حکم «آمین» گفتن در نماز

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور:حکم «آمین» گفتن در نماز [کتاب]/ گروه پژوهش و پاسخ به شبهات ، عبدالامیر سلطانی ؛ مترجم : حسین علی عربی ؛ تهیه کننده: اداره ترجمه معاونت فرهنگی؛ ویراستاری: امرا... نصیری

مشخصات نشر:قم: مجمع جهانی اهل بیت علیه السلام، 1393.

مشخصات ظاهری:54 ص.21×14/5 س م.

فروست:در مکتب اهل بیت علیه السلام؛ 38

وضعیت فهرست نویسی:در انتظار فهرستنویسی (اطلاعات ثبت)

یادداشت:چاپ اول:1393.

شماره کتابشناسی ملی:3827948

ص :1

اشاره

ص :2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :3

ص :4

حکم «آمین» گفتن در نماز

گروه پژوهش و پاسخ به شبهات ، عبدالامیر سلطانی

مترجم : حسین علی عربی

ص :5

ص :6

ص :7

ص :8

سخن مجمع

«کار اساسی شما [مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام) ]... معرفی مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است به دنیای اسلام. بلکه به سراسر عالم، چون امروز همه دنیا تشنه معنویت اند و این معنویت در اسلام هست و در اسلامی که در مکتب اهل بیت(علیهم السلام) معرفی می کند به نحو جامع و کاملی وجود دارد».

( از بیانات مقام معظم رهبری «مد ظله العالی»، 1386/5/28)

مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) که تبلور اسلام ناب محمّدی(علیهماالسلام) و متّکی بر منبع وحیانی است، معارف ژرف و عمیقی دارد که از اتقان، استحکام و برهان برخوردار می باشد و مطابق با فطرت سلیم انسان هاست؛ بر همین اساس است که حضرت امام رضا(علیه السلام) فرمودند:

«فإنّ الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتّبعونا» [شیخ صدوق(رحمه الله)، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج275:2]. این مکتب غنی و نورانی در پرتو عنایات الهی و هدایت ائمه ی اطهار(علیه السلام) و نیز مجاهدت هزاران جهادگر عرصه های علم و فرهنگ در طول قرون گذشته و حال، بسط و گسترش یافته است.

پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(قدس سره) و تأسیس نظام اسلامی با تکیه بر قوانین اسلامی و با

ص:9

محوریت ولایت فقیه، افق های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جدیدی را برای انسان های آزاده به ویژه مسلمانان و پیروان و محبّان اهل بیت(علیهم السلام) گشود و توجه بسیاری از نخبگان و مستضعفان جهان را به خود معطوف کرد.

مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام)، مولود این دگرگونی مبارک است که به ابتکار مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظلّه العالی) در سال 1369 شمسی/ 1990میلادی تأسیس شد و تاکنون خدمات شایانی را در تبلیغ معارف قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) و حمایت از پیروان اهل بیت(علیهم السلام) در سراسر جهان انجام داده است.

معاونت امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام) در راستای رسالت خود جهت ارتقای شناخت و آگاهی پیروان اهل بیت(علیهم السلام) در موضوعات ، سطوح، مخاطبان و عرصه های مختلف، در حوزه های تولید کتاب و مجلات به زبان های متعدد و سائر محصولات فرهنگی به فعالیت پرداخته است .

این اثر با هدف معرفی معارف اهل بیت(علیهم السلام) و پاسخ به شبهات مخالفین به ویژه وهابیان و سلفی ها تهیه شده و حاصل تلاش علمی و پژوهشی گروهی از پژوهشگران و نویسندگان فرهیخته و صاحب نظر و ارجمند می باشد.

ص:10

در اینجا بر خود لازم می دانم از دبیرکل محترم مجمع، حضرات اعضای محترم شورای کتاب، مدیران محترم اداره کل پژوهش و ترجمه، رئیس محترم گروه مطالعات بنیادی، دبیر محترم شورای کتاب و گروه مطالعات بنیادی، مترجمین عزیز و همکاران اداره ی ترجمه تقدیر و تشکر نمایم. همچنین از برادرانی که در ویرایش، تایپ، مقابله، تصحیح، آماده سازی، نشر و چاپ این کتاب تلاش کردند، تشکر می کنم و توفیق همگان را از خداوند متعال مسئلت دارم.

معاونت امور فرهنگی مجمع در راستای تعمیق و پویایی آثار منتشره در حوزه ی معارف اهل بیت(علیهم السلام) در سراسر جهان، از دیدگاه ها و پیشنهادهای اساتید، فرهیخته گان، صاحب نظران و پژوهش گران ارجمند استقبال می کند تا زمینه های بسط و گسترش هرچه بیشتر معارف اهل بیت (علیهم السلام)فراهم گردد.

به امید تعجیل در ظهور و فرج منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج).

نجف لک زایی

معاون امور فرهنگی

ص:11

ص:12

مقدمه

وحدت، همبستگی، اتّحاد و انسجام، از اصول عقلانی و برخاسته از اعماق سرشت انسانی است؛ هم چنان که یک اصل ثابت، مسلّم و همیشگی دین مقدّس اسلام نیز بوده و هست و تحقّق آرمان های آفرینش و نیل به اهداف عالی آن در این راستا قابل دسترسی است و قطعاً هیچ قوم و آحاد جامعه ای، در جنگ و فتنه، نزاع و تفرقه، به خیر و سعادت و کمال انسانی، نخواهد رسید.

امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) می فرماید:

إنّ الله سبحانه لم یُعط أحداً بفُرقةٍ خیراً ممّن مضی ولاممّن بقی. (1)

«خداوند سبحان، نه به گذشتگان و نه به آیندگان ، با تفرقه و جدایی خیری را عطا نکرده و نمی کند».

در سایۀ وحدت و یک دلی است که جامعه به آرمان ها و پلّه های ترقّی، گام نهاده و زیباترین استحکامات را بر سرتاسر جامعه حاکم می کند و محبّت و صمیمیت و صلح و صفا را می گستراند.

از این رو، می بینیم قرآن کریم با لحن محکم و با هدف هدایت، چنین می فرماید:

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَتَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَکُنْتُمْ عَلَی شَفَاحُفْرَة مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُم مِنْهَا کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ . (2)

ص:13


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 176.
2- (2) - آل عمران: 103.

«همه با هم، به حبل الله چنگ زنید و پراکنده نشوید و یاد بیاورید آن زمانی را که با هم دشمنی می کردید. پس خداوند دل های شما را به هم نزدیک کرد و الفت و برادری بر شما حاکم نمود و (نیز) یاد بیاورید آن زمانی را که شما، در لبۀ پرتگاه آتش قرار داشتید، پس خداوند شما را از آن نجات داد و خداوند این چنین آیات خود را تبیین می کند، شاید به هدایت دست یابید».

و نیز پیامبر اکرم؛ حضرت محمّد بن عبدالله(علیهماالسلام) می فرماید:

«المؤمن للمؤمن کالبنیان یشدّ بعضه بعضاً». (1)

«نسبت فردِ با ایمان با مؤمن دیگر، همانند اجزای یک ساختمانند که هر جزئی از ساختمان، جزء دیگر را نگه داشته و محکم می نماید».

و نیز حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرماید:

«المؤمن أخو المؤمن، کالجسد الواحد، إن اشتکی شیئاً منه وجد ألَم ذلک فی سائر جسده». (2)

«مؤمن برادر مؤمن است ، مانند آنکه یک جسد می باشند؛ اگر عضوی از آن به درد آید، درد و رنج آن به دیگر اعضاء خواهد رسید».

بنابر این تفرقه، کینه توزی، نزاع و خون ریزی، هرگز مشروعیت و مصونیت نداشته و از کبائر و زشتی هاست که وجدان و عقل سلیم، آن را بی اساس و بی فرهنگی معرّفی کرده و در دین اسلام هم شدیداً مورد نکوهش و توبیخ قرارگرفته و مرتکب آن را به عذاب الهی، وعده داده است.

جهالت جاهلان و دسیسۀ دسیسه گران و فتنه انگیزان، در طول تاریخ مسلمین، کوشیده است که وحدتِ صفوف و یک پارچگی مسلمین، به جنگ و

ص:14


1- (1) - اصول کافی 166/2؛ نهج الفصاحه: 779؛ کنز العمّال: 141/1.
2- (2) - بحار الأنوار: 148/61.

خون ریزی تبدیل شده و کینه و بغض و بد بینی و اتّهام به خروج از دین و ورود در شرک را گسترش دهد. بنابر این بر مسؤلان و رهبران امّت و برآحاد جامعۀ اسلامی، فرض و حتم است که اجازه ندهند چنین فضائی بر جامعه اسلامی حاکم گردد و در نتیجه ذخائر و ثروت های امت اسلام، توسّط مستکبران روزگار و کافران خوش رنگ و نگار و صاحبان تراست ها و کارتل ها به راحتی و سهولت، غارت شود.

