تشیع؛ صراط مستقیم

مشخصات کتاب

سرشناسه:حسینی قزوینی، سیدعبدالکریم، 1343 -

عنوان قراردادی:التشیع هو الصراط المستقیم . فارسی

عنوان و نام پدیدآور:تشیع؛ صراط مستقیم [کتاب]/ گروه پژوهش و پاسخ به شبهات، عبدالکریم حسینی قزوینی؛ مترجم کاظمی حاتمی طبری؛ تهیه کننده اداره ترجمه معاونت فرهنگی [مجمع جهانی اهل بیت (ع)]؛ ویراستاری امرا... نصیری.

مشخصات نشر:قم: مجمع جهانی اهل بیت (ع)، 1435 ق.= 1393.

مشخصات ظاهری:60ص.؛ 5/14 × 5/21 س م.

فروست:در مکتب اهل بیت علیهم السلام؛ 42.

شابک:دوره 978-964-529-270-4 : ؛ 978-964-529-312-1

یادداشت:کتابنامه:ص.[59]-60؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع:شیعه -- احادیث شیعه

موضوع:شیعه -- احادیث اهل سنت

موضوع:شیعه

شناسه افزوده:حاتمی طبری، کاظم، 1347 -

شناسه افزوده:نصیری، امرالله ، ویراستار

شناسه افزوده:مجمع جهانی اهل بیت (ع). اداره ترجمه

شناسه افزوده:مجمع جهانی اهل بیت (ع)

رده بندی کنگره:BP116/5/ح5ت5041 1393

رده بندی دیویی:297/21

شماره کتابشناسی ملی:3672738

ص :1

اشاره

ص :2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :3

تشیع؛ صراط مستقیم

گروه پژوهش و پاسخ به شبهات، عبدالکریم حسینی قزوینی

مترجم کاظمی حاتمی طبری

ص :4

ص :5

تهیه کننده اداره ترجمه معاونت فرهنگی [مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام)]

ویراستاری امرا... نصیری

ص :6

ص :7

ص :8

سخن مجمع

«کار اساسی شما [مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام) ]... معرفی مکتب اهل بیت (علیهم السلام) است به دنیای اسلام. بلکه به سراسر عالم، چون امروز همه دنیا تشنه معنویت اند و این معنویت در اسلام هست و در اسلامی که در مکتب اهل بیت(علیهم السلام) معرفی می کند به نحو جامع و کاملی وجود دارد».

( از بیانات مقام معظم رهبری «مد ظله العالی»، 1386/5/28)

مکتب اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) که تبلور اسلام ناب محمّدی علیهما السلام و متّکی بر منبع وحیانی است، معارف ژرف و عمیقی دارد که از اتقان، استحکام و برهان برخوردار می باشد و مطابق با فطرت سلیم انسان هاست؛ بر همین اساس است که حضرت امام رضا(علیه السلام) فرمودند:

«فإنّ الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتّبعونا» [شیخ صدوق(رحمه الله)، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج275:2]. این مکتب غنی و نورانی در پرتو عنایات الهی و هدایت ائمه ی اطهار(علیه السلام) و نیز مجاهدت هزاران جهادگر عرصه های علم و فرهنگ در طول قرون گذشته و حال، بسط و گسترش یافته است.

پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(قدس سره) و تأسیس نظام اسلامی با تکیه بر قوانین اسلامی و با

ص:9

محوریت ولایت فقیه، افق های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جدیدی را برای انسان های آزاده به ویژه مسلمانان و پیروان و محبّان اهل بیت(علیهم السلام) گشود و توجه بسیاری از نخبگان و مستضعفان جهان را به خود معطوف کرد.

مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام)، مولود این دگرگونی مبارک است که به ابتکار مقام معظم رهبری حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظلّه العالی) در سال 1369 شمسی/ 1990میلادی تأسیس شد و تاکنون خدمات شایانی را در تبلیغ معارف قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) و حمایت از پیروان اهل بیت(علیهم السلام) در سراسر جهان انجام داده است.

معاونت امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام) در راستای رسالت خود جهت ارتقای شناخت و آگاهی پیروان اهل بیت(علیهم السلام) در موضوعات ، سطوح، مخاطبان و عرصه های مختلف، در حوزه های تولید کتاب و مجلات به زبان های متعدد و سائر محصولات فرهنگی به فعالیت پرداخته است .

این اثر با هدف معرفی معارف اهل بیت(علیهم السلام) و پاسخ به شبهات مخالفین به ویژه وهابیان و سلفی ها تهیه شده و حاصل تلاش علمی و پژوهشی گروهی از پژوهشگران و نویسندگان فرهیخته و صاحب نظر و ارجمند می باشد.

ص:10

در اینجا بر خود لازم می دانم از دبیرکل محترم مجمع، حضرات اعضای محترم شورای کتاب، مدیران محترم اداره کل پژوهش و ترجمه، رئیس محترم گروه مطالعات بنیادی، دبیر محترم شورای کتاب و گروه مطالعات بنیادی، مترجمین عزیز و همکاران اداره ی ترجمه تقدیر و تشکر نمایم. همچنین از برادرانی که در ویرایش، تایپ، مقابله، تصحیح، آماده سازی، نشر و چاپ این کتاب تلاش کردند، تشکر می کنم و توفیق همگان را از خداوند متعال مسئلت دارم.

معاونت امور فرهنگی مجمع در راستای تعمیق و پویایی آثار منتشره در حوزه ی معارف اهل بیت(علیهم السلام) در سراسر جهان، از دیدگاه ها و پیشنهادهای اساتید، فرهیخته گان، صاحب نظران و پژوهش گران ارجمند استقبال می کند تا زمینه های بسط و گسترش هرچه بیشتر معارف اهل بیت (علیهم السلام)فراهم گردد.

به امید تعجیل در ظهور و فرج منجی عالم بشریت حضرت مهدی(عج).

نجف لک زایی

معاون امور فرهنگی

ص:11

ص:12

مقدمه

وحدت، همبستگی، اتّحاد و انسجام، از اصول عقلانی و برخاسته از اعماق سرشت انسانی است؛ هم چنان که یک اصل ثابت، مسلّم و همیشگی دین مقدّس اسلام نیز بوده و هست و تحقّق آرمان های آفرینش و نیل به اهداف عالی آن در این راستا قابل دسترسی است و قطعاً هیچ قوم و آحاد جامعه ای، در جنگ و فتنه، نزاع و تفرقه، به خیر و سعادت و کمال انسانی، نخواهد رسید.

امام امیر المؤمنین علی بن ابی طالب(علیه السلام) می فرماید:

إنّ الله سبحانه لم یُعط أحداً بفُرقةٍ خیراً ممّن مضی ولاممّن بقی. (1)

«خداوند سبحان، نه به گذشتگان و نه به آیندگان ، با تفرقه و جدایی خیری را عطا نکرده و نمی کند».

در سایۀ وحدت و یک دلی است که جامعه به آرمان ها و پلّه های ترقّی، گام نهاده و زیباترین استحکامات را بر سرتاسر جامعه حاکم می کند و محبّت و صمیمیت و صلح و صفا را می گستراند.

از این رو، می بینیم قرآن کریم با لحن محکم و با هدف هدایت، چنین می فرماید:

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَلاَتَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَاناً وَکُنْتُمْ عَلَی شَفَاحُفْرَة مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَکُم مِنْهَا کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیَاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ . (2)

ص:13


1- (1) - نهج البلاغه: خطبۀ 176.
2- (2) - آل عمران: 103.

«همه با هم، به حبل الله چنگ زنید و پراکنده نشوید و یاد بیاورید آن زمانی را که با هم دشمنی می کردید. پس خداوند دل های شما را به هم نزدیک کرد و الفت و برادری بر شما حاکم نمود و (نیز) یاد بیاورید آن زمانی را که شما، در لبۀ پرتگاه آتش قرار داشتید، پس خداوند شما را از آن نجات داد و خداوند این چنین آیات خود را تبیین می کند، شاید به هدایت دست یابید».

و نیز پیامبر اکرم؛ حضرت محمّد بن عبدالله (علیهما السلام)می فرماید:

«المؤمن للمؤمن کالبنیان یشدّ بعضه بعضاً». (1)

«نسبت فردِ با ایمان با مؤمن دیگر، همانند اجزای یک ساختمانند که هر جزئی از ساختمان، جزء دیگر را نگه داشته و محکم می نماید».

و نیز حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) می فرماید:

«المؤمن أخو المؤمن، کالجسد الواحد، إن اشتکی شیئاً منه وجد ألَم ذلک فی سائر جسده». (2)

«مؤمن برادر مؤمن است ، مانند آنکه یک جسد می باشند؛ اگر عضوی از آن به درد آید، درد و رنج آن به دیگر اعضاء خواهد رسید».

بنابر این تفرقه، کینه توزی، نزاع و خون ریزی، هرگز مشروعیت و مصونیت نداشته و از کبائر و زشتی هاست که وجدان و عقل سلیم، آن را بی اساس و بی فرهنگی معرّفی کرده و در دین اسلام هم شدیداً مورد نکوهش و توبیخ قرارگرفته و مرتکب آن را به عذاب الهی، وعده داده است.

جهالت جاهلان و دسیسۀ دسیسه گران و فتنه انگیزان، در طول تاریخ مسلمین، کوشیده است که وحدتِ صفوف و یک پارچگی مسلمین، به جنگ و

ص:14


1- (1) - اصول کافی 166/2؛ نهج الفصاحه: 779؛ کنز العمّال: 141/1.
2- (2) - بحار الأنوار: 148/61.

