سرشناسه : آقامحمد، فاطمه، 1333-
عنوان و نام پدیدآور : مترجم یا رابط ناشنوایان: زندگی نامه و فعالیت های فاطمه آقامحمد/ محمد نوری.
مشخصات نشر : قم: توانمندان، 1397.
مشخصات ظاهری : 491ص.: مصور.
شابک : 500000 ریال : 978-622-6216-14-2
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه.
عنوان دیگر : زندگی نامه و فعالیت های فاطمه آقامحمد.
موضوع : آقامحمد، فاطمه، 1333-
موضوع : معلمان ناشنوایان -- ایران -- سرگذشتنامه
موضوع : Teachers of the deaf -- Iran -- Biography
شناسه افزوده : نوری، محمد 1340 شهریور -
رده بندی کنگره : 1397 3آ7آ/ 2426 HV
رده بندی دیویی : 9379092/305
شماره کتابشناسی ملی : 5586268
ص: 1
سازمان
اسناد و کتابخانه ملّی جمهوری اسلامی ایران
مترجم یا رابط ناشنوایان: زندگی نامه و فعالیت های فاطمه آقامحمد
پدیدآورنده: محمد نوری
نوبت چاپ: اول، زمستان 1397
شابک: 2-14-6216-622-978 ISBN: 978-622-6216-14-2
ناشر: توانمندان شمارگان: 1000 نسخه قیمت: 000/500 ریال
قم، بلوار محمدامین، خیابان گلستان، کوچه11، پلاک4، دفتر فرهنگ معلولین
تلفن: 32913452-025 فکس: 32913552-025 همراه: 09125520765
www.HandicapCenter.com
www.DataDisability.com , www.Tavanmandan.com
info@handicapcenter.com
ص: 2
بسم الله الرحمن الرحیم
تقدیم به همه عزیزان ناشنوا
به ویژه افرادی که یاری و همراهی ام نمودند.
ص: 3
ص: 4
مقدمه 13
فصل اول: زندگی نامه خودنوشت 19
سرگذشت اجمالی 21
مدرسه و تحصیل 21
خانواده 21
یک خاطره جالب 22
نزدیکان و خویشاوندان نزدیک 22
مادرم، پروین صنیع نژاد 22
پدرم؛ احمد آقامحمد 23
صغری مادر پدرم 25
برادرم محمد آقامحمد 25
ازدواج و فرزندان 27
داماد بزرگم 27
داماد کوچکم 27
مهارت آموزی 28
یادگیری ادیومتری 28
ثمینه باغچه بان در توسعه شنوایی سنجی 28
دوره نه ماهه آموزش ادیومتری 28
تصویب رشته ادیومتری 29
گروه زبان اشاره 29
تشکیل گروه 29
روش جمع آوری اشارات 30
یکسان سازی 30
تأسیس مدرسه باغچه بان 3 و روش ارتباط کلی 30
فرهنگ سازی برای زبان اشاره 31
سمینار زبان اشاره 31
کانال آموزشی برای ناشنوایان در تلویزیون 31
ص: 5
تدوین فرهنگ زبان اشاره فارسی.. 32
خاطراتی از خانم سمیعی.. 33
همکاری با سازمان رادیو و تلویزیون.. 34
شناخت تلویزیون و اشتغال در آن. 34
همکاری با تلویزیون. 34
آغاز فعالیت های سیما در زمینه ناشنوایان. 34
رویکردهای موافق و مخالف.. 34
پخش سریال با زبان اشاره 36
گسترش استفاده از زبان اشاره در سیما 36
مخالفان زبان اشاره در سیما 37
تشکر ثمینه باغچه بان. 37
همکاری فاطمه غلامی.. 37
عدم پرداخت حقوق. 38
موافقت مدیریت سیما با درخواست ها 38
تأثیر و کارکرد زبان اشاره در سیما 39
مشکلات و موانع. 39
چگونگی اجرای اخبار. 39
تحولات جدید. 40
برتری ایران در اطلاع رسانی ناشنوایان. 42
تقدیر و تکریم یا کارشکنی.. 43
مخالفت بعضی مدیران. 43
همکاری یا کارشکنی.. 43
گلایه کوچک... 44
همکاری با سازمان بهزیستی... 47
تشکیلات جدید سازمان و همکاری جدید. 47
جدا شدن از گروه زبان اشاره 47
همکاری به عنوان مترجم و برگشت به سرکار. 48
سمینار کانون های سراسر کشور. 48
اشتغال و مشکلات... 49
حقوق مالی.. 49
کار با حداقل حقوق. 49
مشاجرات معاونت توانبخشی و کارگزینی.. 50
ص: 6
رکود دوره نظم ده 50
فعالیت های متنوع. 51
جلد چهارم زبان اشاره 51
همکاری برای زیرنویس فیلم های خانگی.. 52
ثبت روزهای جهانی معلولان در تقویم ایران. 52
آموزش ناظم مدارس و دیگر عوامل مراکز آموزشی.. 52
تربیت رابط و آوردن نیروی جدید. 53
نشر جلد چهارم 54
برنامه برای هفته ناشنوایان. 54
برگزاری سمینار سراسری.. 54
توانبخشی کودک و خانواده ناشنوا 55
بازنشستگی بر اثر بیماری جسمی... 56
علل کناره گیری.. 56
تغییر مدیران و رفتن از بهزیستی.. 56
بیماری جسمی.. 56
زمان بازنشستگی.. 57
نوشتن کارنامه و انتقال تجارب... 57
آشنایی از دفتر فرهنگ معلولین.. 57
سالشمار زندگی... 59
فصل دوم: سیر عمر در آینه اسناد. 61
دوره ابتدایی تا دیپلم (40 تا 52). 63
تحصیلات تخصصی (53 تا 61). 64
کارمندی سازمان ملی رفاه ناشنوایان. 64
دوره ماشین نویسی.. 65
شرکت در دوره نه ماهه. 66
حضور در گروه زبان اشاره به عنوان یکی از اعضاء 67
رشته ادیولوژی.. 70
مهارت آموزی در حرفه خیاطی.. 71
فعالیت آموزشی و پژوهشی در عرصه زبان اشاره (53 تا 77). 72
اهمیت زبان اشاره 73
آموزش زبان اشاره 74
ص: 7
تدوین و نشر کتاب... 76
کارنامه تألیفات.. 77
رقابت و تعارض در مخالفان و موافقان. 78
مخالفت به روش طومار. 79
مخالفت وزیر با پخش اخبار ناشنوایان به زبان اشاره 82
پاسخ صدا و سیما به وزیر. 82
مباحثه کارشناسان. 83
ریشه یابی اختلافات موافقین و مخالفین.. 86
تاریخچه و ریشه های علمی روش ارتباط کلی.. 87
مخالفت آموزشگاه نیمروز. 93
نتیجه گیری.. 95
انتقال تجارب پیشرفته. 95
افزایش گنجینه اشارات... 101
مکتوب سازی اشارات.. 101
عقلانیت جمعی و مفاهمه عمومی.. 102
مفاهمه عمومی در ناشنوایان ایران. 102
خلاصه و نتیجه. 104
اشتغال در دو سازمان بهزیستی و صدا و سیما 105
فعالیت های بهزیستی.. 105
تنوع و تکثر رشته های کاری.. 106
اقدام جامع. 106
فعالیت در تلویزیون (77-95) 108
خواست عمومی برای مناسب سازی تلویزیون برای ناشنوایان. 108
فیلم و سریال همراه با رابط.. 108
تولید فیلم خانگی.. 111
پذیرش مدیریت اخبار ناشنوایان. 112
سرفصل های کاری.. 120
ایجاد همکاری بین سیما و بهزیستی.. 121
تأسیس مرکز تربیت و تأمین رابطین ناشنوایان. 130
همکاری منطقه ای.. 132
پاسخ به نیاز واقعی ناشنوایان. 138
خواست عمومی.. 147
ص: 8
طومار جمعی از ناشنوایان. 147
طومار ناشنوایان خراسان. 149
قطعنامه نشست کانون های ناشنوایان، خرداد 1377. 150
جمعی از ناشنوایان. 152
طومار 241 امضایی.. 154
نامه یک دختر ناشنوا 155
فعالیت های شبکه پنج به عنوان نقطه عطف.. 156
نقش خانم آقامحمد. 157
دیدگاه مسئولان و مدیران ارشد. 158
فعالیت های خانم آقامحمد. 162
پایان و نتیجه گیری.. 171
فصل سوم: کارشناسی امور ناشنوایان.. 173
همکاری تا بازنشستگی... 175
نگاهی به برخی اسناد. 175
قرآن آموزی و توانبخشی... 184
گزارش فعالیت ها 184
روش اشاره طباطبایی.. 186
آموزش قرآن بزرگسالان. 188
توافق نامه و همکاری.. 190
گسترش دستاوردها و نظارت بر ادارات.... 192
مسافرت به شهرها 192
تولید فیلم.. 196
کودک و نوجوان.. 202
برگزاری مراسم.. 206
ایجاد هماهنگی سیما و بهزیستی... 208
توان افزایی... 211
مناسب سازی... 213
فصل چهارم: توان افزایی با تلویزیون.. 217
کارکرد و کارآیی تلویزیون.. 219
اختراع و شروع به کار. 219
ص: 9
چگونگی عملکرد تلویزیون برای ناشنوایان. 219
سهم ناشنوایان از تلویزیون. 221
ورود ناشنوایان به جامعه. 222
تداخل زیرنویس سریال ها با زیرنویس های تبلیغاتی.. 223
تأثیر تلویزیون بر زندگی ناشنوایان. 224
برنامه سازی مناسب.. 225
اطلاع از برنامه ها 226
زیرنویس یا برنوشت... 227
استفاده از رابط.. 229
ارتباط... 232
زبان و گفتار. 232
روش متداول در آموزش و پرورش... 233
اختلاف سازمان بهزیستی و آموزش و پرورش... 233
شیوه های اجرایی در سیما 234
تاریخ تحولات.... 236
گزارش نشست فدراسیون جهانی ناشنوایان. 236
سرفصل های بررسی ها 236
وضعیت کشورهای اروپایی.. 237
تأثیر در ایران. 238
چگونگی اجرای برنامه های ویژه ناشنوایان. 238
مشکلات.. 238
دو روش... 239
شبکه مسئول. 239
پیشنهادات.. 240
گزارش آقامحمد و پیشرفت ها 241
مناسب سازی اماکن.. 242
تحولات سیما در دهه های اخیر. 243
خط مشی.. 243
اقدامات بهزیستی.. 244
نظریه کارشناسی.. 244
ضرورت ها و نیازها 244
نقش آقامحمد. 245
ص: 10
مطالبات ناشنوایان در استفاده از سیما 246
اوج گیری مطالبات در سال 77. 246
رخدادهای سال های 78 و 79. 255
مخالفت علنی با برنامه های ناشنوایان در سیما (80 و 81) 267
پاسخ آقامحمد. 272
درباره متن محمود پاکزاد. 272
دیدگاه آقامحمد. 273
تداوم برنامه های ناشنوایی در سیما 275
گسترش اخبار ناشنوایان. 275
داوری و نظر ناشنوایان.. 279
متن نامه های فردی.. 280
نظرات جمعی و نهادها 281
تقدیر و تشکر.. 283
فصل پنجم: گفت وگو. 287
مصاحبه با رسانه ها 289
سکوت و تنهایی در دنیای ناشنوایان. 289
باور کنیم دیگران هم حق دارند. 291
گوش ناشنوایان. 294
دستهایی برای سخن گفتن.. 303
درخشش مرحوم باغچه بان مانند ستاره ای پر فروغ در دلهای ناشنوایان جهان. 304
با زبان بی زبانی.. 306
بهار هم می گذرد، ما هنوز لذتی نبرده ایم. 309
حقیقت واقعی در سکوت نهفته است... 312
نخستین رابط ناشنوایان در تلویزیون. 315
اولین رابط ناشنوایان در تلویزیون. 318
میزگردها 322
چرا ما را نمی فهمند: ما به زبان شما حرف می زنیم. 322
سهم ناشنوا از رسانه ملی.. 326
فصل ششم: نویسندگی و کتاب... 333
مهمان های ناخوانده. 335
فرهنگ زبان اشاره فارسی... 340
ص: 11
مجموعه اشارات ناشنوایان 342
آشنایی با اشارت ناشنوایان 344
زبان اشاره فارسی 346
اسناد و مدارک 348
طرح نامه تألیف جلد چهارم: 354
کتاب کودک 370
سارا کوچولو 371
کتاب های دیگر 373
فصل هفتم: دیدگاه ها، مقالات 375
من می توانم: نکاتی چند با والدین کودکان ناشنوا 377
طرح کشوری حمایت و توانبخشی ناشنوایان 386
تاریخ زبان اشاره در ایران: جمع آوری، ثبت و استفاده 402
اخبار ناشنوایان 410
تأسیس و راه اندازی مرکز توانبخشی خانواده و کودک ناشنوا 414
چگونگی مراحل مختلف توانبخشی 419
طرح فرهنگی ویژه نوجوانان نیمه شنوا و ناشنوا 431
اهتمام به امور معلولین 437
اهمیت زبان اشاره در ایجاد ارتباط 441
نگاهی به ناشنوا و ناشنوایی 443
سخنرانی در چهارمین همایش مترجمان 447
آبان ماه 1397 447
فصل هشتم: تلاش ها و مقبولیت عمومی 449
هفته جهانی ناشنوایان 451
کنگره عقب ماندگی ذهنی 466
یاری به مددجویان 467
توانبخشی 474
صدا و سیما 475
فصل نهم: آلبوم عکس 479
فهرست
ص: 12
فاطمه آقامحمد متولد 1333 فارغ التحصیل رشته شنوایی شناسی است. دست سرنوشت او این گونه رقم خورده بود که از جوانی با جامعه ناشنوایان ارتباط پیدا کند و در زمینه های مختلف آموزشی، پژوهشی، اجرایی و اطلاع رسانی برای رشد و پیشرفت ناشنوایان کوشش نماید. کارنامه اش به قطر و ضخامت حدود پنجاه سال است. هر مسئولیتی بر عهده می گرفت، با تمام وجود و با دلسوزی آن را به انجام می رساند؛ از این رو در طول خدمت، دستاوردهای گران بها و تجارب راهگشا به جامعه هدف اعطا و اهدا کرده است.
اینجانب از طریق آقای رضا محمودی در سال 1392 وصف حال و شرح خدمات فاطمه آقامحمد را شنیدم، پس از مطالعه اجمالی متونی که در اختیارم بود، به این جمع بندی رسیدم که «آقامحمد» گوهر پاک و خالصی است که جامعه و حتی ناشنوایان نسبت به او شناخت و اطلاع کافی ندارند. مهم تر اینکه با معرفی او، در واقع بخش مهمی از تاریخ معلولیت و رخدادهای ناشنوایی ایران رونمایی خواهد شد و مورخین و پژوهشگران در آینده بهتر می توانند تاریخ این دوره را تدوین کنند.
منظورم از این دوره، سال های 1355 تا 1380 و به ویژه چند سالی که امواج خروشان انقلاب اسلامی سراسر کشور را فراگرفته بود و بعد از آن جنگ تحمیلی همه چیز و همه حوادث را تحت شعاع قرار داده بود. در این دوره همگان فقط به چند موضوع می اندیشیدند و دیگر موضوعات از مدار تفکر و پژوهش بیرون افتاده بود. آقامحمد برخلاف جو عمومی و فضای غالب بر کشور، بی سروصدا در پی گره گشایی از مشکلات ناشنوایان بود.
از این رو دریایی از تجارب و یافته هایی دارد که منحصر به فرد است. صندوق دانسته ها و داشته های او را به تحقیق می گویم کسی دیگر ندارد و فقط فاطمه آقامحمد این صندوق را در اختیار دارد. دلیل من، اطلاعاتی است که در این دو کتاب عرضه کرده است.
البته من نمی خواهم از قدر و قیمت دیگر فعالان در عرصه ناشنوایان طی آن سال ها بکاهم و کم کنم بلکه می خواهم جایگاه انحصاری که فاطمه آقامحمد در آن قرار گرفته بود را نشان دهم و بگویم کسی دیگر را سراغ نداریم که چنین موقعیتی را داشته باشند. بله رضا محمودی، محسن لوح موسوی، محمد کمالی، مرتضی پیروزی و حبیب تهرانی زاده هم هر کدام موقعیتی داشتند و هر کدام منشأ خدماتی شدند ولی جایگاه آنان متمایز و متفاوت با آقامحمد بود.
ص: 13
به هر حال تصمیم گرفتم ضمن تألیف زندگی نامه فاطمه آقامحمد، تاریخ تحولات ناشنوایی در دهه شصت و هفتاد یعنی سال های 56 تا 1380 را بر اساس فعالیت ها و تلاش های ایشان بازنویسی کنم.
**
فاطمه آقامحمد در زمینه های آموزش و تدوین ناشنوایان با زبان اشاره؛ توسعه علمی و اجتماعی زبان اشاره؛ پژوهش و تألیف درباره ناشنوایی و زبان اشاره؛ مناسب سازی تلویزیون جهت استفاده ناشنوایان ایران؛ گسترش دسترس پذیری تلویزیون در عرصه های مختلف برای ناشنوایان؛ راه اندازی سیمای ناشنوایی در شهرهای مختلف ایران؛ توان افزایی و توان بخشی ناشنوایان با انتقال تجارب به آنان و افزایش دانش و مهارت های آنان؛ گسترش حرفه رابط در جامعه ناشنوایان؛ مشاوره و راهنمایی پروژه های مختلف علمی و اجتماعی برای ناشنوایان؛ تقریب مدیران به جامعه هدف با توجیه آنان و افزایش تجارب و دانش آنها.
فعالیت های ایشان در طول نزدیک به نیم سده، ذیل یکی از این ده سرفصل می گنجد. اما ایشان گزارش روزانه یا ماهانه یا فصلی از فعالیت هایش ننوشته است. از این رو بسیاری از اطلاعات یا اسناد از بین رفته است. آنچه امروزه در اختیار داریم مجموعه ای از اسناد طبقه بندی نشده و نیز خاطرات و اطلاعاتی است که در ذهن ایشان است.
صدها برگ سند و صدها قطعه عکس بود که باید مطالعه می شد و پس از طبقه بندی و تقسیم، ارتباط بین آنها کشف می گردید؛ و مجدداً مطالعه و به تجزیه و تحلیل آنها اقدام می شد. گاه برای یافتن محتوای یک سند باید به منابع دیگر مراجعه می گردید. به هر حال چنین شیوه ای بسیار پیچیده و زمان گیر و صعب است.
حدود سه ماه وقت مرا گرفت تا در مرحله اول کتاب به سرانجام رسید. اما پس از اتمام رسیدن کتاب مجدداً بیش از یک هزار برگ سند جدید آوردند و قرار شد به مطالب پیشین افزوده شود. در این مرحله بیش از هفت ماه وقت گرفت تا بالاخره متن حاضر آماده شد. البته هم در مرحله اول و هم در مرحله دوم همواره از راهنمایی ها و نظریات ایشان بهره مند بوده ایم. در واقع اگر مساعدت های ایشان نبود، قطعاً این کتاب به صورت جامع آماده نمی شد.
***
متأسفانه زبان اشاره در میهن ما، سرنوشت ناخوشایندی پیدا کرده و در دو سوی آن موافقان و مخالفانش حضور دارند. عناد آنها تا حدی است که حاضر نیستند با گفتگو و تفاهم به راه کار مرضی الطرفین برسند و راه کاری عرضه کنند تا ناشنوایان بیش از این دچار تأخر فرهنگی و دورمانده از قافله مدنیت و فرهنگ نشوند.
ص: 14
چگونه است که در بسیاری از کشورها ناشنوایان با زبان اشاره به مراحل عالی رسیده اند ولی متصدیان امور آموزشی گاه به دلیل اصرار بر دیدگاه های ناکارآمد و استفاده نکردن از کارشناسی های جهانی و نظریه های دستگاه های علمی و فرهنگی پیشرفته موجب مشکلاتی در زندگی ناشنوایان شده اند. اما تا شرایطی فراهم نیاید که موافقان و مخالفان به تبادل نظر و گفت وگو بپردازند؛ تا وقتی تجارب گذشته مکتوب نشود و تلاش نکنیم از گذشته درس بیاموزیم، وضع جامعه ناشنوایی بهتر نخواهد شد.
دفتر فرهنگ معلولین از سال ها گذشته درصدد بوده، تاریخ کتاب گویا و کتاب بریل، تجارب گذشته در جامعه نابینایی را بر اساس واقعیت های موجود تدوین کرده و در اختیار همگان به ویژه نابینایان قرار دهد و از آنان ملتمسانه بخواهد با مطالعه گذشته، به تعامل و تبادل نظر پرداخته و راهی مطلوب برای آینده خود و زدودن موانع و مشکلات بگشایند.
همین شیوه را درباره معلولین حرکتی و ناشنوایان و آسیب دیدگان اجتماعی و ذهنی هم به کار بسته ایم. اگر ما منتظر معجزه ایم یا توقع داریم کسی از کشور دیگر بیاید و معضلات را از پیش پای ما بردارد، چنین خیالاتی، خواب های خوش ولی غیر واقعی است. خود ناشنوایان و خود نابینایان باید آستین همت بالا زده، کمر تلاش بسته، از هدر دادن فرصت ها حذر کرده و با گرفتن دست هم ایجاد روحیه تعاون و همکاری و به وجود آوردن فضای مهر و محبت به جای دشمنی ها و تنفرها و درس آموختن از گذشته و چشم دوختن به آینده، ساختن جامعه را آغاز کنند.
اما برای ساختن آینده، نیاز به تجارب نخبگان هست. هر کس هرگونه تجربه و خاطره ای دارد، لازم است به صورت یادداشت یا مقاله یا کتاب منتشر نماید. مطلبی که خانم فاطمه آقامحمد نوشت و در شهریور 1395 منتشر کرد بسیار راهگشا است. این گونه مطالب نه تنها برای نسل امروز سودمند است که آیندگان هم از آن پند بسیار خواهند آموخت.
****
کتاب درباره موضوعات ناشنوایی و در نگاه گسترده تر درباره موضوعات معلولیتی بسیار اندک است. با اینکه کتاب اصلی ترین عامل حیات و پیشرفت در هر جامعه ای است. تاریخ ناشنوایی، تاریخ آموزش ناشنوایان، تاریخ ترجمه و رابطه یا مترجم و رابط زبان اشاره و دیگر موضوعات تألیف نشده و هیچ متنی اعم از تاریخی، اجتماعی و جامعه شناسی، روانشناسی، مأخذشناسی و غیره در ایران در اختیار پژوهشگران و خود ناشنوایان یا خانواده آنها نیست. وقتی خشکسالی کتاب باشد و در موضوعات مختلف کتاب وجود نداشته باشد، چرخه و سیستم حیات فرهنگی دچار مشکلات و نارسایی های متفاوت خواهد شد. دقیقاً مثل این است که در طبیعت اصلی ترین عنصر حیات یعنی آب نباشد. نتیجه آن گسترش خشکسالی در همه جا و فقدان سرسبزی و حیات در همه عرصه ها و خلاصه بدبختی است. باید تلاش کنیم اصلی ترین عنصر رشد حیات فرهنگی یعنی کتاب مثل
ص: 15
باران بر این جامعه ببارد. هر کس بر اساس رویکرد و تجارب و دانسته های خود، مطلبی بنویسد و اگر توان نشر و چاپ آن را ندارد، حداقل از طریق سامانه های الکترونیکی و مجازی در اختیار مردم قرار دهد. با ایجاد رونق فرهنگی به تدریج، تفکر و اندیشیدن هم شکوفا می گردد، و با افزایش خردورزی، عقلانیت و مفاهمه و تفاهم مسیر مدنیت و حل مشکلات اجتماعی و دستیابی به جامعه آگاه و مطلوب هموار خواهد شد.
خانم آقامحمد در این نوشتار، اطلاعات خوبی از آغاز تدوین زبان اشاره، منازعات در عرصه زبان اشاره و جایگزین آن، مواضع سازمان های دولتی در این باره و ده ها موضوع دیگر نوشته است. این اطلاعات برای نسل جوان که از حوادث فرهنگی دهه چهل و پنجاه و شصت چیزی نمی داند، بسیار راهگشا است.
با اینکه کسی مثل خانم آقامحمد که حدود نیم قرن در تشکیل زبان اشاره، مترجمی و اطلاع رسانی به ناشنوایان بوده، و گنجینه ای از تجربه است، درباره روش کارش، نوع فعالیت هایش و جنبه های مختلف فعالیت هایش، باید چند پایان نامه، چندین مقاله و کتاب تألیف و عرضه شده باشد، ولی با کمال تأسف مهم ترین نوشته هایی که در دسترس است یکی مطلبی است که خودش در شهریور 1395 به توصیه آقای رضا محمودی نوشته و چند مصاحبه کوتاه از او داریم و یک گزارش کوتاه که در روزنامه جام جم منتشر شده است.
حداقل کادر علمی روزنامه جام جم می توانست درباره این «معدن تجربه و خدمت» کار علمی کند و مقالات علمی و کارشناسی منتشر نماید. یک مصاحبه توسط نگین حسینی انجام شده و در روزنامه جام جم در بهمن 91 منتشر شده، یک مصاحبه دیگر را ایسنا از ایشان در مهر 86 گرفته و یک مقاله کوتاه توسط مراد فردوسی تدوین و در روزنامه جام جم در مهرماه 91 منتشر شده است.
خانم آقامحمد از این نظر تجربه قابل مطالعه برای ناشنوایان و دیگر گروه های معلول است. آنان باید بدانند که نهادهای دولتی، برای بهترین نیروهای این جامعه کاری انجام نمی دهند و خودشان باید شروع کنند. یعنی اولاً از این گونه افراد تجلیل و تقدیر نمایند؛ دوم کار پژوهشی درباره این افراد انجام دهند، مقاله و کتاب بنویسند و تجارب به دست آمده را در درون فرهنگ و جامعه خودشان توسعه دهند.
*****
تأسف آور اینکه خانم آقامحمد از کارش کنار می رود، با اینکه یک عمر بهترین خدمات را به ناشنوایان داشته، ولی هیچ خبری نشد و آب از آب تکان نخورد، با اینکه لازم بود ناشنوایان در سایت ها، وبلاگ ها، گروه ها و شبکه های موبایلی مثل تلگرام از ایشان تشکر می کردند. الآن هم دیر نیست یک پیشنهاد این است در ساعتی که ایشان خبر می گفته، ناشنوایان یک پیام در حدّ یک عبارت کوتاه مثلاً «ما قدردان زحمات تو هستیم و متشکر خدمات تو هستیم» ارسال کنند.
ص: 16
پیشرفت و ترقی جامعه ناشنوایان مرهون این است که هر یک از ناشنوایان پشتیبان دیگری باشد؛ از یکدیگر حمایت کنند، به جای تحقیر و کوچک نمودن یکدیگر، به تکریم و بزرگ کردن یکدیگر کمک کنند. یک نکته مهم در مورد افراد شنوا است که به دلیل علاقه یا انسان دوستی یا وظیفه شناسی به کمک جامعه ناشنوایان آمده و خدمات مهمی انجام می دهند. گاه دیده می شود، ناشنوایان به چشم یک بیگانه و غیر خودی به آنان نگاه می کنند. چنین رفتارهایی موجب تضعیف جامعه هدف می شود؛ چون نیکوکاران، مساعدت نخواهند کرد و حمایت ها قطع می شود و در نتیجه جامعه هدف ضعیف می شود. توجه کنید پیامبر اکرم صلی اللّه علیه و آله و سلم یا ائمه علیهم السلام یا انسان های بزرگی مثل مرحوم باغچه بان توصیه کرده اند، مردم به کمک ناشنوایان بشتابند و افرادی به منظور عمل به این توصیه ها جلو می آیند و مساعدت می کنند. ولی برخی ناشنوایان که انگشت شمار هستند، نسبت به این افراد رفتار مطلوبی ندارند. بالاخره در جهان امروز کسی موفق است که قدرت جذب مساعدت بیشتر داشته باشد، کسانی به موفقیت می رسند که بتوانند افراد بیشتری را جذب کنند. از این رو ناشنوا باید از کسانی مثل آقامحمد کمال تشکر و امتنان را داشته باشند و به روش های مختلف او را تکریم کنند.
******
لازم است از جناب آقای رضا محمودی مدیر محترم انجمن خانواده ناشنوایان تشکر کنیم که علاوه بر راهنمایی، اسناد و مدارک سودمندی در اختیار ما گذاشتند. تلاش های خود خانم آقامحمد در تألیف این کتاب اگر نبود، قطعاً این کتاب به چاپ نمی رسید. ایشان با دقت و حوصله متن ها را نوشته و پس از تایپ هم غلط گیری کردند و بسیار وقت گذاشتند.
مدیریت این پروژه ابتدا بر عهده خانم منصوره ضیایی فر (نابینا و پژوهشگر در حوزه کتاب گویا و کتاب بریل) بود ولی به دلیل مشغله های فراوان خانم ضیایی فر و از طرف دیگر گسترش ابعاد پروژه، تصمیم گرفتیم، مدیریت هر قسمت بر عهده یکی از کارشناسان دفتر فرهنگ معلولین واگذار شود تا پروژه زودتر و بهتر به نتیجه برسد. البته از خانم ضیایی فر تشکر می کنیم. نیز از همه افرادی که در به ثمر نشستن این اثر صادقانه و مخلصانه تلاش کرده اند، تشکر می نماییم.
شیوه دفتر فرهنگ معلولین این گونه است که برای کار و تلاش افراد هر چند بسیار اندک احترام قائل است و حق مادی و معنوی همه پژوهشگران و نویسندگان را پاسداری کرده و نام آنها را در کنار کارشان ثبت می کند. اساساً تحقیق و نوشته هر فرد، مالِ او است و هر گونه تصرف در آن توسط دیگران، غصب و اکل مال به باطل و حق الناس است.
لازم است این نکته را هم یادآور شوم، بنده از سال 1369 وارد تحقیقات ناشنوایی شدم. چون در جریان محاصره آبادان یک گلوله توپ در نزدیک من منفجر شد هر دو گوشم آسیب جدی دید. از سال 69 تصمیم گرفتم بخشی از وقتم را به ناشنوایی و ناشنوایان اختصاص دهم. از همان زمان
ص: 17
متوجه برخی اختلافات در جامعه ناشنوایان شدم ولی بدون ورود به اختلافات تلاش کردم با همه گروه ها و جریان ها رفیق و دوست باشم. تا کنون این رویه را داشته ام. از سال 1390 مدیریت دفتر فرهنگ معلولین را پذیرفتم و در این دفتر همه صاحبان فکر و اندیشه فارغ از گرایش فکری یا تمایلات اجتماعی شان حضور یافتند و همکاری نموده اند. به همین دلیل تلاش کرده ایم برای همه شخصیت ها بدون در نظر گرفتن طرز فکر آنان، زندگی نامه و کارنامه تدوین کنیم. البته توصیه های ریاست عالی جناب حجت الاسلام والمسلمین سیدجواد شهرستانی نماینده آیت اللّه العظمی سیدعلی سیستانی مدظله در اتخاذ چنین خط مشی و رویه ای بی تأثیر نبوده و لازم است از ایشان تشکر نماییم.
امیدواریم از آراء و نقدهای نخبگان، نویسندگان و پژوهشگران بهره مند شویم؛ انتقادات و اظهار نظرهای شما عزیزان موجب کمال و رشد و حتماً مسرت آفرین است.
محمد نوری
دی ماه 1397
ص: 18
ص: 19
این فصل شامل چند مقاله درباره زندگانی، خانواده، تحصیلات و فعالیت های خانم فاطمه آقامحمد است که به قلم خودش نوشته است. به دلیل خودنوشت بودن این متن دارای اهمیت خاصی است و می تواند مبنای بسیاری از تحقیقات و تألیفات بعدی باشد.
خانم فاطمه آقامحمد پس از این با نام آقا محمد یا فاطمه یاد خواهد شد و از آوردن القاب و عناوین مدحی اجتناب می کنیم، چون درصدد ارائه متن علمی هستیم و نمی خواهیم بی جهت متن کتاب حجیم گردد.
آقامحمد زندگی اش را به دوره های پژوهش و تجربه آموزی، همکاری با سازمان رادیو و تلویزیون، درگیری تمام وقت در تلویزیون و بیماری جسمی و بازنشستگی تقسیم و درباره هر یک از این چهار دوره مطالبی را بیان کرده است. قطعاً مطالب گزینشی است و نخواسته همه زوایای زندگی اش را بنمایاند. البته معمول و اغلب زندگی نامه های خودنوشت همین گونه است.
رضا محمودی با اصرار از آقامحمد درخواست تألیف این مطالب را داشت و به اصرار محمودی بخشی را در تابستان 1395 نوشته و بخش دیگر را در سال 1396 نوشته است.
آقامحمد به عنوان فرزند احمد تا جایی که پدرش در زندگی اش نقش داشته، پدرش را معرفی کرده است. همین روش را در مورد دیگر اعضای خانواده و دیگر سرفصل های زندگی اش به کار برده است. یعنی از شیوه کارآیی سوژه ها استفاده کرده و هر مقوله در فرایند زندگانی او، مؤثرتر بوده، بیشتر و پررنگ تر به آن پرداخته است.
به لحاظ اهمیت و نقش مؤثر آقامحمد لازم است مدیران تشکل های ناشنوایان؛ کارشناسان ناشنوایی به مطالعه این متن بپردازند؛ چون گویای تجارب چند دهه کار و تلاش در عرصه ناشنوایی و تلاش به عنوان رابط در سیمای جمهوری اسلامی ایران است. از طرف دیگر اولین بار است که کسی تجارب عینی و عملی خود در سازمان صدا و سیما در زمینه معلولین را بیان می کند.
عادت ناپسند ما ایرانیان این است که دوست داریم هر راهی را از ابتدا تا انتها خودمان تجربه کنیم و دوست نداریم جا پای دیگران بگذاریم و با استفاده از تجارب دیگران به پیش برویم.
ص: 20
نام پدرم احمد آقامحمد است؛ راجع به علت انتخاب نام خانوادگی آقامحمد چیزی نمی دانم. نام مادرم پروین صنیعی نژاد است. من در 20 بهمن ماه 1333 در تهران به دنیا آمدم. پدر و مادرم مشغول انتخاب نام برایم بودند نیز از دیگران هم مشورت می گرفتند؛ در چنین شرایطی مادربزرگم یعنی (مادر پدری) به وسط آمد و می گوید این طفل چون در ایام فاطمیه (روزهای منسوب به شهادت حضرت زهرا علیهم السلام) به دنیا آمده، نامش را با خودش آورده است. از این رو نام من فاطمه انتخاب شد.
برادرم محمد یک سال از من بزرگتر بود و با هم همبازی بودیم.
در سن شش سالگی به مدرسه رفتم در آن زمان سال تولد مهم بود چون من در سال 1333 به دنیا آمده بودم مدرسه نامم را نوشت. در مدرسه خواجه نظام الملک دوره ابتدایی را گذراندم. نام مدیر مدرسه ام خانم متولی بود. سپس در دبیرستان سیندخت برای دوره دبیرستان ثبت نام کردم. در این دوره بسیار فعال بودم. از نظر درسی بعضی از دروس خیلی خوب بودم و بعضی دروس متوسط بودم. نیز در تیم والیبال مدرسه بودم «از سال دوم تا پایان دبیرستان» والیبال بازی می کردم. در گروه کُر هم فعالیت داشتم ضمن آنکه آن زمان روزنامه نگاری رواج داشت و هر هفته، هر کلاس یک روزنامه داشت؛ مثلاً کلاس های اول، یک روزنامه و کلاس های دیگر هم همین طور بودند. من هم عضو گروه روزنامه نگاری بودم. بیشتر کار من نقاشی و طراحی روزنامه بود البته بعضی اوقات نوشتن متن ها هم به عهده من بود. دوره کلاس های گلسازی را هم گذراندم.
نیز عکسی از گروه کُر با حضور اینجانب است که در برابر خانم فرخ رو پارسا وزیر آموزش و پرورش آن زمان است عکس مراسم میهمانی را هم فرستادم.
مادرم پروین صنیعی نژاد خانواده خیلی خوبی داشت در آن زمان سطح طبقاتی وجود داشت اما نه به فاصله امروزی. آن زمان طبقات زندگی رفاهی مردم یا ضعیف بود یا متوسط یا خوب. تجملات امروزی را نداشت و از کف زمین تا سقف آسمان تفاوت نبود. مردم با هم بسیار ارتباط نزدیک داشتند از هم مطلع بودند رفت و آمد بسیار خوب بود مثلاً خانواده ما با خانواده پسر خاله پدری رفت و آمد داشت با دایی و خاله های مادری با فرزندان ایشان رفت و آمد می کردیم. رفت و آمدهای روزهای خاص بر همه واجب بود. ایام عید، ماه محرم، وفات ها، ختم، شب های یلدا، چهارشنبه سوری، عید فطر، سفرهای تفریحی یا زیارتی دسته جمعی بسیار زیاد بود. مثلاً پدر مادری یا پدربزرگم «یحیی» هر سال تابستان دختران با فرزندانشان و عروسان با فرزندانشان را به هزینه خودش به مشهد می برد. خانه بزرگی داشت که دارای درخت گردو، انار، انگور بود. همه ساله موقع چیدن آن همه را دعوت می کرد و همه در چیدن میوه کمک می کردند و آن روز تا دیر وقت دور هم بودیم. بچه ها با هم بازی و شادی
ص: 21
می کردند. درخت گل نسترن و محمدی بزرگی در باغچه خانه پدربزرگم بود. بعضی وقت ها که می خواستم مدرسه بروم پیش پدربزرگم می رفتم و از او یک دسته گل برای آموزگارم می گرفتم.
مادربزرگم صغری کلاس آموزش قرآن داشت به صورت رایگان به بچه های محل قرآن آموزش می داد. بچه ها در سن های مختلف پسر و دختر با یک زیرانداز و قرآن به خانه آنها می آمدند و دور تا دور حیاط می نشستند و قرآن یاد می گرفتند.
در خانواده مادریم اکثر خانم ها مسئولیت برون از خانه هم داشتند و شاغل بودند. البته بیشتر آموزگار، دبیر، پرستار، نِرس، تکنسین بی هوشی اتاق عمل بودند. کار کردن خانم ها در خانواده او رواج داشت. ضمناً خاله بزرگم هم مانند مادرش در منزل خود کلاس آموزش قرآن داشت.
ضمن آنکه در آن زمان اکثر خانواده ها روضه خوانی ماهانه داشتند.
خانواده ما هم دوم هر ماه 5 روحانی می آمدند و روضه می خواندند.
ضمن آنکه خانواده دور هم جمع می شدند از اتفاقات روز می گفتند و بچه ها می شنیدند و یاد می گرفتند پدر، مادرها به خصوص مادربزرگ ها قصه می گفتند و در دل داستان به نوه ها و بچه ها آموزش می دادند. زندگی بیشتر رابطه عاطفی و نزدیکی داشت و همه از هم باخبر بودند و در موقع لزوم دست یکدیگر را می گرفتند. همان گونه که قبلاً گفتم فاصله طبقاتی بسیار فاحش و زیاد نبود، کمی افت و خیز داشت.
نوه های پسری شیطان بودند بعضی اوقات به خانه پدربزرگم رفته به بالای درخت گردو می رفتند گردو می چیدند. «قبل از روز مراسم» وقتی پدربزرگم می آمد یک ترکه داشت آن را برمی داشت و می گفت اگر بیای پایین با این تنبیه می شوی مادربزرگم وساطت می کرد. می آمد داخل حیاط درب کوچه را باز می کرد و می گفت. بپر پایین و فرار کن آنها هم همین کار را می کردند. اما هرگز ندیدم پدربزرگم کسی را با ترکه بزند. فقط آنها را می ترساند.
خانواده کوچک و صمیمی دارم و همه در کنار هم زندگی خوبی داریم. از نظر مالی هیچگونه مشکلی نداریم و به لطف خداوند جزء طبقه خوب جامعه از نظر تحصیلات و مسائل مالی هستیم.
از خانواده خوب و تحصیل کرده بود شخصی صبور و آرام با تشویق او به جامعه ناشنوایان آمدم. چون می دانست من علاقه مند به خدمت هستم و در کارم به دنبال بندگی خداوند و رضایت او هستم از او که مرا تشویق کرد بسیار سپاسگزارم. ایشان در ششم شهریور 1389 به رحمت خدا پیوست.
مادرم پروین درس خوانده بود مایل بود شغلی داشته باشد خاله او که در آموزش و پرورش جایگاه محترمی داشت از او دعوت کرد برای ناظمی یک مدرسه. مادرم هم خیلی مایل بود اما پدرم مخالفت کرد و اجازه نداد او برود. مادرم بسیار مراقب ما بود به درس خواندن ما خیلی اهمیت می داد. شخصیتی آرام و صبور داشت هرگز پرخاش نمی کرد با مشکلات کنار می آمد. همیشه می گفت یک خانم باید خودش هم کار کند. در امتحان های پایان هر دوره تحصیلی مانند ششم ابتدایی، نهایی یا دیپلم همراه فرزندانش از صبح می رفت و بیرون حوزه امتحانی منتظر می ماند تا
ص: 22
ما امتحان بدهیم و با هم برمی گشتیم. در آن زمان خانواده های بچه های مدرسه نیز با هم در ارتباط و گاهی رفت و آمد داشتند. خود من خانواده ام با بعضی از خانواده دوستانم رفت و آمد داشته و از حال و احوال هم خبر داشتیم.
در آن زمان بچه ها بیشتر مواد خوراکی از خانه همراه خود می بردند و در زنگ تفریح مدرسه می خوردند. یا نان ساندویچی «به تنوع امروزی نبود نان های بلند و گردی بود به نام نان سفید» که داخل آن مربا یا کره یا پنیر می گذاشتند و ما مدرسه می بردیم. مدرسه بوفه داشت که بیسکویت و بستنی، تمبر هندی، لواشک می فروخت. گاهی هم از این تنقلات می خریدیم. مادرم همیشه می گفت خوراکیت را با دوستانت تقسیم کن شاید آنها نداشته باشند. دلشان بخواهد. آن وقت اگر به آنها ندهی خداوند قهرش می آید. «ما در آن زمان جزء خانواده های خوب بودیم».
او در کودکی پدرش را از دست داده بود و در زندگیش بسیار زحمت کشیده و تلاش کرده بود او یکی از مخترعینی است که در سال های 1345، 1346 اختراعش را در کشورمان ایران به ثبت رسانده و نام او در کتاب مخترعین درج شده است. این کتاب در کتابخانه ملی ایران موجود است.
نام پدر پدرم حیدر و مادرش صغری بود در سن کودکی پدر را از دست می دهد اما مادرش با دو فرزند دیگر یک پسر و یک دختر زندگی را با مشکلات خاص زمانه خود می گذراند. مادربزرگم وقتی پدرم به سِن مناسب می رسد او را به مغازه آهنگری معرفی می کند تا او کار یاد بگیرد. پدرم این شغل را تا آخر زندگیش ادامه داد. اما پدرم در سال 1345 یا 1346 (دهه 40) با اختراعش روی ماشین های سنگین وزن و به ثبت رساندن آن اختراع، در بین همکارانش در سراسر کشور از نظر مهارت کاری معروف و مشهور شد. اختراع او در کتاب مخترعین ایرانی به عنوان ده چرخ شدن ماشین های شش چرخ و اضافه نمودن دیفرانسیل ثبت شده است و این کتاب در کتابخانه ملی ایران موجود است. پدر اولین کسی بود که این اختراع را در جهان به انجام رساند و بعداً کشورهای دیگر اقدام به الگوگیری از او کردند، هر چند ابتدا نتیجه نگرفتند.
پدرم مردی دست و دلباز بود هر چه در می آورد خرج می کرد، اصلاً عادت به پس انداز نداشت. یک نمونه کار او این بود. در آن زمان ها روی چرخ های دستی یا در خورجین چهارپایان «قاطر و الاغ» خربزه یا هندوانه یا توت بستگی به میوه فصل داشت به در خانه ها می آوردند و مردم می خریدند. پیرمردی بود که با قاطرش بیشتر وقت ها هندوانه می آورد به در خانه ما که می رسید با صدای بلندش می گفت ارباب سلام. هندوانه آوردم. پدرم هم همه بارش را می خرید و در حیاط می گذاشت. سپس تعدادی از هندوانه ها را به در خانه همسایه ها می داد و می گفت خیرات است. یا کله پاچه فراوان می خرید: صبح در کاسه ای چینی با یک عدد نان سنگک به در خانه همسایگان می داد.
هر سال تابستان حتماً یک ماه به ییلاق «اوشان، فشم» می رفتیم. به طوری که بعضی از دوستان من تصوّر می کردند من اهل اوشان هستم. خلاصه هر چه درآمد داشت. خرج می کرد. مادرم هم زورش به او نمی رسید تا جلویش را بگیرد. او کار آزاد داشت بعضی اوقات درآمد بسیار خوب؛ ولی بعضی اوقات هم درآمدی نداشت اما مشکل مالی نداشتیم چون همیشه منزل شخصی داشتیم و چند همسایه در خانه ما بودند که می توانستیم با کرایه ای که پدرم دریافت می کرد زندگی را بچرخاند.
ص: 23
البته پس از ثبت اختراعش کار پدرم بسیار رونق گرفت و وضعیت اقتصادی ما هم بسیار خوب شد. به طوری که در آن زمان کمتر کسی ماشین شخصی داشت اما در خانه پدرم همیشه دو تا ماشین بود و چند خانه و دو مغازه داشت و به لطف خدای مهربان زندگی خیلی مرفه داشتیم. یک شوهر دختردایی داشتم به نام آقای شکیبایی ایشان مدتی در آلمان زندگی کرده بودند. موضوع اختراع پدرم را به یک شرکت آلمانی که در ایران فعالیت داشت نشان داد. آنها هم ابراز علاقه کرده بودند که پدرم استخدام آن شرکت شود و برای آنان کار کند.
وقتی این پیشنهاد را به پدرم دادند پدرم ناراحت شد و گفت من برای خودم مغازه دارم چند کارگر دارم رها کنم برم کارگر آنها بشوم. قبول نکرد. کم کم وضع درآمدی پدرم بهتر از قبل می شد و روزگار به خوبی می گذشت.
پدرم در آذرماه 1392 به رحمت خدا پیوست و با درگذشت پدر، بدون والدین شدم و در واقع غم بزرگی بر سینه ام نشست.
پدر صنعتگر حرفه ای و با تجربه ای بود. ایشان توانسته بود کارآیی ماشین های باربری بزرگ را با بخش های تخصصی و افزودن چهارچرخ به عقب آنها، افزایش دهد. چون اولین کسی بود که در ایران و جهان چنین کاری انجام داده بود، اختراعش در کتاب اختراعات و ابتکارات ثبت شده و در کتابخانه ملی ایران نگهداری می شود. جامعه مخترعین و مبتکرین ایران او را عضو کرده و برایش کارت عضویت صادر کرده بودند.
ص: 24
این نکته نشانگر این است که خانواده آقامحمد همواره در کار و تلاش بوده و علاوه بر تلاش درصدد نوآوری و پیشرفت کشور و ترقی جامعه بوده اند.
صغری مادر پدرم که به او مادر می گفتیم. به پروین مادرم: مامان به پدرش یحیی آقابزرگ به مادرش خانم بزرگ می گفتیم.
«مادر پدرم» با ما زندگی می کرد. بسیار با ایمان و مؤمن بود. صبور و همیشه شاکر خداوند مهربان بود یک قرآن داشت که هرگز از جلوش برداشته نمی شد. او سواد خواندن و نوشتن نداشت اما سواد قرآنی داشت می توانست بخواند. اما نمی توانست بنویسد. خیلی چیزها در زندگی از او آموختم. خیلی. بعضی شب ها نماز شب می خواند. از بچگی وقتی نماز یومیّه می خواند من هم وضو می گرفتم و در کنارش می ایستادم او با صدای بلند می خواند و من هم تکرار می کردم بدین شکل نماز را آموختم. بعضی وقت ها دعایی را به من می داد و می گفت مادر این را برایم در کاغذ بنویس تا آن را حفظ کنم من برایش می نوشتم و هر بار که تمرین می کرد کاغذ را به من می داد تا ببینم درست می خواند من هم یاد می گرفتم و حفظ می شدم. به من می گفت فاطمه جان تا جوانی هر چه یاد بگیری خوب است چون وقتی پیر شوی حفظ کردن آن برایت خیلی مشکل می شود.
خیلی چیزها از او آموختم. ممنون اش هستم همیشه یادش می کنم. ان شاءالله روحش شاد و قرین رحمت خداوند مهربان باشد.
او هم به نام مبتکر عضو جامعه مخترعین ایران است فردی بسیار پاک دل با ایمان و مذهبی او از ابتدای اعتراضات مردمی نسبت به آزادی و انقلاب فعال بود به طوری که وقتی جنگ آغاز شد در دوره های زمانی متعددی به جبهه می رفت و در این ایام به فکر ساخت مین کوب یا مین یاب افتاد تا جلوی قطع شدن دست و پای جوانان خوب کشور را که برای دفاع از وطن و دینشان جان خود را بر کف اخلاص گذشته بودند، بگیرد. به لطف خدا موفق شد مین کوب بسازد که بسیار دقیق تر از مین کوب در روسیه و آمریکا بود و با موفقیت در حضور سران نیروهای مسلح و سپاه پاسداران و کارشناسان امر آزمایش شد و او به عنوان مبتکر ساخت مین کوب در ایران نامش ثبت شده است پس از این طرح ساخت مین روب ضد تانک را ارائه کرد؛ که از نظر کارشناسان این طرح هم بدون نقص و قابل اجرا بود که به علت پایان جنگ کار به تولید و آزمایش نرسید. ضمناً مین کوب ایشان با مشارکت و همکاری ارتش جمهوری اسلامی ایران ساخته شد.
ص: 25
برادرم از من بزرگتر است و در زمان انقلاب و در دهه 60 او نیز در زمان جنگ تحمیلی موفق به ساخت مین کوب شد و نام او نیز به عنوان مبتکر معرفی شده چون در کشورهایی مانند: روسیه و آمریکا مین کوب اختراع شده بود اما او برای نخستین بار در ایران مین کوب طراحی کرد. این ابتکار به نام او ثبت شده است.
خودم متأهل هستم. همسرم محمدرضا نوری تاجر که چند سالیست بازنشسته شده است. دو دختر و یک پسر دارم که دختر بزرگم عاطفه یک پسر به اسم مهدیار و یک دختر به نام هلیا دارد. دختر دومم عطیه یک پسر به نام محمدامین دارد و پسرم عطا هم ازدواج کرده هنوز فرزندی ندارد.
سه خواهر دارم که آنها هم در اجتماع حضور فعال دارند. همسران خوب و فرزند دارند. به لطف خداوند زندگی خوبی دارند و یک برادر که از همه ما کوچکتر است.
محمد آقامحمد به دلیل داشتن نبوغ خاص و استعداد در ساخت وسایل ابتکاری، عضو جامعه مخترعین و مبتکرین ایران شد. تصویر کارت عضویت او:
به خاطر ابتکار و ساخت مین کوب ضد تانک در سال 1364، رتبه اول ابتکار در رشته این تکنولوژی را در ایران احراز کرد و هیئت علمی جامعه مخترعین و مبتکرین ایران به محمد آقامحمد دیپلم عالی افتخار اعطا کردند.
ص: 26
با ثبت اختراع احمد آقامحمد پدر فاطمه آقامحمد و محمد آقامحمد، برادرش این خانواده در ایران شناخته تر شدند. حتی برخی نهادهای صنعتی آلمان از احمد آقامحمد درخواست کردند تا در آلمان به اجرای برخی پروژه ها بپردازد. اما او استقبال نکرد و در پاسخ گفت می خواهم نیرو و خلاقیت خود را برای کشورم مصرف کنم.(1)
در پایان نوزده سالگی و ابتدای بیست سالگی رسیده بودم که به صورت سنتی ازدواج کردم. محمدرضا نوری تاجر که در آن زمان سروان نیروی هوایی بود خواستگاری ام آمد و بالاخره ازدواج انجام شد. در آن زمان در دانشگاه درس می خواندم و در سازمان رفاه ناشنوایان مشغول به کار بودم.
درس می خواندم. کار و خانه داری می کردم همسرم اهل سفر بود به همین دلیل اوایل ازدواج به فرانسه، ایتالیا، انگلیس و پس از آن به کشورهای بسیاری سفر کردیم. ما با خانواده همسرم در خانه پدری اش زندگی می کردیم. چند بعد سال باردار شدم. در سال 1357 دختر بزرگم عاطفه به دنیا آمد. اعتراضات مردمی به اوج خود رسیده بود و کم کم انقلاب به پیروزیش نزدیک می شد. در مردادماه همین سال بود که عاطفه در کنارم روی تخت بود که همسرم روزنامه ای به خانه آورد و نشانم داد. خبر سقوط هواپیمای خانم سمیعی و دو فرزندش بود. چه خبر بدی بسیار گریه کردم او زن بزرگ، خانم، فهمیده و باسوادی بود. بعد از سه سال که از تأهلم می گذشت به خانه سازمانی رفتیم و مستقل شدیم. اکنون همسرم بازنشسته است.
اکبر شه وردیخانی در نیروی انتظامی «دایره تشخیص هویت کارشناس خط شناسی و کارشناس دادگستری» است.
جلال بختیاری، در وزارت بهداشت. دکترای گفتار درمان استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی دانشگاه است. پسرم عطا نوری تاجر در بانک پاسارگاد «در یکی از شعب» به عنوان مدیر مشغول به کار است. همسرش فرشته نصرتی در یک شرکت خصوصی که در صادرات و واردات کاغذ فعالیت می کند و مشغول به کار است.
ص: 27
من فاطمه آقامحمد فرزند احمد از خدای خودم کمک می خواهم که یاریم کند تا بتوانم خلاصه ای از خاطرات و گزارش کارهایم را بنویسم. این قسمت از زندگی ام وقتی شروع شد که احساس وظیفه کردم که باید کار کنم و درآمدی داشته باشم. همیشه باور جدی به حضور خداوند در زندگی ام داشته ام و به همین دلیل همواره پنجره هایی از نور و امید به رویم گشوده شده و خواسته یا ناخواسته راه کارهای نو پیش پایم قرار گرفته است. این را هم بگویم، همیشه متشکر خالق هستی، خداوند منان بوده ام.
روزی در روزنامه آزمون استخدام برای مدرسه باغچه بان را دیدم تصور کردم برای آموزگاری است، شرکت کردم. سپس قبولی ام اعلام شد؛ و در مصاحبه هم پذیرفته شدم. با دوستانی که موفق شده بودیم به این مرحله برسیم صحبت می کردیم، بیشتر آن ها مثل من فکر می کردند معلم می شوند. اما در جلسه ای با خانم ثمینه باغچه بان، او گفت: شما را برای دوره نه ماهه سنجش شنوایی انتخاب کردیم و در نهایت ادیومتریست خواهید شد.
خانم ثمینه باغچه بان فرزند جبار باغچه بان نخستین بنیانگذار آموزش ناشنوایان در ایران و مدیر مدارس باغچه بان و همچنین مدیرعامل سازمان ملی رفاه ناشنوایان ایران بود. که نقش و جایگاه ویژه در گسترش ادیومتری در ایران داشت. برادر شوهر ثمینه، آقای جمشید پیرنظر آموزش دوره ادیومتری را در آمریکا گذرانده بود. ثمینه خانم با ارتباط و کمک او توانست دانش و حرفه ادیومتری را به ایران منتقل کند. زیرا در آن زمان کنترل شنوایی دانش آموزان و بررسی شنوایی افراد عادی یک نیاز جدی در ایران بود. از این رو ثمینه تصمیم گرفت دوره آموزش ادیومتری برگزار کند و از طریق این رشته امکان پیشگیری و درمان ناشنوایی را فراهم آورد.
دوره نه ماهه شامل دروس مختلف از جمله: روانشناسی، جامعه شناسی، تعمیرات سمعک، آناتومی و آشنایی با بیماری های گوش و نیز دروس دیگر؛ از همه مهم تر آموزش کلمات به صورت اشاره با دست ویژه ناشنوایان بود. کسی که کلمات را آموزش می داد خانمی به نام مریم رستمی که دارای پدر و مادر ناشنوا بود. ایشان متن درسی یا جزوه ای نداشت فقط تجربه ای که در زندگی خود و از پدر و مادر خود آموخته بود؛ نیز در ارتباط با جامعه ناشنوا به ویژه آقای کامران رحیمی از جوانان تحصیل کرده و فعال ناشنوا آموخته بود، به ما آموزش می داد. البته کلمات یا نمادها و علائم اشاره هم بسیار محدود بود. در همان جلسه نخست من احساس کردم بین کلمات و اشارات ارتباط و پیوند مشخصی وجود دارد. در پایان کلاس خانم رستمی از من سؤال کرد؛ آیا در خانواده ام شخص ناشنوایی بوده که به این خوبی و روانی اشاره می کنم؟
جواب دادم خیر. ثمینه خانم هم می گفت تو مانند یک آدم خوش خط، اشاره می کنی. برای آموزش دروس عملی، به مدرسه باغچه بان در میدان کلانتری یوسف آباد (جمال الدین اسدآبادی کنونی) می رفتیم. در آنجا با دانش آموزان ناشنوا آشنا می شدیم. آنها را خیلی دوست داشتم چون همه
ص: 28
آن ها خیلی مرتب و با نشاط بودند. بخصوص در زنگ تفریح با هم صحبت می کردند و شاد و شیطون بودند. در مدارس باغچه بان دختر و پسر با هم مختلط بودند.
همچنین ثمینه خانم با تلاش فراوان توانست رشته تکنسین ادیومتری را به عنوان یکی از رشته های دانشگاهی در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) به تصویب رساند. برای نخستین بار، این رشته توانبخشی در دانشگاه های ایران دانشجو می گرفت. سپس از همه ما خواستند تا در آزمون آن شرکت کنیم. هزینه ثبت نام را هم ایشان برایمان پرداخت کرد. در آن روز گروه های مختلف آزمون می دادند و افراد بسیار در آزمون شرکت می کردند که به لطف خدا من هم قبول شدم و موفق شدم ضمن کار، فوق دیپلم هم بگیرم. در این دوره یکی از دروس دانشگاهی، آموزش زبان اشاره بود و خانم سمیعی استاد ما بود. من و بهادری و شهیدی دستیار ایشان بودیم.
یکی از فعالیت های خانم ثمینه توسعه زبان اشاره به عنوان یکی از نیازهای اساسی ناشنوایان ایران بود. مهم ترین کارش این بود که بر اساس ضوابط و مبانی علمی و تجارب علمی زبان اشاره را سامان دهی کرد.
پس از پایان دوره نُه ماهه، ثمینه خانم به من پیشنهاد کرد، چون می خواهد برای گسترش زبان اشاره گروهی تشکیل دهد، من هم با آنها همکاری کنم و عضو گروه شوم. من چند روز برای تصمیم گیری وقت خواستم تا جواب بدهم؛ ایشان پذیرفت. به خانه آمدم و از خاله ام که خانمی مذهبی و معتقد بود، خواستم برایم استخاره کند؛ ایشان پس از استخاره گفت: خوب است. فردای آن روز به ثمینه خانم گفتم مایل هستم در گروه زبان اشاره کار کنم. بالاخره روزی ایشان گفت به سازمان ملی رفاه ناشنوایان ایران بروم که در سال 1350 تأسیس شده و ثمینه خانم مدیرعامل آن سازمان بود، چون محل کار آنجا بود. در آنجا با خانمی به نام جولیا ان آلیور (سمیعی)(1) مسئول گروه تشکیل شده، آشنا شدم. قرار شد ایشان به زودی اطلاع دهد که چه زمانی کار را آغاز کنیم. تقریباً در سال 1353 کار شروع شد و هنوز دوره نه ماهه تمام نشده بود مدرکی که از دوره نه ماهه دارم تاریخ آن 30 خرداد 2535، (30 خرداد 1353) ثبت شده است. آن روزها از سال شاهنشاهی باید استفاده می شد. وقتی آنجا رفتم آقای رضا قلی شهیدی،(2)
خانم مریم رستمی، خانم ایران بهادری(3) و خانم ملک زرگر الهی (از خانواده ناشنوایان) در یک اتاق جمع بودند. ثمینه خانم با خانم سمیعی آمدند؛ خانم باغچه بان توضیح داد و قرار شد اشاراتی که ناشنوایان برای ارتباط با یکدیگر استفاده می کنند، جمع آوری شود.
بنابراین بنای تشکیل گروه زبان اشاره، تألیف و تدوین اشارات به طور رسمی در کشورمان آغاز گردید.
ص: 29
روش کار جمع آوری اشاره ها این طور مقرر شد؛ ابتدا کلمات مربوط و لغات ضروری مثل واژه های خانواده را می نوشتیم؛ سپس از ناشنوایان اشاره آن را می پرسیدیم. آقای شهیدی استاد اشارات طبیعی بود. کلمات مانند: پدر، مادر، برادر و خواهر، خوردن، مسواک و غیره را آقای شهیدی و رستمی و زرگر الهی نظر می دادند. من هم طوری که خودم می فهمیدم تصویری از اشاره جلوی آن کلمه می کشیدم. سپس چند کلمه که در آن روز جمع می شد را با خانم بهادری به کاخ جوانان محلی در خیابان فلسطین امروزی که مخصوص جمع شدن جوانان و خانواده های ناشنوایان بود می بردیم. کلمات و اشارات را برای آنها اجرا می کردیم اگر تأیید می کردند در جلسه بعد مطرح می کردیم. در این جلسه تصمیم گیری ثمینه خانم هم حضور داشتند اگر تأیید می شد کلمه را در یک دفتر بزرگ می نوشتیم. نیز توضیحات لازم درباره چگونگی اشاره جلوی آن نوشته می شد. به این شکل کلماتی که اشاره طبیعی داشت، جمع شد. به تدریج دیگر ثمینه خانم به جلسات نمی آمد؛ اما کار ادامه داشت. خانم سمیعی بعدها از آقای شهیدی خواست از جوانان فعال با تحصیلات بالاتر هم برای گسترش اشارات دعوت شود. در پی این دعوت، آقایان: محسن لوح موسوی، رضا محمودی، مرتضی پیروزی، حبیب تهرانی به مرور به گروه اضافه شدند. اما از طرفی خانم رستمی و زرگر الهی از گروه بیرون رفتند. کار ادامه داشت تا اینکه یک روز خانم سمیعی کتابی با عنوان زبان اشاره آمریکایی به نام the deaf talk to به جلسه آورد. این کتاب شامل حرکات دست و طراحی شکل ها بود و قرار شد از این کتاب الگوگیری شود. به من گفته شد، اشارات را با استفاده از طراحی دست ها در کتاب مزبور، اشارات کلمات فارسی را طراحی کنم. و آن را در مربعی قرار داده و زیر آن، کلمه اشاره را می نوشتم.
همزمان با ضبط و ثبت اشارات، من و خانم بهادری به مراکز و مدارس باغچه بان می رفتیم و اشارات را به آموزگاران و کسانی که در ارتباط با ناشنوایان بودند آموزش می دادیم. همچنین از استان ها دعوت شد دو نفر از علاقه مندان به زبان اشاره را برای آموزش کوتاه مدت به تهران بفرستند. آن موقع 14 استان داشتیم و 28 نفر به تهران آمدند و دوره مقدماتی زبان اشاره را یاد گرفتند.
در همین روزها آقای تراب، باغ بزرگی را در خیابان دولت برای مدرسه به ناشنوایان هدیه کرد. خانم هما خلیلی از طرف ثمینه خانم، مدیر آن شد. خانم باغچه بان، آموزش در این مدرسه را با روش ارتباط کلی آغاز کرد. یعنی از شیوه های گفتار، لب خوانی، اشاره، سمعک و تربیت شنوایی استفاده می شد. بنابراین دانش آموزان در مدرسه شماره 3 باغچه بان با روش ارتباط کلی آموزش می دیدند. گروه ما هم که همان تعداد اولیه بودیم بدون رستمی و زرگر الهی هفته ای یک روز به مدرسه شماره 3 می رفتیم و اشارات را به آموزگاران یاد می دادیم. سپس لغات مورد نیاز آنها را یادداشت می کردیم. خانم سمیعی هم در آن روز یک قصه از کتاب های کودکان را که قبلاً با آقای شهیدی تمرین کرده بود با روش ارتباط کلی به ویژه حالت چهره و صدا مخصوص شخصیت داستان برای کودکان می خواند و آموزش می داد. سال ها با ناشنوایان آشنا و با آنها کار کردم هرگز کودک ناشنوا را ندیدم در ساعت تفریح کتاب
ص: 30
داستان بخواند به غیر از دوره ای که در مدرسه باغچه بان شماره 3 بودم. می دیدم که خود بچه ها با علاقه کتاب را بر می داشتند و برای یکدیگر توضیح می دادند.
اشاره سازی برای کلمات فاقد اشاره: این کار ادامه داشت تا اینکه متوجه شدیم لغات بسیار اساسی هست که اشاره ندارد. از این رو جلسات تدوین اشارات را ادامه دادیم تا در مورد آنها هم تصمیم گیری شود. ضمن آنکه هر کلمه ای که اشاره نداشت با الفبای باغچه بان می گفتیم اما هدف اساسی این الفبا برای ایجاد صوت و گفتار بود بنابراین الفبای فارسی را با توجه به فرم نوشتن آن در گروه تصویب و برای ساخت برخی اشارات از آنها استفاده می کردیم، مانند رنگ ها. البته اگر رنگی اشاره طبیعی داشت از همان اشاره طبیعی استفاده می کردیم، مانند رنگ سبز یا رنگ قرمز. پس از الفبای زبان اشاره فارسی در ساخت اشارات هم استفاده می کردیم اما اسامی و کلماتی که اشاره نداشت با الفبای باغچه بان بیان می شد. ناگفته نماند که برخی اشارات طبیعی هم استفاده اش صورت خوشی نداشت مانند (معلم) که زدن خط کش در کف دست بود. این اشارات هم به پیشنهاد جوانان تحصیل کرده تغییر داده می شد. مثلاً اشاره آموزش و آدم، برای کلمه معلم تصویب شد. کم کم برای آموزش اشارات جزوه های ساده با راهنمایی و زیر نظر خانم سمیعی نوشتیم و اشاره جدید را در جملات مختلف تکرار می کردیم سپس و به افرادی که در ارتباط با ناشنوایان بودند آموزش می دادیم. برای کلمات جدید با توجه به زبان فارسی و مفهوم کلمه اشاره پیشنهاد می شد. مثلاً آهنگر اشاره طبیعی آهن +گر که همان اشاره آدم یا انسان است، استفاده می کردیم. در اشاره طبیعی آهن و آهنگر فرقی نداشت برای همین اشاره طبیعی آهن + آدم تصویب شد «آهنگر». البته بعضی روزها، پس از ساعت ها بحث و گفت وگو و جدال برای کلمه ای، اشاره پیدا و تصویب نمی کردیم و اشاره ای مورد توافق نبود تا به درک معنی و مفهوم کلمه کمک کند.
زبان اشاره دارای مبانی و ابعاد فرهنگی است اما تا آن زمان روی آن کار جدی نشده بود. اما لازم بود نخبگان در این باره، به هم اندیشی بپردازند. نیز اطلاعات لازم به مردم و خود ناشنوایان داده شود. بنابراین مجموعه اقداماتی شروع شد که توضیح داده می شود.
اولین مدرسه ناشنوایان توسط مرحوم باغچه بان در تبریز در 1302 دایر شد و در پنجاهمین سالگرد آموزش ناشنوایان در ایران با همت خانم باغچه بان و همکارانشان سمینار چهار روزه در ساختمان وزارت کشاورزی آن زمان در خیابان بلوار کشاورز معروف به ساختمان شیشه ای چند طبقه ای، برگزار شد. مهمانانی از کشورهای مختلف شرکت داشتند و تجربیات خود را در سخنرانی بیان می کردند. گفته ها هم همزمان برای همه افراد شنوا توسط گوشی ترجمه می شد. مترجم این بخش خانم سمیعی بود. برای ناشنوایان هم من و خانم بهادری به زبان اشاره ترجمه می کردیم. سمینار باشکوهی بود در زمان خودش بسیار خوب و پر بار بود.
در همین دوره بود که ثمینه خانم موفق شد در تلویزیون در کانال آموزش، زمان کوتاهی را بگیرد. هدف این بود که چند خبر کوتاه درباره ناشنوایان و آموزش چند اشاره برای ناشنوایان پخش شود. خانم رستمی، بهادری و اعظم شفیعی (ناظم مدرسه 2
ص: 31
باغچه بان) و من هردو نفر یک هفته اجرا می کردیم. متأسفانه این برنامه مدت زیادی طول نکشید و قطع شد.
بالاخره تصمیم گرفته شد تا لغات جمع آوری شده در کتابی به نام فرهنگ زبان اشاره فارسی چاپ شود. البته قبل از این، خانم بهادری که با ما فوق دیپلم گرفته بودند از طرف سازمان شیر زنان لاینز بورسیه شده و به امریکا رفته بود. برای این کتاب از تصویر چهار ناشنوا به نام خانم ها: الهه قاسمی شاد و شعله صداقت و از آقایان محسن لوح موسوی و رضا محمودی استفاده می شد. این آقایان در گروه توسعه زبان اشاره هم بودند. شیوه کار این گونه بود که ابتدا، کارشناسان با دست اشاره را نشان می دادند سپس از آنها عکس گرفته می شد؛ در مرحله بعد، از روی عکس ها، حرکات دست با فلش مشخص می شد. در آن موقع امکانات بسیار محدود بود و با قلم ریز و مرکب سفید روی تصاویر سیاه و با مرکب سیاه روی تصاویر سفید کار می شد. همچنین با استفاده از خط کش حرکات دست با فلش مشخص می شد.
این کار را ادامه می دادیم که متأسفانه خانم سمیعی با دو فرزندش در سانحه سقوط هواپیما در مردادماه سال 1357 در پایگاه جی تهران سقوط کرد و درگذشت. اجساد آنان در تهران در قبرستان مسیحیان کاتولیک میدان شهدا پیروزی خیابان پورمند خیابان ده فروردین انتهای خیابان تاجری پلاک 284 به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش گرامی باد. او پایه گذار زبان اشاره در ایران بود.
پس از فوت خانم سمیعی خانم باغچه بان مرا مسئول گروه کرد. ما کار را با همکاران ناشنوا و عضو جدید گروه به نام خانم افضلی ادامه دادیم تا اینکه اعتراضات مردم نسبت به عدم آزادی در کشور آغاز شد و هر روز بیشتر می شد. خانم باغچه بان به من که در استراحت زایمان بودم زنگ زد و گفت هر طور شده بروم و کتاب را تمام کنیم چون فردا هیچ چیز مشخص نیست من هم قبول کردم.
روزها به زیرزمین مدرسه شماره 1 باغچه بان می رفتیم کلمات باقی مانده را عکاسی و فلش ها را با آقای محمودی روی تصاویر می کشیدیم. بعدها آقای پیروزی نیز به ما کمک می کردند. روز های شلوغی بود زمان برگشت مردم معترض در خیابان ها بودند لاستیک و غیره آتش می زدند من به سختی به خانه می رسیدم. امکانات رفت و آمد هم به راحتی امروزه نبود. به لطف خدا و همکاری دوستان. کار نزدیک به 1000 لغت به پایان می رسید به انقلاب نزدیک می شدیم.
ثمینه خانم، آقای فتوحی را به جای خود مدیرعامل سازمان کرد. آقای فتوحی کارهای ثمینه را ادامه دادند. با عنایت خداوند نخستین کتاب با نام فرهنگ زبان اشاره فارسی در سال 1359 به چاپ رسید. البته کتاب داستانی میهمانان ناخوانده را خانمی انگلیسی به نام سوزان دبورا هلم کشیده و تمام کارهای صفحه بندی قطع کتاب و در هر صفحه تصویری از موضوع داستان را نقاشی کرده و در زیر تصویر کلمات اشارات را با همکاری گروه کشیده بود در حقیقت کار تایپوگرافی آن را انجام داده بود. وقتی به انقلاب نزدیک شده بودیم کتاب را که کامل و آماده چاپ بود به من تحویل داده بود. من هم آن را تحویل آقای فتوحی دادم تا برای چاپ همزمان با کتاب فرهنگ زبان اشاره فارسی اقدام شود. کار خود را ادامه می دادیم که کشورمان مورد حمله دولت عراق قرار گرفت ضمناً پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران سازمان های حمایتی در یک سازمان به نام سازمان بهزیستی ادغام شد. از
ص: 32
جمله سازمان ملی رفاه ناشنوایان اما خوشبختانه آقای فتوحی کارشناس مسئول ناشنوایان بود و کارها به پیش می رفت.
یک روز خانمی به نام مینو فرشید پیش من آمد. تحصیلات دانشگاهی در رشته طراحی در دانشگاه هنر و مدرک طراحی داشت. کارش را دیدم بسیار حرکات دست را زیبا می کشید. او را به آقای فتوحی معرفی کردم تا به گروه ما اضافه شود، چون ما برای کار طراحی اشارات به شخصی مانند او نیاز داشتیم. اما خواسته ما پذیرفته نشد. بعدها من خانم فرشید را به ثمینه خانم معرفی کردم چند کار او را هم به ایشان نشان دادم. چندی بعد دیدم خوشبختانه کتاب جوجه طلایی (شعری از باغچه بان) توسط ایشان طراحی و چاپ شده است. آقای شهیدی هم بازنشسته شد. در این زمان، نماینده کلاسمان در دانشگاه ملی (شهید بهشتی کنونی) با چند نفر از دوستان دیگر با پیگیری فراوان توانستند رشته ما را به کارشناسی ارتقاء دهند. من هم کارشناسی را ادامه دادم. حالا دیگر همه چیز تغییر کرده بود و ما به ساختمانی نزدیک سوانح و سوختگی در خیابان رشید یاسمی منتقل شده بودیم.
در سال 1357 دختر بزرگم عاطفه به دنیا آمد و وقتی در بستر بودم، شوهرم روزنامه ای آورد که خبر سقوط هواپیمای جولیا سمیعی را درج کرده بود، حادثه دلخراشی بود او و دو فرزندش کشته شدند؛ خبر بدی بود و بسیار گریه کردم.
خانم سمیعی به زبان فرانسه، آلمانی و فارسی مسلط بود. یک مسیحی کاتولیک بود. خیلی چیزها از او آموختم. زنگ ناهار همیشه با کارمندانش در یک میز می نشست و غذا می خورد. دفتر زبان اشاره به پیشنهاد و همت او تأسیس شده بود ولی بعد از مدتی دفتر زبان اشاره از سازمان رفاه ناشنوایان در خیابان پهلوی به مدرسه شماره 1 باغچه بان «یوسف آباد» منتقل شده بود در آنجا طبقه آخر. یک اتاق کوچکی بود که هیچ امکاناتی نداشت. چند میز گذاشته بودند و گروه ما آنجا کار می کرد. خانم سمیعی قرار گذاشته بود هر کس خودش میزش را تمیز کند و برای بقیه چای درست کند سپس استکان ها را بشورد تا آماده برای روز بعد باشد. یک روز هم مخصوص خودش بود.
یادم هست یک روز من زودتر از بقیه آمدم نوبت خانم سمیعی بود اما من میز خودم و او را تمیز کردم و چای را آماده کردم. وقتی آمد. با همان میزان که فارسی بلد بود گفت. کی میز من را تمیز کرده غلط کرده. ما خندیدیم. اما گفت خواهش می کنم کسی میز مرا تمیز نکند. خودم تمیز می کنم. همیشه یکشنبه ها صبح به کلیسا می رفت و کمی دیرتر از روزهای دیگر به اداره می آمد. بسیار مهربان، جدی و آگاه بود هر سفری که به آمریکا یا کشورهای دیگر می رفت. وسایل و کتاب های مربوط به زبان اشاره و اقداماتی که آنجا برای ناشنوایان انجام می شد را برای ما می آورد. خدا رحمتش کند. روحش شاد. «ان شاءالله»
پس از ایشان مسئولیت گروه آموزش و پژوهش زبان اشاره را خانم ثمینه باغچه بان به من دادند.
ص: 33
گاه حوادث زندگی، بدون پیش بینی به وقوع می پیوندد؛ مردم معمولاً این گونه رخدادها را تقدیر انسان می دانند. برای من هم سرنوشتم این گونه رقم خورده بود که در خدمت سیما قرار گیرم. البته از اینکه این مرحله از زندگی ام تداوم و ادامه قبل بود و چون آمیخته با خدمت به ناشنوایان بود، راضی و مسرور بودم. در این بخش سعی می کنم، کارنامه ام در سیما را مرور کنم، تجاربی که به دست آوردم را گزارش دهم. البته بسیاری از اقدامات، گروهی بود و نمی توانم مدعی باشم این ها تماماً برای من است.
تلویزیون دارای ظرافت های خاص خود است و هر کس می خواهد در آنجا کار کند باید مجهز به دانش باشد و وقت خود را کاملاً در اختیار کار قرار دهد. به همین دلیل افراد اندکی می توانند در اینجا کار کنند. من هم باید تلاش می کردم خودم را وفق دهم.
یک روز از تلویزیون تهیه کننده برنامه کودک به نام خانم پروین شمشکی پیش من آمد و از من خواست به عنوان مجری در برنامه ای به نام «امیدهای تازه» به صورت مسابقه برای بچه های ناشنوا و شنوا، شرکت کنم. قرار بود با اشاره یک کلمه را بگویم، هر کودکی زودتر کلمه را فهمید جایزه بگیرد. به ایشان گفتم چون باردار هستم نمی توانم و بجای خودم خانم افضلی و دو مربی اندرزگاه مادر را معرفی کردم. خانم افضلی توسط سیما انتخاب شد و مدت کوتاهی این برنامه با اجرای خانم افضلی پخش شد.
در مورد اینکه آیا صدا و سیما از ابتدای تأسیس به بعد طرحی و اقدامی برای ناشنوایان داشته یا نه؟ اطلاعی در دست نیست، فقط می دانستم از سال 1366 اخبار ناشنوایان در سیما زمان مدیریت آقای محسن هاشمی آغاز شد. این برنامه در سال های بعد تحولات بسیار داشته که خلاصه ای از سیر تحولات آن را می گویم.
همیشه عده ای با برنامه های ناشنوایان در سیما مخالف بوده اند.
محمدباقر جعفری نیا از سردبیران صدا و سیما در سال 1366 با تلاش فراوان توانسته بود بخش خبر ناشنوایان روزهای جمعه ساعت 30و17در شبکه دو سیما را با اجرای خود ناشنوایان فعال کند. همان زمان هم خیلی ها سعی کردند جلوی پخش این بخش کوچک خبری را بگیرند؛ از جمله برخی از معلمان آموزش و پرورش کودکان استثنایی چون آموزش در سازمان کودکان استثنایی با روش شفاهی بود اما در بهزیستی روش ارتباط کلی اجرا می شد. حتی وزیر وقت آموزش و پرورش آقای کاظم اکرمی در نامه ای خواستار قطع برنامه شده بود. اما با جلسات کارشناسی متعددی در صدا و سیما آن ها متقاعد و کار ادامه یافته بود. تا در پاییز سال 1369 در دانمارک اجلاس فدراسیون جهانی ناشنوایان برگزار شد که از صدا و سیما آقای جعفری نیا و چهار نفر از سازمان بهزیستی (گروه توسعه زبان اشاره) در این سمینار شرکت کردند در آن سمینار
ص: 34
تلویزیون های کشورهای مختلف موظف به برنامه ریزی برای جامعه ناشنوا شده بودند. این گروه با تجربیات خوبی که از سمینار کسب کرده بودند، بازگشتند. ضمناً همیشه آقای جعفری نیا می گفت: یکی از افتخارات کشور ما در بخش ناشنوایان. کتاب فرهنگ زبان اشاره بود چون خیلی از کشورهای شرکت کننده هیچ کتابی در این زمینه نداشتند. حالا دوباره فرصتی مناسب برای برنامه ریزی در سیما بود. در این مدت من هم سعی کردم از شرایط به دست آمده برای پیش برد کارها در بخش ناشنوایان استفاده کنم. یکی از کارها افزایش کمک مالی به کانون های سراسر کشور به ویژه آن هایی که فعال بودند، حتی تا دو برابر افزایش پیدا کرد. و برای کنکور سراسری هماهنگ شده بود در دانشگاه علوم توانبخشی میدان مادر کنکور معلولین با شرایط خاص مانند افزایش زمان آزمون به مدت یک و نیم برابر افراد عادی - برای ناشنوایان حضور مترجم زبان اشاره و برای نابینایان حضور منشی برگزار شود. سپس بعد از آزمون نمایندگان سازمان بهزیستی به دفتر مدیر اجرایی سازمان سنجش رفته سؤالاتی که برای معلولین امکان پاسخگویی نبود را حذف نموده تا عزیزان معلول متضرر نشوند. من هم نماینده ناشنوایان بودم. در سال دوم حضور خودم در این جلسه خانم اطیابی یکی از معلمان خوب و دل سوز ناشنوایان که مدرک دانشگاهی در رشته ادبیات داشت، دعوت به همکاری کردم و با مشورت ایشان معلمین ریاضی و زبان انگلیسی و عربی را هم دعوت به همکاری کردیم. متأسفانه نام این عزیزان بسیار هم دلسوزانه با من همکاری می کردند در خاطرم نیست. حتی زمان برگزاری کنکور از همکاری این عزیزان بهره می بردیم زیرا من نمی خواستم کوچک ترین حقی از ناشنوایان ضایع شود. تا پایان سالی که در بهزیستی فعالیت داشتم این کار ادامه داشت.
در مهرماه سال 77 مصادف با روز جهانی ناشنوایان آقای جعفری نیا مرا صدا زد و گفت برو خیابان افریقا نبش مینا پیش آقای مفید مدیر محترم شبکه 5 با ایشان صحبت کردم قرار است امروز به مناسبت هفته جهانی در برخی از برنامه ها از مترجم زبان اشاره (رابط ناشنوایان) استفاده شود. البته ایشان قول گرفته بودند که امروز فقط این اقدام در شبکه 5 باشد. آقای مفید قبلاً در سیما با آقای جعفری نیا کار کرده و دوست بودند و از مدیران مبتکر، جدی و دقیق بود. آقای مفید از مدیر پخش خواست نامه ای به من بدهد و مرا برای کار هماهنگ شده معرفی کنند. نامه را گرفتم و به شبکه 5 بالای تپه صبا رفتم ساعت حدود 9 صبح بود. ابتدا برنامه ها را با زبان اشاره اعلام می کردم و در بین برنامه ها هفته جهانی را تبریک و محل برگزاری جشن را هم اعلام می کردم. خدا را شکر بدون مشکل این کار ادامه داشت تا اینکه آقای مفید بزرگوار خواست بعضی از برنامه ها را به طور کامل با زبان اشاره اجرا کنیم. تا عصر آن روز، تلفن های زیادی از طرف خانواده های ناشنوایان به شبکه شد و از این اقدام بسیار تشکر شد. از طرف دیگر در محل برگزاری جشن که در سالن دانشگاه علوم توانبخشی سازمان بهزیستی بود شادی و شور خاصی از طرف عزیزان ناشنوا به پا شده بود و همه از این اقدام خوشحال بودند. دوباره آقای مفید با شبکه تماس گرفت و گفت همه برنامه ها را با رابط ناشنوایان اجرا کنید. همه خوشحال بودیم؛ زیرا برای اولین بار این کار انجام می شد و تا ساعت 11 شب ادامه داشت. آقای مفید به پخش آمد و گفت تصمیم گرفته برنامه ای برای ناشنوایان با مترجم در شبکه پخش کند و
ص: 35
این کار را ادامه دهد. این نخستین بار بود که در سیما برنامه های عادی با تصویر رابط اجرا می شد. خلاصه آن شب تا ساعت 12 یکسره من اشاره می کردم. بسیار خسته شده بودم برنامه شبکه تمام شد ما هم خداحافظی کردیم. یکی دو روز بعد بچه های ناشنوا را دیدم یکی از آن ها به من گفت خسته نباشی گفتم خسته نشدم گفت چرا خودم دیدم که موقع خداحافظی گفتی خسته شدم. تازه فهمیدم چون اشاره می کردم لحظه آخر هم که می خواستم از جلوی دوربین بلند شوم با زبان اشاره گفتم خیلی خسته شدم کارگردان هم این بخش از گفته مرا پخش کرده بود و عزیزان ناشنوا دیده بودند. خانم محمدپور عزیز را دیدم ایشان گفتند فاطی روز جشن اینجا جایت خالی بود نمی دانی چه غوغایی بود همه خوشحال بودند. چون به آرزوهای چندین ساله خود رسیده بودند. فردای آن روز خواسته آقای مفید را به آقای جعفری نیا اطلاع دادم ایشان خیلی خوشحال شد.