ما پیروان اهل بیت(علیهم السلام)، برخود لازم می دانیم جهت وحدت بیشتر مسلمین و زدودن موانع این اتّفاق و انسجام، نسبت های ناروائی که در طول تاریخ، به ویژه در این سال های اخیر، به مکتب اهل بیت(علیهم السلام) و به صورت ناجوانمردانه نسبت داده شده، از خود دورکنیم و با تمام وجود، از این تهمت ها و نسبت ها توسّط تکفیری ها و جریاناتی که آلت دست انگلیسی ها، صهونیست ها، و غارتگران امریکا و ... هستند، اعلان انزجار و تبرّی بجوییم.

از باب نمونه:

1 - ما که کتاب آسمانی مصون از تحریف، یعنی قرآن کریم را تنها کتاب همۀ مسلمین و بدون آن که کم و زیاد شده باشد و عیناً، همان قرآن کریم حضرت خاتم الأنبیاء محمّد مصطفی(علیهماالسلام) و ثقل اکبر و سرتاسر آن را داعی توحید و یکتاپرستی می دانیم؛

- ما که بزرگ ترین موفّقیت پیامبر اکرم(علیهماالسلام) را نفی بتها (اصنام) و نفی عبادت لات و عزّی و اعلان و تحقّق کلمۀ توحید «لا إله إلا الله» می دانیم؛

- ما که خطبه های غرّای توحیدی مولی الموحدین امیر المؤمنین(علیه السلام) را - شبانه روز - در مراکز آموزشی و پژوهشی، دانشگاه ها و حوزه ها و محافل علمی و تربیتی مان به تلاوت و تدریس و استضائه می نشینیم؛

ص:15

- ما که در مساجد و مراکز عبادتی مان ، متون سراسر توحید اهل بیت پیامبر(علیهماالسلام) را همانند دعای کمیل از امام علی(علیه السلام)، دعای عرفه از امام حسین(علیه السلام) و دعای ابو حمزه ثمالی از امام سجاد(علیه السلام) و ده ها دعای توحیدی دیگر تلاوت می شود و طنین انداز است:

«... متی غِبْتَ حتّی تَحْتاجَ إلی دلیلٍ یَدلُّ علیکَ... عَمِیَتْ عینٌ لا تراکَ... ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَک وَما الّذی فَقَدَ مَنْ وَجَدَک...». (1)

- ما که هزاران اثر معرفتی و توحیدی همچون کتاب توحید شیخ اقدم «صدوق» را داریم، ما که ...

با همۀ این اوصاف، به صورت جاهلانه و مزوّرانه و مزدورانه به هدف بدبین کردن سایر مسلمین ناجوانمردانه به شرک متّهم شده و می شویم!!! (فما لهم کیف یحکمون)؟؟!!.

2 - اعتقاد به امام مهدی(علیه السلام) و مهدویت، ریشه قرآنی دارد و مذاهب و فرق اسلامی - روی هم رفته - به آن اعتراف دارند تا جائی که انکار آن را موجب قتل منکر آن دانسته اند. (2)

و نیز جایگاه رفیعی از سنّت و معرفت اسلامی را برای آن حضرت ذکر کرده اند و قاطبۀ علمای اهل بیت(علیهم السلام) و بسیاری از علمای مذاهب اسلامی، روایات و احادیث و اخباری که در شأن و ولادت آن حضرت است، مورد تصریح و تصحیح و اعتراف قرارداده اند؛ مانند صاحب سنن ترمذی، قرطبی مالکی، ابوجعفر عقیلی، سیوطی، ابن حجر عسقلانی، حاکم نیشابوری، بیهقی، ابن اثیر، بغوی، ابن قیم، ذهبی، تفتازانی، ابن کثیر دمشقی، جزری شافعی، عبدالوهّاب شعرانی، متّقی هندی، عبدالباقی زرقانی، سفارینی حنبلی، محمّد امین

ص:16


1- (1) - بحار الأنوار: 95/ 226 (بخشی از دعای عرفه).
2- (2) - همانند ابن حجر هیتمی شافعی، شیخ صبای حنفی، خطابی مالکی، یحیی حنبلی و...

سویدی، شوکانی، مؤمن شبلنجی، قنوجی بخاری، کتانی مالکی، خضر مصری، غماری شافعی، ناصر الدین البانی، ابواعلی مودودی، کمال الدین ابن طلحه شافعی، یاقوت حموی، ابو نعیم اصفهانی، ابن جوزی حنبلی، گنجی شافعی، جوینی شافعی، ابن علی شافعی همدانی، حمد الله مستوفی، ابن شحنۀ حلبی حنفی، خواجه پارسا حنفی، ابن صبّاغ مالکی، سراج رفاعی، ابن طولون دمشقی، ابو عبّاس قرمانی حنفی، ابن عامر شبراوی، ساباط قاضی حنفی، قندوزی حنفی، حمزاوی شافعی مصری، زرکلی سلفی، یونس سامرایی، احمد طوسی بلاذری، ابن شاکر بدری شافعی، عبدالکریم یمانی، صبان شافعی، ابن عماد دمشقی حنبلی و غیر اینان... .

حال نگاه بیندازید و ببینید:

امام مهدی(علیه السلام) و مهدویّت - که در کتاب و سنّت، محکم ترین ریشه و اساس و برهان و این همه معترف به تواتر و صحت و ولادت و حیات از جمیع فرق اسلامی دارد- چگونه با زشت ترین تعبیرها مورد استهزاء و تمسخر و افتراء و نسبت های ناروا قرار گرفته است؟!.

از این عصارۀ انبیاء و خلف اوصیا، گاهی به «امام مزعوم» و گاهی به «معدوم» و ... تعبیر می شود !! و گاهی می نویسند که شیعیان کنار سرداب حلّه یا سرداب بغداد، یا سرداب سامرّا (1) و یا ... مرکبی را آماده می کنند تا آن که او وقتی که از آن سرداب خارج شد، سوار آن مرکب شود!. اینان هنگام نماز هم، هم چنان در کنار مرکب باقی می مانند، زیرا ممکن است که در همان وقت از سرداب خارج شود و کسی کنار مرکب نباشد تا او را سوار کنند!!.

ص:17


1- (1) - بالآخره، معلوم نشد این سرداب کجاست!

وارونه نشان دادن حقایق، تحریف و سیاه نمایی در زمینۀ اعتقادات و معارف حقّه اهل بیت(علیهم السلام) توسّط دشمنان و بقاء بر میت های آکلة الاکباد و آنان که گوینده «لااله إلا الله و محمّدٌ رسول الله» و معتقدان معاد و محشر و اهل قبله و قرآن را همانند گوسفند سر می برند و جهت جلب رضایت سردمداران کفر و غاصبان قدس، همه گونه خوش خدمتی دارند و در تمام دوران ننگین رژیم جعلی و سفّاک صهیونیستی، در حمایت از مظلومین فلسطین، و مقدسات مسلمین حتی یک فشنگ و یا تیری رها نکرده اند، امّا هر روز شاهد آنیم که دسته دسته اهل قبله و توحید و بعثت و معاد را با کمال شقاوت و بی رحمی، قطعه قطعه و به آتش می کشند و فتنه و تفرقه را بین امّت اسلام می گسترانند.

لازم به تذکر است: این دو مورد به عنوان نمونه بود و گرنه مسلمانان هر روزه شاهد نشر و بسط صدها مورد دیگر با هزاران سایت و کتاب و مقالات و نرم افزار، توسّط این مجموعۀ فاقد عاطفه و رحم و متحجّر و تکفیری با هدف شوم تفرقه افکنی و جنگ و جدال در امّت اسلامی می باشند ،فإلی الله المشتکی.

در هر صورت، ما به عنوان این که به حفظ وحدت مسلمین و قطع ید اجانب از بلاد اسلامی و زدودن اتّهامات و افتراءات از مکتب اسلام و معارف اهل بیت(علیهم السلام) مکلّفیم، بر خود واجب می دانیم جهت زایل کردن بدبینی از ذهنیّتی که اینان در بین عموم مسلمین با دروغ، نفاق، افتراء و بهتان ساخته اند، اقدام نماییم و انزجار و بی زاری خود را از این تفرقه افکنان و جنگ افروزان وابسته به استکبار و کفر جهانی، اعلان نماییم.

ص:18

مجموعۀ «فی رحاب اهل البیت(علیهم السلام)» (1)حدود چهارده سال پیش، جهت زدودن این ذهنیّت و زدودن برخی از موانع وحدت، در معاونت امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام و با کمک، مساعدت و همکاری گروهی از فضلا و محققین (2)، طرّاحی و سپس مورد تنظیم و تدوین قرار گرفت.

بحمدالله به سرعت و به طور گسترده و چشمگیر، مورد استقبال محافل علمی و پژوهشی و علاقه مندان و دوستداران وحدت مسلمین، قرار گرفت.