خون ریزی تبدیل شده و کینه و بغض و بد بینی و اتّهام به خروج از دین و ورود در شرک را گسترش دهد. بنابر این بر مسؤلان و رهبران امّت و برآحاد جامعۀ اسلامی، فرض و حتم است که اجازه ندهند چنین فضائی بر جامعه اسلامی حاکم گردد و در نتیجه ذخائر و ثروت های امت اسلام، توسّط مستکبران روزگار و کافران خوش رنگ و نگار و صاحبان تراست ها و کارتل ها به راحتی و سهولت، غارت شود.

ما پیروان اهل بیت(علیهم السلام)، برخود لازم می دانیم جهت وحدت بیشتر مسلمین و زدودن موانع این اتّفاق و انسجام، نسبت های ناروائی که در طول تاریخ، به ویژه در این سال های اخیر، به مکتب اهل بیت(علیهم السلام) و به صورت ناجوانمردانه نسبت داده شده، از خود دورکنیم و با تمام وجود، از این تهمت ها و نسبت ها توسّط تکفیری ها و جریاناتی که آلت دست انگلیسی ها، صهونیست ها، و غارتگران امریکا و ... هستند، اعلان انزجار و تبرّی بجوییم.

از باب نمونه:

1 - ما که کتاب آسمانی مصون از تحریف، یعنی قرآن کریم را تنها کتاب همۀ مسلمین و بدون آن که کم و زیاد شده باشد و عیناً، همان قرآن کریم حضرت خاتم الأنبیاء محمّد مصطفی (علیهما السلام)و ثقل اکبر و سرتاسر آن را داعی توحید و یکتاپرستی می دانیم؛

- ما که بزرگ ترین موفّقیت پیامبر اکرم (علیهما السلام)را نفی بتها (اصنام) و نفی عبادت لات و عزّی و اعلان و تحقّق کلمۀ توحید «لا إله إلا الله» می دانیم؛

- ما که خطبه های غرّای توحیدی مولی الموحدین امیر المؤمنین(علیه السلام) را - شبانه روز - در مراکز آموزشی و پژوهشی، دانشگاه ها و حوزه ها و محافل علمی و تربیتی مان به تلاوت و تدریس و استضائه می نشینیم؛

ص:15

- ما که در مساجد و مراکز عبادتی مان ، متون سراسر توحید اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله) را همانند دعای کمیل از امام علی(علیه السلام)، دعای عرفه از امام حسین(علیه السلام) و دعای ابو حمزه ثمالی از امام سجاد(علیه السلام) و ده ها دعای توحیدی دیگر تلاوت می شود و طنین انداز است:

«... متی غِبْتَ حتّی تَحْتاجَ إلی دلیلٍ یَدلُّ علیکَ... عَمِیَتْ عینٌ لا تراکَ... ماذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَک وَما الّذی فَقَدَ مَنْ وَجَدَک...». (1)

- ما که هزاران اثر معرفتی و توحیدی همچون کتاب توحید شیخ اقدم «صدوق» را داریم، ما که ...

با همۀ این اوصاف، به صورت جاهلانه و مزوّرانه و مزدورانه به هدف بدبین کردن سایر مسلمین ناجوانمردانه به شرک متّهم شده و می شویم!!! (فما لهم کیف یحکمون)؟؟!!.

2 - اعتقاد به امام مهدی(علیه السلام) و مهدویت، ریشه قرآنی دارد و مذاهب و فرق اسلامی - روی هم رفته - به آن اعتراف دارند تا جائی که انکار آن را موجب قتل منکر آن دانسته اند. (2)

و نیز جایگاه رفیعی از سنّت و معرفت اسلامی را برای آن حضرت ذکر کرده اند و قاطبۀ علمای اهل بیت(علیهم السلام) و بسیاری از علمای مذاهب اسلامی، روایات و احادیث و اخباری که در شأن و ولادت آن حضرت است، مورد تصریح و تصحیح و اعتراف قرارداده اند؛ مانند صاحب سنن ترمذی، قرطبی مالکی، ابوجعفر عقیلی، سیوطی، ابن حجر عسقلانی، حاکم نیشابوری، بیهقی، ابن اثیر، بغوی، ابن قیم، ذهبی، تفتازانی، ابن کثیر دمشقی، جزری شافعی، عبدالوهّاب شعرانی، متّقی هندی، عبدالباقی زرقانی، سفارینی حنبلی، محمّد امین

ص:16


1- (1) - بحار الأنوار: 95/ 226 (بخشی از دعای عرفه).
2- (2) - همانند ابن حجر هیتمی شافعی، شیخ صبای حنفی، خطابی مالکی، یحیی حنبلی و...

سویدی، شوکانی، مؤمن شبلنجی، قنوجی بخاری، کتانی مالکی، خضر مصری، غماری شافعی، ناصر الدین البانی، ابواعلی مودودی، کمال الدین ابن طلحه شافعی، یاقوت حموی، ابو نعیم اصفهانی، ابن جوزی حنبلی، گنجی شافعی، جوینی شافعی، ابن علی شافعی همدانی، حمد الله مستوفی، ابن شحنۀ حلبی حنفی، خواجه پارسا حنفی، ابن صبّاغ مالکی، سراج رفاعی، ابن طولون دمشقی، ابو عبّاس قرمانی حنفی، ابن عامر شبراوی، ساباط قاضی حنفی، قندوزی حنفی، حمزاوی شافعی مصری، زرکلی سلفی، یونس سامرایی، احمد طوسی بلاذری، ابن شاکر بدری شافعی، عبدالکریم یمانی، صبان شافعی، ابن عماد دمشقی حنبلی و غیر اینان... .

حال نگاه بیندازید و ببینید:

امام مهدی(علیه السلام) و مهدویّت - که در کتاب و سنّت، محکم ترین ریشه و اساس و برهان و این همه معترف به تواتر و صحت و ولادت و حیات از جمیع فرق اسلامی دارد- چگونه با زشت ترین تعبیرها مورد استهزاء و تمسخر و افتراء و نسبت های ناروا قرار گرفته است؟!.

از این عصارۀ انبیاء و خلف اوصیا، گاهی به «امام مزعوم» و گاهی به «معدوم» و ... تعبیر می شود !! و گاهی می نویسند که شیعیان کنار سرداب حلّه یا سرداب بغداد، یا سرداب سامرّا (1) و یا ... مرکبی را آماده می کنند تا آن که او وقتی که از آن سرداب خارج شد، سوار آن مرکب شود!. اینان هنگام نماز هم، هم چنان در کنار مرکب باقی می مانند، زیرا ممکن است که در همان وقت از سرداب خارج شود و کسی کنار مرکب نباشد تا او را سوار کنند!!.

ص:17


1- (1) - بالآخره، معلوم نشد این سرداب کجاست!

وارونه نشان دادن حقایق، تحریف و سیاه نمایی در زمینۀ اعتقادات و معارف حقّه اهل بیت(علیهم السلام) توسّط دشمنان و بقاء بر میت های آکلة الاکباد و آنان که گوینده «لااله إلا الله و محمّدٌ رسول الله» و معتقدان معاد و محشر و اهل قبله و قرآن را همانند گوسفند سر می برند و جهت جلب رضایت سردمداران کفر و غاصبان قدس، همه گونه خوش خدمتی دارند و در تمام دوران ننگین رژیم جعلی و سفّاک صهیونیستی، در حمایت از مظلومین فلسطین، و مقدسات مسلمین حتی یک فشنگ و یا تیری رها نکرده اند، امّا هر روز شاهد آنیم که دسته دسته اهل قبله و توحید و بعثت و معاد را با کمال شقاوت و بی رحمی، قطعه قطعه و به آتش می کشند و فتنه و تفرقه را بین امّت اسلام می گسترانند.

لازم به تذکر است: این دو مورد به عنوان نمونه بود و گرنه مسلمانان هر روزه شاهد نشر و بسط صدها مورد دیگر با هزاران سایت و کتاب و مقالات و نرم افزار، توسّط این مجموعۀ فاقد عاطفه و رحم و متحجّر و تکفیری با هدف شوم تفرقه افکنی و جنگ و جدال در امّت اسلامی می باشند ،فإلی الله المشتکی.

در هر صورت، ما به عنوان این که به حفظ وحدت مسلمین و قطع ید اجانب از بلاد اسلامی و زدودن اتّهامات و افتراءات از مکتب اسلام و معارف اهل بیت(علیهم السلام) مکلّفیم، بر خود واجب می دانیم جهت زایل کردن بدبینی از ذهنیّتی که اینان در بین عموم مسلمین با دروغ، نفاق، افتراء و بهتان ساخته اند، اقدام نماییم و انزجار و بی زاری خود را از این تفرقه افکنان و جنگ افروزان وابسته به استکبار و کفر جهانی، اعلان نماییم.

ص:18

مجموعۀ «فی رحاب اهل البیت(علیهم السلام)» (1)حدود چهارده سال پیش، جهت زدودن این ذهنیّت و زدودن برخی از موانع وحدت، در معاونت امور فرهنگی مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام و با کمک، مساعدت و همکاری گروهی از فضلا و محققین (2)، طرّاحی و سپس مورد تنظیم و تدوین قرار گرفت.

بحمدالله به سرعت و به طور گسترده و چشمگیر، مورد استقبال محافل علمی و پژوهشی و علاقه مندان و دوستداران وحدت مسلمین، قرار گرفت.

