مسح پاها در وضو

مشخصات کتاب

سرشناسه:بهبهانی، عبدالکریم

عنوان قراردادی:مسأله المسح علی الارجل فی الوضوء . فارسی

عنوان و نام پدیدآور:مسح پاها در وضو [کتاب]/ گروه پژوهش و پاسخ به شبهات، عبدالکریم بهبهانی؛ ترجمه گروهی از مترجمان [مجمع جهانی اهل بیت (ع)]؛ تهیه کننده اداره ترجمه معاونت فرهنگی [مجمع جهانی اهل بیت (ع)]؛ ویراستاری امرا... نصیری.

مشخصات نشر:قم: مجمع جهانی اهل بیت (ع)، 1435 ق.= 1393.

مشخصات ظاهری:44 ص.؛ 5/14 × 5/21 س م.

فروست:در مکتب اهل بیت علیهم السلام؛ 14.

شابک:دوره 978-964-529-270-4 : ؛ 978-964-529-284-1

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع:مسح

موضوع:وضو

موضوع:وضو -- احادیث

موضوع:احادیث اهل سنت -- قرن 14

شناسه افزوده:نصیری، امرالله ، ویراستار

شناسه افزوده:مجمع جهانی اهل بیت (ع). اداره ترجمه

شناسه افزوده:مجمع جهانی اهل بیت (ع)

رده بندی کنگره:BP185/5/ب9م5041 1393

رده بندی دیویی:297/352

شماره کتابشناسی ملی:3828063

ص :1

اشاره

ص :2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :3

ص :4

مسح پاها در وضو

گروه پژوهش و پاسخ به شبهات، عبدالکریم بهبهانی

ترجمه گروهی از مترجمان [مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام)]

ص :5

ص :6

ص :7

ص :8

سخن مجمع

«کار اساسی شما [مجمع جهانی اهل بیت ]... معرفی مکتب اهل بیت است به دنیای اسلام. بلکه به سراسر عالم، چون امروز همه دنیا تشنه معنویت اند و این معنویت در اسلام هست و در اسلامی که در مکتب اهل بیت معرفی می کند به نحو جامع و کاملی وجود دارد».

(از بیانات مقام معظم رهبری «مد ظله العالی»، 1386/5/28 )

مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) که تبلور اسلام ناب محمّدی(صلی الله علیه و آله) و متّکی بر منبع وحیانی است، معارف ژرف و عمیقی دارد که از اتقان، استحکام و برهان برخوردار می باشد و مطابق با فطرت سلیم انسان هاست؛ بر همین اساس است که حضرت امام رضا(علیه السلام) فرمودند:

«فإنّ الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتّبعونا» [شیخ صدوق(رحمه الله)، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج275:2]. این مکتب غنی و نورانی در پرتو عنایات الهی و هدایت ائمه ی اطهار(علیه السلام) و نیز مجاهدت هزاران جهادگر عرصه های علم و فرهنگ در طول قرون گذشته و حال، بسط و گسترش یافته است.

پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(قدس سره) و تأسیس نظام اسلامی با تکیه بر قوانین اسلامی و با

ص:9

محوریت ولایت فقیه، افق های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جدیدی را برای انسان های آزاده به ویژه مسلمانان و پیروان و محبّان اهل بیت(علیهم السلام) گشود و توجه بسیاری از نخبگان و مستضعفان جهان را به خود معطوف کرد.

مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام)، مولود این دگرگونی مبارک است که به ابتکار مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظلّه العالی) در سال 1369 شمسی/ 1990میلادی تأسیس شد و تاکنون خدمات شایانی را در تبلیغ معارف قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) و حمایت از پیروان اهل بیت(علیهم السلام) در سراسر جهان انجام داده است.

معاونت امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام) در راستای رسالت خود جهت ارتقای شناخت و آگاهی پیروان اهل بیت(علیهم السلام) در موضوعات ، سطوح، مخاطبان و عرصه های مختلف، در حوزه های تولید کتاب و مجلات به زبان های متعدد و سائر محصولات فرهنگی به فعالیت پرداخته است .

این اثر با هدف معرفی معارف اهل بیت(علیهم السلام) و پاسخ به شبهات مخالفین به ویژه وهابیان و سلفی ها تهیه شده و حاصل تلاش علمی و پژوهشی گروهی از پژوهشگران و نویسندگان فرهیخته و صاحب نظر و ارجمند می باشد.

ص:10

در اینجا بر خود لازم می دانم از دبیرکل محترم مجمع، حضرات اعضای محترم شورای کتاب، مدیران محترم اداره کل پژوهش و ترجمه، رئیس محترم گروه مطالعات بنیادی، دبیر محترم شورای کتاب و گروه مطالعات بنیادی، مترجمین عزیز و همکاران اداره ی ترجمه تقدیر و تشکر نمایم. همچنین از برادرانی که در ویرایش، تایپ، مقابله، تصحیح، آماده سازی، نشر و چاپ این کتاب تلاش کردند، تشکر می کنم و توفیق همگان را از خداوند متعال مسئلت دارم.

معاونت امور فرهنگی مجمع در راستای تعمیق و پویایی آثار منتشره در حوزه ی معارف اهل بیت(علیهم السلام) در سراسر جهان، از دیدگاه ها و پیشنهادهای اساتید، فرهیخته گان، صاحب نظران و پژوهش گران ارجمند استقبال می کند تا زمینه های بسط و گسترش هرچه بیشتر معارف اهل بیت (علیهم السلام)فراهم گردد.

به امید تعجیل در ظهور و فرج منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج).

نجف لک زای ی

معاون امور فرهنگی

ص:11

ص:12

مقدمه

اشاره

وحدت، همبستگی، اتّحاد و انسجام، از اصول عقلانی و برخاسته از اعماق سرشت انسانی است؛ هم چنان که یک اصل ثابت، مسلّم و همیشگی دین مقدّس اسلام نیز بوده و هست و تحقّق آرمان های آفرینش و نیل به اهداف عالی آن در این راستا قابل دسترسی است و قطعاً هیچ قوم و آحاد جامعه ای، در جنگ و فتنه، نزاع و تفرقه، به خیر و سعادت و کمال انسانی، نخواهد رسید.

امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) می فرماید:

إنّ الله سبحانه لم یُعط أحداً بفُرقةٍ خیراً ممّن مضی ولاممّن بقی. (1)

«خداوند سبحان، نه به گذشتگان و نه به آیندگان ، با تفرقه و جدایی خیری را عطا نکرده و نمی کند».

در سایۀ وحدت و یک دلی است که جامعه به آرمان ها و پلّه های ترقّی، گام نهاده و زیباترین استحکامات را بر سرتاسر جامعه حاکم می کند و محبّت و صمیمیت و صلح و صفا را می گستراند.

از این رو، می بینیم قرآن کریم با لحن محکم و با هدف هدایت، چنین می فرماید:

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَتَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَکُنْتُمْ عَلَی شَفَاحُفْرَة مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُم مِنْهَا کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ . (2)

ص:13


1- (1) - نهج البلاغه: خطب 176.
2- (2) - آل عمران: 103.

«همه با هم، به حبل الله چنگ زنید و پراکنده نشوید و یاد بیاورید آن زمانی را که با هم دشمنی می کردید. پس خداوند دل های شما را به هم نزدیک کرد و الفت و برادری بر شما حاکم نمود و (نیز) یاد بیاورید آن زمانی را که شما، در لب پرتگاه آتش قرار داشتید، پس خداوند شما را از آن نجات داد و خداوند این چنین آیات خود را تبیین می کند، شاید به هدایت دست یابید».

