تشیید المطاعن لکشف الضغائن ( فارسی )

مشخصات کتاب

سرشناسه : کنتوری لکهنوی سید محمد قلی، 1188-1260 ه-ق.

عنوان و نام پدیدآور : تشیید المطاعن لکشف الضغائن ( فارسی )/ علامه محقق سید محمد قلی موسوی نیشابوری کنتوری لکهنوی. گروه تحقیق: برات علی سخی داد، میراحمد غزنوی، غلام نبی بامیانی

مشخصات نشر : [هندوستان]: کشمیری، 1241ھ.ق.[چاپ سنگی]

مشخصات ظاهری : 7888 ص.

موضوع : شیعه -- دفاعیه ها و ردیه ها

موضوع : اهل سنت -- دفاعیه ها و ردیه ها

رده بندی کنگره : BP93/5/ ق2ت9 1287

رده بندی دیویی : 297/1724

ص : 1

مقدمه

اشاره

مقدمهء تحقیق تشیید المطاعن لکشف الضغائن ( ردّ باب دهم تحفه اثنا عشریه ) علامه محقق سید محمّد قلی موسوی نیشابوری کنتوری لکهنوی ( 1188 - 1260 ه . ق ) والد صاحب عبقات الأنوار تحقیق برات علی سخی داد ، میر احمد غزنوی غلام نبی بامیانی

ص : 2

ص : 3

بسم الله الرحمن الرحیم قال عزّ من قائل :

ادْعُ إِلَی سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ .

سورة النحل ( 16 ) : 125 .

با حکمت و اندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت نما ، و با آنها با روشی که نیکوتر است استدلال و مناظره نما ، پروردگارت بهتر میداند چه کسی از راه او گمراه شده است ، و او به هدایت یافتگان داناتر است .

ص : 4

ص : 5

امام عسکری از امام صادق ( علیهما السلام ) روایت فرمود که :

کسی که اهتمام ورزد در شکست دادن نواصب - که در برابر شیعیان جبهه گیری کرده اند - و برای ما اهل بیت جوانمردی و مروت به خرج دهد ; آنها را از ( اغوای ) ضعفای شیعه باز دارد ( و در برابر شیعیان آنها را خُرد نماید ) ، و پرده از رسواییهای آنها برداشته و عیبهای آنها را واضح و روشن بیان نماید ، و امر پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) و خاندانش ( علیهم السلام ) را تمجید نموده و بستاید ، خداوند همت فرشتگان بهشتی را در ساختن خانه ها و کاخهای او قرار دهد .

به عدد هر حرفی که در برابر دشمنان به کار بَرَد ، خدا فرشتگانی - بیش از تعداد مردم دنیا - را برای او به کار گیرد ! بسا قصرهایی که ارزش آن را جز پروردگار جهانیان نداند !

احتجاج : 19 .

ومراجعه شود به :

تفسیر منسوب به امام عسکری ( علیه السلام ) : 349 ، بحار الأنوار 2 / 10 و 8 / 180 .

ص : 6

فرزند مؤلف به نام سید اعجاز حسین درباره کتاب " تشیید المطاعن " گوید :

وهو کتاب لم یطلع أحد علی مثیله ، و لم یظفر الزمان بعدیله ، حاو علی إلزامات شدیدة ، وإفحامات سدیدة ، اشتمل علی ما لم یشتمل علیه کتاب من الأجوبة الشافیة بفصل الخطاب ، والخُبر یحقّر الخَبر ، وعند الظفر بالعین لا یحتفل بالأثر . . فمن عثر علیه وعرف فضله استصغر مقالتی فیه ومدحی له . .

یعنی : تشیید المطاعن کتابی است که کسی مانند آن را ندیده و زمانه همتایی برای آن پیدا نخواهد کرد ! این کتاب مشتمل است بر الزامهای قوی و متین وجوابهای دندان شکن ، مطالبی در آن آمده - که سبب فیصله دادن نزاع است به جوابهای شافی - که در هیچ کتابی یافت نشود .

( شاید ) این کلمات باعث شود که قضیه را سبک شماری ( و خیال کنی من مبالغه کرده ام ) ولی اگر آن را ببینی و قدرش را بدانی میفهمی که گفتار و مدح من در برابر عظمت آن کتاب بسیار ناچیز است .

کشف الحجب والاستار : 122 .

ص : 7

بخش اول: شرح حال مؤلف و توضیحی درباره کتاب

اشاره

ص : 8

ص : 9

الحمد لله ربّ العالمین ، وصلّی الله علی محمّد وآله الطاهرین واللعن علی أعدائهم أجمعین الی یوم الدین .

پیشگفتار

مرزداران شریعت از دیرباز تمام سعی و تلاش خود را برای صیانت کیان شریعت و حفظ عقاید و معارف دینی از شبهات بیگانگان ، به کار برده و در راستای دفاع از حق و حقیقت انواع و اقسام شداید و مشقّات را متحمّل شده اند .

بزرگانی که در تأسّی به پیشوایان معصوم ( علیهم السلام ) و امتثال دستور آن بزرگواران به : « خاصموهم وبیّنوا لهم الهدی الّذی أنتم علیه ، وبیّنوا لهم ضلالهم » ، (1) و ادامه دادن راه بزرگانی چون هشام ، شیخ مفید ، شیخ طوسی ، سید مرتضی ، .


1- الحکایات : 75 ، الصراط المستقیم 3 / 54 ، بحار الأنوار 10 / 452. یعنی : با آنها بستیزید ( بحث کنید ، و مجادله حسنه داشته باشید ) برای آنها واضح و روشن سازید که شما بر شاهراه هدایت و آنها بر گمراهی ضلالت هستند .

ص : 10

علامه حلّی ( رحمهم الله ) و . . . سر از پا نشناخته و تمام همّ و غم خویش را در شناختن و شناساندن حق و حقیقت مصروف داشتند .

یکی از این بزرگان که متأسفانه هم خودش و هم آثارش ناشناخته مانده ، علامه سید محمد قلی موسوی صاحب کتاب شریف :

" تشیید المطاعن لکشف الضغائن " است که در این مقدمه - پس از بیان انگیزه تحقیق و نشر کتاب - به اختصار به زوایایی از حیات علمی و معرفی تألیفات او به ویژه کتاب " تشیید المطاعن " میپردازیم .

انگیزه تحقیق کتاب

حملات وسیع متعصبین علیه شیعه شیعه از دیرباز مورد حمله های وسیع و همه جانبه از طرف دشمنان متعصب واقع شده است . افرادی چون : آلوسی ، ابن باز ، ابن تیمیه ، ابن حزم ، ابن حجر ، محمد بن عبدالوهاب ، ابن قیّم ، ابن کثیر ، احسان ظهیر الهی ، البانی ، احمد امین ، جاحظ ، جار الله ، محب الدین خطیب ، دهلوی ، ذهبی ، فخر رازی ، رشید رضا سالم ، سالوس ، شهرستانی ، شوکانی ، قاضی عیاض ، قفاری ، قرطبی ، کابلی ، مال الله ، مقدسی ، ندوی ، افندی ، نووی ، هیثمی . . و دیگران .

آنها از هیچ اقدامی علیه شیعه دریغ نورزیده اند ، تبلیغات وسیعی را به راه انداخته ; مکرر کتابهای ضدّ شیعه را به چاپ رسانده که گاهی تا بیش از بیست

ص : 11

چاپ ادامه پیدا کرده است ! (1) ترجمه کتب به زبانهای مختلف ، (2) و توزیع رایگان این کتب ، آن هم در مراسم حج و غیر آن ، (3) از جمله فعالیتهای آنان بر ضد مذهب شیعه است .

آنها در نوشته هایشان به هر مناسبتی به شیعه طعن وارد کرده اند .

آنان شیعه را ابله ، جاهل ، اهل بدعت ، اهل دروغ ، تابع هوای نفس ، و گمراه ترین و شرورترین فرقه های اسلامی شمرده اند (4) که چیزی از دین برای .


1- مانند کتابهای : " الشیعة و اهل البیت " ، " الشیعه و التشیع " ، " الشیعة والسنة " ، " الشیعة و القرآن " ، از احسان ظهیر الهی . و کتابهای " ضحی الاسلام " و " فجر الاسلام " ، از احمد امین . و " منهاج السنة " و دیگر کتابهای ابن تیمیه . " الخطوط العریضة " ، از خطیب ، " النفخة المکیة " ، از سویدی ، و کتاب " اباطیل یجب ان تمحی من التاریخ " ، از دکتر شعوظ ، و کتاب " الشیعة و التصحیح " ، از دکتر موسی موسوی ، و تمام موارد تعلیقه های آینده .
2- مانند : " التشیع و السنة " از احسان ظهیر الهی که به پنج زبان ترجمه شده و خود کتاب بیست و چهار بار چاپ شده است ! غالب کتب او به انگلیسی نیز ترجمه شده ، و کتاب " التوحید " از محمد بن عبد الوهاب که به هفتاد زبان ترجمه شده ، و هر ساله رایگان در اختیار حجاج قرار میگیرد !
3- مانند کتب : " بذل المجهود فی اثبات مشابهة الرافضة للیهود " از عبد الله جمیلی ، " الوشیعة " از موسی جار الله ، " اصول مذهب الشیعة " و " مسألة التقریب بین اهل السنة والشیعة " هر دو از دکتر قفاری ، " التوحید " از محمد بن عبد الوهاب ، " فتاوای " ابن باز .
4- کتاب شبهات ، تألیف تبریزیان ، ترجمه انصاری : 237 ، به نقل از کتاب ظاهرة التکفیر تألیف محمد احمد امین .

ص : 12

آنها باقی نمانده است ! ! (1) آنها را از دایره مسلمین خارج و ادعای اتفاق و اجماع بر کفرشان کرده اند . (2) شیعه را مانند یهود ، نصاری ، مجوس ، بت پرستان ، و کمونیستها معرفی کرده ، حتی اگر به گمان مسلمان بودن نماز بخواند و روزه بگیرد ! (3) آنها بر این باورند که تکفیر شیعه واجب است ، و کسی که شک در کفر آنها داشته باشد خود نیز کافر است ! (4) و گویند : اگر رافضی بمیرد دست به بدن او نزنید با چوب او را برداشته و در قبر دفنش کنید . (5) اصلا وحدت را نپذیرفته ، (6) آن را مورد حمله قرار داده و امری محال شمرده ، (7) و آن را وحدت بین دین و دروغ نامیده اند ! (8) ابن تیمیه تصریح میکند که : جنگ با شیعه از جنگ با خوارج واجب تر ، و مال .


1- شبهات : 232 ، به نقل از التبصیر فی الدین تألیف اسفرایینی .
2- شبهات : 220 ، 295 ، به نقل از ابن حزم اندلسی ، و شمّ العوارض فی ذمّ الروافض ، تألیف ملاعلی قاری .
3- شبهات : 236 ، 297 ، به نقل از ناصرالدین البانی ، و الصراع بین الاسلام والوثنیة تألیف قصیمی .
4- شبهات : 218 ، به نقل از الصارم المسلول ، تألیف ابن تیمیه .
5- شبهات : 256 ، به نقل از کتاب السنّة تألیف ابو بکر خلاّل .
6- شبهات : 230 ، به نقل از الشیعة والسنّة تألیف احسان ظهیر الهی .
7- شبهات : 253 ، به نقل از الخطوط العریضة ، تألیف محبّ الدین خطیب .
8- شبهات : 326 ، به نقل از مجله البیان شماره 10 و 12 .

ص : 13

و عرض شیعه مباح نیز است . (1) به تعبیر ابن کثیر ریختن خون شیعه از ریختن شراب حلال تر است ! ! (2) .


1- شبهات : 216 - 218 ، به نقل از مجموع فتاوی ابن تیمیه .
2- شبهات : 226 ، به نقل از البدایة والنهایة ، ابن کثیر . از مهمترین موارد یاد شده فتوای نوح افندی است ، در قرن یازدهم سلطان مراد - چهارمین پادشاه عثمانی - نسبت به سرزمین عراق که در آن زمان تحت سلطه صفویان بود طمع کرد ، و عزم جنگ با ایران را نمود ، و از طرفی میدانست نمیتواند با تسلط و حکمرانی صفوی روبرویی نماید . به این خاطر به جنگها و انقلابهای طایفه ای روی آورد ، و از علمای درباری درخواست نمود فتوا به جواز جنگ داخلی بین مسلمانان و مباح بودن خونهای حرام و نفوس محترمه بدهند . ولی هیچ یک از آنان چنین جرأتی نکرد مگر جوانی که نوح افندی نامیده میشد . او طبق خواسته سلطان فتوا داد و حکمی در تکفیر شیعه صادر نمود ، به این عنوان که : « هر کس یک رافضی را بکشد بهشت بر او واجب میگردد » . نیز از دیگر مضامین این فتوا است : « هر کس در کفر و الحاد رافضیان و وجوب جنگ با آنان و جواز کشتنشان توقف کند ، همانند آنان کافر است . . . پس کشتن این اشرار کافر واجب است ، چه توبه کنند و یا نکنند . . . و رها گذاردن اینان در مقابل پرداخت جزیه و امان دادن به این فرقه چه به صورت موقت و یا مؤبد جایز نیست . . . به کنیزی بردن زنانشان جایز است ، چرا که اسیر نمودن زن مرتد بعد از آنکه به دارالحرب رسید جایز است ، و هر جایی که از ولایت امام حق خارج شده به منزله دارالحرب است . و نیز بردگی ذریه ایشان به تبع مادرانشان جایز است . . » . این فتوا باعث کشته شدن دهها هزار نفر شد ، و از آن به بعد جنگهای داخلی از هر دو طرف و به مدت هفت ماه شعله ور گردید و مسلمانان را متلاشی مینمود . این جنگها از 17 رجب سال 1048 شروع و تا 23 محرم سال 1049 قمری مطابق با 15 / 11 / 1639 میلادی ادامه داشت ، و با معاهده صلح در قصر شیرین این جنگها به پایان رسید . ولی هنوز آتش این جنگ به پایان نرسیده بود که فتنه هتک حرمت و فتک نسبت به شیعیان در مناطق سلطنت عثمانی مستند به همین فتوا آغاز گشت . شمشیر را میان شیعیان گذاردند ، و فضیع ترین مکان شهر حلب بود که شیعه را قلع و قمع نمودند ، و هیچ شهری این گونه قتل عام نشد ; چرا حلب چون از زمان حمدانیان شیعه نشین بوده ! در اثر این حادثه تمامی شیعیان کشته شدند مگر آنهایی که به روستاهای اطراف پناه بردند . این فتوا تنها در حلب چهل هزار شیعه را به قتل رسانید که در میانشان هزاران نفر از بزرگان و ذریه پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) بودند . فتوای نوح افندی در کتاب " العقود الدریة فی تنقیح الفتاوی الحامدیة " ، تألیف ابن عابدین 1 / 102 ( مطبعه بولاق ، قاهره ، 1352 هجری قمری ) آمده است . در این کتاب اسامی دیگر کسانی که شیعه را کافر دانسته اند نیز آمده است . ( مراجعه شود به کتاب شبهات : 222 ، 319 - 320 ) .

ص : 14

< شعر > اندکی با تو بگفتم غم دل ترسیدم * که دل آزرده شوی ورنه سخن بسیار است < / شعر > فقط به عنوان نمونه قضاوتی که تنی چند از بزرگان آنها درباره شیعیان کرده اند از کتاب " الشیعة الاثنی عشریة فی میزان الاسلام " ذکر میشود :

1 . بخاری گوید : اقتدا کردن به رافضی مانند اقتدا به یهود و نصاری است ! نباید به آنها سلام کرد ، نباید به عیادت آنها رفت ، نباید به آنها زن داد و نه از آنها زن گرفت ، شهادت آنها پذیرفته نیست ، و ذبیحه آنها هم قابل خوردن نیست ( و حرام است ) .

2 . ابن حزم گوید : رافضیها مسلمان نیستند . . . در کذب و کفر مانند یهود و نصاری هستند .

ص : 15

3 . قاضی عیاض مینویسد : ما قطع به کفر غالیان از رافضیها داریم چون گویند : ائمه از پیامبران ( علیهم السلام ) برترند .

4 . حافظ سمعانی گوید : امت اسلامی اتفاق دارند بر کفر امامیه ; زیرا آنها صحابه را گمراه میدانند و اجماع آنها را قبول ندارند ، و به آنها اموری را نسبت میدهند که سزاوار نیست .

5 - 6 . مقدسی و شاه عبدالعزیز دهلوی مینویسند : کسی که اطلاع بر عقائد رافضیها داشته باشد ، بدون تأمل حکم به کفر آنها میکند .

7 . شوکانی : اصل دعوت روافض نیرنگ به دین ومخالفت با اسلام است .

8 . و آلوسی نقل میکند که : قسمت عمده علمای ماوراء النهر شیعیان دوازده امامی را کافر میدانند و خون و مال و ناموس آنها را مباح میدانند ، چون صحابه را دشنام میدهند . (1) شیعه میپرسد !

ما از کسانی که شیعه را کافر میدانند به این دلیل که شیعه نسبت به صحابه بدگویی ، طعن و ناسزا میگوید ; سؤال میکنیم :

.


1- مراجعه کنید به : الشیعة الاثنی عشریة فی میزان الاسلام تألیف ربیع بن محمد السعودی صفحات 242 - 246 ( نشر مکتبة ابن تیمیه قاهره ، مکتبة العلم جدّه ، چاپ دوم 1414 ) . و برای اطلاع بیشتر در مورد اقوال علمای عامه درباره شیعیان مراجعه شود به : الانتصار للصحب والآل تألیف دکتر ابراهبم بن عامر الرحیلی صفحه 124 - 151. موقف الائمة الأربعة وأعلام مذاهبهم من الرافضة ، تألیف دکتر عبدالرزاق عبدالمجید .

ص : 16

چگونه شما نواصب را با وجود دشمنی با اهل بیت ( علیهم السلام ) ، و سب و لعن آنها تحمل میکنید ؟

چرا آنها را مدح و توثیق نموده ، از آنها روایت نقل میکنید ! و کمترین اظهار دشمنی با آنها نمینمایید ؟ ! (1) چرا دشمنی با اهل بیت ( علیهم السلام ) - که قطعاً از صحابه هم هستند - در نواصب باعث تکفیرشان نشده است ؟

آری ; حبّ الشیء یُعمی ویصم !

آنها در دفاع از خلفا و صحابه و افرادی چون معاویه ، عمرو عاص ، یزید و . . . بدیهیات تاریخی و حدیثی را منکر شده اند ، و بر این زعم باطل نوشته هایی چون " اباطیل یجب أن تمحی من التاریخ " ، و یا : " أخطاء یجب أن تصحح فی التاریخ " و غیره را تألیف کرده اند .

و در مقابل فضایل مسلم امیرمؤمنان ( علیه السلام ) را انکار ، بلکه بیشرمانه بر سیره آن حضرت خرده گیری و عیب جویی نموده اند .

شگفتا که حفظ حریم همه صحابه لازم است جز خاندان پاک پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ! !

دفاعیه شیعه در هر نزاع و اختلافی که انسان بخواهد قضاوت کرده و حق و باطل را تشخیص دهد بایستی مطالب هر دو طرف را با دیده انصاف بنگرد و سپس عادلانه حکم نماید . این روشی است که همه خردمندان عالم آن را میپسندند و به آن ملتزم میباشند .

.


1- مراجعه شود به کتاب العتب الجمیل ، دلائل الصدق ، سیری در صحیحین و . . .

ص : 17

بدون شک کسی که تنهایی نزد قاضی رود شاد باز میگردد !

این مثلی معروف و دقیقاً مطابق واقع است .

کسانی که شیعه را به انواع و اقسام اتهامات محکوم کرده و حتی او را کافر و زندیق میدانند چرا اجازه نمیدهند او از خود دفاع کند ؟ !

آیا مظلومیت از این هم بالاتر میشود ؟

اگر آنها به مطالبی استناد میکنند که شیعه درباره صحابه و خلفا نقل میکند ، (1) بایستی جواب شیعه را در این زمینه ببینند ، بایستی از او مطالبه دلیل کنند .

اگر استناد شیعه در این زمینه به آیات قرآن و اخبار و آثاری است که خود عامه آن را نقل کرده اند دیگر جایی برای اعتراض و انکار نخواهد بود .

اگر اهل انصاف کتاب ارزشمند " تشیید المطاعن " را به دقت مورد مطالعه قرار دهند و ببینند مطاعنی که در این کتاب و کتب کلام بزرگان شیعه آمده است مطالبی است که در آثار معتبره عامه نقل شده است ; به گونه دیگری قضاوت خواهند کرد .

و این مهم ترین باعث و انگیزه ما برای تحقیق و طبع این کتاب است .

اطلاع رسانی لازم از سوی دیگر با توجه به انتشار وسیع " تحفه اثنا عشریه " و چاپهای متعدد آن ، .


1- مانند مطالبی که فخر رازی در " نهایة العقول " ، ملاعلی قاری در " شمّ العوارض فی ذمّ الروافض " و " مرقاة المفاتیح " ، و قرطبی در " تفسیر " و دیگران در نوشته های دیگر ایراد نموده اند . مراجعه شود به کتاب شبهات ، بخصوص صفحه های : 263 ، 296 - 297 .

ص : 18

احساس میشود که بایستی آثاری که دانشمندان شیعه در ردّ آن تألیف نموده اند نیز احیا شود تا نسل حاضر در پاسخ به شبهات آن ، از آگاهی لازم برخوردار باشند ، و از استدلالهای قوی و متینی که در پاسخ به شبهه های پوچ و بی اساس آنها ذکر شده مطلع گردند .

بلکه گاهی مطالبی را به شیعه نسبت میدهند که در هیچ کتابی از کتب کلامی اعتقادی و . . شیعه پیدا نمیشود - مانند طعن چهاردهم ابو بکر و طعن دهم عایشه و غیر آن در " تحفه اثنا عشریه " - که رفع اتهام از جامعه تشیع و اطلاع رسانی لازم در این زمینه از جمله آثار و برکات این کتاب است .

نام مؤلف و نسب او

علامه سید محمدقلی موسوی نیشابوری (1) کنتوری (2) لکهنوی (3) هندی .

در مصادر متعدد نسب ایشان چنین آمده است :

)


1- نیشابور یکی از چهار شهر بزرگ خراسان به شمار میرود ، از شهرهای تاریخی و آباد و پرجمعیت ایران بوده است که در فتنه مغول ویران و نفوس آن قتل عام شده اند . . آثار و علائمی که در اطراف شهر کشف شده نشان میدهد که وسعت شهر چند برابر وسعت فعلی آن بوده است . مسلمانان در زمان حکومت عثمان به آنجا آمدند . این شهر از شهرستانهای استان نهم کشور ایران و محدود است از طرف شمال به کوه بینالود ، از غرب به شهرستان سبزوار ، از شرق به بخش فریمان - از شهرستانهای مشهد - و بخش کدکن از شهرستان تربت حیدریه و از جنوب به شهرستان کاشمر . ( لغت نامه دهخدا ) .
2- کنتور : از قریه ها و بلاد هند است . مراجعه شود به مصادر ترجمه مؤلف ( رحمه الله ) .
3- لکهنو شهری است به هندوستان ، کرسی ایالت اوده . ( لغت نامه دهخدا )

ص : 19

السید محمد قلی ، بن السید محمد حسین - المعروف ب : السید الله کرم - ، ابن السید حامد حسین ، بن السید زین العابدین ، بن السید محمد - المعروف ب : السید البولاقی - ، بن السید محمد - المعروف ب : السید مدا - ، بن السید حسین - المعروف ب : السید میئهر - ، بن السید حسین ، بن السید جعفر ، بن السید علی ، بن السید کبیر الدین ، بن السید شمس الدین ، بن السید الجلیل جمال الدین ، ابن السید الأجلّ شهاب الدین أبو المظفر حسین - الملقب ب : سید السادات ، المعروف ب : السید علاء الدین أعلی بزرگ - ، بن السید محمد - المعروف ب : السید عزّ الدین - ، بن السید الأوحد شرف الدین أبی طالب - المعروف ب : السید الأشرف - ، بن السید الأطهر ذی المناقب محمد - الملقب ب : المهدی ، المعروف ب : السید محمد المحروق - ، بن حمزة ، بن علی ، بن أبی محمد ، بن جعفر ، بن مهدی ، ابن أبی طالب ، بن علی ، بن حمزة ، بن أبی القاسم حمزة ، بن الامام أبی ابراهیم موسی الکاظم ، بن الامام أبی عبد الله جعفر الصادق ، ابن الامام أبی جعفر محمد الباقر ، بن الإمام أبی محمد علی زین العابدین ، بن السبط الشهید ریحانة الرسول وقرّة عین المرتضی والبتول أبی عبد الله الحسین ، بن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب سلام الله علیهم أجمعین . (1)

پدر مؤلف

پدر مؤلف مرحوم سید محمد حسین معروف به سید الله کرم از فضلای عصر خود بود و تحصیل علوم از مولوی عبد الربّ حضرتپوری پسر قاضی ولی محمد مؤسس قریه حضرتپور نمود .

.


1- ( تکملة ) نجوم السماء ، میرزا محمد مهدی لکهنوی کشمیری 2 / 25 .

ص : 20

گویند که : مولوی عبد الربّ به ذات خود شیعه بود .

پدر مؤلف بسیاری از کتب احادیث و اخبار به خط خویش نوشته بود . (1)

ولادت مؤلف

ولادت سید محمد قلی ، روز دوشنبه وقت صبح صادق ، پنجم ماه ذی القعده ، سنه یک هزار و یکصد و هشتاد و هشت هجری اتفاق افتاد . (2) سال ولادت ایشان مطابق با 1774 میلادی ، (3) و مطابق جدی ماه برجی سنه 1153 شمسی است . (4) و از جمله کرامات آن جناب است آنچه قبل از ولادتش پدر نامدار وی به خواب دید که حضرت صاحب العصر و الزمان عجل الله فرجه او را سه ثمر عنایت فرمودند از جمله آن دو ثمر ناقص و یکی کامل بود .

بنابر آن اول فرزندی که متولد شد او را مهدی قلی ، و دوم را هادی قلی ، و فرزند سوم را محمد قلی نام نهاد ، چنانچه مهدی قلی در اول شباب درگذشت ، و هادی قلی در صغر سن فوت شد ، و آن علامه را حق سبحانه و تعالی به فضل و کمال فائق علی الامثال گردانید و تعبیر خواب آن عالی جناب به ظهور انجامید . (5) .


1- نجوم السماء مولوی ، میرزا محمد علی : 419 - 422 .
2- نجوم السماء : 419 - 422 .
3- مطلع الانوار نوشته صدر الافاضل : 588 - 591 ، ترجمه آن توسط دکتر محمد هاشم : 559 - 601 .
4- مکارم الآثار ، میرزا محمد علی معلم حبیب آبادی 5 / 1612 .
5- نجوم السماء : 419 - 422 ، و مراجعه شود به مطلع الانوار : 588 - 591 ، ترجمه آن : 559 - 601 ، فوائد الرضویه : 595 .

ص : 21

هجرت پدران مؤلف از نیشابور

جد بزرگوارش مولانا سید شرف الدین در حادثه هلاکوخان با یک برادر به نام سید محمد از وطن خود هجرت کرد و به هندوستان رفت .

وی دارای کمالات ظاهری و باطنی بود و در قریه کنتور سکونت داشت و در همان جا درگذشت .

پس از او پسرش سید عزّالدین جانشین پدر شد .

اولین کسی که از این خاندان در قریه کنتور به دنیا آمد میر سید حسین ملقب به سید علاءالدین فرزند سید عزّالدین است .

او بعد از طی دوران کودکی به مدارج عالیه علوم ظاهری و باطنی رسید . او شخصی سخاوتمند بود ، و کتابهای با ارزش تألیف کرد ، و در کنتور هم وفات یافت ، از او به سید السادات و اعلی بزرگ یاد میکنند .

هم اکنون سادات نیشابوری که در کنتور زندگی میکنند از نسل علاءالدین هستند و جزء اعیان و اشراف به شمار میروند ، مرقد پاک علاءالدین در کنتور زیارتگاه خاص و عام است . (1)

مؤلف از دیدگاه بزرگان

دانشمندان و نویسندگان او را با تعابیری مانند جملات ذیل ستوده اند : هو من أکابر المتکلمین والمفسّرین و من أعاظم تلامیذ العلاّمة السید دلدار علی . (2) .


1- الفضل الجلی [ فی ] حیاة السید محمد قلی ، مطلع الانوار : 588 - 591 ، ترجمه آن : 559 - 601 ، مکارم الآثار 5 / 1612 ، نجوم السماء : 419 - 422 .
2- طبقات أعلام الشیعة ( الکرام البررة ) - القسم الثالث : 254 - 255 .

ص : 22

او از بزرگان متکلمین و مفسرین و از اعاظم شاگردان علامه سید دلدار علی است .

من کبار المتکلمین و أجلاّء العلماء فی الهند .

سید المحققین ، سند المدققین ، عمدة المتکلمین ، ملک المناظرین ، العالم الربانی ، ذی النور الشعشعانی ، فخر السادة ، شرف القادة ، الذابّ عن حریم الدین ، المحامی عن ذمار الشرع المبین . .

او از بزرگان متکلمین و دانشمندان جلیل القدر هند است .

پیشوا و بزرگ اهل تحقیق ، تکیه گاه اهل دقت ، و مورد استناد اهل کلام ، رئیس اهل مناظره ، دانشمند ربانی ، دارای نور فروزان ، افتخار سادات و بزرگان ، شرف پیشوایان ، مدافع حریم دین و حامی ناموس شریعت .

الإمام الحافظ والبحر المتلاطم ، خرّیت صناعة علم الحدیث والکلام ، ولعمری نادرة عصره . (1) پیشوای حافظ ، دریای خروشان دانش و سرآمد دانش حدیث و کلام ، به جان خودم سوگند که او در روزگار خویش بینظیر بود .

المناظرة ، جید التحریر ، واسع التتبع . .

واشتغل فی الردّ علی المخالفین ، فقام به أحسن قیام فألّف التآلیف المفیدة ، والتصانیف العدیدة . (2) او متکلمی برجسته و زبردست در معقول و منقول بود ، در مناظره ماهر ، و در تحریر مطالب خوش بیان ، و دامنه تتبع او وسیع بود . . . به ردّ مخالفان تشیع مشغول و .


1- قلائد النحور ، شیخ ذبیح الله محلاتی : 48 .
2- احسن الودیعه : 106 .

ص : 23

به بهترین وجه از عهده آن برآمد ، او در این زمینه آثار متعدد و تألیفات سودمندی از خویش به یادگار گذاشت .

علامه امینی درباره میر حامد حسین و پدرش سید محمد قلی فرموده :

وهذا السید الطاهر العظیم - کوالده المقدس - سیف من سیوف الله المشهورة علی أعدائه ، ورایة ظفرالحق والدین ، وآیة کبری من آیات الله سبحانه ، قد أتم به الحجة وأوضح المحجة . . فله ولوالده الطاهر منا الشکر المتواصل ، ومن الله تعالی لهما أجزل الاجور . (1) این سید پاک و بزرگوار مانند پدر مقدسش از شمشیرهای برکشیده الهی علیه دشمنان خداوند است .

او رایت ظفر و پیروزی حقیقت و دین و از آیات بزگ خدای سبحان است که به او حجت تمام و راه نمایان گشته است . . .

ما همیشه سپاسگزار او و پدر پاک سرشت او هستیم ، و از خدای تعالی برای آن دو بزرگوار بهترین و برترین پاداشها را مسألت مینماییم .

فرزندش اعجاز حسین مینویسد :

الإمام الهمام ، والغطریف القمقام ، الأورع المقدس ، حائز الفخر الأقعس ، الفائز من العلم والعمل لأکمل رتبة لا یتطرق إلیها زلل ولا خلل ، ذی العزّ المنیع ، والفخر الرفیع ، المدقق الفهامة ، والدی العلاّمة .

پیشوای بلند همت ، آقای بزرگوار ، پرهیزکار با قداست ، صاحب فخر پایدار و بالاترین رتبه در علم و عمل که در آن سستی و لغزش و انحراف راه ندارد ، صاحب عزت استوار و فخر رفیع ، اهل فهم و دقت بسیار ، پدر دانشمندم .

.


1- الغدیر 1 / 156 .

ص : 24

کان - أعلی الله درجته - ملازما للتصنیف ، وترویج شعائر الدین ، وذبّ شبهات المخالفین لیلاً ونهاراً ، کثیر العبادة ، حسن الخلق ، منقطعاً من الخلق . (1) خدای تعالی مقامش را عالی گرداند ، پیوسته مشغول تألیف و ترویج شعائر دینی و دفع شبهات مخالفین بود ، بسیار اهل عبادت ، خوش اخلاق و از مردمان کنار کشیده بود .

و برخی از او چنین یاد کرده اند :

از آیات بزرگ الهی ، از اعلام شیعه ، فقیهی بارع ، (2) متکلمی نامی و صاحب تألیفات زیادی بوده . (3) معروف به ( مفتی ) از اکابر علمای امامیه هند است که بسیار متتبع ، محقق ، مدقق ، جامع معقول و منقول ، متکلم جدلی حسن المناظره بود ، و در ردّ مخالفین مذهب اهتمام تمام داشت . (4) او از دانشمندان بزرگ دیار هندوستان به شمار میرفت . (5) صاحب " تذکرة العلماء " به تقریب ذکر اعاظم تلامذه جناب غفران مآب مولوی سید دلدار علی طاب ثراه به ذکر شریف آن علامه پرداخته و گفته :

.


1- کشف الحجب والاستار : 83 .
2- بارع : سرآمد ، منتهی الارب : 72 در لغت ( برع ) مینویسد : تمام شد در فضل و درگذشت از اصحاب در دانش و مانند آن .
3- عبقات الأنوار ، ثقلین 6 / 1214 ( چاپ اصفهان ) .
4- ریحانة الادب 5 / 356 .
5- مجله ارمغان / دوره 27 / شماره 8 / صفحه 354 ، مقاله مدرسی .

ص : 25

هم از جمله ایشان بود مدقق محقق فاضل لوذعی (1) سید جلیل المعی (2) مولوی سید محمد بن محمد بن حامد کنتوری مشهور به سید محمد قلی که یکه تاز معرکه فضل و کمالات و مناظر میدان به مناظرات و مباحثات بود ، تصانیف انیقه اش بر نصرتش مذهب حق را دلیلی است ساطع و برهانی است قاطع ، اکثر کتب درسیه را به فکر و مطالعه خود برآورده ، به غایت زکی الطبع و حدید الذهن بود . (3) مولوی میرزا محمد علی مینویسد : از اکابر متکلمین عظام و اجلّه علمای اعلام ، و اساطین مناظرین فخام ، جدّ و جهد و کدّ و وکد او در إعلای لوای شریعت و حمایت دین و ملت کالنور علی شاهق الطور بر السنه جمهور مذکور ، و نوادر تحقیقات ، غرائب تدقیقات ، محامد صفات و معالی کرامات آن رفیع الدرجات در مصنفات و مؤلفات متأخرین مرقوم و مسطور .

صیت فضل و کمال آن محیی طریقه آل [ محمد ( علیهم السلام ) ] در شش جهت احاطه نموده ، در سائر علوم دینی و انواع فنون یقینی - خاصه در فن تفسیر و علم کلام - بینظیر و امام همام بود .

کتاب مستطاب " تقریب الافهام " در تفسیر آیات الاحکام از مصنفات آن جناب بر غزارت علم و فضل و تبحر و علو مرتبه او در علم تفسیر دلیلی است روشن و حجتی است مبرهن .

بالجمله ; توصیف و تعریف آن متجمع الکمالات از حیز تقریر و تحریر بیرون است .

.


1- ظریف و قوی دل . مراجعه شود به : الصحاح 3 / 1278 ، لسان العرب 1 / 324 .
2- زیرک و تیزهوش . مراجعه شود به : منتهی الارب : 1155 ، لسان العرب 1 / 324 .
3- نجوم السماء : 419 - 422 و مراجعه شود به مطلع الانوار : 588 - 591 ، ترجمه آن : 559 - 601 .

ص : 26

< شعر > زبانش مظهر اسرار تحقیق * ضمیرش مطلع انوار توفیق ز توضیح بیانش گشته روشن * بر اهل علم هر مشکل ز هر فن (1) < / شعر > وی در حدیث ، رجال ، تاریخ و مناظره رکن بزرگی در شبه قاره هند بود ، کتابهایش برای ملت جعفریه باعث افتخار است ، چرا که دری تازه در زمینه تفسیر و کلام و مناظره بر روی اهل تحقیق و بحث گشود .

وی در وسعت نظر و دقت در تحقیق و رعایت اصول نگارش یگانه عصر خویش بود ، و در حقیقت یکی از مناظرین برجسته شبه قاره هند به شمار میرفت .

علمای وقت از او به عنوان علامه و محقق یاد میکردند .

نامه ای به عنوان یادگار از مولانا سبحان علی درباره او موجود است که قسمتی از آن نقل میشود :

ابر مدرار عنایت ، بحر زخار رأفت ، محیط معقول و منقول ، حاوی فروع و اصول ، مولوی ، صاحب مخدوم نیازکیشان ، نحریر زمان دام مجدکم .

سر لوح نیاز نامه را مذهب به نیازمندیها نموده ، گزارش میدهد که " رساله ردّ تحفه اثنا عشریه " تصنیف ملازمان [ را ] دیدم ، سبحان الله ! چقدر درر غرر جوابهای دندان شکن از بحر گرامی سر برزده ، و الحق چنین جواب کمتر از فضلای سابق هم سرانجام یافته باشد ، به هر فقره اش ذوالفقار است برای قطع روش ادله مخالفان .

اگر غلط نکنم به جناب ارث از حیدر کرار - علیه التحیة والثناء - رسیده بر وجود سراپا جود و برکت سامی ، امروز اهل حق هر قدر که نازش نمایند میزیبد !

خامه مقصور اللسان چندان که به مدح طرازی جناب پردازد اندکی است از بسیار . زیاده نیاز ، سبحان علی (2) .


1- نجوم السماء : 419 - 422 و مراجعه شود به فوائد الرضویه : 595 .
2- مطلع الانوار : 588 - 591 ، ترجمه آن : 559 - 601 .

ص : 27

او در اکثر علوم و فنون محقق بی نظیر و عالمی دقیق و کامل بود ، او برای بالا بردن مقام شریعت و دین و ملت کوشش فراوان کرد ، شرح صفات جامع و توصیف شخصیت او در این مختصر نمیگنجد . (1) متکلم بارع ماهر در معقول و منقول ، (2) در اکثر علوم مشهور آفاق شد . (3)

حیات علمی وخدمات

شیخ فاضل صاحب فتوا ، از فضلای بنام ، در دانش شاگردی اساتید لکهنو را نموده و سپس ملازم سید دلدار علی نصیرآبادی مجتهد شد ، فقه و اصول و حدیث را از او یاد گرفت .

سپس منصب فتوا در شهر میرتهه (4) را به عهده گرفت و تا مدتها این منصب به او اختصاص داشت .

او در اصول و کلام تألیفاتی از خود به جای گذاشت . (5) مولوی میرزا محمد علی گوید : او در اکثر علوم و فنون محقق بینظیر و مدقق نحریر گردیده سیّما در علم کلام که مشهور آفاق بوده .

مدتی در بلده میرتهه به منصب عدالت قیام داشت و مفتی در آنجا بود .

رساله " عدالت علویه " در بیان احکام قضا و افتا متضمن شرائط قاضی و مفتی - .


1- مطلع الانوار : 588 - 591 ، ترجمه آن : 559 - 601 .
2- مؤلفین کتب چاپی ، خانبابا مشار 4 / 929 .
3- منتخب التواریخ ، میرزا هاشم خراسانی : 434 .
4- از بلاد هند از توابع لکهنو . مراجعه شود به مقدمه کشف الحجب : 2 .
5- نزهة الخواطر وبهجة المسامع و النواظر ، سید عبدالحیّ حسنی 7 / 471 - 472 .

ص : 28

که شاهد عدل بر حزم و احتیاط آن جناب است - در همان احیان تألیف نموده ، و حکایات قضا و افتا و فیصله جات آن والاصفات بر السنه وافواه عام و خاص سائر و دائرند .

در اواخر عمر خود به بلده لکهنو مراجعت فرموده و به تألیف مشغول شد ، تمامی اوقات خجسته ساعات را به طاعات و عبادات مصروف داشت تا آنکه مدت عمرش به آخر رسید و جناب باری استیطان عالم باقی را از برای او اختیار فرمود . (1) کشمیری گوید : با آنکه والد ماجدش طاب ثراه مبلغ خطیر در میراث نقد گذاشته بود ، لکن اصلا آن را به صرف خود نیاورد و بر وافدین و اضیاف و اقارب - و آلاف آن را - مقصور نمود . (2)

تألیفات

علامه سید محمد قلی آثار علمی شایان توجهی از خود به یادگار گذاشته است که از آن جمله است :

1 . أبنیة الأفعال فی علم الصرف ، به زبان اردو (3) 2 . الأجناد الإثنا عشریة المحمدیة ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ، عنوان مجموعه ای در ردّ تحفه 3 . الأجوبة الفاخرة فی ردّ الأشاعرة ، مربوط به باب اول تحفه .


1- نجوم السماء : 419 - 422 ، مطلع الانوار : 588 - 591 ، ترجمه آن : 559 - 601 .
2- ( تکملة ) نجوم السماء 1 / 292 ضمن ترجمه سید اعجاز حسین .
3- در الذریعة 1 / 72 فرموده : این کتاب در کتابخانه های لکهنو موجود است .

ص : 29

4 . أحکام العدالة العلویة یا عدالت علویه ، به زبان فارسی (1) 5 . برهان السعادة ، ردّ باب هفتم تحفه 6 . تشیید المطاعن ، کتاب حاضر 7 . تطهیر المؤمنین عن نجاسة المشرکین (2) 8 . تقریب الأفهام فی تفسیر آیات الأحکام ، به زبان فارسی (3) 9 . تقلیب المکائد ، ردّ باب دوم تحفه 10 . تکملة المیزان لتعلیم الصبیان (4) 11. الحواشی والمطالعات (5) .


1- این کتاب از کتب مطبوعه مؤلف است ، دارای یک مقدمه و دوازده باب و یک خاتمه ، در بیان تعریف قاضی و مفتی و اصناف و احوال آنان ، و بیّنه و شهود ، و حرمت رشوه و آنچه متعلق به قاضی و مفتی است . اولش : ( الحمد الله الذی هو الحاکم بالعدل ، والقاضی بالفصل . . ) الی آخر . مراجعه شود به : کشف الحجب والاستار : 27 ، الذریعة 1 / 299 .
2- کتاب در سنه 1261 هجری قمری در هند چاپ شده است ( چاپ سنگی ) . اولش : ( الحمد لله المتقدّس عن أدناس الإمکان ، والمنزّه عن أرجاس الحدثان . . ) الی آخر . مراجعه شود به : الذریعة 4 / 202 .
3- اولش : ( الحمد لله الذی بعث فی الأمیین رسولاً فی آخر الزمان . . ) الی آخر . مراجعه شود به : الذریعة 4 / 366 .
4- این کتاب شرح المیزان در علم صرف است . اولش : ( سبحان من رفع بنیان العقل و وضع میزان العدل . . ) الی آخر . مراجعه شود به : الذریعة 4 / 416 و 14 / 97 .
5- مراجعه شود به کتاب الفضل الجلی که در مقدمه تشیید المطاعن ، چاپ پاکستان ، طبع شده است .

ص : 30

12 . رسالة فی التقیة ، به زبان فارسی (1) 13 . رسالة فی الکبائر ، به زبان فارسی (2) 14 . السیف الناصری ، ردّ باب اول تحفه 15 . الشعلة الظفریة ، ردّ الشوکة العمریة مربوط به باب دهم تحفه 16 . الفتوحات الحیدریة در ردّ کتاب الصراط المستقیم شیخ عبد الحی 17 . مزیل الوسواس فی ردّ من تبع الخنّاس (3) 18 . مصارع الأفهام لقطع الأوهام ، ردّ باب یازدهم تحفه 19 . مقدمة إلهیة ، ردّ مقدمه تحفه 20 . نفاق الشیخین به حکم أحادیث الصحیحین ، مربوط به باب دوم تحفه و حواشی متعدد بر تألیفات دیگران .

شرح بعضی از این آثار در ضمن ردّیه های " تحفه اثنا عشریه " خواهد آمد .

اساتید و شاگردان مؤلف

از اساتید و شاگردان ایشان اطلاع چندانی در دست نیست ، فقط مرحوم سید .


1- این کتاب از کتب مطبوعه مؤلف است ، اصل آن به صورت چکنویس بوده و میرحامد حسین آن را پاکنویس ، و در لکهنو به طبع آن اقدام نموده است ، سپس به زبان اردو ترجمه و در مجله الاصلاح به چاپ رسیده است . الذریعة 4 / 405 .
2- بنا بر نقل فرزند مؤلف شروع این کتاب : ( الحمد الله ربّ العالمین ، والصلاة علی خاتم النبیین محمد وعترته المعصومین . . ) إلی آخر . مراجعه شود به : کشف الحجب والاستار : 280 ، الذریعة 17 / 259 .
3- نسخه ناقص این کتاب در مرکز احیاء میراث اسلامی قم موجود است ، مراجعه شود به فهرست نسخه های خطی مرکز 3 / 210 .

ص : 31

دلدار علی به عنوان مهمترین استاد ; و سید محمد فرزند سید دلدار علی و میرحامد حسین فرزند خود مؤلف از مشاهیر تلامیذ ایشان معرفی شده اند .

مولوی میرزا محمد علی در شرح حال مؤلف مینویسد : تحصیل کتب درسیه از فضلای عصر خود نموده واکتساب علوم دینی و معارف یقینی پیش جناب غفران مآب مولانا السید دلدار علی طاب ثراه فرموده . (1) سید دلدار علی نصیرآبادی سید المتکلمین الاعلام ، و سند المناظرین الفخام ، علامه قمقام ، وفهّامه علاّم ، هادی انام الی سبل دار السلام ، عضد الاسلام ، مولانا سید دلدار علی بن محمد معین نصیرآبادی لکهنوی هندی نقوی رضوی ( متوفی 1235 ) .

او از سید بحر العلوم اجازه دارد ، (2) اولین کسی است که در هند ادعای اجتهاد نمود و نماز جمعه و نماز عیدین را به پا داشت .

تا زمان او شیعه امامیه در بلاد هند پراکنده بودند و برای مذهب خویش تبلیغی نداشتند . . . به دستور پادشاه اوده (3) در سیزدهم رجب 1200 سید دلدار علی اقامه جماعت را شروع کرد .

.


1- نجوم السماء : 419 - 422 و مراجعه شود به مطلع الانوار : 588 - 591 ، ترجمه آن : 559 - 601 .
2- الذریعة 15 / 92 ، کشف الحجب والاستار : 372 .
3- اوده نام شهری بسیار قدیمی است که در شمال هندوستان کنار نهر کوکره - از توابع رود گنگ - و نزدیک شهر فیض آباد و در 125 هزار گزی مشرق لکنهو و در 190 هزار گزی شمال غربی فارس واقع است ، در سابق شهری آباد بوده است . جامعی بزرگ در این شهر بنا شده و آثار عتیقه دارد . ( لغت نامه دهخدا ) .

ص : 32

او در تبیین حقانیت مذهب خویش و ابطال مذاهب دیگر بسیار کوشید تا اینکه اکثر قریب به اتفاق مردم در بلاد اوده نزدیک بود شیعه شوند .

او تصنیفات بسیاری دارد .

سید دلدار علی در 19 رجب 1235 در لکهنو وفات یافت و در حسینیه خویش - که به حسینیه غفران مآب معروف است - به خاک سپرده شد . (1) سید محمد نصیرآبادی اما سید محمد نقوی نصیرآبادی لکهنوی معروف به سلطان العلماء - فرزند سید دلدار علی - که از شاگردان مؤلف بوده است ، ولادت او در سال 1199 و وفاتش در سنه 1284 واقع شده است .

از تألیفات اوست :

الامامة ، ردّ باب هفتم تحفه البارقة الضیغمیة در تحلیل متعتین ، ردّ باب دهم تحفه البوارق الموبقة ، ردّ باب هفتم تحفه الضربة الحیدریة لکسر الشوکة العمریة یا ضربت حیدری ، مربوط به باب دهم تحفه طعن الرماح یا الفوائد الحیدریه که در ردّ باب دهم تحفه است . (2) .


1- نزهة الخواطر و بهجة المسامع و النواظر 7 / 168 ، شرح حال او در اعیان الشیعه 6 / 425 - 426 نیز آمده است .
2- اعیان الشیعه 9 / 276 ، منتخب التواریخ : 434 .

ص : 33

فرزندان مؤلف

فرزندان او عبارتند از : مولوی سراج الدین ، مرحوم اعجاز حسین ، مولانا میر حامد حسین .

اکبر ایشان عالی جناب مولانا السید سراج حسین ، فاضل جلیل و حکیم عصر و فیلسوف ماهر بود ، او در ریاضیات تألیفاتی دارد ، و در سال 1282 هجری قمری فوت نمود . (1) اوسط ایشان ، جامع الکمالات منبع الافادات سید عالی قدر و فاضل وسیع الصدر جناب المولوی السید اعجاز حسین ، صاحب التصانیف العدیدة والتآلیف المفیدة .

فاضل کامل سید اعجاز حسین در 21 رجب سنه 1240 در میرتهه متولد و در 17 شوال سنه 1286 وفات یافت ، و جنب قبر والدش در مقبره علامه سید دلدار علی - که به حسینیه غفران مآب معروف است - به خاک سپرده شد ، و در رثای او عده ای از بزرگان اشعاری سرودند .

تألیفات او عبارت است از :

شذور العقیان فی تراجم الاعیان ، در چندین جلد کشف الحجب والاستار عن وجه الکتب والاسفار ، در تصانیف شیعه القول السدید رسالة فی ترجمة صاحب النزهة المیرزا محمد و تألیفاتی دیگر .

در اعیان الشیعه در مورد " عبقات " گوید : سید اعجاز حسین برادر میرحامد .


1- برای اطلاع بیشتر از شرح حال او رجوع کنید به ترجمه مطلع الانوار : 290 .

ص : 34

حسین در تألیف کتاب " عبقات " همکار او بود ، چنان که در شرح حال او گفتیم . (1) و آخرین پسر آن بزرگوار میر حامد حسین است .

میر حامد حسین بزرگان شیعه میرحامد حسین را با عباراتی ستوده اند که درباره کمتر کسی دیده شده ، و کتاب او را به اوصافی ستوده اند که در مورد هیچ کتابی شنیده نشده است . (2) محدّث قمی درباره او مینویسد : السید الأجلّ العلامة ، والفاضل الورع الفهّامة ، الفقیه المتکلم المحقق ، والمفسّر المحدّث المدقّق ، حجة الاسلام والمسلمین ، وآیة الله فی العالمین ، وناشر مذهب آبائه الطاهرین ، السیف القاطع ، والرکن الدافع ، البحر الزاخر ، والسحاب الماطر ، الذی شهد بکثرة فضله العاکف والبادی ، وارتوی من بحار علمه الظمآن والصادی . . (3) سید اجل ، علامه روزگار ، وحید الاعصار ، فرید الادوار ، دریای ناپیدا کنار ، جامع علوم عقلی و نقلی ، مدار فنون فرعی و اصلی ، المقتفی آثار آبائه الطیبین ، والحامی لذمار (4) أجداده الاکرمین ، آیة الله فی العالمین ، وحجة الحق علی الخلق أجمعین ، مولانا الأجلّ ، سیدنا المبجّل ، میر سید حامد حسین ، صاحب عبقات الانوار ، شکّر الله .


1- مراجعه شود به فوائد الرضویه : 595 ، نجوم السماء : 419 - 422 ، اعیان الشیعة 4 / 381 ، مطلع الانوار : 588 - 591 ، ترجمه آن : 559 - 601 .
2- مراجعه شود به سواطع الأنوار ، شیخ عباس هندی شیروانی .
3- فوائد الرضویة : 91 .
4- الذمار : ما لزمک حفظه مما وراءک ویتعلق بک . وذمار الرجل : ممّا وراءه ویحقّ علیه أن یحمیه . ( مجمع البحرین 3 / 313 ) .

ص : 35

مساعیه ، وأنزله من الفردوس أعالیه . (1) اعتماد السلطنة گوید : میرحامد حسین لکهنوی از آیات الهیه و حجج شیعه اثنی عشریه است ، گذشته از مقام فقاهت ، در علم شریف حدیث واحاطه تام بر اخبار و آثار و معرفت احوال رجال از شعب شیعه و اهل تسنن و جماعت ، اولین شخص امامیه است قولا مطلقا در فنّ کلام لاسیما مبحث امامت . (2) او در 5 محرم 1246 متولد شد ، از دوران کودکی در مهد تربیت و مراقبت پدر بزرگوارش سید محمد قلی - که او نیز از آیات بزرگ الهی و از اعلام شیعه و فقیهی بارع و متکلمی نامی و صاحب تألیفات زیادی بوده - پرورش یافت . (3) میرزا محمد مهدی لکهنوی کشمیری مینویسد :

در عهد طفولیت آثار فرزانگی از ناصیه اش ظاهر بود ، هر شب بی آنکه اخوانش از کتاب " حمله حیدری " میرزا رفیع باذل یکی دو صفحه نخوانند به خواب نمیرفت ، چنان ذکاوت طبع از آن جناب ظاهر میشد که مردم تعجب مینمودند ، و رسیدن او را به مدارج عالیه علم و عمل حدس میزدند . در سال هفتم از عمرش شروع به تعلم کرد .

بعد از انقضاء مدت یسیره تعلیم آن جناب را جناب والد ماجدش - طاب ثراه - خود متکفل شدند ، و تا سال چهاردهم عمر کتب متداوله ابتدائیه را به انجام رسانیدند ، سال پانزدهم عمر مبارک بود که والد ماجد آن جناب در لکهنو تشریف آورده به رحمت حق پیوستند ، لاجرم برای تکمیل تحصیل رجوع به دیگران لازم افتاد .

.


1- فوائد الرضویه : 595 ، و مراجعه شود به نجوم السماء : 419 - 422 .
2- الماثر والآثار : 168 .
3- عبقات الأنوار ، ثقلین 6 / 1214 .

ص : 36

بالجمله ; در عرض چند سال تحصیل علوم را به انجام رسانیده ، اشتغال به خدمت تصانیف والد ما جده خود - طیّب الله رمسه - فرموده ، اول " فتوحات حیدریه " را تصحیح و تنقید نمود ، و در آخرش عبارتی تحریر فرمود که دلالت بر کمال آن جناب در علم ادب دارد .

من بعد " رساله تقیه " را - که آن هم از تصانیف منیفه والد ماجدش طاب رمسه بود - تصحیح وتهذیب نمود .

پس از آن به تصحیح و اشاعه کتاب مستطاب " تشیید المطاعن " که از جمله نوادر عصر وافراد دهر است اشتغال فرموده ، سالها سال در تبییض وتصحیح ومقابله عبارات آن با اصول کتب مصروف ماند ، و الحق احسانی عظیم بر مذهب اهل حق به این خدمت گرانبها بگذاشت .

هنوز از این کار فارغ نشده بود که از جانب مخالفین " منتهی الکلام " شایع شد که عرصه را بر اهل حق تنگ تصور نموده و به این کتاب افتخار میکردند ، مؤلف " منتهی الکلام " احدی از اهل حق را قادر بر جواب آن نمیدانست ، و میگفت : اگر اولین وآخرین شیعه جمع شوند کتاب مرا جواب نتوانند نوشت !

میر حامد حسین این مهم را در عرض شش ماه انجام داد وکتاب " استقصاء الافحام فی نقض منتهی الکلام " را تصنیف فرمود ، که باعث تعجب علمای عصر گردید و به نحوی کسر شوکت مخالفین شد که ناگفته میباشد مخالفان با تمام قوا کوشیدند ولی از عهده جواب آن بر نیامدند .

الحاصل ; تصنیف " استقصاء الافحام " در مغازی علمیه مثل غزوه احزاب تصور باید کرد ، و آیه : ( کَفَی اللّهُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتالَ ) را شاهد حال باید دانست .

بعد از تصنیف " استقصاء الافحام " به سوی تکمیل " شوارق النصوص " توجه نمودند ، و در مدت یسیره مجلدات عدیده آن را جمع فرمودند .

ص : 37

این کتاب هم از آیات باهره و بینات زاهره فضل و کمال آن جناب است ، من بعد به تصنیف و اشاعه کتاب " عبقات الانوار " - که اعظم ادله حقیقت مذهب اهل حق ، واکبر حجج صدق دین اهل تشیع است - عطف عنان فرمودند و تا آخر عمر در تصنیف و اشاعه آن اشتغال داشتند ، ومجلدات عدیده آن را ظاهر ساختند .

در تصنیف ومجاهده دینی به حدی انهماک داشتند که هرگاه به وجه درد صدر دست یمین ازکار افتاد به دست یسار تحریر مینمود ، و هرگاه دست یسار هم کار نمیکرد به زبان املاء میفرمودند ، هیچ مانعی را در این باب مانع نمیانگاشتند و همیشه عَلم نصرت دین مبین در دست داشتند ، تا آنکه در هیجدهم ماه صفر سنه یک هزار و سی صد و شش ( 1306 ) داعی اجل را لبیک اجابت فرمودند ، و در حسینیه جناب غفران مآب - طاب ثراه - مدفون شدند .

تألیفات ایشان عبارت است از :

عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار ; در سی مجلد که اعظم تصانیف آن جناب است .

استقصاء الإفحام فی نقض منتهی الکلام ; ده مجلد شوارق النصوص ; پنج مجلد (1) کشف المعضلات فی حلّ المشکلات ; در مجلدات متعدد العضب البتار فی مبحث آیة الغار ; یک جلد مبسوط إفحام أهل المین فی ردّ ازالة الغین ; در مجلدات متعدد النجم الثاقب فی مسألة الحاجب فی الفقه .


1- طاهر السلامی این کتاب را تحقیق و در دو جلد توسط انتشارات دلیل ما در سنه 1381 هجری شمسی موافق 1423 هجری قمری به طبع رسانیده است .

ص : 38

الدرر السنیة فی المکاتب والمنشآت العربیة ; کتابی است بی نظیر زین الوسائل إلی تحقیق المسائل ; در مجلدات متعدد ، شامل فتاوای فقهی و غیره الذرائع فی شرح الشرایع ; کتابی است ناتمام در فقه أسفار الأنوار عن وقایع أفضل الأسفار ; خاطرات سفر حجّ و عتبات عالیات در عراق (1) .

بالجمله ; وجود آن جناب از آیات الهیه و حجج شیعه اثنی عشریه بود ، هر کس کتاب مستطاب " عبقات الانوار " را که از قلم دربار آن بزرگوار بیرون آمده مطالعه کند میداند که درفن کلام - سیما در مبحث امامت - از صدر اسلام تا کنون احدی بدان منوال سخن نرانده و بر آن نمط تصنیف نپرداخته .

و الحق مشاهد وعیان است که این احاطه واطلاع وسعه نظر وطول باع نیست جز به تائید واعانت حضرت إله ، و توجه سلطان عصر روحنا له فداء .

جناب میر سید ناصر حسین خلف آن بزرگوار - که در جمیع آنچه ذکر شد از علوم وکمالات وارث آن پدر وثانی آن بحر زخار است - زحمات پدر را نگذاشت هدر رود و مانند پدر ماجد خویش مشغول تتمیم " عبقات " است و تا به حال چند جلد هم مبیضه فرموده و طبع شده . (2) عالم جلیل شیخ عباس هندی شیروانی رساله مخصوصی موسوم به : " سواطع الأنوار فی تقریظات عبقات الأنوار " تألیف و تا بیست و هشت تقریظ از حجج الاسلام طراز اول نقل ، و در بعضی از آنها تصریح شده براینکه به برکت آن کتاب در یک سال .


1- ( تکمله ) نجوم السماء 2 / 26 - 31 .
2- فوائد الرضویة : 91 .

ص : 39

جمع کثیری ، شیعه و مستبصر شده اند . (1) درباره سعی و کوشش این بزرگ مطالب شگفت انگیزی نقل شده است ، یکی از نویسندگان معاصر از علمای نجف نقل کرده که ایشان مدتی در مدینه طیبه بسر برد تا با قاضی القضات طرح دوستی ریخت و توانست به منزل او راه پیدا کند ، و شبها در کتابخانه او به گونه ای که جلب توجه ننماید زیر نور کم سوی چراغ ! نسخه منحصر به فردی را در مدت شش ماه استنساخ کرد و سپس طی شش ماه دیگر کار مقابله آن را به انجام رسانید . (2) نظیر این قضیه را از مرجع فقید شیعه علامه سید شهاب الدین مرعشی نجفی نیز درباره ایشان نقل کرده اند . (3) گویند : هنگامی که خبر فوت نابهنگام فرزند جوان میرحامد حسین به او داده شد ، بسیار متأثر گردید و از آنها خواست که خودشان تجهیز میت را انجام دهند ، مردم خیال کردند که این ضایعه اسفناک باعث اختلال حواس ایشان شده که مانند سابق مشغول تحقیقات علمی خویش است ، میرحامد حسین به فراست مطلب را دریافت لذا صریحاً به آنان گفت که : تألیف کتاب " عبقات الأنوار " از تشییع فرزندم واجب تر است . (4) از امور شگفت آور آنکه ایشان به جهت تقوا و ورع تمام این تألیفات را فقط با کاغذ و مرکّبِ ساختِ مسلمین مینوشت و از آنچه محصول صنعت اجانب بود احتراز میکرد .

.


1- ریحانة الادب 3 / 378 .
2- مجله ارمغان / دوره 27 / شماره 7 / صفحه 313 - 315 ، مقاله مدرسی .
3- وفیات العلماء یا دانشمندان اسلامی ، حسین جلالی شاهرودی : 128 .
4- مجله ارمغان / دوره 27 / شماره 7 / صفحه 313 - 315 ، مقاله مدرسی .

ص : 40

میرزا محمد طهرانی عسکری - که از دانشمندان بزرگ است - از سید حسن یزدی که از خطبای کربلاست نقل میکند که : من میدانستم سید حامد حسین طاقت شنیدن مصائب ناگوار جدش سید الشهداء ( علیه السلام ) و اهل بیت آن بزرگوار ( علیهم السلام ) را ندارد ، روزی ایشان در اثناء منبر من وارد حسینیه لکهنو شد و من متوجه نشدم ، مشغول خواندن مصیبت بودم که ناگهان دیدم از هر طرف صدا بلند شد و همه به من میگویند : دیگر روضه نخوان ! سپس متوجه شدم که سید غش کرده و تاب شنیدن مصیبت را نداشته ! (1) او تمامی ساعات و دقائق عمر شریفش در تألیفات دینی مصروف بوده وآنی فروگذاری نداشته ، تا آنکه دست راست او از کثرت تحریر و کتابت عاطل شده و در اواخر با دست چپ مینگاشته است . (2) تذییل تنها کسی که به عنوان داماد سید محمد قلی معرفی شده ، غلام حسنین کنتوری است ، او در سال 1247 در کنتور هند متولد شد ، دروس اولیه را در کنتور فرا گرفته سپس به لکهنو رفته به تحصیلاتش ادامه داد و از بزرگان علما اجازه گرفت ، سپس روزنامه اخبار الأخبار را منتشر کرد .

او در حل مشکلات جامعه از جهات فکری ، اعتقادی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی کوشا بود ، و در تأسیس ندوة العلماء لکهنو سهیم بود ، به تبلیغات اسلامی در شهرها وروستاها اهتمام میورزید ، و گذشته از مقالاتش تألیفات متعدد از خود به جای گذاشت .

.


1- نقباء البشر ، آقا بزرگ طهرانی : 52 .
2- لغت نامه دهخدا ، ح ، صفحه 169 به نقل از ریحانة الادب .

ص : 41

او از فضلای علمای هند به شمار میرفت و به لغات مختلف به خصوص عربی و فارسی آشنا بود . (1)

کتابخانه ناصریه

امروزه کتابخانه ناصریه یکی از گنجینه های علمی و دینی در خاورمیانه به شمار میآید ، بانی این کتابخانه عظیم علامه سید محمد قلی ( قدس سره ) است . وی علاوه بر تألیفات متعدد در زمینه فرهنگ و معارف اسلام اقدام به تأسیس کتابخانه ای بزرگ جهت استفاده علما و محققین و پژوهشگران نمود و در زمان حیاتش این کتابخانه را وقف بر اولاد خود کرد .

این کتابخانه با عظمت - که حالا حاوی سی هزار جلد از نفایس مطبوعات و نوادر مخطوطات ما بین صغیر و کبیر و خطیر و یسیر است - نتیجه همت سه شخصیت بزرگ علمی است که آثار و مآثر آنان در جامعه علم و هنر طنین انداز و مورد استفاده است .

امتیازی که این کتابخانه دارد این است که غالب تألیفات اهل تسنن و جماعت را در بر دارد ، و هر کتاب و یا رساله ای از تألیفات دانشمندان آنها که حدیث و یا فضیلتی را درباره اهل بیت نبوت ( علیهم السلام ) نقل نموده اند ، در آن کتابخانه موجود است . یکی از اسباب موفق بودن میر حامد حسین در تألیف " عبقات الانوار " در دست داشتن این کتب بوده است . (2) .


1- مستدرکات أعیان الشیعة 7 / 203 .
2- عبقات الأنوار ، ثقلین ، 6 / 1218 ، المآثر والآثار : 168 ، مجله ارمغان / دوره 27 / شماره 8 / صفحه 354 ، مقاله مدرسی ، تألیفات شیعه در شبه قاره هند ، سید شهوار حسین نقوی ، صفحه : 16 . شایان ذکر است که میر حامد حسین ( رحمه الله ) در ادامه راه پدر اهتمام زیادی به جمع آوری کتب و آثار داشته ، اموال کثیری در این راه خرج نمود . . . این کتابخانه هزاران جلد کتاب دارد که بسیاری از مخطوطات نفیس و قدیمی از جمله آن است . اعیان الشیعة 4 / 381 .

ص : 42

وفات مؤلف

علامه سید محمد قلی در اواخر عمر به لکهنو آمد و پس از مدت هفتاد و یک سال و دو ماه و چهار روز قمری عمر با برکت ، در نهم ماه محرم الحرام سال 1260 هجری قمری - مطابق دلو ماه برجی - در شهر لکهنو هند وفات کرد ، وهم در آن شهر در حسینیه غفران مآب دفن شد . (1) مشهور در وفات ایشان نهم ماه محرم است که در نامه مفتی سید محمد عباس به فرزند مؤلف سید سراج نیز آمده است ، ولی بعضی از نویسندگان آن را در چهارم محرم سال 1260 هجری گزارش کرده اند . (2) افاضل عصر او در تاریخ وفاتش قصائد غرّا وقطعات بدیعه فرموده اند . (3) مفتی سید محمد عباس در رثای او سروده است :

< شعر > چون فاضل مفتی پسندیده خصال * بگذشت ز عالم و به یزدان پیوست در بلده لکهنو رسید از کنتور * پس رخت سفر به سوی جنت بربست < / شعر > .


1- مراجعه شود به : مکارم الآثار 5 / 1612 ، مطلع الانوار : 588 - 591 ، ترجمه آن : 559 - 601 ، فوائد الرضویه : 595 .
2- عبقات الأنوار ، ثقلین 6 / 1218 ، مؤلفین کتب چاپی 4 / 929 ، احسن الودیعه : 106 ، قلائد النحور : 48 . در منتخب التواریخ سال وفات ایشان 1268 ذکر شده که ظاهراً سهو است .
3- فوائد الرضویه : 595 .

ص : 43

< شعر > در ماتم او سپهر زد جامه نیل * رنگ رخ لاله در گلستان بشکست با مجتهد عصر که همنام نبی است * سر رشته اختصاص بودش در دست زین راه توان گفت که تقوا و ورع * فریاد کشیده در عزایش بنشست بر مرقد او نوشته شد تاریخش * این قبر مقدس محمد قلی است (1) < / شعر > ( 1260 ) در نامه حجة الاسلام اورع الناس مولانا المفتی السید محمد عباس به سید سراج آمده است :

و من الغیر والآلام الحادثة فی هاتیک الأیام وفاة والدک الماجد الکابر المحرز للمفاخر . ولقد عدتُه - رحمه الله - فی مرضه الذی دهاه ، فکالَمنی مکالمة الأمجاد العظام ، وساجلنی مساجلة الأکابر الفخام ، ثم لمّا انصرفتُ بَعَثَ إلیّ معتذراً عمّا وقع منه من التفریط فی آداب القراء ، فزرتُه ثانیاً ووجدتُه عایناً ، وقلت له : أیها السری ! ما أنا وما خطری ؟ ! وإنی لا أتوقع التعظیم والإجلال من الأقران والأمثال ، فیکف وأنت من الکبار البالغین إلی ذروة الفخار ؟ ! ومع ذلک فقد أصابک فالج ، ولا علی المریض حرج .

ثم انه بلغنی حدیث وفاته - أعلی الله درجته - فأقلقنی کثیراً شدیداً ، وما وجدت عن الصبر محیداً ، وقلت - راثیاً له ، مؤرخاً لترحاله ، مذکّراً لبعض أحواله - :

.


1- مطلع الانوار : 588 - 591 ، ترجمه آن : 559 - 601 ، عبقات الانوار ، غدیر 1 / 24 مقدمه ، بروجردی .

ص : 44

< شعر > أرید ذکر محمد قلی ورحلته * وإننی بیراعی لا نفخ الصورا هو المهاجر باللکهنوء مدفنه * وکان مسکنه الاولی کنتورا کأنّه هو نور الهدی وحین بدا * سنا هداه بکشور قیل : کن طورا وفی بطانة مولی الزمان مجتهد * الوری محمد الطهر کان مذکورا لقد تفقّه فی الدین قادساً ورعا * وکان مشتغلا بالکلام نحریرا أبان جادّة الحقّ بالبراع (1) کما * تری المجرّة لیلا تقتقت (2) نورا جزاک ربّک عن أهل دینه خیرا * وکان سعیک عند الإله مشکورا مضی وخلّف وُلداً له أولی فضل * کذاک عاش حمیداً ومات مغفورا وحین سجی صلّی علیه مجتهدان * کان فضلهما فی الأنام مشهورا محمد وحسین فداهما روحی * فإنما بهما الشرع ظلّ (3) منصورا ومن یشمّ شذا خلفهم یطیب (4) نفسا * ولا یشمّ إذن عنبراً وکافورا کذاک أقبر فی أرضهم وحائطهم * وفی القیامة فیهم یکون محشورا مضی لتاسع شهر غداة عاشره * رحیل خامس آل العباء منحورا مصابه بمصاب الحسین مقرون * وإنه لتلقّی الحسین مسرورا طفّا (5) وقلت لتاریخ یوم (6) رحلته * لموته هو ( إقبال یوم عاشورا ) (7) < / شعر > .


1- خ ل : بالیراع .
2- خ ل : تفتقت .
3- خ ل : صار .
4- خ ل : یطلب .
5- خ ل : طفی .
6- خ ل : ( یوم ) نبود .
7- موارد نسخه بدل از عبقات الانوار ، غدیر 1 / 23 ، مقدمه بروجردی آورده شد .

ص : 45

وأُوصیک یا أخی بالصبر والتجلّد ، فإن نوائب الدنیا لها دوام وتجدّد ، ولا وفاء للدهر الخوّان ، ولا محیص عن صروف الزمان و ( کُلُّ نَفْس ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ) (1) و ( کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَان * وَیَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلاَلِ وَالاِْکْرَام ) ، (2) والسلام خیر الختام .

وأنا العبد المعیب الذی یردّه المشتری محمد بن عباس بن علی أکبر بن جعفر الشوشتری عفی الله عن أحیائه وأمواته بساداته وولاته . (3) .