شخصیّت های علمی و دست اندرکاران نشر و قلم و گروه های محاوره و مناظره، در همان زمان تدوین و نشر، پیشنهاد ترجمه ی این مجموعه را به زبان های زنده دنیا دادند که بحمدالله ترجمۀ فارسی آن توسّط ادارۀ ترجمۀ

ص:19


1- (1) - این مجموعه بیش از چهل جلد است که هر یک از آنها به یک موضوع و یک شبهه اختصاص دارد و به زبان عربی و با سبک مقارنه و ارائه دلائل تنظیم یافته است.
2- (2) - جهت تقدیر از زحمات عزیزانی که در این مجموعه به نوعی تلاش داشته و نقشی که در تحقّق این کار علمی و فرهنگی داشته اند. متذکّر می شویم: 1 - ابوالفضل اسلامی (علی)؛ مسؤول گروه و مشرف علمی پروژه. 2 - سید منذر حکیم؛ پیگیر امور مجموعه. 5 - 3 - سید عبدالرحیم موسوی(رحمه الله)، شیخ عبدالکریم بهبهانی و صباح بیاتی؛ تهیه کنندگان بعضی از متون مجموعه. 9 - 6 - شیخ عبدالأمیر سلطانی، شیخ محمّد هاشم عاملی، شیخ محمّد امینی و شیخ علی بهرامی؛ تصدّی مسائل استخراج و مقابله. 13 - 10 - سید محمدرضا آل ایوب، عباس جعفری، حسین صالحی و عزیز عقابی؛ در مسائل تصحیح و تطبیق و روند امور. ضمن آن که از نظرات ارزشمند آقایان: شیخ جعفر الهادی (خوشنویس)، شیخ محمّدهادی یوسفی غروی، استاد صائب عبدالحمید وغیر اینان در برخی از این متون استفاده کرده ایم. جزاهم الله خیر الجزاء. (ناشر)

معاونت امور فرهنگی، آماده گردید و اینک مورد بررسی مجدّد و ویراستاری قرار گرفت و تقدیم علاقه مندان می شود.

امید است که این تلاش و جهاد فرهنگی، مورد قبول پروردگار متعال و عنایت حضرت بقیّة الله الأعظم(عج) قرار گرفته باشد.

گروه مطالعات بنیادی

ابوالفضل اسلامی (علی)

1392/8/28

ص:20

مقدّمه مؤلّف

وقتی یک مسلمان، برای ادای فریضۀ حجّ و سنّت عمره سفر می کند، طعم شیرین اسلام و عبودیت را چشیده تبلور ایمانش را در خلال انجام این مناسک، یافته و خویشتن را در حضور خدای تعالی و روحانیت و معنویت او می بیند.

امّا با کمال تأسّف، در طول این سفر، با واقعیتهای تلخ، برخوردهای خشن و رفتارهای زشت جاهلی مواجه می گردد؛ با انواع دروغها که به پیامبر اکرم (علیهما السلام) نسبت داده می شود و تهمتها و افتراهای باطلی که به مسلمانان و مؤمنان، زده می شود.

بدین ترتیب، آرزوهای معنویش از این سفر روحانی، به واقعیتی تلخ مبدّل می شود که مایۀ وهن اسلام و مسلمین است؛ خصوصاً که این گونه اعمال، در مراکز عبادت و مساجد مقدّسی صورت می پذیرد که برترین و مقدس ترین مساجد نزد مسلمانان هستند؛ مکانهایی که هر مسلمانی آرزو دارد در طول عمر خود، فرصت حضور در آنها و بهره برداری از فیوضات معنوی آن اماکن مقدّس را داشته، برای قوام بخشیدن به باورهای ایمانی خود، در رواقهای آن بنشیند.

امّا با کمال تأسّف، در چنین لحظات ملکوتی و عرفانی، با چهره هایی درهم کشیده، زبانهایی گزنده، رفتارهایی بد و روحیه ای

ص:21

تهاجمی،رو به رو می شود؛ آن هم از ناحیۀ کسانی که با تظاهر به دینداری، ریشهایی بلند و لباسهایی کوتاه دارند:

... أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً (1),

«چنین می پندارند که از نیکوکارانند».

اما عملکرد آنان و تهمت و افترایی که بر مؤمنان وارد می آورند، ایشان را جز مصداق این آیات نمی کند که:

...إِنَّهُ کانَ فَاحِشةً وَ مَقْتاً وَ ساءَ سبِیلا (2).

«آن، زشتکاری و [مایۀ] دشمنی، و بد راهی بوده است».

... وَ هُمْ یحْمِلُونَ أَوْزَارَهُمْ عَلی ظهُورِهِمْ... (3).

«و آنان، بار سنگین گناهانشان را به دوش می کشند».

اینان مصداق همان شعر شاعر عرب هستند که گفت:

فقل لمن یدعی فی العلم معرفة حفظت شیئاً وغابت عنک أشیاء

«به آن که در وادی دانش، ادّعای معرفت می کند، بگو: مطلبی آموختی، امّا بسیاری از نکات را از دست دادی».

ما نیز خطاب به آنان می گوییم:

ص:22


1- (1) - کهف (18): 104.
2- (2) - نساء (4): 22.
3- (3) - انعام(6): 31.

1- احترام گذاشتن به قرآن و سنّت، احکام وشرایط خاصّ خود را داراست و تنها با بلند کردن ریش و پوشیدن لباس کوتاه حاصل نمی شود بلکه انسان مسلمان باید ملتزم به انجام واجبات و ترک محرّمات باشد. در غیر این صورت، این آیۀ شریفه بر او صادق می آید که می فرماید:

...أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتَبِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاءُ مَن یَفْعَلُ ذَلِک مِنکمْ إِلا خِزْی فی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ یَوْمَ الْقِیَمَةِ... (1).

«آیا شما به پاره ای از کتاب [تورات]، ایمان می آورید و به پاره ای، کفر می ورزید؟ پس جزای هر کس از شما که چنین کند، جز خواری در زندگی دنیا وروز رستاخیز، چیزی نخواهد بود».

2- از مسلّمات اسلام این است که افترا بستن بر مؤمنان و نسبت دادن مطالب باطل و تهمت زدن به آنان، از محرّمات مؤکّداست که خدای تعالی در آیات بسیاری از قرآن، از آن نهی فرموده است:

فَمَنِ افْترَی عَلی اللَّهِ الکَذِب مِن بَعْدِ ذَلِک فَأُولَئک هُمُ الظالِمُونَ (2).

«پس کسانی که بعد از این، بر خدا دروغ بندند، آنان خود ستمکارانند».

و نیز در مقام سرزنش این مفتریان می فرماید:

ص:23


1- (1) - بقره (2): 85.
2- (2) - آل عمران (3): 94.

إِنَّمَا یَفْترِی الْکَذِب الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللَّه... (1).

«تنها کسانی دروغ پردازی می کنند که به آیات خدا ایمان ندارند».

حال، با وجود این آیات کریمه چگونه بر آنان جایز خواهد بود که چنین افتراهای سراپا دروغی را به مؤمنان نسبت دهند؟ درحالی که کتابها و عقاید این مؤمنان، شاهد صادقی بر بیزاری آنان از مضمون این اکاذیب و پاکی اسلام و ایمان ایشان است.

آنان در حالی مورد تکفیر و افترای شما واقع می گردند که بر اسلام و ایمان خود اقرار داشته به آن افتخار می کنند، امّا شما با این که خدای تعالی از این کار نهیتان کرده است، بدان مبادرت می کنید.

شما بدون دلیل، ایمان مؤمنان را رد می کنید در حالی که خدای تعالی فرماید:

...وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَی إِلَیْکمُ السلَمَ لَست مُؤْمِنا... (2) .

«و به کسی که نزد شما [اظهارِ] اسلام می کند، مگویید: تو مؤمن نیستی.»

این، چیزی جز عناد ورزی بی دلیل با خدا و رسول نیست و خدا در این باره فرماید:

ص:24


1- (1) - نحل (16): 105.
2- (2) - نساء (4): 94.

الَّذِینَ یجَادِلُونَ فی ءَایَتِ اللَّهِ بِغَیرِ سلْطنٍ أَتَاهُم کَبُرَ مَقْتاً عِندَ اللَّهِ وَ عِندَ الَّذِینَ ءَامَنُوا کَذَلِک یَطبَعُ اللَّهُ عَلی کُلِّ ِ قَلْبِ مُتَکَبرٍ جَبَّارٍ (1) .

«کسانی که دربارۀ آیات خدا - بدون حجّتی که برای آنان آمده باشد - مجادله می کنند، [این ستیزه] نزد خدا و نزد کسانی که ایمان آورده اند، [مایۀ] عداوت بزرگی است. این گونه، خدا بر دل هر متکبّر و زورگویی، مُهر می نهد».

3- بارها شده که من خود در صحن مسجد شریف نبوی، یا مسجد الحرام، با افرادی از این دست برخورد کرده ام که بر سر ما فریاد می زنند: آی جماعت شیعه! شما همه کافرید و قبر امامان خود را می پرستید!

این افترا و سخنی دروغین و اگر اندکی بیندیشند، بطلان آن آشکاراست. نسبت دروغ دادن، در مکانهای عادی، شرعاً حرام است؛ چه رسد به مکانهای مقدّسی چون بیت الله الحرام و مسجد شریف نبوی که پایگاه ایمان و وحدت امّت اسلام هستند!!

4- من از چنین کسانی خواهش می کنم، اندک زمانی گوش جان خود را به روی حقایق و واقعیات بگشایند و این جزوه را با دقّت و تدبّر مطالعه کنند، آنگاه این حق را خواهند داشت که با دلیل و

ص:25


1- (1) - غافر (40): 35.

برهان، به نفع، یا بر زیان ما حکم کنند؛ زیرا این جزوه، در مقام پاسخ به یکی از تهمتهایی است که دربارۀ تشیع و حقیقت آن مطرح شده است. من نیز این مطلب را به صورت واقع گرایانه و با استدلال به کتاب و سنّت مورد بحث قرار داده ام.

ما برای پاسخگویی به سؤالات آنان، یا هر شبهه ای که برای آنان ایجاد شود، آمادگی کامل داریم تا اگر اسلام را دوست می دارند و به سوی آن دعوت کرده به شناخت حقیقت و واقعیت، اهتمام می ورزند، حق و اهل حق را بشناسند؛ زیرا مسلمان واقعی کسی است که چون حق را دید و به آن رسید، در برابرش سر تسلیم فرود آورده به سوی آن جذب شود.