و نیز پیامبر اکرم؛ حضرت محمّد بن عبدالله(صلی الله علیه و آله) می فرماید:

«المؤمن للمؤمن کالبنیان یشدّ بعضه بعضاً». (1)

«نسبت فردِ با ایمان با مؤمن دیگر، همانند اجزای یک ساختمانند که هر جزئی از ساختمان، جزء دیگر را نگه داشته و محکم می نماید».

و نیز حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرماید:

«المؤمن أخو المؤمن، کالجسد الواحد، إن اشتکی شیئاً منه وجد ألَم ذلک فی سائر جسده». (2)

«مؤمن برادر مؤمن است ، مانند آنکه یک جسد می باشند؛ اگر عضوی از آن به درد آید، درد و رنج آن به دیگر اعضاء خواهد رسید».

بنابر این تفرقه، کینه توزی، نزاع و خون ریزی، هرگز مشروعیت و مصونیت نداشته و از کبائر و زشتی هاست که وجدان و عقل سلیم، آن را بی اساس و بی فرهنگی معرّفی کرده و در دین اسلام هم شدیداً مورد نکوهش و توبیخ قرارگرفته و مرتکب آن را به عذاب الهی، وعده داده است.

جهالت جاهلان و دسیس دسیسه گران و فتنه انگیزان، در طول تاریخ مسلمین، کوشیده است که وحدتِ صفوف و یک پارچگی مسلمین، به جنگ و

ص:14


1- (1) - اصول کافی 166/2؛ نهج الفصاحه: 779؛ کنز العمّال: 141/1.
2- (2) - بحار الأنوار: 148/61.

خون ریزی تبدیل شده و کینه و بغض و بد بینی و اتّهام به خروج از دین و ورود در شرک را گسترش دهد. بنابر این بر مسؤلان و رهبران امّت و برآحاد جامع اسلامی، فرض و حتم است که اجازه ندهند چنین فضائی بر جامعه اسلامی حاکم گردد و در نتیجه ذخائر و ثروت های امت اسلام، توسّط مستکبران روزگار و کافران خوش رنگ و نگار و صاحبان تراست ها و کارتل ها به راحتی و سهولت، غارت شود.

ما پیروان اهل بیت(علیهم السلام)، برخود لازم می دانیم جهت وحدت بیشتر مسلمین و زدودن موانع این اتّفاق و انسجام، نسبت های ناروائی که در طول تاریخ، به ویژه در این سال های اخیر، به مکتب اهل بیت(علیهم السلام) و به صورت ناجوانمردانه نسبت داده شده، از خود دورکنیم و با تمام وجود، از این تهمت ها و نسبت ها توسّط تکفیری ها و جریاناتی که آلت دست انگلیسی ها، صهونیست ها، و غارتگران امریکا و ... هستند، اعلان انزجار و تبرّی بجوییم.

از باب نمونه:

1 - ما که کتاب آسمانی مصون از تحریف، یعنی قرآن کریم را تنها کتاب هم مسلمین و بدون آن که کم و زیاد شده باشد و عیناً، همان قرآن کریم حضرت خاتم الأنبیاء محمّد مصطفی(صلی الله علیه و آله) و ثقل اکبر و سرتاسر آن را داعی توحید و یکتاپرستی می دانیم؛

- ما که بزرگ ترین موفّقیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) را نفی بتها (اصنام) و نفی عبادت لات و عزّی و اعلان و تحقّق کلم توحید «لا إله إلا الله» می دانیم؛

- ما که خطبه های غرّای توحیدی مولی الموحدین امیر المؤمنین(علیه السلام) را - شبانه روز - در مراکز آموزشی و پژوهشی، دانشگاه ها و حوزه ها و محافل علمی و تربیتی مان به تلاوت و تدریس و استضائه می نشینیم؛

ص:15

- ما که در مساجد و مراکز عبادتی مان ، متون سراسر توحید اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را همانند دعای کمیل از امام علی(علیه السلام)، دعای عرفه از امام حسین(علیه السلام) و دعای ابو حمزه ثمالی از امام سجاد(علیه السلام) و ده ها دعای توحیدی دیگر تلاوت می شود و طنین انداز است:

«... متی غِبْتَ حتّی تَحْتاجَ إلی دلیلٍ یَدلُّ علیکَ... عَمِیَتْ عینٌ لا تراکَ... ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَک وَما الّذی فَقَدَ مَنْ وَجَدَک...». (1)

- ما که هزاران اثر معرفتی و توحیدی همچون کتاب توحید شیخ اقدم «صدوق» را داریم، ما که ...

با هم این اوصاف، به صورت جاهلانه و مزوّرانه و مزدورانه به هدف بدبین کردن سایر مسلمین ناجوانمردانه به شرک متّهم شده و می شویم!!! (فما لهم کیف یحکمون)؟؟!!.

2 - اعتقاد به امام مهدی(علیه السلام) و مهدویت، ریشه قرآنی دارد و مذاهب و فرق اسلامی - روی هم رفته - به آن اعتراف دارند تا جائی که انکار آن را موجب قتل منکر آن دانسته اند. (2)

و نیز جایگاه رفیعی از سنّت و معرفت اسلامی را برای آن حضرت ذکر کرده اند و قاطب علمای اهل بیت(علیهم السلام) و بسیاری از علمای مذاهب اسلامی، روایات و احادیث و اخباری که در شأن و ولادت آن حضرت است، مورد تصریح و تصحیح و اعتراف قرارداده اند؛ مانند صاحب سنن ترمذی، قرطبی مالکی، ابوجعفر عقیلی، سیوطی، ابن حجر عسقلانی، حاکم نیشابوری، بیهقی، ابن اثیر، بغوی، ابن قیم، ذهبی، تفتازانی، ابن کثیر دمشقی، جزری شافعی، عبدالوهّاب شعرانی، متّقی هندی، عبدالباقی زرقانی، سفارینی حنبلی، محمّد امین

ص:16


1- (1) - بحار الأنوار: 95/ 226 (بخشی از دعای عرفه).
2- (2) - همانند ابن حجر هیتمی شافعی، شیخ صبای حنفی، خطابی مالکی، یحیی حنبلی و...

سویدی، شوکانی، مؤمن شبلنجی، قنوجی بخاری، کتانی مالکی، خضر مصری، غماری شافعی، ناصر الدین البانی، ابواعلی مودودی، کمال الدین ابن طلحه شافعی، یاقوت حموی، ابو نعیم اصفهانی، ابن جوزی حنبلی، گنجی شافعی، جوینی شافعی، ابن علی شافعی همدانی، حمد الله مستوفی، ابن شحن حلبی حنفی، خواجه پارسا حنفی، ابن صبّاغ مالکی، سراج رفاعی، ابن طولون دمشقی، ابو عبّاس قرمانی حنفی، ابن عامر شبراوی، ساباط قاضی حنفی، قندوزی حنفی، حمزاوی شافعی مصری، زرکلی سلفی، یونس سامرایی، احمد طوسی بلاذری، ابن شاکر بدری شافعی، عبدالکریم یمانی، صبان شافعی، ابن عماد دمشقی حنبلی و غیر اینان... .

