امام شناسی

مشخصات کتاب

سرشناسه:گنجی، حسین، 1333 -

عنوان و نام پدیدآور:امام شناسی/ حسین گنجی؛ تحقیق و تدوین مجید فولادی.

مشخصات نشر:قم: مجمع جهانی شیعه شناسی، 1386 -

مشخصات ظاهری:ج.

شابک:40000 ریال : ج.1 : 978-964-04-0942-1 ؛ 145000 ریال : ج.2 978-600-6164-67-0 :

یادداشت:ج.2 (چاپ اول: 1393) (فیپا).

یادداشت:ناشر جلد دوم آشیانه مهر است.

یادداشت:کتابنامه.

مندرجات:ج.1. مبادی امام شناسی، علم امام، ولایت تکوینی و کتاب شناسی.- ج.2. بخش عصمت

موضوع:امامت

موضوع:ولایت

شناسه افزوده:فولادی، مجید

شناسه افزوده:مجمع جهانی شیعه شناسی

رده بندی کنگره:BP223/گ9الف8 1386

رده بندی دیویی:297/45

شماره کتابشناسی ملی:2200928

ص: 1

اشاره

ص: 2

امام شناسی

(جلد دوم)

بخش عصمت

درس های امام شناسی حوزة علمیه قم

حجت الاسلام و المسلمین استاد حسین گنجی «دامت برکاته»

مجمع جهانی شیعه شن-اسی

ص: 3

ص: 4

ص: 5

تقدیم به:

حضرت بقیهً الله الاعظم حجهً بن الحسن المهدی (عجل الله تعالی فرجه) که توفیق معرفت امام (علیه السلام) را در جوار حرم اهل بیت (علیهم السلام) و عمه بزرگوارشان حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) عنایت فرمود.

ص: 6

فهرست مطالب

ص: 7

ص: 8

ص: 9

ص: 10

ص: 11

ص: 12

ص: 13

ص: 14

ص: 15

ص: 16

ص: 17

ص: 18

ص: 19

ص: 20

ص: 21

ص: 22

مقدمه استاد انصاری بویراحمدی

بسم الله الرحمن الرحیم

{الیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَأَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی وَرَضیتُ لَکُمُ الإِسلامَ دینًا}؛(1) امامت کمال دین و تکمیل کننده نعمت هاست که ثمره آن اسلام ناب و مورد پسند خداوند تبارک و تعالی است.

امامت والاترین و برترین مقام جهان هستی است که فوق آن درجه ومقامی قابل تصور نیست.

مقام والای امامت را تنها چهارده نفر عهده دار شدند: حضرت ابراهیم (علیه السلام) ، خاتم الانبیاء محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و ائمه اثنی عشر (علیهم السلام) ، از امیرالمؤمنین (علیه السلام) تا خاتم الاوصیاء حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) .

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نیز با وجودی که نه پیامبر بودند، نه امام، اما دارای ولایت کلیه بوده و تمام شؤون نبوت و امامت را دارا بودند. به همین دلیل مفتخر به القابی معنادار چون «ام ابیها»، «ام الائمه» و «حجت الله علی الحجج» و... شدند.

به لطف الهی مباحث امام شناسی سالیانی است که در حوزه علمیه قم به صورت رسمی آغاز شده که منشا اثرات و برکات فراوانی بوده است. اما با توجه به بیداری شیعی در سطح جهان از یک سو و هجمه های گسترده معاندان بر علیه مکتب اهل بیت (علیهم السلام) از سوی دیگر، لزوم صدر نشینی مباحث امامت

ص: 23


1- . مائده / 3.

بر دیگر علوم حوزوی و دانشگاهی آشکارتر می شود. همان گونه که اصل امامت برسایر آموزه های دین برتری و شرافت خاص دارد.

روش های بحث پیرامون مسئله امامت

از گذشته تاکنون، مباحث امام شناسی به دو روش، درون شیعی و برون شیعی مطرح شده است. به این معنا که گاه مسئله امامت از دیدگاه شیعه مورد بحث قرار گرفته و گاه بر اساس دیدگاه های سایر ادیان و مذاهب مطرح شده است. و البته حجم گسترده ای از آثار و مباحث امامت بر اساس روش دوم صورت گرفته به گونه ای که در بسیاری از موارد روش اول مورد غفلت واقع شده است. بنابراین شایسته است که حوزه های درسی امام شناسی به مقدار ضرورت و نیاز از هر دو روش بهره گیری نموده، اگرچه لازم است فرصت بیشتری را در اختیار مباحث معرفتی امامت از منظر والای شیعه قرار دهند.

مسائل مطرح در روش اول امام شناسی

مباحثی که در روش اصیل امامت مطرح می شود عبارتند از: مقام و جایگاه امامت در جهان هستی، آثار و برکات وجودی امام (علیه السلام) ، معرفی مصادیق والای منصب امامت، ویژگی ها و صفات امام (علیه السلام) ، سیره وروش زندگانی امامان معصوم (علیهم السلام) ، وظایف متقابل امت و امام (علیه السلام) و... .

بدیهی است چنین شناخت و معرفتی از اهم مباحث و مسائل است که بنابر نظر عالمان فرهیخته در حد واجب عینی و البته برای کارشناسان دین از اوجب واجبات است. مباحث امام شناسی مبتنی بر دیدگاه شیعه که متکی بر معارف زلال ثقلین (قرآن و عترت) است، از جمله مباحثی است که کمبود آن در حوزه درسی و معرفتی به وضوح قابل مشاهده است. پر نمودن این خلاء علمی در حوزه های

ص: 24

درسی از ضروریاتی است که به لطف الهی و عنایات حضرات معصومین (علیهم السلام) مدت ده سال است که به صورت مستمر در جوار کریمه اهل بیت (علیهم السلام) توسط استاد ارجمند حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسین گنجی «دامت برکاته» و استقبال گرم طلاب و فضلای گرانقدر برقرار است. و خدای منان را بر این نعمت و این منت سپاسگزاریم.

امید است طرح مباحث معرفتی امامت به صورت گسترده تر در تمامی سطوح تحصیلی حوزه های علمیه سراسر کشور به نحوی که مرضی رضای حضرت بقیه الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه) باشد، رواج یابد. تا تشنگان معارف اهل بیت (علیهم السلام) از این جویبار زلال و گوارا سیراب شوند. مجموعه حاضر که جلد دوم امام شناسی با موضوع «عصمت» و از سلسله مباحث استاد گنجی «دامت برکاته» است، پس از انتشار موفق جلد اول از این مجموعه با عناوین «مبادی امام شناسی، علم امام (علیه السلام) و ولایت تکوینی» تقدیم جویندگان معارف ناب و علوم نورانی اهل بیت (علیهم السلام) می شود. از زحمات همه عزیزانی که در برپایی کرسی درس امام شناسی، تدوین کتاب و انتشار فضائل اهل بیت (علیهم السلام) تلاش فراوان نموده اند به ویژه فاضل گرامی حجت الاسلام و المسلمین فولادی تقدیر و تشکر می شود. هم چنین روح مرحوم مغفور حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محسن سجادی (رحمه الله علیه) که مجموعه حاضر یادگار ارزشمند

ص: 25

ایشان است را با ذکر صلوات یاد می کنیم.(1)

حسن ختام طلیعه و مقدمة ادای ادب و احترام ویژه نسبت به مقام شامخ استاد فرهیخته، خطیب ارزشمند ملّی و اسلام شناس برجسته، حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ حسین گنجی دامت برکاته داشته و از خداوند منان دوام توفیقات ایشان را مسئلت می نماییم.

کثر الله امثالهم، جزاهم الله عن الاسلام اجراً ادام الله ظلهم و دامت برکاتهم

والسلام علیکم وعلی جمیع اخواننا المؤمنین فی اقطار العالم و رحمة الله و برکاته.

مجمع جهانی شیعه شناسی

انصاری بویراحمدی

ص: 26


1- . مرحوم حاج سید محسن سجادی (رحمه الله علیه) فرزند مرحوم آیت الله سید فضل الله سجادی (رحمه الله علیه) ، در سال 1345 در شهر اصفهان و در بیت علم و تقوی دیده به جهان گشود. در دوران تحصیل عازم جبهه های دفاع مقدس و پس از آن وارد حوزه علمیه قم شد. طلبه ای بسیار فعال و مبلغی کوشا بود. روحانی گرانقدر کاروان های حج، عتبات و سوریه بود. و کراراً به زیارت قبور اهل بیت (علیهم السلام) مشرف شد. در سال 1374 با همکاری مسئولین استان اصفهان و مؤمنین نیکوکار، مؤسسه خیریه امام محمد باقر (علیه السلام) را تأسیس نمود که تا سال 1389 (پایان عمر شریفش) چهل هزار خانوادة مستمند را تحت پوشش داشت. در بین دروس حوزه علمیه قم، به درس امام شناسی استاد گنجی علاقه وافری داشت و به صورت مستمر در این درس شرکت فعال داشته و مطالب درس امام شناسی را می نوشتند. مباحث عصمت درس امام شناسی استاد گنجی توسط ایشان پیاده و مکتوب شد و آماده تنظیم و انتشار بود که در مسافرت به اصفهان برای شرکت در جلسه فرهنگی مؤسسه خیریه امام محمد باقر (علیه السلام) در اثر سانحه تصادف به لقاء الله پیوستند. حضور تمامی مسئولان و شخصیت های حقیقی و حقوقی اصفهان از جمله حضرات آیات ناصری، مظاهری، مهدوی و... در مراسم ختم ایشان حکایت از عظمت و بزرگی و تأثیر گذار بودن شخصیت این طلبه گمنام و سرباز امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) داشت. کتاب حاضر یادگاری ارزشمند و باقیات الصالحاتی نیک از این عزیز است. روحش در جنان با اجداد طاهرینش محشور باد.

بخش اول: مبادی عصمت

اشاره

v جایگاه عصمت

v تعریف عصمت

v موارد و مراتب عصمت

v صاحبان عصمت

v منشأ عصمت

ص: 27

ص: 28

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد وآله الطاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.

عصمت و جایگاه آن

یکی از مهم ترین مباحث در علم امام شناسی، بحث «عصمت» است. ضرورت این بحث هنگامی مشخص خواهد شد که بدانیم حجیت قول و فعل و تقریر امام (علیه السلام) در گرو اثبات عصمت است و بدون آن نمی توان به عمل و سخن امام اعتماد کرد یا به آن استناد نمود! در نتیجه یکی از اهداف مهم وجود امام که همان هدایت است نقض خواهد شد.

تعریف عصمت

لغت «عصمت» از عَصَم معادل مَسَکَ به معنای نگهداری و گرفتن است و اعتصمام به معنای استمساک و معصوم به معنای مصون و محفوظ و منزه از خطاست.(1)

ص: 29


1- . المفردات فی غریب القرآن، ص336؛ و فرهنگ نوین، ص442.

واژه های قرآنی عصمت

واژة عصمت و مشتقات آن در قرآن نیز بیشتر به معنای محافظت و نگهداری آمده است. مانند:

1. {وَاللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاسِ}؛(1)

و خدا تو را از شر مردم حفظ می کند.

2. {لاَ عَاصِمَ الیَومَ مِن أَمرِ اللهِ إِلّا مَن رَحِمَ}؛(2)

امروز هیچ حافظ و نگهداری در برابر فرمان خدا نخواهد بود، مگر برای کسی که خدا به او رحم کند.

3. {وَاعتَصِمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرّقُوا}؛(3)

همگی با تمسک به ریسمان الهی خود را از خطر انحراف نگهدارید و گروه گروه نشوید.

تعریف عصمت در روایات

قال الصادق (علیه السلام) : المعصوم هو الممتنع بالله من جمیع محارم الله وقال الله تبارک وتعالی: {وَ مَن یَعتَصِم بِاللهِ فَقَد هُدِیَ إِلی صِراطٍ مُستَقیمٍ}؛(4)

حضرت امام صادق (علیه السلام) می فرماید: معصوم کسی است که به توفیق و مدد الهی از همه محارم الهی محفوظ مانده و خداوند متعال می فرماید: «هر کس خود را به خدا بسپارد و در پناه او درآید به راه راست هدایت می شود.»(5)

عصمت در اصطلاح علم کلام

به اعتقاد شیعه امامیه، عصمت نیرویی الهی است که انسان را از هرگونه لغزش و خطا محافظت می کند.

ص: 30


1- . مائده / 67.
2- . هود / 43.
3- . آل عمران / 103.
4- . آل عمران / 101.
5- . معانی الاخبار، ص132.

موارد عصمت

دایر ه ی عصمت گسترده و وسیع است و شامل عصمت علمی و عملی می شود از این رو به برخی از موارد آن اشاره می کنیم:

1. عصمت در وحی؛ هم در ادراک آن و هم در حفظ آن و هم در ابلاغ آن.

2. عصمت از گناه و معصیت؛ کبیره باشد یا صغیره.

3. عصمت نسبت به جرم و جنایت؛ عمدی باشد یا سهوی.

4. عصمت در لغزش و خطا؛ ظاهری باشد یا باطنی.

5. عصمت در سهو و نسیان؛ در خواب باشد یا بیداری.

6. عصمت نسبت به ترک اولی انجام مکروه یا ترک مستحب.

7. عصمت از رذائل اخلاقی؛ شک و تردید در احکام و مسائل دینی باشد یا دنیوی.

8. عصمت در گفتار و رفتار؛ در سیره فردی و خانوادگی باشد یا اجتماعی.

9. عصمت نسبت به افعال قبیح و ناپسند؛ خلاف عرف و عادت باشد یا خلاف مروّت.(1)

10. عصمت در زمان؛ قبل از رسالت یا امامت باشد یا پس از آن (از آغاز ولادت تا پایان عمر).

ص: 31


1- . خلاف مروّت یا عرف و عادت کارهای سبک و انجام اموری است که در بین مردم موجب وهن و تحقیر میشود، هر چند خطا و گناه نباشد مانند: خوردن غذا در کنار خیابان برای کسی که در شأن او نیست.

صاحبان عصمت

به اعتقاد شیعه، عصمت پیرامون سه دسته از افراد مطرح می شود:

1. ملائکه و فرشتگان الهی؛

2. انبیاء الهی از آدم تا خاتم؛

3. ائمة اطهار (علیهم السلام) (حضرات چهارده معصوم (علیهم السلام) ).

انواع عصمت

مقام عصمت نیز مانند دیگر صفات و ویژگی ها دارای اقسام و مراتبی است، که از جانب خداوند متعال به هر صنف و گروه از معصومین درجات و مراتبی از آن عطا شده است.

مرتبة کامل عصمت در علم و عمل و به طور مطلق - موارد ده گانه ای که گذشت - تنها به چهارده معصوم (علیهم السلام) اختصاص دارد. عصمت اهل بیت (علیهم السلام) همانند دیگر صفات و ویژگی های آنان مطلق و در اوج کمال است، همان طور که علم آنان کامل، ولایتشان تمام و صفاتشان در حد کمال مطلق است.

مرتبة دیگر عصمت را انبیاء الهی و فرشتگان الهی دارا هستند، یعنی از هرگونه گناه و معصیت در افعال و اعمال و سهو و نسیان، در امر ادراک وحی و ابلاغ آن مصون هستند؛ اما ممکن است از آنان ترک اولی سر بزند که البته این امر نافی مقام عصمت و نبوت نیست همان طور که به برخی از ترک اولی یا لغزش های انبیاء یا فرشتگان الهی در آیات و روایات اشاره شده است. مانند: ترک اولای حضرت یونس یا لغزش فطرس ملک و... .

اما همین ترک اولی یا مستحب یا انجام مکروه، هر چند گناه و معصیت نیست در مورد چهارده معصوم (علیهم السلام) به هیچ وجه متصوّر نمی باشد.

ص: 32

عصمت امام زادگان عظیم الشأن

برخی از امام زادگان عظیم الشان نیز در مرتبه ی بالای عصمت (پس از امامان معصوم (علیهم السلام) و انبیاء الهی) هستند. شخصیت هایی چون حضرت قمر بنی هاشم ابالفضل العباس، زینب کبری، علی اکبر، حضرت فاطمه معصومه، و... صلوات الله علیهم اجمعین، بدون شک و تردید در مرتبه عالی عصمت قرار دارند، هرچند که به مقام کامله عصمت چهارده معصوم (علیهم السلام) نمی رسند. از این رو علمای بزرگ شیعه در مقام عصمت این امام زادگان و اثبات آن با دلائل متعدد، کتاب هایی را تألیف نموده اند.(1)

تفاوت دو عصمت

عصمت ائمه اطهار (علیهم السلام) هم در بُعد علمی است و هم در بعد عملی، اما عصمت امام زادگان عظیم الشأن تنها در بعد عملی است و لزومی ندارد که در بُِعد علمی نیز معصوم باشند. اما نکته قابل توجه این است که امام زادگان عظیم الشأن بهره فراوانی از علم لدنی و علوم ائمه اطهار (علیهم السلام) داشته اند، چرا که در دامان امامان معصوم (علیهم السلام) پرورش یافته اند، نظیر حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) که امام سجاد (علیه السلام) در شأن ایشان فرمودند: «أنت بحمد لله عالمة غیر معلّمه».(2)

اما با وجود این، علم و آگاهی این بزرگواران از سنخ علم مطلق حضرات چهارده معصوم (علیهم السلام) نیست. بنابراین عصمت آنان نیز مطلق نیست اگرچه در مقام عمل هیچ گناه و خطایی از آنان سر نزده است.

ص: 33


1- . مراجعه کنید: کتاب تنقیح المقال مرحوم مامقانی، کریم اهل بیت (علیهم السلام) حجهً الاسلام و المسلمین مهدی پور، حضرت زینب (سلام الله علیها) ، آیت الله کریمی جهرمی.
2- . احتجاج طبرسی، ج 2، ص305.

تفاوت دیگر: عصمت ائمه اطهار (علیهم السلام) جنبة وجوبی دارد و با دلائل عقلی و نقلی ثابت می شود که عصمت برای آن بزرگواران لازم و ضروری است، اما عصمت برای امام زادگان عظیم الشأن واجب نیست گرچه دارا هستند.

مرتبه نازله عصمت

مرتبة دیگری از عصمت را ممکن است برخی اولیاء الهی نیز کسب کنند، یعنی یک ولی خدا از آغاز تکلیف تا پایان عمر ممکن است حتی یک گناه هم انجام ندهد یا هیچ واجبی را ترک نکند بلکه مقید به انجام مستحبات و ترک مکروهات نیز باشد، اما خطاها و لغزش های جزئی یا سهو و نسیان از او صادر شود. این همان عصمت عملی است که غیر از عصمت علمی است.(1)

برخی از مؤمنین هم ممکن است تنها در برخی موارد عصمت داشته باشند. به عنوان مثال یک مؤمن شاید تا پایان عمر حتی یک مرتبه هم در ذهنش خطور نکند که شراب بنوشد، یا فلان عمل قبیح را مرتکب شود، یا نماز خود را به صورت عمدی ترک کند. اما در انجام مستحبات و ترک مکروهات به طور کامل موفق نیست. این هم مرتبة نازله ای از عصمت است، آن هم به صورت جزئی و تنها در برخی موارد.

ص: 34


1- . در عظمت سید ابن طاووس (رحمه الله علیه) آمده که برخی علما قائل به عصمت ایشان شده اند و دربارة عظمت آیت الله سید احمد خوانساری (رحمه الله علیه) آمده که ایشان در مرز عصمت قرار داشتند. مقام معظم رهبری مدظله العالی در توصیف حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) فرموده اند: او به همه فهماند که علی وار زیستن و تا نزدیکی مرزهای عصمت پیش رفتن افسانه نیست. یا در مورد سید مرتضی (رحمه الله علیه) آمده که حتی در ذهن خود خیال مکروه را راه نداده است. (مراجعه کنید: شفیعة محشر، اثر استاد گنجی، ص 117).

در مورد اطفال و کودکان نیز که واژه معصوم به کار می رود به دلیل آن است که از دایرة تکلیف خارج هستند و هیچ گونه تکلیفی به آنان تعلق نمی گیرد.

قال علی (علیه السلام) : أن القلم رفع عن الصبی حتی یحتلم؛(1)

قلم تکلیف از کودکان تا زمان بلوغ برداشته شده است.

بنابراین اطفال و کودکان به حقیقت مرتبه ای از عصمت را دارا هستند. چرا که نه دروغ می گویند نه غیبت می کنند و نه تهمت می زنند و وجودشان از کبر و غرور و عجب و بغض و کینه خالی است و فطرتی سالم و خداجو دارند. اگرچه در اثر معاشرت با اطرافیان خود به تدریج خطاها و لغزش ها را فرا می گیرند.

عصمت مطلق، عصمت نسبی

عصمت کلی مشکک است که مراتب و درجاتی دارد، عصمت مطلق و کامل تنها اختصاص به چهارده معصوم (علیهم السلام) دارد و دیگران ظرفیت پذیرش چنین عصمتی را ندارند، اگرچه هر کسی می تواند درجه یا مرتبه ای از عصمت را کسب نماید. به همین دلیل در برخی دعاها از خداوند متعال عصمت را می خواهیم مانند:

ص: 35


1- . الخصال، ج 1، ص94.

عصمت در باقیماندة عمر

اللهم صل علی محمد و آل محمد و اغفرلی ما سلف من ذنوبی و اعصمنی فیما بقی من عمری؛(1)

خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و گناهان گذشته مرا بیامرز و در مابقی عمر مرا عصمت بخش و از خطا حفظ فرما.

عصمت از تمام گناهان

اللهم و اعصمنی من المعاصی کلها و من الشیطان الرجیم آمین رب العالمین؛(2)

خداوندا مرا از همه گناهان و از شیطان رانده شده حفظ فرما و دعای مرا مستجاب کن ای پروردگار جهانیان.

عصمت از لغزش ها

اللهم اعصمنی من الزلل؛(3)

خداوندا مرا از تمام لغزش ها حفظ فرما.

بهترین عصمت ها

و اعصمنا من الذنوب خیر العصم؛(4)

خداوندا به ما عصمت از گناهان را بده آن هم بهترین عصمت ها را.

بدیهی است که، مقصود از درخواست عصمت در ادعیه و زیارات همان عصمت نسبی است و یا

ص: 36


1- . تهذیب الاحکام، ج 3، ص77؛ الدعا بین الرکعات.
2- . بحارالانوار،ج 82، ص45. تعقیب الصلاهً.
3- . بحارالانوار، ج 98، ص324. زیارهً اخری فی یوم عاشوراء.
4- . مصبحاح المتهجد و سلاح المتعبد، ج 2، ص804. دعاء اول یوم من رجب.

آن که معنای لغوی آن (حفظ و نگهداری) در نظر گرفته شده است، اما به هر صورت به غیر از عصمت مطلق، درخواست مراحلی از عصمت، نیز برای همگان قابل دسترسی است که اگر چنین نبوده، ما را به طلب کردن آن امر نمی کردند.

منشأ عصمت

در بین متکلمان شیعه نظرات مختلفی پیرامون منشأ عصمت وجود دارد، برخی تنها لطف الهی را علّت عصمت می دانند و برخی دیگر عقیده دارند که سرچشمه و منشأ عصمت، علم است. و البته آن هم برخاسته از لطف الهی است.

به عقیده ما نظریة دوم صحیح تر به نظر می رسد گرچه مخالفانی دارد. مخالفان این نظریه، علم را صورت حاصل در نفس می دانند که اگر گناه و معصیت را نفی کند قادر نیست سهو و نسیان را برطرف کند. اما به نظر ما علم اهل بیت (علیهم السلام) از سنخ علم ما نیست. زیرا علم جزئی، عصمت جزئی می آورد ولی علم مطلق آن هم علم لدنی و علم الهی، عصمت مطلق و کامل می آورد. علم حضرات چهارده معصوم (علیهم السلام) نوری است که تمامی تاریکی ها و جهل و ظلمت ها را از بین می برد، علاوه بر آن سهو و نسیان را نیز برطرف می سازد. اگر ما به قبح و آلودگی نجاست علم داریم و از خوردن آن پرهیز می کنیم، اولیاء الهی به قبح و خباثت گناه و معصیت علم دارند و از آن دوری می کنند، ائمه اطهار (علیهم السلام) با علم الهی خود تمامی زوایای پیدا و پنهان هستی را می بینند و به آن آگاهی کامل دارند تا آن جا که ترک اولی نیز در ساحت مقدس آنان راه ندارد. مرحوم علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) نیز در این خصوص می فرماید: امری که عصمت به واسطة آن تحقق می یابد، نوعی علم است که مانع از ارتکاب معصیت و خطا توسط صاحب آن علم می شود. عصمت که یک موهبت الهی است نوعی از علم و شعور است که با سایر انواع علم مغایرت دارد. سایر علوم گاهی مغلوب قوای دیگر واقع می شوند، ولی این علم همیشه بر سایر قوا

ص: 37

غالب است و همه را به خدمت خود در می آورد و به همین جهت، صاحب خود را از کل ضلالت ها و خطاها حفظ می کند.(1)

برخی آیات و روایات این نظریه را تأیید می کند که ریشة عصمت در علم نهفته است. مانند:

{إِنّمَا یَخشَی اللهَ مِن عِبَادِهِ العُلَمَاءُ}؛(2) جز این نیست که از میان بندگان الهی تنها علما و دانشمندان هستند که از خدا می ترسند.

امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

نحن العلماء وشیعتنا المتعلمون وسائر الناس غثاءٌ؛(3)

منظور از علماء و دانشمندان، ما اهل بیت هستیم و شیعیان ما دانش آموختگان ما هستند و مابقی مردم همانند خار و خاشاک هستند.

علم خشیت می آورد و خشیت نیز عصمت را به دنبال خواهد آورد.

{وَ عَلَّمَکَ ما لَم تَکُن تَعلَمُ}؛(4)

و خداوند آن چه را نمی دانستی به تو آموخت.

ریشة عصمت علم است همان گونه که ریشة معصیت جهل است. حضرت یوسف به خداوند متعال می گوید: اگر مرا از کید زنان دور نکنی، از جاهلان خواهم بود.

ص: 38


1- . المیزان، ج 5، ص 127.
2- . فاطر / 28.
3- . بصائر الدرجات، ج 1، ص 9.
4- . نساء / 113.

}أَکُن مِنَ الجاهِلینَ{.(1)

{إِنَّمَا التَّوبَةُ عَلَی اللهِ لِلَّذینَ یَعمَلُونَ السُّوءَ بِجَهالَةٍ}؛(2)

بی تردید توبه نزد خدا فقط برای کسانی است که از روی نادانی مرتکب کار زشت می شوند.

و حضرت علی (علیه السلام) نیز می فرمایند:

ظلمت نفسی و تجرأت بجهلی؛(3)

برخود ستم کردم و جرأت بر گناه پیدا کردم به خاطر جهل و نادانی ام.(4)

به میزان علم و معرفت به حضرت باری تعالی، خوف و خشیت از آن بارگاه ربوبی محقق می شود. هر مقدار علم و معرفت بیشتر شود خوف و خشیت نیز فزونی می یابد، در نتیجه اطاعت و تبعیت بیشتر می شود.(5) حضرات چهارده معصوم (علیهم السلام) چون در معرفهً الله به کمال مطلق رسیده اند، در خوف الهی نیز بی نظیر هستند و در مقام اطاعت و ترک معصیت نیز به سر حدّ کمال رسیده اند. توبه و انابه و استغفار ایشان نیز نه به جهت انجام معصیت بلکه بدان جهت است که خوف و خشیت از ذات ربوبی در سراسر وجود آنان جلوه گر شده و خود را در برابر خداوند متعال کوچک و بی مقدار می دانند.(6)

ص: 39


1- . یوسف /33.
2- . نساء / 17.
3- . دعای کمیل، مفاتیح الجنان.
4- . البته این جمله جنبه تربیتی دارد و در جای خود بحث خواهد شد.
5- . خوف و خشیت اولیاء الهی با مردم عادی فرق دارد. خوف آنان از هجران است و خوف مردم از عذاب است.
6- . پیرامون دلائل استغفار اهل بیت (علیهم السلام) در فصل سوم به صورت مبسوط بحث می شود.

قال امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) : قُرِنَت الحکمةُ بالعصمة؛(1)

حکمت با عصمت قرین و همراه است.

مرحوم آقا جمال خوانساری (رحمه الله علیه) در توضیح این حدیث می نویسد:

حکمت همان علم صحیح و راست است و معنای حدیث آن است که شخص حکیم و صاحب حکمت، عصمتی به دست می آورد که مرتکب گناه و معصیت نخواهد شد.(2)

موارد دیگری که می تواند به عنوان منشأ و سبب عصمت مطرح گردد عبارتند از: ایمان قوی و یقین کامل، تلازم دائمی با قرآن و توفیق و مدد الهی.(3)

دیدگاه علمای شیعه پیرامون عصمت

علمای شیعه همواره پیرامون عصمت، اهمیت، ضرورت و مراتب آن، آثار ارزشمندی را تألیف کرده اند و یا در میان آثار کلامی، تفسیری و فقهی و اصولی خود به تناسب به موضوع عصمت اشاره نموده یا مقالات مستقلی را تدوین نموده اند. به عنوان نمونه به برخی از این نظرات ارزشمند اشاره می شود:

شیخ مفید (رحمه الله علیه) در تعریف عصمت می فرماید:

عصمت لطفی است از ناحیة خداوند متعال به طوری که معصوم را از انجام هر گناه و معصیت و ترک طاعت باز می دارد. هر چند قدرت انجام آن را داشته باشد.(4)

ص: 40


1- . غرر الحکم و درر الکلم، ص 497.
2- . شرح غرر الحکم، آقا جمال الدین خوانساری، ج 4، ص 493.
3- . مراجعه کنید: بحارالانوار،ج 25، ص 194.
4- . النکت الاعتقادیهً، ص 37.

سید مرتضی (رحمه الله علیه) پیرامون حجیت اجماع می نویسد:

اجماع علمای شیعه به این جهت حجت است که قول امام (علیه السلام) در آن وجود دارد، امامی که ادلة عقلی دلالت می کند که زمین هیچ گاه از وجود او خالی نیست و او امامی است که معصوم از خطا در گفتار و کردار است.(1)

شیخ طوسی (رحمه الله علیه) در مراتب عصمت چنین می گوید:

سهو و اشتباه از اموری است که با دلائل قطعی و یقینی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ممتنع است، علاوه بر آن که پیامبر و امام باید از آن چه که موجب نفرت عمومی و خلاف مروت است پرهیز کند.(2)

شهید ثانی دلیل عظمت روایات را چنین می داند:

علم حدیث که برگرفته از پیامبر و امامانی است که در گفتار و کردار و تقریر و یا صفاتی از صفات هم چون حرکات و سکنات و خواب و بیداری معصوم هستند، پس از قرآن، در بالاترین جایگاه ارزش و منزلت و ثواب قرار دارد.(3)

علامه مجلسی (رحمه الله علیه) عصمت را از ضروریات مذهب دانسته و می نویسد:

اعتقاد به عصمت به دلیل اجماع و روایات بسیار، در زمرة ضروریات مذهب امامیه به شمار می رود و علمای شیعه برای اثبات عصمت علاوه بر دلائل فقهی به دلائل عقلی نیز استدلال می کنند.(4)

جایگاه عصمت نزد علمای اهل سنت

در میان علمای اهل سنت، پیرامون عصمت، موارد و مراتب آن، اختلاف نظر فراوان و تعجب آوری وجود دارد، به نحوی که در میان اقوال آنان، از قول به عصمت مطلق تا انجام گناه کبیره برای

ص: 41


1- . الانتصار، ص 81 .
2- . الاستبصار، ج 1، ص 371 و کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص 472.
3- . منیهً المرید، ص 369.
4- . بحارالانوار، ج11، ص91.

انبیاء الهی به چشم می خورد.

برخی از آنان قائل به عصمت انبیاء الهی هستند، امّا فرشتگان و جانشینان انبیاء را معصوم ندانسته بلکه جائز الخطاء، حتی اهل گناهان کبیره می دانند! برخی دیگر قائل به عصمت انبیاء آن هم تنها در کبائر بوده و برخی دیگر انبیاء را تنها از هنگام بلوغ و برخی دیگر از هنگام نبوت معصوم می دانند، اما برخی دیگر از علمای اهل سنت به طور کلّی منکر عصمت انبیاء شده اند.(1)

نمونه ای از نظریات علمای اهل سنت بیان می شود:(2)

عصمت مطلق

زرقانی یکی از علمای بزرگ فرقة مالکیه در شرح خود بر کتاب موطأ مالک می نویسد:

بر اساس قول صحیح، پیامبر (صلی الله علیه و آله) پس از نبوت و پیش از آن از گناهان کبیره و صغیره، عمداً و سهواً، در ظاهر و باطن، خفا و آشکار، در حالت جدّی و شوخی، خشنودی و غضب معصوم است. چگونه معصوم نباشد در حالی که همه صحابه، بر تبعیت از او در تأسی به او در تمام افعالش اجماع دارند.(3)

عصمت در امور اختیاری

فخر رازی عصمت مطلق را قبول نداشته و ارتکاب معاصی را برای انبیاء جایز می داند و می نویسد:

انبیاء در زمان نبوت از گناهان کبیره و

ص: 42


1- . آموزش عقائد، ص 237.
2- . مراجعه کنید: به کتاب جواهر الکلام فی معرفهً الامامهً والامام، ج 2.
3- . شرح الزرقانی، ج 7، ص 327.

صغیره عمدی معصوم هستند اما سر زدن گناه در موارد سهوی از آنان جایز است.(1)

پیامبر کافر!

ابو حامد غزالی نظریه ی عجیب تری داشته و می گوید:

ما جایز می دانیم که خداوند متعال به شخص کافری مقام نبوت دهد و او را با معجزه تأیید کند.(2)

نسبت های ناروا به انبیاء الهی(3)

در مهم ترین منابع اهل سنت که بنابر نظر خودشان این منابع از معتبرترین کتب آنان پس از قرآن می باشد، مانند: صحیح بخاری، مسلم، مسند احمد و... بدترین نسبت های ناروا و قبیح ترین اعمال و زشت ترین گناهان را به انبیاء الهی نسبت داده و حتی کذب و کفر و فحشاء را در احادیث جعلی و ساختگی خود به ساحت مقدس و معصوم انبیاء الهی روا می دارند.(4)

ص: 43


1- . عصمهً الأنبیاء، ص 9.
2- . المنخول، ص 310.
3- . مراجعه کنید: امام شناسی، ج 1، ص 76، نبوت از دیدگاه اهل سنت.
4- . با مراجعه به کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی یا فیلم های زننده ای که بر علیه پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) توسط کشورهای غربی ساخته شده و یا کاریکاتورهایی که در اروپا در مورد رسول الله الأعظم (صلی الله علیه و آله) کشیده شد، متوجه می شویم که منبع اصلی بسیاری از این اهانت ها همین کتب به اصطلاح معتبر اهل سنت می باشد.

معادل سازی واژه ی عصمت!

اهل سنت در مقابل اعتقاد شیعه به عصمت اهل بیت (علیهم السلام) ، واژة معادلی را در نقطة مقابل آن با عنوان «عدالت صحابه ساخته اند» و آن دیدگاهی را که شیعه با دلائل عقلی و نقلی از قرآن و روایات در مورد عصمت اهل بیت (علیهم السلام) دارد، بدون مبنا و دلیل به عدالت صحابه نسبت داده اند تا آن جا که منکرین به عدالت تمامی صحابه را زندیق و کافر و... می دانند، حال آن که خود صحابه در زمان خود چنین عدالتی را (عصمتی!)، برای خود قائل نبوده و به آن نیز استناد نکرده اند. اما اهل بیت (علیهم السلام) بارها به عصمت و طهارت خود استناد کرده اند.

نتیجه ی این اشتباه بزرگ!

نتیجة قائل شدن به عدالت تمامی صحابه، آن هم در حد عصمت مطلق، این است که هر سخن و حدیثی که به یکی از صحابه ختم بشود حکم به صحت آن شود هرچند آن حدیث مخالف اعتقادات صحیح اسلامی باشد یا حتی اگر جعلی باشد و یا قائل آن حدیث شخصی هم چون ابوهریره، معاویه و... باشد.

نتیجة دوم این نظریه و اعتقاد غلط، توجیه تمامی کارهای خطا و اشتباه و لغزش ها و گناهان بزرگ صحابه است. گویا همین که شخصی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) را دیده است و نام صحابی گرفته، پس مجاز به انجام هر خطا و گناه و معصیتی است. به عنوان مثال: عمل قبیح خالدبن ولید در مورد قتل مالک ابن نویره و زنا با همسر او در نگاه این افراد منافات با عدالت ندارد چون او صحابی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بوده است.(1)

ص: 44


1- . مراجعه کنید به خصال، ج 1، ص 172؛ روضه کافی، ترجمه کمره ای ج 1، ص 98.

حقیقت ماجرا!

علت همة این نظریات عجیب و غریب در مورد «عدم عصمت» انبیاء الهی از یک طرف و عدالت (عصمت) همه صحابه از طرف دیگر، تنها به کرسی نشاندن خلفای غاصب و ردّ و انکار نظر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پیرامون وصایت و خلافت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است.

ص: 45

ص: 46

بخش دوم: ادله ی عصمت

اشاره

v آیات قرآنی

v احادیث و روایات

v ادعیه و زیارات

v عقل و خرد

v شهادت تاریخ

ص: 47

ص: 48

ادله ی عصمت

برای اثبات عصمت دلائل فراوانی داریم که مورد اتفاق شیعه و برخی از آنان نیز مورد قبول اهل سنت است. این ادلّه در پنج محور مورد بحث قرار می گیرد که عبارتند از:

1. آیات قرآن، که دلالت بر عصمت ملائکه، انبیاء و ائمه اطهار (علیهم السلام) دارد.

2. احادیث و روایات فراوانی که در باب عصمت وارد شده و مورد قبول علمای شیعه و سنّی است.

3. ادعیه و زیارات و مناجات هایی که از چهارده معصوم (علیهم السلام) به دست ما رسیده و به موضوع عصمت اشاره نموده است.

4. ادلة عقلی؛ که صرف نظر از آیات و روایات ثابت می کند، عصمت لازمه رسالت و امامت است.

5. شهادت تاریخ؛ به گواه تاریخ هیچ لغزش، خطا و اشتباهی از ائمه اطهار (علیهم السلام) به ثبت نرسیده است و این خود دلیل محکم و شاهدی زنده بر عصمت آن بزرگواران است.

ص: 49

فصل اول: عصمت در آیات قرآنی

اشاره

در قرآن کریم، آیات فراوانی بر عصمت دلالت می کند، که به برخی از آنها اشاره می شود، نکته قابل توجه آن که گرچه بحث ما حول محور امام شناسی است، اما به تناسب به برخی از آیاتی که بر عصمت فرشتگان و انبیاء الهی دلالت می کند اشارة جزئی شده است، سپس در خصوص عصمت ائمه اطهار (علیهم السلام) به صورت مفصل بحث می شود.

عصمت ملائکه در قرآن

به اعتقاد همه علمای شیعه تمامی فرشتگان اعم از ملائکه وحی و حاملین عرش و کروبیان تا ملائکه عالم علیا و سفلی همگی معصوم هستند و برای اثبات عصمت آنان به آیات زیر استناد می شود:

1. {لاَ یَعصُونَ اللهَ مَا أَمَرَهُم وَیَفعَلُونَ مَا یُؤمَرُونَ}؛(1)

فرشتگانی که هرگز از فرمان خدا مخالفت نمی کنند و آن چه را فرمان داده شده اند به طور کامل اجرا می نمایند.

2. {بَل عِبَادٌ مّکرَمُونَ لاَ یَسبِقُونَهُ بِالقَولِ وَهُم بِأَمرِهِ یَعمَلُونَ}؛(2)

بلکه فرشتگان بندگان شایستة خدا هستند که هرگز در سخن بر خدا پیشی نمی گیرند و پیوسته به فرمان او عمل می کنند.

3. {وَالمَلاَئِکَةُ وَهُم لاَ یَستَکبِرُونَ یَخَافُونَ رَبّهُم مّن فَوقِهِم وَیَفعَلُونَ مَا یُؤمَرُونَ}؛(3) و فرشتگان برای خدا سجده می کنند و تکبّر نمی ورزند، آنها از مخالفت پروردگارشان که حاکم بر آنهاست می ترسند و آن چه را

ص: 50


1- . تحریم/ 6.
2- . انبیاء / 26 -27.
3- . نحل/ 49-50.

مأموریت دارند انجام می دهند.

عصمت انبیاء الهی در قرآن

1. {وَمَا أَرسَلنَا مِن رَسُولٍ إِلّا لِیُطَاعَ بِإِذنِ اللهِ}؛(1) و ما هیچ رسولی را نفرستادیم مگر برای این جهت که به اذن خدا از او اطاعت شود.(2)

2. {وَاذکُر عَبدَنَا أَیّوبَ ...* وَاذکُر عِبَادَنَا إِبرَاهِیمَ وَإِسحَاقَ وَیَعقُوبَ أُولِی الأَیدِی وَالأَبصَارِ * إِنّا أَخلَصنَاهُم بِخَالِصَةٍ ذِکرَی الدّارِ * وَإِنّهُم عِندَنَا لَمِنَ المُصطَفَینَ الأَخیَارِ * وَاذکُر إِسماعِیلَ وَالیَسَعَ وَذَا الکِفلِ وَکُلّ مِنَ الأَخیَارِ}؛(3)

به یادآور بندة ما ایوب را ... و به یادآور بندگان ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب را ... ما آنها را با خلوص ویژه ای که یادآوری سرای آخرت است خالص کردیم و آنها نزد ما از بهترین برگزیدگان و نیکان بودند و نیز به یادآور اسماعیل و یسع و ذا الکفل را که همگی آنان از نیکان بودند.

3. {أُولئِکَ الّذِینَ أَنعَمَ اللهُ عَلَیهِم مِنَ النّبِیّینَ وَمِمّن هَدَینَا وَاجتَبَینَا}؛(4)

آنها گروهی از پیامبران بودند که خداوند متعال به آنها نعمت بخشیده بود ... و آنها از کسانی بودند که آنها را هدایت کردیم و برگزیدیم.(5)

ص: 51


1- . نساء / 64.
2- . اطاعت مطلق، تنها از کسانی جایز است که معصوم باشند اما کسانی که معصوم نباشند اطاعت از آنها مشروط است. مانند: اطاعت از پدر و مادر به شرط آن که انسان را مجبور به شرک نکنند همان گونه که در سورة لقمان آیه 15 به آن اشاره شده است.
3- . ص /41 - 48.
4- . مریم/ 58.
5- . مراجعه کنید: جواهر الکلام فی معرفهً الامامهً والامام، ج 2، ص 189.

عصمت امامان معصوم (علیهم السلام) در قرآن

1. آیه امامت
اشاره

(1)

{وَإِذِ ابتَلَی إِبرَاهِیمَ رَبّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمّهُنّ قَالَ إِنّی جَاعِلُکَ لِلنّاسِ إِمَاماً قَالَ وَمِن ذُرّیَتِی قَالَ لاَ یَنَالُ عَهدِی الظّالِمِینَ}؛(2)

و به خاطر آور هنگامی که خداوند متعال ابراهیم را به وسیلة کلماتی آزمایش نمود، پس او همه را به طور کامل ادا و وفا نمود، خداوند فرمود من تو را پیشوا و امام مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: آیا از دودمان من نیز به امامت خواهند رسید، خداوند فرمود: امامت، عهد و پیمان من است که به ستمکاران نمی رسد.

آیة ابتلا یکی از زیباترین آیاتی است که علاوه بر آن که بر عصمت امامت دلالت می کند، نکات زیبا و قابل توجهی در آن وجود دارد که به برخی از این نکات اشاره می شود.

الف) مقام حضرت ابراهیم (علیه السلام) : در میان 124000 پیامبر 313 نفر از ایشان رسول بودند و در میان رسولان تنها 5 پیامبر، اولوالعزم بودند که عبارتند از حضرت نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و در میان پنج پیامبر اولوالعزم، تنها دو نفر به مقام امامت رسیدند. که عبارتند از پیامبر خاتم حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و حضرت ابراهیم (علیه السلام) که پس از رسول اکرم مقام دوم را در میان 124000 پیامبر دارد.

ب) کلمات: مفسّرین دربارة کلماتی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) با آنها امتحان شد احتمالاتی داده اند، از جملة این کلمات: قضیة کواکب، شکستن بتها، افتادن در آتش، هجرت، قربانی کردن فرزند و ... می باشد. اما با نگاهی به روایات متوجه می شویم که کلمات، معنای مهم تری دارد.

ص: 52


1- . به آیة امامت آیه عهد یا آیة ابتلاء هم گفته میشود.
2- . بقره / 124.

امام رضا (علیه السلام) در این باره می فرمایند:

نحن الکلمات الّتی لا تُدرک فضائلنا ولا تستقصی؛(1)

ما همان کلماتی هستیم که هیچ کس نمی تواند فضائل ما را درک کند و آنها را به شمارش در آورد.

حضرت علی (علیه السلام) نیز در مورد کلماتی که حضرت آدم (علیه السلام) به کار بردند تا خداوند متعال توبه او را پذیرفت. فرمودند:

نحن الکلمات الّتی تلقاها آدم من ربّه فتاب علیه؛(2) ما اهل بیت (علیهم السلام) آن کلماتی هستیم که خداوند به آدم آموخت پس توبه اش پذیرفته شد.(3)

مرحوم علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) نیز در تفسیر المیزان پس از نقل روایاتی در این زمینه می فرماید:

اتمام آن کلمات، امامت حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) و امامان از اهل بیت اوست که از دودمان حضرت اسماعیل هستند.(4)

بر اساس روایات حضرت ابراهیم (علیه السلام) شیعه و پیرو امامت اهل بیت (علیهم السلام) بوده است:

هنگامی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) نور خمسه طیبه را مشاهده کرد و نور شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در ملکوت آسمان ها نگریست، از خداوند متعال خواست که او را نیز از شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام)

ص: 53


1- . احتجاج طبرسی، ج 2، ص 454.
2- . بحارالانوار، ج 27، ص 48.
3- . اشاره است به آیه 37 سورة بقره.
4- . تفسیر المیزان، ج 1، ص 422.

قرار دهد و خداوند متعال دعای او را مستجاب نمود(1)

و این خبر را در قرآن خود آورد که }وإِنَّ مِن شِیعَتِه لاِبراهِیمَ{.(2)

پس مهم ترین امتحان حضرت ابراهیم امتحان ولایت بوده است.

ج) امامت: یکی دیگر از نکات مهم در این آیه اعطاء مقام امامت به حضرت ابراهیم (علیه السلام) بوده است.

مقام امامت، بالاتر از مقام نبوت و فراتر از مقام رسالت است و حضرت ابراهیم (علیه السلام) پس از پشت نهادن مراحل متعدد از امتحانات سخت و گذراندن مقام نبوت و رسالت به آن دست پیدا کرده است. مقام امامت غیر از مقام رسالت و نبوت است. آخرین سیر تکاملی انسان، آخرین منزل و آخرین مقام در عالم هستی، امامت است. اما برخی از علمای اهل سنت تلاش کرده اند ثابت کنند که، امامتی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) به آن رسید همان نبوت و رسالت است. در حالی که جملة (ومن ذریتی) در ادامة

ص: 54


1- . البرهان فی تفسیر القرآن، ج4، ص 600. فقال (علیه السلام) : «إن الله سبحانه لما خلق إبراهیم (علیه السلام) کشف له عن بصره، فنظر، فرأی نورا إلی جنب العرش، فقال: إلهی، ما هذا النور؟ فقیل له: هذا نور محمد صفوتی من خلقی. ورأی نورا إلی جنبه، فقال: إلهی، وما هذا النور؟ فقیل له: هذا نور علی بن أبی طالب ناصر دینی. ورأی إلی جنبهما ثلاثة أنوار، فقال: إلهی، وما هذه الأنوار؟ فقیل له: هذا نور فاطمة، فطمت محبیها من النار، ونور ولدیها: الحسن، والحسین. ورأی تسعة أنوار قد حفوا بهم فقال: إلهی، وما هذه الأنوار التسعة؟ قیل: یا إبراهیم، هؤلاء الأئمة من ولد علی وفاطمة. فقال إبراهیم: إلهی، بحق هؤلاء الخمسة، إلا ما عرفتنی من التسعة. فقیل: یا إبراهیم، أولهم علی بن الحسین، وابنه محمد، وابنه جعفر، وابنه موسی، وابنه علی، وابنه محمد، وابنه علی، وابنه الحسن، والحجة القائم ابنه. فقال إبراهیم: إلهی وسیدی، أری أنوارا قد أحدقوا بهم، لا یحصی عددهم إلا أنت؟ قیل: یا إبراهیم، هؤلاء شیعتهم، شیعة أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب. فقال إبراهیم: وبم تعرف شیعته؟ فقال: بصلاة إحدی وخمسین، والجهر ببسم الله الرحمن الرحیم، والقنوت قبل الرکوع، والتختم فی الیمین. فعند ذلک قال إبراهیم: اللهم، اجعلنی من شیعة أمیر المؤمنین. قال: فأخبر الله فی کتابه، فقال: {وإِنَّ مِن شِیعَتِه لاِبراهِیمَ}».
2- . صافات / 83 .

آیه خلاف این مطلب را ثابت می کند و حضرت ابراهیم (علیه السلام) این مقام را برای ذرّیه خود نیز می خواهند و این نشان می دهد که رسیدن به مقام امامت در سنّ پیری حضرت ابراهیم (علیه السلام) بوده، زیرا طبق آیه قرآن، حضرت ابراهیم (علیه السلام) تا سنّ پیری صاحب فرزند نشدند.

{قَالُوا لاَ تَوجَل إِنّا نُبَشّرُکَ بِغُلاَمٍ عَلِیمٍ * قَالَ أَبَشّرتُمُونِی عَلَی أَن مَسّنِیَ الکِبَرُ فَبِمَ تُبَشّرُونَ}؛(1)

فرشتگان الهی گفتند: ای ابراهیم! بیمناک مباش که ما تو را به پسری دانا بشارت می دهیم. ابراهیم (علیه السلام) گفت: آیا با آن که پیری من فرا رسیده مژدة فرزند می دهید؟

منشأ این مژده چیست؟ حضرت ابراهیم (علیه السلام) مقام نبوت و رسالت را از همان جوانی کسب کرده بودند و این آخرین مقامی بود که پس از امتحانات گسترده به آن نائل شدند، حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) رسیدن به مقام امامت حضرت ابراهیم (علیه السلام) را پس از طی مراحل و مقامات مهمی از جمله عبودیت، نبوت، رسالت، خلّت دانسته و می فرمایند:

ان الله اتخذ ابراهیم عبداً قبل ان یتخذه نبیّاً واتخذه نبیّاً قبل ان یتخذه رسولاً واتخذه رسولاً قبل ان یتخذه خلیلاً وان الله اتخذ ابراهیم خلیلاً قبل ان یتخذه اماماً فلمّا جمع له الاشیاء وقبض یده قال له یا ابراهیم انی جاعلک للناس اماما فمن عظمها فی عین ابراهیم (علیه السلام) قال یا ربّ ومن ذرّیتی قال لا ینال عهدی الظالمین؛(2) خداوند متعال ابراهیم (علیه السلام) را عبد خود قرار داد، قبل از آن که او را به مقام نبوت برساند و او را به نبوت برگزید، قبل از آن که به مقام رسالت منصوب کند و او را به مقام رسالت رسانید قبل

ص: 55


1- . حجر 53-54.
2- . الاختصاص شیخ مفید (رحمه الله علیه) ، ص 23.

از آن که او را خلیل خود نماید و او را مقام خلیل بودن بخشید، قبل از آن که او را به مقام امامت برساند. پس هنگامی که این مقامات را برای او تمام کرد، دست او را گرفت و به اوج کمال رسانید و به او فرمود: ای ابراهیم هم اینک تو را به عنوان پیشوا و امام برای مردم برگزیدم. پس چون عظمت مقام امامت در برابر ابراهیم (علیه السلام) نمایان شد عرض کرد: خدایا این مقام را به خاندان من نیز عنایت کن. خداوند فرمود: امامت عهد و پیمان من است که به ستمکاران نمی رسد.

بنابراین حضرت ابراهیم پس از گذراندن مقام عبودیت که مقامی بسیار بالا و با عظمت است(1) به مقام نبوت می رسند و پس از طی مرحله نبوت، به مقام رسالت می رسند.(2) و با طی مرحلة رسالت، به مقام خلّت می رسند و لقب خلیل الله را می گیرند.(3) و پس از این مراحل به مقام امامت و هدایت گری جامعه می رسند.(4)

ص: 56


1- . مراجعه کنبد: امام شناسی، ج1، ص302، مقام و اهمیت عبودیت.
2- . میان نبی و رسول فرق است. نبی فرشتة وحی را در خواب می بیند ولی رسول کسی است که فرشتة وحی را در بیداری هم می بیند، نبی مأمور به تبلیغ نیست بلکه تنها اخذ وحی می کند، اما رسول هم اخذ وحی می کند و هم ابلاغ می کند.
3- . خلیل خاص تر از صدیق است. وقتی دو نفر دوست در رفاقت و دوستی صداقت داشته باشند به آنها صدیق می گویند، اما خلیل به کسی می گویند که حوائج خود را جز به خلیل خود نمی گوید. المیزان، ج1، ص421.
4- . شخصی یهودی از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) پرسید که خداوند تمام اوصیای انبیاء را مورد امتحان خود قرار می دهد، آیا شما نیز مورد امتحان قرار گرفته اید؟ حضرت علی (علیه السلام) در بیانی طولانی و مفصل فرمودند: آری! خدای منان مرا نیز در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هفت امتحان و پس از وفات آن حضرت (صلی الله علیه و آله) نیز به هفت امتحان مبتلا نمود و اما هفت امتحان زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عبارتند از: 1. یوم الانذار2. لیلهً المبیت، 3.جنگ بدر. 4.جنگ احد 5. جنگ احزاب، 6. جنگ خیبر 7. ابلاغ برائت و اما هفت ابتلاء پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) : 1. ارتحال رسول خدا (صلی الله علیه و آله) 2. غصب خلافت 3. ابتلاء به اولی 4. ابتلاء به دومی و سومی 5. ابتلاء به عایشه و جنگ جمل 6. جنگ صفین و ماجرای حکمیت 7. نبرد با خوارج. آن یهودی پس از شنیدن سخنان امیرالمؤمنین (علیه السلام) مسلمان شد. (خصال شیخ صدوق، خصال هفت گانه، و بحارالانوار، ج 38، ص167)
فرق نبوت، رسالت و امامت

نبی اخذ وحی می کند، رسول ابلاغ وحی می کند و امام وظیفة بیان وحی، اجرای وحی و حفظ وحی در جامعه را دارد.

نقش امام، هدایت گری و تربیت نفوس است و انواع هدایت گری، شامل: هدایت تشریعی، هدایت تکوینی، هدایت ظاهری، هدایت باطنی، هدایت به وسیلة ارائه طریق و هدایت به وسیلة ایصال الی المطلوب می شود.

عن ابی بصیر قال: قلت لأبی عبدالله (علیه السلام) (فی قول الله عزّوجلّ) انما أنت منذر ولکل قوم هاد.(1)

فقال (علیه السلام) : رسول الله’ منذر وعلیٌّ (علیه السلام) الهادی؛(2)

ابابصیر می گوید از امام صادق (علیه السلام) در مورد این آیه که همانا تو انذار دهنده ای و برای هر قومی هادی وجود دارد، سؤال کردم، امام صادق (علیه السلام) فرمودند: منذر، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود و هادی امّت علی (علیه السلام) .

امامت انتصابی است نه انتخابی

یکی دیگر از نکات قابل توجه و مهم آیه «ابتلاء» جمله (جاعلک) می باشد که نشان دهند انتصابی بودن مقام امامت است؛ از این رو حضرت ابراهیم (علیه السلام) این مقام را از خداوند متعال برای فرزندانش

ص: 57


1- . رعد / 7.
2- . الکافی، ج1، ص191.

درخواست می کند بنابراین واژه (و من ذریتی) نیز دلیل بر انتصابی بودن مقام امامت است.

در قرآن هر کجا سخن از نصب خلیفه و امام به میان آمده، واژه ی «جعل الهی» نیز آمده است؛ یعنی نصب نبی، خلیفه، وصی و امام، همگی به دست خداست و هیچ کس حق دخالت در این امور را ندارد. به برخی از این آیات توجه کنید:

1. {وَجَعَلنَا مِنهُم أَئِمّةً}؛(1)

و از آنان پیشوایانی قرار دادیم.

2. {وَنَجعَلَهُم أَئِمّةً}؛(2)

و آنان را پیشوا قرار دهیم.

3. {وَاجعَلنَا لِلمُتّقِینَ إِمَاماً}؛(3)

و ما را برای پرهیزکاران پیشوا قرار ده.

4. {إِنّی جَاعِلٌ فِی الأَرضِ خَلِیفَةً}؛(4)

من در روی زمین جانشین قرار می دهم.

5. {یَا دَاوُدُ إِنّا جَعَلنَاکَ خَلِیفَةً فِی الأَرضِ}؛(5)

ای داود همانا ما تو را جانشین خود بر روی زمین قرار دادیم.

6. {وَاجعَل لِی وَزِیراً مِن أَهلِی}؛(6)

و از خاندان من یک نفر را به عنوان وزیر قرار بده.

ص: 58


1- . سجده / 24.
2- . قصص / 5.
3- . فرقان / 74.
4- . بقره / 30.
5- . ص / 26.
6- . طه / 29-30.

بنابراین هم، آن جا که خداوند متعال منصوب می کند و هم، آن جا که دیگران از خدا درخواست وصی و وزیر می کنند، قرار دادن امام و وصی به دست خداوند است نه به دست و یا اجازه دیگران.

د) عصمت: {لاَ یَنَالُ عَهدِی الظّالِمِینَ} شاهد بحث ما در پایان آیه ی «ابتلاء» است، گرچه تأمل در نکات مهم آیه نیز با توجه به بحث امام شناسی لازم است. زمانی که حضرت ابراهیم (علیه السلام) عظمت مقام امامت را دریافت و خود به این مقام رسید، از خداوند متعال درخواست نمود که این مقام را به ذرّیة او نیز عطا کند، خداوند متعال درخواست و دعای حضرت ابراهیم (علیه السلام) را پذیرفت اما فرمود: امامت، عهد و پیمان من است که تنها به افراد درستکار می رسد نه ستمکار! و این دعای حضرت ابراهیم (علیه السلام) در حق ذریة او از نسل حضرت اسماعیل (علیه السلام) یعنی چهارده معصوم (علیهم السلام) به اجابت رسید. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در تفسیر آیة ابتلاء فرمودند: من همان دعای پدرم حضرت ابراهیم هستم زمانی که پدرم ابراهیم (علیه السلام) امامت را برای ذریة خود خواست، خداوند متعال فرمود: به ذریة ظالم تو این مقام را عطا نمی کنم. حضرت ابراهیم (علیه السلام) عرض کرد: خدایا چه کسی از فرزندان من ظالم خواهند بود؟ خداوند متعال فرمود: کسی که بت پرستی کند و مرا رها کند هرگز به او مقام امامت را عطا نخواهم کرد و صلاحیت ندارد که به این مقام نائل شود. پس حضرت ابراهیم (علیه السلام) در این هنگام دعا نمود؛

{وَاجنُبنِی وَبَنِیّ أَن نّعبُدَ الأَصنَامَ}؛(1)

و مرا و فرزندانم را از بت پرستی باز دار.

ص: 59


1- . ابراهیم / 35.

سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اجابت این دعا به من و برادرم علی (علیه السلام) رسید. چرا که ما هرگز بتی را پرستش نکردیم، پس خداوند متعال مرا پیامبر و علی (علیه السلام) را وصی قرار داد.(1)

تشخیص ظلم و ظالم

همان گونه که انتصاب امام به دست خداوند متعال است، تشخیص ظالم و مقدار ظلم نیز با خداست.

بشر به تنهایی نمی تواند فرد ظالم را از غیر ظالم تشخیص دهد. ما شاید ظلم علنی را تشخیص بدهیم ولی ظلم غیر علنی و مخفی را نمی توانیم شناسایی کنیم. مثلاً مردم ممکن است به شخصی رأی دهند و او را به عنوان فرد صالح یا اصلح انتخاب کنند، اما پس از گذشت چند سال پرونده اش رو می شود و ظلم هایی که روا داشته آشکار گردد.

یا مثلاً برخی افراد در میان مردم چهره ای خندان دارند و خوش در برخوردند، اما خانه، با زن و فرزند خود بداخلاق هستند و به آنها ظلم می کنند، در حالی که این را ظلم نمی دانند و کسی هم متوجه رفتار آنها نمی شود. یا برخی افراد، ظاهر الصلاح هستند در حالی که در باطن ظالم می باشند. آن کسی که تمام مراتب ظلم را می داند و از باطن افراد خبر دارد تنها خداوند متعال است که از گذشته و حال و آینده افراد آگاه است و می تواند فرد اصلح را منصوب کند. تاریخ نشان داده که گاهی اوقات بهترین و خبره ترین افراد نیز در انتخاب خود دچار اشتباه می شوند و پس از سال ها متوجه می شوند. بنابراین همان سخن خداوند صحیح است که:

ص: 60


1- . شواهد التنزیل، ج21، ص412.

}اللهُ أَعلَمُ حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَهُ{؛(1) تنها خدا می داند که رسالت خویش را در کجا قرار بدهد.

عصمت لازمه ی امامت

مرحوم علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) می فرماید:

مراد از «ظالمین» که خداوند متعال در پایان آیة ابتلاء فرموده، مطلق هر کسی است که ظلمی از او صادر شود، هر چند یک ظلم کوچک مرتکب شده باشد. حال چه این ظلم شرک باشد و چه معصیت، چه این که در همة عمرش باشد و چه این که در ابتداء باشد و بعد توبه کرده و صالح شده باشد، هیچ یک از این افراد نمی توانند به مقام امامت برسند، پس امام کسی است که در تمام عمرش حتی کوچک ترین ظلمی را مرتکب نشده باشد. سپس علامه طباطبائی (رحمه الله علیه) در ادامه می فرماید: شخصی از یکی از اساتید ما پرسید: به چه دلیلی این آیه دلالت بر عصمت امام دارد؟ استاد فرمود: تمام مردم به حکم عقل، در یکی از این چهار گروه هستند:

1. کسانی که در تمام عمر ظالم هستند.

2. کسانی که در تمام عمر ظلمی مرتکب نشده اند.

ص: 61


1- . انعام / 124.

3. کسانی که در اول عمر ظالم بوده و در آخر توبه کرده اند.

4. کسانی که در اول عمر صالح و در آخر ظالم بوده اند.

بنابراین شأن حضرت ابراهیم (علیه السلام) بالاتر از آن است که از خداوند متعال درخواست کند که مقام امامت را به دستة اول و چهارم از ذریه اش عطا کند پس از میان گروه دوم و سوم، خداوند متعال دسته سوم را نفی کرده بنابراین تنها دسته دوم باقی می ماند و آن کسی است که در تمام عمرش هیچ ظلمی مرتکب نشده است و آن شخص همان معصوم است.(1)

اختلاف نظر علمای شیعه با اهل سنت

شیعه و سنی در مورد دستة اول و چهارم (کسی که در تمام عمر ظالم بوده و کسی که فقط در آخر عمر ظالم بوده) اتفاق نظر دارند که، امامت به این دو دسته نمی رسد. حتی برخی از بزرگان اهل سنت در زمان خود خلافت بنی العباس را امضاء و تأیید نکردند چون آنها را ظالم می دانستند و معتقد بودند که

ص: 62


1- . تفسیر المیزان، ج1، ص415 مرحوم علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) پس از ذکر مطالب فوق می فرماید: از آیه ابتلاء نکاتی استخراج می شود: 1. امامت به جعل الهی است 2. وجوب عصمت الهی در امام، 3. زمین هرگز خالی از حجت نخواهد بود. 4. امام باید مؤید من عندلله باشد. 5. اعمال بندگان از علم امام مخفی نخواهد ماند. 6. امام باید نسبت به تمام آن چه که مردم به آن احتیاج دارند عالم باشد. 7. محال است بر روی زمین، ما فوق امام یافت شود. المیزان عربی، ج1، ص274.

خلافت به ظالم نمی رسد بلکه حق علویان است. در مورد دستة دوم هم بحثی نیست (کسانی که در تمام عمر ظلمی نکرده اند) اما اختلاف نظر در مورد دستة سوم است (کسی که در ابتدای عمر ظالم بوده و در آخر توبه کرده است) به اعتقاد شیعه، امامت به این دسته هم نمی رسد. و امام باید در تمام عمر معصوم بوده و در عدالت کامل به سر برده حتی یک چشم به هم زدنی هم نباید در ظلم بوده باشد.

اما اهل سنت، امامت کسی که در ابتدای عمر ظالم بوده، بت پرستی کرده، مشرک و شارب الخمر بوده و در پایان عمر توبه کرده بلا اشکال می دانند که این نظر با عظمت مقام امامت منافات دارد و به هیچ وجه قابل قبول نیست. حقیقت ماجرا این است که علمای اهل سنت اگر بخواهند امامت را از این دسته هم نفی کنند در حقیقت خلفای خود را از خلافت خلع کرده اند، چرا که آنان غالب عمر خود را در ظلم آشکار و شرک سپری کرده بودند.(1)

اطلاق آیه دلیل مهم دیگر

از جمله دلیل های مهم دیگر، مطلق بودن جمله {لاَ یَنَالُ عَهدِی الظّالِمِینَ} است و شامل همه زمان ها می شود. خداوند نفرمود: «عهدی من ظلم» یا «عهدی من یظلم» کاری به زمان گذشته، حال یا آینده ندارد، بلکه فرموده «ظالمین» و این اطلاق، دلیل روشن دیگری است که ظلم به هر صورت و هر کیفیت و در هر زمان را شامل می شود و نکتة مهم دیگر آن که روایات به وضوح آیه را معنا کرده است.

در روایتی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیان شده است که ظالم شامل کسی است که حتی یک لحظه بت پرستی نموده باشد.(2)

در روایت دیگری نیز امام صادق (علیه السلام) فرمودند:

ص: 63


1- . علمای بزرگ اهل سنت و مفتیان وهابی مسلک نظریة عجیب تر و غیر منطقی دیگری دارند. به اعتقاد آنها اگر شخصی نماز بخواند و حاکم مسلمین شود ولو حکومت را با کودتا و کشتار دیگر مسلمانان به دست آورده باشد، اولی الامر و اطاعت از او واجب است و اگر مرتکب هر ظلم و فحشاء و منکری شود، دیگر مسلمانان حق قیام و مبارزه بر علیه او را ندارند، چرا که او نماز می خواند!
2- . روشن است که بت پرستی یکی از مصادیق ظلم است نه همه آن.

کسی که بت پرستی نموده باشد نمی تواند به مقام امامت برسد.(1)

و امام محمد باقر (علیه السلام) نیز می فرمایند:

الظالم من أشرک بالله؛(2)

ظالم کسی است که برای خداوند متعال شریک قائل شده باشد.

حضرت لقمان نیز به فرزندش می گوید:

{یَابُنَیّ لاَ تُشرِک بِاللهِ إِنّ الشّرکَ لَظُلمٌ عَظِیمٌ}؛(3)

ای پسرم هیچ چیز را شریک خدا قرار مده که شرک به خدا ظلم بزرگی است.

بنابراین بت پرستی و شرک، ظلمی بزرگ است و کسی که مرتکب ظلمی بزرگ شده باشد، صلاحیت مقام امامت را نخواهد داشت. در حالی که به اعتراف علمای اهل سنت، خلفای بزرگ آن ها به طور قطع و یقین در گذشته مشرک بوده اند.

مرحوم کاشفی در قصیدة زیبایی چنین سروده است.

«ذریتی» سؤال خلیل خدا بخوان

وز «لا ینال عهد» جوابش بکن ادا

گرددتو راعیان که امامت نه لایق است

آن را که بوده بیشتر عمر در خطا(4)

برداشت حداقلی

اگرچه آیة «ابتلاء» نکات مهم و زیبایی در بحث امامت دارد که برخی از آن موارد بیان شد اما با کمال تأسف علمای اهل سنت چشمان خود را بر روی حقائق این آیه بسته اند و عوام خود را از فهم این نکات محروم ساخته اند.

ص: 64


1- . الکافی، ج1، 174.
2- . تفسیر فرات کوفی، ص643.
3- . لقمان / 13.
4- . منهاج البراعهً فی شرح نهج البلاغهً، ج16، ص56.

بیضاوی در تفسیر خود می نویسد:

این آیه بر عصمت انبیاء از گناهان کبیره آن هم قبل از بعثت دلالت می کند.(1)

گرچه برخی از علمای اهل سنت حداقل استفاده از این آیه را در باب عصمت انبیاء نموده اند، اما می توان با استفاده از همین برداشت آنان، عصمت امامان معصوم (علیهم السلام) را ثابت کرد. آن هم به وسیلة قرآن که برای آنان نیز قابل قبول است. مانند: آیه مباهله که به روشنی ثابت می کند آن چه را که برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از فضائل مانند عصمت ثابت می شود برای وصی بلافصل او امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز قابل اثبات است.

2. آیه مباهله
اشاره

{فَقُل تَعَالَوا نَدعُ أَبنَاءَنَا وَأَبنَاءَکُم وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُم وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُم ثُمّ نَبتَهِل فَنَجعَل لَعنَةَ اللهِ عَلَی الکَاذِبِینَ}؛(2)

پس به آنان (مسیحیان) بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم. شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت کنیم شما هم زنان خود را، نفوس خود را دعوت کنیم. شما هم نفوس خود را آن گاه مباهله کنیم پس لعنت خدا را بر دروغ گویان قرار دهیم.

پس از آن که علمای مسیحی استدلال رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ، پیرامون مخلوق بودن حضرت عیسی (علیه السلام) را نپذیرفتند، خداوند متعال به رسول خود دستور داد، آنان را به مباهله دعوت کن.(3)

ص: 65


1- . انوار التنزیل، ج1، ص398.
2- . آل عمران / 61.
3- . حکایت مباهله در قرآن، سورة آل عمران، آیات 59 الی 61 آمده است.

با توجه و دقت در آیه و نوع بیان خداوند متعال و روایاتی که در تفسیر آیه وارد شده است می توان به نکات دقیق آیه پی برد و فهمید که منظور از

ابناءنا: امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) است؛

نساءنا: حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است؛

أنفسنا: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) است؛

به اعتراف جمع کثیری از علمای اهل سنت، آیه مباهله در شأن پنج تن آل عبا (علیهم السلام) نازل شده است.(1)

اما نکته مهم و قابل توجه در این آیه، واژة «انفسنا» می باشد که در شأن امیرالمؤمنین (علیه السلام) نازل شده است. یعنی وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) نفس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است. حضرت علی (علیه السلام) جان پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) است.

مرحوم علامه حلّی (رحمه الله علیه) در شرح تجرید الاعتقاد(2) می نویسند: مراد از «انفسنا» در آیه مباهله مساوات امیرالمؤمنین (علیه السلام) با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) است، یعنی امیرالمؤمنین (علیه السلام) در تمامی فضائل و مناقب با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شریک هستند.

بنابراین اگر وجود مقدس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دارای مقام عصمت هستند و اگر علم مطلق و ولایت کلیه دارند، همة این فضائل و ویژگی ها و صفات برای امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز ثابت می شود؛ زیرا حضرت علی (علیه السلام) نفس عزیز و جان شریف رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است.

ص: 66


1- . مراجعه کنید: صحیح مسلم، ج4، ص187، حدیث32. مرحوم آیت الله مرعشی نجفی (رحمه الله علیه) در پاورقی کتاب احقاق الحق، ج3، ص46، نزول آیه مباهله در شأن پنج تن آل عبا را از حدود شصت کتاب اهل سنت نقل می کنند.
2- . تجرید الاعتقاد تألیف عالم بزرگوار شیعه خواجه نصیر الدین طوسی (رحمه الله علیه) است و علامه حلّی (رحمه الله علیه) بر آن شرح زده اند.
اعتراف علمای اهل سنت

قندوزی حنفی در کتاب خود می نویسد: حضرت علی (علیه السلام) نفس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است و شباهت های فراوانی با آن حضرت (صلی الله علیه و آله) دارد و روایاتی را در این باب نقل می کند:

یا ام سلمه! علی منّی وأنا من علی لحمه من لحمی و دمه من دمی. من حاده فقد حادّنی و من حادّنی فقد اسخط الله عزّوجلّ، طاعته طاعتی و معصیته معصیتی، من فارق علیاً فقد فارقنی، ومن فارقنی فقد فارق الله، یا علی! أمرک امری ونهیک نهیی، یا علی! حربک حربی وسلمک سلمی. یا علی! من قتلک فقد قتلنی ومن ابغضک فقد ابغضنی ومن سبّک فقد سبّنی، من انکر امامتک فقد انکر نبوتی لانّک منّی کنفسی؛(1) ای ام سلمه! 1. علی از من است و من از علی هستم، 2. گوشت او از گوشت من است، 3. خون او از خون من است، 4. کسی که با او دشمنی کند با من دشمنی کرده است و کسی که با من دشمنی کند خدای عزّوجل را به خشم و غضب آورده است، 5. اطاعت از او اطاعت از من است، 6. نافرمانی از او نافرمانی از من است، 7. کسی که از علی (علیه السلام) جدا شود از من جدا شده است و کسی که مرا رها کند خدا را رها کرده است، 8. ای علی! امر تو امر من است، 9. و نهی تو نهی من است، 10. ای علی! جنگ با تو جنگ با من است، 11. و صلح با تو صلح با من است، 12. ای علی! کسی که تو را بکشد مرا کشته است، 13. و کسی که کینة تو را در دل داشته

ص: 67


1- . ینابیع المودهً، ج 1، باب هفتم.

باشد، کنیة مرا در دل داشته است، 14. کسی که به تو دشنام دهد به من ناسزا گفته است، 15. کسی که امامت تو را انکار کند نبوت مرا انکار کرده است، زیرا تو از من و همانند من هستی.

جمع بندی این دسته از روایات

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) :

ما من نبی الا و له نظیر من امته و علی نظیری؛(1)

هیچ پیامبری نبوده مگر آن که برای او در امت خودش همانندی بود و همانند من در امتم علی (علیه السلام) است.

و در روایتی دیگر می فرمایند:

علی منی بمنزلة رأسی من بدنی؛(2) علی از من است و همانند سر من در بدن من است.(3)

قندوزی حنفی به این روایات اکتفا نکرده و روایات دیگری را نقل می کند:

ولیّ علی ولی الله وعدو علی عدو الله، حزب علی حزب الله وحزب اعدائه حزب الشیطان، حرب علی حرب الله و سلم علی سلم الله؛(4) دوست علی دوست خدا و دشمن علی دشمن خداست، حزب علی، حزب خدا و جناح دشمنان او جناح شیطان

ص: 68


1- . اثبات الهداهً بالنصوص و المعجزات، ج3، ص266. به نقل از مناقب الخوارزمی، ص141.
2- . الامالی للطوسی، ص353.
3- . کنایه از این که تکامل رسالت و نبوت من با ولایت و امامت علی (علیه السلام) است. همان گونه که تکامل بدن به وجود سر است و بدون سر، بدن فایده ای نخواهد داشت، رسالت بودن ولایت نیز ثمری نخواهد داشت.
4- . ینابیع المودهً، ج 1، باب هفتم.

است، جنگ با علی جنگ با خداست و صلح با علی صلح با خداست.