قرآن کریم حتّی غیر مسلمانان را نیز به بحث و تحقیق برای دستیابی به واقعیت و حقیقت فرا خوانده است؛ چه رسد به مسلمانان در میان خود ؛ چنانچه می فرماید:

قُلْ یَأَهْلَ الْکِتَبِ تَعَالَوْا إِلی کلِمَةٍ سوَاءٍ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکمْ أَلا نَعْبُدَ إِلاّ اللَّهَ وَ لا نُشرِک بِهِ شیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضاً أَرْبَاباً مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشهَدُوا بِأَنَّا مُسلِمُونَ (1).

«بگو: ای اهل کتاب! بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم که: جز خدا را نپرستیم و چیزی را شریک او نگردانیم و بعضی

ص:26


1- (1) - آل عمران (3): 64.

از ما بعضی دیگر را به جای خدا به خدایی نگیرد، پس اگر [از این پیشنهاد] اعراض کردند، بگویید: شاهد باشید که ما مسلمانیم [نه شما]».

این جزوه، حاصل مباحثۀ من با یکی از شخصیتهای وهّابی است که رئیس گروهی از آنان و به لحاظ سازمانی، دارای پست مهمّی بود و عمر... نام داشت. چون نمی خواهم مشکلی برایش پیش بیاید، دوست ندارم نام کامل او را افشا کنم.

در این مباحثه به رغم تعصّب و تندی شدیدِ وی! موفّق شدم تهمتهای وارده بر تشیع را از ذهنش پاک کرده به او تفهیم کنم که این تهمتها از بیرون به جهان اسلام وارد شده و ریشۀ اسلامی ندارند.

آن مرد بحمد الله تعالی در برابر حقّ، سر تسلیم فرود آورد و به مذهب اهل بیت (علیهم السلام ) هدایت شد و در امور عبادی خود، پیرو فقه اهل بیت (علیهم السلام ) گردید.

این نتیجۀ یک مناظرۀ واقع گرایانه و استدلال بر ضرورت پیروی از این مذهب بود؛ چرا که این مذهب، تنها راه و صراط مستقیم اسلام است.

ص:27

ص:28

تحقیق و پژوهش در اسلام

«اسلام»، شیوۀ خاص و منحصر به فردی برای تربیت وپرورش پیروان و مؤمنان، نسبت به رسالت خود دارد و آن، جستجوی دائم حقیقت و رفتن به سوی واقعیت است. این روند، انسان را به واقعیت رسانده و او را از رسوبات مذهبی، قومی و جغرافیایی ذهنش آزاد می کند. و آنگاه که انسان، از بند این رسوبات، خلاصی یافت، به قلّۀ فضیلت و حقیقت می رسد و در این حال است که انسان با عقل خود -نه با رسوبات ذهنی و امیال درونی خویش- زندگی می کند.

بنا بر آنچه گفتیم، رسیدن به حقیقت، نیازمند چند چیز است:

اوّل این که: خود را از سلطۀ امیال و رسوبات فکری و نفسانی وارهاند.

دوّم این که: با واقع گرایی صرف، به موضوعِ مورد پژوهش بنگرد تا بتواند به حقیقت و واقعیت، دست یابد.

سوم این که: پیش از آگاهی کامل از اصول و مفاهیم یک مذهب، یا یک اندیشه، دربارۀ آن حکم نکرده پس از حصول اطّلاع، به نفع یا زیان آن حکم کند.

این سه نکته از آشکارترین و اصیل ترین حقایقی است که پژوهشگر را به حق و واقع می رساند و بر هر مسلمان واجب است که خود را به آنها آراسته و هنگام قضاوت دربارۀ هر چیز، از این سه

ص:29

اصل اساسی یاری بجوید. بر همین اساس است که خدای متعال نیز، پیامبر خود را بدین سان مورد خطاب قرار داده است که:

وَ لا تَقْف مَا لَیْس لَک بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السمْعَ وَ الْبَصرَ وَ الْفُؤَادَ کلُّ أُولَئک کانَ عَنْهُ مَسئُولاً (1) .

«و چیزی را که بدان علم نداری، دنبال مکن؛ زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد».

وقتی چنین خطابی متوجّه ذات اقدس رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) باشد که معصوم و مبرّای از هر خطایی است، حکم مسلمان غیر معصوم چه خواهد بود؟ پس بر ما لازم و واجب است که هیچ سخنی را بدون علم و آگاهی بر زبان نرانده بدون دانش بر چیزی حکم نکنیم که پایبندی به این اصول و التزام به این روش، مقتضای ایمان است.

ص:30


1- (1) - اسراء (17): 36.

تشیّع و اسلام

اشاره

حال، پس از بیان این مقدّمه به بحث پیرامون «جایگاه تشیع در اسلام» خواهیم پرداخت و این که آیا این تفکّر، پس از اسلام بر آن افزوده شده و امری بیگانه از اسلام است؟ یا این که تفکّر شیعی، از درون اسلام جوشیده و در هیچ حالی از آن جدا نبوده است؟

این مطلبی است که می خواهیم به گونه ای مختصر، امّا واضح وروشن و بدون هیچ ابهام و اشتباهی، پیرامون آن بحث کنیم. این بحث دارای چند وجه است.

وجه اوّل: وجوه چهارگانه بحث

اشاره

در تحقیق «معنای تشیع» از دو ناحیۀ لغوی و اصطلاحی بحث می کنیم:

معنای تشیّع از منظر لغت

«تشیع» از ریشۀ «شیع»، به معنای «مشایعت و پیروی کردن» آمده و نویسندۀ قاموس اللغه این معنا را پذیرفته و گفته است:

«شیعة الرجل أتباعه و أنصاره»؛

«شیعۀ مرد به پیروان و یاران او گفته می شود» (1).

ص:31


1- (1) - قاموس اللغه: 246/2.

و در قرآن مجید نیز این کلمه به همین معنا آمده است:

وَ إِنَّ مِن شِیعَتِهِ لإبْرَاهِیمَ * إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سلِیم (1).

«و بی گمان، ابراهیم از پیروان اوست. آنگاه که با دلی پاک به [پیشگاه] پروردگارش آمد».

که مراد، یا پیروی در اصول دین است، یا پیروی در پایبندی به دین خدا و بردباری در مبارزه با دروغگویان (2).

معنای تشیّع از منظر اصطلاح

اصطلاحاً کلمۀ «شیعه» به عنوان علَم و اسم خاص برای پیروان علی (علیه السلام) در آمده است؛ یعنی کسانی که از ایشان پیروی کرده رشتۀ ولایت آن بزرگوار را بر گردن داشته او را یاری می کنند.

این اصطلاح در بر دارندۀ دو معناست:

الف: ولا، محبّت و مودّت . این معنا، وظیفه ای واجب در اسلام و مطلوب قرآن کریم است که در نصّ صریح، خطاب به همۀ مسلمانان می فرماید:

...قُل لا أَسئَلُکمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلا الْمَوَدَّةَ فی الْقُرْبی... (3).

«بگو: به ازای آن [رسالت]، پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی دربارۀ خویشاوندان».

ص:32


1- (1) - صافّات (27): 83-84 .
2- (2) - زمخشری، تفسیر کشّاف زمخشری: 483/2.
3- (3) - شوری (42): 23.

حال، سؤال ما این است: آیا خویشاوندی نزدیکتر از علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام ) به پیامبرگرامی اسلام وجود دارد؟

پس محبّت و مودّت اهل بیت (علیهم السلام ) که بخشی از تشیع است - چنان که گفتیم - به نصّ قرآن مجید، واجب است.

بیضاوی نیز در تفسیر خود آورده است:

«روایت شده است که چون این آیه (آیۀ مودّت) نازل شد، به پیامبر اکرم (علیهما السلام) عرض شد: ای رسول خدا! این خویشاوندان شما چه کسانی هستند که محبّت و دوستی با آنان بر ما واجب شده است؟ فرمود: علی و فاطمه و پسران آنان». (1)

ب: گاهی هم از شیعه، معنای «متابعت و همراهی با اهل بیت (علیهم السلام ) و تمسّک به سخنان و تعالیم آنان، اراده می شود» و این نیزیک وظیفۀ واجب اسلامی است که نبی اکرم (علیهما السلام) آن را بر همۀ مسلمانان واجب کرده و آنان را به انجام آن الزام فرموده است؛ چه این که در حدیث شریف نبوی - که به «حدیث سفینه» معروف است - چنین آمده است:

«مثل أهل البیت فیکم کسفینة نوح من رکبها نجا و من تخلّف عنها هوی و غرق» (2).

ص:33


1- (1) - تفسیر بیضاوی: 5/ 53 چاپ مصر، الکتب العربیه الکبری سال 1330 ه- .ق.
2- (2) - این حدیث را حاکم، در مستدرک: 3 / 151 روایت کرده. خطیب نیز آن را در تاریخ خود: 12 / 91 تخریج کرده است. این روایت از ابوذر ، انس ، ابن عبّاس، ابوسعید خدری، ابن زبیر و دیگران نیز روایت شده است (ر.ک: الغدیر:2/ 301).

«مثَل اهل بیت من در میان شما، مثَل کشتی نوح است که هر کس بر آن سوار شود، نجات یافته و هر کس از سوار شدن بر آن روی گرداند، سقوط کرده و هلاک خواهد شد».

این حدیث که در میان مذاهب اسلامی، مورد اتّفاق بوده، همۀ مسلمانان را به التزام به فرمایشات و عمل به تعالیم اهل بیت (علیهم السلام ) فرمان داده است تا از گمراهی و انحراف، نجات یابند.