حال نگاه بیندازید و ببینید:

امام مهدی(علیه السلام) و مهدویّت - که در کتاب و سنّت، محکم ترین ریشه و اساس و برهان و این همه معترف به تواتر و صحت و ولادت و حیات از جمیع فرق اسلامی دارد- چگونه با زشت ترین تعبیرها مورد استهزاء و تمسخر و افتراء و نسبت های ناروا قرار گرفته است؟!.

از این عصار انبیاء و خلف اوصیا، گاهی به «امام مزعوم» و گاهی به «معدوم» و ... تعبیر می شود !! و گاهی می نویسند که شیعیان کنار سرداب حلّه یا سرداب بغداد، یا سرداب سامرّا (1) و یا ... مرکبی را آماده می کنند تا آن که او وقتی که از آن سرداب خارج شد، سوار آن مرکب شود!. اینان هنگام نماز هم، هم چنان در کنار مرکب باقی می مانند، زیرا ممکن است که در همان وقت از سرداب خارج شود و کسی کنار مرکب نباشد تا او را سوار کنند!!.

ص:17


1- (1) - بالآخره، معلوم نشد این سرداب کجاست!

وارونه نشان دادن حقایق، تحریف و سیاه نمایی در زمین اعتقادات و معارف حقّه اهل بیت(علیهم السلام) توسّط دشمنان و بقاء بر میت های آکلة الاکباد و آنان که گوینده «لااله الاّ الله و محمّدٌ رسول الله» و معتقدان معاد و محشر و اهل قبله و قرآن را همانند گوسفند سر می برند و جهت جلب رضایت سردمداران کفر و غاصبان قدس، همه گونه خوش خدمتی دارند و در تمام دوران ننگین رژیم جعلی و سفّاک صهیونیستی، در حمایت از مظلومین فلسطین، و مقدسات مسلمین حتی یک فشنگ و یا تیری رها نکرده اند، امّا هر روز شاهد آنیم که دسته دسته اهل قبله و توحید و بعثت و معاد را با کمال شقاوت و بی رحمی، قطعه قطعه و به آتش می کشند و فتنه و تفرقه را بین امّت اسلام می گسترانند.

لازم به تذکر است: این دو مورد به عنوان نمونه بود و گرنه مسلمانان هر روزه شاهد نشر و بسط صدها مورد دیگر با هزاران سایت و کتاب و مقالات و نرم افزار، توسّط این مجموع فاقد عاطفه و رحم و متحجّر و تکفیری با هدف شوم تفرقه افکنی و جنگ و جدال در امّت اسلامی می باشند، فإلی الله المشتکی.

در هر صورت، ما به عنوان این که به حفظ وحدت مسلمین و قطع ید اجانب از بلاد اسلامی و زدودن اتّهامات و افتراءات از مکتب اسلام و معارف اهل بیت(علیهم السلام) مکلّفیم، بر خود واجب می دانیم جهت زایل کردن بدبینی از ذهنیّتی که اینان در بین عموم مسلمین با دروغ، نفاق، افتراء و بهتان ساخته اند، اقدام نماییم و انزجار و بی زاری خود را از این تفرقه افکنان و جنگ افروزان وابسته به استکبار و کفر جهانی، اعلان نماییم.

ص:18

مجموع «فی رحاب اهل البیت(علیهم السلام)» (1)حدود چهارده سال پیش، جهت زدودن این ذهنیّت و زدودن برخی از موانع وحدت، در معاونت امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام و با کمک، مساعدت و همکاری گروهی از فضلا و محققین (2)، طرّاحی و سپس مورد تنظیم و تدوین قرار گرفت.

بحمدالله به سرعت و به طور گسترده و چشمگیر، مورد استقبال محافل علمی و پژوهشی و علاقه مندان و دوستداران وحدت مسلمین، قرار گرفت.

شخصیّت های علمی و دست اندرکاران نشر و قلم و گروه های محاوره و مناظره، در همان زمان تدوین و نشر، پیشنهاد ترجمه ی این مجموعه را به زبان های زنده دنیا دادند که بحمدالله ترجم فارسی آن توسّط ادار ترجم

ص:19


1- (1) - این مجموعه بیش از چهل جلد است که هر یک از آنها به یک موضوع و یک شبهه اختصاص دارد و به زبان عربی و با سبک مقارنه و ارائه دلائل تنظیم یافته است.
2- (2) - جهت تقدیر از زحمات عزیزانی که در این مجموعه به نوعی تلاش داشته و نقشی که در تحقّق این کار علمی و فرهنگی داشته اند. متذکّر می شویم: 1 - ابوالفضل اسلامی (علی)؛ مسؤول گروه و مشرف علمی پروژه. 2 - سید منذر حکیم؛ پیگیر امور مجموعه. 5 - 3 - سید عبدالرحیم موسوی(رحمه الله)، شیخ عبدالکریم بهبهانی و صباح بیاتی؛ تهیه کنندگان بعضی از متون مجموعه. 9 - 6 - شیخ عبدالأمیر سلطانی، شیخ محمّد هاشم عاملی، شیخ محمّد امینی و شیخ علی بهرامی؛ تصدّی مسائل استخراج و مقابله. 13 - 10 - سید محمدرضا آل ایوب، عباس جعفری، حسین صالحی و عزیز عقابی؛ در مسائل تصحیح و تطبیق و روند امور. ضمن آن که از نظرات ارزشمند آقایان: شیخ جعفر الهادی (خوشنویس)، شیخ محمّدهادی یوسفی غروی، استاد صائب عبدالحمید وغیر اینان در برخی از این متون استفاده کرده ایم. جزاهم الله خیر الجزاء. (ناشر)

معاونت امور فرهنگی، آماده گردید و اینک مورد بررسی مجدّد و ویراستاری قرار گرفت و تقدیم علاقه مندان می شود.

امید است که این تلاش و جهاد فرهنگی، مورد قبول پروردگار متعال و عنایت حضرت بقیّة الله الأعظم(عج) قرار گرفته باشد.

گروه مطالعات بنیادی

ابوالفضل اسلامی (علی)

1392/8/28

ص:20

مسأل مسح پاها در وضو

اگر عالمان ودانشمندان مذاهب، در این گونه مسائل، اختلاف کنند وهر یک نظری ارائه دهند - چنانچه این مسائل، مشکل وپیچیده باشند - جای شگفتی وسؤال نخواهد بود.

امّا برخی از مسائل اختلافی هست که توقّع خلاف در آنها نمی رود وبنابر قاعده نمی بایست مورد نزاع واختلاف قرار بگیرند. با این حال، می بینیم که چنین اختلافاتی پیدا شده که جای شگفتی و سؤال دارد؛ مانند اختلاف در کیفیّت وضو واین که (بسم الله) در نماز جزء سوره است یانه؟ واین در حالی است که چنین اموری، در مدّت 23 سال در معرض دید مردم بوده است. اختلاف در این چنین اموری، طبیعی نیست. شخص محقّق باید تحقیق کند که چطور مسلمانان - مثلاً در وضو - اختلاف پیدا کرده اند؟ مگر نمی دیدند که پیغمبر(صلی الله علیه و آله) چگونه وضو می گیرد؟.

این جاست که باید ابتدا، ریش تاریخی مسأله را مورد بررسی قرار داد تا روشن شود که در ورای این اختلافات، چه عواملی بوده است که اختلاف را در فقه وجهات شرعی هم ریشه دار نموده است.