1- آل عمران ( 3 ) : 185 .
2- الرحمن ( 55 ) : 27 .
3- ( تکملة ) نجوم السماء 1 / 219 - 221 ، در ضمن ترجمه سید سراج حسین . خلاصه مطلب آن که مفتی سید عباس گوید : در بیماری وفات سید محمد قلی به عیادت او رفتم ، برخورد بزرگ منشانه داشت و صحبت او ( مثل گذشته ) مانند اکابر و بزرگان بود ، ولی بعداً کسی را برای معذرت خواهی فرستاد که : در آداب ضیافت کوتاهی شد ، و معذرت خواهی نمود . دوباره به دیدن او رفتم و عرض کردم : من از همطرازان خود انتظار احترام ندارم چه رسد به شما که از بزرگان هستید ، گذشته از آنکه بر بیمار حرجی نیست . مفتی سید عباس ، وفات سید محمد قلی را از حوادث ناگوار روزگار - که باعث تأثر او شده - دانسته ، به فرزند ارشد آن مرحوم تسلیت گفته و او را سفارش به صبر نموده است ، و اشعار گذشته را در رثاء مؤلف سروده است .

ص : 46

توضیح اجمالی از کتاب تشیید المطاعن

کتاب شریف " تشیید المطاعن " ردّیّه ای است بر کتاب " تحفه اثنا عشریه " شاه عبدالعزیز دهلوی ، لذا لازم است اول دهلوی و کتاب او معرفی شده و سپس به معرفی کتاب " تشیید المطاعن " بپردازیم .

تحفة اثنا عشریه

در اوائل سده سیزدهم هجری ، مولوی عبدالعزیز بن شاه ولی الله دهلوی ( متوفی 1239 هجری قمری ) که به سی و یک واسطه نسب به عمر بن خطاب خلیفه دوم میرساند ، ملقب به : شاه صاحب ، از علمای اهل تسنن ، و از مردم هندوستان ، کتاب مفصلی به نام " تحفه اثنا عشریه " نگاشته و منتشر ساخت ، کتاب " تحفه " به زبان فارسی ، و از آغاز تا انجام آن در ردّ شیعه است .

وی در این کتاب عقائد و آراء شیعه را به طور عموم و فرقه امامیه اثنا عشریه را بالخصوص در اصول و فروع و اخلاق و آداب و تمامی معتقدات و اعمالشان به عباراتی خارج از نزاکت و کلماتی بیرون از آداب و سنن مناظره یعنی به شیوه کتب درسی نوآموزان که به خطابه نزدیکتر تا به جدل و برهان ! - یا دست کم نقل صحیح مطالب - مورد حمله و اعتراض قرار داده ، و با اینکه در مقدمه و همچنین جا به جا در طی ابواب و فصول به ظاهر ملتزم گردیده که تنها به مسلّمات خود شیعه استناد کند وجز از روی مدارک معتبره آنان سخنی نیاورد ، کمتر به التزام خود عمل کرده و به قول خویش پایدار مانده ، بلکه کتاب را مملوّ از افترائات و تهمتهای شیعه ساخته است .

او ابتدائاً از ترس نواب نجف خان - که از امرای زمان در آن سامان و شیعه بوده - به نام مستعار غلام حلیم انتشار داد ، اما در چاپهای بعد به نام اصلی وی - عبدالعزیز - منتشر گردید .

ص : 47

به هر حال کتاب " تحفه " با تحولات و انتشار متعدد - که توضیح بیشتر آن خواهد آمد - در ایجاد اختلاف بین مسلمین و تیره ساختن روابط فرق اسلامی نسبت به همدیگر ، و بالاخره تحریک حسّ بدبینی و عصبیت اهل تسنن بر علیه جامعه شیعه بسیار مؤثر بود ، و معلوم نیست از این پس نیز چه عواقب سوئی برای مسلمین خواهد داشت . (1) نسخه ای که از کتاب " تحفه اثنا عشریه " فعلا متداول است چاپ نورانی کتب خانه پیشاور ( افست از چاپ نول سال 1313 هجری قمری مطابق با 1896 میلادی ) در 400 صفحه است - که عاری از هر حاشیه و تعلیقه است - ولی با توجه به در دسترس بودن آن ، آدرسهای متن تحفه از این چاپ داده شد ، اما در مورد آدرس حواشی مؤلف بر تحفه از چاپ دهلی استفاده شد که نسخه آن در ایران نایاب است .

نسخه دیگری از کتاب به خط نستعلیق با حواشی فراوان نویسنده ، طی 776 صفحه در سال 1271 هجری قمری در دهلی به طبع رسیده ، و صفحه اول - در این چاپ - و عنوان کتاب بدین صورت است :

قال رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] و سلم : إذا رأیتم الذین یسبّون أصحابی فقولوا : لعنة الله علی شرّکم !

الحمد لله والمنة که این کتاب لطائف مآب نصیحة المؤمنین وفضیحة الشیاطین موسوم به " تحفه اثنا عشریه " تصنیف عمدة المناظرین زبدة المتکلمین حافظ غلام حلیم المشتهر به مولوی شاه عبدالعزیز محدّث دهلوی ، در مطبع حسنی به اهتمام شیخ محمد حسن در دهلی مطبوع شده سنه 1271 .

.


1- عبقات الأنوار ، ثقلین 6 / 1198 .

ص : 48

و پایان این نسخه چنین است :

قد وقع الفراغ من تحریر هذه النسخة المتبرکّة المسمی ب : تحفة الاثنا عشریة فی التاریخ الثامن من شهر ذی قعدة المعظّم سنة 1271 هجری . (1) دهلوی صاحب " تحفه " مولوی عبدالعزیز بن شاه ولی الله بن عبد الرحیم عمری دهلوی متولد 25 ماه مبارک 1159 - برابر با سنه 1746 میلادی - است . او هنگام فوت پدرش 16 سال داشته است . چنان که گذشت او با سی و یک واسطه نسب به عمر بن خطاب میرساند ، او را با القابی چون : امام ، عالم کبیر ، محدّث ، سرور دانشمندان زمان و مانند آن ستوده ، و به سراج الهند ( یعنی چراغ هند ) ، و حجة الله لقب داده اند . او را از افراد بی نظیر معرفی کرده اند که دانشمندان زیادی نزد او تلمذ کرده ، و باعث تحولات علمی و نشر و ترویج مذهب سنیان در هند بوده است .

او در فنون مختلف مانند تیراندازی و اسب سواری و موسیقی [ ! ! ] مهارت داشته است .

کار او در شهرت به جایی رسید که انتساب به او باعث افتخار مردم در هر جای هند بود ! تألیفات او مورد قبول دانشمندان قرار گرفت تا جایی که به مطالب او استناد میشود .

از مشهورترین تصنیفات او " تحفه اثنا عشریه " در ردّ مذهب شیعه است ، گویند : تا آن زمان چنین کتابی نوشته نشده . ولی خواهد آمد که این کتاب ترجمه " صواقع " است که او به نام خود منتشر نموده است !

.


1- مراجعه شود به عبقات الأنوار ، ثقلین 6 / 1198 ، مکارم الآثار 4 / 1089 - 1090 .

ص : 49

وی در 7 شوال 1239 - برابر با سنه 1824 میلادی - در دهلی از دنیا رفت . (1) درباره او نوشته اند : در لقب فاروقی است ، ولی در معنا نه چون حق و باطل نزد او یکسان است ! او فلسفه تشیع را نمیداند و حتی به ظواهر تسنن هم پایبند نیست . (2) مولوی رحمان علی صاحب گوید : مولانا عبد العزیز دهلوی ابن مولانا شاه ولی الله محدّث دهلوی در سال یازده صد و پنجاه و نه هجری ولادت یافته و به غلام حلیم اسم تاریخی موسوم گشت ، و به عمر پانزده سالگی به خدمت والد ماجد خود از تحصیل علوم عقلیه و نقلیه و تکمیل کمالات خفیه و جلیه فارغ شده ، و بعدِ پدر بزرگوار ، متکی اریکه درس و ارشاد گردید .

تا آنکه گوید : " رساله « سر الشهادتین " و " بستان المحدّثین " و " تحفه اثنا عشریه " و " عجاله نافعه " و " فتح العزیز " تفسیر سوره بقره و دو پاره اخیر قرآن مجید ، از تصانیف شهیره اویند . (3) پدر دهلوی شاه ولی الله احمد بن عبد الرحیم فاروقی دهلوی هندی ابو عبدالعزیز فقیه حنفی محدّث ، اهل دهلی هند ، متولد 1110 هجری قمری ، مطابق با 1699 میلادی ، و متوفی 1176 هجری قمری مطابق با 1762 میلادی .

.


1- نزهة الخواطر 7 / 275 - 276 .
2- الذریعة 24 / 108 .
3- عبقات الأنوار ، ثقلین 6 / 1198 ، ضمائم کتاب به قلم آقای فقیه ایمانی ، به نقل از تذکره علمای هند : 122 طبع لکهنو .

ص : 50

در فهرس الفهارس گفته است : خداوند به واسطه او و فرزندان و نوادگان دختری او و شاگردان آنها حدیث و سنت را در هند - پس از آنکه به دست فراموشی سپرده شده بود - زنده کرد ، و تألیفات او محور استفاده اهل هند است . (1) عامه در مدح و ستایش او مبالغات گزاف نموده اند ، سید عبد الحیّ حسنی - صاحب نزهة الخواطر - در ترجمه او گوید :

شیخ الاسلام ولی الله بن عبد الرحیم الدهلوی .

الشیخ الامام الهمام حجة الله بین الانام ، إمام الأئمة ، قدوة الاُمة ، علامة العلماء ، وارث الانبیاء ، آخر المجتهدین ، أوحد علماء الدین ، زعیم المتضلعین بحمل أعباء الشرع المبین ، محیی السنة ومن عظمت به الله علینا المنّة ، شیخ الاسلام قطب الدین أحمد ولی الله بن عبد الرحیم بن وجیه الدین العمری الدهلوی .

العالم الفاضل النحریر أفضل من بث العلوم فأروی کل ظمآن . ولد یوم الاربعاء لأربع عشرة خلون من شوال سنة 1114 ، واشتغل بالدرس نحوا من اثنتی عشرة سنة ، وحصل له الفتح العظیم فی التوحید والجانب الواسع فی السلوک ، ونزل علی قلبه العلوم الوجدانیة فوجا فوجا ، وخاض فی بحار المذاهب الاربعة وأصول فقههم خوضا بلیغا ، ونظر فی الاحادیث التی هی متمسکاتهم فی الاحکام وارتضی من بینها بامداد النور الغیبی طریق الفقهاء المحدّثین . .

ومن نعم الله تعالی علیه انه خصه بعلوم لم یشرک معه فیها غیره ، والتی أشرک فیها معه غیره من سائر الائمة کثیرة لا یحصیها البیان .

.


1- الاعلام ، زرکلی 1 / 149 .

ص : 51

ومن نعم الله تعالی علیه أن أولاه خلعة الفاتحیة ، وألهمه الجمع بین الفقه والحدیث وأسرار السنن ومصالح الاحکام وسائر ما جاء به النبی من ربّه عزّ وجلّ . (1) علت تألیف " تحفه " ابو الحسن ندوی - که از مخالفان سرسخت شیعه به شمار میرود - مدعی است که شاه عبد العزیز به تکمیل کارهای پدر پرداخته و دامنه آن را توسعه داده است .

و در ضمن نوآوریهای او ، مقاومتش را در برابر فتنه تشیع یادآور میشود !

او کتاب ازالة الخفای شاه ولی الله را بی نظیر دانسته ، و " تحفه اثنا عشریه " را تکمیل کننده آن و کتابی تاریخ ساز میداند که در طوفان حوادث موجب تحول اجتماع گردید ، و باعث شد بزرگان و نوابغ نویسندگان شیعه تا مدتها به ردّ و تکذیب این کتاب مشغول شوند ، و از این ردّیه ها به هشت مجلد بزرگ از سی جلد " عبقات " اشاره میکند .

ندوی با اعجاب به این کتاب نگریسته و با توجه به اشتغالات دهلوی و بیماریها و گرفتاریهای او ، اشتغال به کار " تحفه " را کاری سنگین تلقی کرده که احتیاج به فراغت کامل و مراجعه دهها کتاب دارد ، ولی گفته : در قرن دوازده هجری شیعه در هند تبلیغاتی وسیع داشته و در بسیاری از خانواده ها تأثیر بسزایی گذاشته بودند ، سپس به جملاتی از صاحب " تحفه " در مقدمه در این زمینه اشاره نموده است .

.


1- نزهة الخواطر 6 / 415 - 398 .

ص : 52

او ارزش و اهمیت " تحفه " را ناشناخته و آن را مانعِ تشیع بسیاری از سنیان هند دانسته است . (1) دهلوی در مقدمه انگیزه اش را در مورد تألیف تحفه چنین بیان میکند :

و این رساله را " نصیحة المؤمنین و فضیحة الشیاطین " لقب کرده شد [ ! ! ] غرض از تسوید این رساله و تحریر این مقاله آن است که در این بلاد که ما ساکن آنیم ، و در این زمان که ما در آنیم رواج مذهب اثنا عشریه و شیوع آن به حدی اتفاق افتاده که کم خانه باشد که یک دو کس از آن خانه به آن مذهب متمذهب نباشند و راغب به این عقیده نشوند لیکن اکثری از حلیه علم تاریخ و اخبار خود عاطل ، و از احوال اصول و اسلاف خود بی خبر و غافل میباشند ، و هرگاه در محافل و مجالس با اهل سنت و جماعت گفتگو مینمایند کج مج میگویند و شتر گربه میآرند ! حسبةً لله تعالی به تحریر این رساله پرداخته شد تا در وقت مناظره از جاده خود بیرون نروند ، و اصول خود را منکر نشوند ، و در بعضی از امور واقعی شک و تردّد را راه ندهند .

و در این رساله التزام کرده شد که در نقل مذهب شیعه و بیان اصول ایشان و الزاماتی که عاید به ایشان میشود غیر از کتب معتبره ایشان منقول عنه نباشد ; و الزاماتی که به اهل سنت میشود میباید که موافق روایات اهل سنت باشد ، و الا هر یک را از طرفین تهمت تعصب و عناد لاحق است و با یکدیگر اعتماد و وثوق غیر واقع ، و آنچه از تواریخ و قصص و حکایات گذشته در این رساله مندرج است از آن جنس است که هر دو فرقه بر آن اتفاق دارند و تفسیر قرآن مجید نیز از فریقین یکسان مروی است ، مع هذا بیشتر از تفاسیر شیعه آورده تا کسی را مظنه تهمت نماند . (2) .


1- رجال الفکر والدعوة فی الاسلام ، ابوالحسن الندوی 4 / 296 .
2- تحفه اثنا عشریه : 2 .

ص : 53

عناوین أبواب تحفه اثنا عشریه باب اول : ذکر فرقه های شیعه وبیان کیفیت حدوث مذهب تشیع باب دوم : ذکر مکائد شیعه باب سوم : دانشمندان و گذشتگان علمای شیعه و تصانیف آنها باب چهارم : روایات و روات شیعه باب پنجم : در الهیات باب ششم : در نبوت باب هفتم : در امامت باب هشتم : معاد باب نهم : مسائل فقهیه باب دهم : مطاعن خلفای ثلاثه و دیگران باب یازدهم : اختصاصات ویژه شیعه ، شامل : اوهام و تعصبات وهفوات باب دوازدهم : تولّی وتبری فهرست باب دهم تحفه اثنا عشریه مطاعن ابو بکر اول : اعتراض امام حسن و امام حسین ( علیهما السلام ) دوم : ترک قصاص خالد بن ولید در قتل مالک سوم : تخلف از لشکر اسامه چهارم : بی لیاقتی ابو بکر پنجم : نصب عمر با معزول بودنش از صدقات ششم : زیردست بودن ابو بکر و عمر هفتم : نصب عمر با اعتقاد به عدم تعیین پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم )

ص : 54

هشتم : اعتراف به تسلط شیطان نهم : بیعت با ابو بکر امری ناگهانی دهم : اعتراف ابو بکر به برتر نبودن خودش یازدهم : عزل ابو بکر از تبلیغ سوره برائت دوازدهم : منع فدک ، از جهت میراث سیزدهم : منع فدک ، از جهت هبه چهاردهم : منع فدک ، از جهت وصیت پانزدهم : جهل به احکام شرعی مطاعن عمر اول : نسبت هذیان به پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) دوم : احراق درب خانه حضرت زهرا ( علیها السلام ) سوم : انکار وفات پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) چهارم : جهل به احکام شرعی پنجم : زدن صد شاخه به جای صد تازیانه ششم : اسقاط حدّ رجم از مغیره هفتم : الف ) تحریم زیاد گرفتن مهریه زنان هفتم : ب ) تجسس عمر هشتم : منع خمس از ذوی القربی نهم : بدعت نماز تراویح دهم : صد حکم مختلف در میراث پدر بزرگ از میت !

یازدهم : الف ) نهی از نکاح متعه یازدهم : ب ) نهی از متعه حج

ص : 55

مطاعن عثمان اول : واگذار کردن امور به نااهلان بنی امیه دوم : برگرداندن حَکَم به مدینه سوم : تضییع بیت المال چهارم : عزل و نصبهای بی جا پنجم : رفتارهای ناپسند با صحابه ششم : منع از قصاص عبیدالله بن عمر هفتم : بدعت اتمام نماز در منی هشتم : منع مردم از چراگاه های عمومی نهم : اختصاص بیت المال به بستگان دهم : همکاری صحابه در قتل او مطاعن عایشه اول : جنگ جمل دوم : بغض و عناد با امیرمؤمنان ( علیه السلام ) سوم : مرور بر چشمه حوأب و اصرار بر مخالفت چهارم : غارت بیت المال بصره پنجم : افشای اسرار پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ششم : حسادت بر حضرت خدیجه ( علیها السلام ) هفتم : اعتراف به معصیت بودن جنگ با علی ( علیه السلام ) هشتم : تصرف بی جا در حجره منوره پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) نهم : اشاره پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) به آشوب گری عایشه دهم : طعنی ساختگی

ص : 56

مطاعن اصحاب اول : فرار از جنگ ها دوم : رها کردن پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) در اثنای خطبه سوم : حدیث حوض ( صحابه در قیامت ) چهارم : عدم امتثال دستور حضرت در آوردن کاغذ پنجم : سهل انگاری در امتثال دستورات حضرت ششم : پیشگوئی دیگر ( صحابه در قیامت ) هفتم : دنیا طلبی و حسادت صحابه هشتم : عدم یاری علی ( علیه السلام ) و یاری دشمنان حضرت نهم : شباهت به بنی اسرائیل دهم : عدم بنای کعبه بر اساس حضرت ابراهیم ( علیه السلام )

گزیده و ترجمه های تحفه اثنا عشریه

نظر به اهتمام عامه به کتاب " تحفه " ، عده ای از آنها به ترجمه و حاشیه و یا تلخیص آن پرداختند که از آن جمله کتب ذیل است :

ترجمة التحفة الاثنی عشریة در سال 1227 هجری شخصی به نام غلام محمد بن محیی الدین اسلمی - تلمیذ مولوی عبدالعلی - در شهر مدراس هندوستان کتاب " تحفه " را از فارسی به عربی ترجمه کرد ، و آن را به : الترجمة العبقریة والصولة الحیدریة للتحفة الاثنا عشریة نام نهاد . (1) .


1- مراجعه شود به الذریعة 22 / 321 ، عبقات الأنوار ، ثقلین 6 / 1198 . در کتاب شبهات : 260 مینویسد : دو نسخه از آن در مکتبة الاوقاف بغداد به شماره های 5035 و 6812 موجود است .

ص : 57

ترجمه تحفه اثنا عشریه به زبان اردو در یکی از فهرستهای کتب چاپ لاهور پاکستان نام ترجمه " تحفه " به زبان اردو دیده شد که به طبع رسانیده اند ! (1) البهجة المرضیة فی اختصار التحفة الاثنی عشریة عمر کحاله گوید : محمد امین بن علی بن محمد بن عبد الله سویدی ابو الفوز نسابه ، متکلم . . . از تصانیف اوست " البهجة المرضیة فی اختصار التحفة الاثنی عشریة " . (2) المنحة الالهیة مختصر التحفة الاثنی عشریة آقا بزرگ طهرانی تحت عنوان : مناقب الامیر کرمّ الله وجهه میفرماید : " المنحة الالهیة مختصر التحفة الاثنی عشریة " تألیف محمود شکری آلوسی ، همراه با تعلیقه محب الدین الخطیب که مطابق میل خود آنچه بر قلم مسمومش جاری شده نوشته و در سلفیة سند 1373 به چاپ رسیده .

اصل " تحفه اثنا عشریه " تألیف شاه عبد العزیز دهلوی و به زبان فارسی است ، در سنه 1227 شیخ غلام محمد بن محیی الدین بن عمر اسلمی آن را تعریب کرد ، سپس محمود شکری آلوسی در سنه 1301 آن را تهذیب وتلخیص نمود . (3) .


1- عبقات الأنوار ، ثقلین 6 / 1198 .
2- معجم المؤلفین 9 / 76 ، و مراجعه شود به إیضاح المکنون 1 / 203 .
3- الذریعة 22 / 321 و مراجعه شود به 3 / 177 و 10 / 190 .

ص : 58

آلوسی کتاب را به نه باب تقسیم نمود :

باب اول : ذکر فرقه های شیعه و بیان گذشتگان آنها و کیدهای آنها !

باب دوم : بیان اقسام شیعه وأحوال راویان آنها باب سوم : الهیات باب چهارم : نبوت باب پنجم : امامت ( آیات و احادیث و دلائل عقلی شیعه بر امامت بلافصل امیرمؤمنان ( علیه السلام ) ) باب ششم : بعضی عقائد امامیه که مخالف عقائد أهل سنت است باب هفتم : احکام فقهیه باب هشتم : مطاعن باب نهم : ویژگیهای خاص شیعه آلوسی در مقدمه آن را به سلطان عبدالحمید خان ابن سلطان عبدالمجید خان عثمانی تقدیم داشت ، و وی را به الفاظ عجیبه ستود ، که قسمتی از آن را ذکر میکنیم :

وقدّمته لأعتاب خلیفة الله فی أرضه ، ونائب رسوله - علیه الصلاة والسلام - فی سنّته وفرضه ! ! الذی راعی رعایاه بجمیل رعایته ، ودبّرهم بصائب تدبیره وواسع بدایته ، وسلک أحسن المسالک فی استقامة أُمورهم ، وصیانة نفوسهم ، وحراسة جمهورهم ، وخصّ من بینهم علماء دولته وصلحاء ملّته بحسن ملاحظته وفضل محافظته ، تمییزاً لهم بالعنایة ، وتخصیصاً بما یجب من الرعایة ، ووضعاً للأُمور مواضعها ، وإصابة بها مواقعها ، وهو أمیرالمؤمنین [ ! ! ] الواجب طاعته علی الخلق أجمعین ، سلطان البرّین ، وخاقان البحرین ، السلطان ابن السلطان ، السلطان الغازی

ص : 59

عبد الحمید خان ابن السلطان الغازی عبد المجید خان . . !

اللهم أیّده بنصرک ، وانصره لتأیید ذکرک ، واطمس شر سویداء قلوب أعدائه وأعدائک ، ودقّ أعناقهم بسیوف قهرک وسطوتک . .

لکن نظر به کمی وسیله طبع و نیز برخی محدودیتهای سیاسی که در آن وقت از طرف حکومت عثمانی بر قرار بود ، از چاپ و انتشار آن در کشور عراق جلوگیری شد .

آخر الامر در هندوستان و شهر بمبئی که تحت نفوذ اجانب بوده و نسبت به نشر این گونه کتب مساعی بسیار مبذول میشد ، طبع و منتشر گردید ، بعداً مدیر مجله " الأزهر " مصر اقدام به طبع مجدد همان مختصر نمود . (1) تذییل : الصواقع الموبقة لإخوان الشیاطین والضلال والزندقة بنا به گزارش جمعی از محققین ، اصل کتاب " تحفه اثنا عشریه " از کتاب " صواقع " خواجه نصرالله کابلی گرفته شده که عبدالعزیز آن را به فارسی ترجمه کرده است ، (2) .


1- عبقات الأنوار ، ثقلین 6 / 1198 . چنان که گذشت این کتاب اولین بار در بمبئی سنه 1301 چاپ شد ، سپس در مصر از طرف مدیر " مجله الازهر " ، و پس از آن برای سومین بار همراه با تعلیقه های محب الدین خطیب در سلفیة سند 1373 به طبع رسید .
2- در مورد سرقت دهلوی از مطالب کتاب " الصواقع الموبقة " ، رجوع شود به : مکارم الآثار 4 / 1089 - 1090 ، نجوم السماء 1 / 352 ، الذریعة 3 / 177 و 10 / 44 ، 190 - 191. عبقات الأنوار ، مجلد غدیر : 474 چاپ طهران ، مجلة تراثنا ، شماره 6 / 41 ، مقاله علامه سید عبدالعزیز طباطبائی ( قدس سره ) ، ترجمه آن در کتاب و کتابخانه 467 - 468 ، مقاله : موضع شیعه در برابر حملات ( فرهنگی ) دشمن و . . . یکی از معاصرین مینویسد : گذشته از " تحفه اثنا عشریه " که از کتاب " الصواقع " نصرالله کابلی است ; بستان المحدّثین او نیز منحول از کتاب کفایة المتطلع تألیف تاج الدین دهّان و مقالید الأسانید ثعالبی ، و تفسیر فتح العزیز او از تفسیر مهائمی است ! ! رجوع شود به نفحات الأزهار 1 / 62 و 5 / 179 .

ص : 60

لذا توضیح مختصری درباره آن لازم است : میرزا نصرالله کابلی - چنان که خود اشاره کرده (1) - از معاصرین علامه مجلسی است ، ولی هیچ ترجمه و شرح حالی از او در دسترس نیست ، او کتابی را به نام " الصواقع الموبقة لإخوان الشیاطین والضلال والزندقة " تألیف نموده است . (2) این کتاب مشتمل بر مقدمه ، هفت مقصد و خاتمه است :

مقدمه : مذمّت روافض مقصد اول : ابتدای ظهور رافضه مقصد دوم : الهیات مقصد سوم : نبوت مقصد چهارم : امامت ( در ضمن آن بحث مطاعن را نیز مطرح کرده است ) .

مقصد پنجم : معاد مقصد ششم : ابطال مذهب رافضه مقصد هفتم : دلائل حقانیت مذهب اهل سنت خاتمه : نهی از مجالست و همنشینی با روافض .


1- در پایان بخش علمای شیعه گوید : والباقر المجلسی صاحب بحار الانوار من المعاصرین . ( صواقع ، ورق 143 ) .
2- نسخه ای از این کتاب از کتابخانه ناصریه هند - کتابخانه مؤلف تشیید المطاعن و فرزندانش - به آستان قدس منتقل و به شماره 21856 در 384 ورق موجود است .

ص : 61

السیوف المشرقة ( مختصر الصواقع الموبقة ) محمود شکری آلوسی - صاحب کتاب " المنحة الالهیة مختصر التحفة الاثنی عشریة " - به اختصار " صواقع " نیز پرداخته و کتاب " السیوف المشرقة " را تألیف نموده است . (1)

روش دهلوی در نگارش تحفه اثنا عشریه

گرچه مخالفان ، تألیف تحفه اثنا عشریه را کار بسیار اعجاب انگیز و شگفت دانسته ، و از چنین اقدامی بی اندازه مسرور و شاد هستند ، ولی غافل از آنکه با تأمل و تدبر در این کتاب واضح و روشن میشود که دهلوی نه از دانش کافی و لازم برخوردار بوده ، نه از امانت و دیانت !

گذشته از آنکه چارچوب مطالب کتاب او سرقتی از کتاب صواقع کابلی است که او ترتیب مطالب آن را تغییر داده و آن را به فارسی ترجمه کرده است بدون آنکه اشاره ای به اصل صواقع داشته باشد !

او در نقل مطالب خیانت نموده ، تدلیسات عدیده از او سر زده ، گاهی تهمتهای ناروا به شیعه زده و گاه بدون هیچ تحقیقی دروغهای بافته شده توسط دیگران را نقل نموده است .

غلطهای فاحش از او سر زده ، و بارها دچار تناقض گویی گردیده است .

او با حیله و دسیسه ترتیب ابواب و مطالب را تغییر میدهد تا با اغراض فاسدش مطابقت نماید .

.


1- نسخه ای از این کتاب در مکتبة المتحف العراقی به شماره 8629 موجود است . رجوع کنید به کتاب شبهات 214 ، 256 - 257 .

ص : 62

مؤلف ( رحمه الله ) بارها تذکر داده است که صاحب تحفه کلام شیعه را به نحوی تقریر میکند که - به خیال خویش ! - از عهده پاسخ آن برآید ، و از بیان مباحث به صورت کامل و روشن خودداری مینماید ، لذا مؤلف ( قدس سره ) در این موارد ابتدا مطلب را از کتب علمای شیعه نقل میکند ، و پس از تقریر صحیح آن به پاسخ اشکالات و شبهات دهلوی میپردازد .

تدلیس و مغالطه در بیان مطالب از شیوه های شگفت دهلوی است .

گاهی مدعای خویش را به عنوان دلیل در برابر خصم ذکر میکند !

و گاه با خلط مطالب و آمیختن روایات ، وقایع را غیر آنچه هست نشان میدهد .

او حقائق تاریخی را به دروغ انکار میکند و از اعتراف به وجود روایات صحیحه در کتب عامه امتناع مینماید .

دهلوی با اینکه در اول کتاب خود را ملزم دانسته که فقط از مطالب مسلّم و مصادر مورد قبول طرفین - شیعه و سنی - در کتابش بیاورد تا استدلال و احتجاج درست و بجا باشد ، سرتاسر کتابش را از مطالب واهی و سست و روایات عامه و . . . پُر کرده است . گاهی به روایاتی استناد میکند که خود عامه آن را تضعیف نموده یا حتی آن را جعلی میدانند ! !

بلکه در نقل از کتب عامه هم امانت داری را رعایت ننموده است !

آیا این شیوه مناظره و بحث علمی است ؟ !

آیا با فحشهای رکیک و کلمات زشت و قبیح و . . . طرف را مجاب و ساکت میکند یا عقده های خویش را خالی میکند ؟ !

ولی با این همه جهالت و نادانی ، و اشتباهات فراوان ، و . . . چنان عُجب و خودبینی بر او چیره شده که لافهای بی جا میزند ، و خود را عالم به علوم قرآنی پنداشته که میتواند تمام مشکلات علمی را حل کند ! !

ص : 63

سپس آن را از برکت پدرش دانسته گوید :

< شعر > روح پدرم شاد که میگفت به استاد * فرزند مرا عشق بیاموز دگر هیچ < / شعر > آری ! به حق درباره او کلام خداوند تبارک و تعالی صادق است که : ( قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالاَْخْسَرِینَ أَعْمَالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً ) . (1) بالجمله ; او آبرویی برای خویش و بلکه هم کیشان خویش باقی نگذاشته و با این برخوردهای نابخردانه بذر دشمنی و عداوت را در دلها کاشته است .

بررسی بیست صفحه تحفه و ارائه یک صد و چهل اشتباه و . . . !

گرچه با مطالعه کتاب شریف " تشیید المطاعن " مُشت دهلوی کاملا باز شده و پرده از دسیسه های او برداشته میشود ولی برای نمونه فقط به بررسی حدود بیست صفحه از کتاب او - یعنی بخش مطاعن ابو بکر - پرداخته و فهرستی از برخی روشهای ابداعی و متنوع [ ! ! ] او را ارائه مینماییم .

تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مجمل !

.


1- سورة الکهف ( 18 ) : 104 - 103 .

ص : 64

تناقضات

تناقضات (1) مثل مشهور است که دروغگو را حافظه نباشد !

دهلوی در دفاع از خلفا و صحابه چنان سراسیمه گشته و شتابزده عمل میکند که گاهی در پاسخ یک طعن مطالب سطرهای قبل را فراموش میکند و در سطرهای بعد به تناقض مبتلا میشود ! چه رسد به تناقضاتش در طعنهای دیگر و ابواب مختلف .

موارد ذیل نمونه ای است از اقوال متهافت و تناقض گوییهای او :

1 . ابتدای امامت ابو بکر از چه روزی بوده است ؟

دهلوی گوید : آن جناب ، ابو بکر را در نمازِ پنج وقتی از روز چهارشنبه تا روز دوشنبه خلیفه خود ساخته بود . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این ادعا تناقض دارد با کلام خودش که در طعن سوم گوید :

.


1- شایان ذکر است که در تنظیم بخشی از فهرست آینده از یادداشت هایی که در ابتدای نسخه [ و ] ( کتابخانه آستان قدس شماره عمومی 27671 ) موجود بود استفاده شد ، و روش تنظیم مطالب را از آن آموختیم . این نسخه از نسخه های قبل از تکمیل کتاب است که به نظر میرسد به خط مبارک مؤلف ( رحمه الله ) یا فرزندان و شاگردان ایشان باشد ، و بنابر یادداشت معرّف نسخه ، تاریخ تحریر آن زمان خود مؤلف است . لازم به تذکر است که : در نقل مطالب آینده سعی بر آن بود که عین کلام دهلوی و اشکالات مؤلف ( قدس سره ) با تلخیص و اختصار آورده شود .
2- تحفه اثنا عشریه : 262 ( طعن اول ابو بکر ) .

ص : 65

وقت عشاء از شب پنج شنبه ابو بکر را جناب پیغمبر علیه [ وآله ] السلام خلیفه نماز فرمودند . (1) و آنچه در طعن چهارم گوید : تفویض امامت نماز در مرض موت خود ، از شب پنج شنبه تا صبح دوشنبه ، آنقدر مشهور است که حاجت بیان ندارد . (2) 2 . تناقض و تنافی متن و حاشیه ! مالک با صدقات قوم خویش چه کرد ؟ !

دهلوی گوید : مالک بن نویره صدقاتی که از قوم خود گرفته بود بر آنها ردّ نمود ، و گفت : باری از مؤونه این شخص خلاص شدید . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این ادعا معارض است با آنچه در حاشیه نقل نموده :

قال مالک لقومه : ینبغی أن نجمع الصدقات ونبعثها إلیه لیعلم أنا علی دین الإسلام . .

فجاء خالد فلم یجدهم فی البطاح ، فعلم أنهم لایریدون القتال وأخذ منهم الصدقات فبعثها . (4) مالک گفت قوم خود را : و سزاوار است که جمع کنیم صدقات را و بفرستیم به سوی او تا بداند به درستی که ما بر دین اسلام هستیم ; پس آمد خالد و نیافت ایشان را در بطاح ، پس دانست که ایشان اراده قتال ندارند ، و گرفت از ایشان صدقات را و فرستاد . (5) .


1- تحفه اثنا عشریه : 265 ( طعن سوم ابو بکر ) .
2- تحفه اثنا عشریه : 267 ( طعن چهارم ابو بکر ) . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 71 - 73 .
3- تحفه اثنا عشریه : 263 ( طعن دوم ابو بکر ) .
4- حاشیه تحفه اثنا عشریه : 532 ( حاشیه طعن دوم ابو بکر ) .
5- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 136 - 148 .

ص : 66

3 . اگر مالک بن نویره مرتد بود ، چرا دهلوی گوید : ابو بکر دیه او را پرداخت ؟

دهلوی گوید : به ثبوت رسیده بود که هنگام استماع خبر قیامت اثر وفات جناب پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم ، زنان خانه این مالک بن نویره حنابندی و دف نوازی ، و دیگر لوازم فرحت و شادی به عمل آورده ، شماتت به اهل اسلام نموده بودند . . .

مالک به حضور خالد در مقام سؤال و جواب در حق جناب پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم این کلمه گفت : ( قال رجلکم . . کذا ; أو صاحبکم ) . و این اضافه به سوی اهل اسلام ، نه به خود ، شیوه کفار و مرتدان آن زمان بود . . .

برادر او متمم بن نویره نزد عمر بن الخطاب اعتراف به ارتداد او نموده . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : ادعای ارتداد مالک تناقض دارد با کلام خودش که گوید :

ابو بکر دیه مالک هم از بیت المال دهانید . (2) 4 . آیا توقف امیرمؤمنان ( علیه السلام ) در استیفای قصاص از قتله عثمان بجا بود یا نه ؟ !

دهلوی گوید : اگر توقف ابو بکر در استیفای قصاص مالک بن نویره قادح در خلافت او باشد ، توقف حضرت امیر ( علیه السلام ) در استیفای قصاص عثمان به طریق اولی قادح باشد . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : مخاطب در باب هفتم در جواب خوارج و نواصب گفته :

و توقف نمودن در قصاص عثمان به جهت عدم تعیین قاتل بوده ، و تفتیش .


1- تحفه اثنا عشریه : 263 - 264 ( طعن دوم ابو بکر ) .
2- تحفه اثنا عشریه : 264 ( طعن دوم ابو بکر ) . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 176 - 177 .
3- تحفه اثنا عشریه : 264 ( طعن دوم ابو بکر ) .

ص : 67

قاتل بر ذمه خلیفه نیست . (1) 5 . شرکت ابو بکر در جیش اسامه و عدم آن برابر بود یا نه ؟

دهلوی گوید : تعیناتیِ ابو بکر ، خود موقوف شده بود ، و رفتن و نرفتن او هر دو برابر ماند . (2) و این مناقض است با قول به : وجوب عینی ماندن او در مدینه برای دفع فتنه مرتدان که پس از آن گفته :

و دفع فتنه کفار و مرتدان از مدینه فرض عین بود ; اگر این را از دست میداد ترک فرض لازم میآمد ، پس ابو بکر فرض بالکفایه را برای ادای فرض عین ترک نموده . (3) 6 . آیا تأویل کلام پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) جایز است یا نه ؟

دهلوی گوید : و جمله : « لعن الله من تخلّف عنها » . . . اگر صحیح هم باشد ، معنایش آن است که : اسامه را تنها گذاشتن ، و از مهم رومیان برای انتقام زید بن حارثه ، پهلو تهی کردن حرام است . (4) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این ادعا منافی است به آنچه در باب اول در بیان معتقدات اهل سنت گفته :

.


1- تحفه اثنا عشریه : 231 ( باب هفتم ) . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 177 - 178 .
2- تحفه اثنا عشریه : 265 ( طعن سوم ابو بکر ) .
3- تحفه اثنا عشریه : 265 ( طعن سوم ابو بکر ) .
4- تحفه اثنا عشریه : 266 ( طعن سوم ابو بکر ) .

ص : 68

نصوص پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] و سلم و ائمه محمول بر ظاهر است . (1) 7 . آیا خلافت ابو بکر دلیل است بر لزوم اتباع سنت پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) یا مجوّز مخالفت نمودن با آن حضرت ؟ !

دهلوی گوید : ابو بکر را بعد از رحلت پیغمبر علیه [ وآله ] السلام انقلاب منصب شد . . . پس چون ابو بکر خلیفه پیغمبر بود ، و به جای او شد ، او را همراه اسامه چرا بایستی برآمد ؟ ! (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : کمال تعجب است از مخاطب که یک جا خلیفه بودن ابو بکر را دلیل وجوب اتباع او سنت رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) را میآرد ، و یک جا خلافت او را مبیح مخالفتِ امر آن حضرت ( صلی الله علیه وآله ) میگرداند !

چون در اینجا خلافت او را دلیل جواز مخالفت حضرت و در طعن دوم ، آن را دلیل وجوب اتباع حضرت دانسته و گفته :

ابو بکر صدیق خلیفه رسول صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم بود ، نه خلیفه شیعه و سنی ، او را به فرمایش و خواهش ایشان کار کردن نمیرسد ، بلکه موافق سنت پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم بایستی کرد . (3) .


1- تحفه اثنا عشریه : 11 ( باب اول ) . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 262 - 263 .
2- تحفه اثنا عشریه : 266 ( طعن سوم ابو بکر ) .
3- تحفه اثنا عشریه : 264 ( طعن دوم ابو بکر ) . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 264 - 268 .

ص : 69

8 . دستور پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) در تجهیز جیش اسامه خطاب به همه مسلمانان است یا فقط کسانی که برای شرکت در آن لشکر تعیین شده بودند ؟ !

دهلوی گوید : « جهزوا جیش أُسامة » خطاب به متعینان نمیتواند شد ، چه تجهیز و سامان کردن لشکر اسامه بعینه ، لشکر اسامه را فرمودن ، کلام بی معنا است .

و بلافاصله گوید : پس خطاب عام است به جمیع مسلمین . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این دو مناقض یکدیگر است ; زیرا متعینان هم از جمله مسلمین بودند . (2) 9 . اگر ابو بکر وزیر و مشیر است و بی حضور او هیچ کاری سرانجام نمییابد ، چرا دهلوی گوید : پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) در غزوات متعدد او را به عنوان امیر فرستاد ؟

دهلوی گوید : پیغمبر خدا ( صلی الله علیه وآله ) گاهی ابو بکر را بر امری والی نساخته ، لیکن به این جهت که او را وزیر و مشیر خود میدانست ، و بی حضور او هیچ کاری از کارهای دین سرانجام نمییافت . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این ادعا تناقض دارد با کلام خودش که گوید : در غزوات عدیده او را به عنوان امیر فرستاد مانند :

.


1- تحفه اثنا عشریه : 266 ( طعن سوم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 276 - 277 .
3- تحفه اثنا عشریه : 267 ( طعن چهارم ابو بکر ) .

ص : 70

بعد از شکست اُحُد ، غزوه بنی نضیر ، غزوه بنی لِحْیان ، سریه کراع الغمیم ، غزوه تبوک . . . (1) 10 . استدلال به روایتی میکند که با کلام خودش تناقض دارد ، گذشته از آنکه آن روایت از عامه است .

دهلوی گوید : خود پیغمبر ( صلی الله علیه وآله ) ارشاد فرموده ، حاکم از حذیفة بن الیمان روایت میکند که فرمود : من قصد دارم که مردم را به سوی ملکهای دور و دراز برای تعلیم دین و فرایض بفرستم چنانچه حضرت عیسی ( علیه السلام ) حواریین را فرستاده بود .

حاضران عرض کردند که یا رسول الله ! این قسم مردمان موجودند ، مثل ابو بکر و عمر . فرمود : إنه لا غنی لی عنهما ، إنهما من الدین کالسمع والبصر ! (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این روایت از اهل سنت است ، احتجاج به آن مقابل شیعه صحیح نیست !

گذشته از آنکه اگر این روایت صحیح است ، لازم آید که خودش را در ادعای بعث ابی بکر در سرایای متعدده کاذب داند ! (3) .


1- تحفه اثنا عشریه : 266 - 267 ( طعن چهارم ابو بکر ) . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 332 .
2- تحفه اثنا عشریه : 267 ( طعن چهارم ابو بکر ) .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 331 - 333 .

ص : 71

11 . آیا اهل سنت قائل به استخلاف هستند یا نه ؟ !

دهلوی گوید : محققین اهل سنت نیز قائل به استخلاف اند در صلات و در حج . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید :

استخلاف در صلات و در حج عین استخلاف مبحوث عنه یا مستلزم آن است ، یا نه ؟ !

در صورت دوم کلام لغو از او صادر شده !

و در صورت اول مناقض چیزی است که در باب هفتم گفته :

اصلح در حق مکلفین همین است که تعیین رئیس را به عقل ایشان واگذارند . (2) زیرا لازم آید که از حضرت رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) خلاف آنچه در حق مکلفین اصلح بود به عمل آمده باشد !

و نیز این معنا مخالف و مناقض قول جمهور اهل سنت است ; که پیغمبر خدا ( صلی الله علیه وآله ) هیچ کس را به خلافت تعیین نکرده . (3) 12 . آیا خلافت ابو بکر را حضرت به وحی میدانست یا او منصوص نبود ؟ !

دهلوی گوید : حضرت به وحی ربانی و الهام سبحانی به یقین میدانست که .


1- تحفه اثنا عشریه : 269 ( طعن هفتم ابو بکر ) .
2- تحفه اثنا عشریه : 179 ( باب امامت ) .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 388 - 389 .

ص : 72

بعدِ آن جناب صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم ، ابو بکر خلیفه خواهد شد . . . و حدیث :

( إنه الخلیفة من بعدی ) که در " صحاح " اهل سنت موجود است ، بر آن دلالت صریح دارد . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : خود فاضل ناصب در عقیده پنجم باب امامت گفته که :

خلفای ثلاثه نزد اهل سنت نه معصوم اند ، و نه منصوص علیه . (2) 13 . اصلح در حق مکلفین تعیین رئیس است بر آنها یا واگذار کردن آن به عقول خودشان ؟ !

دهلوی گوید : ابو بکر به عقل خود اصلح در حق دین و امت ، خلافت عمر را میدانست ، پس او را ضرور افتاده که آنچه صلاح امت در آن یافته بود به عمل آرد . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این مناقض چیزی است که در باب هفتم گفته :

اصلح در حق مکلفین همین است که تعیین رئیس را به عقل ایشان واگذارند . (4) .


1- تحفه اثنا عشریه : 269 ( طعن هفتم ابو بکر ) .
2- تحفه اثنا عشریه : 180 ( باب امامت ) . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 390 - 391 .
3- تحفه اثنا عشریه : 269 ( طعن هفتم ابو بکر ) .
4- تحفه اثنا عشریه : 179 ( باب هفتم ) . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 393 - 394 .

ص : 73

14 . تهافت صریح !

در طعن هشتم که ابو بکر میگفت : إن لی شیطاناً یعترینی . . و هر که او را شیطان پیش آید ، و از راه برد قابل امامت نیست .

دهلوی گوید : خلاف این روایت نزد ایشان صحیح و ثابت است که گفت : والله ما نمت فحلمت ، و ما شبّهت . . (1) إلی آخر .

مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : اگر او ادعا میکند که خطبه : ( إن لی شیطاناً یعترینی ) اصلا بر وقوع اطاعتِ شیطان ، از ابی بکر و زیغ او دلالت ندارد - که در پاسخ دوم گفته - پس چرا این کلمات را مخالف آن خطبه میگوید ؟

پس او به ادعای مخالفت بین الکلامین ، جمیع تأویلات واهیه خود را بر باد داده است . (2) 15 . قرائت آیات اول سوره برائت امر مهم و عظیم بود یا کار عادی که از هر کسی ساخته است ؟ !

دهلوی گوید : لیاقت قرائت چند آیه به آواز بلند را هر قاری و حافظ میتواند سرانجام داد . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : او کلام خود را تکذیب نموده ، به عظمت و جلالت این امر قائل شده ، و گفته :

.


1- تحفه اثنا عشریه : 269 ( طعن هشتم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 31 .
3- تحفه اثنا عشریه : 273 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .

ص : 74

چون این کار هم از مهمات عظیمه بود ، پس لابد آن شخص هم عظیم القدر و بزرگ مرتبه باشد ، مثل ابی بکر . (1) 16 . تنافی کلمات دهلوی در متن و حاشیه !

دهلوی گوید : عمر بن عبدالعزیز در وقت خود فدک را به حضرت امام محمد باقر ( رضی الله عنه ) [ ( علیه السلام ) ] داد ، ایشان گرفتند و در دست ایشان بود .

وباز گفته : مأمون عباسی به عامل خود نوشت که فدک را به اولاد فاطمه ( علیها السلام ) بده ، در این وقت امام رضا [ ( علیه السلام ) ] گرفتند . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این منافی آن است که خودش در حاشیه همین قول از " شرح مقاصد " نقل کرده که :

والمذکور فی کتب التواریخ : أن فدک کانت علی ما قرّره أبو بکر إلی زمن معاویة ، ثم أقطعها مروان بن الحکم ، ووهبها مروان من ابنیه عبد العزیز وعبد الملک ، ثم لمّا ولی الولید بن عبد الملک ، وهب عمر بن عبد العزیز نصیبه للولید ، و کذا سلیمان بن عبد الملک ، فصار کلّها للولید ، ثم ردّها عمر بن عبد العزیز أیام خلافته إلی ما کانت علیه ، ثم لمّا کانت سنة عشرین ومائتین کتب المأمون إلی عامله قثم بن جعفر : أن یردّ فدک إلی أولاد فاطمة [ ( علیها السلام ) ] ، فدفعها إلی محمد بن الحسن بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب [ ( علیهم السلام ) ] ، ومحمد بن عبد الله بن زید بن الحسین بن زید ، .


1- تحفه اثنا عشریه : 273 ( طعن یازدهم ابو بکر ) . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 240 .
2- تحفه اثنا عشریه : 280 ( طعن چهاردهم ابو بکر ) .

ص : 75

لیقوما بها وأهلهما ، وعدّ ذلک من تشیع المأمون . (1) از این عبارت ظاهر میشود که فدک در دست حضرت امام محمد باقر ( علیه السلام ) و امام رضا ( علیه السلام ) نیامده .

و منافات دارد با حدیثی که در جواب طعن سیزدهم از " مشکاة " نقل نموده ، و به تصدیق آن پرداخته ; زیرا که در آن آمده :

ثم صارت لعمر بن عبد العزیز ، فقال : فرأیت أمراً منعه رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم فاطمة لیس لی به حق ، وإنی أُشهدکم أنی رددتها علی ما کانت علیه ، یعنی علی عهد رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم وأبی بکر وعمر . (2) ( پس عمر بن عبدالعزیز آن را به امام باقر ( علیه السلام ) نداده ) (3) 17 . تنافی نماز خواندن ابو بکر بر جنازه حضرت فاطمه ( علیها السلام ) ، با روایاتی که خودش نقل کرده !

دهلوی گوید : ابو بکر به موجب گفته علی مرتضی ( علیه السلام ) پیش امام شد ، و نماز بر وی گزارد و چهار تکبیر برآورد . (4) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این کذب محض و افترای صرف است .

.


1- حاشیه تحفه اثنا عشریه : 561 ، ولاحظ : شرح المقاصد 2 / 292 - 293 .
2- مشکاة المصابیح 2 / 1190 ، تحفه اثنا عشریه : 277 - 279 ( طعن چهاردهم ) .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 214 - 217 .
4- تحفه اثنا عشریه : 281 ( طعن چهاردهم ابو بکر ) .

ص : 76

و نیز تکذیب میکند آن را روایتی که خودش آورده ، و به صحت آن اعتراف نموده ، و روایت دیگری که آن را مشهور گفته .

اما روایت اولی : حضرت فاطمه ( علیها السلام ) وصیت کرده بود که کسی دیگر بر جنازه آن حضرت نیاید . . . پس به این جهت حضرت امیر ( علیه السلام ) کسی را بر جنازه حضرت زهرا ( علیها السلام ) نطلبید . (1) و اما روایت ثانیه : ابو بکر صدیق و عمر فاروق و دیگر اصحاب که به خانه علی مرتضی ( علیه السلام ) به جهت تعزیت آمدند ، شکایت کردند که : چرا ما را خبر نکردی تا شرف نماز و حضور درمییافتیم .

علی مرتضی ( علیه السلام ) گفت : فاطمه وصیت کرده بود که چون از دنیا بروم مرا به شب دفن کنی . (2) و ابن حجر عسقلانی در " اصابه " گفته : و روی الواقدی - من طریق الشعبی - قال : صلّی أبو بکر علی فاطمة ( علیها السلام ) ، وهذا فیه ضعف وانقطاع .

وقد روی بعض المتروکین عن مالک ، عن جعفر بن محمد ، عن أبیه نحوه ، ووهّاه الدارقطنی وابن عدی . (3) 18 . تهافت کلمات دهلوی در تضعیف و تصحیح روایات !

دهلوی گوید : سوختن لوطی به روایت ضعیف از ابوذر وارد شده ، حجت .


1- تحفه اثنا عشریه : 281 .
2- تحفه اثنا عشریه : 281 .
3- الاصابه 8 / 267 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 248 - 252 .

ص : 77

نمیشود در الزام اهل سنت . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : تضعیف روایت احراق لوطی ، و انکار حجیت آن نهایت جسارت است ، زیرا خودش در وجه سوم تصریح کرده به اینکه :

در روایات اهل سنت ثابت است که ابو بکر صدیق لوطی را به مشورت و امر حضرت علی ( علیه السلام ) سوخته است . (2) و این غایت تهافت و تناقض است که امری را که خود از اکابر ائمه خویش نقل کرده ، و در روایات خویش ثابت گفته ، و به اعتماد و جودت اسناد آن قائل شده ، بلکه تصحیح آن نموده ، باز خودش آن را مردود میسازد ، و به تضعیف و توهین و ابطال آن میپردازد ! ! (3) .


1- تحفه اثنا عشریه : 282 ( طعن پانزدهم ابو بکر ) .
2- تحفه اثنا عشریه : 283 .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 321 - 322 .

ص : 78

ادعاهای بی جا ، افتراها و اکاذیب

19 . ادعای اینکه ابتدای امامت نماز ابو بکر از روز چهارشنبه بوده .

دهلوی گوید : آن جناب ابو بکر را در نمازِ پنج وقتی از روز چهارشنبه تا روز دوشنبه خلیفه خود ساخته بود . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : روایاتِ تعیین نمودنِ رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) ابو بکر را برای امامت صلات ، از موضوعاتِ اهل سنت است . . .

و نیز اشتداد مرض آن حضرت در روز پنج شنبه بود ، چنانچه در " صحیح بخاری " در آخر کتاب مغازی ، در باب مرض النبیّ ( صلی الله علیه وآله ) مذکور است :

قال ابن عباس : یوم الخمیس ، و ما یوم الخمیس ؟ اشتدّ برسول الله صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم وجعه . . إلی آخر الحدیث . (2) پس خلیفه ساختن ابو بکر برای امامت صلات از روز چهارشنبه نباشد ; زیرا که علت بیرون نیامدن آن حضرت برای امامت صلات ، اشتداد وجع بود ، و آن به روز پنج شنبه حاصل شده . (3) 20 . مسلّم دانستن خطبه و نماز جمعه ابو بکر دهلوی گوید : آن جناب ابو بکر را . . . خلیفه خود ساخته بود ، و نماز جمعه و خطبه نیز . . . الی آخر . (4) .


1- تحفه اثنا عشریه : 262 ( طعن اول ابو بکر ) .
2- صحیح بخاری 5 / 137 و مصادر دیگری که در مطاعن عمر خواهد آمد .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 71 - 73 .
4- تحفه اثنا عشریه : 262 ( طعن اول ابو بکر ) .

ص : 79

مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : تکذیب میکند این همه اقوال را آنچه مصنف " روضة الاحباب " گفته و آن این است :

در مدت مرض چون وقت نماز در رسیدی ، بلال آن حضرت را اعلام نمودی ، تا بیرون آمدی و نماز با مردم بگذاردی ، و در آخر مرض سه روز بیرون نتوانست آمد . (1) و وجه استدلال آن است که بالاتفاق وفات پیغمبر خدا ( صلی الله علیه وآله ) روز دوشنبه بود ، پس اگر روز شنبه ابتدا باشد ، تا روز دوشنبه سه روز میشود .

و بنابر این خطبه خواندن ابو بکر و نماز جمعه گذاردن در حیات آن حضرت صورت نبندد . (2) 21 . ادعای اقتدای امیرمؤمنان ( علیه السلام ) به ابو بکر در نماز جمعه !

دهلوی درباره انکار امام حسن ( علیه السلام ) و امام حسین ( علیه السلام ) بر خطبه خواندن ابو بکر بر منبر رسول خدا ( صلی الله علیه وآله و سلم ) گوید :

و نیز ( لازم میآید ) مخالفت امیرالمؤمنین [ ( علیه السلام ) ] است که آن جناب در عقب او نماز جمعه گزارده ، و خطبه جمعه او را مسلم داشته . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : در " صحیح بخاری " و " صحیح مسلم " در قصه فدک مذکور است که حضرت امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) و بنی هاشم تا مدت حیات حضرت فاطمه ( علیها السلام ) - .


1- روضة الاحباب ، ورق : 170 - 171 .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 72 - 73 .
3- تحفه اثنا عشریه : 262 ( طعن اول ابو بکر ) .

ص : 80

که مدت شش ماه بود - بیعت ابو بکر نکردند ، (1) تا به گزاردن نماز در عقب او و خطبه جمعه او را مسلم داشتن چه رسد !

پس انکار جناب امام حسن ( علیه السلام ) و امام حسین ( علیه السلام ) بر خطبه خواندن ابو بکر بر منبر رسول خدا ( صلی الله علیه وآله و سلم ) موافق و مطابق انکار حضرت امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) باشد ، نه مخالف . (2) 22 . مطالبی را به کتب معتبره سیره و تواریخ نسبت داده که در هیچ تاریخ و سیره ای یافت نمیشود !

دهلوی در پاسخ طعن دوم ابو بکر گوید :

جواب این طعن موقوف بر بیان این قصه است موافق آنچه در کتب معتبره فن سیر و تواریخ ثابت است . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : نام کتب سیر و تواریخ - که این قصه را از آنها نقل کرده - در اینجا مذکور نساخته ( وبرخی مطالب نقل شده در هیچ سیره و تاریخی نیست ) . (4) 23 . کتب معتبره عامه را نامعتبر گفته !

دهلوی گوید : اگر در بعض کتب غیر معتبره یافته میشود ، جواب آن نیز همراه آن موجود است که : این زن را مالک از مدتی [ قبل ] مطلّقه ساخته ، 28


1- صحیح بخاری 5 / 82 - 83 ، صحیح مسلم 5 / 154 .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 73 - 74 .
3- تحفه اثنا عشریه : 263 ( طعن دوم ابو بکر ) .
4- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 124 - 128

ص : 81

محبوس داشته بود . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : اگر مرادش از کتب غیر معتبره " شرح تجرید " علامه قوشجی و " صواعق محرقه " و " شرح مواقف " است ، پس کذب محض است ; زیرا که این کتب مذکوره به نزد اهل سنت نهایت اعتبار دارد .

و اگر مرادش کتاب دیگر است ، اظهار نام آن ضرور بود تا اعتبار و عدم اعتبار آن به نزد اهل سنت دریافته شود .

ولی این جواب در " شرح " قوشجی به لفظ ( قیل ) و در " صواعق محرقه " به لفظ ( لعل ) مذکور است ! (2) ( و در هیچ تاریخ و سیره ای نیامده است ) .

و نیز اگر تزویج او بعد از انقطاع عدّه بود ، کذب ابو بکر لازم میآید ; زیرا که او گفت : خالد در این تزویج تأویل کرد پس خطا نمود . (3) 24 . ادعای شادی قوم مالک بن نویره در وفات پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) دهلوی گوید : هنگام استماع خبر قیامت اثر وفات جناب پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم ، زنان خانه این مالک بن نویره حنابندی و دف نوازی ، و دیگر لوازم فرحت و شادی به عمل آورده ، شماتت به اهل اسلام نموده بودند . (4) .


1- تحفه اثنا عشریه : 263 ( طعن دوم ابو بکر ) .
2- الصواعق المحرقة 1 / 91 شرح تجرید قوشچی 373 .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 155 - 157 .
4- تحفه اثنا عشریه : 263 ( طعن دوم ابو بکر ) .

ص : 82

مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این ادعا کذب و افترا است ( در هیچ تاریخ و سیره ای نیامده است ) . (1) 25 . ادعای اینکه لفظ « صاحبکم » را کفار درباره حضرت به کار میبردند .

دهلوی گوید : مالک به حضور خالد . . . در حق جناب پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم این کلمه گفت : ( قال رجلکم . . کذا ; أو صاحبکم ) . و این اضافه به سوی اهل اسلام ، نه به خود ، شیوه کفار و مرتدان آن زمان بود . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : اطلاق لفظ ( صاحبکم ) در حق حضرت رسول خدا ( صلی الله علیه وآله و سلم ) دلالت بر ارتداد نمیکند .

سپس شواهدی از کتب عامه بر آن اقامه میکند . (3) 26 . به دروغ ادعا میکند که : ابو بکر فهمید حق به جانب خالد است .

دهلوی گوید : چون ابو بکر صدیق خالد را به حضور طلبید و از وی استفسار حال نمود ، ماجرا . . . ظاهر شد ، و حق به جانب خالد دریافته متعرض حال او نشد . (4) .


1- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 129 - 130 .
2- تحفه اثنا عشریه : 263 ( طعن دوم ابو بکر ) .
3- مراجعه شود به صحیح بخاری 2 / 159 ، ارشاد الساری 3 / 158 ، فتح الباری 3 / 364 ، ربیع الابرار 5 / 340 ، کنز العمال 16 / 204 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 132 - 136 .
4- تحفه اثنا عشریه : 263 ( طعن دوم ابو بکر ) .

ص : 83

مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : کمال تعجب است که ابو بکر به خطای خالد تصریح میکند ، ( و - بنابر روایات عامه - در جواب عمر خالد را نسبت به خطا کرد و گفت : ( تأول فأخطأ ) باز دهلوی گوید : او حق به جانب خالد دریافته ) ! (1) 27 . ادعای اینکه زنای خالد در هیچ کتاب معتبری نیست .

دهلوی گوید : این روایت که : خالد همان شب به آن زن صحبت داشت در هیچ کتاب معتبر نیست ! (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این مطلب مخدوش است به [ روایات تاریخی که نقل شد و ] کلام ابن حجر در " صواعق محرقه " و [ صاحب " مواقف " ] و شارح " مواقف " و قوشچی در " شرح تجرید " . (3) 28 . ادعای اینکه خالد مسلمانان را در حضور پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) به شبهه ارتداد کشت .

دهلوی گوید : در حضور جناب پیغمبر خدا ( صلی الله علیه وآله ) همین خالد بن الولید صدها را از مسلمانان مفت به شبهه ارتداد کشته بود ، آن حضرت اصلا متعرض نشد . (4) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : به موجب حدیث " صحیح بخاری " - که خود دهلوی در .


1- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 150 - 151 .
2- تحفه اثنا عشریه : 263 ( طعن دوم ابو بکر ) .
3- الصواعق المحرقة 1 / 91 ، مواقف 3 / 612 ، شرح مواقف 8 / 358 ، شرح تجرید قوشچی 373 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 152 - 154 .
4- تحفه اثنا عشریه : 264 ( طعن دوم ابو بکر ) .

ص : 84

حاشیه این قول نقل کرده (1) - آن قوم در اصل کفار بودند ، و هنوز اسلام ایشان متحقق نشده بود .

و اطلاق ارتداد بر کسانی که خالد آنها را در زمان جناب رسالت مآب ( صلی الله علیه وآله ) کشته ، از مکائد او است ; زیرا که معنای ارتداد ، بازگشتن از اسلام است به سوی کفر ; و کسی که هنوز اسلامش متحقق نشده اطلاق ارتداد بر او صحیح نباشد .

مؤلف ( قدس سره ) پس از نقل کلام قسطلانی و زرکشی در شرح حدیث بخاری (2) میفرماید : در اصل هر دو قصه فرق واضح است . (3) 29 . ادعای اینکه ورثه مالک بن نویره طلب قصاص نکردند .

دهلوی گوید : استیفای قصاص مالک بن نویره از خالد وقتی بر ذمه ابو بکر واجب میشد که ورثه مالک طلب قصاص میکردند ، و هرگز طلب ورثه او ثابت نشده . (4) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : طلب نمودن برادر مالک خون او را به روایت معتمدین اهل سنت ثابت است ، و برای نمونه روایات تاریخ طبری ، روضة الاحباب و وفیات الاعیان را نقل نموده است . (5) .


1- حاشیه تحفه اثنا عشریه : 535 و رجوع شود به صحیح بخاری 5 / 107 و 8 / 118 .
2- التنقیح لألفاظ الجامع الصحیح 2 / 879 ، ارشاد الساری 6 / 417 .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 173 - 176 .
4- تحفه اثنا عشریه : 264 ( طعن دوم ابو بکر ) .
5- تاریخ طبری 2 / 503 ، روضة الاحباب ، ورق : 247 - 248 ، وفیات الاعیان 6 / 15 - 16 ، و مراجعه شود به الاصابة 5 / 560 ، تاریخ مدینة دمشق 16 / 257 ، سیر أعلام النبلاء 1 / 377 و مصادر دیگر . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 178 - 184 .

ص : 85

30 . ادعای اینکه متمم برادر مالک اعتراف به ارتداد مالک نمود .

دهلوی گوید : بلکه برادر او متمم بن نویره . . . اعتراف به ارتداد او نمود . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : برادر مالک به مشافهه ابی بکر مدح مالک نموده و گفته : تو او را به سوی خدا دعوت کردی ، و باز با او غدر نمودی !

و نیز او را به برائت از فحشا ، و [ به ] عفت ستوده .

و این دلالت واضحه دارد بر بطلان تهمت اعتراف ارتداد مالک بر او .

و علاوه بر این مجرد دعوی غیر کافی است ، میبایست که بر اعترافِ متمم به ارتدادِ مالک ، دلیلی میآورد . (2) 31 . ادعای اینکه عمر از انکاری که بر خالد نمود پشیمان شد .

دهلوی گوید : عمر بن الخطاب بر انکاری که در زمان ابو بکر صدیق داشت نادم شد ، و معترف گردید که هر چه صدیق به عمل آورد عین صواب و محض حق بود .

و دلیل واضح بر این ، آنکه : عمر بن الخطاب با وصف آن شدتی که در اجرای حدود و استیفای قصاص داشت ، در زمان خلافت خود و اقتدار زاید الوصف ، هرگز متعرض احوال خالد نشد ، نه حد زد و نه قصاص گرفت . (3) .


1- تحفه اثنا عشریه : 264 ( طعن دوم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 178 - 184 .
3- تحفه اثنا عشریه : 262 - 264 ( طعن دوم ابو بکر ) .

ص : 86

مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : عمر هرگز اظهار ندامت و پشیمانی از انکاری که در زمان ابو بکر داشت نکرده ، بلکه در زمان خلافت خود سبایا و اموال قوم مالک را به وارثان ایشان ردّ کرد ; چنانچه علامه شهرستانی در " ملل و نحل " گفته . (1) مؤلف پس از نقل عبارت " تاریخ طبری " و " السیرة الحلبیة " تصنیف حلبی شافعی (2) میفرماید : از این عبارات معلوم شد که وجه عدم اخذ عمر قصاص را از خالد ، اعتراف به حقیقت فعل ابی بکر و عدم ثبوت لزوم قصاص بر خالد نبود ، بلکه نزد عمر تا زمان خلافتش ثابت بود که خالد ، مالک را در حالت اسلام قتل کرده ، و لهذا او را تکلیف به تکذیب خود مینمود .

و اما عدم اخذ قصاص از خالد ; پس این هم ، یکی از مطاعن عمر است که با وجود ثبوت این معنا که خالد مالک را در حالت اسلام قتل کرده ، از خالد اخذ قصاص نکرد ، پس چنانچه ابو بکر به این طعن مطعون بود ، عمر هم شریک او در این طعن شد . (3) 32 . انکار وجود : « لعن الله من تخلف عن جیش أسامة » در کتب عامه .

دهلوی گوید : و جمله : « لعن الله من تخلّف عنها » هرگز در کتب اهل سنت موجود نیست . . . تا محتاج جواب او شوند . (4) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : جمله مذکور در کتاب " ملل و نحل " شهرستانی اشعری ، .


1- الملل والنحل 1 / 25 .
2- تاریخ الطبری 2 / 624 ، السیرة الحلبیة 3 / 213 .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 184 - 189 .
4- تحفه اثنا عشریه : 266 ( طعن سوم ابو بکر ) .

ص : 87

و در " شرح مواقف " - نقلا عن الآمدی - مذکور است ، و ابو بکر جوهری آن را روایت کرده و ملا یعقوب لاهوری شارح " صحیح بخاری " نیز در " رساله عقاید " ، تصریح به ورود لعن بر تخلف از جیش اسامه نموده .

سپس مؤلف به نقل عبارت آنها پرداخته است . (1) 33 . افترا بر شهرستانی که او گفته این جمله ( یعنی « لعن الله من تخلّف عنها » ) دروغ و افتراست .

دهلوی گوید : قال الشهرستانی فی الملل والنحل : إن هذا الجملة موضوعة مفتراة . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این کذب صریح و افترای فضیح است ، و اصل عبارت او که متضمن اثبات جمله مذکور است ، نقل نموده شد . (3) 34 . ادعای اینکه ارتکاب کبیره از ابو بکر بر هیچ شیعه و سنی ثابت نیست .

دهلوی گوید : ابو بکر بالاجماع فاسق نبود ، و ارتکاب کبائر از وی نزد کسی از شیعه و سنی ثابت نیست ! (4) .


1- الملل و النحل 1 / 23 ، مواقف 3 / 649 - 650 ، شرح مواقف 8 / 376 ، رساله عقاید ملا یعقوب تنبانی ، شرح ابن ابی الحدید 6 / 52 به نقل از ابو بکر جوهری . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 252 - 262 .
2- تحفه اثنا عشریه : 266 ( طعن سوم ابو بکر ) .
3- الملل و النحل 1 / 23 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 257 .
4- تحفه اثنا عشریه : 266 ( طعن سوم ابو بکر ) .

ص : 88

مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : بر تخلف از جیش اسامه لعن واقع شده ، پس مرتکب آن فاسق باشد .

و این برای تکذیب قول او کفایت میکند ، و گرنه نزد شیعه ثابت است که ابو بکر در واقع ایمان نداشت ، چه جای ارتکاب کبائر ! (1) 35 . ادعای اینکه مالک گفته : باری از مؤونه پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) خلاص شدید .

دهلوی گوید : مالک بن نویره صدقاتی که از قوم خود گرفته بود بر آنها ردّ نمود ، و گفت : باری از مؤونه این شخص خلاص شدید . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این کذب محض و افترای صرف است !

اگر مالک چنین مطلبی میگفت ، خالد چرا این کلام او را در اعتذارِ از قتلش ذکر نکرد ؟ !

و چرا عمر مالک را مسلم میگفت ; زیرا عمر به ابو بکر گفت : خالد مسلمی را قتل کرده ، پس او را قتل کن .

و ابو بکر چگونه خالد را نسبت به خطا مینمود ؟ ! و میگفت : ( تأول فأخطأ ) . (3) 36 . ادعای اینکه استخلاف ابو بکر در صلات در کتب معتبر شیعه مذکور است .

دهلوی گوید : در آخر روز چهارشنبه و اول شب پنج شنبه مرض آن حضرت .


1- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 269 - 270 .
2- تحفه اثنا عشریه : 263 ( طعن دوم ابو بکر ) .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 149 .

ص : 89

اشتداد پذیرفت و به این سبب تهلکه رو داد ، وقت عشاء از شب پنج شنبه ابو بکر را جناب پیغمبر علیه [ وآله ] السلام خلیفه نماز فرمودند و به این خدمت مأمور ساختند . . . این است آنچه در " روضة الصفا " و " روضة الاحباب " و " حبیب السیر " و دیگر تواریخ معتبره شیعه و سنی موجود است . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این کذب محض و بهتان صرف است ، و هرگز در کتابی از کتب تواریخ شیعه خلیفه نمودن جناب رسالت مآب ( صلی الله علیه وآله ) ابو بکر را برای امامت صلات مذکور نیست . (2) 37 . ادعای اینکه پیش نمازی ابو بکر سیزده روز بوده .

دهلوی گوید : روز چهارشنبه بیست و هشتم صفر مذکور آن حضرت را مرض طاری شد . . . آخر روز چهار شنبه و اول شب پنج شنبه مرض آن حضرت صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم اشتداد پذیرفت ، و به این سبب تهلکه رو داد ، وقت عشاء از شب پنج شنبه ابو بکر را جناب پیغمبر خدا ( صلی الله علیه وآله ) خلیفه نماز فرمودند ، و به این خدمت مأمور ساختند . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : از این کلام مفهوم میشود که : از شب پنج شنبه که در آن شب به اعتقاد او پیغمبر خدا ( صلی الله علیه وآله ) ابو بکر را خلیفه نماز فرمود ، بیست و نهم صفر بود ، و آن حضرت تا روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول ( بنابر نقل عامه ) زنده بود ، و از بیست و نهم صفر تا دوازدهم ربیع الاول سیزده روز میشود .

.


1- تحفه اثنا عشریه : 265 ( طعن سوم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 226 .
3- تحفه اثنا عشریه : 265 ( طعن سوم ابو بکر ) .

ص : 90

و حال آنکه در " روضة الاحباب " مذکور است :

و چون وقت نماز در رسیدی ، بلال آن حضرت صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم را اعلام نمودی ، تا بیرون آمدی و نماز با مردم بگذاردی ، و در آخر مرض سه روز نتوانست آمد ، و روایتی آنکه : هفده نماز به جماعت بیرون حاضر نتوان شد . (1) 38 . ادعای اینکه امر پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) نزد شیعه برای وجوب نیست .