حال، این حقّ را خواهیم داشت که بپرسیم: آیا در میان اهل بیت کسی یافت می شود که از علی (علیه السلام) داناتر و به پیامبر (علیهما السلام) زدیکتر باشد تا بتوانیم به سخنان و تعالیم وی تمسّک کرده، طبق هدایت و تعالیم وی، راه بپوییم و از سقوط و هلاکت نجات یابیم؟ و آیا این حدیث، منحصر به علی و فاطمه و دو فرزند ایشان نیست؟

و چون پیامبر اکرم (علیهما السلام) فرمان تمسّک و پیروی از فرمایشات اهل بیت خود را می دهد، به این معنا است که این امر، بر همۀ مسلمانان واجب و لازم است؛ زیرا قول، فعل و تقریر پیامبر بر همۀ مردمان حجّت و الزام آور است؛ چرا که پیامبر به تعبیر قرآن کریم کسی است که:

وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَی * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْی یُوحَی (1).

ص:34


1- (1) - نجم (53): 4 - 3.

«و از سر هوس سخن نمی گوید، آنچه می گوید چیزی جزوحی که بر او نازل شده نیست».

و نیز:

...وَ مَا ءَاتَاکُمُ الرَّسولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا... (1).

«و آنچه را که فرستادۀ [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، بازایستید».

از این بیان، چند مطلب روشن می شود:

1- در معارف اسلام، مراجعه به آرا ونظرات فقهای اهل بیت (علیهم السلام ) وتمسّک به نظرات آنان، به نصّ روایات شریف نبوی چنان که گذشت - امری واجب و لازم است، در حالی که مراجعه به سایر فقیهان [از دیگر مذاهب]، از چنین وجوبی برخوردار نیست؛ زیرا علاوه بر تعارض و اختلافی که در آرا و نظرات آنان وجود دارد، نصّی از پیامبر اکرم (علیهما السلام) در این رابطه وارد نشده است.

2- حال،اگر تسلیم شویم و بگوییم: مراجعه به تمام علما و دانشمندان واجب است، آیا فقیهان مکتب اهل بیت (علیهم السلام ) که به شهادت تاریخ همواره از افراد ممتاز این طبقه بوده اند، در صدر سلسله و طلایه دار این گروه نیستند؟ به علاوه، نصّ صریح روایات شریف نبوی

ص:35


1- (1) - حشر (59): 7.

- که حدیث سفینه نمونه ای از آن است - بر تمسّک به نظرات و فتاوای آنان تأکید می کند.

3- در صورت بروز اختلاف و تعارض، میان رأی علمی فقیهی از پیروان مکتب اهل بیت (علیهم السلام ) با فقیه دیگری از غیر پیروان اهل بیت (علیهم السلام ) به مقتضای شرع و عقل، واجب است که قول و نظر فقیه پیرو اهل بیت (علیهم السلام ) را بپذیریم؛ زیرا در این صورت، بدون شک، به حکم واقعی الهی دست یافته از گمراهی به دور خواهیم ماند(دلیل این مدّعا سخن پیامبر اکرم (علیهما السلام) در حدیث سفینه است)، این در حالی است که انسان، با عمل به رأی فقیهان سایر مذاهب، نمی تواند به حکم شرعی یقین پیدا کند و در این شک و حیرت باقی می ماند که آیا به واقع امر، دست یافته است یا نه؟؛ زیرا در مورد رأی آنان حدیثی از پیامبر اکرم (علیهما السلام) وارد نشده و انسان عاقل، با تمسّک به امری مشکوک، امر یقینی را ترک نمی کند بلکه برعکس، امر مشکوک را به کناری نهاده و یقین را ملاک عمل قرار خواهد داد.

4- حال، ما می پرسیم: اصلاً چرا پیامبر اکرم (علیهما السلام) این حدیث شریف را بیان فرموده و فایدۀ بیان آن، چه بوده است؟

با توجّه به این که آن حضرت از سرِ هوا و هوس سخن نمی گوید و هر چه بر زبان می آورد، وحیی است که از غیب به او می رسد، آیا از سرِ شوخی به بیان این مطلب پرداخته؟! یا این که مقصودِ آن حضرت، نجات امّت از گمراهی و انحراف بوده است؟

ص:36

در این صورت، مسلمانان را چه می شود که خصوصاً در هنگام بروز اختلاف آرا و نظریات، به این حدیث شریف، عمل نمی کنند تا بدین وسیله - به تصریح پیامبر اکرم (علیهما السلام) در این حدیث شریف - از گمراهی و انحراف، مصون بمانند؟

5 - از نصّ این حدیث شریف، چنین بر می آید که عدم اخذ به رأی و نظر فقیهان اهل بیت (علیهم السلام ) خصوصاً در موارد تعارض و اختلاف، دلیل بر پافشاری و اصرار در گمراهی و انحراف است؛ چه این که در حدیث شریف سفینه - که قبلاً از آن سخن رفت - چنین آمده که:

ومن تخلّف عنها هوی و غرق.

«وکسی که از سوار شدن به این کشتی سر باز زند، سقوط کرده و غرق خواهد شد».

6- تمسّک به آرا و فرمایشات ائمّۀ اهل بیت (علیهم السلام ) خود یکی از مصادیق بارز مودّت و محبّت به ذوی القربی است که در قرآن کریم، به نصّ صریح، واجب شمرده شده است:

قُل لا أَسئَلُکمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلا الْمَوَدَّةَ فی الْقُرْبی.

«بگو: به ازای آن [رسالت]، پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی دربارۀ خویشاوندان».

و پر واضح است که عمل نکردن به نظرات و فرمایشات آنان، دلیل بر عدم توجّه و اعتنا به آن بزرگواران بوده و این خود، نوعی

ص:37

جفاکاری در حقّ آنان به شمار می آید که با مفاد آیۀ مودّت -که در بالا به آن اشاره شد- منافات دارد. به این جفا کاری، اضافه کنید گمراهی و انحرافی را که به نصّ حدیث پیش گفتۀ سفینه، دامنگیر چنین کسانی خواهد شد.

وجه دوم: تشیع از چه زمانی آغاز شد؟

اشاره

اینک به لحاظ تاریخی، «پدیدۀ پیدایش تشیع» را مورد بحث قرار می دهیم تا بتوانیم از راه بررسی تاریخ تأسیس و پیدایش آن، به نفع، یا به زیان آن اظهار نظر کنیم. هنگامی که نظریات مختلف را پیرامون پیدایش تشیع بررسی می کنیم، به نظریات ذیل می رسیم:

1- تشیع در زمان رسول خدا (علیهما السلام) بنیان نهاده شده و آن حضرت خود، بنیانگذار این مکتب و غرس کنندۀ این نهال بوده اند.

2- تشیع بعد از وفات پیامبر اکرم (علیهما السلام) و پس از ماجرای سقیفۀ بنی ساعده به وجود آمد؛ آن جا که گروهی از مهاجرین و انصار به دور علی (علیه السلام) گرد آمده از بیعت با غیر او امتناع کردند.

3- تشیع پس از جنگ جمل به وجود آمد که در آن اکثریت صحابه در کنار علی (علیه السلام) قرار گرفته در رکاب آن حضرت جنگیدند.

4- تشیع بعد از شهادت حضرت امام حسین (علیه السلام) در کربلا و قیام توّابین و مختار ایجاد شد.

ص:38

5- تشیع در عصر پیدایش مذاهب، در قرن چهارم و در دوران خلافت عباسیان به وجود آمد؛ دورانی که در آن، مذاهب فقهی گوناگونی همچون مذهب حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی شکل گرفتند،در آن زمان بود که «مذهب شیعۀ جعفری» نیز پیدا شد.

6- این مذهب در قرنهای اخیر توسّط فارس ها ایجاد شد؛ چرا که می بینیم تا قبل از قرن ششم هجری، اغلب قوم فارس، علاقه ای به تشیع نداشته و غالباً پیرو مذاهب اهل سنّت بودند (1)) و حتّی ابوحنیفه که رئیس مذهب حنفی است، از قوم فارس می باشد.

این خلاصۀ نظریات مختلف، دربارۀ «پیدایش تشیع» بود.

امّا محقّقی که بخواهد در رابطه با «تاریخ تشیع» به تحقیق بپردازد، درخواهد یافت که قدیمی ترین سند تاریخی که در آن، لفظ «شیعۀ علی» به کار رفته روایتی نبوی است که محدثان آن را در مورد نازل شدن آیۀ شریفۀ زیر بیان کرده اند:

إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ أُولَئک هُمْ خَیرُ الْبرِیَّةِ (2).

«در حقیقت، کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردند، آنانند که بهترین آفریدگانند».

ص:39


1- (1) - بلکه قرن دهم، ر.ک کتابهای تاریخ.
2- (2) - بینه (98): 7.

روایات بسیاری با این مضمون از پیامبر اکرم (علیهما السلام) از طریق اهل سنت رسیده است، که به آنها اشاره می کنیم:

1- در تفسیر الدرّ المنثور سیوطی چنین آمده است:

«ابن عساکر با سند معتبر از جابر بن عبد الله نقل کرده است که گفت: نزد پیامبر (علیهما السلام) بودیم که علی (علیه السلام) وارد شد و پیامبر (علیهما السلام) فرمود:

«و الذی نفسی بیده إنّ هذا و شیعته لهم الفائزون یوم القیامة» (1).

«سوگند به آنکه جانم در قبضۀ قدرت اوست! این مرد و شیعیان او همان کسانی هستند که در روز قیامت، رستگارند».

و این آیه نازل شد که:

إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا وَ عَمِلُوا الصلِحَتِ أُولَئک هُمْ خَیرُ الْبرِیَّةِ.

«در حقیقت کسانی که گرویدند و کارهای شایسته کردند، آنانند که بهترین آفریدگانند.

