سرشناسه : ابن بابویه، علی بن حسین، - 329ق.
عنوان و نام پدیدآور : متن عربی خصال (الخصال) شیخ صدوق : با 4 ترجمه فارسی / ابی جعفرمحمدبن علی بن الحسین بابویه القمی ؛ صححه و علق علیه علی اکبر الغفاری.
مشخصات نشر : - ناشر دیجیتالی : اصفهان: مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) اصفهان، [ 1441ق.= 1398] -
نویسنده: ابن بابویه، محمد بن علی
تاریخ وفات مؤلف: 381 ق
محقق / مصحح: غفاری، علی اکبر
مترجم: کمره ای، محمدباقر، - 1283
مترجم: مدرس گیلانی، مرتضی، 1295 - 1378.
مترجم: فهری زنجانی،احمد، 1301 - 1385.
مترجم: یعقوب جعفری
موضوع: اخلاق
موضوع : ابن بابویه، محمدبن علی، 381 - 311. الخصال -- فهرستها
موضوع : احادیث شیعه -- قرن 4ق. -- فهرستها
موضوع : احادیث اخلاقی -- قرن 4ق. -- فهرستها
زبان: عربی و فارسی
رده بندی کنگره : BP248/الف 2خ 6072
رده بندی دیویی : 297/218
تعداد جلد: 2
توضیح : این کتاب دارای متن عربی تصحیح شده همراه با اعراب و همچنین 4 ترجمه فارسی شامل: ترجمه کمره ای،مدرس گیلانی،فهری زنجانی و جعفری می باشد.
ص: 1
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ
الحمد لله الذی توحد بالوحدانیه و تفرد بالإلهیه و فطر العباد علی معرفته و کل الألسن عن صفته و حجب الأبصار عن رؤیته الذی علا عن صفات المخلوقین و جل عن معانی المحدودین فلا مثل له فی الخلائق أجمعین و لا إله غیره لجمیع العالمین. و أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له شهاده مقر بتوحیده راغب فی کرامته تائب من ذنوبه. و أشهد أن محمدا عبده و رسوله اصطفاه برسالته و أودعه معالم دینه و بعثه بکتابه حجه علی عباده. و أشهد أن علی بن أبی طالب وصیه و خیر الخلق بعده و القائم بأمره و الداعی إلی سبیله و أنه أمیر المؤمنین و سید الوصیین و أولی الناس بالنبیین و أن زوجته فاطمه الزهراء سیده نساء العالمین و أن الحسن و الحسین و الأئمه [التسعه] من ولده أئمه الهدی و أعلام التقی و حجج الله علی أهل الدنیا و أشهد أن من تبعهم نجا و من تخلف عنهم هلک صلوات الله علیهم و علی أرواحهم و أجسادهم و رحمه الله و برکاته.
أما بعد فإنی وجدت مشایخی و أسلافی رحمه الله علیهم قد صنفوا فی فنون العلم کتبا و أغفلوا عن تصنیف کتاب یشتمل علی الأعداد و الخصال المحموده و المذمومه و وجدت فی تصنیفه نفعا کثیرا لطالب العلم و الراغب فی الخیر فتقربت إلی الله جل اسمه بتصنیف هذا الکتاب طالبا لثوابه و راغبا فی الفوز برحمته و أرجو أن لا یخیبنی فیما أملته و رجوته منه بتطوله و منه «إِنَّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ».
------
*ترجمه کمره ای:
حمد مر خدائی راست که در یگانگی یکتاست و در الوهیت تنها، بندگان را بفطرت معرفت خویش آفریده زبانها از وصفش درمانده و دیده ها از دیدنش در برده است آنست که از اوصاف مخلوقات بالاتر و از معانی محدود والاتر است در همه خلایق مانندی ندارد و جز او معبود حقی برای عالمیان نیست، گواهی میدهم که معبود بر حقی نیست جز خدای تنها، شریکی ندارد و گواهی میدهم که محمد صلوات اللَّه علیه و آله بنده و فرستاده اوست، برسالت خویشش برگزیده و معالم دینش را بوی سپرده و با کتاب خود او را برانگیخت که حجت بر بندگانش باشد و گواهم که علی بن ابی طالب وصی او است و بهترین خلق است بعد از او قائم بامر وی و داعی طریقه او بود، اوست امیر المؤمنین و سید اوصیاء و امامانی که فرزندان او هستند پیشوایان هدایت، نشانه های تقوی و حجتهای خدایند بر اهل دنیا، گواهی میدهم که هر کس ایشان را متابعت کرد نجات یافت و هر که از آنها تخلف ورزید بهلاکت رسید صلوات خدا بر ایشان و ارواحشان و اجسادشان بپیوست رحمت خدا و برکات او.
اما بعد من ملاحظه کردم که استادان من و پیشینیان از اهل علم و دانش در هر فنی از علوم کتابهائی تصنیف کردند ولی از تصنیف کتابی که بترتیب شماره مشتمل بر اخلاق خوب و بد باشد غفلت ورزیده اند، بعقیده من تصنیف چنین کتابی برای طالبین علم و راغبین در خیر نفع بسیاری دارد و با تصنیف این کتاب بخدای جل اسمه تقرب جستم با امید بثواب حضرت او و با رسیدن برحمتش و امیدوارم این امل و آرزوی مرا از رحمت و منّ خود ناامید نکند زیرا که بر هر چیز قادر است.
**ترجمه مدرس گیلانی:
ستایش خدایی راست که در یگانگی یکتاست، و در خدایی بی همتا، بندگان را برای شناسایی خویش بیافرید و زبانها از چگونگیش درمانده اند و دیده ها از دیدارش در پرده اند. خدایی که از صفتهای موجودات برتر است و از معانی محدود فزون تر و در مخلوقات او را مانندی نیست و خدایی جز او برای جهانیان نیست. گواهی می دهم که معبود بر حقی جز او نیست و انبازی ندارد.
و گواهی می دهم که محمد (درود خدای بر او و خانواده اش باد) بنده و فرستاده اوست و او را به پیامبری خود برگزید و دانشهای کیش خود را بدو سپرد و با نامه خود وی را برانگیخت تا بر بندگانش حجت باشد و گواهی می دهم که علی بن ابی طالب وصی اوست، بهترین مردم پس از اوست و ایستادگی به زمان او دارد و خواننده مردم است به راه او و او سرور گروندگان است، سید اوصیاء، شایسته ترین مردم به پیامبران و همسر او فاطمه زهراء بانوی زنان جهانست و حسن و حسین و پیشوایان از فرزندانش پیشوایان هدایت و نشانهای پرهیزگاری اند. و گواهی می دهم کسی که پیروی از ایشان کند رستگار است و کسی که از اینان روی گرداند هالک است. درودهای خدای بر ایشان و بر ارواح و اشباح اینان باد و آمرزش خدای و برکاتش.
اما بعد: دیدم که استادان و گذشتگان من که آمرزش خدا بر ایشان باد در دانشهای گوناگون کتابهایی پرداخته اند و از ساختن کتابی که بر شمارش خویهای پسندیده و نکوهیده باشد غفلت کرده اند.
و چنان یافتم که در نگارش چنین کتابی برای دانش آموزان و خواهندگان در نیکوی سود بسیاریست.
از این روی برای رضای خدای (ارجمند باد نامش) این کتاب را پرداختم، از خدای امیدوار مزد آن هستم و خواهان رستگاری به آمرزش او و امیدم آنست که مرا نومید مگرداند در آنچه در آرزوی آن هستم و امیدوارم از او به بخشش و منتش چون که بر هر چیزی تواناست.
***ترجمه فهری زنجانی:
سپاس خدائی را که در تنهائی یکتاست و به پرستش یگانه، آب و گل بندگان را بشناسائی خود سرشت و زبانها در توصیفش کوتاه و دیده ها از دیدارش محجوب است خدائی که والاتر از صفات آفریدگان است و بالاتر از دسترس مغزهای کوچک آنان، نه مانندش در همه آفریدگان هست و نه معبودی جز او برای همه جهانیان. گواهی میدهم به یگانگی خداوند و بی نیازیش، و باین گواهی اقرار و اعتراف دارم و چشم امیدم بآستان کرم او است و از گناهان خودم پشیمان و گواهی میدهم که محمد صلّی الله علیه و آله بنده و فرستاده او است که خدایش برسالت برگزید و دانستنیهای دین خود را بوی سپرد و او را با قرآن فرستاد تا معجزه اش بر بندگان باشد و گواهی میدهم که علی بن ابی طالب جانشین او است و بجز رسول خدا از همه مردم بهتر است بدستور الهی قیام کرد و مردم را براه حق خواند و امیر مؤمنان و سرور جانشینان و سزاوارتر از همه بر پیمبران او است و همسرش فاطمه زهرا سر آمد بانوان جهان است و حسن و حسین و نه تن امام که از فرزندان حسین هستند پیشوایان هدایت اند و نمونه های تقوی و حجتهای خداوند بر اهل دنیا، و گواهی دهم که هر کس پیروی آنان کرد نجات یافت و آنکه از آنان بازماند تباه شد درودهای خداوندی و رحمت و برکاتش بر جسم و جان و روانشان باد.
اما بعد، با توجه باینکه اساتید و پیشینیانم (خدایشان بیامرزد) در رشته های علمی کتابهائی نگاشته اند ولی از نگارش کتابی که شامل اعداد و شمارش کردارهای نیک و بد باشد غفلت داشته اند.
و با توجه باینکه نگارش کتابی چنین، از برای دانشجویان و نیکخواهان بسی سودمند است من این کتاب را تصنیف کردم و بدین وسیله به پیشگاه خداوند جل اسمه تقرب جسته در طلب پاداشی از اویم و خواهان نائل آمدن برحمتش و امیدوارم که با کرمش منتی بر من نهاده و مأیوسم نفرماید که او بر هر چیز توانا است.
****ترجمه جعفری:
ستایش خداوندی راست که در یگانگی یکتا و در خداوندگاری تنهاست، همو بندگان را بر اساس معرفت خویش پدید آورده و زبان ها از توصیف او ناتوان و دیدگان از دیدن او در پرده است. خداوندی که از صفات آفریدگان برتر و از معانی کسانی که حدّی تعیین می کنند بالاتر است، بنا بر این در میان همه خلائق همانندی ندارد و جز او برای جهانیان معبودی نیست.
گواهی می دهم که معبودی جز خداوند یگانه وجود ندارد و برای او شریکی نیست، در حالی این گواهی را می دهم که به یگانگی او اعتراف دارم و خواهان برخورداری از کرامت او هستم و از گناهان به سوی او توبه دارم. و گواهی می دهم که محمّد بنده او و فرستاده اوست که او را به رسالت خویش برگزیده و نشانه های دین خود را به او سپرده و با کتاب خود، او را مبعوث کرده تا حجتی بر بندگانش باشد. و نیز گواهی می دهم که علیّ بن ابی طالب وصیّ او و بهترین مردم پس از او و اجراکننده فرمان او و دعوت کننده به راه اوست، و همو امیر مؤمنان و سرور اوصیاء و شایسته ترین مردم نسبت به پیامبران است، و همسر او فاطمه زهرا سیّده زنان جهان است و حسن و حسین و امامان از نسل او، رهبران هدایت و نشانه های تقوا و حجت های خداوند بر اهل دنیا هستند. و گواهی می دهم که هر کس از آنان پیروی کرد نجات یافت و هر کس از آنان بازماند هلاک شد. درودها و رحمت و برکات خداوند بر آنان و ارواح و اجسادشان باشد.
اما بعد، من اساتید و پیشینیان را- که رحمت خدا بر آنان باد- دیدم که در فنون علم، کتاب هایی تألیف کرده اند؛ ولی از تألیف کتابی که مشتمل بر عددها و خصلت های پسندیده و نکوهیده باشد، غفلت نموده اند و در تألیف چنین کتابی سود بسیاری برای طالب علم و خواهان خیر و نیکی یافتم، با قصد قربت به خداوند به تصنیف چنین کتابی پرداختم، در حالی که طالب پاداش خدا و خواستار رسیدن به رحمت او هستم و امیدوارم که در آرزویی که دارم با بزرگواری و احسان خود، مرا ناامید نکند که او بر هر چیزی تواناست.
«1»- قَالَ الشَّیْخُ الْجَلِیلُ أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ مُوسَی بْنِ بَابَوَیْهِ الْقُمِّیُّ الْفَقِیهُ مُصَنِّفُ هَذَا الْکِتَابِ أَدَامَ اللَّهُ عِزَّهُ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ تَعَالَی عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِیدِ بْنِ یَحْیَی الْبُزُورِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ الْهَیْثَمِ الْبَلَدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنِ الْمُعَافَی بْنِ عِمْرَانَ عَنْ إِسْرَائِیلَ عَنِ الْمِقْدَامِ بْنِ شُرَیْحِ بْنِ هَانِئٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: إِنَّ أَعْرَابِیّاً قَامَ یَوْمَ الْجَمَلِ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَ تَقُولُ إِنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ قَالَ فَحَمَلَ النَّاسُ عَلَیْهِ وَ قَالُوا یَا أَعْرَابِیُّ أَ مَا تَرَی مَا فِیهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ تَقَسُّمِ الْقَلْبِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام دَعُوهُ فَإِنَّ الَّذِی یُرِیدُهُ الْأَعْرَابِیُّ هُوَ الَّذِی نُرِیدُهُ مِنَ الْقَوْمِ ثُمَّ قَالَ یَا أَعْرَابِیُّ إِنَّ الْقَوْلَ فِی أَنَّ اللَّهَ وَاحِدٌ عَلَی أَرْبَعَهِ أَقْسَامٍ فَوَجْهَانِ مِنْهَا لَا یَجُوزَانِ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَجْهَانِ یَثْبُتَانِ فِیهِ فَأَمَّا اللَّذَانِ لَا یَجُوزَانِ عَلَیْهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ وَاحِدٌ یَقْصِدُ بِهِ بَابَ الْأَعْدَادِ فَهَذَا مَا لَا یَجُوزُ لِأَنَّ مَا لَا ثَانِیَ لَهُ لَا یَدْخُلُ فِی بَابِ الْأَعْدَادِ أَ مَا تَرَی أَنَّهُ کَفَرَ مَنْ قَالَ إِنَّهُ ثالِثُ ثَلاثَهٍ وَ قَوْلُ الْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ مِنَ النَّاسِ یُرِیدُ بِهِ النَّوْعَ مِنَ الْجِنْسِ فَهَذَا مَا لَا یَجُوزُ لِأَنَّهُ تَشْبِیهٌ وَ جَلَّ رَبُّنَا وَ تَعَالَی عَنْ ذَلِکَ وَ أَمَّا الْوَجْهَانِ اللَّذَانِ یَثْبُتَانِ فِیهِ فَقَوْلُ الْقَائِلِ هُوَ وَاحِدٌ لَیْسَ لَهُ فِی الْأَشْیَاءِ شِبْهٌ کَذَلِکَ رَبُّنَا وَ قَوْلُ الْقَائِلِ إِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَحَدِیُّ الْمَعْنَی یَعْنِی بِهِ أَنَّهُ لَا یَنْقَسِمُ فِی وُجُودٍ وَ لَا عَقْلٍ وَ لَا وَهْمٍ کَذَلِکَ رَبُّنَا عَزَّ وَ جَلَّ.
*ترجمه کمره ای: (باب خصال یگانه)
مقدام بن شریح بن هانی از قول پدرش گفته که یکتن اعرابی در روز جنگ جمل حضور امیر المؤمنین علیه السلام ایستاد و عرض کرد یا امیر المؤمنین میگوئی خدا یکی است؟ مردم باو هجوم کردند و گفتند ای اعرابی نمی بینی امیر المؤمنین در چه حالی است، دلش متوجه چند قسمت است، وقت این سؤال نیست حضرت فرمود او را واگذارید مقصد این مرد عرب همانیست که ما از این قوم مخالف درخواست داریم و برای آن میجنگیم سپس فرمود ای مرد عرب جمله خدا یکی است چهار معنی میدهد که دو تای از آنها بر خدای عز و جل روا نیست و دو تای آنها در باره او ثابت است اما آن دو وجهی که بر خدا روا نیست اول اینست که کسی بگوید یک بمنظور شمردن اعداد حساب، این بر خدا روا نیست زیرا چیزی که دوم ندارد داخل در باب اعداد نمیشود نمی بینی کسی که بگوید خدا سومی سه تاست کافر است.
دوم اینست که میگوید او یکی از مردم است و مقصودش فرد نوعی است از جنس این هم روا نیست چون که تشبیه است و مقام پروردگار ما از آن بالاتر و والاتر است و اما دو وجهی که در باره خدا ثابت است اینست که کسی بگوید خدا یکی است و چیزی شبیه او نیست پروردگار ما چنین است و کسی بگوید ذات خدای عز و جل یگانه است یعنی بسیط حقیقی است و در خارج و عقل و وهم و فهم قابل قسمت نیست و جزء و جزئی ندارد، پروردگار ما عز و جل همچنین است.
شرح: عدد مطلق موضوع علم حسابست که یکی از ریاضیات است و حقیقتی جز تصور ندارد از این جهت میگویند علم ریاضی بحث از اموری میکند که در ذهن محتاج ماده نیستند و میگویند عدد غیر متناهی است زیرا حقیقتش تصور است که یک نحو از اعتبار است و تحققی در خارج از ذهن ندارد که محذور تسلسل پیش آید و انطباق اعداد بر معدودات صرف انطباق حکائی است از قبیل اعتباریات محضه بر منشأ اعتبار مثل آزادی و بندگی نه از باب حمل شایع اصطلاحی که محمول هستی زائدی در مصداق خود داشته باشد مثل اینکه میگوئی کاغذ سفید است بنا بر این یک که ریشه عدد موضوع علم حسابست بر خدا روا نیست زیرا خدا در تصور نمی آید و عدد مقید یعنی نظر باینکه باضافه یا منها باشد موضوع علم جبر است در این گونه عدد یک نحو تعلق بمعدود هم ملحوظ است واحد باین ملاحظه هم بر خدا روا نیست زیرا باضافه و منها در باره او معنی ندارد از این جهت میفرماید چیزی که دوم ندارد داخل در عدد نیست.
وحدت اعتباری اینست که امور متعددی را از جهتی یکی ملاحظه کنی و از این قبیل است وحدت نوعی و جنسی و صنفی که امور متعدده را از جهت شرکت در تمام حقیقت یا بعض حقیقت یا صفات، یکی دانی، این گونه وحدت بر خدا روا نیست زیرا مستلزم تعدد و شرک هر دو است.
وحدت حقیقی بیک مفهوم مثبتی که شرح حقیقت یا معرف آن باشد قابل تعبیر نیست فقط به لازم سلبی می شود آن را تقریب کرد و آن بر دو وجه است اول از جهت ظاهر که مقام و احدیت است و بهترین تعبیر آن همین است که میفرماید در همه چیزها مانندی ندارد دوم از جهت حلق ذات است که مقام باطن و مرتبه غیب مطلق و احدیت است که میفرماید احدی المعنی است یعنی وجودش در خارج قابل قسمت نیست و کمیت ندارد، عضو و جزو ندارد، در عقل قابل قسمت نیست یعنی جنس و فصل ندارد، توهم قسمت در او نمیشود زیرا محسوس نیست و مدرکات و هم شبیه محسوسات است، در فهم قابل قسمت نیست یعنی صفات او عین ذات است و منشأ آنها زائد بر ذات نیست چنانچه اشاعره میگویند، و انصافا شرح توحید کامل باین تعبیر مختصر جامع یکی از کرامات حضرت امیر بشمار است و این حدیث در رتبه اعجاز است از جهت لفظ و معنی.
**ترجمه مدرس گیلانی: (باب خصال یگانه)
شیخ بزرگوار ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی فقیه مصنف این کتاب- خدا عزت او را ادامه دهاد- گفت: ابو العباس از مقدام بن شریح بن هانی از پدرش روایت کرده که عرب بیابان گردی روز جنگ جمل نزد امیر المؤمنین علی علیه السّلام ایستاد و گفت:
یا امیر المؤمنین تو می گویی خدا یکی است؟ مردم بدو هجوم آوردند و گفتند: ای اعرابی نمی بینی در این وقت جای چنین سؤالی نیست؟ امیر المؤمنین گفت او را واگذارید تا سؤال خود را بپرسد زیرا آنچه را او می خواهد همانست که ما برای آن می جنگیم.
سپس گفت: ای اعرابی معنی این سخن که خدا یکی ست، دارای چهار معنی است. دو وجه آن بر خدای عز و جل روا نیست و دو وجه آن برایش ثابت است. اما آن دو که بر او جائز نیست. یکم- آنکه کسی بگوید: یکی است از راه عدد و شمار و این بر او روا نیست. زیرا آنچه برای آن دومی نباشد در سلسله اعداد داخل نمی شود. از این جهت است اگر کسی بگوید خدا (سومی از سه تاست) کفر گفته است. دوم- هر گاه کسی بگوید او یکی از مردم است قصدش یکی نوعی است از جنس و این سخن در حق او جائز نیست، زیرا این تشبیه و مانند کردن است در صورتی که پروردگار ما برتر از آن است.
و اما آن دو وجهی که در خدا ثابت است: یکم- آنکه کسی بگوید: خدا واحدیست که برای او در چیزها مانندی نیست و این درست است، زیرا پروردگار ما چنین است. دوم- آنکه کسی بگوید: خدای عز و جل احدی المعنی است، مقصود آنکه بیش از معنی واحد نیست، یعنی آنکه او در وجود منقسم نمی شود و ماده و صورت ندارد و نه در عقل و وهم قابل قسمت است، یعنی جنس و فصل ندارد. و این معنی درست است چون که پروردگار ما نیز چنان است.
***ترجمه فهری زنجانی: (باب «یک»[معنای یکتائی خداوند])
شیخ بزرگوار ابو جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی فقیه مصنف این کتاب گوید:
روزی که جنگ جمل بپا بود عربی برخاست و روی بامیر المؤمنین کرده و گفت: یا امیر المؤمنین! تو قائل به یکتائی خدا هستی؟ مردم- از هر سو بر او تاختند که چه هنگام این سخن بود؟ مگر نه بینی که امیرالمؤمنین علیه السّلام پریشان خواطر است؟ امیر المؤمنین فرمود: دست از او بردارید که خواسته این عرب همان است که ما بر سر آن با این مردم می جنگیم. سپس فرمود: ای مرد عرب این گفتار: که خدا یکی است دو صورت اش بر خدا روا نیست و دو دیگر روا است اما آن دو که روا نیست:
1- کسی بگوید خدا یکی است و مقصودش یکی از لحاظ عدد- یک دانه- باشد زیرا آنچه دومی ندارد بشماره نیاید مگر نه بینی آن که گفت: خدا سومی از سه موجود است، کافر شد؟.
2- کسی بگوید: خدا یکی است و مقصودش نوعی از جنس باشد این هم روا نیست زیرا تشبیه خدا است و پروردگار ما والاتر و بالاتر از این است که شبیه و مانند داشته باشد،
و اما آن دو که گفتنش روا است:
1- کسی گوید خدا یکی است یعنی بی مانند است آری خدای ما چنین است.
2- کسی گوید خدای عزّ و جلّ یکتا است و یگانه یعنی ترکیبی در ذاتش نیست و قابل پخش با جزاء نیست نه در خارج و نه در عقل و نه در خیال، آری خدای ما- عزّ و جلّ- چنین است.
****ترجمه جعفری: (باب خصلت های یگانه)
شیخ بزرگوار ابو جعفر محمّد بن علی بن الحسین بن موسی بن بابویه قمی فقیه، مصنف این کتاب- که خدا عزّت او را پایدار سازد- می گوید:
مقدام بن شریح بن هانی از پدرش نقل می کند که گفت: در جنگ جمل یک نفر اعرابی! بلند شد و گفت: یا امیر المؤمنین! آیا می گویی خداوند یگانه است؟ مردم به او حمله کردند و گفتند: ای اعرابی آیا نمی بینی که امیر المؤمنین در چه حالی از دل مشغولی است؟ امیر المؤمنین فرمود: رهایش کنید، آنچه این اعرابی می خواهد همان است که ما از این قوم می خواهیم. سپس گفت: ای اعرابی! سخن گفتن از اینکه خدا یکی است چهار قسم است، دو قسم آن بر خدا جایز نیست، ولی دو قسم آن را می توان بر خدا ثابت نمود، آن دو قسمی که جایز نیست این است که شخص بگوید:
خدا یکی است و منظور از لحاظ شمارش و عدد باشد، این جایز نیست، چون چیزی که دوّمی ندارد داخل در باب اعداد نیست، آیا نمی بینی که هر کس بگوید: خداوند سوّمی از سه تاست کافر شده است؟ همچنین اگر بگوید: خدا یکی از مردم است و منظور او نوعی از جنس باشد این نیز روا نیست، چون تشبیه است و پروردگار، برتر از آن است.
و اما دو وجهی که جایز است، سخن شخص است که بگوید: خدا یکی است و در میان موجودات مانند ندارد، پروردگار ما چنین است و نیز سخن شخص که بگوید:
خداوند از نظر معنا یکی است و منظورش این باشد: خدا نه در وجود و نه در عقل و نه در وهم قابل قسمت نیست، پروردگار ما چنین است.
------
«2»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّکُونِیِّ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:
ص: 2
طُوبَی لِمَنْ تَرَکَ شَهْوَهً حَاضِرَهً لِمَوْعُودٍ لَمْ یَرَهُ (1).
*ترجمه کمره ای: (خصلت موجودی را ترک کن تا بخصلت موعودی رسی)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خوشا بحال کسی که شهوت دیده ای را وانهد تا بنوید نادیده ای رسد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (رها دادن منش موجودی را به منش موعودی)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفته: «خوشا به حال کسی که شهوت حاضری را برای موعودی که ندیده رها کند». یعنی شهوتی را رها کند به امید آنکه خدا در آخرت به او پاداش خیری دهد.
***ترجمه فهری زنجانی: (گذشت از یک کار بخواطر یک وعده)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خوشا بحال کسی که از دلخواه آماده خویش بخاطر وعده ای نادیده دست بدارد.
****ترجمه جعفری: (ترک خصلتی موجود به خاطر خصلتی که وعده داده شده است)
سکونی از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خوشا به حال کسی که شهوتی موجود و آماده را به خاطر وعده (ثواب و عقاب) که ندیده است، رها کند.
------
«3»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: مِنَ الْجَوْرِ قَوْلُ الرَّاکِبِ لِلرَّاجِلِ الطَّرِیقَ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت از زورگوئیست)
امام ششم علیه السّلام فرمود: گفتار شخص سواره بپیاده: راه بده! از زورگوئی است.
شرح: یعنی شخص سواره باید بطوری آرام و مواظب باشد که مزاحم شخص پیاده نگردد و باو فشار نیاورد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (ستم سوار به پیاده)
امام جعفر صادق علیه السّلام گفته: «اگر سوار به پیاده بگوید: به من راه بده! این گفتار از جور شمرده می شود». یعنی سواره نباید مزاحم پیاده شود و از راه توانایی زور بگوید.
***ترجمه فهری زنجانی: (یک نوع ستم)
امام صادق علیه السّلام فرمود: این، خود ستمی است که سواره به پیاده بگوید: راه بگشا.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت از ستمگری است)
هشام بن سالم از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: گفتن سواره به پیاده که راه را باز کن، از ستمگری است.
------
«4»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الصَّلْتِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ رِبْعِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: مِنْ حُبِّ الرَّجُلِ دِینَهُ حُبُّهُ إِخْوَانَهُ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت از دین دوستی است)
امام ششم علیه السّلام فرمود: از دین دوستی مرد، دوست داشتن برادران خود است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی از دین دوستی)
امام جعفر صادق علیه السّلام گفته: «از دین دوستی مرد است، دوست داشتن برادران خود را». یعنی اگر مردی دین خود را دوست دارد طبعا برادر دینی خود را نیز دوست دارد.
***ترجمه فهری زنجانی: (یک رشته از علاقه بدین)
امام صادق علیه السّلام فرمود: دوست داشتن برادران دینی رشته ای است از علاقمندی شخص بدین خود.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت از دین خواهی است)
فضیل بن یسار از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: از دین دوستی شخص است که برادران خود را دوست داشته باشد.
------
«5»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی عُبَیْدَهَ الْحَذَّاءِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ بِجَلَالِی وَ جَمَالِی وَ بَهَائِی وَ عَلَائِی وَ ارْتِفَاعِی لَا یُؤْثِرُ عَبْدٌ هَوَایَ عَلَی هَوَاهُ إِلَّا جَعَلْتُ غِنَاهُ فِی نَفْسِهِ وَ هَمَّهُ فِی آخِرَتِهِ وَ کَفَفْتُ عَنْهُ ضَیْعَتَهُ وَ ضَمَّنْتُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ رِزْقَهُ وَ کُنْتُ لَهُ مِنْ وَرَاءِ تِجَارَهِ کُلِّ تَاجِرٍ. (2).
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت به پنج خصلت)
امام پنجم علیه السّلام گوید: خدای عز و جل میفرماید: بجلال و جمال و بهاء و بلندی و رفعتم قسم هیچ بنده ای خواست مرا بر هوای نفس خود بر نمیگزیند مگر آنکه:1-از بیگانه بینیازش میسازم 2-و با فکر آخرتش دمساز؛ 3-از هلاکتش محفوظ میدارم 4-و آسمان و زمین را ضامن روزیش میگمارم 5-و در برابر تجارت هر تاجری بسود وی در کارم.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی به پنج منش)
از امام ابی جعفر محمد باقر علیه السّلام روایت شده که گفت: «خدای عز و جل می گوید: «به جلال و جمال و بهاء و بزرگی و بلندی خود سوگند هیچ بنده یی نیست که خواهش مرا بر خواهش نفسانی خود مقدم گرداند مگر آنکه بی نیازی وی را در او گردانم و همتش را در آخرتش و او را از هلاکت نگاه می دارم و آسمانها و زمین را عهده دار روزی او گردانم و در سوداگری هایش جانب او را حفظ خواهم کرد».
یعنی اگر بنده در دنیا فقط اعتمادش در کارها بر خدا باشد در تجارت،سود را برای او خواهم کرد و او را از دیگران بی نیاز خواهم کرد.
***ترجمه فهری زنجانی: (پنج پاداش بیک کار)
امام باقر علیه السّلام فرمود: خدای عزّ و جلّ میفرماید: بجلال و جمال و بهاء و والائی و برتری ام سوگند بنده ای که خواسته مرا بر خواسته خویش مقدم بدارد بپاداش، دلش را بی نیاز سازم و تمام همتش را در کار آخرت اش قرار دهم و نگهدار دارائی او باشم و آسمانها و زمین را ضامن روزی اش گردانم و خودم در تجارت هر تاجری بنفع او پشتیبانی خواهم کرد.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت سبب پنج خصلت می شود)
ابو عبیده حذّاء از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که فرمود: خداوند می فرماید: سوگند به جلال و جمال و ارزش و والایی و برتریم، که هیچ بنده ای خواست مرا بر خواست خود مقدم نمی دارد مگر اینکه بی نیازی او را در نفسش و همّت او را در باره آخرتش قرار می دهم و او را از تباهی نگه می دارم و آسمان ها و زمین را ضامن روزی او می کنم و من به سود او در پشت تجارت هر تاجری هستم.
------
«6»- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ قَالَ
ص: 3
رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مَنْ طَلَبَ رِضَی النَّاسِ بِسَخَطِ اللَّهِ جَعَلَ اللَّهُ حَامِدَهُ مِنَ النَّاسِ ذَامّاً.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت بیک خصلت)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود کسی که خدا را خشمگین کند تا مردم را خشنود سازد خداوند کسانی را که مداح ویند به بدگوئی او وادارد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (مَنشی به مَنشی)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفته: «کسی که خشنودی مردم را به خشمگین ساختن خدا بخواهد، خدا ستایشگران او را از مردم نکوهشگران او گرداند».
***ترجمه فهری زنجانی: (پاداشی بکاری)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر کس بواسطه عملی که باعث خشم خدا است رضایت مردم را جلب کند خداوند، ستاینده او را بدگویش سازد.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت به یک خصلت)
سکونی از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که پیامبر صلّی الله علیه و آله فرمود: هر کس خشنودی مردم را در برابر خشم خداوند طلب کند، خدا از مردم کسی را که ستایش کننده اوست، نکوهش کننده او قرار می دهد.
«7»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ إِسْحَاقَ التَّاجِرِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ فَضَالَهَ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مَنْ تَمَنَّی شَیْئاً وَ هُوَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ رِضًی لَمْ یَخْرُجْ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّی یُعْطَاهُ.
------
*ترجمه کمره ای: -
**ترجمه مدرس گیلانی:
و نیز از رسول خدا صلّی الله علیه و آله روایت شده که گفته: «کسی که آرزوی چیزی کند برای خدای عز و جل از جهان نرود تا بدو آن را عطا کند».
یعنی هر چه را برای خدا در جهان خواسته باشی خدا آن را بر آورده می کند.
***ترجمه فهری زنجانی:
امام صادق علیه السّلام فرمود: هر کس، چیزی را که مورد رضای خدای عزّ و جلّ است آرزو کند از دنیا بیرون نرود تا بآرزویش برسد.
****ترجمه جعفری:
اسماعیل بن ابی زیاد از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر کس چیزی را آرزو کند که خوشنودی خدا در آن است، از دنیا بیرون نمی رود مگر اینکه خدا آن را به او عطا می کند.
------
«8»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ بِإِسْنَادِهِ یَرْفَعُهُ إِلَی النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله قَالَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَا ابْنَ آدَمَ أَطِعْنِی فِیمَا أَمَرْتُکَ وَ لَا تُعَلِّمْنِی مَا یُصْلِحُکَ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت نجات بخش است)
حدیث را به پیغمبر صلّی الله علیه و آله میرساند که فرماید خدای تبارک و تعالی فرماید: ای فرزند آدم در آنچه بتو دستور دادم مرا اطاعت کن و مصلحت خود را بمن میاموز.
شرح: یعنی آنچه صلاح تو است،در اطاعت اوامر من پیش بینی شده،باید مصلحت خود را در آن بجوئی.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی نجات بخش)
از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله نقل شده است، که گفت: خداوند تعالی گفته: «ای فرزند آدم در آنچه ترا فرمان دادم فرمان برداری کن و صلاح کار خود را به من میاموز». یعنی به من صلاح کار خود را یاد مده من صلاح ترا بهتر از تو می دانم.
***ترجمه فهری زنجانی: (یک خوی نجات بخش)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خدای تعالی فرماید: ای فرزند آدم در هر چه بتو امر کرده ام فرمانبر من باش و آنچه را که صلاح تو در آن است بمن مَیاموز.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت نجات دهنده است)
علی بن نعمان با سند خود از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که خداوند فرمود: ای فرزند آدم! در چیزی که تو را فرمان داده ام از من اطاعت کن و به من یاد مده که چه چیزی به صلاح تو است.
------
«9»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله فَضْلُ الْعِلْمِ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ فَضْلِ الْعِبَادَهِ وَ أَفْضَلُ دِینِکُمُ الْوَرَعُ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت افضل امور دین است)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود فضل دانش نزد خدا از فضل پرستش بیش است و افضل دین شما ورع است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که بهترین کارهای دین است)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفته: «فزونی دانش نزد خدا برتر است از فزونی پرستش و بهترین چیزی از دین شما پرهیزگاریست».
خلاصه گفتار: پرهیزگاری از ناشایستها از بندگی خدا که آلوده باشد بهتر است. زیرا غرض از بندگی پرهیز از حلال و حرام است.
***ترجمه فهری زنجانی: (برترین قسمت دین)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خداوند برتری دانش را دوستتر دارد تا برتری از جنبه پرستش و برترین قسمت دین پرهیز از گناه است.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت بهترین کار در دین است)
عبد اللَّه بن میمون از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: نزد خداوند، افزونی علم بهتر از افزونی عبادت است و بهترین کار در دین شما ورع و خداترسی است.
------
«10»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ بْنُ هَاشِمٍ قَالَ حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ أَبِی الْحُسَیْنِ الْفَارِسِیُّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مَا جُمِعَ شَیْ ءٌ إِلَی شَیْ ءٍ أَفْضَلُ مِنْ حِلْمٍ إِلَی عِلْمٍ.
*ترجمه کمره ای: (جمع نشده چیزی با چیزی که بهتر باشد از جمع یک خصلت با یک خصلت دیگر)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: جمع نشده چیزی با چیزی که بهتر باشد از جمع حلم با علم.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منش بردباری با دانش)
از رسول خدای صلّی الله علیه و آله روایت شده که گفته است: «هیچ گاه فراهم نشده چیزی یا چیز دیگر که برتر باشد از بردباری با دانش».
***ترجمه فهری زنجانی: (شایسته ترین پیوست میان خصلتی با خصلت دیگر)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بهتر از پیوستگی هر چیزی بچیز دیگر پیوند بردباری است به دانش.
****ترجمه جعفری: (چیزی با چیزی جمع نشده که بهتر از جمع شدن یک خصلت با یک خصلت باشد)
سلیمان بن جعفر از پدرش و او از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: چیزی با چیزی جمع نشده که بهتر از جمع شدن حلم با علم باشد.
«11»- أَخْبَرَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَیُّوبَ اللَّخْمِیُ (1) قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَهَّابِ.
------
ص: 4
بْنُ خَرَاجَهَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو کُرَیْبٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حَفْصٍ الْعَبْسِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْعَلَوِیُّ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا جُمِعَ شَیْ ءٌ إِلَی شَیْ ءٍ أَفْضَلُ مِنْ حِلْمٍ إِلَی عِلْمٍ.
*ترجمه کمره ای: -همان-
**ترجمه مدرس گیلانی: -همان-
***ترجمه فهری زنجانی:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بخدائی که جانم بدست او است بهتر از پیوستگی هر چیزی بچیز دیگر پیوند بردباری است بدانش.
****ترجمه جعفری:
حسین بن زید از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش، از امیر المؤمنین نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: سوگند به کسی که جان من در دست اوست، چیزی با چیزی جمع نشده که بهتر از جمع شدن حلم با علم باشد.
------
«12»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْجَامُورَانِیُ (1) عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَهَ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مُجَالَسَهُ أَهْلِ الدِّینِ شَرَفُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت شرف دنیا و آخرت است)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود همنشینی با اهل دین شرف دنیا و آخرت است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که در آن بزرگواری دنیا و آخرت است)
از رسول خدا صلّی الله علیه و آله روایت شده که گفته است: «همنشینی اهل دین بزرگواری دنیا و آخرت برای انسان است».
***ترجمه فهری زنجانی: (شرافت دنیا و آخرت در یک خصلت است)
امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: همنشینی با اهل دین باعث آبرومندی است در دنیا و آخرت.
****ترجمه جعفری: (خصلتی است که شرافت دنیا و آخرت در آن است)
منصور بن حازم از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:همنشینی با اهل دین، شرافت دنیا و آخرت است.
------
«13»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَیْفٍ عَنْ أَخِیهِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام عَنْ أَعْلَمِ النَّاسِ قَالَ مَنْ جَمَعَ عِلْمَ النَّاسِ إِلَی عِلْمِهِ.
*ترجمه کمره ای: (اعلم مردم کسی است که خصلتی را با خصلتی جمع کند)
سؤال شد امیر المؤمنین علیه السّلام از اعلم مردم، فرمود: کسی است که علم مردم را با علم خود جمع کند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (داناترین مردم کسی است که منشی را با منشی جمع کند)
از علی امیر المؤمنین علیه السّلام پرسیده شد از داناترین مردم، گفت: «آن کسی است که دانش مردم را با دانش خویش جمع کند».
***ترجمه فهری زنجانی: (دانشمندتر از همه کسی است که خصلتی را بر خصلتی دیگر بیفزاید)
امام صادق علیه السّلام فرمود: از امیر المؤمنین علیه السّلام پرسیدند دانشمندتر از همه کیست؟ فرمود:کسی که دانش مردم را بر دانش خویش بیفزاید.
****ترجمه جعفری: (داناترین مردم کسی است که یک خصلت را با یک خصلت جمع کند)
سیف بن عمیره از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که از امیر المؤمنین علیه السّلام در باره داناترین مردم پرسیده شد، فرمود: کسی است که دانش مردم را با دانش خود جمع کند.
------
«14»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَمِّی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ وَهْبِ بْنِ وَهْبٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام أَنَّهُ قَالَ: حَقِیقَهُ السَّعَادَهِ أَنْ یَخْتِمَ الرَّجُلُ عَمَلَهُ بِالسَّعَادَهِ وَ حَقِیقَهُ الشَّقَاءِ أَنْ یَخْتِمَ الْمَرْءُ عَمَلَهُ بِالشَّقَاءِ.
*ترجمه کمره ای: (حقیقت سعادت یکی است و حقیقت شقاوت یکی)
علی علیه السّلام فرمود: حقیقت سعادتمندی آنست که کار انسان بسعادت پایان پذیرد و حقیقت شقاوت آنست که پایان کار انسان شقاوت باشد.
شرح: کارهای انسان و احوال او در معرض تبدل است و برای گنه کار همیشه راه توبه و رجوع به حق باز است و نیکوکار همیشه در معرض لغزش و گمراهی است و وصول به نتیجه بعد از طی تمام طریق است اینست که سعادت و شقاوت در پایان کار معلوم می شود چه بسا اشخاصی که عمری بعبادت گذرانیده و در آخر کار دچار لغزش گردیده و بی ایمان از دنیا رفته اند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (نیکبختی حقیقتی است و بدبختی حقیقتی)
از علی علیه السّلام روایت شده که گفته است: «حقیقه سعادت آن است که مرد کار خود را به سعادت به پایان رساند و حقیقت شقاوت و بدبختی آن است که مرد کار خود را به شقاوت به انجام رساند».
***ترجمه فهری زنجانی: (یک چیز حقیقت نیک بختی است و یک چیز حقیقت بدبختی)
علی علیه السّلام فرمود: حقیقتا خوشبختی از آن کسی است که آخر کار سعادتمند باشد و حقیقتا بدبخت آنکه در آخر کار شقاوت ببار آورد.
****ترجمه جعفری: (حقیقت خوشبختی یک چیز و حقیقت بدبختی یک چیز است)
وهب بن وهب از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که علی علیه السّلام فرمود: حقیقت خوشبختی این است که شخص، عمل خود را با سعادت پایان برد و حقیقت بدبختی این است که شخص، عمل خود را با بدبختی و شقاوت به پایان رساند.
------
«15»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ .
ص: 5
أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مِهْزَمٍ الْأَسَدِیِّ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السّلام قَالَ: إِنَّ لِسَانَ ابْنِ آدَمَ یُشْرِفُ کُلَّ یَوْمٍ عَلَی جَوَارِحِهِ فَیَقُولُ کَیْفَ أَصْبَحْتُمْ فَیَقُولُونَ بِخَیْرٍ إِنْ تَرَکْتَنَا وَ یَقُولُونَ اللَّهَ اللَّهَ فِینَا وَ یُنَاشِدُونَهُ وَ یَقُولُونَ إِنَّمَا نُثَابُ بِکَ وَ نُعَاقَبُ بِکَ.
*ترجمه کمره ای: (مردم بیک خصلت مستحق ثواب یا دچار عقاب میشوند)
امام چهارم علیه السّلام فرمود: در همه روز زبان پسر آدم بر سائر اعضایش متوجه می شود، میگوید حال شما چطور است؟ میگویند اگر تو بگذاری خوب است میگویند در باره ما خدا را منظور دار او را قسم میدهند و میگویند همانا بسبب تو درک ثواب میکنیم و بسبب تو دچار عقاب میشویم.
**ترجمه مدرس گیلانی: (مردم به منشی ثواب داده می شوند یا به عقاب می رسند)
از علی بن الحسین علیهما السّلام روایت شده که گفته است: «همه روزه زبان فرزند آدم به سائر اعضایش می گوید: «شما چگونه صبح کردید؟
آنها در پاسخش می گویند به خیر و نیکی هر گاه تو بگذاری و به آن می گویند از برای خدا مزاحم ما مشو، زیرا اگر ثواب یا عقابی برای ما باشد به واسطه تو خواهد بود».
***ترجمه فهری زنجانی: (پاداش و کیفر مردم در یک چیز است)
امام سجاد علیه السّلام فرمود: زبان آدمیزاد همه روزه رو بدیگر اعضاء نموده و میگوید: حال شما چطور است؟ در جوابش گویند: اگر تو ما را بحال خود واگذاری خوب است و میگویند: خدا را در باره ما (منظور بدار) و زبان را سوگند میدهند و میگویند: پاداش و کیفر ما فقط بخاطر تو است.
****ترجمه جعفری: (مردم به سبب یک خصلت پاداش می گیرند یا مجازات می شوند)
ابو حمزه نقل می کند که امام سجاد علیه السّلام فرمود: زبان فرزند آدم هر روز بر اعضای بدنش متوجّه می شود و می گوید: حال شما چطور است؟ آنها می گویند: اگر تو ما را ترک کنی حالمان خوب است و او را سوگند می دهند و می گویند: همانا ما به وسیله تو به ثواب یا عقاب می رسیم.
------
«16»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَهَ بْنِ صَدَقَهَ قَالَ: سُئِلَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیهما السّلام عَنِ الْحَدِیثِ الَّذِی جَاءَ عَنِ النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله أَنَّ أَفْضَلَ الْجِهَادِ کَلِمَهُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ مَا مَعْنَاهُ قَالَ هَذَا عَلَی أَنْ یَأْمُرَهُ بِقَدْرِ مَعْرِفَتِهِ وَ هُوَ مَعَ ذَلِکَ یَقْبَلُ مِنْهُ وَ إِلَّا فَلَا.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت بهترین جهاد است)
سؤال شد جعفر بن محمد الصادق صلوات اللَّه علیه از حدیثی که از پیغمبر صلّی الله علیه و آله رسیده که بهترین جهاد،کلمه عادلانه ایست در برابر پیشوای ستم کار، این چه معنی دارد؟ فرمود مقصود اینست که در صورتی که از او بپذیرد باندازه فهمش باو دستور دهد و گر نه تکلیفی ندارد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که بهترین جهاد است)
از جعفر بن محمد علیهما السّلام، پرسیدند از حدیثی که از پیامبر صلّی الله علیه و آله نقل کرده اند که گفت: «بهترین جهاد کلمه عدلی است در پیشگاه حاکم ستمکار». که معنی آن چیست؟
در پاسخ گفت: «مقصود آن است در صورتی که از او بپذیرد به اندازه فهم وی بگوید و اگر نه در این باب تکلیفی بر گوینده نیست».
***ترجمه فهری زنجانی: (برترین جهاد یک چیز است)
مسعده بن صدقه گوید: امام صادق علیه السّلام را پرسیدند معنای این روایت که از پیغمبر صلّی الله علیه و آله نقل شده چیست؟! (برترین جهاد، سخن بجائی است که نزد پیشوائی ستمگر گفته آید)، فرمود معنایش اینکه: اگر میداند سخنش پذیرفته است بمقدار فهمش او را دستور دهد- و راهنمائی کند- و الا سخنی نگوید.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت بهترین جهاد است)
مسعده بن صدقه نقل می کند که از امام صادق علیه السّلام از معنای این حدیث پیامبر پرسیده شد که فرمود: بهترین جهاد سخن گفتن از عدالت نزد حاکم ستمگر است، فرمود: این بدان صورت است که به اندازه شناخت خود، او را امر کند و در عین حال او سخنش را بپذیرد و گر نه لازم نیست.
------
«17»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الصَّلْتِ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: قَالَ الْحَوَارِیُّونَ لِعِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ یَا مُعَلِّمَ الْخَیْرِ أَعْلِمْنَا أَیُّ
الْأَشْیَاءِ أَشَدُّ فَقَالَ أَشَدُّ الْأَشْیَاءِ غَضَبُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالُوا فَبِمَ یُتَّقَی غَضَبُ اللَّهِ قَالَ بِأَنْ لَا تَغْضَبُوا قَالُوا وَ مَا بَدْءُ الْغَضَبِ قَالَ الْکِبْرُ وَ التَّجَبُّرُ وَ مَحْقَرَهُ النَّاسِ.
*ترجمه کمره ای: (سخت ترین چیزها یک خصلتی است که نمیشود از آن پرهیز کرد مگر بترک یک خصلت)
امام ششم علیه السّلام فرمود، حواریین بحضرت عیسی بن مریم علیه السّلام عرض کردند ای معلم نیکی، بفرمائید کدام چیز سخت تر است. فرمود سخت ترین چیزها خشم خدای عز و جل است، عرض کردند بچه چیز از خشم خدا پرهیز می شود؟ فرمود باینکه خشم نکنید و عرض کردند مبدأ خشم چیست؟ فرمود تکبر و جباری و حقیر شمردن مردم.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دشوارترین چیزها منشی است که نمی شود از آن خودداری کرد مگر به رها دادن منشی)
امام جعفر بن محمد علیهما السّلام گفت: «حواریون به حضرت عیسی بن مریم علیه السّلام گفتند: ای آموزگار نیکوی، بگوی چه چیز سخت تر است؟ در پاسخ گفت: دشوارترین چیزها خشم خدای بزرگ است. دوباره پرسیدند به چه چیز از خشم او پرهیز می توان کرد؟ گفت: بدان که خشم مگیرید. باز پرسیدند سرچشمه خشم چیست؟ گفت: خود بزرگ گرفتن و جباری و خوار شمردن مردم را.
***ترجمه فهری زنجانی: (سخت ترین چیزی که خودداری از آن بیک چیز است)
امام صادق علیه السّلام فرمود: حواریون به عیسی بن مریم علیه السّلام گفتند ای آموزگار خیر، ما را بیاموز که سختتر از هر چیز،چیست؟ فرمود: سخت تر از هر چیز، خشم خدای عزّ و جلّ است، گفتند: بچه وسیله میتوان از خشم خداوند در امان بود؟ فرمود: باینکه خشمناک نشوید گفتند: سرچشمه خشم چیست؟ فرمود:خود فروشی و گردن فرازی و مردم را کوچک شمردن.
****ترجمه جعفری: (سخت ترین چیزها خصلتی است که نمی توان از آن دوری کرد مگر با ترک یک خصلت)
عبد اللَّه بن سنان می گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: حواریون به عیسی بن مریم علیه السّلام گفتند: ای آموزگار نیکی ها! به ما یاد بده که سخت ترین چیزها چیست؟ گفت: سخت ترین چیزها خشم خداوند است. گفتند: با چه چیزی از خشم خداوند می توان دوری کرد؟ فرمود: به اینکه شما به کسی خشم نگیرید. گفتند: سرچشمه خشم چیست؟ فرمود: تکبر و خود بزرگ بینی و کوچک شمردن مردم.
------
«18»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِی جَعْفَرٍ الْکُمَیْدَانِیُ (1) وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: شَرَفُ الْمُؤْمِنِ صَلَاتُهُ بِاللَّیْلِ وَ عِزُّهُ کَفُّ الْأَذَی عَنِ النَّاسِ.
*ترجمه کمره ای: (شرافت مؤمن در یک خصلت است و عزتش در یک خصلت)
امام ششم علیه السّلام فرمود شرافت مؤمن در نماز شب است و عزت او در رفع آزار از مردم.
**ترجمه مدرس گیلانی: (بزرگواری گرونده به خدا در منشی ست و ارجمندش در منشی)
امام جعفر صادق علیه السّلام گفته: بزرگی مؤمن به خدا در نماز شب گزاردن است و ارجمندیش در دور داشتن آزار از مردم.
***ترجمه فهری زنجانی: (کاری که مؤمن را آبرو دهد و کاری که عزتش بخشد)
امام صادق علیه السّلام فرمود: شرافت مؤمن در این است که بشب نماز گذارد و عزتش در اینکه از آزار مردم خودداری کند.
****ترجمه جعفری: (شرافت مؤمن در یک خصلت و عزّت او در یک خصلت)
عبد اللَّه بن سنان می گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: شرافت مؤمن در نماز شب او، و عزّت او در پرهیز از آزار مردم است.
------
ص: 6
«19»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی بْنِ جَعْفَرِ بْنِ أَبِی جَعْفَرٍ الْکُمَیْدَانِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَهَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله لِجَبْرَئِیلَ عِظْنِی فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ عِشْ مَا شِئْتَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ وَ أَحْبِبْ مَا شِئْتَ فَإِنَّکَ مُفَارِقُهُ وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنَّکَ مُلَاقِیهِ شَرَفُ الْمُؤْمِنِ صَلَاتُهُ بِاللَّیْلِ وَ عِزُّهُ کَفُّهُ عَنْ أَعْرَاضِ النَّاسِ.
*ترجمه کمره ای:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله بجبرئیل گفت مرا موعظه کن.
عرض کرد ای محمد! هر چه خواهی زنده باش آخر میمیری، هر چه را خواهی دوست داشته باش که از او جدا میشوی، هر کاری میخواهی بکن که بآن برخورد میکنی، شرافت مؤمن نماز شب است و عزت مؤمن صرف نظر از عرض مردم.
**ترجمه مدرس گیلانی:
فرستاده خدا صلّی الله علیه و آله به جبرئیل گفت: مرا پندی ده. در پاسخ گفت: «ای محمد! هر چه خواهی زنده باش انجام کار مرگ است. هر چه را خواهی خواسته باش که از آن جدا خواهی شد. هر کاری که می خواهی کرده باش. شرافت مؤمن به خدا، نماز شب گزاردن است و ارزش وی در دوری از عرض مردمان.
***ترجمه فهری زنجانی:
امام صادق علیه السّلام فرمود رسول خدا صلّی الله علیه و آله بجبرئیل فرمود: مرا اندرزی بنما، عرض کرد:
یا محمد! هر چه خواهی زندگی کن که عاقبت خواهی مرد و هر چه را خواهی دوستش بدار که آخر کار از آن جدا خواهی شد و هر چه خواهی بکن که بکرده خویش خواهی رسید شرافت مؤمن در این است که شب نماز گذارد و عزتش در اینکه از ریختن آبروی مردم خودداری کند.
****ترجمه جعفری:
عبد اللَّه بن سنان از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله به جبرئیل فرمود: مرا موعظه کن! او گفت: ای محمد! هر چه خواهی زنده بمان که بالاخره خواهی مرد و هر چه را که خواهی دوست بدار که از آن جدا خواهی شد و هر چه خواهی انجام بده که آن را ملاقات خواهی کرد، شرافت مؤمن در نماز شب او و عزّتش در پرهیز کردن از عرض مردم است.
------
«20»- حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَسَدٍ الْأَسَدِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَرِیرٍ وَ الْحَسَنُ بْنُ عُرْوَهَ وَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْوَهْبِیُّ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حُمَیْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا زَافِرُ بْنُ سُلَیْمَانَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُیَیْنَهَ عَنْ أَبِی حَازِمٍ عَنْ سَهْلِ بْنِ سَعْدٍ قَالَ: جَاءَ جَبْرَئِیلُ علیه السّلام إِلَی النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ عِشْ مَا شِئْتَ فَإِنَّکَ مَیِّتٌ وَ أَحْبِبْ مَا شِئْتَ فَإِنَّکَ مُفَارِقُهُ وَ اعْمَلْ مَا شِئْتَ فَإِنَّکَ مَجْزِیٌّ بِهِ وَ اعْلَمْ أَنَّ شَرَفَ الرَّجُلِ قِیَامُهُ بِاللَّیْلِ وَ عِزَّهُ اسْتِغْنَاؤُهُ عَنِ النَّاسِ.
*ترجمه کمره ای:
سهل بن سعد گوید جبرئیل حضور پیغمبر صلّی الله علیه و آله آمد و عرضکرد ای محمد هر چه خواهی زنده باش آخر میمیری هر چه خواهی دوست داشته باش که از آن جدا میشوی؛ هر کاری میخواهی بکن که بدان جزا داده میشوی و بدان که شرف مرد شب زنده داریست و عزتش بی نیازی از مردم است.
**ترجمه مدرس گیلانی:
سهل پور سعد گفته: جبرئیل نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله آمد و گفت: «ای محمد هر چه زنده بمانی در انجام خواهی مرد. و هر چه را دوست داری عاقبت از آن جدا خواهی شد و هر کاری که در جهان کنی در پایان بدان جزای کار خود را می یابی. بزرگواری انسان به شب زنده داریست، و ارجمندیش به بی نیازی از مردم.
***ترجمه فهری زنجانی:
سهل بن سعد گوید: جبرئیل بحضور پیغمبر صلّی الله علیه و آله رسید: و عرض کرد: یا محمد صلّی الله علیه و آله هر چه زندگی کنی آخر کار خواهی مرد و هر چه را دوست بداری عاقبت فراقش را خواهی دید و هر چه کردارت باشد بسزایش خواهی رسید و بدان که شرافت مرد در این است که در دل شب بعبادت برخیزد و عزتش در اینکه از مردم بی نیاز باشد.
****ترجمه جعفری:
سهل بن سعد گفت: جبرئیل نزد پیامبر صلّی الله علیه و آله آمد و گفت: ای محمد! هر چه خواهی زنده بمان که بالأخره خواهی مرد و هر چه را که خواهی دوست بدار که از آن جدا خواهی شد و هر چه خواهی انجام بده که به سبب آن جزا داده خواهی شد، و بدان که شرافت مرد در قیام او در شب است، و عزّتش در بی نیازی او از مردم است.
------
«21»- حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَسَدٍ الْأَسَدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عُمَرُ بْنُ أَبِی غَیْلَانَ الثَّقَفِیُّ وَ عِیسَی بْنُ سُلَیْمَانَ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ الْقُرَشِیُّ قَالا حَدَّثَنَا أَبُو إِبْرَاهِیمَ التَّرْجُمَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ سَعِیدٍ الْجُرْجَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا نَهْشَلُ بْنُ سَعِیدٍ عَنِ الضَّحَّاکِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله أَشْرَافُ أُمَّتِی حَمَلَهُ الْقُرْآنِ وَ أَصْحَابُ اللَّیْلِ.
*ترجمه کمره ای:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: شرافتمندان امت من حافظین قرآن و شب زنده دارانند.
**ترجمه مدرس گیلانی:
و نیز رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفته: «بزرگواران امت من حافظان قرآن اند و شب زنده داران».
***ترجمه فهری زنجانی:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: طبقه شرافتمند امت من حافظین قرآنند و شب زنده داران.
****ترجمه جعفری:
ضحاک از ابن عباس نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: شرافتمندان امت من حاملان قرآن و شب زنده داران هستند.
------
«22»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام الْغَضَبُ مِفْتَاحُ کُلِّ شَرٍّ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت کلید هر شریست)
امام ششم علیه السّلام فرمود: غضب کلید هر شریست.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که کلید هر بدیست)
امام جعفر بن محمد علیهما السّلام گفته: خشم کلید هر بدیست.
***ترجمه فهری زنجانی: (کلید همه بدیها یک خصلت است)
امام صادق علیه السّلام فرمود: خشم کلید همه بدیها است.
****ترجمه جعفری: (کلید هر بدی یک خصلت است)
داود بن فرقد گفت: امام صادق علیه السّلام فرمود: غضب، کلید هر بدی است.
------
«23»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْجَوْهَرِیِّ عَنْ حَبِیبٍ الْخَثْعَمِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: أَحِبُّوا لِلنَّاسِ مَا تُحِبُّونَ لِأَنْفُسِکُمْ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت عدالت است)
امام ششم علیه السّلام فرمود: دوست دارید برای مردم آنچه برای خود دوست می دارید.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی از دادگری)
از امام جعفر بن محمد علیهما السّلام روایت است که گفته: «دوست بدارید برای مردم آنچه را برای خود دوست دارید».
***ترجمه فهری زنجانی: (نمونه ای از عدالت)
امام صادق علیه السّلام فرمود: آنچه بر خود می پسندید بدیگران نیز همان پسندید.
****ترجمه جعفری: (خصلتی از عدالت است)
حبیب خثعمی گفت: امام صادق علیه السّلام فرمود: برای مردم چیزی را دوست بدارید که برای خودتان دوست می دارید.
------
ص: 7
«24»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَمِّی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: مَنْ أَنْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ رُضِیَ بِهِ حَکَماً لِغَیْرِهِ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت است که صاحب آن بحکمیت آن خشنود است)
امام ششم علیه السّلام فرمود: هر کس خودش بانصاف با مردم رفتار کند بحکمیت آن از طرف دیگران خشنود است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که دارنده آن به داوری آن خشنود است)
امام جعفر بن محمد علیهما السّلام گفته: «هر کس با مردم به انصاف رفتار کند او از این داوری از طرف مردمان خشنود خواهد بود».
***ترجمه فهری زنجانی: (صاحب یک صفت لیاقت قضاوت در اجتماع را دارد)
امام صادق علیه السّلام فرمود: کسی که در مورد خویشتن با مردم بانصاف رفتار کند در باره دیگران نیز با انصاف قضاوت خواهد کرد.
****ترجمه جعفری: (خصلتی است که هر کس انجام دهد به داوری با آن راضی شود)
حسن بن محبوب از برخی از اصحاب ما از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: هر کس خودش با مردم با انصاف رفتار کند، راضی می شود که دیگران نیز با آن داوری کنند.
------
«25»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: سُئِلَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام مَا أَدْنَی حَقِّ الْمُؤْمِنِ عَلَی أَخِیهِ قَالَ أَنْ لَا یَسْتَأْثِرَ عَلَیْهِ بِمَا هُوَ أَحْوَجُ إِلَیْهِ مِنْهُ.
*ترجمه کمره ای: (کمترین حق مؤمن بر برادرش یک خصلت است)
سؤال شد از امام ششم علیه السّلام که کمترین حق مؤمن بر برادرش چیست؟ فرمود آنست که بخود اختصاص ندهد چیزی را که برادر بآن محتاج تر است
**ترجمه مدرس گیلانی: (کمترین حق مؤمن بر برادر خود منشی است)
از امام صادق علیه السّلام پرسیده شد که کمترین حق مؤمن بر برادر خود چیست؟ گفت: «آنچه را برادر تو بدان نیازمند است به خود اختصاص مدهی، بلکه او را بر خود مقدم گردانی».
***ترجمه فهری زنجانی: (کمترین حق مؤمن بر برادرش یک خصلت است)
از امام صادق علیه السّلام پرسیدند: کمترین حقی که مؤمن بر برادر خود دارد چیست؟ فرمود: به چیزی که او نیازمندتر است خود را نیازمند نه بیند.
****ترجمه جعفری: (کمترین حق مؤمن بر برادرش یک خصلت است)
مفضل بن عمر می گوید: از امام صادق علیه السّلام پرسیده شد: کمترین حق مؤمن بر برادرش چیست؟ فرمود: خودش را در چیزی که برادرش به آن محتاج تر از اوست، مقدم نکند.
------
«26»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام تَقَرَّبُوا إِلَی اللَّهِ تَعَالَی بِمُوَاسَاهِ إِخْوَانِکُمْ.
*ترجمه کمره ای: (با یک خصلت بخدا نزدیک شوید)
امام ششم علیه السّلام فرمود: تقرب جوئید بخدا بهم دردی با برادرانتان.
**ترجمه مدرس گیلانی: (نزدیکی به خدای بزرگ به منشی)
امام صادق علیه السّلام گفته: «به همدردی کردن با برادران خود به خدا نزدیک شوید».
***ترجمه فهری زنجانی: (یک وسیله تقرب بخدای عزّ و جلّ)
امام صادق علیه السّلام فرمود: همدردی با برادران خود را وسیله تقرب بخدای تعالی قرار دهید.
****ترجمه جعفری: (با یک خصلت می توان به خداوند نزدیک شد)
عمر بن یزید گفت: امام صادق علیه السّلام فرمود: با مواسات با برادران خود، خویشتن را به خدا نزدیک کنید.
------
«27»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَمِّی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنْ جَمِیلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: مَا بَلَا اللَّهُ الْعِبَادَ بِشَیْ ءٍ أَشَدَّ عَلَیْهِمْ مِنْ إِخْرَاجِ الدِّرْهَمِ.
*ترجمه کمره ای: (خدا بندگان را بیک خصلتی آزمایش کرده که از همه امتحانات سخت تر است)
امام ششم علیه السّلام فرمود: خدا بندگان را بچیزی سخت تر از پول دادن امتحان نکرده.
**ترجمه مدرس گیلانی: (خدا بندگان خود را به منشی آزمایش کرده که از همه آزمایشها دشوارتر است)
امام صادق علیه السّلام گفته: «آفریننده جهان مردم را به چیزی دشوارتر از پول دادن آزمایش نکرده است».
***ترجمه فهری زنجانی: (سخت ترین آزمایش خدا بندگان را با یک خصلت است)
امام صادق علیه السّلام فرمود: سخت ترین آزمایش خداوند از نظر بندگان، پول دادن است.
****ترجمه جعفری: (خداوند بندگانش را با چیزی سخت تر از یک خصلت امتحان نکرد)
جمیل بن دراج گفت: امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند بندگان را با چیزی سخت تر از دادن پول امتحان نکرد.
------
«28»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ خَلَفِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ مُوسَی بْنِ بَکْرٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ حُمْرَانَ بْنِ أَعْیَنَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ لِکُلِّ شَیْ ءٍ ثَمَرَهٌ وَ ثَمَرَهُ الْمَعْرُوفِ تَعْجِیلُ السِّرَاجِ [السَّرَاحِ].
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت ثمره نیکوکاریست)
حمران بن اعین گوید شنیدم امام پنجم علیه السّلام میفرمود هر چیزی ثمره ای دارد و ثمره نیکوکاری و احسان زود فراهم کردن چراغ است.
شرح: مقصود اینست که برای پذیرائی مهمان زودتر چراغ افروخته شود.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی نتیجه نیکوکاریست)
یکی از روات بنام حمران پور اعین گفته: که از امام محمد باقر علیه السّلام شنیدم که می گفت: هر چیزی را ثمره ایست و ثمره نیکوکاری شتاب در چراغ افروزیست. چون به میانجی روشنی نیکی از بدی شناخته می شود.
***ترجمه فهری زنجانی: (میوه نهال نیکوکاری)
امام باقر علیه السّلام فرمود: هر چیز را میوه ایست و میوه نیکوکاری چراغ را زود وقت روشن کردن است.
****ترجمه جعفری: (میوه نیکی یک چیز است)
حمران بن اعین نقل می کند که از امام باقر علیه السّلام شنیدم که فرمود: هر چیزی میوه ای دارد و میوه نیکی زودتر آوردن چراغ (برای مهمان) است.
------
ص: 8
«29»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُلَیْمَانَ بْنِ رُشَیْدٍ عَنْ مُوسَی بْنِ سَلَّامٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: قُلْتُ مَا الَّذِی یُثْبِتُ الْإِیمَانَ فِی الْعَبْدِ قَالَ الَّذِی یُثْبِتُهُ فِیهِ الْوَرَعُ وَ الَّذِی یُخْرِجُهُ مِنْهُ الطَّمَعُ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت ایمان بنده را پایدار میکند و یک خصلت ایمان را از دلش میبرد)
ابان بن سوید گوید بامام ششم علیه السّلام عرضکردم چیست که ایمان را در بنده پایدار میکند؟ فرمود آنچه ایمان بنده را پایدار میکند ورع است و آنچه ایمان را از دلش میبرد طمع است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که اعتقاد بنده را به خدا پایدار می سازد و منشی که ایمان را از دل وی دور می کند)
ابان پور سوید که از روات است، گفته: از امام محمد باقر علیه السّلام پرسیدم چه ایمان را در دل ثابت می دارد؟ در پاسخ گفت: پرهیزگاری و آنچه آن را از دل وی دور می کند آز است.
***ترجمه فهری زنجانی: (یک خو ایمان را استوار و خوی دیگر از دلش بیرون کند)
ابان بن سوید گوید: امام صادق علیه السّلام را گفتم: آنچه ایمان را در دل بنده استوار میسازد چیست؟ فرمود: آنچه ایمان را در او پا برجا میکند پرهیز از گناه است و آنچه آن را از دل او بیرون میکند: طمع است.
****ترجمه جعفری: (خصلتی است که ایمان بنده را پابرجا می کند و خصلتی است که او را از ایمان بیرون می کند)
ابان بن سوید گفت: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم که چه چیزی ایمان را در بنده پا بر جا و ثابت می کند؟ فرمود: چیزی که او را در ایمان ثابت می کند، ورع و پرهیزگاری، و چیزی که او را از ایمان بیرون می کند طمع است.