دهلوی گوید : نزد شیعه ، امر پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم برای وجوب متعین نیست کما نصّ علیه المرتضی فی الدرر والغرر ; پس اگر امر صریح بالخصوص به ابو بکر ثابت هم شود - در باب همراه رفتن اسامه - و ابو بکر نرود هیچ خللی نمیآید ; زیرا که این امر شاید برای ندب باشد ، و ترک امر ندبی معصیت نیست . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : اگر مراد این است که نزد جمیع علمای شیعه ، امر شارع برای امر وجوب متعین نیست - چنانچه ظاهر کلامش بر آن دلالت دارد - پس کذب صریح و بهتان فضیح است ، چرا که مذهب اکثر محققین علمای شیعه ( قدس سرهم ) آن است که امر للوجوب است .

و سید مرتضی ( رحمه الله ) نیز همین مذهب را اختیار کرده که امر للوجوب است .

و فرق مذهب مشهور و مذهب سید مرتضی آن است که : بنابر مشهور امر مقتضی وجوب است شرعاً ولغة ، و نزد سید مرتضی ( رحمه الله ) در لغت مشترک است بین .


1- روضة الاحباب ، ورق : 170 - 171. برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 223 - 226 .
2- تحفه اثنا عشریه : 266 ( طعن سوم ابو بکر ) .

ص : 91

الوجوب و الاستحباب ، و در عرف شرع متعین است برای وجوب ، چنانچه سید مرتضی در کتاب " ذریعه " فرموده . (1) 39 . مطاعن ابو بکر را یک دو طعن دانسته که آن هم قابل اثبات نیست !

دهلوی گوید : این یک دو طعن که شیعه - از روایات اهل سنت - بر ابو بکر و امثال او ثابت میکنند ، اولا ثابت نمیشود ، و اگر بالفرض ثابت هم شود ، باید روایات اهل سنت در فضائل ابو بکر را در یک پله ترازو نهاد ، و این دو سه طعن را در پله دیگر ، و باهم باید سنجید ، و بعد از آن جواب باید طلبید . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : مطاعن ابو بکر در یک دو طعن منحصر نیستند ، بلکه مطاعن او بسیار است ، و - بحمدالله - اکثر آنها در این کتاب ثابت شده ، و تشکیک معاندی را گنجایش نماند .

و اگر یک طعن هم بر ابی بکر - که موجب عدم صحت امامتش باشد - ثابت گردد ، غاصب و ظالم بودن در خلافت ثابت خواهد شد ، و از این معنا عدم ایمان و کمال نفاق او ظاهر خواهد شد .

پس هرگاه نفاق و عدم ایمان او ثابت شد ، معلوم شود که جمیع فضائل او از موضوعات و مفتریات اهل سنت است . (3) .


1- الذریعة 1 / 53 . برای ، اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 271 - 274 .
2- تحفه اثنا عشریه : 266 ( طعن سوم ابو بکر ) .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 270 - 271 .

ص : 92

40 . ادعای وجود فضائل ابو بکر در کتب شیعه !

دهلوی گوید : بعضی از آن - یعنی فضائل ابو بکر - در کتب شیعه هم مروی و صحیح است . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : در کتب شیعه روایت صحیحی در فضیلت ابو بکر نیست . (2) 41 - 46 . کجا اتفاق اهل سیره نقل شده که :

ابو بکر در غزوه حمراء الاسد به مقابله با ابوسفیان فرستاده شده ؟ و در غزوه بنی النضیر و غزوه بنی لحیان به سمت کراع النعیم و غزوه تبوک امیر لشکر ابو بکر بود ؟ ! و در غزوه خیبر از او جنگ سخت به ظهور آمده است ؟ !

دهلوی در پاسخ طعن چهارم - که پیغمبر ( صلی الله علیه وآله ) هیچ گاه ابو بکر را بر امری که به اقامه دین و شرع متین تعلق داشته باشد ، والی نساخته اند - گفته :

این دعوی دروغ محض و بهتان صرف است ، به اجماع اهل سیر و تواریخ از شیعه و سنی ثابت و صحیح است که ابو بکر را بعد از شکست اُحُد چون خبر رسید که ابوسفیان بعد از مراجعه نادم شده ، میخواهد که بر سر مدینه بتازد ، آن جناب در مقابله او رخصت فرمود ، و ابو بکر به مقابله آنها پرداخت .

و در سال چهارم در غزوه بنی نضیر شبی ابو بکر صدیق را امیر لشکر ساخته ، خود به دولت خانه تشریف فرمود .

و در سال ششم چون به غزوه بنی لِحْیان برآمدند . . . آن حضرت . . . سرایا به اطراف فرستادند ، از آن جمله سریه عمده به سرکردگی ابو بکر صدیق بود که به .


1- تحفه اثنا عشریه : 266 ( طعن سوم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 270 .

ص : 93

سمت کراع الغمیم رخصت یافت .

در غزوه تبوک فرمان پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم شرف نفاذ یافت که جنود نصرت قرین بیرون مدینه منوره در ثَنِیّة الوَداع فراهم آیند ، و امیر لشکرگاه صدیق باشد . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : اولا : آنکه در کتب سیر و تواریخ شیعه از این حکایت حرفی و اثری به نظر نرسیده .

ثانیاً : آنکه اعتراف قسطلانی و عینی و ابن حجر به اینکه امارت ابو بکر در سوای سه سریه ثابت نشده ، تکذیب آن میکند . (2) ثالثاً : اکثر اهل تواریخ اتفاق نموده اند بر اینکه آن حضرت ( صلی الله علیه وآله و سلم ) لوای جنگ را در این غزوه به دست حضرت علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) عطا فرموده بود .

و بعضی از ایشان دادن لوا را به دست ابو بکر ، به قولی و روایتی واحد - که قائل و راوی آن معلوم و معروف نیست ! - ذکر کرده اند ولی از جهت آنکه متهم اند به افراط در محبت ابو بکر ، قول ایشان محل اعتماد نباشد .

و تکذیب میکند آن را آنچه در " فتح الباری " در شرح احادیث لواء النبی ( صلی الله علیه وآله و سلم ) گفته : أخرج أحمد - بإسناد قوی - من حدیث ابن عباس : إن رایة النبیّ [ ( صلی الله علیه وآله ) ] کانت تکون مع علی [ ( علیه السلام ) ] ، ورایة الأنصار مع سعد بن عبادة . . إلی آخر الحدیث . (3) و صاحب " استیعاب " از ابن عباس روایت کرده : قال : لعلی [ ( صلی الله علیه وآله ) ] أربع خصال .


1- تحفه اثنا عشریه : 266 - 267 ( طعن چهارم ابو بکر ) .
2- ارشاد الساری 6 / 386 ، عمدة القاری 17 / 272 - 273 ، فتح الباری 7 / 399 .
3- فتح الباری 6 / 89 .

ص : 94

لیست لأحد غیره : هو أول عربی وعجمی صلّی مع رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم ; وهو الذی کان لواؤه معه فی کل زحف . . إلی آخر الحدیث . (1) رابعاً : آنکه در غزوه حمراء الاسد نوبت به مقابله هیچ یک نرسیده بود ، تا اولیای ابو بکر را - در صورت فرض صحت روایت مذکوره - دلیل افتخار و فضیلت او و مقاتله تواند شد . (2) 47 . ادعای نفرستادن حضرت امیر ( علیه السلام ) حسنین ( علیهما السلام ) را در هیچ کاری !

دهلوی گوید : اگر به کاری نفرستادن موجب عدم لیاقت امامت باشد ، لازم آید که حسنین ( علیهما السلام ) نیز لایق امامت نباشند ; زیرا که حضرت امیر ( علیه السلام ) این دو را در هیچ جنگ و بر هیچ کاری نمیفرستاد . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : نفرستادن حضرت امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) حسنین ( علیهما السلام ) را به کاری ، کذب محض و افترای صرف است .

سپس مؤلف ( قدس سره ) مواردی را از بخاری غیر آن ذکر میکند ، مانند آنچه در " تاریخ یافعی " در بیان قصه جنگ جمل مذکور است : وأرسل علی [ ( علیه السلام ) ] ابنه الحسن [ ( علیهما السلام ) ] إلی الکوفة مع ناصر الحق عمار یستنفران من فیها . (4) .


1- الاستیعاب 3 / 1090 .
2- روضة الاحباب ، ورق : 81 - 82 ، درج الدرر : 477 - 481. برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 294 - 300 .
3- تحفه اثنا عشریه : 267 ( طعن چهارم ابو بکر ) .
4- مرآة الجنان 1 / 96 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 335 - 339 .

ص : 95

48 . بنابر نقل عامه بلال خودش به ابو بکر گفت : به جای حضرت نماز بخوان نه از جانب پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ، پس چرا دهلوی به پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) نسبت بی جا میدهد ؟

دهلوی گوید : ( پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ) بلال را فرمود : اگر من نیایم ابو بکر را بگو که با مردم نماز بگزارد ، چنانچه وقت عصر همین قسم واقع شد . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : روایت بخاری که متضمن این قصه است ، دلالت صریحه دارد بر آنکه امامت ابی بکر در این نماز به اجازه جناب رسالت مآب ( صلی الله علیه وآله ) واقع نشده ، بلکه چون جناب رسالت مآب ( صلی الله علیه وآله ) تشریف نیاورد ، بلال از طرف خود به ابو بکر گفت : که آیا امامت مردم خواهی کرد ؟ ابو بکر در جواب گفت : آری امامت میکنم اگر تو بخواهی ، و این است عبارت " صحیح بخاری " : عن سهل بن سعد : إن أُناسا من بنی عمرو بن عوف کان بینهم شیء ، فخرج إلیهم النبیّ [ ( صلی الله علیه وآله ) ] فی أُناس من أصحابه ، یصلح بینهم فحضرت الصلاة ولم یأت النبیّ صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم فأذّن بلال بالصلاة ، ولم یأت النبیّ صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم فجاء إلی أبی بکر فقال : إن النبیّ [ ( صلی الله علیه وآله ) ] حبس ، وقد حضرت الصلاة ، فهل لک أن تؤمّ الناس ؟ فقال : نعم ، إن شئت ; فأقام الصلاة فتقدّم أبو بکر . (2) اگر پیامبر ( صلی الله علیه وآله ) امر فرموده بود ، بلال نمیگفت : فهل لک أن تؤمّ الناس ؟ بلکه میگفت : حضرت فرموده که تو امامت صلات کنی .

و ابو بکر نمیگفت : ( نعم إن شئت ) . (3) .


1- تحفه اثنا عشریه : 267 ( طعن چهارم ابو بکر ) .
2- صحیح البخاری 2 / 63 - 64 و 3 / 165 .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 325 - 326 .

ص : 96

49 . ادعای عزل حضرت هارون ( علیه السلام ) !

دهلوی گوید : جواب دیگر عمر معزول بود اما مثل حضرت هارون [ ( علیه السلام ) ] . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : خلافت حضرت موسی [ ( علیه السلام ) ] برای حضرت هارون ثابت بود ، از وقت استخلاف تا وقت وفات آن حضرت ( علیه السلام ) ، و به رجوع حضرت موسی ( علیه السلام ) ، خلافت از آن حضرت هرگز زایل نشده ، کما هو مشروح فی بحث الإمامة من کتب الشیعة . (2) 50 . ادعای بیجای اجماع !

دهلوی گوید : و در آخر خطبه اش این هم هست که : من معصوم نیستم ، پس اطاعت من بر شما در همان امور فرض است که موافق سنت پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم و شریعت خدا باشد ، اگر بالفرض به خلاف این شما را بفرمایم قبول ندارید ، و مرا آگاه کنید .

و این عقیده ای است که تمام اهل اسلام بر آن اجماع دارند . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : پس کذب محض و دروغ صرف است ; زیرا که فرقه شیعه - بلا شبهه و شک - داخل در فرق اهل اسلام هستند ، و عقیده شان مخالف این عقیده است . ( زیرا آنها عصمت را شرط امامت میدانند ) . (4) .


1- تحفه اثنا عشریه : 268 ( طعن پنجم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 357 .
3- تحفه اثنا عشریه : 269 ( طعن هشتم ابو بکر ) .
4- مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 33 .

ص : 97

51 . ادعای بی اساس !

دهلوی گوید : در " نهج البلاغه " که نزد امامیه اصح الکتب و متواتر است مروی شده . . . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : اصح الکتب و متواتر بودن " نهج البلاغه " بمجموعه نزد شیعه ممنوع و غیر مسلم است ، کما مرّ غیر مرّة . (2) 52 . ادعای بیعت کردن سعد بن عباده با ابو بکر با اینکه بزرگان عامه بر خلاف آن تصریح کرده اند .

دهلوی گوید : در روایات صحیحه اهل سنت ثابت است که : سعد بن عباده هم با ابو بکر بعد از این صحبت بیعت کرد . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : نزد ثقات اهل سنت حتماً ثابت شده که سعد بن عباده هیچ گاه بیعت ابو بکر نکرده ، مانند : ابن تیمیه . (4) و فخر رازی که قائل شده به اینکه اجماع بر خلافت ابو بکر بعد فوت سعد بن عباده واقع شد . (5) .


1- تحفه اثنا عشریه : 270 ( طعن هشتم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 35 - 45 . مقصود مؤلف ( قدس سره ) آن است که در نسبت سنجی بین کتب روایی شیعه چنین نیست که امثال کتب اربعه در رتبه پایین تری از نهج البلاغه باشد . مضافاً به آنکه همه روایات نهج البلاغه متواتر نیست .
3- تحفه اثنا عشریه : 271 ( طعن نهم ابو بکر ) .
4- منهاج السنة 8 / 314 .
5- نهایة العقول ، ورق : 272 ، صفحه : 549 .

ص : 98

و ابن اثیر جزری گوید : سعد بن عباده تا زنده بود بیعت کسی نکرده . (1) و همچنین عبدالعلی شارح " مسلم الثبوت " . (2) 53 . ادعای اینکه در هیچ کتابی از کتب عامه حتی با سند ضعیف هم نیامده که ابو بکر گفته باشد : لست بخیرکم و علی فیکم .

دهلوی در پاسخ طعن دهم گفته : این روایت در هیچ کتابی از کتب اهل سنت موجود نیست ، نه به طریق صحیح و نه به طریق ضعیف .

اول این روایت را از کتب اهل سنت باید برآورد ، بعد از آن جواب باید خواست ، و به افترائات شیعه الزام اهل سنت خواستن ، کمال نادانی است . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : ابن روزبهان به وجود این حدیث در " صحاح " اهل سنت اقرار کرده . (4) .


1- اسد الغابة 3 / 222 .
2- فواتح الرحموت بشرخ مسلم الثبوت 2 / 224 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 131 - 134 .
3- تحفه اثنا عشریه : 271 ( طعن دهم ابو بکر ) .
4- احقاق الحق : 229 . برای اطلاع بیشتر رجوع شود به تشیید المطاعن 2 / 146 ، 150 - 154 . لازم به تذکر است که تعبیر ( لست بخیرکم ) یا ( ولست بخیرکم ) یا ( فلست بخیرکم ) در خطبه ابو بکر در بسیاری از کتب عامه آمده مانند : کنز العمال 5 / 599 ، 601 ، 607 ، 636 ، طبقات ابن سعد 3 / 182 و 5 / 304 ، ثقات ابن حبان 2 / 157 ، سیره ابن هشام 4 / 1075 ، تاریخ طبری 2 / 450 ، تخریج الاحادیث والآثار 2 / 604 - 605 .

ص : 99

54 . ادعای اینکه علمای شیعه لفظ « أقیلونی » بر روایت سابق افزوده اند .

دهلوی در ادامه مطلب سابق گوید : بعضی از علمای شیعه لفظ ( أقیلونی . . ) نیز افزایند و گویند : ابو بکر استعفا مینمود از امامت ، و هر که استعفا نماید از امامت قابل امامت نباشد . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : غزالی و سبط ابن الجوزی آن را نقل کرده ، و به اعتراف فضل بن روزبهان در " صحاح " اهل سنت مذکور است . (2) 55 . اتهام بر شیعه به اینکه معتقدند حضرت موسی ( علیه السلام ) از رسالت استعفا کرد .

دهلوی گوید : طرفه آن است که خود شیعه اعتقاد دارند که حضرت موسی ( علیه السلام ) از رسالت و نبوت استعفا کرد و به هارون مدافعه نمود . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : طرفه آن است که : چنین دعوی بزرگ و عظیم بر زبان آورده ، و دلیل و شاهد آن اجمالا هم ذکر نکرده و باز خواسته که به آن حجت آرد و گلوی امام خود را به دعوی لسانی از طعن و ملام بدر آرد ؟ !

و عجب تر آنکه در باب نبوت هم این دعوی بی سر و پا به بسط تمام وارد ساخته ، (4) و در مقام استشهاد بر آن مهره سکوت بر لب گذاشته . (5) .


1- تحفه اثنا عشریه : 271 ( طعن دهم ابو بکر ) .
2- سرّ العالَمَین وکشف ما فی الدارین : 18 - 19 ( المقالة الرابعة ) ، تذکرة الخواص : 65 ، احقاق الحق : 229 . برای اطلاع بیشتر رجوع شود به تشیید المطاعن 2 / 146 - 154 .
3- تحفه اثنا عشریه : 271 ( طعن دهم ابو بکر ) .
4- تحفه اثنا عشریه : 168 عقیده هشتم .
5- مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 164 .

ص : 100

56 . عزل ابو بکر را که بسیاری از عامه نقل کرده اند خبط و خلط دانسته !

دهلوی درباره عزل ابو بکر از رساندن سوره برائت گوید : در این روایت ، طرفه خبط و خلط واقع شده . . . الی آخر . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : روایت عزل ابی بکر را علمای ثقات و محدیثن اَثبات اهل سنت روایت فرموده اند ، مثل ترمذی و امام احمد بن حنبل و پسرش عبدالله و طبری و کواشی و حموی و امام ابوعبدالرحمن نسائی و سهیلی و ثعلبی و حاکم - مع الحکم بالصحة - و سید حفاظ ابن مردویه و ابن ابی شیبه و ابن حبان و عبدالرزاق و ابن المنذر و ابن ابی حاتم و ابن خزیمه و ابوعوانه و طبرانی و دارقطنی و بیهقی و سبط ابن الجوزی و سعید بن منصور کازرونی و اصیل الدین محدّث و سید جمال الدین محدّث و ابن حجر و شیخ عبدالحق دهلوی و غیر ایشان که اِحصاء اسمائشان مشکل است .

پس این جماعت بسیار و عدد بی شمار از علمای کبار خود را اصحاب خبط و خلط نامیدن . . . به غایت غریب و بدیع است ! (2) 57 . ادعای بی اساس وجود خطبه های ابو بکر در صحیح نسائی !

دهلوی گوید : خطبه های ابو بکر و صفت اقامه حج که از ابو بکر در آن هنگام به ظهور آمده ، در " صحیح نسائی " و دیگر کتب حدیث به طرق متعدده مذکور است . (3) .


1- تحفه اثنا عشریه : 272 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 185 .
3- تحفه اثنا عشریه : 273 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .

ص : 101

مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : در " صحیح نسائی " یک خطبه ابو بکر هم نیست ، چه جا خُطب عدیده !

آری در " صحیح نسائی " یک روایت متضمن خطبه خواندن ابو بکر در مقامات عدیده مذکور است ، لیکن خطبه [ ای ] از خطب ابو بکر در آن مذکور نیست .

و مع هذا خود نسائی قدح و جرح راوی آن بیان نموده ، چنانچه گفته :

قال أبو عبد الرحمن : ابن خثیم لیس بالقوی فی الحدیث . (1) 58 . ادعای بیجای اجماع بر اقتدای امیرمؤمنان ( علیه السلام ) به ابو بکر و . . .

دهلوی گوید : به اجماع اهل سیر ثابت است که علی مرتضی [ ( علیه السلام ) ] در این سفر اقتدا به ابو بکر میفرمود ، و عقب او نماز میگزارد ، و در مناسک حج متابعت او مینمود . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : دعوی اجماع اهل سیر بر این معنا باطل محض و کذب صریح است .

و بالفرض اگر بعضِ اتباع و اشیاع ابو بکر ادعای این معنا نموده باشند ، شیعه آن را کی باور میدارند تا بر ایشان حجت تمام شود . (3) 59 . ادعای عدالت ابو بکر !

دهلوی گوید : عزل شخصی که صاحب عدالت باشد و هزار جا پیغمبر و آیات .


1- سنن نسائی 5 / 247 - 248 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 242 - 244 .
2- تحفه اثنا عشریه : 273 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .
3- مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 245 .

ص : 102

قرآنی بر عدالت او گواهی داده باشند ، به جهت مصلحت جزئیه ، دلیل نمیشود بر عدم صلاحیت و ریاست . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : نزد اهل حق هرگز عدالت ابو بکر ثابت نیست .

و اثبات شهادت آیات قرآنی ، و جناب رسالت مآب ( صلی الله علیه وآله و سلم ) هزار جا بر عدالت ابو بکر به طرق سنیه هم سخت دشوار است تا به طرق شیعه چه رسد ! (2) 60 . ادعای اینکه ابو بکر برای امارت حج نصب شده نه بر ادای سوره برائت !

دهلوی گوید : اکثر روایات به این مضمون آمده اند که : ابو بکر را برای امارت حج منصوب کرده ، روانه کرده بودند ، نه برای رسانیدن برائت . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : نصب ابی بکر را برای ادای سوره برائت و عزل او را جماعتی از صحابه روایت کرده اند : افضل ایشان جناب امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) ، و دیگران مانند : ابن عباس ، ابوسعید خدری ، خود ابو بکر ، ابن عمر ، ابوهریره ، ابن ابیوقاص ، ابورافع ، انس بن مالک .

سپس مؤلف به نقل روایات از کتب عامه میپردازد . (4) 61 . ادعای اینکه از کتب ذیل ظاهر میشود که هر دو را برای ادای برائت فرستادند ، و احتمال میرود که هر دو در این کار شریک بوده اند .

دهلوی گوید : از " معالم " و " حسینی " و " معارج " و " روضة الاحباب " و " حبیب .


1- تحفه اثنا عشریه : 274 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 268 .
3- تحفه اثنا عشریه : 272 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .
4- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 188 - 208 .

ص : 103

السیر " و " مدارج " چنان ظاهر میشود که : اول آن حضرت صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم ابو بکر را به قرائت این سوره امر نموده بود بعد از آن علی مرتضی ( علیه السلام ) را در این کار نامزد فرمودند ، و این دو احتمال دارد :

. . . دوم : آنکه علی مرتضی ( علیه السلام ) را شریک ابو بکر کردند تا این هر دو به این خدمت قیام نمایند ، چنانچه روایات " روضة الاحباب " و " بخاری " و " مسلم " و دیگر محدّثین ، همین احتمال را قوت میبخشد . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : عبارات این کتب به تمام صراحت و کمال وضوح ، نصوص صریحه اند در عزل ابی بکر از ادای سوره برائت ، و اصلا احتمال دوم را در آن گنجایش نیست .

سپس مؤلف به نقل عبارات کتب مذکور میپردازد . (2) 62 . ادعای اجماع بر معزول نشدن ابو بکر از امارت حاجّ دهلوی گوید : بالاجماع ثابت است که ابو بکر از امارت حج معزول نشد . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : اگر غرض از اجماع بر عدم عزل ابی بکر ، اجماع شیعه و سنی است ، پس کذب فضیح و بهتان صریح است که اَدنی محصلی ریبی در بطلان آن ندارد .

( بلکه ) از روایات اهل سنت ( نیز ) عزل ابی بکر از حج ثابت میشود .

.


1- تحفه اثنا عشریه : 272 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 218 - 223 .
3- تحفه اثنا عشریه : 274 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .

ص : 104

سپس مؤلف به نقل برخی از عبارات روایات از کتب آنها میپردازد . (1) 63 . ادعای رفاقت عباس با ابو بکر از ابتدای خلافت او دهلوی گوید : عباس همیشه از ابتدای خلافت ابو بکر با او رفیق و مشیر ماند . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : ادعای رفیق و مشیر ماندن عباس با ابو بکر از ابتدای خلافت غلط محض و افترای صرف است ، در حدیث " صحیح مسلم " وارد شده که : زهری بعدِ روایت بیعت نکردن جناب امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) با ابو بکر تا شش ماه ، گفته : ( ولا أحد من بنی هاشم ) ، یعنی : کسی از بنی هاشم با او بیعت نکرده . (3) و شک نیست در اینکه عباس از جمله بنی هاشم بود . (4) 64 . ادعای اینکه خبر ( لا نورث ) را غیر از ابو بکر دیگران هم نقل کرده اند !

دهلوی گوید : آنچه گفته اند : فاطمه زهرا رضی الله عنها [ ( علیها السلام ) ] را به خبر یک .


1- جامع الأحادیث ( جمع الجوامع ) 16 / 503 ، کنزالعمال 2 / 417 ، روضة الصفا 2 / 521 - 522 ( چاپ مرکزی ) 2 / 166 - 167 ( چاپ سنگی ) . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 228 - 234 .
2- تحفه اثنا عشریه : 274 ( طعن دوازدهم ابو بکر ) .
3- صحیح مسلم 5 / 153 - 154 . و مراجعه شود به : شرح مسلم نووی 12 / 77 ، تاریخ طبری 2 / 448 ، صحیح بخاری 5 / 82 - 83 ، فتح الباری 7 / 379 ، سنن کبری ، بیهقی 6 / 300 ، السیرة الحلبیة 3 / 360 ، تاریخ الخمیس 2 / 174 ، الریاض النضرة 1 / 243 ، شرح ابن ابی الحدید 6 / 46 ، و مصادر دیگر .
4- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 301 - 304 .

ص : 105

کس - که خودش بود - جواب داد ، دروغ محض است . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : تکذیب تفرّد ابو بکر به خبر موضوع : ( نحن معاشر الأنبیاء لا نورّث ماترکناه صدقة ) کمال وقاحت و نهایت بیباکی است ; زیرا که اجله اهل سنت این خبر را از متفردات ابو بکر دانسته اند ، و اختصاص او را به این خبر از فضائل او شمرده اند ، (2) پس او علمای اعلام خود را کاذب و دروغگو قرار میدهد ، و فضیلت امام خود را باطل میسازد . (3) 65 . افترا بر امیرمؤمنان ( علیه السلام ) که خبر ( لا نورث ) را نقل کرده اند !

دهلوی گوید : این خبر در کتب اهل سنت به روایت . . . ( جمعی از صحابه را نام برده ، سپس گوید : ) و از جمله اینها مرتضی علی ( علیه السلام ) است . (4) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این کذب محض و افترای صرف است ; زیرا که حضرت مرتضی علی ( علیه السلام ) ، ابو بکر را در روایت این حدیث کاذب و دروغگو ، و در منع میراث حضرت رسول خدا ( صلی الله علیه وآله و سلم ) آثم و گنهکار و خائن و غادر میدانست ، و همیشه طالب میراث حضرت فاطمه ( علیها السلام ) از ابو بکر و عمر ماند .

.


1- تحفه اثنا عشریه : 274 - 275 ( طعن دوازدهم ابو بکر ) .
2- تاریخ الخلفاء سیوطی 1 / 73 ، الصواعق المحرقة 1 / 85 ، شرح مختصر منتهی الأصولی ( شرح مختصر الاصول ابن حاجب عضدی ) 2 / 426 ، فواتح الرحموت بشرح مسلم الثبوت ( المطبوع مع المستصفی ) 2 / 132 ، کشف الاسرار بخاری 2 / 543 - 544 ، المحصول رازی 4 / 368 - 369 ، المنخول غزالی : 252 - 253 ، شرح ابن ابی الحدید : 16 / 228 .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 305 - 316 .
4- تحفه اثنا عشریه : 274 ( طعن دوازدهم ابو بکر ) .

ص : 106

چنان که در " صحیح مسلم " در کتاب الجهاد مذکور است . (1) 66 . ادعای بیجای افاده یقین !

دهلوی گوید : زیرا که نام جماعت که مذکور شد ، خبر یکی از ایشان مفید یقین است . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این معنا نزد شیعه باطل است ، بلکه نزد اهل سنت هم افاده یقین محل کلام است ، کما یظهر من بحث خبر الآحاد من کتب الأُصول . (3) 67 . ادعای اجماع بر اینکه متروکه حضرت از خیبر و فدک به دست علی [ ( علیه السلام ) ] و عباس بود .

دهلوی گوید : به اجماع اهل سیر و تواریخ و علمای حدیث ثابت و مقرر است که : متروکه حضرت از خیبر و فدک و غیره در عهد عمر بن الخطاب به دست حضرت علی [ ( علیه السلام ) ] و عباس بود . (4) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این کذب محض و افترای صرف است ; زیرا آنچه از .


1- صحیح مسلم 5 / 151 ( چاپ دارالفکر بیروت ) ، و مراجعه شود به : السنن الکبری للبیهقی 6 / 298 ، شرح مسلم للنووی 12 / 72 ، فتح الباری 6 / 144 ، سبل الهدی والرشاد للصالحی الشامی 12 / 371 ، شرح ابن ابی الحدید 20 / 20 - 21. برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 318 - 326 .
2- تحفه اثنا عشریه : 275 ( طعن دوازدهم ابو بکر ) .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 341 .
4- تحفه اثنا عشریه : 275 ( طعن دوازدهم ابو بکر ) .

ص : 107

حدیث " بخاری " ثابت است همین قدر است که متروکه آن حضرت آنچه در مدینه بود عمر به حضرت علی ( علیه السلام ) و عباس داده بود ، و خیبر و فدک را نداد . (1) 68 . ادعای اجماع فریقین بر استیذان امام مجتبی ( علیه السلام ) از عایشه دهلوی گوید : به اجماع شیعه و سنی ثابت است که : چون حضرت امام حسن ( علیه السلام ) را وفات نزدیک شد از ام المؤمنین عایشه صدیقه استیذان طلبید که مرا هم موضعی در جوار جد خود بدهد . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : استیذان حضرت امام حسن ( علیه السلام ) از عایشه به روایات شیعه ثابت نشده ، و ادعای اجماع شیعه و سنی بر این معنا کذب محض و بهتان صرف است . (3) 69 . افترا بر شیعه به طعن تراشی دهلوی گوید : در اینجا فایده عظیمه باید دانست که شیعه در اول باب مطاعن ابو بکر ، منع میراث مینوشتند و میگفتند ، چون عدم توریث پیغمبر ثابت شد ، از این دعوی انتقال نموده ، و دعوی دیگر تراشیدند و طعن دیگر برآوردند که این طعن سیزدهم است . (4) .


1- صحیح بخاری 4 / 42 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 357 - 358 .
2- تحفه اثنا عشریه : 277 ( طعن دوازدهم ابو بکر ) .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 380 - 381 .
4- تحفه اثنا عشریه : 277 ( طعن دوازدهم ابو بکر ) .

ص : 108

مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این کذب محض و افترای صرف است ، هرگز شیعه دعوی دوم بعدِ دعوی اول نتراشیده اند ، بلکه همیشه به هر دو طعن ابو بکر را مطعون کرده اند .

به روایات خود اهل سنت حضرت فاطمه ( علیها السلام ) ، دعوی هبه فدک نموده ، و جناب علامه حلی ( رحمه الله ) و مولانا محمد باقر مجلسی و دیگر علمای شیعه هر دو امر را در یک طعن نوشته اند .

و هر دو دعوی علی الترتیب از حضرت فاطمه زهرا ( علیها السلام ) به ظهور آمده ، اول دعوی هبه فدک نموده ، چون ابو بکر آن را ردّ نمود دعوی میراث در پیش ساخته . (1) 70 . انکار مطلب مسلّمی که بسیاری از اهل سنت آن را نقل کرده اند !

دهلوی گوید : دعوی هبه از حضرت زهرا رضی الله عنها [ ( علیها السلام ) ] و شهادت دادن حضرت علی [ ( علیه السلام ) ] و اُمّ أیمن یا حسنین ( علیهما السلام ) - علی اختلاف الروایات - در کتب اهل سنت اصلا موجود نیست ، محض از مفتریات شیعه است ، در مقام الزام اهل سنت آوردن و جواب آن طلبیدن کمال سفاهت است . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : انکار وجود این دعوی و شهادت در کتب اهل سنت ، ناشی از کمال عناد و عصبیت است ; زیرا که این دعوی در کتب کثیره از کتب معتمده و اسفار معتبره ایشان مذکور است ، مثل :

.


1- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 390 - 397 .
2- تحفه اثنا عشریه : 277 ( طعن سیزدهم ابو بکر ) .

ص : 109

تصانیف عمر بن شبّه ، مجد مورخ ، ابو بکر جوهری ، " مغنی " قاضی القضات ، " ملل و نحل " شهرستانی ، " کتاب الموافقه " ابن السمان ، " معجم البلدان " یاقوت حموی ، " محلّی " ابن حزم ، " نهایة العقول " ، " تفسیر کبیر " مسمی به " مفاتیح الغیب " ، و " ریاض النضرة " ، و کتاب " الاکتفاء " ، و " فصل الخطاب " ، و " مواقف " ، و " شرح مواقف " ، و " جواهر العقدین " ، و " وفاء الوفا " ، و " خلاصة الوفا " هر سه از سید سمهودی ، و " حاشیه " صلاح الدین رومی بر " شرح عقائد " نسفی از تفتازانی ، و " صواعق محرقه " ، و " براهین قاطعه " ، و " مقصد اقصی " ، و " معارج النبوة " ، و " حبیب السیر " ، و " روضة الصفا " و . . . و در بسیاری از این کتب وقوع شهادت هم بر این دعوی مذکور است .

سپس مؤلف به نقل عبارات آنها میپردازد . (1) 71 . ادعای اجماع بر اینکه در زمان پیغمبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) فدک در تصرف حضرت زهرا ( علیها السلام ) نیامده .

دهلوی گوید : فدک بالاجماع در حیات پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم در تصرف [ حضرت ] زهرا ( علیها السلام ) نیامده . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : دعوی اجماع کذب محض و بهتان صرف است ، و شیعه داخل این اجماع نیستند ، بلکه گویند : فدک از وقت هبه تا انتزاع ابو بکر ، در دست حضرت فاطمه زهرا ( علیها السلام ) بود . و روایات اهل سنت هم بر این معنا دلالت دارد . (3) .


1- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 30 - 54 .
2- تحفه اثنا عشریه : 278 ( طعن سیزدهم ابو بکر ) .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 66 - 74 .

ص : 110

72 . ادعای اینکه وعید بر اغضاب حضرت زهرا ( علیها السلام ) وارد است نه غضب ایشان !

دهلوی گوید : چون وعید به لفظ اغضاب است نه غضب ، ابو بکر را از این چه باک ، اگر به این لفظ بود که : ( من غضبتْ علیه غضبتُ علیه ) ابو بکر را خوف میبود . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : نفی وعید به لفظ غضب ، کذب باطل و دروغ بی فروغ است که به سبب مزید عصبیت و عناد یا کمال قصور باع و فقدان اطلاع جسارت بر آن کرده ، و بر متتبع کتب احادیث آشکار است که وعید به لفظ غضب هم واقع شده . (2) 73 . ادعای دلالت روایات فریقین بر رضایت حضرت زهرا ( علیها السلام ) از ابو بکر !

دهلوی گوید : لیکن در روایت شیعه و سنی صحیح و ثابت است که :

این امر خیلی بر ابو بکر شاق آمد و امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) را شفیع خود ساخت .


1- تحفه اثنا عشریه : 278 ( طعن سیزدهم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 162 - 175 . شایان ذکر است که لفظ ( غضب ) در برخی روایات آمده ، مانند : « و من غضبت علیه فاطمة غضبت علیه ، و من غضبت علیه غضب الله علیه » . ( فرائد السمطین 2 / 67 ، مقتل الحسین ( علیه السلام ) خوارزمی : 100 ) و « إن الله یغضب لغضبک ویرضی لرضاک » . ( مستدرک حاکم 3 / 153 - 154 ( حکم به صحّت روایت هم نموده ) ، مجمع الزّوائد 9 / 203 ( از طبرانی به سندی که آن را ستوده ) ، کنز العمّال 2 / 111 و 13 / 674 ( از مصادر متعدّد ) ، اسدالغابة 5 / 522 ، الاصابة 8 / 265 - 266 ، الصواعق المحرقة 2 / 507 ، مدارج النبوة 2 / 589 .

ص : 111

تا آنکه حضرت زهرا ( علیها السلام ) از او خشنود شد . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : رضای حضرت فاطمه ( علیها السلام ) از ابو بکر کذب صریح است و بهتان فضیح !

در نقض جواب طعن دوازدهم از " صحیح بخاری " حدیثی نقل شد ، در آن حدیث واقع است : فغضبت فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم ، وهجرت أبا بکر فلم تزل مهاجرته حتّی توفّیت ، وعاشت بعد رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم ستة أشهر . (2) 74 . باز افترا بر شیعه به طعن تراشی !

دهلوی گوید : علمای شیعه چون دیدند که هبه به غیر قبض موجب ملک نمیشود ، ناچار در زمان ما علمای ایشان از این دعوی نیز انتقال نموده ، دعوی دیگر بر آوردند ، و طعن دیگر تراشیدند که آن طعن چهاردهم است . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این کذب محض و بهتان صرف است ، لازم بود که برای تصدیق این قول خود ، نام آن علمای زمان خود که از این دعوی انتقال نموده ، دعوی دیگر تراشیده اند ، در اینجا مذکور میکرد ! (4) .


1- تحفه اثنا عشریه : 278 ( طعن سیزدهم ابو بکر ) .
2- صحیح بخاری 4 / 42 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 183 - 185 .
3- تحفه اثنا عشریه : 279 ( طعن سیزدهم ابو بکر ) .
4- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 193 - 195 .

ص : 112

75 . طعنی ساختگی را به رُخ شیعه کشیدن !

دهلوی گوید : طعن چهاردهم : آنکه پیغمبر خدا صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم حضرت زهرا رضی الله عنها [ ( علیها السلام ) ] را به فدک وصیت کرده بود ، و ابو بکر او را بر فدک تصرف نداد ، پس خلاف وصیت پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم نمود . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این طعن در هیچ کتابی از کتب شیعه - که در مطاعن اصحاب ثلاثه و احزاب ایشان تصنیف نموده اند - نیست . (2) 76 . مطلبی را به مجالس المؤمنین نسبت داده که در آن نیست .

دهلوی گوید : چنانچه قاضی نورالله در " مجالس المؤمنین " به تفصیل ذکر نموده . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : اخذ نمودن حضرت امام رضا ( علیه السلام ) فدک را در آنجا مذکور نیست . (4) 77 . افترا بر امامیه دهلوی گوید : هرگاه امام خروج فرماید و به جنگ و قتال مشغول شود ، او را .


1- تحفه اثنا عشریه : 279 ( طعن چهاردهم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 210 .
3- تحفه اثنا عشریه : 280 ( طعن چهاردهم ابو بکر ) .
4- مجالس المؤمنین 1 / 50 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 218 .

ص : 113

تقیه حرام میگردد ، چنانچه مذهب جمیع امامیه است . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این مطلب کذب محض و افترای صرف است . (2) 78 . ادعای بیجای رفع کدورت به روایات فریقین !

دهلوی گوید : در میان ابو بکر و حضرت زهرا ( علیها السلام ) بابت این مقدمه به صلح و صفا انجامید ، و رفع کدورت به خوبی حاصل گردید ، چنانچه از روایات شیعه و سنی به ثبوت رسید . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : روایات طرفین دلالت بر کذب این دعوی میکند ، و روایات اهل سنت در ردّ جواب طعن سیزدهم نقل نموده شد . (4) 79 . ادعای اجماع فریقین بر نماز خواندن سعید بن عاص بر جنازه امام حسن ( علیه السلام ) دهلوی گوید : به اجماع مورخین طرفین از شیعه و سنی : چون جنازه امام حسن ( رضی الله عنه ) [ ( علیه السلام ) ] را آوردند ، امام حسین ( رضی الله عنه ) [ ( علیه السلام ) ] به سعید بن العاص که از جانب معاویه امارت داشت ، اشاره کرده فرمود که : اگر نه سنّت جدّ من بر آن بودی که امام جنازه امیر باشد هرگز تو را پیش نمیکردم . (5) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : دعوی اجماع مورخین طرفین بر امامت سعید بن العاص .


1- تحفه اثنا عشریه : 280 ( طعن چهاردهم ابو بکر ) .
2- مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 223 .
3- تحفه اثنا عشریه : 281 ( طعن چهاردهم ابو بکر ) .
4- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 183 - 190 ، 247 .
5- تحفه اثنا عشریه : 281 ( طعن چهاردهم ابو بکر ) .

ص : 114

و گفتن امام حسین ( علیه السلام ) کلام مذکور را ممنوع است ، بلکه مورخین و محدّثین شیعه میگویند که : حضرت امام حسین ( علیه السلام ) خود بر امام حسن ( علیه السلام ) نماز گزارد . (1) 80 . ادعایی بی دلیل !

دهلوی گوید : مرده را به آتش سوختن ، برای عبرت دیگران درست است . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این مجرد ادعاست ، و دلیلی بر آن از کتاب و سنت اقامه نکرده است . (3) 81 . روایت مستند عامه را به راویان شیعه نسبت داده و آن را غلط گفته !

دهلوی گوید : و آنچه بعضی روات شیعه گفته اند که : ابو بکر فجائه سلمی را - که قطع طریق میکرد - زنده در آتش انداخت و سوخت ، غلط محض است . (4) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : غلط دانستن و اختصاص این قضیه به بعض روات شیعه ، ناشی از اختلاط عقل ، و انتشار حواس و اختلال دماغ است !

احراق ابو بکر فجائه سلمی را به تصریح و اعتراف جمعی و روایت و نقل جمعی دیگر از اکابر اهل سنت ثابت است . (5) .


1- الکافی 1 / 300 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 253 .
2- تحفه اثنا عشریه : 282 ( طعن پانزدهم ابو بکر ) .
3- مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 324 .
4- تحفه اثنا عشریه : 283 ( طعن پانزدهم ابو بکر ) .
5- الاستیعاب 2 / 776 ، المستقصی 1 / 428 ، تاریخ الطبری 3 / 224 ، کنزالعمال 5 / 631 - 633 ، فتح الباری 6 / 105 و بسیاری از مصادر دیگر که در جلد سوم تشیید المطاعن تحت عنوان ( مطاعنی دیگر ) خواهد آمد . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 320 ، 336 ، 344 ، 406 - 410 .

ص : 115

82 . به روایت عامه استدلال کرده و آن را به شیعه نسبت داده !

دهلوی گوید : اگر ابو بکر را مسأله جده وکلاله معلوم نبود ، در امامت او نقصانی نمیکند ; زیرا که به موجب روایات شیعه حضرت امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) را نیز بعض مسائل معلوم نبود ، حال آنکه بالاجماع امام مطلق بود .

روی عبد الله بن بشیر : إن علیاً [ ( علیه السلام ) ] سُئل عن مسألة ، فقال : لا علم لی بها ، ثم قال : و أبردها علی کبدی ، سئلت عما لا أعلم .

ورواه سعدان بن نضیر أیضاً . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : إن هذا إلاّ إفک مبین ، نوبت وقاحت و جسارت او به اینجا رسیده که از افترای قبیح بر حضرت امیر ( علیه السلام ) اصلا مبالات نمیکند ! !

افترا بر شیعه که آسان است ، لیکن از افترا بر جناب امیر ( علیه السلام ) - که به اعتراف او بالاجماع امام مطلق است - اجتناب و خوف لازم است .

دعوی کردن که - معاذ الله ! - به روایات شیعه جناب امیر ( علیه السلام ) را بعض مسائل معلوم نبود ، و دلیلش روایت جعلی سعدان بن نصر آوردن ، نهایت عجیب و به غایت غریب است .

این روایت را در " کنزالعمال " در کتاب العلم نقل کرده . (2) .


1- تحفه اثنا عشریه : 284 ( طعن پانزدهم ابو بکر ) .
2- کنزالعمال 10 / 302 ( با قدری اختلاف ) . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 355 .

ص : 116

خیانت در نقل به حذف و اسقاط و . . .

از جمله خیانات او حذف و اسقاط مطالبی است که به ضررش تمام میشده ، مانند موارد ذیل :

83 . گروهی از صحابه گواهی دادند که آواز اذان از قوم مالک شنیدند ولی او فقط به ابوقتاده نسبت داده و گواهی دیگران را ذکر نکرده .

دهلوی گوید : ابوقتاده گواهی داد که من بانگ نماز از میان قوم وی شنیده ام ، و جماعت دیگر - که هم در آن سریه بودند - عکس آن ظاهر نمودند . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این به ظاهرش دلالت میکند که تنها ابوقتاده گواهی شنیدن اذان از قوم مالک داده ، و حال آنکه در عبارت " تاریخ طبری " که این فاضل آن را در حاشیه نقل کرده این الفاظ واقع است :

وقال آخرون : سمعناه ، وقال أبو قتاده : سمعناه . (2) یعنی دیگران گفتند که : شنیدیم ، و ابوقتاده گفت که : ما شنیدیم . (3) 84 . حذف و اسقاط آخر عبارت استیعاب که دلالت بر عدم ارتداد مالک دارد .

دهلوی گوید : فی الاستیعاب : وأَمَّرَه - أی خالداً - أبو بکر الصدیق علی الجیوش ففتح الله علیه الیمامة وغیرها ; و قتل علی یدیه أکثر أهل الردة ، منهم : مسیلمة ، و مالک بن نویرة . . . إلی آخر ما قال . (4) .


1- تحفه اثنا عشریه : 263 ( طعن دوم ابو بکر ) .
2- حاشیه تحفه اثنا عشریه : 532 .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 129 .
4- تحفه اثنا عشریه : 263 ( طعن دوم ابو بکر ) .

ص : 117

مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : در کتاب " استیعاب " بعد از عبارت مذکوره ، عبارتی واقع است که دلالت بر نفی ارتداد مالک بن نویره میکند ، لهذا این ناصبی آن عبارت را نقل نکرده ، و آن عبارت این است : وقد اختلف فی حال مالک بن نویرة فقیل : إنه قتله مسلماً . . أی قتله خالد لظنّ ظنّه به ، و کلام سمعه منه .

وأنکر علیه أبو قتادة قتله ، وخالفه فی ذلک وأقسم أن لا یقاتل تحت رایته أبداً . (1) یعنی اختلاف واقع است در حال مالک بن نویره ، پس گفته شد که قتل کرده خالد او را در حالتی که مسلمان بود به سبب گمانی که به او کرد و کلامی که از او شنید ، و انکار کرد بر خالد ، ابوقتاده قتل او را ، و مخالفت کرد او را در این معنا ، و قسم خورد که مقاتله نکند زیر رایت او گاهی هرگز . (2) 85 . حذف اعتراض صحابه به امارت اسامه و توبیخ نمودن حضرت آنها را دهلوی گوید : تفصیلش آنکه : بیست و ششم صفر روز دوشنبه ، آن حضرت امر فرمود مردم را که ساختگی لشکر کنند برای جنگ رومیان و انتقام زید بن حارثه ; روز سه شنبه بیست و هفتم ، اسامة بن زید را امیر لشکر ساخت . . . تا آخر . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : چون او در نقل قصه تصرف به کار برده ، ما عبارت " روضة الاحباب " را - که از جمله کتب معتبره اهل سنت است ، و در این قول هم او حواله به آن کرده نقل نماییم تا تصرف او ثابت و متحقق گردد .

سپس از آن نقل کرده که :

.


1- الاستیعاب 2 / 429 .
2- مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 160 .
3- تحفه اثنا عشریه : 264 ( طعن سوم ابو بکر ) .

ص : 118

آن صورت بر بعضی از مردم دشوار نمود ، بر سبیل طعن گفتند : این غلام را پیغمبر [ ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ] بر مهاجرین اولین امیر میگرداند ؟ ! مقاله این جمع به سمع شریف حضرت رسید ، بسیار به غضب رفت ، و با وجود حمی و صداع از خانه بیرون آمد ، و سر مبارک را به عصابه ای بر بسته بود ، پس بر منبر برآمد و حمد و ثنای حق تعالی به تقدیم رسانید ، و بعد از آن فرمود : ای گروه مردم ! این چه مقاله است که از بعضی شما به من رسید در باب امیر گردانیدن من اسامه را ؟ ! اگر امروز طعن در امارت وی مینمایید ، پس البته طعن کرده اید در امارت پدرش پیش از این ! (1) ( پس با اینکه دهلوی در صدد نقل تفصیل مطلب بوده - چون گفته : ( تفصیلش آنکه : . . . ) - ولی قسمتی که متضمن اعتراض صحابه به دستور پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) مبتنی بر فرماندهی اسامه بوده را برای حفظ آبروی صحابه حذف و اسقاط نموده است ) . (2) 86 . حذف فرار ابو بکر و عمر در وادی الرمل دهلوی گوید : در " معارج " و " حبیب السیر " مذکور است که : بعد از غزوه تبوک ، اعرابی در حضور جناب پیغمبر ( صلی الله علیه وآله ) آمده ، عرض نمود که : قومی از اعراب در وادی الرمل مجتمع گشته ، داعیه شبیخون دارند ، جناب پیغمبر ( صلی الله علیه وآله ) نشان خود را به ابو بکر صدیق داده ، او را امیر لشکر ساخته بر آن جماعت فرستادند . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : استدلال به این قصه بر فضیلت ابو بکر از قبیل استدلال به آیه : ( لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ ) (4) بر عدم وجوب صلات است ; زیرا که عبارت " معارج " و .


1- روضة الاحباب ، ورق : 165 - 166 .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 211 - 214 .
3- تحفه اثنا عشریه : 267 ( طعن چهارم ابو بکر ) .
4- النساء ( 4 ) : 43 .

ص : 119

" حبیب السیر " صریح است در انهزام ابی بکر و عمر ، تا آنکه آخر الامر جناب رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) جناب امیر ( علیه السلام ) را برای کفایت این مهم فرستاد ، و آن جناب فتح این مهم فرمود . (1) 87 . روایت حاکم و ترمذی که در آن مأمور بودن ابو بکر برای ادای برائت نقل شده را تقطیع ، و قسمتی را که با غرضش منافات داشته نیاورده است .

دهلوی گوید : و خود نیز گاه گاه شریک این خدمت میشد ، چنانچه در " سنن " ترمذی و " مستدرک " حاکم به روایت ابن عباس ثابت است که : کان علی [ ( علیه السلام ) ] ینادی ، فإذا أعیی قام أبو بکر . وفی روایة : فإذا بحّ قام أبو هریرة فنادی بها . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : او تمام روایت را ننوشته به جهت آنکه شروع روایت منافی ادعای باطل او بود ، و تمام روایت را سیوطی در " درّ منثور " به این وجه نقل کرده : أخرج الترمذی - وحسّنه - وابن أبی حاتم ، والحاکم - وصحّحه - وابن مردویه ، والبیهقی فی الدلائل عن ابن عباس : إن رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم بعث أبا بکر وأمره أن ینادی بهؤلاء الکلمات ، ثم أتبعه علیاً [ ( علیه السلام ) ] وأمره أن ینادی بهؤلاء الکلمات . .

فکان علی [ ( علیه السلام ) ] ینادی فإذا أعیی قام أبو بکر فنادی بها . (3) .


1- مراجعه شود به معارج النبوة 4 / 242 ، حبیب السیر 1 / 401 - 402 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 320 - 325 .
2- تحفه اثنا عشریه : 273 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .
3- الدرّ المنثور 3 / 210 . و لم یرد فی المصدر المطبوع قوله : ( فإذا أعیی قام أبوبکر فنادی بها ) ، مع وجوده فی سنن الترمذی 4 / 340 . قال الألبانی - فی ارواء الغلیل 4 / 303 - : ورجاله کلّه ثقات رجال البخاری ، فهو صحیح الاسناد .

ص : 120

بیان منافات آنکه : او در سابق ادعا نموده که :

ارجح نزد اهل حدیث همین است که ابو بکر برای ادای سوره برائت منصوب نشده ، پس چون نصب نشد عزل چرا واقع شود ؟ !

و در صدر این روایت - که اعاظم محدّثین ، اعنی ترمذی و ابن ابی حاتم و حاکم و ابن مردویه و بیهقی نقل کرده اند ، ترمذی و حاکم تحسین و تصحیح آن نموده اند - تصریح است به اینکه اولا ابو بکر برای منادات به این کلمات مأمور شده بود ، بعدِ آن جناب امیر ( علیه السلام ) را حکم فرمودند به اینکه به این کلمات ندا فرماید . (1) 88 . خیانت در نقل نامه امیرمؤمنان ( علیه السلام ) دهلوی گوید : امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) عمر بن ابی سلمه را - که از شیعه مخلصین حضرت و عابد و زاهد و امین و عالم و فقیه و متقی بود - از ولایت بحرین عزل فرمود ، و در مقام عذر به او نامه ای نوشت که در " نهج البلاغه " موجود است :

« أمّا بعد ; فإنی ولّیت النعمان . . علی البحرین ، ونزعت یدک بلا ذمّ لک ، ولا تثریب علیک ، فقد أحسنت الولایة وأدّیت الأمانة ، فأقبل غیر ظنین ولا ملوم ولا متّهم ولا مأثوم » . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : خواجه کابلی در نقل نامه جناب امیر ( علیه السلام ) خیانت نموده ، و عبارتی که دافع شبهه بود ، سرقت کرده ، و دهلوی هم به تقلیدش در خیانت و جنایت او شریک شده .

دنباله نامه حضرت در " نهج البلاغه " چنین مسطور است :

. . فلقد أردت المسیر إلی ظَلَمة الشام ، وأحببت أن تشهد معی فإنک ممّن .


1- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 262 - 265 .
2- تحفه اثنا عشریه : 274 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .

ص : 121

أستظهر به علی جهاد العدوّ ، وإقامة عمود الدین ، إن شاء الله تعالی . (1) پس معلوم شد که وجه نزع ولایت این بود که آن جناب اراده جنگ اهل شام داشت ، و عمر بن ابی سلمه ، چون مرد ثقه و امین و قابل استعانت در جهاد اعداء دین بود ، لهذا آن جناب خواست که او را همراه رکابِ سعادت انتساب دارد ، تا به قتال و نزال اهل ضلال اشتغال ورزد ، پس در حقیقت این عزل نیست بلکه از یک کار بر کار دیگر - که از آن اهم و اعظم بود - مقرر ساختن است .

پس در عزل ابی بکر و عزل عمر بن ابی سلمه تفاوت ظاهر باشد به چندین وجه . . . (2) 89 . خیانت و تقطیع در نقل کلام علامه دهلوی گوید : در کتاب " منهج الکرامة " شیخ ابن مطهر حلی چیزی گفته که به سبب آن اشکال از بیخ و بن برکنده شد ، و اصلا جای طعن بر ابو بکر نماند ، وهو : انه لمّا وعظت فاطمة ( علیها السلام ) أبا بکر فی فدک کتب لها کتاباً . . إلی آخره . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : علامه حلی ( رحمه الله ) در " منهاج الکرامة " فرموده :

لمّا وعظت فاطمة ( علیها السلام ) أبا بکر فی فدک ، کتب لها بها کتاباً وردّها علیها ، فخرجت من عنده فلقیها عمر فخرق الکتاب . (4) پس در کلام علامه چنانچه نوشته دادن ابو بکر کتابتی درباره فدک مذکور است ، این هم مذکور است که عمر آن کتاب را از آن جناب گرفته بدرید .

.


1- نهج البلاغة 3 / 67 ، ( نامه 42 ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 268 - 271 .
3- تحفه اثنا عشریه : 280 ( طعن چهاردهم ابو بکر ) .
4- منهاج الکرامة : 104 .

ص : 122

پس به سبب تقریر فعل عمر ، طعن دو بالا شد ، یعنی هم فدک نداد و هم عمر اهانتی و ایذائی که به آن جناب رسانیده بود ، بر آن راضی شد و سکوت ورزید . (1) 90 . استدلال به روایت تقطیع شده ، سپس افترا بستن بر امام صادق ( علیه السلام ) که حکم را نمیدانستند !

دهلوی گوید : و نیز حضرت امام به حق ناطق صادق ( علیه السلام ) را بعضی مسائل معلوم نبود : روی صاحب قرب الإسناد من الإمامیة ، عن إسماعیل بن جابر : أنه قال : قلت لأبی عبد الله ( علیه السلام ) فی طعام أهل الکتاب ، فقال : « لا تأکله » ، ثم سکت هنئیة ، ثم قال : « لا تأکله » ثم سکت هنئیة ، ثم قال : « لا تأکله ولا تترکه إلاّ تنزهاً ، إن فی آنیتهم الخمر ولحم الخنزیر » .

از این خبر صریح معلوم شد که امام را حکم طعام اهل کتاب معلوم نبود ، و آخر بعد تأمل بسیار هم حکم صریح معلوم نشد ، ناچار به احتیاط عمل فرمود (2) .

با اینکه : این روایت در قرب الاسناد نیست .

در مصادر دیگر هم همراه با زیاده ای است که صاحب تحفه نیاورده است !

حضرت در آخر روایت فرمود : « لا تترکه تقول إنه حرام ، و لکن تترکه تنزهاً » . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : حضرت در جواب سائل فرموه : « لا تأکله » ، پس اگر در اصطلاح دهلوی عدم علم ، علم را میگویند ، فلا مشاحّة فی الاصطلاح !

حکم صریح از این حدیث - اجتناب به طریق کراهت - مستفاد است ، و در آخر .


1- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 234 - 237 .
2- تحفه اثنا عشریه : 283 - 284 ( طعن پانزدهم ابو بکر ) .
3- محاسن 2 / 454 ، کافی 6 / 264 ، تهذیب 9 / 87 ، وسائل الشیعه 24 / 211 .

ص : 123

تصریح نمود که : به جهت آن است که در آنیه شان خمر و لحم خنزیر است نه آنکه به جهت حرمت اکل باشد . (1)

تدلیسات

91 . انحصار مطاعن ابو بکر در ده ، پانزده دهلوی گوید : کسی که در تمام عمر خود ده کار یا دوازده کار به عمل آورد . . . الی آخر .

سپس گفته : مطاعن ابو بکر ، و آن پانزده طعن است . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : حصر امور مذکوره در ده یا دوازده ممنوع است ; زیرا که علمای شیعه مطاعن ثلاثه را به طریق حصر ذکر نکرده اند ، بلکه بر طریق تمثیل ، حسب گنجایش مقام و فرصتِ وقت ، هر کس هر قدر که خواسته به ذکر آن پرداخته .

و باز میفرماید : حصر مطاعن ابو بکر در پانزده - که ظاهر کلامش دلالت بر آن میکند - نه عقلی است نه استقرایی ; اما انتفای حصر عقلی ; پس واضح و لائح است .

و اما انتفای حصر استقرایی ; پس از جهت آنکه دانستی که علمای شیعه مطاعن هیچ یک از اصحاب را به طریق حصر ذکر نکرده اند .

چنانچه مولانا محمّدباقر مجلسی ( رحمه الله ) در کتاب " حق الیقین " فرموده :

.


1- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 379 - 380 .
2- تحفه اثنا عشریه : 262 ( طعن اول ابو بکر ) .

ص : 124

مطلب اول در مطاعن ابو بکر است ، و آن بسیار است ، و به قلیلی در این رساله اکتفا مینماییم . (1) و مع هذا چند مطاعن ابو بکر را که در کتب مشهوره مذکور است ذکر نکرده . (2) 92 . مصادره به مطلوب !

دهلوی گوید : جواب دیگر آنکه : صدیق خلیفه رسول [ ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ] بود . . . الی آخر . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : اصل دعوی اهل سنت همین است که ابو بکر خلیفه رسول ( صلی الله علیه وآله و سلم ) بود .

و شیعیان برای نقض این دعوی گفته اند : خلیفه را میباید که معصوم و محفوظ باشد از مطاعن ، و ابو بکر مطعون بود به مطاعن کثیره ، و از جمله مطاعن او طعن مذکور است .

پس در جواب این اعتراض ذکر اصل دعوی مناسب نیست . (4) 93 . خلط قصه پیش نمازی به جیش اسامه دهلوی گوید : اعیان مهاجر و انصار مثل ابو بکر صدیق و عمر بن الخطاب و عثمان و سعد بن وقاص و ابوعبیدة بن الجراح و سعد بن زید و قتادة بن النعمان و .


1- حق الیقین : 154 .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 30 ، 38 - 39 .
3- تحفه اثنا عشریه : 264 ( طعن دوم ابو بکر ) .
4- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 172 - 173 .

ص : 125

سلمة بن اسلم همه ساختگی کرده ، دیره و خیمه بیرون فرستادند ، و میخواستند که از آنجا کوچ نمایند که در آخر روز چهارشنبه و اول شب پنج شنبه مرض آن حضرت صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم اشتداد پذیرفت ، و به این سبب تهلکه رو داد ، وقت عشاء از شب پنج شنبه ابو بکر را جناب پیغمبر خدا ( صلی الله علیه وآله ) خلیفه نماز فرمودند ، و به این خدمت مأمور ساختند . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : ناظر را از این کلام چنان گمان میشود که ناقلان قصه اسامه ، حدیث مأمور فرمودن رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) ابو بکر را به امامت صلات ، در ضمن آن قصه نقل کرده اند ; و حال آنکه این معنا خلاف واقع است ، چنانچه از عبارت " روضة الاحباب " معلوم شد ، (2) بلکه قصه اسامه را روات آن جداگانه نقل کرده اند ، و حدیث امامت صلات ابو بکر را جدا .

( و از خلط دو قضیه چنین برداشت میشود که : راویان قضیه جیش اسامه گفته اند که پس از آن ، پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ابو بکر را بر امامت نماز نصب نمود ) . (3) 94 . عدم ذکر ابو بکر و عمر و عثمان در افراد لشکر اسامه دهلوی گوید : تفصیلش آنکه : بیست و ششم صفر روز دوشنبه . . . الی آخر . (4) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : پس چون در نقل این قصه تصرف به کار برده ، ما عبارت " روضة الاحباب " را - که از جمله کتب معتب .


1- تحفه اثنا عشریه : 265 ( طعن سوم ابو بکر ) .
2- مراجعه شود به روضة الاحباب ، ورق : 165 - 166 .
3- مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 223 .
4- تحفه اثنا عشریه : 264 ( طعن سوم ابو بکر ) .

ص : 126

حواله به آن کرده نقل نماییم تا تصرف او ثابت و متحقق گردد .

در عبارت " روضة الاحباب " به صراحت تمام مذکور است که :

ابو بکر و عمر و عثمان و غیر ایشان مأمور گشتند به آنکه در آن لشکر همراه اسامه باشند . (1) و او این مضمون را صراحتاً ذکر نکرده ، اگر چه از قول او که : ( ابو بکر و عمر و عثمان ساختگی کرده ) . . . الی آخر ، التزاماً مستفاد میشود . (2) 95 . تشکیک در بودن ابو بکر با جیش اسامه !

دهلوی گوید : اگر بالفرض ابو بکر بالخصوص مأمور بود به آنکه خود همراه اسامه به جنگ رومیان برود . . . تا آخر . (3) اشکال : جای هیچ تشکیک و احتمال خلافی در مطلب نیست ، چنان که مؤلف فرموده :

مأموریِ ابو بکر به خروج همراه جیش اسامه ، به روایات و اقوال ثقات متقدمین و متأخرین اهل سنت ثابت است ، کالواقدی ، وابن سعد ، وابن إسحاق ، وابن الجوزی ، والذهبی ، وابن حجر العسقلانی ، والقسطلانی ، وجمال الدین المحدّث ، وعبد الحق الدهلوی . . وغیرهم ممّن لا یخفی . (4) .


1- روضة الاحباب ، ورق : 166 .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 214 .
3- تحفه اثنا عشریه : 266 ( طعن سوم ابو بکر ) .
4- روضة الاحباب ، ورق : 166 ، مدارج النبوة 2 / 530 - 531 ، فتح الباری 7 / 69 و 8 / 115 - 116 ، ارشاد الساری 6 / 126 ، تهذیب التهذیب 1 / 182 و مراجعه شود به : شرح ابن ابی الحدید 1 / 159 - 160 و 6 / 52 ، 9 / 196 - 197 ، 12 / 83 ، 17 / 183 ( عن کثیر من المحدّثین ) ; البدایة والنهایة 6 / 335 ; تهذیب الکمال 2 / 340 ; الکامل لابن الأثیر 2 / 317 ; تاریخ الخمیس 2 / 154 ; وفیات الأعیان 8 / 374 ; جامع الأحادیث الکبیر 13 / 211 ; فتح الباری 8 / 115 ( أواخر کتاب المغازی ) ; تاریخ الیعقوبی 2 / 76 - 77 و 113 ; السیرة الحلبیة 3 / 228 ; عیون الأثر 2 / 352 ; نهایة الإرب 17 / 370 و 19 / 46 ; تاریخ مدینة دمشق 8 / 46 ; ( ترجمة أُسامة ) تاریخ الإسلام للذهبی ( المغازی ) 714 ; أنساب الأشراف 2 / 115 . سبل الهدی والرشاد 6 / 248 ، إمتاع الأسماع مقریزی 14 / 517 . یعقوبی نقل کرده که : هنگام تنفیذ جیش اسامه ، ابو بکر از او درخواست کرد که عمر نزد من بماند و به جهاد نرود تا در امر خلافت مرا یاری نماید . اسامه گفت : خودت چی ؟ ! ( یعنی خودت هم بنابر دستور پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) بایستی تحت فرمان من به جنگ بیایی ! ! ) ابو بکر گفت : برادرزاده ! میبینی که مردم چه کرده اند ( یعنی من دیگر خلیفه شده ام ! ) ، عمر را رها کن و راه بیفت . ( تاریخ یعقوبی 2 / 127 ) . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 211 - 222 .

ص : 127

96 . استدلال به خلافت ابو بکر بر جواز نرفتن همراه اسامه دهلوی گوید : ابو بکر را بعد از رحلت پیغمبر علیه [ وآله ] السلام انقلاب منصب شد . . . پس چون ابو بکر خلیفه پیغمبر بود ، و به جای او شد ، او را همراه اسامه چرا بایستی برآمد ؟ ! (1) اشکال : کاملا روشن است که این مصادره به مطلوب است ، کجا شیعه خلافت ابو بکر را پذیرفته است تا این استدلال تمام باشد ؟ ! (2) .


1- تحفه اثنا عشریه : 266 ( طعن سوم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 266 - 268 .

ص : 128

97 . تدلیس در تقریر مطلب شیعه !

طعن ششم آن است که پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ابو بکر و عمر را تابع عمرو بن العاص و اسامه ساخت ، اگر ایشان لیاقت داشتند و یا اولی بودند ، چرا ایشان را رئیس نکرد ؟ !

دهلوی گوید : اگر شیعه معتقد لیاقت امامت برای عمرو بن العاص و اسامه ، و قائل به افضلیت ایشان باشند ، در این باب اهل سنت محتاج جواب خواهند بود . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : اگر شیعه قائل شوند به اینکه ابو بکر و عمر در مرتبه کمتر از اسامه و عمرو بن العاص بودند ، ایشان را اعتقاد به لیاقت عمرو بن العاص و اسامه برای امامت کبری لازم نمیآید ; بلکه غایت آنچه از آن لازم میآید آن است که اسامه و عمرو بن العاص از ابو بکر و عمر و امثال ایشان افضل بودند ، و این معنا مستلزم لیاقت امامت کبری نمیتواند شد . (2) 98 . تکذیب عدم استخلاف پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) به این بهانه که شیعه استخلاف حضرت امیر ( علیه السلام ) را پذیرفته اند .

دهلوی گوید : خلیفه نکردن آن حضرت صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم برای امت ، صریح دروغ و بهتان است ; زیرا که شیعه کلّهم قائل اند به اینکه جناب پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم حضرت امیر ( علیه السلام ) را خلیفه نمود . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این خبط محض است ; زیرا که غرض شیعه از این کلام آن .


1- تحفه اثنا عشریه : 268 ( طعن ششم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 272 - 273 .
3- تحفه اثنا عشریه : 269 ( طعن هفتم ابو بکر ) .

ص : 129

است که به اعتقاد اهل سنت حضرت رسالت پناه ( صلی الله علیه وآله ) خلیفه بر امت خود متعین نساخته بود ، پس ابو بکر در استخلاف عمر مخالفت جناب رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) را - به اعتقاد اهل سنت - هم کرده باشد چنانچه در کلام عبدالرزاق مذکور است که : پیغمبر خدا ( صلی الله علیه وآله ) به اعتقاد ایشان - یعنی به اعتقاد اهل سنت - خلیفه نکرد . (1) 99 . نصب عمر پیروی از سنّت پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) در غدیر ! !

سپس دهلوی در ادامه مطلب سابق گوید : و اگر ابو بکر هم اتباع سنت پیغمبر خود کرده ، بر امت خلیفه [ تعیین ] کرد ، مخالفت از کجا لازم آمد ؟ (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : کمال تعجب است که خودش اقرار مینماید که :

نزد شیعه جناب رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) ، جناب امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) را خلیفه کرده .

باز خلیفه نمودن ابو بکر عمر را - که عین مخالفت رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) و معاندت به آن جناب است - موافقت ( و اتباع سنت پیغمبر ( صلی الله علیه وآله ) ) مینامد .

( یعنی کاملا روشن است که اگر او بر این فرض پاسخ میدهد که پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) امیرمؤمنان ( علیه السلام ) را به جانشینی نصب فرموده ; پس در این صورت دیگری حق انتخاب خلیفه ندارد ، بلکه در این صورت انتخاب کردن خلیفه ، مخالفت صریح با جانشین منصوب از طرف آن حضرت است ) . (3) .


1- گوهرمراد : 409 ، و رجوع شود به تشیید المطاعن 1 / 386 - 387 .
2- تحفه اثنا عشریه : 269 ( طعن هفتم ابو بکر ) .
3- مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 387 .

ص : 130

100 . تدلیسی دیگر !

دهلوی گوید : و الاّ لازم آید که حضرت امیر [ ( علیه السلام ) ] در استخلاف امام حسن [ ( علیه السلام ) ] خلاف پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم کرده باشد . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این معنا وقتی لازم آید که شیعیان اعتقاد میداشتند که پیغمبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) خلیفه مقرر نکرده ، و حال آنکه دانستی که خودش در جواب همین طعن گفته : شیعه کلّهم قائل اند به آنکه جناب پیغمبر خدا صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم ، حضرت امیر ( علیه السلام ) را خلیفه نمود .

و نیز به نزد ایشان ثابت و متحقق است که چنانچه حضرت رسول ( صلی الله علیه وآله و سلم ) حضرت امیر ( علیه السلام ) را خلیفه خود نمود ، همچنان به حضرت امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) امر فرموده بود که بعد [ از ] خود امام حسن ( علیه السلام ) را خلیفه نماید . (2) 101 . گفتن ابو بکر : ( إنّ لی شیطاناً یعترینی ) . . . نزد عامه به صحت نرسیده .

دهلوی گوید : این روایت در کتب معتبره اهل سنت صحیح نشده تا به آن الزام درست شود ، بلکه خلاف این روایت نزد ایشان صحیح و ثابت است . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : حسن بصری و ابن تیمیه و دیگر متعصبین علمای اهل سنت و معتبرین ایشان ، انکار صحت این کلام ابی بکر نکرده اند ، بلکه آن را از اعظم مدایح ابی بکر گمان نموده اند .

.


1- تحفه اثنا عشریه : 269 ( طعن هفتم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 396 .
3- تحفه اثنا عشریه : 269 ( طعن هشتم ابو بکر ) .

ص : 131

سپس مؤلف به نقل عبارات آنها پرداخته است . (1) 102 . قضیه شرطیه در کلام ابو بکر دلالت بر صدور گناه از او ندارد !

دهلوی گوید : قضیه شرطیه ابو بکر را نیز به خاطر باید آورد که ( إن زغت ) هرگز وقوع طرفین را نمیخواهد . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : کلام ابی بکر دلالت صریحه بر این معنا دارد که : ابو بکر را شیطانی بود که او را در میگرفت ، و او به اعترایش زیغ از حق به سوی باطل میورزید ، به این سبب حاضرین را حکم کرد که به وقت اعتراء آن شیطان و زیع ، من را مستقیم میکرده باشید ، و از باطل به سوی حق آورده . (3) 103 . ادعای قطعی بودن افضلیت ابو بکر !

دهلوی گوید : خیریت و افضلیت ابو بکر نزد جمیع صحابه مسلّم و قطعی بود . (4) .


