اسلام و ارضاء غریزه جنسی

مشخصات کتاب

سرشناسه:امین زاده، محمدرضا، - 1335

عنوان و نام پدیدآور:اسلام و ارضاء غریزه جنسی/ محمدرضا امین زاده

مشخصات نشر:قم: موسسه در راه حق، 1378.

مشخصات ظاهری:[62] ص

شابک:964-6425-04-62000ریال

یادداشت:فهرستنویسی براساس اطلاعات فیپا.

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس

موضوع:اسلام و مسائل جنسی

موضوع:امور جنسی -- جوانان -- اخلاق

موضوع:زناشوئی (اسلام)

شناسه افزوده:موسسه در راه حق

رده بندی کنگره:BP253/2/الف 76الف 5

رده بندی دیویی:297/642

شماره کتابشناسی ملی:م 78-6978

ص :1

اشاره

ص:2

اسلام و ارضاء غریزه جنسی

محمد رضا امین زاده

ص:3

بسم الله الرحمن الرحیم

ص:4

پیشگفتار

در میان خواسته ها و غرایز موجود در نفس بشری، غریزه جنسی از نمود و ظهور خاصّی برخودار است.

و مانند دیگر غرایز خواست طبیعی خویش را طلب می کند. این خواستی تکوینی و خارج از دایره اراده و اختیار است.

این غریزه همانطور که در حیوان ها هست در انسان نیز هست ولکن بین وجود غریزه جنسی در انسان و حیوان تفاوتهایی است که به لحاظ آن تفاوتها نوع و روش ارضاء و پاسخگویی به خواست جنسی در آدمی و حیوان فرق می کند.

اولا: غریزه جنسی در حیوان به عنوان حیوان از استقلال برخوردار است، و به همین جهت در ارضاء آن ضابطه خاصّی غیر از جهات تکوینی وجود ندارد. ولی غریزه جنسی در انسان در جنب خواسته های انسانی قرار گرفته، و به همین جهت در ارضاء آن باید خواسته های انسانی مورد توجّه قرار گیرد. خواست انسانی به عنوان خواستی برتر در نحوه ارضاء و برآوردن خواست غریزه جنسی دخالت می کند. مگر این که خواست انسانی را نادیده گرفته و نظر تنها به همان بُعد حیوانی باشد.

ثانیاً: ظهور فعلی و ارضاء غریزه در حیوان خالی از ارزش مثبت و منفی

ص:5

است، در صورتی که ظهور فعلی و نحوه ارضاء غریزه در انسان همراه با ارزش مثبت و منفی است. و به حُسن و قبح توصیف می شود. و مؤثّر در این حُسن و قبح کیفیّت ارضاء است.

ثالثاً: جهت غریزه جنسی در حیوان تنها جهت تکوینی بوده و آن بقاء نوع است، ولی در انسان جهت بقاء نوع به تنهایی مورد نظر نیست. بل خواست واقعی انسان و جود نسل سالم و پاک است. زیرا زمان، مکان، حالات خاصّ اخلاقی و روحی در جهت پیدا کردنِ غریزه جنسی و کیفیت مثبت و منفی پیدایش نسل مؤثّر است.

رابعاً: ارضاء غریزه جنسی در انسان همراه با اراده و تفکّر است ولی در حیوان اگر احیاناً همراه با اراده ضعیف باشد ولی خالی از نحوه تفکّر است.

شاخص ترین تفاوت بین غریزه جنسی در حیوان و غریزه جنسی در انسان همان تفاوت اوّلی است، و دیگر تفاوتها فرع برآن است.

این تفاوتها ایجاب می کند که انسان روش خاصی را در ارضاء غریزه اعمال کند. روشی که در چار چوب ضوابط انسانی قرار گیرد. و در این ضوابط مقام و شأن انسانی، و پیدایش نسل پاک به طور کامل مراعات شود.

برآوردن خواست غریزه جنسی از هر راه ممکن، نادیده گرفتن ضوابط انسانی و موارد فوق است. و چنین روشی شایسته انسان به عنوان انسان نیست. به هر حال این غریزه بی باکانه خواهان ارضاءاش هست و این حقّ طبیعی اوست امّا با حفظ منزلت و شأن انسانیّت. زیرا در جنب خواسته های عقلانی قرار گرفته و ناهماهنگی اش با بعد انسانی و خواسته های عقلانی سبب

ص:6

سقوط شرف و عزّت انسانی، ظهور فعلی رذیلت و پیدایش نسلی بدسیرت می گردد.

جامعه غرب که نظریه فروید و افرادی چون او را در آزادی بی قید و شرط شهوترانی پذیرفته است، شاهد پی آمدهای منفی آن هست و آمار فاجعه های شهوانی در روزنامه، و رسانه ها و نوع روابط ناهنجار دختران و پسران و مرد و زن و... شواهد گویای این مطلب است. اگر بر فرض از وجود فرزندان نامشروع، بی سرپرست، نوزادان پیداشده در زباله دانها، توالت ها، کورتاژها، قتلها و ضایعه های دیگر اخلاقی و انسانی آزادی جنسی، چشم پوشی کنیم و همه را فراموش شده بگیریم; امّا با این فاجعه بزرگ (که نابودی شخصیت انسانی زن و تبدیل او به توپ شهوانی که هر لحظه مورد حمله چشمها، لمسها و قوّه شهوانی مردان شهوت ران است) چه کنیم؟!

برای حلّ ارضاء غریزه جنسی یا باید به روش فوق روی آورد. چنان که متأسفانه دنیای غرب آشکارا و برخی از جوامع آشکار و پنهان و بعضی احیاناً پنهانی به آن روی آورده اند! و یا باید به روشی که اسلام بیان کننده آن هست، تمسّک جست. و آن تن دادن به ازدواج دائم و در صورت عدم تمکّن بر آن، به ازدواج مدّت دار (با توجّه به ضوابط و شرایط شرعی و رعایت جوانب اخلاقی) رضایت دادن است.

راه سوّم هر چه باشد، نابود کننده ارزشهای انسانی، پیدایش نسلی ناپاک و رذل و نفی فضیلت است.

البته انتخاب راه درست به برنامه ریزی و رعایت بسیاری از اصول و قوانین

ص:7

فقهی و اخلاقی در ابعاد اقتصادی، فرهنگی و حتّی سیاسی نیاز دارد.

جوامع بشری به لحاظ وجود سنّتهای غلط، پیچیدگیهای اقتصادی و مالی، وسواسهای افراطی، نادیده گرفتن ارزشهای انسانی درمسأله ازدواج، جهل به اهداف حیات انسانی و یانادیده گرفتن آن اهداف به لحاظ جوّ و شرایط نامناسب فرهنگی و وجود پیش شرطهای سخت در ازدواج و خواستگاری، اختلاط مرد و زن بدون ضابطه و قانون صحیح، گرایش به فرهنگهای تخیّلی و... راه ارضاء شرافتمندانه غریزه جنسی را به روی خود بسته اند. و آنگاه با نهایت عجز به هرج و مرج جنسی تن داده و وضع را به جایی رسانده که در برخی از کشورها به قانونی کردن عمل منافی عفّت رضایت داده اند!

آیا اینست نتیجه پیشرفت علم و دانش بشر؟!

آیا اینست تمدّن بشری که به مردم نوید می دهند؟!

آیا اینست فرآورده اندیشه و تفکّر انسان قرن حاضر؟!

آیا اینست معنای حفظ شرف، آزادی و عظمت انسانی؟!

و.....

اولئکَ کَالاَْنْعامْ بَل هُم اضلُّ اوُلئکَ هُم الغافِلوُن

و چه زیباست که اندیشه و قلم برخی افراد (به جای ترویج از آنچه در غرب می گذرد) در راه حلّ صحیح ارضاء غریزه جنسی بکار گرفته شود. و بر مسئولان نظام جمهوری اسلامی است که با برنامه ریزی دقیق فرهنگی، اخلاقی، اقتصادی، مالی سنّتهای غلط را از جلوی احیاء النِکاحُ سُنَّتی وَ مَنْ رَغِبَ عَن سُنّتی فَلیسَ مِنّی بردارند. و با رعایت دقیق ضوابط فقهی، قانونی واخلاقی

ص:8

ازدواج دائم و در صورت عدم امکان آن ازدواج مدّت دار را با برنامه صحیح فقهی و اخلاقی آن ترویج کنند.

و بر مسئولان فرهنگی است که با همکاری دیگر نیروهای مؤثّر در جامعه با برنامه ریزی دقیق اخلاقی و تربیتی دور از نگرشها و گرایشهای غربی در شعاع فرهنگ دینی و اسلامی نه تنها به حلّ صحیح ارضاء غریزه جنسی بپردازند، بل دیگر غرایز را به سمت صحیح و درست انسانی هدایت کنند.

ص:9

ص:10

نگاه استقلالی یا ابزاری به غریزه جنسی

نگاه استقلالی به غریزه جنسی

غرایز و شهوات آدمی با جلوه گری های گوناگون در پی ارضاء بوده و هر کدام خواست خویش را طلب می کنند، و در آنجا که غریزه و خواست شهوی قوی تر باشد، سلطه خویش رابر دیگر خواسته ها گسترانده و آنها را به خدمت درمی آورد. و این قانونی طبیعی وتکوینی است. این قانون طبیعی و تکوینی که بر بُعد حیوانی انسانها تکیه دارد پدید آورنده اصل و قاعده ای در ارتباط با ارضاء غرایز و خواسته های شهوی است. و آن نظر استقلالی به آنها داشتن و هرکدام را در ارضاء از هر طریق ممکن رها و آزاد گذاشتن است.

با توجّه به آن قانون واین اصل هیچ کسی حقّ تعرّض به غیر و یا اعتراض و انتقاد و اشکال گیری به نحوه برآوردن غرایز ندارد. چنان که نمی تواند معترض باشد که چرا غریزه خاص«ب» را بر دیگر غرایز مقدّم داشته ای. زیرا پاسخ می شنود که چنین نتیجه ای لازمه نظر استقلالی است.

دیدی که اصل نظر استقلالی به غرایز و شهوات در انسان ایجاد می کند، این

ص:11

است که هر غریزه ای وجودی برای خود بوده و خواهان رسیدن به مطلوبی است که از قبل برایش مشخّص شده است.

و آدمیان در شعاع چنین دیدی هر اندیشه، عمل و راهی که به مطلوب غریزی منتهی شود جایز می شمارند.

غریزه جنسی هر چند از ابتداء دارای تحوّل و ظهور است و در مراحل مختلف به گونه هایی ضعیف و احیاناً قوی جلوه می کند امّا رشد تدریجی سبب می شود که در مرحله ای از سن با تمام توان و قدرت ظهور فعلی اش را اعلام کند. و بنابر نظر استقلالی راه خاصی را برای ارضاءاش نمی شناسد. هر عامل و وسیله ای که به آرامش جنسی بیانجامد، جایز شمرده و خوب می داند.