------
«30»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ الْوَاسِطِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السّلام قَالَ: سُرْعَهُ الْمَشْیِ تَذْهَبُ بِبَهَاءِ الْمُؤْمِنِ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت وقار را از بین میبرد)
امام هفتم علیه السّلام فرمود: شتاب در راه رفتن وقار مؤمن را سلب میکند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که سنگینی را از انسان دور می کند)
از امام موسی بن جعفر علیهما السّلام روایت شده که گفته: «شتاب در رفتار،وقار و سنگینی را از انسان مؤمن دور می کند».
***ترجمه فهری زنجانی: (یک رفتار شکوه مؤمن را میبرد)
امام رضا علیه السّلام فرمود: تندروی شکوه مؤمن را میبرد.
****ترجمه جعفری: (خصلتی است که وقار مؤمن را از بین می برد)
ابراهیم بن عبد الحمید گفت: امام کاظم علیه السّلام فرمود: تند راه رفتن وقار مؤمن را از بین می برد.
------
«31»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ أَبِی هَمَّامٍ إِسْمَاعِیلَ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُسْلِمٍ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهما السّلام أَنَّ النَّبِیَّ صلّی الله علیه و آله قَالَ: فَوْقَ کُلِّ بِرٍّ بِرٌّ حَتَّی یُقْتَلَ الرَّجُلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَلَیْسَ فَوْقَهُ بِرٌّ وَ فَوْقَ کُلِّ عُقُوقٍ عُقُوقٌ حَتَّی یَقْتُلَ الرَّجُلُ أَحَدَ وَالِدَیْهِ فَإِذَا قَتَلَ أَحَدَهُمَا فَلَیْسَ فَوْقَهُ عُقُوقٌ.
*ترجمه کمره ای: (یک نیکی که سرآمد نیکی ها است و یک حق نشناسی که سرآمد حق نشناسی هاست)
پیغمبر صلّی الله علیه و آله فرمود: فوق هر نیکی نیکی است تا شخص در راه خدای عز و جل کشته شود، چون در راه خدا کشته شد بالاتر از آن نیکوئی نیست و فوق هر حق نشناسی دیگریست تا شخص پدر یا مادر خود را بکشد، چون یکی از آنها را کشت بالاتر از آن حق نشناسی نیست.
**ترجمه مدرس گیلانی: (نیکیی که سرآمد همه نیکی هاست و حق ناشناسیی که سر آمد همه حق ناشناسی هاست)
پیامبر صلّی الله علیه و آله گفته: «بالای هر نیکی نیکی است تا انسان در راه خدای بزرگ کشته گردد، چون در راه او کشته شد برتر از آن نیکویی نیست. و بالای هر حق ناشناسی حق ناشناسی دیگریست تا آنجا که انسان پدر یا مادر خود را می کشد. پس چون یکی از آنان را کشد بالاتر از آن حق ناشناسیی نباشد».
***ترجمه فهری زنجانی: (کار نیکی که برتر از آن نیست و ناسپاسی که بالاتر از آن نباشد)
امام باقر علیه السّلام فرمود: از هر کار نیک نیکوترش هست تا آنکه مرد در راه خدا کشته شود،هنگامی که در راه خدا کشته شد دیگر نیکوتر از آن کاری نیست و از هر ناسپاسی بالاترش هست تا آنکه مرد یکی از پدر و مادر خویش را بکشد هنگامی که یکی از آنان را کشت دیگر بالاتر از آن ناسپاسی نیست.
****ترجمه جعفری: (یک نیکی است که بالاتر از آن نیکی نیست و یک بدی بر والدین است که بالاتر از آن بدی نیست)
اسماعیل بن مسلم سکونی از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بالاتر از هر نیکی یک نیکی وجود دارد تا هنگامی که شخص در راه خدا کشته شود و چون در راه خدا کشته شد، دیگر بالاتر از آن نیکی وجود ندارد و بالاتر از هر بدی به والدین، یک بدی وجود دارد تا هنگامی که شخصی یکی از والدینش را بکشد و چون یکی از آنها را کشت بالاتر از آن بدی وجود ندارد.
------
«32»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَرَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مَیْمُونٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام یَقُولُ ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لَا یَفْتَقِرَ.
*ترجمه کمره ای: (برای صاحب یک خصلت ضمانت شده که فقیر نشود)
ابراهیم بن میمون گوید شنیدم امام ششم علیه السّلام میفرمود: من ضمانت میکنم که هر کس باقتصاد عمل کند فقیر نشود.
شرح: اقتصاد اینست که باندازه قدرت خود کار کند و تحصیل ثروت نماید و باندازه در آمد و عایدی خود خرج کند، در این صورت هرگز فقیر نخواهد شد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (برای دارنده منشی ضمانت شده که تهی دست نگردد)
ابراهیم پور میمون گفته است: از امام جعفر صادق علیه السّلام شنیدم که می گفت: «من ضمانت می کنم هر کسی را که در زندگی میانه رو باشد تهیدست نگردد».
***ترجمه فهری زنجانی: (تضمین بی نیازی با انجام یک کار)
ابراهیم بن میمون گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که میفرمود: بضمانت من، هر که میانه روی پیشه کند نیازمند نگردد.
****ترجمه جعفری: (صاحب یک خصلت تضمین داده شده که فقیر نشود)
ابراهیم بن میمون می گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود: برای کسی که میانه روی کند، ضمانت می کنم که فقیر نشود.
------
ص: 9
«33»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْهَیْثَمِ بْنِ أَبِی مَسْرُوقٍ النَّهْدِیِّ عَنِ ابْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ زُرَارَهَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام یَقُولُ إِنَّا أَهْلُ بَیْتٍ مُرُوءَتُنَا الْعَفْوُ عَمَّنْ ظَلَمَنَا. (1).
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت مروت خانواده پیغمبر است)
زراره گوید شنیدم امام ششم علیه السّلام میفرمود: ما خانواده ای هستیم که مردانگی ما گذشت از کسی است که بما ستم کرده.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی از جوانمردی خانواده پیامبر است)
زراره گفته: از امام صادق شنیدم که می گفت: «ما خانواده یی هستیم که مردانگی در ما گذشت از کسی است که به ما ستم رسانیده باشد».
***ترجمه فهری زنجانی: (جوانمردی خاندان پیمبر)
زراره گوید: شنیدم امام صادق علیه السّلام میفرمود: جوانمردی ما خاندان چنین است که هر که بر ما ستم کند او را می بخشیم.
****ترجمه جعفری: (مروّت اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله در یک خصلت است)
زراره می گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود: مروّت ما اهل بیت عفو کردن کسی است که به ما ستم کرده است.
------
«34»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مِنَ الْمُرُوءَهِ اسْتِصْلَاحُ الْمَالِ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت از مردانگی است)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: اصلاح مال از مردانگی است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی از جوانمردیست)
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله گفته است: «اصلاح خواسته(آرزو)،از جوانمردیست».
***ترجمه فهری زنجانی: (نمونه ای از جوانمردی)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: مال صالح بدست آوردن از جوانمردی است.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت از مروّت است)
ابان بن تغلب از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: اصلاح کردن مال از مروّت است.
------
«35»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ: رَآنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام بِالْمَدِینَهِ وَ أَنَا أَحْمِلُ بَقْلًا فَقَالَ إِنَّهُ یُکْرَهُ لِلرَّجُلِ السَّرِیِ (2) أَنْ یَحْمِلَ الشَّیْ ءَ الدَّنِیَّ فَیُجْتَرَأَ عَلَیْهِ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت برای مرد شریف بد است)
معاویه بن وهب گوید امام ششم علیه السّلام در مدینه مرا دید که سبزی حمل میکردم، فرمود برای شخص شریف بد است که چیز پست را حمل کند و باین سبب جرات مردم باو باز شود.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی برای مرد بزرگوار بد است)
معاویه پور وهب گفته است: امام صادق علیه السّلام مرا در مدینه دید که سبزی می برم، گفت: برای انسان بزرگوار شایسته نیست که چیز پستی را برگیرد، زیرا این سبب می شود مردمان به او جری گردند.
***ترجمه فهری زنجانی: (کاری که از ثروتمند خوش آیند نیست)
معاویه وهب گوید: امام صادق علیه السّلام در مدینه مرا دید که بار سبزی با خود داشتم فرمود: خوش آیند نیست که شخص ثروتمند چیز پست را خود بردارد که باعث جرات مردم بر او خواهد بود.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت از مردی با شخصیت، ناپسند است)
معاویه بن وهب گفت: امام صادق علیه السّلام مرا در مدینه دید، در حالی که با خودم سبزی حمل می کردم، پس فرمود: برای مرد با شخصیت ناپسند است که چیز حقیری را حمل کند، مردم به او جرات پیدا خواهند کرد.
------
«36»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ بَشِیرٍ الْبَجَلِیِّ عَنْ دَاوُدَ الرَّقِّیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: إِنَّ الْقَصْدَ (3) أَمْرٌ یُحِبُّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنَّ السَّرَفَ (4) .
ص: 10
أَمْرٌ یُبْغِضُهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّی طَرْحَکَ النَّوَاهَ (1) فَإِنَّهَا تَصْلُحُ لِشَیْ ءٍ وَ حَتَّی صَبَّکَ فَضْلَ شَرَابِکَ.
*ترجمه کمره ای: (خدا یک خصلت را دوست میدارد و یک خصلت را دشمن)
امام ششم علیه السّلام فرمود میانه روی را خدا دوست میدارد و اسراف را دشمن میدارد. حتی باین که هسته خرما را دور بریزی با اینکه می شود آن را بمصرفی رسانید و حتی ریختن ما زاد آبی که میخوری
**ترجمه مدرس گیلانی: (خدا منشی را می پسندد و منشی را دشمن دارد)
امام صادق علیه السّلام گفته: «خدا میانه روی را در کارها دوست دارد و صرف کردن بی جهت را دشمن. اگر چه هسته خرمایی را دور افکنی زیرا می شود آن را به چیزی به کار برد و همچنین نیم خورده آبی که می آشامی».
***ترجمه فهری زنجانی: (کاری که خداوند آن را دوست میدارد و کاری که دشمنش میدارد)
امام صادق علیه السّلام فرمود: میانه روی کاری است که خدایش دوست میدارد و زیاده روی کاری است که خدا را ناخوش آید حتی اگر هسته خرما را که ممکن است روزی بکار آید دور افکنی و پس مانده آبی را که آشامیده ای بر زمین بریزی.
****ترجمه جعفری: (خصلتی است که خدا آن را دوست دارد و خصلتی است که خدا آن را دشمن می دارد)
داود رقّی گفت: امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند میانه روی را دوست، و اسراف را دشمن می دارد، حتی دور انداختن تو یک هسته خرما را که می تواند به درد چیزی بخورد، و یا ریختن تو باقی مانده آب را که می خوری.
------
«37»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَمِّی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: مَنِ احْتَمَلَ الْجَفَاءَ لَمْ یَشْکُرِ النِّعْمَهَ. (2).
*ترجمه کمره ای: (کسی که یک خصلت را متحمل شود شکر نعمت نکند)
امام ششم علیه السّلام فرمود کسی که جفا و بی احترامی را تحمل کند نعمت را شکر نمیکند.
شرح: مقصود اینست که انسان سالم همچنان که از احسان خوشوقت می شود و در مقام عوض و شکرگزاری بر می آید همین طور از حق کشی نسبت باو متأثر و خشمناک می شود ولی شخص بی مبالات و بی وجدان بهیچ طرف اهمیت نمیدهد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (کسی که منشی را داشته باشد سپاس نعمت نکند)
امام صادق علیه السّلام گفته: «کسی که بی احترامی پیشه کند شکرگزار نخواهد بود».
***ترجمه فهری زنجانی: (هر کس دارای یک خصلت باشد سپاسگزاری نکرده است)
امام صادق علیه السّلام فرمود: هر کس که جفا و بدخوئی را تحمل کند سپاسگزار نمیباشد.(3)
شرح: ظاهرا مقصود این است که حسن تأثیر از بدخوئی و سپاسگزاری از احترام یکی است و کسی که فاقد این حس باشد در هر دو مورد متاثر نخواهد بود مانند کسی که بوی بد را احساس نکند بوی خوش را نیز احساس نخواهد کرد و مؤید این معنا تعبیری است که در روایت 38 است.ی
****ترجمه جعفری: (خصلتی است که هر کس آن را داشته باشد شکر نعمت را به جا نیاورده است)
علیّ بن حسّان از کسی که به او گفته است، نقل می کند که امام صادق علیه السّلام فرمود: هر کس جفای دیگران را تحمل کند، شکر نعمت نکرده است (از شخصیت خود که نعمت بزرگی است، دفاع نکرده است).
------
«38»- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ السَّیَّارِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ یَرْفَعُهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: مَنْ لَمْ تُغْضِبْهُ الْجَفْوَهُ لَمْ یَشْکُرِ [یُشْکَرِ] النِّعْمَهَ.
*ترجمه کمره ای: (کسی که برای یک خصلت خشمگین نشود شکر خصلت دیگری را هم نمیکند)
امام ششم علیه السّلام فرمود کسی که ناسپاسی در حقش او را خشمگین نکند شکر نعمت را هم نخواهد کرد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (کسی که برای منشی خشمناک نگردد سپاس منش دیگری را نیز نکند)
امام صادق علیه السّلام گفته: «کسی که ناسپاسی در حق وی او را خشمناک نکند سپاس نعمت را نیز به جای نیاورد».
***ترجمه فهری زنجانی: (کسی که برای یک خصلت خشمگین نگردد از یک خصلت نیز سپاسگزار نخواهد بود)
امام صادق علیه السّلام فرمود: کسی که جفا و بدخوئی او را خشمگین نسازد از نعمت نیز سپاسگزاری نکند.
****ترجمه جعفری: (هر کس که خصلتی او را خشمناک نکند خصلتی را شکر نکرده است)
علیّ بن اسباط در یک حدیث مرفوع از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: هر کس که در برابر ستمی که به او می شود خشمگین نشود، شکر نعمت نکرده است.
------
«39»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ هَارُونَ بْنِ خَارِجَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: مِنَ التَّوَاضُعِ أَنْ تُسَلِّمَ عَلَی مَنْ لَقِیتَ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت از تواضع است)
امام ششم علیه السّلام فرمود از تواضع است که بهر کس برخوردی سلام کنی.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی از فروتنی است)
امام صادق علیه السّلام گفته: «پیشی گرفتن در برخورد با مردم به سلام و درود از فروتنی است».
***ترجمه فهری زنجانی: (نمونه ای از فروتنی)
امام صادق علیه السّلام فرمود: نمونه ای از فروتنی این است که بهر کس رسیدی سلام اش کنی.
****ترجمه جعفری: (خصلتی از فروتنی است)
هارون بن خارجه گفت: امام صادق علیه السّلام فرمود: از فروتنی است که هر کس را که ملاقات کردی سلام کنی.
------
«40»- حَدَّثَنَا حَمْزَهُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهم السّلام بِقُمَّ فِی رَجَبٍ سَنَهَ تِسْعٍ وَ ثَلَاثِینَ وَ ثَلَاثِمِائَهٍ قَالَ أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَهِ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ .
ص: 11
مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً وَ کَادَ الْحَسَدُ أَنْ یَغْلِبَ الْقَدَرَ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت نزدیک بکفر است و یک خصلت در شرف غلبه بر قضا و قدر)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود فقر نزدیک است کفر باشد و حسد در مقام اینست که بر قضا و قدر غالب شود.
شرح: مقصود از فقر حاجت شدید است که انسان را تا حد کفر بخلاف میکشاند و حس حسد شخص حسود را بر علیه محسود وامی دارد تا جایی که نزدیک است مقدرات او را تغییر دهد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که به کفر کشانیده می شود و منشی که نزدیک است بر قضای خدا و قدر وی چیره گردد)
از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله روایت شده است که گفته: فقر گاهی به کفر کشانیده می شود. و رشک و حسد گویا می خواهد بر قضای خدا و قدرش چیره گردد.
***ترجمه فهری زنجانی: (صفتی که نزدیک بکفر است و صفتی که نزدیک است از تقدیر جلوگیری کند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: نزدیک است که فقر و تنگدستی بکفر انجامد و نزدیک است که حسد بر تقدیر پیروز شود.
شرح: «کاد الفقر ان یکون کفرا» اشاره بشدت فشار احتیاج و تنگدستی است که امکان دارد پایه ایمان اشخاص کم طاقت را متزلزل نموده و منجر بکفر شود و
«کاد الحسد ان یغلب القدر» اشاره بشدت تأثیر حسد در سرنوشت اشخاص است که حسود برای رسیدن بآرزوی خود و سلب نعمت از محسود تا آنجا که توانائی دارد فعالیت میکند و از آلودن خود بهر جنایتی فرو گذار نشود و اگر در این کار کامیاب شود گوئی سرنوشت محسود را تغییر داده است.
و می توان گفت که مقصود تاثیر حسد در سرنوشت حسود است مثلا تقدیر چنین بوده است که او عمری دراز با آسایش و فراغت خاطر زندگی کند ولی حسدش او را آن چنان در رنج و شکنجه اندازد که نعمت آسایش و فراغ از او سلب شده و بهره اش از زندگی، مرگی تدریجی و عمری کوتاه گردد.
****ترجمه جعفری: (خصلتی است که نزدیک است که به کفر انجامد و خصلتی است که ممکن است بر قضا و قدر غلبه کند)
سکونی از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: نزدیک است که فقر و تنگدستی به کفر انجامد، و نزدیک است که حسد بر قضا و قدر غلبه کند.
------
«41»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَشَّاءِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْحَذَّاءِ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام یَقُولُ لِأَبِی الْعَبَّاسِ الْبَقْبَاقِ مَا مَنَعَکَ مِنَ الْحَجِّ قَالَ کَفَالَهٌ کَفَلْتُ بِهَا قَالَ مَا لَکَ وَ الْکَفَالاتِ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ الْکَفَالَهَ هِیَ الَّتِی أَهْلَکَتِ الْقُرُونَ الْأُولَی.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت ملتهای گذشته را هلاک کرده)
ابی الحسن حذاء گوید شنیدم امام ششم علیه السّلام به ابو العباس بقباق میگفت چه چیز تو را از حج بازداشت؟ عرضکرد کفالتی که متعهد شده بودم، فرمود ترا بکفالت چه، نمیدانی کفالت همانی است که ملتهای گذشته را هلاک کرده.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که توده های مردم گذشته را نابود کرده است)
ابو الحسن حذاء گفته: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که به ابی العباس بقباق گفت: چه ترا از حج گزاردن بازداشت؟ در پاسخ گفت: کفالتی که به گردن گرفته بودم. امام گفت: ترا به کفالت کردن چه؟ مگر نمی دانی کفالت همان کاریست که توده های مردم گذشته را به نیستی کشانید.
***ترجمه فهری زنجانی: (کاری که پیشینیان را نابود ساخت)
ابی الحسن حذاء گوید: شنیدم که امام صادق علیه السّلام به ابی العباس بقباق میفرمود: چرا به حج نرفتی؟ عرض کرد: کفالتی بر عهده دارم که انجام آن مانع این سفر است فرمود: ترا با کفالتها چکار؟ مگر ندانسته ای که کفالت همان است که ملل پیشین را نابود ساخته است.
****ترجمه جعفری: (خصلتی است که ملّت های پیشین را هلاک کرده)
ابو الحسن حذّاء می گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که به ابو العباس بقباق فرمود: چه چیزی تو را از رفتن به حج بازداشت؟ گفت: کفالتی که بر عهده دارم. فرمود: تو را با کفالت چه کار؟ آیا ندانستی که کفالت همان چیزی است که ملت های پیشین را هلاک کرده است؟
------
«42»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِیرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ: کُلُّ ذَنْبٍ یُکَفِّرُهُ الْقَتْلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا الدَّیْنَ فَإِنَّهُ لَا کَفَّارَهَ لَهُ إِلَّا أَدَاؤُهُ أَوْ یَقْضِیَ صَاحِبُهُ (1) أَوْ یَعْفُوَ الَّذِی لَهُ الْحَقُّ.
*ترجمه کمره ای: (شهید شدن در راه خدا کفاره هر گناهی است مگر یک خصلت که جز یکی از سه امر کفاره ای ندارد)
امام ششم علیه السّلام فرمود شهادت در راه حق کفاره هر گناهی است مگر وام که کفاره ای ندارد جز بدهکار آن را اداء کند یا رفیقش از جانب او بپردازد یا طلبکار از آن گذشت کند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (کشته شدن در راه خدا کفاره هر گناهی است مگر منشی که جز یکی از سه امر کفاره یی ندارد)
از امام صادق روایت کرده اند که گفت: «کشته شدن در راه خدا کفاره هر گناهی است، مگر وام که کفاره یی جز بدهکار آن را اداء سازد یا دوستش از طرف او بدهد یا وام دهنده از آن درگذرد ندارد».
***ترجمه فهری زنجانی: (کشته شدن در راه خدا کفاره همه گناهان است مگر یک چیز که کفاره اش فقط یکی از سه چیز است)
امام باقر علیه السّلام فرمود: کفاره هر گناهی کشته شدن در راه خدا است بجز بدهکاری که کفاره اش منحصر است در اینکه: یا خود بدهکار آن را بپردازد و یا رفیقش از جانب او پرداخت کند و یا طلبکار از حق خود بگذرد.
****ترجمه جعفری: (شهادت در راه خدا باعث آمرزش هر گناهی می شود مگر یک گناه، که جز یکی از سه خصلت آن را از بین نمی برد)
حنّان بن سدیر از پدرش نقل می کند که امام باقر علیه السّلام فرمود: شهادت در راه خدا کفاره هر گناهی است مگر وام، که کفاره ندارد، مگر ادا شود و یا رفیقش آن را بپردازد و یا صاحب حق آن را ببخشد.
------
«43»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهما السّلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَهْدَی إِلَیَّ وَ إِلَی أُمَّتِی هَدِیَّهً لَمْ یُهْدِهَا إِلَی أَحَدٍ مِنَ الْأُمَمِ کَرَامَهً مِنَ اللَّهِ لَنَا قَالُوا وَ مَا ذَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ الْإِفْطَارُ فِی السَّفَرِ وَ التَّقْصِیرُ فِی الصَّلَاهِ فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ ذَلِکَ فَقَدْ رَدَّ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هَدِیَّتَهُ.
*ترجمه کمره ای: (خدای تبارک و تعالی برای محمد صلّی الله علیه و آله و امتش هدیه ای فرستاده که بهیچ کدام از امتها نداده)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود که خدای تبارک و تعالی برای من و امتم هدیه ای فرستاده که بهیچ کدام از امتها نداده، این احترامی است که بما نهاده عرض کردند چیست آن هدیه؟ فرمود افطار روزه و نماز شکسته در حال مسافرت، هر کس عمل نکند هدیه خدای عز و جل را پس داده.
**ترجمه مدرس گیلانی: (خداوند بزرگ برای محمد صلّی الله علیه و آله و پیروانش ارمغانی فرستاده که به جز پیروان او داده نشده است)
از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله روایت شده که خدای تبارک و تعالی برای من و امتم ارمغانی فرستاده که به هیچ یک از پیروان گذشته نداده، این بزرگ داشتی است که به ما شده. پرسیدند آن چیست؟ گفت: «گشودن روزه و شکستن نماز در حال مسافرت، هر کس آن را نپذیرد پیشکش خداوند بزرگ را باز پس داده است»
***ترجمه فهری زنجانی: (هدیه ای که خداوند فقط بر محمد و امتش فرستاد نه بر امتهای پیشین)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خدای تبارک و تعالی بمنظور احترام از ما هدیه ای بمن و امتم فرستاد که بهیچ یک از امتها نفرستاده است عرض کردند: آن هدیه چیست یا رسول اللَّه؟ فرمود: در حال سفر روزه خوردن و نماز را شکسته گزاردن و هر کس چنین نکند هدیه خدای عزّ و جلّ را باز داده است.
****ترجمه جعفری: (خداوند به محمد صلّی الله علیه و آله و امت او هدیه ای داده که به هیچ یک از امت ها نداده)
سکونی از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود:
خداوند به من و امت من هدیه ای داده است که به هیچ یک از امت ها آن را نداده و این کرامتی از جانب خداوند بر من است. گفتند: ای پیامبر خدا! آن هدیه چیست؟ فرمود: افطار کردن و قصر خواندن نماز در سفر است، هر کس این کار را نکند هدیه خدا را رد کرده است.
------
ص: 12
«44»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ یَحْیَی عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السّلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَکْثُرَ خَیْرُ بَیْتِهِ فَلْیَتَوَضَّأْ عِنْدَ حُضُورِ طَعَامِهِ.
*ترجمه کمره ای: (هر کس بخواهد خیر خانه اش فراوان گردد در سر غذایش خصلتی را انجام دهد)
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: هر کس خوشش آید که خیر خانه اش بسیار شود باید در سر غذا دستهای خودش را بشوید.
**ترجمه مدرس گیلانی: (هر که خواسته باشد نیکی سرایش افزون گردد هنگام خوراک خود منشی را انجام دهد)
از امیر المؤمنین علی علیه السّلام روایت شده است:«هر کس خواسته باشد نیکی در سرایش بسیار گردد، هنگام خوردن با دست نماز باشد» یعنی دست و رویش را بشوید و وضو بسازد.
***ترجمه فهری زنجانی: (هر که بافزایش خیر خانه اش علاقمند است چون بر غذا می نشیند باید یک کار انجام دهد)
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: هر کس بفراوانی خیر و برکت خانه اش دلشاد و مسرور است چون غذایش آماده گردد وضو بسازد (و با وضو از غذا استفاده نماید).
****ترجمه جعفری: (هر کس بخواهد برکت خانه اش افزون شود به هنگام آمدن غذا یک خصلت را انجام دهد)
ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش علیهم السّلام نقل می کند که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: هر کس خوشش آید که خیر و برکت در خانه اش افزون شود، موقع حضور غذا وضو بگیرد.
------
«45»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ الْخَزَّازِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ: إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً نَظَرَ إِلَیْهِ فَإِذَا نَظَرَ إِلَیْهِ أَتْحَفَهُ مِنْ ثَلَاثَهٍ بِوَاحِدَهٍ إِمَّا صُدَاعٍ وَ إِمَّا حُمَّی وَ إِمَّا رَمَدٍ.
*ترجمه کمره ای: (چون خدا بنده ای را دوست دارد بوی نظر کند و چون نظر کرد یکی از سه چیز باو تحفه دهد)
امام پنجم علیه السّلام فرمود چون خدا بنده ای را دوست داشت نظری باو نماید و چون باو نظر کرد یکی از سه چیز باو تحفه دهد: یا درد سر یا تب یا درد چشم.
**ترجمه مدرس گیلانی: (هر گاه خدا بنده یی را دوست داشته باشد مورد نظر گردد و چون بدو نظر داشته باشد به یکی از سه چیز به او ارمغان دهد)
از امام محمد باقر علیه السّلام روایت شده است: هر گاه خدا بنده یی را دوست داشته باشد او را به یکی از سه چیز پیشکش کند: یا درد سر یا تب یا درد چشم.
***ترجمه فهری زنجانی: (خدای تعالی چون بنده ای را دوست بدارد توجه خاصی باو فرماید و چون توجه فرماید یکی از سه چیز باو تحفه دهد)
امام باقر علیه السّلام فرمود: چون خداوند بنده ای را دوست بدارد مورد توجهش قرار دهد و چون باو توجه فرمود یکی از سه چیز را بوی تحفه فرستد: یا سردرد و یا تب و یا چشم درد.
****ترجمه جعفری: (چون خداوند بنده ای را دوست بدارد به او نظر می کند و چون به او نظر کند یکی از سه چیز را به او تحفه می دهد)
جابر گفت: امام باقر علیه السّلام فرمود: چون خداوند بنده ای را دوست بدارد، به او نظر می کند و چون به او نظر کرد، یکی از سه چیز را به او تحفه می دهد: یا سردرد یا تب و یا چشم درد. (تا بدین وسیله استحقاق دریافت ثواب خدا را داشته باشد)
------
«46»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاشَانِیِّ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: الْقِیَامَهُ عُرْسُ الْمُتَّقِینَ.
*ترجمه کمره ای: (قیامت برای پرهیزکاران شادی است)
امام ششم علیه السّلام فرمود قیامت عروسی اهل تقوی است.
شرح: چون که در روز قیامت مردمان با تقوی نتیجه اعمال خیر خویش را دریافت میکنند و با سرور و شادی وارد بهشت می شوند و بوصال حوریان عنبر سرشت میرسند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (روز رستخیز عروسی پرهیزگاران است)
از امام صادق علیه السّلام روایت شده است، که گفته: «قیامت عروسی و شادی پرهیزگاران است».
***ترجمه فهری زنجانی: (روز قیامت شب وصال متقین است)
امام صادق علیه السّلام فرمود: روز قیامت برای پرهیزکاران جشن عروسی است.
****ترجمه جعفری: (قیامت عروسی پرهیزگاران است)
عبد اللَّه بن قاسم جعفری گفت: امام صادق علیه السّلام فرمود: قیامت عروسی پرهیزگاران است.
------
«47»- حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَهِ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی جَدِّی الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عَنْ جَدِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَهِ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهما السّلام قَالَ: أَتَی النَّبِیَّ صلّی الله علیه و آله رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ مَا لِی لَا أُحِبُّ الْمَوْتَ فَقَالَ لَهُ أَ لَکَ مَالٌ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَقَدَّمْتَهُ قَالَ لَا قَالَ فَمِنْ ثَمَّ لَا تُحِبُّ الْمَوْتَ.
*ترجمه کمره ای: (برای یک خصلت مرگ محبوب نیست)
شخصی حضور پیغمبر صلّی الله علیه و آله رسید، عرض کرد چرا مرگ را دوست ندارم؟ فرمود مال داری؟
عرضکرد بلی، فرمود از پیش آن را بگور خویش فرستادی، عرضکرد نه، فرمود از اینجاست که مرگ را دوست نداری.
**ترجمه مدرس گیلانی: (برای منشی مرگ پسندیده نیست)
گفته شده مردی از پیامبر صلّی الله علیه و آله پرسید چرا من مرگ را دوست ندارم؟ در پاسخ گفت: مالی داری؟ گفت: آری، گفت: پیش از مرگ آن را به گور فرستادی؟ گفت نه، گفت: از این روی تو مرگ را دوست نداری.
مقصود از فرستادن به گور خیرات است.
***ترجمه فهری زنجانی: (کاری که بخاطر آن مرگ ناخوش آید)
امام باقر علیه السّلام فرمود: مردی نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: چرا من مرگ را دوست ندارم. فرمود: ثروتی داری؟ عرض کرد: بلی، فرمود: پیشاپیش فرستاده ای؟ عرض کرد: نه. فرمود: بهمین جهت مرگ را دوست نمیداری.
****ترجمه جعفری: (خصلتی است که به سبب آن انسان مرگ را دوست ندارد)
سکونی از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که مردی خدمت پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله رسید و به او گفت: چگونه است که من مرگ را دوست ندارم؟ فرمود: آیا مالی داری؟ گفت: آری. فرمود: آیا آن را پیش از مرگ (به گور خود) فرستاده ای؟
گفت: نه. فرمود: برای همین است مرگ را دوست نداری.
------
ص: 13
«48»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمْزَهَ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: لَمْ یَخْلُقِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقِیناً لَا شَکَّ فِیهِ أَشْبَهَ بِشَکٍّ لَا یَقِینَ فِیهِ مِنَ الْمَوْتِ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت شبیه ضد خود است)
امام ششم علیه السّلام فرمود خداوند یقین خالصی را چون شک خالصی نیافریده مانند مرگ که هر کسی بدان معتقد است و کمتر کسی در فکر آنست.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که مانند ضد خود است)
از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که گفت: «خدا یقینی پاک را مانند شک پاکی نیافریده چون مرگ، زیرا هر کسی بدان ایمان دارد. در صورتی که کمتر کسی از مردم در اندیشه آن است».
***ترجمه فهری زنجانی: (کاری که بضدش شبیه است)
امام صادق علیه السّلام فرمود: خدای تعالی یقینی خالی از شک را شبیه تر از مرگ به شکی خالی از یقین نیافریده است.
شرح: با اینکه همه را یقین است که خواهند مرد ولی در مقام عمل طوری رفتار میکنند که گوئی یقین بمرگ ندارند و همه در شک اند.
****ترجمه جعفری: (خصلتی است که به ضدّ خود شباهت دارد)
حمزه بن حمران گفت: امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند، یقینی را که شک در آن نباشد، همچون شکی که یقین در آن نباشد مانند مرگ نیافریده است. (همه به مرگ یقین دارند ولی در عمل به آن اعتنا نمی کنند.)
------
«49»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ (1) قَالَ حَدَّثَنِی الْحُسَیْنُ بْنُ یَزِیدَ النَّوْفَلِیُّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام عَنِ النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: أَلَا إِنَّ شِرَارَ أُمَّتِیَ (2) الَّذِینَ یُکْرَمُونَ مَخَافَهَ شَرِّهِمْ أَلَا وَ مَنْ أَکْرَمَهُ النَّاسُ اتِّقَاءَ شَرِّهِ فَلَیْسَ مِنِّی.
*ترجمه کمره ای: (بدترین مردم آنانند که برای خصلتی در آنها احترام میشوند)
پیغمبر صلّی الله علیه و آله فرمود بدترین کسان من،آنانند که از ترس شر آنها احترام می شوند.هلا کسی که مردم از ترس او را احترام نهند از من نیست.
**ترجمه مدرس گیلانی: (نابکارترین مردمان کسانی هستند که برای منشی که در آنان است بزرگ داشت می شوند)
از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله روایت شده است که گفت: «بدترین مردمان کسانی هستند که دیگران از بیم نابکاری ایشان گرامی می شوند. آگاه باش کسی که مردم او را گرامی از ترس می دارند از من نیست».
در برخی از نسخ خصال به جای امتی، اهلی آمده است.
***ترجمه فهری زنجانی: (بدترین مردم کسانی هستند که از ترس یک چیز بآنان احترام بشود)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هان، که تحقیقا بدکارترین افراد امت من کسانی هستند که از بیم شرشان محترمند، هان، کسی که مردم محترمش دارند تا از شر او در امان باشند از امت من نیست.
****ترجمه جعفری: (بدترین مردم کسانی هستند که از ترس خصلتی به آنها احترام می شود)
اسماعیل بن ابی زیاد از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: آگاه باشید که بدترین امت من کسانی هستند که از ترس شرّشان به آنها احترام می شود. آگاه باشید کسی که مردم از ترس شرّ او به او احترام کنند، از من نیست.
------
«50»- حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ النَّوْفَلِیِّینَ وَ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ رَفَعَهُ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام قَالَ: کُونُوا عَلَی قَبُولِ الْعَمَلِ أَشَدَّ عِنَایَهً مِنْکُمْ عَلَی الْعَمَلِ الزُّهْدُ فِی الدُّنْیَا قِصَرُ الْأَمَلِ وَ شُکْرُ کُلِّ نِعْمَهٍ الْوَرَعُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ أَسْخَطَ بَدَنَهُ أَرْضَی رَبَّهُ وَ مَنْ لَمْ یُسْخِطْ بَدَنَهُ عَصَی رَبَّهُ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت در دنیا زهد است و یک خصلت شکر هر نعمتی است)
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود قبول شدن عمل را از خود عمل بیشتر اهمیت بدهید، در دنیا زهد کوتاه کردن آرزو است و شکر هر نعمتی کناره گیری از حرام های الهی است کسی که تن خود را تعب داد خدای خود را خشنود کرد و کسی که تن خود را تعب نداد معصیت خدا را نمود.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی در جهان زهد است و منشی سپاس هر بهره مندیست)
از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده است که گفت: «پذیرفته شدن کردار را از کردار بیشتر اهمیت بدهید، مقصد از زهدورزی کوتاه کردن آرزوست و سپاس داشتن هر نعمتی کناره گیری منهیات خداست کسی که تن خویش را به رنج می دهد خدای خود را خشنود ساخته و آنکه تن خود را به رنج نیفکند خدای را سرکشی کرده است».
***ترجمه فهری زنجانی: (زهد در دنیا یک چیز بیش نیست و سپاس هر نعمتی یکی بیش نه)
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: به پذیرش کار بیشتر عنایت بورزید تا اصل کار، کوتاهی آرزو (نشانه) بی رغبتی بدنیا است و سپاس هر نعمت اجتناب از محرمات الهی (عزّ و جلّ) هر که جسم خویشتن ناشاد سازد خدای را شاد کند. و آنکه بدن خویش ناشاد نسازد بمعصیت خدا گرفتار آید.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت زهد در دنیا و یک خصلت شکر هر نعمتی است)
محمد بن سنان در یک حدیث مرفوع نقل می کند که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: قبول شدن عمل را بیش از خود عمل مهم بدارید، زهد در دنیا کوتاه کردن آرزوها است و شکر هر نعمتی پرهیز از چیزی است که خدا آن را حرام کرده است، هر کس بدنش را (در انجام واجبات) به زحمت اندازد، پروردگارش را خوشنود کرده و هر کس بدنش را به زحمت نیاندازد، پروردگارش را نافرمانی کرده است.
------
«51»- حَدَّثَنَا حَمْزَهُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْعَلَوِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنِی عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ زِیَادِ بْنِ مَرْوَانَ الْقَنْدِیِّ عَنْ أَبِی وَکِیعٍ .
ص: 14
عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ عَنِ الْحَارِثِ قَالَ سَمِعْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام یَقُولُ مَا مِنْ شَیْ ءٍ أَحَقَّ بِطُولِ السِّجْنِ مِنَ اللِّسَانِ.
*ترجمه کمره ای: (هیچ چیز بزندان طولانی از زبان سزاوارتر نیست)
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود زبان خود را از همه چیز بیشتر زندانی کنید.
**ترجمه مدرس گیلانی: (در جهان چیزی شایسته تر از زبان به زندان نیست)
از امیر المؤمنین علی علیه السّلام روایت شده که گفت: «زبان خویش را از همه چیز شایسته تر به زندان دانید».
***ترجمه فهری زنجانی: (هیچ چیز از زبان سزاوارتر نیست که زندانش بطول انجامد)
حارث گوید: شنیدم امیر المؤمنین علیه السّلام می فرمود: بحبس طولانی هیچ چیز سزاوارتر از زبان نیست.
****ترجمه جعفری: (هیچ چیزی به زندانی شدن طولانی، مستحق تر از زبان نیست)
حارث گفت: از امیر المؤمنین علیه السّلام شنیدم که فرمود: هیچ چیزی به زندانی شدن طولانی، سزاوارتر از زبان نیست. (هر چه کمتر سخن گویی کمتر گناه کنی)
------
«52»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ أَبِی هَمَّامٍ إِسْمَاعِیلَ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ: مَنْ أَطَالَ أَمَلَهُ سَاءَ عَمَلُهُ.
*ترجمه کمره ای: (کسی که آرزو را دراز کرد بد عمل شد)
علی علیه السّلام فرمود کسی که آرزو را دراز کرد عملش بد شد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (هر که در جهان آرزوی خود را دراز گرداند کردارش تباه گردد)
از علی علیه السّلام روایت شده است که گفته: «درازی امل دلالت بر تباهی و بدی عمل می کند».
***ترجمه فهری زنجانی: (هر کس آرزوی دراز کند بد کردار می شود)
علی علیه السّلام فرمود: هر که آرزوی دراز کند بد کردار می شود.
****ترجمه جعفری: (هر کس آرزوی دراز کند عملش بد می شود)
سکونی از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که علی علیه السّلام فرمود: هر کس آرزوی خود را دراز کند عمل او بد می شود.
------
«53»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: لَا یَزَالُ الْعَبْدُ الْمُؤْمِنُ یُکْتَبُ مُحْسِناً مَا دَامَ سَاکِتاً فَإِذَا تَکَلَّمَ کُتِبَ مُحْسِناً أَوْ مُسِیئاً.
*ترجمه کمره ای: (همیشه مرد مسلمان نیکوکار نوشته می شود تا خاموش است)
از امام ششم علیه السّلام روایت شده که بنده مؤمن تا خاموش است نیکوکار نوشته می شود و چون سخن گفت اگر خوب بگوید نیکو کار نوشته می شود و اگر نه بدکار.
**ترجمه مدرس گیلانی: (مرد مسلمان تا خاموش است برای وی نیکی نوشته می شود)
از امام صادق علیه السّلام روایت شده است که گفته: «بنده مؤمن تا خاموش نشسته برایش نیکی می نگارند و اگر سخن خوب گفت باز نیکی نوشته می شود و اگر نه بدی برایش می نویسند. یعنی در نامه عمل وی».
***ترجمه فهری زنجانی: (مرد مسلمان تا خاموش است نیکوکار نوشته می شود)
امام صادق علیه السّلام فرمود: بنده مؤمن تا خاموش است نیکوکار نوشته می شود چون بسخن درآید یا نیکوکار است یا گنهکار.
****ترجمه جعفری: (هر گاه که شخص مسلمان ساکت باشد، نیکوکار نوشته می شود)
امام صادق علیه السّلام فرمود: بنده مؤمن همیشه نیکوکار نوشته می شود، مادامی که ساکت باشد و چون سخن گفت، ممکن است نیکوکار و یا گنه کار نوشته شود.
------
«54»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ حَمْزَهَ بْنِ یَعْلَی یَرْفَعُهُ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مَنْ مَقَتَ نَفْسَهُ دُونَ مَقْتِ النَّاسِ (1) آمَنَهُ اللَّهُ مِنْ فَزَعِ یَوْمِ الْقِیَامَهِ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت است که هر کس بجا آرد خدای عز و جل او را از ترس روز قیامت آسایش دهد)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر کس خویش را بجای مردم دشمن دارد خدا او را از ترس قیامت ایمن گرداند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی است که هر کس آن را داشته باشد یا به جای آورد خداوند بزرگ او را از بیم روز رستخیز آسایش دهد)
از فرستاده خدا صلّی الله علیه و آله روایت شده که گفت: هر کس خود را دشمن دارد به جای آنکه مردم را دشمن داشته باشد، خدا او را از بیم آخرت آسایش دهد یعنی خود را از دیگران بهتر نداند.
***ترجمه فهری زنجانی: (هر کس یک کار انجام دهد خداوند او را از وحشت روز قیامت در امان دارد)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر که بر خود بد بین باشد نه بر مردم (و عیب خویشتن بیند نه عیب دیگران) خداوند از وحشت روز قیامت آسوده خاطرش سازد.
****ترجمه جعفری: (خصلتی است که هر کس داشته باشد از هراس روز قیامت در امان است)
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر کس به جای مردم خودش را دشمن بدارد، خداوند او را از هراس روز قیامت ایمن می کند. (به مردم خوش بین باشد و از هوای نفس خود بترسد)
------
«55»- أَخْبَرَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَیُّوبَ اللَّخْمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَهَّابِ بْنُ خَرَاجَهَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو کُرَیْبٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ حَفْصٍ الْعَبْسِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْعَلَوِیُّ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله رَأْسُ الْعَقْلِ بَعْدَ الْإِیمَانِ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ التَّحَبُّبُ إِلَی النَّاسِ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت راس خرد است)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: راس خرد بعد از ایمان بخدای عز و جل اظهار دوستی با مردم است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که سرمایه خردمندیست)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گفته: «سرمایه خردمندی پس از گروش به خدا دوستی نمودن با مردمان است».
***ترجمه فهری زنجانی: (یک چیز در پیکر عقل بجای سر او است)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: پس از ایمان بخدا، طرح دوستی با مردم ریختن بجای سر است در پیکر عقل.
****ترجمه جعفری: (رأس عقل یک خصلت است)
حسین بن زید از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: رأس عقل پس از ایمان به خدا اظهار دوستی به مردم است.
------
ص: 15
«56»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ أَبِی شُعَیْبٍ یَرْفَعُهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: أَوْرَعُ النَّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَهِ أَعْبَدُ النَّاسِ مَنْ أَقَامَ الْفَرَائِضَ أَزْهَدُ النَّاسِ مَنْ تَرَکَ الْحَرَامَ أَشَدُّ النَّاسِ اجْتِهَاداً مَنْ تَرَکَ الذُّنُوبَ.
*ترجمه کمره ای: (اورع مردم، اعبد مردم ازهد مردم، زحمت کش ترین مردم)
امام ششم علیه السّلام فرمود:اورع مردم کسیست که در مورد شبهه توقف کند اعبد مردم کسیست که واجبات را بجا آورد، ازهد مردم کسیست که حرام را ترک کند زحمت کش ترین مردم کسیست که گناه نکند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (پرهیزگارترین مردمان و پرستنده ترین مردمان و رنج کش ترین مردمان)
امام صادق علیه السّلام گفته: «پرهیزگارترین مردمان کسی است که در جای شبهه ناک ایست کند و پرستنده ترین مردمان آن است که واجبات دین را به جای آورد و ازهد مردمان آن باشد که ناشایست را رها کند و رنج برترین مردمان آنکه گناه به جای نیاورد».
***ترجمه فهری زنجانی: (پرهیزکارتر و عابدتر و زاهدتر و کوشاترین مردم)
امام صادق علیه السّلام فرمود: پرهیزکارترین مردم کسی است که به کار شبهه ناک اقدام نکند و عابدتر آنکه واجبات را بپا دارد و زاهدتر کسی است که کار حرام نکند و کوشاتر از همه آنکه یکباره گناهان را ترک گوید.
****ترجمه جعفری: (پرهیزگارترین و عابدترین و زاهدترین و کوشاترین مردم)
ابو شعیب نقل می کند که امام صادق علیه السّلام فرمود: پرهیزگارترین مردم کسی است که در برابر شبهه توقف کند و عابدترین مردم کسی است که واجبات را به جای آورد و زاهدترین مردم کسی است که حرام را ترک کند و کوشاترین مردم کسی است که از گناهان بپرهیزد.
------
«57»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَلِیٍّ الْجَهْضَمِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ: کَفَی بِالنَّدَمِ تَوْبَهً.
*ترجمه کمره ای: (پشیمانی همان توبه است)
امام پنجم علیه السّلام فرمود پشیمانی همان توبه است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (پشیمانی از گناه توبه است)
امام محمد باقر علیه السّلام گفته: پشیمانی خود توبه است».
***ترجمه فهری زنجانی: (توبه پشیمانی است و بس)
امام باقر علیه السّلام فرمود: توبه پشیمانی است و بس.
****ترجمه جعفری: (پشیمان شدن در توبه کفایت می کند)
علی جهضمی نقل می کند که امام باقر علیه السّلام فرمود: پشیمان شدن در توبه کفایت می کند.
------
«58»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ رِبَاطٍ رَفَعَهُ قَالَ: شَکَا رَجُلٌ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام الْحَاجَهَ فَقَالَ لَهُ اعْلَمْ أَنَّ کُلَّ شَیْ ءٍ تُصِیبُهُ مِنَ الدُّنْیَا فَوْقَ قُوتِکَ فَإِنَّمَا أَنْتَ فِیهِ خَازِنٌ لِغَیْرِکَ.
*ترجمه کمره ای: (کسی که از مال دنیا بیش از قوت بدست آرد)
مردی حضور امیر المؤمنین علیه السّلام از حاجت شکایت کرد؛ باو فرمود: بدان که هر چه از دنیا بدست آوری بیش از قوت خود همانا در آن خزینه دار دیگرانی.
**ترجمه مدرس گیلانی: (آنکه از خواسته جهان بیش از روزی به دست آورد)
روایت شده مردی از نیاز خود به امیر المؤمنین علیه السّلام گله کرد.حضرت در پاسخ گفت: «هر چه از جهان بیابی بیش از روزی خود تو خزینه دار دیگران خواهی بود. یعنی اندوخته برای دیگران می کنی».
***ترجمه فهری زنجانی: (آنکه بیش از خوراک خویش از دنیا برگیرد)
راوی گوید: شخصی شکایت نزد امیر المؤمنین علیه السّلام برد که نیازمندم فرمود: همین قدر بدان که هر چه از مال دنیا زیاده بر خوراک خود بدست آوری برای دیگران میاندوزی.
****ترجمه جعفری: (کسی که بیشتر از مصرف روزانه اش مال به دست آورد)
علی بن حسین بن رباط در یک حدیث مرفوع نقل می کند که مردی خدمت امیر المؤمنین علیه السّلام از تنگدستی شکایت کرد. امام علیه السّلام به او فرمود: بدان که بیش از مصرف روزانه ات، هر چه به دست تو رسد، تو امانت دار آن برای دیگران هستی.
------
«59»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْ عِیسَی بْنِ بَشِیرٍ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ: لَمَّا حَضَرَتْ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیهما السّلام الْوَفَاهُ ضَمَّنِی إِلَی صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ یَا بُنَیَّ أُوصِیکَ بِمَا أَوْصَانِی بِهِ أَبِی علیه السّلام حِینَ حَضَرَتْهُ الْوَفَاهُ وَ بِمَا ذَکَرَ أَنَّ أَبَاهُ أَوْصَاهُ بِهِ یَا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت شایان وصیت است)
امام پنجم علیه السّلام فرمود چون وفات پدرم علی بن الحسین علیهما السّلام در رسید مرا بسینه چسبانید و فرمود: پسر جانم بتو وصیت میکنم همانی را که وقت مرگش پدرم بمن وصیت کرد، و یادآور شد که پدرش او را بدان وصیت کرده: ای پسر جانم بترس از ستم بر کسی که جز خدا یاوری ندارد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی در خور وصیت)
امام محمد باقر علیه السّلام گفته: «چون مرگ پدرم علی بن الحسین علیهما السّلام فرا رسید، مرا به خود چسبانید و گفت: ای فرزند ترا وصیت می کنم به آنچه پدرم هنگام مرگ وصیت کرده او نیز از پدران خود شنیده بود که بترس از ستم کردن بر کسی که جز خدا یاور و پناهی ندارد».
***ترجمه فهری زنجانی: (یک وصیت قابل توجه)
امام باقر علیه السّلام فرمود: پدرم در حال احتضار مرا بسینه گرفت و فرمود: فرزندم آنچه را که پدرم در ساعت آخر عمرش بر من وصیت کرد و یادآور شد که او را نیز پدرش همین وصیت کرده است بتو وصیت میکنم: فرزندم مبادا بر کسی که بجز خدا یار و یاوری ندارد ستم کنی.
****ترجمه جعفری: (سفارش به یک خصلت)
ابو حمزه ثمالی از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که فرمود: چون مرگ علی بن الحسین علیهما السّلام فرا رسید، مرا به سینه اش چسبانید و گفت: فرزندم! تو را به چیزی وصیت می کنم که پدرم به هنگام مرگ مرا به آن وصیت کرد و گفت که پدرش آن را به او وصیت کرده است، فرزندم! بر حذر باش از ستم کردن به کسی که در برابر تو جز خدا یاوری ندارد.
------
ص: 16
«60»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو سَعِیدٍ الْآدَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ اللُّؤْلُؤِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ مَنْصُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام یَقُولُ إِنَّ قَوْماً مِنْ قُرَیْشٍ (1) قَلَّتْ مُدَارَاتُهُمْ لِلنَّاسِ فَنُفُوا مِنْ قُرَیْشٍ وَ ایْمُ اللَّهِ مَا کَانَ بِأَحْسَابِهِمْ بَأْسٌ وَ إِنَّ قَوْماً مِنْ غَیْرِهِمْ حَسُنَتْ مُدَارَاتُهُمْ فَأُلْحِقُوا بِالْبَیْتِ الرَّفِیعِ قَالَ ثُمَّ قَالَ مَنْ کَفَّ یَدَهُ عَنِ النَّاسِ فَإِنَّمَا یَکُفُّ عَنْهُمْ یَداً وَاحِدَهً وَ یَکُفُّونَ عَنْهُ أَیَادِیَ کَثِیرَهً.
*ترجمه کمره ای: (خصلتی موجب طرد است و خصلتی موجب وصل است)
حذیفه بن منصور گوید از امام ششم علیه السّلام شنیدم که جمعی از قریش مدارا و سازش با مردم را کم کردند و از قریش رانده شدند و جمعی از دیگران با مردم خوش رفتاری کردند و بخانواده رفیع پیوستند، سپس فرمود کسی که دست خود را از اذیت مردم واگیر همانا یک دست از آنها واگرفته و در عوض دستهای بسیار از او واگیرند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی انگیزه راندن شود و منشی سبب سازش)
حذیفه پور منصور گفته: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که گروهی از قریش سازش را با مردم کم کردند از این رو از قریش رانده شدند و دسته یی از دیگران چون با مردم در آمیزش خوش رفتاری می کردند به قریش پیوستند. بعدا گفت کسی که دستی از خود را از آزار مردم نگاه دارد مردم دستهایی را از آزارش دور کنند.
***ترجمه فهری زنجانی: (اثر منفی یک صفت و اثر مثبت صفت دیگر)
حذیفه بن منصور گوید: شنیدم امام صادق علیه السّلام میفرمود: افرادی از قریش که با مردم سازش کمتری داشتند از انتساب بقریش رانده شدند در صورتی که بخدا قسم افراد با شخصیتی بودند و جمعی از دیگران که حسن سلوک داشتند باین خاندان بلند پایه پیوستند راوی گوید: سپس امام علیه السّلام فرمود: هر که دست از آزار مردم بدارد یک دست از آنان باز داشته ولی دیگران متقابلا دست های بسیاری از آزار او بازداشته اند.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت دفع کننده و یک خصلت جذب کننده است)
حذیفه بن منصور گفت: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود: قومی از قریش، کمتر با مردم مدارا و رفتار خوب داشتند، از قریش رانده شدند. به خدا سوگند که از نظر حسب مشکلی نداشتند، و قومی از غیر قریش با مردم رفتار خوب داشتند، پس به آن بیت رفیع ملحق شدند. سپس فرمود: هر کس دست خود را از آزار دادن مردم باز دارد او یک دست را باز می دارد ولی مردم دست های بسیاری را از او باز می دارند.
------
«61»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ عَلَاءٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السّلام (2) یَقُولُ إِنَّ الْخَیْرَ ثَقُلَ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا عَلَی قَدْرِ ثِقَلِهِ فِی مَوَازِینِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ إِنْ الشَّرَّ خَفَّ عَلَی أَهْلِ الدُّنْیَا عَلَی قَدْرِ خِفَّتِهِ فِی مَوَازِینِهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَهِ (3).
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت بر اهل دنیا سنگین است و یک خصلت بر آنها سبک)
محمد بن مسلم گوید شنیدم امام پنجم علیه السّلام فرمود: کار خیر بر اهل دنیا سنگین است باندازه سنگینی آن در میزان عملشان در روز قیامت و کار بد بر دنیا داران سبک است باندازه سبکی آن در میزان آنها در روز قیامت.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی بر جهانیان سنگین است و منشی بر ایشان سبک)
محمد پور مسلم گفته: از امام محمد باقر علیه السّلام شنیدم که گفت: «کار نیک بر مردم جهان گران است به اندازه گرانی آن در ترازوی کردارشان در قیامت و کار بد بر جهانیان سبک است به اندازه سبکی آن در ترازوی آنان در قیامت».
***ترجمه فهری زنجانی: (صفتی بر اهل دنیا سنگین است و صفت دیگر سبک)
محمد بن مسلم گوید: شنیدم امام باقر علیه السّلام میفرمود: کار خیر بهمان اندازه که در میزان روز قیامت سنگین است بر مردم دنیا پرست سنگین آید و کار بد را دنیا پرستان بمقدار سبکی اش در میزان روز قیامت سبک شمارند.(4)
****ترجمه جعفری: (یک خصلت بر اهل دنیا سنگین و یک خصلت بر آنها سبک است)
محمد بن مسلم می گوید: از امام باقر علیه السّلام شنیدم که فرمود: نیکی بر اهل دنیا سنگین است به مقدار سنگینی آن در میزان اعمالشان در روز قیامت، و بدی بر اهل دنیا سبک است به مقدار سبکی آن در میزان اعمالشان در روز قیامت (شرح: میزان اعمال در قیامت، وجود پیامبران و ائمه است که نیکی ها در اعمال آنها بسیار زیاد و سنگین و بدی ها بسیار کم و سبک است).
------
ص: 17
«62»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّهَ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ الثُّمَالِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السّلام قَالَ: لَا حَسَبَ لِقُرَشِیٍّ وَ لَا لِعَرَبِیٍّ إِلَّا بِتَوَاضُعٍ وَ لَا کَرَمَ إِلَّا بِتَقْوَی وَ لَا عَمَلَ إِلَّا بِنِیَّهٍ أَلَا وَ إِنَّ أَبْغَضَ النَّاسِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَنْ یَقْتَدِی بِسُنَّهِ إِمَامٍ وَ لَا یَقْتَدِی بِأَعْمَالِهِ.
*ترجمه کمره ای: (شرافت خانواده، نیست مگر با یک خصلت. کرمی نیست مگر با یک خصلت)
امام چهارم علیه السّلام فرمود برای نژاد قریش و سائر عرب شرافتی نیست مگر بتواضع و کرمی نیست مگر با پرهیزگاری و عملی نیست مگر با نیت انجام شود و عبادتی نیست مگر بمسئله دانی هلا دشمن ترین مردم نزد خدا کسیست که خود را پیرو پیشوائی داند و رفتار او را نداشته باشد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (خانواده یی بزرگواری ندارد مگر به منشی و کرمی نیست مگر با منشی)
از امام علی بن الحسین علیهما السّلام روایت شده که گفت: «برای قریش و دیگر تازیان بزرگواری نیست مگر به فروتنی و گرامی نخواهد بود جز به پرهیزگاری و کاری نیست مگر آنکه با قصد انجام یابد و بندگی نیست مگر با پرستش دانی. آگاه باش دشمن ترین مردم به درگاه خدا کسی ست که خویشتن را پیرو کسی و امامی بداند در حالی که رفتار او را نمی داند».
***ترجمه فهری زنجانی: (شخصیت و بزرگواری و عمل و پرستش، هر یک بچیزی بستگی کامل دارد)
علی بن حسین علیهما السّلام فرمود: شخصیت هر فردی چه از نژاد قریش و چه عرب فقط با فروتنی است و بزرگواریش با پرهیزکاری و عملش با نیّت و پرستش اش با دانستن احکام و آداب عبادت بستگی کامل دارد هان که ناخوش آیندترین افراد بخدا کسی است که خود را پیرو دستورات پیشوائی بداند ولی رفتار او را نداشته باشد.
****ترجمه جعفری: (شرافتی جز با یک خصلت و کرامتی جز با یک خصلت و عملی جز با یک خصلت و عبادتی جز با یک خصلت نیست)
ابو حمزه ثمالی از امام زین العابدین علیه السّلام نقل می کند که فرمود: حسب (و شرفی) بر قریش و عرب نیست جز با تواضع، و کرامتی نیست جز با تقوا، و عملی نیست جز با نیّت، و عبادتی نیست جز با دانستن احکام. آگاه باشید که مبغوض ترین مردم به خداوند کسی است که به سنّت یک امام اقتدا می کند ولی از اعمال او پیروی نمی کند.
------
«63»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: الْکُحْلُ یُنْبِتُ الشَّعْرَ وَ یُجَفِّفُ الدَّمْعَهَ وَ یُعْذِبُ الرِّیقَ وَ یَجْلُو الْبَصَرَ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت چهار منفعت دارد)
امام ششم علیه السّلام فرمود سرمه موی را برمیآورد و اشک را می خشکاند و آب دهن را شیرین میکند و دیده را جلا میدهد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی چهار سود دارد)
از امام صادق علیه السّلام روایت شده که گفت: سرمه کشیدن موی را می رویاند. سرشک را می خشکاند و آب دهن را شیرین می کند و دیده را جلا می دهد.
***ترجمه فهری زنجانی: (یک کار و چهار فائده)
امام صادق علیه السّلام فرمود: سرمه، موی را میرویاند و ریزش اشک از چشم را میخشکاند و آب دهن را گوارا سازد و دیده را روشنائی بخشد.
****ترجمه جعفری: (خصلتی است که در چهار مورد سودمند است)
حمّاد بن عثمان می گوید: امام صادق علیه السّلام فرمود: کشیدن سرمه مو را می رویاند و اشک را می خشکاند و آب دهان را شیرین می سازد و چشم را جلا می بخشد.
------
«64»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِی سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ الْأَدَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ اللُّؤْلُؤِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ زَیْدٍ أَبِی أُسَامَهَ الشَّحَّامِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله إِنَّ عَظِیمَ الْبَلَاءِ یُکَافَأُ بِهِ عَظِیمُ الْجَزَاءِ وَ إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً ابْتَلَاهُ بِعَظِیمِ الْبَلَاءِ فَمَنْ رَضِیَ فَلَهُ الرِّضَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ سَخِطَ الْبَلَاءَ فَلَهُ السَّخَطُ.
*ترجمه کمره ای: (چون خدا بنده ای را دوست دارد ببلای بزرگش گرفتار کند رسول خدا فرمود)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود در برابر بلای بزرگ پاداش بزرگ است، چون خدا بنده ای را دوست دارد ببلای بزرگش گرفتار کند، هر که راضی باشد خدا از او راضی است و هر که بد دارد بلا را دچار سخط گردد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (خدا چون بنده یی را دوست داشته باشد به گرفتاری بزرگیش دچار سازد)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفته: «در برابر گرفتاریهای بزرگ مزد بزرگ است. خدا چون بنده یی را دوست داشته باشد به گرفتاری بزرگش مبتلی گرداند هر کس بدان خشنود باشد خدا از او خشنود است و هر کس گرفتاری را بد دارد گرفتار سخط او شود.
***ترجمه فهری زنجانی: (خدا که بنده ای را دوست بدارد ببلای بزرگ گرفتارش کند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: ابتلای بزرگ در عوض، پاداش بزرگ دارد و چون خداوند بنده ای را دوست بدارد ببلای بزرگش گرفتار کند آنگاه هر که خوشنود گردد خدا نیز بپاداش از وی خوشنود است و هر که بلا را ناخوش دارد دچار غضب الهی گردد.
****ترجمه جعفری: (چون خداوند بنده ای را دوست بدارد او را به بلایی بزرگ مبتلا می کند)
ابو اسامه شحام گفت: امام صادق علیه السّلام از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: همانا به سبب بلای بزرگ، پاداش بزرگ داده می شود و چون خداوند بنده ای را دوست بدارد او را به بلای بزرگی گرفتار می کند، پس هر کس راضی باشد، خوشنودی خداوند را در پی دارد و هر کس خشمگین شود به خشم خدا گرفتار شود.
------
«65»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو سَعِیدٍ الْآدَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ اللُّؤْلُؤِیُ.
ص: 18
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ أَبِیهِ علیهم السّلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام طُولُ الْجُلُوسِ عَلَی الْخَلَاءِ یُورِثُ الْبَاسُورَ. (1).
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت درد بواسیر آورد)
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود طول جلوس بر سر بیت الخلاء موجب مرض ناسور است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که درد بواسیر پدید آورد)
امیر المؤمنین علیه السّلام گفته: «بسیار در مستراح نشستن سبب بیماری بواسیر است».
***ترجمه فهری زنجانی: (کاری که شخص را مبتلا به بواسیر کند)
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: در مستراح زیاد معطل شدن بواسیر می آورد.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت باعث ایجاد بواسیر می شود)
اسماعیل بن ابی زیاد می گوید: امام صادق علیه السّلام از پدرانش، از امیر المؤمنین علیهم السّلام نقل می کند که فرمود: نشستن طولانی در مستراح باعث ایجاد بواسیر می شود.
------
«66»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنِ السَّرِیِّ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مَا طَهُرَتْ کَفٌّ فِیهَا خَاتَمٌ مِنْ حَدِیدٍ.
*ترجمه کمره ای: (دستی که انگشتر آهن بر اوست پاک نیست)
رسول خدا فرمود صلّی الله علیه و آله پاک نیست دستی که انگشتر آهن در او است.
شرح: ظاهرا مقصود از این ناپاکی زنگ و میکروبی است که از ملاقات آهن با رطوبت تولید می شود و ممکن است با غذا آلوده شود و موجب بیماری گردد
**ترجمه مدرس گیلانی: (انگشتی که انگشترین آهن در آن است پاک نیست)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گفته: انگشتی که خاتم آهن در آن باشد پاک نگردد. (شاید آهن جذب پلیدی می کند.)
***ترجمه فهری زنجانی: (دستی که انگشتر آهن بانگشت دارد پاکیزه نگردد)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: دستی که انگشتر آهنی بانگشت دارد پاکیزه نگردد.
****ترجمه جعفری: (دستی که انگشتری از آهن بر آن است پاکیزه نمی شود)
سری بن خالد گفت: امام صادق علیه السّلام از پیامبر خدا نقل می کند که فرمود: دستی که در آن انگشتری از آهن باشد، پاکیزه نمی شود (شرح: چون آهن زنگ می زند)
------
«67»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ یَزِیدَ النَّوْفَلِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مَنْ بَدَأَ بِالْکَلَامِ قَبْلَ السَّلَامِ فَلَا تُجِیبُوهُ وَ قَالَ علیه السّلام لَا تَدْعُ إِلَی طَعَامِکَ أَحَداً حَتَّی یُسَلِّمَ.
*ترجمه کمره ای: (کسی که پیش از سلام شروع بکلام کند پاسخش ندهید)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود کسی که پیش از سلام شروع بکلام کند پاسخش ندهید، فرمود بطعام خود دعوت مکن هیچ کس را تا سلام کند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (کسی که پیش از درود آغاز به گفتار کند ویرا پاسخ مدهید)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گفته: «کسی که پیش از سلام به سخن آغاز پاسخش مدهید، و به مهمانی خود مخوانید تا سلام کند.
***ترجمه فهری زنجانی: (هر که پیش از سلام دادن شروع بسخن کند جوابش ندهید)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر که پیش از سلام دادن شروع بسخن کند پاسخش ندهید و فرمود: هیچ کس را تا سلام نداده بخوردن غذا دعوت مکن.
****ترجمه جعفری: (کسی که پیش از سلام دادن سخن بگوید به او پاسخ مدهید)
اسماعیل بن زیاد گفت: امام صادق علیه السّلام از پدرانش، از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: هر کس پیش از سلام دادن سخن بگوید او را پاسخ مدهید و فرمود: هیچ کس را به طعام خود دعوت مکن، تا وقتی که سلام بدهد.
------
«68»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: مَنْ تَکَهَّنَ أَوْ تُکُهِّنَ لَهُ (2) فَقَدْ بَرِئَ مِنْ دِینِ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله قُلْتُ.
ص: 19
فَالْقَافَهُ (1) قَالَ مَا أُحِبُّ أَنْ تَأْتِیَهُمْ وَ قَلَّ مَا یَقُولُونَ (2) شَیْئاً إِلَّا کَانَ قَرِیباً مِمَّا یَقُولُونَ وَ قَالَ الْقِیَافَهُ فَضْلَهٌ مِنَ النُّبُوَّهِ ذَهَبَتْ فِی النَّاسِ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت است که هر که بجا آرد یا آن خصلت برایش بجا آورده شود از دین محمد بیزار شده)
امام ششم علیه السّلام فرمود هر کس کهانت کند یا بخواهش او دیگری برایش کهانت کند هر آینه از دین محمد صلّی الله علیه و آله بیزار شده.
«راوی گفت» گفتم پس قیافه چطور است؟ فرمود دوست ندارم بآنها مراجعه کنی اگر چه گفتار آنها قریب بواقع است، فرمود قیافه شناسی یک مازادی است از نبوت که بدست مردم افتاده.
شرح: کهانت یک طریقه غیب گوئی بوده مانند رمالی و فال بینی که در عربهای جاهلیت مرسوم بوده اشخاصی که خود را کاهن می نامیدند مدعی بودند که با جن رفاقت دارند و بتوسط آنها از غیب مطلعند و باین بهانه مردم را بخود جلب میکردند و در مشکلات و نزاعهای آنها حکومت مینمودند پیغمبر اسلام از این امر سخت قدغن فرمود و کاهنان را تکذیب کرد زیرا علم غیب منحصر بخدا است و حتی خود پیغمبر هم از علم غیب خبر نمیداد جز همان آیات قرآن که از خدا باو نازل میشد، قیافه شناسی عبارت از اینست که از علامات خلقت انسان نسب و اخلاق او را میفهمند، این علم هم پیش شرع اسلام اعتباری ندارد و اعتماد بآن بر خلاف مقررات اسلامی که نسب را بفراش معین میکند جائز نیست مقررات آن موجب ظن است ولی ظنی که اعتبار ندارد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی است که هر کس به جای آورد یا برای او به جای آورده شود، از دین محمد بیرون رفته باشد)
از امام صادق علیه السّلام روایت شده که گفت: «هر کس کهانت کند یا بخواهد دیگری برایش کهانت کند از کیش پیامبر صلّی الله علیه و آله بیرون رفته باشد». پرسیدند: قیافه چگونه است؟. گفت: خوش ندارم که به آنان مراجعت کنی، قیافه شناسی مانده یی از پیامبریست که به دست مردم افتاده است.
