سرشناسه : کرباسی، علی، 1346-
عنوان و نام پدیدآور : مشاهیر مزار علامه میرزا ابوالمعالی کلباسی/علی کرباسی زاده اصفهانی.
مشخصات نشر : اصفهان: کانون پژوهش، 1384.
مشخصات ظاهری : 336 ص.:مصور، نمونه.
شابک : 35000 ریال :964-6017-87-8
یادداشت : پشت جلد لاتینی شده: .Ali Karbasi Zadah Esfahani. Mashahir-e mazar allamah Abulma'ali Kalbasi
یادداشت : کتاب حاضر با همکاری " مجموعه فرهنگی تاریخی و مذهبی تخت فولاد اصفهان " منتشر شده است.
یادداشت : نمایه.
یادداشت : کتابنامه:ص. 331 - 336؛ همچنین به صورت زیرنویس.
موضوع : کلباسی، محمدبن ابراهیم، 1247-1315ق.- سرگذشتنامه.
موضوع : کرباسی (خاندان).
موضوع : مجتهدان و علماء -- ایران -- اصفهان -- سرگذشتنامه.
رده بندی کنگره : BP55/3/ک75 ک4 1384
رده بندی دیویی : 297/998
شماره کتابشناسی ملی : 1057544
ص: 1
مشاهیر مزار علّامه میرزا ابوالمعالی کلباسی«ره»
مشاهیر مزار علامه میرزا ابوالمعالی کلباسی«ره»
تألیف: علی کرباسی زاده اصفهانی
ناشر: کانون پژوهش
نوبت چاپ: اول 1384
شمارگان: 1000 نسخه
چاپ: قائم گستر
شابک: 8-87-6017-964
قیمت:
3500 تومان
با همکاری مجموعه فرهنگی تاریخی و مذهبی تخت فولاد اصفهان
ص: 2
ص: 3
مقدمه 13
فصل اوّل: بقعه و تکیه میرزا ابوالمعالی کلباسی 17
تأسیس 19
قبور 20
مشاغل مدفونین 20
وضعیت فعلی 20
جنس و نوع سنگ قبور 21
تعداد قبور 21
نقوش 22
سنگ نوشته ها 23
معماری 23
بقعه 24
حوض 28
بازسازی تکیه 28
ص: 4
فصل دوّم: میرزا ابوالمعالی کلباسی 31
نام، لقب و کنیه 33
تولّد، والدین و خاندان 33
دوران کودکی و نوجوانی 36
بشارت به آینده ی درخشان 38
توفیق الهی در رشد و شکوفایی ابوالمعالی 39
گفتاری از ابوالمعالی در شرح احوال خود و پدر گرامی 40
تحصیلات و اساتید 43
استاد به روایت شاگرد 45
میر سیّد محمّد شهشهانی(حدود 1200 - 1287 یا 1289 ق) 45
میر سیّد حسن مدرّس(1210 - 1273 ق) 47
زمانه و معاصران 50
احوال معنوی و فضایل اخلاقی 51
زهد و روی گردانی از دنیا 52
ادعیه و راز و نیاز 52
تأکید بر انجام تعقیبات و مستحبات نماز 53
احتراز از اموال شبهه ناک 54
احتیاط در تصرّف در امور 54
احترام به سادات 56
سوگواری در مجالس عزای سیّدالشهدا(ع) 57
روحانیت و صفای مجلس و معنویت محضر ابوالمعالی 57
هدر ندادن اوقات و جدیّت در تحصیل علم 58
برطرف شدن وسواس شرعی از آیت اللّه بروجردی به سفارش میرزا ابوالمعالی 59
حوزه ی تدریس و شاگردان 60
جایگاه ویژه ی اجتهاد و لزوم کسب مقدّمات آن 65
ص: 5
در نگاه میرزا ابوالمعالی 62
احتیاط در صدور اجازه 67
سفارش به تقوی و لزوم تهذیب اخلاق پیش از تحصیل دانش 69
جدیّت در تحقیق و تألیف 69
آثار و تألیفات 71
آثار چاپ شده ی علّامه ابوالمعالی 80
عوامل پیشرفت و اسباب ترقی میرزا ابوالمعالی 84
آمادگی برای سفر آخرت 86
وفات 86
مزار ابوالمعالی و برکات آن 88
مرقد ابوالمعالی زیارتگاه مؤمنین و محل استجابت دعا 90
کرامتی از ابوالمعالی پس از فوت وی 91
علّامه میرزا ابوالمعالی از نگاه دیگران 92
فصل سوّم: فرزندان و خاندان میرزا ابوالمعالی 99
حاج میرزا جمال الدین کلباسی(متوفی 1350 ق) 103
تحصیلات 103
مراتب زهد و تقوی 104
تدریس و شاگردان 105
آثار و تألیفات 106
وفات و مدفن 107
همسر و فرزندان 107
علامه میرزا جمال الدّین کلباسی در آثار دیگران 108
حاج میرزا محمود مقتدایی 109
حاج میرزا کمال الدّین معروف به میرزا ابوالهدی کلباسی 115
ص: 6
نام، لقب و کنیه 115
تولد 115
تربیت و تحصیلات 116
معاصران 118
مقام علمی و حوزه تدریس 119
شاگردان و راویان 120
جایگاه ممتاز علّامه میرزا ابوالهدی در علم رجال و داریة 122
علّت توجه میرزا ابوالهدی به علم رجال 123
احوال شخصی و فضایل اخلاقی 125
زهد و پرهیزکاری 126
میرزا ابوالهدی و جمال الدّین فرشتگان بر روی زمین 126
قناعت و پرهیز از تجمل 127
عنایت ویژه به نماز در اول وقت و تأکید بر تعقیبات 127
تواضع و غلبه ی بر هوی 128
کرامات معنوی و مکاشفات روحانی 128
روزی بی گمان 129
ندای غیبی 129
دعوت شده ی به بهشت 129
تجلی معارف توحیدی و نیل به مرتبه یقین 130
بشارت حسینی 131
نزول سُنْدُس و اِسْتَبْرَق از آسمان 132
حکایاتی شنیدنی و عبرت آموز درباره ی برخی علما و رجال نامی از ... 133
فوت شگفت آقا سیّد محمد باقر درچه ای 133
حواله ی امیر مؤمنان علی(ع) به حاجی سید اسد اللّه[ شفتی] 134
اقتدای فرشتگان به سیّد بحرالعلوم 134
ص: 7
راه نجات به ولایت و اصلاح امور ناس 135
آثار و تألیفات 135
بازگشت به سوی معبود 152
وفات و مدفن 153
فرزندان و خاندان گرامی 155
میرزا ابوالهدی از نگاه علما و بزرگان 158
اعقاب دختری میرزا ابوالمعالی کلباسی 161
شجره نامه ی خاندان ملاباشی 168
حاج محمد حسن خراسانی کرباسی نیای بزرگ خاندان کلباسی 170
تولد و والدین 170
سبب نامگذاری ایشان به کرباسی 173
آثار خیر و فعالیت های اجتماعی حاج محمد حسن 174
حاج محمد حسن کرباسی و آقا محمد بید آبادی 175
مقامات علمی و معنوی و جایگاه ممتاز حاج محمد حسن کرباسی 176
وفات و مدفن 177
اولاد و فرزندان 179
حاج شیخ محمدباقر کلباسی 180
والدین و نیاکان 180
تحصیلات 181
وفات و مدفن 181
حاج شیخ موسی کلباسی 183
تحصیلات 184
وفات و مدفن 184
میرزا عبدالرحیم کلباسی 186
تولد و والدین 186
ص: 8
تحصیلات 187
فعالیت های دینی و اجتماعی و ویژگی های اخلاقی 187
آثار و تألیفات علمی 188
وفات و مدفن 189
اولاد و فرزندان 190
ترغیب آقا سیّد ابوالحسن اصفهانی به تحصیل علم توسط میرزا عبدالرحیم کلباسی 191
نماز باران و به منبر رفتن میرزا عبدالرحیم به دستور آقا نجفی 193
حاج شیخ ابوالفضل کلباسی 195
حاج شیخ محمد علی کلباسی 196
حاج میرزا علی محمد کلباسی 196
آقا رضا کلباسی 197
میرزا محمد حسین کلباسی 197
فصل چهارم: فقیهان و دانشمندان تکیه ابوالمعالی 199
حاج شیخ محمد حسین قودجانی أشنی 201
تولد و والدین 201
تحصیلات 201
دوستان و معاصران 202
هجرت به قودجان و أشَن 202
تدریس و شاگردان 203
ویژگی های اخلاقی و روحی 204
حکایاتی از آیت الله قودجانی أشنی 205
وفات و مدفن 206
فرزندان 206
حاج شیخ نورالدین قودجانی أشنی 208
ص: 9
تولد 208
تحصیلات و اساتید 208
معاصرین 210
مشاغل و مناصب اجتماعی 210
وعظ و سخنرانی 211
سرپرستی سازمان جوانان اسلامی 213
تدریس و شاگردان 213
تألیفات و آثار 214
آیت اللّه اشنی و خاطره ای از امام خمینی 224
وفات و مدفن 224
همسر و فرزندان 226
حاج آقا مرتضی رشتی 227
ملاّ مصطفی فروشانی سدهی 228
حاج سیّد محمّد حسن موسوی کاشانی 228
تولد و تحصیلات 228
جایگاه و منزلت علمی 229
رئیس خطیبان و سلطان الواعظین 229
آثار و تألیفات 230
فتوای ادیبانه ی صاحب روضات 235
سرانجام کار سلطان الواعظین 235
وفات و مدفن 236
خاندان و فرزندان 236
فصل پنجم: هنرمندان و شاعران تکیه ابوالمعالی 239
مهدی نوایی 241
(حاجی) آقا میرزا موسی خان انصاری اصفهانی 247
ص: 10
میرزا عبدالحسین فرزند غلامرضا حکیم الهی(شهرضایی) 248
دیگر هنرمندان مدفون در تکیه ابوالمعالی 249
تصاویر نسخ و اسناد خطی 253
تصاویری از خاندان آشنایان و آرامگاه میرزا ابوالمعالی کلباسی 203
تصاویر جمعی از مشاهیر شاگردان میرزا ابوالمعالی کلباسی 314
فهرست اعلام 319
فهرست منابع و مآخذ 331
ص: 11
سخن از تخت فولاد (لسان الارض)، حکایت آغاز آفرینش و نیز حدیث افتخار آفرینی ایرانیان مسلمان است. در باره قداست و پاکی این سرزمین گفته اند که پس از وادی السلام نجف اشرف و سایر گورستان های اعتاب مقدسه، قبرستان تخت فولاد، شریف ترین و متبرک ترین مقابر و گورستان های ایران بلکه عموم شهرهای شیعه نشین است. با این حال، شرافت و قداست هر محل، به صاحب و اشغال کننده ی آن محل است. در طول قرن های متمادی و به ویژه در زمان بعد از اسلام، رجال بزرگی در این سرزمین به خاک سپرده شده اند. با نگاهی به تخت فولاد و تکیه ها و بقعه ها و قبور موجود در آن، می بینیم که طبقات گوناگون و صاحبان آوازه در علم و عمل، هنرمندان و شاعران، فقیهان و حکیمان، عارفان و مفسران، مردان سیاسی و صاحب منصبان، ساکنان این وادی به ظاهر خاکی و در حقیقت آسمانی اند. افزون بر این، در این سرزمین می توان گنجینه ای از آثار مختلف هنری از جمله معماری، گچ بری، کاشی کاری، خوش نویسی، حجّاری، شعر و ماده تاریخ، نگار گری، طرّاحی و نقوش نمادین از دوره های مختلف در اصفهان را مشاهده کرد. از دوران صفویه و سپس در زمان قاجار، بقعه ها و تکیه های بسیاری - مانند تکیه ی بابارکن الدین، تکیه ی میرفندرسکی، تکیه ی میرزا رفیعا، تکیه ی آقا محمّد بیدآبادی، تکیه ی آقا شیخ محمّد تقی نجفی(تکیه ی مادر شاهزاده) و... - بر سر قبور عالمان و بزرگان تخت فولاد ساخته شد تا مردمان و نسل های بعدی با دیدن عمارات و تکایا، به یاد دوران زرین
ص: 12
دینی و فرهنگی خود بیفتند و با افتخار به ریشه و گذشته ای چنین درخشان، آینده ای درخشان تر را رقم زنند. چرا که مزار تخت فولاد یاد آور ادوار طلایی فرهنگ اسلامی و ایرانی و زنده کننده خاطره ی مدینه ی فاضله ی اصفهان و مکتب فقهی - فلسفیِ آن است.
یکی از بقعه ها و تکایای معروف در تخت فولاد، بقعه و تکیه ی فقیه اصولی و مجتهد نامی علاّمه میرزا ابوالمعالی کرباسی مشهور به کلباسی است. این بقعه، که بلافاصله پس از فوت میرزا ابوالمعالی، توسط داماد و شاگرد او مرحوم حاج میرزا احمد ملاّ باشی بنا گردید، به تدریج محل دفن بزرگان خاندان میرزا ابوالمعالی و جمعی از دیگر علما و مؤمنین و نیز عامه ی مردم اصفهان شد. نگارنده که علاقمند به مطالعه و تحقیق پیرامون عالمان و بزرگان تخت فولاد است - چنان که پیشتر نیز کتابی در باره ی حکیم متأله و فقیه متشرع آقا محمد بید آبادی منتشر ساخته - به تحقیق و جمع آوری منابع و مطالب در باره ی میرزا ابوالمعالی و خاندان گرامی اش سرگرم بود. تا این که دوست و همکار گرامی جناب آقای دکتر اصغر منتظر القائم - عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان و مدیر دانشنامه تخت فولاد - پیشنهاد نمودند که پژوهش و مطالعات خود پیرامون میرزا ابوالمعالی و برخی علمای تکیه ی وی را گسترش داده و در مجموعه ای مستقل منتشر نمایم.
کتابی که در پیش رو دارید: هم شرح احوال فقیهان و عالمان دینی و هم هنرمندان و شاعران مدفون در تکیه و نیز شرحی در باره ی سبک معماری و جنبه های هنری و تزئینی تکیه را در بر می گیرد. قسمت مربوط به شرح احوال و ذکر آثار عالمان و روحانیون تکیه ی میرزا ابوالمعالی - که بخش اصلی و اعظم کتاب حاضر را تشکیل می دهد - توسط نگارنده و بخش مربوط به جنبه های هنری و معماری بقعه و تکیه ی ابوالمعالی و شرح احوال تنی چند از هنرمندان مدفون در تکیه توسط یکی از
ص: 13
کارشناسان و پژوهشگران مجموعه تاریخی مذهبی تخت فولاد تهیه و نوشته شده است.
یادآوری می نمایم که در باره ی برخی از علمای مدفون در تکیه، جز سنگ نوشته قبر اطلاعی به دست نیامد که از آن جمله مرحوم سیّد اسماعیل خلیفه سلطانی می باشد.
از آن جا که با خاک سپاری میرزا ابوالمعالی در این قطعه از تخت فولاد، تکیه و بقعه ای به نام ایشان ساخته شد بخش علما و روحانیون کتاب حاضر با شرح احوال علاّمه میرزا ابوالمعالی و خاندان و اعقاب پسری و دختری او آغاز شده و سپس شرح زندگانی علمای کلباسی مدفون در تکیه بر اساس حروف الفبا آورده شده است. همچنین از آن جا که مقبره ی عالم عارف مرحوم حاج محمد حسن خراسانی کرباسی - جدّ امجد میرزا ابوالمعالی - روبروی تکیه واقع شده است، شرحی نیز در باره ی معظم له آورده ایم که پس از زندگانی میرزا ابوالمعالی و خاندانش، قرار گرفته است؛ و سپس شرح احوال دیگر علما و بزرگان مدفون در
تکیه ارائه شده است. در ضمن، برای اینکه خواننده ی گرامی پیش از مطالعه ی احوال علمای مدفون در تکیه ی ابوالمعالی، با وضعیت تاریخی و سبک هنری و معماری بقعه و تکیه آشنایی یابد، بخش مربوط به سبک معماری تکیه در ابتدای کتاب آورده شد. شرح حال مختصری از هنرمندان و شاعران مدفون در تکیه نیز در انتهای کتاب قرار گرفته است که در برخی موارد، بخاطر فقدان منابع یا عدم دسترسی تهیه کنندگان به خاندان صاحب قبور، به متن سنگ نوشته ها، اکتفا شده است.
در این جا بر خود لازم می دانم از مدیر مجموعه فرهنگی، مذهبی تخت فولاد جناب آقای مهندس محمد رضا نیلفروشان تشکر نمایم. همچنین از خانم مریم سعیدیان و آقایان: حمید خلیلیان و سیّد احمد عقیلی که دو نفر اول در تهیه و تحریر
ص: 14
بخش مربوط به بقعه و تکیه ابوالمعالی و هنرمندان مدفون در آن، و نفر دوم و سوم در غلطگیری کتاب، فعالیت نمودند، و نیز جناب آقای دکتر اصغر منتظرالقائم که منشأ آثار خیر و اقدامات ارزنده ای در مجموعه تخت فولاد شده و تصحیح و ویراستاریِ کتاب به ویژه بخش مربوط به معماری و هنری بقعه ی ابوالمعالی را انجام داده است تشکر و قدردانی نمایم. همچنین از جناب آقای مرتضی جنتیان مدیر محترم انتشارات کانون پژوهش و خانم نرگس جنتیان که مسئولیت حروفچینی کتاب را برعهده داشته است، سپاسگزاری می نمایم.
در پایان گوشزد می نمایم که علاوه بر استفاده ای که از منابع و مآخذ گوناگون در کتاب حاضر کرده ام بسیاری از مطالب آن، بر اساس نسخه های خطی یا مصاحبه ی با علماء و بزرگان، نوشته شده است که در ذیل هر مورد، از عزیزانی که نگارنده را یاری و مساعدت نموده اند، سپاسگزاری کرده ام. از خوانندگان گرامی انتظار می رود با دقت و حوصله در این اثر بنگرند و نگارنده را از کاستی های آن، آگاه فرمایند.
والسلام
اصفهان اسفند ماه هزار و سیصد و هشتاد وسه
محرم الحرام چهارصد و بیست و شش
علی کرباسی زاده اصفهانی
ص: 15
ص: 16
ص: 17
با به خاک سپاری فقیه علّامه آیت اللّه آقا میرزا ابوالمعالی کلباسی در سال 1315 هجری در شرق اراضی تخت فولاد، بقعه ای توسط حاج میرزا احمد ملّاباشی داماد و شاگرد میرزا ابوالمعالی بر سر مزار این عالم بزرگ ساخته شد و به تدریج در اطراف بقعه اطاق های خانوادگی و شخصی برپا گردید و به مرور زمان بسیاری از مشاهیر، علما و بزرگان و هنرمندان در صحن و اطاق های داخل بقعه به خاک سپرده شدند.(1)
این تکیه که به نام آقا میرزا ابوالمعالی کلباسی نام گذاری شد، در سمت شرق خیابان فیض
و داخل کوچه لسان الارض واقع شده است. در سمت غرب این تکیه تکایای جهانگیرخان قشقایی و شهشهانی، و جنوب آن، تکیه خواجویی قرار دارد. مساحت فعلی تکیه کلباسی 3394 متر مربع می باشد. درب ورودی تکیه در جهت جنوب و داخل کوچه لسان الارض است که فاصله آن تا خیابان فیض 103 متر می باشد.
پس از دفن میرزا ابوالمعالی در تکیه در سال 1315 ق. اطاق هایی در چهار جهت تکیه ساخته شد که از لحاظ سبک معماری از بناهای چهار ایوانه تبعیت می کردند ولی پس از مرمت، احیاء و بازسازی تکیه، اطاق ها تخریب و در حال حاضر تنها بنای بازمانده از این تکیه زیبا، بقعه میرزا ابوالمعالی کلباسی است. این بقعه نمونه بارز
ص: 18
سبک معماری دوران قاجاریه است که از لحاظ فنون معماری مذهبی و سنتی قابل توجه و ارزشمند و دارای ویژگی های سادگی، زیبایی و عدم استفاده از نقوش تزئینی است.
از خاندان های معروفی که در این تکیه مدفون هستند می توان به موارد زیر اشاره کرد:
رسولی(جنوب غرب)، منشی ء(شمال)، قزوینی(شمال شرق)، مطهری یا کاشانی(جنوب شرق)، شیخ بهایی(جنوب غرب)، صراف، عصار، صیرفیان پور، کرباسی، مجلسی، کلاهدوزان و فیروز.
شهرت و مشاغل متوفی گاه بر روی سنگ قبور ثبت می شده است از جمله مشاغل مدفونین در این تکیه می توان به علّاف، عصار، قناد، گلاب گیر، ابریشمکار، قلمزن، دلال، چیت ساز، نجّار و موارد دیگر اشاره کرد.
علاوه بر مردم اصفهان افرادی از شهرهای اطراف مثل علویجه، فریدن، گز و.... در این تکیه مدفون هستند.
پس از بازسازی تکیه، قبور در دو سطح اطراف بقعه در مرکز و دیگری ایوان اطراف تکیه قرار گرفته اند. قبور به صورت منظم در یک جهت و یک ردیف به صورت ترتیبی هستند. هم جنس بودن و یکنواختی سنگ قبور، فضای قابل توجهی
ص: 19
را در تکیه ابوالمعالی کلباسی ایجاد کرده است.
نوع سنگ نیز به تبعیت از اندازه با توجه به شهرت و مکنت و اهمیّت متوفی متفاوت است. ضمن این که به علّت کثرت و کاربرد زیاد سنگ آهکی در رنگ ها و انواع گوناگون،بیشتر سنگ قبور از جنس آهکی است. ولی سنگ قبور مشاهیر خاندان کلباسی از جنس مرمری با تنوع رنگ های سفید و زرد یشمی است. در برخی موارد سنگ قبور به صورت پوشش کاشی لعاب دار با متن نوشته یا بدون سنگ نوشته در رنگ های مختلف سفید، آبی لاجوردی، فیروزه ای و مشکی است.
قبور موجود در تکیه با استناد به کالک برداشت قبور که توسط مهندسین مجموعه فرهنگی، مذهبی تخت فولاد تهیه شده است، 1834 نفر می باشد. سنگ قبور شماره گذاری شده و مشخصات فنی آنها روی نقشه ثبت گردیده است. شایان توجه است این آمار رقم دقیق و کلی مدفونین تکیه از ابتدا تاکنون نیست و به نظر می رسد برخی از قبور در زمان احیاء و مرمت و بازسازی تکیه و تخریب دیوارهای آن مفقود شده است.
نام عالمان و روحانیون مدفون در بقعه و تکیه ی علاّمه میرزا ابوالمعالی کلباسی عبارت است از (به ترتیب حروف الفبا):
ابوالفضل کلباسی، ابوالمعالی کلباسی، ابوالهدی کلباسی، احمد ملّاباشی، اسداللّه مطهری، اسماعیل خلیفه سلطانی، جمال الدین کلباسی، رضا کلباسی، زین العابدین مطهری، عبدالرحیم کلباسی، علی محمد کلباسی، محمدباقر کلباسی، محمد
ص: 20
حسام الدین کلباسی، محمدحسن موسوی کاشانی، محمدحسین قودجانی اشنی، محمدعلی کلباسی، محمود مقتدایی، محمود ملّاباشی، مرتضی رشتی، مصطفی فروشانی، موسی کلباسی، نورالدین قودجانی اشنی.
نام شاعران، فرهنگیان و هنرمندان مدفون در تکیه نیز عبارت است از:
آقاجان ایلیا کاشی ساز، ابوالقاسم ایلیا کاشی ساز، باقرخان عراقی، عبدالحسین حکیم الهی، عبداللّه ایلیا کاشی ساز، علی بدیع الصنایع، کریم شریفیان، محمدمهدی مغزیان، مصطفی شریفیان، موسی خان انصاری، مهدی نوایی.
معمولاً حجاران بر روی سنگ قبور، علاوه بر ثبت اطلاعاتی در مورد متوفی و حرفه او و اشعار و ماده تاریخ هایی که نزدیکان و دوستان شاعر متوفی برای وی سروده اند، بنا به تناسب رابطه بین جنس، سن، حرفه و عقاید و شهرت متوفی را با نقوش موجود در سنگ قبور به راحتی تزیین می کردند. گاه نیز بدون در نظر گرفتن این معیارها نقوش نمادین و تزئینی را بر سنگ ها حجاری می کردند. در برخی موارد نیز اصلاً نقشی حک نکرده و با استفاده از سنگ های گران قیمت و ممتاز یاد متوفی را جاودانه می ساختند. سنگ قبور داخل بقعه قاب بندی شده و در سنگ قبور موجود در کنار ابوالمعالی کلباسی و فرزندانش کاشیکاری شده و با استفاده از تنوع رنگ و نقش زیبایی خاصی به داخل بقعه داده اند. در برخی موارد علماء و بزرگان مذهبی از وجود نقش بر سنگ قبرشان اکراه داشته اند. سنگ قبور خاندان کلباسی داخل بقعه فاقد نقوش تزئینی است. دیگر سنگ های موجود در صحن تکیه، تزئینی و گاه ترکیبی از نقوش تزئینی و نمادین است. در قاب های هندسی و مضلّع، پائین سنگ ها نقوش برگرفته از طبیعت مثل گل و بوته و مواردی از این قبیل است. نقوش مهر و تسبیح و
ص: 21
شانه و مهر هم نشان دهنده تدین و تقیّد متوفی به دین بوده است. فرو رفتگی ها یا هشتی های موجود در سنگ ها نشانه بهره برداری متوفی از ثواب و اعمال متأخّر می باشد. هم چنین ابزار حجاری شده بر سطح سنگ نشان دهنده شغل و شهرت متوفی بوده است.
کاربرد خط مهم ترین وسیله انتقال شناسنامه اخلاف به آیندگان است. در این معیار نیز شخصیّت متوفی، مهارت و ظرافت حجّار سهم به سزایی داشته است.
با مقایسه خطوط سنگ قبور تکیه ابوالمعالی کلباسی با تکیه آغاباشی که هردو در یک دوره تاریخی برپا گشته اند می توان به این نتیجه رسید که سنگ قبور مشاهیر و علمای مذهبی با خطوط ثلث، نستعلیق و نسخ حکاکی شده است.
نوع حجاری خطوط، در این مورد نیز حائز اهمیّت است. تا اواخر دوران قاجاری خطوط به صورت برجسته بر روی سنگ ها حکاکی شده است. در درجه بعد کاربرد استفاده از خط نستعلیق است که گاه برای مشاهیر، به ویژه ادبا و بزرگان اجتماعی به کار می رفت. کاربرد این نوع خط، به صورت برجسته بر روی سنگ ها حک شده است. دیگر قبور نیز به صورت کلی به خط نستعلیق با توجه به میزان مهارت حجار به صورت دسته بندی حکاکی شده و در مواردی حجار اصلاً مهارتی از خود به نمایش نگذاشته است.
مشخصه بارز معماری تکیه میرزا ابوالمعالی آن است که در ساخت آن ارتباط محکمی میان مفاهیم مذهبی و عناصر معماری دیده شده است و به همین سبب این
ص: 22
بنا را در زمره ابنیه مذهبی نمادین قرار داده است، به این معنا با قرار گرفتن مشاهیر و بزرگان در بقعه وسط تکیه، در اطراف هم بناهای دیگری ایجاد می شود و همگی حول یک محور یعنی بزرگترین فرد مدفون در تکیه قرار گرفته و در نهایت آن را به صورت یک مکان مقدّس درآورده است.(1)
بقعه ی تکیه میرزا ابوالمعالی هشت ضلعی است و طرز ساخت آن بدین صورت است که نیم طاق های پایه هشت گوش گنبد و رئوس آن مماس با نقطه میان اضلاع هشت گانه است که برای جلوگیری از آویزان شدن زوایا در داخل هشت گوش، آن را به اضلاع بیشتر تقسیم کرده و علاوه بر ایجاد پایه گنبد، پیش آمدگی گوشه و زوایا را به حداقل رسانیده است. هرچه عمل تکثیر اضلاع بیشتر می شود به محیط دایره نزدیک تر می شویم و محیط را به حدی می رساند که گنبد در نظر اول دایره به نظر می رسد. لذا هرچه از پائین به طرف بالا می رود پرهای هشت گانه ذوزنقه ها یا فیل پوش هایی را به وجود می آورد که از به هم پیوستن آنها با یکدیگر پایه گنبد مدور ایجاد می شود.
روش غالب در سبک معماری تکیه به تأسی از معماری قاجاریه کاربندی آجری و استفاده از روش رسمی بندی در بنای هشت ضلعی بقعه به منظور سهولت و زیبایی خاص بنا می باشد.
در این عمل کاربرد اشکال هندسی و ایجاد انعطاف در بقعه و شکسته بندی در جوانب مختلف به وضوح دیده می شود.
ص: 23
استفاده از اشکالی چون شمسه برای انتقال حجم گنبد به کنده ها و جلوگیری از ایجاد ارتفاع در سقف، زیبایی خاصی به گنبد داده است. چنان که کاربرد تویزه برای پر کردن شیارهایی است که در نتیجه استفاده از شمسه به وجود آمده است در جوانب گوناگون به چشم می خورد. اشکال دیگر مثل پاباریک، ترنج و فیل پوش در جهت تکمیل عظمت و زیبایی معماری بقعه به کار رفته است. تزئینات داخل و خارج تماماً آجر با نقوش گوناگون است.
«قوس» رایج ترین شکلی است که در بقعه میرزا ابوالمعالی کلباسی دیده می شود و در اشکال متفاوت مدوّر و تیز(1) تزئین گردیده است. کاربرد نیم طاق، کاسه بندی، طاقچه و درگاه، اطاق نما، در و پنجره، در بنای بقعه به کار رفته است.
طاق نما نیز مانند قوس، پایه گنبد را از فضای بالا جدا می کند و در مورد بنای آرامگاهی کاربرد زیادی دارد. دهانه نیم طاق ها و درگاه ها و طاق نماها با آجر و پنجره آجری به صورت مشبّک گرفته شده است و در چهار گوشه نیم طاق ها چهار درگاه قرار دارد که سه عدد آن با آجر و صابونک های کاشی گرفته شده است و یکی از درگاه ها درب ورودی است و مهم ترین فایده آن عدم استفاده زیاد از مصالح و ایجاد دیوار ضخیم است. نقول های به کار رفته در بقعه به منظور قرار دادن پنجره یا قاب مشبک بوده است که در اشکال مختلف ساخته شده است و جمعاً چهار نقول با ابعاد 75/3 * 05/1 متر است و دهنه های داخلی آن 90 * 49 یا 47 * 245 سانتی متر و دهنه ی خارجی آن 95 * 101 سانتی متر است.
بقعه به صورت بسیار زیبایی بنا شده که گنبد روی آن، این زیبایی را دوچندان می سازد. کف داخلی بقعه 55/8 * 65/8 سانتی متر و ارتفاع آن از کف تا لب بام بدون
ص: 24
احتساب ابعاد گنبد 5 متر می باشد.
گنبد بقعه تکیه میرزا ابوالمعالی یک پوش به شکل عرق چین است که در معماری ایران در قرون نخستین اسلامی بسیار رواج داشته است. گنبد از داخل بر روی 12 لوزی و 12 پاباریک قرار دارد و بار گنبد را 4 نیم طاق تحمل می کند. مهم ترین عواملی که سبب ساخت این گونه گنبد در بنا می شود عبارتند از: ممانعت از نفوذ رطوبت در سقف و حجیم نشان دادن گنبد و نیز کاهش ثقل و سنگینی. پوشش داخلی گنبد آجری است که روی نیم طاق، قوس ها، ستون ها و اشکال هندسی واقع شده است در حالی که همین خطوط یا نمودهای تزئینی در قسمت بیرونی گنبد به چشم نمی خورد.(1)
در قسمت بیرونی بقعه، محل اتصال اضلاع هشت گانه به یکدیگر شیارهایی ایجاد شده که معمار با استفاده از آجر و ایجاد فرورفتگی و برجستگی در آن نقوش تزئینی به وجود آورده است. در برخی زوایا دو ذوزنقه به کار رفته که فرو رفته است و ناودان هایی برای هدایت آب باران از گنبد به سطح زمین و جلوگیری از تخریب گنبد به چشم می خورد. ارتفاع گنبد از سطح بام حدود سه متر و محیط آن 5/22 سانتی متر است.
توجه به قرار گرفتن بقعه و معماری غنی، زیبا و پر رمز و راز آن و استفاده از اشکال، فرم ها و رنگ های زیبا و متناسب با آن، جذابیّت ویژه ای در تکیه ایجاد کرده است و آن را به عنوان یکی از ابنیه مذهبی ارزشمند قرار داده است.
بنای تکیه مربوط به دوران قاجاری است و بقعه در وسط تکیه و اطاق ها در اطراف قرار داشته است. قرار گرفتن بقعه در وسط توجه افراد را پس از ورود به تکیه به مرکز
ص: 25
آن جلب می کند.
مهم ترین مصالحی که در ساخت بقعه به کار رفته آجرهای مربعی 20 سانتی متری است. تنوع این نوع آجر در ابعاد گوناگون آن در بناهای دوران قاجاری به ویژه قابل توجه است. صابونک های کاشی در انواع رنگ های متنوع در قسمت های گوناگون بنا به کار رفته است. استفاده از آجر در بنای بقعه علاوه بر غنی و باشکوه بودن بنا باعث استحکام آن نیز گردیده است که همراه با کاربرد خطوط و اشکال مستقل نوعی حس حرکت و استحکام را در بنا ایجاد کرده است. این امر با روی هم چیدن متفاوت آجرهای کوتاه و بلند که به وفور در بقعه دیده می شود، بنا را خارق العاده می کند و می تواند به عنوان نقوش تزئینی مورد توجه قرار گیرد.(1)
از شیوه های کاربرد آجر در تکیه ابوالمعالی استفاده از روش قواره بندی است که با استفاده از قطعات منحنی و مستقیم آجر در طرح های مختلف نقوش ایجاد می شود. نماسازی بنا با این روش و ایجاد حجم برجسته، سبب استحکام بنا و ایجاد نقوش می شود و کاربرد مصالح دیگر را در بنا غیرضروری می سازد. به این ترتیب می توان گفت تزئینات داخل و خارج تماماً آجر با نقوش گوناگون است. سردر ورودی تکیه، بالای نیم طاق ها و قوس های کوچک و کف بقعه با کاشی به رنگ فیروزه ای تزئین و با صابونک های کاشی تزئین شده است.
آنچه در ارتباط درون بقعه با صحن تکیه بیشتر جلب توجه می کند کاربرد پنجره های مشبک در گوشه های مختلف است. پنجره های مشبک نیم طاق های سه گانه و از جنس آهن است. به طوری که دهانه نیم طاق ها با آجر و پنجره آجری به صورت مشبک گرفته شده و در چهار گوشه نیم طاق ها چهار درگاه قرار دارد که یکی
ص: 26
از این درگاه ها درب ورودی است. وجود پنجره های مشبک سبب تهویه هوا، ایجاد محیط معنوی و تعدیل رطوبت و نور داخل بقعه شده است.
اطاق های اطراف تکیه میرزا ابوالمعالی کلباسی به مرور زمان تخریب شده و در حال حاظر مجموعه فرهنگی، مذهبی تخت فولاد صحن تکیه را بازسازی و مرمت کرده است.
مهم ترین عامل مؤثر در تخریب بقعه، رطوبت است که باعث وارد آمدن خسارات جدّی به قسمت های مختلف بقعه از جمله خالی شدن بند آجرها از بدنه خارجی بقعه و تخریب مشبک های آجری بالای نیم طاق ها و عناصر زیرین آن شده است.
از قدیم مرسوم بوده است که بر روی سنگ قبر متوفی، آب، که نشانه ی حیات جاودانه است، می پاشیدند. از این رو در بسیاری از بقاع و تکایای موجود در تخت فولاد، حوض هایی نیز تعبیه و ساخته می شده است. در جنوب بقعه ابوالمعالی حوضی از جنس سنگ آهکی خاکستری با پوشش آبی آسمانی در ابعاد 37 * 95 * 135 سانتی متر دیده می شود که در حال حاضر به شبکه آبرسانی متصل و جهت وضو، شستشوی سنگ قبور و سیراب کردن درختچه های صحن تکیه مورد استفاده قرار می گیرد.
گفتنی است که در سال 1378 شمسی، تکیه ی میرزا ابوالمعالی، مرمّت و بازسازی گردید و توسط مجموعه فرهنگی - مذهبی تخت فولاد، کار محوطه سازی صحن و
ص: 27
بدنه سازی دیواره های تکیه، انجام شد.
تکیه ی میرزا ابوالمعالی به ویژه مزار حضرتش، مورد توجه عموم زائرین تخت فولاد و محلّ برآمدن حاجات و کفایت مهمات مؤمنین و مؤمنات است. از دیگر اقدامات این مجموعه مرمت بقعه و تسطیح و منظم کردن سنگ قبور و ثبت و شماره گذاری بر روی نقشه، تأمین روشنایی و نصب یک پروژکتور روشنایی در صحن تکیه و خلع ید متصرفان و ایجاد حفاظهای آهنی در صحن تکیه و بقعه و دیوار جنوبی و تسطیح زمین و سنگ فرش نمودن آن با ریگ و ایجاد پوشش گیاهی در قسمت های مختلف بوده که هزینه ای بالغ بر 300 میلیون ریال را دربر داشته است. در همین راستا پروژه ای در مورد معماری تکیه به سال 1379 و به همّت مجموعه تخت فولاد شهردای اصفهان آغاز و انجام یافت.
هم اکنون پوشش گیاهی تکیه را درختچه های خرزهره، شمشاد و برخی درختچه های دیگر تشکیل می دهد. سنگ قبور در دو ردیف و به صورت دایره ای تنظیم، تسطیح و محوطه سازی شده و در ورودی تکیه به صورت بسیار زیبا به کوچه لسان الارض نصب شده است. دیواره ها با کاه گل سرخ پوشش شده است. در دیوارها نمادهایی از طاق نما و فرورفتگی های تزئینی به کار رفته است. راه ورودی با قالب های سیمانی تعمیر و دو پلکان راه ورود به صحن تکیه را ممکن می سازد.
ص: 28
ص: 29
ص: 30
ص: 31
نام شریفش محمّد، ملقب به باقر و مُکّنی به ابوالمعالی است. وی بیشتر به کنیه اش مشهور است و در واقع، کنیه بر اسم غلبه یافته، به گونه ای که نام اصلی(محمّد) در منابع و در میان نویسندگان، متروک گردیده است.(1) البتّه از آن جایی که یکی از برادران میرزا ابوالمعالی نیز نامش «محمّد» بوده، اشتهار وی به ابوالمعالی، موجب برطرف شدن هرگونه خلط یا اشتباه خواهد شد.
میرزا ابوالمعالی، طبق دست نوشته ی پدر گرامی اش حاجی کرباسی، تقریباً یک ساعت پیش از طلوع صبح چهارشنبه هفتم ماه شعبان سال هزار و دویست و چهل و هفت قمری برابر با هزار و دویست و ده شمسی دیده به جهان گشود.(2)
میرزا ابوالمعالی فرزند یکی از علمای بزرگ جهان تشیع، فقیه و اصولی نامدار قرن سیزدهم هجری علّامه ی مجتهد زاهد مرحوم آیت اللّه حاجی محمّد ابراهیم
ص: 32
کرباسی - مشهور به کلباسی - (1180 - 1261 ق) و نواده ی عالم عارف زاهد مرحوم آیت اللّه حاج محمد حسن خراسانی کرباسی(متوفی 1190 ق) است.(1)
مادر میرزا ابوالمعالی، همسر دوم حاجی کرباسی، یعنی خواهر زوجه ی علّامه میر سیّد محمّد شهشهانی بوده است. مرحوم شهشهانی، علاوه بر اینکه از شاگردان حاجی کرباسی بوده، باجناق حاجی و شوهر خاله ی میرزا ابوالمعالی هم بوده است.(2)
از نام مادر ابوالمعالی، اطّلاعی در دست نیست امّا همین اندازه می دانیم که همسر علّامه ی شهشهانی خواهر میرزا عبدالخالق نائینی(1242 - 1304 ق) بوده(3) پدر و عبدالخالق یعنی میرزا حبیب اللّه از احفاد حاج میرزا محمّد جعفر مصاحبی نائینی، و مادرش دختر حاج میرزا احمد مصاحبی بوده است.(4) بدین ترتیب اگر علّامه ی شهشهانی صاحب همین یک همسر بوده باشد و یا در هر حال، مادر ابوالمعالی، خواهر همین همسر علّامه شهشهانی باشد، می توان گفت که مادر میرزا ابوالمعالی، یکی از خواهران میرزا عبدالخالق و دختران میرزا حبیب اللّه نائینی به شمار می رود. با فرض درستیِ انتساب مذکور، حاجی کرباسی و آقا میر سیّد محمّد شهشهانی، شوهر عمه های عبرت نائینی، و مرحوم ابوالمعالی نیز پسر عمّه ی او بوده اند.
حاجی کرباسی چنان که نواده اش در بدرالتمام آورده پنج پسر از یک زن و یک
ص: 33
پسر و دو دختر از زن دیگری داشته که در مجموع، شش پسر و دو دختر می شوند.(1) امّا از برخی احفاد دیگر مرحوم حاجی نقل شده است که معظم له، هفت پسر و سه دختر داشته که یک پسر در همان زمان پدر از دنیا رفته و بدین ترتیب اولاد مرحوم حاجی در مجموع ده نفر بوده اند.(2)
پنج برادرِ میرزا ابوالمعالی که از همسر اوّل پدر او بوده اند به ترتیب عبارتند از: آقا محمد مهدی، حاج آقا محمّد، شیخ محمّد جعفر، حاج محمد رضا و آقا نوراللّه.(3) مرحوم ابوالمعالی نیز که کوچکترین اولاد پدر بوده همراه با دو دختر، از همسر دوم حاجی بوده اند.(4)
برادران ابوالمعالی، همگی از مراجع عظام و فقهای کرام اصفهان، و بیشتر آنان صاحب رسایل عملیّه و آثار و تألیفات متعدد در علوم و معارف اسلامی و نیز برخوردار از مناصب امامت جماعت و تدریس و دیگر شؤون اجتماعی و سیاسی، بوده اند.(5)
از سوی دیگر، همسران خواهرانِ ابوالمعالی، حضرات آیات: میرزا محمد خلیل سدهی، حاجی میرزا عبدالجواد نوری و حاجی میرزا محمّد کاظم لاهیجی، از علما و
ص: 34
فقهای اصفهان و دارای مناصب دینی و سیاسی و صاحب تألیفات علمی بوده اند.(1) شوهر عمه ی ابوالمعالی یعنی عالم کامل و فقیه عارف مرحوم ملّا محمّد معروف به فاضل نائینی نیز از بزرگان علمای اصفهان و مورد وثوق خواص به شمار می رفته است.(2)
بدین ترتیب میرزا ابوالمعالی، میراثی ارزشمند از خاندانی چنین شایسته و برجسته است که از سوی پدر و مادر به سلسله ای از علما و بزرگان شیعه می پیوندد، به گونه ای که کمتر می توان در میان خانواده های علمی، نظیری برای آن یافت. با این حال او به فضل پدران و برادران و خاندان، بسنده نکرد، بلکه مشکلات و سختی هایی در پیش روی او قرار گرفت که جز با همت عالی و پشتکار قوی و مدد خدایی، نمی توانست به چنان مقام والایی در علم و زهد و اخلاق نایل گردد.
محمّد که به حق، ملقب به ابوالمعالی شده بود، زیر سایه ی پرمهر پدر و مادر، دوران خوش کودکی را می گذراند، امّا دیری نپایید که دست تقدیر، سرنوشت او را گونه ای دیگر رقم زد. او هنوز چهارده بهار بیشتر نداشت که پدر بزرگوارش حاجی کرباسی را در هشتم جمادی الاولی سال 1261 ق. از دست داد و از آن جا که پدر نگران حال و آینده ی فرزند عزیزش ابوالمعالی بود، در روزها و لحظات پیش از فوت، نوجوان خردسال خود را به خدا سپرد و سرنوشت و امور او را به سرنوشت ساز عالم
ص: 35
و مقدّرالامور حضرت ربّ الارباب واگذار نمود.(1)
ابوالمعالی که به هنگام فوت پدر، نوجوانی بیش نبود به شدّت اندوهگین گردید؛ خلاء از دست دادن بزرگ مردی که علاوه بر پدری، می توانست بهترین مربّی اخلاق و استاد علم و فضیلت او به شمار رود، برایش حادثه ای جبران ناپذیر و غمی جانکاه بود.
وی در این دوران، صدمات بسیاری دید و پس از فوت پدر، با فقر و تنگدستی و سختی های بسیاری، دست و پنجه نرم می کرد. ابوالمعالی، خود فرموده است که به قدری سختی و ناملایمات به من روی آورد که اگر به سنگ وارد می آمد، آن را آب می کرد و اگر به دریاها برخورد می نمود، آن ها را از جریان می انداخت.(2) میرزا ابوالمعالی در پایان کتاب بشارات الاصول با اشاره به احوال میرزای قمی - استاد و شیخِ پدرش حاجی کرباسی - و بیان ابتلای او به فقر، می نویسد که آن مرحوم فقط مبتلا به فقر بود ولی من، علاوه بر آن، گرفتار سختی های کمرشکن و شداید غیر قابل وصفی بودم.(3) فقر به گونه ای بر او چیره گشت که شش ماه از سال را روزه گرفت، تا به این آیه ی شریفه: «واستعینوا بالصّبر و الصّلوة»(4) عمل کرده و بدین ترتیب، نام خود را در فهرست صالحین ثبت نماید. آری او به دستور قرآن، که برای مقاومت در برابر مشکلات، امر به صبر یعنی روزه فرموده است، عمل می کرد. او همچنین نماز مغرب و عشا را با همان وضوی نماز صبح، با تمامی گرفتاری ها و اشتغالاتش می خواند. عبارات ابوالمعالی در پایان شرح زیارت عاشورا، نشان دهنده ی شدّت ابتلا
ص: 36
و عمقِ ناراحتی های اوست: «.... در این دار بلا و آزمایش..... به گونه ای صبر پیشه کردم که کودک را پیر، بزرگ را فرتوت و مؤمن را هلاک می ساخت.... و در حالی که در چشمم خار و در گلویم استخوان بود....»(1).
با این که تمامی اسباب انقطاع از تحصیل برای ابوالمعالی فراهم بود، امّا عزم راسخ و شوق وافر او به کسب دانش، همچون سدّی محکم در برابر موانع مذکور، نگذاشت تا خللی در اراده ی آهنین او پدید آید. او در این راه، از هر چیزی حتّی میراث و دارایی پدر نیز چشم پوشید و البتّه، خداوند نیز بر او منّت گذاشت و در سال های بعد، از راه بی گمان و با اسباب خارق العاده، رزقی گسترده به او بخشید.(2)
مرحوم ابوالمعالی در پایان شرح بر زیارت عاشورا می نویسد که پس از حادثه ی جانگداز درگذشت پدر، برای اینکه ببیند امر او به کجا خواهد انجامید، به قرآن تفأل می زند و این آیه ی شریفه می آید که: «و أنا اخترتک فاستمع لما یوحی»(3).
در همین کتاب همچنین نقل می کند که همسر پدرش(یعنی همسر نخست حاجی که غیر از مادر ابوالمعالی بوده) همزمان با تولد ابوالمعالی، در عالم رؤیا می بیند که شخصی همراه با کودکی از طرف آسمان آمد و [ با اشاره به مادر طفل] گفت که این، فرزند فلانی است.(4)
از حاجی کرباسی نیز نقل شده است که در لحظات نزدیک به تولد ابوالمعالی، فرد
ص: 37
موثقی خواب می بیند که شخصی همراه با طفلی نزد حاجی می آید و حاجی در حال شیر دادن به اوست. حاجی در تعبیر این خواب می فرماید که به زودی کودکی از او به دنیا می آید و زحمات او را متحمل می گردد.(1)
ابوالمعالی نقل می کند که همسر او نیز پیش از ازدواج، در خواب دیده بود که ماه از جای خود کنده شد و به سوی او متوجه گشت.(2)
ابوالمعالی در آثار متعدد خود، لطف و مدد الهی را عامل اساسی پیشرفت علمی و کمالات معنوی اش دانسته است. وی، توفیق در تحصیل و صبر بر سختی ها و تحمل شداید را بدون عنایات پروردگار، امری مُحال دانسته و به داستان واگذاری امور خود توسط پدرش به خداوند سبحان اشاره می کند. حاجی کرباسی «ره» به هنگام نوشتن تاریخ تولد فرزندش ابوالمعالی، کار او را به خدای بزرگ سپرده و نیز از خدا درخواست نمود که فرزندش در خدمت شریعت مطهّر قرار گیرد، آن چنان که برای علمای پیش از او تحقق نیافته باشد.(3)
البته، این مقتضای کتاب و سنّت شریف است که اعمال صالح والدین، موجب عنایات پرودگار به فرزندانشان می گردد؛ همان گونه که در قرآن کریم، داستان عبد صالح(که احتمالاً همان خضر نبیّ علیه السلام است) و تعمیر دیوار مربوط به دو غلام یتیم، بر آن دلالت دارد. در واقع درستکاری پدر، سبب اصلاح دیوار توسط عبد صالح بود تا
ص: 38
اینکه به اراده ی خداوند سبحان، دو غلام مزبور، به هنگام رسیدن به حدّ رشد و بلوغ، بتوانند از گنج نهفته در زیر آن استفاده ببرند. این در حالی است که بنابر برخی روایات، فاصله ی زمانی میان دو غلام و پدر صالحشان، سالیان بسیار بوده است، چنانکه در برخی روایات آمده که خداوند سبحان به خاطر درستکاری و صلاح یک مؤمن، حال فرزندان او و فرزندان فرزندانش و اهل خانه و نیز اهالی خانه های اطرافش، همگی را اصلاح می فرماید.(1)
مرحوم ابوالمعالی، آن گونه که خود نوشته، نه تنها اسباب و شرایط تحصیل را فاقد بوده بلکه موانع بسیاری نیز بر سر راهش قرار داشته است که جز با توفیق و عنایت الهی، هیچ پیشرفتی برایش میسّر نبوده است. ایشان، ترقّی و پیشرفت پدر بزرگوارش را نیز در همین راستا دانسته و اشاره می کند که پدر پدرش یعنی عالم عارف زاهد مرحوم حاج محمد حسن خراسانی کرباسی نیز در هنگام بیماری فوت، دست به دامان رحمت گسترده ی خدایی شده و کار فرزندش محمد ابراهیم را به پروردگار عالم می سپارد. حاجی کرباسی، تمامی مقامات علمی و درجات معنوی و عزّت و اعتبار خود را مرهون همین واگذاری امر او توسط پدرش به خدای سبحان دانسته و به برخی خواص می فرمود که: آنچه برای او حاصل شده، در اثر اعمال صالحه ای است که پدرش انجام می داده است.(2)
در این جا برای مزید فایده، بخشی از رساله ی فارسی میرزا ابوالمعالی، که در آن به
ص: 39
احوال خود و پدر و جدّ بزرگوارش اشاره کرده، را برای نخستین بار در این مجموعه به خوانندگان گرامی تقدیم می نمائیم:
«.... و از عجایب امور، کثرت سرعت اجابت نفرین والد ماجد «اعلی اللّه تعالی فی دارالخلد مقامه» بود که چنین سرعت اجابتی، خصوصاً با کثرت این سرعت، از احدی در شریعت مطهره بلکه سایر شرایع، مذکور نیست. برخی نقل کرده اند که سرعت دعا در شبی، از سرکار ایشان به نحوی شده بود که بعضی گفته بودند که سرکار ایشان به علم نجوم و احکام کواکب از نظرات کواکب اطّلاع دارند؛ و بر حسب زمان مناظره سرکار ایشان به دعاء بارش تشریف می برند و به طریق معتبر نقل شده آن که سرکار ایشان در حق شخصی روزی بعدازظهر به اصرار و اکثار، نفرین فرمودند، بعضی معاریف پای منبر گفت با هرکه بود کار او را ساخت، آن شخص در جایی که به جهت خوابیدن ظهر رفته بود دیگر از آن جا بیرون نیامده. بعضی از اجله علما «رفع اللّه تعالی مقامه» با سرکار ایشان صحبت می داشته اند در این باب می فرموده اند که اعتقاد من این است که مقارن نفرین نمودن شما، زهوق روح از بدن این شخص شده.... . و بالجمله ترویجی که سرکار ایشان به شریعت مقدسه فرموده اند بلا اشکال از احدی از علماء سابقین و لاحقین «رضوان اللّه تعالی علیهم» به ظهور نرسیده.... و عنایات بالغه خداوند جلیل جلّت عظمته بعد از حسن فطرت و تقوای خود سرکار ایشان به واسطه اعمال صالحه والدین سرکار ایشان بوده.
