قرآن و امام حسین علیه السلام ، امام حسین علیه السلام و قرآن

مشخصات کتاب

سرشناسه: رضایی اصفهانی، محمد علی، 1341-

عنوان و نام پدیدآور: قرآن و امام حسین علیه السلام ، امام حسین علیه السلام و قرآن/ نگارش محمدعلی رضایی اصفهانی؛ [ برای] مرکز پژوهشی قرآن کریم المهدی( عج).

مشخصات نشر : قم: انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم قرآن، 1392.

مشخصات ظاهری: 432 ص.

شابک : 6-61-2534-964-978 ISBN: 978-964-2534-61-6

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

موضوع : حسین بن علی (علیه السلام)، امام سوم، 4 - 61ق - جنبه های قرآنی

موضوع : حسین بن علی (علیه السلام)، امام سوم، 4 - 61ق - احادیث

موضوع : قرآن- احادیث

شناسه افزوده : مرکز پژوهشی قرآن کریم المهدی (عج)

رده بندی کنگره : 104 /ح5ر1392 6

رده بندی دیویی : 953/297

شماره کتابشناسی ملی : 3121440

مرکز پژوهشی قرآن کریم المهدی

ناشر: انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم قرآن

عنوان: قرآن و امام حسین علیه السلام ، امام حسین علیه السلام و قرآن

تألیف: دکتر محمد علی رضایی اصفهانی

تایپ و صفحه آرایی: اکبر جعفری

نوبت چاپ: اول 1393 ش

شمارگان: 1000 جلد / قطع وزیری

قیمت: 200.000 ریال

چاپخانه و لیتوگرافی: قدس

مراکز پخش:

1. قم: انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم قرآن: قم، خیابان سمیه، خیابان شهید رجایی، کوچه 4، پلاک 77. تلفن، پیام گیر و نمابر: 7734094 - 0251، www.quransc.com

ص :1

اشاره

ص :2

بسم الله الرحمن الرحیم

ص :3

ص:4

* اهداء

به ارواح طیبه شهدای کربلا و شهدای انقلاب اسلامی

* تشکر

سپاسگزاری از تمامی همکاران مرکز پژوهشی قرآن کریم المهدی که ما را در آماده سازی این اثر یاری کردند به ویژه حجت الاسلام نعمت الله صباغی و نصرالله سلیمانی.

ص:5

ص:6

فهرست مطالب

مقدمه 17

پیشینه 19

فصل اول: امام حسین علیه السلام و قرآن

درآمد 23

اول: جایگاه قرآن از منظر امام حسین علیه السلام 23

الف) ثواب قرائت قرآن 23

ب) بزرگداشت معلم قرآن 23

ج) نکوداشت قاری قرآن 24

دوم: نقش قرآن در زندگی امام حسین علیه السلام 24

الف) قرائت قرآن را دوست داشت 24

ب) خواندن قرآن با حالت گریان 25

ج) اخلاق قرآنی 25

د) نقش قرآن در نهضت عاشورا 26

ه- ) نقش قرآن در کلام امام حسین علیه السلام 26

سوم: خدمات امام حسین علیه السلام نسبت به قرآن 26

الف) بیان مراتب فهم قرآن 26

ب) بیان روش های تفسیر قرآن 28

ج) تفسیر آیات قرآن 29

د) عمل به قرآن 30

ه- ) مهجوریت زدایی از قرآن 31

ص:7

چهارم: مبانی قرآنی نهضت عاشورا 32

مفهوم شناسی 32

مهم ترین مبانی قیام 33

اول: بلند کردن نام خدا (اعتلای کلمۀ الله) 33

دوم: یاری دین و عزّت شریعت الهی 34

سوم: جهاد برای حفظ اسلام 34

چهارم: اصلاح طلبی 36

پنجم: امر به معروف و نهی از منکر 37

ششم: پاسداشت سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 39

هفتم: هجرت 40

هشتم: مبارزه با ستمکاری 41

نهم: آزادسازی و آزادگی 43

دهم: ذلت ناپذیری (عزّت مداری) 45

یازدهم: انتخاب یکی از دو نیکی 47

دوازدهم: وجوب پاسخ مثبت امام حق به اتمام حجت مردم 48

پنجم: تفسیر آیات قرآن توسط امام حسین علیه السلام 49

1- سه گروه مردم (ناس - اشباه ناس - نسناس) در قرآن 49

2- امام حسین علیه السلام و ائمه: اولوالارحام در قرآن 51

3- زمین بی گناه 52

4- پرسش از ولایت در رستاخیز 54

5 - اهمیت تفسیر کهیعص 58

6 - آیه تطهیر و مصادیق آن از اهل بیت: 59

7- هماوردی اهل بیت: و بنی امیه در مورد خداشناسی 59

8 - اهل بیت: بر پادارندگان نماز در زمین 60

9- پاداش رسالت، دوستی اهل بیت: 62

10- ویژگی های اصحاب خاص پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 63

11- دشمنان فاسق و کینه توز اهل بیت: 67

ص:8

12- عبادت شبانه 70

13- شاهد و مشهود در قرآن 75

14- خورشید و ماه اسلام 80

15- یادآوری نعمت های الهی 81

16- تفسیر «صمد» 84

17- امامان هدایت و گمراهی 90

ششم: استشهادهای قرآنی امام حسین علیه السلام 91

درآمد 91

1- نپذیرفتن حق، ستمکاری به خویشتن 92

2- یاد مبدأ و معاد در هنگام مصائب (استرجاع) 94

3- مهلت به دشمنان امام حسین علیه السلام برای گناه بیشتر و عذاب دردناک تر 97

دشمنان امام حسین علیه السلام از مصادیق قانون «املاء» 98

4- راضی به قضای الهی 99

امام حسین علیه السلام راضی به قضای الهی 100

5- تقابل شجاعانه صالحان با مخالفان 101

تقابل صالحان با مخالفان در کربلا 102

6- ماجرای امام حسین علیه السلام از آیات عجیب الهی 104

7- بی نیازی از یاری گمراهان 108

بی نیازی امام حسین علیه السلام از یاری افراد گمراه گر 109

8 - روز انتقام از ستمکاران 110

9- هجرت موسی وار از مدینه به مکه: 113

10- شهیدان وفادار و مردان منتظر 116

11- سرنوشت عذاب آلود ظالمان 119

12- پناه بر خدا 120

13- پیمان شکنی کوفیان 123

فرجام پیمان شکنان با امام حسین علیه السلام 125

14- تفاوت تکبر با عزّت 127

امام حسین علیه السلام عزتمند است نه متکبّر 128

ص:9

فصل دوم: قرآن و امام حسین علیه السلام (آیات الحسین علیه السلام )

درآمد 133

مفهوم شناسی 133

تفسیر آیات الحسین علیه السلام به ترتیب مصحف 135

اول: سوره بقره 135

1- آموزش نام های پیامبران و اهل بیت: و امام حسین علیه السلام به حضرت آدم علیه السلام 135

امام حسین علیه السلام از مصادیق «أسماء» 138

2- توسل به اهل بیت: و امام حسین علیه السلام زمینه ساز پذیرش توبه آدم علیه السلام 139

امام حسین علیه السلام از مصادیق کلمات الهی 140

3- توسل به اهل بیت: و امام حسین علیه السلام زمینه ساز پذیرش توبه و دفع بلا 142

توسل به امام حسین علیه السلام عامل پذیرش توبه و رفع بلا 144

4- توسّل به اهل بیت: و امام حسین علیه السلام زمینه ساز برکات الهی 145

توسّل به امام حسین علیه السلام زمینه ساز نزول برکات الهی 146

5 - شهادت امام حسین علیه السلام به دست یهودیان امت اسلام 147

تشبیه قاتلین امام حسین علیه السلام به خونریزان یهود 149

شباهت های قاتلین امام حسین علیه السلام با یهود 151

6- اهل بیت: و امام حسین علیه السلام از کلمات الهی 151

امام حسین علیه السلام از مصادیق کلمات الهی 153

7- ایمان به اهل بیت9 و امام حسین علیه السلام از دستورات الهی 154

ایمان به امام حسین علیه السلام از مصادیق ایمان به آیات قرآن 156

8- امام حسین علیه السلام گواه و الگوی امت امام 157

امام حسین علیه السلام مصداق «شهید» (گواه و الگو) 159

9- انتقام از دشمنان امام حسین علیه السلام 160

دشمنان امام حسین علیه السلام مصادیق ستمکاران 161

10- خویشاوندان راستین پیامبر در قرآن 162

امام حسین علیه السلام از مصادیق اولوالارحام 163

ص:10

11- لزوم محافظت اهل بیت: و امام حسین علیه السلام 165

امام حسین علیه السلام باطن نماز در قرآن 166

12- امام حسین علیه السلام و فرزندان معصومش دستگیره محکم الهی 166

امام حسین علیه السلام و فرزندانش خوشه های درخت کوثر 169

13- امام حسین علیه السلام و فرزندانش خوشه های درخت کوثر: 170

امام حسین علیه السلام و فرزندانش باطن خوشه های پربار در قرآن 172

دوم: سوره آل عمران 172

14- اهل بیت: از جمله امام حسین علیه السلام آگاه به تأویل قرآن 173

امام حسین علیه السلام از مصادیق اکمل راسخان در علم و آگاهان به تأویل قرآن 176

15- امام حسین علیه السلام از برگزیدگان نسل ابراهیم علیه السلام 176

امام حسین علیه السلام مصداق آل ابراهیم و برگزیده الهی 178

16- امام حسین علیه السلام در جریان مباهله 179

امام حسن و حسین8 مصداق انحصاری «أبنائنا» 181

17- قاتلان امام حسین علیه السلام در نسل های بعدی 182

18- اهل بیت: و امام حسین علیه السلام بهشتی و کامیابند 185

امام حسین علیه السلام مصداق اکمل رستگاران و شیعیانش بهشتی اند 186

19- امام حسین علیه السلام پایدار و نگهبان دین 187

امام حسین علیه السلام مصداق کامل صبر و مرابطه 190

سوم: سوره نساء 190

20- کشتن امام حسین علیه السلام از گناهان کبیره 190

قتل امام حسین علیه السلام از مصادیق کبائر 192

21- ضرورت احسان به امام حسین علیه السلام 193

امام حسین علیه السلام از مصادیق «ذی القربی» 196

22- دشمنان امام حسین علیه السلام در عذاب سخت دوزخ 198

جایگاه دشمنان امام حسین علیه السلام در دوزخ 199

23- اطاعت امام حسین علیه السلام همچون اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 200

امام حسین علیه السلام از مصادیق اولوالامر 202

24- امام حسین علیه السلام رفیق نیکویی از نعمت دادشدگان شهید 203

ص:11

25- لزوم جهاد در عصر امام حسین علیه السلام 206

زمان امام حسین علیه السلام از مصادیق آیه در وجوب جنگ 208

چهارم: سوره مائده 209

26- ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه: 209

ولایت امام حسین علیه السلام از موارد اکمال دین و اتمام نعمت 216

27- توسّل به امام حسین علیه السلام وسیله الهی 217

امام حسین علیه السلام و امامان از نسل او وسیله الهی 219

28- امام حسین علیه السلام و پیروان او حزب الله اند 219

امام حسین علیه السلام مصداق حزب الله 220

پنجم: سوره اعراف 220

29- امام حسین علیه السلام در اعراف 220

امام حسین علیه السلام از رجال اعراف 222

30- نام حسین علیه السلام در کتاب های آسمانی 223

نام امام حسین علیه السلام در تورات و انجیل تحریف ناشده 227

ششم: انفال 228

31- امام حسین علیه السلام اولی به جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 228

امام حسین علیه السلام مصداق کامل اولوالارحام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 229

هفتم: توبه 229

32- امام حسین علیه السلام ماه آسمان امامت 229

امام حسین علیه السلام یکی از ماه های دوازده گانه در باطن آیه 231

33- معامله شهداء با خدا 232

امام حسین علیه السلام با بذل جان و مال با خدا معامله کرد 234

34- همراه صادقین باشید 235

هشتم: سوره یونس 237

35- مژده باد مؤمنان در هنگام مرگ و در آخرت 237

دیدار امام حسین علیه السلام مژده باد مؤمنان در هنگام مرگ 238

نهم: سوره ابراهیم 239

36- امام حسین علیه السلام میوه درخت پاک 239

امام حسین علیه السلام از شجره طیبۀ نبوت 240

ص:12

دهم: سوره حجر 241

37- امام حسین علیه السلام از هوشیاران امت 241

امام حسین علیه السلام از مصادیق کامل «متوسمین» 242

یازدهم: سوره نحل 243

38- امام حسین علیه السلام از آگاهان امت 243

امام حسین علیه السلام از مصادیق کامل «اهل ذکر» 245

39- لزوم ادای حق امام حسین علیه السلام 245

امام حسین علیه السلام مصداق کامل «ذی القربی» 247

دوازدهم: سوره اسراء 248

40- سرکشی بزرگ در کشتن امام حسین علیه السلام 248

قتل امام حسین علیه السلام و رجعت ایشان و ظهور مهدی علیه السلام باطن آیات 250

41- امام حسین علیه السلام مظلوم منصور 251

امام حسین علیه السلام مصداق کشته شده مظلوم 252

42- امام حسین علیه السلام پیشوای دنیا و آخرت 253

43- امام حسین علیه السلام از بشارت داده شدگان به بهشت 255

سیزدهم: سوره مریم 257

44- نهضت کربلا در اسرار حروف مقطعه قرآن 257

توجه زکریای پیامبر به نام و سرگذشت امام حسین علیه السلام 257

45- تشابه سرگذشت یحیی پیامبر و امام حسین علیه السلام 258

46- امام حسین علیه السلام الگوی شهادت 260

امام حسین علیه السلام الگوی اسماعیل الوعد 262

چهاردهم: سوره طه 262

47- نام حسین مشتق از نام های نیکوی الهی 262

48- دوری از ولایت امام حسین علیه السلام زمینه ساز خشم الهی 264

49- نام امام حسین علیه السلام در عهد الهی 266

50- امام حسین علیه السلام تحت تربیت دینی خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 268

پانزدهم: سوره انبیاء 269

51- امامت در فرزندان امام حسین علیه السلام بر اساس اراده الهی 269

ص:13

52 - شهادت بدون درد و شیرین 271

53 - رجعت و وراثت صالحان 273

شانزدهم: سوره حج 275

54 - مبارزه توحیدی امام حسین علیه السلام در جبهه حق باطل 275

55 - انتقام خون حسین علیه السلام 277

56 - اخراج غیرعادلانه مظلومان 279

هفدهم: سوره مؤمنون 281

57 - صفات مؤمنان حقیقی 281

58 - مؤمنان موحّد و ترسان 286

59 - رستگاری نتیجه صبر و استقامت 288

60 - امام حسین علیه السلام چراغ هدایت (مصباح الهدی) 289

61 - خانه های نورانی 293

هیجدهم: سوره فرقان 296

62 - آزمایش اهل بیت: و صبر آنان 296

63 - امام حسین علیه السلام از سلاله پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 298

64 - امام حسین علیه السلام نور چشم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 300

نوزدهم: سوره شعراء 301

65 - سجده کنندگان حقیقی در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 301

بیستم: سوره نمل 305

67- علم کتاب الهی نزد امام حسین علیه السلام 305

بیست و یکم: سوره قصص 309

68 - مستضعفان پیروز 309

بیست و دوم: سوره روم 311

69- ویژگی های امامان 311

بیست و سوم: سوره احزاب 315

70- امامت در نسل امام حسین علیه السلام 315

71- امام حسین از پاکان و اصحاب کساء 318

بیست و چهارم: سوره فاطر 322

72- پیشگامان نیکوکاری 322

ص:14

بیست و پنجم: سوره صافات 324

73- ناراحتی ابراهیم علیه السلام برای امام حسین علیه السلام 324

74- امام حسین علیه السلام قربانی عظیم الهی 327

بیست و ششم: سوره غافر 332

75- حاملان عرش الهی 332

بیست و هفتم: سوره شوری 334

76- دوستی امام حسین علیه السلام پاداش رسالت 334

بیست و هشتم سوره زخرف 337

77- امامت در نسل امام حسین علیه السلام 337

78 - قیام عاشورا در علم الهی و در جلسات منافقان توطئه گرا 339

بیست و نهم: سوره دخان 341

79 - آسمان گریان بر شهادت خوبان 341

سی ام: سوره احقاف 343

80 - تولد کودکی با ناگواری 343

سی و یکم: سوره طور 347

81 - ملحق شوندگان به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 347

برخی پیامدها و پاداش های شهادت امام حسین علیه السلام 348

سی و دوم: سوره الرحمن 349

82 - مشرق ها و مغرب های امت اسلام 349

83 - تلاقی دو دریای علم و گوهرهای آن ها 350

سی و سوم: سوره واقعه 352

84 - پیشگامان مقرّب درگاه الهی 353

سی و چهارم: سوره حدید 355

85 - دست به دامان نور امت 355

86 - بهره ای از رحمت الهی 357

سی و پنجم: سوره مجادله 359

87- ماجرای کربلا حاصل توطئه سرّی منافقان 360

ص:15

سی و ششم: سوره حشر 362

88- ایثارگران رستگار 362

سی و هفتم: سوره حاقه 366

89- حاملان عرش الهی 366

سی و هشتم: سوره جن 367

90- آزمایش افراد با شهادت امام حسین علیه السلام 367

سی و نهم: سوره انسان (دهر) 369

91- ایثار خانوادگی و پاداش های آن 370

چهلم: سوره نازعات 377

92- صحنه لرزاننده در رجعت 377

چهل و یکم: سوره تکویر 380

93- به کدامین گناه کشته شد؟ 380

چهل و دوم: سوره مطففین 381

94- نیکان غرق در نعمت 381

چهل و سوم: سوره فجر 385

95- امام حسین علیه السلام نفس آرام راضی و مرضی 385

چهل و چهارم: سوره بلد 389

96- پدر و فرزندان با عظمت 389

97- زبان گویای اسلام و لبان زیبای او 391

چهل و پنجم: سوره شمس 394

98- روزهای روشنی بخش امت اسلام 394

چهل و ششم: سوره تین 399

99- میوه های علمی معنوی اسلام 399

چهل و هفتم: سوره قدر 402

100- نزول ملائکه در شب قدر بر اهل بیت: 402

چهل و هشتم: سوره کوثر 409

101- خیر کثیر و عطای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم 409

فهرست منابع .. 440

ص:16

بسم الله الرحمن الرحیم

(إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً)

(احزاب/ 33)

مقدمه

(1)

اهل بیت علیهم السلام به صورت عام و امام حسین علیه السلام به صورت خاص با قرآن قرین بودند و بر اساس حدیث ثقلین از قرآن جداناشدنی هستند. از این رو سخن گفتن از قرآن و امام حسین علیه السلام ، سخن گفتن از کتاب لفظی و عملی الهی است، قرآن جلوه لفظی کلام الهی است و امام حسین علیه السلام قرآن عملی و مجسّم است.

از این روست که بر اساس احادیث، بیش از صد آیه قرآن به امام حسین علیه السلام و قیام او اشاره دارد و امام حسین علیه السلام در طی قیام بارها به آیات قرآن استشهاد کرد بلکه هدف قیام را هدفی قرآنی (امر به معروف و نهی از منکر) معرفی کرد.

اصولاً قیام امام حسین علیه السلام قیامی قرآنی و برای اجرای تعالیم قرآن در جامعه اسلامی بود. امام حسین علیه السلام تعالیم قرآن را احیاء و بیمه کرد تا بشریت بتواند از این نور الهی استفاده کند و احیاء گردد.

آری کسی که حقیقتاً در راستای تعالیم قرآن حرکت کند مسیرش با امام حسین علیه السلام یکی خواهد شد و هر کس واقعاً پیرو امام حسین علیه السلام شود زندگی قرآنی خواهد داشت که قرآن و اهل بیت صلی الله علیه و آله تا قیامت از هم جدا نمی شود.

والحمدللَّه رب العالمین

محمد علی رضایی اصفهانی

1390شمسی

ص:17


1- (1) . این مقدمه در تاریخ 1390/8/27 در مسجد الحرام و در تاریخ 1390/9/4 در مسجد النبی صلی الله علیه و سلم نگاشته شد و بخش اعظم کتاب در مکه و مدینه سامان یافت. امید آنکه با برکت گردد.

ص:18

پیشینه

در مورد «قرآن و امام حسین علیه السلام » دو دسته نوشتار وجود دارد:

اول: ذکر مباحث مربوط به قرآن و امام حسین علیه السلام در ضمن کتاب های تفسیر قرآن (مثل تفسیر عیاشی، نورالثقلین، البرهان و ...) و کتب حدیثی (مثل بحارالانوار، موسوعۀ کلمات الحسین علیه السلام و ...) که روایات تفسیری امام حسین علیه السلام را نقل کرده اند یا آیات مربوط به امام حسین علیه السلام را با ذکر روایات مربوطه تفسیر کرده اند.

دوم: کتاب های مستقل در مورد قرآن و امام حسین علیه السلام از جمله:

1- الحسین فی القرآن، السید محمد الواحدی، مشهد، انتشارات اللاهیجی، 1418ه- . ق.

در این کتاب 127 آیه و روایت مربوط به ذیل آنها در مورد امام حسین علیه السلام ذکر شده است که برخی از روایات از نظر سند یا دلالت مشکل دارد ولی اکثر موارد قابل استفاده است که ما در این کتاب از آنها بسیار بهره بردیم.

2- تجلی قرآن در راه امام حسین علیه السلام ، سید محمد بنی هاشمی، اصفهان، انتشارات بنی هاشم، 1388 ش.

3- کتاب الحسین والقرآن، محمد جواد مغنیه، در این کتاب با استفاده از احادیث شیعه و سنی پیوند امام حسین علیه السلام و قرآن بررسی شده است.

4 - الحسین فی القرآن العظیم، محمد صادق محمد الکرباسی،

5 - الامام الحسین فی القرآن (آیات و مصادیق)، حسین عبدالله آل دهنیم، دارالجزیرة.

6- موسوعة الکلمات الحسین علیه السلام ،

در این کتاب اکثر آیات تفسیر شده توسط امام حسین علیه السلام ذکر شده است.

ص:19

بنابراین به نظر می رسد هنوز جای پژوهش های جدید در مورد قرآن و امام حسین علیه السلام خالیست.

ما در این کتاب به بررسی آیات مربوط به امام حسین علیه السلام می پردازیم و تفسیر مختصر هر کدام را بیان می کنیم البته در مواردی که از نظر سند یا دلالت در مورد روایت ذیل آیه مشکلی وجود داشته آن را ذکر نکردیم. و نیز آیاتی که توسط امام حسین علیه السلام تفسیر شده و یا مورد استناد و استشهاد واقع شده اضافه کردیم علاوه بر آن که مبانی قرآنی نهضت عاشورا و نقش قرآن در زندگی امام حسین علیه السلام را بیان می کنیم.

ص:20

فصل اول: امام حسین علیه السلام و قرآن

اشاره

ص:21

ص:22

درآمد

در این فصل به رویکرد امام حسین علیه السلام نسبت به قرآن می پردازیم. یعنی جایگاه قرآن را در نظر حضرت توضیح می دهیم، سپس نقش قرآن در زندگی ایشان بررسی می گردد و مبانی قرآنی نهضت عاشورا تبیین می گردد، آنگاه خدمات امام حسین علیه السلام نسبت به قرآن بیان می شود که مهمترین آنها تفسیر حداقل هفده آیه قرآن است.

اول: جایگاه قرآن از منظر امام حسین علیه السلام

اشاره

از نظر امام حسین علیه السلام قرآن جایگاه بلندی داشت، شواهد این مطلب در گفتار و کردار امام علیه السلام هویداست که در این جا به چند نمونه اشاره می کنیم.

الف) ثواب قرائت قرآن

در حدیثی از امام حسین علیه السلام نقل شده که فرمود:

« من قرأ آیة من کتاب الله فی صلاته قائماً یکتب له بکل حرف مأة حسنة فان قرأها فی غیرصلاة کتب الله له بکل حرف عشراً فان استمع القرآن کان له بکل حرف حسنة » . (1)

«هر کس آیه ای از قرآن را ایستاده در نمازش بخواند برای هر حرفی که خوانده صد حسنه نوشته می شود، و اگر در غیر نماز بخواند خدا برای هر حرف ده حسنه می نویسد و اگر قرآن را با دقت بشنود هر حرفی یک حسنه دارد».

ب) بزرگداشت معلم قرآن

عبدالرحمن سلمی به یکی از فرزندان امام حسین علیه السلام سوره ای از قرآن آموزش داد و امام علیه السلام هزار دینار برای آن معلم هدیه فرستاد. (2)

این رفتار امام حسین علیه السلام نشان دهنده اهمیت قرآن و آموزش آن در نظر امام است.

ص:23


1- (1) . بحارالانوار، ج92، ص20، ح18.
2- (2) . همان، ج44، ص191.

ج) نکوداشت قاری قرآن

اسلم بن عمرو غلام امام حسین علیه السلام و قاری قرآن بود او در واقعۀ عاشورا شهید شد، امام حسین علیه السلام بالای سر او آمد و گریه کرد و صورت به صورتش نهاد، وقتی اسلم چشم باز کرد و امام علیه السلام را بالای سر خود دید اشکش جاری شد و لبخندی زد و به سوی پروردگارش پر کشید. (1)

اصحاب امام حسین علیه السلام در واقعۀ عاشورا دارای مراتب بودند و امام برخی آنان را بسیار گرامی می داشت به طوری که بالای سر آنان حاضر می شد و صورت به صورت آن ها می گذاشت. چنان که با علی اکبر علیه السلام انجام داد و این که با اسلم بن عمرو قاری قرآن این عمل را انجام داد، نشان دهنده جایگاه قاری قرآن در نظر امام حسین است.

دوم: نقش قرآن در زندگی امام حسین علیه السلام

اشاره

امام حسین علیه السلام به قرآن اهمیت می داد و آن را در تمام ابعاد زندگی خویش جاری ساخته بود. در گفتار، رفتار، اخلاق و قیام آن حضرت نقش قرآن به خوبی قابل مشاهده است.

الف) قرائت قرآن را دوست داشت

وقتی شب عاشورا یک شب دیگر از دشمنان مهلت خواست فرمود: «فهو یعلم انّی کنت احبّ الصلوة له وتلاوة کتابه وکثرة الدعاء والاستغفار»؛ (2)«خدا می داند که من نماز، و خواندن قرآن، دعا و استغفار را دوست دارم».

نکته جالب این است که اگر کسی یک شب از عمرش باقی باشد سعی می کند در آن شب بهترین کارها را انجام دهد و آرزوهای خود را برآورده کند و امام حسین علیه السلام قرائت قرآن و نماز و دعا را انتخاب می کند.

ص:24


1- (1) . «فجاءه الحسین فبکی ووضع خدّه علی خدّه فقتح عینه و رآه و فتبسّم ثم صار إلی ربّه»، (موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص457)
2- (2) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص392.

ب) خواندن قرآن با حالت گریان

شخصی در منزل ثعلبیه خدمت امام حسین علیه السلام رسید او می گوید: نزد مردی کهنسال ( امام حسین علیه السلام ) رسیدم که قرآن می خواند و اشک از گونه ها و محاسنش جاری بود. (1)

ج) اخلاق قرآنی

1. انس نقل می کند: کنیزی برای امام حسین علیه السلام دسته گلی هدیه آورد. امام حسین علیه السلام او را در راه خدا آزاد کرد. انس گوید: به حضرت عرض کردم با دسته گل ناچیزی او را آزاد کردی؟

امام علیه السلام فرمود: این گونه خدا ما را ادب فرموده است که فرمود: (وَ إِذا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها) ؛ (2) «و هر گاه با زنده بادی به شما زنده باد گفته شود (و به شما سلام یا اظهار محبت نمایند) پس بهتر از آن، زنده باد گویید (و پاسخ بهتری به محبت ها دهید) و یا (همانند) آن را پاسخ دهید». سپس امام اضافه کرد: آزاد کردن آن کنیز از دسته گل بهتر بود (3).

2. یکی از غلامان امام حسین علیه السلام تخلفی مرتکب شد که سزاوار کیفر بود و حضرت دستور داد او را تأدیب کنند. آن غلام گفت: « یا مولای (وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ) ؛ ای مولای من (خدا در آیه 134 سوره آل عمران می فرماید:) کسانی که از خشم شدید خود را فرو می برند».

امام علیه السلام فرمود: «او را رها کنید».

غلام گفت: «یا مولای (وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ) ؛ ای مولای من (خدا در ادامه آیه فوق می فرماید:) کسانی که از مردم در می گذرند.

امام علیه السلام فرمود: «تو را عفو کردم».

غلام گفت: «یا مولای وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ؛ ای مولای من (خدا در ادامه آیه فوق می فرماید:) خدا نیکوکاران را دوست دارد».

ص:25


1- (1) . «فأتیته فاذا شیخ یقرأ القرآن و الدموع تسیل علی خدَّیه ولحیته»؛ موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص347.
2- (2) . نساء/ 86 .
3- (3) . بحارالانوار، ج44، ص195.

حضرت فرمود: «تو در راه خدا آزادی و دو برابر آن چه به تو می بخشیدم برای توست». (1)

آری اخلاق امام حسین علیه السلام اخلاق قرآنی بود و آیات قرآن را در زندگی خویش جاری و ساری می ساخت و بر اساس آن ها عمل می کرد.

د) نقش قرآن در نهضت عاشورا

این موضوع در مباحث بعدی تحت عنوان مبانی قرآنی نهضت عاشورا بیان می شود.

ه - ) نقش قرآن در کلام امام حسین علیه السلام

این موضوع در مباحث بعدی تحت عنوان تفسیر آیات قرآن توسط امام حسین علیه السلام بیان می شود.

سوم: خدمات امام حسین علیه السلام نسبت به قرآن

اشاره

خدمات امام حسین علیه السلام در مورد قرآن کریم فراوان است و این موارد با بررسی سیره آن حضرت و احادیث و تاریخ روشن می شود. برخی از مهم ترین این نقش ها و خدمات عبارت اند از:

الف) بیان مراتب فهم قرآن

- از امام حسین علیه السلام نقل شده که در مورد مراتب و مراحل فهم قرآن فرموده اند:

« کتاب الله عزّوجلّ علی اربعة اشیاء علی العباره والاشاره واللطائف والحقائق، فالعبارة للعوام، والاشاره للخواص، واللطائف للاولیاء، والحقایق للانبیاء » ؛ (2) «کتاب خدا بر چهار چیز است: عبارت، اشارات، لطایف و حقایق؛ پس عبارت برای عموم مردم است و اشارات برای خواص است و لطایف برای اولیاء است و حقایق برای انبیاء است».

- و نیز از امام حسین علیه السلام نقل شده که فرمودند: « القرآن ظاهره انیق وباطنه عمیق » قرآن دارای ظاهری زیبا و باطنی عمیق است (3).

از کنار هم قرار دادن دو روایت فوق معانی و مطالب بلندی به دست می آید که برای توضیح آن می توان مقاله ای مفصل نوشت. ولی در این جا به صورت مختصر به چند نکته اشاره می کنیم.

ص:26


1- (1) . بحارالانوار، ج44، ص195.
2- (2) . همان، ج92، ص20، ح18 و جامع الاخبار، ص48.
3- (3) . همان ها.

1. این دو روایت به چهار مرتبه قرآن اشاره می کند که ظاهر قرآن برای عموم مردم و مراتب بالاتر برای خواص و اولیاء و انبیاء است.

2. این دو روایت به باطن قرآن یا حقایق آن اشاره می کند که در علم الهی است و فقط برخی افراد به مراتب عالی آن دسترسی پیدا می کنند.

3. این دو روایت بیان می کند که مخاطبان قرآن دارای مراتبی هستند و هر کدام بر اساس استعداد و تلاش خویش از آن بهره می برند. عوام مردم فقط از ظاهر قرآن (نگاه به آیات و قرائت آن) بهره می برند، اما خواص با دقت در آیات به اشارات دقیق قرآن پی می برند که با نگاه سطحی قابل فهم نیست. ولی اولیاء الهی که به تزکیه نفس پرداخته و علاوه بر علم با عمل و معنویت همراه شده اند، برخی لطایف آیات را درک می کنند که با علوم معمولی قابل فهم نیست. و انبیاء الهی که به علم الهی (لوح محفوظ) متصل هستند، حقایقی را از قرآن درک می کنندکه در دسترس دیگران نیست.

4. انسان اگر بخواهد به فهم مراتب عالی قرآن دست یابد لازم است تلاش علمی کند که از عوام به مرحلۀ خواص برسد و نیز تلاش کند تا به مرتبه اولیاء الهی برسد و تا آن جا برود که پرده ها کنار رود و از لطایف و حقایق باطنی قرآن بهره مند شود.

5. هیچ کس از قرآن بی بهره نمی ماند، این دریای عظیم معرفت و معنویت هم چون آبشاری بر بشریت می بارد و هر کس در ساحل آن قرار گیرد به اندازه ظرف خویش از آن سیراب می شود. مگر آن که ستمکار باشد و در حق آن جفا کند.

(وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لا یَزِیدُ الظّالِمِینَ إِلاّ خَساراً) 1 ؛ «و از قرآن، آنچه را که آن درمان و رحمتی برای مؤمنان است، فرو می فرستیم؛ و[لی] ستمکاران را، جز زیان نمی افزاید».

باران که در لطافت طبعش ملال نیست در باغ لاله روید و در شوره زار خَس

6. در این حدیث از تعبیر «انبیاء» استفاده شد این تعبیر اگر به معنای اصطلاحی «نبی» باشد، بدین معنا اشاره می کند که قرآن نه تنها برای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بلکه برای همه پیامبران

ص:27

قابل استفاده است. و اگر «انبیاء» به معنای لغوی «نبی» (کسی که از غیب آگاه است و به مردم خبر می دهد) باشد می تواند شامل پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام باشد و به این معنا اشاره کند که حقایق و باطن قرآن در دسترس همه آن هاست.

7. «عبارت قرآن» شامل الفاظ و مخطوطات قرآن است که نگاه به آن و قرائت تلاوت و ترتیل آن ها ثواب دارد.

8 . «اشارات قرآن» نکات دقیق آیات است که فهم آن ها نیازمند آموزش علوم قرآن است و این با تدبّر و تفکّر و تعقّل در آیات به دست می آید و نتایج آن به عنوان تفسیر خوانده می شود.

9. «لطایف قرآن» نکات ظریف قرآنی است که علاوه بر علوم رسمی نیازمند ارتباط خاص با خداست تا که انسان به مرتبه اولیای الهی برسد و دوست خدا شود تا بتواند به مراتبی از باطن قرآن دست یابد درک لطایف قرآن نیازمند صفای روح و باطن است.

10. «حقیقت قرآن» در لوح محفوظ یعنی علم الهی بوده است.

(بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِیدٌ فِی لَوْحٍ مَحْفُوظٍ) ؛ (1) «بلکه آن (قرآن) خواندنی [و] باعظمت است که در صفحه ی نگه داری شده ی (علم الهی) موجود است».

(لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ) ؛ (2) «که جز پاکان با آن تماس نمی گیرند».

قرآن از مرتبه علم الهی نازل شد و توسط جبرئیل به پیامبر صلی الله علیه و آله رسید و ایشان آیات را در قالب الفاظ و معانی به مردم ابلاغ کرد. یعنی سیر نزول را طی کرد و اگر کسی بخواهد آن حقیقت ر باز یابد باید سیر صعود را طی کند و به لوح محفوظ دست یابد که این عالی ترین مرتبه باطنی قرآن است که جز پاکان معصوم به آن دست نیابند.

ب) بیان روش های تفسیر قرآن

امام حسین علیه السلام در برخی تفاسیر قرآن که از ایشان نقل شده است روش صحیح تفسیر قرآن به قرآن را آموزش داده اند و از روش غیر صحیح تفسیر به رأی نهی کرده اند.

ص:28


1- (1) . بروج/ 21-22.
2- (2) . واقعه/ 79.

از امام باقر علیه السلام نقل شده که اهل بصره نامه ای به امام حسین علیه السلام نوشتند و در مورد «الصمد» از ایشان پرسش کردند و حضرت در پاسخ نوشتند:

« لَا تَتَکَلَّمُوا فِیهِ بِغَیرِ عِلْمٍ فَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یقُولُ مَنْ قَالَ فِی الْقُرْآنِ بِغَیرِ عِلْمٍ فَلْیتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ وَإِنَّهُ سُبْحَانَهُ قَدْ فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقَالَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ ثُمَّ فَسَّرَهُ فَقَالَ لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ لَمْ یلِدْ لَمْ یخْرُجْ مِنْهُ شَیءٌ کَثِیفٌ کَالْوَلَدِ وَسَائِرِ الْأَشْیا » (1)؛ «در مورد قرآن بدون علم سخن نگویید که از جدم رسول خدا شنیدم که می فرمود: هر کس در مورد قرن بدون علم سخنی بگوید جایگاهی از آتش برایش فراهم است؛ و در حقیقت خدای سبحان «صمد» را تفسیر کرده است پس فرموده: خدا یکی است. خدا صمد است سپس آن را تفسیر کرده و فرموده است: نه می زاید نه زاییده شده است و هیچ کس مانند او نیست. خدا نمی زاید یعنی اجسامی مثل فرزند و بقیه چیزها از او خارج نمی شود».

تحلیل: در بخش اول این روایت از روش تفسیر به رأی نهی شده است که یکی از معانی تفسیر به رأی سخن گفتن بدون علم است. یعنی برای تفسیر قرآن لازم است قرائنی در دست باشد که مفسّر بر اساس قرائن علمی به توضیح آیه بپردازد وگرنه گرفتار تفسیر به رأی می شود که از گناهان کبیره است. (2) و در بخش دوم روایت روش صحیح تفسیر قرآن به قرآن را عمل کرده است و آیه (اللّهُ الصَّمَدُ) را با کمک آیات بعد (لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ) تفسیر فرمود یعنی به نوعی روش صحیح تفسیر را آموزش داده است. آری یکی از خدمات اهل بیت علیهم السلام به صورت عام و امام حسین علیه السلام به صورت خاص آموزش روش صحیح تفسیر و نهی از روش های انحرافی است.

ج) تفسیر آیات قرآن

(در این مورد حدود 20 مورد از تفاسیر قرآن از آن حضرت حکایت شده که در مباحث بعدی خواهد آمد)

ص:29


1- (1) . بحارالانوار، ج3، ص224،نورالثقلین، ج5، ص711.
2- (2) . ر.ک: منطق تفسیر قرآن (2)، روش ها و گرایش های تفسیر قرآن، مبحث تفسیر به رأی، از نگارنده.

د) عمل به قرآن

زندگی عملی و اخلاقی امام حسین علیه السلام تجلّی عمل به آیات قرآن بود (که در مباحث قبل به نمونه هایی از آن اشاره شد) و نیز قیام عاشورا بر اساس مبانی قرآنی شکل گرفت و نوعی عمل به دستورات قرآن بود (که در مباحث بعدی توضیح خواهیم داد)

اینک به برخی موارد از کردار امام حسین علیه السلام که عمل به قرآن است اشاره می کنیم:

1- انجام کمال نیکوکاری:

حکایت شده که روزی امام حسین علیه السلام شِکَر صدقه می داد، کسی از آن حضرت علت این کار را پرسید. حضرت فرمودند: من شِکَر را دوست دارم و خداوند می فرماید: (لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ) ؛ (آل عمران/ 92) «به نیکی نمی رسید تا از آنچه دوست می دارید، (در راه خدا) مصرف کنید».

2- عفو و گذشت نسبت به دیگران:

عصمام به مصطلق می گوید: وارد مدینه شدم و در آنجا حسین بن علی علیه السلام را دیدم، سیمای خوش و قیافه جذاب او مرا به اعجاب واداشت و کینه ای که در سینه خود از پدر او پنهان نموده بودم، حسد مرا بر انگیخت. به همین خاطر (و به قصد توهین) به او گفتم: آیا تو پسر اوتراب هستی؟ (ابوتراب لقبی است که پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام داد، ولی برخی از معاندان از آن به قصد توهین استفاده می کردند). امام فرمود: بله. در این هنگام من بسیار به او و پدرش ناسزا گفتم. پس از اینکه ناسزاگویی من تمام شد، حضرت نگاهی دلسوزانه و با مهربانی به من کرد و فرمود: اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم (خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ وَ إِمّا یَنْزَغَنَّکَ مِنَ الشَّیْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللّهِ إِنَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ وَ إِخْوانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الغَیِّ ثُمَّ لا یُقْصِرُونَ) 1 ؛ عفو و مدارا پیش گیر و به کار پسندیده فرمان بده و از نادانان، روی گردان، و اگر وسوسه ای از شیطان تو را تحریک کرد، پس به خدا پناه ببر؛ زیرا او شنونده و داناست. به راستی پارسایان و خود نگه داران، هنگامی که وسوسه ای از شیطان با آنها تماس گیرد، متذکّر

ص:30

می شوند و به یاد خدا می افتند، و در پرتو یاد خدا، راه درست را می بینند و بینا می شوند. ولی برادرانشان (ناپرهیزگاران) آنها را پیوسته به گمراهی می کشند، سپس کوتاه نمی آیند.

حضرت پس از خواندن این آیه به من فرمود: بر خودت آسان گیر، من برای خودم و برای تو از خداوند آمرزش می طلبم، اگر از ما کمکی می خواهی، تو را کمک خواهیم کرد، و اگر از ما بخششی بخواهی، به تو می بخشیم، و اگر از ما راهنمایی می خواهی، تو را راهنمایی می کنیم.

عصام می گوید: به خاطر آن بدرفتاری، اثار پشیمانی مرا فرا گرفت. (ولی) حضرت به من فرمود: (لا تَثْرِیبَ عَلَیْکُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللّهُ لَکُمْ وَ هُوَ أَرْحَمُ الرّاحِمِینَ) 1 ؛ امروز سرزنشی بر شما نیست، خدا شما را می آمرزد و او مهربان ترین مهربانان است. (سپس حضرت سؤال کرد) آیا تو از اهل شام هستی؟ گفتم: بله. فرمود: این عادتی است که از قبیله اخزم سراغ دارم، خدا ما و شما را نگه دارد! حال هر نیازی داری و هر مسئله ای هست به ما بگو! ان شاء الله مرا در بهترین گمان خود خواهی یافت. عصام گوید: از این رفتار بزرگوارانه، آنچنان شرمنده شدم که زمین برایم با تمام گستردگی تنگ آمد و دوست داشتم که مرا در خود فرو ببرد. سپس آهسته و پنهانی از او دور شدم، در حالی که هیچ کس بر روی زمین از او و پدرش در نزد من محبوب تر نبود (1).

ه - ) مهجوریت زدایی از قرآن

پیامبر اسلام از مهجوریت قرآن به خدای متعال شکایت می کند:

(وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً) 3 ؛ «وفرستاده(ی خدا) گفت: «ای پروردگار [من]! درحقیقت، قوم من از این قرآن دوری گزیده اند».

در عصر امام حسین علیه السلام با حاکمیت دستگاه بنی امیه به ویژه یزید مهجوریت قرآن به اوج رسید و به احکام قرآن عمل نمی شد و اصولاً اسلام از مسیر خود منحرف گشت و

ص:31


1- (2) . عباس بن محمد رضا القمی، نفئة المصدور، ص3 - 4 و معهد تحقیقات باقرالعلوم، موسوعه، ص618 - 617.

حکومتی سلطنتی و جاهلی بر مسلمانان حاکم شد. از این رو امام حسین علیه السلام بر اساس مبانی و دستورات قرآنی قیام کرد (در این مورد در مباحث مبانی قرآنی نهضت عاشورا مطالب مبسوطی بیان می کنیم) تا قرآن را از مهجوریت خارج سازد.

در این مورد در زیارت ناحیه مقدسه می خوانیم که امام حسین علیه السلام پشتوانه (عمل و تفسیر) قرآن بود و بعد از شهادت آن حضرت باز قرآن مهجور شد (و از صحنه سیاسی و اجتماعی و... مسلمانان کنار گذاشته شد). کنت للرسول صلی الله علیه و آله ولداً وللقرآن سنداً (و بعد از شهادت آن حضرت) عاد کتاب الله عزوجل مهجوراً . (1)

چهارم: مبانی قرآنی نهضت عاشورا

اشاره

(2)

با بررسی سخنان و رفتار امام حسین علیه السلام از مدینه تا کربلا و تحلیل آموزه های آن ها روشن می شود که نهضت امام حسین علیه السلام در عاشورا بر اساس دستورات اساسی قرآن استوار است، باز شناخت این مبانی موجب می شود که این نهضت الگویی برای تمام ارادتمندان به قرآن قرار گیرد چرا که وظیفه قرآنی همه مسلمانان را در طول تاریخ مشخص می سازد یعنی هرگاه شرایطی مثل شرایط زمان امام حسین علیه السلام برای هر یک از مسلمانان پیدا شد، براساس آن مبانی قرآنی وظیفه دارند راه حسین علیه السلام را بپیمایند.

به عبارت دیگر با استنباط مبانی قرآنی نهضت عاشورا، حرکت امام حسین علیه السلام تبدیل به حرکت قرآنی می شود و الگوی همه مسلمانان می گردد.

مفهوم شناسی

مقصود از مبانی قرآنی، پیش فرض های پذیرفته شده از آموزه های قرآنی است که زیربنای قیام امام حسین علیه السلام گردید به عبارت دیگر مستندات قرآنی نهضت عاشورا.

این مبانی شامل دستورات اجتماعی و سیاسی مستقیم الهی در قرآن به همه مسلمانان و نیز آموزه های قرآنی غیر مستقیم است که با استفاده از قاعده جری و تطبیق و بطون قرآن قابل استنباط از سخنان و سیره امام حسین علیه السلام است.

ص:32


1- (1) . بحارالانوار، ج98، ص239.
2- (2) . این قسمت نوشتار در تاریخ 1388/10/5 (تاسوعای 1430ق) در قم نگارش یافت.

پس استنباط مبانی قرآنی از نهضت عاشورا با استفاده از قواعد و روش های تفسیری قرآن مثل قاعده جری و حجّیت ظواهر قرآن و روش تفسیر روایی و اشاری (باطنی) در تفسیر است. اما منابع استنباط مبانی قرآنی نهضت عاشورا عبارتند از:

الف) سخنان امام حسین علیه السلام

ب) نامه های امام حسین علیه السلام

ج) رفتار امام حسین علیه السلام (سیره)

یعنی منابع از درون نهضت و مستند به رهبر قیام هستند.

مهم ترین مبانی قیام

اول: بلند کردن نام خدا (اعتلای کلمة الله)

حکایت شده که امام حسین علیه السلام در راه کربلا در منزل صفاح با فرزدق سخن گفت و هدف نهایی خود را بلند کردن نام خدا معرفی کرد و فرمود:

« وانا اولی من قام بنصرة دین » و من (حسین) با کفایت ترین فرد برای یاری دین خدا هستم؛

« واعزاز شرعه » و اینکه شریعت او را عزیز کنم؛

« والجهاد فی سبیله » و در راه خدا جهاد کنم؛

« لتکون کلمة الله هی العلیا » ؛ (1) تا نام خدا بلند (و پرآوازه) باشد.

این مطلب امام حسین علیه السلام که اساسی ترین مبنای قیام عاشورا را بیان می کند مبتنی بر آیه قرآن است که می فرماید:

(وَ کَلِمَةُ اللّهِ هِیَ الْعُلْیا) 2 ؛ «و تنها گفتار (و برنامه ی) خدا والاست».

مقصود از «کلمة» در آیه می تواند برنامه، مکتب، هدف، گفتار و سنت و اراده الهی باشد (2) که از برنامه و مکتب کافران برتر است.

ص:33


1- (1) . موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام ، ص336 و 337.
2- (3) . تفسیر ابوالفتوح رازی، ج6، ص38.
دوم: یاری دین و عزّت شریعت الهی

همان طور که گذشت از امام حسین علیه السلام حکایت شده که در سرزمین «صفاح» به فرزدق فرمود:

« وانا اولی من قام بنصرة دین » و من (حسین) با کفایت ترین فرد برای یاری دین خدا هستم؛

« واعزاز شرعه » و اینکه شریعت او را عزیز کنم؛

« والجهاد فی سبیله » و در راه خدا جهاد کنم؛

« لتکون کلمة الله هی العلیا » (1) تا نام خدا بلند (و پرآوازه) باشد.

این سخن امام حسین علیه السلام که یکی از مبانی اساسی نهضت عاشورا را بیان می کند که مبتنی بر آیات متعدد قرآن است و اصولاً روح کلی قرآن به یاری دین الهی یعنی اسلام است.

(حَتّی یُهاجِرُوا وَ إِنِ اسْتَنْصَرُوکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ) ؛ (2) «تا این که هجرت کنند؛ و اگر در مورد دینِ (خود) از شما یاری طلبیدند، پس بر شما یاری (آنان واجب) است».

حتی قرآن کریم از مردم می خواهد که برای دفع فتنه و حاکمیت دین بجنگند: (وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ) ؛ (3) «و با آنها پیکار کنید، تا آشوبگری باقی نماند و دین فقط برای خدا باشد».

آری، حسین علیه السلام دین خدا را یاری کرد و خدای متعال نیز نهضت او را یاری کرد و خون حسین علیه السلام بر شمشیر ستمکاران پیروز شد و هدف او که عزت دین اسلام بود تحقق یافت و بعد از چهارده قرن هنوز نهضت عاشورا زنده و الگوی جهانیان است اما دشمنان او سرنگون و نابود شدند.

سوم: جهاد برای حفظ اسلام

از امام حسین علیه السلام نقل شده که در هنگامی که با فرزدق در مسیر کربلاء روبه رو شد فرمود:

« یا فرزدق انّ هولاء القوم لزموا طاعة الشیطان » ای فرزدق این مردم ملزم به اطاعت شیطان شده اند؛

ص:34


1- (1) . موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام ، ص336 و 337.
2- (2) . انفال/ 72.
3- (3) . بقره/ 193.

« وترکوا طاعة الرحمان » و اطاعت خدا را ترک کرده اند؛

« واظهروا الفساد فی الارض » و فساد را در زمین ظاهر کرده اند؛

« وابطلوا الحدود » و حدود الهی را باطل کرده اند؛

« وشربوا الخمور » و شراب می نوشند؛

« واستأثروا فی اموال الفقراء والمساکین » (1) به اموال فقرا و بینوایان (مستبدانه و انحصارگرانه) دست می یازند؛

« وانا اولی من قام بنصرة دین » و من (حسین) با کفایت ترین فرد برای یاری دین خدا هستم؛

« واعزاز شرعه » و اینکه شریعت او را عزیز کنم؛

« والجهاد فی سبیله » و در راه خدا جهاد کنم؛

« لتکون کلمة الله هی العلیا » ؛ (2) تا نام خدا بلند (و پرآوازه) باشد.

و نیز نقل شده در هنگامی که مروان در مدینه امام حسین علیه السلام را به بیعت با یزید فراخواند.

حضرت امام حسین علیه السلام فرمود: « وعلی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامة براع مثل یزید » . (3) اگر امت اسلامی رهبری مثل یزید پیدا کند آنگاه پایان کار اسلام است.

این سخنان امام حسین علیه السلام به فساد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فراگیر در جامعه اشاره دارد. در این شرایط بود که اصل اسلام به خطر افتاد و در نتیجه جهاد برای حفظ اسلام واجب شد چرا که حفظ اسلام مهم ترین واجب الهی است. این سخنان امام حسین علیه السلام به یکی از مبانی مهم قیام عاشورا اشاره دارد که همان «جهاد در راه خدا» است و جهاد یکی از آموزه های قرآنی است که در آیات متعدد مطرح شده است و پاداش مجاهدان را بهشت معرفی کرده است. اهداف اساسی جهاد اسلامی عبارت است از: 1. دفاع در برابر هجوم دشمنان برای حفظ دین، جان، مال و ناموس مسلمانان 2. نجات مستضعفان در بند کفر و شرک و ظلم و گسترش اسلام.

ص:35


1- (1) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص336 تذکرة الخواص، ص217 و نیز در نامه امام حسین به اشراف کوفه همین مضامین آمده است (ر.ک: موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص377.
2- (2) . موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام ، ص336 و 337.
3- (3) . الفتوح 17/5 -مقتل الحسین خوارزمی 184/1 به نقل از موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام ، ص284.

امام حسین علیه السلام برای هدف اول جهاد کرد و در این راه شهید شد. پس او بر مبنای آیات قرآن عمل کرده است.

(وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الَّذِینَ آوَوْا وَ نَصَرُوا أُولئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا) 1 ؛ «و کسانی که ایمان آوردند و هجرت نمودند و در راه خدا جهاد کردند و کسانی که پناه دادند و یاری نمودند، تنها آنان مؤمنان حقیقی اند».

(یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ وَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ) 2 ؛ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت گیر؛ و مقصدشان جهنّم است؛ و بد فرجامی است».

چهارم: اصلاح طلبی

حکایت شده که امام حسین علیه السلام وصیت نامه ای نوشت و در مدینه به برادر خویش محمد حنفیه سپرد. در این وصیت نامه اهداف قیام آن حضرت این گونه بیان شده است:

« انّی لم اخرج اشراً ولابطراً ولا مفسداً ولاظالماً » ؛ من برای طغیان، فساد و ظلم قیام نکردم؛

« وانّما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی » ؛ و فقط برای اصلاح امّت جدّم قیام کردم؛

« ارید ان آمر بالمعروف وانهی عن المنکر » ؛ می خواهم امر به معروف و نهی از منکر بنمایم؛

« واسیر بسیرة جدی وابی علی بن ابی طالب » ؛ (1) و به روش پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام عمل کنم.

یکی از اهداف قیام امام حسین علیه السلام اصلاح امت بود. اصلاح مردم در همه ابعاد فردی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و ...

اصلاح طلبی یکی از اهداف پیامبران الهی بوده که در قرآن بیان شده است. قرآن از قول حضرت شعیب علیه السلام می فرماید: (إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ) ؛ (2) «با شما مخالفت کنم (و آن را مرتکب شوم؛ زیرا) تا آن جا که می توانم، جز اصلاح نمی خواهم».

ص:36


1- (3) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص291 به نقل از بحارالانوار، 44/ 329.
2- (4) . هود/ 88 .

شعیب پیامبر صلی الله علیه و آله در این سخنان می خواهد بیان کند که انگیزه ی او معنوی، انسانی، تربیتی و اصلاح طلبی است و خدا برای او حقایقی را بیان کرده که دیگران نمی دانند.

«اصلاح» در اصل به معنای «سلامت از فساد و تباهی» است. این واژه شامل اصلاح در جسم، عقیده و عمل می شود؛ (1) از این رو می توان گفت که «اصلاح» در این آیه شامل تمام اصلاحات سیاسی، اقتصادی، نظامی، فکری، اخلاقی، فرهنگی و اعمال فردی می شود.

یکی از اهداف پیامبران و رهبران دینی «اصلاح» است. اصلاح همه جانبه عقیده، اخلاق، کردار مردم و روابط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنان، همگی از اهداف رهبران دینی است.

اصلاح طلبی چند شرط دارد:

الف) رعایت توانایی اصلاح گر و قدرت تغییر شرایط؛

ب) توکّل بر خدا و درخواست توفیق از او؛

ج) عمل کردن اصلاح طلبان بر طبق اصلاحاتشان. (2)

پنجم: امر به معروف و نهی از منکر

امام حسین علیه السلام در وصیت نامه مشهورش که نزد برادرش محمد بن حنفیه در مدینه گذاشت یکی از اهداف نهضت خویش را امر به معروف و نهی از منکر معرفی می کند و می فرماید:

« انّی لم اخرج اشراً ولابطراً ولامفسداً ولاظالماً » من برای طغیان، فساد و ظلم قیام نکردم؛

« وانّما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی » و فقط برای اصلاح امّت جدّم قیام کردم؛

« ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر » می خواهم امر به معروف و نهی از منکر بنمایم؛

« واسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابی طالب » ؛ (3) و به روش پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام عمل کنم.

امر به معروف پاسداشت نیکی های جامعه و نهی از منکر وسیله پالایش مستمر جامعه از پلیدی هاست. از این رو امر به معروف و نهی از منکر از فروع دین به شمار می آید، در قرآن کریم بارها بر آنها تأکید شده است و آن را واجب می شمارد:

ص:37


1- (1) . المفردات فی غریب القرآن والتحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ماده «صلح».
2- (2) . تفسیر قرآن مهر، ج9، ص292.
3- (3) . همان، ص291 به نقل از بحارالانوار ج 44، ص 329.

(وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) ؛ (1) «و باید از میان شما، گروهی (مردم را) به سوی نیکی دعوت کنند و به [کار] پسندیده فرمان دهند و از [کار] ناپسند منع کنند. و تنها آنان رستگارند».

آری امام حسین علیه السلام در نهضت خویش به دنبال اجرای دستور قرآنی امر به معروف و نهی از منکر بود.

در فقه اسلامی برای انجام امر به معروف و نهی از منکر مراحلی بر شمرده اند که عبارتند از:

1. انکار قلبی: یعنی کسی که کار ناپسندی را شناخت و ملاحظه کرد که کسی آن را انجام می دهد در قلب خویش از آن مطلب ناراحت شود البتّه در این صورت به طور معمول آثار آن در چهره فرد آشکار می شود.

2. انکار با زبان: یعنی مؤمن هنگامی که کار ناپسندی را مشاهده کرد با زبان و کلام بر سر افراد فاسد می کوبد البتّه اوّل با زبان نرم و استدلالی و مخفیانه به فسادگران نصیحت کند و اگر تأثیر نکرد فریاد کشد.

3. اقدام عملی: یعنی جلوگیری عملی از منکرات به وسیله مانع تراشی و جلوگیری از اقدام فسادگران مرحله بعدی نهی از منکر است.

4. اقدام به زدن یا کشتن (جنگ): این آخرین مرحله امر به معروف است و وقتی اجرا می شود که مراحل قبلی تأثیری نکند. البتّه این مرحله در حوزه اختیارات امام علیه السلام و ولایت امر مسلمین است و هر کس بخواهد آن را انجام دهد لازم است از حاکم شرع اجازه بگیرد. (2)

قیام امام حسین علیه السلام نیز بر همین پایه و اساس بود یعنی در حقیقت امام حسین علیه السلام یک برنامه سیاسی و عملی مبارزه با طاغوت را در چهارچوب نهی از منکر ارائه کرد و همانطور که در مراحل مبارزه بیان کردیم نخست کارگزاران حکومت را نصیحت کرد سپس اقدام به مبارزۀ مسلّحانه کرد و همه این ها در چهارچوب نهی از منکر بود.

ص:38


1- (1) . آل عمران/ 104.
2- (2) . ر.ک: تحریر الوسیله، تألیف حضرت امام خمینی رحمه الله - رساله های عملیه مراجع تقلید، باب امر به معروف و نهی از منکر.
ششم: پاسداشت سنت پیامبر صلی الله علیه و آله

امام حسین علیه السلام در وصیت نامه خویش و سخنان دیگری که از ایشان نقل شده مردم را به سوی سنت پیامبر صلی الله علیه و آله فرا می خواند و آن را یکی از اهداف قیام کربلاء می شمارد:

« انّی لم اخرج اشراً ولا بطراً ولا مفسداً ولاظالماً » من برای طغیان، فساد و ظلم قیام نکردم؛

« وانّما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدّی » و فقط برای اصلاح امّت جدّم قیام کردم؛

« ارید ان آمر بالمعروف وانهی عن المنکر » می خواهم امر به معروف و نهی از منکر بنمایم؛

« واسیر بسیرة جدی وابی علی بن ابی طالب » (1) و به روش پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام عمل کنم.

« انا ادعوکم الی کتاب اللَّه وسنة نبیه » من شما را به قرآن و سیره پیامبر صلی الله علیه و آله دعوت می کنم؛

« فان السنة قد امیتت » که در حقیقت روش پیامبر صلی الله علیه و آله مرده است؛

« وان البدعة قد احییت » (2) و بدعت ها زنده شده است.

سنت پیامبر صلی الله علیه و آله در کنار قرآن کریم راهنمای مسلمانان است و همان طور که کلیات دین از قرآن اخذ می شود جزئیات اسلام نیز از سنت به دست می آید و سخنان و عمل پیامبر صلی الله علیه و آله تفسیر قرآن است. (وَ أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الذِّکْرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ إِلَیْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ) ؛ (3) «و نوشته های متین (فرستادیم.) و آگاه کننده ( قرآن) را به سوی تو فرو فرستادیم، تا آنچه را به سوی مردم فرود آمده، برای آنان روشن کنی؛ و تا شاید آنان تفکّر کنند».

و بر همه مسلمانان لازم است که از سنت پیامبر صلی الله علیه و آله پیروی کنند و دیگران را به آن فراخوانند و از آن دفاع کنند چرا که دفاع از سنت دفاع از دین است و عمل نکردن به آن ترک قسمتی از دین است و اصولاً مسلمانان حق مخالفت با دستورات پیامبر صلی الله علیه و آله را ندارند.

(أَطِیعُوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ) ؛ (4) «خدا و فرستاده اش را اطاعت کنید».

(أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ) ؛ (5) «خدا را اطاعت کنید و فرستاده[ی خدا] را اطاعت کنید».

ص:39


1- (1) . موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام ، ص291 به نقل از بحارالانوار، ج44، ص329.
2- (2) . موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام ، ص337 از تاریخ طبری، ج3، ص306؛الکامل فی التاریخ، ج2، ص552؛ احقاق الحق، ج11، ص609 نقل می کند.
3- (3) . نحل/ 44.
4- (4) . انفال/ 20.
5- (5) . تغابن/ 12.

(وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبِیناً) ؛ (1) «و هیچ (حقّی) برای مرد با ایمان و زن با ایمان نیست، که هنگامی که خدا و فرستاده اش (حکم) چیزی را تمام کنند، در کارشان اختیاری داشته باشند؛ و هر کس خدا و فرستاده اش را نافرمانی نماید، پس حتماً به گمراهی آشکاری گمراه شده است».

آری امام حسین علیه السلام در نهضت عاشورا در پی احیای سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و دفاع از آن و جاری ساختن آن در زندگی مسلمانان بود. چرا که دستورات پیامبر صلی الله علیه و آله کنار زده شده بود و بدعت ها هویدا گشته بود.

هفتم: هجرت

هنگامی که حاکم مدینه بر طبق دستور یزید تصمیم می گیرد که امام حسین علیه السلام را شهید کند (2) حضرت شبانه از مدینه خارج می شود و نیز هنگامی که در مکّه نقشه ترور امام را می کشند ایشان از آن شهر خارج می شود و به طرف عراق می رود (3) و در جواب مردی که از او سؤال می کند چرا از مدینه خارج شدی می فرماید: «به آبرویم توهین کردند پس صبر کردم و مالم را خواستند پس صبر کردم و (هنگامی که) خونم را خواستند فرار کردم.» (4)

از این کلام امام استفاده می شود که وقتی جان مؤمن در خطر افتاد، دیگر جایز نیست در مقابل ستمگر صبر کند و کمترین واکنش این است که هجرت کند.

این حرکت امام حسین علیه السلام بر اساس آیات قرآن بود چرا که بر کسانی که در سرزمین خود با مشکل روبه رو می شوند و نمی تواند وظایف دینی خود را انجام دهند، و یا مثل پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه با خطر جانی روبه رو می شوند لازم است که هجرت کنند. قرآن در این زمینه می فرماید:

ص:40


1- (1) . احزاب/ 36.
2- (2) . بحارالانوار، ج44، ص312 از امالی صدوق رحمه الله نقل می کند.
3- (3) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص319 و 321.
4- (4) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص357 از منابع متعدد نقل می کند (وطلبوا دمی فهربت).

(قالُوا أَ لَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِیها فَأُولئِکَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِیراً) ؛ (1) «(فرشتگان) گفتند: «آیا زمین خدا وسیع نبود تا در آن مهاجرت کنید؟!» پس آنان مقصدشان جهنّم است، و بد فرجامی است».

سپس قرآن یادآوری می کند که این افراد اگر در راه هجرت خویش کشته شوند پاداش آن ها بر عهده خداست و مهاجران پاداش بزرگی دارند.

(وَ الَّذِینَ هاجَرُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ ثُمَّ قُتِلُوا أَوْ ماتُوا لَیَرْزُقَنَّهُمُ اللّهُ رِزْقاً حَسَناً وَ إِنَّ اللّهَ لَهُوَ خَیْرُ الرّازِقِینَ) ؛ (2) «و کسانی که در راه خدا هجرت کردند، سپس کشته شدند یا مردند، قطعاً، خدا به آنان رزق نیکویی روزی می دهد؛ و مسلماً، تنها خدا بهترین روزی دهندگان است».

(وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً إِلَی اللّهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَی اللّهِ وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً) ؛ (3) «و هر کس [به عنوان] مهاجرت به سوی خدا و فرستاده او، از خانه اش به در آید، سپس مرگ او را فرا گیرد، پس به یقین پاداشش بر خداست؛ و خدا، بسیار آمرزنده مهرورز است».

(الَّذِینَ آمَنُوا وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللّهِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْفائِزُونَ) ؛ (4) «کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند و در راه خدا با اموالشان و جان هایشان جهاد نمودند، نزد خدا رتبه ای والاتر دارند؛ و تنها آنان کامیاباند».

هشتم: مبارزه با ستمکاری

حضرت امام حسین علیه السلام در نامه ای به بزرگان کوفه و نیز در سخنرانی برای اصحاب خود و لشکر حرّ، حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله حکایت می فرماید و به آن استدلال می کند سپس آن را بر بنی امیه تطبیق می کند:

« من رأی سلطاناً جائراً مستحلاً لحرم الله ناکثاً لعهد اللَّه مخالفاً لسنة رسول اللَّه یعمل

ص:41


1- (1) . نساء/ 97.
2- (2) . حج/ 58.
3- (3) . نساء/ 100.
4- (4) . توبه/ 20.

فی عباد اللَّه بالاثم والعدوان ثمّ لم یغیر بقول ولافعل، کان حقیقاً علی اللَّه ان یدخله مدخله » ؛ «هر کس که حاکم ستمگری را ببیند که حرام خدا را حلال کرده و عهد الهی را نقض نموده و با روش پیامبر صلی الله علیه و آله مخالفت می کند و در بین مردم به ظلم و گناه عمل می کند و علیه او با سخن و عمل شورش نکند بر خدا لازم است که او را در محل خود (یعنی جهنّم) داخل کند». (1)

این آموزه پیامبر صلی الله علیه و آله که امام حسین علیه السلام بر اساس آن قیام کربلاء را سامان دهی کرد، برگرفته از آیات قرآن است که در آیات زیادی «ظلم» را سرزنش می کند و علت عذاب برخی اقوام را ظلم آنان معرفی می کند (2) و میل و تکیه بر ستمکاران را موجب عذاب معرفی می کند.