***ترجمه فهری زنجانی: (کاری که هر کس انجام دهد یا برایش انجام دهند از دین محمد بیرون است)
امام صادق علیه السّلام فرمود: هر کس کهانت کند یا دیگری در باره اش کهانت کند (و او بر آن اعتقاد بندد) از دین محمد بیرون شده است گفتم: قیافه شناسی چطور؟ فرمود دوست ندارم که با قیافه شناسان رفت و آمد داشته باشی و کمتر اتفاق می افتد که چیزی بگویند مگر اینکه تقریبا همان طور می شود فرمود: قیافه شناسی باقیمانده ایست از پیغمبری که بدست مردم افتاده است.
شرح: در بعضی از نسخه ها بجای (قل) قیل است و بنا بر آن مقتضای روایت چنین است که گرچه گفته شده است که هر چه آنان میگویند تقریبا همان طور می شود و احتمال میرود که کلمه (قیل) از صدوق رحمه الله باشد.
****ترجمه جعفری: (خصلتی است که هر کس آن را انجام دهد یا در باره او انجام داده شود از دین محمد صلّی الله علیه و آله بیرون رفته است)
ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: هر کس کهانت کند یا در باره او کهانت شود، از دین محمد صلّی الله علیه و آله بیزار است (شرح: کهانت نوعی غیب گویی است که کاهن با ادعای تماس با اجنّه آن را انجام می دهد) راوی می گوید: گفتم: قیافه شناسی چطور؟ فرمود: دوست ندارم نزد آنان روی، البته آنها کمتر چیزی می گویند که نزدیک به واقعیت نباشد. و فرمود: قیافه شناسی بازمانده ای از نبوّت است که در اختیار مردم قرار گرفته است.
------
«69»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْجَهْمِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السّلام قَالَ: مَا بَقِیَ مِنْ أَمْثَالِ الْأَنْبِیَاءِ إِلَّا کَلِمَهٌ إِذَا لَمْ تَسْتَحْیِ فَاعْمَلْ مَا شِئْتَ وَ قَالَ أَمَا إِنَّهَا فِی بَنِی أُمَیَّهَ.
*ترجمه کمره ای: (از مثلهای پیغمبران جز یک کلمه باقی نیست)
امام هفتم علیه السّلام فرمود از مثلهای پیغمبران باقی نمانده جز یک کلمه و آن این است که چون حیا نکردی هر چه خواهی عمل بکن سپس فرمود این کلمه در بنی امیه است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (از نمونه های پیامبران جز کلمه یی نمانده است)
از امام ابو الحسن علیه السّلام اول روایت شده که گفت: «از مثلهای پیامبران جز کلمه یی نمانده و آن اینست که چون شرم نداشته باشی هر چه خواهی می کن». سپس گفت: این کلمه در بنی امیه صادق است.
***ترجمه فهری زنجانی: (از مثلهای پیغمبران بجز یک کلمه باقی نمانده است)
موسی بن جعفر علیهما السّلام فرمود: از مثلهای پیغمبران بجز این یک کلمه باقی نمانده است: چنانچه شرم نداری هر چه خواهی بکن و فرمود: این مثل در باره بنی امیه است.
****ترجمه جعفری: (از سخنان حکمت آمیز پیامبران جز یک کلمه باقی نمانده است)
حسن بن جهم از امام کاظم علیه السّلام نقل می کند که فرمود: از سخنان حکمت آمیز پیامبران جز یک کلمه باقی نمانده است و آن اینکه وقتی حیا نداری هر کاری که می خواهی بکن. و فرمود: این سخن در بنی امیه مصداق دارد.
------
«70»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ السَّرِیِّ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً عَجَّلَ عُقُوبَتَهُ فِی الدُّنْیَا وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ سُوءاً أَمْسَکَ عَلَیْهِ ذُنُوبَهُ حَتَّی یُوَافِیَ بِهَا یَوْمَ الْقِیَامَهِ.
*ترجمه کمره ای: (هر گاه خدا خیر خواه بنده ای باشد بزودی او را در دنیا عقوبت میکند و هر گاه بدخواه بنده ای باشد عقوبتش را تأخیر میکند)
امام ششم علیه السّلام فرمود هر گاه خدا خیرخواه بنده ای باشد بزودی او را در دنیا عقوبت میکند و هر گاه بدخواه بنده ای باشد گناهانش را برای او نگاه میدارد تا در روز قیامت به او کیفر دهد.
شرح: مقصود از قسم اول بنده مؤمن فاسق العمل است خداوند او را زود عقوبت می کند تا تنبیه شود و توبه کند و مقصود از قسم دوم بنده منافق و بی ایمانست که خداوند در دنیا باو مهلت میدهد تا مغرور شود و این هم خود یکنوع عقوبتی است که مستحق آنست.
**ترجمه مدرس گیلانی: (هر گاه خدا به بنده خود نیکی خواهد او را به زودی در جهان کیفر دهد و اگر بدی خواسته باشد کیفرش را پس افکند)
امام صادق علیه السّلام گفته: «چون خدا نیکخواه بنده یی باشد او را به زودی در جهان به کیفر اعمالش برساند و اگر بدخواه وی باشد کیفرش را به قیامت افکند».
***ترجمه فهری زنجانی: (چون خدا در باره بنده اش نیکی بخواهد هر چه زودتر در دنیا مجازاتش فرماید و اگر اراده بدی فرماید کیفرش را بتأخیر اندازد)
امام صادق علیه السّلام فرمود: چون خدا اراده خوب در باره بنده اش کند هر چه زودتر در دنیا مجازاتش فرماید و چون اراده بد در باره اش نماید گناهان او را نگاه میدارد تا روز قیامت به کیفر گناهانش برساند.
****ترجمه جعفری: (وقتی خداوند به بنده ای نیکی را اراده کند، در این دنیا تعجیل در عقوبت او می کند و وقتی به بنده ای بدی را اراده می کند، عقوبت او را به تأخیر می اندازد)
سری بن خالد از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: وقتی خداوند به بنده ای نیکی را اراده کند، در دنیا تعجیل در عقوبت او نماید و وقتی خداوند به بنده ای بدی را اراده کند، گناهان او را نگه می دارد تا در روز قیامت سزای آن را بدهد.
------
«71»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ وَهْبٍ عَنْ مُعَاذِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: اصْبِرْ عَلَی أَعْدَاءِ النِّعَمِ فَإِنَّکَ لَنْ تُکَافِیَ مَنْ عَصَی اللَّهَ فِیکَ بِأَفْضَلَ مِنْ أَنْ تُطِیعَ اللَّهَ فِیهِ.
*ترجمه کمره ای: (بر حسودان که دشمنان نعمت حقند شکیبا باش)
امام ششم علیه السّلام فرمود صبر کن بر دشمنان نعمت الهی یعنی حسودان زیرا نمیتوانی بکسی که خدا را در باره تو معصیت میکند پاداشی بهتر از این بدهی که خدا را در باره او اطاعت کنی.
**ترجمه مدرس گیلانی: (بر دشمنان نعمتها شکیبا باش)
امام صادق علیه السّلام گفته: «شکیبا باش بر دشمنان نعمت. یعنی اگر رشگبران بر نعمت تو حسد می برند صابر باش زیرا تو نمی توانی به کسی که خدای را در باره تو نافرمانی می کند جزایی بهتر از این دهی که خدای را در باره او فرمان برداری کنی.»
***ترجمه فهری زنجانی: (شکیبائی بر دشمنان نعمت)
امام صادق علیه السّلام فرمود: بر دشمنان نعمت- افراد حسود- شکیبا باش که بهترین تلافی گناه آنان در باره تو: با حسادتشان اطاعت تو است خداوند را در باره آنان به صبر.
****ترجمه جعفری: (شکیبایی در برابر دشمنان نعمت)
معاذ بن مسلم از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: در برابر دشمنان نعمت ها (یعنی حسودان) شکیبایی کن؛ زیرا که تو برای کسی که در حق تو خدا را نافرمانی می کند، نمی توانی بهتر از این مقابله کنی، که در باره او خدا را اطاعت کنی.
------
ص: 20
«72»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو سَعِیدٍ سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ الْآدَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ اللُّؤْلُؤِیُّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَفْصٍ الْعَبْسِیِّ عَنِ الصَّلْتِ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی الْحَزَوَّرِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله خُلِقَ النَّاسُ مِنْ شَجَرٍ شَتَّی وَ خُلِقْتُ أَنَا وَ ابْنُ أَبِی طَالِبٍ مِنْ شَجَرَهٍ وَاحِدَهٍ أَصْلِی عَلِیٌّ وَ فَرْعیِ جَعْفَرٌ.
*ترجمه کمره ای: (پیغمبر و علی بن ابی طالب از یک شجره آفریده شده اند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود، مردم از شجره های چندی خلق شده اند و من و پسر ابی طالب از یک شجره خلق شدیم اصل من علی و فرعم جعفر است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (پیامبر و علی از درختی آفریده شده اند)
روایت کرده اند که رسول اکرم صلّی الله علیه و آله گفته: «مردمان از درختهای گوناگون آفریده شده اند اما من و علی از درختی آفریده شده ایم اصل من علی است و فرع من جعفر».
***ترجمه فهری زنجانی: (پیغمبر و علی بن ابی طالب از میوه یک درختند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: مردم از درختهای گوناگون آفریده شده اند ولی من و فرزند ابی طالب از یک درخت آفریده شده ایم ریشه من علی است و شاخه ام جعفر.
****ترجمه جعفری: (پیامبر صلّی الله علیه و آله و علی بن ابی طالب علیه السّلام از یک درخت آفریده شده اند)
ابو الحزور از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که فرمود: پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: مردم از درختان گوناگونی آفریده شده اند، و من و علی بن ابی طالب از یک درخت آفریده شده ایم، اصل من علی و شاخه من جعفر است.
------
«73»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَطِیَّهَ (1) عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ شُکْرُ کُلِّ نِعْمَهٍ وَ إِنْ عَظُمَتْ أَنْ تَحْمَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت شکر هر نعمتی است)
عمر بن یزید گوید شنیدم امام ششم علیه السّلام میفرمود شکر هر نعمتی هر چه هم بزرگ باشد اینست که خدا را حمد کنی.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی سپاس هر نعمتی است)
عمر پور یزید گوید از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می گفت: «سپاس هر نعمتی هر چه بزرگ باشد آن ست که خدای را ستایش کنی».
***ترجمه فهری زنجانی: (یک سپاس گزاری برای هر نعمت)
عمر بن یزید گفت: شنیدم امام صادق علیه السّلام میفرمود: سپاسگزاری هر نعمت هر چند نعمت بزرگ باشد این است که خدای را- عزّ و جلّ- حمد کنی.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت سپاس هر نعمتی است)
عمر بن یزید از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: سپاس هر نعمتی هر چند که بزرگ باشد این است که خدا را حمد کنی (شرح: ستایش خداوند و گفتن الحمد للَّه بهترین نوع سپاس گزاری حق تعالی است)
------
«74»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام هَلِ الدِّینُ إِلَّا الْحُبُّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ (2)
*ترجمه کمره ای: (دین همان محبت و دوستی است)
سعید بن یسار گوید امام ششم علیه السّلام بمن فرمود نیست دین مگر محبت زیرا خدای عز و جل میفرماید بگو اگر شما خدا را دوست دارید مرا پیروی کنید تا خدا هم شما را دوست دارد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دین همان مهرورزیست)
سعید بن یسار گوید، امام صادق علیه السّلام به من گفت: «دین همان مهرورزیست. زیرا خدای بزرگ گفته: ای پیامبر به مردم بگوی: اگر شما خدای را دوست دارید مرا پیروی کنید تا خدای نیز شما را دوست بدارد».
***ترجمه فهری زنجانی: (دین یعنی محبت)
سعید بن یسار گفت: امام صادق علیه السّلام بمن فرمود: مگر دین بجز محبت و دوستی است؟ خدای عزّ و جلّ- می فرماید: بگو اگر شما دوست دار خدائید پیرو من باشید تا خداوند شما را دوست بدارد (3).
****ترجمه جعفری: (دین همان دوست داشتن است)
سعد بن یسار می گوید: امام صادق علیه السّلام به من فرمود: آیا دین چیزی جز دوست داشتن است؟ خداوند می فرماید: «بگو اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست داشته باشد.»
------
«75»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِی عُبَیْدَهَ الْحَذَّاءِ .
ص: 21
قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السّلام إِنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا صَافَحَ الْمُؤْمِنَ تَفَرَّقَا عَنْ غَیْرِ ذَنْبٍ (1).
*ترجمه کمره ای: (چون مؤمنی با مؤمنی مصافحه کند بیگناه از هم جدا شوند)
امام پنجم علیه السّلام فرمود چون مؤمنی با مؤمنی مصافحه کند بدون گناه از هم جدا شوند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (هر گاه مؤمنی با مؤمن دست به یک دیگر دهند بی گناه از هم جدا گردند)
امام محمد باقر علیه السّلام گفته: «چون مؤمنی با مؤمنی با یک دیگر دست دهند از گناه پاک شوند».
***ترجمه فهری زنجانی: (چون مؤمن با مؤمن دیگر مصافحه کند بدون گناه از یک دیگر جدا شوند)
امام باقر علیه السّلام فرمود: همانا مؤمن که با مؤمن مصافحه میکند بدون گناه از هم جدا می شوند.
شرح: یا، مقصود این است که بخاطر این محبت و دوستی خداوند گناهانشان را می آمرزد یا آنکه مقصود گناه خاص است که عبارت از کدورت و کینه قلبی باشد.
****ترجمه جعفری: (وقتی یک مؤمن با مؤمن دیگر مصافحه کرد، از هم جدا می شوند در حالی که گناهی ندارند)
ابو عبیده حذّاء از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که فرمود: همانا وقتی مؤمنی با مؤمنی مصافحه می کند (با محبت دست می دهد) از هم جدا می شوند در حالی که گناهی بر آنان نیست.
------
«76»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ خَطَّابِ بْنِ مَسْلَمَهَ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ قَالَ قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ علیه السّلام یَا فُضَیْلُ إِنَّ حَدِیثَنَا یُحْیِی الْقُلُوبَ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت دلها را زنده کند)
امام پنجم علیه السّلام فرمود ای فضیل حدیث ما دلها را زنده کند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که دلها را زنده کند)
از امام محمد باقر علیه السّلام روایت شده که به فضیل گفت: «ای فضیل نقل گفته های ما دل را زنده می کند».
***ترجمه فهری زنجانی: (مایه حیات قلب)
فضیل بن یسار گوید: امام باقر علیه السّلام بمن فرمود: ای فضیل حدیث ما دلها را زنده میکند.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت دل ها را زنده می کند)
------
«77»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ خَیْثَمَهَ قَالَ: قَالَ لِی أَبُو جَعْفَرٍ علیه السّلام تَزَاوَرُوا فِی بُیُوتِکُمْ فَإِنَّ ذَلِکَ حَیَاهٌ لِأَمْرِنَا رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیَا أَمْرَنَا.
*ترجمه کمره ای: (با یک خصلت امر حجتهای خدا احیاء می شود)
خثیمه گوید امام پنجم علیه السّلام بمن فرمود یک دیگر را در خانه های خود دیدن کنید زیرا این خودش رواج میدهد امر ما را، رحمت کند خدا بنده ای را که زنده کند امر ما را.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که کار پیشوایان خدا را زنده می گرداند)
خثیمه گفته: امام محمد باقر علیه السّلام به من گفت: «یک دیگر را در سراهای خود دیدن کنید چون این دیدن کار ما را رواج می دهد. خدا بیامرزد بنده یی را که کار ما را زنده کند».
***ترجمه فهری زنجانی: (کاری که دستورات حجتهای الهی را احیاء میکند)
خیثمه گفت امام باقر علیه السّلام بمن فرمود: بخانه های یک دیگر رفت و آمد داشته باشید که این کار باعث حیات امر ما است رحمت خدا بر بنده ای باد که امر ما را احیاء کند.
****ترجمه جعفری: ()(3)
خیثمه می گوید: امام باقر علیه السّلام به من فرمود: در خانه های خود همدیگر را زیارت کنید (به دیدار یک دیگر بروید) که در آن زنده شدن امر ماست، خداوند بنده ای را رحمت کند که امر ما را زنده کند.
------
«78»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الصُّهْبَانِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ قَالَ لِی یَا مُحَمَّدُ کَانَ أَبِی علیه السّلام یَقُولُ یَا بُنَیَّ مَا خَلَقَ اللَّهُ شَیْئاً أَقَرَّ لِعَیْنِ أَبِیکَ مِنَ التَّقِیَّهِ.
*ترجمه کمره ای: (چیزی خدا نیافریده که چشم را بهتر روشن کند از یک خصلت)
محمد بن مروان گوید امام ششم علیه السّلام بمن فرمود که پدرم بمن گفت فرزند جانم خدا چیزی نیافریده که چشم پدرت را روشن تر کند از تقیه
**ترجمه مدرس گیلانی: (خدا چیزی نیافریده که دیده را بهتر روشن کند از منشی)
محمد پور مروان گفته: امام صادق علیه السّلام به من گفت: که پدرم به من گفت: «خدا چیزی خلق نکرده که دیده پدرت را بهتر از تقیه روشن کند».
***ترجمه فهری زنجانی: (از برای چشم، روشنائی بخش تر از یک چیز خدا نیافریده است)
محمد بن مروان گوید: امام صادق علیه السّلام بمن فرمود: پدرم میفرمود: خداوند روشنائی بخش تر از تقیه برای چشم پدرت نیافریده است.
****ترجمه جعفری: (خداوند چیزی را نیافریده که بیشتر از یک خصلت چشم را روشن کند)
محمد بن مروان می گوید: امام صادق علیه السّلام به من فرمود: ای محمد! پدرم می گفت: فرزندم! خداوند چیزی را نیافریده که بیشتر از تقیّه چشم پدرت را روشن کند.
------
«79»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو سَعِیدٍ الْآدَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ اللُّؤْلُؤِیُّ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جُنْدَبٍ عَنْ أَبِی عُمَرَ الْعَجَمِیِّ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام یَا أَبَا عُمَرَ إِنَّ تِسْعَهَ أَعْشَارِ الدِّینِ فِی التَّقِیَّهِ وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا تَقِیَّهَ لَهُ وَ التَّقِیَّهُ فِی کُلِّ شَیْ ءٍ إِلَّا فِی شُرْبِ .
ص: 22
النَّبِیذِ وَ الْمَسْحِ عَلَی الْخُفَّیْنِ. (1).
*ترجمه کمره ای: (نه دهم دین در یک خصلت است)
ابی عمر عجمی گوید امام ششم علیه السّلام بمن گفت ای ابو عمر همانا نه دهم دین در تقیه است کسی که تقیه نکند دین ندارد، تقیه در هر موردی مشروع است مگر در شرب می خرما و مسح بر روی موزه.
شرح: مقصود از تقیه موافقت با مخالفت مذهب است در اعمال دینی او که بر خلاف حق است در صورتی که مخالفت او و انجام وظیفه اصلی موجب ضرر شود و از حکم تقیه آشامیدن نبیذ و مسح وضوء روی موزه استثناء شده باعتبار اینکه این دو عمل در مذهب مخالفین بطور حتم نیست و ترک آن موجب ظهور عقیده و جلب ضرر نمیشود.
**ترجمه مدرس گیلانی: (نه دهم از دین در منشی ست)
از ابو عمر عجمی روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که به من گفت: «ای ابو عمر نه دهم از دین در تقیه است. کسی که تقیه نمی کند دین دار نیست. این تقیه در هر جایی درست است مگر در نبیذ (که نوعی از شراب خرماست) و مسح بر روی پا افزار یعنی موزه». مقصد از تقیه آن است که نوعی وانمود نکند که ایجاد مزاحمت برای خود بنماید.
***ترجمه فهری زنجانی: (نه دهم دین در یک کار)
ابی عمر عجمی گوید: امام صادق علیه السّلام بمن فرمود: ای ابا عمر نه دهم دین در تقیه است آنکه تقیه ندارد دین ندارد و در هر کار تقیه راه دارد جز در آشامیدن نبیذ و مسح کشیدن بر موزه.
شرح: برای اینکه نیازی به تقیه در آیند و مورد نیست زیرا اگر مراد از نبیذ مطلق خمر باشد چنانچه معنی شده است پیدا است که جای تقیه نیست چون به صریح آیه قرآن حرام است و اگر مقصود شراب خاصی باشد باز چون شافعی آن را حرام میداند میتواند باستناد گفته او آن را نیاشامد و اما مسح بر خفین برای اینکه بنص آیه قرآن حکم مسح برای پا است و بر خفین مسح کردن بدعت روشنی است و علاوه بر این میتواند کفشهای خود را بیرون آورده و مسح بکشد و سپس موافق مذهب عامه پاهایش را بشوید چنانچه از پاره ای از روایات استفاده می شود. بوسایل ج 1 ص 65 باب وجوب المسح علی الرجلین مراجعه شود.
****ترجمه جعفری: (نه قسمت از ده قسمت دین در یک خصلت است)
ابو عمر عجمی می گوید: امام صادق علیه السّلام به من فرمود: ای ابا عمر! نه بخش از ده بخش دین در تقیه است و تقیه در هر چیزی رواست جز در خوردن نبیذ (شراب ساخته شده از خرما) و مسح بر روی چکمه (در حال وضو).
------
«80»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَیُّوبُ بْنُ نُوحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْفَرَّاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السّلام قَالَ: مَنْ رَضِیَ الْقَضَاءَ أَتَی عَلَیْهِ الْقَضَاءُ وَ هُوَ مَأْجُورٌ وَ مَنْ سَخِطَ الْقَضَاءَ أَتَی عَلَیْهِ الْقَضَاءُ وَ أَحْبَطَ اللَّهُ أَجْرَهُ.
*ترجمه کمره ای: (کسی که بقضاء راضی باشد یا از آن دلتنگ شود)
امام ششم علیه السّلام فرمود هر کس بقضای الهی راضی باشد قضا بر او جاری شود و پیش خدا اجر دارد و هر کس از آن دلتنگ باشد قضا بر او جاری شود و اجرش ضایع شود.
**ترجمه مدرس گیلانی: (آنکه به قضای خدا خشنود باشد یا دلتنگ)
از امام صادق علیه السّلام روایت شده که گفت: «آنکه به قضای خدا خشنود باشد قضا بر او روان گردد و نزد خدا پاداش دارد و آنکه از آن دلتنگ گردد قضا بر او روان گردد و مزدش تباه شود».
***ترجمه فهری زنجانی: (آنکه بقضای الهی خوشنود است و آنکه از آن دلتنگ است)
امام صادق علیه السّلام فرمود: کسی که بقضای الهی راضی است قضای حق در باره او جاری شود و پاداش گیرد و آنکه از قضا دلتنگ باشد قضا بر او جاری شود و خداوند پاداش او را نیز ضایع فرماید.
****ترجمه جعفری: (کسی که به قضا راضی باشد و کسی که از آن خشمگین باشد)
فرّاء از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: هر کس به قضا (و قدر الهی) راضی باشد، همواره قضا بر او می گذرد در حالی که او پاداش داده می شود، و کسی که بر قضا خشم بگیرد، همواره قضا بر او جاری می شود در حالی که خداوند پاداش او را تباه می سازد.
------
«81»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی یَعْقُوبُ بْنُ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ خَلَّادٍ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ الثُّمَالِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السّلام قَالَ: مَا أُحِبُّ أَنَّ لِی بِذُلِّ نَفْسِی حُمْرَ النَّعَمِ (3) وَ مَا تَجَرَّعْتُ جُرْعَهً أَحَبَّ إِلَیَّ مِنْ جُرْعَهِ غَیْظٍ لَا أُکَافِی بِهَا صَاحِبَهَا.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت است که در برابر آن شتران سرخ مو هم محبوب نیست)
امام چهارم علیه السّلام فرمود من دوست نداشتم که بجای این وضع مظلومیت و خواری نفسم بهترین ثروت دنیا را داشته باشم و هیچ جرعه ای ننوشیدم که خوشگوارتر باشد از جرعه خشمی که بطرف خود تلافی آن را نکرده باشم.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی ست که درازای آن اشتران سرخ موی پسندیده نیست)
از امام علی بن الحسین علیهما السّلام روایت شده که گفت: «من دوست ندارم به جای این وضع ستمرسیدگی بهترین دارایی جهان را داشته باشم و هیچ آشامیدنی نیاشامیدم که گواراتر از فرو خوردن خشم خود باشد به خشم رسیده».
***ترجمه فهری زنجانی: (شتران سرخ موی را در برابر یک حال نباید دوست داشت)
امام سجاد علیه السّلام فرمود: من دوست ندارم بجای حالت انکسار و فروتنی که مرا است شتران سرخ موی میداشتم و جرعه ای از گلو فرو نبرده ام که در کار من گواراتر باشد از جرعه خشمی که فرو برده و با صاحبش تلافی نکنم.
شرح: احتمال میرود که معنای جمله اول چنین باشد: دوست ندارم که عزت نفسم را از دست داده و ذلت نصیبم گردد هر چند بعوض،شتران سرخ مو نصیبم گردد و بعید نیست که این معنا ظاهرتر باشد گرچه با جمله بعدی مختصر منافاتی دارد، دقت شود.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت است که در برابر آن شتران سرخ مو هم دوست داشتنی نیست)
ابو حمزه ثمالی می گوید: امام سجاد علیه السّلام فرمود: دوست ندارم که در برابر خواری و ذلت نفسم شتران سرخ مو داشته باشم و من جرعه ای ننوشیدم که برایم دوست داشتنی تر از نوشیدن جرعه خشمی باشد که باعث خشم را سزا ندهم.
------
«82»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنِی الْحَسَنُ بْنُ مَتِّیلٍ الدَّقَّاقُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی عَوْفٍ الْعِجْلِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام یَقُولُ الْوُضُوءُ قَبْلَ الطَّعَامِ وَ بَعْدَهُ یَزِیدُ فِی الرِّزْقِ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت روزی را فراوان کند ابی عوف عجلی گوید)
از امام ششم علیه السّلام شنیدم که میفرمود دست شستن پیش از غذا و بعد از آن روزی را فراوان میکند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که روزی را افزون می کند)
از ابی عوف عجلی روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که گفت: دست شستن پیش از خوراک و پس از آن روزی را افزون کند.
***ترجمه فهری زنجانی: (یک کار روزی افزا)
ابی عوف عجلی گوید: شنیدم امام صادق علیه السّلام میفرمود: دست شستن (یا وضوء گرفتن) پیش از غذا و بعد از آن روزی را فراوان میسازد.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت بر روزی می افزاید)
ابو عوف عجلی می گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود: وضو گرفتن قبل و بعد از طعام بر روزی می افزاید.
------
ص: 23
«83»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَخِی الْفُضَیْلِ عَنِ الْفُضَیْلِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ: مِنَ الذُّنُوبِ الَّتِی لَا تُغْفَرُ قَوْلُ الرَّجُلِ یَا لَیْتَنِی لَا أُؤَاخَذُ إِلَّا بِهَذَا (1).
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت از گناهانیست که آمرزیده نمیشود)
امام پنجم علیه السّلام فرمود از گناهانی که آمرزیده نمیشود اینست که شخص میگوید کاشکه من جز باین عمل مؤاخذه نمی شدم.
شرح: چون که مفاد این کلام کوچک شمردن سائر گناهان یا عجب بنفس است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی از گناه ها که آمرزیده نگردد)
از امام محمد باقر علیه السّلام روایت شده که گفت: «از گناه هایی که آمرزیده نگردد آن است که گوینده بگوید کاش جز به این کار که کرده ام باز خواست نمی شدم». زیرا از این گفتار تنزیه نفس لازم آید.
***ترجمه فهری زنجانی: (گناه نابخشودنی)
امام باقر علیه السّلام فرمود: از گناهانی که بخشوده نمیشود گفتن این سخن است: کاش من جز بهمین کار مؤاخذه نمیشدم.
شرح: چون معنای این سخن کوچک شمردن آن گناه و استخفاف عقاب الهی است.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت از گناهانی است که آمرزیده نمی شود)
فضیل از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که فرمود: از جمله گناهانی که آمرزیده نمی شود، این سخن شخص است که بگوید: ای کاش جز به سبب این گناه کیفر داده نشوم (شرح: این سخن دلیل بر کوچک شمردن گناه است که خود، گناه کبیره است)
------
«84»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مِهْرَانَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ هَارُونَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام یَقُولُ الْغِنَاءُ یُورِثُ النِّفَاقَ وَ یُعْقِبُ الْفَقْرَ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت مورث نفاق و در دنباله آن فقر است گوید)
از امام ششم علیه السّلام شنیدم که میفرمود غنا و آوازه خوانی سبب نفاق و فقر است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که سبب نفاق و تهی دستی گردد)
راوی گفته: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می گفت: «آوازخوانی سبب نفاق و تهی دستی ست».
***ترجمه فهری زنجانی: (کاری که خود نفاق آرد و دنباله اش تنگدستی)
حسن بن هارون گوید: شنیدم امام صادق علیه السّلام میفرمود: صدای طرب انگیز نفاق آورد و آخر کار نیز به فقر و پریشانی کشاند.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت باعث نفاق می شود و تنگدستی می آورد)
حسن بن هارون می گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود: غناء و آوازخوانی باعث نفاق می شود و تنگدستی می آورد.
------
«85»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عُثْمَانَ وَ ابْنِ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا أَوَّلُ مَا یُتْحَفُ بِهِ الْمُؤْمِنُ قَالَ یُغْفَرُ لِمَنْ تَبِعَ جَنَازَتَهُ.
*ترجمه کمره ای: (اولین تحفه ای که بمؤمن عطا می شود)
اسحق بن عمار گوید بامام ششم علیه السّلام عرض کردم اول تحفه ای که بمؤمن عطا می شود چیست؟ فرمود آمرزش کسانیست که جنازه او را تشییع میکنند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (نخستین پیشکشی که به مؤمن داده می شود)
اسحاق پور عمار گفته: به امام صادق علیه السّلام گفتم: نخستین پیشکشی که به مؤمن داده می شود چیست؟ گفت: «آمرزش کسانی که مرده یی را دنبال رفته باشند یعنی تشییع می کنند».
***ترجمه فهری زنجانی: (اولین تحفه مؤمن)
اسحق بن عمار گوید: بامام صادق علیه السّلام عرض کردم: اولین تحفه ای که مؤمن را دهند چیست؟ فرمود: هر که بدنبال جنازه اش باشد آمرزیده گردد.
****ترجمه جعفری: (نخستین تحفه ای که به مؤمن داده می شود یک چیز است)
اسحاق بن عمار می گوید: به امام صادق علیه السّلام عرض کردم: اولین تحفه ای که به مؤمن داده می شود چیست؟ فرمود: کسانی که جنازه او را تشییع می کنند، آمرزیده می شوند.
------
«86»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَمِّی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِمْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: یُؤْتَی بِعَبْدٍ یَوْمَ الْقِیَامَهِ لَیْسَتْ لَهُ حَسَنَهٌ فَیُقَالُ لَهُ اذْکُرْ أَوْ تَذَکَّرْ (2) هَلْ لَکَ مِنْ حَسَنَهٍ قَالَ فَیَتَذَکَّرُ فَیَقُولُ یَا رَبِّ مَا لِی.
ص: 24
مِنْ حَسَنَهٍ إِلَّا أَنَّ فُلَاناً عَبْدَکَ الْمُؤْمِنَ مَرَّ بِی فَطَلَبْتُ مِنْهُ مَاءً فَأَعْطَانِی مَاءً فَتَوَضَّأْتُ بِهِ وَ صَلَّیْتُ لَکَ قَالَ فَیَقُولُ الرَّبُّ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی قَدْ غَفَرْتُ لَکَ أَدْخِلُوا عَبْدِیَ الْجَنَّهَ.
*ترجمه کمره ای: (بنده ای که هیچ حسنه ندارد روز قیامت برای یک خصلتی آمرزیده می شود)
امام ششم علیه السّلام فرمود روز قیامت بنده ای را برای حساب می آورند و حسنه ای ندارد باو گفته می شود یاد آوری کن آیا حسنه ای داری یاد آوری میکند و عرض میکند پروردگارا هیچ حسنه ای ندارم جز اینکه فلان بنده مؤمنت بمن عبور کرد از او آبی خواستم بمن آبی داد، وضو ساختم و نماز خواندم برای تو، پروردگار تبارک و تعالی میفرماید تو را آمرزیدم بنده مرا ببهشت ببرید.
**ترجمه مدرس گیلانی: (بنده یی که نیکی نکرده در قیامت برای منشی آمرزیده گردد)
امام صادق علیه السّلام گفته: «در قیامت بنده یی را فرا شمار کشند و بدو گویند یاد آور شو که نیکی کرده یی؟ او یاد آوری کند و گوید:
ای پروردگار نیکی ندارم که یاد کنم مگر وقتی از بنده مؤمن تو هنگام گذر آبی خواستم به من داد با آن دست نماز گرفته نمازی گزاردم، پروردگار گوید: ترا آمرزیدم وی را به بهشت برید».
***ترجمه فهری زنجانی: (بنده ای که با نداشتن عمل صالح بیک کار آمرزیده شود)
امام صادق علیه السّلام فرمود: بنده ای را که هیچ عمل صالح ندارد روز قیامت حاضر کنند پس باو گفته شود بگو یا بیاد بیاور آیا کار خوبی کرده ای؟ فرمود: پس از فکر بخاطر می آورد و عرض میکند پروردگارا من هیچ عمل صالح ندارم جز آنکه وقتی فلان بنده مؤمن تو بر من گذر کرد و من از وی آب خواستم او نیز بمن آب داد و من با آن آب وضو ساختم و نماز گزاردم خدای تبارک و تعالی میفرماید: آمرزیدمش بنده مرا به بهشت راه دهید.
شرح: احتمال میرود که این بنده تشنه بوده است و آب را جهت آشامیدن خواسته ولی عبادت حق و امتثال امر را بر لذت نفسانی ایثار نموده است لذا مستحق بهشت شده است وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفْسَ عَنِ الْهَوی فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوی و یا اینکه چون ذلت سؤال را بخواطر پرستش خداوند تبارک و تعالی پذیرفته است پاداشی چنین باو داده می شود.
****ترجمه جعفری: (بنده ای که در روز قیامت حسنه ای ندارد به سبب یک خصلت آمرزیده می شود)
محمد بن عمران از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: در روز قیامت بنده ای را می آورند که هیچ حسنه ای ندارد، پس به او گفته می شود: یاد کن، یاد بیاور که آیا تو حسنه ای داری؟ آن بنده فکر می کند، پس می گوید: پروردگارا مرا هیچ حسنه ای نیست جز اینکه فلان بنده ات از کنار من می گذشت، من از او آب خواستم و او به من آب داد و من با آن وضو گرفتم و برای تو نماز خواندم. پس خداوند می فرماید: تو را آمرزیدم، بنده ام را به بهشت وارد کنید.
------
«87»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَهٍ.
*ترجمه کمره ای: (سر همه گناهان یک خصلت است)
امام ششم علیه السّلام فرمود دوستی دنیا سر همه خطاهاست.
**ترجمه مدرس گیلانی: (سر همه گناه ها منشی ست)
امام صادق علیه السّلام گفته: «دوستی جهان سر همه لغزشهاست».
***ترجمه فهری زنجانی: (سرآمد گناهان)
امام صادق علیه السّلام فرمود: دلبستگی بدنیا سرآمد هر گناهی است.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت سرآمد همه گناهان است)
شخصی از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: دوست داشتن دنیا سرآمد همه گناهان است.
------
«88»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ سَعْدِ بْنِ أَبِی خَلَفٍ عَنْ نَجْمٍ (1) عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ: قَالَ لِی یَا نَجْمُ کُلُّکُمْ فِی الْجَنَّهِ مَعَنَا إِلَّا أَنَّهُ مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ مِنْکُمْ أَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّهَ قَدْ هَتَکَ سِتْرَهُ وَ بَدَتْ عَوْرَتُهُ قَالَ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ إِنَّ ذَلِکَ لَکَائِنٌ قَالَ نَعَمْ إِنْ لَمْ یَحْفَظْ فَرْجَهُ وَ بَطْنَهُ.
*ترجمه کمره ای: (چقدر قبیح است که شخص بی آبرو وارد بهشت شود)
نجم گوید امام پنجم علیه السّلام بمن فرمود همه شما در بهشت با ما هستید جز اینکه چقدر زشت است که مردی از شما بی آبرو وارد بهشت شود عرض کردم قربانت این ممکن است فرمود آری فرج و شکم خود را حفظ نکرده باشد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (چه زشت است که بی آبرویی به بهشت در آید)
نجم که از روات است، گفته: امام محمد باقر علیه السّلام به من گفت: «شما پیروان ما با مادر بهشت هستید اما چه زشت است بی آبرویی از شما به بهشت درآید». گفتم: این چگونه ممکن باشد؟ گفت: «آن کسی ست که شهوت و شکم خود را نگاه نداشته». یعنی هر کس که از خواهشهای شهوت و شکم غیر مشروع پرهیزگاری نکند انسان بی آبرویی ست.
***ترجمه فهری زنجانی: (منظره زشت بنده ای که با رسوائی داخل بهشت می شود)
نجم گوید: امام باقر علیه السّلام بمن فرمود: ای نجم همه شماها در بهشت با ما هستید جز اینکه برای بعضی از شما چقدر زشت است که به بهشت وارد شود در حالی که پرده آبرویش دریده گشته و عیبش نمایان است گوید: گفتمش من بفدایت مگر این چنین خواهد شد؟ فرمود: بلی اگر چنانچه دامن خود را (از آلودگی) و شکم خود را (از حرام) نگاه نداشته باشد.
****ترجمه جعفری: (چقدر زشت است که شخصی وارد بهشت شود در حالی که آبروی او ریخته می شود)
نجم می گوید: امام باقر علیه السّلام به من فرمود: ای نجم همه شما در بهشت با ما هستید، جز اینکه چقدر زشت است که کسی وارد بهشت شود در حالی که آبرو می رود و عورت او آشکار است. به آن حضرت گفتم: فدایت گردم چنین چیزی اتفاق خواهد افتاد؟ فرمود: آری اگر فرج و شکم خود را حفظ نکند.
------
«89»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَهَ عَنْ مُدْرِکِ بْنِ الْهَزْهَازِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام یَا مُدْرِکُ رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّهَ النَّاسِ إِلَی نَفْسِهِ فَحَدَّثَهُمْ بِمَا یَعْرِفُونَ وَ تَرَکَ مَا یُنْکِرُونَ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت است که هر کس بجا آورد مستوجب رحمت خدای عز و جل گردد)
امام ششم علیه السّلام فرمود مدرک خدا رحمت کند بنده ای را که محبت مردم را بخود جلب کند و نقل کند برای آنها آنچه را میفهمند و واگذارد آنچه را منکر شوند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که سبب آمرزش خدا گردد)
امام صادق علیه السّلام به مدرک نامی گفت: «خدا بیامرزد بنده یی را که مهر مردمان را به خود کشد و برای ایشان آن گوید که در می یابند و واگذارد آنچه را نمی فهمند».
***ترجمه فهری زنجانی: (کاری که صاحبش مستوجب رحمت خدا است)
مدرک بن هزهاز گوید امام صادق علیه السّلام بمن فرمود ای مدرک رحمت خدا بر بنده ای باد که بقدر فهم مردم سخن گوید و آنچه را که باور ندارند نگوید و با این روش محبت مردم را بخود جلب نماید.
****ترجمه جعفری: (خصلتی است که هر کس آن را انجام دهد، سزاوار رحمت خدا گردد)
مدرک بن هزهاز از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: ای مدرک! خدا رحمت کند بنده ای را که دوستی مردم را بر خویشتن جلب کند و از آنچه برای آنها آشناست سخن بگوید و آنچه را که برای آنان پذیرفتنی نیست، رها کند.
------
«90»- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْآدَمِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ الْحُسَیْنِ اللُّؤْلُؤِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم السّلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام .
ص: 25
مَنْ أَرَادَ أَنْ یَکْثُرَ خَیْرُ بَیْتِهِ فَلْیَغْسِلْ یَدَهُ قَبْلَ الْأَکْلِ.
*ترجمه کمره ای: (خصلتی است که هر که عمل کند خیر خانه اش فراوان می شود)
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود هر کس میخواهد خیر خانه اش فراوان شود باید پیش از خوراک دستش را بشوید.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که نیکی سرای را افزون گرداند)
از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده که گفت: «هر که خواهد که خیر و برکت در سرایش افزون گردد پیش از خوراک خوردن دستش را بشوید»
***ترجمه فهری زنجانی: (کاری که خیر و برکت خانه را افزاید)
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: هر که میخواهد خیر خانه اش فراوان شود پیش از خوردن غذا دست خود را بشوید.
****ترجمه جعفری: (خصلتی است که هر کس آن را انجام دهد خیر و برکت خانه اش زیاد شود)
اسماعیل بن ابی زیاد گفت: امام صادق علیه السّلام از امیر المؤمنین علیه السّلام نقل می کند که فرمود: هر کس بخواهد خیر و برکت خانه اش زیاد شود، پیش از خوردن غذا دستش را بشوید.
------
«91»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: مَنْ ظَهَرَتْ صِحَّتُهُ عَلَی سُقْمِهِ فَیُعَالِجُ بِشَیْ ءٍ فَمَاتَ فَأَنَا إِلَی اللَّهِ مِنْهُ بَرِی ءٌ.
*ترجمه کمره ای: (در موضوع کسی که تندرستی او بر بیماریش غالب آمده و با چیزی معالجه کند و بمیرد)
امام ششم علیه السّلام فرمود کسی که در حال صحت مزاج خود را معالجه کند و بمیرد من از او بخدا بیزارم.
**ترجمه مدرس گیلانی: (در کسی که تندرستی او بر بیماری آشکار باشد)
امام صادق علیه السّلام گفته: «کسی که تندرست باشد و در حالت تندرستی خود را مداوا کند و بمیرد من از چنین کسی بیزارم».
***ترجمه فهری زنجانی: (در باره کسی که تندرستی اش نمایان تر است تا بیماری اش و خود را بچیزی معالجه کند و بمیرد)
امام صادق علیه السّلام فرمود: کسی که تندرستی و توانائیش بیش از بیماری و ناتوانی اش باشد و در اثر معالجه بچیزی بمیرد من بسوی خداوند از او بیزارم.
****ترجمه جعفری: (در باره کسی که تندرستی او بر بیماریش غلبه کند و در عین حال با چیزی خود را معالجه کند و بمیرد)
اسماعیل بن ابی زیاد از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: کسی که تندرستی او بر بیماریش غلبه کند و در عین حال با چیزی خودش را معالجه نماید و بمیرد، من از او به خدا بی زاری می جویم. (شرح: اشاره به ناپسندی مصرف بی جهت دارو است)
------
«92»- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ عُقْبَهَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدٍ ابْنِ أُخْتِ أَبِی مَالِکٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ الْوَاحِدِ بْنِ الْمُخْتَارِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السّلام عَنِ اللَّعْبِ بِالشِّطْرَنْجِ فَقَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَمَشْغُولٌ عَنِ اللَّعِبِ.
*ترجمه کمره ای: (مؤمن از یک خصلتی روگردانست)
عبد الواحد بن مختار گوید از امام پنجم علیه السّلام پرسیدم از بازی شطرنج فرمود مؤمن از بازی روگردانست.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که مؤمن از آن روی گردانست)
عبد الواحد پور مختار گفته: از امام محمد باقر علیه السّلام از بازی شطرنج پرسیدم گفت: «مؤمن از بازی بیزار است».
***ترجمه فهری زنجانی: (مؤمن یک کار نکند)
عبد الواحد بن مختار گوید: از امام باقر علیه السّلام پرسیدم بازی شطرنج چگونه است فرمود: مؤمن مجال بازی کردن را ندارد.
****ترجمه جعفری: (مؤمن از یک خصلت بر کنار است)
عبد الواحد می گوید: از امام باقر علیه السّلام در باره بازی با شطرنج پرسیدم، فرمود: مؤمن از بازی برکنار و روی گردان است.
------
«93»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی هَارُونُ بْنُ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَهَ بْنِ صَدَقَهَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مَا مَحَقَ الْإِیمَانَ مَحْقَ الشُّحِّ شَیْ ءٌ (1) ثُمَّ قَالَ إِنَّ لِهَذَا الشُّحِّ دَبِیباً کَدَبِیبِ النَّمْلِ وَ شُعَباً کَشُعَبِ الشِّرْکِ.
*ترجمه کمره ای: (هیچ چیز مانند یک خصلت ایمان را نابود نمیکند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود هیچ چیز مثل بخل ایمان را نابود نمیکند، فرمود بخل یک جنبشی دارد چون جنبش مورچه و شعبه هائی دارد چون شعبه های شرک.
**ترجمه مدرس گیلانی: (هیچ چیز چون منشی ایمان را تباه نمی کند)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گفته: «هیچ چیز مانند تنگ چشمی ایمان را تباه نمی کند. سپس گفت: تنگ چشمی جنبشی مانند جنبش مورچه دارد و راههایی مانند راههای شرک». شرک به معنی دام نیز آمده است.
***ترجمه فهری زنجانی: (هیچ چیز مانند یک خوی ایمان را پایمال نکند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هیچ چیز مانند بخل آمیخته بحرص ایمان را لگدکوب نکند سپس فرمود: برای بخل جنبشی است مانند جنبش مورچه و شعبه هائی است مانند شعبه های شرک.
شرح: مقصود این است همان طور که حرکت مورچه با دقت درک می شود درک موارد خفیه بخل نیز احتیاج بدقت دارد و نظیر این تعبیر در باب ریا نیز وارد شده است.
****ترجمه جعفری: (ایمان را چیزی مانند یک خصلت نابود نمی کند)
مسعده بن صدقه از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: چیزی مانند آزمندی ایمان را از بین نمی برد. آنگاه فرمود: آزمندی حرکتی مانند حرکت مورچه، شعبه هایی مانند شعبه های شرک دارد. (شرح: همان گونه که مورچه حرکتی آرام دارد آزمندی و حرص و بخل نیز آرام آرام انسان را به سوی شرک می برد)
------
«94»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِی أَیُّوبُ بْنُ نُوحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مُوسَی بْنِ بَکْرٍ الْوَاسِطِیِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیهما السّلام الرَّجُلُ یَقُولُ لِابْنِهِ أَوْ لِابْنَتِهِ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی أَوْ بِأَبَوَیَّ أَ تَرَی بِذَلِکَ بَأْساً فَقَالَ إِنْ کَانَ أَبَوَاهُ حَیَّیْنِ فَأَرَی ذَلِکَ عُقُوقاً وَ إِنْ کَانَا قَدْ مَاتَا فَلَا ه.
ص: 26
بَأْسَ قَالَ ثُمَّ قَالَ کَانَ جَعْفَرٌ علیه السّلام یَقُولُ سَعِدَ امْرُؤٌ لَمْ یَمُتْ حَتَّی یَرَی خَلَفَهُ مِنْ بَعْدِهِ (1) وَ قَدْ وَ اللَّهِ أَرَانِی اللَّهُ خَلَفِی مِنْ بَعْدِی.
*ترجمه کمره ای: (کسی که نمیرد تا جانشین خود را بیند سعادتمند است)
موسی بن بکر واسطی گوید بامام هفتم علیه السّلام عرضکردم شخصی بپسر یا دخترش میگوید پدر و مادرم قربانت شما اشکالی در آن می دانید؟ فرمود اگر پدر و مادرش زنده باشند این کلمه ناسپاسی آنها است و اگر مرده باشند عیب ندارد، سپس فرمود پدرم میگفت کسی که نمیرد تا جانشین خود را ببیند سعادتمند است و بخدا که خدا جانشین مرا بمن نموده.
**ترجمه مدرس گیلانی: (نیکبخت کسی که جانشین خود را بیند)
موسی پور بکر واسطی گفته: به امام موسی ابن جعفر علیهما السّلام گفتم: کسی به پسر یا دختر خود گوید پدر و مادرم فدای تو باد. آیا در این گفتار اشکالی خواهد بود؟ در پاسخ گفت: «اگر پدر و مادر وی زنده باشند این گفتار از او ناسپاسی است و اگر مرده باشند زیانی ندارد. آنگاه گفت: «پدرم می گفت: کسی که نمیرد تا فرزند خود را بیند نیکبخت است. به خدا سوگند که به من جانشین مرا نشان داده است».
***ترجمه فهری زنجانی: (خوشبخت آنکه تا زنده است جانشین لایق پس از خود را به بیند)
موسی بن بکر واسطی گوید: بموسی بن جعفر علیهما السّلام عرض کردم: مردی به پسر یا دخترش میگوید: پدرم بقربانت مادرم بقربانت یا میگوید: پدر و مادرم بقربانت بنظر شما اشکالی دارد؟ فرمود: اگر پدر و مادرش زنده باشند بنظر من حق ناشناسی است و اگر مرده باشند گفتن این سخن عیبی ندارد راوی گوید: سپس امام علیه السّلام فرمود: امام صادق علیه السّلام میفرمود: خوشبخت آنکه تا نمرده است فرزند و جانشین شایسته پس از خود را به بیند و بخدا قسم که خداوند جانشین صالح مرا بمن نشان داده است.
****ترجمه جعفری: (آن کس که نمیرد تا جانشین خود را بعد از خود ببیند، سعادتمند است)
موسی بن بکر واسطی می گوید: به امام کاظم علیه السّلام گفتم: آیا رواست که شخصی به پسر یا دخترش بگوید که پدر و مادرم فدای تو باد؟ فرمود: اگر پدر و مادرش زنده باشند، این سخن را ناسپاسی به آنها می دانم و اگر مرده باشند، اشکالی ندارد. سپس فرمود: (پدرم) جعفر علیه السّلام می فرمود: خوشبخت است آن کسی که نمیرد تا جانشین خود را پس از خود ببیند، به خدا سوگند که خدا جانشین مرا پس از خودم به من نشان داد.
------
«95»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَهً مِنَ الْکَعْبَهِ.
*ترجمه کمره ای: (حرمت مؤمن از کعبه بزرگتر است)
امام ششم علیه السّلام فرمود حرمت مؤمن از کعبه بزرگتر است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (مقام مؤمن از کعبه بزرگتر است)
امام صادق علیه السّلام گفته: «مقام و مرتبه مرد خدا از کعبه برتر است».
***ترجمه فهری زنجانی: (احترام مؤمن بیش از کعبه است)
امام صادق علیه السّلام فرمود: احترام مؤمن بیشتر از کعبه است.
****ترجمه جعفری: (مؤمن از نظر احترام از کعبه بالاتر است)
ابراهیم بن عمر از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: حرمت مؤمن از کعبه بزرگتر است.
------
«96»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ قُتَیْبَهَ الْأَعْشَی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: حَسْبُ الْمُؤْمِنِ مِنَ اللَّهِ نُصْرَهً أَنْ یَرَی عَدُوَّهُ یَعْمَلُ بِمَعَاصِی اللَّهِ.
*ترجمه کمره ای: (همین نصرت خدا برای مؤمن کافی است که ببیند دشمنش در معصیت است)
امام ششم علیه السّلام فرمود همین نصرت الهی برای مؤمن بس است که ببیند دشمنش مشغول معصیت خدا است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (بسنده ست مؤمن را که بیند دشمنش در معصیت خدا گرفتار است)
امام صادق علیه السّلام گفته: «کافی است یاری خدا مؤمن را که بیند دشمنش سرگرم به سرکشی از خدا است».
***ترجمه فهری زنجانی: (مؤمن را همین یاری خدا بس که به بیند دشمنش بگناه آلوده است)
امام صادق علیه السّلام فرمود: مؤمن را همین یاری از خدا بس که به بیند دشمنش بگناه آلوده است.
****ترجمه جعفری: (مؤمن را این پیروزی از جانب خداوند بس، که دشمنش را ببیند که مشغول گناه است)
قتیبه از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: برای مؤمن این پیروزی از سوی خداوند کافی است که دشمن خود را ببیند که مشغول ارتکاب گناه است.
------
«97»- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِیَادٍ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سَعِیدٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: نِعْمَ الشَّیْ ءُ الْهَدِیَّهُ أَمَامَ الْحَاجَهِ وَ قَالَ تَهَادَوْا تَحَابُّوا فَإِنَّ الْهَدِیَّهَ تَذْهَبُ بِالضَّغَائِنِ. (3).
*ترجمه کمره ای: (هدیه کینه را میبرد)
امام ششم علیه السّلام فرمود هدیه پیش از حاجت خوبست، فرمود بهم هدیه بدهید تا دوست هم باشید زیرا هدیه کینه ها را میبرد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (ارمغان کینه را می زداید)
امام صادق علیه السّلام گفته: «پیشکش پیش از نیاز نیکوست.و به یک دیگر ارمغان فرستید تا دوست یک دیگر باشید. چون پیشکش کینه ها را از دل ها می برد».
***ترجمه فهری زنجانی: (هدیه، کینه را از دل میزداید)
امام صادق علیه السّلام فرمود: چه خوب است پیش از اظهار حاجت هدیه دادن و فرمود: بیکدیگر هدیه بدهید تا بهم دیگر محبت پیدا کنید که هدیه کینه را از دل میزداید.
****ترجمه جعفری: (هدیه دادن کینه ها را از میان می برد)
مسکونی از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: چقدر خوب است هدیه دادن پیش از احتیاج (پیش از آنکه طرف محتاج شود به او هدیه بدهی) و فرمود: هدیه بدهید تا همدیگر را دوست داشته باشید، همانا هدیه کینه ها را از میان می برد.
------
«98»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: طُوبَی .
ص: 27
لِعَبْدٍ نُوَمَهٍ (1) عَرَفَ النَّاسَ فَصَاحَبَهُمْ بِبَدَنِهِ وَ لَمْ یُصَاحِبْهُمْ فِی أَعْمَالِهِمْ بِقَلْبِهِ فَعَرَفَهُمْ فِی الظَّاهِرِ وَ لَمْ یَعْرِفُوهُ فِی الْبَاطِنِ.
*ترجمه کمره ای: (خوشا بحال بنده خواب آلوده)
امام ششم علیه السّلام فرمود خوشا بحال بنده خواب آلوده که میشناسد مردم را و بحسب ظاهر با آنها معاشرت میکند و با کردار آنها از روی دل همراه نیست، آنها را در ظاهر شناخته ولی در باطن او را نشناخته اند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (خوشا به بنده ساده نما)
امام صادق علیه السّلام گفته: «خوشا بنده ساده نما که در ظاهر با مردم همدم است و با کردار آنان همراه نیست و مردم را در ظاهر شناخته اما مردم درون او را نشناخته اند».
ظاهرا نومه به ضم نون و سکون و او کسی ست که مردم درون او را ندانسته اند که چیست؟
***ترجمه فهری زنجانی: (خوشا بحال بنده گم نام)
امام صادق علیه السّلام فرمود: خوشا بحال بنده گمنامی که مردم را شناخته باشد با جسمش همنشین آنان باشد ولی دلش با رفتار آنان همراه نباشد او مردم را در ظاهر شناخته و مردم از باطن او آگاه نباشند.
****ترجمه جعفری: (خوشا به حال بنده بی نام و نشان)
صفوان جمّال از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: خوشا به حال بنده ای که بی نام و نشان و غیر معروف باشد، او مردم را می شناسد و با بدن خود با آنان همراهی می کند ولی با قلب خود با آنان همراهی نمی کند، او ظاهر آنها را می شناسد و آنان باطن او را نمی شناسند.
------
«99»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَسَدٍ الْأَسَدِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی أَیُّوبَ النَّهْرَوِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ سُنَیْدِ بْنِ دَاوُدَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ حَدَّثَنَا یُوسُفُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُنْکَدِرِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله قَالَتْ أُمُّ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ لِسُلَیْمَانَ علیه السّلام إِیَّاکَ وَ کَثْرَهَ النَّوْمِ بِاللَّیْلِ فَإِنَّ کَثْرَهَ النَّوْمِ بِاللَّیْلِ تَدَعُ الرَّجُلَ فَقِیراً (2) یَوْمَ الْقِیَامَهِ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت مرد را در قیامت فقیر دارد)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود که مادر سلیمان گفت پرهیز کن از خواب بسیار در شب زیرا خواب بسیار در شب شخص را در قیامت فقیر میدارد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی که آدمی را در قیامت تهی دست دارد)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گفته: «مادر سلیمان ابن داود به سلیمان گفت: از خواب بسیار بپرهیز، زیرا خواب بسیار در شب آدمی را در قیامت نیازمند می دارد».
***ترجمه فهری زنجانی: (مایه نیازمندی روز قیامت)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: مادر سلیمان بن داود بسلیمان گفت: مبادا شب زیاد بخوابی که بشب خواب زیاد کردن مایه نیازمندی و بیچارگی روز قیامت است.
****ترجمه جعفری: (خصلتی شخص را در روز قیامت فقیر می سازد)
جابر بن عبد اللَّه از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: مادر سلیمان بن داود به سلیمان گفت: از خوابیدن زیاد در شب بپرهیز که خوابیدن زیاد در شب، تو را در روز قیامت فقیر می سازد.
------
«100»- حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَسَدٍ الْأَسَدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی وَ عَلِیُّ بْنُ الْعَبَّاسِ الْبَجَلِیُّ وَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ نَصْرٍ الطُّوسِیُّ قَالُوا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ غَزْوَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو سِنَانٍ الْعَابِدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا صَفْوَانُ بْنُ سُلَیْمٍ عَنْ عَطَاءِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله حَمَلَهُ الْقُرْآنِ عُرَفَاءُ أَهْلِ الْجَنَّهِ (3).
*ترجمه کمره ای: (کدخدایان بهشت یک دسته اند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود دانایان قرآن کدخدایان اهل بهشتند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (سرشناسان بهشت گروهی اند)
فرستاده خدا صلّی الله علیه و آله گفته: «خوانندگان قرآن سرشناسان اهل بهشت اند».
***ترجمه فهری زنجانی: (سرشناسان اهل بهشت یک صنف اند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: سرشناسان بهشتیان حافظین قرآنند.
****ترجمه جعفری: (سرشناسان اهل بهشت یک گروه هستند)
ابو سعید خدری از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: حاملان قرآن، سرشناسان اهل بهشت هستند.
------
«101»- حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْبُنْدَارُ الْفَرْغَانِیُّ بِفَرْغَانَهَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ الْحَمَّادِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُسْلِمٍ الْکَجِّیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَبْدِ الْوَهَّابِ .
ص: 28
قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّحِیمِ بْنُ زَیْدٍ الْعَمِّیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ قُرَّهَ عَنِ ابْنِ عُمَرَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله تَوَضَّأَ مَرَّهً مَرَّهً.
*ترجمه کمره ای: (رسول خدا صلّی الله علیه و آله یک بار یک بار وضوء میساخت)
ابن عمر گوید رسول خدا صلّی الله علیه و آله اعضاء وضوء را یک بار یک بار می شست.
**ترجمه مدرس گیلانی: (پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله اجزاء دست نماز را یک بار یک بار می ساخت)
ابن عمر گفت: «رسول خدا صلّی الله علیه و آله اعضای وضوء را یک بار یک بار به جای می آورد.
***ترجمه فهری زنجانی: (رسول خدا صلّی الله علیه و آله یک بار یک بار وضو میساخت)
ابن عمران گوید: رسول خدا صلّی الله علیه و آله یک بار یک بار وضو میساخت.
****ترجمه جعفری: (پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله پشت سر هم وضو می ساخت)
معاویه بن قرّه از ابن عمر نقل می کند که: پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله پشت سر هم وضو می گرفت.
------
«102»- حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ الْأَسْوَارِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو یُوسُفَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قَیْسٍ السِّجْزِیُ (1) الْمُذَکِّرُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو مُحَمَّدٍ عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ عَلِیٍّ السَّرَخْسِیُّ بِمَرْوَ الرُّوذَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو بَکْرٍ أَحْمَدُ بْنُ عِمْرَانَ الْبَغْدَادِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ عَنِ الْحَسَنِ عَنِ الْحَسَنِ إِنْ أَحْسَنَ الْحَسَنِ الْخُلُقُ الْحَسَنُ.
فأما أبو الحسن الأول فمحمد بن عبد الرحیم التستری و أما أبو الحسن الثانی فعلی بن أحمد البصری التمار و أما أبو الحسن الثالث فعلی بن محمد الواقدی و أما الحسن الأول فالحسن بن عرفه العبدی و أما الحسن الثانی فالحسن بن أبی الحسن البصری و أما الحسن الثالث فالحسن بن علی بن أبی طالب علیهم السّلام
*ترجمه کمره ای: (بهتر از بهتر یک خصلت است)
امام دوم علیه السّلام فرمود بهتر نیکوئیها حسن خلق است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (نیکوترین نیکها منشی ست)
از امام حسن بن علی علیهما السّلام روایت شده نیکوترین نیکها نیک خویی ست.
***ترجمه فهری زنجانی: (بهترین خوی)
احمد بن عمران بغدادی، از ابو الحسن و او از ابو الحسن و او از ابو الحسن و او از حسن و او از حسن و او از حسن علیه السّلام روایت میکند که زیباتر از هر زیبا خلق زیبا است.
شرح سند: ابو الحسن اولی محمد بن عبد الرحیم شوشتری و ابو الحسن دوم علی بن احمد بصری تمار و ابو الحسن سوم علی بن محمد واقدی و حسن اولی حسن بن عرفه عبدی و حسن دوم حسن بن ابی الحسن بصری و حسن سوم حسن بن علی بن ابی طالب است.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت زیباترین زیبایی هاست)
ابو الحسن از حسن و او از حسن و او از حسن علیه السّلام نقل می کند که فرمود: زیباترین زیبایی ها داشتن اخلاق زیباست.
منظور از ابو الحسن اول محمد بن عبد الرحیم تستری و منظور از ابو الحسن دوم علی بن احمد بصری و منظور از ابو الحسن سوم علی بن محمد واقدی است و منظور از حسن اول حسن بن عرفه و منظور از حسن دوم حسن بصری و منظور از حسن سوم حضرت حسن بن علی بن ابی طالب علیهما السّلام است.
------
«103»- أَخْبَرَنِی أَبُو الْحَسَنِ طَاهِرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یُونُسَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُثْمَانَ الْهَرَوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ نَجْدَهَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بِشْرٍ خَتَنُ الْمُقْرِئِ قَالَ حَدَّثَنَا مُعَمَّرُ بْنُ سُلَیْمَانَ قَالَ إِنِّی سَمِعْتُ أَنَسَ بْنَ مَالِکٍ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله لِکُلِّ نَبِیٍّ دَعْوَهٌ قَدْ دَعَا بِهَا وَ قَدْ سَأَلَ سُؤْلًا وَ قَدْ خَبَأْتُ دَعْوَتِی (2) لِشَفَاعَتِی لِأُمَّتِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ.
*ترجمه کمره ای: (پیغمبر برای یک خصلت دعای خود را ترک کرد)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود هر پیغمبری نزد خدا یک دعای خصوصی داشت که آن را درخواست کرد و سؤالی نمود و من دعای خود را ذخیره کردم برای شفاعت امتم در روز قیامت.
**ترجمه مدرس گیلانی: (یامبر برای منشی دعای خود را ترک کرد)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گفته: «هر پیامبری از خدا چیزی خواست من خواست خود را برای پیروان خود اندوخته کردم».
***ترجمه فهری زنجانی: (پیغمبر دعای خود را بیک منظور ذخیره کرد)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر پیغمبری دعای مخصوصی داشت که با آن خدا را خوانده و حاجت خود را درخواست کرد ولی من دعایم را ذخیره کرده ام برای شفاعت امتم در روز قیامت.
****ترجمه جعفری: (پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله به خاطر یک خصلت دعای خود را ترک کرد)
معمّر بن سلیمان گفت: از انس بن مالک شنیدم که گفت: پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر پیامبری دعایی داشت که با آن دعا می کرد و چیزی را از خدا می خواست، ولی من دعای خود را برای شفاعت امتم در روز قیامت نگه داشته ام.
------
«104»- أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ مَنِیعٍ (3) قَالَ حَدَّثَنَا هَارُونُ.
ص: 29
بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الدِّمَشْقِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا خَالِدُ بْنُ أَبِی خَالِدٍ الْأَزْرَقُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ وَ أَظُنُّهُ ابْنَ أَبِی لَیْلَی عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: أَفْضَلُ الْعِبَادَهِ الْفِقْهُ وَ أَفْضَلُ الدِّینِ الْوَرَعُ.
*ترجمه کمره ای: (بهترین عبادت خصلتی و بهترین دین خصلتی است)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود بهترین عبادت مسأله دانی است و بهترین دین داری ورع است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (بهترین پرستش منشی ست و نیکوترین دین منشی)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گفت: «نیکوترین پرستش راه دانی ست و خوب ترین دین داری پرهیزگاری ست».
***ترجمه فهری زنجانی: (بهترین عبادت یک خصلت است و نیکوترین آئین یکی)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بهترین عبادت فرا گرفتن احکام الهی است و بهترین آئین تقوی و پاکدامنی
****ترجمه جعفری: (بهترین عبادت یک خصلت و بهترین دین، یک خصلت است)
نافع از ابن عمر نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بهترین عبادت دانستن (احکام شرع) و بهترین دین پرهیزگاری است.
------
«105»- أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ مَنِیعٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِمْرَانَ الْأَخْنَسِیُّ سَنَهَ ثَمَانٍ وَ عِشْرِینَ (1) وَ فِیهَا مَاتَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا خَالِدٍ الْأَحْمَرِیَّ یُحَدِّثُ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی خَالِدٍ عَنْ عَطَاءِ بْنِ السَّائِبِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَمْرٍو (2) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله الْخَیْرُ کَثِیرٌ (3) وَ فَاعِلُهُ قَلِیلٌ.
*ترجمه کمره ای: (چیزی که خودش بسیار و عمل کننده اش کمست)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود کار خیر بسیار است و عمل کننده اش کم است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (چیزی که آن بسیار و عمل کننده اش اندک است)
پیامبر صلّی الله علیه و آله گفته: «کار خیر بسیار است به جای آورنده اش اندک است».
***ترجمه فهری زنجانی: (چیزی که خود، فراوان و عاملش کم است)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: کار خیر فراوان است ولی عمل کننده اش کم است.
****ترجمه جعفری: (یک چیز فراوان است ولی عمل کننده اندک است)
عبد اللَّه بن عمر از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: کار نیکو فراوان است ولی عمل کننده به آن اندک است.
------
«106»- أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ مَنِیعِ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ عِیسَی الْمَخْرَمِیُّ سَنَهَ إِحْدَی وَ ثَلَاثِینَ (4) قَالَ حَدَّثَنَا خَلَّادُ بْنُ عِیسَی عَنْ ثَابِتٍ عَنْ أَنَسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله حُسْنُ الْخُلُقِ نِصْفُ الدِّینِ.
*ترجمه کمره ای: (یک خصلت نصف دین است)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود حسن خلق نصف دین است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (منشی نیمه یی از دین است)
پیامبر صلّی الله علیه و آله گفت: «حسن خلق نیمه ای از دین است».
***ترجمه فهری زنجانی: (نیمی از دین)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خوش خلقی نیمی از دین است.
****ترجمه جعفری: (یک خصلت نصف دین است)
انس از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: اخلاق نیکو نصف دین است.
------
«107»- أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ السَّرَّاجُ قَالَ حَدَّثَنَا یَعْقُوبُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ قَالَ حَدَّثَنَا وَکِیعٌ عَنْ مِسْعَرٍ وَ سُفْیَانَ عَنْ زِیَادِ بْنِ عِلَاقَهَ عَنْ أُسَامَهَ بْنِ شَرِیکٍ قَالَ: قِیلَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مَا أَفْضَلُ مَا أُعْطِیَ الْمَرْءُ الْمُسْلِمُ قَالَ الْخُلُقُ الْحَسَنُ.