شخصیّت های علمی و دست اندرکاران نشر و قلم و گروه های محاوره و مناظره، در همان زمان تدوین و نشر، پیشنهاد ترجمه ی این مجموعه را به زبان های زنده دنیا دادند که بحمدالله ترجمۀ فارسی آن توسّط ادارۀ ترجمۀ

ص:19


1- (1) - این مجموعه بیش از چهل جلد است که هر یک از آنها به یک موضوع و یک شبهه اختصاص دارد و به زبان عربی و با سبک مقارنه و ارائه دلائل تنظیم یافته است.
2- (2) - جهت تقدیر از زحمات عزیزانی که در این مجموعه به نوعی تلاش داشته و نقشی که در تحقّق این کار علمی و فرهنگی داشته اند. متذکّر می شویم: 1 - ابوالفضل اسلامی (علی)؛ مسؤول گروه و مشرف علمی پروژه. 2 - سید منذر حکیم؛ پیگیر امور مجموعه. 5 - 3 - سید عبدالرحیم موسوی(رحمه الله)، شیخ عبدالکریم بهبهانی و صباح بیاتی؛ تهیه کنندگان بعضی از متون مجموعه. 9 - 6 - شیخ عبدالأمیر سلطانی، شیخ محمّد هاشم عاملی، شیخ محمّد امینی و شیخ علی بهرامی؛ تصدّی مسائل استخراج و مقابله. 13 - 10 - سید محمدرضا آل ایوب، عباس جعفری، حسین صالحی و عزیز عقابی؛ در مسائل تصحیح و تطبیق و روند امور. ضمن آن که از نظرات ارزشمند آقایان: شیخ جعفر الهادی (خوشنویس)، شیخ محمّدهادی یوسفی غروی، استاد صائب عبدالحمید وغیر اینان در برخی از این متون استفاده کرده ایم. جزاهم الله خیر الجزاء. (ناشر)

معاونت امور فرهنگی، آماده گردید و اینک مورد بررسی مجدّد و ویراستاری قرار گرفت و تقدیم علاقه مندان می شود.

امید است که این تلاش و جهاد فرهنگی، مورد قبول پروردگار متعال و عنایت حضرت بقیّة الله الأعظم(عج) قرار گرفته باشد.

گروه مطالعات بنیادی

ابوالفضل اسلامی (علی)

1392/8/28

ص:20

مقدّمه

«آمین» گفتن بعد از سورۀ حمد، یکی از مسائل مورد اختلاف مذاهب اسلامی می باشد. مذهب شیعه معتقد است این عمل در سنّت وارد نشده و ذکر آن بعد از سورۀ حمد، باعث بطلان نماز است; زیرا اضافه کردن چیزی است که حتّی استحباب آن روایت نشده است؛ امّا مذاهب چهارگانۀ دیگر، نظر متفاوتی دارند؛ به این صورت که سه مذهب مشهور، آن را از سنّت های نماز و واجب می دانند، در حالی که مذهب چهارم، آن را از مستحبّات می داند.

جزیری می نویسد:

«از سنّتهای نماز این است که نمازگزار بعد از فراغت از قرائت سورۀ حمد، آمین بگوید (1) و این بر امام و مأموم در نماز جماعت و بر کسی که نمازش را فرادا می خواند، واجب است... و این مقدار مورد اتّفاق نظر ائمّۀ سه مذهب است، ولی مذهب مالکیّه قایل است که آمین مستحب است نه واجب». (2)

روشن است که این اختلاف نظر در حکم آمین به ادلّۀ شرعیّه ای باز می گردد که ائمّۀ مذاهب، در صدور فتوا بدان اعتماد کرده اند و

ص:21


1- (1) - «آمین» گفته نمی شود، مگر بعد از امّ القرآن «سورۀ فاتحه»، پس اگر آن را نگوید، سورۀ فاتحه را به طور کامل ادا نکرده است. (کتاب الاُمّ شافعی: 131/1، باب التأمین عندالفراغ من قراءة امّ القرآن).
2- (2) - الفقه علی المذاهب الاربعه، عبدالرحمن جزیری: 250/1، حکم الاتیان بقول آمین.

به عبارت دیگر، هر یک از دو مذهب شیعه و سنّی به ادلّۀ خاصّی برای فهم و استنباط حکم شرعی، ملتزم شده اند.

در این کتاب، سعی می کنیم در ضمن اموری، مسأله را بر طبق نظر هر یک از دو مذهب، مورد بررسی قرار دهیم تا بفهمیم که کدام یک به سنّت پیامبراکرم (علیهماالسلام) نزدیکتر است.

ص:22

بررسی حکم «آمین» گفتن در نماز از دیدگاه شیعه و سنّی

امر اوّل: توقیفی بودن عبادات

نماز از عبادات است و در جای خود ثابت شده است که عبادات از جهت کم و کیف، ادا و قضا، وجوب و استحباب و اجزا و شرایط مربوطه، توقیفی هستند و باید بر طبق آنچه شریعت مقرّر فرموده است، به جای آورده شوند.

در این صورت، خروج بدون دلیل از آنچه پیامبر اکرم (علیهماالسلام) در کیفیّت نماز، ترسیم نموده است، تشریع محض و بدعت شمرده می شود که باعث بطلان عبادت است.

این مسأله مورد اتّفاق نظر تمام مذاهب اسلامی است و هیچ اختلافی در آن ندارند.

مرحوم کاشف الغطاء می نویسد:

«انجام عبادت، یا معامله ای که تکلیف آن به شرع باز می گردد، جایز نیست که با استناد به مأخذ غیر شرعی انجام گیرد، پس اگر کسی تکلیفی را در اصول یا فروع، در عبادات، یا معاملات، بدون استناد به مأخذ شرعی انجام دهد و قصد او این باشد که افرادی از او پیروی کنند، یا این حکم او باقی بماند، اگر بدون استناد به شرع، حکم کند، مخترع در دین شمرده می شود و اگر با استناد به شرع،

ص:23

حکم کند، بدعتگذار شمرده می شود و بدعت در عبادات در مقابل سنّت قرار دارد و اگر کسی عملی را بدون استناد به منابع شرع، در تکالیف شرعی داخل کند، بدون آن که قصد سرایت آن را به دین داشته باشد، شریعت گذار در دین شمرده می شود»). (1)

تبیین ماهیّت عبادات و احکام آن بر عهدۀ شارع مقدّس می باشد. (2) در کتاب المغنی، تألیف ابن قدامه آمده است:

«عبادات، صددرصد توقیفی هستند و چیزی از آنها و به خصوص نماز، با قیاس و تعلیل ثابت نمی شود، البتّه شارع مقدّس ما را به ایراد الفاظ خاصّی در خطبه های نماز، ملتزم نکرده است؛ زیرا خطبه ها برای موعظه است و بر حسب شرایط و اوضاع، فرق می کند، امّا در مورد نماز، رسول اکرم (علیهماالسلام) فرموده اند

:«صَلُّوا کما رأیتمونی اصَلِّی. (3) همان گونه که دیدید نماز می خوانم، نماز بخوانید». (4)

توضیح داده شده است که فرق معاملات و عبادات در این است که معاملات، متوقّف بر الفاظی هستند که مقصود از آنها اراده شود،

ص:24


1- (1) - کشف الغطاء، جعفر کاشف الغطاء: 269/1.
2- (2) - ر.ک: الفوائد الحائریّه: 478، فایدۀ 38؛ کشف اللثام: 418/3.
3- (3) - صحیح بخاری: 77/7، کتاب الأدب و در ج 133/8، باب: ما جاء فی اجازة الخبر الواحد فی الأذان و الاقامه؛ سنن دارقطنی: 273/1، کتاب الصلاة، باب ذکر الأمر بالأذان و الاقامه.
4- (4) - المغنی، ابن قدامه: 506/1.

یا چیزی که جانشین این الفاظ شود و یا به عبارتی، ثبوت معاملات برخلاف احکام، جعلی و قراردادی است، نه توقیفی که به وسیلۀ شرع بدانها ملزم شده باشیم؛ بنابراین، اگر عبادات توقیفی باشند، اختراع در آنها جایز نیست و از آن جا که نماز از عبادات است، اضافه کردن چیزی که از طرف شارع وارد نشده است، باعث بطلان آن می گردد.

پس از این مقدّمه به بررسی کلمۀ «آمین» می پردازیم که مورد اختلاف واقع شده است.

آیا این کلمه از الفاظی است که ذکر آن بعد از قرائت سوره حمد شرعاً وارد شده؟ و اگر وارد شده آیا به صورت مستحب یا واجب؟ که در صورت دوّم، ترک آن موجب بطلان نماز باشد.

امر دوّم: کیفیّت نماز در کتب صحاح

نظر شرع مقدّس در این مسأله با مراجعه به روایاتی که به بیان کیفیّت نماز پیامبر اکرم (علیهماالسلام) پرداخته روشن می شود. با مراجعه به روایاتی که در کتب صحاح نقل گردیده و چگونگی نماز رسول خدا (علیهماالسلام) را به تفصیل بیان کرده ملاحظه می شود که آن حضرت، کلمۀ «آمین» را بعد از حمد، تلفّظ نمی کرده است.