(وَ لا تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّارُ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّهِ مِنْ أَوْلِیاءَ ثُمَّ لا تُنْصَرُونَ) ؛ (3) «و به سوی کسانی که ستم کردند، متمایل نشوید، که آتش [دوزخ] به شما خواهد رسید، در حالی که جز خدا هیچ سرپرستی برای شما نیست؛ سپس یاری نخواهید شد».

سپس خدای متعال به کسانی که مورد ستم واقع شدند اجازه جهاد می دهد و می فرماید: (أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ إِنَّ اللّهَ عَلی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ) ؛ (4) «به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل شده، رخصت (جهاد) داده شد، به خاطر این که آنان مورد ستم واقع شده اند؛ و قطعاً، خدا بر یاری آنان تواناست».

آری دین الهی و امام حسین علیه السلام و امت اسلامی مورد ستم یزید و بنی امیه قرار گرفته بودند. در سخنانی که از امام حسین علیه السلام حکایت شده این ستمکاری را این گونه توضیح می دهند:

« ویزید رجل فاسق » ؛ «یزید مردی فاسق است»؛

« معلن الفسق » ؛ «آشکارا اعمال زشت مرتکب می شود»؛

« یشرب الخمر » ؛ «شراب می نوشد»؛

ص:42


1- (1) . همان، ص377 از تاریخ طبری 3 / 306 - الکامل فی التاریخ 2 / 552 - احقاق الحق 11/ 609 نقل می کند.
2- (2) . ر.ک: انعام/ 45 و هود / 47 و ....
3- (3) . هود/ 13.
4- (4) . حج/ 39.

« ویلعب بالکلاب والفهود » ؛ «با سگان و شیران بازی می کند»؛

« ویبغض بقیة آل الرسول » ؛ (1) «با اهل بیت دشمن است»؛

« قاتل نفس المحرمة » ؛ (2) «قاتل افراد بی گناه است»؛

« ومثلی لایبایع مثله » ؛ (3) «روا نیست که (شخصیتی) همچون حسین علیه السلام با مثل یزید بیعت کند»؛

« یا فرزدق انّ هولاء القوم لزموا طاعة الشیطان » ؛ «ای فرزدق این مردم ملزم به اطاعت شیطان شده اند».

« وترکوا طاعة الرحمان » ؛ «و اطاعت خدا را ترک کرده اند»؛

« واظهروا الفساد فی الارض » ؛ «و فساد را در زمین ظاهر کرده اند»؛

« وابطلوا الحدود » ؛ «و حدود الهی را باطل کرده اند»؛

« وشربوا الخمور » ؛ «و شراب می نوشند»؛

« واستأثروا فی اموال الفقراء والمساکین » ؛ (4) «به اموال فقرا و بینوایان (مستبدانه و انحصارگرانه) دست می یازند»؛

« واحلوا حرام اللَّه وحرموا حلاله » ؛ «و حرام خدارا حلال و حلال او را حرام کرده اند»؛

« واستأثرو بالفی » ؛ (5) «بیت المال را منحصر به خود کرده اند».

در چنین شرایطی وظیفه قرآنی هر مسلمانی است که به پا خیزد و با ظلم و فساد مبارزه کند و حسین علیه السلام چنین کرد.

نهم: آزادسازی و آزادگی

واژه آزادی از محبوب ترین کلماتی است که در تاریخ بشر به وجود آمده است، اما این واژه دارای معانی متفاوت است. از جمله به معنای استقلال (آزادی فلسفی)، اختیار، آزادی

ص:43


1- (1) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص278.
2- (2) . همان، ص283.
3- (3) . بحار الانوار، ج44، ص283.
4- (4) . موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام ، ص336 (نقل از تذکرة الخواص، ص217) و نیز در نامه امام حسین به اشراف کوفه همین مضامین آمده است ر.ک: موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص377.
5- (5) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص137 در نامه به اشراف کوفه و نیز در ص360 در سخنرانی برای لشکر حرّو نیز الفتوح 5 / 91، مقتل الحسین، الخوارزمی 1 / 234 و بحار 44 / 381.

در حوزه تربیت، آزادی حقوقی (در حوزه فلسفه حقوق)، آزادی در برابر بردگی (در حقوق مدنی و بین المللی) و آزادی به معنای وارستگی اخلاقی می آید.

بحث آزادی و حرّیت در نهضت عاشورا به معنای وارستگی اخلاقی است که شامل «آزادگی» (به معنای تن به ذلّت ندادن) و نیز «کرامت نفس و بزرگ منشی» (جوانمردی) می شود. (1) همان طور که شامل آزادگی و آزاد سازی مردم می شود.

در این مورد فقط به ذکر چند نمونه اکتفا می کنیم:

الف) از امام حسین علیه السلام نقل شده که به دشمنان خویش می فرماید: اگر دین ندارید و از قیامت نمی ترسید پس (حداقل) در دنیا آزاده باشید و اگر عرب هستید به رسم و عادت نیاکان خود عمل کنید. (یعنی صفات خوب پدران خود را به یاد آورید)

« ان لم یکن لکم دین وکنتم لاتخافون المعاد فکونوا احراراً فی دنیاکم هذه وارجعوا الی احسابکم ان کنتم عرباً کما تزعمون » . (2)

یعنی دین داشتن و ترس از معاد موجب تقوا می شود و به انسان اجازه نمی دهد که به دیگران ستم کند، ولی راه فطری دیگری هم برای جلوگیری از ظلم هست و آن آزاده بودن است که هر انسانی آزاد آفریده شده و آزادی و آزادگی و احترام به حقوق دیگران را دوست دارد.

ب) برداشتن بیعت از یاران (آزاد گذاشتن یاران در تصمیم به جنگ)

مجبور کردن دیگران بر خلاف اراده آنها، در مکتب آزادگان جهان پذیرفته نیست و این چنین بود که حسین علیه السلام در راه مکّه به کوفه، چندین بار بیعت خود را از اصحاب و یاران برداشت و آنان را آزاد گذارد و حتّی به آنها اعلام کرد که هر کس با ما بماند شهید می شود. (3)

آری امام می خواست هر کس همراه حسین علیه السلام است آگاهانه و از روی رضایت و احساس وظیفه و عشق بماند.

ص:44


1- (1) . برای اطلاعات بیشتر ر.ک: مقاله قرآن و آزادی از نگارنده، مجله قرآن و علم، ش 4، پاییز 1388 ش.
2- (2) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص504.
3- (3) . همان، ص395 به بعد و ص348 و بحارالانوار، ج44، ص316.

ج) امام حسین علیه السلام قیام کرد تا مردم را از اسارت و ظلم بنی امیه آزاد سازد، تا گرفتار انحراف فکری و اخلاقی نشوند.

این شیوه امام حسین علیه السلام در آزادگی و آزادسازی مردم نوعی پیروی از قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله است چون رسم آزاد سازی مردم یکی از رسالت های پیامبر صلی الله علیه و آله است که قرآن از آن یاد کرده و رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را برداشتن غل و زنجیرها از دست و پای مردم و آزاد کردن آنها از عقاید باطل، اعمال خرافی و ستم و... معرفی می کند:

(الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) 1 ؛ «(همان) کسانی که از فرستاده ی (خدا)، پیامبر درس نخوانده، پیروی می کنند؛ آن (پیامبری) که (صفات) او را نزدشان در تورات و انجیل نوشته می یابند؛ در حالی که آنان را به [کار] پسندیده فرمان می دهد، و آنان را از [کار] ناپسند منع می کند و برایشان [خوارکی های] پاکیزه را حلال می شمرد و پلیدی ها را بر آنان حرام می کند و تکلیف سنگینشان و غل هایی را که بر آنان بوده، از (دوش) آنها برمی دارد؛ و کسانی که به او ایمان آوردند و گرامی اش داشتند (و دشمنانش را از او بازداشتند) و یاری اش کردند و از نوری که با او فرود آمده پیروی نمودند، تنها آنان رستگارند».

و نیز رسالت موسی علیه السلام را هنگام مقابله با فرعون، آزاد سازی مردم از بندگی و نجات آنان معرفی می کند (طه / 47 و 80 و شعراء / 17 و 22).

دهم: ذلت ناپذیری (عزّت مداری)

یکی از آموزه های سیاسی قیام امام حسین علیه السلام زیر بار ذلّت نرفتن است و این از شعارها و پیام های مهم عاشورا است که سرمشق و الگوی هر شیعه در طول تاریخ بوده است. آری رهروان حسین علیه السلام مرگ با عزّت را بر زندگی ذلیلانه ترجیح می دهند.

ص:45

« موت فی عزّ خیر من حیات فی ذلّ » . (1)

و حسینیان سعادت را در شهادت و خسارت را در زندگی با ظالم می دانند. (2) آری این شعار پرچم هر رهرو حسین علیه السلام است که ذلّت از ما دور است.

« هیهات منا الذلّة » . (3)

در مکتب حسین علیه السلام معیار سعادت، پول، زندگی و مرگ نیست بلکه معیار عزّت و ذلات ّست و این دیدگاهی است که حسین علیه السلام به بشریت هدیه داد یعنی دیدگاه انسان های آزاده را نسبت به مرگ تغییر داد. چراکه مرگ هر چه هست برای همه هست امّا مهم آن است که دیدگاه هر کس نسبت به مرگ چیست و حسین علیه السلام تعریف تازه ای از مرگ و زندگی ارائه کرد و این دیدگاه را تغییر داد و روشن ساخت که مرگ در زندگی با ستمگران است و حیات در شهادت نهفته است.

وقتی امام حسین علیه السلام می بیند که نصایح او تأثیری در کارگزاران حکومت بنی امیه نداشت و یزید هم مردی فاسد است و جایز نیست که با او بیعت کند و فرار او هم فایده ندارد چرا که در مکّه و کربلا همه جا به دنبال او هستند که یا بیعت بگیرند یا او را بکشند در برابر دشمن مردانه می ایستد و تا آخرین نفس می جنگد و می گوید:

« لا واللَّه لا اعطیکم [ب-] یدی اعطاء الذلیل ولا افرّ فرار العبید » ؛ (4) «نه به خدا قسم مثل افراد ذلیل دست بیعت با شما نمی دهم و مثل بردگان فرار نمی کنم».

این شیوه رفتاری امام حسین علیه السلام در عزّت مداری و ذلت ناپذیری، خاستگاهی قرآنی دارد و با مبانی قرآن سازگار است که خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان را عزت دار معرفی می کند و لازمه این سخن آن است که ذلت و خواری از مؤمنان به دور است.

(وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ) ؛ (5) «در حالی که عزّت فقط برای خدا و برای فرستاده اش و برای مؤمنان است، و لیکن منافقان نمی دانند».

ص:46


1- (1) . بحارالانوار، ج44، ص192.
2- (2) . همان، ص192.
3- (3) . ر.ک: موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص423 - 425 (پاورقی).
4- (4) . بحارالانوار، ج44، ص191.
5- (5) . منافقون/ 8 .
یازدهم: انتخاب یکی از دو نیکی

اگر امام حسین علیه السلام در مکّه یا مدینه می ماند کشته می شد ولی اگر خارج می شد و به طرف عراق می رفت یکی از دو چیز (احدی الحسنیین) در انتظار حضرت می بود و از این رو فرمود: « ان بینی و بین القوم موعداً اکره ان اخلفهم فان یدفع اللَّه عنّا فقدیماً ما انعم علینا و کفی و ان یکن ما لابدّ منه ففوز و شهادة ان شاء اللَّه » . (1)

حاصل این مطلب که نوعی دلیل عقلی آن است که: اگر مردم از امام حمایت می کردند و حکومت یزید ساقط می شد، به نفع اسلام تمام می شد و پیروزی حاصل می گشت، این یک نعمت الهی بود. و اگر مردم امام را یاری نمی کردند حضرت شهید می شد و حکومت یزید رسوا می گشت و با خون او اسلام زنده می شد. پس در هر صورت، خروج از مکّه و مدینه بهتر از بیعت یا کشته شدن بدون سر و صدا بود.

یعنی شهادت امام به طور مظلومانه در صحرای کربلا و با لشکرکشی عظیم موجب شد که تبلیغات عظیمی به نفع اسلام و در جهت رسوایی ظلم بنی امیه به راه افتد و حیات اسلام در طول تاریخ تضمین شود.

این شیوه منطقی و عقلانی امام حسین علیه السلام مطابق آیات قرآن است، چرا که قرآن در برابر کسانی که در هنگام جنگ با پیامبر صلی الله علیه و آله بدرفتاری می کردند و سخنان ناپسند می گفتند می فرماید: (قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاّ إِحْدَی الْحُسْنَیَیْنِ) ؛ (2) «بگو: «جز آنچه خدا بر ما مقرر داشته، به ما نمی رسد؛ او سرپرست ماست؛ و مؤمنان، پس باید تنها بر خدا توکّل کنند.» بگو: «آیا برای ما جز یکی از دو نیکی (پیروزی یا شهادت) را انتظار دارید».

یعنی در هر دو صورت راه ما حق و فرجام آن نیک است چه به فوز شهادت برسیم و راهی بهشت شویم و چه در دنیا پیروز شویم.

ولی سرنوشت مخالفان در هر صورت به هلاکت وزیانکاری منتهی می شود چون یا به شکست در دنیا و ذلت می انجامد یا به کشته شدن و جهنّم منتهی می شود. پس عقل و منطق حکم می کند که ما راه خود را ادامه دهیم و امام حسین علیه السلام چنین کرد.

ص:47


1- (1) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص364.
2- (2) . توبه/ 51 - 52.
دوازدهم: وجوب پاسخ مثبت امام حق به اتمام حجت مردم

نامه های متعدّد و قاصدان مکرّر از طرف اهل کوفه رسید که ما امام نداریم و می خواهیم با تو بیعت کنیم و امام حسین علیه السلام نیز مسلم بن عقیل را فرستاد تا آنها را امتحان کند و اوضاع را گزارش دهد و هنگامی که مردم کوفه با مسلم بیعت کردند حجّت شرعی بر امام تمام شد و بر او واجب بود که به عراق برود و از این رو فرمود: « هذه کتب اهل الکوفه ورسلهم وقد وجب علیّ اجابتهم وقام لهم العذر علیّ عند اللَّه سبحانه » (1)؛ «این نامه های مردم کوفه و قاصدان آنهاست و اجابت آنها بر من واجب شد و آنها نزد خدای سبحان علیه من عذر (و دلیل) دارند».

از طرفی امام حسین علیه السلام در سخنرانی های خویش خصوصیات امام عادل و لایق و حق را بر می شمارد و می فرماید: « العامل بالکتاب والاخذ بالقسط والدائن بالحق والحابس نفسه علی ذات اللَّه » . (2)

و از طرف دیگر در علل آمدن خویش به کربلا بیان می کند که: «مردم نوشتند که ما امام نداریم و من به این خواست آنان پاسخ مثبت دادم.» (3)

قرآن کریم حجّت و دلیل را به رسمیت شناخته و بارها از آن سخن گفته است (بقره/ 150 و انعام/ 149 و 83 و شوری/ 15) و حتی فرستادن پیامبران الهی را برای اتمام حجّت بر مردم معرفی می کند.

(لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ) ؛ (4) «تا بعد از این فرستادگان، برای مردم حُجّتی بر خدا نباشد».

آری، هنگامی که حجت تمام شد لازم است که طبق آن عمل شود و امام حسین علیه السلام بر همین اساس به دعوت مردم کوفه پاسخ مثبت داد و نهضت عاشورا را شروع کرد.

ص:48


1- (1) . معالی السبطین 1/ 246 - ناسخ التواریخ 2/ 122 اسرار الشهاده، 247 به نقل از موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص321.
2- (2) . طبری 7/ 235، کامل ابن اثیر 3/ 267، ارشاد، ص204 و مقتل خوارزمی 6/ 195.
3- (3) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص311 و 312.
4- (4) . نساء/ 165.

پنجم: تفسیر آیات قرآن توسط امام حسین علیه السلام

اشاره

در عصر امام حسین علیه السلام فرصت برای کارهای علمی (مثل عصر امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام ) وجود نداشت چرا که در آن عصر فشارهای نظامی بنی امیه و جنگ های داخلی و مشکلات جامعه اسلامی، سپس جریان کربلاء به وجود آمد و کم تر مجالی برای جلسات علمی عمیق وجود داشت.

البته در این بین فرصت های کوتاهی به وجود می آمد که امام حسین علیه السلام مطالب علمی و دینی به ویژه مطالب تفسیری را بیان می کردند ولی به خاطر خفقانی که بنی امیه بعد از شهادت امام علی علیه السلام و قیام کربلا به وجود آوردند بسیاری از این احادیث نقل نشدی به بوته فراموشی سپرده شد یا نوشته های آن ها از بین رفت. اما با این حال در میان احادیثی که از امام حسین علیه السلام نقل شد تعدادی از آیات قرآن تفسیر شده است که در این جا آن ها را ذکر می کنیم.

لازم به یادآوری است که علاوه بر تفسیرهای امام حسین علیه السلام برخی آیات به عنوان شاهد و دلیل و گاهی آیاتی در جواب مخالفان در کلمات و خطبه های حضرت نقل شده است که جای بررسی مستقل دارد.

1- سه گروه مردم (ناس - اشباه ناس - نسناس) در قرآن

شخصی از امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد سه تعبیر «الناس»، «اشباه الناس» و «النسناس» پرسید و حضرت به امام حسین علیه السلام دستور داد که جواب او ر بدهد و امام حسین علیه السلام فرمود: اما مقصود از «الناس» ( مردم، در برخی آیات قرآن) ما هستیم از این رو خدای تبارک و تعالی در قرآن فرمود: (ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النّاسُ) ، (1) از جایی که مردم سرازیر می شوند (شما حاجیان در هنگام انجام اعمال حج) سرازیر شوید.

و اما مقصود از «اشباه الناس» ( افرادی که شبیه مردم هستند) شیعیان ما هستند، آنان دوستان ما و از ما به شمار می آیند از این رو ابراهیم علیه السلام (در قرآن) فرمود: (فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی) 2 ، هر کس مرا پیروی کند در حقیقت از من است.

ص:49


1- (1) . بقره/ 199.

اما مقصود از «النسناس» عوام مردم هستند. سپس امام حسین با دست به گروهی از مردم اشاره کردند و این آیه را قرائت کردند: (إِنْ هُمْ إِلاّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً) . (1)- (2)

روی الکلینی بأسناده عن سهل و علی بن ابراهیم، عن أبیه، جمیعاً عن ابن محبوب، عن عبدالله بن غالب، عن أبیه، عن سعید بن المسیب، قال: سمعت علی بن الحسین علیهماالسلام یقول: «إنّ رجلاً جاء امیر المؤمنین علیه السلام فقال: أخبرنی إن کنت عالماً عن النّاس، وعن أشباه الناس، وعن النسناس، فقال أمیرالمؤمنین علیه السلام : یا حسین أجب الرّجل، فقال الحسین علیه السلام : «أمّا قولک: أخبرنی عن الناس، فنحن الناس، ولذلک قال الله تبارک وتعالی ذکره فی کتابه: (ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النّاسُ) 3 فرسول لله صلی الله علیه و آله الذی أفاض بالناس.

وأما قولک: أشباه النّاس، فهم شیعتنا، وهم موالینا، وهم منّا، ولذلک قال ابراهیم صلی الله علیه: (فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی). 4

واما قولک: النسناس، فهم السواد الأعظم، و أشار بیده إلی جماعة الناس، ثم قال: (إِنْ هُمْ إِلاّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً). 5- 6

تحلیل

در این حدیث در مورد آیه اول به مصداق اکبر «الناس» اشاره کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله است و در مورد آیه دوم با ذکر یک قاعده کلی از قرآن، شیعیان را مصداق این قاعده برشمرده که پیرو ائمه علیهم السلام هستند، پس از آنان به شمار می آیند. و در مورد آیه سوم مصادیق آیه را برشمرده است که بسیاری از مردم مثل چهارپایانی هستندکه فقط به امور مادی خود اهمیت می دهند و در غفلت به سر می برند به مرحله تفکر و بصیرت و شکوفایی ایمانی و انسانی نمی رسدند.

یادآوری: آیه 199 بقره به همراه تفسیر کامل آن ذیل مبحث آیات الحسین خواهد آمد.

ص:50


1- (1) . فرقان/ 44
2- (2) . کافی، ج8، ص244، ح339 و تفسیر البرهان، ج1، ص210، ح2 و بحارلانوار، ج24، ص95، ح2.

2- امام حسین علیه السلام و ائمه علیهم السلام اولوالارحام در قرآن

در حدیثی از امام حسین علیه السلام نقل شده که حضرت در مورد آیه (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ) ؛ (1) «و خویشاوندان، برخی از آنان نسبت به برخی [دیگر]، در کتاب خدا، سزاوارترند» و... فرمودند: از پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد تأویل آیه پرسیدم و ایشان فرمودند: به خدا سوگند غیر از شما (اهل بیت علیهم السلام ) قصد نشده است. شما خویشاوندان هستید هنگامی که من از دنیا رفتم پدرت علی اولی به من و جایگاه من است. و هنگامی که پدرت از دنیا رفت برادرت حسن اولی به آن است و هنگامی که حسن از دنیا رفت تو اولی به آن هستی.

عرض کردم یا رسول الله بعد از من چه کسی اولی به من است؟

حضرت فرمود: فرزندت علی سپس فرزندش محمد سپس فرزندش جعفر سپس فرزندش موسی، سپس فرزندش علی سپس فرزندش محمد سپس فرزندش علی، سپس فرزندش حسن سپس فرزندش نهم از فرزندانت که غایب می شود. اینان اولی به این جایگاه هستند و خدا به آنان علم من و فهم من را عطا کرده و طینت آنان از طینت من است چقدر مردمی که مرا در مورد آنان اذیت می کنند خدا شفاعت مرا به آنان نرساند. (2)

عَن مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّیبَانِی، قال: حدّثنا مُحَمَّدِ ابوبکر بْنِ هَارُونَ الدِّینَوَرِی، قال: حدّثنا مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْمِصْرِی، قال: حدّثنا عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْغِفَارِی، قال: حدّثنا عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَذَّاءِ، قال: حدّثنا عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی علیهماالسلام «لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَی هَذِهِ الْآیةَ: (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ) 3 سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنْ تَأْوِیلِهَا فَقَالَ: وَاللَّهِ مَا عَنَی بِهَا غَیرَکُمْ، وَأَنْتُمْ أُولُو الْأَرْحَامِ، فَإِذَا مِتُّ فَأَبُوکَ عَلِی أَوْلَی بِی وَبِمَکَانِی، فَإِذَا مَضَی أَبُوکَ فَأَخُوکَ الْحَسَنُ أَوْلَی بِهِ، فَإِذَا مَضَی الْحَسَنُ فَأَنْتَ أَوْلَی بِهِ، قُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنْ بَعْدِی أَوْلَی بِی؟

ص:51


1- (1) . انفال/ 75.
2- (2) . بحارالانوار، ج36، ص343، ح209 و تفسیر البرهان، ج3، ص293، ح15 و ...

فَقَالَ ابْنُکَ عَلِی أَوْلَی بِکَ مِنْ بَعْدِکَ، فَإِذَا مَضَی فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ أَوْلَی بِهِ بِمَکَانِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَی أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی مُوسَی فَابْنُهُ عَلِی أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی عَلِی فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ؛ فَإِذَا مَضَی مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِی أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی عَلِی فَابْنُهُ الْحَسَنُ أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی الْحَسَنُ وَقَعَتِ الْغَیبَةُ فِی التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِکَ، فَهَذِهِ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ صُلْبِکَ أَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِی وَ فَهْمِی، طِینَتُهُمْ مِنْ طِینَتِی، مَا لِقَوْمٍ یؤْذُونَنِی فِیهِمْ، لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی». (1)

تحلیل

این حدیث مصادیق کامل «اولوالارحام» خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله را بر می شمارد یعنی در این حدیث امام حسین علیه السلام توضیح و تفسیر آیه را از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند و جالب این است که نام دوازده امام علیهم السلام را می برد.

یادآوری: تفسیر این آیه در آیات مربوط به امام حسین علیه السلام نیز ذکر شده که در آن قسمت به صورت کامل مورد بررسی قرار می دهیم.

3- زمین بی گناه

در حدیثی از امام حسین علیه السلام حکایت شده که مقصود از اینکه زمین به غیرزمین تبدیل می شود آن است که زمینی می گردد که گناه بر آن انجام نمی شود، زمین صاف که کوه و گیاه ندارد مثل بار اول که زمین بود و غلطانده شد.

عَنْ ثُوَیرِ بْنِ أَبِی فَاخِتَةَ عَنْ الحسین بن علی علیهم السلام قَالَ: (تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ) 2 یعْنِی بِأَرْضٍ لَمْ تَکْتَسِبْ عَلَیهَا الذُّنُوبَ، بارِزَةً لَیسَت عَلَیهَا جِبَالٌ وَ لَا نَبَاتٌ کَمَا دَحَاهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ. (2)

تحلیل

این حدیث در حقیقت تفسیری از آیه 48 سوره ابراهیم است که معنای تبدیل زمین به زمین دیگر را توضیح می دهد.

اینک به تفسیر آیه فوق توجه می کنیم:

ص:52


1- (1) . کفایة الأثر، ص175؛اثباة الهداة، ج2، ص545، ح552.
2- (3) . تفسیر البرهان، ج2، ص323، ح9؛تفسیر العیاشی، ج2، ص236، ح52.

( یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ ) ؛ (ابراهیم/ 48)، «در روزی که زمین به غیر این زمین، و آسمان ها (به آسمان های دیگری) تبدیل می شوند، و (مردم) در برابر خدای یگانه چیره، ظاهر شوند».

نکته ها و اشاره ها

1. در مورد «تبدیل زمین و آسمان به زمین و آسمان دیگر»، که در این آیه به آن اشاره شده است، مفسران قرآن چند دیدگاه دارند:

برخی برآن اند که منظور تبدیل ذات است؛ یعنی به کلی این زمین نابود و زمین دیگری آفریده می شود و قیامت برپا می گردد.

برخی برآن اند که مقصود تبدّل صفات زمین و آسمان است؛ یعنی پس از ویرانی این زمین و آسمان در آستانۀ قیامت، زمین و آسمانی نو و تکامل یافته تر برپا می شوند. اما از ظاهر برخی دیگر از آیات قرآن استفاده می شود که خورشید، خاموش و آسمان ها شکافته و زلزله های سخت هویدا می شود و نظام کنونی جهان درهم می ریزد، اما جهان به کلی نابود نمی شود (1) بلکه مردم به زمینی تازه و عالی تر گام می نهند.

البته درک کامل آن جهانِ تازه برای ما مشکل است؛ هم چون کودکی که بخواهد از درون شکم مادر همه چیز جهان بیرون را درک کند. (2)

2. مفسران، «بُروز» انسان ها در برابر خدا در رستاخیز را چند گونه تفسیر نموده اند:

الف) بیرون آمدن انسان ها از قبرها در قیامت.

ب) ظهور تمام وجود انسان با تمام محتوای درونی و بیرونی اش در صحنه رستاخیز؛ یعنی در آن جا انسان ظاهر و باطن ندارد و همه چیز انسان (حتی در دید علم محدود او) آشکار می شود. (3)

3. «قهّار» بودن خدا، به معنای تسلّط و سیطرۀ او بر همه چیز است.

ص:53


1- (1) . ر.ک: سوره های تکویر، انفطار و زلزال.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج10، ص390 - 392.
3- (3) . «بُروز» از مادۀ «براز» (فضا و محل وسیع) به معنای قرار گرفتن در فضای وسیع است که لازمه اش آشکار شدن است (تفسیر نمونه، ج10، ص385).

آموزه ها و پیام ها

1. در رستاخیز نظام نوین جهانی برقرار می شود.

2. در رستاخیز، همگان، با تمام وجود، در پیشگاه الهی ظاهر می شوید (برای آن روز آماده شوید).

4- پرسش از ولایت در رستاخیز

در حدیثی آمده است که امام حسین علیه السلام فرمودند: (روزی) پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: ابوبکر نسبت به من به منزله گوش است و عمر به منزله چشم و عثمان به منزله دل، امام حسین علیه السلام فرمود: فردای آن روز خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدم و امیرالمؤمنین و آن سه نفر حاضر بودند. به پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کردم: پدر جان در مورداین اصحابت چیزی شنیدم مقصود چه بود؟

پیامبر فرمود: بله سپس به آن سه نفر اشاره کرد و فرمود: آنان گوش و چشم و دل من هستند که به زودی از وصی من این (اشاره به علی علیه السلام کرد) مورد سؤال واقع می شوند.

خداوند می فرماید: ( إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً ) ؛ (اسراء/ 36)، «[چرا] که شنوائی و دیده و دل (سوزان)، همگی آنها از آن پرسیده می شوند».

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: به عزّت پروردگارم تمام امت من روز رستاخیز متوقف می شوند و از ولایت او (علی) پرسیده می شوند. و این است سخن خداوند عزّوجلّ: (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ) ؛ (صافات/ 24)، «و آنان را نگاه دارید، [چرا] که آنان مورد بازپرسی قرار می گیرند».

عن أبی القاسم علی بن أحمد بن محمّد بن عمران الدقّاق، قال: حدّثنا محمد بن أبی عبدالله الکوفی، قال: حدثنا سهل بن زیاد الآدمی، عن عبدالعظیم بن عبدالله الحسنی، قال: حدّثنی سیدی علی بن محمّد ابن علی الرّضا، عن أبیه محمد بن علی، عن أبیه الرضا، عن آبائه، عَنِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی علیهماالسلام ، قَالَ: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ أَبَا بَکْرٍ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ السَّمْعِ، وَإِنَّ عُمَرَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ الْبَصَرِ، وَإِنَّ عُثْمَانَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ الْفُؤَادِ. قال: فَلَمَّا کَانَ مِنَ الْغَدِ دَخَلْتُ إِلَیهِ وَعِنْدَهُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ وَأَبُوبَکْرٍ وَعُمَرُ وَعُثْمَانُ، فَقُلْتُ لَهُ: یا أَبَتِ سَمِعْتُکَ تَقُولُ فِی أَصْحَابِکَ هَؤُلَاءِ قَوْلًا فَمَا هُوَ؟».

ص:54

فَقَالَ صلی الله علیه و آله : نَعَمْ، ثُمَّ أَشَارَ إِلَیهِمْ فَقَالَ: هُمُ السَّمْعُ وَالْبَصَرُ وَالْفُؤَادُ، وَسَیسْأَلُوَن عَنْ وَصِی علیه السلام هَذَا - وَأَشَارَ إِلَی عَلِی علیه السلام - ثُمَّ قَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ یقُولُ: (إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً) 1 ثُمَّ قَالَ: وَعِزَّةِ رَبِّی إِنَّ جَمِیعَ أُمَّتِی لَمُوقَفُونَ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ مَسْئُولُونَ عَنْ وَلَایتِهِ، وَ ذَلِکَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ). 2- 3

تحلیل

ظاهر آیه اول (اسراء/ 36) در مورد گوش و چشم و دل معمولی است ولی در حدیث فوق تطبیق بر سه نفر شده است. که از نوع بیان بطن آیه است یعنی با الغاء خصوصیت توسعه معنایی در موردچشم و گوش و دل داده شده است به طوری که شامل هرکس شود ک مثل چشم و گوش و دل انسان اطراف اوست و از آموزش آگاه است.

برخی محدّثان درتوجیه روایت فوق فرموده اند: مقصود باطن آیه است که آن سه نفر به خاطر مخالفت شدید با پیامبر صلی الله علیه و آله در ظواهر امور و اطلاع آن ها از ولایت امام علی علیه السلام به منزله گوش و چشم و دل شدند پس حجت بر آن ها تمام تر شد. (1)

اما آیه دوم (صافات/ 24) یک اصل کلی در مورد رستاخیز بیان می کند که در یکی از ایستگاه های رستاخیز از همه افراد پرسش می شود. ولی روایت یکی از مهم ترین مصادیق پرسش را بیان می کند که ولایت امام علی علیه السلام است چرا که ولایت از بزرگ ترین نعمت های الهی است و پرسیده می شود که با آن چه کردید آیا اطاعت کردید یا عصیان؟

اینک به تفسیر آیات 36 سوره اسراء و 24 سوره صافات و آیات مرتبط توجه می کنیم:

- (وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً) ؛ (اسراء/ 36)، و از آنچه که هیچ علمی بدان نداری، پیروی مکن؛ [چرا] که گوش و چشم و دل (سوزان)، همگی آنها از آن پرسیده می شوند.

ص:55


1- (4) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص561.

نکته ها و اشاره ها

1. در زندگی فردی و اجتماعی (اعتقادات، سخن گفتن، گواهی دادن، داوری کردن و...) فقط از یقین و علم تبعیت کنید نه حدس ها و شایعات و توهمات و شک و گمان خود.

2. در این آیه از میان حواس انسان به گوش و چشم اشاره شد؛ چرا که اکثر معلومات بشری از این دو راه به دست می آید و بخش عمده ای از معلومات هم از طریق دل، روح و عقل به دست می آید که واژۀ «فؤاد» به این بعد وجودی انسان اشاره دارد.

3. در رستاخیز از چشم و گوش و عقل و دل انسان پرسش می شود؛ (1) یعنی انسان در برابر آنچه از دیگران یا از افراد غیر موثّق شنیده و طبق آن سخن گفته و آنچه با دلایل محکم درک نکرده و بدان معتقد شده و یا در مورد آنچه ندیده گواهی داده است، مسئول است.

4. اگر جامعۀ بشری به مضمون این آیه عمل کنند، بسیاری از نابسامانی های اجتماعی برطرف می شود و از شایعه سازی، جوّسازی و قضاوت های عجولانه و پایمال شدن حقوق و آبروی افراد جلوگیری می شود و انسان به سوی تحقیق و استقلال فکری سوق می یابد و از ساده اندیشی فاصله می گیرد؛ از این رو در آیات قرآن از پیروی از گمان منع شده است. (2)

5. در حدیثی از امام صادق علیه السلام روایت شده که در مورد این آیه فرمودند:

از گوش در مورد آنچه شنیده و از چشم در مورد آنچه دیده و از دل و عقل در مورد آنچه معتقد شده است، پرسش می کنند. (3)

در حدیث دیگری با اشاره به این آیه بیان شده که هر کس به موسیقی غیر مجاز گوش دهد از او پرسش خواهد شد. (4)

و در حدیث دیگری از امام کاظم علیه السلام روایت شده که حضرت با استناد به این آیه فرمود:

تو نمی توانی هر چه می خواهی بگویی. (5)

ص:56


1- (1) . همان طور که در آیۀ 21 سورۀ فصلت به سخن گویی اعضای انسان اشاره شده است.
2- (2) . ر.ک: سورۀ یونس، آیۀ 36 و سورۀ نجم، آیۀ 23.
3- (3) . تفسیر عیاشی، ج2، ص292؛ کافی، ج2، ص37؛ وسایل الشیعه، ج15، ص167؛ تفسیر صافی، ج3، ص193 و بحارالانوار، ج7، ص267.
4- (4) . من لایحضره الفقیه، ج1، ص80؛ تهذیب الاحکام، ج1، ص116؛ تفسیر صافی، ج3، ص192؛ وسائل الشیعه، ج8، ص430 و بحارالانوار، ج76، ص246.
5- (5) . علل الشرایع، ج2، ص605؛ وسائل الشیعه، ج15، ص171 و ج27، ص30 و بحار الانوار، ج2، ص116 و ج71، ص193.

آموزه ها و پیام ها

1. اصل، پیروی از علم و عدم تبعیت از وهم و شک و گمان است.

2. کارهای غیرعالمانه نکنید.

3. اعضا و جوارح انسان در برابر گفتار، کردار و پندار انسان مسئول اند (پس مراقب باشید).

- (وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ ما لَکُمْ لا تَناصَرُونَ بَلْ هُمُ الْیَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ) ؛ (صافات/ 24-26)، «و آنان را نگاه دارید، [چرا] که آنان مورد بازپرسی قرار می گیرند. شما را چه شده که یک دیگر را یاری نمی کنید؟! بلکه امروز آنان در پی تسلیم اند».

نکته ها و اشاره ها

1. هنگامی که مشرکان ستمکار به سوی دوزخ حرکت داده می شوند، در بین راه آنها را متوقف می کنند تا از آنان بازپرسی کنند، در حالی که جای پرسش، قبل از داوری و محکومیت برای دوزخ است؛ پس این پرسشگری برای چیست؟

مفسران قرآن در این مورد چند پاسخ داده اند:

الف) این پرسش برای داوری نیست، بلکه نوعی سرزنش و مجازات روانی برای مشرکان است.

ب) دوزخی بودن مشرکان واضح است، اما بازپرسی برای تعیین مقدار جرم آنهاست.

ج) پرسش از آنها در مورد عدم یاری طلبیدن است که در آیۀ بعد آمده و این یکی از موارد پرسش است. (1)

2. در مورد پرسش هایی که از مشرکان می شود چند احتمال داده شده است:

الف) از بدعت ها و اعمال زشت آنان پرسش می شود؛

ب) از توحید پرسش می شود؛

ج) از نعمت هایی هم چون جوانی، عمر و اموال پرسش می شود؛

د) از ولایت امام علی علیه السلام پرسش می شود؛ همان طور که در احادیث شیعه و سنی آمده است (2) و از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که: در رستاخیز که صراط بر جهنّم قرار می گیرد هیچ

ص:57


1- (1) . تفسیر نمونه، ج19، ص36.
2- (2) . ر.ک: احقاق الحق، ج3، ص104 و المراجعات، ص82، که از دانشمندان اهل سنت و شیعه نقل کرده اند.

کس نمی تواند عبور کند، مگر آن که جواز ولایت علی علیه السلام با او باشد و این مقصود آیۀ فوق است (1)؛ البته ممکن است همۀ این موارد از ستمکاران پرسش شود که ولایت امام علی علیه السلام از مصادیق مهم آن است.

آموزه ها و پیام ها

1. رستاخیز روز بازپرسی است (پس برای آن روز آماده باشید).

2. رستاخیز روز بی یاوری و تسلیم در برابر حق است.

3. به فکر بازپرسی رستاخیز و تنهایی در آن روز باشید.

5- اهمیت تفسیر کهیعص

در حدیثی آمده است فردی از امام حسین علیه السلام در مورد معنای آیه ( کهیعص ) ، (مریم/ 1) پرسش نمود و حضرت فرمود: اگر بر فرض آن را برای تو تفسیر کنم (آنقدر آگاه می شوی و قدرت می یابی که) می توانی بر آب راه روی.

عن الامام الحسین بن علی علیهماالسلام أنّه سأله رجل عن معنی (کهیعص) 2 فقال له: «لَو فَسَّرتُهَا لَکَ لَمَشَیتَ عَلَی المَاء» . (2)

تحلیل

آیه فوق از حروف مقطعه قرآن است که دیدگاه های متعددی در تفسیر این گونه حروف وجود دارد. و در برخی احادیث آیه فوق اشاراتی به کربلا و جریان شهادت امام حسین علیه السلام معرفی شده است.

بنابراین آیه فوق اشاره به تأویل آیه دارد.

فی الجمله این روایت نشان می دهد که اولاً امام حسین علیه السلام از اسرار و تأویل آیات اطلاع داشت. ثانیاً می توانست آن ها را تفسیر کند ولی ظرفیت مخاطب را در نظر می گرفت. ثالثاً برخی حروف مقطعه قرآن دارای اسراری است که به انسان قدرت های فوق العاده می دهد. (3)

تذکر: ما ذیل مبحث آیات الحسین علیه السلام با روایات و تفسیر این آیه مفصل می پردازیم.

ص:58


1- (1) . امالی طوسی، ص290؛ بشارة المصطفی، ص144؛ المناقب، ج2، ص156 و تفسیر نورالثقلین، ج4، ص401 و در منابع عامه: میزان الاعتدال، ج1، ص44؛ لسان المیزان، ج1، ص75 و تاریخ بغداد، ج3، ص380.
2- (3) . ینابیع المودة، ص484 و احقاق الحق، ج11، ص432.
3- (4) . برای مثال در مورد آیه فوق نقل مجرّب است که اگر به صورت خاصی خوانده شود مستکبران را در برابر خواننده خاضع می کند.

6- آیه تطهیر و مصادیق آن از اهل بیت علیهم السلام

در حدیثی از امام حسین علیه السلام حکایت شده که نُه ماه بعد از نزول آیه 132 سوره طه، پیامبر صلی الله علیه و آله در هر روز هنگام نماز صبح در خانه فاطمه علیهاالسلام می آمد و می فرمود: ای اهل بیت نبوت، نماز! «خدا فقط می خواهد پلیدی را از شما خاندان (پیامبر) ببرد و کاملاً شما را پاک سازد».

وفی مودّة القربی عن أنس بن مالک، و عن زید بن علی بن الحسین، عن أبیه، عن جده علیهم السلام قال: «کان النّبی صلی الله علیه و آله یأتی کلَّ یومٍ باب فاطمة عند صلاة الفجر فیقول: الصلاة یا أهل بیت النبوّة (إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً) 1 تسعة اشهر بعد ما نزلت (وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْها). 2- 3

تحلیل

این روایت نشان می دهد که پیامبر صلی الله علیه و آله مخاطب آیه تطهیر را اهل بیت (علی علیه السلام ، فاطمه علیهاالسلام ، حسن علیه السلام و حسین علیه السلام ) می دانسته و بر آنان تطبیق می کرده است.

تذکر: ما در مبحث آیات الحسین تفسیر و روایات آیه 33 سوره احزاب را به صورت مفصل مورد بررسی قرار می دهیم.

7- هماوردی اهل بیت علیهم السلام و بنی امیه در مورد خداشناسی

در برخی احادیث حکایت شده که شخصی از امام حسین علیه السلام پرسید: در مورد آیه (هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ) ؛ (حج/ 19)، «این دو (گروه) دشمنان یک دیگرند که درباره ی پروردگارشان کشمکش می کنند». سخن بفرمایید. و حضرت فرمود: ما و بنی امیه در مورد خدای عزّوجل مبارزه می کنیم. ما می گوییم خدا راست فرمود و بنی امیه می گویند: خدا دروغ گفت؛ پس ما و آنان دو خصم هم دیگر در رستاخیز هستیم.

حدّثنا أبومحمد عَمَّارُ بْنُ الْحُسَینِ (1) الْأُسْرُوشِنی رَضِی اللَّهُ عَنْهُ، قال:حدّثنی عَلِی بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِصْمَةَ، قال: حدّثنا أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الطَّبَرِی بمکّة، قال حدّثنا أبوالْحَسَنِ بْنِ أَبِی شُجَاعٍ الْبَجَلِی،

ص:59


1- (4) . فی تفسیر البرهان: الحسن الأطروش.

عَنْ جَعْفَرِ بْنِ عَبْدِاللَّهِ الْحَنَفِی، عَنْ یحْیی بْنِ هَاشِمٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جَابِرٍ، عَنْ صَدَقَةَ بْنِ سَعِیدٍ، عَنِ النَّضْرِ بْنِ مَالِکٍ، قَالَ: قُلْتُ لِلْحُسَینِ بْنِ عَلِی بن أبی طالب علیهماالسلام : یا أَبَا عَبْدِاللَّهِ حَدِّثْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ (هذانِ خَصْمانِ اخْتَصَمُوا فِی رَبِّهِمْ) (1) قَالَ: «نَحْنُ وَبَنُو أُمَیةَ اخْتَصَمْنَا فِی اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ، قُلْنَا صَدَقَ اللَّهُ، وَ قَالُوا کَذَبَ اللَّهُ، فَنَحْنُ وَ إِیاهُمُ الْخَصْمَانِ یوْمَ الْقِیامَةِ». (2)

تحلیل

این آیه یک مطب کلی را در مورد مبارزه مؤمنان با مشرکان و کافران بیان می کند ولی روایت فوق یکی از مصادیق مهم آن یعنی مبارزه اهل بیت علیهم السلام با بنی امیه در مورد خداشناسی را مشخص کرده است.

تذکر: ما در مبحث آیات الحسین تفسیر این آیه را مورد بررسی قرار خواهیم داد.

8- اهل بیت علیهم السلام بر پادارندگان نماز در زمین

در حدیثی از امام حسین علیه السلام نقل شده که در مورد آیه (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ) ؛ (3) «(همان) کسانی که اگر در زمین به آنان امکانات دهیم، نماز را برپا می دارند».

فرمودند: این آیه در مورد ما اهل بیت علیهم السلام است.

موسی بن جعفر و الحسین بن علی علیهماالسلام فی قوله تعالی: (الَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ) 4 قال [ علیه السلام ] «هذه فینا أهل البیت». (4)

تحلیل

آیه فوق در مورد مؤمنان مظلوم است که یاور الهی هستند اما در روایت فوق بر خصوص اهل بیت علیهم السلام تطبیق شده است چرا که مصداق کامل مؤمنان مظلوم که یاور الهی اند (که در آیات قبل 41 سوره حج بدان ها اشاره شده) اهل بیت علیهم السلام هستند.

ص:60


1- (1) . حج/ 19
2- (2) . خصال، ج1، ص42، ح35 و تفسیر البرهان، ج3، ص80، ح2.
3- (3) . حج/ 41.
4- (5) . مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص47؛بحارالانوار، ج24، ص166، ح11 و کنزالدقائق، ج6، ص528.

اینک به تفسیر آیه فوق توجه می کنیم:

(الَّذِینَ إِنْ مَکَّنّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ) ؛ (1) «(همان) کسانی که اگر در زمین به آنان امکانات دهیم، نماز را برپا می دارند، و [مالیات ]زکات را می پردازند، و به [کار] پسندیده فرمان می دهند، و از [کار] ناپسند منع می کنند، و فرجام همه ی کارها تنها برای خداست».

نکته ها و اشاره ها

1. در آیات قبل خدا به مؤمنان مظلوم که یاوران الهی هستند وعدۀ نصرت و یاری داد و اینک در این آیه یادآور شده که یاوران الهی کسانی نیستند که بعد از پیروزی سرکشی کنند و به استکبار و ستمکاری روی آورند، بلکه آنان پیروزی و یاری الهی را مقدمه ای برای ساختن خویش و جامعه قرار می دهند.

2. در این آیه چهار ویژگی برای مؤمنان مظلوم یاور خدا بیان شده است:

الف) پس از پیروزی ارتباط خود را با خدا از طریق نماز حفظ می کنند.

ب) پس از تسلّط بر امکانات زمین، ارتباطشان را با مردم حفظ می کنند و از طریق پرداخت زکات به آنان کمک مادی می کنند.

ج) پس از پیروزی، به سالم سازی جامعه می پردازند و جامعه ای بر اساس کارهای پسندیده بنا می کنند.

3. خدا امکانات مختلف زمین، هم چون ابزار و وسایل کار و یا علم و نیروی فکری و جسمی در اختیار یاوران خود قرار می دهد و آنها نیز از این توان در راه نیک بهره می برند.

4. در برخی احادیث، آیۀ فوق به امام مهدی علیه السلام و یاران او یا آل محمد صلی الله علیه و آله تفسیر شده است که بر مشرق و مغرب زمین مسلّط می شوند و دین خدا را آشکار و بدعت و باطل را نابود می کنند، به طوری که اثری از ظلم دیده نمی شود و امر به معروف و نهی از منکر می کنند. (2)

ص:61


1- (1) . حج/ 41.
2- (2) . ر.ک: بحارالانوار، ج24، ص165؛ ج51، ص47؛ تفسیر نور الثقلین، ج3، ص506؛ تفسیر صافی، ج3، ص382 و تفسیر برهان، ج3، ص892.

البته این گونه احادیث مصداق کامل آیه را بیان می کند، و این مطلب مانع عمومیت مفهوم آیه نیست و آیه شامل همۀ کسانی می شود که خدا را یاری می رسانند و این صفات را دارند.

آموزه ها و پیام ها

1. نشانه های یاوران خدا، نماز، زکات، امر به معروف و نهی از منکر است.

2. اگر می خواهید خدا را یاری رسانید به خودسازی و جامعه سازی بپردازید.

3. در ساختن جامعۀ الهی، به سالم سازی و نوسازی ارزش ها توجه کنید.

4. در ساختن جامعۀ الهی، به تقویت معنویت و تنظیم روابط مالیاتی (زکات) توجه کنید.

9- پاداش رسالت، دوستی اهل بیت علیهم السلام

در حدیثی از امام حسین علیه السلام نقل شده که در مورد آیه (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی) ؛ (شوری/ 23)، «بگو: از شما هیچ پاداشی بر این (رسالت) نمی طلبم، جز دوستی در (مورد) نزدیکان».

فرمودند: خویشاوندی که خداوند دستور داد در مورد آن صله رحم شود، حق آن بزرگ داشته شود و نیکی ها در آن قرار داده شد، خویشاوندی ما اهل بیت علیهم السلام است. کسانی که حقشان بر هر مسلمانی واجب شده است.

مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ، عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ یحْیی، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زَکَرِیا، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْجُشَمِی عَنِ الْهَیثَمِ بْنِ عَدِی، عَنْ سَعِیدِ بْنِ صَفْوَانَ، عَنْ عَبْدِ الْمَلِکِ بْنِ عُمَیرٍ، عَنِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِمَا فِی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ: (قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی) 1 قَالَ «إِنَّ الْقَرَابَةَ الَّتِی أَمَرَ اللَّهُ بِصِلَتِهَا وَعَظَّمَ حَقَّهَا وَ جَعَلَ الْخَیرَ فِیهَا قَرَابَتُنَا أَهْلَ الْبَیتِ الَّذِینَ أَوْجَبَ حَقَّنَا عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ». (1)

تحلیل

حدیث فوق توضیح و تفسیر آیه است که مصادیق خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله را مشخص می کند که همان اهل بیت علیهم السلام هستند.

ص:62


1- (2) . تفسیر البرهان، ج4، ص124، ح12؛بحارالانوار، ج23، ص251، ح27 و کنز الدقائق، ج9، ص262.

نکات جالب این حدیث آن است که فرمود:

اولاً نیکی و خیر در بزرگداشت اهل بیت علیهم السلام است چون سعادت دنیوی و اخروی را در پی دارد پس همه نیکی ها در آن نهفته است.

ثانیاً حق دوستی اهل بیت علیهم السلام بر همه مسلمانان واجب است و هر کس این حق ر ادا کند وظیفه خود را انجام داده و درنهایت به نفع خود اوست چون موجب سعادت و هدایت خویش را فراهم کرده است.

ثالثاً دوستی اهل بیت علیهم السلام مزد رسالت است و این مطلب در صله رحم با اهل بیت علیهم السلام متبلور می شود.

تذکر: ما در مبحث آیات الحسین، تفسیر آیه 23 سوره شوری را به صورت مفصل می آوریم.

10- ویژگی های اصحاب خاص پیامبر صلی الله علیه و آله

در حدیثی از امام حسین علیه السلام نقل شده که در مورد آیه 29 سوره فتح (تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً) ؛ «آنان را رکوع کنان [و] سجده کنان می بینی» و فرمود: این آیه در مورد علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شده است.

الحسین بن علی فی قوله: (تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً)؛ 1 «نُزلت فی علی بن ابی طالب علیه السلام ». (1)

تحلیل

آیه 29 سوره فتح ویژگی های اصحاب خاص پیامبر صلی الله علیه و آله را بیان می کند که مصداق کامل آن امام علی علیه السلام است و یکی از ویژگی های آنان عبادت (رکوع و سجود) آنان است. اما در روایت فوق امام حسین علیه السلام آیه 29 فتح را بر امام علی علیه السلام تطبیق کرده است یعنی مصداق کامل آیه را نشان داده اند.

البته در این روایت تعبیر «نزلت» به کار فته است که می تواند به معنای آن باشد که شأن نزول آیه در مورد امام علی علیه السلام است یا به معنای تطبیق بر امام علی علیه السلام باشد.

به هر حال آیه فوق در مورد اصحاب خاص پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده که مهم ترین مصداق آن که آیینه تمام نمای پیامبر صلی الله علیه و آله و همراه ایشان بود، امام علی علیه السلام است.

ص:63


1- (2) . بحارالانوار، ج38، ص203.

اینک به تفسیر کامل آیه فوق توجه می کنیم.

(مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفّارَ وَعَدَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِیماً) ؛ (فتح/ 29)، «محمد صلی الله علیه و آله فرستاده ی خداست؛ وکسانی که با او هستند، بر کافران سخت گیر (و) در میان خود مهرورزند؛ آنان را رکوع کنان [و] سجده کنان می بینی، درحالی که بخشش و خشنودی ای از خدا می جویند؛ نشانه ی آنان در چهره هایشان از اثر سجده [نمایان] است؛ این مثال آنان در تورات است و مثال آنان در انجیل است: همانند زراعتی که جوانه اش را بیرون آورده، پس آن را تقویت کرده و محکم گرداند، پس بر ساقه های خود راست قرار گیرد، در حالی که کشاورزان را شگفت زده کند؛ تا کافران را به خاطر آنان به خشم آورد! خدا به کسانی از آنان که ایمان آوردند و [کارهای] شایسته انجام دادند، آمرزش و پاداش بزرگی را وعده داده است.

نکته ها و اشاره ها

1. در این آیه نام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله صریحاً برده شده و او به عنوان رسول خدا معرفی شده است؛ او رسول خداست و خدا به این امر گواهی می دهد چه مشرکان و مخالفان اسلام بپسندند و چه نپسندند.

2. در این آیه بیان شده که همراهان و پیروان پیامبر صلی الله علیه و آله ، یعنی مسلمانان، در برابر دشمنان اسلام، هم چون سدّی فولادین ایستاده اند، اما با برادران مسلمان خود مهربان هستند و سخت گیری نمی کنند.

بر سر اغیار چون شمشیر باش هین! مکن روباه بازی، شیر باش

آتش اندر زن به گرگان چو سپند ز آن که آن گرگان عدوّ یوسف اند

(مولوی)

3. یکی از ویژگی های مسلمانان عبادت آنهاست که دو رکن اصلی آن رکوع و سجود است که این دو رمز تسلیم در برابر خدا و نفی کنندۀ غرور و خودخواهی است. آری؛ مسلمان در برابر خدا کرنش و سجده می کند تا در برابر غیر او کرنش نکند.

ص:64

4. یکی دیگر از صفات مسلمانان آن است که به دنبال خشنودی خدا هستند و پاداش و رزق خود را از او می خواهند؛ نه برای ریاکاری قدم بر می دارند و نه انتظار پاداش از مردم دارند، بلکه چشمشان به سوی خداست.

5. تعبیر «فضل» نشان می دهد که مؤمنان واقعی اعمال صالح خود را کم تر از آن می دانند که مستحق پاداش الهی باشد؛ از این رو از فضل و بخشش الهی پاداش می خواهند.

6. در این آیه یکی از نشانه های پیروان پیامبر صلی الله علیه و آله را چهرۀ عبادی آنها معرفی می کند که اثر سجده در آن است. مقصود از اثر سجده یا همان اثر ظاهری سجده در پیشانی است و یا مفهوم گسترده تری دارد؛ یعنی آنان چهره ای الهی دارند که به خوبی نشان می دهد در برابر خدا، حق، قانون و عدالت تسلیم هستند و این علامت در تمام وجود و زندگی آنان منعکس است. (1)

و در حدیثی از امام صادق علیه السلام روایت شده که مقصود از آیه، بیداری شب برای نماز است (2) (که نورانیت آن در روز در چهره نمایان می شود).

البته مانعی ندارد که همۀ این معانی مقصود آیه باشد.

7. مثال و وصف پیروان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در تورات و انجیل آمده است و همین اوصافی که در این آیه بیان شده، قبلاً به موسی و عیسی علیهماالسلام گفته شده بود.

البته ممکن است این اوصاف در تورات و انجیل کنونی یافت نشود؛ چرا که این دو کتاب دست خوش تغییر و تحریف شده اند.

8. در مثال انجیل پنج وصف برای مسلمانان بیان شده است:

الف) آنان جوانه می زنند و رشد می کنند و زیاد می شوند؛

ب) تقویت می شوند و به رشد آنان کمک می شود؛

ج) محکم می شوند و از حالت ضعف خارج می شوند؛

د) آنان برپای خود می ایستند و بردیگران تکیه نمی کنند و استقلال خود را حفظ می کنند.

ص:65


1- (1) . برخی مفسران نیز گفته اند که مقصود آن است که سجده گاه یاران پیامبر صلی الله علیه و سلم در رستاخیز، هم چون ماه بدر می درخشد (تفسیر نمونه، ج22، ص115)، ولی آیۀ فوق در مقام بیان وضع ظاهری مسلمانان در دنیاست.
2- (2) . من لایحضره الفقیه، ج1، ص473؛ مفتاح الفلاح، ص291 و بحارالانوار، ج64، ص267.

ه-) رشد چشم گیر و تعجب آوری خواهند کرد که دوستان را به شگفت و دشمنان را به خشم می آورند.

9. اوصافی که از تورات حکایت شده بود، بیش تر به جنبه های ظاهری و عاطفی مسلمانان اشاره داشت و اوصافی که از انجیل حکایت شده، بیش تر به جنبۀ حرکت و رشد سریع مسلمانان اشاره دارد.

10. در این آیه اشاره شده است که یاران پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان به دو گروه مؤمنان شایسته کردار و غیر آنها تقسیم می شوند؛ (1) یعنی برخی مسلمانان بر ایمان و عمل صالح برجا نمی مانند اما گروهی از آنان پابرجا می مانند که در این صورت آمرزش و پاداش بزرگی در انتظار آنان است.

11. تعبیر «کسانی که با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله هستند» اشاره به کسانی دارد که در فکر، اخلاق و عمل همراه با پیامبر بودند که شامل اصحاب هم عصر پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان زمان های بعد می شود که از خط فکری و عملی و اخلاقی آن حضرت پیروی می کنند، ولی شامل منافق صفتان نمی شود که هم زمان و همراه ظاهری پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، ولی خط فکری و عملی آنها با آن حضرت متفاوت بود.

آری؛ قرآن بارها اشاره کرده که گروهی از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله منافق بودند (2) و تاریخ بعد از پیامبر هم نشان می دهد که همۀ اصحاب یکسان و در یک راه نبودند و حتی برخی در جنگ جمل، صفین و نهروان با صحابۀ بزرگ پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی علی علیه السلام جنگیدند؛ پس نمی توان همۀ اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله را عادل و معصوم دانست.

آموزه ها و پیام ها

1. با کافران سخت گیر و با مسلمانان مهربان باشید.

2. عبادت، خداخواهی، سیمای صالحان داشتن و رشد زیاد از نشانه های مسلمانان است.

3. مسلمان باید تقویت شود تا مستقل گردد.

ص:66


1- (1) . در این صورت در «منهم» واژۀ «مِن» برای تبعیض است و «من» بیانیه نیست، همان طور که ظاهر آیه نیز با این مطلب سازگارتر است (تفسیر نمونه، ج22، ص118).
2- (2) . ر.ک: سوره منافقین و بسیاری از سوره های مدنی که به پدیده نفاق اشاره کرده اند.

4. رشدی اعجاب آور داشته باشید تا دوستان را شاد و دشمنان را خشمگین سازید.

5. مؤمنان شایسته کردار در انتظار آمرزش و پاداش بزرگ الهی باشند.

6. همراهی با رسول خدا صلی الله علیه و آله ، مهر و قهر می طلبد.

11- دشمنان فاسق و کینه توز اهل بیت علیهم السلام

در حدیثی از امام حسین علیه السلام حکایت شده که به «ولید» فرمودند: «ای ولید به خدا سوگند من تو را سرزنش نمی کنم که با علی علیه السلام دشمنی می ورزی، در حالی که او تو را در مورد شراب خواری هشتاد ضربه تازیانه زد (و حدّ الهی را بر تو جاری ساخت) و پدرت را در روز جنگ بدر کشت، اما چگونه امام علی علیه السلام دشنام می دهی در حالی که در ده آیه او را مؤمن نامیده و تو را فاسق نامیده است. آن جا که می فرماید: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ) ؛ (حجرات/ 6)، «ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر نافرمانی، برای شما خبر بزرگی آورد، پس (در باره ی آن) تحقیق کنید؛ (مبادا) نادانسته با گروهی برخورد کنید و از آنچه انجام داده اید، پشیمان گردید».

فی کتاب الاحتجاج للطبرسی رحمه الله : عن الحسین بن علی علیهماالسلام فی حدیث طویل یقول فیه: «وَأَنْتَ یا وَلِیدُ بْنُ عُقْبَةَ فَوَ اللَّهِ مَا أَلُومَنَّکَ أَنْ تُبْغِضَ عَلِیاً علیه السلام وَقَدْ جَلَّدَکَ فِی الْخَمْرِ ثَمَانِینَ جَلَدَةً، وَقَتَلَ أَبَاکَ صَبْراً بِیدِهِ یوْمَ بَدْرٍ، أَمْ کَیفَ تَسُبُّهُ فَقَدْ سَمَّاهُ اللَّهُ مُؤْمِناً فِی عَشْرِ آیاتٍ مِنَ الْقُرْآنِ وَسَمَّاکَ فَاسِقاً، وَهُوَ قَوْلُهُ: (إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ) 1». 2

تحلیل

آیه فوق یک اصل کلی را بیان می کند که «اگر افراد فاسق خبری به شما دادند در مورد آن تحقیق کنید تا مبادا خلاف واقع باشد و پشیمان شوید».

لیکن امام حسین علیه السلام بر اساس این روایت اشاره ای به شأن نزول آیه در مورد «ولید بن عقبه» نمودند.

ص:67

اینک به تفسیر و شأن نزول آیه به صورت کامل توجه کنیم.

(حجرات/ 6)، ( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ ) ؛ (1) «ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر نافرمانی، برای شما خبر بزرگی آورد، پس (در باره ی آن) تحقیق کنید؛ (مبادا) نادانسته با گروهی برخورد کنید و از آنچه انجام داده اید، پشیمان گردید».

شأن نزول

در مورد این آیه چند شأن نزول حکایت شده است که مناسب ترین آن ها این است که پیامبر صلی الله علیه و آله برای جمع آوری زکات قبیله «بَنی المُصطَلق» شخصی به نام «وَلیدبن عُقبه» را به سوی آنان فرستاد و مردم از او استقبال کردند. اما ولید که با آن قبیله از زمان جاهلیت دشمنی داشت، تصور کرد که مردم برای کشتن او می آیند. او نزد پیامبر صلی الله علیه و آله آمد و (بدون تحقیق) گفت: آنان از پرداخت زکات خودداری کردند و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به «خالد» دستور داد که به سراغ آن قبیله برود، ولی شتاب زده کاری انجام ندهد. خالد شبانه نزدیک قبیله آمد و تحقیق کرد و روشن شد که آن قبیله به اسلام وفادارند و صدای اذان و نماز از آن جا بلند است.

خالد این خبر را برای پیامبر صلی الله علیه و آله آورد و در این هنگام آیه فوق نازل شد. (2)

نکته ها و اشاره ها

1. از این آیه و آیه بعد استفاده می شود که گروهی از مسلمانان اصرار داشتند که پیامبر صلی الله علیه و آله طبق خبر ولید فاسق عمل کند و با قبیله بنی المصطلق بجنگد که در آن صورت مصیبت دردناکی به بار می آمد، که سرانجام آن پشیمانی بود.

2. برخی از دانشمندان اسلامی بر آن اند که این آیه دلیلی بر حجّیت خبر واحد است.

ص:68


1- (1) . حجرات/ 6.
2- (2) . تفسیر مجمع البیان، ج9، ص198 و تفسیر قرطبی، ج9، ذیل آیه فوق. البته برخی حکایت کرده اند که پیامبر پس از خبر ولید ناراحت شد و تصمیم جنگ با بنی المصطلق گرفت که آیه نازل شد. اسباب النزول، ص407؛ نمونه بینات، ص741 و شأن نزول آیات، ص497. (ولی این مطلب از شأن پیامبر صلی الله علیه و سلم بسیار دور است و با خطاب آیه به مؤمنان نیز ناسازگار است.) برخی نیز گفته اند این آیه در مورد ماریه قبطیه، همسر پیامبر صلی الله علیه و سلم است (ر.ک: تفسیر مجمع البیان، ج9، ص198).

یعنی اگر فاسقی خبری آورد نپذیرید و جست و جو کنید تا حقیقت برای شما روشن شود و مفهوم این سخن آن است که اگر شخص عادلی برای شما خبر آورد آن را بپذیرید (1) و این یک امر عقلایی است؛ چراکه بسیاری از مسائل زندگی بشر مبتنی بر خبرهای واحد است که افراد مورد اطمینان حکایت می کنند و عمل به آنها جاهلانه و سفیهانه شمرده نمی شود.

3. معیار در پذیرش خبر، اعتماد و اطمینان است که گاهی این اطمینان از گوینده عادل یا مورد وثوق حاصل می شود و گاهی از قراین دیگر.

4. این آیه به مسلمانان هشدار می دهد که خبرهای غیر موثّق را نپذیرند و اگر آورندۀ خبر مورد اطمینان نبود و فاسق بود، جست وجو کنند. آری؛ تکیه بر اخبار دروغ و شایعات یکی از حربه های قدیمی طاغوت ها و استعمارگران امروزی است که به وسیلۀ جنگ های تبلیغاتی دروغین، مردم ناآگاه را می فریبند و سرمایه های ملّی آنان را به تاراج می برند.

5. «نبأ» به معنای خبر بزرگ است (2) و شامل اخبار مهم اجتماعی، سیاسی و دینی می شود.

6. «جهالت» گاهی در برابر علم به کار می رود که در این صورت به معنای ناآگاهی است و گاهی در برابر عقل به کار می رود که در این صورت به معنای کار سفیهانه و نابخردانه است و در این آیه معنای اول مورد نظر است.

7. هر کسی که از قلمرو فرمان و احکام الهی خارج شود فاسق است. (3)

8. روشن است که طبق شأن نزول آیه، فاسق بودن ولید اثبات می شود، اما این به معنای انحصار مفهوم آیه در او نیست، بلکه این آیه شامل خبر هر انسان فاسقی می شود.