1- منهاج السنة 8 / 266 ، کنزالعمال 5 / 589 - 590 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 25 - 30 .
2- تحفه اثنا عشریه : 270 ( طعن هشتم ابو بکر ) .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 57 - 58 . قال ابن تیمیة : المأثور عنه - أی أبی بکر - أنه قال : إن لی شیطاناً یعترینی - یعنی عند الغضب - فإذا اعترانی فاجتنبونی لا أُؤثر فی أبشارکم . ( منهاج السنة 8 / 266 ) . وزاد المحبّ الطبری - فی الریاض النضرة 2 / 230 - 231 - : فإن زغت فقوّمونی . و راجع : تاریخ الطبری 2 / 450 ، 460 ، شرح ابن ابی الحدید 17 / 159 ، تاریخ الخلفاء 1 / 71 ، کنزالعمال 5 / 589 - 590 ، الصواعق المحرقة 1 / 37 .
4- تحفه اثنا عشریه : 271 ( طعن نهم ابو بکر ) .

ص : 132

مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : از گفتن عمر و ابوعبیده جراح در حق ابو بکر : ( أنت خیرنا وأفضلنا ) ، و عدم انکار بعض مهاجرین و انصار ، مسلّم بودن خیریت و افضلیت ابو بکر نزد جمیع صحابه لازم نمیآید ; زیرا که بسیاری از صحابه در سقیفه بنی ساعده در وقت این گفت و گو موجود نبودند .

و به نقل معتمدین اهل سنت - نزد جماعتی از صحابه کبار - امیرمؤمنین ( علیه السلام ) افضل جمیع صحابه بود ، ابن عبدالبر در کتاب " استیعاب " فرموده : روی عن سلمان وأبی ذر والمقداد [ وحذیفة ] وخباب وجابر وأبی سعید الخدری وزید بن الأرقم : أن علی بن أبی طالب أول من أسلم . . وفضّله هؤلاء علی غیره . (1) 104 . استدلال به بیعت امیرمؤمنان ( علیه السلام ) با اینکه اکراهاً واقع شد .

دهلوی گوید : حضرت امیر ( علیه السلام ) و . . . زبیر نیز بیعت کرده اند . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : طرفه ماجرا است که اهل سنت در محبت ثلاثه چنان مبهوت میشوند که اصلا ضارّ را از نافع تمیز نمینمایند ! ( یا ) میخواهند فضائح ائمه و اسلاف خود را به حسن بیان به محاسن مبدل سازند !

قصه بیعت جناب امیر ( علیه السلام ) دلیل وافی و برهان کافی است بر جور و ظلم و بی دینی و کفر ابی بکر و عمر که به جبر از آن جناب بیعت گرفته اند .

پس چنین قصه شنیعه را باید که به هزار جدّ و کدّ در استار حجب اختفا داشتن ، نه اینکه همت بر اظهار و اشاعه آن گماشتن ! (3) .


1- الاستیعاب 3 / 1090 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 120 - 129 .
2- تحفه اثنا عشریه : 271 ( طعن نهم ابو بکر ) .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 135 - 136 و 3 / 406 - 410 و 4 / 261 - 451 ( طعن دوم عمر ) .

ص : 133

105 . کجا پذیرفتن همه اقوال عمر بر شیعه لازم است ؟ !

دهلوی گوید : اگر به این قول عمر در حق ابو بکر تمسک نمایند ، لازم است که به جمیع اقوال عمر - که در حق ابی بکر و خلافت او وارد است - تمسک نمود . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : اقرار خصم مقبول است ، و ادعای او غیر مسموع .

شیعه به یک دو کلمه حق که خدای تعالی اعلائاً للحق گاهی بر زبان عمر جاری ساخته تمسک مینمایند ، و به دیگر اقوال عمر که به اغوای شیطانی و تلبیس ابلیس به آن متفوه میشد ، چسان تمسک خواهند نمود ؟ ! (2) 106 . ادعای اینکه در کتب ذیل روایت عدم نصب ابو بکر اختیار شده .

دهلوی گوید : در " تفسیر بیضاوی " و " تفسیر مدارک " و " تفسیر زاهدی " و " تفسیر نظام نیشابوری " و " جذب القلوب " و " شرح مشکاة " همین روایت را اختیار نموده اند . (3) مؤلف ( رحمه الله ) - پس از بیان اینکه اختیار آنها ارزشی ندارد ، عبارات برخی از کتب مذکوره را نقل و - میفرماید : در این عبارات نصّی بر مدعای او که عدم نصب ابی بکر است برای ادای سوره برائت پیدا نیست . (4) .


1- تحفه اثنا عشریه : 271 ( طعن نهم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 137 .
3- تحفه اثنا عشریه : 272 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .
4- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 208 - 211 .

ص : 134

107 . مکابره در احتمال دادن معنای دیگر در مورد جمله ای که نص است !

دهلوی گوید : آمدیم بر احتمال اول که ظاهر « لا یؤدّی عنّی إلاّ رجل منی » آن را قوت میبخشد . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این احتمال عین مکابره و عناد است ; زیرا که « لا یؤدّی عنّی إلاّ رجل منی » نصّ است در عزل ابی بکر ، و هرگز معنایی دیگر ندارد .

و کلام او دلالت دارد بر آنکه احتمالی که منافی عزل نباشد نیز از این فقره مفهوم میتواند شد . (2) 108 . استدلال به کلام منقول از عمر بن عبدالعزیز در ردّ هبه فدک ، با وجود اشکالات عدیده اش !

دهلوی گوید : دعوی هبه در کتب اهل سنت اصلا موجود نیست ، بلکه خلاف آن موجود است ، در " مشکاة " از عمر بن عبدالعزیز آورده که هنگامی که خلیفه شد بنومروان را جمع کرده ، گفت : إن رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم کانت له فدک . .

وإن فاطمة [ ( علیها السلام ) ] سألته أن یجعلها لها فأبی . .

فلمّا أن ولی عمر بن الخطاب عمل فیها بما عملا حتّی مضی لسبیله ، ثم أقطعها (3) مروان ، ثم صارت لعمر بن عبد العزیز . . وإنی أُشهدکم أنی رددتها علی ما کانت - یعنی علی عهد .


1- تحفه اثنا عشریه : 272 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .
2- مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 228 .
3- فی المشکاة : ( اقتطعها ) .

ص : 135

رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم وأبی بکر وعمر - . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این روایت مزخرفه موضوعه مخالف افادات علمای کبار اهل سنت است که دعوی هبه حضرت فاطمه ( علیها السلام ) را ذکر فرموده اند .

از همه لطیف تر آن است که این روایت مکذوبه را از عمر بن عبدالعزیز نقل کرده اند ( که دلیلی بر حجیت کلام او نیست ) .

مضافاً که این روایت ، روایت عمر بن الخطاب را تکذیب مینماید که از حضرت فاطمه ( علیها السلام ) نقل نموده که : آمد مرا اُمّ أیمن ، پس خبر داد مرا که : جناب رسالت مآب ( صلی الله علیه وآله و سلم ) عطا فرموده مرا فدک . (2) پس ادعای ابای آن حضرت ( صلی الله علیه وآله ) از اعطای فدک ، و آن هم بعدِ سؤال حضرت فاطمه ( علیها السلام ) ، کذب محض و دروغ بیفروغ است با اینکه در این روایت آمده : ( ثمّ أقطعها مروان ) و با این مطلب خلیفه ثالث را به درکات سعیر رسانیده است . (3) 109 . ادعای اینکه ابو بکر برای اهل بیت ( علیهم السلام ) مسأله شرعی را بیان کرده !

دهلوی گوید : لیکن ( ابو بکر ) مسأله فقهیه را بیان کرد که مجرد هبه موجب ملک نمیشود ، تا وقتی که قبض متحقق نگردد . (4) .


1- مشکاة المصابیح 2 / 1190 ، تحفه اثنا عشریه : 277 ( طعن سیزدهم ابو بکر ) .
2- الطبقات الکبری 2 / 315 - 316 .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 57 - 65 .
4- تحفه اثنا عشریه : 278 ( طعن سیزدهم ابو بکر ) .

ص : 136

مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این افترای صریح و کذب قبیح و بهتان شنیع و اتهام فظیع است ، و به حمایت ابو بکر از تخطئه اهل بیت ( علیهم السلام ) هم باکی ندارد ( یعنی اهل بیت ( علیهم السلام ) - العیاذ بالله - مسأله را نمیدانستند و خطا کردند و پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) هم در تعلیم آنها کوتاهی کرد تا نوبت به یاد دادن ابو بکر رسید ! ! ) . (1) 110 . خبر دادن بود نه شهادت ، پس ابو بکر ردّ شهادت نکرد !

دهلوی گوید : اگر بالفرض حضرت علی [ ( علیه السلام ) ] و اُمّ أیمن به طریق اخبار محض ، این هبه را اظهار فرموده باشند ، این را ردّ شهادت گفتن عجب جهل است . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : از عبارات علمای سنیه - مثل ابن حجر و سید نورالدین سمهودی (3) - دانستی که حضرت علی ( علیه السلام ) و اُمّ أیمن بعد طلب ابی بکر بیّنه را از حضرت فاطمه ( علیها السلام ) شهادت دادند ، پس شهادت ایشان را بر صرف اظهار هبه ، به طریق اخبار محض حمل کردن ، و به این حیله ردّ شهادت را از ابو بکر زائل ساختن ، محض تخدیع شنیع و ارتکاب کذب فظیع است ! (4) 111 . ادعای اینکه وصیت به دفن شبانه برای تستر و حیا بود .

دهلوی گوید : این وصیت حضرت زهرا ( علیها السلام ) بنابر کمال تستر و حیا بود . (5) .


1- مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 75 .
2- تحفه اثنا عشریه : 278 ( طعن سیزدهم ابو بکر ) .
3- وفاء الوفا 3 / 999 ، 1000 ، 1001 ، الصواعق المحرقة 1 / 93 - 94 .
4- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 112 - 114 .
5- تحفه اثنا عشریه : 281 ( طعن چهاردهم ابو بکر ) .

ص : 137

مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : ابو بکر جوهری روایت کرده :

قالت فاطمة - یعنی لأبی بکر - : « لا کلّمتک أبداً » . .

قال أبو بکر : لا هجرتک أبداً . .

قالت : « والله لأدعون الله علیک » . .

قال : والله لأدعونّ الله لک . .

فلمّا حضرتها الوفاة أوصت أن لا یصلّی علیها ، فدفنت لیلا . . (1) إلی آخره .

و این روایت دلالت واضحه دارد بر آنکه وصیت حضرت فاطمه ( علیها السلام ) به عدم حضور ابی بکر بر جنازه آن حضرت از جهت آزردگی و عدم رضا بود ، نه بنابر محض تستر و حیا .

( مضافاً به اینکه : برای رعایت تستر جنازه حضرت را با تابوت برداشتند و خود مؤلف تحفه نقل کرد که حضرت زهرا ( علیها السلام ) در مرض موت خود فرمود که : « شرم دارم که مرا بعد از موت بی پرده در حضور مردان بیرون آرند » . . . اسما بنت عمیس گفت که : من در حبشه دیده ام که از شاخه های خرما نعشی مانند کجاوه میسازند ، حضرت زهرا ( علیها السلام ) فرمود که : « به حضور من ساخته ، به من بنما » ، اسما آن را ساخته به زهرا ( علیها السلام ) نمود ، بسیار خوشوقت شد و تبسم کرد ، و هرگز او را بعد از واقعه آن حضرت صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم خوشوقت و متبسم ندیده بودند ) . (2) .


1- السقیفة وفدک : 104 ، شرح ابن ابی الحدید 16 / 214 ، الغدیر 7 / 229 - 230 .
2- تحفه اثنا عشریه : 281 . مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 247 - 248 .

ص : 138

112 . استدلال به نظریه عامه و روایتی که خود عامه آن را تضعیف کرده اند .

دهلوی گوید : همین است حکم شریعت نزد اکثر علما ، چنانچه در " مشکاة " از ابوداود و نسائی از جابر آورده : جیء بسارق . . إلی آخره . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : اولا : در مقام توجیه و اصلاح فعل ابی بکر ، ذکر مذهب علمای خود نمودن معنایی ندارد .

و ثانیاً : حدیثی که از " مشکاة " آورده واضح البطلان است ; زیرا سرقت اگر چه مکرر شود مبیح قتل نیست ، و در آخر آن حدیث مذکور است : فأتی به الخامسة ، فقال : اقتلوه ، فانطلقنا به فقتلناه . . ثم اجتررناه فألقیناه فی بئر ! (2) ( و ثالثاً : ) نسائی تضعیف این حدیث کرده ، و دهلوی از جهت قلّت تتبع ، یا عمداً از راه تلبیس و تخدیع ، از آن قطع نظر کرده ، به این حدیث تمسک نموده ! ابن الهمام بعد نقل این حدیث از ابوداود گفته : قال النسائی : حدیث منکر ، ومصعب بن ثابت لیس بالقویّ . (3) و دیگر ائمه رجال نیز قدح و جرح مصعب بن ثابت نموده اند . (4) 113 . مطلبی که سید از نظام نقل کرده ، دهلوی به کتب معتبر شیعه نسبت داده !

دهلوی گوید : از کتب معتبره شیعه روایات این مضمون باید آورد : شریف مرتضی در کتاب " تنزیه الانبیاء والائمه " روایت کرده :

.


1- تحفه اثنا عشریه : 282 ( طعن پانزدهم ابو بکر ) .
2- مشکاة المصابیح 2 / 1068 .
3- فتح القدیر 5 / 395 .
4- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 298 - 304 .

ص : 139

إن علیاً [ ( علیه السلام ) ] أحرق رجلا أتی غلاماً فی دبره . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : در کلام سید مرتضی ( قدس سره ) اثری و نشانی از این روایت نیست .

آری ; ایشان به نقل از نظّام فرموده : فإن قیل : فما الوجه فیما عابه النظّام به من الأحکام التی ادّعی أنه خالف بها جمیع الأُمّة ، مثل . . . وعدّ حتّی قال : وإنه أحرق رجلا أتی غلاماً فی دبره .

پس کلام نظّام را که در معرض طعن بر امام ( علیه السلام ) ذکر کرده ، از روایات کتب معتبره شیعه گفتن ، و آن را به روایت جناب سید مرتضی ( قدس سره ) نسبت کردن ، و حجت دانستن ، طرفه ماجرا است که در بیان نمیگنجد !

خصوصاً وقتی که جناب سید مرتضی کلام در صحت آن هم کرده باشد ! (2) .


1- تحفه اثنا عشریه : 283 ( طعن پانزدهم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 329 - 330 .

ص : 140

خطاها ، لغزشها و . . .

114 . با اینکه خودش - مانند بقیه اشاعره - در عصمت انبیا ( علیهم السلام ) خدشه کرده اینجا معتزله را به آن مذمّت کرده !

دهلوی گوید : معتزله . . . هیچ پیغمبری را از ابتدای حضرت آدم تا حضرت پیغمبر ما صلی الله علیه [ وآله ] و سلم نگذاشته اند که صغائر و کبائر به جناب ایشان نسبت نکرده اند ، و همه را به آیات و احادیث به اثبات رسانیده اند . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : تخصیص معتزله به انکار عصمت انبیا ( علیهم السلام ) بیوجه است ; بلکه اشاعره هم تجویز کبیره نموده اند . (2) و خود دهلوی هم در باب دوم گفته :

آیات و احادیث بی شمار ناطق و مصرح اند به صدور زلاّت از انبیا . . . اگر در عصمت ایشان غلو نموده اید ، و صدور گناه مطلق از ایشان [ را ] جایز نگوییم ، در تأویل و توجیه این نصوص غیر از کلمات بارده سمجه به دست ما نخواهد آمد . (3) 115 . خوارج و نواصب را به تنقیص حضرت امیر ( علیه السلام ) ملامت نموده با آنکه خودش به آن مبتلا است !

دهلوی گوید : خوارج و نواصب در جناب حضرت امیر ( علیه السلام ) و اهل بیت کرام ( علیهم السلام ) همین روش را پیش گرفته اند . (4) .


1- تحفه اثنا عشریه : 262 ( مقدمه مطاعن ابو بکر ) .
2- المواقف 3 / 416 ، شرح المواقف 8 / 265 .
3- تحفه اثنا عشریه : 31 برای اطلاع بیشتر رجوع شود به تشیید المطاعن 1 / 24 - 26 .
4- تحفه اثنا عشریه : 262 ( مقدمه مطاعن ابو بکر ) .

ص : 141

مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : ظاهر کلامش دلالت میکند بر اینکه خودش از این عیب مبرّا است ، و حال آنکه در باب هفتم جمله ای از مقولات خوارج و نواصب را در حق امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) ذکر نموده که موجب توجه طعن به آن جناب است ، در مقام جواب به تسلیم آن پرداخته . (1) و در این باب - باب دهم - بسیاری از قصورات و نقصانات اصحاب ثلاثه ، را به اثبات قصور و نقصان آن حضرت ، دفع نموده است (2) پس خودش نیز شریک خوارج و نواصب باشد ! (3) 116 . تجویز اینکه پادشاه متأخر میتواند بعضی از کسانی را که در لشکری تعیین شده اند نزد خود نگه دارد .

دهلوی گوید : ( اگر ) پادشاهی لشکری را به سمتی معین سازد ، و در اثنای تهیه اسباب سفر و استعداد مهم ، آن پادشاه وفات یافت ، و پادشاهی دیگر به جای او منصوب شود ، آن پادشاه منصوب را میرسد که بعضی تعیناتیان را در حضور خود نگاه دارد ; زیرا که صلاح ملک و دولت در آن میبیند .

و در اینقدر تصرف ، مخالفت پادشاه اول یا عصیان فرمان او لازم نمیآید ( پس ابو بکر میتوانست عمر را نزد خود نگه دارد ) . (4) .


1- تحفه اثنا عشریه : 227 - 231 .
2- تحفه اثنا عشریه ، باب دهم ، به عنوان نمونه مراجعه شود به صفحات : 270 ، 283 ، 286 - 287 ، 292 ، 295 ، 299 ، 306 - 307 ، 316 ، 318 ، 322 ، 324 .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 28 .
4- تحفه اثنا عشریه : 265 ( طعن سوم ابو بکر ) .

ص : 142

مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این از قبیل سفسطه است ; زیرا که در مخالفت بودن این معنا ، کسی شک ندارد ، و کسی که انکار این معنا نماید قابل خطاب نباشد .

و کدام فرق است در اینکه مأمور رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) را کسی از مأموریت باز دارد ، یا امیر آن جناب را از امارت ؟ ! بالیقین در هر دو صورت مخالفت آن جناب لازم خواهد آمد . (1) 117 . خطاب تجهیز جیش بر خود لشکر کلام بیمعناست .

دهلوی گوید : « جهزوا جیش أُسامة » خطاب به متعینان نمیتواند شد ، چه تجهیز و سامان کردن لشکر اسامه بعینه ، لشکر اسامه را فرمودن ، کلام بی معنا است ، پس خطاب عام است به جمیع مسلمین . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : معنای تجهیز در لغت ، ساختن اسباب مسافر است . (3) و در ساختن مسافر اسباب خود را یا [ اسباب ] مصاحب خود را ، محذوری پیدا نمیشود ، چنانچه ابن حجر بعد نقل حدیثی گفته : ففیه إشارة إلی أن الغازی إذا جهّز نفسه أو قام بکفایة من یخلفه بعده کان له الأجر مرتین . (4) ونیز این کلام آن حضرت بعدِ تعیین نمودن متعینان جیش اسامه صادر شده ، پس چه مستبعد است که امر تجهیز جیش به حاضران باشد ، و وعید بر تخلف از .


1- مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 252 .
2- تحفه اثنا عشریه : 266 ( طعن سوم ابو بکر ) .
3- الصحاح 3 / 870 ، صراح اللغة : 179 .
4- فتح الباری 6 / 37 .

ص : 143

جیش اسامه متعلق به متعینان آن جیش ؟ ! (1) 118 . با اینکه جمال الدین محدّث از مشایخ اجازه اوست بر او خُرده گرفته ، او را تحقیر و از علمای عامه خارج کرده است !

دهلوی گوید : بعضی فارسی نویسان که خود را محدّثین اهل سنت شمرده ، و در سیَر خود این جمله را آورده اند [ یعنی : روایت : « لعن الله من تخلّف عنها » ] ، برای الزام اهل سنت کفایت نمیکند . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : حکم به اخراج جمال الدین از محدّثین اهل سنت از غرائب امور است ; زیرا اکابر اهل سنت جمال الدین را از محدّثین ثقات و مشایخ کبار میدانند ، مانند : ملا علی قاری ، شیخ عبدالحق دهلوی ، ملا یعقوب لاهوری و دیاربکری .

و آنها کتابش " روضة الاحباب " را معتمد دانند .

بلکه خود مخاطب در " رساله اصول حدیث " جمال الدین محدّث را از مشایخ اجازه خود شمرده . (3) 119 . تهمت زدن به حضرت داود ( علیه السلام ) !

دهلوی گوید : و چه میتوان گفت هر که سوره صاد را خوانده باشد در حق .


1- مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 276 .
2- تحفه اثنا عشریه : 266 ( طعن سوم ابو بکر ) .
3- تعریب العجالة النافعة ( رساله اصول حدیث ) : 100 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 266 .

ص : 144

حضرت داود ( علیه السلام ) که او به نص الهی خلیفه بود .

قوله تعالی : ( یا داوُدُ إِنّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الأرْضِ ) . (1) حال آنکه در مقدمه زن اوریا ، شیطان به چه مرتبه او را تشویش داد ، و آخر محتاج به تنبیه الهی و عتاب آن جناب گردانید ، و نوبت به توبه و استغفار رسیده . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : قصه زن اوریا نسبت به حضرت داود ( علیه السلام ) ثابت و متحقق نگشته ، و وجه توبه و استغفار که خاصه خاصان خداست به شرح و بسط در کتاب " تنزیه الانبیا و الائمه " سید مرتضی علم الهدی ( قدس سره ) مذکور است . (3) و در " تفسیر نیشابوری " - بعد نقل قصه زن اوریا - گفته : والمحققون - کعلی [ ( علیه السلام ) ] وابن عباس وابن مسعود . . وغیرهم - ینکرون القصة علی هذا الوجه . .

إنّ علی بن أبی طالب کرم الله وجهه [ ( علیه السلام ) ] قال : من یحدّثکم بحدیث داود [ ( علیه السلام ) ] - علی مایرویه القصّاص - جلّدته مائة وستین ، وهو حدّ الفریة علی الأنبیاء [ ( علیهم السلام ) ] . (4) 120 . افضیلت خیالی ابو بکر را دلیل خلافت او گردانیده ، با اینکه در باب امامت گفته افضلیت شرط امامت نیست .

دهلوی گوید : آنچه در حق ابو بکر واقع شد - هر چند ناگاه بود ، بی تأمل و مراجعه - اما به جای خود نشست ، و حق به حق دار رسید ، و بی جا نیفتاد ، به .


1- سوره ص ( 38 ) : 26 .
2- تحفه اثنا عشریه : 270 ( طعن هشتم ابو بکر ) .
3- تنزیه الأنبیاء ( علیهم السلام ) : 129 .
4- غرائب القرآن 5 / 591. برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 55 - 57 .

ص : 145

سبب ظهور براهین خلافت او از امامت نماز و دیگر قرائن حالیه و مقالیه پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم در معاملاتی که با او میکرد و افضلیت او بر سائر صحابه [ ظاهر بود ] . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : به غایت عجیب است که او افضلیت مزعومی ابی بکر را بر صحابه از دلایل و براهین خلافت گردانیده ، حال آنکه در باب امامت بر خلاف عقل و نقل و تصریح و تنصیص پدر خود گفته که :

افضلیت شرط امامت نیست ، و امامت مفضول با وجود افضل صحیح است . (2) 121 . دعوی ارجحیت روایت عدم نصب ابو بکر برای ادای برائت نزد محدّثین !

دهلوی گوید : عزل ابو بکر اصلا واقع نشد ، بلکه این هر دو کس برای دو امر مختلف منصوب شدند ، پس در این روایات خود جای تمسک شیعه نماند که مدار آن بر عزل ابو بکر است ، و چون نصب نبود عزل چرا واقع شود ؟ ! . . .

.


1- تحفه اثنا عشریه : 271 ( طعن نهم ابو بکر ) .
2- تحفه اثنا عشریه : 180 عقیده پنجم . پدر او - در " ازالة الخفا " 1 / 16 - گفته : و از لوازم خلافت خاصه آن است که خلیفه افضل امت باشد در زمان خلافت خود عقلا و نقلا . . الی آخر . و در " قرة العینین " : 115 گوید : قول محقق آن است که افضلیت [ از ] امت نسبت [ به ] اهل خلافت نبوت - که مقنّن قوانین و مبلّغ شرایع و مروج دین ایشان اند - لازم است ، و الا اعتماد کلی حاصل نشود . . . و اهل سنت همین قول محقق [ را ] در شیخین بلکه در خلفای اربعه اثبات نمودند . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 117 - 118 .

ص : 146

و همین است ارجح نزد اهل حدیث . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : البته نزد متعصبین در مقابله شیعه ارجح همان است که موجب منقصت و عیب ثلاثه نباشد ، و گو به طریق ضعفا و مجروحین مروی باشد !

و مرجوح آن است که باعث منقصت ثلاثه و فضیلت اهل بیت ( علیهم السلام ) باشد ، و گو به طرق صحیحه حسنه نزد اهل سنت مروی باشد ، و در میان شان شهرت تامّه داشته باشد !

. . . سهیلی و کوّاشی نصب و عزل ابی بکر را بالقطع ذکر کرده اند .

و اصیل الدین محدّث - که از مشایخ کبار است - آن را موافق نصّ گفته ، و آن را اختیار ساخته ، و خلاف آن را ناهنجار گفته .

و ابن حجر - که جلالت و قدر و عظمت شأنش نزد اهل حدیث سنیان مسلم است - به روایات عزل ابی بکر ، اثبات ارسال جناب امیر ( علیه السلام ) نموده ، و در حقیقت آن روایات را به روایت بخاری ترجیح داده .

و ثعلبی - که از اعاظم معتمدین و اکابر معتبرین ، بلکه امام مفسرین ایشان است - همین روایت را اختیار کرده .

و جمال الدین محدّث و شیخ عبدالحق هم آن را حتماً ذکر ساخته اند ، و اِشعاری هم به ورود خلاف آن نکرده .

و قسطلانی هم به مصروف بودن امر به سوی جناب امیر ( علیه السلام ) معترف گردیده ، .


1- تحفه اثنا عشریه : 272 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .

ص : 147

و ذکر روایت حسنه ، متضمن عزل ابی بکر ، نموده . (1) و میرزا محمد بن معتمدخان بدخشانی - که از ثقات محدّثین متأخرین اهل سنت است - روایت نصب ابی بکر را برای ادای سوره برائت ، و عزل او از آن ، و انصراف آن به سوی جناب امیر ( علیه السلام ) [ را ] از جمله آن احادیث شمرده که علمای اعلام اهل سنت در صحت آن اختلافی ندارند . (2) و پدر خود دهلوی نیز آن را تصدیق نموده و اصل قصه دانسته و . . (3) پس حیرانم که آیا این همه ائمه و اعاظم دین خود را (4) از اهل حدیث خارج میسازد - چه به زعم او ارحج نزد اهل حدیث خلاف آن است - که این بزرگان به ارجحیت بلکه به تعین و حتمیت آن قائل شده اند ، یا از دعوی لاطائل خود دست برمیدارد ؟ (5) .


1- رجوع شود به : عمدة القاری 9 / 265 ، التلخیص فی تفسیر القرآن العزیز ، صفحه دوم از تفسیر سوره توبه ، تفسیر الثعلبی 5 / 8 ، درج الدرر : 749 - 750 ، البدایة والنهایة 5 / 46 ، فتح الباری 8 / 241 ، مدارج النبوة 2 / 492 و مصادر دیگر . در روضة الاحباب ، ورق : 157 - 156 ، قسمتی سقط شده ، ولی در چاپ مطبعه انوار محمدی امین آباد لکهنو سنه 1297 صفحه : 360 کاملا موجود است .
2- نزل الابرار : 47 - 48 .
3- ازالة الخفاء 1 / 189 .
4- به خصوص پدرش که در مدح او مبالغه تمام نموده و او را آیتی از آیات الهی و معجزه ای از معجزات نبوی ( صلی الله علیه وآله ) دانسته ! ( تحفه اثنا عشریه : 184 ) .
5- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 211 - 218 .

ص : 148

122 . استدلال به روایات عامه در برابر شیعه نموده .

و بر خلاف اکابر عامه دخالت ابو بکر را با عزل او منافی میداند .

دهلوی گوید : علی مرتضی ( علیه السلام ) را شریک ابو بکر کردند تا این هر دو به این خدمت قیام نمایند ، چنانچه روایات " روضة الاحباب " و " بخاری " و " مسلم " و دیگر محدّثین ، همین احتمال را قوت میبخشد ; زیرا که اینها به اجماع روایت کرده اند که : ابو بکر ، ابوهریره را در روز نَحْر با جماعت دیگر متعینه علی مرتضی ( علیه السلام ) فرمود تا منادی دهند : ( لا یحجّ بعد العام مشرک ، ولا یطوف بالبیت عریان ) .

از این روایات صریح معلوم میشود که : ابو بکر صدیق از این خدمت معزول نشده بود ، و الاّ در خدمت غیر دخل نمیکرد ، و منادیان را نصب نمیفرمود . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این روایات را که در آن تأذین ابوهریره و غیره به امر ابی بکر وارد است ، از روایات اهل سنت است ، بر شیعه حجت نیست .

گذشته از آنکه علمای اهل سنت نیز این دخل ابی بکر را منافی عزل او نمیدانند ، بلکه گفته اند :

حضرت علی ( علیه السلام ) آواز خود را چندان بلند نمیتوانست فرمود که به تمام مردم میرسید ، لهذا ابو بکر ، ابوهریره و کسان دیگر را مقرر نموده بود که آنچه آن حضرت بگوید ، شنوده ، تکرار نمایند ، تا مردم دیگر که بعید باشند بشنوند . (2) .


1- تحفه اثنا عشریه : 272 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .
2- ارشاد الساری 7 / 143 ، فتح الباری 8 / 238 - 239 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 225 - 227 .

ص : 149

123 . جسارت به اسامی مقدس اهل بیت ( علیهم السلام ) دهلوی گوید : مانند استفتای مشهور که : خشن و خشین هر سه دختران معاویه را چه حکم است ؟ (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : ذکر این استفتا متضمن چنین سوء ادب ، و به این بی باکی و ابتهاج ، دلیل کمال ناصبیت و خارجیت است ، و این چنین استفتا صادر نمیشود مگر از حمصی شامی که با وجود ناصبیت مشهورند به حماقت ! (2) 124 . حیرت ، سردرگمی ، تدلیس ، تخدیع ، تهافت ، تناقض و . . .

دهلوی گوید : بالجمله ; وجه عزل ابو بکر همین بود که نقض عهد را موافق عادت عرب ، اظهار نموده اید . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : از این کلام ظاهر است که وجه عزل ابو بکر منحصر در همین بود که : نقض عهد را موافق عادت ، اظهار نماید .

پس آنچه قبل از این در توجیه عزل او بیان کرده به قول خود : ( و اگر تأمل کنیم . . . ) الی آخر ، و همچنین آنچه از بعض مدققینِ مزعومی خود نقل کرده ، واقعیت نداشته باشد .

هر عاقلی باید در تهافت تقریرات دهلوی تأمل نماید که :

بعدِ تسلیم عزل ابی بکر ، آن را بر عادت عرب فرود آورده .

و بعد از آن به تأمل ، آن را معلل به عدم امکان آن از ابی بکر به سبب مشغولی او به خبرداری اعمال حج گردانیده .

.


1- تحفه اثنا عشریه : 272 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 186 .
3- تحفه اثنا عشریه : 273 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .

ص : 150

وباز این کار را مقصود بالذاتِ وجه عزل قرار داده .

و بعد از آن آن را موجّه به ظهور صفت جلال از جناب امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) نموده .

و بعد از اینها همه را بی اصل ساخته ، باز همان آهنگ سابق برداشته ، و وجه عزل را منحصر در موافقت عادت عرب ساخته ! (1) 125 . انکار امر واضح که وراثت حقیقت در وراثت اموال است .

دهلوی گوید : لا نسلّم که وراثت در مال حقیقت است . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این از قبیل انکار ضروریات است ، هر کسی که ادنی فهمی دارد میداند که هرگاه بدون انضمام قرائن ، اطلاق وراثت میشود ، از آن وراثت مالیه مراد میگیرند ، و حقیقت است در آن .

طیبی شارح " مشکاة " در " حاشیه کشاف " گفته :

[ قال ] الراغب : الوراثة : انتقال قنیة إلیک من غیرک من غیر عقد ولا ما یجری مجری العقد . وسمّی بذلک : المنتقل عن المیت . ویقال للقنیة : موروث ومیراث وإرث وتراث .

ویقال : ورثتُ مالاً عن زید ، وورثتُ زیداً . قال تعالی : ( وَوَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ ) . (3) وقال : ( وَوَرِثَهُ أَبَواهُ فَلأُمِّهِ الثُّلُثُ ) . (4) .


1- مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 265 .
2- تحفه اثنا عشریه : 276 ( طعن دوازدهم ابو بکر ) .
3- النمل ( 27 ) : 16 .
4- النساء ( 4 ) : 11. حاشیه کشاف طیبی : مراجعه شود به مفردات راغب : 518 - 519 .

ص : 151

و حسن بصری - که از اعاظم ائمه اهل سنت است - از حمل وراثت در آیه ( وَوَرِثَ سُلَیْمانُ ) (1) بر وراثت نبوت ابا ، و بر وراثت مال محمول نموده . (2) 126 . ادعای بیجای بداهت عقلی دهلوی گوید : اما آیه دیگر یعنی : ( یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ ) (3) پس به بداهت عقل در اینجا وراثت منصب مراد است بالقطع . (4) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : اکابر مفسرین و مقبولین اهل سنت قائل شده اند به اینکه : در اینجا نیز مراد از ( یرثنی ) وراثت مالیه است ، (5) و فخر رازی نیز قائل شده به اینکه : ادخال وراثت مالیه در آیه اولی است . (6) پس به شهادت این جماعت بطلان خبر : ( نحن معاشر الأنبیاء ) ثابت شد ، والحمدلله علی ذلک . (7) .


1- النمل ( 27 ) : 16 .
2- تفسیر رازی 24 / 186 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 368 - 370 .
3- مریم ( 19 ) : 5 - 6 .
4- تحفه اثنا عشریه : 276 ( طعن دوازدهم ابو بکر ) .
5- تفسیر بغوی 3 / 189 ، اللباب فی علوم الکتاب عمر بن عادل حنبلی 13 / 13 ، الدرّ المنثور 4 / 259 ، همچنین مراجعه شود به : جامع البیان طبری 16 / 59 - 60 ، عمدة القاری 16 / 20 ، تفسیر سمرقندی 2 / 368 ، تفسیر ثعلبی 6 / 206 ، زاد المسیر ابن جوزی 5 / 146 ، تفسیر سمعانی 3 / 278 ، تفسیر آلوسی 16 / 64 .
6- تفسیر الرازی 21 / 184 .
7- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 370 - 374 .

ص : 152

127 . حیرت ، سردرگمی ، تدلیس ، تخدیع ، تهافت ، تناقض و . . .

دهلوی گوید : اینجا حکم نکردن است به شهادت یک مرد و یک زن نه ردّ شهادت . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : عاقل را - در کمال شناعت تلبیس و تدلیس و تلمیع و تخدیع و تهافت و تناقض دهلوی - اندک تأمل باید نمود که :

اولا به استحاله وقوع دعوی هبه و شهادت تصریح کرده ، باز نسبت تصدیق دعوی هبه فدک به ابو بکر نموده ، و باز - به بهتان و افترا - تهمت بیان مسأله فقهیه بر مقتدای خود بسته ، و باز نفی حاجت طلب شاهد و بیّنه نموده - بنابر انکار قبض حضرت فاطمه ( علیها السلام ) بر فدک - تجهیل و تسفیه مقتدای خود ( یعنی ابو بکر ) - که حسب افادات ائمه سنیه طلب شهود نمود - فرموده .

و باز شهادت حضرت علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) و اُمّ أیمن را بر محض اخبار فرود آورده ، و از تصریحات روایات اعاظم مشایخ - که از آن وقوع شهادت ثابت است - اغماض کرده .

و باز تسمیه عدم حکم ابو بکر را - بنابر اخبار ایشان - به ردّ شهادت ، جهل عجب پنداشته .

و تا اینجا که در رنگهای گوناگون برآمده ، منکر وقوع شهادت بود ، حالا از این همه دست برداشته ، اعتراف به وقوع شهادت مینماید ، و لکن ردّ آن را ردّ نمیداند بلکه حکم نکردن به شهادت نام مینهد و بس !

.


1- تحفه اثنا عشریه : 278 ( طعن سیزدهم ابو بکر ) .

ص : 153

128 . استدلال به روایت کتابی که آن را از شیعه گفته ولی شیعه او را نمیشناسد !

دهلوی گوید : اما امامیه ، پس صاحب " محجاج السالکین " و غیر او از علمای ایشان روایت کرده اند . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : روایت کتابی که علمای امامیه آن را و مصنفش را نمیشناسند (2) بر ایشان حجت آوردن ، دلیل کمال جهل و نادانی است از آداب علم مناظره !

و هرگاه که حال صاحب کتابی که نامش برده چنین باشد ، حال غیر او از علمای امامیه که نامشان نبرده ، بر آن قیاس باید کرد که گفته : و دیگر کتب معتبره امامیه . (3) .


1- تحفه اثنا عشریه : 279 ( طعن سیزدهم ابو بکر ) .
2- در کتب خاصه و عامه اصلا کتابی به این نام پیدا نکردیم !
3- مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 192 .

ص : 154

استدلال به روایات اهل تسنّن و روایتهای جعلی

129 . استدلال به روایت جعلی از عامه در فضائل ابو بکر !

دهلوی گوید : جناب پیغمبر ( صلی الله علیه وآله ) فرموده است : مرا حق تعالی چهار وزیر عطا فرموده است ، دو وزیر از اهل زمین ، ابو بکر و عمر . . . الی آخر . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : این حدیث از موضوعات و متفردات اهل سنت است .

سپس مؤلف به اثبات جعلی بودن آن میپردازد . (2) 130 . استدلال به روایت جعلی از عامه در فضائل عمر !

دهلوی گوید : عمر بن الخطاب را که در حق او ( لو کان بعدی نبیّ لکان عمر ) ارشاد شده ، این عزل در لیاقت امامت او نقصان نکرد . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : ذکر احادیث موضوعه که اهل سنت به نقل آن متفردند ، در مقام مناظره به مقابله شیعه به غایت غریب و عجیب است !

و مع هذا اسانید این حدیث نزد خود اهل سنت مقدوح است . (4) 131 . روایات ضعیف نزد عامه را به دروغ صحیح گفته و به آن استدلال نموده !

دهلوی گوید : حضرت به وحی ربانی و الهام سبحانی به یقین میدانست که بعدِ آن جناب ، ابو بکر خلیفه خواهد شد ، و صحابه اخیار بر او اجماع خواهند کرد .


1- تحفه اثنا عشریه : 267 ( طعن چهارم ابو بکر ) .
2- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 333 - 335 .
3- تحفه اثنا عشریه : 268 ( طعن پنجم ابو بکر ) .
4- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 358 - 363 .

ص : 155

و غیر او را دخل نخواهند داد ، چنانچه حدیث : ( فأبی علی إلاّ تقدیم أبی بکر ) ، و حدیث : ( یأبی الله والمؤمنون إلاّ أبا بکر ) ، و حدیث : ( إنه الخلیفة من بعدی ) که در " صحاح " اهل سنت موجود است ، بر آن دلالت صریح دارد . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : هرگاه به مضمون این حدیث موضوع ( یعنی حدیث اخیر ) و امثال آن ، جمهور اهل سنت اعتقاد نداشته باشند ; استدلال به آن در مقابله شیعیان ، دلیل نهایت نادانی و موجب کمال سفاهت و پشیمانی است .

سپس به نقل ضعف حدیث اول از کتب عامه پرداخته است . (2) و درباره حدیث دوم فرموده : از حدیث : ( یأبی الله والمؤمنون إلاّ أبا بکر ) لازم میآید که - معاذ الله - جناب امیر ( علیه السلام ) که از بیعت ابی بکر ابا فرمود و سایر بنی هاشم و دیگر صحابه متخلفین از بیعت ابو بکر ، از مؤمنین خارج باشند ! (3) 132 . استدلال به روایت جعلی از عامه در فضائل ابو بکر !

دهلوی گوید : و در حق او ارشاد فرموده اند : ( أرحم أُمّتی بأُمّتی أبو بکر ) . (4) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : به مقتضای ( یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ ) (5) بعض ثقات اهل سنت این حدیث را موضوع دانسته اند ، چنانچه در " فیض القدیر " در مسطور .


1- تحفه اثنا عشریه : 269 ( طعن هفتم ابو بکر ) .
2- مراجعه شود به : میزان الاعتدال 3 / 122 ، العلل المتناهیة 1 / 182 ، کنزالعمال 12 / 515 .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 1 / 390 - 393 .
4- تحفه اثنا عشریه : 273 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .
5- الحشر ( 59 ) : 2 .

ص : 156

است : وتعقّبه ابن الهادی فی تذکرته ب : أن فی متنه نکارة ، وبأن شیخه ضعّفه ، بل رجّح وضعه . (1) 133 . استدلال به روایت جعلی و ابتلا به تناقض گویی دهلوی گوید : طرفه آن است که ابو بکر صدیق در این کار هم مددکار علی مرتضی [ ( علیه السلام ) ] بود . . . و خود نیز گاه گاه شریک این خدمت میشد . (2) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : طرفه آن است که با وصف آن همه تنقیص و تهجین این کار - که سابقاً بر آن جسارت کرده - از هوس اثبات مددکاری ابو بکر در این کار هم درگذشته ، اثبات شرکت او در این کار خواسته ، و از لزوم تنقیص و تهجین ابی بکر که این کار را لایق ابو بکر ندانسته ، و به نظر تحقیر آن را دیده حیایی نمیآرد .

مضافاً به آنکه ثقات و محققین اهل سنت ندای ابی بکر را به این کلمات ، قطعاً باطل و مخالف روایت جمیع دانسته اند ، شارح قسطلانی در شرح روایت " صحیح بخاری " ، ذیل قوله : ( قال أبوهریرة : فأذّن معنا علی [ ( علیه السلام ) ] یوم النحر فی أهل منی ببراءة ) . و حافظ ابن حجر گفته اند که : این غلط فاحش و مخالف روایات جمیع روات است ، و آن کلام ابوهریره است قطعاً ; زیرا که او مؤذن بود به این امر .

قال الحافظ ابن حجر : وهذا غلط فاحش ، مخالف لروایة الجمیع ، وإنّما هو کلام أبی هریرة قطعاً ، فهو الذی کان یؤذن بذلک . (3) .


1- فیض القدیر 1 / 589 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 258 - 259 .
2- تحفه اثنا عشریه : 273 ( طعن یازدهم ابو بکر ) .
3- فتح الباری 8 / 240 ، ارشاد الساری 7 / 143 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 260 - 265 .

ص : 157

134 . استدلال به روایت عامه ، با وجود تنافی و تناقض بین صدر و ذیل آن !

دهلوی گوید : أخرج البخاری عن مالک بن أوس . . إلی آخر الحدیث . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : هرگاه روایت عایشه و ابو بکر و عمر در مقام مناظره شیعیان قابل اعتبار نباشد ، بخاری و رواتش - که از اولیای عایشه و ابو بکر و عمر بودند - چگونه قابل اعتبار خواهد بود ؟ !

و مع هذا تتمه این حدیث مناقض است با قوله : ( اللهم نعم ) ، و آن تتمه این است :

« ثمّ توفّی النبیّ صلی الله علیه [ وآله ] و سلم فقال أبو بکر : أنا ولیّ رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] و سلم ، فقبضه أبو بکر ، فعمل فیه بما عمل به رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] و سلم ، وأنتم حینئذ - وأقبل إلی علی [ ( علیه السلام ) ] وعباس وقال : - تذکران أن أبا بکر فیه کما تقولون ، والله یعلم أنه فیه لصادق بارّ راشد تابع للحقّ . .

ثمّ توفّی الله أبا بکر فقلت : أنا ولی رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] و سلم و أبی بکر ، فقبضته سنتین من إمارتی أعمل فیه بما عمل فیه رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] و سلم وأبو بکر ، والله یعلم أنی فیه لصادق بارّ راشد تابع للحقّ . . ثمّ جئتمانی کلاکما وکلمتکما واحدة وأمرکما جمیع . (2) ( اگر حضرت خبر ( لا نورث ) را قبول دارد ، چرا در مورد میراث پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) به ابو بکر و عمر اعتراض دارد ) ؟ ! (3) .


1- تحفه اثنا عشریه : 275 ( طعن دوازدهم ابو بکر ) .
2- صحیح البخاری 5 / 24 .
3- مراجعه شود به تشیید المطاعن 2 / 327 - 328 .

ص : 158

135 . استدلال به روایت جعلی نواصب دهلوی گوید : غضب حضرت زهرا [ ( علیها السلام ) ] بر حضرت امیر ( رضی الله عنه ) [ ( علیه السلام ) ] در مقدمات خانگی بارها به وقوع آمده ، از آن جمله وقتی که خطبه بنت ابی جهل برای خود نمودند . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : حدیث خطبه بنت ابی جهل از موضوعات نواصب و خوارج است که به پاس خاطر معاویه و اخذ اجرت و جعاله از او این چنین احادیث را وضع کردند ! چنانچه در " شرح ابن ابی الحدید " از ابوجعفر اسکافی نقل کرده . (2) 136 . استدلال به روایت مجعول و مخالف صحاح دهلوی گوید : شیخ عبدالحق در " شرح مشکاة " نوشته : ابو بکر صدیق بعد از این قضیه به خانه فاطمه ( علیها السلام ) رفت . . . و حضرت زهرا ( علیها السلام ) راضی شد . (3) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : عجب است از شیخ عبدالحق که خود در " شرح مشکاة " گفته که :

( غضب آن حضرت امتداد کشید و تا زنده بود مهاجرت نمود ابو بکر را ) .

و باز این دعوی کاذب را ذکر کرده ، و از قول قبلی خود که موافق صحاح است غفلت ورزیده . (4) .


1- تحفه اثنا عشریه : 278 ( طعن سیزدهم ابو بکر ) .
2- شرح ابن ابی الحدید 4 / 63 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 176 - 180 .
3- تحفه اثنا عشریه : 279 - 278 ( طعن سیزدهم ابو بکر ) .
4- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 186 - 187 .

ص : 159

137 . استدلال به روایت مجعول و مخالف صحاح دهلوی گوید : در " فصل الخطاب " به روایت بیهقی از شعبی نیز همین قصه مروی است . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : روایت شعبی قابل اعتبار نیست به چند وجه :

اولا : او از دشمنان امیرمؤمنان ( علیه السلام ) بوده ، چنانچه در محل خود ثابت شده . (2) ثانیاً : آنکه شعبی این روایت به طریق مرسل مذکور ساخته ، ثالثاً : آنکه این روایت ، منافی روایت " صحیح بخاری " و " صحیح مسلم " است که اهل سنت دعوی اجماع خود بر قبول این هر دو " صحیح " دارند ، پس روایت منافی " صحیح " که غیر صحیح است ، چگونه مقبول شود ؟ (3) 138 . استدلال به روایت جعلی پیش نمازی ابو بکر دهلوی گوید : و صرف شش ماه بود که جناب پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] وسلّم ابو بکر را پیش نماز جمیع ساخته ، به تأکید تمام این مقدمه را پرداخته . (4) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : بطلان حدیث پیش نماز ساختن جناب پیغمبر خدا ( صلی الله علیه وآله ) ابو بکر را ، سابق از این گذشت فارجع إلیه . (5) .


1- تحفه اثنا عشریه : 279 ( طعن سیزدهم ابو بکر ) .
2- رجوع شود به شرح ابن ابی الحدید 4 / 98 ، الفصول المختارة : 216 .
3- برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 187 - 192 .
4- تحفه اثنا عشریه : 281 ( طعن چهاردهم ابو بکر ) .
5- مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 254 .

ص : 160

139 . استدلال به روایتی که خود عامه آن را تضعیف کرده اند .

دهلوی گوید : امام محیی السنة بغوی در " شرح السنه " از ابی هریره روایت آورده که : پیغمبر صلی الله علیه [ وآله ] و سلم در حق سارق فرموده :

إن سرق فاقطعوا یده ، ثم إن سرق فاقطعوا رجله . . إلی آخره . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : شیخ عبدالحق دهلوی در شرح این حدیث گفته :

نزد ما اگر دزدی کند کرّت ثالثه قطع کرده نشود و جلد کرده شود و حبس کرده شود در زندان تا بمیرد یا توبه کند ، و دلیل ما قول علی ( علیه السلام ) است که فرمود : من شرم میدارم از خدا که نگذارم او را دستی که بخورد بدان و استنجا کند بدان ، و پایی که راه رود بدان .

و به این دلیل حجت کرد صحابه را ، پس غالب آمد بر ایشان ، پس منعقد شد بر آن اجماع ، ولابد آن را مستندی خواهد بود .

و حدیث مذکور ( که بغوی در " شرح السنه " از ابوهریره نقل کرده ) طعن کرده است در وی طحاوی . (2) و در " تبیان الحقایق شرح کنز الدقائق " مذکور است : لنا إجماع الصحابة حین حجّهم علی [ ( علیه السلام ) ] بقوله : « إنی لأستحیی من الله أن لا أدع له یداً بها یبطش ، ورجلا یمشی علیها » ، و لم یحتجّ أحد منهم بالمرفوع ، فدلّ علی عدمه ، و ما رواه لم یثبت ، فإن الطحاوی قال : تتبّعنا هذه الآثار فلم نجد لشیء منها أصلا ، ولهذا لم یقتل فی الخامسة . (3) .


1- تحفه اثنا عشریه : 282 ( طعن پانزدهم ابو بکر ) .
2- أشعة اللمعات 3 / 286 .
3- تبیین الحقائق 3 / 225 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 304 - 308 .

ص : 161

140 - 141 . استدلال به روایات مجعول از کتب عامه در برابر شیعه دهلوی در حاشیه این قول گفته : بل نقول : إن أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) لم یحط علماً بجمیع الأحکام ، و لم یمنع ذلک من لیاقته للإمامة ، یدلّ علی ذلک قصص کثیرة :

منها : ما روی من طرق صحیحة من قوله ( علیه السلام ) : ( إذا حدّثنی غیری حلّفته ، فإن حلف لی صدّقته ، وحدّثنی أبوبکر ، وصدق أبوبکر ) .

ومنها : إنه لم یعرف أی موضع یدفن فیه رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] و سلم . . حتّی رجع إلی ما رواه أبو بکر .

ومنها : قصّة الزبیر وموالی صفیة ، فإن أمیر المؤمنین [ ( علیه السلام ) ] أراد أن یأخذ میراثهم ، کما أن علیه أن یحمل عقلهم حتّی أخبره عمر بخلاف ذلک من أن المیراث للابن والعقل علی العصبة . (1) مؤلف ( رحمه الله ) میفرماید : ادعای این معنا که جناب امیر ( علیه السلام ) محیط به جمیع احکام نبود ، از دعاوی کاذبه است که اصلا دلیلی بر آن اقامه نمیتوان نمود ، اما خبر استحلاف ; پس از روایات اهل سنت است ، بر شیعه حجت نیست .

بلکه علمای اهل سنت هم انکار آن کرده اند مولوی عبدالعلی در " شرح مسلم " میگوید : حافظ منذری و غیر او انکار آن کرده اند .

و بخاری نیز قدح و جرح در این حدیث نموده چنان که ذهبی گفته .

و ابن حجر هم - متابعات مزی را درباره این حدیث نپذیرفته - گفته :

والمتابعات التی ذکرها لا تشیّد هذا الحدیث شیئاً ; لأنها ضعیفة جداً .

و عقیلی که از منقّدین قوم است نیز خبر استحلاف را انکار نموده .

.


1- حاشیه تحفه اثنا عشریه : 566 ، و مراجعه شود به المغنی 20 / ق 1 / 108 .

ص : 162

بلکه از عجایب آن است که خود دهلوی حکمِ بزار را - به عدم صحت این حدیث - در " بستان المحدّثین " نقل کرده و گفته : وأسماء بن الحکم مجهول . (1) و روایتِ ندانستن جناب امیر ( علیه السلام ) موضع دفن رسول خدا ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ، و رجوع به قول ابی بکر ، از روایات عامه است ، بر شیعه چسان حجت میتواند شد ؟ !

با آنکه روایات اهل سنت هم تکذیب آن مینماید . (2) و اما خبر موالی صفیه ، پس حکم در آن همان است که امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) دعوی آن فرمود ، و سکوت آن حضرت نزد عمر دلیل رجوع نیست . (3) کلام آخر آنکه به نظر میرسد غرض دهلوی از به کار گرفتن این روشها ارائه بحث عقیدتی یا حتی مناظره کلامی نیست ، او میخواهد افراد خامی را که اهل کنکاش و تحقیق نیستند فریب دهد و اسباب عداوت و دشمنی بین آنها و شیعه را فراهم نماید تا از گرایش آنها به مکتب اهل بیت ( علیهم السلام ) جلوگیری نماید ، چنان که خود در مقدمه به آن اشاره ای کرده است .

.


1- به ترتیب مراجعه شود به : فواتح الرحموت بشرح مسلم الثبوت 2 / 134 ، میزان الاعتدال 1 / 255 ، تهذیب التهذیب 1 / 234 - 235 ، جامع الاصول 13 / 81 ، معرّب بستان المحدّثین : 55 - 56 .
2- رجوع شود به : مودة القربی المودة الرابعة عشر ، عنه ینابیع المودة 2 / 339 ، روضة الاحباب ، ورق : 175 ، مدارج النبوة 2 / 568 ، خلاصة الوفاء : 12 .
3- مراجعه شود به التعجب کراجکی : 61 ، الشافی 2 / 36 - 37 و 4 / 160 - 161 ، 178 ، شرح ابن ابی الحدید 11 / 14 و 12 / 202 . برای اطلاع بیشتر مراجعه شود به تشیید المطاعن 3 / 356 - 371 .

ص : 163

ردیه های " تحفه اثنا عشریه "

دانشمندان شیعه در دفاع از حریم حق و حقیقت و پاسداری از مرزهای اعتقادی در برابر تهمتها و نسبتهای ناروا و تحریفات ، همیشه ایستادگی کرده و در این راه از هیچ سعی و تلاشی فروگذار نکرده اند .

پس از انتشار " تحفه اثنا عشریه " گروهی به تحقیق و ردّ آن پرداخته و بر بعضی از قسمتها و یا تمامی آن ، مطالب قابل ملاحظه ای را ارائه دادند (1) که از آن جمله است :

الأجناد الإثنی عشریة المحمدیة العلویة الهاشمیة فی ردّ التحفة الإثنی عشریة الدهلویة عنوان مجموعه ای است که سید محمد قلی کنتوری صاحب " تشیید المطاعن " در ردّ " تحفه " شروع کرده است ، و برای ردّ هر باب نام دیگری گذاشته که خواهد آمد . (2) 1 . اثنا عشریه ؟

مؤلف ناشناخته ، نسخه آستان قدس رضوی . (3) 2 . إحیاء السنة وإماتة البدعة بطعن الأسنة ، ردّ باب هشتم ، فارسی از علامه سید دلدار علی بن محمد معین نصیرآبادی نقوی ( متوفی 1235 ) .

اولش : ( الحمد لله الذی أمات البدعة وأحیی السنة ، وصلّی الله علی من أتمّ به الحجّة .


1- مرآة الکتب ، تبریزی : 366 ; الذریعة 26 / 29 .
2- مراجعه شود به الذریعة 4 / 192 . لازم به تذکر است که از ردّیه های ایشان در بعضی ابواب اطلاعی در دست نیست .
3- شماره میکرو فیلم 5 / 25664 .

ص : 164

وأکمل المنة . . ) الی آخر . (1) چاپ هند ، لدهیانه ، مجمع البحرین ، 1281 هجری 108 صفحه . (2) 3 . ادله نقیه در ثبوت تقیه ، فارسی سید حافظ علی نهتوری بجنور چاپ لدهیانه ، مجمع البحرین ، 1282 هجری (3) 4 . الإمامة ، ردّ باب هفتم ( امامت ) ، عربی تألیف سلطان العلماء سید محمد - فرزند سید دلدار علی - نقوی نصیرآبادی لکهنوی ( متوفی 1284 ) . (4) 5 . البارقة الضیغمیة در تحلیل متعتین ، ردّ باب دهم از سلطان العلماء سید محمد نقوی نصیرآبادی ( متوفی 1284 ) . (5) 6 . برهان السعادة [ السعادات ] ، ردّ باب هفتم ( امامت ) ، فارسی اثر علامه سید محمد قلی کنتوری ، مؤلف " تشیید المطاعن " .

اولش : ( الحمد لمن أخبرنا فی کلامه المنزل علی خیر الخلق والخلیقة بأنه قال للملائکة :

.


1- الذریعة 1 / 309 .
2- فهرست کتب شبهات و ردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند ، سید شهوار حسین ، نقوی آمروهوی ، صفحه : 98 . ایشان مؤلف کتاب را سید محمد - فرزند سید دلدارعلی - معرفی کرده است .
3- تألیفات شیعه در شبه قاره هند ، سید شهوار حسین نقوی ، صفحه : 59 .
4- این غیر از " بوارق " است که فارسی است . الذریعة 10 / 190 .
5- الذریعة 14 / 198 و 3 / 10 .

ص : 165

( إِنِّی جاعِلٌ فِی الارْضِ خَلِیفَةً ) . . ) الی آخر .

آقا بزرگ طهرانی از " نجوم السماء " نقل کرده است که در زمان مصنف ، کتاب در بلاد منتشر و بسیاری از علماء در ضمن نامه هایشان مؤلف را ستودند ، سپس برخی از آن نوشته را ذکر کرده است . (1) متن عبارت " نجوم السماء " - که پس از ذکر ردّیه های " تحفه " از نام " برهان السعاده " نام برده - این است :

و نسخ این کتاب در حیات آن جناب به اکناف و اقطار مشتهر گشته ، و علمای اعیان و نُبَهای عالی شأن عصرش به وصف آن کتاب رطب اللسان بوده . (2) 7 . برهان الصادقین ، ردّ باب هفتم ( امامت ) ، فارسی از سید جعفر معروف به ابوعلی خان موسوی بنارسی دهلوی ، شاگرد علامه میرزا محمد ، صاحب النزهة الاثنی عشریة . (3) 8 . البوارق الموبقة ، ردّ باب هفتم ، فارسی تألیف سلطان العلماء سید محمد نقوی ( متوفی 1284 ) .

کتابی است با لطافت و ایجاز و اختصار .

اول آن : ( الحمد لله لإکمال الدین وإتمام النعمة وإنقاذ العباد - باقتفاء أهل البیت ( علیهم السلام ) - عن لجّة الهلکة والنقمة . . ) الی آخر ، در هند چاپ شده است . (4) .


1- الذریعة 3 / 96 ، کشف الحجب والاستار : 84 .
2- نجوم السماء : 419 - 422 .
3- الذریعة 3 / 97 .
4- الذریعة 3 / 154 ، کشف الحجب والاستار : 88 .

ص : 166

9 . بیان تصحیف المنحة الالهیة عن النفثة الشیطانیة = المنحة الالهیة فی ردّ مختصر ترجمة التحفة الاثنی عشریة از علامه شیخ مهدی خالصی کاظمی ( متوفی 1343 ) .

کتابی است مبسوط و کبیر در سه جلد ردّ بر مختصر معرّب " تحفه " . (1) 10 . تتمة النزهة ، ردّ باب نهم ، فارسی تألیف علامه حکیم میرزا محمد بن عنایت احمدخان کشمیری دهلوی ( متوفی 1235 ) - مؤلف " النزهة الاثنی عشریة " که شرحش خواهد آمد - .

او فقهیات را در یک جلد جداگانه جمع آوری و جواب داده ، و به عنوان تتمه کتابش قرار داده است . (2) 11 . تجهیز الجیش لکسر صنمی قریش ، ردّ همه کتاب از مولوی حسن بن امان الله دهلوی عظیم آبادی ( متوفی 1260 ) . (3) 12 . تحفه حنفیه به جواب تحفه اثنا عشریه از زین العابدین خان ( متوفی 1275 ) . (4) 13 . تحفة السنة از میرزا محمد هادی رسوا لکهنوی در 15 جلد . (5) .


1- الذریعة 3 / 177 و مراجعه شود به 10 / 190 - 191 ، احسن الودیعه : 273 .
2- مراجعه شود به اعیان الشیعة 10 / 33 .
3- مجله تراثنا ، شماره 6 ، محرم 1407 ، مقاله علامه سید عبدالعزیز طباطبائی .
4- فهرست کتب شبهات وردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند : 148 - 150 .
5- فهرست کتب شبهات وردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند : 148 - 150 . و مراجعه شود به مستدرکات اعیان الشیعة 7 / 318 .

ص : 167

14 . التحفة المنقلبة فی الجواب عن التحفة الاثنی عشریة از سید رضا حسن بن باقر علی نقوی .

در بررسی تناقضات " تحفه " و از کتب چاپی است ، آقا بزرگ طهرانی فرموده به زبان اردو است ولی بعضی دیگر آن را فارسی میدانند . (1) 15 . ترجمة النزهة الاثنی عشریة از کتب مطبوعه سید شریف الدین بهریلوی . (2) اصل کتاب النزهة الاثنی عشریة به فارسی است و شرحش خواهد آمد ، ولی این ترجمه عربی است یا اردو در این زمینه اطلاعی در دست نیست . (3) 16 . ترجمه تشیید المطاعن لکشف الضغائن ، ردّ باب دهم به زبان اردو ترجمه کتاب از سید خادم علی شاه محامی هندی (4) 17 . تشیید المطاعن لکشف الضغائن ، ردّ باب دهم کتاب حاضر که شرح و بیان آن خواهد آمد .

18 . تکسیر الصنمین ، ردّ باب دهم ، فارسی تألیف سید جعفر معروف به ابو علی خان حسینی موسوی بنارسی دهلوی معاصر سید محمد قلی .

.


1- الذریعة 3 / 473 ، فهرست کتب شبهات و ردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند : 148 - 150 .
2- منسوب به بهریلی از بلاد بنجاب .
3- مراجعه شود به مستدرکات اعیان الشیعة 5 / 232 .
4- مستدرک الذریعة محقق طباطبائی به نقل از تکملة الذریعة رضوی : در مجلّه اصلاح ( شهر کهجوه هند ) سنه 1331 آمده : جلد اول در 900 صفحه بیرون آمده است .

ص : 168

اولش : ( المنة لله الذی منّ علینا بإرسال حبیبه محمد المصطفی ( صلی الله علیه وآله ) وجعل من عترته ائمة مصابیح الدجی . . ) الی آخر . (1) 19 . تقلیب المکائد ، ردّ باب دوم ، فارسی از سید محمد قلی کنتوری ، مؤلف " تشیید المطاعن " .

اولش : ( الحمد لله الذی قال - رغماً للظالمین - : ( أَنَّ اللّهَ لا یَهْدِی کَیْدَ الْخائِنِینَ ) . . ) الی آخر . [ سنه 1262 در کلکته ] به طبع رسیده ولی مغلوط است . (2) 20 . التمییز بین صواقع الکابلی وتحفة عبد العزیز از سید العلماء حکیم سید حسین گریان .

در اثبات اینکه مطالب " تحفه " از کتاب نصرالله کابلی سرقت شده است .

چاپ لکهنو ، تصویر عالم ، 1906 م - 1324 هجری در 16 صفحه . (3) 21 . جواب سؤالات تحفه اثنا عشریه ؟

مؤلف ناشناخته ، در ضمن هفت سؤال و جواب . (4) 22 . جواب التحفة ، ردّ همه کتاب ، فارسی تألیف مولوی خیرالدین إله آبادی ( محمدآبادی ) حائری قزوینی ( متوفی حدود 1260 ه ) .

.


1- الذریعة 4 / 406 ، کشف الحجب والاستار : 137 .
2- الذریعة 4 / 389 ، کشف الحجب والاستار : 137 .
3- فهرست کتب شبهات و ردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند : 148 - 150 ، و صفحه : 126 شماره : 124 . و مراجعه شود به الذریعة 4 / 435 .
4- فهرست نسخه های خطی فارسی 4 / 47 ( کتابخانه جامعه همدرد ) مرکز تحقیقات فارسی ، رایزنی جمهوری اسلامی ایران - دهلی نو .

ص : 169

سید اعجاز حسین - فرزند مؤلف تشیید المطاعن - میگوید :

از پدرم شنیدم که میگفت : آن مرحوم بر همه بابهای تحفه ردّیّه نوشت ، ولی من فقط ردّیّه باب چهارم را دیده ام . ( مراجعه شود به هدیة العزیز ) . (1) 23 . جواب الکید الثامن ، ردّ باب دوم تألیف علامه محقق مدقق حکیم کامل میرزا محمد بن عنایت احمدخان دهلوی مؤلف " النزهة الاثنی عشریة " ( متوفی 1235 ) ، در بحث مسح .

اولش : ( راقم گوید - و بالله التوفیق - : فاضل ناصب ، بحث مناظره ماسحین وغاسلین را به حکم تعارض دو قرائت متواتره ، به اقتدا وتأسی قاضی نورالله شوشتری ( رحمه الله ) مصدّر نموده . . . ) الی آخر . (2) 24 . الجواهر العبقریة ، ردّ باب هفتم ، مبحث غیبت ، فارسی از مفتی سید محمد عباس بن علی اکبر تستری ( متوفی 1306 ) .

بر آن تقریظ سید محمد و سید حسین فرزندان علامه سید دلدار علی به خط مبارکشان موجود است . (3) 25 . حدیقه سلطانیه در مسائل ایمانیه ، ردّ باب هفتم ( امامت ) تألیف سید العلماء سید حسین بن دلدار علی لکهنوی .

چاپ لکهنو ، مطبع بستان مرتضوی ، 1304 هجری در 624 صفحه . (4) .


1- کشف الحجب والأستار : 161 .
2- الذریعة 5 / 186 ، کشف الحجب والاستار : 162 .
3- الذریعة 5 / 271 - 272 ، و رجوع شود به مستدرکات اعیان الشیعة 7 / 411 .
4- فهرست کتب شبهات و ردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند : 134 ، شماره : 157 .

ص : 170

26 . حسام الاسلام وسهام الملام [ الأعلام ] ، ردّ باب ششم اثر مولانا سید دلدار علی نقوی نصیرآبادی هندی ( متوفی 1235 ) .

اولش : ( الحمد لله المفضل المنعام ، والصلوة والسلام علی خیر الأنام . . ) الی آخر . (1) 27 . خاتمة [ خاتم ] الصوارم ، ردّ باب هفتم از سید دلدار علی نقوی نصیرآبادی هندی ( متوفی 1235 ) .

اولش : ( فاتحة کل خاتمة کریمة وخاتمة کل فاتحة . . ) الی آخر ، نسخه خطی آن در کتابخانه احفاد مؤلف در لکهنو موجود است . (2) 28 . ذو الفقار ، ردّ باب هفتم و دوازدهم ، فارسی تألیف سید دلدار علی نقوی نصیرآبادی هندی ( متوفی 1235 ) .

اولش : ( الحمد لله مثبت الحق ومزیل الباطل ، والصلاة علی الدعاة إلی سبیل النجاة . . ) الی آخر . (3) او متعرض باب دوازدهم تولی و تبری هم شده است . (4) چاپ هند ، لدهیانه ، مجمع البحرین ، 1281 هجری ، 111 صفحه . (5) 29 . ردّ تحفه ؟

از سبحان علی ( قرن سیزدهم ) نسخه خطی آستان قدس . (6) .


1- الذریعة 5 / 271 - 272 ، و مراجعه شود به 10 / 190 ، اعیان الشیعة 6 / 426 .
2- الذریعة 7 / 131 - 132 .
3- الذریعة 10 / 44 .
4- مجله تراثنا ، شماره 6 ، محرم 1407 ، مقاله علامه سید عبدالعزیز طباطبائی .
5- فهرست کتب شبهات و ردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند : 145 ، شماره : 203 .
6- شماره نسخه 22165 .

ص : 171

30 . ردّ تحفه ، ردّ باب اول از سید علی حیدر کهجوی .

این کتاب ترجمه ای است از جلد اول " نزهه اثنا عشریه " .

چاپ ، کهجوا هند ، مطبع اصلاح ، در 353 صفحه . (1) 31 . ردّ شاه عبد العزیز دهلوی ، ردّ باب نهم ردّ بر سخن شاه عبدالعزیز دهلوی درباره مبطلات نماز ، و نظر صاحب " شرائع " است . با خط خوردگی و افزودگی در متن و حاشیه ، خط آن بسیار شبیه دستخط سید علی حسین و به احتمال بسیار زیاد کتاب از خود او است .

آغاز : ( بر طبایع صافیه کافی و اذهان کافیه وافی باد از آن جا که بعض اشخاص جهالت اختصاص که هنوز اطلاعی از قوانین صرفیه . .

انجام : ( و توسن خامه را به عرصه تحریر جولان دادن چه ضرور ) (2) .

32 . الردّ علی التحفة الاثنا عشریة ، اردو اثر شیخ اختر عباس بن صدیق محمد پاکستانی نجفی . (3) 33 . رسالة فی غیبة الامام = غیبة الامام ، ردّ باب هفتم ، مبحث غیبت تألیف سید دلدار علی نصیرآبادی ( متوفی 1235 ) .

نقضی است نیکو ، اول آن : ( الحمد لله رب العالمین . . ) الی آخر . (4) .


1- فهرست کتب شبهات و ردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند : 147 شماره : 211 .
2- فهرست نسخه های خطی کتابخانه های زنگی پور ( معرفی میراث مخطوط جلد 36 ) ، تألیف سید محمد حسین حکیم صفحه 45 .
3- الذریعة 21 / 301 .
4- الذریعة 16 / 82 .

ص : 172

چاپ هند ، سلطان المطابع ، 1266 هجری . (1) 34 . رسالة تکمیل القرآن از سید محمد حسین دهلوی ( متوفی 1296 ) .

این کتاب ردّ الزام محدّث دهلوی است که گفته : شیعیان بر قرآن ایمان ندارند . احتمالا مربوط به باب دوم کید سیزدهم یا چهل و دوم باشد . (2) 35 . رساله نافعه در جواب اثنا عشریه تألیف مقرب علی زائر (3) 36 . السیف الناصری ، ردّ باب اول از سید محمد قلی کنتوری ، مؤلف " تشیید المطاعن " .

اولش : ( الحمد لمن علّمنا أن نقول : اللهم انصر من نصر دین محمد ، واخذل من خذل دین محمد ( صلی الله علیه وآله ) . . ) الی آخر . (4) 37 . السیف [ سیف الله ] المسلول علی مخرّبی دین الرسول = الصارم البتّار لقدّ الفجّار وقطّ الأشرار ، ردّ همه کتاب ، فارسی تألیف جمال الدین ابو احمد میرزا محمد بن عبد النبی بن عبد الصانع اخباری نیشابوری هندی اکبرآبادی مقتول سنه 1232 .

ردّ همه کتاب است ، ولی فقط باب اول و دوم دیده شده ، عبارت " تحفه " را به .


1- فهرست کتب شبهات و ردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند : 148 - 150 ، شماره : 16 ، و صفحه : 169 شماره : 290 .
2- فهرست کتب شبهات و ردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند : 148 - 150 .
3- فهرست کتب شبهات وردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند : 148 - 150 .
4- کشف الحجب والاستار : 24 ، الذریعة 12 / 290 .

ص : 173

عنوان متن و عبارت خودش را ( در مقام ردّ ) به عنوان شرح آورده است .

تلمیذ او مولی فتح علی در " الفوائد الشیرازیة " گوید : آن کتاب بزرگی در شش مجلد است .

اولش : ( الحمد لله الذی هدانا و ما کنا لنهتدی لولا أن هدانا الله . . ) الی آخر . (1) 38 . الصوارم الالهیات فی قطع شبهات عابدی العزّی واللات ، ردّ باب پنجم ، فارسی ، تألیف سید دلدارعلی نصیرآبادی هندی نقوی ( متوفی 1235 ) .

اولش : ( الحمد الله الذی تفرّد بالقدم ، ووسم کل شیء بتقدم العدم . . ) الی آخر .