*ترجمه کمره ای: (بهترین چیزی که بمسلمان عطا شده یک خصلت است)
برسول خدا صلّی الله علیه و آله عرض شد بهترین چیزی که بمرد مسلمان عطا شده چیست؟ فرمود حسن خلق.
**ترجمه مدرس گیلانی: (نیکوترین چیزی که به مسلمان داده شده منشی ست)
از رسول خدا صلّی الله علیه و آله پرسیدند: نیکوترین چیزی که به مرد مسلمان داده شده، چیست؟ گفته: خوی نیک.
***ترجمه فهری زنجانی: (بهترین صفت مرد مسلمان)
اسامه بن شریک گوید: رسول خدا صلّی الله علیه و آله را عرض کردند: بهترین صفتی که بمرد مسلمان داده شده چیست؟ فرمود: خوش خلقی.
****ترجمه جعفری: (بهترین چیزی که به مسلمان داده شده یک خصلت است)
اسامه بن شریک می گوید: به پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله گفته شد: بهترین چیزی که به شخص مسلمان داده شده چیست؟ فرمود: اخلاق نیکو.
------
ص: 30
«108»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْحَافِظُ الْبَغْدَادِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِیُّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ حَدَّثَنِی سَیِّدِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی الْحُسَیْنُ قَالَ حَدَّثَنِی أَخِی الْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهما السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله خُلِقْتُ أَنَا وَ عَلِیٌّ مِنْ نُورٍ وَاحِدٍ.
*ترجمه کمره ای: (پیغمبر و علی بن ابی طالب از یک نور خلق شده اند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود من و علی بن ابی طالب علیه السّلام از یک نور خلق شدیم.
**ترجمه مدرس گیلانی: (پیامبر و علی از نوری آفریده شده اند)
پیامبر صلّی الله علیه و آله گفته: من و علی از نوری آفریده شده ایم.
***ترجمه فهری زنجانی: (پیغمبر و علی از یک نور آفریده شده اند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: من و علی از یک نور آفریده شده ایم.
****ترجمه جعفری: (پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و علی بن ابی طالب علیه السّلام از یک نور آفریده شده اند)
امام رضا علیه السّلام از پدران خود از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: من و علی از یک نور آفریده شده ایم.
------
«109»- أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الدَّیْبُلِیُ (1) قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا سُفْیَانُ عَنْ مُجَاهِدٍ قَالَ سَمِعْتُ الشَّعْبِیَّ یَقُولُ سَمِعْتُ النُّعْمَانَ بْنَ بَشِیرٍ یَقُولُ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله یَقُولُ فِی الْإِنْسَانِ مُضْغَهٌ إِذَا هِیَ سَلِمَتْ وَ صَحَّتْ سَلِمَ بِهَا سَائِرُ الْجَسَدِ فَإِذَا سَقُمَتْ سَقُمَ بِهَا سَائِرُ الْجَسَدِ وَ فَسَدَ وَ هِیَ الْقَلْبُ.
*ترجمه کمره ای: (صلاح بنده در صلاح یک عضو جسد اوست)
نعمان بن بشیر میگوید شنیدم رسول خدا صلّی الله علیه و آله میفرمود در تن انسان یک پاره گوشت لطیف است که چون صحیح باشد همه تن صحیح و سالم است و چون بیمار گردد بواسطه آن همه تن بیمار شود و تباه گردد و آن دل است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (سازش بنده در سازش عضوی از تن او است)
نعمان پور بشیر گفته: از رسول خدا صلّی الله علیه و آله شنیدم که می گفت: در تن آدمی پاره یی گوشت نازک است که هر گاه درست باشد همه تن او درست خواهد بود و اگر بیمار گردد به میانجی آن همه تن مریض گردد و آن دل است.
***ترجمه فهری زنجانی: (شایستگی بنده در شایستگی یک عضو از بدن او است)
نعمان بشیر گوید: شنیدم از رسول خدا صلّی الله علیه و آله که میفرمود: در بدن آدمی پاره گوشتی هست که اگر آن صحیح و سالم باشد سائر بدن نیز سالم و اگر آن بیمار باشد سائر بدن نیز بیمار و فاسد خواهد بود و آن قلب است.
شرح: مقصود سلامتی جسمی و تندرستی ظاهری نیست بلکه چون قلب مرکز اراده و فرمانروای مطلق مملکت تن است و همه اعضاء و جوارح بفرمان اویند.
لذا صلاح و فساد فرمانبر و وابسته بصلاح و فساد فرمانده است و همانند اجتماعات بشری است که الناس علی دین ملوکهم.
****ترجمه جعفری: (سلامت بنده در سلامت عضوی از بدن اوست)
نعمان بن بشیر می گوید: از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: در وجود انسان پاره گوشتی است که اگر صحیح و سالم باشد سایر اعضای بدن نیز سالم است و اگر مریض باشد سایر اعضای بدن نیز مریض و فاسد خواهد بود و آن قلب است. (شرح: منظور از قلب در اینجا روح انسان است که قلب مرکز نگهدارنده آن است و سلامت روح از انحرافات فکری و عقیدتی، سلامت انسان را تضمین می کند.)
------
«110»- أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ السَّرَّاجُ قَالَ حَدَّثَنَا قُتَیْبَهُ قَالَ حَدَّثَنَا رِشْدَیْنُ [رُشْدُ] بْنُ سَعْدٍ الْمِصْرِیُّ أَبُو الْحَجَّاجِ (2) قَالَ حَدَّثَنَا شَرَاحِیلُ بْنُ یَزِیدَ (3) عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ وَ أَبِی هُرَیْرَهَ قَالا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله إِذَا طَابَ قَلْبُ الْمَرْءِ طَابَ جَسَدُهُ وَ إِذَا خَبُثَ الْقَلْبُ خَبُثَ الْجَسَدُ.
*ترجمه کمره ای:
رسول خدا فرمود هر گاه دل انسان پاک باشد تنش پاک است و هر گاه دل پلید باشد تن پلید است.
شرح: دل مرکز عقیده و احساسات انسان است که مبدء اعمال و حرکات اویند صحت دل عبارت از عقائد درست و احساسات پاک است در این صورت همه تن صحیح و پاک است یعنی هر عملی از هر عضوی صادر شود مفید و معقول و عادلانه است، بیماری و پلیدی دل عقائد کج و احساسات بد است که در این صورت اعمالی که از انسان صادر می شود اعمال شرارت و بدی و ظلم است.
**ترجمه مدرس گیلانی:
پیامبر صلّی الله علیه و آله گفته: هر گاه دل آدمی پاک باشد تن وی پاک است و اگر دل پلید گردد تن پلید شود.
***ترجمه فهری زنجانی:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: دل مرد که پاک شد تنش نیز پاکیزه است و چون دلش ناپاک باشد تنش نیز پلید و ناپاک خواهد بود.
****ترجمه جعفری:
عبد اللَّه بن عمر و ابو هریره نقل می کنند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هنگامی که قلب شخص پاکیزه باشد، جسد او نیز پاکیزه می شود و هنگامی که قلب انسان پلید باشد، جسد او نیز پلید می شود.
------
ص: 31
«111»- أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ السِّجْزِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ مُعَاذٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ الْمَرْوَزِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ أَخْبَرَنَا یَحْیَی بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ (1) قَالَ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ سَمِعْتُ أَبَا هُرَیْرَهَ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله دَخَلَ عَبْدٌ الْجَنَّهَ بِغُصْنٍ مِنْ شَوْکٍ کَانَ عَلَی طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَأَمَاطَهُ عَنْهُ (2).
*ترجمه کمره ای: (شخصی بیک خصلت وارد بهشت می شود)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود بنده ای وارد بهشت می شود بواسطه یک شاخه خاری که در سر راه مسلمانان بوده و آن را پاک کرده است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (آدمی به منشی به بهشت درآید)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله گفته، «بنده یی به بهشت درآید اگر چه به برداشتن خاری که در سر راه مسلمانان بوده، باشد».
***ترجمه فهری زنجانی: (مردی با یک خوی بهشتی شد)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بنده ای بهشتی گردید بخاطر برداشتن شاخه خاری از سر راه مسلمانان.
****ترجمه جعفری: (شخصی به خاطر یک خصلت وارد بهشت شد)
ابو هریره می گوید: پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بنده ای به سبب اینکه یک شاخه خاری از سر راه مسلمانان برداشت، وارد بهشت شد.
------
«112»- حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْبُنْدَارُ الْفَرْغَانِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ الْحَمَّادِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ زَیْدٍ الصَّائِغُ الْمَکِّیُّ بِمَکَّهَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ شَبِیبٍ قَالَ أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ یُونُسَ عَنِ ابْنِ شِهَابٍ عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ سَمِعْتُ النَّبِیَّ صلّی الله علیه و آله یَقُولُ مَنْ سَرَّهُ أَنْ یُبْسَطَ لَهُ فِی رِزْقِهِ وَ یُنْسَأَ لَهُ فِی أَجَلِهِ فَلْیَصِلْ رَحِمَهُ (3).
*ترجمه کمره ای: (کسی که از دو خصلت خوشش می آید بیک خصلت عمل کند)
انس بن مالک گوید از پیغمبر صلّی الله علیه و آله شنیدم کسی که از وسعت رزق و تأخیر مرگ خوشش می آید صله رحم کند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (هر که از دو منش خشنود گردد به منشی کار بندد)
انس پور مالک گفته: از پیامبر صلّی الله علیه و آله شنیدم که گفت: «آنکه از فراخی روزی و دیر آمدن اجل خشنود گردد گو صله رحم کند» یعنی رفت و آمد داشته باشد.
***ترجمه فهری زنجانی: (کسی که به دو فائده دلخوش دارد یک کار انجام دهد)
انس بن مالک گوید: شنیدم پیغمبر صلّی الله علیه و آله میفرمود: هر که از وسعت روزی و طول عمر مسرور است صله رحم کند.
****ترجمه جعفری: (کسی که دو خصلت او را شاد کند، یک خصلت را به کار گیرد)
انس بن مالک می گوید: از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: هر کس که بخواهد روزی او گسترش پیدا کند و اجلش به تأخیر افتد، پس صله رحم کند.
------
«113»- حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْبُنْدَارُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْقَاسِمِ سَعِیدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی سَالِمٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو زَکَرِیَّا یَحْیَی بْنُ الْفَضْلِ الْوَرَّاقُ قَالَ حَدَّثَنَا إِسْحَاقُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ الْوَرَّاقُ السَّمَرْقَنْدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا سُلَیْمَانُ بْنُ سَلَمَهَ قَالَ حَدَّثَنَا بَقِیَّهُ بْنُ الْوَلِیدِ عَنِ الزِّیَادِیِ (4) عَنِ الزُّهْرِیِّ عَنْ أَنَسٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله کَانَ یُسَلِّمُ تَسْلِیمَهً وَاحِدَهً.
*ترجمه کمره ای: (رسول خدا بیک سلام نماز را تمام میکرد)
انس بن مالک روایت کرده که رسول خدا صلّی الله علیه و آله با یک سلام از نماز خارج میشد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (پیامبر نماز خود را به سلامی پایان می داد)
انس پور مالک روایت کرده که پیامبر صلّی الله علیه و آله با سلامی نماز خود را انجام می داد.
***ترجمه فهری زنجانی: (رسول خدا در نمازش یک سلام میداد)
انس گوید: رسول خدا صلّی الله علیه و آله چنین بود که بیک سلام نماز را تمام میکرد.
****ترجمه جعفری: (پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله سلام نماز را با یک سلام می خواند)
انس بن مالک می گوید: پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله با یک سلام، سلام می داد (منظور سلام نماز است).
------
ص: 32
«1»- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْفَامِیُ (1) وَ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ بُطَّهَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ سَمِعْتُ أَبِی یُحَدِّثُ عَنْ أَبِیهِ علیه السّلام أَنَّ رَجُلًا قَامَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام فَقَالَ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا عَرَفْتَ رَبَّکَ قَالَ بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَ نَقْضِ الْهَمِّ لَمَّا أَنْ هَمَمْتُ فَحَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَ هَمِّی وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ الْقَضَاءُ عَزْمِی فَعَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَیْرِی قَالَ فَبِمَا ذَا شَکَرْتَ نَعْمَاهُ قَالَ نَظَرْتُ إِلَی بَلَاءٍ قَدْ صَرَفَهُ عَنِّی وَ أَبْلَی بِهِ غَیْرِی فَعَلِمْتُ أَنَّهُ قَدْ أَنْعَمَ عَلَیَّ فَشَکَرْتُهُ قَالَ فَبِمَا ذَا أَحْبَبْتَ لِقَاءَهُ قَالَ لَمَّا رَأَیْتُهُ قَدِ اخْتَارَ لِی دِینَ مَلَائِکَتِهِ وَ رُسُلِهِ وَ أَنْبِیَائِهِ عَلِمْتُ أَنَّ الَّذِی أَکْرَمَنِی بِهَذَا لَیْسَ یَنْسَانِی فَأَحْبَبْتُ لِقَاءَهُ.
*ترجمه کمره ای: ([باب خصلت های دوگانه:] خدای یگانه را بدو خصلت بشناسید)
از امام ششم علیه السّلام روایت شده که فرمود شنیدم از پدرم که از پدرش نقل میکرد مردی حضور امیر المؤمنین علیه السّلام ایستاد و عرضکرد یا امیر المؤمنین بچه دلیل خدای خود را شناختی فرمود بفسخ عزیمت و شکست همت، چون که گاهی همت گماشتم بر امری و میان من و مقصودم حاصل شد و تصمیم گرفتم و قضاء با تصمیم مخالفت کرد، از اینجا دانستم تدبیر بدست دیگری است، عرضکرد چگونه نعمت او را شکر کردی، فرمود نگاه کردم ببلای او که از من دور کرد، و دچار دیگری نمود از این جا دانستم که بمن نعمت بخشوده و او را شکر میکنم، عرضکرد از چه رو ملاقات وی را دوست داری فرمود چون دیدم فرشتگان و پیغمبران و انبیاء خود را بمن ارزانی داشته دانستم کسی که باین دین مقدس مرا گرامی داشته هرگز فراموشم نکند پس ملاقات او را دوست داشتم.
**ترجمه مدرس گیلانی: ([باب منشهای دوگانه] شناسایش خداوند یگانه به دو منش است)
از امام صادق علیه السّلام روایت شده که گفت: شنیدم که از پدر خود نقل کرد که مردی از امیر المؤمنین علی علیه السّلام پرسید خدای را به چه شناختی؟
گفت: به تغییر عزیمت و تبدیل همت. زیرا گاهی قصد امری کردم او میان من و کار من جدایی افکند.
در کارها مصمم شدم اما قضا با تصمیم من مخالفت کرد، از این جهت دانستم کارها به دست دیگریست.
انوری این را به شعر گفته:
اگر محول حال جهانیان نه قضاست***چرا مجاری احوال بر خلاف رضاست؟
بلی، قضاست به هر نیک و بد عنان کش خلق***بدان دلیل که تدبیرهای خلق جمله خطاست.
آنگاه پرسید چگونه نعمت ویرا سپاس گویی؟ در پاسخ گفت: دیدم مرا از گرفتاری دور کرد و دیگری را گرفتار کرد. از این روی دانستم که به من لطف داشته و نعمت ارزانی کرد از این سبب ویرا سپاس گفتم. دوباره پرسید چرا دیدار وی را دوست داری؟ در جواب گفت: چون دیدم فرشتگان و پیامبران خود را برای راهنمایی من آماده داشته کسی که این همه لطف به من دارد هرگز مرا فراموش نخواهد کرد از این رو دیدار ویرا خواهانم.
***ترجمه فهری زنجانی: ([باب دوگانه] خدای یکتا را بدو چیز باید شناخت)
امام صادق علیه السّلام فرمود: از پدرم شنیدم که از پدرش بازگو میکرد: که در محضر امیرالمؤمنین علیه السّلام مردی برخاست و گفت: یا امیر المؤمنین پروردگارت را بچه وسیله شناختی؟ فرمود: بوسیله بهم خوردن تصمیم و شکستن همت که چون بکاری همت گماشتم میان من و کار مورد علاقه ام فاصله ایجاد شد و چون تصمیم گرفتم قضای الهی بر خلاف تصمیم من جاری گردید دانستم که تدبیر دیگری در کار است عرض کرد: بچه جهت نعمت های خداوند را شکرگزاری؟ فرمود: در بلاهائی که از من باز داشته و دیگری را بآن مبتلا ساخته خوب دقت کردم دانستم که خداوند بر من انعام فرموده سپاسگزارش گشتم، عرض کرد: از چه رو خدا را دوست داری؟ فرمود: از این رو که آئین فرشتگان و فرستادگان و پیغمبران خود را برای من برگزید دانستم کسی که مرا این چنین گرامی میدارد فراموشم نخواهد کرد و بهمین جهت دوستدار دیدارش گشتم.
****ترجمه جعفری: ([باب خصلت های دوگانه] شناخت توحید با دو خصلت)
هشام بن سالم گفت: امام صادق علیه السّلام فرمود: از پدرم شنیدم و او از پدرش شنید که مردی نزد امیر المؤمنین علیه السّلام از جای برخاست و به او گفت: یا امیر المؤمنین! پروردگارت را با چه چیزی شناختی؟
فرمود: با به هم خوردن عزم و اراده و شکسته شدن همّت، هر گاه که چیزی را قصد کردم، خدا میان من و قصدم حایل شد و من چیزی را اراده کردم ولی قضای الهی با آن مخالفت نمود، پس دانستم که سامان دهنده کارها کسی غیر از من است. آن شخص گفت: چگونه سپاس نعمت های خدا را به جای آوردی؟ فرمود: به بلایی توجه کردم که از من دور کرده و دیگری را به آن مبتلا ساخته است، پس دانستم که به من نعمت داده و سپاسگزاری کردم. آن شخص گفت: برای چه ملاقات او را دوست داری؟
فرمود: وقتی دیدم که او دین فرشتگان و پیامبران و انبیای خود را برای من برگزیده، دانستم که کسی که مرا این گونه گرامی داشته، مرا فراموش نمی کند، پس ملاقات او را دوست داشتم.
------
«2»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله خَلَّتَانِ لَا أُحِبُّ أَنْ یُشَارِکَنِی فِیهِمَا أَحَدٌ وُضُوئِی فَإِنَّهُ مِنْ صَلَاتِی وَ صَدَقَتِی فَإِنَّهَا مِنْ یَدِی إِلَی یَدِ السَّائِلِ فَإِنَّهَا تَقَعُ فِی یَدِ الرَّحْمَنِ.
*ترجمه کمره ای: (پیغمبر فرمود دو کار نیک است که دوست ندارم احدی در آنها با من شرکت کند)
یکی وضوی من است که جزو نماز من محسوبست و دیگری صدقه من است که میخواهم با دست خود بدست سائل گذارم زیرا که آن در دست خدا قرار میگیرد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (پیامبر گفت: دو کار نیک است که نمی خواهم کسی در آنها با من شرکت کند)
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله گفته: «دو منشی است که دوست ندارم کسی در آن دو با من شرکت جوید: یکی دست نماز است، چون آن از نماز من است. و دیگر دهش در راه خدا، زیرا آن از دست من است به دست خواهان که به خداوند رحمان می رسد».
***ترجمه فهری زنجانی: (پیغمبر فرمود: در دو کار دوست ندارم که هیچ کس با من شرکت کند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: دو کار است که دوست ندارم هیچ کس در آن دو با من شرکت کند، یکی وضوی من است که جزئی است از نماز من، دوم صدقه من است که از دست خودم بدست گدا برسد زیرا صدقه بدست خدای رحمان میرسد.
****ترجمه جعفری: (سخن پیامبر صلّی الله علیه و آله که دوست ندارم در دو خصلت کسی شریک من باشد)
سکونی از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که علی علیه السّلام گفت: پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: دو خصلت است که دوست ندارم کسی در آنها شریک من باشد: وضوی من که جزء نماز من است و دیگری صدقه دادن من که چون از دست من به دست سائل می رسد، در واقع در دست خدای رحمان قرار می گیرد.
------
«3»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ .
ص: 33
بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله غَرِیبَتَانِ فَاحْتَمِلُوهُمَا کَلِمَهُ حُکْمٍ مِنْ سَفِیهٍ فَاقْبَلُوهَا وَ کَلِمَهُ سَفَهٍ مِنْ حَکِیمٍ فَاغْفِرُوهَا.
*ترجمه کمره ای: (دو غریب باید پذیرائی شوند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: دو غریبند که باید آنها را پذیرائی کنید، سخن حکیمانه ای که از سفیه سرزند آن را بپذیرید و سخن سفیهانه ای که از حکیمی سرزند از آن درگذرید.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو دور افتاده را پذیرایی کنید)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گفته: دو دور افتاده اند باید آنها را پذیرایی کرد: گفتار حکیمانه یی از انسان سبک مغزی و دیگر گفتار سفیهانه یی که از فرزانه یی سر زند از آن درگذرید.
***ترجمه فهری زنجانی: (دو غریب را نگهداری کنید)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: از دو غریب نگهداری کنید: کلام حکمت آمیز را از سفیه بپذیرید و سخن سفیهانه را بر حکیم نگیرید.
****ترجمه جعفری: (دو غریب را تحمل کنید)
سکونی از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که علی علیه السّلام از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: دو غریب است که باید آنها را تحمل کنید: کلمه حکمت آمیزی از یک نادان، آن را قبول کنید و کلمه نابخردانه ای از حکیم، آن را ببخشایید.
------
«4»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ سَمَاعَهَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی بَصِیرٍ الْمُرَادِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْحِجَامَهِ وَ الْقَیْ ءِ وَ کُلِّ دَمٍ سَائِلٍ فَقَالَ لَیْسَ فِیهِ وُضُوءٌ إِنَّمَا الْوُضُوءُ مِمَّا خَرَجَ مِنْ طَرَفَیْکَ اللَّذَیْنِ أَنْعَمَ اللَّهُ بِهِمَا عَلَیْکَ.
قال مصنف هذا الکتاب أدام الله عزه یعنی من بول أو غائط أو ریح أو منی
*ترجمه کمره ای: (وضو را باطل نکند مگر آنچه از دو طرف خارج شود)
ابی بصیر مرادی گوید از امام ششم علیه السّلام پرسیدم از حجامت و قی و هر خونی که روان گردد فرمود وضو ندارد همانا وضو از آنی باید که از دو طرف اسفل که بعنایت الهی است خارج می شود.
مصنف کتاب ادام اللَّه عزه گوید مقصود بول و غایط و باد و منی است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دست نماز را چیزی تباه نمی کند مگر آنکه از پیش یا پس انسان مکلف بیرون آید)
از ابی بصیر مرادی روایت شده که گفت: از امام صادق علیه السّلام پرسیدم از حجامت و قی و هر خونی که روان شود. گفت: «دست نماز باطل نمی شود مگر به آنچه از دو طرف پایین بیرون آید.
مصنف این کتاب شیخ صدوق گفته: مقصود از آنچه بیرون می آید: بول و غائط و باد و منی ست.
مترجم گوید: در مذهب شافعی تلاقی پوست زن و مرد که هر دو در گمان شهوت باشند اگر چه طرفی مکره یا میت باشد وضوء باطل می شود. و نزد حنفی قهقهه در نماز ناقض وضو و نماز است. و در نزد مالکی و حنبلی رده ناقض وضو است.
***ترجمه فهری زنجانی: (فقط آنچه از پس و پیش بیرون می آید وضو را میشکند)
ابی بصیر مرادی گوید: از امام صادق علیه السّلام پرسیدم حجامت کردن و قی کردن و خونهائی که از بدن بیرون می آید حکمش چیست؟ فرمود در این موارد وضو گرفتن لازم نیست وضو گرفتن فقط هنگامی است که از پیش و پس تو که خداوند انعامت فرموده است چیزی بیرون بیاید.
مصنف کتاب که عزتش مدام باد گوید: مقصود ادرار یا مدفوع یا باد و یا منی است.
****ترجمه جعفری: (وضو را باطل نمی کند مگر آنچه از دو طرف خارج می شود)
ابو بصیر مرادی می گوید: از امام صادق علیه السّلام در باره حجامت و قی کردن و هر خونی که جریان دارد پرسیدم، فرمود: هیچ کدام وضو ندارد (وضو را باطل نمی کند) همانا وضو از چیزی است که از دو طرف تو بیرون شود همان دو طرفی که به وسیله آنها به تو نعمت داده است.
مصنف کتاب می گوید: منظور بول و غائط و باد و منی است.
------
«5»- حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَلِیٍّ الْکُوفِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی جَدِّی الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَهِ عَنْ جَدِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَهِ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله نِعْمَتَانِ مَکْفُورَتَانِ الْأَمْنُ وَ الْعَافِیَهُ (1).
*ترجمه کمره ای: (دو نعمت در معرض کفرانند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود، دو نعمت در معرض کفرانند امنیت و سلامتی.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو نعمت بر مردم پوشیده شده)
از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله نقل است که گفته: «دو نعمت بر مردم پوشیده شده: آسایش و تندرستی».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو نعمت پنهان)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: ارزش دو نعمت از نظر مردم پوشیده است: امنیت و تندرستی.
****ترجمه جعفری: (دو نعمت همواره ناسپاسی می شوند)
اسماعیل بن مسلم از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که علی علیه السّلام از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: دو نعمت است که همواره ناسپاسی می شوند: امنیت و تندرستی.
------
«6»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله خَصْلَتَانِ کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ مَفْتُونٌ فِیهِمَا (2) الصِّحَّهُ وَ الْفَرَاغُ.
*ترجمه کمره ای: (دو خصلت برای بیشتر مردم فتنه انگیزند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود بیشتر مردم از دو خصلت در فتنه واقع میشوند و آنها تندرستی و بیکاری است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو منش است که برای بسیاری فتنه انگیزد)
رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله گفته: «بیشتر مردمان از دو منش در فتنه می افتند و آنها تندرستی و بیکاری ست.
***ترجمه فهری زنجانی: (وسیله آزمایش بیشتر مردم)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بیشتر مردم در دو چیز مورد آزمایش اند: تندرستی و آسایش خاطر.
****ترجمه جعفری: (دو خصلت است که بسیاری از مردم با آنها آزمایش می شوند)
سکونی از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که علی علیه السّلام از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: دو خصلت است که بسیاری از مردم با آنها آزمایش می شوند: تندرستی و فراغت.
------
«7»- أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو جَعْفَرٍ مُحَمَّدُ بْنُ مُعَاذٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ الْحَسَنِ الْمَرْوَزِیُّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُبَارَکِ وَ الْفَضْلِ بْنِ مُوسَی قَالا أَخْبَرَنَا.
ص: 34
عَبْدُ اللَّهِ بْنُ سَعِیدِ بْنِ أَبِی هِنْدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله نِعْمَتَانِ مَفْتُونٌ فِیهِمَا کَثِیرٌ مِنَ النَّاسِ الْفَرَاغُ وَ الصِّحَّهُ.
*ترجمه کمره ای:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود بیشتر مردم از دو خصلت در فتنه واقع میشوند و آنها تندرستی و بیکاری است.
**ترجمه مدرس گیلانی:
رسول اللَّه صلّی الله علیه و آله گفته: «بیشتر مردمان از دو منش در فتنه می افتند و آنها تندرستی و بیکاری ست.
***ترجمه فهری زنجانی:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بیشتر مردم در دو نعمت آزمایش شده اند آسایش و تندرستی.
****ترجمه جعفری:
ابن عباس از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: دو نعمت است که بسیاری از مردم با آنها آزمایش می شوند: فراغت و تندرستی.
------
«8»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَیُّوبَ بْنِ نُوحٍ عَنِ الرَّبِیعِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُسْلِیِّ عَنْ أَبِی الرَّبِیعِ الشَّامِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَیْ ءٍ أَفْضَلَ مِنَ الصَّمْتِ وَ الْمَشْیِ إِلَی بَیْتِهِ.
*ترجمه کمره ای: (خاموشی و پیاده رفتن بخانه خدا از همه عبادات بهتر است)
امام ششم علیه السّلام فرمود عبادت نشده خداوند بچیزی که بهتر از خاموشی و پیاده رفتن بخانه او باشد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (خاموشی و پیاده روی به خانه خدا از همه عبادات برتر است)
امام صادق علیه السّلام گفته: «خدای را بندگی نکرده اند به چیزی که برتر از خاموشی و پیاده روی به خانه وی باشد».
***ترجمه فهری زنجانی: (بهترین عبادت، خاموشی و رفتن بخانه خدا است)
امام صادق علیه السّلام فرمود: خداوند بعبادتی بهتر از خاموشی و رفتن بخانه اش پرستش نشده است.
شرح: ظاهر این است که مقصود تشرف به بیت اللَّه و حج گزاردن است و احتمال میرود که مقصود مطلق مساجد باشد.
****ترجمه جعفری: (خداوند با چیزی بهتر از سکوت و پیاده رفتن به سوی خانه او پرستش نشده است)
ابو الربیع شامی از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: خداوند با چیزی بهتر از سکوت و پیاده رفتن به سوی خانه او پرستش نشده است. (منظور از خانه خدا کعبه است).
------
«9»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ یَحْیَی الطَّوِیلِ الْبَصْرِیِ (1) عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: إِنَّمَا یُؤْمَرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ یُنْهَی عَنِ الْمُنْکَرِ مُؤْمِنٌ فَیَتَّعِظُ أَوْ جَاهِلٌ فَیَتَعَلَّمُ وَ أَمَّا صَاحِبُ سَوْطٍ وَ سَیْفٍ فَلَا.
*ترجمه کمره ای: (دو کس امر بمعروف میشوند)
امام ششم علیه السّلام فرمود همانا امر بمعروف و نهی از منکر میشوند مؤمنی که پند پذیرد یا نادانی که یاد بگیرد و عمل کند، اما کسی که تازیانه و شمشیر دارد مورد این حکم نیست.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو تن امر به معروف می شوند)
امام صادق گفته: «دو تن شایسته امر به معروف و نهی از منکر می شوند: یکی مؤمن پند پذیر و دیگر نادانی که خواهد فرا گیرد. اما آنکه تازیانه و شمشیر دارد هیچ از این دو نیست».
***ترجمه فهری زنجانی: (فقط دو نفر را امر بمعروف باید کرد)
امام صادق علیه السّلام فرمود: امر بمعروف و نهی از منکر فقط مؤمن را باید نمود تا پند گیرد و نادان را تا ید گیرد نه آن را که تازیانه و شمشیر دارد.
شرح: روایت در مقام بیان یکی از شرایط امر بمعروف و نهی از منکر است که اگر شخص، خوف داشت صدمه ای بجانش میرسد و کشته می شود وظیفه امر بمعروف و نهی از منکر ندارد.
****ترجمه جعفری: (دو کس امر به معروف می شوند)
یحیی الطویل از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: همانا (دو کس) امر به معروف و نهی از منکر می شوند: یکی مؤمن که پند می گیرد و دیگری جاهل که می آموزد، ولی صاحب تازیانه و شمشیر، هرگز!
------
«10»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ جَرِیرٍ الْبَجَلِیِ (2) عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: لِلْکُفْرِ جَنَاحَانِ بَنُو أُمَیَّهَ وَ آلُ الْمُهَلَّبِ (3).
*ترجمه کمره ای: (کفر دو پر دارد)
امام ششم علیه السّلام فرمود کفر دو پر دارد و آنها بنی امیه و خانواده مهلب می باشند.
شرح: خانواده مهلب از بزرگان بنی شیبان بودند که طرفداران بنی امیه بشمار میرفتند و از طرف آنها فرمانده و حکام قشون و ولایات بودند و با شورشیان می جنگیدند و مهلب بن ابی صفره و یزید بن مهلب از مشاهیر آنها هستند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (کفر را دو بال است)
از امام صادق علیه السّلام روایت شده که گفته: «کفر را دو بال است و آنها بنو امیه و آل مهلب اند».(آل مهلب از حامیان بنی امیه بودند.)
***ترجمه فهری زنجانی: (دو بال کفر)
امام صادق علیه السّلام فرمود: کفر دو بال دارد بنو امیه و آل مهلب.
شرح: آل مهلب جمعی از فرمانداران بنی امیه و بنی العباس بودند و داستان های مفصلی دارند، بطبری ج 8 ص 19 و ابن الاثیر ج 4 ص 183 مراجعه شود.
****ترجمه جعفری: (کفر دو بال دارد)
محمد بن اسحاق از پدرش و او از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: برای کفر دو بال است: بنی امیّه و خاندان مهلّب. (این خاندان کارگزاران بنی امیه بودند).
------
ص: 35
«11»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ظَرِیفِ بْنِ نَاصِحٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ یَحْیَی قَالَ حَدَّثَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله قَسَمَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَهْلَ الْأَرْضِ قِسْمَیْنِ فَجَعَلَنِی فِی خَیْرِهِمَا ثُمَّ قَسَمَ النِّصْفَ الْآخَرَ عَلَی ثَلَاثَهٍ فَکُنْتُ خَیْرَ الثَّلَاثَهِ ثُمَّ اخْتَارَ الْعَرَبَ مِنَ النَّاسِ ثُمَّ اخْتَارَ قُرَیْشاً مِنَ الْعَرَبِ ثُمَّ اخْتَارَ بَنِی هَاشِمٍ مِنْ قُرَیْشٍ ثُمَّ اخْتَارَ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ مِنْ بَنِی هَاشِمٍ ثُمَّ اخْتَارَنِی مِنْ بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ.
*ترجمه کمره ای: (خدای تبارک و تعالی اهل زمین را دو قسمت کرده)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود خدای تبارک و تعالی اهل زمین را دو قسمت کرد و مرا در قسم بهتر قرار داد و آن نیمه را هم سه قسمت کرد و من در بهترین قسمتها بودم سپس قریش را از میان عرب برگزید، سپس بنی هاشم را از میان قریش برگزید سپس فرزندان عبد المطلب را از بنی هاشم برگزید، سپس مرا از بنی عبد المطلب برگزید.
شرح: ظاهرا مقصود از دو قسمت اول جن و انس باشند زیرا این دو طایفه افراد عاقل و مکلف و با شرافت زمین میباشند و مقصود از تقسیم دوم تقسیم انسان است بزرد پوست و سیاه پوست و سفید پوست که قسم سوم اشرف اقسام دیگر است و شامل عرب می شود یا مقصود اولاد سام و حام و یافث است که مطابق بعضی اخبار همه افراد بشر راجع باین سه دسته اند و اولاد سام که اشرف آنهاست شامل عرب می شود.
**ترجمه مدرس گیلانی: (خداوند بزرگ مردم زمین را دو بخش کرده)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گفته «خدا مردم زمین را دو بخش کرد و مرا در بخش بهتر نهاد و آن نیمه را نیز سه بخش کرد و مرا در برترین بخشهای آن نهاد. سپس قریش را از میان عرب برگزید. آنگاه دودمان هاشم را از قریش برگزید بعدا فرزندان عبد المطلب را از خانواده هاشم اختیار کرد سپس مرا از دودمان عبد المطلب اختیار کرد. (شاید مراد از دو بخش انس و جن باشد.)
***ترجمه فهری زنجانی: (خدای تعالی مردم روی زمین را بدو قسمت تقسیم فرموده است)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خدای تبارک و تعالی مردم روی زمین را بدو قسمت تقسیم فرمود و مرا در قسمت بهتر قرار داد سپس آن نصف بهتر را بر سه قسمت کرد و من جزو بهترین قسمت از آن سه بودم سپس عرب را برگزید از میان مردم سپس قریش را از میان عرب برگزید سپس بنی هاشم را از قریش برگزید سپس بنی عبد المطلب را از بنی هاشم برگزید سپس مرا از بنی عبد المطلب برگزید.
****ترجمه جعفری: (خداوند اهل زمین را به دو قسم تقسیم کرده)
ابراهیم بن یحیی از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خداوند اهل زمین را به دو قسم تقسیم کرده و مرا در این میان بهترین آنها قرار داده است، آنگاه نصف دیگر را به سه قسم تقسیم کرده و من بهترین آن سه قسم هستم، سپس از مردم، عرب را انتخاب کرد آنگاه از عرب، قریش را برگزید، آنگاه از قریش، بنی هاشم را اختیار کرد، آنگاه از بنی هاشم فرزندان عبد المطلب را انتخاب کرد، آنگاه از فرزندان عبد المطلب مرا برگزید.
------
«12»- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدِ بْنِ غَزْوَانَ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ
ص: 36
جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِی إِذَا صَلَحَا صَلَحَتْ أُمَّتِی وَ إِذَا فَسَدَا فَسَدَتْ أُمَّتِی قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَنْ هُمَا قَالَ الْفُقَهَاءُ وَ الْأُمَرَاءُ.
*ترجمه کمره ای: (دو صنف امت اگر صالح باشند امت صالح میشوند و اگر فاسد شوند امت فاسد میشوند)
امام ششم علیه السّلام از قول پدرش فرمود که رسول خدا فرمود دو صنف از امت من چون صالح باشند امت من صالحند و چون فاسد شوند امت من فاسد میشوند، سؤال شد یا رسول اللَّه کدامند؟ فرمود فقهاء و امراء.
**ترجمه مدرس گیلانی: (از پیروان پیامبر دو دسته اند که هر گاه درست گردند مردم درست می شوند و هر گاه تباه گردند مردم نیز تباه گردند)
از امام جعفر بن محمد علیهما السّلام از پدرش علیه السّلام روایت کرده که گفت: پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گفته:
پیروان من دو دسته اند: هر گاه درست شوند مردم نیز درست شوند و اگر تباه گردند مردم نیز تباه گردند و ایشان: فقهاء و امرای دین من اند».
***ترجمه فهری زنجانی: (صلاح و فساد امت وابسته بصلاح و فساد دو صنف است)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: دو طایفه از این امت اگر صالح گشتند همه امتم صالح میگردد و اگر فاسد شدند همه امتم فاسد میشوند، عرض شد: یا رسول اللَّه آن دو طایفه کدامند؟ فرمود: دانشمندان دینی و فرمانروایان- قوه مقننه و قوه مجریه-
****ترجمه جعفری: (دو گروه از این امت هر گاه اصلاح شوند تمام امت اصلاح می شود، و اگر فاسد شوند تمام امت فاسد می شود)
سکونی می گوید: امام صادق علیه السّلام از پدرش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: دو گروه از امت من هستند که هر گاه اصلاح شوند، امت من اصلاح می شوند و هر گاه فاسد شوند، امت من فاسد می شوند. گفته شده آن گروه کدامند یا رسول اللَّه؟
فرمود: فقیهان و حاکمان.
------
«13»- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِیسَی عَنْ سَمَاعَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: اتَّقُوا اللَّهَ فِی الضَّعِیفَیْنِ یَعْنِی بِذَلِکَ الْیَتِیمَ وَ النِّسَاءَ.
*ترجمه کمره ای: (خدا را در باره دو ضعیف بپائید)
امام ششم علیه السّلام فرمود خدا را در باره دو ضعیف واپائید مقصود او کودک بی پدر و زنها است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (احترام خدای را در باره دو ناتوان نگاهدارید)
امام صادق علیه السّلام گفته: «برای خدا دو ناتوان را نگاهدارید. یعنی پدر مرده و زنان را.
***ترجمه فهری زنجانی: (در مورد دو ناتوان از خدا بپرهیزید)
امام صادق علیه السّلام فرمود: در مورد دو ضعیف از خدا بپرهیزید: یتیم و زن.
****ترجمه جعفری: (در باره دو گروه ناتوان از خدا بترسید)
سماعه از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: در باره دو گروه ناتوان از خدا بترسید. منظور از آنها یتیمان و زنان هستند.
------
«14»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ زَکَرِیَّا الْمُؤْمِنِ رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: مَنْ عَالَ ابْنَتَیْنِ أَوْ أُخْتَیْنِ أَوْ عَمَّتَیْنِ أَوْ خَالَتَیْنِ حَجَبَتَاهُ مِنَ النَّارِ.
*ترجمه کمره ای: (مزد کسی که دو دختر یا دو خواهر یا دو عمه یا دو خاله را کفالت کند.)
امام ششم علیه السّلام فرمود کسی که دو دختر یا دو خواهر یا دو عمه یا دو خاله را نان بدهد او را از آتش نگاه دارند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (پاداش کسی که دو دختر یا دو خواهر یا دو عمه یا دو خاله را نگاهداری کند)
امام صادق علیه السّلام گفته: «آنکه دو دختر یا دو خواهر یا دو عمه یا دو خاله را نگاهداری کند یعنی نان دهد، او را از آتش دوزخ نگاه دارند».
***ترجمه فهری زنجانی: (پاداش کسی که از دو دختر یا دو خواهر یا دو عمه یا دو خاله سرپرستی کند)
امام صادق علیه السّلام فرمود: کسی که دو دختر یا دو خواهر یا دو عمه یا دو خاله را سرپرستی کند او را از آتش نگاه میدارند.
****ترجمه جعفری: (پاداش کسی که دو دختر یا دو خواهر یا دو عمّه یا دو خاله را تکفّل کند)
زکریای مؤمن مرفوعا از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: هر کس دو دختر یا دو خواهر یا دو عمّه یا دو خاله را کفالت کند آنها او را از آتش (جهنم) حفظ می کنند.
------
«15»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ فُضَیْلٍ عَنْ شُرَیْسٍ الْوَابِشِیِ (1) عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله إِنَّ الْجَنَّهَ لَیُوجَدُ رِیحُهَا مِنْ مَسِیرَهِ خَمْسِمِائَهِ عَامٍ وَ لَا یَجِدُهَا عَاقٌّ وَ لَا دَیُّوثٌ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا الدَّیُّوثُ قَالَ الَّذِی تَزْنِی امْرَأَتُهُ وَ هُوَ یَعْلَمُ.
*ترجمه کمره ای: (دو مرد بوی بهشت را نمیشوند.)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود بوی بهشت از مسافت پانصد سال راه دریافت شود و عاق والدین و دیوث او را نیابند، عرض شد یا رسول اللَّه دیوث کیست؟ فرمود کسی که زنش زنا دهد و بداند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو مرد بوی بهشت را نمی شنوند)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گفته: عاق والدین و قلتبان بوی بهشت از مسافت پانصد سال راه در نیابند. پرسیدند قلتبان کیست؟ گفت: کسی که زن وی زنا دهد و او بداند».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو نفر بوی بهشت را نمی یابند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بوی بهشت از پانصد سال راه بمشام میرسد ولی این بوی را عاق پدر و مادر استشمام نمیکند و نه دیوث، عرض شد: یا رسول اللَّه دیوث کیست؟ فرمود آنکه زنش با اطلاع او هم بستر دیگری شود.
****ترجمه جعفری: (دو کس بوی بهشت را نمی شنوند)
جابر از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بوی بهشت از فاصله پانصد سال، شنیده می شود ولی عاقّ والدین و دیّوث آن را نمی شنود. گفته شد: یا رسول اللَّه دیّوث کیست؟ آن حضرت فرمود: کسی که زنش زنا می کند و او از آن خبر دارد.
------
«16»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی الْجَوْزَاءِ الْمُنَبِّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ عَمْرِو بْنِ خَالِدٍ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَنْ.
ص: 37
عَلِیٍّ علیه السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله یَجِی ءُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ذُو الْوَجْهَیْنِ دَالِعاً لِسَانَهُ (1) فِی قَفَاهُ وَ آخَرَ مِنْ قُدَّامِهِ یَلْتَهِبَانِ نَاراً حَتَّی یَلْهَبَا جَسَدَهُ ثُمَّ یُقَالُ لَهُ هَذَا الَّذِی کَانَ فِی الدُّنْیَا ذَا وَجْهَیْنِ وَ ذَا لِسَانَیْنِ یُعْرَفُ بِذَلِکَ یَوْمَ الْقِیَامَهِ.
*ترجمه کمره ای: (آنچه در باره شخص دو زبان آمده)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود شخص دو زبان را در قیامت می آورند و زبانش از پشت سرش درآمده و زبان دیگری از جلوش افتاده و آتش میارند تا او را آتش زنند و فریاد شود اینست که در دنیا دو رو و دو زبان بوده، در روز قیامت این طور معروف می شود.
**ترجمه مدرس گیلانی: (آنچه در باره دو زبان آمده است)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گفته: «انسان دو روی یعنی دو زبان را در قیامت می آورند و زبانش از پشت سرش بر آمده و زبان دیگرش از پیش بیرون افتاده او را به آتش می سوزانند و گویند اینست کسی که در جهان دو زبان و منافق بوده است».
***ترجمه فهری زنجانی: (در باره شخص دو رو)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: شخص دو رو را روز قیامت می آورند با زبانی از پشت سر درآمده و زبانی از پیش رو که شعله آتش از هر دو زبانه میکشد تا همه بدنش را فرا میگیرد آنگاه عتابش کنند که این همان است که در دنیا دو رو و دو زبان بود و روز قیامت این چنین معرفی می شود.
****ترجمه جعفری: (آنچه در باره شخص دورو وارد شده است)
علی علیه السّلام از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: در روز قیامت شخص دورو در حالی می آید که زبان او از پشت سر و زبان دیگری از جلو درآمده و این دو زبان، آتش را بر او مسلط می کنند تا جسمش بسوزد، آنگاه گفته می شود: این است کسی که در دنیا دورو و دوزبان بود، در روز قیامت با این حالت شناخته می شود.
------
«17»- أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا ابْنُ مَنِیعٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَهَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِیَهَ عَنِ الْأَعْمَشِ عَنْ أَبِی صَالِحٍ عَنْ أَبِی هُرَیْرَهَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله إِنَّ مِنْ شَرِّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَهِ ذَا الْوَجْهَیْنِ.
*ترجمه کمره ای:
رسول خدا فرمود بدترین مردم پیش خدای عز و جل روز قیامت دو رو است.
**ترجمه مدرس گیلانی:
***ترجمه فهری زنجانی:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بدترین مردم نزد خدا در روز قیامت شخص دو رو است.
****ترجمه جعفری:
ابو هریره از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: از بدترین مردم در روز قیامت کسی است که دورو باشد.
------
«18»- أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ مَنِیعٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو بَکْرِ بْنُ أَبِی شَیْبَهَ قَالَ حَدَّثَنَا شَرِیکٌ عَنِ الرُّکَیْنِ (3) عَنْ نُعَیْمِ بْنِ حَنْظَلَهَ عَنْ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مَنْ کَانَ لَهُ وَجْهَانِ فِی الدُّنْیَا کَانَ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ لِسَانَانِ مِنْ نَارٍ.
*ترجمه کمره ای:
(رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: شخص دو زبان) روز قیامت دو زبان از آتش دارد.
**ترجمه مدرس گیلانی:
***ترجمه فهری زنجانی:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر که در دنیا دو رو باشد روز قیامت دو زبان آتشین خواهد داشت.
****ترجمه جعفری:
عمار از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: کسی که در دنیا دورو باشد در قیامت دو زبان از آتش خواهد داشت.
------
«19»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ الْأَشْعَرِیِّ عَنْ مُوسَی بْنِ عُمَرَ عَنِ ابْنِ سِنَانٍ عَنْ عَوْنِ بْنِ مَعِینٍ بَیَّاعِ الْقَلَانِسِ عَنِ ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام یَقُولُ مَنْ لَقِیَ الْمُؤْمِنِینَ بِوَجْهٍ وَ غَابَهُمْ بِوَجْهٍ أَتَی یَوْمَ الْقِیَامَهِ وَ لَهُ لِسَانَانِ مِنْ نَارٍ.
*ترجمه کمره ای:
ابی یعقوب گوید شنیدم امام ششم علیه السّلام میفرمود کسی که با مؤمنان بروی دوستی برخورد کند و پشت سر آنها بدگوید در روز قیامت وارد می شود با دو زبان از آتش.
**ترجمه مدرس گیلانی:
***ترجمه فهری زنجانی:
امام صادق علیه السّلام فرمود: کسی که با مؤمنین در برخورد، با صورتی و در پشت سر بصورتی دیگر باشد روز قیامت با دو زبان آتشین محشور می شود.
****ترجمه جعفری:
ابن ابی یعفور می گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود: هر کس که با مؤمنان با یک رو ملاقات کند و در غیاب آنها روی دیگری نشان دهد، در روز قیامت در حالی می آید که دو زبان از آتش دارد.
------
«20»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْکَانَ عَنْ دَاوُدَ بْنِ فَرْقَدٍ عَنْ أَبِی شَیْبَهَ الزُّهْرِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ: بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ یَکُونُ ذَا وَجْهَیْنِ وَ ذَا لِسَانَیْنِ یُطْرِی أَخَاهُ فِی اللَّهِ شَاهِداً وَ یَأْکُلُهُ غَائِباً إِنْ أُعْطِیَ حَسَدَهُ وَ إِنِ ابْتُلِیَ خَذَلَهُ.
*ترجمه کمره ای:
امام پنجم علیه السّلام فرمود بدست بنده ای که دو رو و دو زبان باشد، مدح کند برادر دینی خود را در حضورش و بد گوید باو پشت سرش، اگر نعمت یابد باو حسد برد و اگر گرفتار شود او را یاری نکند.
**ترجمه مدرس گیلانی:
***ترجمه فهری زنجانی:
امام باقر علیه السّلام فرمود: بد بنده ایست بنده ای که دو رو و دو زبان باشد، در پیش روی برادر دینیش چرب زبانی کند و در پشت سرش بدگوئی، اگر برادرش بنعمتی رسد بر وی رشک برد و اگر مبتلا گردد یاری اش نکند.
****ترجمه جعفری:
زهری از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که فرمود: چه بد بنده ای است بنده ای که دو صورت و دو زبان داشته باشد، در حضور برادر دینی اش او را ستایش کند و در غیاب او، او را بخورد، اگر به او چیزی عطا شد حسد کند و اگر گرفتار گردید خوارش سازد.
------
«21»- حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ النَّضْرِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ .
ص: 38
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله النَّاسُ اثْنَانِ وَاحِدٌ أَرَاحَ وَ آخَرُ اسْتَرَاحَ فَأَمَّا الَّذِی اسْتَرَاحَ فَالْمُؤْمِنُ إِذَا مَاتَ اسْتَرَاحَ مِنَ الدُّنْیَا وَ بَلَائِهَا وَ أَمَّا الَّذِی أَرَاحَ فَالْکَافِرُ إِذَا مَاتَ أَرَاحَ الشَّجَرَ وَ الدَّوَابَّ وَ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ.
*ترجمه کمره ای: (مردم دو دسته اند یکی آسوده میکند و یکی آسوده می شود.)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود مؤمن چون بمیرد از دنیا و گرفتاری آن آسوده شود و چون کافر بمیرد درخت و جنبندگان و بسیاری از مردم را آسوده کند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (مردم دو گروه اند، گروهی آسوده می کنند و گروهی آسوده می شوند)
فرستاده خدا صلّی الله علیه و آله گفته: «هر گاه مؤمن بمیرد از گرفتاری جهان آسوده می شود و هر گاه کافر بمیرد درخت و جنبندگان زمین و بسیار از مردمان را از خود آسوده می کند».
***ترجمه فهری زنجانی: (مردم دو قسمند از یکی دیگران در راحت و دیگری خود در استراحت است)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: مردم دو قسمند یکی راحتی می بخشد و دیگری راحت می شود اما آنکه راحت می شود او مؤمن است که وقتی مرد، از دنیا و بلاهایش راحت می شود و آنکه راحتی می بخشد او کافر است که وقتی مرد، درخت و حیوانات و بسیاری از مردم را از شر خود راحت میکند.
****ترجمه جعفری: (مردم دو گروهند، یکی راحت می کند و دیگری راحت می شود)
جابر از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: مردم دو گروهند:
یکی راحت می کند و دیگری راحت می شود، آنکه راحت می شود مؤمن است که چون می میرد، از دنیا و گرفتاری آن راحت می شود، و آنکه راحت می کند کافر است که چون می میرد، درختان و حیوانات و بسیاری از مردم را راحت می کند (منظور این است که کافر به خاطر دوری از خدا، وصله ناجوری در جهان است و موجودات عالم از او بیزارند.)
------
«22»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَمِّی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: النَّاسُ اثْنَانِ عَالِمٌ وَ مُتَعَلِّمٌ وَ سَائِرُ النَّاسِ هَمَجٌ وَ الْهَمَجُ فِی النَّارِ.
*ترجمه کمره ای: (مردم دو طائفه اند دانا و دانشجو)
امام ششم علیه السّلام فرمود مردم دو طایفه اند دانا و دانشجو و دیگران پشه دم بادند و در آتشند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (مردمان دو دسته اند دانا و دانش آموز)
امام صادق علیه السّلام گفته: «مردمان یا دانااند یا دانش آموز و غیر از این دو دسته در حکم پشه دم باد هستند و در آتش باشند».
***ترجمه فهری زنجانی: (مردم دو قسمند: دانشمند و دانش آموز)
امام صادق علیه السّلام فرمود: مردم دو قسمند: دانشمند و دانش آموز و دیگران مردمان فرومایه اند و فرومایه گان در آتشند.
****ترجمه جعفری: (مردم دو گروهند: دانشمند و دانش طلب)
محمد بن ابی عمیر گفت: امام صادق علیه السّلام فرمود: مردم دو گروه هستند: دانشمند و دانش طلب و مردم دیگر فرومایه اند و فرومایگان در آتش هستند.
------
«23»- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ إِسْحَاقَ التَّاجِرُ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ فَضَالَهَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ علیه السّلام قَالَ: أَوْحَی اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی إِلَی مُوسَی علیه السّلام لَا تَفْرَحْ بِکَثْرَهِ الْمَالِ وَ لَا تَدَعْ ذِکْرِی عَلَی کُلِّ حَالٍ فَإِنَّ کَثْرَهَ الْمَالِ تُنْسِی الذُّنُوبَ وَ تَرْکُ ذِکْرِی یُقْسِی الْقُلُوبَ.
*ترجمه کمره ای: (دو خصلت است که یکی گناهان را فراموش میکند و یکی دلها را سخت مینماید.)
امام ششم علیه السّلام از قول پدرش فرمود خدای تبارک و تعالی بموسی وحی فرستاد که بفراوانی مال خرسند مباش و یاد مرا در هیچ حال وامگذار زیرا مال بسیار گناهان را فراموش کند و ترک ذکر من دلها را سخت نماید.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو منش است یکی گناه ها را به فراموشی می سپارد و دیگری دلها را سخت می کند)
امام صادق علیه السّلام از پدرش روایت کرده که گفت: «خداوند بزرگ به موسی وحی کرد که به بسیاری خواسته خشنود مباش و مرا به همه فراموش مکن. زیرا خواسته بسیار گناه ها را به فراموشی می سپارد و ترک یاد من دلها را سخت می کند.
***ترجمه فهری زنجانی: (دو صفت یکی موجب فراموشی گناه است و دیگری مایه قساوت قلب)
امام باقر علیه السّلام فرمود: خدای تبارک و تعالی بموسی علیه السّلام وحی کرد که بفراوانی مال شادی مکن و مرا در هیچ حال از یاد مبر که زیادی ثروت فراموشی گناه آورد و بیاد من نبودن، قساوت قلب.
****ترجمه جعفری: (دو خصلت است که یکی گناهان را از یاد می برد و دیگری قساوت قلب می آورد)
اسماعیل بن ابی زیاد می گوید: امام صادق علیه السّلام از پدرش نقل می کند که فرمود:
خداوند به موسی علیه السّلام وحی کرد که به خاطر افزونی مال خرسند مباش و در هیچ حالتی یاد مرا فراموش مکن، زیرا که افزونی مال گناهان را از یاد می برد و فراموش کردن من قلب را با قساوت می کند.
------
«24»- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: تَقْلِیمُ الْأَظْفَارِ وَ أَخْذُ الشَّارِبِ مِنْ جُمُعَهٍ إِلَی جُمُعَهٍ أَمَانٌ مِنَ الْجُذَامِ.
*ترجمه کمره ای: (دو خصلت امان از خوره اند)
امام ششم علیه السّلام فرمود چیدن ناخن و گرفتن شارب در جمعه تا جمعه دیگر ایمنی از خوره است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو منش رهایی از خوره است)
از امام صادق علیه السّلام روایت شده که گفت: «ناخن گرفتن و آب خوره را چیدن از آدینه یی تا آدینه دیگر رهایی از خوره یعنی جذام است».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو چیز امان از جذام است)
امام صادق علیه السّلام فرمود: در هر روز جمعه ناخن گرفتن و شارب زدن باعث ایمنی از بیماری جذام است.
****ترجمه جعفری: (دو خصلت است که امان از جذام هستند)
حفص از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: گرفتن ناخن ها و گرفتن شارب از این جمعه به آن جمعه، امان از جذام است.
------
«25»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ إِسْحَاقَ التَّاجِرِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ فَضَالَهَ بْنِ أَیُّوبَ
ص: 39
عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ علیه السّلام قَالَ: بَکَی أَبُو ذَرٍّ رَحِمَهُ اللَّهُ مِنْ خَشْیَهِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ حَتَّی اشْتَکَی بَصَرَهُ فَقِیلَ لَهُ یَا أَبَا ذَرٍّ لَوْ دَعَوْتَ اللَّهَ أَنْ یَشْفِیَ بَصَرَکَ فَقَالَ إِنِّی عَنْهُ لَمَشْغُولٌ وَ مَا هُوَ مِنْ أَکْبَرِ هَمِّی قَالُوا وَ مَا یَشْغَلُکَ عَنْهُ قَالَ الْعَظِیمَتَانِ الْجَنَّهُ وَ النَّارُ.
*ترجمه کمره ای: (بدو امر بزرگ باید دل داد)
ابو ذر از ترس خدا گریید تا از چشمش نالید بوی گفته شد ای ابا ذر دعا کن تا خدا چشمت را شفا دهد، گفت من از آن شغل مهمتری دارم، چشم را وجهه همت خویش نکرده ام، گفتند چیست که تو را از چشم عزیزت بخود مشغول کرده فرمود دو امر بزرگ بهشت و دوزخ.
**ترجمه مدرس گیلانی: (سرگرمی به دو کار بزرگ)
ابو ذر غفاری از بیم خدا می گریستی تا دیده اش درد گرفتی، وی را گفتند دعا کن تا خدا دیده ات را تندرست گرداند، گفت: به کاری سخت تر سرگرم هستم و چشم من در آن راه چندان مهم نیست، گفتند: آن کدام است؟ گفت: بهشت و دوزخ»
***ترجمه فهری زنجانی: (گرفتاری دو کار بزرگ)
امام باقر علیه السّلام فرمود: ابی ذر- خدایش رحمت کند- آنقدر از ترس خدا گریه کرد که چشمهایش بدرد آمد، گفتندش چرا دعائی نکنی تا خداوند چشمهایت را شفا بخشد؟ گفت: گرفتاری، مجالم نمیدهد و اندوهی بزرگتر دارم. گفتندش: آن گرفتاری چیست؟ گفت: دو پیش آمد بزرگ، بهشت و دوزخ.
****ترجمه جعفری: (توجه کردن به دو چیز بزرگ)
امام صادق علیه السّلام از پدرش نقل می کند که فرمود: ابو ذر از ترس خدا گریه کرد تا اینکه چشمش ناراحت شد، به او گفتند: ای ابو ذر! بهتر است که از خدا بخواهی چشمت را شفا دهد، گفت: من به آن توجهی ندارم و آن بزرگترین غم من نیست، گفتند: چه کسی تو را به آن بی توجه کرده؟ گفت: دو چیز بزرگ: بهشت و آتش.
------
«26»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهما السّلام قَالَ: قَامَ أَبُو ذَرٍّ رَحْمَهُ اللَّهِ عَلَیْهِ عِنْدَ الْکَعْبَهِ فَقَالَ أَنَا جُنْدَبُ بْنُ سَکَنَ فَاکْتَنَفَهُ النَّاسُ فَقَالَ لَوْ أَنَّ أَحَدَکُمْ أَرَادَ سَفَراً لَاتَّخَذَ فِیهِ مِنَ الزَّادِ مَا یُصْلِحُهُ فَسَفَرُ یَوْمِ الْقِیَامَهِ أَ مَا تُرِیدُونَ فِیهِ مَا یُصْلِحُکُمْ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ أَرْشِدْنَا فَقَالَ صُمْ یَوْماً شَدِیدَ الْحَرِّ لِلنُّشُورِ وَ حُجَّ حِجَّهً لِعَظَائِمِ الْأُمُورِ وَ صَلِّ رَکْعَتَیْنِ فِی سَوَادِ اللَّیْلِ لِوَحْشَهِ الْقُبُورِ کَلِمَهُ خَیْرٍ تَقُولُهَا وَ کَلِمَهُ شَرٍّ تَسْکُتُ عَنْهَا أَوْ صَدَقَهٌ مِنْکَ عَلَی مِسْکِینٍ لَعَلَّکَ تَنْجُو بِهَا یَا مُسْتَکِینُ مِنْ یَوْمٍ عَسِیرٍ اجْعَلِ الدُّنْیَا دِرْهَمَیْنِ دِرْهَماً أَنْفَقْتَهُ عَلَی عِیَالِکَ وَ دِرْهَماً قَدَّمْتَهُ لِآخِرَتِکَ وَ الثَّالِثُ یَضُرُّ وَ لَا یَنْفَعُ فَلَا تُرِدْهُ اجْعَلِ الدُّنْیَا کَلِمَتَیْنِ کَلِمَهً فِی طَلَبِ الْحَلَالِ وَ کَلِمَهً لِلْآخِرَهِ وَ الثَّالِثَهُ تَضُرُّ وَ لَا تَنْفَعُ لَا تُرِدْهَا ثُمَّ قَالَ قَتَلَنِی هَمُّ یَوْمٍ لَا أُدْرِکُهُ.
*ترجمه کمره ای: (دنیا دو کلمه است و دو ریال)
ابو ذر در پهلوی خانه کعبه ایستاد و گفت من جندب پسر سکنم مردم دور او را گرفتند، فرمود اگر یکی از شما قصد سفری کند توشه لائق آن را تهیه بیند، سفر روز قیامت در پیش است نمیخواهید توشه لائق آن را بردارید مردی نزد او رفت و گفت ما را ارشاد کن، فرمود روز گرم روزه بدار برای ذخیره قیامت و حج کن برای کارهای بزرگ و در دل شب دو رکعت نماز گذار برای وحشت قبر سخن خیر بگو و از گفتار بد خاموش باش بر بیچاره ای صدقه بده ای بیچاره شاید از روز سخت نجات یابی دنیا را دو ریال بشناس ریالی که خرج عیال کنی و ریالی که بآخرت پیش فرستی ریال سوم ضرر دارد و سودی نمی دهد آن را مطلب، دنیا را دو کلمه بدان یک کلمه در طلب حلال و یک کلمه در تحصیل آخرت کلمه سوم ضرر دارد و نفعی ندارد گرد آن مگرد گفت غم روزی که بآن نرسیدم مرا میکشد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (همه جهان دو کلمه است و دو درم)
ابو ذر غفاری در پهلوی کعبه ایستاد و گفت:
من جندب پور سکن هستم، مردمان گردوی فراهم آمدند. ایشان را پند داده نمی گفت: هر گاه کسی از شما سفری کند توشه ای برای آن برگیرد. آیا سفر قیامت در پیش نیست؟ می خواهید توشه یی برای آن بردارید. مردی بدو گفت ما را پندی ده. گفت: «روز گرم روزه گیر برای توشه قیامت و حج گزار برای کارهای بزرگ و در دل شب دوگانه برای یگانه بگزار برای بیم گور. سخنهای نیکو گوی و از گفتار زشت باز ایست. از تهی دستان دستگیری کن شاید از گرفتاری آخرت رهایی یابی جهان را به اندازه دو درم بشناس درمی برای هزینه خانواده خود و درمی را برای آخرت از پیش فرست. سوم درم ترا زیان دارد و سودی ندهد. جهان دو کلمه است کلمه یی برای جستجوی حلال و کلمه دیگری برای دست آوردن آخرت. سوم کلمه زیان دارد گرد آن مگرد. اندوه روزی که به آن نرسیدم مرا هلاک می کند».
***ترجمه فهری زنجانی: (دنیا دو کلمه است و دو درهم)
امام باقر علیه السّلام فرمود: ابو ذر (خدایش رحمت کند) در کنار خانه کعبه بپا خواست و خود را معرفی کرده و گفت: من جندب فرزند سکن هستم، مردم اطرافش را گرفتند گفت: هر یک از شما که بخواهد بسفری برود توشه راهی بقدر کفایت سفرش بهمراه برمیدارد برای سفر روز رستاخیز نمیخواهید توشه کافی برگیرید؟ مردی بپا خواست و گفتش: ما را در این کار راهنمائی کن، گفت:
برای رستاخیز روزی را در هوای بسیار گرم روزه بدار و برای کارهای مهم عمل حجی بجای آر، و برای نجات از وحشت قبر دو رکعت نماز در دل شب بگذار، سخنی که خیر در آن است بگو و از حرفی که شر برخیزد خاموش باش یا بر مسکینی از مال خود صدقه ای ده شاید از روز سخت، ای بینوا نجاتت بخشد دنیا را بجای دو درهم گیر که یک درهمش را بعائله خود انفاق کنی و درهم دیگر را برای تأمین آخرتت از پیش بفرستی و سومین درهم زیانت رساند و سودی ندارد از آن صرف نظر کن و دنیا را دو کلمه بدان یک کلمه در طلب روزی حلال و یک کلمه در تحصیل کار آخرت و سومی زیان دارد و سودی ندارد آن را مطلب، سپس گفت: غم و اندوه روزی که بآن نمیرسم- و در انتظارش هستم- مرا میکشد.
****ترجمه جعفری: (دنیا دو کلمه و دو درهم است)
اسماعیل بن ابی زیاد گفت: امام صادق علیه السّلام از پدرش نقل می کند که فرمود:
ابو ذر نزد کعبه به پا خاست و گفت: من جندب بن سکن هستم، مردم دور او را گرفتند، پس گفت: اگر کسی از شما عزم سفر کند، توشه ای که به درد آن می خورد برمی دارد، سفر روز قیامت، (در پیش است) آیا توشه ای که در آن به درد شما می خورد نمی خواهید؟ مردی به پا خاست و گفت: ما را راهنمایی کن، گفت: برای قیامت روز گرمی را روزه بدار و برای کارهای بزرگ حجّ به جا آور و برای وحشت قبر در تاریکی شب، دو رکعت نماز بخوان. سخن نیکویی که می گویی و از سخن بدی که از آن ساکت می شوی یا صدقه ای که به فقیر می دهی، شاید اینها تو را ای بیچاره از روزی سخت نجات دهد. دنیا را دو درهم قرار بده، درهمی که آن را به خانواده ات خرج می کنی و درهمی که به آخرت خود پیش فرستی، درهم سوم زیان می رساند و سودی ندارد، پس آن را مخواه. دنیا را دو کلمه قرار بده، کلمه ای در طلب حلال و کلمه ای برای آخرت، کلمه سوم زیان می رساند و سودی ندارد، پس آن را مخواه، سپس گفت:
غم روزی که به آن نرسیده ام مرا می کشد!
------
«27»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ السِّنْدِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُوسَی بْنِ أُکَیْلٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام یَقُولُ لَا یَکُونُ الرَّجُلُ فَقِیهاً حَتَّی لَا یُبَالِیَ أَیَّ ثَوْبَیْهِ ابْتَذَلَ وَ بِمَا سَدَّ فَوْرَهَ الْجُوعِ.
*ترجمه کمره ای: (مرد تا دارای دو خصلت نشود فقیه نیست)
موسی بن اکیل گوید از امام ششم علیه السّلام شنیدم میفرمود مرد بصیر در دیانت نیست تا اینکه هوی و هوس را ترک کرده باشد و باک نداشته باشد که چه لباسی پوشیده و با چه چیز شکم خود را سیر کرده.
**ترجمه مدرس گیلانی: (مرد فقیه نشود تا دو منش نداشته باشد)
موسی پور اکیل گفته: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می گفت: مرد در دیانت بینا نشود تا آنکه هوی و هوس را رها کند و باک نداشته باشد که چه پوشیده و با چه شکم خود را سیر کرده است.
***ترجمه فهری زنجانی: (مرد تا دارای دو خصلت نباشد فقیه نگردد)
امام صادق علیه السّلام فرمود: کسی دانشمند دینی نگردد تا آنگاه که اعتنا نکند چه لباس بی ارزشی پوشیده و با چه غذائی جلو گرسنگی خود را میگیرد.