سپس با هماهنگی های لازم در جلسه ای با حضور مدیر شبکه و مدیر دفتر خودمان و بنده لیست برنامه ها را دیدیم و من سریال جدیدی به نام «روزگار جوانی» را برای ترجمه انتخاب کردم، چون هم ایرانی بود و هم تازه می خواست پخش شود. به لطف خدا برای نخستین بار بود که در جهان یک سریال با زبان اشاره برای ناشنوایان پخش می شد. بعدها فهمیدم که نامه های زیادی به مدیر وقت سازمان آقای لاریجانی از طرف اولیای ناشنوایان و مسئولان سازمان داده شده بود و درخواست برنامه با رابط برای ناشنوایان کرده بودند آقای لاریجانی هم از کار آقای مفید حمایت کردند.
همزمان در هفته ناشنوایان در بخش خبر شبکه چهار با هماهنگی آقای جعفری نیا هر شب اخبار این شبکه را با مترجم ناشنوایان یا همان رابط اجرا کردم. ناگفته نماند که سردبیر این بخش بسیار با زبان اشاره یا ترجمه برای ناشنوایان یا رابط مخالف بود. اما نتوانسته بود جلوی آن را بگیرد. سپس از شبکه دو درخواست برنامه کردیم که آقای مشیری با موافقت درخواست ما را به مدیر تأمین برنامه آقای کلانتری دادند در جلسه ای با ایشان و آقای جعفری نیا تصمیم گرفتیم برنامه تصویر زندگی که یک برنامه کامل از آموزشی – فرهنگی و تفریحی و هم مورد درخواست ناشنوایان بود را انتخاب و قرار شد هر روز صبح این برنامه با رابط ناشنوایان پخش شود. باید متذکر شوم گرفتن برنامه ها به راحتی نبود جلسات کارشناسی می گذاشتیم وقتی مسئولان مربوطه توجیه می شدند این کار انجام می شد ضمن آنکه صدا و سیما حاضر نبود هزینه ای برای این کار بپردازد. آن ها تصور می کردند این خدمات را بهزیستی باید به عهده بگیرد چون مسئولیت معلولان را به عهده دارد در جلساتی که با مسئولان مربوطه می گذاشتیم بنده و آقای جعفری نیا آن ها را توجیه می کردیم و می گفتیم هر سازمانی با توجه به رسالتی که دارد در برابر جامعه موظف است خدمات بدهد به طوری که آموزش و پرورش خدمات آموزشی. بهداشت و درمان خدمات درمانی و صدا و سیما، اطلاع رسانی و آگاهی به جامعه و همچنین ناشنوایان را به عهده دارد. در سازمان های بین المللی اطلاع رسانی از طریق سیما برای ناشنوایان اولویت داشته و تأکید شده است. با این وصف ما می گفتیم نیروی تخصصی را بهزیستی تأمین کند. به همین دلیل در 5 سال نخست، شبکه 5 هیچ مبلغی بابت کار به من نداد. با آنکه کار رفته رفته گسترش می یافت و فیلم سینمایی روزهای جمعه در هفته بهزیستی یک هفته کامل در هفته دفاع مقدس فیلم های سینمایی با رابط پخش می شد چون کار جدیدی بود خیلی ها دوست
ص: 36
داشتند در برنامه ها از رابط استفاده کنند ضمن آنکه پولی هم پرداخت نمی کردند. از طرفی آقای دکتر کمالی، آقای جعفری نیا و من با روزنامه های مختلف مصاحبه می کردیم و درباره لزوم و حق ناشنوایان از بهره مندی سیما می گفتیم. هدفمان این بود که تا مسئولین توجیه شوند و قبول کنند که ناشنوایان هم حق دارند از برنامه های سیما استفاده کنند. یک روز به پیشنهاد آقای دکتر کمالی با تهیه کننده برنامه «به خانه بر می گردیم» صحبت کردم و ایشان را متقاعد کردم که خوب است به خانواده ها در مورد موضوعات مختلف مربوط به ناشنوایان اطلاع رسانی کنیم. ایشان پذیرفتند و افزون بر یک سال، هفته ای یک بار با حضور آقای دکتر کمالی به عنوان کارشناس میهمان و من مترجم زبان اشاره در برنامه شرکت می کردیم. حتی مدتی من چند کلمه زبان اشاره در برنامه «به خانه بر می گردیم» آموزش می دادم. با پیگیری در برنامه های مختلف، ناشنوایان را به عنوان میهمان می بردم تا بینندگان با موفقیت آن ها آشنا شوند. از جمله آقای محمد محمدی دعوی سرایی که هنرمند قالی باف بود و قالی دو رویه از تمدن های مختلف را بافته بود او را به برنامه «شب به خیر تهران» بردم و ایشان کارش را معرفی کرد سپس این قالی را به ریاست جمهور وقت با هماهنگی بهزیستی هدیه داد که قرار شد با حضور خودش در فرانسه این فرش دو رویه را به سازمان ملل یونسکو هدیه کند. که این کار انجام شد. یا در روزهای مناسبتی ناشنوایان را به سیما می بردم تا مردم از توانایی های آنان مطلع شوند خودم هم در برنامه های مختلف با هدف اطلاع رسانی و آگاهی مردم شرکت می کردم.
ناگفته نماند که عده ای ناآگاهانه و عده ای به دلیل منیّت ها و انحصار طلبی های خودشان خیلی تلاش کردند تا جلوی پخش برنامه ها را بگیرند حتی کسانی که روزی بهترین دوستان و همکارانم بودند کسانی که می دانستند این برنامه ها چقدر برای ناشنوایان اهمیت دارد اما از آنجا که هدف من خدمت به جامعه ناشنوایان بود و با عشق کار می کردم و فقط توکلم به خدای مهربانم بود. با یاری خدای توانا و حمایت مسئولان چه در بهزیستی چه در صدا و سیما و همچنین همکاری خوب همکارم آقای محمودی و حمایت خیلی از خانواده های ناشنوایان این برنامه ادامه یافت.
یک روز که ثمینه خانم به ایران آمده بود، به من زنگ زد و گفت می خواهد آقای دکتر کمالی و جعفری نیا را ببیند. من هم به آنان گفتم و جلسه برگزار شد. ثمینه خانم گفت: فقط می خواستم از شما به خاطر این کار بزرگ و مهمی که انجام دادید تشکر کنم و متذکر شد که این درخواست خود ایشان بوده که در چنین جلسه ای شرکت کند. چون سال ها ناشنوایان خواستار چنین برنامه هایی بودند من هم وظیفه خودم دانستم تا بیایم و از شما تشکر کنم.
کار گسترش پیدا کرده بود و من به تنهایی نمی توانستم از عهده همه کارها برآیم. آقای جعفری نیا گفت یک نفر را معرفی کن برای همکاری با تو در برنامه های سیما. من هم خانم بهادری را معرفی کردم ایشان نپذیرفت و گفت کس دیگری را بیاور. پس از مشورت با آقای محمودی خانم فاطمه غلامی ازناوله را معرفی کردم ایشان با همکاری خانم غلامی موافقت کردند. و از من خواستند به جد ایشان را آماده اجرا نمایم. من هم سعی خودم را کردم. ضمن آنکه این خانم دارای شخصیت خوب و همکاری خوبی هم با ما داشت با آقای کلانتری بزرگوار صحبت کردم و خواهش کردم برنامه «تصویر زندگی» را با ایشان اجرا نماییم که پذیرفت. مدتی ایشان را با خودم به
ص: 37
پخش می بردم تا با چگونگی کار و اجرا آشنا شوند سپس به صورت مشترک برنامه را اجرا می کردیم تا اینکه یک روز در میان کار را به عهده گرفت و راه افتاد.
شبکه دو هم مدت ها پولی به ما نمی داد. اما آقای دکتر کمالی هر سه ماه یا شش ماه یک مبلغی را به صورت چک به من و خانم غلامی به عنوان پاداش می داد. مبلغ زیادی نبود اما ما را خوشحال می کرد چون می دیدیم مسئولان قدر زحمت های ما را می دانند. اما بعدها شبکه دو نزدیک عید به هر نفر ما یک سکه می داد در این میان نامه ای از طرف ریاست سازمان بهزیستی به ریاست محترم صدا و سیما دادیم و بیانیه پایانی سمینار مسئولان کانون های سراسری کشور که در 23 و24 خرداد سال 77 به پیشنهاد آقای جعفری نیا در زاهدان صادر شده و خواسته های دقیق و کارشناسی شده ای داشت را به پیوست فرستادیم. من هم مسئول پیگیری بودم بالاخره قرار شد در جلسه ای با حضور کارشناسان صدا و سیما درخواست های نامه بررسی شود. اما در این روزها دیگر آقای جعفری نیا مدیرکل ما نبود از دفتر ما رفته بودند و به جای ایشان آقای نجفی آمده بودند. که ایشان هم از کارهای من حمایت می کردند ضمن آنکه آقای جعفری نیا به دلیل دوستی با آقای دکتر کمالی برنامه های سیما را رها نکرد.
در جلسه ای خواسته ما از صدا و سیما مطرح شد آن ها هم با توجه به امکانات سازمان موافقت کردند که مانند خیلی از کشورهای دیگر قابی در گوشه تصویر باز شود و مترجم زبان اشاره (رابط) برنامه ها را برای ناشنوایان ترجمه کند. ما زیرنویس هم خواسته بودیم اما سازمان گفت نیاز به بودجه و اقدامات خاصی دارد که فعلاً نمی تواند انجام دهد. اما همین موافقت هم غنیمت بود. سپس من در نامه ای از طرف دکتر کمالی خواستار همکاری صدا و سیما در استان ها با بهزیستی جهت فعال شدن استان ها در بخش خبرهای استانی برای ناشنوایان شدم. البته خیلی طول کشید اما خوشبختانه موافقت شد. در راستای این اقدام چند استان با همکاری بهزیستی و جلسات کارشناسی با حضور بنده و مسئولان صدا و سیما در استان مربوطه بخش خبر با رابط فعال شد. در سال 78 شبکه خبر تأسیس شد یک ماه پس از تأسیس آقای جعفری نیا که با مدیران به ویژه مدیر پخش آقای وفسیان دوست بودند صحبت کرد و قرار شد یک بخش خبری در ساعت 5 بعدازظهر با رابط پخش شود. سردبیر این بخش آقای حکیم هاشمی که در کار خود استاد و اعضای تحریریه افراد پر تجربه و با علمی از جمله: آقایان مرشد زاده، خوش سیما و سرداری زاده بودند. این هم لطف خدا بود که از این بزرگواران آموختم. همه هم از دوستان و همکاران آقای جعفری نیا بودند. در این بخش خبری من و خانم غلامی اجرا داشتیم. البته همیشه من خواستار بزرگتر شدن قاب خبر و کم شدن سرعت گوینده برای خواندن خبر بودم آن مسئولانی که در این مورد تصمیم می گرفتند. بیشتر به فکر کار خودشان بودند. اما ما غنیمت می شمردیم و می خواستیم این حق ناشنوایان را حفظ کنیم ضمن آنکه خبر ناشنوایان یا بعضی از گزارشات کشورهای دیگر را هم که با رابط ناشنوایان بود می دیدیم بعضی وقت ها از قاب ما کوچک تر بود. اما همیشه برای رسیدن به اهداف تلاش می کردیم. رفت و آمد ما به سازمان به عهده خودمان بود شبکه خبر نخستین بخشی بود که به ما شیفتی دو هزار و پانصد تومان می داد اما آقای دکتر کمالی دستور داده بود ما با آژانس برویم و سازمان بهزیستی پول آن را پرداخت نماید.
ص: 38
کار ما در سیما اهمیت داشت و پخش خبر و برنامه ها با زبان اشاره ضمن آنکه فرهنگ ناشنوا را معرفی می کرد حداقل آنکه جامعه با فرهنگ ناشنوا آشنا شده بود و هر کسی با زبان اشاره صحبت می کرد دیگر خجالت نمی کشید سطح آگاهی مردم بالا و بینش آن ها از توانمندی ناشنوا تغییر کرده بود خاطرم هست یک روز مادری که بغض در گلویش بود به من زنگ زد و گفت نمی دانم چه بگویم خیلی از تو ممنونیم که با این کار به بچه من اعتماد به نفس دادی او گفت همیشه ما سریال ها را برایش کم و بیش تعریف می کردیم اما امروز من خانه نبودم وقتی آمدم او موضوع سریال را برایم تعریف کرد، تشکر می کرد. همچنین خود ناشنوایان عزیز که همیشه قدردانی می کردند و همین برای من کافی بود. ضمناً ناشنوایان هم در استان ها اگر می خواستند. می توانستند کلمات را با زبان اشاره از طریق سیما بیاموزند.
کار بزرگی در سیما شروع شده بود، از یک طرف ناشنوایان منتظر بودند تا نتایج عملی و عینی این پروژه را ببینند و شاهد حل مشکلاتشان از طریق حضورشان در سیما بودند؛ از طرف دیگر، پروژه جدید بود و بعضی مدیران نسبت به آن توجیه نبودند یا قبول نداشتند. از طرف دیگر کسانی که مانع تراشی می کردند و چوب لای چرخ می گذاشتند. همچنین امکانات و نیروهای ما هم اندک بود و کم کم تمام وقتم در هر هفته برای برنامه اخبار ناشنوایان و استفاده از رابط می گذشت و همه وجودم درگیر امور این پروژه شده بود و خستگی و کثرت کار ضعیفم کرده بود. این بخش را به مشکلات و موانع اختصاص می دهم تا بلکه تجربه ای برای دیگر کارها باشد.
حالا فقط در سیما کار می کردم ناگفته نماند که بخش خبر ناشنوایان روزهای پنجشنبه ضبط و در روزهای جمعه از شبکه دو پخش می شد را آقای بنی هاشمی که پس از آقای جعفری نیا سردبیر آن بود، با اصرار زیاد چند سالی بود به من داده بود. این بخش هم در ابتدای کار ،خبرها جمع آوری و با دست نوشته می شد و دو دبیر خبر داشت که در رادیو کار می کردند. آن ها اصلاً ناشنوا و نیاز آن ها را نمی دانستند. با آنان جلسه ای گذاشتم و توضیح دادم که چگونه باید خبرها را ببندند اما متأسفانه آن ها عادت کرده بودند فقط لید خبرها را برای این بخش آماده می کردند. و زمان خبر هم بسیار کم شده بود حتی بعضی اوقات زیر ده دقیقه بسته می شد. پس مجبور شدم خبرها را خودم آماده کنم با توجه به اولویت نیاز ناشنوایان و به صورت ساده و در جملات کوتاه که قابل استفاده برای ناشنوایان باشد. ضمن آنکه فرمت خبر حفظ شود. هفته ای دو روز به سازمان می رفتم خبرهای یک هفته همه شبکه ها را بررسی می کردم با توجه به اهمیت و اولویت از بین آن ها انتخاب کرده پرینت می گرفتم و به خانه می بردم، چون خبر ما دست نویس بود پس از اقدامات لازم آنها را آماده می کردم سپس پنجشنبه هر هفته به استودیویی در بخش فنی برای ضبط می رفتیم. گویندگان ناشنوای ما هم آقایان: محمودی و پیروزی بودند. آقای نورمحمدی هم نریشن(1) می خواند یعنی گوینده شنوا بود. ابتدا من سعی کردم برای آقای نور محمدی همکاری بیاورم چون برای یک نفر مشکل بود آقای سید حسین حسینی را آوردم که یک هفته در میان خبرها را می خواند. اما به دلیل
ص: 39
مشغله کاری ایشان در رادیو. دو گوینده دیگر را پی در پی آوردم. به دلایلی که قبلاً گفتم خیلی علاقه نشان ندادند و رفتند. آقای محسن سعیدی یکی از همکاران خوب در پخش را جایگزین ایشان نمودم. با آنکه ایشان مسئول تهیه کنندگان بود اما با علاقه با ما همکاری کرد. کار برای من که دست تنها بودم و تمام پنجشنبه ها و دو روز در هفته درگیر این خبر بودم، بسیار سخت بود.
یک روز آقای رضایی(1)
دید خبرها دست نویس است، گفت: چرا تایپی نیست و اصرار کرد که حتماً خبرها را تایپ کن. خدا خیرش بدهد. با تأکید ایشان مجبور شدم خبرها را تایپ کنم که خیلی راحت تر از نوشتن بود به دلایل مختلف. کم کم سیستم صدا و سیما تغییر کرد و دیگر از فیلم بتا کم استفاده نمی شد و ضبط برنامه ها روی پی دی بود. از شبکه دو تماس گرفتند و گفتند خبر را روی پی دی ضبط کنیم و بفرستیم چون از نوار به نوار دیگر تبدیل کردن کیفیت خبر را پایین می آورد در استودیو فنی هم ما خیلی اذیت می شدیم چون در آن روز خبر دیگری هم ضبط می شد. و ما از بخش دیگری به آنجا می رفتیم خیلی از ما استقبال خوبی نمی شد. فقط خانم حدیدی یکی از کارگردانان بسیار خوب بود که با رغبت با ما همکاری می کرد. پیش خانم نکویی یکی از مسئولان دفتر آقای سید مهدی مدیرکل محترم پخش رفتم و گفتم وقتی می خواهم تا مشکلاتم را به ایشان بگویم. خدا خیرش دهد؛ با ایشان دوستی هم داشتم، پیشنهاد کرد به حاج آقا سید مهدی مدیرکل محترم پخش نامه بنویس؛ من هم نامه نوشتم و مشکلات را مطرح کردم و درخواست نمودم که ما هم مانند بخش های دیگر خبر سیما در واحد خودمان خبر را ضبط کنیم ساعت آزاد استودیو را هم به ایشان پیشنهاد کردم. ایشان هم یکی از مدیران بزرگواری بود که دستور مساعدت و تشکیل جلسه ای با مدیران مربوطه را داد تا درخواست مرا بررسی و اعلام نظر کنند. خوشبختانه در نهایت موافقت شد. البته با تلاشی که کرده بودم حالا تحریریه ما از: آقای محمودی و خانم غلامی و دانش تشکیل شده بود. همه از کسانی بودند که با ناشنوا ارتباط داشتند و کار را می شناختند. دوباره تصمیم گرفتم نیروی جدیدی را به گروه ناشنوایان اضافه کنم. ورود به سازمان هم کار ساده ای نبود چون تعدیل نیرو داشتند. زمان خانم صدر دانش هم این مشکل را داشتیم اما چون ایشان در شبکه دو از قبل تصویر داشت و کار تخصصی بود توانستیم ایشان را بیاوریم. دیدم تنها راهی که می توانم نیرو بیاورم. از طریق برنامه شبکه دو «تصویر زندگی» است با آقای سلطانیان تماس گرفتم. و گفتم برایم ادامه کار مشکل است و خواهش کردم خانم حمیرا سیمرغ، درباره او قبلاً با گروه مشورت کرده بودم، به جای من با برنامه همکاری کند. ایشان ابتدا گفت حیف است و باز هم با ما همکاری کن. اما من از ایشان خیلی تشکر کردم و در نهایت لطف کرد و پذیرفت. از این پس برنامه تصویر زندگی را خانم ها غلامی و صدر دانش و سیمرغ اجرا می کردند. تصمیم داشتم کم کم ایشان را به خبر بیاورم. اما متأسفانه نشد. چون مبلغ حق الزحمه ای که پرداخت می شد چندان نبود. من حتی با یکی از همکاران آقا به نام آقای بصیرت که در استان یزد رابط بود، صحبت کردم بیاید و با ما همکاری کند، وقتی دستمزد را پرسید، گفت خیلی کم است و نیامد به
ص: 40
طور کل حق الزحمه ما حتی از گویندگان عادی کمتر بود با آنکه کار تخصصی و مشکل بود. به طوری که در جهان کار مترجمین زبان اشاره جزء مشاغل سخت شمرده شده و حقوق خاصی برای این شغل در نظر گرفته می شود. اما کسانی که با ما همکاری می کردند بیشتر افراد علاقه مند بودند و با عشق کار می کردند.
حذف رابط: از طرفی شبکه 5 هم چند مدیر عوض کرد تا به آقای رجبی معمار رسید. ایشان هم مرد خوب و دلسوزی بود. اما جوان ناشنوایی در همسایگی ایشان خواستار زیرنویس در برنامه ها شده بود. مدتی هم بود که من خانم دانش را به جای خودم معرفی کرده بودم. آقای رجبی معمار هم تحت تأثیر این جوان چند پرسشنامه با سؤالات بسیار محدود داده بود تا ایشان از ناشنوایان سؤال کند کدام روش را می خواهند. این کار یک روش غیر علمی بود چون معلوم نیست چه کسانی به این پرسشنامه که سؤالات آن هم تخصصی نبود پاسخ داده بودند. بالاخره ایشان تصمیم گرفت رابط را که طرحی ملی و فقط در کشور ما آغاز شده بود به طوری که آقای محمودی در سفر ژاپن مطرح کرده بود و آنها تعجب کرده و مایل بودند کار را ببینند، حذف کند و به جای آن از زیرنویس استفاده کند. خیلی از ناشنوایان پیش من می آمدند و می گفتند همان رابط بهتر بود. بنابراین خیلی بهتر بود رابط و زیرنویس با هم باشد. زیرنویسی هم که استفاده می شد کار کارشناسی نشده بود. چون همه دیالوگ ها نوشته می شد بدون هیچ تغییری که برای جامعه ناشنوا خیلی قابل استفاده نبود. اما ما گفتیم خوب است و اشکالی ندارد. حتی نامه تشکر هم از این اقدام نوشتیم. فکر کردیم شاید بتوانیم کم کم با جلسات کارشناسی مسئولان مربوطه را متقاعد کنیم و از زیرنویس مخصوص ناشنوایان هم استفاده نماییم. البته به هدف نرسیدیم و پس از مدت کمی این بخش هم حذف شد. یک موضوعی را می خواستم بگویم متأسفانه در سازمان صدا و سیما مدیران با برنامه های ناشنوایان به طور سلیقه ای برخورد می کردند نه اینکه خود را موظف به اجرای بخشی از برنامه ها برای ناشنوایان بدانند. البته بیشتر آنان همکاری می کردند. من هم تا مدیر جدید می آمد وقت می گرفتم و در جلسه ای لزوم برنامه را توضیح می دادم. کم کم رابط در برنامه تصویر زندگی هم قطع شد. اما حالا دیگر با گسترش وسایل ارتباط جمعی برای همه به ویژه مدیران ثابت شده که باید ناشنوایان هم به خصوص در خبر از حضور رابط استفاده کنند چون در همه شبکه های جهانی این اقدام دیده می شود.
تغییرات در سیما: حالا دیگر سازمان به ویژه معاونت سیما اطلاع رسانی به ناشنوایان را بخشی از وظیفه خود می داند. کم کم فرمت خبر ناشنوایان با حمایت های خوب مدیر محترم پشتیبانی آقای رضایی و جلسه کارشناسی تغییر کرد. و بر این شدیم تا خبر ناشنوایان نیز مانند خبرهای دیگر شبکه دو از تیتراژ هماهنگ با خبرهای دیگر و با تغییرات اساسی مناسب با توانایی های ناشنوایان –حتی خبر به صورت نوشتاری در قاب ویژه تصاویر قرار گیرد. البته این کار مسئولیت ما را خیلی بیشتر کرد چون کنداکتور خبر روی آنتن می رفت پس ما باید پس از پایان کار دوباره خبر را ویرایش کنیم تا هیچ اشتباهی نداشته باشد ضمن آنکه وضعیت نوشته ها را در زمان ضبط دقت کنیم که کلمات خوردگی یا از هم جدا نشود. اما بسیار راضی و خوشحال بودیم چون با کامل ترین روش جهانی (ارتباط کلی) خبر روی آنتن می رفت. خدا را شکر که توانستیم این کار را هم انجام دهیم.
ص: 41
نیروی جدید: ضمناً مدت زیادی بود که در مورد عدم استفاده از نیروهای بازنشسته صحبت می شد. آقایان محمودی و پیروزی هم می گفتند نیاز به نیروی جدید در خبر ناشنوایان برای گویندگی دارند. با آقای رضایی بزرگوار صحبت کردم ایشان پذیرفتند نامه به آقای سید مهدی مدیرکل محترم پخش دادیم تا اجازه دهند فرد جدیدی را بیاوریم. من هم با مشورت و پیشنهاد همکارانم آقایان محمودی و پیروزی آقای کیخسرو رنگرز حق را معرفی کردم. این پروسه با پیگیری های فراوان نزدیک به یک سال طول کشید چون سازمان اجازه نیروی جدید نمی داد. بالاخره به لطف خدا و حمایت مسئولان پخش موفق شدیم. آقای رنگرز را دعوت به همکاری کنیم. ایشان جوانی مسئولیت پذیر، فعال، علاقه مند، بامعرفت و اخلاق بود. مدتی روش کار را دید و تمرین کرد؛ تا اینکه خواستیم با فرمت جدید خبر ضبط کنیم که از ایشان استفاده کردیم. در این مدت خانم غلامی به دلیل مشغله خانوادگی خواستار قطع همکاری با ما شد. من خیلی تلاش کردم تا ایشان را منصرف کنم چون مشکل بود تا بتوانیم نیروی مانند ایشان آماده و از همه مهم تر جذب نماییم. بالاخره موفق شدیم ایشان را در شبکه خبر حفظ کنیم اما از خبر اخبار ناشنوایان و 30 و 22 رفتند. می خواستم خانم سیمرغ را جایگزین ایشان کنم وقتی با او صحبت کردم متأسفانه دیدم با توجه به شرایط جدی و حساسیت کار و میزان کم حق الزحمه تمایل ندارد به خبر بیاید. اما خانم فرشته بایقره که در خبر سیمای استان تبریز رابط ناشنوایان فردی علاقه مند به کارش و متواضع بود. و با همکاری و نظر کارشناسی خودم در استان مشغول شده بود ازدواج کرده به تبعیت از همسر به تهران می آمد. دوباره نامه ای به مدیرکل محترم پخش نوشتم و خواستار نیروی جدید شدم ایشان با بزرگواری پذیرفتند اما امور اداری می گفت ما نمی توانیم نیرو بگیریم. پیش کارشناس مربوطه رفتم و با ایشان صحبت کردم و گفتم که باید نیروی جدید بیاوریم. پس از چندی دوباره پیگیری کردم گفت نشد رفتم پیش حاج آقا(1) و ایشان گفتند دوباره درخواست بنویس. اطاعت کردم دوباره درخواست نوشتم از طرفی هم پیش کارشناس مربوطه رفتم و گفتم من خودم کارمند بودم در چنین مواقعی با توضیحات لزوم این کار را می نوشتم. و گفتم اگر این خانم نیاید خبر ناشنوایان آسیب می بیند. پس از شما هم توقع دارم چنین کنید. البته نظر مثبت حاج آقا مهم بود. پس از نه ماه پیگیری موفق شدیم ایشان را جذب کنیم اما آقای رضایی مدیر محترم پشتیبانی پخش گفتند باید همسر خانم بایقره از شرایط کار مطلع و متعهد شوند که همکاری ایشان با ما ادامه یابد. که پذیرفتند. تا ما این خانم را آماده و به کار بگیریم خانم غلامی در این بخش با ما همکاری می کرد اما بسیار محدود بیشتر مسئولیت این بخش به عهده خانم صدر دانش بود. شبکه دو هم دیگر تصویر زندگی با رابط را قطع کرده بود ولی بخش خبر دیگر بخشی جدا نشدنی از سیستم اطلاع رسانی سازمان شده بود.
خوشبختانه باید بگویم اخبار برای ناشنوایان کشور ما و در شبکه خبر به رغم همه مشکلات و کج فهمی ها و موانع پیشرفت خوبی داشت و حتی زودتر از شبکه الجزیره برای ناشنوایان فعال شده بود. در صورتی که این شبکه در اطلاع رسانی ادعا داشت. اما ژاپن فعال تر بود. پس از سال ها و تغییرات مختلف حالا ما دو بخش خبری در شبکه خبر داشتیم صبح
ص: 42
و عصر من هم بسیار کم شیفت داشتم چون می خواستم کم کم کار را به جوان ها واگذار کنم ولی دوستان نمی گذاشتند و می گفتند اگرچه کم اما بیا من هم قبول می کردم.
در سال 1385 در جشنواره خبر از من به عنوان مجری فعال و درجه یک قدردانی شد که مسبب آن آقای میربهای بزرگوار بود. از ایشان بسیار سپاسگزارم. در آن روز خانم عاطفه درزی خبرنگار شبکه خبر با من مصاحبه کرد من بغض داشتم. او پرسید خوشحالی گفتم خیلی. او نمی دانست چرا اما من نه به دلیل معرفی به عنوان مجری برتر یا جایزه بلکه به خاطر اینکه سازمان ما را بخشی از کار خود دانسته و به آن توجه کرده بود و به این دلیل خوشحال بودم. خدا را شکر. همچنین از طرف مسئول امور زنان معاونت سیاسی خانم شریفی عزیزم و همکاران محترم ایشان هم چندین سال به عنوان سردبیر و فعالیت هایی که داشتم در روز میلاد بزرگ خانم حضرت زهرا (س) و روز زن مورد تقدیر قرار گرفتم تا سال 1391 که همکاران خانم شریفی از من خواستند اقدامات مختلفی را که انجام داده ام با مدرک به دفتر ایشان بدهم اطاعت کردم و بردم در این سال در روز میلاد حضرت زهرا (س) سرور کائنات عزیز پیامبرم –تاج سرم و روز زن به عنوان زن برتر معاونت سیاسی و برگزیده سازمان از من قدردانی شد.
لازم است سربسته یک گزارش درباره وضعیت پخش خبر برای ناشنوایان و وضع استفاده از رابط در سیمای ملی ایران بنویسم تا در تاریخ بماند. نسل های بعد فکر نکنند این گونه امور به راحتی اجرا شده است. خواست خانواده ها و جامعه ناشنوایان مسئولان در معاونت سازمان بهزیستی را وا داشت تا برنامه زبان اشاره را اجرا کنند. یک مدیرکل در خبر بود که یک روز مرا صدا کرد و گفت من با خبر شما مخالفم چون تصویر شما مانند پارازیت در گوشه تصویر خبری قرار دارد. من هم جواب دادم بخش ما پارازیت نیست بلکه اطلاع رسانی برای قشری است که سیما وظیفه دارد و به آنها آگاهی بدهد. پارازیت آن لوگوی بزرگ خبر است زیرنویس فارسی و زیرنویس انگلیسی که برعکس یکدیگر حرکت می کنند چون فارسی از راست تصویر بود و انگلیسی از چپ تصویر آن ساعت که زمان را نشان می دهد این ها پارازیت هستند ایشان در جواب به من گفتند شما بسیار حاضر جواب هستید. گفتم شما گفتید من هم نظر را گفتم.
ایشان همان سردبیر خبری بود که برای نخستین بار در شبکه چهار ما خبر با رابط را در هفته جهانی اجرا نمودیم آن زمان هم بسیار مخالف بود که موفق نشد. حالا از بد روزگار مدیرکل خبر شبکه خبر شده بود. اما به لطف خدا ما کار را ادامه دادیم.
اکثر مدیران و همکاران در سیما با بزرگواری و رغبت با ما کار می کردند معدود کسانی هم بودند که مخالفت می کردند و یا با اکراه همکاری می کردند. زمان برنامه را کم می کردند یا ساعت آن را تغییر می دادند و غیره. بعضی مواقع هم امکانات کم بود. ولی ما در هر شرایطی کار می کردیم. و به خواست خدا پیش رفتیم تا به هدف خود اگرچه هنوز کم است اما به بخشی از آن رسیدیم و به جرأت می گویم که در منطقه خودمان یکی از کشورهای پیشرفته در این امور هستیم. یک روز آقای بنی هاشمی و دکتر کمالی از من خواستند در آموزش مدیران منطقه ای
ص: 43
افغانستان که با مساعدت مؤسسه ای سوئدی برگزار می شد، همکاری کنم و به ایشان زبان اشاره و توانبخشی شنیداری آموزش بدهم. چون زبان ما دو کشور فارسی است و فرهنگ نزدیکی داریم بسیاری از اشارات ما برای آنان قابل استفاده است با آنکه فشردگی کار من آن زمان زیاد بود. اما با کمال میل این کار را انجام دادم پایان این دوره 25 اسفند 86 بود.
گِله کوچکی از کسانی دارم که یا فرزند ناشنوا دارند یا خود ناشنوا هستند و برخی از همکاران در حوزه توانبخشی بهزیستی دوباره می گویم:
من با تمام مشکلات کار را در صدا و سیما آغاز کردم بسیار مکاتبه شد. جلسات کارشناسی متعددی گذاشته شد. تا هماهنگ می شد. یک برنامه با رابط برای عزیزان ناشنوا پخش گردد هدف ارتقاء سطح آگاهی جامعه از ناشنوا بود. و بهره مند شدن ناشنوایان از برخی برنامه های خبری، فرهنگی. آموزشی و اطلاع رسانی سریع در ضمن آموزش زبان اشاره در حین بهره مندی از برنامه ها و یکسان سازی اشارات در سراسر کشور در نهایت آموزش زبان و توانبخشی به جامعه ناشنوا آنهایی که از بیرون تماشاگر بودند بسیار از واقعیات دور بودند. تصور می کردند چه درآمدی ما داریم حتی یکبار آقای جعفری نیا به شوخی به من گفتند آخر هر ماه که می روی خانه بگو چند محافظ همراهت بیایند تا این گونی های پول را برایت جابجا کنند. خدا شاهد است در بهزیستی همکارانم به من می گفتند تو با این حقوقی که می گیری و این همه می دوی یا عاشقی یا دیوانه. من هم می گفتم هر دو.
در صدا و سیما هم هیچ کس باور نمی کرد که ما با مبلغ ناچیزی که می گیریم با دل و جان و جدیت کار می کنیم. شب و روز، تعطیل و غیر تعطیل و تماشاگران بیرون از گود می گفتند آقامحمد معروف شده. برای کی من معروف شدم. البته از افرادی که محبت داشتند و از من تقدیر می کردند سپاسگزارم من هدفم ناشنوایان بود هر چه می کردم برای آنها بود آنها هم مرا می شناختند. از کار زیاد وقتی دستم ورم کرد و دیگر کار برایم ممنوع شد و رفته رفته دیگر تصویری نداشتم کی سراغ من را گرفت.
عیبی ندارد. دلخور نیستم. فقط خدا را شاکرم که با پشتوانه و حمایت او با قدرت پیش رفتیم و هر روز برنامه های مختلفی برای ناشنوایان با رابط در گوشه تصویر قابل استفاده می شد. از ابتدا درخواست ما هم زیرنویس بود هم رابط اما با توجه به امکانات سازمان صدا و سیما با افزودن رابط موافقت شد ما هم کار را آغاز کردیم اما همیشه به دنبال زیرنویس هم بودیم.
ولی متأسفانه بعضی ها که خود ناشنوا داشتند یا ناشنوا بودند به جای حمایت از این برنامه از هیچ کوششی برای قطع آن دریغ نکردند چرا، چون می خواستند برنامه در دست خودشان باشد من یا رضا محمودی را کارشناس زبان اشاره نمی دانستند.
ما که از نخستین افراد گروه زبان اشاره در ایران بودیم. من مسئول بخش زبان اشاره بودم. یکی از اعضای تصمیم گیرنده در تصویب اشارات بودم.
ص: 44
به صدا و سیما به مدیران ارشد بهزیستی وقتی جدید می آمدند نامه می نوشتند جلسه می گذاشتند و می گفتند برنامه را قطع کنید تا ما بگوییم برنامه ها چگونه باشد. با ما مشورت کنید ما کارشناس هستیم یکبار نشد نامه ای بنویسند از برنامه تشکر کنند و بگویند این حق ناشنوایان است و باید زیرنویس هم بگذارید.
ما تلاش کردیم رابط را گذاشتیم حالا دست در دست هم تلاش کنیم زیرنویس را برای ناشنوایان بگذاریم نتیجه چه شد تا وقتی من بودم با جدیت و یاری خدا برنامه ها ادامه داشت اما وقتی شخص دیگری را معرفی می کردم پس از چندی برنامه قطع می شد و هیچ کس نبود که اعتراض کند. یک مدت کوتاهی در شبکه پنج زیرنویس آن هم به صورت عادی نه ویژه برای ناشنوایان بود اما چون پشتوانه نداشت حذف شد. در این میان ضرر متوجه چه کسانی شد. جامعه ناشنوایان. خوب حالا هم رابط روی فیلم ها و سرگرمی و تصویر زندگی قطع شده و هم آن زیرنویس ناقص. جنب و جوش کنندگان کجایند تا دوباره برنامه ها را که حق ناشنوایان است بگیرند. خیالشان راحت شد. بارها دیدم چه بهزیستی، چه مراکز غیر دولتی ناشنوایان NGOها چه خود عزیزان ناشنوا نامه نوشتند و خواستار سریال هایی مانند حضرت یوسف، مریم و غیره شدند تا حداقل با رابط پخش شود آیا شد.
از همه ناشنوایانی که خود را متولی ناشنوایان می دانند می خواهم تنگ نظری ها را کنار بگذارند. به خودشان نیندیشند به آن نوزاد ناشنوایی فکر کنند که تازه در خانواده ای شنوا به دنیا آمده هم او و هم خانواده اش هیچ اطلاعی از مسیر پر فراز و نشیب زندگی پیش روی او ندارند. و نیاز به زبان آموزی به ویژه زبان اشاره دارند. راه را برای این عزیزان هموار کنیم. چون عمر می گذرد و هیچ کس ابدی نیست تا مدتی ما هستیم چه بخواهیم و چه نخواهیم باید کار را به دیگری بسپاریم و برویم پس تلاش کنیم تا هستیم دست در دست هم برای حل مشکلات و رسیدن به هدف که همانا ارتباط و استقلال و اعتماد به نفس برای ناشنوایان آینده است تلاش کنیم.
سخن آخر: ای کاش این عزیزان که تمام نیروی خود را صرف مبارزه با کسانی کردند که هدفشان خدمت به عزیزان ناشنوا بود تا زمانی که بودند تلاش می کردند حداقل برای ادامه راهشان جایگزین بیابند مانند گروه توسعه زبان اشاره در دانشگاه علوم توانبخشی بهزیستی قبل از آنکه بازنشسته شوند افراد ناشنوای توانا و علاقه مند و جوان را دعوت به کار می کردند تا روش انتخاب و تصویب اشارات را بیاموزند و در نبود آنان کار را ادامه دهند تا این نهال کوچک آسیب پذیر رفته رفته با حضور جوانان ناشنوا به درختی تنومند تبدیل شود. نتیجه کار چه شده است گروه کارشناسی زبان اشاره یک به یک بازنشسته شدند و دفتر توسعه زبان اشاره تعطیل شد.
مدیران وقت در کانون ناشنوایان هم که خود را متولی آموزش رابط و غیره می دانند، برای توسعه و آموزش زبان اشاره چه کرده اند. آیا می شود یک جوان بی تجربه، بدون آگاهی از روند پیدایش و ایجاد زبان اشاره در ایران بدون پشتوانه علمی و عملی خارج از کشور سکان دار آموزش و توسعه زبان اشاره در ایران باشد.
ص: 45
آیا وقت آن نرسیده به خود آییم. البته باید بگویم کمی دیر شده است. دوباره از ابتدا آغاز کردند بسیار مشکل تر از زمانی است که برنامه ریزی داشته باشیم برای ادامه راه.
منِ حقیر در بهزیستی خانم غلامی را جایگزین خود کردم. در صدا و سیما خانم صدر دانش را و برای گویندگی آقای رنگرز و خانم ها غلامی، صدر دانش و بایقره را و تحریریه خبر ناشنوایان هم از افراد علاقه مند یا خانواده ناشنوایان جایگزین شده اند. با همه مشکلات و محدودیتی که جذب نیرو در سال های اخیر داشت.
البته به یاری خدای مهربان و پشتیبانی مدیران دلسوز که همراهیم کردند. این کارها انجام شد از آنها سپاسگزارم. باید بگویم متأسفانه هنوز مردمان کشور من باور ندارند که هر کسی دوره اش به پایان می رسد پس اگر می خواهیم کاری که آغاز کردیم ادامه داشته باشد باید به دیگران فرصت و آموزش بدهیم تجربیات خود را منتقل کنیم به جای تنگ نظری و منیّت ها با هم همکاری کنیم. و به پیشبرد هدفمان بیندیشیم زیرا فرصت های طلایی ماندگار نیستند باید در زمان خودش از آنها بهره مند شویم تا کارمان، هدفمان، عمرمان و تلاشمان به هدر نرفته نابود نشود، امیدوارم.
ص: 46
دوره اول همکاری ام با سازمان رفاه ناشنوایان در سال 1353بود که بعداً در سازمان بهزیستی ادغام گردید. مجدداً از سال 1367 به عنوان کارشناس امور ناشنوایان با این سازمان همکاری را آغاز کردم. ولی این همکاری در دوره هر مدیر تحولاتی را به همراه داشت. اکنون به تحولات مهم در ادوار مختلف می پردازم.
سازمان بهزیستی، تشکیلات جدیدی را مطرح کرد. در ساختار جدید، ما در گروه آموزش و پژوهش قرار گرفتیم و خانم بهناز نسوادرانی مدیر این بخش شد. ایشان از همکاران قدیمی بود. خانم الهه قاسمی شاد هم با مادرشان خانم طاهره محمد پور در گروه آموزش و پژوهش بودند همه در یک طبقه بودیم و با هم کار می کردیم. کتاب زبان اشاره دیگری آماده چاپ می شد در این کتاب اشارات دست طراحی شده بود.
دختر دومم به دنیا آمده بود. و همسرم که در نیروی هوایی خدمت می کرد به منطقه جنگی (دزفول) اعزام شده بود. من تنها بودم با دو فرزند کوچک، مسافت طولانی بین خانه و محل کار؛ بچه ها را باید به مهد نزدیک خانه در خیابان نیروی هوایی در ساعت 7 تحویل می دادم و تا ساعت 8 به محل کارم در خیابان ولی عصر، بالاتر از ونک، خیابان رشید یاسمی جنب سوانح و سوختگی می رسیدم. بسیار مشکلات زیاد بود؛ تازه وقتی به خانه می رسیدم باید مایحتاج بچه ها و زندگی را خودم تأمین می کردم؛ خیلی چیزها کوپنی شده بود و باید خودم تهیه می کردم. بچه ها اگر مریض می شدند، آنها را به دکتر می بردم و دارو و غیره گاه با زحمت تهیه می کردم. بعضی وقت ها با پخش صدای آژیر، دختر کوچکم را بغل می گرفتم و دختر بزرگم را دستش را می گرفتم و از پله های تاریک به دلیل قطع برق، پایین می آوردم. ما آن زمان در خانه های سازمانی دوشان تپه زندگی می کردیم که پایگاه نظامی بود. روزهای سختی بود، خیلی سخت. گاه دچار میگرن های شدید می شدم، بالاخره تصمیم گرفتم از گروه زبان اشاره جدا شوم و به کلینیک توانبخشی و شنوایی در چهار راه ولی عصر، منتقل شوم. با انتقالم موافقت شد اما به شرط آنکه هفته ای دو روز در گروه به کارم ادامه دهم. ناگفته نماند که در این مدت هم روی کتاب فرهنگ زبان اشاره فارسی کار می کردیم. از ابتدا کلمات را بررسی و آقای منصور استخری که استاد زبان فارسی در دانشگاه بود با ما همکاری می کرد تا لغات از نظر معنی و مفهوم و ریشه آن کلمه درست انتخاب شود. خانم بهادری هم به تازگی از امریکا برگشته بود. با خیال راحت انتقالی گرفتم فقط هفته ای دو روز در جلسه نهایی شرکت می کردم. همسرم هم برگشته بود اما زیاد با کار کردنم موافق نبود و من با سه فرزند دو دختر و یک پسر و مشکلات زیاد نتوانستم ادامه دهم؛ از این رو از کارم که قلباً دوستش داشتم و از همکاران و دوستانم در گروه زبان اشاره جدا شدم و خودم را بازخرید کردم. پس از آن در خانه بودم. اما اگر شرایطی پیش می آمد و کمکی می توانستم انجام دهم، دریغ نمی کردم.
ص: 47
یک روز آقای فتوحی از من خواست چند روز در سمیناری که بهزیستی در دانشگاه علوم توانبخشی بهزیستی برگزار می کند، به عنوان رابط یا همان مترجم زبان اشاره همکاری کنم. با کمال میل قبول کردم. بماند که هیچ کس برای این همکاری از من حتی تشکر هم نکرد. خلاصه هر کاری که می توانستم انجام دهم بدون توقعی می پذیرفتم و انجام می دادم.
هشت سال گذشت بچه هایم بزرگ شدند آنها به من پیشنهاد می کردند برگرد به کاری که دوست داشتی الآن دیگر ما بزرگ شدیم. ضمن آنکه زندگی روال خودش را طی می کرد و من هم از نظر روحی خسته بودم گاهی به همکاران قدیم سر می زدم بعضی اوقات آقای مدیر زاده از مدیران جدید و همکاران دوران قبل را می دیدم که به من پیشنهاد می کرد برگردم و قراردادی با گروه زبان اشاره کار کنم. البته یکی دو بار به دوست و همکارم گفتم، مایلم برگردم اما او از صحبت من استقبال نکرد من هم پیش خودم گفتم خوب نمی خواهد و دیگر حرفی نزدم.
تا اینکه یک روز برای دیدن همکاران قدیم به ستاد سازمان بهزیستی کشور رفتم و آقای محمد علینقی از دوستان دوره نه ماهه و هم دانشگاهی و همکار بزرگوارم را دیدم به من گفت نمی خواهی برگردی. گفتم چرا دوست دارم گفت بلند شو بریم پیش آقای رحیم اف مدیرکل دفتر توانبخشی معلولین؛ پیش ایشان رفتیم. آقای رحیم اف من را از قدیم می شناخت گفت با ریاست سازمان صحبت می کنم شما یک درخواست بنویس چون در بخش ناشنوایان هیچ نیرویی نداریم. من گفتم به خانواده ام نگفتم ایشان گفتند تا اقدامات اداری انجام شود شما هم آماده می شوید پذیرفتم و درخواست خود را به ایشان دادم.
یک ماه بعد از طرف ایشان به من زنگ زدند و گفتند فردا با مدارک لازم به دفتر اداره بروم. روز 16 تیر سال 1367 کارم دوباره آغاز شد آن هم به صورت قراردادی با حداقل حقوق یک فرد شرکتی. از آنجا که کار با ناشنوایان را دوست داشتم به مبلغ توجهی نکردم. البته چون چند سال از کار اداری دور بودم کمی برایم مشکل بود، اما تلاش کردم هر چه از گذشته، از سابقه کار یا نامه ای در ارتباط با ناشنوایان وجود داشت که بسیار کم هم بود مطالعه کردم. به لطف خدا گذشته کاری من با افراد بزرگی چون ثمینه باغچه بان و جولیا سمیعی بود خیلی زود آماده شدم با عشق و علاقه کار کردم به استان های مختلف سفر و وضعیت بخش ناشنوایان را بررسی می کردم ناگفته نماند چون قراردادی بودم به من اضافه کار یا حق مأموریت پرداخت نمی شد، برایم هم مهم نبود. یادش به خیر خدا رحمت کند آقای رحیم اف را که به من می گفت کرکره ناشنوایان را تو بالا بردی چون مدت ها تعطیل بود و کسی نداشتیم تا برای ناشنوایان کار کند.
در ستاد بهزیستی جلسات مختلفی برگزار می شد و برای کل استان ها برنامه ریزی و تصمیم گیری می شد من سعی می کردم به نفع ناشنوایان اقدام کنم. در این مدت طرح ملی توانبخشی ناشنوایان تا سال 1400 را نوشتم چند مطلب هم در ارتباط با ناشنوایان در روزنامه ها به نام من چاپ شد.
در 23 و 24 خرداد سال 77 به پیشنهاد آقای جعفری نیا سمینار مسئولان کانون های ناشنوایان سراسر کشور در زاهدان برگزار شد و با راهنمایی های ایشان که تجربه ای از سمینار دانمارک داشتند بیانیه ای صادر شد که در آن خواسته ناشنوایان به ویژه از صدا و
ص: 48
سیما درج شده بود در این بیانیه بخش های مختلف از جمله برنامه کودک، برنامه های آموزشی و خبر با زیرنویس و بخش هایی هم با مترجم زبان اشاره خواسته شده بود.
این سندی بود از درخواست ناشنوایان از سازمان های مختلف که یک بخش آن هم صدا و سیما بود.
من در 16 تیرماه 1367 دوباره مشغول به کار شدم چون قبلاً باز خرید شده بودم قانون اجازه استخدام دوباره به من نمی داد اما با توجه به تجربه و آگاهی هایم در بخش ناشنوایان و کارهایی که قبلاً انجام داده بودم. آقای رحیم اف مدیرکل دفتر معلولان ستاد بهزیستی با تلاش و اعلام نیاز به ریاست محترم وقت سازمان بهزیستی آقای دکتر جزایری مجوز کار مرا گرفته بودند.
اما به صورت قراردادی یک ساله در انتهای قرارداد یک تبصره اضافه شده در صورت مأموریت حق الزحمه ای به اینجانب پرداخت گردد. و خود من به عنوان پیمانکار تلقی شده ام اما از پایان این قرارداد به بعد من به صورت نیروی شرکتی مدتی در تعاونی بهزیستی و مدتی در شرکت نوا افزا که مربوط به معلولان بود حکم گرفتم همیشه قراردادهایم یک ساله بود و هیچ افزایش حقوقی مبنی بر سنوات به من تعلق نمی گرفت ضمن آنکه حق مأموریت هم پرداخت نمی شد. چندین بار آقای جعفری نیا اعتراض کردند و گفتند وقتی نیاز است ایشان به استان ها برای رفع مشکلات برود باید حق مأموریت بگیرد. مدیرکل کارگزینی قبول نمی کرد یک روز به من گفتند چون شما نیروی شرکتی هستی حتی اجازه نداری به مأموریت بروی اگر هر اتفاقی برایت بیفتد هیچ کس پاسخگوی شما نخواهد بود بنابراین من بدون حق مأموریت و با مسئولیت خودم به استان ها سفر می کردم. (نامه مدیر اینجانب به کارگزینی برای کسر نکردن حقوق نوشته شده که اعلام شده آقامحمد به مأموریت می رود از حقوقش کم نکنید و غیبت محسوب نگردد).
تمام سال هایی که در بهزیستی کار می کردم همیشه پایه حقوقم حداقل کارگری بود چون قرار دادم یک ساله بود مدرک لیسانس هم محاسبه نمی شد. «جالب اینکه شخصی که چایی می آورد و نظافت میز مرا به عهده داشت حقوقش از من خیلی بیشتر بود» اما من واقعاً حقوق برایم خیلی اهمیت نداشت کارم را دوست داشتم و می دانستم فرصت زیادی برای کار در بخش ناشنوایان ندارم. ناگفته نماند همیشه به لطف خداوند مهربان با توجه به کار و کوششی که می کردم و گزارش هایی که از کارم به مسئولانم می نوشتم مورد توجه و شناخت همه مدیرانم بودم. به طوری که بعضی اوقات آنان به اتاقم زنگ می زدند و در مورد کار با من گفتگو می کردند یا خود به اتاقم می آمدند.
(خدا را شاکرم) در صدا و سیما هم کسی دیگر مرا کارشناس دفتر توانبخشی بهزیستی نمی شناخت. در مورد کارهای مربوط به برنامه ناشنوایان با من به عنوان کارشناس مسئول ناشنوایان مشورت می کردند و تا آنجا که امکان داشت نظر مرا تأمین می کردند. در مدتی که در صدا و سیما بودم هر چند نیروی انسانی می خواستم مدیران کل محترم با من همکاری می کردند و آنان را جذب می کردند.
ص: 49
اما متأسفانه نیروی تخصصی رابط ناشنوایان که آماده برای گویندگی خبر باشد بسیار اندک بود و هست خلاصه اینکه در صدا و سیما هم سال ها بدون حق الزحمه کار کردم. بعد از چند سال بالاخره مدیر محترم تأمین برنامه شبکه 2 آقای کلانتری در ایام عید یک سکه به عنوان هدیه به ما می دادند که نامه اش را ارسال نمودم. هر روز 5/1 ساعت برنامه با رابط ناشنوایان تصویر زندگی از شبکه 2 پخش می شد. شبکه 5 هم همین طور چیزی پرداخت نمی کرد تا اینکه بعد از چندین سال صدایم در آمد و گفتم بالاخره ما هم اینجا کار می کنیم باید حق الزحمه ای بگیریم که مسئول مالی شبکه به بهزیستی نامه نوشت و گفت حق الزحمه ایشان را چگونه پرداخت می کنید که مدیرکل دفتر هم در جواب گفت ایشان در وقت خارج از اداری در شبکه شما کار می کند پس حق الزحمه به عهده شماست.
البته از آن زمان به بعد مبلغ خیلی ناچیزی به من پرداخت کردند. هدفم از این پیگیری ها این بود که آنان کار رابطی را بخشی از برنامه های خود بدانند تا دیگران که جای من می آیند جزء کارمندان آنها تلقی شود و در برابرشان مسئولیت داشته باشند.
هر چند سال در بهزیستی که با حداقل حقوق کار کارشناسی، برنامه ریزی، ارائه طرح، خدمات توانبخشی، رفاهی و فرهنگی انجام می دادم نامه می آمد که چون خانم آقامحمد بازخریدی است دیگر نمی توانیم با او قرارداد بنویسیم. منع قانونی دارد بارها دکتر محمد کمالی معاونت توانبخشی بهزیستی با مدیرکل کارگزینی به خاطر من جر و بحث می کردند و دکتر کمالی می گفت باید راهی پیدا کنید تا آقامحمد بتواند با ما همکاری کند.
پس از دکتر کمالی هم دکتر مکارم همین طور برخورد می کرد تا رسید معاونت توانبخشی به آقای نظم ده، در دوره ایشان رکود کاری شدیدی در توانبخشی ایجاد شد. به طوری که خودم داوطلب خاتمه کار در بهزیستی شدم. با مدیرکل محترم دفترمان آقای مرادی صحبت کردم و گفتم دیگر نمی خواهم بهزیستی بیایم ایشان از من خواستند صبر کنم. تا اینکه دوباره از آن نامه ها که نمی توانیم با نیروهای بازنشسته و بازخریدی کار کنیم، برایم آمد. من هم از خدا خواسته به کارم در بهزیستی خاتمه دادم.
رفتم بیمه تا ببینیم برای بازنشستگی چه کار کنم شعبه 21 پارک شهر در خیابان بهشت.
آنجا خانمی که در بیمه بود به من گفت چون پرداختی بیمه ات کمتر از ده سال است هیچ کاری نمی توانی بکنی. ناراحت شدم و گفتم پس پول بیمه ای که پرداخت کردم را بهم بدهید.
گفت نمی توانیم این پول پیش ما می ماند گفتم این که نشد کار نه می گویند چه کار کنم نه پول را برمی گردانید. یک خانمی آنجا مرا صدا زد و گفت برو با یک شرکت یا کارخانه ای صحبت کن بیمه ات را پرداخت کند بعد از مدتی می توانی خودت ادامه دهی.
به لطف خدا زمانی که در بهزیستی بودم یک مرکز معلولان که تولیدی پوشاک داشت و بیست و چند نفر از کارگران 45 نفری آنجا ناشنوا بودند و مدیر این تعاونی از همکاران خوبم در دفتر توانبخشی به نام آقای احتشامی بود چندین بار از من خواسته بود برای حل مشکلات تولیدی به آنجا بروم و گفته های ایشان را برای کارگران ناشنوا با زبان اشاره «رابط» بگویم من هم با کمال میل این کار را انجام می دادم در این لحظه به یاد ایشان افتادم. به آقای احتشامی زنگ زدم و گفتم ماجرا این طور است اگر آنها قبول کنند من حق بیمه ام را از طریق تعاونی ایشان پرداخت کنم. منوط به اینکه هر زمانی که
ص: 50
برای جلسات و مشاوره به رابط نیاز داشتند با آنها همکاری کنم. ایشان گفتند خبر می دهند. خیلی زود به من خبر دادند و گفتند مشکلی نیست. همکارانم موافقت کردند.
آقای احتشامی بزرگوار و خانم ها نیک خواه گُل و زارعی عزیزم در پایان هر ماه وقتی بیمه ام را پرداخت می کردم در ورقه ای دست نوشته رسید می دادند و مهر تعاونی را زیر آن می زدند، هر وقت هم جلسه ای بود من همکاری می کردم.
تا اینکه متأسفانه با توجه به مشکلات فراوان مالی این شرکت تعاونی تولیدی پوشاک با 45 کارگر که همه آنان معلول بودند از ناشنوا تا نیمه شنوا، جسمی حرکتی، کم توان ذهنی ورشکست شد و تعطیل گردید. حالا پرداخت بیمه من از ده سال بیشتر شده بود از این دوستانم بسیار سپاسگزارم. نمی توانم محبت آنان را جبران کنم. امیدوارم که خداوند یار تک تک شان باشد. حالا دیگر بیمه اختیاری شدم چند ماه را که پرداخت کردم. از صدا و سیما نامه ای برایم آمد از امور اداری که اگر می خواهید با ما ادامه کار بدهید باید بیمه شوید. و اگر نه قطع ارتباط کاری خواهید شد. به امور اداری مراجعه کنید. رفتم آنجا همه همکاران خوبم بودند که مرا می شناختند. گفتم من از خدا می خواهم که شما بیمه ام کنید. گفتند نیمی را از حقوقت کم می کنیم نیم دیگر را ما پرداخت می کنیم. من هم سابقه بیمه ام را نشان دادم و گفتم ترجیح می دهم خودم پرداخت کنم و شما نیمی را که باید به من بدهید به حسابم بریزید قبول کردند از ایشان هم ممنونم اوایل مرتب به حسابم ریخته می شد. اما کم کم این وضع به هم خورد و من هم خیلی پیگیری نمی کردم تا اینکه بالاخره در اواخر مردادماه 96 با حداقل حقوق کارگری بازنشسته شدم.
در بهزیستی اسماً کارشناس ناشنوایان در معاونت توانبخشی بودم ولی در عمل آچار فرانسه و در امور مختلف بودم و امور مختلف توسط معاون یا مدیران به من ارجاع می شد. اینجا گزارشی از کارهایی که انجام می دادم ارائه می کنم.
معاونت توانبخشی نظرم را درباره جلد چهارم کتاب زبان اشاره خواسته بود و من نظر مثبت داده و بر لزوم چاپ آن تأکید کردم، سپس با هماهنگی های دکتر کمالی. من به عنوان کارشناس تخصصی طرح انتخاب شدم. قرار بود هزینه چاپ کتاب را حوزه ما پرداخت کند. هفته ای یک روز به دانشگاه علوم توانبخشی بهزیستی که دفتر توسعه زبان اشاره آنجا بود می رفتم کلمات را گرفته توضیحات اشارات که جلوی آن ها نوشته شده بود را دریافت و نظر ناشنوایان سراسر کشور که توسط گروه زبان اشاره جمع آوری شده بود را می گرفتم و در سازمان یک به یک بررسی می کردم و نظرم را یادداشت می کردم و در جلسه مطرح می کردم ضمناً لغات ضروری که برای آن ها هنوز اشاره ای مشخص نشده بود را بیان می کردم از جمله کلماتی مانند: رهبری، جمهوری، دولت، حکومت و غیره. آقای محمودی هم به دلیل تشکیلات اداری با توجه به مدرک تحصیلی اش از گروه جدا شده بود و در ستاد بهزیستی نه در دفتر ما بلکه در طبقه دیگری به کار مشغول بود. من خوشحال بودم که ایشان پیش ما بودند چون با یک نامه به مدیر محترمشان از همکاری ایشان استفاده می کردیم. اما حیف که از گروه توسعه زبان اشاره جدا شده بودند. آقای
ص: 51
محمودی همکاری بسیار خوبی با من داشت مانند دست راست من بود. ضمناً در این مدت که با من همکاری می کرد ایشان را معرفی کردم تا از طرف معاونت برای آموزش دوره کوتاه مدت به دعوت ژاپن به این کشور برود و با راهنمایی اینجانب از مأموریت خود گزارش کاملی به دفتر روابط بین الملل دادند. ایشان تجربه خوبی از سفر کسب کرد. یک سال بعد هم با مشورت ایشان آقای روزبه قهرمان را معرفی کردم و چون زمان کم بود آقای محمودی خیلی تلاش کردند تا ایشان بتواند به دوره ژاپن برسد. ناگفته نماند که در گروه زبان اشاره آقای موسوی تبحر خاصی در مورد پیشنهاد اشاره برای کلمات جدید داشت. مسئول گروه هم دکتر یونس لطفی بود. همکاری من با همه مشکلات برای کتاب جلد چهارم زبان اشاره ادامه داشت.
یک روز چند نفر به محل کارم در بهزیستی آمدند و گفتند از «مؤسسه جوانه پویا» هستند و در فیلم های خانگی فعالیت می کنند. خواستار همکاری با من بودند و می گفتند مایل اند فیلم های سینمایی را مانند سریال های شبکه 5 با رابط ضبط کنند. من قبول کردم به این شرط که زیرنویس ویژه ناشنوایان هم داشته باشد تا هر ناشنوایی که بخواهد فیلم را ببیند بتواند از اشاره یا زیرنویس استفاده کند آن ها پذیرفتند من هم 5 فیلم را در ابتدا انتخاب کردم سه فیلم ایرانی و دو فیلم خارجی. که یکی از آن ها فیلمی فکاهی که مستر بین در آن بازی کرده بود. ابتدا چند روز کار رابطی آن ها را انجام دادم سپس دیالوگ فیلم را گرفتم و روی همه حرف های فیلم کار کرده - ساده و کوتاه کردم تا در زیر فیلم ها نوشته شود. این کار تمام شد و به فروش رسید. اما به دلایل مختلفی مانند عدم تبلیغات لازم و غیره... کار ادامه نیافت. بعدها بارها یکی از آقایان این موسسه خواستار همکاری بودند که من دیگر توان آن کارهای قبل را نداشتم آن ها را با آقای محمودی آشنا کردم تا به جای من با آنان همکاری کنند.
یک روز با امضاء دکتر کمالی نامه ای به وزارت ارشاد نوشتم و درخواست ثبت روزهای جهانی ناشنوایان – نابینایان و معلولین در تقویم را نمودم. پیگیری کرده به وزارت ارشاد رفتم معاون مالی آن وزارت خانه از آشنایان و دوستان قدیم خانوادگی ام بود. ضمن آنکه پوستر روز جهانی ناشنوایان را داده بودیم تا ارشاد آن را تأیید کند ولی زمان کمی داشتیم از ایشان کمک خواستم چون باید پس از تأیید آن وزارتخانه برای چاپ می بردیم و تعدادی را در سراسر کشور به مراکز می فرستادیم خلاصه ایشان لطف کرد و دستور مساعدت داد در مورد روزهای جهانی هم کارشناس مربوطه به من گفت یک هفته را نمی توانند برای ناشنوایان بپذیرند چون روزهای مناسبتی زیادی دارند اما یک روز را می پذیرند من هم روز هشتم که روز خاصی نبود و آخرین روز هفته جهانی ناشنوایان در جهان بود را پیشنهاد کردم. پذیرفته شد و از سال بعد در تقویم روزهای جهانی ناشنوایان 8 مهر، نابینایان 29 مهر و معلولان 12 آذر ثبت و نوشته می شود.
همچنین در ستاد هفته ای یک روز در دو ساعت ناظم و چند معلم از یک مدرسه کودکان استثنایی – ناشنوایان را آموزش می دادم. مدیریت این برنامه بر عهده خانم بیدقی بود. کسانی در این برنامه آمدند که به زبان اشاره علاقه مند و به لزوم آموزش با روش ارتباط کلی معتقد بودند. کسانی که آموزش می دیدند موظف بودند در مدرسه خود، کلاس گذاشته و به معلمان آموزش دهند. ضمناً هفته ای دو روز به همکاران علاقه مند در ارتباط با
ص: 52
ناشنوایان در ستاد، هم زبان اشاره آموزش می دادم. اما از آنجا که اجباری نبود خیلی ادامه نیافت. در بهزیستی سعی کردیم کمک هزینه رابطان ناشنوایان برای دانشجویان را بپردازیم. به همین دلیل با خانم محمدی یکی از ناظمان دانشگاه شریعتی که در جنوب تهران بود دوست شدم و با ایشان در این امور همکاری می کردم.
پس از مدتی نیاز به رابط در دانشگاه ها زیاد شد. بعضی از دانشجویان ناشنوا از نزدیکان خود کمک می گرفتند برخی از جزوات همکلاسی ها استفاده می کردند بعضی را هم ما رابط معرفی می کردیم که به پیشنهاد آقای محمودی خانم شیدا صدر دانش را معرفی کردم. ایشان را علاقه مند به این کار دیدم چون گزارشی که از کار می داد خیلی خوب بود. تصمیم گرفتم طرح آموزش رابط در کوتاه مدت را بنویسم؛ قبلاً خانم بهادری طرح چهار ساله آموزش رابط برای دانشگاه را نوشته بود؛ چون خیلی لازم بود. طرح نه ماهه و به صورت نمونه در استان تهران را نوشتم به صورت کامل همه موارد دیده شده بود از جمله استادان، هزینه ها و غیره. همچنین می خواستم با کمک یکی از عزیزان ناشنوا به نام خانم حمیرا عبادی که معلم در سازمان کودکان استثنایی بود یک کتاب در قطع کوچک برای خانواده های ناشنوایان بنویسیم. خانم عبادی چگونگی قرار گرفتن زبان در دهان را زمان ادای حروف را بسیار زیبا کشیده بود من هم مطالب مختلف آموزشی مورد نیاز کودک ناشنوا از ابتدای تولد تا دبستان را می نوشتم. همچنین روی ضرب المثل های فارسی که زیاد در مکالمه استفاده می شود مقداری کار کرده بودم که به پیشنهاد خانم محمدپور عزیز قرار بود با همکاری هم مجموعه ای را درست کنیم. که متأسفانه در این زمان آقای دکتر کمالی نتوانست با مدیر جدید سازمان همکاری کند. و از معاونت توانبخشی رفت اما قبل از رفتن به من گفت: اگر روزی بهزیستی نیامدی، صدا و سیما را رها نکن چون خیلی برای ناشنوایان اهمیت دارد. قبل از این هم در روز مادر و زن مرا به عنوان زن نمونه از دفتر معرفی کرده بود و از رئیس جمهور محترم وقت آقای خاتمی سکه گرفتم. قبلاً با درخواست ایشان و پیگیری فراوانی که داشتم موفق شدیم خانم غلامی را به بهزیستی بیاوریم ایشان را به اتاق خودم آوردم تا در کنار من با کارها آشنا شوند. ولی بسیاری از کارها که آن زمان کم کم به پایان می رسید رها شد و در کشوی میز راکد ماند. از جمله کتابی که با خانم عبادی ناشنوا و معلم کودکان استثنایی آماده می کردیم. معاونت جدید آمد و مدیرکل ها همان مدیران قبل بودند. یک روز معاونت توانبخشی جدید آقای دکتر مکارم مرا صدا زد و گفت چند نفری هستند که یک مخالفت هایی با کار شما دارند نظر شما چیست من توضیح دادم و در آخر گفتم اگر با نظر آن ها موافق هستند من مشکلی ندارم از بهزیستی می روم چون حقوق چندانی نمی گیرم دوست دارم برای ناشنوایان کار کنم فقط همین. ایشان به من گفتند ناراحت نشو شما به کارت ادامه بده من هم از شما حمایت می کنم. در سیما شبکه خبر توانستیم دو بخش را بگیریم. کارها زیاد بود ضمن اینکه در شبکه دو سیما ساعت 30 و 22 به پیشنهاد سردبیر آقای حسینی که قبلاً در شبکه خبر بودند و ما را می شناختند از ما دعوت به همکاری کردند. که این خبر هم به بخش ناشنوایان اضافه شد. در ابتدای کار بودیم که پدر خانم غلامی به رحمت خدا رفتند من مجبور بودم با همه کارهای زیاد یک ماه کامل هر شب این بخش را پوشش بدهم ضمن آنکه شبکه خبر بود و شبکه 5 و 2 و کار در بهزیستی. به آقای جعفری نیا که حالا از خبر رفته و در جام جم مدیر بودند گفتم یک نیرو بیاوریم گفت معرفی کن با
ص: 53
مشورت آقای محمودی و شناختی که از خانم شیدا صدر دانش داشتم ایشان را معرفی و نزد ایشان بردم. ایشان را پذیرفت. با پخش سیما صحبت کردم مدیران وقت آقای سید مهدی و آقای رضایی با همکاری خانم صدر دانش موافقت کردند. ایشان را هم مانند خانم غلامی مدتی به پخش بردم تا با چگونگی کار آشنا شوند. پس از مدتی ایشان برنامه را اجرا کردند. کم کم من سعی می کردم کارها را به جوان ترها بدهم یک روز با مدیر پخش شبکه 2 آقای سلطانیان بزرگوار صحبت کردم تازه هم کمرم را جراحی کرده بودم. گفتم که پس از عمل دیسک برایم طولانی نشستن مشکل است و حجم کارها زیاد است اگر اجازه بدهند یک نیروی دیگر بیاوریم. ایشان قبول کردند حالا من و خانم غلامی و صدر دانش اجرای تصویر زندگی را به عهده داشتیم. شبکه دو هم پس از سال ها بالاخره پذیرفت که باید هزینه مجریان را بپردازد اگرچه بسیار ناچیز بود. در بهزیستی هم مدیران جدید تصمیم گرفتند تشکیلات سازمان را تغییر دهند. در این تغییرات من به دفتر دکتر فتحعلی رفتم. یعنی در تغییرات فعلی، فقط نیروها جابجا شدند.
یک روز که از صدا و سیما به محل کارم رفتم دکتر فتحعلی مرا صدا زد و جلد چهارم کتاب زبان اشاره را به من داد. باید متذکر شوم با رفتن دکتر کمالی، دیگر دکتر لطفی جلسه ای با من نگذاشت البته آخرهای کار بود شاید دو جلسه آخر. جالب بود که در کتاب اسم من و چند نفر دیگر که کار کرده بودیم نبود چون فرصت طلبان از آب گل آلودی که تنگ نظران درست کرده بودند به نفع خودشان استفاده کرده بودند از جمله کسی که نامش به عنوان مؤلف در روی جلد نوشته شده بود. ده کلمه زبان اشاره را بلد نبود. حتی از معاونت توانبخشی که بودجه طرح و چاپ کتاب را گرفته بودند نامی برده نشده بود. آقای دکتر فتحعلی که در جریان کار بود به من گفت مهم نیست همین که تو را در سیما می بینند که موفقی برایت کافی است. من گفتم که برایم مهم نیست چون به دنبال گرفتن امتیاز از کسی یا جایی نیستم فقط خدا را شکر که با چاپ کتاب قدمی برای رفع نیاز جامعه ناشنوا برداشته شد. برای من فقط رضایت خدا کافی بود. بگذریم بماند که هر چه بر ماست از ماست.
به هفته ناشنوایان نزدیک می شدیم، باید برنامه ریزی برای استان ها می کردیم این کار انجام شد. در تهران هم ستاد بهزیستی برنامه روز جهانی ناشنوایان را برگزار می کرد من هم از آقای رضا محمودی یکی ا ز همکاران گروه زبان اشاره که شخصی بسیار فعال و مسئولیت پذیر و برنامه ریز بود از قبل با او کار کرده بودم و او را خوب می شناختم دعوت به همکاری کردم ایشان قبول کرد و همکاری ها آغاز شد. ضمناً همه ناشنوایان عزیزی که در بخش های مختلف ستاد کار می کردند به نام های معصومه رضایی و مرضیه وکیلی به ویژه کاملیا افضلی برای انجام کارهای این هفته با دل و جان مرا یاری کردند. همچنین خانم شهناز شعبانی عزیزم همکاری خوب داشت. بالاخره هفته ناشنوایان به خوبی برگزار شد.
سپس ٰیک سمینار سراسری از طرف دفترمان در ستاد بهزیستی برای توانبخشی کودکان ناشنوا و خانواده آن ها برگزار کردیم. من هم از گروه زبان اشاره و دوستان و همکاران عزیز قدیمی ام دعوت کردم. تازه هم ریاست سازمان تغییر کرده بود و دکتر محمد کمالی معاونت توانبخشی سازمان را به عهده گرفته بود. ایشان قبلاً هم سابقه معاونت توانبخشی را داشتند. او در این سمینار سخنرانی کرد و گفت این دوره تصمیم دارد برای ناشنوایان بیشتر کار کند. در این
ص: 54
سمینار هم با کار من که هم مترجم برای ناشنوایان(رابط) بودم و هم به عنوان کارشناس سخنرانی کرده و برگزاری سمینار را به عهده داشتم آشنا شدند. پس از مدتی آقای رحیم اف بازنشسته شد و دکتر کمالی به جای ایشان آقای محمدباقر جعفری نیا را معرفی کرد. آقای جعفری نیا، گفتار درمان بود و قبلاً که در معاونت سیاسی صدا و سیما به عنوان سردبیر یک بخش خبری کار می کرد، الآن مدیرکل دفتر ما شد. یک روز مرا صدا زد و گفت ناشنوایان گروه زبان اشاره را دعوت کن بیایند دفتر آن ها را ببینم. آقای جعفری نیا قبلاً با آنها آشنا و کار کرده بود و همچنین با آنها به خارج از کشور در سمینار جهانی ناشنوایان سفر کرده بود.
همزمان با این کارها در ستاد من طرح تأسیس مراکز توانبخشی کودک ناشنوا و خانواده (اندرزگاه مادر) را نوشتم. نه ماه در خانه روی «چگونگی مراحل مختلف توانبخشی کودک و خانواده ناشنوا» کار کردم. به مهدکودک های عادی می رفتم، می خواستم بدانم یک کودک عادی قبل از مدرسه رفتن چه می آموزد. هدف من از ارائه این طرح اصلاح آموزش و توانبخشی در این مرکز و مراکز مشابه غیر دولتی بود.
خانم یزدان دوست مسئول مهدهای کودک بهزیستی سراسر کشور بود و با بزرگواری تمام مرا راهنمایی می کرد. در همین زمان بود که سمینار مهدهای کودک سراسر کشور در دانشگاه علوم توانبخشی سازمان بهزیستی برگزار شد من هم شرکت کردم و خیلی مطالب یاد گرفتم با تجربیات خودم در بخش ناشنوایان طرح آموزش و توانبخشی کودک ناشنوا و خانواده را نوشتم. وقتی تمام شد، خدا را شکر کردم که این فرصت را به من داد تا بتوانم این طرح را تمام کنم. البته طرح چگونگی تأسیس مراکز توانبخشی کودک و خانواده ناشنوا را نیز نوشتم. یک روز نامه ای از معاونت محترم توانبخشی دریافت کردم که ایشان خواسته بودند نظرم را در مورد لزوم چاپ جلد چهارم کتاب زبان اشاره بگویم. من هم به عنوان کارشناس بدون آنکه چه تلخی ها از دوستان دیده بودم چون هدف من خدمت به جامعه ناشنوا بود که بسیار مظلوم واقع شده بودند نه انتقام از چند نفر که خودشان هم اهمیت و ارزش کار در سیما را می دانستند. نظر موافقم و دلایل کارشناسی را به دکتر کمالی معاونت محترم توانبخشی ارائه نمودم. ایشان هم با چاپ و تأمین مالی هزینه های آن موافقت نمودند.
ص: 55
با توجه به اینکه متولد 20 بهمن ماه 1333هستم، و حالا دیگر سن ام از پنجاه سالگی گذشته بود. و بر اساس تلقی مردم گذشت از پنجاه سالگی قوای جسمانی تقلیل می رود و جسم در سراشیبی ضعیف شدن قرار می گیرد.
علل مختلف در کناره گیری من از کادر سازمان بهزیستی مؤثر بود. اکنون به برخی از این عوامل می پردازم.
با تغییر ریاست جمهوری این مدیران هم تغییر کردند. حالا معاون توانبخشی استان تهران به عنوان معاونت توانبخشی بهزیستی کشور معرفی شد. یکی از همکاران خوب گذشته به نام آقای مرادی، مدیرکل دفتر ما شدند. روزها می گذشت و متأسفانه در بهزیستی کار خاصی انجام نمی شد. من از این وضعیت ناراحت بودم یک روز تصمیم گرفتم بهزیستی را رها کنم پیش آقای مرادی رفتم و نظرم را به ایشان گفتم. محبت داشت و گفت عجله نکن کمی صبر کن درست می شود. چند ماهی گذشت که نامه ای از نیروی انسانی سازمان دریافت کردم که نوشته شده بود دیگر نباید ادارات نیروی شرکتی داشته باشند. پس نمی توانند کار با من را ادامه دهند. خوشحال شدم پیش آقای مرادی رفتم ایشان گفتند بگذار با آقای نظم ده معاونت توانبخشی صحبت کنم ایشان شما را خوب می شناسند. تشکر کردم و گفتم خودتان می دانید که مایل بودم دیگر بهزیستی نیایم. بنابراین همه مدارک کارهای انجام شده و در دست اقدام را در پوشه های مجزا به خانم غلامی سپردم تا در صورت لزوم از آنها استفاده کنند و به آقای محمودی هم یک سری مدارک که برایش قابل استفاده بود از جمله: طرح کوتاه مدت آموزش زبان اشاره (رابط) فیلم ها و سریال های شبکه 5 را که با اجازه آقای پورمحمدی بزرگوار مدیر محترم شبکه 5 که روی نوارهای - وی اچ اس با همکاری روابط عمومی سازمان ضبط شده بود را تحویل دادم. از دوستانم در بهزیستی خداحافظی کردم.
یک روز پس از اجرای خبر دست راستم شدید ورم کرد رفتم دکتر گفت با این ورم حتماً شکسته است پس از عکس برداری و معاینه پزشکی دکتر ارتوپد گفت دچار کشیدگی شدید عضلات شده ای مگر چه کار می کنی که توضیح دادم ایشان گفت حتی اگر دستت خوب شود نباید اشاره کنی. اجرای زبان اشاره در قوانین بین الملل هر 20 دقیقه کار یک ربع استراحت دارد. اما ما به دلیل نیروی کم نه در بهزیستی و نه در سیما هرگز این قانون را رعایت نکردیم بالاخره نامه ممنوعیت کار برایم نوشت. من هم به دوستان و مسئولانم نشان دادم و دیگر اجرا نرفتم. و مسئولیت اجرای برنامه های خبر و هماهنگی با دوستان به عهده خانم صدر دانش از همکاران بسیار خوب و مسئولیت پذیر و با پشتکار قرار دادم. اما سردبیری اخبار ناشنوایان را ادامه دادم تا به امروز که شهریورماه 1395 است عید امسال تصمیم گرفتم دیگر کار نکنم. تحریریه خبر ناشنوایان اعضای خوبی داشت. ازجمله خانم نرگس امیری که در تحریریه قران کار می کرد. و به بخش خبری ما علاقه مند بود. من از او
ص: 56
درخواست همکاری نمودم و با کمال میل پذیرفت چون نیاز به نیرو داشتیم اما از آنجا که بخش خبری ما هفته ای یک روز آن هم پنجشنبه ها قبل از تعطیلی جمعه است و برآورد آن هم مبلغ چشمگیری نیست کمتر کسی می پذیرد که در این بخش کار کند ضمن آنکه کار ما از بخش های دیگر بیشتر است چون باید خبرهای یک هفته را بررسی همه گزارشات را مکتوب و سپس خلاصه و ساده کنیم. خوشحال شدم و در نامه ای از حاج آقا خواستم که اجازه بدهند خانم امیری که کارش را خوب بلد بود و بخش ما را دوست داشت و بسیار زحمت کش و با احساس مسئولیت بود با ما همکاری کند. ایشان هم جواب مساعد داد. حالا اعضای تحریریه خبر ناشنوایان عبارت بود از خودم، صدر دانش، امیری، رنگرز، بایقره و آقایان: محمودی و پیروزی. البته آقای پیروزی هم مدت ها قبل به دلیل بازنشسته شدن، همکاری شان با ما قطع شده بود. ورزشی هم آقای داوود حسین نژاد از همکاران تحریریه خبرهای ورزشی بود. پیشنهاد خبر ورزشی در اخبار ما را سال ها پیش ایشان داده بود و آقایان احمد نور محمدی از همکاران قدیمی و بسیار خوب و منظم که بدون دریافت حق الزحمه و با علاقه مندی با ما همکاری می کند و محسن سعیدی در خواندن نریشن با ما همکاری دارد. البته به دلایل کاری تصمیم گرفته شد چهار برنامه را آقای رنگرز با دو گوینده آقا و یک برنامه را خانم صدر دانش و امیری اجرا کنند. دیگر خیالم راحت بود. پس تصمیمم را به آقای نوریان مسئول دفتر آقای وثوقی راد که با تغییرات جدید مدیرکل محترم پخش اخبار سیما شده بودند مطرح کردم؛ ایشان که به من لطف داشتند و ضمناً یکی از نزدیکانشان ناشنوا بود، گفت اگر ممکن است چند ماهی صبر کنم تا وضع بهتر شود چون با تغییر ریاست سازمان صدا و سیما، مدیران کل هم به تازگی تغییر کرده بودند؛ نکند خدایی نکرده به خبر ناشنوایان آسیبی برسد و به من گفت عجله نکن. ضمناً خانم صدر دانش هم با توجه به شرایط جدیدش از من خواهش کرد حداقل تا شهریور صبر کنم من هم قبول کردم.
در مردادماه سال 1395 درخواست بازنشستگی خود را به تأمین اجتماعی دادم چون من خودم را بیمه مشاغل آزاد کرده بودم. پذیرفته شد و اکنون مراحل مختلف آن در حال انجام است. همچنین نامه درخواست پایان کار خودم را به مدیرکل محترم پخش آقای وثوقی راد دادم و خانم صدر دانش را به جای خودم برای سردبیری اخبار ناشنوایان معرفی کردم.
دو هفته پیش هم آقای محمودی به سازمان آمدند با هم کمی درباره کارها و غیره و تصمیم خودم صحبت کردم. ایشان نظرش این است که اگر می توانم بمانم و بعد اصرار کرد تا خلاصه ای از کارهایی که انجام داده ام را بنویسم تا در حافظه تاریخ ثبت شود و به نسل های بعد منتقل گردد. من هم به احترام ایشان و وظیفه ام مطالب فوق را نوشتم. در پایان خدای مهربانم، پناهم، حامی ام، یارم و گیرنده دستم در روزهای سخت را شاکرم که توانستم در زندگی ام حتی اندک به جامعه ناشنوایان که بسیار دوستشان دارم خدمت کنم. امیدوارم ابتدا خدایم و سپس ناشنوایان عزیز از من راضی باشند. در پایان از همه کسانی که مرا در طی مسیر یاری کردند، بسیار سپاسگزارم.
در آبان ماه 95 مدیر این دفتر، آقای محمد نوری تماس گرفت و گفت گزارشی از زندگی نامه و فعالیت های شما دیده ام و بسیار جذاب و مهم است. تأکید کرد که این
ص: 57
دفتر آمادگی دارد یک جلد کتاب درباره شما تألیف و منتشر کند و یک بزرگداشت هم جهت تکریم و قدردانی از فعالیت ها برگزار کند. من از ایشان تشکر کردم.
پس از مدتی آقای رضا محمودی تماس گرفت و درخواست مدارک و اسناد کرد. گویا دفتر فرهنگ معلولین از آقای محمودی خواستار اسناد و مدارک بنده شده بودند. پس از این متوجه شدم این دفتر در کارش جدی است. هر چه داشتم جمع و جور کردم و به آقای محمودی دادم.
در پایان یادآور می شوم که از تلاش و نیت خیر مدیریت این دفتر سپاسگزارم و آرزومندم زحمات شما تأثیری ماندگار در توسعه فرهنگی جامعه هدف داشته باشد.(1)
ص: 58
اهم حوادث عمرم را که طی 64 سال (33 تا 97) زندگی ام را ساخته و شکل داده معرفی می کنم.
1333 تولد
1339 رفتن به کلاس اول دبستان
1345 ثبت اختراع پدرش
1352 اخذ دیپلم
1352 آغاز دوره نه ماهه شنوایی سنجی
1352 به پایان رساندن دوره ماشین نویسی و اخذ گواهی نامه
1352 پذیرش در مدرسه باغچه بان
1353 اشتغال در سازمان رفاه ناشنوایان
1353 ازدواج با محمدرضا نوری تاجر
1353 پایان دوره نه ماهه
1353 قبولی در دانشگاه شهید بهشتی دوره فوق دیپلم شنوایی سنجی یا ادیومتریست
1353 پذیرش در سازمان رفاه ناشنوایان به عنوان کارمند
1353 تشکیل گروه تألیف و تدوین زبان اشاره در ایران و یکی از اعضای آن
1354 پذیرش در دانشگاه ملی ایران در مقطع کارشناسی
1356 ابلاغ تدریس در ساختمان یغما
1357 ابلاغ تدریس در آموزشگاه حرفه ای یوسف آباد
1357 تولد دختر بزرگش عاطفه
1357 درگذشت خانم سمیعی
1357 مسئول گروه زبان اشاره از طرف ثمینه باغچه بان
1359 ابلاغ احمد فتوحی سرپرست سازمان رفاه جهت تدریس
1359 انتشار نخستین کتاب فرهنگ زبان اشاره فارسی
1359 انتشار کتاب مهمان های ناخوانده
1359 درخواست انفصال از اشتغال
1361 اخذ لیسانس در رشته ادیولوژی
1363 انتشار کتاب آشنایی با اشارات ناشنوایان
1367 بازگشت بر سرکار در بهزیستی
1367 دریافت گواهی نامه اتمام حرفه خیاطی
1368 انتشار کتاب مجموعه اشارات ناشنوایان
1377 رفتن به تلویزیون و آغاز همکاری با این رسانه
ص: 59
1377 مصاحبه با روزنامه زن: سکوت و تنهایی
1378 مصاحبه با روزنامه ایران: باور کنیم دیگران هم حق دارند.