و اصحاب پیامبر اکرم (علیهما السلام) چون علی (علیه السلام) به نزد آنان می آمد، می گفتند: خیر البریه (بهترینِ آفریدگان) آمد».

2- همچنین سیوطی در همان تفسیر آورده است:

ص:40


1- (1) - الدرّ المنثور، سیوطی: 6/ 379.

«ابن عدی، از ابن عبّاس روایت کرده که گفت: چون آیۀ: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصالِحَاتِ أُولَئک هُمْ خَیرُ الْبرِیَّةِ نازل شد، رسول خدا (علیهما السلام) به علی (علیه السلام) فرمود:

«هُو أنت و شیعتُک یوم القیامة راضین مرضیّین». (1)

برترین آفریدگان خدا، تو و شیعیان تو هستید که در روز قیامت، خدا از شما راضی است و شما نیز از خدا خشنود می باشید.

3- طبری در تفسیر خود چنین آورده:

از ابوالجارود، از محمد بن علی در ذیل آیۀ : أُولَئک هُمْ خَیرُ الْبرِیَّةِ نقل است که پیامبر اکرم (علیهما السلام) فرمود:

«أنت یا علی! و شیعتک» (2) .

«ای علی تو و شیعیانت».

4- خوارزمی در مناقب، چنین روایت کرده است:

«از طریق حافظ ابن مردویه، از یزید بن شراحبیل انصاری، کاتب علی (علیه السلام) نقل است که گفت: از علی (علیه السلام) شنیدم که می فرمود:

«حدّثنی رسول الله (علیهما السلام) و أنا مسنده إلی صدری فقال: یا علیّ أما تسمع قول الله عز و جل: إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ ؟

هم أنت و شیعتک، و

ص:41


1- (1) - الدرّ المنثور : 6 / 379، چاپ چاپخانه منیۀ قاهره، 1314 ه- . ق، همین مضمون را خوارزمی نیز در مناقب خود، صفحۀ 66 آورده است.
2- (2) - تفسیر طبری: 3 / 146.

موعدی و موعدکم الحوض، إذا اجتمعت الأمم للحساب تدعون غراِ محجّلینَ» (1).

«رسول خدا (علیهما السلام) در حالی که آن حضرت را به سینۀ خود چسبانیده بودم، فرمود: ای علی! آیا سخن خدا را نشنیدی که می فرماید: در حقیقت کسانی که گرویده و کارهای شایسته کرده اند، آنانند که بهترین آفریدگانند؟ آن گروه، تو و شیعیان تو هستید و میعادگاه من با شما حوض کوثر است. آنگاه که امّتها برای حساب گرد آیند، شما در حالی فرا خوانده می شوید که چهره هایتان می درخشد».

5- صاحب الغدیر نیز آورده است:

«حافظ جمال الدین زرندی با سند خود از ابن عبّاس - رضی الله عنهما - نقل کرده است که گفت:

«چون این آیه نازل شد، پیامبر اکرم (علیهما السلام) به علی (علیه السلام) فرمود:

«هو أنت و شیعتک؛ تأتی أنت و شیعتک یوم القیامة راضین مرضیین، و یأتی عدوُّک غِضاباً مُقمَحین؛ قال: ومن عدوی؟ قال (علیهما السلام) : من تبرأ منک و لعنک، ثمّ قال رسول الله (علیهما السلام) : من قال رحم الله علیاً رحمه الله» (2).

«این گروه، تو و شیعیان تو هستید که در روز قیامت، خدا از شما راضی و شما از خدا راضی هستید و دشمن تو خشمناک و غل به گردن به

ص:42


1- (1) - مناقب، خوارزمی: 178.
2- (2) - ر.ک: الغدیر: 2 / 58.

محشر می آید. علی (علیه السلام) به آن حضرت عرض کرد: دشمن من کیست؟ فرمود: کسی که از تو بیزاری جسته و تو را لعن کند. سپس رسول خدا (علیهما السلام) فرمود: رحمت خدا بر کسی که بگوید: رحمت خدا بر علی باد».

6- بغدادی در تاریخ خود چنین آورده:

«پیامبر اکرم (علیهما السلام) به علی (علیه السلام) فرمود:

«أنت و شیعتک فی الجنّة» (1).

«تو و شیعیانت در بهشت هستید».

7- درکتاب مروج الذهب نیز، این سخن پیامبر (علیهما السلام) آمده است که:

«إذا کان یومُ القیامة دُعِی الناسُ بأسمائهم و أسماء أمّهاتهم إلا هذا - یعنی علیاً - وشیعته فإنّهم یدعون بأسمائهم و أسماء آبائهم لصحّة ولادتهم» (2).

«چون روز قیامت فرا رسد، همۀ مردمان به نامهایشان و نام مادرانشان خوانده می شوند، مگر این - یعنی علی و شیعیانش که چون از ولادت صحیح برخوردارند، به نامهای خود و پدرانشان خوانده می شوند».

8 - صاحب صواعق نیز در کتاب خود از پیامبر اکرم (علیهما السلام) نقل می کند که به علی (علیه السلام) فرمود:

ص:43


1- (1) - تاریخ بغداد: 12/ 289.
2- (2) - مروج الذهب: 2 / 51.

«یا علی! إنّ الله غفر لک و لذرّیتک و لولدک و لأهلک و شیعتک ولمحبّی شیعتک» (1).

«ای علی، همانا خداوند، تو و ذریۀ تو و فرزندانت، خاندانت، شیعیانت و دوستداران شیعیانت را آمرزیده است.

9- در مجمع الزوائد آمده است که پیامبر (علیهما السلام) به علی (علیه السلام) فرمود:

«أنت أوّل داخل الجنّة من أمّتی و أنّ شیعتک علی منابر من نور مسرورون مبیضّة وجوههم حولی. أشفع لهم فیکونون غداً فی الجنّة جیرانی» (2).

«تو اوّلین کس از امّت من هستی که وارد بهشت می شود و همانا شیعیان تو، بر منبرهایی از نور، شادمان و با چهره هایی سپید پیرامون من هستند و من از آنان شفاعت می کنم و ایشان در بهشت همسایگان من هستند».

10- حاکم در مستدرک نقل کرده است از رسول خدا منقول است که فرمود:

«أنا الشجرة و فاطمة فرعها، و علی لقاحها و حسن و حسین ثمرها، و شیعتنا ورقها، و أصل الشجرة فی جنة عدن و سائر ذلک فی سائر الجنّة» (3).

ص:44


1- (1) - الصواعق المحرقه: 140و 139 و96.
2- (2) - مجمع الزوائد: 9 / 131؛ کفایه الأثر: 135.
3- (3) - این حدیث را حاکم در مستدرک: 3 / 160 و ابن عساکر در تاریخ خود: 318/4 و ابن صبّاغ در الفصول، صفح 11 ذکر کرده اند.

«من به منزلۀ تنۀ درخت هستم؛ فاطمه شاخۀ درخت، علی، مایۀ باروری آن، حسن و حسین، میوه های آن و شیعیان ما برگهای این درخت هستند؛ ریشۀ این درخت در بهشت عدن و سایر قسمتهای آن در دیگر بهشت ها است».

11- در تاریخ ابن عساکر چنین آمده که پیامبر اکرم (علیهما السلام) به علی (علیه السلام) فرمود:

«یا علی! إنّ أوّل أربعة یدخلون الجنّة أنا و أنت و الحسن و الحسین و ذرّیّتنا خلف ظهورنا و أحبّاؤنا خلف ذریّتنا و أشیاعنا عن أیماننا و شمائلنا» (1).

«ای علی! چهار نفری که اوّل به بهشت وارد می شوند: من هستم و تو و حسن و حسین و نسل و ذرّیۀ ما به دنبال ما و همسران ما به دنبال ذرّیۀ ما و شیعیان ما از چپ و راست ما می آیند».

12- در تاریخ خطیب آمده است که پیامبر اکرم (علیهما السلام) فرمود:

«شفاعتی لأمّتی؛ من أحبّ أهل بیتی و هم شیعتی» (2).

«شفاعتم نصیب امّت من است ؛ آنان که اهل بیت مرا دوست بدارند و آنان شیعیان من هستند».

ص:45


1- (1) - تاریخ ابن عساکر: 3318/4؛ تذکره السمطین: 31؛ الصواعق المحرقه: 96.
2- (2) - تاریخ خطیب: 146/2.

13- «هیثمی در مجمع الزوائد آورده است که رسول خدا (علیهما السلام) در خطبۀ خود فرمود:

«یا أیّها الناس! من أبغضنا أهل البیت، حشره الله یوم القیامة یهودیّاً».

«ای مردم! هر کس ما خاندان را دشمن بدارد، خداوند در روز قیامت او را یهودی محشور خواهد کرد».

پس جابر بن عبد الله عرض کرد: «ای رسول خدا! اگر چه آن شخص نماز خوانده و روزه گرفته باشد؟».

آن حضرت فرمود:

«و إن صام و صلّی و زعم أنّه مسلمٌ، احتَجَزَ بذلک عن سَفکک دَمهِ و أن یؤَدّی الجِزیةَ عن یدٍ و هم صاغِرون. مُثّل لی أمّتی فی الطین فمَرَّ بی أصحابُ الرّایات فاستغفرتُ لِعَلی و شیعَتِهِ» (1).

«حتّی اگر نماز خوانده و روزه گرفته باشد و چنین گمان کند که مسلمان است؛ او با این کار، تنها خود را از کشته شدن و دادن جزیه با خواری و ذلّت، نجات می دهد. در میان آب و گل، شیعیانم را به من

ص:46


1- (1) - احتمالاً مراد از اصحاب رایات، خلفای جور از بنی امیه و بنی عبّاس و سایر دشمنان اهل بیت (علیهم السلام) تا روز قیامت هستند(مترجم، به نقل از مولی محمّد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی:158/7).