****ترجمه جعفری: (شخص فقیه نمی شود مگر اینکه دو خصلت در او باشد)
موسی بن اکیل می گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود: شخص فقیه نمی شود مگر اینکه باکی نداشته باشد که کدام لباس خود را پوشیده و با چه چیز جلو گرسنگی خود را گرفته است.
------
«28»- حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ الْکُوفِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُغِیرَهِ عَنِ
ص: 40
السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله لَا خَیْرَ فِی الْعَیْشِ إِلَّا لِرَجُلَیْنِ عَالِمٍ مُطَاعٍ أَوْ مُسْتَمِعٍ وَاعٍ.
*ترجمه کمره ای: (خیر در زندگی نیست مگر برای دو مرد)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود خیر در زندگانی نیست مگر برای دو کس، عالم مطاع و دانش آموز مطیع.
**ترجمه مدرس گیلانی: (در زندگی نیکی تنها برای دو تن است)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گفته: «خیر زندگی برای دو کس است. دانایی که مردمان فرمان بردار وی اند و دانش آموزی که فرمان بردار باشد».
***ترجمه فهری زنجانی: (خیر زندگی فقط دو نفر راست)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خیر در زندگی نیست مگر دو کسرا: دانشمندی که فرمانش برند یا دانش آموزی که گوش شنوا داشته باشد.
****ترجمه جعفری:
------
«29»- حَدَّثَنَا أَبِی وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا قَالا حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ النَّخَعِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام لَا خَیْرَ فِی الدُّنْیَا إِلَّا لِأَحَدِ رَجُلَیْنِ رَجُلٍ یَزْدَادُ فِی کُلِّ یَوْمٍ إِحْسَاناً وَ رَجُلٍ یَتَدَارَکُ ذَنْبَهُ بِالتَّوْبَهِ وَ أَنَّی لَهُ بِالتَّوْبَهِ وَ اللَّهِ لَوْ سَجَدَ حَتَّی یَنْقَطِعَ عُنُقُهُ مَا قَبِلَ اللَّهُ مِنْهُ إِلَّا بِوَلَایَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ.
*ترجمه کمره ای: (در دنیا خیری نیست مگر برای دو کس)
امام ششم علیه السّلام فرمود در دنیا خیر نیست مگر برای یکی از دو کس، مردی که در هر روزی عمل نیکی بیفزاید و مردی که با توجه گناه خود را تلافی کند کجا توبه برای او فراهم می شود بخدا اگر سجده کند تا گردنش بیفتد خدا از او قبول نمی کند مگر بدوستی ما خانواده.
**ترجمه مدرس گیلانی: (در جهان خیری نیست مگر برای یکی از دو مرد)
امام صادق علیه السّلام گفته: در جهان خیری نیست مگر برای یکی از دو کس، مردی که در هر روز نیکی بر نیکیهایش بیفزاید و مردی که گناه خود را به توبه دریابد با دوستی ما خانواده پیامبر صلّی الله علیه و آله و اگر نه عمل و توبه وی او را سود ندهد.
***ترجمه فهری زنجانی: (خیر دنیا را فقط دو کس دارد)
امام صادق علیه السّلام فرمود: خیری در دنیا نیست مگر دو کسرا: یکی آنکه هر روز بر عمل نیکش بیفزاید و دیگری آنکه گناهش را با توبه جبران نماید و کجا جبران پذیر است؟ بخدا قسم اگر آنقدر سجده کند که گردنش از بدن جدا گردد خداوند و از او نپذیرد مگر آنکه ولایت ما اهل بیت را داشته باشد.
****ترجمه جعفری: (خیری در دنیا نیست مگر برای دو کس)
حفص بن غیاث از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: خیری در دنیا نیست مگر برای دو کس: کسی که هر روز بر احسان کردن خود می افزاید و کسی که گناه خود را با توبه کردن جبران می کند، او کی می تواند توبه کند؟ به خدا سوگند که اگر سجده کند به گونه ای که گردنش قطع شود، خدا توبه او را نمی پذیرد مگر با ولایت ما خاندان.
------
«30»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ عَنْ حَکَمِ بْنِ بُهْلُولٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ هَمَّامٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَهَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیّاً علیه السّلام یَقُولُ لِأَبِی الطُّفَیْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَهَ الْکِنَانِیِ یَا أَبَا الطُّفَیْلِ الْعِلْمُ عِلْمَانِ عِلْمٌ لَا یَسَعُ النَّاسَ إِلَّا النَّظَرُ فِیهِ وَ هُوَ صِبْغَهُ الْإِسْلَامِ وَ عِلْمٌ یَسَعُ النَّاسَ تَرْکُ النَّظَرِ فِیهِ وَ هُوَ قُدْرَهُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
*ترجمه کمره ای: (علم دو علم است)
سلیم بن قیس هلالی گوید از علی علیه السّلام شنیدم که میفرمود بابی طفیل ای ابی طفیل علم دو علم است علمی که باید مردم در آن تأمل کنند و آن علم دین است و علمی که جای تأمل و تفکر نیست و آن قدرت خدای عز و جل است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دانش دو دانش است)
سلیم پور قیس هلالی گفته: از علی علیه السّلام شنیدم که به ابی الطفیل می گفت: «ای ابا طفیل دانش دو دانش است دانشی که باید مردمان در آن اندیشه کنند و آن دانش دین است و دانشی که در آن جای اندیشه کردن نیست و آن توانایی خداوند بزرگ است».
***ترجمه فهری زنجانی: (دانش بر دو نوع است)
سلیم بن قیس هلالی گوید: شنیدم علی علیه السّلام به ابی الطفیل عامر بن واثله کنانی میفرمود:
ای ابا طفیل علم دو قسم است: یکی علمی که مردم را چاره جز فرا گرفتنش نیست و آن احکام و رنگ ظاهر دین است و دیگر علمی که مردم در فرا گرفتنش مختارند و آن تامل و تفکر در قدرت خدای عزّ و جلّ است.
****ترجمه جعفری: (دانش دو دانش است)
سلیم بن قیس هلالی می گوید: از علی علیه السّلام شنیدم که به أبو الطفیل عامر بن واثله کنانی فرمود: ای ابو الطفیل! علم دو علم است: علمی که مردم چاره ای ندارند جز اینکه در آن بیندیشند و آن علم اسلام است و علمی که جای اندیشیدن نیست و آن قدرت خداوند است.
------
«31»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَمِّی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَهْبَطَ مَلَکاً إِلَی الْأَرْضِ فَلَبِثَ فِیهَا دَهْراً طَوِیلًا ثُمَّ عَرَجَ إِلَی السَّمَاءِ فَقِیلَ لَهُ مَا رَأَیْتَ فَقَالَ رَأَیْتُ عَجَائِبَ کَثِیرَهً وَ أَعْجَبُ مَا رَأَیْتُ أَنِّی رَأَیْتُ عَبْداً مُتَقَلِّباً فِی نِعْمَتِکَ یَأْکُلُ رِزْقَکَ وَ یَدَّعِی الرُّبُوبِیَّهَ فَعَجِبْتُ مِنْ جُرْأَتِهِ عَلَیْکَ وَ مِنْ حِلْمِکَ عَنْهُ فَقَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ
ص: 41
فَمِنْ حِلْمِی عَجِبْتَ قَالَ نَعَمْ یَا رَبِّ قَالَ قَدْ أَمْهَلْتُهُ أَرْبَعَمِائَهِ سَنَهٍ لَا یَضْرِبُ عَلَیْهِ عِرْقٌ وَ لَا یُرِیدُ مِنَ الدُّنْیَا شَیْئاً إِلَّا نَالَهُ وَ لَا یَتَغَیَّرُ عَلَیْهِ فِیهَا مَطْعَمٌ وَ لَا مَشْرَبٌ.
*ترجمه کمره ای: (دو خصلت عجیب است: روزی خدا را خوردن و خدائی را بغیر او بستن)
امام ششم علیه السّلام فرمود خدای تبارک و تعالی فرشته ای بزمین فرستاد و آن فرشته روزگاری در زمین بسر برد سپس بآسمان بالا رفت پس از او سؤال شد که چه دیدی گفت عجایب بسیاری دیدم و عجب از همه اینکه بنده ای را دیدم در نعمت تو میغلطد و روزی تو را میخورد و دعوای خدائی میکند از جرات او بر تو و از حلم تو بر او عجب کردم خدای عز و جل فرمود از حلم من عجب کردی عرضکرد بلی، فرمود من او را چهار صد سال مهلت دادم و رگی از او ندرزید و چیزی از دنیا نخواست مگر باو رسید و هیچ خوراک و شرابی بر او کم و زیاد نشد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو منش شگفت انگیز: روزی خدا خوردن و ادعای خدایی کردن)
از امام صادق علیه السّلام روایت شده که گفت: خداوند بزرگ فرشته یی را به زمین فرستاد او در جهان مدت زیادی بماند سپس به آسمان بازگشت. در آنجا از او پرسید در جهان و روی زمین چه دیدی؟ گفت: شگفتیهای بسیار دیدم و از همه شگفت انگیزتر بنده یی را دیدم از نعمتهای جهان همه چیزی برای وی آماده بود، روزی ترا می خورد و ادعای خدایی می کرد، من از بی پروایی او در شگفت شدم و از بردباری تو. پس خدا بدو گفت: از بردباری من در شگفت شدی؟ گفت: آری گفت: او را چهار صد سال مهلت دادم و رگی از او ندرید و چیزی از جهان نخواست مگر آنکه بدان رسید و چیزی از خوراک و آشامیدنی بر او دگرگون نشد.
***ترجمه فهری زنجانی: (دو کار شگفت آور: خوردن روزی خداوند و ادعای خدائی)
امام صادق علیه السّلام فرمود: خدای تبارک و تعالی فرشته ای بر زمین فرو فرستاد و سالیانی دراز در زمین بود سپس بآسمان بالا رفت از وی سؤال شد چه دیدی؟ گفت: کارهای شگفت آور بسیاری دیدم و از همه شگفت انگیزتر اینکه: بنده ای را دیدم غرق نعمتهای تو، روزی تو میخورد و ادعای خدائی میکرد از جراتش بر تو و بردباری تو بر او شگفتم آمد خدای عزّ و جلّ فرمود: از بردباری من در شگفت شدی؟ عرض کرد: بلی، فرمود: چهار صد سال آن بنده را مهلت دادم تا آنجا که حتی رگی از رگهای بدنش بر زیان او نجنبید و هر چه از دنیا خواست دسترسی بر آن پیدا کرد و از هضم هیچ خوردنی و آشامیدنی زیانی ندید.
****ترجمه جعفری: (دو خصلت عجیب است: خوردن روزی خدا و ادعای پروردگاری برای غیر خدا)
ابراهیم بن ابی زیاد از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: خداوند فرشته ای را بر روی زمین نازل کرد و او روزگاری طولانی در زمین ماند سپس به آسمان بالا رفت، به او گفته شد: چه چیزی دیدی؟ گفت: شگفتی های بسیاری دیدم و از همه شگفت آورتر این بود که مردی را دیدم که غرق در نعمت های تو بود، روزی تو را می خورد ولی ادعای خدایی داشت، از جسارت او بر تو و حلم تو بر او تعجب کردم.
خداوند فرمود: از حلم من تعجب کردی؟ گفت: آری پروردگارا، فرمود: من به او چهار صد سال مهلت دادم، رگی از وی آسیب ندید و از دنیا چیزی را نخواست مگر اینکه به آن رسید و خوراک و آشامیدنی او تغییر نیافت.
------
«32»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام أَنَّهُ قَالَ: الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیُ عَنِ الْمُنْکَرِ خُلُقَانِ مِنْ خُلُقِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَمَنْ نَصَرَهُمَا أَعَزَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ خَذَلَهُمَا خَذَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ.
*ترجمه کمره ای: (امر بمعروف و نهی از منکر دو مخلوق خدا هستند)
امام پنجم علیه السّلام فرمود امر بمعروف و نهی از منکر دو مخلوق خدای عز و جل میباشند هر که یاری آنها کند خدا او را عزت دهد و هر که آنها را واگذارد خدا او را واگذارد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (امر به نیکی و باز داری از بدی دو آفریده شده از خلق خداوند بزرگ است)
از امام محمد باقر علیه السّلام روایت شده که گفت: «امر به معروف و نهی از منکر دو مخلوق از مخلوقات خدایند کسی که ایشان را یاری کند خدا او را یاری گرداند و آنکه اینان را خوار گرداند خدا او را خوار گرداند».
***ترجمه فهری زنجانی: (امر بمعروف و نهی از منکر دو آفریده خدای عزّ و جلّ هستند)
امام باقر علیه السّلام فرمود: امر بمعروف و نهی از منکر دو آفریده خدای عزّ و جلّ هستند هر که آنان را یاری کند خداوند عزیزش سازد و هر که خارشان کند خدای، خوار و ذلیلش گرداند.
شرح: مخلوق بودن امر بمعروف و نهی از منکر شاید اشاره باشد بآنچه در علم عرفان و حکمت الهی ثابت شده است که از برای همه اعمال چه خوب و چه بد صورتهائی است ملکوتی و غیبی که در عالم برزخ و آخرت آدمی با همان صورتها مأنوس و محشور خواهد بود و روایات در این باب بسیار، و ظواهر بعضی از آیات نیز مفید این معنی است مانند «وَ وَجَدُوا ما عَمِلُوا حاضِراً».«فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیْراً یَرَهُ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ شَرًّا یَرَهُ» و غیر این از آیات.
****ترجمه جعفری: (امر به معروف و نهی از منکر، دو آفریده خداوند هستند)
یعقوب بن یزید با سند خود نقل می کند که امام باقر علیه السّلام فرمود: امر به معروف و نهی از منکر دو آفریده از مخلوقات خداوند هستند، پس هر کس به آنها کمک کند خداوند او را عزیز می دارد و هر کس آنها را خوار سازد، خداوند او را خوار می کند.
------
«33»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ یَحْیَی بْنِ أَبِی عِمْرَانَ الْهَمْدَانِیِّ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَمَّنْ رَوَاهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: کَانَ أَکْثَرُ عِبَادَهِ أَبِی ذَرٍّ رَحْمَهُ اللَّهِ عَلَیْهِ خَصْلَتَیْنِ التَّفَکُّرَ وَ الِاعْتِبَارَ.
*ترجمه کمره ای: (بیشتر عبادت ابو ذر دو خصلت بود)
امام ششم علیه السّلام فرمود بیشتر عبادت ابی ذر رحمه الله فکر کردن و عبرت گرفتن بود.
**ترجمه مدرس گیلانی: (بیشتر بندگی ابو ذر دو منش بود)
امام صادق علیه السّلام گفته: «بیشتر بندگی ابو ذر اندیشه کردن و پند گرفتن بود».
***ترجمه فهری زنجانی: (بیشتر عبادت ابی ذر دو چیز بود)
امام صادق علیه السّلام فرمود: بیشتر عبادت ابی ذر- خدایش رحمت کند- تفکر و عبرت گرفتن بود.
****ترجمه جعفری: (بیشترین عبادت ابو ذر دو چیز بود)
یونس بن عبد الرحمن از کسی نقل می کند که امام صادق علیه السّلام فرمود: بیشترین عبادت ابو ذر که خدا رحمتش کند، دو چیز بود: اندیشیدن و عبرت گرفتن.
------
«34»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُوسَی بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الْحَسَنِ عَنْ أَبِیهِ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله أَنَّ أُمَّ سَلَمَهَ قَالَتْ لَهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی الْمَرْأَهُ یَکُونُ لَهَا زَوْجَانِ فَیَمُوتَانِ فَیَدْخُلَانِ الْجَنَّهَ لِأَیِّهِمَا تَکُونُ فَقَالَ یَا أُمَّ سَلَمَهَ تَخَیَّرُ أَحْسَنَهُمَا خُلُقاً وَ خَیْرَهُمَا لِأَهْلِهِ یَا أُمَّ سَلَمَهَ إِنَّ حُسْنَ الْخُلُقِ ذَهَبَ بِخَیْرِ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ.
*ترجمه کمره ای: (زنی که دو شوهر داشته در بهشت نصیب کدامست؟)
از رسول خدا صلّی الله علیه و آله روایت شده که ام سلمه باو عرضکرد پدر و مادرم بقربانت زنی که دو شوهر دارد هر دو می میرند و بهشت میروند از کدام آنها است فرمود ای ام سلمه اختیار میکند خوش خلق تر و عیال دوست تر آنها را، ای ام سلمه خیر دنیا و آخرت با حسن خلق است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (زنی که دو شوی داشته و هر دو در بهشت اند از کدام یک خواهد بود؟)
از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله روایت شده که ام سلمه از او پرسید: زنی که دو شوی داشته باشد و هر دو بهشت بروند از کدام یک از ایشان خواهد بود؟. در پاسخ گفت: آن را برگزیند که خوش خلق تر و زن دوست تر از آنان است. ای ام سلمه نیکی دو جهان نیک خویی ست. (بابی و امی یعنی پدر و مادرم فدای تو باد.)
***ترجمه فهری زنجانی: (زنی که در دنیا دو شوهر دیده است در بهشت همسر کدام یک خواهد بود؟)
ام سلمه، رسول خدا صلّی الله علیه و آله را عرض کرد: پدر و مادرم بقربانت زنی که دو شوهر از او مرده است و هر دو در بهشت اند بکدام یک تعلق خواهد داشت؟ فرمود: ای ام سلمه: هر که را که خلقش بهتر و خیرش بخوانواده خود بیشتر بوده اختیار میکند و حقیقت اینکه آدم خوش خلق خیر دنیا و آخرت بهمراه برده است.
****ترجمه جعفری: (زنی که دو بار شوهر کرده، در بهشت با کدام یک خواهد بود؟)
ام سلمه به پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله گفت: پدر و مادرم فدای تو باد، زنی که دو بار شوهر کرده و آنها از دنیا رفته اند و به بهشت داخل شده اند، این زن با کدام یک از آنها خواهد بود؟ فرمود: ای ام سلمه: هر کدام که اخلاق نیکویی داشته باشد و با خانواده خود رفتار نیکویی داشته باشد. ای ام سلمه! کسی که اخلاق نیکو داشته باشد خیر دنیا و آخرت را برده است.
------
«3»- حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عَمَّارُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْأُسْرُوشَنِیُّ [الْأُسْرُوشِیُ] رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِصْمَهَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الطَّبَرِیُّ بِمَکَّهَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ
ص: 42
بْنُ أَبِی شُجَاعٍ الْبَجَلِیُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ (1) الْحَنَفِیِّ عَنْ یَحْیَی بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَابِرٍ عَنْ صَدَقَهَ بْنِ سَعِیدٍ عَنِ النَّضْرِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ: قُلْتُ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیهما السّلام یَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ حَدِّثْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ قَالَ نَحْنُ وَ بَنُو أُمَیَّهَ اخْتَصَمْنَا فِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ وَ قَالُوا کَذَبَ اللَّهُ فَنَحْنُ وَ إِیَّاهُمُ الْخَصْمَانِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ.
*ترجمه کمره ای: (دو دشمن که در موضوع پروردگار خود با هم جنگیدند)
نضر بن مالک گوید به حسین بن علی علیهما السّلام عرضکردم ای ابا عبد اللَّه موضوع قول خدا که میفرماید دو دشمن در باره پروردگار خود با هم خصومت کردند بیان کن فرمود ما و بنی امیه در خدا نزاع کردیم ما گفتیم خدا درست فرموده و آنها گفتند خدا دروغ گفته. ما و آنها در روز قیامت هم خصم یک دیگریم.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو دشمن که برای خدای خود جنگیدند)
نضر بن مالک گفته: از حسین بن علی پرسیدم اینکه خدا در قرآن گفته: دو دشمن در باره پروردگار خود با یک دیگر جنگیدند؛ چیست؟ گفت:
«ما و بنی امیه در خدا منازعه کردیم ما گفتیم: خدا درست گفته. بنی امیه گفتند: او دروغ گفته، ما و ایشان در قیامت نیز با یک دیگر دشمن هستیم».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو دشمن در باره خدا دشمنی با یک دیگر ورزیدند)
نضر بن مالک گوید: به حسین بن علی بن ابی طالب عرض کردم: یا ابا عبد اللَّه اینکه خدا میفرماید: هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ: (اینان دو دشمنند که در مورد خدا دشمنی کردند) مقصود چیست؟ فرمود: مقصود، مائیم و بنی امیه که در باره خدای عزّ و جلّ دشمنی کردیم ما گفتیم: خدا راست فرمود، و آنان گفتند خدای دروغ گفت، از این رو ما و آنان در روز قیامت با یک دیگر دشمن خواهیم بود.
****ترجمه جعفری: (دو دشمن که در باره پروردگارشان با هم دشمنی کردند)
نصر بن مالک می گوید: به امام حسین علیه السّلام عرض کردم: یا ابا عبد الله، راجع به این سخن خداوند به من توضیح بده که فرمود: «اینان دو دشمن هستند که در باره پروردگارشان با هم دشمنی کردند». فرمود: ما و بنی امیّه که در باره خدا با هم دشمنی کردیم، ما گفتیم: خداوند راست می گوید، آنها گفتند: خداوند دروغ می گوید، ما و آنها در قیامت دو طرف مخاصمه هستیم.
------
«36»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ سُلَیْمَانَ قَالَ: سَأَلَ رَجُلٌ أَبَا الْحَسَنِ علیه السّلام وَ هُوَ فِی الطَّوَافِ فَقَالَ لَهُ أَخْبِرْنِی عَنِ الْجَوَادِ فَقَالَ إِنَّ لِکَلَامِکَ وَجْهَیْنِ فَإِنْ کُنْتَ تَسْأَلُ عَنِ الْمَخْلُوقِ فَإِنَّ الْجَوَادَ الَّذِی یُؤَدِّی مَا افْتَرَضَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ عَلَیْهِ وَ الْبَخِیلُ مَنْ بَخِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ إِنْ کُنْتَ تَعْنِی الْخَالِقَ فَهُوَ الْجَوَادُ إِنْ أَعْطَی وَ هُوَ الْجَوَادُ إِنْ مَنَعَ لِأَنَّهُ إِنْ أَعْطَی عَبْداً أَعْطَاهُ مَا لَیْسَ لَهُ وَ إِنْ مَنَعَ مَنَعَ مَا لَیْسَ لَهُ.
*ترجمه کمره ای: (جواد دو معنی دارد)
احمد بن سلیمان گوید مردی از امام هفتم علیه السّلام در حال طواف پرسید که جواد را برای من بیان کن. فرمود کلام تو دو وجه دارد اگر مقصود تو سؤال از مخلوق است جواد آن کس است که واجبات خود را ادا کند بخیل کسی است که بخل ورزد در ادای آنچه خدا بر او واجب کرده و اگر مقصود تو خالق است بدان که خدا اگر عطا کند جواد است و اگر منع کند جواد است زیرا اگر عطا کند ببنده چیزی باو داده که حق نداشته و اگر منع کند چیزی از او دریغ داشته که حقش نبوده.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دست باز دو معنی دارد)
احمد پور سلیمان گفته: مردی از امام موسی بن جعفر علیهما السّلام در هنگام طواف خانه خدا پرسید معنی جواد را برای من توضیح ده، گفت: سخن تو دو صورت دارد. هر گاه سؤال تو از مخلوق است، جواد کسی است که واجبات خود را بجای آورد و بخیل آنکه به جای نیاورد یعنی آنچه بر او واجب است. هر گاه مقصود تو از جواد خداست. یعنی کسی که هر گاه عطا کند جواد است و هر گاه خودداری کند نیز جواد است، زیرا اگر به بنده چیزی داده که حق نداشته این جوادیست و اگر از دهش خودداری کند در حق وی باز جواد است، چون طرف شایسته نبود.
***ترجمه فهری زنجانی: (بخشندگی بدو معنی است)
احمد بن سلیمان گوید: مردی از موسی بن جعفر علیهما السّلام که مشغول طواف بود پرسید که معنای جواد را برای من شرح دهید، حضرت او را فرمود: این سخن تو دو معنی دارد اگر معنای جود را نسبت به مخلوق می پرسی هر کس آنچه را که خداوند بر او واجب فرموده پرداخت او را جواد گویند و اگر نپرداخت و بخل ورزید. بخیلش خوانند و اگر مقصودت معنای جواد نسبت بخالق است باید متوجه باشی که خداوند اگر چیزی بکسی عطا فرماید و اگر عطا نکند در هر دو صورت جواد است زیرا خدای تعالی که به بنده ای عطائی فرماید چیزی را که حق بنده نبوده عطا فرموده است و اگر چیزی از او دریغ بدارد چیزی را که حق بنده نبوده است دریغ فرموده است (و نسبت بخل بحضرتش نتوان داد)
****ترجمه جعفری: (بخشش کننده، دو قسم است)
احمد بن سلیمان می گوید: کسی از امام موسی بن جعفر علیهما السّلام که در حال طواف بود، پرسید: به من از بخشش کننده (جواد) خبر بده، فرمود: سخن تو دو وجه دارد، اگر از مخلوق می پرسی، جواد کسی است که آنچه را که خدا واجب کرده ادا می کند و بخیل کسی است که به آنچه خدا واجب کرد، بخل می ورزد، و اگر نظر تو آفریدگار است، پس او اگر بدهد جواد است و اگر ندهد باز جواد است. چون او اگر به بنده ای عطا کند چیزی را که از آن او نیست به او می دهد و اگر ندهد، چیزی را نداده که از آن او نیست.
------
«37»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ زِیَادِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی وَکِیعٍ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ عَنِ الْحَارِثِ (2) قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله الدِّینَارُ وَ الدِّرْهَمُ أَهْلَکَا مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ وَ هُمَا مُهْلِکَاکُمْ.
*ترجمه کمره ای: (پول طلا و نقره هلاک کننده اند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود پول طلا و نقره هلاک کردند کسانی که پیش از شما بودند و شما را هم هلاک میکنند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دینار و درهم کشنده اند)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گفته: دینار و «درهم گذشتگان شما را کشتند و شما را نیز هلاک خواهند کرد».
***ترجمه فهری زنجانی: (پول طلا و نقره هر دو کشنده اند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود پول طلا و نقره پیشینیان شما را تباه ساخت و شما را نیز تباه خواهند کرد.
****ترجمه جعفری: (دینار و درهم هلاک کننده هستند)
------
«38»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ .
ص: 43
أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ یَرْفَعُ الْحَدِیثَ قَالَ: الذَّهَبُ وَ الْفِضَّهُ حَجَرَانِ مَمْسُوخَانِ (1) فَمَنْ أَحَبَّهُمَا کَانَ مَعَهُمَا.
قال مصنف هذا الکتاب أدام الله عزه یعنی بذلک من أحبهما حبا یمنع حق الله منهما
*ترجمه کمره ای: (طلا و نقره دو سنگند که مسخ شدند)
فرمود طلا و نقره دو سنگ مسخ شده اند هر کس آنها را دوست دارد با آنها است.
مصنف این کتاب گوید مقصود این است که هر کس آنها را بطوری دوست داشته باشد که حقوق الهی را از آنها ادا ننماید با آنها است.
شرح: طلا و نقره دو فلز معدنی و معروف هستند و مقصود از اینکه سنگ مسخ شده اند اینست که ماده سنگی در آنها محفوظ است و صورت آنها در اثر معدن تغییر کرده و باین فلز تبدیل شده اند و چون هیزم جهنم سنگ است و هر کسی با محبوب خود محشور می شود کسی که اینها را دوست دارد با آنها محشور می شود و وارد جهنم میگردد و محشور شدن با محبوب امری است طبیعی زیرا موجودات عالم آخرت همان انعکاس و تحقق اموریست که در نفوس و ارواح بشر ثابت و مستقر گردیده و در محیط هر فردی از انعکاس نفسیت او موجوداتی محقق شود که موجب راحت یا عذاب او است و چون محبت از صفات روح انسانی است و اساس سعادت و شقاوت او است محبت باین فلزات این اثر را دارد و محتاج بتفسیری که مصنف کرده نیست زیرا شخص مؤمن بلکه عاقل هیچ گاه محبت بطلا و نقره ندارد و علاقه بآنها برای رفع حاجت غیر از محبتی است که موضوع حدیث است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (زر و سیم دو سنگ مسخ شده اند)
پیامبر صلّی الله علیه و آله گفته: «زر و سیم دو سنگ مسخ شده اند هر که آنها را دوست داشته باشد با آنها خواهد بود.»
شیخ صدوق گفته: مقصود آن است که آنها را تا اندازه یی دوست داشته باشد که حقوق خدا را از آنها نپردازد.
***ترجمه فهری زنجانی: (طلا و نقره دو سنگ اند که مسخ شده اند)
یحیی بن عمران از امام علیه السّلام نقل میکند: طلا و نقره دو سنگند که مسخ شده اند هر کس دوستشان بدارد با آنها محشور خواهد شد، مصنف این کتاب ادام اللَّه عزه فرماید: مقصود این است تا آن حد دوست بدارد که دوستیش مانع از ادای حق الهی گردد.
شرح: طلا و نقره گرچه بظاهر زیبا و فریبنده اند ولی چون باعث گمراهی بشر و طغیان هستند در پیشگاه احدیت مبغوض اند و مانند مسخ شده گان زشتند و پلید و در عالم آخرت که هر کس با دوست خود محشور خواهد شد دوستداران طلا و نقره نیز با این دو موجود مبغوض و پلید محشور شوند و در آتشی که وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجارَهُ جایگزین گردند.
****ترجمه جعفری: ()(2)
فرمود: طلا و نقره دو سنگ مسخ شده هستند، پس هر کس آنها را دوست بدارد با آنها خواهد بود. (طلا و نقره آتشگیره جهنم خواهند بود و دوستدار آنها هم در آتش خواهند بود)
مصنف این کتاب می گوید: منظور این است که: هر کس آنها را به گونه ای دوست بدارد که حق خدا را از آنان نپردازد.
------
«39»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ یُوسُفَ بْنِ الْحَارِثِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ حَیْوَهَ بْنِ شُرَیْحٍ قَالَ حَدَّثَنَا سَالِمُ بْنُ غَیْلَانَ عَنْ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِی الْهَیْثَمِ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله یَقُولُ أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الْکُفْرِ وَ الدَّیْنِ قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ یَعْدِلُ الدَّیْنُ بِالْکُفْرِ فَقَالَ صلّی الله علیه و آله نَعَمْ.
*ترجمه کمره ای: (باید از دو خصلت بخدا پناه برد)
ابی سعید خدری گوید از رسول خدا صلّی الله علیه و آله شنیدم میفرمود پناه میبرم بخدا از کفر و بدهکاری، عرض شد یا رسول اللَّه بدهکاری برابر کفر است؟ فرمود آری.
**ترجمه مدرس گیلانی: (پناه بردن به خدا از دو منش)
از أبی سعید خدری روایت شده که گفت: از پیامبر صلّی الله علیه و آله شنیدم که می گفت: «پناه به خدا می برم از کفر و وام. پرسیده شد آیا کفر با وام برابری می کند؟
گفت: آری!
***ترجمه فهری زنجانی: (پناهندگی از دو صفت)
ابی سعید خدری گوید: شنیدم رسول خدا صلّی الله علیه و آله را که میفرمود: پناه میبرم بخدا از کفر و بدهکاری عرض شد: یا رسول اللَّه مگر بدهکاری با کفر برابر است؟ فرمود: بلی.
****ترجمه جعفری: (پناه بردن به خدا از دو چیز)
ابو سعید خدری از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: به خدا پناه می برم از کفر و بدهکاری، گفته شد: یا رسول اللَّه! آیا بدهکاری با کفر هم طراز است؟
حضرت فرمود: آری.
------
«40»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ بْنِ الْخَطَّابِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مَالِکِ بْنِ عَطِیَّهَ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السّلام قَالَ: وَدِدْتُ أَنِّی افْتَدَیْتُ خَصْلَتَیْنِ فِی الشِّیعَهِ لَنَا بِبَعْضِ لَحْمِ سَاعِدِی النَّزَقَ (3) وَ قِلَّهَ الْکِتْمَانِ.
*ترجمه کمره ای: (برای شیعه دو خصلت نکوهیده است)
امام چهارم علیه السّلام فرمود دوست دارم که دست خویش را بجای دو خصلت که در شیعه است بدهم یکی بی صبری و سبکی و دیگری فاش کردن اسرار.
**ترجمه مدرس گیلانی: (در شیعه دو منش است)
از علی بن الحسین علیهما السّلام روایت شده که گفت: «دوست دارم که دست خود را به جای دو منش که در شیعه است فدا سازم: یکی برای بی صبری و سبکی ایشان و دیگر برای فاش کردن اسرار اینان».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو صفت شیعه)
امام زین العابدین علیه السّلام فرمود: کاش پاره ای از گوشت دستم فدای دو صفت برای شیعه میشد: شتابزدگی بهنگام خشم و کم ظرفی در نگهداری راز.
****ترجمه جعفری: (در شیعه دو خصلت وجود دارد)
ابو حمزه از امام سجّاد علیه السّلام نقل می کند که فرمود: دوست داشتم برای دو خصلتی که در شیعیان ما وجود دارد، دستم را بدهم، سبک سری و کم بودن راز نگاهداری.
------
«41»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ رِجَالِهِ یَرْفَعُهُ إِلَی الصَّادِقِ علیه السّلام قَالَ: لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ فَرْحَهٌ عِنْدَ إِفْطَارِهِ وَ فَرْحَهٌ عِنْدَ لِقَاءِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.
*ترجمه کمره ای: (روزه دار دو شادی دارد)
امام ششم علیه السّلام فرمود روزه دار دو شادی دارد، یک شادی وقت افطار و دیگری در وقت ملاقات پروردگار.
**ترجمه مدرس گیلانی: (روزه دار را دو شادیست)
امام صادق علیه السّلام گفته: «روزه دار را دو شادیست، یکی هنگام گشودن روزه و دیگری هنگام دیدار پروردگار خود».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو شادی از برای روزه دار است)
امام صادق علیه السّلام فرمود: روزه دار را دو شادی است یکی موقع افطار و دیگری بهنگام ملاقات خدای عزّ و جلّ.
****ترجمه جعفری: (روزه دار دو شادی دارد)
حسین بن سعید در یک حدیث مرفوع نقل می کند که امام صادق علیه السّلام فرمود: روزه دار دو شادی دارد: یکی شادی موقع افطار، و دیگر شادی موقع ملاقات پروردگار.
------
ص: 44
«42»- حَدَّثَنَا أَبُو مُحَمَّدٍ عُبْدُوسُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ الْجُرْجَانِیُّ بِسَمَرْقَنْدَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ یَعْقُوبَ بْنِ یُوسُفَ الرَّازِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یُونُسَ الْکُدَیْمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَامِرٍ قَالَ حَدَّثَنَا زَمَعَهُ عَنْ سَلَمَهَ عَنْ عِکْرِمَهَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله قَالَ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی کُلُّ عَمَلِ ابْنِ آدَمَ هُوَ لَهُ غَیْرَ الصِّیَامِ هُوَ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِهِ وَ الصِّیَامُ جُنَّهُ الْعَبْدِ الْمُؤْمِنِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ کَمَا یَقِی أَحَدَکُمْ سِلَاحُهُ فِی الدُّنْیَا وَ لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْیَبُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ رِیحِ الْمِسْکِ وَ الصَّائِمُ یَفْرَحُ بِفَرْحَتَیْنِ حِینَ یُفْطِرُ فَیَطْعَمُ وَ یَشْرَبُ وَ حِینَ یَلْقَانِی فَأُدْخِلُهُ الْجَنَّهَ.
*ترجمه کمره ای:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود همه اعمال فرزند آدم از آن او است جز روزه که از آن منست و من پاداش آنم روزه در قیامت سپر بنده مؤمن است همچنان که یکی از شما در دنیا خود را باسلحه نگهداری میکند، بوی دهن روزه دار پیش خدای عز و جل خوش تر است از بوی مشک، روزه دارد و شادی دارد یکی هنگام افطار که میخورد و می آشامد و دیگری هنگامی که مرا ملاقات میکند و او را ببهشت میبرم.
**ترجمه مدرس گیلانی:
از پیامبر صلّی الله علیه و آله روایت شده که گفته: «هر کار فرزند آدم برای اوست مگر روزه اش که برای من است و من پاداش آن را می دهم، روزه سپر مؤمن است در قیامت چنان که در دنیا خود را به سلاح نگاهداری می کنید. بوی دهان روزه دار نزد خدا از بوی مشک بهتر است، روزه دار دو شادی دارد یکی هنگام گشودن روزه و دیگری دیدار من هنگام رفتن به بهشت».
***ترجمه فهری زنجانی:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: خدای تبارک و تعالی فرماید: آدمی هر عملی انجام دهد از آن خودش است جز روزه که از آن من است و من خود پاداش آنم و روزه نگهدار بنده مؤمن است در روز قیامت همان طور که یکی از شما را در دنیا اسلحه اش نگهداری میکند، و بوی دهان روزه دار خدای را خوشتر آید از بوی مشک و روزه دار دو قسم شادی دارد یکی هنگام افطار که میخورد و می آشامد و دیگری موقع دیدار من که در بهشتش جای خواهم داد.
شرح: نسبت دادن حضرت حق روزه را بخود از باب تشریف است مانند و طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ .. و بوی دهان روزه دار بمثل مانند گرد و غبار لباس و خون و جراحت بدن سربازی است که از جبهه جنگ باز میگردد و در نظر فرمانده سپاه از نظافت و خود آرائی سرباز دیگر خوش آیندتر است.
****ترجمه جعفری:
ابن عباس از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: خداوند می فرماید: هر کاری که فرزند آدم انجام دهد برای خود اوست، جز روزه گرفتن که برای من است و من خود پاداش آن هستم. روزه سپر بنده مؤمن در روز قیامت است، همان گونه که یکی از شما در دنیا سلاح خود را نگاه می دارد. و بوی دهان روزه دار نزد خداوند، پاکیزه تر از بوی مشک است و روزه دار دو بار شاد می شود: هنگامی که افطار می کند و می خورد و می آشامد و هنگامی که با من ملاقات می کند و من او را وارد بهشت می کنم.
------
«43»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ رَفَعَهُ إِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَنْ أَبِیهِ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله إِذَا التَّاجِرَانِ (1) صَدَقَا وَ بَرَّا بُورِکَ لَهُمَا وَ إِذَا کَذَبَا وَ خَانَا لَمْ یُبَارَکْ لَهُمَا وَ هُمَا بِالْخِیَارِ مَا لَمْ یَفْتَرِقَا فَإِنِ اخْتَلَفَا فَالْقَوْلُ قَوْلُ رَبِّ السِّلْعَهِ أَوْ یَتَتَارَکَا.
*ترجمه کمره ای: (آنچه در باره دو بازرگان راستگو و نیکوکار و یا دروغگو و خائن رسیده)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود چون دو بازرگان راست گویند و نیکی کنند برکت بآنها داده شود و چون دروغگویند و خیانت کنند برکت دریافت نکنند، دو طرف معامله تا در مجلس معامله هستند اختیار فسخ دارند و اگر با هم اختلاف کردند قول صاحب کالا مقدمست تا اینکه اختلاف را ترک کنند.
شرح: مقصود اینست که که اگر صاحب کالا منکر فروش جنس خود شود و کسی مدعی خرید آن باشد قول صاحب کالا مقدم است، چنانچه اگر صاحب کالا گوید ثمن نداده و طرف گوید دادم قول او نیز مقدمست.
**ترجمه مدرس گیلانی: (آنچه در دو سوداگر راستگوی و نیکوکار یا دروغگوی و خیانت کار رسیده است)
پیامبر صلّی الله علیه و آله گفته: هر گاه دو سوداگر در معامله راستگوی و نیکو کار باشند خدا به ایشان برکت دهد و اگر دروغگوی و خیانتکار باشند برکت از ایشان دور شود، متعاملین تا در مجلس معامله باشند اختیار فسخ دارند، در صورت اختلاف، گفتار خداوند کالا مقدم است یا اختلاف را ترک کنند.
***ترجمه فهری زنجانی: (در باره دو سوداگر راستگو و نیکوکار و یا دروغگو و خائن)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: دو سوداگر اگر راستگو و نیکوکار باشند سودایشان از برای هر دو مبارک است و اگر دروغ گفتند و بیکدیگر خیانت کردند هیچ یک از آن معامله برکت نه بیند و تا موقعی که از هم جدا نشده اند میتوانند معامله را بهم بزنند و اگر اختلاف داشتند گفته، گفته، صاحب کالا است مگر اینکه دست از اختلاف بردارند.
شرح: مقصود از اختلاف، اختلاف در فروش است اگر مشتری بگوید: جنس را بمن فروخته است و صاحب کالا بگوید: نفروخته ام، و اختلاف در صحیح و عیب دار بودن است که مشتری ادعای معیوب بودن جنس را بکند، و اختلاف در غبن است که مشتری ادعای مغبون بودن بکند و اختلاف در رد ثمن است که مشتری بگوید: پول جنس را داده ام و فروشنده بگوید: نداده ای، در همه این موارد حق بجانب صاحب کالا و فروشنده است مگر اینکه اثبات شود بناحق بودنش.
****ترجمه جعفری: (آنچه در باره دو بازرگان وارد شده، هنگامی که راست بگویند و نیکی کنند و هنگامی که دروغ بگویند و خیانت کنند)
حسین بن زید بن علی از پدرانش نقل می کند که علی علیه السّلام از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: هنگامی که دو تاجر راست بگویند و نیکی کنند، به آنها برکت داده می شود و چون دروغ بگویند و خیانت کنند، به آنها برکت داده نمی شود و آنان مادامی که از هم جدا نشده اند، اختیار فسخ دارند و هر گاه اختلاف کنند، سخن، سخن صاحب کالاست یا متارکه کنند.
------
«44»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ زِیَادِ بْنِ مَرْوَانَ الْقَنْدِیِّ عَنْ أَبِی وَکِیعٍ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ السَّبِیعِیِّ عَنِ الْحَارِثِ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله عَلَیْکُمْ بِالْغَنَمِ وَ الْحَرْثِ فَإِنَّهُمَا یَرُوحَانِ بِخَیْرٍ وَ یَغْدُوَانِ بِخَیْرٍ (2) فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَیْنَ الْإِبِلُ قَالَ تِلْکَ .
ص: 45
أَعْنَانُ الشَّیَاطِینِ وَ یَأْتِیهَا خَیْرُهَا مِنَ الْجَانِبِ الْأَشْأَمِ (1) قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ سَمِعَ النَّاسُ بِذَلِکَ تَرَکُوهَا فَقَالَ إِذاً لَا یَعْدَمُهَا الْأَشْقِیَاءُ الْفَجَرَهُ.
*ترجمه کمره ای: (دو چیز در بامداد و پسین خیر میدهند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: گوسفند و زراعت داشته باشید که هر شب و هر صبح خیر بشما میرسانند، عرض شد یا رسول اللَّه شتران در کجاست؟ فرمود آنها مهارهای شیطانند، خیر آن ها از ناحیه خطرناکی بآن ها میرسد، عرض شد یا رسول اللَّه اگر مردم این مطلب را بشنوند شترداری را ترک میکنند فرمود بدبختان نابکار دست از آن برنمیدارند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو چیز در صبح و عصر خیر می دهند)
پیامبر صلّی الله علیه و آله گفته: «گوسفند و کشت فراهم کنید تا هر شام و بام نیکی به شما رساند، پرسیدند ای پیامبر خدا پس کار اشتران چه می شود؟ گفت آنها مهارهای شیطان اند، نیکی آنها از سوی خطرناکی به آن ها می رسد. گفتند هر گاه مردم این را بشنوند اشتران را رها خواهند کرد، گفت: نابکار از آن دست باز ندارد».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو چیز هر صبح و عصر خیر میدهند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: گله داری و کشاورزی را اهمیت دهید که هر صبح و شام از آنها خیر می بینید عرض شد: یا رسول اللَّه شتر، چه؟ فرمود شتر داری زمامداری شیاطین است و خیر شتر از سوئی که شوم تر است بصاحبش میرسد، عرض شد: یا رسول اللَّه اگر مردم این فرمایش شما را بشنوند دست از شتر داری بر می دارند فرمود: مردم بد عاقبت و بد کردار از شتر داری دست برنمیدارند.
شرح: خیر شتر، سواری است و شیری که میدهد و هر دو را بایست از طرف چپ استفاده کرد یعنی از طرف چپ بایستی سوار شد و از طرف چپ میبایست آن را دوشید و احتمال هست که اشاره باشد بروایت ابوالها خیر من ألبانها.
****ترجمه جعفری: (دو چیز بامدادان و شامگاهان سود می دهند)
امیر المؤمنین علیه السّلام از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: بر شما باد گوسفند و زراعت که این دو بامدادان و شامگاهان سود می دهند. گفته شد: یا رسول اللَّه! پس شتران کجایند؟ فرمود: آنها اطراف شیطانند و سود آنها از جانب چپ می آید. گفته شد: یا رسول اللَّه اگر مردم این را بشنوند شتران را رها می کنند. فرمود: آن بدبختان فاجر شترها را از بین نمی برند. (منظور از اینکه سود شتران از جانب چپ است، این است که شتران را از جانب چپ می دوشند و به آنها از جانب چپ سوار می شوند).
------
«45»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ حَمَّادٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ مُسْنَداً إِلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام أَنَّهُ کَرِهَ بَیْعَیْنِ اطْرَحْ وَ خُذْ مِنْ غَیْرِ تَقْلِیبٍ وَ شِرًی مَا لَمْ تَرَهُ (2).
*ترجمه کمره ای: (دو قسم خرید و فروش بد است)
امام پنجم علیه السّلام دو قسم خرید و فروش را بد داشت؛ یکی بینداز و برگیر بدون وارسی جنس، دوم خرید چیزی که آن را ندیدی.
شرح: این قسم معامله که گذاشتن پول و برداشتن جنس باشد بدون اینکه قبلا مورد معامله و بهای آن با موافقت طرفین تعیین شود یا چیز ندیده را مورد معامله قرار دهند باطل است زیرا موجب غرر میباشد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو خرید و فروش ناشایست است)
امام محمد باقر علیه السّلام دو خرید و فروش را بد دانسته، یکم- انداختن و بر گرفتن نادانسته. دوم- خرید و فروش چیزی که آن را ندیده باشی.
***ترجمه فهری زنجانی: (دو معامله ناپسند)
امام باقر علیه السّلام دو قسم معامله را دوست نداشت: یکی آنکه خریدار بفروشنده بگوید: پول را بینداز و جنس را برگیر بدون اینکه جنس را زیر و رو کرده و بررسی کند و دیگر خریدن جنسی که آن را ندیده باشی.
****ترجمه جعفری: (دو خرید و فروش بد است)
محمد بن سنان از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که آن حضرت از دو نوع خرید و فروش بدش می آمد: یکی بینداز و بگیر و دیگری خریدن چیزی که آن را ندیدی.
(منظور از معامله بینداز و بگیر این است که پول را بگذاری و جنس را برداری، بدون اینکه با فروشنده صحبتی کرده باشی و قراری بگذاری).
------
«46»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مَرْوَکِ بْنِ عُبَیْدٍ عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: فِی الْجَیِّدِ دَعْوَتَانِ وَ فِی الرَّدِی ءِ دَعْوَتَانِ یُقَالُ لِصَاحِبِ الْجَیِّدِ بَارَکَ اللَّهُ فِیکَ وَ فِیمَنْ بَاعَکَ وَ یُقَالُ لِصَاحِبِ الرَّدِی ءِ لَا بَارَکَ اللَّهُ فِیکَ وَ لَا فِیمَنْ بَاعَکَ.
*ترجمه کمره ای: (در جنس خوب دو دعاست و در جنس بد دو دعا)
امام ششم علیه السّلام فرمود جنس خوب دو دعا دارد و جنس بد دو نفرین، در باره جنس خوب میگویند خدا بتو و فروشنده تو برکت بدهد و در باره جنس بد میگویند خدا بتو و فروشنده ات برکت ندهد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (در کالای نیک دو آفرین است و در کالای بد دو نفرین)
امام صادق علیه السّلام گفته: «در کالای خوب دو آفرین است و در بد دو نفرین، چون در باره نیک می گویند: خدا به تو و فروشنده تو برکت دهاد و در باره کالای بد می گویند: خدا به تو و فروشنده تو برکت مدهاد».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو دعا برای جنس خوب و دو دعا برای متاع بد)
امام صادق علیه السّلام فرمود: در جنس خوب دو دعا می شود و در متاع بد دو دعا، برای صاحب کالای خوب گفته می شود: خداوند ترا و آن را که این کالا بتو فروخت برکت عطا فرماید و برای صاحب متاع بد گفته می شود: خداوند نه ترا برکت دهد و نه آن را که این جنس را بتو فروخت.
****ترجمه جعفری: (در کالای خوب دو دعا و در کالای بد دو دعاست)
مروک بن عبید از کسی نقل می کند که امام صادق علیه السّلام فرمود: در کالای خوب دو دعاست و در کالای بد نیز دو دعا وجود دارد: به صاحب کالای خوب گفته می شود: خداوند به تو و به کسی که این جنس را به تو فروخته برکت بدهد و به صاحب کالای بد گفته می شود: خداوند به تو و به کسی که این را به تو فروخته برکت ندهد.
------
«47»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ مُعَاوِیَهَ بْنِ وَهْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام یَقُولُ مَا نَاصَحَ اللَّهَ عَبْدٌ مُسْلِمٌ فِی نَفْسِهِ (3) فَأَعْطَی الْحَقَّ مِنْهَا وَ أَخَذَ الْحَقَّ لَهَا إِلَّا أُعْطِیَ خَصْلَتَیْنِ رِزْقاً مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَقْنَعُ بِهِ وَ رِضًی عَنِ اللَّهِ یُنْجِیهِ.
*ترجمه کمره ای: (ببنده ای که خدا را مراعات کند دو خصلت داده شود)
معاویه بن وهب گوید شنیدم امام ششم علیه السّلام میفرمود هیچ بنده مسلمانی خدا را در باره خود مراعات نکند باین معنی که حق دیگران را ادا کند و حق خود را دریافت نماید مگر اینکه دو خصلت باو عطا شود: رزقی که بآن قانع شود و خوشنودی خداوند که بدان نجات یابد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (به بنده یی که خدای را در کارها در نظر دارد دو منش داده شده)
معاویه پور وهب گفته: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که گفت: «هیچ مسلمانی خدای را مراعات نکند مگر آنکه بدو دو خصلت داده شود: روزیی که بدان خرسند باشد و خشنودی خدا که بدان رهایی یابد.»
***ترجمه فهری زنجانی: (هر که نصیحت خدای را بپذیرد دو پاداش دارد)
معاویه بن وهب گوید: شنیدم امام صادق علیه السّلام میفرمود: هیچ بنده مسلمانی خیر خواهی خدای را در باره خویش نپذیرفت: که حق دیگران را بدهد و حق خویشتن را بستاند مگر اینکه دو چیز به پاداش دریافت کرد یکی نصیبی از جانب خدا که بهمان قناعت کند و دیگر خوشنودی الهی که باعث نجاتش گردد.
****ترجمه جعفری: (کسی که خدا را در نظر بگیرد، دو خصلت به او داده می شود)
معاویه بن وهب می گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که می فرمود: هیچ بنده مسلمانی در نفس خود خدا را در نظر نگرفت، به گونه ای که حق (دیگران) را از خود بپردازد و حق خود را بگیرد، مگر اینکه به او دو خصلت داده می شود: روزی از جانب خدا که به آن قانع شود و خوشنودی از سوی خدا که او را نجات می دهد.
------
ص: 46
«48»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ حَمَّادٍ الْکُوفِیُّ عَنْ أَبِی مُحَمَّدٍ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْغِفَارِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهما السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مَنْ وَاسَی الْفَقِیرَ وَ أَنْصَفَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ فَذَلِکَ الْمُؤْمِنُ حَقّاً.
*ترجمه کمره ای: (هر کس دو خصلت داشته باشد بدرستی مؤمن است)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود کسی که با فقیران همراهی و همدردی کند و با مردم با انصاف رفتار کند بدرستی مؤمن است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (هر که دو منش داشته باشد او مؤمن است)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گفته: «کسی که با تهی دستان همراهی کند و با مردمان به انصاف رفتار کند او مؤمن است.»
***ترجمه فهری زنجانی: (دو صفت علامت مؤمن واقعی است)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: آنکه با فقیر همدردی کند و خود در باره مردم با انصاف باشد مؤمن واقعی خود، او است.
****ترجمه جعفری: (کسی که در او دو خصلت باشد او حقیقتا مؤمن است)
جعفر بن ابراهیم جعفری گفت: امام صادق علیه السّلام از پدرش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: کسی که فقیری را دستگیری کند و از جانب خود با مردم با انصاف رفتار کند، او حقیقتا مؤمن است.
------
«49»- وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مَنْ سَرَّتْهُ حَسَنَتُهُ وَ سَاءَتْهُ (1) سَیِّئَتُهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ.
*ترجمه کمره ای:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود هر کس از حسنه خود شاد و گناه خود را بد داشته باشد او مؤمن است.
**ترجمه مدرس گیلانی:
«هر که از نیکی خود خشنود باشد و گناه خود را دانسته باشد او گرونده به خداست.»
***ترجمه فهری زنجانی:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر که از کار نیک خود دلشاد و از کردار بدش اندوهناک باشد مؤمن او است.
****ترجمه جعفری:
نکته(2)
------
«50»- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ الْعَزِیزِ عَنِ الْخَیْبَرِیِّ عَنْ یُونُسَ بْنِ ظَبْیَانَ وَ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله قَالَ خَصْلَتَانِ مَنْ کَانَتَا فِیهِ وَ إِلَّا فَاعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ ثُمَّ اعْزُبْ قِیلَ وَ مَا هُمَا قَالَ الصَّلَاهُ فِی مَوَاقِیتِهَا وَ الْمُحَافَظَهُ عَلَیْهَا وَ الْمُوَاسَاهُ.
*ترجمه کمره ای: (هر کس دو خصلت دارد خوبست و گر نه دور شو، دور شو، دور شو)
امام ششم علیه السّلام فرمود دو خصلت است که هر کس دارا باشد بسیار خوب و گر نه دور شو، دور شو، دور شو، گفته شد چیست آن دو؟ فرمود نماز در وقت با محافظت بر اوقات نماز و همراهی و همدردی با محتاجان و گرفتاران.
شرح: مقصود اینست که با کسی رفاقت و معاشرت که دین و اخلاق داشته باشد علامت دین داری مواظبت بر نماز و محافظت بر اوقات نماز است و علامت حسن اخلاق همدردی و همراهی با محتاجان و فقراء است و خوش فرموده است:
شرف مرد بجود است و سخاوت بسجود***هر که این هر دو ندارد عدمش به ز وجود
و کسی که دین و اخلاق ندارد دوری و کناره گیری از او بهتر است و بلکه لازم است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (هر که دو منش دارد انسان نیکی ست و اگر نه از نیکی دور است)
امام صادق علیه السّلام گفته: «دو منش است که هر کس دارا باشد انسان نیکی است، از آن دو منش پرسیدند، گفت: «نماز در وقت خود گزاردن و همراهی با نیازمندان کردن».
***ترجمه فهری زنجانی: (صاحب دو صفت قابل معاشرت است و بدون آن باید دوری کرد، دوری، دوری،)
امام صادق علیه السّلام فرمود: هر که دو خصلت در وی باشد قابل معاشرت است و گر نه از او دوری کن دوری کن دوری، عرض شد: آن دو صفت چیست؟ فرمود: یکی نمازها را بوقت خواندن و مواظبت بآن کردن و دیگر همدردی.
****ترجمه جعفری: (دو خصلت است که اگر در کسی باشد با او باش، و گر نه از او دور شو)
مفضل بن عمر از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: دو خصلت است که اگر در کسی باشد با او باش، و گر نه از او دوری کن، دوری کن، گفته شد: آن دو خصلت کدامند؟ فرمود: خواندن نماز در وقت آن و مداومت بر آن و همدردی با دیگران.
------
«51»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنِی أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ زُرَارَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ: أَمْرَانِ أَیُّهُمَا سَبَقَ إِلَیْهَا بَانَتْ بِهِ الْمُطَلَّقَهُ الْمُسْتَرَابَهُ الَّتِی تَسْتَرِیبُه.
ص: 47
الْحَیْضَ إِنْ مَرَّتْ بِهَا ثَلَاثَهُ أَشْهُرٍ بِیضٍ لَیْسَ بِهَا دَمٌ بَانَتْ بِهَا وَ إِنْ مَرَّتْ بِهَا ثَلَاثُ حِیَضٍ لَیْسَ بَیْنَ الْحَیْضَتَیْنِ ثَلَاثَهُ أَشْهُرٍ بَانَتْ بِالْحَیْضِ.
*ترجمه کمره ای: (دو امر است که هر کدام زودتر حاصل شود مطلقه مسترابه از عده خارج می شود)
امام پنجم علیه السّلام فرمود دو امر است که هر کدام زودتر اتفاق افتاد مطلقه مسترابه ای که در شکست بواسطه آن از عده خارج می شود: اول سه ماه پاکی که در آنها خونی نبیند دوم سه حیضی که میان هر دو حیض آن سه ماه پاکی نباشد.
شرح: مقصود از مسترابه زنیست که در سن حیض است و حیض هم می شود و بعد از طهر غیر مواقعه طلاق گرفته و در عادت خود حیض نشده این زن مسترابه می شود زیرا احتمال حمل و احتمال تأخیر حیض در او بوجود می آید، در این صورت انقضاء عده او بیکی از دو امریست که در روایت ذکر شده.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو چیز است که هر کدام زودتر حاصل آید مطلقه مسترابه از عده بیرون رود)
امام محمد باقر گفته: «دو چیز است که هر کدام زودتر پیش آمد کند مطلقه مسترابه از آن عده بیرون رود، در سه ماه اول پاکی که در آن مدت خوبی نبیند دوم سه سر شستن که میان دو سر شستن آن سه ماه پاکی نبوده باشد» مسترابه زنی ست که در سن حیض دیدن باشد اما حیض نبیند.»
***ترجمه فهری زنجانی: (هر یک از دو چیز جلوتر افتاد عده طلاق تمام می شود)
امام باقر علیه السّلام فرمود: دو چیز است که هر یک جلوتر اتفاق افتاد مطلقه مسترابه: (زن جوانی که طلاق گرفته و چون عادت بحیض دیدن ندارد نمیداند حامله است یا نه) از عده خارج می شود: اول، سه ماه در پاکی بگذرد و خونی نه بیند دوم، سه حیض به بیند که میان دو حیض سه ماه فاصله نباشد حیض سوم را که دید از عده خارج می شود.
****ترجمه جعفری: (دو کار است که هر کدام زودتر واقع شود، زن طلاق داده شده مسترابه از شوهر جدا می شود)
زراره از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که فرمود: دو چیز است که هر کدام از آنها زودتر واقع شود، به وسیله آن زن طلاق داده شده مسترابه که حیض نمی بیند ولی در سن حیض دیدن است، از شوهرش جدا می شود: یکی هنگامی که سه ماه پاکی بگذرد و او در آن خون نبیند، و دیگری هنگامی که سه تا حیض ببیند به طوری که میان دو حیض سه ماه فاصله نباشد، در این صورت با حیض جدا می شود.
------
«52»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ یَزِیدَ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام الْمَعْرُوفُ شَیْ ءٌ سِوَی الزَّکَاهِ فَتَقَرَّبُوا إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِالْبِرِّ وَ صِلَهِ الرَّحِمِ.
*ترجمه کمره ای: (نزدیکی بخدا با دو خصلت است)
امام ششم علیه السّلام فرمود، احسان غیر از زکاتست، به نیکی و صله رحم بخدا تقرب جوئید.
شرح: مقصود اینست که زکاه حق واجبی است برای مستحقان آن باید ادا شود و موافق عدالت است، کسی که زکاه ندهد ظلم کرده و حق دیگران را برده، و احسان اینست که از حق خود بدیگران بذل کند نه حق صاحب حق را باو بدهد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (تقرب به خدا با دو منش است)
امام صادق علیه السّلام گفته: «احسان غیر از زکات دادن است، به نیکی کردن و صله رحم به جای آوردن به خدا نزدیک شوید.»
***ترجمه فهری زنجانی: (دو وسیله تقرب)
امام صادق علیه السّلام فرمود: نیکی بجز زکاه چیز دیگری است، با احسان و صله رحم، خود را بخداوند نزدیک کنید.
****ترجمه جعفری: (نزدیکی به خداوند با دو خصلت)
عمر بن زید از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: احسان کردن غیر از زکات است، پس به خدا تقرّب بجویید با نیکی کردن و صله رحم.
------
«53»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ: الْبِرُّ وَ الصَّدَقَهُ یَنْفِیَانِ الْفَقْرَ وَ یَزِیدَانِ فِی الْعُمُرِ وَ یَدْفَعَانِ سَبْعِینَ مِیتَهَ سَوْءٍ.
*ترجمه کمره ای: (دو خصلت است که فقر را بر طرف میکنند، عمر را زیاد میکنند و از عمل کننده هفتاد نوع مرگ بد را دور میکنند)
امام پنجم علیه السّلام فرمود نیکی و صدقه فقر را برطرف کنند، عمر را بیفزایند و هفتاد مرگ بد را دور کنند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو منش است که تهی دستی را از میان می برد و زندگی را دراز می کند و اگر به جای آوردند هفتاد گونه مرگ بد را دور می سازد)
امام محمد باقر علیه السّلام گفته: «نیکی و دهش تهی دستی را دور می کند و زندگی را می افزاید و هفتاد مرگ بد را دور می سازد».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو چیز تنگدستی را برمیدارد و عمر را دراز میکند و از مرگ بد صاحبش را جلوگیری میکند)
امام باقر علیه السّلام فرمود: نیکوکاری و صدقه دادن تنگدستی را بر میدارد و عمر را طولانی میکند و از هفتاد قسم مرگ بد جلوگیری میکند.
****ترجمه جعفری: (دو خصلت فقر را می زداید و بر عمر می افزاید و از صاحب خود هفتاد نوع مرگ بد را دور می کند)
اسحاق بن غالب از کسی که به او حدیث کرده نقل می کند که امام باقر علیه السّلام فرمود: نیکی و صدقه، فقر را می زداید و بر عمر می افزاید و هفتاد نوع مرگ بد را دور می کند.
------
«54»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام أَنَّهُ قَالَ: السُّنَّهُ سُنَّتَانِ سُنَّهٌ فِی فَرِیضَهٍ الْأَخْذُ بِهَا هُدًی وَ تَرْکُهَا ضَلَالَهٌ وَ سُنَّهٌ فِی غَیْرِ فَرِیضَهٍ الْأَخْذُ بِهَا فَضِیلَهٌ وَ تَرْکُهَا غَیْرُ خَطِیئَهٍ.
*ترجمه کمره ای: (سنه دو تاست)
امام اول علیه السّلام فرمود سنت دوتاست، سنت در واجب که پیروی آن هدایت و ترک آن گمراهی است و سنت در غیر واجب که پیروی آن فضیلت و ترک آن گناهی ندارد.
شرح: مقصود از سنت گفتار و کردار پیغمبر و معصوم است که گاهی بیان و توضیح امورات واجب است و گاهی بیان امر مستحبی است که ترک آن رواست.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو سنت است)
امام علی بن ابی طالب علیه السّلام گفته: «سنت دو است، یکی در واجب که پیروی از آن رهنمایی ست و رها دادن آن گمراهی، و دیگر غیر واجب که پیروی از آن فزونی ست و رها دادن آن گناهی ندارد».
سنت گفتار و کردار پیامبر است و به قولی قول معصوم.
***ترجمه فهری زنجانی: (دو قسم رفتار)
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: رفتار و روش رسول خدا صلّی الله علیه و آله دو قسم است یک راه و رسمی که در واجبات داشت که با آن راه رفتن باعث هدایت است و ترکش موجب گمراهی است و روش دیگرش در غیر واجب است که با آن طریق رفتار کردن فضیلتی است ولی ترکش گناه نیست.
****ترجمه جعفری: (سنّت دو سنّت است)
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: سنّت دو سنّت است: سنّتی در واجب، که پیروی از آن باعث هدایت و ترک آن باعث ضلالت می شود و سنّتی در غیر واجب، که پیروی از آن فضیلت است و ترک آن گناه نیست. (سنّت یعنی روش ها و کارهایی که از پیامبر به یادگار مانده که گاهی در واجبات است که باید رعایت شود و گاهی در مستحبات است که رعایت آن بهتر است، ولی واجب نیست.)
------
«55»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ جَعْفَرٍ الْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله قَالَ: لَا تَصْلُحُ الصَّنِیعَهُ (1) إِلَّا عِنْدَ ذِی حَسَبٍ أَوْ دِینٍ.
*ترجمه کمره ای: (احسان فقط نزد صاحب دو خصلت شایستگی دارد)
امام ششم علیه السّلام فرمود شایستگی ندارد احسان مگر نزد شخصی که شریف یا دیندار است
**ترجمه مدرس گیلانی: (نیکی نزد دارنده دو منش شایستگی دارد)
امام صادق علیه السّلام گفته: «سزاوار نیست نیکی انجام دادن مگر نزد کسی که بزرگوار یا دیندار باشد».
***ترجمه فهری زنجانی: (احسان فقط کسی را سزا است که صاحب دو خصلت باشد)
امام صادق علیه السّلام فرمود: رفتار خوب جز با دو نفر صلاح نیست: آبرومند و یا دیندار.
****ترجمه جعفری: (احسان کردن شایسته نیست مگر نزد صاحب دو خصلت)
سیف بن عمیره از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: احسان کردن شایسته نیست مگر نزد صاحب شرف و یا صاحب دین.
------
ص: 48
«56»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَحْمَدَ الرَّازِیِّ عَنْ بَکْرِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَفْصٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ بَشِیرٍ (1) عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ: قَامَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام رَجُلٌ بِالْبَصْرَهِ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنَا عَنِ الْإِخْوَانِ قَالَ الْإِخْوَانُ صِنْفَانِ إِخْوَانُ الثِّقَهِ وَ إِخْوَانُ الْمُکَاشَرَهِ (2) فَأَمَّا إِخْوَانُ الثِّقَهِ فَهُمُ الْکَفُّ وَ الْجَنَاحُ وَ الْأَهْلُ وَ الْمَالُ فَإِذَا کُنْتَ مِنْ أَخِیکَ عَلَی حَدِّ الثِّقَهِ فَابْذُلْ لَهُ مَالَکَ وَ بَدَنَکَ وَ صَافِ مَنْ صَافَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ اکْتُمْ سِرَّهُ وَ عَیْبَهُ وَ أَظْهِرْ مِنْهُ الْحُسْنَ وَ اعْلَمْ أَیُّهَا السَّائِلُ أَنَّهُمْ أَقَلُّ مِنَ الْکِبْرِیتِ الْأَحْمَرِ وَ أَمَّا إِخْوَانُ الْمُکَاشَرَهِ فَإِنَّکَ تُصِیبُ مِنْهُمْ لَذَّتَکَ فَلَا تَقْطَعَنَّ ذَلِکَ مِنْهُمْ وَ لَا تَطْلُبَنَّ مَا وَرَاءَ ذَلِکَ مِنْ ضَمِیرِهِمْ وَ ابْذُلْ لَهُمْ مَا بَذَلُوا لَکَ مِنْ طَلَاقَهِ الْوَجْهِ وَ حَلَاوَهِ اللِّسَانِ.
*ترجمه کمره ای: (رفیق و برادر دو قسم است)
امام پنجم علیه السّلام فرمود مردی در بصره حضور امیر المؤمنین علیه السّلام ایستاد عرض کرد: یا امیر المؤمنین خبر ده مرا از برادران، فرمود برادران دو قسم اند: برادران صمیمی و برادران ظاهر ساز، برادران صمیمی همانا دست و بال و اهل و مال اند چون برادر خود را صمیمی یافتی مال و جانت را از او دریغ مکن با دوستان او دوست باش و با دشمنان او دشمن، سرّ و عیب او را بپوش نیکی او را اظهار کن ولی ای سائل بدان که اینها از کبریت احمر کمیاب ترند، برادران ظاهر ساز همان لذت معاشرت را از آنها دریغ مدار و توقع بیش از آن هم از دل آنها نداشته باش و خوشروئی و خوشگوئی که بتو بذل میکنند بآنها بذل کن.