1378 مصاحبه با مجله زنان: گوش ناشنوایان
1379 گفت وگو با شبکه مرکزی خبر: درخشش مرحوم باغچه بان
1379 گفت وگو با یکی از جرائد در شهریورماه: دست هایی برای سخن گفتن
1379 مصاحبه با روزنامه جام جم: با زبان بی زبانی
1379 میزگرد چرا ما را نمی فهمید
1381 پذیریش مدیریت اخبار ناشنوایان
1381 مصاحبه با روزنامه اطلاعات: بهار هم می گذرد
1381 مصاحبه با روزنامه اعتماد: حقیقت واقعی در سکوت نهفته است
1383 درخواست استعفا از بهزیستی
1383 میزگرد سهم ناشنوا از رسانه ملی
1385 قطع همکاری با بهزیستی
1386 مصاحبه با ایسنا: نخستین رابط ناشنوایان
1389 انتشار جلد چهارم کتاب زبان اشاره فارسی
1389 فوت مادرش
1391 مصاحبه با روزنامه جام جم: اولین رابط ناشنوایان در تلویزیون
1392 فوت پدرش
1393 درخواست کانون ناشنوایان ایران از آقامحمد برای همکاری
1395 بازنشستگی در سیما
ص: 60
ص: 61
تدوین زندگی نامه برای کسانی که فعالیت های اجتماعی داشته اند یک ضرورت است؛ به ویژه کسانی که در زمینه ها و مسائل معلولیتی و معلولان فعالیت داشته اند ضروری تر به نظر می رسد. تدوین زندگی نامه به معنای جمع آوری مجموعه ای از تجاربی است که طی سال ها و دهه ها در افت و خیزها و در جریان سختی ها، کمبودها و ناملایمات به دست آمده است. هر یک از این تجربه ها می تواند، راهگشا و هدایت گر افراد متعدد در جریان امور گوناگون باشد. به همین دلیل گفته اند، زندگی نامه های افراد هر جامعه، سرمایه های ملی است که ارزش کمتر از معادن ندارد. زیرا شامل دستاوردها و تجربه هایی است که برای هر یک هزینه مادی و مالی فراوان، خرج و مصرف شده است.
از طریق زندگی نامه، این تجارب به نسل های بعد منتقل می گردد و آنان با چشم بازتر می توانند تصمیم بگیرند و حرکت کنند.
فاطمه آقامحمد اکنون 63 بهار از زندگی اش می گذرد، اگر مبدأ شروع فعالیت هایش را سال 1352 بدانیم، بیش از چهل سال مدام در کار و کوشش بوده و اکنون به پختگی و کمال لازم رسیده است. و مرحله مهم تر و مؤثرتر در زندگی اش باید شروع شود. ولی متأسفانه در این مقطع روی افراد مارک و برچسب بازنشسته می چسبانیم و آنان را از همه فعالیت های اجتماعی مرخص می کنیم و به زور افراد را خانه نشین می سازیم. این وضعیت درباره برخی افراد صحیح است و اقدام درست همین تصمیم است. افرادی در دوره اشتغال دارای پست شغلی و مسئولیت مهم نبوده اند، اینان در دوره کاری خود صاحب تجربه هم نشده اند. اما افرادی مثل آقامحمد، اموری را باید از صفر با ابتکار و خلاقیت می ساخته و هر روز و هر هفته کاری آنان، مشحون از تجارب و دستاوردهای قابل توجه است. لاجرم این افراد را در نیمه راه نباید بازنشسته و خانه نشین کرد؛ بلکه اینان می توانند به مدیران بعدی و به نسل آتی مشاوره و آموزش بدهند. اما بازنشسته و خانه نشین کردن آنها به معنای هدر دادن ثروت عظیم کشور. زیرا هر یک از یافته های آنها، مخارج بسیار برای کشور داشته است.
زندگی نامه فاطمه آقامحمد بر اساس اسناد و مدارکی که خودشان زحمت کشیده و ارسال کردند، تدوین شده است. البته در بسیاری از موضوعات، سند وجود نداشت ولی همین اسناد هم مغتنم و مطلوب بوده است. زندگی آقامحمد را می توان به چند دوره مشخص تقسیم کرد. البته این دوره ها هم پوشانی هم دارد.
دوره نخست: دوره ابتدایی تا دیپلم (40 تا 52) ؛ دوره دوم: تحصیلات تخصصی (53 تا 61)
دوره سوم: فعالیت آموزشی و پژوهشی در عرصه زبان اشاره (61 تا 77)
دوره چهارم: اشتغال در دو سازمان بهزیستی و صدا و سیما (77 تا 95)
این چهار دوره اصلی ترین ادوار زندگی ایشان است. ملاک و شاخص در این تقسیم بندی ارتباط ایشان با حوزه ناشنوایی و ناشنوایان است. حتماً بر اساس شاخص های دیگر می توان زندگی ایشان را به ادوار دیگر هم تقسیم کرد که مورد نظر ما نیست. فقط دوره نخست زندگی ایشان یعنی از تولد تا اخذ دیپلم مرتبط به ناشنوایان نیست. اما سه دوره دیگر دقیقاً ارتباط دارد.
لازم به ذکر است، هر یک از این سه دوره، شامل چند دوره کوتاه تر یا چند مقطع است. برای مثال دوره تحصیلات شامل تحصیلات 9 ماهه و تحصیلات دوره کارشناسی است.
ص: 62
فاطمه آقامحمد در 20 بهمن ماه 1333 در خانواده متوسط خوب شهری متولد شد، در 1340 پا به مدرسه گذاشت و دوره ابتدایی را آغاز کرد. و دو دوره ابتدایی و متوسطه را جمعاً 12 سال به پایان رساند و در سال 1352 دیپلم گرفت.
از دوره کودکی و خردسالی و سپس از دوره ابتدایی و متوسطه خانم آقامحمد فقط اطلاعاتی که خودش در فصل اول و زندگی نامه خودنوشت آورده، نکته دیگری نداریم. با اینکه این دوران در سرنوشت هر انسان مؤثر است. بسیار از رخدادها و تصمیم سازی ها در ادوار بعدی مبتنی بر علل و عواملی است که در دوره کودکی و نوجوانی تحقیق داشته است. به عنوان نمونه، معلم دانش آموز در کلاس چهارم ابتدایی به او گفته تو استعداد نویسندگی داری و اگر تلاش کنی موفق خواهی شد. او پس از دیپلم به فکر سخن معلم می افتد و رشته دانشگاهی متناسب با سخن معلمش انتخاب می کند و زندگی خود را مبتنی بر توصیه معلمش ادامه می دهد. اما در مورد خانم آقامحمد نمی دانیم آیا به دلیل راهنمایی و تأکید معلمش در دوره ابتدایی یا دبیرش در دوره متوسطه، رشته ادیولوژی را انتخاب کرده است؟ یا خودش مستقلاً تصمیم گرفته است؟
امیدواریم به کمک خود ایشان این بخش زندگی اش بر پایه رخدادها دوره های بعد زندگانی اش تجزیه و تحلیل گردد.
ص: 63
خانم آقامحمد پس از اخذ دیپلم در سال 1352 به سراغ کار و اشتغال می رود. دختران ایرانی اگر گرایش مذهبی داشته و در خانواده سنتی تربیت یافته باشند، پس از دریافت دیپلم، به سراغ شوهر و تشکیل خانواده می روند. اما اگر روحیه و گرایش تجدد داشته باشند به سراغ ادامه تحصیل و دانشگاه و نیز اشتغال می روند. البته قلیلی از دختران هستند که با اینکه روحیه مذهبی دارند اما بین تشکیل خانواده و ادامه تحصیل جمع می کنند و هر دو را انجام می دهند.
بر اساس شواهد و قرائن خانواده خانم آقامحمد مذهبی غیر متعصب بوده اند. ولی مخالفتی با ادامه تحصیل فاطمه نداشتند. اما خودش قبل از اینکه به فکر ادامه تحصیل باشند در فکر اشتغال بوده است به همین دلیل وقتی اطلاعیه مدرسه باغچه بان را می بیند جذب آنجا می شود. این رخداد که از مسائل سرنوشت ساز در زندگی اوست بعداً به تفضیل بیان خواهد شد.
با این همه، اطلاعات ما از ازدواج ایشان، شغل پدرش و اساساً روحیه والدین، گرایش همسر و شغل همسر منحصر به نکاتی است که خودش در فصل اول نوشته است. با اینکه هر شخصیت و هر چهره فرهیخته اگر خودشان اطلاع رسانی به هنگام نداشته باشند، دیگران به تحلیل و حتی شایعه سازی یا بیان تحلیل های غلط می پردازند.
آقامحمد از چهره هایی است که در تاریخ ایران خواهد ماند و لازم است اطلاعات جامع و صحیح درباره اش منتشر گردد تا مانع انتشار تحلیل ها و اخبار غلط و کذب گردد.
این بخش درباره تحصیلات ایشان در دوره های تکمیلی و در دانشگاه است. او یک دوره نه ماهه درباره ادیومتری (شنوایی سنجی) را به پشتیبانی سازمان رفاه ناشنوایان گذراند. سپس در دانشگاه در رشته ادیولوژی (شنوایی شناسی) به تحصیل پرداخت و تا اخذ مدرک کارشناسی (لیسانس) پیش رفت. او معلوم نیست به چه دلیل، در ادامه این رشته به سراغ شنوایی درمانی نرفته؛ بلکه به پژوهش و تدریس زبان اشاره روی آورد.
اما این دوره از زندگی او از 53 شروع و تا 61 ادامه دارد و جمعاً هشت سال از زندگی ایشان را تشکیل می دهد.
فاطمه آقامحمد در 20 بهمن ماه 1333 در تهران چشم به جهان گشود و پس از گذراندن دوره ابتدایی و متوسطه در سال 1352 دیپلم گرفت. در همان سال اطلاعیه ای دید که مدرسه باغچه بان، آموزگار می پذیرد. او به مدرسه باغچه بان رفت و ثبت نام کرد و فرم پذیرش را تکمیل نمود. سپس در آزمون و مصاحبه پذیرفته شد. و به این ترتیب کارمند سازمان ملی رفاه ناشنوایان ایران شد. در ادامه کارت شناسایی او در این سازمان با امضای رئیس سازمان رفاه یعنی ثمینه باغچه بان دیده می شود.
ص: 64
آقامحمد در دوره های تایپ (حروف چینی) که در گذشته به نام ماشین نویسی مشهور بود، شرکت کرد و این حرفه را به خوبی فراگرفت. هم دوره ماشین نویسی فارسی و هم ماشین نویسی لاتین را گذراند و گواهی درجه یک در 12 دی ماه 1352 دریافت نمود. عکس گواهی نامه های او ذیلاً آورده می شود.
ص: 65
آقامحمد پس از دیدن اطلاعیه مدرسه باغچه بان مبنی بر پذیرش مربی و معلم، به این مدرسه مراجعه کرد. افراد پذیرش شونده به ثمینه باغچه بان مراجعه کردند. او به هنگام مراجعه به خانم ثمینه باغچه بان، ثمینه برایش توضیح داد که افراد پذیرفته شده در دوره نه ماهه شرکت می کنند. این دوره کاملاً علمی است و توسط سازمان رفاه ناشنوایان برگزار می شد. و شرکت در این دوره، مدرک تخصصی برای ادامه کار بود. با موفقیت در آن دوره مجوز کار و اشتغال در رشته ادیومتریست (سنجش شنوایی) بود. در آن زمان، ادارات دوره های آموزشی ویژه برای کارکنان خود برگزار می کردند.
او در سی ام خرداد 1353 دوره نه ماهه را به پایان رساند و مدرکش را از سازمان ملی رفاه ناشنوایان ایران دریافت کرد.
ص: 66
تلاش، پشتکار و پیشرفت او در این دوره نظر مسئولین سازمان رفاه؛ از جمله ثمینه باغچه بان را جذب کرد و هنوز دوره به اتمام نرسیده بود که خانم باغچه بان از آقامحمد دعوت به همکاری در گروه زبان اشاره کرد. او این دعوت را پذیرفت و مبدأ همکاری او با سازمان رفاه ناشنوایان ایران، سال 1353 است. این سازمان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی با ادغام در چند مؤسسه و مرکز دیگر، سازمان بهزیستی تأسیس شد. از این رو می توان گفت خانم آقامحمد از سال 1353 در واقع کارمند بهزیستی شده بود. آقامحمد در این باره نوشته است:
«پس از پایان دوره به پیشنهاد ثمینه خانم قرار بود در گروه زبان اشاره در سازمان کار کنم. این گروه می خواست زبان اشاره طبیعی را با کمک خود ناشنوایان جمع آوری و قانونمند و از محدودیت و پراکندگی خارج کرده و به صورت زبان با قواعد لازم در کتاب ثبت و ضبط شود تا ناشنوایان هم مانند دیگران از گفتاری یکسان و قانونمند در سراسر کشور استفاده کنند.
به دلایل یادگیری سریع اشارات و خوب اشاره کردن، ثمینه اصرار داشت در صورت پایان دوره نه ماهه، من هم در گروهی که قرار بود برای زبان اشاره تشکیل شود فعالیت نمایم. چند روز برای تصمیم گیری وقت خواستم تا جواب بدهم؛ ایشان پذیرفت. به خانه آمدم و از خاله ام که خانمی مذهبی و معتقد بود، خواستم برایم استخاره کند؛ ایشان پس از استخاره گفت: خوب است. فردای آن روز به ثمینه خانم گفتم مایل هستم در گروه زبان اشاره کار کنم. بالاخره روزی ایشان گفت به سازمان ملی رفاه ناشنوایان ایران بروم که در سال 1350 تأسیس شده و ثمینه خانم مدیرعامل آن بود، چون محل کار آنجا بود. در آنجا با خانمی به
ص: 67
نام جولیا ان آلیور (سمیعی)(1) مسئول گروه تشکیل شده، آشنا شدم. قرار شد ایشان به زودی اطلاع دهد که چه زمانی کار را آغاز کنیم. تقریباً در سال 1353 کار شروع شد و هنوز دوره نه ماهه تمام نشده بود مدرکی که از دوره نه ماهه دارم تاریخ آن 30 خرداد 2535، (30 خرداد 1353) ثبت شده است. آن روزها از سال شاهنشاهی باید استفاده می شد. وقتی آنجا رفتم آقای رضاقلی شهیدی،(2) خانم مریم رستمی، خانم ایران بهادری(3) و خانم ملک زرگر الهی (از خانواده ناشنوایان) در یک اتاق جمع بودند. ثمینه خانم با خانم سمیعی آمدند؛ خانم باغچه بان توضیح داد و قرار شد اشاراتی که ناشنوایان برای ارتباط با یکدیگر استفاده می کنند، جمع آوری شود».(4)
بنابراین خانم آقامحمد از 53 تا 95 اشتغال داشته و در زمینه امور فرهنگی ناشنوایان به ویژه زبان اشاره و رابط و مترجم فعالیت داشته است. او در سال 95 رسماً از کارش کناره گیری کرد و تا آن زمان 42 سال تلاش و کوشش در کارنامه اش ثبت است.
آقامحمد در زندگی نامه خودنوشت درباره رفتن به مدرسه باغچه بان و پذیرش نوشته است:
«زمانی که تازه دیپلم گرفته بودم از خدای مهربان خواسته بودم کاری داشته باشم که در خدمت به جامعه باشد. روزی در روزنامه آزمون استخدام برای مدرسه باغچه بان را دیدم تصور کردم برای آموزگاری است، شرکت کردم. سپس قبولی ام اعلام شد؛ و در مصاحبه هم پذیرفته شدم. با دوستانی که موفق شده بودیم به این مرحله برسیم صحبت می کردیم، بیشتر آن ها مثل من فکر می کردند معلم می شوند. اما در جلسه ای با خانم ثمینه باغچه بان، او گفت: شما را برای دوره نه ماهه سنجش شنوایی انتخاب کردیم و در نهایت ادیومتریست خواهید شد.
خانم ثمینه باغچه بان فرزند جبار باغچه بان نخستین و بنیانگذار آموزش ناشنوایان در ایران و مدیر مدارس باغچه بان و همچنین مدیرعامل سازمان ملی رفاه ناشنوایان ایران بود. برادر شوهر ثمینه، آقای جمشید پیرنظر دوره ادیومتری را در آمریکا گذرانده بود. ثمینه خانم با توجه به نیاز ایران و کنترل شنوایی دانش آموزان و بررسی شنوایی افراد عادی تصمیم به برگزاری این دوره گرفت. مهم تر از طریق این رشته امکان پیشگیری فراهم می آمد و از پیشرفت ناشنوایی جلوگیری می شد».(5)
از این گزارش آقامحمد چند نکته می توان دریافت. مدرسه باغچه بان با باور به ضوابط و خط مشی علمی و مدرن، در تلاش بوده تا آخرین فناوری ها و شیوه های مدرن و آزموده را از کشورهای پیشرفته اخذ شده و برای بومی سازی آنها برنامه ریزی کند. زیرا مبارزه با انواع معلولیت ها به ویژه ناشنوایی و پیشگیری از علل و عوامل آن و نیز توانبخشی ناشنوایان تنها از این طریق امکان پذیر است.
ص: 68
به این دلایل خود آقای باغچه بان آن گونه که در زندگی نامه اش نوشته و نیز مدیران او از جمله دخترش ثمینه تلاش می کردند افرادی را به امریکا و اروپا جهت آموزش اعزام کنند و پس از بازگشت روی اندوخته ها و دستاوردهای آنها برنامه ریزی کنند.
برگزاری دوره ادیومتری در ایران اولین بار در سال 1353 توسط مدرسه باغچه بان و با تلاش های خانم ثمینه باغچه بان و با پشتیبانی سازمان ملی رفاه ناشنوایان برگزار شد.
در این دوره نه ماهه به دانشجویان، همه نیازمندی ها را آموزش می دادند و اطلاعاتی به دانشجویان می دادند که در تعامل با ناشنوایان سودمند و گره گشا و راه گشا باشد؛ از جمله جامعه شناسی، روانشناسی، تعمیر سمعک، آناتومی گوش و آشنایی با بیماری های گوش و زبان اشاره یاد می دادند. اما همه این آموزش ها مبتنی بر چه متونی بود؟ آیا متونی از امریکا و اروپا آورده و ترجمه کرده بودند و آموزش می دادند؟ آیا استادان حق داشتند بر اساس ذهنیت و سلیقه خود جزوه ای نوشته و درس دهند؟
وقتی متون درسی و آموزشی دوره های ادیومتری را ملاحظه می کنیم متوجه می شویم مدیریت این دوره ها از هوش و خلاقیت مطلوبی برخوردار بودند. چون مثلاً در زبان اشاره و یاد دادن نمادهای اشاره از خانمی به نام مریم رستمی دعوت کرده بودند. او پدر و مادری ناشنوا داشت و در طول چندین سال اشاراتی را با آنها به روش تجربی به دست آورده بود. اشاراتی که متکی و مبتنی بر فرهنگ ملی ایرانی و مردم تهران و فرهنگ بومی بود.
خلاصه اینکه مدیریت آموزشی با هوش و تدبیری که داشت، تجارب بومی را مورد توجه قرار می داد ولی از روش ها و دستاوردهای مدرن هم بهره می گرفت ولی همه تجارب مدرن را در قالب بومی فرهنگ خودی می ریخت. انتظار هست کسانی مثل آقامحمد تجارب هر چند کوچک آن دوره را بیشتر ثبت و ضبط کنند و در منظر کارشناسان قرار دهند.
آقامحمد درباره روحیه دانش آموزان و فضای آموزشی می نویسد:
«به مدرسه باغچه بان در میدان کلانتری یوسف آباد (جمال الدین اسدآبادی کنونی) می رفتیم. در آنجا با دانش آموزان ناشنوا آشنا می شدیم. آنها را خیلی دوست داشتم چون همه آن ها خیلی مرتب و با نشاط بودند. بخصوص در زنگ تفریح با هم صحبت می کردند و شاد و شیطون بودند. در مدارس باغچه بان دختر و پسر با هم مختلط بودند».(1)
ایشان به محیط شاد و با نشاط و شیطون بودن بچه ها اشاره می کند. محیط آموزشی به ویژه مدرسه معلولان باید از غم، بی حوصلگی و از همه انواع ناراحتی ها عاری باشد. شادی موجب رشد گفت وگو بین بچه ها می شود. خنده، خوشحالی، امیدواری به آینده از لوازم ضروری یک محیط آموزشی است. متأسفانه این وضعیت پس از پیروزی انقلاب از محیط آموزشی معلولین حذف شد و تلاش شد محیط هایی خشک، نظامی و شبیه پادگان درست کنیم.
مهم تر اینکه آموزگاران و مربی ها را به عنوان حرفه آموزی به مدرسه می بردند و چگونگی کار با بچه ها و روش ایجاد محیط شاد را به آنها یاد می دادند.
ص: 69
پس از اشتغال در گروه زبان اشاره و همکاری با خانم سمیعی، آقای شهیدی و خانم ها ایران بهادری، ملک زرگر الهی و مریم رستمی به این کار علاقه مند شد و چون دوره نه ماهه را در دانشگاه ملی سازمان رفاه ناشنوایان گذرانده بود، زمینه ادامه تحصیل در آنجا برایش فراهم بود. از این رو در پذیرش آن دانشگاه ملی (شهید بهشتی کنونی) در سال 1354 شرکت کرد و در دانشکده پزشکی، رشته ادیولوژی (شنوایی شناسی) پذیرفته شد.
کارت دانشجویی زیر گویای تحصیل او در دانشکده پزشکی، رشته ادیولوژی است:
اما حوادث مربوط به انقلاب اسلامی ایران و بعد از آن تعطیلی دانشگاه ها به دلیل انقلاب فرهنگی، مدت تحصیلات او طولانی شد و بالاخره در سال 1361 مدرک کارشناسی خود را دریافت کرد.
ص: 70
این تحصیلات همراه با تجاربی که در گروه های مختلف کاری به ویژه گروه زبان اشاره کسب کرده بود، از او انسانی کارآمد و فعال و خلاق ساخته است.
به منظور افزایش مهارت های بانوان و به منظور فعال شدن آنان در خدمات رسانی پشت جبهه جنگ تحمیلی صدام علیه ایران، آقامحمد در دوره آموزش حرفه خیاطی شرکت کرد و گواهی نامه اش در 16 آبان ماه 1367 دریافت نمود.
ص: 71
این دوره بیست ساله مهم ترین دوره در شکل گیری تفکر و باورهای فاطمه آقامحمد است. چند سال از این دوره با دوره قبل هم پوشانی دارد یعنی از یک طرف به تحصیلات تکمیلی می پرداخت و از طرف دیگر به تدریس یا تحقیق مشغول بود. البته خدماتش هم در این دوره قابل توجه است؛ در این مدت توانست تجارب پیشین را از طریق خانم ها ثمینه باغچه بان و جولیا سمیعی و آقایان شهیدی و همکاران ناشنوای دیگر و جمعی از شنوایان دریافت کند و بر دانسته ها و تجارب خود بیفزاید.
مهم ترین اقدامش در این دوره پرداختن به زبان اشاره، شکل دهی به زبان اشاره پارسی و ایرانی، تحکیم شالوده ها و مبانی آن، بسط و گسترش زبان اشاره، تبدیل زبان اشاره ایرانی به عنوان یک دانش با ویژگی های خاص خود بود. از همه مهم تر اینکه با تشکیل گروه زبان اشاره در ایران تحقیقات و پژوهش های مختلف که از سال 53 در سازمان رفاه ناشنوایان آغاز شد و به مدت 5 سال به طول انجامید پس از پیروزی انقلاب با همه فراز و نشیب های مختلف برای نخستین بار در تاریخ ایران و ناشنوایان کتاب فرهنگ زبان اشاره فارسی با مجموعه 1000 لغت در سال 1359 به چاپ رسید که بنیان و آغاز تحولی بزرگ و نقطه عطفی برای جامعه ناشنوایان گردید. همین کتاب پایه و اساس ادامه کار جهت جمع آوری لغات، روش چگونگی کار و چاپ کتاب های بعدی شد. با این تفاوت که در این کتاب اشارات با عکس و حرکات دست با قلم سفید و سیاه کشیده شده اما کتاب های بعدی اشارات طراحی شده است.
ضمناً کار مهم دیگر در این زمان برای نخستین بار در ایران کتاب قصه مهمان های ناخوانده برای ناشنوایان با طراحی زبان اشاره زیر هر کلمه تهیه و به چاپ رسید.
وقتی به کارنامه آقامحمد در این زمینه نگاه می کنیم، می یابیم در این دوره خاموش و بدون سروصدا، کارهای بسیار انجام داده است.
در واقع تاریخ زبان اشاره ایرانی بدون آقامحمد و البته دیگرانی چون سمیعی، ثمینه باغچه بان، محمودی، موسوی، پیروزی، بهادری و رستمی معنا ندارد و این زبان متکی به تلاش ها و فعالیت های این گروه است.
آقامحمد در این دوره مشخصاً این پروژه ها را تحقق بخشیده و اجرا کرده است:
1- آموزش زبان اشاره
2- تدوین و تألیف کتب برای ناشنوایان به زبان اشاره
3- رقابت علمی و فرهنگی با مخالفین زبان اشاره
4- انتقال تجارب پیشرفته به داخل و تلاش برای بومی سازی آنها
5- افزایش گنجینه اشارات
6- ایجاد بستر هم اندیشی برای ایجاد عقلانیت و مفاهمه جمعی در بین نخبگان ناشنوا
7- بسترسازی برای مفاهمه عمومی ناشنوایان در سراسر ایران
ص: 72
دهه های هفتاد و هشتاد برای ناشنوایان ایران سخت ترین دوره محسوب می شود. نبرد سخت ولی در سکوت و خاموشی جریان داشت. عده ای مثل آقامحمد هویت جامعه و فرهنگ ناشنوایان را زبان اشاره می دانستند و معتقد بودند با حذف و زدودن زبان اشاره این جامعه با بحران های جانکاه و مهلک دچار خواهد شد و از فرهنگ و جامعه ای که در آن زندگی می کنند عقب خواهند ماند. زیرا همه انسان ها با زبانی که آموخته اند، فکر می کنند، گفتگو می کنند و در نهایت رشد اجتماعی می یابند.
به همین دلیل با تمام ظرفیت و نیرو و امکاناتی که داشتند به دفاع از این جامعه به پا خواسته بودند. هر قشر اجتماعی و هر جامعه هویتش در گرو و رهین عنصر خاصی است. قوام و هویت جامعه ایرانی، زبان پارسی است؛ اگر این زبان از بین برود، در واقع جامعه ایرانی مضمحل خواهد شد. همچنین زبان اشاره رکن و قوام فرهنگ و جامعه ناشنوایان است و به همین دلیل در قرآن کریم و روایات اسلامی، در انجیل و تورات، زبان اشاره معرفی شده است.
زیرا زبان اشاره مفهوم و معنی کلمه را با حرکات دست نشان می دهد. حتی ما که شنوا هستیم اگر جایی باشیم که نتوانیم از صدایمان استفاده کنیم از زبان اشاره کمک می گیریم. و یک مثال برایتان می آورم در سالنی که شلوغ است و کسی را می خواهیم صدا کنیم پیش ما بیاید با اشاره لب و دست می گوییم بیا.
این طبیعی است. علم هم امروز ثابت کرده که در فکر انسان نقطه ای قرار دارد که نزدیک به ثبت و پردازش کلمات است که زبان اشاره هم آن نقطه را فعال می کند پس به ناشنوایان کمک می کند تا ذخایر لغوی خود را افزایش دهند و بر زبان و فرهنگ خویش مسلط گردند. اعتماد به نفس پیدا کنند. با جامعه خود به راحتی ارتباط برقرار کنند و با جامعه شنوا نیز اگر لازم باشد در نهایت با نوشتن ارتباط برقرار نمایند. اما متأسفانه عده ای برای راحتی خودشان به جای یادگیری زبان ناشنوایان آنان را مجبور به یادگیری زبان خود می کنند.
اما عده ای بدون توجه به اهمیت زبان اشاره و پیشینه تاریخی آن به مخالفت با زبان اشاره برخاسته و به بهانه های متعدد درصدد حذف آن از فرهنگ ناشنوایان بودند. در رأس این گروه سازمان آموزش و پرورش کودکان استثنایی قرار داشت و قرار دارد. مشکل و پیچیدگی کار در مخالفت آنان با اشاره نبوده است بلکه مخالفان زبان اشاره از یک طرف از جامعه ناشنوایان ترس دارند زیرا می دانند این جامعه، خواستار این زبان بوده و مخالف حذف این یا آن هستند و از طرف دیگر صریح و شفاف به نفی زبان اشاره نمی پردازند بلکه پنهانی و در خفا اقداماتی را انجام می دهند. حتی وقتی در جمع ناشنوایان قرار می گیرند از زبان اشاره دفاع می کنند. این گونه تلاش ها موجب شده که دفاع از زبان اشاره و مخالفت با دشمنان زبان اشاره پیچیده و مشکل شود. زیرا جبهه موافق و مخالف در هم آمیخته وصف بندی ها مشخص نیست. به این دلایل، کسانی مثل آقامحمد وظیفه ای سخت در پیش رو داشتند و باید با درایت و تدبیر و عقلانیت پروژه دفاع از زبان اشاره را به پیش ببرند.
در واقع اهمیت کارنامه آقامحمد در این دوره در همین نکته است و لازم است درس ها و عبرت هایی که در این سه دهه آموخته شد به نسل های بعدی گزارش گردد و نسل های آینده چهره ها را بشناسند و دوست را از نادان و از دشمن بازشناسی نمایند.
ص: 73
اکنون به اقدامات هفت گانه ایشان می پردازم، با توجه به این نکته که خانم آقامحمد به تنهایی نمی توانسته این حجم عظیم از کار را انجام دهد و قطعاً حمایت، همکاری و همیاری و اشتراک مساعی مجموعه افرادی بوده است.
بر اساس اسناد موجود، آقامحمد یکی از دوره های آموزشی را در تاریخ 2 اسفندماه 1356 با تدریس زبان اشاره را در ساختمان یغما وابسته به سازمان رفاه ناشنوایان آغاز کرد. ثمینه باغچه بان مدیرعامل سازمان ملی رفاه ناشنوایان در تاریخ 1 خرداد 1357 دستورالعملی به حسابداری آن سازمان می نویسد: فاطمه آقامحمد از 2 اسفند 1356، هفته ای دو روز در ساختمان یغما به تدریس زبان اشاره اشتغال داشته و اجازه داده می شود تا خاتمه کلاس مزبور ماهیانه معادل 16 ساعت فوق العاده اضافه کاری به ایشان پرداخت گردد. متن سند این گونه است:
ص: 74
این کلاس ها به عنوان ضمن خدمت برای نیروهای شاغل در سازمان رفاه تشکیل می شد. هدف سازمان این بود که نیروهای شاغل و کارمندان و به ویژه کادرهای اداری و آموزشی در مراکز آموزشی با مهارت زبان اشاره آشنا شوند. از این رو کلاس هایی به منظور آشنا نمودن آنان با زبان اشاره تشکیل می شد و آقامحمد تدریس می کرد.
مدیرعامل سازمان یعنی ثمینه باغچه بان در ابلاغیه دیگری به حسابداری سازمان دستور می دهد حقوق اضافه کاری آقامحمد را که از مهرماه 1357 در آموزشگاه حرفه ای یوسف آباد، زبان اشاره تدریس می کرد را پرداخت کنند. این دستورالعمل در 26 اسفند 57 صادر شده است. متن این دستور چنین است:
این ابلاغیه حدود یک ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران صادر شده است.
ص: 75
طی حکم دیگری که در 28 تیرماه 59 صادر شده، سرپرست سازمان رفاه ناشنوایان آقای احمد فتوحی به آقامحمد ابلاغ می کند در آموزشگاه حرفه ای یوسف آباد به کارمندان، مربیان و مددجویان آموزش زبان اشاره یاد بدهد. متن حکم این گونه است:
نکات مندرج در این ابلاغیه عبارت اند از:
1- ثمینه باغچه بان در سال 59 تصمیم گرفت خودش اختیاراً از سازمان رفاه کنار برود و مدیریت آن را به احمد فتوحی بسپارد. از این رو احمد فتوحی به عنوان سرپرست سازمان امضا کرده است.
2- سازمان زیر مجموعه وزارت بهداری و بهزیستی شده و کلمه ملی از عنوان سازمان حذف گردیده است.
3- آقامحمد به دلیل تبحر بالایش در زبان اشاره همزمان به مربیان و معلمان و نیز به ناشنوایان و کارمندان زبان اشاره می آموخت و در این ابلاغیه به این نکته اشاره شده است.
همان طور که مرحوم جبار باغچه بان با تألیف و نشر کتاب توانست، تحولاتی را در فرهنگ و جامعه ناشنوایی پدید آورد، در این دوره هم، خانم آقامحمد و تعدادی دیگر از نخبگان تلاش کردند با تولید کتاب درباره زبان اشاره، مبانی زبان اشاره را تحکیم نموده و به توسعه آن کمک کنند. بر اساس
ص: 76
اطلاعات منتشره از نوشته های ایشان پنج کتاب منتشر شده و چند کتاب منتشر نشده به نام ایشان است. البته خود ایشان فهرست کاملی از کتب خود عرضه نکرده است.
اکنون به معرفی اجمالی کتاب های آقامحمد می پردازم ولی در فصل نویسندگی، آثارش به تفضیل معرفی خواهد شد.
1. کتاب مهمان های ناخوانده: این کتاب با مشخصات زیر منتشر شده است:
مهمان های ناخوانده به زبان اشاره فارسی، تنظیم متن ثمینه باغچه بان؛ نقاشی دبورا سوزان هولم، تنظیم اشاره فاطمه آقامحمد و الهه افضلی و حبیب تهرانی و رضاقلی شهیدی و رضا محمودی و محسن موسوی؛ تایپوگرافی روشنک رضا خانلو، تهران، سازمان ملی رفاه ناشنوایان ایران، 1359، 34 + [6] ص.
2. فرهنگ زبان اشاره فارسی: این اثر در سال 1359 با مشخصات زیر منتشر شد:
فرهنگ زبان اشاره فارسی برای ناشنوایان، جلد اول، تألیف و تنظیم فاطمه آقامحمد، الهه افضلی، مرتضی پیروزی، حبیب تهرانی، رضاقلی شهیدی، محسن لوح موسوی، رضا محمودی، عکس از محمود حاج محمدی، محسن منوچهری، تهران، سازمان رفاه ناشنوایان ایران، 1359.
جلدهای دیگر این کتاب منتشر نشد.
3. مجموعه اشارات ناشنوایان: این اثر در سال 1368 با مشخصات زیر منتشر شد:
مجموعه اشارات ناشنوایان، تهیه و تألیف ایران بهادری، مرتضی پیروزی، حبیب تهرانی زاده، الهه قاسمی شاد، محسن لوح موسوی، رضا محمودی، با همکاری طاهره محمدپور و بهناز نسوادرانی، تهران، سازمان بهزیستی کشور، 1368.
اسم خانم فاطمه آقامحمد در شناسنامه کتاب نیامده ولی در نامه ای میرکیهان مدیرزاده مدیرکل دفتر آموزش و پژوهش بهزیستی خطاب به فاطمه آقامحمد نوشته از زحمات او در تألیف و تهیه این کتاب تشکر و قدردانی کرده و یک نسخه از کتاب را به او تقدیم کرده است. این نامه در فصل ششم همین کتاب آمده است.
4. آشنایی با اشارات ناشنوایان: این کتاب در سال 1363 با مشخصات زیر منتشر شده است:
آشنایی با اشارات ناشنوایان، تألیف و تنظیم مرتضی پیروزی، حبیب تهرانی زاده، الهه قاسمی شاد، محسن لوح موسوی، رضا محمودی، با همکاری فاطمه آقامحمد، الهه افضلی، ایران بهادری، طاهره محمدپور، بهناز نسوادرانی، مهوش گلبدن، تهران، سازمان بهزیستی کشور، 1363.
5. زبان اشاره فارسی: چهار جلد و تألیف و چاپ این چهار جلد از 1368 تا 1389 طول کشیده است. سه جلد اول در دوره ای است که دوباره بازبینی و طراحی و منتشر شده است. آقامحمد در بهزیستی حضور نداشت اما برای جلد چهارم که با مشخصات زیر چاپ شده زحمات فراوان کشید.
زبان اشاره فارسی، تألیف یونس لطفی، محسن لوح موسوی، حبیب تهرانی زاده، مرتضی پیروزی، اکرم حاج علی اکبر، پریسا کرمانی زاده، تهران، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، 1389، 234ص.
ص: 77
خانم آقامحمد در گروه مدرسه باغچه بان رشد کرد و به تجارب و معلوماتش افزوده شد. مدرسه باغچه بان متکی بر چند دهه تجربه بود و بدون ادعاهای آن چنانی، فقط با اتکا بر واقعیت ها و دلسوزی برای رشد و ترقی ناشنوایان تلاش می کرد. آقامحمد شروع کارش در این مدرسه بود و کارش را با ناشنوایان این مدرسه آغاز کرد.
شیوه باغچه بان ارتباط کلی بود. او خودش را محدود به دستورالعمل های کلیشه ای نمی کرد و معتقد بود باید از همه ظرفیت ها و از همه تجربه ها برای رشد ناشنوایان استفاده کرد. همه روش های زبان اشاره، شفاهی، لب خوانی، گفتار، استفاده از سمعک و کاشت حلزون به یک اندازه اهمیت دارد. ولی بستگی به ناشنوا، امکانات و شرایط او دارد. ناشنوایی استعداد بیشتر در زبان اشاره دارد و ناشنوای دیگر در لب خوانی یا اصلاح گفتارش، از این رو متناسب با توانایی ها و داشته های بالفعل و بالقوه ناشنوایان باید تصمیم گیری کرد که کدام شیوه بهتر جواب می دهد.
سازمان صدا و سیما هم از ابتدا همین تفکر را پذیرفت و ارتباط کلی را مورد توجه قرار داد. از این رو در خبر ناشنوایان که از سیما پخش می شد. به همه روش ها اهتمام می شد. یعنی خبر خوانده می شد تا اگر فردی درصدی شنوایی دارد و می تواند صداهایی را بشنود، کلمات یا بخش هایی از اخبار را متوجه شود.
از طرف دیگر از زیرنویس استفاده می شد تا هم زمان با شنوایی، بینایی و قدرت خواندن ناشنوا هم تقویت گردد. سوم کسی که اخبار می گفت با لب خوانی صحیح، بخشی از کلمات و مفاهیم را با لب ها می فهماند و کسی که می دید، اولاً از رخدادها و وقایع اطلاع می یافت و دوم اینکه قدرت لب خوانی و توجهش به لب ها گسترش می یافت. از طرف دیگر اخبارگو یا گوینده از زبان اشاره هم استفاده می کرد.
پنجم گوینده با اصلاح گفتارش، تلاش می کرد کلماتی را بتواند بیان کند یعنی از شیوه گفتار هم استفاده می کرد.
کل این شیوه در اخبار ناشنوایان در سیما مورد توجه و اهتمام مدیریت این برنامه بود و کسانی مثل آقامحمد سال ها با تکیه بر ارتباط کلی، این برنامه را اداره می کردند. اما وزارت آموزش و پرورش از سال های نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران فقط بر شیوه شفاهی، گفتار و لب خوانی تأکید داشت. یعنی به ناشنوایان توصیه می کرد تلاش کنند کلمات و جملات را ادا کنند و سخن بگویند یا حداقل کلمات را از طریق لب و دهان تفهیم کنند. در مقابل، مخاطب ناشنوا با نگاه کردن به لب ها و دهان گوینده، مقاصد و گفته های گوینده را بفهمد و تشخیص دهد.
بسیاری از ناشنوایان در اعتراض به این اصرارها می گفتند، آیا صحیح است به یک نابینا اصرار کنیم با همین چشم های آسیب دیده اش ببیند و تلاش کند اشیاء را تشخیص دهد؟ یا آیا صحیح است به یک فردی که ضایعه نخاعی است و از گردن به پایین فلج است اصرار کنیم تمرین کند و راه برود؟ از او بخواهیم همت کند راه برود و حرکت کند یا پاهای خود را به حرکت درآورد؟
ص: 78
اگر پاسخ به این پرسش ها منفی است در مورد ناشنوا هم پاسخ منفی است. اما در طول حدود چهار دهه آموزش و پرورش همچنان بر دیدگاه خود اصرار داشت و کار خانم آقامحمد دشوار بوده است چون در دو جبهه باید تلاش می کردند. از یک سو باید زبان اشاره را توسعه و تحکیم می دادند و از طرف دیگر مانع اجرای شیوه مخرب طرف مقابل می شدند و سوم اینکه با استدلال و منطق طرف مقابل را باید متقاعد می کردند که راهش اشتباه است.
اینجانب از سال 1370 درصدد بوده تمام اسناد و مدارک مرتبط به زبان اشاره و مواضع شخصیت ها و نهادها را جمع آوری و در قالب یک جلد کتاب منتشر خواهم کرد تا مردم، نخبگان و آیندگان بدانند چه کسانی و با چه انگیزه هایی با اساسی ترین دستاورد بشریت برای ناشنوایان مخالفت کردند و موجب عقب رفت ناشنوایان و تأخر فرهنگی آنان شدند. لازم است از همت و اهتمام خانم آقامحمد و همفکران و همراهانش تشکر شود. زیرا شرایط بسیار سختی را پشت سر گذاشتند.
اما اینجا به اجمال به رقابت مخالفان و موافقان می پردازم؛ البته فقط در چارچوب چند سند مهم تاریخی که از طریق خانم آقامحمد به دستم رسید، این بحث را پی می گیرم.
زبان اشاره دارای ریشه های کهن تاریخی و دینی است و به راحتی نمی توان آن را از جامعه و فرهنگ هدف حذف کرد. به ویژه اینکه هویت جامعه ناشنوایان مبتنی بر آن است. به این دلیل، سال ها مبارزه مخالفان زبان اشاره به ویژه وزارت آموزش و پرورش، ثمره نداد و نتوانستند به دستاوردهای مورد نظرشان برسند. وقتی دیدند فشارها از بالا نتیجه نمی دهد شروع کردند بدنه آموزش و پرورش و معلمان و مربیان را بسیج کردند. مربی هایی که در تابستان 1366 در تهران مشغول دوره ضمن خدمت بودند وادار کردند طوماری را در مخالفت با زبان اشاره و برنامه ریزی سیما امضا کنند. متن طومار این گونه است:
مدیرکل محترم دفتر آموزش کودکان استثنایی
احتراماً عرض می رسانیم ما مربیان کلاس های آمادگی ناشنوایان سراسر کشور شرکت کننده در دوره ضمن خدمت (شهریور 1366) در تهران بدین وسیله مخالفت خود را با برنامه اخبار ناشنوایان که از سیمای جمهوری اسلامی پخش می شود اعلام نموده چرا که این برنامه با روش آموزش ناشنوایان در سطح کشور تناقض دارد و خواهان آنیم که سیمای جمهوری اسلامی آموزشگاه دوم این دانش آموزان گردد. خواهش ما این است که به مسئولین امر از طرف ما اعلام نمایید. با توجه به اینکه روش تدریس در سطح کشور روش شناسی می باشد برنامه ای تدوین شود که ادامه دهنده آموزش آموزشگاه و در برگیرنده این روش باشد پیشنهاد ما این است که در جلسه ای با حضور کارشناسان و صاحب نظران و اساتید فن این برنامه را مورد بررسی قرار داده و آن را با روش شفاهی که به نظر مثمر ثمر تر می رسد هماهنگ فرمایید.
ص: 79
این نامه در سه برگ تنظیم شده و به دفتر استثنایی، سازمان بهزیستی، صدا و سیمای جمهوری اسلامی ارسال شده است.
این طور که 24 مربی از 19 شهر امضا کرده اند مشتمل بر نکات مهمی است:
1- می نویسند ما مربیان کلاس های آمادگی ناشنوایان در سراسر کشور مخالفت خود را با برنامه اخبار ناشنوایان که در سیما پخش می شود اعلام می نماییم. چون این برنامه با روش آموزش ناشنوایان در سطح کشور تناقض دارد.
استدلالی که نوشته اند بسیار عجیب است، می گوید چون شیوه اخبار ناشنوایان به روش زبان اشاره است و با شیوه ما که شفاهی و لب خوانی است تضاد دارد پس باید تعطیل شود. از کجا معلوم که روش شما غلط و روش زبان اشاره درست باشد. هر چیز مخالف و متضاد با هر کس بود، دلالت بر غلط بودن آن ندارد. در صدر اسلام، کفار و مشرکین هم همین گونه استدلال می کردند و می گفتند چون روش پیامبر اسلام با ما مخالف است پس غلط است و ما درست هستیم.
2- این مربیان چند ثانیه فکر نکرده که خبر ناشنوایان در تلویزیون چگونه با روش شفاهی قابل اجرا است؟ چه کشوری تا کنون توانسته اخبار ناشنوایان را به روش شفاهی اطلاع رسانی کند؟
3- در ادامه دستور می دهند که از کارشناسان و اساتید دعوت شود تا برنامه ای آماده کنند که با روش شفاهی متناسب باشد. این مربیان لازم نبود راه دور بروند و چنین دستوراتی صادر کنند، چند نفر از ناشنوایان را جمع کنند و یک نفر از همین مربی ها اخبار را به روش شفاهی به عرض آنان برساند، در پایان نتیجه کارشان را ارزیابی کنند. اگر چنین روشی موفقیت داشت، آن را به همه ایران و حتی جهان توصیه کنند. ولی قطعاً بدانند اخبار و اطلاع رسانی با این شیوه نتیجه بخش نیست.
4- این مربیان می نویسند روش شفاهی مثمر ثمر تر به نظر می رسد.
این مربیان که سرنوشت هزاران ناشنوا در دست آنها است، یک آزمایش کوچک و ساده می توانستند انجام دهند و متوجه شوند کدام شیوه در اخبار ناشنوایان نتیجه بخش تر است. نیاز به استدلال های پیچیده هم نبود. این آزمایش را قبلاً توضیح دادم. اما متأسفانه بدون اینکه راست آزمایی کنند و ثانیه ای به سخن خود فکر کنند، داوری کلان مطرح کرده اند.
متن کامل طومار را عیناً تقدیم می کنیم تا به عنوان یک سند تاریخی مهم از عملکرد آموزش و پرورش در منظر و مرآی مردم قرار بگیرد:
ص: 80
تصویر
ص: 81
وزیر آموزش و پرورش آقای سید کاظم اکرمی در 11 مهرماه 66 این طومار را برای رئیس صدا و سیمای محمد هاشمی می فرستد و درست مشابه همان استدلال هایی که در متن طومار بود، در این نامه هم تکرار شده است. وزیر می نویسد به منظور همسویی با برنامه های آموزشی از پخش اخبار ناشنوایان به روش زبان اشاره خودداری شود. اگر قدمت و تقدم ملاک باشد، برنامه های خبری و اطلاع رسانی برای ناشنوایان به زبان اشاره قدیمی تر است و آموزش و پرورش باید خودش را با برنامه ای که تجربه نشان داده موفق تر است، وفق دهد.
در ادامه می نویسد دفتر آموزش کودکان و دانش آموزان استثنایی آمادگی دارد در پخش برنامه مطلوب همکاری کند. آقای اکرمی اگر فقط چند ثانیه فکر می کرد، چگونه اخبار ناشنوایان به روش شفاهی امکان پذیر است، لازم نبود چنین راه کاری را بیان کند. این نامه به لحاظ تاریخی مهم است و متن آن را می آورم:
بالاخره صدا و سیما طی نامه ای از وزارت آموزش و پرورش می خواهد تا کارشناسان خود را معرفی کند و در جلسه ای با بحث و مباحثه درباره روش صحیح به نتیجه برسند.
ص: 82
جلسه با حضور کارشناسان معرفی شده از طرف وزارت آموزش و پرورش، دو تن از طرف سازمان بهزیستی دو تن از طرف برنامه اخبار ناشنوایان و دو تن کارشناس از مدیران صدا و سیما در 12 آبان 1366 برگزار شد. این جلسه پس از دو ساعت بحث و گفت وگو بدون نتیجه پایان یافت.
قرار بود روی روش بحث شود و دو روش ارتباط کلی (پیشنهاد صدا و سیما و بهزیستی) شفاهی - لب خوانی (پیشنهاد آموزش و پرورش) بحث شود. اما نمایندگان آموزش و پرورش وقتی متوجه شدند شیوه پیشنهادی آنان در برنامه خبر ناشنوایان اساساً اجرایی نیست و مقبول جامعه ناشنوایان هم نیست، به جای بحث از شیوه به سراغ محتوا رفتند و محتوای اخبار را مورد نقد قرار دادند. نمایندگان صدا و سیما و بهزیستی این شیوه بحث را صحیح ندانسته و مأموریت خود را صرفاً تعیین روش صحیح می دانستند. صورت جلسه این مذاکرات مهم است و پژوهشگران باید به آن توجه داشته باشند. این صورت جلسه را می آورم:
ص: 83
ص: 84
ص: 85
محمدباقر جعفری نیا
کارشناسان معتقد به لب خوانی و شیوه شفاهی در وزارت آموزش و پرورش تجمع داشتند. اینان پس از پیروزی انقلاب تا کنون همواره مخالف زبان اشاره و ارتباط کلی اند و بر این باور هستند که باید ناشنوایان همت کنند، کلمات را ادا کنند یا حداقل با لب و دهان شکل واژه ها را نشان دهند. از نظر شنوایی هم معتقدند با کاشت حلزون، شنوایی اصلاح خواهد شد. بنابراین برای اصلاح شنوایی، راه کار، کاشت حلزون و برای اصلاح بیان و گفتار، دو مرحله را پیشنهاد می کنند: ناشنوا با تلاش و همت و تمرین مداوم باید کلمات را بتواند ادا کنند و مثل افراد عادی ولی یک کمی با لکنت و تأخیر.
اما اگر واقعاً نتوانند و به رغم تلاش و تمرین ها از چنین کاری عاجز باشند باید شکل کلمات را نشان دهند یعنی دهان، فک و لب ها به گونه ای حرکت دهند که گویا دارند واقعاً کلمه را بیان می کنند و مشغول ادای کلمه هستند. البته فرق ادای واقعی کلمه با ادای نمایشی کلمه در این است که در ادای واقعی تارهای صوتی به حرکت و ارتعاش در آمده و صدایی شنیده می شود ولی در ادای شکلی و صوری تارهای صوتی صدایی تولید نمی کنند.
این راه کارها چند دهه است در کشورهای مختلف آزموده شده و خلاصه آزمایش ها و تجربه ها این است که به صورت موردی و جزئی مقبول است، یعنی بعضی از ناشنوایان با کاشت حلزون یا با تمرین می توانند گویا و شنوا شوند، هر چند نه کامل و چند درصدی. اما این راه کار را برای همه و در همه شرایط و در همه سنین نمی توان عرضه کرد.
متنی که نکات فوق را بسط و تفصیل داده و موضع بهزیستی و صدا و سیما را تبیین کرده را می آورم.
ص: 86
پس از جلسه 12 آبان 66 کارشناسان سازمان بهزیستی و سازمان صدا و سیما متنی را تدوین و برای آقای ایزدی (مدیرکل محترم پخش اخبار صدا و سیما) ارسال کردند تا نقاط اختلاف روشن شود. این متن به امضای محمدباقر جعفری نیا ارسال شده است:
برادر گرامی جناب آقای ایزدی
سلام علیکم
ص: 87
ص: 88
ص: 89
ص: 90
ص: 91
ص: 92
در رأس مخالفین اقدامات بهزیستی و سیما و هر اقدامی برای ناشنوایان که از زبان اشاره یا روش کلی استفاده شود، آموزشگاه نیمروز قرار دارد. این آموزشگاه در زمان حضور مرحوم باغچه بان هم با ایشان درگیر شد و از اساس زبان اشاره یک روش کلی را قبول ندارد. چند تن از دانش آموزان این آموزشگاه نامه ای به سیما نوشته اند که متن آن این گونه است:
خدمت ریاست محترم سیمای جمهوری اسلامی ایران
سلام علیکم
نظر به اینکه جدیداً شبکه 2 سیما روزهای پنجشنبه مبادرت به پخش فیلمی با نام «آوای بی صدا» نموده است و موضوع این فیلم مربوط به مشکل یک کودک ناشنوا می باشد بر آن شدیم تا نکاتی را راجع به این فیلم به استحضار برسانیم.
در این فیلم سعی شده است که کودکان ناشنوا با رفتاری کاملاً غیر عادی و وحشیانه و خلاصه نابهنجار نشان داده شوند و متأسفانه این فیلم بدآموزی فراوان برای جامعه داشته و خواهد داشت.
باید به عرض محترمتان رسانده شود.
در چند مسئله اخیر سعی فراوان شده است که ذهنیت جامعه نسبت به افراد ناشنوا تغییر داده شود. و افراد ناشنوا بتوانند با سایر افراد جامعه نیز به راحتی ارتباط برقرار نمایند و به راحتی در جامعه ای که همه آنها را درک می کنند زندگی نمایند ولی متأسفانه پیامدی که این فیلم خواهد داشت.
اولاً جامعه افراد ناشنوا را افرادی سربار در عین حال ناآرام و مشکل ساز، ناتوان و فاقد هرگونه توانایی خواهد پنداشت دوماً تصور خواهد شد آنها غیر عادی هستند و وحشیانه برخورد می کنند و این باعث ترس و بی اعتمادی نسبت به آنها شده و در نهایت باعث عدم ارتباط می شود و زحمات بی اندازه و بی دریغ ما را در برقراری ارتباط پایمال نموده و ما را با مشکلات فراوان روبرو خواهد نمود. صرف نظر از این مسائل (در قسمتی از این فیلم کارآموز به نکته ای اشاره می کند تحت عنوان اینکه برای کارآموزی (مدرسه) به تیزهوشان مراجعه کرده و با سؤالات زیاد دانش آموزان مواجه شده ولی در مدرسه ناشنوایان با این اتفاق روبرو نشد.
باید به اطلاع رسانده شود افراد ناشنوا فقط با مشکل شنوایی و شاید مشکل تکلم مواجه هستند و ضریب هوشی آنها عادی و در بعضی مواقع نیز آنها از ضریب هوشی بالایی برخوردار هستند.
در پایان باید ذکر کنیم
در رسانه های عمومی باید سعی در شناساندن واقعی توانایی های ناشنوایان باشد و نه معلولیت آنها که احساس ترحم و بی اعتمادی را در افراد جامعه تقویت نماید و همواره باید کوشش شود که تک تک افراد که به نوعی دچار معلولیت هستند جدی گرفته شوند و هر کدام از آنها به عنوان یک عنصر مفید و فعال جامعه در نظر گرفته شوند.
به امید روزی که توانایی های ما را در نظر بگیرید نه معلولیت ما را
گروهی از ناشنوایان مجتمع آموزشی نیمروز
ص: 93
بهزیستی در واکنش به نامه اصحاب نیمروز، از مدیر روابط عمومی خواسته تا از سریال «آوای بی صدا» تقدیر و تشکر کند.
ص: 94
رقابت و گاه بالاتر از رقابت منازعات دو جریان موافق و مخالف ارتباط کلی (افتراق مهم ارتباط کلی با شیوه شفاهی لب خوانی در زبان اشاره است) لذا می توان گفت موافقان و مخالفان زبان اشاره تا کنون ثمر و نتیجه ای جزء افت تحصیلی و کاهش شاخص های مختلف فرهنگی و اجتماعی در جامعه ناشنوایی نداشته است. سطح دانش و اطلاعات عمومی، سواد داشتن، تحصیلات بالاتر از دیپلم داشتن، کتاب و تألیف و نشر کتاب، تولید نشریه در مرکز و در شهرها، تولید مقاله، فعالیت های هنری و تولید آثار هنری قابل توجه، هفت شاخصی است که در همه آنها ناشنوایان افت داشته اند. الآن وقت آن نیست تا اسناد و مدارک این افت را نشان دهم، در نوشته دیگر مطرح خواهم کرد.
لازم بود این اختلاف با وساطت و پا درمیانی رهبران جامعه به سرانجام می رسید یا حداقل نخبگان جامعه دو گروه را جمع کرده و با ایجاد هم اندیشی بین آنان راه را برای مصالحه و همزیستی مسالمت آمیز می گشودند، یا تشکل های ناشنوایان تلاش می کردند و با طرح مباحث آزاد، راه گفتگو و همکاری و تعاون را باز می کردند.
متأسفانه در برخی دوره ها با امنیتی کردن این اختلافات، تنش ها را عمیق تر کرده و نشست ها را ریشه دارتر نمودند. یا گاه گفته شد زبان اشاره سر در آخور استعمار دارد و از غرب آمده و سوغات غرب است. با اینکه زبان اشاره در قرآن و گفته های معصومین علیهم السلام آمده است.
بالاخره بخشی از کارنامه خانم آقامحمد این بوده که اختلافات بین دو گروه را به میدان بحث و گفتگو آورده و از تشدید جدال ها یا تبدیل منازعات به اختلافات سیاسی و امنیتی بکاهد. نقش آقامحمد در این زمینه مهم و قابل مطالعه است و نیاز است چند تحلیل جدی درباره آن نوشته شود.
خانم آقامحمد در زندگی نامه خودنوشت خود، اشاره هایی به روابط و تعاملات فعال بین ایران و کشورهای پیشرفته در زمینه زبان اشاره و فنون رشد ناشنوایان کرده است. این داد و ستدها و تعاملات بخش مهمی از تاریخ ناشنوایان ایران و به ویژه زبان اشاره فارسی است که متأسفانه تدوین نشده است. اگر خانم آقامحمد امکان و فرصت داشت و تمامی اطلاعات خود را به صورت یک کتاب عرضه می کرد بسیار راهگشا بود. ثمینه باغچه بان مدیریت امور را به دست گرفت، تعاملات را گسترش داد، هیئت های بسیاری به ژاپن و کشورهای اروپایی رفتند و سوغات های خوبی از تجربه و پیشرفت با خود آوردند، همایش ها و نشست های متعدد در تهران و برخی شهرهای دیگر ایران برگزار شد و متخصصان و کارشناسانی از خارج آمدند و با بیان درباره مسائل جدید، راه رشد و ترقی را هموارتر کردند.
به عنوان نمونه همایش فدراسیون جهانی ناشنوایان در سال 69 در دانمارک برگزار شد، نمایندگان ایران هم حضور داشتند. پس از بازگشت، گزارش آنان توسط جعفری نیا تدوین نهایی شد و در سیما پخش گردید. هم اکنون این متن را به عنوان یک نمونه موفق از انتقال تجارب از جهان مدرن و پیشرفته به ایران عیناً می آورم:
ص: 95
ص: 96
ص: 97
ص: 98
ص: 99
این سند تاریخی گویای راه کارهای مهمی برای انتقال تجارب و دستاوردها در زمینه زبان اشاره و استفاده این زبان در تلویزیون برای ارتقای سطح دانش و مهارت های ناشنوایان است.
ص: 100
گسترش زبان و فرهنگ ناشنوایان تا حدّ زیاد متکی به اشارات است. هر مقدار اشاره ها زیادتر شود، در همه شئون فرهنگی و ادبیاتی ناشنوایان تأثیر خواهد گذاشت.
کارنامه خانم آقامحمد در این زمینه مهم و قابل مطالعه است.
شیوه واژه سازی آقامحمد متخذ از مدرسه باغچه بان و استقرایی یا از پایین به بالا بوده است. برخلاف جریان هایی که امروزه می بینم برعکس از بالا به پایین است. یعنی تعدادی می نشینند و اشاراتی را وضع می کنند و از ناشنوایان می خواهند این ها را عمل کنند و گاه در توجیه آنها استدلال ها و توجیهاتی هم بیان می کنند. اما شیوه مدرسه باغچه بان و آقامحمد این گونه بود که به سراغ ناشنوایان می رفتند و اشارات آنها را می دیدند و با عکس گرفتن و نقاشی کردن آنها را ثبت می کردند. خانم آقامحمد به تفصیل، روش جمع آوری اشارات و ثبت و ضبط آنها را یادآوری کرده است.
امید است دولت و وزرا و مدیران فرهنگ دولت این میراث گران بها که با تلاش فراوان فراهم آمده است، به غفلت نسپارند و با تصویب بودجه و ایجاد بانک اشارات به توسعه آنها کمک کنند.
یکی از روش های مهم افزایش گنجینه اشارات، مکتوب ساختن اشارات است. چون ترقی و توسعه و پیشرفت مرهون زبان نوشتاری و مکتوب است. هر جامعه ای چه کوچک یا بزرگ در مرحله ارتباطات شفاهی در جا بزند و بماند، نمی تواند به توسعه و مدنیت و تمدن دست یابد. این مسئله در مورد جوامعی مثل ناشنوایان هم صادق است. یکی از اقدامات مرحوم باغچه بان و ثمینه و شاگردانش مثل آقامحمد تبدیل ادبیات شفاهی ناشنوایان به ادبیات کتبی بوده است.
ادبیات و فرهنگ تا کتبی نشود نمی تواند، آموزش پذیر باشد. اما وقتی اشارات مکتوب گردید، جزواتی به مدیریت خانم سمیعی و همکاری آقامحمد و دیگران برای آموزش تهیه گردید. در واقع اینها اولین متون درسی زبان اشاره بودند.
خانم آقامحمد در زندگی نامه خود نوشت خود می نویسد:
«همزمان با ضبط و ثبت اشارات، من و خانم بهادری به مراکز و مدارس باغچه بان می رفتیم و اشارات را به آموزگاران و کسانی که در ارتباط با ناشنوایان بودند آموزش می دادیم. همچنین از استان ها دعوت شد در مدت کوتاهی دو نفر از علاقه مندان به زبان اشاره را برای آموزش به تهران بفرستند. آن موقع 14 استان داشتیم و 28 نفر به تهران آمدند و دوره مقدماتی زبان اشاره را یاد گرفتند».(1)
با مکتوب شدن اشارات ایجاد مفاهمه عمومی را امکان پذیر شده بود. تا وقتی مردم یک جامعه روی مفاهیم توافق نداشته باشند و هرکس برای بیان مقاصد خود از واژگان خاصی استفاده کند، جامعه پذیری زبان و توافق جامعه روی عناصر ادبیات از بین می رود. در نتیجه معلم مشغول حرف زدن پیرامون مثلاً آب و هواست ولی دانش آموزان چیزی از حرف های او نمی فهمند؛ زن و شوهر، بچه و
ص: 101
والدین و تمامی آحاد جامعه زبان یکدیگر را نمی فهمند و تفهیم و تفهم شکل نگرفته و درک مشترک نخواهند داشت. اما وقتی متن پدید بیاید و جامعه روی یک متن توافق داشته باشند، آن متن مبنای تفاهم و مفاهمه عمومی و پیوند دهنده همه مردم به یکدیگر است. لذا آقامحمد در مرحله سوم از زندگی اش در مکتوب سازی زبان اشاره کمک و همکاری کرد.
یکی از فعالیت های آقامحمد در دوره سوم، تلاش برای پیوند دادن و مرتبط سازی نخبگان ناشنوا یا نخبگان شنوا ولی فعال در عرصه ناشنوایی با پروژه های ناشنوایی و زبان اشاره از یک طرف و نیز گسترش مفاهمه عمومی در بین جامعه ناشنوایان بود. تلاش برای برگزاری همایش ها و نشست ها در شهرهای مختلف و برگزاری جلسات هم اندیشی بین آنها بود.
تصویب رشته ادیولوژی با تلاش های ثمینه انجام شد ولی تحقق آن توسط خانم آقامحمد و امثال او بود. این اقدامات هم موجب گسترش و تعمیق عقلانیت جمعی شده است.
مجموعه اقداماتی که عقلانیت جمعی را در جامعه ناشنوایان گسترش می داد در زندگی نامه خودنوشت خانم آقامحمد توضیح داده شده است. سرجمع مشارکت نخبگان و تعاون و هم اندیشی و تعامل مثبت آنان نکته ای است که در دهه های اخیر کمتر سراغ داریم ولی بین سال های 40 تا 55 به اوج رسیده بود.
ناشنوایان فاقد دو حس مهم ارتباطی است، از این رو بین ناشنوایان پیوند و چسب وجود ندارد تا آنان را به هم ربط دهد، حرف یکدیگر را بفهمند و مقاصد یکدیگر را متوجه شوند. یکی از اقدامات خوب باغچه بان و نسل باقیمانده از ایشان، افزایش پیوندها بین آحاد ناشنوا بود. خانم آقامحمد هم در این راستا بسیار کوشیده است و بخش مهمی از کارنامه او تلاش های او در راستای تحقق این هدف یعنی یکسان سازی اشارات در بین جامعه ناشنوایان سراسر کشور بود.
خواندن کتاب داستان مثل داستان مهمانان ناخوانده در گسترش تفاهم عمومی بسیار مؤثر بود. خانم آقامحمد با درایت خاص در تألیف این آثار همکاری کرد. و متن آنها به گونه ای تألیف شده است که حس تفاهم را به خوبی القا می کند.
لازم به ذکر است مفاهمه عمومی اساس و علت اصلی هر نوع پیشرفت و ترقی و کارآمدی است. افراد یک جامعه کوچک یا بزرگ با یکدیگر توافق نداشته باشند و دائماً به منازعه و مشاجره بپردازند، تمامی نیروها و توانایی ها و ظرفیت های آنان به مشاجرات خواهد گذشت. اما جامعه ای که با یکدیگر همدلی و همکاری داشته باشند، هم زبانی، هم اندیشی در بین آنان بالا خواهد رفت و بالاخره به هم افزایی اجتماعی منجر خواهد شد.
یکی از روش های آقامحمد برای افزایش مفاهمه، همکاری با سازمان ها و مراکز ناشنوایان بود. او با دبستان ها و مراکز غیر دولتی از جمله انجمن خانواده ناشنوایان و کانون ناشنوایان ایران که از قدیمی ترین مراکز ناشنوایی ایران است همکاری صمیمانه داشته است.
ص: 102
تصویر
ص: 103
وقتی کارنامه و فعالیت های آقامحمد را در دوره سوم زندگی اش بررسی می کنیم، می بینیم کارهایش ذیل هفت سرفصل بوده است. محور این هفت سرفصل زبان و ادبیات ناشنوایان و به ویژه زبان اشاره است. هر یک از این هفت سرفصل تأثیر ژرف و زیربنایی در فرهنگ و جامعه ناشنوایی ایران بر جای نهاده است. اینها عبارت اند از: تدوین و نشر کتاب، سامان دهی بر رقابت بین موافقین و مخالفان زبان اشاره؛ انتقال و بومی سازی تجارب؛ توسعه گنجینه اشارات، مکتوب سازی زبان ناشنوایی فارسی؛ گسترش عقلانیت جمعی بین نخبگان؛ توسعه مفاهمه عمومی بین ناشنوایان.
دانشجویان موضوعات پژوهش و پایان نامه را می توانند در همین موارد انتخاب کنند، نویسندگان و پژوهشگران درباره همین مباحث به تحقیق و تألیف بپردازند و به این شیوه ها زبان و فرهنگ ناشنوایی ایران را متحول سازند.
ص: 104
فاطمه آقامحمد پس از اخذ دیپلم به سراغ شغل معلمی در مدرسه باغچه بان رفت ولی سَر از سازمان ملی رفاه ناشنوایان در آورد و در آنجا به تدریس زبان اشاره و پس از آن به همکاری با گروه زبان اشاره و تحقیق و تألیف پرداخت و پس از ادغام سازمان رفاه در سازمان بهزیستی در بهزیستی به عنوان کارشناس امور ناشنوایان شاغل شد. بیست سال بعد به سازمان صدا و سیما پیوست، ولی در راستای کار و تخصصش یعنی زبان اشاره. بنابراین ایشان از آغاز اشتغال تا بازنشستگی همواره یک مسیر را طی کرد و در راستای تحصیلات و تجربه و دانشی که آموخته بود فعالیت کرد. به عبارت دیگر شرایط و اقتضائات زمانه موجب نشد تا از شاخه ای به شاخه ای برود و شغل عوض کند بلکه یک خط و یک محور را همواره منظور نمود و فعالیت هایش را پیرامون آن سامان داد. یعنی از سال 57 تاکنون و طی چهل سال محور و کانون فعالیت هایش چه در تحصیلات دانشگاه یا تحصیلات کارگاهی و تکمیلی یا در بهزیستی و یا در تلویزیون، زبان اشاره بوده است. اما این به این معنا نیست که او طی چهل سال در جا زده و کارهایش تکراری بوده بلکه به زبان اشاره عمق بخشید و ابعاد آن را در زمینه های جدید و ابتکاری توسعه داد. از این رو کارش همواره با نوآوری و ابداع و ابتکار عجین بوده است.
در اینجا به عنوان مبحثی از فصل دوم گزارش مختصری از اشتغالات آقامحمد در دو سازمان را گزارش می نمایم؛ ولی در فصل سوم و چهارم به تفصیل و همراه با اسناد و مدارک بیشتر به شرح و بسط فعالیت هایش می پردازم.
فاطمه آقامحمد از سال 53 کار در حیطه ناشنوایان را با گذراندن دوره های آموزشی و تشکیل گروه زبان اشاره در سازمان ملی رفاه ناشنوایان آغاز کرد و حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و ادغام سازمان رفاه در سازمان بهزیستی هم فعالیت خود را ادامه داد. اما در سال 1364 بر اثر کثرت کارهای خانه داری و به دلیل حضور شوهرش در مناطق جنگی باید یک تنه بچه ها را اداره می کرده و به امور خانه می رسیده، از کارش کناره گیری می کند ولی مجدداً در سال 1376 به کارش بازگشت و به عنوان کارشناس ناشنوایان در معاونت توانبخشی بهزیستی شروع به فعالیت کرد. در سال 1377 که در بهزیستی مرکز فعالیت داشت همزمان مأمور در سیما شد. ابتدا به عنوان رابط در شبکه 5 سیما در سریال ها و در همان هفته ناشنوایان در شبکه 4 سیما و در خبر، کار را آغاز نمود. اما کماکان به عنوان کارشناس ویژه ناشنوایان در حوزه توانبخشی بهزیستی مشغول به کار بود.
این دوره از فعالیت های آقامحمد با دوره تدریس و پژوهش هم پوشانی دارد، یعنی او هم به عنوان کارمند بهزیستی فعالیت داشت و هم به عنوان آموزگار و پژوهشگر، پروژه هایی را اجرا می کرد. چگونگی استخدام و قرارداد اشتغال به کار آقامحمد در فصل سوم بررسی خواهد شد؛ ولی اینجا فقط گزارش کلی از فعالیت هایش در بهزیستی معرفی می گردد.
ص: 105
آقامحمد در دوره جدید اشتغالش در بهزیستی، هر چند به عنوان کارشناس امور ناشنوایان استخدام قراردادی شده بود اما بسیاری از امور مختلف ناشنوایان در معاونت توانبخشی و معاونت های دیگر به او ارجاع می شد. اکنون به اهم این فعالیت ها اشاره می شود:
- مأموریت به استان ها و شهرها جهت رسیدگی و نظارت یا آموزش و ارتقای سطح دانش و مهارت افزایی
- تولید فیلم زیرنویس دار برای استفاده ناشنوایان
- ترویج و گسترش آموزش قرآن و دیگر تعالیم اسلامی با زبان اشاره
- گسترش زبان اشاره در بخش کودکان و تولید برنامه هایی برای آنان
- برگزاری مراسم در روزهای ویژه ناشنوایان و معلولان
- کارشناسی موضوعات مختلف وارد شده در بخش های بهزیستی
در واقع سطح دانش و تجربه آقامحمد محدود به زبان اشاره نبود بلکه گستره وسیعی داشت، از این رو نیروی کارآمد و خلاقی برای سازمان بهزیستی محسوب می شد و می توانست در شرایط دشوار، راهکارهای راهگشا عرضه کند و عصای دست مدیران و راهنمای آنان باشد.
اسناد و مدارک این فعالیت ها در فصل های سوم و چهارم آورده می شود و این دو فصل گزارش جامع فعالیت ها به شیوه مستند می باشد.
آقامحمد در 29 فروردین 1380 طرحی جهت اصلاح امور ناشنوایان به معاونت توانبخشی بهزیستی دکتر کمالی ارائه کرده است تا آقای دکتر کمالی در شبکه 5 سیما در برنامه به خانه برمی گردیم با محوریت آنها گفتگو کنند. در این طرح ادوار زندگی ناشنوایان از کودکی تا پیری و نیازها و اقتضائات هر دوره را بررسی کرده است. این طرح به صورت دست نویس در بین اسناد ایشان موجود است و اینجا آن را تایپ شده می آوریم:
احتراماً حسب الدستور حضرتعالی مواردی چند در خصوص شناسایی و آموزش خانواده های ناشنوایان جهت برنامه «به خانه برمی گردیم» خدمتتان ایفاد می گردد.
بحث جلسه قبل «اهمیت زمان تشخیص ناشنوایی» هر چه این زمان سریع تر باشد نتیجه اقدامات توانبخشی مفیدتر خواهد شد که مواردی چند جهت تشخیص ناشنوایی در کودکان ذکر گردید.
کودک نیمه شنوا و ناشنوا بدون آموزش توان بخشی در ایجاد ارتباط دچار مشکل می باشد.
بنابراین برای انتخاب روش مناسب برای آموزش زبان و تکلم، زمان ابتلا به ناشنوایی اهمیت خاصی دارد که آن را به سه مرحله تقسیم می نمایند و هر کدام به دلایل خاصی ایجاد می گردد:
1- ناشنوایی قبل از تولد (ناشنوایی مادرزادی)
2- ناشنوایی هنگام تولد
3- ناشنوایی بعد از تولد
که این مورد خود شامل سه گروه می باشند.
الف. ناشنوایی قبل از یادگیری زبان
ب. ناشنوایی بعد از یادگیری زبان
ص: 106
ج. ناشنوایی در سنین بالا
که نیاز توانبخشی هر گروه متفاوت است.
نکاتی که به طور کلی باید برای همه کودکان با مشکلات شنوایی مدنظر خانواده باشد عبارتند از:
- صحبت کردن والدین به خصوص مادر در زمان شیر دادن به فرزند، این تصور غلط است که چون او نمی شنود پس چه فایده که با او صحبت کنیم.
- کودک ناشنوا بسیار دقیق نگاه می کند بنابراین وقتی با او صحبت می کنید.
- کلمات را شمرده بگویید
- در چشمانش نگاه کنید
- صورت شما در نور باشد
- نور مستقیم در چشم کودک نتابد
- با او بازی کنید
- اشیاء اطراف را به او نشان بدهید و اسم آنها را بگویید
- زمان صحبت کردن با صدای نسبتاً بلند «کمی بلندتر» صحبت کنید
توجه داشته باشید کودک ناشنوا زمان بیشتری را لازم دارد که مادر در کنارش باشد. همین باعث متکی شدن فرزند به مادر می گردد و هم حس حسادت فرزندان دیگر را تحریک می کند. برای پیشگیری از چنین وضعی
- ابتدا به فرزندان دیگر مشکل کودک ناشنوایتان را توضیح بدهید
- به آنها نیز در ارتباط با او مسئولیت بدهید
- بعضی از کارهای توان بخشی را با همکاری و کمک گرفتن از فرزندان دیگر انجام بدهید
تا وابستگی او به مادر کمتر شود و با دیگران نیز ارتباط پیدا کند این امر باعث اعتماد به نفس او خواهد شد و از گوشه نشینی او جلوگیری خواهد نمود.
- او را تشویق کنید تا با کودکان دیگر بازی کند
- او را با خود به میهمانی و گردش ببرید
- مانند فرزندان دیگر با او رفتار کنید
- امتیاز بی جا به او ندهید
- تربیت او با فرزندان دیگر تفاوتی ندارد. فقط نیازمند وقت بیشتری برای آموزش است
- کارهای خوب او را تشویق کنید
- در کار توان بخشی با او صبور باشید
- در کار خود پشتکار داشته باشید و اطمینان داشته باشید تا نتیجه دلخواه را به دست آورید.
روزی می آید که به فرزند ناشنوای خود افتخار کنید.
بیست نکته فوق مبنای آموزش مربیان و خانواده های ناشنوایان است. آقامحمد بر اساس این یافته ها و تجارب دوره های آموزشی به گروه های مختلف را پی ریزی می نموده است.
ص: 107
آقامحمد کارمند بهزیستی بود اما در سال 1377 به سیمای جمهوری اسلامی ایران راه یافت و به عنوان کارشناس و نماینده حوزه توانبخشی و رابط ناشنوایان در برنامه های سیما و خبر و بعدها به عنوان سردبیر اخبار ناشنوایان مشغول به کار شد. این همکاری تا سال 1395 ادامه یافت. طی هجده سال کار در سیما توانست اقدامات بسیار انجام دهد و تحولاتی ایجاد نماید. البته بدون همکاری تیمی تحولی امکان پذیر نبود. از این رو باید از کسانی مانند مدیران وقت بهزیستی: محمد کمالی، جعفری نیا و مدیران وقت صدا و سیما: علی لاریجانی، آقای مفید مدیر شبکه 5 و آقای کلانتری مدیر شبکه 2 و رضا محمودی و جمع دیگر ناشنوایان یاد کرد.
گروه دست اندرکار خبر ناشنوایان علاوه بر مشکلات متعدد مثل کمی دستمزدها، دائم با مخالفت برخی مدیران یا چهره های صاحب نفوذ مواجه بودند. ولی عشق به پیشرفت ناشنوایان و توسعه دانش و آگاهی های آنان با اطلاع رسانی، آنان را ناامید و دلسرد نمی کرد.
از طرف دیگر ناشنوایان، خانواده آنان و از طرف دیگر ریاست جمهوری و سازمان بهزیستی مدام خواستار برابری همه اقشار در دریافت اطلاعات و اخبار و نیز مساوات در استفاده همگان از فرصت هایی مثل فیلم و سریال و برنامه های سیمای جمهوری اسلامی می شدند. این فشار مدیران سیما را وا می داشت تا هر چه زودتر موانع و کمبودهای مربوط به فناوری را مرتفع کنند و زمینه های لازم را برای استفاده ناشنوایان از اخبار و دیگر تولیدات سیما فراهم آورند.
در 9 خردادماه 1377 دفتر ریاست جمهوری نامه ای، به خواست جمعی از خانواده ناشنوایان به صدا و سیما ارسال کرد و خواستار توجه بیشتر به خواست ناشنوایان برای استفاده آنان مثل دیگر مردم عادی از تولیدات سیما شد. پیرو آن مدیریت صدا و سیما از کارشناسان و مدیران ارشد خود خواست تا در جلسه ای به بررسی این موضوع بپردازند و امکانات ایجاد شرایط عادلانه و مساوی برای ناشنوایان را فراهم آورند.(1)
خلاصه اینکه آقامحمد و همکارانش در داخل سیما مشغول پیشبرد برنامه و به روزرسانی تولیدات و اجراهای متناسب نیازهای ناشنوایان بودند. از طرف دیگر دولت اصلاحات به ریاست سید محمد خاتمی و وزرای فرهنگی اش با فشارهای دائمی از بیرون، راه تحولات گشوده می شد. و خبرهای نویدبخش می رسید.
از سال 77 با سریال روزگار جوانی در شبکه 5 سیما بعد از هفته جهانی ناشنوایان و به طور مستمر سریال ها دیگر با رابط ناشنوایان پخش می شد. بری انجام آن لازم به اقدامانی بود که می بایست از طرف مدیر محترم فنی پخش انجام شود. این برنامه ها موجب
ص: 108
خوشحالی در جامعه ناشنوایان می شد. این تلاش ها توسط آقامحمد هدایت و تدبیر می شد. بعضی اسناد که گویای ابعاد این فعالیت است، می آورم.
به تاریخ 26 مهرماه 1379 مدیریت پخش دستورالعملی به مدیر فنی پخش مهندس مشایخی ابلاغ می کند و خواستار پخش سریال سواران کوچک، داستان یک شهر و فیلم سینمایی روز جمعه با رابط شده است. متن ابلاغیه این گونه است:
سازمان بهزیستی در نامه زیر خواستار پخش خبر همراه با رابط شد. با توجه به ارتباط خانم آقامحمد با بهزیستی، این پیشنهاد با توصیه آقامحمد انجام یافت و نامه برای خانم آقامحمد هم (جهت اقدام) ارسال شد.
ص: 109
ذیل این نامه و در آخر آن، دریافت کنندگان رونوشت مشخص شده اند. از جمله اسم خانم آقامحمد هست. در واقع حیدرنژاد در نامه مزبور از آقای زابلی زاده اجرای مجدد خبر ناشنوایان را درخواست کرده است. اما پیشینه اخبار ناشنوایان در سیمای ایران قابل توجه است. فعالیت شبکه خبر در اواخر آذرماه 1378 آغاز شد. دو ماه بعد یعنی در بهمن ماه 78 قرار دادن رابط در پایین و در گوشه تصویر در شبکه خبر راه اندازی شد. این به خاطر تلاش ها و پیگیری های جعفری نیا، وفسیان و بیابانی بود. بعداً هم چند بار قطع شد که با تلاش های مدیران دلسوز مجدداً راه اندازی گردید.
سند بعد گویای این است که با این درخواست موافقت گردید و پخش خبر دوباره در شبکه خبر برای ناشنوایان هم راه اندازی شد.
ص: 110
سید محمود وفسیان با دست خط خود در بالای این نامه خطاب به خانم آقامحمد چنین نوشته است: جهت اطلاع و اقدام لازم.
از طرف دیگر شرکت جوانه پویا که در تولید و ترجمه فیلم های خانگی فعالیت می کرد، با دیدن سریال هایی که در سیما پخش می شد و رابط در گوشه داشت به بهزیستی مراجعه و با آقامحمد مشورت کرد. این شرکت متقاعد شد فیلم های روی DVD برای ناشنوایان تولید کند. سپس از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز گرفت.(1) راهنمایی جهت استفاده از فیلم ها در ابتدای نمایش فیلم نوشته شده است:
تأثیر فیلم در خواندن و نوشتن و در نهایت در سطح فرهنگ ناشنوایان بسیار زیاد است. اینجا اطلاعاتی درباره فیلم های تهیه شده با زیرنویس داده می شود. مجموعه فیلم هایی که با توجه به نیاز جامعه ناشنوایان و کم شنوایان ساخته شده، شما می توانید یکی از این روش ها را استفاده کنید:
- رابط ناشنوایان و کم شنوایان
- زیرنویس فارسی ویژه ناشنوایان و کم شنوایان
- زیرنویس انگلیسی ویژه ناشنوایان و کم شنوایان.
ص: 111
- ساختن فیلم همراه با رابط ناشنوایان و کم شنوایان.
* رابط ناشنوایان و کم شنوایان
کم شنوایان و ناشنوایان عزیز در هر سن و هر سطحی که باشند می توانند از فیلم بهره مند شوند و از آنجا که در این روش از زبان اشاره، صدا، حرکات لب استفاده می شود و با توجه به اینکه زبان اشاره، زبان مادری هر ناشنوایی است. که به آسانی قابل درک است و باعث درک و فهم آسان کلمات: متضاد، متشابه، کلماتی که مشابه نوشته می شوند ولی معنای متفاوت دارند و با کلماتی که متفاوت نوشته می شوند اما معنی یکسانی دارند و لغات انتزاعی، که همه این موارد در نهایت ذخایر لغوی را با درک صحیح کلمات افزایش می دهد در آموزش زبان فارسی به ناشنوایان و کم شنوایان عزیز بسیار اهمیت دارد. همچنین در این روش تغییرات حالات صورت همراه با اشاره که بار عاطفی کلمات، اَعَم از شادی، غم، عصبانیت و غیره را به بیننده منتقل می کند که موجب ارتباط بیشتر بیننده با موضوع فیلم می شود.
* زیرنویس فارسی ویژه ناشنوایان و کم شنوایان
در زیرنویس سعی شده است تا آنجا که امکان دارد، لطمه ای به اصل موضوع فیلم وارد نشود و با توجه به نیاز جامعه ناشنوا، کم شنوا کلمات ساده و جملات کوتاه و به صورت کامل نوشته شود تا ناشنوایان و کم شنوایان عزیزی که قادر به خواندن و نوشتن هستند. بهره مندی از این روش تسلّط خود را در این موارد بیشتر کنند.
* زیرنویس انگلیسی
در زیرنویس انگلیسی دقیقاً همان جملات فارسی ساده و کوتاه شده به زبان انگلیسی ترجمه شده است که ناشنوایان، کم شنوایان عزیز برای فراگیری زبان انگلیسی نیز می توانند از این روش استفاده کنند.