نشان دادند و در همان حال پرچم داران (1) از کنارم گذشتند، آنگاه من برای علی و شیعیانش استغفار کردم».

14- از آنچه تا کنون آوردیم، چنین بر می آید که بانی و کشت کنندۀ بذر تشیع، پیامبر اکرم (علیهما السلام) بوده است؛ زیرا آن حضرت بوده که برای رشد و پرورش این نهال، تلاش فراوان کرده و همگان را به آن فرا خوانده است؛ از دیگر سوی، خداوند متعال نیز ما را فرمان داده است که:

...وَ مَا ءَاتَاکُمُ الرَّسولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا... (2) .

«و آنچه را که فرستادۀ [او] به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، بازایستید».

بر این اساس، بر هر مسلمان مؤمنی واجب و لازم است برای رسیدن به حق و حقیقت، همواره دست به دامان پیامبر اعظم (علیهما السلام) بزند و به سخنان آن حضرت تمسّک کند؛ چون آن حضرت به تصریح قرآن کریم، از سَرِ هو و هوس سخن نگفته، تمام سخنانش وحیی است که از جانب خدا به او می رسد. بر مبنای این مقدّمات، آشکار شد که: این اسلام راستین است که تشیع را بنیاد نهاده و تشیع سرچشمۀ زلال اسلام است.

ص:47


1- (1) - مجمع الزوائد:172/9.
2- (2) - حشر: 7.

دلایل وجوب تمسّک به مذهب اهل بیت (علیهم السلام )

مدّعا این است که بر هر انسان مسلمانی، واجب است که از مذهب اهل بیت (علیهم السلام ) پیروی کند و این امر، از روایات صریح رسیده از رسول اعظم اسلام (علیهما السلام) که در آن به لفظ «شیعه» تصریح شده است، استفاده می شود.

به مقتضای مضمونِ این روایات، هدف اسلام جز با پیروی از مذهب تشیع برآورده نمی شود و این مذهب، سرچشمۀ زلال اسلام است و از رهگذر این احادیث، مسألۀ وجوب تمسّک به تعالیم اهل بیت (علیهم السلام ) و پیروی از سخنان آن بزرگواران را کشف می کنیم؛ زیرا تنها راه نجات یافتن از نابودی و گمراهی، همین است؛ چون پیامبری که جز به الهامِ وحی سخن نگفته، هرگز از سَرِ هوا و هوس زبان به تکلّم نمی گشاید، چنین فرموده است.

حال به نمونه هایی از سخنان آن حضرت در این باره توجّه کنید:

الف:

«إنّی تارک (أو مخلف) فیکم الثقَلین، ما إن تمسّکتم بهما لن تضلّوا بعدی؛ کتاب الله و عترتی أهل بیتی، و إنّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض» (1).

ص:48


1- (1) - شرح المواهب: 8/7؛الغدیر: 80/3.

«من در میان شما دو چیز سنگین و ارزشمند باقی (یا به میراث) می گذارم که پس از من تا وقتی به آن دو چنگ زده و تمسّک جسته اید، هرگز گمراه نخواهید شد؛ کتاب خدا و عترت (اهل بیت) من؛ این دو، همواره با یکدیگر خواهند ماند تا در سر حوض کوثر، بر من وارد شوند».

علامۀ زرقانی مالکی، طبق نقل علامۀ سمهودی در شرح المواهب از او، از این روایت چنین برداشت می کند:

«این روایت، این معنا را به ما می رساند که یقیناً بعد از پیامبر اکرم (علیهما السلام) در هر عصر و زمانی تا روز قیامت، کسی از عترت آن حضرت وجود دارد که این شایستگی را داشته باشد که مسلمانان از او پیروی کنندتا به این ترتیب، این تشویق و ترغیب پیامبر (علیهما السلام) دربارۀ تمسّک به عترت، در هر عصر و زمانی، مصداق داشته باشد؛ همچنان که قرآن کریم نیز پیوسته و در تمام زمانها می تواند دستاویز نجات بخش مسلمانان باشد؛ از همین روی، قرآن و عترت پاک نبوی، همواره امان اهل زمین هستند و اگر اینها از میان بروند، تمام اهل زمین نابود خواهند شد».

ب

:«من سرّه أن یحیی حیاتی و یموت مماتی و یسکن جنّة عدن ٍغرسها ربّی فلیُوال علیّاً من بعدی، و لیُوال ولیَّه، و لیقتد بالأئمّة من بعدی، فإنّهم عِترتی خُلقوا من طینتی و رُزقوا

ص:49

فهمی و علمی، فویلٌ للمکذ ّبین بفضلهم مِن أُمَّتی، القاطعین فیهم صِلَتی، لا أنالَهم اللهُ شفاعتی» (1).

«هر کس از این شادمان می شود که همچون من زندگی کند و همچون من بمیرد و در باغهای عدن بهشت که پروردگارم آنها را کاشته است، سکنی گزیند، باید که پس از من، علی را مولای خود بداند و دوستان او را دوست بدارد و از اهل بیت من پیروی کند؛ چرا که آنان عترت من هستند و از خمیرمایۀ وجود من آفریده شده و دانش و فهم من نصیب ایشان گردیده است. پس وای بر آن دسته از امّت من که برتری آنان را انکار کنند و حقّ خویشاوندی آنان را با من نادیده انگارند که خدا شفاعت مرا نصیب ایشان نخواهد کرد».

ج:

«فی کلّ خلوف مِن أمّتی عُدول مِن أهل بیتی یُنفون مِن هذا الدّین تحریف الغالین، و انتحال المبطلین، و تأویل الجاهلین، ألا إنَّ أئمّتَکم وفدُکم إلی اللهِ عزّ و جلّ فانظروا بمن توفدون» (2).

«در هر نسل ازامّت من، مردان عادلی از اهل بیت و خاندانم هستند که تحریف گزافه گویان، نسبتهای دروغ باطل پویان و تأویل نادانان را از این دین خواهند زدود. بدانید که پیشوایان شما فرستادگان شما به سوی

ص:50


1- (1) - حافظ ابونعیم در حلیه: 68/1 این حدیث را تخریج کرده و همچنین در ترتیب جمع الجوامع: 6/ 217 آمده است. طبرانی و رافقی نیز این روایت را آورده اند.
2- (2) - طبری در ذخائر العقبی، صفح 17 این روایت را تخریج کرده است (صواعق:141).

پروردگارتان هستند، پس در این اندیشه کنید که چه کسانی را به نزد خدا خواهید فرستاد».

د:

«إنّما مَثَلی و مَثل أهل بیتی کسفینة نوح؛ مَن رکبها نجی و من تخلّف عنها غرق» (1)

«همانا مَثَل من و اهل بیت من، مَثَل کشتی نوح است؛ هر کس بر آن سوار شود، نجات یافته و هر کس از سوار شدن به آن سر باز زند، غرق خواهد شد».

ه- :

«النجوم أمان لأهل الأرض من الغرق و أهل بیتی أمان لأمّتی من الإختلاف؛ فإذا خالفتها قبیلة اختلفوا فصاروا حزب إبلیس» (2)

«ستارگان، امان امّت من از غرق شدن هستند و اهل بیتم، امان آنان از افتادن در اختلاف هستند؛ پس هر قبیله ای، از اهل بیت من سرپیچی کند، دچار اختلاف شده و از حزب شیطان خواهد شد».

از آنچه گفته شد، به تصریح روایات شریف نبوی، وجوب تمسّک به سخنان و تعالیم اهل بیت (علیهم السلام ) به خوبی دریافت می شود و بر همین اساس، مخالفت با اهل بیت پیامبر (علیهما السلام) به هیچ وجه جایز نیست، پس ای برادر مسلمان! به این حکم صریح اسلامی توجّه کن».

ص:51


1- (1) - بغدادی در تاریخ: 91/12 و حاکم در مستدرک: 151/3 این روایت را تخریج کرده و حاکم آن را صحیحه دانسته است.
2- (2) - حاکم در مستدرک: 149/3 این روایت را تخریج و تصحیح کرده است.

وجه سوّم : تصریح پیامبر (علیهما السلام) بر تشیّع و شیعۀ اثنا عشری

شیعه تنها مذهبی است که در پیدایش و نامگذاری و تعیین تعداد ائمّۀ خود، مستند به نصّ روایات اسلامی است، لذاشیعه و تشیع سرچشمۀ زلال و طبیعی اسلام است. دلیل ما بر این امر، «تصریح پیامبر (علیهما السلام) بر تشیع» است. و این مطلبی است که در کتابهای [شیعه و] برادران اهل سنّت وارد شده است؛چنان که در تفسیر الدرّ المنثور تألیف حافظ سیوطی نیز آمده و ما پیش از این، متن آن را ذکر کردیم.

علامۀ مجلسی نیز در دایرۀ المعارف بزرگ خویش (بحار الأنوار) چنین آورده است:

«ابو سعید خدری گوید: روزی رسول خدا نشسته بودند و در کنار آن حضرت، تعدادی از صحابه، از جمله علی ابن ابی طالب (علیه السلام) حضور داشتند، ناگهان رسول خدا فرمود:

«من قال لا إله إلاّ الله دخل الجنّة؛ فقال رجلان من أصحابه: فنحن نقول لا إله إلاّ الله، فقال رسول الله (علیهما السلام) : إنّما تُقبَلُ شهادةُ أن لا إله إلاّ الله من هذا و شیعَتِهِ الَّذین أخَذَ ربُّنا میثاقَهُم » (1).

«هرکس لا اله الا الله بگوید، وارد بهشت می شود. دو مرد از اصحاب آن حضرت، به ایشان عرض کردند: ما نیز لا اله الا الله می گوییم. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: همانا شهادت لا اله إلا الله تنها از این شخص

ص:52


1- (1) - ر.ک: بحار الانوار: 203/93.