کثرت شباهت ها و اشتراکات

حافظ احمد بن محمد عاصمی یکی دیگر از علمای اهل سنت در شرح سورة هل اتی، در باب شباهت های حضرت علی (علیه السلام) با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می نویسد:

شباهت های علی (علیه السلام) با پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به عدد ریگ های بیابان و ستاره های آسمان و آن چه در دنیا و آخرت است می باشد.(1)

این تنها بخش کوچکی از اعترافات علمای اهل سنت بود؛ علمای شیعه نیز علاوه بر صدها روایت معتبر که در این باب نقل کرده اند، کتاب های مفصلی نیز در این موضوع تألیف نموده اند که برای نمونه به چند مورد از آن روایات اشاره می شود:(2)

قال رسول الله’: معاشر اصحابی! ان علیا منّی و انا من علی روحه من روحی و طینة من طینتی... من وافقه وافقنی ومن خالفه خالفنی.(3)

ان الله تعالی جعل فصاحته کفصاحتی و درایته کدرایتی.(4)

من تقدّم علیٰ علی فقد تقدّم علیّ ومن فارقه فقد فارقنی ومن آثر علیه فقد آثر علیّ؛(5) ای گروه اصحاب من! همانا علی از من و من از علی هستم، روح او از روح من است و سرشت او از سرشت من است... کسی که با

ص: 69


1- . زین الفتی فی تفسیر سورهً هل أتی، ج 1، ص 528.
2- . مراجعه کنید: قادتنا کیف نعرفهم، مرحوم حضرت آیت الله سید محمد هادی میلانی، جلد اول.
3- . امالی صدوق، ص 36.
4- . امالی طوسی، ج50.
5- . امالی صدوق، ص659.

او موافق باشد با من موافق است و کسی که با او مخالفت کند با من مخالفت کرده است. همانا خداوند متعال فصاحت او را همانند فصاحت من و درایت او را همانند درایت من قرار داده است. کسی که خود را بر علی (علیه السلام) مقدم کند در حقیقت خود را بر من مقدم ساخته است، کسی که از او جدا شود از من جدا شده است.

علی را قدر پیغمبر شناسد

که هر کس خویش را بهتر شناسد

گذشته از این روایات، به اعتقاد شیعه و سنّی، وجود مقدس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) افضل و برتر از تمام انبیاء و جمیع خلائق هستند.

در نتیجه وجود مقدس امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) نیز چون نفس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است از جمیع خلائق و جمیع انبیاء مرسلین (غیر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) )

برتر و بالاتر است. علمای اهل سنت در موضوع برتری رسول خدا (صلی الله علیه و آله)

بر جمیع انبیاء روایات کثیری نقل کرده اند. حتی برخی از علمای اهل سنت در کتاب های خود باب مستقلی را در این موضوع مطرح نموده اند.(1)

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : أنا سیّد البشر؛(2)

من سید و سرور بشریت هستم.

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : أنا سیّد ولد آدم؛(3)

من سید و سرور فرزندان حضرت آدم (علیه السلام) هستم (از انبیاء و غیر انبیاء).

امیرالمؤمنین (علیه السلام) برتر از انبیاء

نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که علاوه بر شباهت ها و اشتراکات فراوانی که بین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، است مقامات و فضیلت های امیرالمؤمنین (علیه السلام) برتر و بالاتر از

ص: 70


1- . باب تفضیل نبینا علی جمیع الخلائق.
2- . صحیح بخاری، ج 6، ص 223.
3- . صحیح مسلم و سنن ترمذی، ج 2، ص 89.

تمام انبیاء الهی بوده و مجموع کمالات و صفات انبیاء در وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) جمع شده است.

مثلاً پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در روایات متعددی وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به انبیاء الهی تشبیه نموده و فرموده اند:

من أراد ان ینظر إلی آدم فی علمه و إلی نوح فی تقواه و إلی ابراهیم فی حکمه و إلی موسی فی هیبته و إلی عیسی فی عبادته و إلی یحیی فی زهده فلینظر إلی علی ابن ابیطالب (علیه السلام) ؛(1) کسی که می خواهد علم حضرت آدم (علیه السلام) و تقوای حضرت نوح (علیه السلام) و بردباری حضرت ابراهیم (علیه السلام) و هیبت حضرت موسی (علیه السلام) و عبادت حضرت عیسی (علیه السلام) و زهد حضرت یحیی (علیه السلام) را ببیند پس باید به علی ابن ابیطالب (علیه السلام) بنگرد.

علامه محمد تقی مجلسی می فرماید:

امیرالمؤمنین (علیه السلام) جامع جمیع کمالات انبیاء گذشته هستند و هفتاد خصلت ویژه از خصال انبیاء (علیهم السلام) در وجود مقدسش وجود دارد که حتی علمای اهل سنت از جمله نیشابوری در تفسیر خود به آن اشاره کرده و بر افضلیت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر جمیع انبیاء (علیهم السلام) استدلال نموده آن جا که به آیه مباهله اشاره می کند و امیرالمؤمنین (علیه السلام) را نفس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می داند.(2)

بنابراین اگر علمای اهل سنت از آیه «ابتلاء»، تنها عصمت انبیاء را درک کنند، اما با استناد بر آیه

ص: 71


1- . ارشاد القلوب دیلمی، ج2، ص 217؛ و غرر الاخبار، ص 50.
2- . روضهً المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج8، ص152.

مباهله و جمع میان این دو آیه می توان عصمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را ثابت نمود.

شباهت اهل بیت (علیهم السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله)

از آنجا که رسول خدا و دیگر اهل بیت (علیهم السلام) نور واحد هستند و از یک طینت خلق شده اند، تمام شباهت ها و اشتراکاتی که مابین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) وجود دارد، همگی بین رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و دیگر اهل بیت (علیهم السلام) نیز وجود دارد و روایاتی هم در تأیید این مطلب از لسان شریف رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وارد شده است: «قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : علی منّی وأنا من علیّ».(1)

«فاطمة منّی».(2)

«حسن منّی وأنا من حسن».(3)

«حسین منّی وأنا من حسین».(4)

«اللهم هؤلاء (علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) ) منّی وأنا منهم».(5)

«قال امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) : الأئمة من أولادی یعلمون ویفعلون... لانّا کلنّا واحدٌ اوّلنا محمّد وآخرنا محمّد وأوسطنا محمّد وکلنا محمّد’؛(6) حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: امامان از اولاد من آن چه را که من می دانم و انجام می دهم. می دانند و انجام می دهند چرا که همگی ما یک حقیقت واحد هستیم اولین ما حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله) است، آخرین ما محمّد (صلی الله علیه و آله) است. میانه ما محمّد (صلی الله علیه و آله) است و همگی ما محمّد (صلی الله علیه و آله) هستیم».

ص: 72


1- . مرآهً العقول فی شرح اخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ، ج2، ص426.
2- . وسائل الشیعهً، ج 20، ص 232.
3- . بحار الانوار، ج 43، ص 306.
4- . بحار الانوار، ج 109، ص 73.
5- . شواهد التنزیل، ج 2، ص 84.
6- . بحار الانوار، ج 26، ص 6.

بنابراین تمامی چهارده معصوم (علیهم السلام) در علم و عصمت و ولایت و سایر ویژگی ها و صفات و فضیلت ها مشترک و مساوی هستند.(1) و مفهوم آیه مباهله و روایات ذیل آن، به روشنی ثابت می کند که آن چه فضیلت و علم و عصمت و... برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وجود دارد به تمامی ائمه اطهار (علیهم السلام) می رسد چرا که همگی آنها نفس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و یک حقیقت واحد هستند.

3. آیه تطهیر
اشاره

{إِنّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهّرَکُم تَطهِیراً}؛(2)

جز این نیست که خداوند متعال اراده فرموده هر نوع پلیدی و ناپاکی را تنها از شما اهل بیت برطرف نموده و آن چنان که شایسته است شما را پاک و پاکیزه نماید، آن هم طهارت مطلق و کامل.

کلمات کلیدی آیه تطهیر

انّما: از دو کلمة «انّ» که مقتضی اثبات و کلمه «ما» که اقتضای نفی دارد تشکیل شده است به این معنا که اقتضای اثبات آنچه ذکر شده و اقتضای نفی غیر آن چه ذکر شده است را دارد که همان معنای حصر است.(3)

انّما به معنای «این است و جز این نیست» از ادات حصر است و استعمال ظاهری و اصلی آن حصر حقیقی بوده و در مواردی که دلالت بر حصر نکند و یا حصر آن اضافی باشد نیازمند قرینه است.

ص: 73


1- . مراجعه کنید: امام شناسی استاد گنجی، جلد اول، ص119، تساوی چهارده معصوم (علیهم السلام) در علم و فضائل و کمالات.
2- . احزاب / 33.
3- . فخر رازی، المحصول فی علم اصول، ج1، ص381.

در غیر این صورت استعمال کلی و بدون قرینه و مطلق آن به طور قطع دلالت بر حصر حقیقی می کند نه مجازی.(1)

حصر «انما» در آیه به آخر آیه، یعنی «اهل بیت» بر می گردد؛ مرحوم شیخ عبدالکریم حامد (رحمه الله علیه) در تفسیر آیه }إِنَّما یَعمُرُ مَساجِدَ اللهِ مَن آمَنَ بِاللهِ{؛(2) مساجد را تنها کسی آباد می کند که به خدا ایمان آورده باشد.

می فرمود: معنای آیه این است که آبادانی و ساختن مساجد دلیل بر ایمان به خداست، بلکه به این معناست که وجود مؤمن باعث آبادانی مساجد می شود و «انما» به آخر آیه «من آمن بالله» می خورد.

بنابراین معنای آیه این می شود که تنها کسانی که خداوند متعال اراده کرده از آنان رجس و پلیدی را نفی کند فقط و فقط اهل بیت (علیهم السلام) هستند و هیچ کسی دیگر در این حکم الهی داخل نمی شود.

{یرید الله}: «یرید» فعل مضارع است و دلالت بر دوام و استمرار می کند، یعنی این اراده همیشگی و مستدام است و فاعل آن «الله جل جلاله» است.

ص: 74


1- . حصر یا حقیقی است یا نسبی و اضافی، انما جهت حصر حقیقی وضع شده است یعنی فقط و فقط همین است و جز این نیست، اما حصر اضافی یا نسبی تنها پندار مخاطب را نفی می کند، مانند: {انّما المشرکونَ نجس} (توبه/28) که بین صفت طهارت و نجاست، مشرکین را اختصاص به نجاست می دهد و پندار آنان که مشرکین را طاهر میدانند، یا این که می پندارند که مشرکان صفت دیگری غیر از نجاست ندارند را نفی می کند.
2- . توبه / 18.
انواع اراده ی الهی

1. اراده ی تشریعی: این اراده اختصاص به عموم مکلفین دارد و انسان در انجام یا ترک آن مخیر است و همان گونه که از نام آن مشخص است مربوط به حوزة احکام و اوامر و نواهی است. به عنوان مثال: امر به خواندن نماز یک اراده و دستور الهی است که شامل همة انسان ها می شود و همگی در این تکلیف شریک هستند اما در عین حال برخی نماز نمی خوانند و از این دستور و ارادة الهی تخلّف می کنند.

2. اراد ه ی تکوینی: این اراده به فعل و ترک دیگران ارتباطی ندارد، بلکه مربوط به خود اراده کننده است و اختصاص به همگان نداشته و تخلّف نیز در آن راه ندارد و همان ارادة حتمی خداوند متعال است. این اراده مربوط به احکام و اوامر و نواهی نیست بلکه با آفرینش و تصرف در هستی ارتباط دارد.

آن نوع از اراده الهی که با آیه تطهیر تناسب دارد، ارادة تکوینی الهی مبنی بر طهارت مطلق اهل بیت (علیهم السلام) است، اراده ای که حتمی است و تخلف در آن راه ندارد و این با حصر در ابتدای آیه نیز مناسب است. کسانی که سعی می کنند اراده ای را که در این آیه است را اراده تشریعی فرض کنند، معنای آیه را نفهمیده اند یا آن که غرض و مرض دارند.(1)

اگر اراده در آیه تطهیر، اراده ی تشریعی باشد، معنای آیه چنین می شود که: خداوند متعال فقط از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) می خواهد که از هر نوع پلیدی و ناپاکی دوری کنند و طهارت مطلق را برگزینند که این معنا با حصر در ابتدای آیه تناسبی ندارد، زیرا خداوند متعال تنها از اهل بیت (علیهم السلام) چنین درخواستی ندارد بلکه از همگان می خواهد که از ناپاکی ها دوری کنند، اما سیاق آیه تطهیر نوعی پاکی مطلق را مختص به اهل بیت (علیهم السلام) نموده و این به ارادة تکوینی و حتمی خداوند متعال انجام می شود نه با ارادة تشریعی، به این معنا که، خداوند متعال چنین فضیلتی را تنها به اهل بیت (علیهم السلام) اختصاص داده و آنان را از

ص: 75


1- . رجوع کنید: منهاج السنهً ابن تیمیه، ج7، ص73.

ابتدای خلقت تا لحظه شهادت از هر نوع آلودگی دور نموده و به پاکی و طهارت مطلق رسانده است.

لیذهب: به معنای بردن، راندن، مانع شدن، دور کردن کسی یا چیزی از محلّ معین، و تأکیدی که بر سر فعل مضارع آمده نشانة تأکید خاص است.(1)

دفع یا رفع

اذهاب در آیه تطهیر به معنای دفع است یا رفع؟

رفع به این معناست که چیزی بوده بعد برطرف شده و برداشته شده است امّا معنای دفع این است که مانع ایجاد آن شود یعنی در اصل نبوده تا برطرف شود بلکه از آمدن و ایجاد آن جلوگیری نموده است.

«اذهب» و «یذهب» در جایی به کار می رود که بخواهند امر غیر ثابت و غیر راسخی را بردارند در حالی که واژه «ازاله» و «یزیل» برای از بین بردن امر ثابت و راسخ استعمال می شود.(2)

ذهاب رجس در آیه تطهیر به معنای دفع است نه رفع. یعنی رجس نیامده تا بعد خداوند اراده کند آن را برطرف کند بلکه ارادة خداوند متعال بر این امر تعلق گرفته که مانع وجود و ایجاد هر نوع رجس در

ص: 76


1- . برخی از علمای اهل سنت تلاش نموده اند که لام در «لیذهب» را تعلیل برای احکام و مسائلی که در آیات قبل برای همسران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) آمده معرفی کنند امّا استدلال آنان ناقص و غیر مناسب با سیاق آیه تطهیر است، (رجوع کنید: شمیم ولایت، آیت الله جوادی آملی، ص331 الی 338)
2- . شمیم ولایت، ص339.

اهل بیت (علیهم السلام) شود(1) و از ابتدای خلقت نوری تا خلقت بشری و پس از آن، هیچ گونه رجس در حضرات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) حتی برای لحظه ای کوتاه وارد نشده است. قرآن قبل از نزول، در لوح محفوظ بوده، پس به عالم دنیا آمده و دو مرتبه نازل شده است. 1. نزول دفعی بر قلب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) 2. نزول تدریجی در طول 23سال. این مراتب سه گانه قرآن، شامل آیة تطهیر نیز می شود: یعنی ارادة خداوند متعال به طهارت اهل بیت (علیهم السلام) خارج از زمان و مکان و عالم ماده بوده و این همان معنای ارادة تکوینی است.

نتیجه آن که، آیه تطهیر اخبار است نه انشاء، یعنی خداوند متعال با نزول این آیه خبر از عصمت مطلق اهل بیت (علیهم السلام) می دهد نه این که پس از نزول آیه برای ایشان ایجاد طهارت کند و مقام عصمت را به آنان ارزانی دارد!

الرجس: پلیدی و آلودگی و هر کار تنفّرآور است. الف و لام در آن جنس است یعنی مطلق پلیدی و ناپاکی و هر آنچه که در محدوده آن باشد.(2)

ص: 77


1- . یکی از دلائلی که معنای دفع را تقویت می کند نزول آیه تطهیر در زمان کودکی امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) می باشد. به این معنا که چه نوع آلودگی در وجود این دو طفل معصوم بود که خداوند بخواهد رفع کند بلکه خداوند از ورود هر نوع آلودگی در وجود آنها جلوگیری می کند و مانع میشود و این همان معنای دفع است.
2- . الف و لام در الرجس نمی تواند عهد ذهنی یا ذکری باشد، (زیرا در آیات قبلی ذکری از رجس نیامده که این الرجس اشاره به آن باشد). الف و لام تعریف هم نمی تواند باشد چرا که الرجس از آن کسب تعریف نکرده و معرفی نشده است، بنابراین الف و لام جنس می باشد.
انواع رجس

راغب در مفردات خود رجس را چهار نوع می داند: 1. رجس طبعی؛ 2. رجس عقلی؛ 3. رجس شرعی؛ 4. طبعی و عقلی و شرعی.

رجس طبعی: عبارت است از نوعی پلیدی که طبیعت آدمی از آن تنفّر دارد مانند: گوشت الاغ که از نظر شرعی حلال است امّا کراهت دارد ولی با وجود این طبیعت انسانی از آن بدش می آید و مصرف نمی کند.

رجس عقلی: نوعی پلیدی است که انسان با ادراک عقلی خود آن را بد می داند و از آن تنفّر دارد مانند: کفر، شرک و یا قمار که انسان عاقل نسبت به آن تنفّر دارد و از آن بیزار است.

رجس شرعی: انواع نجاسات و آلودگی ها که شارع مقدس آن ها را معرفی نموده است، مانند: خون و گوشت خوک که در شریعت اسلامی نجس و استفادة از آن حرام است.

رجس طبعی و عقلی و شرعی: هم طبیعت انسانی از آن بیزار است و هم عقل از آن تنفّر دارد و هم شرع آن را به عنوان رجس معرفی نموده است. مانند: مردار، که هم طبع بشری از آن متنفّر است و هم به حکم عقل از آن دوری می کند و هم شریعت اسلامی آن را به عنوان نجاست معرفی نموده است.(1)

در برخی موارد نیز ممکن است به حسب طبع و عقل یا عقل و شرع و یا هر سه مورد، پلید و آلوده باشد. مانند آنجا که می فرماید:

ص: 78


1- . مفردات راغب، ج 1، ص 342.

{إِنَّمَا الخَمرُ وَ المَیسِرُ وَالأَنصابُ وَالأَزلامُ رِجسٌ مِن عَمَلِ الشَّیطانِ فَاجتَنِبُوهُ}؛(1)

ای کسانی که ایمان آورده اید همانا، شراب و قمار و بت ها و بخت آزمایی ها پلید و آلوده و عمل شیطانی هستند از آنها دوری کنید تا رستگار شوید.

موارد فوق هم به حسب عقل و هم به حسب شرع آلوده هستند.

معنای رجس در روایات

با مراجعه به روایات و احادیثی که از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) رسیده است می توان مصادیق دیگری برای رجس بیان کرد.

قال الصادق (علیه السلام) : الرجس هو الشک ولا نشک فی دیننا ابداً؛(2)

رجس همان شک و تردید است و ما اهل بیت (علیهم السلام) هرگز در دین و اعتقاد خود دچار شک و تردید نشدیم.

بنابراین با توجه به الف و لام جنس و استغراق آن و قرار گرفتن نکره در سیاق نفی (انّما) می توان رجس را به هر چیزی که غیر مناسب و غیر شایسته به حال انسان باشد و عرف عادل و عقل سالم آن را قبیح و ناپسند می شمارد معنا کرد، که از مصادیق آن عبارتند از: آلودگی ظاهری، ناپاکی باطنی و رذائل اخلاقی مکروهات و شک و شرک، سهو و نسیان، تردید و انکار، قصور و تقصیر، وسوسه و غفلت، جهل و عدم رضا، گناه و معصیت، خطا و لغزش و... .

ص: 79


1- . مائده / 90.
2- . بصائر الدرجات، ج 1، ص 206.
کمال و گستردگی طهارت اهل بیت (علیهم السلام)

اطلاق رجس در آیه تطهیر همراه با الف و لام جنس حتی شامل بول، دم و نطفه نیز می شود.(1)

یطهرکم: «یطهر» فعل مضارع و فاعل آن الله جلّ جلاله و ضمیر «کم» اشاره به همان اهل بیت (علیهم السلام) در آیه تطهیر است.

تطهیراً: مصدر باب تفعیل و مفعول مطلق تأکیدی است و تنوین آن برای تعظیم است، یعنی طهارتی ویژه و خاص.

بعد از آن همه تأکیدات خاصی که از ابتدای آیه تاکنون آمده است، کلمه «یطهرکم تطهیراً» زیبایی خاصی چه در بعد ظاهر و چه در معنا به آیه تطهیر می دهد و این نکتة لطیفی است که حتی علمای اهل سنت نیز به آن اعتراف کرده اند.(2)

نام گذاری زیبای این آیه (تطهیر) هم از همین واژه اخذ شده است.

اذهاب رجس جنبه ی نفی داشته و تطهیر ویژه و خاص جنبه ی اثباتی دارد. یکی پیراستن است و دیگری آراستن. آن یک تخلیه است و این تحلیه. بنابراین «یطهرکم تطهیراً» تکرار «لیذهب عنکم الرجس» نیست بلکه پوشش خلعت کرامت و طهارت مطلق به اهل بیت (علیهم السلام) است و مجموع آن چیزی

ص: 80


1- . از روایات متعدد استفاده می شود که بول، دم و نطفة اهل بیت (علیهم السلام) نیز مشمول آیه تطهیر شده و پاک و طاهر می باشند. مرحوم علامه حلی (رحمه الله علیه) در کتاب تذکره، باب نکاح و مرحوم حاج شیخ عباس قمی (رحمه الله علیه) در کتاب سفینهً البحار، مادة حجم و کتاب فاطمه الزهراء بهجته قلب المصطفی، مرحوم رحمانی همدانی، کلمه طاهره و ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه روایاتی را نقل کرده اند که از آن طهارت بول و دم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) استفاده میشود. مراجعه کنید به واژه ای «یتبرک ببوله و دمه و «ظاهره الطهارهً و اباحهً الشرب» و لا یحل لاحد ان یجنب فی هذا المسجد الا انا و علی و فاطمه و الحسن و الحسین (علیهم السلام) ».
2- . مراجعه کنید: تفسیر کبیر، فخر رازی، ج 13، ص 210 و ینابیع المودهً، قندوزی، ص 109.

جز عصمت مطلق و کامل نیست.(1)

نتیجه ی حقیقی

از آن چه از ابتدای آیة تطهیر تاکنون مطرح شده با آن همه تأکیدات خاص، چیزی جز عصمت مطلق استنباط نمی شود. حصر حقیقی (انّما)، ارادة تکوینی آن هم از جانب خداوند متعال (یرید الله)، اذهاب همراه با لام تأکید (لیذهب) رجس همراه با الف و لام استغراق (الرجس) که نکره در سیاق نفی و افادة عموم نمودن آن، مطلق آلودگی های ظاهری و باطنی را شامل می شود و مفعول مطلق تأکیدی که در پایان آیه آمده (یطهرکم تطهیرا) همه با هم گواه روشنی بر اعطاء عصمت کامل و مطلق به چهارده معصوم (علیهم السلام) از جانب خداوند متعال است به نحوی که برای هیچ کس جای کوچک ترین شک و شبهه ای باقی نمی گذارد.(2)

آیة تطهیر گویاترین، صریح ترین، مستدل ترین و زیباترین دلیل بر وجود عصمت اهل بیت (علیهم السلام) است.

ص: 81


1- . شمیم ولایت، ص 348.
2- . سمهودی از علمای معروف اهل سنت در کتاب «جواهر النقدین فی فضل الشرفین» ذیل آیه تطهیر، پانزده نکتة ظریف و زیبا را از این آیه استخراج نموده و به جایگاه رفیع حضرات اهل بیت (علیهم السلام) اشاره می کند. مراجعه کنید: کتاب شریف «احقاق الحق»، ج2، ص 534و 538.
تفسیر تاریخی آیه تطهیر

تاریخ به وضوح شاهد و گواه صادقی است بر آیه تطهیر و این که اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) از بدو تولد به امانت، صداقت، پاکی و طهارت مشهور و معروف بوده اند و هیچ کس کمترین گناه و قصور و تقصیری از آنان سراغ نداشته است.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قبل از رسالت و در دوران جاهلیت به محمّد امین ملقب بوده است. تاریخ جاهلیت و پس از آن، لحظه ای پرستش بت و عمل به رسومات جاهلیت را برای امیرالمؤمنین علی (علیهم السلام) ثبت و ضبط نکرده و مورخان مشهور اهل سنت، حتی آنان که نسبت به اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بغض و کینه داشته اند، نتوانستند یک لغزش و خطا و گناه و معصیت را برای امامان معصوم شیعه صلوات الله علیهم اجمعین ثابت کنند و تاریخ چیزی از مکروه و ترک اولی، شرک، شک و تردید را نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) به یاد نمی آورد. این در حالی است که همه اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در تقیة کامل و در دوران خفقان بنی امیه و بنی عباس به سر برده و قلم؛ در دست دشمنان پر کینه و عنود و لجوج ایشان بوده است.

در مقابل با وجودی که بنی امیه و بنی عباس بر مسند حکومت بوده و تاریخ به اختیار و میل ایشان رقم می خورد آن چه فحشاء و منکر، گناه و معصیت، ظلم و ستم و لغزش و خطا بوده را برای غاصبان خلافت و حاکمان جور خود ثبت و ضبط نموده و آنان نیز از انجام علنی گناه و معصیت ابایی نداشتند

ص: 82

و این شهادت تاریخ دلیل روشن و استدلالی قوی بر صحت آیه تطهیر در شأن اهل بیت (علیهم السلام) است.(1)

اهل البیت: پس از آن همه تأکیدات و مقدمات و مؤخرات آیه تطهیر و اختصاص این امتیاز خاص و موهبت ویژه و عصمت مطلق به اهل بیت (علیهم السلام) ، این سؤال مهم مطرح می شود که اهل بیت (علیهم السلام) در آیة تطهیر چه کسانی هستند؟ آیا اهل بیت شامل ذریه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یا همسران آن حضرت (صلی الله علیه و آله) و یا امت ایشان خواهد بود؟

از شواهد و قرائن فراوانی که در آیة تطهیر و آیات دیگر در قرآن و تأکیدات خاصی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در خصوص آیه تطهیر داشته و استدلال های فراوانی که امامان معصوم (علیهم السلام) به آیه تطهیر داشته اند چنین استفاده می شود که، اهل بیت در آیه تطهیر تنها شامل خمسه طیبه یعنی وجود مقدس حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) ، علی مرتضی (علیه السلام) حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ، حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) و حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) است و هیچ کس دیگری در این امتیاز خاص و موهبت ویژه وارد نمی شود، بلکه سیاق آیه تطهیر چنین اجازه ای را به هیچ کس حتی برترین های امت نمی دهد.(2)

این نکته مهم آن قدر مسلّم و قطعی است که علمای بزرگ اهل سنت نیز بدان اعتراف نموده اند، گرچه برخی از متعصبان لجوج و عنودان حسود که سابقة ایشان در نفی فضائل اهل بیت عصمت و

ص: 83


1- . یکی از دلائل عصمت اهل بیت (علیهم السلام) «شهادت تاریخ» است که در پایان ادله نقلی و عقلی در همین کتاب به عنوان یک دلیل مستقل و قابل توجه مطرح می شود.
2- . البته باید توجه داشت که از دلائل فراوان عقلی و نقلی در آیات و روایات و زیارات چنین به دست می آید که بعد از وجود مقدس پنج تن آل عبا (علیهما السلام) ، دیگر امامان معصوم (علیهما السلام) ، از اهل بیت (علیهما السلام) بوده و در آیه تطهیر وارد می شوند.

طهارت (علیهم السلام) معلوم و مشهود است تلاش نموده اند که به نحوی در دلالت آیه تطهیر بر خمسه طیبه خدشه وارد نمایند، گاهی در ادات حصر بودن «انّما» تشکیک کرده و گاهی ارادة الهی در واژه «یرید الله» را اراده تشریعی فرض نموده و گاه «الرجس» را در موارد محدود و معدودی معنا کرده و گاه دایره ی «اهل البیت» را آن قدر وسیع نموده اند تا دیگران را داخل و در اختصاص آن به اهل کساء و خمسه طیبه تردید وارد کنند.(1)

نکات ناب آیه تطهیر
الف) شأن نزول آیه تطهیر

آیه تطهیر در جریان مباهله مسیحیان نجران با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل شد. هنگامی که علمای مسیحیت استدلال رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در مورد خلقت حضرت عیسی (علیه السلام) نپذیرفتند، خداوند متعال به رسول خود فرمود: آنان را دعوت به مباهله کن و برای انجام مباهله خمسه طیبه را با خود همراه ساز. وقتی همگی جمع شدند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عبای خویش را بر سر آنان افکنده و فرمودند: خدایا اینان اهل بیت من هستند، پلیدی را از آنان دور ساز و آنان را در پاکی و طهارت ثابت بدار. سپس آیه تطهیر

ص: 84


1- . متعصبان لجوج، گاه اهل بیت (علیهم السلام) در آیه تطهیر را همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و گاهی قبیلة قریش و گاهی اهل مسجد آن حضرت (صلی الله علیه و آله) و گاه به همة پیروان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تا قیامت تعبیر و تفسیر نموده اند که همگی این نظرات و توجیهات و شبهات با ادله قوی مخدودش و مردود است. رجوع کنید: آیات ولایت در قرآن، ج 4، ص 134.

نازل شد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن را قرائت فرمودند:

{إِنّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهّرَکُم تَطهِیراً}.(1)

این حکایت را علمای علم حدیث و تفسیر نقل نموده اند حتی علمای بزرگ اهل سنت نیز بدان اعتراف نموده اند.(2)

شأن نزول آیه تطهیر بر فضایل اهل بیت (علیهم السلام) که «طهارت مطلق و عصمت کبری» و مباهله از آن جمله اند دلالت می کند؛ همچنین ثابت می کند که خمسه طیبه و اهل کساء، همان اهل بیت (علیهم السلام) هستند.

ب) حدیث شریف کساء جلوه ای از جلوه های آیه تطهیر
اشاره

در جریان نزول آیه مباهله و آیه تطهیر حکایت زیبایی از عظمت خمسه طیبه رخ داد که به «حدیث شریف کساء» مشهور شد.

این حدیث از احادیث مسلّم و متواتر بین شیعه و سنّی است و با اسناد گوناگون و طرق مختلف بیان شده است.

حدیث شریف کساء به دو صورت مختصر و مفصّل بیان شده که مضمون آن واحد است و اختلافی در آن نیست. اما برخی تلاش نموده اند که حدیث مفصل کساء(3) را مخدوش و غیر معتبر سازند که نشان دهندة عدم بصیرت و کم اطلاعی این افراد است.(4) این در حالی است که علماء ربانی،

ص: 85


1- . احزاب / 33.
2- . مراجعه کنید: تفسیر کبیر فخر رازی، ج 4، ص 88. ذیل آیه 61 آل عمران.
3- . حدیث مفصل کساء همان است که از طریق جابر ابن عبدالله انصاری از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نقل شده است و در پایان کتاب شریف مفاتیح الجنان مرحوم حاج شیخ عباس قمی (رحمه الله علیه) آمده است.
4- . در مجموعة «الموسوعهً الکبری عن فاطمهً الزهرا (علیهم السلام) < فهرستی از مصادر و منابع حدیث شریف کساء مشهور و مفصل ذکر شده است که برخی از آنها عبارتند از: 1. غرر الاخبار و دررالآثار فی مناقب ابی الائمهً الاطهار (علیهم السلام) ، محمد دیلمی از علمای قرن هشتم، ص 298. 2. المناقب حسین علوی دمشقی حنفی از محمدثان قرن دهم و مرحوم آیه الله مرعشی نجفی تصریح می کنند که من حدیث شریف کساء را به خط او دیده ام. 3. المنتخب، طریحی، ج2، ص253. از علمای قرن یازدهم و از معاصرین علامه مجلسی (رحمه الله علیه) .

اولیاء الهی و مراجع تقلید بزرگ شیعه بر قرائت همین حدیث شریف کساء که به صورت مفصل نقل شده اصرار داشته و برای رفع گرفتاری ها و مشکلات توصیه می نمایند.

معجزه ی قرائت حدیث شریف کساء

امام جمعه سابق شهرستان دورود، حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ عبدالقائم شوشتری مد ظله العالی نقل می فرمودند:

در زمان جنگ تحمیلی که شهرستان دورود آماج بمباران حزب بعث عراق بود. حضرت آیت الله بهاء الدینی (رحمه الله علیه) به این شهرستان تشریف آوردند و بنده جریان بمباران این شهر را برای ایشان نقل نمودم، ایشان فرمودند، مردم را به مصلای نماز جمعه دعوت کنید و حدیث شریف کساء را قرائت کنید، پس از عمل به توصیة ایشان بمباران شهرستان دوود برای همیشه متوقف شد. نکتة جالب توجه آن که وقتی هواپیمای عراقی سقوط کرد و خلبان آن دستگیر شد در اعترافات خود گفت: برای بمباران شهرستان درود می آمدیم ولی شهر را پیدا نمی کردیم.

ص: 86

صدور حدیث کساء در مکان های متعدد

مرحوم آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی (رحمه الله علیه) صاحب «العروهً الوثقی» در پاسخ به سؤالی در مورد حدیث شریف کساء مفصل می نویسند: اما در رابطه با مکان وقوع آن، بنا بر آن چه که از تعدادی از اخبار استفاده می شود این است که این حادثه در خانة ام سلمه به وقوع پیوسته و نیز طبق روایتی در خانة زینب همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) بوده است و هم چنین در خبری آمده است که در مسجد بوده و طبق روایت منتخب طریحی حدیث کساء در خانة حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) واقع شده است. بنابراین ممکن است وقوع آن در چند نوبت بوده باشد. (1)

نظر مراجع عظام تقلید پیرامون حدیث شریف کساء

حضرت آیت الله وحید خراسانی «دامت برکاته» نیز در پاسخ به استفتایی پیرامون حدیث شریف کساء «مفصل» می نویسند: صدور اصل حدیث شریف کساء و دلالت آن بر عصمت مطلقة خمسه طیبه صلوات الله علیهم برای اهل روایت و درایت قابل انکار نیست و خواندن آن که کیفیتی به ذکر شد در بعضی از کتب حدیث، رجاءاً از مصادیق اخبار من بلغ است، هر چند سند آن نیز قوی است.(2)

حضرت آیت الله خامنه ای «مدظله العالی» در ضمن عیادت از حضرت آیت الله مجتهدی تهرانی، برای شفای ایشان هفتاد مرتبه سوره حمد و نیز حدیث شریف کساء را قرائت نمودند.(3)

ص: 87


1- . السؤال و الجواب، من فتاوی السید محمد کاظم یزدی، ج1، ص407.
2- . حدیث کساء و آثار شگفت آن، موحد ابطحی، ص 290.
3- . خبرگزاری، نسیم، تابناک و جهان، شنبه 18/9/1391.

مرحوم حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله علیه) نیز مرقوم فرمودند:

حدیث کساء به نقل از کتاب عوالم روایت شده و سند معتبری دارد. این حدیث نه تنها ضعف محتوایی ندارد، بلکه مضامین عالیة آن دلالت بر صدور آن از جانب معصوم (علیهم السلام) دارد، بلکه از معجزات حضرت زهرا (سلام الله علیها) است. خواندن این حدیث در تمام مواقع برای حوائج و مشکلات مهمّه کار ساز و معجزه آسا می باشد.(1)

ج) آیه ی تطهیر متعلّق به همه ی امامان (علیه السلام) است
اشاره

گرچه شأن نزول آیه تطهیر در خصوص خمسه طیبه و اهل کساء می باشد، اما بی شک همه امامان معصوم (علیهم السلام) از مصادیق اهل بیت (علیهم السلام) در این آیه هستند. به طور کلی هر فضیلتی که در باب علم، عصمت، ولایت و دیگر اوصاف هر یک از امامان معصوم (علیهم السلام) نقل می شود، دیگر امامان معصوم (علیهم السلام) نیز در آن شریک هستند، چرا که همگی از یک نور و طینت واحد خلق شده اند.

قال الصادق (علیه السلام) : ان فضل أولنا یلحق بفضل آخرنا وفضل آخرنا یلحق بفضل اولنا... خلقنا واحد وعلمنا واحد وفضلنا واحد وکلنا واحد عندالله تعالی...؛(2) همانا فضیلت اولین از ما اهل بیت (علیهم السلام) به آخرین ما از اهل بیت (علیهم السلام) می رسد و فضیلت های آخرین ما به اولین ما نیز ملحق می شود چرا که خلقت ما و علم ما و فضل ما یکی است و همه ما نزد

ص: 88


1- . حدیث کساء و آثار شگفت آن، موحد ابطحی، ص272.
2- . بحار الانوار، ج25، ص363.

خداوند متعال یک نور و یک حقیقت واحد هستیم.

همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) خارج از آیه تطهیر!
اشاره

با وجود روایات متعدد و متواتری که در کتب معتبر اهل سنت پیرامون نزول آیة تطهیر در شأن خمسه طیبه وارد شده است، برخی از عالمان متعصب اهل سنت در جهت نفی فضائل خمسه طیبه، نزول آیه تطهیر را در شأن همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) می دانند.(1) این نظریة مخدودش و مردود است زیرا هم با سبک و سیاق آیات قبل و بعد تطهیر منافات دارد و هم با درجات و مراتب فضل اهل بیت (علیهم السلام) با همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سازگاری ندارد.

دلیل اول: سبک و سیاق آیات قبل و بعد

هرچند که آیات قبل و بعد از آیه تطهیر، در شأن همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل شده و آیه تطهیر در میان آنان واقع شده است اما نمی توان نتیجه گرفت که آیه تطهیر در خصوص همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل شده باشد. با نگاهی به آیات 27 تا 34 سورة احزاب متوجه می شویم که ضمایر آیاتی که در خصوص همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده، همگی به صورت جمع مؤنث آمده است.

مانند: «کنتنّ، تردن، منکن، لستن، بیوتکنّ، تبرجن، و اذکرن، ...» امّا ضمایر آیه تطهیر به صورت جمع مذکر آمده است، مانند: «عنکم، یطهرکم». در حقیقت آیه تطهیر به صورت یک جمله معترضه در

ص: 89


1- . ابن تیمیه شبهه ای را مطرح کرده و با استناد بر دو آیه قرآن: }فَقالَ لأَهلِهِ امکُثُوا إِنِّی آنَستُ نارًا{ (طه/10) 2. }رَحمَتُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیکُم أَهلَ البَیتِ{ (هود /73) نتیجه می گیرد که اهل بیت همان همسران هستند. در حالی که سیاق هر دو آیه خلاف این مطلب را ثابت می کند، چرا که ضمایر جمع است (امکثوا) و اگر منظور همسر باشد باید گفته می شد (امکثی) و (علیک) در آیه دوم،که شامل همسر و فرزندان خواهد بود. ضمن آن که با دلائل فراوان ثابت می شود: اهل بیت (علیهم السلام) در آیه تطهیر شامل همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نمی شود.

میان آیات دیگر آمده که این روش در موارد متعددی در قرآن تکرار شده است و هیچ التزامی نمی تواند وجود داشته باشد که تنها به دلیل در کنار هم قرار گرفتن آیات قرآن باید میان آنها ارتباط علمی و پیوستگی ناگسستنی باشد و این مطلب مورد قبول اهل سنت نیز هست.(1)

با فرض آن که چینش آیات در کنار هم مستلزم ارتباط با یکدیگر است می توان گفت: آوردن آیة تطهیر در کنار آیات مربوط به همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حقیقت متوجه نمودن همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به عصمت و طهارت اهل بیت (علیهم السلام) و نگهداشتن حریم و رعایت حرمت آنان است، ضمن آن که حفظ حرمت خود نیز به دلیل هم نشینی با اهل بیت (علیهم السلام) لازم و ضروری است.(2)

دلیل دوم: عدم قیاس دیگران با اهل بیت (علیهم السلام)

با نگاهی به آیات مربوط به همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) متوجه نوعی انذار و تهدید نسبت به آنان می شویم و در برخی موارد نوعی مذمت ایشان مطرح می شود. اما آیه تطهیر موهبتی الهی در حق اهل بیت (علیهم السلام) است که مدح و ثنا و فضیلت فراوان است و این دو با یکدیگر هیچ تناسبی ندارند که مستلزم ارتباط و به هم پیوستگی باشند.

ص: 90


1- . مراجعه کنید: آیات ولایت در قرآن، ج 4، ص 146.
2- . عصمت از دیدگاه شیعه و اهل تسنن، ص217، به نقل از احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج2، ص57.
آیات قبل و بعد آیه تطهیر

{... إِن کُنتُنّ تُرِدنَ الحَیَاةَ الدّنیَا... مَن یَأتِ مِنکُنّ بِفَاحِشَةٍ مّبَیّنَةٍ... فَلاَ تَخضَعنَ بِالقَولِ ... وَقَرنَ فِی بُیُوتِکُنّ وَلاَ تَبَرّجنَ تَبَرّجَ الجَاهِلِیّةِ الأُولَی...}.(1)

بنابراین هرگز نمی توان همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و هیچ کس دیگر را با اهل بیت (علیهم السلام) مقایسه نمود.

قال امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) : لا یقاس بآل محمّد’ من هذه الأمة احد ولا یسوّی بهم من جرت نعمتهم علیه ابداً؛(2)

با آل محمد (صلی الله علیه و آله) هیچ کس قیاس نمی شود، و کسانی که دست پروردة نعمت هدایت اهل بیت (علیهم السلام) هستند نیز با آنان برابر نخواهند بود.

روایات

در روایت است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اولین کسی که از اهل بیتم به من ملحق خواهد شد. دخترم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و از همسرانم، زینب است.(3)

این حدیث نشان می دهد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز بین اهل بیت (علیهم السلام) و همسرانشان تفاوت قائل بوده و از هم جدا می نمودند. در صحیح مسلم نیز آمده که از زید ابن ارقم سؤال شد: آیا زنان جزو اهل بیت هستند یا خیر؟ زید ابن ارقم پاسخ داد: هرگز! چرا که در خانة انسان نبوده، و با ازدواج وارد خانه

ص: 91


1- . احزاب، آیات 28 - 30 - 32-33؛ اگر ارادة دنیا طلبی و تجمل گرایی را دارید... هر یک از شما زنان عمل ناشایستی را به صورت علنی مرتکب شود عذاب او دو برابر است... به هنگام سخن گفتن نباید نرم و نازک سخن بگوئید... در خانه های خود بنشینید و مانند زمان جاهلیت خودنمایی نکنید.
2- . نهج البلاغه، خطبه دوم و ینابیع المودة قندوزی حنفی، ص 44.
3- . جامع الصغیر، سیوطی، ج1، ص168.

می شوند و ممکن است با طلاق خارج شوند و به خانه خود بازگردند، در حالی که اهل بیت از بیت و خانه خود جدا نمی شود.(1)

شخصیت همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله)

همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دو دسته هستند: دستة اول: آنان که تا پایان عمر بر عهد و پیمان خویش با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پایدار مانده و با پذیرش سخنان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد اهل بیت (علیهم السلام) و پذیرش ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عاقبت به خیر شدند. مانند: ام سلمه، ام ایمن و... .

دستة دوم: کسانی هستند که نه تنها به عهد و پیمان خود با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وفا نکرده، بلکه تا آن جا که توانستند در اذیت و آزار اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) چیزی فروگذار نکردند. مانند: عایشه و حفصه. اینها حتی در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آزار و اذیت ایشان پرداختند تا آن جا که خداوند متعال در مذمّت آنان آیاتی را نازل فرموده و آنان را تهدید به طلاق نمود.

{إِن تَتُوبَا إِلَی اللهِ فَقَد صَغَت قُلُوبُکُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَیهِ فَإِنّ اللهَ هُوَ مَولاَهُ وَجِبرِیلُ وَصَالِحُ المُؤمِنِینَ وَالمَلاَئِکَةُ بَعدَ ذلِکَ ظَهِیرٌ * عَسَی رَبّهُ إِن طَلّقَکُنّ أَن یُبدِلَهُ أَزوَاجاً خَیراً مِنکُنّ مُسلِمَاتٍ مُؤمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحاتٍ ثَیّبَاتٍ وَأَبکَاراً}؛(2) اگر شما (عایشه و حفصه) از کار خود توبه کنید (به نفع شماست زیرا) دل های شما دو نفر از حق منحرف گشته است و اگر بر ضد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دست به دست هم بدهید (بدانید کاری از پیش نخواهید برد) زیرا خداوند یاور اوست، هم چنین جبرئیل و آن شخص صالح از مؤمنان (حضرت

ص: 92


1- . صحیح مسلم، ج 2، ص1873.
2- . تحریم/ 4- 5.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) ) و فرشتگان بعد از ایشان پشتیبان پیامبر (صلی الله علیه و آله) هستند. امید است که اگر او شما را طلاق دهد، پروردگارش به جای شما همسرانی بهتر برای او قرار دهد، همسرانی تسلیم، مؤمن، متواضع، توبه کار، عابد، هجرت کننده چه غیر باکره باشند و چه باکره.

این اذیت و آزارها آن قدر علنی بوده که حتی محدثان و مفسّران اهل سنت به آن اعتراف نموده و قدرت بر کتمان آن نداشتند.(1)

حال به راستی کسانی که این همه در آزار و اذیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مشهور و زبانزد خاص و عام شده اند می توانند در آیه تطهیر داخل شده و به مقام عصمت کبری نائل شوند یا این که سزاوار عذاب و دوزخ الهی هستند که خداوند متعال در قرآن وعدة آن را به ایشان داده است، آن جا که می فرماید:

{إِنّ الّذِینَ یُؤذُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الدّنیَا وَالآخِرَةِ وَأَعَدّ لَهُم عَذَاباً مّهِیناً}؛(2)

آنها که خدا و رسولش را اذیت و آزار می دهند، خداوند متعال آنان را از رحمت خود در دنیا و آخرت دور ساخته و مورد لعنت خویش قرار می دهد و برای آنها عذاب خوارکننده ای آماده کرده است.

اذیت و آزار عایشه

تاریخ برای اذیت و آزار عایشه نسبت به خمسه طیبه، شاهد مثالهای فراوانی ذکر کرده است که در

ص: 93


1- . مراجعه کنید: تفاسیر اهل سنت، ذیل آیات 3 الی 5 سورة تحریم.
2- . احزاب / 57.

زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و بعد از رسول خدا را نیز شامل می شود؛ مانند: زخم زبان به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و عیب جویی از حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) ، پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) : نسبت به حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و به راه انداختن جنگ جمل که در آن هزاران نفر از مسلمانان کشته شدند، و دستور تیرباران بدن مطهر امام حسن مجتبی (علیه السلام) که یکی از افراد خمسه طیبه و اهل کساء بودند در منابع اهل سنت نیز آمده است(1) هنگامی که از عایشه در اواخر عمر سؤال شد: آیا دوست داری در کنار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دفن شوی! در جواب گفت: خیر! زیرا من پس از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) حوادثی پیش آورده ام، مرا در بقیع در کنار همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) دفن کنید!.(2)

بنابراین تکلیف این دسته از همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مشخص است که خارج از آیه تطهیر می باشند اما آیا دسته اول از همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که از نیکان و ابرار بودند، داخل در آیه تطهیر نمی شوند؟

پاسخ این سؤال را رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز در زمان حیات خویش بیان فرمودند و آن هنگامی بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اهل بیت خود را زیر کساء یمانی جمع نموده و آیه تطهیر در شأن ایشان نازل شد. در این هنگام ام سلمه که از بهترین همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود(3) با دیدن این صحنة باعظمت، از رسول

ص: 94


1- . مرحوم سید شرف الدین (رحمه الله علیه) در کتاب «المراجعات»، ص 229، نامه 72، مجموعه روایات زخم زبان ها و عیب جویی های عایشه را از کتب معتبر اهل سنت مانند: صحیح بخاری گردآوری نموده است.
2- . شمیم ولایت، ص402؛ به نقل از: عقد الفرید، ج4، ص305؛ و طبقات الکبری، ج 4، ص 54.
3- . ام سلمه از زن های صالح و شایستة رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) است، وی نزد شیعه و سنّی از احترام ویژه ای برخوردار است و ائمه اطهار (علیهم السلام) از او به عظمت یاد کرده اند. یکی از مکان هایی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خمسه طیبه را در زیر عبای خود جمع نموده و آیه تطهیر را خواندند، منزل ام سلمه بوده است، از دیگر مکان هایی که حدیث شریف کساء شرف صدور یافته منزل حضرت فاطمة زهرا (سلام الله علیها) است.

خدا (صلی الله علیه و آله) درخواست نمود که وارد کساء یمانی شده تا مشمول آیه تطهیر شود. اما رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

أنتِ علی مکانک وانک علی خیر؛ تو بر مکانت و منزلت خود هستی، تو بر خیر هستی.

و در برخی روایات است که فرمودند:

انکِ علی خیر انک من ازواج النبیّ’؛ تو بر خیر و از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله) هستی (نه از اهل بیت)!(1)

در نقل دیگری است که ام سلمه می گوید:

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به من فرمودند: تو از زنان شایستة من هستی ولی اگر می فرمودند: تو از اهل بیت من هستی برایم بهتر بود از هر آن چه که خورشید بر او طلوع و غروب می کند.(2)

این حدیث و امثال آن بیان گر غبطة امّ سلمه از عدم توفیق حضور در جمع اهل کساء است و خود بیان گر این است که اهل بیت (علیهم السلام) غیر از ازواج نبی (صلی الله علیه و آله) هستند و این مطلبی است که بسیاری از علمای اهل سنت نیز به آن اعتراف نموده اند.(3) گذشته از آن، هیچ یک از همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز

ص: 95


1- . مضمون این حدیث را اکثر مفسّران شیعه و سنی نقل کرده اند. رجوع کنید: درالمنثور، سیوطی، جامع البیان، شواهد التنزیل، ذیل آیه 33 سورة احزاب.
2- . شواهد التنزیل، ج2، ص87: فقال رسول الله’: «أنتِ من صالحِ نسائی فلو کان قال نعم (من اهل بیتی) کان أحبّ الیّ ممّا تطلع علیه الشمس وتغرب».
3- . برخی از تفاسیر فریقین در حدود 13 روایت نقل کرده اند که عایشه نیز مایل بود وارد کساء شود اما رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: تنحّی (دور شو) تو از اهل بیت من نیستی! ومشخص است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به تناسب شخصیت افراد سخن فرموده اند. البته در برخی روایات هم به دروغ کلمه انک علی خیر جعل شده است!! مراجعه کنید: شواهد التنزیل، ج2، ص33 و 92؛ صحیح مسلم، ج2، ص1882؛ تفسیر اثنا عشری، ج10، ص443.

چنین ادعایی را نکرده که «آیه تطهیر» در شأن آن ها نازل شده است، بلکه از آنان چنین نقل شده که آیه تطهیر در شأن اصحاب کساء و خمسه طیبه نازل شده است.(1)

د) استناد اهل بیت (علیهم السلام) به آیه تطهیر
اشاره

با توجه به عظمت «آیه تطهیر» و نتیجة آن - که مقام موهبتی عصمت کامله است - چهارده معصوم (علیهم السلام) در زمان ها و مکان های مختلفی به نزول «آیة تطهیر» در شأن خود اشاره نموده و در مقام مناظره با دشمنان خود به آن استناد کرده اند. پیش تر بیان شد که برخی علمای اهل سنت در مقابل مقام عصمت اهل بیت (علیهم السلام) دست به شبیه سازی زده و بحث عدالت صحابه (عصمت تمامی صحابه) را مطرح نموده اند تا به خیال خود هم مقام عصمت اهل بیت (علیهم السلام) را مخدوش سازند و هم قرینه سازی نمایند. اما نکتة قابل توجه آن که هیچ یک از صحابه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چنین عدالتی (عصمتی) را برای خود قائل نبوده اند و به آن نیز استناد نکرده اند، اما اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) با بیان های مختلف و در مکان های گوناگون بحث عصمت خود را مطرح می نمودند تا پیروان خود را به آرامش واقعی برسانند که گفتار و رفتار آنان در هر شرایطی مطابق واقع و مورد رضایت حضرت حق عزّو جلّ و

ص: 96


1- . در منابع معتبر اهل سنت روایات مختلفی را از قول عایشه، زینب و ام سلمه که هر سه از همسران رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با درجات گوناگون بوده اند نقل کرده اند که آیه تطهیر در شأن اصحاب کساء و خمسه طیبه نازل شده است. رجوع کنید: آیات ولایت در قرآن، ج4، ص55.

می باشد و این که راه صحیح و هموار، راه آنان است که به نمونه هایی از استناد اهل بیت (علیهم السلام) اشاره می شود.

استناد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به آیه تطهیر
اشاره

روایاتی که در خصوص آیه تطهیر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسیده دو دسته هستند:

الف) تطبیق آیه تطهیر بر خود

عن ابن عباس قال رسول الله’... جعل (الله) القبائل بیوتاً فجعلنی فی خیرها بیتاً فذلک قوله {إِنّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهّرَکُم تَطهِیراً} فانصا وأهل بیتی مطهرون من الذنوب.(1)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در ضمن حدیثی مفصل فرمودند: خداوند متعال افراد بشر را به صورت قبیله قبیله قرارداد تا شناخته شوند و فرمود: {وَجَعَلنَاکُم شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنّ أَکرَمَکُم عِندَاللهِ أَتقَاکُم}(2) و من باتقواترین و گرامی ترین فرزندان آدم هستم... سپس این قبائل را به صورت خانواده هایی آفرید و مرا در بهترین خانواده ها قرار داد و این همان سخن خداوند متعال است که: {إِنّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهّرَکُم تَطهِیراً}، پس من و اهل بیت من از همه گناهان پاک و مطهر هستیم.

ص: 97


1- . الدرالمنثور، ج 5، ص 199.
2- . حجرات / 13: «شما را به صورت گروه ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسد ولی بدانید که گرامی ترین شما نزد خدا با تقوا ترین شماست».
ب) تطبیق آیه تطهیر بر خاندان خود

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) پس از نزول آیه تطهیر و صدور حدیث شریف کساء تا پایان عمر هر روز(1) بر در خانة حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می ایستادند و می فرمودند:

«السّلام علیکم یا أهل بیت النبوة ورحمة الله وبرکاته - فیردّون علیه من البیت - و علیکم السّلام ورحمة الله وبرکاته - فیقول: الصلاة رحمکم الله {إِنّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهّرَکُم تَطهِیراً}؛ سلام بر شما ای اهل بیت نبوت، و رحمت و برکات خداوند متعال بر شما باد - از داخل خانه نیز جواب سلام می آمد که: بر شما هم ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سلام و رحمت و برکات خداوند باد. سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمودند: نماز! خدای شما را رحمت کند. آن گاه آیه تطهیر را می خواندند: همانا خداوند متعال اراده کرده است که هرگونه پلیدی و ناپاکی را از شما اهل بیت دور سازد و به شما پاکی مطلق و طهارت خاص عطا کند.(2)

و این در حالی بود که در خانة فاطمه زهرا (سلام الله علیها) جز امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امام حسن و امام حسین و

ص: 98


1- . در برخی روایات است که روزی یک مرتبه و در روایت ابن عباس است که هر روز در وقت هر نماز، یعنی روزی پنج مرتبه این عمل را تکرار می کردند. به نقل از درالمنثور، سیوطی، ج6، ص606، ذیل آیه تطهیر.
2- . در برخی روایات است که با نزول آیه }وَأمُر أَهلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصطَبِر عَلَیها{ (طه / 132) خانواده ات را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هر روز به در خانة فاطمه زهرا (علیهما السلام) می آورند و ضمن توصیه به نماز، آیه تطهیر را قرائت می فرمودند. (شواهد التنزیل، ج1، ص497)

حضرت زهرا (علیهم السلام) کسی دیگر نبود.

سرّ تکرار آیه تطهیر

از برخی شواهد و قرائن به دست می آید که آیه تطهیر 17 ماه قبل از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل شده و در این هفده ماه کار هر روز رسول خدا (صلی الله علیه و آله) این بود که بر در خانة حضرت علی و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می ایستادند و این آیه را تکرار می کردند تا تمام مردم مدینه ببینند و بدان شهادت دهند.(1)

امام صادق (علیه السلام) سرّ تکرار آیة تطهیر توسط رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را چنین بیان می کنند:

فلو سکت رسول الله’ فلم یبیّن من اهل بیته، لادعاها آل فلان وآل فلان لکن الله عزّوجلّ انزله فی کتابه تصدیقا لنبیّه’: {إِنّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهّرَکُم تَطهِیراً} فکان علی والحسن و الحسین و فاطمه (سلام الله علیها) فادخلهم رسول الله (صلی الله علیه و آله) تحت الکساء فی بیت ام سلمه، ثم قال اللهم ان لکل نبی اهلاً و ثقلاً و هؤلاء أهل بیتی ثقلی؛(2) اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اهل بیت (علیهم السلام) را معرفی نمی کرد، دیگران (که صلاحیت و لیاقت نداشتند مانند اولی و دوّمی) ادعا می کردند که ما از اهل بیت هستیم. اما خداوند متعال آیه تطهیر را در شأن اهل بیت (علیهم السلام) نازل کرد تا رسول خود را تصدیق کند و فرمود: {إِنّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهّرَکُم تَطهِیراً} سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) را در زیر عبای خود جمع نموده

ص: 99


1- . اگر در برخی نقل ها شش ماه یا نه ماه آمده شاید به دلیل آن باشد که راوی آن شش ماه یا نه ماه یا کمتر و بیشتر شاهد بوده و همة این ایام را در مدینه نبوده است.
2- . الکافی، ج1، ص287.

و فرمودند: خداوندا برای هر پیامبری اهلی و گران بهایی است و اینان اهل بیت من و آنچه که برای من گران بها می باشند هستند.

استناد امیرالمؤمنین (علیه السلام) به آیه تطهیر

حضرت علی (علیه السلام) در موارد متعددی به آیه تطهیر و تطبیق آن بر خود استناد کرده و دیگران در تطبیق این آیه به وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) کمترین تردیدی نداشتند. یکی از مواردی که حضرت علی (علیه السلام) به آیه تطهیر استناد نمودند در همان منا شده بود که در «یوم الشوری»(1) برگزار شد.

حضرت علی (علیه السلام) با برشمردن فضائل خود و اقرار گرفتن از دیگران خطاب به اهل شورا فرمودند:

فأنشدکم بالله هل فیکم أحد انزل الله فیه آیة التطهیر حیث یقول {إِنّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهّرَکُم تَطهِیراً} غیری قالوا اللهم لا؛(2) شما را به خدا قسم آیا در بین شما غیر از من کسی هست که آیه تطهیر در شأن وی نازل شده باشد؟ اهل شوری گفتند: نه به خدا سوگند!

تطبیق آیه ی تطهیر بر حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

هنگامی که غاصبان خلافت به غصب فدک مبادرت کردند و از حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای اثبات مالکیت خود درخواست شاهد نمودند، حضرت علی (علیه السلام) در مناظره ای تند با ابوبکر در حضور اصحاب در مسجد النبی (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای ابابکر آیا تو قرآن هم می خوانی؟ ابوبکر گفت: آری. حضرت علی (علیه السلام) فرمود: به من بگو آیة تطهیر در شأن چه کسانی نازل شده است؟ ابوبکر گفت: دربارة شما

ص: 100


1- . یوم الشوری روزی بود که عمر شش نفر را برگزید تا پس از مرگ وی یک نفر را به عنوان خلیفه انتخاب کنند.
2- . نهج الحق و کشف الصدق، ص394.

نازل شده است. حضرت علی (علیه السلام) فرمود: اگر تو شهادت و گواهی خداوند متعال به طهارت فاطمه (سلام الله علیها) را در آیه تطهیر رد کنی کافر شده ای. در این هنگام اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیانات حضرت علی (علیه السلام) را تصدیق نموده و کار ابوبکر را منکر و زشت دانستند.(1)

استناد امام حسن مجتبی (علیه السلام) به آیه تطهیر

امام حسن مجتبی (علیه السلام) پس از شهادت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خطبه ای برای مردم قرائت فرمودند:

ایها الناس من عرفنی فقد عرفنی ومن لم یعرفنی فأنا الحسن بن علی... وأنا من أهل البیت الّذین اذهب الله عنهم الرجس وطهرهم تطهیراً؛(2)

ای مردم! کسی که مرا می شناسد که می شناسد و کسی که مرا نمی شناسد بداند من حسن فرزند علی ابن ابیطالب هستم... و من از اهل بیت پیامبری هستم که خداوند متعال آنان را از هرگونه پلیدی و ناپاکی دور نموده و به طهارت و پاکی مطلق رسانده است.

استناد امام سجاد (علیه السلام) به آیه تطهیر

حضرت امام زین العابدین (علیه السلام) هنگامی که با کاروان اهل بیت (علیهم السلام) در اسارت شامیان بودند و مردم شام به چشم خارجی به آنان می نگریستند به آن مرد شامی که برای تحقیر و سرزنش اهل بیت (علیهم السلام) آمده بود چنین فرمودند:

أما قرأت من الاحزاب {إِنّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهّرَکُم تَطهِیراً}؟!؛ آن مرد شامی گفت: مگر مراد این آیه

ص: 101


1- . الاحتجاج، ج 2، ص 122.
2- . بحارالانوار، ج 25، ص 214.

شما هستید؟ حضرت امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: بله مقصود از اهل بیت در این آیه ما هستیم!(1)

استناد امام محمد باقر (علیه السلام) به آیه تطهیر

قال محمد ابن علی الباقر (علیه السلام) : انا لا نوصف وکیف یوصف قوم رفع الله عنهم الرجس وهو الشک...؛(2)

هیچ کس توان توصیف ما اهل بیت را ندارد، چگونه می توان گروهی را توصیف کرد که خداوند متعال رجس یعنی شک را از آنها دور نموده است.

پایان سخن آن که، «آیه تطهیر» از آیاتی است که ائمه اطهار (علیهم السلام) به آن مباهات نموده و در برابر دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) به آن احتجاج نموده اند. و این آیه گویاترین آیه در باب عصمت چهارده معصوم (علیهم السلام) است و برتری آنان را در امامت ثابت می کند.

تساوی اهل بیت (علیهم السلام) با رسول خدا (صلی الله علیه و آله)

فخر رازی با این که از علمای متعصب اهل سنت است اما فضائل اهل بیت (علیهم السلام) را انکار نکرده است و در ذیل آیة مودت(3) می نویسد: اهل بیت (علیهم السلام) با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در پنج مطلب مساوی هستند:(4)

ص: 102


1- . شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 2، ص 32.
2- . الکافی، ج 2، ص 182.
3- . شوری /23.
4- . واژة تساوی بالاتر از اشتراک است.

1. طهارت: خداوند متعال به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید:(1) (ای طاهر و پاک) و دربارة اهل بیت (علیهم السلام) نیز فرموده است: {إِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیرًا}.(2)

2. درود و صلوات: خداوند در مورد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: {إِنَّ اللهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی النَّبِیِّ یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسلیمًا}(3) و درباره ی اهل بیت (علیهم السلام) نیز فرموده است. {أُولئِکَ عَلَیهِم صَلَواتٌ مِن رَبِّهِم وَ رَحمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ المُهتَدُونَ}(4) و فی آخر التشهد اللهم صل علی محمد و آل محّمد.

3. سلام: خداوند برای رسول خویش (صلی الله علیه و آله) می فرماید: {یس}(5) (یا سلام، یا سید المرسلین) وفی التشهد: «السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته» و برای اهل بیت (علیهم السلام) نیز می فرماید: {سلام علی آل یاسین}(6) اهل بیت (علیهم السلام) این آیه را آل یاسین قرائت کرده اند.(7)

4. حرمت صدقه: صدقه به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) حرام است و برای اهل بیت (علیهم السلام) نیز حرام است و فرمودند: «حرمت الصدقه علیَّ و علی اهل بیتی».(8)

5. محبت: در مورد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) : {قُل إِن کُنتُم تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونی یُحبِبکُمُ اللهُ}؛(9) ای رسول ما بگو: اگر خدا را دوست دارید مرا پیروی کنید تا خدا نیز شما را دوست داشته باشد.

ص: 103


1- . طه / 1.
2- . احزاب / 33.
3- . احزاب / 56.
4- . بقره / 157.
5- . یس / 1.
6- . صافات / 130.
7- . عیون الاخبار الرضا (علیه السلام) ، ج 1، ص 236.
8- . صحیح مسلم، روایات مربوطه.
9- . آل عمران / 31.

و در مورد اهل بیت (علیهم السلام) فرموده است:

{قُل لا أَسئَلُکُم عَلَیهِ أَجرًا إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربی}؛(1) ای رسول ما بگو! من از شما اجر و مزدی برای ابلاغ رسالتم نمی خواهم مگر مودت به اهل بیتم را.(2)

4. آیه اولی الامر
اشاره

{یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمرِ مِنکُم فَإِن تَنازَعتُم فی شَیءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللهِ وَ الرَّسُولِ إِن کُنتُم تُؤمِنُونَ بِاللهِ وَ الیَومِ الآخِرِ ذلِکَ خَیرٌ وَ أَحسَنُ تَأویلاً}؛(3) ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا و رسول او و صاحبان امر اطاعت کنید و هرگاه در چیزی اختلاف نمودید به خدا و رسولش مراجعه کنید اگر به خدا و روز رستاخیز ایمان دارید! که این کار برای شما بهتر و عاقبت آن نیکوتر است.

یکی دیگر از آیاتی که بر عصمت چهارده معصوم (سلام الله علیها) دلالت می کند آیه «اولی الامر» است که به آن آیه «اطاعت» نیز گفته می شود. ابتدا به بررسی نکات کلیدی و مهم آیه می پردازیم:

اطیعوا: یعنی: همگی اطاعت کنید. صیغه جمع فعل امر است و دلالت بر وجوب می کند. یعنی وجوب اطاعت از سه گروه در کنار هم آمده که فرمانبرداری از آنان به طور قطع و یقین واجب می باشد و مستحب دانستن این اطاعت بی معنا و خارج از ظهور امر است.

ص: 104


1- . شوری / 23.
2- . مصباح الهدایهً فی اثبات الولایهً، ص183. الحدیث الثامن عشر، به نقل از غایهً المرام، ص312 و فرائد المسلمین، ج 2، ص14.
3- . نساء / 59.

نکته دیگر: اطلاق اطاعت در آیة اولوالامر است. به این معنا که اطاعت در این آیه بدون قید و شرط آمده و مقید به زمان خاص، مکان معین نیست و از همه جهات اطلاق دارد و اطاعت بی چون و چرا و همه جانبه، یعنی سرسپردگی محض.(1)

نکته آخر: اطاعت از اولوالامر در ردیف اطاعت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و اطاعت از خداوند متعال آمده است. یعنی اطاعت از اولوالامر اطاعت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و اطاعت از رسول خدا همان اطاعت از خداوند متعال است:

{مَن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَد أَطاعَ اللهَ}؛(2) کسی که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اطاعت کند در حقیقت از خداوند متعال اطاعت کرده است.

{من اطاعکم فقد اطاع الله}؛ کسی که از شما اطاعت کند از خداوند متعال اطاعت کرده است.(3)

اولوالامر؛ شاید این سؤال پیش بیاید که «ولی امر» به چه معناست و صاحبان امر چه کسانی هستند؟ ولی امر به معنای عهده دار شدن امور دیگران و سرپرستی و تدبیر در امور جامعه است و جمع آن اولوالامر یعنی صاحبان و سرپرستان امور جامعه و مردم.(4) در کلمه «ولی امر» قدرت و قوت نهفته است یعنی «ولی امر» از موضع قدرت و قوت حکومت می کند، گرچه منافاتی با مدارا و سعة صدر

ص: 105


1- . اطاعت مقید مانند: «اطیعوا فی الصلاة، اطیعوا فی الجهاد و اطاعت مشروط مانند: اطیعوا ان امرکم بامر صحیح یا اطیعوا ان امرکم فی الفرائض» که در این صورت اطاعت تنها در موارد فوق واجب میشود نه در همه امور.
2- . نساء / 80.
3- . فرازی از زیارت جامعه کبیره، خطاب به ائمه اطهار (علیهم السلام) .
4- . امامت و واژگان مرتبط، ص 265.

ندارد. همانند امر به معروف که آمر به معروف باید از موضع قدرت و قوت امر کند نه خواهش و تمنا و التماس(1) در عین حال نرمی و مدارا و سعة صدر را نیز رعایت کند.

دلالت آیه اطاعت بر عصمت
اشاره

از عبارات و کلمات آیه اولوالامر، مانند: اطاعت بی قید و شرط و قرار گرفتن اولوالامر در کنار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و خداوند متعال، روشنی مقام والای عصمت برای اولوالامر و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ثابت می شود. زیرا خداوند متعال، اطاعت از رسول و اولوالامر (علیهم السلام) را بدون هیچ قید و شرطی در کنار اطاعت از خود آورده است، پس اگر رسول او و اولوالامر معصوم از خطا و سهو و نسیان نباشند چه بسا در مسائلی و لوجزئی امر به معصیت و خطا کنند که در این صورت اطاعت از آنان نه تنها واجب نخواهد بود بلکه حرام نیز می باشد. در نتیجه امر به اطاعت از یک سو و نهی از انجام عمل قبیح از سوی دیگر تناقضی آشکار و ضد و نقیض هم خواهد بود و امر به دو طلب متناقض از سوی خداوند حکیم محال است.(2)

بنابراین اطاعت بی قید و شرط جز از معصوم (علیهم السلام) جایز نیست. این مطلب زمانی روشن تر خواهد شد که اطاعت های ممنوع و مشروط را در قرآن بررسی کنیم؛

ص: 106


1- . آیات ولایت در قرآن، ص 128.
2- . این استدلال چنان واضح و آشکار است که علمای اهل سنت نیز به آن شاره نموده اند مانند: فخر رازی. مراجعه کنید: تفسیر رازی، ج 10، ص 161.
الف) اطاعت های ممنوع

{وَ لا تُطِع کُلَّ حَلاّفٍ مَهینٍ}؛(1) هرگز از انسان های فرومایه و پست که بسیار قسم یاد می کنند اطاعت مکن.

{فَلا تُطِعِ المُکَذِّبینَ}؛(2) هرگز از تکذیب کنندگان آیات الهی اطاعت مکن.

{فَلا تُطِعِ الکافِرینَ}؛(3)

هرگز از کافران اطاعت مکن.

{ولا تطع منهم آثماً او کفوراً}؛(4)

هرگز از گنهکاران یا کافران اطاعت مکن.

ب) اطاعت مشروط

{وَ إِن جاهَداکَ عَلی أَن تُشرِکَ بی ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُما}؛ اگر پدر و مادر، تو را وادار کنند که آن چه را از آن آگاهی نداری، شریک خدا قرار دهی هرگز از آنها اطاعت مکن.

در این آیه با وجودی که خداوند متعال در قرآن احسان به والدین را واجب می داند، اما اطاعت از آنان را مشروط کرده است.

با نگاهی اجمالی به آیات فوق و تطبیق آن بر آیه «اطاعت» متوجه می شویم که اولوالامر که اطاعت از ایشان لازم و واجب است باید از کسانی باشند که تکذیب کننده، گنه کار، فرومایه، تابع هوای نفس، مشرک و اسراف کار نباشند و این همان معنای عصمت است. در نتیجه نظریة پوچ و باطل کسانی که

ص: 107


1- . انسان / 24.
2- . قلم / 8.
3- . الفرقان / 52.
4- . انسان / 24.

اولوالامر را بر تمامی زمامداران، چه فاسق، کافر، یا مسلمان و مؤمن یا اهل حل و عقد یا قاریان قرآن و یا تمام امت اسلام تطبیق می کنند واضح و آشکار می شود.(1)

عصمت لازمه اطاعت مطلق

مأمون از امام رضا (علیه السلام) درخواست کرد که در نامه هایی حقیقت اسلام را برای او بنویسند. امام رضا (علیه السلام) در نامه هایی که برای مأمون می نوشتند مطالبی ناب و خالص در خصوص اسلام و حقایق و مسائل آن بیان فرمودند از جمله آن چه مکتوب فرمودند تلازم اطاعت و عصمت بود:

لایفرض الله عزوجل طاعة من یعلم انه یظلمهم و یغویهم و لایختار لرسالته و لایصطفی من عباده من یعلم انه یکفر به و بعبادته و یعبد الشیطان دونه؟...؛(2)

خداوند عزوجل اطاعت کسی که مردم را گمراه می کند و به ضلالت می کشاند هرگز واجب نمی کند و برای امر مهم رسالتش کسی را انتخاب نمی کند در حالی که می داند او به خدا کفر می ورزد و به جای خداپرستی شیطان پرستی را انتخاب می کند.

ص: 108


1- . علمای اهل سنت از طرفی «اولوالامر» را معصوم میدانند و از طرف دیگر دایرة آن را آن قدر وسیع می کنند که شامل هر انسان کافر، فاسق کاذب،مسرف، مشرک و مذنب میشود. که البته هدف اصلی آنان انحراف اذهان از مصداق واقعی اولی الامر می باشد. مراجعه کنید: تفسیر قرطبی، کشاف، صحیح بخاری، مسلم و... ذیل آیة اولوالامر.
2- . عیون الاخبار الرضا (علیه السلام) ، ج2، ص125.
دلیل اطاعت از اولی الامر

حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:

لاطاعة لمن عصی الله انما الطاعة لله و لرسوله ولولاة الامر و انما امر الله عزوجل بطاعة الرسول لانه معصوم مطهر لایأمر بمعصیته و انما امر بطاعة اولی الامر لانهم معصومون مطهرون لایأمرون بمعصیة؛(1)

از کسی که معصیت خدا را انجام می دهد نباید اطاعت کرد. بلکه اطاعت مطلق مخصوص خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و صاحبان امر است. همانا خداوند متعال امر نموده به اطاعت از رسول خود زیرا او مقام عصمت و طهارت مطلق را دارد و امر به معصیت نمی کند. هم چنین امر نموده از اولی الامر نیز اطاعت شود چرا که آنان نیز مقام عصمت و طهارت را دارند و امر به معصیت نمی کنند.

بنابراین اگر اولی الامر معصوم نباشد احتمال این که به معصیت الهی امر کند و از واجبات نهی کند وجود دارد. به عنوان مثال خداوند متعال امر به صلاهً می کند و اولی الامر از آن نهی می کند. یا خداوند متعال از شرب خمر نهی می کند اما اولی الامر به آن امر می کند و این تناقض آشکار است. اتفاقاً کسانی که اهل سنت آنان را اولی الامر می دانند، معمولاً امر و نهی آنها بر خلاف امر و نهی الهی است. همان کسانی که با صراحت می گویند آن چه را که خدا و رسولش حلال کرده اند ما حرام می کنیم و هر کس حلال خداوند و رسول را انجام دهد مورد باز خواست قرار می گیرد.(2)

ص: 109


1- . خصال، ج1، ص139.
2- . خلیفه دوم اهل سنت، با صراحت اعلام می کند، «متعتان کانتا محللتان فی زمن رسول الله (صلی الله علیه و آله) و انا احرمهما و اعاقب علیهما متعة الحج و متعه النساء؛ (روضه کافی، ج 1، ص 8) دو متعه در زمان پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) حلال بود و من آنها را حرام می کنم و کسی که آن را انجام دهد کیفر می کنم، حج تمتع و متعه زنان».
مصداق واقعی «اولی الامر»

پس از نزول آیه «اطاعت» این سؤال در ذهن اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز مطرح شد، «اولی الامر» چه کسانی هستند که خداوند متعال اطاعت بی چون و چرا از آنان را واجب ساخته است؟ از این رو به محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می آمدند و از مصادیق «اولی الامر» سؤال می نمودند. حتی در زمان ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز از مصادیق اولی الامر سؤال می شد و ایشان جواب می دادند.

حدیث جابر

جابر ابن عبدالله انصاری نقل می کند: زمانی که آیه مبارکه «اطاعت» بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل شد، خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مشرف شدم و عرض کردم:

عرفنا الله ورسوله، فمن أولو الأمر الذین قرن الله طاعتهم بطاعتک؟ فقال (صلی الله علیه و آله) هم خلفائی - یا جابر - وأئمة المسلمین من بعدی، أولهم علی بن أبی طالب، ثم الحسن، ثم الحسین، ثم علی بن الحسین، ثم محمد بن علی المعروف فی التوراة بالباقر، ستدرکه - یا جابر - فإذا لقیته فاقرأه منی السلام، ثم الصادق جعفر بن محمد، ثم موسی بن جعفر، ثم علی بن موسی، ثم محمد بن علی، ثم علی بن محمد، ثم الحسن بن علی، ثم سمیی وکنیی حجة الله فی أرضه، وبقیته فی عباده ابن الحسن بن علی، ذاک الذی یفتح الله تعالی ذکره علی یدیه مشارق الأرض ومغاربها، ذاک الذی یغیب عن شیعته وأولیائه غیبة لا یثبت فیها علی القول بإمامته إلا من امتحن الله قلبه للایمان؛(1) جابر می گوید به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عرض کردم: از آیه اطاعت، خدا و رسولش

ص: 110


1- . البرهان فی تفسیر القرآن، السید هاشم البحرانی، ج2، ص103 و بحارالانوار، ج23، ص289.