اینک مؤسسه جوانه وظیفه خود می داند از مساعدت بی دریغ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی قدردانی کند زیرا این کار موجب ارتقاء سطح آگاهی جامعه و ناشنوایان، کم شنوایان، و همچنین ایجاد فرصت های برابر از امکانات تصویری کشور می شود که بهره مندی آن برای ناشنوایان عزیز اولویت و اهمیت خاصی دارد.
آقامحمد در سال 77 مسئولیت بخش اخبار ناشنوایان را از آقای جعفری نیا که مدیر اتاق خبر در بخش اخبار سیما بودند را به عهده گرفت. ابتدا خبر ناشنوایان بسیار به هم ریخته بود و فقط بین 7 تا 10 دقیقه روزهای جمعه پخش می شد که آقامحمد با اعتراض به وضعیت آن به آقای جعفری نیا، ایشان می گوید: که خود آقامحمد این بخش را به عهده بگیرد. او می پذیرد؛ اما متأسفانه به دلیل عدم شناخت جامعه هدف به کار دو دبیر خبر که از رادیو همکاری می کردند خاتمه داد.
بنابراین مجبور شد خودش هم کار دبیری و هم سر دبیری را یک تنه انجام دهد. پس از دو سال آقای جعفری نیا به جام جم رفت. و این بخش به عهده آقای بنی هاشمی گذاشته شد. آقامحمد هم بر اثر مشکلات زیاد و عدم هماهنگی های لازم در کار از آقای سید مهدی مدیرکل محترم پخش اخبار در جلسه ای عذرخواهی کرده به کارش در اخبار ناشنوایان خاتمه می دهد.
ص: 112
اما پس از چند ماهی آقای بنی هاشمی از پخش اخبار سیما رفت و با اصرار زیاد از آقامحمد می خواهد که سردبیری بخش خبر ناشنوایان را قبول کند. آقامحمد هم برای جلوگیری از قطع این خبر قبول می کند.
در سال 80 مجدداً سردبیر خبر ناشنوایان می شود. سپس بعد از یکسال گزارشی از فعالیت های خود در تحول بخش خبری ناشنوایان از جمله تشکیل تحریریه با افراد مختلف در بخش خبر می شود که در گزارش به صورت مبسوط آورده شده است.
او در نامه ای به مدیرکل پخش خبر سیمای جمهوری اسلامی شرایط و وضعیت امکانات برای ناشنوایان را توضیح می دهد. این نامه گویای نکات فراوان است؛ به همین دلیل متن آن را می آورم:
تلاش های گروه کارشناسان ناشنوایان در شرایطی است که سازمان صدا و سیما، حقوقی برای آنان قائل نبود و آقامحمد در زندگی نامه خودنوشت خود به این مسئله اشاره کرده و می نویسد:
شبکه دو مدت ها پولی به ما نمی داد. اما آقای دکتر کمالی (معاون توانبخشی در بهزیستی) هر سه ماه یا شش ماه یک مبلغی را به صورت چک به من و خانم غلامی به عنوان پاداش می داد. مبلغ زیادی نبود اما ما را خوشحال می کرد چون می دیدیم مسئولان قدر زحمت های ما را می دانند. اما بعدها شبکه دو نزدیک عید به هر نفر ما یک سکه می دادند.(1)
نامه بعدی آقامحمد دارای لحن اعتراضی بیشتر است. لازم به ذکر است خبر ناشنوایان از سال 1366 در سیما شروع شده بود، آقامحمد از سال 1377 به تیم اخبار ناشنوایان ملحق می شود ولی مشکلات بسیار داشته است که در نامه بعداً توضیح می دهد. تا اینکه در سال 1380 نزد آقای جعفری نیا رفته و گلایه می کند و جعفری نیا از آقامحمد می خواهد مدیریت اخبار ناشنوایان را به دست گیرد. آقامحمد پس از به دست گرفتن مدیریت پس از یک سال کار، نامه ذیل را خطاب به آقای سید مهدی مدیرکل محترم پخش اخبار سیما در تاریخ 16 بهمن ماه 1381 نوشت و گزارشی از اقدامات انجام شده می دهد.
ص: 113
ص: 114
ص: 115
به دلیل اهمیت، حروف چینی نامه آقامحمد را می آورم. پژوهشگرانی که درصدد مطالعه مشکلات اخبار ناشنوایان در تلویزیون ایران هستند، این نامه اطلاعات سودمندی به آنان می دهد.
جناب حاج آقا سید مهدی
مدیرکل محترم پخش خبر سیمای جمهوری اسلامی ایران
سلام علیکم
احتراماً ضمن تبریک به مناسبت ایام مبارک دهه فجر
بر خود لازم می دانم از مساعدت های جنابعالی و همکاران محترمتان به خصوص جناب آقای بخشی برای تهیه و پخش اخبار ناشنوایان سپاسگزاری کنم مستحضرید اخبار ناشنوایان افزون بر 10 سال است که جمعه های هر هفته ساعت 15 از شبکه 2 سیما پخش می شود. این بخش خبری در این مدت نسبتاً طولانی به لحاظ بی مهری و کم توجهی از نظر کیفی پیشرفت که نکرده بود حتی از مدت زمان آن رفته رفته کاسته و به مدت ضبط ده دقیقه ای رسید تا اینکه اینجانب به عنوان خدمتگزاری کوچک اعتراض خود را به آقای جعفری نیا متولی بخش ناشنوایان اعلام کردم ایشان هم فرمودند شما مسئولیت آن را می پذیرید بسم اللّه بگویید.
از اردیبهشت ماه سال 81 این بخش خبری را به عهده گرفتم از همان روز اول در تمام امر با مشکلات زیادی روبرو شدم. از جمله
- انتخاب خبرها
ص: 116
- ویرایش خبرها با توجه به مسائل کارشناسی در امور ناشنوایان
- انتخاب تصاویر مرتبط با خبرها
- نظارت بر کاربرد اشارات به لحاظ درک از کلمات برای گوینده ناشنوا
- یکنواختی در اجرا
- بک آبی و بی محتوا و بی پیام
- آرم شروع که برای برنامه کارتون مناسب تر است تا یک برنامه سیاسی
- و در نهایت استودیو ضبط
الف: زمان اختصاص داده شده
ب: ضبط یکنواخت
- متأسفانه ساعت پخش این خبر که می باید رأس ساعت 3 شروع شود بعضاً با ده دقیقه تأخیر پخش می شود.
که با یاری خداوند متعال و عنایت مسئولان محترم و دلسوز توانستیم تا حدودی مشکلات را برطرف کنیم.
به استحضار می رسانم از مدت اختصاص داده شده به این برنامه که با عنایت و حمایت جنابعالی به صورت 20 دقیقه در هر هفته تثبیت شد. مجموعه ای از اهم خبرهای داخلی و خارجی. خبرهای علمی و فرهنگی و در پایان 2 دقیقه خبرهای ورزشی با اولویت خبرهای ورزشی جانبازان و معلولان. ناشنوایان و جالب ترین خبر ورزشی داخلی یا خارجی تهیه و ضبط می شود.
با اهتمام به روند گذشته این بخش خبری و اضافه شدن و تنوع خبرها در حال حاضر افرادی بیشتر این جانب را یاری می نمایند که خود را موظف می دانم اسامی آنان را به جنابعالی اعلام تا به صلاحدید مورد تشویق قرار گیرند تا خدایی نکرده انگیزه همکاری در آنان ضعیف نشود. بسیار سپاسگزارم آقای نور محمدی گوینده شنوا که به لحاظ داشتن پست مدیر امور عمومی در شبکه خبر دستمزدی دریافت نمی کند.
آقای حسینی نژاد در بخش ورزشی
آقای صالحی مسئول محترم تدوین
مسئول محترم گرافیک
در پایان با توجه به ایام مبارک دهه فجر و پیرو جلسه با جنابعالی که موافقت فرمودید برای این بخش خبری آرم شایسته ای انتخاب شود و با عنایت جناب آقای بخشی مدیر محترم با آقای مهدی محمدی در خصوص چگونگی آرم جلساتی برگزار کردیم که ایشان قول دادند ان شاءاللّه در این دهه آن را آماده نمایند و پس از تأیید جنابعالی به عنوان هدیه ای به ناشنوایان در این ایام از آرم جدید بهره مند شویم. این گزارشی بود از اقدامات انجام شده در این مدت، امیدواریم توانسته باشم در پیشگاه خداوند یکتا و مسئولان محترم و جامعه ناشنوایان وظیفه ای را که به عهده گرفته ام به انجام برسانم. ان شاءاللّه
فاطمه آقامحمد
ص: 117
ناگفته نماند، خیلی اوقات گفته می شد چون در بخش های دیگر از جمله ساعت 30/22 در سیما و دو بخش خبر در شبکه خبر با رابط ناشنوایان پخش می شود دیگر لازم نیست این بخش خبری که به صورت هفتگی تهیه می شود پخش گردد. اینجانب با توضیحات کارشناسی و اهمیت بخش اخبار ناشنوایان که گوینده خود آن از ناشنوایان است آنان را متقاعد می کردم که باید این بخش در سیما حفظ شود.
نامه زیر هم گویای وضعیت پرداخت حقوق به آقامحمد است:
این نامه نشان می دهد آقامحمد تمام وقت در سیما شبکه تهران مشغول به فعالیت بوده ولی حقوق او پرداخت نمی شده و در پرداخت مشکلاتی بوده است. خود آقامحمد نوشته، سال ها رایگان برای شبکه 5 کار می کردم و روزی به فکر افتادم درخواست حقوق کنم. فکر کردم کسانی که پس از من خواهند آمد حق و حقوقی از آنان ضایع شود و به کارگیری افراد در بخش ناشنوایان قانونمند شود و سیما خود را در برابر آنان موظف بداند. اما وقتی از شبکه 5 درخواست کردم در جواب گفتند: بهزیستی باید بپردازد. بهزیستی هم در پاسخ نامه آقای وزیری نوشت، آقامحمد جمعه ها و شب ها برای شبکه 5 کار می کند و این ساعات، وقت خودش است و ما موظف به پرداخت نیستیم. متن نامه این گونه است:
ص: 118
در سال 1377 همزمان در هفته ناشنوایان در بخش خبر شبکه چهار با هماهنگی آقای جعفری نیا هر شب اخبار این شبکه را با مترجم ناشنوایان یا همان رابط اجرا می کرد. ناگفته نماند که سردبیر این بخش بسیار با این کار مخالف بود. اما نتوانسته بود جلوی آن را بگیرد. سپس از شبکه دو درخواست برنامه کردند که آقای مشیری با موافقت درخواست آنها را به مدیر تأمین برنامه آقای کلانتری داد. در جلسه ای با ایشان و آقای جعفری نیا تصمیم گرفتند برنامه تصویر زندگی که یک برنامه کامل از آموزشی - فرهنگی و تفریحی و هم مورد درخواست ناشنوایان بود را انتخاب و قرار شد هر روز صبح این برنامه را با رابط ناشنوایان پخش شود. لازم به تذکر است که گرفتن برنامه ها به راحتی نبود جلسات کارشناسی می گذاشتند وقتی مسئولان مربوطه توجیه می شدند این کار انجام می شد ضمن آنکه صدا و سیما حاضر نبود هزینه ای برای این کار بپردازد. آنها تصور می کردند این خدمات را بهزیستی باید به عهده بگیرد چون مسئولیت معلولان را به عهده دارد. اما در جلساتی که آقامحمد با مسئولان مربوطه می گذاشت، او و آقای جعفری نیا آنها را توجیه می کردند و می گفتند هر سازمانی با توجه به رسالتی که دارد در برابر جامعه موظف است خدمات بدهد به طوری که آموزش و پرورش خدمات آموزشی، بهداشت و درمان خدمات درمانی و صدا و سیما، اطلاع رسانی و آگاهی به جامعه و همچنین ناشنوایان را به عهده دارد. در سازمان های بین المللی اطلاع رسانی از طریق سیما برای ناشنوایان
ص: 119
اولویت داشته و تأکید شده است. با این وصف استدلال آقامحمد و جعفری نیا این بود که نیروی تخصصی را بهزیستی تأمین می کند. به همین دلیل در 5 سال نخست، شبکه 5 هیچ مبلغی بابت کار به آقامحمد نداد. با آنکه کار رفته رفته گسترش می یافت و فیلم سینمایی روزهای جمعه در هفته بهزیستی یک هفته کامل در هفته دفاع مقدس فیلم های سینمایی با رابط پخش می شد چون کار جدیدی بود خیلی ها دوست داشتند در برنامه ها از رابط استفاده کنند ضمن آنکه پولی هم پرداخت نمی کردند. از طرفی آقای دکتر کمالی، آقای جعفری نیا و آقامحمد با روزنامه های مختلف مصاحبه می کردند و درباره لزوم و حق ناشنوایان از بهره مندی سیما می گفتند. هدفمان این بود که تا مسئولین توجیه شوند و قبول کنند که ناشنوایان هم حق دارند از برنامه های سیما استفاده کنند. یک روز آقامحمد به پیشنهاد آقای دکتر کمالی با تهیه کننده برنامه «به خانه برمی گردیم» صحبت و ایشان را متقاعد کرد که خوب است به خانواده ها در مورد موضوعات مختلف مربوط به ناشنوایان اطلاع رسانی شود. ایشان پذیرفت و افزون بر یک سال، هفته ای یک بار با حضور آقای دکتر کمالی به عنوان کارشناس مهمان و آقامحمد مترجم زبان اشاره در برنامه شرکت می کردند. حتی مدتی آقامحمد چند کلمه زبان اشاره در برنامه «به خانه برمی گردیم» آموزش داد. او با پیگیری در برنامه های مختلف، ناشنوایان را به عنوان مهمان می برد تا بینندگان با موفقیت آنها آشنا شوند. از جمله آقای محمد محمدی دعوی سرایی که هنرمند قالیباف بود و قالی دو رویه از تمدن های مختلف را بافته بود او را به برنامه «شب به خیر تهران» برد و ایشان کارش را معرفی کرد سپس این قالی را به ریاست جمهور وقت با هماهنگی بهزیستی هدیه داد که قرار شد با حضور خودش در فرانسه این فرش دو رویه را به سازمان ملل یونسکو هدیه کند. که این کار انجام شد. آقامحمد (او) یا در روزهای مناسبتی ناشنوایان را به سیما می برد تا مردم از توانایی های آنان مطلع شوند خود آقامحمد هم در برنامه های مختلف با هدف اطلاع رسانی و آگاهی مردم شرکت می کرد.
ناگفته نماند که عده ای ناآگاهانه و عده ای به دلیل منیت ها و انحصار طلبی ها خیلی تلاش کردند تا جلوی پخش برنامه ها را بگیرند حتی کسانی که روزی بهترین دوستان و همکاران آقامحمد بودند کسانی که می دانستند این برنامه ها چقدر برای ناشنوایان اهمیت دارد. اما از آنجا که هدف آقامحمد خدمت به جامعه ناشنوایان بود و با عشق کار می کرد و فقط توکلش به خدای مهربان بود. با یاری خدای توانا و حمایت مسئولان چه در بهزیستی چه در صدا و سیما و همچنین همکاری خوب همکارش آقای محمودی و حمایت خیلی از خانواده های ناشنوایان این برنامه ها ادامه یافت.(1)
آقامحمد در دوره کاری و اشتغالش در سیما، کارهای بسیاری را انجام داد. او مثل کارمندهایی نبود که کار مفیدشان در روز چند دقیقه و در ماه چند ساعت است. او با دل و جان تلاش می کرد. در مجموع توانست این سرفصل ها را محقق سازد:
- ایجاد همکاری و هماهنگی بین صدا و سیما و بهزیستی
- تأسیس مرکز توانبخشی ناشنوایان
- همکاری منطقه ای
ص: 120
- پاسخ به نیازهای واقعی ناشنوایان
- خواست عمومی
- دیدگاه مدیران و مسئولان
- فعالیت های خانم آقامحمد
خانم آقامحمد در دو سازمان مهم اشتغال داشت ابتدا در بهزیستی فعالیت داشت و از سال 1377 به سازمان صدا و سیما رفت. با هر دو سازمان آشنایی کامل داشت. هر دو سازمان هم نسبت به معلولان و ناشنوایان وظایفی بر عهده داشتند و باید اقداماتی انجام می دادند.
آقامحمد در بهزیستی در بخش پژوهشی و انجام امور علمی و فرهنگی مشغول بود. از این رو به راه کارها و نظرات دقیق و کارآمد رسیده بود. از این رو با انبان و گنجینه ای پر از اطلاعات به صدا و سیما رفت و دستش پر بود و توانست بین این دو سازمان در مسائل ناشنوایان هماهنگی ایجاد کند.
هماهنگی بین این دو سازمان در این سال ها مطلوب بود؛ حتی گاه رئیس سازمان بهزیستی به تشکر از فعالیت های صدا و سیما در کارهای مرتبط به معلولان و ناشنوایان پرداخته است. آقای غلامرضا انصاری رئیس وقت بهزیستی در نامه ای به آقای لاریجانی رئیس صدا و سیما چنین نوشته است:
هفته جهانی ناشنوایان در سال جاری فرصتی را فراهم آورد تا در یک همکاری مشترک با شبکه پنجم (تهران) سیما، شاهد به بار نشستن یکی از آرزوهای دیرینه ناشنوایان عزیز باشیم استفاده از تصویر رابط ناشنوایان جهت ترجمه صحبت های مجریان برنامه های تلویزیونی موجی از شادی و شعف در بین ناشنوایان تهرانی و خانواده های آنان فراهم نمود.
متن کامل رئیس بهزیستی به رئیس سازمان صدا و سیما در تاریخ 12 مهرماه 1377 خطاب به لاریجانی چنین است:
ص: 121
نیز محمد کمالی معاون توانبخشی بهزیستی خطاب به آقای مشیری مدیر شبکه دو در 7 آذرماه 1377 چنین نوشته است. در متن این نامه به همکاری و وساطت خانم آقامحمد اشاره شده است.
ص: 122
آقای محمد کمالی معاون معاونت محترم امور توانبخشی بهزیستی کشور در نامه ای به تاریخ 20 دی ماه 1377 به معاونت سیما از اقدامات سیما به ناشنوایان تشکر کرده و طرحی جهت گسترش هماهنگی و همکاری بین دو سازمان را عرضه می دارد. اصل این طرح رؤیت نشد ولی خبرش هم مهم است.
باید متذکر شوم تمام نامه های مرتبط با جامعه ناشنوایان به سازمان های مختلف و به ویژه صدا و سیما را آقامحمد تهیه می کرد و آقای دکتر کمالی تأیید و امضا می نمود.
ص: 123
آقای محمد کمالی بیش از دیگر مدیران بهزیستی در زمینه هماهنگی با صدا و سیما فعالیت و کارشناس حوزه خود آقامحمد را حمایت نموده است. زیرا باور داشته که معلولان و به ویژه ناشنوایان لازم است از ظرفیت های ارتباطاتی صدا و سیما برای رشد و ارتقای خود استفاده کنند و سیما می تواند ناشنوایان را در همه زمینه ها یاری رساند. لذا به پیشنهاد آقامحمد در نامه ای به امضاء آقای کمالی به معاون سیما می نویسد: فعالیت ها و تجربه های موفق شبکه 5 لازم است به شبکه های دیگر از جمله شبکه دوم هم گسترش یابد. ناشنوایان هرچه بیشتر از ارتباطات و توانمندی های آن بهره مند شوند، رشد و ارتقای فرهنگی و اجتماعی بیشتری نصیبشان خواهد شد.
ص: 124
سازمان بهزیستی یک کارشناس یعنی خانم آقامحمد و محمدباقر جعفری نیا(1) را برای برنامه های تلویزیونی تعیین کرده است. این دو نفر زیر پوشش معاونت توانبخشی بهزیستی فعالیت می کنند.
در شهریور 79 این دو نفر نزد رئیس سازمان بهزیستی انصاری دفتر و گزارش مهمی از وضعیت فعالیت های سیما برای ناشنوایان عرضه کردند. همین گزارش را مکتوب هم عرضه کرده اند که ذیلاً می آورم:
ص: 125
ص: 126
ص: 127
ص: 128
ص: 129
این سند بسیار مهم است چون شامل نکات کلیدی زیر است:
1- خانم آقامحمد کارشناس ارشد مسائل ناشنوایان در معاونت توانبخشی، نقش بسزایی در موفقیت برنامه ها داشته است.
2- اقدامات و فعالیت ها ضرورتاً باید در چارچوب یک برنامه مدرن دراز مدت و میان مدت عملیاتی گردد.
خلاصه اینکه سیما و بهزیستی با وجود خانم آقامحمد در امور ناشنوایان هماهنگی و همکاری مطلوبی داشتند و در این دوره مطلوب ده ها پروژه برای ناشنوایان اجرا شد. اما به دلیل تعارض هر دو سازمان، آموزش و پرورش، وضعیت آموزشی ناشنوایان آشفته و نابسامان بوده و هنوز هم هست.
خانم آقامحمد بهمن ماه 1380 طرحی را به سازمان بهزیستی ارائه داد و خواستار حمایت بهزیستی از تأسیس و راه اندازی مرکز تربیت و تأمین رابطین ناشنوایان شد. در آن زمان آقامحمد در سیما مسئولیت خبر ناشنوایان را بر عهده داشت و به وضوح می دید در زمینه رابط و مترجم کمبودهای جدی در جامعه و در صدا و سیما هست.
هیئت مؤسس این مؤسسه عبارت بودند از: فاطمه آقامحمد، رضا محمودی، عاطفه نوری تاجر و عطیه نوری تاجر. و طرح نامه آن را ذیلاً می آورم تا به ابعاد آن مطلع شوید:
ص: 130
تصویر
ص: 131
با درخواست آقامحمد موافقت شد؛ اما برخی شایعه ها مبنی بر مال اندوزی آقامحمد، موجب دلسردی و یأس او شد و در نتیجه ادامه کار را رها کرد. توضیح اینکه، رابطین برای کمک به ناشنوایان به دانشگاه می رفتند ولی حق الزحمه آنها توسط بهزیستی پرداخت نمی شد. اما وقتی آقامحمد به خانواده رابط ها واقعیت را می گفت، آنها با بدبینی فکر می کردند آقامحمد پول رابط ها را برای خودش برداشته است. متأسفانه یک تجربه منفی در جامعه ناشنوایی هست که به افراد شنوا دیر اعتماد می کنند و فکر می کنند همه کارها را باید خودشان انجام دهند. همین روحیه موجب شده افراد به کمک آنها نروند و مشارکت مدنی در مورد آنها کم شود.
کشورهای افغانستان، عراق، تاجیکستان و تمامی همسایگان ایران دارای جمعیت قابل توجه از معلولین و ناشنوایان بودند. ایران در زمینه آموزش و پرورش و اقدامات توانبخشی معلولان و ناشنوایان از همه آنها جلوتر بوده است. از این رو آقامحمد دعوت شد تا تجارب و اقدامات مرتبط به گفتار درمانی و تربیت شنوایی و به ویژه زبان اشاره موجود در ایران را به کشورهای درخواست کننده انتقال دهد. از این رو دوره آموزش فشرده به نام «آشنایی با گفتاردرمانی» برای کارمندان در کشور افغانستان با همکاری مؤسسه سوئدی برای افغانستان برگزار شد.
مؤسسه خرد روشنگر در نامه ای به فاطمه آقامحمد او را برای تدریس و انتقال تجارب دعوت کرد.
ص: 132
تصویر
ص: 133
آقامحمد درباره پیشرفت های ایران در عرصه ناشنوایی نوشته است:
اکثر مدیران و همکاران در سیما با بزرگواری و رغبت با ما کار می کردند معدود کسانی هم بودند که مخالفت می کردند و یا با اکراه همکاری می کردند. زمان برنامه را کم می کردند یا ساعت آن را تغییر می دادند و غیره ... بعضی مواقع هم امکانات کم بود. ولی ما در هر شرایطی کار می کردیم. و به خواست خدا پیش رفتیم تا به هدف خود اگرچه هنوز کم است اما به بخشی از آن برسیم و به جرأت می گوییم که در منطقه خودمان یکی از کشورهای پیشرفته در این امور هستیم. یک روز آقای بنی هاشمی و دکتر کمالی از من خواستند در آموزش مدیران منطقه ای افغانستان با مساعدت مؤسسه ای سوئدی برگزار می شد، همکاری کنم و به ایشان زبان اشاره و توانبخشی شنیداری آموزش بدهم. چون زبان ما دو کشور فارسی است و فرهنگ نزدیکی داریم بسیاری از اشارات ما برای آنان قابل استفاده است با آنکه فشردگی کار من آن زمان زیاد بود. اما با کمال میل این کار را انجام دادم پایان این دوره 25 اسفند 86 بود. خوشبختانه باید بگویم اخبار برای ناشنوایان کشور ما در شبکه خبر حتی زودتر از شبکه الجزیره برای ناشنوایان فعال شده بود. در صورتی که این شبکه در اطلاع رسانی ادعای زیادی داشت. اما ژاپن فعال تر از ما هست. پس از سال ها و تغییرات مختلف حالا ما دو بخش خبری در شبکه خبر داشتیم صبح و عصر من هم بسیار کم شیفت داشتم چون می خواستم کم کم کار را به جوان ها واگذار کنم.(1)
آقامحمد در نامه ای به دکتر کمالی معاون توانبخشی بهزیستی درباره پیشرفت های ایران نوشته است:
همان گونه که مستحضرید در هفته جهانی ناشنوایان برای اولین بار در جمهوری اسلامی ایران برنامه های سیمای شبکه 5 در روز جمعه 3/7/77 مصادف با روز ناشنوایان در ایران و اخبار ساعت 20 شبکه 4 در هفته جهانی با رابط ناشنوایان برای این عزیزان پخش گردید.
جنابعالی کاملاً اشراف دارید که در جهان سال هاست برنامه اخبار با رابط برای ناشنوایان پخش می شود که در کشورهای همسایه نیز قدمت دیرینه دارد. اما برای اولین بار در جهان است که سریال و مسابقه با رابط برای ناشنوایان پخش می گردد و کشور عزیز ما ایران بنیانگذار چنین روشی در جهان می باشد.
ص: 134
با بررسی و تحقیقی که از عزیزان ناشنوا به دست آمده همه آنها از اجرای این برنامه بسیار خرسند و همچنین اظهار می دارند برایشان کاملاً قابل درک و استفاده می باشد و دقیقاً در جریان سریال و مسابقه قرار می گیرند.
در تأیید مطالب فوق روز تولد حضرت زهرا که مصادف با روز مادر در ایران بود خانواده های ناشنوایان آن را بهانه مناسبی جهت تماس و تبریک با ما دانستند در تماس ها همه اولیاء از مسئولین محترمی که عامل اجرای این برنامه بوده اند قدردانی و دعاگوی همه دست اندرکاران بودند. مادری خداوند را قسم می داد همان طور که با اجرای برنامه روزهای جمعه شبکه 5 شادی را به خانه آنها برده ایم و دو فرزند ناشنوایش را خوشحال و امیدوارم نموده ایم. ان شاءاللّه خداوند همه دست اندرکاران این برنامه ها را شاد و تندرست بدارد.
آقامحمد 24 مهرماه 77(1)
آقای کمالی در گزارشی که برای اداره روابط عمومی وزارت امور خارجه ارسال کرده درباره پیشرفت های ایران در زمینه امور ناشنوایی به تفصیل توضیح داده است. این گزارش را خانم آقامحمد تهیه کرده است. متن گزارش آقای کمالی این گونه است:
ص: 135
ص: 136
ص: 137
توضیح درباره این گزارش اینکه، روی برگه های سازمان بهزیستی نوشته شده ولی تاریخ ندارد. ولی در آخر آن امضای دست نویس آقامحمد به تاریخ 3/10/77 آمده است.
رئیس اداره کل بهزیستی سیستان و بلوچستان نامه ای به معاونت توانبخشی سازمان بهزیستی در دی ماه 1377 نوشته و متذکر شده اجرای برنامه های سیما برای ناشنوایان به زبان اشاره و همراه رابط موجی از رضایت و شعف را به وجود آورده است. در آخر می نویسد: «امید است این اقدام خداپسندانه و انسان دوستانه استمرار یابد».
وقتی برنامه ای به زبان اشاره برای ناشنوایان اجرا می شود از آخرین نقطه مرزی و فقیرترین اقشار تا مردم مرکز، احساس رضایت نموده و واکنش مثبت نشان می دهند، نشان دهنده نیاز ذاتی و درونی آنها است و لازم است مسئولین ارشد نظام جمهوری اسلامی به ویژه آموزش و پرورش نسبت به روش ها و برنامه های گذشته خود تجدید نظر کند.
ص: 138
در یک جلسه در سال 95 مدیرکل اداره استثنایی استان قم در جمع حدود یکصد ناشنوا و خانواده هایشان و تشکل هایشان شروع به سخنرانی کرد. او گفت ناشنوایان باید با تلاش و کوشش رشد فرهنگی و اجتماعی پیدا کنند کودکان ناشنوا را لازم است در برنامه کاشت حلزون شرکت داد و از این طریق شنوایی آنها اصلاح خواهد شد. نیز گفت آنان باید به مدارس عادی بروند تا روابط اجتماعی آنها اصلاح شود، زبان اشاره را کنار بگذارند و تلاش کنند به روش شفاهی و لب خوانی گفتار خود را تقویت کنند.
ناگهان سالن به لرزه در آمد و همه ناشنوایان و خانواده ها با داد و فریاد اعلام عدم رضایت نمودند و حرف های این مدیرکل را درست ندانستند.
همه اینها نشانگر این است که جامعه آگاه است و برای آینده خود تصمیم گرفته اند تن به خطاهای گذشته نمی دهند. و خلاصه مدیریت ها باید خودشان را با مردم هماهنگ کنند و فاصله خود را کم نمایند.
اما متن نامه آقای زوار زاده از سیستان و بلوچستان زیبا در تاریخ 23 دی ماه 1377 است:
معاونت در بهزیستی این نامه را به خانم آقامحمد ارجاع کرده است.
همچنین گزارش هایی در روزنامه های اطلاعات و کیهان منتشر شده که مهم است. این دو گزارش نشانگر خواست عمومی ناشنوایان است.
تصویر
ص: 139
تصویر
ص: 140
خانم آقامحمد در نامه ای به آقای عربان معاون دفتر توانبخشی سازمان بهزیستی نوشته و نکات مهمی را یادآور شده است. درباره تأثیر زبان اشاره می نویسد:
«جامعه نسبت به خواست های ناشنوایان آگاه می شود؛ بچه های ناشنوا رشد زبانی پیدا می کنند و در سراسر کشور ناشنوایان به تفاهم و زبان یکسان می رسند. ایشان راه کارهایی عرضه کرده و محتوای نامه اش خواندنی است»:
ص: 141
پس از پیگیری های آقامحمد، سیما موافقت کرد و قرار شد همکاری دو جانبه بین بهزیستی و صدا و سیما اجرایی شود. معاونت امور استان ها در صدا و سیما که توسط آقای ضرغامی اداره می شد به همه شهرها و استان ها اعلام کرد تا خبر ناشنوایان را راه اندازی کنند. آقامحمد هم نامه ای از طرف و امضاء معاونت توانبخشی برای استان ها فرستاد تا در صورت همکاری سیما، تأمین نیروی تخصصی برای اجرای برنامه های ناشنوایان در سیماهای استانی را بر عهده گیرند. گزارش این اقدام در نامه زیر منعکس شده است:
ص: 142
سپس استان گیلان نخستین استانی بود که با توجه به پیگیری های مرکز، پیگیر موضوع شد. آقای حسین نحوی نژاد معاون توانبخشی کنونی سازمان بهزیستی و معاون وقت توانبخشی اداره کل بهزیستی استان گیلان در برنامه اخبار ناشنوایان، مواضع ناشنوایان در این استان را بیان کرده و به آسیب شناسی و راه کارهای توسعه درست و مقبول جامعه ناشنوایان در گیلان پرداخت. در واقع استان گیلان اولین مرکزی بود که اعلام درخواست کرد.
نامه زیر گویای مواضع معقول و عالمانه و کارشناسانه آقای نحوی نژاد است. نیز این نامه نشان می دهد همه مناطق ایران یک صدا خواستار یک مطلب و یک طرح در اصلاح امور ناشنوایان می باشند.
تصویر
ص: 143
تصویر
ص: 144
ص: 145
ص: 146
وقتی اکثریت و در مواردی همه آحاد جامعه ناشنوایان فیلم با زیرنویس، رابط، پخش خبر ناشنوایان با رابط و زبان اشاره می خواهند. مسئولین باید تمکین کنند و سخن آنان را اطاعت کنند. به ویژه در جامعه ناشنوایان کسانی مثل سید رضاقلی شهیدی، رضا محمودی و محسن لوح موسوی و ده ها شخصیت فرهیخته حضور دارند که چند دهه از عمرشان را در این موضوعات مصروف کرده و تجربه به آنها می گوید اجرای این برنامه ها لازم و ضروری برای ناشنوایان است.
ناشنوایان خواسته ها و نیازهای خود را در به وسیله نامه یا طومار یا مصاحبه بارها اعلام کرده اند. اکنون به برخی از این اعلام ها می پردازیم.
تعدادی از ناشنوایان از سیما درخواست پخش سه برنامه دیگر با رابط ناشنوایان نمودند. زیرا در این زمان تصویر زندگی از شبکه 2 با رابط پخش می شد. اما سه برنامه فوق بدون رابط بود. پس از اجرای این برنامه ها آنان از سیما جهت پخش سه برنامه سیمای خانواده از شبکه یک، به خانه بر می گردیم از شبکه تهران و برنامه های آموزشی از شبکه آموزش اعلام تشکر کرد. و این برنامه ها را مهم در سرنوشت ناشنوایان دانسته اند. متن این نامه این گونه است:
ص: 147
تصویر
ص: 148
کانون ناشنوایان ایران واحد خراسان طوماری با 93 امضاء به شرح زیر به صدا و سیما مرکز ارسال کرد. و از برنامه های سودمند برای ناشنوایان تشکر کرده اند.
امضاء ها و اسامی افراد در چند صفحه به پیوست این صفحه آمده است.
تصویر
ص: 149
کانون های ناشنوایان سراسر کشور در زاهدان همایش سالانه خود را در خرداد 1377 برگزار کرد در پایان قطعنامه ای خوانده شد. متن این قطعنامه را می آوریم:
تصویر
ص: 150
تصویر
ص: 151
منیره خاقانی از اولیای ناشنوایان همراه با جمعی از ناشنوایان نامه ای به رئیس صدا و سیما، آقای لاریجانی نوشته و آن را امضاء کرده و از تلاش هایش برای ناشنوایان تشکر نموده اند.
تصویر
ص: 152
تصویر
ص: 153
کانون ناشنوایان ایران واحد سیستان و بلوچستان، متن نامه همراه با امضاءها برای ریاست صدا و سیما ارسال کرده است. متن نامه این گونه است. اما برای کاهش جا امضاء را نمی آوریم:
تصویر
ص: 154
شهناز شعبانی در نامه ای خواسته ها و نیز تشکر خود جهت انجام برخی برنامه ها برای ناشنوایان را اعلام نموده است.
ص: 155
آقای انصاری رئیس سازمان بهزیستی از ریاست سازمان صدا و سیما تشکر کرده که برنامه های مهمی در هفته ناشنوایان به ویژه در شبکه پنج پخش شده است.
تصویر
ص: 156
در بسیاری از نامه نگاری های مزبور نام آقامحمد آمده و امور به ایشان ارجاع شده یا از ایشان تشکر گردیده است. در نامه دیگری، رئیس کانون ناشنوایان بلوچستان از خانم آقامحمد تشکر ویژه هم نموده است.
تصویر
ص: 157
سال 1377 در تاریخ ناشنوایان ایران، یک نقطه عطف مهم و مؤثر است. دولت جدید روی کار آمده و عزم عمومی در اصلاح امور جامعه سراسر کشور را فراگرفته است. خانم منیژه خاقانی از اولیاء ناشنوایان، نامه فوق را خطاب به آقامحمد نوشت. او همراه با جمعی از نخبگان ایرانی از رئیس جمهور تشکر کرده اند که توجه و اهتمام به معلولان و ناشنوایان نموده است.
تصویر
ص: 158
نیز جمعی از مسئولین اجتماعی و فرهنگی در نامه ای به آیت اللّه خامنه ای درباره وضع ناشنوایان ایران را توضیح داد و نکات سودمندی آمده است.
ص: 159
تصویر
ص: 160
در پایان این قسمت یادداشت خانم منیره خاقانی را می آورم که گویای دیدگاه عمومی مردم در آن دوره است:
ص: 161
آقامحمد تنها نماینده حوزه توانبخشی در سیما بود و نقش اساسی و گسترده در مدیریت امور ناشنوایان در سیما بر عهده داشت. البته فقط و انحصاراً به ناشنوایان محدود نمی شد بلکه کار در شرایط خاص مثل روز جهانی معلولین برای معلولین هم فعالیت می کرد. بعد از چند سال آقامحمد عضو خانواده صدا و سیما شده بود و مدیران او را به عنوان کارشناس ناشنوایان می شناختند و درباره امور ناشنوایان با او مشورت می کردند و به نظرش اهمیت می دادند. بخشی از نامه نگاری هایی که این نقش خانم آقامحمد را نشان می دهد می آورم:
ص: 162
4/5/78
تصویر
ص: 163
توضیح اینکه در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، همه سالمندان تحت پوشش سازمان بهزیستی و سازمان های بازنشستگی و مورد حمایت بهزیستی به عنوان مهمان به مشهد و زیارت امام هشتم امام علی بن موسی الرضا(ع) دعوت شدند. اینان با هواپیما، سه روز در هتلی به نام شیراز با همه امکانات و پذیرایی مطلوب در گروه 200 تا 250 نفره اعزام شدند. آقامحمد مسئول یک گروه 250 نفره است و نامه فوق تشکر کانون بازنشستگان نیروهای مسلح است.
تصویر
ص: 164
پنج نامه یا گزارش جلساتی که آقامحمد با مدیران برگزار کرده به دستخط خانم آقامحمد در اختیار داریم که گویای تلاش ها و مواضع کارشناسی ایشان برای متقاعد کردن مدیران یا مسئولان صدا و سیما است تا بتواند با رابط ناشنوایان بخشی از برنامه ها را برای ناشنوایان قابل استفاده نماید. سپس با جلسه ای که با جناب آقای اسدالله اعلائی در شبکه اول داشتیم و ایشان موافقت کردند برنامه کودک با رابط پخش شود از مدیر ما که آن زمان آقای جعفری نیا بود خواستند یک نفر را معرفی کند که ایشان هم مرا معرفی کرد.
دیدگاه ها و مواضع ایشان است. این نامه ها را به ترتیب تاریخی می آورم و درباره هر یک توضیحی می نویسم.
3/9/77
تصویر
ص: 165
ص: 166
به پیشنهاد آقای کلانتری مدیر تأمین برنامه شبکه 2 سیما، قرار شد نظرات خانواده های ناشنوایان در مورد برنامه های انجام یافته، گرفته شود و تداوم برنامه های ناشنوایی مبتنی بر این نظرات باشد. نظرات خانواده ها ضبط و در برنامه تصویر زندگی پخش می شد. نکته مهم این بود که خانواده ها و ناشنوایان با دیدن اینکه آنان به حساب آمده و به نظریات آنها اهمیت داده شد بسیار خوشحال و مسرور بودند. این نامه گزارشی از این امور است.
ص: 167
ص: 168
ص: 169
ص: 170
در این فصل، زندگانی پر بار خانم آقامحمد در چهار دوره گزارش شد. تلاش کردیم تمام گزارش ها مستند باشد. در تهیه این اسناد خانم آقامحمد همت داشتند و تلاش کردند تا جایی که امکان داشت ذیل هر گزارش چند سند آورده شود. البته درباره دوره نخست زندگی ایشان، دستمان پربار نبود، اما مهم ترین فعالیت نامبرده که بسیار حائز اهمیت است پژوهش و تدوین و تألیف و قبول مسئولیت جهت چاپ نخستین کتاب فرهنگ لغات زبان اشاره بود که به لطف و یاری خداوند برای اولین بار در ایران به چاپ رسید و پایه تحقیقات بعدی قرار گرفت. امید است خانم آقامحمد اسناد جدیدی پیدا کنند.
اما نکته مهم این است که پس از یک دوره کاری مثلاً سی ساله، خود افراد باید کمک کنند تا تجارب آنان تدوین و به روش علمی آماده بهره برداری و انتقال گردد. در آلمان به کارمندان در سال نخست شروع کارشان یاد می دهند چگونه اسناد و مدارک مرتبط به کارشان را جمع آوری و بایگانی و چگونه پس از هر دوره مثلاً یک ساله گزارش کارشان را مکتوب و عرضه کنند. به این روش وقتی کارمند به مرحله شصت سالگی و بازنشستگی می رسد در واقع دارایی های معنوی خود را ثبت شده در اختیار دارد. این شیوه در ژاپن و حتی مالزی هم اجرا می شود. ولی در ایران کارمندان عادت به ثبت و ضبط؛ نیز تجزیه و تحلیل و گزارش نگاری از کار خود را ندارند. نتیجه اینکه وقتی به مرحله بازنشستگی می رسند هیچ شناختی از خودشان ندارند. یعنی شخصیت یک کارمند برای خودش، بیگانه است و هر فرد نسبت به تجارب خودش ناآگاه ترین است.
ص: 171
بالاخره بر اساس بررسی هایی که در عرصه فرهنگ و جامعه هدف معلولین داشتیم، تصمیم گرفتیم افراد فعال در عرصه های مختلف معلولین را زندگی نامه نگاری کنیم تا بتوانیم با بازشناسی آنان، زمینه فعال سازی آنان در مرحله دوم از حیاتشان فراهم آید.
ص: 172
ص: 173
بخشی از فصل اول و بخشی از فصل دوم درباره فعالیت های آقامحمد است. اما هر یک از آن فصل ها از منظری به تلاش های آقامحمد در بهزیستی پرداخته است. در فصل اول، خاطرات و گزارش هایی به قلم خود آقامحمد آمده و در فصل دوم به اجمال گزارشی درباره فعالیت هایش در دوره بهزیستی آمده است. اما اینجا تلاش هست سیر فعالیت ها و پروژه هایی که در بهزیستی اجرا کرده معرفی شود. آقامحمد در بهزیستی در پست کارشناس امور ناشنوایان خدمت می کرد، به همین دلیل اسم این فصل را کارشناسی امور ناشنوایان گذاشته ام.
اما در این فصل ابتدا به گزینش و استخدام به کار آقامحمد و سپس کناره گیری او از کارش می پردازد. هدف این است که نشان دهم سازمان بهزیستی، تا چه اندازه به رعایت حق و حقوق افرادی که با دل و جان به یاری اش می شتابند، می پردازد.
در ادامه اهم فعالیت های آقامحمد در سال هایی که در سازمان بهزیستی اشتغال داشته، گزارش و معرفی می شود.
ص: 174
فاطمه آقامحمد در سال 1353 همکاری اش را با سازمان رفاه ملی ناشنوایان در دو بخش تهیه و تدوین و جمع آوری و ثبت اشارات و سپس تدریس و پژوهش زبان اشاره آغاز کرد. بر اثر کثرت کارهای منزل و مأموریت همسرش در مناطق جنگی مجبور شد درخواست انفصال از خدمت از سازمان بهزیستی کند. در سال 1364 باز خرید شد. مجدداً در سال 1367 به درخواست معاونت توانبخشی سازمان بهزیستی به عنوان کارشناس امور ناشنوایان به سر کار بازگشت.
او در سال 1385 پس از 28 سال فعالیت، تلاش و همکاری از سازمان بهزیستی جدا شده و همکاری اش با این سازمان قطع شد. اما در سیما همچنان فعالیت داشت، تا اینکه در سال 1395 از سازمان تأمین اجتماعی بازنشسته شد. از سال 53 تا 95 یعنی 42 سال و با کم کردن چند سال سی و چهار سال مشغول خدمت بوده است. البته در طول چند سال 64 تا 76 هر درخواستی از طرف سازمان به او ارجاع می شد، انجام می داد. این نکته را خودش در زندگی نامه خودنوشت آورده است.
اکنون نگاهی به برخی اسناد می اندازیم تا نشان دهیم استخدام آقامحمد در بهزیستی چگونه بوده و در پایان چگونه بازنشسته شده است.
در مورد استخدام آقامحمد در سازمان رفاه ناشنوایان چند سند در فصل دوم آوردم ولی در مورد استخدامش در بهزیستی فقط قراردادی مربوط به سال 1376 به شرح زیر داریم. این قرارداد به نام قرارداد پیمانکاری در 19 مرداد 1376 منعقد شده و تا 29 اسفندماه 76 اعتبار دارد. این نخستین قرارداد در آغاز مرحله دوم همکاری با سازمان بهزیستی است که متن آن را در ادامه می آورم.
ص: 175
چند نکته در این قرارداد هست:
1- یک طرف این قرارداد دفتر توانبخشی و امور اجتماعی معلولین و طرف دیگر آن فاطمه آقامحمد است.
تصویر
ص: 176
2- آقامحمد هر ماه حداکثر، 156 ساعت می تواند کار کند و هر ساعت 3077ریال و جمعاً 480012 یال دریافت می کرد.
3- این قرارداد سازمان بهزیستی را متعهد به استخدام ایشان نمی کند.
4- تا این تاریخ، آقامحمد حدود بیست سال سابقه همکاری داشته است ولی به رغم همه این سوابق مجبور بود با حداقل حق و حقوق کار کند.
به دلیل فعالیت مستمر آقامحمد و تلاش های دلسوزانه او و اعلام رضایت معاونت توانبخشی از کارش، سه ماه یعنی دی و بهمن و اسفند 1376، هر ساعت شصت و چهار تومان و دو ریال به حقوقش افزوده شد و از 3077 ریال به 3719 ریال افزایش یافت.
حدود هفت ماه بعد به دلیل رضایت از کار آقامحمد، معاون اداری و مالی سازمان بهزیستی حقوق ماهانه او را افزایش می دهد:
در سال بعد یعنی 1377 قراردادی به اسم کار معین با آقامحمد امضا می شود که شرایط آن برای او بدتر شد و حقوق ماهانه اش از 58 هزار تومان به 37 هزار تومان تقلیل یافت. شرایطی مثل استخدام
تصویر
ص: 177
شدن مثل قرارداد قبل است اما در این قرارداد حق مأموریت برداشته شده است. متن این قرارداد به شرح زیر است:
ص: 178
تصویر
ص: 179
شرایط سخت کاری در بهزیستی یا به هر دلیل دیگر، آقامحمد در سال 1378 به عنوان مجری اخبار ناشنوایان به شبکه دو سیما رفت و در آنجا مشغول به کار شد. علیرضا گلباز مدیر امور عمومی شبکه دو سیما در نامه ای این گونه او را در تاریخ 3 آبان ماه 1378 به حراست سازمان صدا و سیما معرفی می کند. جهت کار در سیما به ویژه داشتن چهره، معاونت سیاسی در سیما می باید، گزینش سازمان فرد مزبور را تأیید کند در غیر این صورت نمی تواند تصویر داشته باشد. به همین دلیل در شبکه خبر آقامحمد به گزینش معرفی می شود و جواب آن مثبت و اجازه فعالیت در شبکه خبر داده می شود.
در این نامه قید شده که آقامحمد کارمند قراردادی سازمان بهزیستی است و از 21 مهرماه 78 به سیما معرفی شده است. در دوره ای که آقامحمد در سیما مشغول به کار بود، اوامر وخواسته های بهزیستی را هم در سیما اجرا می کرد و با معاونت توانبخشی بهزیستی مرتبط و هماهنگ بود. فقط از بهزیستی حقوق می گرفت و از سیما حقوق دریافت نمی کرد.
نامه ای توسط مدیر امور تأمین نیروی انسانی در سازمان صدا و سیما به شرح زیر در تأیید او صادر شد:
تصویر
ص: 180
این نامه گویای اینست که آقامحمد در عالی ترین نهاد گزینش صدا و سیما، پذیرش شده و مجوز کارش صادر شده است.
اما در سال 1383 مدیرکل نیروی انسانی سازمان بهزیستی کشور به معاونت توانبخشی نوشت که همکاری فاطمه آقامحمد تا 1 مردادماه 83 است و پس از این تاریخ ایشان کارمند بهزیستی نمی باشد.
تصویر
ص: 181
در این نامه نکات مهمی آمده که لازم است اهم آنها برجسته شود:
1- قاسم خسروی در 30 تیرماه 83 به آقای مکارم معاون امور توانبخشی می نویسد که نظر به مشکلات پیش آمده در ارتباط با به کارگیری نیروهای بازخرید شده و بازنشسته و دستور معاونت پشتیبانی و امور مجلس در زمینه لزوم خاتمه همکاری این نیروها، همکاری فاطمه آقامحمد از 1/5/83 پایان یافته تلقی می گردد.
2- آقای مکارم با خط خودش پاسخی نوشته که نکات مهم آن چنین است:
- نیاز شدید به آقامحمد به دلیل اینکه تنها نیروی فنی زبان اشاره در معاونت است.
- به عنوان نماینده بهزیستی در برنامه ها تلویزیون شرکت می کند و باید بماند و الا دچار مشکل جدی با عواقب غیر قابل پیش بینی می گردد.
- با حقوق حداقل با لیسانس شنوایی سنجی و تجربه زیاد در امور زبان اشاره کار می کند و حذف نامبرده به هیچ وجه به صلاح نمی باشد.
ویژگی های مزبور را معاون سازمان بهزیستی برای آقامحمد نوشته است و هیچ ضعفی از او معرفی نکرده بلکه او را فردی کارآمد و با چند ویژگی دیگر مثبت معرفی می کند.
تصویر
ص: 182
گویا همین نامه مؤثر واقع شد و آقامحمد در معاونت می ماند.
اما مجدداً در 21 شهریور 1385 مدیرکل نیروی انسانی، قاسم خسروی نامه ای به آقای نظم ده معاون توانبخشی نوشت و خواستار خاتمه دادن به همکاری آقامحمد شد.
از این رو همکاری آقامحمد در سال 1385 با سازمان بهزیستی قطع می گردد. البته بدون هیچ تقدیری و بدون تشکر از خدمات و زحمات.
کسانی مثل فاطمه آقامحمد که در دستگاه های مختلف بسیاراند و عمری را با دلسوزی و نجابت و با دست پاکی خدمت کرده اند و تمام سرمایه خود را به پای پیشرفت و ترقی میهن خود ریخته اند، هیچ چشم داشتی به تقدیر و تشکر مدیران ارشد ندارند. حتماً تاریخ کارنامه خدماتی این افراد را به نکویی بر تارک زیبایش متجلی خواهد نمود.
تصویر
ص: 183
آموختن قرآن کریم برای ناشنوایان، شیوه ای برای اصلاح گفتارشان و راهی برای افزایش توانایی آنان در زمینه زبان اشاره و لب خوانی و گفتار و به ویژه افزایش روحیه و شادابی ناشنوایان است. به همین دلیل در بسیاری از کشورهای اسلامی برنامه های متنوع قرآنی برای ناشنوایان اجرا کرده اند. برای مثال، اردن، قطر، ترکیه، مالزی و اندونزی هر سال چند نوبت مسابقه قرآن برای ناشنوایان در زمینه حفظ قرائت، تفسیر و مفاهیم برگزار کرده و نتایج مثبت فراوان دریافت نموده اند.
خانم آقامحمد از سال 1376 ملتفت به این موضوع شد و درباره روش بهره گیری و استفاده از قرآن کریم در افزایش توانایی های ذهنی و گفتاری ناشنوایان به مطالعه پرداخت. البته او تنها نبود و عده ای دیگر از همکارانش در بهزیستی و در سیما با او توافق و همراهی داشتند.
این مبحث تلاشی است برای جمع آوری تجارب انجام یافته در این زمینه؛ البته ثبت کارنامه آقامحمد هم هست.
آقامحمد در تاریخ 25 خرداد 1382 گزارشی خطاب به «مدیرکل دفتر امور خدمات رفاهی توانبخشی» آقای نجفی می فرستد و فعالیت های خودش درباره قرآن و ناشنوایان را گزارش نموده است. این گزارش به دستخط و امضای آقامحمد موجود است. این متن را عیناً می آورم:
حسب الدستور جنابعالی در خصوص آموزش قرآن از طریق سیما و بعضی از مجامع حوزوی در استان قم جهت بررسی اقدامات زیر انجام شد.
در روز چهارشنبه 18/3/82 با مسئول پخش برنامه آموزش قرآن از شبکه 2 در سیما مذاکراتی را در خصوص برنامه فوق انجام دادیم که نهایتاً مشخص گردید این گروه که در تهران می باشند فقط روی 3/1 از آیات جزء 30 قرآن به صورت اشاره کار کرده اند که حتی تمام موارد را نتوانسته اند اشاره کنند که در میان معلم می گوید و حالا چند نقطه و به دلیل علمی نبودن و کامل نبودن به لحاظ آموزش کل قرآن مقرّر شد برنامه ادامه نیابد.
سپس در روز شنبه 24/3/82 به قم اعزام شدم ابتدا در بهزیستی جلسه ای با حاج آقا سید محمدی مدیرکل محترم استان تشکیل دادیم و به ایشان گفتم که جامعة القرآن در قم از اینجانب دعوت نموده تا در خصوص اشارات بر آموزش قرآن جلسه ای داشته باشیم ایشان هم فرمودند بسیار خوب است زیرا دبیرخانه ای را با مسئولیت ایشان و چند تن دیگر جهت آموزش قرآن با زبان اشاره تأسیس نموده اند که مسئول دبیرخانه آقای مهدوی می باشند که اخیراً از سه استان مرکزی، لرستان، خوزستان بازدید کرده اند ایشان فرمودند اگر موافق باشم آنها نیز اینجانب را همراهی کنند تا ببینند چه اقداماتی جامعة القرآن انجام داده اند آیا می شود با آنان نیز همکاری کرد یا خیر سپس اینجانب و آقای مهدوی و آقای مقیسه در جامعة القرآن با حاج آقا طباطبایی پدر دکتر طباطبایی جلسه تشکیل دادیم. که مشخص گردید آقای طباطبایی هیچ گونه تحقیق یا بررسی در مورد زبان اشاره ننموده و
ص: 184
فقط راهی بوده که خود برای آموزش فرزندش استفاده نموده و آن را به عنوان روشی نوین ثبت کرده است نامبرده بسیار محدود کار کرده و حتی اشارات ابداعی خود را ثبت نکرده است به صورت حضوری آموزش می دهد و معلمین کتاب خاصی در این زمینه ندارند ضمناً بسیار محدود است و فقط برای مدت 5 ماه از اشاره استفاده می کند ایشان اظهار می داشت اشارات شما ناقص است و جملات معلوم و مجهول و افعال و زمان و مسائل مختلف را ندارد که در پایان به ایشان گفتم زبان اشاره ما زبان اشاره فارسی است و برای آموزش و درک زبان فارسی کامل است آنچه ایشان می گفتند نقص تلقی نمی شود ویژگی زبان عربی است که می توان با بهره مندی از زبان اشاره فارسی آنها را نیز آموزش داد. در نهایت ایشان از ما خواستار جلوگیری از آموزش در شبکه 2 سیما بودند و می گفتند نباید اجازه بدهید هر کسی هر اشاره ای که دلش می خواهد اشاعه دهد «البته این مورد شامل ایشان نیز می شود» مطلب دیگر که اصلاً حاضر نبودند از اشارات ما استفاده کند سپس به بهزیستی آمدیم و در جلسه ویژه معاونان نتیجه جلسه را به آقای محمدی ارائه نمودیم و دلایل خود را ذکر کردم ایشان هم با استقبال از پیشنهادات اینجانب مقرر گردید تا ان شاءاللّه با دبیرخانه قرآنی همکاری تنگاتنگی داشته باشیم و به صورت فراگیر و علمی کار را پیگیری کنیم اینجانب نیز اعلام آمادگی نمودم. مطالب فوق جهت استحضار جنابعالی ایفاد می گردد.
نکات مهمی که در این گزارش هست عبارت اند از:
1- آقامحمد تلاش کرده به آخرین شیوه های آموزشی قرآن دست یابد و سپس آنها را با زبان اشاره ترکیب و شیوه جدید برای ناشنوایان به وجود آورد. از این رو به سراغ مراکز آموزش قرآن در قم رفته و تلاش می کند از تجارب آنها استفاده کند.
2- گروه آموزش قرآن در شبکه 2 را معرفی می کند که آیات قرآن را به زبان اشاره تبدیل و برگردان کرده اند و گزارش می دهد که کارشان ناقص است و نتوانسته اند اشارات جامع پیدا کنند.
3- در ادامه به ملاقاتش با حجت الاسلام سید مهدی سید محمدی مدیرکل بهزیستی استان قم اشاره می کند. سید محمدی به او می گوید دبیرخانه ای ایجاد کرده ایم و قرآن را با زبان اشاره آموزش می دهد. مسئول این دبیرخانه آقای مهدوی است.
تعجب انگیز اینکه هیچ خبری از این دبیرخانه و اقدامات آن یافت نشد و با جستجوی فراوان خبری و نکته ای و کارنامه ای پیدا نکردیم. گویا این دبیرخانه مثل دیگر امور مدیران دولتی طرحی بوده که فی البداهه و بدون کارشناسی مطرح و پس از مدتی به فراموشی سپرده اند.
4- سپس آقامحمد می نویسد من و آقایان مهدوی و مقیسه به دارالقرآن آقای طباطبایی رفتیم و با پدر قاری و حافظ معروف قرآن آقای طباطبایی صحبت کردیم. ایشان هیچ اقدام و حتی مطالعه ای در زمینه زبان اشاره نداشت.
ص: 185
اما ایشان با استفاده از اشاره به افراد قرآن یاد می دهد، به این معنا است که علائمی از خودش ابداع کرده و با نشان دادن آنها، افراد متوجه می شوند که باید فلان کار را انجام دهند. اما این علائم را هم ثبت نکرده بود.
5- آقای طباطبایی در مورد آموزش با اشارات متداول در بین ناشنوایان انتقاد داشت و کار سیما و شبکه دو را ناقص می دانست که آقامحمد به او توضیح می دهد.
6- مطلب آخر که در این گزارش آمده این است که جلسه ای در بهزیستی قم تشکیل می گردد و قرار می شود ارتباط تنگاتنگی بین سیما و دبیرخانه قرآنی در بهزیستی قم برقرار شود و آموزش با اشاره در شبکه دو پیگیری گردد.
اما پس از این جلسه و اقدامات اندکی که خود آقامحمد پس از این پیگیری کرده، فعالیت دیگری درباره دبیرخانه قرآنی و آموزش قرآن به ناشنوایان با زبان اشاره یافت نشد. کار در همین مرحله متوقف گردید.
پس از گذشت حدود دو دهه از سر و صدایی که اشارات آقای طباطبایی به راه انداخته بود و با مرور کارنامه این پروژه می توان درست تر قضاوت کرد. کسانی مثل آقامحمد با پشتکار و دلسوزی و بدون داشتن نیت سودجویانه پروژه ای را مطرح و به پیش می بردند. در مورد آموزش قرآن ناشنوایان هم نظر خیر داشت. از این رو بدون تبلیغات و بدون سر و صدا کاری را شروع و تا رسیدن به نتیجه ادامه می داد.
در سال های 75 و 76 مصاحبه هایی با رسانه ها، روزنامه ها، صدا و سیما، مجلات درباره فراگیری قرآن با اشاره انجام و منتشر می شد و در این زمینه سر و صدا بسیار بود. یک دهه نگذشت همه این سروصداها خاموش شد.
اصل قضیه این بود که نوجوانی خردسال به نام سید محمدحسین طباطبایی قرآن را حفظ کرده بود و پدرش در چند مصاحبه مثلاً مصاحبه با روزنامه ایران در 9/2/76، مصاحبه با روزنامه قدس در 2/2/76 با عنوان «اهمیت اشاره برای نوزادان» مطرح می کرد که فرزند خردسالش را با استفاده از روش اشاره ناشنوایان قرآن یاد داده ام.
اصل این فکر خوب بوده و هست ولی نیاز به مطالعه، کارشناسی و برنامه ریزی دارد و یک باره و بدون مقدمات نمی توان ادعای مهمی را مطرح کرد. البته با مطرح شدن این ایده یعنی آموزش علوم و به ویژه قرآن با اشارات، بسیاری را جو گرفت و در این باره مقاله و مطلب نوشتند. اما خانم آقامحمد در صحبت با آقای طباطبایی متوجه شد، حرف ها و اساساً طرح ایشان بسیار خام است.
یکی از افرادی که با مطالعه مصاحبه های آقای طباطبایی تحت تأثیر قرار گرفت، روزبه قهرمان، ناشنوای معروف است که اکنون مقیم کشور کانادا و گویا استاد دانشگاه در کانادا در زمینه زبان اشاره است. او در این باره نوشته است:
ص: 186
مطالب درج شده در دو روزنامه تأثیری روی من گذاشت که در عین ناامیدی، به فردای بهتر برای ناشنوایان امیدوار شوم و شاید مسئولیتی که تحصیل، سرنوشت و آینده ما در دست آنها است، توجه و عنایتی به این دو مطلب روزنامه و مطالبی شبیه اینها بنمایند و زبان اشاره را چیزی مخل زبان آموزشی و گفتار ناشنوا نداند.
وقتی تجربیات شخصی افراد و متخصصان و محققان نشانگر این است که اشارات به فهم و درک بیشتر کمک می کند، چرا در آموزش ناشنوایان نباید از اشاره استفاده شود؟
آیا درست است برای یک کودک سالم ایرانی که احیاناً تا اندازه ای با زبان دیگری غیر از زبان مادری اش آشنایی دارد، دروس تاریخ، جغرافی و حتی ادبیات فارسی را به زبانی غیر از زبان مادری اش تدریس کنند؟ آیا کودک راحت تر است درس به زبان مادری اش بفهمد یا زبان دوم او؟
برای ما لب خوانی و گفتار خوانی زبان رایج مملکت (فارسی) به منزله زبان دوم است. چون از بدو تولد، زبان ما اشاره بوده و چشم ها را جای گوش گذاشته ایم و دست ها را جای دهان و به این وسیله ارتباط برقرار کرده ایم.
پدری با اشارات خود ساخته باعث می شود که فرزند خردسالش راحت تر و سریع تر قرآن را حفظ کند و مفاهیم آن را به خاطر بسپارد و دو خانم روان پزشک با دقت در رفتار نوزادان خود و با استفاده از اشاره به نتایج قابل توجهی در زمینه رشد ذهنی و فراگیری آنان پی می برند و کتابی تحت عنوان «اشارات نوزاد» به چاپ می رسانند و یادآور می شوند که نوزادان در مرحله قبل از سخن گفتن از زبانی مبنی بر علائم و اشارات استفاده می کنند که توجه به آن نه تنها موجب تسریع و تعمق رشد ذهنی کودک می شود بلکه به ایجاد ارتباط عاطفی قوی تر میان والدین و فرزندشان منجر می شود.
با توجه به این دو مثال این مسئله پیش می آید که به چه دلیل وقتی یک کودک شنوا به مدد اشارات می تواند سریع تر به مفاهیم کلام دست یابد، چرا در آموزش ناشنوایان کودک ناشنوا را به بهانه این که گفتار داشته باشد، از اشاره منع می کنند؟
باید خاطر نشان کرد این یک آرزوی دست نیافتنی و خیال انگیز برای کسانی است که برای آموزش ناشنوایان برنامه ریزی می کنند بدون اینکه فکر کنند نظرخوانی از خود آنها راهگشای خیلی از مشکلات آموزش آنان خواهد بود.
هزاران نمونه قابل ارائه وجود دارد که می بینیم ناشنوای مادرزاد با روش شفاهی «بدون اشاره» آموزش دیده ولی به هیچ وجه نتوانسته به گفتاری دست یابد که غیر از خانواده اش افراد دیگر هم حرف او را بفهمند. کودک ناشنوا اول باید مفاهیم را درک کند، آن را در مغزش جای دهد و بعد آن را با تلاش زیاد و کمک معلمش به گفتاری نه چندان قابل فهم تبدیل کند همان طور که حجت الاسلام حاج «سید محمدمهدی طباطبایی» پدر سید محمدحسین طباطبایی با هر اشاره یک مفهوم و مطلب از قرآن را به مغز او منتقل کرده اند که در موقع لزوم با نشان دادن همان اشاره بلافاصله کودک
ص: 187
مفهوم ضبط شده در مغزش را به گفتار تبدیل می کند و آیه ای از قرآن را می خواند که جوابگوی آن اشاره است.
حجت السلام حاج سید محمدمهدی طباطبایی پدر سید محمدحسین طباطبایی در مصاحبه شان با روزنامه ایران گفته اند: «این کار ساده ای است که برای خیلی ها عجیب به نظر می آید در صورتی که چیز شاقی نیست و اصل این روش، همان طرز تکلم و اشاره برای ناشنوایان است.(1)
پس از گذشت بیش از دو دهه و پس از گذشت حدود چهل سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز برای ناشنوایان مسابقه قرآن برگزار نشده، هنوز تفسیر و کتاب آموزشی قرآن به اشاره نداریم، هنوز کلاس آموزش قرآن یا آموزش تفسیر قرآن به اشاره نداریم. نیز کلاس های حفظ قرآن در مؤسسه آقای طباطبایی هنوز شیوه خود را مکتوب و منتشر نکرده تا در دسترس همگان باشد و در این مؤسسه «کلاس های حفظ قرآن با اشاره» از رونق افتاده است.
سازمان بهزیستی و معاونت توانبخشی در سال های بین 76 تا 1390 بر اهمیت و تأثیر قرآن کریم در فراگیری زبان اشاره پی برد. این مسئله به دلیل مطالعات فاطمه آقامحمد و چند تن از دیگر کارشناسان زبان اشاره بود. پس از یافتن این نکته و تجربه اندوزی در این باره، بهزیستی اقداماتی را آغاز کرد. اکنون گزارشی از تلاش های آقامحمد در این زمینه ارائه می شود. آقامحمد به دلیل تربیت مذهبی و فراگیری قرآن در کودکی و نوجوانی نزد مادربزرگش زمینه اجرای چنین پروژه و به ثمر رساندن آن را داشت.
آموختن قرآن برای همه مسلمانان لازم است ولی ناشنوایان چگونه قرآن را یاد بگیرند. اگر نمی توانند قرائت کنند حداقل آیات و کلمات را یاد بگیرند و در دل و یا با لب خوانی زمزمه کنند. اما چگونگی یاد گرفتن آیات و کلمات، روشی دشوار است.
با حمایت آقای نجفی مدیرکل محترم دفتر امور معلولین در حوزه توانبخشی تصمیم گرفتند به ناشنوایان بزرگسال قرآن بیاموزند. برای رسیدن به این هدف آقامحمد در تاریخ 11 و 12/3/77 به همدان سفر کرده در آنجا با دوست و همکارش که تجربه ای در این زمینه داشت خانم اقدس علیدوست موضوع را بررسی و در کلاس سوادآموزان شرکت و نکات مختلف را بررسی نمود. سپس آقامحمد طرحی آماده کرد تا با کمک نهضت سوادآموزی آن را اجرا کنند. اصل طرح نوشته شده در 12 خرداد ماه 1377 به معاونت توانبخشی عرضه شد و معاونت آن را به خانم آقامحمد جهت کارشناسی و اجرا سپرد.
این طرح این گونه است:
ص: 188
جهت بررسی آموزش قرائت قرآن کریم و رفع مشکلات موجود در کلاس های سوادآموزی در مرحله تکمیلی سوادآموزان ناشنوا با آقای پورمحمدیان مسئول امور آموزش نهضت سوادآموزی و خانم مرزوقی از دفتر برنامه ریزی آموزش نهضت سوادآموزی و کارشناس این دفتر به استان همدان اعزام و در همدان مرکز ناشنوایان شهید باهنر که مسئول آن خانم علیدوست می باشند با معلم سوادآموزی و گفتار درمان جلسه ای ترتیب داده پس از بحث بسیار قرار بر این شد که زمان حضور سوادآموزان در کلاس درس مسائل به طور عینی بررسی گردد. روز بعد گروه اعزامی در کلاس حضور پیدا کرده پس از توضیحات مفصل و سؤالات مختلف از مربی و سوادآموزان در خصوص حروف حلقی و غیره چه در زبان فارسی و چه در زبان عربی انجام شد بنابراین آنها متوجه مشکل مطرح شده گشتند. نتیجتاً پیشنهاد شد از آنجا که قرآن کتاب آسمانی است و باید سرلوحه زندگی باشد. سازمان بهزیستی با همکاری نهضت سوادآموزی و با توجه به توانایی آموزش در ناشنوایان آیه های ساده را که در قرآن وجود دارد با کلماتی ساده در قالب فرهنگ یا مبانی قرآنی تهیه تا در اختیار سوادآموزان ناشنوا قرار گرفته و جایگزین آموزش قرآن و قرائت آن گردد و پیام های کتاب آسمانی بدین طریق به عزیزان ناشنوا منتقل گردد تا سرمشق زندگی آنها شود.
در ضمن خانم علیدوست فرمودند تعداد 30 نفر سوادآموز در سال هزینه ای معادل 500 هزار تومان در بردارد و چنانچه دوره تکمیلی برای آنها گذاشته نشود و این آموزش استمرار پیدا نکند و فقط در مرحله مقدماتی باشد. پس از مدتی آنها آموزش گرفته شده را فراموش خواهند کرد بنابراین هزینه های مصرف شده به هدر خواهد رفت. برای اینکه از این مسئله جلوگیری شود باید حتماً پس از دوره مقدماتی، دوره تکمیلی آموزش داده شود. در ضمن مقرراتی در نهضت سوادآموزی اجرا می شود که آن را نمی توان بدون کم و کاست در خصوص ناشنوایان عمل کرد. مثلاً در مورد غیبت سوادآموزان چون آموزش برای آنها مشکل است زود خسته می شوند و امکان حاضر نشدن به طور مرتب در کلاس وجود دارد. وقتی راهنمای تعلیماتی نهضت سوادآموزی جهت بازدید مراجعه می کند این امر را به عنوان امتیاز منفی برای معلم منظور می دارند که انتظار می رود با توجه به مسائل حاشیه ای ناشنوایان در این مورد برخورد سهل تری صورت پذیرد. تا رفته رفته سوادآموز ناشنوا به درس علاقه مند شوند و به طور مرتب در کلاس حاضر گردند. از طرف کارشناس این دفتر پیشنهاد شد جهت تشویق معلم سوادآموزی ناشنوا در پایان دوره از طرف نهضت سوادآموزی به دلیل سختی کار مبلغی پرداخت گردد (با توجه به این امر که مربی از سازمان حقوق دریافت می کند)
سپس آقامحمد در نامه ای به نهضت سوادآموزی درخواست جلسه کرد تا در مورد آموزش قرآن و مسائل مختلف سوادآموزی و رفع مشکلات گفتگو کند؛ دفتر سوادآموزی پذیرفت. آقای نجفی و آقامحمد در جلسه ای با دو کارشناس محترم آقای پورمحمدیان مسئول امور آموزش نهضت سوادآموزی و خانم فروغی از دفتر برنامه ریزی آموزش نهضت سوادآموزی جلسه ای برقرار شد و خوشبختانه نهضت سوادآموزی متقاعد شدند و قرار بر این شد که به مسئولین ذیربط پیشنهاد سازمان
ص: 189
بهزیستی را با نظر موافق جهت تصمیم گیری اعلام نمایند و از نتیجه امر ما را مطلع سازند. در ضمن از طرف نهضت سوادآموزی آمار شرکت کنندگان دوره سوادآموزی مقدماتی را از سال 68 به بعد که توافق اولیه بین دو سازمان می باشد را از سراسر کشور خواستار شدند. جهت بررسی موفقیت آمیز بودن توافقنامه قبلی. همچنین آقای پورمحمدیان گفتند به زودی جلسه ای با آقای دکتر بهشتی جهت ابداع روشی نوین برای آموزش نماز و قرآن به کل ناشنوایان تشکیل خواهد شد که تاریخ آن از طرف نهضت سوادآموزی اعلام خواهد شد.
پس از ارائه طرح مزبور به نهضت سوادآموزی و تداوم مذاکرات بین سازمان بهزیستی و نهضت سوادآموزی، متنی به قلم خانم آقامحمد با عنوان توافق نامه همکاری سازمان بهزیستی کشور با نهضت سوادآموزی آماده شد و به امضای رؤسای هر دو سازمان یعنی محسن قرائتی و محمدرضا راه چمنی رسید. متن آن این گونه است:
در راستای همکاری های بین بخشی و استفاده از امکانات موجود سازمان ها در ارتباطی متقابل و دستیابی به اهداف مشترک و ارتقاء سطح آگاهی و سواد به معلولان و ارائه خدمات بهتر توافقات زیر بین دو ارگان حاصل گردید.
- آموزش سواد به معلولان بزرگسال که به نحوی موفق به گذراندن دوره های تحصیلی عادی نشده اند به عهده حوزه توان بخشی سازمان بهزیستی کشور و نهضت سوادآموزی می باشد.
- تأمین نیروی انسانی «آموزشیاران» به لحاظ نیاز خاص عزیزان معلول و تأمین محل برگزاری کلاس به عهده سازمان بهزیستی است.
- تهیه و تأمین کتاب ها، ابزار و ادوات لازم جهت آموزش به معلولان ناشنوا به عهده نهضت سوادآموزی است.
- پرداخت حق الزحمه آموزشیاران معرفی شده از سوی بهزیستی به عهده نهضت سوادآموزی است.
«به لحاظ صعوبت کار به خصوص در این مرحله میزان حق الزحمه نسبت به عادی یک + یک سوم می باشد»
- کلیه دوره های آموزشی اعم از مقدماتی، تکمیلی، پایانی هر کدام به مدت دو سال و در هفته به صورت یک روز در میان می باشد.
- جلسات امتحان با حضور نماینده حوزه توان بخشی یا آموزشیار معرفی شده و نماینده نهضت سوادآموزی انجام شود.
- امتحان دروس قرآن و انشاء به لحاظ محدودیت های اختلالات شنوایی توسط نماینده حوزه توان بخشی یا آموزشیار همان کلاس انجام شود.
ص: 190
- جهت ایجاد مهارت بیشتر در زندگی بعضی از کتاب های آموزشی با همکاری در ارگان به صورت فراگیر «نوشته و زبان اشاره» تهیه و چاپ گردد.
«اولویت در کتاب های بهداشتی، مذهبی، فرهنگی می باشد و نظارت بر اشارات و طراحی اشارات به عهده حوزه توان بخشی، چاپ به عهده نهضت سوادآموزی» است
- برای ارتقاء سطح آگاهی جامعه نسبت به معلولیت در راستای پیشگیری و برخورد صحیح با آن مطالبی علمی، آموزشی متناسب با جامعه هدف با همکاری دو ارگان در کتاب ها درج و چاپ گردد.
متن دست نویس این توافق نامه را در اختیار داریم ولی اینکه آیا به امضای آقایان قرائتی و راه چمنی رسید یا نه؟ خبر نداریم.
متأسفانه اجرای این طرح به تأخیر افتاد چون پیشنهادی از طرف نهضت سوادآموزی دریافت نشد، اجرایی نگردید.
ص: 191
یکی از فعالیت های آقامحمد مسافرت به شهرها و استان ها به منظور نظارت بر طرح ها و پروژه های معاونت توانبخشی، یا توجیه و آموزش کارمندان و نیروهای شاغل در ادارات بهزیستی و دیگر اهداف خاص و موردی بوده است. اکنون به برخی اسناد که نشانگر مسافرت های ایشان است اشاره می کنم.
اولین سندی که در اختیار دارم، مسافرت آقامحمد به استان آذربایجان شرقی است. ابراهیم رحیم اف مدیرکل دفتر توانبخشی معلولین به مدیرکل کارگزینی و تشکیلات در تاریخ 10 آبان ماه 1376 این نامه را نوشته است:
یک ماه بعد به خراسان سفر می کند. مدیرکل کارگزینی قاسم خسروی در تاریخ 23 آذرماه 76 این نامه را نوشته است:
تصویر
ص: 192
محمدباقر جعفری نیا مدیرکل دفتر توانبخشی معلولین در 10 خرداد 1377 او را به همدان می فرستد تا به بررسی سوادآموزی ناشنوایان استان همدان بپردازد.
در برگ مأموریت او، موضوع مأموریتش را بررسی سواد آموزشی ناشنوایان استان همدان قید کرده است. البته کلمه آموزشی غلط و آموزی درست است.
محمدباقر جعفری نیا در تاریخ 6 تیرماه 1377 به معاونت توانبخشی سفرهای آقامحمد به همدان، خراسان و سیستان و بلوچستان را تأیید کرده و درخواست حقوق مأموریت او شده است.
تصویر
ص: 193
ابوالقاسم نجفی مدیرکل توانبخشی معلولین او را از 15 اسفند تا 19 اسفند 1377 به خوزستان فرستاد.
تصویر
ص: 194
مجدداً ابوالقاسم نجفی او را طی نامه ای در تاریخ 16 تیرماه 1379 به استان مازندران مأموریت داد.
موارد مزبور برخی از مأموریت های آقامحمد به استان ها و شهرهای مختلف بوده که به منظور انتقال تجارب و گسترش دستاوردهای ملی با آموزش نیروها اعزام می شده است.
البته تقریباً به همه استان های کشور از جمله کرمان، بوشهر، تبریز، ارومیه و غیره مأموریت داشته است.
تصویر
ص: 195
ناشنوایان چون از طریق تصاویر مفاهیم را دریافت یا انتقال می دهند، از این رو فیلم در ذهنیت و فرهنگ آنان بسیار مؤثر است. به همین دلیل آقامحمد تصمیم گرفت، فیلم های پخش شده در سیمای جمهوری اسلامی که دارای رابط یا زیرنویس اند، آماده سازی و پخش کند. برای تحقق این منظور نامه ای به معاون توانبخشی محمد کمالی در 3 خردادماه 1378 می نویسد که دست نویس آن موجود است و مشتمل بر نکات مهمی است:
به استحضار می رساند در مورخ 29/2/78 با حضور جناب آقای نجفی مدیرکل دفتر توانبخشی و امور اجتماعی و جناب آقای میهن دوست «دستیار تهیه کننده برنامه عیدانه» و اینجانب جلسه ای در خصوص تهیه فیلمی مستند بر اساس مسائل عاطفی و روحی یک خانواده ناشنوا و به نمایش گذاشتن توانمندی های آن فرد و وجود اعتماد به نفس ویژه آن جهت تغییر نگرش منفی در جامعه تهیه شود که قبلاً کیس مورد نظر را ایشان دیده اند «آقای اردوان گیتی و خانواده ایشان می باشند»
با این هدف که این فیلم را به جشنواره رشد ارائه نمایند که در پاییز برگزار می گردد.
جناب آقای نجفی ضمن اعلام همکاری با ایشان فرمودند حتماً در تهیه فیلم به دیدگاه های جهانی توجه شود زیرا امکان اینکه در غیر از ایران مطرح گردد وجود دارد. ضمناً زمان حتماً در این خصوص کارهای هنری عروسکی - پانتومیم و مسائل دیگر با ما همکاری نمایند. در همین روز ساعت 15 شروع اولین جلسه کارشناسی خواهد بود مطالب فوق جهت استحضار و راهنمایی لازم ایفاد می گردد.
همان طور که در متن نامه آمده، آقامحمد درصدد بود فیلم هایی تهیه کند که:
1- توانمندی های ناشنوایان را نشان دهد
2- اعتماد به نفس آنان را بالا ببرد
3- موجب تغییر نگرش منفی در جامعه شود
4- از خود ناشنوایان در تولید فیلم استفاده شود
5- به دیدگاه های جهانی توجه شود
6- به مسائل هنری توجه شود
اما متأسفانه آقای خسرو گیتی پدربزرگ اردوان با اجرای آن مخالفت کردند و کار انجام نشد.
سپس آقامحمد تصمیم گرفت، سریال ها و فیلم های که از سیمای شبکه تهران (5) با رابط پخش می شد را پس از اقدامات لازم روی DVD در آن زمان ضبط کند و به مراکز استان ها فرستاد تا ناشنوایان سراسر کشور از آن استفاده کنند. بنابراین در تاریخ 22 اسفند ماه 1380 هدف خود را دنبال تا بتواند مجوز ضبط و پخش فیلم ها را بگیرد.(1)
ص: 196
با بررسی های انجام شده مشخص شد این اقدام نیازمند موافقت مدیران محترم سیمای جمهوری به عنوان مجوز پخش می باشد با آقای جعفری نیا صحبت کردم و ایشان فرمودند با آقای نورالدین موسی مدیر محترم تولید و مشاور مدیر شبکه 5 که از دوستانشان می باشند موضوع را مطرح نمایم.
در مورخ 21/12/80 جلسه ای را در شبکه با ایشان داشتم که برایشان توضیح دادم ایشان فرمودند برای اینکه موضوع رسمیت داشته باشد شما نامه ای از بهزیستی برای مدیر محترم شبکه بنویسید سپس نامه را به ایشان بدهم و آقای نورالدین موسی شفاهاً برای مدیر محترم شبکه توضیح خواهند داد. که اینجانب با اجازه جنابعالی نامه را تهیه نمودم تا در صورت موافقت اقدام لازم معمول گردد.
نکات مندرج در این نامه عبارت اند از:
1- طی دو سال تهیه سی فیلم همراه با رابط ناشنوایان تهیه شده.
2- این فیلم ها برای پخش در سراسر ایران مناسب است.
3- این فیلم ها موجب افزایش توانایی ها و زمینه ساز توانبخشی ناشنوایان خواهد شد.
پیرو اقدامات مزبور آقامحمد معاون توانبخشی درخواست زیر را به مدیر شبکه 5 سیما در تاریخ 25 اسفندماه 1380 ارائه کرده است:
بر اساس سه سند زیر فیلم ها آماده و مجوز آنها گرفته و به استان ها ارسال شده است:
تصویر
ص: 197
با این اقدام افزون بر یکصد فیلم که با رابط از شبکه تهران (5) پخش شده بود روی DVD ضبط گردید. که در اتمام کار آقامحمد در بهزیستی فیلم ها را به آقای محمودی تحویل داد تا ایشان که در انجمن خانواده ناشنوایان فعالیت داشته در اختیار ناشنوایان قرار دهد.
تصویر
ص: 198
آقامحمد می گوید: روزی در بهزیستی دو نفر از شرکت جوانه پویا آمدند و گفتند می خواهند در فیلم های سینمایی که تولید می کنند، از رابط استفاده کنند تا ناشنوایان بتوانند از دیدن آنها لذت ببرند. به آنها می گوید: اگر فیلم ها با زیرنویس ویژه ناشنوایان و رابط تهیه شود همکاری می کند. آنها پذیرفتند و 5 فیلم را انتخاب کردند؛ 2 فکاهی و 3 فیلم خانوادگی. سپس آقامحمد به عنوان رابط فیلم ها را آماده کرد بعد از آن همه دیالوگ های استفاده شده در فیلم را جهت جامعه هدف ساده و کوتاه کرد. شرکت هم در فیلم ها به صورت زیرنویس از آنها استفاده کرد. 5 فیلم آماده شد. در ابتدای فیلم متنی که آقامحمد برای راهنمایی عموم نوشت، قرار گرفت. نامه زیر جهت جلب مشارکت آن شرکت و توضیح جوانب پروژه نوشته شد.
ص: 199
نامه فوق توسط آقامحمد برای جلب مشارکت مدیران بهزیستی و مسئولین تشکل ها آماده و توسط مدیر شرکت جوانه پویا برای همه مدیران و مسئولین مرتبط به ناشنوایان ارسال شد.
این اقدام به عنوان آغاز تولید فیلم برای ناشنوایان توسط یک شرکت خصوصی بود. البته به دلیل عدم پیگیری مدیران، آن گونه که شایسته بود تداوم نیافت.
در سال 1396 نویسنده این کتاب (محمد نوری) از خانم آقامحمد در مورد اهمیت این فیلم ها و تأثیر آنها در جامعه ناشنوایان توضیح خواست و ایشان متن زیر را نوشت و فرستاد:
ص: 200
جناب آقای نوری بزرگوار، فیلم DVDهای ضمیمه بسیار مهم هستند زیرا برای نخستین بار در جهان فیلم و سرگرمی با رابط برای جامعه ناشنوا تهیه شده و در ایران برای نخستین بار با رابط و زیرنویس ویژه ناشنوایان و همچنین با انگلیسی تهیه شده که ناشنوا خود می تواند با آپشن های موجود در DVD هر کدام را که راحت تر است انتخاب کرده و فیلم را ببیند این کار ملی است که بسیار پر ارزش و مهم است. اما متأسفانه در کشور ما نه اطلاع رسانی جهانی می شود که به نام کشور ما این اقدام ثبت شود مانند تشکیل گروه سرود ناشنوایان که برای نخستین بار در ایران و جهان از استان خوزستان و همدان آغاز شد. و نه حمایت می شود در صورتی که در مدارکی که ارائه شده شما می بینید یک فیلم سینمایی را برای نابینایان قابل استفاده کردند به نام خودشان از طریق سازمان های جهانی ثبت کردند در مدارک ارائه شده موجود است.