**ترجمه مدرس گیلانی: (برادران دو گونه اند)
امام محمد باقر علیه السّلام گفته: «مردی در بصره نزد امیر المؤمنین علی علیه السّلام آمد و گفت یا امیر المؤمنین مرا از برادران خبر ده گفت: «برادران دو گونه اند، برادران یک دل و برادران ظاهر ساز،برادران یک دل دست و بال و اهل و خواسته اند، چون برادر خود را یک دل یافتی خواسته و جانت را از وی دریغ مدار با یارانش یار باش و با دشمنان وی دشمن، راز و خرده وی را بپوشان و نیکی او را آشکار ساز و چنین کسان از کبریت احمر نایاب تراند.
برادران ظاهر ساز فقط لذت همدمی را از آنان دریغ مدار و بیش از آن نیز از ایشان توقع مدار تو نیز با آنان خوشرویی نشان ده».
***ترجمه فهری زنجانی: (رفاقت برادرانه بر دو گونه است)
امام باقر علیه السّلام فرمود: مردی در بصره در حضور امیر المؤمنین علیه السّلام بپا خواست و گفت: یا امیر المؤمنین در باره رفیقان برادروار بیانی بفرما، فرمود: برادران دو صنف اند یکی برادران مورد اعتماد و دیگر برادران ظاهر ساز اما برادران مورد اعتماد بمنزله دست و بال و خانواده و ثروت تو هستند اگر به برادرت اعتماد داری بنفع او از کمک مالی و بدنی دریغ مدار و با هر کس که با او صفا داشته باشد تو نیز با صفا باش و با هر که دشمنش بدارد دشمن باش، سر و عیبش را پرده پوشی کن و نیکوئیش را ظاهر ساز و دانسته باشد ای سائل که اینان از کبریت احمر نایاب ترند و اما برادران ظاهر ساز، از لذت معاشرت با آنان بهره مند خواهی شد و حتماً این رشته را از آنان مبر و بیش از این هم از درونشان توقع مدار و بهر مقدار که آنان با تو خوشرو و شیرین زبان باشند تو نیز چنان باش.
****ترجمه جعفری: (برادران دو گروهند)
جابر از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که مردی در بصره نزد امیر المؤمنین علیه السّلام به پا خاست و گفت: یا امیر المؤمنین ما را از برادران خبر بده. فرمود: برادران دو قسم هستند: برادران مورد اطمینان و برادران خنده رو، اما برادران مورد اطمینان، آنان به منزله دست و بال و خانواده و مال هستند، پس اگر از برادر خود اطمینان داری، مال و جانت را در راه او بذل کن و هر کس با او دوست باشد دوستش بدار و هر کس با او دشمن باشد دشمنش بگیر و سرّ و عیب او را بپوشان و نیکی های او را آشکار کن، ولی بدان ای پرسنده، که آنان از گوهر سرخ کمیاب ترند. و اما برادران خنده رو، پس لذت دوستی با آنها را داشته باش و آن را از آنان قطع مکن و بیش از این از باطن آنان جویا مباش و هر چه آنان با تو خنده رویی و شیرین زبانی کنند تو هم با آنان چنین کن.
------
«57»- حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَلِیٍّ الْکُوفِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ أَبِیهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ سَعِیدٍ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ الثُّمَالِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ: النَّاسُ رَجُلَانِ مُؤْمِنٌ وَ جَاهِلٌ فَلَا تُؤْذِ الْمُؤْمِنَ وَ لَا تُجَهِّلِ الْجَاهِلَ فَتَکُونَ مِثْلَهُ.
*ترجمه کمره ای: (مردم دو دسته اند)
امام پنجم علیه السّلام فرمود مردم دو دسته اند مؤمن که داناست و نادان که اخلاق ایمانی ندارد، مؤمن را اذیت مکن و با جاهل جهالت مورز تا مثل او باشی.
**ترجمه مدرس گیلانی: (مردمان دو گروه اند)
امام محمد باقر گفته: «مردمان دو گروه اند: مؤمن که دانا است و نادان که خوی ایمانی ندارد، مؤمن را گزند مرسان و با نادان مستیز که چون او باشی».
***ترجمه فهری زنجانی: (مردم بر دو نوع اند)
امام باقر علیه السّلام فرمود: مردم بر دو نوعند یکی با ایمان و دیگری نادان پس مؤمن را آزار مرسان و با نادان نادانی مکن که اگر چنین کنی تو نیز مانند او خواهی بود.
****ترجمه جعفری: (مردم دو نوع هستند)
ابو حمزه ثمالی از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که فرمود: مردم دو نوع هستند: مؤمن و جاهل، پس مؤمن را اذیت مکن و جاهل را در جهالتش همراهی مکن که مانند او خواهی شد.
------
«58»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله أَمِیرَانِ وَ لَیْسَا بِأَمِیرَیْنِ لَیْسَ لِمَنْ تَبِعَ جَنَازَهً أَنْ یَرْجِعَ حَتَّی تُدْفَنَ أَوْ یُؤْذَنَ لَهُ وَ رَجُلٌ یَحُجُّ مَعَ امْرَأَهٍ فَلَیْسَ لَهُ أَنْ یَنْفِرَ حَتَّی تَقْضِیَ نُسُکَهَا..
*ترجمه کمره ای: (دو فرمانده که رسما امیر نیستند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود دو فرمانده اند که امیر خوانده نشده اند یکی صاحب جنازه، کسی که جنازه ای تشییع کرد حق ندارد برگردد تا آن جنازه بخاک سپرده شود یا از طرف صاحب جنازه باو اجازه مراجعت داده شود و دیگری زنی که با مردی بحج رفته مردی که در سفر حج کفیل زنی است حق ندارد کوچ کند تا آن زن حجش را تمام کند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو فرمانده اند که در واقع فرمانده نیستند)
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله گفته: «دو فرمانده اند که فرمانده گفته نمی شوند، یکم- ولی جنازه، هر گاه کسی جنازه یی را تشییع کرد باز مگردد تا آن را در خاک کنند یا از ولی آن دستور بازگشت خواهد. دوم زنی که با مردی به حج گزاردن رفته، مردی که در سفر حج سرپرست زنی ست باید باز مگردد تا آن زن حج خود بگزارد».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو امیری که بحقیقت امیر نیستند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: دو امیرند که بحقیقت امیر نیستند: آنکه تشییع جنازه میکند حق ندارد از تشییع باز گردد تا جنازه بخاک سپرده شود یا اولیای میت باو اجازه بازگشت بدهند و مردمی که با زن بحج رفته باشد حق ندارد کوچ کند تا اعمال زن تمام شود.
****ترجمه جعفری: (دو امیرند که در واقع امیر نیستند)
احمد بن محمد با سند خود از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: دو امیرند که در واقع امیر (صاحب اختیار) نیستند: کسی که جنازه ای را تشییع می کند نباید برگردد، تا اینکه جنازه دفن شود و یا به او اجازه داده شود، و کسی که حج انجام می دهد، نباید کوچ کند تا وقتی که مناسک را به پایان برساند.
------
ص: 49
«59»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ ثَعْلَبَهَ بْنِ مَیْمُونٍ عَنْ مَیْسَرَهَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام قَالَ: شَیْئَانِ یُفْسِدُ النَّاسُ بِهِمَا صَلَاتَهُمْ قَوْلُ الرَّجُلِ تَبَارَکَ اسْمُکَ وَ تَعَالَی جَدُّکَ وَ إِنَّمَا هُوَ شَیْ ءٌ قَالَتْهُ الْجِنُّ بِجَهَالَهٍ فَحَکَی اللَّهُ عَنْهُمْ وَ قَوْلُ الرَّجُلِ السَّلَامُ عَلَیْنَا وَ عَلَی عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِینَ. (1).
*ترجمه کمره ای: (دو چیز است که مردم سنی مذهب نماز خود را با آن فاسد میکنند)
امام پنجم علیه السّلام فرمود دو چیز است که مردم نماز خود را با آن فاسد میکنند: یکی قول کسی که میگوید تبارک اسمک و تعالی جدک، این جمله تعالی جدک که معنی آن این است خدایا بخت تو بلند است جمله ایست که طایفه جن از روی جهالت و بی معرفتی در باره خدا اطلاق میکردند و خدا در سوره جن این جمله را از آنها حکایت کرده ولی استعمال آن در موضوع ثنای الهی صحیح نیست و در نماز حکم کلام آدمی دارد و موجب بطلان نماز می شود و دیگری قول کسی است که در وسط نماز بگوید السلام علینا و علی عباد اللَّه الصالحین زیرا که این صیغه سلام برای خروج از نماز هست و اگر در وسط نماز بطور عمد گفته شود سلام بی جا محسوب گردد و موجب بطلان می شود و ظاهرا رسم عامه بوده که این سلام را در تشهد وسط نماز ادا میکرده اند
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو چیز است که برخی از مسلمانان نماز خود را بدان تباه می سازند)
امام محمد باقر علیه السّلام گفته: «دو چیز است که مسلمانان نماز خود را بدان تباه می سازند. یکم- بگفته کسی که می گوید: تبارک اسمک و تعالی جدک. این جمله ایست که گروهی از پریان از روی نادانی در خدا گفته اند، دوم- گفتار کسی که در میان نماز بگوید: السلام علینا و علی عباد اللَّه الصالحین، چون این جمله برای بیرون رفتن از نماز گفته می شود نه در وسط آن»
جد به معنی بخت در لغت عرب آمده است، شاید بطلان از آن جهت باشد که اطلاق بخت بر خدا روا نباشد.
***ترجمه فهری زنجانی: (مردم با دو چیز نمازشان را باطل میکنند)
امام باقر علیه السّلام فرمود: دو چیز است که مردم با آن دو، نمازشان را باطل میکنند: یکی گفتن (تبارک اسمک و تعالی جدک) است که (تَعالی جَدُّ رَبِّنا) گفتار جاهلانه جن است و خداوند از آنان حکایت کرده است و دیگر گفتن (السلام علینا و علی عباد اللَّه الصالحین) است،
شرح: مقصود، سلام گفتن قبل از تمام شدن تشهد است که عامه آن را قبل از تشهد میگویند.
****ترجمه جعفری: (دو چیز است که مردم نمازشان را با آن تباه می کنند)
میسره از امام باقر علیه السّلام نقل می کند که فرمود: دو چیز است که مردم نمازشان را با آن تباه می کنند: یکی اینکه شخص (خطاب به خدا) بگوید: نام تو مبارک است و بخت تو بلند است، این جمله ای است که اجنّه آن را از روی نادانی می گفتند و خدا آن را (در قرآن) از زبان آنها نقل کرده است. و دیگری اینکه شخص بگوید: سلام بر ما و بر بندگان صالح خدا (این جمله یعنی السلام علینا و علی عباد اللَّه الصالحین، باعث خارج شدن از نماز می شود و گفتن آن در وسط نماز یا در تشهّد به گونه ای که برخی از اهل سنّت می گویند نماز را باطل می کند).
------
«60»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ یُونُسَ عَنْ أَبِی حَمْزَهَ الثُّمَالِیِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ زَیْنَ الْعَابِدِینَ علیهما السّلام یَقُولُ مَا مِنْ خُطْوَهٍ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ خُطْوَتَیْنِ خُطْوَهٍ یَسُدُّ بِهَا الْمُؤْمِنُ صَفّاً فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ خُطْوَهٍ إِلَی ذِی رَحِمٍ قَاطِعٍ وَ مَا مِنْ جُرْعَهٍ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ جُرْعَتَیْنِ جُرْعَهِ غَیْظٍ رَدَّهَا مُؤْمِنٌ بِحِلْمٍ وَ جُرْعَهُ مُصِیبَهٍ رَدَّهَا مُؤْمِنٌ بِصَبْرٍ وَ مَا مِنْ قَطْرَهٍ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَطْرَتَیْنِ قَطْرَهِ دَمٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَطْرَهِ دَمْعَهٍ فِی سَوَادِ اللَّیْلِ لَا یُرِیدُ بِهَا عَبْدٌ إِلَّا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ.
*ترجمه کمره ای: (هیچ قدمی پیش خدا از دو قدم محبوبتر نیست هیچ جرعه ای پیش خدا از دو جرعه محبوبتر نیست، هیچ قطره ای پیش خدا از دو قطره محبوبتر نیست)
ابی حمزه ثمالی گوید از امام چهارم علیه السّلام شنیدم میفرمود، هیچ قدمی پیش خدای عز و جل محبوبتر از دو قدم نیست قدمی که مؤمن برمیدارد و با آن رخنه صف جهاد را ترمیم میکند و قدمی که طی طریق میکند و میرود بسوی خویشاوندی که قطع رحم کرده تا او را استمالت و محبت نماید، هیچ جرعه ای محبوبتر نیست پیش خدا از دو جرعه، جرعه خشمی که مؤمن بحلم خود فرو دهد و جرعه ناگوار مصیبتی که بصبر خود تحمل کند، هیچ قطره ای نزد خدا از دو قطره محبوب تر نیست، قطره خونی که در راه خدا ریخته شود و قطره اشکی که در دل شب برای خدا جاری گردد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (هیچ گامی نزد خدا از دو گام پسندیده تر نیست، و هیچ آشامیدنی نزد خدا از دو آشامیدن نیکوتر نیست، و هیچ قطره یی نزد خدا از دو قطره بهتر نباشد)
ابو حمزه ثمالی گفته: «از امام علی بن الحسین علیهما السّلام شنیدم که می گفت: هیچ گامی نزد خداوند بزرگ بهتر از دو گام نباشد، گامی که گرونده به خدا بر می دارد با آن رخنه رده پیکار را آباد می سازد و گامی که به سوی خویشان بر- می دارد برای دلجویی، هیچ جرعه یی خوب تر از آن نزد خدا از آن دو جرعه نخواهد بود، جرعه خشمی که مؤمن به بردباری خویش فرو خورد و جرعه ناگوار گرفتاری که به صبر خود شکیبایی کند، هرگز قطره یی پیش خدا از آن دو چکه نیکوتر نباشد، قطره خونی که در راه خدا ریخته گردد و قطره اشکی که در شب تار از بیم خدا روان سازد.»
***ترجمه فهری زنجانی: (محبوبترین قدم و جرعه و قطره: دو قدم و دو جرعه و دو قطره است)
ابی حمزه ثمالی گوید: شنیدم امام زین العابدین علیه السّلام میفرمود: هیچ قدمی بسوی خداوند از دو قدم محبوبتر نیست قدمی که مؤمن برای صف بستن در جهاد بر میدارد و قدمی که برای آشتی با خویشاوند بر میدارد، و هیچ جرعه ای نزد خدا محبوبتر از دو جرعه نیست یکی جرعه خشمی که مؤمن با بردباری فرو میبرد و دیگر شربت مصیبتی که مؤمن با شکیبائی بنوشد و هیچ قطره ای نزد خداوند محبوبتر از دو قطره نیست یکی قطره خونی که در راه خدا ریخته شود و دیگر اشکی که در تاریکی شب فقط برای خدا از چشم بنده جاری شود.
****ترجمه جعفری: (هیچ گامی نزد خدا دوست داشتنی تر از دو گام و هیچ جرعه ای نزد خدا دوست داشتنی تر از دو جرعه و هیچ قطره ای نزد خدا دوست داشتنی تر از دو قطره نیست)
ابو حمزه ثمالی می گوید: از امام سجّاد علیه السّلام شنیدم که فرمود: هیچ گامی نزد خداوند دوست داشتنی تر از دو گام نیست: گامی که مؤمن در صف جهاد در راه خدا برمی دارد و گامی که به سوی خویشاوندی برداشته شود که قطع رحم کرده است. و هیچ جرعه ای نزد خداوند دوست داشتنی تر از دو جرعه نیست: جرعه خشمی که مؤمن آن را با بردباری برگرداند و جرعه معصیتی که مؤمن آن را با شکیبایی برگرداند.
و هیچ قطره ای نزد خداوند دوست داشتنی تر از دو قطره نیست: قطره خونی که در راه خدا ریخته شود و قطره اشکی که در تاریکی شب ریخته شود و بنده با آن جز خدا را نخواهد.
------
«61»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍ (2) عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ سَیَابَهَ عَنْ
ص: 50
أَبِی عَبْدِ اللَّهِ صلوات الله علیه قَالَ: لَمَّا هَبَطَ نُوحٌ علیه السّلام مِنَ السَّفِینَهِ أَتَاهُ إِبْلِیسُ فَقَالَ لَهُ مَا فِی الْأَرْضِ رَجُلٌ أَعْظَمُ مِنَّهً عَلَیَّ مِنْکَ دَعَوْتَ اللَّهَ عَلَی هَؤُلَاءِ الْفُسَّاقِ فَأَرَحْتَنِی مِنْهُمْ أَ لَا أُعَلِّمُکَ خَصْلَتَیْنِ إِیَّاکَ وَ الْحَسَدَ فَهُوَ الَّذِی عَمِلَ بِی مَا عَمِلَ وَ إِیَّاکَ وَ الْحِرْصَ فَهُوَ الَّذِی عَمِلَ بِآدَمَ مَا عَمِلَ.
*ترجمه کمره ای: (شیطان دو خصلت را بنوح یادآوری کرد)
امام ششم علیه السّلام فرمود چون کشتی نوح بزمین فرود آمد شیطان خدمت نوح رسید و عرضکرد در روی زمین کسی نیست که بیش از تو مرا ممنون کرده باشد چون که بر هلاک این فاسقان نفرین کردی و مرا از آنها راحت نمودی میخواهی دو خصلت بتو یاد دهم؟ از حسد دوری کن زیرا همان حسد است که مرا باین روز سیاه نشانده از حرص دوری کن که حرص آدم را از بهشت رانده و درمانده کرد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو منش که شیطان برای نوح یاد آور شد)
از امام صادق علیه السّلام روایت شده که گفت: «چون کشتی نوح به زمین نشست، شیطان نزد وی آمد و گفت: ای نوح در زمین مردی بزرگتر از تو بر من از جهت منت نیست، چون خدای را بر این فاسقان خواندی تا زحمت و رنج مرا برای گمراهی ایشان کم کردی، می خواهم برای این نیکی تو، ترا دو پند بیاموزم- یکم: آنکه از رشگ و حسد گریزان باش، زیرا همین رشک بری بود که مرا به این روز نشاند- دوم: از آز و حرص دوری که چون این آز آدم را بیچاره کرد».
***ترجمه فهری زنجانی: (شیطان دو صفت را بنوح تذکر داد)
امام صادق علیه السّلام فرمود: هنگامی که نوح از کشتی فرود آمد شیطان بنزدش آمده و گفت: در روی زمین بزرگترین منت را تو بر من داری زیرا این بد کرداران را نفرین کردی و مرا از زحمت گمراه ساختنشان راحت کردی میخواهی دو نکته بیاموزمت؟: زنهار از حسد، که آن با من کرد آنچه کرد، و زنهار از حرص، که آن با آدم کرد آنچه کرد.
****ترجمه جعفری: (دو خصلت است که شیطان آنها را به نوح گفت)
علاء بن سیابه از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: چون نوح از کشتی فرود آمد، شیطان نزد او آمد و گفت: در روی زمین کسی که منّت او بر من بیشتر از تو باشد نیست، از خدا خواستی که این فاسقان را هلاک کند و مرا از آنان راحت کردی.آیا دو خصلت را به تو یاد ندهم؟ از حسد کردن بپرهیز که آن همان چیزی است که بر من کرد آنچه را که کرد. و از حرص بپرهیز که آن همان چیزی است که بر آدم کرد آنچه را که کرد.
------
«62»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ الْأَسَدِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی عِمْرَانَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو مُصْعَبٍ أَحْمَدُ بْنُ أَبِی بَکْرٍ الزُّهْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی عَلِیٍّ اللَّهَبِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُنْکَدِرِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَی أُمَّتِیَ الْهَوَی وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا الْهَوَی فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَهَ وَ هَذِهِ الدُّنْیَا قَدِ ارْتَحَلَتْ مُدْبِرَهً وَ هَذِهِ الْآخِرَهُ قَدِ ارْتَحَلَتْ مُقْبِلَهً وَ لِکُلِّ وَاحِدَهٍ مِنْهُمَا بَنُونَ فَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَهِ وَ لَا تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا فَافْعَلُوا فَإِنَّکُمْ الْیَوْمَ فِی دَارِ عَمَلٍ وَ لَا حِسَابَ وَ أَنْتُمْ غَداً فِی دَارِ حِسَابٍ وَ لَا عَمَلَ.
*ترجمه کمره ای: (دو خصلت است که از همه چیز بیشتر باید از آنها بر مردم ترسید)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود بیشتر چیزی که بر امت خویش از آن هراس دارم خواهش نفس و آرزوی دراز است خواهش نفس از حق جلوگیری میکند و درازی آرزو آخرت را فراموش می نماید، این دنیا است که پشت کرده، میرود، آن آخرتست که رو کرده می آید، هر کدامشان فرزندان و داوطلبانی دارند، اگر بتوانید از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید بجا آورید، زیرا شما امروز که زنده اید در محیط عمل و کار هستید و حسابی ندارید و فردا که مردید حساب شما کشیده می شود و فرصت کار نیست.
**ترجمه مدرس گیلانی: (ترسناک ترین چیزی که از آن بر مردمان ترسیده می شود دو منش است)
از پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله روایت شده که گفته: «ترسناک ترین چیزی که از آن بر امت خود بیمناک هستم از خواهشهای نفسانی و آرزوهای دراز است، آرزوهای نفسانی از حق پیش گیری می کند و درازی آن آخرت را به فراموشی می سپارد، این همان جهان است پشت کرده به شما می رود و آن همان آخرتست که روی کرده به شما می آید، هر یک از این دو خواهندگانی دارند، هر گاه بتوانید از فرزندان آخرت باشید، از اولاد جهان مباشید، شما امروزه که زنده اید در کارگاه کردار هستید و بر شما حسابی نیست اما فردا که درگذشتید شما به شمار فرا کشیده خواهید شد و دیگر وقت کار نیست.»
***ترجمه فهری زنجانی: (از دو چیز باید بیش از هر چیز بر مردم ترسید)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بیش از هر چیز بر امتم از هوای نفس و درازی آرزو می هراسم اما هوای نفس، از حق جلوگیری میکند و اما در ازای آرزو، آخرت را از یاد میبرد این دنیا است که پشت کرده و میرود و این آخرت است که روی بشما می آید و برای هر یک از دنیا و آخرت فرزندانی است اگر میتوانید خود را از فرزندان آخرت قرار دهید و از فرزندان دنیا نباشید همین کار کنید، که امروز در محیط عمل هستید و حسابی در کار نیست و فردا روز حساب است و دیگر عملی از شما ساخته نیست.
****ترجمه جعفری: (دو خصلت برای مردم از هر چیزی ترسناک تر است)
جابر بن عبد اللَّه از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: ترسناک ترین چیزی که از آن بر امتم بیمناکم، هوای نفس و آرزوی دراز است، اما هوای نفس، همانا از حق باز می دارد و اما آرزوی دراز، پس آخرت را از یاد می برد. و اینک دنیا در حال پشت کردن است و آخرت در حال روی آوردن است و هر کدام از آنها فرزندانی دارند، پس اگر توانستید از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید، پس چنین کنید، چون شما امروز در مرحله عمل هستید و بازخواستی نیست و فردا در مرحله بازخواست خواهید بود و عملی نیست.
------
«63»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَیْنَهَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِی عَیَّاشٍ عَنْ سُلَیْمِ بْنِ قَیْسٍ الْهِلَالِیِّ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام عَنِ النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ فِی کَلَامٍ لَهُ الْعُلَمَاءُ رَجُلَانِ رَجُلٌ عَالِمٌ آخِذٌ بِعِلْمِهِ فَهَذَا نَاجٍ وَ رَجُلٌ عَالِمٌ تَارِکٌ لِعِلْمِهِ فَهَذَا هَالِکٌ وَ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَیَتَأَذَّوْنَ بِرِیحِ الْعَالِمِ التَّارِکِ لِعِلْمِهِ وَ إِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النَّارِ نَدَامَهً وَ حَسْرَهً رَجُلٌ دَعَا عَبْداً إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَاسْتَجَابَ لَهُ وَ قَبِلَ مِنْهُ وَ أَطَاعَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّهَ وَ أَدْخَلَ الدَّاعِیَ النَّارَ بِتَرْکِهِ عِلْمَهُ وَ اتِّبَاعِهِ الْهَوَی ثُمَّ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام أَلَا إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمْ خَصْلَتَیْنِ (1) اتِّبَاعُ الْهَوَی وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَی فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ طُولُ الْأَمَلِ یُنْسِی الْآخِرَهَ.
*ترجمه کمره ای:
امیر المؤمنین علیه السّلام از قول پیغمبر صلّی الله علیه و آله فرمود علماء دو قسمند مرد عالمی که بعلم خود عمل کند او ناجی است و عالمی که علم خود را ترک کند او در هلاکت است؛ اهل جهنم از بوی گند عالم بی عمل در اذیتند پشیمان تر و حسرت خورترین اهل جهنم شخصی است که بنده ای را بخدای عز و جل دعوت کرده و او پذیرفته و خدا را اطاعت کرده و خدا او را وارد بهشت نموده و آن شخص دعوت کننده را بواسطه عمل نکردن بعلمش و پیروی از هوای نفسش وارد دوزخ کرده سپس امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود هلا از دو خصلت بر شما میترسم یکی پیروی هوای نفس و دیگری درازی آرزو، اما پیروی هوای نفس مانع از حق و درستی است و درازی آرزو آخرت را بدست فراموشی میسپارد.
**ترجمه مدرس گیلانی:
امیر المؤمنین علی علیه السّلام از پیامبر صلّی الله علیه و آله نقل کرده که دانایان دو گروه اند: دانایی که به دانش خویش کار بندد او رستگار است و دانایی که دانش خود را به کار نبرد وی نابود گردد، دوزخیان از گند دانای بی کردار در گزند باشند، پشیمان تر از دوزخیان کسی است که بنده یی را به خداوند بزرگ خوانده باشد و او نیز پذیرفته و خدای او را به بهشت در آورد و آن خواننده به خدای را به سبب به کار نبردن دانش خود به دوزخ برد، سپس امیر المؤمنین علیه السّلام گفت: اکنون از دو منش بر شما بیمناک هستم: یکم: پیروی آرزوهای نفسانی و دوم: درازی آنها، چون پیروی از آرزوها انسان را از حق باز دارد و درازی آرزو آخرت را از یاد شما ببرد.
***ترجمه فهری زنجانی:
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: رسول خدا صلّی الله علیه و آله ضمن کلامی فرمود: دانشمندان بر دو گروهند:
یکی دانشمندی که بعلم خود رفتار کند، این چنین مرد رستگار است و دیگری دانشمندی که علم خود را ترک گوید و این دانشمند در هلاکت است: همانا اهل جهنم از بوی عالم بی عمل در آزارند و همانا پشیمان تر و پر حسرت ترین اهل جهنم کسی است که بنده ای را بسوی خدای عز و جل خوانده و آن بنده دعوت او را اجابت نموده و سخن وی را پذیرفته و اطاعت خدا نموده است و در نتیجه، خداوند، او را به بهشت داخل کرده ولی خود آن دعوت کننده را بخاطر عمل نکردن بعلمش و پیروی از هوای نفس اش به آتش انداخته است سپس امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: همانا از دو خصلت بیش از همه چیز بر شما هراسانم یکی پیروی از هوای نفس و دیگری درازی آرزو که پیروی هوای نفس از درک حقیقت جلوگیر است و درازی آرزو آخرت را از یاد شخص می برد.
****ترجمه جعفری:
سلیم بن قیس از امیر المؤمنین علیه السّلام و او از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: عالمان دو دسته اند: عالمی که به علمش پایبند است، او نجات پیدا می کند و عالمی که علمش را رها می سازد، او هلاک می گردد. همانا اهل آتش از بوی بد عالمی که علمش را ترک کند اذیت می شوند و از اهل آتش کسی که از همه بیشتر پشیمان می شود و حسرت می خورد، کسی است که بنده ای را به سوی خدا بخواند و او اجابت کند و بپذیرد و خدا را اطاعت کند و خدا او را به بهشت وارد کند ولی آن کس را که او را دعوت کرده به سبب ترک علم و پیروی از هوای نفس وارد آتش سازد. سپس امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: آگاه باشید، ترسناک ترین چیزی که از آنها بر شما می ترسم، دو خصلت است: پیروی هوای نفس و آرزوی دراز، امّا پیروی هوای نفس، از حق باز می دارد و امّا آرزوی دراز، آخرت را از یاد می برد.
------
ص: 51
«64»- حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْبُنْدَارُ الشَّافِعِیُّ الْفَرْغَانِیُّ بِفَرْغَانَهَ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو الْعَبَّاسِ الْحَمَّادِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ الشَّافِعِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَمِّی إِبْرَاهِیمُ بْنُ مُحَمَّدٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی عَلِیٍّ اللَّهَبِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُنْکَدِرِ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَتَخَوَّفُ عَلَی أُمَّتِیَ الْهَوَی وَ طُولُ الْأَمَلِ أَمَّا الْهَوَی فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی الْآخِرَهَ وَ هَذِهِ الدُّنْیَا مُرْتَحِلَهٌ ذَاهِبَهٌ وَ هَذِهِ الْآخِرَهُ مُرْتَحِلَهٌ قَادِمَهٌ وَ لِکُلِّ وَاحِدَهٍ مِنْهُمَا بَنُونَ فَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الْآخِرَهِ وَ لَا تَکُونُوا مِنْ أَبْنَاءِ الدُّنْیَا فَافْعَلُوا فَإِنَّکُمُ الْیَوْمَ فِی دَارِ الْعَمَلِ وَ لَا حِسَابَ وَ أَنْتُمْ غَداً فِی دَارِ الْحِسَابِ وَ لَا عَمَلَ.
*ترجمه کمره ای:
ترجمه خبر اخیر گذشت.
**ترجمه مدرس گیلانی:
این جهان پشت کننده است و این آخرت روی آورنده و برای هر یک از این دو فرزندانی ست هر گاه بتوانید از فرزندان آخرت گردید و از اولاد جهان مباشید و بجای آورید آنچه از کردار نیک می توانید زیرا شما امروز در جهان، کارگاه کردار هستید و بر شما حساب در آن نیست و فردا در حسابگاه هستید و دیگر آنجا جای کردار نیست.
***ترجمه فهری زنجانی:
روایت 64 ترجمه اش در روایت 62 گفته شد.
****ترجمه جعفری:
جابر بن عبد اللَّه از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: ترسناک ترین چیزی که از آن بر امتم بیمناکم، هوای نفس و آرزوی دراز است، اما هوای نفس، همانا از حق باز می دارد و اما آرزوی دراز، پس آخرت را از یاد می برد. و اینک دنیا در حال پشت کردن است و آخرت در حال روی آوردن است و هر کدام از آنها فرزندانی دارند، پس اگر توانستید از فرزندان آخرت باشید و از فرزندان دنیا نباشید، پس چنین کنید، چون شما امروز در مرحله عمل هستید و بازخواستی نیست و فردا در مرحله بازخواست خواهید بود و عملی نیست.
------
«65»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ أَحْمَدَ وَ عَبْدِ اللَّهِ ابْنَیْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ سَیْفِ بْنِ عَمِیرَهَ عَنْ مُفَضَّلِ بْنِ مَزْیَدٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام أَنْهَاکَ عَنْ خَصْلَتَیْنِ فِیهِمَا هُلْکُ الرِّجَالِ أَنْ تَدِینَ اللَّهَ بِالْبَاطِلِ وَ تُفْتِیَ النَّاسَ بِمَا لَا تَعْلَمُ.
*ترجمه کمره ای: (از دو خصلت نهی شده)
مفضل بن یزید گوید: امام ششم علیه السّلام فرمود ترا از دو چیز نهی میکنم که در آن نابودی مردان بزرگ است: نهی میکنم از آنکه عبادت کنی خدا را بدین باطل و بدان چه ندانی فتوی دهی.
**ترجمه مدرس گیلانی: (از دو منش باز داشته شده)
مفضل پور یزید گفته: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که گفت: «ترا از دو چیز باز می دارم که در آن نابودی مردان بزرگ است: نهی می کنم از آنکه بندگی کنی خدای را بدین باطل و بدان چه ندانی فتوی دهی.
***ترجمه فهری زنجانی: (از دو چیز جلوگیری شده است)
امام صادق علیه السّلام بمفضل بن مزید فرمود: از دو چیزت باز میدارم که نابودی مردان جهان با آن دو انجام گرفته است، یکی اینکه دین باطل گزینی و دیگر آنکه مردم را ندانسته فتوی دهی.
****ترجمه جعفری: (از دو خصلت نهی شده است)
مفضّل بن مزید از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: تو را از دو خصلت نهی می کنم که در آنها هلاک مردان است: از اینکه با یک کار باطل در برابر خدا اظهار دین کنی و به مردم چیزی را که نمی دانی فتوا بدهی.
------
«66»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام إِیَّاکَ وَ خَصْلَتَیْنِ فَفِیهِمَا هَلَکَ مَنْ هَلَکَ إِیَّاکَ أَنْ تُفْتِیَ النَّاسَ بِرَأْیِکَ أَوْ تَدِینَ بِمَا لَا تَعْلَمُ.
*ترجمه کمره ای:
ابن حجاج گوید امام ششم علیه السّلام فرمود تو را از دو خصلت نهی کنم که مردان جهان از آن بهلاکت رسیده اند: بپرهیز از آنکه بدان چه ندانی مردم را فتوی دهی یا بدان چه ندانی خدا را پرستش کنی.
**ترجمه مدرس گیلانی:
ابن حجاج گفته: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که گفت: «ترا از دو منش دور کنم که مردان جهان از آن نابود شده اند: یکی آنکه بدان چه نمی دانی مردم را فتوی مده، دیگر آنچه نمی دانی خدای را بدان پرستش مکن.»
***ترجمه فهری زنجانی:
عبد الرحمن بن حجاج گوید: امام صادق علیه السّلام مرا فرمود: زنهار از دو چیز که هر که نابود گشته در آن دو مورد بوده است: زنهار که به رأی خود فتوی دهی یا ندانسته دینی را برگزینی.
****ترجمه جعفری:
عبد الرحمن بن حجاج می گوید: امام صادق علیه السّلام به من فرمود: بپرهیز از دو خصلت که هر کس هلاک شد به سبب آنها هلاک شد: بپرهیز از اینکه مردم را با رأی خود فتوا بدهی و یا با چیزی که نمی دانی اظهار دین کنی. (منظور این است که چیزی را که از دین نیست وارد دین کند و در دین بدعت بگذارد).
------
«67»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: إِنَّ نُوحاً لَمَّا کَانَ أَیَّامُ الطُّوفَانِ دَعَا مِیَاهَ الْأَرْضِ فَأَجَابَتْهُ إِلَّا الْمَاءَ الْمُرَّ وَ مَاءَ الْکِبْرِیتِ.
*ترجمه کمره ای: (دو قسم آب نوح پیغمبر را اجابت نکردند)
امام ششم علیه السّلام فرمود حضرت نوح علیه السّلام در ایام طوفان همه آبها را طلب کرد تا در هلاک کفار کمک کنند، همه آبها دعوت او را اجابت کردند جز آب تلخ و آب گوگرد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو گونه آب نوح را فرمان برداری نکردند)
امام صادق علیه السّلام گفته «نوح پیامبر علیه السّلام همه آبها را برای طوفان خواند اجابت کردند مگر آب شور و گوگرد».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو قسم آب دعوت نوح را نپذیرفتند)
امام صادق علیه السّلام فرمود: چون روزهای طوفان فرا رسید نوح علیه السّلام آبهای روی زمین را بهمکاری دعوت کرد همه پذیرفتند جز آب تلخ و آب گوگرد.
****ترجمه جعفری: (دو نوع آب، نوح را به هنگامی که آنها را خواند، اجابت نکردند)
عبد اللَّه بن سنان از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: وقتی نوح در ایام طوفان آب های زمین را خواند، همه اجابت کردند مگر آب تلخ و آب گوگرد.
------
ص: 52
«68»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مَعْقِلٍ الْقِرْمِیسِینِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ طَاهِرٍ قَالَ: کُنْتُ وَاقِفاً عَلَی أَبِی وَ عِنْدَهُ أَبُو الصَّلْتِ الْهَرَوِیُّ وَ إِسْحَاقُ بْنُ رَاهَوَیْهِ وَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ فَقَالَ أَبِی لِیُحَدِّثْنِی کُلُّ رَجُلٍ مِنْکُمْ بِحَدِیثٍ فَقَالَ أَبُو الصَّلْتِ الْهَرَوِیُّ حَدَّثَنِی عَلِیُّ بْنُ مُوسَی الرِّضَا وَ کَانَ وَ اللَّهِ رِضًی کَمَا سُمِّیَ عَنْ أَبِیهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله الْإِیمَانُ قَوْلٌ وَ عَمَلٌ فَلَمَّا خَرَجْنَا قَالَ أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ حَنْبَلٍ مَا هَذَا الْإِسْنَادُ فَقَالَ لَهُ أَبِی هَذَا سَعُوطُ الْمَجَانِینِ إِذَا سُعِطَ بِهِ الْمَجْنُونُ أَفَاقَ.
*ترجمه کمره ای: (ایمان گفتار است و کردار)
محمد بن عبد اللَّه بن طاهر گوید حضور پدرم ایستاده بودم ابو صلت هروی. اسحق بن راهویه و احمد بن حنبل هم حضور او بودند، پدرم بآنها گفت هر کدام حدیثی برای من نقل کنید، ابو صلت هروی گفت علی بن موسی الرضا علیه السّلام که چنانچه نام او هست مورد رضایت خدا بود مرا حدیث کرد از پدرش موسی بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد از پدرش محمد بن علی از پدرش علی بن الحسین از پدرش حسین بن علی علیهم السّلام گفت رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود ایمان گفتار است و کردار. و چون بیرون شدیم احمد بن محمد بن حنبل گفت این چه سلسله سندی هست؟ پدرم در جوابش گفت این داروی دیوانه ها است وقتی در دماغ دیوانگان داخل کنند بهوش می آیند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (گروش گفتار با کردار است)
محمد پور عبد اللَّه پور طاهر گفته: پیش پدرم بودم در آن مجلس ابو صلت هروی و اسحاق بن راهویه و احمد بن حنبل حاضر بودند، پدرم به ایشان گفت:
هر یک از شما برای من حدیثی نقل کنید، ابو صلت هروی گفت: از امام علی بن موسی الرضا علیه السّلام (به خدا سوگند رضا بود چنان که نامش)، مرا روایت کرد از پدرش موسی بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد از پدرش محمد بن علی از پدرش علی بن الحسین از پدرش حسین بن علی از پدرش علی علیهم السّلام که گفت: «از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله شنیدم که گفت: «ایمان گفتار و کردار است»، چون بیرون رفتیم، احمد بن حنبل پرسید این چه سلسله سندی بود؟ پدرم در پاسخش گفت: «این داروی دیوانگان است، هنگامی که در بینی ایشان ریزند از دیوانگی به هوش آیند».
***ترجمه فهری زنجانی: (ایمان گفتار است با کردار)
محمد بن عبد اللَّه بن طاهر گوید: نزد پدرم ایستاده بودم و ابو الصلت هروی و اسحق بن راهویه و احمد بن محمد بن حنبل نیز حضور داشتند پدرم گفت: هر یک از شما حدیثی برای من نقل کند، ابو الصلت هروی گفت: علی بن موسی الرضا که بخدا قسم رضا و پسندیده بود و درست نامگذاری شده بود حدیث کرد مرا از پدرش موسی بن جعفر علیهما السّلام و او از پدرش جعفر بن محمد و او از پدرش محمد بن علی علیهما السّلام و او از پدرش حسین بن علی علیهما السّلام و او از پدرش علی علیه السّلام که علی گفت: رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: ایمان گفتار است با کردار، چون از نزد پدرم بیرون شدیم احمد بن محمد بن حنبل گفت: این سلسله سند چه بود؟ پدرم در جوابش گفت: این سند، داروی دیوانگان است که اگر دیوانه از آن استفاده کند دردش بدرمان خواهد رسید.
****ترجمه جعفری: (ایمان قول است و عمل)
محمد بن عبد اللَّه بن طاهر می گوید: نزد پدرم بودم و ابو صلت هروی و اسحاق بن راهویه و حمد بن محمد بن حنبل پیش او بودند، پدرم گفت: هر یک از شما حدیثی را نقل کند. ابو صلت هروی گفت: علی بن موسی الرضا علیهما السّلام - که به خدا سوگند همان گونه که نامیده شده اهل رضا بود- به من نقل کرد، از پدرش موسی بن جعفر و او از پدرش جعفر بن محمد و او از پدرش محمد بن علی و او از پدرش علی بن الحسین و او از پدرش حسین بن علی و او از پدرش علی علیهم السّلام که گفت:
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: ایمان قول است و عمل. چون از آنجا بیرون آمدیم، احمد بن حنبل گفت: این چه سلسله سندی است؟ پدرم به او گفت: این داروی دیوانگان است، چون دیوانه با آن درمان شود، خوب می شود.
------
«69»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیِّ عَنْ عِدَّهٍ مِنْ أَصْحَابِهِ یَرْفَعُونَهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام أَنَّهُ قَالَ: مَنْهُومَانِ لَا یَشْبَعَانِ مَنْهُومُ عِلْمٍ وَ مَنْهُومُ مَالٍ (1).
*ترجمه کمره ای: (دو گرسنه هستند که سیر نمیشوند)
امام ششم علیه السّلام فرمود دو گرسنه سیر نمیشوند، گرسنه علم و گرسنه مال.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو گرسنه یی که سیر نگردند)
از امام صادق علیه السّلام روایت شده که گفت: «دو گرسنه اند که سیر نگردند، گرسنه دانش و گرسنه خواسته».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو گرسنه ای که سیر نمیشوند)
امام صادق علیه السّلام فرمود: دو گرسنه هرگز سیر نمیشوند: گرسنه دانش و گرسنه ثروت.
****ترجمه جعفری: (دو گرسنه سیر نمی شوند)
محمد بن خالد برقی در یک حدیث مرفوع نقل می کند که امام صادق علیه السّلام فرمود: دو گرسنه سیر نمی شوند گرسنه علم و گرسنه مال.
------
«70»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَسَّانَ الْوَاسِطِیِّ یَرْفَعُهُ إِلَی زُرَارَهَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: إِنَّ مِنْ حَقِیقَهِ الْإِیمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الْحَقَّ وَ إِنْ ضَرَّکَ عَلَی الْبَاطِلِ وَ إِنْ نَفَعَکَ وَ أَنْ لَا یَجُوزَ مَنْطِقُکَ عِلْمَکَ.
*ترجمه کمره ای: (دو خصلت از حقیقت ایمانند)
امام ششم علیه السّلام فرمود از حقیقت ایمان این است که حق را اگر چه زیانت کند بر باطل مقدم داری اگر چه سودت دهد، دیگر اینکه گفتارت از علمت بیش نباشد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو منش از درستی ایمان است)
امام صادق علیه السّلام گفته: «از خاصیت ایمان آن است که حق را مقدم گردانی اگر چه ترا زیان کند و باطل را دور افکنی اگر چه ترا سود دهد، و دیگر آنکه گفتار تو از دانش تو بیشتر نباشد»، شاید عبارت چنین باشد: «أن تؤثر الحق و إن ضرک و تدع الباطل و إن نفعک»
***ترجمه فهری زنجانی: (دو چیز از آثار ایمان واقعی است)
امام صادق علیه السّلام فرمود: از آثار ایمان واقعی این است که حق را بر باطل مقدم بداری هر چند باطل بسودت باشد و گفتارت بیش از دانشت نباشد.
****ترجمه جعفری: (دو خصلت از حقیقت ایمان است)
زراره از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: همانا از حقیقت ایمان این است که حق را اگر چه به ضرر تو باشد بر باطل اگر چه به سود تو باشد مقدم بداری و گفتارت از علمت پیشی نگیرد.
------
ص: 53
«71»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِیسَی عَمَّنْ ذَکَرَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام فِی وَصِیَّتِهِ لِابْنِهِ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَنَفِیَّهِ وَ اعْلَمْ أَنَّ مُرُوءَهَ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ مُرُوءَتَانِ مُرُوءَهٌ فِی حَضَرٍ وَ مُرُوءَهٌ فِی سَفَرٍ فَأَمَّا مُرُوءَهُ الْحَضَرِ فَقِرَاءَهُ الْقُرْآنِ وَ مُجَالَسَهُ الْعُلَمَاءِ وَ النَّظَرُ فِی الْفِقْهِ وَ الْمُحَافَظَهُ عَلَی الصَّلَاهِ فِی الْجَمَاعَاتِ وَ أَمَّا مُرُوءَهُ السَّفَرِ فَبَذْلُ الزَّادِ وَ قِلَّهُ الْخِلَافِ عَلَی مَنْ صَحِبَکَ وَ کَثْرَهُ ذِکْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی کُلِّ مَصْعَدٍ وَ مَهْبَطٍ وَ نُزُولٍ وَ قِیَامٍ وَ قُعُودٍ.
*ترجمه کمره ای: (مروت جوانمردی دو نحو است)
امیر المؤمنین علیه السّلام در ضمن سفارشات خود بفرزندش محمد بن حنیفه فرمود بدان که مروت مرد مسلمان دو مروت است، مروتیست در حضر و مروتیست در سفر اما مروت در حضر قرائت قرآن و همنشینی با علماء و تأمل در مسائل فقه و محافظت بر نماز جماعت است و اما مروت در سفر بذل توشه برفیقان و ترک مخالفت همسفران و یاد خداوند عز و جلست در هر مکان از بالا رفتن و سرازیر رفتن و فرود آمدن و نشستن.
**ترجمه مدرس گیلانی: (جوانمردی دو گونه است)
امیر المؤمنین علی علیه السّلام در اندرزهای خود به فرزندش محمد بن علی مشهور به محمد حنفیه چنین گفته: «جوانمردی مسلمان دو گونه است، جوانمردیی که در حضر دارد و جوانمردیی که در سفر، جوانمردی در حضر خواندن قرآن است و همنشینی با دانایان و اندیشه در مسائل فقه و پاس داری بر نماز جماعت است و اما جوانمردیی که در سفر است، توشه دادن به یاران و رها دادن سرپیچی با همسفران است و یاد کردن خدای بزرگ است در هر جای از بالا راندن و سرازیر شدن و فرود آمدن و باز نشستن».
***ترجمه فهری زنجانی: (جوانمردی بر دو گونه است)
امام صادق علیه السّلام فرمود: امیر المؤمنین علیه السّلام در وصیتی که بفرزندش محمد حنفیه کرد فرمود: دانسته باش که جوانمردی مرد مسلمان بر دو گونه است یکی جوانمردی در شهر و دیار خود و دیگر، جوانمردی در سفر، اما مردانگی در دیار خود، قرآن خواندن و با دانشمندان نشستن و احکام دینی را فرا گرفتن و از نماز و اجتماعات مسلمین نگهداری نمودن است و اما مردانگی در سفر، توشه خود را در اختیار رفیقان گذاردن و با همراهان مخالفت نکردن و بیشتر بیاد خدا بودن است در فراز و نشیب و فرود آمدن و برخاستن و نشستن
****ترجمه جعفری: (مروّت دو نوع است)
حماد بن عیسی از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: امیر المؤمنین علیه السّلام در وصیتی به پسرش محمد بن حنفیه فرمود: بدان که مروّت و جوانمردی شخص مسلمان دو گونه است: مروّت در وطن و مروّت در سفر. اما مروّت در وطن خواندن قرآن و همنشینی با علما و اندیشیدن در فقه و محافظت بر نماز جماعت است و اما مروّت در سفر بذل توشه راه و کمتر اختلاف کردن با رفیقت و بسیار یاد خدا کردن در هر بلندی و پستی و فرود و برخاستن و نشستن.
------
«72»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله الْبَوْلُ قَائِماً مِنْ غَیْرِ عِلَّهٍ مِنَ الْجَفَاءِ وَ الِاسْتِنْجَاءُ بِالْیَمِینِ مِنَ الْجَفَاءِ.
*ترجمه کمره ای: (دو خصلت از جفاکاریست)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود ایستاده شاشیدن بدون عذر و علت جفاکاریست و شستن خود با دست راست از جفا کاری است.
شرح: جفا خلاف اخلاق انسانیت است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو منش نشانه درشتی ست)
رسول خدای صلّی الله علیه و آله گفته: «ایستاده بول کردن بی جهتی از درشتی ست و استنجاء با راست از درشتی ست».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو خصلت از اقسام ستم است)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بدون جهت ایستاده ادرار کردن از اقسام ستم است و با دست راست محل مدفوع را شستن جفا است.
****ترجمه جعفری: (دو خصلت از جفاست)
سکونی از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بدون علّت ایستاده بول کردن از جفاست و استنجا به دست راست از جفاست.
------
«73»- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْحَاقَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: غَسْلُ الْإِنَاءِ وَ کَسْحُ الْفِنَاءِ مَجْلَبَهٌ لِلرِّزْقِ (1).
*ترجمه کمره ای: (دو خصلت جلب روزی میکنند)
امام ششم علیه السّلام فرمود شستن ظرفها و جاروب کردن پیشگاه خانه جلب روزی میکنند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو منش فزاینده روزیست)
از امام صادق علیه السّلام روایت شده که گفته: «شستن ظروف و رفتن آستانه سرای فزاینده روزیست».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو چیز جلب روزی میکند)
امام صادق علیه السّلام فرمود: ظرف غذا را شستن و آستانه را جاروب کردن جلب روزی میکند.
****ترجمه جعفری: (دو خصلت روزی جلب می کند)
محمد بن مروان از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: شستن ظرف ها و جاروب کردن جلوی خانه، روزی را جلب می کند.
------
«74»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ قَالَ سَمِعْتُ الْعَیَّاشِیَّ وَ هُوَ یَقُولُ اسْتَأْذَنْتُ الرِّضَا علیه السّلام فِی النَّفَقَهِ عَلَی الْعِیَالِ فَقَالَ بَیْنَ الْمَکْرُوهَیْنِ.
ص: 54
قَالَ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَا وَ اللَّهِ مَا أَعْرِفُ الْمَکْرُوهَیْنِ قَالَ فَقَالَ بَلَی یَرْحَمُکَ اللَّهُ أَ مَا تَعْرِفُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ کَرِهَ الْإِسْرَافَ وَ کَرِهَ الْإِقْتَارَ فَقَالَ وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً (1).
*ترجمه کمره ای: (حد واجب خرج عیال میان دو حد مکروهست)
عیاشی میگوید: از حضرت رضا علیه السّلام رخصت خواستم راجع باندازه نفقه بر عیال فرمود بین دو مکروه، عرضکردم قربانت بخدا دو مکروه را نمیدانم فرمود بلی خدا بتو رحمت کند آیا نمیدانی که خدای عز و جل بد دارد اسراف و امساک را فرمود آنچنان کسانی که چون انفاق کنند اسراف نورزند و امساک نکنند و میان این دو در حد اعتدال می باشند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (هزینه واجب بر عیال میان دو مکروه است)
عیاشی گفته: از امام علی بن موسی الرضا علیهما السّلام دستوری خواستم برای هزینه کردن بر عیال، گفت: میان دو مکروه، گفتم: برخی تو شوم به خدا ندانم که دو مکروه کدام است؟. گفت: آمرزش خدا بر تو باد، آیا ندانی که خدای بزرگ اسراف و امساک را ناخوش دارد، چنان که در قرآن گفته: «آنان که در هزینه زندگی اسراف نورزند و امساک روا ندارند و میان این دو به میان روی پای بندند».
***ترجمه فهری زنجانی: (حد متوسط دو مکروه میزان نفقه واجب است)
راوی گوید: شنیدم عیاشی میگفت: از امام رضا علیه السّلام اجازه خواستم و در باره خرج زن و بچه سؤال کردم فرمود: حد متوسط دو مکروه، گفتم قربانت گردم نه بخدا نمیدانم دو مکروه چیست؟
فرمود: آری خدایت رحمت کند مگر نمیدانی خدای عز و جل اسراف و سختگیری را ناخوش دارد و فرموده است: «کسانی که چون انفاق کنند نه اسراف ورزند و نه سختگیری کنند و میان این دو بحد اعتدال باشند» (2).
****ترجمه جعفری: (میان دو شیوه ناپسند، دادن خرج خانواده واجب است)
عیاشی می گوید: از امام رضا علیه السّلام راجع به دادن خرج خانواده اجازه خواستم، فرمود: میان دو شیوه ناپسند. گفتم: فدایت شوم به خدا سوگند این دو شیوه ناپسند را نفهمیدم. فرمود: آری. خدا ببخشایدت، آیا نمی دانی که خداوند اسراف و امساک را ناپسند می دارد و می فرماید: «و کسانی که وقتی انفاق می کنند اسراف نمی ورزند و امساک هم نمی کنند و میان این دو استوارند» (3)
------
«75»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی نَجْرَانَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ رِبَاطٍ عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْحَضْرَمِیِّ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: بَرُّوا آبَاءَکُمْ یَبَرَّکُمْ أَبْنَاؤُکُمْ وَ عِفُّوا عَنْ نِسَاءِ النَّاسِ تَعِفَّ نِسَاؤُکُمْ.
*ترجمه کمره ای: (دو خصلت در عوض دو خصلت است)
امام ششم فرمود نیکی کنید در حق پدرانتان تا در عوض فرزندان شما بشما نیکوئی کنند و از زنان مردم پارسا باشید تا از زنان شما پارسا باشند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو منش به جای دو منشی ست)
امام صادق گفته: «در حق پدران خود نیکی کنید تا فرزندان شما به شما نیکی کنند. با زنان مردمان پارسا باشید تا با زنان شما پارسا باشند.
***ترجمه فهری زنجانی: (دو رفتار بعوض دو رفتار)
امام صادق علیه السّلام فرمود: با پدران خود نیکی کنید تا بعوض، فرزندان شما با شما نیکی کنند و نسبت بزنان مردم پاکدامن باشید تا زنان خودتان پاکدامن بمانند.
****ترجمه جعفری: (دو خصلت در برابر دو خصلت)
ابو بکر حضرمی از بعضی از اصحابش نقل می کند که امام صادق علیه السّلام فرمود: به پدرانتان نیکی کنید تا فرزندانتان شما را نیکی کنند و در باره زنان مردم عفت نشان دهید، تا مردم در باره زنان شما عفت را رعایت کنند.
------
«76»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَهَ بْنِ زِیَادٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله الْحَیَاءُ عَلَی وَجْهَیْنِ فَمِنْهُ ضَعْفٌ وَ مِنْهُ قُوَّهٌ وَ إِسْلَامٌ وَ إِیمَانٌ.
*ترجمه کمره ای: (حیا بر دو وجه است)
رسول خدا فرمود حیا بر دو وجه است یک قسم آن سستی و ضعف نفس است و یک قسم آن قوت و اسلام و ایمان است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (شرم بر دو گونه است)
پیامبر اکرم گفته: «شرم بر دو گونه است، گونه یی از آن سستی نفس است و گونه یی از نیرو و ایمان است».
***ترجمه فهری زنجانی: (حیاء بر دو قسم است)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: حیاء بر دو قسم است یک قسم از حیاء ناشی از ناتوانی و زبونی است و یک قسم ناشی از توانائی و مسلمانی و با ایمانی است.
****ترجمه جعفری: (حیا بر دو قسم است)
مسعده بن زیاد از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: حیا بر دو قسم است: برخی از آن از ضعف، و برخی دیگر از قوّت و اسلام و ایمان است.
------
«77»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السّلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله یَلْزَمُ الْوَالِدَیْنِ مِنَ الْعُقُوقِ لِوَلَدِهِمَا إِذَا کَانَ الْوَلَدُ صَالِحاً مَا یَلْزَمُ الْوَلَدَ لَهُمَا.
*ترجمه کمره ای: (پدری که عاق فرزند می شود)
رسول خدا فرمود چنانچه فرزند عاق پدر و مادر می شود در صورتی که حقوق آنها را ادا نکند پدر و مادر هم عاق فرزند میشوند در صورتی که فرزند صالح باشد و حقش را ادا نکنند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (پدر و مادر نیز عاق فرزند می شوند)
پیامبر اکرم گفته: «چنانچه فرزند عاق پدر و مادر می شود هر گاه حقوق ایشان را به جای نیاورد، پدر و مادر نیز عاق فرزند می شوند هر گاه نیکوکار باشد و حقوق فرزند را رعایت نکنند»
***ترجمه فهری زنجانی: (آنچه پدر را عاق فرزند میکند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: همان طور که فرزند عاق پدر و مادر می شود پدر و مادر نیز عاق فرزند شایسته میشوند.
****ترجمه جعفری: (آنچه بر پدر و مادر رعایت حق فرزند لازم است)
سکونی از امام صادق علیه السّلام و او از پدرانش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: بر پدر و مادر در صورتی که فرزندشان صالح باشد رعایت همان چیزی لازم است که رعایت آن بر فرزند لازم است.
------
«78»- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطَّانُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَعِیدٍ الْکُوفِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ عَلِیَ.
ص: 55
بْنَ مُوسَی الرِّضَا علیهما السّلام عَنْ مَعْنَی قَوْلِ النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله أَنَا ابْنُ الذَّبِیحَیْنِ قَالَ یَعْنِی إِسْمَاعِیلَ بْنَ إِبْرَاهِیمَ الْخَلِیلِ علیه السّلام وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَمَّا إِسْمَاعِیلُ فَهُوَ الْغُلَامُ الْحَلِیمُ الَّذِی بَشَّرَ اللَّهُ بِهِ إِبْرَاهِیمَ فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْیَ قالَ یا بُنَیَّ إِنِّی أَری فِی الْمَنامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانْظُرْ ما ذا تَری قالَ یا أَبَتِ افْعَلْ ما تُؤْمَرُ وَ لَمْ یَقُلْ لَهُ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا رَأَیْتَ سَتَجِدُنِی إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِینَ فَلَمَّا عَزَمَ عَلَی ذَبْحِهِ فَدَاهُ اللَّهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ بِکَبْشٍ أَمْلَحَ (1) یَأْکُلُ فِی سَوَادٍ وَ یَشْرَبُ فِی سَوَادٍ وَ یَنْظُرُ فِی سَوَادٍ وَ یَمْشِی فِی سَوَادٍ وَ یَبُولُ وَ یَبْعَرُ فِی سَوَادٍ وَ کَانَ یَرْتَعُ قَبْلَ ذَلِکَ فِی رِیَاضِ الْجَنَّهِ أَرْبَعِینَ عَاماً وَ مَا خَرَجَ مِنْ رَحِمِ أُنْثَی وَ إِنَّمَا قَالَ اللَّهُ جَلَّ وَ عَزَّ لَهُ کُنْ فَکَانَ لِیَفْدِیَ بِهِ إِسْمَاعِیلَ فَکُلُّ مَا یُذْبَحُ بِمِنًی فَهُوَ فِدْیَهٌ لِإِسْمَاعِیلَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ فَهَذَا أَحَدُ الذَّبِیحَیْنِ وَ أَمَّا الْآخَرُ فَإِنَّ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ کَانَ تَعَلَّقَ بِحَلْقَهِ بَابِ الْکَعْبَهِ وَ دَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَرْزُقَهُ عَشَرَهَ بَنِینَ وَ نَذَرَ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یَذْبَحَ وَاحِداً مِنْهُمْ مَتَی أَجَابَ اللَّهُ دَعْوَتَهُ فَلَمَّا بَلَغُوا عَشْرَهَ أَوْلَادٍ قَالَ قَدْ وَفَی اللَّهُ لِی فَلَأَفِیَنَ (2) لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَدْخَلَ وُلْدَهُ الْکَعْبَهَ وَ أَسْهَمَ بَیْنَهُمْ فَخَرَجَ سَهْمُ عَبْدِ اللَّهِ أَبِی رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله وَ کَانَ أَحَبَّ وُلْدِهِ إِلَیْهِ ثُمَّ أَجَالَهَا ثَانِیَهً فَخَرَجَ سَهْمُ عَبْدِ اللَّهِ ثُمَّ أَجَالَهَا ثَالِثَهً فَخَرَجَ سَهْمُ عَبْدِ اللَّهِ فَأَخَذَهُ وَ حَبَسَهُ وَ عَزَمَ عَلَی ذَبْحِهِ فَاجْتَمَعَتْ قُرَیْشٌ وَ مَنَعَتْهُ مِنْ ذَلِکَ وَ اجْتَمَعَ نِسَاءُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ یَبْکِینَ وَ یَصِحْنَ فَقَالَتْ لَهُ ابْنَتُهُ عَاتِکَهُ یَا أَبَتَاهْ أَعْذِرْ فِیمَا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی قَتْلِ ابْنِکَ (3) قَالَ فَکَیْفَ أُعْذِرُ یَا بُنَیَّهِ فَإِنَّکِ مُبَارَکَهٌ قَالَتْ اعْمِدْ إِلَی تِلْکَ السَّوَائِمِ (4) الَّتِی لَکَ فِی الْحَرَمِ فَاضْرِبْ بِالْقِدَاحِ عَلَی ابْنِکَ وَ عَلَی الْإِبِلِ وَ أَعْطِ رَبَّکَ حَتَّی یَرْضَی فَبَعَثَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ إِلَی إِبِلِهِ فَأَحْضَرَهَا وَ عَزَلَ مِنْهَا عَشْراً وَ ضَرَبَ السِّهَامَ م.
ص: 56
فَخَرَجَ سَهْمُ عَبْدِ اللَّهِ فَمَا زَالَ یَزِیدُ عَشْراً عَشْراً حَتَّی بَلَغَتْ مِائَهً فَضَرَبَ فَخَرَجَ السَّهْمُ عَلَی الْإِبِلِ فَکَبَّرَتْ قُرَیْشٌ تَکْبِیرَهً ارْتَجَّتْ (1) لَهَا جِبَالُ تِهَامَهَ فَقَالَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ لَا حَتَّی أَضْرِبَ بِالْقِدَاحِ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَضَرَبَ ثَلَاثاً کُلَّ ذَلِکَ یَخْرُجُ السَّهْمُ عَلَی الْإِبِلِ فَلَمَّا کَانَ فِی الثَّالِثَهِ اجْتَذَبَهُ الزُّبَیْرُ وَ أَبُو طَالِبٍ وَ إِخْوَانُهُ (2) مِنْ تَحْتِ رِجْلَیْهِ فَحَمَلُوهُ وَ قَدِ انْسَلَخَتْ جِلْدَهُ خَدِّهِ الَّذِی کَانَ عَلَی الْأَرْضِ وَ أَقْبَلُوا یَرْفَعُونَهُ وَ یُقَبِّلُونَهُ وَ یَمْسَحُونَ عَنْهُ التُّرَابَ وَ أَمَرَ عَبْدُ الْمُطَّلِبِ أَنْ تُنْحَرَ الْإِبِلُ بِالْحَزْوَرَهِ (3) وَ لَا یُمْنَعَ أَحَدٌ مِنْهَا وَ کَانَتْ مِائَهً وَ کَانَتْ لِعَبْدِ الْمُطَّلِبِ خَمْسُ سُنَنٍ أَجْرَاهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِی الْإِسْلَامِ حَرَّمَ نِسَاءَ الْآبَاءِ عَلَی الْأَبْنَاءِ وَ سَنَّ الدِّیَهَ فِی الْقَتْلِ مِائَهً مِنَ الْإِبِلِ وَ کَانَ یَطُوفُ بِالْبَیْتِ سَبْعَهَ أَشْوَاطٍ وَ وَجَدَ کَنْزاً فَأَخْرَجَ مِنْهُ الْخُمُسَ وَ سَمَّی زَمْزَمَ لَمَّا حَفَرَهَا سِقَایَهَ الْحَاجِّ وَ لَوْ لَا أَنَّ عَبْدَ الْمُطَّلِبِ کَانَ حُجَّهً وَ أَنَّ عَزْمَهُ عَلَی ذَبْحِ ابْنِهِ عَبْدِ اللَّهِ شَبِیهٌ بِعَزْمِ إِبْرَاهِیمَ عَلَی ذَبْحِ ابْنِهِ إِسْمَاعِیلَ (4) لَمَا افْتَخَرَ النَّبِیُّ صلّی الله علیه و آله بِالانْتِسَابِ إِلَیْهِمَا لِأَجْلِ أَنَّهُمَا الذَّبِیحَانِ فِی قَوْلِهِ علیه السّلام أَنَا ابْنُ الذَّبِیحَیْنِ وَ الْعِلَّهُ الَّتِی مِنْ أَجْلِهَا رَفَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الذَّبْحَ عَنْ إِسْمَاعِیلَ هِیَ الْعِلَّهُ الَّتِی مِنْ أَجْلِهَا رَفَعَ الذَّبْحَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ وَ هِیَ کَوْنُ النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله وَ الْأَئِمَّهِ علیهم السّلام فِی صُلْبِهِمَا فَبِبَرَکَهِ النَّبِیِّ وَ الْأَئِمَّهِ صلوات الله علیهم أجمعین رَفَعَ اللَّهُ الذَّبْحَ عَنْهُمَا فَلَمْ تَجْرِ السُّنَّهُ فِی النَّاسِ بِقَتْلِ أَوْلَادِهِمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَوَجَبَ عَلَی النَّاسِ کُلُّ أَضْحًی التَّقَرُّبُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی ذِکْرُهُ بِقَتْلِ أَوْلَادِهِمْ وَ کُلُّ مَا یَتَقَرَّبُ النَّاسُ بِهِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ أُضْحِیَّهٍ فَهُوَ فِدَاءُ إِسْمَاعِیلَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَهِ.
قال مصنف هذا الکتاب أدام الله عزه قد اختلف الروایات فی الذبیح فمنها ما ورد بأنه إسماعیل و منها ما ورد بأنه إسحاق و لا سبیل إلی رد الأخبار متی صح .
ص: 57
طرقها و کان الذبیح إسماعیل لکن إسحاق لما ولد بعد ذلک تمنی أن یکون هو الذی أمر أبوه بذبحه فکان یصبر لأمر الله و یسلم له کصبر أخیه و تسلیمه فینال بذلک درجته فی الثواب فعلم الله عز و جل ذلک من قلبه فسماه الله عز و جل بین ملائکته ذبیحا لتمنیه لذلک
وَ حَدَّثَنَا بِذَلِکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ الْبَشَّارِیُّ الْقَزْوِینِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ أَحْمَدَ الْقَزْوِینِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْکُوفِیُّ الْأَسَدِیُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ الْبَرْمَکِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ دَاهِرٍ (1) عَنْ أَبِی قَتَادَهَ الْحَرَّانِیِّ عَنْ وَکِیعِ بْنِ الْجَرَّاحِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ مِهْرَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السّلام وَ قَوْلُ النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله أَنَا ابْنُ الذَّبِیحَیْنِ یُرِیدُ بِذَلِکَ الْعَمَّ لِأَنَّ الْعَمَّ قَدْ سَمَّاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَباً فِی قَوْلِهِ أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ کَانَ إِسْمَاعِیلُ عَمَّ یَعْقُوبَ فَسَمَّاهُ اللَّهُ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ أَباً وَ قَدْ قَالَ النَّبِیُّ صلّی الله علیه و آله الْعَمُّ وَالِدٌ فَعَلَی هَذَا الْأَصْلِ أَیْضاً یَطَّرِدُ قَوْلُ النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله أَنَا ابْنُ الذَّبِیحَیْنِ أَحَدُهُمَا ذَبِیحٌ بِالْحَقِیقَهِ وَ الْآخَرُ ذَبِیحٌ بِالْمَجَازِ وَ اسْتِحْقَاقُ الثَّوَابِ عَلَی النِّیَّهِ وَ التَّمَنِّی فَالنَّبِیُّ صلّی الله علیه و آله هُوَ ابْنُ الذَّبِیحَیْنِ مِنْ وَجْهَیْنِ عَلَی مَا ذَکَرْنَاهُ وَ لِلذَّبْحِ الْعَظِیمِ وَجْهٌ آخَرُ.
*ترجمه کمره ای: (در گفتار پیغمبر که من فرزند دو ذبیحم)
راوی گوید از امام هشتم پرسیدم از معنی فرمایش پیغمبر صلّی الله علیه و آله که من پسر دو ذبیحم.