مسأل «حکم پاها در وضو» - از نظر مسح ویا شستن - جزء این گونه مسائل است ونمی بایست اختلافی در آن باشد لکن بر خلاف انتظار، از مسائل مهمّ مورد اختلاف است.

ص:21

مسح پاها واجب است؛ همچنان که امامیّه وابن عبّاس می گویند؛ (1) شستن آنها واجب است؛ همچنان که برخی از پیشوایان اهل سنّت آن را گفته اند. (2)

بین مسح وشستن تخییر است که محمّد بن جریر طبری وحسن بصری بر اساس آنچه رازی ودیگران از آنها نقل کرده اند (3)، آن را پذیرفته اند.

جمع بین شستن ومسح واجب است. داوود بن علی ظاهری وناصر حقّ، از زیدیّه آن را تکلیف دانسته اند (4).

آیۀ وضو در قرآن

پیش از آن که وارد جزئیات مسأله شویم, لازم است ابتدا ببینیم آیا قرآن کریم در این مورد اشاره وبیانی دارد یا نه؟ وقتی به قرآن کریم مراجعه کنیم, می بینیم این آیه در بار وضو هست:

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ إِذَا قُمْتُمْ إِلَی الصَّلاةِ فاغْسِلُواْ وُجُوهَکُمْ وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْبَینِ... . (5)

ص:22


1- (1) - الفقه علی المذاهب الأربعة ومذهب أهل البیت(علیهم السلام): 122/1 ، چاپ دار الثقلین.
2- (2) - الفقه علی المذاهب الأربعه: 54/1.
3- (3) - التفسیر الکبیر: 166/11.
4- (4) - همان.
5- (5) - مائده (آیه): 6.

«ای اهل ایمان! چون خواهید برای نماز بر خیزید، پس صورت و دستها را تا مرفق (آرنج) بشویید و سر و پاها را تا برآمدگی پا مسح کنید.»

این آیه بحثهای عدیده ای از فقه را در بردارد وحکم پاها را در وضو مشخّص کرده است؛ می فرماید: اعضا در وضو دو قسم است؛ اعضایی که باید شسته شوند واعضایی دیگری که باید مسح گردند؛ امّا اعضایی که باید شسته شوند، عبارتند از: صورت ودستها و اعضایی که باید مسح شوند، عبارتند از: سر وپاها؛ بنابر این، آیۀ شریفه به طور روشن، حکم پاها را در وضو مشخّص کرده است. کلم وَأَرْجُلَکُمْ را بعد از عبارت وَامْسَحُواْ آورده است واگر بنا بود پاها شسته شود، مناسب بود که آن را پشت سر فاغْسِلُواْ ذکر کند واین مطلب از بدیهیات در علم ادبیات است؛ بنابر این أَرْجُلَکُمْ - چه مجرور باشد - وچه منصوب - از آن جایی که پشت سر وامْسَحُواْ قرار گرفته است، به ما می رساند که پاها در وضو باید مسح شوند.

توضیح: اگر أَرْجُلَکُمْ مجرور باشد - چنان که ابن کثیر، حمزه، ابو عمرو وعاصم در روایت ابو بکر از او، آن را با جر قرائت کرده اند - عطف بر (رؤوس) می باشد وهر دو در وضو محکوم به مسح می شوند؛ زیرا فعل وَامْسَحُواْ عامل آنها می باشد.

و اگر أَرْجُلَکُمْ منصوب باشد, چنان که نافع, ابن عامر وعاصم در روایت حفص از او با نصب قرائت کرده اند, عطف بر محل رُؤُوسِکُمْ

ص:23

می باشد؛ زیرا محل (رؤوس) نصب است, هر چند که ظاهراً حرف جرّ، آن را مجرور کرده است؛ بنابر این، باز حکم هر دو (رؤوس وارجل) مسح می باشد. قرائت أرجل هم به فتح - بنابر عطف بر محل رؤوس - و هم به کسره - بنابر عطف به ظاهر - رواست.

فخر رازی این کلام را گفته و در پایان این توضیح گفته است که: «مذهب مشهور نحویها همین است» (1) .

دلایل کسانی که شستن پاها را لازم می دانند

به طور کلّی مذاهب اهل تسنّن، شستن پاها را در وضو واجب می دانند وبه دلایلی استدلال کرده اند که فخر رازی بعضی از آنها را در تفسیرش ذکر کرده است.

او می نویسد:

«روایات زیادی نقل شده که شستن پاها را واجب می داند ومعلوم است که شستن, شامل مسح هم است وعکس آن صحیح نیست؛ یعنی مسح، شامل شستن نمی باشد، پس به احتیاط نزدیکتراست؛ بنابر این، باید شستن پاها را واجب بدانیم» (2).

قرطبی گفته است:

ص:24


1- (1) - التفسیر الکبیر: 161/11.
2- (2) - التفسیر الکبیر: 11/ 162.

«واجب در پاها، شستن است ونه مسح واین مذهب جمهور وعموم علماست و همین مطلب از پیغمبر اسلام ثابت است؛ یعنی ثابت شده که پیغمبر(صلی الله علیه و آله) هنگام وضو، پاهایش را می شست حتّی در احادیث آمده است که: آن حضرت می دید گروهی وضو می گیرند وپاشنه های آنها آشکار بود که آب به آن نمی رسید (1)، آن حضرت با صدای بلندی فرمودند: (وای بر پاشنه ها از آتش جهنّم! وضو را کامل انجام دهید؛ به درستی که خداوند مقدار و حدّ آن را معیّن نموده ومی گوید: تا کعبین (بر آمدگی روی پاها)؛ همچنان که در شستن دو دست در وضو فرموده است: تا مرفقها که این دلالت «بر وجوب شستن آنها دارد» (2).

محمّد رشید رضا گفته است:

«علمای مذاهب اربعه آن را با نصب قرائت نموده اند وقرائت با جر را به آن رجوع داده اند وروایات صحیح واجماع را بر آن اقامه کرده اند، به اضافه این که قرائت با نصب، مطابق با حکمت وفلسف طهارت است.

طحاوی وابن حزم ادّعا کرده اند به این که: مسح پاها نسخ شده است و مهمترین دلیل علمای اهل سنّت، روش وسیر اصحاب صدر

ص:25


1- (1) - در شرح صحیح مسلم نووی، به این عبارت آمده است: «تلوح لم یمسها الماء؛ آشکار بود که آب به آن نرسیده است»:128/2, باب وجوب غسل الرجلین بکمالها.
2- (2) - الجامع لأحکام القرآن 6/ 91.

اسلام است ومؤیّد این مطلب کلام پیامبر(صلی الله علیه و آله) است. صحیح ترین آنها روایت ابن عمر در صحیح مسلم وبخاری است که می گوید: در یکی از سفرها، رسول خدا(صلی الله علیه و آله) از ما دور شد وسپس به ما رسید در حالی که عصر شده بود. پس مشغول وضو گرفتن شدیم وپاها را مسح کشیدیم، در این هنگام رسول خدا(صلی الله علیه و آله) با صدای بلند فریاد زد: وای بر پاشنه ها از آتش جهنّم! حضرت این جمله را دو یا سه بار تکرار فرمود» (1).

دلایل کسانی که مسح پاها را لازم می دانند

امامیّه وپیروان اهل بیت(علیهم السلام) مسح پاها را در وضو واجب می دانند و به آیۀ وضو وروایات فراوان از پیغمبر اسلام(صلی الله علیه و آله) وائمّه، اهل بیت(علیهم السلام) استدلال می کنند.