بالاخره با تلاش های آقامحمد ناشنوایان توانستند به فیلم هایی دسترسی پیدا کنند تا از این طریق بر تجارب و دانش و مهارت های خود بیفزایند.(1)
ص: 201
در هر جامعه ای آموزش کودکان سرلوحه هر اقدام فرهنگی است و تأکید کارشناسان بر آموزش و تربیت و رشد زبانی در کودکان بسیار پر ارزش است. آقامحمد سعی کرده با جلسه ای که در سیمای شبکه اول، مدیر محترم برنامه های کودک و نوجوان را متقاعد کند که در برخی از برنامه های سرگرمی و کارتون در پخش از رابط ناشنوایان جهت بهره مندی کودکان ناشنوا استفاده شود. آقای اعلائی موافقت کرد تا اقدامات لازم انجام شود. بنابراین به دلیل اهمیت اقدامات تربیتی و فرهنگی برای کودکان و نوجوانان همواره درصدد بود برای آنان کارهایی را انجام دهد. در 2 آذرماه 1377 مدیر گروه کودک و نوجوان شبکه اول در نامه ای به مدیرکل دفتر توانبخشی آقای جعفری نیا از او درخواست می کند برای استفاده ناشنوایان از برنامه کودک و نوجوانان فردی را معرفی کند تا برنامه اجرا کند. و مدیرکل بهزیستی خانم آقامحمد را معرفی می نماید.
تصویر
ص: 202
همچنین آقامحمد در تاریخ 28 خردادماه 1378 گزارشی درباره برنامه کودک و نوجوان و یک برنامه که برای کودکان پخش می شود نوشت و برای مدیرکل دفتر امور معلولین ارسال کرد. متن این گزارش این گونه است:
جمعه شب مورخ 28/3/78 با خبر شدم برنامه ای به طور زنده در تابستان با عنوان (برگ سبز) یا (یک فصل تازه) بیشتر در زمینه کارهای هنری کودکان و نوجوانان از اول تیرماه اجرا خواهد شد که اینجانب با خانم جاهد کارگردان هنری آن صحبت کردم و گفتم که از بچه های ما نیز در برنامه هایشان استفاده نمایند و توضیح کامل در خصوص توانمندی این عزیزان در هنر صحبت کردم ایشان مرا به آقای کاظمی که هماهنگ کننده برنامه هایشان بودند معرفی نمودند و قول دادند که حتماً برنامه ای را برای بهزیستی اختصاص خواهند داد تا بچه های ما نیز در برنامه بتوانند توانمندی های خود را به نمایش بگذارند من هم گفتم چنانچه مایل باشند از گروه های دیگر معلولین نیز می توانیم در برنامه شرکت دهیم که بسیار خوشحال شدند و تلفن های تماس بنده را گرفته من هم گفتم ما در حوزه معاونت توانبخشی آمادگی همکاری با آنها را داریم مطالب جهت استحضار ایفاد می گردد.
تصویر
ص: 203
یکی از سازمان های بین الملل فعال در زمینه کودکان یونیسف است. این سازمان پیش از پیروزی انقلاب کمک هایی به پروژه های کودکان و نوجوانان در ایران داشت. اما به دلیل فقدان ارتباط صحیح در دهه های اخیر، از امکانات این سازمان در ایران استفاده نشد. خانم آقامحمد مأموریت پیدا کرد با یونیسف مذاکره کند. از این رو مدیرکل دفتر توانبخشی او را جهت معرفی به یونیسف در تاریخ 25 آبان ماه 1377 معرفی کرد:
آقامحمد پس از مذاکره با یونیسف گزارشی نوشت و در 25 آذرماه 1377 برای دفتر توانبخشی ارسال کرد:
حسب الدستور حضرتعالی روز چهارشنبه 22/9/79 در یونیسف با سرکار خانم فیوضات در خصوص همکاری بهزیستی با آن سازمان برای چاپ کتاب های قصه کودکان کتاب قصه جلسه ای برگزار نمودیم که موارد طرح را برای ایشان توضیح دادم چندین سؤال ایشان داشتند که پاسخ دادم و در نهایت هدف از طرح آماده شده را برایشان گفتم کارها فقط به این یک جلد تمام نخواهد شد و ادامه دارد احتمالاً 12 جلد کتاب داستان خواهد شد ایشان گفتند با هدفی که شما گفتید من تعجب کردم که یک قصه کوتاه پاسخگو باشد حالا هدف با ادامه داشتن کار توجیه می شود پرسیدند چند جلد پیش بینی کرده ایم که لازم باشد من گفتم 3000 جلد به انضمام
تصویر
ص: 204
3000 حلقه ویدئویی. همچنین قرار شد شعر قصه هم در پایان کتاب چاپ گردد. ایشان ضمن قول مساعد و اینکه این مسئله را در سال 2001 در برنامه های خود خواهند دید خواهش کردند خدمت حضرتعالی بگویم اگرچه سازمان بهزیستی مسئولیت نیروی کارشناسی خود را در این کار مشترک با ما قبول می کند که نمی توان برای آن مبلغی اعلام کرد مع ذلک چنانچه بهزیستی حتی مبلغ ناچیزی را به صورت مشارکت در این کار اعلام نماید «درصدی باشد» برای من قابل توجیه تر خواهد بود. ضمناً ایشان گفتند گروه هایی هستند که برای کودکان زیر 6 سال فعالیت می نمایند و قصه می گویند پیشنهاد نمودند با آنها نیز جلسه داشته باشیم و برای بهتر شدن ارائه کار مشورت نماییم بنده پذیرفتم اما خواهش کردم که بخش اول که تا این مرحله کار انجام گرفته است اجازه بدهند جلو برود چنانچه مقدور بود در این قصه لحاظ شود در غیر این صورت در کتاب های بعدی می توان از نظرات آنها نیز استفاده نمود. (البته ایشان آقای یوسفی را معرفی نمودند که مسئول بخشی از داستان های کودکان زیر 6 سال بودند بنده با ایشان کاملاً آشنا هستم در سمینار قبلی مشترک ما با یونیسف بنده با ایشان قطعنامه پایانی را تهیه و جمع بندی نمودیم) در پایان جلسه قرار شد خانم فیوضات با خانم شیری صحبت کنند و هزینه ما را برآورد نمایند و تا پایان آذرماه پاسخ بدهند بنده هم به ایشان گفتم نظر آقای دکتر کمالی این است که هزینه چاپ کتاب و فیلم را یونیسف بپذیرد اما نهایتاً تصمیم قطعی با ایشان است. مطالب جهت استحضار و اعلام نظر حضرتعالی در خصوص چه میزانی از هزینه ها را بهزیستی می پذیرد ایفاد می گردد. متأسفانه یونیسف با برخورد سیاسی از همکاری با ما طفره رفتند.
یکی از مشکلات نهادهای دولتی، ناتوانی آنها در استفاده از امکانات موجود در سازمان های بین المللی است: بدون این امکانات هم نمی توان مشکلات معلولان را اصلاح نمود و حلّ معضلات منوط به دسترسی به فرصت ها و امکانات بین المللی است. در این گزارش به خوبی پیدا است که آقامحمد در تلاش است این گره را بگشاید و نظر مسئولین نهادهای بین المللی را جلب کند.
ص: 205
یکی از فعالیت های آقامحمد برنامه ریزی و برگزاری مراسم در روزهای ملی یا بین المللی معلولین است. چون آقامحمد با سیمای جمهوری اسلامی همکاری می کند از او در مراسم گروه های دیگر نیز دعوت می شود به ویژه 12آذر روز جهانی معلولین. که از سال 76 تا زمانی که در بهزیستی بود همه ساله هفته جهانی ناشنوایان مراسم ویژه ای برگزار می شد که مسئولیت برنامه ریزی و برگزاری آن با آقامحمد بود.
مهم ترین این روزها، 12 آذر روز جهانی معلولین است.در سند زیر معاون امور توان بخشی از آقامحمد دعوت می کند تا در جلسه ای به همین منظور شرکت کند:
عبدالحسین عربان معاون دفتر خدمات رفاهی توان بخشی در نامه ای به مدیر شبکه 2 خانم آقامحمد را برای هماهنگی های برگزاری هفته جهانی ناشنوایان و روز نابینایان معرفی کرد.
تصویر
ص: 206
آقامحمد پس از بررسی و مطالعه برنامه ریزی کرده و آن برنامه را به استحضار مدیران می رساند. در آذرماه 1379 گزارش او به محمد کمالی معاون توانبخشی در مورد روز جهانی معلولین این گونه است:
به استحضار می رساند در خصوص برنامه های سیما در ایام روز جهانی معلولین روز جمعه 11/9 در برنامه روی خط که تهیه کننده آن آقا سید رضی می باشند. حضرتعالی و آقای پورآذر و بنده می باید ساعت 30/3 در شبکه 5 جام جم باشیم.
در خصوص برنامه به خانه برمی گردیم ضمن هماهنگ های انجام شده با آقای سپهری احتمالاً ساعت 30/3 روز شنبه 12/9 حضرتعالی خانم قمیشی، جسمی حرکتی. آقای اردشیر ایرانخواه، نابینا و خانم شعبانی، ناشنوا و بنده در شبکه 5 جام جم.
تصویر
ص: 207
به ندرت اتفاق می افتد، یک کارمند با دو دستگاه اداری آشنا باشد و ارتباط او با مدیران آن دو دستگاه به اندازه ای باشد که به راحتی بتواند بین آنها تفاهم و توافق و هماهنگی ایجاد نماید. در یک مقطع از تاریخ این اتفاق به وقوع پیوست و آقامحمد که سال ها در بهزیستی بود و با امور مختلف این سازمان آشنایی داشت به سیما منتقل شد و در آنجا هم توانست موفق باشد و بین مدیران دو سازمان توافق ایجاد نماید.
جناب آقای دکتر لاریجانی
ریاست محترم سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
مستحضرید، سازمان بهزیستی کشور از بدو تشکیل خود، تلاش نموده است تا خدمات توانبخشی مورد نیاز عزیزان معلول را به نحو شایسته ای ارائه نماید، در این مسیر معاونت امور توانبخشی سازمان تلاش نموده است تا همکاری و مساعدت نهادهای مختلف را جلب و به گونه ای که این همکاری بین بخشی بتواند پاسخگوی نیازهای معلولین باشد، حرکت نماید. هدف نهایی از همه این اقدامات آن است تا جامعه امکانات خود را به سمت و سویی هدایت کند که معلولین نیز بتوانند، همانند سایر افراد از موهبات و امکانات جامعه اسلامی بهره مند شوند.
ناشنوایان جامعه ما از جمله اقشاری هستند که متأسفانه تاکنون سهم اندکی از امکانات جامعه را برخوردار شده اند و در بسیاری از موارد حتی نسبت به برخی از معلولین دیگر بیشتر بازمانده اند. طرح ارائه شده در هفته جهانی ناشنوایان در سال 77 که با پشتیبانی حضرتعالی در شبکه تهران ادامه یافت و توانست به شبکه دوم نیز انتقال یابد، از جمله اقدامات ارزشمند سیمای جمهوری اسلامی ایران در ایجاد فرصت های مساوی برای افراد معلول در جامعه است که بدیهی است حمایت ارزنده حضرتعالی نقش مهمی در این مسیر داشته است. نامه ها و بیان حضوری ناشنوایان و خانواده های گرامی ایشان در تقدیر و تشکر از این اقدام، فراوان و وصف ناپذیر است. علاوه بر اینکه ناشنوایان و خانواده های آن از این اقدام بهره مند گردید. به طوری که ناشنوایان معتقدند به دنیای ارتباطات توانسته اند قدم بگذارند، سود بیشتر آن، در ارتقاء آگاهی فراهم کردن زمینه های تغییر نگرش مردم نسبت به ناشنوایان بوده است.
این نامه را محمد کمالی معاون توانبخشی در 15 اردیبهشت 1378 به رئیس سازمان صدا و سیما نوشته است.
مجدداً در 7 تیرماه 1378 نامه دیگر به رئیس صدا و سیما نوشت و راه کار برای مناسب سازی سیما جهت استفاده ناشنوایان ارائه نمود.
ص: 208
معاون توانبخشی چهار سرفصل پیشنهاد داده که انجام آنها تأثیر ژرف و گسترده در زندگی ناشنوایان ایجاد می کرد. تجارب حداقل دو دهه کارشناسان در این نامه به اجمال آمده است:
جناب آقای دکتر لاریجانی
ریاست محترم سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران
ضمن تشکر و قدردانی از اقدام ارزشمند حضرتعالی و همکاران محترمتان در هفته جهانی ناشنوایان سال 77 که فرصت استفاده بخشی از برنامه های سیما را برای جامعه محروم ناشنوا فراهم آورد، از نظر ما این امر مهم نه تنها نقطه عطفی در کارنامه سیمای جمهوری اسلامی در عصر ارتباطات به ثبت رسانید بلکه به جرأت می توان مهمترین تأثیر آن را در تغییر نگرش منفی جامعه نسبت به این عزیزان محسوب کرد. همان گونه که مستحضرید حوزه معاونت امور توانبخشی سازمان بهزیستی کشور از تاریخ فوق با علاقه مندی افتخار همکاری با آن سازمان را داشته و در تلاش است تا با عنایت جنابعالی ضمن مصوب نمودن بخشی از برنامه های سیما که قابل استفاده برای ناشنوایان باشد آنها را نیز با استانداردهای جهانی گزینش و منطبق نماید.
در اینجا اجمالی از طرح تهیه شده توسط کارشناسان سازمان بهزیستی و سیمای جمهوری اسلامی ایران که به دلیل اهمیت کاربردی می تواند در زمینه برنامه ریزی و تصمیم گیری های لازم کمک مؤثری باشد ارائه می گردد.
1- تعیین شبکه ای مسئول برای این موضوع: «شبکه 2 می تواند عهده دار این مسئولیت باشد به دلیل میزان تحت پوشش قرار دادن سراسر کشور و تجربه کسب کرده در این زمینه»
2- اختصاص دفتری در زیر مجموعه معاونت محترم سیما برای سیاستگذاری و برنامه ریزی و گزینش درصدهایی از برنامه های شبکه های مختلف مورد نیاز جامعه ناشنوایان.
3- گزینش بخشی از برنامه های موجود سیما و پخش آن به همراه رابط «گوینده یا مترجم زبان اشاره» با ایجاد دریچه ای در گوشه تصویر جهت قابل استفاده نمودن برای ناشنوایان که عبارتند از:
الف: بخشی از برنامه های کودکان
ب: بخشی از سرگرمی ها «فیلم سینمایی، سریال ها، مسابقات»
ج: بخشی از برنامه های اطلاع رسانی «اخبار سراسری»
4- تلاش جهت تهیه تجهیزات لازم برای پخش بخشی از برنامه ها با زیرنویس فارسی
مستدعی است دستور فرمایند جهت نهادینه کردن برنامه های ناشنوایان اقدام شایسته مبذول فرمایند.
ص: 209
چنین نامه هایی بدون مطالعات و تجارب و کارشناسی آقامحمد ممکن نبود. در متن نامه هم آمده که نکات مندرج در این نامه اجمالی از طرح تهیه شده توسط کارشناسان سازمان بهزیستی و سیمای جمهوری اسلامی است.
در نامه دیگری غلامرضا انصاری رئیس سازمان بهزیستی به علی لاریجانی رئیس صدا و سیما چنین نوشته است. این نامه در 12 مهرماه 1377 و بعد از اجرای چند پروژه تدوین و ارسال شد. بخشی از این نامه چنین است:
تأمین فرصت های مساوی برای افراد دارای ناتوانی و معلولیت در استفاده از امکانات جامعه یکی از اصلی ترین اهداف برنامه های توانبخشی در جوامع امروزی است. دسترسی معلولین به فرصت ها و امکانات موجود در جامعه جز از طریق همکاری بین بخشی و به فعل در آمدن ظرفیت های بالقوه موجود در نهادهای ملی جامعه امکان پذیر نخواهد بود.
هفته جهانی ناشنوایان در سال جاری فرصتی را فراهم آورد تا در یک همکاری مشترک با شبکه پنجم (تهران) سیما، شاهد به بار نشستن یکی از آرزوهای دیرینه ناشنوایان عزیز باشیم استفاده از تصویر رابط ناشنوایان جهت ترجمه صحبت های مجریان برنامه های تلویزیونی موجی از شادی و شعف در بین ناشنوایان تهرانی و خانواده های آنان فراهم نمود. تماس های خانواده ها و افراد ناشنوا با همکاران ما در سازمان بهزیستی، بر درخواست آنان جهت تداوم و گسترش ابعاد موضوع به شبکه های دیگر عنایت دارد.
همه این مکتوبات گویای تلاش های بسیاری است که انجام یافته، هماهنگی هایی است که بین مسئولین دو سازمان به وجود آمده و منازعات را کنار گذاشته و با بحث و گفت وگو به راه کارهای مؤثر رسیده و با همدلی و همفکری به اجرای این راه کارها پرداخته اند. ایجاد چنین هماهنگی هایی نیاز به تدبیر و صرف وقت بسیار دارد و درایت بسیار داشت و تنها از آقامحمد و همکاران صدیقشان امکان پذیر بود.
ص: 210
برخی افراد در محیط کارشان به تضعیف همکاران، پایین آوردن کارآیی و خلاصه از بین بردن امکانات و ظرفیت ها می پردازند ولی برخی افراد با درایت به افزایش روحیه همکاران، مهارت افزایی و بالا بردن کارآیی می پردازند و با حداقل امکانات بهترین تولیدات را ابداع می نمایند. ولی کسانی مثل آقامحمد نقش تیپ دوم را ایفا کرده اند و همواره تلاش کرده اند، توان افزا باشند. اگر بخواهیم تمام خدمات او را در یک جمله خلاصه کنیم می توانیم بگوییم او همه عمرش به توان افزایی و توانبخشی ناشنوایان مشغول بوده است. این نقش او در سند زیر معرفی شده است.
در این نامه سید باقر مداح معاون پژوهشی از میرخانی معاون توانبخشی درخواست می کند که خانم آقامحمد در جلسه کارشناسان ناشنوایان به منظور ایجاد هماهنگی در فعالیت های توانبخشی ناشنوایان، آموزشی و پژوهشی آنان شرکت کنند.
آقامحمد 12 بهمن 1379 رئوس دستورالعمل ها و سرفصل هایی که موجب توان افزایی ناشنوایان می شود را نوشته و برای معاون توانبخشی دکتر کمالی ارسال کرده است. این متن به شرح زیر است:
- هر زوج جوانی قبل از ازدواج مشاوره ژنتیکی داشته باشد به خصوص افرادی که دارای معلولیت در افراد درجه 1 خانواده می باشند و یا اینکه ازدواج فامیلی انجام می شود مانند دخترخاله، پسرخاله و غیره
تصویر
ص: 211
- قبل از حاملگی بررسی دقیق وضعیت سلامت مادر از نظر سابقه بیماری خاص مانند کم خونی، تیروئید همچنین بیماری های مانند سرخجه که با واکسیناسیون قبل از بارداری مصونیت می یابند.
- محل و زمان تولد کودک با برنامه ریزی باشد، آلودگی محل تولد، مسائل مربوط به زمان تولد، مسائل مربوط به بعد از تولد
- بررسی هر چه سریع تر شنوایی، بینایی و غیره در نوزاد
- (وجود یک فرزند معلول در خانواده) به مسائل ذیل توجه شود.
- حفظ آرامش روانی
- پذیرش معلولیت فرزند توسط خانواده
- جلوگیری از احساس گناه در اولیا
- تماس سریع با مراکز توانبخشی بهزیستی «نزدیکترین مرکز به محل سکونت»
- اطمینان به راهکارهای پیشنهادی کارشناسان و به کار بستن آنها
- پشتکار و صبوری در کار توان بخشی
- آشنایی و شناخت کامل خانواده از ویژگی های آن معلولیت
- برخورد صحیح خانواده با کودک معلول در مقابل مشکلات او
- توجیه فرزندان دیگر به دلیل نیاز توجه بیشتر و صرف وقت بیشتر نسبت به کودک معلول
- مسئولیت دادن فرزندان دیگر نسبت به فرزند معلول و یاری کردن او جهت استقلال
ص: 212
یکی از فعالیت های آقامحمد در بهزیستی تلاش برای مناسب سازی محیط عمومی و معابر و اماکن برای معلولین و ناشنوایان بود. در سند زیر به نقش او در این زمینه اشاره شده است:
به منظور گسترش مناسب سازی معاونت توانبخشی شورای عالی داشته که یکی از اعضای آن آقامحمد بوده است. سند زیر صورت جلسه یکی از جلسات این شورا است:
صورتجلسه
صورتجلسه مورخ 29/8/80 در مورد تهیه محورهای اساسی برنامه مناسب سازی اماکن عمومی به منظور اجرای ماده 11، آیین نامه اجرایی بند ج ماده 193 قانون سوم توسعه اقتصادی، اجتماعی
«ماده 11 تصویب نامه شماره 6900/5/ت مورخ 10/12/79» هیئت وزیران
«صدا و سیما جمهوری اسلامی ایران موظف است نسبت به تولید و پخش برنامه های تبلیغی برای ارتقاء آگاهی عمومی در زمینه مناسب سازی اماکن عمومی برای افراد معلول اقدام نماید.»
اعضای جلسه:
آقایان
جناب آقای دکتر کمالی معاون امور توانبخشی
جناب آقای محرابیان مشاور روابط عمومی صدا و سیما
جناب آقای مهندس نورانی کارشناس دفتر مطالعات و تحقیقات وزارت مسکن
تصویر
ص: 213
جناب آقای سخنگویی مشاور معاونت توانبخشی
جناب آقای عربان معاون دفتر امور خدمات رفاهی توانبخشی
جناب آقای دکتر ارجمند معاون دفتر امور برنامه ریزی توانبخشی
جناب آقای یوسفی کارشناس توانبخشی
جناب آقای الوند کارشناس ارشد توانبخشی مبتنی بر جامعه
جناب آقای سلامی کارشناس توانبخشی امور بهزیستی
خانم ها
سرکار خانم مهندس رستمی رئیس گروه معماری دفتر امور مهندسی و ساختمان
سرکار خانم طلوعی کارشناس امور بهزیستی (دبیر جلسه)
سرکار خانم آقامحمد کارشناس توانبخشی
پیرو دعوت دفتر امور خدمات رفاهی توانبخشی جلسه در تاریخ 29/8/80 رأس ساعت 9 صبح در دفتر معاونت محترم امور توانبخشی تشکیل گردید.
در این جلسه ابتدا جناب آقای دکتر کمالی بحث جلسه را پیرامون تاریخچه ای از موضوع «مناسب سازی در جهان و ایران» آغاز نمودند:
بعد از جنگ جهانی دوم مناسب سازی در سطح جهان مطرح شده است و در ایران پس از جنگ تحمیلی موضوع توسط برخی از مسئولین مورد توجه جدی قرار گرفته است و مصوبات شورای عالی شهرسازی و معماری در سال 68 تدوین گردید. در حال حاضر در اکثر استان ها و در تهران در مناطق 8 و 11 و 12 و 13 توسط شهرداری اقدامات اجرایی در حال انجام می باشد. موضوع مهم در امر مناسب سازی کمبود آگاهی مردم از توانمندی افراد دارای معلولیت و نگرش منفی نسبت به این گروه است. با توجه به اهمیت و اثر بخشی نقش صدا و سیما در فرهنگ سازی به ویژه برنامه های اجتماعی تأکید بر روی ماده 11 آیین نامه اجرایی بند ج ماده 193 قانون سوم توسعه در راستای «تساوی فرصت ها» است. مسئله مناسب سازی یک مسئله ملی از میان مسائل ملی کشور است که فقط سازمان بهزیستی را هم درگیر نمی کند.
آقای مهندس نورانی: از پیگیری مسائل مربوط به پدیده معلولیت و مناسب سازی توسط سازمان بهزیستی قدردانی نمودند. مسئله مناسب سازی در دو بخش فنی و اجتماعی مطرح است و بیشترین مشکل در بخش اجتماعی وجود دارد، مسائل فنی و معماری خیلی پیچیده نیست این موضوع به اراده و عزم جمعی نیاز دارد.
خانم مهندس رستمی: مسئله مناسب سازی مبنای حقوقی دارد و باید موضوع حقوق انسانی افراد دارای معلولیت مورد توجه قرار گیرد و توجه به ابعاد فرهنگی و اجتماعی در این زمینه حائز اهمیت است.
ص: 214
آقای محرابیان: پس از دریافت نامه در مورد ماده 11، از واحدهای اطلاعات و برنامه ریزی مراکز استان ها درخواست شده در صورتی که اطلاعاتی در این زمینه وجود دارد اعلام شود که با بی اطلاعی در واحد اطلاعات و پاسخ های غیر روشن از مراکز صدا و سیما در استان ها مواجه شده اند. ایشان تأکید می کردند صدا و سیما یکی از دستگاه های موظف در آیین نامه است و سایر ادارات هم وظایفی دارند که باید به صدا و سیما گزارش دهند. البته می توان از برنامه هایی که نیاز به بودجه خاص ندارند استفاده نمود از جمله برنامه صبح و عصر صدا و سیما، به خانه برمی گردیم. در برنامه معارف می توان از ارزش ها و شأن حقوق و مقام انسانی سخن گفت.
آقای دکتر کمالی: آمادگی کارشناسان حوزه را برای تدوین محورهای اساسی و تخصصی برنامه ها اعلام نموده و اظهار داشتند کار اساسی ما بر تغییر نگرش جامعه متمرکز است و می توان گفت در حال حاضر نگرش ترحمی کم رنگ تر شده است.
آقای مهندس نورانی: تأیید نمودند صدا و سیما موتور محرکه است و با فعالیت جدی خود باعث حساس نمودن دستگاه ها و مسئولین نسبت به موضوع خواهد شد.
پس از گفتگو و بحث های انجام شده شرکت کنندگان تشکیل کمیته ای با حضور مدیران اجتماعی صدا و سیما و کارشناسان توانبخشی را ضروری دانستند. آقای دکتر کمالی آمادگی کامل کارشناسان حوزه را در این کمیته اعلام نمودند.
در پایان مقرر گردید جناب آقای محرابیان نسبت به تشکیل جلسه ای با شرکت مدیران گروه های اجتماعی صدا و سیما، معاونت امور توانبخشی سازمان و افراد متخصص با محوریت تشکیل کمیته مناسب سازی و تساوی فرصت ها اقدام نمایند.
ص: 215
ص: 216
ص: 217
در فصل اول، مبحثی با عنوان همکاری با سازمان رادیو و تلویزیون مطرح شد و به عنوان بخشی از زندگی نامه خودنوشت آقامحمد درج گردید. فصل دوم به اشتغال آقامحمد در سیما و فعالیت های او در این رسانه گزارش شد و اکنون در این فصل، نقش و کارکرد تلویزیون برای ناشنوایان و روش مناسب سازی آن برای استفاده ناشنوایان و تاریخ تحولات استفاده از آن بررسی خواهد شد.
خانم فاطمه آقامحمد در زبان اشاره تبحر داشت؛ از این رو می توانست به خوبی با ناشنوایان ارتباط برقرار کند و از طریق این رسانه اطلاع رسانی کند و نیز اطلاعات، تجارب و مهارت های ناشنوایان را با استفاده از این رسانه افزایش دهد.
برای اینکه بدانیم ایشان چگونه و به چه روشی از سیما استفاده می کرد، نخست لازم است خود این رسانه و ابعاد آن را بشناسیم. آقامحمد هم قبل از هر چیز تلاش کرد تلویزیون و ابعاد فنی آن را بشناسد و روش استفاده از آن را بیاموزد.
اگر ناشنوایان و افراد دارای دیگر معلولیت ها به شیوه علمی رسانه ملی را بشناسند و راه های استفاده از آن را بدانند، هم در اشتغال و درآمد آنان مؤثر است و هم می توانند خدمت سودمند برای هم وطنان خود داشته باشند.
متأسفانه متصدیان امور معلولین آن قدر که در زمینه های دیگر آموزش داشته، کلاس و کارگاه برپا کرده اند درباره موضوع رسانه و معلولین کاری نکرده اند. در همه شهرها هر سال کلاس ها و کارگاه های بسیار درباره معرق و آموزش معرق گذاشته اند ولی حتی یک جلسه درباره شیوه گزارش نویسی در صدا و سیما یا روش استفاده از برنامه های این رسانه برای معلولین یا چگونگی اجرای زیرنویس یا اجرای زبان اشاره هیچ آموزش و اطلاعی به معلولان داده نشده است. با اینکه اهمیت اشتغال در رسانه های اطلاع رسان و خبرگزاری ها که باعث بهره کل جامعه می شود چندین برابر نسبت به مشاغلی مثل معرق بیشتر است. در صورتی که معرق بهره شخصی دارد.
به هرحال این فصل اطلاعات کلی درباره تاریخ پیدایش و تحولات سیما و نیز شیوه اجرایی آن و روش کار معلولین با آن عرضه می کند.
ص: 218
تلویزیون از اختراعات بشر در سده بیستم میلادی بود که موجب تحولات ژرف در زندگی انسان شد. به همین دلیل به سرعت در کشورهای مختلف گسترش یافت و جوامع و اقشار گوناگون سعی کردند آن را در جهت اهداف خود به کار گیرند. اما به نظر می رسد تأثیر آن در زندگی ناشنوایان بیشتر بوده است و توانسته جایگزین گفتار آنان شود. همان طور که سامانه های صوتی مثل رادیو توانست جای بینایی در نابینایان را پر کند و این کمبود را جبران نماید.
رشته اکتشافاتی که منجر به تلویزیون کنونی گردید با کشف عنصر سلنیوم در 1817م توسط برزلیوس آغاز شد.(1) امّا بیش از یکصد سال طول کشید که تجارب و اختراعات جدید دست به دست هم دهد تا تلویزیون کنونی عرضه گردد. بالاخره بعد از تلاش های بسیار در 1928م شخصی به نام زووریکین نوعی از تلویزیون الکترونیکی را به ثبت رساند. این وسیله هنوز قابلیت استفاده عمومی نداشت و طی چند دهه وسایل آن کامل تر گردید تا اینکه در 1945م تلویزیون قابل استفاده مردم به بازار آمد و مردم توانستند آن را به عنوان یک کالا از بازار تهیه کنند و در خانه به تماشای آن بنشینند. این وسیله به سرعت فراگیر شد و گفته می شود ظرف 5 سال، پنج میلیون گیرنده تلویزیون در کشورهای مختلف نصب گردید.(2)
از 1945 که تلویزیون به بازار آمد و به تدریج بین مردم رواج یافت، ناشنوایان هم به عنوان عضوی از خانواده و بخشی از مردم، در کنار مردم به تماشا می پرداختند. البته استفاده از تلویزیون تا سال 1970 مخصوص قشرهای خاص از جوامع مثل اعیان و اشراف بود و هنوز عمومی نشده بود. اما از سال 1970 با تکمیل آنتن ها و گیرنده ها و آوردن آنها به بازار، عموم مردم از هر طبقه و گروه و شغل می توانستند این وسیله را تهیه و به تماشای آن بپردازند.
ناشنوایان می توانستند تصاویر را ببینند ولی بخشی از پیام صدا است و ناشنوایان نمی توانستند صدا را بشوند. نیز نمی توانستند در مورد ابهامات و نکاتی که پرسش دارند، بپرسند و پاسخ دریافت کنند. از این رو بخش هایی از پیام های سیما برای آنان نامفهوم می ماند.
تلویزیون (سیما) پیام هایی که عرضه می کند ترکیبی از تصویر و صدا است. ناشنوایان بخش تصویر را دریافت می کنند اما در بُعد صدا لازم بود جبران شود و صدا تبدیل به نوع دیگری از دیدار گردد تا برای ناشنوا قابل فهم گردد.
ص: 219
نابینایان در دیدن بُعد بینایی پیام مشکل دارند، از این رو بینایی را تبدیل به لمس یا شنیداری می کنند و نابینا به جای دیدن کلمه یا تصویر، آن را لمس می کند یا گزارشی درباره آن می شنود و با این شیوه، دریافتش از پیام تکمیل می گردد.
در مورد ناشنوایان هم با تدبیر و اختراعی لازم بود بخش شنیداری پیام تبدیل به تصویری و بینایی شود و ناشنوا با دیدن آن، دریافتش از پیام کامل گردد. کلام و صوت به سه شیوه تبدیل به تصویر قابل دیدن می شود:
1. لفظ ← نگارش و کتبی شدن ← دیدن کلمه نوشته شده
مثال: گفتن کتاب ← نوشتن کتاب ← دیدن کلمه کتاب بر روی صفحه
2. تبدیل مفهوم به اشاره ← اجرای اشاره با دست و سر ← دیدن اشاره اجرا شده
مثال: تبدیل مفهوم کتاب به علامت اشاره در ذهن ← اجرای اشاره کتاب ← دیدن کتاب اشاره شده
3. عکس برداری از اشیاء ← چاپ عکس روی صفحه ← دیدن عکس
مثال: عکس گرفتن از یک کتاب ← چاپ عکس روی کاغذ ← دیدن تصویر کتاب
تلویزیون هر سه روش را می تواند استفاده کند و پیام هایی که ناشنوایان نمی توانند بشنوند، به آنها نشان دهد.
این فرایند مبتنی بر این نکته است که هر چیز مثل کتاب چند گونه یا لایه وجودی دارد.
1. خارجی: کتابی که در قفسه کتابخانه می گذارند و مجموعه اوراق کاغذی با یک جلد و شامل نوشته ها است.
2. لفظی: ک ت ا ب که به وسیله تارهای صوتی و از طریق دهان بیان می شود یا ضبط شده و توسط سامانه هایی مثل رادیو یا MP3 بیان می شود.
3. کتبی: ک ت ا ب که با خودکار و مداد روی سطحی مثل کاغذ نوشته می شود.
4. ذهنی: تصویر از کتابی که در خارج هست و نیز تصوری از کلمه کتاب
5. الکترونیکی: کلمه کتاب یا عکس کتاب که در تلویزیون یا در کامپیوتر هست
6. نمادی: علامتی که در زبان اشاره دلالت به چیزی به نام کتاب دارد.
همه وضع های لفظی، کتبی، ذهنی، الکترونیکی و نمادی به واقعیتی به نام خارج ارجاع دارد. به عبارت دیگر انسان ها با هم به توافق رسیده اند که حروف ک ت ا ب و کلمه کتاب نشانگر و دالّ بر واقعیتی است که همان مجموعه صفحات کاغذی و جلد و شامل نوشته ها است. این واقعیت را مدلول و همه پنج نوع لفظی و ... را دالّ می نامند که با قرارداد و توافق انسان ها ایجاد می شود. حتی جامعه ناشنوایی یا نخبگان اعم از ناشنوا و شنوا (البته در عرف ضوابط خاصی دارد که فعلاً به آن نمی پردازم) نماد و علامت خاصی را مثل حالت دست ها با همراهی حرکات بدن و صورت برای کتاب در نظر می گیرند و روی آن به توافق می رسند. از این زمان به بعد همه افرادی که با هم توافق بسته اند، هر وقت این نماد را به کار بردند، دلالت بر کتاب می نماید.
ص: 220
متصدیان تلویزیون به این نتیجه رسیدند، با تمهیداتی می توانند تلویزیون را برای ناشنوایان هم قابل استفاده کنند. اما چگونه؟
بخشی از پیام که لفظ و گفتار است و نمی شوند به دو روش تبدیل به بینایی کنند:
1- الفاظ توسط مترجم یا رابط تبدیل به نمادهای زبان اشاره شود.
2- الفاظ را زیرنویس کردن، به طوری که قابل مشاهده باشد.
اما در تلویزیون فرایند دیگری هم لازم است اجرا شود و کار را کمی پیچیده می کند و آن تبدیل مکتوبات به مجموعه هایی است که در تلویزیون قابل مشاهده باشد.
نوشته هایی که در تلویزیون می بینیم، ماده اش مرکب خودکار نیست بلکه از جنس الکتریسیته و الکترون است. به عبارت دیگر کارشناس مربوط نخست گفتار X را روی کاغذ با خودکار می نویسد (مکتوب) سپس تجهیزاتی آن مکتوب را تبدیل به نوشته تلویزیونی می نماید.
این فرایند کاملاً فنی و مدرن و نیاز به تجربه و دانش جدید دارد. از این رو کسانی مثل خانم آقامحمد که مسئولیت اجرای برنامه برای ناشنوایان را در تلویزیون دارند، به مساعدت کارشناسان خبره نیاز دارند تا بتوانند این فرایند را به خوبی اجرا کنند. یعنی مثلاً مفهوم کتاب که خانم آقامحمد به صورت نماد اشاره، نشان می دهد، به صورت الکترونیکی روی صفحه تلویزیون توسط کارشناسان تلویزیون نشان داده می شود.
سهم ناشنوایان از تلویزیون(1)
رسانه های جمعی به خوبی توانسته اند جای خالی ناآگاهی را - که یکی از مسائل گریبان گیر نسل کهن بود - پر کنند. جوامع بشری نیز با استفاده از این امکانات در عصر اطلاعات موفق به بالا بردن آگاهی خود از دنیای پیرامون شدند. بسیاری از مردم با دیدن تلویزیون و شنیدن رادیو خود را در معرض آگاهی از محیط اطراف قرار می دهند و با این کار وجود خود را در جامعه تثبیت و جایگاه خود را در اجتماع پیدا می کنند.
ناشنوایان نیز جزو افراد یک جامعه هستند که با توجه به نقص و مشکل شنوایی خود مجبورند تلاش بیشتری برای ورود به جامعه و تبدیل شدن به عنصری مفید بکنند و از آنجا که ورود به جامعه نیازمند بهره بردن از اطلاعات رخدادها و اتفاقات و امکانات رفاهی مانند برنامه های سرگرم کننده و آگاهی دهنده است، این قشر از افراد جامعه خواه ناخواه از یکی از اصلی ترین امکاناتی که برای دیگر مردم در یک جامعه فراهم است محروم اند. استفاده از تلویزیون و رادیو به عنوان اصلی ترین و فراگیرترین وسایل ارتباط جمعی ازجمله این امکانات است. از آنجا که رادیو اصولاً بر پایه حس شنوایی اختراع شده، این رسانه عملاً برای ناشنوایان بدون استفاده است. با این حساب، تلویزیون تنها وسیله ای است که می تواند حس دیداری و با استفاده از باقی مانده شنوایی برای آنها کارکرد مثبتی ایفا کند.
اما ناگفته پیداست اگر ناشنوایان نتوانند با شخصیت های اصلی سریال ها یا گویندگان اخبار و محتوای چیزی که می گویند ارتباط برقرار کنند، برنامه های تلویزیون برای آنها بی معنی و این موضوع
ص: 221
در نهایت باعث دلزدگی آنها از این رسانه می شود. این موضوع وقتی اهمیت پیدا می کند که بدانیم تلویزیون نقش مهمی در زندگی افراد دارد و با اهمیت ندادن به ناشنوایان در استفاده از تلویزیون، عملاً این افراد را از گردونه چرخ بزرگ جامعه حذف می کنیم، اما تلویزیون جمهوری اسلامی ایران در دهه 70 به خواست خانواده های ناشنوایان و کارشناسان ناشنوایی توجه کرد و در برنامه های خود امکانی را ایجاد کرد تا این برنامه ها برای ناشنوایان نیز قابل استفاده شود.
در سال 62 بخش تازه نفسی به نام اخبار ویژه ناشنوایان در شبکه دو سیما راه اندازی شد و چند گوینده ناشنوا ازجمله آقایان رضا محمودی، محسن لوح موسوی و مرتضی پیروزی اجرای این بخش را به عهده گرفتند. غیر از خبرگویی ناشنوایان، به تدریج، رابط ها (مترجم ها) هم در تلویزیون جایگاهی پیدا کردند. اینان افراد شنوا بودند که خبر را با اشاره می فهماندند. بخش خبری در برخی مواقع تبدیل به باکس کوچکی شد که در گوشه سمت چپ تلویزیون، رابطان خبری را نشان می داد که رابط ها اخبار را برای ناشنوایان با زبان اشاره ترجمه می کردند. این گونه بود که اخبار ناشنوایان به عنوان بخش ثابت برخی از بخش های خبری در شبکه های مختلف تلویزیونی تبدیل شد.
شبکه تهران در زمان پخش سریال «روزگار جوانی» مخاطبان ناشنوا را هم در نظر گرفت و در زمان پخش این سریال، یک رابط، دیالوگ های این سریال را برای ناشنوایان معنا می کرد. این روش در چند سریال و در سال های بعد ادامه یافت، اما به دلیل عدم شناخت و آگاهی نیازهای ناشنوایان توسط مدیران وقت به مرور ادامه نیافت.
رضا محمودی جزو اولین کسانی بود که به عنوان گوینده خبر برای ناشنوایان در بخش های مختلف مربوط به آنان در تلویزیون مشغول به کار شد. او ناشنوا و محقق و مدرس زبان اشاره ناشنوایان نیز است. محمودی اکنون در مرکز غیردولتی انجمن خانواده ناشنوایان ایران در زمینه آموزش زبان اشاره و توانبخشی ناشنوایان فعالیت می کند. فاطمه آقامحمد، سردبیر بخش خبر ناشنوایان و کارشناس این بخش بود.
محمودی درباره چگونگی شکل گیری اخبار ناشنوایان به «جام جم» گفت: فاطمه آقامحمد به عنوان کارشناس و رابط ناشنوایان و همچنین سردبیر این بخش خبری مهم ترین خبرهای هفته را جمع آوری می کند، سپس اخبار را خلاصه و با توجه به نیاز ناشنوایان، به زبان اشاره برگردان کرده و برای ناشنوا، خبرگویی اجرا و ضبط می شود و در وقت تعیین شده پخش می شود.
این بخش خبری برای بینندگان از جذابیت بالایی برخوردار است، این بخش همه گیر و هم برای شنواها و هم ناشنوایان قابل استفاده است و کارکرد بسیار مثبتی دارد. همچنین اگر به دلیلی یک ناشنوا نتواند از سایر منابع خبری هفته استفاده کند در این بخش مهم ترین خبرهای یک هفته را می بیند.
افرادی که اجرای بخش های خبری برای ناشنوایان را به عهده می گیرند نیاز به آموزش دارند و آموزش این افراد به عهده حوزه توانبخشی سازمان بهزیستی و مراکز غیردولتی ویژه آموزش ناشنوایان است. انجمن خانواده ناشنوایان ایران نیز در این امر نقش مهمی ایفا می کند.
ص: 222
محمودی درباره ضرورت وجود بخش خبری مربوط به ناشنوایان می گوید: در تمام دنیا افراد یک جامعه در کنار هم می توانند به رشد و اعتلای یک جامعه کمک کنند. پس این تکلیف به عهده مسئولان مملکتی است که با حداقل هزینه های مادی و انسانی زمینه ورود فعالانه همه اقشار جامعه ازجمله ناشنوایان را به اجتماع فراهم کنند. خوشبختانه با ایجاد بخش های مربوط به رابط ناشنوایان در برنامه های مختلف تلویزیونی این امکان برای این قشر از جامعه پیدا شد که در کنار سایر شهروندان از برنامه های تلویزیون استفاده کنند. همچنین ترجمه اخبار مربوط به حوزه های اقتصادی، سیاسی، ورزشی و... قدم مثبتی در زمینه اعتلای آگاهی عمومی ناشنوایان است. چراکه یک ناشنوا می تواند با دیدن یک بخش خبری، بخشی از نیازهای خود در حوزه های اقتصادی، سیاسی و فرهنگی را برطرف کند.
در بخش خبری ناشنوایان، همه افراد ازجمله ناشنوا و شنوا با هم همکاری می کنند و بیشتر کسانی که گوینده این بخش هستند، دارای کمبود شنوایی یا افت شنوایی هستند.
از آنجا که اتحادیه رادیو و تلویزیون های آسیا و اقیانوسیه (ABU) و همچنین اتحادیه رادیو و تلویزیون های اروپا (EBU) بر استفاده از رابط ناشنوایان و زیرنویس در تلویزیون های دولتی تأکید دارند، توجه به این بخش از برنامه های تلویزیون و نهادینه کردن آن اهمیت بالایی دارد. در حال حاضر نیز اکثر شبکه های تلویزیونی دنیا برای برخی بخش های خبری از رابط ناشنوایان استفاده می کنند، کشور ایران نیز در بین کشورهای همسایه در این زمینه پیشتاز است.
شبکه تهران نیز ازجمله شبکه هایی است که برای اولین بار به این قشر از بینندگان تلویزیون توجه ویژه ای کرد. این شبکه در مقطعی، دیالوگ های تمام آثار نمایشی خود را به صورت زیرنویس برای بینندگان ناشنوا ترجمه می کرد.
علیرضا نیک اندیش، مدیر تأمین شبکه تهران در رابطه با این موضوع گفت: زمانی مسئولان بهزیستی با جلسه ای که با مدیران شبکه داشتند درخواست کردند آثار نمایشی این شبکه نیز به صورتی برای ناشنوایان قابل استفاده شود. ما هم دیالوگ های سریال ها را در زمان تکرار آنها به صورت زیرنویس پخش می کردیم. این موضوع بسیار مورد استقبال قرار گرفت. بسیاری از مدیران بهزیستی معتقد بودند زیرنویس ها غیر از دیدنی تر کردن سریال ها برای بینندگان ناشنوا، به رشد فرهنگ مکتوب آنها نیز کمک می کند.
وی در مورد اینکه چرا این زیرنویس ها در حال حاضر برای آثار نمایشی وجود ندارد، گفت: این روش ادامه داشت، اما در مواقعی زیرنویس های سریال ها با تبلیغات و اطلاع رسانی هایی که به صورت زیرنویس به نمایش درمی آمد، تداخل پیدا می کرد و این موضوع باعث به هم ریختگی ظاهری قاب تصویر می شد. به همین دلیل از شش ماه پیش زیرنویس سریال ها و فیلم های نمایشی را متوقف کردیم، اما اگر این مشکلات رفع شود و سازمان بهزیستی ضرورت و لزوم ایجاد چنین بخشی را با مدیران مطرح کند حتماً این موضوع را دوباره مورد توجه قرار می دهیم.
ص: 223
کارشناسان رسانه و روانشناسان جامعه، بر قدرت و تأثیر بیشتر تلویزیون در مقایسه با سایر رسانه ها تأکید می ورزند و در برخی موارد، از تلویزیون، به عنوان پرقدرت ترین رسانه نام می برند. تلویزیون از وقتی وارد زندگی معلولان شد یعنی از 1950 به بعد، اولاً خانواده ها به سرعت آن را پذیرفتند دوم اینکه همه شئون و ابعاد زندگی فردی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار داد.
با صرف نظر از اینکه عده ای به ویژه مذهبیون مسیحی یا مسلمان یا یهودی، بر تأثیر مخرب تلویزیون اقرار و اذعان دارند، اما اکثر کارشناسان تعلیم و تربیت و جامعه شناس بر نقش سازنده تلویزیون بر معلولان به مراتب بیش از افراد سالم است، این رسانه باید افزون بر پاسخگویی خواسته های فکری و فرهنگی افراد سالم جامعه، توجه خاصی نسبت به قشر معلول داشته باشد. تا ضمن آگاهی دادن و آشنا کردن جامعه، با توانایی های معلولان، باعث ایجاد اعتماد به نفس و جلوگیری از انزوا و احساس سرباری و پوچی در وجود آنان شود. رشد و ترقی آنان را تسریع کند جامعه پذیری و رشد مدنیت و مفاهمه آنان را سرعت دهد.
با توجه به اینکه هر گروه از معلولان، دارای نیازمندی های خاص و احتمالاً متفاوت با هم هستند، لازم است نقش سازنده تلویزیون در دنیای ناشنوایان را از منظرهای مختلف ارزیابی کنیم.
در دنیای امروز، کودکان ناشنوا، در مقایسه با گذشته، با مشکلات بیشتری روبه رو هستند. این مسئله، هنگامی حادتر می شود که نتوانند ارتباط میان کلام، موسیقی و تصویر را دریابند؛ زیرا قادر به یادگیری زبان و استفاده از فناوری نخواهند بود و مسلماً، با مشکلاتی که دارند، به فردی با فرهنگ اجتماعی ضعیف مبدل می شوند و از قافله ترقی و تمدن عقب می مانند.
خوشبختانه، برای پاسخ به نیازهای بینندگان ناشنوا، در کشورهای پیشرفته، فعالیت های گسترده ای صورت گرفته و نتیجه تجربیات و تحقیقات آنان نشان داده است که ناشنوایان، می خواهند غیر از تصویر، کلامِ برنامه های تلویزیونی را هم بفهمند. این مشکل، با گذاشتن زیرنویس و استفاده از رابط ناشنوایان (در گوشه صفحه تلویزیون) حل خواهد شد. از سوی دیگر، ناشنوایان مایل اند برنامه مخصوص به خود داشته باشند.
یرکر اَندرسون(1) رئیس پیشین فدراسیون جهانی ناشنوایان که خود نیز ناشنواست، در کنفرانس آموزش ناشنوایان دو زبانه در 1993 در سوئد، در این باره می گوید: «به علت بالا رفتن سطح آگاهی و تغییر نگرش عمومی جامعه نسبت به توانایی های ذهنی و جسمی ناشنوایان، امروزه همه ترجیح می دهند ناشنوایان به عنوان یک گروه اقلیت زبانی نامیده شوند، نه گروهی از معلولان».(2)
این ذهنیت که ناشنوایان را معلول ننامیم بلکه آنان مثل قوم لر یا جامعه ترک زبان یا مردم فارس زبان یک جامعه با زبان خاص یعنی زبان اشاره اند و چون بخشی از کل کشورند، از این رو اقلیت اند.
بنابراین، برنامه های تلویزیونی درباره ناشنوایان، باید منطبق با زبان اشاره و فرهنگ آنان باشد و اخبار و مسائلی که به طور مستقیم و یا غیرمستقیم به آنها مربوط می شود، باید به صورت جداگانه تهیه شود.
ص: 224
اکنون، در بیشتر کشورهای اروپایی، مثل انگلستان، فرانسه، سوئد، فنلاند و دانمارک، برای حمایت هر چه بیشتر و بهتر از تولید برنامه های تلویزیونی ویژه ناشنوایان، استفاده از زبان اشاره، به عنوان زبان مادری ناشنوایان، در پارلمان به تصویب رسیده است.
اتحادیه اروپایی، با توجه به اهمیت و نقش تلویزیون در آگاه سازی قشر ناشنوا، هر دو سال یک بار سمیناری درباره برنامه های تلویزیونی ناشنوایان در یکی از کشورهای عضو برگزار می کند.
هدف از برگزاری این گونه سمینارها، دستیابی به نظریات نو، همکاری در توسعه، گسترش و تبادل برنامه ها و توافق در توسعه آرشیو برنامه های ناشنوایانِ اروپایی، برای استفاده کشورهای عضو است.
تاکنون که حدود شانزده سال از زمان برگزاری اولین سمینار در سوئد (1989) می گذرد، نتایج مفید و پیشرفت های چشمگیری در رابطه با پاسخ به نیازهای بینندگان ناشنوا به دست آمده است.
در آغاز کار با ناشنوایان، باید تفاوت مهم میان شنیدن و نشنیدن را درک کرد و به عمق آن پی برد. همان گونه که میان شنوایان و ناشنوایان فاصله وجود دارد، میان ناشنوایان مادرزادی و ناشنوایان عارضی نیز فاصله و تفاوت هست. به همین دلیل، تهیه یک برنامه تلویزیونی که برای هر سه گروه جالب و قابل توجه باشد، به هنر، حوصله و مهارت بسیاری نیازمند است.
بی شک، هر چه آشنایی کودک ناشنوا با قواعد و هنجارهای جامعه کمتر باشد، اهمیت آموزش و مرجعیت تلویزیون برای او بیشتر خواهد شد. ساعات تماشای تلویزیون برای کودکان و نوجوانان ناشنوا نیز بسیار مهم است؛ به ویژه اگر ناشنوا در ارتباطات اجتماعی و خانوادگی، با کمبود روبرو باشد. در این صورت او ناچار است کلیه اطلاعات و خواسته ها و آشنایی هایی را که باید از طریق همسالان و بزرگسالان در جامعه کسب کند، از تلویزیون به دست آورد.
در کشورهای پیشرفته، انتقال مطالب به ناشنوایان از طریق تلویزیون، به چهار روش صورت می گیرد: قصه گویی؛ ایفای نقش؛ بحث و مصاحبه؛ طرح و گرافیک.
برای اینکه کودکان ناشنوا همچون همسالان شنوای خود، فرصت یادگیری داشته باشند، داستان ها به زبان اشاره بازگو می شود. کودکان ناشنوا، چون از شنیدن محروم هستند، به یاری چهار حس دیگر، قطعات واقعیت را کنار هم می گذارند تا مجموعه ای راستین برای خود بسازند و از دنیا، مفهوم دیگری خلق کنند.
کارتون و پانتومیم، برای کودکان ناشنوا اهمیت بسیار دارد؛ زیرا از این طریق می توان پیام های آموزشی را به سرعت به آنان منتقل کرد.
به گفته سوکراک فورد، مشاور ناشنوایان در قاره اروپا و تهیه کننده برنامه های تلویزیونی کودکان ناشنوا در شبکه خبری بی. بی. سی، یکی از مهم ترین نکته ها در برنامه های کودکان ناشنوا، آموزش زبان اشاره به آنهاست؛ زیرا حدود نود درصد کودکان ناشنوا از والدین شنوا به دنیا می آیند که زبان اشاره را نمی دانند. در این صورت، آنها در کجا و چگونه باید اشارات استاندارد شده را بیاموزند. از طرفی، خواهر و برادر کودک ناشنوا نیز باید اشارات را فراگیرند تا بتوانند با او ارتباط برقرار کنند. توجه ویژه به روحیه کودک ناشنوا که به محض خروج از مدرسه تا روز بعد ارتباطش با اطرافیان قطع می شود، بسیار ضروری است.
ص: 225
مزیت و حُسن دیگر کار این است که کودکان شنوا از طریق برنامه آموزش زبان اشاره با زندگی و ویژگی های کودکان ناشنوا آشنا می شوند و ضمن تمایل به آنان، حس نوع دوستی در وجودشان تشدید می شود و این، چیزی است که جامعه ما به آن نیاز بسیار دارد.
در سمینار تلویزیونی اتحادیه اروپایی در دانمارک (1991) تأکید شده است که برنامه های
تلویزیونی ناشنوایان، تنها زمانی برای آنان قابل استفاده خواهد بود که خود آنها تهیه آن را بر عهده داشته باشند. به همین دلیل، تمام مراکز تلویزیونی کشورهای اروپایی موظف شده اند اقدامات لازم را برای تهیه، استفاده و بهره گیری کامل ناشنوایان از کلاس های آموزشی، با کیفیتی مشابه کلاس های شنوایان انجام دهند و آنان را برای تهیه و تولید برنامه های تلویزیونی ویژه ناشنوایان، استخدام کنند.
ناشنوایان علاقه دارند امور مربوط به جامعه خودشان، در دست خودشان باشد و دخالت دیگران را نمی پسندند. بعضی افراط در این گرایش را موجب عقب ماندگی اجتماعی آنان می دانند. زیرا امور اجتماعی فقط با اشتراک ساعی و همکاری همه اقشار امکان پذیر است و اجرای اجتماعی توسط یک گروه مثل ناشنوایان محال است.
هدفم از آوردن مطالب فوق این است که مترجم یا رابطی موفق است که به ماهیت و کارکردهای تلویزیون در زندگی ناشنوایان آگاهی داشته باشد. خانم آقامحمد چنین ویژگی داشت و علاوه بر اینکه تلویزیون را می شناخت برنامه ها را هم خوب می شناخت.
برنامه های تلویزیون امروزه بسیار متنوع است و مترجمان باید اطلاعات تقریباً نسبی از این برنامه ها داشته باشند.
امروزه سعی می شود آنچه را که به زندگی ناشنوا مربوط می شود و آنچه را که ناشنوایان به آن علاقه مند هستند، تهیه کنند و از تلویزیون نشان دهند؛ مسائلی مثل: وضعیت بازار کار برای ناشنوایان، وضعیت زنان ناشنوا، داستان زندگی یک ناشنوای پیر، آشنایی با یک ناشنوای موفق، بررسی مشکلات ناشنوایان در زندگی شخصی و جامعه، آموزش به والدین ناشنوا برای تربیت فرزندان خود، نمایش فعالیت های انجمن های ناشنوایان و صدها موضوع جالب دیگر.
تأثیر تلویزیون، به علت اینکه ناشنوایان بسیاری را زیر پوشش قرار می دهد و برنامه های آن استمرار دارد، مفید شناخته می شود. تنها مشکلی که در تلویزیون وجود دارد، این است که موضوعات خاصی چون انحرافات اجتماعی و یا مشکلات مربوط به ازدواج و غیره وجود دارد که درباره آنها باید برای ناشنوایان فیلم های آموزشی تهیه شود، اما این فیلم ها از طریق تلویزیون قابل پخش نیست.
برنامه های تلویزیونی باعث می شود کودکان ناشنوا، در سنین پایین، اطلاعات بسیاری کسب کنند. تلویزیون، با اجرای روش های صحیح و مناسب آموزش غیرمستقیم ضمن فیلم ها، می تواند باعث آگاهی فراوان شود.
اعتماد به نفس بالا و جرئت اظهار نظر در وجود کودک ناشنوا که ناشی از استفاده صحیح از روش های درست آموزشی است، به جایی می رسد که کودک دو ساله ناشنوا به مادر شنوای خود که
ص: 226
مشغول گفتن داستان بچه خرس ها برای اوست، اعتراض می کند و از اشارات دست و پا شکسته و ناقص او ایراد می گیرد.
برای پیشبرد و اصلاح برنامه های تلویزیونی، پیشنهاد می شود جلسات مشترکی بین نمایندگان ناشنوا، مراکز غیردولتی و مردمی، والدین صاحب نظر، مسئولان سازمان های بهزیستی، آموزش و پرورش استثنایی و صدا و سیما تشکیل شود که در این جلسات موضوعاتی مطرح شود، از جمله: برنامه ریزی و تدوین اهداف اصلی برنامه های تلویزیونی خاص ناشنوایان، ایجاد و گسترش فرصت های آموزشی و استخدامی برای ناشنوایان تحصیل کرده و رابطان ناشنوایان در سازمان صدا و سیما، تلاش در تغییر فرم برنامه کنونی تلویزیونی تا از حالت خبری صرف بیرون آید و به مرکز آموزشی و اطلاع رسانی ویژه ناشنوایان تبدیل شود، استفاده از آخرین پدیده های فناوری در جهت تهیه زیرنویس برای حداقل یک درصد از برنامه های ضروری تلویزیون در راستای پاسخ به نیاز بینندگان ناشنوا، اهمیت دادن به سلامت روحی ناشنوایان و سعی در کاهش فشار اجتماعی وارده بر آنان و پر کردن ساعات فراغت از طریق پخش برنامه های آموزنده، ایجاد همکاری تنگاتنگ با اولیای کودکان ناشنوا و کارشناسان و پزشکان در میزگرد تلویزیونی برای پاسخ به پرسش های تلفنی بینندگان، تلاش در ایجاد شرکت تولیدی فیلم های ویدیویی ویژه ناشنوایان با استفاده از سیاست حمایت اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی در ایجاد مؤسسه رسانه های تصویری و گسترش و توسعه ویدیو کلوپ ها در سراسر کشور، جلب نظر دانشجویان دانشکده صدا و سیما و نیز رشته سینمای دانشگاه های هنر در جهت تهیه فیلم های مربوط به ناشنوایان برای حمایت معنوی آنان، توجه هر چه بیشتر به کودکان ناشنوا در قالب قصه خوانی و معرفی کتاب های مفید و نمایش فیلم های مستندِ آموزشی ویژه آنان، تلاش برای برقراری ارتباط با مراکز آرشیو برنامه های تلویزیونی ناشنوایان کشورهای پیشرفته و استفاده مفید و صحیح از تجربیات آنان و همکاری با مراکز آموزشی ناشنوایان کشورهای اسلامی در جهت تهیه فیلم های مذهبی و تشریح اطلاعات دینی برای ناشنوایان.(1)
خانم آقامحمد معتقد است لازم است در سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، دفتری به نام دفتر ناشنوایان تأسیس شود. این دفتر کارشناسان شنوا و ناشنوا تجمع داشته و با مطالعه و هم اندیشی به برنامه ریزی بپردازند و همه برنامه ها زیر نظر این دفتر تدبیر و برنامه ریزی گردد.
در چند دهه اخیر استفاده از توضیحات یا برگردان سخنان مندرج در برنامه های تلویزیونی در کشورهای پیشرفته رو به افزایش بوده است. زیرا ناشنوایان برای درک محتوای فیلم ها و برنامه های رسانه های تصویری به وسیله گوش و شنوایی، باید با خواندن پازیرنویس ها به محتوای برنامه ها پی ببرند. دولت ها هم این ضرورت را درک کرده اند و با اعطای تسهیلات و کمک مالی به رسانه ها درصدد تعمیم این طرح برآمده اند. در امریکا، به مدیران فیلم های آموزشی و نوارهای ویدئویی که برنوشت دارند وام رایگان پرداخت می شود. طرح پرداخت وام در 1958 تصویب شد و بودجه آن، از سوی وزارت
ص: 227
آموزش و پرورش امریکا، در جهت ارتقای سطح آموزش و رفاه ناشنوایان از طریق رسانه ها تأمین گردید. این وزارتخانه، هزینه چندین برنامه تلویزیونی دارای برنوشت را که در برنامه های پخش اخبار از شبکه های ای بی سی، ان بی سی و سی بی اس استفاده می شود تأمین می کند. یک شرکت خصوصی برنوشت سازی این رسانه ها را بر عهده گرفت. این شرکت را اتحادیه دانشجویان هارتفورد و مجمع مدرسان ناشنوایان آمریکایی با هدف برنوشت سازی فیلم های ناشنوایان تأسیس کرد؛ اما به دلیل اینکه حجم این کار برای این شرکت کوچک، بسیار زیاد بود، کنگره امریکا، قانون عمومی 907-85 را تصویب کرد. به موجب این قانون، شرح نویسی برنامه های ناشنوایان که اکنون به برنامه برنوشت رسانه ها معروف است، یکی از خدمات دولتی محسوب شود.
کلیه برنامه های ویدئویی دارای برنوشت، رایگان است و خریداران برای مشاهده برنوشتها فقط به یک دستگاه رمزگشا نیاز دارند. امروزه، بیش از چهار هزار حلقه فیلم برنوشت دار در کتابخانه ناشنوایان موجود است و بیش از سیصد عنوان در سال، به این مجموعه افزوده می شود. این فیلم ها، شامل موضوعات جذاب عمومی و آموزشی است. فیلم های آموزشی در نوارهای ویدئویی است و شامل مواد درسی از مقطع های پیش دبستانی تا دانشگاهی می شود. نوارهای ویدئویی مورد علاقه ناشنوایان، شامل فیلم های کلاسیک، رمان، سرگرمی و تفریحات است.
ناشنوایان، والدین و معلمان آنان با ارسال یک درخواست از طریق پست یا شبکه اینترنت یا روش های دیگر می توانند این نوارها را به صورت امانی دریافت نمایند. یا با کمک پست الکترونیکی و شبکه اینترنت رایگان، آنها را سفارش خرید دهند. از این رو نهادهای دولتی در بسیاری از کشورهای موظف به توسعه برنوشت شده اند تا ناشنوایان به آسانی بتوانند با استفاده از این امکانات، دانش و مهارت های خود را افزایش دهند.(1)
البته با توجه به زمان کم، برای خواندن هر خط از زیرنویس و نیز محدود بودن گنجینه لغوی ناشنوایان، برای آنان دشوار است که به سهولت از زیرنویس برنامه های تلویزیونی استفاده کنند. بنابراین، محدود کردن مکالمات برای ناشنوایان که نیازمند توضیحات بیشتری هستند، مشکلاتی را به دنبال می آورد.
تجربه نشان می دهد که بیشتر بینندگان ناشنوا، در تشخیص اینکه این جمله مربوط به کدام شخص و یا گوینده در تلویزیون است، دچار اشتباه می شوند. در دهه اخیر سعی شده است با ایجاد رنگ های متفاوت برای نشان دادن گفتار افراد متفاوت، کار را برای ناشنوایان آسان تر کنند. همچنین در زمانی که موسیقی از تلویزیون پخش می شود، زیرنویس به رنگ بنفش درمی آید تا ناشنوایان بدانند که گفت وگوی دو جانبه وجود ندارد.
ص: 228
به طور کلی، زیرنویس برای نیمه شنوایان و کسانی که پس از زبان آموزی ناشنوا شده اند، سودمند است، نه برای ناشنوایان مادرزادی.
بنابراین، برای حل مشکل آن دسته از ناشنوایانی که نمی توانند زیرنویس را با سرعت بخوانند و موضوع را از زیرنویس دریابند، برنامه جالبی با عنوان «بررسی روزنامه ها» تهیه شده است تا واژه های مشکل، برای ناشنوایان، تفسیر و معنا گردد.(1)
نکته مهم این است که تهیه زیرنویس برای برنامه های تلویزیونی و فیلم ها از اشتغالات پر درآمد است. اما متأسفانه به دلیل عدم تبحر خود ناشنوایان سهم آنان از این بازار اندک است. خود آنان می توانند تدبیری اندیشیده و در این بازار فعال شوند.
یکی از جنبه های مهم تلویزیون برای ناشنوایان، برگردان برنامه ها، فیلم ها، سریال ها و گزارش ها و اخبار به زبان اشاره است. در ایران هنوز در مورد نام کسی که پیام صوتی را به علائم و نمادهای اشاره بر می گرداند، توافق نیست. عده ای او را رابط می دانند و دیگران به شدت مخالف نام رابط هستند و می گویند نام چنین فردی مترجم است. این فرد باید توانایی ها و مهارت های متعدد داشته باشد تا بتواند در کارش موفقیت داشته باشد. غیر از آن حقوق، شأن و جایگاه اجتماعی، ارتباط با سازمان بهزیستی و سازمان صدا و سیما قابل بحث است.
رابط ناشنوایان، کسی است که افزون بر تسلط به زبان رایج در جامعه (زبان محاوره ای)، به زبان اشاره، فرهنگ جامعه ناشنوایان، تبحر لازم بر دستور زبان فارسی، توانایی خلاصه کردن جملات در زمان ترجمه، تسلط کافی داشته باشد و بتواند مطالب و موضوعات مختلف را کلمه به کلمه همزمان به زبان اشاره و یا عکس آن ترجمه کند.
فدراسیون جهانی ناشنوایان(2)، امروزه از برنامه های زیر در کشورهای عضو این سازمان حمایت می کند: برگزاری دوره های تربیت رابط ناشنوایان، ارزیابی مهارت رابطان زبان اشاره، ایجاد شرایط قابل قبول کاری برای رابطان زبان اشاره، تنظیم قوانین کار در خصوص کنترل رابطان زبان اشاره و چگونگی پرداخت حق الزحمه آنها.
در دوره تربیت رابط ناشنوایان که حداقل دو سال است، اهمیت فراگیری زبان اشاره، کمتر از فراگیری زبان انگلیسی در رشته مترجمی زبان انگلیسی نیست.
از 1987 که کنگره فدراسیون جهانی ناشنوایان در فنلاند برگزار شد تا 1991 که تحقیق بنیادی درباره وضعیت زبان اشاره در جهان انجام گرفت، ارائه خدمات رابطی، رشد چشمگیری یافت و در بسیاری از کشورها به صورت قانون درآمده، اجرای آن اجباری شده است. اما هنوز کشورهای بسیاری،
ص: 229
از جمله ایران، هستند که ناشنوایان برای رسیدن به مهم ترین و آسان ترین روش دستیابی به اطلاعات درباره خود، یعنی خدمات رابطی و استفاده از آن در تلویزیون، باید راهی بس طولانی بپیمایند.
استفاده از زبان اشاره از طریق تفسیر یا نمایش مستقیم، وسیله دیگری بود که باعث شد برنامه های تلویزیونی، به ویژه برنامه های خبر محلی، برای ناشنوایان قابل فهم باشد. تفسیر برنامه های خبری درسی، در 1959 آغاز شد و در آن زمان، جان توبرگن(1)، که به دلیل عدم اعلان خطر برای ناشنوایان در مواقع اضطراری، نگران بود، ابتدا تلویزیون زنیت(2) و بعد، ان. بی. سی. را متقاعد کرد که یک اخبار پنج دقیقه ای به زبان اشاره، راه اندازی کنند. این روال تا دهه 1970 ادامه یافت و این قبیل برنامه ها، به طور گسترده تری پذیرفته شد. یک عامل محرک در این پذیرش، اخبار اشاره ای چهار از تلویزیون کی. آر. اُ. اِن.(3) در سانفرانسیسکو بود. در این روش، اخبار به صورت مستقیم به وسیله دو گوینده خبر با نام های جین نورمن(4) و پیتر وولف(5) و با کمک گویندگانِ پشت دوربین، گفته می شد. هر صبح، برنامه ای پنج دقیقه ای پخش می شد که شامل خلاصه ای از خبرهای تازه، همراه موضوعات خاص مورد علاقه ناشنوایان بود. این برنامه، به عنوان نخستین برنامه خبری که به طور مستقیم و با استفاده از زبان اشاره آمریکایی، به جای تفسیر خبر پخش می شد، جایزه امی(6) را از آن خود کرد و باعث شد که چند تن از ناشنوایان، برنامه های خبری خود را راه اندازی کنند. در لس آنجلس، گرِگ بروکس(7) با استفاده از شیوه ای مشابه، اخبار جامعه ناشنوایان را در کابْل تتا راه اندازی کرد و برنامه او نیز برنده جایزه می شد. در واشنگتن نیز، سینتیا سالتزمن(8) برنامه خبری صبحگاهی را رسماً آغاز کرد و تیمْ مدینا(9) نیز اخبار ارتباط کلی را افتتاح کرد. برنامه مدینا عجیب بود، زیرا در این برنامه، او هم صحبت می کرد و هم از زبان اشاره بهره می برد و همچنین، نمایش های گرافیکی و بصری را به طور مستقیم، به شیوه کلی اضافه کرد.
هنری استاک(10)
نیز در پرتلند(11)،
واقع در اورگان(12)، برنامه خبری پنج دقیقه ای اجرا کرد. واکنش عمومی نسبت به تلاش های پیشگامانه این گویندگانِ اخبار ناشنوایان در برنامه های تفسیر شده، در سراسر کشور افزایش یافت تا اینکه در 1977 نتایج یک تحقیق نشان داد که در مجموع، 43 برنامه خبری در روزهای هفته به صورت تفسیر شده یا عادی پخش می شوند. به هر حال، با از بین رفتن تازگی این خبرها و افزایش اعتماد نسبت به خبرهای زیرنویس شده، تمام گویندگانِ اخبار ناشنوایان، از برنامه حذف شدند و بسیاری از آنها، بخش های خبری را تفسیر می کردند. برنامه های
ص: 230
غیر خبری نیز با استفاده از رابطان زبان اشاره، آزمایش شدند و مشخص شد که برنامه های زیرنویس شده، محبوب تر و مقبول ترند. نمایش «مراقب کودکت باش، من هم همین طور»، که برنامه ای تلویزیونی مربوط به فعالیت های کودکان بود، مورین کالینز(1)، دانش آموز شانزده ساله ناشنوایی را نشان می داد که به عنوان رابط در گوشه ای از صفحه تلویزیون قرار داشت. برنامه های مذهبی مثل «چراغی بر سر راه من»، و «نمای نزدیک کریستوفر»، که برنامه ای گفت وشنودی و با گرایش های مسیحی بود، رابطان زبان اشاره را در گوشه ای از صفحه قرار دادند، را نشان می دهد. تفسیر یک برنامه، از زیرنویس کردن آن، کم هزینه تر است؛ اما برنامه های زیرنویس شده، برای گروه بزرگ تری از افراد، که زبان نوشتاری را کاملاً آموخته اند و کمبود یا کاهش شنوایی دارند قابل استفاده است. یا شنوا بوده ولی بر اثر حوادث مختلف شنوایی خود را از دست داده و یا برخی از آنها که هیچ گونه آشنایی با زبان اشاره ندارند، قابل فهم است.
ص: 231
اصلی ترین ویژگی انسان ارتباطش با همنوعان است. انسان از دیگر جانداران به دلیل داشتن توانایی گفت و شنود متمایز و متفاوت است. انسان ها با یکدیگر سخن می گویند و مفاهیمی را می گویند و مفاهیمی را می شنود و از این طریق هم اندیشی بین انسان ها شکل می گیرد. تمامی پیشرفت ها، تمدن سازی ها، تحولات در جوامع انسانی مبتنی بر همین ویژگی است. اما ناشنوایان چون فاقد دستگاه شنوایی و گفتار هستند از این رو توانایی انتقال پیام خود به دیگران را ندارند و از طرف دیگر پیام های دیگران را هم نمی توانند دریافت کنند. اما بشر بیکار ننشست و تلاش کرد این ضعف را جبران کند. از این رو سامانه هایی اختراع کرد که ارسال و دریافت پیام ها را برای ناشنوایان آسان گرداند. یکی از این سامانه ها، تلویزیون است.
ارتباط کلامی از احتیاجات اصلی انسان است و برای انتقال و تبادل تجربه، امرار معاش، تفکر و خلاصه در همه ابعاد زندگی اجتماعی نیاز به گفت و شنود دارد. چون هر انسان با افراد اجتماع مشترک است و از طریق ارتباط Communication یکدیگر در بخش های جامعه اشتراک برقرار می کنند. ارتباط دارای دو طرف، متکلم و مخاطب (پیام دهنده و پیام گیر) است و (ارتباط نیز) به بستری احتیاج دارد تا متکلم و مخاطب، دو نفر، دو عضو، دو مجموعه و دو جامعه و... خود را برای یکدیگر بیان کنند، بدیهی است ارتباط هم به وسیله ای، راهی و بستری احتیاج دارد تا طرفین به وسیله این سیستم ارتباطی، مفاهیم ذهنی خود را در قالبی قراردادی به هم ارائه کنند، که عناصر سیستم ارتباطی نیز بایستی دارای مفهوم مشترک برای طرفین باشد تا هدف ارتباط تحقق یابد.
سیستم ارتباط را در کل، زبان (Language) گویند و اعم از زبان درکی - زبان بیانی - زبان شفاهی - زبان اشاره و ارتباط از طریق حالات صورت (اخم کردن و غیره) است و بشر از طریق زبان (Language) با اجتماع و محیط و عناصر موجود در آنها ارتباط برقرار می کند.
یکی از تقسیمات زبان (Language)، زبان بیانی (Expressive Language) است که به عبارتی به آن گفتار هم می گویند (گفتار Speech)، لازم به تأکید است زبان بیانی شامل گفتار موسیقیایی یا آهنگین و حالات صورت می شود که یکی از شاخه های آن گفتار است که قسمت اعظم و اصلی زبان بیانی نیز به دست می آید.
و گفتار (Speech) عبارت از استفاده از علائمی قراردادی به صورت شفاهی برای ایجاد ارتباط با القاء مفهومی است.
از طرف دیگر اثبات شده که حافظه هر یک از حواس (شنوایی، بینایی، لامسه، چشایی و...) در یادگیری دخالت کامل و کلیدی داشته و دارد و لزوم استفاده از کلیه امکانات در آموزش و تحت بمباران همه جانبه قرار دادن در هنگام آموزش به معنی استفاده از تمام توانایی های انسان در آموزش و استفاده از کلیه حواس در ارتباط با هم، بیش از پیش مورد توجه و عنایت قرار گرفته و اثبات شد که در ارتباط به روش کلی در ناشنوایان نیز اصل بر همین مطلب است و در اخبار ناشنوایان هم همین روش مورد استفاده است.
ص: 232
که آقامحمد هم بر آن تأکید و اصرار دارد روش ارتباط کلی یعنی در اختیار گذاشتن تمام امکانات آموزشی و ارتباطی، تا ناشنوا با توجه به توانایی اش از آن برای ایجاد ارتباط بهره برد.
اما در چند دهه اخیر در آموزش و پرورش ایران به روش لب خوانی تأکید و اصرار دارند که به دلیل اینکه در فرایند ارتباط آدمی نمی تواند مؤثر باشد، علمی نیست.
در کشور ما در رابطه با ناشنوایان دو ارگان مسئولیت دارند:
وزارت آموزش و پرورش که مسئولیت آموزش ناشنوایان را به عهده دارد و سازمان بهزیستی که مسئولیت حمایت و توانبخشی ناشنوایان را به عهده دارد.
مرحوم باغچه بان در ایران بنیان گذار مدارس مخصوص ناشنوایان بود که پس از وی نیز از طریق دختر وی همان کار دنبال شد و به تدریج کارشناسان مختلف آموزش ناشنوایان در این مدارس به طور تجربی و بعضاً آکادمیک پرورش یافته و به کار گرفته شدند. ولی شیوه آموزش ناشنوایان هیچ گاه در کشور ما مورد بررسی و مداقه لازم قرار نگرفت و مبحث روش آموزش و یا گزینش روش ارتباط همانند بسیاری کشورهای دیگر در هاله ای از ابهام باقی ماند و در این ابهام و نابسامانی فقط ناشنوایان متضرر شدند.
پس از پیروزی انقلاب، آموزش ناشنوایان بر عهده وزارت آموزش و پرورش قرار گرفت. این وزارت خانه معلوم نیست به چه دلیل شیوه متداول در جهان را کنار گذاشت و روش ارتباط شفاهی را برگزیده و در مجتمع های آموزشی ناشنوایان، دانش آموزان را مجبور به عدم استفاده از دست برای ایجاد ارتباط نمود و اصل را بر تقویت قدرت لب خوانی ناشنوایان قرار داده و بر آن پا می فشرد که این تفکر به تدریج حتی از سوی سردمداران این تفکر در ایران مورد انتقاد جدی قرار گرفت ولی در نهایت به دلیل عدم رسیدگی ارگان علمی و مطلع، روش سابق ادامه پیدا کرد. و هنوز هم وضع به همان منوال است ولی باید توجه داشت که کودکان و دانش آموزان پس از خروج از دبستان در محیط غیرآموزشی با دوستان و خانواده های خود از روش اشاره استفاده می کردند و یا اتمام دوران تحصیل، به دلیل عدم کارایی روش ارتباط شفاهی و اشکالات عدیده آن و به طور طبیعی به روش اشاره یا ایجاد ارتباط به روش کلی روی می آورند و روش شفاهی یا به عبارتی لب خوانی را غیر قابل استفاده تشخیص می دهند.
سازمان بهزیستی خدمات حمایتی به ناشنوایان می دهد. مبنای کارش در ناشنوایان، ایجاد و افزایش ارتباط بر اساس "روش ارتباط کلی" است. از این رو در مقابل آموزش و پرورش قرار گرفته و بین این دو تنش هایی بوده است. و به دلیل عدم حکمیت یک ناظر آگاه و مطلع و عالم، ستیز و کارزار بین آنان همواره وجود داشته است. "روش ارتباط کلی" به این معنا است که برای گسترش ارتباط ناشنوایان، لازم است از همه امکانات همچون لب خوانی، زبان اشاره و الفبای اشاره باغچه بان و از باقیمانده شنوایی «صدا» استفاده شود. یعنی بسته به فرد و شرایط محیطی و اجتماعی، تصمیم می گیریم از چه روشی استفاده کند.
ص: 233
در سال های گذشته سازمان بهزیستی با تقاضای یک برنامه خبری (مخصوص ناشنوایان) از صدا و سیما و در چهار چوب اهداف خود یعنی ارائه سرویس های حمایتی، توانبخشی اقدام مناسبی انجام داده و صدا و سیما نیز این درخواست را پذیرفت و به رغم کمبودها، اقدام به تهیه و بخش برنامه خبری به صورت هفتگی نمود؛ البته با همکاری خود سازمان بهزیستی.
دفتر آموزش کودکان و دانش آموزان استثنایی وابسته به وزارت آموزش و پرورش، طی دو نوبت، اول، طی نامه ای برای سازمان بهزیستی در 10 دی ماه 64 و بار دوم طی نامه ای خطاب به مدیرعامل صدا و سیما با امضاء وزیر محترم آموزش و پرورش در 11 مهرماه 66 فعالیت هایی برای تعطیلی اخبار ناشنوایان نمود.
استناد آموزش و پرورش این مطلب است که خبر ناشنوایان بر اساس روش ارتباط کلی است ولی روش آموزش و پرورش مبتنی بر ارتباط شفاهی است. از طرف دیگر مسئولیت آموزش ناشنوایان در کشور بر عهده آموزش و پرورش است. و شیوه جاری در خبر ناشنوایان با آموزش ناشنوایان مغایرت دارد.
بهزیستی از دو طریق به آموزش و پرورش پاسخ گفت:
1- دعوت از کارشناسان آموزش و پرورش جهت بحث پیرامون درخواست آنها. و بررسی ادله و مستندات آنها.
2- با استناد بر اینکه، این برنامه یک برنامه حمایتی، توانبخشی نه آموزشی است از این رو در قلمرو بهزیستی نه آموزش و پرورش است. و خللی به آموزش و امور آموزش و پرورش وارد نمی کند.
جلسه کارشناسان در آبان 66 تشکیل شد و کارشناسان به قوت نظریه و روش صدا و سیما و ضعف نظرات آموزش و پرورش پی بردند. همان گونه که در صورت جلسه آمده علیرغم تذکر مکرر به کارشناسان آموزش و پرورش به منظور بحث پیرامون روش و ارائه دلیل برای اثبات نظریه آموزش و پرورش و یا رد نظریه و روش ارتباط در برنامه خبر ناشنوایان، ولی آنها در رابطه با محتوی برنامه و مسائل خارج از موضوع بحث و صحبت می کردند. بالاخره جلسه کارشناسان نتیجه نداد چون معلوم شد آموزش و پرورش بر اساس روش علمی کار نمی کند و اساساً در زمینه شیوه صحیح ارتباط ناشنوایان اقدام کارشناسی نداشته اند. از طرف دیگر اخبار و اطلاع رسانی برای هر قشر از جامعه یک مقوله تخصصی است و دارای پیچیدگی ها و ظرافت های خاص خودش است. این تخصص را کارشناسان صدا و سیما می دانند. از این رو اخبار ناشنوایان چون تخصصی است و آموزش و پرورش در این زمینه تخصص ندارند، حق اظهار نظر هم ندارند.
کارشناسان سیما و بهزیستی با مطالعات پیگیری بین سال های 66 تا 1380 به این نتیجه رسیدند که می توانند سیما را برای استفاده ناشنوایان مناسب سازی کنند. مناسب سازی در سه زمینه تحقق یافت:
ص: 234
1- زیرنویس (subtittling) برای فیلم ها و برنامه ها، برنامه ریزی برای ایجاد امکانات در این مرکز و توسعه آن در مراکز تلویزیونی ضروری است. یعنی افزودن امکانات و تربیت افراد و به خدمت گرفتن آنها لازم است.
2- استفاده از زبان اشاره (sign language) در برنامه ها. این روش که اصطلاحاً رابط ناشنوایان می نامند.
3- برنامه سازی مستقل برای کودکان ناشنوا. به دلیل نیاز کودکان به برنامه های تربیتی و مهارت افزایی لازم است، برنامه های مستقل برای آنان ساخته شود.
زیرنویس در تلویزیون بسیاری از کشورها متداول است و در کنار آن ناشنوایان نیز بهره مند می شوند ولی در ایران به دلیل پیشرفت دوبلاژ و کیفیت بسیار مطلوب برگردان متن فیلم های خارجی عمدتاً نیاز به زیرنویس در سیمای جمهوری اسلامی ایران احساس نشده و به تبع آن این بخش با همه اهمیت آن نه تنها در سازمان به کار گرفته نشده، بلکه به دلیل نیاز این روش به نیروی انسانی تخصصی تا حدودی زیر صفر است که امید است سازمان در جهت رفع این کمبود نیز اقدام کند. چرا که این روش (زیرنویس) (subtittling) در جهان دچار توسعه زیادی شده و خلاصه نویسی و روش های آن TELE TEXTE تلی تکس همچنین روش های به کارگیری زیرنویس از جمله مشتقات آن است.
ص: 235
از چه زمانی استفاده تلویزیون برای ناشنوایان در ایران مطرح شد؟ و چه تحولاتی تاکنون داشته است؟ بر اساس اسناد موجود اولین خبر ناشنوایان در سال 1362 به درخواست رئیس بهزیستی دکتر یاریگر روش و موافقت رئیس صدا و سیما محمد هاشمی در سیما راه اندازی شد. از 62 به بعد هر جمعه 15 دقیقه پخش شده که جوابگوی نیازهای آنان نیست. اما مهم ترین تحول اعزام هیئت ایرانی به اجلاس فدراسیون جهانی ناشنوایان در سال 1369 به دانمارک و آشنایی این هیئت با دستاوردهای دیگر کشورها و عرصه مناسب سازی رسانه ملی برای ناشنوایان بود. رخدادهای دیگر در پیشرفت سیمای ایران و مناسب سازی آن برای ناشنوایان بوده که در اینجا، مهم ترین آنها گزارش می شود.
این نشست در سال 1369 در دانمارک بر پا شد و موضوع آن استفاده ناشنوایان از تلویزیون و چگونگی آماده سازی این رسانه برای ناشنوایان بود.