را شناختیم. پس اولوالامر چه کسانی هستند که خداوند متعال اطاعت از آنها را در کنار اطاعت از شما آورده است؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اولی الامر جانشینان من و پیشوایان مسلمین بعد از من می باشند که اولین آنان علی ابن ابیطالب (علیه السلام) سپس حسن و حسین (علیهم السلام) و پس از ایشان علی ابن الحسین آن گاه محمد ابن علی که در تورات به باقر معروف است و تو ای جابر او را درک خواهی کرد، پس هنگامی که او را ملاقات کردی سلام مرا به او برسان. پس از امام باقر (علیه السلام) جعفر ابن محمد صادق (علیه السلام) سپس موسی ابن جعفر (علیهم السلام) پس علی بن موسی (علیهم السلام) و بعد از او محمد ابن علی (علیهم السلام) و علی ابن محمد (علیهم السلام) پس حسن ابن علی (علیهم السلام) آن گاه هم نام و هم کینه من حجت خدا در زمین و ذخیرة او برای بندگانش فرزند حسن ابن علی (علیه السلام) که خداوند متعال شرق و غرب عالم را به دست او فتح می کند، او کسی است که از شیعیانش غائب می شود و هیچ کس ثابت قدم در امامت او نخواهد ماند مگر کسی که خداوند متعال قلب او را با ایمان آزموده باشد.

روایات متعدد دیگری از طرق مختلف و از فریقین (شیعه و سنی) نقل شده است که مصداق یا مصادیق واقعی اولی الامر را مشخص کرده اند.(1)

ص: 111


1- . مرحوم سید هاشم بحرانی در کتاب «غایهً المرام و حجهً الخصام» چهارده روایت از طریق شیعه و چهار روایت از اهل سنت نقل کرده اند که منظور از «اولی الامر» در این آیه حضرات ائمه اطهار (علیهم السلام) هستند و البته روایات، بیشتر از این مقدار است و مرحوم بحرانی تنها هجده مورد را ذکر کرده است.
حدیث ابا بصیر

عن ابی بصیر قال سألت ابا عبدالله (علیه السلام) عن قول الله عزوجل: {یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمرِ مِنکُم} فقال (علیه السلام) نزلت فی علی بن أبی طالب والحسن والحسین (علیهم السلام) : فقلت له: إن الناس یقولون: فما له لم یسم علیا وأهل بیته (علیهم السلام) فی کتاب الله عز وجل؟ قال: فقال: قولوا لهم: إن رسول الله (صلی الله علیه و آله) نزلت علیه الصلاة ولم یسم الله لهم ثلاثا ولا أربعا، حتی کان رسول الله (صلی الله علیه و آله) هو الذی فسر ذلک لهم... و نزلت وأطیعوا الرسول وأولی الأمر منکم - ونزلت فی علی والحسن والحسین - فقال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : فی علی: من کنت مولاه ، فعلی مولاه، وقال (صلی الله علیه و آله) أوصیکم بکتاب الله وأهل بیتی...؛(1) ابا بصیر می گوید: از امام صادق (علیه السلام) دربارة آیه «اولی الامر» سؤال کردم. آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: منظور از «اولی الامر» در این آیه علی ابن ابیطالب و حسن و حسین (علیهم السلام) هستند. من گفتم: اهل سنت می گویند: پس چرا خداوند نام علی و اهل بیت او را در قرآن ذکر نکرده است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: به آنها بگوئید: نماز هم بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در قرآن نازل شده است، اما خداوند متعال در قرآن از سه یا چهار رکعت آن سخن نفرموده تا این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) تعداد رکعات نماز را تفسیر و تبیین نمود... هم چنین آیه اطاعت نیز در شأن امیرالمؤمنین و حسن و حسین (علیهم السلام) نازل شده و اما نامی از آنها در قرآن نیامده تا این که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آن را تفسیر و بیان نموده

ص: 112


1- . الکافی، ج 1، ص 286.

و فرمودند: هر کس که من مولا و سرپرست او هستم. پس از من علی (علیه السلام) مولا و سرپرست اوست و شما را توصیه می کنم به کتاب خدا و سفارش می کنم به اهل بیت خودم.

مصداق اولی الامر در منابع اهل سنت

عن مجاهد فی قوله تعالی: {أَطیعُوا اللهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمرِ مِنکُم} قال: اطیعوا الله فی فرائضه و اطیعوا الرسول فی سنته فقال الله اولی الامر منکم قال هو علی ابن ابیطالب ولاه الله الأمر بعد محمد (صلی الله علیه و آله) فی حیاته؛(1)

مجاهد در تفسیر آیه اطاعت می گوید: اطاعت کنید خدا را در واجباتش و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را اطاعت کنید در سنتش و خداوند متعال فرمود از اولی الامر نیز اطاعت کنید که او علی ابی طالب (علیه السلام) است و خداوند متعال سرپرستی امور را بعد از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) به او سپرده است، آن هم در زمان حیات او... .

قرار گرفتن در ردیف خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله)

یکی از نکات مهم آیه اطاعت، قرار گرفتن اولی الامر در ردیف خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است و این با آیات مشابه خود سنخیت داشته و هم سیاق آنها قرار می گیرد، مانند:

آیه ولایت: {إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُو تُونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعُونَ}(2) که در آن ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ردیف ولایت خدا و رسول او قرار گرفته است.

آیه شهادت (علم الکتاب) {وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَستَ مُرسَلاً قُل کَفی بِاللهِ شَهیداً بَینی وَ بَینَکُم وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ}(3) که شهادت امیرالمؤمنین در کنار شهادت خداوند متعال برای اثبات رسالت

ص: 113


1- . شواهد التنزیل لقواعد التفضیل حسکانی سنی مذهب، ج1، ص190.
2- . مائده / 55.
3- . رعد / 43.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) قرار گرفته است.

آیه خمس: {وَ اعلَمُوا أَنَّما غَنِمتُم مِن شَیءٍ فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی القُربی}(1) که خداوند متعال سهم ذی القربی را در کنار سهم خود و رسول خود آورده است.

پرسش سلیم ابن قیس از امیرالمؤمنین (علیه السلام)

سلیم ابن قیس هلالی در ضمن سؤالاتی که از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) پرسیده از کسانی که خداوند متعال اطاعت از آنها را واجب ساخته جستجو می کند، حضرت علی (علیه السلام) در جواب او می فرمایند: کسانی که خداوند متعال اطاعت از آنان و ولایت ایشان را واجب ساخته، کسانی هستند که خداوند متعال آنان را در ردیف خود و رسول خود آورده است. آن گاه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می فرمایند:

و ادنی مایکون به ضالاً ان لایعرف حجة الله فی ارضه و شاهده علی خلقه الذی امرالله بطاعتة و فرض ولایته فقال سلیم یا امیرالمؤمنین سممیهم لی قال (علیه السلام) : الذین قرنهم الله بنفسه و نبیه فقال: اطیعوالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم؛(2) کمترین چیزی که انسان به آن گمراه می شود این است که حجت خدا در زمین و شاهد و گواه او بر خلقش را نشناسد. آنان که خداوند اطاعت از آنان و ولایت آنان را واجب ساخته است. سلیم سؤال کرد: یا امیرالمؤمنین آنان را برای من نام ببرید. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: آنان کسانی هستند که خداوند متعال آنها را در ردیف خود و رسول خود قرار داده و فرموده: از خدا و

ص: 114


1- . انفال / 41.
2- . کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج 2، ص 616.

رسول او و صاحبان امر اطاعت کنید.

تناسب صدر و ذیل آیه

با نگاه ظاهری به صدر آیه اولی الامر که امر به اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر شده و ذیل آیه که هنگام ایجاد اختلاف امر به رجوع به خدا و رسول شده و نامی از اولی الامر نیامده است، عدم تناسب بین صدر و ذیل آیه برداشت می شود؛ اما با دقت و توجه به معنا و مفهوم آیه، علاوه بر تناسب زیبای صدر و ذیل آیه، نوعی فصاحت و بلاغت نیز از آیه برداشت می شود.

برخی مفسرین در جواب گفته اند. با توجه به آن که آیه اولی الامر در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل شده و مرجع اصلی در تنازعات شخصی، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بوده و از آن طرف اولی الامر کمال ادب را رعایت می نمودند و بدون اذن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کاری انجام نمی داند، بلکه تنها مجری قانون بودند، خداوند متعال نیز اولی الامر را در ذیل آیه اطاعت ذکر نکرده است.(1)

برخی دیگر گفته اند، دلیل عدم ذکر اولی الامر در ذیل آیه، عدم رشد و کمال جامعه اسلامی آن زمان بوده است؛ زیرا در زمانی که اثبات رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای عموم مردم به خوبی تبیین نشده، مراجعه به اولی الامر نمی تواند وجهی داشته باشد. و اگر مردم ظرفیت لازم را داشتند به هنگام تنازع می توانستند به امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) در سن کودکی مراجعه کنند و رفع تنازع نمایند تا چه رسد به امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) ، چرا که همگی نور واحد هستند (حسین منی و انا من حسین) و این مطلب را سیاق آیه اولی الامر نیز مشخص می کند.

ص: 115


1- . آیات ولایت در قرآن، ص 126.

در صدر آیه، واژة «اطیعوا» دو مرتبه تکرار شده است یک مرتبه برای خداوند متعال «اطیعوالله» و یک مرتبه برای رسول و اولی الامر «اطیعوا» الرسول و اولی الامر منکم» یعنی اولی الامر و رسول یک حقیقت واحد هستند و اگر در ذیل آیه، اولی الامر تکرار نشده است به معنای عدم جواز مراجعه به اولی الامر نیست بلکه اولی الامر همان رسول و رسول نیز همان اولی الامر است (کلنا محمد) و این مطلب در ادامة همین آیات و در همین سوره به زیبایی بیان شده است. آن جا که خداوند متعال می فرماید:

{وَ إِذا جاءَهُم أَمرٌ مِنَ الأَمنِ أَوِ الخَوفِ أَذاعُوا بِهِ وَ لَو رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الأَمرِ مِنهُم لَعَلِمَهُ الَّذینَ یَستَنبِطُونَهُ مِنهُم وَ لَو لا فَضلُ اللهِ عَلَیکُم وَ رَحمَتُهُ لاَتَّبَعتُمُ الشَّیطانَ إِلاّ قَلیلاً}؛(1)

و چون خبری از ایمنی به آنها برسد آن را بدون درنگ فاش می کنند در حالی که اگر در آن مسئله به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و اولی الامرشان رجوع می کردند، حقیقت امر را از آنان در می یافتند و اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود، جز عدة کمی همگی از شیطان پیروی می کردید.

در این آیه از فضل و رحمت الهی تعبیر به وجود مقدس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امیرالمؤمنین (علیه السلام) شده است:

ص: 116


1- . نساء / 83.

عن ابی الحسن (علیه السلام) فی قوله و لولا فضل الله علیکم و رحمته، قال (علیه السلام) الفضل: رسول الله و رحمته امیرالمؤمنین (علیه السلام) .(1)

بنابراین مراجعه به اولی الامر حتی در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز جایز است و این مطلب را علمای اهل سنت هم نقل کرده اند:

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) یا علی! أمرک امری و نهیک نهیی؛(2)

ای علی! امر تو همان امر من و نهی تو همان نهی من است.

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : یا علی انت وصیی و ابو ولدی و زوج ابنتی و خلیفتی علی امتی فی حیاتی و بعد موتی امرک امری و نهیک نهیی؛(3)

یا علی! تو وصی من و پدر فرزندان من و همسر دخترم هستی و جانشین من در امت من در حیات من و پس از حیات من هستی، امر تو امر من و نهی تو نهی من است.

5. آیه صادقین
اشاره

{یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقینَ}؛(4)

ای اهل ایمان! تقوای الهی را رعایت کنید و همیشه همراه با راستگویان و درستکاران باشید.

یکی دیگر از آیاتی که بر عصمت اهل بیت (علیهم السلام) دلالت می کند آیه صادقین است. در این آیة به

ص: 117


1- . البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 137.
2- . ینابیع المودهً، ج 1، باب هفتم.
3- . بحارالانوار، ج 42، ص 190.
4- . توبه / 119.

ظاهر کوتاه، سه موضوع مهم (ایمان، تقوی و صداقت) و دو امر الزامی مطرح می شود. امر به رعایت تقوی و خدا ترسی و امر به همراهی با صادقین.

زمان نزول آیه صادقین

آیه صادقین در اواخر سوره توبه واقع شده و طبق نظر مفسرین شیعه و سنی، آیات ابتدایی سوره توبه یا همان برائت که مربوط به ابلاغ پیام برائت است، در سال نهم هجری نازل شده است؛ ولی آیات پایانی سورة توبه از جمله (آیه صادقین) در سال دهم هجری یعنی اواخر عمر شریف پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) نازل شده است.(1)

بنابراین با توجه به زمان نزول «آیه صادقین» معنا و مفهوم آن نیز اهمیت مضاعفی پیدا می کند.

به راستی چرا خداوند متعال در لحظات پایانی عمر شریف رسول خویش حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) ، اهل ایمان را مورد خطاب قرار می دهد و آنان را امر به رعایت تقوا و خدا ترسی نموده و همراهی با صادقین را از ایشان می خواهد؟

صادقین چه کسانی هستند که بر اهل ایمان تبعیت و همراهی با ایشان واجب و لازم است؟ و چگونه آیه صادقین دلالت بر عصمت می کند؟

ص: 118


1- . بنابر نظر مفسران و مورخان شیعه و سنی این آیات برای لغو پیمان های مسلمانان با مشرکین نازل شد و در ابتدای امر، ابوبکر مأمور ابلاغ شد اما خداوند متعال به رسول خویش وحی فرمود که این آیات را از او پس گرفته و به دست با کفایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بدهد و ایشان مأمور ابلاغ برائت از مشرکین شدند. مراجعه کنید: تفاسیر شیعه و سنی ذیل آیات اول سورة برائت.
صادقین چه کسانی هستند؟

در این که منظور خداوند متعال از مصداق واقعی صادقین چیست نظرات مختلفی ارائه و مطرح شده است. برخی معتقدند صادقین همان مؤمنان معمولی می باشند و برخی صادقین را اهل تقوی می دانند، اما این دو نظریه به دلیل سیاق آیه مردود است؛ زیرا که اگر منظور از صادقین مؤمنان معمولی باشند، لازم بود خداوند متعال این گونه می فرمود: «کونوا من الصادقین» و اگر اهل تقوی باشند تحصیل حاصل است یعنی خداوند به اهل ایمان می فرماید: تقوای الهی را رعایت نموده و خودتان با خودتان همراه شوید.

اما تعبیر «مع الصادقین» دلالت بر آن می کند که «صدق» در این آیه مرتبة ویژه و خاصی است که لزوم همراهی با آنان خواسته شده است و این صدق ویژه و خاص در عموم اهل ایمان نیست بلکه در افراد خاصی وجود دارد.

ویژگی های صادقین در قرآن

خداوند متعال در قرآن برای «صدق» ویژگی ها و شرایطی را مطرح نموده است که شامل صدق در گفتار، کردار و پندار می باشد و فراتر از صدق ابتدایی و معمولی است. از نظر ما کسی که دروغ نگوید صادق است اما از نظر قرآن علاوه بر صدق لسانی، گفتارش نیز باید مطابق با واقع باشد و شخص به آن اعتقاد نیز داشته باشد. به عنوان مثال خداوند متعال دربارة منافقین می فرماید:

{إِذا جاءَکَ المُنافِقُونَ قالُوا نَشهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللهِ وَ اللهُ یَعلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللهُ یَشهَدُ إِنَّ المُنافِقینَ لَکاذِبُونَ}؛(1) هنگامی که منافقان نزد تو می آیند می گویند: ما شهادت می دهیم که به طور قطع و یقین تو رسول خدایی! خداوند می داند که تو رسول او هستی، اما خداوند شهادت می دهد که

ص: 119


1- . منافقون / 1.

منافقان دروغ می گویند و به گفته خود اعتقاد ندارند.

علاوه بر صداقت در گفتار، صداقت در افکار و اعتقادات هم باید باشد، یعنی افکار و اعتقادات شخص صادق باید مطابق با واقع باشد و در رفتار او نیز، باید این صداقت ظهور و بروز پیدا کند. یعنی اعمال او، نماز او، روزه او و... همگی مطابق با واقع و رضای حضرت حق باشد. به راستی چه کسی می تواند مدعی چنین صداقتی باشد؟

تنها در یکی از آیات قرآن ده ویژگی صادقین بیان شده است.

{لَیسَ البِرَّ أَن تُوَلُّوا وُجُوهَکُم قِبَلَ المَشرِقِ وَ المَغرِبِ وَ لکِنَّ البِرَّ مَن آمَنَ بِاللّهِ وَ الیَومِ الآخِرِ وَ المَلائِکَةِ وَ الکِتابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَی المالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی القُربی وَ الیَتامی وَ المَساکینَ وَ ابنَ السَّبیلِ وَ السّائِلینَ وَ فِی الرِّقابِ وَ أَقامَ الصَّلاةَ وَ آتَی الزَّکاةَ وَ المُوفُونَ بِعَهدِهِم إِذا عاهَدُوا وَ الصّابِرینَ فِی البَأساءِ وَ الضَّرّاءِ وَ حینَ البَأسِ أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ المُتَّقُونَ}؛(1) نیکی تنها به این نیست که هنگام نماز، روی خود را به سوی مشرق یا مغرب کنید بلکه نیکی و نیکوکار کسی است که به خدا و روز قیامت و فرشتگان الهی و کتب آسمانی و جمیع انبیاء الهی ایمان آورده و اموال خود را با همه علاقه و احتیاجی که به آن دارد به خویشاوندان و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان و درخواست کنندگان و بردگان انفاق می کند. نماز را بر پا می دارد و زکات

ص: 120


1- . بقره / 177.

را می پردازد و به عهد و پیمان خویش وفا می کنند و در برابر محرومیت ها، بیماری ها و هنگام جنگ و سختی ها استقامت به خرج می دهند. این افراد جزء صادقین هستند و اهل تقوی می باشند.

در این آیه زیبا صفاتی که برای صادقین بیان شده برخی مربوط به پندار و عقیده است مانند: 1. ایمان و اعتقاد به خدا. 2. ایمان و باور به روز قیامت 3. ایمان و باور به فرشتگان 4. ایمان واعتقاد به قرآن 5. ایمان و اعتقاد به بعثت انبیاء و برخی صفات مربوط به رفتار و عمل می باشد. مانند: 6. بخشش مال خود به اقوام و خویشان، یتیمان، مساکین، در راه ماندگان، درخواست کنندگان و بردگان. 7. اقامه نماز 8. پرداخت زکات 9. وفای به عهد و پیمان ها، 10. صبر و استقامت در محرومیت ها، بیماری ها، هنگام نبرد و سختی ها، که این موارد ده گانه علامت صادقین و متقین می باشد.(1)

در آیه ای دیگر برخی صفات صادقین مطرح می شود:

{إِنَّمَا المُؤمِنُونَ الَّذینَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَم یَرتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَموالِهِم وَ أَنفُسِهِم فی سَبیلِ اللهِ أُولئِکَ هُمُ الصّادِقُونَ}؛(2) مومنان واقعی تنها کسانی هستند که به خدا و رسول او ایمان آورده اند، سپس ایمان خود را با شک و تردید آلوده نساختند و با اموال و جان های خود در

ص: 121


1- . مرحوم فخر المحققین شیرازی، که از دوستان علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) بوده شرحی بر زیارت جامعه کبیره دارند که به زبان فارسی می باشد ایشان در تفسیر جمله: «اشهد انکم الائمة الراشدون... الصادقون» تفسیر و توضیح بسیار جامع و زیبایی در خصوص صادقین دارند که خواندنی است و علاقه مندان می توانند به آن مراجعه کنند.
2- . حجرات / 15.

راه خدا جهاد کردند، در حقیقت اینان صادقین هستند.

در این آیه نیز صفاتی از جمله: 1. ایمان به خدا 2. اعتقاد به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) 3. عدم شک و تردید در این ایمان 4. جهاد با مال در راه خدا و جهاد با نفس برای رضای خدا. نشانة صدق و صداقت عنوان شده است.

خداوند متعال در آیه ای دیگر دربارة حضرت مریم که به مقام صدق رسیده می فرماید:

{وَ مَریَمَ ابنَتَ عِمرانَ الَّتی أَحصَنَت فَرجَها فَنَفَخنا فیهِ مِن رُوحِنا وَ صَدَّقَت بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَت مِنَ القانِتینَ}؛(1)

همچنین مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت و ما از روح خود در آن دمیدیم. او کسی بود که کلمات پروردگار و کتاب های آسمانی او را تصدیق کرد و از مطیعان فرامین الهی بود.

و در آیه ای دیگر در خصوص حضرت عیسی بن مریم می فرماید: {وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ...}.(2)

چرا حضرت مریم صدیقه بود، به دلیل آن که کلمات پروردگار را تصدیق نمود. چه کلمات تکوینی و چه کلمات تشریعی. علامت صدق، باور، اقرار، اعتراف و عمل نمودن است، که منشأ همه آنها ایمان است.

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : الایمان اقرار باللسان و معرفة بالقلب و عمل بالارکان؛(3)

ایمان سه رکن اساسی دارد: اعتراف با زبان، اعتقاد با قلب، عمل با اعضاء و جوارح.

ص: 122


1- . تحریم / 12.
2- . مائده / 75.
3- . عیون الاخبار الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص 28.

هرچه ایمان انسان قوی تر باشد، باور او و یقین او قوی تر می شود و این باور به اعضاء و جوارح او نیز منتقل می شود. بنابراین صادقین کسانی هستند که تمام این ویژگی ها و صفات را نه در حد معمولی بلکه در حد کمال داشته باشند و این خود دلیل بر عصمت است، یعنی صادقین کسانی هستند که به مقام عصمت مطلق رسیده اند.

دلیل دیگر بر عصمت صادقین: فرمان خداوند متعال به اهل ایمان و تقوی مبنی بر همراهی نمودن با صادقین است. وقتی خداوند متعال امر به همراهی با «صادقین» را به صورت مطلق و بدون قید آورده است، لازم است آنها معصوم از هرگونه خطا و لغزش باشند. از طرف دیگر همراهی به دو صورت امکان دارد گاهی همراهی جسمی است که دو نفر در کنار هم، یا هم سفر می باشند و یکدیگر را همراهی می کنند؛ گاهی همراهی به معنای پیروی از یک شخص یا شخصیت است؛ یعنی از نظر اطاعت و موافقت، او را همراهی می کند این نوع همراهی حتی در صورتی که آن شخص یا شخصیت را ندیده باشد ممکن است؛ زیرا ممکن است یکی در شرق عالم و دیگری در غرب عالم باشد. اما در عقیده، فکر و برنامه عملی با یکدیگر همراه باشند.(1)

بنابراین مسلم است که منظور خداوند متعال از همراهی با صادقین نوع دوم می باشد که در همه زمان ها و مکان ها ممکن است. یعنی تبعیت و پیروی از سیره و راه و روش آنها. اکنون که ویژگی ها و صفات صادقین را شناختیم و مقام بالای ایشان و عصمت آنان را فهمیدیم باید به سراغ مصادیق آنها برویم و این بزگواران را شناسایی نموده سپس از راه و روش آنان پیروی نمائیم.

ص: 123


1- . جواهر الکلام فی معرفهً الامامهً و الامام، ج 2، ص 103.
مصداق صادقین در روایات

در کتب تفسیری که توسط علمای شیعه و سنی تالیف شده است در ذیل آیه صادقین روایات متعددی نقل شده که مصداق صادقین را مشخص نموده اند. به عنوان نمونه چند مورد را نقل می کنیم. همچنین در کتب روایی، نیز احادیث متعددی در خصوص معرفی شخصیت صادقین نقل شده است.(1)

حاکم حسکانی از علمای بزرگ اهل سنت روایتی را در ذیل آیه صادقین می آورد که مصداق واقعی صادقین را معرفی می کند:

عن ابن عباس فی هذه الآیة... و کونوا مع الصادقین قال: مع علی و اصحاب علی؛(2)

ابن عباس در تفسیر این آیه می گوید معنای همراهی با صادقین، همراهی با علی ابن ابیطالب (علیه السلام) و اصحاب اوست.

علامه گنجی شافعی از دیگر علمای عامه در کتاب «کفایهً الطالب»، سبط ابن جوزی در کتاب «تذکره» آلوسی در «روح المعانی»، سیوطی در کتاب «الدر المنثور» همگی ضمن نقل روایاتی، صادقین را امیرالمؤمنین و اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) معرفی می کنند.

ص: 124


1- . مرحوم سید هاشم بحرانی در کتاب شریف غایهً المرام و کفایهً الخصام، ص248، ده روایت از طریق شیعه و هفت روایت از طریق عامه نقل می کند که منظور از صادقین در این آیه، حضرات اهل بیت (علیهم السلام) هستند. مرحوم قاضی نورالله شوشتری در کتاب شریف احقاق الحق و ازهاق الباطل جلد سوم در آیه سی و سوم (آیه صادقین) روایات متعددی را از شیعه و سنی نقل می کند و مصداق صادقین را حضرات اهل بیت (علیهم السلام) معرفی می نماید.
2- . شواهد التنزیل، ج 1، ص 342.

روی ان النبی (صلی الله علیه و آله) سئل عن الصادقین هاهنا، فقال (صلی الله علیه و آله) هم علی و فاطمة و الحسن و الحسین و ذریتهم الطاهرون الی یوم القیامة؛(1) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مورد صادقین در این آیه سؤال شد. حضرت (صلی الله علیه و آله) فرمودند: صادقین علی و فاطمه و حسن و حسین و فرزندان پاک و مطهر ایشان (علیهم السلام) هستند تا روز قیامت.

قال علی (علیه السلام) : «انشدکم الله هل تعلمون ان الله جل اسمه انزل «یا ایها الذین آمنوا اتقوالله و کونوا مع الصادقین» فقال سلمان یا رسول الله اعامة ام خاصة. فقال رسول (صلی الله علیه و آله) اما المأمورون فعامة لان جماعة المؤمنین أمروا بذلک و اما الصادقون فخاصة علی ابن ابیطالب و اوصیائی من بعده الی یوم القیامة؟؛(2) حضرت علی (علیه السلام) در جریان جنگ صفین در میان سپاه خود چنین سخنرانی فرمودند: شما را به خدا قسم می دهم آیا می دانید که خداوند جل اسمه زمانی که آیه صادقین را نازل کرد، سلمان سؤال کرد یا رسول الله این آیه عام است یا خاص، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: به آنان که دستور داده شده عام هستند زیرا جمعیت مؤمنین به این دستور مأمور شده اند ولی صادقین مخصوص علی ابن ابیطالب (علیه السلام) و جانشینان بعد از اوست تا روز قیامت.

امام محمد باقر و اما جعفر صادق (علیهم السلام) می فرمایند:

ان الصادقین هاهنا هم الائمة الطاهرون من آل محمد اجمعین؛(3) منظور از

ص: 125


1- . البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 865.
2- . بحارالانوار، ج 33، ص 149.
3- . البرهان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 865.

صادقین در این آیه همگی امامان طاهر از آل محمد (صلی الله علیه و آله) هستند.

بنابراین تنها رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) که مفسر و مبین واقعی قرآن هستند می توانند مصادیق واقعی واژه های قرآن را بیان کنند و این روایت با ویژگی های صادقین در قرآن تطبیق می کند و هیچ کس جز وجود مقدس حضرات چهارده معصوم (علیهم السلام) نمی تواند مصداق صادقین به معنای واقعی باشد و به طور کلی مصداق معصوم، مصداق صادقین و مصداق اولی الامر مشخص نمی شود مگر با نص!

اعتراف صریح و انحراف عجیب

معنای صادقین و دلالت آن بر عصمت، آن قدر روشن است که حتی اشخاصی چون فخر رازی که لجاجت و دشمنی خاصی با اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) دارد چنین اعتراف می کند:

خداوند متعال امر کرده که با صادقین همراه باشیم پس چون همراهی با صادقین واجب است لازم است در هر زمانی صادقین وجود داشته باشند تا با ایشان همراهی کنیم و این مسئله دلالت می کند که صادقین همان اجماع امت اسلامی است که هرگز خطا و اشتباه نمی کنند.(1)

این که فخر رازی اعتراف می کند که در هر عصر و زمانی وجود صادقین لازم است تا با آنان همراهی شود و این صادقین، مصون از خطا و اشتباه و معصوم هستند کاملاً صحیح است اما در اینجا دشمنی و لجاجت او با وجود نقل روایات متواتر از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در خصوص تعیین مصداق صادقین مشخص می شود. زیرا او مصداق صادقین را امت اسلام می داند که مجموع آن ها مصون از خطا

ص: 126


1- . تفسیر الرازی، ج 16، ص 220.

و اشتباه هستند! در حالی که این سخن از فردی که ادعای علم می کند عجیب است یعنی اهل ایمان با خودشان همراه باشند. و البته بطلان این حرف کاملاً واضح و آشکار است که مجموع امت اسلام خطاء و اشتباه نمی کنند!! تاریخ شهادت می دهد که امت اسلام در موارد متعددی اشتباه کرده اند و راه خطا را بر صواب برگزیده اند. البته اگر در امت اسلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) یا امام معصوم (علیهم السلام) باشد این حرف کاملاً درست است، زیرا این امت هرگز راه خطا نمی رود و از نظر شیعه اجماعی حجت است که، معصوم (علیهم السلام) در آن ورود پیدا کند و قدرت اظهار نظر داشته و مبسوط الید باشد، در غیر این صورت اجماع هرگز حجت نیست و نخواهد بود. اما امت به خودی خود نه تنها مصون از خلاف نیست، بلکه موجب اختلاف و گمراهی است؛ زیرا اگر امت عصمت آفرین است، پس این همه تفسیر به رای در آیات قرآن، عدم وحدت در موضوع امامت، اختلاف خود اهل سنت در موضوعات و فروعات، تقسیم آنها به چهار فرقه کاملاً مقابل یکدیگر و هزاران مورد اختلاف دیگر نشانة چیست؟

6. آیه علم الکتاب
اشاره

{وَ یَقُولُ الَّذینَ کَفَرُوا لَستَ مُرسَلاً قُل کَفی بِاللهِ شَهیدًا بَینی وَ بَینَکُم وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ}؛(1)

ای پیامبر ما! کسانی که کافر شده اند می گویند تو رسول ما نیستی، تو نیز در جواب آنها بگو کافی است که خداوند بین من و شما شهادت به رسالت من دهد و نیز کسی که علم کتاب نزد اوست برای این شهادت کافی است.

ص: 127


1- . رعد / 43.
شهود و شهادت

یکی از مسائل و موضوعات مهمی که در محاکم قضایی و یا در بین عموم مردم نقش تعیین کننده ای دارد، مسئله شهود و شهادت است. به عنوان مثال شخصی که مدعی ملکیت مکان معین یا شی خاصی است باید برای اثبات ادعای خود، دلیل قانع کننده یا همان شاهدان قابل قبول را ارائه کند و هر چه موضوع از اهمیت بیشتری برخوردار باشد مدعی باید دلائلی قوی تر و شاهدان محکمه پسند که از اهمیت مضاعفی برخوردار هستند معرفی کند.

ادعای نبودت و امامت

ادعای نبوت و پیامبری از مسائل بسیار مهمی است که جوامع بشری در طول تاریخ همواره با آن سر و کار داشته و تأثیر فراوانی در سعادت یا شقاوت انسان ها و جوامع بشری داشته است، و به طور کلی یکی از دلائل انحراف بشر از گذشته تاکنون مدعیان دروغین هدایت انسان ها در لباس نبوت، امامت، یا رهبری و هدایت بوده اند. بدیهی است مدعی چنین مقام والایی لازم است برای اثبات ادعای خود دلائل قابل قبول برای مردم و حجت کافی در برابر محکمه عدل الهی در دنیا و آخرت داشته باشد.

شاهدان رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله)

شخصیت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) قبل از بعثت در میان امت خویش، شخصیتی والا و با عظمت و قابل قبول با صفاتی زیبا از امانت، صداقت، شجاعت صمیمیت و دلسوزی بوده و همگان به آن اعتراف داشتند. اما با این همه صفات روشن به ویژه صداقت و امانت، باز هم مشرکان و کافران پس از بعثت، منکر رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شده و با آن به مقابله برخاستند. خداوند متعال نیز از همان آغازین روزهای بعثت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) اقامه نمودن دلیل در برابر منکران رسالت را تعلیم می دهد و می فرماید: اگر کافران، منکر رسالت تو می شوند (و یقول الذین کفروا لست مرسلا) تو نیز برای اثبات رسالت خویش دو گواه و دلیل قوی به عنوان شاهد اقامه کن: 1. خداوند متعال 2. عالم به علم کتاب (قل کفی بالله شهیداً بینی و بینکم و من عنده

ص: 128

علم الکتاب).

نکات مهم آیه «علم الکتاب»

1. خداوند متعال که از نظرها غایب است چگونه بر رسالت حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) شهادت می دهد؟

2. عالم به علم کتاب چه کسی است و چه عظمتی دارد که خداوند متعال نام او را در کنار نام خود ذکر می کند و می تواند شاهد بر رسالت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) باشد؟

3. کتاب چیست و علم به این کتاب چه نوع علمی است و عالم به علم کتاب چه ویژگی ها و صفاتی را داراست؟

انواع شهادت خداوند متعال
الف) شهادت فعلی

خداوند متعال حکیم علی الاطلاق است و با حکمت خود برای هدایت انسان ها پیامبرانی را مبعوث می کند و رسول خود را با انواع معجزات یاری می کند تا انسان ها با یقین کامل و خاطر آسوده به او ایمان آورده و به سخنانش گوش فرا داده و به دستوراتش عمل نمایند.

نصرت و یاری خداوند متعال در سختی ها و گرفتاری ها و جنگ ها نیز نوعی شهادت فعلی است که باعث پیشرفت کار پیامبر و امت او خواهد شد

ص: 129

ب)شهادت قولی

تأیید پیامبر (صلی الله علیه و آله) از جانب خداوند متعال با نزول کتاب آسمانی نیز یکی از دلایل اثبات رسالت است. کتابی که معجزه خدا باشد؛ همانند قرآن که درباره آن می فرماید:

{أَفَلا یَتَدَبَّرُونَ القُرآنَ وَ لَو کانَ مِن عِندِ غَیرِ اللهِ لَوَجَدُوا فیهِ اختِلافًا کَثیرًا}؛(1)

آیا دربارة قرآن اندیشه نمی کنند تا برای آنان ثابت شود که اگر از جانب غیر خداوند بود در آن اختلاف فراوانی می یافتند.

خداوند متعال در قرآن به رسالت رسول خود (صلی الله علیه و آله) شهادت می دهد و ایشان را تأیید می کند.

{یس وَ القُرآنِ الحَکیمِ إِنَّکَ لَمِنَ المُرسَلینَ عَلی صِراطٍ مُستَقیمٍ}؛(2)

یا سید المرسلین. قسم به این قرآن حکیم که تو به طور قطع و یقیین از رسولان ما هستی و بر راهی راست و استوار قرار داری.

ضمن آن که نام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و رسالتشان در کتب آسمانی دیگر مانند: تورات و انجیل آمده که این نیز شهادت قولی است.

مدعیان دروغین

به شهادت تاریخ کسانی که مدعی دروغین نبوت یا امامت بوده اند در اندک زمانی رسوا شده و دروغ آن ها برای همگان روشن شده است؛ زیرا که هیچ تاییدی ازجانب خداوند متعال نداشتند. حتی

ص: 130


1- . نساء / 82.
2- . یس / 1-4.

یک مورد هم وجود ندارد که شخصی به دروغ ادعای نبوت یا امامت نموده باشد وخداوند متعال او را کمک و یاری نموده باشد. بلکه بالعکس به دفعات در زمان ها و مکان های مختلف او را رسوا ساخته است تا بندگانش گمراه ومنحرف نشوند و حجت برهمگان تمام شود. مانند مسیلمه کذاب که ادعای نبوت کرد و هرگاه مردم از او درخواست معجزه وکرامتی می کردند بیشتر رسوا می شد؛ به عنوان مثال یک مرتبه مردم، از او درخواست کردند تا برای چاه آب آنها دعا کند تا آبش بیشتر شود، او آب دهان خود را در چاه انداخت و همان مقدار آب اندکی هم که بود فروکش کرد و چاه به طور کامل خشک شد. در زمان دیگری دست خود رابر سر کسی که ریزش مو داشت کشید تا شفا یابد موهای سرش ریخت و طاس شد. افراد دیگری هم که مدعی رهبری و هدایت مردم بودند، بارها و بارها رسوا شدند و ادعای دروغین آن ها برای مردم روشن شد.

علم کتاب چیست و نزد چه کسی است؟

علم به کتاب دو مرتبه در قرآن تکرار شده است:

مرتبه اول: مربوط به داستان حضرت سلیمان است هنگامی که از اطرافیان خود خواست تخت بلقیس را نزد او حاضر کنند، وزیر مشاور او آصف ابن برخیا قبول می کند که در کمتر از چشم بر هم زدنی تخت بلقیس را نزد حضرت سلیمان نبی حاضر کند. خداوند متعال در این باره می فرماید:

ص: 131

{قالَ الَّذی عِندَهُ عِلمٌ مِنَ الکِتابِ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبلَ أَن یَرتَدَّ إِلَیکَ طَرفُکَ}؛(1)

آن کسی که مقداری از دانش و علم به کتاب را داشت به سلیمان گفت پیش از آن که چشم بر هم زنی آن را نزد تو خواهم آورد.

مرتبة دوم: در سورة رعد، صاحب علم کتاب در کنار خداوند متعال، شاهد رسالت خاتم الانبیاء محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) می شود. با این تفاوت که در مورد اول آصف ابن برخیا بخشی از علم کتاب را دارا بود زیرا قرآن در این باره می فرماید: «علم من الکتاب» و در این آیه صاحب «علم الکتاب» تمام دانش و علم کتاب را دارد نه قسمتی از آن را و لغت علم مستقیم به کتاب اضافه شده نه همراه با من تبعیضیه (علم الکتاب).

اما منظور از کتاب، کتابی غیر از قرآن است بلکه قرآن نیز بخشی از آن کتاب است. به دلیل این که در زمان حضرت سلیمان هنوز قرآن نازل نشده بود. بنابراین «الکتاب» همان لوح محفوظ الهی است که قرآن و همه کتاب های آسمانی که بیش از یکصد کتاب آسمانی هستند در آن جمع است. پس کسی که عالم به علوم این کتاب است، آن قدر عظمت دارد که خداوند متعال او را در کنار نام خود به عنوان شاهدان رسالت می آورد. اما به راستی «من عنده علم الکتاب» چه کسی است؟ در خصوص مصداق واقعی «من عنده علم الکتاب» نظرات مختلفی توسط اهل سنت بیان شده است که انسان را به تعجب و شگفتی می آورد و بر همگان روشن می سازد که دوری از مکتب وحی و مکتب اهل بیت (علیهم السلام) انسان را به کدام وادی می کشاند.

ص: 132


1- . نمل / 40.
نظریه مردود زمخشری

زمخشری از علمای معتزلی در کتاب خود می نویسد: «من عنده علم الکتاب» خداوند متعال است و تنها اوست که عالم به لوح محفوظ است.(1)

مرحوم علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) در ردّ نظریه زمخشری می نویسند:

اگر منظور از «من موصوله» خدای سبحان باشد، خلاف ظاهر عطف است. چرا که اولین شاهد خود خداوند است و دیگر معنا ندارد با واو عطف تکرار شود و این حقیقتی است که دانشمندان ادبیات عرب در مورد آن بحث کرده اند که عطف تفسیری نیاز به دلیل متقن دارد. گذشته از آن، بنابراین نظریه ذات و صفت خداوند متعال بر ذات خدا عطف می شود که این قبیح و غیر فصیح است.(2)

و این در حالی است که همه علمای اهل سنت از جمله فخر رازی این نظریه را رد می کنند.

علمای اهل کتاب

برخی دیگر از علمای اهل سنت در جهت انحراف اذهان پیروان خود از فضائل اهل بیت (علیهم السلام) ، مصداق «من عنده علم الکتاب» را علمای یهود و نصاری که عالم به تورات و انجیل هستند معرفی می کنند و «الکتاب» را همان تورات یا انجیل معنا می کنند. و در توجیه نظر خود می نویسند: چون در تورات و

ص: 133


1- . الکشاف عن حقائق التنزیل، ج 2، ص 536.
2- . المیزان، ج 11، ص 384.

انجیل نام رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمده بود، و آنها از این نام آگاه بوده اند می توانند شاهد رسالت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) باشند. این دسته برای اثبات نظر خود روایات مخدوش و غیر معتبری هم نقل می کنند و مصداق عالمان یهود را عبدالله ابن سلام معرفی می کنند.(1)

در رد این نظریه سخیف، می توان با دلائل فراوانی احتجاج نمود از جمله آن که سوره رعد در مکه نازل شده است و علمای یهود و نصاری مانند عبدالله ابن سلام در مدینه ایمان آورده اند، آن هم در اواخر عمر شریف رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ؛ بنابراین در زمان نزول آیه «علم الکتاب» هنوز امثال عبدالله ابن سلام مسلمان نشده بودند.

برخی علمای اهل سنت مانند کلبی و مقاتل می گویند: سوره رعد مکی است اما آخرین آیه آن «آیه علم الکتاب» مدنی است و با این حرف ضعیف و غیر مستند قصد اثبات شان نزول این آیه را برای عبدالله ابن سلام دارند. البته اینها در این خصوص روایتی نقل نمی کنند بلکه تنها نظر شخصی خود را ارائه می کنند که این همان تفسیر به رأی است.(2)

در جواب نظریه این دو شخص می توان به سخن مفسرین استناد کرد که بر اساس دیدگاه آنها بین سوره های مکی و مدنی تفاوت هایی وجود دارد، از آن جمله که سوره های مکی مباحث اعتقادی را مطرح می کنند. و از مباحث اعتقادی، اثبات رسالت رسول خداست. زیرا زمان بعثت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در مکه بوده است ولی سوره های مدنی بیشتر مباحث اخلاقی و فقهی را مطرح می کند زیرا استقرار اسلام در مدینه بوده و مسائل و احکام در آن جا نازل شده است و روشن است که آیه «علم الکتاب» از مباحث اعتقادی است نه اخلاقی و فقهی؛ پس در مکه نازل شده است، این در حالی است که در ردّ

ص: 134


1- . مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج19، ص57؛ تفسیر فخر رازی، ج 4، ص 331؛ انوار التنزیل بیضاوی، ج 2، ص 211.
2- . تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 5، ص 86؛ مجمع البیان، ج 6، ص 419.

نظر این گروه استنادات فراوان دیگری هم وجود دارد از جمله، سخن سعید ابن جبیر است که می گوید:

چگونه آیه «علم الکتاب» در شأن عبدالله ابن سلام نازل شده در حالی که تمام سوره رعد از ابتدا تا انتها مکی است.(1)

و نیز گذشت که چون «علم» به «الکتاب» اضافه شده است مَن عنده، عالم به کل کتاب معنا می دهد. یعنی عالم به ظاهر و باطن کتاب، ناسخ و منسوخ، تفسیر و تأویل، عالم به مطلق و مقید و عام و خاص کتاب. آیا برای عبدالله بن سلام چنین علمی حتی برای تورات هم ثابت شده تا چه رسد برای قرآن یا لوح محفوظ؟! ضمن آن که شهادت در اصول دین باید یقین آور و علم آور باشد و برای اثبات نبوت باید دلیل یقینی و قطعی اقامه نمود نه دلیل مشکوک. عبدالله ابن سلام که خودش نیز مشکوک است به دلیل آن که بعد از حضرت موسی به پیامبر بعدی یعنی حضرت عیسی (علیه السلام) ایمان نیاورده و هم چنان یهودی باقی مانده است، چگونه می تواند شهادت قطعی و یقین آور به رسالت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) بدهد و آیا چنین شهادت مشکوکی از چنین شخص مشکوکی می تواند علم آور و یقیین آور باشد؟

گذشته از آن عبدالله ابن سلام و هزاران نفر مانند او چه مقام و موقعیتی می توانند داشته باشند، که نامشان در کنار نام «الله جل جلاله» به عنوان شاهدان رسالت خاتم الانبیاء محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) آورده شود؟

ص: 135


1- . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 6، ص 48.

و نیز هنگامی که: وقتی قطره ای از علم کتاب نزد آصف ابن برخیا بوده (علم من الکتاب) و توانسته در چشم بر هم زدنی تخت بلقیس را نزد حضرت سلمیان حاضر کند، آیا به راستی امثال عبدالله ابن سلام می توانند عالم به کل کتاب باشند؟! چنین عظمتی نه برای او ثابت شده و نه تاریخ به آن شهادت داده است. در نتیجه هم از نظر عقل و هم از نظر نقل نمی توان مصداق «من عنده علم الکتاب» را عالمان به تورات و انجیل دانست.

مراجعه به مفسران واقعی قرآن

برای فهم قرآن و مصادیق واقعی آیات آن چاره ای نیست جز آن که به مفسران واقعی قرآن مراجعه نمائیم. یعنی همان اشخاصی که قرآن بر آنان نازل شده و خداوند متعال وظیفه تفسیر و تبیین آیات را به آنان واگذار کرده نه به دیگران و در این باره می فرماید:

{وَ أَنزَلنا إِلَیکَ الذِّکرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیهِم وَ لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرُونَ}؛(1)

ما این قرآن را بر تو نازل کردیم، تا برای مردم آن چه را بر ایشان نازل شده تبیین کنی و روشن سازی تا شاید اندیشه کنند.

و در آیه ای دیگر می فرماید:

{وَ ما أَنزَلنا عَلَیکَ الکِتابَ إِلّا لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اختَلَفُوا فیهِ}؛(2)

و ما این قرآن را بر تو نازل نکردیم مگر به این دلیل که آن چه را مردم درباره آن اختلاف دارند برایشان روشن کنی.

ص: 136


1- . نحل / 44.
2- . نحل 64.

بنابراین وظیفه اصلی تبیین آیات الهی ومواردی که مردم درباره آن اختلاف دارند بر عهده رسول خدا (صلی الله علیه و آله) واهل بیت ایشان (علیهم السلام) است نه امثال حسن بصری، مجاهد، قتاده، عکرمه یا حتی ابن عباس وامثال ذلک.(1)

به همین دلیل در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یا اهل بیت (علیهم السلام) ، اگر برای اصحاب ویاران آن بزرگواران وحتی دیگران در مصادیق این آیات شک و تردید ایجاد می شد، یا سؤال برای ایشان پیش می آمد، سراغ اهل بیت (علیهم السلام) رفته و از ایشان جویا می شدند.

ابی سعید خدری از اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود که مورد پذیرش اهل سنت نیز می باشد. او در روایتی نقل می کند.

سألت رسول الله (صلی الله علیه و آله) عن قول الله جل ثناءه قال الذی عنده علم من الکتاب قال ذاک وصی اخی سلیمان ابن داوود فقلت له یا رسول الله فقول الله عزوجل و من عنده علم الکتاب؟ قال (صلی الله علیه و آله) ذاک اخی علی ابن ابیطالب (علیه السلام) ؛(2) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره این آیه «قال الذی عنده علم من الکتاب» سؤال کردم چه کسی است؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: او وصی برادرم سلیمان ابن داوود است. پس درباره این آیه «و من عنده علم الکتاب» سؤال کردم که این شخص چه کسی است؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:

ص: 137


1- . مرحوم ملامحسن فیض کاشانی (رحمه الله علیه) درخلاصه تفسیر صافی (مقدمه دوم) می نویسند: تمام علوم قرآن نزد اهل بیت (علیهم السلام) است و افردی مانند قتاده و امثال او حق تفسیر و بیان قرآن را ندارند و در این زمینه روایات متعددی را نقل می کند (تفسیر صافی، ج1، ص19) بنابراین حتی ابن عباس هم اگر تفسیر آیه ای را از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله) یا امیرالمومنین (علیه السلام) نقل کند قابل قبول است و در غیر این صورت حجت نمی باشد.
2- . بحارالانوار، ج 35، ص 429.

این شخص برادرم علی ابن ابی طالب (علیهم السلام) است.

عن یحیی الحلبی عن بعض اصحابنا قال: کنت مع ابی جعفر (علیهم السلام) فی المسجد اُحدثه اذمرّ بعض ولد عبدالله ابن سلام و قلت جعلت فداک هذا ابن الذی یقول الناس «عنده علم الکتاب»؟ قال (علیه السلام) لا انما ذلک علی (علیه السلام) ...؛(1)

برخی اصحاب امام باقر (علیه السلام) در مسجد با آن حضرت سخن می گفتند که یکی از فرزندان عبدالله ابن سلام وارد شد. خدمت حضرت (علیه السلام) عرض شد: فدای شما شوم این شخص فرزند همان کسی است (عبدالله ابن سلام) که اهل سنت دربارة او می گویند: علم کتاب نزد اوست! حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند: خیر چنین نیست بلکه آن شخص حضرت علی (علیه السلام) است.

برید ابن معاویه عن الصادق (علیه السلام) فی قوله من عنده علم الکتاب قال ایانا عنی و علی اولنا وأفضلنا و خیرنا بعد النبی (صلی الله علیه و آله) ؛(2)

برید ابن معاویه از امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه «علم الکتاب» سؤال کرده آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: خداوند متعال از «و من عنده علم الکتاب» ما اهل بیت (علیهم السلام) را قصد کرده و حضرت علی (علیه السلام) اولین ما و برترین و بهترین ما بعد از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) برتر از انبیاء اولوالعزم

عن عبدالله ابن ولید قال ابوعبدالله (علیه السلام) : «ما یقول الناس فی اولی العزم و صاحبکم

ص: 138


1- . بصائر الدرجات، ج 1، ص 214.
2- . بحارالانوار، ج 23، ص 191.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) ؟ قال فقلت ما یقدمون علی اولی العزم احداً فقال ابو عبدالله (علیه السلام) ان الله تبارک و تعالی قال لموسی» {وَ کَتَبنا لَهُ فِی الأَلواحِ مِن کُلِّ شَیءٍ مَوعِظَةً}(1) و لم یقل کل شی موعظة و قال لعیسی {وَلأُبَیِّنَ لَکُم بَعضَ الَّذی تَختَلِفُونَ فیهِ}(2) و لم یقل کل شی و قال لصاحبکم امیرالمؤمنین (علیه السلام) {قُل کَفی بِاللهِ شَهیدًا بَینی وَ بَینَکُم وَ مَن عِندَهُ عِلمُ الکِتابِ}(3) و قال الله عزوجل {وَ لا رَطبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاّ فی کِتابٍ مُبینٍ}(4) و علم هذا الکتاب عنده؛(5) عبدالله ابن ولید نقل می کند که امام صادق (علیه السلام)

به من فرمودند:(6) دربارة پیامبران اولوالعزم و امام شما امیرالمؤمنین (علیه السلام)

چه می گویند؟ عرض کردم: آن ها می گویند هیچ کس در رتبه و فضیلت بر پیامبران اولوالعزم تقدم ندارد! امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خداوند متعال دربارة حضرت موسی (علیه السلام)

در قرآن می فرماید: «برای او در الواح تورات از هر موضوعی پندی نوشتیم» ولی نفرمود: «برای همه چیز» (من کل شی لا کل شی) و دربارة حضرت عیسی (علیه السلام)

فرموده است. «آمده ام تا برخی از آن چه را که در آن اختلاف دارید برای شما روشن کنم. اما نفرمود: همه آن چه را که اختلاف دارید. اما در مورد امام شما امیرالمومنین (علیه السلام)

فرموده: {و من عنده علم الکتاب}؛ «یعنی علم همه کتاب نزد اوست» و نیز خداوند عزوجل فرموده است. هیچ تر و خشکی نیست مگر آن که در کتاب مبین آمده است «کتاب مبین امیرالمؤمنین (علیه السلام)

است» و علم چنین

ص: 139


1- . اعراف / 145.
2- . زخرف / 63.
3- . رعد / 43.
4- . انعام / 59.
5- . احتجاج طبرسی، ج 2، ص 375.
6- . منظور از «الناس» در این روایت مانند بسیاری دیگر از روایات «اهل سنت» می باشد.

کتابی نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. (پس چه کسی بالاتر است؟ انبیاء اولوالعزم یا امیرالمؤمنین (علیه السلام) )

در این روایت زیبا امام صادق (علیه السلام) با استناد بر آیات قرآن برتری و فضیلت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را بر انبیاء اولوالعزم ثابت می کنند تا دیگران نتوانند هیچ گونه شبهه و خدشه ای بر آن وارد کنند.

علم آصف در برابر علم امیرالمؤمنین (علیه السلام)

سئل عن الصادق (علیه السلام) عن «الذی عنده علم من الکتاب» أعلم - أم الذی «عنده علم الکتاب» فقال ما کان علم الذی عنده علم من الکتاب عند الذی عنده علم الکتاب إلا بقدر ما تأخذ البعوضة بجناحها من ماء البحر، فقال أمیرالمؤمنین (علیه السلام) ألا إن العلم الذی هبط به آدم من السماء إلی الأرض و جمیع ما فضلت به النبیون إلی خاتم النبیین (صلی الله علیه و آله) فی عترة خاتم النبیین (صلی الله علیه و آله) ؛(1) از امام صادق (علیه السلام) سؤال شد: کسی که قطرهای از علم کتاب را داشته عالم تر بوده یا کسی که علم کل کتاب را داشته است؟(2) حضرت امام صادق (علیه السلام)

فرمودند: علمی که آصف ابن برخیا داشته «عنده علم من الکتاب» نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) «عنده علم الکتاب» همانند ذره ای آب است که یک پشه با بال کوچک خود از اقیانوس گرفته باشد و همچنین امیرالمؤمنین (علیه السلام) در این باره فرمودند: آن علمی که حضرت آدم (علیه السلام) با آن از آسمان به زمین آمد و تمام علومی که انبیاء الهی به آن بر دیگران برتری داده شدند تا زمان خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) نزد اهل بیت

ص: 140


1- . تفسیر القمی، ج 1، ص 367.
2- . از نحوه سؤال معلوم میشود که سؤال کننده نه تنها هیچ معرفتی به اهل بیت (علیهم السلام) نداشته بلکه بدیهی ترین نکات ادبی قرآن را هم نمی دانسته و فرق «من الکتاب» و «الکتاب» را هم تشخیص نمی داده است.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است.

دلالت آیه «علم الکتاب» بر عصمت

آیه «علم الکتاب» عظمت و فضیلت فوق العاده ای را برای امیرالمؤمنین (علیه السلام) ثابت می کند و آن، قرین شدن با خداوند متعال در شهادت بر اثبات رسالت خاتم النبیین (صلی الله علیه و آله) است. و این شهادت در عرض شهات خداوند متعال است نه در طول آن، یعنی «با واو عطف» آمده نه با «ثم» زیرا اگر خداوند می فرمود «ثم عنده علم الکتاب» این شهادت در طول شهادت خدای منان بود اما چون فرموده: «و من عنده علم الکتاب» در عرض شهادت خداوند بوده و در کنار او قرار می گیرد. یعنی فرق در شهادت دادن نیست؛ من شهادت می دهم، علی (علیه السلام) هم شهادت می دهد و همین امر دلیل بر عصمت و طهارت مطلق و بی نظیر امیرالمومنین (علیه السلام) است؛ زیرا غیر معصوم هرگز نمی تواند در کنار خداوند متعال و در عرض او به عنوان شاهد قرار گیرد و این مطلب را آیات دیگر هم ثابت می کند مانند:

{شَهِدَ اللهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلّا هُوَ وَ المَلائِکَةُ وَ أُولُوا العِلمِ قائِمًا بِالقِسطِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ العَزیزُ الحَکیمُ}؛(1)

خدا و فرشتگان الهی و صاحبان علم شهادت می دهند که معبودی جز او نیست و اوست که همواره به عدل قیام می کند. معبودی جز او که توانا و حکیم است وجود ندارد.

در این آیه نیز شهادت خداوند متعال و ملائکه الهی و صاحبان علم که طبق روایات امیرالمؤمنین (علیه السلام) و امامان معصوم (علیهم السلام) هستند.(2) در کنار هم و در عرض هم قرار گرفته اند که همه آنها نیز معصوم از هر نوع خطا و اشتباه هستند.

ص: 141


1- . آل عمران / 18.
2- . تفسیر العیاشی، ج 1، ص 166.

نکته: دیگر: کسی که عالم به کل کتاب، عالم به لوح محفوظ، عالم به قرآن و جمیع کتب آسمانی است نه تنها معصوم بلکه در عصمت بی نظیر است. این در حالی است که پیامبران اولوالعزم، هر کدام عالم به برخی علوم و دانای به بعضی از اسماء اعظم الهی بودند، اما وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) عالم به جمیع علوم و گنجینه تمام اسماء اعظم الهی است، در نتیجه صاحب عصمت مطلقه و بی نظیر است.

مرحوم آیت الله بهبهانی (رحمه الله علیه) در شرح و تفسیر آیه «علم الکتاب» می نویسند:

کسی که خداوند متعال به او علم به کل کتاب را داده در حقیقت جمیع فضائل و کمالات و درجات را اعطا نموده است، به گونه ای که فوق آنها هیچ در جه و مرتبه ای متصور نخواهد بود و یکی از آن فضائل و مناقب، عصمت و طهارت است و تمام این فضیلت ها از همین آیه «علم الکتاب» استخراج و استنباط می شود.(1)

7. آیه اهل ذکر
اشاره

{فَسئَلُوا أَهلَ الذِّکرِ إِن کُنتُم لا تَعلَمُونَ}؛(2)

آن چه را نمی دانید از اهل ذکر سؤال کنید.

یکی دیگر از آیاتی که بر عصمت اهل بیت (علیهم السلام) دلالت می کند، آیه «ذکر» است. در این آیه امر به سؤال از اهل ذکر شده است. وقتی خداوند متعال امر به سؤال نمودن از اهل ذکر می کند، به معنای قبول جواب از اهل ذکر و وجوب عمل به آن است. و همین وجوب عمل به آن، دلیل به عصمت اهل ذکر

ص: 142


1- . مصباح الهدایه فی اثبات الولایهً، ص 60
2- . نحل / 42؛ انبیاء / 7.

است. چرا که اگر اهل ذکر خطا کنند یا فراموشی و سهو در پاسخ آنها وجود داشته باشد، عمل کردن به آن نیز جایز نیست. در نتیجه امر پروردگار به سؤال کردن از ایشان و وجوب عمل به آن لغو خواهد بود و کار لغو از حکیم محال است.

اهل ذکر چه کسانی هستند؟

زراره می گوید: از امام محمد باقر (علیه السلام) در مورد «اهل ذکر» سؤال کردم که آنها چه کسانی هستند؟

قال محمد الباقر (علیه السلام) : نحن قلت فمن المأمورون بالمسألة؟ قال (علیه السلام) : انتم!؛(1) امام باقر (علیه السلام) فرمودند: اهل ذکر ما هستیم. عرض کردم پس چه کسانی مأمور به سؤال کردن هستند؟ حضرت فرمودند: به شما امر شده که از ما سؤال کنید.

عن ابی عبدالله (علیه السلام) فی قول الله عزوجل: {فَسئَلُوا أَهلَ الذِّکرِ إِن کُنتُم لا تَعلَمُونَ} قال (علیه السلام) هم آل محمد فعلی الناس أن یسألوهم و لیس علیهم أن یجیبوا ذلک إلیهم إن شاءوا أجابوا و إن شاءوا لم یجیبوا؛(2) از امام صادق (علیه السلام) در مورد آیه «ذکر» فرمودند: اهل ذکر سؤال کردند، آن حضرت (علیه السلام) آل محمد (صلی الله علیه و آله) هستند. پس بر مردم واجب است که از ایشان سؤال کنند اما بر آنان واجب نیست که جواب هر مسئله ای را بدهند و اختیار جواب دادن بر عهده ایشان است اگر بخواهند و صلاح بدانند جواب می دهند و اگر نخواهند جواب نمی دهند.(3)

ص: 143


1- . بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله) ، ج 1، ص39.
2- . همان.
3- . امامان معصوم (علیهم السلام) همواره به ظرفیت افراد سؤال کننده می نگرند و طبق ظرفیت ایشان جواب می دهند. اما اگر بدانند که جواب مسئله ای، سؤال کننده را دچار مشکل می کند، از جواب دادن خودداری می کنند. مانند مواردی که ائمه اطهار (علیهم السلام) به این آیه قرآن استناد می فرمودند: {یا ایها الذین آمنوا لاتسئلوا عن اشیاء ان تبدلکم تسئوکم}؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید از مواردی سؤال نکنید که اگر جواب آن برای شما روشن شود. ناراحت می شوید» (البرهان فی تفسیر القرآن، ج3، ص428).
استناد امام رضا (علیه السلام) به آیه ذکر

امام رئوف حضرت علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) در بیان فضائل عترت طاهره، در مجلس مأمون و در مقابل علمای اهل سنت با استناد به «آیه ذکر» فرمودند:

آن اهل ذکری که خداوند متعال در قرآن فرموده از ایشان سؤال کنید، ما اهل بیت (علیهم السلام) هستیم. از ما سؤال کنید اگر نمی دانید.

در این هنگام علمای اهل سنت گفتند. بلکه «اهل ذکر»، یهود و نصاری هستند نه شما! امام رضا (علیه السلام) فرمودند: سبحان الله! آیا چنین سخنی جایز است. اگر «اهل ذکر» علمای یهود و نصاری باشند و مأمور به سؤال از آنان باشیم، در این هنگام آنها ما را به دین خود دعوت خواهند کرد و می گویند دین آنها بهتر از دین اسلام است؟!

در این هنگام مأمون گفت: آیا دلیلی بر خلاف نظر اینان دارید؟

امام رضا (علیه السلام) فرمودند: آری منظور از «ذکر» رسول الله (صلی الله علیه و آله) است و ما نیز اهل او هستیم. آن گاه حضرت رضا (علیه السلام) به آیه قرآن استناد فرمودند:

الذکر رسول الله (صلی الله علیه و آله) و نحن اهله و ذلک بین فی کتاب الله عزوجل حیث یقول فی سورة طلاق: فاتقوالله یا اولی الالباب الذین آمنوا قد انزل الله الیکم ذکراً رسولاً یتلوا علیکم

ص: 144

آیات الله مبینات فالذکر رسول الله (صلی الله علیه و آله) و نحن اهله.(1)

و خداوند متعال در قرآن سوره طلاق، آیات 10و11 می فرماید:

پس ای خردمندان با ایمان از خدا بترسید که خداوند برای شما وسیلة تذکری نازل کرد و آن پیامبری است که آیات روشن خدا را برای شما می خواند.

پس ذکر در این آیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و ما اهل ذکر هستیم.

دلائل عصمت

نکته مهمی که در آیات فضائل اهل بیت (علیهم السلام) وجود دارد این است که از تمام آیاتی که پیرامون اهل بیت (علیهم السلام) نازل شده - که صدها آیه قرآنی را شامل می شود - می توان علاوه بر عصمت، دیگر فضائل و صفات اهل بیت (علیهم السلام) مانند: ولایت، علم و... را استنباط و استخراج نمود. هر آیه ای که درباره علم اهل بیت (علیهم السلام) است، بر عصمت نیز دلالت می کند؛ زیرا ریشه و منشا عصمت، علم است و نتیجه هر دو، ولایت تکوینی و تشریعی است. پس ما یک دلیل یا دو دلیل نداریم بلکه دلائل متعددی از آیات قرآنی می توانیم استخراج کنیم و اگر در این قسمت بحث از عصمت، تنها به هفت آیه قرآنی اکتفا کردیم به قدر اقتضاء و تناسب است که در غیر این صورت بحث بسیار وسیع، دامنه دار و مفصل خواهد شد. پس هر آیه ای که در شأن اهل بیت (علیهم السلام) نازل شده علاوه بر فضیلت های فوق العاده ای که ثابت می کند، افضلیت، اعلمیت، امامت، ولایت، عصمت، طهارت و... را نیز به دنبال خود می آورد. و همان گونه که از یک آیه فضیلت مانند: آیه ولایت، آیه اکمال، آیه تبلیغ و... می توان تمام ویژگی ها و صفات اهل

ص: 145


1- . بحارالانوار، ج 23، ص 179.

بیت (علیهم السلام) را ثابت کرد، از تک تک احادیثی که در شأن و فضیلت اهل بیت (علیهم السلام) نقل شده اند مانند: حدیث ثقلین، حدیث کساء، حدیث منزلت و... نیز می توان تمام ویژگی های و صفات اهل بیت (علیهم السلام) را استنباط و استخراج نمود.

ص: 146

فصل دوم: عصمت در احادیث و روایات

اشاره

گذشته از آیات متعدد و فراوانی که از جانب خداوند متعال در فضیلت چهارده معصوم (علیهم السلام) نازل شده و با صراحت و روشنی گویای عصمت اهل بیت (علیهم السلام) هستند، احادیث و روایات فراوانی که از لسان قرآن ناطق که همان لسان وحی الهی است(1) صادر شده بر عصمت و طهارت مطلق و بی نظیر اهل بیت (علیهم السلام) دلالت می کند.

روایات مربوط به عصمت

دسته اول: روایاتی که منطوق آنها به عصمت اشاره می کند، یعنی به صورت مستقیم بحث عصمت اهل بیت (علیهم السلام) را مطرح می کند. (دلالت مطابقی)

دسته دوم: روایاتی که موضوع عصمت از مفهوم آنها استنباط و استخراج می شود. (دلالت التزامی)

بررسی سند روایات باب عصمت

یکی از نکات مهمی که قبل از ورود به بحث روایی عصمت لازم است بیان شود، مسئله عدم نیاز به مباحث رجالی و سندی است. روایات باب عصمت به دلیل آن که مطابق آیات قرآنی هستند و از طرفی متواتر به تواتر لفظی و معنوی بلکه فوق تواتر هستند و هیچ گونه تعارض و تناقضی بین آنها وجود ندارد، هیچ نیازی به بحث سندی و رجالی ندارد که ما بررسی کنیم ببینیم کدام روایت از نظر سند ضعیف، حسن و یا موثق است؛ زیرا معمولا مباحث رجالی و سندی در جایی مطرح می شود که روایات مخالف آیات قرآن؛ یا در تعارض و تناقض با روایات دیگر باشند. در حالی که وقتی این روایات را در کنار ادعیه و زیارات دیگر مورد بررسی قرار می دهیم، چیزی جز عصمت و طهارت مطلق از آن استنباط نمی شود؛ اما اگر روایاتی مخالف عصمت اهل بیت (علیهم السلام) مشاهده شود که معمولاً در کتب اهل سنت وارد شده، نیاز به بررسی سندی و رجالی داریم. به دلیل آن که مخالف با آیات قرآن و اصل

ص: 147


1- . {وَما یَنطِقُ عَنِ الهَوی ان هُوَ إِلاّ وَحیٌ یُوحی}؛ (نجم / 3و4) از روی هوای نفس سخن نمی گوید بلکه آن چه می گوید وحی الهی است.

دین و در تعارض و تناقض با روایات دیگر است. بلکه بالاتر از آن، روایات مخالف هیچ نیازی به بررسی سندی ندارد و از باب «فاضربوه علی الجدار»(1) از همان ابتدا متروک و معدوم خواهد شد.

روایات دسته اول: دلالت مطابقی عصمت

اشاره

روایات فراوانی از لسان شریف رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) صادر شده که متن و ظاهر آنها مطابق بحث عصمت است. برخی از این روایات عبارتند از:

1. عصمت خمسه طیبه (علیهم السلام)

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : منا خمسة معصومون: قیل یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) من هم؟ قال (صلی الله علیه و آله) : انا و علی و فاطمة و الحسن و الحسین (علیهم السلام) ؛(2)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: از خاندان ما پنج نفر هستند که معصوم هستند. سؤال شد یا رسول الله آنها چه کسانی هستند؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: من و علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) .

ص: 148


1- . اشاره است به روایاتی که فرمودند احادیث ما را بر کتاب خدا و سنت نبوی عرضه کنید اگر مخالف بود رها کنید. رجوع کنید: بحارالانوار، ج5، ص80؛ وسائل الشیعه، ج27، ص114.
2- . تفسیر فرات کوفی، ص339.
2. عصمت چهارده معصوم (علیهم السلام)

عن اصبغ ابن نباته عن عبدالله بن عباس قال سمعت رسول الله (صلی الله علیه و آله) یقول: انا و علی و الحسن و الحسین و تسعة من ولد الحسین (علیهم السلام) مطهرون معصومون؛(1)

اصبغ ابن نباته از عبدالله ابن عباس نقل می کند که گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمودند: من و علی و حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین (علیهم السلام) از هر نوع آلودگی پاک و معصوم هستیم.

3. اعتراف علمای اهل سنت

جلال الدین سیوطی و قندوزی حنفی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل کرده اند:

فانا و اهل بیتی مطهرون من الذنوب؛(2)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: من و اهل بیت من از هر نوع گناه و آلودگی پاک و مطهر هستیم.

4. عصمت امامان معصوم (علیهم السلام)
اشاره

عن سلمان الفارسی (علیهما السلام) قال: دخلت علی رسول الله (صلی الله علیه و آله) و عنده الحسن و الحسین (علیهما السلام) یتغدیان و النبی (صلی الله علیه و آله) یضع اللقمة تارة فی فم الحسن (علیه السلام) و تارة فی فم الحسین (علیه السلام) فلما فرغ من الطعام أخذ رسول الله (صلی الله علیه و آله) الحسن (علیه السلام) علی عاتقه و الحسین (علیه السلام) علی فخذه ثم قال (صلی الله علیه و آله) یا سلمان أتحبهم؟ قلت یا رسول الله کیف لا أحبهم و مکانهم منک مکانهم قال (صلی الله علیه و آله) یا سلمان من أحبهم فقد أحبنی و من أحبنی فقد أحب الله ثم وضع یده علی کتف الحسین (علیه السلام) فقال إنه الامام ابن

ص: 149


1- . عبون الاخبار الرضا (علیه السلام) ، ج1، ص 64؛ این روایت در ینابیع المودهً، ج 3، ص 291 از منابع اهل سنت نیز آمده است.
2- . الدر المنثور، ج 5، ص 199؛ و ینابیع المودهً، ج1، ص 59.

الامام تسعة من صلبه أئمة أبرار أمناء معصومون و التاسع قائمهم؛(1) سلمان فارسی می گوید: روزی به خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مشرف شدم در حالی که حسن و حسین (علیهم السلام) نزد ایشان بودند و از دستان مبارک رسول خدا (صلی الله علیه و آله) صبحانه می خوردند. گاهی اوقات رسول الله (صلی الله علیه و آله) لقمه را در دهان مبارک امام حسن (علیه السلام) و گاهی اوقات در دهان مبارک امام حسین (علیه السلام) می گذاشتند. زمانی که از غذا خوردن فارغ شدند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حسن (علیه السلام) را به دوش مبارک و حسین (علیه السلام) را بر روی پای مبارکشان گذاشتند. سپس به من فرمودند: ای سلمان آیا آنها را دوست داری؟ عرض کردم یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) چگونه آنها را دوست نداشته باشم در حالی که جایگاه آنها همان جایگاه شماست. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای سلمان هر کس که آنها را دوست بدارد مرا دوست داشته است و هر کس که مرا دوست بدارد خداوند متعال را دوست داشته است. سپس دست خود را بر بازوی حسین (علیه السلام) گذاشته و فرمودند: او امام فرزند امام است و نه نفر از فرزندان او امامان نیکوکار و امین و معصوم هستند که نهمین آنها حضرت قائم (عجل الله تعالی فرجه) است.

لزوم عصمت ائمه اثنی عشری

عن موسی بن جعفر عن أبیه جعفر بن محمد عن أبیه محمد بن علی عن أبیه علی بن الحسین (علیهم السلام) قال الامام منا لا یکون الا معصوما و لیست العصمة فی ظاهر الخلقة فیعرف بها، ولذلک لا یکون الا منصوصا، فقیل له یابن رسول الله فما معنی المعصوم؟ فقال هو معتصم بحبل الله، وحبل الله هو القرآن لا یفترقان إلی یوم القیامة، والامام یهدی إلی

ص: 150


1- . کفایهً الاثر فی النص علی الائمهً الاثنی عشر، ص 45.

القرآن، والقرآن یهدی إلی الامام، وذلک قول الله عز وجل: {إِنَّ هذَا القُرآنَ یَهدی لِلَّتی هِیَ أَقوَمُ}؛(1) امام موسی ابن جعفر (علیهم السلام) از پدرش جعفر ابن محمد الصادق (علیه السلام) از پدرش محمد ابن علی الباقر (علیهم السلام) از پدرش علی ابن الحسین السجاد (علیهم السلام) نقل فرموده اند که آن حضرت فرمودند: هیچ یک از ما به مقام امامت نمی رسد مگر آن که معصوم باشد و عصمت در ظاهر فرد نیست که با آن شناخته شود و به همین جهت معصوم شناخته نمی شود مگر از راه نص (معرفی خداوند یا جانشین او ) سپس از آن حضرت (علیه السلام) از معنای معصوم سؤال شد. آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: معصوم کسی است که به ریسمان الهی پناه برده و به وسیله آن محفوظ مانده است و ریسمان الهی همان قرآن است که امام معصوم و قرآن تا روز قیامت هرگز از یکدیگر جدا نمی شود. بنابراین امام معصوم (علیهم السلام) امت را به سوی قرآن هدایت می کند و قرآن نیز امت را به سوی امام معصوم هدایت می کند و این همان سخن خداوند متعال در قرآن است که می فرماید: {إِنَّ هذَا القُرآنَ یَهدی لِلَّتی هِیَ أَقوَمُ}؛(2) و این قرآن به استوارترین راه هدایت

ص: 151


1- . تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 377.
2- . اسراء / 9.

می کند.(1)

نکات مهم روایت

از این روایت زیبا نکاتی مهم استنباط می شود که برخی از آن ها عبارتند از:

1. تلازم امامت و عصمت و ضرورت عصمت برای امام؛

2. عصمت امری درونی است نه ظاهری؛

3. شناخت عصمت کار بشر عادی نیست؛

4. نصب امام از جانب خداوند متعال است؛

5. تلازم امام و قرآن؛

6. ارتباط متقابل امام و قرآن؛

7. هدایت گری امام و قرآن.

ضرورت عصمت برای کسی که رهبری و هدایت امت را بر عهده دارد واضح و آشکار است به گونه ای که تلازم بین آن دو به وجود می آید. در غیر این صورت هدایت امت تحقق نخواهد یافت.

چرا عصمت با «نص» مشخص می شود؟

عصمت مقامی است که در باطن و درون معصوم قرار داده شده و امری نیست که در ظاهر خلقت او آشکار باشد یا دارای نشان های باشد. بنابراین هرکس نمی تواند این مقام را تشخیص دهد، گرچه آثار عصمت در رفتار و گفتار معصوم ظاهر می شود، اما این شناخت اجمالی هم مستلزم همراهی تمام و کمال و در خلوت و جلوت با شخص معصوم است که آن هم غیر ممکن است. این جا است که نص به کمک

ص: 152


1- . مرحوم علامه مجلسی (رحمه الله علیه) در ذیل این روایت می فرماید: خداوند متعال امام معصوم (علیه السلام) را ملازم قرآن قرار داده است و این تلازم سبب عصمت است چرا که قرآن، معصوم و مصون از هر خطاست در نتیجه امام (علیه السلام) نیز مصون و محفوظ از همه نوع خطایی خواهد بود. (بحارالانوار، ج 25، ص194).

انسان می آید و از همان ابتدا معرفی می کند تا بشریتی که محتاج هدایت است حتی اندک زمانی را - ولو برای تحقیق - از دست ندهد و در نتیجه زمانی هر چند کوتاه بدون امام نماند.