چشم چرانی، علاقه شهوانی به همجنس، تماس جنسی خارج از دایره ازدواج دائم و موقّت، خود ارضایی، میل و گرایش به عکسهای سکس، فیلمهای محرّک شهوت، لذّت بردن از لباسهای خاص شهوت انگیز و... معلول نظر استقلالی به غریزه جنسی و آن را وجودی برای خود دانستن است.

آزادیهای شهوانی و رهایی پسران و دختران در ارتباط با یکدیگر، شکستن محدودیتها در ارضاء غریزه، ستیز با ضوابط عقلی و دینی و... در دنیای معاصر از همین اصل و نتیجه آن ناشی شده است.

این نظر استقلالی کاملا معلول دید حیوانی، دنیوی و نادیده گرفتن مرتبه انسانی بشراست. همین نگاه باعث شده که برخی به خود اجازه دهند، مسائلی مانند، دین، اخلاق و وجدان اخلاقی را در جلوه های گوناگون مادیّت تفسیر اقتصادی، جنسی، شهوی و... کنند.

ص:12

آری در صورت نفی حقیقت انسانی است که هر انسانی به خود این اجازه را می دهد که از هر طریق ممکن به خواسته غریزی خود برسد. و چنین شخصی خود را چندان موظّف به رعایت اصول انسانی و ضوابط حقوقی و قوانین نمی بیند مگر این که آنها را موافق با خواست شهوی خود بیاید.

نگاه ابزاری به غریزه جنسی

آنچه ما را در مقابل نظر استقلالی به غرایز از جمله غریزه جنسی قرار می دهد اصل مقایسه و سنجش بین مراتب وجودی نفس آدمی، استعدادها و غرایز است. این اصل با توجّه به قاعده ای عقلی به ارزیابی و تعیین ارزش واقعی مراتب نفس و میلها و گرایشها پرداخته است.

قاعده عقلی اینست: هر موجودی که از ارزش وجودی و کمال برتر برخوردار باشد به خدمت موجودی که مرتبه و کمالی نازل دارد، در نمی آید. بل آنچه در مرتبه نازل است برای کسب ارزش برتر به خدمت مرتبه عالی در می آید.

قاعده فوق سنّتی الهی حاکم بر مراتب هستی و نظام آفرینش است.

مقایسه و سنجش بین مراتب وجودی انسان و غرایز در شعاع قاعده عقلی فوق، این است که مرتبه جسمانی و حیوانی با تمام استعدادها و غرایز، ابزاری برای بُعد انسانی هستند و اصل اوّلی نظر استقلالی به مرتبه انسانی و نظر ابزاری و وسیله ای به دیگر مراتب باید باشد، مگر آن که افرادی چون ماتریالیست ها منکر وجود معنوی عقلانی و مرتبه انسانی باشند.

مرتبه انسانی علاوه براین که شرافت وجودی بر دیگر استعدادها، غرایز و

ص:13

بعد حیوانی دارد از فطرتهایی برخوردار است که با ظهور فعلی اش معرِّف و شناساننده انسان به عنوان انسان است. فطرت حقیقت طلبی، کمال خواهی، خداجویی و فطرت عقلانی، عزّت خواهی در شعاع فضایل، فوق غریزه خوردن، خوابیدن، راحت طلبی دنیوی، غریزه جنسی و هر شهوت حیوانی است.

با توجّه به این مقایسه و سنجش، اصل اصیل درباره غرایز در مرتبه حیوانی و خواسته های جسمانی این است که اینها وجودی برای رشد انسانی و ابزاری برای خواسته های انسانی هستند.

و برای این که غریزه جنسی و دیگر میلها و کششها در بُعد طبیعی و حیوانی قابلیت ابزاری برای رشد انسانی و کسب صفات برجسته اخلاقی پیداکنند، بدون تردید باید به اصلاح در آیند به این معنا که به خواسته طبیعی آنها در دایره عقل و شرع پاسخ داده شود; در غیر این صورت، خروجشان از دایره پیامهای عقل و شرع به هر اندازه ای که باشد، ضربه ای بر پیکره شرافت و عظمت انسانی خواهد بود. زیرا راه ورود شیطان و وسوسه های شیطانی از طریق رها ساختن شهوات و تمایلات نفسانی است.

از امیرمؤمنان علی بن ابی طالب(علیهما السلام) انسانی که بانشستن بر بُراق عقل و شرع به تمام کمالهای انسانی و فضایل اخلاقی نایل شده، فرموده:

اَلْعاقِلُ مَنْ عَصی هَواهُ فی طاعَةِ رَبِّهِ (1): عاقل کسی است که خواهش نفسانی اش (آنجا که مخالف با خواست پروردگار است) نافرمانی کند. و به اطاعت پروردگارش مشغول شود.

ص:14


1- (1) - شرح غرر، ج 2، ص 38، شماره 1748.

اِمْلِکْ عَلَیْکَ هَواکَ:(1) هوای خودت را مالک شو. (آن را اصلاح کن و در دایره عقل و شرع قرار ده).

گرایشهای شهوانی، از حیطه اراده و اختیار خارجند، و لکن هدایت و جهت دادن به آنها و نحوه بکارگیری آنها داخل در کیفیت اراده و اختیار است. از رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله) نقل شده که فرمودند: مَنْ عَشِقَ فَکَتَمَ وَ عَفَّ فَماتَ، ماتَ شهیداًکسی که عاشق شود، پس آن را پنهان کرده و عفّت پیشه کند، و در این حالت بمیرد، شهید از دنیا رفته است.(2)

حضرت(صلی الله علیه وآله) فرمود: آن را کتمان کن و از این که تو را در دام تجاوز از ضوابط انسانی و شرعی بیندازد، جلوی آن را بگیر، تا ثواب شهید را داشته باشی. یعنی جهت دادن به خواهش نفسانی تو را تا مرحله ثواب و ارزش شهید و شهادت به پیش می برد، و دیدگان شخص را به جمال حق می گشاید.

نگاه استقلالی به خواهش جنسی و خارج ساختن آن از دایره عقل و دین هر چند لذّات شهوانی را به همراه دارد امّا به قیمت خسران و زیان مرتبه انسانی و از دست دادن فضیلت تمام می شود.

ص:15


1- (1) - شرح غرر، ج 2، ص 199، شماره 2366.
2- (2) - کنزل العمّال، ج 3، ص 372، شماره 7000.

ص:16

غریزه جنسی و مرتبه انسانی 1

غریزه جنسی و مرتبه انسانی 1

اصل مقایسه و سنجش بین غریزه جنسی و خواسته های انسانی، نگاه استقلالی به غریزه جنسی را نفی کرده و آن را ابزاری برای کمال انسان به عنوان انسان قرار می دهد.

با توجّه به این اصل باید ملاحظه شود که خواسته انسانی بشر از غریزه جنسی چیست، و چه بهره ای را از آن طلب می کند.

بهره حیوانی آدمیان از غریزه جنسی واضح و روشن است:

الف: التذاذ شهوی.

ب: بقاء نوع.

ج: و در نهایت آرامش جنسی.

برای رسیدن به بهره حیوانی غریزه جنسی نیاز به قانون و ضوابط فوق عواطف و احساسات حیوانی نیست. در اینجا سخنی از ارزشهای مثبت و منفی اخلاقی، حلال و حرام نیست. آنچه مورد نظر است رسیدن به خواهش نفس از

ص:17

هر راه ممکن می باشد.

پیدایش نسلی ناپاک، دارای قساوت قلب و مایل به صفات زشت و نیز وجود فحشاء و اعمال منافی عفّت و نایده گرفتن فضایل انسانی معلول اینست که انسان به بهره حیوانی غریزه جنسی اکتفا کرده است.

اسلام، براساس اصل وابزاری بودن غریزه جنسی برای انسان به عنوان انسان، در یک جمله فرمود: فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ...:1 پس با زنان پاک ازدواج کنید.

و قوانین فقهی و مسائل عالی اخلاقی و آداب انسانی نکاح در قرآن و سنت بیان شده است.

وجود غریزه جنسی برای انسان به عنوان انسان سبب شده که قرآن مجید در سوره نور آیه 33 بفرماید: وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتّی یُغْنِیَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ....: آنان که وسیله (وامکانات لازم) ازدواج راندارند، باید عفّت پیشه کنند تا خداوند آنان را به فضلش بی نیاز سازد.

کلمه«وَلْیَسْتَعْفِف» ظهور کامل دارد دراین که تنها راه ارضاء غریزه جنسی ازدواج است. خروج ارضاء از دایره ازدواج خلاف عفّت است که خواسته انسانی می باشد. برای تأمین این خواسته انسانی (عفّت) تنها نکاح وسیله رسیدن به خواهش جنسی معرّفی شده است.

و کلمه «نکاح» اعم از ازدواج دائم و مدّت دار است، هر چند معنایی که به ذهن شتاب می گیرد، همان ازدواج دائم است.

ص:18

شخصی که توانایی بر نکاح دائم ندارد شاید توانایی بر نکاح مدّت دار را داشته باشد و زمانی هم ممکن است، براساس شرایط محیطی، زمانی، اقتصادی و... دسترسی به ازدواج مدّت دار را نیز پیدا نکند. دست نیافتن مجوّزی بر تجاوز از حدود مصالح انسانی، قوانین شرعی و عقلی نیست. باید عفّت را که اساس و سرمنشأهر خیر است(1) پیشه کند.

بهره انسانی غریزه جنسی

بهره انسانی بردن از غریزه جنسی در شعاع هماهنگی آن با خواسته های عقلانی و ذات واقعیّت گرایی انسان است. آن چه عقل طلب می کند، همان سعادت همیشگی و جاوید است; و آنچه واقعیّت گرایی انسان خواهانش هست، رؤیت مشاهده و قرب حقّ می باشد; به همین جهت خواسته او از خدای متعال این است که عرض می کند: وَلاتَحْجُبْ مُشْتاقیک عَنِ النَّظَرِ الی جَمیل رُؤیتِکَ:(2) (معبودم) نظر به زیبایی رؤیت و دیدارت را برشیفتگانت دریغ مدار.

غریزه جنسی نه تنها مانع سعادت جاوید و دیدار حق نباید باشد، بل باید وسیله و ابزار برای آن قرار گیرد. و آن در صورتی است که بهره حیوانی آن (التذاذ شهوی، بقاء نوع، آرامش جنسی) در دایره قوانین عقلی و شرعی باشد، و در شعاع عقل و شرع رنگ انسانی بگیرد.

زن و شوهر (دائم یا مدّت دار) که از یکدیگر التذاذ شهوانی می برند و آرامش جنسی را بدست می آورند، از فضل و رحمت خدا نیز برخوردار می شوند; زیرا

ص:19


1- (1) - العفّة رأس کلِّ خیر، شرح غرر، ج 1، ص 306، شماره 1168.
2- (2) - جمله ای مناجات الخائفین است که در مفاتیح الجنان محدّث قمی نقل شده است.