این نشست با نام ناشنوایان و تلویزیون (DEAFPEOPLE AND BROADCATINC) یا تلویزیون بدون مرز (TELEVISION WITHOUT FRONTIERS) در دانمارک توسط کمیته اروپایی فدراسیون جهانی ناشنوایان (به اختصار E.C.R.S: European community Regional Secretariat of the federation of thedeaf) برگزار شد. هیئت ایرانی با ترکیبی از یک نفر از صدا و سیما و 4 نفر از سازمان بهزیستی کشور ضمن حضور در این سمینار به معرفی توانایی های موجود در ایران پرداختند؛ علاوه بر آن تجارب ذی قیمتی نیز کسب کردند. امید می رود با همکاری مسئولین این تجارب در جهت کمک به ناشنوایان به کار گرفته شود.
اهداف این نشست عبارت بود:
1- بحث و بررسی درباره برنامه سازی برای ناشنوایان و انتقال دستاوردها در این زمینه
2- قابل استفاده نمودن برنامه های تلویزیونی برای ناشنوایان از طریق زیرنویس کردن برنامه های تلویزیونی (subtittling)
3- استفاده از گوینده زبان اشاره (sicon language) در کنار تصویر اصلی در برنامه های تلویزیونی
4- برنامه سازی برای کودکان ناشنوا
5- بررسی روش های مختلف زیرنویس (subtittling) و استفاده از TELETEXTE
6- رشد درکی و ارتباطی ناشنوایان به خصوص کودکان ناشنوا با استفاده از برنامه های تلویزیونی، به خصوص داستان و تئاتر
7- گسترش همکاری انجمن های ناشنوایان کشورهای شرکت کننده و مراکز تولید برنامه برای ناشنوایان
روش های رسیدن به اهداف فوق در چند جلسه بررسی شد. این بررسی ها و گفت ها درباره مسائل و سرفصل های زیر بود:
1- الزام استفاده از زبان اشاره در حداقل یک درصد از تولیدات برنامه های تلویزیونی
ص: 236
2- به کارگیری و جلب مشارکت بیشتر ناشنوایان در تهیه برنامه برای خودشان در همه سطوح (نویسندگی، تهیه کنندگی، بازیگری، مدیریت و...)
3- ضرورت استفاده از زیرنویس (subtittling) در حداقل ده درصد برنامه های تهیه شده در تلویزیون ها تا سال 2000
4- بررسی روش های مختلف خلاصه نویسی (CLOSED) برای زیرنویس فیلم ها و کم خرج تر و قابل حصول تر کردن استفاده از زیرنویس همچنین سعی در زیرنویس کردن همزمان یا زنده برنامه ها
5- استفاده بیشتر از تلویزیون به عنوان وسیله مؤثر در رشد فرایند تعلیم و تربیت و رشد اجتماعی ناشنوایان خردسال و کودک
6- الزام تهیه یک برنامه تلویزیونی در هفته برای کودکان ناشنوا که در آن از زبان اشاره طبیعی یا مادرزادی (Indigenous sign language) استفاده شود.
7- همکاری کشورها برای تحقیق و بررسی در مورد مؤثرترین راه برای استفاده از زبان اشاره در برنامه های تلویزیونی کودکان
8- همکاری کشورها در جهت یافتن معیار و ضوابط استاندارد برای زیرنویس از نظر محل قرار گرفتن نوشته و اندازه آن (به دلیل نقشی که می تواند در به هم زدن تمرکز ناشنوا (بیننده) و یا معطوف کردن توجه او داشته باشد.
9- نقش رابط (interpreter) در برنامه ها و اجتماعات ناشنوایان و ضرورت جدی توجه به تربیت رابط و مراکز تربیت رابط
این سمینار از نظر تبادل اطلاعات و نظرات کارشناسان و دستیابی به دیدگاه های به روز درباره جایگاه تلویزیون در تعلیم و تربیت ناشنوایان، نیازها و امکانات و تجهیزات در استفاده از تلویزیون بسیار مفید بود و شرکت کنندگان راضی بودند.
کشورهای مختلف جهان با تهیه برنامه های تلویزیونی برای ناشنوایان درصدد مهارت افزایی و توان افزایی ناشنوایان هستند تا این جمعیت را تبدیل به افراد کارآمد و فعال در جامعه نمایند. برای تهیه این برنامه ها، تلویزیون بهترین وسیله برای توسعه آگاهی های این قشر از افراد جامعه و انتقال تجارب به آنها است. اینها نوعی خدمات حمایتی - آموزشی برای ناشنوایان است. کشورهای مختلف جهان با برخورداری از درجات مختلف توسعه اقتصادی و فرهنگی، خدمات متفاوتی از این نوع به ناشنوایان خود ارائه می کنند. در ایران قبلاً برنامه ای برای کودکان ناشنوا به شکل جُنگ تهیه می شد و اکنون یک برنامه هفتگی خبری تنها برنامه تلویزیونی در کشور برای ناشنوایان است. اما کشورهای اروپایی علاوه بر تهیه برنامه های خبری هفتگی، برنامه های متنوع با استفاده از زبان اشاره (sign language) هم دارند؛ مثل تئاتر، آموزش، داستان، گفت وگو همچنین با زیرنویس کردن (subtittlind) تعدادی از برنامه ها خدمات دیگری به ناشنوایان می دهند. نتیجه این برنامه ها، گسترش مشارکت اجتماعی معلولین و عادی کردن آنان از نظر رشد و توسعه (developnent) آگاهی ها و در نهایت حمایت مناسب از این قشر است. برخی از کشورها از جمله دانمارک، علاوه بر این اقدامات، اقدام به تأسیس یک مرکز ویدیویی به منظور برنامه سازی برای ناشنوایان کرده و برنامه های آموزشی، فرهنگی، تربیتی، تفریحی و غیره برای سنین مختلف ناشنوا را روی CD یا MP3 یا
ص: 237
کاست، تکثیر و برای اعضاء جامعه ناشنوایان دانمارک می فرستد. نیز ناشنوایان دانمارک هر نیازی داشته باشند به این مرکز اعلام می کنند و این مرکز رایگان در اختیارشان قرار می دهد. مثلاً فیلمی یا برنامه آموزشی یا کاست تفریحی می خواهند، با ارسال درخواست خود، نیازشان تأمین می گردد.
دانمارک با جمعیت 5 میلیون نفری و درآمد سرانه بسیار بالا از جمله کشورهای ممتاز در ارائه سرویس تأمین اجتماعی به مردم خود است و در جهت حمایت جامعه ناشنوای خود نیز جداً گوی سبقت ربوده و در اروپا مثال زدنی است. اکثر کشورهای اروپایی از نظر امکانات و روش تولید برنامه به دانمارک غبطه می خورند. هر چند مقایسه خود با دانمارک فی نفسه صحیح و منطقی نیست ولی در برنامه ریزی و استفاده از تجارب باید گفت که لازم و ضروری است، روش ها آنجا به عنوان الگو اخذ و در دیگر کشورها اجرا شود. به ویژه برای کودکان و خردسالانی که هنوز در خانه اند، اقدامات خوبی انجام داده و از این زمان به عنوان دوره طلایی برای رشد و پیشرفت آنان استفاده کرده است. یعنی کودکان ناشنوا در خانه از طریق برنامه های تلویزیونی تربیت شده و آماده می شوند تا به جامعه وارد شوند.
این نشست نقطه عطفی در تاریخ سیما در ایران بود و تأثیر بسیاری گذاشت. گروه اعزامی گزارش های سودمندی تهیه کرده بودند و دستاوردهای دیگر کشورها و پیشرفت ها را به داخل انتقال دادند.
خدمات عرضه شده برای ناشنوایان رایگان است. ممکن است بعضی نسبت به هزینه های این اقدامات اشکال داشته باشند، اما اگر تأثیر این اقدامات در پیشگیری و نیز در افزایش مهارت و در نتیجه گسترش مشارکت اجتماعی افراد، در نظر گرفته شود، هزینه هایی که دولت برای پروژه های رایگان انجام می دهد بسیار کمتر است از هزینه هایی که برای حمایت از ناشنوایان انجام می دهد.
در این نشست سه نفر از سازمان بهزیستی، یک نفر از صدا و سیما حضور داشتند و تماماً از افراد خبره و با تجربه در امور ناشنوایان ایران بودند. آنان توانستند ایران را به خوبی معرفی کنند و از تجارب بیان شده در نشست درس آموزی نمایند.
پس از چند سال تولید برنامه برای ناشنوایان در سیمای ایران، در سال 1377 طرحی توسط محمدباقر جعفری نیا و فاطمه آقامحمد به منظور سامان دهی به اجرای برنامه های ناشنوایان تدوین و به معاونت توانبخشی عرضه شد. این طرح در سامان دهی به وضعیت موجود مؤثر بود و یکی از عوامل در تاریخ تحولات سیمای ناشنوایان ایران است.
از آنجا که در ایران هیچ گاه به شکل علمی معلولیت ها در سرشماری ها لحاظ نشده اند، لذا آمار دقیقی از جمعیت ناشنوایان و نیمه شنوایان در کشور وجود ندارد و به دلیل تهیه آمار سال 1375 به شکل خانواری، متأسفانه امکان دست یابی به آمار مربوط به شمار معلولین کشور از یک سو و تفکیک آنها از جمله ناشنوایان و نیمه شنوایان از سوی دیگر ممکن نیست.
ولی آنچه در تخمین می توان اعلام کرد شمار ناشنوایان کشور باید در حدود یکصد و پنجاه هزار نفر و نیمه شنوایان در حدود دو برابر این تعداد است و جمعیت نیازمند خدمات رسانی در این مقوله "ناشنوایان و نیمه شنوایان" در حدود چهارصد هزار تا چهارصد و پنجاه هزار نفر می باشد. از آنجا که
ص: 238
معلولیت شنوایی پنهان است تعداد افراد با اختلالات شنوایی بیشتر از آمار ارائه شده و به صورت تقریبی است.
گفتنی است از آنجا که نیمه شنوایان نیز در فرکانس های شنوایی و درک کلمات شنیده شده دچار مشکل هستند، لذا در ارائه خدمات توانبخشی rehabilitation services به شکل عام تفاوتی بین ناشنوایان و نیمه شنوایان وجود ندارد.
تفاوتی که در ارائه خدمات وجود دارد، مقدار کمکی است که به خصوص در سطوح آموزش ابتدایی و پایه باید به شکل فراگیر صورت گیرد:
در همین راستا یعنی خدمات رسانی به ناشنوایان و نیمه شنوایان و به خصوص در سطح بین المللی این امر کاملاً پذیرفته شده و مورد عنایت است که رسانه تلویزیون (سیما) برای این گروه، رسانه کاملاً ویژه است و ضرورت دارد از طریق سیما در بسط و گسترش اطلاع رسانی اقدامات ویژه انجام داد و باید حداقل درصدی از برنامه های تلویزیون های کشورهای مختلف به طریقی ارائه شود که قابل استفاده برای ناشنوایان و نیمه شنوایان نیز باشد.
این مسئله یعنی ملزم شدن تلویزیون های کشورهای مختلف به ارائه این خدمات، در اجلاس های اتحادیه رادیو تلویزیون های اروپا E.B.U و اجلاس های اتحادیه رادیو تلویزیون های آسیایی A.B.U لحاظ شده و مورد تأکید قرار گرفته است.
مجهز شدن برنامه ارائه شده از طریق تلویزیون به دو شکل ممکن است (همچنان که تلویزیون های کشورهای مختلف نیز از این دو طریق اقدام می نمایند)
الف= ارائه برنامه به همراه رابط (گوینده زبان اشاره)
ب= ارائه برنامه به همراه زیرنویس (subtittling)
ارائه برنامه به همراه رابط، مبنایی تر و فراگیرتر و کم هزینه تر است. به این معنی که از این روش، با کودکان، نوجوانان، سالخوردگان و یا کم سوادان و بی سوادان، ناشنوا و کم شنوا همه می توانند از آن استفاده کنند در حالی که زیرنویس پرهزینه تر است و برای استفاده از آن علاوه بر لزوم داشتن سواد باید سواد خواندن و درک مطلب ناشنوا در حد مطلوبی باشد اگرچه در کل زیرنویس مناسب تر خواهد بود.
در شمارش امتیازات ارائه برنامه از طریق رابط، باید به نکته بسیار مهم و تخصصی دیگر اشاره کرد و آن اینکه در این روش به نوعی بسیار فراگیر و جالب و کارآمد، فرهنگ شفاهی و کلامی رایج در گفتار مردم نیز به ناشنوا و کم شنوا منتقل می شود و به مرور با مسلط شدن ناشنوا به خصوصیات فرهنگ شفاهی و کلامی جامعه، قدرت لب خوانی ناشنوا نیز به شدت تقویت می شود.
از آنجا که در تلویزیون های کشورها ارائه تمامی برنامه ها با استفاده از رابط و یا زیرنویس برای ناشنوایان ممکن نیست در کشورهای مختلف در گزینش شبکه مسئول برای ارائه این خدمت، سعی می شود شبکه های سراسری و دیگری یک بخش خبری مشروح در شبکه های سراسری.
در شبکه های سراسری دو بخش اهمیت ویژه خواهد داشت.
الف: درصدی از برنامه کودک شبکه سراسری
ص: 239
ب: یک بخش خبر مشروح در شبکه سراسری
ولی آنچه در عمل امکان پذیر می نماید و بسیار مفید خواهد بود، شناسایی یک شبکه خاص برای احاله مسئولیت است که در این راستا پیشنهاد کارشناسان سازمان بهزیستی، شبکه دوم سیما از بین شبکه های مختلف سیما است. زیرا این شبکه فراگیر است و ضمناً حساسیت کمتری نسبت به شبکه اول دارد.
اگر چه باز ضرورت مجهز کردن درصدی از برنامه های کودک شبکه سراسری به زیرنویس و رابط، یادآوری و تأکید می شود.
حال مسئولیت سیاست گذاری و انتخاب برنامه هایی که از اولویت برخوردار است را چنین باید برشمرد
1- برنامه کودک
2- برنامه های اطلاع رسانی (خانواده و...)
3- سرگرمی ها و فیلم های سینمایی و سریال ها
4- حداقل یک بخش خبری مشروح
5- پخش برنامه نماز جمعه با رابط
در سیمای جمهوری اسلامی ایران، به دلیل امکانات موجود، پیشنهادهای ذیل به راحتی قابل دست یابی است.
الف: گزینش شبکه دوم سیما به عنوان شبکه مسئول
ب: اولویت مجهز کردن پخش سیما به رابط
بدین معنی که برنامه ها به شکل عادی تهیه شده و فقط گوینده رابط به شکل "مدالیوم" در پخش و به شکل زنده روی تصویر باز شود که این روش قابل حصول ترین راه در کوتاه مدت خواهد بود چرا که دست اندازی به جریان تولید برنامه و به عبارت دیگر تزریق گوینده رابط به برنامه در مرحله تولید عملاً هزینه های تولید را به شدت افزایش داده و در بسیاری از موارد همچون سکان های متحرک امکان پذیر نیست.
ج: تلاش برای پخش برخی از برنامه های سرگرمی به همراه زیرنویس، البته به تدریج
تذکر مهم: مسلماً زیرنویسی که برای ناشنوایان استفاده می شود با زیرنویس عادی که هم اینک در برخی فیلم ها رایج است، متفاوت است و زیرنویس برای ناشنوایان باید با رعایت مخاطب و با همکاری کارشناسان مربوطه انجام شود. به خصوص که مرحله ترجمه کلام و خلاصه کردن مهم است.
د: الزام یکی از بخش های خبر مشروح در یکی از شبکه ها به استفاده از گوینده رابط.
پیشنهاد کارشناسان سازمان بهزیستی و خبر صدا و سیما بر این است که در شبکه های یک و دو، به دلیل تنش موجود و حساسیت اضافی در استودیو و اطاق فرمان انجام این امر در حال حاضر ممکن نیست و مسلماً ارائه موفق کار را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
ص: 240
خبر شبکه سوم نیز تنها خبر ورزشی است و شبکه پنجم نیز اولاً پوشش محدود تهرانی دارد و در درجه دوم خبر این شبکه به نوعی به وقایع تهران عنایت بیشتری دارد.
لذا در نهایت باید خبر شبکه چهار سیما (ساعت 20) را مناسب ترین بخش عنوان کرد.
به تاریخ 22 مهرماه 1377 آقامحمد گزارشی درباره اجرای برنامه برای ناشنوایان خطاب به معاون توانبخشی دکتر کمالی می نویسد:
همان گونه که مستحضرید در هفته جهانی ناشنوایان برای اولین بار در جمهوری اسلامی ایران برنامه های سیمای شبکه 5 در روز جمعه 3/7/77 مصادف با روز ناشنوایان در ایران و اخبار ساعت 20 شبکه 4 در هفته جهانی با رابط ناشنوایان برای این عزیزان پخش گردید.
جنابعالی کاملاً اشراف دارید که در جهان سال هاست برنامه اخبار با رابط برای ناشنوایان پخش می شود که در کشورهای همسایه نیز قدمت دیرینه دارد. اما برای اولین بار در جهان است که سریال و مسابقه با رابط برای ناشنوایان پخش می گردد و کشور عزیز ما ایران بنیان گذار چنین روشی در جهان می باشد.
با بررسی ها و تحقیقی که از عزیزان ناشنوا به دست آمده همه آنها از اجرای این برنامه بسیار خرسند و همچنین اظهار می دارند برایشان کاملاً قابل درک و استفاده می باشد و دقیقاً در جریان سریال و مسابقه قرار می گیرند.
معاون در کنار گزارش او نوشته است: آنچه رخ داد حاصل زحمات همه دست اندرکاران بوده ولی شما بار اصلی را بر دوش کشیده بوده اید.
نیز کمالی معاون توانبخشی در 15 اردیبهشت 1378 به رئیس صدا و سیما (علی لاریجانی) نامه ای تشکر آمیز در مورد پخش برنامه ناشنوایان در سال 1377 نوشت که در بخشی از آن آمده است:
ناشنوایان جامعه ما از جمله اقشاری هستند که متأسفانه تاکنون سهم اندکی از امکانات جامعه را برخوردار شده اند و در بسیاری از موارد حتی نسبت به برخی از معلولین دیگر بیشتر بازمانده اند. طرح ارائه شده در هفته جهانی ناشنوایان در سال 77 که با پشتیبانی حضرتعالی در شبکه تهران ادامه یافت و توانست به شبکه دوم نیز انتقال یابد. از جمله اقدامات ارزشمند سیمای جمهوری اسلامی ایران در ایجاد فرصت های مساوی برای افراد معلول در جامعه است که بدیهی است حمایت ارزنده حضرتعالی نقش مهمی در این مسیر داشته است. نامه ها و بیان حضوری ناشنوایان و خانواده های گرامی ایشان در تقدیر و تشکر از این اقدام، فراوان و وصف ناپذیر است. علاوه بر اینکه ناشنوایان و خانواده های آن از این اقدام بهره مند گردید، به
ص: 241
طوری که ناشنوایان معتقدند به دنیای ارتباطات توانسته اند قدم بگذارند. سود بیشتر آن، در ارتقاء آگاهی فراهم کردن زمینه های تغییر نگرش مردم نسبت به ناشنوایان بوده است.
یکی از پیشرفت های دیگر در سیما، اهتمام به مناسب سازی اماکن بوده است. این موضوع از سال 1379 در سیما مطرح شد. زیرا در آن زمان هیئت دولت مصوبه ای دالّ بر ضرورت مناسب سازی اماکن عمومی و معابر در همه شهرها تصویب کرده بود و از همه از جمله سیما خواسته شده بود با جدیت مناسب سازی را به شکل یک فرهنگ در عموم اقشار مردم مطرح و فرهنگ سازی کنند. زیرا فقط با مناسب سازی است که معلولان می توانند در جامعه حضور و مشارکت پیدا کنند و همچنین با توجه به سالمند شدن جامعه عادی در آینده نزدیک، توجه به مناسب سازی اهمیت خاصی پیدا می کند.
محمد کمالی معاون توان بخشی در 3 مهرماه 1380 در نامه ای به علی لاریجانی رئیس صدا و سیما خواستار پخش برنامه های تبلیغی و آگاهی بخش در زمینه مناسب سازی شد. در بخشی از این نامه آمده است:
حوزه معاونت امور توانبخشی سازمان بهزیستی کشور با علاقه مندی افتخار همکاری با آن سازمان را داشته و در راستای این همکاری و با عنایت به تصویب نامه هیئت وزیران با شماره 56900/ت 23942ه- مورخ 10/12/79 (آیین نامه پیوست) که در ماده 11 آن صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران موظف به تولید و پخش برنامه های تبلیغی برای ارتقای آگاهی عمومی در زمینه مناسب سازی اماکن عمومی برای افراد معلول گردیده است، استدعا دارد تا با دستور مؤکد حضرتعالی زمینه برای ارتقاء کیفیت اطلاع رسانی مناسب در این باره فراهم گردد. مزید امتنان خواهد بود دستور فرمایند از تصمیمات متخذه این حوزه را نیز مطلع نمایند.
رئیس سازمان صدا و سیما در پی مصوبه دولت به بخش های آن سازمان ابلاغ کرده که باید در زمینه مناسب سازی فعال شوند. مجتبی اعلائی مدیر روابط عمومی صدا و سیما خطاب به همه معاونت ها در زمینه دستور ریاست سازمان در زمینه اقدامات رسانه ای در ارتباط با جامعه ناشنوایان ابلاغ زیر را در مهرماه 1380 ارسال کرد:
به پیوست تصویر نامه شماره 5371/840 مورخ 3/7/80 معاون محترم امور توانبخشی سازمان بهزیستی کشور و تصویر نامه مورخ 10/12/79 هیئت وزیران متضمن دستور ریاست محترم سازمان مبنی بر جمع آوری و تدوین گزارش اقدامات تبلیغی صدا و سیما در اجرای ماده 11 تصویب نامه ایفاد می شود.
موجب تشکر است مقرر فرمایید گزارش مورد نظر از اقدامات حوزه مربوط و فعالیت هایی که در این خصوص در مراکز استان ها صورت پذیرفته است در اسرع وقت به این امور اعلام شود.
ص: 242
ماده 11 تصویب نامه شماره 56900/ت 23922 مورخ 10/12/79
(صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران موظف است نسبت به تولید و پخش برنامه های تبلیغی برای ارتقاء آگاهی عمومی در زمینه مناسب سازی اماکن عمومی برای افراد معلول اقدام نماید.)
اما این برنامه ها در سال های بعد تداوم نداشته یا بسیار محدود اجرا شده است.
در گزارشی که در شهریور 1379 کارشناسان بهزیستی برای دکتر انصاری رئیس سازمان بهزیستی نوشته اند تاریخ تحولات برنامه های سیمای ناشنوایی را این گونه گزارش داده اند.
با تلاش های فاطمه آقامحمد و محمدباقر جعفری نیا برنامه های سیما برای ناشنوایان با تحول و پیشرفت همراه بوده است. پخش برنامه های ناشنوایان از دیرباز به شکل مُقَطّع و مَقطعی در اَدوار مختلف در شبکه های مختلف سیما پخش شده است ولی به شکل تثبیت شده از سال 62 با درخواست سازمان بهزیستی (دکتر یاریگر روش) و موافقت ریاست وقت سازمان صدا و سیما (آقای محمد هاشمی) یک برنامه خبری 15 دقیقه ای در هر هفته ضبط و پخش شد که کماکان نیز تداوم دارد.
این برنامه اگرچه به شکل خاص هیچ یک از نیازهای این قشر را جوابگو نبود ولی به دلیل اشغال بخشی از کنداکتور (برنامه ها روزانه) شبکه دو، هویت این خواست را بیش از پیش به رُخ کشید و این حَق را معرفی کرد و آن حَق ناشنوایان در استفاده از برنامه های سیما بود.
و در گام بعدی از سال 77 به لطف حق و همکاری کارشناسان و مدیران سیما و پیگیری ها و حمایت های معاونت محترم توان بخشی سازمان و حضرتعالی، شبکه های سیما همزمان با هفته ناشنوایان عنایت ویژه ای را به این نیاز و خواست و هَدف حمایتی توانبخشی ابراز داشتند که این عنایت با گسترش کمّی و کیفی، هم اکنون یک برنامه ویژه و متنوع خانواده را از شبکه دوّم سیما - یک بخش خبری از شبکه خبر سیما (ساعت 18) دو برنامه نمایشی و سرگرمی در هر هفته از شبکه پنج سیما - یک فیلم سینمایی جمعه در هر ماه از شبکه پنجم و یک فیلم سینمایی پنجشنبه در هر ماه از شبکه دوم سیما، شامل می شوند.
این برنامه ها هنوز انطباق دقیق با اهداف تعیین شده برای آنها ندارد ولی طیف نسبتاً وسیعی از برنامه ها را در برمی گیرد.
هدف و خط مشی کارشناسان بهزیستی و سیما این است که سیما را به گونه ای مناسب سازی کنند که ناشنوایان به راحتی بتوانند از برنامه های سیما استفاده کنند.
- نهادینه کردن این کار در درون سازمان صدا و سیما
- سیاست گذاری برای گزینش برنامه ها با توجه به نیازهای ناشنوایان، همچنین تعریف ضوابط فنی لازم و مورد نیاز در پخش این برنامه هاست که با توجه به زمینه پذیرش این درخواست ها در صدا و سیما اقدام شده و خواهد شد.
ص: 243
تجربه و سیاست راهبردی ایجاب می کند، متغیرهای داخل سازمان صدا و سیما را بشناسیم و پس از شناخت این متغیرها، اقدام به موقع و مقتضی در تولید برنامه را داشته باشیم.
همچنین به شکل محوری اصول مورد تأکید در معاونت توانبخشی برای این اقدام به شرح ذیل قابل شمارش است.
1- درخواست سازمان بهزیستی از صدا و سیما در این برنامه تنها مجهز کردن بخش کوچکی از برنامه های شبکه های مختلف سیما به روش و امکاناتی است که ناشنوایان نیز به عنوان جزئی (اگر چه کوچک) از مردم این کشور بتوانند از آن برنامه ها استفاده کنند.
2- سازمان بهزیستی در این اقدام به هیچ وجه درخواست اختصاص برنامه مستقل برای ناشنوایان را ندارد (ولی حاضر به همکاری کارشناسی در تهیه این نوع برنامه ها نیز هست.)
3- سازمان بهزیستی به عنوان مسئول ارائه خدمات حمایتی توانبخشی به معلولین کشور (از طریق جلب همکاری وزارت خانه ها - سازمان ها - ادارات - نهادها - شخصیت ها و...) ارائه این خدمت را از سازمان صدا و سیما درخواست نموده و آن را یک اقدام حمایتی توانبخشی می داند و نه آموزشی.
4- اهداف در نظر گرفته شده در ارائه این خدمت نیز تمامی اقشار در سنین مختلف ناشنوایان را در برمی گیرد.
5- بخش کارشناسی معاونت توانبخشی سازمان بهزیستی ارائه این خدمت را به ناشنوایان از طریق پخش بخشی از برنامه های سیما به همراه رابط ناشنوایان (inter pret) و یا زیرنویس کردن (subtitte ling) معدودی از فیلم ها و سریال هاست.
بر اساس اقتضائات موجود، کارشناسی برنامه های سیما در معاونت توانبخشی اعلام می نماید که به دلیل سطح پایین سواد ناشنوایان و مشکلات موجود در زیرنویس کردن برنامه ها و مشکلات کارشناسی درک مطالب نوشته شده برای ناشنوایان در برنامه سازی و تولید برنامه باید به نکات زیر توجه شود:
1- جهت درک مفاهیم هرچه بیشتر کلمات
2- تسلط به فرهنگ گفتاری جامعه
3- ایجاد مهارت در لب خوانی
4- ایجاد مهارت جهت گفتار خوانی، با استفاده از رابط را اولویت اول و بسیار مهم خود می داند و در همین راستا از روش ارتباط کلی:
1- استفاده از باقیمانده شنوایی (صدا)
2- زبان اشاره (اشاره مادرزادی، اشاره قراردادی، الفبای دستی، الفبای گویا)
3- القای مطلب از طریق: (حالات و تغییرات چهره، حالات و چگونگی بیان اشاره)
4- گفتار و غیره
به منظور گسترش برنامه های سیما برای ناشنوایان لازم است سازمان بهزیستی این نیازها را تأمین کند:
ص: 244
1- تأمین یک اعتبار یکصد میلیون ریالی تحت اختیار معاونت محترم توان بخشی سازمان، به منظور هزینه کردن در این بخش به نظر و امضای معاونت محترم توان بخشی.
2- الزام کلیه ادارات کل استان ها و ستاد سازمان به اینکه مسائل مربوط به ناشنوایان و سیما را قطعاً با بخش کارشناسی این برنامه و اصول و اهداف حاکم بر این برنامه که در بالا به آنها اشاره شد، هماهنگ نمایند.
3- طراحی یک بخش مستقل تحت نظر معاونت محترم توان بخشی سازمان به منظور پیش بُرد و برنامه ریزی این اقدام (این بخش می تواند به شکل موقت تعریف شود تا در صورت موفقیت کارشناسان سازمان به نهادینه کردن اقدام در صدا و سیما، وظایف این بخش در همان تشکیلات جایگزین شود.)
4- حمایت بیشتر در همه ابعاد از این برنامه به خصوص پشتیبانی از طریق ریاست و معاونت توانبخشی سازمان
5- اختصاص سه نیرو و یا به عبارتی تأمین سه نیروی کارشناسی برای استفاده در این برنامه (هم اکنون خانم ها آقامحمد و غلامی در این بخش به شکل نیمه وقت فعّال هستند و تنها صدور یک مجوز استخدام دیگر تکافو خواهد کرد.)
بدون اغراق باید تأکید کرد که تلاش بی وقفه، علاقه مندی، تسلط به زبان اشاره و نیازهای ناشنوایان و حِسّ همکاری و معاضدت سرکار خانم آقامحمد در موفقیت این اقدام اخیر در سیما، بسیار کارساز و دارای نقش محوری بوده است و از آنجا که نامبرده هم اکنون به شکل شرکتی با سازمان همکاری دارد، معاونت توان بخشی به دلیل مشکلات مقرراتی اداری و مالی طی مدت اخیر نتوانسته است آن چنان که باید ما به ازای خدمات وی را به نامبرده پرداخت نماید. (خانم آقامحمد هم اکنون با حقوق 53000 تومان ماهیانه - از حق اضافه کار - حق کارشناسی و در صورت عزیمت به مأموریت از حق مأموریت محروم است و بخش مالی سازمان در این بخش ها قادر به پرداخت حقوق حقه وی نیست.
همچنین لازم است نامبرده در گردهمایی بین المللی که برای ناشنوایان تشکیل می شود، به خصوص در ارتباط با زبان اشاره - روش ارتباط کلی و برنامه سازی برای ناشنوایان شرکت نماید.
و با توجه به شرکتی بودن نامبرده، این اقدامات برای نامبرده میسّر نیست.
لذا استدعا دارم برای حلّ معضلات فوق دستور فرمایید روش پیشنهادی مناسب از سوی معاونت محترم پشتیبانی سازمان اعلام گردد.
طی سال های گذشته خانم آقامحمد به شهرهای مختلف سفر کرده و با پیگیری، برنامه های سیمای استان های گیلان، مازندران، قم، خراسان و سیستان بلوچستان و اجرایی شده است.
ص: 245
در دهه های اخیر با افزایش مطالبات ناشنوایان در استفاده از سیمای جمهوری اسلامی مواجه بوده ایم. ناشنوایان به دلیل نداشتن حس شنوایی و فقدان تکلم، از صدای جمهوری اسلامی یا رادیو نمی توانند استفاده کنند. به جای آن، تلویزیون و سیما ابزار خوبی برای ناشنوایان است تا با استفاده از تصویر بتوانند پیام ها را فرا گرفته یا منتقل کنند.
استفاده ناشنوایان از سیما و همکاری بین نهادهای ناشنوایی و سیمای ملی ایرانی، ماجرای مفصلی است و دارای تحولات و تطورات فراوان بوده است.
از سال 1363 خبر ناشنوایان در سیما راه اندازی شد. بعدها با پیوستن خانم فاطمه آقامحمد و رضا محمودی و چند تن دیگر «اخبار ناشنوایان» به مرور زمان نظام مندتر و ضابطه مندتر گردید. تاکنون سیر تاریخی ناشنوایان و سیما در ایران تدوین نشده و کسی درصدد برنیامده تا این موضوع را به صورت یک مسئله تاریخی بررسی و مقاله یا کتاب یا پایان نامه ای درباره آن بنویسد. اکنون به مناسب کتاب حاضر درصدد هستیم این موضوع را بررسی کنیم و جایگاه فاطمه آقامحمد را در سیر حوادث مرتبط به این موضوع گزارش کنیم.
در دولت اصلاحات به ریاست جمهوری محمد خاتمی، ناشنوایان با جدیت بر استفاده از تلویزیون اصرار کردند و خواستار اختصاص ساعتی از وقت تلویزیون به برنامه های خودشان شدند. در سال 1377 این درخواست ها به اوج رسید. چند تن از نخبگان ناشنوا نامه تاریخی مهمی خطاب به رئیس جمهوری سید محمد خاتمی نوشتند و متذکر شدند که استفاده از رابط و زیرنویس در برنامه های سیما در کشورهای جهان برای ناشنوایان مرسوم است و در ایران هم باید اجرا گردد. متن این نامه این گونه است:
ص: 246
ناشنوایان با نماینده تهران خانم فائزه هاشمی نامه نگاری کردند و همان خواسته ها را مطرح کردند. خانم هاشمی خواسته آنها را برای ریاست مجلس شورای اسلامی و نیز به ریاست شورای تشخیص مصلحت می فرستد. نامه ناشنوایان توسط خانم منیژه خاقانی برای خانم فائزه هاشمی ارسال می گردد و دفتر ارتباطات مردمی مجلس شورای اسلامی در 6 خردادماه 1377 درخواست واصله به فائزه را برای تشخیص مصلحت می فرستد.
سپس دو نامه یکی از طرف رئیس دفتر رئیس جمهور، سید محمدعلی ابطحی در 9 خردادماه 77 و نامه دیگر از طرف رئیس دفتر مجمع تشخیص مصلحت محسن هاشمی برای رئیس صدا و سیما یعنی آقای علی لاریجانی ارسال و درخواست ناشنوایان به ریاست صدا و سیما اعلام می گردد. تصویر نامه اول چنین است:
ص: 247
در این نامه هست که رئیس جمهور نامه 20 اردیبهشت 77 ناشنوایان را دیده و زیر آن نوشته است:
1- تقاضای ناشنوایان مبنی بر زیرنویس داشتن برنامه های سیما بی جا نیست.
2- در ادامه آورده ولی نمی دانم مشکلات واقعی و فنی اجازه می دهد یا نه؟ در واقع با این جمله رئیس جمهور اظهار تردید کرده است. با اینکه ایشان به راحتی می توانست گزارش از سراسر جهان بگیرد که در بسیاری از کشورها زیرنویس در رسانه های تلویزیونی به راحتی اجرا می گردد.
تصویر
ص: 248
متن این نامه گویاست که رئیس مجمع تشخیص مصلحت خواستار اقدام مقتضی برای ناشنوایان شده است. یک نکته مهم این است که تاریخ نامه ناشنوایان به مجمع تشخیص مصلحت اردیبهشت و نامه ناشنوایان به ریاست جمهوری 20 اردیبهشت است. یعنی ناشنوایان ابتدا از طریق مجلس شورای اسلامی و نماینده تهران اقدام کرده اند.
پس از وصول این نامه ها و درخواست ها به صدا و سیما و دفتر ریاست سازمان علی لاریجانی، جلسه ای با حضور چهار تن مدیرکل و معاون تشکیل و موضوع بررسی شود. در این جلسه معاون سیاسی، معاون فنی، مدیرکل فنی و مدیرکل پخش در 7 تیرماه 77 تشکیل جلسه داده و ابعاد درخواست های ناشنوایان را بررسی می نمایند. این افراد با تله تکست (آوردن توضیح گر روی تصویر) مخالفت کرده و با این استدلال که گیرندگان مردم مجهز به دستگاه دریافت تله تکست فارسی نیستند، این درخواست را ردّ کرده اند.
اما آوردن زیرنویس را در سطح محدود ممکن و قابل اجرا می دانند. در مورد پخش خبر ناشنوایان و ایجاد باکس رابط توضیح گر را در برنامه ها را پذیرفته اند.
تصویر
ص: 249
صورت جلسه دو تن از معاونان و دو تن از مدیرکل ها این گونه است:
تصویر
ص: 250
کسانی که متن صورت جلسه فوق را تنظیم کرده اند، رویکرد منفی نسبت به اجرای درخواست های ناشنوایان داشته و احتمالاً نگرش درستی نسبت به این قشر از جامعه نداشته اند. به همین دلیل در مواردی خواست ناشنوایان مبنی بر زیرنویس یا باکس رابط را مطلوب بینندگان عادی ندانسته و آزاردهنده می دانند. این در حالی است که شبکه های بزرگ جهان دارای زیرنویس اند و به فراوانی از این ابزار برای اطلاع رسانی استفاده می کنند.
نتیجه اینکه ناشنوایان چند ماه منتظر ماندند ولی وقتی دیدند اقدامی صورت نگرفت، کانون ناشنوایان ایران در نامه ای به رئیس صدا و سیما نوشت اگر زیرنویس را اجرا نمی کنید حداقل در
ص: 251
کنار برنامه های سیما یک باکس رابط (توضیح گر) باشد و برنامه را ترجمه کند.(1) متن نامه کانون این گونه است:
بالاخره ریاست جمهوری و مجمع تشخیص مصلحت و نمایندگان مجلس شورای اسلامی روی خواسته های ناشنوایان اصرار کردند و برخی برنامه های سیما بر اساس این خواسته ها اجرایی گردید. در 11 آبان ماه 77 منیژه خاقانی و جمعی از ناشنوایان نامه زیر را برای رئیس جمهوری فرستادند:
ص: 252
در سال 1377 تلاش های ناشنوایان و درخواست ها و مطالبات مکرر آنان از یک طرف و تلاش های نهادهای دولتی از طرف دیگر موجب پیشرفت های خوبی برای ناشنوایان گردید. نامه زیر که در 2 آذرماه 77 تاریخ دارد گویای حوادث بسیاری است که در زمینه اجرای مطالبات ناشنوایان اجرایی شده است. بسیاری از این نامه ها پاراف خانم آقامحمد را دارد و جهت کارشناسی یا پیگیری یا اجرا برایشان ارجاع شده است. این گویای نقش بی نظیر و مهم ایشان در صدا و سیما و در بهزیستی است.
ص: 253
یکی از اقدامات سودمند در این دوره تدوین چند جزوه کارشناسانه در شناسایی و معرفی ناشنوایان و مشکلات آنها به ویژه مشکل آنان در زمینه ارتباطات و ضرورت افزایش سامانه ارتباطی ناشنوایان در سیمای ایران است. این جزوات که با مساعدت و کمک خانم آقامحمد در سازمان بهزیستی، معاونت توانبخشی تدوین شد و برای مدیران و مسئولان سیما ارسال گردید، تأثیر اساسی بر رویکرد آنان داشت.
تلاش ها و افزایش مطالبات ناشنوایان در سال 1377 هم قابل توجه است. چندین درخواست با امضاء های بسیار از شهرهای مختلف به صدا و سیما یا مجلس یا ریاست جمهوری از طرف ناشنوایان ارسال شد. اعضاء کانون ناشنوایان در استان خراسان یک طومار با 93 امضاء در 15 دی ماه 77 به مرکز فرستادند؛ اعضای کانون ناشنوایان سیستان و بلوچستان، درخواستی با 240 امضاء فرستادند. در تهران چند بار امضاء جمع آوری شد و ناشنوایان مطالبات و درخواست هایی مبنی بر زیرنویس یا ایجاد برنامه توضیح گر و ترجمه را خواستار شدند.
البته کسانی هم بودند که اجرای چنین برنامه هایی را قبول نداشتند و نمی پسندیدند و خواستار توقف برنامه ها بودند یا این برنامه ها را دارای پیامد منفی برای عموم بینندگان
تصویر
ص: 254
می دانستند. اما فشارهای اکثریت ناشنوایان باعث تداوم برنامه های ایجاد شده و پیگیری برنامه های جدید بود. نامه زیر که از دفتر رئیس جمهور به قائم مقام رئیس سازمان صدا و سیما ارسال شده گویای همین نکته است.
مطالبات و پافشاری ناشنوایان موجب شد تا استفاده از رابط در برنامه های سیما از سال 76 آغاز گردد اما از سال 1378 کم کم اختلافات شخصی میان ناشنوایان با گروه بندی های آنان به برنامه صدا و سیما هم کشیده شد تا جایی که نیازهای جامعه ناشنوایان به فراموشی سپرده شد. از همه مهم تر اصلاً تصور نمی کردند که صدا و سیما اجرای رابط در کنار برنامه های خود را کاری اضافه می داند با
تصویر
ص: 255
تلاش های زیاد، جلسات کارشناسی مختلف در سیمای جمهوری اسلامی با مدیران وقت و با حضور آقای جعفری نیا و آقامحمد و برخی مواقع آقای محمودی تشکیل گردید تا مدیران سیما متقاعد شوند برای ناشنوایان از رابط استفاده گردد.(1)
متأسفانه از همان ابتدای کار که تازه در سیما آغاز شده بود و همان گونه که قبلاً گزارش شد(2) سیما در زمان درخواست فقط با باز کردن دریچه ای در کنار تصویر (به صورت رابط) که امکان پذیرتر بود و هزینه ای نداشت موافقت کرد. ما هم غنیمت شمرده پذیرفتیم و همکاری را آغاز کردیم. اما جمعی اندک از ناشنوایان بدون توجه به اهداف بلند این پروژه و دستاوردهایی که به دست آمده بود، درخواست های غیر واقع بینانه داشتند. بیشتر تأکید می کردند که رابط را باید آنان معرفی کنند. از طرفی ضوابط اداری به ویژه در سازمان صدا و سیما چنین اجازه ای حتی به مدیران ارشد نمی دهد.
برای حل این مشکل چندین جلسه با آقای دکتر کمالی گذاشتند و دائم تأکید می کردند انتخاب رابط ویژه برای برنامه تلویزیونی را باید آنها معرفی کنند بالاخره آقای دکتر کمالی خواستند در جلسه ای که آقامحمد حضور دارد، خواسته هایشان را مطرح کنند.
خانم آقامحمد درباره ناسازگاری گروهی از ناشنوایان با بهزیستی در مورد اداره برنامه های ناشنوایان در سیما می گوید: چندین جلسه با حضور کمالی، نجفی، جعفری نیا و آقامحمد از یک طرف و نمایندگان ناشنوایان از طرف دیگر در سال های 78 به بعد تشکیل شد ولی نتیجه خاصی اخذ نشد.
در این باره مدیران یا اعضای آن زمان کانون ناشنوایان، انجمن خانواده ناشنوایان و کمیته توسعه زبان اشاره اظهار نظری نکرده اند و نظرشان را نمی دانیم ولی خانم آقامحمد به دلیل اینکه در متن حوادث آن دوره بوده و اطلاعات خوبی از رخدادهای آن دوره دارد در این باره چند مطلب مطرح کرد:
ناشنوایان در تاریخ معاصر فرصت های مهمی را از دست داده اند چون گاه بدون سنجیدن واقعیت ها به موضع گیری می پردازند. در مورد برنامه های ناشنوایان در سیما هم این گونه بود و عده ای که خود را رهبر جامعه ناشنوایان می دانستند، بدون اینکه طرح مشخص کارشناسی داشته باشند و بدون اینکه نتایج عملکرد خود را بسنجند، فقط مدعی بودند که برنامه ها باید توسط افراد با صلاحیت از تمام لحاظ اداره شود.
وقتی به آنان گفته می شد ما هم معتقدیم افراد با صلاحیت باید این امور را انجام دهند و شما چه کسی را معرفی می کنید یا چه طرحی دارید، معمولاً پیشنهاد خاصی نداشتند.
متأسفانه جامعه ناشنوایان ایران به غیر ناشنواها بدبین و بی اعتماد هستند و عملاً به این باور رسیده اند که امور ناشنوایان را خود ناشنوایان باید انجام دهند. در حالی که این طرز فکر بسیار مضر
ص: 256
است زیرا هیچ جامعه ای نمی تواند همه امور را در داخل خودش تأمین کند و نیاز به افراد دیگر جوامع هم دارند. انسان ها یک جامعه در هم تنیده و ترکیبی دارند که صدها شغل و مهارت باید اجرایی گردد تا زندگی یک انسان به سامان برسد. هر گروه انسانی را در نظر بگیرید به تنهایی قادر نیست همه این مهارت ها و مشاغل را تأمین کند.
دوم اینکه اگر ناشنوایان بگویند ما امور خود را خودمان اداره می کنیم و نیاز به غیر ناشنوا نداریم، همین استدلال را غیر ناشنواها هم می توانند داشته باشند و بگویند ما امور خود را اداره می کنیم و نیازی به ناشنواها نداریم و به آنان اجازه ورود به کارهای خودشان را ندهند. سوم اینکه اگر بپذیریم که ناشنواها خودشان خودکفا باشند و امورشان را اداره کنند و کارها را به خودشان بسپاریم، تجربه نشان داده عملاً از بسیاری از امور ناتوان هستند. من نمی خواهم باز کنم ولی خودشان هم می دانند واقعیت چیست؟
مرحوم جبار باغچه بان پس از یک عمر تلاش و کوشش برای جامعه ناشنوایان، در سال های آخر عمرش زندگی نامه خود نوشتی نوشته که بسیار آموزنده است و گلایه های فراوان مطرح می کند. چون باغچه بان شنوا بوده و در جاهایی از او حرف شنوی و اطاعت نداشتند.
به هر حال از همه کسانی که متعلق به جامعه ناشنوایان هستند و در قید حیات می باشند عاجزانه تقاضا دارم منصفانه یک بار حوادث سال های 78 به بعد را بررسی و مرور کنند. ببینند چقدر نیرو و انرژی هدر رفت، با اینکه می توانستیم این نیروها را در راه ساختن جامعه هدف و پیشرفت برنامه ها بسیج کنیم. اگر من به جای آنان بودم، تجارب آن دوره را می نوشتم و در اختیار ناشنوایان جوان تر قرار می دادم که متأسفانه همان راه را دارند طی می کنند، و از جامعه هدف می خواستم از گذشته درس آموخته و بیش از این موجب از بین رفتن فرصت ها نشوند.
اینجانب (مؤلف این کتاب) از 1370 با جامعه ناشنوایان کار کرده ام و برخوردها، موضع گیری های ناروا من هم دیده ام ولی یک نکته را نباید فراموش کرد. سازمان بهزیستی و سازمان صدا و سیما به عنوان بخشی از دولت در ارتباط با ناشنوایان و کلاً در ارتباط با معلولان باید با حوصله و درایت عمل کند.
اگر نهادهای دولتی و متصدی امور ناشنوایان، امور را به خودشان واگذار می کردند ولی ناظر به کارهایشان بودند، از این طریق آنان مجرب می شدند و بعد از چند بار شکست خوردن، پخته شده و آمادگی پیدا می کردند آینده جامعه خود را به دست گرفته و بسازند.
خانم آقامحمد بر این واقعیت اذعان داشت که ناشنوایان در امور مختلف فرهنگی و اجتماعی مربوط به خودشان به تدریج تجربه آموخته و به خودکفایی برسند.
ص: 257
به هر حال بعضی از نخبگان جامعه این گلایه را در مورد مدیریت های دولتی داشته اند که بهزیستی امور ویژه معلولین را به آنها واگذار نمی کند. در حالی که مدیران دولتی هم استدلال خود را دارند و می گویند به دلیل تبحر و تسلط آنان بر امور روش آنها مطلوب تر است.
بنابراین از یک زاویه سخن و داوری آقامحمد درست است و ناشنوایان باید رفتار خود را عوض کرده و با موضع گیری های عناد آمیز و تفرقه افکن، موجب هدر رفتن امکانات نشوند و از منظر دیگر لازم است مدیران دولتی با راهنمایی های درست ناشنوایان راه را برای اصلاح امور آنان هموار کرده و آنان با اصلاح خود بر کارآمدی جامعه خودشان بیفزایند.
از نظر جامعه شناختی و روان شناختی رفتار ناشنوایان که بارها در طول تاریخ معاصر تکرار شده و به هیچ وجه قابل توجیه نیست بلکه باید اصلاح کنند. در واقع اگر ناشنوایان بخواهند در جامعه نفوذ داشته و از امکانات اجتماعی و دولتی بهره مند گردند، ضرورت دارد اختلافات و خودمحوری ها را کنار گذاشته و با تدبیر و آینده نگری به پیشرفت و رفاه خود بیندیشند. و با اتحاد و هماهنگی و همکاری و حمایت یکدیگر به اجرای طرح های بزرگ بپردازند.
چند سند تاریخی درباره حوادث مزبور هست، اکنون به معرفی این اسناد می پردازم. تلاش می کنم بدون پیش داوری، به تجزیه و تحلیل آنها بپردازم.
هادی معیری رئیس هیئت مدیره کانون ناشنوایان ایران در نامه ای به علی لاریجانی رئیس سازمان صدا و سیما خواستار اصلاح برنامه ها در سه بند شد. متن این نامه به شرح زیر است:
ص: 258
پس از این نامه هایی با همین مضمون و هر کدام با چندین امضاء توسط انجمن خانواده های ناشنوایان مازندران، کانون ناشنوایان شهرستان آمل، کانون ناشنوایان قائم شهر، کانون ناشنوایان
تصویر
ص: 259
بابل، انجمن خانواده ناشنوایان شهرستان بابلسر به ریاست صدا و سیما نوشته شد و خواستار و اصلاح برنامه ها شدند.
هر کس نامه های مختلف و از شهرهای مختلف را ببیند و به مقایسه آنها بپردازد متوجه می شود همه یک خواسته دارند و متن همه تقریباً یک محتوا دارد، از این رو می توان نتیجه گرفت که یک جریان خاص چند نفره پشت همه اینها بوده و جریان مخالفت را هدایت می کردند. البته یک احتمال ضعیف هم هست که مثل این زمان که جو فراگیر در همه شهرها علیه بهزیستی هست و همه یک حرف را می زنند. البته تفاوت این زمان با آن زمان در این است که اکنون انواع شبکه ها و رسانه های فراگیر هست و در آن زمان این گونه نبود.
نیز مجدداً در سال 1379 نامه ای توسط چهار نهاد ناشنوایی کشور یعنی کانون ناشنوایان ایران، انجمن خانواده ناشنوایان، انجمن فرهنگی ناشنوایان شفق و کمیته توسعه زبان اشاره ناشنوایان ایران به ریاست صدا و سیما ارسال شد که همان درخواست ها که در نامه هادی معیری بود تکرار گردید. از نظر اهمیت این نهادها می توان گفت کمیته توسعه زبان اشاره استقلال کامل نداشته بلکه وابسته به سازمان بهزیستی است. از طرف دیگر انجمن فرهنگی شفق وابسته به فرهنگسرای شفق بوده و مدت ها قبل فعالیت نداشته است و معاونت توانبخشی بهزیستی به نکات مزبور توجه داده است.
اساس اختلاف بین کانون ناشنوایان و انجمن خانواده ناشنوایان از یک طرف و کارشناسان امور ناشنوایان در معاونت توانبخشی سازمان بهزیستی بر سر این بود که برنامه های ناشنوایان در سیما را چه کسی با برنامه ریزی و جذب نیرو مدیریت کند.
در مقابل بهزیستی معتقد بود غیر از تیم مجرب موجود، افراد خام را نمی توان سر اینگونه کارهای ظریف گذاشت و به همان تیم چند نفره که عملاً آب دیده بودند بسنده می کرد. لُب منازعات نکات فوق بود که قابل مذاکره و حل شدن بود. البته در اینگونه منازعات مسائل دیگری وارد می شود که موجب تشدید اختلافات خواهد شد و راه حلی هم ندارد که همان مسائل نفسانی مثل حسادت یا زیاده خواهی است. برای مثال فردی به ظرفیت و توانایی خود قانع نیست و درصدد دست اندازی به قلمرو دیگران است. در منازعات بین گروهی از ناشنوایان و بهزیستی اینگونه عوامل اخلاقی دخالت داشت و کار را سخت کرده بود.
ص: 260
تصویر
ص: 261
چهار خواسته ای که در نامه بالا آمده، نکات کلی است که فکر نکنم بهزیستی یا صدا و سیما هم با آن مخالف باشد، همه مدیران قبول دارند که افراد با صلاحیت را سرکار بگذارند. مگر اینکه نویسندگان این نامه با طرح این چهار بند مقبول درصدد رسیدن به اهداف دیگری باشند که در این نامه نیامده است.
پس از اینکه رئیس هیئت مدیره کانون ناشنوایان عوض شد و بهروز مبشری جای هادی معیری را گرفت. نامه ای را در 8 شهریور 79 برای دکتر کمالی معاون توان بخشی سازمان بهزیستی کشور فرستاد و همین چهار خواسته که قبلاً در نامه هادی معیری به ریاست سازمان صدا و سیما و بعداً در نامه چهار نهاد ناشنوایی مطرح شده بود، مجدداً به معاون توانبخشی نوشت و به او متذکر شد که انتخاب رابط برای برنامه های تلویزیونی بر عهده کانون یا انجمن خانواده یا انجمن شفق و یا کمیته است و در پایان نامه از خودکفایی ناشنوایان سخن رفته و تعریضی به سازمان بهزیستی زده است.
چند ماه بعد، وقتی مدیریت کانون ناشنوایان از بهزیستی پاسخی دریافت نکرد. بهروز مبشری رئیس هیئت کانون ناشنوایان ایران نامه ای به شرح زیر در 16 آذرماه 79 به رئیس سازمان بهزیستی نوشت:
تصویر
ص: 262
این نامه تاریخی است و نشانگر اوج اختلافات چند نفر از ناشنوایان که در رأس امور بعضی از NGOها بودند. مبشری بلافاصله پس از باسمه تعالی، بدون هیچ گونه آدابی رئوس تقاضاهای کانون ناشنوایان از ریاست سازمان بهزیستی کشور را برمی شمارد. این رویه بر خلاف آداب نامه نگاری و خلاف اخلاق است.
بند آخر مربوط به ناشنوایان و تلویزیون است. مبشری خواستار تشکیل کمسیونی می شود که نمایندگان بهزیستی و سازمان های مردمی در مورد استفاده ناشنوایان از تلویزیون تصمیم گیری کنند. در واقع خواستار شده که سازمان بهزیستی یا معاونت توانبخشی بهزیستی بدون آنها اقدام نکنند و تصمیم نگیرند بلکه بهزیستی یک رأی داشته باشد و نماینده بهزیستی در کنار نمایندگان ناشنوایان تصمیم سازی کنند.
رئیس سازمان بهزیستی نامه مبشری را برای معاون توانبخشی آقای کمالی می فرستد و آقای کمالی به آقای نجفی پاراف می کند که در یک جلسه با حضور فاطمه آقامحمد صحبت کنند.
به رغم تندی نامه رئیس کانون، بهزیستی صبوری کرده و به اقتضای ادب و اخلاق پاسخ منطقی و بدون تندی چند روز بعد و در 21 آذرماه 79 نامه برای کانون ارسال کرد. تنها نکته مهم اینست که این نامه خطاب به کانون ناشنوایان ایران نه خطاب رئیس آن است. نیز توسط رئیس بهزیستی یا معاون توان بخشی امضاء نشده بلکه مدیرکل دفتر امورخدمات رفاهی توانبخشی، ستار اعتمادی امضاء و ارسال کرده است.
ص: 263
تصویر
ص: 264
درباره عنوان نامه ستار اعتمادی، خانم آقامحمد معتقد است بهزیستی در واقع می خواست جامعه ناشنوایان را مخاطب قرار دهد نه یک شخص را. از این رو نامه اش را خطاب به کانون نوشت. نکته دیگر که اهمیت دارد ناشنوایان فراوانی بودند که با نامه نگاری به بهزیستی یا صدا و سیما موافق بودند و رویه موجود را قبول داشتند، به ویژه در شهرهای دیگر.
از منظر رفتارشناسی اجتماعی متن این نامه اهمیت فوق العاده در شناخت ماهیت و کارکرد سازمان بهزیستی دارد. سخن بر سر این نیست که کانون ناشنوایان، سخن و موضع کانون ناشنوایان درست است یا نیست؛ بلکه به منظور افزایش مشارکت ناشنوایان و جذب آنان در پروژه های مرتبط به خودشان، یک مدیر لایق، راه را بر روی آنان باز می کند و آنان را تشویق به تلاش بیشتر می نماید و حتی امور را به خودشان واگذار می نماید. اما یک مدیر اقتدارگرا درها را بر روی آنان می بندد و مانع مشارکت آنان می گردد و یأس و دلسردی را در جامعه ناشنوایی منتشر می نماید.
با عوض شدن مدیر کانون ناشنوایان و آمدن خسرو گیتی، ایشان در 10 دی ماه 79 به محمد کمالی معاون توانبخشی سازمان بهزیستی نامه ای نوشته است. ایشان گویا مواضع پیشین کانون و پاسخ بهزیستی را می خواهد نادیده فرض کند و روابط جدیدی را پایه ریزی نماید. بخش های از این نامه مستقیم به حضور ناشنوایان در سیما و اجرای برنامه های ناشنوایی در سیما اختصاص دارد. آقای گیتی مطرح می کند که طرح دارد و دارای فکر جدید در این زمینه است.
در این اختلافات عده قلیلی از ناشنوایان که در رأس کانون و انجمن بودند با بهزیستی درگیر بودند ولی عده ای از نخبگان ناشنوا مثل رضا محمودی با بهزیستی همکاری می کردند. نیز بدنه ناشنوا معمولاً در همه زمان ها با بهزیستی سازگاری دارد و مخالفت نمی کند.
لازم بود بهزیستی با فرهنگ سازی و با استمداد از امکانات و اهرم هایی که دارد، افراد مخل به پیشرفت ناشنوایان و افرادی که درصدد منافع شخصی خود بودند کنار می زد و افراد پاک دست و درستکار را حاکم بر تشکل ها می نمود. تعجب اینکه بهزیستی حتی از افرادی که با تمام وجود در راه اهدافش تلاش می کردند هم حمایت جدی نمی کرد. از این رو طی چند دهه نتوانست یک قشر نخبه در ناشنوایان دیگر معلولین به وجود آورد. به نظر بنده مدیران بهزیستی به رغم پرکاری و فعالیت بسیار، در زمینه ها مختلف ضعف های اساسی داشتند.
البته خانم آقامحمد مدافع عملکرد بهزیستی و سازمان صداو سیما است و عامل همه نابسامانی ها را افرادی می داند که در رأس تشکل ها قرار گرفته اند و انحصار طلب و خودخواه هستند. اما من می گویم اگر بهزیستی درست کار می کرد، اینگونه افراد مجال پیدا نمی کردند تا در رأس قرار گیرند.
ص: 265
آقای کمالی با توجه به بند 5 همین نامه آقای خسرو گیتی را به عنوان نماینده ناشنوایان در گروهی که طرح قانون حمایت از حقوق معلولان را تدوین می کردند، قرار داد.
تصویر
ص: 266
با تلاش های فاطمه آقامحمد و همکاری جمعی از ناشنوایان و نخبگان فرهنگی، تیم فعالی برای اخبار ناشنوایان در شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی شکل گرفت. افراد این تیم عبارت بودند از:
مرتضی پیروزی (گوینده ناشنوا)؛ رضا محمودی (گوینده ناشنوا)؛ احمد نورمحمدی (گوینده شنوا)؛ محسن سعیدی (تهیه کننده)؛ حسن منظوری (تهیه کننده)؛ علیرضا جلالی (تهیه کننده)؛ فاطمه آقامحمد (سردبیر)؛ مهدی محمدی (تهیه کننده)؛ رضا دربندری (تهیه کننده).
این افراد با تقسیم کارها در هفته ها اخبار ناشنوایان را در سال های 79 اجرا می کردند. فاطمه آقامحمد در جمع مزبور فعال تر و پیگیرتر بود و به همین دلیل در سال 79 اقدامات برای ناشنوایان به مناسبت هفته جهانی ناشنوایان توسط معاونت توان بخشی بهزیستی کشور، تقدیر نامه ای به ایشان اعطا گردید:
به هر حال مدیریت خوب آقامحمد موجب شده است، امور این گروه، سامان گرفته و کارها به خوبی پیش می رفت.
اما از سال 1380 مخالفت ها نسبت به این فعالیت ها تشدید شد. چند تفکر مشخص پشت سر این مخالفت ها بود که تماماً از جریان مخالفین زبان اشاره نشأت می گرفت. چون اقدامات ناشنوایی در
تصویر
ص: 267
سیما بر اساس زبان اشاره استوار شده بود، از این رو کسانی که مخالف زبان اشاره بودند، در رأس مخالفین قرار داشتند. یونس لطفی که مدتی سرپرست بهزیستی استان تهران بود در تاریخ 17 تیرماه 1380 نامه ای به کمالی معاون توان بخشی سازمان بهزیستی نوشت. متن این نامه این گونه است:
نکاتی که در متن این نامه هست عبارت اند از:
1. نویسنده این نامه به جای ناشنوایان، نابینایان نوشته است.
2. کسانی در مخالفت با پخش مجری اشارات، مکاتباتی با بهزیستی تهران داشته اند. این مکاتبات توسط چه کسانی و چه محتوایی داشته معلوم نیست چون در اختیار عموم قرار نگرفته است.
تصویر
ص: 268
3. فقط خواستار رسیدگی به پخش همزمان رابط با فیلم های سینمایی است و از دیگر اقدامات مثل اخبار ناشنوایان و زیرنویس دار شدن برنامه های سیما سخنی به میان نیاورده است.
در مورد هم زمانی رابط با فیلم قبلاً توسط مدیریت کانون ناشنوایان و دیگر تشکل ها نامه هایی برای ریاست صدا و سیما ارسال شده بود و این موارد در رخدادهای سال 78 و 79 آوردیم.
4. یونس لطفی خواستار قطع برنامه تا رسیدن به راه کار بهتر شده است.
کمالی این نامه را جهت ملاحظه برای خانم آقامحمد فرستاده و آقامحمد پس از بررسی ذیل نامه نوشته است: مورخ 20/4/81 حضوراً خدمت معاون توضیح دادم. در مورد این توضیحات چیزی نمی دانیم و ایشان گزارشی منتشر نکرده است.
غیر از نامه یونس لطفی که به مخالفت با زبان اشاره مشهور است، نوشته ای از محمود پاکزاد در اختیار داریم که در 16 مهرماه 1380 برای مسئول برنامه به خانه برمی گردیم سیما ارسال شده است. محمود پاکزاد از مخالفین سرسخت زبان اشاره است. اما مطلب او چنین است:
مسئول محترم برنامه به خانه برمی گردیم شبکه تهران و مجری محترم آن سرکار خانم امیرشاهی
در برنامه «تکرار» به خانه برمی گردیم، که در صبح پنجشنبه مورخ 12 مهرماه 80 پخش گردید در گفتگوی مجری محترم برنامه با خانم آقامحمد رابط ناشنوایان سازمان بهزیستی مطالبی در مورد آموزش اشاره متداول بین ناشنوایان به دیگر افراد عادی جامعه، به خصوص کودکان مطرح گردید که آگاهی موارد زیر را طلب می کند:
1- در مورد مطالبی که خانم آقامحمد که همکاری سخت کوش در امور ناشنوایان در سازمان بهزیستی است بیان داشتند، از جمله اظهارات بیان شده از طرف ایشان در مورد تأثیر مثبت فراگیری اشاره بر هوشی کودکان عادی، متأسفانه برخلاف نظر ایشان نه تنها اشارات بر هوش کودکان عادی اثری مثبت نمی گذارد بلکه به جهاتی اثرات منفی و زیانبار بر سیر تکاملی فراگیری زبان کودک و انحراف دقت و توجه او در سال های طلایی زبان آموزی خواهد داشت. زبان برای مراوده افراد جامعه است و در بهترین وضعیت پیشرفت آن زبان تکلّمی امروزی است. آموزش اشارات به کودک عادی با توجه به حالت نمایشی اشارات که جاذب توجه کودک است وی را تا در حدی که تصور کنید از فراگیری زبان تکلّمی که کودک در سنین طلایی فراگیری آن قرار دارد باز می دارد و لااقل اثری منفی می گذارد و ضمناً نیروی زبان آموزی وی را در این سنین حساس منحرف و تقسیم کرده تمرکز او را در فراگیری زبان تکلّمی به جای هدایت در یک جهت در چند جهت تقسیم و صرف نموده و اثری منفی بر توسعه، رشد و شکوفایی زبان وی خواهد گذاشت و نتیجتاً استعداد او را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.
2- از چهار ساله اول زندگی کودکان به عنوان دوران طلایی زبان آموزی کودک یاد می شود و در این دوران شکوفایی زبان که قدرت تقلیدی وی در فراگیری زبان بی حد است کودک هر زبانی را با تلفظ صحیح آن فرا می گیرد. این امر حتماً برای بزرگسالان
ص: 269
مقدور نیست و معمولاً بزرگسالان زبانی را که فرامی گیرند با تکیه بر تلفظ زبان مادری است. لذا از این دوران طلایی، باید به طور کامل در فراگیری صحیح زبان کودک بهره گرفت و انحراف او به فراگیری اشارات بر زبان آموزی او لطمه جبران ناپذیری می زند.
دوران دوم و تکاملی توسعه زبان در نزد کودکان از 4 سالگی تا 12 سالگی (پایان دوره آموزش ابتدایی) است به همین لحاظ کودکان ناشنوا نیز باید در این دوره یعنی از تولد تا 12 سالگی با استفاده از روش شفاهی تکلّمی آموزش بینند و گفتار را فراگیرند و پس از آن می توانند از اشارات به عنوان وسیله کمکی نه زبان اصلی در تفهیم و تفاهم بهتر بهره گیرند.
3- ارائه و اشاعه اشارات از تلویزیون که یک وسیله ارتباطی فراگیر است مضّراتی را به همراه دارد. از جمله سبب می شود تا سایر کودکان استثنایی از جمله معلولین ذهنی، کودکان دیرآموز، کودکانی با فراگیری ضعیف و کودکانی با ناسازگاری های اجتماعی که آماده هرگونه انحراف از مسیر اصلی زندگی هستند اشارات را فراگیرند و به زبان آموزی توجهی نکنند و برخی از آنان به خصوص کودکانی با ناتوانایی های ذهنی مقداری از زبانی را هم که فرا گرفته اند و معمولاً برای گذران زندگی آنان کافی است از دست بدهند و زیان جبران ناپذیری عاید آنان شود.
4- اصولاً علائمی که به عنوان زبان اشاره از آن نام برده می شود، زبان نیست زیرا زبان بر پایه علم فونتیک و قواعد دستوری پایه گذاری شده و زبان اشاره فاقد این نکات علمی است. لذا زبانی به نام زبان اشاره موجودیت علمی ندارد بلکه می توان از آن به عنوان علائم اشاره ای نام برد. همانند سایر علائم متداول در زندگی بشر از جمله علائم مورس در تلگراف، علائم نت موسیقی و یا علائمی که انسان های بدوی همانند خطوط تصویری از آن استفاده می کردند و یا علائمی که سرخ پوستان با ایجاد دود از آن برای ارسال برخی پیام ها بهره می گرفتند.
به خوبی واضح است که اگر به فرض محال قرار بود روزی جوامع بشری از علائم اشاره ای به جای زبان تکلمی استفاده کنند بشریت با رکود علمی کامل مواجه می شد پیشرفت علوم متوقف می گردید و اشارات برای پذیرش این تکامل نه تنها ناکافی که قابل استفاده نبود و به فرض اگر می خواستیم کتاب لغتی با علائم اشاره ای تدوین کنیم باید کتابی به قطر بیش از کره زمین داشته باشیم. سازمان بهزیستی از سال 1353 اقدام به اشاره سازی نموده و طی حدود 30 سال حتی چند هزار اشاره هم ایجاد ننموده که متأسفانه این اشارات برای تمامی ناشنوایان قابل استفاده هم نمی باشد. لازم به ذکر است که اینجانب مخالف آن نیستم که اشارات موجود در حد نیاز اولیه ناشنوایان سر و سامانی یکنواخت گیرد ولی استفاده از اشارات را پس از تکامل زبان تکلّمی در ناشنوا و پس از پایان دوره ابتدایی توصیه می کنم.
استفاده از اشارات توأم با تکلّم و لب خوانی است و اگر مجری محترم در روز یاد شده در برنامه به خانه برمی گردیم تعدادی از اشارات بسیار ساده خانم آقامحمد را دریافت نمودند
ص: 270
به خاطر توجه به حرکات لب گوینده و استفاده از صوت ضعیفی بود که ایشان هنگام انجام اشارات به کار می بردند.
5- چرا به جای آن که کوشش بیهوده زبان آوری برای آموزش اشاره برای نمونه به حدود هفتاد میلیون ایرانی کنیم. حدود یکصدهزار نفر ناشنوا را مراوده کلامی نیاموزیم. مسلماً افراد عادی چون نیازی به استفاده از اشارات ندارند آنها را فرا نخواهند گرفت و در صورت فراگیری به سرعت فراموش خواهند کرد ولی ناشنوا با توجه به اینکه نیازمند مراوده با جامعه است در صورت فراگیری گفتار آن را حفظ خواهد کرد، عضو جامعه اطراف خود خواهد شد و مطرود و منزوی نخواهد گردید.
6- در چنین مواردی که مسائلی علمی مطرح است آیا بهتر نیست مجریان و برنامه ریزان آن رسانه بسیار مهم و فراگیر از نظریات کارشناسان و متخصصان بهره گیرند.
یکی از اهداف تعلیم و تربیت گروه های مختلف استثنایی نزدیکی هر چه بیشتر این گروه ها به جامعه است که در آن زندگی می کنند. برنامه جهانی برای معلولین نیز بر این امر تأکید بسیار دارد. لذا با توجه به اینکه ناگویایی (لالی) لازمه ناشنوایی نیست بلکه ثمره آن است و هر ناشنوایی با بهره گیری از روش شفاهی و تخصص مربیان ارزشمند این رشته می تواند به سهولت تکلّم را فراگیرد آیا دیر نیست به آنان تکلّم را یاد دهیم. اصولاً کدام علمی تر و عملی تر است یکصد هزار ناشنوا را تکلّم آموختن یا هفتاد میلیون را اشاره غیر ضروری یاد دادن؟
7- در مورد آموزش و پرورش، و بهره گیری از روش های آموزشی و مطالب علمی کودکان استثنایی، از جمله ناشنوایان سازمان آموزش و پرورش استثنایی مسئولیت مستقیم دارد و با داشتن کارشناسان ورزیده و مربیان توانمند خدماتی ارزشمند انجام می دهد. لذا در چنین مواردی باید حتماً از نظر آنان هم بهره گرفته شود. دخالت بی مورد دیگران در مسائل آموزشی و پرورشی کودکان استثنایی به این قسمت از آموزشی و پرورشی لطمه جبران ناپذیری می زند.
8- تکلّم اولین حق مسلم هر کودک از جمله کودکان ناشنوا است. آنان که این حق را از وی دریغ می کنند نه تنها به ناشنوایان که به جامعه بشری خیانت کرده اند. تاریخچه زبان نشان می دهد که پیشرفت آن از علائم دیداری و اشارات به سوی تکلّم و گفتار بوده و از اشارات طبیعی که بشر اولیه استفاده می کرده به خطوط تصویری و پس از قرن ها تکامل به زبان تکلّمی امروزه رسیده است. که در حال حاضر بهترین وسیله مراوده و تفهیم و تفاهم تمامی جوامع بشری است. بدون شک اگر زبان تکلّمی جهانی شود و تمام کشورها از یک زبان واحد استفاده کنند محققاً پیشرفت بشر سریع تر و تفهیم و تفاهم بیشتر خواهد بود.
لازم به ذکر است که بشر به چند جهت اشرف مخلوقات لقب گرفته و چند صفت سبب تمایز او از سایر موجودات شده است. اولین موهبتی که سبب تمایز او از سایر مخلوقات شده است راست قامتی او است. قامت راست و استفاده از دستانِ آزاد وی را به سازندگی
ص: 271
و استفاده از ابزار تشویق نمود و به سبب نیاز، او توانست با دستان خویش وسایل و ابزاری برای زندگی بهتر و آسان تر طی قرن ها ایجاد کند. پس از راست قامتی تعقل، تفکر و تجسم صفات دیگری هستند که سبب پیشرفت بشر گردیده اند. و بالاخره تکلّم نیز از جمله مواردی است که پیشرفت بشریت را سبب شده است. انسان با استفاده از گفتار توانسته است ساخته ها و اختراعات خود را با دیگران در میان گذارد و مشورت و تبادل نظر کند و سپس به صورت مکتوب به نسل های بعد منتقل کند و نسل بعد درصدد ادامه و توسعه آنچه انجام شده باشد تا به امروز که ما شاید پیشرفت دقیقه ای علوم، اختراعات و اکتشافات در زندگی بشر هستیم. در آینده ای نه چندان دور پیشرفت ها، شگفت انگیز خواهد بود و بسیاری از معلولیت ها مهار خواهند شد و مهندسی ژنتیک به موفقیت های بسیاری دست خواهد یافت. لذا تکلّم که یکی از ابزارهای مهم پیشرفت در زندگی بشر بوده است را باید محترم شماریم و این هدیه خداوند را پاس داریم. اجازه دهیم تا ناشنوایان از طرق گفتار چون سایر انباء بشر مراوده کلامی داشته باشند و در این موفقیت در هر حدی که ممکن باشد با ما همگام گردند.
در پایان مجدداً یادآور می گردم که من به هیچ وجه با استفاده از اشارات در زندگی ناشنوایان مخالفتی ندارم بلکه بر استفاده از تکلم در زندگی این قشر از هموطنان عزیز تأکید بسیار دارم. زیرا تکلّم تنها وسیله علمی و صحیح مراوده افراد جامعه است و ناشنوا با استفاده از گفتار به جامعه اطراف خود نزدیک می شود و از انزوا به در می آید. به امید روزی که هیچ کودک استثنایی بدون آموزش و هیچ کودک ناشنوایی بدون تکلم نباشد.
اما آقامحمد در آن برنامه زنده پس از دریافت مطالب فوق از پاکزاد به خاطر زحماتی که برای ناشنوایان کشیده تشکر کرد و گفت: در همه دنیا روش های مختلف برای آموزش ناشنوایان اجرا شده است، مثل شفاهی و اشاره، اما ما اعتماد به روش ارتباط کلی داریم.
ایشان از زمان مرحوم باغچه بان با ایشان اختلاف نظر و اختلاف رویه داشت و نتوانست در مدرسه باغچه بان کار کند و مدرسه مستقلی برای ناشنوایان به نام نیمروز دایر کرد. آن طور که خودش نوشته او در سمت های زیر فعالیت داشته است.
- مدیرکل اسبق دفتر کل آموزش و پرورش استثنایی
- دبیرکل کانون ناشنوایان ایران
- مشاور عالی سابق فدراسیون ورزش های ناشنوایان
- بنیان گذار مجتمع آموزشی ناشنوایان نیمروز
- اهل قلم و نویسنده ده ها کتاب (دو جلد ضمیمه است)
- متخصص تعلم و تربیت و روانشناسی کودکان ناشنوا از آمریکا
- نماینده سازمان جهانی ناشنوایان در امور تعلیم و تربیت
ص: 272
در مورد آموزش کودکان ناشنوا که بر اثر زندگی از نوجوانی تا به امروز تجربه ای که در تنگاتنگ بودن او با ناشنوایان و مطالعاتی که انجام داده در متن به دست آورده در دست نویس موجود است.
در مورد اهمیت زبان اشاره در ایجاد ارتباط و فراگیری زبان با شما صحبت کنم. البته مطالبی را که بنده خدمتتان عرض می کنم حتماً اکثر شما عزیزان به آن واقف هستید. اما برای اینکه به یک جمع بندی برسیم مطالبی را به صورت مختصر و کلی عرض می کنم.
می دانیم که همه جانوران به نحوی نیازمند ایجاد ارتباط با جانوران هم نوع خود هستند. و هر کدام راهی را برای این امر انتخاب کرده اند. مثلاً وقتی یک حیوانی با آغشته کردن تنه و شاخه درختان به ماده مترشحه گوشه چشمش قلمرو خودش را مشخص می کند و بدین طریق این اطلاعات را به حریف می دهد که او نباید وارد قلمرواش بشود پس بدین وسیله پیام خودش را منتقل می کند تا اینکه می رسد به انسان که حیوانی ناطق است او نیز با بهره گرفتن از سیستم شنوایی به وسیله گفتار اطلاعات خودش را منتقل می کند و این ارتباط از همان بدو تولد به دلیل داشتن نعمت شنوایی به خودی خود انجام می گردد. اما در مورد کودکانی که دچار نقص شنوایی هستند می بینیم آنها نیز کمبود شنوایی خود را با بهتر دیدن جبران می کنند و خداوند این توانایی را در اختیار آنان قرار داده است.
و آنها نیز با بهره گرفتن از این توانایی کمبود شنوایی خود را جبران می کنند اما دیگر این امر خود به خود به صورت نمی گیرد بلکه نیازمند آموزش است هم او و هم خانواده اش چرا که باید بگویم اکثر کودکان ناشنوا از پدر و مادر شنوا به دنیا می آیند.
مسئله دیگر که بسیار پر اهمیت است پژوهشگران بدین نتیجه رسیده اند که بهترین زمان یادگیری زبان از بدو تولد تا 4 سالگی است و این دوره را دوره طلایی می نامند. متأسفانه برای یک کودک ناشنوا این زمان محدودتر می باشد به دلایل مختلف که یک مورد خیلی ساده آن پی بردن مادر یا پدر به نقص شنوایی کودک خود می باشد. چنانچه این کودک فرزند اول خانواده باشد برای اینکه الگویی وجود ندارد که عکس العمل های این کودک را با او در مقابل وجود صدا مقایسه کنند فقط مادر شکایت از ناآرامی های بی جای او دارد و گاهی به صورت گذرا اعتقاد دارد که نسبت به صداهای ناگهانی بی توجه است و این مسائل وقتی به صورت یک مجموعه مطرح می شود او تصمیم می گیرد تا به دنبال مشکل بگردد. و نهایتاً با بررسی های مختلف و مراجعه به مراکز ذیصلاح متوجه مشکل شنوایی فرزندش خواهد شد و بالاخره به ما می رسد در اینجاست که مسئولیت بزرگی به عهده ماست چرا که پیشنهاد یک راه صحیح، راهی که بدون مشقت و بدون آن که استرس و فشار روانی را برای کودک و خانواده او بیشتر کنند راهی که برای بهره جستن از آن به زبان کوتاه تری نیازمند باشد. راهی که وقتی خانواده از آن استفاده کرد رفته رفته نتیجه مطلوب را از آن دریافت کند و این امر باعث دلگرمی و آرامش و ایجاد رضایت و تشویق آنها برای ادامه کار گردد.
ص: 273
اینجاست که تجربیات کشورهای دیگری که در این امر پیش قدم تر از ما و هم موفق تر بوده اند برای ما ارزشمند می توان سرلوحه کار ما قرار بگیرد.
البته در حال حاضر فدراسیون جهانی ناشنوایان که توسط خود ناشنوایان اداره می شود و مرکزی پر اهمیت و بسیار فعال است که همه ساله در یکی از کشورهای عضو کنگره برگزار می کند. خط مشی کلی نیازهای ناشنوایان را در تمام زمینه ها و از همه مهم تر چگونگی راه ایجاد ارتباط این عزیزان را در جهان تسهیل و حمایت می کند.
آنها عقیده دارند زبان اشاره برای ناشنوایان از جایگاه ویژه و اهمیت خاصی جهت ایجاد ارتباط برخوردار است. زیرا که زبان اشاره زبان مادری اوست هر ناشنوایی است و باید به عنوان فرهنگ جامعه ناشنوا پذیرفته شود و جامعه ناشنوا به عنوان اقلیت زبانی از سوی جامعه شنوا شناخته شود.
توسط همین فدراسیون در بیانیه سالامانکا که از اسناد مهم در سازمان ملل متحد در رابطه با معلولین است در سال 1994 قانونی را تصویب نمود که عینی آن را برایتان می خوانم:
«قوانین آموزشی باید تفاوت ها و موقعیت های فردی را در نظر بگیرند. اهمیت استفاده از زبان اشاره به عنوان وسیله ارتباطی برای ناشنوایان باید مورد توجه قرار گیرد. باید مطمئن بود که تمامی ناشنوایان امکان دستیابی به آموزش زبان اشاره ملی خود را دارند.
همچنین زبان اشاره از طرف یونسکو در سازمان ملل متحد به عنوان زبان اول کودکان ناشنوا پذیرفته شده است چرا که آنها اعتقاد دارند کودک ناشنوا نیز باید از ابتدای تولد در معرض کلمات قرار بگیرند با توجه به اینکه این کودکان از حس بینایی قوی تری بهره می برند پس اطرافیان او باید سعی کنند زبان اشاره را بیاموزند و در مقابل کودک ناشنوا از آنها استفاده نمایند. البته این مسئله در خانواده هایی که پدر و مادر ناشنوا دارند به خودی خود وجود دارد و کودک ناشنوایی که در چنین خانواده هایی به دنیا می آیند با مشکل کمتری روبه رو هستند و اعتماد به نفس بیشتری در آنها دیده می شود چرا که او نیز مانند کودک شنوا از همان ابتدای تولدش در معرض آموزش قرار می گیرد. چنین کودکی به راحتی احساساتش را بیان خواهد کرد. می تواند سؤال نماید. و پاسخ سؤالاتش را دریافت کند و روز به روز به خزانه لغاتش افزوده می شود. زبانش رشد می کند و به راحتی مفهوم کلمات را می فهمد. سپس خودش تصمیم می گیرد با اقلیت جامعه خود با استفاده از زبان اشاره ارتباط برقرار کند و با افراد عادی چون به زبان تسلط پیدا کرده به راحتی ارتباط برقرار کند، زیرا روش ما ارتباط کلی است و همیشه تصمیم گیرنده استفاده از امکانات به عهده خود ناشنوایان عزیز است. تا با توجه به توانایی خود از آن بهره مند شوند. در اینجاست که احساس امنیت می کند. پرخاشگری در او از بین می رود.
ص: 274
برنامه های زیرنویس و اخبار ناشنوایان و استفاده از رابط در سیما تثبیت شده و تلاش های فاطمه آقامحمد و همکارانش موجب شد اصل این برنامه ها حذف نشود هر چند در روش اجرا یا ساعات این برنامه ها هنوز اختلاف وجود دارد و هنوز مباحث و منازعات مطرح است. لازم است کسانی مثل خانم آقامحمد و رضا محمودی و مرتضی پیروزی و دیگر همکارانشان تجارب خود را مطرح کنند و در اختیار مدیران جوان قرار دهند تا آنان مجبور نباشند از صفر و با آزمون و خطا پیش بروند. اگر میزگردهایی توسط بهزیستی و صدا و سیما اجرا و از شخصیت های فعال این برنامه را دعوت کنند تا به صورت چالشی و انتقادی دستاوردهای خود را مطرح کنند. این دیدگاه ها پیاده و به صورت کتاب در اختیار کارشناسان قرار گیرد. البته کتاب حاضر تا حدی این رسالت را انجام خواهد داد و آراء و تجارب این فعالان را ضبط و ثبت می نماید.
اخبار سیما توانسته از طریق تصاویر و فیلم و زبان اشاره رابط که آن هم نوعی تصویر است، آگاهی های ناشنوایان را افزایش دهد و از این طریق مشارکت و حضور اجتماعی آنان را توسعه داده است. از این رو کارشناسان و مدیران به فکر توسعه اخبار ناشنوایان افتادند. اکنون به برخی اسناد در این باره می پردازم.
عزت اللّه ضرغامی مدیر امور استان ها در سازمان صدا و سیما به مدیرکل های مراکز سی گانه صدا و سیما و در استان ها در تاریخ 26 بهمن ماه 1381 نامه زیر را ارسال کرده است:
ص: 275
پس از یکسال جلسات مختلف بالاخره تصمیم گرفته می شود با همکاری سیما و بهزیستی بخش اخبار در استان ها توسط رابط فعال گردد.
سند دیگری هست که مربوط به 26 بهمن ماه 1381 می باشد و آقای پورنصاری مشاور و مدیر در صدا و سیما از معاونت توان بخشی درخواست رابط کرده است.
خانم آقامحمد در 28 خردادماه 1382 گزارشی به شبکه خبر درباره شیوه اجرایی اخبار ناشنوایان نوشته است که شامل نکات سودمندی است.
آقامحمد تلاش کرده طرح جامع بدهد و در پایان طرح هم نوشته، اینجانب جهت هرگونه همکاری اعلام آمادگی می کنم.
با اینکه به دلیل تجارب و تبحر آقامحمد لازم می بود، مدیریت شبکه خبر به سراغش می رفت و دعوت به همکاری می نمود. اما اعلام آمادگی خودش هم گویای صداقت و دلسوزی او است.