بشری که سراسر نقص و ضعف است چگونه می تواند مقام منیع و با عظمت عصمت را درک کند تا چه رسد به آن که برای این مقام مصداق مشخص کند. شناخت عصمت و معصوم تنها کار خالق و اعطاء کنندة این مقام است و لذا اوست که می تواند امام معصوم را نصب کند. امامی که با قرآن نازل شده از جانب حضرت حق جل جلاله قرین و هم گام است. و خداوند متعال میان آن دو ارتباطی عمیق برقرار کرده تا هر یک معرف دیگری و هر دو هدایت گر بشریت باشند. این قرآن است که با زبان حال و زبان قال به بشر می گوید: اگر خواهان درک معارف من و فهم معالم من و تفسیر آیات من هستی (باید به سراغ امام معصوم (علیهم السلام) بروی) و این امام معصوم (علیهم السلام) است که می تواند راه های استوار و صحیح هدایت را از آیات قرآن استخراج و به بشریت عرضه کند.

روایات دسته دوم: دلالت التزامی از عصمت

اشاره

هر روایتی که در فضیلت اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) از لسان شریف رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) و دیگر ائمه اطهار (علیهم السلام) صادر شده در باطن و مفهوم خود مقام منیع عصمت را برای آن بزرگواران ثابت می کند اگر چه در ظاهر و متن روایت به بحث عصمت تصریح نشده باشد. این دسته از روایات که تعداد آن به صدها بلکه هزاران روایت می رسد، در منابع مختلف شیعه و سنی آمده و بسیاری از آنها در حد تواتر بلکه فوق تواتر است که به برخی از آنها اشاره می شود:

ص: 153

1. حدیث ثقلین
اشاره

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : ایها الناس انی تارک فیکم ثقلین ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا و لن تَزِِلّوا؛ کتاب الله و عترتی اهل بیتی فانه قد نبأنی اللطیف الخبیر انهما لن یتفرقا حتی یردا علیّ الحوض کاصبعی هاتین - جمع بین سبابتیه ولااقول کهاتین. - و جمع بین سبابته الواسطی - فیفضل هذه عل هذه؛(1)

حضرت رسول الله الاعظم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای مردم همانا من از میان شما می روم و دوشی گران بها بین شما می گذارم که اگر ملازم و همراه آنها باشید هرگز گمراه و دچار تزلزل و تردید نخواهید شد. و آن دو، کتاب خدا و اهل بیت من می باشند. همانا خداوندی که به لطائف امور آگاه است به من خبر داده که آن دو هرگز از یکدیگر جدا نخواهند شد تا زمانی که در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند . مانند دو انگشت سبابة دو دست من - آن گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) انگشت سبابه و انگشت وسط را در کنار هم گذاشتند - و فرمودند: نه مانند این دو انگشت، تا یکی از دیگری بزرگ تر باشد.(2)

اهمیت حدیث ثقلین

حدیث ثقلین با عبارت های گوناگون و در مکان های گوناگون از لسان شریف رسول خدا (صلی الله علیه و آله) صادر شده و از احادیث فوق تواتر بین شیعه و سنی است که در بسیاری از منابع معتبر اهل سنت نیز

ص: 154


1- . تفسیر قمی، ج 2، ص 447
2- . منظور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از کنار هم قرار دادن انگشت سبابه هر دو دست این بوده که به مردم بفهمانند قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) قرین هم و در عرض هم و همانند یکدیگر هستند و این که انگشت سبابه و انگشت وسط از یک دست را کنار هم گذاشته و فرمودند: قرآن و عترت (علیهم السلام) این گونه نیستند، یعنی یکی از دیگری بزرگ تر نیست و هر دو همانند هم هدایت گر مردم هستند.

این حدیث با همین مضامین آمده است.(1)

تکرار حدیث شریف ثقلین (حداقل پنج مرتبه) از لسان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و در مکان های متعدد با عبارت های مختلف «ان تمسکتم بهما، ان اتبعتموها، ان اخذتم بهما، ان اعتصمتم» نشان می دهد دلالت این حدیث بر امامت اهل بیت (علیهم السلام) کاملاً روشن و آشکار است.(2) و نکات فراوانی در فضیلت اهل بیت (علیهم السلام) از آن استنباط می شود.(3)

حدیث ثقلین و عصمت

یکی از مهم ترین نکاتی که از این حدیث شریف استنباط می شود، عصمت است. قرار دادن اهل بیت (علیهم السلام) در کنار قرآن نشان می دهد که هر فضیلت و عظمت و هر ویژگی و صفتی که برای قرآن ثابت است برای اهل بیت (علیهم السلام) نیز ثابت است. خداوند متعال در قرآن می فرماید: {لا یَأتیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِهِ تَنزیلٌ مِن حَکیمٍ حَمیدٍ}.(4)

علمای فریقین قائل به عصمت قرآن مجید در همه جهات آن هستند. در نتیجه وقتی اهل بیت (علیهم السلام) شریک قرآن و قرین آن هستند، دارای عصمت مطلق نیز هستند که در غیر این صورت ممکن است تعارض بین کلام وحی و کلام اهل بیت (علیهم السلام) ایجاد شود. اگر اهل بیت (علیهم السلام) مصون از خطا نباشند، چه بسا حکم به موضوعی دهند که قرآن بر خلاف آن حکم کرده است. گذشته از آن، امر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)

ص: 155


1- . مراجعه کنید، مسند احمد، ج 3، ص 14، 17، 26، 59، و ج 5، ص 182 و سنن ترمزی، ج5، ص328 و سنن کبری، ج 5، ص 45 و... .
2- . جواهر الکلام فی معرفهً الامامهً و الامام، ج 2، ص 122.
3- . مراجعه کنید: امام شناسی، استاد گنجی، ج 1، ص 83 الی 94.
4- . فصلت / 42.

به تبعیت مطلق از اهل بیت (علیهم السلام) ملازم عصمت است. تبعیتی که سبب رهایی از ضلالت و گمراهی و تزلزل است، به طور قطع و یقین با مقام عصمت برابر است. بسیاری از بزرگان علم و معرفت و کمال، گاهی اوقات در برخی مسائل ولو جزئی دچار خطا و سهو و نسیان شده اند و خود به آن اعتراف کرده اند. بنابراین از نظر فقهی نیز هر چند تبعیت از مراجع تقلید لازم و واجب است، اما در صورتی که خطا و اشتباه ایشان محرز شود دیگر تبعیت لازم نیست. اما صدور خطا در مورد امام معصوم (علیهم السلام) هرگز متصور نیست. پس اطاعت از ایشان مطلق و بدون شرط است.

عمل به حدیث ثقلین در زمان حاضر

آیا در زمان حاضر که اهل بیت (علیهم السلام) به ظاهر در میان ما نیستند، چگونه می توان به حدیث ثقلین عمل کرد؟

منزل یکی از اولیاء خدا (مرحوم سید هاشم رضوی (رحمه الله علیه) ) بودیم که در آن جا سخن از حدیث ثقلین شد و سؤالی توسط داماد ایشان مطرح شد که امروز چگونه می توان به حدیث ثقلین عمل نمود؟ سپس خود ایشان پاسخ دادند: امروز همه ما به طور دائم در محضر عترت هستیم. عترت همان، نهج البلاغه، صحیفه سجادیه، قال الباقر و قال الصادق (علیهم السلام) ؛ مفاتیح الجنان و... است. قواعد و قوانین استفاده از روایات هم در دست ماست. بنابراین نظام شیعه همواره در محضر عترت و عامل به حدیث ثقلین است.

ص: 156

2. حدیث سفینه

قال ابوذر الغفاری: ایها الناس انی قد سمعت نبیکم یقول: ان مثل اهل بیتی فی امتی کمثل سفینة نوح فی قومه من رکبها نجی و من ترکها غرق؛(1) ابوذر غفاری در موسم حج در حالی که حلقه در خانه کعبه را گرفته بود با صدای بلند فریاد زد ای مردم! همانا من از پیامبر شما رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود: اهل بیت من در میان امت من همانند کشتی نوح در قوم او هستند که هر کس سوار بر این کشتی نجات شود نجات می یابد و هر کس آن را ترک کند غرق شده و هلاک می شود.

حدیث سفینه، همانند حدیث ثقلین از احادیث معروف و مشهور بین شیعه و سنی و فوق تواتر است. به نحوی که بسیاری از کتب معتبر نزد اهل سنت آن را با عبارت های گوناگون اما مضمون واحد نقل کرده اند.(2)

تشبیه اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در امت اسلام به کشتی نجات بخش حضرت نوح (علیه السلام) در طوفان بلا، حاوی نکته ها و ظرائف و لطائف فراوانی است که بار دیگر و با عبارتی دیگر فضائل و مناقب فراوانی را برای اهل بیت (علیهم السلام) ، آن هم از لسان شریف رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ثابت می کند.

یکی از نکاتی که از حدیث سفینه استفاده می شود، عصمت مطلق اهل بیت (علیهم السلام) است. همان گونه که کشتی نوح تنها عامل نجات بخش قوم او بود و هر کس بر آن سوار شد نجات یافت و هر کس

ص: 157


1- . الاحتجاج علی اهل اللجاج للطبرسی، ج 1، ص 157
2- . مراجعه کنید: کنز العمال، ج 12، ص 94؛ الصواعق المحرقهً، ج 2، ص 438؛ المستدرک علی الصحیحین، ج 3، ص ص163 و... .

سوار نشد - حتی فرزند نوح - نابود شد، پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز تنها وسیله نجات بخش امت اسلام، اهل بیت (علیهم السلام) بوده و هستند و تنها کسانی به راه هدایت رهنمون خواهند شد که سوار بر کشتی نجات اهل بیت (علیهم السلام) شده باشند.

خداوند متعال از قول حضرت نوح در روز طوفان می فرماید: {لا عاصِمَ الیَومَ مِن أَمرِ اللهِ}.(1)

امروز به غیر از کشتی نوح هیچ نگه دارنده ای در برابر امر الهی (طوفان عذاب) وجود نخواهد داشت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در ادامة حدیث سفینه فرمودند:

اجعلوا اهل بیتی منکم مکان الرأس من الجسد و مکان العینین من الرأس فان الجسد لایهتدی الا بالرأس و لایهتدی الرأس الا بالعینین؛(2)

جایگاه اهل بیت مرا در میان خود همانند سر در بدن و همانند دو چشم در میان سر قرار دهید. همان گونه که بدن انسان بدون سر فاقد ارزش است و سر نیز بدون دو چشم هدایت و راهنمایی نخواهد داشت، بدون اهل بیت من نیز هرگز راهنمایی و هدایت نخواهید شد.

از روایت سفینه می توان فهمید که یگانه راه نجات و رستگاری امت اسلام تبعیت از اهل بیت (علیهم السلام) است. بنابراین اهل بیت (علیهم السلام) نیز باید معصوم باشند. چگونه ممکن است معصوم نباشند در حالی که تنها وسیله نجات امت اسلام هستند و خداوند متعال هرگز کسانی را که اندکی کجی و انحراف داشته باشند کشتی نجات امت آخر الزمان قرار نخواهد داد.(3)

ص: 158


1- . هود / 43
2- . بحارالانوار، ج 23، ص 121.
3- . مراجعه کنید: امام شناسی، استاد گنجی، ج1، ص48 الی 59.
3. حدیث منزلت
اشاره

قال جبرائیل: یا محمد! العلی الاعلی یقرئک السلام و یقول لک علی منک کهارون من موسی؛(1)

جبرئیل محضر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) شرفیاب شده و عرض کرد: ای محمد! خدای علی اعلی سلامت می رساند و می فرماید: جایگاه علی (علیه السلام) نسبت به تو همانند جایگاه هارون است نسبت به موسی (علیهم السلام) .

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : یا علی! اما ترضی ان تکون منی بمنزلة هارون من موسی حین خلفه فی قومه؛(2)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: ای علی! آیا راضی نیستی که جایگاه تو نزد من همانند جایگاه و منزلت هارون نسبت به موسی باشد زمانی که او هارون را جانشین خود در امت خویش قرار داد.

«حدیث منزلت» از احادیث قدسی بوده و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز در موارد بسیاری این پیام الهی را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) ابلاغ فرمودند.

تکرار حدیث منزلت در حدیث مؤاخاهً

پس از ورود رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به مدینه، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به اصحاب خود فرمودند: می خواهم بین شما برادری و برابری ایجاد کنم همان گونه که خداوند متعال بین ملائکه خود برابری و برادری برقرار کرد، سپس بین هر دو نفر از اصحاب خویش که نظیر هم بودند برادری برقرار نمودند مانند: (سلمان و ابوذر - ابوبکر و عمر) اما حضرت علی (علیه السلام) را با کسی برادر ننمودند و هنگامی که حزن و اندوه ایشان

ص: 159


1- . عیون الاخبار الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص 26.
2- . الهدایهً الکبری، ص 64.

را دیدند، فرمودند:

ما اخرتک الا لنفسی و انت منی بمزلة هارون من موسی؛(1)

برادری تو را به تأخیر نینداختم مگر برای خودم و تو نزد من همانند هارون نزد موسی هستی.

و نیز هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عازم جنگ تبوک بودند حضرت علی (علیه السلام) را در مدینه به جای خویش منصوب نمودند. در این هنگام منافقان لب به شماتت گشودند و سخن های ناروایی را بر زبان آوردند. وقتی امیرالمؤمنین (علیه السلام) قبل از حرکت خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) رسیدند و سخن منافقان را بازگو نمودند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سخن فوق را بیان فرمودند. این یکی دیگر از ده ها مواردی بود که حدیث منزلت عنوان و مطرح گردید.

حدیث منزلت نیز همانند احادیث ثقلین و سفینه از احادیث مشهور و معتبر نزد فریقین می باشد که به دفعات و با عبارت های گوناگون صادر شده است و از احادیث متواتر بلکه فوق تواتر می باشد. حدیث منزلت دارای ظرائف، لطائف، حقائق و نکات فراوانی است و هنگامی که منازل هارونیه در قرآن و جایگاه وی را در روایات بررسی کنیم متوجه عنایت خداوند متعال و دقت و ظرافت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در تشبیه امیرالمؤمنین (علیه السلام) به هارون نبی خواهیم شد.(2)

ص: 160


1- . بحارالانوار، ج38، ص336.
2- . مراجعه کنید: جواهر الکلام، آیه الله سید علی میلانی، ج2، ص148 الی 161. کتاب منزلت بی مانند، شرح حدیث منزلت، زوایای پنهان غدیر.
منازل هارونیه در قرآن

برخی منازل و مقامات حضرت هارون (علیه السلام) در قرآن عبارتند از: خلافت،(1) وزارت(2) برادری(3) اصلاح گر امت(4) عدم تبعیت از مفسدان(5) و... .

منازل دیگری نیز در روایات برای حضرت هارون (علیه السلام) نقل شده که مجموع این منازل برای امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز متصور است.

مقام عصمت در حدیث منزلت

یکی از نکاتی که از حدیث منزلت استفاده می شود عصمت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است؛ زیرا به تصریح قرآن مجید حضرت هارون از انبیاء الهی بوده و طبق مبنای ما انبیاء الهی همگی معصوم بوده اند.

{وَ وَهَبنا لَهُ مِن رَحمَتِنا أَخاهُ هارُونَ نَبِیًّا}؛(6) و از رحمت خویش به موسی، برادرش هارون را که پیامبر بود بخشیدیم.

علاوه بر مقام نبوت حضرت هارون، شراکت او در امر رسالت حضرت موسی (علیه السلام) نیز در قرآن تصریح شده است.

{وَ اجعَل لی وَزیراً مِن أَهلی هارُونَ أَخی اشدُد بِهِ أَزری وَ أَشرِکهُ فی أَمری}؛(7) حضرت موسی (علیه السلام) خطاب به خداوند متعال می فرماید:

ص: 161


1- . اعراف /142.
2- . فرقان /35.
3- . طه /29 و30.
4- . اعراف / 142.
5- . همان.
6- . مریم/56
7- . طه / 29-32.

خدایا از اهل بیت من یک نفر را وزیر و معاون من قرار بده، برادر من هارون را و با او قدرت و توانایی مرا فزونی بخش و او را در امر رسالت من شریک ساز.

شؤونات نبوت در مقام امامت

مقام و منزلت وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) به تصریح آیات و روایات فراوان، از انبیاء الهی برتر بوده و تمام شؤونات نبوت را نیز دارا بودند بلکه به مقام امامت که بالاتر از مقامات نبوت است نیز رسیدند و شریک در امر رسالت خاتم الانبیاء’ و وزیر و وصی و جانشین ایشان بلکه نفس شریف رسول خدا’ بودند.(1)

هر مقام و منزلتی که انبیاء الهی دارا بودند به امیرالمؤمنین (علیه السلام) بالاتر و برتر از آن اعطاء شده است که یکی از آنها مقام عصمت و طهارت است و اگر رسول خدا’ در ادامه «حدیث منزلت» فرمودند: پس از من پیامبری نیست،(2) نه این که امیرالمؤمنین (علیه السلام) شؤونات نبوت را نداشته باشند بلکه به این معنی است که نبوت به وجود مقدس خاتم الانبیاء’ خاتمه یافته و پس از ایشان نیازی به پیامبر نیست که اگر نیازی بود قطعا امیرالمؤمنین (علیه السلام) پیامبر بعدی بودند.(3) پس از وجود مقدس خاتم الانبیاء’ جامعه به امام نیاز دارد که این مقام از جانب خداوند متعال به امیرالمؤمنین (علیه السلام) اعطاء شد.

ص: 162


1- . به تصریح آیه ی مباهله که امیر المؤمنین (علیه السلام) نفس رسول خدا’ نامیده شده است. (انفسنا) آل عمران / 61.
2- . «انت منی بمنزله هارون من موسی الا انه لا نبی بعدی». (امالی صدوق، ص96)
3- . حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) در مورد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: حضرت فاطمه (سلام الله علیها) تمام خصوصیت های انبیاء الهی را دارا بودند، ایشان اگر مرد بودند نبی بودند و اگر مرد بودند به جای رسول الله ’ بودند. (صحیفه ی نور، ج7، ص337)
مقام عصمت در احادیث فضائل

در خصوص امیرالمؤمنین (علیه السلام) و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) صدها حدیث و روایت مستند و معتبر صادر شده که از همگی آنها می توان مقام عصمت را استنباط نمود. احادیثی مانند: «علی مع القرآن و القرآن مع علی»(1) «علی مع الحق و الحق مع علی»(2) «علی احب الخلق الیَّ»(3) «نور علی من نور الله»(4) و «علی افضل من الملائکة»(5) «علی افضل من العرش و الکرسی»(6) «ضربة علی افضل من عبادة الثقلین»(7) «اهل بیتی احب الخلق الی»(8).

مفهوم تمامی این روایات و نظائر آن، مقام طهارت مطلق و عصمت بی نظیر و دیگر صفات و ویژگی ها را برای اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) ثابت می کند و ما نیازی به ادله دیگر نداریم، گرچه دلیل فراوان و برهان قاطع نیز وجود دارد. مانند دلائل زیبای هشام ابن حکم در خصوص عصمت امام.

کلامی زیبا درباره عصمت امام (علیه السلام)
اشاره

محمد بن ابی عمیر از خواص اصحاب امام صادق (علیه السلام) می گوید: در تمام مدتی که با هشام بن حکم هم نشین بودم سخنی زیباتر از سخنی که درباره ی عصمت امام به زبان آورد از او نشینده بودم و

ص: 163


1- . بحار الانوار، ج22، ص476.
2- . همان، ج1، ص432.
3- . همان، ج31، ص334.
4- . تأویل الآیات الظاهره فی فضائل العتره الطاهره، ص144.
5- . همان.
6- . مدینهً المعاجز الائمهً الاثنی عشر، ج3، ص418.
7- . دلائل الصدق لنهج الحق، ج6، ص104.
8- . بحار الانوار، ج25 ص240.

تا کنون چنین استفاده ای از او نبرده بودم و آن کلام چنین است(1):

حدثنا علی بن ابراهیم عن ابیه عن محمد بن ابی عمیر قال: ما سمعت و لا استفدت من هشام بن الحکم فی طول صحبتی له شیئاً احسن من هذا الکلام فی صفة عصمة الامام. أهو معصوم؟ فقال: نعم! فقلت: فما صفة العصمة فیه و بأی شیء تعرف؟ فقال: ان جمیع الذنوب لها اربعة اوجه و لا خامس لها؛ الحرص و الحسد و الغضب و الشهوة فهذه منفیة عنه؛(2)

محمد بن ابی عمیر (رحمه الله علیه) می گوید: از هشام بن الحکم (رحمه الله علیه) پرسیدم: آیا امام معصوم است؟ پاسخ داد: آری! گفتم: دلیل عصمت و صفات عصمت وی چیست و با چه چیزی شناخته می شود؟ هشام گفت: تمام گناهان چهار دسته هستند و بازگشت همه ی گناهان به چهار چیز است؛ 1. حرص. 2. حسد. 3. غضب. 4. شهوت. پس تمام این چهار دسته گناه از امام معصوم (علیه السلام) منتفی است.

1. امام معصوم (علیه السلام) حریص نیست

لا یجوز الامام ان یکون حریصا علی هذه الدنیا و هی تحت خاتمه لانه خازن المسلمین فعلی ما ذا یحرص؟؛ ممکن نیست که امام معصوم حریص بر این دنیا باشد در حالی که تمام عالم هستی زیر نگین انگشتری او قرار دارد و او گنجینه دار تمام مسلمین است. پس بر چه چیزی حرص بورزد؟

ص: 164


1- . متن این کلام زیبا را می توانید در کتاب های امالی، ص632، خصال، ج1، ص215؛ و معانی الاخبار، ص133 و علل الشرائع، ج1، ص205 و بحار الانوار، ج25، ص192 مطالعه کنید.
2- . امالی صدوق، ص633.

حرص مخصوص کسانی است که چیزی ندارند، و به چیزی نرسیده اند و هیچ از دنیا ندیده اند؛ اما امام معصوم (علیه السلام) که نه تنها دنیا بلکه عالم خلقت و تمام هستی از عرش تا فرش تحت قدرت اوست. به چه چیزی چشم بدوزد و بر چه چیزی حریص باشد. نمونه زیبای آن نامه امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عثمان بن حنیف است. وقتی متوجه می شوند که او را به میهمانی پر زرق و برقی دعوت کرده اند بر آشفته و چنین مرقوم می فرمایند:

باید بدانی که هر مأمومی را امامی است که به او اقتدا می کند و از نور علمش بهره می گیرد. بدان و آگاه باش که امام شما از تمام دنیای خویش به دو جامه ی کهنه، و از خوراکش به دو قرص نان قناعت نموده است... به خدا سوگند من از دنیای شما طلایی نیندوخته ام و از غنائم فراوان آن ذخیره ای بر نداشته ام و بر دو جامه ی کهنه ام جامه ی دیگری نیفزودم... اگر می خواستم می توانستم از عسل پاک مصفا و مغز گندم و بافته های ابریشم برای خود غذا و لباس فراهم آورم. ای دنیا از من فاصله بگیر که افسارت را بر گردنت افکندم و از چنگالت بیرون جستم، از دام هایت فرار کردم و از رفتن در لغزش نگاه هایت دوری گزیدم... .(1)

امام معصوم (علیه السلام) که دنیا تحت قدرت او، بیت المال مسلمین در دست او و طریقه ی استفاده ی از دنیا در علم و دانش اوست و این چنین پشت پا به دنیا می زند و هیچ توجهی به آن ندارد بر چه چیزی حریص باشد؟ آری امام تنها به یک چیز حریص است و آن حرص نیکو را خداوند متعال در قرآن فرموده است:

ص: 165


1- . نهج البلاغه، نامه 45.

{حَریصٌ عَلَیکُم بِالمُؤمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ}؛(1)

بر هدایت شما حریص است و به آن اصرار می ورزد و نسبت به مؤمنان دل سوز و مهربان است.

2. امام معصوم (علیه السلام) حسود نیست

ولا یجوز ان یکون حسودا لان الانسان انما عبید من هو فوقه و لیس فوقه احد فکیف یحسد من هو دونه؟؛(2)

شایسته نیست که امام معصوم حسود باشد چرا که حسادت انسان نسبت به کسی است که از او بالاتر و برتر باشد در حالی که کسی که بالاتر و برتر از امام باشد وجود ندارد، پس چگونه ممکن است انسان برتر و بالاتر به افراد پایین تر از خود حسادت بورزد.

امام معصوم اعلم، افضل و اکمل موجودات عالم هستی است و خداوند متعال کمالاتی را به ایشان ارزانی داشته است که هیچ کس را طاقت فهم و درک آن نیست.

فَبَلَغَ اللهُ بِکَم اشرَفَ مَحَلِ المُکَرَّمِینَ، وَأعلی مَنازِلِ المُقَرَّبِینَ، وَ ارفَعَ دَرَجاتِ المُرسَلِینَ، حَیثُ لا یَلحَقُه لاحِقٌ، وَ لا یَفُوقُه فائِقٌ، وَ لا یَسبِقُه سابِقٌ، وَ لا یَطمَعُ فِی إِدراکِه طامِع...؛(3) پس خداوند متعال شما را به شریف ترین مقام اهل کرامت رسانید و برترین منزلت مقربان را به شما عنایت کرد و بلندترین درجات پیامبران مرسل

ص: 166


1- . توبه / 128.
2- . امالی صدوق، ص633.
3- . فرازی از زیارت جامعه ی کبیره؛ من لا یحضره الفقیه، ج2، ص613 و مفاتیح الجنان، بخش زیارات.

را به شما عطا کرد. به گونه ای که هیچ فردی به آن مقام نخواهد رسید و کسی که خواهان برتری است به آن راه نیابد و هیچ کس بر آن رتبه و درجه نخواهد توانست سبقت بگیرد و هیچ طمع کاری برای رسیدن به آن مرتبت طمع نکند.

کسانی که علاوه بر تسلط بر عالم دنیا، بر عالم آخرت نیز احاطه کامل دارند، علاوه بر زمین و اهل آن بر راه های آسمان ها نیز اشراف کامل دارند، عالم به علم دین و دنیا هستند، ذره ای حسادت در وجودشان نمی تواند راه پیدا کند.

قال علی (علیه السلام) : سلونی عن طرق السماوات فانی اعلم بها من طرق الارض؛(1)

از راه های آسمان ها از من بپرسید که من نسبت به آن از راه های زمین آگاه ترم.

3. امام معصوم (علیه السلام) غضب مذموم ندارد

و لا یجوز ان یغضب لشئ من امور الدنیا الا ان یکون غضبه لله عزوجل، فان الله عزوجل قد فرض علیه اقامة الحدود و ان لا تأخذه فی الله لومة لائم و لا رأفة فی دینه حتی یقیم حدود الله عزوجل؛(2)

شایسته نیست که امام معصوم به چیزی از امور دنیوی غضبناک شود، مگر آن که غضب او تنها برای خدای عزوجل باشد، چرا که خداوند متعال اقامه نمودن حدود بر گنهکاران را بر امام معصوم (علیه السلام) واجب ساخته و امام معصوم (علیه السلام) نیز در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای بیمی نداشته و نرمش و احساسات در اقامه دین خدا از خود نشان نمی دهد، مگر آن که حدود الهی را برپای دارد.

ص: 167


1- . بحار الانوار، ج39، ص108.
2- . امالی صدوق، ص632.

ریشه ی برخی ظلم ها و گناهان غضب است که دو نوع است:

1. غضب مادی و دنیوی که ریشه ی آن هوای نفس است.

2. غضب الهی که ریشه ی آن دین و ایمان است.

اهل بیت (علیهم السلام) که دنیا در اختیارشان است در امور دنیوی غضب ندارند. علاوه بر آن عنان نفس نیز در کف اختیارشان است. بلکه نفس آنها مطمئنه و راضیه و مرضیه است، پس ذره ای غضب مذموم دنیوی و مادی ندارند. امام در خصوص اقامه ی حدود الهی و برپایی واجبات و فرایض دینی رأفت و انفعال و کوتاهی ندارند.

غضب الهی امیر المؤمنین (علیه السلام)

امیرالمؤمنین (علیه السلام) به دستور رسول خدا’ برای جمع آوری خمس گنجینه ها و معادن به یمن عزیمت نمودند و در کنار آن حله ها و مبالغی که به عنوان مالیات بر عهده مسیحیان نجران بود(1) جمع آوری نموده و عازم مکه شدند، قبل از ورود به مکه برخی از همراهان ایشان حله ها را بین خود تقسیم نموده و با آن احرام بستند. زمانی که امیر المؤمنین (علیه السلام) از این جریان آگاه شدند به شدت با آنان برخورد نموده و دستور دادند تمام حله ها را از تن خود در آورده و در مکه تحویل رسول خدا’ بدهند. این امر عده ای را ناراضی ساخت و سخن به شماتت و بدگویی از امیر المؤمنین (علیه السلام) گشودند. وقتی بدگویی آنان به گوش رسول خدا’ رسید، امر فرمودند منادی ایشان در میان مردم رفته و با

ص: 168


1- . به دنبال عقب نشینی مسیحیان نجران از مباهله با خمسه طیبه (علیهم السلام) در داستان مباهله، مسیحیان متعهد شدند مالیاتی را به عنوان جزیه به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرداخت کنند، و حضرت علی (علیه السلام) برای تبلیغ دین اسلام در یمن و نیز جمع آوری مالیات از مسیحیان نجران به آن منطقه عزیمت نمودند.

صدای بلند اعلام کند که:

ارفعوا السنتکم عن علی بن ابی طالب (علیه السلام) فانه خشن فی ذات الله عزوجل غیر مداهن فی دینه؛(1) زبان های خود را در شکایت از امیرالمؤمنین (علیه السلام) کوتاه کنید چرا که او درباره ی خدا (آنچه مربوط به خداست) و در امور دینی اهل سازگاری و نادیده گیری نیست.

4. امام معصوم تابع شهوات نیست

و لا یجوز أن یتبع الشهوات و یؤثر الدنیا علی الآخرة لأن الله عز و جل حبب إلیه الآخرة کما حبب إلینا الدنیا فهو ینظر إلی الآخرة کما ننظر إلی الدنیا فهل رأیت أحدا ترک وجها حسنا لوجه قبیح و طعاما طیبا لطعام مر و ثوبا لینا لثوب خشن و نعمة دائمة باقیة لدنیا زائلة فانیة؛(2)

ممکن نیست امام معصوم از شهوات پیروی کند و دنیا را بر آخرت ترجیح دهد، چرا که خداوند متعال آخرت را محبوب و مورد علاقه ی امام (علیه السلام) قرار داده. همان گونه که دنیا مورد علاقه و محبوب مردم است. پس امام معصوم (علیه السلام) آخرت را می بیند همان گونه که ما دنیا را می نگریم. پس آیا انسانی را دیده ای که چهره ی قبیح و زشت را بر صورت نیکو ترجیح دهد؟ و غذای تلخ را بر غذای پاکیزه برگزیند و لباس خشن را بر لباس نرم و ملایم ترجیح دهد و نعمات دنیای فانی را در برابر نعمات دائم و باقی آخرت انتخاب کند؟

ص: 169


1- . الارشاد فی معرفهً حجج الله علی العباد، ج 1، ص172.
2- . امالی صدوق، ص633.
شناخت دنیا و معرفت به آخرت

کسانی که دنیا را با تمام ابعاد آن شناخته اند و آخرت را نیز با تمام زوایای آن درک کرده اند، هرگز دنیا را بر آخرت ترجیح نمی دهند. خداوند متعال محبت آخرت را دردل امامان معصوم (علیهم السلام) افکنده همان گونه که دنیا محبوب توده ی مردم است.

انسان الهی آخرت بین و انسان مادی آخور بین و دنیا طلب است. امتیاز دیگر انسان های الهی در این است که سرمایه ی محبت ایشان، ایمان است و خدای متعال ایمان را زینت قلوب آنها قرار داده است:

{حَبَّبَ إِلَیکُمُ الإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُم وَ کَرَّهَ إِلَیکُمُ الکُفرَ وَ الفُسُوقَ وَ العِصیانَ أُولئِکَ هُمُ الرّاشِدُونَ}؛(1) و بدانید که خداوند ایمان را محبوب شما قرار داده و آن را در دل های شما زینت بخشیده و کفر و فسق و گناه را منفور شما قرار داده است و کسانی که دارای این صفات هستند، هدایت یافته اند.(2)

وقتی ایمان محبوب مؤمنین و زینت قلوب ایشان است به مراتب برای امام و امیرمؤمنان برتر و بالاترین درجه ی آن قابل تصور است. از طرف دیگر غیر مؤمنین (الناس) دنیا را با تمام وجوه و با تمام وجود پسندیده اند و محبوب آنها قرار گرفته است. در نتیجه دنبال فسق و فجور و عصیان می روند و سرای آخرت را رها می کنند.

ص: 170


1- . حجرات / 7.
2- . امام صادق (علیه السلام) در تأویل این آیه فرمود: منظور از ایمان در این آیه، امیرالمؤمنین (علیه السلام) است که محبوب مؤمنین و زینت قلب های ایشان است و کفر و فسوق و عصیان، اولی و دومی و سومی هستند که منفور اهل ایمان می باشند. (الکافی، ج1، ص426)

{زُیِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ البَنینَ وَ القَناطیرِ المُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الفِضَّةِ وَ الخَیلِ المُسَوَّمَةِ وَ الأَنعامِ وَ الحَرثِ ذلِکَ مَتاعُ الحَیاةِ الدُّنیا وَ اللهُ عِندَهُ حُسنُ المَآب}؛(1) محبت امور مادی از زنان و فرزندان و اموال هنگفت از طلا و نقره و اسب های ممتاز و چهار پایان و زراعت در نظر مردم جلوه داده شده است (تا در پرتو آن آزمایش و تربیت شوند) واین موارد بهره ای از زندگی دنیوی است و سرانجام و عاقبت نیکو تنها نزد خداوند متعال است.

شهوت الهی، شهوت شیطانی

شهوت به معنای میل، اشتها، رغبت، اشتیاق، خواستن و دوست داشتن ترجمه و تعریف شده است.(2) و دارای دو بعد رحمانی و نفسانی است. انسان مؤمن و ملکوتی، اشتیاق به امور معنوی دارد، تمایلات او الهی است نه مادی و آخرت را طلب می کند نه دنیا را.

امام صادق (علیه السلام) پس از توصیف اولی الالباب فرمودند:

جعل شهوته فی خالقه فاذا فعل ذلک نزل المنزلة الکبری؛(3) اولی الالباب کسانی هستند که تمایلات خود را در مسیر الهی قرار می دهند. پس اگر چنین کردند به بالاترین

ص: 171


1- . آل عمران / 14.
2- . فرهنگ ابجدی، ص513.
3- . بحار الانوار، ج36، ص404.

جایگاه خواهند رسید.

انسان با تقوا، تمایل دارد، خواسته دارد، اشتها دارد، اما همگی در مسیر خداست و برای خداست، میل به حلال دارد نه حرام، تمایل به نیکی ها دارد نه بدی ها، میل به سحر خیزی و شب زنده داری دارد و آن چه را خدا می خواهد او هم می خواهد. اما کسی که هر چه خواست می خورد و هر کاری که مایل بود انجام می دهد و کاری به حلال و حرام آن ندارد، شهوت شیطانی و نفسانی دارد.

قال رسول الله’: من اکل ما یشتهی و لبس ما یشتهی و رکب ما یشتهی لم ینظر الله الیه حتی ینزع او یترک؛(1)

کسی که هر چه می خواهد می خورد، هرچه می خواهد می پوشد و سوار بر هر مرکبی که دوست دارد می شود، خدا به او نظر رحمت نمی کند، مگر آن که بمیرد یا این روش را ترک کند.

ص: 172


1- . تحف العقول، ص38.

فصل سوم: عصمت در ادعیه و زیارات

اشاره

موضوع عصمت یکی از موضوعات مهمی است که در بسیاری از ادعیه و زیاراتی که از جانب ائمه اطهار (علیهم السلام) به ما رسیده، بیان شده است. واژه عصمت گاه به صورت صریح در بین ادعیه و زیارات مطرح شده و گاهی مفهوم عصمت از واژه های نورانی ادعیه و زیارات برداشت می شود.

دعای استغاثه به حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)

السلام علیک یابن الائمة الحجج المعصومین و الامام علی الخلق اجمعین؛(1)

سلام بر تو ای فرزند امامان معصوم (علیهم السلام) که حجت خدا هستند و سلام بر تو که امام بر تمام مخلوقات عالم هستی.

... الحجة القائم المهدی الامام المنتظر المرضی و ابن الائمة الطاهرین الوصی بن الاوصیاء المرضیین الهادی المعصوم ابن الأئمة الهداة المعصومین؛(2)

سلام بر تو ای حجت قیام کننده ی هدایت شده. امامی که منتظر او هستند، امامی پسندیده و فرزند امامان پاکیزگان، جانشین زاده جانشینان پسندیده، هدایت کننده معصوم فرزند امامان هدایت کننده ای که دارای مقام عصمت هستند.

زیارت مخصوص امیرالمؤمنین (علیه السلام)

امام صادق (علیه السلام) در روز هفدهم ربیع الاول برای زیارت امیرالمؤمنین (علیه السلام) به نجف آمدند و زیارتی بسیار زیبا و جامع خواندند، که در این زیارت فضائل بی نظیر و صفات بی بدیل حضرت امیر المؤمنین

ص: 173


1- . بلد الامین، مفاتیح الجنان.
2- . همان.

علی (علیه السلام) بیان گردیده که از تک تک عبارات آن طهارت مطلق و عصمت بی نظیر استنباط می شود. برخی عبارات زیبای این زیارت عبارتند از:(1)

السلام علیک یا آیة الله العظمی؛ سلام بر تو ای بزرگ ترین نشانه ی خدا.

السلام علیک یا عصمة الاولیاء؛ سلام بر تو ای عصمت اولیاء الهی.

السلام علیک یا من عنده علم الکتاب؛ سلام بر تو ای کسی که علم کتاب نزد اوست.(2)

السلام علیک یا ولی عصمة الدین؛ سلام بر تو ای سرپرست و نگهبان دین.

السلام علیک یا عین الله الناظرة؛ سلام بر تو ای دیدة بینای الهی.

السلام علیک یا عصمة المؤمنین؛ سلام بر تو ای عصمت و نگهدارنده ی مومنین

السلام علی المخصوص بالطاهرة التقیة؛ سلام بر تو که همسری حضرت فاطمه پاکیزه ی با تقوی اختصاص به تو یافت.

در زیارت های دیگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) که از لسان شریف ائمه اطهار (علیهم السلام) نقل شده است مانند: زیارت غدیریه که از لسان شریف امام هادی (علیه السلام) وارد شده است، عبارات اعجاب انگیز وفضائل بی نظیر دیگری با استناد بر بیش از چهل آیه قرآن بیان گردیده که قطره ای از دریای عظمت و فضائل و

ص: 174


1- . المزار الکبیر لابن مشهدی، ص 206 و مفاتیح الجنان، بخش زیارات.
2- . اشاره است به آیه ی «علم الکتاب» سوره رعد / 43.

مناقب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را می توان مشاهده و مطالعه نمود. همچنین در زیارت امیرالمؤمنین (علیه السلام) در روز مبعث عباراتی نظیر: «السلام علیک ایها الصدیق الاکبر. السلام علیک ایها الفاروق الاعظم؛(1) سلام بر تو ای بزرگ ترین راستگوی(2) سلام بر تو ای بزرگ ترین جدا کننده ی حق از باطل» را می توان یافت.(3)

عصمت قبل از ولادت

مقام عصمت اهل بیت عترت و طهارت (علیهم السلام) نه تنها از آغاز امامت بلکه قبل از امامت و در دوران کودکی، بلکه بالاتر از آن قبل از ولادت نیز ثابت می شود و این اعتقاد قلبی شیعه می باشد که در زیارات به آن اشاره شده است. در زیارت مطلقه امام حسین (علیه السلام) مشهور به «زیارت وارث» می خوانیم:

یا مولای یا ابا عبد الله اشهد انک کنت نورا فی الاصلاب الشامخة و الارحام المطهرة لم تنجسک الجاهلیة بانجسها و لم تلبسک من مدلهمات ثیابها؛(4) ای مولای من ای ابا عبدالله شهادت می دهم که تو نور الهی در صلب عالی و پاک پدران و ارحام مادران مطهره و پاکیزه بودی و هرگز به ناپاکی های دوران جاهلیت آلوده نشدید و غباری از شرک و کفر دوران جاهلیت بر دامان پاک شما ننشست.

عصمت فاطمیه

اللهم صل علی محمد و اهل بیته و صل علی البتول الطاهرة الصدیقة المعصومة التقیة النقیة

ص: 175


1- . این دو زیارت را درکتاب شریف مفاتیح الجنان قرائت فرمایید.
2- . اشاره است به آیه صادقین.
3- . عجیب است از کسانی که عاری از هر فضیلتی هستند و به سرقت واژه ها نیز اقدام می کنند تا فضیلت های نداشته را برای غاصبان خلافت، مانند: صدیق و فاروق غضب کنند.
4- . زاد المعاد، ص53 و مفاتیح الجنان، بخش زیارات امام حسین (علیه السلام) .

الرضیة المرضیة الزکیة الرشیدة...؛(1)

خدایا بر محمّد و اهل بیت او درود فرست و بر حضرت بتول که از همه کس بریده، پاکیزه ی راستگو، دارای مقام عصمت، پرهیزکار پاکیزه روح که از خدا راضی است و خدا نیز از او راضی است و پاک گوهر و با رشد و کمالات نیز درود و سلام فرست.

در واژه های نورانی این زیارت علاوه بر تصریح بر عصمت، به طهارت، صداقت، تقوی و ... نیز اشاره شده که همگی بر عصمت مطلق و بی نظیر دلالت می کند.

عصمت کبری در جامعه کبیره

در زیارت جامعه کبیره که منشور امامت است و در آن 420 ویژگی از ویژگی ها و صفات ائمه اطهار (علیهم السلام) به زیبایی بیان شده است، واژه های عصمت و طهارت و آثار آن نیز مطرح شده است:

اشهد انکم الائمة الراشدون المهدیون المعصومون المکرمون المقربون المتقون الصادقون المصطفون...؛(2)

گواهی می دهم که شما پیشوایان راهنما و راه یافته و معصوم و گرامی و مقرب درگاه الهی بوده و با تقوی و پرهیزکار و راستگو و انتخاب شده هستید.

ثمرات عصمت و طهارت اهل بیت (علیهم السلام)

عصمکم الله من الزلل و آمنکم من الفتن و طهرکم من الدنس و اذهب عنکم الرجس

ص: 176


1- . مفاتیح الجنان، زیارت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) .
2- . من لا یحضره الفقیه؛ مفاتیح الجنان.

اهل البیت و طهرکم تطهیرا؛(1)

خداوند متعال شما را از انواع لغزش ها نگاه داشت و از تمام فتنه ها و آزمایش ها ایمن داشت و شما را پاک و مطهر ساخت و از آلودگی ها دور نمود و شما اهل بیت را به خوبی به طهارت مطلق رسانید.

در مقابل این پنج عنایتی که خداوند متعال در جهت عصمت و طهارت به اهل بیت (علیهم السلام) ارزانی داشت، آنان نیز بهره و ثمره ای زیبا از آن به وجود آورده و در مقابل آن عنایت های ویژه، بیست و پنج کمال دیگر از خود بروز دادند:

فعظمتم جلاله و اکبرتم شأنه و مجدتم کرمه و ادمتم ذکره و وکدتم میثاقه و احکمتم عقد طاعته و نصحتم له فی السر و العلانیه و دعوتم الی سبیله بالحکمة و الموعظة الحسنة و بذلتم انفسکم فی مرضاته و صبرتم علی ما اصابکم فی جنبه واقمتم الصلاة و آتیتم الزکاة و امرتم بالمعروف و نهیتم عن المنکر و جاهدتم فی الله حق جهاده حتی اعلنتم دعوته و بینتم فرائضه و اقمتم حدوده و نشرتم شرایع احکامه و سننتم سنته و صرتم فی ذلک منه الی الرضا و سلمتم له القضاء و صدقتم من رسله من مضی؛ 1. پس بزرگ شمردید عظمت 2. و مقامات الهی را 3. به بزرگی ستودید لطف و کرم خدا را 4. بر ذکر الهی مداومت نمودید 5. پیمان خدا را محکم نموده و بر آن تأکید کردید 6. عهد و پیمان مردم در اطاعت از خداوند متعال را مستحکم نمودید 7. خلق خدا را در نهان 8. و آشکار نصحیت و خیر خواهی نمودید 9. مردم را با حکمت 10. و موعظه و پند نیکو به راه خدا دعوت نمودید 11. جان شریف خویش را در راه

ص: 177


1- . بخش دیگری از زیارت جامعه کبیره.

رضایت الهی فدا نمودید 12. بر آن چه بلا و مصیبت در راه خدا به شما رسید صبر نمودید 13. شما بودید که نماز را بر پا داشته 14.و زکات را در راه آن مصرف نمودید 15. شما بودید که به نیکی ها فرمان دادید 16. و از کارهای ناپسند باز داشتید 17. و آن گونه که شایسته جهاد فی سبیل الله بود در راه خدا جهاد کردید 18. تا دعوت خداوند به دین حق را آشکار نمودید 19. و احکام و واجبات الهی را بیان نمودید 20. حدود و کیفر الهی را اجرا نمودید 21. و احکام و شریعت را منتشر ساخته 22. و بر روش الهی عمل نمودید 23. در این راه موافق رضایت الهی عمل کردید 24. در همه این امور تسلیم مقدرات الهی شدید 25. و همه پیامبران گذشته را تصدیق نمودید.

منزلت و درجات یگانه

در یکی دیگر از عبارات زیارت جامعه کبیره می خوانیم:

آتاکم الله مالم یات احداً من العالمین؛(1)

خدای منان به شما عنایاتی عطا کرده که به هیچ یک از جهانیان نداده است.

یکی از عطاهای الهی به اهل بیت (علیهم السلام) عصمت مطلق و بی نظیر است که مانند آن را به هیچ یک از جهانیان نداده است.

در عبارت دیگری از زیارت جامعه کبیره می خوانیم:

ص: 178


1- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص615.

فبلغ الله بکم اشرف محّل المکرمین و اعلی منازل المقربین و ارفع درجات المرسلین؛(1)

پس خدای منان شما را به شریف ترین مقام اهل کرامت رسانید و برترین منزلت مقربان را به شما عنایت نمود و بلندترین درجات پیامبران مرسل را به شما عطا کرد».

لازمة اعلی منازل مقربین، اعلی منازل عصمت و لازمه ارفع درجات المرسلین، ارفع درجات العصمهً است.

ص: 179


1- . همان، ص613.

فصل چهارم: عصمت از نظر عقل و خرد

اشاره

عقل و خرد انسان یکی از بزرگ ترین نعمت های الهی است که از آن به رسول باطن تعبیر می شود. به این معنا که بر فرض این که هیچ دلیلی از آیات الهی و احادیث و روایات مبنی بر عصمت اهل بیت (علیهم السلام) نداشته باشیم، عقل و خرد سلیم انسانی به تنهایی می تواند گواه روشنی بر اثبات عصمت پیشوایان دین باشد. و هیچ کس در قیامت و در محضر الهی نمی تواند عذر و بهانه ای بر گمراهی خویش بیاورد. دوزخیان نیز در صحرای محشر دلیل ورود خود به جهنم را این چنین مطرح می کنند:

{لَو کُنّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ ما کُنّا فی أَصحابِ السَّعیرِ}؛(1) اگر گوش شنوا داشتیم یا عقل خود را به کار برده بودیم اکنون در میان دوزخیان نبودیم.

دلائل عقلی بعد از دلائل نقلی

با وجود صدها دلیل در آیات قرآنی و احادیث و روایات و ادعیه و زیارات باز هم اگر بر کسی شک و شبهه ای پیرامون عصمت انبیاء الهی و اوصیاء ایشان وجود داشته باشد، می توان او را به گوهر عقل ارجاع داد و با دلائل عقلی، عصمت چهارده معصوم (علیهم السلام) را ثابت نمود و هر کس دارای اندکی عقل و خرد باشد به راحتی لزوم عصمت در پیشوایان دین را خواهد پذیرفت.

نکات قابل توجه

نکته اول: اگر در بررسی دلائل عقلی از برخی آیات قرآنی نیز استفاده می شود به دلیل این است که بسیاری از ادله قرآنی خود به تنهایی از براهین عقلی به شمار می روند؛ زیرا دلائل عقلی قرآن و روایات بر خلاف دلائل عقلی فلاسفه که خشک و بی روح است، هم نورانیت دارد و هم لطافت، علاوه بر آن که از عمق و زیبایی خاصی برخوردار است. خداوند متعال برای اثبات خالقیت، رازقیت و دیگر صفات

ص: 180


1- . ملک / 10.

خویش دلائل عقلی را بیان می کند مانند:

{هَل یَستَوِی الَّذینَ یَعلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعلَمُونَ}؛(1)

آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند در یک رتبه هستند؟!

نکته دوم: هر دلیلی که برای اثبات عصمت انبیاء استفاده می شود برای اثبات عصمت ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز قابل استفاده است چرا که امامت به منزلة نبوت است. امام رضا (علیه السلام) می فرمایند:

ان الامامة هی منزلة الانبیاء و ارث الاوصیاء ان الامامة خلافة الله و خلافة الرسول (صلی الله علیه و آله) و مقام امیرالمؤمنین (علیه السلام) و میراث الحسن و الحسین (علیهم السلام) ؛(2)

امامت به منزلت نبوت است و میراث اوصیاء الهی است. امامت جانشین خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و مقام امیرالمؤمنین و میراث امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) است.

امام جواد (علیه السلام) نیز می فرمایند:

ان الامامة یجری مجری النبوه؛(3)

جایگاه امامت همان جایگاه نبوت است.

ص: 181


1- . الزمر / 9.
2- . الغیبهً للنعمانی، ص 218؛ عیون الاخبار الرضا (علیه السلام) ، ج 1، ص218.
3- . مسند امام جواد (علیه السلام) ، ص33.

بنابراین هر شرایط و صفاتی که نبی دارد امام نیز باید دارا باشد. اگر پیامبر انتصابی است امام نیز باید انتصابی باشد. اگر شرایط نبی علم، قدرت، اعجاز، ارتباط با عالم غیب و عصمت است، همین شرایط و ویژگی های برای امام نیز لازم و واجب است.(1)

بنابراین دلائل اثبات عصمت برای انبیاء، همان دلائل اثبات عصمت برای ائمه اطهار (علیهم السلام) است و بالعکس.

منابع عقلی عصمت

اشاره

علمای شیعه (رحمه الله علیه) از گذشته تاکنون پیرامون دلائل عقلی عصمت پیشوایان، مطالب قابل توجه و زیبایی را به رشتة تحریر در آورده و بیان نموده اند؛ مرحوم علامه محمد باقر مجلسی (رحمه الله علیه) در کتاب شریف بحارالانوار دوازده دلیل عقلی پیرامون عصمت بیان کرده است و مرحوم علامه حلی (رحمه الله علیه) در کتاب شریف «الفین» دو هزار دلیل در موضوع امامت و مسئله مهم عصمت، اقامه کرده است و همچنین مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی (رحمه الله علیه) نیز در کتاب «تجرید الکلام» پیرامون عصمت مباحث مفصل و جامعی دارند که علامه حلی (رحمه الله علیه) نیز بر آن شرح زده اند. و نیز مرحوم قاضی نورالله شوشتری (رحمه الله علیه) در کتاب شریف «احقاق الحق و ازهاق الباطل» پیرامون عصمت امامان معصوم (علیهم السلام) بحث کرده اند. که در این قسمت برخی از ادله عقلی عصمت را مطرح می کنیم.(2)

ص: 182


1- . مراجعه کنید: امام شناسی، ج1، اثر استاد گنجی، ص 101، اشتراکات نبوت و امامت.
2- . مراجعه کنید: بحارالانوار، ج 11، ص 91، استدلالات عقلی بر عصمت انبیاء (علیهم السلام) .
دلیل اول: اجتماع ضدین
اشاره

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و اوصیاء ایشان (علیهم السلام) حتماً باید معصوم باشند زیرا در غیر این صورت اجتماع ضدین به وجود می آید، به این صورت که: خداوند متعال از یک طرف امر به اطاعت مطلق از رسول خویش و اولی الامر (علیهم السلام) را صادر کرده و از طرف دیگر امر به عدم اطاعت از خطا کار و معصیت کار نموده است بنابراین اگر پیشوایان دین خطا کنند، اطاعت مطلق و عدم اطاعت از ایشان چگونه قابل جمع است.

تفصیل بحث

آیات متعددی در قرآن امر به اطاعت مطلق از پیشوایان دین نموده است مانند آیة اولی الامر که بحث آن گذشت:

1. {أَطیعُوا اللهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمرِ مِنکُم}؛(1)

ای اهل ایمان از خدا و رسول و متصدیان امور که در میان شما هستند اطاعت کنید

2. {قُل إِن کُنتُم تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعُونی}؛(2)

ای رسول ما بگو اگر خدا را دوست دارید از من که رسول او هستم پیروی و اطاعت کنید

3. {ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُم عَنهُ فَانتَهُوا}؛(3)

هر چه را که پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای شما آورد قبول کنید و از آن چه شما را نهی کرد خودداری کنید.

ص: 183


1- . نساء / 59.
2- . آل عمران / 31.
3- . حشر / 7.

هر آن چه که دربارة رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در قرآن آمده به دلیل «انفسنا» در مورد اهل بیت رسول خدا (علیهم السلام) نیز صدق می کند.

امام صادق (علیه السلام) در این باره فرمودند:

ان الله فوض الی محمد (صلی الله علیه و آله) امر دینه فقال «ما آتاکم الرسول فخذوه و مانهاکم عنه فانتهوا» فان الله تبارک و تعالی فوض امره الی الائمة منا و الینا ما فوض الی محمد (صلی الله علیه و آله) ؛(1)

خداوند متعال امر دین خود را به پیامبرش حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) واگذار نموده و در قرآن فرموده است «آن چه را پیامبر (صلی الله علیه و آله) برای شما آورد پذیرا باشید و از آن چه نهی کرد خودداری کنید». و نیز خداوند تبارک و تعالی نیز امر خویش را که به رسول خویش تفویض نموده، به امامان از ما اهل بیت واگذار نموده است.

نهی از اطاعت غافلان و معصیت کاران

هر آن چه در قرآن امر به اطاعت از درستکاران و راستگویان شده از اطاعت غافلان و گنهکاران نیز نهی شده است.

1. {وَ لا تُطِع مَن أَغفَلنا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا وَ اتَّبَعَ هَواهُ وَ کانَ أَمرُهُ فُرُطًا}؛(2)

و از کسی که قلب او را از یاد خود غافل کرده ایم و از هوای نفس خویش پیروی می کند و در کار خود متجاوز است اطاعت مکن.

2. {وَ لا تُطِعِ الکافِرینَ وَ المُنافِقینَ}؛(3) از کافرین و منافقین تبعیت و

ص: 184


1- . بحارالانوار، ج 2، ص 241.
2- . کهف / 28.
3- . احزاب / 1و48.

پیروی مکن.

3. {وَ لا تُطِع مِنهُم آثِمًا أَو کَفُورًا}؛(1) و از گناه کار ناسپاس اطاعت مکن

در آیاتی که گذشت به وضوح به اطاعت مطلق از معصوم امر شده و از اطاعت غیر معصوم مانند: کافر، منافق، گنه کار و ناسپاس نهی شده است. (2)بنابراین پیامبر و جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) باید از هر نوع خطا و لغزش و گناه و کفر و نفاق، معصوم باشند تا بتوان از ایشان با اعتماد کامل تبعیت و پیروی نمود.

دلیل دوم: اجتماع ضدین و نقیضین

پیامبر (صلی الله علیه و آله) و جانشین او باید معصوم باشند. در غیر این صورت اگر خطا و گناهی از آنان سر زند، نهی وانکار ایشان به دلیل ادله لزوم امر به معروف و نهی از منکر واجب است. از سوی دیگر امر و نهی رسول خدا موجبات ناراحتی و آزار ایشان را فراهم نموده و حرام است.

{یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَینَ یَدَیِ اللهِ وَ رَسُولِهِ}؛(3)

ای کسانی که ایمان آورده اید پیش از فرمان خدا و رسولش دست به انجام کاری نزنید و سخن نگویید.

{إِنَّ الَّذینَ یُؤذُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الدُّنیا وَ الآخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُم عَذاباً مُهینًا}؛(4)

بی گمان کسانی که خدا و رسولش را آزار می دهند مورد لعن و نفرین خدا در دنیا و آخرت قرار گرفته و خداوند برای آنان عذابی دردناک آماده کرده است.

با وجود عدم عصمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ، بین وجوب نهی از منکر و حرمت تقدم بر رسول

ص: 185


1- . الانسان / 24.
2- . برخی دیگر از اطاعت های ممنوع یا مشروط در ص 85 و 86 همین کتاب آمده است.
3- . حجرات / 1.
4- . احزاب / 57.

خدا (صلی الله علیه و آله) و آزار ایشان تناقض ایجاد می شود. بنابراین اگر خطا جایز باشد وثاقت از بین می رود و در این صورت با غرض از تکلیف - که انقیاد در برابر اوامر الهی است - تناقض ایجاد می شود.

دلیل سوم: عدم پذیرش شهادت
اشاره

پیامبر و جانشین او شاهدان خلق و گواهان در دنیا و قیامت هستند. و از مهم ترین شرایط شاهد، عدالت اوست. بدیهی است گناه و معصیت به عدالت ضربه می زند و شهادت معصیت کار مردود است.

گواهان خلق

{لِیَکُونَ الرَّسُولُ شَهیدًا عَلَیکُم وَ تَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ}؛(1)

تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شاهد و گواه شما باشد و شما شاهد خلق باشید.

قال امیرالمؤمنین (علیه السلام) : ان الله طهرنا و عصمنا و جعلنا شهداء علی خلقه و حجته فی ارضه و جعلنا مع القرآن و جعل القرآن معنا لانفارقه و لایفارقنا؛(2)

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: همانا خداوند متعال به ما طهارت و عصمت ارزانی داشته و شاهدان و گواهان بر خلق خود و حجت خویش بر روی زمین قرار داده و ما را با قرآن و قرآن را با ما قرین ساخته و ما از قرآن جدا نمی شویم همان گونه که قرآن نیز از ما جدا نمی شود.

عن ابی بصیر عن ابی عبدالله (علیه السلام) : {وَ کَذلِکَ جَعَلناکُم أُمَّةً وَسَطًا لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی

ص: 186


1- . حج / 78.
2- . بصائر الدرجات، ج 1، ص 83.

النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیکُم شَهیدًا}(1) قال (علیه السلام) : نحن الامة الوسط و نحن شهداءه علی خلقه و حجته فی ارضه؛(2)

ابابصیر می گوید: از امام صادق (علیه السلام) دربارة آیه فوق سؤال شد «این چنین شما را گروهی میانه رو (واسطه میان پیامبر (صلی الله علیه و آله) و سایر مردم) قرار دادیم. تا شاهد اعمال مردم باشید و پیامبر شاهد اعمال شما باشد. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: منظور از گروه میانه و واسطه، ما اهل بیت هستیم و ما شاهدان بر خلق خدا و حجت او بر روی زمین هستیم.

بنابراین اگر خداوند متعال، پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت ایشان (علیهم السلام) را به عنوان شاهد و گواه پذیرفته است به طور قطع و یقین آنان به عدالت و ترک معصیت شناخته شده و شهادت ایشان مورد پذیرش نیز واقع شده است. چرا که خداوند متعال خود فرموده است:

{یا أَیُّهَا الَّذینَ آمنوا إِن جاءَکُم فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا}؛(3) ای اهل ایمان اگر شخص فاسق و منحرفی خبری برای شما آورد نسبت به درستی آن تحقیق کنید.

اگر شهادت فاسق احتیاج به تحقیق دارد، شهادت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) به طور قطع نیازی به تحقیق ندارد ضمن آن که هیچ شهادتی از هیچ کس بر علیه این بزرگواران نیز پذیرفته نمی شود

نتیجه شاهد خواستن از حضرت فاطمه (علیهم السلام)

در جریان غصب فدک هنگامی که غاصبان خلافت از امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فاطمه زهرا (علیهم السلام) تقاضای

ص: 187


1- . بقره / 143.
2- . بصائر الدرجات، ج 1، ص83.
3- . حجرات / 6.

شهود نمودند،(1) حضرت علی (علیه السلام) خطاب به ابوبکر فرمودند: آیا قرآن خوانده ای؟! گفت: آری! حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: آیه تطهیر در شأن چه کسانی نازل شده است؟ ابوبکر اقرار کرده و گفت: در شأن شما نازل شده است. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: اگر جمعی بر علیه فاطمه زهرا (علیهم السلام) شهادت دهند که عمل خلافی مرتکب شده چه می کنی؟ ابوبکر گفت: بر او حدّ جاری می کنم، همان گونه که بر دیگر زنان مسلمین حد جاری می کنم. حضرت علی (علیه السلام) در این هنگام فرمودند: پس ای ابابکر تو نزد خدا جزء کافران هستی! گفت: چرا؟ حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: به دلیل آن که شهادت خداوند متعال به طهارت و عصمت فاطمه (علیهم السلام) را رد کرده ای و شهادت دروغ مردم را بر علیه او پذیرفته ای همان گونه که حکم خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را در بخشش فدک به فاطمه (علیهم السلام) رد کرده ای... در این هنگام مردم که شاهد ماجرا بودند به یکدیگر می نگریستند و می گفتند به خدا سوگند که علی ابن ابیطالب (علیه السلام) راست می گوید (و ابوبکر دروغ می گوید).(2)

ص: 188


1- . طبق قاعدة «ید» آن چه که در دست انسان می باشد نشانة ملکیت اوست و اگر دیگری ادعایی غیر از آن داشت باید شاهد بیاورد نه کسی که مالک است، بدیهی است چون فدک در دست حضرت صدیقه کبری (علیهم السلام) بوده نشانه مالکیت ایشان است و غاصبان فدک باید برای اثبات ادعای خود شاهد بیاورند نه حضرت فاطمه (علیهم السلام) اما با این وجود حضرت فاطمه (علیهم السلام) شخصیت هایی چون امیرالمؤمنین (علیه السلام) و ام ایمن همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را به عنوان شاهد آوردند ولی غاصبان خلافت ضمن جسارت و اهانت به شهود، باز هم شهادت حضرت صدیقه کبری (علیهم السلام) را نپذیرفتند.
2- . الاحتجاج علی اهل الجاج للطبرسی، ج1، ص92. «وقال (علیه السلام) : اذن کنت عندالله من الکافرین قال: ولم؟ قال (علیه السلام) : لانک رددت شهادة الله بالطهارة و قبلت شهادة الناس علیها کما رددت حکم الله و حکم رسوله أن جعل لهافدکا... و نظر بعض الناس الی بعضهم و قالوا صدق والله علی ابن ابیطالب (علیهم السلام) ».
دلیل چهارم: سقوط درجه

اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) یا جانشین نبی مرتکب معصیت شود، درجة او از دیگر گنه کاران امّت کمتر خواهد بود، چرا که درجات پیامبر (صلی الله علیه و آله) و امام در مراتب عالیه و رفعت و جلالت می باشد و خداوند ایشان را بر تمامی بندگان خود برگزیده و امین وحی خویش قرار داده است، بنابراین اگر انسان کاملی، با چنین درجات و مراتبی مرتکب خطا و معصیت شود، در برابر گنه کاری که چنین مراتب و درجاتی ندارد، نه تنها برابر نخواهد بود بلکه به پایین ترین درجه و رتبه خواهد رسید و مورد سرزنش هر انسان عاقلی قرار خواهد گرفت و قبح این مطلب واضح و آشکار است.

دلیل پنجم: استحقاق لعن و توبیخ
اشاره

اگر از پیامبر یا امام (علیه السلام) خطا و لغزش و گناهی سر بزند مستحق سرزنش و توبیخ خواهد شد به گونه ای که دوری از رحمت خدا را به دنبال خواهد داشت و نتیجه آن عذاب الهی است. به طور قطع و یقین سرزنش و توبیخ و لعن پیامبر و یا وصی حقیقی او به اجماع تمام مسلمین باطل و نارواست. پس لازم است ایشان معصوم و عاری از هر نوع خطا باشند.

تفصیل بحث

{وَ مَن یَتَعَدَّ حُدُودَ اللهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظّالِمُونَ}؛(1)

و هر کس از حدود الهی تجاوز کند جزء ستمکاران و ظالمان خواهد بود.

ص: 189


1- . بقره / 229.

{أَلا لَعنَةُ اللهِ عَلَی الظّالِمینَ}؛(1)

آگاه باشید که ظالمین از رحمت خدا دور هستند.

{إِنَّ اللهَ لا یَهدِی القَومَ الظّالِمینَ}؛(2)

خداوند هرگز ستمکاران را هدایت نمی کند.

{وَ اللهُ لا یُحِبُّ الظّالِمینَ}؛(3)

خداوند ظالمین و ستمکاران را دوست نمی دارد.

طبق آیات قرآن، تجاوز از حدود الهی ظلم است و نتیجه آن عدم هدایت ظالمین و دوری از رحمت الهی است. پس اگر پیامبر یا وصی او کم ترین تجاوزی از حدود الهی چه در اصول و چه در فروع داشته باشند، یا کم ترین ظلمی به خود یا خانواده خود یا مؤمنین نموده باشند، از مقام عصمت خارج و مستحق سرزنش الهی و توبیخ عمومی خواهند شد.

اشکال دلیل پنجم

البته باید توجه داشت که هر گناه کاری مستحق لعن و عذاب نیست به خصوص شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) که حتی نمی توان به آنان نسبت فسق و فجور داد.(4) پس چگونه پیامبر یا وصی او مستحق لعن و عذاب شود؟

شاید بتوان استدلال پنجم علامه مجلسی را با دلیل چهارم ایشان توجیه نمود که از پیامبر یا وصی او که به مقامات و درجات عالیه رسیده اند هر نوع گناه و معصیتی قبیح است و مستحقق لعن و عذاب

ص: 190


1- . هود / 18.
2- . مائده / 51.
3- . آل عمران / 57.
4- . در روایتی از موسی ابن جعفر (علیهم السلام) است که فرمودند: از شیعیان ما تبّری مجوئید و به آنها فاسق و فاجر مگوئید، حتی اگر گناهان زیادی مرتکب شده باشند بلکه بگویید. «فاسق العمل، فاجر العمل مومن النفس، خبیث الفعل، طیب الروح و البدن» (بحارالانوار، ج 65، ص 147).

الهی خواهند شد. همان گونه که خداوند متعال در این باره می فرماید:

{وَ لَو تَقَوَّلَ عَلَینا بَعضَ الأَقاویلِ لِأَخَذنا مِنهُ بِالیَمینِ ثُمَّ لَقَطَعنا مِنهُ الوَتینَ فَما مِنکُم مِن أَحَدٍ عَنهُ حاجِزینَ}؛(1)

اگر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بعضی سخنان را به دورغ بر ما می بست او را به شدت می گرفتیم و رگ گردنش را قطع می کردیم در آن صورت هیچ یک از شما نمی تواند مانع عذاب او شود.

مفهوم آیات یاد شده و نظایر آن در قرآن کریم، حکایت از مقام عصمت می کند؛ زیرا خداوند متعال تا آخرین لحظه، رسول خود را تصدیق نموده و ایشان را کوچک ترین توبیخ و سرزنشی نیز ننموده است. پس اعمال او صحیح، کامل و بدون کم ترین خطا و اشتباه بوده است.

دلیل ششم: عدم تطبیق قول با فعل

یکی از وظایف رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و جانشینان ایشان امر نمودن امت به نیکی ها و نهی نمودن از بدی ها است.

{کُنتُم خَیرَ أُمَّةٍ أُخرِجَت لِلنّاسِ تَأمُرُونَ بِالمَعرُوفِ وَ تَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ وَ تُؤمِنُونَ بِاللهِ}؛(2)

شما بهترین امت (ائمه) هستید که از میان مردم پدیدار شده اید چرا که امر به معروف و نهی از منکر می کنید و به خدا ایمان دارید.(3)

ص: 191


1- . الحاقه / 44 الی 47.
2- . آل عمران / 110.
3- . این آیه را نزد امام صادق (علیه السلام) خواندند، آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: چگونه این امت بهترین امت هستند در حالی که امیرالمومنین و امام حسن و امام حسین (علیهم السلام) را به قتل رساندند. قاری عرض کرد: فدای شما شوم این آیه چگونه نازل شده است؟ حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: این گونه نازل شده است «کنتم خیر ائمهً اخرجت للناس» یعنی شما بهترین ائمه هستید که برای این مردم پدیدار شدید. آیا نمی بینی که خداوند متعال این ائمه را در ادامه آیه مدح می کند و می فرماید: «تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تومنون بالله».

در زیارت جامعه کبیره نیز می خوانیم:

الی الله تدعون و علیه تدلون؛(1)

شما مردم را به خدا دعوت می کنید و آنان را به راه خدا راهنمایی و هدایت می کنید

اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و جانشینان ایشان که همواره مردم را به سمت خوبی ها راهنمایی می کنند و از بدی ها نهی می کنند، به گفتار خود عمل نکنند و خوبی ها را ترک و مرتکب بدی ها بشوند شامل توبیخ و سرزنش خداوند متعال در این آیه می شوند:

{أَتَأمُرُونَ النّاسَ بِالبِرِّ وَ تَنسَونَ أَنفُسَکُم وَ أَنتُم تَتلُونَ الکِتابَ أَ فَلا تَعقِلُونَ}؛(2) چگونه مردم را به نیکی فرمان می دهید و خود را فراموش می کنید در حالی که کتاب خدا را می خوانید! آیا نمی فهمید؟

این عمل از بزرگ ترین منکرات است که انسان به آن چه می گوید عمل نکند بلکه خلاف آن را مرتکب شود. و اگر مردم از پیشوایان دین چنین منکری ببینند دیگر نمی توانند به ایشان اعتماد کنند و قول و سخن ایشان را بپذیرند. چگونه ممکن است امامان معصوم (علیهم السلام) اهل گناه و لغزش باشند و جامعه را دعوت به ترک گناه و معصیت کنند؟ هرگز چنین اتفاقی نخواهد افتاد! در غیر این صورت در درجه اول مورد توبیخ و سرزنش الهی قرار می گیرند و هر انسان عاقلی چنین عملی را ناپسند می داند. این مسئله از

ص: 192


1- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 613. فرازی از زیارت جامعه کبیره.
2- . بقره / 44.

امور آشکار و بدیهی است که عقل سلیم انسانی آن را نمی پذیرد و رد می کند.

دلیل هفتم: برتری انبیاء و اوصیاء بر ملائکه و فرشتگان

به طور قطع و یقیین مقام انبیاء و اوصیاء الهی برتر و بالاتر از مقام ملائکه و فرشتگان است. و طبق آیات قرآن فرشتگان الهی دارای مقام عصمت هستند. بنابراین انبیاء و اوصیاء الهی نیز دارای مقام عصمت هستند.

تفصیل بحث: خداوند متعال در قرآن کریم، انبیاء الهی را برتر و افضل از دیگر مخلوقات خود دانسته و می فرماید:

{إِنَّ اللهَ اصطَفی آدَمَ وَ نُوحًا وَ آلَ إِبراهیمَ وَ آلَ عِمرانَ عَلَی العالَمینَ ذُرّیَّةً بَعضُها مِن بَعضٍ وَ اللهُ سَمیعٌ عَلیمٌ}؛(1) در حقیقت خداوند متعال آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر تمام عالمیان برتری داده و برگزیده است فرزندانی از آنان را برگزید که برخی از آنان از نسل برخی دیگر هستند (اول و آخرشان یکی و از یک سنخ است) و خداوند شنوا و داناست.

ائمه اطهار (صلی الله علیه و آله) از آل ابراهیم (علیه السلام) هستند

زمانی که حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) فرزند بزرگوار خویش حضرت علی اکبر (علیه السلام) را به میدان فرستادند آیة فوق را قرائت فرمودند، در این هنگام اشعث ابن قیس به امام حسین (علیه السلام) گفت: چه حرمت و قرابتی بین شما و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وجود دارد؟ امام حسین (علیه السلام) فرمودند:

ص: 193


1- . آل عمران / 33-34.

والله ان محمداً (صلی الله علیه و آله) لمن آل ابراهیم و ان العترة الهادیة لمن آل محمد (صلی الله علیه و آله) ؛(1)

به خدا سوگند که حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) از نسل حضرت ابراهیم (علیه السلام) است و اهل بیت و عترت هدایت گر (علیهم السلام) از ذریه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می باشند.(2)

برتری اهل بیت (علیهم السلام)

اشاره

قال علی (علیه السلام) : قلت یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) فنحن افضل ام الملائکة فقال یا علی نحن افضل خیر خلیقة الله علی بسیط الارض و خیرة ملائکه الله المقربین و کیف لانکون خیراً منهم و قد سبقناهم الی معرفة الله و توحیده فبنا عرفوالله و بنا عبدوالله؛(3)

امیرالمؤمنین (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پرسید: آیا ما برتر هستیم یا ملائکه؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: یا علی! ما برتر و افضل از بهترین مخلوقات خدا بر روی زمین هستیم و برتر و بالاتر از بهترین ملائکه مقرب خدا هستیم. چگونه بهتر نباشیم در حالی که قبل از ملائکهً خدا را به وحدانیت شناختیم. پس آنان به واسطة ما خدا را شناختند و به سبب ما خدای متعال را عبادت نمودند.

بنابراین همان گونه که فرشتگان الهی معصوم بوده و محال است که از آنان گناهی صادر شود، از انبیاء و اوصیاء به ویژه اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) که برتر و افضل از ملائکه می باشند محال است

ص: 194


1- . امالی صدوق، ص158.
2- . امام حسین (علیه السلام) هنگام بدرقه حضرت علی اکبر (علیه السلام) به میدان، آیة «اصطفاء» را خواندند و در حقیقت به معرفی جایگاه ویژة ایشان در میان اهل بیت (علیهم السلام) پرداخته اند و لذا برخی از عالمان شیعه معتقدند در خصوص امامت میان حضرت علی اکبر (علیه السلام) و امام سجاد (علیه السلام) بداء حاصل شده است، همان گونه که در روایات به مسئله حصول بداء در امامت اسماعیل فرزند امام صادق (علیه السلام) و سید محمد فرزند امام هادی (علیه السلام) اشاره شده است. مراجعه کنید به اصول کافی، ج 2، ص114، باب الاشارهً و النص علی ابی محمد (علیه السلام) و بحارالانوار، ج 50، ص241.
3- . بحارلانوار، ج 26، ص 349

خطا و لغزش و گناهی صادر شود بلکه ترک اولی نیز در ساحت مقدس آنان راه ندارد. در غیر این صورت افضلیت ایشان از فرشتگان غیر ممکن خواهد بود و خداوند متعال نیز می فرمایند:

{أَم نَجعَلُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ کَالمُفسِدینَ فِی الأَرضِ أَم نَجعَلُ المُتَّقینَ کَالفُجّارِ}؛(1)

آیا مؤمنان نیکوکار را هم ردیف افراد بی ایمان و فاسد قرار می دهیم و یا پرهیزکاران را همانند افراد فاسق و بدکار جزا می دهیم.

و نیز انجام هر گناه صغیره یا کبیره موجب ورود در زمرة ظالمین خواهد شد و طبق فرمان خداوند متعال مقام رفیع امامت به ظالمین نمی رسد.

{لا یَنالُ عَهدِی الظّالِمینَ}؛(2)

پیمان امامت به ستمکاران نخواهد رسید.(3)

مرحوم علامه مجلسی (رحمه الله علیه) ضمن استدلال فخر رازی در خصوص آیه «امامت و ابتلاء» بیان می کند: «مراد از عهد در این آیه یا عهد نبوت است و یا عهد امامت، پس اگر مراد عهد نبوت باشد نظر ما حاصل خواهد شد و اگر مراد عهد امامت باشد باز هم منظور ما حاصل خواهد شد. چرا که لازم است هر نبی و پیامبری امام نیز باشد که مردم به او اقتدا کنند و مأموم ایشان قرار گیرند».

و این آیه با تمام تفاسیر و بیانات خود دلالت می کند بر این که پیامبر و امام هرگز اهل گناه نیستند پس معصوم هستند.(4)

علاوه بر دلائل عقلی که علامه مجلسی (رحمه الله علیه) بر عصمت انبیاء الهی و اوصیاء بزرگوار ایشان نقل

ص: 195


1- . ص / 28.
2- . بقره / 124.
3- . مراجعه کنید: همین کتاب، آیة امامت، ص52.
4- . بحارالانوار، ج 38، ص 50.