والد سرکار ایشان از اهل علم بوده، بعضی نقل نمودند که میرزای قمیِ مرحوم به ایشان مرقوم فرموده بودند مجتهدالزمان، و معذلک مشغول به عملگی می شده اند به جهت بعض مدارس، و والده سرکار ایشان در مطبخ نماز قضا می نموده اند با اینکه طبخ احتیاج به اشتغال نداشته، و از ثمرات اعمال صالحه سرکار ایشان، توفیقی بود که خداوند لیل و نهار به این ذره بی مقدار در این روزگار تباه، عنایت فرموده با انقطاع
ص: 40
اسباب تحصیل از تمام جهات از شدّت متاعب تحصیل، سه دفعه مبتلا به ناخوشی شدم. حال که دفعه سوم می باشد، چند سال می باشد که مبتلا می باشم، دویست و پنجاه هزار بیت متجاوز نوشته ام به اعماق نظر که از هفتصد هزار بیت متجاوز، استخراج شد: «الهی ان لم تبتدنی الرحمه منک بحسن التوفیق فمن السالک لی الیک فی واضح الطریق». زمان وفات ایشان حقیر به حدّ بلوغ نرسیده بودم. در باب سخن حضرت خضر که خداوند اعلی حکایت می فرماید در فقره اصلاح نمودن دیوارش [ که ]مشرف بر انهدام شده بود که فرمود این دیوار مال دو یتیمی می باشد که زیر آن ها گنجی بود متعلق به آن ها و پدر آن ها فرد صالحی بود، خواستم دیوار را اصلاح نمایم تا آنکه دو طفل به حدّ بلوغ برسند و گنج را بیرون آورند. بعضی ذکر نموده اند که فاصله میان این دو یتیم و پدر صالح، هفت طبقه بوده و در بعضی اخبار وارد است که خداوند علی اعلی به صلاح مؤمن، اصلاح می فرماید حال اولاد او را و همچنین حال اولاد اولاد او را و حال اهل خانه او را و حال اهل خانه هایی که در حوالی او می باشد. مضافاً آن که در مقام انقطاع به درگاه خداوند عزیز متعال در مقام ذکر تاریخ تولد حقیر مرقوم فرموده اند: «و اودعته عنداللّه سبحانه فانه لم یبق من عمری شی ء جدّاً.» یعنی من او را به خداوند عزیز متعال سپردم زیرا که به عمر من چیزی باقی نمانده است. چنانچه سرکار ایشان می فرموده اند که عنایات خداوند متعال در حق سرکار ایشان به واسطه آن بود که سرکار ایشان را والد سرکار ایشان به خداوند ارفع اعلی سپرده و همچنین عنایاتی که از خداوند عزیز مقتدر جلّت آلائه و عظمت نعمائه به این ذره بی مقدار شرف وصول یافته، محال بود که بدون قدرت الهیه خارقه عادت صورت بگیرد. «وللّه الحمد ثم له الحمد بعدد ما احاط علمه الی یوم القیمة».
ص: 41
یکی از ویژگی های برجسته میرزا ابوالمعالی، جدیّت شگفت آور او در دانش اندوزی بود. او عمر شریف خود را جز در کسب علم و تحقیق و تصنیف سپری نکرد و در این راه لحظه ای غفلت روا نداشت. در بخش ویژگی های شخصی و اوصاف اخلاقی او، نکات جالبی در این باب، خواهد آمد. هرچند که ابوالمعالی محضر استادان برجسته ای را درک نمود، امّا تعداد آن ها بسیار کم بود و در واقع شخصیّت و مقام والای علمی او، علاوه بر تأثر از استاد، مرهون تلاش طاقت فرسا و پشتکار فوق العاده خودش بود.
هرچند ابوالمعالی در ابتدای نوجوانی، پدرش را از دست داد، امّا عالمان و اندیشمندانی به دست پدر بزرگوار او تربیت شده بودند که می توانستند تا حدودی جای خالی پدر را برای او پر نمایند. یکی از این بزرگان عالم فاضل و فقیه بارع مرحوم آقا سیّد محمّد باقر دهکردی بوده است. مرحوم دهکردی مدّت پانزده سال نزد حاجی کرباسی شاگردی کرد و در منزل ایشان سکونت نمود و تربیت و تعلیم فرزندان حاجی را بر عهده داشت. از جمله همین میرزا ابوالمعالی که تحصیلات مقدماتی خود را نزد او فرا گرفت. این مطلب را فقیه و مرجع نامی مرحوم آقا سیّد ابوالقاسم دهکردی(فرزند آقا سیّد محمّدباقر مذکور) که خود از شاگردان میرزا ابوالمعالی بوده، در زندگی نامه ای که به قلم خود نوشته ذکر فرموده است.(1)
امّا دو استادی که بیشترین تأثیر را در شکل گیری شخصیت ابوالمعالی، داشته اند،
ص: 42
علّامه ی میر سید محمّد شهشهانی و علّامه ی میر سید حسن مدرس بوده اند؛(1) دو تن از بزرگان فقها و مدرّسین حوزوی اصفهان و مشاهیر علمای قرن سیزدهم هجری، که از شاگردان طراز اول حاجی نیز به شمار می رفته اند. علامه شهشهانی که شوهر خاله ی ابوالمعالی هم به شمار می رفت و منزلش نیز نزدیک خانه ی حاجی بود، در رشد و شکوفایی ابوالمعالی، نقش مهمی ایفا نمود. ابوالمعالی از دوران کودکی و نوجوانی تحت تربیت این عالم بزرگ قرار داشت و در همان ایام، کتبی مانند درّه الغرویه ی سیّد بحرالعلوم را نیز پیش او فرا گرفت(2) و بعدها نیز تحصیلات عالی و دروس اجتهادی خود را نزد این فقیه و اصولی نامدار ادامه داد.
ابوالمعالی در بسیاری از آثار و رسایل اش، از این استاد خود، تعبیر به «شیخنا السیّد» نموده(3) و نکات جالب توجهی درباره ی احوال و روحیات ایشان آورده است.
استاد بزرگ دیگر میرزا ابوالمعالی، فقیه و مرجع بزرگ، مرحوم آقا میر سیّد حسن مدرّس اصفهانی بوده است.(4) با این که ابوالمعالی به هنگام وفات علّامه ی مدرس، بیست و پنج سال بیشتر نداشت، امّا با زحمت و تلاش بسیار، قابلیت خود را نشان داد و توانست بخوبی از محضر این یگانه ی دوران، بهره کافی ببرد. عمده ی تحصیلات ابوالمعالی نزد این استاد بوده و از نظریات بکر و آرای بدیعِ او در فقه و اصول، استفاده ی زیادی کرده است. احوال معنوی، اوصاف ملکوتی و اخلاق نیکوی این استاد، تأثیری شگرف بر روح پاک و ضمیر صافِ ابوالمعالی گذاشت، به گونه ای که
ص: 43
همواره از او به بزرگی و عظمت یاد می نمود و فضایل و مناقبش را می ستود.(1)
هرچند که نام و شرح احوالِ دو فقیه نامی آیات مدرّس و شهشهانی، زینت بخش بسیاری از کتب رجالی و منابع تاریخی است و آثار تکوینی و تدوینی هردو به حوزه های علمی شیعی همواره می درخشد، امّا در این جا به بیان برخی از احوال و اوصاف هردو بزرگ از زبان بزرگمردی مانند ابوالمعالی، و به خامه ی شخصیتی کم نظیر چون ابوالهدی می پردازیم.
آن گونه که میرزا ابوالهدی از پدرش میرزا ابوالمعالی نقل می کند، مرحوم شهشهانی در حدود سی سالگی، به تحصیل علم مشغول شده است. سبب این تأخیر آن بوده است که وی پیش از پرداختن به کسب علم، به کشاورزی اشتغال داشته است. روزی میان او با شخص دیگری، نزاع رخ می دهد و با آن شخص درگیر شده و سرانجام سر او را مجروح می سازد. سیّد محمّد که به خاطر ترس از انتقام طرف مقابل، هراسناک بود، در حجره ی مدرسه باباقاسم پنهان می شود. چند روزی در آن جا می ماند و با دیدن درس و بحث طلاب، شوق به تحصیل علم در او شعله ور می شود. به طوری که در اثر شدت توجه و کثرت مراقبت بر تحصیل علم، به زودی درجات بالای علمی را پیموده و بر دیگر معاصران و اقران خود فائق می گردد.(2)
ص: 44
یکی دیگر از شگفتی های زندگانی علامه شهشهانی، جریان نابینایی ایشان است و داستان آن از این قرار بوده است که در دوران شیرخوارگی او، شخصی برای مادرش مقداری انار تعارفی می آورد و در پی آنکه آن را در جای مناسبی بگذارد، بدون آن که متوجه باشد، پای خود را بر روی صورت سیّد محمّد، که در خواب بوده، می گذارد و از همان ایّام بوده است که وی، یک چشم را به طور کامل و بخشی از چشم دیگر را از دست می دهد.(1) مرحوم شهشهانی همچنین در نهایت فقر و شدت تنگدستی بوده است، به گونه ای که خود برای ابوالمعالی فرموده بوده است که به هر کسبی حتی پست ترین آن، خو را مشغول ساختم، کارم به جایی رسید که دیگر نمی توانستم برای خود و عیالم گوشت تهیه کنم و بخوریم. تا آن که چهل روز می گذشت و عیالش در گوش او و او نیز در گوش عیالش اذان می گفت، همان گونه که در شریعت اسلام وارد شده است.(2)
گفتنی است که علامه میر سیّد محمّد شهشهانی از بزرگان فقهای امامیه و علمای علم اصول و از مراجع نامی شیعه در قرن سیزدهم هجری به شمار می رود که از محضر بزرگانی مانند: حاجی کرباسی، صاحب حاشیه و آقا سیّد محمّد مجاهد بهره برد و خود، استاد و شیخ بسیاری از علمای بزرگ مانند: میرزای شیرازی، صاحب روضات، فاضل اردکانی، میرزا ابوالمعالی کلباسی میرزا بدیع درب امامی، شیخ هادی طهرانی و دیگران بوده است. از آثار ایشان نیز می توان به انوار الرّیاض، انیس المتّقین، الغایة القصوی و رساله عملیه اشاره کرد.(3)
ص: 45
وی نیز شیخ و استادِ ابوالمعالی بوده و مرحوم ابوالمعالی به شدّت تحت تأثیر نظریات علمی و کمالات اخلاقی او قرار داشته است. او در کتب و رسائل خود با احترام زیاد از این استاد یاد فرموده و از او به «سیّدنا» تعبیر می نماید.(1)
اخلاق نیکو، کردار پسندیده و اوصاف ملکوتی، از دیگر ویژگی های استاد بوده که ابوالمعالی از آن ها یاد کرده است. از جمله نقل می کند علامه عادتش بر آن بوده که پیش از درس، شاگردان را موعظه و نصیحت می فرمود. روزی حاضران در مجلس درس را به خوف از مقام پروردگار فرا می خواند و یکی از شاگردان که به نصیحت استاد عمل نمود، از گریه و زاری زیاد، بینایی خود را از دست داد.(2)
مرحوم ابوالمعالی همچنین نقل می فرماید که از دیگر سفارش های سیّد استاد، توصیه به اندیشیدن زیاد در مسائل و موشکافی و دقت نظر در مطالب بود و من به این وصیت استاد عمل نمودم، به گونه ای که مبتلا به ضعف قلب و تشویش خاطر، به حدّی که قابل وصف نیست، شدم.(3)
شایان ذکر است که علّامه میر سیّد حسن مدرس اصفهانی از بزرگان فقها و مجتهدین و از مشاهیر اصولی قرن سیزدهم هجری و از مراجع بزرگ و صاحب فتوی در دارالعلم اصفهان بوده است. حُسن بیان، دقت نظر، تأسیس در فقه و اصول، ژرف اندیشی در مسائل، صاحب آرای بکر و نوآوری در علوم، جامعیت در معقول و منقول، زهد و تقوی، احتیاط در امور، اهل ذکر و مناجات های شبانه از جمله
ص: 46
ویژگی های علمی و عملی و ممتاز آن یگانه ی دوران به شمار می رود. از شاگردان او می توان به حضرات آیات عظام: میر سیّد محمد هاشم چهارسویی، میرزای شیرازی، صاحب روضات، میرزا محمدحسن نجفی، ملا محمدباقر فشارکی، آقا محمدرضا قمشه ای، شیخ محمد طاهر دزفولی، مولی آغا خوئینی قزوینی و شیخ الشریعه اصفهانی و از آثار او نیز می توان به: جوامع الاصول، شرح مختصر النافع، رساله ی عملیه، و حواشی بر شفا و اسفار اشاره کرد.(1)
در برخی از کتاب هایی که در سال های اخیر به چاپ رسیده، نام علمای دیگری را نیز در ردیف اساتید میرزا ابوالمعالی آورده اند که برخی اشتباه بوده و بعضی هم بدون مدرک و سند است. از جمله در کتاب علمای بزرگ شیعه در این باره آمده است: «[ ابوالمعالی] در دارالعلم اصفهان از محضر پدر بزرگوارش و شیخ محمد باقر اصفهانی و مرحوم مدرّس و آیات خوانسری
برخوردار بود تا به مراتب علمی و عملی کامل گشت....».(2) هرچند با توجّه به تصریح علّامه میرزا ابوالهدی به شاگردی پدر بزرگوارش تنها نزد دو استاد نامی سیّد مدرّس و سیّد شهشهانی، توضیح دیگری لازم به نظر نمی رسد، امّا در این جا می افزائیم که:
الف: میرزا ابوالمعالی هنگام فوت پدر، نوجوانی سیزده یا چهارده ساله بوده و هنوز توانایی استفاده علمی از محضر پرفیض پدرش حاجی کرباسی را نداشته است
ص: 47
هرچند که از فضایل اخلاقی و اوصاف ملکوتی او بهره برده است. افزون بر اینکه معلوم نیست که مرحوم حاجی در اواخر عمر شریف خود با توجه به سنّ بالا و ضعف جسمانی، اصلاً تدریس می کرده است یا نه! و همانطور که پیشتر نیز گفته شد مرحوم ابوالمعالی در ایام کودکی و نوجوانی، نزد مرحوم سید محمد باقر دهکردی، مقدمات را خوانده است. از همه ی این ها گذشته، حتی اشاره ای به این مطلب [تحصیل نزد پدرش ]توسط شخص ابوالمعالی یا میرزا ابوالهدی نشده است.
ب: مرحوم حاج شیخ محمد باقر اصفهانی(1235 - 1330 ق) از فقها و علمای بزرگِ معاصرِ میرزا ابوالمعالی بوده نه استاد او.
ج: اگر منظور از آیات خوانساری، حضراتِ صاحب روضات و علّامه ی چهارسویی باشند، هر دو بزرگوار همچون میرزا ابوالمعالی در طبقه ی شاگردان سیّد مدرّس و سیّد شهشهانی بوده اند و جناب ابوالمعالی همزمان با آیات خوانساری، صاحب منصب تدریس در حوزه ی اصفهان بوده است.
گفتنی است که حضرات آیات: شیخ محمد باقر نجفی و میرسید محمد هاشم چهارسوقی از اساتید و مشایخ میرزا ابوالهدی - فرزند میرزا ابوالمعالی - بوده اند.
و امّا نویسنده ی مقدمه ی رسائل رجالی ابوالمعالی نیز، شخصی با نام امیر محمد صادقی را از جمله اساتید میرزا ابوالمعالی معرفی کرده است(1) که احتمالاً آن را با دیگر لقب خانوادگی علّامه مدرّس اشتباه کرده است. خاندان مرحوم علامه ی مدرس، پیش از اشتهار به «مدرّس» به «میرمحمد صادقی» معروف بوده اند(2) و لذا
ص: 48
حتّی پس از معروفیت به «مدرس» همچنان در برخی منابع از ایشان به سیّد حسن میر محمد صادقی یاد شده است.
میرزا ابوالمعالی در نیمه ی اول قرن سیزدهم هجری یعنی در دورانی پا به عرصه ی هستی گذاشت که حوزه ی اصفهان به مرکز بزرگ تحقیق و تدریس در علوم اسلامی و معارف شیعی تبدیل شده بود و به یمن وجود دو فقیه نامی حاجی کرباسی و سیّد حجةالاسلام و شاگردانشان و نیز حکیم متأله آخوند ملا علی نوری حوزه ی پرفیض اصفهان به دانشگاه جامع علوم اسلامی تبدیل شد، که در رشته های مختلف علوم، اساتید برجسته و نام آوری به تدریس و تألیف و ترویج مبانی و معارف اسلامی و احکام دینی همّت می گماردند. توفیق و پیشرفت علمی این حوزه بدان جا رسید که به برکت مجلس درسِ استادِ ابوالمعالی یعنی علّامه میر سیّد حسن مدرّس اصفهانی، طلاب و دانش پژوهان برای ادامه ی تحصیلات خود، نیازی به مهاجرت به دیگر حوزه های علمی حتّی عتبات عالیات نداشته اند(1) و یک طلبه از دروس مقدماتی و سطح تا مراتب خارج و تحقیقی و در نهایت نیل به درجه ی اجتهاد، را تماماً در دارالعلم اصفهان پشت سر می گذاشته است.
میرزا ابوالمعالی از تربیت شدگان این حوزه و خود از بزرگان فقهای اصولی اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری به شمار می رود. هم زمان با معظم له، بسیاری از فقها و حکمای برجسته در اصفهان بسر می بردند که از حوزه های پررونقی در تدریس علوم اسلامی و نیز آثار و تألیفات گرانبهایی برخوردار بوده اند.
ص: 49
از میان علمای بزرگ معاصر میرزا ابوالمعالی می توان به برخی از مشاهیر آنان اشاره کرد که از آن جمله اند حضرات آیات عظام: میرزا سیّد محمد هاشم چهارسویی(1235 - 1318 ق)، صاحب روضات(1226 - 1313 ق)، میرزا محمد حسن نجفی(1237 - 1317 ق)، ملا محمدباقر فشارکی(متوفی 1314 ق)، ملا اسماعیل حکیم درب کوشکی(متوفی 1304 ق)، جهانگیر خان قشقایی(1243 - 1328 ق)، شیخ محمد باقر نجفی اصفهانی(1235 - 1301 ق)، حاج شیخ مرتضی ریزی لنجانی(متوفی 1329 ق)، آخوند کاشی(حدود 1250 - 1333 ق) و میر سیّد محمدتقی مدرس اصفهانی(1273 - 1333 ق).
همچنین گفتنی است که دوران زندگی مرحوم ابوالمعالی همزمان با سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بوده و تنها دو سال آخر عمر ابوالمعالی، یعنی سال های 1313 تا 1315 ق، مصادف با روی کار آمدن و سلطنت مظفرالدین شاه قاجار بوده است.
از آن جا که میرزا ابوالمعالی همواره در سکوت و خلوت خود بسر می برده و تمام توجهش مصروفِ تدریس و مباحثه و اهتمام به تألیف و تحقیق و مطالعه و نیز عبادت و فکر و ذکر بوده است، از برخورد و مجالست او با علما و أمرا و یا تبادل افکار و آرا میان او و بزرگان، آگاهی چندانی در دست نیست.
میرزا ابوالمعالی، همچون پدرش حاجی کرباسی و نیز دو استاد بزرگوارش سیّد مدرّس و سیّد شهشهانی، علاوه بر مقام بلندی که در علوم اسلامی و تدریس و تألیف در این معارف داشت، از جایگاه ویژه ای نیز در اخلاق و زهد و تقوی برخوردار و در فضایل انسانی و مکارم اخلاقی، مدارج بالایی را پیموده بود. تمامی نویسندگانی که به شرح زندگانی و بیان احوال او پرداخته اند، او را شخصیتی کم نظیر در علم و عمل
ص: 50
دانسته و دقّت نظر، حسن تحریر، اندیشه ی عمیق، احتیاط در امور، ورع و پرهیزکاری، حُسن خلق، إعراض از دنیا و دیگر ویژگی های برجسته ی او را ستوده و حکایاتی شگفت انگیز از او آورده اند.
ابوالمعالی از لذّات دنیوی، اعم از جاه و مقام یا خوردنی و پوشیدنی، گریزان بود. از جمله حالات او آن بود که دوست می داشت بر روی زمین بنشیند و از نشستن در غیر جاهای پست، دوری می نمود؛ به گونه ای که این حالت را در روزهای آخر مرض فوتش نیز داشت. یک روز که به روی زمین تکیه کرده و سرش را روی زمین گذاشته بود، از او خواستند که برخاسته و جایش را تغییر دهد، او این شعر را خواند:
من لم یطأ التّراب برجله
وَطَاء التّرابَ بصفحة الَّحد
و اطرافیان که عزم راسخ او را دیدند، از اصرار خود صرف نظر نمودند.
همچنین، از معاشرت با اهل دیوان و امرای دولتی، اجتناب می ورزید مگر به هنگام ضرورت؛ و این طریقه ی او برای همگان مشهود بود.(1)
ابوالمعالی، به خواندن دعا، به ویژه در شب های جمعه و آن هم با جلوس بر روی زمین، بسیار مقیّد بود. نقل می کنند که شخصی از جناب ابوالمعالی درخواست نمود تا هنگام تحویل سال، در خدمت ایشان باشد. ابوالمعالی پذیرفت و از آن جا که به خواندن دعا در هنگام تحویل سال و با حالت نشسته بر روی زمین مقیّد بود، او را نیز
ص: 51
به این کار، دعوت نمود.(1) هرچند که بین مردم، معمول است که به هنگام راز و نیاز با معبود بی نیاز بر روی فرش می نشینند، امّا به عقیده ی مرحوم ابوالمعالی، مناسب مقام تضرّع به درگاه ربّ الارباب و تواضع در برابر او، ایجاب می کند که بر روی زمین بنشینند، همانطور که سیره ی برخی از بزرگان چنین بوده است.(2)
میرزا ابوالهدی پس از ذکر مطلب فوق از قول پدرش ابوالمعالی، همه و بویژه اهل علم را به پیروی از سلوک معظم له در نحوه ی دعا و راز و نیاز، توصیه می نماید.
مرحوم ابوالمعالی، در مقام عبادت و تضرع و مناجات، یگانه ی دهر بوده و در این باره، حکایاتی شگفت آور از او آورده اند. از جمله فردی که در منزل ابوالمعالی بسر می برده نقل می کند که شب هنگام، صدایی به گوشم خورد که مانند آن را در تمام مدت عمر نشنیده بودم. به دنبال صدا رفتم و دیدم که میرزا ابوالمعالی بر خاک و روی زمین ایستاده و ترسان از روز قیامت، به تضرّع و ابتهال در درگاه حق و گریه و زاری شدیدی مشغول است.(3)
گویند به هنگام نماز، عیال و فرزندان را از محل عبادت به جای دیگری انتقال می داد که حواسش به ارتباط با خدا باشد.(4)
ابوالمعالی، اهل تعقیبات پس از نماز و مقیّد به انجام مستحبّات در نمازها بود. ایشان معمولاً میان اذان و اقامه، فاصله می انداخت و در سجده با صدای بلند به درگاه
ص: 52
خداوند تضرّع می نمود. مدت زمان تعقیبات، زیارات و سجده های پس از نماز عشای او، گاهی
اوقات، چهار تا پنج ساعت به درازا می کشید و تعقیبات پس از نماز صبحش نیز تا دو ساعت پس از آفتاب، ادامه می یافت، بدون آنکه با کسی، مگر به ضرورت یا اضطرار، سخن بگوید.(1)
نقل می کنند که هنگام اشتغال به تعقیبات نماز، رنگ چهره اش تغییر می کرد و مایل به سرخی می شد و امکان نداشت که سرش را از سجده بردارد و چشمانش خشک باشد.(2)
ایشان از اموال شبهه ناک به شدّت پرهیز می نمود و در خوراک و پوشاک خود، مواظبت ویژه ای داشت. به گونه ای که از استعمال اموال دولتی دوری می نمود. گویند روزی لقمه ای در دهان گذاشت و هنگامی که برایش روشن شد که از اموال شبهه ناک بوده، فوراً از دهانش بیرون آورد و فرمود: تاکنون مال شبهه ناک وارد دهانم نشده است. همچنین آورده اند که ایشان به هنگام حضور در مجلس اهل دیوان، که نوشیدن چای در آن ها مرسوم بود، با خود، قند همراه می برد تا با آب گرم میل فرماید.(3)
میرزا ابوالمعالی با تأسّی به پدر بزرگوارش، منتهی درجه ی احتیاط را مراعات
ص: 53
می نمود. از جمله نقل می کنند که ایشان، با اینکه معمولاً تصرفی در امور نمی نمود، امّا روی جهاتی، ناچار به تصرّف در حمامی که جدّ امجدش مرحوم حاج محمد حسن وقف فرموده بود، شد. واقف مقرر فرموده بود که مال الاجاره ی حمام، صرف روغن چراغ طلاب مدارس معینی بشود. از آن جا که در زمان ابوالمعالی، استعمال نفت متداول شده بود، برخی از طلاب، از آن مرحوم خواستند که روغن چراغ را تبدیل به نفت نماید، اما ایشان اجازه نداد، بدان جهت که مبادا بر خلاف نظر واقف عمل شود!
صاحب بدرالتمام پس از نقل این حکایت می نویسد: کسی تصور نکند که معظم له این گونه امور را در اثر جمود قریحه و کمی هوش و ذکاوت، انجام داده است. ایشان حتّی در بسیاری از قواعدِ فقه و اصول و رجال، که مسلّم میان فحول است، مانند قاعده ی جرح، اصالت صحت افعال مسلمین، لفظ ثقه، وجوب ترجیح و امثال آن، قدح و خدشه وارد کرده است. بلکه باید گفت که ایشان امور فوق را از باب شدّت احتیاط و پرهیزکاری انجام می داده است.(1)
جریان فوق، از مواردی بود که ابوالمعالی ناچار به تصرف شده بود؛ در حالی که ایشان معمولاً در امور شرعی مطلقاً تصرف نمی فرمود تا مبادا کاری مخالف واقع صورت گیرد و هیچ عاملی، از قبیل عزت و اعتبار، ثروت و مقام و دیگر امور دنیوی، نمی توانست جلودار او از عمل بر طبق واقع شود. از جمله آورده اند که یکی از شاهزادگان از میرزا ابوالمعالی اجازه خواسته بود تا در برخی از املاک، تصرف نماید و در عوض، مبلغ گزافی برای ایشان هدیه بفرستد. ولی معظم له نظر به اشکالی که در ثبوت ولایت عامه برای مجتهد است، اجازه نداد و با ردّ پذیرش هدیه، اظهار فرمود: «اگر جمیع آنچه در عالم هست برای من بفرستید نخواهم پذیرفت و مخالفت امرِ خدا
ص: 54
را نخواهم کرد».(1)
مرحوم ابوالمعالی برای سادات احترم ویژه ای قائل بود و دیگران را نیز به این عمل سفارش می فرمود. حتی برخی از شاگردان خود را، که از سادات بودند، به هنگام دخول و خروج از منزل، بر خود مقدّم می داشت و هیچگاه حاضر نمی شد بر سیّدی پیشی گیرد.(2) چنان که از مرجع بزرگ عالم تشیع مرحوم آیت اللّه بروجردی نقل شده که می فرمود: با اینکه میرزا ابوالمعالی، استاد من بودند، امّا حاضر نمی شدند که من پشت سر ایشان راه بروم... و من هرگاه به منزل ایشان می رفتم به خاطر همین احترام ها و تکریم ها شرمنده می شدم.(3) ابوالمعالی دیگران را نیز به احترام گذاشتن به سادات سفارش و از اهانت به آنان نهی می فرمود. نقل می کنند که شخصی، به علویه ای که مشغول خدمت به او بود، توهین کرده بود و چون ابوالمعالی متوجه گشت، آن شخص را برحذر داشت و فرمود: این کار را نکنید، اگر حضرت صادق علیه السلام حیات داشتند و در محضر آن حضرت بودی، آیا جرأت داشتی که این گونه کارها را بکنی؟ پس، از خداوند و ائمه ی اطهارعلیهم السلام بترس و اولاد آن ها را تحقیر نکن که زنده و مرده ی آن ها یکسان است و فرقی ندارد.(4) صاحب بدرالتمام در تأئید طریقه ی پدر بزرگوارش، در بزرگداشت مقام سادات، به نقل کلمات فقیه حکیم ملا اسماعیل خواجویی، در رساله ای که به این موضوع اختصاص داده، پرداخته و سیره ی برخی از
ص: 55
علما و احادیث اهل بیت علیهم السلام در این باره را ذکر کرده است.
مرحوم میرزا ابوالهدی نقل می کند که پدرش میرزا ابوالمعالی، در شب و روز عاشورا و نیز شب و روز بیست و هشتم صفر، علاوه بر حضور در مجالس سوگواری، خود شخصاً در آن مجالس، خدمت می نمود. نقل می کنند که روزی پس از پایان نماز ظهر و عصر در مسجد به امامت ابوالمعالی، یکی از وعاظ بر منبر رفت و بنا بر رویه و سیره ی ذاکرین، اشعاری از محتشم کاشانی خواند و آنگاه به ذکر رؤیایی پرداخت که در آن، حضرت فاطمه زهراعلیها السلام یکی از وعاظ را به خاطر مرثیه نخواندن بر خامس اهل عبا حضرت سیّدالشهداعلیه السلام ، توبیخ و سرزنش کرده بودند. ابوالمعالی پس از شنیدن رویای مذکور، منقلب گردید و بسیار گریست و تصمیم گرفت که از این پس، خود بر منبر رفته و مرثیه سرایی نماید.(1)
آخوند گزی، که ظاهراً خود محضر ابوالمعالی را درک نموده و شخصاً به حضور پرفیض اش نائل آمده و به شدّت تحت تأثیر فضای روحانی حاکم بر آن قرار گرفته است، درباره ی ابوالمعالی می نویسد: «مجلس آن مرحوم، مصداق حدیث حواریین و عیسی علیه السلام بود که عرض کردند: «مَنْ نُجالس» با که نشست و برخاست نیم؟ فرمود: «مَنْ یدرککم اللّه رویته و یزیدکم فی العلم منطقه و یرغبکم فی الاخرة عمله» یعنی کسی که دیدار او شما را به یاد خدا اندازد و گفتار او بر علم شما بیفزاید و کردار او شما
ص: 56
را مایل به آخرت نماید». حالات آن مرحوم به همین وصف ها بود. صحبت موعظه و علم دقایق اخلاق و اخلاص را ملاحظه می فرمودند.»(1)
از مرحوم آیت اللّه بروجردی، که از شاگردان مبرّز میرزا ابوالمعالی بوده، نیز نقل شده است که فرموده بود: «مجلس آقا میرزا ابوالمعالی، شبیه مجلس پیامبرصلی الله علیه وآله بود، روحانیتی داشت که انسان سیر نمی شد.»(2)
میرزا ابوالمعالی، تلاش فوق العاده ای در کسب دانش داشت و با صرف نظر از لذایذ دنیوی، عمر شریف خود را صرف مطالعه و تحقیق و تدریس و تألیف نمود. ایشان همواره سرگرم اندیشه و دقت در مطالب علمی بود، بطوری که حتّی هنگام صرف غذا و زمان خواب و استراحت، از تفکر در امور، غافل نبود. گاه اتفاق می افتاد که در خلال شب از خواب بیدار می شد و به فکر فرو می رفت و یا در حمام می اندیشید و در همان جا چراغ روشن می کرد و قلم و دوات را می طلبید و آنچه را که به ذهنش خطور کرده بود، می نوشت. شایان توجه است که نوشتجاتی از ایشان در دست است که به رنگ حنا آمیخته شده که اثر همان حنایی است که انگشتان خود را در حمام با آن خضاب می کرده است.(3)
آن گونه که خود در پایان یکی از آثارش فرموده، در همه ی احوال، چه در راه رفتن یا هنگام خواب، حتّی به هنگام سخن گفتن دیگران با او و.... ، مشغول تفکر و
ص: 57
اندیشیدن بوده است و به هیچ وجه، درازی زمان و زیادی رنج، مانع از ژرف نگری و موشکافی در بررسی مطالب نمی شد. از این رو، هر مشکلی برای او آسان و هر مطلب دشواری را براحتی می فهمیده است.(1)
به فرموده ی میرزا ابوالهدی، اگر این جدّیت و پشتکاری خارق العاده در کسب علم نبود، چگونه برای ابوالمعالی، نیل به آن مراتب و درجات عالی، میسّر می گشت؟ با سرگرم شدن به امور متعارف، چگونه می توان به چنین مراتبی رسید، بلکه اساساً این گونه امور، موجب توقف گشته و مانع بر سر وصول به کمالات بالای علمی و عملی خواهد بود! میرزا ابوالمعالی با پرداختن جدّی به دانش و معرفت، باب مراوده و معاشرت با مردم، مگر به ندرت و بر حسب ضرورت، را ترک نمود و زبان حالش چنین بود:
انما الذّل فی مداخلة النّاس
فدعها و کن کریما رئیسا
لیس عندی اجلٌ من العلم
فلا تبتغی سواء انیسا
از مرحوم آیت اللّه بروجردی نقل شده است که فرمود: «من در ابتدای طلبگی، در وقت نماز و پاره ای از افعال آن، وسواس داشتم. ایشان از حالت من آگاه بود. یک روز پس از درس به من گفت: شما بمانید. وقت نماز شد. گفت: بلند شوید نمازتان را بخوانید. من هم طبق معمول نماز را خواندم. گفت: همین نماز کافی است و احتیاجی به اعاده ندارد. از آن به بعد من با اطمینان خاطر، نمازم را بدون اعاده می خواندم و این
ص: 58
حالت وسواس، برای همیشه از من دور شد و راحت شدم.»(1)
میرزا ابوالمعالی، از حُسن قابلیت باطنی و با تمام مشکلات درونی و ظاهری، چنان تحصیل علم را وجهه همّت عالی خود ساخت که در اندک زمان، نام و آوازه ی نبوغ و تحقیقات و شهرت علمی اش همه جا پیچید. وی، با این که از متولدین اواسط قرن سیزدهم هجری بود، در اثر شایستگی و پشتکار خارق العاده اش، از علمای نامی و مدرسین برجسته ی اواخر قرن سیزدهم دارالعلم اصفهان به شمار می رفت. حوزه ی درسی او، از حیث کمی و کیفی، نسبت به دیگر مجالس علمی وقت، ممتاز بود و به واسطه تحقیقات دقیق و افکار عمیقی که ارائه می نمود، جمعیّت بسیاری از فضلا و دانش پژوهان را به سوی خود جلب کرده بود؛ به گونه ای که از شهرهای دور و نزدیک روی به محضر پرفیضش می آمدند تا از خرمن علوم و فضائلش خوشه چینند. حوزه ی درس ابوالمعالی علاوه بر اهمیّت بالای علمی، درس اخلاق عملی نیز به شمار می رفت و به تعبیر آخوند گزی، مصداق حدیث حواریین و عیسی علیه السلام بود. با نگاهی به فهرست اسامی شاگردان میرزا ابوالمعالی، بخوبی معلوم می شود که شمار بسیاری از فقیهان و مراجع نامدار شیعه در قرون سیزدهم و چهاردهم هجری، از مَدرس پرفیض معظم له برخاسته اند؛ بزرگانی که خود از مفاخر نامی امامیه در حوزه های علمی ایران و عتبات عالیات بوده اند.
از جمله شاگردان علامه ابوالمعالی می توان به فقیه اعلم مرحوم حاج آقا حسین طباطبایی بروجردی مرجع نامدار جهان تشیع اشاره کرد که حدود ده سال در فقه
ص: 59
واصول و رجال از محضر استاد بهره برد و عمده و اساس شاگردی او نزد این استاد بوده و مرجع او در حلّ مشکلات علمی اش به شمار می رفته است. اشکالات علمی و روشن و متین و خصوصیات اخلاقی آیت اللّه بروجردی نظر اساتید او به ویژه میرزا ابوالمعالی و میر سید محمدتقی مدرّس و سیّد محمدباقر درچه ای را به خود جلب کرد و آنچنان این مردان بزرگ از شاگرد بااستعداد خود مواظبت می کردند که کارهای خصوصی او را هم زیر نظر داشتند.(1)
در این جا به نام برخی از شاگردان و راویان از میرزا ابوالمعالی اشاره می نمائیم و امیدواریم که با لطف و عنایت پروردگار متعال، به نام دیگر شاگردان معظم له نیز دست یابیم.(2) فهرست ذیل بر اساس نام اصلی و به ترتیب حروف الفبا می باشد:
حضرات آیات عظام و حجج اسلام:
سیّد ابراهیم موسوی سیّد ابوالحسن مدیسه ای اصفهانی(1284 - 1365 ق)
ص: 60
سیّد ابوالقاسم دهکردی(1272 - 1353 ق)
سیّد ابوالقاسم رضوی شیخ ابوالقاسم کبیر قمی(1290 - 1369 ق)
سیّد احمد خوانساری صفایی(1291 - 1359 ق)
سیّد احمد ملّاباشی(متوفی 1331 ق)
شیخ اسداللّه بن حسین[ اصفهانی]
شیخ اسداللّه ثقةالاسلام یزدی(1281 - 1370ق)
سیّد جلال الدین مؤیّدالاسلام(1280 - 1349 ق)
شیخ جمال الدین کلباسی(متوفی 1350 ق)
سیّد جمال الدین گلپایگانی(1296 - 1377 ق)
سیّد حسن کاشی(متوفی 1320 ق) سیّد حسن نحوی(1287 - 1361 ق)
شیخ حسنعلی نخودکی(1279 - 1361 ق)
سیّد حسین طباطبایی بروجردی(1292 - 1380 ق)
سیّد حسین رضوی سیّد حسین روحانی(1253 - 1338 ق)
شیخ رحیم ارباب(1297 - 1396 ق)
سیّد رضا جابلقی بروجردی(متوفی حدود 1350 ق)
سیّد رضا ملّاباشی(متوفی 1334 ق)
شیخ زین العابدین نخعی گلپایگانی(1267 - 1346 ق)
سیّد شهاب الدین نحوی(1263 - 1340 ق)
شیخ ضیاءالدین عراقی(1287 - 1361 ق)
ص: 61
شیخ عباسعلی قاضی زاهدی(متوفی 1362 ق)
شیخ علی جرقویه ای(متوفی حدود 1325 ق)
شیخ علی اکبر یزدی صدرآبادی(1253 - 1309 ش)
شیخ علی محمد نجف آبادی(متوفی 1332 ه.ق)
سیّد فخرالدین خوانساری(1273 - 1348 ق)
کمال الدین ابوالهدی کلباسی(متوفی 1356 ق)
سیّد محمّد مدرّس(1290 - 1366 ق)
سیّد محمّدباقر درچه ای(1264 - 1342 ق)
شیخ محمّدجعفر امین العلما(متوفی 1328 ق)
سیّد محمدجعفر صهری(متوفی 1332 ق)
شیخ محمّدحسن طالقانی(1287 - 1371 ق)
سیّد محمّدحسن موسوی هاشمی(متوفی 1341 ق)
سیّد محمّدحسین اردستانی(1288 - 1376 ق)
شیخ محمّدحسین قودجانی اشنی(1285 - 1375 ق)
شیخ محمّد حسین کرمانی(حدود 1245 - 1330 ق)
ملا محمّدحسین کرهرودی سیّد محمدحسین مدرّس کهنگی(1288 - 1376 ق)
سیّد محمدحسین مرتضوی شیخ محمّدحسین نائینی(1277 - 1355 ق)
سیّد محمّدحسین بروجنی(متوفی 1338 ق)
شیخ محمّدصادق سربندی بروجردی(ح 1285 - 1365 ق)
سیّد محمدعلی معروف به آقابزرگ(متوفی بعد از 1320 ق)
ص: 62
سیّد محمّدمهدی درچه ای(متوفی 1364 ه.ق)
سیّد محمود خوانساری(1265 - - ق)
سیّد(شمس الدین) محمود مرعشی نجفی(1274 - 1338 ه.ق)
سیّد محمود موسوی ریاضی(1265 - - ق)
شیخ مرتضی طالقانی(1280 - 1364 ق)
شیخ مرتضی قمشه ای(1236 - 1341 ق)
شیخ مصطفی فروشانی اصفهانی(متوفی 1352 ق.)
شیخ منیرالدین بروجردی(1269 - 1342 ق)
سیّد نوح الدین بروجردی سیّد یحیی یزدی واعظ طبیعی است که تعداد شاگردان میرزا ابوالمعالی بسیار بیش از موارد مذکور در فهرست فوق می باشد. با توجه به اینکه تحقیقات علمی و اوج درخشش ابوالمعالی در فاصله ی میان سالهای 1275 تا 1315 قمری بوده و در حدود چهل سال مذکور، ایشان از بزرگترین مدرّسین و فقهای دارالعلم اصفهان به شمار می رفته، می توان حدس زد که فضلا و دانش پژوهانی که در خلال این مدّت به کسب علم در اصفهان مشغول بوده اند، از محضر معظم له بهره برده اند. از این رو می توان به احتمال زیاد بزرگانی مانند علمای ذیل را نیز از شاگردان ابوالمعالی دانست:
حضرات آیات میر سیّد علی نجف آبادی، حاج میرزا علی آقا شیرازی، میرزا مهدی دولت آبادی، ملا محمدجواد صافی گلپایگانی، میرزا حسن خان جابری انصاری، میر سیّد حسن نجفی قوچانی، میرزا رضا کلباسی، میر سیّد حسن چهارسویی، میرزا ابوالحسن بروجردی، میر سیّد محمّد حسن مدرّس، ملّا محمّدحسن خوانساری، سیّد محمّد کاظم موسوی اسفیدواجانی، میر سیّد محمود
ص: 63
ابن الرّضا، شیخ محمّد حسن عالم نجف آبادی، شیخ ابوالقاسم دولت آبادی، میرزا ابوالقاسم طرب، ملا محمّدحسین شاکریان، میرزا علی بکایی جزی، شیخ محمّد علی زاهد، سیّد محمّدعلی ابطحی سدهی، میرزا علی اکبر شیخ الاسلام، شیخ محمود مفید، ملّا حسن دولت آبادی، ملّا محمّدمهدی فاضل خوانساری، شیخ محمّدعلی کرمانی، میر سیّد محمّد صدرالواعظین، میرزا عبدالرزاق محدث حائری، حاج سیّد حسین علوی و سیّد علی محمّد دولت آبادی.
گفتنی است که محل تدریس میرزا ابوالمعالی، مدرسه ی حاجی کرباسی بوده است. این مدرسه، که خود مرحوم حاجی نیز در آن تدریس می فرموده است، به همین منظور و به همّت والای وی ساخته شد. مدرسه ی کلباسی، در کوچه ی جنب مسجد حکیم و به مساحت نزدیک یک جریب بوده و از مدارس مهم علوم دینی و معارف اسلامی در اصفهان به شمار می رفته و علما و بزرگان بسیاری در آن تربیت شده اند. متأسفانه امروز از این مدرسه هیچ اثری نیست و به خانه های متعدد مسکونی تبدیل شده است.(1)
میرزا ابوالمعالی در مدرسه ی مذکور، در علوم گوناگون اسلامی از جمله ادبیّات، فقه، اصول و رجال تدریس می کرده و به ویژه حوزه ی اصول فقه و رجال او رونق به سزایی داشته است.
ابوالمعالی، اجتهاد را امری خطیر می دانست و لزوم مقدّمات بسیار علاو بر
ص: 64
رعایت تقوی جهت نیل به این درجه ی بزرگ، موجب شد وی نیز همچون پدر بزرگوارش حاجی کرباسی و جدّ والا مقام همسرش سیّد حجّةالاسلام، به راحتی، اجتهاد کسی را نپذیرد. معظم له اجتهاد در فقه را مشروط به امور و عواملی می دانست که در کمتر کسی قابل تحقق بود و در این باره، در یکی از آثار خود می نویسد: سوگند که در دایره ی معرفت، حصول هیچ دانشی به مانند علم فقه سخت و دشوار نیست و نمی توان سطری در آن نوشت مگر آنکه ضرورتاً مباحث آن را بر اساس اصول فقه تکمیل نمود؛ بلکه اساساً فقه بدون اصول مانند نتیجه بدون مقدّمه است، همان گونه که صرف آگاهی از قوانین اصول نه نشان دهنده ی آمادگی جهت استنباط احکام از مدارک و نه دالّ بر حصول ملکه ی استنباط است. مانند آن که آگاهی از قواعد خیاطی، کاشف از حصول ملکه ی خیّاطی نیست، بلکه باید در آن تمرین و ممارست نمود.(1)
در عین حال، به نظر ابوالمعالی، یک فقیه باید علم رجال را نیز، به سبب لزوم نقد اخبار، کامل نماید و البته چه در علم فقه و چه در دانش های دیگر، رعایت تقوی، امری لازم و ضروری است. نیل به درجات پایین در فقه، بدون تقوی و ارتباط قلب با عالم اسرار، ممکن نیست! چه رسد به حصول قوه ی قدسیه، که از توابع عصمت است، و با دوری از مبدأ اعلی، دستیابی به چنین مقامی برای مردمانی که «لهم قلوب لا یفقهون بها و..... اولئک کالانعام بل هم اضلّ سبیلا»(2) چگونه میسر است؟!
میرزا ابوالمعالی بر این باور است که چه در دانش فقه و چه در علوم دیگر، حُسن قریحه و جودت ادراک و استقامت در سلیقه، ضروری است و لذا اجتهاد را امری نادر و کمیاب می دانست. ایشان، ادعای اجتهاد از سوی نااهلان را بدترین احوال و
ص: 65
خطرناکترین اعمال می شمرد و همین امر، از مهمترین عللی بود که او را از صدور اجازه ی اجتهاد به اشخاص، باز می داشت.(1)
در میان طلاب و دانش پژوهان حوزه های علمیّه از قدیم تاکنون، معمول بوده است که پس از استفاده ی علمی از محضر استاد، از او درخواست اجازه می کردند تا به اصطلاح مهر تأییدی بر موفقیت های علمی و نیل به درجات بالای معرفتی آن ها باشد. البته اجازات انواع مختلفی مانند: اجازه ی اجتهاد، نقل حدیث، تصرف در امور حسبیه و غیره که از همه مهمتر، از حیث اثبات درجات علمی شخص، اجازه ی اجتهاد بوده است.
با این حال، برخی از فقها و مدرّسین بزرگ، از دادن اجازه خودداری و یا به تعداد بسیار معدودی، اجازه می داده اند. از جمله ی این بزرگان میرزا ابوالمعالی است که در مدّت عمر شریف خود به هیچیک از شاگردان خود، اجازه ی اجتهاد نداد و شاگردان مجلس درس وی فهمیده بودند که نمی توانند از سوی استاد به افتخار دریافت چنین اجازه ای نائل شوند. گویند یکی از شاگردان حوزه ی ابوالمعالی، که شخصی اندیشمند و با استعداد نیز بود، از استاد درخواست اجازه کرد و خواسته ی خود را چندین بار تکرار و بر آن پافشاری نمود. استاد که اصرار شاگرد را دید، سرانجام چند سطری بر روی یک برگه نوشت و به او داد. ایشان در این به اصطلاح اجازه نامه، پس از حمد و ثنای پروردگار و صلوات بر حضرت محمّدصلی الله علیه وآله و ائمه ی اطهارعلیهم السلام ، شخصِ درخواست کننده، و به اصطلاح مجاز، را به تحصیل تقوی و یادآوری مرگ
ص: 66
سفارش نمود و همین اندازه نوشت که شخص مذکور، مدّتی نزد من تحصیل کرده و به ذکر آنچه درباره ی او باور داشت، بسنده کرد. این، نخستین اجازه نامه ای بود که میرزا ابوالمعالی نوشت و بر خلاف دیگر اجازه نامه های رایج، از بکار بردن عباراتی مانند اینکه ایشان «قلیل النظیر فی هذاالعصر» یا «فاقدالمثال بین الاقران» و مانند آن است، خودداری نمود؛ زیرا تصور می کرد که در میان طلاب عتبات عالیات و حوزه های دیگر،
نظایر این شخص وجود دارند و چه بسا بهتر هم باشند. ابوالمعالی با اینکه به شاگرد خود اعتقاد داشت و او را شخصی درستکار می دانست عباراتی مانند جملات مذکور را بکار نبرد تا مبادا تصریح یا تلویح به مقام اجتهاد و تصرف در احکام و امور شرعی یا رجوع مردم به او باشد.(1)
هرچند که علّامه ابوالمعالی از صدور اجازه ی اجتهاد به شاگردان خود، خودداری می نمود، اما از سوی معظم له، برای برخی از علما و دانشمندان، اجازه ی نقل حدیث صادر شده است. برای مثال دو فرزند گرامی و دانشمندش حضرات آیات: علامه میرزا جمال الدین و علامه میرزا ابوالهدی از پدر گرامی خود روایت می کنند.(2) همچنین برخی از فقها و مراجع بنام مانند: حاج سید حسین بروجردی، میرزا ابوالقاسم کبیر قمی، حاج ملّا علی محمد نجف آبادی و سید شمس الدین محمود مرعشی از علّامه میرزا ابوالمعالی روایت می کنند.(3)
ص: 67
ابوالمعالی با اینکه بر لزوم جدّیت در کسب علم بسیار توصیه می نمود و ژرف اندیشی در مسائل و تحقیق در مباحث را برای دانش پژوه، بسیار ضروری می دید، با این حال، بر این باور بود که این کار، جز با تقوی و تهذیب اخلاق، میسّر نیست. زیرا علم به خودی خود دردی را که دوا نمی کند هیچ، بلکه دردآور نیز هست. علم به تنهایی، جز همّ و غم چیزی همراه ندارد و لذا کسی که در پی آنست نیز گویی به دنبال نابودی و هلاکت است.
ایشان در این رابطه، به سفارش حاجی کرباسی به علّامه میر سیّد حسن مدرّس اشاره می کند که فرموده بود: تضرّع و زاری به درگاه خداوند منّان را در شب، ترک نکنید، حتی در آن هنگام که تردید دارید آیا صبح داخل شده بوده یا شب باقی بوده است. حاجی و سید مدرس هردو به همین شیوه عمل می کردند و البته به توفیقاتی هم دست یافتند.
ابوالمعالی در کتاب بشارات خود، آیاتی از قرآن را دالّ بر اینکه تقوی موجب برقراری و انتظام کار دنیاست، گردآوری و مورد بحث و بررسی قرار داده است.(1)
از ویژگی های مهمّ میرزا ابوالمعالی، که مایه ی امتیاز و درخشندگی او در میان علما و بزرگان دو قرن اخیر نیز بوده، تألیفات و آثار بسیار او در عین اشتمال بر تحقیقات ژرف و آرای ابتکاری است. ایشان از دوران جوانی خود دست به کار تصنیف شد، امّا بنا را در این کار بر دقّت نظر و وسواس خاص در تحقیق مطالب گذاشت. در مطالب
ص: 68
علمی، دقت و اندیشه و پژوهش بسیار می نمود و گاهی روزها و ساعت ها پیرامون موضوعی خاص، تأمل و تفکر می نمود و هیچگاه پیش از موشکافی و ژرف بینی های بسیار، دست به قلم نمی برد. از این رو هنگامی که چیزی می نوشت، نکات تحقیقی و معانی ژرف در آن ها موج می زد.(1)
ابوالمعالی، تألیفات بسیار، امّا بدون تحقیق، را نمی پسندید و بر این باور بود که آثار علمی هر دانشمندی را باید بر پایه ی عمق نظر و ژرفای اندیشه ی صاحبش ارزیابی نمود. او خود در موضوعات و مباحث علمی، از شایستگی و تصرّف و خلاقیّت بالایی برخوردار بود و زحمات طاقت فرسایی در تصنیف و تألیف کتب و رسائل خود متحمل گشت. از جمله در تألیف کتاب ارزشمند بشارات، در فن اصول فقه و در سه مجلّد، گاه می شد که برای نوشتن دو برگ از آن، دو ماه می اندیشید! بشارات، به فرموده ی میرزا ابوالهدی، کتابی وزین و عمیق که هرچند از حیث محتوا و ژرفای مطالب، مایه ی شگفتی است، اما حیرت آورتر از آن، این که این کتاب را پیش از سن چهل سالگی نوشت، اثری که در نوع خود، مسلماً کم نظیر است. بدین ترتیب آثار و تصانیفش بر دیگران برتری یافت، چرا که دربر دارنده ی نکاتی ویژه همراه با تتبعات سودمند و تحقیقات دقیق و تصرفات عمیق بود و پیش از شروع در بحث، مقدمات مفید متعددی را مطرح می نمود و پس از اتمام نیز، تنبیهات بسیاری را ارائه می فرمود؛ و البته تمامی این موارد را چنان با نظر صائب و دقّت کامل مطرح می نمود که جا برای نکته ای مجهول یا امری مبهم و مجمل باقی نمی گذاشت.(2) در ادامه، پس از اشاره به فهرست آثار ایشان، مواردی از آرای تحقیقی و نظریات تأسیسی معظم له
ص: 69
را خواهیم آورد. گفتنی است که مرحوم آقا نجفی قوچانی در سیاحت شرق می نویسد که میرزا ابوالمعالی در زمان حیاتش، کتاب بزرگی به چاپ رسانیده و قربة الی اللّه به طلاب، مجانی می داده است و خود آقا نجفی نیز نسخه ای از آن را دریافت کرده و از جمله مباحثِ آن کتاب، رساله ای مستقل درباره ی تحریر نزاع در دلالت نهی بر فساد بوده است.(1) تا آن جا که می دانیم، مجموعه رسائل اصولی میرزا ابوالمعالی و از جمله، رساله ی مذکور دو سال پس از درگذشت مؤلف در تاریخ سوم جمادی الاولی سال 1317قمری همراه با مقدمه ی فرزند علّامه ی او میرزا ابوالهدی چاپ شده است و تنها دو رساله ی: شرح زیارت عاشورا و الاستشفاء بالتربة الحسینیة در زمان حیات مؤلف چاپ و منتشر گردیده است.(2) مگر آن که برخی رسائل اصولی او در زمان حیاتش نیز چاپ شده باشد که هیچ آگاهی، جز گفته ی آقا نجفی قوچانی، از آن نداریم.