پیرو مذاکره حضوری با جنابعالی که فرمودید شبکه خبر در نظر دارد بخش مشروحی در بعدازظهر یعنی ساعات 16 الی 18 به ناشنوایان اختصاص دهد و چنانچه اینجانب طرحی دارم ارائه نمایم. طرح پیشنهادی را با توجه به اولویت اجرایی و تأکید بر خبر مشروح به لحاظ تنها بخش خبری روزانه برای جامعه ناشنوایان ایفاد می نمایم.
امروزه رویکرد رسانه های جهان ارتقاء سطح آگاهی جامعه از اقدامات و اتفاقات حیطه زندگی و دنیا در ابعاد گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی آموزشی و فرهنگی می باشد. تلویزیون نیز به عنوان رسانه ای فراگیر به طور ویژه این رسالت را بر عهده دارد. از آنجا که تلویزیون رسانه ای برای همه آحاد جامعه می باشد موظف است برای شماری از افراد جامعه که به دلایلی دچار محدودیت هایی جهت بهره مندی از این رسانه ملی شده اند برنامه ریزی خاص نماید. کم شنوایان و ناشنوایان یکی از گروه های فوق می باشند. زیرا به لحاظ نشنیدن قادر به بهره مندی از امکانات سیما که برای آنان اولویت دارد به صورت عام ممکن نمی باشد که می توان با اقدامات خاص و با روش ارتباط کلی (صدا، لب خوانی، زبان اشاره) توسط رابط ناشنوایان بخشی از برنامه ها را برای این عزیزان قابل استفاده نمود. و همسو با برنامه جهانی ایجاد فرصت های برابر در جامعه برای همه افراد شد. این عملکرد در سطح جهانی از طرف اتحادیه رادیو تلویزیون های اروپا EBU و آسیا ABU پذیرفته شده و مورد عنایت است که رسانه سیما در بسط و گسترش اطلاع رسانی به موقع برای نیمه شنوایان و ناشنوایان اقدامات ویژه ای انجام دهد در این راستا سیمای جمهوری اسلامی در دهه اخیر با این اقدام ارزشمند برای جامعه ناشنوایان به عنوان شهروندی دارای حق بهره مندی از این رسانه در منطقه پیشتاز بوده و شبکه خبر با پتانسیل موجود در زمینه اطلاع رسانی به این امر مهم عنایت داشته و از
ص: 276
ابتدای تأسیس بخشی از خبرهای مشروح «داخلی، خارجی، فرهنگی، علمی و ورزشی» را جهت عزیزان ناشنوا توسط رابط ناشنوایان قابل استفاده نموده است.
البته روش های مختلفی جهت اجرای هر چه بهتر این اقدام و بهره مندی کامل جامعه ناشنوایان وجود دارد که با توجه به اولویت آنان به شرح ذیل ارائه تا ان شاءاللّه با یاری خداوند یکتا و مسئولین دلسوز با اجرای آن بتواند در این مورد نیز سیمای جمهوری اسلامی ایران در منطقه اسکاپ نمونه گردد.
زمان پخش خبر برای ناشنوایان
- ساعت پیشنهادی از 16 الی 18 به دلیل نبودن برنامه خاص در شبکه های دیگر سیما جهت پخش
- مدت زمان 15 الی 20 دقیقه در روز به صورت مشروح
اختصاص بخش ویژه برای ناشنوایان
خبرهای این بخش گزینه ای از خلاصه خبرهای مشروح نیمروزی و کلی خبرهای پخش شده تا آن ساعت با همان تصاویر باشد
- خبرها با نظارت کارشناس امور ناشنوایان که تخصص بر روش ارتباط کلی و نیاز جامعه ناشنوایان دارد ویرایش گردد.
- چگونگی پخش «اجرا»
- یک سوم از صفحه تلویزیون در سمت چپ اختصاص به رابط ناشنوایان داشته باشد که به صورت ایستاده کمی از نیم تنه بیشتر. دو سوم از صفحه ویژه تصویر خبری باشد تصاویر در کادر تعبیر گردد و در زیر این کادر به اندازه دو سطر خالی باشد.
- ابتدا: سطر. آرم بین المللی ناشنوایان و با رنگ استاندارد آبی حک شود.
- زیر تصاویر خبری بعد از آرم. عنوان خبر به صورت زیرنویس و در مواقع شعار مردم گفته ها به صورت زیرنویس درج گردد.
- گوینده عادی در کابین بخواند.
خواندن خبرها
- سرعت خواندن خبر کمی آرام تر از روشی که برای افراد عادی خوانده می شود.
(در عادی هر سطر 6 ثانیه اگر باشد برای ناشنوایان هر سطر 8 ثانیه بهتر است)
روش دوم
در همین بخش خبری ویژه برای ناشنوایان
- خلاصه ای از خبرهای پخش شده در روز و نیمروزی در ساعت 16 الی 18 با همان تصاویر و همان مدت زمان اما به صورت دو گوینده شنوا و رابط
ص: 277
- رابط ایستاده مانند روش قبلی 3/1 تصویر و در کادر گوینده شنوا
در مواقع لزوم برای تصاویر خبری گوینده شنوا حذف و پخش تصاویر خبری در کادر قرار گیرد.
روش سوم
پخش خبرهای نیمروزی برای کل جامعه
- با همین روش کنونی که در حال حاضر پخش می گردد
- در ساعت 16 الی 18 به صورت مشروح
یعنی باز کردن دریچه ای در گوشه چپ تصویر جهت رابط ناشنوایان و ترجمه همزمان اخبار برای جامعه ناشنوایان
ص: 278
خود ناشنوایان و تشکل های ناشنوایی چه نظری دارند؟ آیا بر این باوراند که برنامه های سیما موجب پیشرفت آنها شده و در زندگی آنها مؤثر بوده است؟ دیدگاه و داوری آنها در مورد فاطمه آقامحمد و فعالیت هایش چیست؟
بررسی آراء و نظرات و داوری های تشکل ها و افراد ناشنوا در تهران و شهرها نیاز به تحقیق مستقل میدانی دارد و به راحتی امکان پذیر نیست. اما در حدّ نامه هایی که برای سیما یا برای آقامحمد نوشته اند می توان حدس زد داوری و نظر آنها مثبت است. صدها نامه تاکنون به آقامحمد رسیده و از تلاش های او قدردانی و سپاسگزاری کرده اند به عنوان نمونه فقط چند نامه را می آورم. لازم است این نامه ها در یک جلد کتاب یا حداقل اسکن و در یک CD نگهداری شود. همچنین در اختیار مراکز و کتابخانه های بزرگ و ملی گذاشته شود تا از نابودی آن ممانعت به عمل آید. نامه ها معمولاً مفصل است و فقط چند جمله آن را می آورم.
ص: 279
سلام علیکم
خانم آقامحمد خسته نباشید حال شما خوب است چطور هستید، نماز و روزهایتان قبول باشد «ان شاءاللّه». دلم برای شما تنگ شده است. من برای شما دعا می کنم. ان شاءاللّه هر چه می خواهید خدا به شما بدهد.
قم، رقیه اخوان
با عرض سلام مجدد خدمت شما خانم آقامحمد
امیدوارم که حالتان مثل همیشه خوب باشد ببخشید نامه را دیر پست کردم به خاطر اینکه شوهر خواهرم (دخترخاله ام) فوت کرده بودند برای همین نتوانستم به موقع نامه را پست کنم ما بچه های ناشنوای مدرسه نیمروز از شما تقاضا داریم که در برنامه به خانه برمی گردیم که در جلسه بعد به عنوان هفته جهانی ناشنوا بر پا می شود در آن برنامه از همه دست اندرکاران شبکه تهران که برای ما زحمت می کشند تشکر بکنید و ما به خصوص از خانم شفیعی که مجری برنامه به خانه برمی گردیم هم هست خیلی تشکر می کنیم برای اینکه بچه های ناشنوا را خیلی دوست دارند.
تهران، مهدیه بهشتی مقدم
جناب آقای حاج جعفری نیا
بالاترین سپاس ما را که از ژرفای سکوت با فریادی از دل برمی خیزد پذیرا باشید جناب آقای جعفری نیا با تشکر و سپاسگزاری از زحمات شما در تلویزیون صدا و سیما با رابط پخش شود و به فکر جامعه ناشنوا بوده اید. از آنجا که ما ناشنوایان در ارتباط مانند افراد عادی نیستیم و خیلی چیزها را نمی دانیم از شما عذرخواهی کرده برنامه های مخصوص ناشنوایان در تلویزیون افزوده شود که این کار خداپسندانه به خاطر ناشنوایان ایرانی می باشد. من از شما و همکاران محترم شما که بسیار زحمت می کشید بسیار تشکر می کنیم و همچنین خانم آقامحمد که برایشان آرزوی توفیق و سلامتی می کنم. ان شاءاللّه در مراحل زندگی تان موفق و مؤید باشید.
شهناز شعبانی
سلام خانم آقامحمد (فاطمه عزیزم):
با عرض سلام. امیدوارم که همیشگی حالتان خوب خوب داشته باشید.
و اگر از حال من جویا باشی بحمداللّه خوب هستم. به خصوص آن روزی که نامه ام در روز چاپ شده، خیلی خیلی خوشحال شدم. ان شاءاللّه که در زندگی بچه هایت و به خصوص نوه عزیزت (نام آن یادم رفته) موفق و سربلند و شادکام داشته باشید و هم سلامتی و خوشبختی شما.
خانم آقامحمد راستی می خواستم از شما تشکر کنم که این زحمات برایم محبت آمیز بوده و امیدوارم که زحمات شما را جبران کنم.
ص: 280
نامه های بسیاری به آقامحمد رسیده که چند نفر امضاء کرده یا تشکل ها نوشته اند. برای نمونه اسکن دو نمونه از این گونه نامه ها را می آورم.
نامه اول توسط جمعی از ناشنوایان امضاء شده و از اخبار ناشنوایان که خانم آقامحمد دبیر آن است تشکر کرده اند. و نامه دوم توسط کانون ناشنوایان سیستان و بلوچستان ارسال شده است.
تصویر
ص: 281
اینها نمونه هایی از صدها نامه ای است که جهت تشکر از زحمات آقامحمد فرستاده اند. جای خوشوقتی است که کارهایی انجام دهد و به چنین سرمایه بزرگی برسد. کسانی در طول تاریخ تلاش کردند و به ثروت های بسیار مادی رسیدند ولی پس از فوت آنان همه توسط دیگر تصاحب شد. اما کسانی هم با نیکوکاری سرمایه ای معنوی شامل رضایت مردم، محبت افراد را به دست آوردند و این سرمایه همیشه در کنار آنها ماندگار است. آقامحمد با تلاش و دلسوزی، کارهایی انجام داده که سال ها و نسل ها باقی می ماند و از آن استفاده می شود و رضایت عمومی همواره در کنار او است.
ص: 282
انسان های بزرگ، قدم خیر را برای نام و نان برنمی دارند، آقامحمد هم اقداماتش و تلاش هایش در چهار دهه برای کسب شهرت نبوده است. اما متعارف است از زحمات و خدمات افراد تشکر شود و لوح یادبود و تقدیرنامه ای به او اعطا گردد. در بهزیستی هم، زمان مدیریت دکتر کمالی به عنوان کارمند نمونه انتخاب گردید که در روز زن در سالن اجلاس ریاست جمهور وقت آقای خاتمی با اهدا سکه از ایشان تقدیر نمود. همچنین مدیریت میانی صدا و سیما از ایشان تشکر نموده اند.
اما تقدیر و تشکرهای مدیران میانی صدا و سیما این گونه است:
ص: 283
تصویر
ص: 284
تصویر
ص: 285
ص: 286
ص: 287
فاطمه آقامحمد در شرایط مختلف و با بروز رخدادهای مهم، با خبرنگاران گفت وگو انجام داده است. اولین مصاحبه او در دی ماه 1377و آخرین مصاحبه در بهمن 1391 انجام و منتشر شده است.
جمعاً ده مصاحبه از ایشان در اختیار داریم؛ نیز در دو میزگرد شرکت داشته و همراه دیگر کارشناسان و همکاران به بحث و بررسی مسائل و پرسش ها پرداخته است.
دوازده عنوان میزگرد و مصاحبه که بین سال های 77 تا 91 اجرا شده شامل اطلاعات سودمند و ارزنده درباره مسائل معلولان به ویژه ناشنوایان، خانواده های آنان، راه کار برای زندگی بهتر، آموزش و پرورش آنان، تعامل جامعه با آنان، نقش رسانه به ویژه رسانه ملی در انعکاس مسائل و مشکلات معلولان است. در واقع سال های 77 تا 91 را باید دوره پختگی خانم آقامحمد در امور ناشنوایان دانست و اظهارات او در این گفت وگوها گویای همین نکته است.
یافته های خانم آقامحمد تجربی است و با تمرین و ممارست و مطالعه اطلاعات و تحلیل هایی به دست آورده است. از این رو معلوماتش می تواند راهگشا باشد. اما متأسفانه رسانه ها به سراغ افراد مشهور می روند و از نخبگانی که گوشه گیر و غیر مشهورند، دعوت نمی کند و به سراغ آنها نمی روند، با اینکه سخنان اینان از اهمیت بیشتر برخوردار است. امید است با شناخته تر شدن این گونه نخبگان جامعه و توجه به راه کارها و تجارب آنان، مشکلات معلولین کاهش یابد.
دوازده گفت وگو با ایشان در دو بخش مصاحبه و میزگرد دسته بندی شده اند. نیز هر یک از این ها شامل طلیعه و مقدمه ای است که به توضیح چند نکته می پردازد: مصاحبه گر را معرفی می کند، رسانه ای که این گفت وگو را انجام داده و زمان و شرایط تاریخی آن را بیان می کند. نیز محتوای گفت وگو و سرفصل هایی که در مصاحبه به آن پرداخته شده، معرفی می شود.
ص: 288
از سال 1377 تا 1391، رسانه هایی مثل روزنامه، مجله و خبرگزاری با خانم فاطمه آقامحمد ده مصاحبه انجام داده اند که به ترتیب تاریخی می آورم.
سکوت و تنهایی در دنیای ناشنوایان(1)
توضیح
گفت وگوی کاملیا سلهکی خبرنگار روزنامه زن با فاطمه آقامحمد رابط ناشنوایان در تلویزیون و کارشناس امور ناشنوایی در سازمان بهزیستی در 24 دی ماه 1377 است. این مصاحبه بعداً در جزوه بریده جراید که روابط عمومی بهزیستی منتشر می کرد، آورده شد.
فاطمه آقامحمد، 24 سال است که با ناشنوایان و برای ناشنوایان کار می کند. رشته تحصیلی او ادیولوژی (شنوایی شناس) است کارشناس امور ناشنوایان سازمان بهزیستی و در حال حاضر به دلیل علاقه و تجربه ای که سال ها در این راه آموخته است به عنوان اولین رابط ناشنوایان، همزمان در سریال روزگار جوانی (شبکه 5) و تصویر زندگی (شبکه 2 سیما) به امر برگردان گفتارهای متن به زبان اشاره و قابل فهم ناشنوایان مشغول است.
فاطمه آقامحمد دوست دارد با نشانه دوست داشتن عکسی داشته باشد و می گوید: من افتخار می کنم که رابط بچه های ناشنوا باشم و برای آنها کار کنم. من تازه تحصیلات دبیرستانی خود را به پایان رسانده بودم که با این کودکان آشنا شدم. در آن وقت کتاب و زبان اشاره به شکل امروزی گسترده نشده بود ما گروه کوچکی بودیم که با یکدیگر همکاری می کردیم و من برای مفاهیم و جملاتی که بیان می شد شکل می کشیدم. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، کتاب اشاره چاپ شد و تا به امروز هم مانند دیگر زبان ها رشد و تکامل یافته است.
او می گوید: ناشنوایان بسیار مظلوم واقع شده اند زیرا معلولیت آنها نامحسوس است. نابینایی مشخص است و اگر فردی به یک نابینا کمک کند از این کمک احساس رضایت می کند. اما اتومبیل ها پشت سر فرد ناشنوا بوق می زنند و احساس خشم می کنند. تمام معلولان می توانند افکار و ذهنیات خود را با زبان بیان کنند. ولی ناشنوایان دنیایی در دل دارند که قادر به بیان آن نیستند. آنها افرادی صمیمی و قدرشناس هستند که در محرومیت به سر می برند.
آقامحمد در ارتباط با استقبال خانواده های ناشنوا و تأثیرگذاری این طرح در روحیه آنان می گوید: من هر روز دو ساعت از اداره می روم و برمی گردم در این مدت یک ساعت برای سراسر ایران برنامه اجرا می کنم.
ص: 289
البته جای توضیح دارد که این اولین بار نیست که در دنیا از رابط ناشنوا در تلویزیون استفاده می شود. این تجربه ای موفق است که حتی در کشورهای همسایه ما مثل دوبی و عربستان هم از آن استفاده می شود. اما ترجمه به طور همزمان برای اولین بار در جهان است. من همان طور که سریال را می شنوم به زبان اشاره برمی گردانم. ویژگی و برتری این مسئله در این است که زیرنویس بسیار خشک و رسمی است و به درک مفاهیم کمکی نمی تواند بکند در صورتی که زبان اشاره بسیاری از مفاهیم انتزاعی را که برای ناشنوایان قابل فهم نیست به صورت ساده و قابل درک در آورده و به ناشنوا منتقل می کند.
وی می گوید: خیلی از برنامه های سیما تکراری است و من فقط روی برنامه های تکراری تصویر دارم و فکر نمی کنم مزاحمتی برای افراد عادی ایجاد کند. با توجه به اینکه ای کاش کمی قدر داشته های خود را بدانیم و به افراد محروم از نعمت های خدا نیز فکر کنیم. ارتباط من با افراد ناشنوا دنیا دیگری را به روی آنها گشوده است. قبل از این خانواده ها مشکلات بسیاری را با فرزندان خود داشتند. آنها دوست داشتند تلویزیون را ببینند و بفهمند که چه می گوید و مرتب از خواهر و برادر و پدر و مادر خود در ترجمه این گفتار کمک می خواستند و این امر باعث تنش های بسیاری در خانواده می شد. گوشه گیری و انزوا، خشم و حسرت از عواقب کوچک ناتوانی در عدم ارتباط با بقیه افراد عادی و دنیای روز است.
مادری به من می گفت: کودک ناشنوای من همیشه در گوشه ای می نشیند و منزوی است. از وقتی شما برنامه اجرا می کنید، در یک متری تلویزیون می نشیند و تصویر شما را می بوسد و می گوید این خانم هم مثل من است. این مادر می گفت: شما به بچه های ما هویت و ارزش دادید و آنها را به دنیای روزمره وارد کردید.
از دورترین استان های کشور یعنی سیستان و بلوچستان و مشهد و زاهدان خبر داریم که هنگام پخش برنامه تصویر زندگی کلاس ها تعطیل می شود و شور و اشتیاق آنها هنگام تماشای این برنامه حیرت آور است.
وی اضافه می کند: تصویر من بر روی تکرار برنامه های تلویزیونی پخش می شود و مشکلی برای افراد عادی ایجاد نمی کند ولی همین تصویر کوچک، روزنه ای است به دنیای سکوت و تنهایی افراد ناشنوا ما آرزو داریم این برنامه به صورت ثابت و تکلیفی برای صدا و سیما در آید و این پل ارتباطی قطع نشود.
ما محتاج حمایت صدا و سیما و سایر مسئولین هستیم و از تمام کسانی که به نوعی در این کار ما را یاری کردند تشکر می کنیم.
فقط از مردم خوبمان استدعا دارم به زمانی فکر کنند که خدای ناخواسته روزی در اثر عارضه ای جزئی مثل سرماخوردگی گوش فرزندشان بگیرد و برای ساعتی نتوانند بشوند. آنگاه به یاد مادرانی باشند که عمری در راه به ثمر رسیدن فرزندان ناشنوایشان صبر و تحمل نموده اند. این دعای مادر فرزندی ناشنواست که تلنگری بر روح و جان ما می زند.
ص: 290
باور کنیم دیگران هم حق دارند(1)
توضیح
زرین رستمی وند خبرنگار روزنامه ایران با خانم فاطمه آقامحمد مصاحبه ای انجام داده که در 30 تیرماه 1378 همان روزنامه (ص6) منتشر شده است. رستمی وند در طلیعه این مصاحبه نوشته است:
گاهی کنار تصاویر تلویزیون پنجره ای باز می شود تا به واسطه زبان اشاره، عزیزان ناشنوا با دنیایی تازه آشنا شوند، قاب پنجره را حضور یک چهره آشنا پر می کند و آن وقت، سکوت تلویزیون برای ناشنوایان می شکند.
«اوایل خیلی ها می گفتند این دیگه کیه، تصویر خراب شده و... اما کم کم بچه های ناشنوا و حق آنها را قبول کردند...»
این را فاطمه آقامحمد می گوید. همان که چهره آشنایش قاب آن پنجره را پر می کند تا از سکوت برای ناشنوایان، واژه بسازد. تنگ نظری نکنیم. این پنجره برای خیلی ها روزنه ای است دیریافته.
* خانم آقامحمد چطور شد این شغل را انتخاب کردید؟
- وقتی دیپلم گرفتم در اطلاعیه ای در روزنامه خواندم که مدرسه باغچه بان نیاز به نیروی انسانی دارد. من هم که می خواستم کاری را انتخاب کنم که هم برای گروهی نفع داشته باشد و هم مورد رضای خدا باشد، این کار را شروع کردم. البته اوایل، کار سختی بود ولی به مرور با این کار خو گرفتم و با علاقه خاصی آن را ادامه دادم. در ابتدا زبان اشاره به شکلی که حالا دیده می شود، وجود نداشت. اشاره به صورت پراکنده و مادرزادی بین ناشنوایان استفاده می شد. بعدها کمیته ای تشکیل شد و بعد از تحقیق و بررسی و با توجه به زبان گفتاری و نوشتاری، اشارات جدید اضافه شد و رفته رفته در بین ناشنوایان جا افتاد.
* کار رابط با توجه به اینکه گفته ها را بلافاصله به زبان اشاره به ناشنوایان منتقل می کند. مشکل است. در برنامه های سیما، غیر از شما و یک رابط خانم دیگر رابط دیگری نمی بینیم. تعداد رابطان محدود است؟
- متأسفانه تعداد رابطان که بتوانند به طور کامل این کار را انجام دهند از تعداد انگشتان دست هم محدودتر است. ولی ان شاءاللّه با توجه به نیازی که الآن حس شده، درصدد هستیم دوره ای تشکیل دهیم و گروه متخصصی را تربیت کنیم.
* درباره مشکلات بچه های ناشنوا بگویید و تأثیر برنامه های تلویزیون روی آنها؟
ص: 291
- بزرگترین مشکلی که بچه های ناشنوا دارند، مسأله ارتباط نداشتنشان است. چون نمی توانند ارتباط کامل برقرار و خواسته هایشان را مطرح کنند جامعه هم نمی تواند آنها را درک کند. الآن برنامه صدا و سیما را تنها با این هدف شروع نکردیم که وقت تفریح و سرگرمی و فراغت این افراد را پر کرده باشیم. در کنار این کار، یک کار توانبخشی صورت می گیرد. یعنی از یک طرف دیدگاه جامعه نسبت به این گروه تغییر می کند؛ ما اکنون شاهد این تغییرات در جامعه هستیم و از زبان بچه های ناشنوا می شنویم که می گویند دیگر وقتی دو نفری با هم حرف می زنیم به ما به دیده تمسخر نگاه نمی کنند. الآن جامعه می داند که این افراد ناشنوا هستند و زبانشان به این نحو است.
از طرفی این کار برای خود بچه ها یک کار توانبخشی است و تمام بچه های ناشنوا تحت پوشش قرار می گیرند. سفری به خوزستان داشتم. در آنجا مادری سراسیمه پیش من آمد و گفت: می خواهم از شما تشکر کنم. گفتم: چطور مگر؟ گفت: یک روز قصد داشتم از منزل خارج شوم. برنامه «تصویر زندگی» شروع شد. بعد من بیرون رفتم و وقتی برگشتم، ناخودآگاه از دخترم پرسیدم که «اوشین تمام شد؟» و او گفت: بله و موضوع آن را برایم تعریف کرد. در حالی که همیشه من بودم که موضوع سریال را برای او تعریف می کردم.
بعضی از مادران هم می گفتند، بچه هایمان که این برنامه را می بینند حتی آشپزی هم می کنند.
* احتمالاً بچه های ناشنوا در این برنامه ها با لغاتی آشنا می شوند که قبلاً در دایره واژگان آنها نبود. همین طور است؟
- بزرگ ترین خدمتی که زبان اشاره به بچه های ناشنوا می کند، ایجاد درک مفاهیم است. یعنی کودک ناشنوا به معنای دقیق لغت پی می برد. مثلاً یکی از مواردی که یکی از بچه های ناشنوا به من گفت این بود که برای نخستین بار تو با حرکت لب گفتی چشمم افتاد ولی با اشاره گفتی دیدم و من تازه فهمیدم که چشمم افتاد، دیدن هم معنی می دهد. این بچه کلاس دوم راهنمایی است. الآن در جهان، دیگر درباره چگونگی روش ها صحبت نمی شود. بلکه این مسأله مطرح می شود که زبان اشاره برای ناشنوایان یک زبان مادرزادی است و جامعه شنوا باید جامعه ناشنوایان را به عنوان اقلیت زبانی بپذیرد و به این زبان احترام گذاشته شود.
* خانم آقامحمد، زبان اشاره در کشورهای مختلف متفاوت است؟
- از آنجا که اساس زبان اشاره بر دیدار است، به همین دلیل متفاوت است. مزیت زبان اشاره ما این است که از حروف کمتری استفاده شده ولی در نهایت می توانند با هم ارتباط برقرار کنند. هر کشوری زبان اشاره مخصوص به خودش را دارد. سازمان ملل هم به این قضیه اهمیت می دهد و اعتقادش به زبان اشاره مادرزادی است. اعتقاد ما هم بیشتر به زبان اشاره مادرزادی است و اشارات جدید را دسته دسته به این کلمات اشاره اضافه می کنیم تا ناشنوایان هم به مرور با آن لغات آشنا شوند.
* پس آنان حتی اگر از کشورهای مختلف باشند، راحت تر با هم ارتباط برقرار می کنند؟
ص: 292
- بله. همین طور است.
* حرف درباره کمبودها و مشکلات و برخوردها و ... زیاد است. در این باره هر صحبتی دارید بفرمایید؟
- آنچه که مسلم است این است که ناشنوایان در این جامعه زندگی می کنند و ما در قبال آنها مسئول هستیم.
در خانواده ای که دارای پنج فرزند است اگر یکی از آن فرزندان معلول باشد، تمام اعضای خانواده بسیج می شوند که به آن یک نفر کمک کنند و او را هم به حد بقیه برسانند یا به او بی اعتنایی می کنند؟ مسلماً به او کمک می کنند نه بی اعتنایی. آیا واقعاً در یک خانواده چنین دیدگاهی است که در جامعه چنین شود؟
الآن بینش جهانی هم این طور نیست. آنها برنامه ریزی هایی می کنند و امکاناتی تدارک می بینند که شاید روزی معلولی از آنها بهره بگیرد. حتی برای افرادی که مشکلات ذهنی دارند در جهان برنامه ریزی می شود. در حالی که بچه های ناشنوا مشکل خاصی ندارند.
* خانم آقامحمد، شما حتماً خاطرات خوبی هم دارید؟
- بله، فراوان. یکی از خاطرات خیلی خوبم این است که روز جهانی ناشنوایان بود و ما داشتیم برای نخستین بار در ایران یک برنامه را به طور مستقیم برای بچه های ناشنوا اجرا می کردیم. دوازده ظهر به ما گفتند که شما بیایید برنامه های امروز شبکه پنج را به صورت ارتباط کلی برای بچه های ناشنوا اجرا کنید. در همان روز از طرف معاونت توانبخشی جشنی گرفته بودیم و شما نمی دانید که چه هیجانی به وجود آمده بود. از طرفی خانواده ها و خود ناشنواها خیلی خوشحال بودند و از طرفی من هم دگرگون بودم. چون از دوازده ظهر تا دوازده شب، من گوش دادم و اشاره کردم ولی اصلاً احساس خستگی نمی کردم. چون فکر می کردم شاید هرگز چنین فرصتی برای بچه های ناشنوا پیش نیاید.
دوازده شب بود که دیگر خسته شده بودم و تمام عضلاتم گرفته بود. وقتی خداحافظی کردم فکر کردم که تصویر قطع شده. در حالی که این طور نبود، وقتی آقای تصویربردار گفت خسته نباشید. گفتم: به خدا خسته شدم و این حرف را با اشاره گفتم. دو روز بعد در جایی، با بچه ها بودم. متوجه شدم که بچه ها دایم به من می گویند خسته نباشید. دستتان درد نکند و من گفتم نه خسته نشدم. بعد یکی از آنها گفت: دروغ نگو من خودم دیدم. گفتم: تو کجا دیدی؟ گفت: من در شبکه پنج دیدم تو گفتی خیلی خسته شدم و من آنجا فهمیدم که آن موقع هنوز تصویرم پخش می شده و بچه ها این جمله را متوجه شده بودند.
ص: 293
اشاره
مجله زنان (مدیریت شهلا شرکت) در شماره 56 (مهر 1378) مصاحبه سودمندی با خانم آقامحمد کارشناس شنوایی شناسی انجام داده و او را گوش ناشنوایان لقب داده است. خانم کتایون افجه ای به عنوان مصاحبه کننده با طرح پرسش های مهم به ویژه درباره فعالیت خانم آقامحمد در سیمای جمهوری اسلامی و تأثیر اطلاع رسانی ایشان در توسعه اطلاعات و دانش ناشنوایان مؤثر بوده است. خانم افجه ای درباره خانم آقا محمد می نویسد:
فکر می کردم سوژه گفت وگویم زنی متخصص در امور ناشنوایان است اما بعداً دیدم که عارف است و آخر سر فهمیدم که عاشق است. موقع حرف زدن به طور غیر ارادی از دست هایش استفاده می کرد و اگر گوش هایم را می گرفتم، هیچ اتفاقی نمی افتاد چون حرکاتش همه چیز را به من می فهماند. با شخصیتی شکرگزار و غیر منتقد و بسیار عاطفی رو به رو بودم که لحن مهربان و نرمش مثل جریانی گرم گفت وگویمان را شست وشو داد و به آخر رساند.
* فاطمه آقامحمد، کارشناس شنوایی شناسی و اولین رابط ناشنوایان در سیما، نخستین فرهنگ الفبای ناشنوایان را با کمک یک گروه ناشنوا تدوین و چاپ کرده است. او همان کسی است که تک تک کلمات را برای ناشنوایان به زبانی قابل فهم ترجمه می کند. «اوایل با باز شدن کادر کوچک کنار صفحه تلویزیون برخی از مردم اعتراض می کردند.» ولی کم کم ثابت شد که این پنجره تصویری اضافی و مزاحم نیست و برای آن است که بیش از 850 هزار ناشنوا هم چیزی از برنامه های سیما دستگیرشان شود.
* چه شد که یک آدم شنوا به فکر کمک به ناشنوایان افتاد؟
- جز لطف خدا چیز دیگری نبود. من به محض این که دیپلم گرفتم، از فرط علاقه به انجام دادن کاری مفید، جذب آموزشگاه «باغچه بان» شدم. بعدها در رشته شنوایی شناسی در دانشگاه ادامه تحصیل دادم. بعد از پیروزی انقلاب مجموعه باغچه بان به آموزش و پرورش منتقل شد و من در سازمان بهزیستی فعالیتم را ادامه دادم.
* کار کردن برای کسانی که از شنیدن و حرف زدن محروم اند شادی آور است یا اندوهناک؟
- آدم را عاشق بار می آورد. مسلماً ما نیامده ایم که فقط مصرف کننده نعمت های خدا باشیم و برویم. من همیشه دوست داشته ام در زندگی اثری از خودم به جا بگذارم. فکر می کنم که خداوند این فرصت را به من داده است. اگر شما هم با بچه های ناشنوا در تماس باشید، نامه هایشان را بخوانید، درد دل هایشان را گوش بدهید و تصویرتان را در آیینه دلشان ببینید، عاشق می شوید. بدون هیچ
ص: 294
منتی، من زندگی ام را به آنها اختصاص داده ام و از این که خدمتم را با عشق انجام می دهم، بسیار راضی ام.
* ممکن است علت این همه رضایت و علاقه مندی ارتباط مستقیم با مخاطبانتان و ابراز احساساتِ آنها به شما باشد؟
- شاید من نتیجه کارم را مستقیماً از طرف آنها دریافت می کنم. کافی است که یک روز برنامه ای که انتظارش را دارند به علتی پخش نشود، بلافاصله نامه می فرستند، مراجعه می کنند، حتی به خانه ام زنگ می زنند که چرا مرا در تلویزیون ندیده اند.
* شما در واقع کارمند بهزیستی هستید ولی برای تلویزیون هم کار می کنید؟
- بله. فعلاً هر روز از ساعت ده تا دوازده و نیم برای برنامه صبح زندگی شبکه دو به تلویزیون می روم. هفته ای دو روز بعدازظهرها هم به شبکه پنج می روم. بین این کارها سمینارهای مختلف، مأموریت های کاری به استان ها و برنامه های متفرقه هم پیش می آید.
* پس از تلویزیون هم حقوق می گیرید؟
- [می خندد] نه به صورت جدی. در همین بهزیستی، دیگران فیش حقوق ماهانه ام را برایم می آورند وگرنه من دنبالش نمی روم.
* ظاهراً در این دوره و زمانه سخت وضعتان خیلی خوب است؟
- خیلی هم خوب نیست ولی در بدترین شرایط خدمت را به اجرت دنیایی ترجیح می دهم. پول نقش اساسی در زندگی دارد و گذران آن شوخی بردار نیست ولی هیچ وقت برای پول کار نکرده ام و ترجیح می دهم با خداوند معامله کنم چون عقیده دارم هیچ چیز و هیچ قدم خیری در نظر او بی جواب نخواهد ماند.
* به گمانم مسئولان سازمان باید درباره امثال شما تجدید نظر کنند و برای ایجاد انگیزه و جذب متخصصان هم که شده دست و دل بازتر عمل کنند.
- [می خندد] امیدوارم کار و کاسبی ما را تخته نکنید.
* شما برنامه های تلویزیونی را همزمان ترجمه می کنید یا قبلاً آنها را می بینید؟
- همه آنها همزمان است که تجربه زیادی نیاز دارد.
* در سریال روزگار جوانی به راحتی صحبت های تُرکی برنامه را ترجمه کردید. شما تُرک هستید؟
ص: 295
- ای کاش بودم. تهرانی هستم ولی قسمت های تُرکی برنامه را قبلاً دیده و با کمک همکاران پخش برنامه ترجمه کرده بودم.
* محتوای طنزآمیز یا متأثرکننده یک برنامه تا چه حد شما را تحت تأثیر قرار می دهد، مثلاً اگر در برنامه ای گفته شود: «آقا، شما چرا این قدر چاقید؟» چه طور خود را کنترل می کنید؟
- کسی که نقش رابط را ایفا می کند در عین حال که خودش را فراموش می کند کارش را با عواطف و احساسات انسانی انجام می دهد. البته در یکی از قسمت های سریال روزگار جوانی به حدی خنده ام گرفته بود که نمی توانستم خودم را کنترل کنم.
* رابط با معلم ناشنوایان چه فرقی دارد؟
- بچه های ناشنوا به من می گویند: «تو گوش مایی». رابط باید فردی شنوا باشد. او پل ارتباطی بین ناشنوا و جامعه است. رابط آنچه را می شنود برای ناشنوا بازگو می کند ولی معلم در قالب خاص آموزش و پرورش تدریس می کند و زحمت بسیاری می کشد تا شاگرد ناشنوایش بتواند به سختی مثلاً بگوید «بابا»، اینها دو حرفه مجزا از هم هستند و هر کدام ویژگی و تخصص خاصی می طلبند.
* مردان هم می توانند کار شما را با همین کیفیت انجام دهند؟
- رابط بودن کار حساسی است. در کشورهای دیگر آقایان هم به این کار مشغولند ولی کاری است که صبر و حوصله زیادی می طلبد. حرکات دست و اشارات باید نرم و ظریف باشند. در غیر این صورت نمی توان ارتباط مطلوبی با ناشنوا برقرار کرد. حالا ممکن است مردان هم بتوانند این شرایط را رعایت کنند.
* درباره زبان اشاره برای ما توضیح بدهید. آیا زبان مخصوص ناشنوایان صرفاً شامل تعدادی اشاره های قراردادی است؟
- زبان اشاره به معنی واقعی یک زبان است. زبان ناشنوایان دو بخش عمده دارد: یکی اشارات مادرزادی و دیگر اشارات قراردادی. از الفبای زبان آموزشی ناشنوایان نیز استفاده می شود که بنیانگذار آن مرحوم باغچه بان بود.
* می توانید یک مثال بزنید؟
- ببینید، وقتی من با انگشتِ اشاره به پشت لبم می کشم، شما حدس می زنید به چه مفهومی اشاره می کنم؟
* به کلمه مرد.
ص: 296
- درست است. اساس این گونه اشارات کم و بیش به طور مادرزادی بین همه مردم و بچه های ناشنوا رایج است و می توان با کمی آموزش حتی با جوامع خارجی ارتباط برقرار کرد. حُسن زبانِ اشاره فارسی این است که به حروف وابسته نیست و هر کلمه به طور مستقل اشاره خاصی دارد.
* مثلاً شما سعدی یا فیثاغورث را چه طور ترجمه می کنید؟
- برای اسامی خاص نمی توان از زبان اشاره کمک گرفت. حتماً باید الفبای مخصوص آنها را بیان کرد. در الفبای آموزشی ناشنوایان برای هر حرف یک حرکت در نظر گرفته شده است. آموزش این زبان، علاوه بر تخصص، تمرین بسیار نیاز دارد. مثلاً برای اشاره کلماتی مثل دیالیز کار تخصصی نیاز است. در این موارد من جمله گوینده را سریع ترجمه و جمع وجور می کنم و پس از بیان الفبایی آن، با زبان اشاره توضیح مکملی می دهم. مثلاً می گویم ناراحتی کلیه است. در این صورت هم کار ترجمه انجام شده است و هم ذهن ناشنوا درک صحیحی از کلمه دیالیز پیدا می کند.
* خانم آقامحمد، شعر و شاعری هم در دنیای ناشنوایان جایی دارد؟
- به شکل بسیار ساده و روشن وجود دارد. ما از مفاهیم سخت و کلمات انتزاعی و شاعرانه کمتر استفاده می کنیم.
* پس بیان ادبی برای ناشنوا معنای واقعی اش را ندارد، مثلاً شما مجبورید به جای بیان جمله «چشم هایش را برای همیشه بر هم نهاد» بگویید:
«مُرد»
- کاملاً درست است. این یکی از مشکلات بچه های ناشنوا است.
* کلمات مترادف چه طور؟ اگر در یک متنِ توضیحی کلمات جنت، رضوان و بهشت با هم استفاده شده باشند، چه می کنید؟
- این کلمات اشاره ای مشابه ولی الفبایی متفاوت دارند. اگر بخواهم از هر سه کلمه استفاده کنم، هر کدام را با الفبای خودش بیان می کنم و موقع تکرارِ آن کلمات اشاره اش را استفاده می کنم و ناشنوا آن را می فهمد. البته در زبان فارسی بعضی از کلمات نوشته و ادای یکسانی دارند که در زبان اشاره از هم متمایز می شوند، مثل سیب خوردن و زمین خوردن که با هم متفاوت اند.
* برداشت من این است که شما از بیان کلمات و جملات عارفانه یا ثقیل پرهیز می کنید و می کوشید با حذفِ معقولِ مترادف ها و تعابیر مشابه، مفاهیم ساده و صریحی را به ذهن ناشنوا منتقل کنید.
ص: 297
- بله، استفاده از کلمات صریح و ساده مهم است. از نظر کارشناسی، حتی طولانی بودن جمله باعث می شود مطلب اولیه در ذهن ناشنوا گم شود. در یک جمله می توان گفت که ما نباید هر چه را می شنویم عیناً برای ناشنوا ترجمه کنیم. جملات باید تغییر کنند و بعد ترجمه شوند.
* اصلاً کلمه ای هست که نتوانید آن را ترجمه کنید؟
- اگر نتوانم با اشاره بگویم، حتماً با حروف الفبا توضیح می دهم.
* شیرینی لهجه یا طنز نهفته در برنامه یا یک سخنرانانی را چه طور منتقل می کنید؟
- در چنین مواقعی مثل همان مورد شعر و شاعری دستمان بسته است ولی من سعی می کنم لحن گوینده را با حالت چهره، تغییر در اشاره و حرکات بدن نشان بدهم، مثل لوطی مسلکیِ رفتار عباس آقا پدر جیران یا جدیت کلام پدرِ هانیکو. ولی ظرافت یا زیبایی لهجه را دقیقاً نمی توان منتقل کرد.
* چند نفر با توانایی شما در ایران هستند؟
- تعداد ما از شمار انگشتان یک دست هم کمتر است.
* مثل شما شدن چه قدر استعداد یا حافظه می خواهد.
- [با تواضع] به قول سهراب سپهری خرده هوشی، سر سوزن ذوقی. از من بپرسید، خرده هوشی و به اندازه صدها سر سوزن عشق و علاقه.
* کار شما از نظر جسمی اذیتتان نمی کند؟
- مواقعی که سمینار داریم یا به دلیلی مجبورم برای مدت طولانی به کار اشاره و ترجمه بپردازم، خیلی خسته می شوم چون لب ها و دست ها دائم در حال حرکت هستند و ذهن برای یافتن واژه مناسب کنکاش می کند. در این مواقع بند انگشت ها و مچ دست ها دردناک می شوند.
* این کار با استاندارد های بین المللی چه قدر فاصله دارد؟
- منظورتان چیست؟
* مثلاً طبق استانداردهای سازمان ملل مترجمانِ همزمان در دنیا کمتر از یک ساعت در روز ترجمه می کنند چون متخصصان معتقدند که آنها از نظر جسمی و روحی آسیب می بینند و مغزشان ممکن است بعد از مدتی کارآیی لازم را نداشته باشد. به همین دلیل هم حقوق بالایی دارند. در حالی که در کشور ما این کار با رکورد چند ساعته و گاهی صبح تا شب استاندارد تلقی می شود. آیا بروز عوارضی مثل دست درد از نبود استاندارد در کار شما ناشی نمی شود؟
ص: 298
- شاید این مسائل در مورد ما هم صدق کند. چندی پیش در مطلبی که از فدراسیون جهانی ناشنوایان به دستم رسید خواندم که رابطان به مرورِ زمان دچار مشکلات استخوانی در ناحیه مچ، گردن و کتف می شوند. این فدراسیون حقوق بیشتری برای رابطان تقاضا کرده است.
* راستی تا به حال به فکر ارائه پیشنهاد برای ساخت برنامه ای مستقل یا فیلمی درباره زندگی واقعی ناشنوایان افتاده اید؟
- همیشه از هر پیشنهادی استقبال کرده ایم ولی تا آنجا که اطلاع دارم در هیچ کشوری برنامه مستقلی برای ناشنوایان تهیه نمی شود. دیدگاه جهانی این است که ناشنوایان باید از همان برنامه ای که همه مردم استفاده می کنند، با تغییراتی مانند وجود رابط یا زیرنویس بهره ببرند. البته طرحی را برای ریاست محترم جمهور و سرپرست صدا و سیما فرستاده ایم که مربوط به نهادینه کردن برنامه ناشنوایان در سیمای جمهوری اسلامی است، یعنی سیما خود را مکلف بداند که بخشی از برنامه هایش را برای بهره مند شدن ناشنوایان کشورمان به آنها اختصاص بدهد، همان طور که در تمام جهان انجام می شود.
* فکر می کنید آنها تا چه حد اجرای طرح را ضروری بدانند؟
- در ضرورت آن حرفی نیست، چرا که در تمام کشورهای دنیا به این مسئله مهم توجه شده و در کشور ما نیز از دوم تا هشتم مهرماه هفته جهانی ناشنوایان نام گذاری شده است. با کمی انصاف می بینیم که بچه های ناشنوا نه از رادیو، نه از سینما، نه از تئاتر و نه از ضبط صوت، از هیچ چیز نمی توانند استفاده کنند. بنابراین برنامه های سیما اهمیت خاصی برای آنها دارد. اجرای این طرح دنیای سکوتِ آنها را پر از سر و صدا می کند و همان طور که قبلاً هم گفته ام یک امر توانبخشی نیز در این ارتباط انجام می شود. نهادینه شدن برنامه ناشنوایان در تلویزیون انتظار ماست.
* می دانید اسم باغچه بان یا جبار عسگرزاده در فرهنگ معین نیست؟
- واقعاً حیف است. ما هنوز قدرِ خیلی چیزها را نمی دانیم.
* پخش برنامه های سیما برای ناشنوایان چه قدر طرفدار دارد؟
- اگر ناشنوایان هم مثل آدم های شنوا می توانستند حرف بزنند و نظرهایشان را منعکس کنند، متوجه می شدید که چه تحولی در دنیای آنها به وجود آمده ولی آنها نمی توانند خودشان تلفن بزنند و احساسشان را بیان کنند.
* خانم آقامحمد، آمار دقیقی از تعداد ناشنوایان در ایران وجود دارد؟
- آمارِ نسبی رقمی افزون بر 850 هزار نفر را نشان می دهد. متأسفانه در بسیاری از روستاها و حتی شهرها مردم فکر می کنند داشتن فرزند ناشنوا عیب و گناه است و آن را پنهان می کنند. مسائل دیگری
ص: 299
هم ممکن است در کار آمار مؤثر باشد. متأسفانه تا به حال برای آمارگیری اقدام جدی نشده است. به همین دلیل آمار دقیق نیست.
* دلایل ابتلا به ناشنوایی چیست؟
- اکثراً مادرزادی است و گاهی در ازدواج های فامیلی ریشه دارد. گاهی هم بر اثر بیماری، حوادث و سوانح به وجود می آید.
* آیا امکان دارد بیماری ناشنوایی از یک گوش به گوش دیگر سرایت کند؟
- سرایت نمی کند ولی ممکن است گوش به علت عفونت صدمه ببیند و شنوایی آن را از بین برود و در این زمان با رعایت نکردن بهداشت عفونت از یک گوش به گوش دیگر منتقل شود.
* استفاده از یک گوش به گوش دیگر فشار نمی آورد؟
- مشکلی ایجاد نمی کند ولی استفاده از یک گوش به آموزش و تمرین نیاز دارد.
* شما فکر می کنید ناشنوایی مشکل تر است یا معلولیت های دیگر؟
- به نظر من ناشنوایی از همه سخت تر است.
* حتی از نابینایی؟
- درست است که نابینا مشکل دیدن و حرکت کردن دارد ولی او می تواند خواسته اش را بیان کند. نابینا نیازمند امکانات و فضای لازم برای زندگی است اما ناشنوا با مشکلات دیگری دست به گریبان است. مثل مشکل عدم ارتباط. مثلاً وقتی شما از من سؤالی می کنید، من برای چند لحظه در مغزم با کلمات کلنجار می روم تا جواب مناسب را پیدا کنم. کودک ناشنوا برای ارتباط با نزدیک ترین کسان خود باید آموزش ببیند تا وقتی با او حرف می زنیم درک کند. حال اگر این اقدام به موقع انجام نشود و او مفاهیمی از کلمات در ذهن نداشته باشد، نمی تواند با دنیای اطراف خود ارتباط برقرار کند. بچه شنوا در کودکی گریه و قان و قون می کند و سپس حرف زدن می آموزد اما کودک ناشنوا به جای اینها جیغ و فریاد زدن را تجربه می کند و پدر و مادر عصبانی می شوند که چرا بچه شان جیغ می کشد. بچه ناشنوا اگر چیزی دریافت نکند، نمی تواند هیچ چیز بیان کند و اگر ذخایری از لغات در ذهن نداشته باشد نمی تواند صحبت کند. به همین دلیل بسیاری از آنها در خردسالی مورد غضب واقع می شوند. حال اگر خانواده ای تعصب را کنار بگذارد و هر چه زودتر با انتخاب روش های توانبخشی مناسب امکان آماده سازی فرزند ناشنوایش برای حضور در جامعه را فراهم کند، او می تواند زندگی مستقلی داشته باشد.
ص: 300
* دنیای ناشنوایان را چه طور توصیف می کنید؟
- آیینه ای است که فقط صفا، صداقت و پاکی در آن دیده می شود، هیچ حقه ای در آن نیست و هر چه را که رو به رویش است منعکس می کند.
* یک خاطره قشنگ برای ما تعریف می کنید؟
- زندگی من همه اش خاطره است. تماس تلفنی، ملاقات حضوری، کارت تشکر و قدردانی و عکس العمل های آنها همیشه حال مرا متحول می کند، ولی یک بار دختری ناشنوا کارتی برایم فرستاده بود که جمله تکان دهنده ای رویش نوشته بود. جمله این بود: «در میان جمع بودن ولی تنها نشستن. می دانی ما را به حساب آوردن یعنی چه؟ ...» آن قدر این جملات مرا منقلب کرد که هر بار به یاد آنها می افتم بغض گلویم را می فشارد.
ساعت نزدیک ده صبح است و خانم آقامحمد باید به تلویزیون برود. سؤالاتم تمام نشده. مرا دعوت می کند که همراه او بروم. از اتاقش که بیرون می آییم، تا به واحد حمل و نقل برسیم، با همه سلام و علیک می کند. هر که را می بینم نیمچه تعظیمی می کند و راه می دهد. در بزرگراه مدرّس، تحت تأثیر طبیعت سبز، شروع می کند به تعریف و برای لحظه ای گفت وگو را فراموش می کند.
* غیر از مسائل ناشنوایان و طبیعت چه چیز دیگری روی شما تأثیر عمیق خوب یا بد می گذارد؟ مثلاً سیاست چه قدر در زندگی و روحیات شما تأثیر می گذارد؟
- دوست دارم مملکتی آباد و آزاد داشته باشیم و هیچ کس در سختی و ناراحتی به سر نبرد.
* مثلاً یک روز صبح که از خانه بیرون می آیید و می شنوید روزنامه سلام توقیف شد. هیچ شادی یا اندوهی به شما دست می دهد؟
- به هر حال زندگی من یا یک ناشنوا از جامعه جدا نیست. قطعاً تأثیر می گذارد ولی من طبیعت را به سیاست ترجیح می دهم.
* از خانواده تان برای ما تعریف کنید.
- دو دختر دارم و یک پسر. [با خنده] اگر بیشتر توضیح بدهم سن و سالم معلوم می شود.
* همسرتان؟
- او افسر نیروی هوایی است ولی خلق و خوی نظامی ندارد و خیلی نرم خوست.
* با توجه به کار فشرده و پر مسئولیت شما رابطه تان با همسر و بچه ها چه طور است؟
ص: 301
- خیلی دوستانه و خوب. من یک بار به خاطر بچه ها و زندگی ام کار را رها کردم و پس از چند سال دوباره ادامه دادم. آن زمان هم کار می کردم و هم درس می خواندم. بچه ها کوچک تر بودند و همسرم در منطقه جنگی بود. کار را رها کردم چون بچه ها بیشتر به من احتیاج داشتند. بعدها که دوباره کار کردن را از سر گرفتم. همه شان بسیج شدند تا من بتوانم سال های از دست رفته را جبران کنم.
* کارهای خانه را چه کسی انجام می دهد؟
- همه با هم. البته من به دلیل رعایت بهداشت و کیفیت بسیاری از کارهای وقت گیر را خودم انجام می دهم، مثل خُرد کردن سبزی، درست کردن ترشی و مربا و بقیه امور آشپزخانه اعم از زمستانی و تابستانی. کلاً پویا بودن را دوست دارم. اگر بخواهند مرا تنبیه کنند باید بگویند یک جا بنشین و حرکت نکن.
* هیچ وقت در خانه یا بیرون از آن مشکلی به دلیل زن بودن برایتان به وجود آمده؟
- بله ولی همیشه مشکلات را حل کرده ام. وقفه کاری من به دلیل مشکلات زندگی و به دلیل مادر بودن و زن بودن پیش آمد. من معتقدم اگر خانم ها در جامعه فعالیت داشته باشند، هم بسیار بهتر می توانند همسرانشان را درک کنند و مشکلات کاری و اجتماعی او را بفهمند و هم می توانند مادر بهتری برای بچه هایشان باشند و با مشکلات برخورد منطقی تری داشته باشند.
در محل کار هم مشکل خاصی ندارم. مسئولان بهزیستی دست مرا در کارم باز گذاشته اند و صمیمانه مرا حمایت می کنند چون این اقدام یکی از اهداف مهم حوزه معاونتِ توانبخشی بهزیستی است. بنابراین من بدون استرس و نگرانی و با علاقه کار می کنم.
مشکل من در واقع مشکل ناشنوایان است. دلمان می خواهد تلویزیون با تثبیت برنامه ناشنوایان کمک کند تا بتوانیم توانایی آنها را بالا ببریم و هیجان و زندگی را جایگزین سکون و سکوت آنها کنیم. تلاش ما هم این است که بتوانیم در مدت کوتاهی تعدادی رابط آموزش دهیم و کارشناسان بیشتری تربیت کنیم.
به سربالایی جام جم رسیده ایم. خانم آقامحمد یک جفت ساق مشکلی از کیفش در می آورد و از مچ دست تا آرنجش را با آن می پوشاند و آستین مانتویش را روی آن می اندازد و از من جدا می شود... .
ص: 302
توضیح
یکی از جراید کشور (گویا روزنامه اطلاعات) در شهریور 1379 با فاطمه آقامحمد گفت وگویی داشته که می آورم. آقا محمد رابط ناشنوایان در سیمای جمهوری اسلامی است و در شکل گیری و سامان دهی به اخبار ناشنوایان و دیگر برنامه های مرتبط به ناشنوایان فعالیت داشته است. او در رشته ادیومتری (ناشنوا شناسی) تحصیل کرده است. و در عمل بیشتر در زمینه زبان اشاره کار کرده و تجربه اندوخته است.
* آیا داشتن رابط برای ناشنوایان پیشنهاد صدا و سیما بود؟
- خیر، این در حقیقت پیشنهاد سازمان بهزیستی به صدا و سیما بود. یکی از مسئولان شبکه خبر در سازمان بهزیستی همکار ما شدند و به همین دلیل از نمایی کاملاً نزدیک با مشکلات و واقعیت های زندگی ناتوانان جسمی و به ویژه ناشنوایان آشنا شدند. سال 1377 در «هفته جهانی ناشنوایان» صدا و سیما برای اولین بار برنامه هایش را همراه با رابط به روی آنتن برد. و من از 12 ظهر تا 12 شب به عنوان رابط در سیما کار کردم.
از همان زمان به بعد با لطف و همراهی آقای دکتر لاریجانی که از آقای مفید - مدیریت شبکه پنج سیما - به خاطر این کار قدردانی کرده بودند برنامه های با رابط تثبیت شد و به سایر شبکه ها نیز راه یافت.
* تقریباً در هر شبکه از تلویزیون، می شود شما و برنامه های با رابط را دید، آیا از سوی سازمان بهزیستی مأمور به خدمت شده اید یا همه کارها را با هم انجام می دهید؟
- شاید باور نکنید که تا چه اندازه پر مشغله تر از همیشه شده ام. بهزیستی، خانه، صدا و سیما. تمام قلبم لبریز از این سه آهنگ قوی شده است. از خانه تا بهزیستی و از بهزیستی تا چندین شبکه تلویزیونی مدام در رفت و آمدم. همین امروز صبح برای حذف بعضی سؤالات کنکور به سازمان سنجش رفتم.
* هیچ وقت شده در خیابان کسی با انگشت شما را نشان دهد که این همان خانم رابط ناشنوایان است؟
- (با خنده) بله... خیلی زیاد. تنها چیزی که دلم می خواهد مردم بدانند سپاسگزاری عمیق بچه های ناشنواست. گرچه من بارها به همین بچه ها گفته ام ما هیچ کار ویژه ای برای شما نمی کنیم و این حق شما بوده است. من فکر می کنم سیما با همراهی با بهزیستی در حقیقت نه تنها به بچه های ناشنوا خدمت خیلی خیلی بزرگی کرده است بلکه مابقی مردم را هم نیز با ناشنوایان بیشتر آشنا کرده است.
ص: 303
توضیح
چهارم آذرماه 1379 به مناسبت سالروز درگذشت جبار باغچه بان، خانم فاطمه آقامحمد کارشناس امور ناشنوایان سازمان بهزیستی کشور گفت وگویی با واحد مرکزی خبر انجام داده که متن آن ذیلاً می آید.
جبار باغچه بان بنیانگذار آموزش ناشنوایان در ایران در سی و چهار سال پیش درگذشت؛ ولی خدمات فرهنگی و آموزشی او برای ناشنوایان قابل توجه و در خور ستایش است.
* از نظر شما تأثیر اقدامات فرهنگی و آموزشی باغچه بان چیست؟
- باغچه بان انسانی بزرگ و از نوادر روزگار است که از کودکی ذهن خود را در راه خدمت به مردم به کار گرفت و به امید یافتن راه های کمک به بیچارگان و افراد ناتوان، زندگی خود را سپری کرد و برای اینکه بیش از پیش در خدمت انسان ها باشد به شغل مقدس معلمی روی آورد. او معلمی را با شیوه نوین شروع کرد و همیشه به این فکر بود که روش های جدید آموزش را کشف کند و با کمک آن به نوآموزان و دانش آموزان آموزش دهد. باغچه بان مانند ستاره ای پر فروغ دلهای غم گرفته ناشنوایان را با نور علم و دانش روشن کرد.
* جبار باغچه بان به دنبال چه هدفی بود و درصدد رسیدن به چه مقصودی بود؟
- هدف مرحوم باغچه بان ریشه یابی مشکلات یادگیری بود و اینکه چگونه می توان به کودکان ناتوان آموزش داد و آنها را مانند همسالان خود قادر به خواندن و نوشتن و برقراری ارتباط با مردم کرد.
* او کارش را از کودکستان و راه اندازی کودکستان شروع کرد؟
- این معلم بزرگ کار خود را از کودکستان شروع کرد و به علت عشق و علاقه ای که به کودکان داشت، کودکستان را «باغچه اطفال» نامید و در این نهاد تربیتی و آموزشی به شیوه ای جدید، با زبانی شیوا، قلبی دلسوز و با ذهنی نوآموز به تعلم و تربیت پرداخت.
* باغچه بان دارای چه نوآوری و خلاقیتی بود؟
- ابتکار شگفت انگیز و تاریخ ساز جبار باغچه بان در ابداع شیوه های مؤثر آموزش ناشنوایان بر کسی پوشیده نیست. این استاد بزرگ در تاریخ تعلیم و تربیت ایران و جهان به عنوان معلم خلاق، نوآور، مکتشف و دلسوز و برجسته بود و در آسمان علم و ادب و تعلیم و تربیت درخشید و مانند ستاره ای پر فروغ دل های غم گرفته ناشنوایان را با آمیزه ای از نور علم و تکنیک نورانی کرد.
امروز کودکان ناشنوا در نهادهای آموزشی ناشنوایان که به نام باغچه بان مزین هستند، آینده روشن و استقلال حرفه ای خود را رقم می زنند و دیگر سوژه ای برای ترحم نیستند.
ص: 304
* جایگاه باغچه بان در آموزش و پرورش ایران چیست؟
- نام مرحوم باغچه بان در تاریخ تعلیم و تربیت ایران و جهان تا ابد زنده خواهد ماند و تمام ناشنوایان جهان به یاد مرحوم باغچه بان این سرود را می خوانند.
سلام ای مرد
سلام ای زنده جاوید
سلام ای فاتح جنگ میان بود و نابودی
سلام ای آشنا به نامرادی ها
سلام ای هم زبان بی زبانان پریشان روز
تو دانستی که ...
نشنیدن غم انگیز است
که ...
ناگفتن توان فرساست
تو دانستی...
به دنیای سکوت و وهم
به رنج بی زبانی خو گرفتن سخت محنت زاست
و با دست محبت
گونه هر کودک کرد را
زرنگ یک امید گرم
نقش سرخگون دادی
تو تا پایان دنیا زنده خواهی ماند
و روحت در تکاپوی حیات جاودان
پیروز خواهد شد.
به هر حال سبک جدید و مدرن باغچه بان نه تنها در ایران اهمیت دارد بلکه در جهان هم مؤثر بوده و او را به عنوان صاحب یک مکتب تربیتی برای کودکان می شناسند.
ص: 305
با زبان بی زبانی(1)
توضیح
گفت وگوی فریبا نحوی از روزنامه جام جم با محمدباقر جعفری نیا (گفتار درمان) و فاطمه آقامحمد (رابط ناشنوایان در سیما) است که یکشنبه 28 اسفندماه 1379 در صفحه 17 روزنامه جام جم منتشر شد.
در پی هماهنگی هایی که بهزیستی با صدا و سیما انجام داد، برخی از برنامه های تلویزیونی با رابط مخصوص ناشنوایان همراه شدند تا هموطنان ناشنوا نیز امکان بهره وری از این برنامه ها را داشته باشند خبرنگار جام جم جهت معرفی این اقدام، با محمدباقر جعفری نیا (گفتار درمان بخش توانبخشی بهزیستی) و فاطمه آقامحمد (شنوایی سنج و رابط ناشنوایان در سیما) گفت وگویی انجام داده که در پی می آید.
* سابقه قرار دادن رابط بر روی برنامه های تلویزیونی در ایران چگونه است؟
آقامحمد: این کار در همه جای دنیا به طور هماهنگ و معمولاً همزمان با هفته ناشنوایان انجام شده است.
جعفری نیا: «سیما» در تمام دنیا برای گروه ناشنوایان مسئولیت این برنامه را بر عهده دارد، یعنی خودش را مسئول می داند که چنین برنامه هایی را برای گروه ناشنوایان داشته باشد. اما این کار با این کیفیتی که در ایران انجام می شود. در سراسر دنیا بی سابقه است. این که ما حتی بر روی سریال ها و فیلم ها رابط می گذاریم، کاری است که ما پیشرو آن هستیم.
* آیا علاوه بر سازمان بهزیستی و سازمان صدا و سیما، سایر سازمان ها هم در جهت نیل به اهداف شما همکاری کرده اند؟
جعفری نیا: کارهایی که مربوط به سازمان بهزیستی می شود، ارتباط زیادی با وظایف دستگاه های دیگر دارد، اگر کمک سایر دستگاه ها نباشد، امکان سرویس دهی نیست.
* در کشور خود ما، هزینه های برنامه های این چنینی از کجا پرداخت می شود؟
جعفری نیا: الآن بیشتر مسئولیت بر عهده حوزه توانبخشی سازمان بهزیستی است. نیروی کارشناسی را بهزیستی ایجاد می کند و کار و هزینه آن بر عهده صدا و سیما است.
ص: 306
* اکثر خانواده های ناشنوایان، با پدیده ناشنوایی مشکل دارند و نمی دانند که با وجود این مشکل به کجا مراجعه کنند، آیا این اطلاع رسانی جزو برنامه های سیما هست؟
جعفری نیا: خوشبختانه در حال حاضر، سیما واقعاً بینش خوبی نسبت به این قضیه دارد. حتی در برنامه به خانه برمی گردیم، تقریباً به مدت یک ماه است که هر دو هفته یک بار دکتر کمالی به همراه رابط ناشنوایان آقامحمد به منظور اطلاع رسانی پیرامون این موضوع صحبت می کند.
* این برنامه ها چه تأثیری در خانواده های ناشنوایان و بر روی خود ناشنوایان داشته است؟
آقامحمد: تنش در خانواده ها کم شده، بچه ها اعتماد به نفس پیدا کرده اند. حتی این برنامه ها به نوعی به ناشنوایان توانبخشی می کند و جامعه هم با این پدیده بیشتر آشنا شده است.
* چرا سعی نمی کنید برای ناشنوایان، برنامه های مخصوصی با حضور خودشان بسازید؟
جعفری نیا: الآن در دنیا اصلاً چنین بینشی وجود ندارد و عقیده دارند که بچه ها همه با هم آموزش ببینند و در کنار هم باشند، چرا که به هر حال در اجتماع همه در کنار هم خواهند بود.
* شما به عنوان رابط، فکر نمی کنید که اگر پیش از پخش سریال، هماهنگی های لازم با شما انجام می شد و می توانستید به جای ترجمه همزمان، پیش از پخش، سریال را ترجمه کنید، در ارائه آن موفق تر بودید؟
- به جهت این که سال هاست ترجمه همزمان انجام می دهیم، هیچ مشکلی با آن نداریم. ضمن این که، این موضوع امکان ارتباط را بدون تخصیص هزینه خاصی و بدون این که وقت گیر باشد، برقرار می کند.
* با در نظر گرفتن این که خود زبان اشاره هم نیاز به آموزش دارد، چطور آن دسته از ناشنوایانی که چنین آموزشی را دریافت نکرده اند، می توانند از این رابطه برخوردار شوند؟
آقامحمد: روشی که ما داریم، روش ارتباط کلی است که به دلیل مادرزادی بودنش نیازی به آموزش ندارد. بعضی ها معتقدند که باید ناشنوا را به لب خوانی عادت داد. و بعضی دیگر می گویند که باید از روش باغچه بان استفاده کرد. ولی در روشی که ما الآن از آن استفاده می کنیم. فقط برای این که مطالب کاملاً منتقل شوند، از تمام این روش ها استفاده می شود.
* به نظر می رسد که در ترجمه، بعضی از لغات دشوار، با کلمات آسان تری بیان می شوند، علت چیست؟
آقامحمد: به طور کلی هر چه ذخایر لغوی ما کمتر باشند. کمتر با لغات بازی می کنیم. یعنی خیلی ساده تر ارتباط برقرار می کنیم. با در نظر گرفتن این که حجم ذخیره لغوی ناشنوایان به هر حال
ص: 307
خیلی کمتر از سایر افراد است و درک لغت های مفهومی برای آنها دشوار است، ما سعی می کنیم از لغات ساده تری برای بیان مفاهیم استفاده کنیم.
* خانم آقامحمد! با در نظر گرفتن این که شما خودتان شنوا هستید، چرا صحبت کردن با ناشنوایان را انتخاب کرده اید؟
آقامحمد: البته من نه خودم ناشنوا هستم و نه در میان نزدیکانم کسی با این مشخصات وجود دارد، ولی به هر حال همیشه دوست داشتم خدمتی بکنم و خداوند هم مرا در این مسیر قرار داد، به این صورت که من رشته شنوایی سنجی خوانده ام و از سال 53 به بعد هم با افراد ناشنوا به عنوان شنوایی سنج در ارتباط بوده ام.
گفتنی است در حال حاضر برنامه هایی برای ناشنوایان در نظر گرفته شده که زمان این برنامه ها به شرح زیر است:
شبکه خبر:
هر روز بخش خبری ساعت 18 و اخبار سیاسی و ورزشی.
هر روز گزارش علمی ساعت 18:15
شبکه 2:
هر روز مجموعه برنامه «تصویر زندگی» ساعت 11 (به همراه رابط)
ماهی یک فیلم سینمایی
پنجشنبه های هر ماه، برنامه کودک
شبکه 5:
هفته ای یک سریال ایرانی، یک سریال خارجی
ماهی یک فیلم سینمایی
یک سری برنامه های کارشناسی که در آنها مصاحبه هایی با مسئولان بهزیستی انجام می شود.
همچنین در پی هماهنگی عمومی یک سری از برنامه ها نیز در شبکه های مختلف، با زیرنویس پخش می شوند که این زیرنویس، زیرنویس عام است که هنوز با توجه به نیاز و توانایی های ناشنوایان، تخصصی نشده است.
ص: 308
توضیح
گفت وگوی نگین حسینی خبرنگار روزنامه اطلاعات با فاطمه آقامحمد است. این مصاحبه در روزنامه اطلاعات، دوشنبه، 2 اردیبهشت 1381 در صفحه با معلولین ص11، همین روزنامه چاپ شده است. در طلیعه مصاحبه چنین آمده است:
«زبان اشاره» فقط هنر تکان دادن دست ها نیست، این را وقتی فهمیدم که «فاطمه آقامحمد» دست راستش را بالا آورد، دو انگشتش را خم کرد و گفت: «دوستت دارم» این است نشانه اش در تمام دنیا. چنان با احساس این کار را کرد که دانستم هنر اصلی کسی که از زبان اشاره استفاده می کند، این است که تمام احساسش را با حرکاتش منتقل کند؛ همان احساساتی که در آهنگ گوش نواز یک صدای قشنگ نهفته اما افرادی قادر به دریافت آن نیستند.
«فاطمه آقامحمد» کارشناس امور ناشنوایان حوزه توانبخشی سازمان بهزیستی، چهره آشنایی دارد. خیلی ها دیگر به دیدن تصویر او در گوشه سمت چپ بعضی برنامه های تلویزیونی عادت کرده اند.
انگیزه او از این دیدار، معرفی یک دختر دانشجوی ناشنوا و نشان دادن نامه او بود؛ اما حیف بود که از تجربه های شخصی اش حرف نزند.
گفت وگو با او کوتاه بود. قرار شد نامه «صبورا» هم در شماره آینده چاپ شود.
* خانم آقامحمد! از کی کار با معلولین را شروع کردید؟
- خیلی وقت پیش؛ درست وقتی تازه دبیرستان را تمام کرده بودم. از همان موقع آرزو داشتم بتوانم با معلولین کار کنم. تا اینکه یک روز مادرم گفت: «مدرسه ناشنوایان اعلام کرده که مربی می خواهد. مگر آرزویت این نبود؟ خب برو!» من هم در امتحان شرکت کردم و قبول شدم. در مدرسه باغچه بان؛ تا چند هفته اول سردرد داشتم چون هنوز به کار آشنا نبودم و کمی برایم سخت بود. مادر خیلی تشویقم کرد و مدام می گفت مگر این آرزوی تو نبود؟
* فکر می کنید از کار با معلولین، چه تأثیراتی گرفته اید؟
- به نظرم، کار با معلولین، آدم را صبورتر و تحملش را بیشتر می کند. حس می کنی که می توانی به زندگی، زیباتر نگاه کنی، سختی ها از یادت می روند، چون کسانی را می بینی که علیرغم اینکه از نظر جسمی مشکل دارند، پشتکار غیرقابل تصوری دارند. می بینی که چطور مشکلات را پشت سر می گذارند. مطمئنم که بیشتر ما، به نعمت هایی که داریم، فکر نمی کنیم، چون از آنها بهره می گیریم و به وجودشان عادت کرده ایم. تجربه نشان داده که اکثراً بعد از ابتلا به یک بیماری، تازه قدر سلامتی را می فهمیم اما بعد دوباره همه چیز را فراموش می کنیم.
ص: 309
فکر می کنم کسانی که با معلولان در ارتباط هستند، کمتر دچار این «عادت» می شوند که نعمت های زندگی را از یاد ببرند.
مثلاً حالا ما قدر «شنیدن» را بیشتر از هر کسی می دانیم، چون مدام یا انسان هایی سروکار داریم که هیچ درک و تصوری از شنیدن ندارند. آنها از لذت شنیدن صدای باران، رودخانه، طبیعت و ... محرومند.
اما ما که از این نعمت بهره مندیم، اصلاً استفاده نمی کنیم. بیشتر روزهایمان، در غفلت می گذرد. بهار می آید و می رود ما لذت نبرده ایم. بهارهای دیگر هم سپری می شود و ما همچنان درگیری های خودمان را تجربه می کنیم.
* فکر می کنید بهترین راه برای برقراری ارتباط با ناشنوایان چه راهی است؟
- ببینید، مهم ترین مشکل این است که چون بچه های ناشنوا مطالب را مستقیماً دریافت نمی کنند، همیشه «مردد» می مانند. بهترین کار، همدردی و صبوری با آنهاست، و گوش دادن به حرف هایشان. لازم نیست که برای برقراری ارتباط با ناشنوایان، حتماً زبان اشاره بلد باشیم، فقط کافی است که با شکیبایی، به حرف آنها گوش دهیم، آرام باشیم، عجله نکنیم و با آنها همدردی داشته باشیم. ناشنواها این خصلت را دارند که محبت را خیلی زود می گیرند؛ هر چند که بسیار زود رنج اند.
بچه های ناشنوا درک عمیقی از محبت دارند. در قبال محبت، قدرشناسی زیادی دارند. گفتم که در عین حال، زود رنج هم هستند و با کوچکترین حرکتی، شاید خیلی ناراحت شوند. برای همین است که در ارتباط با آنها، باید خیلی ظریف و حساب شده رفتار کرد.
متأسفانه مشکل بچه های ناشنوا از درون خانواده ها شروع می شود. بیشتر خانواده ها خیلی دیر متوجه ناشنوایی کودک خود می شوند و به همین دلیل، دیرتر با او ارتباط برقرار می کنند: چرا که عکس العمل کودک ناشنوا نسبت به محرک های محیطی خیلی کم است و شکاف میان او و اطرافیان از همین جا آغاز می شود. اگر خانواده ها زودتر متوجه ناشنوایی فرزند خود شوند و مراقبت های لازم را زود شروع کنند، در واقع جلوی خیلی از مشکلات را می گیرند.
* خانم آقامحمد! حالا مردم با چهره شما که در گوشه بعضی برنامه های تلویزیونی می آید، آشنا هستند. درباره این کاری که در تلویزیون انجام شده بگویید.
- ما از این کاری که در تلویزیون می کنیم، اهداف زیادی داریم. هدف فقط این نیست که اوقات فراغت ناشنوایان را پر کرده باشیم، بلکه هم برای جامعه و هم برای خود ناشنوایان پیام داریم. می دانید که زبان گفتاری با زبان نوشتاری خیلی متفاوت است. چون بچه های ناشنوا به زبان نوشتاری بیشتر آشنا هستند، تلاش ما این است که آنها را با زبان گفتاری آشناتر کنیم. بسیاری از آنها با ضرب المثل ها و تمثیل ها آشنایی زیادی ندارند و ما در تلویزیون، روی این نقاط ضعف کار می کنیم. از طرف دیگر، خواستیم مقاومت مردم را هم در برابر حقوق ناشنوایان بشکنیم و در جامعه جا بیندازیم که ناشنواها هم حقی دارند.
ص: 310
اوایل که این کار را در تلویزیون شروع کردیم، خیلی مشکل داشتیم. مردم این کار را نمی پذیرفتند و مدام می گفتند چرا زبان اشاره کنار تصویر وجود دارد؟ شاید به این دلیل که حس می کردند کادر، مزاحمشان است و حواسشان را پرت می کند؛ یا شاید به این دلیل که حق و حقوقی برای افراد ناشنوا قائل نبودند.
الآن دختر مرحوم جبار باغچه بان در ایران است. او از دیدن برنامه های تلویزیون که زبان اشاره هم در کنارش هست، به وجد آمده بود و می گفت این اقدام خیلی بزرگی است، در بسیاری از جاها، طول می کشد تا این کارها برای ناشنوایان و مردم جا بیفتد. کلاً من فکر می کنم موفقیت برنامه های توانبخشی در هر جامعه ای، به سطح آگاهی مردم آن جامعه بستگی زیادی دارد.
حرف آخرم این است که مردم ما، با توجه به اخلاق و فرهنگ و قوانین دینی شان، در ارتباط با معلولان خیلی ظریف تر باشند و «باوفاتر» رفتار کنند.
ص: 311
توضیح
مریم ولی پور خبرنگار روزنامه اعتماد گفت وگویی با خانم فاطمه آقامحمد انجام داده که در 24 شهریور 1381 همین روزنامه منتشر شده است. ولی پور در آغاز مصاحبه نوشته است:
فاطمه آقامحمد، کارشناس امور ناشنوایان حوزه توانبخشی سازمان بهزیستی کشور، چهره آشنایی برای همه بینندگان تلویزیون دارد و اصولاً تصویر کوچک او در سمت چپ فیلم های سینمایی توجه و کنجکاوی بینندگان را برمی انگیزد. این کارشناس دلسوز گاه چنان با حرکات سریع انگشتانش سعی در بیان گفته های فیلم به مخاطب ناشنوا دارد که خود به خود بیننده را به تحسین وادار می کند و گاه البته تقلید!
برای انجام گفت وگویی با وی. به سازمان بهزیستی می رویم. مجبور می شویم برای انجام این گفت وگو منتظر بمانیم تا کار مددکارانی که برای مشاوره پیش او آمده اند را انجام دهد. هر چند به آن می ارزید. آنچه می خوانید حاصل یک ساعت گفت وگو با اوست.
کارشناسی که صبح های خود را در بهزیستی وقف ناشنوایان کرده و بعدازظهرهای خود را در صدا و سیما و بر روی صفحه تلویزیون می گذراند.
* چه شد که به کار در جمع مددکاران خانواده ناشنوایان علاقه مند شدید؟
- بعد از دیپلم وارد جامعه ناشنوایان شدم و توفیق ادامه تحصیل داشتم. در رشته شنوایی شناسی در دانشگاه شهید بهشتی و تقریباً می توانم بگویم تمام عمرم را با ناشنوایان بوده ام در واقع از جوانی!
* بسیاری از ناشنوایان و حتی فلاسفه معتقدند در دنیا مفهومی به نام «سکوت» وجود ندارد؟ شما چه نظری دارید؟
- به نظر من نیز چیزی به نام سکوت اصلاً وجود ندارد. همه چیز و همه جا در جریان است چه از نظر علمی و چه ذهنی!
آیا اصلاً می شود حرکت و صدایی نباشد حتی در خاموشی!
یک مثل هندی می گوید: سکوت کلامی است بدون صرف انرژی! نظر شما چیست؟
«از درخت سکوت میوه آرامش آویزان است» مثل عربی!
در این موقع یک خانم ناشنوا که از کارمندان است داخل اتاق می شود و به زبان اشاره با دیگران صحبت می کند و خارج می شود.
* با انگشتان دست چطور می توان معانی و احساسات «کلام» را بیان کرد؟
ص: 312
- انگشت یعنی معجزه یعنی اعجاب. این ده انگشت با هر حرکت و جهت معنای خاصی را القا می کند. ببینید، کلمات وسیع هستند اما همین ده انگشت می توانند آنها را بیان کنند همان طور که صدا از راه شنیدن معنی می باید اشاره نیز از راه دیدن معنا می شود. مثلاً «خیال می کنی»؟ مثل زمین و درخت و آسمان نیست که به راحتی قابل دیدن باشد اما بچه های ناشنوا به زیبایی اشاره آن را انجام می دهند. بعضی از کلمات را آنها خود به خود و به طور طبیعی با انگشت می سازند و مفهوم آن را منتقل می کنند.
* یعنی خودشان در ذهن این کلمات را سر هم می کنند و جمله می سازند؟
- اصولاً کمیته پژوهشی وجود دارد که کارشناسان ناشنوا و شنوا یکسری لغات را به وجود آوردند و برای درک و فهم کلمه و کامل شدن زبان ناشنوا با مشورت و تطابق علمی در روند اشارات. اشاره قراردادی می گذارند. البته الفبای دستی و حروف باغچه بان هم هست و مجموعه اینها می شود زبان اشاره فارسی. زبانی منطق بر زبان فارسی. به لحاظ اینکه ناشنوایان باید در جامعه حضور پیدا کنند باید کاربرد کلمات را درک کنند و به زبان مسلط شوند تا بتوانند ارتباط صحیح را منتقل کنند. مثل عبارات «از درخت افتادن» یا «چشم بر چیزی افتادن»! اینجا «فعل» افتادن معنای متفاوتی دارد که از طریق اشاره این تفاوت درک می شود.
* زبان اشاره فقط مخصوص ناشنوایان است؟ یا جای دیگری هم کاربرد دارد؟
- آدمی از لحظه تولد با حرکات دست سخن می گوید رفته رفته دست با کلام عوض می شود اما ناشنوا روند حرکات دست را هم تکمیل می کند. بزرگترها نیز خیلی اوقات با اشاره صحبت می کنند. گاهی از دور با دست «بیا و ببین و بایست» را نشان می دهند. اصلاً کدام سخنران است که برای القای بیشتر گفته ها از اشاره کمک نگیرد؟
* آیا «اشاره» تنها برای بیان مفاهیم و درک آنها و ارتباط با مخاطب کافی است؟
- می دانید، مهمترین مسئله ایجاد ارتباط است حالا چه آرام سخن بگوییم یا اشاره کنیم یا حتی بنویسیم. همراهی مهم است. اما به یاد داشته باشیم که دنیا به دهکده جهانی تبدیل شده است. اینجا دیگر نمی توانیم کدخدای ناشنوا یا شنوا داشته باشیم! باید با کلام و بی کلام دست همدیگر را بگیریم و جلو برویم.
* از وضعیت معلولان در خارج از کشور اطلاعی دارید؟ اینکه چه امکاناتی دارند و چه توانمندی هایی.
- این بحث جدی و مفصلی است! آنها شرایط ویژه برای این افراد قایلند. مثلاً در خیابان ها چراغ های راهنمایی گویا دارند تا فرد معلول با استقلال فردی از خیابان عبور کند. حتی یک نابینا! اما اینجا چطور. روبروی بهزیستی یعنی پارک شهر برای جلوگیری از ورود افراد موتور سوار متخلف انواع و
ص: 313
اقسام میله ها را کنار هم می گذارند و راه را می بندند تا خلاف کار عبور نکند. حالا فرد معلول که از ویلچر استفاده می کند زن حامله یا بچه ای که در کالسکه است باید چقدر دور پارک بگردد تا در دیگری پیدا کند یا نکند بماند!
* گاهی که شما را در تلویزیون می بینم و یا همکاران شما را، این سؤال ایجاد می شود که چقدر ضرورت دارد شما را با این همه حرکت و اشاره ببینیم!
- در دنیا همه حق زندگی دارند. اصلاً اگر در هر خانواده ای یک نفر مشکل داشته باشند بقیه به او کمک نمی کنند؟ چرا همه خود را موظف به کمک به او می دانند؟ ما هم به همان دلایل موظف هستیم!
* منتسکیو می گوید: سکوت هزاران معنی در بر دارد که از گفتن برنمی آید. به نظر شما ناشنوایان چگونه سکوت می کنند.
- با غوغای درون! روشن تر از خاموشی چراغی ندیدم و سخنی به از بی سخنی نشنیدم تا ساکن سرای سکوت شدم.
ص: 314
نخستین رابط ناشنوایان در تلویزیون(1)
اشاره
فاطمه آقامحمد در مصاحبه با ایسنا در 1 مهر 1386 به حضور ناشنوایان در تلویزیون و استفاده از رابط در این رسانه توضیحاتی دارد. او، نخستین رابط ناشنوایان است که 9 سال قبل یعنی در سال 1377 در تلویزیون ایران مشغول به کار شد؛ او که در هر چند جمله ای که بیان می کند، نام و یاد خدا را به زبان می آورد، در گفت وگویی تلفنی که تا رسیدن به شبکه خبر و حضور در بخش خبری ساعت 16 با خبرنگار ایسنا به طول انجامید، از پیشینه ی این حرفه در تلویزیون ایران سخن گفت. خلاصه ای از این مصاحبه در ایسنا منتشر شد و اینجا مجدداً ویرایش و به صورت مصاحبه عرضه می گردد.
* وضعیت استفاده از رابط در تلویزیون ایران چگونه است؟
- استفاده از رابط ناشنوایان در تلویزیون یک ضرورت است. و لازم است این مقوله در رسانه ی ملی نهادینه گردد. به رغم پیشتاز بودن ایران در میان کشورهای همسایه، هنوز هم خلأهایی در این بخش وجود دارد و لازم است مسئولین به پیشنهادات کارشناسان گوش دهند.
* در جهان به ویژه کشورهای پیشرفته استفاده از رابط چه وضعی دارد؟
- در همه کشورهای مدرن از رابط برای توضیح و بیان و اطلاع رسانی محتوای برنامه های تلویزیون استفاده می شود. چون استفاده از رابط ناشنوایان در برنامه های تلویزیونی یک ضرورت است. اتحادیه رادیو و تلویزیون های آسیا و اقیانوسیه (ABU) و هم چنین اتحادیه رادیو و تلویزیون های اروپا (EBU) بر استفاده از رابط ناشنوایان و زیرنویس در تلویزیون های دولتی تأکید دارند. البته خوشبختانه افزون بر 9 سال است که این امر در تلویزیون ما هم دنبال می شود، اما هنوز نهادینه نشده است.
* راه کار برای نهادینه شدن این موضوع چیست؟
بهترین راه حل این است که به نظریات و اندیشه های رابط ها توجه شود و احترام گذاشته شود و رابط های ناشنوایان در یک نشست صمیمی با رئیس سازمان صدا و سیما و نیز با مدیران ارشد این سازمان مسیر نهادینه شدن را با هم اندیشی و تبادل نظر پیدا کنند.
* آیا به اندازه کافی رابط در ایران داریم؟
- رابطان در کشور به تعداد انگشتان است. در حال حاضر آموزش رابطان ناشنوایان از طریق فرد به فرد و هم چنین از سوی برخی نهادهای غیردولتی(NGO ) اجرا می شود و برنامه همگانی و عمومی برای
ص: 315
تربیت رابط وجود ندارد. از این رو به اندازه کافی رابط نداریم. اما برای رفع مشکلات در تلویزیون هر هفته جلساتی را برگزار و مسائل و مشکلات را در این جلسات بررسی می کنیم. از جمله راه های جذب رابط را بررسی می کنیم.