فرمود مقصود حضرت اسماعیل و عبد اللَّه بن عبد المطلب اند اما اسماعیل همان پسر بچه با حلمی است که خدا مژده او را بابراهیم خلیل داد و چون بسنی رسید که با او بصحرا رفت باو فرمودای فرزند من در خواب دیدم که تو را ذبح کنم چه رأی میدهی؟ عرض کرد پدر جان مأموریت خود را انجام بده (نگفت خواب خود را عملی کن) میبینی که ان شاء اللَّه از صبرکنندگانم و چون تصمیم گرفت سر او را ببرد خداوند او را بذبح عظیمی فدا داد و آن فدا چپشی بود کبود رنگ مایل بسفیدی که در چراگاه سبز و خرمی زندگانی کرده و پیش از آن چهل سال در باغهای بهشت چریده بود و از شکم ماده ای بیرون نیامده همانا خدای عز و جل بقدرت خود او را آفریده تا فدای حضرت اسماعیل باشد و هر آنچه در منی تا روز قیامت ذبح شود قربانی اسماعیل محسوبست، این یکی از دو ذبیح است و ذبیح دیگر تفصیلش اینست که حضرت عبد المطلب بحلقه در خانه کعبه چسبید و از خدا خواست که ده پسر باو عطا کند و نذر کرد اگر خدای دعای او را مستجاب نمود یکی از آنها را برای خدا قربانی کند و چون پسرانش بده تن رسیدند گفت خدا باجابت دعای من وفا کرد منهم بعهدی که با او کردم وفا خواهم نمود. پسران خود را بخانه کعبه برد و با آنها قرعه کشید قرعه بنام عبد اللَّه پدر رسول خدا در آمد که محبوبترین پسرانش بود دوباره قرعه کشید بنام عبد اللَّه درآمد سپس قرعه را تکرار کرد و سهم عبد اللَّه در آمد او را گرفت و نگه داشت و عزم ذبحش نمود، قریش جمع شدند او را منع کردند و زنان عبد المطلب جمع شدند و شروع بگریه و ناله نمودند، دخترش عاتکه عرضکرد: پدرجان میان خود و خدا برای فرزندت عذری بدست آور گفت: دختر جانم چگونه عذر بدست آورم؟ تو با برکتی. عرضکرد این شتران چرنده ای که در صحرای حرم داری در نظر بگیر و قرعه بکش میان آنها و میان پسرت و از آنها بخدا تقدیم کن تا خشنود شود، عبد المطلب فرستاد و شتران خود را حاضر کرد و ده شماره آنها را جدا کرد و قرعه کشید، قرعه بنام عبد اللَّه بیرون آمد و پی در پی ده ده افزود تا بصد رسید و قرعه کشید، قرعه بنام شتران در آمد که یک بار قریش فریاد اللَّه اکبر کشیدند بطوری که کوههای مکه لرزید، عبد المطلب گفت قبول نیست تا سه بار قرعه زنم سه بار قرعه کشید و همه بنام شتران در آمد، در بار سوم زبیر و ابو طالب و برادرانش عبد اللَّه را از زیر پاهای عبد المطلب بیرون کشیدند و بدر بردند و پوست آن گونه اش که بزمین بود کنده شد، شروع کردند او را بلند کنند و ببوسند و خاک از رویش پاک کنند، عبد المطلب دستور داد همه شترها را در حزوره نحر کنند و هیچ کس را از آنها منع نکنند، صد شتر بود عبد المطلب پنج قانون نهاد که خدا در اسلام مجری داشت، زن پدرها را بر پسران حرام کرد، دیه قتل را صد شتر مقرر کرد، هفت شوط بخانه کعبه طواف کرد، گنجی یافت و خمس آن را ادا کرد و چاه زمزم را سقایه الحاج نامید و اگر نه اینکه عبد المطلب حجه خدا بود و تصمیمش بر ذبح پسرش مانند تصمیم ابراهیم بذبح پسرش بود پیغمبر افتخار بفرزندی آنها بعنوان اینکه دو ذبیحند نمیکرد و نمیفرمود من فرزند دو ذبیحم و علت رفع ذبح از اسماعیل همان علت رفع ذبح است از عبد اللَّه و آن اینست که پیغمبر و ائمه در صلب آنها بودند، ببرکت پیغمبر و ائمه خدا ذبح را از آنها برداشت و کشتن فرزندان سنت نگردید و اگر این طور نشده بود بر مردم واجب میشد که در هر عید قربان فرزندان خود را برای خدا قربانی کنند و هر قربانی که مردم برای خدا میکنند فدای حضرت اسماعیل است تا روز قیامت.
مصنف گوید روایات در موضوع ذبیح مختلف است بعضی دلالت دارد که ذبیح اسماعیل بوده و بعضی دلالت دارد که اسحق بوده و نمیتوان خبر صحیح را رد کرد البته ذبیح اسماعیل بوده ولی اسحق چون بعد از او بدنیا آمد از دل آرزو کرد که کاش پدرش بذبح او مأمور شده بود تا صبر میکرد و تسلیم میشد مانند برادرش و در ثواب بپایه او میرسید و خدا دانست که از دلش این آرزو را دارد و او را میان فرشتگان ذبیح نامید چون آرزوی آن را کرد.
امام ششم فرمود: گفتار پیغمبر که من فرزند دو ذبیحم این است که عم را پدر نامند چون که خدای عز و جل هم عم را پدر نامید در قول خود شما حاضر نبودید که مرگ یعقوب در رسید وقتی که بپسران خود گفت بعد از من چه میپرستید؟ گفتند میپرستیم معبود تو و معبود پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحق را (سوره بقره آیه 123) خدا اسماعیل را که عم یعقوب است در اینجا پدر او نامید و پیغمبر هم فرمود عم پدر است بنا بر این فرمایش پیغمبر که من پسر دو ذبیحم شامل اسماعیل و اسحق هم می شود که یکی از آنها ذبیح حقیقی است و دیگری ذبیح مجازی باعتبار آرزوی ذبح و استحقاق ثواب بر آن بنا بر این پیغمبر پسر دو ذبیح است بدو وجه چنانچه گفتیم. و برای ذبح عظیم وجه دیگر هم هست.
**ترجمه مدرس گیلانی: (گفتار پیامبر من فرزند دو ذبیح هستم)
راوی گفته از امام علی بن موسی الرضا علیهما السّلام پرسیدم از معنی گفتار پیامبر صلّی الله علیه و آله که گفت: من فرزند دو ذبیح هستم، گفت: «مقصد اسماعیل فرزند ابراهیم و عبد المطلب است. اسماعیل نوجوان با حلمی بود که خدا مژده فرزندی او را به ابراهیم پیامبر داد، چون بالید با پدر به بیابان رفت ابراهیم به او گفت ای فرزند من در خواب دیدم که ترا برای خدا سر بریدم، تو اکنون چه می گویی؟ اسماعیل در پاسخ پدر گفت: مقصود خود را انجام ده، با خواست خدا از شکیبایان هستم. ابراهیم خواست تا سر او را ببرد خدا فدایی عوض از اسماعیل بدو فرستاد آن گوسفندی بود کبود رنگ که به سفیدی می زد و در چراگاه خرمی چریده بود و چهل سال در باغهای بهشت می چرید و از شکم مادری بیرون نیامده بود بلکه بی توالد و تناسل خدا او را آفریده بود؟، تا به جای اسماعیل فدا گردد.
هر چه در منی مکه تا قیامت سر بریده گردد همه قربانی اسماعیل به شمار آید، این یکی از آن دو ذبیح است که پرسیدی.
ذبیح دیگر، عبد المطلب جد پیامبر اسلام حلقه در کعبه را گرفت و از خدا خواست که بدو ده پسر عطا کند و نذر چنان کرد که اگر این حاجت برآورده گردد یکی را از آنان برای خدا قربانی کند اتفاقا حاجت وی برآورده شد و خدا به او ده پسر داد او نیز خواست به عهد خود وفا کند پس پسران را به خانه کعبه برد برای قربانی یکی از آنان قرعه کشید آن قرعه بنام عبد اللَّه پدر حضرت محمد برآمد عبد المطلب او را از همه بیشتر دوست داشتی ناگزیر قرعه را تکرار کرد باز بنام عبد اللَّه درآمد ناچار به ذبح وی عازم شد دودمان قریش فراهم آمدند و او را منع کردند و پردگیان وی زاری کردند، دخترش عاتکه گفت: ای پدر برای این کار عذری برانگیز پرسید چگونه؟ من ترا همیشه بر خود خجسته و مبارک می دانم، عاتکه گفت اشتران خود را که در چراگاه داری در نظر گرفته میان آنها و فرزند خود قرعه بکش آنچه بنام قرعه شد برای خدای قربانی فرما.
عبد المطلب اشتران خود را فراهم کرد و ده اشتر را به قرعه بنام عبد اللَّه بیرون آورد و ده ده می افزود تا به صد رسید و قرعه بنام اشتران برخورد، غریو از قریش برخاست گفتی کوه های مکه به لرزه در آمد، اما عبد المطلب نپذیرفت تا سه بار دیگر قرعه کشید و هر سه باز بنام اشتران برآمد، سومین بار زبیر و ابو طالب و برادران وی عبد اللَّه را از زیر پای عبد المطلب به در بردند چنان سخت در زیر پاهای وی افتاده بود که هنگام کشیدن پوست پشتش کنده شد. عبد المطلب فرمان داد همه آن اشتران را در حزوره که نام محلی در مکه است نحر کنند و کسی را از بردن و خوردن آنها باز نداشت.
عبد المطلب در روزگار خود، رسومی از خود به یادگار نهاد که دین اسلام آنها را تصویب کرد.
یکم- آنکه زن پدر را بر پسران حرام کرد، دوم- دیه قتل را برای انسان صد اشتر رسم نهاد، سوم- هفت شوط به خانه کعبه طواف واجب کرد، چهارم- گنجی یافته بود یک پنجم آن را به مستحقان رسانید، پنجم- چاه زمزم را سقایه الحاج نام نهاد.
اگر عمل عبد المطلب حجت نبود و عزم وی بر ذبح فرزندش عبد اللَّه مانند عزم ابراهیم بر ذبح اسماعیل نبود، هرگز پیامبر بدین عمل افتخار نکردی و نگفتی من فرزند دو ذبیح هستم، علتی که از برای آن خدای بزرگ ذبح را از اسماعیل بر طرف کرد همان علت برای ذبح عبد اللَّه قرار گرفت و به همین سبب پیامبر و ائمه در صلب این دو قرار گرفت پس ببرکت پیامبر و ائمه خدا ذبح را از ایشان برداشت، سنت در ذبح برداشته شد و اگر نه می باید مردمان در هر عید قربان فرزندان خود را برای خدا قربانی می کردند و هر قربانی که مردمان برای خدا می کنند فدای اسماعیل است تا قیامت.
صدوق مؤلف این کتاب گفته: روایات راجع به ذبیح گوناگون است، برخی دلالت می کند که ذبیح اسماعیل بوده است، و بعضی دلالت می کند که اسحاق بوده است، اما مشهور ذبیح اسماعیل بود و اسحاق پس از وی به جهان آمد و آرزو می کرد که کاش پدرش ابراهیم به ذبح وی مأمور گشتی و او صابر شدی و مانند اسماعیل در پاداش به او رسیدی و خدای بزرگ دانست که این آرزو در دل اسحاق است از این رو او را در میان فرشتگان ذبیح نامید چون چنین آرزوی داشته.
امام صادق گفته: «اینکه پیامبر گفت من فرزند دو ذبیح هستم از آن جهت است که خدای بزرگ عم را پدر گفت چنان که در قرآن گفته: شما حاضر نبودید که مرگ یعقوب فرا رسید هنگامی که به فرزندان خود گفت پس از من چه می پرستید؟ گفتند خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را. می بینیم که خدا اسماعیل را که عم یعقوب است پدر او نامیده است و پیامبر نیز گفت عم پدر است، بنا بر این گفته پیامبر من پسر دو ذبیح هستم شامل اسماعیل و اسحاق نیز می شود که یکی از آن دو ذبیح حقیقی ست و دیگری ذبیح مجازی از جهت آرزوی ذبح کردن، مستحق ثواب بر آن شد پس پیامبر پسر دو ذبیح است به این دو وجه.
برای ذبح عظیم وجه دیگری نیز آمده است.
***ترجمه فهری زنجانی: (در بیان فرمایش رسول خدا که من فرزند دو ذبیحم)
حسین بن علی بن فضال گوید: از امام رضا علیه السّلام معنای فرمایش پیغمبر را که فرمود: من فرزند دو ذبیحم پرسیدم فرمود: مقصود از دو ذبیح یکی اسماعیل فرزند ابراهیم خلیل است و دیگری عبد اللَّه فرزند عبد المطلب، اما اسماعیل او همان بچه بردباری بود که خداوند بشارتش را بابراهیم داده بود هنگامی که بهمراه فرزند بسعی بین صفا و مروه رسیدند ابراهیم بفرزندش گفت: پسرم من در عالم خواب می بینم که ترا سر می برم نظر تو در این باره چیست؟ اسماعیل گفت: پدر مأموریت خود را انجام بده و نگفت: پدرم آنچه دیدی عمل کن، ان شاء اللَّه مرا شکیبا خواهی یافت چون ابراهیم بسر بریدن فرزندش تصمیم گرفت خداوند بذبح عظیمی فدایش داد و آن گوسفند نری بود برنگ سپید و سیاه که دور از شهر و آبادی می چرید و آب می آشامید و راه میرفت و بول میکرد و پشکل میانداخت (و کسی تا آن روز آن را ندیده بود) و پیش از این چهل سال در باغهای بهشتی می چرید و از شکم ماده بیرون نیامده بود و خداوندش باراده خود آن را آفریده بود تا فدای اسماعیل اش گرداند و آنچه در منی ذبح بشود تا روز قیامت همه فدای اسماعیل است این یکی از دو ذبیح است و اما ذبیح دومی جریانش این بود که عبد المطلب حلقه کعبه را گرفت و از خداوند خواست که ده پسر باو عطا فرماید و بمنظور استجابت این دعا نذر کرد که یکی از ده فرزند را ذبح کند چون شماره پسران بده رسید گفت: خداوند بوعده خود وفا کرد من نیز باید بنذر خویش وفا نمایم آنگاه فرزندان خود را بمیان خانه کعبه برد و قرعه بنامشان انداخت قرعه بنام عبد اللَّه پدر رسول خدا که محبوبترین فرزندان اش بود در آمد بار دوم قرعه ها را در هم آمیخت باز قرعه بنام عبد اللَّه درآمد برای بار سوم قرعه کشید و قرعه بنام عبد اللَّه در آمد عبد المطلب عبد اللَّه را گرفته و نگاه داشت و تصمیم بر ذبحش گرفت قریش اجتماع کرده و او را از ذبح عبد اللَّه جلوگیری کردند و زنان خاندان عبد المطلب گرد آمده بگریه و شیون پرداختند عاتکه دختر عبد المطلب گفت: پدر جان در کشتن پسرت عذری میان خود و خداوند بیار، گفت: دخترم چه عذری بیاورم؟ بگو که دختر با برکتی هستی، گفت:
میان فرزندت و شترانی که در حرم داری قرعه بکش و آنقدر به پروردگارت عطا کن تا راضی شود عبد المطلب کس فرستاد و شتران را آوردند ده شتر کنار گذاشت و قرعه میان آن ده شتر و عبد اللَّه زد قرعه بنام عبد اللَّه در آمد عبد المطلب بر عدد شتران ده ده می افزود تا بصد رسید و قرعه بنام شتران بیرون آمد این وقت عبد المطلب تکبیر گفت و قریش تکبیری گفتند که کوههای مکه را لرزاند عبد المطلب گفت: تا سه بار قرعه بنام شتران بیرون نیاید نخواهم پذیرفت سپس سه بار دیگر قرعه زد و در هر سه بار قرعه به شتران اصابت میکرد و در بار سوم زبیر و ابو طالب و برادرانش عبد اللَّه را از زیر پای عبد المطلب کشیده و بردند در حالی که پوست یکطرف صورت عبد اللَّه که بر روی خاک گذاشته شده بود از گوشتش جدا شده بود عبد اللَّه را بر وی دست بلند کرده و میبوسیدند و خاک از سر و صورتش میزدودند، عبد المطلب دستور داد که شتران را در کشتارگاه نحر کنند و گوشتشان را بیدریغ در اختیار دیگران بگذارند و تعداد آنان صد شتر بود و عبد المطلب بنیاد پنج کار بنهاد که خدای عز و جل همه را در دین اسلام عملی ساخت زن پدر را بر پسر حرام کرد و دیه کشتن را صد شتر قرار داد و خانه کعبه را هفت دور طواف میکرد و گنجی یافت که خمس آن را در راه خدا داد و چاه زمزم را که برای آبیاری حاجیان حفر نمود زمزم نام نهاد و اگر نه چنین بود که عبد المطلب تصمیم قطعی گرفته بود بذبح فرزندش عبد اللَّه، همان طور که ابراهیم بذبح فرزندش اسماعیل تصمیم گرفت رسول خدا صلّی الله علیه و آله با انتساب باین دو بر خود نمی بالید که این دو هر دو ذبیح اند آنجا که فرمود من فرزند دو ذبیح هستم و بهمان جهت که خدای عز و جل حکم ذبح را از اسماعیل برداشت از عبد اللَّه نیز برداشت که پیغمبر و ائمه دین در نسل این دو بودند و از برکت پیغمبر و ائمه، خداوند ذبح را از آن دو برداشت و از این رو بنا نشد که مردم فرزندانشان را سر ببرند و گر نه در هر عید اضحی بر مردم واجب بود که فرزندشان را قربانی کنند و هر چه مردم تا روز قیامت بعنوان قربانی بکشند فدای اسماعیل خواهد بود.
مصنف این کتاب- خدا عزتش را مستدام بدارد- گوید: در اینکه ذبیح کیست؟ روایات مختلف است در بعضی از روایات اسماعیل و در بعضی دیگر اسحق گفته شده است و اگر سند روایت درست باشد نمیتوان ردش نمود (و حتی الامکان باید معنای موافقی در نظر گرفت) لذا در مورد تعیین ذبیح باید گفت:
که ذبیح اسماعیل بوده ولی چون اسحق که پس از او بدنیا آمد آرزو کرد که کاش پدرش بذبح او مأمور میشد تا او نیز مانند برادرش اسماعیل صبر و تسلیم از خود نشان میداد و در اجر و پاداش هم پایه برادرش میشد خدای عز و جل که این نیت را دانست بواسطه همین آرزو او را در محیط فرشتگانش ذبیح نامید و این توجیه را محمد بن علی بشاری قزوینی حدیث نموده که امام صادق علیه السّلام فرمود: پیغمبر که فرمود: من فرزند دو ذبیحم مقصودش از آن دو یکی عمویش بود زیرا خدای عز و جل عمو را پدر نامیده آنجا که فرموده است (مگر شما حاضر بودید هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید و بفرزندان خود گفت: پس از مرگ من که را خواهید پرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحق هم چنان معبود ما خواهد بود) با اینکه اسماعیل عموی یعقوب بود خداوند در این آیه پدرش خوانده است و پیغمبر نیز فرمود:
عمو بجای پدر است، بنا بر این، معنای گفته پیغمبر: که من فرزند دو ذبیح هستم درست است که یکی از آن دو، حقیقی بود و دیگری مجازی یعنی چون آرزوی ذبیح شدن را کرد بواسطه همین نیست مستحق ثواب گردید پس بنا بر آنچه گفته شد انا بن الذبیحین دو معنی دارد: (یکی آنکه دو ذبیح، اسماعیل و عبد اللَّه باشد و دیگر آنکه مقصود از آن دو، اسماعیل و اسحق باشد بآن معنی که گفته شد)
****ترجمه جعفری: (سخن پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله که من فرزند دو ذبیح هستم)
علی بن حسن فضّال از پدرش نقل می کند که گفت: از امام رضا علیه السّلام در باره معنای این سخن پیامبر صلّی الله علیه و آله پرسیدم که فرمود: «من فرزند دو ذبیح هستم» فرمود:
یعنی اسماعیل بن ابراهیم و عبد اللَّه بن عبد المطّلب.
اما اسماعیل، او پسر بچه بردباری بود که خداوند مژده او را به ابراهیم داد «و چون در کنار ابراهیم بزرگ شد به او گفت: پسرک من در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم، نظر تو چیست؟
گفت: ای پدر آنچه را که فرمان داده شده ای انجام بده (و نگفت: ای پدر آنچه نظر توست انجام بده) اگر خدا بخواهد مرا از شکیبایان خواهی یافت» پس چون ابراهیم به ذبح او تصمیم گرفت، خداوند قوچی سفید و سیاه را که ذبح عظیم بود به جای او فدا داد. این قوچ در تاریکی می خورد و در تاریکی می آشامید و در تاریکی نگاه می کرد و در تاریکی راه می رفت و در تاریکی بول می کرد و پشکل می انداخت و پیش از آن چهل سال در باغ های بهشتی چریده بود و از رحم ماده ای بیرون نیامده بود، بلکه خداوند به او گفته بود: باش و آن هم پدید آمده بود تا فدای اسماعیل گردد و هر چه در منی قربانی کنند، تا روز قیامت فدای اسماعیل است. این یکی از دو ذبیح بود.
و اما دیگری، عبد المطلب از حلقه درب کعبه گرفت و از خدا خواست که به او ده پسر بدهد و برای خدا نذر کرد که هر گاه که دعای او مستجاب شد، یکی از آنها را قربانی کند. پس چون به ده فرزند رسید، گفت: خداوند مرا اجابت نمود و باید من هم به عهد خود وفا کنم. فرزندانش را وارد کعبه کرد و میان آنها با چوبه های تیر قرعه کشید، قرعه به نام عبد اللَّه پدر پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله اصابت کرد و او محبوب ترین فرزند عبد المطلب بود، سپس دوباره قرعه کشی کرد، باز قرعه به نام عبد اللَّه افتاد، برای بار سوم قرعه کشی کرد، باز قرعه به نام عبد اللَّه افتاد، پس او را گرفت و حبس کرد و تصمیم گرفت که او را ذبح کند، قریش جمع شدند و عبد المطلب را از این کار باز داشتند، زنان عبد المطلب جمع شدند و گریه و ناله کردند. دخترش عاتکه گفت: میان خود و خدا در باره قتل فرزندت راه چاره ای پیدا کن، عبد المطلب گفت: دخترم، تو بانوی مبارکی هستی، چه چاره ای پیدا کنم؟ عاتکه گفت: به این چارپایان که در صحرای حرم داری توجه کن و میان پسرت و شتر قرعه بکش و آن را در راه پروردگارت بده تا راضی شود. عبد المطلب فرستاد شترانش را آوردند و ده شتر از آنها را جدا کرد و قرعه کشی نمود، باز قرعه به نام عبد اللَّه افتاد، او شتران را ده تا ده تا اضافه می کرد و قرعه می کشید تا به صد شتر رسید که قرعه به نام شتران افتاد، قریش چنان تکبیری گفتند که کوه های تهامه لرزید، عبد المطلب گفت: نه، باید قرعه کشی را سه بار تکرار کنم و سه بار تکرار کرد و هر بار به نام شتران افتاد، بار سوم زبید و ابو طالب و برادرانش، عبد اللَّه را از زیر پای او کشیدند در حالی که پوست صورتش در زمین کشیده شده و کنده شده بود، او را بلند کردند و بوسیدند و خاک از چهره اش پاک کردند. عبد المطلب دستور داد شتران را در محلی به نام «حزوره» نحر کنند و کسی را مانع از آن نشوند و آنها صد شتر بودند.
عبد المطلب پنج سنّت داشت که خداوند آنها را در اسلام اجرا کرد: زنان پدران را بر پسران حرام کرد، دیه قتل را صد شتر قرار داد، دور خانه خدا هفت بار شوط می کرد، گنجی پیدا کرد و خمس آن را داد، و چون زمزم را حفر نمود آن را برای نوشیدن حاجی ها نام برد. اگر عبد المطلب حجت خدا نبود و اراده او بر ذبح فرزندش عبد اللَّه، به اراده ابراهیم بر ذبح فرزندش اسماعیل شباهت نداشت، پیامبر خدا به جهت انتساب به این دو نفر به عنوان دو ذبیح افتخار نمی کرد و نمی فرمود: من فرزند دو ذبیح هستم. همان سببی که باعث شد خداوند از ذبح اسماعیل صرف نظر کند، به همان سبب از ذبح عبد اللَّه صرف نظر کرد و آن سبب عبارت بود از اینکه پیامبر خدا و ائمه در صلب آنها بودند و بنا بر این برکت پیامبر و ائمه ذبح را از هر دو نفر برداشت و سنت قربانی کردن فرزند در میان مردم رائج نشد و اگر چنان نبود، بر مردم واجب می شد که در هر عید قربان فرزند خود را قربانی کنند، هر قربانی که مردم برای تقرب به خدا می کنند تا روز قیامت فدای اسماعیل است.
مصنّف این کتاب می گوید: روایات در باره ذبیح مختلف است، در بعضی از آنها وارد شده که آن اسماعیل بوده و در بعضی هم وارد شده که آن اسحاق بوده و اگر اسناد روایتی صحیح باشد نمی توان آن را رد کرد. ذبیح اسماعیل بود و چون اسحاق متولد شد آرزو کرد که او همان ذبیحی بود که پدرش مأمور به ذبح او شد، لذا در برابر اوامر خدا صبر می کرد، مانند صبر و تسلیمی که برادرش داشت تا در ثواب به درجه او برسد، پس خداوند که از قلب او خبر داشت او را میان فرشتگان ذبیح نامید چون او چنین آرزویی داشت.
سلیمان بن مهران در روایتی از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که سخن پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله که فرمود: من فرزند دو ذبیح هستم، عموی خود (اسحاق) را اراده کرده است چون خداوند عمو را پدر نامید، آنجا که فرمود: «آیا شما شاهد بودید هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید، هنگامی که به فرزندش گفت: بعد از من چه چیزی را عبادت می کنید؟ گفتند: خدای تو، خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق را» و این در حالی است که اسماعیل عموی یعقوب بود و خداوند در اینجا از او به عنوان پدر یعقوب یاد کرده است.
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: عمو به منزله پدر است و بنا بر این سخن پیامبر که فرمود: من فرزند دو ذبیح هستم، بر این اساس است که یکی از آن ذبیح حقیقی و دیگری ذبیح مجازی بوده و استحقاق ثواب بر نیت و آرزو است. بنا بر این پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرزند دو ذبیح است، با دو وجهی که ذکر کردیم. البته برای ذبح عظیم وجه دیگری هم هست (که در روایت بعدی آمده است)
------
«79»- حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عُبْدُوسٍ النَّیْسَابُورِیُّ الْعَطَّارُ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ قُتَیْبَهَ النَّیْسَابُورِیُّ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ قَالَ سَمِعْتُ الرِّضَا علیه السّلام یَقُولُ لَمَّا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِبْرَاهِیمَ علیه السّلام أَنْ یَذْبَحَ مَکَانَ ابْنِهِ إِسْمَاعِیلَ الْکَبْشَ الَّذِی أَنْزَلَهُ عَلَیْهِ تَمَنَّی إِبْرَاهِیمُ علیه السّلام أَنْ یَکُونَ قَدْ ذَبَحَ ابْنَهُ إِسْمَاعِیلَ بِیَدِهِ وَ أَنَّهُ لَمْ یُؤْمَرْ بِذَبْحِ الْکَبْشِ مَکَانَهُ لِیَرْجِعَ إِلَی قَلْبِهِ مَا یَرْجِعُ (2) إِلَی قَلْبِ الْوَالِدِ.
ص: 58
الَّذِی یَذْبَحُ أَعَزَّ وُلْدِهِ عَلَیْهِ بِیَدِهِ فَیَسْتَحِقَّ بِذَلِکَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ الثَّوَابِ عَلَی الْمَصَائِبِ فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا إِبْرَاهِیمُ مَنْ أَحَبُّ خَلْقِی إِلَیْکَ فَقَالَ یَا رَبِّ مَا خَلَقْتَ خَلْقاً هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ حَبِیبِکَ مُحَمَّدٍ صلّی الله علیه و آله فَأَوْحَی اللَّهُ تَعَالَی إِلَیْهِ أَ فَهُوَ أَحَبُّ إِلَیْکَ أَمْ نَفْسُکَ قَالَ بَلْ هُوَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ نَفْسِی قَالَ فَوُلْدُهُ أَحَبُّ إِلَیْکَ أَمْ وُلْدُکَ قَالَ بَلْ وُلْدُهُ قَالَ فَذَبْحُ وُلْدِهِ ظُلْماً عَلَی أَیْدِی أَعْدَائِهِ أَوْجَعُ لِقَلْبِکَ أَوْ ذَبْحُ وُلْدِکَ بِیَدِکَ فِی طَاعَتِی قَالَ یَا رَبِّ بَلْ ذَبْحُ وُلْدِهِ ظُلْماً عَلَی أَیْدِی أَعْدَائِهِ أَوْجَعُ لِقَلْبِی قَالَ یَا إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ طَائِفَهً تَزْعُمُ أَنَّهَا مِنْ أُمَّهِ مُحَمَّدٍ سَتَقْتُلُ الْحُسَیْنَ ابْنَهُ مِنْ بَعْدِهِ ظُلْماً وَ عُدْوَاناً کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ یَسْتَوْجِبُونَ بِذَلِکَ سَخَطِی فَجَزِعَ إِبْرَاهِیمُ علیه السّلام لِذَلِکَ وَ تَوَجَّعَ قَلْبُهُ وَ أَقْبَلَ یَبْکِی فَأَوْحَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا إِبْرَاهِیمُ قَدْ فَدَیْتُ جَزَعَکَ عَلَی ابْنِکَ إِسْمَاعِیلَ لَوْ ذَبَحْتَهُ بِیَدِکَ بِجَزَعِکَ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ قَتْلِهِ وَ أَوْجَبْتُ لَکَ أَرْفَعَ دَرَجَاتِ أَهْلِ الثَّوَابِ عَلَی الْمَصَائِبِ وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ فَدَیْناهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ (1)
*ترجمه کمره ای:
فضل بن شاذان گوید از امام هشتم شنیدم میفرمود چون خدا ابراهیم را امر کرد بجای پسرش اسماعیل کبش را ذبح کند، ابراهیم آرزو کرد کاش فرزندش اسماعیل را بدست خود ذبح کرده بود و مأمور نشده بود بجای او کبش را ذبح کند تا دلش مانند پدری که بدست خود پسر عزیزش را سر بریده بسوزد و بدین سبب مستحق بلندترین درجه های اهل ثواب در مصائب گردد، خدای عز و جل باو وحی کرد ای ابراهیم محبوبترین خلق من نزد تو کیست؟ گفت پروردگارا مخلوقی نیافریدی که نزد من از دوست تو محمد محبوبتر باشد خدای عز و جل باو وحی کرد او محبوبتر است پیش تو تا خودت؟ گفت او محبوب تر است نزد من از خودم، فرزند او را بیشتر دوست داری یا فرزند خود را عرض کرد؟ فرزند او را، فرمود ذبح فرزند او بظلم بدست دشمنانش بیشتر دل تو را میسوزاند یا ذبح فرزندت بدستت در طاعت من؟ عرض کرد پروردگارا ذبح فرزند او بدست دشمنانش دلم را بیشتر میسوزاند، فرمود ای ابراهیم یک دسته مردم که گمان میکنند امت محمدند بعد از او فرزندش حسین را بظلم و عدوان مانند گوسفند میکشند و بدین سبب مستحق سخط من میشوند، حضرت ابراهیم برای این مطلب ناله کرد و دلش سوخت و شروع بگریه کرد، خدای عز و جل باو وحی کرد که ای ابراهیم دل سوختن تو را بر حسین و شهادت او فدای دل سوختن تو بر فرزندت اسماعیل قرار دادم اگر بدست خود او را ذبح میکردی و ثبت کردم برایت بالاترین درجات اهل ثواب را این است قول خدای عز و جل: فدا دادیم او را فدای بزرگی.
**ترجمه مدرس گیلانی:
فضل پور شاذان گفته: «از امام علی بن موسی الرضا شنیدم که می گفت: «چون خدا ابراهیم پیامبر را دستور داد به جای فرزندش اسماعیل گوسفند را بکشد، ابراهیم آرزو می کرد کاش اسماعیل را به دست خود برای خدا قربانی می کرد و در عوض گوسفند را نمی کشت تا مستحق بزرگترین درجه های پاداش گیرندگان گردد. خدای بزرگ بدو وحی کرد ای ابراهیم بهترین مخلوق نزد تو کیست؟ گفت: ای خدا مخلوقی نیافریدی که نزد من از یار تو محمد گرامی تر باشد بعدا پرسید تو خود را بیشتر دوست داری یا او را؟ گفت او را و نیز فرزند او را از فرزند خود بیشتر دوست دارم.
سپس به ابراهیم گفت: کشته شدن فرزند وی به ستم به دست دشمنانش بیشتر دل ترا می سوزاند یا کشته شدن فرزند تو اسماعیل به دست خود در بندگی من؟ گفت: فرزند او به دست دشمنانش دل مرا بیشتر می سوزاند، خدا گفت: ای ابراهیم گروهی می پندارند که از پیروان محمداند اما فرزندش حسین را به ستم چون گوسفند می کشند از این رو شایسته سخط می گردند، ابراهیم از این گفتار بنالید و دل وی بسوخت و همی گریست، سپس خدا گفت: ای ابراهیم سوختن دل ترا بر حسین فدای دل سوختن تو بر فرزند تو اسماعیل گردانیدم اگر او را به دست خویش سر می بریدی، از این جهت بالاترین درجات پاداش گیرندگان را برای تو گردانیدم، چنان که در قرآن کریم گفته: «او را فدای بزرگی دادیم».
***ترجمه فهری زنجانی:
فضل بن شاذان گوید شنیدم امام رضا علیه السّلام میفرمود: چون ابراهیم مأمور شد که بجای فرزندش گوسفندی را که خدا فرستاده بود ذبح کند آرزو کرد که کاش این فدا نمی آمد و فرزندش اسماعیل را بدست خود ذبح میکرد تا دلش مانند دل پدری که عزیزترین فرزند خود را بدست خود ذبح کند بدرد می آمد و بواسطه آن مستحق بالاترین پایه ثواب مصیبتزدگان می گردید پس خدای عز و جل او را وحی فرستاد که ای ابراهیم از همه خلق من که را بیشتر دوست داری؟ عرضکرد: پروردگارا آفریده ای نیافریده ای که من اش از حبیب تو محمد دوستر بدارم خداوند باو وحی کرد: او را دوست تر داری یا خود را؟ عرض کرد: او را از جان خود دوستتر دارم فرمود: فرزند او را دوستتر داری یا پسر خود را؟ عرض کرد: پسر او را، فرمود: سربریده شدن فرزند او بظلم بدست دشمنانش برای دل تو دردناکتر است یا اینکه فرزند خود را در راه اطاعت من بدست خودت ذبح کنی؟ عرض کرد:
پروردگارا سر بریده شدن فرزند او بظلم بدست دشمنانش دلم را بیشتر بدرد می آورد، فرمود: ای ابراهیم جمعی که خیال میکنند از امت محمد هستند حسین فرزند محمد را بظلم و دشمنی مانند گوسفند سر خواهند برید و باین کار مستوجب غضب من خواهند گردید ابراهیم چون این بشنید بی تابی نمود و دلش بدرد آمد و شروع بگریه کرد خدای عز و جل باو وحی کرد ای ابراهیم این گریه و زاری تو بر حسین و کشته شدن اش را فدای گریه و بی تابی بر پسرت نمودم که بدست خودت سرش را می بریدی و بالاترین پایه ثواب بر مصیبت زدگان را بر تو واجب کردم و این است مقصود از آیه شریفه که خدا میفرماید: ذبح عظیم را فدای او کردیم.
****ترجمه جعفری:
فضل بن شاذان می گوید: از امام رضا علیه السّلام شنیدم که فرمود: چون خداوند به ابراهیم علیه السّلام فرمان داد به جای پسرش اسماعیل آن قوچی را که فرستاده بود ذبح کند، ابراهیم آرزو کرد که پسرش اسماعیل را به دست خود ذبح می کرد و به ذبح آن قوچ مأمور نمی شد تا به قلبش آن رسد که به قلب پدری که عزیزترین فرزندش را ذبح کرد می رسد، تا با این کار به بالاترین درجه ثواب مصیبت زده نایل گردد. پس خداوند به او وحی کرد: ای ابراهیم محبوب ترین خلق من نزد تو کیست؟ گفت: پروردگارا، کسی را که محبوب تر از حبیب تو محمد صلّی الله علیه و آله باشد نیافریده ای، وحی شد: آیا او را بیشتر دوست داری یا خودت را؟ گفت: او را از خودم بیشتر دوست دارم. خداوند فرمود: آیا فرزند او را بیشتر دوست داری یا فرزند خودت را؟ گفت:
بلکه فرزند او را. فرمود: ذبح شدن فرزند او به دست دشمنانش برای تو دردناک تر است یا ذبح شدن فرزندت به دست خودت به خاطر اطاعت من؟ گفت: پروردگارا ذبح شدن فرزند او به دست دشمنانش برایم دردناک تر از ذبح فرزندم به دست خودم است.
فرمود: ای ابراهیم طائفه ای که گمان می کنند که از امّت محمد هستند، فرزند او حسین را پس از وی از روی ستم و دشمنی می کشند، همان گونه که قوچ را سر می برند و با این کار دچار غضب من می شوند. ابراهیم با شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و قلبش به درد آمد و شروع به گریه کرد، پس به او وحی شد که ای ابراهیم ناراحتی تو بر قتل حسین را معادل ناراحتی تو بر فرزندت اسماعیل، در صورتی که او را ذبح می کردی قرار می دهم و با این کار تو را به بالاترین درجه اهل ثواب در مصیبت می رسانم و این معنای سخن خداوند است که فرمود: «و هدیناه بذبح عظیم».
------
«80»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَطِیَّهَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ جَعْفَرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ وَ کَانَ
ص: 59
قَارِئاً لِلْکُتُبِ قَالَ: قَرَأْتُ فِی بَعْضِ کُتُبِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّ ذَا الْقَرْنَیْنِ لَمَّا فَرَغَ مِنْ عَمَلِ السَّدِّ انْطَلَقَ عَلَی وَجْهِهِ فَبَیْنَا هُوَ یَسِیرُ وَ جُنُودُهُ إِذْ مَرَّ بِرَجُلٍ عَالِمٍ فَقَالَ لِذِی الْقَرْنَیْنِ أَخْبِرْنِی عَنْ شَیْئَیْنِ مُنْذُ خَلَقَهُمَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ قَائِمَیْنِ وَ عَنْ شَیْئَیْنِ جَارِیَیْنِ وَ عَنْ شَیْئَیْنِ مُخْتَلِفَیْنِ وَ عَنْ شَیْئَیْنِ مُتَبَاغِضَیْنِ فَقَالَ لَهُ ذُو الْقَرْنَیْنِ أَمَّا الشَّیْئَانِ الْقَائِمَانِ فَالسَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ أَمَّا الشَّیْئَانِ الْجَارِیَانِ فَالشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ أَمَّا الشَّیْئَانِ الْمُخْتَلِفَانِ فَاللَّیْلُ وَ النَّهَارُ وَ أَمَّا الشَّیْئَانِ الْمُتَبَاغِضَانِ فَالْمَوْتُ وَ الْحَیَاهُ قَالَ فَانْطَلِقْ فَإِنَّکَ عَالِمٌ.
و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجه و قد أخرجته تاما فی کتاب النبوه
*ترجمه کمره ای: (دو چیز برپایند، دو چیز جاریند؛ دو چیز مختلفند؛ دو چیز با هم دشمنند)
عبد اللَّه بن سلیمان که خواننده کتب بود گوید در یکی از کتابهای آسمانی خواندم که چون ذو القرنین از ساختمان سد خود فارغ شد بجهان گردی خود ادامه داد در بین گردش خود با قشونش بمرد دانشمندی برخورد کرد آن دانشمند بذو القرنین گفت مرا خبر ده از دو چیزی که از وقتی خدای عز و جل آنها را آفریده پا برجایند و از دو چیزی که روانند و از دو چیزی که مختلفند و از دو چیزی که با هم دشمنند گفت دو چیز پا برجا آسمانها و زمینند، دو چیز روان خورشید و ماهند، دو چیز مختلف شب و روزاند دو چیز دشمن مرگ و زندگانی میباشند عرضکرد برو که تو دانائی.
این حدیث طولانی است، مقدار حاجت از آن را نقل کردیم، و تمام آن را در کتاب نبوت ضبط کرده ام.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو چیز برپایند و دو چیز روانند و دو چیز گوناگون اند و دو چیز با یک دیگر دشمنان اند)
عبد اللّه پور سلیمان که کتابهای بسیار خوانده بود گفته: در یکی از کتابهای آسمانی چنان خواندم که چون ذو القرنین از سازش سد یأجوج و مأجوج آسایش یافت و به جهان گردی روان شد در آن اثنا به دانایی برخورد آن دانا به ذو القرنین گفت: مرا بگوی آن دو چیز کدام است که از هنگامی که خدای بزرگ آنها را بیافریده پا برجایند و از دو چیز که روانند و از دو چیزی که گوناگون اند و از دو چیزی که با یک دیگر دشمنان اند؟، گفت: آن دو چیز پای بر جا آسمانها و زمین اند. و دو چیز گردان آفتاب و ماهتاب اند، و دو چیز گوناگون شب و روزاند و دو چیز دشمن مرگ و زندگی ست.
دانا به ذو القرنین گفت: برو که تو مرد دانایی.
این خبر درازیست، اندازه نیاز از آن را باز گوی کردم و همه آن را در کتاب نبوت نگاشته ام.
***ترجمه فهری زنجانی: (دو چیز بر پا هستند و دو چیز روانند و دو چیز بر خلاف هم اند و دو چیز دشمن هم اند)
عبد اللَّه بن سلیمان که کتاب های بسیاری خوانده بود گوید: در بعضی از کتابهای آسمانی خواندم که چون ذو القرنین از کار ساختن سد فارغ شد راه خود پیش گرفت، در اثنای سیر با لشکریان بمرد دانشمندی گذر کرد که بذی القرنین گفت: مرا خبر ده از دو چیزی که از ابتداء خلقت تاکنون برپایند و از دو چیز که همواره روانند و از دو چیز که با هم اختلاف دارند و از دو چیز که با هم دشمن اند ذو القرنین گفت: اما آن دو چیز بر پا آسمان و زمین است و دو چیز رونده خورشید و ماه و دو چیز مختلف شب و روز و دو چیز دشمن یک دیگر مرگ و زندگی است گفت: برو که تو مرد دانشمندی هستی.
روایت طولانی است آن مقدارش را که مورد نیاز بود نقل کردم و تمامش را در کتاب نبوت ضبط کرده ام.
****ترجمه جعفری: (دو چیز بر پا و دو چیز در حال حرکت هستند و دو چیز جانشین یک دیگرند و دو چیز دشمن یک دیگر هستند)
عبد اللَّه بن سلیمان که کتاب خوان بود گفت: در بعضی از کتاب های آسمانی خواندم که وقتی ذو القرنین از کار سدّ فارغ شد برگشت، در همان حال که او همراه سپاهش به سیر خود ادامه می داد، به مرد عالمی برخورد کرد، آن مرد به ذو القرنین گفت: به من خبر بده از دو چیزی که از وقتی که خدا آنها را آفریده پابرجا هستند و از دو چیز در حال حرکت و از دو چیزی که جانشین یک دیگرند و از دو چیزی که مخالف هم هستند، ذو القرنین گفت: آن دو چیز پابرجا آسمان ها و زمین هستند و آن دو چیز در حال حرکت آفتاب و ماه هستند، و آن دو چیزی که جانشین یک دیگرند، شب و روز است، و آن دو چیزی که دشمن هم هستند، مرگ و زندگی است، گفت: برو که تو دانایی.
حدیث طولانی بود، فقط مقدار حاجت را نقل کردیم و تمام آن را در کتاب «النبوه» آورده ایم.
------
«81»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ عَنِ الْحَجَّالِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: مَنْ حَجَّ حِجَّتَیْنِ لَمْ یَزَلْ فِی خَیْرٍ حَتَّی یَمُوتَ.
*ترجمه کمره ای: (ثواب کسی که دو حج کرده)
امام ششم فرمود کسی که دو حج کرده همیشه در خوشی است تا بمیرد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (پاداش کسی که دو حج گزارده است)
امام صادق گفته: «کسی که دو حج گزارده باشد همیشه در خوشی ست تا درگذرد».
***ترجمه فهری زنجانی: (پاداش آنکه دو مرتبه بحج برود)
امام صادق علیه السّلام فرمود: هر که دو مرتبه بحج برود تا دم مرگ در خیر و برکت خواهد بود.
****ترجمه جعفری: (ثواب کسی که دو بار حج به جای آورد)
صفوان بن مهران از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: هر کس دو بار حج به جای آورد همواره در خیر خواهد بود تا وقتی که بمیرد.
------
«82»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ عَمِّهِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْقَاسِمِ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ مَسْعَدَهَ بْنِ صَدَقَهَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیهما السّلام قَالَ قَالَ أَبِی علیه السّلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مَا أَنْفَقَ مُؤْمِنٌ مِنْ نَفَقَهٍ هِیَ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ قَوْلِ الْحَقِّ فِی الرِّضَا وَ الْغَضَبِ.
*ترجمه کمره ای: (گفتار حق در دو حال)
رسول خدا فرمود هیچ مؤمنی انفاق نمیکند چیزی را که محبوبتر باشد پیش خدا از گفتار حق در حال خشنودی و خشم.
**ترجمه مدرس گیلانی: (سخن درست در دو حال)
پیامبر اکرم گفته: «هیچ مؤمنی نمی بخشد چیزی را که بهتر باشد نزد خدا از سخن درست در خشنودی و خشم».
***ترجمه فهری زنجانی: (حق گوئی در دو حال)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: مؤمن هر چه انفاق کند، نزد خداوند از حق گوئی در حال رضا و خشم محبوبتر نیست.
****ترجمه جعفری: (سخن حق در دو حالت)
مسعده بن صدقه از امام صادق علیه السّلام و او از پدرش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هیچ مؤمنی چیزی را انفاق نکرد که نزد خداوند محبوب تر از گفتن حق در دو حالت باشد: در حالت خشنودی و در حالت خشم.
------
«83»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ وَهْبِ بْنِ وَهْبٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهما السّلام أَنَّهُ قَالَ: الْقَتْلُ قَتْلَانِ قَتْلُ کَفَّارَهٍ وَ قَتْلُ دَرَجَهٍ وَ الْقِتَالُ قِتَالانِ قِتَالُ الْفِئَهِ الْکَافِرَهِ حَتَّی یُسْلِمُوا وَ قِتَالُ الْفِئَهِ الْبَاغِیَهِ حَتَّی یَفِیئُوا (1).
*ترجمه کمره ای: (دو کشتن و دو جنگیدن)
امام ششم از قول پدرش روایت کرده که قتل دو نوع است، قتل کفاره و قتل درجه و جنگیدن دو نوعست جنگ با کفار تا مسلمان شوند و جنگ با گروه شورشیان از اهل اسلام تا رجوع بحق کنند و تسلیم شوند.
شرح: مقصود از قتل کفاره و قتل درجه ظاهرا کشته شدن در جهاد است که کفاره گناهان می شود برای گنهکار و رفع درجه می شود برای بیگناه قتال و جنگ مشروع در اسلام دو تا است یکی جنگ با کفاری که قرار صلح و جزیه با مسلمانان ندارند و کفار حربی نامیده میشوند با شرائطی که در فقه مسطور است و دیگری جنگ با مسلمانانی که بدولت اسلامی شوریده اند و بر خلاف قانون دین حرکت میکنند و آنها را یاغی و خارجی می نامند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو کشتار و دو پیکار است)
امام صادق گفته: که پدرش روایت کرده است که: «کشتار دو گونه است، کشتار کفاره و کشتار درجه. نبرد نیز دو گونه است. نبرد با کافران تا مسلمان گردند و نبرد با شورشیان از مسلمانان تا به حق باز گردند».
***ترجمه فهری زنجانی: (کشته شدن بر دو قسم است و جنگیدن بر دو قسم)
امام باقر علیه السّلام فرمود: قتل بر دو قسم است: قتل کفاره و قتل درجه، و جنگیدن بر دو قسم است یکی جنگ با لشکر کفار تا مسلمان شوند و دیگر جنگ با مسلمانان یاغی تا از شورش باز گردند.
شرح: ظاهرا مقصود از قتل کفاره و قتل درجه کشته شدن بقصاص و کشته شدن بغیر آن است که مؤمن اگر بقصاص کشته شود کفاره گناهش باشد و اگر بظلم و یا در جهاد شهید شود درجه اش نزد خدا بالا رود.
****ترجمه جعفری: (قتل دو قتل و جنگ دو جنگ است)
وهب بن وهب از امام صادق علیه السّلام از پدرش نقل می کند که فرمود: قتل بر دو نوع است: قتل برای کفاره و قتل برای رسیدن به درجه. و جنگ دو جنگ است: جنگ با گروه کافر تا وقتی که تسلیم شوند، و جنگ با گروه تجاوزگر تا وقتی که برگردند.
(منظور از قتل برای کفاره، کشته شدن انسان گنهکار در جهاد است که کفاره گناهان او می شود و منظور از قتل برای درجه، کشته شدن انسان پاک در جهاد است که درجه او را بالا می برد.)
------
ص: 60
«84»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْأَدَمِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ دَاوُدَ الْیَعْقُوبِیِّ عَنْ أَخِیهِ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِلنَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله یَا رَسُولَ اللَّهِ عَلِّمْنِی شَیْئاً إِذَا أَنَا فَعَلْتُهُ أَحَبَّنِیَ اللَّهُ مِنَ السَّمَاءِ وَ أَحَبَّنِیَ النَّاسُ مِنَ الْأَرْضِ فَقَالَ لَهُ ارْغَبْ فِیمَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یُحِبَّکَ اللَّهُ وَ ازْهَدْ فِیمَا عِنْدَ النَّاسِ یُحِبَّکَ النَّاسُ.
*ترجمه کمره ای: (دو خصلت است که صاحب آنها در آسمان محبوب خداست و در زمین محبوب مردم)
مردی به پیغمبر عرضکرد یا رسول اللَّه چیزی بمن بیاموز که چون بدان عمل کردم خدا از آسمان مرا دوست دارد و مردم در زمین فرمود آنچه نزد خدا است بطلب تا خدا تو را دوست دارد و از آنچه در دست مردم است کناره کن تا مردم تو را دوست داشته باشند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو منش است که دارنده آن در آسمان گرامی خدایست و در زمین گرامی مردمان)
مردی به پیامبر گفت: ای فرستاده خدای مرا چیزی بیاموز که هر گاه به کار بردم خدا و مردم مرا دوست داشته باشند. در پاسخ گفت: «آنچه خدا به تو داده است بدان خشنود باش و آنچه در دست مردم است از آن کناره گیر (یعنی در داشته مردم طمع مبند) تا خدا و خلق ترا دوست داشته باشند».
***ترجمه فهری زنجانی: (صاحب دو صفت را خداوند از آسمان و مردم از زمین دوست دارند)
مردی بحضور پیغمبر عرضه داشت یا رسول اللَّه مرا کاری بیاموز که چون آن کار کنم خداوند از آسمان دوستم بدارد و مردمم از زمین، فرمود: به آنچه نزد خدا است چشم بدار تا خدایت دوست بدارد و از آنچه نزد مردم است چشم بپوش تا مردم دوستت بدارند.
****ترجمه جعفری: (دو خصلت است که هر کس انجام دهد، خدا از آسمان و مردم از زمین او را دوست می دارند)
سلیمان بن داود با سند خود نقل می کند که مردی به پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله گفت: یا رسول اللَّه! چیزی به من یاد بده که اگر آن را انجام دادم، خدا از آسمان و مردم از زمین مرا دوست بدارند. حضرت به او فرمود: به آنچه نزد خداوند است مایل باش تا خدا تو را دوست بدارد و به آنچه نزد مردم است تمایل مکن تا مردم تو را دوست بدارند.
------
«85»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ (1) عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِیِ (2) عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُلَیْمَانَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُبَیْدِ اللَّهِ الْهَاشِمِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: کَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله خَاتَمَانِ أَحَدُهُمَا عَلَیْهِ مَکْتُوبٌ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الْآخَرُ صَدَقَ اللَّهُ.
*ترجمه کمره ای: (رسول خدا دو انگشتر داشت)
امام ششم فرمود: رسول خدا را دو خاتم بود نقش یکی از آنها لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ بود و نقش دیگری صدق اللَّه بوده.
**ترجمه مدرس گیلانی: (پیامبر را دو انگشترین بود)
از امام صادق علیه السّلام روایت شده که گفت: «پیامبر اکرم را دو انگشترین بود، بر یکی نوشته بود:
لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه و بر دیگری صدق اللَّه
***ترجمه فهری زنجانی: (رسول خدا را دو انگشتر بود)
امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا را دو انگشتر بود بر یکی
لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه و بر دیگری صدق اللَّه نوشته شده بود.
****ترجمه جعفری: (پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله دو انگشتر داشت)
ابراهیم بن ابی البلاد از پدرش و او از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود:
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله دو انگشتر داشت، بر یکی نوشته شده بود: «لا اله الا اللَّه، محمد رسول اللَّه» و بر دیگری نوشته شده بود: «صدق اللَّه»
------
«86»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَیُّوبَ عَنْ عَبْدِ السَّلَامِ الْإِسْکَافِیِّ عَنْ عُمَیْرِ بْنِ مَأْمُونٍ (3) وَ کَانَتِ ابْنَتُهُ تَحْتَ الْحَسَنِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السّلام قَالَ: تُحْفَهُ الصَّائِمِ أَنْ یُدَهِّنَ لِحْیَتَهُ وَ یُجَمِّرَ ثَوْبَهُ (4) وَ تُحْفَهُ الْمَرْأَهِ الصَّائِمَهِ أَنْ تَمْشُطَ رَأْسَهَا وَ تُجَمِّرَ ثَوْبَهَا.
ص: 61
وَ کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السّلام إِذَا صَامَ یَتَطَیَّبُ بِالطِّیبِ وَ یَقُولُ الطِّیبُ تُحْفَهُ الصَّائِمِ.
*ترجمه کمره ای: (تحفه برای روزه دار دو چیز است)
امام دوم فرمود پذیرائی مرد صائم این است که مویش را معطر کنی و لباسش را بخور دهی و پذیرائی زن صائم این است که سرش را شانه کنی و لباسش را بخور دهی حضرت ابی عبد اللَّه الحسین چون روزه میگرفت با عطر خود را خوشبو میکرد و میفرمود عطر تحفه روزه دار است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (پیشکش روزه دار دو چیز است)
امام حسین گفته: پذیرایی مرد روزه دار این ست که موی خود را عطرآگین کنی و جامهای خود را بخور دهی و پذیرایی زن روزه دار این است که سرش را شانه کند و جامهای خود را بخور دهد. امام حسین چون روزه می گرفت خود را خوشبوی می کرد و می گفت: «بوی خوش پیشکش روزه دار است».
***ترجمه فهری زنجانی: (تحفه روزه دار)
حسن بن علی علیهما السّلام فرمود: تحفه روزه دار این است که ریش اش را عطر بزند و لباسش را بخور دهد و تحفه زن روزه دار اینکه سرش را شانه زند و لباسش را بخور دهد و حضرت ابا عبد اللَّه حسین بن علی وقتی روزه میگرفت با عطر خود را خوشبو میکرد و میفرمود: تحفه روزه دار عطر است.
****ترجمه جعفری: (تحفه روزه دار دو چیز است)
عمیر بن مأمون که دخترش زن امام حسن علیه السّلام بود، از آن حضرت نقل می کند که فرمود: تحفه روزه دار این است که ریش خود را روغن بزند و لباسش را معطر کند و تحفه زن روزه دار این است که سرش را شانه زند و لباسش را معطر سازد.
امام حسین علیه السّلام وقتی روزه داشت عطر می زد و می فرمود: تحفه روزه دار عطر است.
------
«87»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ مَعْرُوفٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ ظَرِیفِ بْنِ نَاصِحٍ عَنْ أَبِی الْحُصَیْنِ (1) قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام یَقُولُ سُئِلَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله عَنِ السَّاعَهِ فَقَالَ عِنْدَ إِیمَانٍ بِالنُّجُومِ وَ تَکْذِیبٍ بِالْقَدَرِ.
*ترجمه کمره ای: (نزد ظهور دو نشانه قیام ساعت است)
سؤال شد رسول خدا از ساعت، فرمود وقتی مردم بنجوم ایمان آوردند و قضا و قدر را تکذیب کنند.
شرح: مقصود از ساعت که در قرآن و اخبار وارد شده یک هنگامه بزرگی است که پیش بینی شده و تفسیر بظهور حضرت حجت و قیامت هر دو گردیده و شاید رجعت هم یکی از مصادیق ساعت باشد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (از آشکار شدن دو نشانه قیامت پدید آید)
از پیامبر از زمان قیامت پرسیدند، گفت: «هنگامی که مردم به ستاره دانی ایمان آوردند و قضا و قدر را دروغ پندارند».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو علامت رستاخیز)
امام صادق علیه السّلام فرمود: رسول خدا را پرسیدند از قیامت، فرمود: هنگامی است که مردم به پیشگوئی منجمین ایمان آورند و تقدیرات الهی را دروغ پندارند.
****ترجمه جعفری: (قیامت با آشکار شدن دو علامت بر پا می شود)
ابو الحصین می گوید از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود: از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله از روز قیامت سؤال شد، فرمود: هنگامی که به نجوم ایمان آورند قضا و قدر را تکذیب کنند. (منظور این است که مردم به جای ایمان به قضا و قدر الهی، حوادث را به ستارگان نسبت دهند، و سحر و کهانت رواج پیدا می کند)
------
«88»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ یُوسُفَ بْنِ الْحَارِثِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْعَرْزَمِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ علیهما السّلام قَالَ: لَا تَحِلُّ الصَّدَقَهُ لِبَنِی هَاشِمٍ إِلَّا فِی وَجْهَیْنِ إِنْ کَانُوا عَطَاشَی وَ أَصَابُوا مَاءً فَشَرِبُوا وَ صَدَقَهُ بَعْضِهِمْ عَلَی بَعْضٍ.
*ترجمه کمره ای: (صدقه ببنی هاشم روا نیست مگر در دو مورد)
امام ششم از قول پدرش فرمود صدقه ببنی هاشم روا نیست مگر بدو وجه، اگر تشنه باشند بآب سبیل برسند بیاشامند، و صدقه خود آنها بر یک دیگر.
**ترجمه مدرس گیلانی: (صدقه دادن به دودمان هاشم روا نباشد جز در دو جا)
امام صادق از پدرش نقل کرده که می گفت: «به دودمان هاشم صدقه روا نباشد جز بدو سبب: هر گاه تشنه باشند و به آب رسند بیاشامند و صدقه دادن هاشمی به هاشمی».
***ترجمه فهری زنجانی: (صدقه بر سادات روا نبود جز در دو مورد)
امام باقر علیه السّلام فرمود: بسادات صدقه گرفتن حلال نیست مگر در دو مورد یکی آنکه تشنه باشند و بر آبی برخورد نموده و بنوشند و دیگر صدقه خود سادات بر یک دیگر.
****ترجمه جعفری: (صدقه بر بنی هاشم حرام است مگر در دو حالت)
محمد بن عبد الرحمن از پدرش و او از امام صادق علیه السّلام و او از پدرش نقل می کند که فرمود: صدقه بر بنی هاشم حلال نیست مگر در دو صورت: هنگامی که تشنه باشند و به آبی برسند و بخورند، و نیز صدقه دادن بعضی آنها به بعضی دیگر.
------
«89»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ مَاجِیلَوَیْهِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنِ السَّیَّارِیِّ بِإِسْنَادِهِ یَرْفَعُهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام أَنَّهُ سُئِلَ عَنِ السَّفِلَهِ فَقَالَ مَنْ یَشْرَبُ الْخَمْرَ وَ یَضْرِبُ بِالطُّنْبُورِ.
*ترجمه کمره ای: (دو خصلت پستی می آورد)
امام ششم فرمود در جواب سؤال از مردم رذل و پست؛ پست کسی است که می، نوشد و طنبور زند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو منش پستی آور)
امام صادق در پاسخ کسی که پرسیده بود مردم فرو مایه و پست چه کسانی هستند؟ گفت: کسی که مِی نوشد و تار نوازد».
***ترجمه فهری زنجانی: (مردم فرو مایه را دو کار است)
از امام صادق علیه السّلام پرسیدند فرومایه کیست؟ فرمود: کسی که می نوشد و طنبور زند.
****ترجمه جعفری: (دو خصلت است، در هر کس باشد فرومایه است)
از امام صادق علیه السّلام سؤال شد که فرومایه کیست؟ فرمود: کسی که شراب می خورد و طنبور می نوازد.
------
«90»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ یَحْیَی بْنِ عِمْرَانَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِیُّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَسْبَاطِ بْنِ مُحَمَّدٍ بِإِسْنَادِهِ یَرْفَعُهُ إِلَی النَّبِیِّ صلّی الله علیه و آله
ص: 62
أَنَّهُ قَالَ الْغِیبَهُ أَشَدُّ مِنَ الزِّنَا فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ لِمَ ذَلِکَ قَالَ صَاحِبُ الزِّنَا یَتُوبُ فَیَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ صَاحِبُ الْغِیبَهِ یَتُوبُ فَلَا یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْهِ حَتَّی یَکُونَ صَاحِبُهُ الَّذِی یُحِلُّهُ (1)
*ترجمه کمره ای: (دو گناهست که یکی از دیگری سخت تر است)
پیغمبر فرمود غیبت از زنا سخت تر است، سؤال شد چرا فرمود زناکننده توبه میکند و خدا توبه اش را می پذیرد ولی خدا توبه غیبت کننده را نمی پذیرد تا کسی که غیبت شده او را حلال کند.
شرح: مقصود اینست که غیبت حق الناس است و باید صاحب حق از آن بگذرد تا خدا توبه او را قبول کند. ولی اخباری هم هست که استغفار برای شخصی که غیبت او شده کفاره غیبت می شود.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو گناهی که یکی از دیگری دشوارتر است)
پیامبر گفته: «غیبت از زنا سخت تر است، پرسیدند چرا؟ گفت: «زنا کار توبه کند و خدا توبه اش را بپذیرد لیک توبه غیبت کار را نمی پذیرد تا غیبت شده از او درگذرد»
***ترجمه فهری زنجانی: (دو گناه یکی از دیگری سختتر)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: غیبت کردن از زنا کردن سخت تر است عرض شد: یا رسول اللَّه برای چه؟ فرمود: آنکه زنا کند اگر توبه نماید خداوند توبه اش را می پذیرد ولی آنکه غیبت میکند اگر توبه کرد تا آن کس که از او بدگوئی شده از حق خود نگذرد خداوند توبه بدگو را نمی پذیرد.
****ترجمه جعفری: (دو گناه است که یکی از دیگری شدیدتر است)
اسباط بن محمد با سند خود نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: غیبت شدیدتر از زنا است. گفته شد: یا رسول اللَّه این برای چیست؟ فرمود: زناکار توبه می کند و خدا توبه او را می پذیرد، ولی غیبت کننده توبه می کند و خدا توبه او را نمی پذیرد تا وقتی که غیبت شونده او را حلال کند.
------
«91»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی الْجَوْزَاءِ الْمُنَبِّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ أَبِی الْخَزْرَجِ الْحَسَنِ بْنِ الزِّبْرِقَانِ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام یَقُولُ اتَّخِذُوا فِی أَسْنَانِکُمُ السُّعْدَ فَإِنَّهُ یُطَیِّبُ الْفَمَ وَ یَزِیدُ فِی الْجِمَاعِ.
*ترجمه کمره ای: (شستن دندان با سعد دو خصلت دارد)
ابن عثمان گوید شنیدم امام ششم میفرمود برای دندانهای خود سعد (یک نوع عطری بوده) بگیرید زیرا دهن را خوشبو میکند و قوت جماع می دهد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (شستشوی دندان با سعد دو منش دارد)
ابن عثمان گفته: از امام صادق شنیدم که می گفت: «دندانهای خود را با سعد شستشوی دهید چون دهان را خوشبوی می کند و قوت باه را می افزاید (سعد نوعی عطر بوده است).
***ترجمه فهری زنجانی: (دندان را با سعد شستن دو اثر دارد)
امام صادق علیه السّلام فرمود: دندانهای خود را با سعد شستشو دهید که دهن را خوشبو و نیروی جنسی را زیاد میکند
****ترجمه جعفری: (گذاشتن گیاه سعد در دندان ها دو خصلت دارد)
فضیل بن عثمان می گوید از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود: در دندان هایتان گیاه سعد بگذارید که باعث خوشبویی دهان و افزایش جماع می شود. (سعد، بیخ گیاهی خوشبوست)
------
«92»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الرَّازِیِّ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ الْحَکَمِ بْنِ مِسْکِینٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام یَقُولُ أَکْلُ الْأُشْنَانِ یُوهِنُ الرُّکْبَتَیْنِ وَ یُفْسِدُ مَاءَ الظَّهْرِ.
*ترجمه کمره ای: (خوردن اشنان دو خصلت بار می آورد)
حکم بن مسکین گوید شنیدم امام ششم میفرمود خوردن اشنان زانوها را سست و منی را فاسد میکند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (خوردن اشنان دو منش بار می آورد)
حکم پور مسکین گفته: از امام صادق شنیدم که می گفت: «خوردن اشنان زانوها را سست می کند و منی را تباه».
***ترجمه فهری زنجانی: (اشنان خوردن دو خاصیت دارد)
امام صادق علیه السّلام فرمود: اشنان خوردن زانوها را سست و منی را فاسد میکند.
****ترجمه جعفری: (خوردن اشنان دو خصلت دارد)
حکم بن مسکین می گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود: خوردن اشنان زانوان را سست و منی را فاسد می کند.
------
«93»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی الْعَطَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ بِإِسْنَادِهِ یَرْفَعُهُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: رَجُلَانِ لَا تَنَالُهُمَا شَفَاعَتِی صَاحِبُ سُلْطَانٍ عَسُوفٌ غَشُومٌ وَ غَالٍ فِی الدِّینِ مَارِقٌ. (2).
*ترجمه کمره ای: (شفاعت پیغمبر شامل دو شخص نشود)
رسول خدا فرمود شفاعت من شامل دو کس نگردد، یار پادشاه ستمکار بی رحم و دیندار افراطی که از غلو در دین از دین خارج شود.
شرح: مانند خوارج نهروان که از کثرت سجده و عبادت پیشانیشان پینه داشت و از فرط احتیاط بی جا امیر المؤمنین را تکفیر کردند، از دانه خرمای پوسیده زیر نخل احتراز میکردند و خباب بن ارت صحابه پیغمبر را سر میبریدند و شکم زن آبستنش را میدریدند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (خواهشگری پیامبر دو کس را فرا نگیرد)
پیامبر خدا گفته: «میانجی گری من دو کس را شامل نگردد: دوست پادشاه ستمکار و دیندار افراطی که از فرط مبالغه در راه دین از دین بیرون رود».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو طایفه از شفاعت پیغمبر محروم اند)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: شفاعت من شامل حال دو نفر نمیشود کارمند فرماندار ستمگر و کسی که در دین غلو کند که از دین خارج است.
****ترجمه جعفری: (شفاعت پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله به دو کس نمی رسد)
محمد عبد الجبار با سند خود نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: دو شخص است که شفاعت من به آنها نمی رسد، رفیق پادشاه بی رحم ستمکار و کسی که در دین غلو می کند و از آن بیرون می رود.
------
«94»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عُبَیْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ
ص: 63
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام لَا تَتَخَلَّلُوا بِعُودِ الرَّیْحَانِ وَ لَا بِقَضِیبِ الرُّمَّانِ فَإِنَّهُمَا یُهَیِّجَانِ عِرْقَ الْجُذَامِ.
*ترجمه کمره ای: (دو قسم خلال رگ خوره را بحرکت می آورند)
رسول خدا فرمود با چوب ریحان و شاخه انار خلال نکنید که این دو، رگ جذام را بحرکت می آورند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو گونه خلال رگ خوره را به جنبش در آورد)
پیامبر خدای گفته: «با چوب شاخه ریحان و شاخه انار خلال دندان مکنید، زیرا این دو رگ خوره را (که به تازی جذام گویند) به جنبش درآورد».
***ترجمه فهری زنجانی: (با دو چیز خلال کردن جذام می آورد)
امام صادق علیه السّلام فرمود: با شاخه ریحان و چوب انار دندانها را خلال نکنید که تولید جذام میکند.