نفس خویش را از فساد جنسی باز داشته اند.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: ازدواج عفّت چشم و مواضع تحریکات شهوانی را به بهترین وجه حفظ می کند و از هر وسیله ای برای بازداشتن نفس از فساد جنسی نافذتر و شرافتمندانه تر است!(1)

* بیان دو نکته:

1 - نهی ها و منع ها و نکوهشهای اسلام از شهوات و خواهشهای نفسانی در آن موردی است که بخواهند از دایره شرافت خارج شده و راه سعادت را به روی انسان ببندند. گاهی انسان متوجّه این که چه چیز به او زیان می رساند، نیست، یا از این جهت، که نمی داند، و یا می داند ولی غفلت می کند و یا این که غافل نیست، امّا شرایط محیطی و غریزی بر او حاکم شده اند، و اراده اش در برخورد با خواهش نفسانی که از دایره عقل و دین خارج شده، بسیار ضعیف شده و توجّه به خسران را از او گرفته و به همین جهت سخن دین گاهی برای آگاهاندن است، مرتبه ای برای تذکّر والتفات دادن و زمانی نیز برای بالا آوردن همّت و قوی ساختن اراده و ضعف شهوت است.

به روایات زیر (نقل شده) از امیر المؤمنین علی(علیه السلام) نظرکنید:

الاِنْقیادُ لِلشَهْوَةِ ادْوَءُ الداءِ(2): فرمان برداری خواهش نفس دردناکترین دردها است.

الَشهَواتُ آفاتٌ قاتِلاتٌ وَخَیْرُ دَوائِها اقْتِناءُ الْبَصَرِعَنْها:(3)

ص:20


1- (1) - مستدرک الوسائل ابواب نکاح، باب 2، روایت 1.
2- (2) - شرح غرر، ج 1، ص 380، ش 1458.
3- (3) - شرح غرر، ج 5، ص 88، شماره 7920.

اَلْجاهِلُ عَبْدُ شَهْوَتِهِ:(1) جاهل بنده خواهشهای خویش است.

لحن و کیفیّت بیان به گونه ایست که ظهور در شناساندن خواهشهای نفسانی دارد و می خواهد شخص را برزیان و عاقبت ناگوار آن آگاه گرداند.

ذات خواهشهای شهوی همراه با آفت نیست. اگر چنین بود امر به اصلاح آنها اشتباه بود. منقاد بودن و عبدبودن در برابر شهوات آفت است واین قبیل روایات تنبیه ناآگاه است.

لَیْسَ فی الْمَعاصی اشَدُّ من اتِّباعِ الشَهْوَةِ فَلا تُطیعوها فَیَشْغَلَکُمْ عَنِ اللّهِ!:(2) در میان گناهان گناهی سخت تر از پیروی شهوت نیست پس خواهش نفس را فرمان برداری نکنید پس شما را مشغول می کند.

طاعَةُ الشَهْوَةِ تُفْسِدُالدینَ (3) فرمانبرداری از خواهش نفس دین را فاسد می کند.

ظَفَرَ بِجَنَّةِ الْمَاْوی مَنْ اعْرَضَ عَنْ شَهَواتِ الدُنیا(4): کسی که از خواهشهای نفسانی روی بگرداند به منزلگاه بهشت کامیاب می شود.

گفتار فوق، انسان به خواب رفته و بی توجّه (به زیانهای شهوات) را بیدار می کند، تا شخص فرو رفته در خواهش نفس را (که از خدا، دین و از جایگاه انسانی اش - بهشت - غفلت کرده)، به خواسته های انسانی و اصالت داشتن آنها متوجّه گرداند.

طَهِّروُا انْفُسَکُمْ مِنْ دَنَسِ الشَهَواتِ تُدْرِکُوا رَفیعَ الدَرَجات.(5): نفسهای خویش

ص:21


1- (1) - شرح غرر، ج 1، ص 123، ش 449.
2- (2) - شرح غرر، ج 5، ص 88، شماره 7920.
3- (3) - شرح غرر، ج 4، ص 249، شماره 5985.
4- (4) - شرح غرر، ج 4، ص 277، شماره 6065.
5- (5) - شرح غرر، ج 4، ص 257، شماره 6020.

را از پلیدیها و ناپاکیهای خواهشها پاک گردانید تا مراتب بلند (انسانی و معنوی) را دریابید.

اِنَّ افْضَلَ النّاسِ عِنْداللّهِ مَنْ احْیی عَقْلَهُ وَاَماتَ شَهْوَتَهُ وَاَتْعَبَ نَفْسَهُ بِصَلاح آخِرتِه(1): افزونترین مردم (در کمال) نزد خدا کسی است که عقلش را زنده کرده باشد. و خواهش نفس را میرانده باشد. و برای به صلاح آوردن آخرت خود نفس خویش را به رنج انداخته باشد.

اَلْعاقِلُ مَنْ اماتَ شَهْوَتَه(2): عاقل کسی است که خواهش نفس را (که زیان رساننده است) بمیراند.

انسانی که طهارت نفس، رسیدن به درجات بلند انسانی، احیاء عقل و مرگ تجاوز شهوانی را تلقین کند. به شخصیّت انسانی خویش دست می یابد، و فرد دارای شخصیّت انسانی، مغلوب غریزه نمی شود. و با این روش عنوان «برترین مردم نزد خدا» رابه خود اختصاص می دهد.

2 - قرار گرفتن خواهش جنسی و هر خواسته شهوی دیگر در دایره بُعد انسانی، لازمه اش حصر و محدودیّت ارضاء آنها در دایره پیام عقل و وحی است; و البته این سئوال را در ذهن ایجاد می کند که محصور ساختن غرایز و در برخی مواقع و شرایط، صبرکردن و به خواهش غرایز پاسخ ندادن آیا عقده های روانی واثرات منفی روحی مانند: افسردگی، اضطراب، سرکوفتگی اجتماعی و... را پدید نمی آورد؟

در قسمت بعد پاسخ سؤال فوق را ملاحظه کنید.

ص:22


1- (1) - شرح غرر، ج 2، ص 563، تا شماره 3579.
2- (2) - شرح غرر، ج 1، ص 313، شماره 1194.

غریزه جنسی و مرتبه انسانی 2

غریزه جنسی و مرتبه انسانی 2

پیام عقل و وحی برای حفظ سلامت جسمی و روحی انسان محصور ساختن غریزه است.

انسان به طور عادّی و بدون توجّه به عقل و دین محدود بودن را دوست ندارد; اگر بگوییم مردم و جامعه باید در این حصار حرکت کنند، افرادی که اهل فکر و اندیشه صحیح نیستند چنین حکم می کنند که محصور ساختن غرایز از آن جمله غریزه جنسی (که احیاناً حادّترین غریزه است) و صبر کردن براین خواهش غریزی، عاملی در ایجاد عقده های روانی و اثرات منفی روحی مانند: افسردگی، اضطراب، کینه توزی و چه بسا سرکوفتگی اجتماعی و... می شود. و گاهی زبان به اعتراض می گشایند که چرا شرع مقدّس تنها راه ارضاء را از دواج (دائم یا مدّت دار) معّرفی کرده و راههای دیگر (خودارضایی، چشم چرانی، رابطه با نامحرم و لذّت جنسی خارج از دایره اجازه شرع) را بر انسانها بسته است، چرا آنها را از بسیاری لذّات جنسی محروم کرده است؟

ص:23

باید توجّه داشته باشیم که هر محدودیّت و محصور بودنی آثار منفی یاد شده را ندارد، زیرا چه بسیار محدودیّتهایی که باعث حیات و نجات انسان می شود. پزشک حاذق گاهی تغذیه را محصور در ویتامینهای خاص، قرار می دهد، و نتیجه این محدودیّت سلامت جسم است. پلیس، عابر پیاده را هدایت می کند که از جاهای خط کشیده شده خیابان عبور کنند و متوجّه سبز و قرمز شدن چراغها باشند، این محدودیّت برای حفظ جان افراد بوده و مورد قبول همگان است و... بنابراین حصر به نحو مطلق بد نیست، حصری که دارای منفعت باشد، مطلوب است، و اگر باعث محرومیّت گردد بدون هیچ گونه نفع مادّی و معنوی، زشت است. بنابراین محدودبودن عقده روانی را به وجود نمی آورد، چنان که محرومیّت ناشی از چنین محصور بودنی سبب عقده و بیماری روانی نمی شود. زیرا انسان عاقل به آن خشنود است.

نتیجه این که اگر همانطور که عقل و دین می گوید نظر ما به غریزه جنسی، نظری ابزاری و وسیله ای باشد و براساس اعتقاد به شرافت انسانی با آن ارتباط داشته باشیم; هر چند غریزه، محصور در خواسته های انسانی و دستورات شرع و پیام عقل قرار می گیرد، لکن این حصر و محدودیّت همراه با خشنودی و رضایت نفس می باشد بدان جهت که ابزاری برای پیدایش کمال انسانی بوده و شخص از آن بهره انسانی گرفته و از دیدگاه عالی عقلانی به آن می نگرد و رابطه ای الهی با آن دارد. دراین نگاه شخص به جایی می رسد که محرومیّت از لذّات جنسی را ارزش می بیند و چشم پوشی از هر گونه لذّت نفسانی خارج از دایره احکام الهی را عین لذّت انسانی می نگرد.

ص:24

اگر لذّتِ ترک لذّت بدانی دگر لذّتِ نفس لذّت نخوانی

او خویشتن خویش را مصداق این آیه می بیند که: وَ أَمّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی( 04) فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِیَ الْمَأْوی( 14)1 . و آن کس که از مقام پروردگارش ترسان باشد و نفس را از هوی باز دارد. به طور قطع بهشت جایگاه اوست.

در این نوع نگرش به غریزه جنسی هر چند انسان به عنوان مرتبه حیوانی اش از بسیاری خواهشهای شهوی (چشم چرانی، روابط منافی عفّت و...) محروم است ولکن در بُعد انسانی عقل از درک معارف حقّ، دل از محبّت و عشق به حق و روح از تقرّب به حقّ متلذّد است، و آن چنان جمال حقّ را در آغوش دل می گیرد که از آن مناجات خمس عشر، جوشن کبیر، دُعای کمیل و صباح و... می تراود و جان تشنه آدمی را (که هیچ جامی از جامهای دنیوی سیراب نمی کند) سیراب می کند.