میرزا ابوالمعالی لحظه ای از عمر شریف خود را هدر نداد و همواره در کار مباحثه، مطالعه، تحقیق و تحریر بود. حاصل عمر پربرکت و تلاش مستمر او، علاوه بر تربیت شاگردان مبرّز و محقق، به جای گذاشتن رسائل و کتب متعدد در علوم: فقه، اصول، رجال، کلام، تفسیر، حدیث، ادبیات و شرح بر ادعیه و مناجات معصومین علیهم السلام بود. ابوالمعالی در پایان رساله ی شرح زیارت عاشورای خود،
ص: 70
فهرستی از بیشتر آثار خود ترتیب داده(1) و فرزند دانشمندش میرزا ابوالهدی نیز در البدرالتمام نام برخی دیگر از آثار را آورده و درباره ی مفاد و اهمیّت تعدادی از رسائل ابوالمعالی توضیحاتی داده است.(2) تعداد این آثار، بیش از هشتاد رساله و کتاب است که بیش از نیمی از آن ها تاکنون چاپ و منتشر گشته است. از آن جا که مرحوم ابوالمعالی به هنگام تألیف شرح بر زیارت عاشورا، هنوز تعدادی از آثار خود را ننوشته و یا برخی را ناتمام نگاشته بود، در پایان شرح مذکور تنها به نام حدود شصت اثر خود اشاره فرموده است. در این جا نخست آثار معظم له را بر اساس موضوع، طبقه بندی کرده و سپس کتب چاپ شده را جداگانه نام می بریم.
5 . بیع المعاطاة(1)
6 . رساله فی التداوی بالمسکر(2)
7 . رساله فی اشتراط الرجوع الی الکفایة فی الحج(3)
8 . رسالة فی تفطیر الغبار و الدخان للصّیام(4)
9 . رساله فی الشرط ضمن العقد(5)
10 . شرح کفایه سبزواری مشتمل بر مباحث وضو که پیشتر به منظوم آن اشاره شد.(6)
11 . رسالة فی النیّة(7)
12 . رسالة فی ان وجوب الطهارات نفسی او غیری(8)
13 . رساله فی الصلوة فی الماهوت(9)
14 . رساله فی الصلوة فی الحمام الوقف الذی یتصرف فیه غیرالاهل(10)
15 . رسالة فی الغساله(11)
ص: 72
16 . رسالة فی العصیر العنبی(1)
17 . رسالة فی الصحیح و المعیب(2)
18 . حواشی بر شرح لمعه(3)
19 . البشارات فی اصول الفقه(سه مجلد)(4)
20 . رسالة فی حجّیة الظّن(5)
21 . رسالة فی حجیة المظنّه(6)
22 . رساله فی الشک فی الجزئیه و الشرطیه و المانعیه(7)(رساله ی اصالة البرائه)
23 . رسالة تردد الواجب بین المتبائنین(8)
24 . رسالة فی الفرق بین الشک فی التکلیف و الشک فی المکلف به(9)
25 . رسالة فی بقاء الموضوع الاستصحاب(10)
26 . رساله فی تعارض الاستصحابین(11)
ص: 73
27 . رسالة فی تعارض الاستصحاب و اصالة صحة العقد(1)
28 . رسالة فی الاستصحاب والید(2)
29 . رسالة فی البقاء علی تقلید المجتهد المیّت(3)
30 . رساله فی ان الاصل فی الاستعمال حقیقه(4)
31 . رساله فی تحریر النزاع فی دلالة النهی علی الفساد(5)
32 . رسالة فی تعارض الاستصحاب بالملکیه السابقه مع الید(6)
33 . رسالة فی الجهه التقییدیه و التعلیلیه(7)
37 . رسالة فی تصحیح الغیر و جواز معامله الصّحة بمجرّد التصحیح و عدمه(رساله فی جواز الاکتفا فی تصحیح الحدیث بتصحیح الغیر و عدمه)(1)
38 . رسالة فی النجاشی(2)
39 . رسالة فی محمد بن الحسن المبدو به بعض الاسانید الکافی(3)
40 . رسالة فی ابی داود المبدو به بعض الاسانید الکافی(4)
41 . رسالة فی الحسین بن محمد المبدو به بعض الاسانید الکافی(5)
42 . رسالة فی محمد بن عبداللّه المبدو به بعض الاسانید الکافی(6)
43 . رسالة فی علی بن محمد(7)
44 . رسالة فی محمد بن زیاد(8)
45 . رسالة فی معاویة بن شریح(9)
46 . رسالة فی حماد بن عثمان(10)
47 . رسالة فی محمّد بن فضیل(11)
ص: 75
48 . رسالة فی محمد بن سنان(1)
49 . رسالة فی علی بن الحکم(2)
50 . رسالة فی ابی بکر الحضرمی(3)
51 . رسالة فی محمد بن قیس(4)
52 . رسالة فی علی بن السّندی(5)
53 . رسالة فی حفص بن غیاث و سلیمان بن داود و قاسم بن محمد(6)
54 . رساله فی روایات ابن ابی عمیر(7)
55 . رساله فی ترجمه ابن غضائری(8)
56 . رساله فی محمد بن شریح(9)
57 . رساله فی احمد الحسین(10)
58 . رساله فی عبداللّه بن محمد(11)
ص: 76
59 . رساله فی حسین بن عبداللّه(1)
60 . رساله فی احمد بن محمد(2)
61 . رساله فی الشیخ البهایی(3)
62 . رساله فی المحقق الخوانساری(4)
63 . رساله فی التفسیر المنسوب الی الامام العسکری علیه السلام(5) 64 . رسالة فی تزکیه اهل الرجال(فی تزکیه الرواة من اهل الرجال)(6)
65 . رسالة فی السند الصحیفه الکامله(7)
66 . الحواشی علی ترجمه الشیخ البهایی(8)
67 . الحواشی علی ترجمه المحقق الخوانساری(9)
68 . الفوائد الرجالیه(10)
80 . رسالة فی الشبهه الحماریة(1)
81 . رسالة فی الشبهه فی حمل المشکوک فیه علی الغالب(2)
82 . رسالة فی الحساب(3)
83 . رساله در احوال انسان(4)
84 . دیوان اشعار عربی(5)(بیش از هزار بیت)
85 . رساله در شرح احوال خود و پدر گرامی اش به فارسی(6)
70 . تفسیر قرآن(1)
71 . رساله در خطبه های تألیف یافته از آیات قرآن(2)
در میان کتب و رسایل شناخته شده ی میرزا ابوالمعالی، خوشبختانه تاکنون چهل و هشت عدد آن یعنی بیش از نیمی از آن ها به چاپ رسیده است. برخی از این آثار در زمان حیات خود مؤلف«ره» و بیشتر آن ها پس از وفات ایشان به زیور طبع آراسته شده است. نام آن دسته آثاری که از معظم له انتشار یافته، عبارت است از:
مؤلف، این کتاب را در تاریخ بیست و ششم ماه صفر 1290 ق. به پایان رسانده و آن گونه که در پایان کتاب اشاره فرموده، نوشتن آن بیست سال به درازا کشیده است.
ص: 79
حتّی مؤلف از باب احتیاط و دقّت، پانزده بار در این کتاب، اصلاح و تجدید نظر کرده و گاهی در یک یا دو برگ از آن، یک تا دو ماه می اندیشیده است. چه بسا پیرامون عبارتی از آن، روزها و هفته ها تأمل می کرده است. این کتاب در زمان حیات مؤلف در سال 1310 ق. با همّت و سرمایه ی حاج عبدالغفار بن حاج محمداسماعیل و با خط زیبای محمد باقر در تهران چاپ شده است. کتاب مذکور، یکصد و سی صفحه بوده و جای جای آن به حواشی محققانه ی مؤلف آراسته شده و در پایان هر حاشیه عبارت «منه دام ظله» یا «منه عفی عنه» به چشم می خورد.
این کتاب نیز به خط کاتب نامبرده و در چهل و سه صفحه در سال 1314 ق. چاپ و منتشر شده است. کتاب مذکور نیز همراه با حواشی بسیار از مؤلف«ره» می باشد.
شامل پانزده رساله ی اصولی و رجالیِ مؤلف که دوازده رساله ی آن در علم اصول فقه و سه رساله ی دیگر در رجال حدیث می باشد. این مجموعه در هزار و شانزده صفحه است که دارای یک مقدمه به قلم فرزند علامه ی مؤلف، فقیه زاهد میرزا ابوالهدی در بیان فهرست رسائل و نیز یک مؤخره به نام «البدرالتمام» باز به قلم ایشان می باشد. رسائل مذکور با تلاش و هزینه ی داماد و شاگرد مؤلف مرحوم میرزا احمد ملّاباشی در سال 1317 ق. در تهران چاپ سنگی و منتشر شده است.
این رساله که پیشتر در سال 1316 منضم به قرآن مجید مذیل به کشف الآیات چاپ
ص: 80
شده بود، به طور مستقل در سال 1411 ق. توسط مؤسسه امام المهدی علیه السلام در قم چاپ شده است. مقدمه ی رساله به عهده ی دانشمند گرامی آقای سیّد عبدالحسین موسوی شوشتری و تحت اشراف عالم محقق آقای حاج سیّد محمدباقر موحد ابطحی و به اهتمام حاج محمد حسن محبّ آل رسول اصفهانی بوده است. این کتاب دارای یکصد و چهل و شش صفحه است و مقدمه ی مبسوطی توسط آقای شوشتری به بیان کیفیت استخاره و شرایط آن اختصاص داده شده است.
مجموعه رساله های ابوالمعالی در علم رجال حدیث که شامل 29 رساله می شود. این مجموعه در چهار مجلّد همراه با مقدمه و تحقیق آقای شیخ محمدحسین درایتی و به همت دارالحدیث در سال 1380 ش و در شهر قم چاپ و منتشر شده است. محقق کتاب در مقدمه پیرامون شرح احوال مصنّف و طریقه اصطلاحات او و نیز شیوه ی تحقیق در چاپ این رسائل، بحث کرده است و در این کار از یاری و مساعدت برخی از فضلا و نویسندگان نیز برخوردار بوده است.
این رساله با مقدمه و تحقیق جناب آقای مجید هادی زاده در مجموعه ای با نام میراث حوزه اصفهان(دفتر اول، صفحات 205 - 278) در زمستان 1383 با پژوهش مرکز تحقیقات رایانه ای حوزه علمیه اصفهان و توسط مؤسسه فرهنگی الزهرا علیها السلام در قم چاپ شده است. محقق درباره ی این رساله در مقدمه می نویسد:
«رساله شرح خطبه ی شقشقیه - که گویا مؤلف آن را به نام خاصی نخوانده است - نشان از دلبستگی های حدیث پژوهانه او دارد.... رساله بر اساس دیدگاه های
ص: 81
زبان شناسانه تنظیم شده و توضیحات لغوی و گاه دستوری، بیشترین درونمایه ی آن را تشکیل می دهد.»
از امتیازات علامه ابوالمعالی آن است که آثار به جای مانده از معظم له، دارای سبک نو در طرح برخی از مسائل، نوآوری در بعضی مباحث و آگاهی های لازم و مفید برای محقق است. آثار ایشان در زمینه های فقه، اصول، رجال، تفسیر و ادعیه، حاوی تحقیقات ژرف و دقت نظرهای عمیق و آرای جدید او می باشد.
از جمله دانش هایی که وی در آن تبحر بسیار و نوآوری های فراوان داشته، علم رجال و درایة الحدیث است.
میرزا ابوالمعالی درآثار رجالی خود، تمامی آنچه را که یک مجتهد یا محقق بدان نیازمند است، و علمای پیشین آنرا نادیده گرفته و متأخرین نیز آن را به شمار نیاورده اند، فراهم آورده است. از جمله امتیازها و ویژگی های خاص آثار و مباحث رجالی او موارد ذیل است:
1 - آثار رجالی وی، مطالب و مباحثی را شامل می شود که به ادعای مؤلف، نه در میان متقدمان و نه در میان متأخران و معاصران مطرح نبوده و به ذهن هیچیک، خطور نکرده است(1) از جمله آن که مباحثی را مطرح نموده است که اساساً پیش از
او، عنوان بحث مستقلی نداشته و مؤلف، مبتکر بحث تفصیلی آن ها بوده است مانند: رساله ی مفصل و تحقیقی و ابتکاری او در معنای ثقه(2) یا رساله ی دیگر او در لزوم نقد مشیخه
ص: 82
کتب حدیث.(1)
2 - مباحثی که هر چند پیش از این توسط محققان مطرح شده است ولی مؤلف با شیوه های نو تتبعی کامل و احصایی تمام، به تبیین و توضیح آن ها مبادرت ورزیده است مانند بحث از برخی رجال و شخصیت ها یا اسمای مشترکه یا بحث از اصحاب اجماع.
3 - شیوه و طریقه ی ورود مؤلف در مباحث رجالی، تکیه بر استقصاء و احصای کامل همراه با تدبّر بسیار در جزئیات و توضیح بسیار روشن و کافی در باره ی مبهمات علم رجال است. از عادات مؤلف، طرح مقدمات سودمند و مفصل و افزودن تنبیهات بسیار بر آن بوده و مباحث جانبی متعددی را پیش می کشد، بدون آنکه هیچ اخلال و اشکالی به اصل بحث وارد آید. از این رو در آثار وی، هیچ نکته ی مجهول یا مبهمی برای خواننده ی محقق باقی نمی ماند.
4 - پژوهش های رجالی ارائه شده در مجموعه رسائل ابوالمعالی، از بهترین مستندات فرزند محقق او علامه میرزا ابوالهدی در کتاب بی مانند سماء المقال - که به جواهر رجال معروف است - می باشد.
سخن در باب مقام علمی و جایگاه ویژه ی ابوالمعالی در میان فقیهان و اصولیان امامیه و نقش بزرگ او در رشد و تکامل دانش های اسلامی از جمله فقه و اصول و رجال، هرچند گذرا؛ پیشتر به میان آمد. وی در اثر استعداد زیاد و کوشش بسیار، بر تمامی معاصرین خود فائق آمد و دانش پژوهان پروانه وار بر گرد شمع وجودش جمع
ص: 83
آمدند وبه خاطر حُسن تقریر وبیان سحرآمیز وگفتار تحقیقی اش، باوری عجیب به او پیدا کردند.همان گونه که پیشتر نیز گفته شد با اینکه دار العلم اصفهان در آن ایّام مرکز علوم دینی ومعارف شیعی بود، مدرس ابو المعالی امتیاز ویژه ای داشت و گروه زیادی از علما وفضلا پیش از مهاجرت به عتبات ، از مجلس درس معظم له به مراتب بالای فضل و کمال نائل شده بودند.
هرچند میرزا ابوالمعالی پرورش یافته ی دو فقیه نامدار شیعی یعنی سیّد مدرّس و سیّد شهشهانی بود، اما در عین حال شخصیتی خودساخته بود که دقت نظر و ژرف اندیشی و پژوهش را با قدرت بیان و نیز وارستگی و تقوی جمع کرده بود. فرزند دانشمندش فقیه زاهد بارع میرزا ابوالهدی با اشاره به تحمل آلام روحی و رنج های بسیار ابوالمعالی از دوران نوجوانی به بعد، و کسب دانش در عین مصائب جانکاه و گرفتاری های طاقت فرسای او، منشأ این توفیقات ربّانی را سه عامل ذیل می داند:(1)
1 . پدر گرامی اش جناب حاجی کرباسی - که معدن علم و تقوی و منبع فضل و هُدی بود - در اواخر عمر خود، کار فرزند نوجوانش ابوالمعالی را به خواست و مشیت خدا واگذار کرد. بدیهی است که واگذاری امور به سرنوشت ساز عالم، چه تأثیرات شگفت و نتایج حیرت آوری در بر خواهد داشت!
2 . ترک پیروی از نفس و هوا، و شدّت احتیاط در امور و تقوی، که خود، رکن اساسی تحصیل و پایه ی اصلی نیل به کمالات است.
3 . اشتغال و توجّه به تحصیل علم در تمام شب و روز، و پشتکار مداوم برای غلبه بر تمامی موانع.
ص: 84
میرزا ابوالمعالی به مصداق حدیث نبوی صلی الله علیه وآله که «زیرک ترین مؤمن کسی است که از همه نسبت به مرگ ذاکرتر و برای سفر مرگ بااستعدادتر باشد.»، برای دیدار پروردگار خود آماده شده بود. گویند که حدود دو ماه پیش از وفات ایشان، به هنگام تعقیبات یکی از نمازهایش، ندایی از عالم غیب شنید که: «خانه ی تو در بهشت آماده و مهیّاست»؛ و آن مرحوم این جریان را با عین عباراتی که به او الهام شده بود، برای خواص نقل کرده است.(1) آری ابوالمعالی مشمول این دعای شریف - از زبان دُرر آفرین حضرت سیّد السّاجدین علیه السلام - قرار گرفته بود که: «اللّهم ارزقنی... الاستعداد للموت قبل حلول الفوت»(2). البته چنین ادّعایی از بزرگمردی که عمر شریف خود را در علم و عمل، آن هم برای خداوند، صرف نمود، دور از انتظار نیست. چرا که این گونه مقامات و احوال، از آثار ارتباط با عالم انوار و بودن در زمره ی علمای اخیار و صلحای أبرار است.(3)
ابوالمعالی حتّی تا آخرین ساعات عمر شریفش، مباحثه و تحقیق علمی را کنار نگذاشت. ایشان در چند روز آخر، به بیماری اسهال خونی مبتلا شده بود که مدّت آن هم بیش از پنج روز به درازا نکشید. در روزهای نخست بیماری، اثری از مرگ در پیکر شریفش نبود و حتی تا سه روز اول، به تفکر و تصنیف مشغول بود، به گونه ای
ص: 85
که با طبیب و دیگران، پیرامون مسائل علمی، مباحثه می کرد. امّا در روز آخر، از همان آغاز صبح، حالش دگرگون شد و در مغرب و پس از آن شدّت یافت و به هنگام طلوع فجر، مزاج ایشان کاملاً تغییر یافته بود. در این هنگام پزشکان بر بالین او گرد آمدند و با تمامی تلاش ها، هیچ بهبودی در حال وی حاصل نشد. میرزا ابوالهدی که در لحظات آخر، پروانه وار بر گرد شمع رو به خاموش پدر حضور داشت، می فرماید که در این هنگام به دنبال پزشکی حاذق رفتم ولی هنگامی بر بالین پدر رسیدم که کار از کار گذشته بود و صدای شیون و فریاد از اتاق پدرم بلند بود. همین که خبر رحلت او را شنیدم، دنیا در برابر چشمانم تیره و تار گشت و قلبم آتش گرفت.(1)
میرزا ابوالمعالی پس از شصت و هفت سال و شش ماه و بیست روز عمر، دقایقی پس از طلوع فجر روز چهارشنبه بیست و هفتم صفرالمظفر هزار و سیصد و پانزده قمری برابر با هزار و دویست و هفتاد و شش شمسی به دیار ابدی شتافت.(2) گویی چنین مقدّر بود که پس از عمری تلاش با اخلاص در راه شریعت محمّدی، در شب وفات صاحب شریعت حضرت خیرالمرسلین محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه وآله ، به دیدار حضرتش برود و پاداش زحمات خود را دریافت نماید؛ هرچند که با رفتن او، جامعه ی علمی جهان تشیع به ویژه حوزه ی اصفهان و مردم آن یکپارچه عزادار شدند و با وفات او در شهر ولوله ی عجیبی برپا شد. برخی از شعرا، ماده تاریخ فوت میرزا ابوالمعالی را با عباراتی مانند «له غرف» و یا «غفر له» آورده اند.
میرزا ابوالهدی درباره ی مادّه تاریخ فوت پدر بزرگوارش چنین سروده است.(3)
ص: 86
لقد اراد الطبع المنقب الوقّاد
ذکر تاریخ لذالک المحقق النقّاد
فقلت اُسْکت فما فی بیانک و ان افدت ارشاد
فحاشاه عن موت هی غشیه ارباب السداد که لفظ الغشیه، تاریخ فوت می باشد.
گفتنی است که مورخ محقق شهیر میرزا حسن خان جابری انصاری در قطعه ای، مادّه تاریخ فوت را چنین آورده است: «لقد ماتَت علومُ أبی المعالی»(1) که برابر با سال 1316 ق. می شود. علّامه ی رجالی نامدار مرحوم معلم حبیب آبادی در این باره می نویسد: «نوشته ی [ مرحوم جابری انصاری] غلطی فاحش و آشکار است، زیرا که مؤلف این تاریخ، چون مادّه تاریخی برای [ ابوالمعالی] گفته و آن 1316 می شده، می خواسته سال وفات را مطابق مادّه کند نه مادّه را مطابق آن....».(2)
پس از وفات مرحوم میرزا ابوالمعالی، میان اهالی اصفهان، در خصوص محلّ دفن پیکر آن مرحوم، اختلاف روی داد و حتی چندین موضع برای این کار حفر گردید. میرزا ابوالهدی که از وضعیت پیش آمده نگران شده بود، می فرماید که از سوی خدا ملهم شدم که آن مرحوم در همین محل کنونی به خاک سپرده شود. هرچند که مخالفت بسیاری با این نظر من شد، امّا از آن جا که از مرحوم پدرم نیز در زمان حیاتش چیزی در این باره شنیده بودم، همین را نشانه ی رضایت او گرفتم و بر رأی خود
ص: 87
پافشاری کردم. سرانجام با توفیق خداوند سبحان و طبق خواسته ی خود آن بزرگوار، اسباب کار فراهم گردید و پیکر آن مرحوم نزدیک آرامگاه جدّ امجدش حاج محمدحسن خراسانی کرباسی - روبروی مقبره ی ملّا اسماعیل خواجویی - دفن گردید.(1) در همان سال، بقعه ای شایسته و مقبره ای ویژه ی آن مرحوم توسط حاج میرزا احمد ملّاباشی، داماد و شاگرد ابوالمعالی، ساخته شد.(2) به یمن حضور مبارک ابوالمعالی در این محل، عذاب از برخی مدفونین در آن جا، برطرف گردید و در جوار همسایه ای بهشتی، از رنج و ناراحتی رهایی یافتند. گویند که پس از وفات میرزا ابوالمعالی، شخصی در عالم رؤیا، نائب باقرخان - که از ارباب دولتی بود - را مسرور و خوشحال دید و با شگفتی، جریان را از او جویا شد. باقرخان در پاسخ گفت که از زمانی که در این محل دفن شدم، در حال عذاب بودم تا این که عالم عامل آمیرزا ابوالمعالی همسایه ی من شد و از آن پس تاکنون، عذاب از ما برطرف شده است.(3)
پس از خاکسپاری ابوالمعالی، دلهای مؤمنین متوجه این محل گشت و به برکت مرقد شریف او، جمع بسیاری از علما و فضلا و وعاظ در این محل آرمیدند و بسیاری از عوام و خواص وصیت کردند که پس از فوت در کنار مزار بهشتیِ این عالم ربّانی، به خاک سپرده شوند.
بر روی سنگ قبر میرزا ابوالمعالی جملات زیر نوشته شده است:
و یبقی وجه ربک ذوالجلال و الاکرام
آرامگاه آیةاللّه العظمی آقا میرزا ابوالمعالی کلباسی طاب ثراه تولد شعبان المعظم
ص: 88
1247 وفات 1315 قمری فرزند مرحوم آیةاللّه العظمی مرجع تقلید شیعیان جهان شیعه حاج محمد ابراهیم کلباسی اعلی اللّه مقامه الشریف
میرزا ابوالمعالی، به سبب تقوا و مخالفت با هوا و نیز صبر و تحمل فوق العاده و حلّ گرفتاری های عامّه در زندگانی دنیوی، به مقامات بالایی در حیات برزخی اش نائل گشت. گویند که آن مرحوم پس از فوت، در عالم رؤیا به شخص خواب بیننده فرموده بود که در اثر صبر در راه ولایت امیر مؤمنان و اولادش علیهم السلام به این مقام رسیده ام که خواسته کسی را که به من پناهنده شود و توسل جوید، برطرف می نمایم.(1)
مردم اصفهان، زیارت تربت ابوالمعالی را برای برطرف شدن حاجات خود مؤثر می دانند، این امر به تجربه برای آن ها ثابت شده است. مشهور است که در این شهر، مردم بر سر مزار ایشان رفته و با خواندن چهل بار سوره ی مبارکه فاتحه، ابوالمعالی را نزد خدا واسطه قرار می دهند تا خواسته هایشان، به ویژه در باب دیون و قروض، به هدف اجابت برسد.(2)
پس از وفات میرزا ابوالمعالی، یکی از تجّار اصفهان که ورشکست شده و به پول
ص: 89
آن زمان، سیصد تومان مقروض بوده، پریشان حال می شود. نه کسی به او قرض می داده و نه چیزی برای فروش داشته است. بر سر قبر میرزا ابوالمعالی رفته و به ایشان متوسل می شود و می گوید: آقا دیگر چیزی از زندگی ام باقی نمانده که بفروشم و سیصد تومان بدهکارم، عنایتی بکنید. شما پیش خدا واسطه شوید تا فرجی برایم برسد. آنگاه زیارت عاشورا و چهل حمد خوانده و به روح میرزا ابوالمعالی هدیه می کند.
بعدازظهر، تکیه بان تخت فولاد نزد تاجر می آید و می گوید: یکی با شما کار دارد و شما را می خواهد! ایشان هنگامی که بیرون تکیه می آید، می بیند مردی با یک الاغ ایستاده است. نزد آن مرد رفته و می گوید: چه کار دارید؟ می گوید: ملک التجار مرا دنبال شما فرستاده و شما را می خواهد، سوار شوید تا شما را به منزل ملک التجار ببرم. وی که هنوز نمی داند جریان چیست، وارد انگورستان و منزل ملک التجار می شود و می بیند که ایشان پشت دستگاه چای نشسته است. ملک التجار پس از پذیرایی مفصلی از او(تاجر ورشکسته) می گوید: من بعداز ظهرها یک مقدار می خوابم، امروز که خوابیده بودم، در عالم رؤیا دیدم مرحوم آمیرزا ابوالمعالی تشریف آوردند و فرمودند: سیصد تومان بردارید به فلان کسی که آمده بر سر قبر من بدهید؛ چون ایشان مقروض است. من از خواب بیدار شدم و خدمتکارم را با الاغ دنبال شما فرستادم که شما را سوار کند و اینجا بیایید تا سیصد تومان را به شما بدهم.(1)
ص: 90
1 . محمد حسن خان اعتمادالسلطنة(1259 - 1331 ق):
«میرزا ابوالمعالی بن العلّامه حاج محمد ابراهیم کرباسی، از اجلّه علما و جله فقها معدود می گردد.»(1)
2 . آخوند ملا عبدالکریم گزی(1260 - 1339 ق):
«مرحوم آمیرزا ابوالمعالی که اصغر اولاد مرحوم حاجی کلباسی«اعلی اللّه مقامهما» بود و مراتب زهد و تقوی و اخلاق کامله و گوشه نشینی و کثرت اشتغال به فکر در علوم و نوشتن کتب علمیّه بیش از آنست که در این مختصر گنجد. مجلس آن مرحوم، مصداق حدیث حواریین و عیسی علیه السلام [ بود].... حالات آن مرحوم به همین وصف ها بود. صحبت موعظه و علم دقایق اخلاق و اخلاص را ملاحظه می فرمودند....»(2).
3 . آخوند ملّا حبیب اللّه شریف کاشانی(متوفی 1340 ق):
«المیرزا ابوالمعالی نجل الفاضل الکلباسی«ره» کان علما فاضلا اصولیا مدققا له مصنفات منها کتاب البشارات فی شرح الاشارات فی الاصول و کان کثیر الدّقة زاهدا صالحا صادقا صهرالحاج السیّد محمد باقر الاصفهانی»(3).
تنها مطلبی که در مورد عبارت بالا باید گوشزد نمائیم این است که ابوالمعالی را داماد سیّد حجّةالاسلام پنداشته است؛ و حال آن که ابوالمعالی داماد یکی از پسران
ص: 91
سیّد به نام مرحوم آقا میر سیّد زین العابدین بوده است.(1) در میان فرزندان حاجی کرباسی، پسر ارشد یعنی مرحوم حاج آقا محمد مهدی، داماد سیّد حجةالاسلام بوده است.(2) گفتنی است که بعضی نیز به اشتباه، حاج آقا محمد مهدی را داماد میرزای قمی نوشته اند.(3)
4 . ملا زین العابدین نخعی گلپایگانی(1267 - 1346 ق) از خواص شاگردان میرزا ابوالمعالی:
«الشیخ الزاهد و العالم العابد سلمان دهره و ابوذر عصره ذوالمجد و الشرف العالی المیرزا ابوالمعالی نجل الشیخ الزاهد و الکهف العابد منبع العلم و التقوی و معدن الحلم و النهی العالم العلیم الحاج محمد ابراهیم الکلباسی«قده» و کان شیخی مذکور من الزاهدین المنزوین المعرضین عن حطام الدنیا و رئاسة اهلها مقبلاً الی التصنیف و التألیف مصرّاً علیهما مستغرقاً لاوقاته فیهما و کان رحمه اللّه بارّاً بی محبّاً و مصرّاً للمعاشرة لی و المکالمه معی فی المباحث العلمیة و المطالب الاخلاقیة فرحمه اللّه و اعلی درجته.»(4)
5 . میرزا ابوالهدی کلباسی(1278 - 1356 ق):
«انه [ ابوالمعالی] شمس سماء العلم و التحقیق، و بدر فلک الفضل والتدقیق، سلطان العلما و تاج همّتهم و برهان الفقها و نجم ائمّتهم، خاتم المجتهدین و زبدتهم، و قدوه المحققین و اُسوتهم، فَحل الاصولیین و عمادهم، و قریع الرجالیین و سنادهم، الزاهد الورع، العریف العلیم، و الحبر البدل الغطریف، العظمظم العلّامه، فاق الافاضل
ص: 92
کلّهم، جمعت و أیم اللّه فیه مناقب.
سیماهُ ناطقةٌ بنورِ عُلومِهِ
فَجَنابُه فلکٌ و هُنّ کَواکِبُ
الموالع بافتضاض أبکار الافکار، و التحریر المتبحّر الّذی لم یظهر نظیره فی الاعصار...»(1)
6 . حاج شیخ عباس قمی(1294 - 1359 ق):
«ابوالمعالی الاصفهانی عالم، فاضل، متبحر، دقیق، فکور، کثیرالتتبع، حسن التحریر، کثیر التصنیف، کثیر الاحتیاط، شدید الورع، کامل النفس، منقطع الی العلم و العمل، له مصنفات فی الفقه و الاصول و الرّجال....»(2)
7 . سیّد محمدحسن قوچانی معروف به آقا نجفی(1295 - 1363 ق):
«آقا میرزا ابوالمعالی که از علمای متبحر حالیه است و بسیار متدیّن.... و این قدر فکور است که در نوره خانه به فکر مطلبی بوده، ملتفت شده که اسافل اعضاء مجروح شده که طبیب، مدتی معالجه می کرده و این قدر زحمت در نوشتن و تصنیف کتاب ها می کشد که در ساعتی که به حمام می رفته، قلمدان و جزوات را با خود می برده و در همان جا نیز می نویسد ولو دستش در حنا باشد.... .»(3)
8 . حاج سیّد حسن امین عاملی(1284 - 1371 ق):
«عالم، عامل، فاضل، متبحّر، دقیق النظر، کثیرالتصنیف، کثیرالاحتیاط، شدید الورع، عالم ربّانی، منقطع الی العلم، لا یفتر عن التحصیل ساعة، لم یکن فی عصره اشدّ انکباباً منه علی الاشتغال»(4).
ص: 93
9 . شیخ محمد علی مدرّس تبریزی(1296 - 1373 ق):
« [ ابوالمعالی] از فحول علمای امامیه اوایل قرن چهاردهم هجری می باشد که عالمی است فاضل، متبحر، دقیق الفکر، کثیرالتتبع، محتاط و متقی، فقیه اصولی رجالی، تألیفات متنوعه بسیاری دارد که حاکی از مراتب سامیه علمیه وی می باشند.»(1).
10 . میرزا حسن خان جابری انصاری(1287 - 1376 ق):
«مرحوم آقا میرزا ابوالمعالی، نجل مرحوم کلباسی،.... وصف زهد و جهدش در علم و تألیفات، حدّ اوحدی نیست... علوّ مقام آن بزرگ عالم زاهد بالاتر از نگارش، تألیفات بسیار داشته، قریب به پنجاه رساله، تحقیقات فقهی و اصولی و غیرهما دارد... و شاید مرقوماتشان به یک کرور بیت برسد....».(2)
11 . آقا شیخ بزرگ طهرانی(1293 - 1389 ق):
«الشیخ میرزا ابوالمعالی بن الشیخ ابراهیم الکلباسی الاصفهانی، عالم جلیل و متهد کبیر و مصنف خبیر، ولد باصفهان... و تلمّذ بها علی السّید الشهشهانی و السّید المدرّس.... حتی برع و کمل فمن آیات فضله و اجتهاده رسائله الاصولیه....».(3)
12 . میرزا محمّد علی معلم حبیب آبادی(1308 - 1396 ق):
«آقا میرزا ابوالمعالی کرباسی اصفهانی رحمه اللّه که کوچکترین اولاد مرحوم حاجی کرباسی«اعلی اللّه مقامه».... با نداشتن مربّی ظاهری از حسن قابلیت باطنی تحصیل علم را وجهه همّت عالی خود ساخته.... تا از علمای بزرگوار گردید و در
ص: 94
دقّت و احتیاط در امور دینیه به درجه ی عالی رسید و کتب چندی به رشته ی تألیف کشید که در بسیاری از مباحث و مسائل فقه و اصول و رجال رساله یی مخصوص تألیف کرده....».(1)
«مرحوم آقا میرزا ابوالمعالی«اعلی اللّه مقامه» از اجلّه ی علما و عظما و فقهای اصفهان بود و در زهد و تقوی و إعراض از دنیا و اخلاق فاضله و ملکات ملکوتیه، مقامی سامی داشته.... و [ در منابع مختلف] شرح جلالت قدر و بزرگی و بزرگواری و حالات بابرکات و صفات هدایت آیات و تألیفات و تصنیفات آن جناب را به شرح رقم کرده اند.».(2)
13 . سیّد مصلح الدین مهدوی(1334 - 1416 ق):
«میرزا ابوالمعالی محمّد کلباسی فرزند مرحوم حاج محمد ابراهیم، عالم فاضل محقق، مجتهد جامع فقیه اصولی جامع معقول و منقول، از اکابر علما و مجتهدین، محقّق مدقّق، دقیق الفکر، کثیرالتّتبع، در غایت زهد و تقوی. در باره ی زهد و ورع ایشان بین الخواص و العوام حکایاتی منقول است که همگی دلالت بر عظمت مقام او می کند....».(3)
14 . حاج سلطان حسین تابنده(1332 - - ق):
«ششمین فرزند ایشان [ حاجی کرباسی] ، مرحوم حاجی آقا میرزا محمّد ملقّب به باقر و مکنّی به ابوالمعالی بود.... و او نیز در فضل و کمال و زهد و تقوی و حُسن خلق و گوشه نشینی از معاریف آن زمان بوده و نهایت ورع و تقوی را داشته و در موقع
ص: 95
فوت پدر هنوز به سنّ تکلیف نرسیده بود و از این رو در اوایل جوانی، صدماتی متحمل شده و در راه تحصیل علوم، رنجهایی کشیده تا به مقام اجتهاد رسید....».(1)
ص: 96
ص: 97
ص: 98
ص: 99
میرزا ابوالمعالی که خود از سوی پدر و مادر به دو خاندان بزرگ علمی و مذهبی تعلق داشت، همسرش را نیز از یکی از خانواده های بزرگ و نامدار جهان تشیع یعنی خاندان سیّد حجةالاسلام شفتی اصفهانی برگزید. همسر گرامی ابوالمعالی، دختر آقا سیّد زین العابدین شفتی(متوفی پیش از 1290 ق) بوده است.(1) مرحوم آقا سیّد زین العابدین از علما و دانشمندان معتبر اصفهان بوده و اهل فضل و کمال و براعت و شهرت و وجاهت به شمار آمده است.(2) ایشان دارای دو دختر بود، که یکی از آن ها همسر آقا میرزا ابوالمعالی و دیگری، همسر آقا سیّد ابوجعفر خادم الشّریعه(1245 - 1324 ق) بوده اند. بدین ترتیب، آقا سیّد ابوجعفر نیز که خود از علمای به نام اصفهان و صاحب تألیف و تصنیف بوده است، باجناق میرزا ابوالمعالی به شمار می رفته است. مرحوم آقا سیّد ابوجعفر از طرف پدر و مادر به دو تن از شخصیت های بزرگ جهان تشیع می پیوندد. پدرش فقیه و مرجع نامی مرحوم آقا سیّد صدرالدین موسوی عاملی(1193 - 1263) و مادرش دختر علّامه ی دهر شیخ جعفر کاشف الغطا(1156 - 1228) بوده است.(3)
ص: 100
میرزا ابوالمعالی از همسر گرامی اش، صاحب دو فرزند پسر و یک دختر گردید. دو پسر دانشمندش علامه میرزا جمال الدین و علامه میرزا کمال الدین ابوالهدی و دختر گرامی اش نیز همسر عالم فاضل مرحوم حاج میرزا احمد ملّاباشی بوده است.(1)
ص: 101
میرزا جمال الدین فرزند ارشد علّامه میرزا ابوالمعالی و خود از بزرگان علما و فقهای اصفهان به شمار می رفته است. در هیچ یک از منابع موجود به سال تولد ایشان اشاره نشده است، امّا با توجه به اینکه ایشان پنج سال از برادر خود میرزا ابوالهدی بزرگتر بوده است، بنابراین در سال 1273 ق. دیده به جهان کشوده است.
میرزا جمال الدین پس از نشو و نما و تربیت نزد پدر و مادر عابد پرهیزکارش، به کسب دانش پرداخت. بیشتر تحصیلات ایشان نزد پدر بزرگوارش بود و تا زمان حیات پدر از محضر پرفیض وی در فقه و اصول و رجال و ادبیّات بهره های فراوان برد و مفتخر به کسب اجازه ی حدیث نیز از سوی والد ماجدش گردید.(1) وی هم زمان با کسب علم به تدریس و تربیت طلاب در حوزه ی اصفهان اهتمام داشت، به گونه ای که برخی از شاگردان میرزا ابوالمعالی نزد میرزا جمال الدین نیز درس خوانده اند. ایشان در همین ایّام از فقیه اصولی و مرجع نامی جهان تشیع علامه میر
ص: 102
سیّد محمد هاشم چهارسویی نیز اجازه ی روایت گرفت.(1)
میرزا جمال الدین پس از حادثه ی جانگداز فوت پدر بزرگوارش، برای آگاهی از سبک فقهی و مکتب اصولیِ نجف اشرف، به همراه برادر گرامی اش میرزا ابوالهدی روانه ی عتبات عالیات شد. در دوران اقامت در نجف اشرف از محضر آخوند ملّا محمد کاظم خراسانی صاحب کفایةالاصول و آقا سیّد محمّد کاظم طباطبایی یزدی صاحب عروةالوثقی استفاده نمود و از هر دو استاد گرامی اش مفتخر به دریافت اجازه گردید.(2) ایشان در همین ایّام به تدریس علوم اسلامی نیز اشتغال داشت و جمعی از طلاب و فضلا در نجف اشرف از محضر او استفاده کرده اند.(3)
میرزا جمال الدّین را در علم و زهد تالی جدّ بزرگوارش حاجی کرباسی و پدر گرامی اش میرزا ابوالمعالی دانسته اند.(4) ایشان همچون پدر و اجداد بزرگوارش در انزوا به سر می برده و کمتر اهل معاشرت و رفت و آمد بوده است و حتی در منزل خود به تدریس و مباحثه اشتغال داشته است و زندگی ایشان نیز در کمال قناعت و سادگی بوده است.(5) نماز جماعت وی امتیاز خاصی داشته است و خواص و بزرگان در نماز خود به ایشان اقتدا می کردند. محل اقامه جماعت ایشان در مسجد جوجه نزدیک
ص: 103
منزلشان جنب مسجد حکیم بوده است.(1) وی علاوه بر جلالت در نسب و حسب، موصوف به مکارم اخلاقی و اوصاف ملکوتی نیز بوده است، به گونه ای که او و برادرش در اصفهان به سلمان و ابوذر زمان شهرت داشته اند.(2)
همان طور که پیشتر گفته شد، علّامه میرزا جمال الدین همزمان با تحصیل در حوزه ی نجف اشرف به تدریس نیز اشتغال داشت و پس از بازگشت از نجف به اصفهان در سال 1340 ق. عمر شریف خود را به تدریس و تربیت فضلا و تألیف و تحقیق اختصاص داد و از جمله ید طولایی در نجوم داشت.(3) از جمله شاگردان معظم له حضرات آیات: مرحوم حاج سید حسین بروجردی، حاج میرزا علی آقا شیرازی و مرحوم آقا سیّد شهاب الدین مرعشی نجفی بوده اند. آیت اللّه مرعشی در ایام اقامت در نجف اشرف به ویژه در ریاضیات و نجوم از محضر علّامه جمال الدین استفاده کرده و از این استاد خود روایت نیز می کند. هرچند که مرحوم مرعشی از گم کردن اجازه روایتی خود از میرزا جمال الدین، اظهار تأسف کرده امّا یادآور شده که از این استاد به همان طرق و مشایخ میرزا ابوالهدی روایت می کند و در واقع مشایخ این دو برادر بزرگوار در روایت و درایت یکی بوده اند.(4)
ص: 104
مرحوم علّامه حاج میرزا جمال الدین کلباسی آثار بسیاری در فقه، اصول، هیئت، حساب و غیر آن داشته است که متأسفانه پس از فوتشان، بیشتر آن ها در دسترس نیست و ظاهراً برخی افراد، مخطوطات ایشان را رایگان و یا به قیمت ناچیزی خریداری کرده و برده اند.(1) آنچه از تألیفات معظم له در منابع موجود اشاره شده، عبارتند از:
1 - تلخیص الهیئه که شامل مهمات مسائل هیئت قدیم و معرفت تقویم و اسطرلاب است.(2)
2 - شرح بر کفایه ی استادش آخوند خراسانی که بصورت شرح مزجی است.(3)
3 - کتابی در اصول فقه از باب انسداد تا اواسط استصحاب نزدیک به سیصد صفحه.(4)
4 - رساله ای در صلوة المسافر.(5) نسخه ی اصل این رساله به خط زیبای مؤلف و در دویست و چهل صفحه است. عبارات آغازین رساله چنین است: «المقصد الثامن فی البحث عن صلوة المسافر و الکلام اولاً فی شروطها و هی امور ستّه علی ما یأتی
ص: 105
انشاءاللّه تعالی بیانها...» پایان رساله: «و قد وقع الفراغ بحمد اللّه تعالی من تحریر تلک الاوراق فی ازمنة وقوفی فی المشهد المقدس الغروی علی مشرفه الاف التحیات و قد قارن عشر الاوّل مِنْ اول الربیعیْن منْ عام الاربعین و الثلثمأة بعد الالف من الهجرة المقدسة و ارجو من اللّه تعالی ان یعاملنا بفضله الواسع....».
مرحوم حاج میرزا جمال الدین سرانجام در 17 ماه رمضان المبارک سال 1350 ق. برابر با 5 اسفند ماه 1310 ش. در زادگاهش اصفهان وفات نمود و در تکیه ی مرحوم پدرش میرزا ابوالمعالی جنب قبر آن بزرگوار آرمید.(1)
بر روی سنگ قبر وی، جملات زیر نقش بسته است:
«کلّ من علیها فان آرامگاه آیةاللّه العظمی حاج میرزا جمال الدین کلباسی طاب ثراه وفات رمضان المبارک 1350 قمری فرزند مرحوم آیةاللّه العظمی آقا میرزا ابوالمعالی کلباسی اعلی اللّه مقامه الشریف»
مرحوم آقا میرزا جمال الدین در حدود سال 1328 ق. با دختر عالم فقیه فاضل مرحوم حاج شیخ ابوتراب کلباسی(1279 - 1337 ق) فرزند حاج شیخ محمد جعفر بن حاجی کرباسی، ازدواج نمود.(2) حاصل این ازدواج دو پسر و یک دختر بوده
ص: 106
است.(1) پسران ایشان در سلک روحانیت و از علمای علوم دینی نبوده اند(2) ولی دختر آن مرحوم، همسر عالم فاضل جلیل مرحوم حاج میرزا محمود مقتدایی خوراسگانی(متوفی 1384 ق) بوده است.(3) گفتنی است که اولاد و احفاد مرحوم علامه حاج میرزا جمال الدین، نام خانوادگی خود را در شناسنامه «کلباسی غروی» برگزیده اند.(4)
در کتاب احوال حاجی کرباسی و اولادش:
«مرحوم حاجی میرزا جمال الدین از علما و فقها و مانند پدر اهل زهد و تقوی و ذکر و فکر و عبادت بود....»(5)
در کتاب الاجازة الکبیرة:
«استاذی العلامه آیةاللّه الحاج میرزا جمال الدین الکرباسی بن العلامه المیرزا ابی المعالی ابن العلامه الحاج محمد ابراهیم الکرباسی، عالم فاضل ورع.....»(6)
در کتاب ماضی النجف و حاضرها:
«الشیخ میرزا جمال الدین.... کان عالماً فاضلاً منزویاً عن الناس متأسیاً بآبائه فی الورع... کان مصاحباً لاخیه ابی الهدی الی ان توفی و له الید الطولی فی الهیئة مستقلاً
ص: 107
فی التدریس فی داره....»(1)
در کتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان:
«حاج میرزا جمال الدّین کلباسی فرزند آقا میرزا ابوالمعالی، از اعاظم علما و مجتهدین، ازهد زهاد و عابدترین افراد زمان خود بود.... مدت عمر دقیقه ای از تألیف و تدریس و عبادت غافل نبود و در مسجد جورجیر(جوجی) جنب مسجد حکیم اقامه ی جماعت می فرمود و نماز ایشان از زبده ترین جماعات اصفهان محسوب می شد.»(2)
در کتاب خاندن کلباسی:
«حضرت حجةالاسلام و المسلمین عمده العلما و المجتهدین مرحوم آقای حاج میرزا جمال الدّین کلباسی، از بزرگان عصر خود بود و در فقه و اصول ید طولایی داشت و در زهد و تقوا و عبادت و احتیاط به پدر و جدّ بزرگوارش تأسی نموده بود....»(3)
حاج میرزا محمود مقتدایی در سال 1278 خورشیدی در خوراسگان اصفهان دیده به جهان گشود. پدر وی آمیرزا علی مقتدایی، از علما و بزرگان خوراسگان و فردی عابد، زاهد و سالک بوده است. آمیرزا علی دائم الذکر و همواره زبانش مترنم به اذکار و اوراد شرعیه بوده به طوری که هیچ گاه و در هیچ حالتی، از آن غافل نبوده
ص: 108
است. وی در زادگاهش از دنیا رفت و در امام زاده اسحاق خوراسگان مدفون گردید. پدر آمیرزا علی یعنی مرحوم آملاّمحمد باقر معروف به آخوند نیز از بزرگان اهل معنی و زهد و تقوی بوده و کرامتی نیز از ایشان، پس از فوتش مشاهده شده است. نقل می کنند که به هنگام تعمیر امام زاده اسحاق بن موسی بن جعفرعلیهما السلام و سنگ فرش حرم، ناگهان سقف یکی از قبور خراب شده و پیکر مرحوم آملاّمحمد باقر پیدا می شود. بلافاصله چند نفر به نزد مرحوم حاج شیخ محمود مقتدایی آمده و به ایشان خبر می دهند که در جریان تعمیر امام زاده، قبر آخوند خرابی پیدا کرده و جنازه کاملاً سالم مشهود است. ایشان به همراه چند تن از جمله فرزند خردسالش(1) به امام زاده می روند و مرحوم حاج میرزا محمود به همراه افرادی که برای دیدار قبر رفته بودند، می بینند که جنازه ی آخوند (آملاّمحمد باقر) حتی رنگ حنای محاسن ایشان هنوزتر و تازه است.(2)
حاج میرزا محمود مقتدایی که در خاندان علم و زهد و تقوی، تربیت یافته بود، نزد علما و بزرگان اصفهان به تحصیل علم پرداخت و به ویژه از محضر فقیه اصولی و مجتهد نامی علاّمه ی محقق مرحوم حاج آقا میر سیّد محمد نجف آبادی استفاده ی بسیار برد و موفق به کسب اجازه ی اجتهاد استاد خود گردید که متن اجازه نامه به دست خط مبارک استاد نزد فرزند مجاز، موجود است. از مرحوم آیت الله حاج شیخ مرتضی اردکانی - از بزرگان علماء و مدرسین حوزه ی علمیه ی اصفهان و از بهترین مدرسین کفایة الاصول در دوران اخیر - که با مرحوم میرزا محمود مقتدایی در درس
ص: 109
علامه میر سید محمد نجف آبادی، هم مباحثه بوده اند، نقل شده است که فرمود: مرحوم حاج میرزا محمود، فردی با استعداد بسیار قوی و همچنین پر کار بوده و مطالعه و تحقیق بسیاری می نموده است.(1)
مرحوم حاج میرزا محمود مقتدایی، چند ماهی نیز از محضر مؤسس حوزه علمیه قم، مرجع و فقیه عالی قدر مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی استفاده نمود. ایشان در دوران اقامت و تحصیل در قم با بزرگانی مانند امام خمینی و مرحوم آیت الله حاج سید احمد زنجانی و مرحوم آیت الله داماد هم مباحثه بوده است. از آنجا که مرحوم آمیرزا علی به فرزندش میرزا محمود، علاقه و وابستگی بسیاری داشته است، به قم مشرف شده و خطاب به فرزندش فرموده بوده که دیگر راضی به ماندن میرزا محمود در قم نیست و لذا مرحوم میرزا محمود پس از یکی دو ماه توقف در قم، راهی اصفهان می گردد.
از امتیازات مرحوم حاج میرزا محمود مقتدایی، این بوده است که معظم له در زمانی که به دستور رضاخان ستمگر، قانون متحد الشکل بودن لباس وضع گردید و عمامه از سر روحانیت برداشته شد، ایشان دارای جواز استفاده از لباس روحانیت بوده است. در آن زمان، از سوی اداره فرهنگ، امتحانات بسیار دشواری از روحانیون گرفته می شود و هر چند بنای ممتحنین بر آن بود که کسی پذیرفته نشود، اما در صورتی که فرد از این آزمون سخت، نمره ی قبولی می آورد، به او برگه ای داده می شد که از آن به جواز مدرّسی تعبیر می کردند و شخص با داشتن این برگه و به فعالیت های اجتماعی اش اجازه ی تدریس و پوشیدن عمامه و اشتغال را داشت. مرحوم حاج میرزا محمود مقتدایی که توانسته بود این امتحان را با موفقیت پشت سر گذراند، از
ص: 110
معدود کسانی بود که برگه ی جواز را دریافت نمود و در آن زمان در شهر اصفهان، ظاهراً کمتر از ده نفر از روحانیون دارای این جواز بوده اند. این برگه ی جواز در اسناد و مدارک خانوادگی محفوظ مانده است. با این حال، ایشان از شهر به روستای خوراسگان محلّه پزوه که زادگان ایشان بود مهاجرت و در آن محل به جماعت و منبر و امور شرعی و عرفی ارباب رجوع، اشتغال داشت!(1)
نکته ی شایان توجه دیگر در باره ی مرحوم حاج میرزامحمود، جریان ازدواج ایشان با دختر مرحوم آیت الله حاج میرزا جمال الدین کلباسی است. میرزا محمود برای خواستگاری از دختر حاج میرزا جمال، عموزاده ی ایشان یعنی مرحوم آیت الله حاج میرزا رضا کلباسی - از فقها و حکما و مدرسین نامدار حوزه های اصفهان و مشهد مقدس، متوفی به سال 1338 ق. و مدفون در حرم رضوی - را واسطه ی این کار خیر می کند. مرحوم حاج میرزا رضا نزد حاج آقا جمال رفته و شروع به بیان اوصاف اخلاقی و درجات علمی میرزا محمود می نماید و مرحوم حاج آقا جمال با شنیدن ویژگی های پسندیده ی میرزا محمود، بدون هیچ مضایقه ای، با این پیوند موافقت کرده و با مهریه ی بسیار اندکی حاجیه خانم فاطمه کلباسی که خود، اهل علم و تقوی و تهجد و درستکاری بوده، را به عقد میرزا محمود در می آورند.