از جمله آنها حدیث ابوحُمید ساعدی است که تعدادی از محدّثین آن را روایت کرده اند و ما در این جا آن را از سنن بیهقی نقل می کنیم:

ص:25

«ابو علی عبدالحافظ روایت کرده است: ابوحُمید ساعدی [به عدّه ای از اصحاب ] گفت: من شما را از چگونگی نماز رسول خدا (علیهماالسلام) آگاه می کنم. گفتند: چگونه؟ تو که بیشتر از ما با او نبوده و قبل از ما همراهش نبوده ای؟! گفت: قبول دارم. گفتند: با این حال، آنچه را می دانی بیان کن. گفت: هنگامی که رسول خدا (علیهماالسلام) می خواست وارد نماز شود، دستهایش را تا شانه هایش بالا می آورد، سپس تکبیر می گفت و پس از آن که تمام اعضای بدنش ساکت و آرام می شد، قرائت را شروع می کرد. پس از اتمام قرائت در حالی که دستهایش را تا شانه هایش بالا می آورد، تکیبر می گفت، سپس به رکوع می رفت و کف دستهایش را بر زانوهایش می گذاشت. سپس بدون آن که سرش را تکان دهد، بر می خاست و سرش را بالا می آورد و می گفت: سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حمدَه، سپس دستهایش را تا شانه هایش بالا می آورد و پس از آن که تمام اعضای بدنش معتدل و آرام می شد، می گفت: اللّهُ اکبر، سپس به سجده می رفت در حالی که دستهایش را از پهلوهایش دور می کرد، سپس از سجده برمی خاست و پای چپ را تا می کرد و بر آن می نشست. هنگام سجده، انگشتان پاهایش را باز می کرد. سپس به سجدۀ دوّم می رفت. آنگاه از سجده برمی خاست و بعد می گفت: اللّه اکبر، سپس پایش را تا می کرد و بر آن می نشست تا تمام اعضای بدنش در حالت تعادل و آرامش قرار گیرد.

ص:26

آنگاه رکعت دیگری را به همان صورت به جای می آورد، سپس هنگامی که از رکعت دوّم برمی خاست، تکبیر می گفت و دستهایش را تا محاذی شانه هایش بالا می آورد، همان طور که در ابتدای نماز انجام داده بود، سپس این کارها را در بقیّۀ نمازش انجام می داد تا به آخرین سجده نماز می رسید که می بایست بعد از آن، نماز را سلام دهد. در حال برخاستن از این سجده، پای چپ را کمی به عقب می کشید و بر ران چپ خود می نشست.

همۀ آنان گفتند: راست گفتی، رسول خدا (علیهماالسلام) همین طور نماز می خواند). (1)

امور زیر، صحّت احتجاج به این حدیث را توضیح می دهد:

1- تصدیق ابوحُمَید به وسیلۀ تعدادی از بزرگان صحابه (2) بر قوّت حدیث و ترجیح آن بر ادلّۀ دیگر، دلالت می کند.

2- او فرایض و سنّتها و مستحبّات نماز را بیان کرده، ولی آمین گفتن را ذکر نکرده است. با این حال، صحابه از او انتقاد و چیزی بر خلاف او ذکر نکرده اند، در حالی که در صدد عیبجویی از او بوده اند؛ زیرا در ابتدا قبول نکردند که او آگاه ترین آنان نسبت به نماز رسول خدا (علیهماالسلام) است، با این حال همگی در آخر گفتند:

ص:27


1- (1) - سنن بیهقی: 105/2/ ح 2517؛ سنن ابی داوود: 194/1/ باب افتتاح الصلاة، ح 730؛ سنن ترمذی:105/2، ح 304، باب صفة الصلاة.
2- (2) - از جمله آنان: ابوهریره، سهل ساعدی، ابواُسید ساعدی، ابوقتاده، حارث بن ربعی و محمّد بن مسلمه بوده اند.

«راست گفتی، رسول خدا (علیهماالسلام) همین طور نماز می خواند».

و بسیار بعید است آنان که ده نفر و در مقام بیان و مذاکره بودند، تذکّر این نکته را فراموش کرده باشند.

3- اگر اشکال شود که این حدیث، عام است و به وسیلۀ احادیث تأمین، تخصیص خورده خواهیم گفت:

اگر ابوحُمید تمام فرایض، سنّتها، مستحبّاب و هیئت کامل نماز را بیان کرده و بر شمرده و در مقام تعلیم و بیان مسأله بوده حذف چیزی در این حال، خیانت است و این کار از او و تمام آن صحابه بعید است.

4- با این که بعضی از صحابۀ حاضر، مثل ابوهریره، احادیث تأمین را روایت کرده اند، در عین حال بر ابوحمید اعتراض نکردند.

امر سوّم: حکم تأمین در نظر اهل بیت علیهم السلام

بعد از آن که احادیث مربوط به چگونگی نماز رسول خدا (علیهماالسلام) را در کتب صحاح مورد بررسی قرار دادیم و ملاحظه کردیم که «تأمین» به عنوان سنّتی از سنّتهای آن حضرت در نماز ذکر نشده است، حال باید به بررسی روایاتی بپردازیم که در کتب احادیث شیعه نقل گردیده و اهل بیت علیهم السلام (1) در خلال آنها به

ص:28


1- (1) - اهل بیت علیهم السلام کسانی هستند که رسول اکرم (علیهماالسلام) آنان را ِعدل قرآن کریم قرار داده و تمسّک به قرآن و ایشان را واجب گردانیده و پیروی از غیر این دو جایز نیست؛ بنابراین، اگر عترت طاهرین، گفتن آمین را در نماز تحریم کرده اند، باید از آنان اطاعت شود و در نماز، ذکر نگردد.

پیروانشان دستور داده اند که برای حفظ سنّت جدّشان، از گفتن «آمین» در نماز خودداری کنند.

در این جا به تعدادی از نصوصی که از آنان روایت شده اشاره می کنیم:

1- محمّد بن یعقوب، از علیّ بن ابراهیم، از پدرش، از عبدالله بن مغیره، از جمیل، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است:

«اذا کنتَ خلفَ امام فقرأ الحمد و فَرَغَ من قراءتها، فقل انت: الحمدلله ربّ العالمین و لاتقل آمین» .

«اگر در نماز جماعت بودی و امام از قرائت حمد، فارغ شد، تو الحمدلله ربّ العالمین بگو و آمین نگو».

همچنین محمّد بن حسن با اسناد خود از محمّد بن یعقوب مثل همین را روایت کرده است.

2- از محمّد بن یعقوب، از محمّد بن سنان، از ابن مسکان، از محمد حلبی روایت شده است:

«از امام صادق علیه السلام پرسیدم: آیا بعد از قرائت فاتحة الکتاب، آمین بگویم؟ فرمود: نه».

3- و در حدیث زراره از امام باقر علیه السلام روایت شده است:

ص:29

«وَ لا تَقولَنَّ إذَا فرغتَ مِنْ قِراءتِکَ، آمین، فَإنْ شئتَ قُلتَ: الحمدللّهِ ربِّ العَالمین». (1)

«هیچ گاه پس از قرائت حمد، آمین نگو بلکه اگر خواستی، بگو: الحمدلله ربّ العالمین».

امر چهارم: کیفیّت نماز در نظر اهل بیت علیهم السلام

اشاره

امر سوّم در صدد بیان نظر اهل بیت علیهم السلام در مورد کلمۀ «آمین» در نماز بود. همچنین اگر به بررسی روایاتی بپردازیم که در صدد تبیین کیفیّت نماز در مکتب اهل بیت علیهم السلام هستند، می بینیم که ذکری از کلمۀ «آمین»، بعد از قرائت فاتحه به میان نیامده است.

در این جا به برخی از روایاتی که در این خصوص وارد شده و از جهت سند و دلالت مورد اعتماد است، اشاره می کنیم:

حدیث اوّل

«محمّد بن حسین با اسناد خود از حمّاد بن عیسی روایت می کند:

«روزی امام صادق علیه السلام از من پرسید: آیا نماز را به خوبی به جای می آوری ای حمّاد؟!عرض کردم: ای آقای من! من کتاب حریز در نماز را از حفظ هستم [و بر طبق آن نماز می خوانم].

ص:30


1- (1) - وسائل الشیعه: 4/ 752، کتاب الصلاة، باب عدم جواز التأمین فی آخر الحمد، ح 4.

فرمود: اشکالی ندارد، برخیز و نمازی بخوان. [برخاستم و نمازی خواندم، پس از آن حضرت فرمود]:

یا حمّاد! لاتحسن أنْ تُصَلِّی، ما أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ (منکم) أنْ یأتِی عَلَیه سِتّون سنةً او سبعُونَ سَنَة فَما یقیم صلاة واحدةً بِحدُودِها تامة؟! ، ای حمّاد! نماز را به خوبی به جای نمی آوری. چقدر برای یکی از شما زشت است که شصت، یا هفتاد سال از عمرش گذشته باشد، امّا حتّی یک نماز را با تمام حدودش به جای نیاورده باشد؟! من خیلی خجالت کشیدم و عرض کردم: فدایت شوم! پس نماز را به من یاد بدهید.