می کنند، مرحوم خواجه نصرالدین طوسی (رحمه الله علیه) نیز دلائل دیگری را نقل می کنند که برخی از این دلائل را ذکر می کنیم:(1)

1. امام حافظ شریعت است
اشاره

یکی از مهم ترین وظایف امام حفظ شریعت است و تنها کسی می تواند حافظ شریعت باشد که علم مطلق به تمام زوایای شریعت داشته باشد و عالم به تمام ظواهر دین و مجموع معالم دین از احکام و فرائض گرفته تا اخلاقیات و اعتقادات باشد. حفاظت از شریعت علم می خواهد آن هم علم مطلق چرا که اگر عالم نباشد در تمام مسائل دچار مشکل می شود و ثابت شد که لازمه علم مطلق عصمت مطلق است. از طرفی کسی می تواند حافظ شریعت باشد که ذره ای هوای نفس در وجود او نباشد و نفس خویش را به طور کامل طرد کرده باشد، چرا که با هوای نفس هرگز نمی توان شریعت الهی را حفظ کرد. حتی فقهاء که کارشان بیان فقه اهل بیت (علیهم السلام) است و از خود حرفی و سخن نمی گویند بلکه آن چه را می گویند سخن خدا و اولیاء الهی است، لازم است از هواهای نفسانی به طور کامل دوری کنند.

قال الامام الحسن العسکری (علیه السلام) : فاما من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفاً لهواه مطیعاً لامرمولاه فللعوام ان قلدوه؛(2) پس آن دسته از فقیهانی که خویشتن دار و پاسدار نفس خویش، حافظ دین الهی، مخالف با هوای نفس و فرمانبردار اوامر مولای خویش باشند بر عموم مردم واجب است که از او تبعیت و تقلید نمایند.

بنابراین هنگامی که دوری از هوای نفس برای فقیهانی که با واسطه، حافظ دین و شریعت هستند، آن هم دین و شریعتی که از ائمه اطهار (علیهم السلام) به ما رسیده، لازم و واجب است به مراتب برای خود ائمه

ص: 196


1- . مراجعه کنید: تجرید الکلام.
2- . تفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسگری (علیه السلام) ، ص300.

اطهار (علیهم السلام) که واسطه و حافظ کل شریعت در بعد ظاهر و باطن هستند از مهم ترین واجبات است.

یک مقایسه ساده

اگر ما در یک مقایسه ساده و ابتدایی فقه، اخلاق و اعتقادات شیعه را با معارف و احکام و اخلاقیات اهل سنت مقایسه کنیم متوجه خطاها و اشتباهات آشکار در فتواهای علمای اهل سنت در تمامی ابعاد دین خواهیم شد که نشان می دهد شیعیان دین خویش را از معصوم گرفته اند و اهل سنت از غیر معصوم.(1)

2. امام مورد وثوق و اطمینان است
اشاره

انسان جایزالخطا است بلکه محل نسیان است و هیچ انسانی نیست مگر آن که دچار سهو و نسیان و خطا می شود، حتی مواردی پیش آمده که برخی بزرگان دین دچار سهو و نسیان شده و به آن اعتراف کرده اند. و این امر کاملاً طبیعی و از طبیعت بشر است. مانعی هم ندارد و عیبی برای او محسوب نمی شود. به همین دلیل واجب است انسان جایزالخطا پیرو معصوم باشد تا این پیروی او از معصوم مانع از خطاها و اشتباهات او گردد. بنابراین کسی که حافظ شریعت است باید معصوم باشد تا از قول و فعل او اطمینان حاصل شود و مورد اعتماد بشر جایز الخطاء قرار گیرد. اگر اعتماد به حافظ شریعت از بین برود دیگر مردم به چه کسی می توانند اعتماد و اطمینان کنند و از چه کسی می توانند پیروی نمایند تا دچار خطا و اشتباه نشوند؟!

ص: 197


1- . مراجعه کنید: سیری در صحیحین، مرحوم محمد صادق نجمی و امام شناسی استاد گنجی، ج1، ص71 الی 83.
ادامه کار رسول خدا (صلی الله علیه و آله)

دلیل دیگری را ما بر دلائل علامه مجلسی و خواجه نصرالدین طوسی (رحمه الله علیه) اضافه می کنیم.

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بخشی از مسائل دین را بیان کردند نه همه آن را و اهل بیت بزرگوار ایشان نیز برنامة رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را، هم در بُعد بیان و هم در بُعد تبیین ادامه دادند و این وظیفه مهم و بزرگ نیازمند مقام عصمت می باشد تا همانند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) معارف دین را به نحو اکمل و بدون خطا ابلاغ نمایند.

تفصیل بحث

مدت زمان پیامبری رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیست و سه سال بود، که سیزده سال آن در مکه همراه با اختفاء و اختناق و شکنجه و هراس همراه بود. در مدت ده سالی که به مدینه هجرت نمودند با جنگ های مختلفی رو به رو شدند. به شهادت تاریخ و به شهادت فقه شیعه و اهل سنت، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرصت مناسب برای بیان تمام جزئیات معارف دین و تبیین و توضیح همه معالم دین نیافتند؛ به همین دلیل نصب امام و جانشین پس از خود، آن هم از جانب خداوند متعال لازم بود تا دین به تکامل نهایی خود برسد و با نصب امام بر حق بود که آیة اکمال دین نازل شد.

ص: 198

{الیَومَ أَکمَلتُ لَکُم دینَکُم وَ أَتمَمت عَلَیکُم نِعمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الاسلامَ دیناً}؛(1) امروز دین شما را کامل و نعمت را بر شما تمام کردم و اسلام را به عنوان دین برای شما پسندیدم.

تنها در احکام فقهی حدود 000/60 روایت از جانب چهارده معصوم (علیهم السلام) نقل شده است. آیت الله بروجردی (رحمه الله علیه) می فرمود: از رسول الله الاعظم (صلی الله علیه و آله) تنها 400 مسئله فقهی برای ما رسیده است این در حالی است که از 52 باب فقهی تنها باب صلاهً 4000 مسئله یا فروع فقهی دارد.

عن ابی عبدالله (علیه السلام) للصّلاة اربعة آلاف حد؛(2)

برای نماز چهار هزار حد و حکم شرعی است.

بدیهی است بسیاری از مسائل و فروعات نماز را اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بیان فرموده اند و بین شیعه وسنی به تواتر نقل شده است که بسیاری از فروعات و احکام و مناسک را اهل بیت (علیهم السلام) نقل فرموده اند.

از ابوحنیفه نعمان ابن ثابت نقل شده است:

لولاجعفر ابن محمد ما علم الناس مناسک حجهم؛(3)

اگر جعفر ابن محمد امام صادق (علیه السلام) نبود مردم اعمال و مناسک حج خود را نمی دانستند.

قال الصادق (علیه السلام) : کانت الشیعه لایعرفون مناسک حجهم و حلالهم و حرامهم حتی کان ابوجعفر ففتح لهم و بین لهم مناسک حجهم و حلالهم و حرامهم حتی صار الناس یحتاجون

ص: 199


1- . مائده / 3.
2- . الکافی، ج 3، ص 272.
3- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 519.

الیهم...؛(1)

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: شیعیان اعمال و مناسک حج و مسائل حلال و حرام خود را نمی دانستند. تا این که امام باقر (علیه السلام) این باب را برای آنان گشود و مناسک حج و مسائل حلال و حرام را برای شیعیان تبیین نمودند و پس از آن مردم نیازمند ایشان شدند.

تنها کسی می تواند در امتداد علم رسول الله (صلی الله علیه و آله) که از وحی الهی سرچشمه گرفته مسائل شرعی را تبیین نماید که هم سنخ رسول الله (صلی الله علیه و آله) در علم مطلق، عصمت بی نظیر و ولایت تکوینی و تشریعی باشد. کسانی که هزار باب علم را سینه به سینه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دریافت نموده باشند.

عن اصبغ ابن نباته قال سمعت عن امیرالمؤمنین (علیه السلام) یقول ان رسول الله (صلی الله علیه و آله) علمنی الف باب من الحلال و الحرام مما کان و مما هو کائن الی یوم القیامة کل باب منها یفتح الف باب فذلک الف الف باب... .(2)

اصبغ ابن نباته می گوید از امیرمؤمنان علی (علیه السلام) شنیدم که می فرمودند:

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هزار باب از حلال و حرام از گذشته و آینده تا روز قیامت را به من آموختند که از هر بابی هزار باب دیگر استخراج و استنباط می شود تا این که به یک میلیون باب می رسد.

علوم شاگردان اهل بیت (علیهم السلام)

برخی از شاگردان اهل بیت (علیهم السلام) که مدتی را در خدمت آن حضرات بوده اند، علومی را از آن بزرگواران

ص: 200


1- . الوافی، ج 4، ص 91.
2- . الاختصاص للمفید، ص 283.

دریافت نموده اند که برخی از آن ها به ما رسیده و خود نشان دهندة وسعت و عمق دریای بی کران علم اهل بیت (علیهم السلام) است.

قال ابوعبدالله (علیه السلام) رحم الله زرارة ابن اعین لولا زرارة لاندرست آثار النبوة احادیث ابی (علیه السلام) ؛(1) امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خدا رحمت کند زراهً ابن اعین را که اگر او نبود آثار نبوت و احادیث پدرم امام باقر (علیه السلام) از بین می رفت.

و نیز محمد ابن مسلم نقل می کند که از امام محمد باقر (علیه السلام) سی هزار حدیث شنیدم سپس خدمت فرزندش جعفر ابن محمد امام صادق (علیه السلام) رسیدم و از محضر ایشان نیز شانزده هزار حدیث فراگرفتم.(2)

جابر جعفی نقل می کند که امام محمد باقر (علیه السلام) برای من هفتاد هزار حدیث بیان نمودند که برای هیچ کس نقل نکرده ام.(3)

زمانی که از شاگردان اهل بیت (علیهم السلام) ده ها هزار حدیث در علوم مختلف نقل شده است. به مراتب وجود شریف اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) لبریز از میلیون ها شاخة علمی در موضوعات مختلف می باشند که تنها سهم ناچیزی از آنها به ما رسیده است و این مقام عصمت است که حافظ این علوم وحیانی است، از طرف دیگر همین علوم وحیانی سرچشمه و ریشة عصمت آن بزرگواران قرار می گیرد.

ص: 201


1- . همان، ص 66.
2- . روضهً المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج 14، ص 254.
3- . الاختصاص للمفید، ص 66.

فصل پنجم: شهادت تاریخ به عصمت بی نظیر اهل بیت (علیهم السلام)

اشاره

یکی از راه های اثبات عصمت بی نظیر حضرات اهل بیت (علیه السلام) مطالعه تاریخ زندگانی آن بزرگوران (علیهم السلام) است که خود دلیل بسیار زیبایی است که شایسته است مورد مطالعه و دقت و تأمل قرار گیرد. به عنوان مثال وقتی به آثار اهل بیت (علیهم السلام) مانند نهج البلاغه یا صحیفه سجادیه می نگریم، متوجه عصمت آن بزرگواران می شویم. در طول تاریخ، شخصیت های فراوانی ظهور و بروز پیدا کرده اند که در سخنوری، یگانه زمان خویش بودند و سحر سخنان ایشان همه را مبهوت می ساخت، بزرگانی در علم و معرفت و کمال که زبانزد خاص و عام بودند، اما بسیار اتفاق می افتد که همین افراد یگانه و مشهور در سخن، در کلام خود دچار اشتباهات فاحش می شدند که باعث تعجب همگان می شد. اما در تمام خطبه های امیرالمؤمنین (علیه السلام) چه آن ها که در نهج البلاغه آمده و چه غیر آن ها حتی یک مورد هم لغزش سخن یا خطای در گفتار و محتوا مشاهده نمی شود. زمانی که از امیرالمؤمنین (علیه السلام) درخواست می کنند که خطبه ای بخوانند که در آن حرف الف که قابل استعمال فراوان است وجود نداشته باشد، بالبداهه خطبه ای غراء در توصیف خداوند متعال ایراد می کنند که یک مرتبه هم از حرف الف در آن استفاده نشده و همین اتفاق در خطبة بی نقطه امیرالمؤمنین (علیه السلام) مشاهده می شود. آیا این نشانة عصمت نیست؟

به راستی کسی می تواند بدون آمادگی قبلی حتی با آمادگی کامل چنین خطبه هایی ایراد نماید؟ آیا نهج البلاغه همان «اخ القرآن» نیست که هیچ کس را توان مقابله با آن یا آوردن نظیر آن نیست .بی جهت نیست زمانی که ابن ابی الحدید معتزلی به خطبه }الهیکم التکاثر{ نهج البلاغه می رسد می گوید:

ص: 202

و ینبغی لو اجتمع فصحاء العرب قاطبة فی مجلس و تلی علیهم ان یسجدوا له؛(1)

اگر تمام افراد فصیح عرب را در مجلسی جمع و این خطبه بر آنان تلاوت شود سزاوار است همگی در برابر عظمت این خطبه سجده کنند.(2)

این سخن به این معنا است که اگر قرآن آیاتی دارد که در برابر عظمت آن سجده لازم می آید در برابر خطبه های امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز باید سجده نمود.(3)

تنها کلام معصوم است که این عظمت را دارد و شایسته است در برابر آن سجده نمود.

البته تمام بیانات و کلمات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) همین گونه است. از خطبة رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در غدیر خم، خطبه فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) تا مناجات خمس عشر و صحیفه سجادیه امام العارفین زین العابدین (علیه السلام) ، و دعای عرفة امام حسین (علیه السلام) و زیارت جامعه کبیره امام هادی (علیه السلام) و صدها نمونه دیگر، همگی گویای نطق الهی که برگرفته از وحی است می باشد و نه تنها عصمت، بلکه

ص: 203


1- . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج 11، ص 152.
2- . به راستی اگر این سخن که از یک عالم سنی بیان شده از یک عالم شیعی صادر می شد سبک مغزان وهابیت گوش فلک را کر می کردند و فریاد شرک و کفر سر می داند.
3- . آیه الله جوادی آملی «دام ظله» می فرمود: خدمت استادمان مرحوم علامه طباطبایی (رحمه الله علیه) عرض کردم: این اغراق نیست که انسان در برابر خطبه های علی ابن ابی طالب (علیهم السلام) سجده کند، همان طور که در برابر کلام خدا سجده می کند؟! استاد فرمود: خیر این وصف به حال متعلق موصوف است. زیرا همان معارف قرآنی است که در خطبه های حضرت علی (علیه السلام) تجلی کرده است. این سجده در حقیقت برای کلام خداست. (به نقل از شمیم یاس، پیام حضرت آیت الله جوادی آملی «مدظله العالی» برای ثبت ملّی خطبه حضرت زهرا (سلام الله علیها) ).

معجزة کلامی آن حضرات (علیه السلام) را نیز ثابت می کند و نکتة قابل توجه آن است که نه تنها این بیانات شریف هیچ گونه تناقضی با یکدیگر ندارند بلکه هیچ تضادی هم با آیات قرآن ندارند و همگی در یک ردیف می باشند.

عظمت معجزات علمی اهل بیت (علیهم السلام)

اشاره

یکی از راه های شناخت اهل بیت (علیهم السلام) و کسب معرفت نسبت به آن بزرگواران توجه و تأمل در خطبه های آن بزرگواران است. حضرت آیت الله صافی گلپایگانی «دامت برکاته» ضمن بیان مطلب فوق فرمودند: معجزات علمی اهل بیت (علیهم السلام) از معجزات حسی و ظاهری آنان بالاتر است. بیانات شریف اهل بیت (علیهم السلام) مانند خطبة فدکیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) از معجزات بزرگ است بلکه از معجزة ناقة صالح اهمیتش بیشتر است که متأسفانه ما روی این معجزات خیلی حساب باز نمی کنیم.(1)

بنابراین شهادت تاریخ بر عصمت اهل بیت (علیهم السلام) ، دلیل مستقلی است که شایسته است مورد توجه پژوهش گران و محققان موضوع امام شناسی قرار گیرد. موارد عصمت اهل بیت (علیهم السلام) در مطالعات تاریخی را در پنج محور می توان مورد بررسی قرار داد:

1. اخبار غیبی اهل بیت (علیهم السلام)
اشاره

خبرهای غیبی فراوان اهل بیت (علیهم السلام) که در گسترة تاریخ صحت آن ها بر همگان روشن و آشکار گردید، همگی دلالت بر عصمت می کند. برخی از این موارد عبارتند از:

ص: 204


1- . نشریه امام شناسی، شماره 11، ص 2.
پیشگویی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از حوادث آینده

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : یا أم سلمة اسمعی واشهدی هذا علی بن ابی طالب (علیهما السلام) سید المسلمین و امام المتقین وقائد الغرّ المحجّلین وقاتل الناکثین والقاسطین والمارقین! قلت: یا رسول الله من الناکثون؟ قال’ الذین یبایعونه بالمدینة وینکثون بالبصرة قلت من القاسطون؟ قال’: معاویة وأصحابه من أهل الشام! قلت من المارقون؟ قال’: اصحاب النهروان!؛(1) رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به ام سلمه فرمودند: ای ام سلمه سخن مرا بشنو و شهادت بده که این شخص علی بن ابی طالب (علیه السلام) سرور تمام مسلمین و امام متقین و پیشوای سفید رویان و قاتل ناکثین و قاسطین و مارقین است! ام سلمه می گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سؤال کردم: ناکثین (پیمان شکنان) چه کسانی هستند؟ آن حضرت (صلی الله علیه و آله) فرمودند: کسانی که در مدینه بیعت می کنند و در بصره بیعت خود را می شکنند.(2)

پرسیدم: قاسطین (ستم پیشگان تجاوز کار) چه کسانی هستند؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: معاویه و یاران او از اهل شام.(3)

سؤال کردم: مارقین (خارج شدگان از دین) چه کسانی هستند؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اصحاب نهروان هستند.(4)

ص: 205


1- . الامالی للصدوق، ص 381.
2- . اشاره است به طلحه و زبیر که پس از قتل عثمان در مدینه با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بیعت کردند، سپس با تحریک عایشه در بصره بیعت خود را شکستند و جنگ جمل را به راه انداختند.
3- . اشاره است به جنگ صفین که توسط معاویه و اهل شام بر علیه امیرالمؤمنین (علیه السلام) به راه افتاد.
4- . اشاره است به جنگ خوارج و خروج منافقین بر علیه امیرالمؤمنین (علیه السلام) در مکانی به نام نهروان.

مرحوم میرزا حبیب الله خوئی (رحمه الله علیه) در شرح این حدیث می نویسد:

اخباری که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) روایت شده و در آن ها از جنگ امیرالمؤمنین (علیه السلام) با ناکثین و قاسطین و مارقین در آینده خبر می دهند و این اخبار در مجامع روایی شیعه و سنّی با عبارات مختلف و طرق متعدد نقل شده است، همگی بر آگاهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از غیب دلالت می کند و این خبرهای غیبی از معجزات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و از دلائل نبوت ایشان است.(1)

و از این نوع اخبار است: فرمایش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به عمار یاسر مبنی بر شهادت ایشان توسط گروه طغیان گر (فئه باغیه) که از اخبار متواتر و از بزرگان شیعه و اهل سنت مانند: بخاری، مسلم، سیوطی و... نقل شده است.

از چنین اخباری علاوه بر معجزات نبوت، می توان عصمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را نیز ثابت نمود چرا که صحت این اخبار در زمان های بعد مشخص شد.

چه بسیار افرادی که خبر غیب می دهند، اما گذشت زمان کذب یا اشتباه آنان را به روشنی ثابت می کند، اما در خبرهای غیبی اهل بیت (علیهم السلام) ، کوچک ترین خطا و اشتباهی مشاهد نشده است و نخواهد شد.

خبر غیبی امیرالمؤمنین (علیه السلام) از تعداد بیعت کنندگان

ابن عباس می گوید در جریان جنگ جمل در منزل «ذی قار» نزدیکی بصره با امیرالمؤمنین (علیه السلام) نشسته بودیم که آن حضرت (علیه السلام) فرمودند: به زودی از سمت کوفه هزار نفر بدون کم و زیاد می آیند و به شرط جان با من بیعت می کنند. من از این خبر بی تاب و نگران شدم و با خود گفتم: مبادا این افرادی

ص: 206


1- . منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه، ج 18، ص 135.

که می آیند از هزار نفر کمتر یا بیشتر باشند و مردم از عدم صحت این خبر غیبی متزلزل شوند.

پس از مدتی آن افراد از کوفه رسیدند و من با حزن و اندوه آنان را شمارش کردم و دیدم آنان نهصد و نود و نه نفر هستند، گفتم: انا لله و انا الیه راجعون! چرا علی (علیه السلام) عدد هزار را گفتند. در همین اندیشه بودم که ناگهان دیدم شخصی به طرف ما می آید وقتی نزدیک شد، خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) رفته و عرض کرد: دست خود را بده با تو بیعت کنم تا دم مرگ. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: نام تو چیست؟ عرض کرد: اویس قرنی. امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: الله اکبر! حبیب من رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به من خبر داد که مردی از امت او را درک خواهم کرد که از حزب خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است و مرگ او با شهادت خواهد بود و جمع کثیری با شفاعت او از دوزخ رهایی خواهند یافت. ابن عباس می گوید: به خدا سوگند که با آمدن اویس اندوه من برطرف شد.(1)

خبر غیبی امام هادی (علیه السلام) و شیعه شدن مرد اصفهانی

جمعی از مردم اصفهان برای دادخواهی نزد متوکل عازم شهر سامرا شدند، در میان آنان مردی فقیر به نام عبدالرحمن بود. او می گوید در کنار قلعه متوکل بودیم که شنیدیم، متوکل فرمان احضار امام هادی (علیه السلام) را دادند. از برخی حاضران پرسیدم: امام هادی کیست؟ گفتند: مردی از آل علی است که شیعیان به امامت او اعتقاد دارند، چه بسا متوکل او را احضار نموده تا او را به قتل برساند! عبدالرحمن می گوید: تصمیم گرفتم در آن جا بمانم و امام هادی (علیه السلام) را ببینم.

ص: 207


1- . الارشاد للمفید، ج 1، ص 317.

ناگاه دیدم امام هادی (علیه السلام) سوار بر اسب وارد شدند، همة حاضران به احترام او از جا برخاستند و در طرف چپ و راست ایستاده و به تماشای سیمای ایشان پرداختند. همین که چشمم به چهرة امام هادی (علیه السلام) افتاد محبتش در قلبم جای گرفت. نزد خود دعا می کردم و از خدا می خواستم وجود او را از شرّ متوکّل حفظ کند. امام هادی (علیه السلام) در حالی که به یال اسب خود می نگریستند و به سمت چپ و راست توجهی نداشتند جلو آمد و هنگامی که مقابل من رسیدند رو به من کردند و فرمودند: خداوند دعای تو را به اجابت رسانید. بدان که عمر تو طولانی می شود و اموال و فرزندانت زیاد می گردند.

از هیبت و شکوه امام هادی (علیه السلام) لرزه بر اندام من افتاد. و زمانی از این ماجرا گذشت تا به اصفهان بازگشتم و پس از گذشت ایام، صاحب ثروت فراوان و ده فرزند شدم و اکنون عمرم به هفتاد رسیده است و معتقد به امامت امام هادی (علیه السلام) (شیعه) شدم. چرا که او از افکار پنهان من آگاه بود (و سخنش درباره من صحیح) و دعایش مستجاب شد.(1)

2. قضاوت های اهل بیت (علیهم السلام)
اشاره

قضاوت های شگفت آور اهل بیت (علیهم السلام) که عقول ناقص بشر را در حلّ معادلات مختلف به شگفتی و اعجاب وا می دارد و گذشت زمان قضاوت صحیح و عادلانة آن بزرگواران را به نمایش می گذارد تا آن جا که مورد قبول و پذیرش تمام ادیان و مکاتب قرار می گیرد. نمونه ای از این قضاوت ها مطرح

ص: 208


1- . سیره چهارده معصوم (علیهم السلام) ، محمدی اشتهاردی، ص 882 به نقل از بحار الانوار، ج 50، ص 141.

می شود:

قضاوتی زیبا در پرتو عصمت

در زمان حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) دو نفر در مکانی نشسته بودند که غذایی میل کنند، یک نفر از آن ها پنج قرص نان در سفره گذاشت و دیگری هم سه قرص نان در سفره گذاشت، در این حال شخص سومی از راه رسید و سلام کرد، آن دو نفر او را دعوت به غذا نمودند، آن شخص میهمان نشست و همراه آنها غذا را میل نمود، پس از صرف غذا از کنار آن دو نفر برخاست و هشت درهم در سفره آنان گذاشت و رفت. آن دو نفر بر سر تقسیم هشت درهم دچار اختلاف و نزاع شدید شدند. صاحب سه نان گفت: عدالت آن است که هشت درهم را به طور مساوی بین خود تقسیم کنیم، اما صاحب پنج نان می گفت؛ پنج درهم سهم من است چون پنج نان داشتم و سهم تو تنها سه درهم است، زیرا سه نان در سفره گذاشتی! داوری و قضاوت را نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) بردند. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: بهتر آن است که مصالحه کنید و صلاح نیست در امور پست و بی ارزش با هم دشمنی کنید.

صاحب سه نان گفت: من راضی نمی شوم تا به حق قضاوت کنید!

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: اگر به حق قضاوت کنم بیش از یک درهم به تو نخواهد رسید و سهم رفیق تو هفت درهم خواهد شد.

آن مرد گفت: سبحان الله! چگونه چنین چیزی ممکن است؟

ص: 209

حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: تو سه نان داشتی و رفیق تو پنج نان و شخص سوم هم به شما ملحق شد، اگر قرار بر این باشد که به طور مساوی از آن نان ها خورده باشید، هشت نان را باید ضرب در سه (نفر) بکنید که می شود بیست و چهار قسمت، یعنی هر کدام از شما هشت قسمت از نان ها را خورده اید و تو که سه نان داشته ای (ضرب در سه) می شود نه سهم، هشت سهم را خورده ای و یک سهم را برای آن رهگذر در سفره گذاشته ای و رفیق تو که پنج نان داشته (ضرب در سه) می شود، پانزده قسمت، هشت سهم خورده و هفت سهم دیگر را بر آن رهگذر در سفره گذاشته است. بنابراین هشت درهم را باید به عدالت تقسیم کنید. هفت درهم برای رفیق تو که هفت قسمت از نان خود را به رهگذر داده و یک درهم برای تو که تنها یک قسمت از نان خود را برای رهگذر گذشته ای. آن مرد (صاحب سه نان) گفت: اکنون راضی شدم.(1)

قضاوت صحیح با استناد بر قرآن

شخصی به نام هیثم در سپاهی بیرون از مدینه بود و شش ماه پس از آن که بازگشت همسرش فرزندی آورد، او این فرزند را نپذیرفت و زن خود را نزد خلیفة دوم آورد و مسئله را بازگو کرد. خلیفه فرمان سنگسار زن را صادر کرد. خبر به امیرالمؤمنین (علیه السلام) رسید. ایشان نزد خلیفه آمده و فرمودند: اندکی صبر کن، حق با این زن است و دامنش پاک است. آن گاه حضرت علی (علیه السلام) با استناد به دو آیة قرآن ثابت نمودند که حداقل مدت حمل شش ماه می باشد. ایشان فرمودند: ان الله تعالی یقول: {وَحَملُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهراً}.(2)

ص: 210


1- . قضاوت های حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، ص 106، این روایت در منابع اهل سنت نیز نقل شده است، مانند: ذخائر العقبی طبری، ص 84، استیعاب ابن عبدالبرّ و...).
2- . احقاف / 15.

وقال الله تبارک وتعالی: {وَالوَالِدَاتُ یُرضِعنَ أَولاَدَهُنّ حَولَینِ کَامِلَینِ}.(1)

«فالحمل والرضاع ثلاثون شهراً فقال عمر لولا علی (علیه السلام) لهلک عمر وخلّی سبیلها و الحق الولد بالرّجل».(2)

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: خداوند متعال در قرآن می فرماید: مدت دوران بارداری و شیردهی نوزاد سی ماه است و نیز در آیه ای دیگر می فرماید: مادران، کودکان خود را دو سال تمام شیر دهند. (بنابراین اگر دو سال تمام (24 ماه) را از سی ماه کم کنیم می شود شش ماه که حداقل مدت حمل خواهد بود) وقتی خلیفة دوم این قضاوت زیبا را که تنها امام معصوم (علیه السلام) می تواند از قرآن استنباط و استخراج کند شنید با زبان عجز گفت: اگر علی (علیه السلام) نبود عمر هلاک می شد و آن زن را که در اثر قضاوت جاهلانه بنا بود سنگسار شود آزاد و فرزند را به پدرش ملحق کرد.

حداکثر دوران بارداری

از امام محمد باقر (علیه السلام) سؤال شد که بیشترین زمان ممکن برای ماندن فرزند در رحم مادر چه اندازه است، چرا که برخی از مردم می گویند: ممکن است فرزند دو سال هم در شکم مادر بماند؟!.(3)

ص: 211


1- . بقره / 233.
2- . المناقب لابن شهر آشوب، ج 2، ص 365، و بحار الانوار، ج 104، ص 66.
3- . از نظر پیشوایان بزرگ اهل تسنن (شافعی، مالک، ابوحنیفه) بیشترین دوران بارداری به ترتیب دو سال، چهار سال، پنج سال است. (نهج الحق و کشف الصدق، ص 561) و در فضائل مالک بن انس که از ائمه اربعه اهل تسنن است نوشته اند؛ وی سه سال در شکم مادرش باقی ماند. (سیر اعلام النبلاء، ج 8، ص 88 و 132) و البته به اعتراف برخی دیگر از علمای اهل تسنن این مسئله می تواند در حلال زادگی مالک ایجاد تردید کند.

امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: دروغ گفته اند، بیشترین زمان ممکن برای بارداری نه ماه است و حتی لحظه ای از آن بیشتر نمی شود که اگر بیشتر شود، نوزاد قبل از خروج از رحم، مادر خود را می کشد.(1)

این نوع قضاوت ها و روایت ها به روشنی عصمت بی نظیر اهل بیت (علیهم السلام) را ثابت و در مقابل، غیر معصوم بودن خلفا و مکتب خلفا را به اثبات می رساند.

3. طب الائمه (علیهم السلام)
اشاره

دستورات و توصیه های پزشکی اهل بیت (علیهم السلام) که با وجود پیشرفت فوق العاده علم پزشکی در قرون متمادی باز هم قابل استفاده، قابل توجه و شفابخش امراض و بیماری ها با کمترین هزینه و کم ترین درمان است، عصمت آن بزرگواران را در ابعاد دیگر به نمایش می گذارد.

علم طب یکی از موضوعاتی است که سابقة آن به خلقت بشر می رسد و از دیرباز تاکنون از مهم ترین علومی بوده که به دلیل نیاز شدید به آن مورد توجه جوامع بشری بوده است. پیشرفت علوم مختلف امروزی توانسته صحت و سقم بسیاری از داروها و درمان هایی که در زمان های گذشته مورد استفاده مردم بوده را کشف کند. در این میان احادیث و روایاتی که از چهارده معصوم (علیه السلام) پیرامون علم طب وارد شده بسیار زیبا و جامع است و بر اساس قاعده مورد قبول و پذیرش «پیش گیری بهتر از درمان است» صادر شده اند. در صورتی که اگر احادیث و روایات طبی اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) مورد توجه و عمل قرار گیرند، بسیاری از مشکلات امروزی را برطرف و بیماری های غیرقابل درمان را

ص: 212


1- . الکافی، ج 6، ص 52؛ تهذیب الاحکام، ج 8، ص 115 و بحار الانوار، ج 60، ص 334.

درمان و از صرف هزینه های گزاف جلوگیری خواهند نمود. با وجود این که علم پزشکی در دوران معاصر پیشرفت چشم گیری در تمامی موضوع ها داشته، اما در بسیاری از مسائل نیز دست نیاز به سوی طب سنتی دراز می کند این در حالی است که اساس طب سنتی برگرفته از احادیث و روایات است و در اینجا نمونه های کوچکی از آنها را ذکر خواهیم کرد.(1)

نیاز مردم به طبیب آگاه

قال الصادق (علیه السلام) : لا یستغنی أهل کلّ بلد عن ثلاثة یفزع إلیهم من امر دنیاهم وآخرتهم فان عدموا ذلک کانوا همجا: فقیه عالم ورع وامیر خیر مطاع وطبیب بصیر ثقة؛(2)

مردم هیچ منطقه ای از وجود سه فرد بی نیاز نیستند تا در کار دنیا و آخرت خویش به آنان پناه برند و اگر این سه فرد را نداشته باشند دچار مشکل خواهند شد 1. فقیه دانا و پرهیزکار، 2. امیر نیکوکار فرمان روا، 3. طبیب دانا به کار خود و مورد اعتماد.

ص: 213


1- . مرکز تحقیقات دار الحدیث قم در دانش نامة دو جلدی احادیث پزشکی بیش از 2000 حدیث و روایت از حضرات چهارده معصوم (علیهم السلام) در علم طب جمع آوری نموده است، که مراجعه و عمل به آن سودمند خواهد بود.
2- . تحف العقول، ص 321.
مسلمان شدن طبیب هندی با طبابت امام صادق (علیه السلام)

روزی امام صادق (علیه السلام) به مجلس منصور آمدند و طبیبی هندی را در آنجا دیدند که کتاب های طبی را مطالعه می کرد. آن طبیب هندی که مقام امامت را نمی شناخت، به امام صادق (علیه السلام) گفت: آیا علاقه دارید که علم طبّی که دارم به شما تعلیم دهم؟

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خیر، چرا که آن چه از علم طب نزد من است بهتر است از آن چه نزد توست.

طبیب هندی گفت: آن طب چیست؟

امام صادق (علیه السلام) فرمودند: مزاج گرم را به سرد و مزاج سرد را با گرم، مزاج خشک را با تر و مزاج تر را با خشک درمان می کنم و کار شفاء را به خدا واگذار می کنم. و آن چه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده است را عمل می کنم و می دانم که معده، خانة همه دردها و پرهیز یگانه راه درمان است و بدن را به آنچه خو گرفته واگذار می کنم.

مرد هندی گفت: آیا طب غیر از این موارد است؟

سپس امام صادق (علیه السلام) ، به طور مفصل عجائبی از خلقت بدن فرمودند که طبیب هندی در شگفتی فرو رفته و گفت: این علوم را از کجا آموخته اید؟ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: از پدرانم و ایشان از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و ایشان از جبرئیل و او از خداوند جهانیان که بدن ها و جان ها را آفریده است آموخته ام.

ص: 214

فقال الهندی: صدقت وأنا اشهد ان لا اله الا الله وان محمداً رسول الله وعبده وانک اعلم اهل زمانک؛(1) در این هنگام آن طبیب هندی که از طبابت امام صادق (علیه السلام) متحیر شده بود گفت: راست و درست گفتی و من هم مسلمان می شوم و شهادت به یگانگی خدا و رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می دهم. حال دانستم که شما داناترین اهل زمان خودتان هستید.

ابتدا تحمل درد سپس درمان

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر کسی که سلامت بدنش بر بیماری غلبه دارد از درمان پرهیز کند چه بسا مصرف دارو خود بیماری جدیدی به وجود آورد.(2) حضرت علی (علیه السلام) نیز فرمودند: با درد خویش تا هنگامی که با تو مدارا می کند، مدارا کن.(3) و نیز فرمود: نوشیدن دارو برای بدن همانند صابون است برای شستشوی لباس که آن را تمیز ولی کهنه اش هم می کند.(4)

با گذشت چهارده قرن از بیان این کلمات حکمت آمیز در علم طب می توان متوجه عصمت اهل بیت (علیهم السلام) شد. چرا که با پیشرفت گسترده در علم پزشکی و شناسایی ساختار بدن درستی این کلمات به اثبات رسیده است.

زمانی که میکروب یا ویروس وارد بدن انسان می شود سیستم دفاعی بدن توسط گلبول های سفید شروع به مبارزه با میکروب وارد شده می کنند و به مقابله با آن بر می خیزند. اما ورود سریع دارو به بدن باعث عقب نشینی سیستم دفاعی بدن می شود و بدن انسان که به صورت طبیعی توانایی از بین بردن

ص: 215


1- . علل الشرایع، ص 99 و بحار الانوار، ج 10، ص 205. متن کامل حدیث و عجائب خلقت بدن انسان در منابع روایی آمده است که در این قسمت تنها به آن اشاره شد و علاقه مندان می توانند به همین منابع ذکر شده مراجعه کنند.
2- . دانش نامه احادیث پزشکی، ج 1، ص 90.
3- . نهج البلاغه، حکمت 27.
4- . شرح نهج البلاغه، ج 20، ص 300.

میکروب ها را دارد به دارو و درمان عادت می کند و در برابر بیماری ها ضعیف می شود.

خلاصه علم طب در قرآن

از حضرت علی (علیه السلام) سؤال شد: چرا در قرآن از همه علوم سخن به میان آمده جز علم طب؟

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند:

ان فی القرآن لآیة تجمع الطب کلّه: {کُلُوا وَاشرَبُوا وَلاَ تُسرِفُوا}؛(1)

در قرآن آیه ای است که همه طب را یک جا جمع نموده است: بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید.

بی نیازی از طبابت

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به فرزندش امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمودند: چهار نکته به تو می آموزم که با عمل نمودن به آن ها از طب بی نیاز خواهی شد!

1. بر سر سفرة غذا منشین مگر هنگامی که گرسنه هستی.

2. از سر سفرة غذا بر نمی خیزی مگر آن هنگام که هنوز تمایل به خوردن داری.

3. خوب جویدن غذای خود را ترک مکن.

4. هنگام خفتن، مستراح (دستشویی) را ترک مکن.(2)

ص: 216


1- . اعراف / 31؛ بحار الانوار، ج 62، ص 267.
2- . بحار الانوار، ج 62، ص 267.
حجامت

طب ائمه اطهار (علیهم السلام) علاوه بر پیش گیری، پرهیز، خواص داروها، گیاهان، میوه جات و سبزیجات و صدها توصیه پزشکی دیگر در خصوص فصد (رگ زدن) و حجامت نیز تأکیدات فراوانی دارد که علم پزشکی امروز نیز به آثار مفید آن پی برده است. حجامت، بسیاری از بیماری ها را درمان نموده، علاوه بر آن که از وقوع بسیاری از بیماری های دیگر نیز جلوگیری می کند.

رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) فرمودند: در شب معراج، در آسمان هفتم به هیچ ملکی از ملائکه برخورد نکردم مگر آن که همگی گفتند:

یا محمّد إحتجم وأمر امّتک بالحجامة؛(1)

ای محمّد (صلی الله علیه و آله) ! حجامت کن و امت خود را به حجامت نمودن فرمان ده.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: حجامت، جسم را سالم نموده و عقل و خرد را تقویت می کند.(2)

و امام صادق (علیه السلام) فرمودند: آیهً الکرسی را بخوان و در هر روزی که خواستی حجامت کن.(3)

حضرت امام موسی بن جعفر (علیه السلام) نیز فرمودند: مردم به هیچ درمانی مفیدتر و بهتر از حجامت عمل نکرده اند.(4)

ص: 217


1- . مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 13، ص 77.
2- . تحف العقول، ص 92.
3- . روضة کافی، ج 2، ص 143. برای حجامت روز های خاصی در فصل بهار معین شده است، اما چه بسا منظور امام صادق (علیه السلام) در این روایت، برطرف نمودن ضررهای احتمالی حجامت در اوقات دیگر سال باشد.
4- . روضة کافی، ج 1، ص 363.

این موارد که به عنوان قطره ای از دریای علم طب ائمه اطهار (علیهم السلام) در اینجا ذکر شد دلیلی دیگر بر عصمت آن بزرگواران است، زیرا به شهادت تاریخ، تمام دستورات طبی اهل بیت (علیهم السلام) در طول قرن های متمادی که علم طب به تدریج در حال پیشرفت بوده مورد استفاده قرار گرفته و کم ترین تعارض یا تناقض در آنها مشاهده نشده است و این خود نمونة کوچکی از اقیانوس مواج علم بی کران اهل بیت (علیهم السلام) و عصمت ایشان است.

4. احادیث و کلمات اعجاب انگیز
اشاره

اهل بیت (علیهم السلام) علاوه بر آن که در علم پزشکی احادیث زیادی دارند، همچنین هزاران حدیث و گفتار و کلمات نورانی در علوم مختلف روان شناسی، دانش اجتماعی، مسائل مربوط به خانواده، حکمت و سیاست، علم اقتصاد، فقه، اخلاق، معارف... از ایشان نقل شده است که دانشگاه های بزرگ بین المللی را مجبور به تعظیم و تواضع در برابر آنها نموده است، گرچه تعصبات کور جاهلیت مدرن مانع آشکار کردن آنها شده است.

منشأ و سرچشمة بسیاری از علوم تخصصی امروزی که بشر با سال ها تلاش و تجربه و مطالعه به برخی از آن موارد دست پیدا کرده در جملات و عبارات حکیمانه و احادیث و روایات نورانی و گهربار اهل بیت (علیهم السلام) یافت می شود و به جرأت می توان گفت علمی که همراه با عصمت از جانب خداوند متعال به ایشان الهام شده است، منشأ تمامی علوم و تخصص ها و گرایش های امروزی است و هرچه بیشتر در کلمات اعجازگونه اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) دقت و تأمل شود، گرایش ها و تخصص های فراوان دیگری را می توان استخراج نمود. به عنوان مثال: کتاب شریف نهج البلاغه که بخشی از سخنان نورانی امیر بیان حضرت علی (علیه السلام) را در خود جای داده، گنجینه ای پربار و غنی از

ص: 218

رشته های تخصصی با گرایش های متعدد را گردآوری نموده که دانشمندان علوم مختلف را متحیر نموده است. علومی مانند: خداشناسی، کیهان شناسی، انسان شناسی، روان شناسی، جانور شناسی، علم طب و درمان و بهداشت، اقتصاد و سیاست، آموزش نظامی، حکومت داری، علم مدیریت، مباحث کلامی، فلسفی و اعتقادی که همگی قطره ای از اقیانوس مواج علم لدنی امیرالمؤمنین حضرت علی (علیه السلام) است.(1) و به یقین اگر بشر آن روز ظرفیت بیشتری داشت، مطالب گسترده تری بیان می شد.

لشکریان عقل، لشکریان جهل

یکی از احادیث زیبا که از اهل بیت (علیهم السلام) نقل شده حدیث «جنود العقل و الجهل» است.(2)

امام صادق (علیه السلام) در جمع اصحاب خود فرمودند: عقل و لشکریان او و جهل و لشکریان جهل را بشناسید تا هدایت شوید.

ص: 219


1- . مترجم بزرگ نهج البلاغه، مرحوم دشتی (رحمه الله علیه) در ترجمه نهج البلاغه به گوشه ای از علوم مختلف نهج البلاغه که مورد تأیید و شگفتی دانشمندان امروزی قرار گرفته اشاره می کند و درکنار بسیاری از کلمات نورانی امیرالمؤمنین (علیه السلام) (در پاورقی) به این علوم اشاره می کند.
2- . حدیث شریف جنود عقل و جهل در بسیاری از مجامع روایی مانند کافی، تحف العقول، بحار الانوار و... آمده و برخی علمای بزرگوار شیعه مانند امام خمینی (رحمه الله علیه) کتاب هایی را در شرح حدیث جنود عقل و جهل نگاشته اند.

سپس هفتاد و پنج لشکر عقل و خرد را و در مقابل آن هفتاد و پنج لشکر جهل و نادانی را معرفی کردند که برخی از آن ها عبارتند از: خیر و شر، ایمان و کفر، لشکر نعمت و کفران نعمت، زهد و رغبت، غنا و فقر، صدق و کذب، حق و باطل، امانت و خیانت، عافیت و بلا، معرفت و انکار، نشاط و کسالت، سخاوت و بخل، معروف و منکر، نظافت و ناپاکی و... که هر یک از لشکریان عقل در نقطة مقابل خود در برابر لشکریان جهل صف آرایی نموده است.

هر انسانی که موفق به تقویت لشکریان عقل در خود شود به همان میزان از لشکریان جهل فاصله گرفته و آن ها را نابود خواهد کرد که البته در توان هر کسی نیست مگر انبیاء و اوصیاء و مؤمنین خالص.(1)

روان شناسی جنود جهل

آن چه که مورد توجه دانشمندان علم روان شناسی قرار گرفته تطبیق دقیق بیماری های روانی و مراتب جنون بر لشکریان جهل است.(2)

ص: 220


1- . الکافی، ج 1، ص 23.
2- . چنان چه مراحل جنون در علم روان شناسی همراه با آثار و صفات آن مورد مطالعه قرار گیرد متوجه می شویم که ائمه اطهار (علیهم السلام) در چهارده قرن پیش همة آن موارد را ذکر کرده اند. به عنوان مثال یکی از مراتب جنون «مانی» نام دارد که برخی آثار و صفات آن عبارتند از: جور و ستم، خشم و ناخشنودی، سخت دلی، بی باکی، خودپسندی، شتاب زدگی، تندی، پرگویی، سرکشی، عیب جویی، نافرمانی از پدر و مادر، بی شرمی و بی حیایی، سبکی و جلفی، سهل انگاری در کارها و... . «مالیخولیا» یکی دیگر از مراحل جنون است که برخی از صفات آن عبارتند از: یأس و ناامیدی، بدخلقی، شک و تردید، دل تنگی، گوشه گیری، خاموشی، ناپاکی و کثافت، رنج و تعب درونی و... . «اسکیزو فرنی» که برخی از صفات آن عبارتند از: خودسری و نفس پرستی، دورویی، بی باکی، خودنمایی، انکار حقائق، انتقام جویی، فراموشی، بی علاقه بودن به اطرافیان و... . این ویژگی ها همان ویژگی های لشکریان جهل هستند که در این بیماران غلبه کرده است.

تقویت جنود جهل باعث رشد انواع جنون در انسان خواهد شد و برطرف نمودن آن ها انسان را به سمت عقل و خرد رهنمون می سازد. در روایات راه های تقویت عقل و خرد آشکارا بیان شده است. در دنیای امروزی بشر دچار مشکلات گستردة روحی و روانی است و همگی آن در اثر دوری از نور ایمان، رها شدن از قوای عاقله و فرو رفتن در انواع جهل است و نتیجة ی آن انواع و اقسام جنون هایی است که روان شناسان و پزشکان در معالجة آن ناتوان مانده اند.

به جرأت می توان گفت که دنیای مادی امروزی برای ایمن ماندن از جهالت و جنون مدرن راهی جز استفاده از عصمت اهل بیت (علیهم السلام) و عمل نمودن به راه و روش آن بزرگواران ندارد.

خانواده و اجتماع

در اندیشة پاک رهبران معصوم دین، تقویت بنیان خانواده که ایمن بودن جامعه از انحراف و لغزش ها را به دنبال خواهد داشت در مرتبه اول قرار دارد؛ به همین منظور در کلمات نورانی و کاربردی امامان معصوم (علیهم السلام) دستورات فراوانی به زوج های جوان در جهت تحکیم بنیان خانواده و حفظ حرمت ها با حفظ حریم محرم و نامحرم به چشم می خورد که عمل نمودن به آن سلامت و نشاط جامعه را به دنبال خواهد داشت و بالعکس دور شدن از آن تعالیم درخشان نتیجه ای جز از بین رفتن جامعه سالم نخواهد داشت. همان مشکلی که جامعة غرب به آن دچار شده و مشکلات فراوانی را برای آنان به وجود آورده است.

ص: 221

سلامت زن، سلامت جامعه

هر جامعه ای که دارای زنان سالم، با حیا و با عفت باشد، سلامت و رشد و تعالی آن جامعه تضمین است و سلامت زن در پنهان بودن از نامحرمان است. در جامعه ای که زنان آن، کانون امن خانه و خانواده را رها کرده و بی جهت در سطح جامعه به خودنمایی می پردازند نتیجه ای جز از هم گسیختگی نظام زن و خانواده نخواهد داشت. به همین منظور پیشوایان معصوم دین توصیه های فراوانی در خصوص سلامت زن و جامعه داشته اند.

تقسیم کار بین همسران

پس از ازدواج امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وارد خانه آن دو بزرگوار شده و کارها را تقسیم نمودند. به این صورت که کارهای مربوط به درون خانه برعهده فاطمه (سلام الله علیها) و کارهای خارج، از خانه، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) باشد. پس از این تقسیم کار، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند:

فلا یعلم ما داخلنی من السرور الا الله بإکفائی رسول الله’ تحمّل رقاب الرجال؛(1)

جز خدا کسی نمی داند چه سرور و شادمانی به من دست داد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مرا از رو در رو قرار گرفتن با مردان معاف داشت.

ص: 222


1- . وسائل الشیعه، ج 20، ص 172.
منع زنان از حضور در جامعه

و نیز حضرت علی (علیه السلام) در توصیه های خویش به فرزندش امام حسن مجتبی (علیه السلام) در مورد بانوان فرمودند:

... فانّ شدة الحجاب ابقی علیهنّ ولیس خروجهنّ بأشد من ادخالک من لا یوثق به علیهنّ وان استطعت الا یعرفن غیرک فافعل ولا تملک المرأة من امرها ما جاوز نفسها فان المرأة ریحانة لیست بقهرمانه؛(1)

سخت گیری در پوشش زنان عامل سلامت و استواری آنان است و بیرون رفتن زنان بدتر از آن نیست که افراد غیر صالح را در خانه و کنار آنان آوری و اگر بتوانی به گونه ای زندگی کنی که غیر تو را نشناسند چنین کن. کاری که برتر از توانایی زن است به او وامگذار که زن گل بهاری است نه پهلوانی خدمت کار.

نتیجة خروج زن از خانه

عمل به نسخه های غربی و دور شدن از تعالیم ائمه اطهار (علیهم السلام) باعث حضور بیش از حد در جامعه، و در نتیجه باعث بروز نتایج زیان باری شد. حضور بدون دلیل و گسترده در سطح جامعه، تحصیل بی مورد و فلّه ای بانوان در رشته های غیرمتناسب با شأن و جایگاه آنان، اشتغال بی مورد در شغل های سخت و غیرمناسب، باعث از هم گسیختگی نظام خانواده، افزایش سن ازدواج، کاهش شدید جمعیت و صدها مشکل فرهنگی، اجتماعی شده است. که جبران آن بسیار مشکل و در برخی موارد غیرقابل جبران خواهد بود. و این مسئله مهم را بر همگان آشکار ساخت که دستورات پیشوایان معصوم محدود

ص: 223


1- . نهج البلاغه، نامة 31.

به زمان و مکان خاصی نیست بلکه برای تمامی انسان ها در تمامی زمان ها و زمین ها صادر شده است.(1)

5. ادعیه و مناجات بی نظیر اهل بیت (علیهم السلام)
اشاره

ادعیه و مناجات های فراوان از اهل بیت (علیهم السلام) عرفان ناب را در برابر عرفان های کاذب و شیادان و مدعیان دروغین قرار داده است تا کسانی که قلوب آماده و صاف دارند بتوانند راه درست و صحیح را از بی راهه تشخیص دهند و در پرتو عصمت اهل بیت (علیهم السلام) ایمن از انحراف و گمراهی و لغزش های آخر الزمانی شوند.

در میان هزاران حدیث نورانی از اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در علوم مختلف که ماحصل علم و عصمت آن بزرگواران است و تاریخ هزار و چهار صد سال پس از آن بزرگواران به صحت و صدق آن ها گواهی داده است، ادعیه و مناجات های منحصر به فردی که یک دنیا عظمت را در خود جای داده اند و راه صحیح عبودیت و بندگی را به بشریت آموخته اند و از درخشندگی خاصی برخوردار هستند و جهان بشریت را برای همیشه حیات بخشیده اند، به چشم می خورد و نکته های ناب اخلاقی و اجتماعی که در این دعاها و مناجات ها به چشم می خورد در کنار شناخت به آفریننده هستی، راه رسیدن به عرفان ناب را نشان می دهند، برخی از این عبارت های زیبا را در ادامه نقل می کنیم.

ص: 224


1- . آمارهای نگران کنندة 5/2 میلیون دختر فارغ التحصیل با سن بالای 28 سال و مجرد و ثبت میلیون ها طلاق، نتیجة حضور غیر ضروری و افسار گسیختة زنان در جامعه است.
خداشناسی در دعای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)

الحمد لله الّذی لا اله الا هو الملک الحقّ المبین المدبّر بلا وزیر ولا خلق من عباده یستشیر الأوّل غیر موصوف والباقی بعد فناء الخلق العظیم الربوبیة نور السموات والأرضین وفاطرهما ومستبدعهما بغیر عمدٍ خلقهما؛(1)

ستایش و سپاس مخصوص خداوندی است که هیچ خدایی جز او نیست فرمانروای آشکار به حق و با تدبیر است اما بدون وزیر و شریک و بدون مشاوره با بندگانش، نخستین کسی است که غیرقابل توصیف است و پس از فنای مخلوقات خویش باقی است که مقام بیتش بزرگ و باعظمت است، روشنی آسمان ها و زمین است، پدید آورنده و نقشه کش آنهاست. بدون ستون و پایه آنها را آفرید.

مناجات مریدین در کلام زین العابدین (علیه السلام)

سبحانک ما اضیق الطرق علی من لم تکن دلیله وما اوضح الحق عند من هدیته سبیله الهی فاسلک بنا سبل الوصول إلیک وسیّرنا فی اقرب الطرق للوفود علیک قرّب علینا البعید وسهل علینا العسیر الشدید والحقنا بعبادک...؛(2)

پاک و منزهی تو ای خدایی که راه های وصول به تو برای کسی که راهنمایش نباشی چقدر مشکل است و اگر تو هدایت کنی راه حق واضح و آشکار است. خدایا ما را به راهی رهنمون ساز که به درگاه تو می رسد و از نزدیک ترین راهی که به تو می رسد ما را راهنمایی کن. راه دور را بر ما نزدیک و راه سخت و دشوار را برای ما آسان نما و ما را به بندگان خود ملحق ساز.

ص: 225


1- . دعای یستشیر، مهج الدعوات سید ابن طاووس و مفاتیح الجنان.
2- . مناجات خمس عشر، مناجات هشتم، مفاتیح الجنان.
مناجات شعبانیه ائمه اطهار (علیهم السلام)

الهی فلک الحمد ابداً ابداً دائماً سرمداً یزید ولا یبید کما تحبّ وترضی إلهی ان اخذتنی بجرمی اخذتک بعفوک وإن اخذتنی بذنوبی اخذتک بمغفرتک وان ادخلتنی النار اعلمت أهلها إنّی احبّک؛(1)

خدایا ستایش و سپاس مخصوص توست، همیشه همواره و بی انتها به گونه ای که فزونی یابد و کم نگردد، حمدی که تو دوست داری و می پسندی خدایا اگر مرا به جرمی که مرتکب شده ام مؤاخذه کنی من هم تو را به عفو و بخششت بازخواست می کنم و اگر با گناهانم مرا مؤاخذه کنی من هم تو را به مغفرتت بازخواست می کنم و اگر مرا در جهنم وارد کنی اهل دوزخ را آگاه می کنم که من تو را دوست دارم.

تسبیحات دوازده گانه در دعای عرفه امام حسین (علیه السلام)

لا اله الاّ أنت سبحانک إنّی کنت من الظالمین لا اله الا أنت سبحانک إنی کنت من المستغفرین لا اله الاّ أنت سبحانک إنی کنت من الموحدین لا اله الاّ أنت سبحانک إنی کنت من الخائفین لا إله الاّ أنت سبحانک إنی کنت من الوجلین لا اله إلاّ أنت سبحانک إنی کنت من الرّاجین لا اله إلاّ أنت سبحانک إنّی کنت من الراغبین لا اله الاّ أنت سبحانک إنّی کنت من المهللین لا اله الاّ أنت سبحانک إنّی کنت من السّائلین لا اله الاّ أنت سبحانک إنّی کنت من المسبحین لا اله الاّ أنت سبحانک إنّی کنت من المکبرین لا اله الاّ أنت سبحانک ربی وربّ آبائی الأوّلین؛(2) نیست معبود حقی جز تو پاک و منزهی تو اما من از ستمکاران می باشم. نیست معبود حقی جز تو پاک و منزهی تو و من از

ص: 226


1- . مفاتیح الجنان، اعمال ماه شعبان، مناجات شعبانیه.
2- . مفاتیح الجنان، اعمال ماه ذی حجه، دعای عرفه.

آمرزش خواهانم. نیست معبود حقی جز تو پاک و منزهی تو و من از موحدان هستم. نیست معبود حقی جز تو پاک و منزهی تو و من از کسانی هستم که از تو می ترسند.

نیست معبود حقی جز تو پاک و منزهی تو و من از زمرة هراسناکان هستم. نیست معبود حقی جز تو پاک و منزهی تو و من از جمله امیدواران هستم.

نیست معبود حقی جز تو پاک و منزهی تو و من از مشتاقان تو می باشم. نیست معبود حقی جز تو پاک و منزهی تو و من از تهلیل (لا اله الا الله) گویان هستم.

نیست معبود حقی جز تو پاک و منزهی تو و من از سائلان کوی تو می باشم. نیست معبود حقی جز تو پاک و منزهی تو و من از تسبیح گویان هستم.

نیست معبود حقی جز تو پاک و منزهی تو و من از تکبیرگویان هستم. نیست معبود حقی جز تو پاک و منزهی تو که تو پروردگار من و پدران گذشتة من هستی.

دعای مکارم الاخلاق امام العارفین زین العابدین (علیه السلام)

اللّهمّ صلّ علی محمّد وآله ولا ترفعنی من الناس درجةً الا حطلتنی عند نفسی مثلها ولا تحدث لی عزا ظاهراً الا احدثت لی ذلّةً باطنه عند نفسی بقدرها اللهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد ومتعنّی بهدیً صالح لا استبدل به وطریقة حق لا ازیغ عنها ونیة رشد لا اشک فیها و عمرنی ما کان عمری بذلةً فی طاعتک فإذا کان عمری مرتعاً للشیطان فاقبضنی إلیک قبل

ص: 227

أن یسبق مقتک إلی أو یستحکم غضبک علیّ ...؛(1)

خدایا بر محمد و خاندان او درود فرست و مقام و موقعیت مرا در بین مردم بالا مبر مگر آن که همان مقدار نزد خودم پست و بی مقدار سازی و برای من عزت ظاهری به وجود نیاور مگر آن که به همان مقدار در باطن خودم ذلت و خواری به وجود آوری.

خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا با هدایت شایسته ای بهره مند ساز که چیز دیگری را جایگزین آن نسازم و راه حق و حقیقتی به من نشان بده که از آن منحرف نشوم و نیتی خیر به من ارزانی دار که در آن تردید نکنم و مرا عمری طولانی عطا کن عمری که در راه اطاعت تو صرف شود پس هرگاه عمر من چراگاه شیطان گردد مرا قبض روح نما پیش از آن که خشم تو بر من سبقت گیرد یا غضب تو در مورد من حتمی گردد.

عرفان صادق، عرفان کاذب

اشاره

بعد از ذکر نمونه ای از علم و مناجات اهل بیت (علیهم السلام) در اینجا فرق عرفان صادق و کاذب را ذکر می کنیم تا عرفان صادق از کاذب شناخته شود.

کلام اهل بیت (علیهم السلام) نشان گر توحید خالص، عرفان صادق و اخلاص کامل است و کسانی که قصد خداشناسی داشته باشند ناگزیر باید از مسیر اهل بیت (علیهم السلام) عبور کنند.

من أراد الله بدء بکم؛(2) کسی که خدا را اراده نموده باشد

ص: 228


1- . صحیفة سجادیه، دعای بیستم، دعای مکارم الاخلاق.
2- . فرازی از زیارت جامعه کبیره.

باید از شما آغاز کند.

در دنیای امروز هر مکتب و حزب و گروهی به دنبال تحمیل نظریه های خود بر جوامع انسانی است و به جای هدایت بشر او را وارد در ضلالت و گمراهی نموده و در تاریکی ها رهایش می سازد و از آن سو جمعی دیگر از مدعیان دروغین، آب زلال را گل آلود و ناپاک کرده و تحویل تشنگان معارف می دهند، و این در حالی است که تنها عرفان صحیح و سالم آن است که از لسان اهل بیت (علیهم السلام) و از چشمه سار زلال و پاک معارف آن بزرگواران نشأت گرفته باشد و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) هستند که هم راه صحیح را نشان می دهند و هم بی راهه ها را مشخص می کنند تا اهل هدایت منحرف و گمراه نشوند و مدعیان دروغین و عارف نماهای کاذب رسوا شوند.

معرفی مدعیان دروغین

در طول تاریخ بشریت، مدعیان دروغین در انواع مختلف خودنمایی کرده اند، گاهی در لباس امامت و گاهی در لباس هدایت و...

ائمه ی اطهار (علیهم السلام) همواره برای هدایت پیروان خود علاوه بر تبیین مسیر صحیح هدایت، به معرفی گمراهان و راه های انحراف آنان نیز پرداخته اند. همان طور که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در طول بیست و سه سال نبوت خویش، هرگاه ولایت و امامت امیرالمؤمنین (علیه السلام) را مطرح نموده و راه صحیح را به مسلمانان نشان می دادند، مدعیان دروغین امامت و غاصبان خلافت را نیز معرفی نموده و آنان را رسوا می ساختند تا حجت بر همگان روشن شود. مانند: داستان فتح خیبر، جنگ ذات السلاسل، ابلاغ پیام برائت و... .(1)

ص: 229


1- . در تمامی موارد فوق ابتدا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مدعیان دروغین را به دنبال مأموریت خطیر می فرستادند و هنگامی که عدم لیاقت آنان بر همگان روشن و ثابت می شد، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را اعزام می نمودند و شایستگی ها و لیاقت های ایشان را نشان می دادند.
روان شناسی عرفان های کاذب و مدعیان دروغین

در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام) ، از لسان شریف حضرت امام علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) روایتی جامع و زیبا در معرفی عارف نمایان گمراه از لسان شریف امام العارفین، سید الساجدین و زین العابدین (علیه السلام) نقل می فرمایند که به دلیل مطالب بلند و نکات ناب آن، متن کامل حدیث را ذکر می کنیم.

قَالَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ: إِذَا رَأَیتُمُ الرَّجُلَ قَد حَسُنَ سَمتُهُ وَ هَدیُهُ وَ تَمَاوَتَ فی مَنطِقِهِ وَ تَخَاضَعَ فِی حَرَکَاتِهِ فَرُوَیداً لَا یَغُرَّنَّکُم فَمَا أَکثَرَ مَن یُعجِزُهُ تَنَاوُلُ الدُّنیَا وَ رُکُوبُ الحَرَامِ مِنهَا لِضَعفِ نِیَّتِهِ وَ مَهَانَتِهِ وَ جُبنِ قَلبِهِ فَنَصَبَ الدِّینَ فَخّاً لَهَا فَهُوَ لَا یَزَالُ یَختِلُ النَّاسَ بِظَاهِرِهِ فَإِن تَمَکَّنَ مِن حَرَامٍ اقتَحَمَهُ؛ هرگاه مردی را دیدید که ظاهری آراسته دارد (ظاهر الصلاح) و از نظر دینداری شایسته است و در گفتار خود اظهار عبادت و بندگی و زهد می کند و در رفتار خود اظهار خضوع و تواضع می نماید، صبر کنید! و زود قضاوت نکنید و به او مهلت دهید. مبادا حالات ظاهری او شما را فریب دهد، چه بسا افرادی که قادر نیستند دنیا را به چنگ آورند و قدرت ارتکاب محرمات را ندارند آن هم به دلیل ضعف همت و نیت سست و ترسی که از درون دارند، به همین خاطر دین را به صورت دامی پهن می کنند تا به وسیلة آن دنیا را صید کنند. پس چنین فردی پیوسته با ظاهر خود مردم را می فریبد اما همین که قدرت بر ارتکاب محرمات را در خود بیابد بلافاصله آن را مرتکب می شود.

ص: 230

وَ إِذَا وَجَدتُمُوهُ یَعِفُّ عَنِ المَالِ الحَرَامِ فَرُوَیداً لَا یَغُرَّنَّکُم فَإِنَّ شَهَوَاتِ الخَلقِ مُختَلِفَةٌ - فَمَا أکثَرَ مَن یَنبُو عَنِ المَالِ الحَرَامِ وَ إِن کَثُرَ وَ یَحمِلُ نَفسَهُ عَلَی شَوهَاءَ قَبِیحَةٍ فَیَأتِی مِنهَا مُحَرَّماً فَإِذَا وَجَدتُمُوهُ یَعِفُّ عَن ذَلِکَ فَرُوَیداً لَا یَغُرَّنَّکُم حَتَّی تَنظُرُوا مَا عُقدَةُ عَقلِهِ فَمَا أَکثَرَ مَن تَرَکَ ذَلِکَ أجمَعَ ثُمَّ لَا یَرجِعُ إِلَی عَقلٍ مَتِینٍ فَیَکُونُ مَا یُفسِدُ بِجَهلِهِ أکثَرَ مِمَّا یُصلِحُهُ بِعَقلِهِ؛ و هرگاه دیدید که او از مال حرام دست می کشد و نسبت به آن عفت پیشه می کند، باز هم صبر کنید و فریب او را نخورید، چرا که امیال و شهوات در افراد، مختلف و گوناگون است چه بسا افرادی که از مال حرام گرچه زیاد باشد دوری می کنند اما نسبت به شهوت جنسی رغبت دارند و به دنبال زن عبوس و بداخلاق و زشت رو هم که باشد می روند و مرتکب حرام و فحشا می شوند. و هرگاه دیدید که از مال پرستی و شهوت پرستی هم دوری می کند باز هم صبر کنید و فریب او را نخورید تا به عقل و اندیشة او نظر کنید، چه بسا افرادی که همة امور ناپسند را ترک می کنند اما عقل استوار و اندیشة محکمی ندارند و آنچه را که به سبب نادانی خود از بین برده و تخریب می کنند بیش از آن چیزی است که با اندیشه و تفکر خود اصلاح می کنند.

فَإِذَا وَجَدتُم عَقلَهُ مَتِیناً فَرُوَیداً لَا یَغُرَّکُم تَنظُرُوا أَ مَعَ هَوَاهُ یَکُونُ عَلَی عَقلِهِ أم یَکُونُ مَعَ عَقلِهِ عَلَی هَوَاهُ وَ کَیفَ مَحَبَّتُهُ لِلرِّئَاسَاتِ البَاطِلَةِ وَ زُهدُهُ فِیهَا فَإِنَّ فی النَّاسِ مَن {خَسِرَ الدُّنیا وَ الآخِرَةَ} یَترُکُ الدُّنیَا لِلدُّنیَا وَ یَرَی أنَّ لَذَّةَ الرِّئَاسَةِ البَاطِلَةِ أَفضَلُ مِن لَذَّةِ الأَموَالِ وَ النِّعَمِ المُبَاحَةِ المُحَلَّلَةِ فَیَترُکُ ذَلِکَ أَجمَعَ طَلَباً لِلرِّئَاسَةِ حَتَّی {إِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللهَ أَخَذَتهُ العِزَّةُ بِالإِثمِ فَحَسبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئسَ المِهادُ} فَهُوَ یَخبِطُ خَبطَ عَشوَاءَ یُوقِدُهُ أَوَّلَ بَاطِلٍ إِلَی أبعَدِ غَایَاتِ الخَسَارَةِ وَ یُمِدُّهُ رَبُّهُ بَعدَ طَلَبِهِ لِمَا لَا یَقدِرُ عَلَیهِ فِی طُغیَانِهِ فَهُوَ یُحِلُّ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ یُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللهُ لَا یُبَالِی مَا فَاتَ مِن دِینِهِ إِذَا سَلِمَت لَهُ الرِّئَاسَةُ

ص: 231

الَّتِی قَد شَقِیَ مِن أَجلِهَا فَأُولَئِکَ الَّذِینَ {غَضِبَ اللهُ عَلَیهِم وَ لَعَنَهُم وَ أَعَدَّ لَهُم عَذاباً مُهِیناً}؛ و اما اگر عقل و خرد او را استوار دیدید باز هم صبر کنید و فریب نخورید تا بنگرید آیا هوای نفس او بر عقلش چیره می شود یا عقل او بر هوای نفس چیره می شود.

در این هنگام بنگرید نسبت به ریاست طلبی باطل چگونه است و تمایل او به آن چگونه است؟ چرا که در میان مردم هستند کسانی که دنیا و آخرت را از دست داده اند و از زیان کاران هستند. دنیا را به خاطر به دست آوردن دنیا ترک کرده اند و گمان می کنند که لذت ریاست باطل از لذت اموال و نعمت های مباح و حلال بیشتر است، پس همه نعمت های حلال و مباح را برای رسیدن به ریاست باطل ترک می کنند. تا آن جا که هرگاه به او گفته می شود: [از خدا بترس! اما عزت ظاهری که با گناه ریاست طلبی به دست آورده او را مجذوب خود می سازد، پس برای چنین کسی دوزخ کافی است که بد جایگاهی است (بقره/206)]. و او بی هدف به هر دری می کوبد. اولین باطل او را به نتیجه ای دور و خسارت آمیز می کشاند و خداوند او را در طغیانی که خود به وجود آورده می کشاند آن هم پس از آن که به دنبال چیزی بود که به دست نخواهد آورد و کارش به جایی می رسد که حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال می کند. باکی ندارد که دینش از دست رفته است چرا که ریاستش محفوظ مانده، همان ریاستی که برای آن بدبخت شده است. این ها کسانی هستند که خداوند بر آنها غضب نموده و آنها را مورد لعن و نفرین خویش قرار داده و آنها را از رحمت خویش دور و برای آنها عذابی خوارکننده مهیا کرده است.

وَ لَکِنَّ الرَّجُلَ کُلَّ الرَّجُلِ نِعمَ الرَّجُلُ هُوَ الَّذِی جَعَلَ هَوَاهُ تَبَعاً لأمرِ اللهِ وَ قُوَاهُ مَبذُولَةً فِی

ص: 232

رِضَی اللهِ یَرَی الذُّلَّ مَعَ الحَقِّ أقرَبَ إِلَی عِزِّ الأبَدِ مِنَ العِزِّ فِی البَاطِلِ وَ یَعلَمُ أنَّ قَلِیلَ مَا یَحتَمِلُهُ مِن ضَرَّائِهَا یُؤَدِّیهِ إِلَی دَوَامِ النَّعِیمِ فِی دَارٍ لَا تَبِیدُ وَ لَا تنفذ [تَنفَدُ] وَ أَنَّ کَثِیرَ مَا یَلحَقُهُ مِن سَرَّائِهَا إِنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ یُؤَدِّیهِ إِلَی عَذَابٍ لَا انقِطَاعَ لَهُ وَ لَا یَزُولُ فَذَلِکُمُ الرَّجُلُ نِعمَ الرَّجُلُ فِیهِ فَتَمَسَّکُوا وَ بِسُنَّتِهِ فَاقتَدُوا وَ إِلَی رَبِّکُم فَتَوَسَّلُوا فَإِنَّهُ لَا تُرَدُّ لَهُ دَعوَةٌ وَ لَا یُخَیَّبُ لَهُ طَلِبَةٌ؛(1)

ولی انسان خوب و کامل کسی است که میل و خواهش خود را تابع امر خدا قرار می دهد و نیرو و قوای خود را در راه رضایت الهی هزینه می کند. از نظر چنین انسانی، کوچکی در کنار خداوند متعال که همراه با عزت ابدی است بهتر از آن است که عزت ظاهری را از راه باطل به دست آورد. و می داند که ضرر اندکی که به این خاطر تحمل کرده او را به سرای ابدی که نعمت های آن نابود ناشدنی است رهنمون خواهد ساخت و خوب می داند که خوشی بسیاری که با تبعیت از هوای نفس به دست می آورد او را گرفتار عذابی دردناک و ابدی خواهد نمود که هرگز از آن رهایی نخواهد داشت. این افراد از بهترین مردان هستند. پس اگر آنان را یافتید ملازم و همراه ایشان شوید و به راه و روش آنان اقتدا کنید و به واسطة آنان به درگاه خداوند متوسل شوید که دعای آنان رد نمی شود و خواسته شما نیز بی نتیجه نخواهد ماند.

نتیجة بحث شهادت تاریخ

کلمات درخشان و گفتار گهربار اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) که نمونه هایی از آن در موضوعات

ص: 233


1- . الاحتجاج للطبرسی، ج 2، ص 320؛ و بحار الانوار، ج 2، ص 85 .

مختلف بیان شد، نشانة عصمت بی دلیل آن بزرگواران است، که گذشت زمان نه تنها طراوت و تازگی آن را کاهش نداده بلکه در سیر صعودی پیشرفت علوم مختلف بر عظمت و صحت و درستی آن افزوده است. این در حالی است که کلمات غیر معصومین به مرور زمان تازگی و طراوت خود را از دست داده و چه بسا خطاها و لغزش های آن با مرور زمان آشکارتر خواهد شد پس گواه و شهادت تاریخ هزار و چهارصد ساله می تواند دلیل گویا و روشنی بر عصمت و خطا ناپذیری رفتار و گفتار و اندیشه های ناب ائمه معصومین (علیهم السلام) باشد.

بحث تکمیلی: عصمت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

اشاره

ادلة اثبات عصمت برای سه دسته (ملائکه، انبیاء و ائمه اطهار (علیهم السلام) ، و در پنج محور (کتاب، سنت، ادعیه و زیارات، عقل و شهادت تاریخ) بیان شد. اگر چه ادله ای که تاکنون در جهت عصمت ائمه اطهار (علیهم السلام) بیان شده شامل عصمت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نیز می شود و حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) ام الأئمه (علیهم السلام) و در تمامی فضائل و مناقب با آن بزرگواران در یک ردیف، بلکه حجت کبرای امامان معصوم (علیهم السلام) نیز هستند و در عصمت آنان نیز اشتراک دارند. و حضرت امام حسن عسگری (علیه السلام) در این باره می فرماید:

نحن حجة الله علی الخلق و فاطمة حجة علینا؛(1)

ما حجت خدا بر خلق هستیم و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) حجت برماست.

شایسته است زمانی که بحث از عصمت پیش می آید شمّه ای هر چند کوتاه از دریای فضائل بی انتهای عصمت کبرای حضرت حق، حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نیز به عنوان تکمیل بحث عصمت و اتمام حق آن بیان شود.

ص: 234


1- . عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من آلایات و الاخبار و الاقول، ج 11، ص7.
ادلّه عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها)
اشاره

با همان دلائلی که عصمت ائمه اطهار (علیهم السلام) را ثابت کردیم می توانیم عصمت حضرت زهرا (علیهم السلام) را ثابت کنیم:

آیات قرآن
اشاره

قریب به 30 آیه در شأن حضرت زهرا (سلام الله علیها) نازل شده است.(1) برخی از این آیات به صورت مشترک در شأن اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) نازل شده است که به طور قطع، حضرت زهرا (سلام الله علیها) طبق نص صریح روایات از اهل بیت (علیهم السلام) بلکه محور اهل بیت (علیهم السلام) و در رأس آنان هستند. (هم فاطمة وأبوها وبعلها وبنوها)(2).

برخی دیگر از آیات به صورت خاص در شأن حضرت صدیقه کبری فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نازل شده است. آنچه مسلّم است از هر دو دسته آیات (عام و خاص) عصمت کبری استخراج می شود.

ص: 235


1- . مراجعه کنید: ریاحین الشریعه، ج 1، ص 152.
2- . در حدیث شریف کساء وقتی خداوند متعال به معرفی اهل کساء می پردازد، محور ایشان را حضرت فاطمه زهرا (علیهما السلام) قرار داده و می فرماید: آنان فاطمه و پدر فاطمه، و شوهر فاطمه و فرزندان فاطمه (علیهما السلام) هستند.
1. سورة کوثر و شأن نزول آن

{بِسمٍ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ إِنّا أَعطَینَاکَ الکَوثَرَ فَصَلّ لِرَبّکَ وَانحَر إِنّ شَانِئَکَ هُوَ الأَبتَرُ}؛(1)

به نام خداوند بخشنده مهربان، بدان که ما به تو کوثر عطا کردیم، پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن که دشمن سرزنش گر تو بریده نسل خواهد بود.