وضعیت زندگی میرزا محمود و خانواده اش، بسیار ساده و بی آلایش و پائین تر از حدّ متوسط آن زمان بوده است. مراجعات روزانه به معظم له زیاد بوده، به گونه ای که برخی مراجعان، سؤالات دینی و مسائل شرعی مطرح می کرده اند و برخی برای پرداخت وجوهات و حساب سال و عقد نکاح و حتی اختلافات و نزاع های خانوادگی و غیره و تصدیق معاملات - که آن موقع پس از امضاء و تأیید ایشان به منزله
ص: 111
سند رسمی و دارای اعتبار تلقی می شد - مراجعه می کردند.
از دیگر ویژگی های حاج میرزا محمود مقتدایی این بوده است که به هیچ وجه از سهم مبارک امام و وجوهات شرعیه در زندگی خود و خانواده اش مصرف نمی کرد. از جمله فرزند ایشان نقل می کنند که: «زمانی، ایشان نیاز به پول خرد داشت، یک اسکناس پنج تومانی به من داد تا خُرد کنم و این در حالی بود که دیدم در کیف پولشان، اسکناس های یک تومانی و بیست ریالی موجود است. پرسیدم: چرا از این ها بر نمی داری؟ فرمود: این ها سهم مبارک امام است، من تصرف نمی کنم.»(1)
گفتنی است که از مرحوم آیت الله حاج میرزا محمود مقتدایی، جزواتی درفقه که تقریرات درس خارج فقه استادش آقا میر سید محمد نجف آبادی بوده، باقی مانده است که تصویری از آن در پایان کتاب آمده است. حاج میرزا محمود سرانجام در روز سه شنبه بیست و دوم جمادی الاولی سال 1384 ق. بدرود حیات گفت و در جوار تربت پدر همسرش حاج میرزا جمال الدین کلباسی، داخل بقعه، مدفون گردید.(2)
از ایشان یک فرزند پسر و یک دختر به جای مانده است. پسر ایشان جناب آقای حاج شیخ مرتضی مقتدایی روز سیزدهم رجب مطابق با 1314 ش. در محلّه مسجد حکیم شهر اصفهان دیده به جهان گشود. در روستای خوراسگان علاوه بر رفتن به مدرسه ی ابتدایی، نزد پدر خواندن مقدمات را تمام نمود. از اساتید ایشان در حوزه ی اصفهان می توان به حضرات آیات: حاج شیخ محمد حسن نجف آبادی، شیخ احمد فیاض، سیّد ابوالحسن شمس آبادی، حاج آقا میرزا رضا کلباسی، حاج میرزا علی آقا شیرزای، حاج سید حسین خادمی، مجد العلماء، و در حوزه ی قم به آیات عظام: حاج
ص: 112
سید حسین بروجردی، حاج سیّد روح اللّه خمینی، حاج سید محمد حسین طباطبایی، حاج سیّد محمد محقق داماد، حاج شیخ محمد علی اراکی و حاج سید محمد رضا گلپایگانی اشاره کرد.
آیت الله مقتدایی، بیش از دو دهه است که به تدریس و تربیت طلاب در حوزه علمیه قم و به ویژه در چند سال اخیر به تدریس خارج قضا و شهادت اشتغال دارد. به همّت ایشان، برای مردم خوراسگان: صندوق قرض الحسنه، انجمن ایتام و تأسیس بنای مدرسه امام صادق علیه السلام و جامعه فاطمه الزهراءعلیها السلام راه اندازی شده است. ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی همواره به مشاغل مهم و مصادر حساسی اشتغال داشته است که از جمله می توان به: عضو و سخن گوی شورای عالی قضایی، ریاست دیوان عالی کشور، ریاست دادسرای دیوان عالی و دادستانی کل کشور، عضویت در جامعه مدرسین و نمایندگی مجلس خبرگان رهبری، اشاره کرد.(1)
از دختر مرحوم حاج میرزا محمود مقتدایی نیز چندین فرزند فاضل دانشمند از پزشک و روحانی [ با نا خانوادگی فراهینی] به جای مانده است که به وظایف دینی و فعالیت های اجتماعی خود مشغول می باشند.
ص: 113
دومین پسر علّامه میرزا ابوالمعالی، ملقّب به کمال الدین و مکنّی به ابوالهدی می باشد.(1) میرزا کمال الدّین نیز مانند پدر بزرگوار خود به کنیه اش مشهور بوده و در میان خواص و عوام به میرزا ابوالهدی یا حاج میرزا هدی شهرت داشته است. از عبارات فقیه علّامه میر سیّد محمّد هاشم چهارسویی، در اجازه نامه ای که برای میرزا ابوالهدی صادر فرموده، روشن می گردد که میرزا ابوالمعالی خود، کنیه ی ابوالهدی را برای فرزندش برگزیده است.(2)
تا پیش از این هیچ آگاهی از تاریخ تولّد میرزا ابوالهدی در دست نبود و حتّی فرزند بزرگوار میرزا ابوالهدی نیز در مقدمه ی بر سماء المقال پدر گرامی اش، در این خصوص، اظهار بی اطلاعی کرده اند. نگارنده در بین یادداشت های مرحوم آیت اللّه
ص: 114
حاج شیخ محمد کلباسی - یگانه پسر میرزا ابوالهدی - به برگه ای دست یافت که تاریخ دقیق روز و ماه و سال تولّد پدر خود را با استناد به منبع موثق گزارش کرده که احتمالاً بعدها خود نیز آن را فراموش کرده بوده اند. عین عبارات ایشان چنین است:
«تاریخ تولّد ایشان [ مرحوم والد] را نقل می نمایم از آنچه جناب آقای سیّد ابوالحسن کتابی سلّمه اللّه تعالی نقل نموده اند و هذا عین عبارته: منقول بظهر الفیه محمودیه به خط مرحوم حاج میرزا هدی «رحمه اللّه علیه» «تاریخ تولدی 22 شهر شعبان المعظم من سنه 1278 ربّنا وفّقنا الخ کمال الدین ابوالهدی انتهی.» و اگرچه در نظرم دارم موقعی ایشان برای تشخیص سنّ به الفیه خطی خویش مراجعه و سنّ تقریبی خویش را به دست آوردند و آن کاملاً با همین نقل نزدیک است؛ و ضمناً معلوم می شود ایشان ضبط سنّ خویش را در ظهر الفیه محمودیه فراموش نموده بوده اند. محمّد بن ابوالهدی الکلباسی».
و از این عبارات معلوم می شود که فرزند گرامی میرزا ابوالهدی نیز، این مطلب را فراموش کرده و یا پس از چاپ سماء المقال بدان دست یافته اند که البته بعید است، زیرا در چاپ دوم سماءالمقال که در اواخر عمر ایشان انجام گرفت، همچنان در مقدمه ی جدید آن، از این مطلب اظهار بی اطلاعی کرده و اظهار داشته اند که علّت پنهان ماندن این مطلب، عدم اهتمام جدّ گرامیشان میرزا ابوالمعالی نسبت به ضبط این گونه امور بوده است.(1)
میرزا ابوالهدی در کنار برادرش میرزا جمال الدین در آغوش گرم مادر پرهیزکار
ص: 115
عابد و پدر علّامه ی زاهدشان قرار گرفتند و از کمالات و فضائل والدین خود تأثیر بسزایی پذیرفتند. ایشان در مورد تحصیلات خود می نویسد: «عمده ی تحصیل من در خدمت والد محقق بود و چون عمده ی تدریس ایشان در اصول و کمی هم در فقه و رجال بود، لذا در خلال این مدّت و بعداً نیز به طور مستقل به فقه و رجال نیز پرداختم.»(1) وی هم زمان با استفاده از محضر پدر، در حوزه ی درسی فقیه اصولی نامدار حاج شیخ محمد باقر نجفی نیز شرکت کرد و با آرا و اندیشه های این دانشمند بزرگ آشنا گشت.(2) مرحوم ابوالهدی در خلال این ایّام، موفق به کسب اجازه ی روایتی از محضر سیّدالفقها علّامه میر محمد هاشم چهارسویی نیز گردید که متن کامل آن را در بدرالتّمام آورده است.(3)
علّامه ابوالهدی که تا زمان فوت پدر بزرگوارش از محضر پرفیض او استفاده ی کامل کرده و اینک خود فقیهی خبیر و مجتهدی بصیر و محققی عمیق گشته بود و حتی دارای حوزه ی درسی نیز بود، با این حال پس از فوت پدر، برای آگاهی از دیگر مکاتب فقهی و اصولی جهان تشیع به همراه برادر گرامی اش راهی عتبات عالیات و استفاده از محضر فقها و مراجع نامدار آن دیار عرشی شد. اساتید ایشان در نجف اشرف آیات عظام: ملّا محمد کاظم خراسانی صاحب کفایه و سیّد محمد کاظم طباطبایی یزدی صاحب عروه بوده اند(4) که از ناحیه ی این دو بزرگوار موفق به دریافت اجازه نیز گردید. وی در عتبات عالیات از محضر دو فقیه محدّث و متکلّم متبحر: حاج سیّد حسن صدر کاظمینی و حاج ملّا علی محمد نجف آبادی، مفتخر به
ص: 116
أخذ اجازه شد.(1)
بدین ترتیب مجموع اساتید و مشایخ علّامه میرزا ابوالهدی، هفت تن از بزرگان فقها و اصولیین و حکمای الهی بوده اند یعنی حضرات آیات عظام:
میرزا ابوالمعالی کلباسی(1247 - 1315 ق)
شیخ محمد باقر نجفی اصفهانی(1235 - 1301 ق)
سیّد محمد هاشم چهارسویی(1235 - 1318 ق)
ملّا محمد کاظم خراسانی(1255 - 1329 ق)
سیّد محمد کاظم طباطبایی یزدی(1247 - 1337 ق)
سیّد حسن صدر کاظمینی(1272 - 1354 ق)
ملّا علی محمد نجف آبادی(متوفی 1332 ق)
به جز نفر دوم که تنها، استاد درسِ میرزا ابوالهدی بوده است، شش نفر دیگر از مشایخ اجازه ی او به شمار می روند که البته نفرات اول تا پنجم، استاد درس نیز بوده اند و لی نفرات ششم و هفتم، فقط شیخ اجازه ی ایشان قلمداد می شوند.
گفتنی است که در برخی منابع از فقیه اصولی و مرجع نامی شیخ الشریعه اصفهانی نیز به عنوان استاد فقهِ میرزا ابوالهدی یاد شده است.(2)
عصری که علّامه میرزا ابوالهدی در اصفهان مشغول به تحصیل و تدریس و تربیت دانش پژوهان بود، اصفهان از مراکز مهم ترویج و تعلیم علوم اسلامی و معارف
ص: 117
شیعی به شمار می رفت. مرحوم ابوالهدی خود با بسیاری از بزرگان فقها و حکمای امامیّه در قرن چهاردهم هجری هم زمان بود که بسیاری از آن ها، از شاگردان پدر گرامیش میرزا ابوالمعالی نیز به شمار می رفتند. از جمله مشاهیر معاصران وی می توان به حضرات آیات عظام: سیّد محمد باقر درچه ای، سیّد ابوالقاسم دهکردی، میر سیّد محمد تقی مدرّس، میر سیّد محمد صادق خاتون آبادی، شیخ آقا منیرالدین بروجردی، شیخ محمد رضا نجفی اصفهانی، سیّد عبداللّه ثقةالاسلام، ملا اسماعیل درب کوشکی اصفهانی، شیخ اسداللّه حکیم، آخوند گزی و حاج محمد جواد سرجویی بیدآبادی اشاره نمود.
میرزا ابوالهدی شب و روز با جدّیت تمام، چه در اصفهان و چه د رایّام اقامت در عتبات به ویژه نجف اشرف، به بحث و درس و تألیف و تدریس اشتغال داشت و از عمر شریف خود بهترین استفاده را برد و بالاترین استفاده را نیز به دیگران داد. ایشان در همان ایّامی که از محضر پدر علّامه اش میرزا ابوالمعالی در اصفهان بهره می برد، خود به تدریس و تربیت فضلا و طلاب نیز اشتغال داشت و در فقه و اصول و رجال تدریس می کرد.(1) در همین دوران بوده است که زعیم اعظم مرحوم آیت اللّه بروجردی رسائل شیخ انصاری را نزد میرزا ابوالهدی می خوانده است.(2) علّامه ابوالهدی که در ایّام اقامت در نجف اشرف موفق به درک دو دوره درس کفایه ی استادش آخوند خراسانی شده و در فقه نیز بیشترین بهره را از محضر صاحب
ص: 118
عروةالوثقی برده بود،(1) با بازگشت به اصفهان حوزه تدریس فقه و اصول و به ویژه رجال را گسترانید و در این اواخر بیشترین تدریس ایشان در فنّ رجال و بر اساس کتاب بی نظیرش سماءالمقال بود، به گونه ای که این کتاب را چندین بار در معرض بحث و تحقیق و تدریس قرار داد.(2) از جمله کسانی که این کتاب را نزد وی - در نجف اشرف - قرائت نمود، مرحوم آیت اللّه مرعشی نجفی بوده است.(3) حوزه ی درس رجال معظم له از هر جهت ممتاز و تبحر و استادی ایشان در این علم مورد اتفاق عموم علما و دانشمندان بود و دانش پژوهان را از دیگر بلاد و شهرهای دور و نزدیک به این حوزه کشانید.
محل تدریس میرزا ابوالهدی همچون پدر و جدّ گرامی اش، ابتدا در مدرسه ی کلباسی بوده است ولی چون مرحوم ابوالهدی از معاشرت با مردم گریزان بود، اهل فضل و دانش جهت استفاده ی علمی به منزل ایشان می رفتند و حوزه ی تدریس معظم له بیشتر در خانه ی شخصی شان - که همان خانه ی پدر و جدّ گرامیشان جنب مدرسه ی مذکور در محلّه ی مسجد حکیم قرار داشته - تشکیل می شده است.(4)
تعداد بسیاری از طلّاب و فضلا از محضر پرفیض علّامه ابوالهدی - چه در اصفهان و چه در نجف اشرف بهره برده اند که متأسفانه تاکنون به جز اندکی، از نام بقیه آگاهی نداریم. نام برخی از شاگردان و یا کسانی که از ایشان روایت کرده اند و محلّ
ص: 119
تحصیل یا دریافت اجازه ی آن ها اصفهان یا عتبات عالیات بوده است،(1) عبارتند از حضرات آیات عظام و حجج اسلام:
سیّد ابوالحسن کرونی شیخ ابوالفضل نجفی اصفهانی شیخ احمد فیاض سدهی سیّد حسن خراسانی شیخ ذبیح اللّه محلاتی سیّد شهاب الدین مرعشی نجفی شیخ عبدالحسین گروسی شیخ میرزا علی آقا شیرازی شیخ مجتبی حاتمی لنکرانی شیخ محمد باقر زند کرمانی سیّد محمد حسین بروجردی طباطبایی سیّد محمد حسین مهدوی اردکانی شیخ محمد کاظم[ اصفهانی ]شیخ هبة اللّه هرندی البته شاگردان میرزا ابوالهدی بسیار بیش از این تعداد بوده است و می توان حدس زد که با توجه به تبحر علمی و اوصاف ملکوتی و زهد و مکارم اخلاقی معظم له،
ص: 120
بسیاری از علما و مدرّسین نامدار حوزه ی اصفهان در دوران اخیر از محضر ایشان استفاده کرده اند. بنابر این، احتمال می رود که بزرگانی مانند حضرات آیات: حاج سید عبدالحسین طیّب، حاج سید محمدرضا خراسانی، حاج سید حسین خادمی، حاج شیخ محمود مفید، حاج شیخ مرتضی اردکانی، آقا سید حسن مدرّس اصفهانی، حاج شیخ نورالدین اشنی و حاج شیخ عباسعلی ادیب از محضر میرزا ابوالهدی بهره برده باشند.
از آثار و تألیفات به جای مانده از میرزا ابوالهدی و مقام علمی شاگردان وی به خوبی روشن است که این عالم بزرگ در علوم مختلف اسلامی مانند فقه، اصول، رجال، تفسیر و کلام، تبحری به سزا داشته و از بزرگان فقها و اصولیین و محدّثین قرن چهاردهم هجری به شمار می رود. با این حال، معظم له در میان علوم و معارف اسلامی به علم رجال و درایه عنایت ویژه ای داشت و زحمت و تلاش بسیاری در تحصیل آن و نیز تألیف و تصنیف در آن متحمل گشت، به گونه ای که مجلس درس او نیز در علم رجال، منحصر به فرد بود.(1) ایشان در علم رجال و تشخیص و تمیز روات و اصحاب ائمه علیهم السلام تتبعی کافی و تبحری وافی داشت و حوزه ی تدریس او در این رشته، از هر جهت ممتاز و استادی او در این دانش، مورد اتفاق عموم علما و دانشمندان بود. آوازه ی کرسی تدریس او در علم رجال، طلاب و دانش پژوهان را از شهرهای دور و نزدیک به سوی او کشانید و توجه علما و فضلا را به خود جلب نمود. حتّی در این اواخر بیشترین تدریس معظم له در فن رجال و درایه بود و کتاب
ص: 121
معروف خود سماءالمقال را برای شاگردان تدریس می نمود و آن را در معرض بحث و نظر قرار می داد.(1)
خبرگی علّامه ابوالهدی در این فن، مورد اعتراف فقها و محدّثین نامدار شیعه قرار داشت، از جمله علّامه رجالی و فقیه اصولی، آیت اللّه حاج سیّد ابو محمدحسن صدرالدین کاظمی در اجازه ی مفصلی که به میرزا ابوالهدی داده است، وی را چنین توصیف می کند: «.... و هو من افضل علماء الدرایه و فقهاء الاحکام و الهدایه».(2)
به عقیده ی فقیه زاهد و مرجع کامل مرحوم حاج سیّد عبدالهادی شیرازی نیز، میرزا ابوالهدی، علم رجال را از حالتِ نقل و حکایت به جایگاه تحقیق و درایه، ترفیع داده است.(3) فقیه نامی و مرجع بزرگ و مدرس نامدار حوزه علمیه قم مرحوم حاج سیّد صدرالدین صدر نیز در تقریظ خود بر سماءالمقال به ممتاز و یگانه بودن آن و مؤلفش در میان آثار علمی و علمای شیعی اذعان کرده است.(4)
انگیزه ی اساسی میرزا ابوالهدی در روی آوردن به فن رجال و اختصاص بسیاری از نوشتجات خود به این رشته علمی و نیز به تدریس در آن، این بود که این علم را در زمان خود، دانشی مهجور و محلّ بی اعتنایی دانشمندان و علما می دید. «انصاف این است که آنچه در علم رجال نوشته ام، نظیر و مانند آن در بیشتر ازمنه و ادوار مهجور
ص: 122
است....».(1) ایشان در مقدمه ی فوائد رجالی خود نیز یادآور شده است که هرچند در این دوران، تمامی علوم اسلامی دچار زوال و در معرض اضمحلال قرار گرفته اند اما علم درایه و رجال بیش از بقیه مورد بی مهری قرار گرفته و لذا در نظر دارد تا به احیا و زدودن غبار از چهره ی آن بپردازد.(2)
به نظر میرزا ابوالهدی، دانش رجال یکی از ارکانِ دو علم فقه و اصول به شمار می رود و شناخت آن و فهم مسائل و مطالبش، برای رسیدن به درجه ی اجتهاد، امری کاملاً لازم و ضروری است. ایشان در یکی از رسائل خود اشاره دارد که بسیاری از علمای اعلام اثبات کرده اند که آگاهی از احوال روات، از شرایط اجتهاد می باشد. از جمله فاضل بحرانی در کتاب خود معراج اهل الکمال می گوید: شناخت نسبت به احوال روات و مراتب ایشان، اساس شناخت احکام شرعی است. حاجی کرباسی نیز در اشارات با برشمردن علم رجال از شرایط اجتهاد، طلاب و فضلا را از هرگونه کاهلی یا روی گردانی از آن، بر حذر داشته است. آن گاه به شیوه ی علمای بزرگ شیعه در به جای گذاشتن آثار مهمی در علم رجال اشاره می کند و در این خصوص از بزرگانی چون شیخ طوسی، فاضل حلّی، صاحب معالم، شیخ محمد، سیّد داماد، علامه بهبهانی، سیّد سند نجفی، حاجی کرباسی و سیّد حجةالاسلام نام می برد. سپس به آثار پدر علّامه محققش میرزا ابوالمعالی در علم رجال اشاره و آنها را در بین متقدمین و متأخرین بی نظیر دانسته است.(3) میرزا ابوالهدی در یکی از رسائل رجالی خود اشاره می کند که اهمیّت و لزوم دانش رجالی نزد پدر علّامه اش میرزا ابوالمعالی
ص: 123
تا بدان جا بوده است که هنگامی که یکی از علما از ایشان درخواست اجازه کرده بود، ایشان از شناخت او نسبت به علم رجال سؤال می کند و چون عدم وقوف او را می بیند، از دادن اجازه خودداری می فرماید.(1)
بدین ترتیب علمای محقق و بزرگان مدقق از متقدمین تا متأخرین و معاصرین، توجهی خاص به علم رجال داشته و تصانیف بی مانندی در آن، از خود به جای گذاشته اند زیرا که تحقیق درباره مسائل متوقف بر آن است و مناط، جز با رجوع به آن به دست نمی آید. در واقع، بیشتر احکام دینی، از اخبار نبوی صلی الله علیه وآله و آثار معصومین علیهم السلام به دست آمده و لذا شناخت رجالی که ناقل این اخبار بوده اند، امری ضروری و پایه ی شناخت احکام شرعی به شمار می رود.(2)
مرحوم حاج میرزا ابوالهدی اهل علم و عمل هردو بود و میان کردار و رفتارش سازگاری کامل برقرار بود. او فرزند و نواده ی شایسته ی پدر و جدّ گرامی اش بود و همچون آن دو بزرگوار در زهد و تقوی، عبادت و طهارت نفس، اخلاق فاضله و اوصاف حمیده، کناره گیری از دنیا و توجه به آخرت، یگانه ی دوران بود و حتّی صاحب مکاشفات و خوارق عاداتی بود که از کمتر کسی مانند او تاکنون شنیده یا دیده شده است.
ص: 124
زهد و ورع میرزا ابوالهدی تا اندازه ای بود که به گفته ی آیت اللّه بروجردی، او و برادرش میرزا جمال الدین نزد مردم به سلمان و اباذر معروف بودند.(1) میرزا ابوالهدی از دنیا و زینت های آن چشم پوشی کرده و در کنج خلوت خویش به ذکر و عبادت و ریاضت مشغول بود. وی با آن که از علما و مدرسین بزرگ زمان خود بود و حوزه ی درسی اش محل توجه خواص قرار داشت، اما انزوا را بر اجتماع ترجیح داده بود و زهد او مانع شهرتش، آن گونه که باید، گردید.
مرحوم حاج آقا سید صدرالدین هاطلی کوهپایی (1301 - 1372 ق.) که خود عالمی زاهد و وارسته و از فقیهان و حکیمان بنام و مدرسین بزرگ حوزه ی اصفهان به شمار می رفت، در اصفهان به آقایان: میرزا ابوالهدی کلباسی و حاج ملاحسینعلی صدیقین ارادتی تمام داشت و نماز خود را به ایشان اقتدا می نمود.(2)
مرحوم آیت اللّه حاج شیخ احمد فیاض - از شاگردان و مریدان میرزا ابوالهدی و میرزا جمال الدّین - در وصف دو استاد و مراد خود می فرماید: حاج میرزا هدی در علم حدیث بسیار وارد بود و درسی در رجال حدیث داشت که خدمتشان می رفتیم و تألیفاتی هم داشت و مرحوم میرزا جمال درس و بحثی نداشت فقط منزلشان رفت و آمد داشتیم. [ این دو] خیلی مواظب بودند که حرف لغوی نزنند و ما حرف لغوی از ایشان نشینیدیم. همیشه مشغول ذکر و فکر و درس بودند. حاج آقا رحیم ارباب
ص: 125
فرموده بودند که: این دو برادر به ملک اشبهند تا به انسان.(1)
میرزا ابوالهدی، در خوراک و پوشاک و مسکن و دیگر وسائل معیشتی به ضروریات اکتفا می نمود و هیچگاه توجهی به زخارف دنیوی نشان نمی داد(2) و گویی دنیا را به تأسی از مولایش امیر مؤمنان علی علیه السلام سه طلاقه کرده بود.
ایشان همواره فریضه ی خود را در اول وقت انجام می داد و از کسانی که ادای فریضه را به تأخیر می اندازند، اظهار شگفتی می نمود. در یکی از شب هایی که ایشان برای ادای نماز مغرب آماده می شد، صدای کوبیدن درب منزل آمد و آن مرحوم فرموده بود: بدانید این کسی که مشغول در زدن در این هنگام است، نادان [ احمق ]است زیرا نماز مغرب را ترک کرده و اینجا آمده است».(3)
ایشان پس از ادای فریضه، تا چند ساعت بعد به ذکر و دعا و سجده مشغول می شد. گویند در یکی از روزها ایشان که برای درس از منزل خارج شده بود، با تأخیر به منزل برگشته بود. جریان از این قرار بوده است که به هنگام بازگشت، چون مسیرش از راه مسجد حکیم بوده است، به مسجد رفته و در یکی از زوایای آن، با حالتی مخصوص به ذکر و دعا و عبادت مشغول می شود. همان گونه که بیشتر اوقات شب نیز در منزلش
ص: 126
چنین حالی داشت.(1)
ابوالهدی به راستی اهل هُدی و غالب بر هوی بود. حکایت خواندنی زیر دلالت بر طهارت نفس و پاکی روح و خالی بودن از هوی و هوس در او می نماید. مرحوم آیت اللّه بروجردی خطاب به فرزند میرزا ابوالهدی فرموده است:
«من، در اصفهان که بودم، مقداری از رسائل را خدمت ابوی شما خواندم، بعد به نجف که رفتم و در درس مرحوم آخوند خراسانی حاضر می شدم. ایشان [ ابوالهدی ]هم آمده بود نجف و در درس مرحوم آخوند شرکت می کرد. گاهی می شد که به
درس نمی آمد یا دیر می آمد، در جلسه تقریر من حاضر می شد، با این که استاد من بود. از این جا دانستم او عالم ربانی و خالی از هوای نفسانی است».(2)
نفس قدسی و طهارت روحی ابوالهدی تا بدان پایه بود که بین همگان در مکاشفات، شهرت یافته بود و عوام و خواص به راحتی و بدون شبهه، صدور این گونه امور را از او می پذیرفتند. ایشان برخی از احوال روحانی و مواجید معنوی و تجارب شخصیِ عرفانی اش را به خط شریف خود یادداشت نموده که به لطف پروردگار تاکنون محفوظ مانده است. برخی از این احوال و مکاشفات نیز از سوی نزدیکان او مانند همسر و خاندان بزرگوار یا برخی شاگردانش نقل شده است.
ص: 127
«از عجایب آن که شب گذشته فی الجمله تهجدی به جا آمد و چون کثیراً به تجربه حقیر رسیده که تهجد شب، اسباب خیری و وسعتی [ می گردد] حاصل قریب به ظهر بود مشغول مطالعه [ بودم] شخصی آمد و ظرف بزرگی از قوت در مقابل حقیر گذاشت؛ بعد از قلیل از زمانی سر را بلند نمودم که قدری از آن میل نمایم. به قلبم خطور کرد که این، تأثیر آن مطلب است؛ چون خواستم فی الجمله مشغول شوم در مقابل، جمله ای از کتب من جمله قرآن بود، برداشتم که بگذارم در محلی، بی اختیار قرآن باز کردم، نظرم افتاد به این آیه: «.... و ان کُلَّ ذلِکَ لمّا متاعُ الحیوةِ الدّنیا و الآخرة عند ربّک للمتقین»(1).»(2)
ابوالهدی در ابتدای یکی از کتب خویش به خط خود چنین می نویسد: «انی سمعت فی بعض احوال اشتغالی للذکر و الدعا من وراء عالم الغیب «و لیستعدّ الانسان لطرق الرّحمن.»(3)
فرزند میرزا ابوالهدی می فرماید: در یکی از شب های تابستان، با این که حال عمومی پدرم رو به ضعف و ناتوانی بود، اما در آن شب او را مسرور و خوشحال بدون
ص: 128
سُستی و ضعف دیدم. پدرم خود فرمود: پس از نماز مغرب نیاز به تطهیر و گرفتن وضو پیدا کردم امّا بخاطر ضعف کمی استراحت کردم، پس از مدتی که نماز عشایم را هنوز نخوانده بودم، صدای واضح روشن و و صریحی شنیدم که می گفت: «کسی که موعود به جنّات عدن است نباید در نماز مساهله نماید».(1)
مرحوم ابوالهدی مدّتی برای اینکه در معارف، یقین بیشتر پیدا کند و ببیند آیا دارای مقام توحید هست یا نه، به پیشگاه خدا تضرع نموده و در حین خواندن برخی از اذکار، مکاشفه ای عجیب برایش رخ می دهد:
«روز گذشته که روز چهارشنبه بیست و هفتم ماه صفرالمظفر بود، بعد از ادای فریضه نماز صبح مشغول تعقیب به بعضی از اذکار بودم و مظنون این است که «لا اِلهَ الّا الْمَلِکُ الحقُّ المُبین» بود، در حال قرائت بیرون نعسه و نحو آن علی الظاهر بل المقطوع حال عجیبی رخ نمود به این معنی، زمانی است مدیده که إکثار می نمایم در دعای در حصول زیادتی در یقین در معارف، چنانچه در اخبار، همین در امر سؤال زیاد شدن یقین و همین دعا مشتمل بر زیاد شدن یقین وارد شده. ناگاه ملاحظه نمودم که به حدّ یقین در مرحله ی توحید و نحو آن حاصل شده که در تعجب شدن و کانّه این معارف از محلی به خط خوش در کمال صفا و لَمَعان نوشته شده که گویا در آیینه نوشته اند و گویا کانّه آینه مذکور، صفحه ی قلب حقیر است که چنین یقینی در قلب ملاحظه می نمایم و نحو مسرّتی در قلب حاصل شده به جهت این حصول مرام قطعی
ص: 129
است.....».(1)
فقیه عارف سالک میرزا ابوالهدی در یادداشت های خود پیرامون تشرف به کربلای معلّی تحت عنوان «بشارة حسینیه» داستان شگفتی آورده است که مضمون آن به فارسی چنین است:
از نعمت هایی که به فضل الهی بر من ارزانی شد و همان، باعث امیدورای ام و نشانه ی این شد که طینت من از زیادیِ طینت ائمه علیهم السلام است، این بود که: چون از ناحیه مقدسه ی سامرا جهت زیارت اربعین سال -13 به کربلای معلّا مشرّف شدم، به زیارت حضرت سیّدالشهدا و برادرشان ابوالفضل علیهما السلام رفتم و سینه ام بابت انتظاراتی که از ایشان داشتم تنگ شده بود و چند روزی در این حالت بودم تا اینکه به یادم آمد که هرکدام از انبیاء و اولیاءعلیهم السلام که پا به این ارض مقدس گذاشته اند، دچار بلا یا مصیبتی می شده اند. از این رو با خود گفتم: اگر در باطن بین تو و اولیای خدا، ربط و مناسبتی هست پس نشانه و علامت آن کو؟! و از این بابت اندوهناک بودم. لذا در روضه ی مقدسه تو به حقیقی نمودم و با مواظبت بر حال خود، به منزل یکی از دوستان که از سادات بزرگوار بود وارد شدم. هنگامی که می خواستم از منزل او بیرون روم، از پله ها پایین می آمدم که ناگهان پیشانی و محل سجده ام به شدت با دیوار برخورد نمود. همان دم متوجه شدم که این همان بلای محبوبی است که ناراحتش بودم، امّا از دوستِ میزبان خود، آنرا پنهان نمودم و پس از خروج از منزل، به خاطر شدت درد دستم را روی پیشانی ام گذاشتم که دیدم خون از آن جاری است. خداوند را
ص: 130
به خاطر جاری شدن خون از محل سجده ام سپاس گفتم، همان گونه که خون از پیشانی مولای مظلومان جاری بود. بالاخره برای تطهیر و اقامه ی نماز مغرب به مدرسه حسین خان رفتم امّا تا مدتی خون بند نمی آمد و من سرانجام وضو گرفتم و عمامه ی خود را بر پیشانیم بستم و داخل روضه ی مقدس حسینی شدم. خدا می داند چه حالی داشتم، نمی توانم آن را وصف نمایم! در همان حال، چندین رکعت نماز گزاردم و این حالت قدسی تا هفت یا هشت ساعت به درازا کشید.
حاجیه خانم خادمی همسر بزرگوار میرزا ابوالهدی نقل می کنند ه در سال آخر عمر آقا، شبی ایشان در حال گرفتن وضو بر سر حوض بودند. من حُلّه را برای ایشان بردم تا سر و صورتشان را با آن خشک نمایند. نزدیک آقا آمدم و به ایشان گفتم حُلّه را آورده ام. امّا دیدم مات و مبهوت ایستاده و به آسمان نگاه می کنند. چندین بار حرف خود را تکرار کردم: آقا، حُلّه تان را آورده ام و گویی در این عالم نبودند. تا اینکه یک مرتبه آقا به خودشان آمدند و فرمودند: مگر نمی بینی الآن حوریان بهشتی از آسمان برایم سُنْدُس و اِسْتَبْرَق(1) آوردند، بناست که بزودی بروم!(2)
ص: 131
میرزا ابوالهدی در دفترچه بیاض و یادداشت های شخصی خود، درباره برخی از علما و بزرگان معاصرش، حکایاتی ذکر فرموده است که بعضاً منحصر بفرد بوده و از لحاظ تاریخی و رجالی نیز حائز اهمیّت فراوان و در بر دارنده ی فواید بسیاری است.
«فوت مرحوم مغفور عالم کامل و فاضل عالم سیّد محمد باقر درچه ای در روز جمعه پنجم شهر جمادی الاولی 1342 واقع و بسیار عجیب بود زیرا که ایشان در حمام رفته بودند. چون در خزینه بوده و همیشه زمان تطهیر تنها بوده اند؛ در خزینه منقلب می شوند، یک مقداری طول می کشد [ تا اینکه] استاد حمامی می آید در خزینه که مطلب را بفهمد. ایشان در حال انقلاب بوده اند و دست ایشان بلند می شود و به آب می خورد. [ استاد حمامی] گمان می کند که ایشان می گویند پس برو. می رود، و باز طول می کشد. دوباره می رود که ببیند، [ متوجه می شود] که ایشان روی آب افتاده اند. می آید در خزینه و ایشان را بیرون می آورند، می بینند حال نیستند. تلیفان می کنند [ و ]طبیب حاضر می کنند. می گویند امر گذشته است. پس از مقداری، امر فوت مشخص می شود. خبر به شهر رسید. اقامه ی عزا اوّلاً در مسجد شاه بر سبیل تفصیل إقامه شد. پس از آن جا در مسجد نو و سپس در مسجد حکیم. و دفن ایشان در تکیه ی معروف به تکیه حاجی محمد حسین کازرونی در جنب مرحوم مغفور عالم عامل آخوند ملا عبدالکریم جزی رحمةاللّه تعالی علیهما.»(1)
ص: 132
«نقل نمود ثقه ای از عالم فاضل آقا سید هاشم مهدوی که ایشان گفته بودند زمانی بر من سخت شد بی بضاعتی، مشغول به بعضی اوراد و اذکار شدم، فایده ننمود. رفتم در رواق حضرت یعسوب الدین «صلوات اللّه تعالی علیه» در بالای سر متوسل شدم تا پانزده روز طول کشید. روز پانزدهم قریب به ظهر بود، بسیار گرم بود. از حضرت اشاره شد قریب به این مضامین که: «برو در مسجد سهله در مقام صاحب الزّمان «عجّل اللّه تعالی فرجه» به فرزندم بگو، حاجت تو برآورده می شود.» بسیار از این مطلب مسرور شدم و قاطع شدم به این که حواله به حضرت حجةاللّه است. با کمال تعجیل همان وقت گرما رفتم تا به مسجد سهله رسیدم، رفتم در مقام صاحب علیه السلام دیدم آقای حاجی سیّد اسداللّه آنجا مشرف می باشند. بسیار اوقات بر من تلخ شد که این
سعی و زحمت من بی فایده شد و از اوقات تلخی به ایشان سلام هم نکردم و إعراض کردم. دیدم ایشان صدا زدند و دست کردند زیر جانماز کیسه یا دستمالی به من لطف فرمودند. دیدم بسیار سنگین است تعجب کردم. دیدم فرمودند: این شصت تومان است. چهل تومان آن به جهت قرض تو است و بیست تومان به جهت سایر مخارج تو. بسیار متعجب شدم از واقعه و لا سیّما از گفتن این که چهل تومان به جهت قرض، و حال آن که ایشان ابداً اطلاع از این که قرض من چهل تومان است نداشتند.»(1)
«و در نظرم است که مرحوم آقا [ میرزا ابوالمعالی] رحمه اللّه تعالی نقل کرده اند از مرحوم جدّ [ حاجی کرباسی] اعلی اللّه مقامه که ایشان گفتند وقتی نماز خواندم در
ص: 133
مسجد کوفه با مرحوم بحرالعلوم و جمعیّت زیادی بود. بعد از فراغ کسی را ندیدم. تعجب کردم که این جمعیت چه نحو رفتند؟! مطلب را به نحو تعجب به جناب بحرالعلوم عرض کردم. ایشان فرمودند قریب به این مضامین که چه بُعدی دارد که آنها ملائکه بوده باشند!»(1)
«حکایت فرمود عالم جلیل آقا سیّد ابوالقاسم دهکردی مد ظلّه اینکه برخی خواب دیدند مرحوم آقا شیخ حاجی محمد اصفهانی را و سؤال کردند از ایشان که به چه امر نجات یافتید؟ جواب دادند به ولایت. و از شیخ العراقین سؤال کردند که ایشان به چه نجات یافتند؟ جواب دادند: به اصلاح امور ناس.»(2)
یکی از ویژگی های حیرت آور مرحوم علّامه میرزا ابوالهدی، تعداد آثار علمی به جای مانده از ایشان است. معظم له از هیچ لحظه و دقیقه ای در امر تصنیف و نوشتن فروگذار نکرده و در رشته های گوناگون علوم و معارف اسلامی، آثار متعددی به رشته تحریر درآورده است. آنچه مایه ی تأسف می باشد، اولاً فقدان برخی از این آثار پس از فوت آن مرحوم است و ثانیاً آن مقدار هم که باقی مانده است، متأسفانه در اثر مرور زمان و عدم توجه به حفظ و نگهداری صحیح از آن ها، اکثراً ناخوانا، ناقص، پاره و از هم گسیخته، می باشد. در هر حال، تصنیفات به جای مانده از ایشان را بر اساس
ص: 134
موضوعات فقه، اصول، رجال و حدیث، تفسیر، کلام و حکمت، اخلاق، هیئت و نجوم، سیره و تاریخ، شرح خطب و ادعیه ی معصومین علیهم السلام و مباحث متفرقه ی دیگر، تقسیم بندی کرده هرکدام از کتب و رسائل آن مرحوم را ذیل موضوعات نامبرده می آوریم.(1)
1 . تعلیقات بر بخشی از ریاض المسائلِ آقا میر سیّد علی طباطبایی حایری اصفهانی، که به ویژه شامل بخش کتاب المواریث آن می شود.
2 . شرح کتابِ ارثِ روضه البهیه. میرزا ابوالهدی در مقدمه ی کتاب می نویسد که از آن جا که کتاب ارث از مشکلات کتب فقهی و مشتمل بر مسائل پیچیده و فروض غریبه و فروع عجیبه بوده و شارح محققِ لمعه دمشقیه با عبارات موجز به شرح آن پرداخته، لذا برخی علما و فضلا از من درخواست نمودند تا آنرا به وضوح و مبسوط شرح نمایم و بر درخواست خود پافشاری نمودند. تاریخ اتمام این کتاب سال 1305 ق. بوده است.
3 . رساله ای فارسی در تبیین کیفیت تقسیم ترکه بر وارث. مؤلف علّامه در مقدمه ی این کتاب می نویسد: «... چون که کیفیت تقسیم ترکه بر وراث مبنی بر بعضی قواعد حسابیه بود و لذا خالی از اشکال نبود، لهذا به جهت توضیح مرام چنین به نظر رسید که رساله فارسیه مخصوصه که اسباب حل اشکال.... بوده باشد معمول شود و منه التوفیق و الاستعانة....». اساس این کتاب، شرح عبارات ریاض المسائل می باشد.
ص: 135
4 . رساله فی عدم شرطیه البلوغ فی جل الاحکام. تاریخ اتمام این رساله در دهه اول ماه مبارک رمضان سال 1340 ق. در کربلای معلیّ بوده است.
5 . رساله فی حکم الصلوة فی الصّدف و اللئالی المستخرجه منه. این رساله در دو فصل است که مؤلف در فصل نخست درباره ی حکم نماز در صدف و اصل حیوان بودن یا نبودن صدف و اقسام آن بحث کرده و به نقل کلمات ارسطو و برخی از متأخرین و طرح دیدگاه فقها پرداخته است. فصل دوم درباره ی جواز نماز در لئالی مستخرج از صدف می باشد.
6 . یک دوره فقه استدلالی. این کتاب شامل تمام ابواب فقه و به ترتیب مباحث شرح لمعه است و در آن، مؤلف محقق به بیان و نقد و بررسی آرا و نظرات فقهای امامیه پرداخته است.
7 . رساله ای در بیان ارتداد که شامل سه بخش: اسباب و اقسام و احکام ارتداد می شود. مؤلف در مقدمه ی این رساله پس از توضیح درباره ی شیعیانی که در معرفت به حق دوازده امام و اسم و ترتیب و بعض صفات ایشان کوتاهی می کنند و حکم این جور اشخاص از بابت طهارت بدن اشکالی ندارد ولی از باب احکام خصوصاً در آخرت، کارشان مشکل می شود، می نویسد: «اشخاصی که امر ایشان از همه اشدّ و کار ایشان از همه مشکل تر یعنی کسانی که اختیار طریقه ی حق نموده اند و بعد برای ایشان ارتداد حاصل می شود. و چون این مسأله اهم مسائل است، لهذا بعون الله تعالی تفصیل آن در سه مقام بیان می شود: در اسباب ارتداد، در اقسام ارتداد، در احکام ارتداد. اما اسباب: بدان که ارتداد، حاصل می شود به یکی از سه چیز اوّل به دل، دوّم به زبان، سیّم به اعضا و جوارح.....».
8 . رساله در معنای اخلاص در عبادات. آغاز رساله: «قد اشتهر بین الفقها رضوان اللّه تعالی علیهم الاستدلال لوجوب الاخلاص فی العبادات بقوله تعالی و اعبدو اللّه
ص: 136
مخلصین له الدین و هو محل کلام.....»
9 . رساله ای در رضاع و احکام و مسائل آن
10 . رساله ای در بیان معنا و حقیقت عدالت
11 . رساله در بیان اوقات صلوة
12 . رساله در اسباب ضمان
13 . رساله فی ان الاصل فی الانسان الفسق او عدمه
14 . رسائل متفرقه در مباحث مختلف فقهی
15 . رساله فی حجیة الاستصحاب: مؤلف در این رساله گاهی از پدر گرامی اش به:
«قال الوالد المحقق دام ظلّهُ» تعبیر می کند، که معلوم می شود آن را در زمان حیات پدر خود، نوشته و تألیف آن پس از فوت ایشان نیز هم چنان ادامه داشته است.
16 . رساله فی اصل البرائه
17 . رسالة فی التخصیص و التقیید
18 . رساله فی ان الاصل فی العبادات الحرمه او الجواز
19 . رساله فی ان النهی انما یقتضی فساد المنهی عنه ام لا، که شامل مباحثی از این قرار است:
الاولی: ان النزاع فی المقام انما یطرد فی النهی التنریهی ام لا
الثانیه: المنهی عنه من العبادات او المعاملات
الثالثه: انه انما یختص النزاع بما اذا کانت فی الشرع مقتضی لصحه المنهی عنه بل النزاع اعم منه و من غیره
الرابعه: انه ینقسم تعلق النهی علی اقسام
20 . رسالة فی النزاع فی حجیة الظن
ص: 137
21 . رسالة فی اقتضاء الامر للاجزاء و عدمه
22 . رساله فی الاستقراء
23 . رساله فی القیاس المنصوص العله
24 . رساله فی المنطوق و المفهوم
25 . رساله فی العلم الاجمالی و التفصیلی
26 . رساله فی ان الاوامر الواقعه فی الاحادیث الائمه علیهم الاف الثنا و التحیه علی سبیل الوجوب ام لا
27 . رساله فی ان المراد من الالفاظ هو المعانی الحقیقه اللغویه او المعانی العرفیه
28 . رسائل متفرقه در مباحث مختلف اصولی
29 . حاشیه بر فرائد الاصول
30 . حاشیه بر کفایه الاصول استادش آخوند خراسانی این حواشی در فاصله ی سال های 1328 - 1329 ق. به رشته ی تحریر درآمده است. ایشان در نسخه ی بیاض خود می نویسد: «الیوم که یوم دوشنبه 8 یا 9 شهر ربیع الاخر سنه 1328 ما سه چهار سال است ظاهراً که د رنجف اشرف مشرف شده ایم.... و در این مدت، دوره ی درس اصول عمده المحققین آقای آخوند را سیر و ملاحظه نمودیم و حواشی بر کفایه نوشتیم.»
از تاریخِ حواشیِ بر کفایه معلوم می شود که معظم له دو دوره ی اخیر درس کفایه ی استادش را درک کرده بوده است.
31 . رساله در دوران امر بین وجوب تعیینی و تخییری
32 . رساله در نزاع در اقتضاء امر ظاهری شرعی و عدم آن
33 . سماءالمقال فی تحقیق علم الرجال
ص: 138
این کتاب، مفصلترین و مهمترین اثر مؤلف بوده که در میان آثار دیگرش، به آن اعتنایی ویژه داشته است. ایشان از دوران جوانی و ایّام حیات پدر بزرگوارش در سال 1302 ق. تألیف این اثر را آغاز کرده و حدود سی سال با رنج و زحمت بسیار در نوشتن آن، در تاریخ 12 جمادی الثانی 1340 ق. در نجف اشرف، به انجام رسانیده است.(1) مؤلف خود، در این باره فرموده است: «خدا می داند که چه رنج و مشقتی در تألیف این کتاب متحمل شده ام. بدرستی که این کتاب، نتیجه ی عمر من و محصولِ زندگانی ام است»(2). مصنف محقق برای مصادر مباحث کتاب خود، به مآخذ و منابع بسیاری ارجاع داده است که با وجود تمامی امکانات موجود در عصر کنونی برای یافتن منابع و مآخذ آثار گوناگون باز هم برخی از مآخذ این کتاب به دست نیامده است و این حاکی از همّت خارق العاده ی مؤلف می نماید که با وجود کمی وسائل و فقدان امکانات و مجامع کنونی در آن زمان، توانسته است بر چنین منابعی دسترسی پیدا کند.
اهمیّت و جایگاه این کتاب در فن رجال تا بدان جاست که آن را به منزله ی جواهر الکلام در فقه دانسته اند. به عقیده ی برخی از محققین، در علم رجال، کتابی به گستردگی و ژرفای علمی مانند سماءالمقال نوشته نشده است و با حجم به ظاهر کمش، در بر دارنده ی نکاتی است که در کتب حجیم و مفصل، دیده نمی شود.(3) به عقیده فقیه و مرجع بزرگ مرحوم آیت اللّه حاج سیّد عبدالهادی شیرازی، مرحوم علامه میرزا ابوالهدی با تألیف سماءالمقال، علم رجال را از جنبه ی نقل و حکایت به جایگاه تحقیق و درایت، ترفیع داد زیرا وی در ثبوت عدالت راوی یا عدم آن و
ص: 139
اختلاف علمای رجال در آن، به مانند فقیهِ ماهر متتبعی بحث می نماید که رأی خود را اثبات نموده و آنچه را که حق و صحیح می داند، بیان می کند.»(1).
این کتاب تاکنون دو مرتبه به چاپ رسیده است. بار نخست در سال 1332 شمسی(1372 ق) بامقدمه ی فرزند دانشمند مؤلف و به تصحیح علّامه رجالی معاصر آیت اللّه حاج سیّد محمدعلی روضاتی توسط مکتبه برقعی در قم و در دو مجلد به چاپ رسیده است. بار دوم، با رفع اغلاط چاپ اول و تحقیق آقای سیّد محمد حسینی قزوینی و نیز مقدمه ی جدید فرزند مؤلف در دو مجلّد در سال 1419 ق. توسط مؤسسه ولی عصر عجل اللّه تعالی فرجه الشریف انتشار یافت.
34 . الدّر الثمین فی جملة من المصنفات و المصنفین
این کتاب مشتمل بر هشت باب است که هر بابی به تحقیق و بحث پیرامون نام مؤلف، حیات و نسبت کتاب به او، پرداخته است. از جمله کتبی که در این اثر مورد بحث قرار گرفته عبارتند از: تفسیر عسکری، صحیفه سجادیه، قرب الاسناد، دعائم الاسلام و فقه الرضوی.(2)
35 . زلّات الاقدام: فی التنبیه علی الاشتباهات الواقعه للعلماء فی المطالب الرّجالیه(3)
36 . الصراط المستقیم فی التمییز بین الصحیح و السقیم. این کتاب در چهار فصل است و مؤلف در آن، مهمات بحث رجال و درایه را از کتاب سماءالمقال خود استخراج کرده است.(4)
ص: 140
37 . الفوائد الرجالیه که مشتمل بر سی فایده در علم رجال و درایه است. این کتاب به خط مؤلف، در کتابخانه ی عالم فاضل مرحوم حاج شیخ احمد بیان الواعظین موجود بوده است.(1) در ابتدای این کتاب که برخی از قسمت های آن در کتابخانه ی فرزند دانشمند مؤلف موجود است، آمده است: بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه الذی نرجوا من فضله ان تحیی موات اراضی ضمائرنا برواشح انواره القدسیه.... اما بعد یقول العبد المفتاق الی رحمه ربّه الصمدانی ابن ابی المعالی بن محمد ابراهیم المدعو بابی الهدی کمال الدین الاصفهانی اطلقه الله من فضله العمیم من یدی النفس و الامانی انه و ان کان اشراف مراسم العلوم علی الانطماس من شینه الزمان لکنّه قد بلغ حدّ کماله فی تلک الاعصار.... و لا سیما علم الدرایه و الرجال فما بقی منه اثر فی تلک الازمنه
فاردت انتقاد شطر من خلاصه نفائس فائده و کشف الاستار عن وجوهها فرائده فصرفت برهه من الزمان فی تشید ارکان هذا البنیان و صنّف هذا الکتاب الذی لم ارمثله فی کتب الاصحاب فانه بحمد الله و سبحانه حاویا لمهمات مطالبه و جامع لامهات ماربه....»(2)
38 . رساله ای در شرح احوال و ذکر آثار مشاهیر علمای رجالی از متقدمین و متأخرین و معاصرین، مانند: نجاشی، محمد بن الکشی، ابی علی، ابن عقده، ابن طاوس، تقی الدین حسن بن داود، شیخ حسن بن زین الدین، فاضل تستری، عقیقی، میرداماد، شیخ بهایی، ابن شهرآشوب، علّامه حلی، شیخ حسن عاملی، ملا محمدتقی مجلسی، ملا محمدباقر مجلسی، شیخ سلیمان بحرانی، ملا اسماعیل خواجویی،
ص: 141
علامه بهبهانی و سید حجةالاسلام.(1)
39 . التحفه الی سلالة النّبوة: اجازه ی روایتی که علّامه میرزا ابوالهدی برای نسّابه دهر و فقیه و مرجع نامی مرحوم آقا سیّد شهاب الدین مرعشی نجفی صادر فرموده است. تاریخ این اجازه نامه سال 1350 قمری است. این اجازه نامه در مجموعه ارزشمند المسلسلات به چاپ رسیده است.(2)
40 . الدّره البیضاء فی اجازة الرّوایه من الامناء: اجازه ی روایتی مؤلف برای عالم فاضل سیّد حسن خراسانی در سال 1332 ق.(3)
41 . اجازه نامه شیخ عبدالحسین گروسی: اجازه روایتی که مؤلف «ره» برای عالم فاضل شیخ گروسی در تاریخ 20 شوال 1338 ق. صادر فرموده است. ابتدای اجازه نامه: «بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه الّذی له فی کلّ صنف من غرایب فطرته و عجایب صنعته آیه....» در اواسط این اجازه نامه آمده است: «... و لقد منّ اللّه سبحانه بفضله العمیم و منه الجسیم علی مولینا العالم الفاضل و الکامل الباذل المحظوظ بتحصیل اصناف من العلوم من النحو و الفقه والقراءة و النجوم فکانه فلک و هی اقمار و شموس الشیخ عبدالحسین من اهل کروس.... قد استجاز العالم المذکور..... عن هذا اللعبد.... فاجزت له ان یروی عنی ما ارویه....». و انجام رساله: «و کان الفراغ بید العبد الذی هو اکثر ذنوبا.... کمال الدین المکنی بابی الهدی ابن ابی المعالی بن محمد ابراهیم الخراسانی الشهیر بالکرباسی فی یوم السبت من العشر العاشر من الثلث الثانی من الربع الثانی من الثلث الثالث من سنه 1338 من الهجره
ص: 142
النبویه علی هاجرها الف سلام و تحیه»(1).