گفتنی است که در آیۀ شریف: چنانچه أَرْجُلَکُمْ مجرور قرائت شود, عطف بر بِرُؤُوسِکُمْ می باشد و حکم مسح برای پاها ثابت است واین از واضحات است؛ زیرا «ارجل» و«رؤوس» معطوف ومعطوف علیه می باشند وعامل وَامْسَحُواْ بر سر هر دو عمل نموده و مسح را برای هر دو ثابت می کند.

ص:26


1- (1) - تفسیر المنار: 6 / 228.

این تفسیر وتوجیه ادبی، کاملاً روشن وواضح است وحتّی عدّه ای از بزرگان اهل تسنّن مانند فخر رازی در تفسیر وابن حزم در المحلّی آن را پذیرفته اند.

شگفت تر از همه این است که علی بن محمّد ماوردی ادّعا کرده است که بنابر قرائت جرّ، باید آیه را به یکی از دو صورت توجیه کنیم:

1- مسح بر خُفّین وکفشهاست؛ بنابر این، اختلاف در دو قرائت بر اساس اختلاف دو معناست.

2- در این مورد، عطف مجاورت است نه آن که در حکم هم، عطف باشد (1)؛ یعنی قرائت جرّ، حکم مسح را برای پاها ندارد.

در پاسخ این شبهه باید گفت:

اوّلاً: آنچه از ظاهر وَامْسَحُواْ بِرُؤُوسِکُمْ وَأَرْجُلَکُمْ استفاده می شود, مباشرت و تماس دست و پا وبدون مانع وکفش است و چنانچه فقیه بخواهد حکم خف وکفش را استفاده کند، به دلیل دیگری غیر از این آیه نیازمند است. واگر حرف ما وردی درست باشد، باید نه پاها را مسح کند ونه آنها را بشوید بلکه باید کفش بپا کند وبر آنها مسح نماید!

ثانیاً: فخر رازی جواب احتمال دوّم ایشان را داده ونوشته است:

ص:27


1- (1) - الحاوی الکبیر: 1/ 125.

«پس اگر گفته شود: چرا کسر أَرْجُلَکُمْ بنابر عطف مجاورت، جایز نباشد؛ همچنان که در: در جحر ضب خرب و کبیر اناس فی بجاد مزمل، انجام گرفته است (1)؟ می گوییم: این حرف به جهاتی باطل است:

اولاً: کسره بر اساس عطف مجاورت جزء اغلاط است که در موارد نادری همچون ضرورت شعری واقع می شود وقرآن کریم از آن منزّه است و باید آن را از قرآن دور دانست.

ثانیاً: کسره در وقتی است که از اشتباه در امان باشد ودر این جا چنین أمنی وجود ندارد.

ثالثاً: کسره به مجاورت، بدون حرف عطف است و امّا با حرف عطف, هیچ عربی به آن تکلّم نکرده است» (2).

این جاست که فخر رازی پذیرفته که بنا بر قرائت جرّ، حکم مسح برای پاها هم جاری است و بنابر قرائت نصب, عطف به محلّ بِرُؤُوسِکُمْ است که منصوب می باشد وحکم وَامْسَحُواْ

ص:28


1- (1) - در این جا کلم «خرب» و «مزمل» هر دو مجرور هستند به قاعد مجاورت؛ چون کلمات قبل از اینها این «ضب» و «بجاد» مکسور هستند، امّا بحث ما که عطف أَرْجُلَکُمْ ب- بِرُؤُوسِکُمْ می باشد، مشمول این قاعده نیست؛ چون بین أَرْجُلَکُمْ و بِرُؤُوسِکُمْ «واو عاطفه» فاصله افتاده و در قاعد مجاورت، شرط است که بین دو کلمه فاصله ای نباشد (جهت آگاهی بیشتر ر. ک: تفسیر المیزان (ترجمه) / علام طباطبائی : 5/ 360).
2- (2) - التفسیر الکبیر: 11/ 161.

شامل پاها نیز می شود؛ بنابر این، مسح پاها بنابر هر دو قرائت، لازم است.

ممکن است گفته شود: چرا أَرْجُلَکُمْ بنابر قرائت نصب، بر وُجُوهَکُمْ عطف نباشد؟ در جواب گفته است: چنین عطفی که این گونه فاصله بین آنها باشد، از نظر نحویها و ادبیات، باطل است واگر فرض شود که معطوف علیه متعدد است, هر کدام نزدیک واقرب باشد، اولی است ودر آیۀ شریفه «رؤوسکم» نسبت به «وجوهکم» نزدیکتر است؛ بنابر این، از آیۀ وضو, وجوب مسح پاها در وضو استفاده می شود؛ از این رو، فخر رازی هم گفته که این آیه مسح پاها را در وضو اثبات می کند.

سپس فخر رازی برای وجوب شستن, به امور ضعیف دیگری استدلال کرده است: اخبار وروایاتی که دلالت بر وجوب غسل (شستن) می کنند.

مرحوم سیّد شرف الدین در مقابل این استدلال, فرموده است: «اخبار وروایاتی که دلالت بر غسل می کنند, دو قسم است؛ روایاتی که دلالت بر (شستن) نمی کنند (مانند روایت عبد الله بن عمرو بن عاص)، چنان که در صحیح مسلم وبخاری آمده است. او می گوید: با رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مسافرت رفتیم. وقت نماز عصر رسید. ما پاهایمان

ص:29

را مسح کردیم. رسول خدا بلند فرمود:

ویل للأعقاب من النار (1)؛ وای بر پاشنه ها از آتش جهنّم.

این حدیث اگر صحّت داشته باشد, دلیل بر مسح می شود؛ زیرا پیغمبر خدا مسح آنها را انکار نکرد بلکه به نوعی آن را تأیید فرمود وآنچه را که بر آنها انکار کرد, کثیف بودن پاشنه های آنها بود (2). و این انکار صحیح و بجاست؛ زیرا در بین مسلمانان، اعرابی بوده اند که بول بر پاشنه هایشان می پاشید؛ به ویژه موقعی که در سفر بوده اند، حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) نیز آنان را به دلیل عدم رعایت نجاست بول، از آتش می ترساند تا با چنین پاشنه های نجسی وارد نماز نشوند.

برخی از اخبار بر شستن پاها در وضو, دلالت دارند؛ مانند حدیث حمران, آزاد کرد عثمان بن عفّان کی می گوید: دیدم عثمان دستهایش را سه مرتبه شست, سپس دست راستش را در آب وضو شست، آنگاه مضمضه واستنشاق کرد و آب را بیرون ریخت». (3)

ودر همان روایت آمده است:

ص:30


1- (1) - جمل: «ویل للأعقاب من النار» در حدیث عمر, عائشه وابی هریره آمده که تمام آنها بر اساس معیارهای مسلم و بخاری، صحیح می باشند.
2- (2) - نظر محمّد رشید رضا در تفسیر المنار: 6/ 288 نیز همین است.
3- (3) - صحیح بخاری: 140/1/ باب 120.

«پس از آن، هر یک از پاهایش را سه مرتبه شست و گفت: پیغمبر(صلی الله علیه و آله) را دیدم که مثل من وضو می گرفت.»