در سال 1215 در 500 نسخه در کلکته چاپ شد ، ولی مغلوط است . (2) 39 . طرد المعاندین للدین عن رحمة ربّ العالمین ، در جواز لعنت بر مخالفین ، فارسی ( ظاهراً مربوط به باب دوازدهم ، تولّی و تبرّی باشد ) .

از سید حسین بن دلدار علی نقوی ( متوفی 1273 ) .

اولش : ( الحمد لله ربّ العالمین . . ) الی آخر ، سنه 1265 در لکهنو برای اولین بار ، و سپس در سنه 1315 برای بار دوم طبع شد . (3) 40 . طعن الرماح = الفوائد الحیدریة ، ردّ باب دهم ، فارسی تألیف سلطان العلماء سید محمد نقوی نصیرآبادی ( متوفی 1284 ) .

در مباحث فدک و قرطاس واحراق باب .

اولش : ( الحمد لله الذی خصّ أولیاءه بمناقب شهدت بها الأعداء . . ) الی آخر .

.


1- کشف الحجب والاستار : 314 ، الذریعة 12 / 288 و 15 / 3 .
2- الذریعة 15 / 92 ، کشف الحجب والاستار : 372 .
3- مراجعه شود به الذریعة 15 / 161 ، کشف الحجب 378 ، فهرست کتب شبهات وردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند : 148 - 150 .

ص : 174

در سنه 1308 در هند چاپ شده ، و بنابر گزارشی دیگر قبلا در هند ، مطبعه سلطان المطابع ، سنه 1268 هجری در 96 صفحه طبع شده است . (1) 41 . عبقات الأنوار فی إمامة الأئمة الأطهار ، ردّ باب هفتم ( امامت ) ، فارسی از مرحوم میر حامد حسین که شرح حال ایشان گذشت .

مؤلف " عبقات " در صدد اثبات تواتر احادیث باب امامت و ذکر روات آن از صحابه و تابعین و محدّثین ; و ردّ بر شبهات " تحفه " است .

چنان که گذشت برادرش سید اعجاز حسین نیز در تألیف آن به ایشان کمک نموده است . و لازم به تذکر است که تکمیل قسمتهای : حدیث ثقلین ، حدیث مدینة العلم ، حدیث السفینة ، حدیث الطیر توسط سید ناصر حسین فرزند برومند میر حامد حسین انجام شده ، لیکن برای احترام پدر بزرگوارش ، و از این جهت که چارچوب کتاب و امهات مطالب ، بلکه مصادر این احادیث را نیز خود میر حامد حسین نوشته و آماده کرده بود ، کتاب به نام خود ایشان ثبت شد . (2) علامه امینی درباره این کتاب میفرماید :

وأمّا کتابه العبقات ; فقد فاح أریجه بین لابتی العالم ، وطبق حدیثه المشرق والمغرب ، وقد عرف من وقف علیه انه ذلک الکتاب المعجز المبین الذی لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه . وقد استفدنا کثیرا من علومه المودعة فی هذا السفر القیّم ، فله ولوالده الطاهر منا الشکر المتواصل ، و من الله تعالی لهما أجزل الاجور . (3) .


1- الذریعة 15 / 172 ، فهرست کتب شبهات و ردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند : 148 - 150 ، شماره : 18 و صفحه : 165 شماره : 273 .
2- عبقات الانوار ، غدیر 1 / 48 مقدمه ، بروجردی ، همچنین عبقات الانوار ثقلین 1 / 20 .
3- الغدیر 1 / 156 .

ص : 175

اجزاء عبقات و چاپهای آن مؤلف " عبقات " کتابش را بر دو منهج قرار داده است :

منهج اول : اثبات دلالت آیات قرآنی بر امامت که یک جلد بزرگ است ولی چاپ نشده ، ومخطوط آن موجود است .

منهج ثانی : اثبات دلالت احادیث دوازده گانه بر امامت ، و جواب اعتراضات صاحب " تحفه اثنا عشریه " ، در دوازده بخش :

بخش اول : حدیث غدیر ، در دو جلد :

1 . در ردّ مطالب " تحفه اثنا عشریه " 2 . در ردّ اعتراضات سایر عامه بر حدیث غدیر اولش : ( الحمد لله الذی اکمل لنا الدین وأتمّ علینا النعمة . . ) الی آخر ، و در آن ترجمه حدود 150 نفر از علمایی که حدیث غدیر را در کتبشان آورده اند ، وترجمه حدود 40 نفر از کسانی که گفته اند لفظ ( مولی ) به معنای : ( اولی ) استعمال میشود ، موجود است ، و فهرست مبسوطی هم دارد .

چهار مرتبه به چاپ رسیده :

الف ) لکهنو ، 1293 هجری قمری ، سنگی ، رحلی ، 1251 صفحه .

ب ) لکهنو 1294 هجری قمری ، سنگی ، رحلی ، در دو جلد 609 + 399 صفحه .

ج ) لکهنو ، بی تاریخ ، سربی ، رحلی ، شرکت تضامنی علمی ، 600 صفحه .

د ) ایران ، قم ، تحقیق شیخ غلامرضا بروجردی در ده جلد .

بخش دوم : حدیث منزلت است و از اعتراضات وارده بر آن پاسخ گفته .

اولش : ( الحمدلله الذی جعل الوصی من النبی بمنزلة هارون من موسی . . ) الی آخر .

چاپ لکهنو ، 1295 هجری قمری ، سنگی ، وزیری ، 957 صفحه .

ص : 176

بخش سوم : جواب از اعتراضات بر حدیث سوم که حدیث ولایت است : « إن علیّاً منّی وأنا من علیّ وهو ولیّ کلّ مؤمن من بعدی » .

اولش : ( الحمد لله الحمید الحکیم العلی الذی جعل الوصی ولی المؤمنین بعد النبی . . ) الی آخر ، چاپ سنه 1303 .

بخش چهارم : حدیث طیر .

اولش : ( الحمد لله الذی أبان أحبّیّة الوصی إلیه وإلی النبیّ ( صلی الله علیه وآله ) فی قصّة الطیر المشوی . . ) الی آخر .

چاپ لکهنو ، 1306 هجری قمری ، سنگی ، رحلی ، 512 + 224 صفحه .

بخش پنجم : حدیث : « أنا مدینة العلم . . » در دو مجلد 1 . در جواب اعتراضات صاحب " تحفه " .

اولش : ( الحمد لله الذی جعل النبی مدینة العلم وعلیّاً بابها . . ) الی آخر .

2 . در جواب اعتراضات سایر عامه .

اولش : ( الحمد لله الذی جعل نبیه للعلم مثل المدینة . . ) الی آخر .

چاپهای آن :

الف ) جلد اول 215 صفحه سال 1317 هجری قمری .

ب ) جلد دوم سال 1327 هجری قمری چاپ لکهنو .

ج ) سنگی ، رحلی ، 745 صفحه ، سال 1317 هجری قمری .

بخش ششم : حدیث تشبیه : « من أراد أن ینظر إلی آدم ونوح فلینظر إلی علی ( علیه السلام ) » .

اولش : ( الحمد لله المتعالی عن التشبیه . . ) الی آخر .

چاپ لکهنو ، 1301 هجری ، سنگی ، رحلی ، 456 + 248 صفحه .

بخش هفتم : حدیث : « من ناصب علیا الخلافة فهو کافر » ، ( پاکنویس نشده ) .

ص : 177

بخش هشتم : حدیث نور : « کنت أنا وعلی بن أبی طالب نوراً » .

اولش : ( الحمد لله الذی خلق النبی والوصی من نور واحد . . ) الی آخر ، چاپ لکهنو ، 1303 هجری قمری ، سنگی ، رحلی ، 786 صفحه .

بخش نهم : حدیث اعطای رایت در جنگ خیبر « لمن یحب الله ورسوله » ( پاکنویس نشده ) بخش دهم : حدیث : « علی مع الحق حیث دار » . ( پاکنویس نشده ) بخش یازدهم : حدیث قتال حضرت بالتأویل والتنزیل ، ( پاکنویس نشده ) .

بخش دوازدهم : حدیث ثقلین ، در دو مجلد :

جلد اول در طرق حدیث ثقلین و ردّ بعضی از اعتراضات .

اولش : ( الحمدلله الذی دعانا بمنّه الجمیل إلی التمسّک بالثقلین . . ) الی آخر .

چاپ لکهنو ، 1314 هجری قمری سنگی ، رحلی ، 664 صفحه .

جلد دوم در جواب بقیه اعتراضات .

اولش : ( الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بالقرآن . . ) الی آخر .

چاپ لکهنو سنه 1351 هجری قمری ، سنگی ، رحلی ، 891 صفحه .

این دو جلد در شش جلد در ایران در اصفهان به چاپ رسید . (1) 42 . کشف الشبهة عن حلیة المتعة ، ردّ باب نهم از شیخ احمد بن محمد علی کرمانشاهی ( متوفی 1237 ) - نوه استاد اکبر وحید بهبهانی - نسخه خطی آن در موزه ملی کراچی موجود است . (2) .


1- مراجعه شود به الذریعة 15 / 214 ، مؤلفین کتب چاپی 2 / 465 .
2- مجله تراثنا ، شماره 6 ، محرم 1407 ، مقاله علامه سید عبدالعزیز طباطبائی ( رحمه الله ) . برای اطلاع بیشتر رجوع شود به فهرست نسخه های خطی فارسی 5 / 51 ( کتابخانه همدرد ) مرکز تحقیقات فارسی ، رایزنی جمهوری اسلامی ایران - دهلی نو .

ص : 178

43 . مصارع الافهام لقطع الاوهام ، ردّ باب یازدهم از سید محمد قلی کنتوری ، مؤلف " تشیید المطاعن " .

اولش : ( الحمد لله المتعالی عن إدراک الأوهام ، المتقدس من أن یناله الأفهام . . ) الی آخر . (1) 44 . مقدمة إلهیة ، ردّ مقدمه تحفه از سید محمد قلی کنتوری ، مؤلف " تشیید المطاعن " .

عبارت ایشان در " تشیید المطاعن " در طعن دوم ابو بکر دلالت دارد که ایشان در ردّ مقدمه " تحفه " هم تألیفی داشته است ، ولی به دست ما نرسیده . (2) 45 . منشور غدیر فی خلافة الأمیر = مثنوی منشور غدیر ( منظومه غدیر ، اردو ) اثر سید محمد هندی ( متوفی 1329 ) ضمناً شبهات رازی ، کابلی و دهلوی در تحفه اثنی عشریه را پاسخ داده .

چاپ لکنهو ، مطبع نولکشور ، 1329 ، 433 صفحه (3) 46 . مهجة البرهان ، ردّ باب هفتم ( امامت ) ، فارسی تألیف سید جعفر معروف به ابوعلی خان موسوی بنارسی دهلوی ، شاگرد علامه میرزا محمد الکامل صاحب " النزهة الاثنی عشریة " .

.


1- کشف الحجب والاستار : 524 - 525 ، الذریعة 21 / 97 - 98 .
2- رجوع شود به تشیید المطاعن 1 / 158 .
3- تألیفات شیعه در شبه قاره هند 603 به نقل از مجلّه الثقلین 5 / ش 2 / ص 180 .

ص : 179

گزیده " برهان الصادقین " است که متعرض مسح و متعه نیز شده است .

اولش : ( الحمد لله العزیز الغفار ، معزّ الأخیار ، مذلّ الأشرار ، ناصر الحقّ ، کاسر الفجّار . . ) الی آخر . (1) 47 . میزان الحق لاختیار المذهب الأحق = ردّ المنحة الإلهیة = الردّ علی العامة تألیف شیخ باقر تستری کاظمی - نواده صاحب مقابیس - ( متوفی 1326 ) .

در دو جلد ردّ بر المنحة الإلهیة - مختصر معرّب " تحفه " - که نزد فرزندش شیخ مرتضی و نسخه ای نیز نزد شیخ جواد جزائری در نجف موجود است .

اول جزء اول : ( الحمد لله رب العالمین الذی هدانا إلی واضح المنهاج ، وعدل بنا عن زیغ المضلّین وسبل الاعوجاج . . ) الی آخر .

و آخرش : ( تمّ الجزء الأول من میزان الحق فی اختیار المذهب الأحق ، ولنشرع بعد فی الجزء الثانی ) . (2) 48 . النار الحاطمة لقاصد احراق بیت فاطمة ( علیها السلام ) از سید مقرب علی بن شیر علی نقوی ، طعن قصد احراق بیت اهل البیت ( علیهم السلام ) از " تشیید المطاعن " وقسمتهایی دیگر را به عربی ترجمه کرده . (3) 49 . النزهة الإثنی عشریة فی نقض التحفة الإثنی عشریة ، ردّ همه کتاب ، فارسی تألیف عالم فاضل طبیب شهید میرزا محمد بن عنایت ، احمد کشمیری دهلوی ، .


1- الذریعة 3 / 97 و 23 / 288 ، کشف الحجب والاستار : 572 .
2- الذریعة 10 / 211 و 23 / 309 - 310 ، أعیان الشیعة 3 / 534 ، معجم المؤلفین 3 / 35 .
3- فهرست کتب شبهات وردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند : 148 - 150 .

ص : 180

متخلص به ( کامل ) ، و ملقب به ( علامه ) که در سنه 1235 او را مسموم نموده به شهادت رساندند . (1) کتاب ردّ تمام تحفه است ، ولی فقط بخشهای 1 ، 2 ، 3 ، 4 ، 5 و 9 ، منتشر شده و 6 ، 7 ، 8 ، 10 ، 11 و 12 منتشر نشده ولی مسودّه آن موجود است .

اول جلد اول : ( بهترین کلامی که تجلی قلوب اصحاب ایمان از زنگار شبهات اهل عدوان . . . ) الی آخر .

اول مجلد سوم : ( الحمد لله الذی جعل رجال أسانید أحادیثنا متمسکین بحبل أهل بیت العصمة والطهارة . . ) الی آخر .

اول جلد رابع : ( الحمد لله الذی جعل أصول أحادیثنا مقتبسة من مشکاة أنوار أهل بیت العصمة . . ) الی آخر . (2) اول جلد خامس : ( الحمد لله واجب الوجود مفیض الخیر والجود . . ) الی آخر .

اول جلد تاسع : ( الحمد لله الذی فقهنا فی الدین ، ووفّقنا لسلوک شرایع الإسلام ومسالک الیقین . . ) الی آخر .

و برای این باب تتمه ای نوشته که فوائد مهمی در بر دارد . (3) برای تمامی کتاب تعلیقه نگاشته شده و برای هر جلد گزیده ای به عنوان منتخب نیز تهیه شده است .

نسخه جلد ثامن که به " نصرة المؤمنین " موسوم و به زبان فارسی است در کتابخانه مجلس به شماره 2809 موجود است - چنان که در " فهرست " آن 10 / 92 .


1- سید اعجاز حسین رساله فارسی مستقل در احوال او تألیف کرده ، و شرح حال او در نجوم السماء 350 - 362 نیز آمده است .
2- نسخه اش در مکتبه راجه فیض آبادی موجود است .
3- اشاره به کتاب تتمة النزهة که شرح آن قبلا گذشت .

ص : 181

و " فهرست خطی فارسی " صفحه 1002 آمده است - . (1) جای بسی تعجب است که صاحب " تحفه " - که با ایشان سابقه آشنایی ملاقات و بحث داشته - در نامه ای از دوستش درخواست کتاب " نزهه " نموده و مؤلف را چنین ستوده : الفاضل الکامل المدقّق المحقّق مرزا محمد سلّمه الله . (2) عمر کحاله ، تحت عنوان ( محمد عنایت ) از او چنین یاد کرده :

محمد بن عنایت احمد خان دهلوی کشمیری ، عالم رجالی ، از آثارش " النزهة الاثنی عشریة فی ردّ التحفة الاثنی عشریة " است . (3) یکی از معاصرین گوید : این کتاب " نزهه " از بهترین کتب فارسی است که درباره عقائد وآراء وتاریخ و فقه مذهب شیعه تألیف شده . (4) چاپ هند ، لدهیانه ، مجمع البحرین ، 1279 هجری .

چاپ جدید 1980 میلادی ، لکهنو ، مطبع جعفری دهلی ، مطبع دهلی اردو اخبار . جلد اول در 508 صفحه و جلد دوم در 350 صفحه . (5) .


1- الذریعة 24 / 108 ، کشف الحجب والاستار : 578 - 579 .
2- نجوم السماء 353 ، 359 .
3- معجم المؤلفین 11 / 99 .
4- تعلیقه روضاتی بر مکارم الآثار 4 / 1091 .
5- فهرست کتب شبهات و ردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند : 148 ، شماره : 14 و صفحه : 190 ، شماره : 374 . و مراجعه شود به ترجمه مؤلف نزهه در طبقات أعلام الشیعة ( الکرام البررة ) - القسم الثالث : 441 - 442 شماره 710 .

ص : 182

50 . نزهة المؤمنین این کتاب در پنج مجلد است ، ولی آقا بزرگ طهرانی احتمال داده که همان " النزهة الاثنی عشریة " باشد . (1) 51 . نقض المنحة الآلوسیة تألیف محمد بن طاهر فضلی سماوی نجفی ( متوفی 1370 ) . (2) ردّ مختصر معرّب تحفه یعنی المنحة الآلهیة آلوسی است .

52 . الوجیزة فی الاصول ، ردّ باب هفتم ، و قسمتی مربوط به باب دهم تألیف سبحان علی خان ( متوفی بعد از 1260 ) .

احادیث امامت امیرمؤمنان ( علیه السلام ) را آورده و متعرض کلام صاحب " تحفه " شده و سپس متعرض مطاعن و مجهولات خلفای ثلاثه گشته است ، کتاب در سنه 1279 به طبع رسیده است ولی نسخه های آن کمیاب است .

اولش : ( بر ارباب بصیرت محتجب نیست که اصل اصول دینیات اذعان به وجود واجب الوجود تبارک و تعالی وحده لا شریک له است ) . (3) 53 . هدیة العزیز [ هدایة العزیز ] ، ردّ باب چهارم ، فارسی اثر مولوی سید خیرالدین محمد إله آبادی ( محمدآبادی ) حائری قزوینی ( متوفی حدود 1260 ) .

اولش : ( محدّث صحیح البیان بی الکان را چه یاراست که به حدیث متواتر حمد واجب یزدان ، چندان که شأن اوست پردازد . . . ) الی آخر .

.


1- الذریعة 24 / 125 .
2- الذریعة 24 / 290 .
3- کشف الحجب والاستار : 599 ، الذریعة 25 / 49 .

ص : 183

قبلا گذشت که از این کتاب به عنوان " جواب التحفة " نیز یاد شده است . (1) 54 . هدیه اثنا عشریه ، ترجمه النزهة الاثنی عشریة تألیف سید شریف حسین .

از نامش معلوم است که ترجمه " نزهه " است ، چنان که گذشت اصل کتاب به زبان فارسی است ، این ترجمه عربی است یا اردو در این زمینه اطلاعی در دست نیست . چاپ دهلی ، دفتر فاضل مقبل دهلوی ، کشمیری دروازه . (2) 55 . الهدیة السنیة فی ردّ التحفة الاثنی عشریة ، اردو از مولوی میرزا محمد هادی لکهنوی .

نسخه اش در چند جلد در مکتبه مدرسة الواعظین لکهنو موجود است . (3)

پاسخ ردّیّه ها

در جواب برخی از کتب گذشته ردّیّه هایی از عامه نوشته شد ; نویسندگان شیعه در جواب آنها نیز اقدام نمودند که از آن جمله کتب ذیل است :

56 . الأجوبة الفاخرة فی ردّ الأشاعرة ، مربوط به باب اول ، فارسی اثر سید محمد قلی کنتوری ، مؤلف " تشیید المطاعن " .

در ردّ رشیدالدین دهلوی - تلمیذ عبد العزیز الدهلوی صاحب " تحفه " - است که در جواب " السیف الناصری " ( بحث حدوث مذهب شیعه ) نوشته .

.


1- کشف الحجب والاستار : 160 ، 605 ، الذریعة 25 / 212 ، و رجوع شود به مستدرکات أعیان الشیعة 3 / 74 .
2- فهرست کتب شبهات و ردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند : 198 ، شماره 402 .
3- الذریعة 25 / 210 .

ص : 184

اولش : ( الحمد لمن علّمنا أن نقول : اللهم انصر من نصر دین محمد واخذل من خذل دین محمد ( صلی الله علیه وآله ) . . ) الی آخر . (1) 57 . تهنئة المؤمنین مولوی افراد علی پاکلوی کتاب " رجوم الشیاطین " را در ردّ " نزهه اثنا عشریه " ، قسمت مربوط به ردّ باب نهم ، مسائل فقهی اختلافی - که به " نصرة المؤمنین " موسوم است (2) - نگاشت .

کتاب " تهنئة المؤمنین " در ردّ " رجوم الشیاطین " تألیف شده است . (3) 58 . جوابات بعضی از عبارات شوکت عمریه تألیف سید حمیدالدین باقر نقوی ، خطی ، به زبان اردو (4) 59 . جواب شبهات رشید الدین ، مربوط به باب پنجم و ششم از حکیم باقر علی خان نزیل شاه جهان آباد هند - تلمیذ یا معاصر میرزا محمد الکامل ( متوفی 1235 ) - او شبهات رشیدالدین بر کتاب " حسام الاسلام " و " الصوارم الآلهیة " تألیف سید دلدار علی جواب داده . (5) 60 . الشعلة الظفریة لإحراق الشوکة العمریة ، مربوط به باب دهم تألیف سید میر محمد قلی کنتوری ، مؤلف " تشیید المطاعن " .

.


1- کشف الحجب والاستار : 24 - 25 ، الذریعة 1 / 277 و 12 / 290 .
2- الذریعة 24 / 108 ، کشف الحجب والاستار : 578 - 579 .
3- فهرست نسخه های خطی فارسی 4 / 36 ( کتابخانه جامعه همدرد ) مرکز تحقیقات فارسی ، رایزنی جمهوری اسلامی ایران - دهلی نو .
4- تألیفات شیعه در شبه قاره هند ، سید شهوار حسین نقوی ، صفحه : 235 .
5- الذریعة 5 / 185 .

ص : 185

کتاب نقض است بر " الشوکة العمریة " فاضل رشید .

الشوکة العمریة را رشیدالدین خان در ردّ " البارقة الضیغمیة " در تحلیل متعتین ، تألیف سلطان العلماء سید محمد - فرزند سید دلدار علی - نوشت ، و این کتاب ردّی است بر آن .

اولش : ( الحمد لله الفتّاح المنّاح ، أهل الجود والسماح . . ) الی آخر . (1) 61 . الضربة الحیدریة لکسر الشوکة العمریة = ضربت حیدری ، مربوط به باب دهم ، فارسی تألیف سلطان العلماء سید محمد نقوی نصیرآبادی ( متوفی 1284 ) .

در دو جلد در مطبعه مجمع العلوم لکهنو سنه 1296 در 431 صفحه چاپ شده است .

پس از آنکه سید محمدقلی " الشعلة الظفریه " را در ردّ " الشوکة العمریة " نوشت ، خود سید محمد نیز ردّیّه دیگری به نام " الضربة الحیدریة " نوشت .

اولش : ( الحمد لله الذی هدانا لدینه الذی اصطفاه ، وأرشدنا إلی سبیله الذی ارتضاه . . ) الی آخر .

عنوان کلام البارقة : ( قال السید الوحید ) .

و عنوان کلام الشوکة : ( قال الفاضل الرشید ) .

وعنوان کلام الضربة : ( أقول ) . (2) .


1- الذریعة 14 / 198 و 3 / 10 .
2- الذریعة 14 / 198 و 15 / 99 .

ص : 186

62 . معین الصادقین ، مربوط به باب نهم مولوی افراد علی پاکلوی کتاب " رجوم الشیاطین " را در ردّ " نزهه اثنا عشریه " ، قسمت مربوط به ردّ باب نهم ، مسائل فقهی اختلافی ، نگاشت . پس از آن سید جعفر ابو علی خان موسوی بنارسی کتاب " معین الصادقین " را در ردّ آن تألیف نمود .

اولش : ( الحمد لله الذی أیّد کلام أولیائه وکسر ظهور أعدائه . . ) الی آخر . (1) 63 . نفاق الشیخین به حکم أحادیث الصحیحین از سید محمد قلی کنتوری ، مؤلف " تشیید المطاعن " .

چنان که در مقدمه کتاب آمده است پس از آنکه ایشان ردّی بر باب دوم به نام " تقلیب المکائد " نوشته ، قسمتی از آن را رشیدالدین خان تلمیذ صاحب " تحفه " ردّ کرده است ، وایشان کتاب مذکور را در ردّ آن تألیف کرده است .

شیخ آقا بزرگ طهرانی نام کتاب را " نفاق الشیخین بالحدیثین الصحیحین " ذکر کرده ، و فرموده : مؤلف دو حدیث صحیح از بخاری و مسلم آورده ، یکی در بیان علامات نفاق و دیگری در نزاع و مشاجره امیرمؤمنان ( علیه السلام ) و عباس در امر فدک . (2) .


1- الذریعة 3 / 97 و 21 / 285 .
2- الذریعة 24 / 243 .

ص : 187

کتاب حاضر از دیدگاه بزرگان

" تشیید المطاعن لکشف الضغائن " از جمله مجلدات " الاجناد الاثنا عشریة المحمدیة فی ردّ التحفة الاثنی عشریة الدهلویة " است .

ارباب تراجم ، کتاب و مؤلف آن را با تعابیر زیبا و قابل توجهی ستوده اند که مواردی از آن در شرح حال مؤلف گذشت ، و برخی دیگر را در این مقام ذکر میکنیم :

این سید بزرگوار آثار علمی شایانی در صفحه وجود از خود یادگار گذاشته ، و از آن جمله است " تشیید المطاعن " که در چند جلد بزرگ در هند چاپ شده ، کتابی است بسیار پر فایده که گرد آوردن نظیرش هنر هر نویسنده نیست . (1) از این کتاب کثرت احاطه مؤلف بر احادیث شیعه و سنی معلوم میشود . (2) علامه میرحامد حسین - فرزند مؤلف - در مقدمه کتاب بی نظیر " عبقات الانوار " مینویسد :

وبالغت فی الذبّ عن ذمار الطریقة الحقّة العلیّة ، واستعنت فیه کثیراً من إفادات الوالد الماجد العلاّمة المولی السید محمد قلی قدس الله نفسه الزکیة وأفاض شآبیب رحمته علی تربته السنیة . (3) یعنی : من در دفاع از روش والای حق و حقیقت به رساترین وجه کوشیدم . و در این کتاب در بسیاری از موارد از افادات پدر بزگوارم علامه سید محمدقلی قدس الله نفسه الزکیة یاری جستم .

.


1- عبقات الأنوار ، ثقلین 6 / 1218 .
2- مراجعه شود به وفیات العلماء : 201 .
3- عبقات الانوار ، غدیر 1 / 7 .

ص : 188

فرزند دیگر او سید اعجاز حسین گوید :

تشیید المطاعن لکشف الضغائن . .

وهو کتاب لم یطلع أحد علی مثیله ، و لم یظفر الزمان بعدیله ، حاو علی إلزامات شدیدة ، وإفحامات سدیدة ، اشتمل علی ما لم یشتمل علیه کتاب من الأجوبة الشافیة بفصل الخطاب ، والخبر یحقر الخبر ، وعند الظفر بالعین لا یحتفل بالأثر ، فمن عثر علیه وعرف فضله استصغر مقالتی فیه ، ومدحی له . . (1) یعنی : " تشیید المطاعن " کتابی است که کسی مانند آن را ندیده و زمانه همتایی برای آن پیدا نخواهد کرد !

این کتاب مشتمل است بر الزامهای قوی و متین وجوابهای دندان شکن ، مطالبی در آن آمده - که سبب فیصله دادن نزاع است به جوابهای شافی - که در هیچ کتابی یافت نشود .

شاید این کلمات باعث شود که قضیه را سبک شماری ( و خیال کنی من مبالغه کرده ام ) ولی اگر آن را ببینی و قدرش را بدانی میفهمی که گفتار و مدح من در برابر عظمت آن کتاب بسیار ناچیز است .

یکی از معاصرین گوید : مجلدات کتاب " تشیید المطاعن " اقوی شاهدی به طول باع و کثرت اطلاع این عالم ربانی - میر محمد قلی قدس الله تربته - است که اندوخته هزار ساله حضرات عامه را چون پشم زده به باد داد ! (2) .


1- کشف الحجب والاستار : 122 .
2- قلائد النحور : 48 .

ص : 189

و دیگری مینویسد : آن کتابی است نهایت مبسوط در دو مجلد کبیر که مثل آن در حسن بیان ، و رشاقت عنوان ، و لطف تقریر ، و متانت تحریر ، و استیعاب اقوال ، و ضبط احوال رجال ، و إفحام معاندین ، و قطع لسان جاحدین ، و استیصال شبهات متکلمین مخالفین ، و ایضاح عوار غلطات (1) این جماعت زائغین از سابق ازمان تا این اوان از تصانیف احدی از علمای اعلام و افاضل عالی مقام به ظهور نرسیده . (2) کشمیری در شرح حال میرحامد حسین نوشته است : پس از آن - یعنی پس از تصحیح " فتوحات حیدریه " ، و " رساله تقیه " از تألیفات والدش - به تصحیح و اشاعه کتاب مستطاب " تشیید المطاعن " که [ از ] جمله نوادر عصر و افراد دهر است اشتغال فرمود ، سالها سال در تبییض و تصحیح و مقابله عبارات آن با اصول کتب مصروف ماند ، و الحق احسانی عظیم بر مذهب اهل حق به این خدمت گرانبها بگذاشت . (3) شیخ محمد انطاکی از کسانی بود که از مذهب شافعی دست برداشته ، آیین تشیع را اختیار نمود .

او کتاب " لماذا اخترت مذهب أهل البیت ( علیهم السلام ) " را در بیان چگونگی تشیع خود و علت دست برداشتن از مذهب سنیان تألیف کرده است .

ایشان در این کتاب مینویسد :

کتاب " تشیید المطاعن " از نفیس ترین ، ارزشمندترین ، و با عظمت ترین کتابهاست .

.


1- در مصدر اشتباهاً : ( غاطات ) نوشته است .
2- نجوم السماء : 419 - 422 .
3- ( تکمله ) نجوم السماء : 2 / 28 ، و مراجعه شود به مرآة الکتب تبریزی : 468 .

ص : 190

به خدا سوگند ! این کتاب گوهری قیمتی و درّی بی نظیر و ارزشمند و یگانه روزگار است که دیگران از آوردن مثل آن عاجزند ، این کتاب افتخار زمان ماست .

هیچکدام از نویسندگان چنین تألیفی نداشته اند تا بر او مقدم شده باشند ، و از همه گوی سبقت را ربوده ، و کسی را یارای پیشی گرفتن بر او نیست .

در این کتاب مطالبی جمع آوری شده که در کتابهای ضخیم دیگر - که بزرگان دانشمندان اسلامی گواهی بر عظمت آن داده اند - یافت نمیشود .

کسی که این کتاب را داشته باشد مغبون نیست ، و هر کس مطالب آن را بداند جاهل نیست .

چه بسیار کسانی که به واسطه این اثر ارزنده هدایت شدند ، آن قدر که شمارش آنها در این نوشتار نشاید ، چه از بلاد هند و غیره ، و چه از سرزمینهای اسلامی و غیر آن .

پس از انتشار ; دانشمندان و اندیشمندان و نویسندگان با آغوش باز آن را پذیرفته ، و از هر سو به طرف آن سرازیر شدند تا جایی که نسخه های آن تمام شد ، تا جایی که در این زمان - بنابر آنچه مؤلف اظهار نموده است - بیش از چند نسخه معدود از آن در دسترس نیست .

من پس از مشاهده نسخه ای از آن کتاب ، آن را بسیار عظیم تر از آنچه شنیده بودم یافتم .

آری آن گوهری است گرانقدر که نمیشود برای او قیمت گذاشت . (1) .


1- لماذا اخترت مذهب أهل البیت ( علیهم السلام ) : 421 ، چاپ مکتب الاعلام الاسلامی .

ص : 191

تحقیق شگرف و تتبع وسیع مؤلف از کلماتی که از بزرگان درباره مؤلف فرموده اند ظاهر شد که او از شخصیتهای برجسته علمی بشمار میرود که در تتبع و تحقیق کم نظیر است ، به خصوص که صاحب عبقات الأنوار - بهترین اثر کلامی در بحث امامت - فرمود : من در بسیاری از موارد از افادات او یاری جستم . (1) با مراجعه به بخشهای مختلف کتاب و مطالعه و تأمل در آن ، بینش عمیق و دامنه وسیع اطلاعات و معلومات مؤلف نسبت به آثار و تألیفات شیعه و سنی روشن میشود .

ایشان به مناسبتهای گوناگون از کتب لغت و ادبیات ، دیوانهای شعری و شروح آن ، تفاسیر و کتب علوم قرآنی ، کتب حدیث و شروح آن ، منابع فقهی و اصولی ، مجموعه های رجالی ، تراجم ، سیره و تاریخ ، و به ویژه کتب عقاید و کلام استفاده کافی نموده و مطالب لازم را در اثر ارزشمند خویش منعکس کرده است .

البته به نظر میرسد که ایشان در بسیاری از موارد به کتبی که در هنگام تألیف آن بخش نزد او حاضر بوده اکتفا کرده ، و با توجه به وسعتِ دامنه کار ، بنابر تتبع همه مصادر را نداشته است .

به عنوان مثال در کتاب " ازالة الخفاء " که مؤلف از آن بسیار نقل کرده مطالب بسیاری وجود دارد که تناسب با مباحث کتاب دارد ، ولی مؤلف از پرداختن به آن خودداری نموده ، یا اینکه بسیاری از روایات را از مصادر دیگر نقل کرده ولی به وجود آن در " ازالة الخفاء " اشاره ای نفرموده است .

.


1- عبقات الانوار ، غدیر 1 / 7 مقدمه ، بروجردی .

ص : 192

مناسب است لیست مصادری که مؤلف در تألیف کتاب از آن استفاده کرده ذکر شود . (1) منابع و مصادر کتاب تشیید المطاعن 1 . ابطال الباطل 2 . ابکار الافکار 3 . اتحاف الاکابر 4 . اتحاف الوری بأخبار أم القری 5 . الإتقان فی علوم القرآن 6 . الاحادیث المختارة 7 . إحقاق الحق 8 . الاحکام السلطانیة 9 . أحکام القرآن 10 . الاحکام فی أصول الاحکام 11 . إحیاء علوم الدین 12 . اخبار الأخیار فی أسرار الأبرار 13 . اختلاف العلماء ، ابن قتیبه 14 . الاربعین ، امام فخر رازی 15 . إرشاد الأذهان 16 . ارشاد الساری 17 . ارشاد ، ولی الله دهلوی ، 18 . ازالة الخفاء عن خلافة الخلفاء 19 . أساس البلاغة 20 . الاستذکار 21 . الاستغاثة 22 . الاستیعاب 23 . أسد الغابة 24 . اشعة اللمعات 25 . الاصابة فی تمییز الصحابة 26 . أصول البزدوی = کنز الوصول 27 . أصول الشاشی 28 . الاعتقادات فی دین الإمامیة 29 . إعلام الموقعین 30 . الأغانی 31 . الإفصاح فی امامة امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) 32 . إقبال الاعمال .


1- برخی از مخطوطات که نزد مؤلف بوده است از نسخه های منحصر به فرد بوده است ، مانند قسمتی از " مرآة الزمان " که کتاب تاریخ ابن الجوزی است .

ص : 193

33 . الإکمال ، ابن ماکولا 34 . إلقام الحجر 35 . الأمالی ، شیخ صدوق 36 . الأمالی ، سید مرتضی 37 . الإمامة والسیاسة 38 . الأموال 39 . أنساب الأشراف 40 . الأنساب ، سمعانی 41 . الانصاف 42 . أنوار التنزیل = تفسیر البیضاوی 43 . بحار الأنوار 44 . البحر المحیط 45 . البدایة والنهایة 46 . البدور السافرة فی امور الآخرة 47 . بستان المحدّثین 48 . بغیة الوعاة 49 . بیاض إبراهیمی 50 . تاج التراجم 51 . تاریخ الامم والملوک 52 . تاریخ الخلفاء 53 . تاریخ الخمیس 54 . التاریخ الصغیر 55 . تاریخ أبو الفداء = المختصر 56 . تاریخ مدینة دمشق ابن عساکر 57 . تبیان = شرح دیوان ابوالبقاء 58 . تبیین ( تبیان ) الحقائق 59 . تجارب الامم وتعاقب الهمم 60 . تجرید العقائد 61 . تحفة المحتاج = شرح منهاج 62 . تدریب الراوی 63 . تذکرة الاولیاء ، عطار 64 . تذکرة الحفاظ 65 . تذکرة الخواص 66 . تذکرة الموضوعات 67 . التذکرة فی أحوال الموتی وأمور الآخرة 68 . تذهیب التهذیب 69 . الترغیب والترهیب 70 . تشیید القواعد 71 . تفسیر الثعلبی 72 . تفسیر الجلالین 73 . تفسیر الرازی 74 . تفسیر السمرقندی 75 . تفسیر القرطبی 76 . تفسیر الوسیط 77 . تفسیر حسینی 78 . تفسیر قمی

ص : 194

79 . التفهیمات الالهیة 80 . تقریب التهذیب 81 . التقیید والإیضاح 82 . تلبیس إبلیس 83 . تلویح = شرح التلویح علی التوضیح 84 . تنبیه السفیه 85 . تنبیه الغافلین 86 . تنزیه الأنبیاء 87 . التنقیح لألفاظ الجامع الصحیح 88 . تنویر الحوالک 89 . توحید شیخ صدوق 90 . التوشیح علی الجامع الصحیح 91 . توضیح الدلائل علی ترجیح الفضائل 92 . تهذیب الأحکام 93 . تهذیب الأسماء واللغات 94 . تهذیب التهذیب 95 . تهذیب الکمال 96 . تهذیب الوصول الی علم الاصول 97 . تیسیر الوصول إلی منهاج الاصول 98 . التیسیر بشرح الجامع الصغیر 99 . الثقات ، ابن حبان 100 . جامع الاحادیث = جمع الجوامع 101 . الجامع الصغیر 102 . جامع المسانید 103 . جزیل المواهب فی اختلاف المذاهب 104 . جلاء العیون 105 . الجمع بین الصحیحین 106 . جمهرة النسب لابن الکلبی 107 . جواهر العقدین فی فضل الشرفین 108 . الجواهر المضیئة فی طبقات الحنفیة 109 . چهل مجلس ، سمنانی 110 . حاشیة الخیالی علی شرح العقائد 111 . حجة الله البالغة 112 . حدائق الحقائق فی شرح کلمات الله الناطق 113 . حدیقة الحقیقة وشریعة الطریقة = دیوان سنایی 114 . حسن المحاضرة فی أخبار المصر والقاهرة 115 . حق الیقین 116 . حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء 117 . حیاة الحیوان الکبری 118 . حیاة القلوب 119 . الخراج 120 . خصائص أمیر المؤمنین علی ( علیه السلام ) 121 . خلاصة الأثر فی أعیان القرن الحادی عشر

ص : 195

122 . خلاصة الوفا بأخبار دار المصطفی ( صلی الله علیه وآله ) 123 . دراسات اللبیب فی أسوة الحسنة بالحبیب 124 . الدرّ المنثور 125 . الدرر الکامنة فی أعیان المائة الثامنة 126 . الدرر المنتثرة 127 . درّة الغواص فی أوهام الخواص 128 . دیوان المتنبی 129 . ذخائر العقبی 130 . الذریعة ، سید مرتضی 131 . ربیع الأبرار و نصوص الاخبار 132 . رحمة الامة فی اختلاف الائمة 133 . رساله رجعت 134 . الروض الأنف 135 . الروض الباسم فی الذبّ عن سنّة أبی القاسم 136 . روض الجنان و روح الجنان 137 . الروضة البهیة = شرح لمعه 138 . روضة الصفا ، میرخواند 139 . الریاض النضرة فی مناقب العشرة 140 . ریحانة الألباء 141 . زاد المعاد فی هدی خیر العباد 142 . زین الفتی فی شرح سورة هل أتی 143 . سبل الهدی والرشاد فی سیرة خیر العباد 144 . السراج المنیر علی الجامع الصغیر 145 . سرّ العالمین وکشف ما فی الدارین 146 . سنن ابن ماجه 147 . سنن أبی داود 148 . سنن دارقطنی 149 . سنن دارمی 150 . سنن الکبری ، بیهقی 151 . سنن ترمذی 152 . سنن نسائی 153 . سیرة الحلبیة = انسان العیون 154 . الشافی فی الامامة 155 . شرایع الاسلام 156 . شرح التوضیح للتنقیح 157 . شرح الزرقانی علی الموطأ 158 . شرح السراجیة فی علم الفرائض 159 . شرح السنة 160 . شرح الطیبی علی المشکاة = الکاشف عن حقائق السنن 161 . شرح العنایة علی الهدایة 162 . شرح القصیدة التائیة ابن فارض 163 . شرح الکرمانی علی البخاری =

ص : 196

الکواکب الدراری 164 . شرح المطرزی علی مقامات الحریری 165 . شرح المقاصد فی علم الکلام 166 . شرح المنار = منار الانوار فی الاصول 167 . شرح المواقف 168 . شرح تجرید العقائد ، قوشچی 169 . شرح تجرید ، اصفهانی 170 . شرح تقدمة تقویم الإیمان فی فضائل امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) 171 . شرح سفر السعادة 172 . شرح شفا 173 . شرح عقاید عضدیة 174 . شرح عقاید نسفی 175 . شرح مختصر الاصول = شرح مختصر منتهی الأصولی 176 . شرح مسلم نووی = منهاج 177 . شرح معانی الآثار 178 . شرح مقاله وضیئه 179 . شرح مقامات حریری 180 . شرح منهاج الوصول 181 . شرح نخبة الفکر 182 . شرح نور الأنوار علی المنار 183 . شرح نهج البلاغة ، ابن ابی الحدید 184 . الشفا بتعریف حقوق المصطفی 185 . الشقائق النعمانیة = العقد المنظوم فی ذکرأفاضل الروم 186 . الشمائل المحمدیة والخصائل المصطفویة 187 . الصحاح ; تاج اللغة وصحاح العربیة 188 . صحیح البخاری 189 . صحیح مسلم 190 . الصراح من الصحاح = صراح اللغة 191 . صفوة الصفوة 192 . الصواعق المحرقة 193 . ضرام السقط = شرح دیوان ابوالعلا 194 . الضوء اللامع لأهل القرن التاسع 195 . طبقات الحفاظ 196 . طبقات الشافعیة ، قاضی ابن شهبة 197 . طبقات الشافعیة الکبری 198 . طبقات الشافعیة ، اسنوی 199 . الطبقات الصغری 200 . الطبقات الکبری ، ابن سعد 201 . الطبقات الکبری = لواقح الانوار فی طبقات الاخیار 202 . الطرائف 203 . طرح التثریب فی شرح التقریب

ص : 197

204 . العبر فی خبر من غبر 205 . عرف الوردی فی أحوال المهدی 206 . العقد الثمین فی تاریخ البلد الامین 207 . العقد الفرید 208 . علل الشرائع 209 . العلل المتناهیة فی الأحادیث الواهیة 210 . عمدة الطالب 211 . عمدة القاری 212 . عوارف المعارف 213 . عیون الأثر = السیرة النبویة 214 . عیون أخبار الرضا ( علیه السلام ) 215 . غرائب القرآن ورغائب الفرقان 216 . غنیة الطالبین = الغنیة لطالبی طریق الحق 217 . الفائق فی غریب الحدیث 218 . فتاوای قاضی خان فرغانی 219 . الفتاوی الهندیة = الفتاوی العالمگیریه 220 . فتح الباری 221 . فتح الرحمن ، ( ترجمه قرآن دهلوی ) 222 . فتح القدیر = شرح هدایه 223 . فتح المتعال 224 . الفتن ، نعیم بن حماد 225 . فتوح الشام ، ازدی 226 . فتوح الشام ، واقدی 227 . فصل الخطاب 228 . الفصول المهمة فی معرفة الأئمة 229 . فضائل الصحابة ، اطرابلسی 230 . فوات الوفیات 231 . فواتح الرحموت = شرح دیوان منسوب به امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) 232 . فواتح الرحموت = شرح مسلم الثبوت 233 . فیض القدیر = شرح الجامع الصغیر 234 . القاموس المحیط 235 . قرة العینین بتفضیل الشیخین 236 . قصص الأنبیاء = العرائس 237 . قلائد الجمان فی التعریف بقبائل عرب الزمان 238 . الکاشف فی معرفة من له روایة فی کتب الستة 239 . الکافی ، شیخ کلینی 240 . الکافی ( فقه حنفی ) 241 . کامل التواریخ 242 . الکشاف عن حقائق التنزیل وعیون الأقاویل 243 . کشف الاسرار شرح المصنف علی المنار

ص : 198

244 . کشف الأسرار عن أصول البزدوی 245 . الکشف الحثیث عمن رمی به وضع الحدیث 246 . کشف الظنون 247 . کشف الغمة 248 . کشف المحجة لثمرة المهجة 249 . کشف المراد = شرح تجرید الاعتقاد 250 . کشکول شیخ بهایی 251 . کفایة المتطلع 252 . کنز العرفان فی فقه الفرقان 253 . کنز العمال 254 . الکوکب المنیر شرح جامع صغیر 255 . گلستان سعدی 256 . گوهر مراد 257 . اللآلیء المصنوعة فی الأحادیث الموضوعة 258 . اللباب فی علوم الکتاب 259 . لسان المیزان 260 . المبسوط ، سرخسی 261 . مثنوی معنوی 262 . مجالس المؤمنین 263 . مجمع بحار الأنوار فی غرائب التنزیل ولطائف الاخبار 264 . مجمع البیان 265 . محاضرات الأدباء ومحاورات الشعراء والبلغاء 266 . المحصول ، رازی 267 . المحلّی 268 . مختار مختصر تاریخ بغداد 269 . مختصر الأصول ، ابن حاجب 270 . مختصر تنزیه الشریعة 271 . مختلف الشیعة 272 . مدارج النبوة 273 . مدارک الأحکام 274 . مدارک التنزیل و حقایق التأویل = تفسیر نسفی 275 . مرآة الجنان وعبرة الیقظان 276 . مرآة الزمان = تاریخ ابن الجوزی 277 . مرآة العقول 278 . مرقاة المفاتیح شرح مشکاة المصابیح 279 . مسالک الافهام 280 . مستدرک حاکم 281 . المستطرف فی کل فن مستظرف 282 . المستقصی فی أمثال العرب 283 . مسلم الثبوت 284 . مسند احمد

ص : 199

285 . مشکاة المصابیح 286 . مصائب النواصب 287 . مصابیح السنة 288 . المصابیح فی صلاة التراویح 289 . المصنف ، ابن ابی شیبة 290 . مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول 291 . معارج النبوة 292 . معارف ، ابن قتیبة 293 . معالم التنزیل = تفسیر بغوی 294 . معجم الأدباء = إرشاد الأریب إلی معرفة الأدیب 295 . المعجم الأوسط 296 . معجم البلدان 297 . المعجم الکبیر 298 . المعجم المختص بالمحدّثین 299 . المغنی ، ابن قدامه 300 . المغنی فی الضعفاء ، ذهبی 301 . المغنی فی أبواب التوحید والعدل ، قاضی القضات أسد آبادی 302 . مغنی اللبیب عن کتب الأعاریب 303 . المفصل فی صنعة الإعراب ، زمخشری 304 . المفهم لما أشکل فی تلخیص کتاب مسلم 305 . المقاصد الحسنة فی بیان الأحادیث المشتهرة 306 . مقالة وضیئة 307 . الملل والنحل 308 . المنار 309 . المناقب ، ابن المغازلی 310 . مناقب مرتضوی 311 . مناهج التوسل فی مباهج الرسل 312 . منتخب کنز العمال 313 . منتهی الإرب فی لغة العرب 314 . منح الروض الأزهر فی شرح الفقه الاکبر 315 . المنح المکیة فی شرح الهمزیة 316 . المنخول 317 . منهاج السنة النبویة 318 . من لا یحضره الفقیه 319 . منهاج الکرامة 320 . منهاج الوصول إلی علم الاصول 321 . المواقف 322 . المواهب اللدنیة بالمنح المحمدیة 323 . مودة القربی 324 . الموضوعات ، ابن جوزی 325 . الموطأ 326 . میزان الاعتدال

ص : 200

327 . المیزان الکبری الشعرانیة 328 . المیسر فی شرح مصابیح السنة 329 . نبراس الضیاء 330 . نخبة الفکر ، ابن حجر 331 . نزل الأبرار بما صحّ من مناقب أهل البیت الأطهار 332 . نسیم الریاض فی شرح الشفا 333 . نظم درر السمطین 334 . نفحات الانس من حضرات القدس 335 . نواقض ، حسن شروانی 336 . نوادر الاصول ، حکیم ترمذی 337 . نواهد الابکار 338 . النهایة فی غریب الحدیث 339 . نهج البلاغة 340 . نهج الحق وکشف الصدق 341 . الوافی بالوفیات 342 . الوسائل إلی معرفة الاوائل 343 . وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی 344 . وفیات الأعیان وأنباء أبناء الزمان 345 . الهدایة = شرح بدایة المبتدی فرغانی مرغینانی 346 . الهدی الساری مقدمه فتح الباری 347 . یتیمة الدهر 348 . الیقین ، سید علی بن طاووس 349 . الیواقیت والجواهر

ص : 201

توضیحی درباره نسخه های کتاب

نسخه های خطی در کتابخانه آستان قدس رضوی نسخ خطی متعدد ولی ناقص از این کتاب وجود دارد که از کتابخانه ناصریه هند به آنجا منتقل شده است .

هم مطالب نسخه ها و هم حجم آنها با یکدیگر متفاوت است و حاکی از آن است که کتاب مراحل متعددی را گذرانده تا به صورت فعلی به نحو کامل در دسترس ما قرار گرفته است .

این نسخه ها به ترتیب شماره عبارت است از :

( 21653 ) قسمتی از مطالب مربوط به ابو بکر ، رمز ما : نسخه [ ج ] .

( 21654 ) از اول کتاب تا آخر مطاعن عمر ، رمز ما : نسخه [ د ] .

( 21669 ) از اول مطاعن عثمان تا آخر کتاب ، رمز ما : نسخه [ ز ] .

( 21671 ) از اول کتاب تا آخر مطاعن عمر ، رمز ما : نسخه [ و ] .

( 21672 ) از اول کتاب تا آخر مطاعن عمر ، رمز ما : نسخه [ ه ] .

( 18673 ) قسمتی از مطالب مربوط به عمر ، ( دنباله نسخه [ ج ] ) . (1) در بین نسخه ها ، نسخه [ د ] با نسخه [ ه ] مطابقت دارد و ظاهراً اولین پاکنویس کتاب باشد که حجم مطالب آن تقریباً برابر با یک سوم همین مطالب از آخرین نسخه کتاب است .

نسخه [ و ] ظاهراً اولین بازنویسی کتاب است که قدری از نسخه قبل کاسته و قدری به آن افزوده شده ، و برخی تعابیر تغییر داده شده است ، ولی پس از طعن چهارم عمر مطالب قدری درهم برهم است .

.


1- شایان ذکر است که نسخه های مذکور در مرکز احیای میراث اسلامی قم به شماره های : 3182 ، 3183 ، 3208 ، 3279 ، 3293 نیز موجود است .

ص : 202

در اول این نسخه فوائد متفرقه ای وجود دارد که برای کارهای کلامی مشابه الگوی مناسبی است .

نسخه [ ه ] ظاهراً دومین بازنویسی کتاب باشد .

نسخه [ ز ] ظاهراً سومین بازنویسی کتاب باشد که حجم آن تقریباً با آخرین نسخه کتاب یکی است ، ولی مطالب تفاوت دارد ، و در آخر آن خاتمه ای درباره مذاهب اربعه نوشته شده که در آخرین نسخه وجود ندارد .

نسخه [ ج ] چهارمین و آخرین بازنویسی کتاب است و موارد حذف و اضافه بسیاری در آن به چشم میخورد ، و در فیش مربوط به آن از طرف آستان قدس آمده که این نسخه به خط میرحامد حسین ( رحمه الله ) است .

این نسخه دقیقاً با آخرین نسخه - یعنی نسخه [ الف ] که توسط میرحامد حسین به چاپ رسیده - مطابقت دارد .

لازم به تذکر است که قسمت هایی از نسخه [ ج ] در آستان قدس موجود بود که متأسفانه نتوانستیم نسخه عکسی آن را تهیه کنیم و توفیق مقابله با آن حاصل نشد ، آن قسمتها عبارت است از شماره های :

( 27891 ) و ( 27892 ) قسمتی از مطالب مربوط به فدک از مطاعن ابو بکر .

( 27925 ) بخشی از مطالب متعة الحج از مطاعن عمر .

( 27967 ) قسمتی از متعة الحج و متعة النساء از مطاعن عمر .

( 27889 ) مطاعن صحابه .

نسخه های چاپی 1 . چاپ سنگی که در چاپخانه مجمع البحرین هند ، در سنه 1283 ، در پنج جزء به چاپ رسیده . چهار جزء اول آن به عنوان جلد اول کتاب در مطاعن شیخین

ص : 203

و در ضمن 1910 صفحه ، و جزء پنجم مربوط به عثمان ، عایشه ، معاویه و بقیه صحابه و در ضمن 442 صفحه است . (1) از این چاپ شاید فقط سه دوره کامل و چند دوره ناقص موجود باشد . (2) ما از این نسخه به نسخه [ الف ] یاد میکنیم .

در اول این نسخه آمده است :

( جاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ کَانَ زَهُوقاً ) لله الحمد والمنة که کتاب مستطاب - اعنی جلد اول - تشیید المطاعن وکشف الضغائن تصنیف جناب معلاّ ألقاب ، عمدة المناظرین ، وقدوة المتکلمین ، غرّة محاسن الأیام ، وفخر فضلاء الأنام ، فارس مضمار الکلام ، مؤیّد دین الإسلام ، المترقّی من سنام العزّ والکمال أعلاه ، والرافل من ملابس الفخر والجلال فی أبهاه ، حامی الدین والشریعة ، حائز المقامات السنیة الرفیعة ، مغرس مصاص الفضل المعرق ، مطلع صراح المجد المشرق ، معدن الأسرار الدینیه ، منبع الأنوار الإلهیة ، المحرز لقصبات الشرف الخفی والجلی ، !


1- بنابر آنچه مرحوم شیخ آقا بزرگ طهرانی فرموده ، مجلد اول مشتمل بر چهار قسمت : جزء اول : از اول کتاب تا صفحه 354 ، جزء دوم : ادامه آن تا صفحه 878 ، جزء سوم : ادامه قبل تا صفحه 1386 ، جزء چهارم : ادامه گذشته تا صفحه 1910 ، جلد دوم : در 442 صفحه . الذریعة 4 / 192 . ولی شماره صفحات افستی که در دست است با آنچه ایشان فرموده تفاوت دارد .
2- بنابر اظهار بعضی از اهل اطلاع ، مخالفان نسخه های موجود آن را از بین برده اند ، به نحوی که - غیر از قسمتی که در ایران افست شده - در هیچ کتابخانه ای دوره کامل آن یافت نمیشود !

ص : 204

مولانا السید محمد قلی - أعلی الله فی الملأ الأعلی ذکره ، وأنار فی سماء الفضل والقدس بدره - جواب باب دهم تحفة اثنا عشریه شاه عبد العزیز دهلوی ، در این اوان سعادت نشان محض به اعانت توفیقات یزدانی و عنایات سبحانی ابتغاءً لوجه الله ، وخالصاً عن شوب ما سواه ، حسب الارشاد جناب زبدة الأطیاب ، وعمدة الأنجاب ، المقدس الورع ، فاضل المعی ، و عالم لوذعی حاجّ الحرمین الشریفین ، مولوی سید شریف حسن خان صاحب ، ابن العلاّمة جناب حاج مولوی سید رجب علی خان بهادر - ادام الله ایامهما - [ سنه ] 1283 [ هجری قمری ] به مطبع مجمع البحرین لودیانه طبع شد .

2 . نسخه چاپی سنگی دیگر که قسمتی از آن همراه نسخه خطی [ و ] از آستان قدس دیده شده که با نسخه [ الف ] مشابهت بسیار داشت ، از تعداد مجلدات ، تاریخ و محل چاپ ، و . . . آن هیچ اطلاعی در دست نیست .

مهم آن است که چاپ سنگی دیگری از این کتاب وجود داشته که الان اثری از آن باقی نیست . (1) 3 . افست چاپ مجمع البحرین در ایران از اول کتاب تا آخر بحث متعه ، در سه جلد ، سنه 1401 افست و تجدید چاپ شده است .

.


1- مقدار موجود از این نسخه به ترتیب صفحات عبارت است از : صفحات : 297 - 300 قسمتی از طعن سوم عمر . صفحات : 305 - 362 قسمت اخیر از طعن چهارم عمر . صفحات : 362 - 363 تمام طعن پنجم عمر . صفحات : 363 - 364 دو صفحه اول از طعن ششم عمر .

ص : 205

البته در این چاپ بعضی از مطالب - مانند برخی از حواشی - یا کامل چاپ نشده و یا قابل خواندن نبود ، لذا به زیرا کسی که از همین چاپ از مکتبة العلوم کراچی در دست داشتیم مراجعه و مطالب را بر طبق آن تصحیح نمودیم .

4 . چاپ حروفی در سه جلد از اول کتاب تا آخر طعن ششم عمر ( درء حد از مغیره ) که در پاکستان سنه 1398 هجری قمری توسط جناب حاج شیخ حسین کرمانی به مساعدت آیة الله صدوقی یزدی به طبع آن اقدام شده است .

این نسخه را به رمز [ ب ] علامت گذاشته ایم .

حواشی میر حامد حسین ( قدس سره ) بعضی از حواشی از فرزند مؤلف میر حامد حسین ( رحمه الله ) است ، ظاهراً رمز ( ح ) در آخر بعضی از حواشی اشاره به حامد است .

در حاشیه صفحه 40 نسخه [ الف ] ( طعن دوم ابو بکر ) میفرماید :

( نسخه عتیقه منح مکیه که با نسخه مؤلف آن ابن حجر مقابله شده ، همین الان - یعنی 28 شوال 1271 - نزد من حاضر است ) .

در حالی که مؤلف ( رحمه الله ) در محرم 1268 از دنیا رفته است .

استدراکات میر حامد حسین ( رحمه الله ) فرزند برومند مؤلف - علاّمه میر حامد حسین ( رحمه الله ) - مطاعنی را که در تشیید المطاعن و تحفه اثنا عشریه ذکر نشده به عنوان استدراک بر کتاب تشیید المطاعن تنظیم کرده اند که به خط مبارک ایشان در کتابخانه آستان قدس رضوی به شماره ( 27996 ) موجود است .

ص : 206

شماره های ( 27973 ) و ( 27974 ) نیز - به صورت چکنویس - استدراک بعضی از مطاعن موجود در تشیید است - که برای تکثیر مصادر و توسعه مباحث آن مفید است - و برخی هم مطاعن جدیدی است که نیاز به بحث و بررسی و تنظیم دارد .

ص : 207

روش تحقیق و مراحل آن

تحقیق کتاب بر اساس نسخه [ الف ] انجام و متن و حواشی مطابق آن تنظیم شده است ، مواردی که حاشیه افست [ الف ] چاپ نشده یا قابل خواندن نبود از زیراکس نسخه [ الف ] که از کتابخانه مکتبة العلوم کراچی تهیه شده بود استفاده نمودیم .

به جهت مغلوط بودن نسخه [ ب ] به موارد بسیار کمی از موارد اختلاف نسخه [ ب ] با [ الف ] اشاره نمودیم ولی تمام پاورقیهای نسخه [ ب ] شامل آدرس مطالب با ذکر شماره جلد و صفحه مصادر را به آن افزودیم .

پس از آن با قسمت موجود از نسخه [ ج ] مقابله و تمام موارد اختلاف در متن داخل کروشه و یا در پاورقی آورده شد .

به جهت تمایز ، حواشی [ الف ] و [ ب ] و [ ج ] با علامت ستاره ( * ) در متن و پاورقی ، و حواشی خودمان با شماره آورده شد .

پس از تایپ مطالب کتاب و تصحیح و مقابله آن ، آیات مبارکه و آدرس آن استخراج شد ، سپس مطالب منقوله کتاب با مصادر آن در نرم افزارهای علوم اسلامی مقابله و به مهمترین موارد اختلاف متن با مصادر اشاره شد .

در مرحله بعد مصادری که در کامپیوتر نبود در کتابخانه ها دنبال شد ، و کار مقابله با مصادر موجود به پایان رسید .

مطالبی که مؤلف ( قدس سره ) از مصادر عامه و خاصه نقل کرده ، در بسیاری از موارد با کتب چاپی و یا نسخه های عکسی و خطی که در دست ماست اختلافهای جزئی داشت که لطمه ای به آنچه مورد استشهاد و استدلال ایشان است نمیزند ، لذا - چنان که اشاره شد - برای اجتناب از حجیم شدن کتاب در غیر موارد مهم و ضروری از ذکر موارد اختلاف پرهیز نمودیم ، و به تذکر مطلب در اینجا اکتفا

ص : 208

نموده و از تذکر به اختلاف نسخه ها با متن در کنار آدرس در سرتاسر کتاب اجتناب شده است .

مواردی که مصدر پیدا نشد در پاورقی اجمالا اشاره ای داشتیم به مصدر و مؤلف آن ، و در حد امکان از مصادر دیگر آدرس داده شد .

همه اضافات ما بر متن یا حاشیه داخل در قلاب [ ] است .

توضیح اینکه : مطالب این کتاب بدون هیچ کاستی و زیاده ای آورده شده و اگر موردی نیاز به افزودن لفظ یا جمله ای داشته - به جهت تکمیل متن یا اختلاف نقل مؤلف با مصادر موجود - مطلب اضافی بین قلاب [ ] آورده شد تا از کلام مؤلف امتیاز داده شود ، و در صورتی که مطلب از مصادر دیگر بود ، در پاورقی به آن اشاره شده است .

در مورد تحیاتی که از مصادر عامه نقل شده هر جا ( ص ) بود ما تبدیل به صلی الله علیه [ وآله ] و سلم کردیم ، و به جهت اختصار موارد اختلاف اصل با مصادر را - در وجود یا عدم تحیت - اصلا ذکر نکردیم .

مواردی مانند ( رسول ص او ) و نظائرش تبدیل به ( رسول او ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ) شد .

پاره ای از موارد بعد از اسامی مبارکه تحیت کامل یا با رمز مثل ( ع ) یا ( ص ) آمده بود ولی چون تحیت وجهی نداشت - مانند تحیت پس از منادی - لذا در این موارد تحیت داخل قلاب [ ] به صورت ( ع ) و ( ص ) آورده شد .

در ترجمه کلام و یا روایات اهل خلاف گاهی تحیت کامل و گاهی بتراء آمده است ، مواردی که ( ص ) بود ما کامل آوردیم .

آخر تعلیقه های نسخه [ الف ] غالباً رمز ( 12 ) بود ، و در نسخه [ ب ] ( حامد حسین ) که ما فقط به ( 12 ) اکتفا کردیم .

ص : 209

برخی از موارد در نسخه [ ب ] قسمتی از حاشیه موجود در [ الف ] آمده ، و قسمت دیگر به جهت اختصار حذف شده بود ، در این گونه موارد ما در پاورقی مطلب را مشترکاً به صورت [ الف و ب ] آورده و از اشاره به موارد اختلاف خودداری نمودیم .

بعضی از موارد اختلاف [ ج ] و [ الف ] نیازی به تذکر نداشت ، مانند مواردی که [ ج ] ناقص بود یا خط خوردگی داشت ، و در [ الف ] مطلب تصحیح شده بود ، یا مثلا در یکی لفظ : ( نموده ) و در دیگری ( کرده ) استعمال شده بود .

موارد تغییر رسم الخط

در پاره ای از موارد ناچار به تغییر رسم الخط کتاب شدیم که در اینجا تذکر به آن موارد را لازم میدانیم :

( دیده ) و ( فایده ) و . . . تبدیل به ( دیده ای ) و ( فایده ای ) و . . .

و در موارد لازم - که احتمال دادیم از قلم نساخ افتاده باشد - ( ای ) داخل قلاب [ ] آورده شد .

در پاره ای از موارد رسم الخط تغییر داده شده ، مانند مواردی که لفظ دوگونه نوشته میشود مثل ( آیت ) و ( آیه ) ، و مؤلف یا نسخه نویسان کتاب به هر دو نحو نوشته باشند ، ما همه را به صورت یکسان ( آیه ) آورده ایم .

لیست الفاظ تغییر یافته به شرح ذیل است :

تبدیل ( ت ) به ( ه ) استمالت = استماله اَمت ، اَمة = امه سخریت = سخریه حرفت = حرفه آیت = آیه مؤنت = مؤنه ریبت = ریبه

ص : 210

سعت = سعه دیت = دیه عدّت = عدّه کنیت = کنیه زیادت = زیاده خرافت = خرافه ردّت = ردّه اصابت = اصابه اباحت = اباحه اشاعت = اشاعه اجازت = اجازه اخافت = اخافه اضافت = اضافه اضاعت = اضاعه اعانت = اعانه اقامت = اقامه افادت = افاده اساءت = اسائه اثارت = اثاره اذاعت = اذاعه مراودت = مراوده مضاجعت = مضاجعه ملازمت = ملازمه ملامست = ملامسه مجازفت = مجازفه مناقضت = مناقضه مراجعت = مراجعه مصالحت = مصالحه مدافعت = مدافعه مداهنت = مداهنه مداخلت = مداخله مخالطت = مخالطه مشاورت = مشاوره مخاصمت = مخاصمه مجاهرت = مجاهره تبدیل ( ه ) به ( ت ) تسلیه = تسلیت شهره ، شهرة = شهرت جماعه = جماعت سرقه = سرقت مشوره = مشورت موارد دیگر کنگاش = کنکاش کرائیده = گراییده

ص : 211

کو = گو کرداند = گرداند کلو = گلو کول = گول نمی کشاید = نمیگشاید مشکل کشا = مشکل گشا کشاد = گشاد کشود = گشود کردند = گردند کشت = گشت کوش = گوش لکد = لگد رک کردن = رگ گردن لشگر = لشکر ستمگار = ستمکار افگن = افکن مددگار = مددکار پی = بی پیش از = بیش از چسپان = چسبان گزشت = گذشت تپ = تب بادشاه = پادشاه اژدحام = ازدحام اسپ = اسب نیشاپوری = نیشابوری سوره بقر = سوره بقره سیر حلبی = سیره حلبی بسند = بسنده تمامه = تمامِ میخوند = میخواند در سدد = در صدد سیوم ، سیم = سوم دویم = دوم بِست = بیست الشوستری = الشوشتری لاچار = ناچار ناراض = ناراضی باز اء = باز آی نآرند = نیارند نآید = نیاید نآمد = نیامد نآوردن = نیاوردن نافتد = نیفتد نه افتی = نیفتی نافکند = نیفکند

ص : 212

نارزد = نیارزد ناندیشید = نیاندیشید نانداخته = نیانداخته موجوداند = موجودند دوتااند = دوتایند اواند = اویند شمااند = شمایند مااند = مایند مبتلااند = مبتلایند میبااست = میبایست اینهااند = اینهایند من اند = منند بداَند = بدند خوداَند = خودند مشتغل اند = مشتغلند داناتراند = داناترند آن اند = آنند ایشان اند = ایشانند اسلام ام = اسلامم روات اند = رواتند درخیرام = درخیرم معتمدین اند = معتمدینند هوازن ام = هوازنم کسان اند = کسانند انبیااند = انبیایند منکراند = منکرند نه برآید = برنیاید نه برداشته = بر نداشته ندریافت = درنیافت میدریافت = درمییافت میبرداشتند = برمیداشتند نبرداشتند = برنداشتند میبرآمدم = برمیآمدم میبرآوردند = بر میآوردند نه مراد بودن = مراد نبودن نه باقی دارد = باقی ندارد نه کراهت کرد = کراهت نکرد دوستر = دوست تر توالیف = تآلیف توکید = تأکید خودها = خودشان اوشان = ایشان همون = همان

ص : 213

شاسی = شاشی چار = چهار نسای = نسائی معنای = معنایی مدعاء = مدعای ابتداء = ابتدای خلفاء سنیه = خلفای سنیه ولاء = ولای حلواء = حلوای زناء = زنای استغناء = استغنای کبراء = کبرای نگفته خواهد شد = گفته نخواهد شد نه سؤال خواهید کرد = سؤال نخواهید کرد

ص : 214

فهرست مطالب کتاب تشیید المطاعن

مناسب مینماید که برای آشنایی اجمالی با مطالب کتاب در اینجا فهرست آن را ارائه نماییم .

از این جهت که برخی از مطاعن در تشیید المطاعن به عنوان استدراک آمده و در تحفه اثنا عشریه موجود نیست ، برای امتیاز آن از بقیه مطالب از علامت ( * * * ) استفاده نمودیم .

لازم به تذکر است که مؤلف ( رحمه الله ) چون ردّیّه بر " تحفه " نوشته است ناچار به رعایت ترتیب او بوده و اگر نه :

اولا : در بسیاری از موارد ترتیب مباحث " تحفه " صحیح نیست .

و ثانیاً : برخی موارد طعن متعدد نیست ، یک طعن است با دو یا چند اشکال مثل :

طعن پنجم و هفتم ابو بکر که دو طعن جداگانه محسوب نمیشود .

در مطاعن عثمان طعن اول و چهارم یکی است ، و همچنین طعن سوم و نهم او .

در مطاعن عایشه نیز طعن اول و سوم و چهارم و هفتم یکی است .

و ثالثاً : در این گونه موارد حداقل بایستی مطالب پشت سر هم ذکر میشد .