* تاریخچه شروع استفاده از رابط در تلویزیون و تحولات در این زمینه را بیان کنید؟
- پیشینه استفاده از رابط ناشنوایان در برنامه های تلویزیونی ایران برای نخستین بار در مهرماه سال 1377، در شبکه تهران و در زمان مدیریت آقای بهروز مفید تحقق یافت؛ البته پیش از این نیز مسئولان توانبخشی سازمان بهزیستی سعی کرده بودند سازمان صدا و سیما را به استفاده از رابط ناشنوایان متقاعد کنند، اما موفق به این کار نشده بودند.
انتصاب یکی از مدیران سازمان صدا و سیما (آقای جعفری نیا) در سمت مدیرکل حوزه توانبخشی و نفوذی که ایشان در صدا و سیما داشتند، سرانجام باعث شد که در روز ناشنوایان در سال 77 شبکه تهران برای نخستین بار از رابط ناشنوایان در برنامه هایش استفاده کند.
در آن روز تنها قرار بود استفاده از رابط به اعلام برنامه ها محدود شود؛ اما مدیر شبکه تهران با دیدن این برنامه تصمیم گرفتند که در آن روز تمامی برنامه ها با حضور رابط ناشنوایان به روی آنتن برود.
اگر این روز به نام روز استفاده از رابط در تلویزیون در ایران نام گذاری گردد و در تقویم و تاریخ ثبت شود، مناسب است.
* چه خاطره ای از آن روز تاریخی دارید؟
- در مهرماه سال 77 که همانند امروز با روز ناشنوایان مصادف بود، من 12 ساعت تمام به عنوان رابط ناشنوایان مقابل دوربین رفتم که هنوز هم برای خودم غیر قابل تصور است. اما شوق و شوری که داشتم، موجب شد خستگی احساس نکنم.
در حال حاضر اکثر شبکه های تلویزیونی دنیا برای برخی بخش های خبری از رابط ناشنوایان استفاده می کنند، البته کشور ایران در بین کشورهای همسایه در این زمینه پیشتاز است؛ البته در سطح آسیا ژاپن بسیار از ما جلوتر است.
* استفاده از رابط در چه زمینه هایی انجام شدنی است؟
- اخبار روزانه، تبلیغات و دیگر برنامه های تصویری را می توان با آوردن رابط در گوشه صفحه تلویزیون برای ناشنوایان سودمند و قابل استفاده نمود.
یک نکته مهم اینکه ایران نخستین کشور در سطح جهان بوده که برای سریال ها نیز از رابط ناشنوایان استفاده کرده است. این اتفاق برای نخستین بار با سریال «روزگار جوانی» در شبکه تهران به تحقق پیوست.
* آیا رابط در برنامه کودک و برای کودکان ناشنوا هم اجرا شده است؟
ص: 316
- استفاده از رابط ناشنوایان در برنامه های کودک، وجود ندارد. البته مدتی این کار در شبکه اول انجام شد، اما برخوردهای سلیقه ای باعث شد به ثمر نرسد.
اگر اراده و همتی باشد این اقدام را می توان اجرایی کرد. چون بسیار لازم و ضروری است و کودکان از سنین نخست مدرسه اگر از طریق تلویزیون، با اشارات آشنا شوند، خوب است
* وضعیت زیرنویس در تلویزیون ایران چطور است؟
- غیر از استفاده از رابط ناشنوایان، استفاده از زیرنویس را هم برای برخی برنامه ها ضروری است؛ ولی تا کنون در تلویزیون ما تحقق نیافته است.
اما استفاده از زیرنویس مخصوص ناشنوایان به انجام کارهای کارشناسی منوط است. در عین حال اولویت استفاده از رابط ناشنوایان است؛ چرا که برای هر قشر و گروه سنی قابل استفاده است. حالات مختلف چهره رابط ناشنوایان باعث ارتباط رو در رو می شود و مفاهیم نیز از این طریق برای ناشنوا قابل درک تر است.
* با تشکر از حضور شما در این مصاحبه.
ص: 317
اولین رابط ناشنوایان در تلویزیون(1)
اشاره
حتماً باید عاشق باشی تا حاضر شوی قید حضور در عروسی دخترت را بزنی و تصمیم بگیری آن روز به عشق افرادی که خدمت به آنها را نوعی عبادت می دانی، سر کارت بروی یا جراحی ات را که حاصل از کار طاقت فرساست، آن قدر به تأخیر بیندازی تا برای مدتی - هرچند کوتاه - جایگزینی پیدا شود یا حاضر شوی حجم کارت را چند برابر کنی، اما در عوض، عایدات مالی چندانی هم نداشته باشی. صحبت از فاطمه آقامحمد، اولین رابط ناشنوایان در تلویزیون است.
فردی که به قول خودش مادربزرگ شده، اما هنوز مجبور است مانند جوانی اش با انرژی سر کار بیاید و به امورات ناشنوایان در رسانه بپردازد. او این روزها دغدغه های بسیاری درباره ناشنوایان دارد که پررنگ ترینش برنامه سازی برای قشر کودک است. اگر دوست دارید بدانید چطور یک فرد شنوا توانسته تا این حد در کار رسانه ای برای ناشنوایان موفق عمل کند، این گفت وگو را تا انتها بخوانید.
* شما را با تجربه ترین فرد در حوزه برنامه سازی برای ناشنوایان می دانند. چه شد تصمیم گرفتید وارد این حوزه شوید؟
- من واقعاً این موضوع را لطف خداوند می دانم، چون در عین فعالیت و کار در مسیری که به آن علاقه مندم، به نوعی در حال خدمت به قشری هستم که بسیار آنها را دوست دارم. از دوران کودکی آرزو داشتم خداوند من را در مسیری قرار دهد که بتوانم به مردم خدمت کنم و خب این اتفاق هم به بهترین شکل رقم خورد، در حالی که من در خانواده ای بزرگ شده بودم که در آن ناشنوا وجود نداشت و شناخت چندانی نسبت به این قشر نداشتم. 17 ساله بودم که مدرسه باغچه بان برای آموزش، جذب نیرو می کرد و من هم به طور اتفاقی وارد این مدرسه شدم. ابتدا تصورم این بود قرار است معلم شوم، در حالی که مدتی بعد وارد بخش ناشنوایان و شنوایی شناسی شدم و بقیه اتفاق ها هم خود به خود رقم خورد. ابتدا کار کردن در این فضا برای من بسیار دشوار بود؛ اما رفته رفته، عاشق این کار شدم و دل کندن از آن برایم دشوار شد.
* چرا صدا و سیما برای ناشنوایان برنامه جداگانه ای تدارک دیده است؟
- این قضیه مختص به کشور ما نیست و در همه کشورها رسانه ملی از طریق رابط، برنامه هایی برای ناشنوایان ارائه می کند و به آنها خدمات تلویزیونی ارائه می دهد. البته چون ناشنوایان از شنیدن اصوات محروم هستند رسانه ملی نسبت به این قشر مسئولیت بیشتری دارد.
ص: 318
* برنامه سازی برای ناشنوایان تا چه حد به افزایش اعتماد به نفس و به دنبال آن دانش افزایی این قشر کمک کرده است؟
- خوشبختانه این نوع برنامه ها، جدا از تأثیرات مثبتی که برای ناشنوایان داشته است، سبب بالا رفتن سطح آگاهی مردم جامعه شده و آنها دیگر به ناشنوایان به عنوان عضوی جدا از خودشان نگاه نمی کنند. از سویی با برنامه سازی برای ناشنوایان، حضور در جامعه برایشان عادی شده، چون آنها دیدند مثلاً خبری که برای مردم عادی خوانده می شود برای آنها هم توسط یک رابط قرائت می شود. به هر حال اگر محدودیت را از مقابل ناشنوا برداریم، او هم می تواند مانند یک فرد عادی در جامعه پیشرفت کند.
* نکته جالب در مورد خبر ناشنوایان این است که شما سعی می کنید سه نوع خبرخوانی - یعنی زیرنویس، صدای گوینده و زبان اشاره - را همزمان به مخاطب ارائه دهید. چه شد تصمیم گرفتید از هر سه روش بهره ببرید؟
- ما نمی خواستیم در بخش خبر ناشنوایان مخاطب را مجاب کنیم تنها به یک شکل از خبر ما بهره ببرد، بلکه می خواستیم با هر درجه از شنوایی بتواند این برنامه را ببیند. مثلاً اگر چندان به زبان اشاره مسلط نیست و خواندنش خوب است، از زیرنویس بهره ببرد یا اگر کم شنواست و به کمک سمعک تا حدودی می شنود، خبر را از طریق صدای گوینده بشنود. ما سعی می کنیم به شکل کاملاً موازی سه شکل از خبرخوانی را به مخاطب ناشنوا ارائه دهیم.
* رابط برای مخاطبان ناشنوا برای اولین بار در دنیا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران انجام شد، اما متأسفانه قدر آن به اندازه ای که باید دانسته نشد و برخی به شکل سلیقه ای با آن رفتار کردند. میان این روش ها، برتری با کدام است؟
- روش برتر را خود ناشنوا تشخیص می دهد، ما او را بمباران اطلاعات می کنیم و خبر را با این سه روش ارتباطی در اختیارش قرار می دهیم تا با توجه به توانایی اش از آن بهره ببرد. علتش هم این است که معتقدیم فرصت را نباید از دست داد، مثلاً من نمی توانم به شما بگویم شش ماه زبان اشاره را یاد بگیرید، حالا شش ماه زمان صرف نوشتار یا لب خوانی کن و... چراکه با این روش، شما عمرت را از دست می دهی. برای مردم عادی و شنوا هم سبک اطلاع رسانی به همین شکل است. یعنی آنها هم می بینند، هم می شنوند و در صورت نیاز می خوانند. پس ما هم همین شرایط را برای ناشنوایان فراهم می کنیم.
* از مدتی پیش تلویزیون، فیلم ها و سریال ها را به کمک رابط برای مخاطبان ناشنوا ارائه می کرد. این رویه را چگونه ارزیابی می کنید؟
- این کار برای اولین بار در دنیا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران انجام شد، اما متأسفانه قدر آن به اندازه ای که باید، دانسته نشد. ما فیلم ها و سریال ها را با کمک رابط به
ص: 319
مخاطبان ارائه می کردیم که استقبال خوبی هم از آن به عمل آمد، اما برخی به شکل سلیقه ای با آن رفتار کردند و گفتند رابط را حذف کنید و به جای آن زیرنویس قرار دهید، در حالی که به این موضوع اشراف نداشتند که شیوه دیالوگ و حتی خبرنویسی برای ناشنوایان متفاوت است و ویرایش خاص خودش را می خواهد.
* ویرایش برای ناشنوایان از چه ویژگی هایی برخوردار است؟
- در متن نویسی برای رابطان خبری ناشنوایان، همه چیز باید به شکل ساده نوشته شده و در آن از کلمات طولانی استفاده نشود. به همین خاطر بیشتر جملات ما ساده و شکل دیالوگ گونه دارد و هیچ وقت ابتدای جمله فعل قرار نمی گیرد. ما ساعت ها در تحریریه خبر روی این موضوع کار می کنیم.
پخش فیلم و سریال ها با این سبک و سیاق میان ناشنوایان بازتاب مثبتی داشت؟
- بله، این کار بازتاب گسترده ای داشت و با استقبال ناشنوایان روبه رو شد. هیچ وقت یادم نمی رود سال ها قبل مادری با من تماس گرفت و گفت از وقتی شما برای سریال ها رابط گذاشتید، زندگی من تغییر زیادی کرده است، چراکه قبلاً دختر ناشنوایم نمی گذاشت من موقع پخش سریال از کنار تلویزیون تکان بخورم و دائم از من می خواست قصه سریال را برایش توضیح دهم، اما حالا با خیال راحت از خانه خارج می شوم و به کارهای خودم می پردازم و زمانی که بازمی گردم، این اوست که برای من تعریف می کند در این قسمت از سریال چه گذشت. شاید این حرف ها در ظاهر ساده به نظر بیاید ولی واقعیت این بود که حضور رابطان خبری در زمان پخش سریال ها برای آن مادر و دختر، حکم یک انقلاب را در زندگی شان داشت.
* شاهد بودیم برنامه های مختلف تلویزیونی مثل «تصویر زندگی» هم از رابط در طول برنامه بهره می برد، اما گویا مدتی است رابط های ناشنوایان از برخی برنامه ها حذف شده اند. آیا این موضوع هم از تصمیم گیری سلیقه ای می آید؟
- باز هم باید بگویم متأسفانه بله. برنامه تصویر زندگی هم جزو برنامه های مفرح در بین قشر ناشنوا بود، اما خب این برنامه هم حذف شد و متأسفانه چون ناشنوایان خودشان نمی توانند تماس بگیرند و اعلام کنند نسبت به این حذف ناراحت هستند، ما مجبور می شویم به عنوان زبان آنها این موضوع را اعلام کنیم. البته شاید برخی ها این تعبیر را داشته باشند که مثلاً شخص آقامحمد است که دوست دارد این برنامه پخش شود، در حالی که من به قدری درگیر سایر کارهای ناشنوایان هستم که وقتی برای این کار ندارم. در دنیا سینماهایی ویژه افراد ناشنوا وجود دارد، در حالی که ما از این فضا و امکان بی بهره هستیم و تنها نگاه ناشنوایان به رسانه ملی است.
* فکر می کنید در نسل جدید جایگزینی برای شما پیدا شده که بتواند در آینده جا پای شما بگذارد؟
ص: 320
- طی این سال ها، تلاش های زیادی برای جایگزینی انجام داده ام و از این بین، خانم ها صدر دانش و غلامی را هم خودم انتخاب کردم و تحت آموزش قرار دادم، چراکه عمر کاری من رو به پایان است. دیگر مادربزرگ شده ام و مانند گذشته از توان و انرژی دوران جوانی برخوردار نیستم. به همین علت چشم امیدم به آنهاست که بتوانند در این مسیر حرکت کنند، به همین علت در تحریریه اگر کوچک ترین اتفاقی رخ دهد که حس کنم بار علمی دارد، از همه دوستان خواهش می کنم دور هم جمع شوند و درباره موضوع از آنها سؤال می کنم.
* اگر برای شما شرایطی فراهم شود که بتوانید کاری مضاعف در رسانه ملی برای ناشنوایان انجام دهید، آن کار چیست؟
- آرزو دارم برای کودکان ناشنوا برنامه سازی کنم. متأسفانه بچه های ناشنوا مهجور واقع شده اند. برخی ها تصور می کنند میزان یادگیری ناشنوایان از سایر افراد و حتی معلولان پایین تر است. در حالی که این تلقی اصلاً درست نیست. متأسفانه شرایط آموزش برای این افراد چندان فراهم نیست وگرنه باید به این توجه کنیم که ما در جامعه پزشک، حقوقدان، معلم و روان شناس از قشر ناشنوا داریم که به بهترین شکل در جامعه خدمت می کنند، چراکه این عزیزان در مسیر درست آموزشی قرار گرفته اند. به هر حال، ما اگر بخواهیم آنها در جامعه و کنار افراد عادی فعالیت داشته باشند، باید از همان دوران کودکی به زبان خودشان تحت آموزش قرارشان بدهیم، چراکه اگر این کودکان آموزش نبینند، به شدت به خانواده شان متکی و از استقلال دور می شوند.
ص: 321
خانم فاطمه آقامحمد در دو میزگرد شرکت نموده است. یکی توسط روزنامه جوان و دومی توسط روزنامه همشهری اجرا شده است.
توضیح
روزنامه جوان هر پنجشنبه میزگردی با حضور چند تن کارشناس درباره یک مسئله مهم دارد. با دعوت رضا محمودی، فاطمه آقامحمد، کاملیا افضلی، شهناز شعبانی و مرضیه وکیلی در پنجشنبه 21 مهر 1379، به مسائل و مشکلات ناشنوایان به ویژه زبان اشاره پرداخت.
بنا به آمارهای اعلام شده از سوی سازمان بهزیستی، در سطح کشور، به غیر از کم شنوایان، بیش از 100 هزار نفر ناشنوا داریم که نیاز به سرویس دهی و ارائه خدمات ویژه دارند.
روزنامه جوان به منظور بررسی مشکلات این قشر جامعه و به خصوص جوانان ناشنوا میزگردی را در سازمان بهزیستی و با حضور کارشناس ناشنوایان و رابط ناشنوایان در برنامه های تلویزیونی، خانم فاطمه آقامحمد، و تنی چند از ناشنوایان برگزار کرد که در ادامه می خوانیم. امید است که با این اقدام توانسته باشیم گامی برای رفع مشکلات ناشنوایان جامعه مان برداشته و نیز دریچه ای گشوده باشیم تا از این راه حرف های ناشنوایان را به گوش مسئولان رسانده و در نهایت گامی به سوی برقراری ارتباط بین جامعه و ناشنوایان جامعه که بزرگ ترین مشکل ناشنوایان محسوب می شود برداشته باشیم.
* اولین پرسش درباره مشکلات ناشنوایان در ایران است؟
- رضا محمودی: جوانان ناشنوا مشکلات زیادی دارند و در مقایسه با مشکلات جوانان سالم و عادی مشکلات آنها شاید بیش از 10 برابر است. از بزرگ ترین مشکلات جوان عدم جذب به کار است و ریشه این مشکل نیز عدم ارتباط بین آنان است. این در حالی است که طبق قوانین تصویبی باید سه درصد از کارگران و کارمندان از افراد معلول باشند.
* راه حل این مشکل به نظر شما چیست؟
- فاطمه آقامحمد، کارشناس امور ناشنوایان: به نظر من لازمه حضور ناشنوایان در عرصه کار و امور اجتماعی حمایت ارگان ها و سازمان های مختلف است، زیرا بیش تر کارفرماها ترجیح می دهند از افراد
ص: 322
عادی استفاده کنند. اگر چه برخی ناشنوایان ما در کارهای ظریف و کارهایی که نیاز به دقت دارد توانایی بالایی حتی در مقایسه با افراد عادی دارند.
یک نکته را که می خواهم اضافه کنم این است که سازمان بهزیستی برای جذب افراد ناشنوا و معلول، برای کلیه کارفرمایانی که نسبت به جذب معلولین اقدام کنند تسهیلاتی قایل شده است که از جمله حق بیمه ای را که بر عهده کارفرما است، پرداخت می کند.
یکی دیگر از اقداماتی که سازمان بهزیستی برای کمک به رفع این مشکل انجام داده تشکیل شرکت های تعاونی برای ناشنوایان و پرداخت وام یک میلیون و دویست هزار تومانی به هر یک از اعضا با نام وام خود اشتغالی و بدون بهره است تا از این روش این عزیزان بتوانند ضمن ایجاد اشتغال برای خود برای دیگر معلولین نیز موجبات اشتغال را فراهم سازند.
اما این واقعیتی است که سازمان بهزیستی به تنهایی قادر به حل مشکلات ناشنوایان نیست و باید سایر ارگان ها و نهادها و سازمان ها همکاری داشته باشند.
مثلاً یک ناشنوا که قصد دارد جواز کسب بگیرد، انتظار ما این است که شهرداری با وی همکاری کند.
- آقای رضا محمودی در ادامه مشکلات این قشر می افزاید: در بین ناشنوایان افرادی هستند که تخصص های بسیار بالایی در زمینه های هنری، صنعتی و حرفه ای دارند، ولی چون قادر به برقراری ارتباط نیستند همیشه پنهان می مانند و در سر جای خود فعال نیستند؛ مثلاً ما مینیاتوریست ناشنوایی داریم که تابلوهای نقاشی بسیار زیبا دارد و کار وی در سطح بسیار بالایی است، اما در حال حاضر نقاشی بر روی دیوار را پیشه خود کرده است.
- خانم آقامحمد: در ادامه صحبت ایشان باید بگویم اولین چیزی که اساس زندگی را می گذارد اشتغال است و بعد از داشتن کار است که تازه به مشکل ازدواج و بچه و... می رسد.
* جوان: یعنی مشکل اصلی ناشنوایان کار است.
- خانم آقامحمد: مشکل اصلی ناشنوایان عدم ارتباط جامعه با ناشنوایان و ناآشنایی جامعه از ناشنوایان است که نمی توانند ناشنوایان را درک کنند و این برنامه هایی که در صدا و سیما نیز می گذاریم به منظور آشنایی جامعه با ناشنوایان و ایجاد ارتباط ناشنوایان با جامعه است.
- شهناز شعبانی، 24 ساله می گوید: جامعه ما با ناشنوایان آشنا نیستند و برخورد و ارتباط شان کم است و بعضی اوقات نگاه تمسخرآمیزی به ناشنوایان دارند.
البته از آن موقع که تلویزیون برنامه ها را برای ناشنوایان تدوین می کند بسیار فرق کرده است، ولی همان طور که آقای محمودی گفت برای جوانان ناشنوا کار بسیار مهم است.
- رضا محمودی در ادامه میزگرد به نکته ای دیگر از مشکلات ناشنوایان چنین اشاره می کند: شما می دانید که ناشنوایی که دیپلم گرفته برای اخذ آن چه قدر زحمت کشیده است و در مقایسه با فرد عادی با مشکلات زیادی روبه رو بوده است. و این نوع نگرش در سطح دانشگاه هم وجود دارد و به نظر من یک ناشنوای تحصیل کرده را با یک فرد عادی نباید مقایسه کرد و کسانی که دارای تحصیلات بالایی هستند را باید تشویق کرد و به آنان امتیازات بیشتری داد. یکی دیگر از مشکلاتی که ناشنوایان
ص: 323
دارند و آن هم ریشه در عدم ارتباط با اطراف دارد، نوع ارتباط با کارفرمایان است. این قشر در بسیاری از مواقع نمی توانند از مزایای شغلی، اضافه کار، مأموریت ها و... بهره ببرند.
- خانم آقامحمد درباره این معضل می گوید: ناشنوایان چون نمی توانند با کارفرمایان ارتباط برقرار کنند و از سوی دیگر عدم اطلاع درست از مزایای شغلی موجود، باعث پایمال شدن حق ناشنوایان می شود و این در حالی است که افراد دیگر با بیان فعالیت های خود حق خود را می گیرند.
- کاملیا افضلی، 23 ساله: مشکلات ما ناشنوایان بیش تر از سایر معلولین است، و این به همان دلیل عدم ارتباط با محیط اطراف است و برای حل این موضوع همان طور که گفته شد، نیاز به حمایت مسئولان داریم.
از طریق آموزش و پرورش (در مدرسه) چند واحد درسی ارتباط با ناشنوایان را آموزش بدهید تا همان طور که ما سعی در یادگیری زبان افراد عادی داریم، افراد عادی نیز بیاموزند که چگونه باید با ما رابطه برقرار کنند.
- مرضیه وکیلی، 26 ساله: از دیگر مشکلات ما کم بودن رابط ناشنوایان در سطح دانشگاه است، زیرا ناشنوایان علاقه دارند که صحبت استاد و درس استاد را همان ابتدا بفهمند.
نکته بعدی مراکز تفریحی است، به خصوص برای خانم ها. شما یک پسر را می بینید به محض این که فرصتی می یابد و اوقات فراغتی را می یابد یک توپ برمی دارد و با چند پسر دیگر داخل کوچه بازی می کنند، و در این قیاس جامعه ناشنوای ما را در نظر بگیرید، به خصوص در تابستان ها که اوقات فراغت زیادی دارند، وقت شان چگونه می گذرد. و در مورد دخترهای ناشنوا این معضل به مراتب سخت تر و بیش تر است و من فکر می کنم تربیت بدنی و شهرداری که خیلی خوب برای جوانان فعالیت می کنند و محل هایی را برای تفریحات سالم آنها احداث می کنند، باید جایگاهی برای ناشنوایان مدنظر قرار دهند و آنان را نیز در برنامه ریزی هایشان لحاظ کنند.
در تابستان امسال بسیج دانشجویی برنامه های زیادی برای جوانان تدوین کرده بود که جایی برای ناشنوایان لحاظ نشده بود و یا در گفت وگوی تمدن ها، در برنامه «بچه های زمین» همه بچه ها را دعوت کرده بودند اما بچه های ناشنوا دعوت نشده بودند، در حالی که ناشنوایان نیز حرف هایی برای گفتن داشتند.
* جوان: فکر نمی کنید این عدم ارتباط جامعه با ناشنوایان ناشی از ضعف مدیریتی متولیان امور رسیدگی به معلولین ناشنوا است؟
- خانم آقامحمد: من به عنوان یک کارشناس در امور ناشنوایان این عمل مسئولان را ضعف مدیریتی نمی نامم، بلکه اسمش را عدم آگاهی می گذارم، زیرا موقعی که ما کار پخش برنامه های تلویزیونی همراه با رابط را در صدا و سیما شروع کردیم، هیچ کس احساس نمی کرد که این کار تا چه حد در برقراری ارتباط بین جامعه و ناشنوایان مؤثر است و می بینیم که در بحث صدا و سیما فقط اوقات فراغت بچه ها را پر نمی کنیم، ما توان بخشی در جامعه و ناشنوایان می کنیم. و ارگان های دیگر هم به همین صورت اگر آگاهی پیدا کنند این گونه بی تفاوت نخواهند بود. و معتقدم شماها (روزنامه نگاران) در رساندن این آگاهی مسئول هستید.
ص: 324
- در ادامه میزگرد، مرضیه وکیلی به یکی دیگر از مشکلات ناشنوایان که موضوعات کتاب درسی است اشاره می کند و می گوید: در حال حاضر کتاب های ناشنوایان را خلاصه کرده اند و بعضی از دروس را در مقایسه با افراد عادی حذف کرده اند، به خصوص شعرها را. اما هنگام شرکت در آزمون (کنکور سراسری) باید بر مبنای دروس افراد عادی امتحان بدهند که به همین دلیل میزان قبول شدگان ناشنوا به مراتب کم تر از افراد عادی است.
وی همچنین افزود: از دیگر مشکلات بچه ها یکسان بودن حقوق بچه های ناشنوا با افراد عادی است و این در حالی است که هزینه های ایاب و ذهاب، و سایر هزینه های یک فرد ناشنوا بیش تر از افراد عادی است.
- شهناز شعبانی همچنین افزود: ما بسیار دوست داریم که صدا و سیما برنامه های مختلف را با رابط ناشنوا نشان بدهد و هر شش شبکه رابط برای بچه های ناشنوا داشته باشد، مانند شبکه پنج که بسیار همکاری تنگاتنگی با سازمان بهزیستی دارد.
در حال حاضر ناشنوایانی که به تهران می آیند و برنامه های شبکه پنج را با رابط ناشنوا می بینند بسیار ناراحت می شوند و می گویند که چرا در استان های دیگر چنین برنامه هایی موجود نیست.
- رضا محمودی در پایان با ذکر این جمله جلسه میزگرد را به پایان رساند:
«ما سعی می کنیم زبان شما (گفتار) را یاد بگیریم ولی از شما خواهش می کنیم که شما نیز با زبان ما آشنا شوید و آن را یاد بگیرید.»
ص: 325
سهم ناشنوا از رسانه ملی(1)
توضیح
روزنامه همشهری جمعی از ناشنوایان و کارشناسان را به صورت اقتراح درباره انعکاس ناشنوایی در رسانه ملی (تلویزیون) به بحث و مباحثه واداشته است. در طلیعه این نوشتار چنین آمده است:
زبان پل ارتباطی افراد جامعه است. سازمان ملل ناشنوایان را به عنوان اقلیت زبانی دنیا می شناسد که زبان ویژه خود را دارند یعنی زبان اشاره.
کودک ناشنوایی که به دنیا می آید قبل از آموزش زبان شفاهی و حتی بعد از آن منظور خود را با اشاره های دست خود می فهماند. این اشاره های طبیعی در خانواده های مختلف تفاوت دارند. در خانه ای اشاره عینک نشانه پدری عینکی است و در خانه دیگر پدر با اشاره کلاه، ریش یا سبیل مشخص می شود. به این ترتیب در مدارس مختلف ناشنوایان نیز اشاره های طبیعی شکل می گیرند تا جایی که این اشاره ها از مدرسه ای تا مدرسه دیگر متفاوت هستند.
نوع دیگر، اشاره های الفبایی هستند که بر اساس شکل نوشتاری حروف مورد نظر نشان داده می شوند. مثلاً در اشاره های جدیدی که درست می شوند مانند اشاره کلاس با استفاده از الفبای فارسی حرف و به دنبال آن اشاره یک فضا نمایش داده می شود. در بعضی کشورها نیز همه حروف کلمه با اشاره الفبایی نشان داده می شوند. این نوع از اشاره ویژه افراد باسواد است.
نوع دیگر، اشاره الفبای گویاست که مرحوم باغچه بان آن را ابداع کرده است. در الفبای گویا شکل گفتاری حرف مورد نظر است. به عبارتی صدای حروف. ناشنوایانی که سواد ندارند نیز می توانند از آن استفاده کنند و آخرین نوع اشاره، اشاره های قراردادی است. گروهی از ناشنوایان در کمیته پژوهشی زبان اشاره دانشگاه علوم بهزیستی فعالیت می کنند و اشاره های قراردادی را تدوین می کنند.
فاطمه آقامحمد کارشناس بهزیستی به عنوان مشاور با این گروه همکاری می کند. او می گوید: جلد چهارم کتاب اشاره در حال تدوین است. اساس این کار بر اشاره های طبیعی است. کمیته زبان اشاره در سراسر کشور بررسی می کند تا ببیند کلمه های مختلف به ویژه کلمه های جدیدی که وارد زبان می شود در بین ناشنوایان اشاره ای دارند یا خیر. اگر اشاره مناسبی وجود داشته باشد که با اشاره های دیگر همخوانی داشته باشد، زیبا باشد و مفهوم را به خوبی برساند آن را انتخاب می کنند تا همه ناشنوایان از اشاره های واحدی استفاده کنند، البته عجیب نیست اگر ناشنوایی اشاره ای را نپسندد. در زبان نیز این اتفاق می افتد یک روز می گویند هلیکوپتر و روز دیگر چرخ بال یا بالگرد.
ص: 326
این خاصیت زبان است نه نقص آن. مدتی طول می کشد تا کلمه جدید با فرهنگ جامعه هماهنگ شود.
* اولین سؤال این است که ناشنوایان چگونه می توانند با جامعه ارتباط برقرار کنند؟
آقامحمد: امروزه در مدارس ناشنوایان تمرکز اصلی بر لب خوانی است. در لب خوانی فرد ناشنوا با دیدن حرکت لب متوجه کلام گوینده می شود. همچنین از دوران کودکی با گفتار درمانی حرف زدن را به کودک می آموزند. به این ترتیب آنها می توانند با زبان شفاهی با دیگران ارتباط برقرار کنند. اما زبان اشاره در بین ناشنوایان جایگاه ویژه ای دارد.
سید مهدی عطری روانشناس کودک استثنایی در این باره می گوید: در مدرسه هدف آماده کردن فرد برای ارتباط با جامعه است، پس تا حد امکان نباید از اشاره استفاده شود. به کارگیری اشاره فرد را از جامعه منزوی می کند ولی وقتی ناشنوایان می خواهند با یکدیگر راحت تر باشند از اشاره استفاده می کنند مانند ترک زبان ها که وقتی به هم می رسند چون راحت ترند ترکی صحبت می کنند.
اگر ناشنوایان می خواهند از اشاره استفاده کنند بهتر است اشاره های بین المللی را به کار گیرند، مگر کلماتی که برای آن اشاره نداریم مانند آداب و رسوم خودمان. من با به کارگیری زبان اشاره مخالف نیستم اما به تجربه دیده ام کسانی که از اشاره بیشتر استفاده می کنند گفتارشان تحلیل می رود.
او درباره شرایطی که اشاره تنها راه ارتباط است می گوید: در مجامع عمومی ناشنوایان که امکان استفاده از زبان شفاهی و لب خوانی وجود ندارد زبان اشاره برای انتقال مفاهیم به کار می رود و در همه سمینارها رابط ناشنوایان حضور دارد.
خانم آقامحمد نیز به این نکته اشاره می کند که لب خوانی تا فاصله مشخصی ممکن است. گوینده باید رو به روی فرد ناشنوا باشد، نور باید بر صورت گوینده بتابد نه در چشم بیننده، همچنین محیط ارتباط باید فاقد حرکت های اضافی باشد چون لب خوانی نیاز به تمرکز دارد اما از اشاره در فاصله های بیشتر هم می توان استفاده کرد مانند جمع های چند نفره، در سمینارهای جهانی رابطین در فاصله های مشخص، مستند و با هم مطالب سمینار را اشاره می کنند.
* استفاده از رابط ناشنوایان در تلویزیون از چه زمانی آغاز شد؟
آقامحمد: روز جهانی ناشنوایان سال 77، آغاز حرکتی در راستای استیفای حقوق شهروندی ناشنوایان بود یعنی استفاده از رابط ناشنوایان در سیما. گرچه این کار دیر و ناکامل آغاز شد اما نویدی بود برای استفاده ناشنوایان از رسانه ملی. به دنبال درخواست ناشنوایان و بررسی کارشناسان سیما این کار آغاز شد. در شبکه های جهانی از رابط ناشنوایان استفاده می شد و بعضی کشورها زیرنویس ویژه ناشنوایان هم دارند، ما در سازمان بهزیستی از همان ابتدا خواستار استفاده هر دو امکان بودیم اما مسئولان سیما می گفتند استفاده از زیرنویس، هزینه بالایی دارد و در حال حاضر فقط می توانیم از رابط استفاده کنیم.
ص: 327
* در این سال ها خانم آقامحمد و همکارانش با عشق و علاقه از این حداقل امکان استفاده کرده اند. علاوه بر اشاره کردن با حرکت لب جملات را بازگو کرده اند. همچنین ازحالات چهره و بدن نیز برای انتقال مفهوم بهره گرفته اند. اما خوب است بعد از 6 سال برگردیم و دوباره جویای نظر ناشنوایان در این رابطه شویم. از این رو از ناشنوایان درباره کارایی و تأثیر عملکرد رابط در سیما می پرسیم:
علی صفاری ناشنوایی است که در مدارس عادی تحصیل کرده است. او از لب خوانی و زبان شفاهی برای ارتباط با دیگران بهره می گیرد و با زبان اشاره آشنایی ندارد. او درباره دیدن برنامه های تلویزیونی می گوید: بیشتر فیلم های خارجی را می بینم چون ساختار آن خوب است و با نگاه کردن متوجه موضوع آن می شوم. فیلم های ایرانی و هندی بیشتر متکی بر حرف زدن هستند و نمی توان متوجه داستان آن شد. یک بار سعی کردم با لب خوانی از رابط تلویزیونی استفاده کنم اما اگر زیاد به لب توجه کنم تصویر اصلی را نمی بینم. و در ادامه به این سؤال پاسخ می دهد که چرا اشاره یاد نگرفته ای؟ من باید در روز با آدم های زیادی صحبت کنم. اگر حرف زدن را تمرین نکنم و فقط مبتنی بر اشاره باشم نمی توانم با کسی ارتباط برقرار کنم.
مهشید پهلوان نیز در فاصله نزدیک می تواند با لب خوانی از کلام گوینده و بازیگران استفاده کند. مادر او می گوید: اوایل می گفت با دیدن رابط حواسم پرت می شود و نمی توانم فیلم را ببینم، روی تصویر رابط کاغذ چسباند اما حالا به حضور او در گوشه تصویر عادت کرده و او را نمی بیند. یکی از معلمان ناشنوا می گوید: اگر بخواهم متوجه داستان فیلم شوم باید تمام توجهم را به اشاره های رابط بدهم و دیگر نمی توانم خود فیلم را ببینم یعنی باید بین لذت دیدن فیلم و فهمیدن داستان آن یکی را انتخاب کنم. از آن گذشته رابط فیلم را خلاصه می کند تا بتواند قسمت های ضروری آن را اشاره کند به همین دلیل وقتی با خانواده فیلمی را می بینم گاه آنها می خندند و من متوجه علت آن نمی شوم.
خانم آقامحمد معتقد است می توان فیلم و اشاره ها را با هم دنبال کرد او درباره نحوه کار خود می گوید: کار من به صورت زنده است اکثر فیلم ها دو بار پخش می شوند. من سعی می کنم بار اول فیلم را ببینم تا در جریان داستان آن قرار گیرم و در بخش مجدد آن که باید رابط با اشاره برای ناشنوایان فیلم را بازگو کند به دوربین نگاه می کنم و با شنیدن صدای فیلم، داستان را تعقیب و صداها را اشاره می کنم، همزمان، با حرکات لب جملات را بیان می کنم البته با خلاصه و کوتاه کردن داستان فیلم، سعی می کنم موضوع اصلی آن حفظ شود و تا حد امکان داستان عیناً بازگو شود. جاهایی که نیاز به خنده دارد می خندم و گاه غمگین می شوم و حتی در آهنگ صدا وقتی گوینده مریض است اشاره هایم ضعیف و آرام می شود. وقتی فرد نظامی است حالت دستوری را در اشاره به خود می گیرم.
معلم ناشنوا: برخی دیگر از ناشنوایان می گویند اشاره های جدیدی که رابط استفاده می کند را نمی فهمیم معلم ناشنوای دیگری نیز می گوید: اگر بخواهم متوجه موضوع فیلمی شوم دو بار آن را می بینم بار اول فقط تصویر را می بینم و بار دوم اشاره های رابط را، اما باز هم نیاز دارم کسی به سؤالات جواب دهد. دیگری می گوید: در زبان اشاره، کلمات زیادی داریم که اشاره یکسانی دارند مانند دعوا و جنگ یا زیبا و قشنگ با جذاب و همچنین شدت ناراحتی و عصبانیت که در اشاره مشخص نمی شود.
ص: 328
خانم آقامحمد: در اشاره دعوا دو انگشت با هم برخورد می کند اما در اشاره جنگ چون جنگ بین دو گروه است تمام انگشتان دو دست با هم برخورد می کنند. شدت عصبانیت نیز در چهره رابط مشخص است اشاره زیبا و قشنگ هم یکی است. این دوستان هنوز اشاره های جدید را یاد نگرفته اند. من در کار خود از اشاره های تأیید شده کمیته زبان اشاره نیز استفاده می کنم و کلماتی چون اسامی خاص و نام میدان ها را نیز با الفبای گویا باغچه بان نشان می دهم.
* از او می پرسم به این ترتیب یک ناشنوا برای فهمیدن تمام اشاره هایی که شما در فیلم به کار می برید باید با همه این اشاره ها آشنایی داشته باشد؟
آقامحمد: برای ناشنوا زبان اشاره مانند زبان گفتاری افراد شنواست هر گاه اشاره کلمات جدید را ببیند آن را می آموزد.
* آیا کلاسی برای آموزش کلمات جدید وجود دارد؟
آقامحمد: البته کتاب اشاره داریم اما کتاب از نظر تصویری محدودیت دارد و نمی تواند حرکات دست را به خوبی نشان دهد. آقای رضا محمودی نیز روزهای یکشنبه در فرهنگسرای سرو، زبان اشاره را به صورت رایگان آموزش می دهد. من هم در شبکه پنج کار آموزش زبان اشاره را شروع کرده ام.
* اما چه راهی برای استفاده تعداد بیشتری از تلویزیون وجود دارد؟
علی صفاری: اگر برنامه ای زیرنویس داشته باشد من هم می توانم از آن استفاده کنم. مدتی پیش شبکه 4، برنامه مستندی داشت درباره طبیعت که با زیرنویس پخش می شد که برای من نیز قابل استفاده بود اگر برنامه ای زیرنویس داشته باشد می توان آن را تند خواند و بعد تصویر را دید مانند فیلم های کلوپ ها. هر چند ترجمه فارسی آن اشکال دارد اما به هر حال از اشاره بهتر است.
دیگر ناشنوایان نیز با او هم عقیده هستند و می گویند: وقتی فیلمی زیرنویس دارد هر جای فیلم را که متوجه نشویم نوشته پایین آن را می خوانیم و اگر معنای کلمه ای را هم نفهمیم تنها به پرسیدن معنای یک کلمه نیاز پیدا می کنیم نه همه موضوع را. آنها اخبار را از شبکه 6 پیگیری می کنند هر چند اغلب موضوع زیرنویس و تصویری که پخش می شود با هم ارتباط ندارند. اخبار ناشنوایان نیز برای آنها جالب است چون خبرها خلاصه و تصویر گوینده ای که اشاره می کند بزرگ است. از طرفی اخبار صنفی ناشنوایان در آن گفته می شود. به عقیده آنها تبلیغات نیاز چندانی به داشتن رابط ندارد. چون قابلیت تصویری بالای تبلیغ آن را کاملاً مشخص می کند به علاوه زمان کوتاه تبلیغ رابط را مجبور می کند که سریع اشاره کند که باعث گیج شدن ناشنوا می شود.
فاطمه انصاری، کارشناس ناشنوایان می گوید: در کشورهای دیگر فیلم ها زیرنویس خاص ناشنوایان دارند که در آن جملات ساده و خلاصه شده اند و همچنین صداهایی که در فیلم شنیده می شود نوشته می شود مانند صدای همهمه یا این که همه خندیدند یا صدای گریه می آید.
ص: 329
مهدی عطری: در اخبار ناشنوایان، خبرها خلاصه و ساده می شود یعنی در سطح متوسط درک ناشنوا. اما در فیلم ها گاه کلمات غامض و پیچیده ای(1) به کار می رود که برای ما نیز قابل فهم نیست. اگر فیلمی زیرنویس خاص ناشنوایان را داشته باشد آنها نیز می توانند آن را به خوبی تعقیب کنند. در دیدن اشاره های رابط توجه چشم باید دقیق باشد چون هر حرکتی معنایی دارد اما جمله زیرنویس را با یک نگاه کلی می توان خلاصه کرده و خواند البته باید در نظر داشت زیرنویس برای افرادی که سواد دارند مناسب است.
خانم آقامحمد: زیرنویس اخبار بعد از چندین بار تکرار به صورت کامل خوانده می شود به علاوه در شرایط کنونی که از زیرنویس استفاده نمی شود نمی توان قضاوت صحیحی در مورد آن داشت. بنابراین باید امکان استفاده از هر دو روش زیرنویس و رابط در اختیار ناشنوا قرار گیرد تا او بنا به شرایط خود بهترین را برگزیند.
او در مورد مزایای هر روش می گوید:«یکی از محاسن زبان اشاره این است که ناشنوا با زبان محاوره آشنا می شود. ما در محاوره لغات را می شکنیم نان را، نون می گوییم اگر بچه ناشنوا را در زبان قوی نکنیم چگونه با لب به او می گوییم نون و بعد بگوییم بنویس نان. با اشاره می توان به راحتی کلمات متضاد و مترادف را نشان داد. کلماتی که مشابه نوشته می شوند اما معانی متفاوتی دارند مانند کلمه (نظام) که معانی زیادی دارد ناشنوا با دیدن این کلمه اولین برداشتش نظامی است اما حکومت نیز نظام است. لغات انتزاعی با اشاره به راحتی قابل انتقال است وقتی می گوییم - چشمم افتاد - به این معنا نیست که چشمم از حدقه بیرون افتاد برای درک معنای این عبارت، من با لب می گویم چشمم افتاد و با دست اشاره می کنم - دیدم - در اشاره حالاتی که در کلام است در چهره و حرکات دست و بدن رابط دیده می شود مانند غم، شادی، عصبانیت، به همین دلیل فرد با فیلم ارتباط بیشتری برقرار می کند. در لب خوانی حرکت لب برای بعضی کلمات مشابه است مانند روزنامه و نوشابه اما در اشاره این کلمات از هم مشخص می شوند زبان اشاره بر مبنای محاوره است اما زیرنویس بر اساس قانون نوشتاری. در زیرنویس باید جملات ساده و کوتاه شود حتی معنا شود.
ص: 330
* به همین دلیل تبدیل محاوره به نوشتار یک کار تخصصی است و زمان زیادی می طلبد و چه باید کرد؟ راه حل این مسئله را از کارشناسان جویا می شویم
آقامحمد: سازمان ملل متحد زبان اشاره را حق ناشنوا می داند و می گوید ناشنوایان حق دارند از زبان اشاره بومی خود استفاده کنند چون زبان مبتنی بر فرهنگ است. از طرفی ما حق نداریم لب خوانی را از ناشنوا بگیریم و او را مجبور کنیم فقط از اشاره استفاده کند چون در این صورت او در ارتباط با جامعه دچار مشکل می شود. ناشنوا به ارتباط کلی نیاز دارد نه فقط اشاره. هم باید سمعک داشته باشد تا از ذره صوت استفاده کند و هم باید لب خوانی، استفاده کند. بر اساس این اعتقاد، ما هنوز خواهان زیرنویس هم برای فیلم ها هستیم.
کارشناسان دیگر: او ضمن تأکید بر این که باید قدر حضور رابط ناشنوایان در سیما را دانست اظهار می کنند در همه دنیا از ترکیب دو روش، (اشاره و زیرنویس) استفاده می شود و پیشنهاد می کنند حال که هر فیلم دو بار پخش می شود یک بار با زیرنویس باشد و بار دیگر با استفاده از رابط.
در توانبخشی افراد معلول آنچه مورد نظر است فراهم کردن شرایط و لوازمی است که فرد با آنها بتواند هر چه بیشتر به استقلال برسد. در این مقوله نیز ناشنوا با توجه به درصد شنوایی، موقعیتی که در آن قرار می گیرد و نیازهای ارتباطی اش باید بهترین روش را انتخاب کند. چالش های زیادی بر سر راه استفاده از زبان اشاره در بین ناشنوایان و کارشناسان وجود دارد و در این بین ضرورت آموزش یکسان نیز احساس می شود. رابط تلویزیون در حال حاضر این نقش را هم بر عهده دارد از طرفی عده زیادی از ناشنوایان خواستار استفاده از زیرنویس در برنامه های تلویزیونی هستند. خواسته ای که همواره جواب منفی را به همراه داشته است اما این بر کسی پوشیده نیست که ناشنوا هم به عنوان یک شهروند حق استفاده مطلوب از مهم ترین رسانه ارتباطی را دارد و هیچ بهانه ای در این بین پذیرفته نیست. به نظر می رسد خود ناشنوایان، تشکل های آنان و علاقه مندان به امور ناشنوایان باید در این رابطه آستین همت بالا بزنند و فاصله ارتباطی موجود را پر کنند.
* شاید این نوید روشنی باشد که از زبان خانم آقامحمد شنیدیم که مؤسسه ای (جوانه پویا) حرکتی نو را در این راستا آغاز کرده است. در این مؤسسه با همکاری یک تیم تخصصی فیلم های خانوادگی ایرانی و خارجی انتخاب و برای آنها زیرنویس ویژه ناشنوا تهیه می شود. فرد ناشنوا با استفاده از دستگاه DVD می تواند فیلم را به صورت عادی ببیند یا با رابط، یا زیرنویس فارسی. همچنین می توان از هر دو امکان توأم استفاده کرد. زیرنویس به انگلیسی هم ترجمه و قابل استفاده است.
ص: 331
ص: 332
ص: 333
یکی از فعالیت های فاطمه آقامحمد تألیف و نویسندگی کتاب بوده است. در فصل دوم اجمالاً این فعالیت را گزارش دادم ولی در این فصل به تفصیل به آن می پردازم.
آقامحمد بر اساس اسناد در دسترس، در تألیف پنج عنوان کتاب مشارکت داشته و این کتب منتشر شده اند. اما حداقل سه کتاب کودک هم سراغ داریم که مشغول تألیف آنها بوده و بسیاری از کارهای این سه اثر هم تمام شده بود ولی با تعویض ریاست سازمان بهزیستی و عوض شدن معاون توانبخشی، ادامه کار این کتب هم متوقف شد.
نکته مهم این است که اسم آقامحمد در شناسنامه و در هیچ کجای دو عنوان از این کتاب ها نیامده است در حالی که اسناد بسیاری هست که حضور و مشارکت ایشان را به عنوان مؤلف تأیید می کند.
ص: 334
این کتاب با مشخصات زیر منتشر شده است:
مهمان های ناخوانده به زبان اشاره فارسی، تنظیم متن ثمینه باغچه بان؛ نقاشی دبورا سوزان هولم، تنظیم اشاره فاطمه آقامحمد و الهه افضلی و حبیب تهرانی و رضاقلی شهیدی و رضا محمودی و محسن موسوی؛ تایپوگرافی روشنک رضا خانلو، تهران، سازمان ملی رفاه ناشنوایان ایران، 1359، 34 + [6] ص.
عکس روی جلد:
عکس صفحه عنوان:
تصویر
ص: 335
متن این کتاب، داستان زیبا و آموزنده ای است. ناشنوایان این داستان را بسیار دوست می داشته و از آن استقبال نموده اند. در این داستان، پیرزنی در دهی زندگی می کرد و خانه کوچکی داشت. بچه ها و مردم بسیار او را دوست داشتند و برای شنیدن قصه به خانه او می آمدند. خانم آقامحمد درباره این کتاب نوشته است:
«با عنایت خداوند نخستین کتاب با نام فرهنگ زبان اشاره فارسی در سال 1359به چاپ رسید. البته کتاب داستانی میهمانان ناخوانده را خانمی انگلیسی به نام سوزان دبورا هلم کشیده و تمام کارهای صفحه بندی قطع کتاب و در هر صفحه تصویری از موضوع داستان را نقاشی کرده و در زیر تصویر کلمات اشارات را با همکاری گروه کشیده بود در حقیقت کار تایپوگرافی آن را انجام داده بود».(1)
یک شب بارانی زمستانی، حیوانات بسیار می آمدند در خانه اش را می زدند و می گفتند ما زیر باران و در سرما هستیم و خواهش می کردند به داخل خانه بیایند. پیرزن همه آنها را راه داد و به آنها جا دادند و همه در آرامش خوابیدند. فردا هم سر سفره جمع شدند و هر یک کاری انجام دادند به پیرزن کمک کردند. این داستان مشارکت جمعی در جامعه و همکاری همگانی برای ایجاد جامعه مطلوب را به خوبی و با زبان داستان و با ادبیات ساده و روان نشان می دهد. تعامل و همکاری و تعاون بین افراد را عیناً می فهماند و ضرورت کنار نهادن خودخواهی ها، کبر و غرورها را یاد می دهد.
این داستان برای جامعه ناشنوایی ایران که دارای تنش ها، تضادها و انواع اختلافات است، آموزنده است. برای آشنایی با سبک کار پدیدآورندگان این داستان چند صفحه از آن را می آورم.
تصویر
ص: 336
تصویر
عکس صفحه 2 کتاب:
ص: 337
برای هر کلمه یک تصویر آورده است. این تصویر گویای نماد اشاره مطلوب است که بین ناشنوایان در مورد آن توافق هست.
با همین شیوه می توان بسیاری از متون را برای ناشنوایان منتشر کرد. البته کار شاق و پر دردسر و سختی است ولی امکان پذیر است. اگر در سال حداقل پانصد کتاب به این روش منتشر گردد، در توسعه و تحکیم زبان اشاره فارسی بسیار مؤثر خواهد شد. در پایان سه فصل پیوست آورده است که مهم است. اول فهرست لغات راهنما آورده است. مثلاً واژه من و نماد اشاره ای آن در چه صفحه هایی درج شده است.
پس از آن، الفبای گویای باغچه بان که ابتکار خود او است در دو گروه صداهای آوایی و صداهای بی آوا آورده است. این دو صفحه را عیناً می آورم:
یک صفحه از کتاب مهمان های ناخوانده:
تصویر
ص: 338
بالاخره در آخر الفبای دستی زبان اشاره فارسی ابتکار جولیا سمیعی را آورده است.
تصویر
ص: 339
کتابی در سال 1359 توسط سازمان رفاه ناشنوایان با مشخصات زیر منتشر شد. خانم آقامحمد در تألیف این اثر سهیم و شریک بود. مشخصات این اثر این گونه است:
عکس روی جلد:
عکس صفحه عنوان کتاب:
تصویر
ص: 340
همه زبان ها به لغت نامه و فرهنگنامه نیاز دارند؛ زبان اشاره هم ا ز این قاعده مستثنی نیست و زبان اشاره هم فرهنگنامه می خواهد که مترادف و متضاد و معادل های یک واژه را نشان دهد.
برای اولین بار چند تن از کارشناسان زبان اشاره برای اشارات فارسی و ایرانی، این فرهنگنامه را تدوین و عرضه کردند. البته فقط جلد اول آن در سال 1359 منتشر شد و با انحلال سازمان رفاه و ادغام آن در بهزیستی، جلدهای دیگر آن آماده و منتشر نشد.
تصویر
ص: 341
در سال 1368 کتابی به نام مجموعه اشارات ناشنوایان در دفتر آموزش و پژوهش سازمان بهزیستی کشور منتشر شد. مدیر این دفتر به نام میر کیهان مدیرزاده در نامه ای به خانم فاطمه آقامحمد از زحمات او در تألیف و تهیه این کتاب تشکر کرده و این کتاب را در راه گشایی مشکلات ارتباطی ناشنوایان مهم و مؤثر دانسته است. متن این نامه را می آورم:
نکته مهم در مورد این کتاب این است که در صفحه معرفی پدیدآورندگان، اسم خانم آقامحمد نیست.
عکس روی جلد کتاب:
ص: 342
شناسنامه کتاب:
تصویر
ص: 343
این کتاب در گروه پژوهش های توانبخشی دفتر آموزش و پژوهش سازمان بهزیستی کشور تدوین و در سال 63 منتشر شده است. نام فاطمه آقامحمد در صفحه پدیدآورندگان آمده است.
عکس روی جلد:
تصویر
ص: 344
شناسنامه کتاب:
تصویر
ص: 345
این کتاب مهم ترین اثری است که در ایران درباره زبان اشاره منتشر شده است. چهار جلد است و دارای این مشخصات است:
زبان اشاره فارسی، 4 جلد، تهیه و تألیف کمیته پژوهش و توسعه زبان اشاره، تهران، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، 1384.
روی سه جلد اول بازبینی و طراحی کتاب های قبلی است. تهیه و تألیف کمیته پژوهش و توسعه زبان اشاره آمده و روی جلد چهارم در کنار این کمیته یونس لطفی هم آمده است. اما در شناسنامه هر چهار جلد، این نام ها مطرح شده است: مرتضی پیروزی، حبیب تهرانی، الهه قاسمی شاد، محسن لوح موسوی، رضا محمودی، طاهره محمدپور، بهناز نسوادرانی، ایران بهادری، اکرم حاج علی اکبری، پریسا کرمانی زاده.
خانم آقامحمد در زندگی خودنوشت خود از همکاری و مشارکت خودش در تدوین و تألیف این کتاب یاد کرده است.(1)
تألیف و نشر چهار جلد که مجدداً طراحی و بازبینی شده از سال 1368 تا 1389 طول کشیده و چند چاپ داشته است، اما آقامحمد به هنگام تألیف و نشر سه جلد اول در بهزیستی حضور نداشته و فقط به هنگام تألیف جلد چهارم مشارکت داشته است. ولی اسم او در جلد چهارم هم نیامده است. اما اسناد فراوان هست که حضور و مشارکت او را تأیید می کند.
تصویر
ص: 346
عکس شناسنامه کتاب:
تصویر
ص: 347
عکس شناسنامه جلد چهارم:
مدارک و سندهای بسیار درباره کتاب زبان اشاره فارسی و به ویژه جلد چهارم این اثر در دست است که گویای همه زوایا و جنبه های این اثر می باشد. سه جلد اول کتاب زبان اشاره فارسی مورد نظر نیست، چون در دوره ای تألیف و منتشر شده که آقامحمد در این بخش اداری نبوده و خودش هم ادعایی نسبت به این سه جلد ندارد. اما در جلد چهارم به عنوان ناظر تخصصی و ویراستار اشارات و طراح فعال بوده است. البته نه صرفاً ناظر اداری و اجرایی بلکه ناظر در همه زمینه ها و از جمله در زمینه محتوای علمی آن نظر می داده است. در اینجا سیر تولید این اثر را از ابتدا تا انتها را بررسی می کنیم و جایگاه آقامحمد را در هر مرحله نشان می دهیم.
آغاز پروژه
حبیب آقابخشی مدیر پژوهش دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی در 3 مهرماه 1378 در نامه ای به معاون توان بخشی سازمان بهزیستی، محمد کمالی، ضرورت چنین کتابی و نیاز به آن را مطرح و همراه نامه اش طرح یک صفحه ای برای تألیف این اثر را هم می فرستد.
معاون این نامه و طرح را برای خانم آقامحمد جهت بررسی می فرستد. متن نامه و طرح این گونه است:
ص: 348
چکیده ای از طرح تحقیقاتی:
- عنوان طرح تحقیقاتی: تدوین جلد چهارم فرهنگ زبان اشاره فارسی
- تاریخ شروع طرح: مردادماه 1378
- تاریخ خاتمه طرح
- بودجه کل طرح:
- مجری: اکرم حاجی علی اکبر
- اعضاء گروه تحقیقاتی: محسن لوح موسوی - رضا محمودی - مرتضی پیروزی - حبیب تهرانی زاده، پریسا کرمانی زاده
همکاران:
1- استاد ادبیات فارسی
تصویر
ص: 349
2- رئیس کانون ناشنوایان خراسان
3- رئیس کانون ناشنوایان تبریز
4- رئیس کانون ناشنوایان سیستان و بلوچستان
5- رئیس انجمن فرهنگی ناشنوایان شفق
6- رئیس انجمن خانواده ناشنوایان
- سازمان اجرا کننده طرح: دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی
- محتوای برنامه تحقیقاتی:
1- مسئله تحقیق: جمع آوری و ساخت اشارات زبان اشاره فارسی
2- اهداف کلی طرح: تهیه مرجع و مآخذ جامع و کامل از اشارات ناشنوایان ایران در قالب فرهنگ نامه زبان اشاره فارسی
- یکپارچه نمودن زبان اشاره فارسی در سراسر ایران اسلامی
3- جامعه مورد مطالعه و روش های جمع آوری داده ها:
جامعه مورد مطالعه جامعه ناشنوایان ایرانی می باشد و با تشکیل جلسات حضوری توسط اعضای ناشنوای گروه تحقیقاتی اشارات موجود جمع آوری می گردد.
4- چگونگی استفاده از نتایج:
حاصل کار تحقیقاتی گروه به صورت فرهنگ زبان اشاره فارسی جلد چهارم به چاپ خواهد رسید تا مورد استفاده جامعه ناشنوایان، مربیان، معلمین، کارشناسان توان بخشی ناشنوایان و دیگر دست اندرکاران امور ناشنوایان برسد. ضمناً مبنایی برای فعالیت های تحقیقاتی بنیادی در زمینه زبان شناسی و جامعه شناسی قرار می گیرد.
چند روز بعد یعنی 24 مهرماه 1378 آقای نجفی مدیرکل دفتر توان بخشی و امور اجتماعی معلولین پاسخ نامه آقابخشی را می دهد. ابوالقاسم نجفی در ابتدای نامه گزارش می دهد که تیم کارشناسی با بررسی طرح نامه جلد چهارم به جمع بندی رسیدند و این نکات را در هشت محور عرضه می کند. متن این نامه به شرح زیر است:
ص: 350
ص: 351
خلاصه این نامه این است که باید جلد چهارم مبتنی بر اشارات خود ناشنوایان باشد که در شهرهای دور و نزدیک زندگی می کنند و لازم است با تحقیقات میدانی این اشارات شناسایی و جمع آوری گردد. از این رو مدیریت پژوهش دانشگاه و آقابخشی به سراغ تألیف طرح جامع می روند و پس از مطالعات این طرح را آماده و در 9 بهمن 1379 یعنی حدود یک سال و نیم بعد برای معاون توانبخشی (محمد کمالی) می فرستد. متن نامه این گونه است:
تصویر
ص: 352
معاون توانبخشی (محمد کمالی) چند روز بعد یعنی 27 بهمن 1379 طی نامه ای به آقابخشی، پذیرش طرح و ضرورت آن را اعلام می کند ولی چند نقد هم مطرح کرده است از جمله می نویسد: مجری که این پروژه را نوشته است: و تعدادی از همکاران وی تسلط کامل بر زبان اشاره ندارند. در صفحه نخست طرح نوشته است: مجری طرح یونس لطفی(1) است. متن نامه معاون این گونه است:
با اینکه معاون مخالفت خودش را با ادامه کار مجری طرح یعنی یونس لطفی اعلام می کند ولی ایشان نمی دانیم به چه دلیل کارش ادامه یافت و حتی پس از چاپ و انتشار کتاب اسمش به عنوان مجری و مؤلف آمده است.(2)
بهرحال این اسناد گویای چگونگی آغاز این پروژه و سیر اولیه آن است. در همه این اسناد آقامحمد به عنوان کارشناس و ناظر حضور فعال دارد.
تصویر
ص: 353
پس از قبول ایده تألیف جلد چهارم کتاب زبان اشاره فارسی، حدود یک ساله و نیم طول کشید تا طرح نامه ای در گروه پژوهشی دانشگاه بهزیستی و توان بخشی آماده و برای معاون توان بخشی سازمان بهزیستی (محمد کمالی) ارسال گردید. و کمالی این طرح نامه را برای آقامحمد ارسال کرد.
اکنون نگاهی می اندازیم به طرح نامه و سپس بررسی و اظهارنظر آقامحمد را می آوریم. چکیده طرح نامه که در صفحه اول آن آمده این گونه است:
چکیده ای از طرح تحقیقاتی: کلیات و خلاصه طرح تألیف جلد چهارم کتاب زبان اشاره فارسی عبارت است از:
- عنوان طرح تحقیقاتی: تدوین جلد چهارم فرهنگ زبان اشاره فارسی
- تاریخ شروع طرح از زمان تصویب محاسبه می گردد
- تاریخ خاتمه طرح
- بودجه کل طرح: صد و شانزده میلیون و نهصد هزار ریال 000/900/116 ریال
- مجری: دکتر یونس لطفی
- اعضای گروه تحقیقاتی: آقایان محسن لوح موسوی، مرتضی پیروزی
حبیب تهرانی زاده، خانم ها پریسا کرمانی زاده، اکرم حاج علی اکبر
همکاران:
1- استاد ادبیات فارسی
2- رئیس کانون ناشنوایان ایران
3- رئیس کانون ناشنوایان خراسان
4- رئیس کانون ناشنوایان گیلان
5- رئیس انجمن فرهنگی ناشنوایان شفق
6- رئیس انجمن خانواده ناشنوایان
سازمان اجراکننده طرح: دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی
محتوای برنامه تحقیقاتی:
1- مسئله تحقیق: جمع آوری و ساخت اشارات زبان فارسی برای 500 کلمه جدید
2- اهداف کلی طرح: ادامه تهیه مرجع و مأخذ جامع و کامل از اشارات ناشنوایان ایران در قالب فرهنگ نامه زبان اشاره فارسی برای تکمیل 3000 کلمه اشاره مورد نیاز برای ناشنوایان بر اساس زبان اشاره متداول در جهان
3- یکپارچه نمودن زبان اشاره فارسی در سراسر ایران اسلامی
ص: 354
4- جامعه مورد مطالعه و روش های جمع آوری داده ها: جامعه مورد مطالعه جامعه ناشنوایان ایرانی می باشد و با تشکیل جلسات حضوری توسط اعضای ناشنوای گروه تحقیقاتی اشارات موجود جمع آوری می گردد.
5- چگونگی استفاده از نتایج: حاصل کار تحقیقاتی گروه به صورت فرهنگ زبان اشاره فارسی جلد چهارم به چاپ خواهد رسید تا مورد استفاده جامعه ناشنوایان، مربیان، معلمین، کارشناسان توان بخشی ناشنوایان و دیگر دست اندرکاران امور ناشنوایان برسد. ضمناً مبنایی برای فعالیت های تحقیقاتی بنیادی در زمینه زبان شناسی و جامعه شناسی قرار می گیرد.
دیگر بخش های طرح نامه: در ادامه مشخصات همکاران اصلی طرح را آورده است. نام شش نفر در این جا به عنوان همکار اصلی ذکر شده است.
محسن لوح موسوی (کارشناس زبان اشاره و دیپلم)، مرتضی پیروزی (کارشناس زبان اشاره و دیپلم)، رضا محمودی (کارشناس زبان اشاره و دیپلم)، لازم به ذکر ست محمودی در آن زمان لیسانس و فوق دیپلم داشت؛ حبیب تهرانی زاده (کارشناس زبان اشاره)، پریسا کرمانی زاده (کارشناس زبان اشاره و کارشناس عکاسی)، اکرم حاج علی اکبر قمی (دانشجوی کارشناسی ارشد توان بخشی، ادیولوژیست).
در ادامه آثار علمی شامل مقاله و کتاب های آنان معرفی شده اما اثری که مرتبط با زبان اشاره باشد. نیامده است.
پایان نامه رضا محمودی درباره اشارات قالی بافی است و اثر ابتکاری می باشد ولی چرا معرفی نشده، علت آن را نمی دانیم. نیز حبیب تهرانی زاده، محسن لوح موسوی و رضا محمودی در چند پروژه مرتبط به زبان اشاره کار کرده و کتاب های به نام آنها منتشر شده است.
سپس به اطلاعات طرح پژوهشی شامل عنوان به فارسی عنوان به انگلیسی و نوع پژوهش یعنی بنیادی و کاربردی بودن آن است. در همین جا واژه های مندرج در عنوان مثل زبان اشاره، اشاره و جامعه ناشنوایان را معرفی کرده است.
مبحث دیگری به نام بررسی متون آورده و شش کتاب را بررسی و معرفی کرده است. در واقع این مبحث، پیشینه این پژوهش است. این مبحث را این گونه آغاز کرده است: پژوهش های انجام شده در این زمینه از سال 1352 در سازمان ملی رفاه ناشنوایان آغاز گردید. پس از ادغام این سازمان در سازمان بهزیستی کشور کمیته پژوهش و توسعه زبان اشاره فارسی به فعالیتش ادامه داد و پنج کتب حاصل فعالیت های این کمیته است.
- فرهنگ زبان اشاره
- آشنایی با اشارات ناشنوایان
- مجموعه اشارات ناشنوایان
- زبان اشاره فارسی (1 تا 3)
- زبان آموزی به کودک ناشنوا
ص: 355
اما نیازهای ناشنوایان با این آثار تأمین نشده و با توجه به اینکه نیازهای جدید هست چون زبان در حال زایش و پیشرفت است و لغات جدید در محاورات تولید می شود و لازم است کتاب های جدید به معرفی اشارات جدید بپردازند.
ادامه طرح نامه به اهداف، فرضیه، روش، جمع آوری اطلاعات و هزینه ها می پردازد. در مورد اهداف چنین آمده است.
اهداف اصلی طرح (general objectives)، عبارت اند از:
1. جمع آوری اشارات موجود در بین جامعه ناشنوایان در جهت تکمیل زبان اشاره مورد نیاز جامعه ناشنوایان
2. انتخاب مناسب ترین اشاره از نظر علمی، رسایی، زیبایی و راحتی بیان برای هر لغت
3. هماهنگ نمودن اشارات زبان اشاره فارسی در بین جامعه ناشنوایان
4. رواج زبان اشاره فارسی استاندارد از طریق تدوین کتاب زبان اشاره برای والدین، مربیان و معلمین ناشنوایان و کارشناسان رشته های توانبخشی از جمله گفتار درمانی و شنوایی شناسی و دست اندرکاران امور ناشنوایان و رابطین زبان اشاره که به طور رسمی در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران حضور دارند.
5. تقویت زبان اشاره فارسی و ایجاد زیربنای اصولی که مبنای تحقیقات در زمینه زبانشناسی، جامعه شناسی، ... قرار گیرد.
ب. اهداف فرعی طرح (specific objevtives) عبارت اند از:
1. کامل کردن و هماهنگ شدن زبان اشاره فارسی در جامعه ناشنوایان به عنوان اصلی ترین روش ارتباطی
2. استفاده از این لغات در آموزش کودکان ناشنوا و ایجاد پایه های قوی زبانی در آنها.
3. آشنا کردن جامعه شنوا با فرهنگ ناشنوایان ایرانی که این مهم قطعاً با آشنایی با زبان آنها فراهم می گردد.
ج - هدف کاربردی:
1- تهیه مواد آموزشی کلاس های زبان اشاره در مراکز پیش دبستانی، سوادآموزی و حرفه آموزی ناشنوایان در سراسر کشور
2- تهیه مواد آموزشی برای واحدهای زبان اشاره رشته های توانبخشی از جمله شنوایی شناسی و گفتار درمانی و رشته های مربوط به ناشنوایان از جمله کاردانی ناشنوایان و کاردانی خدمات رابطی که به تازگی دانشجو پذیرفته اند.
کارشناسی فاطمه آقامحمد
پس از وصول طرح نامه در بهمن 1379، معاون (محمد کمالی) آن را برای آقامحمد جهت بررسی ارسال کرد. آقامحمد بررسی های خود را در هفت بند به شرح زیر برای معاون ارسال کرد:
ص: 356
احتراماً نظرات کارشناسی در خصوص طرح تحقیقاتی «تدوین جلد چهارم فرهنگ زبان اشاره فارسی» به شرح ذیل ایفاد می گردد.
با تأیید بر ضروری بودن چاپ جلد چهارم و با توجه به کاربردی زبان اشاره در حوزه معاونت توان بخشی به صورت گسترده در سراسر کشور از طریق سیمای جمهوری اسلامی ایران «که در طرح نیز تأکید گردیده» موارد کارشناسی ذیل جهت ارتقاء کیفیت طرح فوق پیشنهاد می گردد.
1- مجری طرح مورد نظر می بایست کاملاً به طرح آشنایی داشته باشد.
2- کارشناس ناظر نیز می بایست مشخص و در زمینه فوق دارای تجربه کافی و آشنا به طرح
3- با توجه به اینکه زبان اشاره طبیعی به فرهنگ هر استان بستگی دارد لازم است از استان ها متفاوت در حداقل چهار منطقه کشور جهت رایزنی برگزیده شوند نه دو یا سه استان همجوار
4- اولویت کاربردی گزینش لغات حتماً مدنظر قرار گیرد.
متأسفانه به این مسئله کمتر توجه شده است مانند اشاره جمهوری ما رئیس جمهور در هیچ یک از کتاب ها وجود ندارد اما کلمه بالون در صفحه 134 جلد سوم وجود دارد.
5- با توجه به اینکه زبان اشاره جهت درک مفاهیم کلمات کاربرد دارد کلمات متضاد حتماً دارای اشارات متفاوت باشد.
الف: کلمه تسلیت در ص14 کتاب زبان اشاره فارسی و تبریک در ص19 کتاب مجموعه اشارات و یا کلمه تعامل و تفاوت
ب: انتقال مفاهیم صحیح در انتخاب اشارات توجه گردد.
کلمه حلال در ص23 جلد سوم از اشارات ح+ بس استفاده شده که بهتر است ح+ پاک استفاده گردد.
مشابه موارد فوق در جلد سوم در صورت لزوم اعلام خواهد شد.
6- استاد ادبیات فارسی در طرح باید مشخص گردد.
7- بودجه پیشنهادی نیز قابل بررسی می باشد زیرا بعضی از موارد پیشنهادی به عنوان کار موظف محاسبه می شود. این نامه به تاریخ 26 بهمن ماه 1379 تقدیم معاونت شده است.
آقامحمد نظارت خود بر این پروژه را ادامه داد و در 15 بهمن 1380 مواردی را در نامه ای خطاب به کاکویی معاون پژوهشی دانشگاه نوشت:
احتراماً به استحضار می رساند پیرو ابلاغ شماره 10426/4/801 مورخ 4/10/80 به اینجانب به عنوان ناظر تخصصی طرح «تدوین جلد چهارم فرهنگ زبان اشاره» حسب الدستور در مورخ 17/10/80 اولین جلسه با حضور جناب آقای دکتر لطفی مجری
ص: 357
محترم طرح و سرکار خانم حاج علی اکبر به درخواست مجری محترم و سرکار خانم سعیدی ناظر محترم اجرایی طرح و سرکار خانم محمدپور به درخواست ناظر محترم طرح تشکیل گردید و مقرر شد با توجه به وقت مجری محترم هر هفته دوشنبه ها جلسه ای برگزار و اقدامات انجام شده بررسی و پیشنهادات مطرح گردد. در جلسه فوق ضمن معرفی و آشنایی هر کس با وظایف محوله، اینجانب اعلام آمادگی و توضیحات لازم در خصوص وظایف خود دادم و درخواست لیست لغات، فرم های ارزشیابی، جدول زمان بندی، اشارات پیشنهادی ناشنوایان هر استان جهت لغات موردنیاز و توضیح نوشتاری آخرین اشارات انتخاب شده نمودم. که لیست لغات و توضیح نوشتاری اشارات و اشارات پیشنهادی ناشنوایان در 9 پوشه تحویل گرفتم تا بررسی و اعلام نظر نمایم.
روز دوشنبه مورخ 24/10/80 که می باید اولین جلسه کاری مشترک گروه پژوهشی باشد به مجری محترم طرح مراجعه نمودم و از ایشان درخواست کردم که گروه پژوهشی یا حداقل آقای موسوی در جلسه حضور داشته باشند تا توضیحاتی پیرامون چگونگی انتخاب اشارات بفرمایند و چنانچه مواردی به نظر اینجانب رسید برای ایشان توضیح داده تا بتوانند تصمیم گیری نمایند. که مجری محترم فرمودند بنده از خدا می خواهم اما آنها نمی پذیرند ایشان اعلام نمودند که متأسفانه گروه ناشنوایان نپذیرفتند و گفتند اشارات از طرف ناشنوایان انتخاب شده است. بنابراین جلسه با حضور آقای دکتر لطفی مجری محترم و خانم حاج علی اکبر به دعوت ایشان تشکیل گردید.
پس از سه جلسه لیست لغات تا کلمه «سرفه» بدین صورت که خانم حاج علی اکبر می خوانند و سپس با توجه به نوشته اشاره را نشان می دادند اقدام گردید.
ما اهتمام به اهداف طرح که
الف. افزایش ذخایر لغوی ناشنوایان
ب. یکسان سازی و هماهنگ نمودن اشارات
ج. تسلط به زبان رایج فارسی
د. در نهایت انتخاب 500 لغت با توجه به اهمیت
و میزان کاربرد آنها در مکالمات روزمره
نکات کارشناسی به شرح ذیل ایفاد می گردد.
- پس از بررسی لغات ارائه شده و نیاز لغوی ناشنوایان در مکالمات روزمره و عدم اشارات آن کلمات در کتاب های موجود «3 جلد» لیستی افزون بر 200 لغت به ضمیمه ایفاد می گردد که می توان از لیست لغات ارائه شده بعضی از کلمات که کاربرد بسیار کمی دارد و یا اشارات بسیار شخصی دارد مانند: «آروغ زدن، آکواریوم، اسب آبی، تلی پاتی) (پارس کردن، خروش فریاد، شلاق زدن) حذف و کلماتی مانند: شیر مادر، دست نزن، محرم، داماد و غیره جایگزین نمود. لیست در 4 صفحه ضمیمه می باشد.
ص: 358
- با بررسی انجام شده پوشه های لیست لغات و اشارات پیشنهادی ناشنوایان استان ها، همه لغات بررسی نگردیده است به طور متناوب و بعضی از کلمات به صورت مجموعه ای از حرف ارائه شده است.
- متأسفانه توضیح نوشتاری اشارات نامشخص و مبهم می باشد.
- سرکار خانم حاج علی اکبر اشراف کامل به اشارات را ندارند که دو مشکل ایجاد می شود.
الف: احتمال انتقال اشتباه یک اشاره به اینجانب
ب: عدم اطمینان به اشاره بعضی کلمات نیازمند سؤال آن اشاره از گروه ناشنوایان در جلسه می باشند.
- بعضی از اشارات مانند کلمه «ارتباط کلی» که در پوشه های ارسالی استان ها اکثریت اشاره ارتباط + همه می باشد. اما در جلسه می گویند اشاره کلمه ارتباط و سپس کامل در صورتی که ارتباط + همه مناسب تر می باشد.
- عدم حضور استاد زبان فارسی در جلسات با گروه جهت گزینش صحیح اشاره با معنی کلمه جهت تفهیم آن کلمه به ناشنوایان مانند: ایمنی که اشاره اطمینان + آدم انتخاب شده در صورتی که ایمنی از امن، ایمن، امانت دار می باشد و شایسته است امانت + آدم انتخاب شود.
- استفاده اشاره کشورها از اشارات بین المللی بسیار شایسته است و حتی کلمه ای مانند اینترنت زیرا خود کلمه نیز خارجی است اما کلمه انتقاد بهتر است از اشاره بین المللی استفاده نشود و منطبق با فرهنگ زبان خودمان باشد.
- کلماتی مانند آب و انرژی نمی توان از یک اشاره استفاده نمود چون کاربرد متفاوت دارد یکی آشامیدن و دیگری انرژی که کاربرد متفاوت دارد مانند: انرژی نفت، اتمی، برق، عضلانی
همان طور که در کلماتی مانند: صدا، صداهای اطراف که اشاره به گوش می شود و دیگر صدای گفتار که روی گلو اشاره می شود در کتاب موجود است و مشابه آن زیاد است.
- در مورد کلمه بیکار که 2 اشاره پیشنهاد شده یکی اشاره طبیعی است که ناشنوایان استفاده می نمایند و اشاره دیگری از اشارات بین المللی است که برای اوقات فراغت است بهتر است تغییر کند.
- کلمه آیت اللّه که در یک سری لغات دیده می شود و در بقیه لیست ها حذف شده و با توجه به نیاز آن پیشنهاد می شود اشاره آدم با دست راست روی کف دست چپ و به طرف بالا، آسمان
- اسکله که اشاره پیشنهادی به صورت یک دست صاف نمادی نصفه از کشتی دارد بهتر است با توجه به نماد آن که همیشه روی آب دریا است دست چپ، انگشتان صاف و بسته و شست به طرف پایین و دست راست حالت دریا به طرف و زیر دست چپ حرکت کند.
- اشاره اعتماد به نفس که اشاره اطمینان + بدن است بهتر است اشاره اطمینان + «روح» روان باشد.
ص: 359
- الفبا که اشاره الف + ی است بهتر است الف + ب باشد.
- اشاره آب میوه که همان اشاره آب است با همه انگشتان بهتر است. جهت نوشیدنی ها استفاده شود مانند قهوه نوشید یا چای نوشید. و برای آب میوه جهت هماهنگی با اشاره آب لیمو بهتر است همان حالت آب گرفتی یعنی حرکت اول آب لیمو + میوه استفاده شود.
- آب و هوا... اشاره پیشنهادی از کتاب بین المللی است بهتر است اشاره آب هم داشته باشیم نه فقط به هوا بسنده نماییم.
- آژانس اشاره تلفن و سپس اشاره تاکسی با دو حرکت پیشنهاد شده بهتر است همزمان با دو دست انجام شود «جهت کوتاه تر شدن اشارات»
- افق: در اشاره از طرف استان ها پیشنهاد شده که یکی پذیرفته شده است بهتر است اشاره غروب بدون حرکت باشد.
- انصراف که ابتدا اشاره فکر سپس برگشتنی پیشنهاد شده که همان اشاره سوءتفاهم در ص 177 در کتاب سبز رنگ است می باید تغییر کند.
- بیت المال که اشاره پیشنهادی حرکت اول آن برابر اشاره «خود» یا «ضمیر ملکی» است بهتر است بررسی گردد.
- اشاره پارک کردن اشاره پیشنهادی حالت «برو کنار» را تفهیم می کند بهتر است جهت هماهنگی با اشاره پارکینگ حرکت دوم «ماشینی» به آن اضافه شود.
- پیچک اشاره پیشنهادی بهتر است نمادی از گیاه در آن باشد.
- جامد اشاره سنگ پیشنهاد شده بهتر است بررسی گردد چون جامدات فقط سنگ نیست؛ لیست موارد فوق جهت استحضار جنابعالی و تسریع در دستور ابلاغ شده تا پایان حرف ج ایفاد می گردد.
مجدداً یونس لطفی (مدیر گروه آموزشی و توان بخشی ناشنوایان) در نامه ای به کاکویی؛ درخواست بازبینی و اصلاح واژه های خاص اختلالات شنوایی را می کند. و کاکویی این نامه را برای آقامحمد این گونه ارجاع می دهد:
ناظر محترم سرکار خانم آقامحمد لطفاً بازبینی فرمایید و نظر خودتان را به اینجانب ارائه دهید (17 فروردین 1382). اصل نامه این گونه است:
ص: 360
آقامحمد پاسخ ارجاع کاکویی را در 23 فروردین 82 این گونه کارشناسی و نوشته است:
جناب آقای دکتر کاکویی
معاونت محترم پژوهشی دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی
سلام علیکم
احتراماً. ضمن عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن سال نو و آرزوی موفقیت روز افزون جنابعالی در پناه خداوند یکتا و سایه حضرت مهدی عج اللّه تعالی فرجه الشریف را از درگاه حق تعالی خواهانم.
حسب الامر جنابعالی در خصوص نامه شماره 1257 مورخ 20/12/81 واژه های خاص اختلالات شنوایی مبنی بر بررسی و اظهار نظر، موارد را به شرح ذیل به استحضار می رسانم.
با توجه به اهداف تدوین و چاپ جلد چهارم کتاب زبان اشاره فارسی که اولویت آن گزینش در واژه هایی است که بیشتر مورد نیاز و استفاده جامعه ناشنوا می باشد.
و با عنایت به مورد فوق در لیست مذکور واژه هایی که کاربرد عمومی دارد. مانند: شنیدن، کم شنوا، ناشنوا، نیمه شنوا، ادیوگرام، سنجش شنوایی، سمعک، زبان اشاره، گوش، توان بخشی، سرگیجه (تربیت + شنوایی) در کتاب های قبلی چاپ گردیده است.
بقیه واژه های لیست دقیقاً کاربرد کاملاً تخصصی دارد.
مانند: پاسخ های ساقه مغز شنیداری (ABR)، پتانسیل های برانگیخته شنیداری Auditory Eroked Potentials حتی بعضی از واژه ها نیز به همان فرم تخصصی به کار رفته است.
تصویر
ص: 361
مانند: نویز زمینه Background noise، دستگاه های FM، که بعید به نظر می رسد نیاز کاربردی جامعه ناشنوا باشد و حتی تفهیم آن بسیار مشکل است. مطالب فوق جهت هرگونه دستور لازم ایفاد می گردد.
پاسخ به پرسش های محمد نوری
محمد نوری از دفتر فرهنگ معلولین در مورد نقش آقامحمد در کتاب زبان اشاره فارسی پرسش هایی از ایشان پرسید و ایشان در پاسخ این مطالب را نوشت:
جناب آقای نوری
با سلام و احترام:
پیرو گفتگوی تلفنی با جنابعالی در خصوص مدارک ارسالی یادآوری می نمایم اینجانب به عنوان ناظر و کارشناس تخصصی طرح و چاپ جلد چهارم کتاب زبان اشاره فارسی از حوزه توان بخشی با معاونت پژوهشی دانشگاه علوم توان بخشی بهزیستی و در نهایت گروه توسعه زبان اشاره فارسی همکاری کردم. همچنین بودجه و هزینه کل کار طرح چاپ جلد چهارم زبان اشاره با تأیید و اعلام نیاز از طرف اینجانب اقدام شده است. پروسه کار که در مدارک ارسالی مشخص است بدین صورت بود که گروه توسعه زبان اشاره لیست لغات مورد نیاز استان ها را با مشورت ناشنوایان مراکز غیر دولتی NGOها جمع آوری می کردند و در مجموعه لیست ها و توضیح کوتاهی در برابر هر کلمه به اینجانب ارائه می شد. من هم آنها را بررسی می کردم. حتی بعضی اوقات مجبور بودم به خاطر فشردگی و کار زیاد در اداره آنها را به منزل ببرم پس از مطالعه آنها را آماده می کردم سپس در جلسه هفتگی که در دانشگاه در دفتر توسعه زبان اشاره تشکیل می شد یک نماینده از آن دفتر اشاره لغات را برایم توضیح می داد اگر از نظر من اشاره پیشنهادی معنی و درک درستی از کلمه به بیننده می داد آن اشاره را تأیید می کردم در غیر این صورت دوباره باید آن اشاره در گروه بررسی می شد و در جلسه بعدی ارائه و در صورت پذیرفتن اینجانب تصویب می گردید. همچنین در این جلسات چنانچه لغتی مورد نیاز در اخبار سیمای جمهوری اسلامی و برنامه های ناشنوایان اشاره ای نداشت. در لیستی به گروه داده می شد. مدارک ارسالی مبیّن مطالب فوق است. همان گونه که در مدارک ارسالی موجود است. مکاتبات جناب آقای دکتر کاکویی معاون محترم پژوهشی دانشگاه علوم توان بخشی بهزیستی که در نامه خود به معاون محترم توانبخشی بهزیستی کشور نوشته اند که اینجانب «فاطمه آقامحمد» کارشناس آن حوزه به عنوان ناظر در جلد چهارم کتاب زبان اشاره ذکر نموده اند. ضمناً جناب آقای دکتر آقابخشی نیز که مدیر محترم پژوهشی دانشگاه بودند به طور مکرر با ما در حوزه توان بخشی