و می گوید:

اِنَّک سَیِّدی وَ مَولایَ وَ مُعْتَمَدی وَ رَجائی وَأنْتَ غایَةُ مَطْلُوبی وَ مُنایَ فی مُنْقلبی وَ مَثْوای...;(1) کسی که با جان انسانی خویش چنین پیوندی با معبود و معشوق دارد با محدودشدن کدام غریزه دچار عقده خواهد شد. او خواسته انسانی را جانشین خواسته غریزی و شهوی قرار داده و از لذّت برتر، جمال، محبّت و عشق برتر برخوردار گشته است.

آری برای این انسان هر چند افسردگی، ترس، کینه و اضطراب از محدودیّت خواهش نفس وجود ندارد، امّا آن جا که دنیا مانع او از لقاء حق در مقام اندیشه و

ص:25


1- (2) - همانا تو آقا، مولا و معتمد و امید منی و تونهایت مطلوب و آرزویم در دنیا و آخرتی... دُعای صباح از حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام).

عمل شود، سخت رنج می برد و افسرده می گردد و آنانی که این ستم را بر او روا داشته اند، دوست نمی دارد. به همین جهت گاهی باتمام خشوع و خضوع چنین می نالد:

اِلهی هذِهِ ازّمَةُ نَفْسی عَقَلْتُها بِعقال مَشیّتِکَ وَ هذِهِ اعْباءُ ذُنُوبی دَرَاْتُها بِعَفْوِکَ وَرَحْمَتِکَ وَ هذِهِ اهْوائیَ المُضلَّةُ و کَلْتُها الی جَناب لُطْفِکَ وَرأفَتِکَ. فاجعلِ اللّهُمَ صَباحی هذا نازِلا عَلَیَّ بِضیاءِ الْهُدی وَ بالسَّلامَةِ فیِ الدّینِ وَالدُّنْیا...»(1)

به هر حال حصر غریزه جنسی به وسیله عقل و دین نه تنها محرومیّتی را در مرتبه انسانی به همراه ندارد که رافع محرومیّت است. و اگر عقل و دین می گوید: باید چنین حصری وجود داشته باشد به خاطر آن است که در این محدودیت، در حقیقت رهایی و آزادیست. زیرا

(مَنْ لَمْ یُهَذِّبْ نَفْسَهُ لَمْ یَنْتَفِعْ بِالْعَقْل)(2) کسی که نفسش را (از هوا و خواهشهای بعد جسمانی و حیوانی) اصلاح نکند، از عقل (مقام و کمال انسانی را) سود نمی برد.

ص:26


1- (1) - معبودم، این مهارهای نفس من است که با پای بند مشیّت و خواسته تو بسته ام. و این بارهای سنگین گناهان من است که در برابر گذشت و رحمت تو دور کردم و فرو گذاردم. و این هوسهای گمراه کننده من است که به آستان لطف و مهر تو سپردم، بار خدایا این بامدادم را مقرّردار که در پرتو هدایت و با سلامتی در دین و دنیا بر من نازل آید...
2- (2) - شرح غرر، ج 5، ص 411، شماره 8972.

غریزه جنسی و شخصیّت انسانی

غریزه جنسی و شخصیّت انسانی

اَیُّهاالنّاسُ مَنْ سَلَکَ الطّریقَ الواضِحَ وَرَدَ الْماءَ وَمَنْ خالَفَ وَقَعَ فِی الِتّیِه:(1)

ای مردم، هر که راه روشن و راست را به پیماید به آبادی می رسد (و از تشنگی می رهد) و هر که بی راهه برود در بیابان بی آب و گیاه فرود آید (از بی آبی جان سپارد).

(خلاصه هر که به دستور خدا و رسول رفتار نماید نیکبخت شود و هر که از شیطان و نفس امّاره پیروی کند به عذاب مبتلی گردد).

گاهی انسان تشنه یافتن حق است و حرکت در طریق واضح او را به بِرکه ای می رساند، که وجودش سیراب شده وخود را باز می یابد. والاّ در بیابان تحیّر، شبهه و سرگردانی گرفتار شده، دچار ترس، اضطراب، افسردگی و ناهنجاریهای روحی می گردد.

انسان سیراب شده از آب زلال و گوارای معنویّت که جوشان از عشق به اللّه

ص:27


1- (1) - نهج البلاغه، فیض الاسلام، آخر خطبه 192، ص 650.

است، از گندابهای پراز مردار و آلوده به بافته های بی محتوای بشری (برآمده از لجن خواهشهای نفسانی و جهل به عمق وجودی آنچه هست) رو می گرداند، و تنها به فاطر و خالق آسمانها و زمین نظر می کند. و آنگاه که در مقابل پیروان خواهش نفس قرار می گیرد چنین می گوید: رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَیَّ مِمّا یَدْعُونَنِی إِلَیْهِ : پروردگارا زندان برایم محبوب تر است، از آنچه (هوسبازان و دزدان عفّت و حیا) مرا به آن فرا می خوانند. وَ إِلاّ تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ : و اگر کید (حیله) اینان را از من نگردانی به (جلوه های فریبنده شهوانی) آنان مایل می گردم و آنگاه از جاهلین (بی خردان) خواهم بود. فاسْتَجابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ کَیْدَهُنَّ، انَّهُ هُوَالسَمیعُ العَلیمُ:(1) پروردگارش دُعای او را به اجابت رساند و کید ایشان را ( دعوت به گناه را) از او بگردانید. براستی خدا شنوای داناست.

یوسف(علیه السلام) خود را در چه مقام و شخصیّتی می دید و چه نگاهی به خواهش جنسی و لذّت شهوانی داشت، جایگاه خود را در نزد خدا چگونه ملاحظه می کرد، که زندان را بر راحت طلبی در کاخ عزیز مصر و رنج و دردِ ماندن در زندان را برلذّت جنسی برگزید، برای این که از جاهلین (بی خردان و بی اعتنایان به حکم خدای جهان) نباشد؟!

بنابراصل نظر استقلالی به غریزه جنسی و بُعد جسمانی، حضرت یوسف(علیه السلام) باید بهره جنسی را بپذیرد، و یک لحظه رنج را تحمّل نکند، و دراین صورت است که باید به خواست غریزه و کسی که لذّت جنسی را از او

ص:28


1- (1) - سوره یوسف، آیه 34.

طلب می کند، پاسخ مثبت دهد; امّا بنابر اصل سنجش و مقایسه، دیدگاه عقلانی به شخصیّت انسانی خود دارد; و نمی تواند آن را با چیزی که جنبه ابزاری دارد و بهره آن لحظه ای است، معاوضه کند; زیرا که از طریق واضح (راه راست) خارج شده و حقیقت خویش را در غیر جایگاه آن نشانده است، و چنین عملی عین جهل است. و او دوست ندارد از جاهلین باشد. جاهل واقعی آن کسی است که غیر واقع را به جای واقع می نشاند.

تمایلات نفسانی را برخواسته های انسانی ترجیح دادن و مقام انسانی را به خاطر خواهش حیوانی قربانی کردن جز جهل چیز دیگری نیست(1) ، امّا مکر کنندگان آن را در لفّافه اصطلاحهای زیبا، هنر زیبا، و... می پوشانند، تا احساسگرایان و خیالبافان را بفریبند و به هرج و مرج جنسی بکشانند تا هر گونه ندای ذات وجود خویش را (که به پیوند با حقّ فرا می خواند) نشنوند.

امّا در وجود یوسف (علیه السلام) عقل و ایمان حکم می راند، او آنجایی را دوست می دارد که بتواند با ارزشترین گوهر (هستی انسانی) را از مکر، حیله، فریب راهزنان عزّت، شرف و شخصیّت انسانی حفظ کند. هر چند در سخت ترین شرایط اقلیمی، اقتصادی و جسمی باشد. و چون براساس اصل سنجش و مقایسه آن را دوست می دارد، عقده روانی، افسردگی، ترس و اضطراب و بدنبال آنها رفتار ناهنجار پیدا نمی کند.

توجّه به این نکته ضروری است که جمله«أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ» معلول کید و فریب آنانی است که جذابیّت های شهوانی و جنسی را ایجاد می کنند، میل و

ص:29


1- (1) - الرّکون الی الدّنیا مع ماتُعاینُ مِنْها جَهْلٌ. نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت شماره 376.

علاقه به آن جذابیّت ها مقدّمه ارضاء غریزه جنسی از طریق غیر واضح (راه غیر صحیح) است که همان جهل باشد.

جهل در مقابل عقل، نه جهل در مقابل علم. زیرا این جهل بافراگیری و یادگیری رفع می شود، ولی جهل در مقابل عقل با جایگزینی حق و واقعیّت به جای باطل و غیر واقع و ماندن بر آن محو می گردد.

آنچه یوسف (علیه السلام) را بدان می خواندند باطل و خارج از واقعیّت بود که عبارت از ارضاء غریزه جنسی و لذّت نفسانی خارج از دایره شرافت انسانی باشد. او زندان را برگزید تا جهل را جایگزین عقل نسازد و عاملی که مانع جایگزینی جهل بر عقل شد، شخصیت انسانی یوسف (علیه السلام) بود. زیرا انسان به عنوان انسان بودن محکوم و مقهور غریزه نیست، ولی به عنوان حیوان خواست غریزی راترجیح می دهد. برهمین اساس امیر مؤمنان(علیه السلام) فرمود:

مَنْ غَلَبَ عَقْلُهُ شَهْوَتَهُ فَهُوَ خَیرٌ مِنَ الْمَلائِکةِ:(1) کسی که عقل او بر خواهش نفسانی اش غالب شود (که غلبه عقل بر جهل است) او برتر از فرشتگان خواهد بود.

و نکته قابل توجّه دیگر، یاری خواستن از خداست. با این که زندان رابرغلبه شهوت ترجیح می دهد، در عین حال متوجّه است که رهانیدن خویش از ارضاء ناهنجار در شعاع استعانت جستن از اللّه است، که جمله«وَ إِلاّ تَصْرِفْ...» در بردارنده آنست.

به هرحال، در ارضاء غرایز باید طریق واضح (راه صحیح) را پیمود و طریق واضح، طریق عقلانی است که به یافتن حقّ (که انسان به عنوان انسان بودن

ص:30


1- (1) - بحار، ج 60، ص 229، روایت 5، طبع ایران.

آن را طلب می کند) منتهی می شود و آنچه مانع از جایگزینی بی راهه به جای طریق واضح می شود، وجود شخصیّت انسانی است. شخصیّتی که از جهل می گریزد و در پناه دین و عقل قرار می گیرد.

ص:31

ص:32

غریزه جنسی و فرهنگ

غریزه جنسی و فرهنگ

هر جامعه ای از ساختار فرهنگی خاص برخوردار است. فرهنگ جوامع مشخِّص آداب، رسوم نوع خاص روابط، اخلاق، اعتقادات، نگرشهای سیاسی، اقتصادی و... است. کیفیت بهره گیری از غرایز و استعدادها و نحوه ارضاء و پاسخگوئی به آنها وابسته به نوع فرهنگ حاکم بر مردم است.