و در حدیث عبد الله بن زید بن عاصم انصاری هم آمده است:

«از او خواسته شده چگونگی وضوی پیامبر(صلی الله علیه و آله) را شرح دهد؛ او پاهایش را تا کعبین شست و (در آخر حدیث آمده است که) گفت: این چنین بود وضوی پیغمبر(صلی الله علیه و آله)». (1)

سیّد شرف الدین می فرماید:

«این قسم از روایات, به جهاتی مردود می باشند:

اوّلاً: این روایات، مخالف قرآن کریم واجماع ائمّ اهل بیت(علیهم السلام) می باشند. (2) قرآن وعترت, دو ثقل رسول الله(صلی الله علیه و آله) هستند که از هم جدا نمی شوند و امّت با تمسّک به آنها گمراه نمی گردند؛ بنابر این، هر چیزی که با این دو ثقل مخالف باشد, باید آن را به دیوار کوبید.

کافی است بدانیم که روایات شستن، سست و بی اساس است. عبد الله بن عبّاس، زینت امّت و عالم کتاب وسنّت، چنین احتجاج واستلال کرده است: خداوند دو غسل ودو مسح را واجب کرده است، آیا نمی بینی که در

ص:31


1- (1) - شرح صحیح مسلم نووی: 3/ 121، کتاب طهارت، باب آخر در وصف وضو.
2- (2) - ائم اطهار(علیهم السلام) اجماع و اتّفاق بر وجوب مسح دارند ومی توان به روایات آنها در وسائل الشیعه مراجعه نمود.

تیمّم به جای دو غسل (شستن)، دو مسح قرار داده ودو مسح وضو را رها نموده است؟ (1) او مرتّباً می گفت: وضو دارای دو غسل ودو مسح است (2).

و وقتی که خبر ربیع دختر معوذ بن عفرای انصاری مبنی بر این که پیغمبر نزد او وضو گرفته وپاهایش را شسته است، به او (عبد الله بن عبّاس) رسید, نزد آن زن آمد واز او سؤال کرد: از کجا چنین مطلبی را نقل می کنی؟ وبه آن زن گفت: یک عدّه از روی لجاج وغرض می گویند: در پاها شستن لازم است وحال آن که من در کتاب خدا فقط مسح را یافتم (3).

ثانیاً: اگر این مطلب درست باشد وپاها باید شسته شود, می بایست به تواتر روایت می شد؛ اموری مثل وضو برای عموم مسلمین - از کوچک، بزرگ وزن ومرد- است وهر روز به آن نیاز پیدا می کنند؛ بنابر این، معنا ندارد که (بدون تواتر) روایت شود. واگر تکلیف مسلمانان چیزی غیر از مدلول آیۀ (مسح) بود، می بایست مسلمانان در همان زمان پیغمبر(صلی الله علیه و آله) به آن علم پیدا می کردند وجزء امور مسلّم

ص:32


1- (1) - کنز العمّال: 5/ 103 ح2213.
2- (2) - همان، ح2211. علامه بحر العلوم در منظوم فقهی خود (درؤة النجف) با توجّه به این حدیث، سروده است: وضو نزد ما دو غسل است ودو مسح وکتاب (خداوند) مؤیّد ما است؛ غسل، برای صورت ودست هاست. ومسح برای سر وپاها است».
3- (3) - سنن ابن ماجه: 1/ باب 56، در غسل قدمین؛ کنز العمّال: 432/9 ح26837 (با اختلاف مختصر).

نزد آنها می شد ودیگر جای انکار وتردید آن نبود وچون چنین نشده معلوم می شود که این اخبار هم سست وبی پایه است.

ثالثاً: روایات در طهارت پاها متعارض است؛ برخی از آنها مانند حدیث حمران وابن عاصم، بر شستن دلالت دارند، برخی دیگر همچون حدیثی که بخاری (1), احمد, ابن ابی شیبه, ابن ابی عمیر, بغوی, طبرانی وماوردی با سند موثّق: از ابی اسود دئلی از عباد بن تمیم، از پدرش روایت کرده اند که گفت: رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را دیدم که وضو می گرفت وپاهایش را مسح کرد. همچنین شیخ طوسی نیز با سند صحیح از زراره وبکیر, دو پسر اعین نقل نموده است, امام محمد باقر(علیه السلام) مانند وضوی رسول خدا وضو گرفت، سپس سر و دو پای خود را تا کعبین، با باقیماند آبی که در دستهایش بود، مسح نمود (2).

ابن عبّاس نیز وضوی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را تشریح نمود وبا مسح بر پاها آن را انجام داد (3).

حال، این روایات متعارض, با تعارض، ساقط می شوند ومرجع در این موارد, کتاب الله است وراهی غیر از آن نیست» (4) و دانستیم که قرآن کریم, مسح را برای پاها ذکر کرده است.

ص:33


1- (1) - الاصابه: 187/1 (عسقلانی در شرح حال تمیم بن زید, از آنها نقل کرده است).
2- (2) - تهذیب الاحکام: 1/ 56 ح158.
3- (3) - مجمع البیان: 207/3.
4- (4) - المسائل الفقهیّه: 95 - 92.

ابن حزم هم می گوید:

«قرآن کریم مسح پاها را در وضو لازم می داند». او گفته است:

«قرآن، مسح را برای پاها نازل کرده است؛ خواه مجرور باشد، یا منصوب. وگروهی از قدما همچون امام علی(علیه السلام) ابن عبّاس، حسن، عکرمه، شعبی و دیگران، قایل به مسح می باشند وهمین قول طبری است ودر بار مسح، روایاتی نقل شده است) (1).

سپس روایت

(ویل للأعقاب من النار) را ذکر کرده وگفته است: «این روایت، ناسخ آیۀ وضو در قرآن است».

پیش از این گذشت که این روایت, مسح را تأیید می کند وموافق آیۀ شریفه است؛ بنابر این، چگونه می شود ناسخ آن باشد؟! علاوه بر این، نسخ قرآن، با خبر واحد جایز نیست (2).

فخر رازی دلیل دیگری برای غسل ذکر کرده وگفته است:

«شستن، مشتمل بر مسح است و به عکس، صادق نیست، پس غسل، اقرب به احتیاط است؛ بنابر این، قطع حاصل می شود به این که غسل پاها جانشین مسح شده است».

سیّد شرف الدین در جواب وی می گوید:

ص:34


1- (1) - المحلّی: 2 / 511 - 56
2- (2) - التفسیر الکبیر: 163/11.

«این مغالطه است؛ زیرا مسح وغسل نزد اهل لغت, عرف وشرع, دو حقیقت هستند (1)؛ بنابر این، شستن پاها، جای مسح آنها را نمی گیرد. فخر رازی در این جا بین دو محذور قرار گرفته است؛ از طرفی، مخالفت با آیۀ محکم وصریح قرآن واز طرف دیگر، مخالفت با اخبار صحیح - طبق نظر خودش - وبرای این که از این دو محذور نجات پیدا کند, خود را به این مغالطه انداخته وگفته است: غسل، شامل مسح می شود وبه احتیاط نزدیکتر است و غسل، جانشین مسح می شود. در این جا فخر رازی گمان کرده که توانسته است بین آیۀ قرآن و روایتها جمع کند وکسی که در دفاع وجواب او دقّت وتأمّل کند، به این نتیجه می رسد که او دچار سردرگمی شده است. و از آن جا که آیۀ شریفه دلالت روشن بر وجوب مسح دارد, دیگر نیازی به جایگزینی غسل به جای مسح نیست». (2)

فخر رازی، دلیل دیگری برای غسل ذکر کرده ونوشته است:

«آیۀ شریفه حکم پاها را به کعبین، محدود کرده است واین تحدید، با شستن تناسب دارد؛ زیرا کعبین، دو استخوانی است که از دو طرف ساق, بر آمدگی دارند.»