مطاعن ابو بکر تشیید المطاعن نسخه [ الف ] 1 - 354 آدرس چاپ جدید 1 . اعتراض امام حسن و امام حسین ( علیهما السلام ) 1 / 43 2 . ترک قصاص خالد بن ولید در قتل مالک 1 / 93 3 . تخلف از لشکر اسامه 1 / 191

ص : 215

4 . بیلیاقتی ابو بکر 1 / 281 5 . نصب عمر با معزول بودنش از صدقات 1 / 341 6 . زیردست بودن ابو بکر و عمر 1 / 367 7 . نصب عمر با اعتقاد به عدم تعیین جانشین توسط پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم / 1 379 8 . اعتراف به تسلط شیطان بر او 2 / 19 9 . بیعت با ابو بکر امری ناگهانی 2 / 65 10 . اعتراف ابو بکر به برتر نبودن خودش 2 / 143 11 . عزل ابو بکر از تبلیغ سوره برائت 2 / 175 12 . منع فدک ، از جهت میراث 2 / 277 13 . منع فدک ، از جهت هبه 3 / 19 14 . منع فدک ، از جهت وصیت 3 / 199 15 . جهل به احکام شرعی 3 / 287 امر به قطع کردن دست چپ سارق 3 / 287 امر به سوزاندن فجائه سلمی 3 / 317 جهل به مسأله جده و کلاله 3 / 344 مواردی دیگر از جهل ابو بکر 3 / 381 ندانستن میراث عمه و خاله 3 / 381 ندانستن میراث دخترِ خواهر 3 / 382 ندانستن حدّ لواط 3 / 383 ندانستن میراث مادر بزرگ 4 ندانستن معنای آیه قرآن 3 / 385 ندانستن مسائل و رجوع به دیگران 3 / 386 ندانستن شمائل پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم 392 ناتوانی او در برابر پرسشهای اهل کتاب 3 / 394

ص : 216

مطاعنی دیگر : 3 / 403 * * * هجوم به خانه حضرت فاطمه ( علیها السلام ) 3 / 405 شک در اینکه آیا انصار استحقاق خلافت داشتند 3 / 411 فتوا دادن به رأی خویش 3 / 423 بیاعتنایی و عدم شرکت در تجهیز پیامبر ( صلی الله علیه وآله ) 3 / 427 سنگ دلی و قساوت ابو بکر 3 / 434 دفاع از کفار و دشمنان خدا 3 / 436 حسادت بر امیرمؤمنان ( علیه السلام ) 3 / 441 فحاشی ابو بکر 3 / 443 وصیت به دفن در مکان غصبی 3 / 445 آتش زدن روایات پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم 3 / 449 مطاعن عمر تشیید المطاعن نسخه [ الف ] ( جزء یک تا چهار ) 357 - 1910 1 . نسبت هذیان به پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم 41 2 . احراق درب خانه حضرت زهرا ( علیها السلام ) 4 / 261 3 . انکار وفات پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم 455 4 . جهل به احکام شرعی 5 / 21 امر به رجم زن حامله 5 / 32 امر به رجم زن مجنونه 5 / 70 جهل در اجرای حد بر پسرش 5 / 100 جهل به حدّ شراب خوردن 5 / 105 حرمت تصرف در حلیّ خانه کعبه 5 / 122

ص : 217

دیه سقط جنین 5 / 125 حکم ازدواج زن در عده 5 / 128 رجم زنی که به تهدید اقرار به زنا کرد 5 / 130 اقامه حد به مجرد علم حاکم 5 / 133 حکم اضطرار به زنا 5 / 134 عفو بعضی از اولیاء دم از قاتل 5 / 136 عدم قصاص از مسلمان به جهت ذمّی 5 / 138 عدم قصاص از پدر در قتل پسر 5 / 139 نرفتن در قبر نامحرم 5 / 141 انتخاب نام و کنیه انبیا ( علیهم السلام ) 5 / 142 حکم مالی که پس از تقسیم بیت المال زیاد آمده 5 / 146 حکم مالی که دو نفر نزد کسی ودیعه بگذارند 5 / 149 شک در رکعات 5 / 153 جماع روزه دار 5 / 154 کفاره شکستن تخم شتر مرغ در حال احرام 5 / 156 حدّ سارقِ دست و پا بریده 5 / 160 طلاق کنیزان 5 / 162 اکراه بر انتقال خانه به جهت توسعه مسجد 5 / 163 مدت زمانی که زن دوری شوهر را تحمل میکند / کیفیت رفتار با شاهزادگان 5 / 169 احکام غسل جنابت 5 / 170 حکم حضانت 5 / 175 رجم زنی که شش ماهه زائید 5 / 177

ص : 218

جزیه مجوس 5 / 179 ارث زن از دیه شوهر 5 / 184 دیه انگشتان 5 / 186 میراث عمه 5 / 188 معنای کلاله 5 / 190 ضمانت بایع نسبت به مالی که از مشتری گرفته 5 / 201 احکام خرید و فروش 5 / 203 سود و زیان حجر الاسود 5 / 205 دو زن که هر کدام نوزاد پسر را از خود میدانست 210 حکم مولود عجیب الخلقه 5 / 219 کیفیت وزن زنجیری که به پای برده ای بود 5 / 224 پرسشهای قیصر روم 5 / 226 سؤالات عالم ترسایان 5 / 247 مسائل دانشمندان یهود 5 / 252 ازدواج مملوک 5 / 263 احکام عمره 5 / 264 احکام احرام 5 / 266 احکام ربا 5 / 267 آیا میشود خود را مؤمن گفت ؟ 5 / 269 شعر گفتن در مسجد 5 / 270 حکم بعضی از پارچه ها 5 / 272 اوصاف پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم 5 / 274 حکم استیذان 5 / 276

ص : 219

سوره هایی که پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم در عید میخواندند 5 / معنای الحمد لله 5 / 281 معنای سبحان الله 5 / 282 معنای تخوف 5 / 284 معنای عدن 5 / 287 معنای حرج 5 / 288 معنای ابّاً 5 / 289 چند نکته در مورد جهل به آیات قرآن 5 / 294 آیه : ( إِذْ جَعَلَ الَّذِینَ کَفَرُوا فِی قُلُوبِهِمُ الْحَمِیَّةَ . . ) 5 / 299 آیه : ( وَالسّابِقُونَ الاْوَّلُونَ . . ) 5 / 301 آیه : ( مِنَ الَّذِینَ اسْتَحَقَّ عَلَیْهِمُ الاْوْلَیانِ ) 5 / 305 آیه : ( النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ . . ) 5 / 307 آیه : ( وَلا تَقْرَبُوا الزِّنی . . ) 5 / 309 اعتراف به بی اطلاعی از آیات قرآن 5 / 311 کیفیت استدلال به موارد گذشته بر ناحق بودن خلافت عمر 5 / 314 نفهمیدن هجو صریح 5 / 338 5 . زدن صد شاخه به جای صد تازیانه 5 / 343 6 . اسقاط حدّ رجم از مغیره 5 / 353 7 . الف ) تحریم زیاد گرفتن مهریه زنان 6 / 17 7 . ب ) تجسس عمر 6 / 297 8 . منع خمس از ذوی القربی 7 / 19 9 . بدعت نماز تراویح 7 / 289 10 . صد حکم مختلف در میراث پدر بزرگ میت ! 7 / 423

ص : 220

11 . الف ) نهی از نکاح متعه جلد 8 و 9 11 . ب ) نهی از متعه حج جلد 10 و 11 12 . فتنه شورا جلد 12 * * * 13 . حکم به نفوذ سه طلاق در مجلس واحد 13 / 15 * * * 14 . منع خرید و فروش کنیزان بچه دار 13 / 245 * * * 15 . بدعت عول در میراث 13 / 407 * * * 16 . حکم به ترک نماز جنب با نبود آب 13 / 497 * * * 17 . اسقاط « حیّ علی خیر العمل » از اذان 13 / 563 * * * 18 . زیاد کردن « الصلاة خیر من النوم » در اذان 13 / 609 * * * مطاعن عثمان تشیید المطاعن نسخه [ الف ] جلد دوم ( جزء پنجم ) 1 - 220 1 . واگذار کردن امور به نااهلان بنی امیه 14 / 21 2 . برگرداندن حَکَم به مدینه 14 / 133 3 . تضییع بیت المال 14 / 171 4 . عزل و نصبهای بی جا 14 / 255 5 . رفتارهای ناپسند با صحابه 14 / 281 6 . منع از قصاص عبیدالله بن عمر 14 / 477 7 . بدعت اتمام نماز در منی 14 / 521 8 . منع مردم از چراگاه های عمومی 14 / 557 9 . اختصاص بیت المال به بستگان 14 / 569 10 . همکاری صحابه در قتل او 14 / 583

ص : 221

مطاعن عایشه تشیید المطاعن نسخه [ الف ] جلد دوم ( جزء پنجم ) 221 - 278 1 . جنگ جمل 15 / 21 2 . بغض و عناد با امیرمؤمنان ( علیه السلام ) 15 / 73 3 . مرور بر چشمه حوأب و اصرار بر مخالفت 15 / 107 4 . غارت بیت المال بصره 15 / 133 5 . افشای اسرار پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم 155 6 . حسادت بر حضرت خدیجه ( علیها السلام ) 15 / 171 7 . اعتراف به معصیت بودن جنگ با علی ( علیه السلام ) 15 / 185 8 . تصرف بی جا در حجره منوره پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم 157 9 . اشاره پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلمه آشوب گری عایشه 15 / 217 10 . طعنی ساختگی 15 / 227 مطاعن اصحاب تشیید المطاعن نسخه [ الف ] جلد دوم ( جزء پنجم ) 279 - 396 1 . فرار از جنگها 16 / 19 2 . رها کردن پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم در اثنای خطبه 16 / 65 3 . حدیث حوض ( صحابه در قیامت ) 16 / 87 4 . عدم امتثال دستور حضرت در آوردن کاغذ 16 / 147 5 . سهل انگاری در امتثال دستورات حضرت 16 / 159 6 . پیشگوئی دیگر ( صحابه در قیامت ) 16 / 183 7 . دنیا طلبی و حسادت صحابه 16 / 193 8 . عدم یاری علی ( علیه السلام ) و یاری دشمنان حضرت 16 / 219

ص : 222

9 . شباهت به بنی اسرائیل 16 / 331 10 . عدم بنای کعبه بر اساس حضرت ابراهیم ( علیه السلام ) 16 / 345 فوائد ذکر مطاعن صحابه 16 / 353 * * * مطاعنی دیگر : 16 / 357 * * * اتهام پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) به ترجیح قریش بر انصار 16 / 358 مشاجره صحابه نزد پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) 16 / 363 اتهام پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) به تمایل به بستگان 16 / 369 عدم امتثال امر پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) در تغییر اسم 16 / 371 ناراحت کردن پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) 16 / 374 اعتراض به فرماندهی اسامه 16 / 381 غضب پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) بر صحابه و مذمّت آنها 16 / 382 اعتراض به قضاوت پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) 16 / 386 جهنمی بودن برخی از صحابه 16 / 390 پیشگویی از کینه توزی صحابه با امیرمؤمنان ( علیه السلام ) 16 / 392 ناراضی بودن از سدّ الابواب 16 / 394 تصمیم طلحه به ازدواج با عایشه 16 / 396 مشارکت طلحه و زبیر در قتل عثمان 16 / 398 فسق مغیرة بن شعبه صحابی 16 / 400 سبّ کردن معاویة بن حدیج امیرمؤمنان ( علیه السلام ) را 16 / 403 دفع توهم خروج از صحابیت به سبّ امیرمؤمنان ( علیه السلام ) 16 / 405 انحراف عبدالرحمن بن خالد صحابی 16 / 415 خیانت عمرو بن العاص 16 / 416

ص : 223

میگساری بعضی از صحابه 16 / 419 ولید بن عقبه هم صحابی است 16 / 421 حکم بن ابی العاص صحابی 16 / 422 مذمت ابوموسی اشعری 16 / 423 معاویة بن حدیج قاتل محمد بن ابی بکر 16 / 425 مخازی خالد بن ولید 16 / 427 مثالب نعمان بن بشیر 16 / 428 دزدی بعضی از صحابه 16 / 429 مطاعن معاویه تشیید المطاعن نسخه [ الف ] جلد دوم ( جزء پنجم ) 327 - 429 1 . محاربه با امیرمؤمنان ( علیه السلام ) 16 / 436 2 . سبّ امیرمؤمنان ( علیه السلام ) 16 / 453 3 . عداوت و دشمنی با امیرمؤمنان ( علیه السلام ) 16 / 469 4 . مسموم کردن امام مجتبی ( علیه السلام ) 16 / 481 5 . شادی در شهادت امام مجتبی ( علیه السلام ) 16 / 489 6 . وصیت به قتل اهل مدینه 16 / 493 7 . قتل عایشه 16 / 502 8 . قتل عبدالرحمن بن خالد بن ولید 16 / 505 9 . اجرای آب بر قبور شهدای اُحد 16 / 506 10 . ادعای سزاوارتر بودن به خلافت از عمر 16 / 509 11 . بیاعتنایی به حرمت اصحاب کهف 16 / 511 12 . انداختن صلیب بر گردن هنگام مرگ 16 / 512

ص : 224

13 . شرب خمر علنی 16 / 513 14 . قتل حجر بن عدی 16 / 514 اثبات فسق صحابه ای که از معاویه تبعیت کردند 16 / 522 فضائل جعلی معاویه و بر حق دانستن او 16 / 528 رساله ابوجعفر نقیب در تبرّی و رد عدالة الصحابة 16 / 537 اعتراف عامه 16 / 565

ص : 225

تذکر ضروری : عدم اعتماد بر روایات عامه نکته مهمی که مؤلف ( رحمه الله ) مکرر به آن تذکر داده آن است که استدلال ایشان و دیگر بزرگان شیعه به بخشی از روایات و اخبار عامه به معنای پذیرفتن ، اعتماد ، و اعتقاد به احادیث و مطالب آنها نیست ، بلکه فقط به جهت الزام ، احتجاج و استدلال با خصم آورده میشود .

مؤلف " تشیید المطاعن " بارها به این نکته تذکر داده است که به چند مورد آن اشاره میشود :

ایشان در طعن هشتم عمر در ایراد بر روایتی میفرماید :

نهم : آنکه این حدیث مختلف و مضطرب است . . . پس احتجاج و استدلال اهل سنت به آن ، و آن هم به مقابله اهل حق نهایت غریب است .

آری ; چون سنیه تلقّی آن به قبول نموده اند ، و به وجوه عدیده دلالت دارد بر ثبوت و لزوم سهم ذی القربی ; لهذا استدلال اهل حق به آن برای تکذیب مجوزین اسقاط سهم ذی القربی نهایت متین و رزین است . (1) و در جایی دیگر در همان طعن مینویسد : این روایت بر اهل حق حجت نمیتواند شد که از متفردات ایشان ( یعنی عامه ) است . (2) در طعن یازدهم عمر ( متعة النساء ) میگوید :

و ظاهر است که روایات اهل سنت - که به زعمشان و حسب قواعد مقرره شان در اقصای ثبوت و صحت و غایت اعتماد و اعتبار باشد - بر اهل حق حجت نتواند شد . (3) .


1- تشیید المطاعن 7 / 131 .
2- تشیید المطاعن 7 / 205 .
3- تشیید المطاعن 9 / 191 .

ص : 226

و باز در همان طعن مینویسد :

اهل حق تجویز ابن عباس و من ماثله را برای الزام اهل سنت ذکر میکنند که ایشان حدیث ( أصحابی کالنجوم ، بأیّهم اقتدیتم اهتدیتم ) را در حق ایشان فرود آورده اند ، و جابجا در اثبات مسائل شرعیه دست به اقوال و افعال ایشان میزنند .

پس به جواب این الزام ، اِتّباع کسی غیر معصوم را بر اهل حق لازم کردن طرفه مکابره است ، مثل این که اهل کتاب به جواب استدلالات اهل اسلام به کتب محرفه شان اتباع جمیع ما فی هذه الکتب بر ایشان لازم سازند . (1) در طعن دهم عثمان میفرماید :

و از این هم الطف آنکه گفته که : شیعه نیز او را معتبر میدانند ، ( سُبْحَانَکَ هذَا بُهْتَانٌ عَظِیمٌ ) (2) ! شیعه کی دیلمی و غیر دیلمی را معتبر میدانند ؟ ! البته بنابر الزام اهل سنت به روایات معتمدین ایشان - که در کتب رجال به غایت مدح و توثیق ایشان کرده اند - احتجاج مینمایند ، و لیکن حضرات اهل سنت از غایت انصاف آن روایات را یک سر واهی و غیر معتبر گویند و از موضوعات روافض قرار دهند ، و بیشتر مصنفین نحله خویش را جرح و قدح کنند . (3) در طعن پنجم صحابه در پاسخ صاحب تحفه گوید :

جواب این اعتراض بر ذمّه او است ، و بر شیعه این اعتراض وارد نمیتواند شد به دو وجه :

اول : آنکه این حدیث از احادیث اهل سنت است نه از احادیث شیعه ، پس به .


1- تشیید المطاعن 9 / 199 .
2- النور ( 24 ) : 16 .
3- تشیید المطاعن 14 / 663 .

ص : 227

مرویات خود هوس الزام خصم [ نمودن ] بس غریب [ است ] ! (1) و در طعن دهم صحابه میفرماید :

مع هذا اگر مراد جمیع قریش باشند پس چونکه روایت از " صحاح " اهل سنت است بر شیعه حجت نیست و اعتراضی بر ایشان وارد نشود . (2) بقیه دانشمندان شیعه نیز تصریح کرده اند که روایات و احادیث عامه فاقد حجیت و اعتبار است مگر آنکه به دلیل معتبری ارزش و اعتبار آن ثابت شود ، مانند اینکه آن مطالب مورد اتفاق فریقین باشد . (3) .


1- تشیید المطاعن 16 / 179 .
2- تشیید المطاعن 16 / 349 .
3- محدّث خبیر شیخ حرّ عاملی ( رحمه الله ) فرموده است : روایات متواتر از امامان معصوم ( علیهم السلام ) به ما رسیده که ما را از نقل احادیث عامه نهی کرده اند حتّی اگر در مدح اهل بیت ( علیهم السلام ) باشد ! و عمل به آن روایات را تحریم کرده ، بلکه فرموده اند : اگر آنها روایتی نقل کردند که مطابق روایات شیعه نبود شما بر خلاف آن روایت رفتار نمایید . ( الفوائد الطوسیه 365 ) . در بسیاری از روایات آمده است هنگامی که شیعیان از امامان معصوم ( علیهم السلام ) میپرسیدند : اگر دو روایت از شما به دست ما رسید که با یکدیگر تنافی و تعارض داشت ، و جمع بین هر دو امکان نداشت ، ما کدام یک را بپذیریم ؟ در پاسخ یکی از عبارات زیر را از اهل بیت ( علیهم السلام ) میشنیدند : ببینید عامه به کدام یک مایل هستند ، آنچه که خلاف آنهاست بپذیر . مطلب صحیح و رشد و هدایت در مخالفت با آنهاست . آنچه با آنها موافقت داشته باشد کنار گذاشته ، رها کن ، از آن اجتناب نما . روایتی که با نظریه آنها بیشتر فاصله دارد و از آنها دور تر است بپذیرید . ( مراجعه شود به بحث تعادل و تراجیح در کتب اصول ، و باب ما یعالج به تعارض الروایات در کتب حدیث مثل بحار الانوار 2 / 219 ، جامع أحادیث الشیعه 1 / 308 ، وسائل الشیعة 27 / 106 ، مستدرک الوسائل 17 / 302 ، عوالم العلوم 3 / 538 ، و غیره ) . شیخ محمد حسن مظفر گوید : روایات و اخبار عامّه صلاحیت برای استدلال ندارد ، زیرا گزیده ( و بهترین ) آن روایات در صحاح ششگانه آنها جمع آوری شده که آن هم مشتمل بر انواع و اقسام خلل و سستی است و یقیناً از درجه اعتبار ساقط است . ( دلائل الصدق 1 / 47 ) . فقهای شیعه در موارد بسیاری تصریح به عدم حجیت و ارزش نداشتن روایات آنها کرده اند ( مثل علامه حلی در منتهی المطلب 1 / 18 ، شهید ثانی در مسالک الأفهام 10 / 20 ، سید محمد عاملی در مدارک الأحکام 5 / 348 ، علامه مجلسی در بحار الأنوار 72 / 236 ، شیخ محمدتقی در هدایة المسترشدین 418 ، و دیگران ) بلکه صاحب جواهر فرموده : اگر عمل مشهور علما هم مطابق با روایات آنها باشد باز ضعف سند آن جبران نمیشود . ( جواهر الکلام 2 / 30 ) . به چند روایت دیگر در این زمینه توجه فرمایید : راوی محضر امام صادق ( علیه السلام ) عرض کرد : ما نزد مخالفان میرویم تا احادیثی که حجّت ماست بر علیه آنها از آنها بشنویم . حضرت فرمود : « نه این کار را نکن ، نزد آنها نرو و از آنها أخذ حدیث مکن » . ( وسائل الشیعة 21 / 477 ، بحار الانوار 2 / 216 ) . در نامه امام کاظم ( علیه السلام ) به علیّ بن سوید آمده است : امّا اینکه پرسیده ای : معالم دینم را از چه کسی بیاموزم ; « معالم دین خویش را از غیر شیعیان ما أخذ مکن ، و اگر نه دین خود را از خیانتکارانی گرفته ای که به خدا و پیامبر و امانات خویش خیانت نموده اند » . ( رجال کشّی 3 ، وسائل الشیعة 27 / 150 ، بحار الانوار 2 / 82 ) . ابراهیم بن ابی محمود به حضرت ثامن الحجج ( علیه السلام ) عرض کرد : ای پسر پیامبر ! نزد ما روایاتی از مخالفان شما در فضائل امیرمؤمنان و فضائل شما اهل بیت وجود دارد که از شما چنین مطالبی نشنیده ایم ، آیا به آن اعتقاد داشته باشیم ؟ حضرت فرمود : « ای پسر ابی محمود ! پدرم - به واسطه پدرش از جدّش ( علیهم السلام ) به نقل از پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله و سلم ) - فرمود : کسی که به گوینده ای گوش فرا دهد او را پرستیده ، اگر او از جانب خدا مطالب را بیان نماید ، شنونده عبادت خدا ; و اگر از جانب شیطان بگوید ، شنونده بندگی ابلیس را نموده است » . « ای پسر ابی محمود ! هنگامی که مردم به این طرف و آن طرف پراکنده شدند ، تو راه و روش ما اهل بیت را ملزَم باش و رها مکن چون هر کس ملازم ما باشد و از ما جدا نشود ما نیز همیشه با او بوده و او را رها نمیکنیم ، ولی کسی که از ما جدا شود ما نیز از او جدا شده و او را به خود وا میگذاریم . . . کم ترین چیزی که انسان را از ایمان خارج میکند این است که به ( ریگ ) بگوید : این ( هسته خرما ) است و آن را اعتقاد دینی خویش قرار دهد و با مخالفان آن عقیده اعلام برائت نماید » ، ( کنایه از اینکه در کوچک ترین امر دینی انسان حق ندارد از پیش خود اظهار نظر کند ، و چیزی را که خدا دستور نداده به آن عقیده پیدا کند ) . . . پسر ابی محمود ! مطالبی که برایت گفتم حفظ کن که خیر دنیا و آخرت را در این سخن برای تو جمع کردم » . ( بشارة المصطفی ( صلی الله علیه وآله و سلم ) 221 ، عیون أخبار الرضا ( علیه السلام ) 1 / 303 ، بحار الانوار 26 / 239 ) . البته لازم به تذکّر است که اگر حدیثی مورد اتّفاق شیعه و سنّی بود به آن تمسّک کرده و استدلال و احتجاج مینماییم ، چنان که در روایات به این نکته تصریح شده ، و صاحب وسائل ( رحمه الله ) هم به آن اشاره فرمود . ( مراجعه شود به روایت امام کاظم ( علیه السلام ) در تحف العقول 407 ، وسائل الشیعة 27 / 103 ، بحار الانوار 2 / 238 و 10 / 243 - 244 . در نامه امام هادی ( علیه السلام ) به اهل اهواز نیز استدلال حضرت به روایات مورد اتفاق فریقین آمده است ، مراجعه شود به تحف العقول 458 ، بحار الانوار 5 / 68 ) . و همچنین در موارد الزام خصم ، به احادیثی که آنها به نقل آن متفرّد باشند ، احتجاج میکنیم ولی در این گونه موارد ما به مضمون آن اعتقاد نداریم .

ص : 228

< صفحة فارغة > نقل هامش < / صفحة فارغة >

ص : 229

< صفحة فارغة > نقل هامش < / صفحة فارغة >

ص : 230

ص : 231

بخش دوم: نگرشی بر بحث مطاعن

اشاره

ص : 232

ص : 233

انگیزه طرح بحث مطاعن

مؤلف تشیید المطاعن به مناسبتهای مختلف غرض از طرح بحث مطاعن را بیان نموده است ، ایشان در مقدمه کتاب میفرماید :

طریقه علمای شیعه - خلفاً عن سلف - چنان استمرار یافته که در کتب کلامیه - بعد از نبوت و رسالت - شرایط خلافت و نیابت آن حضرت را - که امامت خلق به استحقاق ، نه به تغلب و اتفاق است - بیان کنند ، و اثبات نمایند که خلیفه رسول ( صلی الله علیه وآله ) و امام خلق باید از گناهان صغیره و کبیره معصوم ، و از تمامی امّت افضل باشد ، و منصوص بودن از جانب خدا و رسول ( صلی الله علیه وآله ) نیز لازم است ، یعنی کسی که این شرایط در او متحقق شود ، مستحق خلافت رسول خدا ( صلی الله علیه وآله ) و امامت خلایق است ، اگر چه عامه خلق او را خلیفه ندانند و امام خود نشمارند .

بعد از آن از آیات و احادیث و آثار و اقوال اثبات کنند که جمیع شرایط مذکوره در ذات مجمع الحسنات امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) مجتمع بود .

سپس در صدد اثبات انتفای شرایط گذشته از خلفای ثلاثه شوند و این را مطاعن مینامند ، و اکثر آن را به وجهی ثابت میکنند که موجب حکم به فسق خلفای ثلاثه شود تا بنابر قواعد اهل سنت - که منکر اشتراط عصمت در امامت هستند - نیز عدم صلاحیت ایشان برای امامت ثابت شود .

ص : 234

سپس کلام سید مرتضی ( رحمه الله ) را نقل میکند که در کتاب " شافی " فرموده :

فأمّا طریقة الطعن فی أنّ غیره ( علیه السلام ) لایصلح للإمامة فواضحة ، وقد اعتمدها شیوخنا رحمهم الله قدیماً ، وربّما ذکروا فیما یخرج أبا بکر من الصلاح للإمامة ارتفاع العصمة عنه ، وإخلاله بکثیر من علوم الدین ، وهو الأقوی . (1) یعنی : اما ( بحث مطاعن یعنی ) روش طعن در اینکه دیگران صلاحیت امامت ندارند ، پس آن هم واضح است .

اساتید و مشایخ ما از قدیم بر این روش تکیه کرده اند ، و در صلاحیت امامت نداشتن ابو بکر اموری را ذکر نموده اند که - گذشته از معصوم نبودن او - اثبات میشود در بسیاری از امور دین از ناحیه او به جهت نداشتن دانش خلل وارد شده است ، و این اقوی است .

ایشان در مطاعن صحابه مینویسد :

مخفی نماند که در ذکر مطاعن صحابه چند فائده است :

اول : اهل سنت اعتقاد عدالت جمیع صحابه را دارند و گویند : ( الصحابة کلّهم عدول ) ، پس اثبات فسق و فجور بعضی از ایشان از کتب اهل سنت موجب ابطال این عقیده گردد .

دوم : اهل سنت به اقرار صحابه به خلافت ابی بکر ، صحّت خلافتش را ثابت کنند و گویند که : آیات قرآن و احادیث سرور مرسلان مدح و ثنای صحابه به ابلغ وجوه نموده است ، ایشان چگونه اجماع بر باطل کردند و به دفع آن نپرداختند ؟ !

و هرگاه مطاعن جمعی از ایشان ثابت شود ، اقرار بعضی یا اکثر ایشان به صحّت خلافت ابی بکر مفید نخواهد شد .

.


1- الشافی 2 / 210 ، تشیید المطاعن 1 / 18 - 20 با تلخیص و تصرف .

ص : 235

سوم : آنکه اهل سنت به خیال باطل خود آیات قرآنیه را که در مدح مهاجرین و انصار است ، آن را از قضایای کلیه عامه گیرند ، و به آن مقبول بودن و ممدوح بودن جمیع ایشان را ثابت کنند ، و به آن وسیله ممدوحیت خلفای ثلاثه و کمال فضیلت و جلالت قدرِ ایشان را نیز ثابت کنند .

و هرگاه فسق و فجور بلکه بی ایمانی بعضی از صحابه اثبات شود ، این شبهه ایشان نیز باطل شود .

چهارم : آنکه متعصبین امویّه و مروانیه احادیثی بسیار در فضائل اصحاب روایت کنند که از آن لازم میآید که تصویب جمیع صحابه باید کرد و قدح و جرح در افعال ایشان نباید نمود ، بلکه آن افعال را باید حجت دانست ، و احدی از ایشان را بد نباید گفت ; و هرگاه فسق و فجور و شنائع و قبائح ایشان به اثبات رسد ، بطلان این احادیث واضح گردد . (1) مؤلف ( قدس سره ) پس از بیان مطاعن معاویه فرموده :

از ذکر مطاعن معاویه فقط فسق و بی ایمانی او ثابت نمیشود ، بلکه فسق و فجور و بی ایمانی جمیع اصحابی که اتباع او بودند - که جماعتی بسیار بودند - نیز ثابت میشود که اصلا شنائع و کفریات او را انکار نمیکردند ، بلکه اوامر او را امتثال مینمودند .

و نیز صدور محاربه و مخالفت جناب امیر ( علیه السلام ) از این جماعت - به هر وجهی که باشد ! - یقینی است ، پس اگر صحابه پیش از آنها هم مخالفت جناب امیر ( علیه السلام ) - و اجبار بر بیعت و غصب حقوق و غیر آن - کرده باشند هیچ بعید نباشد ؟ ! (2) .


1- تشیید المطاعن 16 / 353 - 354 با تلخیص و تصرف .
2- تشیید المطاعن 16 / 522 - 524 با تلخیص و تصرف .

ص : 236

پاسخ مخالفان بحث مطاعن و برائت

برخی تصور میکنند که اختلافاتی که در چهارده قرن پیش اتفاق افتاده اصلا ربطی به عصر حاضر ندارد ، و پرداختن به مسائل آن زمان دردی از مشکلات عصر حاضر را دوا نمیکند .

به تعبیر برخی از آنان : چرا نبش قبر میکنید ؟ ! گذشته ها گذشته است ! اصلا اگر ما از حالات صحابه و خلفا هیچ اطلاعی نداشته باشیم چه میشود ؟ !

به خصوص که آنها افراد معروف و سرشناس و از صحابه پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) محسوب میشوند ; لذا احترام به شخصیت آنها لازم است .

گذشته از آنکه طرح این مباحث باعث تفرقه و اختلاف است .

پاسخ : اگر آن اختلافات به عقیده و عمل ما مربوط نمیشد این حرف وجهی داشت ، ولی کلام این است که ایمان یعنی : شناخت حق و اعتقاد به آن و شناخت باطل و انکار آن .

همان گونه که در ایمان به خدای تعالی بایستی با کلمه طیبه « لا إله الاّ الله » انکار و نفی آلهه نمود ، و در پذیرفتن نبوت بایستی مدّعیان دروغین نبوت را انکار کرد ، همچنین اعتقاد و ایمان به امامان معصوم ( علیهم السلام ) هنگامی ارزشمند است که از مدّعیان دروغین خلافت و امامت برائت و بیزاری داشته باشیم .

راستی آیا شما هنگامی که میخواهید کالایی را بخرید از سالم و معیوب بودن آن پرس و جو نمیکنید ؟

آیا پیش از ازدواج در مورد همسر آینده خود تحقیق کامل نمینمایید ؟ !

آیا هنگامی که میخواهید شخصی را برای کار مهمی انتخاب کنید از حالات او تفحص نمیکنید ؟ !

ص : 237

آیا کسی این کار را عیب جویی و تجسس و . . . تلقی میکند ؟ !

بر فرض که دیگران چنین تصوری داشته باشند ، آیا تلقی دیگران در رفتار شما تأثیری دارد ؟ !

چگونه ممکن است کسانی را که میخواهید دین خودتان را از آنها بگیرید نشناسید و چشم و گوش بسته سر سپرده آنها باشید ؟ !

آری ; معارف دین را بایستی از چه کسانی بیاموزیم ؟

از مکتب اهل بیت ( علیهم السلام ) که قرآن آنها را صادقین و . . . معرفی میکند یا از پیروان مکتب خلفا که به تعبیر امام کاظم ( علیه السلام ) : « خیانت کارانی هستند که به خدا و پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) و امانات خویش خیانت ورزیدند » . (1) چگونه ممکن است ما به حقیقت آنچه پیامبر اکرم ( صلی الله علیه وآله و سلم ) بیان فرموده نایل شویم در حالی که آنهایی که واسطه رساندن وحی هستند برای ما مشکوک یا متهم باشند ؟ و احتمال دهیم که مطالب را واژگون بازگو کنند ؟

ناگفته پیداست که نخست اطمینان به بازگو کننده پیام باید داشت ، و گرنه در طول تاریخ بسیار بودند کسانی که - به جهت تمایلات نفسانی و به دست آوردن مال و جاه - مطالب ناصحیحی را به آن حضرت نسبت داده اند . (2) این یکی از امتیازات شیعه است که مجرد مصاحبت و دیدار پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) را دلیل عدالت و خوبی اشخاص نمیداند .

.


1- کافی 8 / 125 ، رجال کشّی 3 ، وسائل 27 / 150 ، بحار الانوار 2 / 82 و 48 / 242 و 75 / 329 - 330 .
2- چنان که خود حضرت در حجة الوداع فرمود : دروغ بر من زیاد شده است . رجوع شود به : کافی 1 / 62 ، بحار الانوار 2 / 225 ، 229 و 34 / 169 و 36 / 273 و 50 / 80 .

ص : 238

مگر در امتهای گذشته اصحاب پیامبران باعث گمراهی امتشان نشدند که از نمونه های بارز آن قضیه سامری و گوساله است .

فهم آیات قرآن و عمل به آن از حدیث مفصلی که امام صادق ( علیه السلام ) از امیرمؤمنان ( علیه السلام ) روایت میکنند استفاده میشود : چنان که در قرآن فرائض اجمالا بدون شرح آمده و کیفیت بجا آوردن آن را پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) برای امت بیان میفرمود ، همچنین درباره صادقین ( علیهم السلام ) و دشمنان آنان آیاتی وارد شده است که بر امت واجب است بدانند آن آیات درباره چه کسانی است و بدانند که خدا بر چه افرادی غضب کرده تا آنان را به نام بشناسند و از آنها بیزار باشند و ولایت آنها را نپذیرند . مانند آیات ذیل :

( وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً ) . (1) ( وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْر لَکُمْ ) . (2) ( وَمِنْهُم مَن یَقُولُ ائْذَن لِی وَلاَ تَفْتِنِّی أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ ) . (3) ( وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَی النِّفَاقِ لاَ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ ) . (4) ( لاَ تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسوا مِنَ الاْخِرَةِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحَابِ الْقُبُور ) . (5) .


1- الإسراء ( 17 ) : 60 .
2- التوبة ( 9 ) : 61 .
3- التوبة ( 9 ) : 49 .
4- التوبة ( 9 ) : 101 .
5- الممتحنة ( 60 ) : 13 .

ص : 239

امثال این آیات در قرآن بسیار است که خداوند فرمان به اطاعت از اصفیاء و برگزیدگانش ( امامان معصوم ( علیهم السلام ) ) و بیزاری از مخالفان آنها داده است .

پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) به وظیفه خویش عمل نمود ، از دنیا نرفت مگر پس از آنکه به اطاعت اصفیاء و بیزاری از مخالفان آنها سفارش نمود ، حالِ اولیاء را - که اولی الامر هستند - برای مردم بیان و به اسامی آنها تصریح نمود ، و از مردم بیعت گرفت که گوش به فرمان و مطیع آنها باشند . و همچنین نام کسانی را که از ولایت آنها منع فرموده بود برای مردم بیان نمود . (1) آیا وظیفه ما در برابر این آیات چیست ؟

آیا به قرائت و تلاوت آن بسنده کنیم یا اینکه فهم و عمل به آن و تفسیر و تبیین و آن نیز لازم است ؟

ضرورت شناخت دشمن و بیزاری از او مثلی است معروف که : تعرف الاشیاء بأضدادها . یعنی هر چیزی به واسطه ضدش شناخته میشود ، در کتب لغت برای معرفی و شناخت بسیاری از لغات از مفاهیم مخالف و متضاد استفاده میکنند ، و این قضیه در شناخت حق و باطل ، ایمان و کفر ، هدایت و ضلالت ، و . . . نیز جاری است ، بلکه شناخت هر کدام بدون دیگری محال است ، و به همین مطلب در فرمایش امیرمؤمنان ( علیه السلام ) اشاره شده که :

« واعلموا أنّکم لن تعرفوا الرشد حتّی تعرفوا الّذی ترکه ، ولن تأخذوا بمیثاق الکتاب حتّی تعرفوا الّذی نقضه ، ولن تمسّکوا به حتّی تعرفوا الّذی نبذه . . » . (2) .


1- بحار الانوار 90 / 79 .
2- نهج البلاغه 63 ( خطبه 147 ) ، کافی 8 / 390 ، بحار الانوار 77 / 371 .

ص : 240

یعنی : بدانید که شما هرگز راه راست را نخواهید شناخت مگر اینکه بدانید چه کسانی آن را رها کرده اند ، و محال است به عهد و پیمان خداوند در قرآن وفادار باشید تا کسانی را که پیمان شکنی کرده اند بشناسید ، و هیچ گاه نمیتوانید به قرآن تمسک نمایید جز آنکه بفهمید چه کسانی آن را دور انداخته اند .

امام باقر ( علیه السلام ) میفرماید : « من لم یعرف سوء ما أُتی إلینا من ظلمنا وذهاب حقّنا ، و ما رُکبنا به ، فهو شریک من أتی إلینا فی ما ولینا به . . » (1) یعنی : شریک ستمگران بر ما خواهد بود کسی که شناخت به ظلم و ستم و رفتار ناپسندی که با ما شد نداشته باشد ، و نداند چه بر سر ما آوردند و ( چگونه ) حق ما را به یغما بردند .

امام صادق ( علیه السلام ) فرمود : « ثلاث من علامات المؤمن علمه بالله ، و من یحبّ ، و من یبغض » . (2) یعنی : سه ویژگی از علامات مؤمن به شمار میرود : علم و معرفت او به خدای تعالی ، شناخت کسانی که بایستی به آنها محبت نمود ، و شناخت کسانی که بایستی بغض و کینه آنها را به دل داشت .

و فرمود : خدا فرموده : من ده فریضه برای بندگان قرار داده ام که اگر به آن معرفت داشته باشند اهل بهشت خواهند بود . . .

ششم : شناخت دشمن من ابلیس ، خودش و یارانش . (3) .


1- عقاب الأعمال 208 ، بحار الانوار 27 / 55 .
2- کافی 2 / 126 ، بحار الانوار 1 / 215 و 69 / 246 .
3- بحار الانوار 66 / 13 .

ص : 241

در زیارات معصومین ( علیهم السلام ) این مطلب با تعابیر گوناگون آمده است که : « مُسْتَبْصِراً بِضَلالَةِ مَنْ خَالَفَکَ » و « عَارِفاً بِضَلالَةِ مَنْ خَالَفَکَ » . (1) یعنی : من به گمراهی دشمنان شما بصیرت و شناخت دارم .

تنفر از زشتی ها حقیقت این است که شناخت و تنفر از بدی و بدها ، امری ارزشمند و قابل تقدیر است .

انسانی که عضو فاسد خویش را - که باعث سرایت مشکل به بقیه اعضایش میشود - از خود دور میکند ، و جامعه ای که با جنایتکار برخورد صریح دارد ، چگونه ممکن است با کسانی که مانع هدایت بشر شده و آنها را به گمراهی کشانیدند سر سازش داشته باشد ؟ !

مگر نه این است که بشریت در طول تاریخ انزجار خویش را از ستمگران و آنهایی که حقوقشان را پایمال کرده اند اعلام کرده و میکند ، و این را از حقوق مسلّم خویش میداند ؟

چگونه حق مسلّم بشریت - که هدایت یافتن به واسطه هادیان حقیقی بود - به دست سردمداران سقیفه و پیروانشان ضایع گردید ، ولی ما نتوانیم از آنها بیزاری بجوییم .

بیزاری از آنهایی که وحدت و یکپارچگی امت اسلامی را فدای هوی و هوس و منافع شخصی خویش کردند ، و به جهت حبّ ریاست ، صلح و صفای امت را به جنگ و جدال و نزاعهای بی پایان تبدیل نمودند .

.


1- عبارات فوق یا قریب به آن در زیارات مکرر آمده است ، برای نمونه مراجعه شود به : تهذیب 6 / 61 ، مزار شیخ مفید ( قدس سره ) 113 ، مزار شهید 13 ، مزار ابن المشهدی ( رحمه الله ) 237 ، 381 ، اقبال 125 ، بحار 97 / 184 ، 325 ، 341 و 99 / 73 .

ص : 242

برائت از آنهایی که با سکوت خویش میدان فعالیت را برای بنیان گذاران ضلالت و گمراهی باز کردند ، و از یاری اهل بیت ( علیهم السلام ) خودداری نمودند .

یک سؤال ساده ما از ساده لوحانی که خیال میکنند اقتضای ادب ! احترام به هر مذهب و مکتبی است و . . . سؤال میکنیم : اگر شما زمان امیرمؤمنان ( علیه السلام ) را درک میکردید ، در جنگهای آن حضرت با ناکثین و مارقین و قاسطین چه میکردید ؟ ! آیا با آنها مبارزه نمیکردید ؟ !

مگر بنابر روایات متواتری که شیعه و سنی با اسناد فراوان آن را نقل کرده اند پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) نفرمود : جنگ با علی جنگ با من است ؟ ! (1) پس این وظیفه هر مسلمانی است - چه شیعه و چه سنی - که با دشمنان امیرمؤمنان ( علیه السلام ) - که دشمن پیامبر ( صلی الله علیه وآله ) محسوب میشوند - بجنگد و مبارزه کند .

کسی که شما حاضر به مبارزه او هستید و اگر به او دسترسی پیدا کنید - به حکم کلام پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) - او را به قتل میرسانید ، چگونه میگویید استحقاق برائت و دشمنی ندارد ؟ !

چرا نشود با زبان و قلم به جنگ آنان رفته ، اعمال زشتشان را بیان نمود ؟ !

مگر اینکه ادب اقتضا کند از یاری و نصرت امیرمؤمنان ( علیه السلام ) نیز دست برداریم و سکوت اختیار کنیم ! !

.


1- مراجعه شود به : مسند احمد 2 / 442 ، المستدرک حاکم 3 / 149 ، سنن ابن ماجه 1 / 52 ، سنن ترمذی 5 / 360 ، البدایة والنّهایة 8 / 40 ، 223 ، کنز العمّال 12 / 96 - 97 و 13 / 640 ، مجمع الزّوائد 9 / 169 ، احقاق الحق : 9 / 161 - 164 ، 166 - 173 و 18 / 411 - 415 .

ص : 243

عدالت صحابه

بسیاری از اهل سنّت بر این باورند که بحث و بررسی درباره لغزشها و خطاها و درگیریهای بین اصحاب پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) و بلکه هر چیزی که موجب خدشه دار شدن موقعیت آنان میشود ، نارواست .

آنها همه صحابه را عادل دانسته ، مدح و ثنای وارد در قرآن را شامل همه آنها دانسته و برای اثبات این عقیده به اموری تمسک کرده اند ، مانند :

1 . نقل روایات جعلی در مدح عموم صحابه و مذمّت سبّ و دشمنی آنان 2 . نهی از مطالعه تاریخ صدر اسلام 3 . تحریف تاریخ صدر اسلام 4 . نقل روایات جعلی مبنی بر اینکه اگر پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) کسی از صحابه را لعن و نفرین کند ، لعن تبدیل به رحمت میشود !

در پاسخ آنها گوییم : خدای تعالی دستور داده که در احوال امتهای گذشته به دیده اعتبار نگریسته و از فرجام نیک و بد آنها عبرت گرفته شود ، آیا ممکن است که از توجه و تأمل در حالات کسانی که در صدر اسلام میزیسته اند - از مؤمن ، مسلمان ، منافق و . . . - نهی کند ؟

برای رسیدن به حقایق میبایست بدون هر گونه تعصب ورزی سراغ آیات قرآن و گفتار پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) - که شیعه و سنی اعتبار آن را پذیرفته اند - رفت و بدون توجیه و تأویل غیر منطقی با دقت در آن تدبر و تأمل نمود .

بدون هیچ درنگی بعضی از آیات قرآن درباره رفتار ناپسند گروهی از صحابه نازل شده و بعضی دیگر نیز دلالت بر وجود منافقان در بین آنها دارد و گاهی به امکان کافر شدن برخی از آنان نیز تصریح شده است .

حال اگر بخواهیم از مطالبی که مناسب شأن برخی از همراهان پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم )

ص : 244

نیست ، سکوت کنیم ; میبایست تعداد بسیاری از آیات قرآن را وانهیم و از قرائت و تفسیر و تدبر و تفکر در آنها سخنی به میان نیاوریم .

مگر برخی از صحابه نسبت دزدی به پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ندادند ؟ (1) مگر بعضی از آنها - العیاذبالله - ناموس او را به فحشا متهم نساختند ؟ (2) مگر آنها نبودند که در میان خطبه آن حضرت ، او را رها کرده و در پی لهو و تجارت رفتند ؟ (3) کیستند آنها که در جنگ احد و حنین از میدان گریختند ؟

خداوند در قرآن در مورد گروهی از آنان میفرماید :

آنان بر تو منت مینهند که اسلام را پذیرفته اند .

آنان ایمان خود را سپر خویش قرار داده اند .

آنها پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) را اذیت نموده و میگویند : او اُذن است - یعنی هر آنچه میشنود ، میپذیرد - .

بر کیفیت تقسیم صدقه ها عیب جویی میکنند .

نسبت به خداوند بد گمانند .

با کافران رفاقت دارند .

برای دشمنان جاسوسی میکنند .

با بی رغبتی و برای ریا نماز میگزارند .

از مردم میهراسند .

از شرکت در جنگ میترسند .

.


1- مراجعه شود به تفسیر سوره آل عمران ، آیه : 161 .
2- سوره مبارکه نور آیه : 11 به بعد .
3- مراجعه شود به سوره جمعه : 11 .

ص : 245

برای فرار از جنگ عذر و بهانه میآورند و آنگاه از اینکه جان سالم بدر برده اند ، شادمان اند .

سوگندهای دروغ میخورند .

به منظور مخالفت با پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) توطئه شبانه دارند .

در قلبهای آنها مرض است .

میخواهند بر خداوند نیرنگ زنند .

در برابر مؤمنان اظهار ایمان کرده ولی در خلوت با شیطانها [ و کافران ] میگویند : ما با شماییم ، ما آنان را به مسخره گرفته ایم . (1) بلکه نزول آیات در مذمت برخی اصحاب در سوره مبارکه توبه موجب شده بود که بعضی از آنان - مانند عمر بن الخطاب - از سوره توبه بهراسند .

سیوطی از ابن عباس نقل میکند که عمر میگفت :

سوره توبه به عذاب نزدیک تر است ; این سوره مردم را رها نکرد تا آنکه نزدیک بود کسی را بی عیب نگذارد .

هم چنین او نقل میکند که عمر گفت :

قبل از آنکه نزول سوره توبه به پایان رسد ، گمان داشتیم که کسی از ما باقی .


1- سوره بقره : آیات 8 - 18 ، سوره آل عمران : 167 - 168 ، سوره نساء : 60 - 63 ، 66 ، 72 ، 77 ، 81 ، 88 ، 108 ، 137 - 145 ، سوره توبه : 25 ، 38 - 42 ، 45 - 69 ، 73 - 87 ، 90 ، 93 - 98 ، 101 ، 107 ، 109 - 110 ، سوره احزاب : 1 ، 10 - 20 ، 48 ، 60 - 61 ، 73 ، سوره حضرت محمد ( صلی الله علیه وآله و سلم ) : 20 ، 25 - 26 ، 29 - 30 ، سوره فتح : 6 ، سوره حجرات : 17 ، سوره حدید : 13 - 15 ، سوره مجادله : 14 - 19 ، سوره حشر : 11 ، سوره صف : 2 - 3 ، سوره جمعه : 11 ، آیات سوره منافقین ، سوره تحریم : 9 .

ص : 246

نخواهد ماند ، مگر آنکه در مذمت او چیزی نازل خواهد شد ; کار به جایی رسید که این سوره را فاضحه ( یعنی : رسوا کننده ) نامیدند . (1) آری ; بسیاری از آنان پس از نیل به ایمان دیگر بار به گذشته زشت خود باز گشتند ; چنان که قرآن فرموده است : ( وَما مُحَمَّدٌ إلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أفَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی اَعْقابِکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلی عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللهَ شَیْئاً وَسَیْجزِی اللهُ الشّاکِرین ) (2) از این آیه نیز چنین معلوم میشود که برخی از همراهان پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) پس از شهادت آن حضرت راه انحراف درنوردیده و به پیشینه زشت و تاریک و کفر جاهلیّت خویش باز میگردند ، چنان که حضرت فاطمه ( علیها السلام ) در خطبه خویش با قرائت این آیه به آن تصریح فرمود . (3) در آیه ای دیگر نیز میخوانیم : ( تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْض . . . وَلَوْ شاءَ اللهُ مَا اقْتَتَلَ الَّذینَ مِنْ بَعدِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ وِلکِنِ اخْتَلَفُوا فَمِنْهُمْ مَنْ آمَنَ وَمِنْهُمْ مَنْ کَفَرَ ) (4) این آیه حکایت از آن دارد که پس از درگذشت پیامبران ( علیهم السلام ) بین یارانشان اختلاف افتاده و گروهی کافر شده اند . حال اگر این آیه را با روایاتی همراه کنیم که شیعه و سنی بر نقل آن اتفاق دارند و دلالت دارد بر آنکه :

« هر آنچه در اُمّتهای گذشته روی داده ، در امت اسلام نیز رخ خواهد داد » ، (5) .


1- جامع الأحادیث 14 / 47 احادیث شماره 2012 - 2013 ، کنزالعمال 2 / 420 .
2- آل عمران ( 3 ) : 144 .
3- اشاره به فرمایش حضرت : تلک نازلة أعلن بها کتاب الله قبل موته ، وأنبأکم بها قبل وفاته ، فقال : ( وَما مُحَمَّدٌ إلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ . . ) تا آخر آیه شریفه . ( رجوع شود به مصادر خطبه فدکیه حضرت زهرا ( علیها السلام ) ، شرح ابن ابی الحدید 16 / 212 ) .
4- البقرة ( 2 ) : 253 .
5- مسند احمد 2 / 527 و 4 / 125 ، صحیح بخاری 4 / 144 ، مستدرک حاکم 1 / 37 ، 129 ، نهایه ابن اثیر 1 / 357 ، شرح ابن ابی الحدید 9 / 286 ، کنز العمّال 1 / 211 و 11 / 253 . روایاتی که بر مطلب فوق دلالت دارد در بسیاری از کتب شیعه نیز آمده است ، و در مصادر ذیل حکم به صحّت آن شده است : إعلام الوری 476 ، کشف الغمه 2 / 545 ، مختصر بصائر الدرجات 205 ، تأویل الآیات 402 ، الصوارم المهرقه 195 .

ص : 247

نتیجه چه خواهد شد ؟ ! جز آنکه جمعی از یاران پیامبر اسلام ( صلی الله علیه وآله و سلم ) نیز پس از رحلت آن بزرگوار از دین خارج شده و گمراه میشوند .

جمع بسیاری از دانشمندان اهل سنّت از پیامبر خدا ( صلی الله علیه وآله و سلم ) حکایت کرده اند :

در قیامت مردانی از امت مرا خواهند آورد ، آنان را از من جدا نموده و در جرگه اصحاب شمال قرار خواهند داد . من خواهم گفت : پروردگارا ! اینان یاران واصحاب من هستند . خطاب میرسد : تو نمیدانی که پس از تو چه کردند ! از هنگامی که از آنان جدا شده ای ، به گذشته ( کفر و جاهلیت ) خویش باز گشته اند . (1) بسیاری از آنها این قسمت از خطبه غدیر را با عبارتهای گوناگون حکایت کرده اند : « آگاه باشید ! شما پس از من از دین روی تافته و کافر شده و یکدیگر را به قتل خواهید رسانید » . (2) .


1- صحیح بخاری 4 / 110 ، 142 - 143 و 5 / 191 - 192 ، 240 و 7 / 195 ، 207 - 209 و 8 / 87 ، صحیح مسلم 1 / 149 - 150 و 7 / 66 - 68 و 8 / 157 ، مسند احمد 1 / 235 ، 253 ، 257 و 3 / 18 ، 39 ، 384 و 6 / 121 ، سنن نسائی 4 / 117 ، سنن ترمذی 4 / 38 و 5 / 4 ، سنن ابن ماجه 2 / 1440 ، مستدرک حاکم 2 / 447 و 4 / 74 - 75 ، مجمع الزّوائد 3 / 85 و 10 / 364 - 365 ، البدایة والنّهایه 2 / 116 ، الدر المنثور 2 / 349 ، کنز العمّال 1 / 387 و 4 / 543 و 11 / 132 ، 176 - 177 و 14 / 358 ، 417 - 419 ، 434 .
2- بنابر نقل بعضی از مصادر : شما را چنین نیابم که پس از من از دین روی تافته و گمراه شوید و یکدیگر را به قتل رسانید . این حدیث در بسیاری از کتب اهل سنّت با تعابیر مختلف آمده ، بلکه بخاری ، ترمذی ، ابن ماجه در کتاب فتن ، و مسلم در کتاب ایمان برای آن باب مستقل تشکیل داده اند . مراجعه شود به : صحیح بخاری 1 / 38 و 2 / 191 - 192 و 5 / 126 و 6 / 236 و 7 / 112 و 8 / 16 ، 36 ، 91 ، صحیح مسلم 1 / 58 و 5 / 108 ، سنن ابن ماجه 2 / 1300 ، سنن أبی داوود 2 / 409 ، سنن ترمذی 3 / 329 ، سنن بیهقی 5 / 140 و 6 / 92 ، 97 و 8 / 20 ، مستدرک حاکم 1 / 191 ، سنن نسائی 7 / 126 - 128 ، مسند أحمد 1 / 230 ، 402 و 2 / 85 ، 87 ، 104 و 4 / 351 ، 358 ، 366 و 5 / 39 ، 44 - 45 ، 49 ، 68 ، 73 ، سنن دارمی 2 / 69 .

ص : 248

احمد بن حنبل از آن حضرت آورده است که : همانا برخی از اصحاب من پس از آنکه از آنها جدا شوم دیگر مرا نخواهند دید . (1) در صحیح مسلم آمده است که : پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) به اصحاب فرمود : پس از فتح فارس و روم چگونه خواهید بود ؟

عبدالرحمن بن عوف گفت : آن گونه که خداوند فرمان داده است .

پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) فرمود : یا بر خلاف آن ! بر یکدیگر فخر فروشی کرده ، حسادت ورزیده ، با هم اختلاف و دشمنی نموده و کینه ورزی و عداوت خواهید کرد . . . (2) مالک بن انس میگوید : پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) درباره شهدای اُحُد فرمود : من برای آنان گواهی خواهم داد ( که آنها با ایمان بودند ) . ابو بکر گفت : مگر ما برادران آنها نیستیم ؟ ما نیز چون آنها اسلام آوردیم و جهاد نمودیم !

.


1- مسند احمد 6 / 290 ، 298 ، 312 ، 317 ، و هم چنین ترجمه عبدالرحمن بن عوف در استیعاب و غیر آن .
2- صحیح مسلم 8 / 212 - 213 .

ص : 249

پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) فرمود : آری ! لیک نمیدانم پس از من چه خواهید کرد ؟ ! (1) ابن ابی ملیکه میگوید : من سی نفر از یاران پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) را درک کردم که همگی آنان از نفاق میهراسیدند . (2) اهل سنّت در همین زمینه نقل کرده اند که عمر بن الخطاب از حذیفه سؤال میکرد : آیا من نیز از منافقانم ؟ (3) باید پرسید : چرا از حذیفه ؟ ! ! زیرا او در لیلة العقبه همراه پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) بود و منافقانی که قصد کشتن آن حضرت را کرده بودند ، میشناخت .

حال میپرسیم : چگونه ما به ایمان آنان یقین کنیم ، در حالی که - به نقل خودشان - خود در آن تردید داشتند .

بخاری به نقل از حذیفه مینویسد : منافقان امروز از زمان پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) بدترند ; زیرا در آن هنگام کارهای خود را پنهانی انجام میدادند و اینک نفاق خود را آشکار کرده اند . (4) امیرمؤمنان ( علیه السلام ) فرمود : « . . حَتَّی إِذا قَبَضَ اللهُ رَسُولَهُ ( صلی الله علیه وآله و سلم ) رَجَعَ قَوْمٌ عَلَی الاَْعْقابِ ، وَغالَتْهُمُ السُّبُلُ ، وَاتَّکَلُوا عَلَی الَْولائِجِ ، وَوَصَلُوا غَیْرَ الرَّحِمِ ، وَهَجَرُوا السَّبَبَ الَّذی أُمِروُا بِمَوَدَّتِهِ ، وَنَقَلُوا الْبَناءَ عَنْ رَصِّ أَساسِهِ ، فَبَنَوْهُ فی غَیْرِ مَوْضِعِهِ . . » . (5) .


1- کتاب الموطأ 2 / 462 .
2- صحیح بخاری 1 / 17 .
3- جامع الاحادیث سیوطی 13 / 409 و 14 / 19 و 15 / 36 .
4- صحیح بخاری 8 / 100 ، و مراجعه شود به کنز العمّال 1 / 367 ، البحر الزخار 7 / 303 - 304 .
5- نهج البلاغه 65 خطبه 150 ، بحار الانوار 29 / 616 .

ص : 250

یعنی : آن هنگام که خداوند پیامبر خود را قبض روح نمود ، گروهی به پیشینه خود باز گشتند و راههای انحراف پی گرفتند و به پناهگاههای نامطمئن پناه آوردند ( و امور را به کسانی واگذار کردند که از جانب خدا معین نشده بودند ) و با غیر رحم پیوند کردند و آن سبب ( بین خدا و خلق ) - که خداوند فرمان به دوستی با آنان داده بود - ( یعنی خاندان پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ) را رها کردند و بنای ( خلافت ) را از ریشه کندند و در محل نامناسب بنا نمودند .

پس چنین نیست که هر کس روزگاری با پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) همراه شد تا ابد راه خیر و صلاح را میپیماید و هرگز رفتار ناپسند از او دیده نخواهد شد و ایمان و تقوای او قطعی شمرده شود .

محمد فرید وجدی - نویسنده سنّی معاصر - چنین مینگارد :

پیش کسوتان در تاریخ و حدیث اسلامی در برابر رخدادهایی که برای نخستین گروه این امت روی داد سکوت کرده و ادب و احترام ظاهری را حفظ میکنند و از اظهار نظر روی میتابند ; آن هم درباره حوادث وحشتناکی که بزرگترین دگرگونی را در این امّت بر جای نهاد . به این دلیل که در این رویدادها اسرار و رموز تقّدم و تأخّر نهفته است . از این روست که تاریخ آن دوران برای ما تاریک و پیچیده و مبهم گردیده است .

بیشتر مسلمانان بر این باورند : اگر شخصی نسبت به یکی از اصحاب پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) انتقادی داشت و یا بر خلاف نظر او سخنی گفت ، مرتکب گناهی شده است . این گمان آنان را به وسوسه انداخته تا وقایع و حوادث آن دوران را از پس پرده ، وارونه ببینند ; از این رو هر چیزی را نیک پنداشته و هر کاری را محکم و متقن تصور کرده اند .

ص : 251

برخی آن سان زیاده روی کرده اند که میگویند : قاتل و مقتول از اصحاب در بهشت جای دارند .

حقیقت امر آن است که آنان نیز بشری چون ما هستند . . . اگر ما با آزادی کامل در ( بررسی ) این رویدادها وارد نشویم و ترس و واهمه بر دل راه دهیم ، مانند کسی خواهیم بود که خود را فریب میدهد ! (1) شگفتا !

شگفتا از کسانی که در صدد اثبات معصیت بر پیامبران الهی ( علیهم السلام ) هستند ! اگر کسی که آن را نپذیرد مخالف قرآنش میدانند ! !

بسیاری از آنها قائل هستند که - العیاذ بالله - حضرت یوسف میخواست با زلیخا عمل منافی عفت انجام دهد !

داود ، اوریا را به کشتن داد تا با زن او ازدواج نماید !

پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) - العیاذ بالله - قبل از نبوت کافر و گمراه بود ! و . . .

اما اگر کسی معصیتی را به عمرو بن عاص یا معاویه و امثال آنها نسبت دهد ، رنگ رخسارشان دگرگون شده و با عصبانیت میگویند : این اهل بدعت و رافضی است که سبّ صحابه کرده و گذشتگان را دشنام میدهد . (2) آنچه واقعاً جای تأمل دارد این است که هر کس درباره صحابه خرده گیری نماید .


1- دائرة معارف القرن الرابع عشر ( العشرین ) 3 / 752 - 753 ، ماده : خلف . در این زمینه نیز مراجعه شود به کلمات تفتازانی در شرح مقاصد 2 / 306 ( چاپ استامبول ) ، مقدسی ( متوفی 888 ) در الرّد علی الرافضه 143 ، احمد امین در فجر الاسلام 78 - 79 ، دکتر طه حسین در الفتنه الکبری 1 / 40 .
2- مراجعه شود به شرح ابن ابی الحدید 20 / 32 - 33 ، الایضاح 524 - 525 .

ص : 252

هدف تیر ملامت واقع میشود ، اگر کار را به سبّ و لعن کشاند فاسق و فاجر میشود ، (1) و اگر در خصوص شیخین باشد کافر و ریختن خونش مباح میشود ; (2) اما گویا خاندان پیامبر ( علیهم السلام ) حتی حرمت صحابه را هم ندارند !

شگفتا که حفظ حریم همه صحابه لازم است جز خاندان پاک پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) !

آری نزد مخالفان ، خاندانی که آیه تطهیر و . . . در شأنشان نازل شده از این احترام استثنا هستند ! این مراعات شدید مربوط به بقیه صحابه است اما نسبت به امیرمؤمنان ( علیه السلام ) ، اهل بیت ( علیهم السلام ) و دوستانشان - که از صحابه هم به شمار میآیند - عیب جویی ، خرده گیری ، جسارت ، سبّ و لعن و ناسزا گفتن به آنها که سهل است (3) حتی دشمنی ، جنگ و مبارزه با آنان نیز هیچ مشکلی ایجاد نمیکند !

آنان محبت صحابه را اصل اساس میدانند که تحفظ بر آن لازم و واجب است حتی اگر مستلزم بغض و دشمنی و اذیت و آزار خود پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) باشد ! !

حضرت خطاب به امیرمؤمنان و فاطمه و حسن و حسین ( علیهم السلام ) فرمود :

« أنَا سِلْمٌ لِمَنْ سَالَمَکُمْ و حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ » . (4) .


1- مغنی المحتاج شربینی 4 / 436 ، إعانة الطالبین دمیاطی 4 / 333 .
2- البحر الرائق ابن نجیم مصری 5 / 212 ، و رجوع شود به : حاشیة ردّ المحتار ابن عابدین 4 / 422 ، الغدیر 10 / 269 .
3- مراجعه شود به کلام ابو بکر در مورد حضرت صدیقه طاهره ( علیها السلام ) پس از خطبه فدک در شرح ابن ابی الحدید 16 / 214 - 215 ، بحار الانوار 29 / 326 .
4- مراجعه شود به : مسند احمد 2 / 442 ، مستدرک حاکم 3 / 149 ، سنن ابن ماجه 1 / 52 ، سنن ترمذی 5 / 360 ، البدایة النّهایه 8 / 40 ، 223 ، کنز العمّال 12 / 96 - 97 و 13 / 640 ، مجمع الزّوائد 9 / 169 ، هم چنین مراجعه کنید به احقاق الحق 9 / 161 - 164 ، 166 - 173 و 18 / 411 - 415 .

ص : 253

و با صراحت دشمنی خویش را با دشمنان خاندانش اعلام فرمود .

و فرمود : « فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّی یُؤْذینی ما آذاها » . (1) فاطمه پاره تن من و آزار او آزار من است .

و فرمود : « فاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنّی فَمَنْ أغْضَبَها أغْضَبَنی » . (2) فاطمه پاره تن من است ، هر که او را غضبناک کند مرا به خشم آورده است .

و فرمود : « إنَّ اللهَ یَغْضِبُ لِغَضَبِکِ وَیَرْضی لِرِضاکِ » . (3) ( ای فاطمه ! ) خداوند به جهت خشم تو غضبناک شده و به واسطه رضای تو خشنود میگردد .

و فرمود : « مَنْ آذی عَلیّاً فَقَدْ آذانی » . (4) هر کس علی را بیازارد در حقیقت مرا آزرده است .

.


1- مسند احمد 2 / 5 ، صحیح مسلم 7 / 141 ، سنن بیهقی 10 / 201 - 202 ، کنز العمّال 2 / 111 - 112 .
2- صحیح بخاری 4 / 210 ، 219 .
3- مستدرک حاکم 3 / 154 ، او حکم به صحّت این روایت کرده است . مجمع الزّوائد 9 / 203 به نقل از طبرانی به سندی که آن را ستوده است . کنز العمّال 2 / 111 و 13 / 674 به نقل از مصادر متعدّد ، هم چنین مراجعه شود به الغدیر 3 / 181 ، احقاق الحق 10 / 116 ، 122 ، 187 ، 228 .
4- مستدرک حاکم 3 / 123 ، مجمع الزّوائد 9 / 129 از منابع مختلف ، کنز العمّال 11 / 601 و 13 / 142 ، به نقل از مصادر متعدّد ، البدایة والنّهایه 5 / 121 و 7 / 383 .

ص : 254

پس اذیت اهل بیت ( علیهم السلام ) آزار پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) و دشمنی با آنها دشمنی با آن حضرت است ، ولی عامه به جهت محبت صحابه و خلفا ، آزار اهل بیت ( علیهم السلام ) را نادیده گرفته ، بلکه آنها و دوستانشان را مقصّر و گنهکار میشمارند !

برای نمونه به کلماتی از صاحب " تحفه اثنا عشریه " اکتفا میکنیم ، او - برای تبرئه عمر در هجوم به خانه حضرت زهرا ( علیها السلام ) و تهدید صحابه ای که آنجا جمع شده بودند به قتل و احراق - مینویسد :

این تخویف و تهدید کسانی را بود که خانه حضرت زهرا ( علیها السلام ) را ملجأ و پناه هر صاحب خیانت دانسته ، حکم حرم مکه معظمه داده ، در آنجا جمع میشدند ، و فتنه و فساد منظور میداشتند . . . هرگاه این قسم مردودان جناب الهی را در خانه خدا پناه نباشد ، در خانه حضرت زهرا ( علیها السلام ) چرا پناه باید داد ؟

و حضرت زهرا ( علیها السلام ) چرا از سزادادن اشرار فسادپیشه مکدر گردد ؟

. . . این قسم خلافت منتظمه را در اول جوش اسلام - که هنگام نشو و نمای نهال دین و ایمان بود - برهم زدن و اراده های فاسد نمودن - البته - موجب قتل و تعزیر ، لا اقل موجب تهدید و ترهیب است . . .

اگر عمر بن الخطاب به سبب بودن مفسدان در آن خانه کرامت آشیانه ، و وقوع تدبیرات فتنه انگیز در آنجا ، آن مردم را تهدید کند به احراق آن خانه ، چه گناه بر وی لازم شود ؟ ! (1) چنان که ملاحظه فرمودید دهلوی در این چند سطر درباره امیرمؤمنان ( علیه السلام ) ، سلمان ، ابوذر ، مقداد و . . . که همگی از صحابه بودند الفاظ زشت و قبیحی به کار برده و آنها را اهل فتنه و فساد ، مردودان جناب الهی ، اشرار فسادپیشه ، مستحق قتل و تعزیر و . . . معرفی نموده است ! !

.


1- تحفه اثنا عشریه : 292 - 293 .

ص : 255

نتیجه نظریه عدالت صحابه نتیجه نظریه فوق دگرگونی تاریخ صدر اسلام و تحریف آن شد که هر چه باعث مخدوش شدن چهره صحابه است باید از صفحه روزگار محو شود !

احمد بن حنبل و دیگران آورده اند که : ابوعوانه کتابی درباره عیوب برخی اصحاب پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) تدوین نمود ; در آن کتاب مطالبی ناگوار آمده بود . سلام بن ابی مطیع کتاب را از وی به امانت گرفت و سوزاند . (1) ذهبی مینویسد : گر چه کتابها و نوشته ها لبریز از مطالبی است که حکایت از مشاجره ها و درگیریهای بین اصحاب دارد و رویدادهای جنگ و ستیزگیهای بین آنان را رقم زده است ; لیکن بسیاری از این روایتها ضعیف یا بدون سند و یا دروغ است . میبایست آنها را پنهان سازیم و حتی باید آنها را نابود کنیم تا آنکه دلها درباره اصحاب صاف شود و همگان ایشان را دوست بدارند و از آنان خشنود و راضی باشند . ومخفی ساختن این گونه مطالب بر عموم مردم و فرد فرد عالمان لازم است . آری اگر عالمی با انصاف بوده باشد ، برخی اجازه داده اند که مخفیانه آنها را مطالعه کند ; مشروط بدانکه برای ایشان استغفار نماید . . . آنها سابقه ای نیکو داشته اند و اعمالی انجام داده اند که موجب بخشودگی گناهان آنان خواهد شد . (2) آنها گویند : لازم است ما در برابر رفتارهای صحابه سکوت اختیار کرده و حق هیچ اعتراضی به آنها نداریم ! (3) .


1- العلل ومعرفة الرجال ابن حنبل 1 / 253 - 254 ، کتاب السنّه خلال 509 - 511 .
2- سیر اعلام النبلاء 10 / 92 - 93 .
3- مراجعه شود به : الاصابه 1 / 18 ، مختصر تاریخ دمشق 25 / 75 ، تحقیق مواقف الصحابه 1 / 130 - 142 ، حاشیه کستلی بر شرح العقائد 187 ( چاپ استامبول ) ، الشرح و الابانه علی اصول السنة والدیانه 63 - 64 .

ص : 256

با دقت و بررسیِ موارد تحریف چنین مییابیم که روشها و شیوه های پیچیده ای در معکوس جلوه دادن حقایق به کار برده اند که در آینده به گوشه هایی از آن اشاره خواهیم داشت . (1) از مهم ترین شگردهایی که برای پنهان ساختن واقعیتهای تاریخ به کار رفته - بعد از سیاست جلوگیری از نشر معارف دین ، به ویژه فضائل اهل بیت ( علیهم السلام ) و مطاعن منافقان (2) - جعل و نشر فضیلتهای ساختگی برای برخی از صحابه است .

از این جهت که عاری بودن آنان از هر فضیلتی در برابر بیکران منقبتها و مکرمتهای خاندان پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) سؤال برانگیز بوده است ; لذا مدافعان نفاق به سازش و پردازش اکاذیب بسیاری دست زده اند و با طرح و اجرای چنین توطئه ای اذهان مردم را از توجّه به رفتارهای زشت صحابه باز داشته اند ، و در نتیجه آنچه هدف نهایی نظریه پردازان تحریف است تحقق یافته ، و دیگر کسی باور نخواهد کرد که صاحبان این فضائل و مناقب با خاندان پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) جفا کرده و آنان را از حقوق خویش محروم داشته باشند ، و . . . .

ابن ابی الحدید در توضیح بخشی از سخن امیرمؤمنان ( علیه السلام ) : - « در دست مردم مجموعه روایاتی است که مشتمل بر حق و باطل و راست و دروغ است » - مینویسد :

.


1- رجوع شود به عنوان « برخورد آنها با روایات مطاعن و پاسخ از آن » .
2- پیشتر از همه عمر بن الخطاب این روش را پی گرفت و اصحاب پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) را از ذکر احادیث آن حضرت ممنوع داشت و به محدثان اجازه خروج از شهر مدینه را - جز در مواردی خاص - نمیداد . مراجعه شود به جامع الاحادیث سیوطی 13 / 140 ، 401 ، 459 و 14 / 28 و 15 / 50 - 51 .

ص : 257

دانشمندان علم حدیث بسیاری از احادیث جعلی را جدا کرده اند ، لیکن آنان نیز درباره صحابه جرأت حرف زدن نداشته اند . (1) وی جملات ذیل را از روایتهای ساختگی میداند که به پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) نسبت داده اند :

اگر من برای خود دوستی انتخاب میکردم ، ابو بکر بود ! خداوند و مؤمنان غیر از ابو بکر را نمیپذیرند ! خدا میگوید : ابو بکر ! من از تو راضی هستم ، آیا تو از من راضی هستی ؟ ! (2) هم چنین وی از کتاب احداث مداین حکایتی طولانی نقل میکند که معاویه به کارگزاران خود نوشت :

هر کس در فضیلت علی ( علیه السلام ) روایتی نقل کند ، امان نخواهد داشت ( و خونش هدر است ) .

و نیز دستور داد که مردم را تشویق کنند تا درباره صحابه و خلفا فضیلت نقل کنند و هر فضیلتی که برای علی ( علیه السلام ) نقل شده است ، میبایست درباره آنها نیز جعل گردد .

ونیز به کارگزاران دستور داد این گونه افراد را اکرام کنند .

از این رو انبوه فضیلتهای دروغین برای صحابه پدید آمد و بر منابر نقل شد و .


1- شرح ابن ابی الحدید 11 / 42 .
2- شرح ابن ابی الحدید 11 / 48 ، در زمینه اخبار ساختگی در فضائل خلفا و صحابه رجوع شود به الصراط المستقیم 3 / 142 - 166 ، باب هشتم کتاب کامل بهائی ( فی المناقب والأخبار التی افتروها زخرفة لأباطیلهم ) ، کتاب شوارق النصوص تألیف میر حامد حسین ( رحمه الله ) ، الغدیر 5 / 297 - 357 و 10 / 3 - 4 ، 73 - 132 و . . .