فرهنگ اجتماعات در ارضاء غریزه جنسی از دو حال جاهلی و عقلی خارج نیست. ارضاء جاهلی غریزه جنسی عبارت از ناهماهنگی آن با انسان بودن انسان است. چنان که عقلانی بودن ارضاء، هماهنگی آن با اصل انسان بودن است.

در فرهنگ جاهلی یا به طور کلی معیار و قاعده ای برای پاسخگویی به خواهش جنسی وجود ندارد که هرج ومرج جنسی نام می گیرد. و یا قواعد، قوانین و معیارهایی وجود دارد که با اصل انسانی هماهنگ نیست، در برخی از جامعه ها ممکن است با توجّه به وجود هرج و مرج جنسی، معیارهایی مغایر با

ص:33

انسانیّت انسان نیز وجود داشته باشد.

در فرهنگ عقلی، ارضاء والتذاذ جنسی بدون معیار نیست، و معیاری پسندیده است که با مصالح بُعد انسانی هماهنگ باشد. قوانین و احکام براساس آن معیار، اعتبار و قرارداد می شود.

حکم پوشش کامل برای زن از دید نامحرمان و نهی از سخن گفتن و ظاهر شدن به نحوی که در برخی تحریک شهوانی کند و نهی مردان از نگاه شهوانی به زنان، اشخاص و... همگام بامصالح انسانی و حفظ عفاف، غیرت و ناموس است.

قرآن مجید خطاب به زنان رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمود: وَ قَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولی : (1) و در خانه های خود بمانید و چون جاهلیّت نخستین (درمیان مردم) ظاهر نشوید (خودنمایی نکنید).

تبرّج (خودنمایی تحریک کننده خواهش جنسی و ایجاد میل و علاقه شهوی در افراد است.) نمونه ای از اندیشه جاهلیت قبل از اسلام است که فرهنگ قرن بیستم آن را در حدّی و سیع تر با جلوه های جدید بنام تمدّن بشری به جوامع امروز ارائه می دهد.

نوع آرایشها در چهره، لباس، سروتن، اندیشه حسّی و خیالی جوانان را می فریبد و فتنه ای در درونشان ایجاد می کند، و تا به کام خواهش نفس نرسند، این فتنه خاموش نمی شود و آرام نمی گیرد و چه بسا شخص برای فرونشاندن هوس خویش (که از یک نگاه مرد به زن و زن به مرد حاصل شده است;) به

ص:34


1- (1) - سوره احزاب، آیه 33.

اسباب و عواملی چنگ زند که هر چند غریزه را آرام کند امّا تبعاتی را به وجود آورد; مانند: عذاب وجدان، عذاب از دست دادن عزّت و شرف انسانی، عذاب وجود کودکی نامشروع، عذاب بی آبرویی و شایعه فحشاء، و اگر اهل آخرت باشد ترس عقوبت اخروی و...

آرامش جنسی که سبب اضطراب، افسردگی، ترس و مایه نابودی جان و تن شود، و مهم تر از همه اینها عزّت و شرف انسانی را قربانی زیبایی خیالی و حسّی کند; عین بی عقلی است.

(اوَّلُ الشَّهْوَةِ طَرَب وَ آخَرُها عَطَب) : (1) ابتداء (پاسخگویی به) خواهش نفس وجد و شادمانی است و پایان آن زیان و آفت (فساد و هلاکت) است.

و کم نیستند جوانانی که در جاهلیّت قرن حاضر قربانی کسانی شدند که با تبرّج جاهلی خویش آنان را در دام چشم ارضایی، خود ارضایی، لمس ارضایی و... انداختند.

در فرهنگ جاهلی رابطه غریزه جنسی با اخلاق رابطه ای بسیار منفی است; اظهار محبّت، عشق، گفتگوهای دوستانه، دیدارها، برخوردهای محبّت گونه، نشست های شبانه، تفریحها و... در شعاع خودخواهی شهوی و جنسی انجام می گیرد و به همین جهت هیچ کدام دوام ندارد و به زودی وصل تبدیل به فصل شده و تنفّر را پدید می آورد. و از آن جا که خود خواهی شهوی در نگاه طبیعی و اصل اوّلی آن با مرتبه انسانی هماهنگ نیست، انگیزه منفی دارد، که از آن به قبح فاعلی تعبیر می شود.

ص:35


1- (1) - شرح غرر، ج 2، ص 425، ش 3133.

در فرهنگ جاهلی شرطِ محوری ازدواج; جمال، ثروت، اعتبارات و... است.

و هرگز به اصالت دینی، انسانی، عزّت نفس و ایمان توجّه نمی شود; و گاهی احیاناً توجّه حاشیه ای و صوری است. بدون تردید ازدواجی که محورش جمال و ثروت باشد بهره اش ارضاء غریزه و عاقبت آن کدورت، دلهره، تنفّر و حسرت... است زیرا جمال و ثروت بقاء ندارند، و محبّت معلول آن دو بتدریج ضعیف شده و جای آن را بغض یا حداقّل بی التفاتی می گیرد.

رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند: «هرکس تنها برای جمال بازنی ازدواج کند خواسته خود را در وجود او نیابد و هرکس تنها به منظور مال زنی را بگیرد خدا او را به همان مال واگذارد (که غنا واستقلال نفس را به همراه ندارد) همیشه در ازدواج، همسر با ایمان انتخاب کنید»(1)

در فرهنگ عقلی خودخواهی جنسی در نگاه انسانی و اصل سنجش و مقایسه هماهنگ با انسان بودن انسان است و به همین انگیزه (که از آن به حسن فاعلی تعبیر می کنند) اخلاقی مثبت است. در این فرهنگ هرگونه رابطه شهوی که بین زن و شوهرباشد رنگ انسانی دارد و پیوند جنسی والتذاذ شهوی نوعی اظهار نعمت الهی و شکر خدای متعال است. به همین جهت همراه با عزّت و شرف دنیوی و ثواب و نجات اخروی می باشد. تبرّج زن برای شوهر و خودنمایی آرایش مرد برای زن مستحب بوده و قابلیّت آن را دارد که همراه با تقرّب به خدا باشد. در ازدواج هر چند جمال و امکانات مادّی مورد توجه است و لکن به جهت اهداف عالی انسانی ازدواج، تدیّن، ایمان و اصالت تقوایی اصل است.

ص:36


1- (1) - ازدواج در اسلام، (علی مشکینی)، صص 80-79.

فرهنگ اسلام درارضاء غریزه جنسی فرهنگ عقلی است که وحی به کمک آن شتافته و آن را از اشتباهاتی که معلول محدودیّت در معرفت آن است، رهایی بخشیده، و چنین فرهنگی در همه جوامع بشری سزاوار پیروی کردن است.

وَ اتَّبِعُوا أَحْسَنَ ما أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ أَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ( 55) أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یا حَسْرَتی عَلی ما فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللّهِ وَ إِنْ کُنْتُ لَمِنَ السّاخِرِینَ( 65)...1

و از بهترین دستوراتی که از سوی پروردگارتان بر شما نازل شده پیروی کنید، پیش از آن که عذاب الهی ناگهانی به سراغ شما آید در حالی که از آن خبر ندارید (این دستورها به خاطر آن است که) مبادا کسی روز قیامت بگوید: افسوس بر من از کوتاهیهایی که در اطاعت فرمان خدا کردم و (آیات او را) به ریشخند و استهزاء گرفتم.

و مبادا بگوید: اگر خدا مرا هدایت می کرد از پرهیزگاران بودم.

یا هنگامی که عذاب را می بیند بگوید: آیا می شود بار دیگر (به دنیا) باز گردم تا از نیکوکاران باشم؟!

ص:37

ص:38

غریزه جنسی و جامعه و دولت

غریزه جنسی و جامعه و دولت

منظور ما از جامعه در اینجا وجود خانواده و مردمی است که هدفی واحد آنان را گرد آورده و به صورت فردی و گروهی به انجام وظایف اجتماعی خویش مشغولند. اصلاح غریزه جنسی و هماهنگی آن با انسان بودن انسان از جمله مسایلی است که همّت جامعه را می طلبد.

تردیدی نیست که جامعه اسلامی ما در پی از بین بردن انحرافهای شهوی و جنسی در اشکال گوناگون آن است; و برای عملی شدن این مطلب بسیج همگانی لازم است.

خانواده ها، مسئولین فرهنگی، وسایل ارتباط جمعی، نویسندگان، مبلّغین صاحبان ثروت و... با برنامه ای از پیش تنظیم شده، به این امر مهم مبادرت ورزند. البته با توجّه به برنامه ای که دولت و نظام مسئول طبق ضوابط عقلی و شرعی تدوین می کند و جهت اجراء در اختیار جامعه قرار می دهد، و بر اجراء آن نظارت دقیق دارد.

ص:39

در این برنامه نکات زیر باید مورد توجّه دقیق قرار گیرد:

1. غریزه جنسی واقعیّتی است که در آدمیان وجود دارد و در هر دوره ای به شکلی خاص جلوه می کند، دارای رشد تدریجی است که به لحاظ وضعیّت بدنی و جغرافیایی در سنّ خاصی ظهور فعلی اش رابه نحو کامل و بارز اعلام می دارد.

با توجّه به این نکته، مراقبت و روی کردن به نحوه و کیفیت رشد جنسی از سوی خانواده ها و... از همان کودکی باید مورد ملاحظه قرار گیرد. چنین مراقبتی باعث می شود که انسان در هر دوره و مرحله ای از رشد بر نحوه ظهور غریزه حاکم باشد. جزئیّات مراقبت و نحوه رشد تدریجی به طور دقیق باید از سوی صاحب نظران تدوین و ارائه شود.

2. التذاذ از ارضاء غریزه جنسی در سنین مختلف امری طبیعی بوده ولکن در نحوه ارضاء باید مصالح انسانی، دینی و اخروی ملاحظه شود.

3. هدف انسانی از غریزه جنسی که عبارت از پیدایش نسلی صالح و سالم باشد باید مورد توجّه قرار گیرد.

4. اطلاعات و آگاهیهای لازم و ضروری مربوط به غریزه جنسی و حکمت وجودی آن با توجّه به سن خاص اشخاص به افراد داده شود، که آنان وجود آن را یک امر طبیعی احساس کنند، ومتوجّه شوند که مانند بقیّه استعدادها، باید از آن بهره انسانی گرفت. بهره ای که به شرف و عزّت انسانی لطمه ای وارد نکند.

5. شناخت عوامل انحراف جنسی و نیز آگاهی یافتن از آنچه در اصلاح غریزه مؤثّر است. و بدنبال آن زدودن تمام آن عوامل از محیط زندگی و

ص:40

جایگزین ساختن آنچه جهت اصلاحی دارد.