9. «تَبین» به معنای جدا کردن و روشن نمودن و تحقیق در مورد خبر است. این کار در مورد خبر فاسق به چند صورت ممکن است:

الف) قبول نکردن خبر افراد غیر موثق و توقف نمودن تا روشن شدن نتیجۀ تحقیقات؛

ب) تسلیم شایعات نشدن و جست وجو کردن از منبع آن؛

ج) گرفتن خبرها از منابع موثق و معتبر.

این مطلب در مورد اخبار سیاسی و امنیتی اهمیت بیش تری پیدا می کند.

ص:69


1- (1) . در این مورد دلایل و اشکالات و پاسخ های فراوانی وجود دارد ر.ک: اصول الفقه؛ کفایة الاصول و رسائل.
2- (2) . تفسیر المیزان، ج18، ص311.
3- (3) . فاسِق» در اصل به معنای بیرون آمدن هستۀ میوه از پوستۀ آن است (المفردات فی غریب القرآن، مادۀ «فسق»).

10. در این آیه، دو نتیجه برای عجله در پذیرش خبر فاسق و تحقیق نکردن در مورد آن، ذکر شده است:

الف) برخورد جاهلانه با مردم؛

ب) پشیمانی.

11. آمده است که پس از آن که معلوم شد قبیلۀ «بنی المصطلق» خطاکار نبودند و نتیجۀ تحقیق و صبر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روشن شد، حضرت فرمودند: «درنگ و تحقیق کردن از سوی خدا، و عجله از شیطان است.» (1)

آموزه ها و پیام ها

1. لازمۀ ایمان، تحقیق در مورد اخبار و عجله نکردن در برخورد است.

2. خبرهای افراد فاسق را قبل از تحقیق نپذیرید و احتیاط کنید.

3. پذیرش خبرهای غیرمعتبر سبب برخوردهای جاهلانه و پشیمانی می گردد.

12- عبادت شبانه

در حدیثی نقل شده که امام حسین علیه السلام بین نماز مغرب و عشاء نماز دیگری می خواند، کسی در این موارد چیزی به حضرت عرض کرد (و در مورد آن نماز پرسش نمود) ایشان فرمود: «این دو (نماز) از عبادت شبانه است».

وأخرج ابن المنذر عن الحسین بن علی علیه السلام انه رؤی یصلّی فیما بین المغرب و العشاء، فقیل له فی ذلک فقال: «انّهُما من النّاشئة». (2)

تحلیل

آیۀ ( إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً ) ؛ (مزمل/ 6)، «در حقیقت، تنها پدیده ی (عبادت) شب، گامی سخت تر و گفتاری پایدارتر است». بیان می کند که عبارت شبانه استوارتر است و آن را تشویق می کند. و امام حسین علیه السلام با اشاره به آیه فوق یکی از

ص:70


1- (1) . «التأنی من اللَّه، والعجلة من الشیطان» (کشف الخفاء، ج1، ص295) اما در منابع شیعه عبارت بدین صورت نقل شده است: «الاناة من الله العجلة من الشیطان» (محاسن، ج1، ص215؛مشکاة الانوار، ص334 و بحارالانوار، ج68، ص340).
2- (2) . الدر المنثور، ج6، ص276؛المیزان، ج20، ص73 و فی البحار، ج87، ص132 عن علی بن الحسین علیه السلام ، و بعد قوله «یصلّی بین المغرب والعشاء» و یقول: اما سمعتم قول الله تعالی «إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ» هذه ناشئة اللیل.

مصادیق عبادت شبانه را نماز بین مغرب و عشاء بیان می کند. چرا که علاوه بر نافله شب (11 رکعت نماز) دو نماز 2 رکعتی به عنوان نافله مغرب و 2 رکعت نماز نشسته بعد از نماز عشاء نیز به عنوان نمازهای مستحبی شبانه وارد شده است که امام حسین علیه السلام به دو نماز نافله مغرب اشاره کرده که بین نماز مغرب و عشاء خوانده می شود. این مطلب تفسیر آیه 6 مزمل و تعیین برخی مصادیق آن است. اینک به تفسیر کامل آیه و آیات مرتبط قبل و بعد آن توجیه می کنیم.

مزمّل/ 1-7 - ( یا أَیُّهَا الْمُزَّمِّلُ قُمِ اللَّیْلَ إِلاّ قَلِیلاً نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَلِیلاً أَوْ زِدْ عَلَیْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً إِنّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلاً ثَقِیلاً إِنَّ ناشِئَةَ اللَّیْلِ هِیَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قِیلاً إِنَّ لَکَ فِی النَّهارِ سَبْحاً طَوِیلاً ) ؛ (مزمل/ 1-7)، «ای جامه [به خود] پیچیده! شب را، جز اندکی به پاخیز. نیمی از آن (شب) را، یا اندکی از آن را کم نما، یا بر آن (نصف) بیفزای و قرآن را کاملاً مرتب و آرام بخوان؛ که ما به زودی گفتاری گرانبار برتو القا می کنیم. در حقیقت، تنها پدیده ی (عبادت) شب، گامی سخت تر و گفتاری پایدارتر است. [چرا] که برای تو در روز رفت و آمدی طولانی است».

نکته ها و اشاره ها

1. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وظیفه ای سنگین در هدایت و رهبری مردم به عهده گرفت و حامل قرآن عظیم شد؛ از این رو لازم است با برنامه های سنگین عبادی ظرفیت های وجودی خود را بالا ببرد تا بتواند این مسئولیت و بار سنگین را به دوش بکشد.

پس به ایشان دستور داده شد که پاسی از شب را به بیداری، تلاوت قرآن و نماز بگذراند.

ای به خود پیچیده از خشیت گلیم بهر طاعت خیز از شب شد چو نیم

(مجد)

2. در این آیات سفارش شده که در شب قرآن بخوانید؛ چراکه قرآن برنامۀ سازندگی و تربیت بشر است و قرائت آن موجب تقویت ایمان و استقامت می گردد.

البته برخی مفسران قرائت قرآن را به نماز در شب تفسیر کرده اند، شاید به خاطر آن که بخش مهمی از نماز، همان قرائت قرآن است.

ص:71

3. مقصود از «ترتیل» چیست؟

«ترتیل» در اصل به معنای «تنظیم وترتیب موزون» است که مقصود، خواندن آیات با تأنّی و نظم و ادای صحیح حروف و تبیین و دقّت و تأمل در مفاهیم آیات و اندیشه در نتایج آن است. (1)

4. امام صادق صلی الله علیه و آله در مورد ترتیل فرمودند:

ترتیل آن است که در آیات قرآن مکث (و تأمّل) کنی و با صدای خوب آن را بخوانی. (2)

و نیز روایت شده:

هنگامی که از کنار آیه ای می گذری که در آن نام بهشت است، توقف کن و از خدا بهشت را بطلب و هنگامی که از کنار آیه ای می گذری که نام دوزخ در آن است، از آن به خدا پناه ببر. (3)

و در روایات دیگر از سریع خواندن قرآن منع شده، همان طور که از پراکنده کردن آیات منع شده و سفارش شده است که آن را به صورت روشن و واضح بخوانید و قصد شما رسیدن به آخر سوره نباشد. (4)

در حالات پیامبر صلی الله علیه و آله نیز روایت شده که، آیات را از یک دیگر جدا می کرد و صدای خود را (در هنگام خواندن قرآن) می کشید. (5)

با تأنّی خوان تو قرآن را چنان که شود روشن حروفش در بیان

می خوان قرآن به تعجیل و شتاب کن لطایف را درنگ اندر خطاب

5. این آیات با خطاب «ای شخصِ جامه به خود پیچیده» شروع می شود، نه با خطاب «ای پیامبر»؛ این می تواند اشاره به دو چیز باشد:

ص:72


1- (1) . تفسیر نمونه، ج25، ص167.
2- (2) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص569 و بحارالانوار، ج82، ص8 و ج89، ص191.
3- (3) . عوالی اللالی، ج2، ص50؛ تفسیر مجمع البیان، ج10، ص569 و بحارالانوار، ج89، ص216.
4- (4) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص569؛ تفسیر نورالثقلین، ج5، ص446 و 447 و بحارالانوار، ج82، ص7.
5- (5) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص569؛ صحیح بخاری، ج5، ص48 و سنن ابن ماجه، ج1، ص430.

الف) امروز دورۀ گوشه نشینی پیامبر صلی الله علیه و آله در مکه نیست، بلکه دوران قیام و خود سازی و آمادگی برای انجام رسالت شروع شده است؛

ب) برنامۀ عبادی شبانه مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله نیست بلکه شامل مؤمنان خوابیده نیز می شود؛ همان طور که در آیۀ بیستم این سوره بدین اشاره شده است که گروهی از مؤمنان همراه پیامبر صلی الله علیه و آله به شب زنده داری می پرداختند.

6. انتخاب شب برای خودسازی و عبادت برای آن است که: اولاً، در شب چشم و گوش دیگران درخواب است و خطر ریا کاری برطرف شده و زمینه ی اخلاص بیش تری به وجود می آید.

ثانیاً، در شب کارها تعطیل می شود و انسان آمادگی بیش تری برای تفکر و تربیت خویش و خودسازی و عبادت دارد.

شب خیز که عاشقان به شب راز کنند گرد در و بام دوست پرواز کنند

هر جا که دری بُود به شب در بندند اِلّا در دوست را که شب باز کنند

7. شب زنده داری و قرائت قرآن و نماز در آن مستحب است و در این آیات نیز بدان سفارش شده است، هرچند طبق آیات دیگر، نماز شب برای پیامبر صلی الله علیه و آله واجب است، اما این آیات می تواند شامل نماز شب و غیر آن و شامل پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان به صورت مستحب باشد. (1)

8. این آیات به پیامبر صلی الله علیه و آله اختیار می دهد که نیمی از شب یا زیادتر یا کم تر از آن را به شب زنده داری و عبادت بپردازد.

آری؛ شب زنده داری و نماز و تلاوت قرآن در آن، موجب صفای روح و تربیت معنوی و بیداری دل وتقویت ایمان می شود.

از امام صادق علیه السلام روایت شده که: سه چیز، از عنایات مخصوص الهی است: عبادت شبانه، افطار دادن به روزه داران و ملاقات برادران مسلمان. (2)

ص:73


1- (1) . برخی مفسران معتقدند که شب زنده داری طبق این آیات واجب بوده و این حکم قبل از تشریع نمازهای پنج گانه بوده و به مدت یک سال ادامه داشته، سپس نسخ شده است. ولی طبق گفتۀ مرحوم طبرسی در ظاهر آیات چیزی که دلالت بر نسخ باشد به چشم نمی خورد.
2- (2) . امالی شیخ طوسی، ص172 و بحارالانوار، ج71، ص353 و ج87، ص143.

و نیز روایت شده: نماز شب گناهان روز را از بین می برد. (1)

9. منظور از «قیام» در شب، برروی پا ایستادن نیست، بلکه به پاخاستن از خواب است، هرچند نماز و تلاوت قرآن به صورت نشسته انجام شود.

10. «ناشئه» به معنای «حادثه»، و مقصود از آن ساعات شب (به ویژه در سحرگاه) یا قیام برای نماز و عبادت شبانه و یا حالات معنوی و جذبۀ ملکوتی آن است. (2)

البته مانعی ندارد که هرسه معنا مقصود آیه باشد که لازم و ملزوم یک دیگرند.

هرچند در احادیث، به معنای دوم، یعنی نماز شب اشاره شده است. (3)

11. در این آیات بیان شده که عبادت شبانه دو ویژگی دارد:

الف) عبادت شبانه تأثیرات ثابت و راسخی در روح و جان انسان دارد؛ چون توافق بیش تری بین اعضا و جوارح انسان پیدا می شود و همه در راه عبادت بسیج می شوند، هر چند زحمت بیش تری نیز دارد. (4)

ب) عبادت شبانه در بردارندۀ ذکر خدا و تلاوت قرآن به صورت استوارتر است و به خاطر آمادگی روحی انسان تأثیرات بیش تری در روح انسان دارد.

12. انسان در روز مشغول امور زندگی وحل مشکلات مردم است؛ بنابراین فرصت کم تری برای عبادت پیدا می شود و لازم است که عبادت شبانه را جانشین آن سازد و روح خود را تقویت کند تا از عهدۀ وظایف سنگین روزانه برآید. (5)

13. در این آیات «قرآن» را «سخن سنگین» معرفی کرده است که باید پیامبر صلی الله علیه و آله برای دریافت آن آماده شود. مقصود از سنگین بودن قرآن آن است که

الف) محتوا و مفهوم آیات آن سنگین و عظیم است؛

ص:74


1- (1) . تفسیر عیاشی، ج2، ص162 و امالی شیخ طوسی، ص294.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج25، ص175.
3- (3) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص570؛ فقه القرآن، ج1، ص125 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص448.
4- (4) . در مورد «اشد وطأ» سه تفسیر فوق شده که قابل جمع است.
5- (5) . «سبح» در اصل به معنای رفت و آمد و شنا آمده است گویی در روز، جامعۀ انسانی هم چون دریایی است که انسان ها در آن شنا می کنند.

ب) وعده ها و هشدارهای آن سنگین و مسئولیت آور است؛

ج) تبلیغ آن سنگین و مشکل است؛

د) در روز رستاخیز در ترازوی اعمال سنگین است؛

ه-) برنامه ریزی در جهت اجرای آن سنگین است.

آری؛ قرآن کریم از نظر الفاظ، زیبا، دل نشین و آسان است؛ اما مسئولیت ها، محتوای مطالب و اجرای آن سخت و سنگین است، به طوری که اگر بر کوهی فرود آید متلاشی می شود؛ (1) پس باید با عبادت شبانه ظرفیت و آمادگی آن را پیدا کنیم.

آموزه ها و پیام ها

1. همۀ شب را نخوابید و پاسی از آن را شب زنده داری کنید.

2. در مورد مقدار شب زنده داری و عبادت شبانه آزادید.

3. در دل شب قرآن بخوانید.

4. قرآن را با تامّل و دقت بخوانید.

5. قرآن سخن سنگینی است و برای درک و عمل بدان آمادگی لازم است.

6. عبادت شبانه، سخت تر، استوارتر و تأثیرگذارتر است، (پس از آن غافل نشوید).

7. روز وقت تلاش و شب وقت عبادت است.

8. شناگر دریای روز و نیایشگر ساحل شب باشید.

13- شاهد و مشهود در قرآن

در حدیثی از امام حسین علیه السلام نقل شده که در مورد آیه 3 سوره بروج (وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ) ؛ «سوگند به گواهی دهنده و گواهی داده شده!». فرمود: شاهد جدّم رسول الله صلی الله علیه و آله و مشهود روز رستاخیز است سپس آیه 45 سوره احزاب را قرائت فرمود: (إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً) ؛ «در حقیقت، ما تو را گواه و مژده آور و هشدارگر فرستادیم». و نیز آیه 103 سوره هود را تلاوت فرمود: (ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ) ؛ «آن روزی است که مردم برای آن گردآوری می شوند، و آن روزی است که مشاهده می گردد».

ص:75


1- (1) . ر.ک: سوره ی حشر، آیه ی 21.

عن الحسین بن علی علیهماالسلام فی قوله تعالی (وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ). 1

قال: «اَلشَّاهِدُ جَدّی رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله وَالمَشهُودُ یومُ القِیامَةِ، ثُمَّ تَلا هَذِهِ الآیة (إِنّا أَرْسَلْناکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِیراً) 2 وَ تَلا (ذلِکَ یَوْمٌ مَجْمُوعٌ لَهُ النّاسُ وَ ذلِکَ یَوْمٌ مَشْهُودٌ). 3- 4

تحلیل

در این روایت تفسیری از آیه 3 سوره بروج بیان شده است (در ادامه خواهد آمد که مفسران در مورد این آیه تفسیرهای متعدد ارائه کرده اند) و مصادیق کامل آیه را معین ساخت، و برای این تفسیر دو قرینه قرآنی آوردند: یکی آیه 45 سوره احزاب که از پیامبر صلی الله علیه و آله به عنوان «شاهد» یاد شده است و دیگری آیه 103 سوره هود که در آن جا از روز رستاخیز با عنوان «مشهود» یاد شده است. یعنی امام حسین علیه السلام با روش تفسیر قرآن به قرآن آیه 3 سوره بروج را تفسیر کردند و این نوع آموزش روش تفسیر به ماست.

اینک به تفسیر کامل آیه 3 سوره بروج و آیات مرتبط توجه کنیم:

(وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ اَلنّارِ ذاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ وَ هُمْ عَلی ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاّ أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللّهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ اَلَّذِی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ شَهِیدٌ) ؛ «سوگند به آسمان که دارای برج هاست! سوگند به روز (رستاخیزِ) وعده داده شده! سوگند به گواهی دهنده و گواهی داده شده! کشته باد همراهان گودال (آتش و صاحبان کوره های آدم سوزی)! (همان) آتشی که دارای سوخت (فراوان) بود، آن گاه که آنان بر (گرد) آن نشسته بودند؛ و آنان بر آنچه با مؤمنان انجام می دادند گواه بودند. و از آنان خرده و انتقام نگرفتند، جز این که به خدای شکست ناپذیر ستوده ایمان آورده بودند؛ (همان) کسی که فرمانروایی آسمان ها و زمین فقط از آنِ اوست؛ و خدا بر هر چیز گواه است».

ص:76

نکته ها و اشاره ها

1. این آیات به ماجرای اصحاب اخدود، یعنی شکنجه گران و آدم سوزانی اشاره می کند که مؤمنان را در گودال های آتش می انداختند و با خون سردی صحنه را تماشا می کردند.

مفسران قرآن در مورد این قوم شکنجه گر و مؤمنان آزاردیده ومکان مورد نظر، دیدگاه های متفاوتی دارند (1) ولی مشهور آن است که این ماجرا در زمان «ذُونواس»، آخرین پادشان حِمیر، در سرزمین یمن اتفاق افتاده است. ذُونواس ِ یهودی، به سرزمین نجران در شمال یمن آمد که مردم آن جا مسیحی بودند، ذُونواس تلاش کرد که آنان را به پذیرش آیین یهود وادارد، ولی آنان حاضر نشدند و از این رو دستور داد گودال بزرگی از آتش فراهم کردند و گروهی را زنده در آتش افکندند. یکی از مسیحیان فرار کرد و به روم رفت و کمک خواست. قیصر روم از طریق پادشاه حبشه به یمن لشکرکشی کرد و ذو نواس کشته شد و سرزمین یمن تحت سیطرۀ حبشه درآمد. (2)

طبق این نقل، آیات فوق به این ماجرا اشاره دارد.

2. خدای متعال در این آیات به «بُروج» آسمان، سوگند یاد کرده است. «بُروج» در اصل به معنای چیز آشکار است و از این رو به قصرها و باروی شهر و ستارگان آسمان که آشکار هستند بروج می گویند؛ در این جا همین معنای ستارگان یا صورت های فلکی آسمان مقصود است که سوگند به آنها نشانۀ عظمت آنها و آفریدگارشان است. (3)

3. در این آیات به روز موعود رستاخیز سوگند یاد شده است؛ روزی که پیامبران الهی آن را وعده داده و صدها آیۀ قرآن از آن خبر می دهند و وعدگاه همۀ مردم است.

4. مقصود از «شاهد و مشهود» که در این آیات بدانها سوگند یاد شده است چیست؟

مفسران در این مورد احتمالات متعددی داده اند، از جمله این که:

ص:77


1- (1) . ماجرای اصحاب اخدود را، حدود ده صورت بیان کرده اند، از جمله این که در مورد مردم حبشه، یا مردم فارس و مجوس و یا مردم شام و یا مربوط به دانیال پیامبر باشد (اعلام قرآن، ص137- 138).
2- (2) . ر.ک: تفسیر مجمع البیان؛ تفسیر ابوالفتوح رازی؛ تفسیر کبیر؛ روح المعانی؛ تفسیر قرطبی؛ تفسیر نمونه، (ج26، ص9-337)؛ سیره ابن هشام و قصص قرآن بلاغی، ص288.
3- (3) . در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و سلم روایت شده: «منظور (از بروج) کواکب و ستارگان است.» (الدرّ المنثور، ج6، ص331).

شاهد، پیامبر صلی الله علیه و آله یا گواهانِ اعمالِ انسان ها یا روز جمعه و عید قربان، و مشهود، روز قیامت و اعمال انسان ها و یا روز عرفه است.

البته مانعی ندارد که مقصود از «شاهد»، هر گونه گواه و مقصود از «مشهود»، همه ی چیزهایی باشند که مورد گواهی واقع می شوند و موارد فوق که در آیات و روایات به آنها اشاره شده، (1) یا مفسران دیگر گفته اند، (2) همگی مصادیق این ها باشد.

5. در این آیات بیان شد که شکنجه گران برگودال پر از هیزم و آتش، با خون سردی می نشستند و سوختن مؤمنان را در کوره های آدم سوزی تماشا می کردند. (3) این احتمال نیز هست که آیه اشاره به دو گروه شگنجه گر و تماشاچیِ راضی به کار آنان باشد. (4)

6. تنها ایراد مؤمنان آن بود که به خدا ایمان داشتند و به همین جرم شکنجه شدند و سوختند و از آنان انتقام گرفته شد. (5)

ایمان به خدای شکست ناپذیرِ توانا و ستوده صفات، جرم محسوب می شد، اما پیروی از ادیان نسخ شده و راه غلط پدران و خرافات، جُرم نبود.

آری؛ اگر نظام ارزشی جامعه دگرگون شود، کارها و عقاید نیکو، جرم و گناه شمرده می شود.

7. در این آیات، به صفات «عزیز و حمید و فرمان روایی و گواه بودن خدا» اشاره شد، که نوعی پاسخ به شکنجه گران است؛ یعنی ایمان به چنین خدایی چگونه جرم محسوب می شود؟ و در ضمن هشداری است به آنان که شما بر خدای شکست ناپذیر و توانا پیروز نخواهید شد؛ چرا که او فرمان روا و مالک هستی و گواه بر اعمال شماست و روزی به حساب شما رسیدگی خواهد کرد.

ص:78


1- (1) . ر.ک: احزاب/ 45؛ هود/ 103؛ نور/ 24؛ تفسیر مجمع البیان، ج10، ص466 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص543.
2- (2) . برخی شاهد را ملائکه، حجر الاسود، خلق، امت اسلامی، و مشهود را قرآن، حق و امت های دیگر دانسته اند (ر.ک: تفسیر نمونه، ج26، ص331).
3- (3) . «اُخدود» در اصل به معنای گودال و «وقود» در اصل به معنای ماده ای است که با آن آتش می افروزند.
4- (4) . تفسیر نمونه، ج26، ص334-335.
5- (5) . «نقموا» در اصل به معنای انکار و عیب گرفتن است و «انتقام» نیز از همین ریشه است.

8. سرگذشت اصحاب اخدود و کوره های آدم سوزی آنان و مقاومت مؤمنان، از طرفی درس استقامت و نوعی دل داری برای همه ی مؤمنان در طول تاریخ است.

آری؛ این پروانه های با ایمان، شجاعانه در آتش خشم دشمنان سوختند و دست از حق برنداشتند.

در احادیث روایت شده که در این ماجرا، گاهی مادر به همراه کودک در آتش سوختند و گفتند: این در راه خدا چیز کوچکی است (1) و از طرف دیگر، این ماجرا، درس عبرتی برای شکنجه گران و ستمکاران، به ویژه صهیونیست هاست.

آری؛ کسانی که کوره های آدم سوزی برای مؤمنان ایجاد کردند، قرن ها بعد، خود گرفتار شدند و در عصر ما نیز ظلم آنان به ملت فلسطین دوام نخواهد داشت و خود را گرفتار عذاب الهی خواهند کرد.

ای زبردست ز بازوی مکافات بترس زیردستان جهان را دگر آزار مکن

میل داری شبِ تارِ تو شود روز سپید روز سپیدِ کسی را تو شب تار مکن

آموزه ها و پیام ها

1. در مورد ستارگان آسمان و رستاخیز و گواهی دهندگان و موارد گواهی، دقت و تأمل کنید.

2. مرگ بر شکنجه گران مؤمن ستیز.

3. دشمنان خدا، کوره های آدم سوزی به پاکرده و مؤمنان را به جرم عقیده می سوزاندند.

4. دشمنان راه خدا، بسیار سخت دل، شکنجه گر، عقیده ستیز و آدم سوزند.

5. گاهی آن قدر ارزش ها دگرگون می شود که ایمان به خدا هم جرم می شود.

6. به صفات ستودۀ خدا توجه کنید و با فرمان روای شکست ناپذیر و آگاه جهان دشمنی نکنید و افراد با ایمان را آزار ندهید.

7. از مقاومت مؤمنان در برابر کوره های آدم سوزی درس استقامت بگیرید. (2)

ص:79


1- (1) . محاسن، ج1، ص249؛ تفسیر عیاشی، ج3، ص169؛ بحارالانوار، ج1، ص440 و تفسیر المیزان ج20، ص257.
2- (2) . تفسیر قرآن مهر، ج22، ص143-147.

14- خورشید و ماه اسلام

در حدیثی از امام باقر علیه السلام نقل شده که در حارث به امام حسین علیه السلام عرض کرد: ای فرزند رسول الله، جانم به فدای شما باد: در مورد آیه (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها) ؛ (1) «سوگند به خورشید و (تابش) نیم روزش!» به من خبر بده؛

حضرت فرمود: وای بر تو ای حارث، مقصود این آیه محمد رسول الله است. حارث گفت عرض کردم: (وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها) ؛ «سوگند به ماه، هنگامی که در پی آن درآید!». حضرت فرمود: این امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب است که بعد از محمد می آید. حارث گفت، عرض کردم: (وَ النَّهارِ إِذا جَلاّها) ؛ «سوگند به روز، هنگامی که آن را آشکار سازد!». حضرت فرمود: این قائم آل محمد صلی الله علیه و آله است که زمین را پر از عدل و داد می کند.

فرات بن ابراهیم قال: حدّثنی علی بن محمّد بن عمر الزّهری معنعناً: عن أبی جَعْفَر علیه السلام قال: قَالَ الْحَارِثُ بْنِ عبدالله الأعور للحسین بن علی علیهماالسلام : یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَخْبِرْنِی عَنْ قَوْلِ اللَّهِ فِی کِتَابِهِ الْمُبِینِ: (وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها) قَالَ: «وَیحَکَ یا حَارِثُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ».

قَالَ: قُلْتُ: (وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها).

قَالَ: «ذَاکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ یتْلُو مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله ».

قَالَ: قُلْتُ قَوْلُهُ: (وَ النَّهارِ إِذا جَلاّها). 2

قَالَ: «ذَلِکَ الْقَائِمُ علیه السلام مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله یمْلَأُ الْأَرْضَ عَدْلًا وَ قِسْطاً». (2)

تحلیل

ظاهر آیات آغازین سوره شمس در مورد ماه و خورشید و روز معمولی است که خدا به آن ها سوگند یاد می کند. ولی در حدیث فوق به باطن این آیات اشاره شده است که با الغاء خصوصیت از آیات و توسعه معنایی به ماه و خورشید و روز نورانی اسلام اشاره شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام هستند که همچون ماه و خورشید در تاریخ اسلام می درخشند و امام مهدی علیه السلام که جهان را هم چون روز نورانی می کند و حق و باطل را مشخص می سازد.

ص:80


1- (1) . شمس/ 1.
2- (3) . تفسیر فرات، ص563، ح721 و بحارالانوار، ج24، ص79، ح20.

تذکر: در مورد تفسیر آیات فوق و روایات دیگر آن ذیل مبحث آیات الحسین مطالبی بیان خواهد شد.

15- یادآوری نعمت های الهی

در روایتی نقل شده که مردی گفت امام حسین علیه السلام را دیدم که در کنار فرزند عمر (عبدالله بن عمر) طواف کعبه می کردند؛ از ابن عمر در مورد آیه 11 سوره ضحی (وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ) ؛ «و اما نعمت پروردگارت را، پس خبر بده»، پرسیدم.

او گفت: «خدا به پیامبر دستور داده که نعمت های الهی بر او را بازگو کند».

سپس از امام حسین علیه السلام (در مورد آیه فوق) پرسیدم، حضرت فرمود: «به پیامبر صلی الله علیه و آله دستور داده که نعمت های دینی بر او را بازگو کند».

احمد بن ابی عبدالله البرقی المکنّی بابی جعفر، عن الْوَشَّاءُ، عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیدٍ، عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی نَصْیرٍ، قَالَ: حَدَّثَنِی رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ قَالَ: رَأَیتُ الْحُسَینَ بْنَ عَلِی علیهماالسلام وَعنده ابْنَ عُمَرَ یطُوفَانِ بِالْبَیتِ. فَسَأَلْتُ ابْنَ عُمَرَ فَقُلْتُ: قَوْلُ اللَّهِ: (وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ) (1) قَالَ: «أَمَرَهُ أَنْ یحَدِّثَ بِمَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ» ثُمَّ إِنِّی قُلْتُ لِلْحُسَینِ بْنِ عَلِی علیه السلام قَوْلُ اللَّهِ وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ قَالَ: «أَمَرَهُ أَنْ یحَدِّثَ بِمَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِ مِنْ دِینِه». (2)

تحلیل

آیه 11 سوره ضحی یک قاعده کلی در مورد یادآوری نعمت های الهی را بیان می کند ولی بر اساس روایت فوق امام حسین علیه السلام مهم ترین مصداق نعمت را در آیه بیان کرده است که همان نعمت های دینی است، که البته از نعمت های مادی مهم تر است. پس روایت فوق از باب جری و تطبیق بر مصداق کامل آیه است. اینک به تفسیر آیه فوق و آیات مرتبط توجه می کنیم:

(ضحی/ 9-11)، (فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ وَ أَمَّا السّائِلَ فَلا تَنْهَرْ وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ) ؛ «و اما یتیم را، پس، (خوارش مساز و بر او) چیرگی مَورز؛ و اما گدا را، پس، با پرخاش مران؛ و اما نعمت پروردگارت را، پس خبر بده».

ص:81


1- (1) . ضحی/ 11.
2- (2) . المحاسن، ج1، ص344، ح11،تحف العقول، ص176،نورالثقلین، ج5، ص602، ح44؛تفسیر البرهان، ج4، ص474، حدیث 2؛بحارالانوار، ج24، ص53، ح9.

نکته ها و اشاره ها

1. در این آیات در مورد برخوردها و ملاقات های اجتماعی سه دستور اساسی به پیامبر صلی الله علیه و آله می دهد که در حقیقت سرمشق و الگوی همه مردم است. به او دستور می دهد که با یتیمان و بینوایان مهربان باشد و به آنها کمک کند و نعمت های الهی را به یاد آورد (و سپاس گزاری کند) تا ما نیز از آن پیامبر رحمت آموزش ببینیم و او را الگوی خویش قرار دهیم.

2. قرآن و پیشوایان اسلام نسبت به یتیمان مکرر سفارش کرده اند؛ زیرا آنها قشر آسیب پذیر جامعه اند و به خاطر از دست دادن پدر یا مادر نیازمند محبت بیش تری هستند؛ از این رو در این آیه سفارش شده که با قهر و غلبه و تحقیر با یتیمان برخورد مکن (بلکه با محبت و نوازش با آنان رفتار کن) تا کمبودهای عاطفی شان جبران شود.

به عبارت دیگر، وظیفۀ شما محبت و کمک به یتیمان است اما اگر این کار را نمی کنید، حداقل به آنها ضربۀ روحی و عاطفی نزنید و آنها را آزرده خاطر نسازید.

در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که: هر کس دست نوازشگر بر سر یتیمی بکشد، به تعداد هر مویی که دست او از آنها می گذرد، در روز رستاخیز نوری خواهد داشت. (1)

و در حدیث دیگری از آن حضرت روایت شده که: من و سرپرست یتیم، مثل این دو انگشت دست در بهشت در کنار هم دیگر هستیم، به شرط آن که خودنگه دار و باتقوا باشد. (2)

اگر سایه ای خود برفت از سرش تو در سایه ی خویشتن پرورش

3. در این آیات سفارش شده که بینوایانی را که از شدت فقر به گدایی و درخواست از مردم می پردازند از خود نرانید و بر آنان پرخاش نکنید یعنی وظیفۀ شما کمک به فقراست ولی اگر به آنها کمک نمی کنید، حداقل به آنها ضربۀ روحی و عاطفی نزنید و بدرفتاری نکنید.

چو بینی یتیمی سرافکنده پیش مده بوسه بر روی فرزند خویش

یتیم ار بگرید که نازش خرد؟ وگر خشم گیرد که بارش برد؟

ص:82


1- (1) . تفسیر مجمع البیان، ج10، ص767 ولی از امام علی و امام صادق علیهما السلام نیز شبیه آن نقل شده است: ثواب الاعمال، ص199؛ من لایحضره الفقیه، ج4، ص371؛ فقه الرضا علیه السلام ، ص171 و بحارالانوار، ج74، ص60 و ج79، ص79.
2- (2) . صراط المستقیم، ج1، ص336؛ بحارالانوار، ج35، ص117 و 157 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص597.

4. برخی مفسران گفته اند مقصود از «سائل» در این آیه کسی است که در مورد مسائل علمی و اعتقادی پرسش می کند، (1) که باید رهبران الهی و افراد دانشمند به سؤالات آنها پاسخ دهند.

البته بعید نیست که «سائل» در این جا شامل فقیر مادی و علمی هر دو بشود.

5. در این آیات سفارش شده که نعمت های الهی را بازگو کنید؛ و بازگو کردن نعمت های الهی به دو صورت ممکن است:

الف) آنها را با زبان بگوییم؛ البته گفتاری که به دور از غرور و برتری طلبی و حاکی از نهایت سپاس گزاری به درگاه الهی باشد.

ب) با عمل از نعمت های الهی یاد کنیم؛ یعنی در راه خدا از اموال و نعمت هایی که خدا به ما داده است ببخشیم، بخششی که نشان دهندۀ نعمت فراوان الهی برای ما باشد.

6. بیان کردن نعمت و سپاس گزاری، روش افراد کریم و سخاوتمنداست ولی افراد بخیل، ثروت و نعمت ها را می پوشانند و چهره ای فقیرانه به خود می گیرند تا مبادا دیگران از آنان درخواست کمک کنند.

بیا تا خوریم آنچه داریم شاد درم بر درم چند باید نهاد

جهان آن کسی راست کو در جهان خورد توشه راه با همرهان

7. نعمت در این آیه می تواند شامل نعمت های مادی و نیز نعمت های معنوی هم چون نبوّت و قرآن بشود که همه را باید آشکار و بازگو کرد.

8. از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده که: خدا، دوست دارد که آثار نعمت های خود را بر بندگانش ببیند. (2)

و در حدیث دیگری از آن حضرت روایت شده که: هر کس نیکی به او برسد و آثارش بر او دیده نشود، دشمن خدا و مخالف نعمت های او شمرده می شود. (3)

و از امام علی علیه السلام روایت شده که: خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد و (نیز) دوست دارد که آثار نعمت را بر بندۀ خود ببیند. (4)

ص:83


1- (1) . تفسیر نمونه، ج27، ص107 و تفسیر عم جزء، ص113.
2- (2) . نهج الفصاحه، ح507 و تحف العقول، ص56.
3- (3) . کافی، ج6، ص438، ح2 و وسائل الشیعه، ج5، ص8.
4- (4) . فروع کافی، ج6، ص438؛ خصال، ج2، ص612؛مکارم الاخلاق، ص103؛ بحارالانوار، ج10، ص92 و ج76، ص299 و وسائل الشیعه، ج5، ص5 و 35.

آموزه ها و پیام ها

1. کودکان بی سرپرست و بینوایان را آزرده نسازید و به عواطف آنان ضربه نزنید.

2. اگر به یتیمان و بینوایان کمک نمی کنید دست کم با آنان بدرفتاری نکنید.

3. به یاد نعمت های الهی باشید (و سپاس آنها را به جا آورید).

4. آشکار کردن و اظهار نمودن نعمت های الهی نیکوست.

16- تفسیر «صمد»

چند حدیث از امام حسین علیه السلام در مورد تفسیر سوره «توحید» نقل شده است. در حدیثی آمده است که اهل بصره نامه ای به آن حضرت نوشتند و در مورد معنای «صمد» پرسیدند. و آن حضرت جواب مفصلی دادند که در آن جا روش های صحیح و باطل (تفسیر به رأی) تفسیر قرآن را بیان کردند. سپس به تفسیر قرآن به قرآن پرداختند. و صمد را چیزی دانستند که نه می زاید و نه زاده شده است، صمد چیزی است که از چیزی به وجود نیامده و در چیزی حلول نمی کند و بر چیزی قرار نمی گیرد. ایجاد کننده چیزها و خالق آن هاست. (1)

ص:84


1- (1) . توضیح و تحلیل این حدیث در مبحث آیات الحسین خواهد آمد، متن این حدیث این گونه است: «قَالَ وَهْبُ بْنُ وَهْبٍ الْقُرَشِی وَ حَدَّثَنِی الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِیهِ الْبَاقِرِ، عَنْ أَبِیهِ علیهم السلام «أَنَّ أَهْلَ الْبَصْرَة کَتَبُوا إِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِی علیهما السلام یَسْأَلُونَهُ عَنِ الصَّمَدِ، فَکَتَبَ إِلَیْهِمْ: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَمَّا بَعْدُ فَلَا تَخُوضُوا فِی الْقُرْآنِ، وَ لَا تُجَادِلُوا فِیهِ وَ لَا تَتَکَلَّمُوا فِیهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ، فَقَدْ سَمِعْتُ جَدِّی رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و سلم یَقُولُ: مَنْ قَالَ فِی الْقُرْآنِ بِغَیْرِ عِلْمٍ فَلْیَتَبَوَّأْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ، وَإِنَّهُ سُبْحَانَهُ قَدْ فَسَّرَ الصَّمَدَ فَقَالَ: (اللّهُ أَحَدٌ اَللّهُ الصَّمَدُ) ثُمَّ فَسَّرَهُ فَقَالَ (لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ). لَمْ یَلِدْ لَمْ یَخْرُجْ مِنْهُ شَیْ ءٌ کَثِیفٌ کَالْوَلَدِ وَ سَائِرِ الْأَشْیَاءِ الْکَثِیفَةِ الَّتِی تَخْرُجُ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ، وَلَا شَیْ ءٌ لَطِیفٌ کَالنَّفْسِ وَلَا یَتَشَعَّبُ مِنْهُ الْبَدَاوَاتُ کَالسِّنَةِ وَ النَّوْمِ، وَ الْخَطْرَةِ وَ الْهَمِّ وَ الْحُزَنِ وَ الْبَهْجَةِ، وَالضَّحِکِ وَالْبُکَاءِ وَالْخَوْفِ وَالرَّجَاءِ، وَالرَّغْبَةِ وَالشَّأْمَةِ، وَالْجُوعِ وَالشِّبَعِ، تَعَالَی أَنْ یَخْرُجَ مِنْهُ شَیْ ءٌ وَ أَنْ یَتَوَلَّدَ مِنْهُ شَیْ ءٌ کَثِیفٌ أَوْ لَطِیفٌ. وَ (لَمْ یُولَدْ): لَمْ یَتَوَلَّدْ مِنْ شَیْ ءٍ وَلَمْ یَخْرُجْ مِنْ شَیْ ءٍ کَمَا تَخْرُجُ الْأَشْیَاءُ الْکَثِیفَةُ مِنْ عَنَاصِرِهَا، کَالشَّیْ ءِ مِنَ الشَّیْ ءِ وَالدَّابَّةِ، مِنَ الدَّابَّةِ، وَالنَّبَاتِ مِنَ الْأَرْضِ، وَالْمَاءِ مِنَ الْیَنَابِیعِ، وَالأثمَارِ مِنَ الْأَشْجَارِ، وَلَا کَمَا تَخْرُجُ الْأَشْیَاءُ اللَّطِیفَةُ مِنْ مَرَاکِزِهَا کَالْبَصَرِ مِنَ الْعَیْنِ، وَالسَّمْعِ مِنَ الْأُذُنِ، وَالشَّمِّ مِنَ الْأَنْفِ، وَالذَّوْقِ مِنَ الْفَمِ، وَالْکَلَامِ مِنَ اللِّسَانِ، وَالْمَعْرِفَةِ وَالتَّمْیِیزِ مِنَ الْقَلْبِ، وَ کَالنَّارِ مِنَ الْحَجَرِ، لَا بَلْ هُوَ اللَّهُ الصَّمَدُ الَّذِی لَا مِنْ شَیْ ءٍ وَلَا فِی شَیْ ءٍ، وَلَا عَلَی شَیْ ءٍ، مُبْدِعُ الْأَشْیَاءِ وَخَالِقُهَا، وَمُنْشِئُ الْأَشْیَاءِ بِقُدْرَتِهِ، یَتَلَاشَی مَا خَلَقَ لِلْفَنَاءِ بِمَشِیئَتِهِ، وَ یَبْقَی مَا خَلَقَ لِلْبَقَاءِ بِعِلْمِهِ، فَذَلِکُمُ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ، عالِمُ الْغَیْبِ وَالشَّهادَةِ الْکَبِیرُ الْمُتَعالِ، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَد» (توحید، ص90، ح5، نورالثقلین، ج5، ص711، ح70 و ج5، ص713، ح76؛ تفسیر البرهان، ج4، ص525، حدیث 9؛بحارالانوار، ج3، ص223، ح14 و کنز الدقائق، ج11، ص611)

و نیز درحدیث دیگری از طریق امام باقر علیه السلام و امام سجاد علیه السلام از امام حسین نقل شده که حضرت در مورد تفسیر «صمد» فرمودند: «چیزی است که تو خالی نیست. در کمال تیرگی است. نه می خورد نه می آشامد نه می خوابد، بلکه دائمی است که زوال ندارد».

قَالَ الْبَاقِرُ علیه السلام وَ حَدَّثَنِی أَبِی زَینُ الْعَابِدِینَ، عَنْ أَبِیهِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِی علیهماالسلام أَنَّهُ قَالَ: «الصَّمَدُ: الَّذِی لَا جَوْفَ لَهُ، وَالصَّمَدُ: الَّذِی قَدِ انْتَهَی سُؤْدَدُهُ، وَالصَّمَدُ: الَّذِی لَا یأْکُلُ وَ لَا یشْرَبُ، وَ الصَّمَدُ: الَّذِی لَا ینَامُ، وَ الصَّمَدُ: الدَّائِمُ الَّذِی لَمْ یزَلْ وَ لَا یزَالُ». (1)

اینک به تفسیر کامل سوره توحید (همراه نکات روایی امام حسین علیه السلام ) توجه می کنیم.

(توحید/ 1-4)، (قُلْ هُوَ اللّهُ أَحَدٌ اَللّهُ الصَّمَدُ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ) ؛ «بگو: خدا یکتاست، خدایِ همواره مقصود، نه زاییده و نه زاده شده است؛ و هیچ کس برای او همتا نبوده است».

شأن نزول

حکایت شده که گروهی از کافران (2) از پیامبر صلی الله علیه و آله خواستند که خدا را برای آنان وصف کند و پیامبر صلی الله علیه و آله سه روز سکوت کرد تا سورۀ اخلاص فرود آمد و خدا و صفات او را معرفی کرد. (3)

نکته ها و اشاره ها

1. سورۀ توحید را شناسنامۀ خدا دانسته اند؛ یعنی در این سوره خدا را با نام معرفی می کند و نسب او را مشخص می سازد که پدر و مادر و فرزندی ندارد و در جملاتی کوتاه، خدا را نسبتاً به صورت کامل معرفی می کند.

ص:85


1- (1) . التوحید، ص90، ح3، نورالثقلین، ج5، ص711، ح68؛تفسیر البرهان، ج4، ص525؛بحارالانوار، ج3، ص223، ضمن ح2؛ معادن الحکمة، ج2، ص51 و کنز الدقائق، ج1، ص610.
2- (2) . در برخی روایات پرسشگر را از یهودیان و در برخی از مسیحیان و در برخی دیگر از مشرکان معرفی کرده اند و نام او را عبداللَّه بن صوریا یا عبداللَّه بن سلام گفته اند. اما با توجه به مکی بودن سوره، احتمال سوم (مشرکان) قوی تر است، ولی مانعی ندارد که برخی یهودیان یا مسیحیان در سفر مکّه از پیامبر صلی الله علیه و سلم پرسش کرده باشند یا هر سه گروه یک مطلب را پرسیده باشند.
3- (3) . اسباب النزول، ص500؛ نمونه بینات، ص889؛ شأن نزول آیات، ص589؛ تفسیر مجمع البیان، ج10، ص859 و بحارالانوار، ج3، ص221.

2. در جهان بینی اسلامی خدا یکی است (توحید ذاتی) و تنها او سرچشمه ی همه ی قدرت ها و خوبی هاست و فقط او شایسته ی پرستش است؛ یعنی روح توحیدی در تمام عقاید و اعمال مسلمانان جاری است و محور اصلی دین اسلام توحید است که هم چون روحی در کالبد دین دمیده شده است.

ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی نروم جز به همان ره که توأم راه نمایی

همه درگاه تو جویم، همه از فضل تو پویم همه توحید تو گویم که به توحید سزایی

(سنایی غزنوی)

3. توحید دارای تقسیمات متعددی است:

الف) براساس یک تقسیم، توحید به چهارشاخه تقسیم می شود:

1. توحید ذاتی: یعنی خدا یکی است و هیچ شریک و همتایی ندارد.

2. توحید صفاتی: صفات خدا از ذاتش جدا نیست - همان طور که این صفات از هم دیگر جدا نیستند - بلکه همگی عین ذات اند.

3. توحید افعالی: یعنی او سبب و علت اصلی هر وجود و حرکتی در جهان است.

4. توحید عبادی: یعنی مردم باید تنها او را بپرستند و غیر او شایسته ی پرستش نیست. البته در قرآن کریم به همۀ این شاخه ها و مراتب توحید اشاره شده (1) اما در سورۀ فوق توحید ذاتی و صفاتی یادآوری شده است.

ب) در تقسیم دیگری توحید به چند شاخه توحید در خالقیت، توحید در ربوبیت، توحید در قانون گذاری، توحید در مالکیت، توحید در حاکمیت و توحید در اطاعت تقسیم می شود و در قرآن کریم به این شاخه ها و مراتب اشاره شده است. (2)

4. فلاسفه و متکلمان ومفسران قرآن برای توحید دلایل متعددی ارائه کرده اند که در این جا فقط آنها را یادآوری می کنیم:

ص:86


1- (1) . ر.ک: حمد/ 5 و انفال/ 17.
2- (2) . ر.ک: رعد/ 6؛ انعام/ 164؛ مائده/ 44؛ آل عمران/ 189؛ انعام/ 57 و نساء/ 59.

الف) برهان صِرف الوجود: یعنی خدا وجود مطلق است که هیچ قید و شرط وحدّی ندارد و اگر محدودیتی پیدا کند، عدم در او راه می یابد و چیزی غیر از او نیست که محدودیت و عدم را بر او تحمیل کند.

و دو هستی نامحدود هم تصور نمی شود؛ چون حتماً یکی فاقد کمالات دیگری می شود و محدود می گردد، پس فقط یک خدای نا محدود وجود دارد.

ب) برهان وحدت نظام و انسجام جهان: یعنی وحدت نظام هستی و قوانین حاکم برآن و انسجام اجزای آن، نشان می دهد که «یک خالق» و «یک اراده» بر آن حاکم است، پس جز خدای یکتا وجود ندارد. این برهان با پیشرفت علوم بشری هر روز روشن تر می شود.

همه آفریننده ات بالا و پست تویی آفریننده ی هر چه هست

جهان را بدین خوبی آراستی برون زان که یاریگری خواستی

(نظامی گنجوی)

ج) برهان تمانُع: که ذیل آیه 22 سوره انبیاء بیان شد که اگر بیش از یک خدا باشد، جهان به فساد و تباهی کشیده می شود.

د) دلیل دیگر، دعوت عمومی پیامبران الهی به سوی یک خداست؛ یعنی اگر خدای دیگری بود، پیامبری می فرستاد و ما را از وجود خویش آگاه می ساخت.

5. سوره توحید با واژه «قُل» (بگو) شروع می شود. این مطلب از طرفی به وظیفه پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره دارد که اظهار مطالب توحیدی و بیان مطالب مخفی برای مردم است و از طرف دیگر به حفظ وحی و دقت در بیان آن؛ زیرا پیامبر حتی واژه ی «بگو» را برای ما نقل کرده است؛ یعنی هیچ گونه تغییر وتصرفی در وحی ننموده است.

6. «هُوَ»، ضمیر مفرد غایب است که اشاره به ذات مقدس الهی دارد که در نهایت خفا است، و او از دست رس افکار محدود و از دید چشم ها وحواس بشر بیرون است، هر چند آثار او در جهان آشکار است. (1)

ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم و ز هر چه گفته اند و شنیدیم و خوانده ایم

مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر ما هم چنان در اول وصف تو مانده ایم

(سعدی)

ص:87


1- (1) . ر.ک: رعد/ 6؛ انعام/ 164؛ مائده/ 44؛ آل عمران/ 189؛ انعام/ 57 و نساء/ 59.

7. «اللَّه» اسم خاص خداست که به ذات دارای تمام کمالات اشاره می کند و معنای اصلی آن معبود، معشوق یا کسی است که عقل ها در مورد او حیران است. (1)

نام «اللَّه» بیش از همه نام های خدا و بیش از هزار بار در قرآن تکرار شده است.

8. «اَحَد» در اصل به معنای وحدت ویکتا بودن است و اشاره به ذاتی دارد که از هر جهت بی نظیر و منفرد است؛ ذات، علم و قدرت او یگانه است و مانندی ندارد؛ ذات یکتایی که در ذهن و در خارج از ذهن قبول کثرت نمی کند. (2)

9. در حدیثی آمده است که در روز جنگ جَمَل، مردی از امام علی علیه السلام پرسید: آیا می گویی خدا واحد است؟ واحد به چه معناست؟

برخی از یاران به آن مرد حمله کردند که چرا در هنگامه جنگ چنین پرسشی می کند، اما امام علی علیه السلام فرمود: او را به حال خود بگذارید؛ آنچه را او می خواهد، همان چیزی است که ما از این گروه دشمن می خواهیم! (و ما برای توحید می جنگیم).

سپس توضیح دادند که دو معنای «واحد»، در مورد خدا صحیح نیست: یکی این که وحدت عددی باشد (یعنی خدا یکی باشد که دو داشته باشد) و دوم آن که وحدت نوعی باشد (چون خدا نوع ندارد).

و دو معنای واحد در مورد خدا صحیح است:

اول به معنای این که خدا در جهان شبیه ندارد و دوم آن که ذات خدا در خارج و عقل تقسیم پذیر نیست. (3)

10. «صَمَد» در اصل به معنای قصد است و خدا را صَمَد می گویند، از آن رو که مردم قصد درگاه او می کنند. البته برای «صمد» معانی دیگری نیز نقل شده است مانند صلابت و نیز به معنای آقا و بزرگی که دیگران برای انجام کارهای خود به سوی او می روند و یا به

ص:88


1- (1) . در تفسیر «بسم اللَّه الرحمن الرحیم» توضیح دادیم که «اللَّه» از ریشه «وله» یا «اَلِه» یا... است.
2- (2) . برخی مفسران بین «اَحد» و «واحد» فرق گذاشته اند و گفته اند که «اَحد» به ذاتی گفته می شود که قبول کثرت نمی کند و داخل اعداد نیست اما «واحد» دوم و سوم برای آن تصور می شود (تفسیر المیزان، ج20، ص387) اما برخی مفسرین این تفاوت را با موارد استعمال آن دو عدد در قرآن و احادیث سازگار نمی دانند (تفسیرنمونه، ج27، ص453).
3- (3) . بحارالانوار، ج3، ص206 (با تلخیص).

معنای چیزی که توخالی نیست. (1) از این رو در کلمات مفسران و احادیث معانی متعددی برای صمد بیان شده است، که معمولاً با معانی لغوی همخوان است.

11. صَمَد در لغت به «چیزی که توخالی نباشد» نیز معنا شده و در حدیثی از امام حسین علیه السلام نیز همین معنا روایت شده است. در علم فیزیک نیز بیان شده که همه موجودات از اتم ساخته شده اند که توخالی است؛ یعنی فضای خالی بسیاری بین الکترون ها و هسته مرکزی اتم وجود دارد، به طوری که اگر این فاصله ها برداشته شود حجم اجسام بسیار کوچک می شود.

از این رو برخی افراد نوشته اند که این آیه اشاره به نفی جسمانیت از خداست؛ یعنی همه موجودات از اتم های توخالی تشکیل شده اند اما خدا هم چون اتم، جسم توخالی نیست. (2)

12. برخی یهودیان معتقد بودند که عُزَیر پسر خداست و غالب مسیحیان نیز معتقدند که عیسی پسر خداست و مشرکان عرب نیز فرشتگان را دختران خدا می دانستند، ولی قرآن کریم در این سوره، همه این عقاید خرافی را نفی می کند و اعلام می کند که خدا نه زاییده شده و نه می زاید و فرزندی ندارد.

13. از امام حسین علیه السلام روایت شده که فرمودند:

مقصود از «لم یلد ولم یولد» آن است که خدا برتر از آن است که چیز لطیف، مانند نفس و عوارض گوناگون آن، مانند خواب، خیال، اندوه، خوشحالی، خنده، گریه، گرسنگی و سیری، از او خارج شود و نیز برتر از آن است که از چیز مادی و لطیف متولد گردد. (3)

البته این حدیث اشاره به بطن آیه دارد؛ یعنی معنای «تولد» را گسترش داده، تا هرگونه خروج و نتیجه گیری چیزی از چیز دیگر را شامل شود.

14. «کُفوْ» به معنای هم طراز در مقام و منزلت است و به هرگونه چیز شبیه و همانندی گفته می شود؛ یعنی خدا همانندی ندارد تا با او همتا گردد و شبیهی ندارد تا با او مساوی باشد.

ص:89


1- (1) . ر.ک: مقاییس اللغه و المفردات فی غریب القرآن.
2- (2) . و این آیه می تواند یکی از معجزات علمی قرآن باشد (تفسیر نمونه، ج27، ص440)؛ البته پذیرش اعجاز علمی در این مورد مشکل و بعید است، چون آیه بر این مطلب دلالت روشنی ندارد.
3- (3) . بحارالانوار، ج3، ص224

این آیه تمام عوارض و صفات مخلوقات و هرگونه نقص و محدودیت را از او نفی می کند و این همان توحید ذاتی و صفاتی است.

نتوان وصف تو گفتن که تو در فهم نگنجی نتوان شبه تو گفتن که تو در وهم نیایی

(سنایی غزنوی)

آموزه ها و پیام ها

1. پیام توحیدی اسلام را اعلام کنید.

2. هستی، آهنگ خداکرده است.

3. دنبال حسب و نسب خدا نگردید که او تنهاست.

4. خدا را به یکتایی و بی همانندی بشناسید.

17- امامان هدایت و گمراهی

در برخی روایات نقل شده که امام حسین علیه السلام هنگامی که در مسیر کربلاء به منزل «ذات عرق» رسید شخصی از بنی اسد به نام «بشر بن غالب» با حضرت ملاقات کرد. امام علیه السلام از اوضاع عراق از وی پرسید، سپس «بشر» از حضرت پرسید: ای پسر رسول خدا از آیه 71 سوره اسراء (یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ) ؛ «(یاد کن) روزی را که هر (گروهی از ) مردم را با پیشوایشان فرا می خوانیم»، خبر بده؟

پس امام حسین علیه السلام فرمود: «بلی از برادر اسدی! آنان دو نوع امام هستند: امام هدایت که به سوی هدایت فرا می خواند و هر کس او را اجابت کند به سوی بهشت هدایت می شود و امام گمراهی که به سوی گمراهی فرا می خواند و هر کس او را به سوی گمراهی اجابت کند داخل دوزخ می شود».

و در روایت دیگری آمده است که امام حسین علیه السلام اضافه فرمود: «این همان کلام خدای عزوجل در آیه 7 سوره شوری است (فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ) ؛ «دسته ای در بهشت اند و دسته ای در شعله فروزان (آتش)اند!».

فقال له الأسدی: یا ابن بنت رسول الله! اخبرنی عن قول الله تعالی: (یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ)؟ 1

ص:90

فقال الحسین علیه السلام : «نَعَم یا أخا بنی أسد! هم إمامان: إمام هدی دعا الی هدی، وإمام ضلالة دعا الی ضلالة، فهدی من أجابه الی الجنة، ومن أجابه الی الضّلالة دخل النّار». (1)

وروی الصدوق رحمه الله باسناده إلی أبی عبدالله علیه السلام قال: سأل رجل یقال له بشر بن غالب أبا عبدالله الحسین علیه السلام فقال: یا بن رسول الله أخبرنی عن قول الله عزوجل: (یَوْمَ نَدْعُوا کُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ).

قال: «امامٌ دعی الی هدی فاجابوه الیه، وامامٌ دعی الی ضلالة فأجابوه الیها، هؤلاء فی الجنّة، وهؤلاء فی النار، وهو قوله عزوجل (فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ) 2. 3

تحلیل

در مورد آیه 71 سوره اسراء مفسران تفسیرهای متعدد ارائه کرده اند (که در مبحث آیات الحسین علیه السلام خواهد آمد) لیکن بر اساس روایت فوق امام حسین علیه السلام به نکته جلبی در مورد رابطه امامت دنیوی و اخرویاشاره فرموده اند. که دو گونه امام در دنیا وجود دارد امامان هدایت (مثل ائمه اهل بیت علیهم السلام ) و امامان گمراهی که هر کس در دنیا پیرو هر گروه باشد در آخرت نتیجۀ آن را خواهید دید، پیروان امامان هدایت به سوی بهشت می روند و پیروان امامان باطل و گمراهی به سوی دوزخ می روند.

تذکر: درمورد تفسیر این آیه (اسراء/ 71) و روایات دیگر آن در مبحث آیات الحسین مطالب مفصلی خواهد آمد.

ششم: استشهادهای قرآنی امام حسین علیه السلام

درآمد

امام حسین علیه السلام در موارد متعددی در سخنان و رفتار فردی و اجتماعی خویش به آیات قرآن استناد یا استشهاد کرده است. یعنی برخی اعمال خود را مستند و مستدل به آیه ای از قرآن کرده یا به مناسبت گفتار یا عمل خود یا دیگران آیه ای از قرآن را به عنوان شاهد ذکر کرده است.

ص:91


1- (1) . الفتوح، ج5، ص77،مقتل الحسین علیه السلام للخوارزمی، ج1، ص221 و فیه: فهذا و من اجابه الی الهدی فی الجنّة وهذا ومن اجابه الی الضلالة فی النار، مثیر الأحزان: 42، اللهوف، ص30؛ بحارالانوار، ج44، ص367؛ العوالم، ج17، ص217 و فی المصادر الاربعة الاخیرة الی قوله: یحکم ما یرید.

برخی از این موارد ذیل مباحث قبلی (همچون رفتار قرآنی عمل به قرآن توسط امام حسین علیه السلام ذکر شد و نیز برخی موارد در ضمن آیاتی که امام حسین علیه السلام تفسیر کرده بیان شد و بعضی موارد نیز در ضمن روایاتی که آیات مربوط به امام حسین علیه السلام را توضیح می دهد اشاره می شود. اما برخی موارد ذیل عناوین فوق جای نمی گرفت که در اینجا آنها را بیان می کنیم.

1- نپذیرفتن حق، ستمکاری به خویشتن

(وَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوی کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ) (بقره/ 57)؛ «و ابرها را بر شما سایه گستر کردیم؛ و خوراکی [عسل مانند] و مرغان [بلدرچین گونه] را بر شما فرو فرستادیم؛ (و گفتیم:) از [خوراکی های] پاکیزه (از) آنچه به شما روزی داده ایم، بخورید؛ و[لی آنان با ناسپاسی خود] بر ما ستم نکردند، بلکه همواره بر خودشان ستم می نمودند.»

تذکر: مشابه این آیه در سوره اعراف، آیه 160 آمده است.

نکته ها و اشاره ها

1. بنی اسرائیل در مسیر حرکت از مصر به فلسطین، چهل سال در سرزمین سینا ماندند (1). در این مدت گروهی به درگاه الهی روی آوردند و خدا بنی اسرائیل را مشمول نعمت خویش ساخت و به آنان غذاهای نیکو داد، تا شاید سپاس گزار باشند، ولی آنان با ناسپاسی باز هم به خود ستم کردند.

2. در این آیه به چند نعمت الهی نسبت به بنی اسرائیل اشاره شده است.

الف) ابرهای سپید (2) که به صورت غیرمنتظره در بیابان ها هویدا می شد و بر سر بنی اسرائیل سایه می افکند، تا در سایه آن بیاسایند و خستگی مسافرت های طولانی را از تن به در کنند.

ص:92


1- (1) . این ماجرا در سوره مائده، آیات 20- 22 آمده است.
2- (2) . واژه «غمام» در اصل از ریشه «غم» به معنای «پوشان» است و از آن جا که ابرهاآفتاب را می پوشانند به آن ها غمام گفته می شود. البته واژه «غمام» و «سحاب» هر دو به معنای ابر است، اما برخی گفته اند «غمام» به ابرهای سفید و سرد و نازک گفته می شود که صفحه آسمان را می پوشانند (المفردات فی غریب القرآن، تفسیر نمونه و روح المعانی، ذیل آیه).

ب) غذایی به نام «مَنْ». «مَنْ» در اصل به معنای قطرات کوچک، هم چون قطرات شبنم است که بر درختان می نشیند و طعم شیرینی دارد و برخی مفسران احتمال داده اند نوعی عسل طبیعی بوده که بنی اسرائیل در کوهستان های حواشی بیابان منابعی از آن می یافتند و از این غذای لذیذ می خوردند. (1)

ج) غذایی به نام «سَلوی». «سلوی» در اصل به معنای آرامش و تسلّی است و بسیاری از مفسران آن را نوعی پرنده (بلدرچین گونه) دانسته اند که در مسیر مهاجرت خود به صحرای سینا می آمدند و به راحتی در دسترس بودند و بنی اسرائیل از گوشت آنها استفاده می کردند. (2)

3. در این آیه به شروط استفاده از نعمت های غذایی اشاره شده است و آن پاک، حلال و پاکیزه بودن آن است؛ البته این شروط به سود انسان است و سلامتی او را تأمین می کند.

4. بنی اسرائیل هنگامی که ناسپاسی کردند و راه سرکشی و کفر و گوساله پرستی و مانند آن را در پیش گرفتند به خدا ستم نکردند، چون خدا نیازی به فرمان برداری و پرستش مردم ندارد، بلکه به خود ستم روا داشتند که از نعمت های الهی در راه کمال خویش استفاده نکردند و آنها را هدر دادند.

مخالفان امام حسین علیه السلام به خود ستم کردند

هنگامی که امّ کلثوم به امام حسین علیه السلام عرض کرد: منزلت و جایگاه جدت، پدرت، مادرت و برادرت را به این قوم (سپاهیان ابن زیاد) یادآوری کن (تا بفهمند تو کیستی و دست از تو بر دارند)، امام فرمود: ذَکَّرتُهُم فَلَم یذّکَّرُوا وَوَعَظَتهُم فَلَم یتَّعِظُوا وَلَم یسمَعُوا قَوِلی؛ فَما لَهُم غَیرُ قَتلِی سَبیلاً ولا بُدَّ ان تَرَونی علی الثَّری جدیلاً، لَکِن اوصِیکُنَّ بِتَقوی اللهِ رَبِّ البَریةِ وَالصَّبرِ علی البَلِیةِ وَکَظمِ نَُزُولِ الرَّزِیةِ وَبِهَذا وَعَدَ جَدُّکُم وَلا خُلفَ لِماَ وعد، وَدَّعتُکُم الهی الفردَ الصَّمدَ (3). به آنان یادآوری نمودم (که کیستم)، ولی نپذیرفتند و آنان را

ص:93


1- (1) . در احادیث حکایت شده که« مَن» نوعی قارچ است و برخی نیز احتمال داده اند که مقصود تمام نعمت هایی است که خدا بر بنی اسرائیل منت گذاشته و یا صمغ درختان بوده است و در تورات آمده که چیزی شبیه تخم گشنیز بوده که شب ها می ریخته و با آن نان درست می کردند (تفسیر نمونه، ج1، ص263).
2- (2) . برخی نیز آن را به معنای عسل دانسته اند (همان، ص263- 264).
3- (3) . محمد باقر بن عبدالکریم البهبهانی، الدمعه الساکبه، ج4، ص272 و معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام ، موسوعه، ص400.

اندرز دادم، ولی اندرز من در آنان مؤثر واقع نشد و سخنم را نشنیدند و آنها تصمیم جز کشتن من ندارند و چاره ای نیست که شما مرا بر این خاک پایدار ببنید، ولی شما (بانوان) را به تقوای الهی که پروردگار خلایق است و شکیبایی بر بلاها و پنهان نمودن فرود مصیبت ها توصیه می کنم که این وعده جدّ شماست و خلافی در وعده او نیست. من شما را به خدای یگانه بی نیاز سپردم.

سکینه می گوید: پس ساعتی گریستیم؛ در حالی که حضرت علیه السلام می فرمود: (وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ) ؛ (1) آنان به ما ستم نکردند، بلکه بر خویش ستم روا داشتند.

تحلیل

مواعظ امام حسین علیه السلام رحمت و نعمت سرشار الهی بود که بر سپاه پیمان شکن کوفه نازل می شد لیکن آنان گوش عقل و دل خود را بسته بودند و به نصیحت ها و تذکرات امام توجه نکردند و راه گمراهی و ستمکاری نسبت به اهل بیت علیهم السلام را ادامه دادند. اما این ستمکاری در حقیقت ستم به خودشان بود چرا که خود را از هدایت محروم ساختند و سرمایه های وجودی خویش را نابود کردند و در دنیا و آخرت گرفتار عذاب شدند. در حالی که امام حسین علیه السلام و اصحاب ایشان به فوز شهادت و رستگاری ابدی رسیدند پس زیانکار نشدند.

پیام

1- هرکس در برابر نعمت های الهی (به ویژه نعمت امامت) ناسپاسی کند به خویش ستم کرده است.

2- با ناسپاسی و کفر (و نافرمانبرداری در برابر امامت) به خویشتن ستم نکنید.