42 . اجازه نامه ی میرزا ابوالهدی به شیخ محمد کاظم.
در بخشی از این اجازه نامه آمده است: «و لقد منّ اللّه سبحانه بفضله العظیم و منّه الجسیم علی العالم الفاضل و المجد الباذل، المورد نفسه فی مواقف متاعب التحصیلات حتی برز منه مصنفات فی مجلدات فللّه دره و کثّر اللّه تعالی نظائره، الساعی لاحیا المراسم الشیخ محمد کاظم فیما وفقه اللّه تعالی لصرف الامان فی تحصیل العلوم الشرعیه و تکمیل المراقب العلمیه و استجاز من هذا العبد الضعیف المسکین.....».(2)
43 . البدرالتمام و البحر الطمطام: در شرح حال پدر و جدّ گرامی مؤلف و نیز مختصری در بیان احوال خویش، که در سال 1317 ق. در پایان مجموعه رسائل پانزده گانه میرزا ابوالمعالی چاپ شده است.(3)
44 . رساله ی مستقل در شرح احوال سیّد حجةالاسلام شفتی، جدّ مادری مؤلف.(4)
45 . تعلیقه بر منهج المقالِ میرزا محمّد استرآبادی.(5)
46 . تعلیقه بر معراج اهل الکمال الی معرفة الرجالِ شیخ سلیمان ماحوزی بحرانی. این کتاب همراه با چند تعلیقه از میرزا ابوالهدی در سال 1412 ق. و با تحقیق دانشمند فاضل آقای سیّد مهدی رجایی در قم چاپ و منتشر شده است.
ص: 143
47 . ردّ علی رساله فصل القضا فی مسأله حجیة فقه الرّضا که از آثار شیخ اجازه اش سیّد حسن صدرالدین کاظمینی است.(1)
48 . رسائل متفرقه در مباحث و مسائل مختلف رجال و حدیث و درایه.(2)
49 . رساله ای در تفسیر آیه ی مبارکه ی «و لقد ذرانا لجهنم کثیراً من الجن و الانس(3).....»
50 . رساله در تفسیر آیه ی مبارکه ی «و کانوا قلیلاً من اللّیل ما یهجعون(4)».(5)
51 . رساله در تفسیر سوره مبارکه ی توحید.(6)
52 . شرح خطبه ای در توحید از حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضا علیهما آلاف التحیه و الثناء.
در بخشی از این رساله آمده است: «.... و بتجهیره الجواهر عُرف ان لا جوهر له و به آفریدن او جوهرها را دانسته شد که او را جوهری نیست. یعنی او از جنس این حقایق ممکنه نیست و اگرنه مثل این ها محتاج به علّت می بود....» پایان رساله: «و در شرح این خطبه کتابها کافی نیست و باعتبار ضیق مجال بهمین اکتفا شد و بیان برخی از دقایق و اسرار این خطبه و سایر خطبه ها که مضامین آن ها مشارکتی با این خطبه دارد در کتاب بحارالانوار شده است و الحمد للّه اوّلاً و اخراً و صلی اللّه علی محمّد و اله
ص: 144
الطّاهرین.».(1)
53 . رساله در شرح حدیث «اعرفوا اللّه باللّه و الرسول بالرساله و اولی الامر بالمعروف و العدل و الاحسان....».(2)
54 . رساله ای در بیان بعضی از استخاره های مجرّب که با قرآن انجام گرفته است.(3)
55 . تعلیقه و حواشی بر شرح مفتاح الفلاحِ ملا اسماعیل خواجویی که شامل معارف جلیل و نکات عرفانی و اخلاقی عمیق می باشد. برخی از اشعار مرحوم ابوالهدی نیز در این حواشی دیده می شود:(4)
ما را غرور عافیت از دست برده بود
بی مهری زمانه بفریاد ما رسید
یا: آسایش تن غافلم از ذکر خدا کرد
همواری این راه مرا سر بهوی کرد
مرحوم حاج میرزا ابوالهدی، در سال 1334 قمری، نسخه ی شرحِ خواجویی بر مفتاح الفلاح را به طور کامل به خط خود استنساخ و ظاهراً تعالیقی نیز از خود بر آن افزوده است. عبارات پایانی نسخه ی استنساخی میرزا ابوالهدی چنین است:
«قد فرغ من تحریره العبد المستغرق فی بحارالاثم و العصیان الراجی من عظیم فضل ربّه الوهّاب المنّان.... ابن ابی المعالی بن محمد ابراهیم الکرباسی الخراسانی ابوالهدی المکّنی بکمال الدین النجفی الاصفهانی، استنساخاً من خط الشریف الفاضل المحشی.....».
ص: 145
56 . رساله ای در بیان معنای کفر و اساس و بنیان آن. ابتدای رساله چنین است: «بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه العالم بالسر و الجهار و الصلوة علی النّبی المصطفی المختار و اله العتره الاطهار الاخیار ما تعاقب اللّیل و النهار اما بعد فیقول العبد المذنب المسکین ابن ابی المعالی ابوالهدی المدعو بکمال الدین نوّرالله تعالی قلبه بنورالیقین انّه اختلف فی ان المدار فی الکفر علی الجحود و الانکار او کفایة الشک فی المضمار....».(1)
57 . رساله در بیان معنا و حقیقت اسلام و ایمان(2)
58 . حواشی بر اسفار اربعه ملاصدرای شیرازی(3)
59 . حواشی بر شرح منظومه حکیم سبزواری(4)
60 . رساله در بیان ماهیت و کشف حقیقت چشم. ابتدای رساله چنین است: فی بیان ماهیتها و الکشف عن حقیقتها. فیقول انه اختلف فیه علی اقوال. الاول انه تمتد من العین اجزاء فتتصل بالشخصِ المستحسن فیوثر و تسری فیه کتأثیر اللسع و السم و النار....».(5)
61 . رساله در تجرد نفس از دیدگاه حکما و شرح دیدگاه میرداماد و ملاصدرا(6)
62 . رساله در بیان معنای اصول دین. در بخشی از این رساله آمده است: ..... و ربما
ص: 146
یعبر عنه [ اصول دین] باصول الایمان والمراد بها الاجزاء التی یبنی علیه الدین و الایمان فهی عمادهما و اساسهما و ضیاء نبراسهما...»(1)
63 . رساله در توضیح حرکت در مقولات چهارگانه.(2)
64 . رساله ای در مذمت دنیا و توصیه به پرهیز از محبّت دنیا
مصنف در این رساله با ذکر روایاتی از اهل بیت علیهم السلام و نقل کلمات حکما و عرفا بویژه صدرالمتألهین شیرازی، در نکوهش دنیادوستی، به ذکر برخی از حکایات عبرت آموز به نقل از احیاءالعلوم غزالی و نقل عبارات شیخ الرئیس در خاتمه رساله الطیر او و نیز اشعاری از حافظ مبادرت ورزیده و برخی از ختوم و اذکار مجرّبه و طرق استغاثه به محضر حضرت بقیه اللّه الاعظم ارواحنا فداه را ذکر فرموده است.(3)
65 . رساله ای در اخلاق و آداب اسلامی
این کتاب مشتمل بر یکصد مقاله است و هر مقاله به یکی از موضوعات اخلاقی یا آداب و سنن اسلامی پرداخته است. نثر کتاب بسیار زیبا و ادیبانه و از حیث تأثیر سخن و نفوذ کلام، فوق العاده است. برخی از موضوعات مطرح در مقالات این کتاب عبارتند از: فی النهی عن العمل بالظن، فی الحث علی الاتیان بالسّنن، فی ان شرّ العلوم بالطلب للمرآء، فی الحث علی تحصیل الصفات الجمیله، فی انّ حرمه مال المسلم کحرمه دمه، فی اوصاف الورع، فی حسن السکوت، فی ذمّ الالقاب العریضه، فی ان
ص: 147
الفقیه من احیی الفؤآد لا من استفاد و افاد، فی ان حمله العلم فریقان احدهما خازن و الآخر خائن، فی عدم الاعتنا بظواهر الاشیا، فی حسن الذکر، فی ذم الغفله، فی حسن النساء و النکاح، فی الحث علی رفض الدّنیا.(1)
66 . رساله در بیان برخی از اذکار و ختومات مجرّبه و نقل حکایاتی از اهل سلوک.
مؤلف در این رساله، مطالبی ارزشمند از قبیل کرامات بزرگان و برخی از اذکار مؤثر و مجرب را، بی واسطه یا با واسطه از قول عارف زاهد و سالک واصل مرحوم حاجی محمد جواد بیدآبادی اصفهانی(متوفی 1344 ق.) آورده است. از مضمون این رساله و احوال و مکاشفات مؤلف، بخوبی می توان به طریقه سلوکی معظم له پی برد.
ابتدای رساله چنین است: «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم.... سالک مسالک زهد و سداد حاجی محمد جواد اصرار به اربعین صباح و خلوص نیّت در جمیع حرکات و سکنات للّه تعالی عز و جل و مراقبه و محاسبه نمودند....» پایان رساله: «و از مرحوم حاجی ملا علی محمد نجف آبادی نقل شده که.... از برای حاجت چهل و یک مرتبه بخواند در هر روز بلکه بیشتر را هم شنیدم.... اللهم انی اسئلک بحق روح علی بن ابیطالب..... و هر حاجت دارد الحاق نماید.» متن کامل این رساله همراه با توضیح رویه سلوکی مؤلف، در مجله ی حوزه ی اصفهان شماره 14 به چاپ رسیده است.
67 . هدایه المؤمنین فی معرفة احوال المعصومین«صلوات اللّه علیهم اجمعین». مؤلف پس از ایراد خطبه در حمد و ثنای الهی و درود و سلام بر اشرف انبیاصلی الله علیه وآله و ائمه معصومین علیهم السلام، در بیان سبب تألیف این کتاب می نویسد:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم و به استعین.... فیقول العبد الذلیل الفانی ابن ابی المعالی
ص: 148
بن محمد ابراهیم الخراسانی ابوالهدی لما رایت الاطلاع علی احوال اشرف الکائنات و عترته الهداة صلوات اللّه و سلامه علیهم اجمعین من احسن ما توجهت الیه الهمم فعرفت علی تصنیف کتاب یحتوی علی شطر من حالاتهم و نبذة من ایاتهم....» این کتاب مشتمل بر یک مقدمه، چهارده نور و یک خاتمه است. هر نور اختصاص به یکی از چهارده معصوم علیهم السلام دارد و خود مشتمل بر چندین لمعه است. مقدمه ی کتاب به بحث پیرامون وجوب معرفت می پردازد که ابتدای آن چنین است: «فی وجوب المعرفة فنقول انه قد قامت علیه الادله و وردت به الاخبار المعتبره و نحن نقتصر علی ذکر ثلاثه منها....».(1)
68 . کتابی در بیان معجزات و کرامات معصومین علیهم السلام و درجات و مقامات ملکوتی آن ها.
علامه میرزا ابوالهدی عقیده داشت که ثبت و ضبط معجزات و کرامات اهل بیت علیهم السلام ثواب دارد و لذا مسموعات و مطالعات خود را با حفظ سند جمع آوری کرده است. از جمله فصول این کتاب عبارتند از: فی سمّو مقامهم فی حال الصغر، فی ان فضلهم صعب مستصعب، فی معرفة الحیوانات لدرجاتهم السامیه، فی استجابة دعواتهم، فی علمهم و احاطتهم بکتب الانبیاء السابقین، انهم یعلمون منطق الطیور و الوحوش، اخبارهم عن مضمرات النفس، انهم اعلم من فی الارض من الرّماة، فی التوسل الیهم و.... .(2)
ص: 149
69 . رساله ی مستقل در کلیات هیئت و نجوم(1)
70 . رساله ای در شناخت افلاک به فارسی. مؤلف پس از ذکر مقدمه می گوید: فصل اول بدان که افلاک کلیه در مشهور نه است بعدد حرکات محسوسه چه نه حرکت مختلف یافته اند، هفت از کواکب هفتگانه و یکی از ثوابت و.....»(2)
71 . تعلیقات و حواشی بر شرح چغمینیِ موسی بن محمود قاضی زاده الرومی(3)
72 . رساله در حروف مقطعه و علم اعداد. در بخشی از این رساله آمده است: «طریقه مضبوطه ینطق بها المطالب تکتب حروف المطلوب مقطعة و تسقط المتماثلات و تجعل لها اربع مراتب احاد عشرات و مأة و الوف فتحصل العدد علی قواعد الضرب و القسمة و التضعیف و الجذر والجبر و تکتب الاعداد حروفا و ضابطه....».(4)
73 . نسخه ی بیاض، مجموعه ای نفیس و گرانقدر در مطالب متنوع و در بر دارنده ی فواید بسیار. این مجموعه حدود یکصد و نود صفحه است و موضوعات مختلف فقهی، اصولی، حکمی، کلامی، تفسیری، روایی، تاریخی، رجالی و نیز برخی تجارب و مکاشفات و مشاهدات ملکوتیِ شخصی مؤلف را در بر می گیرد. بعضی از عناوین مباحث مطرح در این رساله چنین است:
گزارشی از برخی سفرهای زیارتی، بیان اشتباهات عجیب برخی از علما، اشعاری
ص: 150
از حلّاج، حکایاتی از دارالسلام عراقی، معالجه با آب آسمان بدستور امیر مؤمنان علی علیه السلام، بحثی درباره استحباب یا جواز زیارت معصومین علیهم السلام از راه دور و شرایط و آداب آن، درباره برخی از امام زادگان، عقاید و آرای ابوحنیفه، بحثی درباره وجود نفسی و رابطی و رابط، اشعاری از مثنوی مولوی، ذکر گفتاری از علامه مجلسی، فروع مختلف فقهی، نصایح عارف ربانی آقا محمد بیدآبادی، جریان فوت آقا سید محمدباقر درچه ای، نماز شب و برکات آن و حکایاتی در این باب، کراماتی از حاج محمد جواد بیدآبادی، بحثی درباره خارج محمول، شرح حدیث اعرفوا اللّه باللّه، احوال و عاقبت کار ابن حمزه بطائنی، بطلان عمل جاهل معذور یا غیرمعذور، برخی مکاشفات شخصی مؤلف، بحثی درباره معنای لهو و حرمت آن.
سرانجام روز دیدار محبوب فرا رسید و ابوالهدی که مشتاق لقای پروردگار خود بود، برای این هجرت ادی آماده می شد. وی به ویژه در یکسال مانده به آخر عمر خود و در روزهای پایانی آن، حالات عجیبی داشت و مکاشفات بسیاری برای او در این زمان رخ داد. گویی آسمانی ها نیز برای دیدار او تعجیل داشتنند و به او مژده ی ساعت وصل و پایان ایّام هجر را می دادند. در همین روزها بود که ابوالهدی از دست دوشیزگان بهشتی سندس و استبرق دریافت نمود(1) و در حالات مناجات و عبادت
ص: 151
پروردگار خود نیز، از عالم غیب متوجه آمادگی سفر ابدی شده و مژده ی دیدار دوست به او داده شد.(1)
میرزا ابوالهدی زمان دقیق فوت خود را می دانست و لذا در ساعات پایانی عمر شریفش همه چیز را برای زیارت اولیای حق، آنانی که عمری را در انتظار دیدارشان بود، آماده می کرد. همسر گرامی ابوالهدی نقل می کند که ایشان، در شب وفات خود، به من فرمودند که امشب بچه ها را در اتاق پایین بخوابانید، تا اینکه نزدیک سحر شد، ناگهان دیدم آقا به من فرمودند چرا بلند نمی شوید! احترام بگذارید! مگر نمی بینید که حضرات معصومین علیهم السلام تشریف آورده اند! و این آخرین سخنی بود که از زبان ابوالهدی، محبوب اولیای خدا، شنیده شد. او لب فرو بست و به لقای الهی پیوست. پس از مدتی ناگهان درب خانه به صدا درآمد. در را که باز کردم دیدم عالم ربّانی و عارف صمدانی حاج ملا حسینعلی صدیقین است، شگفت زده شدم که ایشان این وقت سحر اینجا چه می کنند! از من پرسیدند حال آقا چطور است؟! گفتم به رحمت خدا رفتند. مرحوم صدیقین فرمود: الآن در عالم رؤیا دیدم درهای آسمان باز شد و ملائکه به سوی زمین می آیند. فهمیدم حاج میرزا ابوالهدی دار فانی را وداع کرده است.(2)
مرحوم حاج میرزا ابوالهدی در نصف شب سه شنبه بیست و هفتم ماه ربیع الآخر سال 1356 قمری برابر با پانزدهم تیرماه سال 1316 ش. در اصفهان وفات کرد و در
ص: 152
تخت پولاد در داخل بقعه ی پدر علامه اش، جنب پدر و برادر بزرگوار خود مدفون گردید.(1)
مرحوم حاج میرزا حسن خان جابری انصاری، ماده تاریخ فوت میرزا ابوالهدی را چنین سروده است:(2)
جاءالبشر مهیمناً و مورخا
اتل السّلام علی من اتبع الهدی 1316
مرحوم معلم حبیب آبادی در انتقاد از ماده تاریخ فوق می نویسد: «و از اینکه این تاریخ - مانند بسیاری از تواریخ دیگری که در این سنواتی که سال شمسی در ایران معمول شده - بدون تصریح و تقیید به شمسی، بر وفق شمسی سروده شده، چنان که ما در چندین موضع از تألیفات خودمان نوشته ایم، خطایی بیّن و خبطی واضح است. زیرا پس از این برای محققین از مورخین موجب زحمت عظیم در تعیین سال وفات هرکسی خواهد شد.»(3)
روی سنگ قبر ایشان چنین نوشته شده است:
«هوالحی الذی لا یموت آرامگاه آیةاللّه العظمی حاج میرزا ابوالهدی کلباسی ملقب به کمال الدین طاب ثراه وفات ربیع الثانی 1356 قمری فرزند آیةاللّه العظمی مرحوم مغفور آقا میرزا ابوالمعالی کلباسی اعلی اللّه مقامه الشریف»
ص: 153
میرزا ابوالهدی که سالیان سال از همسر نخست خود صاحب فرزندی نشده بود، به پیشنهاد عالم فاضل مرحوم حاج میر سیّد علی خادم الشریعة برادر مرحوم آیت اللّه حاج آقا حسین خادمی با دختر وی به نام عزّت بیگم ازدواج می کند. گفتنی است که پدر حاج میر سیّدعلی، عالم فاضل کامل مرحوم حاج سید ابوجعفر خادم الشریعه و حاج ابوجعفر نیز پسر فقیه اصولی، علامه رجالی و بزرگ مرد جهان تشیع آقا سیّد صدر الدین عاملی بوده و مادر میر سیّد علی مذکور نیز دختر آقا سیّد زین العابدین شفتی 1 تی، سیّد زین العابدین، 36 - پسر سیّد حجةالاسلام - بوده است.(1) همسر آقا میر سید علی خادمی(مادر زوجه ی میرزا ابوالهدی) نیز دختر آقا میر سیّد علی خوانساری - بن حاج میرزا محمد بن میرزا زین العابدین خوانساری - و همسر آقا سیّد علی خوانساری دختر فقیه علاّمه مجتهد نامی آقا میر سیّد محمد هاشم چهارسویی بوده است.(2) بدین ترتیب همسر حاج میرزا ابوالهدی، وارث چهار خاندان بزرگ علمی: صدر، کاشف الغطا، شفتی و چهارسویی خوانساری بود و برای ابوالهدی، دو فرزند پسر و دختر به دنیا آورد.
1 . آیت اللّه حاج شیخ محمد کلباسی یگانه پسر و جانشین پدر در علم و عمل، که در سال 1343 ق. برابر با اول مهرماه 1304 شمسی دیده به جهان گشود. وی بخشی از مقدمات را نزد والد علّامه اش آموخت،(3) امّا دست اجل، او را از نعمت پدر و استادی بزرگ، محروم ساخت. او پیش از سن بلوغ، پدر خود را از دست داد امّا با همت عالی
ص: 154
و پشتکار قوی، تحصیلات خود را در مدارس جدید و قدیم هر دو ادامه داد. تحصیلات جدید خود را تا مقطع دبیرستان خواند و آنگاه راه پدران و اجداد گرامی خود را در تحصیل علوم و معارف اسلامی ادامه داد. اساتید ایشان در اصفهان و قم، از سطوح گرفته تا خارج و در علوم مختلف نقلی و عقلی عبارت بوده اند از حجج اسلام و حضرات آیات عظام: شیخ هبة اللّه هرندی، شیخ احمد فیاض، سیّد آقا جان، حاج سیّد محمدباقر ابطحی سدهی، حاج آقا مصطفی بهشتی، حاج آقا رحیم ارباب، حاج آقا صدر کوهپایی، شیخ محمد جواد فریدنی، حاج آقا سیّد محمدرضا گلپایگانی، حاج سیّد روح اللّه خمینی، حاج آقا مرتضی حائری، حاج سید حسین بروجردی طباطبایی، حاج آقا محمد علی اراکی، حاج سید محمد محقق داماد و حاج سیّد محمد حسین طباطبایی. ایشان پس از بیست و چهار سال اقامت در قم و تحصیل و تدریس در آن حوزه ی بزرگ، به زادگاهش اصفهان بازگشت و به مناصب علمی و اجتماعی مانند: تدریس در سطوح و خارج، امامت جماعت، منبر و سخنرانی، اداره ی جلسات هفتگی در قرائت و تفسیر قرآن، تألیف و پژوهش و مانند آن اشتغال ورزید.(1) از ایشان آثاری در فقه، اصول، کلام، تفسیر و حدیث به جای مانده که برخی به چاپ رسیده و بیشتر آن ها به صورت خطی باقی مانده است. تألیفات معظم له عبارتند از: 1 - حقوق زن و میراث که در سال 1352 ش. چاپ شده است. 2 - تقریرات فقه استادش زعیم اعظم آیت اللّه بروجردی. 3 - تقریرات اصول آیت اللّه بروجردی. 4 - رساله ی فوائد شامل هفده فائده در مباحث اصولی و رجالی. عناوین مباحث مذکور عبارتند از: [ 1. بحث دخول مسئله حجیت خبر در علم اصول 2. بحث در
ص: 155
اطراف کان تامّه و کان ناقصه 3. تفاوت قضیه حقیقیه و خارجیه 4. عدم ترتیب آثار عقلیه و عادیه بر مستصحب 5. معنی لاضرر و لاحرج 6. قطع طریقی و موضوعی 7. تقسیم جواز 8. القاب بعضی از ائمه علیهم السلام 9. اعتبار فتوی یا روایت ائمه علیهم السلام 10. جمع سنن عامه و اخبار شیعه 11. فرق میان تخصیص و حکومت و تخصص و ورود 12. فی اقسام الریاح الاربع 13. در موالید رجال 14. در معنی بیع محاقله و مزاینه و عرایا 15. در معنی کافر(مرتد فطری و مرتد ملّی) 16. اقسام حج 17. مجاز مرسل و مجاز مشهور و عموم مجاز] 5 - رسائل فقهی که شامل جزوه های متعدد و مباحث متنوعی مانند مباحث ذیل است: ماء بئر، ماء غساله، ماء مستعمل در حدث اصغر و اکبر، کتاب القضا و بحث در حقوق اسلام، کتاب الطهارة، کتاب الخمس، فی المضایقة و المواسعة، شکیات نماز، سجده سهو، حدیث رفع، صحیحه لاتعاد، بحث خلل، در نقیصه، در زیادة، در قاعده تجاوز و فراغ، صلوة احتیاط و....
. 6 - رسائلی در کلام و حدیث. 7 - تفسیر قرآن. 8 - دیوان اشعار با تخلص پروانه. 9 - یاداشت های شخصی که در بر دارنده ی نکات مفید بسیار و خاطراتی از اساتید و علمای بزرگ حوزه ی اصفهان از جمله آیت اللّه ارباب«ره» است. 10 - مصاحبه با مجله حوزه(1) و صدا و سیمای مرکز اصفهان. 11 - تألیف مقدمه ی سماءالمقال. 12 - رساله ای در رؤیاهای صادقه مؤلف. 13 - رساله ای در مطایبات. 14 - در تفسیر آیه مباهله. 15 - رساله در احوال امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا.(2)
آیت اللّه حاج شیخ محمد کلباسی، پس از ابتلای به سکته ی قلبی و مغزی سرانجام در بیمارستان خورشید اصفهان در سن هشتاد سالگی در شب سه شنبه سوم ربیع الاول
ص: 156
1424 ق. برابر با پانزدهم اردیبهشت 1382 ش. به رحمت ایزدی پیوست. پیکر ایشان پس از تشییع توسط علما و طلاب و عموم مؤمنین اصفهان از مرد و زن، داخل مقبره ی نیای بزرگ و جد امجدش حاجی کرباسی روبروی مسجد حکیم، پایین قبر مرحوم حاجی، به خاک سپرده شد. از ایشان سه فرزند پسر به نام های: 1 - مهندس حاج علی آقا
کلباسی، دارای کارشناسی ارشد در رشته ی مهندسی صنایع و مدیر کل صدا و سیمای مرکز اصفهان، 2 - آقای حسن کلباسی، 3 - آقای مهندس حسین کلباسی، باقی مانه است.(1)
2 . حاجیه طوسی خانم متولد 1307 شمی که با آقای دکتر حاج حسین نجفی متولد 1301 ش. حقوقدان مشهور - از احفاد دختریِ فقیه اصولی نامدار حاج شیخ محمدتقی نجفی اصفهانی صاحب هدایه المسترشدین - ازدواج کرده است. صبیّه حاج میرزا ابوالهدی اکنون در قید حیاتند و همراه با همسر بزرگوار خود به فعالیت های فردی و اجتماعی مشغول می باشند.
1 . فقیه علّامه میر سید محمدهاشم چهارسویی(1235 - 1318 ق.) در اجازه ی اجتهاد و روایتی به میرزا ابوالهدی:
«.... العالم الکامل المحقق المدقق الجامع لصنوف الفضائل و الفواضل.... و یجلس اعلی مجالس الارشاد و الافاده و للّه درّ والده العلامه المیرزا ابی المعالی مدّ ظله العالی حیث کنّی ولده هذا بابی الهدی و قد احلت تنظر فی جملة مما افاد فوجدته صاحب القوه القدسیه و ملکة الاجتهاد و قد من اللّه تعالی علیه بخروجه عن ربقة التقلید و
ص: 157
النقاهه و بلوغه درجه الاجتهاد و الفقاهة بجدة الشدید وکدّه السّدید....».(1)
2 . علامه رجالی و فقیه اصولی حاج سید حسن صدر کاظمینی(1272 - 1354 ق.) شیخ اجازه ی میرزا ابوالهدی:
«... و هو من افضل علماء الدرایه و فقهاء الاحکام و الهدایه....».(2)
3 . فقیه و مرجع بزرگ حاج سیّد صدرالدین صدر(1299 - 1373 ق.):
«.... شیخنا الاکرم علم الاعلام کهف الانام حجةالاسلام الحاج میرزا ابوالهدی طیب اللّه ثراه و جعل الجنه مأواه.... ولد فی بیت الفضل و الکمال و ارتفع من ثدی العلم و التقوی و تربّی فی حجر المکارم و الفضائل و نشأ بین العلماء و الافاضل....».(3)
4 . حاج شیخ محمد علی مدرّس تبریزی(1296 - 1373 ق.)
«ابوالهدی ابن میرزا ابوالمعالی محمد بن محمد ابراهیم، کرباسی الشهرة، اصفهانی الولادة و الوفاة و النشأة، نجفی التحصیل، کمال الدین اللّقب، از اکابر علمای معاصر، عالمی است عامل فاضل کامل ادیب بارع فقیه اصولی رجالی، عابد زاهد متقی، در زهد و ورع و تقوی بی بدل و ضرب المثل، در تجلّی به صفات فاضله و تخلّی از اوصاف نازله طاق، دارای مکارم اخلاق و بعضی از مکاشفات و امور غریبه بدو منسوب است.»(4)
5 . حاج شیخ محمدباقر زند کرمانی(1312 - 1389 ق.):
«دیگر از اشخاص برجسته اصفهان در آن اوقات، مرحوم آقای حاج میرزا هدی
ص: 158
کلباسی که از رجال علم رجال و مردان زاهد عصر ما بود، باید نام برد. این بزرگوار که در این فن قابل همه گونه استفاده بود، ضعیف البنیه و علیل المزاج بود و زیاد تحریر می فرمود و مشغول تألیف بود. حتی به [ حضور] در مسجد هم کمتر موفق می شد. ذاتاً انزوا را بر مصاحبت دیگران و تألیف را بر تدریس ترجیح می دادند».(1)
6 . حاج شیخ محمد کلباسی حائری(1324 - 1399 ق.):
«حجةالاسلام و المسلمین عمده العلماء العاملین آقای حاج میرزا کمال الدین مشهور به حاج میرزا ابوالهدی کلباسی، متصنف به اخلاق حمیده و نفس قدسی، فقیه اصولی و رجالی بوده و در عبادت و زهد و احتیاط، ثانی پدر و ثالث جدّش مرحوم حاجی محمد ابراهیم کلباسی بود. او عالمی بود با عمل، زاهد، با ورع و صاحب مکاشفات و امور غریبه. .... در علم فقه و اصول و رجال کتاب هایی تصنیف نموده و مخصوصاً در علم هیئت و رجال، وحید عصر خود بوده؛ بزرگانی از اطراف، برای استفاده از درس آن مرحوم شدّ رحال می نمودند و به درس ایشان حاضر می شدند.»(2)
7 . علّامه دهر و نسابه عصر آقا سیّد شهاب الدین مرعشی نجفی(1315 - 1411 ق.):
«العلامه شیخی و استاذی سلمان الزاهدین و قدوة العابدین حجةالاسلام آیةاللّه الحاج المیرزا ابوالهدی الکرباسی الاصفهانی....».(3)
«کان شیخنا الکلباسی و ابوه و اخوه فی غایة الزهد و الورع والتقوی یضرب بهم
ص: 159
المثل فی العزوف عن الدنیا و زخارفها و التوجه الی الاخرة و شؤونها، تضیعون من الدنیا بالعفاف و الکفاف.... کان قلیل النظیر فی مکارم الاخلاق و افاضل الثیم و الصفات و الحالات الروحانیه حتی انه تدور علی الالسن له احادیث مکاشفات و امور غریبه صدرت منه لا تصدر إلّا من المهذبین المنخلعین عن التوجهات النفسانیه الرخیصه....» «کان هذاالرّجل من مصادیق قوله علیه السّلام المخالف لهواه و المطیع لامر مولاه، آیة من آیات ربّه
فی العلم و التقی و الفضل و الجحی، کان منظره مذکراً للآخرة و مسلیاً عن الشهوات، قلّ من رأیت فی من ادرکته مثله، و کان اکثر اوقاته مشتغلاً بالتألیف و التصنیف و المطالعه و الإفادة....».(1)
8 . حاج سید مصلح الدین مهدوی(1334 - 1416 ق.)
«حاج میرزا کمال الدین ابوالهدی کلباسی فرزند میرزا ابوالمعالی، عالم فقیه زاهد مجتهد اصولی در زهد و تقوی مانند پدر بزرگوار و برادر عالیمقدار خود بی مثل و مانند بود. در مکارم اخلاق و صفات و حالات روحانی کم نظیر.... حوزه درس ایشان خصوصاً در قسمت رجال مورد نظر و عنایت اهل فضل بوده....».(2)
پیشتر گفته شد که دختر مرحوم میرزا ابوالمعالی، همسر فقیه فاضل و منجّم ماهر مرحوم حاج میر سید احمد ملاّباشی بوده است. پدر و نیاکان ملاّ احمد از فضلا و دانشمندان و بویژه صاحب نظر در علم نجوم بوده اند. نخستین فرد از این خاندان که به اصفهان آمده و در این شهر سکونت گزید، مرحوم میرزا محمد علی تفرشی بن
ص: 160
میرزا عبدالله بن سیّد علاءالدین(1) است که از اجلای سادات و بزرگان تفرش بوده و در اواسط سن از شیراز به اصفهان آمده است. میرزا محمد علی، خواهر استاد الکل میر محمد صادق اصفهانی خاتون آبادی متوفی 1244 ق. - که در علم اختر شماری و ستاره شناسی از اعاجیب وقت بود و بر بسیاری از علوم از جمله فقه و اصول تسلط داشت - را به همسری برگزیده است. وی در سال 1282 ق. وفات یافته و از آثارش: دفتر تقویم است. حاصل ازدواج میرزا محمد علی با همسرش پسری به نام میرزا محمد حسن اصفهانی است که از فحول علمای نجوم و صنادید اساتید این فن بوده و اقتداری فوق العاده در آن داشته است. در واقع میرزا حسن از طرف پدر و مادر خبرگی و استادی در علم نجوم و استخراج احکام و تقویم را به ارث برد و سالیان متمادی به کار استخراج، اشتغال داشت. این رو همواره مورد توجه پادشاهان قاجار و امنای دولت بود و به منصب منجم باشیگری مفتخر گردید. میرزا محمد حسن منجم باشی رساله ای در طالع و احکام میرزا یوسف آشتیانی مستوفی الممالک - که در اواخر عمر صدر اعظم شد - نوشته است. میرزا محمد حسن در سال 1298 ق. وفات یافت و دو فرزند پسر از او می شناسیم به نام های : میرزا سیّد محمد - جدّ آقایان سادات نجومی - و حاج میرزا احمد، که منصب و لقب منجم باشیگری به میرزا احمد رسید.
میرزا احمد منجم باشی(2) که به ملا باشی نیز معروف است - و بعدها همین
ص: 161
شهرت نام خانوادگی اعقاب و احفاد او گردید - دانشمند و ادیبی فاضل، فقیهی کامل و منجمی متبحّر بود و در اصفهان، مصدر امور شرعی و عرفی بوده است.از اساتید او به نام پدرش میرزا محمد حسن و نیز میرزا ابوالمعالی کلباسی که پدر همسر ملاّ احمد بوده، اشاره شده است، اما استفاده ی ملاّ احمد از دیگر علمای معاصر ابوالمعالی نیز احتمال می رود. و حاج میرزا احمد ملاّ باشی در روز پنج شنبه یازدهم ربیع الثانی سال 1331 ق. در اصفهان رحلت کرد و نخست در جوار استاد و پدر همسرش میرزا ابوالمعالی در داخل بقعه ی ایشان که به همت و سرمایه ی خود او ساخته شده بود به خاک سپرده شد و سپس پیکرش به نجف اشرف انتقال داده شد و در آن مکان مقدس مدفون گردید. گفتنی است که میرزا احمد ملاّباشی پس از وفات پدرش میرزا محمد حسن، جانشین او در استخراج تقویم بود و از جمله آثارش دفتر تقویم است.(1)
ثمره ی پیوند حاج میرزا احمد ملاّباشی با دختر میرزا ابوالمعالی، دو پسر برومند و یک دختر دانشمند به نام ها و شرح ذیل بوده است، عبارت از:
1 . حاج میرزا محمد رضا ملاّباشی از علما و فضلای اصفهان و از شاگردان جدّ مادری اش علاّمه میرزا ابوالمعالی و نیز حاج میرزا بدیع موسوی درب امامی و جمعی دیگر از علمای اصفهان بوده است. حاج میرزا رضا، فردی نیکوکار و صاحب موقوفات و از اجزای سه گانه ی عدالت خانه اصفهان بوده است. اعضای عدالت خانه ی اصفهان که به دستور ناصرالدین شاه در این شهر تأسیس شده بود:
ص: 162
رکن الملک، شیخ الاسلام و ملاّباشی بوده اند. از جمله کارهای نیک مرحوم حاج میرزا رضا ملاّباشی، این بوده است که قسمتی از املاک خود را در لنجان وقف کرده و مصرف آن را کمک به ارحام فقیر خود قرار داده است. حاج میرزا رضا ملاّ باشی با زهرا خانم دختر فقیه و دانشمند نامی آقا شیخ محمد تقی نجفی ازدواج کرد و مادر زهرا خانم یعنی علویه مریم بیگم نیز دختر علاّمه فقیه محقق مرحوم آقا میرزا هاشم چهارسویی بوده است. حاج میرزا رضا ملاّباشی در سال 1334 ق. در اصفهان وفات یافت و ابتدا در مقبره ی پدر زوجه اش آقا نجفی مدفون گردید و سپس به اعتاب مقدسه ی ائمه ی عراق علیهم السلام منتقل گردید.(1) از مرحوم میرزا رضا، هفت فرزند: شش پسر و یک دختر به جای ماند. نام فرزندان وی به ترتیب سنی عبارت است
از: علاءالدین، مهدی، حسن، جواد، مریم بیگم، مرتضی و صادق. نامبردگان اشخاصی متین، متدین، امین و صاحب نفوذ بوده و اکثراً اهل علم و از دانشمندان و علمای اصفهان به شمار می رفته اند. سیّد علاءالدین، صاحب اطلاعات وسیعی در زمینه ی نجوم و در واقع، وارث و جانشین نیاکان خود در دانش ستاره شناسی بوده است. وی در زیرزمین خانه ی مسکونی اش، رصدخانه ای بزرگ داشته - که ظاهراً از نیکانش به ارث برده بوده - و در این محل به رصد کردن ستارگان و نیز تحقیق و مطالعه مشغول بوده است. وی که مدتی به بیماری های روحی و مغزی مبتلا بود، در سن حدود سی و شش سالگی به دار باقی شتافت. گویند که پیش از وفات، خانه ی مسکونی اش را خراب نمود و تمامی آثار به جای مانده از نیاکان از جمله رصدخانه و کتب و رسائل خاندان، مدفون گردید.
فرزند دوم حاج میرزا رضا یعنی سیّد مهدی - که لقب خانوادگی اش را «فقیه»
ص: 163
گذاشته بود - به تحصیل علوم دینی مشغول و در کسوت روحانیت بوده است امّا در زمان رضاخان، به ناچار لباس روحانیت را کنار گذاشت.
حاج سیّد جواد، فرزند چهارم میرزا رضا، که نام خانوادگی خود را «توانفر» برگزیده بود، مدت ها سردفتر اسناد رسمی بود و طبع شعر نیز داشت. از دختر میرزا رضا یعنی آغامریم بیگم نیز همین اندازه می دانیم که همسر یکی از خوانین به نام ناصرقلی خان سمیرمی بوده است.(1) و امّا شرح احوال سه پسر دیگر میرزا رضا ه از دانشمندان و فضلای اصفهان بوده اند، چنین است:
الف) حاج آقا حسن متولد حدود 1328 ق. در اصفهان و شاگرد بزرگانی مانند: آقا شیخ علی مدرّس یزدی، شیخ محمد حکیم خراسانی و شیخ محمد علی فتحی دزفولی و سرانجام در نهم جمادی الاولی 1398 ق. حدود هفتاد سالگی در اصفهان وفات یافت و در بقعه آقا نجفی جنب امام زاده احمد از اعقاب حضرت باقر العلوم علیه السلام مدفون گردید. حاج آقا حسن ملاّباشی دارای طبع شعر نیز بوده و «صافی» تخلص می نموده و صاحب دیوانی شامل ترجیع، رباعیات و مثنویات است.(2)
ب) حاج آقا مرتضی ملّاباشی عالم نامی و از شاگردان حضرات آیات: آقا شیخ علی مدرّس یزدی، سید آقا جان ریزی، شیخ محمد علی فتحی دزفولی، شیخ محمد حکیم خراسانی، حاج میرزا علی آقا شیرازی، حاج آقا رحیم ارباب، میر سید علی نجف آبادی، میر سید محمد نجف آبادی و حاج آقا حسین بروجردی بوده است. حاج آقا مرتضی ملاّباشی که از فضلای معروف اصفهان به شمار می رفت، در سال 1387
ص: 164
ق. در این شهر وفات یافت و پیکرش در مشهد مقدس حضرت رضاعلیه السلام در باغ فردوس مدفون گردید.(1)
ج) حاج آقا صادق ملّاباشی: وی آخرین فرزند حاج میرزا رضا و متولد سال 1287 ش. در اصفهان بوده است. ایشان از علما و دانشمندان اصفهان استفاده نمود و خود، یکی از فضلای اصفهان به شمار می رفته است. حاج آقا صادق در سن 83 سالگی در سال 1370 ش. وفات یافت و در خواجه ربیع مشهد مقدس به خاک سپرده شد. گفتنی است که مرحوم حاج آقا صادق، دخترِ عالم ربانی و عارف صمدانی علّامه محمدباقر الفت اصفهانی را به همسری برگزید. ثمره ی این ازدواج چهار دختر بوده است که همسران آن ها عبارت بوده اند از: مرحوم حاج آقا حبیب اللّه ملّاباشی، مرحوم حاج فضل اللّه آقای قزوینی، حاج آقا مصطفی آقا رشتی و حاج آقا محمود ملّاباشی که هر چهار تن، از دانشمندان اصفهان و اهل علم و فرهنگ و ادب بوده و هستند.
2 . حاج میرزا محمود ملّاباشی، عالم فاضل و از شاگردان آقا سید ابوالقاسم دهکردی و دیگران بوده و با دختر حاج میرزا هاشم خاتون آبادی امام جمعه ی اصفهان - از رؤسا و متنفذین و آخرین امام جمعه مقتدر شهر متوفی 1321 ق. - ازدواج کرده است. وی در تاریخ 1315 ش. در اصفهان رحلت نمود و داخل بقعه ی میرزا ابوالمعالی در جوار قبر پدرش به خاک سپرده شد. در کتاب سیری در تخت فولاد، حاج میرزا محمود را پسر میرزا محمد حسن نوشته است(2) که منظور همان حاج میرزا محمود بن احمد بن میرزا محمد حسن می باشد. گفتنی است که پیکر مرحوم حاج آقا محمود ملاباشی در حدود سال 1320 ش، به نجف اشرف منتقل
ص: 165
گردید و در وادی السلام این شهر، مدفون شد. از نکات قابل توجه درباره ی میرزا محمود، این است که ایشان در زمان ممنوعیت پوشیدن لباس روحانیت، دارای جواز رسمی استفاده از این لباس بوده است. از مرحوم حاج سید محمود ملاباشی، ده فرزند: هفت پسر و سه دختر به جای ماند که به ترتیب سنی عبارتند از: میرزا عبداللّه، نصرت آغا، میرزا احمد، عصمت آغا، میرزا محمدعلی، هاشم، سیّد محمد، انیس آغا، محمدحسین و سیّد حبیب. دامادهای حاج میرزا محمود ملاباشی عبارت بوده اند از: 1 . عالم فاضل حاج شیخ محمدباقر نجفی فرزند فقیه فاضل مرحوم حاج شیخ جمال الدین نجفی، که همسر نصرت آغا بوده است. 2 . مرحوم حاج محمدتقی گلشنی همسر عصمت آغا. 3 . حاج آقا تقی سمسار، همسر انیس آغا و مؤسس مسجدالهادی در خیابان سیّد علیخان. در میان پسران حاج میرزا محمود، آخرین ایشان یعنی حاج میرزا حبیب، از علما و دانشمندان زمان خود بوده که شرح احوال وی به اختصار چنین است: حاج میرزا حبیب ملاباشی در سال 1303 ش. دیده به جهان گشود و پس از استفاده از
محضر پدر، تحصیلات خود را در شهرهای اصفهان، قم و نجف ادامه داد. از اساتید ایشان می توان به حضرات آیات: حاج آقا رحیم ارباب، آقا سیّد حسن مدرّس هاشمی، آقا سیّد شهاب الدین مرعشی، حاج سیّد حسین بروجردی، حاج سیّد محمدباقر سلطانی طباطبایی، و مرحوم حاج شیخ حسینعلی راشد اشاره کرد. حاج آقا حبیب که مادرش دختر آقا سیّد هاشم خاتون آبادی امام جمعه ی وقت اصفهان و لذا از احفاد دختری علّامه مجلسی بود، از علّامه مجلسی به جدّ خویش تعبیر می نمود و علاقه ی بسیاری به ایشان داشت، به طوری که سالیان بسیاری را به مطالعه و تحقیق در احوال علامه محمدباقر مجلسی اختصاص داد و نوشتجات مفصلی در این زمینه گرد آورد. حواشی مفصلی نیز از ایشان بر کفایةالاصول آخوند باقی مانده است. از ویژگی های حاج آقا حبیب، حافظه ی قوی ایشان بوده است، به گونه ای که عبارات
ص: 166
قنوت های پدرش - که قنوت های طولانی می خوانده - را در سن چهار، پنج سالگی از بر داشته است. مرحوم حاج آقا حبیب به هیچ وجه سهم مبارک امام علیه السلام را نمی گرفت و مدتی نیز در دبیرستان های اصفهان تدریس کرد اما پولی بابت آن دریافت نکرد. حاج آقا حبیب ملّاباشی در سن 79 سالگی در مرداد سال 1381 ش. درگذشت و در قبرستان نو در شهر قم به خاک سپرده شد.
3 . کوکب خانم یگانه دختر میرزا احمد ملاباشی و همسر عموزاده اش آقا فضل اللّه نجومی - فرزند عالم فاضل حاج سیّد محمد منجم باشی برادر میرزا احمد - بوده است. از کوکب خانم یک دختر به نام طلعت - همسر عالم فاضل مرحوم حاج آقا سیّد محمدرضا شفتی - و یک پسر به نام دکتر جلال نجومی - دندان پزشک - بر جای ماند. گفتنی است که مادر مرحوم حاج آقا رضا شفتی، دختر حاج سیّد محمد منجم باشی بوده است.(1)
بر اساس گفته های برخی از افراد خاندان ملاباشی، نسبت این خاندان به امام همام حضرت امام علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام می رسد. امّا در سلسله ی این خاندان، از نام و احوال میر سیّد علاءالدین تفرشی تا اجداد گرامی اش، هنوز آگاهی نداریم. نام شماری از فرزندان و نوادگان و احفاد سیّد علاءالدین، که تاکنون به دست ما رسیده است، به شرح ذیل می باشد:
ص: 167
ص: 168
نخستین فرد از خانواده ای که بعداً به کرباسی یا کلباسی شهرت یافتند، شخصیّت بزرگواری است با نام حاج محمد حسن خراسانی کاخکی کرباسی که بنیانگذار سلسله ای درخشان از عالمان و فرهیختگان مسلمان و پیشوایان دینی جامعه ی شیعی به شمار می رود، به گونه ای که نزدیک به سه قرن، ستارگان این خاندان پی در پی درخشیدند و آثار علمی و فرهنگی و خدمات دینی و اجتماعی بسیاری از خود بجای گذاشتند.
نوشته اند.(1)
بر اساس آنچه در منابع تاریخی و رجالی نوشته اند، نام پدر حاج محمدحسن، حاج محمدقاسم بوده و این اندازه گفته اند که وی از فضلا و اخیار به شمار می رفته و ظاهراً در حوض کرباس یا محلی دیگر از خراسان مقیم بوده و در آن جا وفات یافته است.(2) امّا در چند سال اخیر برخی از علمای خاندان کلباسی، نام پدر و جدّ اول و جدّ دوم حاج محمدحسن را به شرح زیر چنین آورده اند:(3) حاج محمدحسن فرزند حاج محمدجعفر کرباسی و وی فرزند حاج محمدقاسم و ایشان نیز فرزند حاج محمدصادق بوده است.
بر اساس این گفته، شجره نامه ی حاج محمد حسن کرباسی، چنین ترسیم می شود:
محمد صادق الشریف 1000 - 1074 ق.
محمد رضا محمد- قاسم الطاهر محمد تقی 1050 - 1120 ق.
محمد جعفر آخوند کرباسی 1080 - 1150 ق.
محمد حسن کاخی کرباسی 1115 - 1190 ق.
ص: 170
ملا محمدجعفر معروف به آخوند کرباسی از علما و فقهای زمان شاه سلطان حسین صفوی بوده و صاحب حدایق و صاحب جواهر بعضی از آرا و فتاوای فقهی او را ذکر کرده است.(1) البته در همین دوران، فقیه عارف و محدث کامل و متکلم ماهر دیگری با نام مولی محمدجعفر خراسانی کرباسی فرزند محمدطاهر طوسی - از شاگردان و مجازین علامه مجلسی و فاضل سراب - در اصفهان بسر می برده که صاحب آثاری مانند تباشیر و اکلیل المنهج بوده است.(2) طبق گفته ی این دسته از علمای خاندان، این دو شخص، یکی بوده اند امّا تاریخ وفات صاحب تباشیر، سال 1175 ق. ذکر شده در حالی که سال وفات آخوند کرباسی - طبق نوشته ی کتیبه ی سنگ قبرش در یزد - سال 1150 ق. بوده است. آخوند کرباسی صاحب مزاری معروف در محله ی گذرگاه «جوب هَرهَر» یزد می باشد.(3) در هر حال سلسله ی انتساب مذکور جای تحقیق و تأمل جدّی دارد.
آگاهی دیگر اینکه نسب خاندان حاج محمد حسن، به مالک اشتر نخعی، حواری امیر مؤمنان علی علیه السلام ، می رسد و مرحوم حاجی کرباسی به فرزندان خود امر فرموده بوده که برای ضبط و صیانت این نسبت، آن را نقش مهر و کاغذ خود نمایند.(4)
از بعضی از احفاد مرحوم حاجی نقل شده است که معظم له، با چهارده واسطه به مالک اشتر متصل می شود.(5)
ص: 171
مرحوم حاج محمد حسن، مدّتی در هرات ساکن بوده است و محل سکونت ایشان، محله ای با نام حوض کرباس بوده است. علت نامگذاری این محله نیز آن بوده است که زنی از شیعیان، از درآمد حاصل از پنبه ریسی و کرباس بافی، آب انبار وسیع یا حوضی بزرگ در این محل بنا کرد و بر شیعیان آن جا وقف نمود، از این رو این محل رفته رفته به حوض کرباس شهرت یافت؛(1) یعنی حوضی که از بافتن و فروش کرباس، ساخته شده است، بعدها لفظ حوض را نیز به تدریج، از راه تخفیف و در اثر شدت استعمال، انداخته و اهالی آن را «کرباسی» نامیده اند. از آن جا که مرحوم حاج محمد حسن مدتی ساکن این محل، و از طرف حاکم وقت، برای امامتِ شیعیان آن محل، تعیین شده بود، به کرباسی مشهور شد.(2) گفتنی است که به مرور زمان - بنا به دلایلی(3) - راء تبدیل به لام شد و این خاندان به «کلباسی» شهرت یافتند. البته علمای بزرگ و نامی خاندان مانند علّامه میرزا ابوالهدی بر استعمال لقب خانوادگی شان به راء «کرباسی» پافشاری داشتند و تبدیل راء به لام را تحریف دانسته اند و علّامه نسابه رجالی شناس فقیه مرجع نامی مرحوم آیت اللّه آقا سیّد شهاب الدین مرعشی و برخی دیگر از علمای محقق مانند علّامه محدث متتبع آیت اللّه حاج سیّد محمدعلی روضاتی نیز بر همین ضبط اصرار داشته و دارند.(4) امّا از آن جا که امروزه این خاندان به «کلباسی» مشهورند و برخی از معاصرین خاندان، از بکار بردن لقب «کرباسی» برای خود، ناخشنودند، ما نیز در این کتاب، از اولاد و اعقاب حاجی به بعد را بیشتر با
ص: 172
لقب کلباسی بکار برده ایم.
یکی از ویژگی های پسندیده ی حاج محمد حسن، این بوده است که به هر شهر و دیاری که پا گذاشته، آثار نیک فرهنگی و خدمات دینی و اجتماعی بسیاری از خود به یادگار گذاشته است. مسیر حرکت ایشان از هرات به طرف اصفهان، از شهرهای کاخک، مشهد و یزد بوده است، هرچند اینکه آیا پیش از این هم سفری به اصفهان داشته یا نه، چندان روشن نیست ولی با توجه به اینکه از همان زمان ورود به اصفهان، آشنایی صمیمی میان وی و آقا محمد بیدآبادی برقرار بوده، شاید بتوان گفت پیشتر نیز رفت و آمدی به اصفهان داشته است.