ابوعبدالله برخاست و رو به قبله ایستاد. دستهایش را در حالی که انگشتانش بهم بسته بود، بر رانهایش گذاشت، در این حال پاهایش را به هم نزدیک کرده تا جایی که بین آنها به اندازۀ سه انگشت از هم باز شده فاصله بود. او با خشوع و فروتنی تمام انگشتان پاهایش را رو به قبله کرد و مواظب بود که از قبله منحرف نباشند، سپس گفت: اللّه اکبر. آنگاه سورۀ حمد و سپس سورۀ توحید را با ترتیل قرائت کرد، سپس صبر کرد و نفسی کشید سپس در حالی که هنوز ایستاده بود، گفت: الله اکبر. آنگاه به رکوع رفت و کف دستهایش را بر زانوهایش گذاشت. در حال رکوع، زانوهایش را تا آخر صاف کرد به طوری که پشتش کاملاً مسطّح شد، به گونه ای که اگر قطرۀ آبی بر پشتش ریخته می شد، پایین نمی ریخت. در حالی که گردنش را صاف نگه داشته و چشمهایش

ص:31

را بسته بود، سه بار با ترتیل گفت: سبحانَ ربّی العظیم و بحمدِهِ، سپس از رکوع برخاست و در حالی که صاف و آرام ایستاده بود; گفت :سَمِعَ اللّهُ لِمَنْ حِمَده، سپس در حالی که ایستاده بود، تکبیر گفت و دستهایش را تا محاذی صورتش بالا آورد و پس از آن، به سجده رفت. او دستهایش را قبل از زانوهایش بر زمین گذاشت. در سجده سه مرتبه گفت: سُبحانَ رَبیّ الأَعْلی وَ بِحمدِهِ و در این حال، جایی از بدنش را بر جای دیگر نگذاشته بود.

او بر روی هشت موضع به سجده رفته بود: پیشانی، دو کف دست، دو زانو، دو انگشت بزرگ پاها و همچنین بینی. این مواضع هفتگانه از واجبات سجده است و گذاشتن بینی بر زمین از سنّت است، سپس سرش را از سجده برداشت و پس از آن که کاملاً نشست، گفت: اللّه اکبر. در حال نشستن، روی پای راست را بر کف پای چپ گذاشت و بر ران چپ خود نشست و پس از اللّه اکبر، گفت: أَستغفِرُ اللّه رَبّی و اتوب الیه، سپس در همان حال نشسته، تکبیر گفت و به سجده دوّم رفت و آن را همانند سجدۀ اوّل به جای آورد. او در حال رکوع و سجده هیچ یک از اعضای بدن را بر عضو دیگر تکیه نداد و در سجده آرنجهایش را از بدن دور کرده و آنها را بر زمین نگذاشته بود، پس از آن که دو رکعت نماز را با این اوصاف به جای آورد، فرمود:

ص:32

«یا حمّاد! هکذا صَلّ، ولا تَلتَفتْ وَ لا تَعْبَث بیدیک و أَصابِعَک، و لاتبزِّق عَنْ یَمینک و لا عَنْ یسارِک و لا بین یَدَیْک». (1)

«ای حمّاد! این گونه نماز به جای آور و متوجّه اطرافت نباش و با دستها و انگشتانت بازی نکن و به راست و چپ، یا جلوت آب دهان نینداز».

روایات بعدی با اختلاف کمی، کیفیّت نماز را بیان می کنند و این اختلاف اندک، ناشی از تعدّد طریق است; برای همین به ذکر رجال و تبیین وثاقت آنان بسنده می کنیم تا ثابت کنیم که تمام راویان این احادیث، ثقه و مورد اعتماد هستند، در صورتی که این وثاقت و اطمینان را در روایات کسانی که قایل به وجوب تأمین هستند، نمی یابیم.

حدیث دوّم

از محمّد بن یعقوب، از علیّ بن ابراهیم، از پدرش، از جدّش، از حمّاد بن عیسی. (2)

ص:33


1- (1) - وسائل الشیعه: 673/4، ابواب افعال الصلاة، باب کیفیتها: ج 1؛ رجال این حدیث ثقه هستند؛ چنان که در معجم رجال الحدیث، از مرحوم خویی: 191/1 در ذیل شرح حال 10554 آمده است. و ر.ک: الفهرست/ شیخ طوسی:61، شرح حال 231.
2- (2) - بحارالأنوار: 186/84- 185، از کتاب العلل؛ تهذیب الاحکام: 81/2 . حدیث صحیح است و رجال آن ثقه هستند.

حدیث سوّم

آن را مرحوم کلینی از علیّ بن ابراهیم، از پدرش، از حمّاد بن عیسی روایت کرده است. (1)

حدیث چهارم

آن را محمّد بن یعقوب، از علیّ بن ابراهیم، از پدرش، از محمّد بن اسماعیل، از فضل بن شاذان، از محمّد بن عیسی، از احمد بن محمّد و همگی از حمّاد بن عیسی، از حریز، از زراره، از امام باقر علیه السلام روایت کرده است. (2)

حدیث پنجم

آن را با همین اسانید از حمّاد بن عیسی، از حریز، از زراره نقل کرده است. (3)

ص:34


1- (1) - وسائل الشیعه: 67/4، ح 2؛ ر.ک: رجال نجاشی، شرح حال 687 ؛ الفهرست، شیخ طوسی: 61، شرح حال 231.
2- (2) - وسائل الشیعه: 675/4، ح 3، رجال آن ثقه هستند. ر.ک: معجم رجال الحدیث، از آیت الله خویی: 50/18، شرح حال 12037 و ج 84/15، شرح حال 10235 وج 18 / 137، شرح حال 11977 و شرح حال 800 از همین جلد؛ الفهرست، شیخ طوسی: 124، شرح حال 552، شرح حال 231 و شرح حال 239؛ رجال نجاشی:175.
3- (3) - وسائل الشیعه: 676/4، ح 4 و رجال آن ثقه هستند؛ ر.ک: الفهرست، شیخ طوسی: 61، شرح حال 231 و ص 62/ شرح حال 239؛ رجال نجاشی:175.

حدیث ششم

آن را شیخ صدوق در علل الشرایع از محمّد بن علی ماجیلویه، از علیّ بن ابراهیم، از پدرش، از حماد روایت کرده است. (1)

حدیث هفتم

آن را از علیّ بن ابراهیم، از پدرش، از محمّد بن اسماعیل، از فضل بن شاذان و همگی از ابن ابی عمیر و او از معاویة بن عمّار، از امام صادق علیه السلام روایت کرده است. (2)

امر پنجم: نظر علمای مکتب اهل بیت علیهم السلام در مورد حکم تأمین

اشاره

علمای امامیّه با پیروی از اهل بیت علیهم السلام در این مورد، موضع گرفته اند. آنان دقیقاً از همان راهی که اهل بیت علیهم السلام برایشان ترسیم کرده اند، رفته و فتوا داده اند. در این جا به بیان آرای برخی از علمای بزرگ امامیّه که منطبق با سنّت شریف نبوی است، می پردازیم.

ص:35


1- (1) - وسائل الشیعه: 677/4، ح 6 و رجال آن ثقه هستند؛ ر.ک: معجم رجال الحدیث، از آیت الله خویی: 55/17، شرح حال 11401.
2- (2) - وسائل الشیعه: 677/4، ح 7 و رجال آن ثقه هستند؛ ر.ک: معجم رجال الحدیث، از آیت الله خویی: 84/15، شرح حال 10235؛ الفهرست، شیخ طوسی:124، شرح حال 552؛ رجال نجاشی:226/ شرح حال 887; معجم رجال الحدیث: 209/8، شرح حال 12457.

1- شیخ مفید

او بعد از بیان سنّتهای نماز می نویسد:

«سپس سورۀ حمد و توحید را قرائت می کند و آن دو را با بسم الله الرحمن الرحیم شروع می نماید. تا این که می گوید: و بعد از قرائت سورۀ حمد، آمین نمی گوید...». (1)

2- سیّد مرتضی علم الهدی

او می نویسد:

«از جمله تمایزات امامیّه این است که: ذکر کلمۀ آمین را بعد از قرائت فاتحه ترک می کند، در حالی که فقهای مذاهب دیگر، آن را سنّت می دانند». (2)

او در ادامه می نویسد:

«دلیل ما بر این فتوا آن است که: طایفۀ امامیّه اجماع دارند بر این که این لفظ، بدعت و قاطع نماز و احتیاط در ترک آن است; زیرا هیچ اختلافی در این نیست که اگر کسی این لفظ، را ترک کند، گناهکار نیست و نمازش را باطل نکرده است بلکه اختلاف در گفتن آن است. که امامیّه می گوید: این لفظ، قاطع نماز است و احتیاط در ترک آن است.

ص:36


1- (1) - المقنعه، شیخ مفید: 104/14.
2- (2) - المحلّی: 264/4؛ اللباب: 69/1؛ الأم: 109/1؛ المجموع: 368/3؛ الفتاوی الهندیّه: 74/1؛ المغنی، ابن قدامه: 1/ 528؛ شرح فتح القدیر: 256/1؛ مغنی المحتاج: 161/1؛ اختلاف العلما: 41؛ سنن ترمذی: 28/2.

همچنین هیچ اختلافی نیست که این لفظ از اجزای قرآن نیست و همچنین به تنهایی، دعا یا تسبیح نیست، در این صورت تلّفظ آن، در حکم آوردن کلمه ای در نماز است که خارج از قرآن و تسبیح می باشد.