2- یاد مبدأ و معاد در هنگام مصائب (استرجاع)

(وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرِینَ اَلَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ) ؛ (بقره/ 156) «(همان) کسانی که هر گاه مصیبتی به آنان برسد، می گویند: «در حقیقت ما از آنِ خداییم و در واقع ما فقط به سوی او بازمی گردیم.» آنان، درودها و رحمتی از پروردگارشان بر ایشان باد، و تنها آنان ره یافتگان اند».

ص:94


1- (1) . محمد باقر بن عبدالکریم البهبهانی، همان و معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام ، همان.

اشارات و نکته ها

1. توجه به این واقعیت که «همه از او هستیم» به ما می آموزد که هرگز از زوال نعمت ها ناراحت نشویم و جزع نکنیم؛ زیرا همه این مواهب و حتی خود ما، به خدا تعلّق داریم و اگر روزی می بخشد و روز دیگر بازمی گیرد، هر دو به صلاح ماست.

2. توجه به این واقعیت که «همه ما به سوی او باز می گردیم»، به ما اعلام می کند که این جا سرای جاویدان نیست و کمبود یا کثرت نعمت ها همه زودگذر است.

3. مقصود از گفتن «انّا للّه و انّا الیه راجعُون» تنها ذکر زبانی آن نیست، بلکه توجه به حقیقت و روح آن است که همان توجه به مبدأ و معاد است.

این جمله که به «کلمه استرجاع» مشهور است، عصاره ای از عالی ترین درس های توحید و تکیه بر ذات پاک خدا در همه چیز و در هر زمان است و از این روست که می بینیم بزرگان اسلام به هنگام بروز مصیبت های سخت این جمله را تکرار می کردند. در حدیثی می خوانیم که هر گاه با مصیبتی مواجه شدید جمله «انّا لِلّه وانّا الیه راجعون» را بگویید (1).

4. مردم در برابر مشکلات سه گروه هستند:

برخی کم صبرند و جزع می کنند (2)، برخی بردبار و شکیبا هستند و گروه دیگری علاوه بر صبر، شکرگزاری نیز می کنند (3).

پس بهتر است که ما از صابران سپاس گزار باشیم.

استرجاع امام حسین علیه السلام

هنگامی که ولید بن عتبه، خبر مرگ معاویه را به حضرت داد، حضرت آیه شریفه استرجاع را تلاوت نمود (4).

گاه دیگر که حضرت، آیه استرجاع را تلاوت نمود، هنگامی بود که مروان بن حکم به حضرت توصیه کرد که با یزید بیعت کند. مروان به حضرت گفت: دستور می دهم با

ص:95


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج1، ص531؛تفسیر قرآن مهر، ج2، ص54.
2- (2) . (إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً) (معارج/ 20).
3- (3) . «اللّهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم» (زیارت عاشورا)
4- (4) . احمد بن اعثم الکوفی، الفتوح، ج5، ص17؛ ابوالفداء الحافظ بن کثیر، البدایه و النهایه، ج8، ص140 (با قدری اختلاف)؛ محسن الامین، اعیان الشیعه، ج1، ص587.

یزید بیعت کنی که خیر دین و دنیای تو در آن است. حضرت فرمودند: (إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ) وعلی الإسلام ألسّلام إذ قد بُلیتِ الأُمةُ مثلَ یزید (1).

بار دیگر حضرت پس از شنیدن خبر شهادت مسلم و هانی این آیه را تلاوت نمودند (2). مرتبه دیگر در جایی بود که هنگام کوچ از قصر بنی مقاتل بر روی اسب، حضرت را خواب ربود. هنگامی که بیدار شد، دو یا سه بار فرمود: (إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ) و (الْحَمْدُ لِلّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ). فرزندش علی بن الحسین علیه السلام که بر روی اسب بود، از حضرت پرسید، فدایت شوم پدرجان! چرا خدا را سپاس گفتی و استرجاع کردی؟ حضرت فرمود: فرزندم! مرا خواب ربود و سواری را دیدم که می گوید: اینان می روند و مرگ هم به دنبال ایشان همی رود. دانستم که خبر مرگ ما را می دهد (3).

استشهاد به آیه شریفه استرجاع، در برخی مواضع دیگر، نقل شده است (4).

تحلیل:

امام حسین علیه السلام از صابران امت بود که در برابر همه مشکلات جنگ صبر پیشه می کرد و بر اساس رهنمود قرآن کریم در هنگام مصائب (مثل شهادت مسلم، هانی و...) استرجاع (إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ) می گفت. و همین فعل امام معصوم علیه السلام بر مطلوب بودن این مطلب دلالت دارد.

ص:96


1- (1) . علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس، اللهوف، ص24؛محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص326؛محسن الامین، اعیان الشیعه، ج1، ص588 و معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام ، موسوعه، ص285.
2- (2) . محمد بن محمد بن نعمان المفید، الارشاد، ج2، ص72؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ج1، ص177؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص229؛ علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن طاووس، اللهوف، ص47 و محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص372.
3- (3) . محمد بن محمد بن نعمان مفید، الارشاد، ج2، ص82؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ج1، ص180؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص380 و موسوعه، ص368.
4- (4) . به هنگام تشییع بدن مبارک امیر مؤمنان علی علیه السلام ، صدای شیون و فغان از کوفه برخاست. زنان در حالی که سیلی بر صورت خود می زدند، افسوس کنان به دنبال تابوت بیرون آمدند و امام حسن علیه السلام آنان را از این کار بازداشت و آن ها را از گریه نهی نمود و به خانه هایشان فرستاد. در آن حال امام حسین علیه السلام عرض کرد: «لاحول و لا قوة الا بالله العلی العظیم». (إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ) . یا اباه و انقطاع ظهراه، من اجلک تعلّمت البکاء، الی الله المشتکی. پدر جان! وای کمرم شکست! گریه را به خاطر (داغ فراق) تو آموختم و شکوه به خدا می برم. (بحارالانوار، ج42، ص295 - 294 و موسوعه، ص151 - 150).

نکته جالب این است که امام حسین علیه السلام بعد از هنگام خواب دیدن که حاوی خبر شهادت ایشان بود، بعد از کلمه استرجاع، «الحمدلله» فرمود، یعنی صبر خویش را با شکر الهی همراه کرد تا صبر جمیل باشد.

اما در هنگام مرگ معاویه و تقاضای بیعت با یزید نیز کلمه استرجاع را فرمود، در حالی که مرگ معاویه مصیبت نبود، شاید در این دو مورد کنایه ای بود به مصیبت بزرگتر یعنی حکومت یزید که در راه بود. از این رو به دنبال کلمه استرجاع در برابر مروان بن حکم فرمود: « علی الاسلام السلام اذ بلیت الامة براع مثل یزید » «بر اسلام سلام (فاتحه اسلام را باید خواند) هنگامی که امت به رهبری مثل یزید گرفتار شود.»

پیام ها

1- در هنگام بروز مشکلات و مصائب (همچون امام حسین علیه السلام ) استرجاع گویید.

2- به یاد مبدأ و معاد باشید تا (همچون امام حسین علیه السلام ) تحمّل مشکلات بر شما آسان شود.

3- مهلت به دشمنان امام حسین علیه السلام برای گناه بیشتر و عذاب دردناک تر

اشاره

(وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهِینٌ) ؛ (آل عمران/ 178)؛ «و کسانی که کفر ورزیدند، هرگز نپندارند، که آنچه به آنان مهلت می دهیم، برای خودشان نیکوست؛ به آنان مهلت می دهیم، فقط برای اینکه [عاقبت] بر گناه بیفزایند؛ و برای آنان عذابی خوار کننده است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. خدا گناهکاران را با زنگ های بیدارباش، هم چون مجازات های متناسب با اعمالشان، بیدار می سازد و به راه حق باز می گرداند (1) که در این صورت مجازات های آن ها نعمتی برای آنان به شمار می آید.

البته این ها کسانی هستند که کاملاً به گناه آلوده نشده اند و هنوز شایستگی هدایت را دارند، اما کسانی که در گناه غرق شده یا کفر می ورزند، خدا آنان را به حال خود وامی گذارد تا بار گناهشان سنگین شود و استحقاق حداکثر مجازات را پیدا کنند؛ و این همان قانون «املاء» یا مهلت دادن است.

ص:97


1- (1) . (ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ) (روم/ 41).

2. گاهی خداوند، برخی از کافران و گناهکاران و ستمگران را، غرق در نعمت های خود می سازد. این به خاطر آن است که خدا آن ها را «املاء» کرده و مهلت داده است و براساس این سنت و قانون و اصل آزادی اراده، به حال خود واگذارده است تا به آخرین مرحله سقوط برسند و در جهان دیگر مجازات شوند.

همان گونه که در دنیا هم گاهی ناگهان همه چیز را از آنان می گیرد (1) تا حداکثر شکنجه را داشته باشند؛ چرا که جدا شدن از زندگی مرفهی که دارند برایشان بسیار ناراحت کننده است.

پس در مورد کافران زود داوری نکنید که مهم عاقبت کار آنان است. (2)

3. عمر طولانی هنگامی سودمند است که در راه حق و رشد و خیر باشد؛ و عمری که در گناه مصرف شود، خیری در آن نیست.

از امام باقر علیه السلام حکایت شده که: مرگ برای کافران یک نعمت است؛ زیرا هر چه بیش تر بمانند زیادتر گناه می کنند. (3)

و از امام سجاد علیه السلام حکایت شده که در دعای «مکارم الاخلاق» از خدا می خواهد: خدایا اگر عمر من چراگاه شیطان خواهد شد، آن را کوتاه بگرداند. (4)

آری، نوع بهره برداری از عمر مهم است، نه طول عمر؛ به عبارت دیگر، کیفیت عمر از کمیت آن مهم تر است.

دشمنان امام حسین علیه السلام از مصادیق قانون «املاء»

قال الضحّاک بن عبدالله: ومرّ بنا خیلٌ لابن سعدٍ یحرسنا وإنّ حسیناً علیه السلام لیقرأ: (وَلاَ یحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیرٌ لأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدَادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ مَا کَانَ اللّهُ لِیذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی مَا أَنْتُمْ عَلَیه). (5)

ص:98


1- (1) . (فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ فَتَحْنا عَلَیْهِمْ أَبْوابَ کُلِّ شَیْ ءٍ حَتّی إِذا فَرِحُوا بِما أُوتُوا أَخَذْناهُمْ بَغْتَةً فَإِذا هُمْ مُبْلِسُونَ) (انعام/ 44).
2- (2) . برخی از مفسران نوشته اند که «لام» در تعبیر «لِیَزْدادُوا إِثْماً» برای بیان غایت نیست که معنای آیه این گونه شود: «ما می خواهیم گناهان کافران زیاد گردد.» پس «لام» در آیه فوق برای بیان عاقبت است که معنای آیه چنین می شود: «ما به کافران مهلت می دهیم و سرانجام و عاقبت آنان این است که بار گناه آنان سنگین می گردد.» بر این اساس، آیه فوق دلالت بر جبرگرایی ندارد، بلکه دلیلی بر آزادی اراده و عمل کافران است (تفسیر نمونه، ج3، ص185 - 186).
3- (3) . صحیفه سجادیه، ص92؛ بحارالانوار، ج70، ص61 و نور الثقلین، ج1، ص343.
4- (4) . تفسیر نور، ج2، ص239.
5- (5) . الارشاد، ج2، ص95؛البحار، ج45، ص3؛روضة الواعظین، ص184 و مشابه این حدیث در کامل الزیارات، ص337 و البحار، ج45، ص173، ح21.

تحلیل

در این آیه به یکی از سنت های الهی در مورد مهلت دادن به کافران است تا بر کفر و عذاب خود بیفزایند، و در احادیث مصادیق این مهلت دادن به افراد بیان شده است یعنی دلالت آیه بر دشمنان امام حسین علیه السلام از باب جری و تطبیق است.

البته روشن است که دشمنان امام حسین علیه السلام چون به امام بر حق شمشیر کشیدند از دین خارج شده و مصداق «کافر» گردیدند.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایات استفاده می شود که

اولاً دشمنی با امام بر حق مثل امام حسین علیه السلام موجب کفر می شود.

ثانیاً مخالفان امامت و دشمنان راه امام حسین علیه السلام گمان نکنند که خدا آنان را رها کرده است تا هر کاری می خواهند بکنند بلکه آنان گرفتار قانون «املا» (مهلت دادن برای گناه بیشتر و عذاب دردناک تر) شده اند. پس بیدار شوند و توبه کنند.

4- راضی به قضای الهی

اشاره

( قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَوْلانا وَ عَلَی اللّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ) (توبه/ 51)؛ «بگو: جز آنچه خدا بر ما مقرر داشته، به ما نمی رسد؛ او سرپرست ماست؛ و مؤمنان، پس باید تنها بر خدا توکّل کنند».

نکات و اشارات

1. آیه فوق اشاره دارد که مؤمنان، تحت ولایت و سرپرستی خدا هستند و آنچه او مقرر کرده، به آن ها می رسد. آری، مولای حکیم و مهربان جز خیر و نیکی برای بندگانش نمی خواهد.

2. آیه فوق بر جبر دلالت نمی کند و با اصل آزادی اراده و اختیار انسان منافات ندارد؛ زیرا سرنوشت انسان تا آن جا که به کوشش ما مربوط است، به دست خود ماست و آیات قرآن نیز بدین مطلب اشاره دارند (1)؛ اما برخی مطالب خارج از دایره تلاش ما، تحت قدرت تقدیر الهی است که بر اساس قانون علیت، به علم، حکمت و اراده خدا منتهی می شود؛ البته این مقدرات بر اساس نظام احسن و مصلحت بندگان و بر طبق شایستگی هایی که افراد کسب می کنند، به صورت متناسب تقدیر شده است.

ص:99


1- (1) . ر.ک: نجم/ 39، مدثر/ 38.

3. آیه فوق در صدد بیان این مطلب است که اگر منافقان، خودشان با عقل ناقص برای خویشتن برنامه ریزی می کنند، برای مؤمنان خدای آن ها که مولا و سرپرستی حکیم و مهربان است، برنامه ریزی و تقدیر می نماید.

امام حسین علیه السلام راضی به قضای الهی

هنگامی که امام حسین علیه السلام از «بطن الرّمه» به راه افتاد، عبدالله بن مطیع که از عراق می آمد، او را ملاقات کرد و به حضرت سلام نمود و به ایشان عرض کرد: پدرم فدایت باد ای فرزند رسول خدا! چه چیزی باعث شده که از حرم خدا و حرم جدت خارج شوی؟ حضرت فرمود: کوفیان نامه نوشته اند و از من خواسته اند که به سوی آنها بروم؛ چون آنها امیدوارند که نشانه های حق زنده و بدعت ها نابود شود. ابن مطیع عرض کرد: تو را به خدا به کوفه نیا! سوگند به خدا که اگر به آنجا آیی، تو را حتما خواهند کشت. حضرت تلاوت نمود: ( قُلْ لَنْ یُصِیبَنا إِلاّ ما کَتَبَ اللّهُ لَنا )(1) سپس خداحافظی کرده و رفت (2).

تحلیل

آیات قبل (توبه/ 49 - 50) به سخنان منافقان اشاره دارد که با بهانه جویی از حضور در جنگ تبوک سرباز می زدند (3). و خدای متعال در آیه 51 توبه از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان پاسخ می دهد که همه چیز به خواست خداست و هر حادثه ای برای ما اتفاق افتد همان چیزی است که خدا مقرر کرده است، امام حسین علیه السلام نیز همان سخن پیامبر صلی الله علیه و آله را که در آیه 51 توبه آمده بود در جواب عبدالله بن مطیع فرمود، تا اشاره به آن باشد که:

اولاً امام حسین علیه السلام از مرگ ترسی ندارد و خود را برای هرگونه حادثه ای آماده کرده است و راضی به قضای الهی است.

ثانیاً همه امور، خوب و بد بندگان به دست خداست پس اوضاع کوفه و پایان درگیری با یزیدیان نیز با خواست خدا رقم می خورد اگر خدا پیروزی را مقرر کرد به فلاح دنیوی می رسیم و اگر خدا شهادت را مقرر فرمود به فلاح اخروی می رسیم.

ص:100


1- توبه 51
2- ابوحنیفه بن داود الدینوری، الاخبار الطوال، ص185 و معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام ، موسوعه، ص341.
3- مجمع البیان، طبرسی، ج5، ص232.

ثالثاً امام حسین علیه السلام وظیفه مدار است، و نتایج و عواقب امور را به خدا وامی گذارد و بر او توکل می کند که همه کارها به دست اوست. آری، بعد از الغای خصوصیت از آیه 51 توبه، قیام و افعال امام حسین علیه السلام مصداق آنها بود.

پیام ها

1- همچون امام حسین علیه السلام وظیفه مدار باشید (نه نتیجه مدار) و بر خدا توکل کنید.

2- همچون امام حسین علیه السلام راضی به قضای الهی باشید و برای هر حادثه تلخ و شیرین آماده باشید.

5- تقابل شجاعانه صالحان با مخالفان

اشاره

(اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ نُوحٍ إِذْ قالَ لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنْ کانَ کَبُرَ عَلَیْکُمْ مَقامِی وَ تَذْکِیرِی بِآیاتِ اللّهِ فَعَلَی اللّهِ تَوَکَّلْتُ فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ) ؛ (یونس/71)؛ «خبر بزرگ نوح را بر آنان بخوان (و پیروی کن)، آن گاه که به مردمش گفت: «ای قوم [من]! اگر جایگاه من و تذکرات من نسبت به آیات خدا بر شما گران است؛ پس (من) تنها بر خدا توکل می کنم. و کار (و فکر)تان و شریک های (معبود)تان را جمع کنید؛ سپس کارتان بر شما هیچ پوشیده نماند، آن گاه به (حیات) من پایان دهید و [مرا] مهلت مدهید.».

نکته ها و اشاره ها

1. این آیه نشان می دهد که نوح علیه السلام پیامبر بزرگ الهی، چگونه با یاران اندک خویش، در برابر دشمنان نیرومند، با شجاعت و شهامت می ایستد و با بی اعتنایی به قدرت و بت های مشرکان، ضربه ای روانی به آنان وارد می سازد.

2. برخی از مفسران قرآن، تعبیرات نوح علیه السلام را نوعی اعجاز دانسته اند که بدون هیچ گونه امکاناتی، دشمن را تهدید می کند و پیروزی خود را نوید می دهد (1).

3. نکته جالب آن است که با آن که مخالفان نوح وجود او و آیات الهی را تحمّل نمی کردند، ولی نوح با مهربانی و عاطفه و تعبیر «ای قوم من» با آنان سخن می گوید.

ص:101


1- (1) . تفسیر نمونه، ج8، ص348.

(إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحِینَ) ؛ (اعراف/ 196)؛ «به راستی که سرپرستِ من، خدایی است که کتابِ [قرآن] را فرو فرستاده؛ و او شایستگان را سرپرستی می کند».

نکته ها و اشاره ها

1. واژه «ولیّ» در اصل یعنی دو یا چند چیز به طوری به هم نزدیک باشند که بین آنها چیزی فاصله نباشد. این نزدیکی و ولایت ممکن است در خویشاوندی، دین داری، دوستی، یاری کردن و یا سرپرستی و حکومت باشد (1) که در این جا معنای سرپرست و یاری مناسب تر است.

2. معبود واقعی کسی است که برنامه ی زندگی و کتابی هم چون قرآن می فرستد و بندگان خویش را سرپرستی و راهبری می کند. آری؛ شایسته کرداری و استفاده از رهنمودهای قرآن، زمینه ساز بهره مندی از ولایت الهی است.

3. ولایت و حمایت الهی نسبت به شایستگان ادامه خواهد داشت؛ چون «یتولّی» فعل مضارع است که دلالت بر استمرار دارد.

تقابل صالحان با مخالفان در کربلا

در روز عاشورا، هنگامی که سپاه ابن سعد حرکت کرد و به لشکر امام حسین علیه السلام نزدیک شد، امام مرکب خویش را خواست و بر آن سوار شد و با صدای بلندی که همه مردم می شنیدند فرمود: « أیها الناس إسمعوا قولی ولا تجعلونی حتی أعظکم بما لَحَقُّ لَکُم عَلَی وحتی أعتذر إلیکم من مقدمی علیکم، فإن قبلتم عُذری وصدقتم قولی وأعطیتمونی ألنصفَ، کنتم بذلک أسعد ولم یکن عَلَی سبیل، وإن لم تقبلوا منی العذر ولم تعطوا النصف من أنفسکم (فَأَجْمِعُوا أَمْرَکُمْ وَ شُرَکاءَکُمْ ثُمَّ لا یَکُنْ أَمْرُکُمْ عَلَیْکُمْ غُمَّةً ثُمَّ اقْضُوا إِلَیَّ وَ لا تُنْظِرُونِ) 2 ، (إِنَّ وَلِیِّیَ اللّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ وَ هُوَ یَتَوَلَّی الصّالِحِینَ) 3» ؛ ای مردمً به سخن من گوش فرا دهید و برای پیکار با من، شتاب مکنید، تا اینکه حق اندرز شما را ادا کنم و دلیل این را که به سوی شما آمده ام، بیان کنم؛ اگر عذر و دلیلم را پذیرفتید و سخن مرا درست

ص:102


1- (1) . المفردات فی غریب القرآن، ماده ی« ولی».

دیدید و با من با انصاف، به سعادت خواهید رسید و دیگر بر من راهی ندارید، (و نباید در مقابل من موضع گیرید) و اگر عذر مرا نپذیرفتید و با من از در انصاف نیامدید، پس کار (فکرتان) و شریک های (معبود) تان را جمع کنید و (آن چنان که) هیچ چیز بر شما پوشیده نماند (بلکه با نهایت روشنی درباره من تصمیم بگیرید). آنگاه به حیات من پایان داده و مرا مهلت ندهید. به راستی که سرپرست من خدایی است که قرآن را فرو فرستاده و همو شایستگان را سرپرستی می کند.

حضرت همچنین در این محاجه، به معرفی خویش و نسبت خود با حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله ، حضرت علی علیه السلام ، جعفر علیه السلام و حمزه علیه السلام و توصیه های پیامبر درباره امام حسن علیه السلام و خودش و مطالبی دیگر پرداخت (1).

تحلیل

امام حسین علیه السلام همچون نوح علیه السلام با شجاعت در مقابل مخالفان ایستاد. ولی در همان حال آنان را به انصاف فراخواند که سخنان او را بشنوند سپس تصمیم بگیرند. از این رو آیه 71، سورۀ یونس را تلاوت کرد. امام حسین علیه السلام سپاه دشمن را در جایگاه کافران و خود را در جایگاه نوح علیه السلام قرار داد؛ چرا که راه امام حسین علیه السلام ادامه راه انبیاء الهی است و مخالفت در برابر امام موجب خروج از دین و کفر است.

و نیز امام حسین علیه السلام با تلاوت آیه 196/ اعراف تقابل با اهل بیت علیهم السلام با دشمنان را تقابل صالحان با کافران معرفی کرد. و یادآور شد که همانطور که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در این آیه فرموده، خدا سرپرست و ولی شایستگان است و کارهای آنها را سامان می دهد و آن حضرت نگرانی ندارند.

ص:103


1- (1) . محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج5، ص424؛ علی بن ابی الکرم ابن اثیر جرزی، الکامل فی التاریخ، ج3، ص419 - 418؛ محمد بن محمد بن نعمان المفید، الارشاد، ج2، ص97؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص241؛ لوط بن یحیی الازدی (ابومخنف)، وقعه الطف، ص206؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص6 - 7؛ (در این سه منبع با اختلاف جزئی)؛ عبدالله البحرانی الاصفهانی، العوالم، ج17، ص250؛ محسن الامین، اعیان الشیعه، ج5، ص602 و معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام ، موسوعه، ص420 - 418.

پیام ها

1- رهبران الهی (همچون نوح علیه السلام و حسین علیه السلام ) در مقابل دشمن شجاعانه بایستند.

2- همچون امام حسین علیه السلام و سپاهش صالح باشید که خدا سرپرست شایستگان است.

3- اگر در مقابل کسی صف آرایی کردید سخن او را بشنوید و با انصاف داوری کنید (که پشیمان نشوید).

6- ماجرای امام حسین علیه السلام از آیات عجیب الهی

کهف/ 9-13. ( أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً إِذْ أَوَی الْفِتْیَةُ إِلَی الْکَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَةً وَ هَیِّئْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَداً فَضَرَبْنا عَلَی آذانِهِمْ فِی الْکَهْفِ سِنِینَ عَدَداً ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَیُّ الْحِزْبَیْنِ أَحْصی لِما لَبِثُوا أَمَداً نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدیً ) ؛ «آیا پنداشتی که «اصحاب کهف و رقیم» ( یاران غار و صاحبان نوشته)، از نشانه های (معجزه آسای) شگفت آور ما بودند؟! هنگامی که جوانمردان به سوی غار پناه بردند و گفتند: «[ای] پروردگار ما! از نزد خود رحمتی به ما عطا کن و از کار ما برای ما راهبردی فراهم ساز» پس در غار، سالیانی چند بر گوش هایشان (پرده خواب) زدیم. سپس آنان را (از خواب) برانگیختیم تا معلوم داریم که کدام یک از آن دو گروه، فاصله [زمانیِ] درنگشان را حساب کرده اند ما خبر بزرگ آنان را به درستی برای تو حکایت می کنیم؛ در واقع، آنان جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند، و (ما) بر هدایتشان افزودیم».

شأن نزول

روایت شده که قریش دو نفر را برای تحقیق درباره ادعای پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به مدینه نزد احبار ( دانشمندان) یهود فرستادند تا ببینند در کتاب های آسمانی در مورد نبوّت او چیزی نوشته شده است یا نه؟

دانشمندان یهود مدینه به فرستادگان قریش آموختند که چند پرسش از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بکنند. آن ها گفتند: نخست از او در مورد داستان جوانانی بپرسید که درگذشته دور از قوم خود جدا شدند؛ دوم در مورد داستان مردی بپرسید که زمین را دور زد و به شرق و غرب جهان رسید و سوم از زمان وقوع رستاخیز بپرسید. (1)

ص:104


1- (1) . در مورد اصحاب کهف، ذوالقرنین و روح سه پرسش روایت شده است (تفسیر نمونه، ج12، ص353؛ نمونه بینات، ص517 و بحارالانوار، ج7، ص62 و ج14، ص422).

سپس اضافه کردند که اگر او پرسش های نخست را پاسخ داد و به پرسش آخر پاسخ نداد پیامبر است و گرنه دروغ گوست.

مشرکان به مکه بازگشتند و پرسش ها را با پیامبر صلی الله علیه و آله مطرح کردند و پس از مدتی این آیات سوره کهف فرود آمد و سرگذشت اصحاب کهف، ذُو القرنین را بیان کرد. (1)

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیات سرگذشت اصحاب کهف بیان شده که جوان مردانی مؤمن و باهوش، در جامعه ای فاسد و شرک آلود بودند و پادشاهی به نام دقیانوس داشتند. آن ها به خاطر حفظ پاکی و روح توحیدی خویش علیه طاغوت زمان قیام کردند و از شهر خارج شدند و به غاری پناه بردند و مدت زیادی در خواب ماندند و سپس بیدار شدند و یکی از نشانه های (اعجازآمیز) الهی برای جهانیان به نمایش گذاشته شد.

2. «اصحاب کَهْف» به معنای یاران غار است، و آن جوان مردان را بدان سبب با این نام نامیدند که برای نجات جان و عقاید خود به غاری پناه بردند. (2)

3. «رَقیم» در اصل از ماده «رَقْم» به معنای نوشتن، نام دیگر اصحاب کهف است (3) و از آن جهت بدین نام نامیده شدند که نام آن جوان مردان را بر لوحی نوشتند و بر در غار نصب کردند (4).

4. واژه «فِتیة» جمع فَتی، در اصل به معنای «نوجوان شاداب» است، ولی گاهی به افراد کهن سالی که روح جوان و شاداب دارند، نیز گفته می شود. این واژه در فارسی معادل «جوان مرد» است که با نوعی مدح به خاطر صفات شهامت، جوان مردی و تسلیم در برابر حق، همراه است. (5)

ص:105


1- (1) . تفسیر صافی، ج3، ص232 - 233.
2- (2) . روایت شده که این غار نزدیک شهر افسوس (در نزدیکی شهر ازمیر ترکیه) و یا در نزدیکی عمان پایتخت اردن بوده است (تفسیر نمونه، ج12، ص400).
3- (3) . برخی احتمال داده اند که «رقیم» گروه دیگری غیر از اصحاب کهف بوده اند؛ ولی این با ظاهر آیه سازگار نیست (تفسیر نمونه، همان).
4- (4) . برخی مفسران نیز «رقیم» را نام کوه یا سرزمینی می دانند که غار در آن جا واقع شده است و یا نام شهری که اصحاب کهف از آن جا بیرون آمدند (همان، ص355).
5- (5) . همان، ص357.

و در احادیث از امام صادق علیه السلام روایت شده که اصحاب کهف مردان کهن سال یا میان سال بودند ولی جوانمرد نامیده شدند. (سپس اضافه کردند) هر کس به خدا ایمان بیاورد و خودنگه داری و پارسایی نماید، جوان مرد است (1).

5. تعبیرات این آیات نشان می دهد که اصحاب کهف، جوان مردانی بودند که دست خود را از همه جا کوتاه می دیدند و تنها به رحمت خدا امیدوار بودند. آنان به غار پناه بردند و آن جا را محیط امن و آرامی یافتند که از مفاسد محیط دور بود.

6. روش قصه گویی قرآن این گونه است که نخست مطلب را به صورت سربسته و کوتاه بیان می کند، سپس آن را شرح می دهد. این روش در اشتیاق آفرینی و تربیت مخاطب مؤثرتر است.

7. قصه های قرآن، بر حق است؛ یعنی مطالبی درست، دور از خرافات، و مطابق واقع و حقیقت است.

8. اصحاب کهف، در عصر و محیطی زندگی می کردند که کفر و بت پرستی و حکومت طاغوت حاکم بود؛ حکومتی که حافظ جهل، شرک و جنایت بود؛ اما جوانمردان اصحاب کهف به فساد آیین مردم پی بردند و تصمیم به قیام گرفتند و در میان مردم و در برابر پادشاه جبّار یعنی دَقیانوس ایستادند و ندای توحید سر دادند.

9. بین ایمان و امدادهای الهی و هدایت او رابطه مستقیم وجود دارد؛ یعنی اگر گروهی بااخلاص ایمان آورند، خدا بر ایمان و هدایت آن ها می افزاید و دل های آن ها را محکم می سازد و نیرو می بخشد و به راه های هدایت خویش هدایت می کند. 2 این نهایت لطف خدا به بندگان خویش است.

10. در این آیه به خواب طولانی اصحاب کهف اشاره شده و در آیه ی بیست و پنجم بیان شده که جوان مردان اصحاب کهف، سیصد و نُه سال در آن غار ماندند و پس از خوابی طولانی به فرمان الهی بیدار شدند و به زندگی بازگشتند.

ص:106


1- (1) . تفسیر عیاشی، ج2، ص323؛ کافی، ج8، ص395؛ بحار الانوار، ج14، ص428 و تفسیر نور الثقلین، ج3، ص244 - 245.

11. خواب اصحاب کهف آن قدر طولانی شد که برای بیداری آنان تعبیر «برانگیختن» به کار رفت. گویی خواب آنان هم چون مرگ و بیداری آنان هم چون رستاخیز بود.

12. جمله ی «پرده بر گوش آنان زدیم.» در لغت عرب، کنایه ی لطیفی از «خواباندن» است؛ یعنی گویی پرده ی خواب بر گوش شخص افکنده می شود تا سخنی را نشنود. (1)

13. مقصود از «لِنَعلَم» آن نیست که خدا می خواسته دانش تازه ای کسب کند، بلکه آن است که تا معلوم شود و محقق گردد که کدام یک از آن دو گروه خوابشان را بهتر حساب می کنند. (2)

14. در این آیه به دو گروه اصحاب کهف اشاره شده که پس از بیداری با هم دیگر در مورد مدت خوابشان اختلاف نظر داشتند. برخی آن را یک روز و برخی نیم روز می دانستند، در حالی که سالیان درازی خوابیده بودند. (3)

15. در این آیه اشاره شده که در نشانه ها و آیات خدا عجیب تر از سرگذشت اصحاب کهف نیز وجود دارد. مثل سرگذشت امام حسین علیه السلام که در احادیث نقل شده: سر مقدس امام حسین علیه السلام آیه فوق را قرائت کرد و یا فرمود: عجیب تر از اصحاب کهف ماجرای کشتن من و حمل سر من است. آری افرادی مثل زید بن ارقم که این مطالب را از سر مقدس امام حسین علیه السلام شنیدند تعجب کردند.

-«عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو قَالَ: أَنَا وَ اللَّهِ رَأَیتُ رَأْسَ الْحُسَینِ حِینَ حُمِلَ وَ أَنَا بِدِمَشْقَ وَبَینَ یدَیهِ رَجُلٌ یقْرَأُ الْکَهْفَ حَتَّی بَلَغَ قَوْلَهُ: (أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً) 4 فَأَنْطَقَ اللَّهُ الرَّأْسَ بِلِسَانٍ ذَرِبٍ ذَلِقٍ فَقَالَ: أَعْجَبُ مِنْ أَصْحَابِ الْکَهْفِ قَتْلِی وَ حَمْلِی. (4)

-قَالَ الْمُفِیدُ: وَلَمَّا أَصْبَحَ عُبَیدُ اللَّهِ بْنُ زِیادٍ، بَعَثَ بِرَأْسِ الْحُسَینِ علیه السلام فَدِیرَ بِهِ فِی سِکَکِ الْکُوفَةِ وَقَبَائِلِهَا فَرُوِی عَنْ زَیدِ بْنِ أَرْقَمَ أَنَّهُ مُرَّ بِهِ عَلَی وَهُوَ عَلَی رُمْحٍ وَأَنَا فِی غُرْفَةٍ لِی فَلَمَّا

ص:107


1- (1) . تفسیر نمونه، ج12، ص357 - 358.
2- (2) . همان، ص358.
3- (3) . همان.
4- (5) . الخرائج، ج1، ص557؛ البحار، ج45، ص188، ح32؛نورالثقلین، ج3، ص243، ح15 و کنزالدقائق، ج8، ص34.

حَاذَانِی سَمِعْتُهُ یقْرَأُ (أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً) فَقَفَّ وَاللَّهِ شِعْرِی عَلَی وَ نَادَیتُ رَأْسُکَ یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! أَعْجَبُ وَ أَعْجَب!. (1)

وَرَوَی أَبُومِخْنَفٍ عَنِ الشَّعْبِی أَنَّهُ صُلِبَ رَأْسُ الْحُسَینِ علیه السلام بِالصَّیارِفِ فِی الْکُوفَةِ فَتَنَحْنَحَ الرَّأْسُ وَقَرَأَ سُورَةَ الْکَهْفِ إِلَی قَوْلِهِ: (إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدیً) 2 فَلَمْ یزِدْهُمْ ذَلِکَ إِلَّا ضَلَالًا. (2)

تحلیل

در این احادیث ماجرای امام حسین علیه السلام را یکی از مصادیق آیات عجیب الهی می شمارد. آری امام حسین علیه السلام و اصحاب کهف از چند جهت شباهت داشت و عجیب بود:

1- هر دو گروه افرادی مؤمن و پاک بودند.

2- هر دو گروه علیه طاغوت زمان قیام کردند.

3- هر دو گروه هجرت کردند. لیکن ماجرای امام حسین علیه السلام عجیب تر بود چرا که اصحاب کهف به غاری پناه بردند و از شرّ طاغوت نجات یافتند اما امام حسین علیه السلام به مصاف طاغوتیان رفت و تا پای جان ایستاد و شهید شد.

نکته دیگر در مورد احادیث فوق آن است که این احادیث قرآن خواندن اعجازآمیز سر مقدس امام حسین علیه السلام را بیان می کند که خود چیزی اعجاب آور است.

پیام ها

1- ماجرای نهضت عاشورا از آیات عجیب الهی است. (با دقت بدان توجه کنید)

2- ماجرای امام حسین علیه السلام و اصحاب کهف را مقایسه کنید. (و درس های عبرت آموز بگیرید)

7- بی نیازی از یاری گمراهان

اشاره

(ما أَشْهَدْتُهُمْ خَلْقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لا خَلْقَ أَنْفُسِهِمْ وَ ما کُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُداً) ؛ (کهف/ 51)؛ «و (یاد کن) روزی را که (خدا) می گوید: «کسانی را که شریکان من می پنداشتید، ندا دهید.» پس آنها را می خوانند، و(لی آنان دعوت) آنها را نمی پذیرند و میانشان هلاکت گاهی قرار دادیم».

ص:108


1- (1) . الإرشاد، ج2، ص117؛کشف الغمّة، ج2، ص67؛البحار، ج45، ص121، ح1 و کنزالدقائق، ج8، ص34.
2- (3) . المناقب، ج4، ص61؛البحار، ج45، ص304، ح3 و نورالثقلین، ج3، ص243، ح16.

نکته ها و اشاره ها

1. این آیه دلیل دیگری بر بی لیاقتی ابلیس و فرزندانش است؛ یعنی اگر شما می خواهید کسی را به عنوان دوست و سرپرست خویش برگزینید، به سراغ کسانی بروید که از اسرار آفرینش خود و جهان آگاه باشند و گمراه کننده نباشند؛ در حالی که ابلیس و فرزندانش ناآگاه اند و از اسرار آفرینش جهان و خود بی خبرند، پس گمراه کننده اند و نمی توانند سرپرست و رهبر و دوست خوبی برای شما باشند.

2. در این آیه بیان شده که خدا دستیاران گمراه کننده انتخاب نمی کند، ولی اصولًا خدا نیاز به یار کمک کننده ندارد.

پس این آیه آموزه ای برای رهبران الهی و همه ماست که در کارها از افراد پاک، نیک و هدایتگر کمک بخواهیم و به سراغ افراد گمراه کننده نرویم که نه تنها کمکی به ما نمی کنند، بلکه عامل انواع انحرافات و مشکلات و ناکامی ها می شوند و برنامه ها را تباه می کنند.

بی نیازی امام حسین علیه السلام از یاری افراد گمراه گر

3. در روایات تاریخی کربلا روایت شده که هنگامی که امام حسین علیه السلام «عُبیداللَّه بن حُرّ» را به یاری فرا خواند، او نپذیرفت و شمشیر و اسبش را تقدیم امام علیه السلام کرد، اما حضرت نپذیرفت و آیه فوق را تلاوت کرد که «ما گمراهان را به عنوان دستیار نمی گیریم.» (1)

تحلیل

استشهاد امام حسین علیه السلام به این آیه در جریان فوق نشان می دهد که در حمایت از جریان حق نباید از امکانات افراد گمراه گر استفاده کرد. همان طور که خداوند متعال افراد گمراه گر را به یاوری خویش انتخاب نمی کنند.

در ماجرای کربلا می بینیم که یاران امام حسین علیه السلام از بهترین، هدایت یافته ترین، با فضیلت ترین و با بصیرت ترین افراد روزگار خویش بودند.

در ضمن این جریان نشان می دهد که کسانی که اموال خود را می دهند ولی از بذل جان در راه خدا دریغ می کنند گمراهند، چرا که آنان بصیرت ندارند که رستگاری شهادت

ص:109


1- (1) . تفسیر نور الثقلین، ج3، ص268 و کنز الدقائق، ج8، ص95.

در راه خدا را درک کنند؛ بلکه با دادن اموال خویش می خواهند خود را تبرئه کنند و دیگران را گمراه سازند.

پیام ها

1- افراد گمراه گر (بدون بصیرت) لیاقت یاری حسین زمان را ندارند.

2- گمراه کنندگان را یاور و دستیار خویش نگیرید (و حتی از امکانات آنها در راه حق استفاده نکنید).

8- روز انتقام از ستمکاران

شعراء/ 224 - 227. (وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ أَ لَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ وَ أَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ إِلاَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللّهَ کَثِیراً وَ انْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ ما ظُلِمُوا وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ) ؛ «و (پیامبر شاعر نیست؛ زیرا) شاعران، گمراهان از آنان پیروی می کنند. آیا نظر نکرده ای که آنان در هر سرزمینی سرگردان اند؟ و این که آنان آنچه را که انجام نمی دهند، می گویند؟! مگر کسانی که ایمان آورده و [کارهای] شایسته انجام داده و خدا را بسیار یاد کردند و بعد از ستم دیدگی، (از شعرخود) یاری جستند (و دفاع کردند)؛ و کسانی که ستم کردند، به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مشرکان مخالف اسلام، بارها پیامبر صلی الله علیه و آله را شاعر خواندند (1) (و قرآن را کتاب شعر دانستند)؛ چون قرآن آهنگی دل نشین داشت و تأثیر فوق العاده ای در دل های مردم برجای می گذاشت.

ولی به هرحال قرآن شباهتی به شعر نداشت (2) و پیامبر صلی الله علیه و آله هم شاعر نبود.

2. شاعران غیر متعهدی که در محیط جاهلی جزیرة العرب زندگی می کردند، افرادی پندارگرا، بی بند و بار و اهل می خوارگی و عیش و نوش بودند؛ از این رو قرآن آنان را

ص:110


1- (1) . ر.ک: انبیاء/ 5 و صافات/ 36.
2- (2) . (وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ) (یس/ 69).

سرزنش کرده و آنان را افراد بی هدفی معرفی می کند که به سخنان خود عمل نمی کنند و گمراهان از آنان پیروی می کنند.

3. سه تفاوت اساسی بین پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با شاعران غیر متعهد وجود داشت:

الف) شاعران غیر متعهد بی هدف و سرگردان بودند، در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله اهدافی عالی هم چون توحید و عدالت داشت.

ب) شاعران غیر متعهد به آنچه می سرودند عمل نمی کردند و اگر در مورد فضایل انسانی و اخلاقی سخن می گفتند اهل عمل به آن ها نبودند، درحالی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اهل عمل به سخنان خود بود.

ج) از آن جا که شاعران غیر متعهد گمراه و گمراه کننده بودند، پیروان آنان نیز ره گم کردگان بودند اما پیروان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ره یافتگان بودند، چون خود پیامبر صلی الله علیه و آله هدایت یافته و هدایتگر بود.

4. قرآن کریم در این آیات شاعران جهان را به دو گروه متعهد و غیر متعهد تقسیم کرده و صفات شاعران متعهد را این گونه برشمرده است:

الف) خدا را باور دارند؛

ب) شایسته کردارند؛

ج) با اشعارشان خود و مردم را به یاد خدا می اندازند؛

د) با شمشیر زبان به جنگ ستمکاران می روند و با اشعار خود حامی مظلومان هستند.

5. در حدیثی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله روایت شده که فرمودند:

برخی از اشعار حکمت اند و پاره ای از سخنان، سحرآمیزند. (1)

و نیز روایت شده هنگامی که یکی از شاعران مدافع اسلام از پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد شعر پرسید، حضرت فرمودند:

مؤمن با جان و شمشیر و زبانش در راه خدا جهاد می کند. (2)

ص:111


1- (1) . «انّ من الشعر لحکمة وان من البیان لسحراً» (من لایحضره الفقیه، ج4، ص379؛ امالی شیخ صدوق، ص619؛تحف العقول، ص55 و الغدیر، ج2، ص9).
2- (2) . تفسیر قرطبی، ج14، ص153 و تفسیر مراغی، ج19، ص116.

و از امام علی علیه السلام روایت شده که در مورد معیار کار شاعران فرمودند:

بدانید که معیار کار شما دین است و تقوا شما را حفظ می کند و زینت شما ادب است و دژهای محکم آبروی شما، بردباری است. (1)

و در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند:

هرکس درمورد ما بیت شعری بگوید، خدا برای او در بهشت خانه ای بنا می کند. (2)

و در حدیث دیگری فرمودند:

هیچ شاعری درمورد ما شعری نمی گوید تا این که به وسیله روح القدس ( روح پاک) تأیید شود. (3)

6. در این آیات اشاره شد که شاعران متعهد بسیار به یاد خدا هستند، آنان خود اهل ذکرند و با شعرهای خود مردم را به یاد خدا می اندازند؛ یعنی اشعار آنان هدف دار است و مردم را از یاد حق غافل نمی سازد.

7. در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام روایت شده که مقصود از «ذکر کثیر» تسبیح حضرت زهرا علیهاالسلام است (4) (که مشتمل بر 34 اللَّه اکبر و 33 الحمدللَّه و 33 سبحان اللَّه است).

البتّه این حدیث یکی از بهترین مصادیق ذکر کثیر را بیان می کند، و گرنه یاد خدا و ذکر او منحصر در همین مورد نیست.

از این رو همان امام علیه السلام در حدیث دیگری فرمودند:

مقصود (از ذکر کثیر) یادکردن خداست به هنگامی که انسان با حلال و حرام مواجه می شود، تا آن را اگر اطاعت خداست انجام دهد و اگر گناه است ترک گوید. (5)

8 . آیه اخیر به ستمکاران هشدار داده که به زودی نتیجه اعمال ستمکارانه خود را می بینند و راهی دوزخ می شوند.

ص:112


1- (1) . شرح نهج البلاغه، ج20، ص153 و بحارالانوار، ج34، ص346.
2- (2) . عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج1، ص7؛ بشارة المصطفی، ص208؛ بحارالانوار، ج26، ص231 و تفسیر صافی، ج4، ص56.
3- (3) . عیون اخبار الرضا علیه السلام ، همان جا؛ تفسیر صافی، ج4، ص57 و بحارالانوار، همان جا.
4- (4) . کافی، ج2، ص500؛ معانی الاخبار، ص193؛ بحارالانوار، ج82، ص331 و تفسیر صافی، ج4، ص57.
5- (5) . کافی، ج2، ص80؛ امالی شیخ طوسی، ص665؛ عدة الداعی، ص302 و بحارالانوار، ج68، ص204.

آری؛ ستم کار رها نمی شود و خدا دادستان مظلومان خواهد بود.

ستاننده دادِ آن کس خداست که نتواند از پادشه دادخواست

(سعدی)

9. در تاریخ نقل شده که در یکی از منزل گاه ها سر مقدس امام حسین علیه السلام بخش اخیر آیه «کسانی که ستم کردند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت» را قرائت کرد.

« وَ فِی أَثَرٍ أَنَّهُمْ لَمَّا صَلَبُوا رَأْسَهُ عَلَی الشَّجَرِة سُمِعَ مِنْهُ وَ سَیعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ » . (1)

البته در برخی احادیث نیز با ذکر آیه فوق به ظهور امام مهدی علیه السلام و انتقام از مخالفان اهل بیت علیهم السلام اشاره کرده است. (2)

تحلیل

قرائت این آیه توسطه سرمقدس امام حسین علیه السلام اشاره به آن است که ستمکاران یزیدی به زودی سزای اعمالشان را خواهند دید. و بعد از واقعه کربلا همین گونه شد یعنی با قیام توابین، مختار و ... حکومت بنی امیه در هم پیچیده شد.

پس این روایت تاریخی و قرائت آیه توسط سر مقدس امام حسین علیه السلام به یکی از مصادیق بارز آیه اشاره دارد. هر چند که آیه یک اصل کلی را در مورد ستمکاران بیان می کند.

پیام ها

1- ستمکاران به امام حسین علیه السلام در انتظار روز انتقام باشند.

2- امام حسین علیه السلام مظلومی است که که باید از او دفاع کرد.

9- هجرت موسی وار از مدینه به مکه:

قصص/ 20-22. (وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ یَسْعی قالَ یا مُوسی إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النّاصِحِینَ فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ وَ لَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ) ؛ «و مردی با کوشش از

ص:113


1- (1) . المناقب، ج4، ص61 و نورالثقلین، ج4، ص74، ح123.
2- (2) . البرهان، ج3، ص194، ح5.

دورترین (نقطه) شهر آمد [و] گفت: «ای موسی! در واقع، اشراف درمورد تو نظرخواهی می کنند تا تو را بکشند؛ پس، (از شهر) خارج شو؛ [چرا] که من از خیرخواهان توام.» و (موسی) از آن (شهر) خارج شد، در حالی که ترسان [و] منتظر (حادثه) بود، گفت: «پروردگارا! مرا از گروه ستمکاران نجات بخش.» و هنگامی که به سوی مَدْین روی نهاد، گفت: «امید است که پروردگارم مرا به راه درست راه نمایی کند».

اشارات و نکات:

1. خبر درگیری های سبطیان با قبطیان و دخالت موسی و کشته شدن فرد قبطی به کاخ فرعون رسید و اشراف و بزرگان به مشورت پرداختند و تصمیم گرفتند که موسی را ترور کنند و باکشتن او برای همیشه از دستش خلاص شوند و درس عبرتی نیز به بنی اسرائیل بدهند.

2. مردی از نقطه دوردست با عجله و تلاش آمد و خبر توطئه ترور موسی را به او داد.

نام این مرد در این آیه مشخص نشده، اما مفسران نوشته اند که او یکی از خویشاوندان فرعون به نام «حزقیل» بوده که از اسرار فرعونیان اطلاع داشت اما طرف دار موسی بود و با خبر او موسی نجات یافت. این مرد، دیده بان حق در بین فرعونیان شد و در مراحل مختلف یاور موسی در انقلاب گردید. (1)

3. در آیات هیجدهم و بیست و یکم سوره قصص دو بار بیان شده که موسی ترسان و منتظربود. این آیات حالات طبیعی انسان را در موقع خطرنشان می دهد و از آن استفاده می شود که ترس طبیعی نکوهیده نیست؛ چرا که این ترس در اختیار انسان نیست، و لی در همان حال لازم است که انسان منتظر حوادث و اخبار باشد و هوشیاری خود را حفظ کند.

4. موسی در هنگام خطر به خدا پناه برد و از او خواست که وی را از چنگ ستمکاران فرعونی نجات دهد. آری؛ همان خدایی که او را درکودکی حمایت کرده و نجات داده بود اکنون نیز که جان موسی به خاطر حمایت از مظلومان به خطر افتاده بود، می توانست او را نجات دهد.

ص:114


1- (1) . تفسیر قرآن مهر، ذیل آیه 20 سورۀ قصص.

5. موسی براساس گزارش های رسیده و جوّ عمومی که در درگیری دوّم دید، برجان خود ترسید و فهمید اگر در شهر بماند، بدون نتیجه کشته می شود؛ بنابراین، تصمیم گرفت از شهر خارج شود و به سوی مَدْین برود، تا پس از تجدید قوا و در شرایط مناسبی با فرعونیان ستمکار مبارزه کند.

6. موسی برای حفظ جان خود تلاش کرد و از شهر خارج شد و نیز از خدا کمک و نجات خواست و به او امید داشت؛ یعنی به همه جنبه های کار توجه داشت.

7. «مَدْین» نام شهری در شرق خلیج عقبه (درشمال حجاز و جنوب شامات) بود و مردم آن سرزمین از فرزندان ابراهیم علیه السلام بودند (1) و با مصر و لبنان و فلسطین تجارت می کردند. این شهر در عصر ما «مَعان» خوانده می شود.

خواندن آیات هنگام خروج از مدینه و ورود به مکه

امام حسین علیه السلام شب یکشنبه 28 رجب سال 60 قمری از مدینه خارج شد و در سوم شعبان همان سال به مکه رسید.

در برخی روایات تاریخی آمده است که امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه به سوی مکه آیه 21 سوره قصص و در هنگام ورود به مکه آیه 22 سوره قصص را قرائت می کردند. ولی در هنگام هجرت از مدینه به مکه ترسان نبودند چرا که به امام حسین علیه السلام توصیه شد مثل ابن زبیر از راه های فرعی به مکه برود تا از دسترس مأموران حکومت یزید در امان باشد. حضرت قبول نکرد و از راه اصلی رفت و قسم خورد که من از راه اصلی جدا نمی شوم تا مقدرات الهی فرا رسد.

«فَسَارَ الْحُسَینُ علیه السلام إِلَی مَکَّةَ وَ هُوَ یقْرَأُ: (فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمِینَ) وَلَزِمَ الطَّرِیقَ الْأَعْظَمَ فَقَالَ لَهُ أَهْلُ بَیتِهِ: لَوْ تَنَکَّبْتَ عَنِ الطَّرِیقِ الأعظم کَمَا فَعَلَ ابْنُ الزُّبَیرِ لَئلّا یلْحَقَکَ الطَّلَبُ فَقَالَ لَا وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُهُ حَتَّی یقْضِی اللَّهُ مَا هُوَ قَاضٍ. وَلَمَّا دَخَلَ الْحُسَینُ علیه السلام مَکَّةَ کَانَ دُخُولُهُ إِیاهَا لیلة الْجُمُعَةِ لِثَلَاثٍ مَضَینَ مِنْ شَعْبَانَ دَخَلَهَا وَهُوَ یقْرَأُ: (وَ لَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْیَنَ قالَ عَسی رَبِّی أَنْ یَهْدِیَنِی سَواءَ السَّبِیلِ) » . (2)

ص:115


1- (1) . برخی آنان را فرزند اسماعیل و برخی فرزند مدین از نسل ابراهیم می دانند. البتّه برخی مفسران نیز اسم «مدین» را نام مردمی می دانند که بین خلیج عقبه تا کوه سینا زندگی می کرده اند (اعلام قرآن، ص573 و روح المعانی، ج20، ص51).
2- (2) . الارشاد، ج2، ص35،بحارالانوار، ج44، ص332، ح2؛نورالثقلین، ج4، ص120، و نحوه فی المناقب، ج4، ص89 و اعلام الوری، ص223.

تحلیل

خواندن آیه اول هنگام خروج از مدینه می تواند این اشاره را داشته باشد که حکومت یزید همچون حکومت فرعون است که جان رهبران الهی را به خطر می اندازد و امام حسین علیه السلام برای نجات جان خویش و جلوگیری از کشته شدن بدون فایده، لازم است هجرت کند، هجرتی موسی وار تا موقتاً از دست ستمکاران نجات یابد. در ضمن خواندن آیه اشاره به آن است که من به خواست خودم هجرت نمی کنم بلکه تحت فشار حکومت هستم و خواندن آیه دوم در هنگام ورود به مکه می تواند این اشاره را داشته باشد که پناه بردن به کعبه و مکه زمینه ساز هدایت به راه صحیح و آمادگی مجدد برای مبارزه با فرعون زمان است.

آری، هجرت امام حسین علیه السلام از مدینه به مکه بعد از الغاء خصوصیت، مصداق آیه 21 و 22 سوره قصص بود.

پیام ها

1- در هنگام مواجهه با حکومت های فرعونی، اگر قادر به مقابله فوری و مفید نیستید (همچون امام حسین علیه السلام ) هجرت موسی وار کنید.

2- هجرت امام حسین علیه السلام هم چون هجرت موسی علیه السلام بود که تحت فشار حکومت و برای مبارزه با آن بود.

3- از سرنوشت پیامبران پیشین و امام حسین علیه السلام درس مبارزه بگیرید.

10- شهیدان وفادار و مردان منتظر

احزاب/ 23- (مِنَ الْمُؤْمِنِینَ رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللّهَ عَلَیْهِ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلاً) ؛ «از میان مؤمنان مردانی هستند که به آنچه با خدا بر (اساس) آن پیمان بسته اند، صادقانه (وفا) کرده اند؛ و از آنان کسی است که پیمانش را به پایان رسانده (و به شهادت رسیده)؛ و از آنان کسی است که منتظر است و هیچ تغییری (در پیمان خود) نداده است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیه واکنش مؤمنان در برابر جنگ سخت احزاب به تصویر کشیده شده است؛ مردانی که با دیدن سپاه بزرگ دشمن ایمانشان افزوده می گردد و در برابر خدا و

ص:116

پیامبر تسلیم اند و به فرمان آنان به میدان می روند و یکی پس از دیگری جان فدای دوست می کنند و برخی نیز منتظرند و زبان حالشان آن است که:

رفیقان می روند نوبت به نوبت خوش آن روزی که نوبت بر من آید

2. در این آیه از دو گروه مؤمنان سخن گفته شده است؛ یعنی شهیدان که به وعده خود وفا کردند و مؤمنان استوار و منتظر که بر سر عهد خود هستند.

تا عهد تو در بستیم عهد همه بشکستیم بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها

هر تیر که در کیش است گر بر دل ریش آید ما نیز یکی باشیم از جمله قربان ها

هر کو نظری دارد با یار کمان ابرو باید که سپر باشد پیش همه پیکان ها

(سعدی)

3- در احادیث از امام علی علیه السلام روایت شده که فرمودند:

این آیه در باره ما نازل شده است، (و قبلاً مردانی هم چون حمزه از ما شهید شدند) و به خدا سوگند من انتظار (شهادت) می کشم. (1)

و از ابن عباس روایت شده که مقصود آیه، «حمزه سید الشهداء» و شهیدان أحد و انَس بن نَضْر و یاران اوست (2) (که انَس به جنگ بدر نرسید و پیمان بست که در جنگ بعدی شرکت کند و در جنگ احد فرار نکرد و مجروح و در نهایت شهید شد).

روشن است که این آیه معنای وسیعی دارد و تمام مؤمنان مجاهد و شهیدان راه اسلام را در برمی گیرد که افرادی هم چون حمزه و امام علی علیه السلام در رأس آنان هستند.

خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است اسیر خویش گرفتی بکُش چنان که تو دانی

(حافظ)

ص:117


1- (1) . تفسیر مجمع البیان، ج8، ص550 و شواهد التنزیل، ج2، ص5.
2- (2) . شواهد التنزیل، ج2، ص6؛ تفسیر مجمع البیان، ج14، ص159؛ نمونه بینات، ص628 و شأن نزول آیات، ص446.

4- و در روایات عاشورا آمده است که امام حسین علیه السلام در هنگام خداحافظی با یارانش می فرمود: ما نیز پشت سر شما می آییم و آیه فوق را تلاوت می کرد و نیز بر سر جنازه برخی شهیدان این آیه را قرائت کرد.

الف: فجعل الحسین علیه السلام زهیر بن القین علی المیمنة وحبیب بن مظاهر فی المیسرة واعطی رایته العباس بن علی علیه السلام . و کان کلّ من أراد الخروج و دّع الحسین و قال:السلام علیک یا ابن رسول الله فیجیبه و علیک السلام و نحن خلفک و یقرأ: (فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ) . (1)- (2)

ب: ثمّ حمل عمرو بن الحجّاج فی أصحابه علی الحسین علیه السلام من نحو الفرات فاضطربوا ساعةً فصرع مسلم بن عوسجة الأسدی رحمه الله وانصرف عمور و اصحابه وانقطعت الغبرة فوجدوا مسلماً صریعاً فمشی إلیه الحسین علیه السلام فإذا به رمقٌ فقال: رحمک الله یا مسلم ( فَمِنْهُمْ مَنْ قَضی نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلاً ) . (3)- (4)

تحلیل

آیه فوق در مورد جنگ احزاب است ولی یک اصل کلی را در مورد مؤمنان مجاهد بیان می کند که برخی به عهد خود وفا کرده و شهید می شوند و برخی منتظر هستند.

بر اساس احادیث فوق امام حسین علیه السلام این اصل کلی آیه را بر یاران خویش تطبیق می کرد و مصادیق جدید آیه را معرفی می کرد که برخی شهید شده و برخی منتظر میدان بودند.

پیام ها

1- پیروان امام حسین علیه السلام گروهی شهید شدند و گروهی منتظر و استوارند (شما نیز اینگونه باشید).

2- حسینی بودن توأم با شهادت یا انتظار شهادت است.

ص:118


1- (1) . احزاب/ 23.
2- (2) . المناقب، ج4، ص100 و نورالثقلین، ج4، ص260، ح57.
3- (3) . احزاب/ 23.
4- (4) . الإرشاد، ج2، ص103،الاقبال، ص575،نورالثقلین، ج4، ص259، ح55.

11- سرنوشت عذاب آلود ظالمان

غافر/ 70-71. ( الَّذِینَ کَذَّبُوا بِالْکِتابِ وَ بِما أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ ) ؛ «(همان) کسانی که کتاب (الهی) و آنچه فرستادگانمان را بدان فرستاده ایم دروغ انگاشتند؛ پس در آینده خواهند دانست؛ هنگامی که غُل ها و زنجیرها در گردن های آنان قرار گرفته، در حالی که آنان در آب سوزان کشیده می شوند».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیات به گفت وگوهای باطل و بدون دلیل کافران اشاره شده است؛ همان کسانی که با لجاجت و تعصب به بحث و ستیز در مورد نشانه های خدا و کتاب های آسمانی و معجزات پیامبران می پردازند و به دنبال حق جویی نیستند، بلکه در پی تکذیب آن ها هستند و از حق باز می مانند.

2. کافران مجادله گر و تکذیب گر، گرفتار انواع عذاب های دوزخ می شوند، که متناسب با اعمال آن ها در دنیاست.

- با غل و زنجیر بسته می شوند، همان طور که در دنیا در زنجیرهای تقلید و تعصب بودند.

- به جانب آب سوزان کشیده می شوند، همان طور که آیات الهی را انکار می کردند.

3- در برخی روایات تاریخی نقل شده که سرمقدس امام حسین علیه السلام بخشی از آیه 70 و کل آیه 71 سوره غافر را خطاب به کسی خواند که می خواست سر حضرت را از دست یزیدیان بر باید و نجات دهد، و فرمود: تو چنین کاری نکن، اینان خون مرا بر زمین می ریختند که گناه آن نزد خدا بزرگ تر بود از این که سر مرا در (شهرها) بگردانند.

« وأخبرنی أبوالحسن محمد بن هارون، عن أبیه، عن أبی علی محمد بن همّام، قال: أخبرنا جعفر بن محمد بن مالک، قال: حدّثنا أحمد بن الحسین الهاشمی - قدم علینا من مصر - قال حدّثنی القاسم بن منصور الهمدانی بدمشق عن عبدالله بن محمد التمیمی، عن سعد بن أبی خیران، عن الحرث بن وکیدة، قال: کنت فمن حمل رأس الحسین علیه السلام فسمعته یقرأ: (أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقِیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً) إلی قوله (إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدیً) 1 فلم یزدهم ذلک إلا ضلالاً، و قرأ (وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ

ص:119

یَنْقَلِبُونَ) . (1) فجعلت أشکّ فی نفسی و أنا أسمع نغمة أبی عبدالله علیه السلام فقال لی: «یا ابن وکیدة أما علمت أنّا معشر الأئمة أحیاء عند ربّنا؟» فقلت فی نفسی: أسرق رأسه، فنای: «یا ابن وکیدة! لیس لک إلی ذلک سبیل، سفکهم دمی أعظم عند الله تعالی من تسییرهم إیای، (أَرْسَلْنا بِهِ رُسُلَنا فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ إِذِ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ وَ السَّلاسِلُ یُسْحَبُونَ) 2» . (2)

تحلیل

این آیات یک اصل کلی در مورد سرنوشت عذاب آلود تکذیب گران آیات الهی بیان می کند که در طول تاریخ مصادیق زیادی دارد. لیکن بر اساس روایت فوق این مطلب بر ستمکاران کربلا تطبیق شده که با کشتن امام حسین علیه السلام در حقیقت در برابر امامت الهی ایستادند و دستورات و آیات الهی را تکذیب کردند. از این رو سرنوشتی جز آتش دوزخ ندارند.

پس این روایت به مصادیق جدید تکذیب گران و عذاب آن ها اشاره می کند.

پیام

ستمکاران کربلا سرنوشتی عذاب آلود دارند.

12- پناه بر خدا

(وَ لَقَدْ فَتَنّا قَبْلَهُمْ قَوْمَ فِرْعَوْنَ وَ جاءَهُمْ رَسُولٌ کَرِیمٌ أَنْ أَدُّوا إِلَیَّ عِبادَ اللّهِ إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمِینٌ وَ أَنْ لا تَعْلُوا عَلَی اللّهِ إِنِّی آتِیکُمْ بِسُلْطانٍ مُبِینٍ وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ وَ إِنْ لَمْ تُؤْمِنُوا لِی فَاعْتَزِلُونِ) (دخان/ 17 - 21)؛ «و به یقین، پیش از آنان قوم فرعون را آزمودیم، در حالی که فرستاده ای ارجمند به سراغشان آمد؛ (و گفت:) که بندگان خدا را به من بازگردانید، [چرا] که من فرستاده ای درستکار برای شما هستم؛ و این که بر خدا برتری نجویید، که من برای شما دلیلی آشکار آوردم. و در حقیقت، من به پروردگارم و پروردگار شما پناه برم (از این) که (مرا متهم و) سنگسار کنید. و اگر به من ایمان نمی آورید، پس، (از من) کناره گیری کنید».

ص:120


1- (1) . فرقان/ 227.
2- (3) . موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص522، ح316.

نکته ها و اشاره ها

1. سرگذشت موسی و فرعونیان در آیات و سوره های متعدد قرآن آمده (1) و در هرسوره از جنبه ای خاص مورد بررسی قرارگرفته است. این مطلب نشان دهنده اهمیت این ماجرا و آموزنده بودن آن است.

2. «فتَنَّا» در اصل به معنای قراردادن طلا درکوره برای تصفیه ناخالصی هاست سپس به هرگونه آزمایش که برای آزمون میزان خلوص انسان هاست گفته می شود.

آری؛ خدا فرعونیان و مشرکان مکه، بلکه تمام انسان ها را می آزماید.

3. در این آیات به سرنوشت قوم فرعون اشاره شده است، فرعونیان دارای حکومتی نیرومند و ثروتی عظیم بودند و این امکانات آنها را مغرور کرد و در برابر خدا سرکشی کرده، بنی اسرائیل را به بردگی و استثمار کشیدند.

4. خدا فرستاده ای بزرگوار به نام موسی برای نجات بنی اسرائیل و راه نمایی فرعونیان فرستاد. او به سراغ آنان رفت و گفت: بنی اسرائیل را به من بسپارید (2)، تا آنها را هدایت کنم و نجات دهم.

5. موسی برای اثبات ادعای نبوت خویش معجزاتی روشن هم چون دست سفید وعصای معجزه آسا را آورد، تا فرعونیان قانع شوند و بنی اسرائیل را به او بسپارند.

6. موسی برای پیش گیری از واکنش های احتمالی فرعونیان سه مطلب بیان کرد:

الف) به آنان پند داد که در برابر خدا تکبّر نورزند ودر برابر دلایل روشنگر او ایستادگی نکنند.

ب) به خدا پناه برد از این که او را متّهم سازند یا سنگسار کنند (3).

چرا که اقوام سرکش پیشین نیز به پیامبران الهی تهمت سحر می زدند و آنها را سنگسار می کردند (4).