[علی (علیه السلام) ]و شیعیان او، که خداوند از آنان عهد و میثاق گرفته است، پذیرفته خواهد شد».

همچنین امام احمد بن حنبل در کتاب مسند، روایتی آورده که متن آن چنین است:

از شعبی، از مسروق نقل است که گفت: نزد عبد الله بن مسعود نشسته بودیم و او قرآن را بر ما قرائت می کرد. در این هنگام مردی به او گفت : ای ابا عبد الرحمن! آیا هرگز از رسول خدا پرسیدید که این امّت، چند خلیفه خواهد داشت؟ عبد الله بن مسعود گفت: از هنگامی که من به عراق آمده ام، کسی چنین سؤالی از من نکرده است.سپس گفت: آری، از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) چنین سؤالی کردیم و آن حضرت در پاسخ فرمود:

«إثنا عَشَرَ کَعِدّةِ نُقَباءِ بنی إسرائیل» (1).

«دوازده تن ، به تعداد نُقبای بنی اسرائیل».

پیامبر اکرم (علیهما السلام) در ادامۀ این حدیث، چنین تأکید فرمودند:

«لا یزالُ هذا الدین قائماً حتّی تقومُ الساعة ویکون علیهم إثنا عشر خلیفة کلّهم من قریش» (2).

ص:53


1- (1) - مسند احمد:657/1، ح3772.
2- (2) - صحیح مسلم:1452/3.

«این دین همواره تا قیام قیامت برپا خواهد بود و دوازده خلیفه که تمامی از قریش هستند، آنان آنها را سرپرستی خواهند کرد».

با توجّه به این روایت شریف، باید ببینیم پس از پیامبر اسلام، چند خلیفه و با چه ترتیبی بر مسند خلافت رسول نشسته اند. به آماری در این رابطه توجّه کنید:

خلفای راشدین با احتساب حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) ؛ پنج نفر:

خلفای بنی امیه؛ چهارده نفر.

خلفای بنی عبّاس؛ 23 نفر.

مجموع این خلفا؛ 42 نفر.

با توجّه به این آمار تاریخی، چنین نتیجه می گیریم که جز بر طبق معتقدات مذهب اهل بیت (علیهم السلام ) - که اعتقادات خود را دربارۀ نام و تعداد امامان خود، مو به مو از سخنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گرفته اند - نمی توان این حدیث شریف را تفسیر کرد. به همین جهت است که شیعیان، خود را به تبعیت از رسول الله (علیهما السلام) «شیعۀ اثناعشری» نامیده اند.

اگر بخواهید این بحث را به تفصیل مورد مطالعه قرار دهید، به کتاب «نظریّة النبوّة والإمامة والخلافة » (1) مراجعه کنید.

ص:54


1- (1) - سید عبدالکریم قزوینی، نظریة الإمامة والخلافة:45.

حال که معلوم شد مذهب تشیع بر گرفته از کتاب و سنّت است و این تنها مذهبی است که حتّی در تعیین نام و تعداد ائمّه (علیهم السلام ) ملتزم به قرآن و سنّت است، چگونه می توان به چنین مکتبی تهمت زد و افترا بست؟

وجه چهارم: ویژگی های شیعه

انسانی که وابسته به مذهب ومتمسّک به تعالیم اهل بیت (علیهم السلام ) است و راه و روش و سیرۀ آن بزرگواران را در زندگی سر مشق خود قرار می دهد، به ناچار باید دارای هویت و علامت ویژه ای باشد، که بدون هیچ ابهامی او را از دیگران متمایز و مشخّص کند.

حضرت امام محمّد باقر (علیه السلام) - که فرزند حضرت امام سجّاد زین العابدین؛ علی بن حسین بن علی ابن ابی طالب (علیهم السلام ) است - در پاسخ به سؤال یکی از اصحاب خود به نام جابر بن یزید جعفی که در رابطه با مشخّصات و ویژگیهای انسان شیعی، چنین پرسیده بود: ای فرزند رسول خدا! آیا برای کسی که خود را شیعۀ شما می داند، کافی است که به ولایت شما معتقد باشد؟ فرموده اند:

«لا یا جابر! فو الله ما شیعتنا إلاّ مَنِ اتقَی اللهَ و أطاعه و ما کانوا یُعرَفُونَ إلاّ بالتواضع و التخشّع و الإنابة و کثرة ذکر الله و الصوم و الصلاة و تلاوة القرآن و التعهّد للجیران من الفقراء و أهل المسکنة و کانوا أمناء عشائرهم فی الأشیاء.

ص:55

فقال جابر: یا بن رسول الله! ما یعرف الیوم أحدٌ بهذه الصفات؟ فقال الإمام: یا جابر! لا تذهبنَّ بک المذاهب أفَحَسب الرجل أن یقول أُحِبُّ علیّاً و أتوَلاّهُ ثمَّ لا یکون فعّالاً؟ فَلَو قال: إنّی أحِبُّ رسولَ الله و رسولُ الله خیرٌ من عَلی، و لا یعمل بسنتِه و لا یتّبعُ سیرتَه ما نفعه حبُّه شیئا؛ اتّقوا الله و أطیعوه و لیس بین الله و بین أحد قرابة؛ ألا من کان عاصیاً لله فهو عدوّ لنا و من کان مطیعاً فهو ولیّ لنا».

«نه، ای جابر! به خدا سوگند! شیعۀ ما نیستند، مگر آنان که تقوای الهی پیشه نموده و خداوند را اطاعت کنند و آنان جز به فروتنی، خشوع، انابه، بسیار به یاد خدا بودن، روزه ، نماز، تلاوت قرآن و متعهّد بودن به رسیدگی به امور همسایگان نیازمند، شناخته نمی شوند و در میان قوم و قبیلۀ خود، همواره مورد اعتماد و امانتدار مردم هستند».

جابر عرضه داشت: ای فرزند رسول خدا! امروزه کسی بااین صفات یافت نمی شود! امام فرمودند: ای جابر! به بیراهه نرو! آیا هیچ مردی می تواند ادّعا کند که من علی را دوست می دارم و ولایت او را در دل دارم، امّا در پسِ ادّعای خود، عمل و فعّالیتی نداشته باشد؟ اگر کسی بگوید: من رسول خدا را دوست می دارم و رسول خدا برتر از علی است، امّا به سنّت او عمل نکرده از سیرۀ وی پیروی ننماید، این دوستی تنها، سودی به حال وی نخواهد داشت. از خدا بپرهیزید و از او پیروی کنید و بدانید که خدا با هیچ کس نسبت خویشاوندی ندارد. آگاه باشید که

ص:56

هر کس خدا را معصیت کند، دشمن ماست و هر کس مطیع خدا باشد،از اولیای ما به حساب می آید».

این، بخشی از ویژگیهای یک انسان مسلمان شیعه بود که منسوب به مذهب اهل بیت (علیهم السلام ) می باشد؛ یعنی کسی که شایستگی دارد خود را به این صفات بیاراید تا در مقام عمل، شاگرد راستین و موفّق این مکتب باشد.

امّا صِرفِ ادّعای انتساب به مذهب اهل بیت (علیهم السلام ) و یدک کشیدن نام تشیع، بدون عمل و التزام به دستورات آن، نه فایده ای داشته، نه جلب کنندۀ محبّتی است و چنین کسی، مصداق این شعر شاعر است که می گوید:

وکلٌ یدّعی وصلاً بلیلی ولیلی لا تقرّ لهم بذاکا

«و هر کدام از ایشان ادّعای وصال لیلی را دارند، امّا چنان نیست که لیلی سخن تمامی ایشان را تصدیق کند».

ص:57

خواننده محترم!

این جزوه در بر دارندۀ بخشی از مباحثات شفاهی ست که در مکّۀ مکرّمه و مدینۀ منوّره دربارۀ شیعه و تشیع انجام گرفته است. ما به گونه ای واقع گرایانه در این مباحث وارد شدیم به گونه ای که منجر به پذیرش مذهب اهل بیت (علیهم السلام ) توسّط برخی از منصفان گردید. انسانهایی که تنها هدف ایشان، اسلام و یافتن راه استوار آن بوده، همواره در پی یافتن حقّ و اهل حق هستند.

شاید خواندن این جزوه نیز، اوّلین تجربۀ خوانندۀ آن، در راه یافتن مذهب حقّ، بر اساس قرآن کریم و سنّت شریف نبوی باشد.

ص:58

مآخذ

1- الصواعق المحرقة.

2 - الغدیر فی الکتاب والسنّة للشیخ الأمینی.

3 - الفصول المهمة لابن الصباغ.

4 - القرآن الکریم وتفاسیره.

5 - المستدرک للحاکم.

6 - المناقب للخوارزمی.

7 - بحار الأنوار للشیخ المجلسی.

8 - تاریخ ابن عساکر.

9 - تاریخ بغداد للخطیب البغدادی.

10 - تاریخ مروج الذهب للمسعودی.

11 - تذکرة السمطین.

12 - تفسیر البیضاوی.

13 - تفسیر الدر المنثور للسیوطی.

14 - تفسیر الطبری.

15 - تفسیر الکشاف للزمخشری.

16 - ذخائر العقبی.

17 - شرح المواهب.

ص:59

18 - صحیح مسلم.

19 - قاموس المحیط فی اللغة.

20 - کتب اللغة والتاریخ.

21 - کفایة الأثر.

22 - کفایة الطالب.

23 - مجمع الزوائد.

24 - مروج الذهب.

25 - مسند أحمد بن حنبل.

26 - نظریة النبوة والإمامة للمؤلف.

27 - نهج البلاغة من خطب الإمام علی(علیه السلام).

ص:60

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109