در هرات، همان گونه که گفته شد، پیشوای روحانی و امام جمعه و جماعت مردم آن دیار و مشغول به وظایف دینی و اجتماعی خود بوده است. هنگامی که از هرات به کاخک - نزدیک به گناباد - رسید، مدرسه ای برای طلاب علوم دینی در کاخک بنا کرد،مغازه هایی را نیز وقف آن نمود و کتب مورد نیاز طلاب را نیز خریده و وقف نمود.(1) از کاخک به سوی مشهد مقدس رفت و در این شهر نیز مدرسه ی مخروبه ای را تعمیر نموده و کاروانسرایی را هم جهت صرف منافعش برای مدرسه ی مزبور، خریداری و وقف نمود و تا این اواخر هم مدرسه فوق به مدرسه ی «حاجی حسن» مشهور بود.(2) پس از مشهد، وارد یزد شد و شبستان وسیعی نیز برای مسجد ریگیِ این شهر،
ص: 173
ساخت.(1) حاج محمد حسن پس از مسافرت های طولانی به شهرهای مختلف، نهایتاً وارد دارالعلم اصفهان شد و از همان ابتدا، از یاران خاص و دوستان نزدیک حکیم متأله آقا محمد بیدآبادی گردید.(2) از جمله آثار خیر و برکات وجودی او در اصفهان عبارتند از: تعمیر مدرسه ی الماسیه، تعمیر و احیای مدرسه ی مبارکیه، بیرون کردن لُرها از مدرسه ی شاهزاده ها و تعمیر اساسی آن و برگرداندن آن به طلّاب علوم دینی، خریدن حمام علی اکبر واقع در محله ی مسجد حکیم اصفهان و وقف منافع آن برای روغن چراغ طلاب مدرسه های سه گانه ی مذکور.(3) نکته ی جالب توجه این است که مرحوم حاج محمد حسن با تمام مقامات علمی و زهد و مراتب معنوی اش، خود شخصاً در تعمیر و بنای مدارس، شرکت می کرده است.(4)
مرحوم حاج محمد حسن در دوران سکونت در اصفهان، با جمله ای از اوتاد و اخیار و علمای پرهیزکار، محشور و مأنوس گردید و به ویژه با حکیم متأله و فقیه عارف متشرع آقا محمّد بید آبادی، مصاحبت اختیار نمود. آشنایی و صمیمیت میان این دو عالم ربّانی، تا بدان جا رسید که مرحوم حاج محمد حسن، پیش از فوت، عارف بیدآبادی را قیّم و وصیّ خود در امور فرزند عزیزش محمد ابراهیم قرار داد و از مرحوم بید آبادی خواست تا او را تحت نظر خود، تعلیم و تربیت نماید.(5) آقا
ص: 174
محمد بیدآبادی نیز حق دوستی و مصاحبت را ادا نمود و از محمد ابراهیم، مانند یکی از فرزندان خود، مراقبت نمود، به گونه ای که محمد ابراهیم، سالیانی چند - حدود یک دهه - در خدمت و ملازم رکاب مرحوم بید آبادی بودو حتی در بیت و منزل او بسر می برد و در علم و عمل، به شیخ و مراد خود تأسی می جست. حاج محمد حسن بخوبی می دانست که فرزند خود را به چه کس بسپارد و چنین بود که از بیت بیدآبادی، شخصیتی تربیت شد که آوازه او در عالم پیچید و شهرتش جهانگیر شد، و او کسی جز حاجی کرباسی نبود که خدماتش به عالم تشیع قابل وصف نیست. به تعبیر محدث قمی: «و کل مانا له الکرباسی من برکات هذا العالم الرّبانی»(1).
از مجموع گفتار بزرگان درباره ی حاجی محمد حسن و نیز مناصب دینی و اجتماعی معظم له و عنایت معاصرینش نسبت به او، به خوبی رفعت مقام و بزرگی شأن و منزلتش معلوم می شود.
فقیه و اصولی نامدار جهان تشیع میرزای قمی«ره» در اجازه ی اجتهادی که برای حاجی کرباسی صادر فرموده است، در وصف پدر حاجی می نویسد: «العالم العامل العابد الباذل المبرور المغفور الحاج محمد حسن الشهیر بالکرباسی»(2).
حاجی کرباسی در ذکر نام اساتید خود، نخست نام پدر بزرگوارش را چنین می آورد: «اوّلاً تحصیل نزد والد ماجد با قدسیت نفس..... از اوتاد ارض و ارکان
ص: 175
بلاد....»(1).
صاحب بدرالتمام نیز در بیان مقام والای جدّ امجدش حاجی محمد حسن می نویسد: «مرحوم حاج محمد حسن - طاب ثراه - از جمله علمای عاملین و عباد و زهاد و سالکین الی اللّه بوده و راغب در خیرات و ساعی در مبرّات و آمر به معروف و ناهی از منکر و مروّج امورات شرعیه و صاحب کرامات و مقتدای مردم در جماعات بوده است.»(2).
شاید درباره حاج محمد حسن، کافی است سخنی که یکی از بزرگان آن عصر در حق او گفته است که: «حاج محمد ابراهیم کرباسی، حسنه ای است از حسنات حاج محمد حسن»(3).
با توجه به سخنان مذکور، و از این که مرحوم حاج محمد حسن با آقا محمد بیدآبادی مصاحبت داشته، چندان که او را وصی خود قرار داده و نیز این که شاعر نامی هاتف اصفهانی که خود قدوه ی عرفا و موحّدین عصر خویش بوده، مرثیه ای زیبا و رسا درباره ی مرحوم حاج محمد حسن سروده،(4) معلوم می شود که آن مرحوم خود نیز از اهل عبادت و ریاضت و تقوی بوده است.(5)
حاج محمد حسن خراسانی کرباسی پس از هفتاد و پنج سال عمر پربرکت، در
ص: 176
سال 1190 ق. به دیدار معبود شتافت.(1) پیکر آن مرحوم در تخت فولاد اصفهان، نزدیک مقبره حکیم الهی و فقید صمدانی ملا اسماعیل خواجویی، به خاک سپرده شد، و بیش از
یک قرن پس از آن، واده ی عزیزش، مجتهد نامی و فقیه اصولی بزرگ علّامه میرزا ابوالمعالی نیز به فاصله ی تقریباً دویست متر، روبروی قبر وی، آرمید. بر روی قبر شریفش، سنگ مرتفعی نهادند که اشعار هاتف اصفهانی(متوفی 1198 ق.) شامل اسم و ماده تاریخ و اوصاف آن مرحوم، بر روی آن نقش بسته است.(2)
«هذا مرقد العالم العامل و البحر الفاضل الکامل مقیم الفرائض و مودالسنن محمد حسن اسکنه اللّه فی فرادیس الجنان و ریاض الغفران و هو والد الحاج محمد ابراهیم الکلباسی»
هزار افسوس کز بیداد گردون
ز دنیا قدوه ی اهل زمین رفت
امام و مقتدای اهل دین شد
سر و سرحلقه ی اهل یقین رفت
فلک برد از جهان حاجی حسن را
رواج و رونق شرع مبین رفت
در این غمخانه شد دلگیر جانش
بعشرت خانه ی خلد برین رفت
بدار الخلد چون بستند جانش
ندای فادخلوها خالدین رفت
بپاکی زاده شد در خاک و شد پاک
چنان آمد بدنیا و چنین رفت
غرض چون زین سرای پُر دَد و دام
سوی آرامگاه حور عین رفت
به تاریخش رقم زد کِلک هاتف
ز دنیا پیشوای اهل دین رفت
ص: 177
تا آن جا که آگاهی داریم، مرحوم حاج محمد حسن کرباسی، سه فزرند پسر و دو دختر از خود به جای گذاشته است. پسران او به نام های: محمد ابراهیم، محمد جعفر و محمد قاسم بوده اند. دختران ایشان نیز، یکی، همسر حاج ملا علی بیدختی - از علما و زهّاد گناباد از احفاد حاج قاسمعلی شیرازی و متوفی پس از 1263 ق. - و دیگری، همسر فقیه جلیل و عالم زاهد نبیل مرحوم حاج ملا محمد نائینی(متوفی 1263 ق.) بوده اند.(1)
ص: 178
فرزند حاج شیخ ابوتراب و متولد روز یکشنبه 27 صفر 1308 ق. در نجف اشرف است.
حاج شیخ ابوتراب(1279 - 1337 ق.) پنجمین و آخرین پسرِ حاج شیخ محمدجعفر فرزند حاجی کرباسی است که خود از علما و فقهای نامدار نجف اشرف بوده و از محضر بزرگانی مانند آخوند خراسانی و حاج شیخ حسین خلیلی استفاده کرده و از این استاد اخیرش اجازه ی اجتهاد نیز داشته است. حاج شیخ ابوتراب صاحب تألیفاتی در فقه و غیر آن از جمله شرحی بر کفایه ی استادش نیز بوده است.(1) پدر حاج شیخ ابوتراب یعنی مرحوم حاج شیخ محمدجعفر(1229 -1292 ق.) سومین پسر حاجی کرباسی و خود از علما و فقهای اصفهان و شاگرد پدرش و سیّد حجةالاسلام بوده و آثار متعددی در فقه و اصول از او باقی است.(2)
مادر مرحوم حاج شیخ محمدباقر، دختر مرحوم آیت اللّه حاج سیّد ابوالقاسم بن
ص: 179
سیّد احمد حسینی کاشانی(متوفی 1318 ق.) از یاران میرزای شیرازی مجدّد بود. وی صاحب آثاری در فقه و اصول، بوده است.(1)
شیخ محمدباقر، مقدمات را در زادگاهش نجف اشرف به پایان رساند و در حدود سال 1330 ق. به موطن آباء و اجدادی اش اصفهان بازگشت و با پشت سر گذراندن سطوح عالی، موفق به استفاده از دروس خارج فقه و اصولِ فقیهان نامداری مانند حضرات آیات: آخوند فشارکی، آخوند گزی و آقا سیّد محمدباقر درچه ای شد.
حاج شیخ محمدباقر از علمای صاحب نفوذ در اصفهان بوده و ملجأ و پناه مردم این شهر به شمار می رفت. همّت عالی، عزم راسخ، حل مشکلات مردم و زعامت دینی و اجتماعی، از جمله ویژگی های این عالم روحانی بوده است. ایشان همچنین به تدریس و نیز سالیان متمادی در مسجد حکیم اصفهان، همچون پدران و نیاکان والاتبار خود، به امامت جماعت و ارشاد و راهنمایی خلق، مشغول بود.(2)
آقای حاج شیخ محمدباقر کلباسی در ماه شعبان 1395 ق. در سن حدود 88 سالگی بدرود حیات گفت و در تکیه ی آقا میرزا ابوالمعالی - عموی پدرش - آرمید. قبر ایشان در داخل خود بقعه واقع شده است.(3) گفتنی است که ایشان داماد مرحوم حاج شیخ
ص: 180
محمدهاشم کلباسی بوده است. بر روی سنگ قبر ایشان چنین نوشته شده است:
هو الحی الذی لا یموت قد ارتحل من دارالفناء الی دارالبقاء العالم العامل مرجع الانام حجةالاسلام و المسلمین الحاج شیخ محمدباقر الکلباسی طاب ثراه فی 2 شعبان المعظم سنه 1395 نوزدهم مردادماه 1354 .
ص: 181
فرزند حاج محمدجعفر و متولد شعبان 1288 ق. (مطابق 1250 یا 1251 ش.) در اصفهان است. پدر وی مرحوم حاج شیخ محمدجعفر، سومین پسر حاجی کرباسی ، از علما و فقهای نامی اصفهان بوده است و بنابراین حاج شیخ موسی، با یک واسطه به جدّ گرامی اش حاجی کرباسی می رسد. از این رو آنچه در کتاب سیری در تاریخ تخت فولاد درباره ی حاج شیخ موسی آورده و او را فرزند حاج شیخ ابوتراب نوشته اند، اشتباه است.(1) حاج شیخ ابوتراب، برادرِ ارشدِ مرحوم حاج شیخ موسی بوده است.
گفتنی است که در پشت نسخه ای از قرآن کریم به خط مرحوم حاج شیخ محمدجعفر، تاریخ دقیق ولادت فرزندش شیخ موسی، شب پنج شنبه 25 شعبان المعظم سال 1288 ق. و نام او را تبرّکاً به اسم حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام و لقب او را «رضی» و کنیه اش را «ابی البرکات» گذاشته و سپس برای پیشرفت علمی و عملی و سعادت اخروی او دعا کرده است.(2)
ص: 182
شیخ موسی، دروس مقدماتی و سطوح را نزد علمای اصفهان به انجام رسانید و سپس به همراه برادرش حاج شیخ ابوتراب، رهسپار نجف اشرف شد و در محضر فقهای آن دیار، اندوخته های خود را تکمیل نمود(1) و ظاهراً در درس بزرگانی مانند آخوند خراسانی شرکت کرده است. گفتنی است که به احتمال زیاد مرحوم حاج شیخ موسی در ایام تحصیلاتش در اصفهان، از محضر عموی علّامه اش میرزا ابوالمعالی نیز بهره برده است.
مرحوم حاج شیخ موسی در نجف اشرف با یکی از دخترانِ مرحوم آقای حاج سید ابوالقاسم کاشانی ازدواج کرد - وی در واقع، باجناق برادرش حاج شیخ ابوتراب شد - و پس از اتمام تحصیلات، راهی اصفهان گردید.
از جمله فعالیت های ایشان می توان به تدریس فقه و اصول در حوزه ی علمیه ی اصفهان اشاره کرد. با اینکه ایشان نواده ی حاجی کرباسی بوده و از شهرت بسیار و وجاهت بالایی در میان مردم برخوردار بود و طبعاً انتظار می رفت که امامت جماعت مسجد حکیم را همچون پدران خود برعهده گیرد، اما به علت وسواسی که در قرائت حمد و سوره داشت، این مسئولیت را نپذیرفت و بیشتر اوقات خود را در منزل شخصی اش می گذراند.(2)
حاج شیخ موسی در ماه صفر سال 1358 ق. برابر با 1318 ش. در سن حدود 70
ص: 183
سالگی، به رحمت ایزدی پیوست و در تکیه ی عموی بزرگوارش میرزا ابوالمعالی - داخل بقعه - آرام گرفت.(1)
عبارات زیر بر روی سنگ قبر وی نوشته شده است:
هوالحی الذی لا یموت آرامگاه آیةاللّه العظمی حاج شیخ موسی کلباسی وفات 1358 هجری قمری فرزند آیةاللّه العظمی حاج شیخ محمدجعفر ابن علامه آیةاللّه العظمی مرجع تقلید شیعیان جهان حاج محمد ابراهیم کلباسی
ص: 184
فرزند حاج شیخ محمدرضا و متولد 9 شعبان 1254 ق. برابر با 1217 ش. در اصفهان است. وی فرزند ارشد پدر خود و از علما و فقهای نامدار اصفهان به شمار می رود. پدرش مرحوم حاج شیخ محمدرضا(1219 - 1248 ق.) معروف به شیخ الاسلام، از علمای متنفذ شهر و دارای مناصب اجتماعی و فعالیت های سیاسی نیز بوده است. حاج شیخ محمدرضا، فرزند چهارم حاجی کرباسی و شاگرد پدر خود و سیّد حجةالاسلام بوده است.(1)
گفتنی است از آن جا که به هنگام تولدِ عبدالرحیم، پدرش برای مأموریتی که از طرف حاجی و سیّد حجةالاسلام به هرات رفته بود، حضور نداشت، از این رو عمویش مرحوم حاج شیخ محمدجعفر - فرزند سوم حاجی - آداب میلاد و نام گذاری او را انجام داد.(2)
ص: 185
عبدالرحیم که در خاندان علم و اجتهاد چشم به جهان گشوده بود، تحت تربیت پدر و عموی گرامی اش، پس از دوران کودکی به تحصیل علم پرداخت و در اصفهان و نجف اشرف نزد علمای بزرگ شاگردی نمود. از اساتید و مشایخ او در اصفهان می توان به حضرات آیات: میرزا محمدهاشم چهارسویی، صاحب روضات و شاید برخی از عموهایش، و در نجف اشرف نیز به: شیخ زین العابدین مازندرانی، مولی محمد ایروانی، مولی لطف اللّه مازندرانی، حاجی میرزا حسین طهرانی، حاج میرزا حبیب اللّه رشتی، میرزا ابوالقاسم کلباسی(شیخ العراقین) و میرزا ابوالقاسم طباطبایی اشاره کرد.(1)
میرزا عبدالرحیم از بسیاری از بزرگان فوق دارای اجازه ی اجتهاد بوده که متن کامل آن ها را در مجموعه ای گردآوری کرده است و فرزند مؤلف یعنی مرحوم حاج میرزا محمدابراهیم نیز برخی از آن ها را در رساله ای که در شرح حال پدر و اجداد گرامی اش نوشته، آورده است.(2)
میرزا عبدالرحیم در خلال تحصیلات و پس از آن، مسافرت های متعددی به شهرهای گوناگون نموده است. از جمله سفر به مشهد مقدس و سه سفر به عتبات عالیات - که در سفر سوم، مدت هفت سال در آنجا ماند و به تحصیل علم پرداخت و
ص: 186
سفری نیز به تهران داشت که دو سال به درازا کشید.(1)از فعالیت های مهم ایشان می توان به اقامه ی جماعت و ایراد سخنرانی و بیان مواعظ و احکام دینی در مساجدی مانند مسجد تخت فولاد و مسجد تکیه اشاره کرد. وی در منبر و وعظ ید طولایی داشته و بیان خوش و تقریر عالی اش، از جذابیتی خاص برخوردار بوده است. معظم له در خانه ی شخصی اش به تدریس فقه و اصول و ریاضیات نیز اشتغال داشت و تا نزدیک زمان رحلتش، غالباً شب و روز، به مطالعه و تحقیق و تألیف و نیز عبادت و مناجات مشغول بود.(2)
از اوصاف پسندیده ی ایشان، سعی بسیار در صله ی ارحام بود. به نزدیکان و خویشان خود، تفقد بسیار می نمود و دائماً به آن ها سرکشی می نمود و از اوضاع و احوال آن ها جویا می شد و هرگونه احسانی، از زبانی و مالی و غیره، که می توانست از آن ها دریغ نمی نمود.(3) همچنین نقل می کنند که ایشان ده سال پیش از فوت، تمام دارایی اش را بین فرزندان و اولاد خود تقسیم نمود و
در واقع دنیا را ترک کرد، به گونه ای که از جامه به یک لباس و از خوراک، به شام و نهار مختصری، به یک قرص نان یا نصف آن، اکتفا می نمود.(4)
آقا میرزا عبدالرحیم، در علوم و دانش های گوناگون مانند فقه، اصول، تفسیر،
ص: 187
حدیث و ریاضیات آثار ارزشمندی به جای گذاشت که اهمّ آن ها عبارتند از:(1)
1 - تعلیقات و حواشی بر رسائل شیخ انصاری«ره».
2 - رساله ای در تیمّم، که شرح بر مقصد تیمم یعنی مقصد پنجم کتاب منهاج الهدایه ی جدّ امجدش حاجی کرباسی است.
3 - کشف الحجاب در علم حساب در شرح خلاصه الحساب مرحوم شیخ بهایی است و در واقع ترجمه ی فارسیِ شرح ملا محمدجواد کاظمینی بر خلاصه الحساب شیخ بهایی، با حذف ادلّه و براهین هندسی آن است. آغاز تألیف آن اوائل ماه مبارک رمضان و انجام آن 20 شوال 1273 ق. بوده است.
4 - تفسیر و معانی لغات قرآن در حواشی قرآن
5 - رساله ای در جمع اجازات خود از علمای اعلام
6 - مجموعه ای در مطالب متفرقه که از آن به «جُنگ» نیز تعبیر شده است
7 - کتابی در مواعظ و اخبار آل اطهار علیهم السلام
در کتاب تذکرةالعظیمیه همچنین آمده است که آقا میرزا عبدالرحیم خط نسخ را نیکو می نوشته و اجزائی از قرآن و کتاب الفیه با حواشی به خط شریف ایشان موجود است.(2)
آقا میرزا عبدالرحیم پس از دو روز بیماری، در عصر روز 9 شعبان(شب جمعه) سال 1335 ق. برابر با 1296 ش. در سن هشتاد و یک سالگی به دیار ابدی شتافت.
ص: 188
پیکر ایشان در تخت فولاد در تکیه ی عمویش میرزا ابوالمعالی بیرون از بقعه ی ابوالمعالی - به هنگام ورود از در تکیه، در اطاق اول، طرف راست و بالای اطاق - در جوار قبر فرزندش حسام الدین دفن گردید.(1)
بر روی سنگ قبر ایشان، عبارات زیر نقش بسته است:
«هوالحی الذی لا یموت وفد الی ربه الرحیم مع الحسنات و القلب السلیم العالم العامل العلم العلیم یومه علی آل الرسول عظیم السائر فی ریاض النعیم شیخ الکلباسی من آل ابراهیم المیرزا عبدالرحیم و قد فاز بالقول العظیم فی تاسع شعبان من الخامس سنه ثلثین ثلاثمائة بعد الالف من هجرة رسول الکریم»
عبدالرحیم در بر رب رحیم رفت
زاد معاد خویش ز قلب سلیم برد
دل در میانه آمد و تاریخ فوت شد
عبدالرحیم سر بجوار رحیم برد
1335
بسیاری از اولاد و نوادگان و احفاد معظم له، اهل علم و در زمره ی دانشمندان و فقها و بزرگان اصفهان و مایه ی افتخار جهان تشیع به شمار می روند. حاصل ازدواج مرحوم میرزا عبدالرحیم با علویه عالمه عابده خورشید بیگم - از احفاد سیّد الفقها و الحکما میرداماد - چندین فرزند پسر از جمله دو نور چشم گرامی اش حضرات آیات: میرزا محمدرضا(1295 - 1383 ق) و میرزا محمدابراهیم کلباسی(1302 - 1362 ق) و از این دو بزرگوار نیز فرزندان عالم و دانشمندی باقی ماند که در کتاب
ص: 189
خاندان کلباسی، شرح احوال و ذکر آثار هرکدام به تفصیل آمده است.(1)
همچنین گفتنی است که میرزا محمد حسام الدین، یکی از فرزندان مرحوم میرزا عبدالرحیم بوده است که در حیات پدر، از دنیا رفت و در تکیه ی میرزا ابوالمعالی دفن شد. وی امام جماعت مسجد درب کوشک اصفهان بود.(2)
در پایان این قسمت، چند حکایت شیرین و شنیدنی درباره ی مرحوم آیت اللّه آقا شیخ میرزا عبدالرحیم کلباسی را به خوانندگان گرامی تقدیم می نمائیم.
یکی از بزرگان فقهای خاندان کلباسی(3) نقل می کند که در جلسه ای که در زمان ریاست و زعامتِ مرجع کل مرحوم آیت اللّه حاج آقا سیّد ابوالحسن مدیسه ای اصفهانی(1284 - 1365 ق.) در نجف اشرف برگزار شده بود و جمع زیادی از علما و بزرگان در آن حضور داشتند، مرحوم آقا سیّد ابوالحسن به من رو کرده و فرمودند: آقا، من به هرجا که رسیده ام و پیشرفت هایی که داشته ام را مدیون خاندان شما هستم و مرحوم آقا میرزا عبدالرحیم بود که مرا به این وادی کشانید. آنگاه به تفصیل، جریان را بازگو کردند که خلاصه ی آن را می آوریم.
ص: 190
مرحوم میرزا عبدالرحیم، که در مدیسه - از توابع لنجان اصفهان - صاحب املاک و اراضی بوده، هرچندی یک بار برای سرکشی به زمین های خود به مدیسه می رفته است. در یکی از این رفت و آمدها، میرزا عبدالرحیم با سیّد محمد پدر آقا سیّد ابوالحسن که از کشاورزان آنجا بوده، آشنا می شود و متوجه استعداد و قابلیت فرزند او یعنی سیّد ابوالحسن - که مقداری از مقدمات را خواننده بود - می گردد و از او می خواهد که درس طلبگی را ادامه دهد. میرزا عبدالرحیم پس از صحبت و گفتگوی زیاد، پدر و مادر سیّد ابوالحسن را راضی می کند تا فرزندشان را روانه ی اصفهان و حوزه ی آن سامان کنند. سیّد که ابتدا دو سه ماهی در منزل میرزا عبدالرحیم و سپس در یکی از حجرات مدرسه به نام نیماورد اقامت گزید، حدوده نه سال در حوزه ی علمیه ی اصفهان به یادگیری مقدمات و سطوح عالی و دروس خارج پرداخت.(1) در این مدّت، پدر سیّد، ماهی یک من نان و سی شاهی برای فرزندش، به عنوان خرجی می فرستاده است. یک روز میرزا عبدالرحیم متوجه می شود که خبری از سیّد ابوالحسن نیست و به او می گویند که سیّد، دو سه ماهی است که درس را رها کرده و به مدیسه رفته است. میرزا در ضمن سرکشی از زمین های خود، به سراغ سیّد ابوالحسن رفته و جریان را جویا می شود. سیّد پاسخ می دهد که پدرم پیام فرستاد که من پیر و فرتوت و از کار افتاده شده ام، دیگر نمی توانم خرجی برایت بفرستم، اگر می توانی بیا خودت بیل بزن و کار بکن! میرزا عبدالرحیم به سیّد می فرماید: چرا این مطلب را به من نگفتی و درس را رها کردی؟ سیّد باز می گوید که بر فرض که مشکل خرجی من
ص: 191
هم برطرف شود، دیگر در حوزه ی اصفهان بیش از این پیشرفتی نخواهم داشت و باید به عتبات و حوزه ی نجف بروم و میرزا هم در پاسخ می فرماید که خوب، اشکالی ندارد، شما را به نجف اشرف می فرستم. میرزا عبدالرحیم در این جا با مخالفت پدر روبرو می شود و پس از گفتگوی زیاد، پدر سیّد را راضی می کند. امّا مادر سیّد اظهار ناراحتی شدید می کند و از اینکه نمی تواند فراق فرزند عزیزش را تحمل کند، با این امر، به شدّت مخالفت می کند. میرزا عبدالرحیم، با مادر سیّد مذاکره ای طولانی کرده و به او گوشزد می نماید که آیا نمی خواهید پسرتان یکی از ستاره های درخشان آسمان تشیع شود و در مقابل جدّ بزرگوارتان امیرالمؤمنین علیه السلام سرفراز باشید!؟ سرانجام مادر سیّد نیز رضایت می دهد و میرزا عبدالرحیم مبلغ بیست تومانِ آن روز به سیّد داده و او را روانه ی دیار عرشیِ نجف اشرف می نماید.
مرحوم آقا سیّد ابوالحسن پس از نقل ماجرای بالا، فرموده بودند که با بیست تومان آقا میرزا عبدالرحیم، هم اسب و هم کتاب و هم خرجی راه را تهیه کردم و هنگامی که به نجف رسیدم، هنوز بیست و هفت ریال دیگر آن باقی بود و همین مقدار باقی مانده، خرج شش ماه اقامت مرا در نجف اشرف، تأمین نمود.
نماز باران و به منبر رفتن میرزا عبدالرحیم به دستور آقا نجفی(1)
در یکی از سال های خشکسالی که مردم اصفهان در تنگنای بی آبی و قحطی قرار گرفته بودند، میرزا سلیمان خان رکن الملک نایب الحکومه اصفهان از مرحوم آقا نجفی می خواهد تا نماز استسقا خوانده و از خدا رفع این گرفتاری را بخواهند. از
ص: 192
آنجا که میرزا عبدالرحیم، عالمی فاضل و خطیبی ماهر و خوش سخن و عارفی کثیرالبکا بود و در وعظ و خطابه، دستی تمام و نفسی گیرا و تأثیری بسزا داشت، پس از آنکه مقدمات برای انجام نماز باران فراهم گشت و مردم پس از چند روز، روزه داری برای این امر عظیم آماده شده بودند، آقا نجفی از میرزا عبدالرحیم درخواست نمود که بر منبر برود و مردم را موعظه نماید و با گریز و توسل، زمینه را آماده نماید تا نماز باران در کمال خشوع و بندگی به جای آورده شود. میرزا عبدالرحیم به آقا نجفی می گوید که اجازه بدهید که این موعظه و خطابه را پسرم میرزا رضا انجام دهد و او به منبر برود، امّا آقا نجفی در پاسخ می گوید که نمی تواند جلسه چنین مهمی را به دست نوجوانی هفده هجده ساله بسپارد. سرانجام میرزا عبدالرحیم به روی منبر رفته و پس از آنکه مقداری سخن می گوید، می فرماید که ادامه ی این منبر را به پسرم میرزا رضا واگذار می کنم. میرزا رضا که صدایش آهنگی رسا و نوایی زبا داشته و همچون پدر بزرگوارش کثیرالبکا و سخنوری توانا بوده است، جلسه را به صحرای محشر تبدیل می کند و زلزله و تکانی عجیب به مجلس می دهد به گونه ای که صدای ضجّه و ناله و گریه مرد و زن، و کوچک و بزرگ بلند می شود و مجلس از هر جهت برای ادای نماز باران مهیّا می گردد. مرحوم آیت اللّه حاج شیخ محمدتقی معروف به آقا نجفی که صحنه را می بیند و به شدّت تحت تأثیر قرا رمی گیرد، همان جا به رکن الملک می گوید که شما مسجدی در تخت فولاد بسازید که ایشان(آقا میرزا رضا) در آن، دعای کمیل بخوانند و به وعظ و خطابه بپردازند و بدین ترتیب بنای مسجد رکن الملک گذاشته می شود.
ص: 193
وی مشهور به فاضل کلباسی بوده و از احوال ایشان همین ندازه می دانیم که فرزند بزرگ مرحوم حاج شیخ محمد حسن و او نیز فرزند حاج شیخ محمد جعفر بن حاجی کرباسی بوده است. شیخ محمد حسن از جمله علما و فضلای اصفهان بوده است تا اینکه به عتبات عالیات می رود و از جانب مرحوم حاج محمد صادق تاجر اصفهانی، متصدی توسعه و تعمیر و کاشی کاری صحن حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام در کربلا شده و سرانجام در سال 1314 ق. در اثر اصابت چند گلوله که ظاهراً از روی اشتباه به ایشان اصابت کرده است، از دنیا رفت و در صحن حضرت ابوالفضل علیه السلام مدفون گردید.
فرزند ارشد او مرحوم حاج شیخ ابوالفضل در اصفهان به دنیا آمد و سکونت گزید و از جمله علمای زمان خود بوده است. وی به زهد و تقوا و صلاح موصوف، و دارای اخلاق حسنه و مؤدب به آداب شرعیه و شوخ طبع بوده است. حاج شیخ ابوالفضل در سال 1345 ق. برابر با 1305 ش. از این جهان رخت بربست و در تکیه ی آقا میرزا ابوالمعالی به خاک سپرده شد.(1)
ص: 194
وی فرزند اول مرحوم حاج شیخ محمد جعفر بن حاجی کرباسی است و خود از علمای اصفهان بوده است. زادگاه و محل وفات و مدفن او در اصفهان بوده و در بیرون تکیه ی میرزا ابوالمعالی مدفون شده است. گفتنی است که ایشان داماد مرحوم آیت اللّه آقای حاج سیّد محمد حسینی خویی معروف به آقا سیّد محمد ترک - از علمای نامدار و صاحب کشف و کرامات، متوفی 1266 ق. - بوده است. فرزند ارشد او مرحوم حاج شیخ محمد رضا(متوفی 1366 ق.) و نواده اش مرحوم حاج شیخ محمد حسین کلباسی(1323 - 1418 ق.) از علما و فقهای به نام بوده اند.(1)
اکبر و اعلم فرزندان حاج میرزا محمد علی بن میرزا عبدالجواد بن حاج محمد مهدی بن حاجی کلباسی بوده است. پدرش حاج محمد علی، امام جماعت مسجد حکیم و دارای زعامت و ریاست و برخوردار از نفوذ اجتماعی بوده است. حاج محمد علی در سال 1342 ق. در اصفهان وفات نمود و در بقعه ی جدّش حاجی کرباسی دفن شد.
حاج میرزا علی محمد نیز به جای پدر، امامت جماعت مسجد حکیم را داشته و همچون پدرانش، انزوا و گوشه نشینی را اختیار کرده بود. میرزا علی محمد در سال 1321 ش. در اصفهان رحلت نمود و در تکیه ی آقا میرزا ابوالمعالی آرمید. وی داماد عمویش مرحوم حاج میرزا محمد هاشم کلباسی بوده است.(2)
ص: 195
عبارات زیر بر روی سنگ قبر وی نوشته شده است:
هوالباقی آرامگاه مرحوم حجةالاسلام آقای میرزا علی محمد کلباسی فرزند مرحوم حجةالاسلام و المسلمین آقای حاج میرزا محمدعلی کلباسی که در تاریخ 1321 شمسی برحمت ایزدی پیوست.
فرزند حاج میزا محمد هاشم کلباسی بن حاج میرزا عبدالجواد بن حاج محمد مهدی ب حاجی کرباسی بوده که در سن جوانی در سال 1319 ق. چشم از جهان فرو بست و در تکیه ی ابوالمعالی مدفون گردیده است. وی شخصی با خلوص، باوفا و همّت عالی و محبوب نزد مردم بوده است.(1)
فرزند حاج آقا محمد بن حاجی کلباسی، از علما و فضلای اصفهان بوده است. از احوال او آگاهی نداریم جز آنکه در بیست و سوم شعبان سال 1335 ق. وفات نموده و بیرون تکیه ی میرزا ابوالمعالی نزدیک قبر نیای بزرگش حاجی محمد حسن خراسانی کرباسی دفن شده است.(2)
ص: 196
ص: 197
ص: 198
ص: 199
وی فرزند حاج ملّا محمّد بن حاج ملّا علی است که در حدودسال 1285 ق. در قودجان گلپایگان دیده به جهان گشود. پدر و جدّ او هردو از علما و فضلا و زهّاد زمان خود بودند و محمّد حسین در خانواده ای علمی و مذهبی رشد نمود و تحت تربیت پدری دانشمند و مادری متدیّن دوران کودکی و نوجوانی را گذراند.(1)
شیخ محمّدحسین که آوازه ی حوزه ی علمی اصفهان و پیشینه ی کهن آن را بارها شنیده بود راهی اصفهان شد و از محضر رجال علمی و دانشمندان نامی این شهر بهره های فراوان برد. از جمله اساتید وی در دارالعلم اصفهان می توان به حضرات آیات عظام: میرزا ابوالمعالی کلباسی، میر سیّد محمدتقی مدرّس، آقا شیخ محمدتقی نجفی وسیّد محمدباقر درچه ای اشاره کرد.(2) مرحوم قودجانی که از دوستان
ص: 200
صمیمی و هم مباحثه ای های نزدیک آیةاللّه بروجردی و آیةاللّه ارباب بوده است، از محضر آخوند کاشی و احتمالاً جهانگیرخان قشقایی نیز استفاده کرده است.
مرحوم حاج شیخ محمدحسین پس از استفاده از محضر فقیهان و حکیمان نامی اصفهان، راهی عتبات عالیات شد و با نظرات و دیدگاه های فقها و دانشمندان آن دیار نیز آشنا گشت. در آن زمان، صاحب نظران و مدرّسان معروف نجف، حضرات آیات عظام: آخوند خراسانی، سیّد محمد کاظم یزدی طباطبایی، شیخ الشریعه اصفهانی و مانند آن ها بوده اند و مرحوم قودجانی به احتمال زیاد، نزد آن ها به ویژه صاحب کفایه و صاحب عروه شاگردی کرده است.
از معاصران مرحوم حاج شیخ محمدحسین قودجانی و از دوستان و یاران نزدیک او می توان به حضرات آیات عظام: حاج سیّد حسین طباطبایی بروجردی و حاج آقا رحیم ارباب اشاره کرد. این بزرگان در دروس اساتیدی مانند میرزا ابوالمعالی، مدرّس، درچه ای و دیگر اساتید وقت اصفهان، با یکدیگر آشنا شده و تا آخر عمر با یکدیگر مراوده و مکاتبه داشته اند.(1)
مرحوم آیت اللّه حاج شیخ محمدحسین قودجانی پس از بازگشت از نجف، به خواهش یار و دوست صمیمی اش زعیم اعظم مرحوم آیت اللّه بروجردی راهی روستای أشن از قرایِ کرون علیا معروف به عربستان در شمال غربی نجف آباد شد تا
ص: 201
به تبلیغ و ترویج احکام آیین اسلام بپردازد.(1) ایشان سالیان سال در قریه ی أشن سکونت اختیار می کند و از همین رو به «أشنی» نیز شهرت می یابد. در همین دوران سکونت در قریه ی أشن بود که فرزندش نورالدین دیده به جهان گشود و لذا وی نیز بعدها به «أشنی» شهرت یافت.(2)
آقای حاج شیخ محمدحسین، مدتی نیز، در زمان رضاخان، به گلپایگان رفت و در زادگاهش قودجان اقامت گزید و امتیاز دفتر اسناد رسمی گرفت.(3)
مرحوم حاج شیخ محمدحسین قودجانی پس از سال ها اقامت در أشن، سرانجام در ده سال آخر عمر خود، پس از سال 1365 ق. به اصرار برخی از علما و نیز بعضی از خیّرین اصفهان مانند مرحوم رحیم زاده به اصفهان بازگشت و در مدرسه درب کوشک، به تدریس خارج فقه و اصول همّت گمارد و عدّه ای از فضلا، از محضرش بهره مند می شدند.(4) از جمله بزرگانی که به درس ایشان حاضر می شده مرحوم آیت اللّه علّامه میر سیّد حسن مدرّس هاشمی اصفهانی و فرزند خودشان مرحوم آیت اللّه حاج شیخ نورالدین أشنی بوده اند. مرحوم مدرس خود برای نگارنده می فرمود که درس ایشان عمیق و تحقیقی بود و افاضل وقت در درس معظم له شرکت می کرده اند. مرحوم حاج شیخ محمد حسین قودجانی در بین شاگردان خود، به آقا میر سیّد حسن مدرّس، عنایت و توجه ویژه ای داشته و همواره از او تعریف و
ص: 202
تمجید و حُسن استعداد و قوت حافظه اش را می ستوده است.(1) آیت اللّه قودجانی، مهارت بسزایی در فقه و اصول داشت و بعضی از علما، وی را اعلم فقهای اصفهان و مجتهد طراز اول شهر می دانستند. مرحوم حاج آقا صدر کوهپایی به فقاهت ایشان معترف بود.(2) مرحوم استاد سیّد مصلح الدّین مهدوی از آیت اللّه قودجانی به: «علّامه فقیه، عالم عامل، مجتهد کامل، و جامع المعقول و المنقول» تعبیر نموده است.(3)
مرحوم مدرس، بارها، از مراتب علمی و فضایل اخلاقی آیةاللّه قودجانی سخن می گفت و سلامت نفس و پاکی روح او را می ستود. حاج شیخ محمد حسین قودجانی فقیهی پرهیزکار و عالمی عابد و زاهد و مجتهدی بزرگ بود و زهد و وارستگی او زبانزد همگان بود و خواص علما و بزرگان اصفهان به وی ارادت می ورزیدند.(4) به ویژه مرحوم آیت اللّه ارباب که تقوی و خداترسی مرحوم قودجانی و اعراض او از هوای نفسانی را بسیار می ستوده است.
آیت اللّه قودجانی با اینکه از علمای طراز اول اصفهان بود و محل عنایت و توجه خاص زعیم اعظم آیت اللّه بروجردی قرار داشت، امّا به خاطر سال ها گوشه گیری و انزوا و نیز بواسطه ی اینکه امام جماعت نبود، اغلب مردم او را نمی شناختند و جز خواص، کسی با او مراوده نداشت.
ص: 203
مرحوم آقا میر سیّد حسن مدرّس هاشمی از قول مرحوم آقا نور أشنی نقل می فرمود که ایشان می گفت: پدرم مرحوم آقا شیخ محمدحسین أشنی در تهجد و نماز شب خود مقید بود که هرشب در قنوت وترش نام چهل مؤمن را ذکر کند و نام تمام اساتیدی را که نزد آنان درس خوانده بود و یا علما و صاحبان تراجم را که دیده بود، یک یک با ذکر نام پدر هرکدام در قنوت می آورد. من از این وضعیت خسته شدم و پیش خود گفتم بجای این همه زحمت و گرفته شدن وقت، خوب است همین طور فقط
بگوئید: اللهم اغفر للماضین، و خلاصه یک شب از پدرم پرسیدم که این چه زحمتی است که شما به خودتان می دهید؟ در جواب فرمود: آری پسرم من هم یک بار چنین فکری کردم. حقیقتش، من مدتها این کار را می کردم و نام یک یک اساتید و بزرگان را در قنوتم می آوردم و به آنها دعا می کردم تا اینکه یک بار به ذهنم رسید که این چه کاری است که من می کنم و مدتی این کار را ترک کردم. تا این که شبی در عالم رؤیا خدمت یکی از بزرگان رسیدم و سلام کردم. ایشان با کراهت جواب سلام مرا دادند. گفتم: آقا من چه کار کرده ام که اینگونه از من ناراحتید؟ ایشان فرمود: برو، تو که مرسوم ما را قطع کردی! و خلاصه فهمیدم که ارواح اموات منتظرند و از ما توقع دارند؛ لذا دومرتبه همان کار خود را شروع کردم.
همچنین از مرحوم أشنی حکایتی شنیدنی و عبرت آموز در باره ی استقامت و بردباری استادش آیت الله سید محمد باقر درچه ای در جریان شیوع بیماری وبا در شهر نجف نقل شده است که خوانندگان محترم می توانند تفسیر آنرا در احوال درچه ای مطالعه نمایند.(1)
ص: 204
حاج شیخ محمدحسین اشنی در 3 ساعت بعد از ظهر یکشنبه بیست و چهارم ماه مبارک رمضان سال 1375 قمری جهان فانی را بدرود گفت و در روز دوشنبه بیست و پنجم ماه رمضان در داخل بقعه ی استادش میرزا ابوالمعالی کلباسی، مدفون گردید.(1)
گویند روز وفات ایشان در اصفهان غوغایی برپا بود و مراسم تشییع باشکوهی در تجلیل از مقام شامخ علمی و معنوی این عالم ربّانی برگزار شد. مرحوم حاج آقا رحیم ارباب در روز وفات این دوست و یار صمیمی اش، مسجد خود را تعطیل نمود و به جمع مؤمنین تشییع کننده پیوست. ظاهراً نماز بر پیکرِ ایشان نیز توسط آیت اللّه ارباب خوانده شده است.(2)
عبارات زیر بر روی سنگ قبر آن مرحوم نوشته شده است:
«هوالحی الذی لا یموت هذا مرقد المرحوم المبرور حجةالاسلام و المسلمین استاد العلماء و المجتهدین آیةاللّه العظمی الحاج شیخ محمدحسین الاشنی نوراللّه ضریحه المتوفی فی یوم 24 رمضان المبارک سنة 1375 من الهجرة النبویة علی هاجرها السلام»
مرحوم آیت اللّه حاج شیخ محمدحسین قودجانی از دو همسر خود، مجموعاً پنج فرزند به جای گذاشت. از همسر اول دو پسر و یک دختر: آقا نورالدین، آقا جلال و
ص: 205
فاطمه خانم و از همسر دوم نیز یک پسر و یک دختر: آقا مهدی و خانم تاج.(1) مرحوم حاج شیخ نورالدین فرزند ارشد پدر و جانشین او در علم و عمل و وارث زهد و تقوای او بود که شرح احوالش در ادامه خواهد آمد.
ص: 206
نورالدین در سال 1282 شمسی(برابر با 1321 قمری) در قریه أشن دیده به جهان گشود.(1) او که در خاندان علم و اجتهاد و بیت فضیلت و اخلاق به دنیا آمده بود، تحت تربیت و ارشاد پدر و مادر قرار گرفت و زمینه برای پیشرفت او در مراحل بعدی هموار گردید.
وی تحصیلات خود را نزد پدر دانشمندش آغاز نمود و هم زمان، از محضر علمای بزرگ اصفهان استفاده نمود. از جمله اساتید او در اصفهان، حضرات آیات عظام: سیّد محمدباقر درچه ای، شیخ محمدرضا نجفی، شیخ محمدحکیم خراسانی، برشمرده شده اند.(2) استاد دیگر او، به ویژه در سطوح و ادبیّات، علّامه میرزا
ص: 207
جلال الدین همایی بوده است.(1) با توجه به سال هایی که ایشان در اصفهان مشغول تحصیل علم بوده است می توان حدس زد که معظم له از محضر بزرگانی مانند حضرات آیات میر سیّد علی و میر سیّد محمد نجف آبادی و اعاظمی چون: حاج آقا رحیم ارباب، میرزا ابوالهدی کلباسی، سیّد ابوالقاسم دهکردی و میر سیّد محمدصادق خاتون آبادی نیز بهره برده است. مرحوم حاج شیخ نورالدین أشنی پس از استفاده از محضر علمای اصفهان، راهی حوزه ی علمیّه ی قم گردید و از محضر مؤسس نامی آن، فقیه اصولی نامدار حاج شیخ عبدالکریم حایری یزدی و نیز فقیه
محدّث بزرگ حاج سیّد محّمد حجت کوه کمری و در تهران نیز از محضر فقیه عارف سالک حاج شیخ محمّدعلی شاه آبادی بهره فراوان برد.(2)
حاج شیخ نورالدّین در زمان تحصیل در قم، موفق به اخذ اجازه ی اجتهاد از سوی آیةاللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری گردید که متن آن نزد خاندان گرامی اش موجود است.
در کتاب یادنامه ی مرحوم حاج سیّد اسماعیل هاشمی، نویسنده گمان کرده است که منظور از آقای أشنی در صفحه ی دوازده یادنامه ی مذکور، مرحوم حاج شیخ نورالدّین بوده و لذا وی را شاگرد میرزا ابوالمعالی کلباسی دانسته است. در حالی که سال وفاتِ میرزا ابوالمعالی پنج سال قبل از سال تولد حاج شیخ نورالدّین بوده است. منظور از آقای أشنی در صفحه ی ذکر شده، مرحوم حاج شیخ محمّدحسین پدر حاج
ص: 208
آقا نور بوده است.
حاج شیخ نورالدین با بسیاری از بزرگان علمای معاصر و فقهای دوران اخیر، هم دوره و هم مباحثه بوده است. ایشان در مجلس درس استاد همایی، در دروسی مانند مغنی و مطول و شرح شمسیه، که در مسجد جارچی منعقد بود و پیوسته 70 و 80 تن از فضلای اصفهان در آن شرکت می کرده اند، با حضرات آیات: آقا سیّد حسن مدرّس، حاج شیخ مرتضی اردکانی و حاج شیخ عباسعلی ادیب، هم مباحثه بوده است.(1) همچنین در دروس قم با مرحوم مدرس و در درس عارف شاه آبادی نیز با امام خمینی هم دوره بوده است.(2) ایشان در حوزه علمیه قم، پنج سال هم حجره ای امام بوده است.(3)
حاج شیخ نورالدین قودجانی با اینکه مقام علمی والایی داشت، هیچگاه از وظایف اجتماعی خود و رابطه اش با مردم غافل نبود. ایشان خود را محدود به تدریس نکرد بلکه علاوه بر آن به تبلیغ آیین مبین اسلام و سخنرانی در مجالس عمومی و خصوصی و حتّی به کار وکالت نیز اشتغال داشت. در مجموع، فعالیت ها و مشاغل اجتماعی معظم له را می توان چنین تقسیم بندی نمود.(4)
ص: 209
1 . اقامه ی جماعت در برخی مساجد اصفهان و حل و فصل سؤالات و مشکلات مردم
2 . منبر و وعظ و ایراد سخنرانی در مجالس مختلف شهر اصفهان و برخی از دیگر شهرها و روستاهای ایران
3 . اداره برخی جلسات هفتگی و پاسخ به سؤالات علمی طلاب و دانشجویان
4 . سردفتری اسناد رسمی در گلپایگان و اصفهان(1)
5 . سرپرستی سازمان جوانان اسلامی
6 . تدریس در حوزه علمیه ی اصفهان
7 . تألیف و تصنیف
حاج شیخ نورالدین قودجانی با اینکه از چهره های ممتاز علمی در دوران معاصر به شمار می رفت. توجه خاصی به منبر و خطابه نشان می داد، کاری که برخی از آقایان علما، آن را مایه ی کسر شأن یک عالم فاضل و ملّای محقق می دانستند. شاید از همین رو، یا به خاطر عوامل دیگری، بود که شأن و مقام علمی حاج آقا نورالدین حتی در نزد بسیاری از اهل علم و کمال نیز مجهول بود.(2) ایشان با توجه به تسلطش بر فقه و حکمت و حدیث و کلام و تفسیر و ذوق شاعرانه و عرفانی، منبرها و سخنرانی های جذّاب و گیرایی داشت و الحق عالمی جلیل و واعظی فصیح و شیرین بیان بود. آن گونه که از نوشتجات آن مرحوم پیداست، مطالعه و تحقیق بسیاری، پیش از هر
ص: 210
سخنرانی خود می کرده، به گونه ای که اگر نوارهای ضبط شده از آن ها پیاده و چاپ شوند، چندین مجلد از مطالب نفیس و نکات و فواید عمیق در علوم نقلی و عقلی خواهد شد. ویژگی دیگر خطابه های ایشان، مخالفت صریح با ظلم و فساد رژیم شاهنشاهی بوده است. ایشان در سخنرانی های خود به طور علنی با بی حجابی و بی عفتی و ستم ها و بی دادی های آن روزگار مبارزه می کرده است، به همین سبب چندین بار از سوی اداره شهربانی وقت اصفهان، احضار شده بود.
به گفته ی برخی از علماء مرحوم أشنی، مظلوم از دنیا رفت زیرا آدمی بسیار نجیب و مطلع از سیاست دنیا و صهیونیست ها بود، امری که چندان در اصفهان به آن اقبال نشان نمی دادند.(1)
مجالس روضه و وعظ آیت اللّه قودجانی، شهرت بسیاری در اصفهان داشت و مردم، علاقه زیادی به بیانات ایشان نشان می دادند، بطوری که معظم له بر اساس دعوت مردم و مجامع مختلف، در سی سال آخر عمرش، بطور منظم، منبر و مجلس سخنرانی داشت. در آن زمان جلسات متعددی در شهر اصفهان در باب مسائل اجتماعی و مذهبی بر قرار بود. در این بین، جلسات بزرگانی مانند حضرات آیات: حاج سیّد عبدالحسین طیّب، حاج شیخ محمد باقر زند کرمانی، حاج شیخ نورالدین اشنی و آقا سیّد حسن مدرّس، اهمیت خاصی داشت و مشهورتر از بقیه بود. مرحوم آیت الله اشنی قودجانی، که شخصیتی بزرگوار و برخوردار از دانش وسیع بود، مجالس هفتگی اش بیشتر در زمینه فلسفه احکام بود.
مرحوم آیت اللّه حاج شیخ نورالدین قودجانی، که در میان روحانیون و اهل علم،
ص: 211
به روشن اندیشی مشهور بود و فلسفه و تفکر جدید غربی را نیز مطالعه و تحقیق می کرد، مدتی سرپرست سازمان جوانان اسلامی اصفهان بود و برای روشنفکران و متجددین، سخنرانی می کرد. از ایشان همچنین سلسله مقالاتی در روزنامه ی طوفان به یادگار مانده است.(1)
آیت اللّه حاج شیخ نورالدّین أشنی، با اینکه جامع معقول و منقول بود و خارج فقه و اصول تدریس می نمود، هیچ ابایی از تدریس در مراتب پایین تر حتی در مرتبه سطح و مقدمات نداشت. نقل می کنند که معظم له در اوج سرمای زمستان به منزل یکی از سرهنگ های ارتش می رفته و به او مقدمات درس می داد.(2)
ایشان در مدارس گوناگون حوزه ی علمیه اصفهان: صدر بازار، چهارباغ، مسجد نو بازار و در دفتر وکالت و حتی منزل شخصی اش تدریس می نمود و متونی مانند فرائد، مکاسب، کفایه، منظومه، اسفار و برخی متون کلامی و عرفانی را نیز به طلاب و فضلا درس می داد.(3) معظم له مدت ها از مدرسین برجسته ی مدرسه ی صدر بود و کتبی مانند منظومه، قوانین و فرائد را در آن جا تدریس می کرد. ایشان دارای درس تفسیر قرآن برای طلاب مدرسه ی صدر نیز بوده است که جمعی از فضلا در آن شرکت می کرده اند.
نقل می کنند که حدود سیصد تن از طلاب و فضلا در درس ایشان در محل مسجد
ص: 212
نو بازار شرکت می کردند. علاوه بر آن، شاگردان خصوصی نیز داشت که در منزل یا محل کار خود به آن ها درس می داد. شاگردان او اعم از آقایان و خانم ها بودند و به خواهش برخی بانوان متدین اصفهان به منزل آن ها می رفته و به آن ها تدریس می نمود. از جمله شاگردان معظم له می توان به حضرات آیات و حجج اسلام: حاج شیخ حسین مظاهری، مرحوم حاج شیخ احمد قمی نژاد، شیخ پارسا و بانوانی چون: علویه زینت السادات همایونی و مرحوم علویه عفت الزمان امین اشاره کرد.(1)
در برخی منابع از آیت اللّه قودجانی به «عالم فاضل جلیل و واعظ صالح نبیل، فقیه متکلم حکیم» تعبیر شده است.(2)
مرحوم حاج شیخ نورالدین أشنی، با وجود مشاغل اجتماعی و کثرت سخنرانی و پرداختن به وکالت، نوشتن و تألیف را نیز رها نکرد. بیشترین حجم نوشته های ایشان را تفسیر قرآن تشکیل می دهد زیرا اشرف علوم را شناخت و معرفت نسبت به قرآن مجید می دانست و همت عالی خود را چه در بیان و سخنرانی و چه در تدریس و یا نوشتجات خود، به امر تفسیر قرآن کریم اختصاص داده است.