بدون تردید عوامل انحراف به مقتضای سن افراد، محیط و مسایل روحی اشخاص و... متفاوت است. توجّه به مرحله سنّی و بکارگیری عوامل اصلاحی به تناسب آن مرحله مانع از برخوردهای افراطی و تفریطی با غریزه جنسی خواهد شد.

شناخت مسایل فوق در عهده روانشناسان، متخصّصین در مسایل تربیتی و اخلاقی و افراد انسان شناس، جامعه شناس و نیز آنانی که آگاهیهایی از ارگانیسم وجودی انسان و... دارند، می باشد.

مردم و دولت جهت برنامه مطلوب اصلاحی غریزه در تمام مراحل حیات و زندگی از اینان باید کمک بگیرند.

6. کیفیّت طرح و بیان مسایل اخلاقی و نحوه رابطه انسان با خود و نیز چگونگی تقویت اراده در کنترل و اصلاح غریزه و استخدام آن در حفظ عزّت انسانی بسیار مؤثّر است.

7. معرّفی شخصیت انسانی و بالابردن سطح معرفت کلی افراد نسبت به واقعیّتهای دنیوی و مقایسه آن با زندگی جاوید پس از مرگ و تبیین جایگاه واقعی دنیا وانسان و ایجاد درک و فهمی صحیح، جامع و کامل از هستی و جهان و تفسیر درست از فلسفه زندگی و به هر حال ارائه بینش درست عقلانی و تقویت رابطه معنوی و مثبت با خود و با خدا و جهان به وجود آورند. معرفت به شخصیّت عظیم انسانی مانع خروج فعّالیّت غریزی از حدود عقل و شرع می شود.

ص:41

موارد بیان شده فوق صرفاً جنبه پیشگیری از انحراف دارد و احیاناً تسکین دهنده است، و بُعد معرفتی رابطه با غریزه جنسی را تشکیل می دهد. و جامعه (خانواده، مدارس، مراکز آموزش متوسطه و عالی، مسئولین سازمانها و...) موظّف به اجراء آن است. در واقع موارد فوق شرط لازم برای اصلاح خواهش نفسانی است وامّا شرط کافی نیست.

روی دیگر قضیّه اقدامهای عملی است که دولت و جامعه (چنانچه خواهان نفی انحرافهای جنسی در اشکال گوناگون آن هستند) باید به انجام رسانند، آن اقدامهای عملی عبارتند از:

1. فراهم آوردن امکانات لازم برای اشتغال کودکان، نوجوانان و جوانان وجود کتابخانه ها با کتب مفید اخلاقی و تربیتی متنوع در سطوح مختلف، ایجاد مراکز ورزشی و تفریحی با ضوابط و مقرّرات هماهنگ با بینش انسانی، ایجاد کارگاهها برای فعّالیّتهای هنری، فنی; تشکیل اردوهای علمی، تحقیقی و تفریحی سالم با ضوابط مثبت اخلاقی و حفظ فضیلت های انسانی و... وجود امکانات فوق سبب می گردد که تمام وقت افراد تحت کنترل قرار گرفته و از تحریکات جنسی که معلول عدم اشتغال به فعّالیّتهای فکری و جوارحی است، جلوگیری شود.

2. مشکل جنسی جوانان محصور در اینها نیست، تا دولت و جامعه به وجود امکانات بیان شده اکتفاء کنند. و همین که تا حدودی آنان را از انحراف جنسی رهانیده، احساس رضایت کنند و به خیال خود و ظیفه را به اتمام رسانده باشند. بل جوان نیازمند رابطه محبّتی و عاطفی در شعاع ازدواج است و این که

ص:42

زن و مرد جوان به عنوان دو شریک زندگی سکونت عاطفی و روحی در کنار یکدیگر پیدا کنند، از فرزندانی سالم و زیبا برخوردار گردند. و بعد از سالها گریز از ارضاء غریزه جنسی به وسیله سرگرمیها، با پیوندی مشروع از این محرومیّت بیرون آیند. پاسخ به چنین نیازی، اقتصاد سالم را می طلبد. ایجاد اشتغال کاری برای جوانان و رساندن حقوق مناسب و دادن سرمایه کاری به آنان برای وارد شدن به بازار کار و تجارت و... به آنان فرصت ازدواج را می دهد.

و چه بسیار از جوانان (مرد یا زن) هستند که احیاناً خود را در مقابل فشار غریزه جنسی می بازند، و به لحاظ شرایط خانوادگی، فرهنگی و محیطی قدرت کنترل را از دست می دهند، ایمان و اراده اینان در برابر ظهور فعلی خواهش نفس ضعیف است.

و چنانچه ازدواج نکنند به معصیّت می افتند. و چه بسا مانع ازدواج آنان ضعف اقتصادی آنهاست، از طرف دیگر فتوای مراجع عظام را ملاحظه می کنند «که اگر بترسد به معصیّت می افتد واجب است ازدواج کند» در چنین مواردی صاحبان ثروت باید پا به میدان بگذارند، و به خاطر حفظ عفّت و شرف انسانی و رضای خدای متعال و پاکی نسل به این گونه جوانان یاری برسانند ثروت انباشته شده که در اصلاح جامعه و کمک به خَلْق بکار نیاید، وِزری بر عهده صاحبش است که در دنیا او را گرفتار غرور و جهل می کند ودرآخرت برای مقدار حرامش یا ترک اداء حقوقش باید عذاب بکشد و برای مقدار حلالش باید محاسبه شود.

راستی باید به ثروتمندان گفت فلسفه و حکمت تمرکز ثروت چیست، آیا فکر

ص:43

کرده اید که معنا و مفهوم داشتن هکتارها زمین، باغ، میلیونها یا میلیاردها تومان پول و انباشتن طلا، نقره، عتیقه و امثال اینها چیست؟! شما خودتان چه مقدار از آن بهره مادّی می گیرید. بسیار اندک! پس چرا بهره معنوی خود را از آن فراموش کرده اید. چرا آن را وسیله کمال انسانی، تقرّب به خدا و أجر اخروی قرار نمی دهید، حال خدا و آخرت را فرض کنیم «نعوذ باللّه» قبول ندارید. آیا انسان بودن خودتان را هم قبول ندارید؟!

شما را به قرائت آیه 34 سوره توبه(1) و وجدانتان وامی گذاریم. و بدانید در مقابل شرف و عفّت انسانها و اصلاح جامعه و ذات خداوندی مسئولید، امروز کسی از شما بازخواست نکند، فردای قبر و برزخ و قیامت باید پاسخ مسامحه و اهمال کاری خود را در اصلاح فرد و جامعه بدهید.

3. زدودن عوامل، ابزار، وسایل، کتب، نوشته ها، عکسها، افراد و هر چیزی که به حکم عقل و عرف محرّک شهوات و انحرافهای جنسی در محیط زندگی فردی و اجتماعی است، از وظایف عملی مسئولین نظام جمهوری اسلامی و آمرین به معروف و ناهین از منکر می باشد.

پاک کردن محیط زندگی فردی و اجتماعی بخصوص محیطهای آموزشی و اداری از آلودگیهای شهوانی، ایجاد زمینه برای ظهور واقعیّتها و معنویّات انسانی است.

4. در برخی از مواقع، نظام حاکم و جامعه و مردم در شرایطی هستند که قادر به تهیّه امکانات ازدواج دائم برای جوانان (دختر و پسر) نیستند، و یا

ص:44


1- (1) - و الذین یکنزون... یوم یحمی...

افرادی هستند که به لحاظ شرایط و موقعیّت روحی و کاری خود نمی توانند به ازدواج دائم تن دهند. از طرف دیگر رهایی افرادی که به مرحله بلوغ جنسی رسیده، باعث ارتباطهای نامشروع بین پسران و دختران و ابتلاء افراد به خود ارضایی، چشم ارضایی، و... می شود. در چنین شرایطی دولت با ارائه برنامه مبتنی بر ضوابط شرعی، اخلاقی و حقوقی ازدواج مدّت دار را به اجراء در آورد. بدون شک، کسی مرتکب انحراف جنسی نخواهد شد مگر این که نفسی شقّی داشته باشد، چنان که مولی امیرمؤمنان فرمودند.(1)

ص:45


1- (1) - وسائل الشیعه، ابواب مقدمات نکاح، باب 1، حدیث 1.

ص:46

اهمیّت ازدواج دائم

اهمیّت ازدواج دائم

در چند بخش قبل مطلبی تحت عنوان اصل سنجش و مقایسه بیان داشتیم، طبق این اصل کیفیّت ارضاء خواهشهای نفسانی باید به گونه ای باشد، که به شرافت و عزّت بُعد انسانی آسیبی نرساند و علاوه براین ابزاری برای ترّقی انسانی و رشد فضایل باشد.

بنابراین روش عملی در کیفیت ارضاء باید بگونه ای باشد، که غرض انسانی فوق را تأمین کند.

اولا: روش عملی را چه کسی باید تعیین کند؟

ثانیاً: آن روش عملی کدام است؟

ثالثاً: آیا آن روش عملی برای جلوگیری از هرگونه انحراف جنسی کافی است؟

معیار کلی در روش عملی اینست که انسان را از شأن انسانی اش خارج نکند ذات ارضاء جنسی هر چند عملی در دایره خواست حیوانی است ولکن باید به

ص:47

گونه ای انجام گیرد که انسان از انسان بودنش خارج نشود. و چنین روشی را کسی تعیین می کند که عالم مطلق به همه جوانب وجودی انسان باشد و با توجّه به آن جوانب و مسایل بیرونی از وجودش روش عملی ارضاء غریزه جنسی را بیان کند. و آن جز خدای متعال نیست.

دنیای امروز با تمام پیشرفتهای علمی اش راه فحشاء وآزادی جنسی را به روی مردم گشوده است، و این روش بدان معناست که برای مقام انسانی ارزشی نمی شناسد، و به همین جهت حقّ انسانی قربانی آزادیهای حیوانی شده است.

آری خداست که براساس اصل حکمت، انسان را رها نساخته و آن گونه که روش عبادت و بندگی خود را به او آموخته، روش رفتار برتر را توسط پیامبران و رسولان و اوصیاء رسولان به او تعلیم داده است. ان اللّه بکل شئ علیم(1) آن روشی که خدا جهت ارضاء غریزه جنسی با روی کردن به اغراض انسانی و هماهنگ با غرض از آفرینش انسان برای مردم قرار داده کدام است؟

انسان یا در شرایط کاملا عادّی از نظر روحی، اقتصادی و کاری است و یا این که دارای شرایط نامناسب از تمام ابعاد یا برخی جهات است. روش و طریق ارضاء به لحاظ اختلاف شرایط یکسان نیست.

کسی که در حالت عادّی شرایط و مناسب کاری و اقتصادی قرار گرفته، بهترین روش برای ارضاء غریزه جنسی و رسیدن به بهره های انسانی آن ازدواج دائم است که در واقع همگام با فطرت، عقل و عرف عقلاء است. و قرآن مجید آن را امضاء کرده و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) به عنوان سنت خویش معرّفی

ص:48


1- (1) - سوره انفال، آیه 75.