مفسّرین در مورد کوثر و مصداق آن، نظرات مختلفی را ارائه کرده اند. هم چنین در روایات نیز برای کوثر معانی و مصادیق دیگری نیز بیان شده است که عبارتند از: حکمت، شفاعت، علم، حوض کوثر، خیر کثیر، ذریة کثیر، ولایت و... .

البته مصداق اتم و اکمل «کوثر» به قرینة {إِنّ شَانِئَکَ هُوَ الأَبتَرُ} همان حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است و معانی و مصادیق دیگر، همگی از شئونات ایشان می باشد.(2)

از مجموع مفاهیمی که برای «کوثر» بیان شده است می توان «عصمت کبری» را نتیجه گرفت. به یقین، حکمت و شفاعت و علم مطلق و خیر کثیر و امثال این موارد در کسی می تواند جمع گردد که به مقام عصمت نیز رسیده باشد. چگونه ممکن است حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) صاحب ذریة کثیر و مادر یازده امام معصوم (علیهم السلام) باشند، اما خود معصوم نباشند. حضرت زهرا (علیهم السلام) نه تنها عصمت کبری و بی نظیر دارند بلکه عصمت آفرین نیز می باشند.

ص: 236


1- . کوثر / 1-3.
2- . مراجعه کنید: فاطمه (علیهما السلام) کوثر رسول (صلی الله علیه و آله) ، اثر استاد حسین گنجی، ص 110.
2. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در آیه تطهیر

{إِنّمَا یُرِیدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهّرَکُم تَطهِیراً}؛(1)

خداوند اراده کرده است که تنها شما اهل بیت را از پلیدی پاک و به طهارت مطلق برساند.

جامع ترین و گویاترین آیة قرآن دربارة عصمت اهل بیت (علیهم السلام) ، «آیة تطهیر» می باشد و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نیز در اهل بیت (علیهم السلام) داخل بوده و هم ردیف عصمت آنان قرار دارد.

روایات متعددی از طرق مختلف (عامه و خاصه) در تعیین مصداق آیة تطهیر بر خمسه طیبه از جمله حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) وارد شده که برخی از راویان آن عبارتند از: ام سلمه، ابو سعید خدری، ابن عباس، سعد ابن ابی وقاص، جابر ابن عبدالله انصاری، عبدالله بن جعفر طیار و ... .

و نیز برخی علمای مشهور اهل تسنن مانند: سیوطی در «الدر المنثور»، سلیمان قندوزی در «ینابیع الموده»، حاکم حسکانی در «شواهد التنزیل» و ابن حجر در «الصواعق المحرقه» و ... نقل کرده اند که «آیه تطهیر» در شأن خمسه طیبه و از جملة آنها حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نازل شده است.(2)

صاحب کتاب شریف «الغدیر» مرحوم علامه امینی (رحمه الله علیه) می فرماید: اگر هیچ فضیلت دیگری در شأن حضرت زهرای اطهر (سلام الله علیها) نبود، همین «آیة تطهیر» کافی بود و آیه تطهیر برهانی است بر این که حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) معصومه است. عصمت یکی از شئون و مناصب ولایت است و ما غیر از ولی، کسی که معصوم باشد سراغ نداریم. از ابتدای خلقت آدم تا آخر، هر کس که معصوم است، ولی یا پیامبر یا

ص: 237


1- . احزاب / 33.
2- . مراجعه کنید: آیات ولایت در قرآن، ج 4، ص 42 - 69.

امام یا صدیق خواهد بود و حضرت صدیقه نیز یکی از آنان است.(1)

3. حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در آیه صادقین
اشاره

{یَاأَیّهَا الّذِینَ آمَنُوا اتّقُوا اللهَ وَکُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ}؛(2)

ای اهل ایمان از خدا بترسید و همراه با راستگویان باشید.

در استدلال به «آیة صادقین» گذشت که مصداق بارز صادقین در این آیه کسی جز امام معصوم (علیهم السلام) نمی تواند باشد.(3)

اما آیا حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) جزو صادقین به شمار می آیند یا خیر؟

خداوند متعال در قرآن لقب «صدیق» را تنها به پیامبران و برگزیدگان خویش می دهد و می فرماید:

{وَاذکُر فِی الکِتَابِ إِبرَاهِیمَ إِنّهُ کَانَ صِدّیقاً نّبِیّاً}؛(4)

در این کتاب (قرآن) ابراهیم را یاد کن چرا که او پیامبری صدیق و راستگو بود.

{وَاذکُر فِی الکِتَابِ إِدریسَ إِنّهُ کَانَ صِدّیقاً نّبِیّاً}؛(5)

در این کتاب (قرآن) ادریس را یاد کن که او پیامبری صدیق و راستگو بود.

{وَأُمّهُ صِدّیقَةٌ}؛(6)

مادر حضرت عیسی زنی بسیار راستگو بود.

ص: 238


1- . فاطمهً الزهراء (علیهما السلام) ، علامه امینی، ص 19.
2- . توبه/ 119.
3- . همین کتاب، ص 124.
4- . مریم/ 41.
5- . مریم/ 56.
6- . مائده/ 75.

اگر پیامبران و برگزیدگان الهی صدیق و صدیقه بوده اند. طبق نقل روایات، وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به آخرین درجه صدق و راستی رسیدند و لقب صدیق اکبر و صدیقة کبری را گرفتند.

قال رسول الله’: یا علی! أنت امام المسلمین و امیرالمؤمنین و خیر الوصیین و سید الصدیقین. یا علی! أنت الفاروق الأعظم وأنت الصدیق الأکبر؛(1)

یا علی! تو امام مسلمین و امیر مؤمنان و بهترین اوصیاء و سرور راستگویان هستی. ای علی! تو بزرگ ترین جداکنندة حق از باطل هستی و تویی راستگوی بزرگ.

وفی زیارة امیرالمؤمنین (علیه السلام) : السّلام علیک ایها الصدیق الأکبر السّلام علیک أیّها الفاروق الأعظم ...؛(2)

در زیارت امیرالمؤمنین (علیه السلام) می خوانیم: سلام بر تو ای راستگوی بزرگ! سلام بر تو ای بزرگ ترین جداکنندة حق از باطل.

وقال علی (علیه السلام) : أنا عبدالله وأخو رسوله وأنا الصدیق الأکبر لا یقولها بعدی الاّ کذاب؛(3)

من بنده خدا و برادر رسول خدا و راستگوی بزرگ هستم و هیچ کس لقب صدیق اکبر را بر خود ننهاد مگر آن که دروغ گوترین افراد است.

امیرالمؤمنین (علیه السلام) صدیق اکبر است و همسر ایشان فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نیز صدیقة کبری است زیرا

ص: 239


1- . عیون اخبار الرضا (علیه السلام) ، ج 1، ص 126.
2- . کتاب المزار للمفید (رحمه الله علیه) ، ص 78.
3- . الخصال، ج 2، ص 402.

صدیقة کبری جز با صدیق اکبر هم شأن نیست و لذا اگر وجود مقدس امیرالمؤمنین (علیه السلام) نبودند، هیچ کس هم کفو و هم شأن فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نبود.

قال الصادق (علیه السلام) : لفاطمة (سلام الله علیها) تسعة اسماء عند الله عزّوجلّ: فاطمة والصدیقة والمبارکة والطاهرة والزکیة والرضیة والمرضیة والمحدثة والزهراء ثم قال تدری لأی شیء سمیت فاطمة (سلام الله علیها) قلت اخبرنی یا سیدی قال فطمت من الشّرّ ثم قال لو لا أن أمیرالمؤمین (علیه السلام) تزوجها لما کان لها کفو إلی یوم القیامة علی وجه الأرض آدم فمن دونه؛(1)

حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نزد خداوند متعال نه اسم دارند. فاطمه، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیه، رضیه، مرضیه، محدثه و زهرا (سلام الله علیها) پس امام صادق (علیه السلام) به راوی فرمودند: آیا می دانی چرا آن حضرت (علیهم السلام) فاطمه نامیده شده اند؟ راوی عرض کرد: ای سرور من شما علت آن را برایم بازگو نمائید! امام صادق (علیه السلام) فرمودند: به دلیل آن که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از هر نوع شرّ و بدی دور بودند.

سپس امام صادق (علیهم السلام) فرمودند:

اگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) با حضرت فاطمه (سلام الله علیها) ازدواج نکرده بودند، تا روز قیامت هیچ شخصی که هم کفو و هم شأن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) باشد برای ایشان پیدا نمی شد چه از فرزندان آدم و چه غیر آن.

در این روایت زیبا نام «صدیقه» برای حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از جانب خداوند متعال انتخاب شده است و اسامی دیگر نیز هر کدام به نوعی مقامات فراوان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که یکی از آنها عصمت است را بیان می کنند و در آخر هم کفو بودن «صدیقه» با «صدیق» مطرح می شود.

ص: 240


1- . الامالی للصدوق، ص 592.

لقب شریف و مبارک «صدیقة کبری» برای حضرت زهرا (سلام الله علیها) در روایات متعددی بیان شده است.

تناسب شأن صدیق و صدیقه در همه جا

مفضل از اصحاب امام صادق (علیه السلام) می گوید: از حضرت صادق (علیه السلام) پرسیدم: حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را پس از شهادت چه کسی غسل داد؟ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: امیرالمؤمنین (علیه السلام) . اما این سخن بر من گران آمد.(1)

امام صادق (علیه السلام) متوجه شدند و فرمودند:

این سخن بر تو سخت نیاید، دلیل آن که حضرت علی (علیه السلام) مأمور غسل دادن حضرت صدیقه کبری، بود این بود که:

فانّها صدیقة ولم یکن یغسلها الا صدیق اما علمت ان مریم لم یغسلها الا عیسی؛(2)

به دلیل آن که فاطمه زهرا، صدیقه بودند و شایسته نیست کسی که مقام صدیقه را دارند جز صدیق غسل دهد. آیا نمی دانی که مریم (صدیقه) را کسی غسل نداد جز عیسی (صدیق)؟

فقال النبی’: فجعل الله لی علیاً وزیراً واخاً... وزوجته الصدیقة الکبری ابنتی.(3)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در حدیثی مفصل، ضمن بیان خصوصیات و ویژگی ها نبوت و امامت فرمودند: خداوند متعال برای من برادر و وزیری انتخاب فرمود که آن شخص علی (علیه السلام) است و همسر او دختر من «صدیقه کبری» می باشد.

ص: 241


1- . گویا راوی تصور کرده با وجود افرادی مانند: ام سلمه، ام ایمن، اسماء بنت عمیس، چرا امیرالمؤمنین (علیه السلام) باید حضرت فاطمه (علیهما السلام) را غسل دهند.
2- . الکافی، ج 1، ص 459.
3- . بحارالانوار، ج 38، ص 92.

توصیه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به اطاعت از فاطمه صدیقه (سلام الله علیها)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در آخرین شب حیات خویش، اهل بیت (علیهم السلام) را در کنار بستر خود جمع نموده و ضمن بیان حوادث ناگواری که پس از ارتحال ایشان رخ می دهد فرمودند:

یا علی إنی قد اوصیتُ فاطمة ابنتی باشیاء ولمدتها ان تلقیها إلیک فانفذها فهی الصادقة الصدوقة ثم ضمّها إلیه وقبل رأسها وقال’ فداک أبوک یا فاطمةُ فعلی صوتها بالبکاء...؛(1)

ای علی جان! من وصیت هایی را به فاطمه نمودم و به او سفارش نمودم که آن ها را به تو بگوید، پس تو هم او را اطاعت کن چرا که او صادق بلکه بسیار راستگوست! پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فاطمه (سلام الله علیها) را نزد خود نشانده و سر او را بوسیدند و فرمودند: پدرت به فدای تو ای فاطمه! پس صدای گریه فاطمه (سلام الله علیها) بلند شد ... .

ملازم با صدیق و صدیقه

بنابراین اگر خداوند متعال در آیه «صادقین» به اهل ایمان توصیه می کند که همراه و ملازم با صادقین باشید. مصداق صادقین هیچ کس نمی تواند باشد، مگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و اولاد معصوم ایشان و از همراهی با صادقین همان گونه که گذشت چیزی جز عصمت صادقین بدست نمی آید.(2)

ص: 242


1- . بحار الانوار، ج 22، ص 491.
2- . همین کتاب، ص 120.
4. آیه اجتباء

{وَ مِن آبائِهِم وَ ذُرِّیّاتِهِم وَ إِخوانِهِم وَ اجتَبَیناهُم وَ هَدَیناهُم إِلی صِراطٍ مُستَقیمٍ ذلِکَ هُدَی اللهِ یَهدی بِهِ مَن یَشاءُ}؛(1)

و از میان انبیاء الهی برخی از نیاکان و فرزندان و برادرانشان را فضیلت داده و از میان دیگران انتخاب کرده و برگزیدیم و آنان را به راه مستقیم هدایت کردیم و این هدایت خاص الهی است که هر کس از بندگانش را که اراده کند به آن هدایت می کند.

گزینش الهی و خالص گرداندن برخی بندگان و بهره مند نمودن آنان از هدایتی خاص، به روشنی بر عصمت و پاکی این بندگان دلالت می کند. اما از میان خاندان خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) چه کسانی برگزیده شدند و به هدایت ویژه الهی رهنمون شدند.

{وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا هَب لَنا مِن أَزواجِنا وَ ذُرِّیّاتِنا قُرَّةَ أَعیُنٍ وَ اجعَلنا لِلمُتَّقینَ إِمامًا{.(2)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در خصوص آیه ذکر شده فرمودند: از جبرئیل سؤال کردم: منظور از «من ازوجنا» کیست؟ جبرئیل گفت: خدیجة پرسیدم منظور از «و من ذریاتنا» کیست؟ جبرئیل گفت: فاطمه پرسیدم منظور از «قرهً اعین» کیست؟ جبرئیل گفت: حسن و حسین (علیهم السلام) پرسیدم منظور از «و اجعلنا للمتقین اماما» کیست؟ جبرئیل گفت: علی (علیه السلام) .(3)

در این آیه شریفه مصداق ازواج النبی (صلی الله علیه و آله) تنها حضرت خدیجه کبری (سلام الله علیها) معرفی شده و مصداق

ص: 243


1- . انعام / 87 و 88.
2- . فرقان / 74.
3- . شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 1، ص539.

ذریه پیامبر (صلی الله علیه و آله) ، تنها فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و مصداق قرهً اعین (نور چشمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ) تنها حسن و حسین (علیهم السلام) معرفی شده و مصداق آن کسی که شایستگی امامت بر اهل تقوی را دارد، تنها امیرالمؤمنین (علیه السلام) معرفی شده است. بنابراین اگر هر پیامبری از خاندان و اهل بیت خود برگزیده ای داشته، برگزیدگان خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) از جانب خداوند متعال انتخاب و برگزیده شدند که یکی از آنان حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است که طبق آیه «اجتباء» دارای مقام عصمت است.

5. آیه مودّت
اشاره

}قُل لا أَسئَلُکُم عَلَیهِ أَجرًا إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربی وَ مَن یَقتَرِف حَسَنَةً نَزِد لَهُ فیها حُسنًا إِنَّ اللهَ غَفُورٌ شَکُورٌ}؛(1) ای رسول ما به مردم بگو: من در برابر ابلاغ رسالتم از شما هیچ اجر و مزدی نمی خواهم به جز مودت به نزدیکان از اهل بیتم را و هر کس کار نیکی انجام دهد بر کار خیر او بیفزائیم و به یقین خداوند بسیار آمرزنده و عطا کننده و سپاس گذار است.

خواستن اجر و مزد رسالت از طرف خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) آن هم به دستور خداوند متعال نکته ای قابل توجه و مهم و از جهتی تعجب برانگیز است؛ زیرا هیچ یک از انبیاء الهی در برابر ابلاغ رسالت خویش اجر و مزدی طلب نکرد بودند بلکه با صراحت فرمودند:

{وَ ما أَسئَلُکُم عَلَیهِ مِن أَجرٍ إِن أَجرِیَ إِلاّ عَلی رَبِّ العالَمینَ}؛(2) من برای دعوت و رسالت خود هیچ اجر و مزدی از شما طلب

ص: 244


1- . شوری / 23.
2- . سوره شعراء آیات 109-127-145-164-180. این سخن از قول انبیاء الهی حضرت نوح، هود، صالح، لوط و شعیب (علیهم السلام) در قرآن مطرح شده است.

نمی کنم، چرا که اجر و مزد من تنها بر عهده پروردگار جهانیان است.

دلیل درخواست اجر و مزد

خداوند متعال همان گونه که به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دستور می دهد که اجر و مزد رسالتش «مودهً فی القربی» را بخواهد، در آیات دیگر علت درخواست چنین اجر و مزدی را نیز بیان می کند و نیز به رسول خویش می فرماید که علت درخواست این اجر و مزد را برای مردم بیان کن.

{قُل ما سَأَلتُکُم مِن أَجرٍ فَهُوَ لَکُم إِن أَجرِیَ إِلاّ عَلَی اللهِ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ شَهیدٌ}؛(1)

ای رسول ما به مردم بگو: اگر از شما اجر و پاداش در برابر ابلاغ رسالتم خواستم به خاطر خود شماست و البته اجر و مزد من تنها بر عهدة خداوند است که او به همه چیز شاهد و گواه است.

و در آیه ای دیگر می فرماید:

{قُل ما أَسئَلُکُم عَلَیهِ مِن أَجرٍ إِلاّ مَن شاءَ أَن یَتَّخِذَ إِلی رَبِّهِ سَبیلاً{؛(2) ای رسول ما به مردم بگو: من در برابر رسالت خویش اجر و مزدی نمی خواهم مگر آن که کسی بخواهد به سوی رضا و خشنودی پروردگار خویش راهی برگزیند.

بنابراین خاتم انبیاء (صلی الله علیه و آله) نیز همانند سیره مستمر دیگر انبیاء الهی اجر و مزدی بر رسالت خویش

ص: 245


1- . سبأ / 47.
2- . فرقان / 57.

نمی خواهد و اجر و مزد او را تنها خداوند متعال می تواند بدهد و اگر محبت و مهربانی پا نزدیکان خویش را به امر الهی طلب می کند، به خاطر نفع و سود شخصی نیست بلکه در حقیقت محبت مردم به اهل بیت (علیهم السلام) باعث استمرار و بقاء رسالت است و نفع و سود آن به خود مردم و در نهایت به اصل آئین مقدس اسلام بر می گردد.

معنای مودت

آن چه خداوند متعال از امت اسلام خواسته مودت است که معنایی فراتر از محبت ظاهری و عادی دارد.

اجر و مزد زحمت های بیست و سه ساله و طاقت فرسای رسول خاتم (صلی الله علیه و آله) چیزی نیست که تنها با یک محبت ظاهری و ساده تناسب داشته باشد. بلکه معنای مودت با تطبیق آیات سه گانه فوق در کنار هم مشخص می شود که بین آنها یک ارتباط صحیح و منطقی برقرار است و آن استمرار رسالت در امامت و خلافت اهل بیت و پذیرش ولایت آن بزرگواران و همراهی و تبعیت از آنان است.

مقام معظم رهبری «مدظله العالی» می فرماید: در بیانی زیبا در قرآن نسبت به امامت سه تعبیر وجود دارد:

1. ولایت: } إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ هُم راکِعُونَ{.(1)

2. اطاعت: } أَطیعُوا اللهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمرِ مِنکُم{.(2)

3. مودت: }قُل لا أَسئَلُکُم عَلَیهِ أَجرًا إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربی{.(3)

بحث مودت خیلی مهم است یعنی هم پذیرش ولایت و هم اطاعت.

ص: 246


1- . مائده / 55.
2- . نساء / 59.
3- . شوری / 23.

مودت پشتوانه است. اگر این مودت نباشد همان بلائی بر سرامت اسلام خواهد آمد که در دوران های اول بر سر یک عده ای آمد که همین مودت را کنار گذاشتند و به تدریج اطاعت و ولایت هم کنار گذاشته شد. این مودت با بیان نمودن فضائل و مناقب اهل بیت (علیهم السلام) و نقل مصیبت های اهل بیت (علیهم السلام) حاصل می شود.(1)

قربی چه کسانی هستند؟

بنابر نقل روایات متواتر که از طرق عامه و خاصه (شیعه و سنی) رسیده است منظور از «قربی»، همان نزدیکان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و به تعبیر بهتر اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) هستند.

زمانی که اسیران کربلا را به شهر شام آوردند، پیرمردی از مردم شام که تحت تأثیر تبلیغات منفی دستگاه حکومتی قرار گرفته بود به اهل بیت (علیهم السلام) توهین کرد، در این هنگام امام زین العابدین (علیه السلام) به او فرمودند: آیا آیه شریفه {قُل لا أَسئَلُکُم عَلَیهِ أَجرًا إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربی{ را خوانده ای؟ پیرمرد گفت: آری! امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: منظور از قربی ما اهل بیت هستیم. پیرمرد منقلب شد و با پشیمانی فراوان توبه نمود.(2)

روایت دیگری را صاحب کتاب «فضائل الصحابه» - که از علمای بزرگ اهل سنت است - نقل می کند:

لما نزلت {قُل لا أَسئَلُکُم عَلَیهِ أَجرًا إِلاَّ المَوَدَّةَ فِی القُربی} قالوا: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله) ! من قرابتک؟ من هولاء الذین وجبت علینا مودتهم؟ قال (صلی الله علیه و آله) : علی و فاطمة و ابناهما و قالها ثلاثاً؛(3) زمانی که آیه مودت نازل شد، اصحاب

ص: 247


1- . نشریه امام شناسی، شماره 29، ص1.
2- . الامالی للصدوق، ص166؛ الدرالمنثور، ج 6، ص7.
3- . به آیات ولایت در قرآن، ص189، به نقل از احقاق الحق و ازهاق الباطل، ج 3، ص2 و الدرالمنثور للسیوطی، ج 6 ص7.

پرسیدند: یا رسول الله! منظور از اقوام و نزدیکان شما چه کسانی هستند که در این آیه آمده و مودت آنان بر ما واجب شده است؟! پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) سه مرتبه فرمودند: منظور از خویشان من در این آیه: علی و فاطمه و حسن و حسین (علیهم السلام) هستند.

بنابراین اگر مودت اهل بیت (علیهم السلام) که یکی از آنان حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است واجب شده است. «آن هم مودتی که همراه با پذیرش ولایت و اطاعت همراه است» لازمة آن عصمت اهل بیت است. زیرا که پذیرش ولایت، اطاعت و مودت غیر معصوم آن هم به عنوان اجر و مزد رسالت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) قبیح و محال است. در نتیجه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در آیه مودت نیز در کنار اهل بیت (علیهم السلام) قرار گرفته و در عصمت آنان نیز شریک است.

چه زیبا سروده است شاعر اهل بیت (علیهم السلام) :

عصمت کبری
اشاره

عصمت

کبرای حق محبوبه داور یکی ست

پنج

تن آل عبا را مرکز و محور یکی ست

علت

ایجاد عالم ذات پاک احمد است

فاطمه «ام اب» است و هر دو این مظهر یکی ست

گفت

احمد: «بضعهً منی» به زهرا بارها

تا نماید هر دو را هم جان و هم پیکر یکی ست

عالمی

شد نور باران از جمال ماه او

آسمان عشق و عصمت را چنین اختر یکی ست

در

میان چهارده تن، فاطمه یکتا بود

سیزده

سلطان دین را جمله تاج سر یکی ست

خاتم

پیغمبران خود بوسه بر دستش زند

همسر

و همکار حیدر آیت کوثر یکی ست

کیست غیر از او که آرد چون حسین و چون حسن

نیست مانندش که در عالم چنین مادر یکی ست

راضیه،

مرضیه، زهرا و شفیعه، فاطمه

شأن

این بانوی اول در صف محشر یکی ست

چون

صدف دیوار و در بگرفت او را در میان

در

همه دریای غم این نازنین گوهر یکی ست

ص: 248

آستان

وحی را آتش زدند و کس نگفت

حرمت

بیت الله و کاشانة حیدر یکی ست(1)

از تمام آیاتی که در شأن حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نازل شده می توان مقام عصمت را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم (منطوق آیه یا مفهوم آیه) ثابت نمود که در اینجا تنها به بیان همین آیات اکتفا می کنیم و برای به دست آوردن مطالب بیشتر در این زمینه به کتاب هایی که در این رابطه نوشته شده است مراجعه کنید.(2)

احادیث و روایات
اشاره

یکی دیگر از ادله اثبات عصمت حضرت فاطمه زهرا صدیقة کبری (سلام الله علیها) احادیث و روایات متواتری است که از لسان شریف حضرات اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) صادر شده است. در برخی روایات، حضرت زهرا (سلام الله علیها) به صورت مشترک در کنار اهل بیت (علیهم السلام) قرار دارند و همان گونه که عصمت آن بزرگواران ثابت می شود، عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) نیز اثبات می شود مانند: حدیث ثقلین، حدیث سد الابواب، حدیث سفینه و...

ص: 249


1- . ای اشک ها بریزید، دیوان حسان، ص82.
2- . برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به کتاب: فاطمه (علیهما السلام) کوثر رسول (صلی الله علیه و آله) اثر استاد حسین گنجی، فاطمه الزهرا (علیهما السلام) بهجهً قلب المصطفی (صلی الله علیه و آله) اثر احمد رحمانی همدانی، مام فضیلت ها، اثر عباس اسماعیلی یزدی، چشمه در بستر اثر سید مسعود پور سیدآقایی و ریاحین الشریعه، ذبیح الله محلاتی.

برخی دیگر از روایات به صورت خاص در شأن حضرت فاطمه (سلام الله علیها) صادر شده است که مفهوم یا منطوق آن، عصمت بی نظیر عصمه الله الکبری حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را مطرح می سازد که به برخی از این روایات اشاره می شود:

1. پاره تن رسول خدا (صلی الله علیه و آله)
اشاره

روایات متعدد و متواتری از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دربارة حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نقل شده که برخی از آن روایات عبارتند از:

فاطمة بضعة منی من سرها فقد سرنی ومن ساءها فقد ساءنی؛(1)

فاطمه (سلام الله علیها) پاره تن من است کسی که او را خشنود سازد مرا خشنود ساخته و کسی که او را ناخشنود سازد مرا ناخشنود ساخته است.

فاطمة بضعة منی من آذاها فقد آذانی ومن آذانی فقد آذی الله عزّوجلّ؛(2)

فاطمه (سلام الله علیها) پاره تن من است، کسی که او را اذیت کند مرا اذیت کرده و کسی که مرا آزار رساند خدا را آزار و اذیت نموده است.

فاطمة بضعة منی سخطها ما سخطنی ویرضینی ما ارضاها؛(3)

فاطمه (سلام الله علیها) پارة تن من است آن چه او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است و آن چه او را راضی کند مرا راضی کرده است.

ص: 250


1- . الامالی للطوسی، ص 24.
2- . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16، ص 273.
3- . همان، ص 278.

فاطمة بضعة منی یریبنی ما أرابها ومن اغضبها فقد اغضبنی؛(1)

فاطمه (سلام الله علیها) پارة تن من است مرا نگران می سازد آن چه که او را نگران سازد و کسی که او را غضبناک سازد مرا غضبناک ساخته است.

فاطمة بضعة منی من آذاها فقد آذانی ومن آذانی فقد آذی الله ومن آذی الله اکّبه الله فی النار؛(2)

فاطمه (سلام الله علیها) پارة تن من است کسی که او را اذیت و آزار رساند مرا آزار رسانده است و کسی که مرا آزار رساند خدا را آزار رسانده است و کسی که خدا را آزار رساند خداوند متعال او را با صورت در آتش می اندازد.

یا فاطمة ان الله تبارک و تعالی لیغضب لغضبک یرضی لرضاک؛(3)

ای فاطمه! همانا خداوند تبارک و تعالی غضب می کند به خاطر غضب تو و راضی می شود به خاطر رضایت تو.(4)

فاطمة بضعة منّی وهی نور عینی(5)؛ وابناها ثمرة فؤادی وبعلها نور بصری والائمة من ولدها امناء ربّی وحبل الممدود من اعتصم بهم نجا ومن تخلّف عنهم هوی؛(6) فاطمه (سلام الله علیها) پارة تن من است و او نور چشمان من است و فرزندان او میوة قلب من هستند و شوهر او نور دیدگان من است و امامان از فرزندان او امین درگاه پروردگار من و ریسمان

ص: 251


1- . الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، ج 2، ص 282.
2- . عوالی اللئالی العزیزهً من الاحادیث الدینیه، ج 4، ص 93.
3- . الامالی للصدوق، ص384.
4- . شخصی به نام صندل خدمت امام جعفر صادق (علیه السلام) آمده و از این روایت اظهار تعجب نمود. امام صادق (علیه السلام) به او فرمودند: چگونه است که شما روایتی نقل می کنید که خداوند به غضب بندة مؤمنش غضب می کند و به رضایت او راضی می شود، آیا فاطمه زهرا (علیهما السلام) مومنه نبود!؟ گفت: الله اعلم حیث یجعل رسالته.
5- . الطرائف، ص 381.
6- . اثبات الهداهً بالنصوص والمعجزات، ج 2، ص 258.

متّصل خداوند بین آسمان و زمین هستند. کسی که به آنان پناه برد نجات یافته و کسی که با آنها مخالفت کند هلاک شده است.

فاطمة بضعة منّی من آذاها فقد آذانی ومن غاظها فقد غاظنی ومن سرّها فقد سرّنی؛(1)

فاطمه (سلام الله علیها) پارة تن من است، کسی که او را آزار رساند مرا اذیت و آزار رسانده است و کسی که او را به خشم آورد مرا به خشم و غضب آورده و کسی که او را شادمان سازد مرا شادمان سازد.

فاطمة بضعته منّی، یؤذینی ما یؤذیها و ینصبنی ما ینصبها؛(2)

فاطمه (سلام الله علیها) پاره تن من است مرا آزار می دهد آن چه که او را آزار دهد و مرا محزون می کند آن چه که او را محزون کند.

فاطمة بضعة منّی یقبضنی ما یقبضها ویبسطنی ما یبسطها؛(3)

فاطمه (سلام الله علیها) پارة تن من است گرفته می سازد مرا آنچه که او را گرفته سازد و شادمان و گشاده روی می سازد مرا آنچه که او را شادمان سازد.

فاطمة بضعة منّی وهی روحی اللتی بین جنبیّ یسؤونی ما ساءها ویسرّنی ما سرّها؛(4)

فاطمه (سلام الله علیها) پارة تن من است و او روح و روان من در بین وجود من است نگران می سازد مرا آنچه که او را نگران می سازد و خوشحال و مسرور می سازد مرا آن چه او را خوشحال و مسرور سازد.

همچنین روایات زیادی با مضامین فوق در منابع فریقین (شیعه و سنی) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وارد شده که همگی شأن و جایگاه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به روشنی نشان می دهد؛

ص: 252


1- . بحار الانوار، ج 27، ص 62.
2- . اثبات الهداهً بالنصوص و المعجزات، ج 3، ص375.
3- . عوالم العلوم والمعارف والاحوال من الآیات والاخبار والاقوال، ج 11، ص 144.
4- . بحار الانوار، ج 27، ص 62.

علاوه بر آن که برخی روایات یاد شده مقامات عالیه حضرت زهرا (سلام الله علیها) را می رساند. به عنوان مثال وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: فاطمه (سلام الله علیها) روح و روان من در بین دو پهلوی من است، عظمت فوق العاده ای را مطرح می سازند.

حضرت آیت الله وحید خراسانی در این باره فرموده اند:

روح پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) متصف به دو ویژگی منحصر به فرد است: 1. علم و دانش 2. عمل و عبادت. و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) دارای چنین روح و روانی است، یعنی علاوه بر علم و دانش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ، عمل و عبادت ایشان را نیز دارا هستند.

معنای دیگری هم از این روایت به ذهن ما می رسد، یعنی وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) دو بعد نبوت و ولایت را دارا هستند، وقتی حضرت زهرای اطهر (سلام الله علیها) روح و روان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در دو جهت (دو پهلو) باشند یعنی هم ویژگی های رسالت و نبوت را دارند و هم ویژگی های امامت و ولایت را دارا هستند. تمام شئونات نبوت و تمام شئونات امامت.

در برخی روایات هم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده اند فاطمه (سلام الله علیها) قلب من است!

خرج النبی’ وهو آخذ بید فاطمة (سلام الله علیها) فقال’: من عرف هذه فقد عرفها ومن لم یعرفها فهی فاطمة بنت محمّد وهی بضعة منّی وهی قلبی وروحی التی بین جنبی فمن آذاها فقد آذانی ومن آذانی فقد آذی الله؛(1) روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در حالی که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) خردسال بودند، دست او را گرفته بودند و از خانه خارج شده، و چنین فرمودند: کسی که فاطمه (سلام الله علیها) را می شناسد که

ص: 253


1- . مرآهً العقول فی شرح اخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ، ج 5، ص 317.

می شناسد، اما اگر کسی او را نمی شناسد بداند که او فاطمه دختر محمّد (صلی الله علیه و آله) است. او پارة تن من است. او قلب من است. او روح و روان من در بین دو پهلوی من است. پس کسی که او را اذیت کند مرا اذیت نموده و کسی که مرا اذیت و آزار رساند خداوند متعال را اذیت نموده است.

قلب و روح در آیات و روایات معانی متعددی دارند؛ اما در این روایت قلب به معنای عقل است. به این معنا که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: فاطمه (سلام الله علیها) عقل من است، عقل پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) عقل کل و عقل نخستین است و این عظمتی بی نظیر برای حضرت زهرای مرضیه (سلام الله علیها) می باشد.

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) پاسخ می دهد

یکی از مواردی که این حدیث شریف از لسان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) صادر شد زمانی بود که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در جمع مسلمین سؤال نمودند: چه چیزی برای زنان بهترین است؟ هر یک نظر خود را گفتند، اما امیرالمؤمنین (علیه السلام) نزد حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) رفته و همین سؤال را نمودند و حضرت زهرا (علیهم السلام) فرمودند: پاسخ این سؤال نزد من است. برای زنان بهترین چیز آن است که مردان نامحرم او را نبیند و او نیز مردان نامحرم را نبیند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) جواب را خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بردند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: این جواب را از کجا آوردی؟ امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: از جانب فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ! رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شادمان شده و فرمودند: فاطمه بضعته منّی.(1)

نکات قابل توجه

نکته اول: اگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) به سؤال رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پاسخ نمی دهند و به سراغ حضرت

ص: 254


1- . کشف االغمهً فی معرفهً الائمه (علیهم السلام) ، ج1، ص466.

فاطمه زهرا (سلام الله علیها) می روند، نه به دلیل آن که جواب مسئله را نمی دانستند بلکه هدف این بود که در ابتدا مسئله ای که مربوط به زنان است از سرور بانوان سؤال شود. ضمن آن که جایگاه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نیز مشخص شود هم چنین به دلیل ماندگاری این مسئله مهم تربیتی در ذهن مخاطبان، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از روش پرسش و پاسخ استفاده نمودند.

نکته دوم: منظور از دیده نشدن توسط نامحرمان و ندیدن نامحرمان، قطع ارتباط کامل و صد در صد با جامعه نیست بلکه قطع هرگونه ارتباط با نامحرم است و بهترین و ایده آل ترین حالت ممکن برای بانوان ارتباط با واسطه و در حدّ ضرورت با جامعه بیرونی است به گونه ای که حریم محرم و نامحرم به طور کامل حفظ و رعایت شود.

عصمت عصارة روایات

از مضمون این روایات به این جمع بندی می رسیم که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) اشتراکات فراوانی با وجود مقدس رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دارند. بعضی علم، عقل، ولایت، عصمت و ... در حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) تجلّی نموده است.

این روایات تنها مسئله رابطة پدر و فرزندی نیست که بگوئیم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به فاطمه (سلام الله علیها) که یگانه دختر و تنها فرزندش است علاقه و محبت فراوان دارد؛ بلکه او در عقل، قلب، روح و روان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ، آن هم عقل کل، قلب عالم هستی و روح جهان هستی اشتراک دارد. گذشته از آن وقتی سرور و شادی زهرای مرضیه (سلام الله علیها) ، سرور و شادی خداوند متعال و خشم و غضب او یا اذیت و آزار او، خشم و سرور و غضب و آزار و اذیت خداوند متعال باشد، مسئله بسیار فراتر از این می شود و این مطلب جز با عصمت سازگار نیست، چگونه می شود خشم و غضب یا اذیت و آزار غیرمعصوم مساوی با اذیت و آزار خداوند متعال باشد. کسی که خطایی از او سر زند، امر به معروف و نهی از منکر او واجب است و چه بسا با همین امر و نهی ساده ناراحت شود، اشکالی هم ندارد، چرا که خطا کرده و باید او را نهی کرد.

ص: 255

اما در این روایات به طور مطلق از هر نوع ایذاء و ناراحتی حضرت زهرا (سلام الله علیها) نهی شده است، یعنی به طور مطلق هیچ گونه خطا و لغزشی از او سر نمی زند که امر و نهی ایشان لازم شود.

قال علی (علیه السلام) : أمرنا رسول الله’ ان نلقی أهل المعاصی بوجوه مکفهرة؛(1)

امیرالمؤمنین فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به ما امر فرموده که با اهل خطا و معصیت با چهره های عبوس و گرفته برخورد کنیم.

از طرفی احترام و اکرام به تمام ذریه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) توصیه شده است،

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : احبّوا أولادی الصالحون لله والطالحون لی وعنه’ من اکرم أولادی فقد أکرمنی؛(2)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: فرزندان مرا دوست بدارید، صالحین آنها را به خاطر خدا و بدکاران آنها را به خاطر من و نیز فرمودند: هر کس اولاد مرا اکرام کند مرا اکرام نموده است.

اما باید توجه داشت که عمومات نهی از منکر یا رسوا نمودن اهل بدعت شامل حال آنان (سادات) نیز می شود.

بنابراین اگر کوچک ترین اذیت و کم ترین آزار حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) حرام و هر نوع امر و نهی ایشان جایز نیست، نشان دهندة عصمت مطلق آن حضرت (سلام الله علیها) است.

ص: 256


1- . الکافی، ج 5، ص 59.
2- . مستدرک الوسائل ومستنبط المسائل، ج 12، ص 376.
اعتراف علمای اهل سنت

ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه ضمن نقل جریان فدک با استناد به روایت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که فرمودند: فاطمه (سلام الله علیها) پارة تن من است و هر کس او را اذیت کند مرا اذیت نموده و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت نموده است چنین می نویسد:

وهذا یدل علی عصمتها لانها لو کانت ممن تقارف الذنوب لم یکن من یؤذیها مؤذیاله علی کل حال بل کان متی فعل المستحق من ذمّها أو اقامة الحد علیها... .(1)

این روایت دلالت می کند بر عصمت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) زیرا اگر او از کسانی است که مرتکب گناه و معصیت می شود اذیت و آزار او اذیت و آزار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نبود - آن هم در همه حالات و به طور مطلق - بلکه اگر از او گناه سر می زد، مستحق اذیت و آزار و مذمت یا اقامة حد بر او بود... .(2)

ص: 257


1- . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 16، ص 273.
2- . عجیب است از ابن ابی الحدید که از یک سو چنین سخنانی می گوید و از طرفی دیگر عملکرد غاصبان فدک را توجیه می کند، مرحوم بافقی در عالم رؤیا خدمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) می رسند و نسبت به سرنوشت ابن ابی الحدید معتزلی سؤال می کند، حضرت زهرا (سلام الله علیها) می فرمایند: «انّه فی النار! انّه فی النار!».
علت شهادت حضرت زهرا (سلام الله علیها)

مرحوم علامه محمد تقی مجلسی (رحمه الله علیه) روایتی را از منابع اهل سنت نقل می کند: زمانی که حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از غاصبان خلافت حقّ خود را طلب نمودند - آن هم حقی که خداوند متعال به ایشان عطا نموده بود (فدک)، - و برای اثبات حقانیت خویش امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین (علیه السلام) و ام ایمن را به عنوان گواهان و شاهدان این حقانیت ارائه نمودند، آن دو نفر شهادت این بزرگواران را نپذیرفتند. از این رو حضرت فاطمه (سلام الله علیها) در مقابل مهاجرین و انصار فرمودند:

ألستم سمعتم أبی’ یقول فاطمة بضعة منی من آذاها فقد آذانی ومن آذانی فقد آذی الله؟ فقالوا: نعم! فقالت (سلام الله علیها) : اللّهمّ اشهد أنهما آذیانی واشارت إلی أبی بکر وعمر ولاجل هذه العداوة قتلوها...؛(1) آیا از پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نشنیدید که فرمودند: فاطمه (سلام الله علیها) پارة تن من است و کسی که او را اذیت کند در حقیقت مرا آزرده و کسی که مرا اذیت کند در حقیقت خداوند متعال را آزرده است؟ مهاجرین و انصار گفتند: آری شنیدیم! در این هنگام حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند: خدایا شاهد باش این دو نفر (ابوبکر و عمر) مرا اذیت نمودند. این امر باعث کینه

ص: 259


1- . روضهً المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج 8، ص 588.

و دشمنی آنان با حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شد و به همین دلیل او را به شهادت رساندند.(1)

در برخی روایات هم وارد شده است که آن دو نفر برای جلب رضایت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و به اصطلاح عذرخواهی به خانة حضرت فاطمه (سلام الله علیها) رفتند و سلام کردند اما آن حضرت جواب سلام آن دو نفر را ندادند و به آنها فرمودند: آیا سخن پدرم را دربارة رضایت و غضب من نشنیده اید آن دو نفر اعتراف کرده و گفتند: آری! سپس حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) فرمودند: خدایا شاهد باش این دو نفر مرا اذیت کردند و من شکایت آنها را به تو و رسول تو می کنم و هرگز از آنها راضی نمی شوم تا زمانی که پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را ملاقات کنم.(2)

نتیجه ی آزار اولاد حضرت زهرا (سلام الله علیها)

سمهودی - از علمای اهل تسنن(3) - می گوید:

من آذی شخصاً من اولاد فاطمه (سلام الله علیها) أو اغضبه فقد جعل نفسه عرضة لهذا الخطر العظیم. هذا الحدیث فاطمة بضعة منّی یدلّ علی من سبّها کفر ومن صلّی علیها فقد صلّی إلی أبیها وان أولادها مثلها لأنهم بضعة منها؛(4)

هرکس یکی از فرزندان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را اذیت کند یا او را خشمگین سازد در حقیقت جان خود را در معرض خطر بزرگی قرار داده است و این حدیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که فرموده اند: فاطمه (سلام الله علیها) پارة تن من است. دلالت می کند بر این که هر کس به فاطمه (سلام الله علیها) ناسزا بگوید کافر است و هر کس بر او درود و سلام فرستد بر پدرش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سلام و درود فرستاده است و این ثابت می کند که اولاد فاطمه (سلام الله علیها) همانند او هستند چرا که آنان نیز پارة تن فاطمه (سلام الله علیها) هستند.(5)

چه کسانی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را اذیت نمودند؟!

با توجه به روایات متعددی که دربارة عظمت و شأن فاطمه زهرا (سلام الله علیها) وارد شده است و همچنین روایاتی که به نتیجة اذیت و آزار رساندن به ایشان - که در حقیقت باعث رنجش خاطر رسول

ص: 258


1- . روایات مختلفی در باب شکایت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از غاصبان خلافت با استناد به این روایت در کتب معتبر اهل سنت مانند صحیح بخاری و مسلم و... نقل شده است.
2- . کتاب سلیم بن قیس هلالی، ج 2، ص 869 .
3- . صاحب کتاب فرائد السمطین و کتاب وفاء الوفاء.
4- . جواهر العقدین، باب 11، ص351.
5- . البته مشخص است تمام اولاد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) چنین نیستند، آیا افرادی مانند سید قطب که در تفسیر خود فی ضلال القرآن می نویسد آیة {لا تقربوا الصلاة وانتم سکاری} (نساء / 43) دربارة امیرالمؤمنین (علیه السلام) نازل شده است!! نیز شامل این روایات می شود یا همان گونه که در روایات فرموده اند اهل بدعت را رسوا کنید باید نکوهش و سرزنش شود؟! و یا آن که در سیادت آنان باید تردید نمود؟!

خدا (صلی الله علیه و آله) و خشم و غضب خداوند متعال است - و همچنین اعتراف علمای اهل سنت به صحیح بودن این روایات و پذیرش نتیجة آنها باید از آنان سؤال کرد؛ کسانی که حضرت زهرا را با غصب خلافت و غصب فدک اذیت کردند و خانه او را آتش زدند و باعث اذیت و آزار حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شدند چه عاقبتی دارند؟!

نتیجة خشم و غضب الهی

بنابراین مشخص شد که آزار و اذیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) به طور قطع و یقین حرام است - آن هم نه حرام عادی و معمولی، بلکه در حدّ آزار و اذیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و آزار و اذیت خداوند تبارک و تعالی - پس ایذاء حضرت فاطمه (سلام الله علیها) با افراد معمولی حتی با مؤمنین دیگر نیز تفاوت دارد و موجب کفر و دخول ابدی در جهنم است، زیرا که خداوند متعال با صراحت می فرماید:

{إِنّ الّذِینَ یُؤذُونَ اللهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِی الدّنیَا وَالآخِرَةِ وَأَعَدّ لَهُم عَذَاباً مّهِیناً}؛(1) آنان که خدا و رسولش را آزار و اذیت می رسانند خداوند متعال هم آن ها را در دنیا و آخرت لعنت و از رحمت خود دور نموده است،

ص: 260


1- . احزاب/ 57.

علاوه بر آن که برای آنان عذابی با ذلّت و خواری مهّیا ساخته است.

از آنجا که رنجش خاطر فاطمه (سلام الله علیها) و خشم و غضب او، رنجش خاطر و خشم و غضب رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و خداوند متعال را به دنبال دارد و خداوند متعال نیز فرموده:

{وَمَن یَحلِل عَلَیهِ غَضَبِی فَقَد هَوَی}؛(1)

هرکس که خشم و غضب من بر او فرود آید به حقیقت خوار و نابود خواهد شد.

علاوه بر روایاتی که ذکر شد، روایات فراوان دیگری نیز در خصوص اشتراکات حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز وارد شده است که از جمله این اشتراکات، در سرور، در وصل، در قطع، رضا، خشنودی، جفا و ستم و... که همگی جایگاه ویژه و عظمت خاص فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را نه تنها در عالم اسلام بلکه در عالم هستی نشان می دهد. از این رو و در زیارت آن بانوی بی نشان نیز همین مطالب را می خوانیم:

زیارت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

السّلام علیک یا فاطمة بنت رسول الله ورحمة الله وبرکاته صلّی الله علیک وعلی روحک وبدنک أشهد أنک مضیت علی بینّة ربّک وانّ من سرّک فقد سرّ رسول الله’ ومن جفاک فقد جفا رسول الله’ ومن آذاک فقد آذی رسول الله’ ومن وصلک فقد وصل رسول الله’ ومن قطعک فقد قطع رسول الله’ لانّک بضعة منه وروحه الّذی بین جنبیه کما قال’.

ص: 261


1- . طه/ 81 .

آن گاه در جهت همراهی با حضرت فاطمه (سلام الله علیها) که همراهی با رسول خدا (سلام الله علیها) است می گوئیم:

أشهد الله ورسله وملائکته انی راض لمن رضیت عنه ساخط علی من سخطت علیه متبرئ ممن تبرأت منه موال لمن والیت معاد لمن عادیت مبغض لمن ابغضت محبّ لمن احببت وکفی بالله شهیداً وحسیباً وجازیاً ومثیباً؛(1)

سلام بر تو ای فاطمه دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که رحمت و برکات خداوند بر تو و بر جسم و جان تو باد. گواهی می دهم که چون تو از جهان رفتی با مقام یقین و دلیل روشن از جانب پروردگار خویش بودی و هر کس تو را مسرور و شاد ساخت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را شاد و مسرور ساخته و هر کس در حق تو ظلم و جفا کرد به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ظلم و جفا کرده و هر که تو را آزرده کرد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را آزرده کرده است و هر که با تو پیوست به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پیوسته است و هر که از تو برید از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بریده است، چرا که تو پارة تن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) و روح مقدس آن بزرگوار در میان وجود او هستی همان گونه که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) چنین فرمودند.

من نیز خدا و رسول او و فرشتگان الهی را شاهد و گواه خود قرار می دهم که از کسی که شما راضی هستید راضی باشم و هم چنین از کسی که شما خشمگین هستید من هم خشمگین باشم. بیزارم از آن که شما از او بیزار هستید. دوستم با آن که شما با او دوست و دشمنم با هر آن که شما با او

ص: 262


1- . زیارت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نزد روضة مقدسه مسجد النبی (صلی الله علیه و آله) به نقل از مفاتیح الجنان، البلد الامین، مصباح المتهجد.

دشمن هستید، ناراضی و غضبناک هستم از هر آن که شما از او ناراضی و غضبناک هستید و محبوب من است هر آن که محبوب شماست و بر راستگویی و صداقت من خداوند متعال شاهد است و شهادت او کافی است که حساب کننده اعمال و جزا دهنده و ثواب بخشنده نیز اوست.

نکات زیبای زیارت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

1. این زیارت نتیجة تمام مباحثی است که در باب عصمت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) بیان شد.

2. تمام فرازهای این زیارت نامه، برگرفته از احادیث رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است.

3. این زیارت نامه زیارت کننده را در جهت همراهی با حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که همان همراهی با رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است راهنمایی و ارشاد می کند.

آثار فقهی ایذاء حضرت زهرا (سلام الله علیها)

با توجه به اهمیت مضاعف خشنودی و عدم رضایت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و آثار دنیوی و اخروی آن، فقهای عظام شیعه ایدهم الله تعالی در خصوص آثار فقهی ایذاء، فتاوایی را صادر نموده اند مانند: منع ازدواج با دو علویه. بنابراین نظریه که برگرفته از روایات ایذاء و نیز روایاتی در خصوص ازدواج با دو علویه مطرح گردیده، ازدواج یک مرد با دو زن علویه در یک زمان ولو آن که خواهر هم نباشند ممنوع است که البته بنابر نظر مشهور فقهاء مکروه و بنابر نظر برخی دیگر از فقهاء حرام است.(1)

ص: 263


1- . «الأقوی جواز الجمع بین فاطمیین علی کراهة وذهب جماعة من الأخباریة إلی الحرمة والبطلان بالنسبة إلی الثانیة ومنهم من قال بالحرمة دون البطلان. فالأحوط الترک. ولو جمع بینهما فالأحوط طلاق الثانیة أو طلاق الأولی وتجدید العقد علی الثانیة بعد خروج الأولی عن العدة» (العروهً الوثقی، باب النکاح، المحرمات بالمصاهره، مسئله 50). «وقال الخوئی (رحمه الله علیه) : فلا مناص عن القول بالحرمة نعم الحرمة تکلیفیة لا وضعیة کما یظهر بالتأمل» (العروهً الوثقی من منشورات جامعهً المدرسین، ج 5، ص 562).

و فرقی نمی کند که شوهر آنان خود از سادات باشد یا غیر سادات.

مرحوم صدوق (رحمه الله علیه) روایتی را در این خصوص نقل کرده است:

عن حمّاد قال سمعت ابا عبدالله (علیه السلام) یقول: لا یحلّ لأحد أن یجمع بین الاثنتین من ولد فاطمة (سلام الله علیها) أن ذلک یبلغها فیشقّ علیها قال قلت یبلغها قال (علیه السلام) : أی والله؛(1)

حمّاد می گوید از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که می فرمودند: برای هیچ کس جایز نیست که بین دو نفر از اولاد حضرت فاطمه (سلام الله علیها) جمع کند (با دو علویه ازدواج کند) چرا که (اگر حرمت آنها رعایت نشود و باعث آزار آن ها شود) این آزار به حضرت فاطمه (سلام الله علیها) می رسد و از آن ناراحت می شوند، حمّاد می گوید: عرض کردم: واقعاً (آزار آن دو) به آن حضرت (سلام الله علیها) می رسد؟ امام صادق (علیه السلام) فرمودند: به خدا سوگند آری!

در روایت دیگر آمده که حسن ابن حسن از دختر مسور خواستگاری می کند. مسور می گوید برای من افتخار است که دخترم را به شما خاندان اهل بیت (علیهم السلام) بدهم اما روایتی شنیده ام که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: «فاطمة بضعة منی من آذاها فقد آذانی» و چون خانم شما علویه است و دختر من نیز علویه است بیم آن دارم که این ازدواج موجب آزار این دو علویه شود و آزردگی آنان باعث آزردگی حضرت فاطمه (سلام الله علیها) شود و موجب دخول در جهنم شود. حسن ابن حسن که از نوادگان امام

ص: 264


1- . علل الشرایع، ج 2، ص 590.

حسن مجتبی (علیه السلام) بود سخن مسور را پذیرفت و از این ازدواج منصرف شد.(1)

استنباط مقام عصمت از مجموع این روایت ها و صدها روایت دیگر که در شأن بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) وارد شده، برداشتی حداقلی و از بدیهی ترین بدیهیات و اوضح واضحات است که راهنمای اهل خرد خواهد بود.

ص: 265


1- . احقاق الحق، ج 10، ص201.

ص: 266

بخش سوم: پاسخ به سؤالات و شبهات

اشاره

v آیات و روایات متشابه در باب عصمت

v فلسفه استغفارات اهل بیت (علیهم السلام)

v پاسخ به شبهه افکنان و بهانه جویان

ص: 267

ص: 268

عمصت از محکمات است

با وجود آیات و روایات متواتر و دلائل عقلی و نقلی و همچنین شهادت تاریخ که قسمتی از آنها در فصل دوم بیان شد، می توان گفت به طور قطع و یقین، عصمت حضرات اهل بیت (علیهم السلام) از محکمات است و کوچک ترین شک و شبهه و کم ترین تردیدی در آن راه ندارد. بنابراین اگر با آیات و روایاتی مواجه می شویم که در نگاه اول عدم عصمت انبیاء و اوصیاء از آن برداشت می شود، بدون تردید جزو متشابهات هستند که پاسخ آن با تطبیق بر محکمات آشکار و روشن خواهد شد. هیچ شخص عاقل و خردمندی به خاطر متشابهات از محکمات دست بر نمی دارد و همواره متشابه را با محکم حل می کند نه این که محکمات را گرفتار متشابهات کند، به عنوان مثال اگر انسان در مورد صمیمی ترین دوست خود که سال ها او را مورد امتحان قرار داده و از صداقت او آگاه است،خطا و اشتباهی بشنود بلافاصله دست از رفاقت قدیمی خود بر نمی دارد، بلکه در مورد آن تحقیق می کند.(1) آیات قرآنی نیز چنین هستند، همان گونه که خداوند متعال می فرماید:

ص: 269


1- . قال امیرالمؤمنین (علیه السلام) : «ضع امر اخیک علی احسنه حتی یأتیک ما یغلبک منه و لاتظنن بکلمة خرجت من اخیک سوءاً و انت تجدلها فی الخیر محملاً» (الکافی، ج2، ص362) اگر سخنی یا عملی از برادر مؤمنت صادر شد به بهترین صورت ممکن حملش کن تا آن که نسبت به خلاف آن یقین حاصل شود و نسبت به سخنی که از برادر مؤمنت صادر می شود تا زمانی که می توانی حمل بر خیر و خوبی کنی سوءظن نداشته باش.

{هُوَ الَّذی أَنزَلَ عَلَیکَ الکِتابَ مِنهُ آیاتٌ مُحکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ}؛(1)

اوست خدایی که این کتاب را بر تو نازل کرد که بخشی از آن کتاب، آیات محکم است (که کلماتش صریح و معانی آن روشن است) و این آیات اصل و اساس کتاب هستند، و بخشی دیگر از آن کتاب، آیات متشابه است (که کلماتش غیر صریح و معانی آن مختلف و گوناگون است و جز با آیات محکم و روایات استوار تفسیر نمی شوند).

گروه های سه گانه

واکنش انسانها در برخورد با آیات متشابه مختلف است و می توان آنها را در سه گروه تقسیم بندی کرد:

گروه اول: کسانی هستند که اهل خرد و ایمان محکم هستند و هنگام برخورد با سؤالات دنبال یافتن پاسخ صحیح از اهل فن هستند. زیرا که خداوند متعال می فرماید:

{فَسئَلُوا أَهلَ الذِّکرِ إِن کُنتُم لا تَعلَمُونَ{؛(2) اگر حقیقت را نمی دانید از اهل دانش و آگاهان بپرسید.

گروه دوم: هنگام برخورد با سؤالات به جای آن به محکمات رجوع کنند به دنبال متشابهات می روند و به مرض جهل خود، شک و تردید را نیز اضافه می کنند.

ص: 270


1- . آل عمران / 7.
2- . نحل / 43 و انبیاء / 7.

{فَأَمّا الّذِینَ فِی قُلُوبِهِم زَیغٌ فَیَتّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنهُ ابتِغَاءَ الفِتنَةِ وَابتِغَاءَ تَأوِیلِهِ}؛(1)

اما آنان که در قلوبشان انحراف است به هدف فتنه جویی و تفسیر نادرست از آیات متشابه پیروی می کنند.

گروه سوم: افراد شیطان صفت هستند که همواره به دنبال ایجاد شک و تردید در میان مردمند تا آنان را از مسیر صحیح منحرف سازند و هدف آنها گمراهی مردم از راه راست است و این کار را با کمک شیطان انجام می دهند.

{وَإِنّ الشّیَاطِینَ لَیُوحُونَ إِلَی أَولِیَائِهِم لِیُجَادِلُوکُم وَإِن أَطَعتُمُوهُم إِنّکُم لَمُش-رِکُونَ}؛(2)

به یقین شیاطین (شبهات ناروایی را) به دوستان خود القاء و الهام می کنند تا با شما مجادله و نزاع نمایند و اگر شما از آنان پیروی کنید همانند ایشان مشرک خواهید شد.

ص: 271


1- . آل عمران/ 7 .
2- . انعام/ 121 .

فصل اول: آیات متشابه در باب عصمت

اشاره

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که ممکن است با نگاه ظاهری و ترجمه لغوی آنها، عدم عصمت انبیاء و اوصیاء (علیهم السلام) از آنها برداشت شود. اما هنگامی که به شرح و تفسیر این آیات مراجعه می کنیم، معنای واقعی آنها را که توسط مفسران واقعی قرآن و راسخون در علم - اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) - بیان شده است، را متوجه می شویم و مصالح عالیه و حکمت های الهی را در آنها می یابیم.

{وَمَا یَعلَمُ تَأوِیلَهُ إِلّا اللهُ وَالرّاسِخُونَ فِی العِلمِ یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ کُلّ مِن عِندِ رَبّنَا وَمَا یَذّکّرُ إِلّا أُولُوا الأَلبَابِ}؛(1)

و تفسیر حقیقی و واقعی آیات متشابه را کسی جز خدا و استواران در علم و دانش (اهل بیت (علیهم السلام) ) نمی دانند، هم آنان که می گویند: ما به آن ایمان آوردیم و همه آیات (محکم و متشابه) از جانب پروردگار ما نازل شده است و البته کسی جز صاحبان خرد پند نمی گیرد.

در چنین مواردی است که ارزش حدیث ثقلین مشخص می شود. آنان که علاوه بر نور قرآن از نور اهل بیت (علیهم السلام) نیز بهره می برند، هرگز گمراه نمی شوند و به خطا نمی روند؛ زیرا تفسیر دقیق و صحیح آیات قرآن در پرتو عترت به دست می آید؛ در مقابل این گروه کسانی هستند که شعار «حسبنا کتاب الله» را سر می دهند، و در تفسیر این آیات به بی راهه می روند و علاوه بر انحراف عقیدتی و اخلاقی خود پیروان خویش را منحرف می سازند و نظریه باطل «عدم عصمت انبیاء و اوصیاء» را با استناد بر همین آیات متشابه بیان می کنند.(2)

ص: 272


1- . آل عمران / 7 .
2- . مراجعه کنید به تفاسیر اهل سنت ذیل آیات متشابه در باب عصمت و تنزیه انبیاء (صلی الله علیه و آله) .

تقسیم بندی آیات متشابه در باب عصمت

اشاره

آیات متشابه قرآن در خصوص عصمت انبیاء (علیهم السلام) را می توان به دو بخش تقسیم نمود:

1. آیاتی که در خصوص انبیاء الهی (علیهم السلام) به غیر از خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) نازل شده است.

2. آیاتی که در خصوص خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) نازل شده است.

و اما دستة اول از آیات:

عصیان حضرت آدم (علیه السلام)

خداوند متعال در قرآن بعد از بیان داستان حضرت آدم و حوا و نهی آنها از نزدیک شدن به شجره ی مورد نظر، می فرماید: شیطان آن دو را فریب داد و به شجره نهی شده نزدیک شدند، سپس می فرماید:

{وَعَصَی آدَمُ رَبّهُ فَغَوَی}؛(1) آدم (علیه السلام) نافرمانی خدای خویش را نمود و (از آن چه شیطان به او القاء کرده بود) ناکام و نا امید شد.

توضیح آیه: کسانی که به ظاهر این آیه استناد کرده اند منحرف شده و انواع زشتی ها و گناهان را به انبیاء الهی نسبت می دهند تا مقام عصمت را از آن بزرگواران نفی کنند. اما با مراجعه به کتب لغت و معنی عصیان متوجه می شویم که عصیان به معنای خروج از دایره اطاعت است چه در اوامر وجوبی و چه در امور استحبابی. پس اطاعت نکردن حضرت آدم (علیه السلام) از گناهان کبیره نبوده بلکه در حد ترک اولی بوده است اگر چه آن هم شایستة مقام انبیاء نیست و به همین دلیل حضرت آدم (علیه السلام) مدت زمان زیادی گریه کرد توبه نمود.

ص: 273


1- . طه/ 121 .
ظلم حضرت یونس (علیه السلام)

یکی دیگر از پیامبران الهی حضرت یونس بود که با تلاش و کوشش فراوان قوم خود را به خداپرستی دعوت نمود اما تنها ده نفر به او ایمان آوردند. سرانجام حضرت یونس از سرسختی قوم خویش به تنگ آمد و در حق آنان نفرین نمود و خداوند متعال به حضرت یونس وعدة عذاب، قومش را در روز معینی داد. حضرت یونس قبل از فرا رسیدن زمان عذاب قوم خود را ترک کرد و سوار بر کشتی راهی دریا شد و ماجرای طوفانی شدن دریا و پرتاب حضرت یونس به دریا و بلعیده شدن توسط نهنگ پیش آمد و در آن تاریکی های سه گانه تاریکی شب، تاریکی عمق دریا و تاریکی درون شکم ماهی) خدای خویش را ندا داد:

{وَذَا النّونِ إذ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنّ أَن لَن نّقدِرَ عَلَیهِ فَنَادَی فِی الظّلُمَاتِ أَن لّا إِلهَ إِلّا أَنتَ سُبحَانَکَ إِنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمِینَ}؛(1)

و یاد کن از صاحب آن ماهی (حضرت یونس) زمانی که خشمناک شد و از میان قوم خویش رفت. و گمان می کرد که بر او سخت نخواهیم گرفت، پس در آن تاریکی های (سه گانه) ندا داد که خدایا جز تو معبودی نیست. تویی که از هر عیب و نقصی منزهی و من از ستم کاران هستم.

برخی افراد کم اطلاع و ناآگاه با استناد بر این آیه، سه گناه برای حضرت یونس ذکر می کنند:

ص: 274


1- . انبیاء/ 87 .

1. خشم و غضب او از خداوند متعال {مُغَاضِباً}.

2. تردید در قدرت خداوند {فَظَنّ أَن لَن نّقدِرَ عَلَیهِ}.

3. ظلم و ستم {إِنّی کُنتُ مِنَ الظّالِمِینَ}.

اما با مطالعه دقیق تفاسیر متوجه می شویم که خشم و غضب حضرت یونس (علیه السلام) از خداوند متعال نبوده بلکه از قوم خویش بوده و هم چنین شک او در قدرت خداوند نبوده بلکه گمان می کرد که خداوند بر او سخت نمی گیرد و معنای ظلم نیز ترک اولی و ظلم به نفس بود نه گناه و معصیت کبیره.

اهتمام حضرت یوسف (علیه السلام) در برابر زلیخا

زمانی که زلیخا شرایط گناه و معصیت را برای حضرت یوسف (علیه السلام) فراهم نمود و او را دعوت به این گناه کبیره نمود، حضرت یوسف این درخواست را رد نمود. خداوند متعال از این واقعه چنین یاد می کند.

{وَلَقَد هَمّت بِهِ وَهَمّ بِهَا لَولاَ أَن رَأی بُرهَانَ رَبّهِ کَذلِکَ لِنَص-رِفَ عَنهُ السّوءَ وَالفَحشَاءَ إِنّهُ مِن عِبَادِنَا المُخلَصِینَ}؛(1) زلیخا قصد یوسف را نمود و یوسف نیز اگر دلیل و راهنمایی پروردگارش را نمی دید قصد او را می نمود. و این چنین ما یوسف را از بدی و فحشا دور نمودیم که او از بندگان مخلص ما بود.

برخی مدعیان تفسیر قرآن با فهم ناقص خود و جعل برخی اسرائیلیات، حضرت یوسف را تا لبه پرتگاه گناه برده اند و داستان را چنان زشت بازگو کرده اند که نه تنها مقام عصمت حضرت یوسف را زیر سؤال برد ه اند بلکه پیامبر خدا را در حدّ یک انسان عادی فرض می کنند و این در حالی است که

ص: 275


1- . یوسف/ 24 .

این تعبیرات و تفاسیر غلط با پایان آیه {انّه من عبادنا المخلصین} سازگاری ندارد. علت همة این کج روی ها و تفاسیر غلط، دور شدن از مفسران واقعی قرآن (اهل بیت (علیهم السلام) ) است.

آزمون حضرت داود (علیه السلام)

یکی دیگر از پیامبران مخلص الهی حضرت داوود است که داستان قضاوت او در قرآن آمده است:

دو ملک به شکل انسان بر او وارد شدند و یکی از آن ها گفت: برادرم نود و نه میش دارد و من تنها یک میش دارم. اما او می گوید: یک میش خود را هم به من بده. (در این جا شاکی سخن خود را گفت و طرف مقابل هم سکوت کرد). حضرت داود (علیه السلام) (به گمان این که سکوت طرف مقابل نشانة پذیرش سخن شاکی است) گفت: برادرت بر تو ستم کرده و بسیار هستند دوستانی که به یکدیگر ستم می کنند مگر مؤمنان صالح که البته تعداد آن ها کم است.

خداوند متعال در ضمن بیان این حکایت می فرماید:

{وَظَنّ دَاوُدُ أَنّمَا فَتَنّاهُ فَاستَغفَرَ رَبّهُ وَخَرّ رَاکِعاً وَأَنَابَ * فَغَفَرنَا لَهُ ذلِکَ وَإِنّ لَهُ عِندَنَا لَزُلفَی وَحُسنَ مَآبٍ}؛(1) داود متوجه شد که ما در این قضاوت او را امتحان نمودیم، و او نیز از پروردگارش درخواست آمرزش نمود و بی د رنگ به سجده افتاد و توبه کرد ما نیز این نوع قضاوت

ص: 276


1- . سوره ص / آیات24 و 25 .

او را بخشیدیم که او نزد ما دارای مقام والا و آینده نیک است.

قضاوت حضرت داود بدون شنیدن سخن شخص مقابل که از او شکایت شده یک ترک اولی به حساب می آید؛ زیرا در قضاوت لازم است قاضی سخن مدّعی و مدعی علیه(1) را به صورت دقیق بشنود، سپس حکم نهایی را صادر کند. اما حضرت داود (علیه السلام) سکوت مدعی علیه را نشانه عدم اعتراض او تشخیص داد و حکم نهایی را صادر نمود و سپس از این کار خود نیز استغفار نمود و خداوند هم پذیرای عذر او شده و او را به نیکی ستود.

نفوذ اسرائیلیات از تورات به تفاسیر اسلامی

در تورات کنونی - تحریف شده - نسبت های ناروایی به حضرت داود (علیه السلام) و دیگر پیامبران الهی داده شده و این نسبت ها به برخی کتب و تفاسیر اسلامی نیز سرایت نموده است و جای تعجب است از افرادی که ادعای مسلمانی می کنند اما بدون توجه به آیاتی که در مدح و عظمت انبیاء آمده است این داستان های جعلی را نقل می کنند و مقام پیامبران الهی و عصمت آنان را زیر سؤال می برند.(2)

تفسیر آیات متشابه توسط امام رضا (علیه السلام)

اشاره

اباصلت هروی می گوید: در مجلسی که مامون برای امام رضا (علیه السلام) تشکیل داد و از بزرگان و علمای همه ادیان و مذاهب دعوت کرد تا سؤالات خود را از امام رضا (علیه السلام) بپرسند، ابن جهم برخاست و از امام رضا سؤال کرد: آیا شما قائل به عصمت انبیاء (علیهم السلام) هستید؟

امام رضا (علیه السلام) فرمودند: آری! ابن جهم گفت: پس چه می گوئید دربارة آیاتی که خداوند متعال در قرآن پیرامون «عصیان حضرت آدم» و «ظلم حضرت یونس»، «اهتمام حضرت یوسف به زلیخا»، «گمان

ص: 277


1- . مدعی یا شاکی کسی که ادعا می کند و مدعی علیه کسی است که ادعایی بر علیه او شده است.
2- . مراجعه کنید: برخی از تفاسیر اهل سنت، ذیل آیات متشابه.

حضرت داوود به خدا و استغفار او» و... نازل فرموده است؟!

حضرت امام رضا (علیه السلام) ناراحت شده و فرمودند:

ویحک اتق الله ولا تنسب إلی انبیاء الله الفواحش ولا تتأول کتاب الله برأیک فانّ لله عزّوجلّ قد قال: {وَمَا یَعلَمُ تَأوِیلَهُ إِلّا اللهُ وَالرّاسِخُونَ}؛(1)

وای به حال تو! از خدا بترس و کارهای زشت را به انبیاء الهی نسبت نده و قرآن را با رأی و نظر شخصی خود تفسیر و تأویل نکن زیرا به حق و حقیقت خداوند متعال فرموده است که از باطن آیات متشابه کسی خبر ندارد مگر الله و استواران در علم و دانش.

سپس امام رضا (علیه السلام) در مورد آیاتی که در مورد انبیاء الهی آمده توضیحاتی به این شرح بیان فرمودند:

و اما قوله عزّوجلّ فی آدم (علیه السلام)

امام رضا (علیه السلام) فرمودند: تفسیر سخن خداوند در مورد حضرت آدم (علیه السلام) - {وَعَصَی آدَمُ رَبّهُ فَغَوَی}(2) - این است که خداوند متعال آدم را حجت و جانشین خود در زمین آفرید و آدم بر روی زمین (که عالم تکلیف است) معصوم بود زیرا خداوند متعال در قرآن می فرماید:

{إِنّ اللهَ اصطَفَی آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبرَاهِیمَ وَآلَ عِمرَانَ عَلَی العَالَمِینَ}؛(3) همانا خداوند متعال آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را از میان عالمیان برگزید و انتخاب

ص: 278


1- . آل عمران / 7 .
2- . طه / 121 .
3- . آل عمران / 33 .

کرد.

بنابراین خطا و لغزش آدم در بهشت (که عالم تکلیف) نبوده صورت گرفته است نه بر روی زمین.

و اما قوله عزوجل فی یونس (علیه السلام)

و اما تفسیر سخن خداوند در مورد حضرت یونس در قرآن که فرمود: {وَذَا النّونِ إذ ذَهَبَ مُغَاضِباً فَظَنّ أَن لَن نّقدِرَ عَلَیهِ}(1) - این است که حضرت یونس یقین کرد که خدا، روزی را بر او سخت نمی گیرد و «ظن» در این آیه به معنای «استیقن ان الله لن یضیق علیه رزقه». شاهد بر این مطلب که «ظن» به معنای «یقین» است؛ این آیه است: {وَأَمّا إِذَا مَا ابتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَیهِ رِزقَهُ فَیَقُولُ رَبّی أَهَانَنِ}(2) و اما هنگامی که او را بیازماید و روزی را بر او سخت گیرد، می گوید: پروردگارم مرا خوار و زبون کرد و اگر آیه «فظن ان لن نقدر علیه» را این گونه معنا کنیم که: یونس گمان کرد خدا بر او قادر و توانا نیست، کفر یونس ثابت می شود!

و اما قوله عزوجلّ فی یوسف (علیه السلام)

و اما تفسیر سخن خداوند متعال در مورد حضرت یوسف که فرمود: {وَلَقَد هَمّت بِهِ وَهَمّ بِهَا}(3) این است که زلیخا قصد معصیت نمود و یوسف هم قصد کشتن او را نمود و خداوند متعال او را از سوء نظر زلیخا (فحشاء) و نظر خود (قتل زلیخا) منصرف نمود و شاهد بر این مطلب همان سخن خداوند متعال در قرآن است که فرمود: {کَذلِکَ لِنَصرِفَ عَنهُ السّوءَ وَالفَحشَاءَ}(4) یعنی قتل و زنا.

ص: 279


1- . انبیاء/ 87 .
2- . فجر/ 16 .
3- . یوسف/ 24 .
4- . همان .
و اما قوله عزوجلّ فی داود (علیه السلام)

سپس امام رضا (علیه السلام) به ابن جهم فرمودند: گذشتگان شما دربارة حضرت داود چه می گویند؟ ابن جهم گفت: در مورد حضرت داود می گویند: او به دنبال پرنده ای نماز خود را قطع و به پشت بام منزل خود رفت و از آن جا چشمش به منزل اوریا افتاد و همسرش را دید و دل بستة او شد. سپس حضرت داود، او ریا را به جنگ فرستاد تا کشته شود و با همسر او ازدواج کند!

در این هنگام امام رضا (علیه السلام) به شدت ناراحت شدند تا جایی که با دست خود بر پیشانی مبارک زدند و فرمودند: {إِنّا للهِ ِ وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ}(1)! نسبت های ناروایی را به انبیاء الهی دادید: ابتدا سستی و بی اهمیتی به نماز و رفتن به دنبال پرنده، سپس عمل زشت چشم چرانی، آن گاه قتل!!! ابن جهم گفت: یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله) پس خطای داود چه بود؟ امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

وای به حال تو! داستان حضرت داود این بود که گمان کرد خداوند هیچ کس را عالم تر از او نیافریده است، پس خداوند متعال حکایت قضاوت بین آن دو ملک را برای او به وجود آورد و او در امر قضاوت بدون آوردن بینه از طرف مدعی شتاب نمود و حکم را بر علیه مدعی علیه صادر

ص: 280


1- . بقره/ 156 .

نمود، پس خطای او در این آیاتی که خداوند متعال نازل نمود (ص/24) در مورد قضاوت شتاب زدة او بوده نه پیرامون آن چه که شما بیان کرده اید. شاهد بر این سخن آیاتی است که خداوند متعال دربارة داود نازل فرموده:

{یَا دَاوُدُ إِنّا جَعَلنَاکَ خَلِیفَةً فِی الأَرضِ فَاحکُم بَینَ النّاسِ بِالحَقّ وَلاَ تَتّبِعِ الهَوَی}؛(1) ای داود ما تو را جانشین خود بر روی زمین قرار دادیم، پس میان مردم به حق داوری کن و مبادا از هوای نفس پیروی کنی.

سپس ابن جهم از امام رضا (علیه السلام) پرسید: پس داستان حضرت داود با اوریا چه بوده است؟ امام رضا (علیه السلام) در جواب او فرمودند:

تا زمان حضرت داود رسم چنین بوده که اگر زنی شوهرش وفات می کرد یا کشته می شد، دیگر حق ازدواج نداشت و اولین کسی که خداوند متعال برای او ازدواج با زن همسر از دست داده را تجویز نمود، حضرت داود بود. پس زمانی که اوریا در جنگ کشته شد، حضرت داود (علیه السلام) برای آن که مباح بودن ازدواج با زن همسر از دست داده را اعلام کند پس از گذشت عده با همسر اوریا ازدواج کرد و این کار تا قبل از آن برای

ص: 281


1- . ص/ 26 .