بطور کلی می توان آثار باقی مانده از ایشان را به پنج موضوع کلی تقسیم نمود: 1 - تفسیر 2 - کلام و اخلاق 3 - حکمت و عرفان 4 - حدیث 5 - مباحث متفرقه
ص: 213
1 . تفسیر آیه ی شریفه ی «اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَ الْاَرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ لَایاتٍ لاِوُلِی الْاَلْبابِ»(1)
2 . تفسیر آیه ی شریفه ی «اَلَمْ تَرَکَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ اَصْلُها ثابِثٌ وَ فَرْعُها فِی السَّمآءِ»(2)
3 . تفسیر آیه ی شریفه ی «وَ نُریدُ اَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْاَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ اَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثینَ»(3)
4 . تفسیر آیه ی شریفه ی «یا اَیُّهَا الَّذینَ امَنُوا لا تَتَّخِذوا عَدُوّی وَ عَدُوَّکُمْ اَوْلِیآءَ تُلْقُونَ اِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ کَفَرُوا بِما جآءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ یُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ اریَّاکُمْ اَنْ تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّکُمْ اِنْ کُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهاداً فی سَبیلی وَابْتِغآءَ مَرْضاتی تُسِرُّونَ اِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةُ وَ اَنَا اَعْلَمُ بِمآ اَخْفَیْتُمْ وَ مآ اَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ یَفْعَلْهُ مِنْکُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوآءَ السَّبیلِ»(4)
5 . تفسیر آیه ی شریفه ی «یآ اَیُّهَا النَّاسُ اَنْتُمُ الْفُقَرآءُ اِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ»(5)
6 . تفسیر آیه ی مبارکه ی نور
7 . تفسیر آیاتی از سوره مبارکه ی واقعه
8 . تفسیر آیه شریفه «وَلَقَدْ ضَرَبْنا لِلنَّاسِ فی هذَا الْقُرْانِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ
ص: 214
یَتَذَکَّرُونَ»(1)
9 . معنای انفاق در «مما رزقناهم ینفقون»
10 . وجه تقدم «بما انزل الیک» بر «ما انزل من قبلک»
11 . تقوی در قرآن و اجتناب از فجور
12 . تبیین معنای «اخلاف» و «خلیفه» در قرآن
13 . اعاده بعد از مرگ در قرآن
14 . نسبت مؤمن با مسلم در قرآن
15 . تفسیر آیه ی «وَ الشَّمْسُ تَجْری لِمُسْتَقَرٍّ لَها ذلِکَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ»(2)
16 . بلاد معینه در قرآن
17 . شفاعت در قرآن
18 . معنای «خیره» در آیه ی «وَ ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ»(3)
19 . مقصود از «نور» در آیه ی «فَامِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِه وزالُّورِ الَّذی اَنْزَلْنا وَاللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ»(4)
20 . تفسیر آیه ی «اِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْاوُلی»(5)
21 . احکام قرآن
ص: 215
22 . رساله ی فوز فیضی در بیان جبر و تفویض و امر بین الامرین.
آغاز رساله چنین است: «بسم اللّه الرحمن الرحیم الحمد للّه رب العالمین و صلی اللّه علی محمد و آله. اما بعد، غرض از نگارش این رساله که مسمّی به فوز فیضی است، بیان جبر و تفویض و امر بین الامرین است از لحاظ قرآن کریم و احادیث متواتره و عقل سلیم و شرع انور مآلاً فوز عظیم و فیض ربّ کریم. ..... خواننده محترم باید بداند که دانشمندان اسلامی از اشاعره(جبریین) و معتزله(تفویضیین) و معتقدان به حضرت امام صادق علیه السلام(شیعه اثناعشری) و فرق دیگر اسلامی و غیراسلامی، مطالعه بسیار به طور مفصل یا مجمل، به عربی و فارسی، مستقلاً یا ضمن کتب و بحث های کلامی و دینی درباره جبر و تفویض و امر بین الامرین نوشته اند.... و هر سه طایفه باختلاف در مقابل معظلاتی قرار گرفته اند که هیچ راه استخلاص و فرار آنها را نیافته اند و بعقیده ی این نگارنده از ابتدای امر درباره ی این مسأله راه غیرمطلوب را پیش گرفته اند و باید از قرآن و فیض شامل خداوند جدّاً خواسته باشند تا مشکل آنها حل شود....».
23 . رساله ی اصول دین به زبان روان و همراه با تمثیل و استنتاج در هر فصل می باشد. این رساله مفصل بوده و شامل مباحث زیر می شود:
لزوم دین برای بشر، دین تنها برنامه ی عمل و حافظ نظم، اصول و فروع دین، اسلام و ایمان، توحید، دلایل توحید، صفات خداوند، عدل، طاعت و محبت خدا، نبوت عامه، امتیازات پیغمبر، نیل به مقام نبوّت، نبوت خاصه، آداب پیامبر خاتم(ص)، عقل و سیاست پیامبر خاتم(ص)، معجزات پیامبر خاتم(ص)، شرح معجزه بودن قرآن، امامت مطلقه، امامت خاصه، دلیل بر امامت علی بن ابی طالب علیه السلام، دلیل عام بر امامت تمام امامان علیهم السلام.
ص: 216
24 . رساله ی امروز و فردا .
مؤلف در مقدمه ی، در بیان انگیزه ی تألیف این کتاب می نویسد:
«در این زمان که سال 1392 هجری قمری است، غبار و تیرگی خاطرها در نتیجه نادانی و جهالت نسبت به واقعیات عوالم صنع الهی که طبعاً پرده و حجاب ضخیمی میان قوت عقل و قدرت فکر صحیح و خواست و تمایل و عمل افراد به وجود آورده و جز محسوس و ماده و منافع امروز چیز دیگری باعث کار و رفتار و گفتار آنان نیست، بسیار مشکل است که بتوان با نگارش حقیقت و نشر حقایق از غبار تیرگی افهام کاست بخصوص که بیان حقیقت هم کار انسانی نیست و چون جهالت افراد، خود دارای اثرات محدود کننده و نتایج شکننده است در همه ی امور، طبعاً نسبت به زبان و قلم هم اثر گذاشته، مع الوصف با اتکای به قدرت خداوند که اصل حقایق است و با اتکال به نیروی حقیقت و نورانیّت قرآن که هم حق است و هم کلام حق تعالی است به نگارش این کتاب که به نام زودگذر او امروز و فردا نامیده شده است می پردازم و از حق جلّ و علّا یاری و توفیق می طلبم. مقصود از نگارش که تمام مطالب این کتاب بر محور آن دور می زند، این است که تفاوت مکتب انبیا و راهی را که به امر خداوند متعال، انبیاء به بشر نمایاندند با مکتب کسانی که امروز افراد و اجتماعات را به زر یا به زور یا تبلیغ به دنبال خود و در راه مخالف حق می کشانند تا حد امکان روشن شود....».
این کتاب مشتمل بر چهل فصل و یک مقدمه و یک تذکر است. عناوین فصول آن عبارت است از:
1 - خداشناسی 2 - معاد 3 - مرگ 4 - رسالت 5 - نبوت حضرت محمد صلی اللّه علیه و آله 6 - قرآن 7 - اعجاز 8 - بعضی از موارد اعجاز در قرآن 9 - معنای اسلام 10 - معنای ایمان 11 - عوامل سعادت 12 - عوامل شقاوت 13 - مطالعه حالات جامعه
ص: 217
14 - اقوال و مکاتیب 15 - معرفت 16 - اتحاد 17 - اختلاف 18 - عدالت 19 - فرق زن و مرد 20 - حقوق یک خانواده 21 - طرز تفکر 22 - اخلاق 23 - روش عمل و کار 24 - تقسیم اوقات 25 - تقسیم افراد 26 - تقسیم جماعات 27 - وضع گذشته 28 - وضع حاضر 29 - پیش بینی اوضاع آینده 30 - شناخت اشخاص 31 - شناخت علائم راه 32 - امید 33 - بیم 34 - تقوی 35 - طاعت 36 - استقامت 37 - تاریخ 38 - علم 39 - دنیا 40 - آخرت.
25 . رساله ای مشتمل بر موضوعات متنوع فقهی، کلامی، اخلاقی و حکمی. این رساله مشتمل بر سی فصل به بیان زیر است:
1 - نظم 2 - ایمان و اسلام 3 - عبادت و معصیت 4 - ضامن بقا 5 - معرفت 6 - صراط مستقیم 7 - دنیا و آخرت 8 - عدالت و ظلم 9 - نعمت و نقمت 10 - فقر و غنا 11 -
قوه و ضعف 12 - کم و کیف 13 - شهوت و غضب 14 - انسان و بهایم 15 - حیات و ممات 16
- عقل و وهم 17 - علم جهل 18 - خدا و خلق 19 - کتاب گفتار 20 - امامت و مقتدی 21 - اصلاح و تخریب 22 - سمع و بصر 23 - طهارت و پلیدی 24 - جهاد و دفاع 25 -
یقین و ظن 26 - نوم و یقظه 27 - زمان و حرکت 28 - بسط و قبض 29 - دعا و ثنا 30 - جشن و عزا
26 . رساله در ردّ شبهات وارده بر مهدویّت، مؤلف در مقدمه ی این رساله با اشاره به اینکه با جزوه ای برخورد کرده که نویسنده ی آن بر اساس آیه ای از قرآن به ردّ مهدویت مبادرت ورزیده است، به بیان شرایط و چگونگی استفاده از قرآن و استخراج عقاید از آن پرداخته و دیدگاه نویسنده را ردّ کرده است.
27 . پندنامه های اخلاقی به فرزندان و نزدیکان. مؤلف در این رساله، به پند و اندرز فرزندان و آشنایان خود پرداخته و توجه آنها را به برخی مسائل اعتقادی و رعایت قواعد مهم اخلاقی جلب نموده است.
ص: 218
28 . رساله ی دانش بشر و نفس و روح انسانی. آغاز رساله چنین است: «شکی نیست که حقیقت انسان بستگی به امری دارد که آن را نفس و روح بری می نامند و اطلاعات بشر از این امر از دو جنبه کسب اهمیت می کند: اول اینکه مستقیماً مربوط به زندگی و حیات خود بشر است و مسلماً روشن شدن این موضوع در خوشی و طرز زندگی انسان مؤثر است و دوم اینکه مرتبه ی جماد و نبات و حیوان نازل تر و پایین تر از حقیقت انسان است و روی این اصل اگر اطلاعات نسبت به روح و نفس بدست آید در عالم دانش ارزش بیشتری دارد....».
29 . رساله ی جهان دانش و حیات و زندگی. مؤلف این رساله را در روز جمعه ششم مردادماه 1340 شمسی برابر با 14 صفرالمظفر نوشته و آغاز آن چنین است: «اگر اندکی توجه و دقت شود در اطراف معقولات و موجودات مشهود و محسوسات موجود و متن و حاشیه ی زندگی خود را نیز عمیقاً مورد مطالعه قرار دهیم به یک اصل مسلّم و روشن، یقین پیدا می کنیم که آن
اصل در بسیاری از امور علمی و در کلیه شوون زندگی، راهنمای همیشگی و ثابت و حقیقی است و آن اصل پربرکت و اصیل، عبارت از حقیقتی است که از آن به کلمه حیات و زندگی تعبیر می شود....».
30 . رساله در عالم مثال
31 . رساله در عالم ارواح
32 . حواشی بر اسفار الاربعه ملاصدرا 33 . حواشی بر شرح منظومه سبزواری 34 . حواشی بر شرح اسماءالحسنی سبزواری
ص: 219
35 . شرح حدیث شریف «حاسِبوا قبل ان یُحاسبوا»
36 . شرح حدیث شریف «الصوم لی و انا اجزی علیه»
37 . شرح حدیث شریف «ان تصوموا خیرٌ لکم»
38 . شرح حدیث شریف «الدنیا مزرعة الآخرة»
39 . رساله ی نکات و خاطرات. آغاز این رساله چنین است: «بسم اللّه الرحمن الرحیم. بنام آنکه جان را فکرت آموخت، چراغ دل بنور جان برافروخت. در روز سیزدهم رجب(میلاد مسعود حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام) سال 1375 ق. مطابق ششم اسفند 1334 ساعت یازده بامداد در قله کوه آتشگاه اصفهان. نگارش این مجموعه به نام نکات و خاطرات آغاز گردید و از خداوند، استمداد و توفیق انجام این خدمت علمی را به دوستان و همفکران خود می طلبم.»
این مجموعه شامل موضوعات متنوع و مطالب بسیاری است که به برخی از آن ها اشاره می شود:
توضیح العجله من الشیطان، ذکر احادیثی از اهل بیت علیهم السلام درباره ی برخورد درست با مردم، گردآوری نکات مهم تاریخی و اجتماعی از دائره المعارف فرید وجدی، دلیل بر واقعی نبودن دنیا، درباره ی ولایت و شجره طیّبه، مبحثی درباره آیات آغازین سِفْر خروج تورات، تفسیر آیاتی از قرآن کریم، اشعاری از مؤلف، ابیاتی از مثنوی مولوی.
40 . رساله ی نوروز یا روز نو. مؤلف در این رساله با تقسیم نوروز به نوروز خاص و نوروز عام و توضیح آن، به بیان داستان تاریخی نوروز و اهمیت آن و برخی آداب و
ص: 220
شرایط آن پرداخته است.
41 . مکاتبات مؤلف با امام خمینی
42 . یادداشت های شخصی مؤلف
43 . تألیف مقدمه ی کتاب «روش خوشبختی» بانوی مجتهده ایرانی 44 . اشعاری از مؤلف. ایشان در لابلای برخی از رسائل یا یادداشت های شخصی خود، اشعاری را که با ذکر تاریخ و زمان آن سروده، آورده است. در این جا چند بیتی که مؤلف در مدح حضرت امیر مؤمنان علیه السلام سروده است را می آوریم:
تراوش قریحه نورالدین قودجانی در نوزدهم رمضان 1393
گر بگویم آفتابی یا علی گویند از آن روشن تر است
ور بگویم رهبری گویند فزون از رهبر است
گر که نزد عاقلان گویم دَهُم عقل است علی
جمله گویندم که بر کل عقول او سرور است
گر تو را هفت آسمان خوانم که آمد در نبی
هاتف از بالا همی گوید علی روشنگر است
گر بگویم آدمی باشد علی بی نقص و عیب
گویند اندر آدمی عیب است علی اخر فِرِشْتَه اسْتْ
23/11/52
قصیده ای دیگر از آیت اللّه قودجانی
روزگاری است کنون تیره و تاریک و سیاه
کار افراد بشر جمله هدر عمر تباه
ص: 221
نه ز هم نوع گُمان مدد و چشم امید
نه فروغی که بجویند رهی سوی اِله
همه بیچاره و سرگشته و رنجور مزاج
همه پژمرده و افسرده و وامانده ز راه
آسمان خشک و زمین خشک و نفس خشک تر است
که نروید ز زمین دلمان ناله و آه
نه رعیت دل خوش دارد و نه راعی آن
نگران بسکه گدا و نگران تر زو شاه
بِچُه سو روی کند جم غفیر بشری
به که از سیل حوادث ببرند جمله پناه
قلعه هستی هرکس ز همه سو محصور
قید و بند و الم و غصه شدندیش سپاه
نیمی از هستی مظلوم شده طعمه ی غیر
تا شود نیم دگر صرف حمایت از جاه
آنچه ز اوضاع جهان هیچ نیاید بحساب
عمرهایی که تلف بیهُده شد بهر رفاه
شیوه شیطنت و مغلطه کاری هر روز
بکند با الفی قامت، کُه را چون کاه
یا زِ کاهی برباید الف و عکس کند
تا گهی باز نماید کُهِ سَر برده نماه
14/8/1341
ص: 222
مرحوم آیت اللّه حاج شیخ نورالدین از دوستان نزدیک و هم مباحثه ی خصوصی امام بود و مکاتباتی نیز با ایشان داشته است. یکی از علمای معاصر اصفهان از قول مرحوم اشنی نقل می کند که روزی یکی از آقایان به مزاح به امام می گوید: نمی خواهید به ما سوری بدهید؟ ایشان شوخی را جدّی گرفته و فرمود: چرا می خواهم سور بدهم. یکی دیگر از آقایان می گوید: اگر قرار است سور بدهید بهتر آن که در جای خوش آب و هوایی باشد و من، خمین را پیشنهاد می کنم! ایشان هم در پاسخ می گوید که مانعی ندارد. پس از چند روز، امام وسیله ای تهیه کرده و با آقایان به طرف خمین می روند. هنگامی که به دلیجان می رسند ماشین خراب شده و راننده و کمک راننده دست به کار تعمیر آن می شوند، در این فاصله آقایان که از ماشین پیاده شده بودند، برای سرگرمی عمامه های خود را باز کرده و دو باره می بستند. امام که برای تجدید وضو رفته و برگشته بود، از این کار بسیار ناراحت می شود. یکی از همراهان که ناراحتی ایشان را می بیند می گوید: آقا، نه دعوتی شما را می خواهیم و نه این ناراحتی را! امام در پاسخ می فرماید: «دلم به حال شما می سوزد که چرا این فرصت ها را این گونه از دست می دهید؟ می توانستید به جای این کار بی ثمر، یک فرع فقهی مطرح کنید و با یکدیگر بحث کنید.»(1)
آیت اللّه آقای حاج شیخ نورالدین قودجانی أشنی که پیشتر نیز به ناراحتی قلبی مبتلا بوده و یکبار در سال 1355 ش.(1396 ق) دچار حمله قلبی شده بود، سرانجام
ص: 223
در ساعت های آغازین روز دوازدهم ذی قعده ی سال 1398 ق. برابر با بیست و سوم مهرماه 1357 ش. دچار سکته قلبی شد و از هم و غمّ دنیا آسوده گشت. همسر گرامی ایشان درباره سبب فوت ناگهانی معظم له نقل کردند که حال عمومی آیت اللّه قودجانی در چند روز قبل از وفاتشان، خوب بود و مشکل خاصی نداشتند اما از شب قبل از وفات مقداری اظهار ناراحتی کردند و صبح زود روز بعد، با اینکه شیوه ی ایشان این بود که هر روز مقداری در حیاط منزلشان پیاده روی می کردند، نتوانستند این کار را مثل روزهای قبل انجام دهند و به اتاق خود برگشتند. پس سراغ رادیو رفتند و یک مرتبه من دیدم که آقا دستشان را خیلی محکم بر روی دست و زانویشان زدند و بعداً متوجه شدم که ایشان خبر تبعید امام از عراق به پاریس را از اخبار شنیده و بسیار ناراحت شده اند و چندین بار پشت سر هم گفتند که این ها می خواهند آقای خمینی را بکشند، این ها می خواهند هواپیمای ایشان را ساقط کنند....! بعد از این بود که آقا که خیلی منقلب شده بودند قصد بیرون رفتن از منزل را کردند که من به ایشان گفتم حال شما خوب نیست، چطور می خواهید بیرون بروید و نهایتاً استخاره ی ایشان برای بیرون رفتن از منزل بد آمد. آقا همین طور با حالت ناراحتی، به پشتی خود تکیه داده بودند و من مشغول تهیه صبحانه ی ایشان بودم و تصور می کردم که ایشان خواب رفته اند. چندین بار ایشان را صدا زدم که بلند شوید، صبحانه آماده است. امّا بیدار نشدند. همان ساعتی که ما فکر می کردیم آقا خوابند،به راحتی و آسودگی، به خواب ابدی رفته بودند.
پیکر آن مرحوم پس از تشییع و اقامه نماز توسط مرحوم آیت اللّه آقا میرزا دهکردی، در تکیه ی میرزا ابوالمعالی کلباسی، در داخل بقعه جنب قبر پدر بزرگوارش دفن گردید. رحمةاللّه علیه رحمة واسعه
بر روی سنگ قبر وی جملات زیر نقش بسته است:
ص: 224
«کلّ من علیها فان هذا مرقد المرحوم المبرور العلامة الحجة شیخ الفقهاء و الحکماء و الخطباء و العارف الربانی آیةاللّه الحاج الشیخ نورالدین الاشنی ابن المرحوم الشیخ محمدحسین طاب رمسهما المتوفی فی 12 ذی القعدة سنة ثمان و تسعین ثلاثمائة بعد الالف 1398»
مرحوم آیت اللّه قودجانی أشنی از همسر بزرگوار خود حاجیه خانم آقا کثیری صاحب دو فرزند پسر به نام های: آصف و اسعد و چهار دختر گردید.
ص: 225
وی فرزند عالم فاضل مرحوم حاج میرزا عبدالرزاق رشتی(داماد حاج سید جعفر بیدآبادی متوفی 1320 ق. در نجف اشرف) و نواده ی حاج محمدکاظم و حفید حکیم متأله نامدار حاج محمد جعفر لنگرودی اصفهانی - شاگرد آخوند ملا علی نوری و مؤلف شرح مشاعر - است.
حاج آقا مرتضی در حدود سال 1300 ق. در اصفهان دیده به جهان گشود و احتمالاً از محضر بزرگانی مانند: آخوند کاشی، جهانگیر خان قشقایی، سید محمد باقر درچه ای و دیگران استفاده کرد. وی عالمی عامل، خلیق، زاهد عباد و متقی بود و احترام و جایگاه خاصی نزد عموم اهالی اصفهان از علما و مؤمنین داشت و محفل او، مجمع فضلا و دانشمندان بوده است. حاج آقا مرتضی رشتی که داماد عالم جلیل مرحوم حاج آقا جمال الدین نجفی مسجد شاهی بود در اصفهان از دنیا رفت و نخست در داخل بقعه ی میرزا ابوالمعالی به خاک سپرده شد و پس از سالیانی چند، پیکرش به نجف اشرف منتقل گردید. فرزند وی نیز به نام آقا میرزا محمد علی رشتی، متوفی به سال 1400 ق. داخل بقعه در جوار پدر آرمید.(1)
ص: 226
فرزند مرحوم ملاّمحسن سدهی است که در سده به دنیا آمد و عالمی فاضل، زاهد و متّقی بوده و از دانشمندان نامدار سده به شمار می رفته است. وی از شاگردان میرزا ابوالمعالی کلباسی و جمعی دیگر از علمای اصفهان بوده و در فروشان به اقامه ی جماعت می پرداخته است. ایشان معتمد و مرجع حل مشکلات مردم و نیازمندی های آن ها در منطقه مذکور بوده و به دیگر شؤون روحانیت نیز اشتغال داشته است. ملا مصطفی فروشانی پس از وفات در صحن تکیه ی استادش میرزا ابوالمعالی دفن گردید. وی پدر عالم جلیل القدر، فقیه زاهد و مدرّس نامدار حوزه علمیه اصفهان مرحوم آیت الله حاج شیخ احمد فیاض سدهی (1324 - 1407 ق.) است.(1)
سیّد محمّد حسن معروف به سیّد حسن واعظ کاشی و ملقّب به سلطان الواعظین از دانشمندان و اعلام اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری به شمار می رود. وی در حدود پیش از سال 1250 ق. در کاشان دیده به جهان گشود. نام پدر او سیّد محمّد موسوی کاشانی(2) بوده و آگاهی دیگری درباره ی پدر و نیاکانش در دست نیست. وی ظاهراً علوم مقدماتی را در کاشان خوانده و سپس راهی دارالعلم اصفهان
ص: 227
شد تا از محضر فقیهان و حکیمان نامدار آن استفاده نماید. از اساتید او تنها از فقیه اصولی و عالم رجالی، محدّث و مفسّر نامی علّامه میرزا ابوالمعالی کلباسی، نام برده شده است.(1) در زمانی که سیّد کاشی در اصفهان به تحصیل علم مشغول بود، بزرگانی مانند حضرات آیات: شیخ محمّدباقر نجفی، آخوند کاشی، علمای خاندان خوانساری چهارسویی، شاگردان حوزه ی آخوند ملا علی نوری، میرزا محمدحسن نجفی، ملا محمدباقر فشارکی و بسیاری از عالمان دیگر به تدریس و تربیت دانش پژوهان اشتغال داشته اند و به نظر می رسد که سیّد حسن کاشی نیز از محضر بسیاری از آنها، استفاده کرده باشد.
حاج سیّد حسن کاشی، از اساتید علوم عقلی و نقلی در اصفهان استفاده ی بسیاری نمود و خود، در علوم و دانش های مختلف مانند فقه، تاریخ و کلام، صاحب نظر گردید. از آثاری که از ایشان در زمینه های متنوع فقه، کلام، تاریخ، اخلاق و تفسیر باقی مانده، به خوبی می توان به فضل، تبحّر، تتبّع و گستردگی معلوماتش پی برد.
از القاب مشهور حاج سیّد حسن کاشانی که بعضاً به همین عنوان نیز شناخته می شود، لقب سلطان الواعظین می باشد. در احوال او نقل شده که از همان دوران کودکی و نوجوانی به وعظ و خطابه علاقمند بوده است به طوری که از سن پانزده
ص: 228
سالگی به سخنرانی و ارشاد مردم، همّت گماشته است.(1) حاج سیّد حسن، در قدرت بیان و فصاحت کلام، کم نظیر بوده و از مشاهیر گویندگان و خطبا و رؤسای اهل منبر اصفهان به شمار می رفته است.(2) ایشان سالیان متمادی، از طریق وعظ و خطابه، به هدایت و ارشاد مؤمنین اشتغال داشته و به مدح فضایل و ذکر مصائب اهل بیت علیهم السلام می پرداخته است. فقیه حکیم علّامه حاج آقا رحیم ارباب اصفهانی که خود، پای منبر حاج سید حسن واعظ بوده و از مواعظ و خطابه های او استفاده می برده است نقل می فرماید که مرحوم کاشی در منبرهای خود به ذکر مصائب اهل بیت می پرداخت و گریه و زاری شدید و ناله های اندوهناکی سر می داد.(3) تبحّر حاج سید حسن در وعظ و تسلط کم نظیرش بر خطابه باعث شد که واژه ی واعظ جزء لقب او قرار گرفته و رئیس گویندگان و امیر سخنوران شناخته شود.
از مرحوم سلطان الواعظین، چندین اثر به شرح ذیل باقی مانده است:
در این کتاب، آیه های قرآن کریم را در موضوع های مختلف، دسته بندی کرده و همچنین راجع به آیات ناسخ و منسوخ و ترجمه بعضی از لغات مشکل به فارسی و پاره ای مطالب قرآنی دیگر را گردآوری کرده است. مؤلف در این اثر، آیات اعتقادی و اخلاقی را در دوازده باب به روش موضوعی برای واعظان و سخنگویان تنظیم کرده
ص: 229
و این کتاب را در سن 55 سالگی پس از کتاب دیگرش، منهج الواعظین.....» تألیف نموده است.
آغاز کتاب: «الحمد للّه الذی فتح علی العالمین بمفتاح فاتحه کتابه ابواب النعماء و جعل ذبح البقرة الصفراء هدایة لآل عمران من الرّجال و النّساء» انجام آن: «قیل هی مکیّة لا ناسخ فیها و لا منسوخ و کذا معوذتین و اختلف فی نزولهما» چند نسخه از این کتاب در برخی از کتابخانه های معتبر قم موجود است.(1)
در این کتاب، مطالبی پیرامون لزوم اطاعت امر سلطان وقت ناصرالدین شاه قاجار و ظلّ السلطان نوشته بوده و نشر آن رساله سبب تکفیر وی شده است. این کتاب در سال 1295 ق. به سرمایه ی ظلّ السلطان حاکم وقت اصفهان، چاپ و منتشر گردید.(2)
در این کتاب درباره ی امر به معروف و نهی از منکر و نکوهش کذب و غیب و نمامی و تهمت و شمه ای از مناقب و فضل علمای دین نوشته شده است. این رساله دارای یک مقدمه، چهار مقاله و یک خاتمه است و مؤلف آن را به منظور دفع تهمت تکفیر از خود نگاشته است.(3)
مؤلف، این کتاب را پیش از ینابیع الحیاة و ظاهراً نخستین کتابی باشد که نوشته است. وی در رساله ی امر به معروف و نهی از منکر از کتاب منهج الواعظین و آثار
ص: 230
دیگرش یاد می کند.(1)
5 . رساله ای از حاج سید حسن کاشی در جواب نامه ی حاج ملا علی کنی(2)
همانطور که پیشتر گفته شد، سیّد کاشی رساله ی با نام مواعظ حسنه ظاهراً به دستور ظل السّلطان در سال 1295 ق. نوشته که به خرج و سرمایه ی او نیز چاپ و منتشر شده است. آنچه نام وی را مشهور خاص و عام کرد، انتشار همین رساله بود چرا که او در این کتاب، در تفسیر آیه ی شریفه ی «اطیعوا اللّه و اطیعوا الرّسول و اولی الامر منکم»(3)، آن را به حکام و سلاطین تفسیر نموده و عبارات آن موهم این بود که پادشاه(ناصرالدین شاه قاجار و ظلّ السلطان حاکم مستبد اصفهان) از مصادیق اولی الامرند و اطاعتشان لازم می باشد. نشر این رساله در بین علما و مجتهدین عصر، سر و صدایی راه انداخت و موجب شد برخی از فقهای آن عصر، او را تخطئه و تکفیر کنند. از جمله فقیهان و مجتهدان نامداری که حکم به تفسیق و تکفیر او نمودند می توان به حضرات آیات عظام: میرزا محمدهاشم چهارسویی، صاحب روضات، میرزا محمدحسن نجفی اصفهانی و حاج سیّد علی اکبر فال اسیری شیرازی اشاره کرد.(4) سیّد کاشی از ترس عواقبِ فتوای مفتیان شه، فرار را بر قرار ترجیح داد و به دارالخلافه(تهران) گریخت و برای حفظ جان خود در سال 1305 ق. به علما و مجتهدین عراق و سایر شهرهای ایران متوسل شد تا از آنان در تبرئه ی خود کمک
ص: 231
بگیرد. سید حسن خیلی زود برای تطهیر و تبرئه ی خود اقدام نمود و به جمیع وسائل ممکن، متشبث شد و نامه ها نوشته و سفرها کرده و همگان را به یاری خود خواند و عقاید حقه ی خود را عرضه داشت با اینکه سیّد کاشی، از احترام به سلطان وقت و حکومت زمان، دست برنداشت. با این وجود بسیاری از مراجع و بزرگان به یاری اش شتافته و او را تبرئه کردند.(1) سیّد کاشی برای تبرئه ی خود، آن رساله را به نظر چند نفر از علمای بزرگ رسانید و از آنان خواست که نظریه ی خود را درباره ی او و رساله اش بنویسند. آنان او را تبرئه کرده و گفتند: مقصودش، لزوم اطاعت سلطان نبوده بلکه می خواسته مطلب صحیحی را بیان کند ولی عبارات او نارسا بوده که باعث چنین توهّمی شده است.(2)
سیّد کاشی پس از دریافت گواهی ها و نامه های متعدد از علما و فقها، به اَشکال مختلف، آن ها را تکثیر و نشر داد که صورت تمامی آن ها د رخاتمه ی رساله ی او امر به معروف و نهی از منکر آمده است.(3) در رساله ی جداگانه ای نیز - که چاپ هم شده است - نوشته های گروهی از علمای اصفهان و کاشان و غیره در تبرئه ی سیّد کاشی، ذکر شده است. نام چند نفر از عالمان و فقیهانی که سیّد را تأئید و تبرئه کرده اند، عبارت است از حضراتِ آیات: حاج ملا علی کنی، آقا میرزا محمدتقی، میرزا ابوالقاسم مدرّس، حاج میرزا فخرالدین، آقا شیخ محمدتقی، حاج میرزا ابوالقاسم بن حجةالاسلام، میرزا ابوالقاسم بن محمد نراقی و ملا حبیب اللّه کاشانی.(4)
ص: 232
عالم محقق متتبع آیت اللّه آقای حاج سیّد محمدعلی روضاتی «دام ظلّه» - حفید صاحب روضات - که نسخه ی اصل رساله ی مذکور در اختیارشان است، در معرفی این رساله می نویسند: «... نسخه به خط مؤلف است و صورت نامه های علما [ که در خاتمه ی کتاب آمده] به خط کاتب می باشد. تاریخ تألیف و تحریر در نسخه نیست لکن برخی از نامه ها به تاریخ 1305 می باشد. تعداد اوراق اصل کتاب 70 ورق(140 صفحه).
آغاز رساله: بسمله الحمد للّه الذی جعل لسان العلماء مفتاحاً لبیان بدایع المعانی.... انجام: و لازم شد که به جهت رفع شکوک و شبهات از خواطر اهل ایمان و عموم شیعیان صورت این اوراق و رسائل، ثبت این رساله موجزه گردد تا مطالعه کنندگان بر سبیل حق مستقیم باشند و گمان بد به ذریّه طیّبه فاطمه «سَلام اللَّه علیها» نبرند و جمیع اصول ممهور در این سوداها در نزد داعی
حاضر است. هرکس می خواهد به نظر او می رسانم والسلام علی من اتبع الهدی. ورق 71 صورت نامه ای است از زبان مردم اصفهان به علمای نجف اشرف و سپس گواهی های علمای اعلام است و نامه های آنان تا ورق 115 .
پس از آن..... شرحی است که یکی از علمای عراق(ظ) درباره رساله ی اصلیه حاج سیّد حسن نگاشته و کلمات او را در آن رساله بعد(قوله. قوله) به فارسی شرح کرده و توضیح داده است و خلاصه، مطالب او را تأدیل و سیّد را از نسبت کفر و انحراف تبرئه نموده....»(1)
ص: 233
در میان احکام تکفیر و تفسیق که از سوی علما در حق سیّد کاشی صادر شد، فتوای صاحب روضات، در خور توجه جداگانه است. پس از آنکه گروهی از فقیهان نامدار اصفهان حکم کفر سیّد کاشی را صادر می کنند و سیّد از اصفهان متواری می شود و خبر به شهرهای دیگر از جمله تهران می رسد، عالم و مفتی نامی تهران مرحوم حاج ملا علی کنی، نامه ای به علّامه فقیه صاحب روضات نوشته و در خصوص سیّد از ایشان جویا می شود.(1) صاحب روضات که حتی در تحریر فتاوا هم بسیار فصیح و بلیغ می نوشته و تسلط کامل و آگاهی تمام بر ادب عربی و فارسی، نظماً و نثراً، داشته است، در پاسخ علامه کنی و دیگر کسانی که در خصوص کفر سیّد از ایشان سؤال کرده بودند، چنین می نویسد: «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم. این سیّد کاشی ناشی؛ مشغول به دین تراشی؛ یا در متن کفر است یا در حواشی».(2)
حاج سیّد حسن کاشی سرانجام موفق شد طوماری بلند بالا به دست خط و مُهر جمعی کثیر از علمای روزگار در تأئید ایمان و تأکید اسلام خویش ترتیب داده تا بلکه به جان امان یابد. بدین ترتیب با دریافت برائت نامه پس از دو سال به اصفهان بازگشت و بدین تمهید از مرگ رست اما باز لکه تفسیق و تکفیر همچنان برجای خود ماند و دیگر نتوانست آب رفته را به جوی باز آورد. گویند پس از بازگشت به اصفهان دیگر آن عنوان و شخصیت اولیه را نداشت و در این شهر به مرده نامی زیست تا آنکه جان
ص: 234
سپرد.(1)
البته همانطور که پیشتر از قول مرحوم آیت اللّه ارباب نقل شد، معظم له سال های آخر حیاتِ سید کاشی در اصفهان را درک کرده و تحت تأثیر منبرهای گیرا، مواعظ رسا و ناله های حزن آور سیّد بر مصائب اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته بوده است. بنابراین معلوم می شود که سیّد واعظ پس از بازگشت مجدد به اصفهان، از گفتار و کردار قبلی خود پشیمان شده و سرانجام نیز با اسلام و ایمان از دنیا رفت.(2)
سلطان الواعظین مرحوم حاج سید محمد حسن کاشانی سرانجام در روز نخست ماه ربیع الثانی سال 1320 ق. جان به جان آفرین تسلیم کرد و در تخت فولاد اصفهان، تکیه ی استادش میرزا ابوالمعالی کلباسی در اطاقی مخصوص(حجره دست راست) به خاک خفت. این حجره با دفن فرزند و اعقاب سیّد در آن، بعدها به مقبره ی خانوادگی ایشان مشهور شد.(3) گفتنی است که جنس سنگ قبر مرحوم آقا سید حسن کاشی از کاشی سبز رنگ بوده و از میان رفته است.
از نام و خاندان همسرِ مرحوم سیّد حسن کاشی، آگاهی نداریم، امّا چندین فرزند عالم، فاضل و صاحب اثر و تألیف داشته است که لقب و نام خانوادگی شان «مطهری»
ص: 235
بوده است. به نظر می رسد که سبب تغییر نام خانوادگی فرزندان سیّد، بدنامی او در جریان حادثه ی تکفیر بوده است. در هر حال، فرزندان سیّد که سادات جلیل القدری بوده اند، تا این اواخر در قید حیات بوده و دارای وعظ و منبر و خطابه بوده و با کمال احترام می زیسته اند.(1) نام فرزندان بلاواسطه ی سید کاشی عبارت است از:
1 . آقا سید اسداللّه ثقةالواعظین مطهری، واعظ فاضل و ادیب شاعر و از محترمین اهل منبر و مسلط در وعظ و خطابه بوده است. وی شخصیتی بسیار محترم و معتدل بوده و هیچ گونه انحراف و کج روی از او مشاهده نشده است. آقا سید اسداللّه دارای آثار و تألیفات بسیاری بوده که از آن ها در پشت جزوه ای که در ترجمه و شرح حدیث کسا به طبع رسانیده، چنین نام آورده است:
1 . آثار باقریه 2 . بغیةالامجاد فی لغات الاضداد 3 . ترجمه و شرح حدیث کساء 4 .
دررالثمین 5 . دیوان السادات 6 . سرور العباد فی صدق المعاد 7 . سلطان المقاتل 8 . کرامةالامة فی معرفة الائمه 9 . لئالی الصدف و خیرالتحف 10 . مجمع الاخران 11 . معاجزالاقرآن 12 . المعراجیه 13 . منتخب اللّغه و غیره.
ثقةالواعظین سرانجام در شب پنج شنبه 26 ذی حجه ی سال 1380 ق. برابر با 20 خرداد 1340 ش. وفات یافت و جنب پدر در داخل حجره ی مخصوص آرمید.(2) بر روی سنگ قبر وی - که جنس آن آهکی خاکستری و دارای آسیب دیدگی جزئی است - چنین نوشته شده است: «قد ارتحل من هذه الدار الفنا الی دارالکرامة اللّه العالم الربانی و الفاضل الصمدانی قدوة الواعظین و سیّد المتکلمین مرحوم المبرور السیّد اسداللّه مطهری ثقةالمحدثین طاب ثراه و جعل الجنه مثواه فی 20 خرداد 1340»
ص: 236
2 . آقا سید زین العابدین مطهری، ملقب به «افتخار الواعظین» عالم فاضل محدّث که بیش از هشتاد و پنج سال زیست و صاحب آثاری از جمله کتاب دفینةالدرر در امام زاده های اصفهان بود. وی پس از تحصیل در حوزه ی علمیه ی اصفهان به ارشاد مردم و ایراد وعظ و خطابه پرداخت و سرانجام در سوم رمضان المبارک سال 1360 ق. دار فانی را وداع گفت و در حجره ی پدر واقع در تکیه ی ابوالمعالی مدفون گردید.(1) بر روی سنگ قبرش نوشته شده است: آرامگاه مرحوم مغفور افتخار الواعظین سیّد زین العابدین المطهری ولد مرحوم سیّد حسن واعظ 3 رمضان 1360.
3 . حاج میرزا محمدعلی واعظ صالح محدث کامل، که تاریخ وفاتش معلوم نیست و نزد پدر و دو برادر دیگر دفن شده است.(2)
4 . دکتر سید جواد مطهری متوفی 14 تیرماه سال 1313 ش. و مدفون در تکیه ی ابوالمعالی.(3) بر روی سنگ قبر وی نوشته: وی فرزند سیّد حسن سلطان الذاکرین معرفی شده که ظاهراً همان سلطان الواعظین بوده است.
گفتنی است که ظاهراً از میان فرزندزادگان سید کاشی، هیچیک در کسوت روحانیت نبوده و برخی از آن ها دارای تحصیلات دانشگاهی بوده اند.
ص: 237
ص: 238
ص: 239
یکی از معروف ترین نوازندگان نی - از کهن ترین سازهای موسیقی بادی - مهدی اصفهانی معروف به مهدی نوایی فرزند حاج ملا علی اکبر(1) بوده است که در سال 1310 ق. / 1258 ش.(2) در اصفهان چشم به جهان گشود. مرحوم همایی می گوید وی از اهالی محله گلبهار اصفهان بوده است.(3) از دوران جوانی و نوجوانی وی اطلاع چندانی در دست نیست. آنچه هست اینکه با حرفه هایی مانند پیشه عطاری(4) روزگار می گذرانید.
شهرت نوایی بیشتر در زمینه موسیقی بوده است. چنانکه هرجا یادی از وی شده او را در ردیف نوازندگان مشهور نی زن یا نوازنده مشهور اصفهانی نام برده اند.(5) مرحوم همایی در همین زمینه نوایی را در فن موسیقی یگانه استاد در زمان خودش می داند.(6)
نوایی هنر موسیقی را در ابتدا در نزد سلیمان اصفهانی که نخستین استادش بود و
ص: 240
در همسایگی ایشان منزل داشت فرا گرفت.(1) و سپس نزد نایب اسداللّه هنر خود را تکمیل کرد.(2) نایب اسداللّه اهل اصفهان و از عجایب روزگارش بود و ملقّب به خداوندی(3) بوده است. همایی در مورد تأثیر سحرآمیز نوایش می نویسد: «چون دم در نی می دمید هر سنگدلی را از خود بی خود می ساخت.» و سپس اضافه می کند: «از بزرگان اهل فن شنیده ام که هیچ خواننده ای و نوازنده ای یارایی اینکه با او هم نوایی و هماهنگی کند نداشت.»(4)
نایب اسداللّه از نوازندگان هفت بند عصر ناصری بود که به دربار او راه یافت و در سبک و سیاق نوازندگی روش های ابتکاری داشت که مرحوم سپنتا به تفصیل آن را در کتاب تاریخ تحول ضبط موسیقی ایرانی آورده است.(5)
همین ویژگی ها بود که نایب اسداللّه را در بین اقران و هم ردیف های خود مشهور
ص: 241
گردانیده و سبب جذب کسانی چون مهدی نوایی شد که پرورش استعدادهای خود را در گرو تلمذ در محضر استاد می دانستند. به همین جهت بود که نوایی در اندک زمانی از ممتازان و برجسته ترین شاگردان استاد گردید.(1) اخلاق و منش استاد نایب اسداللّه در شاگردانش نیز اثر گذاشت؛(2) و باعث شد تا نوایی بر خلاف شهرتی که در هنر خود به دست آورد از مسلک درویشی و قرار گرفتن در کنار رفقای بینوایش دریغ نورزد و نوازندگی را تنها به صورت تفننی دنبال کند(3) و بیشتر وقتش را در بین دوستانش با نواختن نی سپری کند. بی دلیل نیست که مرحوم همایی می نویسد: «صفیر نای مهدی تا حدود یک فرسخ شنیده شده است حقیقتاً در هنر خود سحاری می کند. مهدی نوایی با افتتاح رادیو در سال 1319 ش. با دیگر هنرمندان و در دسته های هم نوایی ارائه برنامه های هنری فعالیت می کرد(4) و این فعالیت تا بیش از سال 1330 ش. ادامه یافت.(5)
خلاقیت های مهدی نوایی در این موارد محدود نبود بلکه بسیاری از طالبان نوازندگی نی در نزد وی شاگردی کرده و هرکدام خاطرات شیرینی از استاد خود به
ص: 242
یادگار دارند.» با این حال از بین این تعداد، شاگردان، نویسندگان، تنها به نام دو نفر از آنها اشاره کرده اند:
1) حسن کسایی: که از معروف ترین شاگردان مرحوم نوایی بوده است و خود از نوازندگان به نام ایرانی معاصر است. نویسندگان یکی از افتخارات استاد را در تربیت کسایی دانسته اند.(1) کسایی در شرح حال خود مدت شاگردی در نزد استاد را 3 ماه نوشته است.(2)
2) حسین یاوری: یکی دیگر از شاگردان معروف استاد نوایی بوده است که در ابتدا چند سالی را در خدمت نایب اسداللّه شاگردی کرده و پس از آن از طرف وی به نوایی که از شاگردان ممتاز وی بود معرفی شد و 5 سال نیز در نزد وی هنر نوازندگی نی را فرا گرفت. و چنانکه خود نوشته است به مدت 20 سال با استاد رفت و آمد داشته و از وی استفاده می کرده است وی در ارتباط با شاگردان استاد می نویسد: «غیر از من شاگردان دیگری نیز داشت.»(3)
به نظر می رسد استاد نوایی در شعر نیز چون نوازندگی(4) نی نوا یا نوایی تخلص می کرد و شاید اصلاً نوایی عنوانی بر شخصیت هنری او می باشد. اما برخلاف اعتراف نویسندگان به ذوق شاعری وی، تنها یک بیت زیر از نوایی باقی مانده است:
ص: 243
چه گزارش است یارب به تفنن نوایی
که به گوش دل بنالد به نوای بینوایی(1)
شاید بتوان گفت همین یک بیت شعر، مسلک درویشی و روح هنری شاعر را به گویی هم نوا و به هم مرتبط ساخته است.
اگرچه از سبک و روش نوازندگی نی استاد نوایی اطلاعات زیادی در دست نیست، به نظر می رسد با شاگردی در نزد نایب اسداللّه، شیوه نی هفت بند را نیز در سازهای خود می نواخته اند. برخی از آثار ضبط شده وی که در رادیو اجرا شده است اکنون موجود است.(2)
مهدی نوایی پس از عمری فعالیت هنری در تاریخ چهاردهم فروردین ماه سال 1326 ش. در اصفهان بدرود حیات گفت و در تکیه میرزا ابوالمعالی کلباسی در جوار مقبره آن علامه بزرگ با فاصله چند متری در شمال شرق بقعه به خاک سپرده شد. قبر مرحوم نوایی موجود و سنگ قبر مرمر سفید بالابسته و بر روی سطح سنگ نوشته مشخصات وی و نقوش تزئینی به شیوه امروزی حجاری شده است.
سنگ قبر آن مرحوم آهکی خاکستری در ابعاد 66 * 186 است و در حال حاضر فرسوده و آسیب دیده است. متن سنگ نوشته به خط نستعلیق است و عبارات زیر بر آن حکاکی شده است:
«جنت مکان محمد مهدی نوایی ولد مرحوم حاجی علی اکبر فی غره شهر جمادی الاولی 1366 مطابق 4 فروردین 1326.
یک از جمادی یک بود چهار فروردین
ز روی اهل حلقه ادب فتاد نگین
ص: 244
بزرگ ادیب که چشم پیر فلک
ندیده بود چو او پیش گوی و آخر بین
ز طبع شاد و دانش گلوش جاری
سخت سنج طبع و لطایف شیرین
نسیم پرورد فرخ نوا و موسیقی
نبود هیچ کس اندر حضور او غمگین
ز بهر فرمانش نهاده بودم گوش
که بشنوم آوازی از روضین
بناله خاست از جان بگفت
نوای نای نوایی رسید خلد برین
ص: 245
آقا میرزا موسی انصاری در سال 1273 ق. در اصفهان متولد شد. بیشترین شهرت وی در زمینه شعر و ادب و لغت بوده است. و به ویژه در هنر نویسندگی است. در احوالات وی ذکر شده که از اعضاء و استادان انجمن ادبی «شیدا» بوده و از انواع قوالب شعری غزل را ماهرانه می سروده است. در اشعار تلخیص انصاری می کرد. انصاری به شیخ الانصار هم شهرت داشته، که البته این لقب در هیچ کدام از منابع مکتوب نیامده و تنها بر روی سنگ قبرش این عنوان حکاکی شده است. صاحب عنوان علاوه بر تبحر در انواع ادبیات، دارای تألیفاتی بوده که با استناد به آنچه در منابع مکتوب آمده است عبارتند از:
1) دیوان اشعار 2) کتاب خلاصةاللغة این کتاب در ذی قعده سنه 1331 به چاپ رسید. شیخ الانصار در مقدمه این کتاب در باب علت تألیف کتاب و موضوعات و فواید آن می نویسد:
«لهذا این بنده از دانش عادی موسی انصاری برای مبتدیان مدارس جدید و محصن تسهیل یاد گرفتن زبان شیرین بیان از عربی و فارسی و ترکی که زبان متداول این زمان است بجمع این مختصر که منتخب از لغات است بترتیب مخصوصی و قواعد جدید که هر جدولش .... جامعیت دارد اقدام نمود.... و این جلد را دوره اول قرار دادیم و حتی المقدور ایجازاً بمفردات کلمات پرداختم و از قواعد مشکله چشم پوشیده که از یاد گرفتن لغات مندرجه صعوبتی پیدا و ملالتی حاصل نشود. بعون آللّه
ص: 246
نسخه دویم که محتوی بر قواعد علمیه لغت و مرکبات از سؤال و جواب باشد بطور مسهل و اکمل نوشته خواهد شد که مبتدی بتواند عبارت عربی را به فارسی و فارسی را به عربی ترجمه و تلفظ نماید. این کتاب در 96 صفحه به چاپ رسیده و جلد اول آن در دست است.(خلاصه اللغة - مقدمه)
3) انشاء جدید که از آن میان انشاء و کتاب خلاصة اللغة به چاپ رسیده است:
که می توان به نوع تخصص انصاری پی برد. متأسفانه از سبک شعری مرحوم انصاری و قوالب و نمونه های شعری شاعر اطلاعی در دست نیست. وی در روز چهارشنبه 22 محرم سنه 1360 ق. در اصفهان وفات یافت و در تکیه ابوالمعالی به خاک سپرده شد.(1) محل قبر آن مرحوم در ضلع شمالی تکیه و سنگ قبر از جنس مرمر زرد در ابعاد 35 * 52 سانتی متر باشد. متن سنگ نوشته به خط نستعلیق به شرح زیر است:
«هوالباقی
آرامگاه مرحوم موسی شیخ الاسلام
سال وفاتم ز خرد خواستم
گرچه نداند کس جز باریا
پا ز ادب لیگ نمود و بگفت
بشراک بالجنة انصاریا
محرم 1360.»
در شهر قمشه(شهرضا) متولد شد. از تاریخ تولد وی اطلاعی در دست نیست ولی
ص: 247
تحصیلات خود را در اصفهان گذرانید. و سپس به عنوان معلم و مدرس به تدریس در مدرسه گلبهار اشتغال ورزید. ولی به این امر نیز اکتفا نکرد وبه عنوان وکیل دعاوی در دادگستری مشغول به کار شد و تا آخر عمر در این مقام ایفای نقش کرد.
میرزا عبدالحسین علاوه بر شرکت در فعالیت های اجتماعی و تعلیم و تربیت و به تحقیق و تألیف نیز اشتغال داشت. آثاری از وی به جای مانده است که از آن جمله می توان به کتب زیر اشاره کرد:
1. تاریخ اسلام که به صورت جامع و مختصر برای مدارس تألیف شد. این کتاب در سال 1355 ق. به زیور طبع آراسته شد.
2. حواشی برقرآن کریم.
گویا صاحب عنوان تألیفات دیگری هم داشته است چرا که مرحوم مهدوی از کتب و تألیفات دیگر میرزا عبدالحسین هم یاد می کند ولی ذکری از نام آنها نمی کند.
مرحوم حکیم الهی، مردی الهی و عارف بود و در ادبیات فارسی و عربی دستی قوی داشت و شعر نیز نیکو می سرود.(1)
مرحوم حکیم الهی قمشه ای پس از عمری تکاپو در تاریخ 23 شوال 1352 ق. به دیار باقی شتافت و جسدش را در تکیه میرزا ابوالمعالی کلباسی به خاک سپردند. مرحوم مهدوی در کتب خود، ایشان را در زمره مدفونین تکیه سیّد العراقین آورده و تاریخ فوت نامبرده را 1355 ق. ثبت کرده است.(2) در حالی که با ثبت سنگ قبور تکیه ابوالمعالی، سنگ قبر ایشان در این تکیه پیدا شد و در تکیه سیّد العراقین قبری از نامبرده یافت نشد. هم اکنون سنگ قبر الهی قمشه ای در جنوب غربی تکیه ابوالمعالی
ص: 248
در سمت سکوی بالایی قرار دارد.
سنگ قبر آهکی، خاکستری است و شکستگی دارد و بر روی متن سنگ اشعاری از مرحوم الفت با ماده تاریخ حکاکی شده است.
از دیگر مشاهیر تکیه ابوالمعالی کلباسی می توان به افراد زیر اشاره کرد که مستندات ما با اکتفا به متن سنگ نوشته های مدفونین است:
استاد علی بدیع الصنایع: مشهور به «علی حاج جعفر»، از اساتید برجسته معماری و از بازماندگان نسل قدیم معماران هنرمند اصفهان بود.