ص:121


1- (1) . ر. ک: سوره بقره، آیه 51؛ سوره اعراف، آیه 103؛ سوره طه، آیه 9 به بعد و ... .
2- (2) . برخی مفسران« ان ادّوا الی عباداللَّه» را به معنای این گرفته اند که موسی به فرعونیان گفت: ای بندگان خدا! در برابر من تسلیم شوید و آنچه را به شما دستور داده است ادا کنید( تفسیر نمونه، ج21، ص168).
3- (3) . «ترجمون» ممکن است به معنای رجم (سنگسار کردن) یا به معنای تهمت زدن باشد.
4- (4) . ر. ک: شعراء/ 116؛ مریم/ 46 و هود/ 91.

ج) به فرعونیان پیشنهاد کرد که اگر به من ایمان نمی آورید، حد اقل کناره گیری کنید و مانع ایمان مردم نشوید.

پناه بردن امام حسین علیه السلام به خدا از دست یزید و یزیدیان

هنگامی که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا با کوفیان احتجاج کرد و موقعیت خویش را برای آنان یادآوری نمود و این سخنان را در آنها مؤثر ندید، دعوت آنان را از حضرت، به آنان یادآوری نمود و برخی را که از او دعوت نموده بودند، نام برد. سپس فرمود: اگر نمی خواهید، به جای دیگری پناه می گیرم. قیس بن اشعث به حضرت گفت: چرا به حکم پسر عموهایت گردن نمی نهی که از آنها به تو بدی نرسد؟ امام اور ا انکار کرده و فرمود: نه به خدا! من نه دست ذلّت در دست ایشان می نهم و نه چون بندگان تسلیم آنان می شوم. ای بندگان خدا! (وَ إِنِّی عُذْتُ بِرَبِّی وَ رَبِّکُمْ أَنْ تَرْجُمُونِ) 1 ؛ و در حقیقت من به پروردگارم و پروردگار شما پناه می برم از اینکه مرا متّهم کنید. أَعوذُ بِرَبِّی وَرَبِّکُم مِن کُلِّ مُتَکَبِّرٍ لایؤمِ ُ بِیومِ الحِسابِ (1)؛ من از هر کسی که متکبّر است و به روز حساب ایمان ندارد، به خدای خود و خدای شما پناه می برم. سپس حضرت از مرکب پیاده شد و به عقبة بن سمعان فرمود که زانوی شتر را ببندد و دشمن آهنگ حمله کرد (2).

تحلیل:

امام حسین علیه السلام به سخن موسی علیه السلام استشهاد کرده است این مطلب اشاره دارد که تقابل او و یزید مثل تقابل موسی و فرعون است. یزید می خواهد مردم را به بندگی خویش فرا خواند و امام حسین علیه السلام می خواهد آنها را آزاد کند. و از اینکه او را به تسلیم در مقابل یزید متکبّر فرا می خوانند و تهمت سرکشی به او می زنند به خدا پناه می برد.

ص:122


1- (2) . برگرفته از غافر/ 27.
2- (3) . محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ج5، ص426 - 425؛ علی بن ابی الکرم ابن اثیر جزری، الکامل فی التاریخ، ج3، ص420 - 418؛ محمد بن محمد بن نعمان المفید، الارشاد، ج2، ص98؛ فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ص242؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج45، ص7؛ لوط بن یحیی الازدی (ابومخنف)، وقعه الطف، ص209- 206؛ عبدالله البحرانی الاصفهانی، العوالم، ج17، ص251 - 250 و معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام ، موسوعه، ص421 -420.

پیام ها

1- (همچون حضرت موسی علیه السلام و حسین علیه السلام ) از توطئه ها و تهمت های مخالفان به خدا پناه ببرید.

2- در مقابل متکبران فرعونی و یزیدی، جامه ذلت نبوشید و مردانه بایستید.

13- پیمان شکنی کوفیان

اشاره

(إِنَّ الَّذِینَ یُبایِعُونَکَ إِنَّما یُبایِعُونَ اللّهَ یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیْهُ اللّهَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْراً عَظِیماً) (فتح/10)؛ «در حقیقت، کسانی که با تو بیعت می کنند، فقط با خدا بیعت می کنند، که دست (قدرت) خدا برفراز دستان آنان است؛ و هرکس پیمان شکنی کند، پس فقط بر زیان خودش پیمان می شکند؛ و هرکه بدانچه بر آن با خدا پیمان بسته است وفاکند، پس به زودی پاداشی بزرگ به او خواهد داد».

شأن نزول

پیامبر صلی الله علیه و آله با هزار و چهار صد نفر برای انجام اعمال عمره و با لباس احرام در دهکده حدیبیه، در نزدیک مکه فرود آمد و قاصدی را به طرف مشرکان مکه روانه کرد، تا به آنان بگوید که مسلمانان به قصد جنگ نیامده اند، ولی مشرکان نماینده پیامبر صلی الله علیه و آله را موقتاً بازداشت کردند و از این رو خبر قتل او شایع شد که نوعی اعلام جنگ به مسلمانان بود.

پیامبر صلی الله علیه و آله اعلام کرد که ما از این جا حرکت نمی کنیم و در صورت لزوم پیکار می کنیم و مسلمانان را به تجدید بیعت با خود فراخواند و مسلمانان زیر درختی جمع شدند و با او بیعت کردند که هرگز پشت به میدان جنگ نکنند و در سرکوبی دشمن تا پای جان بکوشند. این خبر که به گوش مشرکان مکه رسید، وحشت کردند و تن به صلح با مسلمانان دادند.

آیه فوق به این بیعت (که بیعت رضوان نامیده شد) (1) اشاره دارد (2).

نکته ها و اشاره ها

1. «بیعت» به معنای پیمان بستن برای فرمان برداری از کسی است و از آن جا که در هنگام معامله وپیمان بستن دست دردست هم دیگر می گذاشتند، این واژه به پیمان بستن

ص:123


1- (1) . آیه 18 سوره فتح نیز به این بیعت اشاره دارد.
2- (2) . نمونه بینات، ص729.

گفته شده است. گویی در هنگام بیعت جان خویش را در معرض معامله با دیگری قرار می دهند و به او اعلام وفاداری می کنند (1).

2. اگر خدا جسم نیست و دست ندارد، پس جمله «دست خدا بالای دست آنان است.» به چه معناست؟

مفسران این آیه را چند گونه تفسیر کرده اند:

الف) «دست خدا» به معنای قدرت خداست که بر بیعت کنندگان سایه افنکده است؛ زیرا دلیل عقلی داریم که خدا جسم نیست، و گرنه محدود و مخلوق می شد و نیز در قرآن آمده است که هیچ چیز مثل خدا نیست (2).

ب) تعبیر «دست خدا» کنایه از آن است که بیعت با پیامبر صلی الله علیه و آله بیعت الهی است؛ گویا دست خدا بالای دست آنها قرار گرفته است و نه تنها با پیامبرش بلکه با خدا بیعت می کنند و این گونه کنایه ها در زبان عرب معمولی است (3).

ج) مقصود آن است که یاری خدا برتر از یاری مردم است.

د) مقصود آن است که دست پیامبر صلی الله علیه و آله که در بیعت بالای دست مردم قرار می گرفت در حقیقت دست خدا بود (4)، البته مانعی ندارد که هر چهار احتمال صحیح باشد، اما احتمال اول و دوم متناسب تر است؛ به ویژه این که در ادامه آیه سخن از عهد خداست و دست کنایه از قدرت واقع می شود.

3. «نَکَثَ» در اصل به معنای بازگشودن است و در مورد پیمان شکنی نیز به کاررفته است. آیه ی فوق هشدار می دهد که پیمان شکنان تصور نکنند که به خدا زیان می رسانند، بلکه به خودشان زیان می رسانند؛ چون خدا نیازی به بیعت و عهد آنان ندارد و فواید این پیمان ها به خود مردم می رسد.

ص:124


1- (1) . تفسیر نمونه، ج22، ص43- 44.
2- (2) . (لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ) (شوری/ 11).
3- (3) . صاحب تفسیر نمونه احتمال دوم را می پذیرد( تفسیر نمونه، ج22، ص44- 45) و احتمالات دیگر را نفی می کند، در حالی که مانعی ندارد که همه احتمالات در تفسیر آیه باشد.
4- (4) . تفسیر صافی، ج5، ص39.

4. در حدیثی از امام کاظم علیه السلام روایت شده که: سه (گناه) است که انسان را هلاک می کند (و به عذاب شدید الهی می افکند)، شکستن بیعت، ترک سنت (و روش پیامبر صلی الله علیه و آله ) و جدایی از جماعت مردم (1).

فرجام پیمان شکنان با امام حسین علیه السلام

حرّ با یارانش و امام علیه السلام ، هر یک از سویی در حرکت بودند تا به «بیضه» رسیدند. ابومخنف از «عقبة بن ابی العیزار» نقل کرده است: حسین علیه السلام در بیضه برای یاران خود و یاران حرّ سخن گفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: ای مردم! پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: کسی که سلطان ستمگری را ببیند که حرام های خدا را حلال می شمارد و پیمان خدا را می شکند و با سنت پیامبر خدا مخالفت می کند و عملکرد او در میان بندگان خدا، گناه آلود و تجاوزکارانه است، و با عمل و گفتار خویش به مخالفت با او برنخیزد، به جاست که خداوند، او را در جایگاه همان فرمانروا قرار دهد. بدانید که این گروه مطیع شیطان شده اند و از فرمانبری خداوند سرپیچی نموده اند و آشکارا فساد می کنند و حدود الهی را تعطیل کرده اند و بیت المال را به خود اختصاص داده اند، حرام خدا را حلال کرده و حلال خدا را حرام کرده اند و من از دیگران، در مخالفت با ایشان سزاوارترم.

نامه های شما به من رسید و فرستادگان شما پیش من آمده اند که شما با بیعت خود با من، مرا تسلیم دشمن نکرده و مرا خوار نمی کنید. حال اگر بیعت خویش را کامل کرده (و بر آن وفادار بمانید)، به رشد و کمال می رسید. فَانَا الحُسَین بن عَلی وَابنُ فاطِمَةَ، بنت رسول الله صلی الله علیه و آله نَفسی مع انفُسکم واَهلی مع اهلیکم، فَلَکُم فِی اسوَةٌ ؛ من حسین فرزند علی و فرزند فاطمه، دختر پیامبر خدایم. خودم با شما هستم و خاندانم با خاندانم شماست، من برای شما الگو هستم و اگر چنین نکردید و پیمان خویش را شکستید و دست از بیعت برداشتید، به جانم سوگند! این رفتار از شما بعید نیست. شما چنین کاری را با پدرم و برادرم و پسر عمویم مُسلِم کردید. گول خورده کسی است که فریب شما را بخورد. شما سعادت

ص:125


1- (1) . محاسن، ج1، ص220 و بحارالانوار، ج2، ص266 و ج64، ص185.

خویش را نشناختید و نصیب ایمانی خود را تباه کردید. (فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ) 1 وسیغنی الله عنکم، والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته (1).

همچنین هنگامی که امام علیه السلام در کربلا فرود آمد و حر بن یزید، با هزار اسب سوار در مقابلش موضع گرفت، امام حسین علیه السلام قلم و کاغذ خواست و به بزرگان کوفه مانند «سلیمان بن صرد» و «مسیب بن نجبه» و «رفاعة بن شداد» و «عبدالله بن وال» و گروهی از مؤمنان (که گمان می کرد با امام هستند) نامه ای نوشت و مانند همان سخنان را که برای یاران خود و حُرّ بیان فرموده بود، نوشت و در پایان نوشت: (فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّما یَنْکُثُ عَلی نَفْسِهِ) وسیغنی الله عنکم والسلام (2).

تحلیل

کوفیان با نامه های متعدد امام حسین علیه السلام را دعوت کردند و توسط مسلم بن عقیل با او بیعت کردند. سپس در کربلا بیعت شکستند و در برابر امام علیه السلام جنگیدند، این شیوه پیمان شکنی بر ضرر خودشان بود چرا که اولاً گرفتار گناه پیمان شکنی شدند که به کیفر آن گرفتار می شوند ثانیاً از حمایت امام و وفای به عهد، بازماندند و خود را از پاداش عظیم الهی محروم ساختند. آری کوفیان مصداق عهد شکنی در آیه 10 فتح بودند.

امام حسین علیه السلام با قرائت آیه فوق در برابر حرّ و سپاهش و کتابت آیه فوق برای شیعیان کوفه، این مطلب را به آنها یادآوری کرد.

پیام ها

1- بیعت با رهبران الهی (همچون امام حسین علیه السلام ) بیعت با خداست.

2- پیمان شکنی با رهبران الهی (همچون امام حسین علیه السلام )، موجب زیان به خویشتن است.

3- وفاداری با رهبران الهی (همچون امام حسین علیه السلام )، به نفع خود ماست و موجب پاداش بزرگ الهی است.

ص:126


1- (2) . لوط بن یحیی الازدی (ابومخنف)، وقعه الطف، ص172 و معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام ، موسوعه، ص361 - 360.
2- (3) . محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص383 - 382 و معهد تحقیقات باقرالعلوم علیه السلام ، موسوعه، ص377.

14- تفاوت تکبر با عزّت

اشاره

(هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلی مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللّهِ حَتّی یَنْفَضُّوا وَ لِلّهِ خَزائِنُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَفْقَهُونَ یَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَ لِلّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لکِنَّ الْمُنافِقِینَ لا یَعْلَمُونَ) (منافقون/7 - 8)؛ «آنان کسانی هستند که می گویند: «برای کسانی که نزد فرستاده ی خدا هستند (اموالتان را) هزینه نکنید تا این که پراکنده شوند.» در حالی که منابع آسمان ها و زمین، فقط از آنِ خداست، و لیکن منافقان فهم عمیق نمی کنند. می گویند: «اگر به مدینه بازگردیم، قطعاً، عزیزترین (افراد)، ذلیل ترین (افراد) را از آن (شهر) بیرون می رانند!» در حالی که عزّت فقط برای خدا و برای فرستاده اش و برای مؤمنان است، و لیکن منافقان نمی دانند.».

نکته ها و اشاره ها

1. منافقان بر ثروت و امکانات خود تکیه می کردند و قصد محاصره اقتصادی مسلمانان را داشتند و به دوستان خود سفارش می کردند که امکانات در اختیار پیامبر صلی الله علیه و آله نگذارند تا نتواند مخارج جنگ ها و یاران خود را بپردازد و مؤمنان از اطراف او پراکنده شوند.

البته روشن است که یاران پیامبر صلی الله علیه و آله با محاصره اقتصادی از او جدا نمی شدند، همان طور که در مکه در شعب ابوطالب مدت ها مقاومت کردند.

2. این آیات به منافقان پاسخ می دهد که منابع اصلی آسمان و زمین مخصوص خداست و خدا هرگونه مصلحت بداند آن منابع را بین مردم تقسیم می کند و اگر به برخی افراد کم یا زیاد می دهد برای آزمایش آنهاست و اگر کسی به پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان کمک مالی کرد، توفیق الهی نصیب او شده است؛ چون آن اموال از آن خداست که در اختیار او قرار داده، پس باید سپاس گزار خدا باشد، نه این که منّت بگذارد.

3. در شأن نزول آیه پنجم و ششم همین سوره آمده است که عبداللَّه بن ابیّ سرکرده منافقان گفت: اگر به مدینه آییم، افراد با عزّت، افراد ذلیل (مهاجران) را اخراج می کنند. این آیه به سخنان او اشاره کرده و به آنها پاسخ داده است.

ولی از آنجا که سخن عبداللَّه سخن همه منافقان بود، آن را به همه ی منافقان نسبت داد.

ص:127

4. عزّت مخصوص خدا، پیامبر و مؤمنان است و منافقان به غلط می پندارند که عزیز هستند.

وقتی عبداللَّه بن ابی خواست داخل مدینه شود پسر مؤمن او مانع ورودش شد و گفت: تا وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله اجازه ندهد نمی توانی داخل شهر شوی و پیامبر صلی الله علیه و آله پیام فرستاد که به او اجازه ورود بده.

برخی از مفسران حکایت کرده اند که عبداللَّه بن ابی چند روز بعد مرد، و شاید در اثر این ذلت دق کرده باشد (1) و این نمونه ای از ذلت منافقین است.

5. روش منافقان متکبّر مدینه جدید نبود؛ قبل از آنان مشرکان نیز فکر می کردند با محاصره اقتصادی و تبعید پیامبر صلی الله علیه و آله کار اسلام تمام می شود و هنوز هم مستکبران واستعمارگران جهان می پندارند که با محاصره ی اقتصادی مسلمانان انقلابی می توانند اسلام و ایمان را مهار و مسلمانان را ذلیل کنند، در حالی که در نهایت مسلمانان با عزّت پیروز می شوند و کفر و شرک و نفاق با ذلّت شکست می خورد.

6. از آن جا که درک مالکیت خدا بر منابع جهان دقیق و پیچیده است، در مورد آن تعبیرِ «منافقان درک عمیق ندارند» را آورد، ولی از آن جا که عزّت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان آشکار بود و تفکر زیادی نمی خواست در مورد آن جمله «منافقان نمی دانند» را آورد (2).

7. از امام صادق علیه السلام روایت شده که: خدا همه امور مؤمنان را به خودشان واگذار کرده ولی به آنان اجازه نداده است که خودشان را ذلیل کنند (3). و در حدیث دیگری می خوانیم که: از امام صادق علیه السلام پرسیدند: چگونه مؤمن خودش را ذلیل می کند؟ حضرت پاسخ داد که «به سراغ کاری می رود که از او ساخته نیست» (4).

امام حسین علیه السلام عزتمند است نه متکبّر

نقل شده که شخصی به امام حسین علیه السلام عرض کرد: در تو کبر وجود دارد؟ امام علیه السلام فرمود: « کل الکبر لله وحده ولایکون فی غیره، قال الله تعالی: لله العزة ولرسوله و للمؤمنین »

ص:128


1- (1) . اسباب النزول، ص453.
2- (2) . البته برخی نیز احتمال داده اند که باید برای پرهیز از تکرار، دو جمله ی متفاوت آورد (تفسیر نمونه، ج24، ص164)، ولی این احتمال بعید است چون جمله های تکراری برای تأکید و ... در قرآن وجود دارد.
3- (3) . کافی، ج5، ص63 و 64؛ تهذیب الاحکام، ج6، ص179؛ مشکاة الانوار، ص50 و بحارالانوار، ج64، ص72 و ج97، ص92.
4- (4) . کافی، ج5، ص63؛ تهذیب الاحکام، ج6، ص180 و تفسیر نورالثقلین، ج5، ص336.

همه کبریایی مخصوص خداست و برای غیر او نیست که تکبّر ورزند، خدای متعال فرمود: عزّت فقط از آن خدا و پیامبرش و مؤمنان است (1).

تحلیل

تفاوت بین عزّت و تکبر، باریک و دقیق است، عزّت مخصوص خدا، پیامبر صلی الله علیه و آله و انسان های مؤمن است. عزّت در برابر ذلّت است یعنی انسان در برابر دیگران خود را برای امور دنیوی خوار نسازد. اما تکبّر به معنای آن است که شخصی خود را برتر از دیگران ببیند، از آنجا که خدای متعال دارای بزرگی و صفات و اعمال نیک است متکبر در مورد او صحیح است اما این صفت در مورد انسان هایی که همه چیزشان از خداست صفتی مذموم است چون فردی کوچک چیزی را که ندارد به خود نسبت می دهد؛ پس لازم است انسان ها متواضع باشند. از این رو در آیات قرآن هم «متکبر» به عنوان صفت الهی آمده است (2).

امام حسین علیه السلام هم که الگوی مسلمانان است، صفت تکبّر را از خود نفی کرد اما یادآور شد که ما عزیز هستیم.

پیام

همچون امام حسین علیه السلام عزتمند باشید اما متکبّر نباشید.

ص:129


1- (1) . بحارالانوار، ج44، ص198.
2- (2) . حشر/ 23.

ص:130

فصل دوم: قرآن و امام حسین علیه السلام (آیات الحسین علیه السلام )

اشاره

ص:131

ص:132

درآمد

در این فصل بیش از 100 آیه را مورد بررسی قرار می دهیم که ذیل آنها روایاتی در مورد ارتباطشان با امام حسین علیه السلام مطرح شده است. این روایات دلالت ها مختلفی دارد، همچون تفسیر، تأویل، جری و ... که نخست به توضیح این مطالب می پردازیم تا روش بحث روشن شود. سپس ذیل هر آیه ضمن تحلیل آن به گونه خاص آن روایت اشاره می کنیم.

مفهوم شناسی

در این نوشتار چند واژه اساسی وجود دارد که لازم است توضیح داده شود:

1. قرآن: مقصود کتاب آسمانی مسلمانان است که شامل 6200 آیه دارد و به صورت متواتر از پیامبر صلی الله علیه و آله به دست ما رسیده و تحریف نشده است و غالباً در عصر کنونی با قرائت حفص از عاصم منتشر می شود.

2. تفسیر: دراصل به معنای کشف و پرده برداری است و در اینجا به کشف معانی کلمات و جمله های قرآن و توضیح مقاصد و اهداف آنهاست، به عبارت دیگر تبیین مراد استعمالی آیات قرآن و آشکار کردن مراد جدّی آن بر اساس قواعد ادبیات عرب و اصول عقلائی محاوره است. (1)

ص:133


1- (1) . در مورد تفسیر معانی لغوی و اصطلاحی متعددی بیان شده است. در اینجا سخن لغویین و برخی ارباب تفسیر و صاحبنظران بیان شد. نک: راغب اصفهانی، مفردات - طباطبائی، المیزان، ج1، ص4 - سیوطی، الاتقان، ج2، ص192 - طبرسی، مجمع البیان، ج1، ص13 - نگارنده منطق تفسیر قرآن، ص23 و درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، ص35- 39 و روش شناسی تفسیر قرآن بابایی و دیگران.

3. تأویل: در اصل به معنای بازگشت دادن است و گاهی به معنای توجیه متشابهات، ومعنای خلاف ظاهر لفظ است که به وسیله قرینه حاصل می شود. (1) همانطور که گاهی به معنای باطن نیز می آید. (2)

4. بطن: در اصل به معنای پوشیده و غیرظاهر است، و در اینجا مقصود معنایی از قرآن است که از ظاهر کلام بدست نمی آید. و گاهی در احادیث بیان شده است. (3) و برخی صاحبنظران آن را به معنای قاعده کلّی، برگرفته از آیه می دانند که به وسیله الغای خصوصیت بدست می آید. (4)(5)

5. تطبیق (جری): در اصل به معنای انطباق یک مفهوم عام و کلی بر فرد خاص و جزئی است، مثل وقتی که «انسان» را بر «علی» اطلاق و تطبیق می کنیم. از این شیوه در روایات تفسیری استفاده شده (ادامۀ همین مقاله) و در برخی احادیث نیز بدان اشاره شده است (6) و گاهی از آن با عنوان قاعده «جری و تطبیق» یاد می شود. (7)

6. واژه «نزلت»: در اصل به معنای نزول آیات قرآن در مورد حادثه یا واقعه خاص است و اغلب در مورد شأن نزول های قرآن به کار می رود. هر چند که گاهی در مورد قصه های گذشته و بیان حکم و تکلیف شرعی دائمی نیز می آید. (8)

ص:134


1- (1) . برای واژۀ تأویل بیش از ده معنای استعمالی بیان شده است که در اینجا دو معنایی که در متن مقصود ماست بیان شد. نک: مفردات، راغب اصهفانی، مادۀ اول، مجمع البیان، ج3، ص13، الاتقان فی علوم القرآن، سیوطی، ج2، ص192، التفسیر. والمفسرون، دکتر ذهبی، ج1، ص13، التمهید فی علوم القرآن، محمدهادی معرفت، ج3، ص28.
2- (2) . التمهید فی علوم آلقران، محمدهادی معرفت، ج3، ص28 والتفسیر والمفسرون، همو، ج1، ص21.
3- (3) . بحارالانوار، مجلسی، ج92، ص97.
4- (4) . معرفت، محمدهادی، ا لتفسیر الاثری الجامع، ج1، ص30 و التفسیر والمفسرون، همو، ج1، ص21.
5- (5) . البته برای واژه «بطن» معانی دیگر نیز بیان شده است ولی ما در اینجا معنایی را بیان کردیم که در متن مقصود ماست. نک: المیزان، ج3، ص44- 65، و شاکر، محمد کاظم، مبانی و روش های تفسیری، مبحث بطن و منطق تفسیر قرآن (1) مبحث بطن، از نگارنده.
6- (6) . عن الباقر علیه السلام : «ظهره تنزیله و بطنه تاویله منه ما قد مضی ومنه مالم یکن یجری کما یجری الشمس و القمر» (بحارالانوار، مجلسی، ج92، ص97).
7- (7) . طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج1، ص41.
8- (8) . ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، ج1، ص254 و البرهان، ج1، ص31 و 32.

اما در احادیث تفسیری آیات الحسین در چند معنا به کار می رود: الف: گاهی به معنای تطبیق یک آیه خاص بر غیر شأن نزول آن به کار می رود، یعنی در حدیث، آیه ای را بر یکی از مسائل مربوط به امام حسین علیه السلام تطبیق می کند و از تعبیر «نزلت» استفاده می کند.

ب: گاهی تعبیر نزلت به معنای تأویل و بطن آیه به کار می رود.

ج: واژه «نزلت» گاهی هم به معنای تفسیر آیه می آید.

مثال های این موارد در ضمن توضیح آیات الحسین خواهد آمد.

تفسیر آیات الحسین علیه السلام به ترتیب مصحف

اول: سوره بقره

1- آموزش نام های پیامبران و اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام به حضرت آدم علیه السلام
اشاره

بقره/ 31. (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَی الْمَلائِکَةِ فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) ؛ و [خدا] همه نام ها را به آدم آموخت؛ سپس آن ها را بر فرشتگان عرضه نمود و گفت: «اگر راست گویید، نام های ایشان را به من خبر دهید.»

بقره/ 32. (قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ) ؛ «(فرشتگان) گفتند: «منزّهی تو! ما هیچ دانشی جز آنچه به ما آموخته ای نداریم، [چرا] که تنها تو دانا [و] فرزانه ای.»

بقره/ 33. (قالَ یا آدَمُ أَنْبِئْهُمْ بِأَسْمائِهِمْ فَلَمّا أَنْبَأَهُمْ بِأَسْمائِهِمْ قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمْ إِنِّی أَعْلَمُ غَیْبَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ ما تُبْدُونَ وَ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ) ؛ [خدا] فرمود: «ای آدم! آنان را به نام هایشان خبر ده.» و هنگامی که [آدم] آنان را به نام هایشان خبر داد، (خدا) گفت: «آیا به شما نگفته ام که من نهان آسمان ها و زمین را می دانم؟! و (نیز) آنچه را آشکار می کنید و آنچه را همواره پنهان می داشتید، می دانم.»

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیات صحنه ای از امتحان آدم علیه السلام و فرشتگان به تصویر کشیده شده که آدم علیه السلام در آن پیروز شد، ولی فرشتگان موفق نشدند و بار دیگر برتری انسان بر فرشتگان روشن شد.

ص:135

2. آزمایش فرشتگان و آدم، یک ارزیابی علمی بود؛ یعنی آنان را در برابر نام ها (و حقایق و اسرار و علوم هستی) قرار دادند و انسان به خاطر ظرف وجودی وسیع خود آن ها را آموخت و بیان کرد، ولی فرشتگان به خاطر ظرف وجودی محدود خود نتوانستند پاسخ پرسش های علمی را تهیه کنند و در امتحان شکست خوردند.

3. مقصود از «نام ها» در این آیات چیست؟

در این مورد چند احتمال داده اند:

الف) در حدیثی آمده است که مقصود از این نام ها همان نام های رهبران الهی و حجت های اوست. (1) (این احادیث را در ادامه ذکر می کنیم)

ب) در احادیث دیگری آمده که مقصود از نام ها، زمین ها، کوه ها، دره ها و همه موجودات است. (2)

ج) منظور از این نام ها، همان استعداد نام گذاری چیزهاست که خدا به انسان عطا فرموده است و براساس همین نام گذاری است که علوم بشر شکل می گیرد و نسل به نسل منتقل می شود. (3)

د) منظور اعطای معانی و مفاهیم و مسمّای این نام ها به آدم علیه السلام بوده است که همان علوم و اسرار مربوط به آفرینش و موجودات است؛ پس مقصود، منابع و خزاین چیزهاست، نه صرف لغات. (4)

ه- ) آموزش نام ها، کنایه از قدرت شناخت حقایق و آثار چیزهاست که خدا در نهاد انسان قرار داده و تنها انسان چنین توانی دارد و با استفاده از این توانایی در اسرار جهان می اندیشد و تمام اکتشافات و اختراعات علمی بشر نیز نتیجه همین مطلب است. (5)

ص:136


1- (1) . تفسیر البرهان، ج1، ص73.
2- (2) . تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه و تفسیر المیزان، ج1، 120.
3- (3) . تفسیر نمونه، ج1، ص176.
4- (4) . همان و المیزان، ج1، ص117.
5- (5) . این مطلب از حضرت آیت الله معرفت رحمه الله شنیده شد.

و) مقصود همان حقایق غیبی عالم است که نشانه خدا هستند؛ حقایقی که باشعور و عاقل و خزاین چیزهای جهان هستند و نزد خدا ذخیره اند. (1)

البته این معانی با هم دیگر منافاتی ندارند و جمع آن ها مشکل نیست و همه این معانی می تواند مقصود آیه باشد.

4. برخی مفسران برآن اند که خدای متعال این علوم را به صورت تکوینی به انسان آموخت؛ یعنی در نهاد و وجود او قرار داد و در مدت کوتاهی بارور ساخت؛ (2) همان طور که بیان را به صورت تکوینی به انسان تعلیم داد؛ (3) یعنی استعداد فهم این نام ها و اسرار و علوم را در فطرت و سرشت انسان قرار داد.

5. آیا اگر خدا آن علوم و نام ها را به فرشتگان یاد می داد آن ها نیز نمی توانستند مثل آدم بیاموزند و در آزمایش موفق شوند؟

تفاوت فرشتگان با انسان در این بود که انسان ها ظرفیت وجودی بیش تری داشتند؛ از این رو این نام ها و علوم در ظرف وجودی آنان قرار گرفت و بارور شد، ولی فرشتگان چون برای اهداف دیگری آفریده شده بودند، ظرفیت خاصی داشتند که آماده پذیرش این همه علوم و اسرار نبود؛ به عبارت دیگر علوم انسان ها با تفکر و خلاقیت افزایش می یابد، اما علوم فرشتگان مثل رایانه با حافظه محدودی است که هر چه به او می دهند بازمی گوید و هنگامی که در این آزمایش معلوم شد که آنان ظرفیت علوم و اسرار نام ها را ندارند و از انسان برتر و شایسته تر به خلافت نیستند، به خوبی این حقیقت را پذیرفتند و تسلیم شدند.

6. در این آیات برای آموزش انسان تعبیر «تعلیم» به کار رفته، اما برای فرشتگان تعبیر «عرضه» به کار رفته است که بالاتر از آموزش است، همان طور که نوار آموزشی با فیلم آموزشی تفاوت دارد؛ پس ممکن است گفته شود که فرشتگان نتوانستند چیزی را که به صورت صدا و تصویر به آنان عرضه شد دریابند، در حالی که انسان با آموزش نازل تری آن ها را دریافت و این برتری انسان را نشان می داد.

ص:137


1- (1) . ر.ک: تفسیر تسنیم، ج3، ص169.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج1، ص178.
3- (3) . (عَلَّمَهُ الْبَیانَ) (الرحمن/ 4).

7. برخی مفسران برآن اند که مقصود از «چیزی که فرشتگان مخفی می کردند» آن است که فرشتگان، در دل، خود را شایسته تر از انسان برای جانشینی خدا در زمین می دانستند و این مطلبی بود که در آیه قبل بدان اشاره شد، اما تصریح نکردند.

برخی دیگر برآن اند که آیه به ابلیس اشاره دارد که در صف فرشتگان قرار داشت و تصمیم داشت در برابر انسان سجده نکند، ولی این مطلب را در دل پنهان می کرد. (1)

این احتمال نیز هست که این آیه به علم وسیع الهی و قلمرو بی کران آن در امور آشکار و پنهان اشاره داشته باشد، همان طور که به مخاطب خود می گوییم «ما همه چیز پنهان و آشکار شما را می دانیم» و لازمه این سخن آن نیست که حتماً چیز مخفی وجود داشته باشد؛ البته مانعی ندارد که هر سه مطلب مقصود آیه باشد. (2)

امام حسین علیه السلام از مصادیق «أسماء»

«عن التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام : ثم قال: (وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ کُلَّها) أسماء أنبیاء الله، و أسماء محمد صلی الله علیه و آله ، و علی و فاطمة والحسن والحسین، والطیبین من آلهما، و أسماء رجال من شیعتهم، و عتاة أعدائهم.

ثُمَّ عَرَضَهُمْ (3) عرض محمدا و علیا و الأئمة عَلَی الْمَلائِکَةِ، أی عرض أشباحهم و هم أنوار فی الأظل (فَقالَ أَنْبِئُونِی بِأَسْماءِ هؤُلاءِ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) 4 أن جمیعکم تسبحون و تقدسون، و أن ترککم ها هنا أصلح من إیراد من بعدکم، أی فکما لم تعرفوا غیب من فی خلالکم، فالحری أن لا تعرفوا الغیب إذا لم یکن، کما لا تعرفون أسماء أشخاص ترونها.

قالت الملائکة: (قالُوا سُبْحانَکَ لا عِلْمَ لَنا إِلاّ ما عَلَّمْتَنا إِنَّکَ أَنْتَ الْعَلِیمُ الْحَکِیمُ ) 5». 6

ص:138


1- (1) . تفسیر نمونه، ج1، ص178.
2- (2) . تفسیر قرآن مهر، ج1، ذیل آیات 31-33 سوره بقره.
3- (3) . همان.

تحلیل

بر اساس این روایت امام حسین علیه السلام یکی از مصادیق «اسماء» شمرده شده است یعنی نام «حسین» یکی از نام هایی بود که به آدم علیه السلام آموزش داده شد. سپس نورهای اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام را به فرشتگان عرضه کردند. ولی فرشتگان نتوانستند نام آنان را بگویند. چون علمی در این زمینه نداشتند.

پیام

این آیات با توجه به روایات جایگاه بلند اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام را نشان می دهد که آگاهی نسبت به مرتبه نورانی آن ها امتیاز انسان بر فرشتگان است.

2- توسل به اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام زمینه ساز پذیرش توبه آدم علیه السلام
اشاره

بقره/ 37. (فَتَلَقّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ) ؛ «و آدم از پروردگارش کلماتی را دریافت نمود؛ و [خدا] توبه او را پذیرفت، [چرا] که تنها او بسیار توبه پذیر [و] مهرورز است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «توبه» در اصل به معنای «بازگشت» است و در قرآن کریم در دو معنا به کار رفته است:

الف) «توبه مردم» که در این صورت به معنای بازگشت گناهکار و ترک گناه و طلب پوزش از خداست.

ب) «توبه خدا» که در این صورت به معنای بازگشت رحمت خدا به فرد گناهکار و پذیرش توبه اوست. (1)

2. آدم علیه السلام در اثر فریبکاری شیطان گرفتار لغزش و ترک اولی و مخالفت در برابر امر ارشادی شد. هر چند گناه آدم علیه السلام گناه مطلق نبود، اما از فردی هم چون او چنین لغزش کوچکی، بزرگ شمرده می شود؛ چرا که او از مقرّبان درگاه الهی بود و مشمول نعمت حق شده بود؛ از این رو، از گناه نسبی و لغزش خود پوزش خواست و توبه کرد.

ص:139


1- (1) . ر.ک: تفسیر کبیر؛ صافی و تفسیر نمونه ذیل آیه.

3. خوردن از درخت ممنوع اولین لغزش بشر بود و به همین سبب تجربه ای در زمینه توبه و بازگشت و کیفیت عذرخواهی نداشت؛ بنابراین پروردگار کلماتی را به او آموزش داد و راه توبه را به او آموخت و وی به سوی خدا بازگشت.

به عبارت دیگر، توبه آدم با دو توبه خدا همراه بود: نخست خدا با رحمت به سوی آدم بازگشت و توفیق توبه به او داد و روش توبه را به او آموخت، سپس آدم توبه کرد و در پایان، خدا توبه او را پذیرفت. آری هر توبه انسان با دو توبه و بازگشت رحمت الهی همراه است. (1)

4. مفسران در مورد کلماتی که به آدم آموزش داده شد احتمالاتی داده اند و در احادیث نیز مطالبی آمده است که مهم ترین آن ها عبارت است از:

الف) این کلمات همان سخنانی است که در جای دیگر از آدم و حوا نقل شده که گفتند:

ای پروردگار ما، ما به خودمان ستم کردیم، واگر ما را نیامرزی و بر ما ترحّم ننمایی حتماً از زیانکاران خواهیم بود. (2)

ب) این کلمات، نام های بهترین انسان ها، یعنی محمد صلی الله علیه و آله ، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام بود که با توسل آدم علیه السلام به آن بزرگواران توبه اش پذیرفته شد. (در ادامه روایات مربوطه را ذکر می کنیم)

ج) این کلمات یک سلسله ادعیه و مناجات با خدا بود.

البته مانعی ندارد که همه این معانی مقصود آیه باشد. (3)

5. این آیه خدا را با دو صفت «توّاب» ( بسیار توبه پذیر) و «رحیم» ( مهرورز و مهربان) یاد کرده است. خدا نسبت به بندگانش از مادر نسبت به فرزند مهربان تر است و اگر لغزشی از آنان سر زند ضمن بخشودن آن ها به آنان لطف می کند و مهر می ورزد.

امام حسین علیه السلام از مصادیق کلمات الهی

در این مورد روایات متعددی وجود دارد که برخی از آن ها را ذکر می کنیم.

ص:140


1- (1) . تفسیر المیزان، ج1، ص133.
2- (2) . (رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا وَ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِینَ) (اعراف/ 23).
3- (3) . تفسیر نمونه، ج1، ص197 - 199.

سئل النبی صلی الله علیه و آله عن الکلمات التی تلقّاها آدم من ربّه فتاب علی، قال: سأله بحقّ محمّدٍ علیٍّ و فاطمة والحسن والحسین إلا ما تبت علیّ فتاب علیه. (1)

عن ابن عباس رضی الله عنه قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله لما نزلت الخطیئة بآدم و أخرج من الجنة أتاه جبرئیل علیه السلام فقال یا آدم ادع ربک قال [یا] حبیبی جبرئیل ما أدعو قال قل رب أسألک بحق الخمسة الذین تخرجهم من صلبی آخر الزمان إلا تبت علی ورحمتنی فقال له آدم علیه السلام یا جبرئیل سمهم لی قال قل رب أسألک بحق محمد نبیک وبحق علی وصی نبیک وبحق فاطمة بنت نبیک وبحق الحسن والحسین سبطی نبیک إلا تبت علی ورحمتنی [فارحمنی] فدعا بهن آدم فتاب الله علیه وذلک قول الله تعالی [جل ذکره] (فَتَلَقّی آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلِماتٍ فَتابَ عَلَیْهِ) 2 وما من عبد مکروب یخلص النیة ویدعو بهن إلا استجاب الله له. (2)

تحلیل

خدای متعال توبه پذیر و مهرورز است از این رو زمینه توبه کردن بندگان را فراهم می کند و وسایل پذیرش توبه را آموزش می دهد، بر اساس آیه فوق خدای متعال کلماتی را به آدم علیه السلام آموزش داد تا وسیله پذیرش توبه او شود، و بر اساس روایات فوق و احادیث متعدد دیگر (3) یکی از مصادیق این کلمات نام امام حسین علیه السلام بود و در برخی احادیث فوق آمده است که این شیوه برای همه انسان ها با اخلاص نیز، قابل اجراست یعنی می توانند با توسّل به اهل بیت علیهم السلام زمینه پذیرش توبه و دعاهای خویش را فراهم کنند.

پیام

آیه با توجه به روایات جایگاه بلند امام حسین علیه السلام را نزد پروردگار نشان می دهد. علاوه بر آنکه دلیلی برای جواز توسّل به امام حسین است و نشان می دهد که توسّل به آن حضرت عامل قبولی توبه انسان ها است.

ص:141


1- (1) . العمده، ص379؛ بحارالانوار، ج24، ص183، ح20 وفی کشف الغمة، ج1، ص465 سئلت.
2- (3) . تفسیر الفرات، ص57 و البحار، 26، ص333، ح15.
3- (4) . ر.ک: بحارالانوار، ج26، ص325 - 333 و ج44، ص245 و البرهان، ج1، ص89، ص87 - 89.
3- توسل به اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام زمینه ساز پذیرش توبه و دفع بلا
اشاره

بقره/ 54. (وَ إِذْ قالَ مُوسی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَکُمْ بِاتِّخاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلی بارِئِکُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحِیمُ) .

و (یاد کنید) هنگامی را که موسی به مردمش گفت: «ای قومِ [من]؛ در حقیقت شما با انتخاب گوساله (پرستی)تان به خویشتن ستم کردید؛ پس به سوی آفریدگارتان باز گردید؛ و (منحرفان) خودتان را بکشید؛ [که] این [کار] در نزد آفریدگارتان برای شما بهتر است.» پس (خدا) توبه شما را پذیرفت، [چرا] که فقط او بسیار توبه پذیر [و] مهرورز است.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. برخی از بنی اسرائیل در اثر فریبکاری سامری از توحید منحرف شدند و به شرک و گوساله پرستی روی آوردند. در این آیه بیان شده است که موسی علیه السلام با این انحراف بزرگ برخورد کرد و گوساله پرستان را سرزنش نمود و راه توبه خاص آن را به آنان آموزش داد و بنی اسرائیل توبه کردند و خدا توبه آنان را پذیرفت. (1)

2. از این آیه استفاده می شود که رهبران الهی، که با انحرافات عقیدتی و اجتماعی برخورد می کنند، یکی از نعمت های الهی اند که باید قدر آنان و راهنمایی هایشان را دانست و سپاس گزاری کرد.

3. هر یک از نام های خدا معنای خاصی دارد و در مناسبت ویژه ای به کار می رود. در این آیه به نام «بارئ» اشاره شده که به معنای «آفریدگار جدا کننده» است (2) و با مطالب آیه کاملاً مناسبت دارد؛ چرا که دستور توبه خاصّ بنی اسرائیل برای جدا کردن افراد توبه گر واقعی بود.

4. در این آیه بیان شده که بنی اسرائیل با گوساله پرستی به خود ستم کردند؛ چرا که آنان شرک ورزیدند و شرک ستم به خویش است (3) و موجب می شود که نیروها و

ص:142


1- (1) . ر.ک: بقره/ 51 -52.
2- (2) . واژه «بارئ» در اصل به معنای جدا کردن چیزی است که آن را ناخوش می دارند و از آن جا که خدا آفریدگار و جداکننده انسان از خاک و نیز جداکننده مردم از یک دیگر است، به او بارئ گفته می شود. (ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ذیل واژه «برئ»، تفسیر نمونه، ج1، ص255 و المیزان، ج1، ص189).
3- (3) . (إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ)؛ (لقمان/ 13).

استعدادهای انسان از مسیر سعادت و کمالش خارج شود و او را به سقوط و عذاب رهنمون گردد؛ پس انسان مشرک به خود و استعدادهایش جفا و ستم روا داشته است.

5. از آن جا که اصل ادیان الهی توحید است، انحراف از آن و گوساله پرستی بزرگ ترین انحراف محسوب می شد و به همین دلیل توبه اش مشکل و همراه با آزمایش و دستور خاصی بود؛ یعنی به بنی اسرائیل دستور داده شد که صورت های خود را بپوشانند و با اسلحه در صحنه مبارزه حاضر شوند و گوساله پرستان به هم دیگر حمله کنند (و یا خداپرستان به گوساله پرستان حمله کنند و آنان را بکشند). (1)

این آزمایش سخت انجام شد و بعد از مدتی، به دستور الهی، جنگ متوقف شد و توبه آنان پذیرفته شد. (2) در برخی احادیث آمده است که در اثر توسل به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام توبه آنان پذیرفته شد. (3)

6. این روش توبه در طول تاریخ در مورد اقوام دیگر حکایت نشده است و این آزمایش سخت ویژه گوساله پرستان بنی اسرائیل بود، تا شرک و گوساله پرستی برای همیشه از ذهن آنان ریشه کن شود. آری، برای کسانی که آن همه نعمت الهی و معجزات موسی علیه السلام را دیده بودند، سزاوار نبود بار دیگر به شرک و گوساله پرستی روی آورند و باید مجازات شدید و عبرت آموزی می شدند.

7. عده ای از بنی اسرائیل گوساله پرست نشدند، پس چرا این آیه ظلم و گناه گوساله پرستی را به همه بنی اسرائیل نسبت داده است و توبه و جنگ و کشتار را وظیفه همگان معرفی کرده است؟

درست است که عده ای از مردم مرتکب این گناه نشدند، ولی این عده از کار گوساله پرستان راضی بودند، از این رو این گناه را به همه آن ها نسبت داد؛ اما وظیفه کشتن و توبه کردن برای افرادی بود که گوساله پرست شده بودند. (4)

ص:143


1- (1) . در احادیث، این داستان به گونه های مختلف و با اندک تفاوتی حکایت شده است (ر.ک: تفسیر صافی، تفسیر برهان، تفسیر المیزان و تفسیر نمونه ذیل آیه فوق).
2- (2) . در برخی احادیث آمده است که هنوز همه مجرمان کشته نشده بودند که توبه آنان پذیرفته شد؛ از این جا معلوم می شود که این دستور آزمایش بوده است (تفسیر المیزان، ج1، ص189).
3- (3) . تفسیر البرهان، ج1، ص217.
4- (4) . همان.

8. در این آیه تأکید شده است که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است، به طوری که راه توبه را توسط پیامبرانش به مردم می آموزد و خود توبه آنان را می پذیرد و اگر در جایی سخت می گیرد، به خیر و صلاح مردم است. (1)

توسل به امام حسین علیه السلام عامل پذیرش توبه و رفع بلا

عن الإمام الحسن العسکری علیه السلام : ... فلما استحر القتل فیهم - وهم ستمائة ألف - إلا اثنی عشر ألفا الذین لم یعبدوا العجل، وفق الله بعضهم، فقال لبعضهم - والقتل لم یفض بعد إلیهم، فقال - : أو لیس قد جعل الله التوسل بمحمد وآله الطیبین أمرا لاتخیب معه طلبة، ولا ترد به مسألة؟ و هکذا توسلت الأنبیاء و الرسل، فما لنا لا نتوسل؟!».

قال: «فاجتمعوا و ضجوا: یا ربنا، بجاه محمد الأکرم، و بجاه علی الأفضل الأعظم، وبحق فاطمة الفضلی، وبجاه الحسن والحسین سبطی سید المرسلین، و سیدی شباب أهل الجنة أجمعین، و بجاه الذریة الطیبة الطاهرة من آل طه ویس لما غفرت لنا ذنوبنا، وغفرت لنا عقوبتنا، وأزلت هذا القتل عنا فذاک حین نودی موسی علیه السلام : أن کف القتل، فقد سألنی بعضهم شیئا، وأقسم علی شیئا، لو أقسم به هؤلاء العابدون للعجل، و سألنی العصمة لعصمتهم حتی لایعبدوه، ولو أقسم علی بها إبلیس لهدیته، ولو أقسم بها علی نمرود أو فرعون لنجیته.

فرفع عنهم القتل، فجعلوا یقولون: یا حسرتنا، أین کنا عن هذا الدعاء بمحمد و آله الطیبین حتی کان الله یقینا شر الفتنة، و یعصمنا بأفضل العصم؟!». (2)

تحلیل

بر اساس این روایت امام حسین علیه السلام یکی از وسایلی است که توسل به ایشان زمینه ساز پذیرش توبه انسان است. این روایت یکی از مصادیق وسایل توبه را بیان کرده که در متن آیه ذکر نشده است. پس این روایت توضیح و تبیین تاریخی جدیدی از آیه 54 سوره بقره ارائه کرده که نوعی اخبار غیبی تاریخی است (3) از جزئیات آن واقعه و منافاتی با دلالت آیه ندارد.

ص:144


1- (1) . تفسیر قرآن مهر، ج1، ذیل آیه 54 سوره بقره.
2- (2) . تفسیر الإمام، ص255؛ تأیل الآیات، ج1، ص59، ح36؛ البحار، ج13، ص235، ح43 و ج91، ص8، ح9 و البرهان، ج1، ص217، ح1.
3- (3) . البته با توجه به منبع این روایت (تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام ) که مشکل سندی دارد لازم است دقت و احتیاط بیشتری شود.

پیام

این آیه با توجه به روایت فوق به عظمت مقام امام حسین علیه السلام در نزد پروردگار اشاره دارد علاوه بر آنکه از آن جواز توسّل به آن حضرت استفاده می شود که ایشان یکی از عوامل پذیرش توبه انسان های خطاکار است.

4- توسّل به اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام زمینه ساز برکات الهی
اشاره

بقره/ 60. (وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ) ؛ و (یاد کنید) هنگامی را که موسی برای قومش آب طلبید؛ و [به او] گفتیم: «با عصایت بر سنگ بزن!» و دوازده چشمه از آن بشکافت، که هر (گروهی از) مردم، آبشخور خود را می شناختند.

(و گفتیم:) از روزیِ خدا بخورید و بیاشامید؛ و در زمی علیه السلام تبهکارانه فساد مکنید.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. قوم بنی اسرائیل در بیابان ها حرکت می کردند که تشنه و بی آب شدند و از رهبر خود، موسی علیه السلام آب خواستند. موسی علیه السلام از خدا طلب آب کرد. (1) خداوند به او دستور داد که عصای خود را بر سنگ بزن و به صورت معجزه آسایی دوازده چشمه از آن جوشید و بنی اسرائیل، که دوازده طایفه بودند، هر کدام از آبشخوری آب برمی داشتند، تا اختلافی بین آنان ایجاد نشود. (2)

2. در سوره اعراف بیان شده که پس از آن که موسی علیه السلام عصای خود را به سنگ زد، کم کم آب بیرون آمد (3) و در آیه فوق اشاره شده که سنگ شکافت و دوازده چشمه جوشید. این دو تعبیر ممکن است اشاره به آن باشد که ابتدا آب چشمه کم کم جوشید، سپس زیاد شد و به صورت دوازده چشمه فوران کرد.

چون عصای عشق او بر دل زنی صد هزاران چشم بینی از خاره ای

ص:145


1- (1) . در سوره اعراف، آیه 160 به این مطلب اشاره شده و نیز در همان سوره ماجرای چشمه های آب را قبل از ورود به بیت المقدس بیان کرده است که به طور طبیعی باید همین گونه باشد. ولی در این سوره که نعمت های الهی را برمی شمارد ترتیب طبیعی ماجراها رعایت نشده است.
2- (2) . این ماجرا در تورات نیز آمده است (سفر خروج، فصل 17، ش 5 و 6).
3- (3) . (فَانْبَجَسَتْ) (اعراف/ 160).

3. جوشیدن چشمه های دوزاده گانه آب از سنگ، یکی از معجزات موسی علیه السلام بود؛ البته معجزه به معنای انجام کاری بر خلاف جریان عادی طبیعت است، نه به معنای انجام محال عقلی؛ یعنی به طور طبیعی از هر سنگی چشمه آب خارج نمی شود، ولی این کار محال عقلی و نقض قانون علیت نیست که به دستور الهی با ضربه عصایی از دل سنگی چشمه ای بیرون جهد.

4. در این آیه به بنی اسرائیل گفته شده که از نعمت های الهی بخورید و بیاشامید و سپاس گزاری کنید و اگر سپاس نمی گزارید، دست کم ناسپاسی و فسادگری نکنید. یادآوری این ماجرا نیز به همین مطلب اشاره دارد که نعمت های الهی خدا را در طول تاریخ به یاد داشته باشید و ناسپاسی و فسادگری نکنید.

5. در این آیه اشاره شده که فسادگری نکنید و این فسادگری را ادامه ندهید. (1) آری، فساد اخلاقی، اجتماعی، سیاسی و فساد اقتصادی، مثل ظلم و اسراف، موجب انحطاط جامعه می شود و نوعی ناسپاسی در برابر نعمت های الهی است؛ چرا که خدا این نیروها و سرمایه ها را به ما عطا کرده تا در راه کمال از آن ها استفاده کنیم نه در راه انحطاط و سقوط.

6. نکته جالب در این آیه آن است که خدا سهم هر گروه از بنی اسرائیل را جدا کرد و به تعداد طوایف بنی اسرائیل چشمه ها را جاری ساخت و مردم نیز آگاه شدند تا به حقوق یکدیگر احترام بگذارند و نظم اجتماعی برقرار شود و از اختلافات جلوگیری گردد.

توسّل به امام حسین علیه السلام زمینه ساز نزول برکات الهی

عن الإمام الحسن العسکری قال اللَّه عز و جل: (وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ) 2 قال علیه السلام : «واذکروا، یا بنی إسرائیل «إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ» طلب لهم السقیا، لما لحقهم من العطش فی التیه، وضجوا بالبکاء، و قالوا: هلکنا بالعطش.

فقال موسی: إلهی بحق محمد سید الأنبیاء، و بحق علی سید الأوصیاء، و بحق فاطمة سیدة النساء، و بحق الحسن سید الأولیاء، و بحق الحسین أفضل الشهداء، و بحق عترتهم و خلفائهم سادة الأزکیاء لما سقیت عبادک هؤلاء.

ص:146


1- (1) . واژه «مفسدین» اشاره به آغاز فساد و «لاتعثوا» اشاره به ادامه آن است (تفسیر نمونه، ج1، ص273).

فأوحی الله تعالی إلیه: یا موسی (اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ) فضربه بها (فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ) 1 کل قبیلة من أولاد یعقوب مشربهم، فلا یزاحمهم الآخرون فی مشربهم. (1)

تحلیل

این روایت به نوعی اخبار غیبی در مورد واقعه تاریخی آیه فوق بیان می کند که حضرت موسی علیه السلام با توسّل به اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام موجب نجات مردم در بیابان سخت و جاری شدن آب گوارا شد. پس روایت توضیح تاریخی از آیه بیان کرده که در متن آن نیامده اما منافاتی نیز با آن ندارد. (2)

پیام

این آیه با توجه به روایت فوق، جایگاه رفیع امام حسین علیه السلام را روشن می کند که پیامبری مثل موسی علیه السلام به او توسّل پیدا می کند و برکات الهی بر بنی اسرائیل جاری می شود.

5- شهادت امام حسین علیه السلام به دست یهودیان امت اسلام
اشاره

بقره/ 84 . (وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ) ؛ «و (یاد کنید) هنگامی را که از شما پیمان محکم گرفتیم که: «خون همدیگر را مریزید؛ و خودتان [یکدیگر] را از خانه هایتان بیرون نکنید.» سپس (به این پیمان) اقرار کردید؛ در حالی که شما گواهید».

بقره/ 85. (ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُساری تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللّهُ بِغافِلٍ عَمّا تَعْمَلُونَ) ؛ «سپس شما آنهایی هستید که خودتان [یکدیگر] را

ص:147


1- (2) . تفسیر الامام، ج1، ص261؛ تأویل الآیات، ج1، ص64؛ البحار، ج13، ص184، ح19 و ج91، ص8، ح10؛ البرهان، ج1، ص103، ح1؛ شریف اللاهیجی، ج1، ص56 و کنز الدقائق، ج2، ص21.
2- (3) . با توجه به اینکه منبع این روایت (تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام ) مشکل سندی دارد لازم است در مورد آن دقت و احتیاط شود.

می کشید، و دسته ای از [خود]تان را از خانه هایشان بیرون می رانید؛ در حالی که با گناه و تجاوز بر ضد آنان، به یکدیگر کمک می نمایید؛ و اگر (آنان) به اسارت نزد شما آیند، تاوانشان را می دهید (و آنان را باز خرید می کنید)، در حالی که بیرون کردن آنان بر شما حرام شده بود. و آیا به برخی [از دستورات] کتاب [تورات] ایمان می آورید، و به بعضی [دیگر] کفر می ورزید؟! و کیفر کسی از شما که این [عمل] را انجام دهد، جز رسوایی در زندگی پست (دنیا) نیست، و روز رستاخیز به شدیدترین عذاب بازگردانده می شوند. و خدا از آنچه انجام می دهید غافل نیست».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. بر اساس آیات فوق خدای متعال از یهودیان پیمان محکم گرفته بود که همدیگر را نکشند و تبعید نکنند ولی دو طایفه از یهودیان در مدینه ساکن بودند که با هم دیگر اختلاف پیدا کردند و هر کدام از آنان به یک قبیله از مشرکان مدینه پیوستند (1) و (برخلاف دستورهای تورات) در جنگ ها بر ضد یکدیگر شرکت می کردند، اما بعد از جنگ، دست به دست هم می دادند و تاوان اسیران یهودی را می پرداختند تا آزاد شوند، (2) که این کار اخیر را طبق دستورات تورات انجام می دادند. آری، یهودیان به برخی آیات و دستورات الهی عمل می کردند و به برخی دیگر کفر می ورزیدند و عمل نمی کردند.

2. آیه فوق به یهودیان نفرمود که چرا به برخی دستورات کتاب الهی عمل می کنید و به برخی عمل نمی کنید، بلکه فرمود: چرا به برخی از آن ها ایمان می آورید و به برخی ایمان نمی آورید!

مقصود از ایمان و کفر در این آیه، ایمان و کفر عملی است نه اعتقادی؛ و نشانه ایمان واقعی آن است که انسان به دستورات الهی عمل کند.

3. مؤمن و منافق هر دو به احکامی که به سود آنهاست عمل می کنند، اما تفاوت آن ها در این است که منافقان به احکامی که خلاف میل آن ها یا به زیانشان است عمل نمی کنند، اما مؤمنان راستین همیشه تسلیم دستورات الهی هستند، وگرنه اطاعت از دستوراتی که به سود انسان است، نشانه اطاعت از فرمان الهی نیست.

ص:148


1- (1) . نام آن دو طایفه یهود را بنی قریظه و بنی نضیر و نام دو قبیله مشرک را اوس و خزرج گفته اند.
2- (2) . مجمع البیان؛ المنار و تفسیر نمونه ذیل آیه.

در این آیات کیفر کسی که با آیات الهی گزینشی برخورد می کند، رسوایی و عذاب معرفی شده است؛ یعنی کسی که به برخی آیات عمل نمی کند، هم چون کسی است که به تمام آیات عمل نمی کند.

4. این آیات به یک قانون و سنت الهی اشاره کرده که در مورد یهودیان و همه ملت ها اجرا می شود؛ یعنی هر ملتی که فقط به فکر منافع خویش باشد و قانون گریزی نماید و نسبت به هم کیشان خود گناه و تجاوز روا دارد، پس از مدتی در چنگ ملتی قوی تر اسیر می شود و در دنیا از قله های عزّت به درّه های خواری و رسوایی سقوط می کند و در رستاخیز نیز گرفتار عذاب الهی می شود.

5. از منظر آیات فوق، آسیب های جامعه شناختی ملت ها عبارت اند از:

الف) پیمان شکنی؛

ب) تجاوزگری نسبت به هم کیشان و قتل و تبعید آنان؛

ج) قانون گریزی و عمل نکردن به برخی قوانین الهی.

6. نکته جالب آن است که در این آیات از تعبیر «خودتان را نکشید!» و «خودتان را تبعید نکنید!» استفاده شده است؛ یعنی برادران دینی شما هم چون خودتان هستند و کشتن برادران دینی، نوعی خودکشی است.

تشبیه قاتلین امام حسین علیه السلام به خونریزان یهود

عن التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام : قال رسول الله صلی الله علیه و آله - لما نزلت هذه الآیة فی الیهود، هؤلاء الیهود [الذین] نقضوا عهد الله، و کذبوا رسل الله، و قتلوا أولیاء الله - : أ فلا أنبئکم بمن یضاهئهم من یهود هذه الأمة؟ قالوا: بلی یا رسول الله.

قال: قوم من أمتی ینتحلون بأنهم من أهل ملتی، یقتلون أفاضل ذریتی، و أطایب أرومتی، و یبدلون شریعتی و سنتی، و یقتلون ولدی الحسن و الحسین، کما قتل أسلاف هؤلاء الیهود زکریا و یحیی.

ألا و إن الله یلعنهم کما لعنهم، و یبعث علی بقایا ذراریهم قبل یوم القیامة هادیا مهدیا من ولد الحسین المظلوم، یحرفهم بسیوف أولیائه إلی نار جهنم.

ص:149

ألا و لعن الله قتلة الحسین و محبیهم و ناصریهم، و الساکتین عن لعنهم من غیر تقیة تسکتهم.

ألا وصلی الله علی الباکین علی الحسین بن علی رحمة و شفقة، و اللاعنین لأعدائهم و الممتلئین علیهم غیظا و حنقا.

ألا وإن الراضین بقتل الحسین شرکاء قتلته.

ألا وإن قتلته و أعوانهم و أشیاعهم و المقتدین بهم برآء من دین الله.

ألا وإن الله لیأمر الملائکة المقربین أن ینقلوا دموعهم المصبوبة لقتل الحسین إلی الخزان فی الجنان، فیمزجونها بماء الحیوان، فتزید فی عذوبتها و طیبها ألف ضعفها و إن الملائکة لیتلقون دموع الفرحین الضاحکین لقتل الحسین فیلقونها فی الهاویة، و یمزجونها بحمیمها و صدیدها و غساقها و غسلینها، فتزید فی شدة حرارتها و عظیم عذابها ألف ضعفها، یشدد بها علی المنقولین إلیها من أعداء آل محمد عذابهم». (1)

تحلیل

آیه فوق در مورد پیمان شکنی و خون ریزی یهودیان است اما در روایت فوق بر قاتلین امام حسن و امام حسین علیهماالسلام تطبیق شده و صریحاً آن ها را به همدیگر تشبیه کرده و قاتلین امام حسین علیه السلام را یهودیان امت اسلام خوانده است. شاید بتوان گفت روایت فوق با الغای خصوصیت از آیه و جریان تاریخی یهود، مطلب آیه بر مسلمان نمایان یهودی صفت تطبیق کرده است.

آری قاتلین امام حسین علیه السلام نیز (همچون یهودیان) پیمان الهی و اسلامی خود را در مورد حفظ خون مسلمانان نقض کردند و اقدام به کشتن بهترین مسلمانان بلکه امام مسلمانان یعنی امام حسین علیه السلام کردند و خانواده ایشان را اسیر و تبعید کردند.

پیام ها

این آیه با توجه به روایت فوق عظمت مقام امام حسین علیه السلام را نشان می دهد. تا آنجا که امام حسین علیه السلام تشبیه به زکریا علیه السلام و یحیی علیه السلام شده است. و نیز انحراف دشمنان امام حسین علیه السلام را نشان می دهد. تا آنجا که آنان را یهودیان امت خواندند.

ص:150


1- (1) . تفسیر الإمام: 369 و البحار، ج44، ص304، ح17.
شباهت های قاتلین امام حسین علیه السلام با یهود

1- پیمان شکنی، همان طور که یهود پیمان الهی را شکستند و خون برادران خود ریختند، دشمنان امام حسین علیه السلام نیز پیمان اسلامی حفظ خون مسلمانان را شکستند.

2- تکذیب گری، همان طور که یهودیان بخری پیامبران مثل زکریا و یحیی را تکذیب کردند، دشمنان امام حسین علیه السلام نیز امامت ایشان را منکر شدند.

3- برادرکشی، همان طور که یهودیان پیامبران الهی، زکریا و یحیی را کشتند مسلمان نماها نیز در کربلا امام حسین علیه السلام را کشتند.

4- دوری از رحمت الهی، همان طور که یهودیان مورد لعنت واقع شدند قاتلین امام حسین علیه السلام نیز مورد لعنت هستند.

5 - گناه، همان طور که یهودیان گرفتار گناه شدند دشمنان امام حسین علیه السلام نیز گناه کار بودند چون کاری را انجام دادند که بر آن ها حرام بود.

6- پیروی از بعضی دستورات دینی و ترک برخی دیگر، یهودیان به بخشی از دستورات الهی عمل کردند و برخی را ترک کردند.

یهودیان امت اسلام نیز به بهانه عمل به دستورات دینی و حمایت از خلیفه (یزید) دستورات دیگر دین را نادیده انگاشتند و بر خلاف خواسته خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله ، اهل بیت علیهم السلام را کشتند و اسیر کردند.

6- اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام از کلمات الهی
اشاره

بقره/ 124. (وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظّالِمِینَ) . و (یاد کنید) هنگامی که ابراهیم را پروردگارش با کلماتی آزمایش کرد، و (او به خوبی کارِ) آزمایش ها را تمام کرد، [خدا به او] فرمود: «در واقع من تو را امام [و پیشوای] مردم قرار دادم.» [ابراهیم] گفت: «و از نسل من (نیز امامانی قرار بده.)» [ خدا] فرمود: «پیمان من، به ستمکاران نمی رسد.»

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. حضرت ابراهیم علیه السلام از بزرگ ترین پیامبران الهی است و نام ایشان 69 مرتبه و در 25 سوره قرآن آمده است. در این آیه به مهم ترین دوره زندگی قهرمان توحید، یعنی امامت

ص:151

ایشان، اشاره شده است. حضرت ابراهیم علیه السلام پس از آزمایش های گوناگون، هم چون انداختن ایشان در آتش، و موفقیت در آنها، از جانب خدا به مقام امامت و پیشوایی مردم برگزیده شد و از خدا خواست که مقام پیشوایی و رهبری، برای فرزندان او موروثی شود.

ولی این درخواست فقط در مورد فرزندان معصوم او پذیرفته شد، نه در مورد همه فرزندانش، چرا که همه افراد نسل ابراهیم علیه السلام معصوم نبودند و امامت به افراد ستمگر و گناهکار نخواهد رسید.

2. مقصود از «کلمات» (1) که ابراهیم علیه السلام به وسیله آن ها آزموده شد، یک سلسله وظایف سنگین و مشکل بود که خدا بر دوش او گذاشت. همچون: بردن فرزندش اسماعیل به قربانگاه و آمادگی جدّی برای قربانی کردن او، گذاشتن زن و فرزند در سرزمین خشک و بی آب مکه، قیام در برابر بت پرستان بابل و شکستن بت های آن ها و دفاع شجاعانه در محاکمه تاریخی آنان و قرار گرفتن در دل آتش و مهاجرت از سرزمین بت پرستان و پشت پا زدن به زندگی عادی خود.