مردم به خصوص برای زنان سنگین بود.(1)

مراجعه به مفسران واقعی قرآن

اشاره

آیات متعدد دیگری در قرآن پیرامون انبیاء الهی آمده است که نیاز به تفسیر روشن و تاویل صحیح دارند که این تفسیر صحیح و روشن فقط نزد اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است که اگر به آنها مراجعه نکنیم دچار همان تحریفاتی خواهیم شد که علمای تورات و انجیل بر سر کتب مقدس خویش آورده اند؛ نهایت تأسف بسیاری از تفاسیر غلط و داستان های جعلی که غیر متناسب با شأن و جایگاه رفیع انبیاء الهی (علیهم السلام) است در کتب تفسیری و حدیثی مسلمین با عنوان «اسرائیلیات» وارد شده است که نمونه های فراوانی از آن را می توان در کتب اهل سنت مانند صحیح بخاری و مسلم و... مشاهده نمود.(2)

به یقین بیان کردن برخی از ترک اولی هایی که از انبیاء الهی صادر شده با واژه هایی نظیر، عصیان، نسیان، ذنب، ظلم و ... . در قرآن کریم آن هم توسط خداوند متعال، حکمت ها و مصلحت هایی را به دنبال داشته است که مهم ترین آنها هدایت بشریت است، اما به راستی دلیل استفاده از واژه های متشابه چیست؟

شخصی خدمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و عرض کرد: چرا خداوند متعال، لغزش های انبیاء را به صورت واضح در قرآن بیان کرده است؟ حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:

ص: 282


1- . عیون اخبار الرضا (علیه السلام) ، ج 1، ص 192 الی 195. در صفحات بعد و در ادامة همین حدیث شریف، امام رضا (علیه السلام) آیات متشابه دیگری از قرآن را دربارة انبیاء الهی برای مأمون تفسیر می کنند تا آن جا که مأمون می گوید: «لقد شفیت صدری یابن رسول الله’ و اوضحت لی ما کان ملتبساً علیّ فجزاک الله عن انبیائه وعن الاسلام خیراً».
2- . مراجعه کنید: سیری در صحیحین، ص183، نبوت از دیدگاه عهدین و صحیحین. در قسمت هفتم این کتاب بسیاری از اسرائیلیات در کتب صحیح بخاری و صحیح مسلم که در نظر اهل سنت از معتبرترین کتاب های جهان اسلام می باشد، مطرح شده و اشکالات اساسی آن عنوان و پاسخ داده شده است.

وأما هفوات الأنبیاء (علیهم السلام) وما بیّنه الله فی کتابه فان ذلک من أوّل الدلائل علی حکمة الله عزّوجلّ الباهرة وقدرته القاهرة وعزته الظاهرة لانه علم ان براهین الأنبیاء (علیهم السلام) تکبر فی صدور اممهم وان منهم من یتخذ بعضهم الها کالّذی کان من النصاری فی ابن مریم فذکرها دلالة علی تخلفهم عن الکمال الّذی انفرد به عزّوجلّ؛(1)

و اما بیان آن چه را که خداوند متعال در قرآن (با ذکر این واژه ها) تبیین کرده، از روشن ترین دلائل حکمت خداوند متعال و قدرت و عظمت ظاهری اوست، چرا که خداوند متعال در علم خود می دانست که صدور معجزات از انبیاء (علیهم السلام) در نزد امت های ایشان بزرگ و باعظمت جلوه می کند تا آن جا که ممکن است پیامبر خویش را به عنوان خدا پرستش کنند همانند آن چه که مسیحیان در مورد حضرت عیسی (علیه السلام) انجام دادند. پس خداوند متعال این واژه ها را برای انبیاء به کار برد تا مردم بدانند آن ها کمالات و صفات الوهیت را ندارند (بلکه بشر و مخلوق الهی هستند).(2)

در خصوص نسبت های ناروای فراوانی که به انبیاء الهی (علیهم السلام) به خصوص حضرت خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) وارد شده و می شود تاکنون کتاب های مفصلی نگاشته شده و به این شبهات پاسخ داده اند که برای خردمندان و کسانی که به دنبال پاسخ به پرسش ها و شبهات خود در این خصوص هستند

ص: 283


1- . تفسیر نور الثقلین، ج 3، ص 404 و 453.
2- . چه بسا یکی دیگر از دلائل آوردن آیات متشابه از جانب خداوند متعال، ارجاع دادن امت اسلام به مفسران حقیقی است تا آزمون دیگری باشد برای آنان که خاندان وحی را رها و در دام دشمنان وحی گرفتار شده اند. هم آنان که اسرائیلیات را جایگزین روایات ناب اهل بیت (علیهم السلام) می سازند و بهانه به دست دشمنان اسلام برای نوشتن کتاب آیات شیطانی، ساختن فیلم ها و کشیدن کاریکاتورهای موهن برای پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله) می دهند.

بسیار جامع، مفید و سودمند خواهد بود.(1)

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و آیات متشابه

دومین دسته از آیات متشابه در قرآن کریم مربوط به ختم رسل، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) است. گرچه در این آیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مورد خطاب قرار می گیرد اما هدف از نزول آن، مختلف است: گاهی برای تعلیم مؤمنان و گاهی برای تهدید کافران است و همگی از یک قاعده زیبای روان شناسی «القاء غیر مستقیم» پیروی می کند؛ زیرا در بسیاری موارد، آثار تربیتی تعلیم غیر مستقیم و تأثیر پذیری آن، فراتر و بهتر از تعلیم مستقیم خواهد بود. این روش صحیح به صورت یک ضرب المثل معروف در آمده است: «ایاک اعنی و اسمعی یا جاره» یعنی: مخاطب من تو هستی ولی مقصود حقیقی من همسایه است. در زبان فارسی نیز این ضرب المثل به کار می رود و در روایات به این قاعده زیبای روان شناسی اشاره شده است.

عن الامام الصادق (علیه السلام) : ان الله بعث نبیه بایاک اعنی و اسمعی یا جاره؛(2)

خداوند متعال پیامبر خود را به شیوة ضرب المثل معروف «مخاطب من تو هستی ولی همسایه بشنود» مبعوث نمود.

قال الامام صادق (علیه السلام) نزل القرآن بایاک اعنی و اسمعی یا جارة؛(3) قرآن با این ضرب المثل معروف نازل شده است «مخاطب من تو

ص: 284


1- . رجوع کنید: تنزیه الانبیاء، سید مرتضی علم الهدی، عصمهً الانبیاء و الرسل، علامه سید مرتضی عسگری؛ عصمهً الانبیاء فی القرآن، آیه الله سبحانی، پیام قرآن، آیت الله مکارم شیرازی، ج 7، ص103 الی 180؛ عصمت از دیدگاه شیعه و اهل تسنن، مجمع جهانی شیعه شناسی، فصل چهارم.
2- . بحارالانوار، ج 110، ص276.
3- . البرهان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص50.

هستی ولی ای همسایه تو بشنو.

امام صادق (علیه السلام) در تفسیر این حدیث فرمودند: معنای این جمله آن است که خداوند متعال در برخی مواقع رسول خویش را سرزنش می کند اما هدفش دیگران هستند؟(1)

استناد امام رضا (علیه السلام) به ضرب المثل معروف

روزی مأمون در مجلسی از امام رضا (علیه السلام) سؤال کرد: آیا انبیاء الهی معصوم هستند؟ امام رضا (علیه السلام) فرمودند: آری! مأمون پرسید: پس مقصود خداوند متعال دربارة رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) چیست که در قرآن فرمود:

}عَفَا اللهُ عَنکَ لِمَ أَذِنتَ لَهُم حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ تَعلَمَ الکاذِبینَ{؛(2)

ای پیامبر! خدا تو را ببخشد چرا به آنها اجازه (ترک جنگ) دادی قبل از آن که راستگویی راستگویان بر تو روشن شود و دروغگویان را بشناسی؟!

قال الرضا (علیه السلام) : هذا مما نزل بایاک اعنی و اسمعی یا جارة. خاطب الله تعالی بذلک بنبیه (صلی الله علیه و آله) و اراد به امته؛(3) امام رضا (علیه السلام) در جواب مأمون فرمودند: این آیه از آن آیاتی است که با توجه به ضرب المثل معروف «مخاطب من تو هستی ولی همسایه بشنود» نازل شده است، یعنی خداوند متعال در این آیه رسول خود (صلی الله علیه و آله) را

ص: 285


1- . همان.
2- . توبه / 43.
3- . تفسیر کنز الدقائق و بحرالغرائب، ج 11، ص330.

مخاطب قرار می دهد اما مقصود او امت ایشان است.

توضیح آیه: این آیه در مورد منافقانی بود که خدمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می رسیدند و با بیان عذرهای گوناگون و حتی سوگند خوردن، اجازة ترک جهاد می گرفتند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز به آنان اجازه می دادند. خداوند متعال با این سرزنش لطیف که با عفو و بخشش شروع می شود (عفاالله عنک) در بیان روح نفاق برخی از اصحاب هستند و به صورت کنایه آمیز آنان را معرفی می کند و به رسول خویش می فرماید: چرا قبل از آن که دروغگویان را بشناسی به آنان اجازه ترک جهاد دادی؟ یعنی آنان جزو منافقان بودند که با آوردن عذرهای بیهوده و بهانه های مختلف درخواست ترک جهاد را داشتند. سپس امام رضا (علیه السلام) به نمونه های دیگری از این آیات که با روش غیر مستقیم در صدد بیان تعلیم برخی مطالب است، استناد می کنند و می فرمایند: این آیات نیز از همان ضرب المثل معروف پیروی می کند.

}لَئِن أَشرَکتَ لَیَحبَطَنَّ عَمَلُکَ وَ لَتَکُونَنَّ مِنَ الخاسِرینَ{؛(1)

اگر مشرک شوی همه اعمالت تباه و بی اثر خواهد شد و از زیان کاران خواهی بود.

}وَ لَو لا أَن ثَبَّتناکَ لَقَد کِدتَ تَرکَنُ إِلَیهِم شَیئًا قَلیلاً{؛(2)

و اگر ما تو را ثابت قدم نمی ساختیم نزدیک بود که اندک تمایلی به مشرکان پیدا کنی.

در این هنگام مأمون گفت: راست و درست می گویی یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله) .(3)

ص: 286


1- . زمر / 65.
2- . اسراء / 74.
3- . المیزان، ج 9، ص300.
توصیه خداوند به حفظ حرمت والدین

بهترین شاهد و گواه بر این که منظور خداوند متعال در مخاطب قرار دادن رسول خویش، امت ایشان بود، توصیه هایی است که خداوند به حفظ حرمت والدین نموده است. در حالی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در کودکی والدین خود را از دست داده و در حقیقت خطاب خداوند تعلیم مؤمنان در خصوص احسان به والدین است. مانند:

{وَ قَضی رَبُّکَ أَلّا تَعبُدُوا إِلّا إِیّاهُ وَ بِالوالِدَینِ إِحسانًا إِمّا یَبلُغَنَّ عِندَکَ الکِبَرَ أَحَدُهُما أَو کِلاهُما فَلا تَقُل لَهُما أُفِّ وَ لا تَنهَرهُما وَ قُل لَهُما قَولاً کَریمًا}؛(1)

و پروردگارت فرمان داده که جز او را نپرستید و به پدر و مادر خود نیکی کنید و هرگاه یکی از آن دو یا هر دوی آن ها در کنار تو به پیری رسیدند کم ترین اهانتی به آن ها روا مدار و به آنان پرخاش مکن و با آنان به بزرگواری و شایسته سخن بگو.

معنای صحیح برخی واژه ها در آیات و روایات

اشاره

برخی واژه ها در قرآن یا برخی روایات معانی دو پهلو و چند جهت دارند، اما هنگامی که این واژه ها را برای اشخاص حقیقی یا حقوقی به کار می بریم، ادب و ادبیات آن به اعتبار آن شخص فرق می کند و باید عبارت های دیگری که نشان از ادب و احترام است به کار برده شود. به عنوان مثال همان گونه که برای اشخاص محترم همواره ضمیر جمع را جایگزین ضمیر مفرد می کنیم و می گوئیم: آمدند، رفتند، گفتند و.... همان طور لازم است ترجمه برخی واژه ها رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و برای اهل بیت (علیهم السلام) به تناسب عظمت، عصمت و مقام ویژه آنان به کار برده شود. برخی از این موارد عبارتند از:

ص: 287


1- . اسراء / 23.

1. وقتی فردی عادی در اثر سانحه ای مجروح می شود می گوئیم: بدن یا لباسش خون آلود شد؛ اما اگر همین واژه را بخواهیم برای اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) - که طبق نص صریح آیه تطهیر، حتی خون آنان نیز پاک و مطهر است و هرگز آلوده نیست - به کار ببریم ادب، آداب و ادبیات آن متفاوت می شود. برای نمونه در مورد امام حسین (علیه السلام) ، باید گفته شود آغشته به خون مطهر.

2. هنگامی که فرد عادی دستش از همه جا کوتاه می شود و به او «مضطرّ» گفته می شود، در ترجمه می گوئیم: بیچاره شد. اما هنگامی که همین واژة مضطرّ را برای امام معصوم (علیه السلام) به کار می بریم. ترجمه آن چنین می شود: هیچ کس را جز خدا چاره ساز نمی داند. مانند آیة: }أَمَّن یُجیبُ المُضطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ{؛(1) که اگر برای خودمان خوانده شود معنایش چنین می شود: کیست دعای فرد درمانده و بیچاره را به اجابت برساند و بدی را از او برطرف کند؟

اما اگر برای امام معصوم (علیهم السلام) بخوانیم: لازم است چنین معنا شود:کیست دعای شخصی را که جز خدا هیچ کس را چاره ساز نمی داند به هدف اجابت برساند و غم و اندوه او را برطرف سازد؟(2)

ص: 288


1- . نمل / 62.
2- . مراجعه کنید: نشریه امام شناسی، شماره یازدهم، ص4، برگرفته از درس های امام شناسی، استاد گنجی.

عن ابی جعفر (علیه السلام) : فی قول الله عزوجل {أَمَّن یُجیبُ المُضطَرَّ إِذا دَعاهُ} قال هذه الایة نزلت فی القائم (علیه السلام) اذا خرج تعمم و صلی عند المقام و تضرع الی ربه فلا تردله رایة ابداً؛ امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: این آیه در مورد حضرت مهدی قائم (عجل الله تعالی فرجه) نازل شده است زمانی که خروج می کند در حالی که بر سر دارند و در کنار مقام، نماز می خوانند و در برابر پروردگار خویش تضرع می کنند و نظر ایشان هرگز رد نمی شود.

3. برخی برای آن که بتوانند غربت زمان غیبت را به خوبی بیان کنند از سر دل سوزی کلمات و عباراتی برای حضرت ولی الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه) به کار می برند یا احادیث و روایات را به گونه ای ترجمه می کنند که در شأن حضرت صاحب الامر و قطب دایره ی امکان و امام جهان هستی نیست. به عنوان نمونه در ترجمه این حدیث شریف: «صاحب هذه الامر الشرید الطرید الفرید الوحید».(1)

چنین معنا می کنند: صاحب این امر همان راندة آوارة بی کس و تنهاست!

در حالی که افراد آشنا به ادبیات اولیه امام شناسی، در ترجمه و به کار بردن کلمات، حداکثر دقت را به کار می بردند و اگر به لغت نامه مراجعه کنیم می توانیم معنای زیبایی را برای این عبارات بیابیم به عنوان مثال: صاحب این امر (حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) ) جدا شده از خلق و دور شده از دیار، دارای جوهره ای نفیس و یگانه و تنهاست. همین مسئله در خصوص ترجمه و تفسیر برخی واژه های قرآنی که دربارة انبیاء الهی (علیهم السلام) که دارای مقام رفیع عصمت هستند، کاربرد دارد و لازم است مفسران و مترجمان قرآنی حداکثر دقت و توجه را در تفسیر و ترجمه این آیات به کار گیرند. برخی از این آیات عبارتند از:

ص: 289


1- . کمال الدین و تمام النعمهً، ج 1، ص303.

1. }و وجدک ضالاً فهدی{؛(1)

ای رسول، آیا خداوند تو را ناشناخته نیافت، سپس دیگران را به سوی تو هدایت نمود.

بدیهی است واژة »ضال» وقتی برای افراد عادی ترجمه می شود به معنای گمراه است. اما اگر همین عبارت را برای افضل انبیاء الهی و ختم رسل، حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) به کار برده شود، توهین بزرگی است که متأسفانه برخی مفسران اهل سنت با استناد بر همین آیه، علاوه بر زیر سؤال بردن عصمت، گمراهی و کفر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را نیز قبل از بعثت ثابت کرده اند و معتقدند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) قبل از بعثت تا چهل سال به آئین قوم خود (بت پرستی) عمل می کرده، سپس خداوند متعال او را هدایت و به پیامبری مبعوث نمود! در حالی که به اعتقاد شیعیان که برگرفته از احادیث و روایات خاندان وحی است، رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از همان دوران کودکی، پیامبر و موّحد بودند و بعثت تنها بهانه ای برای معرفی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای جهان بشریت بوده است.(2)

ص: 290


1- . ضحی /7.
2- . با کمال تأسف هنگامی که به ترجمه های موجود مراجعه می کنیم معانی سخیف و زننده ای را در ترجمه «ضالاً» می یابیم. مانند: سرگشته، حیران، گمراه، بی راهه رفته، راه نایافته، ناآگاه، سردرگم، و... که هیچ کدام مطابق شأن یک شخصیت معمولی نیست تا چه رسد به افضل انبیاء و ختم رسل حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) .

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در این باره فرموده اند:

کنت نبیاً و آدم بین الماء و الطین؛(1)

زمانی که گل آدم سرشته نشده بود من پیامبر بودم.

ای

بر سریر «کنت نبیاً» نهاده پای

و

آدم هنوز مخمر به ماء و طین

معنی ضال برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)

در این که مقصود خداوند متعال از این عبارت قرآنی چیست، مفسران نظرات مختلفی را بیان کرده اند:

1. گم شدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در دوران کودکی و پیدا شدن توسط حلیمه سعدیه و بازگشت به آغوش جد بزرگوارشان.

2. ناآگاهی از اسرار نبوت و هدایت الهی به اسرار و مقام رسالت و نبوت.

3. گمنام و ناشناخته بودن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در میان قوم خویش، سپس آگاهی آنان از فضیلت و کمالات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) .

اگرچه هر یک از معانی فوق با استفاده از برخی آیات و روایات به دست آمده است.(2) اما تفسیر اهل بیت (علیهم السلام) از این آیه همان معنای سوم است که توسط امام رضا (علیه السلام) بیان شده است.

روی العیاشی باسناده عن ابی الحسن الرضا (علیه السلام) فی قول: «الم یجدک یتیما فآوی» قال (علیه السلام) : فرداً لامثل لک فی المخلوقین فآوی الناس الیک «و وجدک ضالاً فهدی» ای ضالاً فی قوم لایعرفون فضلک فهدا هم الیک «و وجدک عائلاً فاغنی» و وجدک عائلاً تعول اقواماً بالعلم فاغناهم الله بک؛(3) امام رضا (علیه السلام) در تفسیری زیبا که با ادبیات معصوم شناسی همراه بود

ص: 291


1- . روضهً المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، ج 1، ص310.
2- . مراجعه کنید: پیام قرآن، ج 7، ص161.
3- . تفسیر نور الثقلین، ج 5، ص595.

فرمودند: منظور خداوند از آیه «الم یجدک یتیما فاوی؛(1)

آیا خداوند تو را یتیم نیافت و پناه داد» این است که خداوند تو را تنها و یگانه یافت که در بین مخلوقین خود مثل و مانند نداشتی، پس مردم را به سمت تو متوجه نمود و آنان در پناه تو جای گرفتند. و در تفسیر «و وجدک ضالاً فهدی؛(2)

و تو را گم گشته یافت و راهنمایی کرد» فرمودند: خداوند تو را در میان قومی قرار داد که قدر و منزلت تو در میان آنان ناشناخته بود، و تو در میان آنان گمنام بودی پس آنها را به سوی تو هدایت و ارشاد نمود. و نیز در تفسیر «و وجدک عائلاً فاغنی؛(3)

تو را نیازمند و عیال بار یافت و توان گر و بی نیازت ساخت» فرمودند: خداوند تو را صاحب افراد تحت تکفل فراوانی یافت که نیازمند علم تو بودند، پس خداوند متعال آنان را به واسطة علم تو بی نیاز ساخت.

2. }إِنّا فَتَحنا لَکَ فَتحًا مُبینًا لِیَغفِرَ لَکَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَیکَ وَ یَهدِیَکَ صِراطًا مُستَقیمًا{؛(4) به راستی ما برای تو گشایش و پیروزی آشکاری فراهم نمودیم تا خداوند از ذنوب گذشته و آیندة تو در گذرد و

ص: 292


1- . ضحی / 6.
2- . ضحی / 7.
3- . ضحی / 8.
4- . فتح / 1و2.

نعمتش را بر تو تمام نموده و تو را به راهی راست رهنمون سازد.

معنای واژة «ذنب» غیر از «عصیان و اثم» است، و به معنای کاری است که پیامدهایی دارد.(1)

سؤالی که در اینجا باید بررسی گردد این است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) با فتح مکه مرتکب چه عملی شده است که خداوند باید گذشته و آیندة او را ببخشاید سپس نعمتش را بر او کامل و راه مستقیم را بر او بگشاید. برای یافتن پاسخ به این پرسش باز هم باید از علم بی کران مفسران واقعی قرآن، اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) استفاده کرد و از زلال معارف ایشان سیراب شد. حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) در تفسیر این آیه فرمودند:

هیچ کس در نظر مشرکان مکه به اندازة پیغمبر خدا گناه انجام نداده بود، زیرا آنان 360 بت می پرستیدند و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آنان را دعوت به توحید (یگانه پرستی) نمود و این دعوت برای مشرکین بسیار سنگین و گران آمد. و آن را گناه بزرگی می دانستند.

فلمّا فتح الله تعالی علی نبیه مکة قال له یا محمد انا فتحنالک فتحا مبینا لیغفرلک الله ما تقدم من ذنبک و ما تأخر عند مشرکی اهل مکة؛(2)

بنابراین هنگامی که خداوند متعال مکه را برای رسول خویش فتح نمود، به او فرمود: ای محمد! ما برای تو فتح و پیروزی آشکاری را فراهم نمودیم تا خداوند گناهان گذشته و آیندة تو را به گمان مشرکان مکه بیامرزد.

قریش و اهل مکه قبل و پس از هجرت گناهان زیادی را در نظر خود به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نسبت

ص: 293


1- . قاموس قرآن، ج 3، ص24.
2- . مرآهً العقول فی شرح اخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) ، ج 8، ص150.

می دادند و به دنبال انتقام گیری بودند؛ اما با فتح مکه مشرکین، از مؤاخذة رسول خدا (صلی الله علیه و آله) صرف نظر کردند و این بخشش و لطف الهی همان صرف نظر نمودن مشرکان از مؤاخذه پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بوده است. اما لطف و بخشش خداوند نسبت به گناه آینده با توجه به ادامة آیه }یُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَیکَ وَ یَهدِیَکَ صِراطًا مُستَقیمًا{(1) شاید منظور، انتخاب امیرالمؤمنین (علیه السلام) از طرف رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به عنوان امام و جانشین بعد از خود به قرینة {أَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی}(2) از طرف رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پس از فتح مکه باشد، که برای مشرکان خطایی بزرگ و گناه نابخشودنی دیگری بود، اما جرأت مخالفت در زمان حیات رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را پیدا نکردند. {وَ اللهُ یَعصِمُکَ مِنَ النّاسِ}.(3)

سهو النبی (صلی الله علیه و آله) و ردّ آن

یکی از مسائلی که در باب عصمت مطرح شده، بحث «سهوالنبی» است اگرچه در بین اهل سنت و برخی فرقه های آن، مانند: اشاعره و معتزله قائل به جواز و امکان سهوالنبی (صلی الله علیه و آله) هستند، اما در بین علمای شیعه این مسئله به صورت جدی و با دلائل عقلی و نقلی محکم ردّ می شود. اگرچه از بین آنها، مرحوم ابن بابویه شیخ صدوق با استناد به برخی روایات ضمن ردّ «سهو النبی» قائل به «اسهاء النبی» است و می نویسد:

و لیس سهو النبی (صلی الله علیه و آله) کسهونا لان سهوه من الله عزوجل؛ سهو النبی (صلی الله علیه و آله) مانند سهو و نسیان ما نیست. چرا که سهو ایشان از جانب خداوند متعال است (اسهاء).

ایشان دلیل اسهاء النبی (صلی الله علیه و آله) را چنین بیان می کند:

و لیعلم الناس بسهوه حکم السهو متی سهوا؛ علت اسهاء النبی (صلی الله علیه و آله)

ص: 294


1- . فتح / 2.
2- . مائده / 3.
3- . مائده / 67.

آن است که مردم با سهو ایشان احکام سهو خود (در نماز) را فرا گیرند.

سپس در فرق میان اسهاء النبی (صلی الله علیه و آله) و سهو الناس می گوید:

و سهونا من الشیطان و لیس للشیطان علی النبی (صلی الله علیه و آله) و الائمه صلوات الله علیهم سلطان(1) {إِنَّما سُلطانُهُ عَلَی الَّذینَ یَتَوَلَّونَهُ وَ الَّذینَ هُم بِهِ مُش-رِکُونَ{(2) و علی من تبعه من الغاوین؛(3)

سهو و نسیان ما مردم از طرف شیطان است و شیطان بر رسول خدا و ائمه اطهار (علیهم السلام) کوچک ترین تسلط و چیرگی ندارد به دلیل آیات قرآن که می فرماید: غلبه و تسلط شیطان تنها بر کسانی محقق خواهد شد که او را به عنوان سرپرست خود برگزیده اند و نیز شیطان بر کسانی تسلط دارد که برای خدا شریک قرار داده اند و نیز بر کسانی از گمراهان که از او پیروی می کنند.

سپس شیخ صدوق می گوید: اسماء النبی (صلی الله علیه و آله) هرگز در امر تبلیغ دین وجود ندارد، اما در نماز که از عبادات مشترک میان ایشان و مردم است ممکن است به وجود آید به دلیل آن که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مأمور بودند همانند مردم نماز بخوانند، بخورند و بیاشامند و بخوابند تا عوام الناس متوجه شوند که ایشان خدا نیست و همانند بشر است.(4)

ص: 295


1- . من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص360.
2- . نحل / 100.
3- . برگرفته از آیه 42 سوره حجر {إِلاّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الغاوینَ}.
4- . من لایحضره الفقیه، ج 1، ص360.

ا

جماع علما در ردّ نظریه اسهاء النبی (صلی الله علیه و آله)

پس از شیخ صدوق، تمام علمای شیعه از شیخ مفید، خواجه نصیرطوسی، علامه حلی، تا شهید اول، فاضل مقداد و... همگی بر ردّ نظریه «اسهاء النبی (صلی الله علیه و آله) » متفق بوده و اجماع دارند و در رد این مطلب سخن گفته و مطلب نوشته اند و آن را از نظر عقلی و نقلی مردود دانسته اند. مرحوم علامه مجلسی (رحمه الله علیه) در این باره می نویسند:

به عقیده امامیه، انبیاء و ائمه طاهرین (علیهم السلام) معصوم هستند. به این معنا که هیچ گناهی از آنان صادر نمی شود، نه صغیره و نه کبیره، نه عمدی و نه از روی فراموشی و نه از روی خطا، نه در تأویل آیات و نه «اسهاء از جانب خداوند سبحان» و هیچ کس با این اجماع مخالفت نکرده مگر صدوق و استادش ابن ولید که خدا آن دو را مورد رحمت خویش قرار دهد، چرا که آنان قائل به «اسهاء النبی» بودند. البته نه آن سهوی که از جانب شیطان وارد می شود.(1)

بدیهی است قائل شدن به «اسهاء» توسط یک یا دو نفر هیچ ضرر و زیانی به اجماع علمای شیعه در ردّ این نظریه نخواهد زد. همچنین روایاتی در منابع شیعه نقل شده است که هر نوع سهوی را از امام معصوم (علیه السلام) نفی می کند.

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در بیان صفات امام می فرمایند:

ص: 296


1- . بحارالانوار، ج 11، ص90؛ مرآهً العقول فی شرح اخبار آل رسول (صلی الله علیه و آله) ، ج 25، ص273.

الامام المتولی علیه انه معصوم من الذنوب کلها صغیرها و کبیرها لا یزل فی الفتیا و لا یخطئی فی الجواب ولا یسهو و لاینسی ولا یلهو بشیء من امرالدنیا؛(1)

امام که ولایت بر مردم دارد، باید معصوم از همه گناهان صغیره و کبیره باشد، در فتوا دادن همواره معصوم باشد و در جواب دادن هرگز خطا نکند، سهوی مرتکب نشود، چیزی را فراموش نکند و چیزی از امور دنیایی او را به خود مشغول نکند.

دلیلی دیگر بر ردّ «اسهاء النبی (صلی الله علیه و آله) »
اشاره

این که بگوئیم: خداوند پیامبر خود را دچار خطا و اشتباه می کند تا مردم بفهمند او بشر است، و خالق نیست بلکه خود مخلوق خداوند است، سخنی بی منطق و بی دلیل است، زیرا راه های ثابت کردن این که معصومین مخلوق هستند زیاد است و منحصر در «اسهاء النبی» نیست، مانند:

الف) آیاتی که دلالت بر عبد بودن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دارد

خداوند متعال در قرآن با صراحت اعلام می دارد که حضرت محمّد مصطفی (صلی الله علیه و آله) بنده اوست:

1. {الحَمدُ للهِ ِ الّذِی أَنزَلَ عَلَی عَبدِهِ الکِتَابَ}؛(2)

سپاس مخصوص خدایی است که قرآن را بر بندة خود نازل فرمود.

2. {فَأَوحَی إِلَی عَبدِهِ مَا أَوحَی}؛(3)

آن گاه به بندة خود محمّد (صلی الله علیه و آله) آن چه را باید وحی کند، وحی فرمود.

3. {سُبحَانَ الّذِی أَسرَی بِعَبدِهِ لَیلاً مِنَ المَسجِدِ الحَرَامِ إِلَی المَسجِدِ الأَق-صَی}؛(4)

ص: 297


1- . بحارالانوار، ج 17، ص 109.
2- . کهف / 1.
3- . نجم/ 10.
4- . اسراء/ 1.

پاک و منزه است خدایی که در یک شب بندة خود را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی سیر داد.

ب) اعتراف خودشان

اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) بارها فرموده اند: که ما بنده و مخلوق خدا هستیم نه خدا!

1. قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) : انا عبدالله و اسمی احمد؛(1)

من بنده خدا هستم و نامم احمد است.

2. قال علی (علیه السلام) : انا عبدالله و اخو رسوله و نکحت سیدة نساء الامة؛(2) من بنده خدا و برادر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) هستم و با سرور زنان این امت ازدواج نمودم.(3)

3. قال ابو جعفر (علیه السلام) : کان من دعاء امیرالمؤمنین (علیه السلام) : الهی کفی بی عزّا أن أکون لک عبداً وکفی بی فخراً أن تکون لی ربّاً أنت کما أحب فاجعلنی کما تحب؛(4)

امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: یکی از دعاهای امیرالمؤمنین (علیه السلام) این بود: خداوندا این عزت مرا بس است که بندة تو هستم و این افتخار برای من کافی است که تو پروردگار من باشی. خدایا تو همان گونه هستی که من دوست دارم، پس مرا آن گونه قرار ده که تو دوست داری.

4. زمانی که امام محمد باقر (علیه السلام) از سفر حج باز می گشتند. در بین راه زن ضعیف و رنجوری را

ص: 298


1- . تفسیر العیاشی، ج 1، ص44.
2- . الامالی للطوسی، ص85.
3- . پس از جنگ جمل عده ای نزد امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) آمده و گفتند: تو خدایی! امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: چنین نیست، بلکه من بندة خدا و مخلوق او هستم. آن گاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: اگر توبه نکنید همه شما را به قتل می رسانم. اما آنان توبه نکردند و همچنان بر گفتة خود اصرار می کردند. حضرت علی (علیه السلام) به دلیل آن که ممکن بود کار آنان باعث انحراف بزرگی در اسلام شود با شیوه ای خاص آن ها را به قتل رساندند. (الکافی، ج 7، ص 259)
4- . کنز الفوائد، ج 1، ص 386 و بحار الانوار، ج 74، ص 400.

دیدند که اشک می ریزد، حضرت امام باقر (علیه السلام) از آن زن علت گریه را پرسیدند: زن گفت: یابن رسول الله من زنی فقیر هستم که تنها دارایی من این گاو بوده که مرده است. امام باقر (علیه السلام) فرمودند: اگر خداوند متعال این گاو را زنده کند چه می کنی؟ زن گفت: خدای را سپاس می گویم. امام محمد باقر (علیه السلام) دو رکعت نماز خواندند و دعا نمودند و با پای خود به گاو زدند، ناگهان آن گاو زنده شد و برخاست. زن صیحه ای زد و گفت: یا عیسی ابن مریم! امام باقر (علیه السلام) فرمودند: چنین نگوئید. بلکه ما بندگان گرامی خداوند متعال و اوصیاء انبیاء الهی هستیم.(1)

5. اصبغ ابن نباته می گوید: همراه با جمعی از اصحاب پشت سر امیرالمؤمنین (علیه السلام) حرکت می کردیم که ناگهان مردی از قریش جسارت کرده و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفت: مردان را به کشتن دادی و فرزندان آنان را یتیم ساختی و هر آن چه خواستی انجام دادی! امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او نگریستند و کلامی که برای سگ به کار می برند، به کار برد و فرمود: اخسأ! ناگهان آن شخص تبدیل به یک سگ شد و همانند سگان چاپلوسی می کرد و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) پناه می برد. حضرت علی (علیه السلام) به او ترحم کرده و دعا نمودند، مجدداً آن سگ تبدیل به همان مرد قریشی شد. یکی از اصحاب گفت: یا امیرالمؤمنین آیا تو بر چنین کارهایی قادر هستی و معاویه شما را مورد خطاب های آن چنانی قرار می دهد؟!

فقال امیرالمؤمنین (علیه السلام) : نحن عباد الله مکرمون لا نسبقه بالقول ونحن بأمره عاملون؛(2)

حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: ما بندگان گرامی خدا هستیم که بر او در سخن گفتن سبقت نمی گیریم و تنها به امر او عمل می کنیم.

ص: 299


1- . مدینهً المعاجز الأئمهً الاثنی عشر و دلائل الحجج علی البشر، ص 392.
2- . بحار الانوار، ج 41، ص 199.
ج) آثار جسمی

حضرات چهارده معصوم (علیه السلام) در بسیاری از مواقع همانند مردم عادی دچار بیماری، غم و اندوه و دیگر آثار جسمانی مانند: انواع جراحت ها در جنگ ها و... می شدند. بنابراین هیچ نیازی به سهو و نسیان نبوده تا مردم گمان کنند آنان بشر هستند. هم چنین در خصوص یاد دادن احکام سهو به مردم نیز راه های دیگری بوده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ، از آن در تعلیم احکام دین استفاده می نمود و نیازی نبود برای تعلیم مردم، خود را به سهو و اشتباه و خطا بیندازند، چرا که اگر چنین می کردند، اعتماد عمومی در مسائل دیگر نیز خدشه دار می شد.

بنابراین از نظر اجماع علمای شیعه روایاتی که در باب «سهو النبی (صلی الله علیه و آله) » آمده به دلیل آن که از منابع روایی اهل سنت نظیر: بخاری و مسلم نقل شده و راوی آنها ابوهریره است، مخدوش، ضعیف و غیرقابل اعتناء می باشد و روایتی که از منابع شیعی نقل شده است، توان مقابله با روایات متواتری که در باب عصمت حتی در مورد «سهو» آمده، ندارد و چه بسا نیاز به تأویل و تفسیر داشته باشد و در این موارد بهتر است همان کلام شیخ بهایی (رحمه الله علیه) را مطرح کنیم که:

نسبة السهو الی الصدوق اولی من نسبته الی النبی (صلی الله علیه و آله) ؛(1)

نسبت سهو به صدوق بهتر است از این که به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نسبت سهو داده شود.

ص: 300


1- . التنبیه بالمعلوم من البرهان علی تنزیه المعصوم عن السهو و النسیان، ص 13.

فصل دوم: فلسفة استغفارات اهل بیت (علیهم السلام)

اشاره

یکی دیگر از موضوعات مهمی که ممکن است در باب عصمت حضرات چهارده معصوم (علیهم السلام) ایجاد سؤال کند، استغفارات فراوانی است که در ادعیه و مناجات ائمه اطهار (علیهم السلام) وارد شده است که البته پاسخ های مناسبی هم به آن داده شده است. ابتدا نمونه ای از این استغفارات را مطرح، سپس دلائل آن بیان می شود.

استغفار حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله)

یا رب یا رب یا رب اغفرلی ما قدّمت واخّرت واسررت واعلنت أنت الهی لا اله الا الا أنت صلّ علی محمد وآل محمّد واغفرلی وارحمنی وتب علی انّک أنت التوّاب الرّحیم؛(1)

پروردگارا، خدایا، خداوندا مرا ببخشای از آن چه که در گذشته انجام دادم و در آینده انجام خواهم داد و آن چه که در نهان و آن چه که در آشکار انجام دادم. تنها توئی خدای من که هیچ معبودی جز تو نیست، بر محمد و آل او درود فرست و از گناهم در گذر و بر من رحم نما و توبه ام بپذیر که تو بسیار آمرزنده و مهربانی.

دعای امیرالمؤمنین (علیه السلام)

الهی باعدتنی ذنوبی عن دار الوصال فبئس المطیة التی امتطت نفسی من هواها فواهاً لها لمّا سوّلت لها ظنونها ومناها وتبّاً لها لجرئتها أنها علی سیدها ومولیها؛(2) خدایا گناهانم مرا از رسیدن

ص: 301


1- . دعای بعد از نماز حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) ، به نقل از زاد المعاد و مفاتیح الجنان.
2- . دعای صباح امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، بحار الانوار، ج 84، ص 340 و زاد المعاد و مفاتیح الجنان.

به تو دور نموده اند، پس چه بد مرکبی است این مرکب سرکش هوا و هوس، که نفس من بر آن سوار است، پس وای بر این نفس و هوای نفس که آرزوهای بد و باطل در نظرش زیبا جلوه کرد. نابود شود این نفس به خاطر جرئت نمودن بر سید و مولای خویش.

دعای امام حسین (علیه السلام)

أنا یا الهی المعترف بذنوبی فاغفرها لی أنا الّذی اسأت أن الّذی اخطات أنا الّذی هممت أنا الّذی جهلت أنا الّذی غفلت أنا الّذی سهوت ... إلهی امتنی فعصیتک ونهیتنی فارتکبت نهیک؛(1)

خدایا من به گناه خودم اعتراف می کنم پس تو از آن ها درگذر. من آن بنده ام که بد کردم، من آن بنده ای هستم که خطا کردم. من همان هستم که بر گناه اهتمام نمودم. من همان هستم که نادانی کردم. من آن بنده ای هستم که غفلت ورزیدم. من همانم که سهو کردم. خدایا فرمان به اطاعت دادی ولی من معصیت تو را نمودم و نهی نمودی اما من مرتکب شدم.

دعای امام سجاد (علیه السلام)

إلهی البستنی الخطایا ثوب مذلتی وجللنی التباعد منک لباس مسکنتی وامات قلبی عظیم جنایتی؛(2)

ص: 302


1- . دعای امام حسین (علیه السلام) در روز عرفه، اقبال الاعمال، ج 1، ص 344؛ البلد الامین والدرع الحصین، ص255، مفاتیح الجنان، اعمال ماه ذی حجهً الحرام.
2- . بحار الانوار، ج 91، ص 142؛ زاد المعاد و مفاتیح الجنان، مناجات خمس عشر حضرت علی ابن الحسین (علیه السلام) ، مناجات التائبین.

خداوندا خطاها جامه ی خواری در بر من نموده و دوری از تو بر من پوشش بیچارگی افکنده است و جنایت بزرگ من قلبم را به سمت مرگ کشانده!!!

دعای امام موسی بن جعفر (علیه السلام)

ربّ عصیتک بلسانی ولو شئت وبعزتک لا خرستنی وعصیتک ببصری ولو شئت وعزّتک لاکمهتنی وعصیتک بسمعی ولو شئت وعزّتک لاصممتنی وعصیتک بیدی ولو شئت وعزّتک لکنعتنی وعصیتک برجلی ولو شئت وعزّتک لجذمتنی؛(1)

خدایا با زبانم تو را نافرمانی کردم و به عزت خودت سوگند که اگر می خواستی زبانم را می گرفتی و با چشمانم گناه کردم و اگر تو می خواستی به عزّتت سوگند که می توانستی مرا نابینا کنی و با گوشم تو را نافرمانی نمودم و اگر می خواستی به عزت خودت سوگند می توانستی مرا گنگ سازی، و با دستم تو را نافرمانی کردم که اگر می خواستی به عزّتت سوگند می توانستی مرا علیل سازی و با پاهای خود گناه کردم که اگر می خواستی به عزّتت سوگند می توانستی مرا فلج سازی.

دلیل این تضرع و استغفارها چیست؟

اشاره

وقتی انسان کمالات ائمه اطهار (علیهم السلام) و عصمت آنان را - که با صدها دلیل نقلی و عقلی ثابت شده است - می نگرد و این جملات را می بیند، سپس آنها را با افراد معمولی مقایسه می کند که هر روز گناهان زیادی مرتکب می شوند و هیچ نگرانی و ترسی ندارند، سؤالی پیش می آید که با وجود عصمت اهل بیت (علیهم السلام) دلیل این همه تضرع و استغفار و اعتراف به گناه آن هم از امام معصوم (علیهم السلام) چه می تواند باشد!؟

ص: 303


1- . الکافی، ج 3، ص 326.

علمای بزرگ شیعه از گذشته تاکنون به دنبال یافتن پاسخ مناسب به این مسئله مهم بوده اند. علی بن عیسی اربلی می گوید:

برای من جای سؤال و تردید بود که اعتقاد ما شیعیان در مورد عصمت ائمه اطهار (علیهم السلام) ، و اعترافاتی که آن بزرگواران راجع به گناه دارند ناسازگار است و مدت ها به دنبال پاسخ آن بودم تا روزی خدمت سید ابن طاووس (رحمه الله علیه) رسیدم و این مطلب را با ایشان در میان گذاشتم. سید ابن طاووس (رحمه الله علیه) در جواب من فرمود: ممکن است این اعترافات برای تعلیم مردم باشد! اما من قانع نشدم تا روزی از مؤید الدین محمد ابن علقمی همین سؤال را پرسیدم و ایشان جواب دادند: این بیانات امام و نظائر آن از باب تواضع می باشد! اما باز هم نمی توانستم این توجیه را قبول کنم تا این که پس از سال ها جواب این مسئله برایم کشف شد.(1)

و اما دلائلی که علمای سابق تاکنون برای استغفارات اهل بیت (علیهم السلام) آورده اند عبارتند از:

1. تعلیم و آموزش عمومی

گرچه بنابر نظر برخی علماء دلیل این استغفارات آموزش مردم بوده است اما به نظر ما این نظریه

ص: 304


1- . بحار الانوار الجامعه لدرر الاخبار الأئمهً اطهار (علیهم السلام) ، ج 25، ص 203؛ پاسخ علی ابن عیسی به استغفارات اهل بیت (علیهم السلام) در قسمت اشکال پاسخ های دیگر خواهد آمد.

صحیح نیست که اهل بیت (علیهم السلام) ، با آن همه دعا و سوز و اشک و آه تنها قصد آموزش به مردم را داشته باشند. گرچه می توان گفت هدف اولی و اصلی آنها از این همه دعا و استغفار تعلیم نبوده بلکه این تعلیم و آموزش به صورت طبیعی توسط مؤمنین اخذ می شده است، و مردم به صورت غیرمستقیم، راه و روش عبودیت، بندگی و استغفار را از آنها، فرا گرفتند. چرا که یکی از وظایف اهل بیت (علیهم السلام) آموزش راه های عبودیت و بندگی است و این همه دعا و مناجات که منبعی بسیار غنی برای شیعیان می باشد، بهترین راه بندگی و عبودیت را به صورت غیر مستقیم آموزش می دهد و امروزه مراسم های بزرگی که توسط شیعیان در ایام خاص مانند: عرفه، اعتکاف، لیالی شریف قدر، مناجات شعبانیه و... برگزار می شود، حاصل آن ادعیه و مناجات بندگان خالص و برگزیدة الهی یعنی اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) است.

2. استغفار برای امت
اشاره

یکی از دلایلی که برای استغفار اهل بیت (علیهم السلام) نقل شده این است که استغفار آنها برای خودشان نبوده، بلکه امت و شیعیان خود را در نظر می گرفتند. اگر چه این پاسخ تا حدّی قابل پذیرش است و دلائلی هم برای آن بیان شده است، اما نمی توان گفت که دلیل این همه دعا و مناجات و استغفارها از اهل بیت (علیهم السلام) همین مسئله باشد، به فرمایش علامه مجلسی (رحمه الله علیه) :

ذلک مبلغنا من العلم!؛ این برداشت در حد علم و معرفت ماست.

دلیل فقهی این نظریه

اگر کودک غیر ممیز و غیر بالغ خسارتی را به شخص یا اشخاصی وارد کند یا اموال مردم را تلف کند، عاقلة او ضامن هستند.(1) و پدر کودک جزو طبقه ی نخست عاقله به شمار می آید.(2) بنابراین اطفالی

ص: 305


1- . عاقله ی هر کسی، در درجه نخست، افرادی هستند که از طرف پدر و مادر و یا پدر با شخص نسبت دارند. (احکام ما و کودکان، ص 260).
2- . تحریر الوسیله، ج 4، ص 430، دوم از ملحقات در عاقله.

که در سن پیش از بلوغ مال مردم را تلف کنند والدین آن ها ضامن هستند.(1)

دلیل اعتقادی این نظریه

از نظر اعتقادی نیز پیامبر و امام (علیه السلام) پدر معنوی امت خویش محسوب می شوند. خداوند متعال در قرآن نیز می فرماید:

{یَومَ نَدعُوا کُلّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِم}؛(2) یاد آر روزی را که هر گروه از مردم را با امامشان فرا می خوانیم.

وقال رسول الله’: انا وعلی ابوا هذه الأمة؛ من و علی پدران این امت هستیم.(3)

ص: 306


1- . استفتائات حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله علیه) ، ج 4، ص 232.
2- . اسراء / 4071.
3- . معانی الاخبار، ص 52. «علی ابن فضال عن ابیه قال: سألت الرضا ابا الحسن (علیه السلام) ، فقلت له لم کنی النبی’ بأبی القاسم فقال (علیه السلام) لانه کان له ابن یقال له قاسم فکنی به قال فقلت له یابن رسول الله فهل ترانی اهلاً للزیادة فقال (علیه السلام) نعم اما علمت ان رسول الله’ قال: انا وعلی ابوا هذه الأمّة؟ قلت: بلی. قال (علیه السلام) اما علمت ان رسول الله’ اب لجمیع امته وعلی (علیه السلام) فیهم بمنزلته؟ قلت: بلی! قال (علیه السلام) اما علمت ان علیا قاسم الجنة والنار؟ قلت: بلی! قال (علیه السلام) فقیل له ابوالقاسم لانه ابو قاسم الجنة والنار! فقلت له: وما معنی ذلک فقال (علیه السلام) : ان شفقة النبی’ علی امّته شفقة الآباء علی الأولاد وافضل امّته علی بن أبی طالب (علیه السلام) ومن بعده شفقة علی (علیه السلام) علیهم کشفقته’ لانه وصیه وخلیفته والامام بعده ...». از امام رضا (علیه السلام) در خصوص علت کنیة پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) (ابوالقاسم) سؤال شد؟ حضرت رضا (علیه السلام) فرمودند: نبی مکرم (صلی الله علیه و آله) فرزندی داشتند به نام قاسم پس به نام او به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کنیه داده شد! راوی سؤال کرد: آیا مرا قابل می دانید که مطلبی دیگر نیز در این باره بفرمائید؟ حضرت (علیه السلام) فرمودند: آری! آیا نمی دانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: من و علی پدران این امت هستیم؟ گفتم: آری! فرمودند: آیا نمی دانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پدر تمام امت بودند و علی (علیه السلام) نیز همین مقام را داشتند؟ گفتم: آری! فرمودند: آیا نمی دانی که علی (علیه السلام) تقسیم کنندة بهشت و جهنم است؟ گفتم: آری! فرمودند: پس به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) «ابوالقاسم» گفته می شود، چرا که ایشان پدر علی تقسیم کنندة بهشت و جهنم (علیه السلام) هستند. پرسیدم: معنای این فرمایش شما چیست؟ حضرت (علیه السلام) فرمودند: مهربانی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نسبت به امت خویش، همانند مهربانی پدر به فرزندانش است و برترین امت، علی ابن ابی طالب (علیه السلام) است و پس از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مهربانی حضرت علی (علیه السلام) بر امت همانند مهربانی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر امت خویش است، چرا که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) وصی و خلیفه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و امام بعد از ایشان می باشد.

و قال علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) : الامام الانیس الرفیق و الوالد الشفیق و الاخ الشقیق و الام البرة بالولد الصغیر؛(1)

امام همدم رفیق، پدر مهربان، برادر برابر و همانند مادر دلسوز به کودک است.

بنابراین پیامبر رحمت و امام معصوم (علیهم السلام) در برابر خداوند متعال خود را شریک در خطاها و گناهان امت و شیعیان خویش می داند و به خاطر ایشان در برابر خداوند متعال اشک می ریزد و به جهت خطاها و گناهانی که مرتکب شده اند استغفار می کند و از خداوند طلب بخشش و آمرزش می طلبد

قال الصادق (علیه السلام) : معاشر الشیعة کونوا لنا زینا ولاتکونوا علینا شینا؛(2)

ای گروه شیعیان زینت ما باشید نه باعث مذمت ما.

از امام صادق (علیه السلام) در مورد گناهان گذشته و آیندة رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در آیة دوم سورة فتح {لِیَغفِرَ لَکَ اللهُ ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ وَ یُتِمَّ نِعمَتَهُ عَلَیکَ وَ یَهدِیَکَ صِراطًا مُستَقیمًا} سؤال شد، حضرت جواب فرمود:

ص: 307


1- . الکافی، ج 1، ص 200.
2- . تفصیل وسائل الشیعهً الی تحصیل مسائل الشریعهً، ج 12، ص193.

ما کان له ذنب ولاهم بذنب و لکن الله حمله ذنوب شیعته ثم غفرها له؛(1)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نه گناهی مرتکب شده بود و نه اقدام به گناه نمود، اما خداوند متعال گناه شیعیانش را به واسطة او بخشید.

استغفار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) برای شیعیان

سید ابن طاووس (رحمه الله علیه) می فرماید: در یکی از سحرها وارد سرداب مقدس سامراء شدم، حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه) را دیدم که دعا می خوانند و چنین می فرمایند:

اللهمّ شیعتنا منّا خلقوا من فاضل طینتنا وعجنوا بماء ولایتنا اللهمّ اغفر لهم من الذنوب ما فعلوه اتکالاً علی حبنّا وولائنا یوم القیامة ولا تؤاخذهم بما اقترفوه من السیئات اکراماً لنا ولا تقاصم یوم القیامة مقابل اعدائنا فان خففت موازینهم فثقلها بفاضل حسناتنا؛(2)

خداوندا شیعیان از ما هستند و از فزونی گل ما سرشته شدند و خاک آن ها با آب زلال ولایت ما سرشته شده است. خدایا گناهان آنان را بیامرز که آنان در روز قیامت بر محبت و ولایت ما تکیه نموده اند. آنان را به واسطه گناهانی که مرتکب شدند به خاطر اکرام ما مؤاخذه نکن و شخصیت ایشان را در روز قیامت مقابل دشمنان ما نشکن. پس چنانچه میزان اعمال ایشان سبک است به واسطة حسنات زیاد ما سنگین نما.

وقتی فرزند خلافی مرتکب می شود، به خصوص اگر این خلاف و اشتباه بزرگ باشد و بالاتر از آن در برابر یک

ص: 308


1- . تفسیر الصافی، ج 5، ص37؛ «وفی المجمع عنه (علیه السلام) انه سئل عنها؟ فقال (علیه السلام) و الله ما کان له ذنب ولکن الله سبحانه ضمن له ان یغفر ذنوب شیعة علی (علیه السلام) ما تقدم من ذنبهم و ماتأخر».
2- . بحارالانوار الجامعه لدرر الاخبار الائمهً الاطهار (علیهم السلام) ، ج53، ص302.

شخصیت بزرگی صورت گیرد، پدر بسیار خجالت زده و شرمنده می شود و در برابر آن شخصیت بزرگ عذرخواهی می کند.(1)

در هر زمان حجت و ولی معصوم آن عصر همان گونه که ولایت امور ظاهری پیروان و امّت خویش را از جانب پروردگار به عهده دارد، عهده دار امور معنوی آن ها نیز می باشد تا سخنان آنان را به پروردگار عرضه بدارد، به تعبیر دیگر: امام معصوم (علیهم السلام) امت زمان خویش را از خود می داند و از خود به حساب می آورد.(2)

امام پدر مهربان امت است، شیعه جزء است و امام کل، اگر جزء خطایی کند، به کل هم سرایت می کند و او را محزون می سازد. امام (علیه السلام) شیعه را جزء پیکره ی خود می داند. عبدالله ابن ابان می گوید: خدمت امام رضا (علیه السلام) عرض کردم: برای من و خانواده ام دعا کنید.

امام رضا (علیه السلام) فرمودند:

اولست افعل والله ان اعمالکم لتعرض علی من کل یوم ولیلة فاستعظمت ذلک فقال (علیه السلام) : اما تقرأ کتاب الله: {وَقُلِ اعمَلُوا فَسَیَرَی اللهُ عَمَلَکُم وَرَسُولُهُ وَالمُؤمِنُونَ}؛(3) آیا گمان کرده ای که ما برای شما دعا نمی کنیم؟ به خدا سوگند هر شب و روز اعمال شما بر ما عرضه می شود. عبدالله ابن ابان می گوید: این سخن امام (علیه السلام) بر من بزرگ آمد و تعجب کردم. بلافاصله امام رضا (علیه السلام) فرمودند: مگر قرآن نمی خوانی که خداوند متعال می فرماید: ای رسول ما به مردم بگو: هر عملی انجام می دهید پس به زودی خداوند و رسول

ص: 309


1- . مراجعه کنید: ادب فنای مقربان، آیت الله جوادی آملی، ج 3، ص 265.
2- . امامت را بشناس، ص237 و نور هدایت، آیت الله شیخ علی پهلوانی (سعادت پرور)، ج 5، ص 355.
3- . توبه/ 105.

او و مؤمنان واقعی آن را می بینند.(1)

3. اظهار عبودیت و شکر نعمت

جابربن عبدالله انصاری (رحمه الله علیه) می گوید: خدمت امام زین العابدین حضرت سجاد (علیه السلام) رفتم و دعاها و عبادات ایشان را دیدم، پس عرض کردم: یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله) آیا نمی دانید که خداوند متعال بهشت را برای شما و محبین شما و جهنم را برای دشمنان شما خلق نموده؟ پس این همه کوشش در عبادت چیست که خود را این چنین به زحمت می اندازید؟ امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: ای صحابی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ؛ آیا تو نمی دانی که جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که پدر و مادرم به فدایش باد چگونه در عبادت کوشش می کرد تا آنجا که پاهای مبارک ایشان متورم شد و ترک خورد و هنگامی که به ایشان عرض کردند: چرا چنین می کنید در حالی که خداوند متعال گناهان گذشته و آیندة شما را بخشیده است (غفر الله لک ما تقدم من ذنبک وما تأخر).

قال (صلی الله علیه و آله) : أفلا أکون عبداً شکوراً؛(2)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: آیا بندة شکرگزار خدا نباشم.

عبادت بی نظیر رسول خدا (صلی الله علیه و آله)

امام سجاد (علیه السلام) به دلیل کثرت عبادت و تهجد و دعا، زینت عبادت کنندگان و بسیار سجده کننده و ذو الثفنات (صاحب پینه های پیشانی و سر زانو بر اثر سجده های طولانی) نامیده شده اند. اما در عین

ص: 310


1- . بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله) ، ج 1، ص 429. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: مراد از مؤمنون در این آیه، ائمه اطهار (علیه السلام) هستند. (تفسیر قمی، ج 1، ص 304).
2- . حلیهً الابرار فی احوال محمد وآله الاطهار (علیهم السلام) ، ج 1، ص 247.

حال، حضرت امام سجاد (علیه السلام) عبادات خود را در مقابل عبادات امیرالمؤمنین (علیه السلام) قابل قیاس نمی دانند و می فرمایند: عبادات من کجا و عبادات جدم امیرالمؤمنین (علیه السلام) کجا؟!

قال علی ابن الحسین (علیه السلام) : عبادتی عند عبادة جدی (امیرالمؤمنین (علیه السلام) ) کعبادة جدی عند عبادة رسول الله’؛(1)

امام سجاد (علیه السلام) فرمودند: عبادت من در مقابل عبادت جدم امیرالمؤمنین (علیه السلام) همانند عبادت ایشان است در مقابل عبادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) .

این همه عبادات و خشوع و خضوع برای شکرگزاری به درگاه خداوند متعال است. بی جهت نیست که هر روز در نماز ده نوبت شهادت به عبودیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می دهیم و می گوییم: «أشهد أن محمداً عبده ورسوله».

4. معنای دفعی استغفار

واژة استغفار از «غفر» به معنای پوشش، ستر و ناپدید نمودن است(2)، یعنی از خداوند ناپدید شدن و پوشاندن گناه را طلب می کنیم. اما با توجه به معنای استغفار می توان گفت: این پوشش می تواند قبل از آمدن گناهان و خطاها تشکیل شود. به عبارت دیگر گاهی اوقات استغفار برای دفع است نه رفع. یعنی خداوند متعال مانع آمدن گناهان شود نه این که پس از آمدن گناهان آن را بپوشاند. امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: شبی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در خانة ام سلمه بودند و در حالی که دست ها را به سوی آسمان بالا

ص: 311


1- . بحار الانوار الجامعه لدرر الاخبار الائمهً الاطهار (علیهم السلام) ، ج 41، ص 149.
2- . قاموس قرآن، ج 5، ص 107.

برده بودند می گریستند و می فرمودند:

اللهمّ ولا تکلنی إلی نفسی طرفة عین ابداً؛(1)

خداوندا به اندازة یک چشم بر هم زدن مرا به خود واگذار مکن.

معصوم (علیه السلام) همانند آینه ای شفاف است و استغفار پارچه ای است که با آن آینه را می پوشانند تا غبار بر روی آن ننشیند نه آن که مانند افرادی باشند که بر روی آینة قلب آن ها غبار نشسته و بخواهند با دستمالی آن را تمیز و گردگیری نمایند.(2)

قال الصادق (علیه السلام) : ان الله عزوجل لم یکلنا الی انفسنا و لو وکلنا الی انفسنا لکنا کبعض الناس ولکن نحن الذین قال الله عزوجل {ادعُونی أَستَجِب لَکُم}؛(3)

در حقیقت خدای عزوجل ما را به خود واگذار نکرده است که اگر ما را به خود واگذار می کرد ما هم مانند برخی از مردم بودیم ولی ما از آنان هستیم که خداوند متعال دربارة ایشان فرموده است: «بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را».(4)

اهل بیت (علیهم السلام) به طور دائم در حال «دعا» بودند و خداوند متعال نیز همواره آنان را اجابت می فرمود: همیشه در حال دعا و تضرع بودند که خداوند آنان را حفظ فرمود و به آنان مقام عصمت را ارزانی داشت.

البته این پاسخ هم مناسب است ولی کامل نیست و شاید بتوان گفت استغفارات ایشان در برخی موارد چنین بوده نه در همه موارد، چرا که در برخی ادعیه، اهل بیت (علیهم السلام) به طور مستقیم گناه را به خود نسبت

ص: 312


1- . تفسیر القمی، ج 2، ص 75.
2- . مراجعه کنید: ادب فنای مقربان، ج 3، ص 263.
3- . غافر / 60.
4- . بحارالانوار، ج 24، ص310.

می دهند. مانند دعای امام موسی بن جعفر (علیه السلام) که می فرمایند: «عصیتک ببصری... عصیتک برجلی... عصیتک بیدی ...» زیرا در این دعاها گناهان را در زمان حال به خود نسبت می دهند نه گناهانی را که هنوز انجام داده نشده است که بفرمایند: «عصیتک ببصری لو لا توفیقک».

5. آخرین درجه معرفت الله
اشاره

خداشناسی و معرفت به خداوند درجات و مراتبی دارد. ممکن است یک فرد چند واجب را ترک و چند عمل حرام را مرتکب شود، اما هیچ احساس ندامت و شرمندگی هم نداشته باشد. اما شخص دیگری با ترک یک واجب و انجام یک خطا بسیار غمگین و ناراحت شود؛ اما در برابر ترک مستحبات و انجام مکروهات هیچ احساس ندامت نکند. ولی شخص دیگری باشد که نه تنها واجبات را به خوبی انجام می دهد و محرمات را به طور کامل ترک می کند، بلکه به مستحبات و مکروهات نیز توجه می کند علاوه بر آن محاسن اخلاقی و آداب اجتماعی را نیز رعایت می کند و اگر نسبت به آنها کوتاهی کند خود را سرزنش می کند.

هر یک از افراد ذکر شده در بالا بخشی از معرفت را دارند و هر چه میزان معرفت شخص به حق تعالی بیشتر باشد، اظهار ندامت و احساس گناه او بیشتر خواهد شد. اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در معرفهً الله به آخرین درجة کمال معرفت رسیده اند تا آن جا که هیچ مقام و کمالی باقی نمانده تا آن ها بخواهند با تلاش و کوشش به آن برسند. تکالیف خمسه (واجب، مستحب)، حرام، مکروه، مباح) برای عموم مردم قرار داده شده اما برای اولیاء الهی دو وجه آن متصور است (واجب، مستحب همین تکالیف برای اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) تنها یک مورد است (فقط واجب)؛ زیرا که تصور کردن

ص: 313

حرام، در ذهن ایشان خطور نمی کند تا چه برسد به انجام دادن آن و عمل مباح آنان نیز همگی برای خداست. بنابراین تنها به تکلیف واجب خویش اهتمام دارند.

مرحوم علامه مجلسی (رحمه الله علیه) در رابطه با این موضوع می نویسند:

لما کانوا فی غایة المعرفة لمعبودهم فکل ما أتوا به من الاعمال بغایة جهدهم ثم نظروا إلی قصورها عن ان یلیق بجناب ربهم عدوا طاعتهم من المعاصی واستغفروا منها کما یستغفر المذنب العاصی؛(1)

به دلیل آن که اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) در نهایت درجه معرفت نسبت به معبود خویش بودند. پس هر آن چه که در اعمال و طاعات و عبادات خویش تلاش می کردند، آن را در برابر عظمت پروردگار خویش بسیار ناچیز می شمردند و لذا طاعات و عبادات خویش را در زمرة معصیت به حساب می آوردند و از کمی طاعات خویش طلب بخشش و آمرزش می نمودند همان گونه که یک شخص گناه کار از معصیت خود آمرزش می خواهد.

پاسخ مناسب و کامل

به نظر ما این پاسخ بهترین و مناسب ترین پاسخ است. اهل بیت (علیهم السلام) هیچ گونه خطایی اعم از مکروه، ترک اولی، غفلت و سهوی مرتکب نشده اند، هرچه انجام می دهند به فرمان خداست و به دلیل آن که معرفتشان به حد کمال رسیده و خداوند متعال را در نهایت عظمت، شناخته اند، همواره خود را در برابر او مقصر می بینند و مقصر می دانند، نه این که در واقع مقصر باشند، بلکه مقصر می بینند و این

ص: 314


1- . بحار الانوار الجامعه لدرر الاخبار الأئمهً الاطهار (علیهم السلام) ، ج 25، ص 211.

مقصر بینی یکی از کمالات است. انسان کامل همیشه خود را در برابر کمال مطلق الهی قاصر و مقصر می بیند، حتی اگر تمام عبادات جنّ و انس را انجام داده باشد نه تنها منتی نمی گذارد، بلکه به آن عبادات توجهی هم نمی کند.

معرفت حضرت یوسف (علیه السلام)

حضرت یوسف (علیه السلام) در توحید غوطه ور است، خود را نمی بیند تنها خدا را می بیند، هیچ فضیلتی هم برای خود قائل نیست، به همین خاطر می فرماید:

{وَمَا أُبَرّئُ نَفسِی إِنّ النّفسَ لَأَمّارَةُ بِالسّوءِ إِلّا مَا رَحِمَ رَبّی إِنّ رَبّ-ی غَفُورٌ رّحِیمٌ}؛(1)

من خود را مبرّا نمی کنم چرا که نفس انسانی همواره او را به بدی ها فرمان می دهد مگر آن که پروردگارم ترحم کند و در حقیقت پروردگار من بسیار آمرزنده و مهربان است.

حضرت یوسف (علیه السلام) به همسر زلیخا می گوید: اگر مرا امین خانة خود قرار دادی بدان که من هرگز به تو خیانت نکردم {أَنّی لَم أَخُنهُ بِالغَیبِ}(2) محتوای کلام حضرت یوسف (علیه السلام) این است. نه این که گمان کنی می خواهم خود را ستایش کنم و فضیلت خود را برای تو بگویم، بلکه می خواهم بگویم این

ص: 315


1- . یوسف / 53.
2- . یوسف / 52.

لطف الهی بوده که شامل حال من شده است و اگر لطف خدا نبود، طبیعت و خاصیت نفس چنین است که انسان را به بدی امر می کند.

در چنین شرایطی هم توحید را مطرح می کند و جایگاه خدای منان را بیان می کند و در موارد دیگر هم ربوبیت را ترویج می دهد و می گوید: {إِنّ رَبّی بِکَیدِهِنّ عَلِیمٌ}(1) پروردگارم به مکر زنان آگاه است {إِلّا مَا رَحِمَ رَبّی}(2) مگر آن که پروردگارم ترحم نماید {إِنّ رَبّی غَفُورٌ رّحِیمٌ}(3) پروردگارم بسیار بخشنده و مهربان است. دیگر انبیاء الهی نیز چنین هستند و در تمام طول عمر و زندگی و شرایط فقط خدا را مطرح می کنند: حضرت شعیب هم می گوید:

{إِن أُرِیدُ إِلّا الإِصلاَحَ مَا استَطَعتُ وَمَا تَوفِیقِی إِلّا بِاللهِ عَلَیهِ تَوَکّلتُ وَإِلَیهِ أُنِیبُ}؛(4) قصد من تنها اصلاح امور شماست البته تا جایی که توان دارم و موفقیت من در این مقصد با خداست و من نیز بر او توکل می کنم و به درگاه او پناه می برم.

شیوه ی مردان خدا

مردان خدا، آنان که در توحید الهی غوطه ور شده اند هم از همین قاعده پیروی می کنند. اگر می خواهید بدانید کدام یک از اشخاص و شخصیت ها خودبین و کدام یک از آنها خدابین هستند ببینید

ص: 316


1- . یوسف/ 50.
2- . یوسف/ 53.
3- . همان.
4- . هود/ 88 .

در کلام خود و سخنان خویش چه چیز را بیان می کنند؟ خود را یا خدا را؟ از باب نمونه: پس از عملیات فتح المبین و فتح خرمشهر که کار بی نظیری بود، مرحوم حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) بلافاصله نیروهای نظامی و مردم را متوجه خدا می کنند و می فرمایند: خرمشهر را خدا آزاد کرد.

این سخن امام یک درس توحید است، خدابینی است، خداشناسی است. در مجلسی بودیم که یک آقایی که مدرک دکترا داشت، این جمله امام خمینی (رحمه الله علیه) را مطرح کرد که فرمودند: من دو رکعت نماز برای خدا نخوانده ام و با تمسخر گفت: امام خمینی (رحمه الله علیه) را ببین که حتی دو رکعت نماز هم برای خدا نخوانده است! به او گفتم: ساکت باش! اگر دو رکعت نماز امام خمینی (رحمه الله علیه) را بین همه دکترها تقسیم کنند، نماز همة آن ها قبول می شود. امام خمینی (رحمه الله علیه) خود را نمی بیند، عظمت خدا را می بیند و هر عملی که انجام می دهد خود را مقصر می بیند. و یا وقتی بسیجی ها به ملاقات ایشان می روند می گوید: من وقتی شما را می بینم از خودم خجالت می کشم و احساس شرم می کنم. اصلاً برای خود شأن و جایگاهی در نظر نمی گیرد و خود را به حساب هم نمی آورد.

و تمامی این درس های معرفت را اهل بیت (علیهم السلام) به ما آموخته اند: مقصر بینی، کوتاه بینی. اعمال خود را به حساب نیاوردن.

اشکال پاسخ های دیگر

پاسخ های دیگری که پیرامون فلسفة استغفارهای اهل بیت (علیهم السلام) بیان شده معمولاً قابل خدشه هستند.(1) به عنوان مثال علی ابن عیسی اربلی در پاسخ به این اشکال می گوید: «اهل بیت (علیهم السلام) همواره در محضر ربوبیت الهی هستند، اما هنگامی که از آن مرتبة کمال، تنزل پیدا می کنند و مشغول امور دنیایی

ص: 317


1- . مراجعه کنید: عدهً الداعی و نجاح الساعی، ترجمه نائیجی، ج 1، ص 346.

مانند: ازدواج و خوردن و آشامیدن و... می شوند، این را برای خود گناه می دانند و از آن استغفار می کنند گرچه همگی مباح و مشروع است». اما این دلیل اشکال بزرگی دارد، زیرا که خوردن و آشامیدن و نکاح و تمام امور دنیوی اهل بیت (علیهم السلام) همگی به فرمان الهی و در محضر الهی و برای خدا انجام می گیرد، این تنزل نیست بلکه اگر انسان معمولی هم این موارد را برای خدا انجام دهد به مرتبة کمال می رسد. اگر عبد زمانی که باید غذا بخورد و آب بنوشد همان کار را انجام دهد و زمان عبادت مشغول عبادت شود هرگز مورد ملامت قرار نمی گیرد و سرزنش نمی شود تا بخواهد عذرخواهی کند. جای تأسف است که در برخی پاسخ ها اهل بیت (علیهم السلام) را در حدّ انسان های معمولی تنزل داده و گفته اند که قلوب شفاف و صاف با اندک غفلتی کدورت می گیرد و آن بزرگواران در اثر معاشرت با مردم گنه کار دچار غفلتی هرچند اندک از بارگاه ربوبی می شدند. در حالی که عظمت و مقام اهل بیت (علیهم السلام) بسیار فراتر از آن است که معاشرت با گنه کاران، آن هم به قصد هدایت باعث کدورت یا غفلت آنها شود تا بخواهند با استغفار این کدورت ها را از بین ببرند. پاسخ دیگری نیز مطرح شده که اهل بیت (علیهم السلام) لحظه به لحظه در حال ترقی و رشد و کمال هستند و هنگامی که به مقامات بالاتر می رسند و گذشتة خود را می نگرند و نقص خود را در معرفهً الله متوجه می شوند نسبت به آن استغفار می کنند. این پاسخ نیز اشکالاتی دارد و مضمون ادعیه چنین مطلبی را ثابت نمی کند. به راستی استغفار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به این دلیل است که درجه اش بالاتر آمده؟!

ص: 318

کمال اهل بیت (علیهم السلام)

حضرت علی (علیه السلام) می فرماید:

لو کشف الغطاء ما ازددت یقیناً؛(1) اگر پرده های غیب کنار رود بر یقین من افزوده نمی شود.

اهل بیت (علیهم السلام) قبل از عالم خلقت در عالم انوار به کمال رسیده اند و عبادات و طاعات ایشان ذره ای به درجات و کمالات ایشان نمی افزاید.

قال امیرالمؤمنین وسید الموحدین (علیه السلام) ما عبدتک خوفاً من نارک ولا طمعا فی جنّتک لکن وجدتک اهلاً للعبادة فعبدتک؛(2)

حضرت مولی الموحدین (علیه السلام) به درگاه الهی عرض می کند: خدایا من تو را از ترس جهنم یا به طمع بهشت عبادت نمی کنم بلکه تو را شایسته عبادت می دانم پس تو را عبادت می کنم.

مرحوم صدوق (رحمه الله علیه) در کتاب اعتقادات خود می نویسند:

واعتقادنا فیهم انهم موصوفون بالکمال والتمام والعلم من اوائل أمورهم إلی أواخرها لا یوصفون فی شیء من احوالهم بنقص ولا عصیان ولا جهل؛(3)

به اعتقاد ما شیعیان حضرات چهارده معصوم (علیهم السلام) تمام مراحل رشد و کمال و علم را از ابتدای خلقت تا انتها تمام کرده اند و هیچ یک از حالات ایشان متصف به نقص و عصیان و جهل نمی گردد.

ص: 319


1- . غرر الحکم و درر الکلم، ص 566.
2- . الوافی، ج 4، ص 361.
3- . اعتقادات الامامیه للصدوق، ص 96.

وقتی از هفتاد و سه اسم اعظم الهی، هفتاد و دو اسم به اهل بیت (علیهم السلام) داده شده است، به معنای رسیدن به منتها درجه کمال است.(1) حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله علیه) می فرمودند: اگر یک اسم دیگر هم داده می شد، اهل بیت (علیهم السلام) خدا می شدند. اما آن اسم ذات مخصوص خداست که به اهل بیت (علیهم السلام) داده نشده است به همین دلیل فرمودند:

لا تقولوا فینا ربّا وقولوا ما شئتم ولن تبلغوا؛(2)

فقط به ما خدا نگوئید هر آنچه می خواهید در فضیلت ما بگوئید که البته هرگز به عمق معرفت و فضیلت ما نخواهید رسید.

حال با توجه به روایاتی که ذکر گردید سؤالاتی مطرح می شود:

سؤال 1: آیا صلواتی که بر محمد و آل محمّد (صلی الله علیه و آله) فرستاده می شود باعث ترفیع درجات آنان نمی شود؟

حضرت: امام هادی (علیه السلام) در قالب زیارت جامعه کبیره به این سؤال پاسخ داده اند:

وجَعَلَ صلواتنا علیکم وما خصنا به من ولایتکم طیبا لخلقنا وطهاره لأنفسنا وتزکیه لنا وکفاره لذنوبنا؛(3)

خدای منان صلوات ما بر شما اهل بیت (علیهم السلام) و آنچه که به واسطة ولایت شما، به ما اختصاص داده باعث طهارت در ولادت و نفوس ما و تزکیه و تربیت ما و کفاره و بخشش گناهان ما قرار داد.

ص: 320


1- . الکافی، ج 1، ص 230.
2- . بحار الانوار، ج 25، ص 347.
3- . من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 603، زیارت جامعه کبیره.

بنابراین اگر صلوات هم می فرستیم برای رفعت مقام اهل بیت (علیهم السلام) نیست بلکه بازگشت آن به خودمان است و خود ما بهره می بریم.

قال ابا جعفر (علیه السلام) فی تفسیر {إِنّ اللهَ وَمَلاَئِکَتَهُ یُصَلّونَ عَلَی النّبِیّ یَا أَیّهَا الّذِینَ آمَنُوا صَلّوا عَلَیهِ وَسَلّمُوا تَسلِیماً}(1) صلوات الله علیه تزکیة له وثناء علیه وصلاة الملائکة مدحهم له وصلاة الناس دعاءهم له والتصدیق والاقرار بفضله وقوله: وسلّموا تسلیما: یعنی سلّموا له بالولایة بما جاء به؛(2) امام محمد باقر (علیه السلام) ضمن بیان احادیث مفصل در تفسیر برخی آیات از جمله آیة صلوات، فرمودند: صلوات خدا بر پیامبر خود، پاکیزگی و رستگاری و مدح و ثناء و صلوات ملائکه مدح و ستایش و صلوات مردم دعا و تصدیق و اقرار به فضل رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است و «سلّموا تسلیما» یعنی تسلیم فرمان او در ولایت و آنچه آورده شوید.

سؤال 2: معنای درخواست ترفیع درجه برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که در تشهد نماز می خوانیم چیست؟

اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وتقبّل شفاعته فی أمّته وارفع درجته؛(3)

منظور از ترفیع درجه به قرینه جمله قبل، ترفیع درجه در شفاعت است، یعنی خدایا شفاعت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را برای ما توسعه بده تا ما لیاقت شفاعت را پیدا کنیم یا این که افراد بیشتری مشمول شفاعت شوند.