ص:35


1- (1) - در مفهوم غسل، جاری شدن آب بر عضو شسته شده - اگر چه کم باشد - اخذ شده ؛ در حالی که در مفهوم مسح، جاری نشدن آب ودست کشیدن بر آن عضو، اخذ شده است.
2- (2) - المسائل الفقهیّه، سیّد عبد الحسین شرف الدین: 90.

همچنان که گذشت، قرطبی این وجه را در کتاب الجامع لاحکام القرآن ذکر نموده است.

مرحوم سیّد شرف الدین در جواب آن فرموده است:

«کعبین در آیۀ وضو, دو مفصل ساق پاها هستند (1) واین معنا بر اساس روایت صحیحی است که زراره وبکیر؛ فرزندان اعین از حضرت امام باقر(علیه السلام) راجع به کعبین سؤال کردند». (2)

از روایت صدوق هم همین معنا استفاده می شود (3) وائمّ لغت به صراحت گفته اند:

«هر مفصل استخوان، کعب است». (4)

فقهای اهل سنت می گویند:

«کعبین، دو استخوان برجست دو طرف ساق است» واستدلال کرده اند به این که: اگر کعب، مفصل ساق, از پا باشد, نتیجه اش این است که هر پایی، یک کعب داشته باشد, پس سزاوار بود که آیه بگوید: «وَأَرْجُلَکُمْ إِلَی الْکَعْاب»: همان گونه که در هر دست، یک مرفق است، از این که فرمود: وَأَیْدِیَکُمْ إِلَی الْمَرَافِقِ .

ص:36


1- (1) - گفته شده که «کعبین» به بر آمدگی دو پا گفته می شود وقول اوّل احوط و اقو است.
2- (2) - در روایتی, شیخ با سند صحیح از آن دو نقل می کند که از امام(علیه السلام) سؤال کردند: کعبان کدامند؟ امام(علیه السلام) فرمود: این جا؛ یعنی مفصل که انتهای ساق باشد.
3- (3) - شیخ صدوق از امام باقر(علیه السلام) روایت می کند که کیفیّت وضوی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) را تعریف نمود و فرمود پیامبر(صلی الله علیه و آله) خدا جلو سر وروی پاها را تا انتهای استخوانهای دو ساق، مسح کردند.
4- (4) . ر.ک: فرهنک لغت.

در جواب می گوییم: اگر در دستها «الی المرفقین» می فرمود، بدون اشکال وصحیح بود ومعنای آن این گونه می شد: «بشویید صورتها» و دستهایتان را تا دو مرفق ومسح نمایید سرها وپاهایتان را تا کعبین»؛ بنابر این، تثنیه بودن «مرفقین» و«کعبین» وجمع بودن «المرافق») و«الکعاب» از نظر صحّت تعبیر, مساوی است؛ همچنان که اگر یکی، جمع و دیگری، تثنیه باشد, صحیح است. وشاید زیبایی در تعبیر اقتضا کرده که یکی را جمع ودیگری را تثنیه بیاورد.

این مطالب بنابر این فرض است که هر پایی، یک کعب داشته باشد، امّا اگر هر پایی، دو کعب داشته باشد, دیگر وجهی برای کلام واستدلال فقهای اهل سنت نمی ماند. دانشمندان و پزشکان علم تشریح، به اتّفاق گفته اند که هر پایی، همانند کعب گاو وگوسفند, استخوان دایره شکلی دارد که در زیر استخوان ساق قرار گرفته ومفصل ساق وپا هم کعب نامیده می شود (1)؛ بنابر این، مسح هر پا به دو کعب منتهی می شود؛ یکی خود

ص:37


1- (1) - محمّد بن حسن شیبانی واصمعی گفته اند: «کعب» در آیۀ وضو، استخوان زیر ساق است. و اصمعی گفته است: دو استخوان در انتهای دو طرف ساق را «منجمین» می نامند. فخر رازی گمان کرده است که این نظر امامیّه می باشد، لذا جواب داده است به این که: استخوان دایره شکل که زیر ساق می باشد، پنهان است وفقط اهل تشریح به آن آگاهی دارند، خلاف دو استخوانی که در انتهای دو طرف ساق هستند؛ زیرا آنها محسوس هستند، نه پنهان. وگفته: تکلیف عام باید به امر ظاهر باشد، نه پنهان. رازی که دیده امامیّه تا مفصل ساق مسح می کنند، گمان کرده که آنها قایل به آنچه شیبانی واصمعی گفته اند، هستند وآگاه نبوده بر این که «کعب» نزد آنها همان مفصل محسوس ومعلوم نزد همه می باشد.

مفصل ودیگری کعبی که به صورت دایره در زیر کعب مفصلی قرار دارد. ودر این که «کعب» در آیۀ وضو تثنیه آمده ولی «مرفق» چنین نیامده است، نکت لطیفی دارد که فقط دانشمندان تشریح آن را می دانند. (1)

از لا به لای این مباحث روشن می شود که فقه اهل سنّت - که قایل به شستن پاها در وضو است - چگونه در بن بست وتعارض با قرآن کریم قرار گرفته است؛ از این رو، دست به هر تأویل وتوجیه دور از حقیقت زده وخودشان را گرفتار نموده اند.

از جمل افرادی که دست به گریبان این گونه تأویلها شده زمخشری است. سیّد عبد الحسین شرف الدین تلاش او را ذکر نموده وگفته است:

«زمخشری در بار این آیه به فلسفه بافی افتاده و در تفسیر کشّاف می گوید: ارجل (پاها) از بین اعضای سه گان غسل, با ریختن آب روی آنها شسته می شوند وچون شستن آن مظنّ اسراف آب - که مذموم وممنوع است - بوده, لذا به ممسوح (رؤوس) عطف شده است، نه برای آن که مسح شود بلکه تا از این رو در آیه توجّه بدهد که در

ص:38


1- (1) - المسائل الفقهیّه: 99- 98.

ریختن آب روی پاها به کمترین آن اکتفا شود وگفته شده إلی الکعبین تا توهّم کسی را که می گوید: باید پاها مسح شوند, از بین ببرد؛ زیرا برای مسح، نهایتی شرعاٌ منظور و معیّن نشده است». (1)

که منطبق با شستن است، پس شستن پاها در وضو لازم است (2) .

گفتنی است که این جواب، بنابر نظریۀ قایلان به «استحسان» صحیح است، امّا کسی که استحسان را قبول ندارد, این استدلال صحیح نیست؛ زیرا استحسان در جایی است که دلیل قرآنی و سنّت نبوی نباشد, حال آن که دلیل قرآنی و سنّت نبوی - چنان که صاحب تفسیر المنار به آن اعتراف کرده است - در این جا وجود دارد، پس نوبت به استحسان نمی رسد.

سیّد عبد الحسین شرف الدین در جواب این توجیه می نویسد:

«چه بسا جمهور وفقهای اهل سنّت، برای غسل پاها بگویند: شستن با پاها شدیداً تناسب دارد، همچنان که مسح با سر، چنین تناسبی را دارست؛ زیرا غالباً چرک پاها با شستن از بین می رود, به خلاف سر که غالباً با مسح تمیز می شود.