ص : 258

انتشار یافت و معلمان مغز طفلان را از آن انباشتند و برای دست یازیدن به دنیا از هیچ دروغ و بهتانی دریغ نکردند ; پس از آن این سخنها تحت عنوان سخن پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) به دست کسانی افتاد که دروغ نمیگفتند ، لیکن آنها را پذیرفته و روایت کردند . (1) تبدیل لعن به رحمت ! یا تهمتی ناروا بر پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) بسیار عجیب است که حدیث پردازان عامه برای تبرئه جماعتی که پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) آنها را لعن و نفرین کرده ، حاضر شده اند خود پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) را متهم نمایند و عصمت مسلم آن حضرت را زیر سؤال ببرند .

گویند : حضرت به درگاه خداوند عرضه داشت : من هم بشری هستم مانند دیگران که حالت رضا و خشنودی و خشم و غضب دارم ، اگر کسی که سزاوار نبود لعن ، سبّ ، شتم ، و نفرین کردم یا بر او خشمناک شده و یا او را آزردم ، خدایا تو این لعن ، سبّ ، شتم و . . . را باعث پاک شدن ، برکت ، مغفرت ، رحمت و تقرّب او به خودت در قیامت قرار ده . (2) آیا این مطالب قابل قبول است ؟ آیا ممکن است پیامبری که قرآن او را « رحمة للعالمین » معرفی کرده و فرموده : ( فَبَِما رَحْمَة مِنَ اللهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ .


1- شرح ابن ابی الحدید 11 / 44 - 46 ، علامه امینی مباحث متنوعی در زمینه روایات جعلی در مواضع مختلف الغدیر مطرح کرده اند ، مراجعه شود به فهرست آن به نام : علی ضفاف الغدیر 21 - 22 ( الاختلاق والتزویر ) 64 - 67 ( التحریف والتصحیف ) 144 - 149 ( الغلوّ ) . و هم چنین مراجعه شود به الامام علی ( علیه السلام ) رحمانی همدانی 555 - 572 ( استطراد فی تحریف الکتب ) .
2- کنزالعمال 3 / 609 - 613 .

ص : 259

الْقَلْبِ لاَنفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ ) (1) و . . . از یک مؤمن پرهیزکار هم کمتر باشد و نتواند زبان خود را نگهدارد ؟ !

حقیقت این است که چنین کسی حتی لیاقت نمایندگی از یک انسان با شخصیت را ندارد چه رسد که فرستاده پروردگار جهانیان به سوی همه جنیان و آدمیان باشد .

آری ; پر واضح است که هدف شوم مخالفان آن است که کلمات آن حضرت را در زمینه مطاعن ، برائت ، لعن و . . . از حجیت ساقط نمایند . (2) تأملی در کتب عامه - در روایات مذمّت لعن و اینکه لعن مؤمن مانند کشتن اوست (3) و . . . - برای قضاوت در این زمینه کافی است .

جالب آن است که این توطئه از زمان خود حضرت شروع شد ، در روایات عامه آمده است : عبدالله پسر عمروعاص میگوید : قریش به من اعتراض کردند که : چرا هر چه پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) گوید مینویسی ؟ شاید مطلبی را در حال خشم و عصبانیت گوید ( و سپس پشیمان شود ) . عبدالله گوید : من دست از نوشتن برداشتم ، و سپس مطلب را خدمت خود حضرت عرض نمودم ، فرمود : ( هرگز چنین نیست ) بنویس که - در خشنودی و خشم - جز حق از زبان من صادر نخواهد شد . (4) و همین مطلب در روایات با الفاظ گوناگون از آن حضرت آمده است :

.


1- آل عمران ( 3 ) : 159 .
2- رجوع شود به عنوان « برخورد آنها با روایات مطاعن و پاسخ از آن » و نکاتی که ذیل روایت سنن ابوداود در آخرین قسمت مقدمه خواهد آمد .
3- کنزالعمال 3 / 616 .
4- سنن ابی داود 2 / 126 ، سنن دارمی 1 / 125 ، مسند احمد 2 / 162 ، 207 ، 216 ، مستدرک حاکم 1 / 105 - 106 ، جامع بیان العلم ، ابن عبدالبرّ 1 / 85 .

ص : 260

فو الذی نفسی بیده ما خرج منی إلاَّ حقّ .

إنی لاأقول فی الرضا والغضب إلاَّ حقّاً .

لا ینبغی لی أن أقول إلاَّ حقّاً .

فإنه لا ینبغی أن أقول فی ذلک إلاَّ حقّاً .

فإنی لا أقول إلاَّ حقّاً .

اکتب فوالذی نفسی بیده ما یخرج منه إلاَّ حقّ .

اکتب عنی فی الغضب والرضا ، فوالذی بعثنی بالحق نبیاً ما یخرج منه إلاَّ حقّ - وأشار إلی لسانه - .

فإنی لا أقول فی ذلک کله إلاَّ الحقّ . (1)

وحدت و اتحاد

عده ای از این جهت با برائت و طرح بحث مطاعن مخالفت میکنند که آن را با وحدت و یکپارچگی جامعه سازگار نمیدانند .

آنها تصور میکنند که اگر اهل ایمان از مخالفان خویش برائت و بیزاری جسته و آنها را طرد نمایند باعث تفرقه و اختلاف بین مردم شده و جامعه از هم پاشیده میشود .

و گاهی به آیات و احادیثی تمسک کرده اند که متشابه است و یا دلالتی بر مقصود آنها ندارد .

در پاسخ این گروه ذکر چند نکته ضروری است :

.


1- مکاتیب الرسول ، احمدی میانجی 1 / 375 به نقل از : الشفاء 2 / 286 ، شرح الخفاجی نسیم الریاض 4 / 80 ، شرح القاری بهامش شرح الخفاجی 4 / 81 ، تقیید العلم 74 ، کنز العمال 10 / 128 ، الغدیر 11 / 91 ، مستدرک 17 / 288 .

ص : 261

نکته نخستین : مراد از وحدت چیست ؟

ما با مخالفان در چه چیزی میخواهیم متحد شویم ، در حق یا در باطل یا آمیخته ای از حق و باطل ؟

بدون شک اتحاد در حق مطلوب است ، و آنچه مخلوطی از حق و باطل باشد چیزی جز باطل نخواهد بود که : ( فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلاَّ الضَّلاَلُ فَأَنَّی تُصْرَفُونَ ) . (1) از امیرمؤمنان ( علیه السلام ) روایت شده که فرمود : فقط حق است و باطل ، ایمان است و کفر ، دانش است و نادانی ، خوشبختی است و بدبختی ، بهشت است و دوزخ ( و نسبت به هیچ کدام قسم سومی وجود ندارد ) هرگز حق و باطل در یک دل جمع نخواهد شد که : ( ما جَعَلَ اللهُ لِرَجُل مِنْ قَلْبَیْنِ فِی جَوْفِهِ ) . (2) هلاکت و گمراهی مردم هم فقط از این جهت بود که تفاوتی بین امامان هدایت و پیشوایان کفر نگذاشته و آنها را مساوی دانستند . (3) پس مراد اشتراک در عقیده نیست ، بلکه مقصود جلوگیری از فتنه و آشوب و اختلاف و تفرقه است .

آیا بحث منطقی و مجادله حسنه با استناد به آیات قرآن و اخبار و آثار مورد قبول شیعه و سنی با وحدت - به معنای صحیح آن - منافات دارد ؟ !

نکته دوم : اگر همه جا حفظ وحدت لازم باشد و برائت از دشمن روا نباشد ، چرا امیرمؤمنان ( علیه السلام ) در برابر سران سقیفه سکوت نکرد و هنگامی که میخواستند او را مجبور به بیعت کنند با آنها احتجاج نمود ؟ !

.


1- یونس ( 10 ) : 32 .
2- احزاب ( 33 ) : 4 .
3- بحار الانوار 69 / 78 .

ص : 262

چرا شبانه با همسر و فرزندانش روانه خانه مهاجر و انصار شد و از مردم طلب یاری کرد تا با غاصبین خلافت مبارزه کنند ؟ !

چرا اجازه داد تا دوازده نفر از یارانش در برابر غاصب اول به احتجاج و استدلال بپردازند و او را بر بالای منبر خوار و ذلیل کنند ؟ ! (1) چرا حضرت صدیقه ( علیها السلام ) با ایراد خطبه فدکیه آنها را منافق و کافر و پیرو شیطان معرفی کرد و نه تنها دستگاه حکومت را بلکه آنهایی که با سکوت خویش راه را بر آنها هموار کرده بودند رسوا و مفتضح نمود ؟ !

چرا بزرگان و متکلمین شیعه - از نخست تا امروز (2) - در برابر هجوم فرهنگی مخالفان با سلاح قلم در عرصه کتاب و میدان دانش به مبارزه با آنها پرداختند و از حریم تشیع حراست نمودند ؟ و چرا . . . ؟ ! و چرا . . . ؟ !

.


1- مراجعه کنید به : رجال برقی 63 - 66 ، خصال 461 - 465 ، احتجاج 75 - 80 ( چاپ اعلمی ، بیروت ) ، الیقین 235 - 242 ، الصراط المستقیم 2 / 79 - 84 به نقل از إبطال الاختیار ابن جبر ، نهج الإیمان 578 - 589 ، أنوار الیقین 386 - 388 به نقل از حقائق المعرفه ، احمد بن سلیمان یمنی زیدی ، شفاء صدور النّاس 481 - 484 ، بهجة المباهج 264 - 271 ، الدر النظیم 441 - 447 ، بحار الانوار 28 / 189 - 203 ، 208 - 219 . علامه ابن شهر آشوب مازندرانی ( قدس سره ) در مثالب النواصب 127 آن را مختصراً نقل نموده ، و شیخ مفید ( رحمه الله ) در الإفصاح 48 و هادی زیدی در تثبیت الإمامه 14 - 15 اجمالا بدان اشاره کرده اند . و در نهج الإیمان 578 - 589 و مجالس المؤمنین 1 / 858 به شهرت آن تصریح شده
2- مراجعه کنید به مجله تراثنا شماره 6 محرم 1407 ، مقاله محقق علامه سید عبدالعزیز طباطبائی ، ترجمه آن در کتاب و کتابخانه 459 - 488 .

ص : 263

نکته سوم : آیا طرح بحث مطاعن خلاف تقیه نیست ؟

پاسخ : گرچه تقیه در جای خودش واجب است ، ولی نباید بهانه ای شود برای کنار گذاشتن عقیده برائت و به دست فراموشی سپردن حقائق .

این همه روایاتی که در برائت ، مطاعن ، تفسیر آیات قرآن و تأویل آن به دشمنان وارد شده از کجا به ما رسیده است ؟

مگر نه این است که راویان - با خون جگر ، با هزاران مشکل و دردسر و . . . - آن را از معصومان ( علیهم السلام ) گرفتند و به شاگردان خویش تحویل دادند و نسل به نسل این کار به صورت مذاکره و تألیف ادامه یافت تا به دست ما رسید ؟ !

برخورد ما با این امانتها باید چگونه باشد ؟

آیا به بهانه تقیه ، حقائق را از اهلش هم کتمان کنیم ؟

آیا به تحریف معنوی آنها بپردازیم ؟

آیا وجود آن را در میراث گرانبهای شیعه انکار نماییم ؟

و یا اینکه با کمال استقامت در جایی که وظیفه ایجاب نماید در ترویج آن بکوشیم و در مواردی که تقیه اقتضا کند از نشر و انتشار آن جلوگیری نماییم .

آیا پاسداری از مرزهای عقیدتی و جلوگیری از سستی و ضعف در حبّ و بغض که اساس ایمان است وظیفه نیست ؟ !

آیا شناخت حقیقت متوقف بر دشمن شناسی نیست ؟ !

آیا تعلیم و تریبت فرزندان و نوجوانان با عقائد حقه و معارف اصیل - که بخشی از آن را برائت و آشنایی با رفتارهای ناپسند صحابه و خلفا تشکیل میدهد - بر همه لازم نیست ؟ !

ص : 264

آری ; الضرورات تقدّر بقدرها ، یعنی : در حکم ضروری بایستی به اندازه نیاز و اقتضای ضرورت اکتفا نمود .

آیت الله خویی ( رحمه الله ) میفرماید :

اگر مفسده ای که بر رعایت تقیه مترتب شود بیش از مفسده ترک تقیه باشد ، یا مصلحتی که در ترک تقیه است بیش از مصلحت تقیه کردن باشد ، مثل اینکه با تقیه کردن ، دین مضمحل و نابود ، و باطل غالب و ظاهر شود ، و جبت و طاغوت ترویج گردد ; در صورتی که اگر تقیه نمیکرد خود و یا جماعتی هم کشته میشدند . در این صورت بدون شک بایستی تقیه را ترک کند و خود را برای کشته شدن آماده نماید ; زیرا مفسده تقیه ( به مراتب ) از مفسده کشته شدن او عظیم تر و شدیدتر است . (1) نکته چهارم : خداوند در قرآن فرموده : ( واعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا ) ، یعنی : و همگی به ریسمان الهی چنگ زنید ، و پراکنده نشوید .

ولی مضمون این آیه فقط نهی از تفرقه نیست ، بلکه اول دستور به تمسک به « حبل الله » است و پس از اینکه آنها گِرد حبل الله جمع شدند نبایستی پراکنده شوند ، و بنابر روایات مقصود از حبل الله هم امیرمؤمنان و فرزندان معصوم ( علیهم السلام ) آن حضرت میباشند . (2) .


1- تنقیح ، کتاب الطهاره 4 / 257 ، و مراجعه کنید به مطالبی که در نکته دوم گذشت .
2- علامه مجلسی ( قدس سره ) بابی منعقد فرموده است با این عنوان که اهل بیت ( علیهم السلام ) حبل الله المتین و عروة الوثقی میباشند . ( بحار الانوار 24 / 82 ) .

ص : 265

از امام باقر ( علیه السلام ) درباره همین آیه روایت شده است که فرمود :

« إن الله تبارک و تعالی علم أنهم سیفترقون بعد نبیهم ویختلفون ، فنهاهم الله عن التفرّق کما نهی من کان قبلهم ، فأمرهم أن یجتمعوا علی ولایة آل محمد ( علیهم السلام ) ولا یتفرّقوا » . (1) یعنی : خدا میدانست که آنها پس از پیامبر پراکنده شده و اختلاف خواهند نمود لذا آنها را - مانند امتهای گذشته - از تفرقه نهی کرده ، و به آنها دستور داد که بر ولایت آل محمد ( علیهم السلام ) اجتماع کنند و متفرّق نشوند .

بعضی گویند : امیرمؤمنان ( علیه السلام ) درباره کسانی که به جنگ او آمده بودند فرموده : « اینها برادران ما بودند که به ما ستم نمودند » .

بر فرض تسلیم ، این روایت مانند آیاتی از قرآن است که بعضی از پیامبران ( علیهم السلام ) را از جهت اینکه با قوم خود از یک قبیله و عشیره اند برادر آنها معرفی کرده است ، (2) و اگر نه قرآن اهل ایمان را برادر یکدیگر میداند نه همه آنهایی که به ظاهر مسلمان هستند . (3) .


1- بحار الانوار 24 / 85 .
2- مراجعه شود به آیات ذیل : ( وَإِلَی عَاد أَخَاهُمْ هُوداً ) . ( الأعراف ( 7 ) آیه 65 ، هود ( 11 ) آیه 50 ) . ( إِلَی ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً ) . ( الأعراف ( 7 ) آیه 73 ، هود ( 11 ) آیه 61 ) . ( وَإِلَی مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً ) . ( الأعراف ( 7 ) آیه 85 ، هود ( 11 ) آیه 84 ) . ( وَاذْکُرْ أَخَا عَاد إِذْ أَنذَرَ قَوْمَهُ بِالاَْحْقَافِ ) . ( الأحقاف ( 46 ) آیه 21 ) . ( إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلاَ تَتَّقُونَ ) . ( الشعراء ( 26 ) آیه 106 و همچنین آیات 124 ، 142 ، 161 در مورد حضرات هود و صالح و لوط ( علیهم السلام ) ) .
3- قال صاحب الجواهر ( قدس سره ) : معلوم أن الله تعالی عقد الإخوة بین المؤمنین بقوله تعالی : ( إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ ) [ الحجرات ( 49 ) : 10 ] دون غیرهم ، وکیف یتصور الأخوة بین المؤمن والمخالف ، بعد تواتر الروایات وتظافر الآیات ، فی وجوب معاداتهم ، والبراءة منهم . ( جواهر الکلام 22 / 62 - 63 ) .

ص : 266

لذا هنگامی که عمار ، ابوموسی اشعری را توبیخ کرد که چرا از بیعت امیرمؤمنان ( علیه السلام ) خودداری کردی ، ابوموسی به او گفت : دست از سرزنش من بردار من برادر تو هستم ! عمار گفت : ولی من برادر تو نیستم . (1) در روایتی آمده است که : مردی از شامیان به امام سجاد ( علیه السلام ) گفت : تو علی بن الحسین هستی ؟ فرمود : آری . گفت : پدر تو ( علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) ) بود که مؤمنین را به قتل میرساند ؟ ! اشک حضرت - از شنیدن این مطلب - سرازیر شد ، سپس اشک از چشم خویش پاک کرده ، فرمود : وای بر تو ! از کجا میگویی که پدر من مؤمنین را کشته است ؟ گفت : چون خود او گفته :

« اخواننا قد بغوا علینا ، فقاتلناهم علی بغیهم » .

یعنی : برادران ما به ما ستم نمودند ; لذا با آنها جنگیدیم .

حضرت فرمود : وای بر تو ! مگر قرآن نمیخوانی ؟ !

گفت : چرا ، فرمود : خدای تعالی میفرماید : ( وَإِلَی مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً ) ، (2) ( وَإِلَی ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحاً ) . (3) آیا این پیامبران برادر دینی آن قوم بودند یا برادر قبیله ای ؟

او پاسخ داد : نه هرگز برادر دینی نبودند ، فقط از این جهت که از یک قبیله بودند .


1- امالی شیخ طوسی ( قدس سره ) 181 - 182 .
2- هود ( 11 ) : 84 .
3- الأعراف ( 7 ) : 73 .

ص : 267

خدا آنها را برادر دانسته است .

حضرت فرمود : پس اینها هم از همین جهت برادر امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) محسوب میشدند ، نه اینکه برادر دینی یکدیگر باشند .

آن مرد گفت : مشکل مرا حل کردی خدا مشکلات شما را بر طرف نماید . (1) تذکر : پاسخ حضرت ، تأیید صدور روایت از امیرمؤمنان ( علیه السلام ) نیست ، ولی از این جهت که شاید انکار روایت - به جهت شیوع آن - تأثیری نداشت ; لذا حضرت پاسخی که برای شنونده قابل قبول باشد بیان فرمود .

شیخ مفید ( رحمه الله ) - درباره روایت گذشته که به امیرمؤمنان ( علیه السلام ) نسبت داده شده - میفرماید : این خبر از روایات شاذّه است ، نه متواتر است و نه راویان آثار بر صحت آن اتفاق دارند . بلکه در برابر آن روایتی مشهورتر که ناقلان آن بیشتر و سندهای آن روشن تر است از امیرمؤمنان ( علیه السلام ) نقل شده - که در جنگ بصره هنگامی که مردم آماده جنگ بودند - شخصی از آن حضرت پرسید : چرا ما با اینها میجنگیم و خونشان را مباح میدانیم ؟ ! آنها هم مثل ما شهادت ( به یگانگی خدا و رسالت پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ) میدهند ، و رو به قبله نماز میگزارند !

حضرت با صدای بلند این آیه را قرائت فرمود :

( وَإِن نَکَثُوا أَیْمَانَهُم مِن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُوا فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لاَأَیْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ یَنتَهُونَ ) . (2) هنگامی که آن مرد این آیه را شنید ، گفت : به خدای کعبه اینها کافرند . سپس غلاف شمشیرش را شکست و آن قدر جنگید تا به شهادت رسید . (3) .


1- بحار الانوار 32 / 345 ، و مراجعه شود به صفحه 343 - 344 .
2- التوبة ( 9 ) : 12 .
3- الافصاح 125 .

ص : 268

نکته پنجم : آنچه در رفع اختلاف از اجتماع و ایجاد « اتحاد » اهمیت بسزایی دارد ، ریشه یا بی و شناخت عوامل اصلی « اختلاف » و راههای صحیح و مؤثر « اتحاد » است .

آیا شروع اختلاف از همان جا نبود که فرمان پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) - مبتنی بر احضار قلم و کاغذ برای نوشتن سفارشی که مانع از گمراهی امت شود - مخالفت شد ؟ ! کنار بستر حضرت نزاع و درگیری شدّت گرفت ، و برخی با بی شرمی تمام گفتار زاده خطاب را تأیید میکردند که : پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) هذیان میگوید ! او را رها کنید !

چه کسانی بودند که با مخالفت کردن با آیات الهی و دستورات پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) - مبتنی بر پذیرفتن سرپرستی امامان معصوم ( علیهم السلام ) و اطاعت از آنها - باعث تفرقه و اختلاف امت شدند ، و وحدت و یکپارچگی امت اسلامی را دستخوش هوی و هوس خویش قرار دادند ، و دستور خداوند به : ( وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللهِ جَمِیعاً وَلاَ تَفَرَّقُوا ) (1) را زیر پا گذاشتند ؟ !

حقیقت این است که تنها راه اتحاد ، اعتصام به حبل الله است که در آیه شریفه آمده و در روایات به تعابیر مختلف بدان تصریح شده ، و آن پذیرفتن رهبری و ولایت اهل بیت ( علیهم السلام ) است . (2) حضرت زهرا ( علیها السلام ) در خطبه فدکیه میفرماید : « وجعل امامتنا أماناً من الفرقة » (3) . یعنی : خدای تعالی امامت ما خاندان را سبب جلوگیری از اختلاف و تفرقه قرار داد .

در بسیاری از روایات و زیارات اهل بیت ( علیهم السلام ) آمده است : « وبکم تمّت النعمة ، .


1- آل عمران ( 3 ) : 103 .
2- مراجعه شود به بحار الانوار 24 / 82 .
3- بحار الانوار 29 / 223 .

ص : 269

واجتمعت الفرقة ، وائتلفت الکلمة » . (1) یعنی : به واسطه شما خاندان نعمت بر ما تمام شده ، و پراکندگی و اختلاف امت تبدیل به اجتماع گشته ، و همه ( یکدل و ) یک سخن شده و وحدت کلمه محقق شود .

اُبَیّ بن کعب - از بزرگان صحابه - در اوائل خلافت ابو بکر در ضمن احتجاج مفصلی علیه ابو بکر - در برابر جمعیت - گفت : به خدا سوگند ، شما به خویش واگذار نشده اید ، برای شما پرچم هدایت را افراشتند . . . اگر از او پیروی کنید تفرقه ، اختلاف ، خصومت و دشمنی ، و جنگ و خونریزی ، در بین شما نخواهد بود . . .

به خدا سوگند از این پس اختلاف خواهید نمود . (2) نکته ششم : فراموش نکنیم که در قضیه حکمین چه پیش آمد ، و اشتباه ابوموسی را تکرار نکنیم ! ما شعار دوستی با دیگران را سر داده و دست دوستی به طرف آنها دراز کرده ایم ولی آنها از پذیرفتن آن ابا دارند :

( هَاأَنْتُمْ أُولاَءِ تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ یُحِبُّونَکُمْ ) . (3) آنها وحدت را مورد حمله قرار داده ، امری محال شمرده ، حرکتی منافقانه قلمداد نموده اند ، و آن را وحدت بین دین و دروغ نامیده اند ! و اظهار کرده اند که : شیعه از کفر درآمده و به نفاق داخل شده است .

.


1- کافی 1 / 445 ، کامل الزیارات 316 ، من لا یحضره الفقیه 2 / 615 ، تهذیب 6 / 99 ، البلد الأمین 302 ، عیون اخبار الرضا ( علیه السلام ) 2 / 276 ، مستدرک 10 / 423 ، بحار الانوار 22 / 537 و 56 / 194 و 99 / 16 ، 131 ، 154 ، 160 .
2- بحار الانوار 24 / 206 و 28 / 223 به نقل از امیرمؤمنان ( علیه السلام ) .
3- آل عمران ( 3 ) : 119 .

ص : 270

آنها در نوشته هایشان به هر مناسبتی به شیعه طعن وارد کرده اند :

آنها را ابله ، جاهل ، اهل بدعت ، اهل دروغ ، تابع هوای نفس ، و گمراه ترین و شرورترین فرقه های اسلامی شمرده اند که چیزی از دین برای آنها باقی نمانده ، و ادعای اتفاق و اجماع بر کفرشان کرده اند .

شیعه را مانند یهود ، نصاری ، مجوس ، بت پرستان ، و کمونیستها معرفی کرده اند ، حتی اگر به گمان مسلمان بودن نماز بخواند و روزه بگیرد !

آنها بر این باورند که تکفیر شیعه واجب است ، و حتی کسی که شک در کفر آنها داشته باشد نیز کافر است !

و گویند : اگر رافضی بمیرد دست به بدن او نزنید با چوب او را برداشته و در قبر دفنش کنید .

ابن تیمیه تصریح میکند که جنگ با شیعه از جنگ با خوارج واجب تر ، و مال و عرض شیعه مباح است .

و به تعبیر ابن کثیر ریختن خون شیعه از ریختن شراب حلال تر است ! (1) نکته هفتم : از دیرباز گروهی برای نیل به اهداف شوم و شیطانی خویش شعار وحدت را بهانه قرار داده و مخالفان خود را « فتنه انگیز » و « تفرقه افکن » نامیده اند . گاهی به پیامبران الهی ( علیهم السلام ) نسبت اختلاف و برهم زدن نظم اجتماع میدادند ، و یا خطاب به امامان معصوم ( علیهم السلام ) و پیروان آنها میگفتند : « ترید أن تشقّ عصا المسلمین » (2) یعنی : شما میخواهی بین مسلمانان تفرقه بیندازی .

.


1- برای اطلاع بیشتر در این زمینه رجوع شود به اول مقدمه و کتاب شبهات تألیف فارس تبریزیان ، ترجمه محمد انصاری .
2- « شقّ العصا » : کنایه از بر هم زدن و متفرق کردن جماعت است ، لذا گروهی از لغویین آن را معنا کرده اند به : مخالفت کردن با جماعت مسلمین . ( تاج العروس 19 / 681 ) .

ص : 271

در این قسمت به برخی از آن موارد اشاره میشود :

1 . طبری مینویسد : کفار قریش به جناب ابوطالب ( علیه السلام ) میگفتند : برادرزاده شما بین ما تفرقه ایجاد کرد ، اتحاد ما را از بین برد ، و مردمی را که در پرستش بتها متحد بودند ، از یکپارچگی باز داشت ! (1) 2 . هنگامی که جناب ابوطالب ( علیه السلام ) نزد مشرکین رفت تا به آنها خبر دهد که موریانه صحیفه آنها را از بین برده ، خیال کردند برای تحویل دادن پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) به آنها آمده است ; لذا به او گفتند :

قد آن لک أن تطیب نفسک عن قتل رجل فی قتله صلاحکم وجماعتکم وفی حیاته فرقتکم وفسادکم . (2) یعنی : زمان آن رسیده که راضی شوی به کشته شدن کسی که نابودی او به صلاح شما و باعث اتحاد و یکپارچگی شما و زنده ماندن او باعث تفرقه و اختلاف و فساد اجتماع شما است .

3 . در تفسیر آیه شریفه : ( إِن تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جَاءَکُمُ الْفَتْحُ ) (3) آمده است : قریش پیش از جنگ بدر کنار خانه خدا رفته و به پرده های کعبه چنگ زدند و به این .


1- تاریخ طبری 2 / 67 در همین زمینه مراجعه کنید به : سیره ابن هشام 1 / 172 ، سیره ابن اسحاق 2 / 133 ، کامل ابن أثیر 2 / 65 ، شرح ابن ابی الحدید 14 / 55 ، البدایة و النهایه 3 / 63 .
2- سیره ابن اسحاق 2 / 143 ، حلیة الأبرار 1 / 101 - 102 ، بحار الانوار 19 / 20 ( حاشیه ) .
3- الأنفال ( 8 ) : 19 .

ص : 272

خیال که پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) جمعیت آنها را متفرق و پراکنده ساخته و با آنها قطع رحم نموده از خدا خواستند که بین آنها و حضرت حکم نماید و هر کس را که ستمکار است نابود نماید ، خدا هم آنها را نابود نمود ! (1) 4 . ابن عباس گوید : در سفر شام همراه عمر بودم به من گفت : از علی گِلِه دارم ، از او خواستم که با من به سفر بیاید ولی نپذیرفت ، او همیشه ( نسبت به من ) عصبانی و خشمگین است ، خیال میکنی علت ناراحتی او چیست ؟

ابن عباس گوید : پاسخ دادم : خودت بهتر میدانی . گفت : فکر میکنم به جهت این است که خلافت از دست او رفته .

گفتم : آری ، او بر این باور است که پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) میخواست او خلیفه شود .

عمر گفت : ابن عباس ! وقتی خدا نخواهد او به خلافت برسد ، خواسته پیامبر چه سودی دارد ؟ پیامبر اراده ای داشت و خدا اراده دیگری .

در روایت دیگر پاسخ عمر چنین گزارش شده است که : پیامبر در بیماری وفات تصمیم داشت او را برای خلافت معرفی کند ولی من از ترس اینکه فتنه ای پیش آید و دین اسلام از هم بپاشد نگذاشتم این کار عملی شود . حضرت هم متوجه منظور من شد و از دنبال کردن تصمیم خویش دست برداشت .

در خبری هم آمده است که عمر گفت : پیامبر درباره خلافت علی اشاره ای داشت ولی برای اتمام حجت و قطع عذر کافی نبود ، او انتظار فرصتی میکشید - و بنابر نسخه دیگر : گاهی درباره علی از جادّه حق خارج میشد ، یعنی - العیاذ بالله - در مدح و ثنای علی ( علیه السلام ) و لیاقت او برای خلافت زیاده روی و مبالغه میکرد - او تصمیم قطعی داشت که در بیماریِ وفات صریحاً او را برای خلافت معرفی و تعیین نماید ولی من به جهت دلسوزی و برای حفظ اسلام مانع شدم ، به خدای کعبه .


1- تفسیر اضواء البیان 2 / 51 .

ص : 273

سوگند که قریش در مورد او اتفاق نظر ندارند ، اگر او سر کار بیاید سرتاسر بلاد عرب علیه او شورش خواهند کرد . (1) 5 . ابن اثیر در شرح کلام عمر : إن بیعة ابی بکر کانت فلتة وقی الله شرها مینویسد : مراد از فلته امر ناگهانی است ، این بیعت هم جای آن داشت که باعث شرّ و فتنه شود ولی خدا حفظ کرد ! علت مبادرت به بیعت با او چیزی جز خوف پراکندگی و تفرقه نبود . (2) 6 . کسی به ابو بکر گفت : مگر خودت به من نمیگفتی : امارت و ریاست بر دو نفر را هم قبول نکن . چرا خودت خلافت را پذیرفتی ؟ ! پاسخ داد : چاره ای نداشتم خشیت علی اُمّة محمد صلی الله علیه [ وآله ] و سلم الفرقة .

یعنی : ترسیدم بین امت اسلام تفرقه ایجاد شود . (3) 7 . حضرت زهرا ( علیها السلام ) میفرماید : آیا اینها در بیعت و تعیین خلیفه پیش دستی کردند تا فتنه ای رخ ندهد ؟ ! بدانید که در فتنه افتادند و سقوط کردند ، و جهنم کافران را در بر گرفته و بر آنها احاطه خواهد کرد . (4) 8 - 9 . ابوسعید خدری میگوید : هنگامی که ابو بکر ( به خلافت رسید و ) بر منبر نشست ، نگاهی به جمعیت انداخت ، علی ( علیه السلام ) حاضر نبود ، سراغ او را گرفت ، گروهی از انصار رفتند و ( چنان که در روایات دیگر آمده به زور و اجبار ) او را آوردند ، .


1- شرح ابن ابی الحدید 12 / 21 ، 78 ، کشف الیقین 470 ، بحار الانوار 30 / 244 ، 554 - 555 و 29 / 639 و 31 / 74 و 38 / 156 .
2- النهایه 3 / 467 ، مستدرک سفینة البحار 1 / 391 .
3- سیره ابن هشام 4 / 1042 ، سیره حلبیه 3 / 484 .
4- مراجعه شود به مصادر خطبه فدکیه ، و شرح ابن ابی الحدید 16 / 251 .

ص : 274

ابو بکر گفت : پسر عمو و داماد پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ! میخواهی بین مسلمانان تفرقه بیندازی ؟ !

و درباره زبیر نیز همین قضیه تکرار شد . (1) 10 . ابن عبدربه اندلسی ( متوفی 328 ) در مورد هجوم دشمنان به خانه حضرت زهرا ( علیها السلام ) روایت میکند که : فاطمه ( علیها السلام ) فرمود : پسر خطاب ! آمده ای خانه ما را بسوزانی ؟ ! عمر پاسخ داد :

آری تا اینکه شما نیز آنچه امت پذیرفته اند ، بپذیرید . (2) 11 . عایشه بنت الشاطی - پس از یاری طلبیدن شبانه امیرمؤمنان ( علیه السلام ) به همراهی فاطمه ( علیها السلام ) - مینویسد : بامداد روز بعد سر و صدا اطراف خانه او بلند شده بود ، صدای عمر به گوش میرسید که قسم یاد میکرد بالاخره علی را وادار به بیعت با ابو بکر خواهد کرد تا فتنه ای پیش نیاید و وحدت کلمه مسلمین مبدّل به تفرقه و اختلاف نگردد . (3) 12 . عبدالفتاح عبدالمقصود در ضمن اشاره به اختلاف مردم درباره خلافت گوید : چرا عمر ، علی ( علیه السلام ) را هم مثل سعد بن عباده سزاوار کشتن نداند تا فتنه .


1- مراجعه شود به : سنن بیهقی 8 / 143 ، مستدرک حاکم 3 / 76 ، تاریخ الاسلام ذهبی 3 / 10 ، سیر اعلام النبلاء ( بخش خلفاء ) 25 ، السیرة النبویه ابن کثیر 4 / 495 ، جامع الأحادیث سیوطی 13 / 91 و 15 / 420 ، کنز العمال 5 / 613 .
2- العقد الفرید 4 / 242 ( چاپ دار الکتاب العربی ) ، تاریخ أبی الفداء 1 / 156 ، أعلام النساء کحاله 4 / 115 - 116 ، طرائف 239 .
3- موسوعة آل النبی ( صلی الله علیه وآله و سلم ) 614 .

ص : 275

ریشه کن شود و بین مردم تفرقه ایجاد نشود ؟ ! (1) 13 . عمر ابوالنصر مینویسد : عمر از فتنه میترسید ، او بیش از همه به اتحاد مسلمین توجه داشت لذا میخواست بنی هاشم را وادار کند که با ابو بکر بیعت کنند و به همین جهت تصمیم گرفت که به خانه فاطمه ( علیها السلام ) هجوم ببرد . (2) 14 . سران حکومت به منظور فریفتن عباس عموی پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) نزد او رفتند تا نظر او را به خودشان جلب کنند ، عمر گفت : ما نیازی نداشتیم که نزد شما آییم ولی دوست نداشتیم امری که مورد اتفاق مسلمانان است از ناحیه شما خدشه دار شود و برای شما یا مردم مشکلی پیش آید که نتوان آن را حل نمود . (3) 15 . عبدالله بن زبیر بنی هاشم را در دره ای قرار داد و هیزم جمع کرد تا آنها را بسوزاند ، این فعل شنیع برای مردم قابل تحمل نبود ، برادرش عروة بن زبیر عذر او را چنین بیان کرد که : هدف او از این کار حفظ وحدت کلمه بود ، او میخواست اختلافی بین مسلمانان ایجاد نشود و همه از او فرمان برداری کنند ، چنان که عمر هم همین برخورد را با بنی هاشم داشت و هنگامی که از بیعت ابو بکر تأخیر نمودند هیزم جمع آوری کرد تا خانه را بر آنها بسوزاند . (4) 16 . از جمعی از دانشمندان عامه پرسیدند : نظر شما درباره رفتار ابو بکر با علی ( علیه السلام ) چیست ؟ پاسخ دادند : این کار گناهی بود که موفق به انجام آن نشد ( تجرّی .


1- الامام علی ( علیه السلام ) 1 / 192 ، الغدیر 3 / 103 - 104 .
2- فاطمة بنت محمّد ( صلی الله علیه وآله و سلم ) 118 .
3- کتاب سلیم 2 / 574 ، شرح ابن ابی الحدید 1 / 218 ، بحار الانوار 28 / 293 .
4- شرح ابن ابی الحدید 20 / 147 .

ص : 276

بر گناه بود ) . ولی گروهی از اهل مدینه گویند : چه اشکال دارد که مصلحت امت اقتضا کند کسی کشته شود ؟ ! اینکه ابو بکر میخواست علی را به قتل برساند از این جهت بود که او بین امت تفرقه ایجاد کرده و مردم را از بیعت ابو بکر باز میداشت ! (1) 17 . قاضی القضاة معتزلی - در مورد هجوم به خانه حضرت زهرا ( علیها السلام ) - مینویسد : ما که این مطلب را قبول نداریم . بر فرض صحت این عیبی برای عمر محسوب نمیشود ، چون او حق داشت کسانی را که زیر بار بیعت نمیرفتند و اختلاف بین مسلمانان ایجاد میکردند تهدید کند . (2) 18 . در ضمن احتجاجی با عامه آمده است : شما از سران سقیفه دفاع میکنید که : داعی آنها برای هجوم به خانه فاطمه ( علیها السلام ) حفظ نظام اسلام بود . آنها برای جلوگیری از اختلاف و تفرقه و برای اینکه مردم از اطاعت سرپیچی نکنند و به جماعت مسلمانان بپیوندند ، دست به این کار زدند . در پاسخ گوییم : . . . (3) 19 . ابن ابی الحدید نظر خویش را در این قضیه چنین اعلام کرده است که : صحیح آن است که فاطمه ( علیها السلام ) بر ابو بکر و عمر غضبناک بود و با همین خشم از دنیا رفت ، او خود وصیت کرد که آن دو بر او نماز نگزارند .

البته این مطلب نزد اصحاب ما از امور قابل بخشش است و خدا آنها را میآمرزد ، گرچه بهتر بود آن دو احترام فاطمه ( علیها السلام ) و خانه او را حفظ میکردند ولی آنها از تفرقه میترسیدند و میخواستند فتنه ای پیش نیاید ، از این رو آنچه در نظرشان به صلاح نزدیک تر بود انجام دادند .

.


1- بحار الانوار 28 / 306 ( حاشیه ) .
2- بحار الانوار 28 / 411 .
3- شرح ابن ابی الحدید 20 / 15 .

ص : 277

بر فرض که این کار خطا باشد گناه کبیره نیست ، گناه کوچکی است که باعث نمیشود ما از آن دو بیزار باشیم و دست از ولایتشان برداریم . (1) وجدان شما خواننده عزیز بهترین داور برای پذیرفتن و یا انکار این عذر است ، اگر خوف فتنه عذر صحیحی بود و مصلحت اسلام اقتضا میکرد که ابو بکر خلیفه باشد ، چرا امیرمؤمنان ( علیه السلام ) عذر آنها را نپذیرفت ؟ ! چرا همیشه زبان به شکوه و گلایه از آنها میگشود ، و بر آنها خشمگین و غضبناک بود ؟ !

20 . در صحیح بخاری و مسلم و . . . به نقل از عایشه آمده است :

وکان لعلی [ ( علیه السلام ) ] من الناس وجه حیاة فاطمة [ ( علیها السلام ) ] فلمّا توفّیت استنکر علی [ ( علیه السلام ) ] وجوه الناس . (2) یعنی : تا فاطمة [ ( علیها السلام ) ] زنده بود ، علی [ ( علیه السلام ) ] میان مردم احترامی داشت ، ولی پس از وفات او مردم با او مثل غریبه برخورد میکردند .

ابن حجر در شرح صحیح بخاری در توضیح این مطلب مینویسد :

مردم به احترام فاطمة [ ( علیها السلام ) ] ، علی [ ( علیه السلام ) ] را احترام میکردند ، ولی پس از وفات فاطمة [ ( علیها السلام ) ] دیدند هنوز او نزد ابو بکر حاضر نمیشود ، لذا دست از احترام او برداشتند لإرادة دخوله فیما دخل فیه الناس : تا او هم آنچه مردم پذیرفته اند ، بپذیرد ( و یکپارچگی مردم حفظ شود ) . (3) قرطبی دقیقاً همین مطلب را ذکر کرده و در آخر به صراحت گفته : ولایفرّق .


1- شرح ابن ابی الحدید 6 / 49 .
2- صحیح بخاری 5 / 82 ، صحیح مسلم 5 / 154 .
3- فتح الباری 7 / 378 .

ص : 278

جماعتهم : تا باعث تفرقه بین جمعیت مسلمین نگردد . (1) 21 . بلاذری مینویسد : سعد بن عباده زیر بار بیعت نرفت و از مدینه خارج شده ، راه شام را پیش گرفت ، عمر کسی را فرستد تا او را دعوت به بیعت کند و در صورت امتناع کارش را یکسره نماید ، فرستاده عمر نزد سعد آمد و او را دعوت به بیعت کرد ولی سعد نپذیرفت ، او گفت : تو بر خلاف نظر امت حاضر به بیعت نیستی ؟ ! سپس تیری به سویش افکنده ، او را از پای درآورد . (2) 22 . ابوداود و دیگران آورده اند :

کان حذیفة بالمدائن ، فکان یذکر أشیاءً قالها رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] و سلم لأناس من أصحابه فی الغضب . .

فقال سلمان : . . أما تنتهی حتّی تورث رجالا حبّ رجال ورجالا بغض رجال حتّی توقع اختلافاً وفرقة ؟ ! . . والله ! لتنتهینّ أو لأکتبنّ إلی عمر . . (3) گرچه روایت فوق از جهات متعدد قابل تأمل و بررسی است ولی از آن پیداست که تبلیغات حذیفه تأثیر بسزایی در ایجاد حبّ و بغض بین مردم داشته لذا آنان نقل روایات پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) در زمینه فضائل اهل بیت ( علیهم السلام ) و مطاعن دشمنان را تفرقه انگیزی به شمار آورده اند .

.


1- المفهم شرح صحیح مسلم 3 / 569 .
2- بحار الانوار 28 / 367 .
3- سنن ابوداود 2 / 404 ، معجم کبیر طبرانی 6 / 259 - 260 ، تهذیب الکمال 2 / 487 ، و مراجعه شود به الأدب المفرد 59 . متن کامل این روایت با ترجمه اش در آخرین قسمت مقدمه خواهد آمد .

ص : 279

23 . ابن ابی الحدید گوید : عثمان برای ریشه کن کردن شرّ و فتنه و نا امید کردن عاملان تفرقه و اختلاف ، ابوذر را به ربذه تبعید کرد . برای امام رعایت این گونه مصالح رواست ! (1) 24 . ابوذر بر کارهای خلاف معاویه و عثمان اعتراض کرد ، با وضع فجیعی او را از شام به مدینه آوردند ، وقتی با عثمان روبرو شد عثمان با درشتی با او سخن میگفت ، و او را دشنام میداد ، او به اطرافیان خویش گفت : به نظر شما من با این پیر دروغگو چه کنم ؟

آیا او را بزنم و حبس کنم ، یا او را به قتل برسانم ; زیرا او باعث تفرقه بین مسلمانان شده است ، یا او را تبعید کنم ؟ !

امیرمؤمنان ( علیه السلام ) فرمود : من کلام مؤمن آل فرعون را برای تو بازگو میکنم . . . عثمان [ با بی شرمی ! ] گفت : خاک بر دهانت !

امیرمؤمنان ( علیه السلام ) فرمود : بر دهان خودت ! (2) 25 . معاویه در ضمن نامه ای به امیرمؤمنان ( علیه السلام ) نوشت : مبادا با ایجاد اختلاف و تفرقه بین امت ، سابقه خویش را بر باد دهی و اعمال گذشته ات را نابود کنی از خدا بترس ! (3) 26 . معاویه به عمرو بن عاص میگفت : بیا به جنگ کسی رویم که نافرمانی خدا .


1- شرح ابن ابی الحدید 8 / 261 .
2- مراجعه شود به : الفتوح احمد بن اعثم 375 ، شرح ابن ابی الحدید 3 / 56 و 8 / 259 ، الشافی 4 / 297 .
3- شرح ابن ابی الحدید 14 / 42 ، بحار الانوار 33 / 80 .

ص : 280

کرده ، بین مسلمانان تفرقه افکنده ، فتنه برپا نموده و . . . به جنگ با علی ! (1) 27 . دینوری مینویسد : عمرو بن عاص به معاویه گفت : مسلمانان تو را با علی برابر نمیدانند .

او پاسخ داد : ( ولی ) علی در کشتن عثمان به قاتلین کمک کرد ، فتنه و شر به پا نمود ، و بین مردم تفرقه ایجاد کرد . (2) 28 - 29 . خطیب دمشقی مینویسد : معاویه - قبل از جنگ صفین - برای شامیان خطبه ای خواند و گفت : ای اهل شام ! . . إن علیاً قتل خلیفتکم ، وفرّق جماعتکم یعنی : علی خلیفه شما را کشت ، و جماعت شما را پراکنده ساخت . . . اکنون من به خونخواهی عثمان با او میستیزم . . . آماده شوید تا با او بجنگیم ! (3) و همین مطلب را فرستاده معاویه در شهر حمص برای مردم بیان کرد . (4) 30 . زیاد بن ابیه پس از دستگیری حجر بن عدی و سیزده نفر از یارانش ، آنها را نزد معاویه فرستاد ، و به او نوشت :

إنهم خالفوا الجماعة فی لعن ابی تراب . یعنی : اینها با جماعت مردم مخالفت نموده و از لعن ابوتراب امتناع میکنند . (5) و به نقل طبری در نامه او آمده بود : خالفوا أمیرالمؤمنین ، وفارقوا جماعة .


1- شرح ابن ابی الحدید 2 / 64 ، بحار الانوار 32 / 373 .
2- الاخبار الطوال 158 .
3- تاریخ مدینة دمشق 59 / 136 .
4- فتوح ابن اعثم 2 / 523 .
5- تاریخ یعقوبی 2 / 230 .

ص : 281

المسلمین ! (1) یعنی : اینها با معاویه مخالفت نموده و از جماعت مسلمانان جدا شده اند .

و سرانجام حجر با عده ای از یارانش به همین بهانه به شهادت رسیدند .

31 . مروان در زمان فرمانداری مدینه کسی را نزد امام حسن ( علیه السلام ) فرستاد که : پدر تو همان است که بین مردم تفرقه افکنی نمود ، عثمان را کشت ، و علما و زهاد - یعنی خوارج نهروان - را نابود کرد . (2) 32 . در مشروعیت خلافت معاویه نوشته اند : گروهی از صحابه پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) - که زمان او را درک کردند - دست از اطاعت او برنداشتند ، ولا فارقوا الجماعة ، (3) یعنی : از جماعت مردم فاصله نگرفتند ( و با آنها یک صدا شدند ) .

33 . یسیر انصاری در مورد تأیید خلافت یزید بن معاویه میگفت : لئن یجمع الله أمر أمة محمد [ ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ] أحبّ إلیّ من أن یفترق .

اگر خدا امت را متحد و یکپارچه قرار دهد بهتر از تفرقه است . (4) 34 . معاویه به والی مدینه نوشت که برای یزید بیعت بگیرد ، سیدالشهدا ( علیه السلام ) و عده ای امتناع ورزیدند ، معاویه در ضمن نامه ای به امام حسین ( علیه السلام ) نوشت :

اتق الله ، و لا تردنّ هذه الأمة فی فتنة ، وانظر لنفسک ودینک وأُمة محمد [ ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ] .

.


1- تاریخ طبری 4 / 202 .
2- قاموس الرجال 10 / 38 به نقل از تذکرة الخواص ابن الجوزی .
3- الاستیعاب 3 / 1420 .
4- الاستیعاب 4 / 1584 ، أسد الغابه 5 / 126 .

ص : 282

یعنی : از خدا بترس ، و این امت را به آشوب نکش ، در اندیشه خیرخواهی برای خویشتن و دین خویش و امت پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) باش . (1) و بنابر بعضی از روایات نوشت : اتق شقّ [ شقّک ] عصا هذه الأُمة .

یعنی : از ایجاد اختلاف بین این امت پرهیز کن . (2) 35 . او در ضمن سخنرانی اش به مردم گفت : پس از پیامبر [ ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ] مسلمانان ابو بکر را انتخاب کردند ! و او هم هنگام مردن عمر را خلیفه کرد ، عمر امر را به شورای شش نفره واگذار نمود ، آنچه در نظر داشتند خیرخواهی مسلمین بود ، به همین جهت من هم - برای رفع تفرقه و اختلاف و کمک منصفانه به مردم - مصلحت را در بیعت یزید میبینم . (3) 36 . هنگامی که عبدالله بن زبیر به معاویه گفت : تو هم مثل پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) رفتار کن و کسی را برای خلافت تعیین نکن . (4) .


1- الامامة والسیاسه 1 / 154 ، الغدیر 10 / 252 .
2- رجال کشّی 48 ، بحار الانوار 44 / 212 ، عوالم 17 / 91 ، و مراجعه شود به احتجاج 297 ( چاپ اعلمی ، بیروت ) ، انساب الاشراف 3 / 153 و 5 / 120 .
3- الامامة والسیاسه 1 / 163 ، الغدیر 10 / 251 .
4- لازم به تذکر است که تعیین جانشین توسط خود پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) برای اهل انصاف مثل روز روشن است ، بنابر آنچه در کتب خاصه و عامه آمده از اولین روزی که حضرت نبوت و رسالت خویش را در جمع نزدیکان اعلام کرد ، همزمان جانشینی امیرمؤمنان ( علیه السلام ) را به صراحت بیان فرمود ، و این مطلب تا آخر عمر مبارک حضرت در غدیر و پس از آن ادامه داشت . برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به : المراجعات ، ترجمه آن : حق جو و حق شناس ، الغدیر ، شبهای پیشاور و سایر کتب کلامی .

ص : 283

او پاسخ داد : من از اختلاف و تفرقه میترسم ! (1) 37 . و باز یزید به ابن عباس نوشت : حسین به مکه رفته است . . .

تو او را از کوشش در تفرقه افکنی باز دار . (2) 38 . سربازان عمرو بن سعید به امام حسین ( علیه السلام ) گفتند :

یا حسین ! ألا تتقی الله . . تخرج من الجماعة ، وتفرّق بین هذه الأمة ؟ !

ای حسین ! از خدا نمیترسی از جماعت مسلمانان فاصله گرفته ای و بین این امت اختلاف و تفرقه ایجاد میکنی ؟ ! (3) 39 . عمرو بن حجاج لشکر کوفه را علیه امام حسین ( علیه السلام ) تحریک میکرد و میگفت : یا أهل الکوفة ! الزموا طاعتکم وجماعتکم . . ای کوفیان بر اطاعت خلیفه ثابت و با یکدیگر متحد شوید ( و از تفرقه و اختلاف بپرهیزید ) ، مبادا در کشتن کسانی که از دین خارج شده و با امام ( یعنی یزید ملعون ) مخالفت میکنند ، تردیدی به خود راه دهید ! (4) 40 . کثیر بن شهاب ، مردم کوفه را از یاری امام حسین ( علیه السلام ) باز میداشت و آنها را ترغیب میکرد که : متحد باشید ، از فتنه و تفرقه بپرهیزید . (5) .


1- کامل ابن اثیر 3 / 510 .
2- البدایة و النهایه 8 / 164 .
3- مثیر الأحزان ابن نما 28 ، البدایة والنهایه 8 / 179 ، تاریخ طبری 4 / 289 ، بحار الانوار 44 / 368 - 369 .
4- تاریخ طبری 4 / 331 ، کامل ابن اثیر 4 / 67 ، بحار الانوار 45 / 20 .
5- انساب الاشراف 3 / 178 .

ص : 284

41 . ابن زیاد - در پاسخ کسی به او اعتراض کرد - گفت : أمّا قتلی الحسین فإنه خرج علی إمام وأمة مجتمعة .

یعنی : دلیل من در کشتن امام حسین ( علیه السلام ) حضرت این بود که او خروج کرد بر امام و امتی که با یکدیگر متحد بودند ( و او باعث تفرقه آنها بود ) . (1) 42 . حجّاج هنگامی که میخواست فرمان کشتن سعید بن جبیر را صادر کند به او گفت : من کسی را میکشم که اتحاد مردم را بر هم میزند و دنبال تفرقه انگیزی است که خدا از آن نهی کرده است . (2) 43 . هشام به امام باقر ( علیه السلام ) گفت : همیشه از خاندان شما کسی پیدا میشود که بین مسلمانان اختلاف افکنده و مردم را به خویش دعوت کند . (3) 44 . حاکم مدینه - که از طرف منصور دوانیقی منصوب شده بود ، روز جمعه بر منبر رفته ، و پس از حمد و ثنای خدا - گفت : علی بن ابی طالب با تفرقه افکنی بین مسلمانان و جنگ با مؤمنان میخواست به خلافت برسد ! و کسانی را که لیاقت خلافت داشتند از آن باز داشت . (4) 45 . منصور دوانیقی به امام صادق ( علیه السلام ) گفت : تو حیا نمیکنی که با این ریش سفید و با وجود انتساب به پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) کلمات باطل بر زبان میرانی و بین مسلمانان تفرقه افکنی نموده میخواهی خون و خونریزی به پا کنی و بین مردم و حکومت فتنه انگیزی نمایی ؟ ! (5) .


1- الأخبار الطوال دینوری 284 .
2- الامامة و السیاسه 2 / 44 ( چاپ دیگر 2 / 63 ) .
3- کافی 1 / 471 ، مناقب 4 / 189 ، بحار الانوار 46 / 264 .
4- امالی شیخ طوسی ( قدس سره ) 50 ، بحار الانوار 47 / 165 .
5- مهج الدعوات 195 بحار الانوار 47 / 196 و 91 / 290 .

ص : 285

تألیفات مطاعن

تألیفات مطاعن (1) با تمام سعی و تلاشی که از زمان خلفا تاکنون بر کتمان ، منع از نقل و تدوین ، تحریف ، سوزاندن و نابود کردن روایات و کتب مطاعن شده است ولی در لابلای کتب عامه - اعم از حدیث ، تفسیر ، تاریخ ، لغت ، فقه ، کلام و . . . - مطالبی باقی مانده که از رفتارهای ناپسند خلفای جور و عده ای از صحابه پرده برمیدارد . (2) دانشمندان و نویسندگان شیعه - با تتبع و استقصای این موارد - بخش مطاعن کتب کلامی را به غنای خاص خویش رسانده اند .

آنچه در این باب اهمیت بسزائی دارد آن است که :

.


1- طعن علیه بالقول إذا عابه . یعنی جایی گفته میشود : بر او با کلامش طعنه زد که معایب کسی گفته شود . ( مجمع البحرین 3 / 49 ، لسان العرب 13 / 266 ) . مطاعن ، مثالب ، مخازی ، مساوی ، و . . . همه به معنای رفتارهای زشت و ناپسند ، معایب ، ننگها ، رسواییها ، کارهای ننگ آور است که باعث خراب شدن وجهه کسی شود .
2- ابن خلدون مینویسد : تاریخ کبیر طبری مطمئن ترین کتاب در مورد خلافت اسلامی است ، او از ذکر مطاعن و شبهه افکنی در بزرگان امت از نیکان و عدول آنها - اعم از صحابه و تابعین - بسیار دوری نموده است ، در کلمات مورخین اخبار و آثار بسیاری وجود دارد که مشتمل بر مطاعن و شبهاتی در مورد صحابه و تابعین است . اکثر این آثار از اهل اهواء ( یعنی فرقه های منحرف ! ) است . سزاوار نیست که کتابها را با نوشتن آن سیاه نمود ! ( تاریخ ابن خلدون 2 / ق 2 / 187 - 188 ) . چنان که ملاحظه میکنید این کلام هم بر تحریف تاریخ از ناحیه طبری دلالت دارد که او با سلیقه خویش آنچه را در مورد برخی از صحابه ناگوار میدیده حذف کرده ; و هم بر این نکته که روایات مطاعن در کلام مورخین بسیار است .

ص : 286

الف ) بسیاری از این مطاعن در کتب اهل تسنن هم آمده است .

ب ) موارد کثیری از آن - گذشته از آنکه حاکی از بیلیاقتی و عدم استحقاق آنها در امر خلافت است - بر لزوم تبرّی از آنها نیز دلالت دارد .

میتوان گفت : همه کسانی که در مورد سقیفه ، فدک ، (1) جنگ جمل ، صفین و مانند آن - از جریانات تاریخی پس از وفات پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) - تألیفی داشته اند ، ضمناً مطاعن خلفا و صحابه را نیز متذکر شده اند .

بسیاری از آثاری که در بحث امامت و خلافت نگاشته شده - گذشته از جنبه اعتقادی و کلامی - حاوی نکاتی حایز اهمیت در بحث مطاعن است . (2) گروهی از گردآورندگان تراجم و شرح حال صحابه و تابعین ، برخی از رفتارهای زشت و نکوهیده دشمنان اهل بیت ( علیهم السلام ) را در مصنفات خویش به رشته تحریر درآورده اند .

.


1- که از جمله آنها میتوان به کتب ذیل اشاره نمود : کتاب فدک تألیف ابومحمد اطروش حسن بن علی . . . علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب ( علیهم السلام ) . ( رجال نجاشی 57 ) . کتاب فدک تألیف ابوطالب عبیدالله بن ابی زید احمد بن یعقوب بن نصر انباری . ( رجال نجاشی 232 - 233 ) . کتاب فدک تألیف عبدالرحمن بن کثیر هاشمی . ( رجال نجاشی 234 - 235 ) . کتاب فدک تألیف مظفر بن محمد بن احمد ابوالجیش بلخی . ( رجال نجاشی 422 ) . کتاب فدک تألیف ابوالحسین یحیی بن زکریا نرماشیری . ( رجال نجاشی 442 - 443 ) .
2- برای نمونه مراجعه شود به شروح و حواشی تجرید الاعتقاد تألیف خواجه نصیرالدین طوسی ( متوفی 672 ) .

ص : 287

و جمعی از شارحین زیارات و خطبه های معصومین ( علیهم السلام ) نیز مطالب ارزشمندی را در این زمینه ارائه داده اند . (1) گرچه هدف ما ذکر برخی از کتب مستقل در مطاعن و برائت است ولی - به جهت اطلاع و سهولت دستیابی به مطالب مورد نیاز مراجعه کنندگان - در ادامه به آثاری که در موضوعات دیگر نگاشته شده ولی مشتمل بر مطاعن و برائت است نیز اشاره ای خواهیم داشت .

برخی از کتب مستقل مطاعن

برخی از کتب مستقل مطاعن (2) 1 . آتش پاره - خطی ترجمه شعله جواله ، سوزاندن مصاحف توسط عثمان سید محمد عباس بن علی اکبر شوشتری ( متوفی 1306 ) (3) 2 . آیات البراءة - چاپی سید باقر محمدی قزوینی ( معاصر )


1- مانند شروح زیارت عاشورا و جامعه کبیره . و شرحهای خطبه فدکیه حضرت زهرا ( علیها السلام ) . و شروح برخی از خطبه های امیرمؤمنان ( علیه السلام ) مانند خطبة الوسیله ، خطبه طالوتیه ، خطبه شقشقیه و . . .
2- به جهت ارتباط برائت با مطاعن آثار و نوشته های « برائت » نیز ضمیمه گردید . کتاب هایی که در نام آن عبارتی حاکی از مطاعن یا برائت وجود داشته باشد ، یا بخش مهمی از آن ، یا مجلدات ویژه در بحث مطاعن داشته - مثل بحار الانوار و عوالم و . . . - در ضمن کتب مستقل ذکر شد .
3- فهرست نسخه های خطی کتابخانه های زنگی پور هند 173 .

ص : 288

3 . الآیات النازلة فی ذم الجائرین علی أهل البیت ( علیهم السلام ) مولی حیدر علی شیروانی ( شروانی ) اصفهانی غروی خواهر زاده علامه مجلسی و داماد او ( اوائل قرن دوازدهم ) (1) 4 . الاجتهاد فی مقابل النصّ = النصّ والاجتهاد - چاپی علامه سید عبدالحسین شرف الدین 5 . أجزاء فیها أحادیث ردیئة عبدالعزیز ابن بقال (2) 6 . الإحن والمحن محمد بن أحمد بن عبد الله بن قضاعة ( زنده در 352 ) (3) 7 . أحوال الصحابة مولی حیدر علی شیروانی ( شروانی ) ( اوائل قرن دوازدهم ) (4) 8 . أحوال المخالفین لامیرالمؤمنین ( علیه السلام ) - خطی شیخ حسین حارثی عاملی - پدر شیخ بهائی - ( متوفی 984 ) (5) 9 . احوال ناصبی - خطی علامه مجلسی (6) .


1- الذریعه 1 / 48 .
2- کتاب السنه خلال 511 .
3- معالم العلماء 132 ، مجلة تراثنا 59 / 189 - 188 .
4- الذریعه 1 / 305 .
5- مرکز احیای میراث اسلامی ، شماره 1 / 1073 .
6- معجم التراث الکلامی 1 / 200 .

ص : 289

10 . أخبار أبی بکر وعمر ابواحمد عبدالعزیز بن یحیی جلودی ازدی بصری (1) 11 . أخبار السلف ابوعبدالله حبیش بن مبشر (2) 12 . الادعیاء و النسب الباطلة - عکسی ناشناس (3) 13 . الأربعین فی أحوال النصاب و المخالفین - چاپی فیض الله بن عبدالقاهر حسینی تفرشی غروی (4) 14 . الاستغاثة فی بدع الثلاثة - چاپی ابوالقاسم کوفی ( متوفی 352 ) 15 . اسرار آل محمد ( علیهم السلام ) ترجمه کتاب سلیم (5) اسماعیل انصاری زنجانی ( معاصر ) 16 . اسرار سقیفه - چاپی نویسنده محمدرضا مظفر ترجمه محمدجواد کرمانی ( معاصر ) 17 . الأسرار فیما کنی وعرف به الأشرار - چاپی شیخ عبدالامیر فاطمی نجفی ( معاصر ) .


1- رجال نجاشی 243 .
2- رجال نجاشی 146 .
3- مرکز احیای میراث اسلامی ، شماره 1 / 582 .
4- معجم التراث الکلامی 1 / 209 ، 215 به نقل از الذریعة 1 / 424 و 11 / 52 .
5- کتاب سلیم ترجمه های فارسی دیگری نیز دارد .

ص : 290

18 . اسرار و آثار سقیفه بنی ساعده - چاپی حشمت الله قنبری همدانی ( معاصر ) 19 . أسنّة السنّة السنیّة لقطع ألسنة السنیّة علامه سید شهاب الدین مرعشی نجفی ( متوفی 1411 ) (1) 20 . أضواء علی السقیفة - چاپی علی الشخص ( معاصر ) 21 . أغلاط العامة - خطی ناشناس (2) 22 . اندرز به هواداران معاویه - چاپی ترجمه النصائح الکافیة فی مثالب معاویة عزیزالله عطاردی ( معاصر ) 23 . انساب النواصب - چاپی علی بن داود خادم استرآبادی ( متوفی 1076 ) (3) 24 . انساب النواصب - مخطوط علامه زواری سبزواری (4) 25 . ایضاح دفائن النواصب = الإیضاح - چاپی فضل بن شاذان ( متوفی 260 ) .


1- مجله تراثنا مؤسسه آل البیت 26 / 206 - 207 .
2- معجم التراث الکلامی 1 / 406 .
3- الذریعه 2 / 388 .
4- شرح إحقاق الحق 1 / 2 .

ص : 291

26 . ایضاح مخالفة السنة للکتاب ( لنصّ الکتاب ) و السنة - خطی علامه حلی ( متوفی 726 ) (1) 27 . البارقة الضیغمیة در تحلیل متعتین ردّ باب دهم تحفه اثنا عشریه - چاپی سلطان العلماء سید محمد بن دلدارعلی نقوی ( متوفی 1284 ) (2) 28 . بحار الأنوار ، بخش مطاعن - چاپی علامه مجلسی ( متوفی 1111 ) (3) 29 . البیاض الإبراهیمی - ( بخش ابو بکر چاپی و بقیه خطی ) گروهی از علمای قرن دوازدهم 30 . پند تاریخ - از سقیفه تا نینوا ( مجلدات 6 - 8 ) - چاپی موسی خسروی ( معاصر ) 31 . التبرّی من المخالفین - خطی ناشناس (4) 32 . تبیان ( بیان ) اصل ( أهل ) الضلالة فضل بن شاذان ( متوفی 260 ) (5) 33 . تحذیر المعاندین در حال معاویه سید علی حائری ( متوفی 1360 ) (6) .


1- مرکز احیای میراث اسلامی ، شماره 3011 .
2- الذریعة 14 / 198 و 3 / 10 .
3- جلد 8 چاپ سنگی کمپانی ، و 28 تا 34 چاپ حروفی جدید .
4- معجم التراث الکلامی 2 / 153 .
5- معجم التراث الکلامی 2 / 157 به نقل از الذریعة 3 / 332 .
6- تذکره علمای امامیه پاکستان ، ترجمه دکتر محمد هاشم صفحه 177 .

ص : 292

34 . تحقیق التخلف من جیش أسامة = التخلف من جیش أسامة = جیش أسامة - خطی محمد بن حسن شیروانی ( متوفی 1099 ) (1) 35 . ترجمه خطبه شقشقیه - چاپی علی انصاری (2) 36 . ترجمه خطبه شقشقیه ناشناس (3) 37 . ترجمه ذخر العالمین فی شرح دعاء الصنمین ناشناس ، ترجمه از فارسی به عربی توسط بعضی از سادات همدان . (4) 38 . ترجمه نفحات اللاهوت سید امیر محمد بن ابی طالب حسینی استرآبادی (5) 39 . ترجمه نفحات اللاهوت میر ابوالمعالی استرآبادی (6) 40 . ترجمه نفحات اللاهوت سید امیر شمس الدین أسد الله صدر مرعشی تستری ( قرن دهم ) (7) .


1- معجم التراث الکلامی 2 / 201 ، 213 .
2- معجم التراث الکلامی 2 / 243 .
3- معجم التراث الکلامی 2 / 243 به نقل از الذریعة 4 / 99 .
4- الذریعه 4 / 102 .
5- الذریعه 4 / 143 .
6- الذریعه 26 / 204 .
7- الذریعه 26 / 206 .

ص : 293

41 . ترجمه و شرح خطبه شقشقیه - چاپی محمد باقر بن محمد کاظم رشاد زنجانی ( متوفی 1400 ) (1) 42 . تشیید المطاعن ردّ باب دهم تحفه اثنا عشریه دهلوی ( کتاب حاضر ) علامه سید محمدقلی موسوی هندی ( متوفی 1260 ) 43 . تشیید المطاعن ( مستدرکات ) علامه میرحامد حسین ( صاحب عبقات الأنوار متوفی 1306 ) (2) 44 . تعیین المخالفین - چاپی محقق کرکی ( متوفی 940 ) (3) 45 . تکسیر الصنمین ردّ باب دهم تحفه اثنا عشریه - چاپی سید جعفر معروف به ابوعلی خان حسینی موسوی بنارسی دهلوی ( معاصر سید محمد قلی کنتوری متوفی 1260 ) . (4) 46 . التعجب من أغلاط العامة - چاپی کراجکی ( متوفی 449 ) 47 . تفضیل بنی هاشم وموالیهم وذم بنی امیة واتباعهم ابوالعباس احمد بن عبیدالله ثقفی ( حمار العزیر ، متوفی 314 یا 319 ) (5) .


1- معجم التراث الکلامی 2 / 266 .
2- چنان که قبلا اشاره شد ایشان استدراکاتی بر کتاب والد معظم خویش - برخی تنظیم شده و برخی پراکنده - نوشته که به خط مبارک ایشان در مخطوطات آستان قدس رضوی ( علیه السلام ) به شماره های 27966 ، 27973 ، 27974 موجود است .
3- مراجعه شود به حیاة المحقق الکرکی جلد 5 .
4- الذریعة 4 / 406 ، کشف الحجب والاستار : 137 .
5- الوافی بالوفیات 7 / 114 - 116 ، فهرست ابن الندیم 166 ، الذریعة 1 / 313 و 4 / 359 ، الاعلام زرکلی 1 / 166 .

ص : 294

48 . تنقیح مراتب التبرّی عنهم والتشیع [ والتشنیع ظ ] علیهم عماد طبری ( قرن هفتم ) (1) 49 . التولّی و التبرّی - خطی و فیه ذمّ و مطاعن لغاصبی الخلافة .

سید محمدباقر میرداماد ( متوفی 1041 ) (2) 50 . تولّی و تبرّی - چاپی خواجه نصیرالدین طوسی ( متوفی 672 ) (3) 51 . تولّی و تبرّی - چاپی هیئت تحریریه در راه حق (4) 52 . تولّی و تبرّی - چاپی شیخ هادی بروجردی 53 . جانشینان محکوم - چاپی ترجمه و خلاصه کتاب الاستغاثة فی بدع الثلاثة عبدالجواد فلاطوری ( متوفی 1417 ) 54 . الحجج الشافیة الناصّة علی مساوی معاویة - عکسی (5) .


1- هدیة العارفین 1 / 282 ، ایضاح المکنون 1 / 331 .
2- معجم التراث الکلامی 2 / 390 .
3- معجم التراث الکلامی 2 / 390 .
4- معجم التراث الکلامی 2 / 390 .
5- مرکز احیای میراث اسلامی ، شماره 2 / 4228 .

ص : 295

55 . حدیث الإفک - چاپی سید جعفر مرتضی عاملی ( معاصر ) 56 . الحدیقة الناضرة والحدقة الناظرة = عقد الدرر - خطی ناشناس (1) 57 . حقائق أم أباطیل ( ردّ علی حقائق عن أمیرالمؤمنین یزید ) - چاپی حبیب طاهر الشمری ( معاصر ) (2) 58 . حقائق النواصب غلامعلی أرشد ( معاصر ) (3) 59 . حقیقت دوستی - چاپی سید عبدالحسین موسوی ( معاصر ) 60 . حقیقة مذهب الحنفیة - چاپی نور حسین صابر جهنگ سیالوئی هندی (4) 61 . حکم قاتل أمیرالمؤمنین ( علیه السلام ) قاضی احمد بن عبدالله ضمدی ( متوفی 1222 ) (5) 62 . الحمیراء سید اخترحسین نقوی هندی (6) .


1- الذریعة 6 / 389 و 15 / 289 .
2- معجم التراث الکلامی 3 / 127 .
3- تذکره علمای امامیه پاکستان 208 .
4- معجم التراث الکلامی 3 / 140 به نقل از الذریعة 7 / 50 .
5- معجم التراث الکلامی 3 / 142 به نقل از مؤلفات الزیدیة 1 / 432 .
6- معجم التراث الکلامی 3 / 154 به نقل از الذریعة 7 / 93 .

ص : 296

63 . خالدات فلان و فلان = کتاب المثالب ابوالفضل عباس بن هشام ناشری اسدی ( متوفی 219 یا 220 ) (1) 64 . خبر ( حدیث ) ماریة القبطیة - چاپی شیخ مفید ( متوفی 413 ) 65 . خبر وفاة النبی ( صلی الله علیه وآله و سلم ) و شرح الفتن الواقعة بعد وفاته عبدالله بن عبدالله قزوینی (2) او ترجمه فارسی خطبه را ضمن تفسیر سوره روم ذکر کرده است . (3) 66 . خلافت ابو بکر در ترازوی نقد - چاپی سید علی حسینی میلانی ( معاصر ) ترجمه هیئت تحریریه مرکز حقائق اسلامی 67 . خلاف عمر بروایة أهل الحشو ابویحیی جرجانی (4) 68 . الخلفاء بین الکتاب و السنة = علی [ ( علیه السلام ) ] والحاکمون - چاپی محمد صادقی ( معاصر ) .