فرموده است. فَانْکِحُوا ما طابَ لَکُمْ مِنَ النِّساءِ...1

عکاف گفت به محضر رسول خدا(صلی الله علیه وآله) شرفیاب شدم، به من فرمود آیا همسر داری، گفتم: خیر سؤال کردند: کنیز داری؟ باز هم جواب منفی دادم. حضرت(صلی الله علیه وآله) فرمود: تو که سالم و توانگری؟ گفتم بحمدالله چنین است.

آنگاه فرمود: پس با وجود چنین شرایط مناسبی (برای ازدواج) تو از برادران شیطانی! (زیرا عذری برای تو نیست) یا از گروه رهبانان مسیحی هستی و (چنانچه مسلمانی) باید رفتاری مانند مسلمانان داشته باشی، نکاح و ازدواج از سنت ماست بدترین افراد شما بی همسران شما و پست ترین مردگان شما عزبهای (بی همسرهای) شما هستند... و ای بر تو (ای عکاف) زن بگیر، همانا تو از خطا کارانی. گفتم: یا رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) پیش از آن که برخیزم به من زن بده. فرمود: کریمه دختر کلثوم حمیری را به همسری تو در آوردم.(1)

زن و مرد با پیوند زناشویی و عمل به شرایط اخلاقی و توجّه لازم بل کافی به حقوق یکدیگر و هدف عالی ازدواج، می توانند تا آخرین لحظه زندگی به خوشی و آرامش دور از انحرافهای پلید جنسی بگذرانند و با رنگ الهی دادن به این پیوند به کمال انسانی و فضایل اخلاقی نایل گردند.

ازدواج دایم اصل اوّلی و پایه اساسی نظام اجتماعی را تشکیل می دهد. و غرض اصیل اسلام در مسأله تشکیل خانواده و در پی آن تعلیم و تربیت و الفت و پیوند و سکونت و آرامش مرد در کنار زن و زن در کنار مرد و در واقع مودّتی که مورد نظر قرآن در آیه 21 از سوره روم هست و حفظ دین و عفّت در شعاع

ص:49


1- (2) - مستدرک الوسائل، ابواب مقدمات نکاح، باب 2، روایت 5.

ازدواج دایم میسّر است. و شاید به همین جهت باشد که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

ما بُنِیَ بَناءٌ فِی الاِْسلامِ أَحَبُّ الَی اللّهِ عَزّوَ جَلَّ مِنَ التَزْویجِ:(1) بنایی در اسلام محبوبتر نزد خدای عزّ و جلّ از پیوند ازدواج بنا نشده است. و امام صادق(علیه السلام) فرمودند: ماشیءٌ احَبُّ الیَ الْلّهِ عَزَّوَجَلَّ مِنْ بَیْت یَعْمُرُ فِی الاِْسْلامِ بِالنِکاح:(2) چیزی نزد خدای عزّ و جلّ در اسلام از خانه ای که به سبب نکاح آباد شود، محبوبتر نیست.

و رسول خدا(صلی الله علیه وآله) فرمودند:

مَنْ تَزَوَّجَ أحْرَزَ نِصْفَ دینِه(3). کسی که ازدواج کند نصف دینش حفظ می شود.

اهمیّت ازدواج آن چنان است که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) کناره گیری از آن را سرزنش کرده و فرمود: مَنْ رَغب عن سُنّتی فَلیسَ مِنّی کسی که از سنّت من فاصله بگیرد از من نیست.

جمله

«فَلَیْسَ مِنّیِ» شاید اشاره باشد به این که داخل در دین من نیست یا هیچ ارزشی در نزد من ندارد. با توجّه به اهمیّتی که اسلام به ازدواج دایم داده و این همه ترغیب، تشویق در مورد آن و ثواب و آثار مثبتی که از آن ناشی می شود، متأسفانه ملاحظه می شود که مسلمانان برخورد ضعیفی با آن دارند. و این برخورد ضعیف و سست نه به جهت اینست که میل آنها به این سنّت اسلامی کم رنگ شده و از آثار مثبت آن صرف نظر کرده اند یا راه مشروع دیگری را به جای آن جسته اند و از آن دوری می کنند، بل بدان جهت است که در بند سنّتهای غلط اجتماعی، فرهنگی و چشم و هم چشمی قرار گرفته اند. و از

ص:50


1- (1) کتاب النکاح، أبواب مقدّمات النکاح و آدابه، باب 1، روایت 4.
2- (2) کتاب النکاح، أبواب مقدّمات النکاح و آدابه، باب 1، روایت 4.
3- (3) - همان، باب 1، روایت 11.

سوی دیگر مقهور و مغلوب دنیای ماشینیسم و زرق و برق آن واقع شده اند که آنچه این دنیا عرضه کرده باید همه را یکجا فراهم کنند تا این که مقدّمه ازدواج را فراهم کرده باشند و بدون آن گویا ازدواج معنا و مفهومی پیدا نمی کند. و چنین پنداشته اند که این سنّتهای غلط علّت تامّه تحقق ازدواج است.

از سوی دیگر روابط فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، و تعلیمی و تربیتی جامعه اسلامی با غرب سبب وجود خود باختگی هایی در افراد شده که در اثر تبلیغ منفی به دیگران سرایت کرده است به نحوی که ازدواج را بدون تشریفات کذایی دور از شأن خانوادگی می دانند. این قید و بندهای پوچ ذهنی ازدواج به موقع را از رونق انداخته و سبب فساد اخلاقی جوانان از زن و مرد در اجتماع شده است.

و چنانچه فرهنگ دینی و اخلاق اسلامی در میان مردم تقویت نشود و برنامه صحیح تربیتی از سوی مسئولین ذی ربط به مردم ارائه نگردد در آینده فاجعه ای عظیم تر به بار خواهد آورد.

کنار گذاشتن آن سنّتهای غیر عقلانی و ترویج ساده زیستی و بیان هدف زندگی و هدف عالی ازدواج جوانان را به سوی ازدواج دایم سوق خواهد داد.

ص:51

ص:52

ازدواج مؤجّل و مقام انسانی

ازدواج مؤجّل و مقام انسانی

برای کسی که قدرت و توانایی بر ازدواج دائم ندارد. یا به جهت فقر و نبود امکانات لازم، یا به جهت موقعیّت و شرایط کاری (مانند شخص مسافر و یک دیپلمات و یا دانشجو در کشور بیگانه و...) و به هر حال کسی که شرایط نامناسب به او اجازه ازدواج دائم را نمی دهد، اگر از مزایای موجود در ازدواج دائم صرف نظر کنیم لااقلّ برای تنها ارضا جنسی و لذّت شهوی (مرد وزن) چه راهی وجود دارد؟ آیا خداوند متعال این گروه از مردم (مرد یا زن) را به حال خودشان رها کرده که هر روشی را خواستند برگزینند، خدای متعال (که از هر کس به بندگانش مهربانتر است و تدبیر کننده آنانست)، گروه مزبور را بلاتکلیف نگذاشته. و با بیان تکلیف حجّت راتمام کرده و راه انحراف را به روی آنان بسته است.

برای آنانی که موفّق به ازدواج دائم نمی شوند، ازدواج مؤجّل (مدّت دار) پیشنهاد شده است ابو بصیر گفت: راجع به ازدواج مدّت دار از امام

ص:53

باقر(علیه السلام) سؤال کردم، حضرت فرمودند: آیه«فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً...» در مورد ازدواج مدّت دار در قرآن نازل شده است.(1)

عبدالرحمن بن أبی عبداللّه گفت: شنیدم که ابوحنیفه از امام صادق(علیه السلام) درباره ازدواج مدّت دار سؤال می کرد، امام(علیه السلام) در پاسخ فرمودند:... سبحان اللّه، آیا کتاب خدا را نخوانده ای!: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَةً» ابوحنیفه گفت: به خدا سوگند گویا این آیه ای است که هرگز آن را نخوانده ام.(2)

عبدالرحمن ابن أبی لیلی گفت: از امام صادق(علیه السلام) راجع به نسخ آیه متعه سؤال کردم؟ حضرت فرمودند: هرگز آیه نسخ نشده است...(3)

روایات و احادیث در جواز ازدواج مدّت دار و احکام و شرایط آن در کتب روایی و فقهی مورد توجّه و بحث و بررسی واقع شده و جواز این ازدواج در نزد فقهاو علمای شیعه امامیّه اجماعی است.

خداوند متعال نه از باب حرج و نه اضطرار و نه از باب اکل میته بل به عنوان حکم اوّلی به ازدواج مدّت دار امر فرمود، تا راه زنا و هر انحراف جنسی دیگر را به روی مردم ببندد.

یکی از حکمتهای ازدواج مدّت دار اینست که نیازهای تمتّعی زن ومرد در فضائی از شرف و عزّت انسانی رفع گردد. و چنانچه خواهان فرزند باشند، فرزند مشروع صاحب پدر معیّن بدنیا آورند. و اگر بر همان لذّت جنسی اکتفا کردند.

ص:54


1- (1) - وسائل الشیعه، أبواب المتعه، باب 1، روایت 1.
2- (2) - وسائل الشیعه، أبواب المتعه، باب 1، روایت 6.
3- (3) - وسائل الشیعه، ابواب المتعه، باب 1، روایت 24.

بهره دنیوی خویش را برده اند علاوه بر این که دین و عزّت انسانی خویش را حفظ کرده و از راه عفّت خارج نشده اند. و با خشنودی خدا ثواب اخروی نیز نصیب آنان شده است.

به هرحال پس از ازدواج دائم راهی که از جانب خدا برای لذّات جنسی مشروع دانسته شده ازدواج مدّت دار است. و جای این سؤال هست که آیا این روش عملی، برای هرگونه جلوگیری از انحراف جنسی کافی است؟

پاسخ این سؤال را از امیرمؤمنان(علیه السلام) می گیریم که فرمودند:

...لَولا ما سَبَقَنی بِه ابْنُ الخَطّابِ ما زَنااِلاّ شَقِیٌّ:(1) اگر (رأی) عمربن خطاب (بر حرمت متعه بر (نظر) من به جواز متعه) سبقت نگرفته بود جز شقیّ (بدبخت) کسی دیگر مرتکب زنا نمی شد.(2) استثناء(الاّشقیٌ) ظهور واضح دارد در این که انسان که در پی حفظ عزّت و شرف انسانی خویش بوده، و به عفّت می اندیشد در صورت محروم بودن از ازدواج دائم، چشم ارضایی، لمس ارضایی و ارضاء جنسی را با ازدواج مؤجّل پاسخ می دهد، مگر این که نظر استقلالی به غریزه جنسی داشته و مقام انسانی خویش را به غفلت سپرده باشد; و بخواهد با ناپاکان همرنگ شود، و خارج از جایگاه والای انسانی خود به خواهش نفس برسد و این جز شقاوت و بدبختی چیز دیگری نیست.