و اگر گفته شود: این لفظ، آمین گفتن برای دعای سابق بر آن; یعنی قول خدای متعال: إهْدِنا الصِّراطَ الْمُستَقیم؛ ما را به راه راست هدایت بفرما، است، می گوییم: دعا باید با قصد باشد و کسی که سورۀ فاتحه را در نماز قرائت می کند، قصدش تلاوت است نه دعا و جایز است که قرائت بدون قصد دعا باشد.

مخالفان ما قایل به این شده اند که تلفظ این کلمه بر طبق سنّت است و هر نمازگزار می تواند آن را بدون قصد دعا تلفظ کند و ما می گوییم اگر بطلان استعمال آن برای کسی که قصد دعا نمی کند، ثابت شد، بطلان آن در صورت قصد دعا نیز ثابت می شود؛ زیرا کسی فرقی بین این دو نگذاشته است». (1)

3- شیخ طوسی

او می نویسد:

«کلمۀ آمین در هر صورت، نماز را قطع می کند؛ چه این که بلند، یا آهسته، در آخر سورۀ حمد، یا قبل از آن و به وسیلۀ امام، یا مأموم تلفّظ شود».

او می گوید:

ص:37


1- (1) - الانتصار، سیّد مرتضی علم الهدی: 144.

«دلیل ما اجماع امامیّه است; زیرا هیچ اختلافی ندارند که تأمین، نماز را باطل می کند و همچنین هیچ اختلافی ندارند که اگر کسی آن را تلفّظ نکند، نمازش صحیح است». (1)

وی در کتاب مبسوط می نویسد:

«تروک نماز بر دو قسم می باشد: مفروض و مسنون (سنّت) و تروک مفروض، چهارده عدد می باشد که عبارتند از: عدم تکتّف (دستها را بغل کردن)، نگفتن آمین در خلال سورۀ حمد، یا آخر آن و...». (2)

امر ششم: نظر علمای اهل سنّت در مورد کلمۀ آمین

ابوحنیفه و سفیان می گویند:

«امام آن را بلند می گوید و مأموم آن را آهسته می گوید». (3)

از مالک، دو روایت نقل شده است:

یکی مثل قول ابوحنیفه است (4) و دیگری این است که اصلاً آن را نگوید. (5)

ص:38


1- (1) - الخلاف، شیخ طوسی: 1/ 334 و 332.
2- (2) - المبسوط، شیخ طوسی: 117/1.
3- (3) - المجموع: 373/3؛ المغنی، ابن قدامه: 49/1.
4- (4) - المجموع: 373/3؛ المحلّی: 264/3؛ المغنی، ابن قدامه: 490/1.
5- (5) - المجموع: 373/3؛ المغنی: 1/ 489.

شافعی می گوید:

«مأموم چنان بگوید که خودش بشنود». (1)

و در جای دیگر می گوید:

آن را بلند بگوید. (2)

پیروان شافعی در این مسأله، نظرات مختلفی دارند:

عدّه ای می گویند:

«در این مسأله دو قول است».

و عدّه ای دیگر می گویند: «اگر صفوف جماعت اندک و بهم نزدیک است به صورتی که صدای امام جماعت را می شنوند، آهسته گفتن مستحب است و اگر صفوف جماعت، زیاد و طولانی است و بسیاری از مردم صدای امام جماعت را نمی شنوند، جَهر (بلند گفتن) مستحب است تا کسانی که در صفهای بعدی هستند، آن را بشنوند». (3)

احمد، اسحاق، ابوثور و عطا گفته اند:

«جَهر برای مأمومین مستحب است». (4)

نَووی در روضة الطالبین می گوید:

ص:39


1- (1) - المجموع: 368/3.
2- (2) - المجموع: 368/3.
3- (3) - المجموع: 368/3.
4- (4) - المجموع: 373/3؛ المحلّی: 264/3.

«برای هر کسی که سورۀ فاتحه را در نماز، یا خارج آن می خواند، مستحب است که در آخر آن آمین بگوید».

در ادامه می نویسد:

«استحباب این کار برای امام و مأموم و کسی که نمازش را فرادا می خواند، یکسان است». (1)

شوکانی می نویسد:

«حافظ در مشروعیّت تأمین گفته است: این کار در نظر جمهور بر وجه استحباب است. و ابن بزیزه از بعضی از اهل علم حکایت کرده است: با توجّه به ظهورِ صیغه امر بر وجوب، تأمین بر مأموم واجب است; امّا ظاهریّه آن را بر هر نمازگزاری واجب دانسته اند، در حالی که ظاهرِ حدیث، آن را فقط بر مأموم واجب می کند و امّا برای امام جماعت و کسی که فرادا می خواند، فقط مستحب است». (2)

امر هفتم: روایات کتب صحاح در بارۀ تأمین

اشاره

نظرات مختلفی را از فقهای عامّه دربارۀ تأمین نقل کردیم. بعضی از آنان قایل به وجوب و برخی قایل به استحباب تأمین بودند. بدیهی

ص:40


1- (1) - روضة الطالبین:352/1، کتاب الصلاة، باب فی صفة الصلاة.
2- (2) - نیل الاوطار: 232/2/ باب التأمین و الجهر به مع القراءة.

است که این اختلاف، به روایاتی که بدان استناد کرده اند، باز می گردد؛ بنابراین، لازم است اسانید این روایات و اشکالات وارد بر آنها را بررسی کنیم.

روشن است که با فرض سقوط سند، دلالت روایت نیز ساقط می شود و در این صورت، دلیلی باقی نمی ماند تا کسی براساس آن، به وجوب یا استحباب تأمین فتوا بدهد و این در حالی است که روایات صحیحی را نقل کردیم که به «تأمین» اشاره ای نداشتند.

قایلان به وجوب تأمین، به روایات مختلفی استناد کرده اند و ما به آنچه در کتب صحاح سِتّه آمده است، اکتفا می کنیم. تقسیم این روایات از حیث اعتبار رُوات به دو طایفه ممکن است:

طایفۀ اوّل: روایاتی که سلسله سند آنها به ابوهریره منتهی می شود. (1)

طایفۀ دوّم: روایاتی که به غیر از ابوهریره منتهی می شود.

با توجّه به معیار علمای عامّه در علم رجال، احادیث هر دو طایفه با اسانید صحیح روایت نشده است; زیرا در طایفۀ اوّل به ابوهریره اعتماد و اطمینان نیست.

ص:41


1- (1) - صحیح بخاری: 1 و 370/2 - 369، کتاب الأذان، باب فضل التأمین و باب جهر المأموم بالتأمین؛ صحیح مسلم: 18/2 - 17، کتاب الصلاة و باب التسمیع و التحمید و التأمین؛ سنن نسایی: 482/2 - 481، کتاب الصلاة، باب الجهر بآمین، و باب فضل الأمر بالتأمین خلفَ الإمام. و بعضی از روایات وارد شده در سنن ابن ماجه و سنن ابی داوود و جامع ترمذی.

اگر اشکال شود: چگونه ممکن است روایات ابوهریره را کنار بگذاریم و به آنها اعتماد نکنیم، در حالی که از موثق ترین اصحاب رسول خدا (علیهماالسلام) می باشد که بیشترین روایت را نقل کرده است; زیرا بیش از پنج هزار حدیث را از رسول خدا (علیهماالسلام) روایت کرده است؟!

در پاسخ می گوییم: از اصحاب بودن و کثرتِ روایت، ملازم با موثّق بودن نیست; زیرا ادلّۀ علمایی که روایات ابوهریره را مردود دانسته و آنها را کنار گذاشته اند، بسیار زیاد و غیر قابل تأویل است که در این جا به بعضی از آنها اشاره می شود:

1. مورّخان ذکر کرده اند:

«عمر بن خطّاب در سال 21 هجری، ابوهریره را بر إمارت بحرین منصوب کرد، پس از مدّتی، خلیفه مطّلع شد که ابوهریره اموال فراوانی جمع کرده و اسبهای زیادی را برای خودش خریده است!! خلیفه او را در سال 23 هجری، عزل و پیش خود فرا خواند. پس از آن که وی پیش عمر حاضر شد، با عتاب به وی گفت: ای دشمن خدا و قرآن، آیا اموال خدا را دزدیده ای؟!

ابوهریره گفت: دزدی نکرده ام بلکه این اموال از هدایای مردم است! (1)

ص:42


1- (1) - الکامل، ابن اثیر، حوادث سال 23 هجری؛ الطبقات الکبری، ابن سعد: 335/4؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: 104/3، چاپ مصر.

و ابن سعد و ابن حجر عسقلانی و ابن عبد ربّه نقل کرده اند: هنگامی که عمر او را محاکمه می کرد، گفت: ای دشمن خدا! وقتی که تو را بر ولایت بحرین منصوب کردم، پا برهنه بودی و الآن خبردار شده ام که اسبانی را به قیمت 1600 دینار خریده ای؟!

ابوهریره گفت: اینها از هدایای مردم است که آنها را در داد و ستد به کار گرفته و زیاد گردانیده ام!