3. مقام امامت بالاتر از مقام نبوت و رسالت است؛ زیرا مقام امامت پس از نبوت ابراهیم علیه السلام و موفقیت وی در آزمون های مختلف به او بخشیده شد.

آری مقام امامت آخرین سیرتکاملی ابراهیم علیه السلام بود و رسیدن به این مقام نیازمند شایستگی فراوان در همه جهات است که ابراهیم علیه السلام پس از نبوت و اثبات شایستگی به این مقام نایل شد.

منصب امامت چنان مقام بلندی است که خود خدا افراد را به این مقام نصب می کند و رسیدن به این منصب الهی بستگی به شایستگی افراد دارد و منشأ آن وراثت نیست؛ همان طور که لازم نیست هر امامی پیامبر نیز باشد.

4. به طوری که از آیات و احادیث به دست می آید، نبوت، رسالت و امامت هر سه مأموریت ها و مقاماتی هستند که از طرف خدا به برخی افراد داده می شوند و تفاوت هایی با هم دارند:

ص:152


1- (1) . واژه «کلمات» جمع «کلمه» و اصل آن «کلم» است که به معنای «تأثیری است که با چشم یا گوش درک می شود». سخن انسان را از آن جهت کلمه گویند که با دلالت بر معانی، در گوش و ذهن انسان تأثیر می گذارد.

الف) مقام نبوت، یعنی دریافت وحی از جانب خدا، بنابر این «نبی» کسی است که وحی بر او نازل می شود.

ب) مقام رسالت، یعنی ابلاغ وحی و تبلیغ و نشر احکام خدا وتربیت مردم از طریق آموزش و آگاهی بخشی؛ بنابراین «رسول» وظیفه دارد در حوزه مأموریت خود انقلابی فرهنگی، فکری و عقیدتی به وجود آورد.

ج) مقام امامت، یعنی رهبری و پیشوایی خلق؛ بنابراین «امام» کسی است که با تشکیل یک حکومت الهی می کوشد تا احکام خدا و عدالت را اجرا کند؛ به عبارت دیگر، وظیفه امام اجرای دستورهای الهی است.

البته امامت معنای بالاتری هم دارد که عبارت است از تربیت و پرورش افراد در ظاهر و باطن و تحقق بخشیدن به اهداف دین و رساندن دیگران به هدف مطلوب، که اعم از هدایت تکوینی و تشریعی است. امام هم چون خورشیدی است که نورش موجودات را پرورش می دهد. (1)

5. از مهم ترین شرایط رهبری، «عدالت و حسن سابقه» است؛ از این رو «عهد خدا»، یعنی امامت، به «ظالم» نمی رسد. بر این اساس، آیه فوق یکی از پشتوانه های فکری شیعه در امامت است و در احادیث متعددی برای اثبات امامت و برتری امام علی علیه السلام بدان استناد شده است. (2) چون او سابقه بت پرستی و شرک - که نوعی ستم به خویش است - (3) نداشت.

امام حسین علیه السلام از مصادیق کلمات الهی

عن الصادق جعفر بن محمد علیه السلام ، قال: سألته عن قول الله عزّوجلّ: (وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ) 4 ما هذه الکلمات؟

قال: «هی الکلمات التی تلقاها آدم من ربّه فتاب علیه، و هو أنه قال: یا ربّ، أسألک بحق محمد و علی و فاطمة و الحسن و الحسین إلا تبت علی فتاب الله علیه إنه هو التّواب الرّحیم».

ص:153


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج1، ص438 - 440.
2- (2) . ر.ک: کافی، ج1، باب طبقات الانبیاء و الرسل، ح1.
3- (3) . (إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ) (لقمان/ 13).

فقلت له: یا بن رسول الله، فما یعنی عزّ و جلّ بقوله: (فَأَتَمَّهُنَّ)؟

قال: «یعنی فأتمهن إلی القائم علیه السلام اثنی عشر إماما، تسعة من ولد الحسین علیه السلام »، والخبر. (1)

تحلیل

بر اساس روایت فوق پیامبر اسلام و اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام از مصادیق کلمات الهی هستند که موجب آزمایش حضرت ابراهیم علیه السلام گردیدند و بعد از این آزمایش بود که حضرت ابراهیم علیه السلام علاوه بر مقام نبوت به مقام امامت نائل شد.

در مورد مقصود این روایت چند احتمال را می توان بیان کرد:

الف) بعد از اینکه در نسل ابراهیم علیه السلام ، پیامبر اسلام و اهل بیت ایشان از جمله امام حسین علیه السلام را قرار دادند و این مطلب تا دوازده امام از نسل ایشان کامل شد، ابراهیم علیه السلام شایستگی امامت و رهبری جامعه بشری را پیدا کرد.

ب) حضرت ابراهیم علیه السلام از مصیبت هایی که به نسل شایسته او یعنی اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام می رسد آگاه شد و بدین وسیله صبر او را آزمایش کردند، و از آن به بعد حضرت ابراهیم علیه السلام شایسته مقام امامت گردید.

ج) حضرت ابراهیم علیه السلام به وسیله توسّل به اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام از آزمایشی سخت نجات یافت و شایسته مقام امامت شد. این مطلب به نوعی در متن روایت فوق اشاره شده است چرا که فرمود مقصود از کلمات در این آیه همان کلماتی است که به حضرت آدم علیه السلام داده شد که ذیل آیه 31 بقره بیان کردیم. در آنجا مقصود توبه آدم و توسل به اهل بیت علیهم السلام بود.

پیام

از این آیه با توجه به روایت فوق، بار دیگر جایگاه رفیع امام حسین علیه السلام در بارگاه الهی روشن می شود و نیز در روایت فوق به جواز توسّل به امام حسین علیه السلام اشاره گردید.

7- ایمان به اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام از دستورات الهی
اشاره

بقره/ 136. (قُولُوا آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا وَ ما أُنْزِلَ إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ ما أُوتِیَ مُوسی وَ عِیسی وَ ما أُوتِیَ النَّبِیُّونَ مِنْ رَبِّهِمْ لا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ

ص:154


1- (1) . بحارالانوار، ج11، ص177.

وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ) ؛ «بگویید: «به خدا و آنچه بر ما فرود آمده، و آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و (پیامبران از) فرزندان (او) فرود آمده، و (نیز) آنچه به موسی و عیسی داده شده، و آنچه به پیامبران از طرف پروردگارشان داده شده، ایمان آورده ایم؛ میان هیچ یک از ایشان فرق نمی گذاریم؛ و ما تنها تسلیم او هستیم».»

بقره/ 137. (فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ فَسَیَکْفِیکَهُمُ اللّهُ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ) ؛ «و اگر آنان ایمان آورند همانند آنچه (شما) بدان ایمان آورده اید، پس بیقین رهنمون می شوند؛ و اگر روی بر تافتند، پس آنان فقط در جدایی (و ستیز) هستند. و بزودی خدا [شرّ] آنان را از تو کفایت خواهد کرد، و او شنوا [و] داناست.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. این آیه به مسلمانان دستور می دهد که به مخالفان خود بگویند: ما به آیات وحیانی قرآن که بر پیامبر اسلام فرودآمده و به همه پیامبران قبلی و کتاب های آن ها ایمان داریم و فرقی بین آن ها نمی گذاریم؛ زیرا هدف همه آن ها یکی، و آن هدایت بشر در پرتو توحید خالص و حق و عدالت است.

2. مسلمان واقعی کسی است که به مفاد دعوت همه پیامبران الهی ایمان داشته باشد و این ایمان لازمه تسلیم در برابر خداست؛ زیرا همه آن ها را خدا فرستاده است.

3. ما فرقی بین پیامبران نمی گذاریم؛ چرا که همه آن ها دارای اصول مشترک اند، هر چند هر یک از آنان در مقطع زمانی خاص خود، وظایف و ویژگی هایی داشته اند؛ یعنی ادیان الهی کلاس های بشر در طول تاریخ، و پیامبران، معلمان این کلاس ها بودند و کامل ترین دین و بالاترین کلاس، اسلام است.

هر «ولی» را نوح و کشتیبان شناس صحبت این خلق را طوفان شناس

(مولوی)

4. ابراهیم علیه السلام دو فرزند به نام اسماعیل و اسحاق علیهماالسلام داشت و یعقوب علیه السلام فرزند اسحاق علیه السلام بود که دوازده فرزند داشت که منشأ پیدایش دوازده قبیله بنی اسرائیل بودند. در میان این قبایل پیامبرانی بودند که آیات الهی بر آنان فرود می آمد؛ بنابراین مقصود از «اسباط» (1) در آیه فوق پیامبران این قبایل هستند که از نسل یعقوب علیه السلام بودند.

ص:155


1- (1) . واژه «اسباط» در اصل از «سبط» به معنای گسترش آسان چیزی است و به فرزندان و شاخه های فامیل، سبط گویند؛ زیرا نسل را گسترش می دهند.

5. این آیه به معیار هدایت اشاره می کند که ایمان به خدا و همه پیامبران و کتاب های آسمانی آنان است. آری، اگر کسی هم چون مسلمانان به این امور ایمان داشته باشد، اهل نجات و هدایت است، وگرنه گمراه شده است.

6. یهودیان و مسیحیان خودشان عقیده واحدی ندارند و اختلافاتی در مورد نبوت عیسی علیه السلام و نیز اختلافات درون گروهی دارند؛ بنابراین مسلمانان از آنان نهراسند که به زودی خدا شرّ آنان را از مسلمانان دفع می کند.

3. این آیه نوعی دل داری به مسلمانان است که از بی ایمانی و رویگردانی اهل کتاب نهراسند و از توطئه آنان زیاد نگران نباشند که خدای شنوا و دانا کارهای آنان را تحت نظر دارد و شرّ آنان را دفع خواهد کرد.

ایمان به امام حسین علیه السلام از مصادیق ایمان به آیات قرآن

محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد، عن الحسن بن محبوب، عن محمد ابن النعمان، عن سلام، عن أبی جعفر علیه السلام ، فی قوله تعالی: (آمَنّا بِاللّهِ وَ ما أُنْزِلَ إِلَیْنا) . (1) قال: « إنما عنی بذلک علیا و فاطمة و الحسن و الحسین، و جرت بعدهم فی الأئمة علیهم السلام ، [ثم] یرجع القول من الله فی الناس، فقال: (فَإِنْ آمَنُوا) یعنی ( الناس بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ ) 2 یعنی علیا و فاطمة و الحسن و الحسین و الأئمة علیهم السلام : (فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ) 3» . (2)

تحلیل

آیه فوق بر اساس این روایت یکی از مصادیق «ما انزل» بیان شده است چرا که قرآن بر پیامبر اسلام نازل شد، و در این قرآن آیات متعددی به اهل بیت علیهم السلام و جایگاه رفیع آن ها اشاره دارد. (3) بنابراین هر کس بخواهد به آیات قرآن ایمان کامل داشته باشد ضروری است

ص:156


1- (1) . بقره/ 136.
2- (4) . الکافی، ج1، ص415، ح19؛العیّاشی، ج1، ص62، ح107؛البحار، ج23، ص355، ح6 و ج24، ص152، ح40؛ تفسیر الصافی، ج1، ص175 و البرهان، ج1، ص157، ح3.
3- (5) . مثل آیه تطهیر (احزاب/ 33) آیه اکمال (مائده/ 3) آیه اولوالامر (نساء/ 59) سوره انسان، کوثر و آیات زیادی که در این نوشتار خواهد آمد.

که به امام حسین علیه السلام و بقیه اهل بیت علیهم السلام ایمان داشته باشد و در این صورت است که شخص هدایت کامل شده است.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایت استفاده می شود که ایمان به امام حسین علیه السلام جزئی از ایمان به قرآن است و هر کس می خواهد هدایت شود به حسین علیه السلام ایمان آورد.

8- امام حسین علیه السلام گواه و الگوی امت امام
اشاره

بقره/ 143. (وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً وَ ما جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِی کُنْتَ عَلَیْها إِلاّ لِنَعْلَمَ مَنْ یَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یَنْقَلِبُ عَلی عَقِبَیْهِ وَ إِنْ کانَتْ لَکَبِیرَةً إِلاّ عَلَی الَّذِینَ هَدَی اللّهُ وَ ما کانَ اللّهُ لِیُضِیعَ إِیمانَکُمْ إِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ) ؛ «و بدین گونه شما را گروهی میانه قرار دادیم، تا بر مردم گواه باشید؛ و فرستاده[ خدا] بر شما گواه باشد. و قبله [بیت المقدس] را که (چندی) بر آن بودی، قرار ندادیم جز برای آنکه کسی که از فرستاده [خدا] پیروی می کند، از کسی که [از عقیده خود] بر می گردد، معلوم داریم. و مسلماً این [حکم] دشوار بود، جز بر کسانی که خدا [آنها را] راهنمایی کرده است. و خدا هرگز ایمان شما را تباه نمی گرداند؛ [چرا] که قطعاً خدا، [نسبت] به مردم، مهربانی مهرورز است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. واژه «وَسَط» در لغت به معنای «حد متوسط میان دو چیز» و نیز به معنای «زیبا، جالب، عالی و شریف» آمده است؛ و ظاهراً هر دو به یک حقیقت باز می گردد؛ زیرا معمولاً شرافت و زیبایی در آن است که چیزی از افراط و تفریط به دور باشد و در حد اعتدال قرار گیرد.

2. واژه «شُهداء» به معنای گواه بودن امت اسلامی بر مردم جهان است، همان طور که پیامبر صلی الله علیه و آله گواه بر مسلمانان است. این تعبیر ممکن است به معنای اسوه و الگو به کار رفته باشد؛ چرا که گواهان و شاهدان همیشه از بین افراد نمونه انتخاب می شوند. (1)

ص:157


1- (1) . واژه «شهداء» جمع مکسر «شهید» و در اصل از شهادت به معنای گواهی دادن است. گاهی انسان با سخن گفتن بر چیزی گواهی می دهد و گاهی با عمل و کشته شدن. «شهداء» در قرآن غالباً به معنای گواهان بر اعمال اند و گاهی به شهیدان در راه خدا اطلاق می شود.

3. برای الگو بودن دو شرط «عدالت و آگاهی» لازم است و این دو شرط در همه انسان ها وجود ندارد؛ بنابراین همه شاهد نیستند. در روایات آمده است که مقصود از گواهان، امامان معصوم علیهم السلام هستند. (1) البته این گونه احادیث به مصداق های کامل گواهان اشاره دارند.

4. مسلمانان از هر نظر ملتی معتدل و میانه هستند. آنان در عقیده خود معتدل اند، نه راه غُلو می پویند و نه راه تقصیر و شرک، نه طرف دار جبر هستند نه آزادی مطلق؛ از نظر اخلاقی، نه دنیا زده اند و نه تارک دنیا؛ از نظر اجتماعی، نه مردمی بسته و جدای از ملت های دیگرند و نه اصالت و استقلال خود را از دست می دهند؛ از نظر علمی نیز، نه راه دانش دیگران را به سوی خود بسته اند و نه خودباخته هر ندایی می شوند.

البته این اعتدال، براساس مقتضای اسلام است و ممکن است برخی از مسلمانان از آموزه های اسلامی پیروی نکنند و این گونه نباشند.

اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست

5. دستورات خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله هم چون نسخه های پزشک است که هر کدام در جای خود نیکو و ضامن سعادت و تکامل انسان است؛ بنابراین، تغییر قبله موجب ضایع شدن ایمان نمی شود و مشکلی در عبادات گذشته و آینده ایجاد نمی کند.

6. در ابتدای پیدایش اسلام، خانه کعبه کانون بت های مشرکان بود؛ از این رو دستور داده شد که مسلمانان موقتاً به سوی بیت المقدس نماز بخوانند و بدین ترتیب صفوف خود را از مشرکان جدا کنند اما هنگامی که مسلمانان به مدینه مهاجرت کردند و تشکیل حکومت و ملت دادند، دیگر صفوف آن ها کاملاً از دیگران جدا شد و ضرورتی نداشت اقامه نماز به طرف بیت المقدس ادامه یابد و دستور داده شد که به سوی کعبه که قدیمی ترین مرکز توحید بود باز گردند. (2)

7. با تغییر قبله که آزمایشی بزرگ برای مسلمانان بود، روشن شد که چه کسانی تسلیم خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله هستند و چه کسانی متزلزل اند و با اندک بهانه ای به کفر بازمی گردند.

ص:158


1- (1) . ر.ک: نورالثقلین، ج1، ص134.
2- (2) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج1، ص483 - 487.

8. توجه خاص مسلمانان به تعیین قبله و سمت کعبه سبب شد که علم هیئت و جغرافیا در بین مسلمانان به سرعت رشد کند؛ چرا که محاسبه سمت قبله در نقاط مختلف زمین بدون آشنایی با این علوم امکان نداشت و این یکی از برکات تعیین قبله برای مسلمانان بود.

9. در این جا این پرسش مطرح می شود که اگر خدای متعال از گذشته و آینده همه چیز باخبر است، پس جمله «تا بدانیم» در مورد او چه معنایی دارد؟

پاسخ آن است که خدا عالم است اما علم او دو گونه است: «آگاهی از امور» و «تحقق یافتن عینی آن» که در این جا مقصود گونه دوم علم است؛ یعنی می خواهد آنچه را می داند معلوم دارد و در خارج محقق سازد.

همان طور که مهندس ساختمان پس از طرح نقشه آن را اجرا می کند، تا نتیجه کار خود را ببیند و بداند. (1)

10. از این آیه استفاده می شود که افراد سست ایمان که هدایت کامل نیافته اند تعبد کم تری دارند و پذیرش تغییرات برای آنان مشکل است.

امام حسین علیه السلام مصداق «شهید» (گواه و الگو)

عن أبی جعفر علیه السلام فی قول الله تعالی (وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَکُونُوا شُهَداءَ عَلَی النّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیداً) 2 قال: أبو جعفر علیه السلام : منا شهید علی کل زمان علی بن أبی طالب فی زمانه و الحسن فی زمانه و الحسین فی زمانه و کل من یدعو منا إلی أمر الله. (2)

تحلیل

روایت فوق مصادیق کامل «شهداء» در آیه را بیان می کند که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله ، امامان اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام هستند. یعنی دلالت آیه بر امام حسین علیه السلام از باب جری و تطبیق است که در روایت بیان شده است.

ص:159


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج1، ص489.
2- (3) . الفرات، ج1، ص62، ح27 و البحار، ج23، ص337، ح7.

پیام

امام حسین علیه السلام گواه و الگوی امت اسلام است که هرگاه شرایطی مثل شرایط زمان آن حضرت فراهم شود که دین اسلام در خطر قرار گیرد بر هر کس لازم است که همانند امام حسین علیه السلام قیام و فداکاری کند.

9- انتقام از دشمنان امام حسین علیه السلام :
اشاره

بقره/ 193. ( وَ قاتِلُوهُمْ حَتّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاّ عَلَی الظّالِمِینَ ) ؛ «و با آن ها پیکار کنید؛ تا اینکه آشوبگری باقی نماند، و دین، فقط برای خدا باشد و اگر خودداری کردند، پس هیچ تجاوزی جز بر ستمکاران [روا] نیست».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. هدف اسلام از جنگ، کشور گشایی، فرمانروایی، به دست آوردن غنایم جنگی، تهیه بازارهای تجارتی، به دست آوردن مواد خام و یا برتری بخشیدن به یک نژاد خاص نیست.

هدف از جهاد اسلامی پیروزی دین خدا، یعنی اجرای دستورات او و جلب خشنودی پروردگار و برقرار کردن عدالت اجتماعی و نیز مبارزه با فتنه گری، ستمکاری، گمراهی، شرک و بت پرستی است.

2. جهاد در اسلام به دو نوع اساسی تقسیم می شود:

الف) جهاد دفاعی در برابر دشمنان: گاهی جنگ بر فرد یا گروهی تحمیل می شود و آنان مورد تجاوز و هجوم قرار می گیرند. در این مورد تمام قوانین آسمانی و بشری به انسان حق می دهند که برای دفاع از خویش به پاخیزد و پیکار کند و این حق طبیعی انسان است. این نوع جنگ ها را جهاد دفاعی می نامند. جنگ «اَحزاب»، «اُحد»، «مُوته»، «تَبُوک»، «حُنَین» و برخی دیگر از جنگ های صدر اسلام از این قسم بودند و جنبه دفاعی داشتند.

ب) جهاد ابتدایی آزادی بخش: خدای متعال برنامه های سعادت و آزادی و تکامل انسان را توسط پیامبران خود به مردم ابلاغ می کند. حال اگر فرد یا گروهی مانع راه پیامبران شوند و مردم را از شنیدن ندای حق محروم سازند، حق طلبان اجازه دارند که نخست از راه های مسالمت آمیز و اگر ممکن نشد با توسل به زور و جهاد این موانع را برطرف سازند و برای فراهم ساختن مقدمات آزادی فکری بشر از هر وسیله ای استفاده کنند؛ و در این جاست که ضرورت جهاد ابتدایی روشن می گردد.

ص:160

برای مثال، چنانچه در جامعه ای شرک و بت پرستی حاکم گردد، اسلام - هر چند عقاید مخالفان خود از یهودیت و مسیحیت را تحمّل می کند و حتی به طرف داران آن ها اجازه می دهد که طبق قراردادی در جامعه اسلامی زندگی کنند - بت پرستی را تحمل نمی کند چرا که ریشه صحیحی ندارد و در واقع نوعی خرافه و انحراف، بلکه نوعی بیماری فکری و اخلاقی است؛ از این رو اسلام با مسالمت و از طریق استدلال با آن مبارزه می کند و اگر میسّر نشد، با دستور جهاد ابتدایی ریشه این نوع بیماری ها و خرافات را برمی اندازد. (1)

3. در این آیه بار دیگر یادآور می شود که اسلام جنگ طلب نیست و اگر دشمنان دست از مبارزه برداشتند، مسلمانان نیز به جنگ پایان دهند و به آن ها تجاوز نکنند؛ البته حساب ستمکارانی که مرتکب جنایت علیه بشریت شده اند جداست و باید به کیفر اعمال خود برسند.

دشمنان امام حسین علیه السلام مصادیق ستمکاران

عن أحدهما علیهماالسلام ، قال: قلت: (فَلا عُدْوانَ إِلاّ عَلَی الظّالِمِینَ) 2 قال: «لا یعتدی الله سبحانه علی أحد، إلا علی نسل قتلة الحسین علیه السلام ». (2)

عن الهروی، قال: قلت لأبی الحسن علی بن موسی الرضا علیه السلام : یا ابن رسول الله، ما تقول فی حدیث روی عن الصادق علیه السلام ، أنه قال: «إذا قام القائم علیه السلام قتل ذراری قتلة الحسین علیه السلام بفعال آبائها؟» فقال علیه السلام : «هو کذلک».

قلت: فقول الله عزّوجلّ: (وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْری) 4 ما معناه؟ فقال: «صدق الله فی جمیع أقواله، لکن ذراری قتلة الحسین علیه السلام یرضون أفعال آبائهم، و یفتخرون بها، و من رضی شیئا کان کمن أتاه، و لو أن رجلا قتل فی المشرق فرضی بقتله رجل فی المغرب، لکان الراضی عند الله عزّ و جلّ شریک القاتل، و إنّما یقتلهم بالقائم علیه السلام إذا خرج لرضاهم بفعل آبائهم».

ص:161


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج2، ص15 - 16.
2- (3) . العیّاشی، ج1، ص87، ح216؛البحار، ج45، ص298، ح9؛تفسیر الصافی، ج1، ص210 و البرهان، ج1، ص191، ح4.

قال: فقلت له: بأی شیء یبدأ القائم علیه السلام فیهم إذا قام علیه السلام ؟ قال: «یبدأ ببنی شیبة و یقطع أیدیهم، لأنّهم سراق بیت الله عزّوجلّ». (1)

تحلیل

این روایت یکی از مصادیق مهم «ظالمین را برشمرده است که همان دشمنان امام حسین علیه السلام هستند که گروهی در کربلا حاضر شدند و گروهی تا آخرالزمان به کارهای قاتلین آن حضرت راضی هستند از این رو در کار آنان شریک هستند. بنابراین هنگامی که فتنه ها از جهان کاملاً برطرف شود و حکومت جهانی مهدی برپا شود باز هم افراد ستمکار رها نمی شوند و به مجازات می رسند و دشمنان امام حسین علیه السلام از مصادیق این ستمکاران هستند که در آیه آمده است.

پیام

این آیه با توجه به روایات فوق نشان می دهد که خط یزیدیان و حسینیان تا آخرالزمان ادامه دارد و نیز نشان می دهد که دشمنان امام حسین علیه السلام ستمکارانی هستند که لازم است مجازات شوند تا عبرت دیگران گردند.

10- خویشاوندان راستین پیامبر در قرآن
اشاره

(وَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ) (انفال/ 75)؛ «و کسانی که بعد از [آن] ایمان آورده و هجرت کرده و همراه شما جهاد نموده اند، پس آنان از شما هستند؛ و خویشاوندان، برخی آنان، نسبت به برخی [دیگر] در کتاب خدا، سزاوارترند. براستی که خدا به هر چیزی داناست».

نکته ها و اشاره ها

1. جامعه اسلامی، یک جامعه مداربسته و انحصاری نیست، بلکه درهای آن به سوی همه مؤمنان و مهاجران و مجاهدان آینده نیز گشوده است و همگی جزء جامعه اسلامی به شمار می آیند.

ص:162


1- (1) . علل الشرایع، ص229،عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج1، ص273؛البحار، ج45، ص295، ح1 و ج52، ص313، ح6؛ تفسیر الصافی، ج1، ص210 و البرهان، ج1، ص191، ح5.

2. قانون ارث در زمان جاهلیت عرب از سه راه «فرزند پسر بودن»، «پسرخواندگی» و «پیمان» بود. در آغاز اسلام نیز به همین روش عمل می شد تا این که قانون «برادری اسلامی» جای آن را گرفت و تنها مهاجران و انصار، که با یک دیگر پیمان برادری بسته بودند، از یک دیگر ارث می بردند و بعد از مدتی ارث اسلامی به خویشاوندان نسبی و سببی تعمیم یافت و قانون نهایی ارث فرود آمد. (1)

3. این آیه به معنایی گسترده از ولایت و اولویت خویشاوندان نسبت به یک دیگر اشاره می کند که شامل مصادیقی هم چون ارث بردن خویشاوندان از هم، اولویت افراد در احکامی مثل غُسل دادن میت و حتی جانشینی امام علی علیه السلام به جای پیامبر صلی الله علیه و آله می شود؛ از این رو در برخی احادیث در مورد امامت فرزندان امام حسین علیه السلام نیز به این آیه استدلال شده است. (2)

امام حسین علیه السلام از مصادیق اولوالارحام

در حدیثی از امام حسین علیه السلام نقل شده که حضرت در مورد آیه (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ) ؛ (3) «و خویشاوندان، برخی از آنان نسبت به برخی [دیگر]، در کتاب خدا، سزاوارترند» و... فرمودند: از پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد تأویل آیه پرسیدم و ایشان فرمودند: به خدا سوگند غیر از شما (اهل بیت علیهم السلام ) قصد نشده است. شما خویشاوندان هستید هنگامی که من از دنیا رفتم پدرت علی اولی به من و جایگاه من است. و هنگامی که پدرت از دنیا رفت برادرت حسن اولی به آن است و هنگامی که حسن از دنیا رفت تو اولی به آن هستی.

عرض کردم یا رسول الله بعد از من چه کسی اولی به من است؟

حضرت فرمود: فرزندت علی سپس فرزندش محمد سپس فرزندش جعفر سپس فرزندش موسی، سپس فرزندش علی سپس فرزندش محمد سپس فرزندش علی، سپس

ص:163


1- (1) . در آیه فوق و آیه 6 سوره ی احزاب بدین قانون اشاره شده است (تفسیر نمونه، ج7، ص266).
2- (2) . تفسیر صافی، ج2، ص317.
3- (3) . انفال/ 75.

فرزندش حسن سپس فرزندش نهم از فرزندانت که غایب می شود. اینان اولی به این جایگاه هستند و خدا به آنان علم من و فهم من را عطا کرده و طینت آنان از طینت من است چقدر مردمی که مرا در مورد آنان اذیت می کنند خدا شفاعت مرا به آنان نرساند. (1)

عَن مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْمُطَّلِبِ الشَّیبَانِی، قال: حدّثنا مُحَمَّدِ ابوبکر بْنِ هَارُونَ الدِّینَوَرِی، قال: حدّثنا مُحَمَّدِ بْنِ الْعَبَّاسِ الْمِصْرِی، قال: حدّثنا عَبْدِ اللَّهِ بْنِ إِبْرَاهِیمَ الْغِفَارِی، قال: حدّثنا عَنْ حَرِیزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَذَّاءِ، قال: حدّثنا عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قَالَ الْحُسَینُ بْنُ عَلِی علیهماالسلام «لَمَّا أَنْزَلَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی هَذِهِ الْآیةَ: (وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ) 2 سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ عَنْ تَأْوِیلِهَا فَقَالَ: وَاللَّهِ مَا عَنَی بِهَا غَیرَکُمْ، وَأَنْتُمْ أُولُو الْأَرْحَامِ، فَإِذَا مِتُّ فَأَبُوکَ عَلِی أَوْلَی بِی وَبِمَکَانِی، فَإِذَا مَضَی أَبُوکَ فَأَخُوکَ الْحَسَنُ أَوْلَی بِهِ، فَإِذَا مَضَی الْحَسَنُ فَأَنْتَ أَوْلَی بِهِ، قُلْتُ: یا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنْ بَعْدِی أَوْلَی بِی؟

قَالَ ابْنُکَ عَلِی أَوْلَی بِکَ مِنْ بَعْدِکَ، فَإِذَا مَضَی فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ جَعْفَرٌ أَوْلَی بِهِ بِمَکَانِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی جَعْفَرٌ فَابْنُهُ مُوسَی أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی مُوسَی فَابْنُهُ عَلِی أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی عَلِی فَابْنُهُ مُحَمَّدٌ أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ؛ فَإِذَا مَضَی مُحَمَّدٌ فَابْنُهُ عَلِی أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی عَلِی فَابْنُهُ الْحَسَنُ أَوْلَی بِهِ مِنْ بَعْدِهِ، فَإِذَا مَضَی الْحَسَنُ وَقَعَتِ الْغَیبَةُ فِی التَّاسِعِ مِنْ وُلْدِکَ، فَهَذِهِ الْأَئِمَّةُ التِّسْعَةُ مِنْ صُلْبِکَ أَعْطَاهُمُ اللَّهُ عِلْمِی وَ فَهْمِی، طِینَتُهُمْ مِنْ طِینَتِی، مَا لِقَوْمٍ یؤْذُونَنِی فِیهِمْ، لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی». (2)

تحلیل

این حدیث مصداق کامل «اولوالارحام» خویشاوندان پیامبر صلی الله علیه و آله را بر می شمارد یعنی در این حدیث امام حسین علیه السلام توضیح و تفسیر آیه را از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند و جالب این است که نام دوازده امام علیهم السلام را می برد.

ص:164


1- (1) . بحارالانوار، ج36، ص343، ح209 و تفسیر البرهان، ج3، ص293، ح15 و ...
2- (3) . کفایة الأثر، ص175؛اثباة الهداة، ج2، ص545، ح552؛تفسیر البرهان، ج3، ص293، ح15 و بحارالانوار، ج36، ص434، ح209.

یادآوری: تفسیر این آیه در آیات مربوط به امام حسین علیه السلام نیز ذکر شده که در آن قسمت به صورت کامل مورد بررسی قرار می دهیم.

پیام ها

1- امام حسین علیه السلام و امامان از نسل او از خویشاوندان راستین پیامبر صلی الله علیه و آله هستند.

2- امام حسین علیه السلام و امامان از نسل او اولی به مقام و خلافت پیامبر صلی الله علیه و آله هستند.

11- لزوم محافظت اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام
اشاره

بقره/ 238. (حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتِینَ) ؛ بر [انجام] نمازها و [بخصوص] نماز میانه [ ظهر] مواظبت کنید؛ و برای خدا (فروتنانه و) فرمانبردارانه به پا خیزید.

شأن نزول

حکایت شده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در گرمای نیم روز نماز (ظهر) را با جماعت برپا می کرد و این کار برای (برخی) یاران او سنگین بود. آیه فوق فرو فرستاده شد و اهمیت نماز را به طور کلّی و به ویژه نماز ظهر را گوشزد کرد. (1)

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در مورد « صَلاة وُسطی » (نماز میانه) مفسران احتمالات مختلفی داده اند. با توجّه به ظاهر آیه و شأن نزول و روایاتی که در این زمینه حکایت شد، (2) روشن می شود که مقصود همان نماز ظهر است که اهمیت ویژه ای دارد. البته در برخی احادیث به باطن آیه اشاره شده که مقصود پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام هستند (3) (در ادامه این روایت خواهد آمد)

2. واژه «قانتین» به معنای «پیروی و اطاعت کردن» و نیز به معنای «خضوع و خشوع» در نماز می آید و روایاتی از امام صادق علیه السلام حکایت شده که این واژه در این آیه را به هر دو معنا تفسیر کرده اند؛ پس آیه فوق دستور می دهد که نماز را از روی اطاعت و با فروتنی به جا آورید (و با کسالت و اجبار به سوی نماز نروید). فروتنی با انگیزه اطاعت، عامل روانی

ص:165


1- (1) . مجمع البیان، ج1، ص342.
2- (2) . تفسیر نورالثقلین و البرهان و مجمع البیان ذیل آیه فوق.
3- (3) . تفسیر عیاشی، ج1، ص28.

مهمّی در زمینه محافظت بر نماز و اهمیت دادن به آن است. (1)

3. واژه «حفاظت» در مورد چیزهای ارزشمند به کار می رود که ترک حفاظت آن موجب زیان و خسارت باشد. نماز نیز احتیاج به حفاظت دارد؛ چرا که فراموشی و سهل انگاری در به جا آوردن نماز موجب خسارت است.

امام حسین علیه السلام باطن نماز در قرآن

عن أبی عبد الله علیه السلام ، فی قوله: (حافِظُوا عَلَی الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطی وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتِینَ). 2

قال: «الصلوات: رسول الله صلی الله علیه و آله وأمیرالمؤمنین وفاطمة والحسن والحسین علیهم السلام والوسطی: أمیر المؤمنین (وَ قُومُوا لِلّهِ قانِتِینَ) طائعین للأئم». (2)

تحلیل

قرآن دارای ظاهر و باطن است در ظاهر این آیه به نمازهای روزانه از جمله نماز ظهر اشاره دارد اما باطن آیه براساس روایت فوق به اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام اشاره دارد. شاید در این روایت با الغاء خصوصیت از نماز به حالت پیوند بین خالق و مخلوق توجه شده است که همان طور که نماز عامل این پیوند است، اهل بیت علیهم السلام نیز عامل این پیوند هستند. بنابراین امام حسین علیه السلام یکی از مصادیق باطنی آیه است که لازم است در مورد اهل بیت علیهم السلام و ایشان حفاظت لازم به عمل آید و از دستورات آن ها اطاعت کنند.

پیام

از این آیه با توجه به روایت فوق استفاده می شود که امام حسین علیه السلام همچون نماز عامل پیوند مردم با خداست که لازم است مردم در مورد ایشان محافظت لازم را به عمل آورند و از حسین علیه السلام غافل نشوند و از دستورات ایشان اطاعت کنند.

12- امام حسین علیه السلام و فرزندان معصومش دستگیره محکم الهی
اشاره

بقره/ 256. (لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللّهِ

ص:166


1- (1) . ر.ک: تفسیر عیاشی، ج1، ص28؛ بحارالانوار، ج82، ص236؛ تفسیر نورالثقلین و البرهان ذیل آیه.
2- (3) . العیاشی، ج1، ص128، ح421.

فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ) ؛ «هیچ اکراهی در (پذیرش) دین نیست، (چرا که) بیقین (راه) هدایت از گمراهی، روشن شده است. بنا بر این کسی که به (معبودِ) طغیانگر کفر ورزد، و به خدا ایمان آورد، پس بیقین به دستاویزی استوار تمسّک جسته است، که هیچ گسستنی برایش نیست. و خدا شنوای داناست».

شأن نزول

حکایت شده که یکی از اهالی مدینه به نام «حُصَین» دو پسر داشت که تحت تأثیر بازرگانان منطقه شام قرار گرفتند و مسیحی شدند و حتی تصمیم گرفتند که به همراه بازرگانان به طرف شام (سوریه فعلی) رهسپار گردند.

حصین که از این جریان سخت ناراحت شده بود، ماجرا را به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اطلاع داد و از حضرت خواست که آنان را به اسلام باز گرداند و سؤال کرد که آیا می توانم آنان را به اجبار به مذهب خویش باز گردانم؟ (1)

به دنبال این ماجرا آیه فوق فرو فرستاده شد و بیان کرد که: در گرایش به مذهب، اجبار و اکراهی نیست. (2)

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. پس از بیان آن همه دلایل روشن و استدلال های منطقی و معجزات آشکاری که پیامبران آورده اند، نیازی به تحمیل دین نیست؛ چرا که راه رشد و هدایت از راه انحراف جدا شده و آشکار گشته است (3) و هر کس می تواند راه خود را انتخاب کند و اصولاً رشد و کمال انسان در سایه آزادی او تحقق می یابد.

2. دین و مذهب نمی تواند تحمیلی و اجباری باشد؛ (4) چرا که دین از یک سلسله

ص:167


1- (1) . برخی مفسران نقل کرده اند که دو فرزند حصین به عنوان شکایت از پدر نزد پیامبر صلی الله علیه و سلم آمدند و حصین گفت: من چگونه به خود اجازه دهم که فرزندانم وارد آتش گردند (تفسیر المنار، ذیل آیه).
2- (2) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج2، ص204 و مجمع البیان، ذیل آیه.
3- (3) . واژه «رُشد» از نظر لغت به معنای «راه یابی و رسیدن به واقع» (هدایت) است و واژه «غَیّ» به معنای «انحراف پیدا کردن از حقیقت» و «دور شدن از واقع» (گمراهی) است.
4- (4) . واژه «اکراه» در اصل از ماده «کره» است که اگر در مقابل واژه «حُب» یا هم معناهای آن استعمال شود به معنای ناخشنودی و ناخوشایندی است و اگر در برابر «اختیار» استعمال شود به معنای «اجبار» است.

اعتقادات قلبی ریشه می گیرد و زور و شمشیر و قدرت نظامی می تواند در اعمال و حرکات جسمانی انسان اثر کند، امّا در افکار و اعتقادات بشر اثری ندارد.

3. اکراه و اجبار در اصل پذیرش دین نیست، ولی هرگاه کسی دینی را پذیرفت، لوازم و احکام آن را نیز پذیرفته است و باید ملتزم به آن ها باشد.

پس اگر کسی اسلام را پذیرفت، باید احکام شخصی و اجتماعی آن را رعایت کند و به اعمال علنی خلاف قانون مثل شراب خواری و سرقت اقدام نکند؛ چرا که در اسلام ممنوع است.

4. اسلام که برهان و منطق دارد، نیازی به اکراه و اجبار ندارد؛ و آیه فوق پاسخی است به کسانی که تصور می کنند اسلام در برخی از موارد جنبه تحمیلی و اجباری داشته است. (1)

5. اسلام دین آزادی است و اکراهی در آن نیست، ولی در برخی موارد جنگ و توسل به زور را پذیرفته است که عبارت اند از:

الف) جهاد دفاعی در مقابل کسانی که به مسلمانان حمله می کنند.

ب) جهاد برای کسب آزادی تبلیغ تا مردم بتوانند با شنیدن حق، آزادانه راه و عقیده خود را انتخاب کنند.

ج) جهاد برای محو آثار شرک و بت پرستی، چرا که از نظر اسلام بت پرستی یک دین نیست بلکه یک انحراف و بیماری و خرافه است که باید سرکوب شود تا زنجیرهای اسارت از فکر انسان ها زدوده شوند. (2)

6. واژه «طاغوت» به معنای تعدّی و تجاوز از حدّ است؛ از این رو به هر چیزی که وسیله ای برای تجاوز از حدّ شود، طاغوت می گویند؛ مثل شیطان، بت، تجاوزگران، ستمگران متکبر و هر معبودی غیر از خدا که موجب انحراف گردد. و مقصود از طاغوت در آیه فوق همین معنای عام است. (3)

ص:168


1- (1) . ر.ک: تفسیر المیزان، ذیل آیه.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج2، ص206 - 208.
3- (3) . «طاغوت» صیغه مبالغه از «طغیان» به معنای «تجاوز از حدّ» است.

7. تا زمانی که طاغوت ها نفی نشوند، توحید جلوه گر نمی شود؛ اوّل کفر و انکار طاغوت لازم است و بعد ایمان به خدا؛ همان گونه که در کلمه «لا إله إلاّ اللّه» نیز اوّل نفی معبودهای دروغین و سپس اعتراف به معبود حقیقی آمده است و این شرط ورود به اسلام است.

8 . واژه « عُروة الوثقی » یعنی دستگیره محکم، کسی که به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان آورد، از نظر روانی و روحی نیرویی در وجود او پدید می آید که از نمودهای دستگیره محکم الهی است. در روایات آمده است که از مصادیق « عروة الوثقی » اتصال به اولیای خدا و امامان اهل بیت علیهم السلام است و از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله حکایت شد که به علی علیه السلام فرمود: تو دستگیره محکم هستی. (1)

البته دستگیره ای که انسان به آن دست می یازد، باید محکم باشد ولی محکم گرفتن آن نیز شرط است.

امام حسین علیه السلام و فرزندانش خوشه های درخت کوثر

عن الرضا عن آبائه علیهم السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله : «الأئمة من ولد الحسین، من أطاعهم فقد أطاع الله، ومن عصاهم فقد عصی الله، هم العروة الوثقی، وهم الوسیلة إلی الله عزّوجلّ». (2)

عن أبی جعفر علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله : من أراد أن یتمسّک بعروة الله الوثقی ألتی قال الله عزوجلّ فی کتابه فلیتوال علی بن أبی طالبٍ والحسن والحسین فإنّ الله تبارک وتعالی یحبّهما من فوق عرشه. (3)

تحلیل

در آیه فوق ایمان به خدا را دستگیره محکم الهی معرفی کرده است و در روایات فوق الذکر مصادیق این دستگیره را ذکر کرده است که از جمله آن ها امام حسین علیه السلام و امامان بعد از ایشان هستند که ایمان عملی به آنان یعنی پیروی از آن ها موجب می شود که انسان در مسیر ایمان الهی قرار گیرد. هر کس نافرمانی آنان کند خدا را نافرمانی کرده است چرا

ص:169


1- (1) . «انت العروة الوثقی» تفسیر برهان، ج1، ص141.
2- (2) . عیون اخبار الرضا علیه السلام ، ج2، ص58، ح216؛البحار، ج36، ص244، ح54؛البرهان، ج1، ص243، ح6 و نورالثقلین، ج1، ص263، ح1057.
3- (3) . کامل الزیارات، ج51، ص6 و البحار، ج43، ص270، ح31.

که آنان دستورات الهی را ابلاغ می کنند. آری آنان وسیله نزدیکی مردم به خدا هستند.

پیام

از این آیه با توجه به روایات فوق استفاده می شود که امام حسین علیه السلام و پدرش و فرزندان معصومش دستگیره های محکم الهی هستند. هر کس می خواهد به دستگیره الهی چنگ زند و نجات یابد به حسین علیه السلام تمسک جوید و از او پیروی کند.

13- امام حسین علیه السلام و فرزندانش خوشه های درخت کوثر:
اشاره

بقره/ 261. (مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَ اللّهُ یُضاعِفُ لِمَنْ یَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ) ؛ «مثال کسانی که اموالشان را در راه خدا مصرف می کنند، همانند مثال دانه ای است که هفت خوشه برویاند؛ که در هر خوشه ای، صد دانه باشد؛ و خدا [آن را] برای هر کس بخواهد دو [یا چند] برابر می کند؛ و خدا گشایشگری داناست».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. یکی از راه های آموزش و تربیت انسان ها، استفاده از تشبیه و تمثیل است و قرآن کریم بارها از این شیوه آموزشی برای بیان بهتر مطالب استفاده کرده است و در آیه فوق نیز برای بیان عظمت انفاق و پاداش آن و تأثیر آن در رشد انفاق کننده، آن را به دانه ای تشبیه می کند که در زمین کشت می کنند و هفت خوشه می رویاند که بر هر خوشه صد دانه است. آری، هر چه در راه خدا بخشیده شود، هفتصد برابر می شود.

2. منظور از انفاق در این آیه، مصرف اموال در راه جهاد یا بخشش به مردم و انجام کارهای نیک است و شامل هر مصرف نیکی می شود و در روایات نیز به عمومیت معنای آیه اشاره شده است. (1)

3. افراد انفاق کننده به دانه تشبیه شده اند، در حالی که باید انفاق آن ها به دانه تشبیه شود، نه خود آنان.

این مطلب اشاره به آن است که عمل هر انسان پرتوی از وجود اوست و هر قدر عمل

ص:170


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج2، ص234 و مجمع البیان، ذیل آیه (البته برخی مفسران، انفاق در این آیه را مخصوص جهاد می دانند، ولی عبارت آیه مطلق است و احادیث مذکور شاهدی برای عدم اختصاص است).

توسعه پیدا کند، در حقیقت وجود انسان توسعه یافته است؛ یعنی انفاق کنندگان و نیکوکاران هم چون بذرهای پرثمری هستند که به هر طرف ریشه و شاخه می گسترانند و همه جا را زیر بال و پر خویش می گیرند.

4. تشبیه به هفتصد دانه یک تشبیه واقعی است نه فرضی؛ چرا که در برخی مناطق، گندم هایی رشد می کند که از هر بوته اش بیش از هزار دانه گندم می روید؛ (1) و پاداش انفاق در راه خدا نیز واقعی است؛ یعنی خدا به اموالی که در راه او بخشش می شود هفتصد برابر برکت و پاداش می دهد.

5. آیه فوق اشاره می کند که انفاق زمانی ارزشمند است که در راه خدا و مستمر باشد؛ (2) بنابراین، بخششی که برای ریاکاری و بدون نیت خالص باشد ارزش ندارد و بخشش مقطعی نیز ارزش کم تری دارد.

6. امروزه برخی مردم در کمال فقر و تهی دستی به سرمی برند و عده ای دیگر که ثروتمندند باز هم به انباشت اموال مشغول اند. این فاصله طبقاتی روز به روز بیش تر می شود و با این که دانشمندان و مکتب های اقتصادی جهان همواره به فکر چاره اند امّا هنوز این مشکل حل نشده است.

یکی از اهداف اسلام، رفع اختلافات غیرعادلانه اجتماعی است و وجوب مالیات های اسلامی، مثل زکات و خمس و تشویق به انفاق، وقف و قرض الحسنه در همین راستاست؛ بنابراین آیه فوق دستوری نجات بخش برای بشریت امروز است.

7. در جمله آخر آیه اشاره به وسعت علم و قدرت پروردگار و آگاهی او از همه چیز شده است، تا انفاق کنندگان بدانند که او، هم از عمل و نیات آن ها آگاه است و هم قادر است همه گونه برکت به آن ها بدهد.

ص:171


1- (1) . در برخی مطبوعات گزارش شد که در یک سال پرباران در بوشهر ایران، بوته های گندمی رویید که در هر بوته حدود چهار هزار دانه گندم بود. و نیز به گزارش تفسیر مراغی، در مصر هم وجود این خوشه ها تأیید شده است (ر.ک: تفسیر نمونه، ج2، ص235).
2- (2) . واژه «ینفقون» مضارع است و دلالت بر استمرار دارد.
امام حسین علیه السلام و فرزندانش باطن خوشه های پربار در قرآن

عن المفضل بن محمد الجعفی، قال: سألت أبا عبد الله عن قول الله: (کَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنابِلَ). 1 قال: «الحبة: فاطمة علیهاالسلام ، و السبع سنابل: سبعة من ولدها، سابعهم قائمهم».

قلت: الحسن علیه السلام ؟ قال: «الحسن إمام من الله مفترض طاعته، و لکن لیس من السنابل السبعة، أولهم الحسین علیه السلام ، و آخرهم القائم».

فقلت: قوله: (فِی کُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ). 2 قال: یولد الرجل منهم فی الکوفة مائة من صلبه، و لیس ذلک إلا هؤلاء السبع». (1)

تحلیل

قرآن دارای ظاهر و باطنی است، ظاهر آیه فوق بخشش اموال است اما بر اساس روایت فوق باطن آیه شامل افراد نیز می شود، حضرت فاطمه علیهاالسلام دانه کوثر پیامبر صلی الله علیه و آله بود که در راه خدا کشت شد و خوشه ای پربار همچون حسین علیه السلام از او متولد شد که امامان معصوم از نسل ایشان پدید آمد. شاید در روایت فوق از ظاهر مالی آیه الغاء خصوصیت شده که شامل هر موجود پربرکت گردد که در این صورت فاطمه علیهاالسلام و امام حسین علیه السلام و فرزندانش از مصادیق مهم باطن آیه است. چرا که تاکنون علاوه بر امامان معصوم علیهم السلام ده ها میلیون نفر سادات از نسل فاطمه علیهاالسلام پدید آمده اند. لازم به ذکر است که کلمه «هفت» و «ضد» در این آیه برای مبالغه است. از این رو اگر در روایت بر فرزندان امام حسین علیه السلام تا امام عصر علیه السلام تطبیق شده است عدد حقیقی مراد نبوده است.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایت استفاده می شود که امام حسین علیه السلام شجره پربرکتی است از نسل کوثر فاطمه علیهاالسلام که شاخه ها و فروع زیادی داشته و خواهد داشت.

دوم: سوره آل عمران

اشاره

ص:172


1- (3) . العیاشی، ج1، ص147، ح480؛البرهان، ج1، ص253، ح6؛نورالثقلین، ج1، ص282، ح1106 و کنزالدقائق، ج2، ص435.
14- اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام آگاه به تأویل قرآن
اشاره

آل عمران/ 7. ( هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْوِیلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا الْأَلْبابِ ) ؛ «او کسی است که بر تو، [این] کتاب را فرو فرستاد؛ که قسمتی از آن آیات «محکم» است، که آن ها اساس این کتابند. و قسمتی دیگر متشابهاتند. و امّا کسانی که در دل هایشان کژی است پس برای فتنه جویی و طلب باز گرداندنش (به دلخواه خود) به دنبال متشابهات آن می روند. و حال بازگشتگاه (مقاصد)ش را جز خدا و استواران در دانش نمی دانند. (آنان که) می گویند: «به آن [قرآن] ایمان آوردیم، همه (آیات محکم و متشابه) از جانب پروردگار ماست، » و جز خردمندان یاد آور نمی شوند».

شأن نزول

داستان نزول این آیه به دو صورت حکایت شده است:

نخست این که برخی از یهودیان با استفاده از حساب ابجَد و حروف مقطعه «الم» خبر می دادند که دوران بقای امّت اسلام هفتاد و یک سال است و پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان اعتراض کردند و آیه فوق نازل شد. (1)

دوّم آن که برخی مسیحیان با دست آویز قراردادن برخی از تعبیرات قرآن (مثل کلمة اللّه) در مورد حضرت مسیح علیه السلام ، می خواستند برای مسأله تثلیث و خدا بودن عیسی علیه السلام سوء استفاده کنند و آیات صریح قرآن را نادیده انگارند. آیه فوق نازل شد (2) و به آنان پاسخ داد.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مقصود از آیات محکم، آیاتی است که دارای مفهوم روشن است، به قدری که جای گفت وگو و بحث در معنای آن نیست؛ (3) مثل آیه «قُل هو اللّه أحد»؛ «بگو او خدای یگانه است.»

ص:173


1- (1) . ر. ک : معانی الاخبار، ج23؛ تفسیر عیاشی، ج1، ص27 و نور الثقلین، ج1، ص313.
2- (2) . ر. ک : تفسیر فی ظلال القرآن، ج1، ص369.
3- (3) . واژه «محکم» در اصل از «اِحکام» به معنای «ممنوع ساختن» گرفته شده است؛ از این رو به موضوعات پایدار و استوار «محکم» می گویند، چرا که عوامل نابودی را از خود می رانند و نیز به سخنان روشن و قاطع که هرگونه احتمال خلافی را از خود دور می سازند، «محکم» گویند. محکمات قرآن اعم از نصوص و ظواهر است.

البته بیش تر آیات قرآن محکم هستند و معنای روشنی دارند.

2. مقصود از متشابهات قرآن، آیاتی است که در ابتدای نظر معنای پیچیده ای دارند و احتمالات متعددی در آن ها وجود دارد و با توجه به آیات محکم، تفسیر آن ها روشن می شود. (1) مثل آیه (یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ) 2 که در ظاهر یعنی «دست خدا بالای دست های آنهاست.»، در حالی که خدا دست ندارد و مقصود از «دست» در این جا «قدرت» است.

البته آیات متشابه قرآن، اندک و معمولاً درباره صفات خدا هستند (2) و معنای آن ها نیز با مراجعه به محکمات قرآن روشن می شود.

3. به آیات محکم قرآن «اُمُّ الکتاب» می گویند؛ چون اساس و ریشه و مادر آیات دیگرند؛ (3) و آیات متشابه را استواران در علم و دانشمندان الهی، به آیات محکم برمی گردانند تا معنای آن ها روشن شود؛ و این یکی از گونه های تفسیر قرآن به قرآن است. آری قرآن نظام معنایی به هم پیوسته دارد و با ردّ متشابهات به محکمات تفسیر می شود و این، روشمند بودن فهم و منطق تفسیر قرآن را نشان می دهد.

در روایتی از امام رضا علیه السلام حکایت شده است که: هر کس آیات متشابه را به آیات محکم بازگرداند، به راه راست هدایت شده است. (4)

4. در این جا ممکن است این پرسش مطرح شود که اگر قرآن کتاب نور و حق است و برای هدایت عموم مردم آمده است چرا آیات متشابه دارد؟

اولاً، الفاظ و عبارت های معمولی انسان ها برای جهان مادی و نیازمندی های آن به وجود آمده است و گویای مفاهیم خارج از این جهان نیست، پس نارساست و از این

ص:174


1- (1) . واژه «متشابه» در اصل به معنای چیزی است که قسمت های مختلف آن، شبیه به یکدیگر است، به همین جهت به جمله ها و کلماتی که معنای پیچیده دارند و گاهی احتمالات مختلف در باره آن ها داده می شود، متشابه گویند.
2- (3) . برخی قرآن پژوهان بزرگ معاصر، تعداد آیات متشابه قرآن را حدود دویست عدد ذکر کرده اند (ر.ک: التمهید فی علوم القرآن، ج3، ص14).
3- (4) . واژه «اُمّ» به معنای اصل و اساس هر چیزی است و به مادر خانواده «اُم» گویند؛ زیرا ریشه خانواده و پناهگاه فرزندان است و فرزند به او رجوع می کند.
4- (5) . تفسیر صافی، ج1، ص319.

روست که تعبیرات متشابهی هم چون «شنوا» و «بینا» را برای خدا به کار می بریم، در حالی که خدا چشم و گوش ندارد.

ثانیاً، حقایق ماورای طبیعی بسیاری وجود دارد که ما به سبب محصور بودن در زمان و مکان، قادر به درک آن نیستیم و از این روست که تعبیرات در مورد بهشت و دوزخ متشابه می شود.

ثالثاً، یکی از اسرار وجود متشابهات در قرآن، به کار انداختن قوه تفکر بشر است.

رابعاً، در برخی احادیث آمده است که وجود آیات متشابه، این فایده را دارد که مردم را به سوی استواران (راسخان) در علم رهنمون می شود تا از علوم پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام و دست پروردگان آنها، به عنوان رهبران و دانشمندان الهی و معلمان بشریت، استفاده کنند.

پیر را بگزین که بی پیر این سفر هست بس پر آفت و خوف و خطر

5. واژه «تأویل» در لغت به معنای «بازگشت دادن چیزی» است؛ و به هدف رساندن هر کار یا سخنی را تأویل می نامند. هم چنین به هدف نهایی کاری که روشن نبوده، (1) واقعیت خارجی خوابی که دیده شده (2) و به اسرار و مفاهیم خاص سخن انسان که هدف نهایی آن سخن است، تأویل گویند.

و تأویل در آیه فوق به این معناست که کسی برای گمراه کردن دیگران از پیش خود تفسیر و توجیه نادرستی برای آیات متشابه بسازد.

پس مقصود آیه فوق این است که افراد منحرف، با اغراض فاسد، می خواهند آیات متشابه را به شکلی غیر از آنچه هست تفسیر و توجیه کنند. (3)

6. مقصود از «استواران در علم» ثابت قدمان و صاحب نظران در علم و دانش اند.

البته مفهوم این کلمه وسیع است و همه دانشمندان و متفکران را در بر می گیرد؛ امّا همان طور که در روایات آمده است، کامل ترین مصداق استواران در علم، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و

ص:175


1- (1) . (ذلِکَ تَأْوِیلُ ما لَمْ تَسْطِعْ عَلَیْهِ صَبْراً) (کهف/ 8).
2- (2) . (هذا تَأْوِیلُ رُءْیایَ مِنْ قَبْلُ ) (یوسف/ 100).
3- (3) . در مورد تأویل معانی متعددی ذکر شده است؛ ر. ک : منطق تفسیر قرآن (1)، از نگارنده.

ائمه اطهار علیهم السلام هستند (1) که از همه اسرار قرآن آگاه اند و دیگران، هر یک به اندازه دانش خود از قرآن بهره می برند. (2)

امام حسین علیه السلام از مصادیق اکمل راسخان در علم و آگاهان به تأویل قرآن

وعنه: عن عدة من أصحابنا، عن أحمد بن محمد، عن الحسین بن سعید، عن النضر بن سوید، عن أیوب بن الحر و عمران بن علی، عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: «نحن الراسخون فی العلم، و نحن نعلم تأویله» . (3)

تحلیل

آیه فوق از راسخان و استواران در علم سخن می گوید و در احادیث مصادیق کامل این راسخان را پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام معرفی می کند که به تأویل قرآن و تمام مراتب بطون آگاه اند. آری در طول تاریخ اسلام همه مفسران قرآن از سفر علمی اهل بیت علیهم السلام بهره برده اند و می برند.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایات استفاده می شود که عالمان واقعی به تمام مراتب ظاهر و باطن قرآن، اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام هستند و بهره برداری کامل از بطون قرآن و فهم تأویل های آن در پرتو نور آنان ممکن است.

15- امام حسین علیه السلام از برگزیدگان نسل ابراهیم علیه السلام
اشاره

آل عمران/ 33 و 34. ( إِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ) ؛ «در واقع خدا، آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان (برتری داد، و) برگزید. در حالی که [آنان] نسلی بودند که برخی آن ها از برخی [دیگر]ند. و خدا شنوای داناست».

ص:176


1- (1) . ر. ک : نور الثقلین؛ و برهان، ذیل آیه.
2- (2) . برخی مفسران مثل علامه طباطبایی در المیزان، جمله «والراسخون فی العلم» را عطف به ما قبل نمی دانند و نتیجه آن می شود که تأویل آیات را فقط خدا می داند. برخی مفسران مثل صاحب تفسیر نمونه، جمله فوق را عطف به واژه «اللَّه» می دانند و نتیجه آن می شود که خدا و راسخان در علم هر دو تأویل آیات را می دانند؛ و هر دو گروه دلایلی دارند. البته دیدگاه دوّم، بهتر به نظر می رسد. هر چند که در نتیجه بحث تفاوتی ندارد چون علامه طباطبایی نیز علم راسخان در علم مثل پیامبر صلی الله علیه و سلم و ائمه علیهم السلام را به تأویل آیات قبول دارد لیکن آن را از طریق احادیث می پذیرد نه عطف آیه.
3- (3) . البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص597.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. خدای متعال پیامبران را هم از نظر تکوینی (وجودی) و هم از نظر تشریعی (قانونی و قراردادی) از جهانیان برگزید؛ یعنی از آغاز، آفرینش آنان را آفرینش ممتازی قرار داد، تا زمینه مساعدی برای هدایت نوع بشر به وجود آید - هر چند در پیمودن راه حق مجبور نبودند - سپس به خاطر اطاعت فرمان خدا و تقوا و تلاش آن ها در راه هدایت انسان ها، یک نوع امتیاز اکتسابی و قانونی به دست آوردند که با امتیاز ذاتی آن ها آمیخته شد و به صورت «انسان های برگزید» (1) درآمدند.

2. در این جا این پرسش مطرح می شود که آیا قرار دادن امتیاز ذاتی برای پیامبران یک نوع تبعیض به شمار نمی آید؟

پاسخ آن است که آفرینش نظام مند، چنین تفاوتی را ایجاب می کند.

همان گونه که در بدن انسان هم سلول های ظریف چشم مورد نیاز است و هم سلول های سخت استخوان، و یکسان بودن آن ها نظام ساختمان بدن را در هم فرو می ریزد، در بین انسان ها نیز لازم است تفاوت هایی باشد.

البته این امتیاز پیامبران همراه با مسئولیتی عظیم است؛ یعنی به همان نسبت که رهبران بشر امتیاز دارند، مسئولیت نیز دارند.

از این گذشته، دارا بودن امتیازات ذاتی برای نزدیکی انسان به خدا کافی نیست و باید با امتیازات اکتسابی همراه باشد.

3. قرآن کریم در این آیه در صدد شمارش تمام برگزیدگان و پیامبران خدا نیست، بلکه به جمعی از آن ها اشاره دارد و برگزیدگان خاندان ابراهیم علیه السلام ، شامل موسی و عیسی علیهماالسلام و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نیز می شود، (2) هر چند این تعبیرات شامل تمام فرزندان ابراهیم و عمران علیهماالسلام نمی شود، چرا که همه آن ها برگزیده نیستند و حتی ممکن است در بین آن ها کافر نیز وجود داشته باشد. اشاره مجدد به مریم و عیسی علیهماالسلام در تعبیر «آل عمران» بدان جهت است که این آیه مقدمه ای برای شرح حال آنان در آیات بعد است.

ص:177


1- (1) . واژه «اِصطَفی» از ریشه «صَفْو» (خالص چیزی) و به معنای انتخاب کردن قسمت خالص چیزی است.
2- (2) . واژه «آل» از واژه «اهل» گرفته شده است، امّا آل معمولاً به نزدیکان افراد بزرگ و شریف گفته می شود ولی اهل، معنای وسیع تری دارد و بر همه اطلاق می شود و، در ضمن، واژه آل به افراد انسان اضافه می شود (مثل آل محمّد) ولی اهل به زمان و مکان نیز اضافه می شود (مثل اهل شهر).

4. در تاریخ، سه تن با نام عمران مشهور بودند: پدر مریم و پدر موسی و پدر علی علیهم السلام که در این جا مقصود پدر مریم علیهاالسلام است که در آیات بعد شرح حال او می آید.

5. در برخی تفاسیر قرآن به آیه فوق برای معصوم بودن پیامبران و اهل بیت علیهم السلام استدلال شده است. (1) چرا که خدای متعال هرگز افراد گناهکار و آلوده به شرک، کفر و فسق را انتخاب نمی کند و اهل بیت علیهم السلام نیز از برگزیدگان نسل آل ابراهیم هستند.

6. مقصود از واژه «العالمین» در این جا مجموعه جامعه انسانیت در طول تاریخ است؛ یعنی پیامبران فوق از تمام ملّت ها برگزیده شدند و بر تمام مردم جهان در طول تاریخ برتری دارند. آری، همه انسان ها در یک سطح نیستند و خدای حکیم بعضی از آن ها را به رهبری و پیامبری مردم برگزیده است.

7. پیامبران برگزیده الهی از نظر تسلیم بودن، پاکی، تقوا و تلاش برای راه نمایی بشر، همانند یکدیگر و هم چون نسخه های متعدد یک کتاب بودند که هر یک از دیگری اقتباس شده باشند. (2)

8. خدا مراقب کوشش ها و فعالیت های پیامبران است و سخنان آنان را می شنود و از اعمال آنان آگاه است. این جمله به مسئولیت های سنگین برگزیدگان، در برابر خدا و خلق اشاره دارد.

امام حسین علیه السلام مصداق آل ابراهیم و برگزیده الهی

فقال النبی صلی الله علیه و آله یا عائشة! أو ما علمت (إِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ) 3 وعلیا و الحسن و الحسین و حمزة و جعفر و فاطمة و خدیجة عَلَی الْعالَمِین. (3)

أقبل رجلٌ آخر من عسکر عمر بن سعدٍ یقال له: محمّد ابن أشعث بن قیس الکندی للحسین علیه السلام : یا حسین بن فاطمة ایة حرمة لک من رسول - الله لیست لغیرک؟ فتلا الحسین علیه السلام هذه الایة (إِنَّ اللّهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْراهِیمَ وَ آلَ عِمْرانَ عَلَی الْعالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ) 5 الایة: ثمّ قال: والله ان محمدا لمن آل إبراهیم والعترة الهادیة لمن آل محمد.

ص:178


1- (1) . تفسیر مجمع البیان، ذیل آیه فوق و تفسیر صافی، ج1، ص329.
2- (2) . واژه «ذُریّه» از ریشه «ذَر» به معنای آفرینش، و در اصل به معنای فرزندان کوچک است، ولی گاهی به فرزندان بدون واسطه و با واسطه نیز گفته می شود.
3- (4) . آل عمران/ 33-34.

تحلیل

در این آیه به برگزیدگان الهی اشاره شده است که یک قسم از آن ها آل ابراهیم علیه السلام هستند و روایات فوق به مصادیق آیه اشاره کرده است چون اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام از برگزیدگان نسل ابراهیم علیه السلام هستند و نیز از «ذریه» ایشان به شمار می روند. پس این روایات تفسیر آیه را از باب جری و تطبیق بیان می کند.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایات استفاده می شود که خدا امام حسین علیه السلام را بر تمام جهانیان برگزیده و برتری بخشیده است. پس لازم است که همه بشریت ارزش این گوهر را بدانند.

16- امام حسین علیه السلام در جریان مباهله
اشاره

آل عمران/ 61. ( فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ ) ؛ «و هر گاه بعد از دانشی که تو را [حاصل] آمده، (باز) کسانی در (مورد) آن با تو به بحث (و ستیز) برخیزند، پس بگو: «بیایید پسرانمان و پسرانتان، و زنانمان و زنانتان، و خودمان و خودتان، را دعوت کنیم، سپس مباهله می کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می دهیم».