قانون ازدواج مؤجّل رحمتی از جانب خداست و تردیدی نیست در این که افرادی که داخل در رحمت خدا شوند، خداوند آنان را از انحراف باز می دارد امام

ص:55


1- (1) - وسائل الشیعه، ابواب المتعه، باب 1، روایت 2 و 20 و 25 و مسنداحمدبن حنبل، ج 6، ص 405.
2- (2) - و در حدیث شریف به جای «شقّی» «شفی» هم نقل شده که به معنای قلیل است یعنی زنا نمی کرد جز کمی از مردم.

صادق(علیه السلام) پس از قرائت آیه«ما یَفْتَحِ اللّهُ لِلنّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَها...»1 فرمود:

وَالْمُتْعَةُ مِنْ ذلِکَ،(1) ازدواج مؤجّل از همین رحمتی است که از جانب خدا به روی مردم گشوده شده است.

ص:56


1- (2) - وسائل الشیعه، ابواب المتعة، باب 1، روایت 18.

ازدواج مؤجّل و مردم

ازدواج مؤجّل و مردم

مردم در ارتباط با غریزه جنسی و خواهش نفس به چند گروه تقسیم می شوند:

گروهی که در پرتو ایمان، تقوا، عمل صالح، تربیت درست دینی و شناخت واقعیّت، از عزّت و شخصیت انسانی خاص برخوردار گشته اند. و خواسته های انسانی بر خواهشهای نفسانی ایشان حاکم گشته به نحوی که در هر صحنه وسوسه انگیزی قرار گیرند با کرامت از کنار آن می گذرند«... وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراماً».1

این گروه جز عفاف و حیارا پذیرا نمی شوند و حرکتی عملی جز در دایره عقل و شرع ندارند. شأن فعلی انسانی اینان را از هرگونه پلیدی و انحراف جنسی و شهوی باز می دارد. و ازدواج دائم را در هر شرایطی به عنوان سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) پاس می دارند و در صورت ضرورت شدید از باب اضطرار و

ص:57

حرج، زناشویی مؤجّل را پذیرا می شوند، آن هم با توجّه به تمام احکام و ضوابط شرعی و اخلاقی آن. جامعه از این گروه نگرانی ندارد بل آنان را به عنوان پاسداران عفاف و عزّت باید عزیز بشمارد.

گروه دیگر افرادی هستند که تا در جوّ سالم و مساعد مذهبی قرار گرفته اند و با انسانهایی چون گروه اوّل و یا پائین تر همنشین هستند، به جهت وجود جوّ حاکم و وجود نداشتن عوامل تحریک خواهش جنسی قادر به حفظ خویش از انحراف جنسی هستند و راه عفاف و حیا را پیش می گیرند ولی به محض این که شرایط تغییر کند و همنشینی با افراد ناباب صورت گیرد و عوامل محرّک خواهش جنسی هم وجود داشته باشد; به جهت ضعف تربیتی، ایمانی و شخصیّتی، خود را می بازند و به رنگ شرایط جدید در می آیند و تدریجاً به انحراف جنسی و فساد اخلاقی کشیده می شوند. چه بسیار جوانانی که در محیط محدود مذهبی برخوردار از عقیده صحیح، پاک و عفیف هستند. ولی به محض ورود به محیطهای فساد و نادرست و روبرو شدن با فرهنگ جاهلی، خود باختگی شخصیّتی پیدا کرده و به رفتارهای ناهنجار گرفتار می شوند. این گروه هستند که اگر به آنان توجّه فرهنگی نشود و جامعه و فرهنگ، راه صحیح ارضاء غریزه جنسی رابه روی آنان نگشاید، به راههای نامشروع (چشم ارضایی، و ارضاء خارج از دایره عفاف) کشیده می شوند. و جامعه را آلوده به خواهشهای نفسانی خویش می کنند.

فراهم آوردن امکانات ازدواج دائم برای اینان در مرحله اوّل و در صورت نبود آن، وجود امکانات ازدواج مؤجّل و مدّت دار بهترین راه برای حفظ

ص:58

شخصیّت ایمانی و مذهبی آنان است. هر چند باید در پرتو تعلیم و تربیت صحیح به معرفت عالی دینی وانسانی برسند که از جهات دیگر بتوانند در شرایط نامساعد فرهنگی ایمان خویش را نگهدارند.

و گروهی دیگر از مردم هستند که حدّ ومرز انسانی و دینی هیچ معنا و مفهومی برایشان ندارد. میل به هر انحرافی در آنان قوی است. ساختار فکری و فرهنگی آنان به گونه ای است که هر امر مذهبی، مقدّس و وابسته به مذهب را به مسخره می گیرند. اینان اگر هم امکانات لازم را برای ازدواج دائم داشته باشند، آزادی جنسی را ترجیح می دهند، و اگر هم امکانات نداشته باشند، حاضر نیستند در محدوده ازدواج مؤجّل به خواهش نفس پاسخ گویند. هرج و مرج جنسی را پذیرا هستند. در چشم چرانی، در پی نوامیس دیگران افتادن، خود ارضایی و... بی پروااند.

بزرگترین مشکل جامعه ومردم، این گروه هستند، که امیرمؤمنان(علیه السلام) به آنان نام

«هَمَجٌ رَعاعٌ»(1) داده است (چون) مگسان کوچک وناتوانند (نادان ونفهم، که به انواع زشتیها آلوده اند) که هر آوازه کننده ای (به هر راهی) را پیروند و با هر بادی می روند. (درست را از نادرست تمیز نداده و به دین خدا پایدار نیستند و به هرراه که پیش میآید می روند) از نور دانش روشنی نطلبیده اند (در تاریکی نادانی مانده اند) و به پایه استواری (عقاید درست و فرهنگ جامع انسانی) پناه نبرده اند»(2) (باورهای حقّه، آنها را فرا نگرفته و دنباله رو و پیرو گمراهان و گمراه

ص:59


1- (1) - نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 139.
2- (2) - نهج البلاغه فیض الاسلام، حکمت 139. الناس ثلاثه:... و همج رعاع، اتباع کل ناعق یَمیلُونَ مع کل ریح لم یستضیئوا بنورالعلم و لم یلجأوا الی رکن وثیق.

کنندگان شده اند).

گروه سوّم، توانایی منحرف کردن گروه اوّل را ندارند لکن اگر آزاد و رها باشند گروه دوّم را که دارای پایه مذهبی سست و شخصیتی نسبی هستند; به جانب خود فرا می خوانند، تابرای رسیدن به مطلوب انحرافی خویش مزاحم کمتر داشته باشند.

این گروه باید به وسیله حاکمان دینی آزمایش شوند، اگر اشاعه فرهنگ حق در میان آنان، تذکّر و تعلیم و تربیت درست و... سبب تنبّه و بیداری ایشان می شود به این روش ادامه دهند، تا آنجا که در جامعه اثری از این گروه نباشد و یا در اقلیّت قرار گیرند تا این که نظارت و کنترل آنان آسانتر صورت گیرد و در صورتی که روش بالا به هیچ نحوی مؤثّر واقع نشود. با نظر حاکم شرع وسایل و عواملی که بر فسادشان می افزاید و مغرور و گستاخشان کرده، گرفته شود. و حدود الهی برآنان جاری گردد. زیرا برخی از ارتکاب فحشاء وفساد باز نمی ایستند مگر این که نقصی در اموال، مقام، اعتبار اجتماعی ایشان به وجود آید و یا آنگاه که ضربات شلاّق بر بدنشان فرودآید و آزار جسمانی ببینند.

گروه اوّل به جهت داشتن شخصیّت ثابت تحت تأثیر شایعات قرار نمی گیرند و قضاوتشان براساس عقل و دین است. نظامهای فاسد قادر نیستند رأی و عقیده آنان را از طریق ترفندهای فرهنگی و... عوض کنند; زیرا می دانند که آنچه شرع مقدّس بیان کرده، بر ملاک مصلحت فرد و اجتماع بوده است. و به همین جهت شایعات زشت و نامطلوب مربوط به ازدواج مؤجّل در آنان اثر منفی نگذاشته، و در دیدشان عملی زیبا و مورد رضایت خدا است و به وسیله

ص:60

آن، عفّت و عزّت انسانی حفظ می گردد، و آگاهند که با رسم شدن چنین روشی جز فرد شقی، انحراف جنسی پیدا نمی کند. و آگاهند که دشمنِ شرف و عفّت، راه صحیح و مشروع را می گیرد تا باطل راجایگزین کند. چنان که در دنیای امروز، معمول حکّام جور و ستمگر است. امّا گروه دوّم شایعه را زود می پذیرند. به همین جهت مُنْکر با تبلیغات در نظرشان معروف گشته و معروف با شایعات منفی در نظر شان منکر جلوه می کند.

و در جامعه ما اکثر کسانی که ازدواج مؤجّل را رد کرده و احیاناً آن را در ردیف زنا قرار می دهند، این گروه هستند و چه بسا تنفّری که از ازدواج منقطع دارند از زنا و روشهای نامشروع ارضاء غریزه جنسی ندارند.

تبلیغ درست و جایگزینی فرهنگ انسانی به جای فرهنگ جاهلی باعث می شود که بتدریج به شایعات منفی دشمن پی ببرند و به راه حق باز گردند. و ازدواج مؤجّل رابه عنوان قانون الهی (که رسول خدا(صلی الله علیه وآله) و ائمّه معصومین(علیهم السلام) حلال شمرده اند) بپذیرند.

بر نظام جمهوری اسلامی است که علاوه بر ایجاد زمینه های مساعد برای ازدواج دائم جوان ها، این سنّت رسول خدا(صلی الله علیه وآله) را با سازماندهی مطلوب عقل و شرع زنده کند، تا جلوی اقسام انحرافهای جنسی در جامعه گرفته شود.(1)

ص:61


1- (1) - برای آگاهی تفصیلی از موارد استحباب و کراهت و نیز احکام متعه به کتب فقهی، رساله های علمیّه، مراجع تقلید مراجعه شود. و اشخاصی که مجتهد نیستند به طور حتم باید به مرجع تقلید خود مراجعه کنند.

فهرست

پیشگفتار....5

نگاه ابزاری به غریزه جنسی....11

غریزه جنسی و مرتبه انسانی 1....17

غریزه جنسی و مرتبه انسانی 2....23

غریزه جنسی و شخصیّت انسانی....27

غریزه جنسی و فرهنگ....33

غریزه جنسی و جامعه و دولت....39

اهمیّت ازدواج دائم....47

ازدواج مؤجّل و مقام انسانی....53

ازدواج مؤجّل و مردم....57

ص:62

ص:63

ص:64

ص:65

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109