1- رجال نجاشی 280 ، الذریعه 7 / 135 - 136 و 19 / 73 .
2- معجم التراث الکلامی 3 / 173 .
3- الذریعة 7 / 205 و پاورقی 195 . این خطبه طولانی را برادر علامه حلی در کتاب العُدد القویه 198 - 200 نیز روایت کرده است ، همچنین رجوع شود به بحار الانوار 29 / 558 - 567 .
4- رجال نجاشی 454 .

ص : 297

69 . خلفا در پیشگاه عدالت - چاپی ترجمه کتاب الرسول الأعظم ( صلی الله علیه وآله و سلم ) مع خلفائه نعمت الله ادیب شیرازی ( معاصر ) 70 . دراسة فی تبلیغ آیات البراءة - چاپی سید هاشم موسوی ( معاصر ) (1) 71 . الدرة البیضاء فی اثبات حق الزهراء ( علیها السلام ) آل محمد بن اصغر حسین نقوی امروهی ( متوفی 1325 ) (2) 72 . دفاع الوسواس الخناس فی حدیث المیراث و فدک و القرطاس - چاپی باقر بن مرتضی نائطی مدراسی (3) 73 . دفتر أحمد بن إسماعیل موصلی (4) 74 . الدمعة الساکبة فی المصیبة الراتبة ، والمناقب الثاقبة ، والمثالب العائبة محمد باقر بن عبدالکریم دهدشتی بهبهانی نجفی ( متوفی 1285 ) (5) 75 . دو بال برای پرواز - چاپی سید ابومحمد ( معاصر ) 76 . ذخر العالمین (6) فی شرح دعاء الصنمین فارسی .


1- معجم التراث الکلامی 3 / 257 .
2- معجم التراث الکلامی 3 / 267 به نقل از موسوعة مؤلفی الامامیة 1 / 102 .
3- تألیفات شیعه در شبه قاره هند ، سید شهوار حسین نقوی ، صفحه : 308 .
4- کتاب السنه خلال 503 .
5- الذریعه 8 / 264 . مراجعه شود به الدمعة الساکبه جلد سوم چاپ مؤسسه اعلمی بیروت 1409 .
6- بعضاً به صورت غلط ( العاملین ) ثبت شده است .

ص : 298

مولی محمد مهدی قزوینی در سال 1116 از تألیف آن فارغ شده . (1) 77 . ذخیرة العقبی فی مثالب أعداء الزهراء ( علیها السلام ) خاتم المحدّثین حاج شیخ عباس قمی ( متوفی 1359 ) (2) 78 . الذخیرة فی المحشر [ یوم المحشر ] فی بیان [ فساد ] نسب عمر = ذخیرة یوم الحشر فی فساد نسب عمر و بعض أشیاعه الذین هم شرّ البشر - خطی شیخ سلیمان بن عبدالله ماحوزی ( متوفی 1211 ) (3) 79 . ذکر فاطمة ( علیها السلام ) أبا بکر ابواحمد عبدالعزیز بن یحیی جلودی ازدی بصری (4) 80 . ذم الاقتداء بالسلف ناشناس (5) .


1- الذریعه 10 / 9 - 10 و 13 / 256 - 257 . فهرست آن را در بیست باب قرار داده : 1 . فی أحوال النبی ( صلی الله علیه وآله ) 2 . فی الصلاة علیه 3 . فی الدعاء علی أعدائه 4 . فی القرآن وتألیفه وجمعه وفیما جری بعد وفات النبی [ ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ] 5 . فی أحوال الصدیقة فاطمة [ ( علیها السلام ) ] 6 . فی الإمامه 7 . فی بعض أحوال الأئمة [ ( علیهم السلام ) ] 8 . فی أحوال أمیر المؤمنین [ ( علیه السلام ) ] 9 . فی أحوال بعض الصحابة والتابعین 10 . فی أبی بکر 11 . فی عمر 12 . فی عثمان 13 . فی المنافقین 14 . فی بعض الأشقیاء 15 . فی الآیات النازلة فیهم 16 . فی بعض الأحادیث المشکلة 17 . فی بعض الأحکام الشرعیة 18 . فی معانی بعض الألفاظ والکلمات المتداولة 19 . فی بعض الحکایات 20 . فی النوادر المتفرقة .
2- محدث قمی ( قدس سره ) این کتاب را از کتب ناتمام خویش شمرده است . ( فوائد رضویه 222 ) .
3- مرکز احیای میراث اسلامی ، خطی شماره 19 / 194 ، عکسی شماره 19 / 713 ، الذریعه 10 / 18 ، هدیة العارفین 1 / 405 ، مقدمه کتاب الأربعین 12 .
4- رجال نجاشی 240 - 241 .
5- الذریعه 24 / 251 .

ص : 299

81 . ذمّ المعاندین للحق والتبری منهم - خطی ناشناس در اوائل دولت صفویه تألیف شده ، نظیر کتاب نفحات اللاهوت است . به خط شیخ شرف الدین مازندرانی حدود سنه 1055 استنساخ شده . (1) 82 . رساله تولی و تبری - چاپی شیخ جواد کربلایی ( معاصر ) 83 . رسالة فی احکام النواصب الغواصب - فارسی علامه مجلسی (2) 84 . رسالة فی تکفیر المنافقین مولی حیدر علی شیروانی ( شروانی ) ( اوائل قرن دوازدهم ) (3) 85 . رسالة فی تکفیر غیر الإمامی مولی حیدر علی شیروانی ( شروانی ) ( اوائل قرن دوازدهم ) (4) 86 . رسالة فی کفر الخوارج والنواصب محقق وحید بهبهانی ( متوفی 1205 ) (5) 87 . رسالة فی کفر المنافق الناصب من جمیع طبقات المسلمین مولی حیدر علی شیروانی ( شروانی ) ( اوائل قرن دوازدهم ) (6) .


1- الذریعه 10 / 42 - 43 ، مرکز احیای میراث اسلامی ، خطی شماره 20 / 4051 .
2- کشف الحجب والأستار 232 .
3- الذریعه 11 / 155 .
4- الذریعه 11 / 155 .
5- الذریعه 18 / 103 .
6- الذریعه 18 / 103 .

ص : 300

88 . الرسالة اللعنیة - خطی محقق کرکی ( متوفی 940 ) غیر از کتاب دیگر او نفحات اللاهوت است . (1) 89 . الرسول الأعظم ( صلی الله علیه وآله و سلم ) مع خلفائه - چاپی مهدی قرشی ( معاصر ) 90 . رشح الولاء فی شرح الدعاء ( دعای صنمی قریش ) - چاپی شیخ ابوالسعادات اسعد بن عبدالقاهر بن اسعد اصفهانی ( قرن هفتم ) (2) 91 . زندگی نامه پیامبر ( صلی الله علیه وآله و سلم ) و ابو بکر - چاپی نجاح الطائی ( معاصر ) 92 . السبعة من السلف - چاپی سید مرتضی حسینی فیروزآبادی ( متوفی 1410 ) 93 . السرائر احمد بن ابراهیم بن ابی رافع بن عبید بن عازب ( برادر براء بن عازب ) انصاری (3) 94 . السقیفة - چاپی محمد رضا المظفر ( متوفی 1383 ) 95 . السقیفة أُمّ الفتن - چاپی جواد خلیلی ( معاصر ) 96 . السقیفة انقلاب أبیض - چاپی نجاح الطائی ( معاصر ) .


1- معجم التراث الکلامی 3 / 452 .
2- الذریعه 11 / 236 و 13 / 256 .
3- رجال النجاشی 84 ، فهرست شیخ طوسی ( قدس سره ) 79 .

ص : 301

97 . السقیفة والخلافة - چاپی عبدالفتاح عبدالمقصود ( معاصر ) 98 . السقیفة وفدک - چاپی ابو بکر جوهری ( جمع آوری محمد هادی امینی ) 99 . سقیفه - چاپی بررسی نحوه شکل گیری حکومت پس از رحلت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه وآله و سلم ) نویسنده مرتضی عسکری ( معاصر ) ترجمه مهدی دشتی ( معاصر ) 100 . سقیفه - چاپی پژوهش پیرامون جناحهای فکری سیاسی پس از رحلت پیامبر اکرم ( صلی الله علیه وآله و سلم ) اصغر منتظر القائم ( معاصر ) 101 . سقیفه - چاپی ابوالقاسم بن محمدتقی دانش آشتیانی ( معاصر ) (1) 102 . سقیفه - چاپی نویسنده محمد رضا مظفر ، ترجمه سید حسین بن مهدی حسینی ( معاصر ) (2) 103 . سقیفه بنی ساعده - چاپی ناشناس (3) 104 . سقیفه در قرائتی نوین - چاپی مجید حسن زاده دلگشا ( معاصر ) .


1- معجم التراث الکلامی 3 / 539 .
2- معجم التراث الکلامی 3 / 540 .
3- معجم التراث الکلامی 3 / 541 .

ص : 302

105 . سقیفه سخیفه یا بطلان اجماع و شوری - چاپی عباس راسخی نجفی ( معاصر ) 106 . سلاح الحازم لدفع الظالم ردّ تطهیر الجنان واللسان از ابن حجر در مطاعن معاویه شیخ باقر همدانی ( متوفی 1333 ) (1) 107 . السهم الثاقب فی ردّ ما لفّقه الناصب = الشهاب الثاقب فی الردّ علی ما لفّقه العاقب (2) ( ارجوزه ) - چاپی محمدباقر بن ابی القاسم طباطبائی ( ولادت 1273 ) 108 . سیاست معاویه و یزید سید منظور حسین ( متوفی 1980 میلادی ) (3) 109 . سیاه ترین هفته تاریخ - چاپی علی محدث بندرریگی ( معاصر ) 110 . سی باب در مطاعن خلفا - مخطوط مؤلف ناشناس (4) 111 . سیرالاولین یعنی تاریخ امویین میرزا احمد علی ( متوفی 1390 ) (5) .


1- أعیان الشیعة 3 / 537 .
2- مراد از ناصب و عاقب محمود شکری آلوسی مفسّر است ، آلوسی پس از آن نیز کتاب صبّ العذاب علی من سبّ الاصحاب را در ردّ کتاب فوق نوشته است .
3- تذکره علمای امامیه پاکستان 360 .
4- در غدیر دوم صفحه 55 گفته از مخطوطات آستان قدس است به شماره 17404 .
5- تذکره علمای امامیه پاکستان 23 .

ص : 303

112 . سیف الشیعة فی شنائع أعداء الأئمة سید خلف بن عبدالمطلب موسوی مشعشعی حویزی ( متوفی 1074 ) (1) 113 . سیف الشیعة فی کیفیة خلافة المتقدمین وإثبات إمامة أمیر المؤمنین والأئمة ( علیهم السلام ) بالأدلة المقبولة عند العامة مولی علی اصغر بن علی اکبر بروجردی ( مولود 1231 ) (2) 114 . شاخه طوبی - عکسی محدث خبیر حاج میرزا حسین نوری ( متوفی 1320 ) (3) 115 . الشجرة الخبیثة - چاپی ( در ضمن الرسائل الاعتقادیة ) محمد اسماعیل مازندرانی خاجوئی ( متوفی 1173 ) (4) 116 . شرح خطبه شقشقیه میرزا ابوالمعالی کلباسی ( متوفی 1315 ) (5) 117 . شرح خطبه شقشقیه = تفسیر الخطبة الشقشقیه - چاپی سید مرتضی علم الهدی ( متوفی 436 ) (6) 118 . شرح خطبه شقشقیه = حدائق الحقائق - خطی سید علاءالدین گلستانه ( متوفی 1110 ) (7) .


1- الذریعه 12 / 287 .
2- الذریعه 12 / 287 .
3- نسخه عکسی مرکز احیاء میراث اسلامی شماره 3306 و 4372 .
4- معجم التراث الکلامی 4 / 14 .
5- الذریعه 13 / 214 .
6- الذریعه 13 / 214 و مراجعه شود به 4 / 348 .
7- الذریعه 13 / 214 .

ص : 304

119 . شرح خطبه شقشقیه تاج العلماء سید علی محمد نقوی لکنهوی ( متوفی 1312 ) (1) 120 . شرح خطبه شقشقیه - چاپی سید محمد عباس موسوی لکهنوی شوشتری ( متوفی 1306 ) (2) 121 . شرح خطبه شقشقیه = التوضیحات الحقیقیة سید علی اکبر ابن سلطان العلماء نقوی لکنهوی ( متوفی 1326 ) (3) 122 . شرح خطبه شقشقیه شیخ هادی بنانی (4) یا بستانی (5) 123 . شرح خطبه شقشقیه بعض المتأخرین (6) 124 . شرح خطبه شقشقیه = الحقائق الحلبیة سید محمدعلی بن عدنان موسوی غریفی ( متوفی 1388 ) (7) 125 . شرح خطبه شقشقیه - چاپی سید کاظم رشتی ( متوفی 1259 ) (8) .


1- الذریعه 13 / 214 .
2- الذریعه 13 / 214 .
3- الذریعه 13 / 214 و مراجعه شود به 4 / 499 .
4- الذریعه 13 / 214 .
5- معجم التراث الکلامی 3 / 198 .
6- الذریعه 13 / 214 .
7- معجم التراث الکلامی 3 / 129 .
8- معجم التراث الکلامی 3 / 197 .

ص : 305

126 . شرح خطبه شقشقیه = الشذرات العلویة - چاپی ابوذر محمدعلی غفاری (1) 127 . شرح خطبه شقشقیه ابراهیم گیلانی (2) 128 . شرح خطبه شقشقیه سید جعفر بن صادق (3) 129 . شرح خطبه شقشقیه - خطی سید شریف الدین حسینی ( قرن یازدهم ) (4) 130 . شرح خطبه شقشقیه سید علی بن حسین موسوی غریفی خطیب ( متوفی 1396 ) (5) 131 . شرح خطبه شقشقیه - خطی ناشناس (6) 132 . شرح خطبه شقشقیه - خطی ناشناس ( قرن دوازدهم ) (7) .


1- معجم التراث الکلامی 4 / 15 .
2- معجم التراث الکلامی 4 / 65 .
3- معجم التراث الکلامی 4 / 66 .
4- معجم التراث الکلامی 4 / 66 .
5- معجم التراث الکلامی 4 / 66 .
6- معجم التراث الکلامی 4 / 66 خطی ملک تهران .
7- معجم التراث الکلامی 4 / 67 خطی مجلس شورا تهران .

ص : 306

133 . شرح خطبه شقشقیه - خطی سید محمدتقی کشمیری (1) 134 . شرح خطبه شقشقیه - خطی محمدرضا حکیمی ( متوفی 1412 ) (2) 135 . شرح [ خطبه ] الشقشقیة سید حسین صدر (3) 136 . شرح خطبه شقشقیه = کشف السحاب ملا حبیب الله کاشانی ( 1340 ) (4) 137 . شرح خطبه شقشقیه - خطی ، عربی مولانا امداد علی لکنهوی ( قرن سیزدهم ) (5) 138 . شرح دعاء صَنَمَی قریش فارسی مولی علی عراقی ( تألیف سنة 878 ) (6) 139 . شرح دعاء صنمی قریش فارسی = الحجّة عیسی خان اردبیلی از علمای زمان صفویه ( قرن یازدهم ) (7) .


1- معجم التراث الکلامی 4 / 67 .
2- معجم التراث الکلامی 4 / 67 .
3- معجم التراث الکلامی 4 / 75 .
4- معجم التراث الکلامی 4 / 506 .
5- تألیفات شیعه در شبه قاره هند ، سید شهوار حسین نقوی ، صفحه : 403 .
6- الذریعه 13 / 256 - 257 .
7- الذریعه 13 / 256 - 257 ، شرح إحقاق الحق 1 / 6 ، 337 ، فهرست نسخه های خطی کتابخانه آیة الله گلپایگانی 3 / 76 .

ص : 307

140 . شرح دعاء صنمی قریش فارسی یوسف بن حسین بن محمد نصیر طوسی اندرودی ( قرن هشتم ) (1) 141 . شرح دعاء صنمی قریش فارسی شرحی بسیار مبسوط از مؤلفی ناشناس (2) 142 . شرح دعاء صنمی قریش شرحی از مؤلفی ناشناس که نزد قزوینی ( صاحب ذخر العالمین ) بوده ، صاحب الذریعة فرموده : شاید ضیاء الخافقین باشد - که خواهد آمد - . (3) 143 . شرح دعاء صنمی قریش میرزا محمد علی مدرس چهاردهی رشتی نجفی ( متوفی 1334 ) (4) 144 . شرح دعاء صنمی قریش ملا حبیب الله شریف کاشانی ( متوفی 1340 ) (5) 145 . شعله جواله ( سوزاندن مصاحف توسط عثمان ) سید محمد عباس بن علی اکبر شوشتری ( متوفی 1306 ) (6) 146 . الشعلة الظفریة لإحراق الشوکة العمریة مربوط به باب دهم تحفه - چاپی سید محمد قلی کنتوری ( متوفی 1260 ) (7) .


1- الذریعه 13 / 256 - 257 ، کشف الحجب والأستار 334 - 335 .
2- الذریعه 13 / 256 - 257 .
3- الذریعه 13 / 256 - 257 .
4- الذریعه 13 / 256 - 257 .
5- مقدمة کتاب الدرة الفاخره از کاشانی 340 .
6- فهرست نسخه های خطی کتابخانه های زنگی پور هند 173 .
7- الشوکة العمریة را رشیدالدین خان در ردّ " البارقة الضیغمیة " در تحلیل متعتین ، تألیف سلطان العلماء سید محمد - فرزند سید دلدار علی - نوشت ، و الشعلة الظفریة ردّی است بر آن . الذریعة 14 / 198 و 3 / 10 .

ص : 308

147 . شفاء الصدور فی شرح زیارة العاشور - چاپی حاج میرزا ابوالفضل طهرانی 148 . الشهاب الثاقب فی معنی الناصب - چاپی شیخ یوسف بحرانی ( متوفی 1186 ) 149 . شناسایی هفت تن در صدر اسلام - چاپی ترجمه السبعة من السلف عباس راسخی نجفی ( معاصر ) 150 . الضربة الحیدریة لکسر الشوکة العمریة = ضربت حیدری مربوط به باب دهم تحفه اثنا عشریه - چاپی سلطان العلماء سید محمد بن دلدارعلی نقوی ( متوفی 1284 ) (1) 151 . ضعائن فی صدور قوم ابواحمد عبدالعزیز بن یحیی جلودی ازدی بصری (2) 152 . ضیاء الخافقین فی شرح دعاء الصنمین کتاب رشح الولاء را ناشناسی - از تلامیذ فاضل قزوینی ( متوفی 1096 ) - برای شاه سلطان حسین صفوی ترجمه کرده است . (3) .


1- پس از آنکه سید محمدقلی " الشعلة الظفریه " را در ردّ " الشوکة العمریة " نوشت ، خود سید محمد نیز ردّیّه دیگری به نام " الضربة الحیدریة " نوشت . الذریعة 14 / 198 و 15 / 99 .
2- رجال نجاشی 240 - 241 .
3- الذریعه 15 / 123 ، شرح إحقاق الحق 1 / 6 ، 337 .

ص : 309

153 . طعن الرماح = الفوائد الحیدریة ردّ باب دهم تحفه اثنا عشریه - چاپی سلطان العلماء سید محمد بن دلدارعلی نقوی ( متوفی 1284 ) (1) 154 . ظلمات الهاویة فی مثالب معاویة - چاپی محدث خبیر حاج میرزا حسین نوری ( متوفی 1320 ) (2) 155 . ظلمة المنافقین - خطی اسماعیل بن محمد کرمانشاهی ( قرن سیزدهم ) (3) 156 . عجالة الجواب فی الردّ علی شیعة معاویة الکلاب ( مطاعن معاویه ) صالح ( صلاح ) بن حسین اخفش صنعانی ( متوفی 1143 ) (4) 157 . عدم شرکة الشیخین فی جنازة رسول الثقلین ( صلی الله علیه وآله و سلم ) نذیرعلی انصاری ( ولادت 1906 میلادی ) (5) 158 . العذاب المؤبد فی مطاعن أعداء آل محمد ( علیهم السلام ) سید مرتضی حسینی فیروزآبادی ( متوفی 1410 ) (6) 159 . العقود السبعة = هفت بند بر روش عقود المدایح مولی حسن کاشی آملی معاصر علامه حلی (7) .


1- الذریعة 15 / 172 ، فهرست کتب شبهات و ردّیّه های علمای شیعه در شبه قاره هند : 148 - 150 ، شماره : 18 و صفحه : 165 شماره : 273 .
2- الذریعه 15 / 202 .
3- مرکز احیای میراث اسلامی ، شماره 1 / 1555 .
4- معجم التراث الکلامی 4 / 214 .
5- تذکره علمای امامیه پاکستان 379 .
6- النصب والنواصب 589 .
7- الذریعه 2 / 391 .

ص : 310

مؤلف ناشناس (1) 160 . علی هامش السقیفة - چاپی محمدجواد الغبان ( معاصر ) (2) 161 . علی هامش السقیفة - چاپی محمدرضا مظفر ( متوفی 1383 ) (3) 162 . علی ومعاویة - چاپی نویسنده ایرلنغ لیدون بیترسن ( معاصر ) ترجمه عبدالجبار ناجی 163 . عمدة المقال فی کفر أهل الضلال - چاپی شیخ حسن بن علی کرکی ( قرن دهم ) (4) 164 . عمر بن الخطاب ( بدعتهای عمر ) سید مجتبی حسن کامونپوری ( متوفی 1974 میلادی ) (5) 165 . العوالم = عوالم العلوم والمعارف والأحوال ، بخش مطاعن - خطی شیخ عبدالله بحرانی ( شاگرد علامه مجلسی ) (6) .


1- الذریعه 15 / 303 .
2- معجم التراث الکلامی 4 / 274 .
3- معجم التراث الکلامی 4 / 274 .
4- تذکر : کتاب به دست صاحب الذریعة نرسیده ، و ایشان تصور کرده در ردّ صوفیه است ، رجوع شود به الذریعة 15 / 341 .
5- تألیفات شیعه در شبه قاره هند ، سید شهوار حسین نقوی ، صفحه : 452 .
6- آقا بزرگ فرموده : جزء اول از کتاب سیزدهم آن را دیده ام در مطاعن اولی است از ابواب کفر و نفاق او تا آخر قبایح او و مرگش . ( الذریعه 15 / 356 ) .

ص : 311

166 . عین العبرة فی غبن العترة - چاپی آیاتی در مذمت صحابه و خلفا به نقل روایات و اقوال عامه سید احمد آل طاووس ( متوفی 677 ) 167 . الغدیر ج 6 - 11 - چاپی علامه امینی ( متوفی 1392 ) 168 . غدیر دوم - چاپی مؤلف ناشناس ، بی تاریخ 169 . غوغای سقیفه - چاپی محمد مقیمی (1) 170 . الفاضح کراجکی ( متوفی 449 ) (2) 171 . فائدة فی إبطال خلافة الرجل الأول - خطی ناشناس (3) 172 . فرحة الزهراء ( علیها السلام ) - چاپی ابوعلی اصفهانی 173 . فرحة الزهراء ( علیها السلام ) - چاپی ترجمه فارسی کتاب قبل ابوعلی اصفهانی 174 . فرحة المؤمنین فی مثالب أعداء أمیر المؤمنین وأحوالهم وأنسابهم - چاپی تألیف بعضی از معاصرین صاحب کشف الحجب (4) .


1- معجم التراث الکلامی 4 / 345 .
2- معجم التراث الکلامی 4 / 364 به نقل از الذریعة 16 / 96 ، بحار 82 / 264 .
3- معجم التراث الکلامی 4 / 365 .
4- الذریعه 16 / 160 ، کشف الحجب والأستار 399 - 400 .

ص : 312

175 . الفصل الحاکم فی النزاع و التخاصم فیما بین بنی أمیة وبنی هاشم محمد بن عقیل بن عبدالله علوی ( متوفی 1350 ) (1) 176 . فعلت فلا تلم = قد فعلت فلا تلم = کتاب المثالب ابو الجیش مظفر بن محمد بلخی خراسانی ( متوفی 367 ) (2) 177 . قالوا فی أئمتنا و قالوا فی أئمتهم محمدرضی رضوی کشمیری (3) 178 . قصیدة فی المناقب و المثالب ردّاً علی بعض النواصب سید محمد مهدی طباطبائی بحر العلوم ( متوفی 1212 ) (4) 179 . قصیدة فی ترجمة الخطبة الشقشقیة = منظومة فی شرح الخطبة الشقشقیة = ترجمه و نظم و نثر خطبه شقشقیه - مخطوط سید محمد تقی بن امیر محمد مؤمن حسینی ( متوفی 1270 ) (5) 180 . الکامل البهائی فی السقیفة - چاپی عماد طبری ( قرن هفتم ) فارسی 181 . کامل البهائی فی السقیفة - چاپی ترجمه عربی کتاب قبل تعریب و تحقیق محمد شعاع فاخر ( معاصر ) .


1- الذریعة 16 / 227 .
2- فهرست شیخ طوسی ( قدس سره ) 251 ، معالم العلماء ابن شهر آشوب 159 ، الذریعه 7 / 163 و 16 / 277 و 19 / 73 - 74 .
3- معجم التراث الکلامی 4 / 435 .
4- معجم التراث الکلامی 4 / 449 به نقل از الذریعة 17 / 125 .
5- معجم التراث الکلامی 2 / 243 به نقل از الذریعة 17 / 124 و 23 / 114 .

ص : 313

182 . کتاب أبی عوانة (1) 183 . کتاب الاستفادة فی الطعون علی الأوائل عبدالله بن عبدالرحمن زبیری (2) 184 . کتاب الحسین بن الحسن الأشقر الفزاری الکوفی (3) 185 . کتاب السقیفة عمر بن شبّة (4) 186 . کتاب السقیفة محمد بن هارون أبی عیسی وراق (5) 187 . کتاب السقیفة ابومخنف لوط بن یحیی ازدی ( متوفی 158 ) (6) 188 . کتاب السقیفة ابواسحاق ابراهیم بن محمّد بن سعید ثقفی ( متوفی 283 ) (7) 189 . کتاب السقیفة ابوالصالح سلیل بن أحمد بن عیسی ( اوائل قرن چهارم ) (8) .


1- العلل ومعرفة الرجال ابن حنبل 1 / 253 - 254 ، کتاب السنّه خلال 509 - 511 .
2- رجال نجاشی 220 .
3- تهذیب التهذیب 2 / 291 - 392 .
4- الطرائف 239 .
5- رجال نجاشی 372 ، الانتصار خیاط 22 ، المغنی قاضی عبدالجبار 20 / ق 1 / 336 .
6- المراجعات 266 ( تعلیقه 71 ) ، رجال نجاشی 320 .
7- رجال نجاشی 17 ، فهرست شیخ طوسی ( قدس سره ) 5 الذریعه 12 / 206 .
8- الذریعه 12 / 206 . و 16 / 36 - 37 .

ص : 314

190 . کتاب السقیفة وبیعة أبی بکر ابوعبدالله محمّد بن عمر واقدی ( متوفی 207 ) (1) 191 . کتاب سلیم - چاپی سلیم بن قیس هلالی ( متوفی 76 ) 192 . کتاب سیرة أبی بکر محمد بن مسعود عیاشی ( متوفی 320 ) (2) 193 . کتاب سیرة عثمان محمد بن مسعود عیاشی ( متوفی 320 ) (3) 194 . کتاب سیرة عمر محمد بن مسعود عیاشی ( متوفی 320 ) (4) 195 . کتاب سیرة معاویة محمد بن مسعود عیاشی ( متوفی 320 ) (5) 196 . کتاب علی بن اسماعیل بدنجی (6) 197 . کتاب عیسی بن مهران (7) .


1- الذریعه 12 / 206 .
2- رجال نجاشی 350 - 352 .
3- رجال نجاشی 350 - 352 .
4- رجال نجاشی 350 - 352 .
5- رجال نجاشی 350 - 352 .
6- کتاب السنّه خلال 507 .
7- تاریخ بغداد 11 / 168 ، میزان الاعتدال 3 / 324 - 325 ، لسان المیزان 4 / 406 ، الأنساب سمعانی 5 / 285 ، تاریخ الإسلام ذهبی 20 / 147 - 148 . بل قال ابن الأثیر : له مصنّفات فی تکفیر الصحابة . ( اللباب فی تهذیب الأنساب 3 / 208 ) .

ص : 315

198 . کتاب فیه ما ینکر فی أصحاب رسول الله ( صلی الله علیه وآله و سلم ) مؤلف ناشناس (1) 199 . کتاب المثالب حسین بن سعید اهوازی و برادرش حسن بن سعید اهوازی (2) 200 . کتاب المثالب ابوجعفر احمد بن حسین بن سعید اهوازی معروف به دَنَدان (3) 201 . کتاب المثالب ابوعبدالله احمد بن محمد بن حمید عدوی ، معروف به جهمی (4) 202 . کتاب المثالب محمد بن سلمه (5) 203 . کتاب المثالب احمد بن محمد بن حسین بن حسن بن دُوَل قمی ( متوفی 350 ) (6) .


1- کتاب السنّه خلال 511 .
2- گر چه کتاب به نام حسین شهرت یافته ولی در سی کتابی که حسین تألیف نموده برادش حسن نیز با او مشارکت نموده است . ( رجال نجاشی 58 ، فهرست شیخ طوسی ( قدس سره ) 112 ، الذریعه 19 / 73 - 74 ، مقدّمه کتاب المؤمن حسین بن سعید 10 ) .
3- رجال نجاشی 78 ، فهرست شیخ طوسی ( قدس سره ) 65 ، معالم العلماء 76 ، الذریعه 19 / 73 .
4- فهرست ابن الندیم 124 ، الوافی بالوفیات 7 / 253 الذریعه 19 / 73 - 74 ، اعیان الشیعه 3 / 104 .
5- رجال نجاشی 333 .
6- رجال نجاشی 90 ، الذریعه 19 / 73 - 74 ، اعیان الشیعه 3 / 103 - 104 .

ص : 316

204 . کتاب المثالب ابواحمد حسن بن محمد بن یحیی . . . ابن السجاد ( علیه السلام ) معروف به ابن اخی طاهر ( متوفی 358 ) (1) 205 . کتاب المثالب ابوالعباس عبیدالله بن احمد بن نهیک نخعی ( متوفی 310 ) (2) 206 . کتاب المثالب ابوالحسن علی بن حسن بن علی بن فضال فطحی (3) 207 . کتاب المثالب ابوالحسن علی بن مهزیار دورقی اهوازی وکیل ائمه ( علیهم السلام ) و راوی از امام رضا و امام جواد و امام هادی ( علیهم السلام ) (4) 208 . کتاب المثالب ابوجعفر محمد بن اورمة (5) قمی (6) 209 . کتاب المثالب ابوجعفر محمد بن بندار بن عاصم ذهلی قمی (7) .


1- رجال نجاشی 64 ، الذریعه 19 / 73 74 ، اعیان الشیعه 5 / 283 .
2- رجال نجاشی 232 ، الذریعه 19 / 73 - 74 .
3- رجال نجاشی 258 ، فهرست شیخ طوسی ( قدس سره ) 157 ، معالم العلماء 100 ، الذریعه 19 / 73 - 74 .
4- رجال نجاشی 253 ، فهرست شیخ طوسی ( قدس سره ) 152 ، معالم العلماء 98 ، الذریعه 19 / 73 - 74 .
5- خ . ل : اوربمة .
6- رجال نجاشی 333 ، الذریعه 19 / 73 - 74 .
7- رجال نجاشی 340 ، فهرست شیخ طوسی ( قدس سره ) 216 ، 223 ، معالم العلماء 136 .

ص : 317

210 . کتاب المثالب ابوجعفر محمد بن حسن بن فروخ ، صفار قمی ( متوفی 290 ) (1) 211 . کتاب المثالب ابوالمنذر هشام بن محمد بن سائب نسابه ( متوفی 205 ) (2) 212 . کتاب المثالب یونس بن عبدالرحمان ، ثقه ای که امام رضا ( علیه السلام ) فرمود به او رجوع شود . (3) 213 . کتاب المثالب عیدالله بن صالح ازدی (4) 214 . کتاب المثالب ابوعبیده معمر بن مثنی تیمی بصری نحوی (5) 215 . کتاب المثالب حسن - حرانی - ابن محمد موسی . . . ابن حسن بن علی بن ابی طالب ( علیهم السلام ) (6) 216 . کتاب المثالب عیسی بن موسی اشعری از اصحاب امام عسکری ( علیه السلام ) (7) .


1- رجال نجاشی 354 ، الذریعه 19 / 73 - 74 ، بصائر الدرجات 12 .
2- فهرست ابن الندیم 108 ، الذریعه 19 / 73 - 74 .
3- رجال نجاشی 447 ، الذریعه 19 / 73 - 74 .
4- معالم العلماء 112 .
5- فهرست ابن الندیم 59 ، تهذیب التهذیب ابن حجر 10 / 221 - 222 .
6- اعیان الشیعه 5 / 282 .
7- مستدرکات اعیان الشیعه 2 / 246 .

ص : 318

217 . کتاب محنة النابتة یصف فیه مذهب أهل الحشو وفضائحهم ، ابویحیی جرجانی (1) 218 . کسر الأصنام فی البلد الحرام - چاپی احمد عبد محمد 219 . کشف الأکاذیب ( جهالات عمر و مفاسد شوری ) - خطی شیخ ذبیح الله بن محمد علی محلاتی ( متوفی 1405 ) (2) 220 . کشف البنیان ( زندگی عثمان و ماجراهای او با صحابه ) - چاپی شیخ ذبیح الله محلاتی ( متوفی 1405 ) (3) 221 . کشف حقیقت ( شرح حال پیشوایان اهل سنت ) - چاپی شیخ ذبیح الله محلاتی ( متوفی 1405 ) (4) 222 . کشف الظلمات - چاپی بحث فدک و . . .

ناشناس (5) .


1- رجال نجاشی 454 .
2- در کتاب السیوف البارقة 508 و کشف التهمة 107 آن را از کتب غیر چاپی خود ذکر نموده ، همچنین مراجعه شود به اختران تابناک 4 از مؤلف ( رحمه الله ) .
3- در کتاب کشف التهمة 107 آن را از کتب چاپی خود ذکر نموده . همچنین مراجعه شود به کتاب اختران تابناک صفحه 4 و مآثر الکبری فی تاریخ سامراء 1 / 12 - 11 از مؤلف ( رحمه الله ) .
4- در کتاب کشف التهمة 105 آن را از کتب چاپی خود ذکر نموده . همچنین مراجعه شود به کتاب اختران تابناک صفحه 4 و مآثر الکبری فی تاریخ سامراء 1 / 12 - 11 از مؤلف ( رحمه الله ) .
5- معجم التراث الکلامی 4 / 507 الذریعة 18 / 41 .

ص : 319

223 . کشف الغاشیة = زندگانی عایشه - چاپی شیخ ذبیح الله محلاتی ( متوفی 1405 ) 224 . الکشف فیما یتعلق بالسقیفة احمد بن ابراهیم بن ابی رافع صیمری ( قرن پنجم ) (1) 225 . کشف الهاویة ( زندگی و جنایات معاویه و عمرو بن عاص ) - خطی شیخ ذبیح الله محلاتی ( متوفی 1405 ) (2) 226 . الکلمة التامة فی تراجم أحوال أکابر العامة شیخ ذبیح الله محلاتی ( متوفی 1405 ) (3) .


1- معجم التراث الکلامی 4 / 509 به نقل از الذریعة 18 / 52 .
2- در کتاب کشف التهمة 107 آن را از کتب چاپ نشده خود شمرده . همچنین مراجعه شود به کتاب اختران تابناک صفحه 4 و مآثر الکبری فی تاریخ سامراء 1 / 12 - 11 از مؤلف ( رحمه الله ) .
3- جلد اول در اولی 64 طعن جلد دوم در دومی 115 طعن ، همراه با یک تذییل و یک خاتمه . جلد سوم در سومی 49 طعن ، همراه با یک خاتمه در شرح بقیه سیره او . جلد چهارم در مطاعن آن زن ( عایشه ) 19 طعن همراه با قضیه جنگ جمل سپس مجروحین از روات صحاح را به ترتیب حروف الفبا نام برده است . جلد پنجم درباره ائمه اربعه و جمعی از بزرگان و علمای عامه و قضات آنها . الذریعه 18 / 122 و در 10 / 116 به عنوان رجال شیخ ذبیح الله از آن یاد نموده است . لازم به تذکر است که بنابر آنچه خود مؤلف اظهار نموده : جلد سوم در منحرفین از امیرمؤمنان ( علیه السلام ) و جلد چهارم در هویت ائمه و اعلام عامه است . شاید نظر ایشان در تقسیم بندی مطالب کتاب تغییر کرده ، و جلد سوم سابق را تحت عنوان کتاب کشف البنیان ، و جلد چهارم سابق را به اسم کشف الغاویة به طبع رسانده ، و احتمالا جلد چهارم در طرح جدید نیز همان کتاب کشف حقیقت است که به طبع رسیده است . رجوع شود به کتاب کشف التهمة 107 ، اختران تابناک 4 ، مآثر الکبری فی تاریخ سامراء 1 / 12 - 11 از مؤلف ( رحمه الله ) .

ص : 320

227 . کنز المطاعن سید برکت علی گوشه نشین ( ولادت 1883 میلادی ) (1) 228 . مؤتمر السقیفة - چاپی دراسة موضوعیة لأخطر حادث فی تاریخ الاسلام باقر شریف قرشی 229 . ماجرای بیعت - چاپی علی رضا حسینی 230 . ماجرای سقیفه - چاپی نویسنده محمد رضا مظفر ترجمه سید غلامرضا سعیدی ( 1409 ) (2) 231 . ما روته العامة من مناقب أهل البیت ومثالب أعدائهم = المناقب والمثالب = فضائل أهل البیت ومناقبهم ومثالب أعدائهم ومطاعنهم - چاپی مولی حیدر علی شیروانی ( شروانی ) اصفهانی غروی ، خواهر زاده علامه مجلسی و داماد او ( اوائل قرن دوازدهم ) (3) .


1- تذکره علمای امامیه پاکستان 60 .
2- معجم التراث الکلامی 5 / 8
3- الذریعه 16 / 257 و 22 / 335 .

ص : 321

232 . ما کان بین علی ( علیه السلام ) وعثمان من الکلام ابواحمد عبدالعزیز بن یحیی جلودی ازدی بصری (1) 233 . ما نزل فی أعداء آل محمد ( علیهم السلام ) من القرآن = ما نزل من القرآن فی أعداء آل محمد ( علیهم السلام ) مؤلف ناشناس یا ابن الحجّام (2) 234 . ماهیت معاویه میرزا احمد علی ( متوفی 1390 ) (3) 235 . مثالب الأدعیاء ابوعبدالله حسین بن محمد حلوانی (4) 236 . مثالب بنی أمیة ابوالمنذر هشام بن محمد بن سائب کلبی نسابه ( متوفی 205 ) (5) .


1- رجال نجاشی 240 - 241 .
2- معالم العلماء 179 ، امل الآمل 2 / 364 ، الذریعه 19 / 28 . ابن شهرآشوب آن را از کتب مجهول المؤلف شمرده ، ولی سید اعجازحسین در کشف الحجب والأستار 457 گفته : کتاب از ابی عبدالله محمد بن عباس بن علی بن مهیار معروف به ابن الحجّام است . ابن شهر آشوب در المناقب 2 / 305 و 3 / 28 ، و علامه مجلسی در بحار الانوار 31 / 630 و 35 / 60 - به واسطه ابن شهر آشوب - از آن نقل نموده اند .
3- تذکره علمای امامیه پاکستان 23 .
4- معالم العلماء 77 ، الذریعه 19 / 74 - 75 .
5- رجال نجاشی 435 ، الذریعه 19 / 74 - 75 .

ص : 322

237 . مثالب الخلفاء مولی حیدر علی شیروانی ( شروانی ) ( اوائل قرن دوازدهم ) (1) 238 . مثالب الرجلین والمرأتین سید احمد بن علی عقیقی رجالی . . . ابن السجاد ( علیه السلام ) ( متوفی بعداز 280 ) (2) 239 . مثالب الشیخین ابومحمد عبدالرحمان بن یوسف بن سعید بن خراش مروزی بغدادی ، معروف به حافظ ابن خراش ( متوفی 283 ) (3) 240 . مثالب الصحابة ابوالمنذر هشام بن محمد بن سائب کلبی نسابه ( متوفی 205 ) (4) 241 . مثالب الصحابة = مثالب فی أصحاب رسول الله صلی الله علیه [ وآله ] و سلم عبدالرحمن بن صالح (5) 242 . مثالب العباسیة مؤلف ناشناس (6) .


1- نسخه عکسی مرکز احیاء میراث اسلامی شماره های 2 / 548 و 2 / 851 .
2- رجال نجاشی 81 - 84 ، فهرست شیخ طوسی ( قدس سره ) 68 ، الذریعه 19 / 75 ، اعیان الشیعه 3 / 48 .
3- الذریعه 19 / 75 ، کامل ابن عدی 4 / 321 - 322 ، سؤالات حمزة دارقطنی 241 .
4- قال فی الذریعة 19 / 75 : ینقل عنه فی انساب النواصب المؤلف 1076 ، ویظهر منه وجود النسخة عنده . و من الغریب انه نسبه إلی الشافعیة مع أن النجاشی قال : کان یختص بمذهبنا .
5- میزان الاعتدال 2 / 569 ، تهذیب الکمال 17 / 181 - 182 ، سؤالات الآجری لأبی داود 1 / 24 ، 30 و 2 / 302 .
6- الذریعه 19 / 75 .

ص : 323

243 . مثالب معاویة ابوالعباس احمد بن عبیدالله ثقفی ( حمار العزیر ، متوفی 314 یا 319 ) (1) 244 . مثالب النواصب اسحاق بن حسن بن محمد بغدادی از تلامیذ شیخ مفید ( قرن پنجم ) . (2) 245 . مثالب النواصب = منهاج الهدایة ومعراج الدرایة = الصوالب والقواصب علامه محمد بن علی بن شهرآشوب سروی مازندرانی ( متوفی 588 ) (3) 246 . مثالب النواصب = کتاب النقض = بعض مثالب النواصب فی نقض بعض فضائح الروافض - چاپی شیخ عبدالجلیل قزوینی ( تألیف حدود سنه 560 ) (4) 247 . مجمع الفضائل لأرباب القبائح فی مطاعن أهل الجرائم = جمع الفضائل لأرباب القبائح مولی محمد کاظم بن محمد شفیع هزار جریبی حائری ( تألیف سنه 1204 ) (5) .


1- فهرست ابن الندیم 166 ، لسان المیزان 1 / 219 - 220 ، الوافی بالوفیات 7 / 116 ، الذریعه 19 / 75 .
2- لسان المیزان 1 / 360 ، اعیان الشیعة 3 / 269 ، مستدرک الذریعة محقق طباطبائی .
3- معالم العلماء 154 ، الوافی بالوفیات 4 / 119 ، الذریعه 19 / 75 ، نسخه عکسی مرکز احیاء میراث اسلامی شماره های 68 و 616 . محتمل است که مقصود از کتاب مسالب الغواصب فی مثالب النواصب - که در بحار الانوار 82 / 264 آمده - و مطالب الغواصب فی مثالب النواصب - که در اعیان الشیعه 10 / 332 از کتب مجهول المؤلف شمرده شده - نیز کتاب فوق باشد .
4- الذریعه 3 / 130 و 19 / 75 ، سنه 1331 با تحقیق محدث ارموی به طبع رسیده .
5- الذریعه 20 / 39 و 26 / 255 .

ص : 324

248 . محاکمات الخلفاء وأتباعهم - چاپی دکتر جواد جعفر خلیلی 249 . محبة آل الرسول [ ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ] و ذکر إحن أعدائهم = صحبة آل الرسول [ ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ] و ذکر أحوال أعدائهم محمد بن أحمد بن عبد الله بن قضاعة ( زنده در 352 ) (1) احتمال دارد این همان کتاب الإحن والمحن باشد .

250 . مخازی بنی أمیة شیخ ضیاءالدین خالصی ( متوفی 1370 ) (2) 251 . مصائب النواصب = مثالب النواصب ، ردّ نواقض الروافض میرزا مخدوم شریفی ناصبی - چاپی قاضی نورالله مرعشی شوشتری ( شهادت 1019 ) (3) 252 . مصائب النواصب - چاپی ترجمه فارسی کتاب قبل میرزا محمّدعلی مدرسی رشتی چهاردهی نجفی ( متوفی 1334 ) 253 . مصباح الانوار - خطی در امامت و مطاعن اولی و دومی ناشناس (4) .


1- معالم العلماء 132 ، مجلة تراثنا 59 / 189 - 188 .
2- مستدرکات اعیان الشیعه 1 / 60 .
3- الذریعه 19 / 76 .
4- معجم التراث الکلامی 5 / 8 - 127 نسخه خطی دانشگاه اصفهان و تهران .

ص : 325

254 . المطاعن احمد بن سلیمان حسنی یمنی ( متوفی 566 ) (1) 255 . المطاعن = مطاعن الثلاثة شیخ عبدالنبی کاظمی ( صاحب تکملة نقد الرجال متوفی 1256 ) (2) 256 . المطاعن البکریة والمثالب العمریة من طریق العثمانیة علامه سید هاشم بحرانی ( متوفی 1107 ) (3) 257 . مطاعن الثلاثة - خطی ناشناس (4) 258 . مطاعن خلفای ثلاثه سید محمد امروهی ( متوفی 1396 ) (5) 259 . مطاعن سید قطب فی أصحاب رسول الله [ ( صلی الله علیه وآله و سلم ) ] - چاپی ربیع بن هادی عمیر المدخلی 260 . مطاعن عثمان و خلفاء - خطی ناشناس (6) .


1- معجم التراث الکلامی 5 / 139 به نقل از مؤلفات الزیدیة 3 / 28 .
2- الذریعه 21 / 138 .
3- نسخه عکسی مرکز احیاء میراث اسلامی شماره 2 / 1799 ، غایة المرام 1 / 12 .
4- معجم التراث الکلامی 5 / 140 نسخه خطی ملک تهران .
5- تذکره علمای امامیه پاکستان 270 .
6- معجم التراث الکلامی 5 / 140 نسخه خطی ملک تهران .

ص : 326

261 . المطاعن فی تشنیع علماء الجمهور بعضهم علی بعض علامه سید ابومحمد حسن صدر الدین ( متوفی 1354 ) (1) 262 . مظلومی گمشده در سقیفه - چاپی علی لباف 263 . مظلومی گمشده در سقیفه - چاپی سید محمدرضا پاک نژاد ( متوفی 1402 ) 264 . معائب النواصب و دفائن الکواذب = العذاب الواصب علی الجاحد الناصب ، ردّ نواقض الروافض میرزا مخدوم شریفی ناصبی - خطی شیخ ابوعلی رجالی ( متوفی 1216 ) (2) 265 . معتمد الشیعة حسین علی خان ( متوفی بعد از 1240 ) (3) 266 . معنی الناصب فاضل مقداد ( متوفی 826 ) (4) 267 . مقتل عمر سید حسین مجتهد کرکی ( متوفی 1001 ) (5) .


1- الذریعه 21 / 138 .
2- الذریعة 15 / 240 .
3- الذریعه 21 / 213 ، کشف الحجب والأستار 534 .
4- معجم التراث الکلامی 5 / 209 به نقل از الذریعة 21 / 285 .
5- الذریعة 22 / 34 .

ص : 327

268 . مقتل عمر شیخ زین الدین علی بن مظاهر حلی (1) 269 . مقتل عمر و عثمان - عکسی ناشناس (2) 270 . ملاعین الثلاثة - خطی محمدباقر بیرجندی ( متوفی 1352 ) (3) 271 . مناقب قطب شاهی امیر معزّالدین محمد بن محمد ظهیرالدین حسینی اردستانی ( قرن یازدهم ) (4) 272 . المناقب والمثالب = کتاب فی مناقب أهل البیت ومثالب أعدائهم شیخ حسن بن حسین بن عبدالعالی کرکی ( قرن دهم ) (5) .


1- الذریعة 22 / 34 .
2- مرکز احیای میراث اسلامی ، شماره 1527 .
3- معجم التراث الکلامی 5 / 241 .
4- در سال 1058 کتاب را به نام سلطان عبدالله قطب شاه در یک مقدمه و یک باب با دوازده فصل و یک خاتمه نگاشته . . . فصل ششم : در مطاعن خلفا . فصل هفتم : در مطاعن خلیفه اول . فصل هشتم : در مطاعن خلیفه دوم . فصل نهم : در مطاعن خلیفه سوم . فصل دهم : در مثالب معاویه و بنی امیه . ( فهرست نسخه های خطی کتابخانه آیة الله گلپایگانی 1 / 170 - 171 ) .
5- الذریعه 15 / 341 ، أعیان الشیعه 5 / 186 .

ص : 328

273 . منتخب کنز العمال انتخاب احادیث داله بر امامت و . . . مطاعن از کنز العمال محمد عنایت احمدخان کشمیری ( 1235 ) (1) 274 . من حیاة الخلیفة عمر بن خطاب - چاپی عبدالرحمن احمد البکری 275 . منهج الفلاح مولی محمد حسین نوری ( اوائل قرن دوازدهم ) (2) 276 . میراث ربوده : تحلیل بر رویداد سقیفه - چاپی مصطفی دلشاد تهرانی (3) 277 . میزان الحق = الردّ علی العامة و إبطال خلافة المتقدمین علی علی ( علیه السلام ) حسین بن غلام علی الیزدی ( متوفی 1297 ) (4) 278 . نزهة السامع = محبوبی مؤلف ناشناس (5) 279 . النزاع و التخاصم فیما بین بنی أمیة وبنی هاشم - چاپی احمد مقریزی ( متوفی 845 ) .


1- معجم التراث الکلامی 5 / 286 .
2- الذریعه 23 / 196 .
3- معجم التراث الکلامی 5 / 340 .
4- معجم التراث الکلامی 5 / 341 به نقل از الذریعة 23 / 309 و 10 / 211 .
5- الذریعه 16 / 36 - 37 و 24 / 118 .

ص : 329

280 . نسب عمر بن الخطاب علامه سید هاشم بحرانی ( متوفی 1107 ) (1) 281 . نسیم عیش در شرح دعای صنمی قریش میر سید علی بن مرتضی موسوی دزفولی ( اوائل قرن دوازدهم ) (2) 282 . النصائح الکافیة فی مثالب معاویة - چاپی محمد بن عقیل بن عبدالله علوی ( متوفی 1350 ) (3) 283 . النصب والنواصب - چاپی محسن المعلم 284 . نظریات الخلیفة عثمان بن عفان - چاپی نجاح الطائی ( معاصر ) 285 . نظریات الخلیفتین - چاپی نجاح الطائی ( معاصر ) 286 . نفاق الشیخین به حکم أحادیث الصحیحین - چاپی علامه سید محمدقلی موسوی هندی ( متوفی 1260 ) 287 . نفحات اللاهوت فی لعن الجبت والطاغوت = اللمع (4) - چاپی محقق کرکی ( متوفی 940 ) (5) .


1- الذریعه 15 / 289 و 24 / 141 ، 157 ، کشف الحجب والأستار 462 .
2- الذریعه 13 / 256 - 257 و 24 / 141 ، 156 .
3- الذریعه 24 / 170 .
4- الذریعه 18 / 342 .
5- الذریعه 24 / 250 .

ص : 330

288 . نفحات اللاهوت فی لعن الجبت والطاغوت - چاپی ترجمه فارسی کتاب قبل 289 . نفحات اللاهوت ترجمه محمد بن ابی طالب موسوی استرآبادی (1) 290 . نفحات اللاهوت ترجمه سید شمس الدین اسدالله صدر مرعشی تستری (2) 291 . نقش عایشه در تاریخ اسلام - چاپی مرتضی عسکری ترجمه عطاء محمد سردارنیا 292 . نقض دعامة الخلاف فی کفر عامّة أهل الخلاف سید حسین موسوی مجتهد کرکی ( متوفی 1001 ) (3) 293 . نور الهدایة ملا محمد رفیع بن علی رضا نوری ( اوائل قرن سیزدهم ) (4) 294 . الوجیزة فی الاصول ردّ باب هفتم و دهم تحفه اثنا عشریه - چاپی سبحان علی خان ( متوفی بعد از 1260 ) (5) .


1- معجم التراث الکلامی 5 / 401 .
2- معجم التراث الکلامی 5 / 401 .
3- معجم التراث الکلامی 5 / 410 به نقل از الذریعة 24 / 287 .
4- الذریعه 24 / 385 ، کشف الحجب والأستار 592 .
5- کشف الحجب والاستار : 599 ، الذریعة 25 / 49 .

ص : 331

295 . وفات عایشه میرزا یوسف حسین ( متوفی 1408 ) (1) 296 . وفات عثمان میرزا یوسف حسین ( متوفی 1408 ) (2) 297 . هدایة المنصفین فی الرد علی المخالفین سید محمد طاهر بن میرزا مهدی قزوینی ( متوفی 1329 ، برادر زاده صاحب ضوابط الصول ) .

فرزندش گفته : نظیر کتاب نفحات اللاهوت است . (3) 298 . هذه خرافاتنا أم خرافاتکم ؟ - چاپی سید محمد الرضی الرضوی (4) . . . و غیره .

برخی از کتب غیر مستقل در مطاعن

گرچه تألیفاتی که ضمناً - به مناسبتهای مختلف کلامی ، حدیثی ، تاریخی و . . . - به بحث مطاعن پرداخته بسیار زیاد است و استقصای آن مشکل ولی ذکر برخی از کتابهای مهم در این زمینه خالی از لطف نیست .

1 . اثبات الهداة - چاپی شیخ حرّ عاملی ( متوفی 1104 ) (5) .


1- تذکره علمای امامیه پاکستان 393 .
2- تذکره علمای امامیه پاکستان 393 .
3- الذریعه 25 / 196 .
4- معجم التراث الکلامی 5 / 482 .
5- اثبات الهداة 2 / 323 - 399 باب 10 ما یلحق بالنص علی أمیر المؤمنین ( علیه السلام ) ، وهو ما دلّ علی عدم استحقاق المتقدّمین علیه للخلافة . . .

ص : 332

2 . إحقاق الحق - چاپی شهید قاضی نورالله شوشتری ( شهادت 1019 ) (1) 3 . إلزام النواصب - چاپی شیخ مفلح ابن صلاح بحرانی ( قرن نهم ) 4 . أنموذجة ألف برهان فی بطلان خلافة الثلاثة - چاپی محمدرضا تفرشی (2) 5 . بدیع الدلالة فی بطلان خلافة الثلاثة - خطی محمدرضا تهرانی (3) 6 . تجرید الاعتقاد - چاپی خواجه نصیر طوسی ( متوفی 672 ) تذکر : همه شروح و حواشی تجرید نیز متعرض ( بحث مطاعن ) و ( حکم مخالفین ) شده اند ، به جهت اجتناب از تطویل از ذکر آن خودداری شد .

7 . تشبیه أقوال أهل الخلاف بالشبهات المشهورة عن ابلیس - عکسی قاضی نورالله مرعشی شوشتری ( شهادت 1019 ) (4) 8 . تفضیح المخالف الناصب فی امامة علی بن أبی طالب ( علیه السلام ) - خطی محمد بن محمود طبسی (5) .


1- احقاق الحق 217 - 313 ( چاپ سنگی ) .
2- معجم التراث الکلامی 1 / 515 .
3- مرکز احیای میراث اسلامی ، خطی شماره 2 / 2030 ، عکسی شماره 2 / 2186 .
4- مرکز احیای میراث اسلامی ، شماره 1 / 1741 .
5- مرکز احیای میراث اسلامی ، خطی شماره 3769 ، عکسی شماره 4147 .

ص : 333

9 . تقریب المعارف - چاپی ابوالصلاح حلبی ( متوفی 447 ) 10 . تلخیص الشافی شیخ طوسی ( متوفی 460 ) 11 . جوابات المسائل الصاغانیات شیخ مفید ( متوفی 413 ) (1) 12 . حجة النواصب - خطی محمدتقی بن میر رضا حسینی قزوینی ( متوفی 1333 ) (2) 13 . سلاسل الحدید فی تقیید ابن أبی الحدید - چاپی شیخ یوسف بحرانی ( متوفی 1186 ) 14 . الشافی فی الإمامة - چاپی سید مرتضی علم الهدی ( متوفی 436 ) 15 . شرح الأخبار - چاپی قاضی نعمان ( متوفی 363 ) (3) 16 . الشهاب الثاقب فی تخطئة الیزیدی الناصب - خطی زین الدین علی بن حسن بن شدقم الحسینی ( متوفی 1033 ) (4) .


1- مرحوم آغا بزرگ درباره این کتاب مینویسد : ذکر المطاعن فی طی الفصول . ( الذریعه 5 / 225 و 21 / 138 ) نگارنده گوید : در آنچه فعلا چاپ شده شواذّ اقوال ابوحنیفه را در صفحات 112 - 148 جمع آوری فرموده است .
2- معجم التراث الکلامی 3 / 81 .
3- خاتمه مستدرک محدث نوری ( قدس سره ) 1 / 160 .
4- معجم التراث الکلامی 4 / 121 .

ص : 334

17 . الصراط المستقیم - چاپی علی بن یونس بیاضی عاملی ( متوفی 877 ) 18 . ظلم تاریخ ( علل انحراف خلافت ) - چاپی محمدعلی طهرانی خلیلی (1) 19 . ضیاء العالمین مولی ابوالحسن بن محمد طاهر فتونی نباطی عاملی اصفهانی غروی ( قرن دوازدهم ) از اجداد مادری صاحب جواهر (2) 20 . عماد الإسلام فی علم الکلام سید دلدار علی نصیرآبادی هندی نقوی رضوی ( متوفی 1235 ) (3) 21 . کتاب الإمامة ابوالحسین أحمد بن یحیی بغدادی ( ابن الرواندی متوفی 298 ) (4) 22 . کتاب . . . والمغازی ، والوفاة ، والسقیفة ، والردّة ابوعبد الله أبان بن عثمان الأحمر بصری کوفی ( متوفی بعد 140 ) (5) 23 . کتاب المعرفة ابواسحاق ابراهیم بن محمد ثقفی ( متوفی 283 ) (6) .


1- معجم التراث الکلامی 4 / 202 .
2- الذریعه 15 / 124 .
3- الذریعه 15 / 330 .
4- الانتصار ، خیاط 33 ( چاپ مصر ) ، المغنی قاضی عبدالجبار 20 / ق 1 / 336 .
5- فهرست شیخ طوسی ( قدس سره ) 18 ، الذریعه 19 / 47 .
6- رجال نجاشی 17 ، الذریعه 21 / 243 ، مقدمه الغارات 1 / 2 .

ص : 335

24 . کشف العوار فی تفسیر آیة الغار - خطی قاضی نورالله مرعشی شوشتری ( شهادت 1019 ) (1) 25 . کتاب یوحنا مردی از اهل کتاب که مستبصر شده (2) 26 . لوامع السقیفة والدار والجمل وصفّین والنهروان شیخ الرئیس عبید الله بن عبدالله سعد آبادی ( یا سدآبادی ) (3) 27 . لوامع السقیفة والدار والجمل وصفّین شیخ الرئیس ابوعبدالله الحسین بن محمّد حلوانی (4) 28 . مجمع النورین - چاپی شیخ ابوالحسن مرندی ( تالیف 1328 ) 29 . مصباح المصائب ومشکاة المناقب شیخ محمد بن ابراهیم بن شیخ علی (5) 30 . منهج الفاضلین فی معرفة الأئمة الکاملین وبطلان من عداهم محمد بن اسحاق حموی ( فاضل الدین ابهری ) (6) 31 . منهاج الکرامة - چاپی علامه حلّی ( متوفی 726 ) .


1- معجم التراث الکلامی 4 / 507 .
2- الذریعه 25 / 297 .
3- الذریعه 18 / 367 .
4- معالم العلماء 41 ، الذریعه 18 / 367 .
5- الذریعه 21 / 119 - 120 .
6- کشف الحجب 568 .

ص : 336

32 . ناسخ التواریخ - بخش خلفا - چاپی محمد تقی بن علی سپهر کاشانی ( متوفی 1297 ) 33 . نور الأفهام فی علم الکلام - چاپی سید حسن حسینی لواسانی 34 . نهج الحق وکشف الصدق - چاپی علامه حلّی ( متوفی 726 ) 35 . یوم الغدیر مهدی علی بن نواب جعفر حسن هاشمی (1) . . . و غیره

تألیفات مطاعن و برائت به زبان اردو

در زمینه برائت و مطاعن تألیفات بسیاری به زبان اردو نیز نگاشته شده است ، برخی از آن موارد را از کتاب " تألیفات شیعه در شبه قاره هند " ، تألیف سید شهوار حسین نقوی ذکر میکنیم .

1 . ابن تیمیه و یزید - چاپی مولانا سید محمد بن علامه هندی 2 . اجوبه فاخره الملقب به شُهب ثواقب - چاپی ناشناس 3 . ارغام الکفرة موسوم به چهرا مولانا سید محمد مجتبی نوگانوی ( متوفی 1958 میلادی ) 4 . از سقیفه تا کربلا - چاپی مولانا میرزا محمد اطهر بن ملا طاهر لکنهوی .


1- غدیر دوم 54 .

ص : 337

5 . اسلام و بنی امیه - چاپی سید بدر الحسنین زیدی 6 . اسلام و بنی امیه - چاپی دکتر محمد ابو بکر خان ملیح آبادی 7 . اصحاب ثلاثه - چاپی سید حافظ علی صابر سندیلوی (1) 8 . اصل الاصول در بیان حقیقت تولی و تبری مولانا سید شفیق حسن ایلیا امروهوی 9 . اظهار حق بجواب اداره دائرة الاصلاح ( مطاعن منظوم ) - چاپی سید یحیی حسن نقوی 10 . امیر معاویه تاریخ که آئینه مین ( معاویه در آئینه تاریخ ) - چاپی سید محمد ذوالقرنین زیدی 11 انتصار الشریعة فی ردّ ابن تیمیة ( فدک و روابط حضرت علی ( علیه السلام ) با خلفاء ثلاثه ) - چاپی حکیم احمد شاه ( متوفی 1951 میلادی ) 12 . انوار الهدایة ( فدک و قرطاس ) محمد انور بن نور الدین محمد اکبر آبادی ( متوفی 1192 ) 13 . ایمان ثلاثه ( اثبات عدم ایمان خلفا ) - چاپی دکتر نور حسین جعفری سیالوی ( متوفی 1945 میلادی ) 14 . برق خاطف ( نفاق عایشه ) سلطان العلماء سید محمد بن غفران مآب .


1- جلد اول : ابو بکر ، جلد دوم : عمر بن خطاب ، جلد سوم : عثمان بن عفان .

ص : 338

15 . برهان الصداقة فی تحقیق الخلافة - چاپی نعمت الله 16 . البلاغ المبین در اثبات خلافت بلافصل امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) - چاپی آغا محمد سلطان میرزا دهلوی ( متوفی 1965 میلادی ) (1) 17 . بنوامیه - چاپی مولانا میرزا احمد علی امرتسری 18 . بنوامیه - چاپی سید ظفر الحسنین محور 19 . بنوامیه و معاویه - چاپی مولانا غلام حسین نجفی 20 . بیاض ابراهیمی - خطی نواب ابراهیم خان ( متوفی 1121 ) (2) 21 . بیاض منقبت و تبری ( مجموعه اشعار مدح و تبری از شعرای مختلف ) - خطی غواصی ، میرن ، شفیع ، تألیف : 1185 قمری 22 . بیعت علی ( علیه السلام ) - چاپی محمد وصی خان .


1- جلد دوم آن بحث مطاعن است .
2- اصل کتاب را عده ای از علما - زیر نظر ابراهیم خان - به عربی و فارسی تألیف کرده اند ، شاید او بعداً کتاب را در هفت جلد به اردو ترجمه کرده باشد . مجلدات 1 ، 2 ، 3 مطاعن خلفا ، 4 احوال عایشه ، 5 احوال معاویه ، 6 احوال حضرت امام علی و حسنین ( علیهما السلام ) ( فضائل از کتب عامه ) ، 7 فروع دین و مسائل اختلافی فریقین .

ص : 339

23 . بیعت یزید - چاپی سید زین العابدین بن احسان امروهوی 24 . تاریخ الاذان ( تحریفات خلفای ثلاثه در اذان ) - چاپی مولانا سید حسین 25 . تاریخ شیعه کا ایک ورق ( یک ورق از تاریخ شیعه ) ( مظالم خلفای ثلاثه و بنی امیه و بنی العباس ) - چاپی علامه هندی سید احمد لکنهوی 26 . تبری کی حقیقت ( حقیقت تبری ) - چاپی محمد اصغر رضوی 27 . تحفه وهابیه داستان معاویه - چاپی حسین بخش همدانی 28 . تحقیق لعن - چاپی حکیم شیخ حسن علی 29 . ترجمه خطبه شقشقیه - چاپی میر ولایت علی 30 . تنزیه الانساب ( نسب نامه خلفای ثلاثه ) - چاپی محمد ماه عالم 31 . جام جهان نما ( 121 طعن از مطاعن خلفاء از کتب اهل سنت ) - چاپی سید سجاد حسین بارهوی مظفرنگری ( متوفی 1909 میلادی ) 32 . جلوس تبری ( مراسم تبری ) ، اثبات لزوم برائت از دشمنان اهل بیت ( علیهم السلام ) مولانا سید آغا مهدی لکنهوی ( متوفی 1986 میلادی ) 33 . جواز لعن - چاپی شیخ محمد اعجاز حسن ( متوفی 1350 )

ص : 340

34 . جواز لعن یزید - چاپی نألیف عبدالرحمن ابن جوزی ( متوفی 597 ) ( الردّ علی المتعصب العنید ) مترجم : سعادت حسین خان سلطانپوری 35 . جواز لعن یزید - چاپی تألیف ابن جوزی ترجمه مولانا سعادت حسین خان سلطانپوری 36 . حسن اخلاق ( عدالت صحابه و تبری و تولی ) - چاپی غضنفر علی 37 . حقیقت تبری - چاپی فروغ کاظمی لکنهوی 38 . حقیقت حدیث قرطاس سید ظهور حسن زیدی ( قرن چهاردهم ) (1) 39 . حقیقت صحابه - چاپی مولانا ناصر حسین فیض آبادی 40 . حقیقت الصدیق بجواب سیرة الصدیق - چاپی سید سجاد حسین مظفرنگری بارهوی ( متوفی 1909 میلادی ) 41 . خطبات اثریه - چاپی عمر و قصه قرطاس ، اهل سنت و صحابیت ، عمر و خلافت ، اخلاق شیخین و . . .

سید امداد امام اثر عظیم آبادی ( متوفی 1353 ) 42 . خلافت ثالثه و آمریت ( بدعتهای عثمان ) - چاپی سید مصطفی حسن رضوی ( مدیر سرفراز لکنهو ) .


1- معجم التراث الکلامی 3 / 134 .

ص : 341

43 . الخلفاء - چاپی دکتر سید زیرک حسین رضی امروهوی ( متوفی 1926 میلادی ) 44 . الخلفاء - چاپی فروغ کاظمی لکنهوی 45 . خلفاء ثلاثه کا ایمان اور مسئله عدم تحریف قرآن ( ایمان خلفای ثلاثه و مساله عدم تحریف قرآن ) - چاپی قاضی فقیر علی عامل انصاری 46 . دلیل المتعة بجواب اهل سنت - چاپی علامه سید علی حائری ( متوفی 1360 ) 47 . دور استبداد ( تاریخ خلفای ثلاثه ) - چاپی غضنفر علی زیدی 48 . ذوالفقار - چاپی ردّ باب دوازدهم تحفه اثنا عشریه ( باب تولی و تبری ) ، ارتداد شیخین و مطاعن آنها و . . .

علامه سید دلدار علی نصیر آبادی ( متوفی 1235 ) 49 . رساله تحقیق جدید ( نسب عمر بن خطاب ) - چاپی حکیم نورالدین پتیالوی 50 . رساله سجادیه ( دشمنی امیرالمؤمنین ( علیه السلام ) با ابو بکر و عمر ) - چاپی سید سجاد حسین مظفرنگری بارهوی ( متوفی 1909 میلادی ) 51 . رساله فیض عام ( متعه ، فدک ، و . . . ) - چاپی ناشناس 52 . رفع الالتباس فی تقریر حدیث القرطاس - چاپی حافظ عبدالباسط عریضی

ص : 342

53 . روح الجنان در مطاعن عثمان - چاپی مفتی سید محمد عباس لکنهوی ( متوفی 1306 ) 54 . زاویه هاویه در مطاعن معاویه آل محمد بن اصغر حسین نقوی امروهی ( متوفی 1907 میلادی ) 55 . سازش ( قرطاس و فدک ) - چاپی مولانا سید کرار حسین واعظ محمد آبادی ( متوفی 1421 ) 56 . سیاست راشده - چاپی سید علی اکبر شاه 57 . سیف صارم ملقب به شمشیر تیز - چاپی محمد علی 58 . شرح اظهار حق آغا نعمت الله جان (1) 59 . شیخ سقیفه ( زندگی و کردار ابو بکر ) - چاپی علی اکبر شاه 60 . شیعیون کی تازه زندگی ( زندگی تازه تشیع ) - چاپی مراسم تبری در هند سید ابن حسین نقوی 61 . صراط مستقیم - چاپی سید سجاد حسین بارهوی ( متوفی 1909 میلادی ) 62 . طعن النصول ( ماجرای قتل عثمان بن عفان ) آل محمد بن اصغر حسین امروهوی ( متوفی 1907 میلادی ) .


1- رجوع شود به کتاب اظهار حق بجواب اداره دائرة الاصلاح .

ص : 343

63 . ظفر المبین در مناظره معین الدین ( خلفای ثلاثه و معاویه ) - چاپی میرزا احمد علی و ابوالبرکات سید احمد 64 . علی بن ابی طالب ( علیه السلام ) و خلفاء ثلاثه - چاپی تألیف میرزا نجم الدین شریف عسکری ترجمه مولانا سید محمد عباس جلالوی 65 . الفرق بجواب « الفاروق » شبلی نعمانی ( مطاعن عمر ) - چاپی ردّ کتاب الفاروق شبلی نعمانی میرزا عابد علی بیگ 66 . فیصله مدح صحابه و تبری - چاپی ناشناس ، چاپ 1938 میلادی 67 . قبور خلفاء ( بررسی دفن شیخین ) - چاپی عبدالکریم مشتاق 68 . قتل عثمان سید مجتبی حسن کامونپوری ( متوفی 1974 میلادی ) 69 . قرطاس ایک فیصله کن معرکه ( قرطاس ، حلاّل مشکالات ) - چاپی مولانا ابن علی واعظ 70 . قرطاس و قلم - چاپی صغیر ریاض 71 . کتاب السقیفة - چاپی ترجمه کتاب سلیم بن قیس هلالی به زبان اردو است .

ناشناس 72 . کتاب سلیم بن قیس هلالی - چاپی کتاب سلیم بن قیس ، ترجمه ملک محمد شریف

ص : 344

73 . کردار یزید - چاپی سید فضل عباس نقوی 74 . کردار یزید در جواب خلافت معاویه و یزید مولانا غلام حسین نجفی 75 . گنجینه مطاعن - چاپی سید برکت علی شاه گوشه نشین 76 . مجرم ( انتقاد عقائد اهل سنت ، مطاعن ، تاریخ صحابه ) - چاپی ردّ کتاب انکشاف حقیقت میرزا عابد حسین محمود آبادی است .

سید کرار حسین واعظ ( متوفی 2000 میلادی ) 77 . مطاعن خلفاء ثلاثة علامه سید محمد بن احمد حسین امروهوی ( متوفی 1396 ) 78 . المعاویة - چاپی نذر حسین قمر 79 . معاویه ایندکو - چاپی ملک شریف محمد 80 . معاویه کا اعمال نامه ( کارنامه معاویه ) - چاپی عباس زاهدی 81 . موعظه حسنه بجواب اظهار حقیقت - چاپی علامه سید علی حائری ( متوفی 1360 ) ردّ کتاب اظهار حقیقت در اثبات متعه ، احراق بیت فاطمه ( علیها السلام ) ، حدیث قرطاس از کتب اهل سنت .

82 . النار الموقدة لمن احرق بیت السیدة - چاپی احراق باب فاطمه ( علیها السلام ) به دست عمر از کتب اهل سنت