شأن نزول

در روایات اسلامی آمده است که وقتی سخن از مباهله بین پیامبر صلی الله علیه و آله و مسیحیان شد، نمایندگان مسیحیان نجران از پیامبر مهلت خواستند تا در این باره بیندیشند و مشورت کنند؛ و نتیجه مشاوره آن ها این شد که اگر مشاهده کردید محمد با جمعیت زیاد و جار و جنجال به مباهله آمد، نترسید و با او مباهله کنید، زیرا حقیقتی در کار او نیست و از این رو متوسّل به غوغاسازی شده است؛ و اگر مشاهده کردید که محمد با افراد محدود و فرزندان خردسالش به میعادگاه آمد، از مباهله با او بپرهیزید که خطرناک است و بدانید که او پیامبر خداست.

هنگامی که همگان در روز موعود به میعادگاه آمدند، دیدند پیامبر صلی الله علیه و آله فرزندش حسین را به آغوش دارد و دست حسن را گرفته و علی علیه السلام و فاطمه علیهاالسلام همراه او هستند و به آن ها سفارش می کند که هرگاه من دعا کردم شما «آمین» بگویید.

ص:179

مسیحیان با دیدن این صحنه سخت به وحشت افتادند و از مباهله صرف نظر کردند. و حاضر به مصالحه شدند و با پذیرش شرایط مسلمانان تسلیم شدند. (1)

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در اصطلاح قرآن مباهله به معنای نفرین کردن دو نفر به یکدیگر است؛ (2) یعنی چند نفر که درباره یک مسأله مهم مذهبی اختلاف دارند، در یک محل جمع شوند و به درگاه خدا تضرّع کنند و از او بخواهند که دروغ گو را لعنت نماید و مجازات کند.

2. جریان مباهله پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با مسیحیان نجران، نشانه ایمان و راستی دعوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود. اگر کسی به کار و دعوت خود و نتیجه مباهله ایمان نداشته باشد، اقدام به این کار نمی کند؛ چرا که اگر دعای او به اجابت نرسد و مخالفان در همان صحنه به مجازات الهی گرفتار نشوند، نتیجه ای جز رسوایی نخواهد داشت. از این روست که گفته اند جریان مباهله یکی از نشانه های صدق دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله است.

3. آخرین برگ برنده مؤمنان واقعی دعاست. چنانچه کسی در برابر منطق و استدلال و معجزه تسلیم حق نشد، می توان از غیب کمک گرفت و با او به مبارزه ای معنوی برخاست. اما رتبه دعا و نفرین در مبارزه با دشمن، بعد از منطق و استدلال قرار دارد. (3)

4. آیه فوق فقط به مباهله پیامبر صلی الله علیه و آله و مسیحیان نجران اشاره می کند، اما مباهله در برابر مخالفان یک حکم عمومی است؛ یعنی چنانچه استدلال های افراد باایمان و پارسا بر دشمن تأثیرگذار نشد، می توانند مخالفان را به مباهله دعوت کنند. در این مورد روایاتی نیز در منابع اسلامی حکایت شده است. (4)

ص:180


1- (1) . ر.ک: مجمع البیان، ج2، ص762 و تفسیر المیزان، ج3، ص257 (در منابع و تفاسیر متعدد شیعه و اهل سنت جریان مباهله نقل شده است که آدرس های آن ها خواهد آمد).
2- (2) . واژه «مباهله» در لغت از ریشه «بَهْل» به معنای رها کردن است و ابتهال در دعا به معنای تضرّع و واگذاری کار به خداست و اگر گاهی آن را به معنای «هلاکت و لعن و دوری از خدا» گرفته اند، به خاطر آن است که واگذار کردن بنده به حال خود، این نتایج را به دنبال می آورد.
3- (3) . تفسیر نور، ج2، ص86.
4- (4) . ر.ک: نور الثقلین، ج1، ص351 و تفسیر نمونه، ج2، ص447. از علامه طباطبایی رحمه الله نیز حکایت شده که می فرمودند اگر مخالفان اسلام بخواهند، مسلمانان در این عصر نیز حاضر به مباهله هستند (ر.ک: اعجاز قرآن، ص128).

5. مباهله در روز بیست و چهارم یا بیست و پنجم ماه ذی الحجه، در محلی بیرون از شهر مدینه واقع شد که اکنون داخل شهر مدینه قرار دارد و مسجدی به نام «مسجد الاجابه» به جای آن ساخته شده که تقریباً در یک کیلومتری مسجد النبی صلی الله علیه و آله است.

6. در آیه فوق، فاطمه علیهاالسلام در کنار مردان مطرح است. این نشان می دهد که زنان در مواقع حساس تاریخ اسلام حضور داشته و به سهم خود در پیش برد اهداف اسلامی کمک کرده اند.

7. آیه فوق و شأن نزول آن نشان می دهد که در مباهله، که نوعی دعاست، شخصیت افراد مهم تر از تعداد آنهاست؛ از این رو پیامبر صلی الله علیه و آله تعدادی اندک اما بسیار بزرگوار و با شخصیت و عزیز را برای مباهله به همراه برد.

8 . واژه لعنت به معنای دوری از رحمت الهی است، و از این آیه استفاده می شود که دروغ گویان مستحق لعنت الهی اند، یعنی از رحمت الهی دور می شوند.

امام حسن و حسین علیهماالسلام مصداق انحصاری «أبنائنا»

مفسران و محدثان شیعه و اهل سنت تصریح کرده اند که آیه مباهله در حقّ اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است؛ یعنی مقصود از واژه «فرزندان ما» همان حسن و حسین علیهماالسلام و مقصود از واژه «زنان ما» همان فاطمه علیهاالسلام و مقصود از «جان های ما» همان علی علیه السلام است (1) و در این مورد روایات فراوانی حکایت شده است. (2)

و برخی مفسران این آیه را قوی ترین دلیل فضیلت اهل بیت علیهم السلام می دانند. (3) این مزیتی است که هیچ کس بر اهل بیت علیهم السلام در آن پیشی نگرفته و هیچ انسانی به این فضیلت نرسیده است. (4)

ص:181


1- (1) . واژه های «ابنائنا و نسائنا و انفسنا» در آیه فوق جمع است، ولی مقصود همان علی علیه السلام ، فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام هستند؛ چرا که اولاً شأن نزول قطعی در این مورد وجود دارد؛ و ثانیاً، در قرآن و کلام عرب گاهی کلمات جمع برای مفرد و تثنیه به کار می رود (ر.ک: تفسیر نمونه، ج2، ص444 - 445).
2- (2) . ر.ک: صحیح مسلم، ج7، ص120؛ مسند احمد بن حنبل، ج1، ص185؛ تفسیر طبری، ج3، ص192 ذیل آیه؛ مستدرک حاکم، ج3، ص150؛ مفاتیح الغیب، ج8، ص85؛ کشاف، ج1، ص193 و... که از منابع مهم اهل سنت هستند. علامه طباطبایی در المیزان، ج3، ص257 می نویسد: «ماجرای مباهله را 51 نفر از صحابه به اتفاق نظر نقل کرده اند». قاضی نور الله شوشتری نیز، در کتاب احقاق الحق، ج3، ص46 - 76 نام شصت نفر از بزرگان اهل سنت را می برد که این جریان را نقل کرده اند.
3- (3) . این سخن زمخشری که از مفسران بزرگ اهل سنت در تفسیر کشاف است.
4- (4) . این سخن از امام رضا علیه السلام حکایت شده که در مجلس مأمون گفتند (ر.ک: عیون اخبار الرضا، ج1، ص231).

آیه فوق با تعبیر «أبناءَنا» که «حسن و حسین علیهماالسلام را فرزندان پیامبر صلی الله علیه و آله خواند» در حقیقت بر یک تفکر جاهلی عرب خط بطلان کشید؛ چرا که آنان فرزندان دختر را فرزند حقیقی انسان نمی دانستند و تنها فرزندان پسر (نوه پسری) را فرزند خود می دانستند.

تحلیل

دلالت آیه بر این مصادیق از جمله امام خمینی رحمه الله بر اساس روایات می تواند از باب جری و تطبیق باشد. اما از آنجا که مصداق آیه در این موارد منحصر است می توانیم بگوییم تفسر آیه با توجه به شأن نزول همین مصادیق است.

پیام

از این آیه با توجه به احادیث شأن نزول استفاده می شود که اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام جایگاه ویژه ای نزد خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله داشته اند که با حضور آن ها می توان مباهله برگزار کرد و به برکت آن ها دعا علیه مخالفان اسلام مستجاب است و نیز استفاده می شودکه امام حسین علیه السلام فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله به شمار می رود. پس هر کس امام حسین علیه السلام را بزرگ دارد و دوست بدارد فرزند به پیامبر صلی الله علیه و آله احترام گذاشته است و هر کس به او آزار رساند به فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله آزار رسانده است.

17- قاتلان امام حسین علیه السلام در نسل های بعدی
اشاره

آل عمران/ 183. ( الَّذِینَ قالُوا إِنَّ اللّهَ عَهِدَ إِلَیْنا أَلاّ نُؤْمِنَ لِرَسُولٍ حَتّی یَأْتِیَنا بِقُرْبانٍ تَأْکُلُهُ النّارُ قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ ) ؛ «کسانی که گفتند: «در حقیقت خدا از ما پیمان گرفته که به هیچ فرستاده ای ایمان نیاوریم، تا برای ما قربانی ای بیاورد، که آتش آن را بخورد.» بگو: «بیقین پیش از من، فرستادگانی با دلیل های روشن، و با آنچه گفتید، به سراغ شما آمدند، پس اگر راستگو هستید، چرا آنان را کشتید»؟!».

شأن نزول

حکایت شده که برخی از بزرگان یهود به حضور پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله رسیدند و گفتند: خدا در تورات از ما پیمان گرفته است به کسی که ادعای نبوت کند ایمان نیاوریم، مگر این که برای ما حیوانی قربانی کند و آتشی (از آسمان) آید و آن را بسوزاند. اگر تو نیز چنین کنی، ما به تو ایمان می آوریم.

ص:182

آیه فوق و آیه بعد از آن به همین مناسبت فرو فرستاده شد و به آنان پاسخ داد که این نوعی بهانه جویی است. (1)

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مفسران نوشته اند: یهودیان ادعا می کردند پیامبران الهی برای اثبات حقّانیت خود حتماً باید معجزه ای مخصوص داشته باشند و حیوانی را قربانی کنند که به وسیله آتش آسمانی در برابر مردم بسوزد. (2)

اما یهودیان با طرح این مطلب بهانه جویی و لجاجت می کردند و در واقع، معجزه نمی خواستند.

تاریخ گذشته یهود نیز به خوبی ثابت می کرد که آنان هرگز قصد تحقیق نداشتند، بلکه برای فرار از پذیرش اسلام، هر روز بهانه می گرفتند و پیشنهاد جدیدی ارائه می کردند و اگر پیشنهاد آنان انجام می شد، باز ایمان نمی آوردند و حتی در کتاب های خود، نشانه های پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را خوانده بودند، اما از قبول حق سرباز می زدند.

2. مفسران در مورد کشتن پیامبران توسط یهودیان دو احتمال داده اند:

الف) مقصود کشتن پیامبران الهی، مثل حضرت زکریا و یحیی، به دست آنان باشد. (3)

ب) مقصود افشای اسرار پیامبران الهی باشد که زمینه کشتن آن ها را به دست ستمگران آماده می کرد. که مطلب دوم از امام صادق علیه السلام حکایت شده است. (4)

ص:183


1- (1) . تفسیر صافی، ج1، ص405 و تفسیر نمونه، ج3، ص197.برخی از مفسران مثل صاحب تفسیر المنار بر آن اند که مقصود آن نبود که آتشی اعجازآمیز از آسمان فرود آید و قربانی را بسوزاند، بلکه منظور آن بود که در دستورات مذهبی یهود، یک نوع قربانی به نام قربانی سوختنی بود، که حیوانی را سر می بریدند و با مراسم مخصوصی آتش می زدند که شرح آن در فصل اول سفر لاویان تورات آمده است. آن ها می گفتند: خدا با ما عهد کرده که این دستور قربانی در هر آیین آسمانی خواهد بود و چون در اسلام نیست، ما به تو ایمان نمی آوریم (و شاهد این تفسیر آن است که این یک عمل خرافی بود و اسلام آن را نپذیرفته بود؛ و در آیه سخن از آسمانی بودن آتش نیست). اما صاحب تفسیر نمونه (ج 3، ص198) این مطلب را نمی پذیرد؛ چون این جمله در آیه، عطف بر «بیّنات» شده است که معجزه است.
2- (2) . در تورات، کتاب اول پادشاهان، باب 18، ش 4 - 5 به کشتن پیامبران اشاره شده است.
3- (3) . تفسیر صافی، ج1، ص404.
4- (4) . همان، ص405؛ اصول کافی، ج2، ص409 و تفسیر عیاشی، ج1، ص53، ص208.

3. در روایتی از امام صادق علیه السلام حکایت شده که بین یهود عصر پیامبر صلی الله علیه و آله ، که سخنان فوق را می گفتند، و کسانی که پیامبران را کشتند، صدها سال فاصله بود، اما از آن جا که یهودیان عصر پیامبر به کشتن پیامبران راضی بودند، این کار به اینان نیز نسبت داده شده است. (1)

راضی به قتل امام حسین علیه السلام شریک در گناه قاتلان ایشان

محمد بن الأرقط، عن أبی عبد الله علیه السلام ، قال لی: «تنزل الکوفة»؟ قلت: نعم. قال: «فترون قتلة الحسین بین أظهرکم؟». قال: قلت: جعلت فداک ما رأیت منهم أحدا! قال: «فإذن أنت لا تری القاتل إلا من قتل، أو من ولی القتل، ألم تسمع إلی قول الله: (قُلْ قَدْ جاءَکُمْ رُسُلٌ مِنْ قَبْلِی بِالْبَیِّناتِ وَ بِالَّذِی قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ) 2 فأی رسول قتل الذین کان محمد صلی الله علیه و آله بین أظهرهم، ولم یکن بینه و بین عیسی علیهماالسلام رسول؟! إنما رضوا قتل أولئک فسموا قاتلی». (2)

تحلیل

در آیه فوق اشاره شده که یهودیانی که قرن ها بعد از بنی اسرائیل زندگی می کردند ولی به پیامبرکشی آنان راضی بودند در گناه بنی اسرائیل شریک هستند و در حدیث فوق بیان شده که این یک قاعده کلی است که در مورد قاتلان امام حسین علیه السلام نیز صادق است یعنی هر کس در اعصار بعدی راضی به کردار قاتلان امام حسین علیه السلام باشد در گناه آنان شریک و در حکم قاتل است. بنابراین آیه فوق در مورد قاتل توسعه معنایی را اشاره کرده که روایت آن را توضیح می دهد و مصداق جدید آن را در مورد قاتلان امام حسین علیه السلام مشخص می کند.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایت استفاده می شود که هر کس راضی به کار قاتلان امام حسین علیه السلام باشد شریک در گناه آنان است اگرچه صدها سال بعد زندگی کند.

ص:184


1- (1) . تفسیر نور، ج2، ص246.
2- (3) . عیاشی، ج1، ص209، ح165؛بحار، 97، ج95، ح4؛البرهان، ج1، ص328، ح6؛نورالثقلین، ج1، ص417، ح461 و کنزالدقائق، 3، ج278، ح14.
18- اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام بهشتی و کامیابند
اشاره

آل عمران/ 185. ( کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ إِنَّما تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ ) ؛ «هر شخصی چشنده مرگ است؛ و فقط در رستاخیز، پاداش هایتان بطور کامل به شما داده خواهد شد؛ و هر کس از آتش، بتدریج دور شده، و به بهشت در آورده شود، پس بیقین کامیاب شده است و زندگی پست (دنیا)، جز کالای فریبنده، نیست».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. تعبیر «هر نفسی (1) چشنده مرگ است.»، اشاره به احساس کردن کامل مرگ دارد؛ زیرا ممکن است انسان غذایی را با چشم ببیند و یا با دست لمس کند، ولی زمانی احساس کامل می شودکه آن را بچشد. گویا در نظام خلقت، مرگ نیز یک نوع غذای آدمی است. (2)

در ضمن، از این تعبیر استفاده می شود که مرگ وجودی است نه عدمی و نیستی.

2. در حدیثی از امام صادق علیه السلام در مورد عمومیت قانون مرگ حکایت شده که

در نهایت همه جان داران می میرند و برخی فرشتگان الهی، مثل جبرئیل و میکائیل و عزرائیل باقی می مانند و سپس فرمان مرگ فرشتگان نیز توسط عزرائیل صادر می شود و در آخرین مرحله فرشته مرگ نیز می میرد. و ندایی می رسد که کجایند کسانی که برای من شریک قرار می دادند. (3)

3. گویا دوزخ با تمام قدرتش انسان را به سوی خود جذب می کند و مؤمنان با زحمت و به تدریج از آن دور می شوند. (4)

آری، هوس ها و لذّات نامشروع و ثروت های غیرمجاز برای هر انسانی جاذبه دارد (5) و او را به سوی آتش می کشاند.

ص:185


1- (1) . مقصود از نفس در این آیه، مجموعه جسم و جان است (تفسیر نمونه، ج3، ص200)؛ هر چند گاهی در قرآن به روح (فجر/ 27) و یا بدن (مائده/ 32) اطلاق شده است.
2- (2) . همان، ص201.
3- (3) . تفسیر صافی، ج1، ص405 - 406 (با تلخیص).
4- (4) . واژه «زُحْزِحَ» به معنای آن است که انسان تدریجاً خود را از تحت تأثیر جاذبه و کشش چیزی خارج و دور سازد.
5- (5) . تفسیر نمونه، ج3، ص201.

4. دنیا کالایی فریبنده است و فریبندگی دنیا از جهات مختلف است:

- از دور بسیار جالب است، اما هنگامی که انسان بدان می رسد، توخالی به نظر می آید.

- لذّت های مادی، از دور، خالص به نظر می رسند، اما هنگامی که انسان به آن ها نزدیک می شود، آلوده شان می یابد.

- دنیا خود را با ثبات جلوه می دهد، در حالی که فناپذیر است.

5. هدف قرآن از تعبیر «غرورآمیز و فریبنده» در مورد دنیا، آن است که انسان، جهان مادی را هدف نهایی خود قرار ندهد، که نتیجه اش غرق شدن در انواع جنایات و دور شدن از حقیقت و تکامل انسانی است.

اما استفاده صحیح از جهان مادی برای نیل به تکامل انسانی، نه تنها نکوهیده نیست، که لازم و ضروری است. (1)

6. تعبیرات این آیه نشان می دهد که پاداش کامل انسان در رستاخیز پرداخت می شود. (2) و پاداش های خدا در این دنیا و برزخ، پرتوی از آن یا قسمتی از نتایج اعمال است.

امام حسین علیه السلام مصداق اکمل رستگاران و شیعیانش بهشتی اند

عن أبی عبد الله قال إذا کان یوم القیامة یدعی محمد صلی الله علیه و آله فیکسی حلة وردیة ثم یقام علی یمین العرش ثم یدعی بإبراهیم علیه السلام فیکسی حلة بیضاء فیقام عن یسار العرش، ثم یدعی بعلی أمیر المؤمنین علیه السلام فیکسی حلة وردیة فیقام علی یمین النبی صلی الله علیه و آله ثم یدعی بإسماعیل فیکسی حلة بیضاء فیقام علی یسار إبراهیم، ثم یدعی بالحسن علیه السلام فیکسی حلة وردیة فیقام علی یمین أمیر المؤمنین علیه السلام ثم یدعی بالحسین علیه السلام فیکسی حلة وردیة فیقام علی یمین الحسن علیه السلام ثم یدعی بالأئمة فیکسون حللا وردیة و یقام کل واحد علی یمین صاحبه، ثم یدعی بالشیعة فیقومون أمامهم ثم یدعی بفاطمة و نسائها من ذریتها و شیعتها فیدخلون الجنة بغیر حساب، ثم ینادی مناد من بطنان العرش من قبل رب العزة والأفق الأعلی نعم الأب أبوک یا محمد و هو إبراهیم و نعم الأخ أخوک و هو علی بن أبی طالب علیه السلام و نعم السبطان سبطاک و هما الحسن والحسین ونعم الجنین جنینک وهو محسن

ص:186


1- (1) . همان، ص202.
2- (2) . واژه «توُفَّون» به معنای پرداخت کامل است.

ونعم الأئمة الراشدون من ذریتک وهم فلان و فلان، ونعم الشیعة شیعتک ألا إن محمدا ووصیه وسبطیه والأئمة من ذریته هم الفائزون ثم یؤمر بهم إلی الجنة وذلک قوله: (فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ) 1. 2

تحلیل

در آیه سخن از «فائزین» یعنی افراد کامیاب و رستگار شده که در رستاخیز وارد بهشت می شوند که بر اساس روایت فوق اهل بیت علیهم السلام از مصادیق کامل آن هستند. شیعیان اهل بیت علیهم السلام نیز از دوزخ نجات یافته (و با شفاعت فاطمه علیهاالسلام ) وارد بهشت می شوند. در حقیقت این روایت مصادیق کامل رستگاران بهشتی را بیان کرده که امام حسین علیه السلام از جمله آن هاست.

پیام

بر اساس آیه و روایت فوق، امام حسین علیه السلام در رستاخیز جایگاه ویژه ای نزد خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله دارد و از مصادیق کامل رستگاران بهشتی است و شیعیان ایشان نیز اهل بهشت می شوند، پس هر کس می خواهد رستگار و بهشتی شود واز آتش نجات یابد رهرو حسین علیه السلام گردد.

19- امام حسین علیه السلام پایدار و نگهبان دین
اشاره

آل عمران/ 200. (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ) ؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! شکیبا باشید؛ و [در برابر دشمنان] شکیبایی ورزید و نگهبان مرزها باشید، و [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ کنید، باشد که شما رستگار شوید».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. قرآن کریم در آخرین آیه سوره آل عمران، یک برنامه جامع چهار ماده ای برای عموم مسلمانان ارائه می کند، که عبارت اند از:

الف) صبر و استقامت در برابر حوادث و مشکلات شخصی؛

ب) پایداری در برابر استقامت دشمنان؛

ص:187

ج) مراقبت از مرزها؛

د) حفظ خود از عذاب الهی، یعنی رعایت پارسایی و تقوا.

در پایان آیه فوق اشاره شده است شما در سایه به کار بستن این چهار دستور، می توانید رستگار شوید؛ یعنی این امور زمینه کام یابی شما را فراهم می سازد، (1) ولی با تخلف از آن ها راهی به سوی رستگاری نخواهید داشت.

2. صبر و استقامت در برابر خواهش های نامشروع و مشکلات و حوادث زندگی، ریشه اصلی هرگونه پیروزی مادی و معنوی است.

از امام صادق علیه السلام حکایت شده که صبر نسبت به ایمان، مثل سر نسبت به بدن است. (2)

3. در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام ، صبر در آیه، به معنای صبر بر دین و استقامت در مصیبت ها و صبر در مقابل گناهان آمده است؛ (3) که البته این روایات مصادیق و موارد صبر را بیان می کنند.

4. واژه «صابِرُوا» به معنای صبر و استقامت در برابر صبر و استقامت دیگران است؛ (4) پس هر چه دشمن بر استقامت خود افزود، ما نیز باید بر پایداری و استقامت خود بیفزاییم تا پیروز شویم.

5. قرآن نخست به مؤمنان دستور می دهد که در برابر مشکلات زندگی خود استقامت کنند و در مرحله دوم دستور به استقامت در برابر دشمن می دهد؛ بنابراین، تا ملّتی در جهاد با نفس و اصلاح نقاط ضعف درونی خود موفق نشود، نمی تواند بر دشمن پیروز شود. (5)

ص:188


1- (1) . واژه «لعلّ» در قرآن کریم هنگامی به کار می رود که شرایطی در انجام کار و به دست آوردن نتیجه وجود دارد؛ یعنی انجام این برنامه چهار ماده ای زمینه ساز رستگاری شماست به شرط آن که از شرایط دیگر و برنامه های سازنده اسلامی غفلت نشود (همان، ص236).
2- (2) . «الصبر من الایمان بمنزلة الرأس من الجسد» (کافی، ج2، ص87 و بحارالانوار، ج71، ص92) همین روایت در کافی، ج2، ص89 از امام زین العابدین علیه السلام ، نیز حکایت شده است.
3- (3) . الارشاد، ج1، ص302؛ بحارالانوار، ج74، ص422 و ج79، ص136 و تفسیر صافی، ج1، ص411 - 412.
4- (4) . صابروا» از باب مفاعله و صبر دو طرفی است.
5- (5) . تفسیر نمونه، ج3، ص233.

6. مراقبت از مرزها معنای وسیعی دارد و شامل هرگونه آمادگی برای دفاع از خود و جامعه می شود؛ (1) یعنی مراقبت از مرزهای جغرافیایی در مقابل هجوم احتمالی دشمن ومراقبت و آماده باش در برابر حملات شیطان و هوس های سرکش و نیز محافظت از مرزهای فرهنگی و عقیدتی خود و مردم.

7. در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام «رابطوا» به معنای «همبستگی و مراقبت (در ارتباط) با امام» (2) و در احادیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام به معنای «انتظار نمازها یکی پس از دیگری» آمده است. (3)

این گونه احادیث به برخی موارد و مصادیق بارز نگهبانان و محافظان مرزهای فرهنگی و عقیدتی اشاره می کند که ارتباط با آنان سبب حفظ اسلام و فرهنگ و عقاید مسلمانان می شود.

8. در برخی از روایات به عالمان دین و دانشمندان نیز «مُرابط» گفته شده است. از امام صادق علیه السلام حکایت شده که دانشمندان پیروان ما همانند مرزدارانی هستند که در برابر لشگر ابلیس صف کشیده اند و از حمله کردن آنان به افرادی که قدرت دفاع ندارند، جلوگیری می کنند. (4) این احادیث نیز به مصادیق مرزبانان عقاید اسلامی اشاره می کند و وظیفه عالمان دینی را مشخص می سازد.

9. اگر برنامه های چهارگانه ای که در آیه فوق آمده است، در زندگی فعلی مسلمانان پیاده شود، بسیاری از مشکلات آنان حل خواهد شد، و از ضربات دردناکی که بر پیکر اسلام و مسلمین وارد می شود جلوگیری خواهد شد؛ چون یک حالت آماده باش عمومی برای محافظت از همه مرزهای جغرافیایی، فرهنگی و عقیدتی، در مسلمانان ایجاد می کند.

ص:189


1- (1) . واژه «رابطوا» از ماده «رباط»، در اصل به معنای بستن چیزی در مکانی است و به همین مناسبت به کاروان سرا هم «رباط» گویند (چون اسب ها را داخل آن می بستند) و «مُرابطه» به معنای مراقبت از مرزهاست، زیرا سربازان و مرکب ها و وسایل جنگی را در مرزها نگه می دارند.
2- (2) . کافی، ج2، ص81، ح3؛ تفسیر عیاشی، ج1، ص212 و شواهد التنزیل، ج1، ص174.
3- (3) . تفسیر صافی، همان؛ کافی، همان و تفسیر عیاشی، همان.
4- (4) . احتجاج، ج1، ص17 و ج2، ص385 و بحار الانوار، ج2، ص5.
امام حسین علیه السلام مصداق کامل صبر و مرابطه

عن أبی جعفر محمد ابن علی، عن أبیه علی بن الحسین علیهم السلام : «أن ابن عباس بعث إلیه من یسأله عن هذه الآیة: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا) 1 فغضب علی بن الحسین علیهماالسلام و قال للسائل: وددت أن الذی أمرک بهذا واجهنی به - ثم قال - : نزلت فی أبی وفینا، ولم یکن الرباط الذی أمرنا به بعد، وسیکون ذلک ذریة من نسلنا المرابط».

ثم قال: «أما إن فی صلبه - یعنی ابن عباس - ودیعة ذرئت لنار جهنم، سیخرجون أقواما من دین الله أفواجا، وستصبغ الأرض بدماء فراخ من فراخ آل محمد علیهم السلام ، تنهض تلک الفراخ فی غیر وقت، وتطلب غیر مدرک، و یرابط الذین آمنوا، ویصبرون ویصابرون حتی یحکم الله و هو خیر الحاکمین».

تحلیل

در آیه فوق از صبر و استقامت در برابر دشمن و نگهبانی (از اسلام و کشور اسلامی) سخن گفته شده بود و در حدیث فوق این مطلب بر امام حسین علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام تطبیق شده بود. آری امام حسین علیه السلام بزرگ ترین نگهبان اسلام بعد پیامبر صلی الله علیه و آله بوده و هست او با خون خود اسلام ناب را زنده و بیمه کرد. و در این راه قربانی ها داد و صبر کرد. پس یکی از مصادیق کامل آیه فوق امام حسین علیه السلام است و روایت فوق که تعبیر «نزلت» به کار برده است از باب جری و تطبیق است.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایت استفاده می شود که در برابر دشمنان دین صبر و نگهبانی کنید و در این راه الگوی شما امام حسین علیه السلام باشد که بزرگ ترین نگهبان و پایدارترین شخص در راه اسلام بود.

سوم: سوره نساء

20- کشتن امام حسین علیه السلام از گناهان کبیره
اشاره

ص:190

نساء/ 31. ( إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَرِیماً ) ؛ «اگر از گناهان بزرگی که از آن[ها] منع می شوید، دوری کنید، بدی هایتان را از شما می زداییم، و شما را در جایگاه ارجمندی وارد می سازیم».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. همه گناهان، نافرمانی در برابر خدا و گناه بزرگ است؛ پس گناه بزرگ و کوچک نسبی است. گناه «کبیره» به معنی هر گناهی است که از نظر اسلام بزرگ و پراهمیت است (1) و در قرآن کریم در مورد آن وعده آتش داده شده است؛ مثل: قتل، رباخواری و عمل منافی عفت. در حدیثی از امام باقر، امام صادق و امام رضا علیهم السلام نیز به همین مطلب اشاره شده است. (2)

2. در برخی از روایات، گناهان کبیره شامل کفر، قتل، عاق والدین، ربا خواری، خوردن مال یتیم، فرار از جنگ و بازگشت به حالت قبل از هجرت، شده است. (3)

و در برخی دیگر از روایات تعداد گناهان کبیره بیست و یا هفتاد عدد ذکر شده است. این مطالب در حقیقت اشاره به درجات گناهان کبیره و مصادیق آنهاست. (4)

3. قرآن کریم در مورد «گناهان صغیره» تعبیرات متفاوتی دارد؛ هم چون: «سیئه» (کار بد)، و «لَمَم» (5) (کارهای کوچک و کم اهمیت و گناهی که ناخواسته از انسان سر می زند) و «صغیرة» (6) (کوچک)، البته هرگونه نافرمانی در برابر خدا گناه بزرگ است، اما این که برخی را کوچک و برخی را بزرگ می نامیم به خاطر آن است که آن ها را نسبت به هم دیگر می سنجیم.

ص:191


1- (1) . طبرسی بیان کرده: ما معتقدیم که همه گناهان بزرگ است و بزرگ بودن و کوچک بودن برخی نسبی است. (مجمع البیان، ج3، ص61، ذیل آیه).
2- (2) . الکبائر، التی اوجب اللّه عزّوجلّ علیها النار» (اصول کافی، ج2، ص276؛وسائل الشیعه، ج15، ص315؛تفسیر صافی، ج1، ص444؛نور الثقلین، ج1، ص473 و تفسیر نمونه، ج3، ص359).
3- (3) . تفسیر صافی، همان.
4- (4) . برای اطلاعات بیش تر در مورد گناهان کبیره به ذیل آیه 32 سوره نجم در تفسیر قرآن مهر مراجعه فرمایید.
5- (5) . نجم/ 32.
6- (6) . کهف/ 49.

4. پرهیز از گناهان بزرگ موجب پوشیدگی و بخشودگی گناهان کوچک می شود؛ یعنی پرهیز از گناهان بزرگ، یک نوع حالت «تقوای روحانی» در انسان ایجاد می کند که می تواند، آثار گناهان کوچک را از وجود او بشوید؛ مثل هنگامی که می گوییم: اگر انسان از مواد سمی خطرناک پرهیز کند، مزاج سالم او می تواند آثار نامطلوب برخی غذاها را از بین ببرد.

5. این که خدا پاداش ترک گناهان بزرگ را، بخشش گناهان کوچک قرار داده است، نوعی تشویق به ترک گناهان بزرگ است.

6. در چند صورت گناهان صغیره تبدیل به گناهان کبیره می شوند:

الف) تکرار گناهان صغیره؛ (1)

ب) کوچک و حقیر شمردن گناه صغیره؛ (2)

ج) ارتکاب گناه صغیره از روی تکبر و گردنکشی در برابر فرمان خدا؛ (3)

د) انجام گناه صغیره توسط افراد برجسته اجتماع، که موجب الگو شدن آن برای دیگران شود؛ (4)

ه- ) خوشحالی به خاطر انجام گناه کوچ؛ (5)

و) عدم مجازات سریع خدا در برابر گناه را، دلیل بر رضایت خدا به شمار آوردن. (6)

قتل امام حسین علیه السلام از مصادیق کبائر

فراتٌ قال: حدّثنی جعفر بن محمّد الفزاری معنعناً عن أبی عبد الله علیه السلام ، قال: «أکبر الکبائر سبع: الشرک بالله العظیم، وقتل النفس التی حرم الله عزّوجلّ إلا بالحق، و أکل مال الیتیم، و عقوق الوالدین، وقذف المحصنات، و الفرار من الزحف، و إنکار ما أنزل الله.

ص:192


1- (1) . عن الصادق علیه السلام : «لا صغیرة مع الإصرار» (اصول کافی، ج2، ص288).
2- (2) . عن علی علیه السلام : «اشد الذنوب ما استهان به صاحبه» (نهج البلاغه، کلمات قصار 348).
3- (3) . نازعات/ 37.
4- (4) . سوره احزاب، آیه 30. عن النبی صلی الله علیه و سلم : «من سنّ سنة سیئة فعلیه وزرها و وزر مَن عمل بها لا ینقص من اوزارهم شیئاً» (محجة البیضاء، ج7، ص61).
5- (5) . عن النبی صلی الله علیه و سلم : «من اذنب ذنباً وهو ضاحک دخل النار وهو باک» تفسیر نمونه، ج3، ص361؛ثواب الاعمال، ص223 و ارشاد القلوب، ج1، ص185.
6- (6) . مجادله/ 8.

فأما الشرک بالله العظیم فقد بلغکم ما أنزل الله فینا، و ما قال رسول الله صلی الله علیه و آله ، فردوه علی الله وعلی رسوله. وأما قتل النفس الحرام فقتل الحسین علیه السلام وأصحابه. وأما أکل أموال الیتامی فقد ظلمنا فیئنا وذهبوا به. وأما عقوق الوالدین فإن عزوجل قال فی کتابه: (النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ)، 1 وهو أب لهم، فعقوه فی ذریته وفی قرابته. وأما قذف المحصنات فقد قذفوا فاطمة علیهاالسلام علی منابرهم. وأما الفرار من الزحف فقد أعطوا أمیر المؤمنین علیه السلام البیعة طائعین غیر مکرهین، ثم فروا عنه و خذلوه. وأما إنکار ما أنزل الله عزوجل، فقد أنکروا حقنا وجحدوه، و هذا مما لا یتعاجم فیه أحد، والله یقول: (إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَرِیماً). 2

تحلیل

آیه فوق به گناهان کبیره اشاره کلی دارد و روایت فوق یکی از مصادیق مهم گناهان کبیره را قتل امام حسین علیه السلام معرفی می کند. پس این دلالت از باب جری و تطبیق است. آری بر اساس آیات و احادیث پیش گفته «قتل» یکی از گناهان کبیره است (1) که وعده آتش جاویدان بر آن داده شده است و این برای کشتن یک انسان عادی است ولی کشتن امام مسلمین، گناهش اعظم است و اصولاً جنگ با امام موجب ارتداد و کفر می شود.

پیام

از این آیه با توجه به روایت به دست می آید که قاتلان امام حسین علیه السلام مرتکب گناه کبیره شده اند و این گناه به قدری بزرگ است که موجب کفر و عذاب جاویدان می شود.

21- ضرورت احسان به امام حسین علیه السلام :
اشاره

نساء/ 36. ( وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُوراً ) ؛ «و خدا را بپرستید؛ و هیچ چیز را با او شریک مگردانید؛ و نیکی کنید به پدر و مادر، و به نزدیکان و یتیمان و بینوایان، و همسایه نزدیک،

ص:193


1- (3) . (وَ مَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُتَعَمِّداً فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِداً فِیها). (نساء/ 93)

و همسایه دور، و دوست [و همنشین]، و در راه مانده و آنچه (از بردگان) که شما مالک هستید؛ که خدا کسی را که متکبّرِ خیال پرداز [و] فخر فروش است، دوست نمی دارد».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیه ده دستور مهمّ اسلامی بیان شده که عبارت اند از:

اول: عبادت خدا؛ هدف اصلی تمام برنامه های اسلامی، دعوت مردم به عبادت و بندگی خدا و ترک شرک است. توجّه به پرستش خدا، به عنوان یک حق الهی، روح را پاک و نیت را خالص و اراده را قوی می کند تا بتواند بقیه حقوق اسلامی را ادا کند.

در ضمن، از تعبیر آیه استفاده می شود که عبادت خدا باید همراه با دوری از شرک باشد؛ یعنی طرف اثبات و نفی با هم دیگر باشد، همان طور که در شعار توحید (لا اله الّا اللَّه) تبلور یافته است.

دوم: نیکی به پدر و مادر؛ در چهار مورد از آیات قرآن، این موضوع بعد از سفارش به توحید واقع شده است. (1) از این ترتیب مطالب استفاده می شود که میان آن دو موضوع ارتباط و پیوند است، چرا که نعمت بزرگ هستی و حیات در مرحله اول از ناحیه خدا و در مرحله بعدی به پدر و مادر ارتباط دارد.

از این روست که ترک احسان به پدر و مادر، هم دوش شرک به خدا آورده شده است.

سوم: نیکی به همه خویشاوندان (صِله رحم)؛ نیکی به خویشان، که در قرآن بر آن تأکید شده، سبب محکم شدن پیوند خانوادگی شده و واحدهای متشکلی به نام فامیل و خانواده به وجود می آورد تا در برابر مشکلات و حوادث یک دیگر را یاری دهند و از حقوق هم دیگر دفاع کنند.

چهارم: نیکی به کودکان بی سرپرست؛ فراموش کردن یتیمان، از طرفی سرنوشت این کودکان را به خطر می اندازد، و از طرف دیگر، سرنوشت اجتماع را با خطر روبه رو می سازد؛ چون اگر این کودکان رها شوند و به آنان محبت نشود، ممکن است منحرف گردند و افرادی خطرناک پرورش یابند؛ پس نیکی به یتیمان هم نیکی به فرد است و هم نیکی به اجتماع.

ص:194


1- (1) . ر.ک: بقره/ 38؛ انعام/ 151؛ اسراء/ 23 و آیه فوق.

پنجم: نیکی به بینوایان؛ افراد معلول و از کار افتاده و یا فقرایی که نمی توانند زندگی خود را اداره کنند، باید مورد توجه قرار گیرند و فراموش کردن آنان بر خلاف اصول انسانی و اسلامی است.

ششم: نیکی به همسایگان نزدیک؛ (1)

هفتم: نیکی به همسایگان دور؛ (2) در روایات اسلامی از پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام حکایت شده که: تا چهل خانه از چهار طرف همسایه انسان به شمار می آیند. (3)

از علی علیه السلام در وصیت ایشان حکایت شده که: آن قدر پیامبر صلی الله علیه و آله درباره همسایگان سفارش می کرد که ما فکر می کردیم شاید دستور دهد همسایگان از یک دیگر ارث ببرند. (4)

و در حدیثی از امام صادق علیه السلام می خوانیم که: نیکی کردن همسایگان به یک دیگر رزق را زیاد، خانه ها را آباد و عُمرها را طولانی می کند. (5)

هشتم: نیکی به دوستان؛ تعبیر «دوست هم نشین» معنای وسیعی دارد، و شامل دوستان دایمی و موقت، هم کاران، هم سفران، مراجعه کنندگان، شاگردان، مشاوران و خدمت گزاران می شود؛ یعنی آیه فوق یک دستور کلی برای حُسن معاشرت است و اگر در برخی روایات به «همسر» تفسیر شده است، (6) از باب بیان یکی از مصادیق آیه است.

ص:195


1- (1) . البته تعبیر «همسایگان نزدیک» را برخی مفسران به معنای همسایگان خویشاوند و همسایگان هم کیش دانسته اند؛ یعنی همسایگانی که از نظر خویشاوندی یا دین و مذهب به انسان نزدیک اند، اما با توجه به قبل و بعد (سیاق) آیه، همان معنای همسایگان نزدیک از نظر مکان، مناسب تر است (تفسیر نمونه، ج3، ص380).هر چند اطلاق آیه شامل همه همسایگان نزدیک، اعم از مسلمان و کافر و خویشاوند و غیرخویشاوند می شود.
2- (2) . تذکر: برخی از مفسران احتمال داده اند که مقصود آیه، همسایگان غیرمسلمان باشد؛ یعنی همسایگانی که از نظر دین با مسلمانان فاصله دارند، که البته معنای اول مناسب تر است، هر چند اطلاق آیه شامل همسایگان مسلمان و غیر مسلمان می شود (ر.ک: همان، ص381).
3- (3) . تفسیر صافی، ج1، ص451. طبق یک محاسبه، این حدیث مساحت حدود 5000 خانه و یا یک شهر کوچک را شامل می شود.
4- (4) . ر.ک: اصول کافی، ج7، ص51؛ نهج البلاغه، وصیت علی علیه السلام ، نامه 47؛ نیز: تفسیر المنار؛ تفسیرقرطبی و صحیح بخاری از اهل سنت.
5- (5) . اصول کافی، ج2، ص667؛ تفسیر صافی، همان، ص449.
6- (6) . ر.ک: المنار؛ روح المعانی و تفسیر قرطبی که از علی علیه السلام حکایت می کنند.

نهم: نیکی به در راه ماندگان؛ تعبیر «فرزند راه» (در راه مانده) اشاره دارد که شما نسبت به این افراد هیچ گونه شناختی ندارید و ممکن است آنان در وطن خود ثروتمند باشند، ولی اکنون مسافرانی در راه مانده و محتاج اند، که باید حمایتشان کرد.

دهم: نیکی به بردگان؛ در آیات متعددی از قرآن در مورد بردگان سفارش شده و حمایت های اسلام از این قشر و برنامه آزادی تدریجی آنان در اسلام سبب شد که پس از مدّتی، برده داری در جامعه اسلامی ریشه کن شود.

2. افرادی که خداپرست نیستند و در برابر حق کرنش نمی کنند و به دیگران امداد نمی رسانند، افرادی متکبّر و فخرفروش اند که گرفتار اعمال و تخیلات کبرآلود خود هستند. (1)

3. در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ذیل این آیه حکایت شده که: تکبّر آن است که انسان در مقابل حق فروتن نباشد و خود را بالاتر از مردم بداند و آن ها را تحقیر کند. (2)

4. احسان به دیگران مفهوم وسیعی است و شامل هرگونه رفتار نیک می شود؛ مانند: معاشرت نیکو، نیکوکاری، امدادرسانی مادی، کمک های فکری و مشورتی، هم کاری و راه نمایی و... . آری، انسان نسبت به خویشاوندان، محرومان، همسایگان و هم نشینان خود وظایف سنگینی دارد.

امام حسین علیه السلام از مصادیق «ذی القربی»

در برخی روایات از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام حکایت شده که درباره این آیه فرمودند: پیامبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام پدران این امت هستند (3) (که باید به آنان نیکی شود).

فراتٌ قال: حدّثنی جعفر بن محمّد الفزاری معنعناً عن أبی عبدالله علیه السلام ، قال: «أکبر الکبائر سبع: الشرک بالله العظیم، وقتل النفس التی حرم الله عزّوجلّ إلا بالحق، وأکل مال الیتیم، وعقوق الوالدین، وقذف المحصنات، والفرار من الزحف، وإنکار ما أنزل الله.

ص:196


1- (1) . واژه «مُختال» از ماده «خیال» به معنای کسی است که با یک سلسله تخیّلات، خود را بزرگ می پندارد؛ و واژه «فَخور» به معنای کسی است که فخر فروشی می کند؛ و تفاوت آن دو در این است که یکی اشاره به تخیّلات کبرآلود ذهنی و دیگری اشاره به اعمال تکبّرآمیز خارجی دارد (ر.ک: تفسیر نمونه، ج3، ص384).
2- (2) . الدر المنثور، ج2، ص162 و الفرقان، ج7، ص69.
3- (3) . ر.ک: تفسیر صافی، ج1، ص449؛ بشارة المصطفی، ص55، ص160 و امالی، ص657.

فأما الشرک بالله العظیم فقد بلغکم ما أنزل الله فینا، وما قال رسول الله صلی الله علیه و آله ، فردوه علی الله وعلی رسوله. وأما قتل النفس الحرام فقتل الحسین علیه السلام وأصحابه. وأما أکل أموال الیتامی فقد ظلمنا فیئنا وذهبوا به. وأما عقوق الوالدین فإن عزوجل قال فی کتابه: (النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ)، 1 وهو أب لهم، فعقوه فی ذریته وفی قرابته. وأما قذف المحصنات فقد قذفوا فاطمة علیهاالسلام علی منابرهم. وأما الفرار من الزحف فقد أعطوا أمیر المؤمنین علیه السلام البیعة طائعین غیر مکرهین، ثم فروا عنه و خذلوه. وأما إنکار ما أنزل الله عز و جل، فقد أنکروا حقنا و جحدوه، وهذا مما لا یتعاجم فیه أحد، والله یقول: (إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَرِیماً). 2

جعفر بن محمد بن سعید الأحمسی معنعنا عن جعفر [الصادق] علیه السلام فی قوله [تعالی] (وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً) 3 قال إن رسول الله صلی الله علیه و آله و علی بن أبی طالب علیه السلام هما الوالدان [الوالدین] (وَ بِذِی الْقُرْبی) 4 قال الحسن و الحسین علیهماالسلام . (1)

تحلیل

این گونه روایات بیان بطن قرآن و یا تعیین مصادیق معنوی پدر و مادر است؛ نقش پیامبر و امام هم چون نقش پدری است که جامعه اسلامی را سرپرستی، کمک و هدایت می کنند، پس آنان پدران معنوی مردم هستند و حق پدرانه بر ما دارند.

اما امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام خویشاوندان امت هستند چرا که طبق آیه مباهله آنان پسران پیامبر به شمار می آیند و نیز وقتی امام علی علیه السلام پدر امت است فرزندان او در حکم برادر بزرگ تر همه مردم هستند.

علاوه بر آنکه امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام ، دو امام بودند و امام، پدر امت است که والاترین خویشاوندی به شمار می رود.

ص:197


1- (5) . فرات، ص104 و بحار، ج23، ص269، ح19.

آری، این گونه روایات توسعه در معنای «پدر» و «خویشاوند» می دهد آن گاه شامل پدر و خویشاوند معنوی می گردد. از این رو نیکی کردن به آن ها نیز لازم است. البته روشن است که نیکی ما به پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام زمینه ساز هدایت و کمال بیش تر خودمان می شود پس در حقیقت نیکی به خود ماست.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایات به دست می آید که امام حسین علیه السلام پدر و خویشاوند امت اسلام است که احسان به او ضرری است. و قطع رابطه با او قطع رحم به شمار می آید. و هر کس طالب کمال و هدایت بیشتر است در راه امام حسین علیه السلام احسان کند.

22- دشمنان امام حسین علیه السلام در عذاب سخت دوزخ
اشاره

نساء/ 56. ( إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیاتِنا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ ناراً کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ إِنَّ اللّهَ کانَ عَزِیزاً حَکِیماً ) ؛ «براستی کسانی که به آیات ما کفر ورزیدند، آنان را در آینده به آتشی وارد می کنیم (و می سوزانیم) که هر گاه پوست هایشان (در آن) بریان گردد (و بسوزد)، پوست هایی غیر از آن ها بر جایش نهیم، تا عذاب (الهی) را بچشند؛ بدرستی که خدا، شکست ناپذیری فرزانه است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. کافران وارد آتش دوزخ می شوند و هنگامی که پوست آنان سوخت و بریان شد، (1) ممکن است درد کم تری احساس کنند؛ پس برای آن که مجازات آنان تخفیف نیابد، پوست تازه ای بر بدن آنان می روید و عذاب مستمر کافران عادی نمی شود.

2. در حدیثی آمده که: شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: گناه آن پوست های دیگر چیست؟ (یعنی آیا سوختن پوست های تازه با عدالت خدا سازگار است.)

حضرت فرمود: «این پوست های نو همان پوست های سابق و در عین حال، غیر آن است؛ همانند خشتی است که بشکنند و خرد کنند و دو مرتبه آن را در قالب بریزند و به صورت خشت تازه ای درآورند». (2)

ص:198


1- (1) . نَضِجَت» در اصل به معنای بریان شدن است.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج3، ص428 - 429؛ امالی، ص581؛ و احتجاج، ج2، ص354. (حکایت شده که پرسش کننده ابن ابی العوجا، ماتریالیست مشهور زمان امام صادق علیه السلام بود).

3. پاداش و کیفر در حقیقت با روح و قوای ادراکی انسان ارتباط دارد و جسم همواره وسیله ای برای انتقال پاداش و کیفر به روح انسان است. (1)

پس، اگر پوست یا جسم کسی عوض شود و یا نو گردد، باز هم کیفر مناسب و عادلانه به او خواهد رسید.

4. معاد هم روحانی است و هم جسمانی و این آیه دلیلی دیگر بر وقوع معاد جسمانی است.

جایگاه دشمنان امام حسین علیه السلام در دوزخ

در برخی تفاسیر آمده است که مقصود از «آیات» در این آیه، امام علی و دیگر امامان معصوم علیهم السلام هستند، (2) که هر کس به آن ها کفر ورزد و انکارشان کند، به کیفر سختی دچار خواهد شد.

قال صلی الله علیه و آله ولدی الحسین یقتل ظلماً وعدواناً ألا ومن قتله یدخل فی تابوتٍ من نارٍ ویعذّب بعذاب نصف أهل النار وقد غلّت یداه ورجلاه وله رائحةٌ یتعوّذ أهل النار منها، هو من شایع وبایع أو رضی بذلک (کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَیْرَها لِیَذُوقُوا الْعَذابَ) 3 لایفتر عنهم ساعةً ویسقون من حمیم جهنم، فالویل لهم من عذاب جهنم. (3)

تحلیل

آیه فوق در مورد کافران و عذاب دردناک آن هاست ولی احادیث فوق برخی از مصادیق بارز «آیات الهی» را بیان می کند که همان ائمه علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام هستند و نیز یکی از مصادیق «کفار را بیان می کند که همان دشمنان امام حسین علیه السلام هستند که در برابر امام حق ایستادند و کفر ورزیدند و گرفتار عذاب سخت مذکور در این آیه شدند.

ص:199


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، همان.
2- (2) . تفسیر صافی، ج1، ص460.
3- (4) . بحار، ج45، ص321، ح14؛نورالثقلین، ج1، ص495، ح317 (قریبٌ منه) و مشابه این حدیث در معانی الاخبار، ص109؛ قصص الأنبیاء، ص41؛ بحار، ج11، ص173، ح19 و ج26، ص321، ح2؛ عیون اخبارالرضا، ج2، ص47، ح178؛ تأویل الآیات، ج1، ص768، ح14، بحار، ج44، ص300،کشف الیقین، ص306 و صحیفة الرضا، ص58.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایات استفاده می شود که امام حسین علیه السلام یکی از آیات بزرگ الهی است و دشمنان امام حسین علیه السلام کافرانی هستند که گرفتار عذابی دردناک هستند که نو به نو می شود.

23- اطاعت امام حسین علیه السلام همچون اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله
اشاره

نساء/ 59. ( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ فِی شَیْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ ذلِکَ خَیْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْوِیلاً ) ؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید؛ و فرستاده [خدا] و صاحبان امر (خود)تان را اطاعت نمایید. و اگر در چیزی با همدیگر اختلاف کردید، پس آن را به خدا و فرستاده (اش) ارجاع دهید (و از آن ها داوری بطلبید) اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، این (کار) بهتر و فرجام(ش) نیکوتر است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. تعبیر «اطاعت کنید.» در آیه تکرار شده است؛ یک بار برای اطاعت از خدا و یک بار برای اطاعت از پیامبر و رهبران. شاید این تکرار برای آن است که اطاعت خدا اصلی است، ولی اطاعت پیامبر به خاطر فرمان خداست. (1)

یعنی اطاعت آن ها در ظاهر یک سان، اما در واقع دو نوع است. (2)

2. تعبیر «اطاعت کنید.» در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله که معصوم و نماینده خداست، و رهبران الهی، یک بار به کار رفته است؛ یعنی اطاعت بی قید و شرطی که از پیامبر صلی الله علیه و آله لازم است، از رهبران الهی نیز لازم است، پس روشن می شود که رهبران الهی که در آیه بدانها اشاره شده، باید مثل پیامبر صلی الله علیه و آله دارای مقام عصمت باشند و خطا نکنند و اطاعت از آنان به صورت بی قید و شرط مطلوب باشد.

3. در مورد واژه «صاحبان امر»، مفسران شیعه و اهل سنت نظرهای متفاوتی ارایه کرده اند. برخی از مفسران اهل سنت گفته اند که مقصود از صاحبان امر این افرادند: زمام داران و

ص:200


1- (1) . به عبارت دیگر، اطاعت خدا بالذات و اطاعت پیامبر صلی الله علیه و سلم بالغیر است.
2- (2) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج3، ص435.

حاکمان، چه ستمگر و چه عادل، زمام داران و صاحب منصبانی که دستوری خلاف احکام اسلامی ندهند، دانشمندان عادل که از محتوای کتاب و سنت آگاهی دارند، خلفای چهارگانه، صحابه و یاران پیامبر، فرماندهان لشگر (1) و اجماع امت. مفسران شیعه بر آن اند که مقصود از «صاحبان امر» در آیه فوق افراد معصوم هستند؛ چرا که، همان طور که گذشت، اطاعت آنها، مثل اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله ، بی قید و شرط واجب است؛ پس آیه فوق فقط شامل امامان معصوم علیهم السلام می شود. این مطلب در بسیاری از روایات نیز آمده است که برخی از آن ها را عالمان اهل سنت نیز حکایت کرده اند. (2) علاوه بر این که افراد و گروه هایی که مفسران اهل سنت نام بردند، اولاً، معصوم نیستند، پس آیه شامل آن ها نمی شود.

و ثانیاً، آیه صاحبان امر را به صورت مطلق و بی قید و شرط آورده است و این تفسیرها با اطلاق آیه ناسازگار است.

4. «صاحبان امر» فقط رهبران معصوم جامعه اسلامی، یعنی امامان علیهم السلام هستند، اما اگر کسانی از طرف امامان معصوم علیهم السلام به مقامی منصوب شوند، با شرایطی اطاعت از آن ها لازم است و دستورات آنها، با واسطه، به دستور معصوم و به پیامبر صلی الله علیه و آله و خدا منتهی می شود.

البته این تعیین و نصب می تواند به صورت مستقیم انجام شده باشد، مثل نایبان خاص امام عصر علیه السلام ؛ و یا از طریق نصب عام باشد، که فقها و ولایت فقیه با شرایطی خاص، نایب حجة بن الحسن علیه السلام هستند و در زمان غیبت، مردم را رهبری می کنند، که نمونه کامل آن در عصر ما، امام خمینی رحمه الله بود.

5. مقصود از واژه «اَمر» در «صاحبان امر» چیزهایی است که مربوط به دین یا دنیای مؤمنان است.

6. صدر آیه فوق دستور به اطاعت مطلق از خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله و صاحبان امر می دهد و ذیل آن دستور می دهد که مسلمانان اختلافات را نزد خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله ببرند. از این تفاوت تعبیر روشن می شود که اولاً، اختلافات مربوط به احکام کلی نزد خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله برده

ص:201


1- (1) . همان.
2- (2) . ر.ک: احقاق الحق، ج3، ص425.

می شود که تشریع آن با خدا و پیامبر است، وگرنه در مسائل مربوط به جزئیات حکومت و جامعه، همه مسلمانان موظف به اطاعت از خدا و پیامبر و رهبران الهی هستند. (1)

و ثانیاً، مرجع اختلافات «کتاب و سنت» یعنی سخن خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله است و امامان نیز مُجری و مبین کتاب و سنّت هستند؛ همان گونه که بارها بیان کرده اند؛ از این رو لازم نبود که عبارت اولی الأمر در ذیل آیه تکرار شود. (2)

7. آیه فوق فصل الخطابی برای جامعه مسلمانان تعیین می کند که در هنگام اختلافات، حکم خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله ، یعنی قانون الهی، سخن آخر است و همه باید از آن اطاعت کنند و در عصر حاضر نیز اگر مسلمانان، قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را مرجع حل اختلافات خود بدانند، به اهل بیت علیهم السلام رو می آورند و مشکلات آنان زودتر حل می شود و این برای آنان بهتر و خوش فرجام تر و نشانه ایمان آنهاست.

8 . اگر نظام مدیریتی جامعه اسلامی رعایت شود و مردم سخن خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله (قرآن و سنت) را داور نهایی خود بدانند، اختلافات جامعه کم تر و به زودی برطرف می شود؛ و جامعه اسلامی سعادتمند می گردد.

امام حسین علیه السلام از مصادیق اولوالامر

برخی از مفسران اهل سنت گفته اند (3) و روایاتی نیز حکایت کرده اند که آیه فوق در مورد امام علی علیه السلام و اهل بیت علیهم السلام نازل شده است. (4)

و در روایات متعدد شیعه نیز حکایت شده که مقصود از «اُولو الامر»، همان امامان شیعه هستند و نام تک تک آن ها برده شده است. (5)

ص:202


1- (1) . واژه «شیء» در آیه فوق مطلق است و شامل همه اختلافات می شود، یعنی هرگونه اختلافی را نزد خدا و پیامبر صلی الله علیه و سلم ببرید و طبق کتاب و سنت حل و فصل کنید، ولی با قرینه فوق، شامل اختلافات کلّی می شود.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج3، ص441.
3- (3) . صاحب تفسیر بَحرُ المحیط و یَنابیعُ المَودة از اهل سنت تصریح کرده اند.
4- (4) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج3، ص443 و ینابیع المودة، ص116 و 114.
5- (5) . ر.ک: کمال الدین، ج1، ص253؛ مناقب ج1، ص282؛ بحار الانوار، ج23، ص289؛تفسیر برهان، ج2، ص103، ذیل آیه و تفسیر صافی، ج1، ص462.

جابر بن یزید الجعفی قال: سمعت جابر بن عبدالله یقول: لما انزل الله عزّوجلّ علی نبیه محمد صلی الله علیه و آله (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ) 1 قلت: یا رسول الله عرفنا الله و رسوله فمن أولوا الأمر الذین قرن الله طاعتهم بطاعتک؟ فقال علیه السلام هم خلفائی یا جابر و أئمة المسلمین من بعدی، أو لهم علی بن ابی طالب ثم الحسن، ثم الحسین، ثم علی بن الحسین ثم محمد بن علی المعروف فی التوراة بالباقر و ستدرکه یا جابر فاذا لقیته فاقرأه منی السلام، ثم الصادق جعفر بن محمد ثم موسی بن جعفر، ثم علی بن موسی، ثم محمد بن علی، ثم علی بن محمد، ثم الحسن بن علی، ثم سمیی و کنیی حجة الله فی أرضه و بقیته فی عباده ابن الحسن بن علی، ذاک الذی یفتح الله تعالی ذکره علی یدیه مشارق الأرض و مغاربها، ذاک الذی یغیب عن شیعته و أولیائه غیبة لا یثبت فیها علی القول بإمامته الا من امتحن الله قلبه للایمان. (1)

تحلیل

آیه فوق مؤمنان را به اطاعت «اولوالامر» فرا می خواند و روایات فوق مصادیق کامل این کلمه را بیان می کند که امامان معصوم از جمله امام حسین علیه السلام هستند.

پیام

بر اساس آیه با توجه به روایات فوق اطاعت امام حسین علیه السلام مثل اطاعت پیامبر صلی الله علیه و آله واجب است و مخالفت با دستورات آن حضرت جایز نیست.

24- امام حسین علیه السلام رفیق نیکویی از نعمت دادشدگان شهید

نساء/ 69. ( وَ مَنْ یُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً ) .

و کسانی که خدا و فرستاده[اش] را اطاعت کنند، پس ایشان با کسانی، که خدا به آنان نعمت داده، از پیامبران و راستگویان و شهیدان و شایستگان (همنشین) خواهند بود؛ و آنان چه نیکو رفیقانی هستند.

ص:203


1- (2) . بحار، ج36، ص249، ح17؛کمال الدین، ص253؛نورالثقلین، ج1، ص499، ح331 وفی تأویل الآیات، ج1، ص135، ح13 و بحار، ج23، ص289، ح16 (مع نقیصة) مشابه آن در عیاشی، ج1، ص251 و البرهان، ج1، ص385.

شأن نزول

حکایت شده که یکی از یاران پیامبر صلی الله علیه و آله به نام «ثُوبان» که محبت شدیدی به حضرت داشت، روزی پریشان و ناراحت خدمت ایشان رسید. پیامبر صلی الله علیه و آله از سبب ناراحتی اش پرسیدند. وی گفت: زمانی که از شما دور می شوم و شما را نمی بینم، ناراحت می شوم و امروز در این فکر بودم که در رستاخیز، اگر من اهل بهشت باشم، در جایگاه شما نیستم و شما را نخواهم دید و اگر اهل بهشت نباشم که تکلیف کار من روشن است؛ بنابراین در هر دو صورت از دیدار شما محروم خواهم شد؛ پس چرا افسرده نباشم؟!

آیات فوق فرو فرستاده شد و به این گونه افراد بشارت داد که پیروان خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله ، در بهشت نیز هم نشین پیامبران و برگزیدگان خدا خواهند بود. (1)

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. خداوند نعمت خود را بر چهار گروه تمام کرده است: پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان، که رفیقان خوبی هستند. افراد وظیفه شناس که به دستورات خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله عمل می کنند نیز با آنان هم نشین خواهند بود و این ها همان کسانی هستند که هر روز در نمازها از خدا می خواهیم که ما را به راه آنان هدایت کند (اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ) . (2)

2. «صدیقین» یعنی «راست گویانی» که سراسر وجودشان راستی و درستی است (3)؛ کسانی که با عمل و کردار، راست گویی خویش را به اثبات می رسانند.

از تعبیر این آیه استفاده می شود که بعد از مقام نبوت، مقامی بالاتر از صدق و راستی نیست.

3. در برخی روایات آمده است که مقصود از «صدیق» امام علی علیه السلام و دیگر امامان معصوم علیهم السلام هستند (4)؛ البته این روایات، مصادیق روشن و عالی آیه را بیان می کنند و به معنای انحصار نیست.

ص:204


1- (1) . اسباب النزول، ص168 و بحارالانوار، ج22، ص87 و ج65، ص2.
2- (2) . حمد/ 6-7.
3- (3) . واژه «صدیق» صیغه مبالغه است.
4- (4) . تفسیر صافی، ج1، ص468 - 469.

4. واژه «شهید» در اصل به معنای «گواه» است. انسان گاهی با سخن خویش و گاهی با عمل و کشته شدن در راه اهداف پاک، گواهی بر حق می دهد.

مقصود از «شهدا» در آیه فوق، یا کشته شدگان در راه هدف و یا افراد برجسته ای هستند که در روز رستاخیز شاهد و گواه اعمال انسان ها هستند. (1)

5. «صالحان» افراد شایسته ای هستند که با انجام کارهای مثبت و سازنده و پیروی از دستورات پیامبران به مقامات برجسته ای نایل شده اند.

6. در برخی روایات آمده است که مقصود از صالحان، یاران برگزیده امامان معصوم علیهم السلام هستند؛ (2) البته این روایات نیز مصادیق بارز آیه را بیان می کنند.

7. مراحل چهارگانه ای که در آیه آمده است، شاید اشاره به این باشد که برای ساختن یک جامعه شایسته، نخست رهبران الهی، یعنی پیامبران، و به دنبال آنان، تبلیغ کنندگان صدیق که قول و عملشان با هم هماهنگ است وارد عمل می شوند و در مرحله سوم برخی از آنان در راه مبارزه با آلودگی ها قربانی و شهید می شوند و محصول همه این مراحل، به وجود آمدن افرادی صالح است که مشعل حق را روشن نگاه می دارند و نسبت به نسل آینده وظیفه رهبری، تبلیغ و شهادت را به عهده دارند. (3)

8. معاشران خوب آن قدر با ارزش اند که در جهان دیگر نیز، برای تکمیل نعمت های بهشتیان، هم نشینان خوب به آنان عطا می شوند.

9. رفیقان خوب بهشتی از مسیر اطاعت از فرمان خدا و رسول صلی الله علیه و آله به دست می آیند؛ یعنی در این راه است که پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان وجود دارند.

آری، انسان باید در دنیا به دنبال رفیقانی باشد که این خصلت ها را دارند، تا بتواند در آخرت با آنان هم نشین شود.

10. هم نشینی افراد فرمان بردار با پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان، به معنای برابری مقام آنان با هم نیست، بلکه هر کدام، طبق مقام خود، سهمی خاص از مواهب و الطاف الهی دارند.

ص:205


1- (1) . همان و تفسیر نمونه، ج3، ص460 - 461.
2- (2) . تفسیر صافی، همان.
3- (3) . تفسیر نمونه، ج3، همان.

امام حسین علیه السلام از مصادیق کامل شهداء در آیه فوق:

عن أم سلمة، قالت: سألت رسول الله صلی الله علیه و آله عن قول الله سبحانه: (فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً).