و نیز گفته اند: هیچ منعی ندارد که مصلحتهای عقلایی, سبب عبادات واجب قرار گیرند وشرع، دو هدف را در آن لحاظ کند؛ مصلحت و عبودیّت؛ مقصود از «مصلحت» همان امور محسوس

ص:39


1- (1) - تفسیر کشّاف: 611/1 ؛ و المسائل الفقهیّه: 92.
2- (2) - تفسیر المنار: 6/ 234 - 328.

ومشهود است، همان طوری که مقصود از «عبادی و عبودیّت»، چیزی است که به تزکیۀ نفس بر می گردد.

در جواب می گوییم: ما ایمان داریم که شارع مقدس در تکالیف واحکام شرعی، مصلحت بندگان خود را لحاظ کرده است و به آنان امر نمی کند، مگر آن که مصلحتی در آن باشد وآنها را از چیزی نهی نمی کند، مگر آن که مفسده ای در آن وجود دارد. با توجّه به این مطالب، احکام خداوند از نظر مصالح ومفاسد، به آرای مردم ارتباطی ندارد بلکه خداوند متعال آنان را به تکالیفی که با ادلّ قوی وبر اساس حکمت ومصلحت واقعی بندگان تنظیم شده است.

ولی اوّلین دلیل وسند محکم احکام خداوند, همانا «قرآن کریم» است و در آیۀ وضو, مسح را برای پاها دستور داده است وباید تسلیم این فرمان قرآن بود.

امّا تمیزی پاها از چرک وآلودگی, چیزی است که قبل از مسح پاها باید آن را انجام داد؛ زیرا روایتهایی وجود دارد که مخصوص این گونه موارد هست که می گوید: «طهارت اعضا ومواضع وضو، قبل از وضو لازم است». و شاید عمل رسول خدا(صلی الله علیه و آله) که پاهایش را - بر اساس بعضی از اخبار - می شست، از

ص:40

این باب بوده است ویا این که ایشان می خواست پاهایش خنک شود ویا نظافت بیشتری یه پاهایش بدهد (والله اعلم) (1).

و اگر مطلب آن چنان بود که افکار ما برای ما تنظیم کرده است, چنان می شد که امام علی(علیه السلام) فرمود:

«اگر نمی دیدم که رسول خدا(صلی الله علیه و آله) روی پاهایش را مسح می کند, گمان می کردم که مسح باطن پاها از ظاهرشان سزاوار تر است». (2)

از توجیهات دیگری که برای وجوب شستن پاها در وضو شده گفتار صاحب «تفسیر المنار» است. او می نویسد:

«جمهور اهل سنّت به اجماع اصحاب وعمل مسلمانان صدر اوّل اسلام اعتماد کرده اند». (3)

این استدلال خیلی ضعیف تر از آن است که ذکر شود؛ زیرا در میان اصحاب،کسانی بودند که مسح می کردند وخود او قبلاً به آن اعتراف کرده است (که هم شستن وهم مسح از اصحاب وتابعین روایت شده، البتّه عمل شستن، بیشتر وغالب بوده است) (4).

پس این ادّعای اجماع چگونه می تواند صحیح باشد؟ در حالی که قول به مسح، از سلف اصحاب وتابعین نقل شده است. امّا این که عمل

ص:41


1- (1) - المسائل الفقهیّه: 96.
2- (2) - وسائل الشیعه، ابواب وضو، باب13 ح9.
3- (3) - تفسیر المنار: 6/ 228.
4- (4) - تفسیر المنار: 6/ 228.

به غسل بیشتر است، فایده ای ندارد وقول غسل را ثابت نمی کند؛ زیرا ممکن است انگیزه های سیاسی، آن را گسترش داده باشد؛ مثلاً خلیفه مذهبی را اختیار می کرد وراویان را موظّف به ترویج آن می نمود؛ از جمله توجیهات، گفت قرطبی است که:

«کلم مسح، لفظ مشترکی است که هم به معنای شستن و هم به معنای مسح می آید». (1)

به گفته مؤلف تفسیر المنار: «این گفتار، پایه ای است؛ چگونه مسح به معنای غسل است؟ اگر چنین است پس چرا در این آیه هم کلم غسل و هم مسح آمده؟ و اگر چنین بود، باید در مورد سرهم گفته می شد که هم می توان مسح کرد و هم شست، علاوه بر اینها، مقتضای این استدلال وجوب شستن نیست بلکه تخییر بین مسح و شستن است؛ بنابر این، چه دلیلی بر بطلان مسح وجود دارد؟!». (2)

ص:42


1- (1) - الجامع لأحکام القرآن: 6/ 92.
2- (2) - تفسیر المنار: 6/ 233.

جمع بین مسح، غسل و تخییر بین آنها

قبلاً گذشت که برخی قایل به جمع بین «مسح» و «غسل» می باشند واستدلالشان آن است که احتیاط چنین جمعی را اقتضا می کند.

جواب به این دیدگاه این است که، اصولاً احتیاط در آن جاست که شک باشد ودر این جا چون دلیل شرعی بر وجوب مسح اقامه شده است، شک از بین می رود. این عمل به احتیاط است، امّا تخییر در جایی است که دلیل بر هر دو طرف اقامه شده باشد؛ مثلاً آیۀ وضو ویا حدیث وعمل رسول الله(صلی الله علیه و آله) بر مشروعیّت مسح وشستن دلالت کند، در چنین موردی مکلّف می تواند یکی از آنها را اختیار کند، ولی این معنا از آیۀ وضو استفاده نمی شود، روایات وعمل رسول الله(صلی الله علیه و آله) چنین تخییری را نمی رساند؛ بنابر این، نمی توان قایل به تخییر شد؛ زیرا نمی توان مکلّف را بین دو امر، مخیّر کرد که یکی صحّت و مشروعیّتش ثابت شده ودیگری ثابت نشده است. همچنین روشن شد که هم تلاشهای مدّعیان شستن، برای اثبات مشروعیّت آن، با ناکامی مواجه شده اند.

منشأ اختلاف روایات

قبلاًٍِ گفته شد که مسائلی از قبیل «وضو» که هر روز تکرار می شود ورسول خدا(صلی الله علیه و آله) و اصحاب، شبانه روز آن را انجام می دادند، نمی بایست در آن چنین اختلافی پیدا شود ولی متأسّفانه اختلاف سنگینی بین مسلمانان در وضو به وقوع پیوسته وهمچنان ادامه دارد.

ص:43

برخی از پژوهشگران از نظر تاریخی, این اختلاف را بررسی وریشه یابی کرده ونتیجه گرفته اند که قول به «شستن پاها» در زمان خلیف سوّم عثمان ظاهر شده و قبل از آن، چنین اختلافی نبوده است. تفصیل این سخن در کتاب «وضوء النبی من خلال ملابسات التشریع» تألیف سیّد علی شهرستانی آمده است.

خلاص بحث

آیۀ وضو، بر مسح پاها دلالت می کند - چه «ارجل» منصوب باشد، یا مجرور - همچنانکه مسح پاها در مذهب اهل بیت(علیهم السلام) از ضرورتها محسوب می شود. و نیز وضوی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) واصحاب وتابعین وسایر مسلمانان، بر مسح پاها بوده است وقول به شستن پاها از کتاب وسنّت، شاهد وبرهانی ندارد بلکه بدعتی است که در زمان خلیف سوّم ظهور یافته است.

ص:44

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109