و ابن ابی الحدید نقل کرده است که ابوجعفر اسکافی گفت: ابوهریره در نظر شیوخ ما فاسد است و روایاتش مورد قبول نمی باشد. عمر او را با تازیانه زد و گفت: بس است دیگر، آن قدر روایت از رسول خدا (علیهماالسلام) نقل کردی که شایسته تر آن است که در بارۀ تو بگویم: سخنان دروغ را به آن حضرت نسبت می دهی! (1)

و نقل شده است که: خلیفه عمر بن خطّاب، ابوهریره را سرزنش کرد و با تازیانه او را زد و او را از نقل روایت از رسول خدا (علیهماالسلام) منع کرد و گفت: همانا در نقل روایت از پیامبر اکرم (علیهماالسلام) آن قدر زیاده روی کرده ای که باید گفت تو، احادیث دروغ را به آن حضرت نسبت می دهی!! اگر به نقل روایت از رسول خدا (علیهماالسلام) پایان ندهی، تو را به قبیله ات دوس، یا به شام تبعید می کنم». (2)

ص:43


1- (1) - شرح نهج البلاغه: 67/4، از سخنان علی علیه السلام به اصحابش در شرح خطبۀ 567.
2- (2) - شیخ المضیره ابوهریره، محمود ابوریّه:103؛ سیر أعلام النبلاء، ذهبی: 433/2 و ج 106 :8.

2. ابن ابی الحدید از استادش ابوجعفر اسکافی نقل کرده است: «امیرالمؤمنین علی ابن ابی طالب علیه السلام فرمود: آگاه باشید! دروغگوترین مردم - یا فرمود: دروغگوترینِ زندگان - نسبت به رسول خدا (علیهماالسلام) ابوهریرۀ دوسی است!!». (1)

3. ابن قتیبه و حاکم و ذهبی و مسلم نقل کرده اند:

«عایشه بارها و بارها می گفت: ابوهریره کذّاب است؛ او احادیث بسیای را از زبان رسول خدا (علیهماالسلام) جعل و وضع کرده است!!». (2)

4. تمام شیوخ معتزله و علمای مذهب حنفی، روایات ابوهریره را مردود دانسته و آنها را کنار گذاشته اند و اعلام کرده اند که: هر حکم یا فتوایی که براساس روایتی از ابوهریره صادر شده باشد، باطل و غیر قابل قبول است». (3)

ابوحنیفه می گفت:

«همۀ اصحاب پیامبر اکرم (علیهماالسلام) در نظر من ثقه و عادل هستند و حدیثی که از طریق آنها نقل شده باشد، در نظر من صحیح و مقبول است، مگر احادیثی که از طریق ابوهریره انس بن مالک و سمره بن

ص:44


1- (1) - شرح ابن ابی الحدید: 68/4 (شرح خطبۀ 56).
2- (2) - الحاکم: 513/3، کتاب معرفة الصحابه (شرح حال ابوهریره).
3- (3) - شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید: 360/1.

جندب نقل شده باشد که آنها را قبول نمی کنم و به نظر من مردود و متروک هستند». (1)

با این اوصاف، چگونه می توان به نقل روایت تأمین از ابوهریره استناد کرد؟!

و امّا روایات طایفۀ دوّم را می توان به این ترتیب دسته بندی کرد.

الف: روایاتی که در سنن ابن ماجه آمده است

(2)

1- عثمان بن ابی شیبه، از حُمَید بن عبدالرحمن، از ابن ابی لیلی، از سلمة بن کهیل، از حجیة بن عدی، از علی علیه السلام برای ما روایت کرده است:

«از رسول خدا (علیهماالسلام) شنیدم که پس از وَلا الضّالینَ، فرمود: آمین».

2- محمّد بن صبّاح و عمّار بن خالد واسطی، از ابوبکر بن عیاش، از ابی اسحاق، از عبدالجبّار بن وائل، از پدرش برای ما روایت کرده است:

«همراه پیامبر اکرم (علیهماالسلام) نماز خواندم، او پس از وَ لَا الضّالینَ ، فرمود: آمین و ما این را از او شنیدیم».

ص:45


1- (1) - مرآة الاصول فی شرح مرقاة الوصول، محمّد بن فراموز حنفی، بحث سوّم در بیان حال راوی؛ شیخ المضیرة ابوهریره، محمود ابوریّه: 146.
2- (2) - سنن ابن ماجه: 278/1، کتاب الصلاة، باب الجهر بآمین.

3- اسحاق بن منصور، از عبدالصمد بن عبدالوارث، از حماد بن سلمه، از سهیل بن ابی صالح، از پدرش، از عایشه، از پیامبراکرم (علیهماالسلام) برای ما روایت کرده است:

«ما حَسَدَتْکُم الیهودُ عَلی شیء، ما حسدَتْکُم علی السَّلامِ و التأمینِ»).

«یهودیان بر چیزی همانند سلام و تأمین بر شما حسادت نمی ورزند».

4- عبّاس بن ولید خلّال دمشقی، از مروان بن محمّد و ابومسهر، از خالد بن یزید بن صبیح مری، از طلحة بن عمرو، از عطاء، از ابن عباس، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) برای ما روایت کرده است:

«ما حَسَدَتْکُم الیهودُ عَلی شیء، ما حسدَتْکُم عَلی آمینَ، فاکثروا من قولِ آمین».

«یهودیان بر چیزی همانند قول آمین بر شما حسادت نمی ورزند، پس آمین را زیاد بگویید».

باید گفت سند تمام این روایات مورد اشکال است; زیرا در مورد روایت اوّل، بشّار عوّاد گفته است:

«سند آن ضعیف است؛ زیرا حمید بن عبدالرحمن بن ابی لیلی ضعیف است; چون بسیار بد حافظه بود». (1)

ص:46


1- (1) - شرح سنن بن ماجه، بشّار عوّاد معروف: 136/2، ح 854؛ تحفه الأشراف: 359/7، ح10065؛ المسند الجامع: 13/ 198، ح 10049.

شعبه می گوید:

«کسی را ندیدم که بدتر از ابن ابی لیلی، مطالب را حفظ کند». (1)

امّا نسبت به حجیة بن عدی، ابو حاتم گفته است:

«به حدیث او احتجاج نمی شود؛ چون شبیه به مجهول است». (2)

در مورد روایت دوّم، بشّار عواد گفته است:

«سند آن به خاطر انقطاع، ضعیف است؛ چون عبدالجبار بن وائل بن حجر، چیزی را از پدرش نشنیده است». (3)

و بخاری گفته است:

«محمّد بن حجر [عبدالجبّار بن وائل] شش ماه بعد از وفات پدرش به دنیا آمده است». (4)

و ابن حبّان گفته است:

عبدالجبّار بن وائل شش ماه پس از مرگ پدرش متولّد شده است; زیرا در زمانی که وائل بن حجر از دنیا رفت، مادر عبدالجبّار به او حامله بود و این انقطاعی است که حجّیّت حدیث را نقض می کند». (5)

ص:47


1- (1) - علل دارقطنی: 3/ 186.
2- (2) - تهذیب التهذیب: 190/2؛ تهذیب الکمال: 5/ 485.
3- (3) - شرح سنن ابن ماجه، بشّار عواد معروف: 137/2؛ تهذیب الکمال: 16/ 393، باب من اسمه عبدالجبّار، شرح حال عبدالجبّار بن وائل.
4- (4) - تاریخ الکبیر، نجاری: 106/6.
5- (5) - کتاب المجروحین، ابن حبّان: 273/2.

در مورد روایت سوّم باید گفت که در سلسله سند آن سهیل بن ابی صالح وجود دارد که حدیث او قابل احتجاج نیست.

الدوری، از ابن معین نقل کرده است:

«احادیث سهیل بن ابی صالح و علاءبن عبدالرحمن مثل هم می باشد و قابل احتجاج نیست. و ابوحاتم گفته است: حدیث سُهیل نوشته می شود، امّا به آن احتجاج نمی شود». (1)

در مورد روایت چهارم، بشّار عوّاد گفته است:

«سند آن بسیار ضعیف است. و بوصیری گفته است؛ این سند ضعیف است؛ چون علمای رجال بر ضعف طلحة بن عمرو اتّفاق نظر دارند و احادیث او متروک و بسیار ضعیف است». (2)

و ابن معین در تاریخ خود آورده است:

«از یحیی شنیدم که می گوید: طلحة بن عمرو ضعیف است». (3)

ابن سعد می نویسد:

«طلحة بن عمرو در سال 102 هجری در مکّه از دنیا رفت. او احادیث بسیاری نقل کرده و بسیار ضعیف بود». (4)

ص:48


1- (1) - تهذیب التهذیب: 263/4 (شرح حال سُهیل).
2- (2) - شرح سنن ابن ماجه، بشّار عوّاد معروف: 138/2؛ تضعیف ابن ماجه، الالبانی:183؛ تحفة الأشراف: 83/5، ح 5897؛ المسند الجامع: 488/8، ح 6112.
3- (3) - تاریخ ابن معین/ الدوری: 60/1.
4- (4) - الطبقات الکبری: 494/5.