ص: 321


1- . احزاب / 56؛ «همانا خدا و ملائکه او بر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) صلوات می فرستند ای کسانی که ایمان آورده اید شما هم بر او صلوات بفرستید و تسلیم فرمان او شوید».
2- . تفسیر القمی، ج 2، ص 196.
3- . «عن ابی عبدالله (علیه السلام) : التشهد فی الرکعتین الاولتین: الحمد لله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له واشهد أن محمّداً عبده ورسوله اللهمّ صلّ علی محمّد وآل محمّد وتقبّل شفاعته فی أمّته وارفع درجته». (تهذیب الاحکام، ج 2، ص 92)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) دو نوع کمال دارند: تکامل طولی و تکامل عرضی. در تکامل طولی به اوج کمال رسیده اند ولی تکامل عرضی به این معناست که امت ایشان بیشتر شوند، شفاعت ایشان به افراد بیشتری برسد و معنای ترفیع درجه همین است.

حاصل بحث آن که استغفارهای اهل بیت (علیهم السلام) ، اعتراف های آنها، گریه ها و ضجه ها و تضرعات ایشان نه تنها منافی مقام عصمت بی نظیر ایشان نیست بلکه مرتبة کمال آنان و عمق معرفهً الله را برای آنان ثابت می کند. عصمت از محکمات است و اعتراف به گناه از متشابهات است و همیشه متشابهات را با محکمات معنا می کنند. کسانی که ممکن است دچار شک و تردید شوند باید بدانند که یقین به عصمت، با تردید و شبهه استغفار نقض نمی شود لذا اهل بیت فرموده اند:

لا تنقض الیقین ابداً بالشک؛(1)

هیچ گاه یقین خود را با شک نقض نکن.

ص: 322


1- . وسائل الشیعه، ج 2، ص 356.

فصل سوم: پاسخ به شبهه افکنان بهانه جو

اشاره

پس از بیان علل نزول آیات متشابه در باب عصمت و فلسفة استغفارهای اهل بیت (علیهم السلام) ، لازم است برخی از شبهات در باب عصمت اهل بیت که توسط برخی افراد معلوم الحال مریض القلب، مطرح و دلیل بهانه جویی آنان ذکر گردد تا ضمن برطرف نمودن مظلومیت حضرات چهارده معصوم (علیهم السلام) ، از مقام و منزلت و عصمت آن بزرگواران دفاع شود.

1. شبهه ی خواستگاری امیرالمؤمنین (علیه السلام) از دختر ابوجهل

اشاره

یکی از شبهاتی که در باب عصمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) توسط ناصبی ها مطرح شده و در برخی منابع نیز آمده، خواستگاری امیرالمؤمنین (علیه السلام) از دختر ابوجهل، آن هم در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است.

این حکایت جعلی با حاشیه های فراوانی مطرح شده تا از طرفی عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) با اعتراض آن بانو به تعدد زوجات زیر سؤال برود، و از طرفی عصمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) با انجام این خواستگاری که باعث رنجش حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) شده نیز زیر سؤال برده شود، در نتیجه برای صدور حدیث شریف رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که فرمودند: «فاطمة بضعة منی من آذاها فقد آذانی ومن آذانی فقد آذی الله»(1). جایگاهی بیابند و در عمل، مصادیق واقعی آزار رسانندگان به حضرت زهرا (سلام الله علیها) که غاصبان خلافت بودند را از این نسبت پاک کنند و آن را به امیرالمؤمنین (علیه السلام) نسبت دهند.

متن حدیث جعلی: امیرالمؤمنین (علیه السلام) از دختر ابوجهل خواستگاری نمود، تا این که حضرت

ص: 323


1- . عوالی اللئالی العزیزیه فی الاحادیث الدینیه، ج 4، ص 93.

فاطمه (سلام الله علیها) خبردار شد و از امیرالمؤمنین (علیه السلام) نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) شکایت کرد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بالای منبر رفته و فرمودند: علی (علیه السلام) مرا آزار داده زیرا که از دختر ابوجهل خواستگاری نموده است. ای مردم آیا نمی دانید که هر کس فاطمه (سلام الله علیها) را آزار دهد مرا آزار داده است و هر کس مرا اذیت کند خدا را اذیت نموده است.(1)

بنابراین گاهی اوقات دشمنان کینه توز با تیر زهرآگین تعصب و جاهلیت و کینه و بغض فراوان خود چند هدف مقدس را نشانه می گیرند تا با خیال خام خود به مقصدهای شوم خود برسند اما غافل از این که این حدیث، جعلی است و از چند جهت قابل تأمل و بررسی و به طور کلّی مخدوش است؛

الف) سند حدیث

این روایت از نظر سند بسیار ضعیف است و از افرادی مثل ابو هریره، مسور کذّاب، عروهً ابن زبیر، عبدالله بن زبیر و کرابیسی که از دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) به خصوص امیرالمؤمنین (علیه السلام) بودند نقل شده است.

ب) منبع حدیث

این روایت بیشتر در منابع اهل تسنن آمده است و در منابع شیعی نقل نشده و اگر هم نقل شده برای نقد و در مذمت کسانی که این خبر ساختگی را منتشر کرده اند مطرح شده است. حتی برخی راویان اهل تسنن نیز کذب بودن این روایت را مطرح نموده اند.

ص: 324


1- . تنزیه الانبیاء (علیه السلام) ، ص 167.
ج) دلالت حدیث
اشاره

این حدیث جعلی با تمام روایات متواتری که در فضائل امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) آمده در تضاد و تناقض است، همچنین با روایاتی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در فضیلت امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند هیچ تناسبی ندارد.

در این حدیث جعلی عصمت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) (به دلیل آن که دخترش فاطمه (سلام الله علیها) را به ازدواج کسی در آورده که او را آزار می دهد.) و عصمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) (به دلیل آن که موجبات آزار حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را فراهم نموده است) و نیز عصمت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را (به دلیل شکایت از امیرالمؤمنین (علیه السلام) )، مخدوش ساخته و با آیات قرآن نیز از جمله «آیه تطهیر» در تنافی آشکار است.

تنافی حدیث با فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام)

به عنوان مثال رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:

علی مع الحق والحق مع علی یدور حیثما دار؛(1)

علی (علیه السلام) همراه حق و حق همراه علی (علیه السلام) است و هر کجا که علی (علیه السلام) برود حق او را همراهی می کند.

با توجه به این حدیث با فرض آن که امیرالمؤمنین (علیه السلام) از دختر ابوجهل خواستگاری نموده باشد کار او حق است و هیچ گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از او شکایت نمی کنند.

روایت متواتر دیگری را منابع شیعه و اهل تسنن، از راویان متعددی نقل کرده اند که بسیار قابل توجه است.

ص: 325


1- . اعلام الوری باعلام الهدی، ج 1، ص 315.

عن ابن عباس قال: ما فی القرآن آیة {یا ایها الذین آمنوا} الاّ علی سیدها وامیرها وشریفها وما من أحد من أصحاب محمد’ الا وقد عوتب من القرآن الا علی ابن ابی طالب فانه لم یعاتب فی شیء منه؛(1)

در قرآن هیچ آیه ای نیست که با «یا ایها الذین آمنوا» شروع شده باشد مگر آن که علی (علیه السلام) سرور و امیر و آقای آن آیه باشد و هیچ یک از صحابی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیستند مگر آن که در قرآن مورد سرزنش و مذمت قرار گرفته اند مگر علی ابن ابی طالب (علیه السلام) که به حقیقت در هیچ موضوعی مورد سرزنش و مذمت قرار نگرفته است.

این روایت که منابع مهم اهل تسنن از طریق راویان خود نقل کرده اند، علاوه بر آن که عدالت جمیع صحابه را که خود قائل به عدالت آنها هستند زیر سؤال می برد، عصمت بی نظیر امیرالمؤمنین (علیه السلام) را نیز ثابت می کند.

به راستی امیرالمؤمنین (علیه السلام) که هیچ گاه مورد سرزنش و مذمت خداوند متعال قرار نگرفته است می تواند با رنجش خاطر فاطمه زهرا (سلام الله علیها) موجبات خشم و غضب الهی را فراهم کند؟

گذشته از موارد فوق، بنابر آن چه که در روایات نقل شده است، با وجود حضرت زهرا (سلام الله علیها) ، ازدواج با زنان دیگر بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) جایز نبود.

قال الصادق (علیه السلام) : حرم الله النساء علی علّی ما دامت فاطمه حیة، لانها طاهرة لاتحیض؛(2) امام صادق فرمودند: خداوند متعال تا زمانی که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در قید حیات بودند،

ص: 326


1- . شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج 1، ص 67.
2- . بحارالانوار، ج 43، ص16.

ازدواج با زنان دیگر را بر امیرالمؤمنین (علیه السلام) حرام نمود، چرا که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از طهارت مطلق برخوردار بودند و عادت های زنانگی را نداشتند.

بنابراین با توجه به عصمت مطلقه امیرالمؤمنین (علیه السلام) ، هیچ گاه ایشان اقدام به ازدواج، آن هم با دختر ابوجهل که از دشمنان سرسخت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود ننمودند.

تنافی حدیث با سیرة حضرت زهرا (سلام الله علیها)

با مطالعه زندگانی کوتاه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ، علاوه بر این که هزاران نکته ی اخلاقی و تربیتی مانند: سیره خانه داری، همسرداری، فرزند داری و... - که برای خانواده های امروزی بسیار درس آموز است و به یقین اگر به آن عمل شود بسیاری از مشکلات خانوادگی حل و فصل خواهد شد - تنافی این حدیث با سیره حضرت زهرا (سلام الله علیها) آشکار می شود. از این رو برخی از جلوه های زیبای همسرداری حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) را به عنوان نمونه ذکر می کنیم:

رضایت مطلق

حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند:

فوالله ما اغضبتها ولا اکرهتها علی امر حتی قبضها الله عزّوجل الیه ولا اغضبتنی ولا عصت لی امراً ولقد کنت انظر إلیها فتنکشف عنی الهموم والأحزان؛(1) به خدا سوگند در مدت زندگی با فاطمه (سلام الله علیها) تا هنگامی که خداوند متعال او را قبض روح نمود و به سوی خود برد هیچ گاه او را خشمگین نکردم و در هیچ کاری

ص: 327


1- . کشف الغمه فی معرفهً الأئمه (علیه السلام) ، ج 1، ص 363.

موجبات ناخشنودی و کراهت او را فراهم ننمودم. او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نساخت و هرگز اوامر مرا نافرمانی نکرد. هرگاه به فاطمه (سلام الله علیها) می نگریستم تمام غم و اندوهم برطرف می شد.

بهترین یاور در اطاعت خدا

سأل رسول الله’ علیاً (علیه السلام) : کیف وجدت أهلک؟ قال (علیه السلام) : نعم العون علی طاعة الله وسأل فاطمة (سلام الله علیها) فقالت (سلام الله علیها) : خیر بعل؛(1)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از امیرالمؤمنین (علیه السلام) سؤال کردند: همسرت را چگونه یافتی؟ حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: بهترین یاور است برای اطاعت از خدای منان، سپس همین سؤال را از حضرت فاطمه (سلام الله علیها) پرسیدند؟ حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمودند: علی (علیه السلام) بهترین همسر است.

عدم مخالفت از امر همسر

زمانی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) نزد حضرت زهرا (سلام الله علیها)

آمدند و درخواست غاصبان خلافت و فدک برای ملاقات از ایشان را مطرح نمودند، با این که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از آنان به شدت خشمگین و غضبناک بودند در عین حال فرمودند:

فالبیت بیتک والنساء تتبع الرجال لا اخالف علیک بشیء؛(2)

خانه، خانة توست و زنان از مردان خود تبعیت می کنند و من نیز هرگز مخالفت تو را در هیچ موضوعی نخواهم کرد.

این موارد تنها ذره ای از فضائل حضرت زهرا (سلام الله علیها) در امر شوهرداری است که بیان شد. اما از همین اندک هم می توان فضای زندگی این دو زوج معصوم و معصومه را ترسیم نمود. مشکلات زندگی،

ص: 328


1- . بحار الانوار، ج 43، ص 117.
2- . علل الشرایع، ج 1، ص 187.

اختلافات خانوادگی و تنازعات، زمانی به وجود می آیند که دو طرف یا یک طرف غیرمعصوم باشند اما بین دو معصوم هرگز کم ترین و کوچک ترین اختلاف و تنازعی پیش نخواهد آمد.(1)

2. حکایت پایان خطبة فدکیه

اشاره

پس از آن که حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در اعتراض به غاصبان خلافت و دفاع بی نظیر از امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خطبه ای غرّا در مسجد النبی (صلی الله علیه و آله) ایراد نمودند به منزل بازگشتند و با امیرالمؤمنین (علیه السلام) سخن گفتند. آن چه که در قسمت پایانی خطبة فدکیه نقل شده چنین است:

یابن ابی طالب اشتملت شملة الجنین وقعدت حجرة الظنین نقضت قادمة الاجدل فخاتک ریش الاعزل هذا ابن ابی قحافة یبتزّنی نحلة ابی وبلغة ابنی لقد اجهد فی خصامی والفیته ألدّ فی کلامی حتی حبستنی قیلة نصرها والمهاجرة وصلها وغضت الجماعة دونی طرفها فلا دافع ولا مانع خرجت کاظمة وعدت راغمة اضرعت خدّک یوم اضعت حدّک؛(2) ای پسر ابوطالب همچون جنین، پرده بر خود پیچیده ای و مانند افراد متهم در خانه نشسته ای تو کسی بودی که شهپر عقاب ها را درهم شکستی و اکنون این افراد ناچیز تو را ناتوان ساخته اند... این پسر ابو قحافه است که عطای پدرم و وسیله معیشت فرزندانم را از من می رباید و در دشمنی با من سخت می کوشد و در گفتار با من دشمنی و کینه توزی می کند و کار به آن جا رسیده که انصار مرا یاری نمی کنند و مهاجرین پیوند مرا

ص: 329


1- . در خصوص نقل، ردّ و نقد این حکایت جعلی،مراجعه کنید: فاطمهً الزهرا بهجهً قلب المصطفی، تألیف رحمانی همدانی، فصل 29، ص 596-617.
2- . الاحتجاج علی اهل اللجاج للطبرسی، ج 1، ص 107.

نادیده گرفتند و مردم چشم بر هم گذاشتند تا غصب حق مرا نبینند. هیچ کس از من دفاع نکرد و مانع ستم بر من نشد. به هنگام رفتن (برای ایراد خطبه) خشم فرو خورده و به وقت بازگشت شکست خورده بودم. از روزی که شمشیر خود را فرو گذاشتی خاک نشین گشته ای!!!

پاسخ مناسب به سؤال و شبهه

با توجه به نوع بیان حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) با امیرالمؤمنین (علیه السلام) در پایان خطبة فدکیه سؤالی ایجاد می شود مبنی بر این که این بیانات با مقام عصمت آنان سازگاری ندارد از این رو علمای شیعه دو پاسخ مناسب به این سؤال و شبهه داده اند:

برخی علما قائل هستند که جملات پایان خطبه از حضرت زهرا (سلام الله علیها) نسبت و این عبارات را به ایشان نسبت داده اند.(1) و برای اثبات این نظریه، دلائلی آورده اند که عبارتند از:

الف) عدم هم خوانی این عبارات با مجموع خطبة فدکیه در فصاحت و بلاغت.

خطبه فدکیه از نظر فصاحت و بلاغت بی نظیر و در ردیف خطبه های نهج البلاغه است، به نحوی که اگر این خطبه را بدون ذکر نام گویندة آن در مقابل یک شخص بی طرف قرار بدهیم، آنگاه خطبه های نهج البلاغه را به او نشان بدهیم بدون تردید خواهد گفت: خطبة فدکیه یکی از خطبه های

ص: 330


1- . جنهً العاصمهً، آیت الله میرجهانی، ص 300.

نهج البلاغه است، اما اگر کسی به دقت پایان خطبه فدکیه را بررسی کند می فهمد که پایان خطبه فدکیه آن فصاحت و بلاغت ابتدای خطبه را ندارد.

ب) عدم هماهنگی بین بیان فضائل بیست گانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ابتدای خطبه و اعتراض به امیرالمؤمنین (علیه السلام) در پایان خطبه.

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در طول خطبة بی نظیر خود فضائل فراوانی را از امیرالمؤمنین (علیه السلام) مطرح می فرمایند، مانند:

زعیم حق له فیکم وعهد قدّمه الیکم وبقیة استخلفها علیکم کتاب الله الناطق والقرآن الصادق والنور الساطع والضیاء اللامع، بیّنة بصائره منکشفة سرائره منجلیة ظواهره مغتبطةٌ به اشیاعه قائد إلی الرضوان اتباعه مودّ إلی النجاة استماعه ...؛(1) پیشوای حقی از خدا در میان شماست و میثاقی از او که پیش از این از شما گرفته نزد شماست و او بازمانده ای از خود در میان شما قرار داده است و خلیفه خود گردانیده و اوست (امیرالمؤمنین (علیه السلام) ) که قرآن ناطق و صادق و نور درخشنده و چراغ پرفروغ پروردگار است. دیدگاه هایش روشن و اسرارش آشکار و ظواهرش شفاف است، دیگران بر پیروان او غبطه می خورند و او شیعیان خود را به سوی بهشت رهبری می کند و گوش سپردن به او مایة نجات است.

ج) عدم سازگاری این عبارات با معرفت بی نظیر صدیقه کبری (سلام الله علیها) نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) .

ص: 331


1- . الاحتجاج للطبرسی، ج 1، ص 99.

مجموع رفتارها و گفتارهایی که از حضرت صدیقه کبری (سلام الله علیها) در مورد امیرالمؤمنین (علیه السلام) به ما رسیده است، کمال معرفت ایشان را نسبت به امام خود حضرت علی (علیه السلام) ثابت می کند.(1) گذشته از آن که هدف از ایراد خطبة فدکیه، اثبات ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده و باز پس گیری فدک بهانه ای بیش نبوده است.

فضائل امیرالمؤمنین (علیه السلام) از لسان حضرت زهرا (سلام الله علیها)

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) پس از غصب خلافت به کنار قبور شهدای احد آمده و می گریستند، محمود ابن لبید می گوید: خدمت ایشان رسیده و در مورد وصایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) سؤال نمودم. حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند:

واعجبا انسیتم یوم غدیر خم اشهد الله تعالی لقد سمعته یقول علی خیر من اخلفه فیکم ... مثل الامام مثل الکعبة اذ یؤتی ولا تأتی؛(2)

عجیب است! آیا غدیر خم را فراموش کرده اید، خدا را شاهد می گیرم از رسول او (صلی الله علیه و آله) شنیدم که می فرمود: علی (علیه السلام) بهترین کسی است که جانشین خودم در میان شما قرار می دهم و نیز فرمودند: مثل امام (علیه السلام) مثل کعبه است که باید به دور او چرخید و طواف نمود نه آن که او به دور شما طواف کند!

وقالت فاطمة (سلام الله علیها) : ابوا هذه الأمّة محمد وعلی (علیهما السلام) یقیمان اودهم وینقذان من العذاب الدائم ان اطاعوهما ویبیحانهم النعیم الدائم ان وافقوهما؛(3) حضرت زهرا (سلام الله علیها)

ص: 332


1- . بخشی از این معارف در همین کتاب ص234 آمده است.
2- . کفایهً الاثر فی النص علی الأئمهً الاثنی عشر، ص 197.
3- . التفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری (علیه السلام) ، ص 330 و بحار الانوار، ج 23، ص 259.

فرمودند: پدران این امت، محمد و علی (علیهم السلام) هستند که کجی های این امت را استوار می سازند و آنان را از عذاب دائم نجات می دهند به شرط آن که آن دو بزرگوار را اطاعت کنند و نعمت های دائمی را برای آنان ضمانت می کنند اگر با آن دو بزرگوار موافقت کنند.

با وجود چنین معرفتی از حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نسبت به امیرالمؤمنین (علیه السلام) که امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در مثل همانند خانة کعبه و پدر معنوی این امت می داند، چگونه ممکن است در پایان خطبه به ایشان چنین اعتراضی داشته باشند؟!

تاریخ شهادت می دهد که سیرة حضرت زهرا (سلام الله علیها) در دفاع از امیرالمؤمنین (علیه السلام) تا آخرین لحظه ادامه داشته تا آن جا که هنگام شهادت هم می گریستند، حضرت علی (علیه السلام) از ایشان علت گریه را سؤال کردند، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند: گریه من برای مسائلی است که پس از من برای تو پیش خواهد آمد.

آن گاه حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند:

لا تبکی فوالله ان ذلک لصغیر عندی فی ذات الله؛(1)

گریه نکن! به خدا سوگند همة این مصیبت ها در مسیر الهی نزد من کوچک است.

پاسخ مرحوم علامه مجلسی (رحمه الله علیه)

مرحوم علامه مجلسی (رحمه الله علیه) در پاسخ به این اشکال می فرماید:

هذه الکلمات صدرت منها علیها السلام لبعض المصالح ولم تکن واقعاً منکرة لما فعله، بل

ص: 333


1- . بحار الانوار، ج 43، ص 218.

کانت راضیة وانّما کان غرضها ان یتبیّن للناس قبح اعمالهم وشناعة افعالهم؛(1) چه بسا عبارات پایان خطبه فدکیه از حضرت زهرا (سلام الله علیها) برای برخی مصالح صادر شده است و در واقع از آن چه که امیرالمؤمنین (علیه السلام) انجام داده اند ناراضی نبوده بلکه رضایت کامل داشته است (چرا که هر دو به وظیفه عمل نموده اند) و در حقیقت مقصود حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) از بیان این عبارات، روشن نمودن عمل زشت مردم و بدی دفاع نکردن از امیرالمؤمنین (علیه السلام) بوده است.

سپس علامه مجلسی (رحمه الله علیه) برای اثبات نظریة خود بازگشت حضرت موسی (علیه السلام) از کوه طور و درگیری ایشان با برادرش حضرت هارون (علیه السلام) را بر سر مسئله گوساله پرستی بنی اسرائیل مطرح نموده و می فرماید: مقصود حضرت موسی (علیه السلام) از نزاع با برادرش هارون این بوده که بنی اسرائیل جرم بزرگ خود در رها کردن خداپرستی و پذیرش گوساله پرستی را متوجه شوند.(2)

سپس مرحوم مجلسی (رحمه الله علیه) ، نظریه کسانی را که می گویند: - صدور عبارات پایانی خطبه فدکیه از حضرت زهرا (سلام الله علیها) به دلیل شدت غضب و ناراحتی تمام بوده را رد می کند، چرا که غضب نامطلوب با عصمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) منافات دارد و صحیح نیست.

در پایان مرحوم مجلسی (رحمه الله علیه) : طلب حق و اصرار در باز پس گیری فدک را نه تنها منافی عصمت و

ص: 334


1- . بحار الانوار، ج 29، ص 325.
2- . می توان گفت: سخن علامه مجلسی (رحمه الله علیه) اشاره به همان ضرب المثل معروف «ایاک اعنی و اسمعی یا جاره» دارد و منظور حضرت زهرا (سلام الله علیها) این بوده که تاریخ بداند چه بر سر امیرالمؤمنین (علیه السلام) آورده اند که قدرت ید اللهی همانند جنین در میان خانة خویش مظلومانه سکوت اختیار کرده تا اسلام باقی بماند و امت اسلام دچار تفرقه و اختلاف و درگیری نشوند.

زهد حضرت زهرا (سلام الله علیها) نمی دانند، بلکه حق طلبی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را با هدف برملا نمودن ظلم و جور و کفر و نفاق غاصبان فدک و خلافت کاری شایسته و از مهم ترین امور دین و بزرگ ترین حقوق مسلمین می دانند.(1)

شبهه عدم عصمت در کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام)

گاهی اوقات برخی افراد بیمار دل که به دنبال ایجاد شبهه در جامعه می باشند، کلامی از اهل بیت (علیهم السلام) را تقطیع نموده و آن قسمتی را که مطابق میل و نظر خودشان است انتخاب می کنند و غرض های شخصی خود را با آن تطبیق داده و افراد ناآگاه را به خطا و اشتباه می اندازند. یکی از این شبهات که مدتی توسط افراد بهانه جو و به اصطلاح روشن فکر! در سطح رسانه ها مطرح شد، کلامی از امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود که دست مایة افراد حقیری شد تا عصمت آن یگانة دهر را زیر سؤال ببرند و در پرتو آن به مقاصد شوم خود نائل شوند.(2)

توصیه به روابط سالم و متقابل رهبر و مردم

روزی حضرت علی (علیه السلام) در صحرای صفین خطبه ای زیبا و بلیغ در خصوص رهبری جامعه و

ص: 335


1- . بحار الانوار، ج 29، ص 325.
2- . چه قدر گمراه و غافل هستند کسانی که برای اثبات خطا پذیر بودن ولی فقیه یا مراجع تقلید، حاضر می شوند محکمات اعتقادی و بدیهی ترین مسائل دین را زیر سؤال برده و مخدوش سازند. تا شاید انحراف سیاسی و دینی خود را مطرح نمایند، یا افرادی از مذاهب دیگر که برای طبیعی جلوه دادن خطاهای غاصبان خلافت، حاضر می شوند بهانه ای برای غیرمعصوم بودن انبیاء الهی و بالاتر از آن خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) و نفس ایشان یعنی امیرالمؤمنین (علیه السلام) بیابند و به وسیلة آن توجیه گر خطاهای خلفا شوند!!!

حقوق و وظایف متقابل بین رهبر جامعه و عموم مردم بیان فرمودند، سپس به ایجاد روابط سالم بین مردم و رهبری پرداخته و فرمودند:

ای مردم! خوش ندارم در خاطر شما بگذرد که من ستایش را دوست دارم و خواهان شنیدن آن می باشم. سپاس خدای را که چنین نبودم و اگر ستایش را دوست می داشتم به خاطر فروتنی در پیشگاه خدای سبحان و بزرگی و بزرگواری که تنها سزاوار خداست آن را رها کردم. گاهی مردم، ستودن افرادی را برای کار و تلاش روا می دانند، اما من از شما می خواهم که مرا با سخنان زیبای خود ستایش نکنید تا از عهدة وظایفی که نسبت به خدا و شما دارم برآیم و حقوقی که مانده است بپردازم و واجباتی که برعهدة من است و باید انجام گیرد انجام دهم،. پس با من همانند پادشاهان سرکش سخن مگوئید و چنان که از آدم های خشمگین کناره می گیرند دوری نجوئید و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید... .

سپس حضرت علی (علیه السلام) فرمودند:

فلا تکفوا عن مقالة بحق او مشورة بعدل فانی لست فی نفسی بفوق ان أخطئ ولا آمن ذلک من فعلی الا ان یکفی الله من نفسی ما هو املک به منی ...؛(1)

پس ای مردم! از گفتن حق یا مشورت در عدالت خودداری نکنید، زیرا من خود را برتر از آن که اشتباه کنم و یا این که از اشتباه در امان باشم ایمن نمی دانم، مگر آن که خداوند مرا حفظ فرماید چرا که او بر من بیش از خودم مالکیت دارد.

ص: 336


1- . نهج البلاغه، خطبه 216.
تقطیع ناجوانمردانه

افرادی که بهانه جویی خود را جایگزین حقیقت جویی می کنند قسمتی از کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) را که می توان از آن عدم عصمت را برداشت نمود انتخاب می کنند (فانی لست فی نفسی بفوق ان اخطیء) و قسمت دیگر کلام را که از آن عصمت امیرالمؤمنین (علیه السلام) ثابت می شود (الا ان یکفی الله من نفسی) حذف و غرض خود را همراه با مرض درونی نتیجه گیری می کنند. مانند کسی که از آیة اکل و شرب.(1) تنها قسمت اول را انتخاب می کند (کلوا واشربوا) اما قسمت مهم آن (ولا تسرفوا) را فراموش می کند. یا نماز نمی خواند و می گوید: خدا در قرآن فرموده:

}لاتقربوا الصلاة{؛(2) به نماز نزدیک نشوید!

اما ادامة آیه را نمی خواند:

{و انتم سکاری}؛ زمانی که مست هستید.

لذا خداوند در وصف چنین افرادی می فرماید:

{فِی قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللهُ مَرَضاً وَلَهُم عَذَابٌ أَلِیمٌ بِمَا کَانُوا یَکذِبُونَ}؛(3)

در دل های آنان بیماری (نفاق) است، پس خداوند هم (به کیفر نفاقشان) بر بیماری آنان افزوده و در برابر دروغ های همیشگی آنان عذابی دردناک است.

ص: 337


1- . اعراف / 31.
2- . نساء / 43.
3- . بقره/ 20.
پاسخ قرآنی به کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام)

این کلام امیرالمؤمنین (علیه السلام) مطلب جدید و عجیبی نیست بلکه مطابق همان کلام حضرت یوسف (علیه السلام) است که فرمود:

{وَمَا أُبَرّئُ نَفسِ-ی إِنّ النّفسَ لَأَمّارَةُ بِالسّوءِ إِلّا مَا رَحِمَ رَبّی إِنّ رَبّی غَفُورٌ رّحِیمٌ}؛(1)

من خودستایی نمی کنم چرا که نفس همواره به بدی ها امر می کند مگر آن که پروردگارم ترحم فرماید، پروردگار من بسیار آمرزنده و مهربان است.

به طور قطع و یقین این آیه و روایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) هر دو مقام عصمت را ثابت می کند. یعنی خدایی که مالک نفس امیرالمؤمنین (علیه السلام) است او را از هر خطایی حفظ می کند، همان گونه که یوسف نبی به خاطر لطف و ترحم خداوند از خطای نفس ایمن گردید. بنابراین هر پیامبر و امام معصومی (علیهم السلام) به صورت استقلال از خود چیزی ندارند بلکه با توفیق و موهبت الهی از هر نوع لغزش و خطا مصون خواهند بود.

ص: 338


1- . یوسف/ 53.

فصل چهارم: احادیث مفاخره معصومین (علیه السلام)

اشاره

روایات زیبایی از حضرات معصومین (علیهم السلام) در منابع روایی نقل شده است که بیان فضائل یکی از معصومین (علیهم السلام) توسط خود یا معصوم دیگراست که به احادیث «مفاخره» مشهور شده است. هدف از نقل این گونه روایات تبیین فضیلت ها و از باب {وَأَمّا بِنِعمَةِ رَبّکَ فَحَدّث}(1). بیان نمودن نعمت های الهی است که از جانب خداوند متعال به بندة خود اعطاء شده است و به دلیل آن که از لسان معصوم (علیه السلام) صادر شده، عاری از هرگونه تفاخر مادی و دنیوی و به دور از هر نوع ریا و سمعه و عجب و... است.

مفاخره حضرت زهرا (سلام الله علیها) با امیرالمؤمنین (علیه السلام)

روزی حضرت علی (علیه السلام) با همسر خود فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به صحرا رفته و مشغول تناول خرما بودند. گفتگویی زیبا بین این دو زوج معصوم (علیهم السلام) صورت گرفت که قسمتی از آن نقل می شود:

حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: ای فاطمه! پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) مرا بیشتر از تو دوست دارد.

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند: چگونه چنین چیزی ممکن است، در حالی که من میوة قلب او و شاخه ای از شاخسار او و یگانه فرزندش می باشم؟!

حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: اگر مایل باشی نزد پدرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برویم و از ایشان سؤال کنیم.

آن دو نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) رفتند و حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ، خدمت پدر بزرگوارش عرض کرد:

ص: 339


1- . الضحی / 11؛ «نعمت های پروردگارت را که به تو ارزانی داشته برای مردم بازگو کن».

پدر جان! کدام یک از ما دو نفر را بیشتر دوست دارید؟

فقال النبی (صلی الله علیه و آله) : أنت أحب إلی وعلی اعز علی منک؛ تو نزد من محبوب تر و علی (علیه السلام) نزد من عزیزتر است.

حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: آیا برایت نگفتم که من فرزند فاطمه باتقوا (بنت اسد) هستم؟

و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند: و من دختر خدیجة کبری هستم.

حضرت علی (علیه السلام) : من فرزند صفایم.

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) : و من فرزند سدرهً المنتهایم.

حضرت علی (علیه السلام) : خادم و خدمت گذار من جبرئیل است.

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) : خطبه عقد مرا در آسمان راحیل خوانده و فرشتگان گروه گروه به من خدمت می کنند.

حضرت علی (علیه السلام) : من فرزند آن مرد نیکوکار و درست کردار از میان مؤمنان (ابوطالب) هستم.

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) : و من دختر آخرین پیامبر الهی هستم.

حضرت علی (علیه السلام) : من شیر شجاع جنگ ها هستم.

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) : و من کسی هستم که خدا به خاطر او گناه بندگان را بیامرزد.

حضرت علی (علیه السلام) : من برگزیدة خداوند مهربانم.

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) : و من بهترین زنان و برگزیده شده از میان آنان می باشم.

حضرت علی (علیه السلام) : نام مرا خداوند از نام خود برگرفته است، او عالی و من علی هستم.

ص: 340

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) : و من نیز این چنین هستم، او فاطر و من فاطمه هستم.

حضرت علی (علیه السلام) : من پدر فرزندان محمد (صلی الله علیه و آله) و برگزیده او هستم.

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) : و من گوشت و خون او هستم.

حضرت علی (علیه السلام) : من مجموعه صحیفه های آسمان ام.

حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و من مجموعه شرافت و بزرگواری ام.

حضرت علی (علیه السلام) : من نور آفرینش و روشنایی آن هستم.

حضرت فاطمه (علیهم السلام) : و من فاطمه زهرایم... .

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای فاطمه! برخیز و سر پسر عمویت علی (علیه السلام) را ببوس. در این مکان چهار فرشتة مقرّب خداوند، جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل با چهار هزار فرشته از علی (علیه السلام) حمایت می کنند و برادرم راحیل و دردائیل با چهار هزار فرشتة دیگر برای دیدن این مناظره اجتماع کرده اند.

حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) برخواستند و سر مبارک امیرالمؤمنین (علیه السلام) را بوسیدند، سپس دست پدرشان خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله) را بوسیدند.(1)

مفاخره امام حسین (علیه السلام) با امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)

روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله) و حضرت علی ابن ابی طالب (علیه السلام) در کنار هم نشسته بودند که امام حسین (علیه السلام) در حالی که شش سال بیشتر نداشتند وارد شدند و در دامن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نشستند.

ص: 341


1- . القطره، ج 1، ص 363، به نقل از فضائل ابن شاذان، ص 80 .

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) میان دو دیده و لبان او را بوسید.

امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آیا فرزندم حسین (علیه السلام) را دوست دارید؟ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: چگونه او را دوست نداشته باشم با این که پاره ای از بدن من است. امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرض کرد: ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله) کدام یک نزد شما محبوب تر هستیم، من یا حسین؟. امام حسین (علیه السلام) بلافاصله پاسخ دادند: هر که در شرافت والاتر است او نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) محبوب تر و مقرب تر است. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: حسین جان با من مباهات و مفاخره می کنی؟ امام حسین (علیه السلام) عرض کرد: بله پدر جان در صورتی که مایل باشید. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: من امیر مؤمنانم، زبان راستگویانم، وزیر مصطفایم و تا هفتاد فضیلت خودشان را برشمردند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای ابا عبدالله!(1) آیا شنیدی؟ آنچه علی (علیه السلام) بر شمرد یک دهم از یک دهم از یک دهم فضائل او و از هزار هزار مزیتی است که دارد و البته به مراتب از همة این ها بالاتر است! امام حسین (علیه السلام) فرمودند: همه ستایش ها از آن خداست که ما را بر بیشتر بندگان مؤمن خود و بر همة جهانیان برتری داده است. سپس فرمودند: ای امیر مؤمنان در آن چه بر شمردی راستگو و امینی. رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: فرزندم اکنون تو فضائل خود را یاد کن. امام حسین (علیه السلام) عرض کرد: من حسین ابن علی ابن ابی طالب هستم، مادرم فاطمه زهرا (سلام الله علیها) سرور بانوان جهانیان است، جدم محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله) و به طور قطع سرور تمام بنی آدم است. پدر جان! مادر من فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نزد خدا و نزد همه مردم برتر از مادر

ص: 342


1- . کنیه دادن به امام حسین (علیه السلام) در سن شش سالگی توسط رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به این معناست که او پدر بندگان خداست نه آن که فرزندی به نام عبدالله داشته باشند.

شما و جدم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نزد خدا و همه مردم بهتر و برتر از جدّ شماست. من در گهواره بودم که جبرئیل به زبان کودکانه با من حرف می زد و اسرافیل با روی باز و گشاده مرا ملاقات نمود. ای علی! تو نزد خدا برتر از من هستی ولی من با پدران و مادران و اجداد خود فاخرتر از تو و بر تو مباهات می کنم.

سپس امام حسین (علیه السلام) برخاستند و دست در گردن امیرالمؤمنین (علیه السلام) انداخته و پی در پی پدر را می بوسیدند. و امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز او را می بوسیدند و می فرمودند: حسین جان! خداوند، شرافت و بزرگواری و فخر و علم و دانش و بردباری تو را فزونی بخشد «و لعن الله ظالمیک یا ابا عبدالله» و ظلم و ستم کنندگان بر تو را لعنت و از رحمت خود دور سازد ای ابا عبدالله.(1)

این نوع مفاخره ها در میان معصومین (علیهم السلام) ، از یک طرف صفا و صمیمیت و نوع برخورد زیبای بین آن بزرگواران را به نمایش می گذارد که برای ما نیز آموزنده است. از طرف دیگر فضائل بیشتری از آن بزرگواران را یاد می آورد.

رابطه عصمت و تبعیض

یکی از سؤالات یا شبهاتی که به وجود آمده این است که اگر عصمت از جانب خداوند به اهل بیت (علیهم السلام) عطا شده است، نمی تواند فضیلتی برای آنان باشد و اگر خداوند متعال این فضیلت را به دیگر انسان ها هم عطا می کرد، معصوم می شدند در نتیجه برگزیدن اهل بیت (علیهم السلام) و اعطای مقام عصمت مطلق

ص: 343


1- . فرهنگ جامع سخنان امام حسین (علیه السلام) ، ص 55.

به آنان نوعی تبعیض است.

برای پاسخ به این سؤال ابتدا باید فرد سؤال کننده را اندکی با مقام توحید و خداشناسی آشنا کنیم؛

1. خداوند متعال حکیم علی الاطلاق است و تمام کارهای او از روی حکمت و علت است. اگر می بخشد یا دریغ می کند، کم می بخشد یا زیاد، همگی از روی حکمت و دلیل است.

2. علاوه بر فاعلیت فاعل (اعطاء خداوند متعال) قابلیت قابل (گیرنده عطا) نیز لازم است. ظرفیت و استعداد افراد نیز برای دریافت عطای الهی نکته ی مهمی است که باید در نظر گرفته شود.

قال الامام الحسین (علیه السلام) : المعروف علی قدر المعرفة.(1)

3. عطای الهی و دریافت این عطا از جانب بنده مستلزم تکلیف است و به میزان دریافت عطا، امتحان و تکلیف و مسئولیت نیز متفاوت است.

قال الله تبارک و تعالی: {لا یُکَلِّفُ اللهُ نَفسًا إِلّا وُسعَها}؛(2) خداوند متعال هیچ کس را جز به اندازة توانایی او تکلیف نمی کند.

تبعیض در جایی به وجود می آید که به دو نفر با شرایط متفاوت، تکلیف مساوی و برابر بدهند.

یکی از دلائل حکیمانه این انتخاب، نیاز قطعی و ضروری جهان هستی به وجود هدایت گر رهبر معصوم و خطاناپذیر است، بنابراین باید افرادی برای پذیرش این مسئولیت مهم و خطیر انتخاب شوند که قابلیت ها،

ص: 344


1- . تسلیهً المجالس و زینهً المجالس، ج 2، ص 105.
2- . بقره / 286.

ظرفیت ها و استعدادهای لازم را دارا هستند و از عهده تکالیف و مسئولیت های مهم آن برآیند و البته با آزمون های بسیار دقیق چه قبل از عالم خلقت (در عالم ذر) و چه در عالم دنیا (با مصیبت های جانکاه و طاقت فرسا) همراه است. بدیهی است خداوند حکیم هیچ کس را لایق و شایستة این مقام عظیم، جز چهارده معصوم (علیهم السلام) ندانست و آنان را برگزید و انتخاب کرد و آنان نیز از عهده این امتحان ها و مسئولیت ها به نحو احسن بر آمدند.(1)

امتحان قبل از خلقت

السّلام علیک یا ممتحنة امتحنک الله الّذی قبل ان یخلقک فوجدک لما امتحنک صابرة؛(2)

سلام بر تو ای فاطمه زهرا ای کسی که خداوند متعال قبل از خلقت. تو را آزمود و در آن آزمایش تو را بر تحمل هر بلا و مصیبتی شکیبا و بردبار یافت.

اللّهمّ لک الحمد علی ما جری به قضائک فی اولیائک الّذین استخلصتهم لنفسک ودینک إذ اخترت لهم جزیل ما عندک من النعیم المقیم الّذی لا زوال له ولا اضمحلال بعد ان شرطت

ص: 345


1- . جمعی از مسلمانان در اطراف علی ابن جعفر (فرزند امام صادق (علیه السلام) ، برادر امام موسی کاظم (علیه السلام) و عموی حضرت رضا (علیه السلام) نشسته بود که حضرت امام جواد (علیه السلام) در سن کودکی وارد شدند. علی ابن جعفر به احترام امام جواد (علیه السلام) از جا برخاستند و بسیار احترام نمودند، برخی از اطرافیان خرده گرفتند و گفتند: تو عموی پدر ایشان هستی و با این سن و سال در برابر کودکی این چنین تواضع و احترام می کنی؟! علی ابن جعفر (علیهم السلام) به محاسن سفید خود اشاره کرد و گفتند:چه کنم که خدا این محاسن سفید را لایق امامت ندانست چگونه من این محاسن را لایق آتش کنم، اگر اعتراف به امامت این کودک نکنم (اثبات الهداهً بالنصوص و المعجزات، ج4، ص389)
2- . زیارت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) به نقل از المزار الکبیر للمشهدی، ص 79 و مفاتیح الجنان.

علیهم الزهد فی درجات هذه الدنیا الدنیه وزخرفها وزبرجها فشرطوا لک ذلک وعلمت منهم الوفاء به فقبلتهم وقربتهم ...؛(1)

پروردگارا تو را ستایش می کنم برای آن چه که در قضا و قدر خود برای اولیاء خود مقدر کردی، آنان که وجودشان را برای حضرتت خالص و برای محافظت از دینت مخصوص گردانیدی و نعمت های باقی و بی زوال ابدی را که تنها نزد توست بر آنان اختیار کردی، البته پس از آن که زهد و بی رغبتی در مقامات و لذات و زیور و زینت های دنیوی را بر آنان شرط نمودی و آن ها نیز بر این شرط مهم متعهد شدند و تو می دانستی که ایشان به عهد خود وفا خواهند کرد، در نتیجه آنان را مقبول و مقرب درگاه خویش ساختی... .

حرکت با تمام ظرفیت

اهل بیت (علیهم السلام) با تمام وجود به وظایفی که از جانب خداوند متعال بر عهده آنان گذاشته شد، عمل نمودند و با تمام ظرفیت حرکت نموده و اعمال لازم را در همه ابعاد از جمله عبودیت به زیباترین وجه ممکن انجام دادند. به عنوان مثال: شبانه روز هزار رکعت نماز مستحبی می خواندند(2)، این در حالی

ص: 346


1- . دعاء الندبه، در کتاب زاد المعاد مرحوم مجلسی (رحمه الله علیه) در کنار دعای ندبه آمده است: «المشتمل علی العقائد الحقه والتأسف علی غیبة (عجل الله تعالی فرجه) » فمروی بسند معتبر عن الامام جعفر الصادق (علیه السلام) به نقل از المزار، جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع، اقبال الاعمال و مفاتیح الجنان.
2- . «قال الصادق (علیه السلام) : ان علیاً (علیه السلام) فی آخر عمره کان یصلی فی کل یوم ولیلة ألف رکعة». (الکافی، ج 7، ص665) «قال الباقر (علیه السلام) : کان علی ابن الحسین (علیهما السلام) یصلی فی الیوم واللیلة ألف رکعة کما کان یفعل امیرالمؤمنین (علیه السلام) ». (الخصال، ج 2، ص 517). «قال علی ابن الحسین (علیه السلام) : کان (الحسین (علیه السلام) ) یصلی فی الیوم واللیلة ألف رکعة». (وسائل الشیعة، ج 4، ص100) «وهکذا باقی الأئمة (علیهم السلام) عبد السلام بن صالح الهروی: صلّی علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) فی یوم ولیلته ألف رکعة». (عیون اخبار الرضا (علیه السلام) ، ج 2، ص 183.

است که دیگر مؤمنین از عهده همان هفده رکعت نماز واجب هم نمی توانند به خوبی بر آیند.(1) یا پنج تن آل عبا سه روز روزه می گیرند و تمام غذای خویش را انفاق می کنند و خود تنها با جرعه ای آب افطار می کنند.(2) با وجودی که دارای اسم اعظم هستند و گنج های زمین در اختیار ایشان است، اما از گرسنگی سنگ به شکم می بندند.(3)

در مصیبت ها نیز با تمام ظرفیت پذیرای بلاها و ابتلائات می شوند؛ مثلاً حضرت ابا عبدالله الحسین (علیه السلام) تمام هستی خویش را برای خداوند در طبق اخلاص می گذارند و تقدیم می کنند و آن را به حساب نمی آورند، در حالی که اگر ذره ای از مصیبت های اهل بیت (علیهم السلام) را بر جمیع خلائق تقسیم کنند، هیچ کس را یارای تحمل آن نخواهد بود.

بنابراین متوجه می شویم که معصومین (علیهم السلام) مافوق تصور بشر عادی حرکت می کنند و از تمام ظرفیت و استعداد خود به طور کامل استفاده می کنند اما بشر عادی، درصد ناچیزی از توان و ظرفیت و استعداد خود را استفاده می کند. به راستی ما چه مقدار قرآن می خوانیم؟ چه مقدار به مستحبات و نوافل اهمیت

ص: 347


1- . حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله علیه) : همین امور ساده و آشکار مثل نماز، بعضی را به سماوات می رساند و برای عده ای هیچ خبری نیست، برای بعضی اعلی علیین است و برای بعضی هیچ معلوم نیست که آیا این معجون شور است و یا شیرین! (در محضر بهجت، ج 1، ص 283).
2- . {وَیُطعِمُونَ الطّعَامَ عَلَی حُبّهِ مِسکِیناً وَیَتِیماً وَأَسِیراً} (انسان / 8)؛ «و غذایی که بدان نیاز داشتند به مسکین و یتیم و اسیر انفاق می کنند».
3- . جلوه های اعجاز معصومین (علیهم السلام) ، قطب راوندی، ص 397.

می دهیم؟ انفاقات ما چگونه است، با این که قدرت و توان کافی داریم، اما به یک درصد از معلومات خود نیز عمل نمی کنیم. اما کسانی که از ظرفیت مناسب خود استفاده می کنند به درجات بالای علم و کمال می رسند و سهمی از مقام عصمت نیز نصیبشان خواهد شد.

نکتة دوم: تبعیض همیشه و همه جا و برای همه افراد قبیح نیست، بلکه در مواردی لازم است. تبعیض در فضل با تبعیض در عدالت دو مقوله متفاوت است. در مورد اول هیچ ایرادی ندارد بلکه در برخی موارد، عدم تبعیض قبیح است، اما در مورد دوم اشکال دارد. به عنوان مثال اگر دو فرد به صورت مساوی واجبات را انجام و محرمات را ترک کنند و پاداش یک نفر از آنان بهشت و جزای دیگری دوزخ باشد، این تبعیض در عدالت و قبیح است. اما تبعیض در فضل مانند آن است که پدری اموال و ثروت فراوان دارد و به فرزندی که فضیلت بیشتری دارد و به والدین و جامعه خود خدمات بیشتری ارائه می دهد عطای بیشتری می کند، اما به فرزندی که اموال را اسراف و تبذیر می کند و یا آن را در راه حرام مصرف می کند، کمتر عطا می کند. یا آن که اموال بیشتری را در اختیار فرزند بزرگ تر خود و اموال کمتری در اختیار فرزند خردسال قرار می دهد. اگر پدری به فرزند خردسالش مثلاً یک میلیون تومان پول بدهد. همه او را مذمت و سرزنش می کنند نه تشویق! این نوع تبعیض نه تنها قبیح نیست بلکه در اینجا رعایت عدالت و عدم تبعیض، قبیح است. مقوله عصمت نیز از دایرة عدل و عدالت خارج است بلکه یک فضیلت و موهبتی است که به افراد خاص عطا می شود، نه این که به طور مساوی بین همه خلائق تقسیم شود تا به گمان برخی عدالت رعایت شود!

ص: 348

2. رابطه عصمت با جبر

سؤال دیگری که مطرح می شود این است که، اگر خداوند متعال مقام عصمت را به اهل بیت (علیهم السلام) عطا فرموده در مقابل، اهل بیت (علیهم السلام) مجبورند که مرتکب معصیت نشوند و این امر با اختیار منافات دارد.

پاسخ به این سؤال با مراجعه به آیات و روایات و دانستن معنای عصمت جواب داده می شود. حضرات چهارده معصوم (علیهم السلام) ، همانند دیگر افراد مکلف به تکالیف هستند. واجبات را باید انجام داده و از محرمات لازم است دوری کنند. در آیات متعدد قرآنی به این مسئله اشاره شده است مانند:

{یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغ ما أُنزِلَ إِلَیکَ مِن رَبِّکَ وَ إِن لَم تَفعَل فَما بَلَّغتَ رِسالَتَهُ}؛(1)

ای رسول ما آن چه از سوی پروردگارت نازل شده ابلاغ کن که اگر چنین نکنی رسالت الهی را انجام نداده ای!

{قُل إِنّی أَخافُ إِن عَصَیتُ رَبّی عَذابَ یَومٍ عَظیمٍ}؛(2) ای رسول ما به مردم بگو: به طور قطع و یقیین اگر خدای خویش را نافرمانی کنم از عذاب روز بزرگ قیامت بیم دارم.

{وَ أمُر أَهلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصطَبِر عَلَیها}؛(3)

اهل بیت خود را به نماز فرمان ده و خود نیز در اقامه نماز استوار و صبور باش.

بدیهی است این امر و نهی الهی مستلزم اختیار است که اگر اختیار نباشد، امر و نهی عبث و بیهوده

ص: 349


1- . مائده / 67.
2- . انعام / 15.
3- . طه / 132.

خواهد بود. اگر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) مجبور به ابلاغ شد، نهی الهی (و ان لم تفعل) معنا نداشت. جبر با خوف الهی (انی اخاف) منافات دارد همان گونه که با امر به نماز (و أمر اهلک) سازگاری ندارد. بنابراین عصمت موجب سلب اختیار نمی شود و معصوم با علم و آگاهی و توفیق و تقوای الهی، با اختیار خود معصیت را ترک و طاعات را انجام می دهد. به عبارت دیگر ارتکاب گناه و ترک واجب برای معصوم محال عقلی و ذاتی نیست که انجام آن غیر ممکن باشد. بلکه محال عادی است و امکان انجام آن وجود دارد. مانند خوردن مواد سمّی که هیچ انسان عاقلی چنین عملی را مرتکب نمی شود، اگر چه ارادة و اختیار دارد و می تواند بخورد، اما چون از آثار شوم آن آگاه است استفاده نمی کند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

آخر دعوانا ان الحمد لله ربّ العالمین

تمت مباحث العصمة الکبری للأئمة اطهار (علیهم السلام)

وسیأتی ان شاء الله دراسات حول الشفاعة والتوسل

شهر الولایة، ذیحجة الحرام 1435 - مدینة الولایة قم المقدسة

ص: 350

فهرست منابع

قرآن کریم: الله جل جلاله

نهج البلاغه: امیرالمؤمنین (علیه السلام)

صحیفة سجادیه: امام زین العابدین (علیه السلام)

1. آموزش عقائد: آیت الله محمد تقی مصباح یزدی، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1371ش.

2. آیات ولایت در قرآن: آیت الله مکارم شیرازی، انتشارات نسل جوان، قم، 1381ش.

3. اثبات الهداهً بالنصوص والمعجزات: محمد بن حسن شیخ حر عاملی، نشر اعلمی، بیروت، 1425 ق.

4. احقاق الحق و ازهاق الباطل: قاضی نورالله شوشتری، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1406ق.

5. احکام ما و کودکان: تهیه و تنظیم خانة کودک مشهد، دفتر نشر الهادی، قم، 1376ش.

6. الاحتجاج علی اهل اللجاج: احمدبن علی طبرسی، نشر مرتضی، مشهد مقدس1403ق.

7. الاختصاص: محمدبن محمد: شیخ مفید، المؤتمر العالمی لالفیه الشیخ المفید، قم، 1413ق.

8. الخصال: محمدبن علی بن بابویه، شیخ صدوق، نشر جامعه مدرسین، قم، 1362ش.

ص: 351

1. ادب فنای مقربان: (شرح زیارت جامعه کبیره) آیت لله عبدالله جوادی آملی، نشر اسراء، قم، 1384.

2. ارشاد القلوب الی الصواب: حسن بن محمد دیلمی، نشر الشریف الرضی، قم، 1412ق.

3. الارشاد فی معرفهً حجج الله علی العباد: محمد ابن محمد، شیخ مفید، مؤسسة آل البیت (علیهم السلام) ، قم، 1413ق.

4. السؤال و الجواب من فتاوی السید محمد کاظم الیزدی: انتشارات دلیل ما، قم، 1385ش.

5. الاستصبار فیما اختلف من الاخبار: محمدبن الحسن شیخ طوسی، دارالکتب الاسلامیهً تهران، 1369 ش.

6. استفتائات از محضر حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله علیه) : انتشارات شفق، قم، 1386ش.

7. الاستیعاب فی معرفهً الاصحاب: یوسف بن عبدالله نمری ابن عبدالبر، دار الجبل، بیروت، 1412ق.

8. الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم: علی بن یونس عاملی نباطی، مکتبهً المرتضویه، 1384 ش.

9. الصواعق المحرقهً: احمد ابن حجر هیتمی مکی، مؤسسهً الرسالهً، 1417ق.

10. اصول کافی: (ترجمه الکافی) محمدبن یعقوب کلینی، ترجمه سید جواد مصطفوی، نشر علمیه اسلامیه، تهران، 1369ش.

ص: 352

1. الطرائف فی معرفهً مذاهب الطوائف: علی ابن موسی سید ابن طاووس، نشر خیام، قم، 1400 ق.

2. اعتقادات الامامیهً: محمدبن علی، بن بابویه شیخ صدوق، کنگره شیخ مفید، قم، 1414 ق.

3. اعلام الوری باعلام الهدی: فضل بن حسن طبرسی، مؤسسهً آل البیت (علیهم السلام) ، قم، 1417 ق.

4. العسل المصفّی: فی تهذیب زین الفتی فی شرح سورهً «هل أتی» الحافظ احمد ابن محمد ابن علی ابن احمد العاصمی، مجمع احیاء الثقافهً الاسلامیهً، ٍقم، 1418ق.

5. الغیبهً محمد ابن ابراهیم نعمانی: نشر صدوق، تهران، 1397 ق.

6. الأقبال بالاعمال الحسنهً فیما یعمل مرهً فی السنهً، علی بن موسی سید بن طاووس، دفتر تبلیغات اسلامی، قم.

7. الکافی: محمدبن یعقوب بن اسحاق کلینی،دارالکتب الاسلامیهً، تهران، 1407ق.

8. امامت را بشناس: مرتضی مطیعی، انتشارات کریم اهل بیت (علیهم السلام) ، قم، 1390ش.

9. امامت و واژگان مرتبط:حیدر مظفری، آشیانه مهر، مجمع جهانی شیعه شناسی، قم، 1390ش.

ص: 353

1. امام شناسی: حجت الاسلام و المسلمین حسین گنجی، جلد اول، مجمع جهانی شیعه شناسی، قم، 1382ش.

2. الألفین فی امامهً امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهم السلام) : الشیخ الامام جمال الدین ابن المطهر الاسدی العلامهً الحلی، منشورات المکتبهً الحدریهً، فی النجف الاشرف، 1388ق.

3. الامالی: محمدبن علی بن بابویه، شیخ صدوق، نشر کتابچی، تهران، 1376 ش.

4. الامالی: محمدبن الحسن شیخ طوسی، دارالثقافهً، قم،1414 ق.

5. المحصول فی علم الاصول: محمد بن عمر فخر رازی، مؤسسهً الرسالته، بیروت 1412ق.

6. المزار الکبیر لابن المشهدی: محمد بن جعفربن مشهدی، دفتر انتشارات اسلامی، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1419ق.

7. المستدرک علی الصحیحین: محمد بن عبدالله حاکم نیشابوری، دارالمعرفهً، بیروت، لبنان.

8. المناقب للعلوی: کتاب العتیق، محمد بن علی بن الحسین علوی، دلیل ما، قم، 1428 ق.

9. المنخول: ابوحامد غزالی، دارالفکر، دمشق، سوریه، 1419ق.

10. الموسوعهً الکبری عن فاطمهً الزهرا (سلام الله علیها) : اسماعیل انصاری زنجانی خوئینی، انتشارات دلیل ما، قم، 1385 ش.

11. المیزان فی تفسیر القرآن: سید محمد حسین طباطبایی، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، حوزه علمیه قم، 1417 ق.

12. الانتصار: علی بن حسین علم الهدی سید مرتضی (رحمه الله علیه) ، موسسهً النشر الاسلامی، 1415ق.

ص: 354

1. النکت الاعتقادیهً: محمد بن محمد نعمان شیخ مفید (رحمه الله علیه) دارالمفید، بیروت، لبنان.

2. انوار التنزیل و اسرار التأویل: عبدالله بن عمر بیضاوی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1418ق.

3. ای اشک ها بریزید (اشعار مذهبی): دیوان حبیب چایچیان (حسان) انتشارات علمیه الاسلامیه، تهران، 1366ش.

4. الکاشف عن حقائق غوامض التنزیل، محمود بن عمود زمخشری،مکتبهً مصطفی البانی الحلبی و اولاده بمصر، 1385ش.

5. بحارالانوار الجامعهً لدرر الاخبار الائمهً الاطهار (علیهم السلام) : محمد باقر مجلسی (رحمه الله علیه) ، داراحیاء و التراث العربی، بیروت، 1403هجری قمری.

6. البرهان فی تفسیر القرآن: سید هاشم بن سلیمان بحرانی، مؤسسة بعثت، قم، 1374ش.

7. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد (صلی الله علیه و آله) : محمد بن حسن صفار، مکتبهً آیت الله المرعشی النجفی، قم، 1404 ق.

8. البلدالامین و الدرع الحصین: ابراهیم بن علی عاملی کفعمی، مؤسسهً الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 1418ق.

9. پیام قرآن: آیت الله مکارم شیرازی با همکاری جمعی از فضلای حوزه علمیه قم، دارالکتب الاسلامیهً تهران، 1381ش.

10. تأویل الآیات الظاهره من فضائل العترهً الطاهرهً، علی استرآبادی، مؤسسهً النشر الاسلامی، قم 1409ق.

11. تجرید الکلام: خواجه نصیرالدین طوسی، منشورات المکتبهً المصطفی، قم.

12. تحریر الوسیلهً: سید روح الله الموسوی الخمینی، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم.

ص: 355

1. تحف العقول عن آل الرسول (صلی الله علیه و آله) : حسن بن علی ابن شعبه حرانی، جامعه مدرسین، قم، 1404ق.

2. تذکرهً الفقهاء: حسن بن یوسف بن مطهر علامه حلی،مؤسسهً آل البیت (علیهم السلام) الاحیاء التراث، قم، 1414ق.

3. تفسیر العیاشی: محمدبن مسعود عیاشی، المطبعهً العلمیهً، تهران، 1380 ش.

4. تفسیر فرات الکوفی: فرات بن ابراهیم کوفی، مؤسسه چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1410.

5. تفسیر القرطبی: قرطبی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان.

6. تفسیر القمی: علی بن ابراهیم قمی، دارالکتاب، قم، 1404 ق.

7. تفسیر کنز الدقائق و بحر الغرائب: محمد بن محمد رضا قمی مشهدی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1368 ش.

8. تفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسگری: الامام حسن بن علی العسگری (علیهم السلام) (امام یازدهم)، مؤسسهً الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه) ، قم،1401 ق.

9. مجمع البیان فی تفسیر القرآن: فضل بن حسن طبرسی، انتشارات ناصر خسرو، تهران، 1372ش.

10. تهذیب الاحکام: محمد بن الحسن شیخ طوسی، دارالکتب الاسلامیهً تهران، 1407ق.

11. التنبیه بالمعلوم من البرهان علی تنزیه المعصوم عن السهو و النسیان: محمد بن حسن شیخ حرعاملی (رحمه الله علیه) .

12. تنزیه الانبیاء و الائمهً (علیهم السلام) : علی بن حسین علم الهدی، سیدمرتضی، دارالشریف امرضی، قم، 1377 ش.

13. تنقیح المقال فی علم الرجال: عبدالله مامقانی، انتشارات جهان، 1352ش.

ص: 356

1. جامع البیان فی تفسیر القرآن: محمد ابن جریر طبری، دارالمعرفهً، بیروت، 1412ق.

2. جلوه های اعجاز معصومین (علیهم السلام) : سعیدبن هبهً الله قطب الدین راوندی، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1378ش.

3. جمال الاسبوع بکمال العمل المشروع: علی بن موسی سید بن طاووس (رحمه الله علیه) ، دارالرضی، قم، 1330ق.

4. الجنهً العاصمه: آیت الله حاج سید حسن میرجهانی طباطبایی، انتشارات صدر، تهران، 1398ق.

5. جواهر الکلام فی معرفهً الامامهً و الامام: آیت الله سید علی حسینی میلانی، انتشارات الحقائق، قم، 1390ش.

6. چشمه در بستر (تحلیلی از زمان شناسی حضرت زهرا (سلام الله علیها) ): سید مسعود پورسید آقایی، انتشارات حضور، قم، 1387ش.

7. حدیث کساء و آثار شگفت: سید علی موحد ابطحی، انتشارات حبل المتین، 1390ش.

8. حضرت زینب (سلام الله علیها) : آیت الله کریمی جهرمی.

9. حلیهً الابرار فی احوال محمد و آله الاطهار (علیهم السلام) : سید هاشم بن سلیمان بحرانی، مؤسسهً المعارف الاسلامیهً قم، 1411ق.

10. خبرگزاری نسیم، تابناک، جهان: شبکه جهانی اینترنت.

11. دانش نامه احادیث پزشکی: محمد محمدی ری شهری، ترجمه دکتر حسین صابری، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، 1386ش.

12. در محضر بهجت: محمد حسین رخ شاد، مؤسسه فرهنگی سماء، 1382ش.

13. الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور: جلال الدین عبدالرحمن بن ابی بکر سیوطی، دارالمعرفهً، بیروت.

ص: 357

1. دلائل الصدق النهج الحق: محمد حسن مظفر نجفی، مؤسسهً آل البیت (علیهم السلام) ، قم، 1422 ق.

2. ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی: احمد بن عبدالله محب الدین طبرسی، مکتبهً القدس، 1356ش.

3. روضهً من الکافی: محمد ابن یعقوب کلینی، ترجمه رسول محلاتی،انتشارات علمیه اسلامیه، تهران، 1364 ش.

4. روضهً المتقین فی شرح من لایحضرهً الفقیه: محمد تقی مجلسی (رحمه الله علیه) ، موسسة فرهنگ اسلامی کوشان پور، قم، 1406ق.

5. ریاحین الشریعهً: شیخ ذبیح الله محلاتی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1369ش.

6. زاد المعاد مفتاح الجنان: محمد باقر مجلسی (رحمه الله علیه) ،مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت،1423 ق.

7. زوایای پنهان غدیر: علی رضا جوادی، انتشارات مهر فاطمه (سلام الله علیها) ، قم، 1390ش.

8. سفینهً البحار و مدینهً الحکم و الآثار: حاج شیخ عباس قمی (رحمه الله علیه) دارالاسوهً للطبعهً و النشر، تهران، 1427ق.

9. سنن الترمذی، محمد بن عیسی ترمذی، دارالکفر، بیروت، 1403ق.

10. السنن الکبری: ابوبکر احمد بن حسن بن علی بیهقی، دارالفکر،بیروت.

11. السنن الکبری: احمد بن شعیب نسائی، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1411ق.

12. سیراعلام النبلاء: شمس الدین محمدبن احمد بن عثمان ذهبی، مؤسسه الرسالهً بیروت، 1413ق.

13. سیره چهارده معصوم (علیهم السلام) : محمد محمدی اشتهاردی، نشر مطهر، تهران، 1377ش.

14. سیری در صحیحین: محمد صادق نجمی، قم،1351ش.

ص: 358

1. شرح زیارت جامعه کبیره آیت الله محمد هادی شیخ الاسلامی فخر المحققین شیرازی، دارالقرآن الکریم، مشهد مقدس 1417ق.

2. شرح الزرقانی علی المواهب اللدنیهً بالمنح المحمدیه، شهاب الدین محمد بن عبدالباقی زرقانی، دارالکتب العلمیهً، 1417ق.

3. شرح غرر الحکم و درر الکلم: محمد بن حسین آقا جمال خوانساری، دانشگاه تهران، 1366ش.

4. شرح نهج البلاغه لابن ابی الحدید: عبدالحمید بن هبهً الله بن ابی الحدید، مکتبهً آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق.

5. شفیعة محشر حضرت فاطمه معصومه (سلام الله علیها) : حسین گنجی، انتشارات مهدی جویان، قم، 1390ش.

6. شمیم ولایت: آیت الله عبدالله جوادی آملی، مرکز نشر اسراء، قم، 1388ش.

7. شمیم یاس خطبه فصیحة حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) : سازمان میراث فرهنگی، تهران، 1389ش.

8. شواهد التنزیل لقواعد التفضیل: عبیدالله بن عبدالله حسکانی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،تهران،1411 ق.

9. صحیح البخاری: محمدبن اسماعیل بخاری دارالفکر، بیروت،1401ق.

10. صحیح مسلم: مسلم بن حجاج قشیری نیشابوری، دارالفکر، بیروت.

11. صحیفة نور: بیانات حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه) ، دفتر نشر آثار امام خمینی، تهران.

12. الطبقات الکبری: محمد بن سعد هاشمی ابن سعد،دار صادر، بیروت 1405ق.

ص: 359

1. عدهً الداعی و نجاح الساعی: احمد بن محمدبن فهد حلی، دارالکتب الاسلامی، 1407ق.

2. العروهً الوثقی: آیت الله سید محمد کاظم یزدی با حواشی علما، مؤسسهً النشر الاسلامی، الجامعهً المدرسین، قم، 1412ق.

3. عصمت از دیدگاه شیعه و اهل تسنن: 1 جلد فارسی فاطمه محقق، آشیانه مهر، مجمع جهانی شیعه شناسی،قم،1391ش.

4. عصمهً الانبیاء: فخر رازی،دارالکتب العلمیه،بیروت، لبنان،1409ق.

5. عصمهً الانبیاء و الرسل: علامه سید مرتضی عسگری، مرکز الابحاث العقائدیه.

6. عصمهً الانبیاء فی القرآن: آیت الله جعفر سبحانی، مؤسسهً الامام الصادق (علیه السلام) ، قم.

7. عقد الفرید: احمد بن محمد بن عبد ربه اندلسی، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1404ق.

8. عوالم العلوم و المعارف و الاحوال من الآیات و الاخبار و الأقوال: عبدالله بحرانی اصفهانی، مؤسسهً الامام المهدی (عجل الله تعالی فرجه) ، قم، 1382 ش.

9. عوالی اللئالی العزیزیهً فی الاحادیث الدینیهً: محمدبن زین الدین ابن ابی جمهور، دار سیدالشهداء للنشر، قم،1405ق.

10. علل الشرایع: محمدبن علی بن بابویه شیخ صدوق، نشر داوری، قم، 1385ش.

11. عیون الاخبار الرضا (علیه السلام) : محمد ابن علی ابن بابویه شیخ صدوق (رحمه الله علیه) ، نشر جهان، تهران، 1378 هجری شمسی.

12. غایهً المرام فی حجهً الخصام فی تعیین الامام من طریق الخاص و العام: سید هاشم بن سلیمان بحرانی.

13. غرر الحکم و درر الکلم: عبدالواحد بن محمد تیمی آمدی، دارالکتاب الاسلامی، قم،1410ق.

فاطمهً الزهرا (سلام الله علیها) ام ابیهاء: علامه عبدالحسین امینی، انتشارات استقلال، تهران،

ص: 360

1. 1376ش.

2. فاطمه کوثر رسول (صلی الله علیه و آله) : حسین گنجی، انتشارات طوبای محبت و مهدی جویان، قم، 1384ش.

3. فاطمهً الزهرا (سلام الله علیها) ، بهجهً قلب المصطفی (صلی الله علیه و آله) : شیخ احمد رحمانی همدانی، انتشارات منیر، تهران، 1378ش.

4. فرهنگ ابجدی: فؤاد بستانی و رضا مهیار، (لغت نامه): انتشارات اسلامی، تهران، 1375 ش.

5. فرهنگ جامع سخنان امام حسین (علیه السلام) : گروه حدیث پژوهشکده باقر العلوم، ترجمه علی مؤیدی، نشر معروف، قم، 1385ش.

6. فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین: ابراهیم بن محمد الحموینی الشافعی الجوینی، بیروت، 1388ق.

7. فرهنگ نوین: انطوان الیاس، کتاب فروشی اسلامیه، تهران،1373ش.

8. الفضائل لابن شاذان القمی: ابوالفضل شاذان بن جبرئیل بن شاذان قمی، نشر رضی، قم، 1362 ش.

9. قادتنا کیف نعرفهم: آیت الله سید محمد هادی میلانی، مؤسسه آل البیت (علیهم السلام) ، قم، 1412ق.

10. القطرهً من بحار المناقب النبی و العترهً (علیه السلام) : آیت الله سید احمد مستنبط، نشر حاذق، قم، 1421ق.

11. قضاوت های حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) : شیخ ذبیح الله محلاتی، انتشارات قائم (عجل الله تعالی فرجه) .

12. قاموس قرآن: علی اکبر قرشی بنایی (لغت نامه): دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1412 ق.

13. کتاب سلیم ابن قیس الهلالی: سلیم ابن قیس هلالی،نشر الهادی، قم،1405ق.

14. کتاب المزار: محمدبن محمد شیخ مفید (رحمه الله علیه) ، کنگره جهانی هزارة شیخ مفید، قم، 1413 ق.

15. کریمه اهل بیت (علیهم السلام) .

کشف الغمهً فی معرفهً الائمهً (علیهم السلام) : علی بن عیسی اربلی، نشر بنی هاشمی، تبریز،

ص: 361

1. 1381ش.

2. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد: حسن ابن یوسف بن مطهر علامه حلی (رحمه الله علیه) ، انتشارات شکوری، قم، 1373 ش.

3. کفایهً الاثر فی النص علی الائمهً الاثنی عشر: علی بن محمد خراز رازی، نشر بیدار قم، 1410ق.

4. کمال الدین و تمام النعمهً: محمد بن علی بن بابویه شیخ صدوق (رحمه الله علیه) ، نشر اسلامیه، تهران، 1395ق.

5. کنز الفوائد: محمدبن علی کراجکی، دارالذخائر، قم،1410 ق.

6. الکنی و الألقاب: شیخ عباس قمی (رحمه الله علیه) ، مکتبهً الصدر، تهران.

7. مام فضیلت ها (زندگانی حضرت زهرا (سلام الله علیها) ): عباس اسماعیلی یزدی، انتشارات شکوری، قم، 1373 ش.

8. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ابی علی الفضل بن الحسن الطبرسی، دارالمعرفهً، بیروت 1408ق.

9. مدینهً معاجز الائمهً الاثنی عشر: سید هاشم بن سلیمان بحرانی، مؤسسهً المعارف الاسلامیهً، قم،1413ق.

10. مرآهً الکمال لمن رام درک مصالح الاعمال: آیه الله شیخ عبدالله المامقانی، نشر دلیل ما، قم، 1427ق.

11. مرآهً العقول فی شرح اخبار آل الرسول (صلی الله علیه و آله) : محمد باقر مجلسی (رحمه الله علیه) ، دارالکتب الاسلامیهً، تهران، 1404ق.

12. المراجعات: سید عبدالحسین شرف الدین موسوی عاملی، انتشارات اسوه قم، 1425ق.

13. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل: حسین بن محمد تقی محدث نوری، موسسهً آل البیت (علیهم السلام) ، قم، 1408ق.

ص: 362

1. مسند احمد: احمد بن حنبل شیبانی، دار صادر، بیروت.

2. مسند الامام الجواد (علیه السلام) : عزیزالله عطاردی قوچانی، کنگره جهانی امام رضا (علیه السلام) ، 1410ق.

3. مصباح المتهجد و سلاح المتعبد: محمدبن الحسن شیخ طوسی، موسسهً فقه الشیعهً، بیروت، 1411 هجری قمری.

4. مصباح الهدایه فی اثبات الولایهً: آیت الله سید علی موسوی بهبهانی، سلمان فارسی، قم،1418ق.

5. معانی الاخبار: محمد بن علی ابن بابویه شیخ صدوق (رحمه الله علیه) ، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1403ق.

6. مفاتیح الجنان: حاج شیخ عباس قمی، انتشارات متعدد.

7. مفاتیح الغیب (تفسیر رازی): محمد بن عمر فخر رازی، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1420ق.

8. المفردات فی غریب القرآن: حسین بن محمد راغب اصفهانی، دفتر نشر الکتاب 1404ق.

9. مقتل الحسین (علیه السلام) : عبدالرزاق مقدم، دارالثقافهً، قم،1411ق.

10. مناقب آل ابی طالب (علیه السلام) : محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی، نشر علامه، قم، 1379 ش.

11. المنتخب الکبیر: فخرالدین محمد علی اسدی طریحی، انتشارات شریف رضی، 1380ش.

12. منهاج السنهً النبویهً: احمد بن عبدالحلیم بن تیمیه حرانی (ابن تیمیه) دار احد.

13. منهج الصادقین: ملا فتح الله کاشانی، کتاب فروش علمی، تهران، 1336ش.

14. منزلت بی مانند شرح حدیث منزلت: علی رضا مستشاری، انتشارات فقه، قم، 1388ش.

15. من لایحضره الفقیه: محمدبن علی بن بابویه شیخ صدوق (رحمه الله علیه) ، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1413ق.

ص: 363

1. منیهً المرید: زین الدین بن علی شهید ثانی (رحمه الله علیه) ، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1409ق.

2. مهج الدعوات و منهج العبادات: علی بن موسی سیدبن طاووس (رحمه الله علیه) ، دارالذخائر، قم،1411ق.

3. نور هدایت: سعادت پرور، پهلوانی تهرانی، احیاء کتاب، تهران، 1386ش.

4. نهج الحق و کشف الصدق: حسن بن یوسف علامه حلی (رحمه الله علیه) ، دارالکتاب اللبنانی، بیروت، 1982م.

5. نشریه امام شناسی (ماه نامه): مجمع جهانی شیعه شناسی، قم.

6. الوافی: محمد محسن بن شاه مرتضی فیض کاشانی (ملامحسن)، کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) ، اصفهان، 1406ق.

7. وسائل الشیعه (تفصیل وسائل الشیعهً) الی تحصیل المسائل الشریعهً: محمد بن حسن شیخ حر عاملی، مؤسسه آل بیت (علیهم السلام) ، قم 1409ق.

8. وفاء الوفاء بأخبار دارالمصطفی: علی بن القاضی عفیف الدین السمهودی الشافعی، داراحیاء التراث العربی، بیروت.

9. الهدایهً الکبری: حسین ابن حمدان خصیبی، نشر البلاغ، بیروت، 1419ق.

ینابیع المودهً لذوی القربی: سلیمان ابن ابراهیم قندوزی، دارالاسوهً، 1416ق.

ص: 364

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109