****ترجمه جعفری: (دو نوع خلال دندان رگ جذام را تحریک می کند)
عبد اللَّه بن سنان از امام صادق علیه السّلام نقل می کند که فرمود: با چوب ریحان و شاخه انار خلال نکنید که آنها رگ جذام را تحریک می کنند.
------
«95»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ عَنْ سُفْیَانَ بْنِ عُیَیْنَهَ عَنِ الزُّهْرِیِّ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السّلام یَقُولُ مَنْ لَمْ یَتَعَزَّ بِعَزَاءِ اللَّهِ تَقَطَّعَتْ نَفْسُهُ عَلَی الدُّنْیَا حَسَرَاتٍ (1) وَ اللَّهِ مَا الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهُ إِلَّا کَکِفَّتَیِ الْمِیزَانِ فَأَیُّهُمَا رَجَحَ ذَهَبَ بِالْآخَرِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَهُ عَزَّ وَ جَلَ إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَهُ یَعْنِی الْقِیَامَهَ لَیْسَ لِوَقْعَتِها کاذِبَهٌ خافِضَهٌ خَفَضَتْ وَ اللَّهِ بِأَعْدَاءِ اللَّهِ إِلَی النَّارِ رافِعَهٌ رَفَعَتْ وَ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ إِلَی الْجَنَّهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی رَجُلٍ مِنْ جُلَسَائِهِ فَقَالَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَجْمِلْ فِی الطَّلَبِ وَ لَا تَطْلُبْ مَا لَمْ یُخْلَقْ فَإِنَّ مَنْ طَلَبَ مَا لَمْ یُخْلَقْ تَقَطَّعَتْ نَفْسُهُ حَسَرَاتٍ وَ لَمْ یَنَلْ مَا طَلَبَ ثُمَّ قَالَ وَ کَیْفَ یُنَالُ مَا لَمْ یُخْلَقْ فَقَالَ الرَّجُلُ وَ کَیْفَ یُطْلَبُ مَا لَمْ یُخْلَقْ فَقَالَ مَنْ طَلَبَ الْغِنَی وَ الْأَمْوَالَ وَ السَّعَهَ فِی الدُّنْیَا فَإِنَّمَا یَطْلُبُ ذَلِکَ لِلرَّاحَهِ وَ الرَّاحَهُ لَمْ تُخْلَقْ فِی الدُّنْیَا وَ لَا لِأَهْلِ الدُّنْیَا إِنَّمَا خُلِقَتِ الرَّاحَهُ فِی الْجَنَّهِ وَ لِأَهْلِ الْجَنَّهِ وَ التَّعَبُ وَ النَّصَبُ خُلِقَا فِی الدُّنْیَا وَ لِأَهْلِ الدُّنْیَا وَ مَا أُعْطِیَ أَحَدٌ مِنْهَا جَفْنَهً (2) إِلَّا أُعْطِیَ مِنَ الْحِرْصِ مِثْلَیْهَا وَ مَنْ أَصَابَ مِنَ الدُّنْیَا أَکْثَرَ کَانَ فِیهَا أَشَدَّ فَقْراً لِأَنَّهُ یَفْتَقِرُ إِلَی النَّاسِ فِی حِفْظِ أَمْوَالِهِ وَ یَفْتَقِرُ إِلَی کُلِّ آلَهٍ مِنْ آلَاتِ الدُّنْیَا فَلَیْسَ فِی غِنَی الدُّنْیَا رَاحَهٌ وَ لَکِنَّ الشَّیْطَانَ یُوَسْوِسُ إِلَی ابْنِ آدَمَ أَنَّ لَهُ فِی جَمْعِ ذَلِکَ الْمَالِ رَاحَهً وَ إِنَّمَا یَسُوقُهُ إِلَی التَّعَبِ فِی الدُّنْیَا وَ الْحِسَابِ عَلَیْهِ فِی الْآخِرَهِ ثُمَّ قَالَ علیه السّلام کَلَّا مَا تَعِبَ
ص: 64
أَوْلِیَاءُ اللَّهِ فِی الدُّنْیَا لِلدُّنْیَا بَلْ تَعِبُوا فِی الدُّنْیَا لِلْآخِرَهِ ثُمَّ قَالَ أَلَا وَ مَنِ اهْتَمَّ لِرِزْقِهِ کُتِبَ عَلَیْهِ خَطِیئَهً کَذَلِکَ قَالَ الْمَسِیحُ عِیسَی علیه السّلام لِلْحَوَارِیِّینَ إِنَّمَا الدُّنْیَا قَنْطَرَهٌ فَاعْبُرُوهَا وَ لَا تَعْمُرُوهَا.
*ترجمه کمره ای: (دنیا و آخرت چون دو کفه ترازویند)
زهری گوید از امام چهارم شنیدم میفرمود کسی که دلش بوعده های خدا آرام نشد نفسش از حسرتهای دنیا قطع می شود، بخدا دنیا و آخرت همانا چون دو کفه ترازویند، هر کدام سنگین شد دیگری را از میان میبرد، سپس فرمود:
چون قیامت واقع شود وقوعش دروغین نباشد، دشمنان خدا را بآتش فرو نشاند و دوستان خدا را ببهشت بالا برد سپس بیکی از حاضرین مجلس رو کرد و فرمود از خدا بپرهیز و در طلب دنیا آرام باش و چیزی که خلق نشده مجو کسی که بجوید چیزی را که خلق نشده نفسش از حسرت بند آید و بدان چه جوید نرسد، سپس فرمود چگونه دریابد چیزی را که خلق نشده آن مرد گفت چگونه بجوید چیزی را که خلق نشده فرمود کسی که در دنیا دنبال ثروت و دارائی و وسعت میدود مقصودش از آنها راحت است و راحت در دنیا و برای اهل دنیا خلق نشده، همانا راحت در بهشت و برای اهل بهشت خلق شده در دنیا و برای اهل دنیا رنج و سختی خلق شده بهیچ کس مشتی از دنیا داده نشود جز آنکه دو برابر آن حرص ورزد، هر کس در دنیا بیشتر دارد فقیرتر است زیرا برای حفظ اموالش بمردم و همه ابزار زندگی نیازمند است را حتی در ثروت دنیا نیست ولی شیطان فرزند آدم را وسوسه میکند که راحت در جمع مال است همانا بدین وسیله او را در دنیا برنج میرساند و در آخرت بپای حساب میکشاند سپس فرمود نه هرگز دوستان خدا در دنیا رنج نبردند بلکه در دنیا برای تحصیل آخرت رنج کشیدند، سپس فرمود، هر کس برای روزی اندوه خورد گناهی بر او نوشته شود حضرت مسیح بحواریین چنین فرمود، همانا دنیا پلی است از آن بگذرید و آن را تعمیر نکنید.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو جهان چون دو کفه ترازوست)
زهری گفته: از امام علی بن الحسین شنیدم که می گفت: کسی که دلش به امیدواریهای خدا آرام نگردد جانش از افسوسهای جهان بریده گردد، به خدا سوگند دو جهان چون دو کفه ترازوست. هر کدام گران شد دیگر سبک و خوار گردد. سپس گفت: چون روز رستخیز پدید آید و آن دور از گزاف است. خدای دشمنان را به آتش کشاند و دوستان را به بهشت راند. بعدا به تنی از حاضران انجمن گفت: از خدای پرهیز و در جستجو و تکاپوی جهان آرام گیر و چیزی که نیافریده اند مجوی آن کس که جویای ناآفریده است رنج بیند و جانش از افسوس بند آید.
سپس گفت: چگونه رباید آنچه را که نیافریده اند؟ آن مرد گفت: چگونه است که انسان چیزی را بجوید که نیافریده اند. گفت: آنکه در جهان در تکاپوی توانگری و فراخی روزیست. و مقصد وی از دست آوردن آن اینست که به سبب آن آسایش یابد در حالی که آسایش را برای جهانیان نیافریده اند و اینان بیهوده می دوند. آسایش در بهشت و برای بهشتیان آفریده شده، برای جهانیان در جهان رنج و اندوه آفریده اند. کسی نباشد که از جهانی بدو چیزی دهند که نه آز ورزد. آنکه از جهان بیشتر دارد نیازمندتر است. زیرا برای نگاهداری خواسته هایش نیازمند به دیگران است و همه ابزار زندگی نیازمندیست، آسایش در خواسته جهان نیست اما دیو فرزند آدمی را به بوک و مگر افکند که آسایش در گرد کردن خواسته است او نیز فریب خورده پی جهان و خواسته آن رود، چون در دیگر جهان فرا شمار کشند فرو ماند، آنگاه گفت: هرگز دوستان خدای در جهان رنج نبرند بلکه در جهان برای آخرت کوشا باشند. هر کس در جهان برای روزی اندوه خورد گناهی بر او نگارند. مسیح پیامبر به یاران خویش گفتی: جهان پلی است از آن بگذرید و آن را آبادان مگردانید.
***ترجمه فهری زنجانی: (دنیا و آخرت مانند دو کفه ترازو است)
زهری گوید: شنیدم امام زین العابدین علیه السّلام میفرمود: هر که بوعده های خدا تسلی پیدا نکند دلش از حسرت های دنیا پاره پاره می شود بخدا قسم دنیا و آخرت مانند دو کفه ترازو است که هر کدام سنگین شود دیگری را سبک میکند سپس این آیات را قرائت فرمود: إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَهُ ... روز قیامت که پیش آید و حتما پیش خواهد آمد روزی است که سرنگون کننده است و برتری آور، بخدا قسم دشمنان خدا را بآتش سرنگون میکند و بخدا قسم دوستان خدا را به بهشت بالا می برد سپس حضرت روی بیکی از اهل مجلس کرد و فرمود: از خدای به پرهیز و خواسته خود را از راه نیکو بدست آر و آنچه را که آفریده نشده مطلب که هر کس آفریده نشده را بطلبد دلش از حسرت پاره پاره می شود و بآنچه میجوید دسترسی پیدا نمی کند سپس فرمود چگونه بچیزی که آفریده نشده است دسترسی توان یافت! آن مرد گفت: چیزی که آفریده نشده است چگونه مطلوب واقع می شود؟ فرمود: کسی که بدنبال ثروت و اموال و وسعت در زندگی دنیا میرود مقصودش آسایش است و آسایش در دنیا خلق نشده است و نه برای اهل دنیا، آسایش فقط در بهشت آفریده شده است و برای اهل بهشت، و ناراحتی و زحمت در دنیا آفریده شده اند و برای اهل دنیا، و هر کسی را یک کاسه از دنیا دادند دو مقابل آن حرص باو دادند و هر که از دنیا بیشتر بدست آورد نیازمندی اش فزونتر خواهد بود زیرا در نگهداری ثروتش بمردم محتاج است و بهر وسیله ای از وسایل دنیوی احتیاج پیدا میکند پس در ثروت دنیا آسایش نباشد ولی شیطان در درون فرزند آدم وسوسه میکند که در جمع کردن مال آسایش است و حال آنکه او را در دنیا بناراحتی میکشاند و در آخرت بپای حساب، سپس فرمود: دوستان خدا هرگز زحمت دنیا را برای دنیا نکشیدند بلکه زحمت در دنیا را برای آخرت کشیدند سپس فرمود: هان، کسی که غم روزی خورد یک گناه بر او نوشته می شود عیسی مسیح بحواریین چنین گفت: که دنیا پلی بیش نیست از آن بگذرید و بآبادیش نپردازید.
****ترجمه جعفری: (دنیا و آخرت مانند دو کفّه ترازویند)
زهری می گوید: از امام سجاد علیه السّلام شنیدم که فرمود: هر کس با تسلّای خدا آرامش نیابد (در موقع مصیبت صبر نکند) حسرت های دنیا نفس او را می برد، به خدا سوگند که دنیا و آخرت چیزی جز مانند دو کفّه ترازو نیست، که هر کدام سنگینی کند دیگری را می برد، آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «اذا وقعت الواقعه: هنگامی که واقعه واقع شود» منظور از واقعه روز قیامت است «لیس لوقعتها کاذبه خافضه کسی را نشاید که آن را تکذیب کند و آن به خدا سوگند که پایین آورنده دشمنان خدا به آتش و بالا برنده دوستان خدا به بهشت است.» سپس امام صادق علیه السّلام رو به یکی از همنشینانش کرد و فرمود: از خدا پروا داشته باش، به نیکویی درخواست کن و چیزی را که آفریده نشده طلب مکن، زیرا هر کس چیزی را که آفریده نشده طلب کند، حسرت ها نفس او را می برد و به آنچه می خواهد نمی رسد. آنگاه گفت: چیزی که آفریده نشده چگونه می توان به آن رسید؟ آن مرد گفت: انسان چگونه چیزی را که آفریده نشده طلب می کند؟ فرمود کسی که ثروت و اموال و فراخی در دنیا را می خواهد، آن را برای راحتی می خواهد، در حالی که در دنیا و برای اهل دنیا راحتی آفریده نشده، بلکه راحتی در بهشت و برای اهل بهشت آفریده شده است و رنج و زحمت در دنیا و برای اهل دنیا خلق شده و به هیچ کس سهمی از دنیا داده نمی شود مگر اینکه دو برابر آن حرص داده می شود و کسی که دنیا را بیشتر به دست آورد فقیرتر می شود، زیرا که در حفظ اموالش به مردم نیازمند می گردد و به هر وسیله ای از وسایل دنیا محتاج می شود، پس در ثروت دنیا راحتی نیست، ولی شیطان فرزند آدم را وسوسه می کند که راحتی در جمع کردن مال است و همانا او را به سوی رنج در این دنیا و حسابرسی آن مال در آخرت سوق می دهد.
سپس فرمود: نه، هرگز دوستان خدا در دنیا برای دنیا رنج نمی برند، بلکه در دنیا برای آخرت رنج می برند. سپس فرمود: آگاه باشید کسی که غم روزی بخورد برای او گناه نوشته می شود، همان گونه که عیسی مسیح علیه السّلام به حواریون خود فرمود: همانا دنیا پلی است، از آن بگذرید و آن را تعمیر نکنید.
------
«96»- حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْأَصْبَهَانِیِّ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ دَاوُدَ الْمِنْقَرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا یَحْیَی بْنُ سَعِیدٍ الْقَطَّانُ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام یَقُولُ فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ قَالَ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَهُ علیهما السّلام بَحْرَانِ مِنَ الْعِلْمِ عَمِیقَانِ لَا یَبْغِی أَحَدُهُمَا عَلَی صَاحِبِهِ یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ علیهما السّلام.
*ترجمه کمره ای: (دو دریا بهم برخوردند و در آمیختند)
قطان گوید از امام ششم شنیدم میفرمود مقصود از آیه مرج البحرین الخ اینست که علی و فاطمه دو دریای عمیق دانش همسر شدند و هیچ کدام بدیگری سرکشی نکردند و از اختلاط آنها لؤلؤ و مرجان یعنی حسن و حسین سلام اللَّه علیهما بوجود آمد.
**ترجمه مدرس گیلانی: (خدای دو دریا را به یک دیگر آمیخت)
قطان گفته: از امام صادق شنیدم که می گفت:
مقصد از آیه مرج البحرین اینست که علی و فاطمه دو دریای ژرفناک اند که همسر شدند و هیچ کدام به دیگری سرکشی نکنند و از آمیزش آنها لؤلؤ و مرجان پدید آمد یعنی حسن و حسین».
***ترجمه فهری زنجانی: (دو دریا بهم برخوردند و بهم در نیامیختند)
یحیی بن سعید قطان گوید: شنیدم امام صادق علیه السّلام در تفسیر آیه شریفه: مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیانِ بَیْنَهُما بَرْزَخٌ لا یَبْغِیانِ میفرمود: علی و فاطمه دو دریای ژرف اند که هیچ کدام بر دیگری ستم نکند و لؤلؤ و مرجان یعنی حسن و حسین که از این دو دریا بیرون می آیند.
****ترجمه جعفری: (دو دریا به هم رسیدند و میان آنها برزخی است تا همدیگر را ستم نکنند)
یحیی بن سعید گفت: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که در باره قول خداوند «مرج البحرین یلتقیان» فرمود: علی و فاطمه دو دریای عمیق از علم هستند که یکی بر دیگری ستم نمی کند. «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» و از میان آن دو حسن و حسین به وجود آمده اند.
------
«97»- حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سَعِیدٍ الْعَسْکَرِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ حَمْدَانَ الْقُشَیْرِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا الْمُغِیرَهُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُهَلَّبِ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی قَالَ حَدَّثَنِی عَبْدُ اللَّهِ بْنُ دَاوُدَ عَنْ فُضَیْلِ بْنِ مَرْزُوقٍ عَنْ عَطِیَّهَ الْعَوْفِیِّ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ أَحَدُهُمَا أَطْوَلُ مِنَ الْآخَرِ کِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَی الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِی أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَقُلْتُ لِأَبِی سَعِیدٍ مَنْ عِتْرَتُهُ قَالَ أَهْلُ بَیْتِهِ.
*ترجمه کمره ای: (پیغمبر در امت خود دو یادگار واگذارد)
پیغمبر فرمود من در میان شما دو یادگار وامیگذارم که هر یک از دیگری مفیدتر و سربلندتر است یکی کتاب خدا رشته ای که از آسمان تا زمین کشیده است و دیگری عترت خودم، این هر دو از هم جدا نشوند تا در سر حوض کوثر بر من وارد شوند، راوی گوید بابی سعید خدری گفتم عترت پیغمبر کیست گفت اهل بیت آن حضرت.
**ترجمه مدرس گیلانی: (پیامبر دو چیز در پیروان خود نهاد)
پیامبر گفت: من در میان شما دو چیز نهادم که هر یک از دیگری سودمندتر است، یکی کتاب خدا که رشته یی ست از آسمان تا زمین کشیده و دیگری عترت من، این هر دو از یک دیگر نگسلد تا در لب حوض کوثر بر من باز گردند. راوی این روایت گفته: از ابی سعید خدری پرسیدم عترت پیامبر کیست؟ گفت: اهل بیت او.
***ترجمه فهری زنجانی: (پیغمبر در میان امت دو چیز از خود بیادگار گذاشت)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: من دو چیز در میان شما پس از خود بجای میگذارم که یکی از آن دو دامنه دارتر از دیگری است یکی کتاب خدا است که رشته رابطی است بین آسمان و زمین و دیگر عترت من است، هان، که این دو از همدیگر جدا نشوند تا بحوض کوثر وارد شوند. راوی گوید: بابی سعید گفتم: عترت پیغمبر کیانند؟ گفت: اهل خانه اش.
****ترجمه جعفری: (پیامبر خدا در میان امت خود دو چیز باقی گذاشت)
ابو سعید خدری از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند: که فرمود: همانا من میان شما دو چیز باقی می گذارم که یکی از آنها طولانی تر از دیگری است: کتاب خدا که ریسمانی کشیده شده از آسمان بر زمین است و عترت من. آگاه باشید این دو از هم جدا نشوند تا وقتی که در حوض (کوثر) بر من وارد شوند. راوی می گوید: به ابو سعید گفتم: عترت او چه کسانی هستند؟ گفت: اهل بیت او.
------
«98»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْخَطَّابِ وَ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ جَمِیعاً عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَهَ عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ أُسَیْدٍ الْغِفَارِیِّ قَالَ: لَمَّا رَجَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مِنْ حِجَّهِ الْوَدَاعِ وَ نَحْنُ مَعَهُ أَقْبَلَ حَتَّی انْتَهَی إِلَی الْجُحْفَهِ فَأَمَرَ أَصْحَابَهُ بِالنُّزُولِ فَنَزَلَ الْقَوْمُ مَنَازِلَهُمْ ثُمَ
ص: 65
نُودِیَ بِالصَّلَاهِ فَصَلَّی بِأَصْحَابِهِ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ إِلَیْهِمْ فَقَالَ لَهُمْ إِنَّهُ قَدْ نَبَّأَنِی اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ أَنِّی مَیِّتٌ وَ أَنَّکُمْ مَیِّتُونَ وَ کَأَنِّی قَدْ دُعِیتُ فَأَجَبْتُ وَ أَنِّی مَسْئُولٌ عَمَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَیْکُمْ وَ عَمَّا خَلَّفْتُ فِیکُمْ مِنْ کِتَابِ اللَّهِ وَ حُجَّتِهِ وَ أَنَّکُمْ مَسْئُولُونَ فَمَا أَنْتُمْ قَائِلُونَ لِرَبِّکُمْ قَالُوا نَقُولُ قَدْ بَلَّغْتَ وَ نَصَحْتَ وَ جَاهَدْتَ فَجَزَاکَ اللَّهُ عَنَّا أَفْضَلَ الْجَزَاءِ ثُمَّ قَالَ لَهُمْ أَ لَسْتُمْ تَشْهَدُونَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ وَ أَنَّ الْجَنَّهَ حَقٌّ وَ أَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ الْبَعْثَ بَعْدَ الْمَوْتِ حَقٌّ فَقَالُوا نَشْهَدُ بِذَلِکَ قَالَ اللَّهُمَّ اشْهَدْ عَلَی مَا یَقُولُونَ أَلَا وَ إِنِّی أُشْهِدُکُمْ أَنِّی أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ مَوْلَایَ وَ أَنَا مَوْلَی کُلِّ مُسْلِمٍ وَ أَنَا أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ فَهَلْ تُقِرُّونَ لِی بِذَلِکَ وَ تَشْهَدُونَ لِی بِهِ فَقَالُوا نَعَمْ نَشْهَدُ لَکَ بِذَلِکَ فَقَالَ أَلَا مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَإِنَّ عَلِیّاً مَوْلَاهُ (1) وَ هُوَ هَذَا ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیٍّ علیه السّلام فَرَفَعَهَا مَعَ یَدِهِ حَتَّی بَدَتْ آبَاطُهُمَا ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ أَلَا وَ إِنِّی فَرَطُکُمْ (2) وَ أَنْتُمْ وَارِدُونَ عَلَیَّ الْحَوْضَ حَوْضِی غَداً وَ هُوَ حَوْضٌ عَرْضُهُ مَا بَیْنَ بُصْرَی وَ صَنْعَاءَ (3) فِیهِ أَقْدَاحٌ مِنْ فِضَّهٍ عَدَدَ نُجُومِ السَّمَاءِ
أَلَا وَ إِنِّی سَائِلُکُمْ غَداً مَا ذَا صَنَعْتُمْ فِیمَا أَشْهَدْتُ اللَّهَ بِهِ عَلَیْکُمْ فِی یَوْمِکُمْ هَذَا إِذَا وَرَدْتُمْ عَلَیَّ حَوْضِی وَ مَا ذَا صَنَعْتُمْ بِالثَّقَلَیْنِ (4) مِنْ بَعْدِی فَانْظُرُوا کَیْفَ تَکُونُونَ خَلَفْتُمُونِی فِیهِمَا حِینَ تَلْقَوْنِی قَالُوا وَ مَا هَذَانِ الثَّقَلَانِ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ أَمَّا الثَّقَلُ الْأَکْبَرُ فَکِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَبَبٌ مَمْدُودٌ مِنَ اللَّهِ وَ مِنِّی فِی أَیْدِیکُمْ طَرَفُهُ بِیَدِ اللَّهِ وَ الطَّرَفُ الْآخَرُ بِأَیْدِیکُمْ فِیهِ عِلْمُ مَا مَضَی وَ مَا بَقِیَ إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَهُ وَ أَمَّا الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ فَهُوَ حَلِیفُ الْقُرْآنِ (5) وَ هُوَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ
ص: 66
عِتْرَتُهُ علیهم السّلام وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّی یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ قَالَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ فَعَرَضْتُ هَذَا الْکَلَامَ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السّلام فَقَالَ صَدَقَ أَبُو الطُّفَیْلِ رَحِمَهُ اللَّهُ هَذَا الْکَلَامُ وَجَدْنَاهُ فِی کِتَابِ عَلِیٍّ علیه السّلام وَ عَرَفْنَاهُ- وَ حَدَّثَنَا أَبِی رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَسْرُورٍ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ عَمِّهِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ وَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُوسَی بْنِ الْمُتَوَکِّلِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ السَّعْدَآبَادِیُّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ مَعْرُوفِ بْنِ خَرَّبُوذَ عَنْ أَبِی الطُّفَیْلِ عَامِرِ بْنِ وَاثِلَهَ عَنْ حُذَیْفَهَ بْنِ أَسِیدٍ الْغِفَارِیِّ بِمِثْلِ هَذَا الْحَدِیثِ سَوَاءً.
قال مصنف هذا الکتاب أدام الله عزه الأخبار فی هذا المعنی کثیره و قد أخرجتها فی کتاب المعرفه فی الفضائل
*ترجمه کمره ای: (روز قیامت از ثقلین پرسیده می شود)
حذیفه بن اسید غفاری گوید چون رسول خدا از حجه الوداع با ما مراجعت کرد و بجحفه (منزلی میان مکه و مدینه) رسید باصحاب خود دستور داد فرود آیند، همه جمعیت در منزلهای خود جا گرفتند، سپس جار نماز کشیده شد و با اصحاب خود دو رکعت نماز گذارد، بعد بآنها رو کرد و فرمود خداوند لطیف خبیر بمن خبر داده که من خواهم مرد و شما خواهید مرد، فرض کنید من دعوت حق را اجابت کردم من پیش خدا نسبت بامر رسالت و نسبت بکتاب و حجت خدا را که میان شما بجا گذاردم مسئولم و شما هم مسئولید شما بپروردگار خود در این موضوع چه خواهید گفت؟ عرضکردند گواهی میدهیم که رسالت خود را تبلیغ کردی و نصیحت بجا آوردی و کوشش نمودی خدا تو را از طرف ما بهترین پاداش عطا نماید سپس فرمود شما نیستید که عقیده دارید و میگوئید خدا یگانه است؟ و من از جانب او بسوی شما فرستاده شدم و عقیده دارید که بهشت حق است، دوزخ حق است، زنده شدن پس از مرگ حقست؟ همه گفتند شهادت میدهیم بهمه اینها فرمود بار خدایا گواه گفتار آنها باش، متوجه باشید من شما را شاهد میگیرم و خود گواهم که خدا مولای من است و من مولای هر مسلمانم و من از هر مسلمانی و مؤمنی از خودش اولی هستم آیا باین مطلب اعتراف دارید برای من و گواهی میدهید برای من؟ گفتند آری برای تو بآن گواهی میدهیم سپس فرمود هر که را من مولا و آقای او هستم علی مولا و آقای اوست و آن علی همین است، سپس دست علی را گرفت و بدست خود او را بلند کرد تا سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد سپس فرمود، خدایا دوست او را دوست باش و دشمن او را دشمن، یار او را یار باش و بخود واگذار او را بخودش واگذار، من پیش از شما ببهشت میروم و منزل شما را آماده میکنم و شما فردا در حوض کوثر بر من وارد میشوید و آن حوضی است که باندازه بصری تا صنعاء (بصری شهری است در شام و صنعاء پایتخت یمن است و قریب چهار صد فرسنگ فاصله دارند) پهنای آن است و بشماره ستاره های آسمان جامهای نقره دارد، متوجه باشید من فردای قیامت از شما بازخواست میکنم که بآنچه امروز شما را بر آن گواه گرفتم چه کردید این بازپرسی در هنگامی است که سر حوض بر من وارد میشوید می پرسم که بعد از من با ثقلین چه کردید، ملتفت باشید که در موقع ملاقات با من گزارش بدهید با آنها چگونه رفتار کردید، عرضکردند یا رسول اللَّه این دو ثقل کدام است فرمود ثقل اکبر کتاب خدای عز و جل است واسطه ای که از طرف خدا و من بسوی شما کشیده شده یک طرفش بدست خدا است و طرف دیگرش بدست شما است علم آنچه پیش گذشته و آنچه مانده است تا روز قیامت در آنست، اما ثقل اصغر هم پیمان قرآن است که علی بن ابی طالب و خانواده او است، این دو از هم جدا نشوند تا در سر حوض بر من درآیند.
معروف گوید این حدیث را بر امام پنجم عرضه داشتم فرمود ابو الطفیل راست گفته، خدا او را رحمت کند ما این حدیث را در کتاب علی علیه السّلام یافتیم و شناختیم.
مصنف این کتاب گوید اخبار در این موضوع بسیار است و آنها را در کتاب معرفت در باب فضائل نقل کردیم.
**ترجمه مدرس گیلانی: (در قیامت از ثقلین پرسیده می شود)
حذیقه پور اسید غفاری گفته: چون پیامبر اکرم از حجه الوداع با ما بازگشت کرد و به جحفه (که جایی میان مکه و مدینه است) رسید به یاران خود گفت فرود آیند، همه مردم در منزلهای خود جا گرفتند، سپس بانگ نماز گفته شد و با یاران خویش دوگانه یی گزارد، پس از آن به ایشان گفت: خدای آگاه به من گزارش داده که من خواهم مرد و شما نیز خواهید مرد. چنان انگارید من دعوت خدای را اجابت کردم من پیش خدا به امر رسالت و به کتاب و حجت خدای را که میان شما می گزارم مسئولم و شما نیز مسئول هستید و به خدای خود در این موضوع چه خواهید گفت؟. گفتند ما گواهی می دهیم که رسالت خود را رسانیدی و پند و اندرز به جای آوردی و کوشش نمودی خدای ترا از سوی ما بهترین پاداش دهاد. بعدا گفت: شما نیستند که گروش دارید و می گویید خدای یگانه است؟ و من از جانب او به سوی شما فرستاده شدم، و باور دارید که بهشت راست است و دوزخ درست است، زنده گشتن پس از مرگ حق است؟ همه گفتند آری گواهی دهیم به راستی همه اینها. آنگاه پیامبر گفت: خدایا بر گفتار ایشان گواه باش. من شما را گواه می گیرم و گواهی دهم که خدا مولای من است و من مولای هر مسلمانی هستم و من به هر مسلمانی از او به او خود شایسته تر هستم. آیا این گفتار را باور دارید؟ گفتند آری بدان چه گفتی گواهی می دهیم.
سپس گفت: «هر که را من مولای او هستم علی مولای اوست. آنگاه دست علی را گرفت و او را به دست خویش بلند گردانید چندان که زیر بغل هر دو آشکار شد سپس گفت: خدایا دوست او را دوست دار و دشمن او را دشمن؛ یار او را یار باش، من پیش از شما به آخرت می روم و جایگاه شما را آماده می کنم و شما فردای قیامت در حوض کوثر بر من درآیید و آن حوضی ست به اندازه بصری تا صنعاء پهنای آن ست و به شماره ستارگان آسمان جامهای سیمین دارد، من در قیامت از شما بازخواست می کنم به آنچه امروز شما را بر آن گواه گرفتم، این بازرسی را سر حوض از شما خواهم کرد و می پرسم پس از اصحاب پرسیدند این دو ثقل کدام است؟ گفت: ثقل کلان تر کتاب خدای ست و این میانجی از طرف خدا و من به شما کشیده شده سری از آن به دست خداست و طرف دیگر آن به دست شما و دانش پیشین و پسین تا قیامت در آن است. و اما ثقل اصغر هم وزن قرآن است و آن علی بن ابی طالب و عترت اوست این دو از هم جدا نگردند تا سر حوض بر من درآیند. (بصری شهرستانی ست در شام و صنعاء پای تخت یمن است).
معروف گفته: این حدیث را بر امام محمد باقر عرضه داشتم، گفت: ابو الطفیل درست گفته است، خدا او را بیامرزاد. ما این حدیث را در کتاب علی علیه السّلام یافتیم.
مؤلف این کتاب صدوق گفته: اخبار در این باب بسیار است و آنها را در کتاب معرفت فضائل آورده ام.
***ترجمه فهری زنجانی: (پرسش در باره ثقلین در روز قیامت)
حذیفه بن اسید غفاری گوید: هنگامی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله از حجه الوداع بازمی گشت و ما نیز ملازم رکاب بودیم بجحفه رسید دستور فرمود همراهانش بار فرو گیرند مردم همان جا منزل گرفتند سپس به نماز دعوت شدند و دو رکعت نماز با اصحاب خواند پس از نماز روی به آنان نموده و فرمود:
خداوند لطیف و خیبر مرا آگاه فرمود که من بایستی از این دنیا رخت بربندم و شما نیز خواهید مرد گوئی می بینم که دعوت شده ام و دعوت حق را اجابت کرده ام و البته نسبت بوظیفه رسالتی که بر شما داشتم و نسبت بکتاب خدا و حجت الهی که از خود بجای گذاشته ام مسئولیت دارم و شما نیز مسئولیت دارید، شما در باره این سؤال به پروردگار خود چه جواب خواهید داد؟ گفتند: خواهیم گفت: که تو رسالت خود را رساندی و خیر خواه ما بودی و در راه خدا جهاد کردی خداوند تو را بهترین پاداش عطا فرماید، سپس باصحاب فرمود: آیا شما بیگانگی خدا و رسالت من و حقانیت بهشت و دوزخ و روز رستاخیز گواهی میدهید؟ گفتند: همه را گواهی میدهیم فرمود: بار الها بگفتار اینان گواه باش، هان که من شما را گواه میگیرم که من شهادت میدهم بر اینکه خداوند مولای من است و من مولای هر مسلمانی هستم و من به مؤمنین از خودشان اولیترم شما نیز این اقرار را دارید؟ و بنفع من چنین گواهی میدهید؟ گفتند: آری برای شما این چنین گواهی را میدهیم سپس فرمود: هان بهر که مولا منم علی است مولای او- و آن علی همین است سپس دست علی را گرفت و با دست خود آنقدر بالا برد که زیر بغل هر دو نمایان شد سپس فرمود: بار الها دوست بدار هر که را که دوست علی باشد و دشمن بدار هر که را که دشمن علی باشد یاری فرما آن را که یار او است و خوار گردان آن را که علی را خوار کند هان که من پیشرو شما هستم و شما فردای قیامت در کنار حوض: حوض اختصاصی من، بر من وارد خواهید شد حوضی است که بقدر فاصله بصری و صفاء (1) پهناور است کاسه های نقره فام بشماره ستاره آسمانها در کنارش آماده است بدانید آن روز که شما در کنار حوضم بمن رسیدید من از شما بازپرسی خواهم کرد که نسبت بآنچه امروز خدا را در آن باره بر شما شاهد گرفتم چگونه رفتار نمودید و پس از من با دو امانت گرانبها چه عملی انجام دادید مراقب باشید که بهنگام دیدار من در باره نگهداری این دو امانت چه حالی خواهید داشت، عرض کردند: یا رسول اللَّه آن دو امانت گرانبها چیست؟ فرمود: امانت گرانبهاتر کتاب خدای عز و جل است وسیله ای در دست دارید که از طرف خدا و من کشیده شده است یکطرف آن بدست خداوند و طرف دیگرش بدست شما است دانستنیهای گذشته و آینده تا روز قیامت در آن کتاب است و اما امانت کوچکتر پس او ملازم قرآن علی بن ابی طالب و خاندانش علیه السّلام میباشند و این دو امانت از یک دیگر جدا نخواهند شد تا در کنار حوض بر من درآیند: معروف بن خرّبوذ گوید: این روایت را بحضور امام باقر عرضه داشتم فرمود: ابو الطفول راست گفته است خدایش بیامرزد این حدیث را در کتاب علی علیه السّلام ما یافته و شناخته ایم.
(مصنف) این کتاب ادام اللَّه عزه گوید: اخبار بسیاری در این باره رسیده است که من آنها را در کتاب (المعرفه) که در فضایل است نوشته ام.
****ترجمه جعفری: (پرسش از ثقلین در روز قیامت)
ابو الطفیل از حذیفه بن اسید غفاری نقل می کند که چون پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله از حجه الوداع بازگشت و ما در خدمت او بودیم، آمد تا به جحفه رسید، پس به اصحاب فرمان داد که فرود آیند، آنها فرود آمدند، آنگاه ندای نماز داده شد و با اصحاب خود دو رکعت نماز خواند.
سپس صورت خود را به سوی آنان کرد و به آنان فرمود: همانا خداوند لطیف خبیر به من خبر داده که من می میرم و شما هم می میرید و گویا که من دعوت شده ام و آن دعوت را اجابت کرده ام و من در برابر آن چیزی که با آن به سوی شما فرستاده شده ام مسئول هستم و نیز از آنچه میان شما باقی می گذارم؛ یعنی کتاب خدا و حجّت او، و شما نیز مسئول هستید. شما به پروردگارتان چه خواهید گفت؟ گفتند: می گوییم: تو پیام را رسانیدی و نصیحت کردی و مجاهدت نمودی، پس خداوند از سوی ما به تو بهترین پاداش بدهد. آنگاه پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله به آنان فرمود: آیا شما گواهی نمی دهید که خدایی جز خدای یگانه نیست و اینکه من فرستاده خدا به سوی شما هستم و اینکه بهشت حق است و اینکه آتش جهنم حق است و اینکه زنده شدن پس از مرگ حق است؟ گفتند: به همه اینها گواهی می دهیم. پیامبر گفت: خدایا به آنچه می گویند: شاهد باش. آگاه باشید که من شما را گواه می گیرم که من شهادت می دهم که خداوند مولای من است و من مولای هر مسلمانی هستم و من به مؤمنان از خودشان اولی تر هستم، آیا شما به آن اقرار می کنید و به آن گواهی می دهید؟ گفتند: آری، ما در باره تو، به آن شهادت می دهیم.
پس فرمود: آگاه باشید که هر کس که من مولای او هستم، علی مولای اوست و او این شخص است، سپس دست علی را گرفت و آن را با دست خود بالا برد تا اینکه زیر بغل هر دو آشکار شد. سپس گفت: خداوندا دوست بدار هر کس را که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر کس را که او را دشمن بدارد و یاری کن به هر کس که او را یاری کند و خوار کن هر کس را که او را خوار سازد. آگاه باشید که من پیشتاز شما (در مرگ) هستم و شما در حوض (کوثر) بر من وارد خواهید شد، حوض من، فردا وسعتی چون وسعت میان بصری و صنعا خواهد داشت، در آن پیاله هایی از نقره به تعداد ستارگان آسمان است، آگاه باشید، فردا که وارد حوض من شدید از شما خواهم پرسید در باره آنچه از شما به آن، چنین روزی گواهی گرفتم که چه رفتاری کردید و بعد از من با «ثقلین دو چیز گرانبها» چه کردید؟ وقتی با من ملاقات نمودید، به من نظر بدهید که چگونه پس از من با آنها رفتار کردید؟ گفتند: یا رسول اللَّه این دو چیز گرانبها چیست؟ فرمود: چیز گرانبهای بزرگتر کتاب خداوند است که واسطه ای است کشیده شده از خدا و من در دستان شما، که یک طرف آن در دست خدا و طرف دیگرش در دست شماست، دانش گذشته و آینده تا روز قیامت در آن است، و اما چیز گرانبهای کوچک که ملازم قرآن است، آن علی بن ابی طالب و عترت او هستند و این دو امانت از هم جدا نشوند تا وقتی که در حوض (کوثر) بر من وارد شوند.
معروف بن خرّبوذ می گوید: این سخن را بر امام باقر علیه السّلام عرضه کردم، فرمود:
أبو الطفیل راست گفته، خدا رحمتش کند و ما آن را در کتاب علی علیه السّلام چنین یافتیم و شناختیم.
این حدیث با سندهای دیگر هم نقل شده است.
مصنف این کتاب می گوید: در این زمینه، اخبار بسیار است و من آنها را در کتاب «المعرفه فی الفضائل» گرد آورده ام.
------
«99»- حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الْقَزْوِینِیُّ الْمَعْرُوفُ بِابْنِ مَقْبُرَهَ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْحَضْرَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ یَحْیَی الْأَحْوَلُ قَالَ حَدَّثَنَا خَلَّادٌ الْمُقْرِئُ عَنْ قَیْسٍ عَنْ أَبِی الْحُصَیْنِ (2) عَنْ یَحْیَی بْنِ وَثَّابٍ عَنْ أَبِی عُمَرَ قَالَ: کَانَ عَلَی الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ علیهما السّلام تَعْوِیذَانِ حَشْوُهُمَا مِنْ زَغَبِ جَنَاحِ جَبْرَائِیلَ علیه السّلام (3).
*ترجمه کمره ای: (برای حسن و حسین دو تعویذ بود که در جوف آن پشم پر جبرئیل بود)
ابن عمر این موضوع را روایت کرده.
**ترجمه مدرس گیلانی: (برای حسن و حسین دو چشم آویز بود)
برای حسن و حسین دو چشم آویز بود که در میان آن از پشم پر جبرئیل آکنده بود.؟ ابن عمر این را روایت کرده است. و اللَّه اعلم.
***ترجمه فهری زنجانی: (حسن و حسین دو تعویذ داشتند)
ابن عمر گوید: بهمراه حسن و حسین دو تعویذ بود که میان آن ریزه های بال جبرئیل آکنده بود.
****ترجمه جعفری: (حسن و حسین علیهما السّلام دو تعویذ داشتند)
یحیی بن وثاب نقل می کند که ابن عمر گفت: حسین و حسین علیهما السّلام دو تعویذ (بازوبند) داشتند که درون آنها موی پر جبرئیل بود.
------
«100»- حَدَّثَنَا أَبُو أَحْمَدَ مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرٍ الْبُنْدَارُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَامِدٍ أَحْمَدُ بْنُ إِسْحَاقَ
ص: 67
الْهَرَوِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو حَفْصٍ عُمَرُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ نَصْرٍ الْقَاضِی قَالَ حَدَّثَنَا مُؤَمِّلُ بْنُ إِهَابٍ (1) قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْمُغِیرَهِ الْمِصْرِیُّ عَنْ سُفْیَانَ الثَّوْرِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عِکْرِمَهَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله اللَّیْلُ وَ النَّهَارُ مَطِیَّتَانِ. (2).
*ترجمه کمره ای: (رسول خدا فرمود شب و روز دو پا کشند.)
شرح: یعنی بواسطه آنها عمر انسانی بپایان میرسد و هر روز انسان یک منزل بمرگ نزدیک می شود
**ترجمه مدرس گیلانی: (شب و روز دو بار گیرند)
از پیامبر نقل کرده اند که گفته: شب و روز دو بار گیرند.
***ترجمه فهری زنجانی: (دو راه پیما)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: شب و روز دو راه پیما هستند
شرح: یعنی راه دنیا بآخرت با گذشت این دو بسر میرسد.
****ترجمه جعفری: (شب و روز سپری کنندگان عمرند)
ابن عباس از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله نقل می کند که فرمود: شب و روز سپری کنندگان عمرند.
------
«101»- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ زِیَادِ بْنِ جَعْفَرٍ الْهَمَذَانِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ هَاشِمٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی بْنِ عُبَیْدٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ أَبِی صَفِیَّهَ (3) قَالَ قَالَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیهما السّلام رَحِمَ اللَّهُ الْعَبَّاسَ یَعْنِی ابْنَ عَلِیٍّ فَلَقَدْ آثَرَ وَ أَبْلَی وَ فَدَی أَخَاهُ بِنَفْسِهِ حَتَّی قُطِعَتْ یَدَاهُ فَأَبْدَلَهُ اللَّهُ بِهِمَا جَنَاحَیْنِ یَطِیرُ بِهِمَا مَعَ الْمَلَائِکَهِ فِی الْجَنَّهِ کَمَا جَعَلَ لِجَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَ إِنَّ لِلْعَبَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمَنْزِلَهً یَغْبِطُهُ بِهَا جَمِیعُ الشُّهَدَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَهِ.
و الحدیث طویل أخذنا منه موضع الحاجه و قد أخرجته بتمامه مع ما رویته فی فضائل العباس بن علی علیهما السّلام فی کتاب مقتل الحسین بن علی علیهما السّلام
*ترجمه کمره ای: (دو مردند که خدای عز و جل بهر یک دو پر داده تا با آنها همراه ملائکه در بهشت پرواز کنند)
امام چهارم فرمود خدا عباس بن علی را رحمت کند که برادرش را بر خود مقدم داشت و برای او جانفشانی کرد و خود را قربان او کرد تا دو دستش جدا شد و خدا بعوض آنها دو بال باو داد که با آن ها همراه فرشتگان در بهشت میپرد چنانچه بجعفر بن ابی طالب عمل کرد، برای عباس نزد خدا مقامی است که جمیع شهیدان در روز قیامت غبطه آن را میبرند.
حدیث طولانی است ما اندازه حاجت از آن را گرفتیم و تمام آن را با سائر روایات فضائل حضرت عباس در کتاب مقتل حسین بن علی نقل کردیم.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو مردند که خدای بهر یک دو پر داده تا با فرشتگان در بهشت پرواز کنند)
امام علی بن الحسین گفته: «خدای عباس بن علی را بیامرزاد که برادر خود را بر خویش مقدم داشت و خویشتن را فدای او کرد تا دو دستش در راه او جدا شد، خدای برای این جان فشانی بدو دو بال داد که بآن همراه فرشتگان در بهشت پرواز کند. چنان که به جعفر بن ابی طالب چنین کرد، مقام عباس بر همه شهدای کربلا برتر است و نزد خدایی پایه ی ارجمند دارد.»
این حدیث مفصل بود به اندازه نیاز در اینجا آوردیم و همه آن را با دیگر روایات فضائل عباس در کتاب مقتل حسین بن علی نوشته ام.
***ترجمه فهری زنجانی: (خدای عز و جل بدو نفر دو بال داده است که با فرشتگان بهشتی در پروازند)
امام زین العابدین علیه السّلام فرمود: خدای عباس را رحمت کند (مقصود آن حضرت عباس بن امیر المؤمنین بود) که از خود گذشته گی و فداکاری کرد تا آنجا که هر دو دستش بریده شد خدای تعالی بعوض آنها دو بال او را عطا فرمود که با فرشتگان بهشت در پرواز است چنانچه با جعفر بن ابی طالب هم چنین کرده بود و عباس را نزد خدای تعالی پایه ای است که همه شهیدان در روز قیامت آرزوی آن کنند.
حدیث مفصل است، بقدر احتیاج از آن نقل کردیم و تمامی حدیث را با روایتهای دیگری که در فضایل عباس بن علی علیه السّلام داشتم در کتاب: (مقتل حسین بن علی) نگاشته ام.
****ترجمه جعفری: (دو کس را خداوند دو بال داده که با فرشتگان در بهشت پرواز می کنند)
ثابت بن ابی صفیه از امام سجاد علیه السّلام نقل می کند که فرمود: خداوند به عمویم عباس بن علی علیه السّلام رحمت کند، همانا (برادرش حسین را) بر خود مقدم داشت و امتحان داد و جان خود را فدای برادرش کرد، تا اینکه دستانش جدا شدند و خداوند به جای آنها به او دو بال داد که در بهشت با فرشتگان پرواز کند، همان گونه که به جعفر بن ابی طالب داد، همانا برای عباس نزد خداوند مقامی است که در روز قیامت همه شهیدان آن را آرزو خواهند کرد.
حدیث طولانی است و ما موضع حاجت را از آن گرفتیم و تمام این حدیث را به اضافه احادیث دیگری که در فضائل عباس بن علی روایت شده در کتاب «مقتل الحسین بن علی» آورده ام.
------
«102»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْقُضَاعِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ أَخْبَرَنَا أَبُو عَبْدِ اللَّهِ إِسْحَاقُ بْنُ الْعَبَّاسِ بْنِ إِسْحَاقَ بْنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنِ.
ص: 68
الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیهما السّلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام أَهْلَکَ النَّاسَ اثْنَانِ خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ الْفَخْرِ.
*ترجمه کمره ای: (دو چیز مردم را هلاک کردند)
امیر المؤمنین فرمود ترس فقر و طلب فخر مردم را هلاک کردند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو چیز مردم را نابود کند)
امیر المؤمنین گفته: بیم تهی دستی و فخر فروشی مردم را نابود ساخته است.
***ترجمه فهری زنجانی: (دو چیز مردم را گمراه کرد)
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: دو چیز مردم را گمراه ساخت: هراس از نداری و بدنبال افتخارات دنیوی رفتن.
****ترجمه جعفری: (دو چیز مردم را هلاک کرد)
اسحاق بن عباس از پدرانش، از امام کاظم علیه السّلام نقل می کند که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: دو چیز مردم را تباه کرد: ترس از تنگدستی و طلب فخر.
------
«103»- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْفَامِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ بُطَّهَ الْمَعْرُوفُ بِمِیلٍ (1) قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ أَبِیهِ بِإِسْنَادِهِ یَرْفَعُهُ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام أَنَّهُ قَالَ: قَطَعَ ظَهْرِی رَجُلَانِ مِنَ الدُّنْیَا رَجُلٌ عَلِیمُ اللِّسَانِ فَاسِقٌ وَ رَجُلٌ جَاهِلُ الْقَلْبِ نَاسِکٌ هَذَا یَصُدُّ بِلِسَانِهِ عَنْ فِسْقِهِ وَ هَذَا بِنُسُکِهِ عَنْ جَهْلِهِ فَاتَّقُوا الْفَاسِقَ مِنَ الْعُلَمَاءِ وَ الْجَاهِلَ مِنَ الْمُتَعَبِّدِینَ أُولَئِکَ فِتْنَهُ کُلِّ مَفْتُونٍ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله یَقُولُ یَا عَلِیُّ هَلَاکُ أُمَّتِی عَلَی یَدَیْ کُلِّ مُنَافِقٍ عَلِیمِ اللِّسَانِ.
*ترجمه کمره ای: (گفتار امیر المؤمنین در باره دو مرد)
امیر المؤمنین فرمود دو مرد دنیا دار پشت مرا شکستند یکی مرد زبان آور فاسق و دیگری عابد نادان دل آن با زبان گویای خود پرده روی فسقش میکشد و این یک بکارهای ظاهر الصلاح خویش پرده روی جهلش میکشد از دانشمندان فاسق و عابدان جاهل بپرهیزید هم آنها مردم را از دین بیرون میبرند، من از پیغمبر شنیدم، میفرمود یا علی هلاکت امت من بدست منافقان تیز زبان دانشمند است.
**ترجمه مدرس گیلانی: (گفتار علی در باره دو مرد)
امیر المؤمنین گفته: «دو مرد جهاندار پشت مرا بشکستند یکی زبان آور نابکار و دیگری پرستنده نادان آن یکی با زبان گویای خویش پرده روی نابکاری خود می تند و این یکی به کارهای ظاهر فریب خود پرده بر روی نادانی خود می کشد. خلاصه از دانای نابکار و عابد نادان بر حذر باشید، اینان اند که مردم را از راه دین بیرون می برند، از پیامبر شنیدم که می گفت: ای علی نابودی پیروان من به دست منافقان تیز زبان داناست».
***ترجمه فهری زنجانی: (فرمایش امیر المؤمنین: که پشت مرا دو نفر شکست)
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: از مردم دنیا دو نفر پشت مرا شکست یکی مرد سخنور بد کردار و دیگر مرد نادان عابد که آن یکی بکمک زبان بر کارهای زشت خود پرده میکشد و این دیگری با عبادتش نادانی خویش را پنهان میکند از دانشمندان گنهکار و عبادت کنندگان نادان بپرهیزید که هم اینان باعث گمراهی گمراهان میباشند من از رسول خدا صلّی الله علیه و آله شنیدم فرمود: یا علی گمراهی امت من بدست سخنوران منافق و دو رو است.
****ترجمه جعفری: (سخن امیر المؤمنین علیه السّلام که دو کس پشت مرا شکست)
احمد بن ابی عبد اللَّه برقی با سند خود نقل می کند که امیر المؤمنین علیه السّلام فرمود: دو کس در دنیا پشت مرا شکست: کسی که زبان باز و فاسق است و کسی که نادان و عابد است. آن یکی با زبانش فسق خود را پوشیده می دارد و آن دیگری با عبادتش نادانی خود را می پوشاند پس، از دانشمندان فاسق و عبادت کنندگان جاهل بپرهیزید، آنان فتنه هر کسی هستند که گرفتار فتنه شده است، همانا من از پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله شنیدم که فرمود: یا علی، تباهی امت من به دست هر منافق زبان بازی است.
------
«104»- حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ هَارُونَ الْفَامِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ جَعْفَرِ بْنِ بُطَّهَ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ عَنْ أَبِیهِ یَرْفَعُهُ إِلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السّلام قَالَ: حُرِمَ الْحَرِیصُ خَصْلَتَیْنِ وَ لَزِمَتْهُ خَصْلَتَانِ حُرِمَ الْقَنَاعَهَ فَافْتَقَدَ الرَّاحَهَ وَ حُرِمَ الرِّضَا فَافْتَقَدَ الْیَقِینَ.
*ترجمه کمره ای: (حریص از دو خصلت محروم است و با دو خصلت هم آغوش)
امام ششم فرمود حریص از دو خصلت محروم شده و دو خصلت او را ملازم گردیده، از قناعت محروم است و راحت را گم کرده از رضای بقضا محروم است پس یقین را گم کرده.
**ترجمه مدرس گیلانی: (آزمند از دو منش نومید است و با دو منش هم آغوش)
امام صادق گفته: «آزمند از دو منش نومید است و با دو منش ملازم از قناعت محروم باشد و آسایش را گم کرده است و از خشنودی به داوری خدای محروم ناگزیر یقین را گم خواهد کرد».
***ترجمه فهری زنجانی: (شخص حریص از دو خصلت محروم است و بدو خصلت پای بند)
امام صادق علیه السّلام فرمود: شخص حریص از دو خصلت محروم است و بدو خصلت پای بند:
چون از قناعت محروم است راحتی را از دست داده و چون از رضا محروم است دارای یقین نیست.
****ترجمه جعفری: (حریص از دو خصلت محروم است و دو خصلت دامنگیر اوست)
احمد بن ابی عبد اللَّه برقی با سند خود نقل می کند که امام صادق علیه السّلام فرمود:
حریص از دو خصلت محروم است و دو خصلت دامنگیر اوست: او از قناعت محروم است و لذا راحتی را از دست می دهد و از رضای به قضا محروم است و لذا یقین را از دست می دهد.
------
«105»- أَخْبَرَنِی أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ الْفَقِیهُ فِیمَا أَجَازَهُ لِی بِبَلْخٍ قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ قَالَ حَدَّثَنَا عَمْرُو بْنُ عَوْنٍ قَالَ أَخْبَرَنَا خَلَفُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ الشَّیْبَانِیِّ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْأَسْوَدِ (2) عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَائِشَهَ قَالَتْ
ص: 69
صَلَاتَانِ لَمْ یَتْرُکْهُمَا رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله سِرّاً وَ عَلَانِیَهً رَکْعَتَیْنِ بَعْدَ الْعَصْرِ وَ رَکْعَتَیْنِ قَبْلَ الْفَجْرِ (1).
*ترجمه کمره ای: (دو نماز است که رسول خدا ترک نکرده)
عایشه گوید پیغمبر صلّی الله علیه و آله در آشکار و نهان دو نماز را ترک نمیکرد، یکی دو رکعت بعد از نماز عصر و دیگری دو رکعت پیش از نماز صبح.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو نمازی که پیامبر آن را ترک نکرد)
عائشه گفته: «پیامبر صلّی الله علیه و آله در آشکار و نهان دو نماز را ترک نمی کرد، یکم- دوگانه یی پس از نماز پسین یعنی عصر و دوم- دوگانه یی پیش از نماز بام یعنی صبح.
***ترجمه فهری زنجانی: (رسول خدا دو نماز را ترک نکرد)
عایشه گوید: دو نماز را رسول خدا صلّی الله علیه و آله ترک نفرمودند نه در آشکار و نه دور از چشم مردم یکی دو رکعت بعد از نماز عصر و آن دیگر دو رکعت پیش از نماز صبح (2)
****ترجمه جعفری: (دو نماز است که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله هرگز آنها را ترک نکرد)
عایشه گفت: پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله دو نماز را در پنهان و آشکار ترک نکرد. دو رکعت نماز پس از نماز عصر و دو رکعت نماز پیش از نماز صبح.
------
«106»- أَخْبَرَنِی أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدِ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو نُعَیْمٍ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْوَاحِدِ بْنُ أَیْمَنَ قَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ عَائِشَهَ أَنَّهُ دَخَلَ عَلَیْهَا یَسْأَلُهَا عَنِ الرَّکْعَتَیْنِ بَعْدَ الْعَصْرِ قَالَتْ وَ الَّذِی ذَهَبَ بِنَفْسِهِ تَعْنِی رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مَا تَرَکَهُمَا حَتَّی لَقِیَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حَتَّی ثَقُلَ عَنِ الصَّلَاهِ وَ کَانَ یُصَلِّی کَثِیراً مِنْ صَلَاتِهِ وَ هُوَ قَاعِدٌ فَقُلْتُ إِنَّهُ لَمَّا وُلِّیَ عُمَرُ کَانَ یَنْهَی عَنْهُمَا قَالَتْ صَدَقْتَ وَ لَکِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله کَانَ لَا یُصَلِّیهِمَا فِی الْمَسْجِدِ مَخَافَهَ أَنْ یَثْقُلَ عَلَی أُمَّتِهِ وَ کَانَ یُحِبُّ مَا خَفَّفَ عَلَیْهِمْ (3).
*ترجمه کمره ای:
عبد اللَّه بن ایمن گوید پدرم از عایشه برای من روایت کرد، گفت نزد او رفتم و از دو رکعت بعد از نماز عصر پرسش کردم، گفت بخدائی که جان او را گرفت (مقصودش جان پیغمبر بود) پیغمبر تا از دنیا رفت این دو رکعت را هم ترک نکرد و تا وقتی که از شدت مرض نماز بر او سنگین بود و بسیاری از نمازهای معتاد خود را نشسته میخواند این دو رکعت را میخواند؛ گفتم چون عمر بخلافت رسید از این دو رکعت نهی کرد، گفت راست گفتی ولی رسول خدا این دو رکعت را در مسجد نمی خواند مبادا بر امتش سنگین باشد دوست داشت تا هر چه ممکنست بآنها تخفیف دهد.
**ترجمه مدرس گیلانی:
عبد اللّه پور ایمن گفته: پدرم ایمن از عائشه برای من روایت کرد و گفت: نزد وی رفتم و از دوگانه پس از نماز پسین پرسیدم، گفت: به خدایی که جان او بستد (یعنی جان پیامبر را) پیامبر همیشه این دوگانه را ترک نکرد و تا هنگامی که از رنج بیماری نمازهای دیگر را نشسته می خواند این دوگانه را می گزارد. گفتم: اما عمر در خلافت خود از این دوگانه نهی کرد، گفت: راست گفتی لیک پیامبر این دوگانه را در مسجد نمی گزارد از آنکه مبادا بر پیروانش سنگین گردد از این جهت در منزل می گزارد تا عبادت بر آنان سنگین نباشد
***ترجمه فهری زنجانی:
عبد الواحد بن ایمن گوید: پدرم گوید: که به نزد عایشه شدم تا از او بپرسم دو رکعت بعد از نماز عصر چه بوده است؟ عایشه گفت: بخدائی که روحش را (مقصود عایشه پیغمبر بود) باز گرفت که پیغمبر آن دو رکعت نماز را ترک نکرد تا آنکه بدیدار خداوند نائل گردید و تا آن هنگام که از نماز خواندن سنگین شد و در اثر بیماری بسیاری از نمازهای خود را نشسته میخواند، گفتم: عمر که بخلافت نشست این دو رکعت نماز را غدقن کرد، گفت: راست میگوئی ولی رسول خدا چون از سنگینی بار امت می ترسید و هر چه امت سبکبارتر رسول خدا را خوشتر بود لذا این دو رکعت را در مسجد نمیخواند (4)
****ترجمه جعفری:
عبد الواحد بن ایمن از پدرش نقل می کند که روزی بر عایشه وارد شد و از او راجع به دو رکعت نماز پس از نماز عصر پرسید، عایشه گفت: سوگند به کسی که جان او را برد (منظورش پیامبر بود) آن دو رکعت را ترک نکرد تا وقتی که با خدا ملاقات نمود و تا وقتی که (از شدت بیماری) نماز خواندن بر او سخت بود و بیشتر نمازهایش را نشسته می خواند. گفتم: وقتی عمر به خلافت رسید از خواندن آنها منع کرد، گفت: درست گفتی، ولی پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله آنها را در مسجد نمی خواند که مبادا بر امتش سنگین باشد و هر چه را که به آنان تخفیف داده می شود، دوست داشت.
------
ص: 70
«107»- حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا یَعْقُوبُ بْنُ إِسْحَاقَ الْحَضْرَمِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَوْضِیُ (1) قَالَ حَدَّثَنَا شُعْبَهُ عَنْ أَبِی إِسْحَاقَ عَنْ مَسْرُوقٍ عَنْ عَائِشَهَ أَنَّهَا قَالَتْ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله عِنْدِی یُصَلِّی بَعْدَ الْعَصْرِ رَکْعَتَیْنِ.
*ترجمه کمره ای:
عایشه گوید رسول خدا نزد من بعد از نماز عصر دو رکعت نماز میخواند.
**ترجمه مدرس گیلانی:
عائشه گفته: پیامبر پیش من بس از نماز پسین دوگانه می گزارد.
***ترجمه فهری زنجانی:
عایشه گوید: رسول خدا صلّی الله علیه و آله نزد من که بود پس از عصر دو رکعت نماز میخواند.
****ترجمه جعفری:
مسروق از عایشه نقل می کند که گفت: پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله پیش من بعد از نماز عصر، دو رکعت نماز می خواند.
------
«108»- أَخْبَرَنِی أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ طَرْخَانَ (2) قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الصَّبَّاحِ الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ سِنَانٍ یَعْنِی الْعُوقِیَ (3) قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو جَمْرَهَ عَنْ أَبِی بَکْرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَیْسٍ (4) عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله مَنْ صَلَّی الْبَرْدَیْنِ دَخَلَ الْجَنَّهَ یَعْنِی بَعْدَ الْغَدَاهِ وَ بَعْدَ الْعَصْرِ (5).
قال مصنف هذا الکتاب أدام الله عزه کان مرادی بإیراد هذه الأخبار الرد علی المخالفین لأنهم لا یرون بعد الغداه و بعد العصر صلاه (6) فأحببت أن أبین أنهم قد
ص: 71
خالفوا النبی صلّی الله علیه و آله فی قوله و فعله
*ترجمه کمره ای:
رسول خدا فرمود هر کس نماز دو وقت خنک را بخواند، بهشت میرود مقصودش دو رکعت بعد از نماز صبح و عصر بود.
مصنف این کتاب گوید مقصود من از ذکر این اخبار رد مخالفین است که بعد از فریضه صبح و عصر بنماز نافله قائل نیستند، من خواستم بیان کنم، که ایشان با گفتار و کردار پیغمبر مخالفند.
**ترجمه مدرس گیلانی:
پیامبر گفته: «هر که نماز دو وقت سرد را فرو خواند بهشت رود یعنی دوگانه پس از نماز بام و پسین است و سرد از آن جهت گفته شده که بعد از واجب آمده.
مؤلف کتاب صدوق گفته: مقصود من از یاد آوری این اخبار رد مخالفانی ست که پس از واجب صبح و عصر نافله نمی گزارند. خواست بگوید که اینان با گفتار و کردار پیامبر مخالف هستند.
***ترجمه فهری زنجانی:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: کسی که صبح و شام نماز بخواند به بهشت خواهد رفت و مقصود آن حضرت بعد از صبح و بعد از عصر بود.
(مصنف این کتاب) (عزتش پاینده باد) گوید: غرضم از آوردن این روایات رد بر مخالفین است چه، آنان پس از صبح و عصر نماز را مشروع نمیدانند لذا علاقمند بودم که روشن سازم آنان در گفتار و کردار با پیغمبر مخالفت ورزیدند.
****ترجمه جعفری:
ابو بکر بن عبد اللَّه از پدرش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: هر کس نماز دو وقت خنک را بخواند، وارد بهشت می شود. منظور حضرت پس از نماز صبح و نماز عصر است.
مصنف این کتاب می گوید: منظور من از آوردن این روایات ردّ بر مخالفان است که آنها خواندن نماز پس از نماز صبح و عصر را روا نمی دارند، خواستم بیان کنم که آنها با قول و فعل پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله مخالفت می کنند.
------
«109»- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ بَشَّارٍ الْقَزْوِینِیُّ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا الْمُظَفَّرُ بْنُ أَحْمَدَ وَ عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سُلَیْمَانَ قَالا حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ جَعْفَرٍ الْبَغْدَادِیُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ مَالِکٍ الْکُوفِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِیهِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ الصَّادِقُ علیه السّلام أَدْنَی مَا یَخْرُجُ بِهِ الرَّجُلُ مِنَ الْإِیمَانِ أَنْ یَجْلِسَ إِلَی غَالٍ فَیَسْتَمِعَ إِلَی حَدِیثِهِ وَ یُصَدِّقَهُ عَلَی قَوْلِهِ إِنَّ أَبِی حَدَّثَنِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیهم السّلام أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله قَالَ صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِی لَا نَصِیبَ لَهُمَا فِی الْإِسْلَامِ الْغُلَاهُ وَ الْقَدَرِیَّهُ.
*ترجمه کمره ای: (دو صنفند که بهره ای از اسلام ندارند)
امام ششم جعفر بن محمد الصادق فرمود نزدیک نزدیک تر چیزی که مرد را از ایمان بیرون میبرد این است که پیش غالی مذهب نشیند و بحدیثش گوش بدهد و گفتارش را تصدیق کند. پدرم از قول جدش روایت کرده که رسول خدا فرمود دو صنف از امت من بهره ای در اسلام ندارند غلات و قدریه.
شرح: غلات کسانیند که صفات مخصوص خدا را برای پیغمبر یا امام اثبات میکنند و پاره ای از آنها خدا را با امام متحد میدانند و قدریه اشخاصی هستند که بجبر یا تفویض قائلند، مرجئه طائفه ای از معتزله اند که میان مؤمن و کافر دسته سومی قائلند که نجات آنها را موکول بمشیت خدا میدانند که تعین وضعیت حال آنها را بآخرت می اندازند.
**ترجمه مدرس گیلانی: (دو گروه اند که بهره یی از اسلام ندارند)
امام صادق گفته: کمتر چیزی که مرد بدان از ایمان بیرون رود آن ست که نزد کسی نشیند که مذهب غلو داشته باشد و به گفتار ایشان گوش فرا دهد و سخنان وی را باور نماید. پدرم از گفتار جد خود روایت کرده است که پیامبر گفته:
دو گروه اند از پیروان من که بهره یی در اسلام ندارند و ایشان: غلات و قدریه اند. مقصود از غلو زیاده روی در حق متبوعان خود است مثلا مدعی شود خدا جهان را به اختیار پیشوایان نهاده و ایشان هر چه خواهند می توانند از مرگ و زندگی.
***ترجمه فهری زنجانی: (دو صنف را از اسلام بهره ای نیست)
امام صادق علیه السّلام فرمود: کمترین چیزی که شخصی را از حریم ایمان بدر آورد این است که نزد مرد غالی بنشیند و بگفتارش گوش فرا داده و تصدیقش نماید که پدرم از پدرش و او از جدش روایت کرد که رسول خدا فرمود: دو طایفه از امت مرا بهره ای از اسلام نیست: غالیان و قدریه.
****ترجمه جعفری: (دو دسته اند که سهمی در اسلام ندارند.)
علی بن سالم از پدرش نقل می کند که امام صادق علیه السّلام فرمود: کمترین چیزی که شخص با آن از ایمان بیرون می رود، این است که پای صحبت یک فرد غلوّکننده بنشیند و به حدیث او گوش دهد و سخنش را تصدیق کند. همانا پدرم و او از پدرش و او از جدش نقل می کند که پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله فرمود: دو گروه از امت من هستند که سهمی در اسلام برای آنها نیست: غلاه و قدریه. (غلاه کسانی هستند که صفات خدایی را بر پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و ائمه نسبت می دهند و مقام آنان را تا حدّ خدایی بالا می برند و قدریه کسانی هستند که به قدر الهی عقیده ندارند و به قول بعضی ها آنان قائل به جبرند.)
------
«110»- أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ مَنِیعٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ عَرَفَهَ قَالَ حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ ثَابِتٍ عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی إِسْحَاقَ عَنِ ابْنِ أَبِی لَیْلَی عَنْ نَافِعٍ عَنِ ابْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّی الله علیه و آله صِنْفَانِ مِنْ أُمَّتِی لَیْسَ لَهُمَا فِی الْإِسْلَامِ نَصِیبٌ الْمُرْجِئَهُ وَ الْقَدَرِیَّهُ