ب: روایاتی که در سنن ابی داوود آمده است

(1)

1- محمّد بن کثیر، از سفیان، از سلمه، از حجر بن عنبس حضرمی، از وائل بن حجر برای ما روایت کرده است:

«وقتی رسول خدا (علیهماالسلام) ولاالضالین را قرائت می کرد، با صدای بلند می فرمود:آمین».

2- مخلد بن خالد شعیری، از ابن نمیر، از علیّ بن صالح، از سلمة بن کهیل، از حجر بن عنبس، از وائل بن حجر برای ما روایت کرده است:

«پشت سر رسول خدا (علیهماالسلام) نماز خواندم. آن حضرت با صدای بلند آمین گفت و به طرف راست و چپ خود سلام کرد، به گونه ای که سفیدی گونه اش را دیدم».

3- اسحاق بن ابراهیم بن راهویه، از وکیع از سفیان، از عاصم، از ابی عثمان، از بلال برای ما روایت کرده است:

«به آن حضرت عرض کردم: یا رسول الله! در آمین گفتن بر من سبقت نگیر».

4- ولید بن عتبۀ دمشقی و محمودبن خالد، از فریابی، از صبیح بن محرز حمصی، از ابومصبح مقرایی برای ما روایت کرده اند:

«پیش ابی زهیر نمیری که از اصحاب بود، می نشستیم. او برای ما بهترین حدیثها را روایت می کرد. هنگامی که یکی از ما دعا

ص:49


1- (1) - سنن ابی داوود: 1/ 246 ، کتاب الصلاة، باب التأمین وراء الامام.

می کرد، او می گفت: در آخر آن آمین بگو; زیرا آمین همانند مهری است که بر پایان نامه زده می شود.

او در بیان حکمت این کار می گفت: شبی همراه رسول خدا (علیهماالسلام) خارج شدیم. در راه به مردی رسیدیم که اصرار داشت تا آن حضرت به درخواست او گوش فرا دهد. پیامبراکرم (علیهماالسلام) ایستاد و به عریضۀ او گوش کرد و سپس فرمود: اگر آن را ختم می کرد، برآورده می شد. یکی ازهمراهان سؤال کرد: آن را به چه چیزی ختم می کرد؟ فرمود: به آمین. اگر او در خواستش را به آمین ختم می کرد، برآورده می شد». مردی که این سؤال را مطرح کرده بود، پیش آن درخواست کننده رفت و گفت: ای فلانی! درخواست خود را به آمین ختم کن و بشارت می دهم که در آن صورت، خواسته ات برآورده می شود و این لفظ پسندیده ای است. ابوداوود گفته است: مقرا، اسم یکی از قبایل حِمیر است». (1)

سند این روایات نیز مورد اشکال است؛ زیرا در سند روایت اوّل اختلاف شده است؛ از سویی حافظ در تلخیص گفته است: «سند آن صحیح است و دارقطنی آن را روایت صحیح دانسته است» و از طرف دیگر ابن قطان به آن اشکال کرده و گفته است: « حجر بن عنبس مجهول است». (2)

ص:50


1- (1) - سنن ابی داوود: 247/1، کتاب الصلاه، باب التأمین وراءالامام، ح 938.
2- (2) - عون المعبود، شرح سنن ابی داوود: 145/2.

در سند روایت دوّم نیز «علیّ بن صالح» آمده است و صحیح آن چنان که صاحب تهذیب الکمال گفته است، (1) علاء بن صالح می باشد. در ثقه بودن وی اختلاف شده است؛ از سویی ابن معین و ابوحاتم گفته اند: «اشکالی بر او نیست».

و از سویی دیگر، ابن مدینی گفته است: «او احادیث منکری را روایت کرده است».

و بخاری گفته است: «به روایات او عمل نمی شود». (2)

و ابن حجر عسقلانی در تهذیب گفته است: «او راستگو، ولی دچار اوهام است». (3)

در سند روایت سوّم، «عاصم احول» آمده است. ابن جبان می نویسد:

«یحیی بن سعد، میل کمی به نقل روایتهای او داشت و ابن ادریس گفته است: یحیی را دیدم که به بازار آمد و گفت: عاصم را کنار بگذارید که من چیزی از او روایت نمی کنم. و وهیب روایات او را کنار گذاشته بود، زیرا برخی از حالات ورفتار او مورد انتقاد وی بود». (4)

ص:51


1- (1) - تهذیب الکمال، یوسف المزی: 511/222 (شرح حال شمارۀ 4572).
2- (2) - تهذیب التهذیب: 164/8، شمارۀ 331.
3- (3) - تهذیب الکمال، یوسف المزی: 512/22 (در حاشیه).
4- (4) - تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی:39/6، شمارۀ 73.

در سند روایت چهارم «ابومصبح مقرایی» آمده است و او کسی است که به روایاتش احتجاج نمی شود.

ابوحاتم رازی گفته است:

«این شخص را با کنیه اش نمی شناسند، حال چگونه اسمش شناخته می شود؟ و ابوعمرو نمری، این حدیث را از او نقل کرده و گفته است: سند آن درست نیست». (1)

ج: روایاتی که در سنن ترمذی آمده است

(2)

1- بندار، از محمّد بن بشّار، از یحیی بن سعید و عبدالرحمن بن مهدی، از سفیان، از سلمة بن کهیل، از حجر بن عنبس، از وائل بن حجر برای ما روایت کرده است:

«شنیدم که رسول خدا (علیهماالسلام) غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلاَ الضَّآلِّینَ را قرائت کرد و سپس با صدای بلند و کشیده فرمود: آمین». (3)

2- ابوعیسی، از ابوبکر محمّد بن ابان، از سلمة بن کهیل، از حجر بن عنبس، از وائل بن حجر، از پیامبر اکرم (علیهماالسلام) همان حدیث سفیان از سلمة بن کهیل را برای ما روایت کرده است». (4)

ص:52


1- (1) - عون المعبود: 3 و 4/ 151.
2- (2) - سنن ترمذی: 30/2، کتاب الصلاه، باب ما جاء فی التأمین.
3- (3) - سنن الترمذی: 27/2، ح 248، باب ما جاء فی التأمین.
4- (4) - سنن الترمذی: 29/2، ح 249، باب ما جاء فی التأمین.

سند این دو روایت نیز مورد اشکال است؛ زیرا در سند روایت اوّل، «بندار» آمده است که قول او در نظر بعضی حجت نیست. او متّهم به کذب است. فلاس او را تکذیب کرده است و عبدالله دورقی گفته است:

«نزد یحیی بن معین بودیم که صحبت از بندار به میان آمد. دیدم که یحیی به او اعتنایی نمی کند و او را ضعیف می شمارد و دیدم که قواریری از او راضی نیست». (1)

روایت دوّم هم از حیث سند نا تمام است؛ زیرا در سند آن «حجر بن عنبس» و «علیّ بن صالح» قرار دارند که بنا به گفتۀ بعضی از علمای رجال اهل سنّت - چنان که گذاشت - نا شناختۀ، یا ضعیف هستند.

نتیجۀ بحث

نتیجۀ بحث در مورد تأمین را در امور زیر می توان خلاصه کرد:

1- نماز از عبادات است و نزد تمام مذاهب ثابت شده است که عبادات، توقیفی هستند و در این صورت، تعیین ماهیّت و احکام آنها بر عهدۀ شارع است.

ص:53


1- (1) - میزان الاعتدال، ذهبی: 490/3، شمارۀ 7269.

2- کتاب های صحاح اهل سنّت که نزد آنان معتبر هستند، کیفیّت نماز پیامبراکرم (علیهماالسلام) را بدون کلمۀ «آمین» نقل کرده اند و راویان اسناد این روایات، در نظر آنان از افراد ثقه هستند.

3- اهل بیت علیه السلام به پیروانشان دستور داده اند که برای حفظ سنّت جدّشان (علیهماالسلام) از تحریف، از گفتن «آمین»، یا وارد کردن هر کلمه غریب دیگری در نماز، خودداری کنند.

4- کیفیّت نماز در نظر اهل بیت علیه السلام بر حسب آنچه روایاتشان آن را نقل می کند، مطابق با نماز رسول خدا (علیهماالسلام) و بدون کلمۀ «آمین» در قرائت می باشد و این نکته، از مشترکات روایات ایشان و بعضی از روایتهای کتب صحاحِ ستّه می باشد; از این رو، علمای امامیّه با استناد به روایاتی که از ائمّه علیه السلام نقل شده است، به عدم جواز تأمین در نماز فتوا داده اند.

5- امّا موضعگیری علمای عامّه دربارۀ حکم تأمین در نماز، بر خلاف مدارک روایی آنها می باشد. ما در بحثهای گذشته، روایاتی را مورد بررسی قرار دادیم که کلمۀ «آمین» در نماز را نقل نکرده بود، در صورتی که راویان اسناد آن موثق بودند، ولی روایات دیگری، کلمۀ «آمین» را ذکر کرده و آن را سنّتی از سنّتهای نماز دانسته بودند که ضعف اسناد آنها را مشاهده کردیم.

ص:54

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109