وی در محله دردشت اصفهان به دنیا آمد و نزد پدرش استاد حاج جعفر به کاربنایی پرداخت و فنون معماری سنتی را به خوبی فراگرفت و استادی زبر دست شد. از آثار ارزنده به جای مانده از او معماری، ساخت و تعمیرات مساجد و ابنیه مهم از جمله مسجد سلام، مسجد آقای درچه ای و مسجد خواجه اعلم (همگی در حوالی میدان کهنه اصفهان) است. استاد علی، سرانجام در دوشنبه 5 ذیحجه 1382 ه. ق. چشم از جهان فرو بست و در تکیه میرزا ابوالمعالی به خاک سپرده شد. فرزندش جعفر بدیع الصنایع که در عنفوان جوانی به دیار باقی شتافت استعداد فوق العاده ای در فنون معماری از خود بروز داده بود و می توانست جانشین شایسته ای برای پدر باشد.
باقر خان عراقی: فرزند محمد انصار ترک همدانی، از چهره های آزادیخواه و مبارز عصر مشروطیت و پس از آن است.
وی در حدود سال 1289 ه . ق. در اصفهان به دنیا آمد. در 5 سالگی پدر را از دست داد اما تحصیلاتش را دنبال کرد و آنرا به پایان رساند و در اصفهان به تدریس پرداخت. وی پس از آشنایی با حیدرخان عمو اوغلی به سوسیالیسم تمایل نشان داد و به نهضت جنگل پیوست. وی در نبردهایی که در گیلان اتفاق افتاد و در طالش مجروح گردید و پس از مدتی در گذشت و جسدش در اصفهان تکیه میرزا ابوالمعالی
ص: 249
به خاک سپرده شد. باقر خان عراقی برادر بزرگتر تقی فداکار است.(1)
مرحوم حاج محمد مهدی مغزیان: فرزند حاج عبدالغفور، متولد 1270 ش. از افراد خیر و نیکو کار اصفهان بود. ایشان بانی و مؤسس مسجد بهشت در خیابان شهید آیت الله صدوقی (آپادانای سابق) می باشد. ساختمان این مسجد به سال 1346 ش. شروع و به سال 1354 ش. به اتمام رسید و توسط مرحوم آیت الله خراسانی و مرحوم حجة الاسلام شفتی، صیغه مسجد خوانده شد و نخستین نماز جماعت توسط حجة الاسلام شفتی در مسجد برپا گردید. مسجد بهشت در دوران انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی یکی از پایگاه های مهم و قوی انقلاب اسلامی بوده است. مرحوم مغزیان در طول عمر متوجه ذکر و عبادت و نماز شب و اعمال خیر بود و سرانجام در 28 جمادی الثانی 1399 ه. ق. از دنیا رفت و پیکر ایشان در جانب شمال شرقی تکیه ابوالمعالی دفن گردید.(2)
فهرست اسامی دیگر هنرمندان مدفون در تکیه ابوالمعالی عبارت است از:
استاد آقاجان کاشی پز فرزند آسیّد حسن از هنرمندان کاشی کار و کاشی ساز دوران قاجاریه و متوفی 1336 ق. و مدفون در جنوب غرب بقعه
میرزا عبداللّه ایلیاء کاشی ساز فرزند استاد آقاجان و دارای حرفه ی پدر، متوفی 1351 ق.
حاج ابوالقاسم ایلیاء کاشی ساز فرزند استاد آقاجان، متوفی 5 ربیع الاول 1369 و مدفون در جنوب غرب بقعه
حاج کریم شریفیان، فرزند قاسم مینیاتوریست، متوفی 1361 ش.(1403 ق) در
ص: 250
جنوب غرب تکیه
استاد مصطفی شریفیان، فرزند محمدحسین، استاد توانمند مینیاتور اصفهان، متوفی 1357 ش. و مدفون در جنوب غرب تکیه
ص: 251
ص: 252
دست خط میرزا ابوالمعالی کلباسی
ص: 253
دست خط میرزا ابوالمعالی از رسائل رجالی معظم له
ص: 254
دست خط میرزا ابوالمعالی از رسائل اصولی
ص: 255
بخشی از رسائل اصولی میرزا ابوالمعالی به خط معظم له
ص: 256
دست خط میرزا ابوالمعالی از رساله ی استصحاب
ص: 257
برگه ای از نسخه ی خطی بدر التمام به خط میرزا ابوالهدی
ص: 258
اجازه نامه ی میرزا ابوالهدی به شیخ عبدالحسین گروسی
ص: 259
پایان اجازه نامه ی میرزا ابوالهدی به شیخ گروسی
به خط مجیز
ص: 260
اجازه نامه ی میرزا ابوالهدی به آقا سید شهاب الدین مرعشی نجفی
ص: 261
رساله ای در اخلاق و مواعظ به خط میرزا ابوالمعالی و میرزا ابوالهدی
ص: 262
نوشتجات متفرقه به قلم میرزا ابوالمعالی
ص: 263
رساله ای در تجرّد نفس به خط میرزا ابوالهدی
ص: 264
آغاز رساله صلوة المسافر به خط میرزا جمال الدین کلباسی
ص: 265
پایان رساله صلوة المسافر به خط میرزا جمال الدین
ص: 266
رساله ای در معنا و معیار کفر به خامه ی میرزا ابوالهدی
ص: 267
رساله ای در باره ماهیت زخم چشم به قلم میرزا ابوالهدی
ص: 268
رساله ی هدایة المؤمنین میرزا ابوالهدی به خط معظم له
ص: 269
شرح احوال میرداماد از رسائل رجالی میرزا ابوالهدی
ص: 270
شرح احوال شیخ بهایی از رسائل رجالی میرزا ابوالهدی
ص: 271
فوائد رجالیه به خط میرزا ابوالهدی
ص: 272
رساله ای در تعریف و خصوصیات علم رجال از میرزا ابوالهدی
ص: 273
رساله ی میرزا ابوالهدی در توضیح کیفیت تقسیم ترکه بر وارث
ص: 274
رسائل فقهی میرزا ابوالهدی
ص: 275
شرح بخشی از روضه البهیه به قلم میرزا ابوالهدی
ص: 276
رساله ای در شرح خطبه ی حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام به خط میرزا ابوالهدی
ص: 277
بخشی از رساله ی میرزا ابوالهدی در نجوم و هیئت
ص: 278
بخشی از رسائل اصولی میرزا ابوالهدی
ص: 279
صفحه ای از تفسیر صدرالمتألهین شیرازی بر قرآن کریم
به خط زیبای میرزا جمال الدین کلباسی
ص: 280
پایان رساله ای فقهی به خط میرزا ابوالهدی
ص: 281
بحثی در باره کلام نفسی به خامه ی میرزا ابوالهدی
ص: 282
آغاز شرح ریاض المسائل به خط میرزا ابوالهدی
ص: 283
احوال معنوی میرزا ابوالهدی در کربلای معلّی به خط معظم له
ص: 284
دست خط مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد کلباسی
در باره تاریخ تولد و وفات پدر و نیاکان بزرگوارش
ص: 285
تقریظ آیت ا... سیّد صدر الدین صدر بر کتاب سماء المقال علامه میرزا ابوالهدی کلباسی
ص: 286
پایان کتاب سماء المقال به خط میرزا ابوالهدی
ص: 287
وقف نامه کتاب البشارات میرزا ابوالمعالی به خط معظم له
ص: 288
رساله ی میرزا ابوالمعالی در إعراب قرآن به خط معظم له
ص: 289
رساله ی سیر و سلوک میرزا ابوالهدی به خط معظم له
ص: 290
دست خط مرحوم حاج شیخ محمد حسین قودجانی اشنی (نامه به فرزند گرامی اش)
ص: 291
رساله ی دانش بشر به خط حاج شیخ نور الدین قودجانی اشنی
ص: 292
رساله ی جهان دانش و حیات و زندگی به خط حاج شیخ نورالدین قودجانی اشنی
ص: 293
رساله ای در فقه به خط حاج میرزا محمود مقتدایی
ص: 294
مکاشفه ای از میرزا ابوالهدی به خط معظم له
ص: 295
صورت قباله ی ازدواج آیت الله حاج شیخ نورالدین قودجانی اشنی که مهر و امضای برخی از مراجع و فقهای بزرگ در حواشی آن دیده می شود.
ص: 296
نامه ای از امام خمینی به مرحوم آیت الله حاج آقا نورالدین قودجانی
ص: 297
نمونه هایی از دست خط شریف آیت الله حاج آقا رحیم ارباب
ص: 298
تصویر استفتاء حاج شیخ محمد کلباسی
از زعیم اعظم آیت الله بروجردی و پاسخ معظم له
ص: 299
پاسخ زعیم اعظم آیت الله بروجردی به نامه ی مرحوم حاج شیخ محمد کلباسی
ص: 300
غزلی از حاج شیخ محمد ابن ابوالهدی کلباسی متخلص به پروانه
ص: 301
ص: 302
علامه میرزا ابوالهدی و علامه میرزا جمال الدین کلباسی
ص: 303
حاج میرزا رضا ملاباشی
فرزند بزرگ میرزا احمد
سمت چپ تصویر
مرحوم میرزا محمود ملاباشی
فرزند میرزا احمد
ص: 304
حاج آقا میرزا مهدی ملاباشی
پسر دوم حاج میرزا رضا
مرحوم حاج آقا صادق ملاباشی
آخرین پسر حاج میرزا رضا
ص: 305
از راست به چپ: مرحوم حاج محمد حسین ملاباشی - مرحوم حاج آقا تقی سمسار - مرحوم حاج آقا حبیب ا... ملاباشی و مرحوم سید محمد ملاباشی
فرزندان و (نفر دوم) داماد حاج آقا میرزا محمود بن میرزا احمد ملاباشی
حاج آقا شیخ محمد کلباسی
یگانه پسر حاج میرزا ابوالهدی
ص: 306
مرحوم حاج شیخ حاج شیخ محمد کلباسی«ره»
محمود مقتدایی داماد علامه حاج
میرزا جمال الدین کلباسی
حاج شیخ محمدحسین قودجانی اشنی«ره» حاج شیخ نور الدین قودجانی اشنی«ره»
ص: 307
از سمت چپ: حضرات آقایان مرحوم حاج سید ابوالحسن کتابی - جناب آقای حاج سید محمدعلی روضاتی«مدّظلّه» و مرحوم حاج شیخ محمدکلباسی(یگانه پسرعلامه میرزا ابوالهدی)
از سمت راست: مرحوم حاج شیخ محمد کلباسی - آیت ا.. حاج آقا رحیم ارباب
و آقای علی حجتی کرمانی
ص: 308
تصویر A6 در یک صفحه
مقبره و تکیه میرزا ابوالمعالی کلباسی
ص: 309
تصویر
A7 در یک صفحه
مقبره ی میرزا ابوالمعالی کلباسی
ص: 310
سنگ قبر میرزا ابوالمعالی کلباسی
و دو فرزندش میرزا جمال و میرزا ابوالهدی در داخل بقعه
بقعه ی حکیم فقیه ملا اسماعیل خواجویی
ص: 311
سنگ قبر میرزا ابوالعمالی کلباسی
ص: 312
ص: 313
مرحوم آیت الله حاج مرحوم آیت الله حاج
سید حسین بروجردی سید محمد باقر درچه ای
(متوفی 1380 ق) (متوفی 1342 ق)
مرحوم آیت الله مرحوم آیت الله حاج
حاج آقا رحیم ارباب شیخ محمد حسین نائینی
(متوفی 1396 ق) (متوفی 1355 ق)
ص: 314
مرحوم آیت الله حاج مرحوم آیت الله حاج
سید ابوالحسن اصفهانی سید محمدمهدی درچه ای
(متوفی 1365 ق) (متوفی 1364 ق)
مرحوم آیت الله مرحوم آیت الله حاج
آقا ضیاء الدین عراقی شیخ ابوالقاسم کبیر قمی
(متوفی 1361 ق) (متوفی 1369 ق)
ص: 315
مرحوم آیت الله مرحوم آیت الله حاج
حاج شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی سید محمد مدرس
(متوفی 1361 ق) (متوفی 1366 ق)
مرحوم آیت الله
حاج سید ابوالقاسم دهکردی
(متوفی 1353 ق)
ص: 316
ص: 317
آخوند کاشی، 51، 229
آشتیانی، یوسف(مستوفی الممالک)، 162
آغاباشی، 23
آقابزرگ، سیّد محمدعلی، 63
آقا رشتی، مصطفی، 166
آقا کثیری، حاجیه خانم، 226
آقای قزوینی، فضل اللّه، 166
ابطحی سدهی، سیّد محمدعلی، 65
ابطحی سدهی، سیّد محمدباقر، 156
ابطحی، سیّد محمدباقر موحد، 82
ابن ابی عمیر، 77
ابن الرّضا، سیّد محمود، 65
ابن حمزه بطائنی، 152
ابن شهرآشوب، 142
ابن طاوس، 142
ابن عقده، 142
ابن غضائری، 77
ابوالقاسم بن محمد نراقی، 233
ابی بکر الحضرمی، 77
ابی علی، 142
احمد الحسین، 77
احمد بن محمد، 78
ادیب، شیخ عباسعلی، 122، 210
اراکی، محمدعلی، 114، 156
ارباب، رحیم، 62، 126، 156، 157، 165، 167، 202، 204، 206، 209، 230، 236
اردستانی، سیّد محمدحسین، 63
اردکانی، فاضل، 46
اردکانی، مرتضی، 110، 122، 210
اسحاق بن موسی بن جعفرعلیهم السلام، 110
اسداللّه بن حسین، 62
اسیری شیرازی، سیّد علی اکبرخان، 232
اصفهانی خاتون آبادی، محمدصادق، 162
اصفهانی، سلیمان، 241
اصفهانی، سیّد ابوالحسن مدیسه ای، 61، 191، 192، 193
اصفهانی، شیخ الشریعه، 48، 118
اصفهانی، شیخ حاجی محمد، 135
[اصفهانی]، محمدکاظم، 121، 144
اعتمادالسلطنة، محمدحسن خان، 92
الحسین بن محمد، 76
ص: 318
الفت اصفهانی، محمدباقر، 166
امام زاده احمد، 165
امین العلما، محمدجعفر، 63
امین، بانوی مجتهده ایرانی، 222
امین عاملی، سیّد حسن، 94
امین، عفت الزمان، 214
انصاری اصفهانی، موسی خان، 22، 247
انیس آغا، 167
ایروانی، محمد، 187
ایلیا، آسیّد حسن، 251
ایلیا کاشی ساز، آقاجان، 22، 251
ایلیا کاشی ساز، ابوالقاسم، 22، 251
ایلیا کاشی ساز، عبداللّه، 22، 251
باباقاسم، 45
بحرالعلوم، سیّد محمدمهدی، 44، 124، 134
بدیع الصنایع، جعفر، 250
بدیع الصنایع، حاج جعفر، 250
بدیع الصنایع، علی، 22، 250
بروجردی، ابوالحسن، 64
بروجردی، سیّد حسین طباطبایی، 56، 58، 59، 60، 61، 62، 68، 105، 114، 119، 121، 128، 156، 165، 167، 202، 204
بروجردی، سیّد نوح الدین، 64
بروجردی، منیرالدین، 64، 119
بروجنی، سیّد محمدحسین، 63
بکایی جزی، علی، 65
بهبهانی، آقا محمدباقر، 124، 143
بهشتی، مصطفی، 156
بیان الواعظین، احمد، 142
بیدآبادی، آقا محمد، 152، 174، 175، 176
بیدآبادی، سیّد جعفر، 227
بیدآبادی، محمدجواد سرجویی، 119، 149، 152
بیدختی، ملّاعلی، 179
پارسا، 214
تابنده، سلطان حسین، 96
تاجر اصفهانی، محمدصادق، 195
ترک، آقا سیّد محمد، 196
ترک همدانی، محمدانصار، 250
تفرشی، سیّد علاءالدین، 162، 168
تفرشی، عبداللّه، 162
تفرشی، محمدعلی، 161، 162
تقی الدین حسن بن داود، 142
توانفر، 165
ثقةالاسلام، سیّد عبداللّه، 119
جابری انصاری، حسن خان، 64، 88، 95، 154
جابلقی بروجردی، سیّد رضا، 62
جرقویه ای، علی، 63
چهارسویی، سیّد حسن، 64
چهارسویی، سیّد محمدهاشم، 48، 49، 51، 104، 115، 117، 118، 155، 158، 164،
ص: 319
187، 232
چهارسویی، محمدهاشم، 187
حائری، مرتضی، 156
حاتمی لنکرانی، مجتبی، 121
حاجی کرباسی،ر کرباسی، حاج محمد ابراهیم
حافظ، 148
حایری یزدی، شیخ عبدالکریم، 111، 209
حجت کوه کمری، سیّد محمد، 209
حجةالاسلام شفتی، سیّد محمدباقر، 50، 66، 92، 93، 101، 124، 143، 144، 152، 155، 180، 186
حسین بن عبداللّه، 78
حسینی قزوینی، سیّد محمد، 141
حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام، 195
حضرت امام علی بن الحسین زین العابدین علیهما السلام ، 168
حضرت باقر العلوم علیه السلام ، 165
حضرت ثامن الائمه علی بن موسی الرضاعلیهما السلام، 145
حضرت حجةاللّه علیه السلام، 82، 134، 141، 148
حضرت رضاعلیه السلام ر حضرت ثامن الائمه
حضرت سیّد السّاجدین علیه السلام ر حضرت امام علی بن الحسین علیهما السلام
حضرت سیّدالشهداعلیه السلام، 57، 131
حضرت صادق علیه السلام، 56، 114، 217
حضرت فاطمه زهراعلیها السلام، 57، 114، 234
حضرت محمدصلی الله علیه وآله، 58، 67، 87، 217، 218
حضرت موسی بن جعفرعلیهما السلام، 183
حضرت یعسوب الدین علیهما السلام ر حضرت علی علیه السلام
حضرت عسکری علیه السلام، 78، 141
حضرت علی علیه السلام ، 90، 127، 134، 152، 172، 193، 217، 222
حفص بن غیاث، 77
حکیم، اسداللّه، 119
حکیم الهی، عبدالحسین، 22، 248
حکیم الهی، غلامرضا، 248
حکیم خراسانی، محمدر خراسانی، محمد حکیم
حماد بن عثمان، 76
حواریین، 57، 60، 92
خاتون آبادی، سیّد محمدصادق، 119، 209
خاتون آبادی، سیّد هاشم، 167
خاتون آبادی، میرزا هاشم، 166
خادم الشّریعه، سیّد ابوجعفر، 101، 155
خادم الشریعة، سیّد علی، 155
خادمی، حاجیه خانم، 132
خادمی، سیّد حسین، 113، 122، 155
خراسانی، آخوند ملّا محمدکاظم، 104، 106، 117، 118، 119، 128، 139، 180، 184،
ص: 320
202
خراسانی، سیّد حسن، 121، 143
خراسانی، سیّد محمدرضا، 122، 251
خراسانی، محمدحکیم، 165، 208
خراسانی، محمدقاسم، 171
خضر نبیّ علیه السلام، 39
خلیفه سلطانی، اسماعیل، 21
خلیلی طهرانی، حسین، 180، 187
خمینی، سیّد روح اللّه، 111، 114، 156، 210، 224، 225
خوئینی قزوینی، 48
خواجویی، ملّااسماعیل، 56، 89، 142، 146، 178
خوانساری، آقا حسین، 78
خوانساری، زین العابدین، 155
خوانساری، سیّد علی، 155
خوانساری، سیّد فخرالدین، 63
خوانساری، سیّد محمود، 64
خوانساری صفایی، سیّد احمد، 62
خوانساری، محمد، 155
خوانساری، محمدحسن، 64
خوانساری، محمدمهدی فاضل، 65
خورشید بیگم، 190
درایتی، محمدحسین، 82
درب امامی، بدیع، 46
درب کوشکی، ملّااسماعیل حکیم، 51، 119
درچه ای، سیّد محمدباقر، 61، 63، 119، 133، 152، 181، 201، 202، 205، 208، 227
درچه ای، سیّد محمدمهدی، 64
دزفولی، محمدطاهر، 48
دولت آبادی، ابوالقاسم، 65
دولت آبادی، حسن، 65
دولت آبادی، سیّد علی محمد، 65
دولت آبادی، مهدی، 64
دهکردی، سیّد ابوالقاسم، 43، 62، 119، 135، 166، 209
دهکردی، سیّد محمدباقر، 43، 49
دهکردی، میرزا، 225
راشد، شیخ حسینعلی، 167
رجایی، سیّد مهدی، 144
رحیم زاده، 203
رسولی، 20
رشتی، عبدالرزاق، 227
رشتی، محمدعلی، 227
رشتی، مرتضی، 22، 227
رشتی، میرزا حبیب اللّه، 187
رضاخان، 111، 203
رضوی، سیّد ابوالقاسم، 62
رضوی، سیّد حسین، 62
رکن الملک، سلیمان خان، 193، 194
روحانی، سیّد حسین، 62
ص: 321
روضاتی، سیّد محمدعلی، 141، 173، 234
ریزی، سیّد آقاجان، 165
ریزی لنجانی، مرتضی، 51
زاهد، محمدعلی، 65
زنجانی، سیّد احمد، 111
زند کرمانی، شیخ محمدباقر، 121، 159، 212
سبزواری، ملّا محمدباقر، 72، 73
سبزواری، ملّاهادی، 147، 220
سپنتا، 242
سدهی اصفهانی، سیّد محمدحسن، 65
سدهی، محمدخلیل، 35
سراب، ملّا محمد تنکابنی(فاضل)، 172
سربندی بروجردی، محمدصادق، 63
سلطانی طباطبایی، سیّد محمدباقر، 167
سلیمان بن داود، 77
سمسار، تقی، 167
سمیرمی، ناصر قلی خان، 165
سیّد آقا جان، 156
سیّد العراقین، 249
سیّد سند نجفی ر بحرالعلوم
سیّد علیخان، 167
شاکریان، محمدحسین، 65
شاه آبادی، محمدعلی، 209، 210
شاه سلطان حسین صفوی، 172
شریفیان، کریم، 22، 251
شریفیان، محمدحسین، 252
شریفیان، مصطفی، 22، 252
شفتی، سیّد اسداللّه، 134
شفتی، سیّد زین العابدین، 93، 101، 155
شفتی، سیّد محمدرضا، 168
شمس آبادی، سیّد ابوالحسن، 113
شوشتری، سیّد عبدالحسین موسوی، 82
شهشهانی، سیّد محمد، 19، 34، 44، 45، 46، 48، 49، 51
شیخ الاسلام، علی اکبر، 65
شیخ الرئیس، 148
شیخ الشریعه اصفهانی ر اصفهانی، شیخ الشریعه
شیخ العراقین، 135
شیخ انصاری، 189
شیخ بهایی، 20، 78، 142، 189
شیخ صدوق، 75
شیخ طوسی، 124
شیخ محمد، 124
شیرازی، سیّد عبدالهادی، 123، 140
شیرازی، قاسمعلی، 179
شیرازی، ملّاصدرا، 147، 148، 220
شیرازی، میرزا علی آقا، 64، 105، 113، 121، 165
صاحب بدرالتمام ر کلباسی، ابوالهدی
صاحب جواهر، 172
ص: 322
صاحب حاشیه، 46
صاحب حدایق، 172
صاحب روضات، 46، 48، 49، 51، 187، 232، 234، 235
صاحب عروةالوثقی ر یزدی، سید محمد کاظم طباطبائی
صاحب کفایةالاصول ر خراسانی، ملاّ محمد کاظم
صاحب معالم، 124
صافی گلپایگانی، محمدجواد، 64
صدرالواعظین، سیّد محمد، 65
صدر، سیّد صدرالدین، 123، 159
صدر کاظمینی، سیّد حسن، 117، 118، 123، 145، 159
صدوقی، محمد، 251
صدیقین، حسینعلی، 153
صدیقین، ملّا حسینعلی، 126، 153
صراف، 20
صهری، سیّد محمدجعفر، 63
صیرفیان پور، 20
طالقانی، محمدحسن، 63
طالقانی، مرتضی، 64
طباطبایی، ابوالقاسم، 187
طباطبایی حایری، سیّد علی، 136
طباطبایی، سیّد محمدحسین، 114، 156
طرب، ابوالقاسم، 65
طهرانی، آقابزرگ، 95
طهرانی، هادی، 46
طیّب، سیّد عبدالحسین، 122، 212
ظلّ السلطان، 231، 232
عاملی، شیخ حسن، 142
عبدالغفار بن حاج محمداسماعیل، 81
عبداللّه بن محمد، 77
عبرت نائینی، 34
عراقی، باقرخان، 22، 250
عراقی، ضیاءالدین، 62
عراقی، میثم، 152
عزّت بیگم، 155
عصار، 20
عقیقی، 142
علّامه حلّی، 124، 142
علوی، سیّد حسین، 65
علی بن الحکم، 77
علی بن السّندی، 77
علی بن محمد، 76
عمو اوغلی، حیدرخان، 250
عیسی علیه السلام علیهم السلام، 57، 60، 92
غزالی، 148
فاضل بحرانی، 124
فاضل تستری، 142
فتحی دزفولی، محمدعلی، 165
فراهینی، 114
ص: 323
فروشانی اصفهانی، مصطفی، 64، 22، 228
فریدنی، محمدجواد، 156
فشارکی، آخوند محمدحسین، 181
فشارکی، محمدباقر، 48، 51، 229
فیاض، احمد، 113، 121، 126، 156، 228
فیروز، 20
قاسم بن محمد، 77
قاضی زاده رومی، موسی بن محمود، 151
قاضی زاهدی، عباسعلی، 63
قزوینی، 20
قشقایی، جهانگیرخان، 19، 51، 202، 227
قمشه ای، محمدرضا، 48
قمشه ای، مرتضی، 64
قمی، شیخ ابوالقاسم کبیر، 62، 68
قمی، شیخ عباس، 94
قمی نژاد، احمد، 214
قوچانی، سیّد محمدحسن، 94
قودجانی، آصف، 226
قودجانی، اسعد، 226
قودجانی اشنی، محمدحسین، 22، 63،201، 202، 203، 204، 205، 206، 209
قودجانی اشنی، نورالدین، 22، 122، 203، 205، 206، 208، 209، 210، 212، 224
قودجانی، تاج، 207
قودجانی، فاطمه، 207
قودجانی، ملّاعلی، 201
قودجانی، ملّامحمد، 201
قودجانی، مهدی، 207
قودجانی، جلال، 206
کازرونی، محمدحسین، 133
کاشانی، حبیب اللّه، 92، 233
کاشانی، سیّد ابوالقاسم، 180، 184
کاشانی، سیّد محمدحسن موسوی، 22، 62، 228، 229، 230، 235، 238
کاشانی، محتشم، 57
کاشانی، محمدحسن موسوی، 22
کاشف الغطا، شیخ جعفر، 101
کاشی، سیّد محمدحسن موسوی ر کاشانی، سید محمد حسن
کاظمینی، ملّا محمدجواد، 189
کتابی، سیّد ابوالحسن، 116
کرباسی، حاجی محمد ابراهیم، 20، 33، 34، 36، 37، 38، 39، 40، 46، 48، 50، 51، 65، 66، 69، 85، 90، 92، 93، 95، 96، 107، 108، 124، 134، 142، 143، 158، 172، 176، 177، 178، 179، 180، 183، 184، 185، 186، 187، 189، 195، 196، 197
کرباسی طوسی، محمدطاهر، 172
کرباسی، محمدتقی، 171
کرباسی، محمدجعفر، 172
کرباسی، محمدجعفر(آخوند کرباسی)، 171،
ص: 324
172
کرباسی، محمدجعفر(بن محمدحسن)، 179
کرباسی، محمدجعفر(بن محمدقاسم)، 171
کرباسی، محمدحسن خراسانی، 34، 40، 55، 89، 170، 171، 174، 175، 176، 177، 179
کرباسی، محمدرضا، 171
کرباسی، محمدصادق(الشریف)، 171
کرباسی، محمدقاسم(پدر محمد حسن)، 171
کرباسی، محمدقاسم(بن محمدحسن)، 179
کرمانی، محمدحسین، 63
کرمانی، محمدعلی، 65
کرونی، سیّد ابوالحسن، 121
کرهرودی، محمدحسین، 63
کسایی، حسن، 244
کلاهدوزان، 20
کلباسی، ابوالفضل، 21، 195
کلباسی، ابوالقاسم، 187
کلباسی، ابوالمعالی، 19، 21، 23، 25، 27، 28، 29، 33، 34، 35، 36، 37، 38، 39، 40، 43، 44، 45، 46، 47، 48، 49، 50، 51، 52، 53، 54، 55، 56، 57، 58، 59، 60، 61، 64، 65، 66، 68، 69، 70، 71، 72، 80، 81، 82، 84، 86، 87، 89، 90، 92، 95، 96، 101، 102، 103، 107، 108، 115، 116، 119، 124، 134، 142، 154، 158، 159، 161، 163، 166، 178، 181، 184، 190، 191، 195، 196، 197، 201، 202، 206، 209، 225، 227، 228، 229، 236، 245، 248، 249، 250، 251
کلباسی، ابوالهدی، 21، 48، 49، 53، 55، 56، 57، 59، 63، 68، 70، 71، 72، 81، 84، 85، 87، 88، 93، 102، 103، 104، 105، 108، 115، 116، 118، 119، 120، 121، 122، 123، 124، 125، 128، 130، 132، 135، 136، 140، 142، 143، 144، 146، 150، 152، 153، 154، 159، 160، 161، 173، 177، 209
کلباسی، ابوتراب، 107، 180، 183، 184
کلباسی، جمال الدین، 21، 62، 68، 102، 103، 104، 105، 106، 107، 108، 109، 112، 113، 126
کلباسی حائری، محمد، 160
کلباسی، حسن، 158
کلباسی، حسین، 158
کلباسی، رضا، 21
کلباسی، شیخ محمد(ابن ابوالهدی)، 116، 155، 157
کلباسی، شیخ محمد رضا(بن محمدعلی)، 196
کلباسی، طوسی، 158
کلباسی، عبدالجواد، 196، 197
کلباسی، عبدالرحیم، 21، 186، 187، 188،
ص: 325
189، 191، 194
کلباسی، علی(بن محمد بن ابوالهدی)، 158
کلباسی، علی محمد، 21، 196، 197
کلباسی غروی، 108
کلباسی، فاطمه، 112
کلباسی، محمد، 35، 197
کلباسی، محمدابراهیم(بن عبدالرحیم)، 190
کلباسی، محمدباقر، 21، 180، 181، 182
کلباسی، محمدجعفر(بن حاجی کرباسی)، 35، 107، 180، 183، 185، 186، 195، 196
کلباسی، محمد حسام الدین، 22، 190، 191
کلباسی، محمدحسن(بن حاج محمد جعفر)، 195
کلباسی، محمدحسین، 196
کلباسی، محمدحسین(بن محمد بن حاجی)، 197
کلباسی، محمدرضا(بن حاجی کرباسی)، 35، 186
کلباسی، محمدعلی، 22، 196، 197
کلباسی، محمدمهدی، 35، 93، 196، 197
کلباسی، محمدهاشم، 182، 196، 197
کلباسی، موسی، 22، 183، 185
کلباسی، میرزا محمدرضا(بن عبدالرحیم)، 64، 112، 190، 194
کلباسی، نوراللّه، 35
کنی، ملّاعلی، 232، 233، 235
کوکب خانم، 168
کوهپایی، سیّد صدرالدین هاطلی، 126، 156، 104
گروسی، عبدالحسین، 121، 143
گزی، آخوند ملّا عبدالکریم، 57، 92، 119، 133، 181
گلپایگانی، سیّد جمال الدین، 62
گلپایگانی، سیّد محمدرضا، 114، 156
گلشنی، محمد تقی، 167
لاهیجی، محمدکاظم، 35
لنگرودی اصفهانی، محمدجعفر، 227
لنگرودی، محمدکاظم، 227
ماحوزی بحرانی، شیخ سلیمان،142، 144
مازندرانی، زین العابدین، 187
مازندرانی، لطف اللّه، 187
مالک اشتر نخعی، 172
مجاهد، سیّد محمد، 46
مجد العلماء، 113
مجلسی، علّامه محمدباقر، 142، 152، 172، 167
مجلسی، ملّا محمدتقی، 142
محبّ آل رسول اصفهانی، محمدحسن، 82
محدث حائری، عبدالرزاق، 65
محقق داماد، سیّد محمد، 111، 114، 156
محلاتی، ذبیح اللّه، 121
محمد بن الحسن، 76
ص: 326
محمد بن الکشی، 142
محمد بن زیاد، 76
محمد بن سنان، 77
محمد بن شریح، 77
محمد بن عبداللّه، 76
محمّد بن فضیل، 76
محمد بن قیس، 77
مدرّس، 48
مدرّس، ابوالقاسم، 233
مدرّس اصفهانی، سیّد محمدتقی، 51، 61، 119، 201، 202
مدرّس تبریزی، محمدعلی، 95، 159
مدرّس، سیّد حسن، 44، 45، 47، 48، 49، 50، 51، 69، 212
مدرّس، میر سیّد محمد، 63
مدرّس، سیّد محمدحسن، 64
مدرّس کهنگی، سیّد محمدحسین، 63
مدرّس هاشمی، سیّد حسن، 122، 167، 203، 205، 210
مدرّس یزدی، علی، 165
مدیسه ای، سیّد محمد، 192
مرتضوی، سیّد محمدحسین، 63
مرعشی نجفی، سیّد شهاب الدین، 105، 120، 121، 143، 160، 167، 173
مرعشی نجفی، سیّد محمود، 64، 68
مریم بیگم، 164
مصاحبی، احمد، 34
مصاحبی نائینی، محمدجعفر، 34
مطهری، 20
مطهری، اسداللّه(ثقةالواعظین)، 21
مطهری، سیّد اسداللّه(ثقةالواعظین)، 237
مطهری، سیّد جواد، 238
مطهری، سیّد زین العابدین(افتخارالواعظین)، 21، 238
مظاهری، حسین، 214
مظفرالدین شاه قاجار، 51
معاویة بن شریح، 76
معلم حبیب آبادی، میرزا محمدعلی، 88، 95، 154
مغزیان، عبدالغفور، 251
مغزیان، محمدمهدی، 22، 251
مفید، محمود، 65، 122
مقتدایی خوراسگانی، محمود ر مقتدایی، محمود
مقتدایی، محمود، 22، 108، 109، 110، 111، 113، 114
مقتدایی، مرتضی، 113
[مقتدایی] آملاّ محمدباقر، 110
[مقتدایی] آمیرزا علی، 109
ملّاباشی، آغامریم بیگم، 164، 165
ملّاباشی، احمد بن محمود، 167
ملّاباشی اصفهانی، محمدحسن، 162، 163
ص: 327
ملّاباشی، انیس آغا، 167
ملّاباشی، جواد، 164
ملّاباشی، حبیب اللّه، 166، 167، 168
ملّاباشی، حسن، 164، 165
ملّاباشی، سیّد جواد، 165
ملّاباشی، سیّد حبیب، 167
ملّاباشی، سیّد رضا، 62
ملّاباشی، سیّد محمد، 167
ملّاباشی، سیّد مهدی، 164
ملّاباشی، صادق، 164، 166
ملّاباشی، عصمت آغا، 167
ملّاباشی، علاءالدین، 164
ملّاباشی، محمدحسین، 167
ملاّباشی، محمدرضا، 163، 166
ملّاباشی، محمود، 22، 167
ملّاباشی، محمود(بن محمدحسین)، 166
ملّاباشی، محمود(بن میرزا احمد)، 166
ملّاباشی، مرتضی، 164، 165
ملّاباشی، مهدی، 164
ملّاباشی، میرزا احمد، 19، 21، 62، 81، 89، 102، 161
ملّاباشی، میرزا عبداللّه(بن محمود)، 167
ملّاباشی، میرزا محمدعلی، 167
ملّاباشی، نصرت آغا، 167
ملّاباشی، هاشم، 167
ملک التجار، 91
منجم باشی، سیّد محمد، 168
منجم باشی، میرزا احمد، 162
منشی ء، 20
موسوی اسفیدواجانی، سیّد محمدکاظم، 64
موسوی درب امامی، بدیع، 163
موسوی ریاضی، سیّد محمود، 64
موسوی، سیّد ابراهیم، 61
موسوی عاملی، سیّد صدرالدین، 101، 155
موسوی هاشمی، سیّد محمدحسن، 63
مولوی، 152
مهدوی اردکانی، سیّد محمدحسین، 121
مهدوی، سیّد مصلح الدین، 96، 161، 204
مهدوی، سیّد هاشم، 134
میرداماد، سیّد محمدباقر، 124، 142، 147، 190
میرزای شیرازی، 46، 48، 181
میرزای قمی، 41، 176
میرمحمد صادقی، 49
میرمحمدصادقی، سیّد حسن، 50
مؤیّدالاسلام، سیّد جلال الدین، 62
نائب باقرخان، 89
نائینی، حبیب اللّه، 34
نائینی، عبدالخالق، 34
نائینی، محمدحسین، 63
نائینی، ملّامحمد(فاضل)، 36، 179
ناصرالدین شاه قاجار،163، 231، 232
ص: 328
نایب اسداللّه، 242، 244، 245
نجاشی، 142
نجف آبادی، سیّد علی، 64، 165، 209
نجف آبادی، سیّد محمد، 110، 111، 113، 165، 209
نجف آبادی، شیخ محمدحسن عالم، 65، 113
نجف آبادی، علی محمد، 63، 68، 117، 118، 149
نجفی اصفهانی، ابوالفضل، 121
نجفی اصفهانی، شیخ محمدتقی، 158، 164، 165، 193، 194، 201
نجفی اصفهانی، محمدباقر، 48، 49، 51، 117، 118، 229
نجفی اصفهانی، محمدرضا، 119
نجفی، جمال الدین، 167
نجفی، حسین، 158
نجفی قوچانی، سیّد محمدحسن، 64، 71
نجفی، محمدباقر(بن جمال الدین)، 167
نجفی، محمدحسن، 48، 51، 229، 232
نجفی، محمدرضا، 208
نجفی مسجد شاهی، جمال الدین، 227
نجومی، جلال، 168
نجومی، سیّد محمد، 162
نجومی، فضل اللّه، 168
نحوی، سیّد حسن، 62
نحوی، سیّد شهاب الدین، 62
نخعی گلپایگانی، زین العابدین، 62، 93
نخودکی، حسنعلی، 62
نوایی، حاجی علی اکبر، 241، 245
نوایی، محمدمهدی،22، 241، 243، 245
نوری، آخوند ملّاعلی، 50، 227، 229
نوری، عبدالجواد، 35
واعظ، محمدعلی، 238
هاتف اصفهانی، 177، 178
هادی زاده، مجید، 82
هاشمی، سیّد اسماعیل، 209
هرندی، هبةال-لّه، 121، 156
همایونی، زینت السادات، 214
همایی، جلال الدین، 209، 210، 241، 243
یاوری، حسین، 244
یزدی، اسداللّه ثقةالاسلام، 62
یزدی، سیّد محمدکاظم طباطبایی، 104، 117، 118، 120، 202
یزدی صدرآبادی، علی اکبر، 63
یزدی واعظ، سیّد یحیی، 64
ص: 329
1 - آل محبوبه، الشیخ جعفر 1406 . ماضی النجف و حاضرها، ج 3 ، بیروت: دارالاضواء
2- ابن الرّضا، السیّد مهدی 1424 . ضیاء الابصار، 4 مجلد، قم: انصاریان
3 - اتینگهاوزن، ریچارد 1381 . هنر و معماری اسلامی، ترجمه یعقوب آژند، تهران: میراث فرهنگی
4 - اثر آفرینان 1380 . زندگی نامه نام آوران فرهنگی ایران، ج 5 ، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی
5 - استادی، رضا ؟ . نسخه های خطی کتابخانه آیت اللّه گلپایگانی: ج 2 ، قم: مهر
6 - استادی، رضا 1381 . علمای گلپایگان، ج 2 و 3 ، قم: کنگره بزرگداشت علمای گلپایگان
7 - اشراقی، فیروز 1383 . گلپایگان در آینه تاریخ، اصفهان: چهارباغ
8 - اعتمادالسلطنة، محمد حسن خان 1363 . المآثر و الآثار، چهل سال تاریخ ایران، ج اول، به کوشش ایرج افشار، تهران: اساطیر
9 - الامین، السیّد محسن 1403 . اعیان الشیعه، ج 2 و 4 و 7 ، بیروت: دارالتعارف
10 - امین، السیّد حسن 1423 . مستدرکات اعیان الشیعه، ج 6 و 9 ، بیروت: دارالتعارف المطبوعات
11 - الامینی، الشیخ محمد هادی 1413 . معجم رجال الفکر و الادب فی النجف، الطبعه الثانیه، ج 3 ، النجف.
12 - بامداد، مهدی 1351 . شرح حال رجال ایران، ج 1 ، تهران: زوّار
13 - بهرامی، محمدعلی 1345 . جغرافیای تاریخی شهرستان شهرضا، شهرضا: ندا
14 - تابنده، سلطان حسین 1348 . تاریخ و جغرافیای گناباد، تهران: دانشگاه تهران
15 - تفضلی و فضایلی، آذر و مهین 1372 . فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، مشهد: آستان قدس
ص: 330
رضوی
16 - التمیمی، محمد علی جعفر؟ . مشهد الامام او مدینةالنجف، الجزء الاول و الجزء الثالث، نجف
17 - جابری انصاری، میرزا حسن 1378 . تاریخ اصفهان: اصفهان: مشعل
18 - دایرةالمعارف تشیع 1371 . ج 3 ، تهران: بنیاد خیریه و فرهنگی شط
19 - جرفادقانی، م 1364 ، علمای بزرگ شیعه، قم: معارف اسلامی
20 - جواهری، میرزا ابراهیم(؟). علوم و عقاید، اصفهان: چاپخانه گیتی
21 - جواهری، میرزا ابراهیم(مخطوط). دست نوشته ها
22 - حجّت بلاغی، سیّد عبدالحسین 1369 . تاریخ نائین، تهران: مظاهری
23 - حسینی، سید احمد 1357 . نسخه های خطی کتابخانه آیت اللّه گلپایگانی: ج 1 ، قم: خیام
24 - حسینی، سید احمد 1422 . تراجم الرجال: ج 1 ، قم: دلیل ما
25 - حسینی، سید احمد 1315 . نسخه های خطی کتابخانه آیت اللّه مرعشی: ج 12 ، قم: کتابخانه مرعشی
26 - خبر گان ملت: 1379. شرح حال نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، دفتر اول، قم: مجلس خبرگان، دبیرخانه
27 - خراسانی، محمد هاشم 1449 . منتخب التواریخ، اصفهان: اتحادیه کتابفروشان
28 - الخوانساری، السیّد محمد باقر 1341 . شرح روضات الجنات، تحقیق و شرح الشریف الفاضل السید محمد علی روضاتی، اصفهان: دارالنشر لنفائس المخطوطات الاسلامیه
29 - درچه ای، سید تقی 1381. قصه های خواندنی از چهره ای ماندنی، تهران: اطلاعات
30 - درچه ای، سیّد تقی 1383 . ستاره ای از شرق، شرح احوال و وقایع عصر علّامه سیّد محمدباقر درچه ای، تهران: اطلاعات
31 - رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم 1367 . آتشکده اردستان، ج 2 ، تهران: دهخدا
32 - روضاتی، سیّد احمد 1353 . مقدمه ی مناهج المعارف، تهران: حیدری
33 - روضاتی، میر سیّد احمد 1338 . مقدمه زواهر الجواهر فی نوادر الزواجر: سلسلة المخطوطات
34 - روضاتی، میر سیّد احمد 1337 . مقدمه ی النهریه: اصفهان: سلسلة المخطوطات
ص: 331
35 - ریحان یزدی، سیّد علیرضا 1372 . آیینه دانشوران، با مقدمه و تعلیقات ناصر باقری بید هندی، قم: کتابخانه مرعشی
36 - زاهد نجفی، محمّد 1382 . فطرت بیدار زمان، شرح احوال مرحوم آیت اللّه شیخ محمد باقر زند کرمانی، اصفهان: عطر عترت
37 - الزرکلی، خیرالدین 1969 . قاموس الاعلام، ج 5.
38 - ساعدی خراسانی، محمد باقر 1389 . ترجمه روضات الجنات، ج 1، تهران: کتابفروشی اسلامیه
39 - شریف رازی، شیخ محمد 1353 . گنجینه دانشمندان، 8 مجلد، تهران: اسلامیه
40 - الطهرانی، آغابزرگ 1372 . الکواکب المنتثرة، بیروت: دارالاضواء
41 - الطهرانی، آغابزرگ 1337 . مصفی المقال فی مصنفی علم الرجال، تصحیح احمد منزوی،تهران
42 - الطهرانی، آغابزرگ 1373 . نقباءالبشر فی القرن الرابع العشر، نجف: المطبعة العمیة
43 - الطهرانی، آغابزرگ 1403 . الذریعه، مجلدات مختلف، بیروت: دارالاضواء
44 - علوی طباطبایی، سیّد محمد حسین 1341 . زندگانی آیت اللّه بروجردی، قم
45 - الغروی، السیّد محمد 1420 . مع علماء النجف الاشرف، ج 2، بیروت: دارالثقلین
46 - الفاضلی، الشیخ حسین 1420 . المرشد، العددان 12 - 11 ، بیروت: دارالمجتبی
47 - قرقانی، مهدی 1371 . زندگانی حکیم جهانگیر خان قشقایی، اصفهان: گلها
48 - قمی، شیخ عباس 1361 . الکنی و الالقاب، ج 1 ، تهران: مکتبه الصدر
49 - قمی، شیخ عباس ؟ فوائد الرضویة،
50 - قمی، شیخ عباس 1361 . هدیه الاحباب، تهران: امیرکبیر
51 - قودجانی أشنی، نورالدین(مخطوط). رسائل و کتب
52 - قودجانی أشنی، نورالدین(مخطوط). یادداشت های شخصی
53 - کاشانی، ملا حبیب اللّه 1378 . لباب الالقاب فی القاب الاطیاب، تهران: مصطفوی
54 - کاظمی اصفهانی، میر سیّد محمدمهدی 1348 ق. احسن الودیعه: ج 1 ، بغداد
55- کتابی، سیّد محمد باقر، 1375 . رجال اصفهان، اصفهان: گلها
56 - کحاله، عمر رضا 1376 . معجم المؤلفین، ج 13 ، دمشق: مکتبة الترقی
ص: 332
57 - کرباسی زاده اصفهانی، علی. اطلاعات متفرقه و مصاحبه با مرحوم حجةالاسلام میر سیّد حسین مدرس هاشمی
58 - کرباسی زاده اصفهانی، علی 1380 . نگاهی به احوال و آرای حکیم مدرس اصفهانی، اصفهان: کانون پژوهش
59 - کرباسی زاده اصفهانی، علی 1379 . بزرگ مدرس دارالعلم اصفهان، حوزه ی اصفهان، ش
1 ، اصفهان: دفتر تبلیغات اسلامی
60 - کرباسی زاده اصفهانی، علی 1383 . حیات معنوی و رویه سلوکی علّامه میرزا ابوالهدی، مجله حوزه اصفهان، ش 14 ، اصفهان: دفتر تبلیغات اسلامی
61 - کرباسی زاده اصفهانی، علی(مخطوط): شرح احوال مدرس مؤسس
62 - کرباسی زاده اصفهانی، علی. مصاحبه با جناب آقای حاج محمود ملّاباشی حفید حاج میرزا احمد ملّاباشی
63 - کرباسی زاده اصفهانی، علی. مصاحبه با جناب آقای مهندس حاج علی آقا کلباسی حفید علّامه میرزا ابوالمعالی
64 - کرباسی زاده اصفهانی، علی. مصاحبه با همسر و خاندان گرامی مرحوم حاج شیخ نورالدین قودجانی اشنی
65 - الکرباسی، الشیخ محمد 1425 . آل الکرباسی، بیروت: بیت العلم للنابهین.
66 - کشمیری، میرزا محمد علی 1397 . تکمله نجوم السماء، ج 1 ، قم: بصیرتی
67 - کشوری، احمدرضا 1378 . فرزانگان خوانسار، قم: دفتر کنگره محقق خوانساری
68 - کلباسی حائری، شیخ محمد 1381 . خاندان کلباسی، مقدمه، تعلیقات و اضافات محمدعلی نجفی کلباسی و علی کرباسی زاده اصفهانی، اصفهان: کانون پژوهش
69 - کلباسی، شیخ محمّد 1376 . مصاحبه با مجله حوزه، ش 83 ، قم: دفتر تبلیغات اسلامی
70 - کلباسی، شیخ محمّد 1372 ق. مقدمه ی اول و دوم سماءالمقال، ج 1 ، قم: مکتبه البرقعی
71 - کلباسی، شیخ محمد(مخطوط) آثار و رسائل
72 - کلباسی، محمد ابراهیم 1346 . تذکرة العظیمیه، طهران: برادران باقرزاده
73 - کلباسی، میرزا ابوالمعالی 1380 . رجال الکلباسی، ج 1 ، مقدمه به قلم محمد حسین درایتی، قم: دارالحدیث
ص: 333
74 - کلباسی، میرزا ابوالمعالی 1310 . شرح زیارت عاشورا، چاپ سنگی
75 - الکلباسی، میرزا ابوالمعالی 1411 . الاستخاره، قم: مؤسسة الامام المهدی(ع)
76 - کلباسی، میرزا ابوالمعالی(مخطوط). رساله ی شرح احوال خود و پدر گرامی به فارسی
77 - کلباسی، میرزا ابوالهدی 1317 . البدرالتمام فی ترجمة الوالد القمقام والجد العلّام، تهران: چاپ سنگی
78 - کلباسی، میرزا ابوالهدی(مخطوط) آثار و رسائل
79 - کلباسی، میرزا ابوالهدی(مخطوط) نسخه بیاض
80 - کیانی، محمدیوسف 1376 . تزیینات و ابسته به معماری دوران اسلامی، تهران: میراث فرهنگی
81 - کیانی، محمدیوسف 1379 . معماری ایران(دوره اسلامی)، مجموعه مقالات، تهران: سمت
82 - گزی اصفهانی، شیخ عبدالکریم 1371 . تذکرةالقبور، به کوشش ناصر باقری بیدهندی، قم: کتابخانه آیت اللّه مرعشی نجفی
83 - گلی زواره، غلامرضا1378 . ناصح صالح، قم: حضور
84 - مجله معارف اسلامی، 1346 ش، شماره چهارم،
85 - مدرس تبریزی، محمد علی 1374 . ریحانةالادب، ج 7 ، تهران: خیّام
86 - مدرسی و کاظمینی، سیّد محمد رضا و میرزا محمد 1382 . مفاخر یزد، مجلد 1 و 2 ، یزد: ریحانة الرّسول
87 - المرعشی النجفی، السیّد شهاب الدین 1414 . الاجازة الکبیرة، قم: مکتبة المرعشی
88 - المرعشی النجفی، السیّد محمود 1416 . المسلسلات، ج 2 ، قم: مکتبة المرعشی
89 - مشار، خان بابا، 1340 . مؤلفین کتب چاپی، ج 1 ، تهران: رنگین
90 - المصطفوی، حسن 1360 . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 1 و ج 5 ، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب
91 - معلم حبیب آبادی، میرزا محمد علی 1396 . مکارم الآثار، ج 4 و 5، اصفهان: اداره کل فرهنگ و هنر
92 - معلم حبیب آبادی، میرزا محمد علی(مخطوط). احوال حاجی کرباسی و اولادش.
ص: 334
93 - مولانا، غلامرضا؟ تاریخ بروجرد، قم: مهر
94 - مهدوی، سیّد مصلح الدین 1370 . سیری در تاریخ تخت فولاد اصفهان، اصفهان: انجمن کتابخانه های عمومی
95 - مهدوی، سیّد مصلح الدین 1348 . دانشمندان و بزرگان اصفهان، اصفهان: ثقفی
96 - مهدوی، سیّد مصلح الدین 1352 . مقدمه بر میراث و حقوق زن، تهران: عمادزاده
97 - مهدوی، سیّد مصلح الدین 1368 . بیان المفاخر، جلد دوم، اصفهان: کتابخانه مسجد سیّد
98 - مهدوی، سیّد مصلح الدّین 1367 . تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، 3 مجلد قم: الهدایة
99 - میرخلف زاده، قاسم 1381. داستان هایی از بزرگان دین، قم: شهید احمد میرخلف زاده
100 - میردامادی، سیّد باقر(تاریخ مقدمه) 1381 . خمینی شهر، قم: میرداماد
101 - نجفی قوچانی، سیّد محمدحسن 1362 . سیاحت شرق، تصحیح ر. ع. شاکری، تهران: امیرکبیر
102 - همایی، جلال الدین 1381 . تاریخ اصفهان، فصل تکایا و مقابر، به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران: هما
103 - همایی، جلال الدین 1375 . تاریخ اصفهان(هنر و هنرمندان) به کوشش ماهدخت بانو همایی، ج 1 ، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی
104 - هنرفر، لطف الله 1378 . اصفهان، تهران: شرکت سهامی کتاب های جیبی
105 - یادنامه آیت اللّه حاج سیّد اسماعیل هاشمی 1378 . اصفهان: اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی
106 - یزدانی نجف آبادی، علی 1372 . دیباچه دیار نور، نجف آباد: بهار
107 - یعقوبی، اسماعیل 1375 . آشنایی با مشاهیر طالقان، تهران: محسنی
ص: 335