قال: «الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمْ مِنَ النَّبِیینَ» أنا «وَالصِّدِّیقِینَ» علی بن أبی طالب «وَالشُّهَداءِ» الحسن و الحسین «وَالصَّالِحِینَ» حمزة «وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً» الأئمة الاثنا عشر بعدی». (1)

تحلیل

در این آیه به جایگاه بلند شهداء اشاره شده است و در این روایت به مصادیق شهداء اشاره شده که امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام از مصادیق کامل آن ها هستند. که جان خود را در راه خدا فدا کردند و همچون شمعی شاهد محفل بشریت و چراغ راه مسلمانان شدند. پس هر چند که شهداء منحصر در این دو امام علیه السلام نیست اما روایت از باب جری و تطبیق مصادیق کامل شهداء را بیان می کند.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایت استفاده می شود که امام حسین علیه السلام شهید بزرگی و رفیق نیکویی است که به او نعمت الهی داده شده و در هر نماز از خدا می خواهیم که ما را به راه نعمت داده شدگانی همچون امام حسین علیه السلام هدایت کند. آری هر کس رفیق نیکو طلبد در راه حسین علیه السلام گام نهد و با او دوست شود. که رفیق نیکویی در دنیا و آخرت است.

25- لزوم جهاد در عصر امام حسین علیه السلام
اشاره

نساء/ 77. (أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ فَلَمّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ إِذا فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النّاسَ کَخَشْیَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً وَ قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی وَ لا تُظْلَمُونَ فَتِیلاً) ؛ «آیا نظر نمی کنی به سوی کسانی که (در مکّه) به آنان گفته شد: «(فعلاً از جهاد) دست نگهدارید؛ و نماز را به پا دارید؛ و [مالیاتِ] زکات بپردازید.» و [لی] هنگامی که (در مدینه) جنگ (و جهاد) بر آنان مقرر شد، بناگاه دسته ای از آنان، از مردم می هراسیدند،

ص:206


1- (1) . کفایة الأثر، ص183؛البحار، ج36، ص347، ح214 والبرهان، ج1، ص392، ح3.

همانند هراسیدن از خدا، یا هراسیدن شدیدتر. و گفتند: «[ای] پروردگار ما! چرا جنگ (و جهاد) را بر ما مقرّر داشتی؟! چرا (این فرمان را از) ما تا سرآمد نزدیکی تأخیر نینداختی؟!» (به آنها) بگو: «کالای دنیا، اندک است؛ و برای کسی که خودنگهدار باشد (نعمت های) آخرت، بهتر است؛ و کمترین ستمی، به شما نخواهد شد.»

شأن نزول

حکایت شده که گروهی از مسلمانان که در مکه تحت فشار و آزار شدید مشرکان قرار داشتند، خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسیدند و گفتند: ما قبل از اسلام، عزیز و محترم بودیم، اما پس از اسلام وضع ما دگرگون شد و همواره مورد آزار دشمنان قرار داریم؛ اگر اجازه دهید، با دشمن می جنگیم تا عزّت خود را بازیابیم.

پیامبر صلی الله علیه و آله در آن موقعیت مکه گفتند: من فعلاً مأمور به مبارزه نیستم.

اما وقتی مسلمانان به مدینه آمدند و زمینه برای مبارزه مسلحانه آماده شد و دستور جهاد صادر گردید، برخی از آن افراد برای شرکت در جنگ، کوتاهی و مسامحه کردند. آیه فوق در مورد این افراد فرود آمد (1) و آنان را سرزنش کرد.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. آیه توجه پیامبر صلی الله علیه و آله را به سوابق افراد جلب می کند و توجه می دهد که چگونه آنان که زود احساساتی و داغ می شوند، زود هم سرد می شوند و از میدان بدر می روند. این یادآوری سازنده و هشدار دهنده است. انقلابی بودن مهم نیست، انقلابی ماندن مهم است؛ در مرحله اول انقلاب باید احساسات زودرس را کنترل کرد و مشکلات را تحمل نمود.

2. در این آیه از میان دستورات اسلامی فقط به نماز و زکات اشاره شد؛ زیرا نماز رمز پیوند انسان با خدا؛ و زکات رمز پیوند انسان با خلق خداست.

یعنی به وسیله پیوند با خدا و خلق، جسم و روح خود را بسازید و اجتماع را آماده جهاد کنید؛ جهاد و جنگ بدون آمادگی روحی و جسمی و پیوندهای محکم اجتماعی، محکوم به شکست است.

ص:207


1- (1) . اسباب النزول، ص170؛ تفسیر تبیان؛ تفسیر قرطبی و تفسیر المنار ذیل آیه.

3. قانون زکات و پرداخت مالیاتِ واجب شرعی در مدینه وضع شد، اما آیه فوق مربوط به مسلمانان مکه است؛ پس مقصود از زکات در این آیه، زکات مستحب، یعنی بخشش های غیر واجب و کمک های مالی به مستمندان مسلمان است که در مکه نیز وجود داشته است. (1)

4. برنامه مسلمانان در مکه و مدینه، طبق مقتضیات زمانی و مکانی آنها، متفاوت بوده؛ یعنی دوران سیزده ساله مکه، دوران سازندگی مسلمانان بود، در این دوره حدود نود سوره قرآن فرود آمد که بیش تر جنبه عقیدتی داشت، اما در مدینه دوران تشکیل حکومت و پایه ریزی اجتماع سالم مسلمانان بود و جهاد و زکات که از شئون حکومت اسلامی بود، واجب شد.

5. عامل مهم ترک جهاد و جبهه، دل بستگی دنیوی است؛ پس اگر چشم انداز انسان وسیع تر شود و بعد از این جهان مادی را هم ببیند، به این کالای اندک دنیا دل بسته نمی شود. (2)

6. جهانِ دیگر برای افراد باتقوا بهتر است؛ چون به پاداش ها و نعمت های خویش می رسند و کم ترین ستمی به کسی نخواهد شد، (3) اما افراد بی تقوا به کالاهای اندک این دنیا چشم می دوزند؛ چون از پاداش های نیکوی آخرت بهره ای ندارند.

زمان امام حسین علیه السلام از مصادیق آیه در وجوب جنگ

در احادیث متعدد، آیه فوق با عصر امام حسن علیه السلام (که زمان صلح و صبر بود) و عصر امام حسین علیه السلام (که زمان جنگ بود) و عصر قیام حجة بن الحسن علیه السلام تطبیق شده است. (4) از جمله:

عن إدریس مولی لعبد الله بن جعفر، عن أبی عبد الله علیه السلام ، فی تفسیر هذه الآیة:

ص:208


1- (1) . تفسیر تبیان، ذیل آیه.
2- (2) . تفسیر نور، ج2، ص381.
3- (3) . واژه «فتیل» به معنای رشته باریکی است که در شکاف وسط هسته خرما قرار دارد (تفسیر نمونه، ج4، ص15) و کنایه از چیز اندک است.
4- (4) . تفسیر عیاشی، ج1، ص257؛تفسیر صافی، ج1، ص472؛ و بحار الانوار، ج44، ص217 و ج68، ص300.

(أَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّوا أَیْدِیَکُمْ): مع الحسن (وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ ... فَلَمّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ ) مع الحسین (قالُوا رَبَّنا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتالَ لَوْ لا أَخَّرْتَنا إِلی أَجَلٍ قَرِیبٍ) إلی خروج القائم علیه السلام ، فإن معه النصر والظفر، قال الله: (قُلْ مَتاعُ الدُّنْیا قَلِیلٌ وَ الْآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقی الآیة ).

تحلیل

ظاهر این آیه در مورد شرایط صلح مکه و شرایط جنگ در مدینه است. اما روایات فوق آن را بر شرایط صلح امام حسن علیه السلام و شرایط جنگ امام حسین علیه السلام تطبیق کرده است. یعنی با الغاء خصوصیت از آیه یک قاعده کلی اخذ کرده و مصادیق جدید آن را در اعصار بعد مشخص نموده است. یعنی بطن آیه را بیان کرده است. آری در عصر امام حسن علیه السلام صلح ایشان اسلام ناب محمدی را حفظ کرد و در عصر امام حسین علیه السلام جانفشانی حضرت و یارانش اسلام را از انحراف نجات داد.

پیام

براساس آیه فوق با توجه به روایات استفاده می شود که هرگاه شرایط جهان اسلام مثل شرایط عصر امام حسین علیه السلام بود باید کار حسنی کرد. و اگر شرایط مثل مکه و عصر امام حسن علیه السلام بود باید کار حسنی کرد تا اسلام ناب محمدی زنده بماند و از انحراف حفظ شود.

چهارم: سوره مائده

26- ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه علیهم السلام
اشاره

مائده/ 3. ( حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزِیرِ وَ ما أُهِلَّ لِغَیْرِ اللّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُتَرَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ ما أَکَلَ السَّبُعُ إِلاّ ما ذَکَّیْتُمْ وَ ما ذُبِحَ عَلَی النُّصُبِ وَ أَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلامِ ذلِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ دِینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ) ؛ «بر شما حرام شده است: (خوردن) مردار، و خون، و گوشت خوک، و آنچه را که [به هنگام سر بریدن نام] غیر خدا بر آن بانگ زده شده، و (حیوانات) خفه شده، و بر اثر زدن، (یا بیماری) مرده، و از بلندی افتاده و جان سپرده و به ضرب شاخ

ص:209

کشته شده، و آنچه درّنده (از آن) خورده - مگر آنچه را (زنده در یابید و) سر بِبُرید - و آنچه بر (آستان) بت های سنگی سر بریده شده است، و (نیز) تقسیم کردن (گوشت حیوان) بوسیله چوب های شرط بندی؛ این (کارها همگی) نافرمانی است. - امروز، کسانی که کفر ورزیدند، از (زوال) دین شما ناامید شدند؛ پس، از آن ها نهراسید؛ و (از مخالفت من) بهراسید! امروز، دین شما را برایتان کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را برای شما [بعنوان] دین پذیرفتم. - و هر کس به اضطرار افتد، در حالی که گرسنه، [و] غیر متمایل به گناه باشد، پس (مانعی ندارد که از آن ها بخورد، چرا) که خدا، بسیار آمرزنده [و] مهرورز است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیه به ممنوعیت خوردن یازده چیز اشاره شده که عبارت اند از:

اول: مردار؛ دوم: خون؛ سوم: گوشت خوک؛ چهارم: گوشت حیواناتی که طبق سنت جاهلیت به نام بت ها و یا اصولاً به نام غیر خدا سر بریده می شوند؛ پنجم: گوشت حیواناتی که به هر صورتی خفه شده باشند؛ (1) ششم: گوشت حیواناتی که با شکنجه و یا در اثر بیماری جان بسپارند؛ (2) هفتم: گوشت حیواناتی که بر اثر «پرت شدن از بلندی» بمیرند؛ هشتم: گوشت حیواناتی که بر اثر ضربه شاخ بمیرند؛ نهم: گوشت حیواناتی که توسط درندگان کشته شوند؛ دهم: گوشت حیواناتی که در مقابل سنگ نُصُب قربانی شوند (3)؛

ص:210


1- (1) . در میان اعراب جاهلی و گروهی از یهودیان مرسوم بود که حیوان را با فشار دادن خفه و سپس از گوشت آن استفاده می کردند. ر.ک: وسائل الشیعه، ج24، ص217 و تفسیر نمونه، ج4، ص258.
2- (2) . «موقوذة»، از ماده «وقذ» به معنای زدن شدید یا بیماری شدید است که منتهی به مرگ شود، و گاهی به زدن شدید یا بیماری شدید، که منتهی به مرگ نشود نیز گفته می شود، اما در این جا معنای اول مراد است. (ر.ک: تفسیر نمونه، ج4، ص259).برخی حکایت کرده اند که در میان عرب ها معمول بود، برخی از حیوانات را به خاطر بت ها آن قدر می زدند تا بمیرند و این عمل را نوعی عبادت می دانستند (ر.ک: تفسیر قرطبی، ذیل آیه).
3- (3) . در زمان جاهلیت سنگ هایی در اطراف کعبه نصب کرده بودند و در مقابل آن ها قربانی می کردند و خون قربانی را به آن ها می مالیدند و به آن ها نُصُب می گفتند و تفاوت این نُصُب با بت ها آن بود که بت ها همواره دارای شکل خاصی بودند، اما این سنگ ها شکل خاصی نداشتند.

یازدهم: گوشت حیواناتی که با چوبه های شرطبندی (و قمار) تقسیم شود. (1)

2. در یک مورد خوردن گوشت های حرام جایز است، و آن هنگامی است که انسان شدیداً گرسنه شود (2) و از باب اضطرار ناچار شود که از غذای ممنوع تغذیه کند؛ البته به شرطی که برای حفظ جان باشد و در این هنگام هم در خوردن گوشت حرام زیاده روی نکند و آن را حلال نشمرد و یا مقدمات اضطرار را خودش فراهم نکند و یا در سفری که برای انجام کار حرامی در پیش گرفته دچار این ضرورت نشود. (3)

3. حکمت و فلسفه ممنوعیت گوشت ها و مواد غذایی فوق چیست؟

پاسخ آن است که ممکن است فلسفه این ممنوعیت یکی از موارد زیر باشد:

الف) جنبه بهداشتی این امور مهم است؛ برای مثال وقتی حیوانی به صورت صحیح سر بریده نشود و بر اثر عوامل فوق بمیرد، خون های زیادی در بدن او باقی می ماند و مرکز رشد میکرب ها می شود و اگر کسی از گوشت این حیوان استفاده کند، معمولاً در معرض بیماری و مسمومیت قرار می گیرد، ولی اگر حیوانی با آداب اسلامی سر بریده شود و خون زیادی از بدن او خارج شود، حلال خواهد بود؛ از این روست که در دنباله آیه می فرماید: «مگر آن که آن را سر ببرید.»

ب) جنبه اخلاقی و معنوی این امور مورد توجه بوده و از این رو ذکر نام خدا و رو به قبله بودن در موقع سر بریدن حیوان شرط شده و یا گوشت حیوانی که در شرطبندی «ازلام» کشته شده، حرام گردیده است، چرا که تمام زیان های قمار و برنامه های خرافی را

ص:211


1- (1) . در جاهلیت مرسوم بود که ده نفر با هم شرطبندی می کردند و حیوانی را می خریدند و سپس سر می بریدند؛ آن گاه ده چوبه تیر انتخاب می کردند و بر هفت عدد آن ها عنوان «برنده» و بر سه عدد عنوان «بازنده» می نوشتند و در کیسه مخصوصی می ریختند و به صورت قرعه کشی، به نام هر کدام از ده نفر بیرون می آوردند و هفت نفر برنده، هر کدام سهمی از گوشت برمی داشتند و سه نفر بازنده، هر کدام یک سوم قیمت حیوان را می پرداختند، بدون این که سهمی از گوشت داشته باشند. این چوبه های شرطبندی را «اَزلام» می نامیدند و کار آنان نوعی قمار به شمار می رفت (ر.ک: تفسیر صافی، ج2، ص8).
2- (2) . واژه «مخمصه» به معنای «فرورفتگی» و در این جا به معنای فرورفتگی شکم در اثر گرسنگی شدید در هنگام قحطی یا گرفتاری است و تعبیر «مُتجانف» به معنای تمایل به گناه است.
3- (3) . تفسیر نمونه، ج4، ص272.

در بر دارد و به همین دلیل در ادامه تحریم این امور اشاره شده که «تمام این اعمال فسق و خروج از اطاعت پروردگار است.» (1)

4. مفسران در مورد جمله «مگر آن که حیوان را شما سر ببرید.» دو احتمال داده اند:

یکی آن که این استثنا مخصوص حیواناتی باشد که درندگان به آن ها حمله کرده باشند و قبل از مردن سر آنان را ببرند و حلال شوند، ولی اکثر مفسران معتقدند که این استثنا به تمام اقسام ذکر شده قبل از استثنا برمی گردد. (2)

ولی به نظر می رسد که این استثنا برای برخی موارد مناسب است، مثل حیوانی که در معرض خفگی قرار گرفته، از بلندی پرت شده، شاخ زده شده و مورد حمله درندگان قرار گرفته، اما برای برخی موارد، مثل گوشت خوک، مناسب نیست.

5. قرآن کریم در استفاده انسان از گوشت، روشی اعتدالی در پیش گرفته است؛ نه مانند برخی هندوها خوردن گوشت را مطلقاً حرام کرده و نه مانند برخی مردم دوران جاهلیت، گوشت مردار (3) و سوسمار و خون آن ها را حلال کرده است.

اسلام گوشت حیواناتی را که از تغذیه پاک استفاده می کنند با شرایط زیر حلال کرده است:

الف) حیواناتی که علف خوار باشند (حیوانات گوشت خوار با استفاده از گوشت های آلوده، سبب بیماری می شوند).

ب) حیواناتی که مورد تنفر انسان نباشند.

ج) حیواناتی که ضرری برای جسم و روح انسان نداشته باشند.

د) حیواناتی که در مسیر شرک و بت پرستی قربانی نشده باشند.

ه- ) طبق دستورات اسلامی سر بریده شده باشند، تا از نظر بهداشتی و معنوی پاک باشند. (4)

ص:212


1- (1) . «ذلِکُمْ فِسْقٌ»، اشاره مفرد است که به جمع بازمی گردد.
2- (2) . تفسیر نمونه این نظر را به حقیقت نزدیک تر می داند (ر.ک: ج4، ص260).
3- (3) . واژه «میته» در لغت معمولاً به حیوانی گفته می شود که خود به خود بمیرد؛ و در اصطلاح شرعی مفهوم وسیعی دارد و هر حیوانی را که به طریق شرعی سر بریده نشده، شامل می شود. پس موارد مذکور در آیه، همگی داخل مفهوم میته شرعی هستند اما داخل مفهوم میته لغوی نیستند و یا حداقل این احتمال وجود دارد؛ از این رو میته بودن جداگانه ذکر شده است.
4- (4) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج4، ص262.

6. غذا در سلامت جسم و روح انسان تأثیر زیادی دارد و از این رو قرآن بارها بر حرام بودن برخی غذاها پا فشاری کرده است؛ آری، اسلام دینی جامع است و به همه نیازهای جسمی و روحی انسان توجه کرده است.

7. در آیه فوق سخن از روز «اکمال دین و اتمام نعمت» شده که روز نااُمیدی کفّار است. در مورد مقصود از این روز مهم و سرنوشت ساز اسلام، چند احتمال وجود دارد:

الف) همان روزی است که این گوشت ها حرام شده است.

این احتمال صحیح نیست؛ چون اولاً، مطالب آیه فوق در آیه 173 سوره بقره و آیه 115 سوره نحل نیز آمده و مطالبی تکراری و تأکیدی است.

ثانیاً، این احکام آخرین احکامی نیست که بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شده است تا دین اسلام را کامل کند بلکه بعد از آن نیز در همین سوره مائده احکام دیگری فرود آمد.

ثالثاً، نزول این احکام آن قدر در روحیه کافران مؤثر نبود که آنان را از اسلام مأیوس سازد.

ب) روز فتح مکه، یا روز نزول آیات سوره برائت و یا روز ظهور اسلام و بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله باشد.

ج) روز عرفه است که در آخرین سفر حج پیامبر صلی الله علیه و آله بود.

این احتمال نیز صحیح نیست؛ چون در روز عرفه اتفاق مهمی نیفتاد که کافران مأیوس شوند؛ و انبوه جمعیت آن روز، در مکه و منی نیز همراه پیامبر صلی الله علیه و آله بودند، مگر آن که گفته شود: آیه فوق در عرفه نازل گردید ولی پیامبر صلی الله علیه و آله به دلیل هراس از واکنش منافقان نسبت به ابلاغ ولایت امام علی علیه السلام ، آن را در روز غدیر خم به مردم ابلاغ نمود؛ (1) همان طور که در آیه 67 سوره مائده به این مطلب اشاره شده است.

این احتمالات نیز، از نظر تاریخی، با زمان نزول آیه فوق که حدود هشتاد روز قبل از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله بود، سازگار نیست.

ص:213


1- (1) . در این مورد روایتی نیز حکایت شده است (ر.ک: تفسیر عیاشی، ذیل آیه). علامه طباطبایی رحمه الله نیز همین دیدگاه را می پذیرند (تفسیر المیزان، ج5، ص209). این احتمال هم وجود دارد که محتوای آیه (مسأله ولایت) در عرفه نازل شد و آیه فوق (اکمال) در غدیر نازل و ابلاغ گردید. روایات شأن نزول آیه 67 سوره مائده شاهد این مطلب است.

د) تمام مفسران شیعه گفته اند و روایات زیادی از شیعه (1) و اهل سنت (2) تأیید می کند که مقصود از «الیوم» روز غدیر خم است؛ یعنی هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله رسماً علی علیه السلام را به جانشینی خود تعیین کردند و پشتوانه محکمی برای آینده اسلام فراهم ساختند، دین خدا کامل شد و کافران و دشمنان اسلام مأیوس شدند؛ زیرا مشاهده کردند که اسلام قائم به شخص نیست و فردی عالم، عادل، پارسا و قدرتمند جای پیامبر صلی الله علیه و آله را گرفت. این گونه بود که با تکمیل خط رهبری، اسلام کامل شد و با موهبت الهی امامت، نعمت های خدا بر بشر تمام شد و در آن روز بود که برنامه کامل شده اسلام مورد رضایت الهی قرار گرفت و به عنوان آیین نهایی بشر پذیرفته شد.

8. در روایات فراوانی از اهل سنت و شیعه، به ارتباط آیه فوق با غدیر خم و ولایت علی علیه السلام تصریح شده است؛ از جمله دانشمندان و راویان اهل سنت که بدین امر تصریح کرده اند عبارت اند از:

ابن جریر طبری در کتاب ولایت از زید، صحابی پیامبر صلی الله علیه و آله ، حکایت کرده که آیه فوق در روز غدیر خم و در باره علی علیه السلام نازل شد.

حافظ ابو نعیم اصفهانی نیز از ابو سعید خِدْری، صحابی معروف پیامبر صلی الله علیه و آله ، حکایت کرده که در روز غدیر خم و پس از نصب علی علیه السلام به ولایت، هنوز مردم متفرق نشده بودند که آیه فوق نازل شد و پیامبر صلی الله علیه و آله صدا به تکبیر بلند کردند.

و حتی خطیب بغدادی از ابو هریره حکایت کرده که پس از جریان غدیر، عُمر به علی علیه السلام تبریک گفت که مولای او و مولای هر مسلمانی شده است. (3)

ص:214


1- (1) . تفسیر عیاشی، ج1، ص293؛ غیبة نعمانی، ص216؛ کمال الدین، ج1، ص277 و ج2، ص675 و کافی، ج1، ص198، ص290.
2- (2) . شواهد التنزیل، ج1، ص202، 203، 207، 208، و 256.
3- (3) . عمر گفت: بخّ بخّ یاابن ابی طالب اصبحت مولای و مولا کل مسلم (تفسیر فرات، ص515؛ امالی صدوق، ص2؛ اعلام الوری، ص165؛ بحارالانوار، ج29، ص35؛ الهدایة الکبری، ص5؛ و از منابع اهل سنت تاریخ مدینه دمشقی، ج42، ص234؛ من حیاة الخلیفة عمر بن الخطاب، ص194 و الغدیر، ج1، ص222، 230 - 233، 272، 275 و 392).

از دانشمندان و راویان شیعه، در کتاب الغدیر، 16 روایت (1) و در تفسیر صافی، (2) برهان و نور الثقلین ده روایت از طریق های مختلف حکایت شده که آیه فوق در مورد علی علیه السلام و در روز غدیر بر مردم ابلاغ شده است. (3)

9. دو آیه از سوره مائده در مورد ولایت علی علیه السلام در غدیر خم است، یکی آیه 67 و دیگری آیه 3 این سوره. فاصله زیاد این دو آیه بدان سبب است که قرآن طبق ترتیب نزول آیات جمع آوری و مرتب نشده و گاهی آیات مکی در سوره های مدنی آمده و یا به عکس؛ و حکایت شده که جای آیات به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله تعیین می شد. و نیز احتمال دارد که بخش اول سوره مائده یکجا نازل شد، سپس این بخش از آیه سوم در روز غدیر به همراه آیه 67 خوانده شد (4).

10. در آیه سوم سوره مائده مطلب مربوط به ولایت علی علیه السلام در روز غدیر، در لابه لای احکام تکراری مربوط به غذاهای حلال و حرام قرار گرفته است، تا از دست رس تحریف مخالفان در امان بماند. مخالفانی که از هر گونه تهمت به پیامبر صلی الله علیه و آله و اسلام و مبارزه با ولایت علی علیه السلام کوتاهی نکردند. (5)

11. از این آیه، با توجه به روایات، استفاده می شود که قوام مکتب اسلام به رهبری صحیح است و با وجود او، دین کامل می شود و مورد رضایت خدا قرار می گیرد و نعمت با او تمام می شود و کافران مأیوس می گردند.

12. همه امید کافران به فقدان رهبر اسلام است، پس با وجود رهبری لایق هم چون علی علیه السلام در جامعه، مسلمانان نباید از کافران ترسی داشته باشند؛ خطر کافران وقتی زیاد می شود که مردم از خط ولایت فاصله بگیرند. (6)

ص:215


1- (1) . الغدیر، همان.
2- (2) . تفسیر صافی، ج2، ص9 - 10.
3- (3) . تفسیر نمونه، ج4، ص266.
4- (4) . ر.ک: تفسیر المیزان، ج5، ص209- 210.
5- (5) . تفسیر نمونه، ج4، ص270.
6- (6) . ر.ک: تفسیر نور، ج3، ص19 - 21.
ولایت امام حسین علیه السلام از موارد اکمال دین و اتمام نعمت

ثم قال (رسول الله صلی الله علیه و آله فی غدیرخم): - أیها الناس، إن الله مولای، و أنا مولی المؤمنین، و أولی بهم من أنفسهم، من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاده [و انصر من نصره، و اخذل من خذله].

فقام إلیه سلمان الفارسی، فقال: یا رسول الله ولاة ماذا؟ فقال: ولاة کولایتی، من کنت أولی به من نفسه فعلی أولی به من نفسه. فأنزل الله عز و جل: (الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً).

فقال سلمان: یا رسول الله، أنزلت هذه الآیات فی علی خاصة؟ فقال: نعم، فیه و فی أوصیائی إلی یوم القیامة.

فقال سلمان: یا رسول الله، سمهم لی، فقال: علی أخی و وزیری [و وصیی و وارثی] و خلیفتی فی امتی، و ولی کل مؤمن و مؤمنة بعدی، و أحد عشر إماما [من ولده] ابنی الحسن، و ابنی الحسین، ثم التسعة من ولده واحدا بعد واحد، و القرآن معهم، و هم مع القرآن لا یفارقونه حتی یردوا علی الحوض». فقام اثنی عشر [رجلا] من البدریین فقالوا: نشهد أنا سمعنا ذلک من رسول الله صلی الله علیه و آله سواء کما قلت، لم تزد فیه و لم تنقص منه.

وقال بقیة السبعین: قد سمعنا کما قلت و لم نحفظه کله، و هؤلاء الاثنا عشر خیارنا و أفضلنا.

فقال: «صدقتم لیس کل الناس یحفظ، بعضهم أحفظ من بعض». (1)

تحلیل

از این آیه با توجه به روایت فوق استفاده می شود که «اکمال». دین و اتمام نعمت به ولایت امام علی علیه السلام و ائمه علیهم السلام است که امام حسین علیه السلام یکی از آن هاست.

این روایت در حقیقت بیان شأن نزول آیه است که تفسیر آیه را روشن می کند. بنابراین تفسیر این آیه در مورد غدیر و ولایت ائمه اطهار از جمله امام علی علیه السلام امام حسین علیه السلام است. آری همان طور که دین اسلام با امامت امیرالمؤمنین ادامه یافت و کامل شد به وسیله حماسه عاشورا از انحراف حفظ شد و راه خود را با کمال ادامه داد.

ص:216


1- (1) . بحار، ج33، ص148، ح421؛ کتاب سلیم بن قیس، ص187؛ البرهان، ج1، ص444، ح18؛ نورالثقلین، ج1، ص644، ح261 و التحصین لابن طاووس، ص633.

پیام

دین اسلام با ولایت ائمه علیهم السلام از جمله با امامت امام حسین علیه السلام کامل شد پس هر کس می خواهد دین او تمام و کامل باشد ولایت ائمه علیهم السلام را بپذیرد و راه آنان را ادامه دهد که ولایت و امامت امام حسین علیه السلام راه دین کمال و کمال انسانیت است.

27- توسّل به امام حسین علیه السلام وسیله الهی
اشاره

مائده/ 35. ( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ ) ؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ کنید؛ و به او تقرّب جویید؛ و در راه او جهاد کنید؛ باشد که شما رستگار شوید».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «وسیله» (1) معنای وسیعی دارد و هر کار یا چیزی را که سبب نزدیکی به پیشگاه مقدس پروردگار شود، شامل می شود؛ مثل ایمان به خدا و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، جهاد، نماز، زکات، روزه، زیارت خانه خدا، صله رحم، انفاق، و نیز شفاعت پیامبران و امامان و بندگان صالح و پیروی از آن ها و حتی سوگند دادن خدا به مقام پیامبران و امامان و صالحان که نشانه علاقه به آنهاست، جزء مفهوم وسیع «وسیله» است؛ چرا که همه این امور باعث تقرب و نزدیکی به خداست. در کلامی از امام علی علیه السلام نیز به بسیاری از این مصادیق و موارد وسیله و توسّل اشاره شده است. (2)

پس اختصاص مفهوم «وسیله» به برخی از این مصادیق، دلیل خاصی ندارد.

2. مقصود از توسل آن نیست که انسان از شخص پیامبر یا امام، مستقلاً چیزی بخواهد، بلکه منظور آن است که با اعمال شایسته و یا پیروی و شفاعت پیامبر یا امام، از خدا چیزی بخواهد، که این در حقیقت نوعی توجه به خداست؛ نه شرک است و نه بر خلاف آیات قرآن، بلکه از مضمون آیه فوق هم خارج نیست.

ص:217


1- (1) . واژه «وسیله» در اصل به معنای تقرّب و نزدیکی جستن است و یا چیزی که باعث تقرب با میل و رغبت به دیگری می شود.
2- (2) . نهج البلاغه، خطبه 110 «ان افضل ما توسّل به المتوسّلون الی اللّه سبحانه و تعالی، الایمان به و برسوله و الجهاد فی سبیله فإنه...» و نیز علل الشرایع، ج1، ص247 و امالی طوسی، ص216.

3. توسّل به پیامبران یک شیوه پسندیده است؛ از این رو در آیه 64 سوره نساء از استغفار پیامبر صلی الله علیه و آله برای گروهی از مردم و در آیه 97 سوره یوسف از استغفار یعقوب برای فرزندانش و در آیه 114 سوره توبه از استغفار ابراهیم در مورد پدرش سخن گفته شده است.

4. روایات شیعه و اهل سنت در مورد توسّل بسیار است و برخی گفته اند به حد تواتر رسیده است. (1) برخی از اهل سنت از عُمر حکایت کرده اند که آدم علیه السلام به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله توسل جست تا توبه او پذیرفته شود (2) و نیز برخی دانشمندان معروف اهل سنت حکایت کرده اند که پیامبر صلی الله علیه و آله به مرد نابینایی آموزش داد که چگونه به آن حضرت در دعاها توسل جوید. (3)

5. در مورد شفاعت، تفاوتی بین حیات و وفات پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام نیست؛ چرا که آنان از حیات برزخی برخوردارند و قرآن در مورد شهدا تصریح می کند که آنان را مرده نپندارید که زندگان اند. (4)

6. در حدیث از پیامبر صلی الله علیه و آله و امام علی علیه السلام حکایت شده که وسیله بالاترین مقام در بهشت است. (5) روشن است که این گونه روایات مصادیق وسیله را بیان می کند و گر نه مفهوم وسیله وسیع است.

7. پارسایی، شفاعت و جهاد، زمینه ساز سعادت و رستگاری است، اما علّت کامل آن نیست؛ یعنی باید موانع نیز برطرف شود تا به سعادت نهایی برسیم. (6)

8. برخی از مفسران، جهاد در این آیه را اعم از جهاد با دشمنان خارجی و داخلی می دانند؛ (7) یعنی در آیه فوق جهاد با نفس نیز توصیه می شود.

ص:218


1- (1) . ر.ک: تفسیر نمونه، ج4، ص366 - 370.
2- (2) . وفاء الوفاء، ج3، ص1371.
3- (3) . همان، ص1372 (از ترمذی و نسائی حکایت کرده است).
4- (4) . آل عمران/ 169.
5- (5) . کافی، ج8، ص22 و تفسیر صافی، ج2، ص33 از امام علی علیه السلام نقل می کنند و مجمع البیان، ج3، ص293 و ابن کثیر، ج3، ص94 از پیامبر صلی الله علیه و سلم نقل کرده اند.
6- (6) . واژه «لعّل» برای بیان مقتضی است، نه علت تامه.
7- (7) . ر.ک: تفسیر صافی، ج2، ص33؛ انوار التنزیل، ج2، ص125 و زبدة التفاسیر، ج2، ص255.
امام حسین علیه السلام و امامان از نسل او وسیله الهی

در برخی از احادیث آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان از نسل امام حسین علیه السلام عروة الوثقی (دستگیره محکم) و وسیله به سوی خدا هستند (1) و در حدیث دیگری آمده است که حضرت آدم علیه السلام در هنگام توبه به محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام توسّل جست. (2)

تحلیل

در آیه فوق از مؤمنان خواسته شده که به درگاه الهی «وسیله تقرّب» بیاورند، و در احادیث فوق مصادیق بارز این «وسیله» بیان شده که یکی از آن ها توسّل به امام حسین علیه السلام است. پس دلالت این آیه و روایات بر امام حسین علیه السلام از باب جری و تطبیق است.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایات استفاده می شود که اگر می خواهید به خدا تقرّب جویید از طریق توسّل به امام حسین علیه السلام حرکت کنید که یکی از راه های تقرّب است و شاید این همان مطلبی است که در احادیث آمده است که امام حسین علیه السلام کشتی نجات است. (3)

28- امام حسین علیه السلام و پیروان او حزب الله اند
اشاره

مائده/ 56. ( وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ ) ؛ «و هر کس که ولایت خدا و فرستاده او و کسانی را که ایمان آورده اند، بپذیرد، پس (از حزب خداست و) براستی که تنها، حزب خدا پیروزمند است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در این آیه نیز، هم چون آیه قبل، «ولایت» به معنای سرپرستی و رهبری و حق تصرف در امور است؛ چرا که تعبیر «حزب اللّه» و پیروزی آن به کار رفته است.

در معنای «حزب» یک نوع تشکّل، هم بستگی و اجتماع برای تأمین اهداف مشترک وجود دارد؛ از این رو این واژه به حکومت اسلامی مربوط می شود.

2. مقصود از پیروزی «حزب اللَّه» که در آیه فوق بدان اشاره شده، هر گونه پیروزی مادی و معنوی است؛ یعنی اگر افرادی جزء حزب خدا قرار گیرند، بدون تردید، در تمام زمینه ها پیروز می شوند.

ص:219


1- (1) . عیون اخبار الرضا، ج2، ص58؛ بحارالانوار، ج36، ص344 و تفسیر صافی، ج2، ص33.
2- (2) . بحارالانوار، ج11، ص150، ح25 و تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام ، ص219، ح102.
3- (3) . انّ الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة، بحارالانوار، ج36، ص205.

3. حزب اللّه به کسانی گفته می شود که دارای ایمان محکم، پارسایی و اعمال شایسته، اتحاد و همبستگی، آگاهی و آمادگی کافی باشند (1) و تنها ولایت خدا، پیامبر و اهل بیت علیهم السلام را پذیرفته باشند. اگر مسلمانان همگی چنین صفاتی داشته باشند، پیروزند و اگر برخی از مسلمانان پیروز نمی شوند، به خاطر آن است که شرایط عضویت در حزب اللَّه را پیدا نکرده اند و به جای اتحاد و مقابله با دشمن به تضعیف نیروهای یک دیگر می پردازند.

امام حسین علیه السلام مصداق حزب الله

در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام حکایت شده که: ما و شیعیان ما حزب اللّه هستند، که پیروزند. (2) و در حدیث دیگری از امام حسین علیه السلام نقل شده که فرمود « نحن حزب الله الغالبون و عترة رسول الله الاقربون و... » . (3)

تحلیل

این گونه احادیث مصادیق کامل حزب اللّه را مشخص می کند که اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام هستند و شیعیان نیز در راه آنان گام برمی دارند. و ولایت خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله را کاملاً پذیرفته اند. پس دلالت آیه و روایت بر امام حسین علیه السلام از باب جری و تطبیق است.

پیام

از آیه با توجه به روایات فوق استفاده می شود که امام حسین علیه السلام و شیعیان او حزب الله هستند پس هر کس می خواهد به حزب الهی ملحق شود در راه امام حسین علیه السلام گام نهد و شیعه او شود.

پنجم: سوره اعراف

29- امام حسین علیه السلام در اعراف
اشاره

اعراف/ 46. (وَ بَیْنَهُما حِجابٌ وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ وَ نادَوْا أَصْحابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلامٌ عَلَیْکُمْ لَمْ یَدْخُلُوها وَ هُمْ یَطْمَعُونَ) ؛ «و در میان آن دو [ گروه بهشتیان و

ص:220


1- (1) . در آیه 22 سوره مجادله نیز برخی صفات حزب اللّه آمده است.
2- (2) . توحید صدوق، ص116؛بحارالانوار، ج4، ص25 و ج24، ص213 و تفسیر صافی، ج2، ص47.
3- (3) . بحارالانوار، ج44، ص205، ح1؛الاحتجاج، ص298 و المناقب، ج4، ص67.

دوزخیان] مانعی است؛ و بر بلندی ها ( اعراف) مردانی هستند که هر یک (از آن دو گروه) را از چهره شان می شناسند؛ و اهل بهشت را، که (هنوز) داخل آن (بهشت) نشده اند، در حالی که آنان (بدان) امیدوارند، ندا می دهند که: «سلام بر شما باد!»

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «اَعراف» در لغت به معنای محل مرتفع و بلند است و طبق احادیث، به منطقه ای میان بهشت و دوزخ گفته می شود که هم چون حجاب و مانعی بین آن دو قرار دارد و مانع مشاهده دوزخیان و بهشتیان می شود، اما هر کس بر منطقه اعراف باشد، بر بهشت و دوزخ مشرف است و هر دو را مشاهده می کند. این همان گذرگاه بهشتیان است. (1)

2. بهشتیان و دوزخیان بینشان موانعی وجود دارد و جز در موارد استثنایی، به راحتی هم دیگر را ملاقات نمی کنند. (2) این مانع همان سرزمین مرتفع اعراف، یا دیواری است که بین آنان کشیده شده است. (3)

3. تعبیرات انسان ها در مورد جهان آخرت دقیق نیست و گاهی جنبه تمثیل و تشبیه دارد و از آن جا که آن جهان در افق بالاتری قرار دارد، تعبیرات انسانی هم چون شَبَحی، از آن حقایق والاست و مفاهیم و الفاظ ما گویای تمام آن حقایق نیست.

4. اعراف گذرگاه سخت بهشتیان است و در آن جا سه گروه عبور می کنند:

اول پیشوایان و بزرگان هستند که در گذرگاه های سخت توقف می کنند و به یاری ضعیفان می شتابند.

دوم افراد ناتوانی هستند که محتاج کمک هستند و اینان همان مؤمنان گناهکارند.

و سوم مؤمنان صالح هستند که با سرعت از این گذرگاه می گذرند و وارد بهشت می شوند.

ص:221


1- (1) . تفسیر نمونه، ج6، ص185 - 187.
2- (2) . همان، ص184.
3- (3) . حجاب» در اصل به معنای مانع است، و در آیه فوق مقصود همان سرزمین مرتفع (اعراف) است که مانع مشاهده دوزخیان و بهشتیان می شود و یا دیواری است که ظاهرش عذاب و درونش رحمت است (فَضُرِبَ بَیْنَهُمْ بِسُورٍ لَهُ بابٌ باطِنُهُ فِیهِ الرَّحْمَةُ وَ ظاهِرُهُ مِنْ قِبَلِهِ الْعَذابُ) (حدید/ 13).

در آیه فوق و آیات بعد و احادیث، به گروه اول و دوم (یعنی پیشوایان و مؤمنان گناهکار) اشاره شد که در اعراف توقف دارند. (1)

5. از احادیث استفاده می شود که در منطقه «اعراف» دو گروه مختلف توقف دارند؛ چون در برخی احادیث آمده است که آنان گرامی ترین مردم در پیشگاه خدا هستند، و یا این که آنان گواهان بر مردم هستند، که پیامبران گواهان مردم اند، و یا این که آنان آل محمد صلی الله علیه و آله هستند؛ (2) و در برخی دیگر از احادیث آمده است که آنان واماندگانی هستند که بدی ها و نیکی هایشان مساوی است یا گناهکارانی که اعمال نیکی هم دارند. (3) این مطلب در تفاسیر اهل سنت نیز آمده است. (4)

6. در مورد آیه فوق مفسران قرآن دو احتمال داده اند: نخست آن که مقصود گروه اول، یعنی پیشوایان هستند که به مؤمنانی که بهشتی شده اند ولی (در اثر گناهانشان) هنوز داخل بهشت نشده اند سلام می دهند. (5)

و دوم آن که مقصود گروه دوم، یعنی مؤمنان مستضعف هستند که آرزو دارند وارد بهشت شوند ولی موانعی دارند و هنگامی که بهشتیان را می بینند به آنان درود می فرستند. (6) ظاهر آیه با تفسیر اول سازگارتر به نظر می رسد. (7)

امام حسین علیه السلام از رجال اعراف

روی الشیخ أبوجعفر الطوسی، عن رجاله، عن أبی عبدالله علیه السلام وقد سئل عن قول الله عزّوجلّ: (وَ بَیْنَهُما حِجابٌ) فقال: سورٌ بین الجنّة والنار، قائمٌ علیه محمّدٌ وعلیٌّ والحسن

ص:222


1- (1) . بحار الانوار، ج24، ص255؛ التبیان، ج4، ص410؛ تفسیر طبری، ج8، ص137 و الدر المنثور، ج3، ص86.
2- (2) . تفسیر برهان، ج2، ص547 - 549؛ تفسیر نورالثقلین، ج2، ص33 - 34؛ تفسیر صافی، ج2، ص198 و شواهد التنزیل، ج1، ص263.
3- (3) . کافی، ج2، ص408؛ بحار الانوار، ج8، ص331 و تفسیر البرهان، ج2، ص547.
4- (4) . تفسیر طبری، ج8، ص136 - 138؛ الدر المنثور، ج3، ص89 و الباب التأویل، ج2، ص203.
5- (5) . تفسیر صافی، ج2، ص200؛ انور التنزیل و اسرار التأویل (بیضاوی)، ج3، ص14؛ روح البیان، ج3، ص167 و زبدة التفاسیر، ج2، ص526.
6- (6) . تفسیر صافی، همان جا؛ زبدة التفاسیر، همان جا و انوار التنزیل (بیضاوی)، همان جا.
7- (7) . چرا که «و هم یطعمون» با شأن مردان بزرگ اعراف (که در رأس آن ها پیامبران و امامان هستند) سازگار نیست.

والحسین وفاطمة وخدیجة علیهم السلام فینادون: أین محبّونا! أین شیعتنا! فیقبلون إلیهم فیعرفونهم بأسمائهم وأسماء آبائهم وذلک قوله تعالی: (یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ) فیأخذون أیدیهم فیجوزون بهم علی الصراط ویدخلونهم الجنّة. (1)

علیّ بن الحسن، عن هارون بن موسی، عن الحسین بن أحمد بن شیبان القزوینی، عن أحمد بن علیٍّ العبدی، عن علیّ بن سعد بن مسروقٍ، عن عبدالکریم بن هلال بن أسلم المکّی، عن أبی الطفیل، عن أبی ذر قال: سمعت فاطمة علیهاالسلام تقول: سألت أبی عن قول الله تبارک و تعالی (وَ عَلَی الْأَعْرافِ رِجالٌ یَعْرِفُونَ کُلاًّ بِسِیماهُمْ) قال: هم الأئمّة بعدی علیٌّ وسبطای وتسعةٌ من صلب الحسین، هم رجال الأعراف لایدخل الجنّة إلّا من یعرفهم و یعرفونه ولایدخل النار إلّا من أنکرهم وینکرونه لایعرف الله تعالی إلّا بسبیل معرفتهم. (2)

تحلیل

در آیه سخن از مردانی بزرگ شده که شناخته شده اند و در احادیث فوق مصادیق این انسان های بزرگ را پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام معرفی کرده است. این روایت از باب جری و تطبیق بر امام حسین علیه السلام دلالت دارد.

پیام ها

از آیه فوق با توجه به روایات استفاده می شود:

1- امام حسین علیه السلام جایگاه ویژه ای در رستاخیز دارد، و می تواند از شیعیان شفاعت کند و آن ها را به بهشت رهنمون شود همان طور که منکران و مخالفان امام حسین علیه السلام راهی دوزخ می شوند.

2- هر کس می خواهد در رستاخیز بهشتی باشد دوست دار حسین باشد.

30- نام حسین علیه السلام در کتاب های آسمانی
اشاره

اعراف/ 157. (الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ

ص:223


1- (1) . البحار، ج24، ص255، ح19 و تأویل الآیات، ج1، ص176، ح12.
2- (2) . البحار، ج36، ص351، ح220؛کفایة الأثر، ص194؛المناقب، ج1، ص296 و الصراط المستقیم، ج2، ص122 بأسناد مختلفة.

وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتِی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ) ؛ «(همان) کسانی که از فرستاده (خدا)، پیامبر درس نخوانده، پیروی می کنند؛ آن (پیامبری) که (صفات) او را نزدشان در تورات و انجیل نوشته می یابند؛ در حالی که آنان را به [کار] پسندیده فرمان می دهد، و آنان را از [کار] ناپسند منع می کند و برایشان [خوارکی های] پاکیزه را حلال می شمرد و پلیدی ها را بر آنان حرام می کند و تکلیف سنگینشان و غل هایی را که بر آنان بوده، از (دوش) آن ها برمی دارد؛ و کسانی که به او ایمان آوردند و گرامی اش داشتند (و دشمنانش را از او بازداشتند) و یاری اش کردند و از نوری که با او فرود آمده پیروی نمودند، تنها آنان رستگارند».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «نَبی» کسی است که بر او وحی نازل می شود و پیام خدا را بیان می کند، هر چند مأمور به تبلیغ نباشد، اما «رسول» کسی است که علاوه بر مقام نبوت، مأمور به تبلیغ آیین الهی و ایستادگی در این مسیر باشد؛ پس رسالت، مقامی بالاتر از نبوت است، و در این آیه، «نبی» به عنوان توضیح «رسول» آورده شده است. (1)

2. در مورد واژه «اُمّی» سه احتمال وجود دارد:

نخست آن که، از ماده «اُم»، به معنای مادر باشد؛ یعنی کسی که به همان حالتی که از مادر متولد شده باقی است و مکتب و استاد ندیده و درس نخوانده است؛ دوم آن که، از ماده «اُمّت» باشد، یعنی کسی که از میان توده مردم برخاسته است و از اشراف و ستمگران نیست؛ و سوم آن که، امّی منسوب به «اُمّ القُری» (مکه) است؛ یعنی کسی که اهل مکه است.

در احادیث اسلامی نیز واژه امّی به درس نخوانده و مکّی معنا شده است (2) و مانعی هم ندارد که یک لفظ به چند معنا آمده باشد.

3. قرآن کریم در موارد متعددی تصریح کرده است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خط ننوشت و درس خوانده نبود. (3) در محیط حجاز تعداد افراد باسواد کم بود، به طوری که در شهر مکه

ص:224


1- (1) . همان، ص396.
2- (2) . ر.ک: تفسیر نورالثقلین، ج2، ص78 - 79؛ روح المعانی، ج9، ص70 و تفسیر صافی، ج2، ص242.
3- (3) . ر.ک: سوره عنکبوت، آیه 48؛ سوره جمعه، آیه 2 و... .

مردان و زنان با سواد را 17 نفر برشمرده اند (1) و چنان چه پیامبر اسلام نیز به مکتب رفته و باسواد بود، همگان می دانستند. وقتی چنین فرد درس نخوانده و استاد ندیده ای بتواند کتاب عظیم قرآن را بیاورد، تردیدی باقی نمی ماند که این عادی نیست و از طریق وحی و ارتباط با غیب است.

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد (حافظ)

4. پیامبر اسلام «درس نخوانده» بود نه «بی سواد». واژه «بی سواد» علاوه بر آن که در زبان فارسی بار منفی و ضدارزشی دارد و لایق مقام پیامبر صلی الله علیه و آله نیست، با احادیث اسلامی هم سازگار نیست؛ چون طبق احادیث اهل بیت علیهم السلام پیامبر می توانست بخواند و یا توانایی خواندن و نوشتن را داشت، (2) اما از این قدرت استفاده نمی کرد. پس معنای امّی، «مکتب ندیده و درس نخوانده» است، نه بی سواد. (3)

5. مقصود از «معروف و منکر» در آیه فوق که در مکه نازل شده است، چیزهایی است که نزد خرد انسان شناخته شده و معروف و یا نزد عقل زشت و ناشناخته است. این تعبیرات می تواند اشاره به آن باشد که محتوای دعوت پیامبر اسلام، کاملاً با عقل سازگار است. (4)

6. از جمله «چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای تنفرآمیز را حرام می سازد.»، استفاده می شود که محتوای دعوت پیامبر اسلام، با فطرت سلیم انسان هماهنگ است و چیزهای ناسالم و تنفرآمیز و مضرّ را ممنوع می کند و چیزهای نیکو را حلال می شمرد.

7. پیامبر صلی الله علیه و آله اسلام غُل و زنجیرهای (5) مردم را می شکند. آری؛ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله زنجیر جهل و نادانی را با دعوت به علم و دانش؛ زنجیر بت پرستی و خرافات را با فراخواندن به توحید و زنجیر تبعیض ها و زندگانی طبقاتی را از طریق دعوت به برادری اسلامی و مساوات در برابر قانون، شکست. (6)

ص:225


1- (1) . فتوح البلدان، ص453.
2- (2) . تفسیر برهان، ج5، ص172 و 374.
3- (3) . تفسیر نمونه، ج6، ص400 - 401 (با تلخیص).
4- (4) . تفسیر نمونه، ج6، ذیل آیه.
5- (5) . «اِصْر» در اصل به معنای نگه داری و حبس کردن است و به هر چیز سنگینی که انسان را از فعالیت بازمی دارد گفته می شود؛ و «اغلال» جمع غل و به معنای زنجیر است. (اعراف/ 157).
6- (6) . تفسیر نمونه، همان.

8 . در این آیه چهار شرط برای سعادت و کامرانی و رستگاری افراد مشخص شده است: ایمان به پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، گرامی داشتن او و دفع دشمنانش، (1) حمایت و یاری ایشان، و پیروی از نور او.

9. در مورد نوری که با پیامبر صلی الله علیه و آله فرود آمده است، دو احتمال وجود دارد: ممکن است مقصود قرآن کریم باشد که همراه نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله بر شخص آن حضرت نازل گشت و یا مقصود امام علی علیه السلام باشد که همراه پیامبر صلی الله علیه و آله برای هدایت بشریت فرستاده شد.

در برخی احادیث نیز از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام آمده است که مقصود از نور، امام علی علیه السلام و ائمه علیهم السلام هستند. (2) البته در این گونه موارد می توان گفت که نور معنوی مفهومی وسیع دارد که قرآن و علی علیه السلام و ائمه علیهم السلام از مصادیق آن هستند؛ پس آیه می تواند شامل همه این موارد باشد.

10. در آیه فوق به پنج گواه برای نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله اشاره شده است:

نخست آن که، درس ناخوانده بود (و با این حال این قرآن و تعلیمات عظیم را برای بشر به ارمغان آورد).

دوم آن که، دلایل نبوت او در کتاب های تورات و انجیل آمده است.

سوم آن که، محتوای دعوت او با عقل سازگار است.

چهارم آن که، محتوای دعوت او با طبع سلیم و فطرت انسان سازگار است.

پنجم آن که، نه تنها زنجیرهای تازه ای به دست و پای بشر نبست، بلکه زنجیرهای بشریت را شکست و او را رها کرد؛ چرا که دعوت به سوی خدا می کرد، نه خود.

11. بزرگ داشت پیامبر صلی الله علیه و آله و یاری او جایگاه ویژه ای در رستگاری انسان دارد و این بزرگ داشت و یاری مخصوص زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله نیست، هم اکنون نیز با بزرگ داشت نام و راه و آثار پیامبر صلی الله علیه و آله و یاری کردن دین او ممکن است.

ص:226


1- (1) . تعبیر «عزَّروُه» در اصل به معنای حمایت و یاری کردن همراه با احترام و بزرگ داشت است و یا اصل آن به معنای منع و جلوگیری است، که مفهوم جلوگیری کردن از دشمن، همان یاری کردن است (همان).
2- (2) . کافی، ج1، ص194، ح2؛ بحار الانوار، ج23، ص310؛ تفسیر صافی، ج2، ص243؛ تفسیر برهان، ج2، ص593 و... .
نام امام حسین علیه السلام در تورات و انجیل تحریف ناشده

در تورات و انجیل بشارت هایی در مورد پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و صفات او آمده و حتی برخی از این بشارت ها در تورات و انجیل تحریف شده کنونی نیز موجود است. در سفر پیدایش تورات آمده است:

و ابراهیم به خدا گفت که ای کاش اسماعیل در حضور تو زندگی نماید... و در حق اسماعیل (دعای) تو را شنیدم، اینک به او برکت دادم و او را بارور گردانیده، به غایت، زیاد خواهم نمود و دوازده سرور تولید خواهد نمود و او را امت عظیمی خواهم نمود. (1)

جاء نفرٌ من الیهود إلی رسول الله صلی الله علیه و آله إلی أن قال فأخبرنی عن السادس، عن خمسة أشیاءٍ مکتوبات فی التوراة أمر الله بنی إسرائیل أن یقتدوا بموسی فیها من بعده، قال النبی صلی الله علیه و آله : فأنشدتک بالله إن أنا أخبرتک تقرُّ لی. قال الیهود: نعم یا محمد! قال: فقال النبی صلی الله علیه و آله : أوّل ما فی التوراة مکتوبٌ: محمّدٌ رسول الله صلی الله علیه و آله وهی بالعبرانیة طاب ثمّ تلا رسول الله صلی الله علیه و آله هذه الآیة (یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ )، (وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ) وفی السطر الثانی، اسم وصیی علی بن أبی طالب و الثالث والرابع، سبطیّ الحسن والحسین وفی السطر الخامس، أمّهما فاطمة سیدة نساء العالمین صلوات الله علیها وفی التوراة اسم وصیی إلیا واسم السبطین شبر وشبیر هما نورا فاطمة علیهاالسلام . قال الیهودیّ: صدق یا محمّد! (2)

تحلیل

در این آیه از نوشته شدن نام پیامبر صلی الله علیه و آله در تورات و انجیل سخن گفته شده است و روایت فوق نیز توضیح تکمیلی در این مورد دارد که نام امام علی علیه السلام ، حسن و حسین فاطمه علیهم السلام نیز در تورات تحریف وجود داشته است و این مطلب با جمله ای که از تورات کنونی نقل کردیم موافق است چرا که در آن سخن از دوازده سرور از نسل اسماعیل است که می تواند با دوازده جانشین پیامبر اسلام یعنی ائمه اطهار علیهم السلام تطبیق داشته باشد. البته بعید نیست که نام های محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین از تورات کنونی حذف شده باشد. چرا که این کتاب بارها دستخوش حوادث و تحریف شده است به هر حال این روایت توضیح تکمیلی تاریخی در مورد آیه است، که نوعی تفسیر به شمار می آید.

ص:227


1- (1) . کتاب مقدس، تورات، سفر پیدایش، باب 17، ش 17 - 20 و باب 49 ش 10 و نیز انجیل یوحنا، باب 14، ش 15 - 16؛ باب 15، ش 26 و باب 16 ش 7.
2- (2) . الأمالی للصدوق، ص192 والبحار، ج9، ص298، ح5.

پیام ها

از آیه و روایت فوق استفاده می شود که پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام جایگاه ویژه ای در کتاب های آسمانی گذشته داشته اند و بشارت هایی به وجود آن ها داده شده بود. ولی در طول اعصار دشمنان تلاش کردند تا آن ها را حذف کنند ولی هر چه می گذرد این نام های بلند آوازه تر می شود. (وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ) چرا که نور اهل بیت و امام حسین نور الهی بود.

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

ششم: انفال

31- امام حسین علیه السلام اولی به جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله
اشاره

انفال/ 75. (وَ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَ هاجَرُوا وَ جاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولئِکَ مِنْکُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ إِنَّ اللّهَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ) ؛ «و کسانی که از [آن] پس ایمان آورده و هجرت کرده و همراه شما جهاد نمودند، پس آنان از شما هستند؛ و خویشاوندان، برخی از آنان نسبت به برخی [دیگر]، در کتاب خدا، سزاوارترند. به راستی که خدا به هر چیزی داناست».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. جامعه اسلامی، یک جامعه مداربسته و انحصاری نیست، بلکه درهای آن به سوی همه مؤمنان و مهاجران و مجاهدان آینده نیز گشوده است و همگی جزء جامعه اسلامی به شمار می آیند.

2. قانون ارث در زمان جاهلیت عرب از سه راه «فرزند پسر بودن»، «پسرخواندگی» و «پیمان» بود.

در آغاز اسلام نیز به همین روش عمل می شد تا این که قانون «برادری اسلامی» جای آن را گرفت و تنها مهاجران و انصار، که با یک دیگر پیمان برادری بسته بودند، از یک دیگر ارث می بردند و بعد از مدتی ارث اسلامی به خویشاوندان نسبی و سببی تعمیم یافت و قانون نهایی ارث فرود آمد. (1)

ص:228


1- (1) . در آیه فوق و آیه 6 سوره احزاب بدین قانون اشاره شده است (تفسیر نمونه، ج7، ص266).

3. این آیه به معنایی گسترده از ولایت و اولویت خویشاوندان نسبت به یک دیگر اشاره می کند که شامل مصادیقی هم چون ارث بردن خویشاوندان از هم، اولویت افراد در احکامی مثل غُسل دادن میت و حتی جانشینی امام علی علیه السلام به جای پیامبر صلی الله علیه و آله می شود؛ از این رو در برخی احادیث در مورد امامت فرزندان امام حسین علیه السلام نیز به این آیه استدلال شده است. (1)

امام حسین علیه السلام مصداق کامل اولوالارحام پیامبر صلی الله علیه و آله

عن أبی جعفر علیه السلام قال: سألته عن قول الله عزّوجل: (النَّبِیُّ أَوْلی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ أَزْواجُهُ أُمَّهاتُهُمْ وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فِی کِتابِ اللّهِ) فیمن أُنزلت؟ قال: أنزلت فی الإمرة إنّ هذه الآیة جرت فی الحسین بن علیٍ علیه السلام وفی ولد الحسین من بعده فنحن أولی بالأمر وبرسول الله من المومنین والمهاجرین. فقلت: لولد جعفرٍ فیها نصیبٌ؟ قال: لا. قال: فعددت علیه بطون بنی عبدالمطلب، کلّ ذلک یقول: لاونسیت ولد الحسن فدخلت علیه بعد ذلک فقلت: هل لولد الحسن فیها نصیبٌ؟ فقال: یا أبا عبدالرحمن ما لمحمّدیٍّ فیها نصیبٌ غیرنا. (2)

تحلیل

در آیه فوق سخن از اولولیت خویشاوندان نسبت به همدیگر است و در احادیث فوق مصادیق این اولویت مشخص شده که همان حکومت و جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله است و نیز مصادیق اولوالارحام مشخص شده که در اینجا امام حسین علیه السلام و فرزندان معصوم ایشان است.

پیام

از این آیه با توجه به روایت استفاده می شود که امام حسین علیه السلام اولی ترین افراد نسبت به جانشینی پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است و این به خاطر خویشاوندی تتنها نیست بلکه لیاقت شخصیتی و الهی امام حسین علیه السلام اصل است که در خویشاوندی پیامبر صلی الله علیه و آله تبلور پیدا کرده است.

هفتم: توبه

32- امام حسین علیه السلام ماه آسمان امامت
اشاره

توبه/ 36. (إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَما

ص:229


1- (1) . تفسیر صافی، ج2، ص317.
2- (2) . علل الشرایع، ص206؛البحار، ج25، ص256، ح16 والکافی، ج1، ص288.

یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ) ؛ «در حقیقت، تعداد ماه ها نزد خدا [از] روزی که آسمان ها و زمین را آفریده، در کتاب الهی، دوازده ماه است، که از آن ها چهار [ماه] حرام است. این، دین استوار است؛ پس در این [ماه]ها به خودتان ستم نکنید و همگی با مشرکان پیکار کنید، همان گونه که [آنان] همگی با شما می جنگند؛ و بدانید که خدا با خود نگه داران است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مقصود از «کتاب اللّه» در این آیه ممکن است قرآن، یا سایر کتاب های الهی، یا لوح محفوظ و علم خدا و یا کتاب آفرینش و صحنه هستی باشد که معنای اخیر با توجه به اشاره آیه به خلقت آسمان ها و زمین، مناسب تر است.

2. پس از خلقت منظومه شمسی، حرکت زمین به دور خورشید و حرکت ماه به دور زمین آغاز شد. هر بار گردش زمین به دور خورشید یک سال به شمار می رود که در طی آن، کره ماه تقریباً دوازده بار به دور زمین می چرخد که هر بار حدوداً سی روز است و به آن «ماه» می گویند. این گردش ها تقویمی طبیعی و ارزشمند به دست می دهد که هیچ گاه تغییر نمی کند.

3. از این آیه استفاده می شود که خدا ماه های دوازده گانه را هنگام آفرینش جهان مقرر کرده است و این یک زمان بندی ثابت و طبیعی و همگانی است.

4. ماه های حرام عبارت اند از: ذی القعده، ذی الحجه، محرم و رجب که در این ماه ها جنگ حرام است و یک آتش بس طبیعی در میان مسلمانان برقرار می شود؛ البته اگر دشمن در این چند ماه حمله کند، مسلمانان حق دفاع دارند که در این صورت آتش بس از سوی دشمن نقض شده است (1).

5. برخی مفسران بر این باورند که ماه های حرام از زمان ابراهیم علیه السلام به یادگار مانده است و در عصر جاهلیت عرب هم به صورت یک سنّت رعایت می شده است، (2) و از برخی احادیث استفاده می شود که ماه های حرام در آیین موسی علیه السلام و عیسی علیه السلام نیز وجود داشته است (3).

ص:230


1- (1) . ر.ک: ذیل آیه 194 سوره بقره در تفسیر قرآن مهر.
2- (2) . تفسیر نمونه، ج7، ص406.
3- (3) . تفسیر برهان، ج2، ص122.

6. یکی از فلسفه های ممنوعیت جنگ در ماه های حرام آن است که در جنگ های طولانی، صلح موقت برقرار شود و هنگامی که جنگ جویان در این چهار ماه، اسلحه را کنار گذاشتند و فرصت تفکر و گفت وگو پیدا کردند، زمینه صلح دایمی و پایان جنگ بسیار زیاد می شود. آری، ممنوعیت جنگ در ماه های حرام، نشانه صلح طلبی اسلام است.

7. از این آیه استفاده می شود که زیان بی توجهی به ماه های حرام به خود انسان باز می گردد؛ زیرا باعث طولانی شدن جنگ ها و از دست رفتن فرصت صلح و عبادت و کار می شود.

8. در این آیه اشاره شده که مشرکان بت پرست با همه پراکندگی که دارند، در یک صف با شما می جنگند؛ پس شما که اهل توحید و یگانگی هستید، سزاوارتر است با وحدت کلمه در برابر آن ها بجنگید.

9. از این که آیه به وحدت در برابر دشمن دستور می دهد، استفاده می شود که لازم است مسلمانان در مبارزه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و نظامی خود در برابر دشمنان هماهنگ شوند آری، به فراموشی سپردن این فرمان وحدت آفرین سبب شکست مسلمانان و انحطاط آن ها در چند قرن اخیر شده است.

امام حسین علیه السلام یکی از ماه های دوازده گانه در باطن آیه

[فقال أبوعبدالله: یا سماعة بن مهران! ائتنی بتلک الصحیفة فأتاه بصحیفةٍ بیضاء فدفعها إلیّ وقال لی: اقرأ هذه] بما أُخرج إلینا أهل البیت، یرثه کابرٌ عن کابرٍ من لدن رسول الله صلی الله علیه و آله [فقرأتها فإذا فیها سطران، السطر الأوّل، لا إله إلّا الله، محمّدٌ رسول الله والسطر الثانی، ( إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ)، علیّ بن أبی طالب والحسن بن علی والحسین بن علیٍ] وعلیّ بن الحسین ومحمد بن علیٍّ وعلیّ بن محمدٍ ولاحسن بن علیٍّ [والخلف منهم الحجة لله، ثمّ قال لی: یا داود! أتدری أین کان ومتن کان مکتوباً؟ قلت: یا ابن رسول الله! الله أعلم ورسوله وأنتم. قال: قبل أن یخلق آدم بألفی عام] فأین یتاه بزیدٍ ویذهب به إنّ أشدّ الناس لنا عدواةً وحسداً، الأقرب إلینا فالأقرب. (1)

ص:231


1- (1) . البحار، ج46، ص173، ح26 (وما بین المعقوفتین فی المناقب، ج1، ص307)، و نظیره البحار، ج38، ص46، ح4؛البحار، ج24، ص243، ح10 و ج36، ص400، ح10 و ج47، ص141، ح193؛ البرهان، ج2، ص123، ح2 و تأویل الآیات، ج1، ص203، ح12.

تحلیل

در ظاهر این آیه از ماه های دوازده گانه یاد شده است و در حدیث فوق به باطن آیه اشاره شده است که دوازده امام معصوم علیهم السلام هستند که از جمله آن ها امام حسین علیه السلام است. همان طور که ماه های سال موجب تنظیم امور مردم می شود ائمه اطهار علیهم السلام نیز موجب قوام زندگی مردم اند و هر کس بی حرمتی به آن ها روا دارد ستمکاری به خویش کرده است.

پیام

از آیه و روایت فوق استفاده می شود که ائمه اطهار علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام جایگاه ویژه ای در نظام عالم دارند که هر گونه تخطئی از این نظام به خلافکاران زیان می رساند.

33- معامله شهداء با خدا
اشاره

توبه/ 111. (إِنَّ اللّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ) ؛ «در حقیقت، خدا از مؤمنان جان هایشان و اموالشان را خریداری کرده، به (بهای) این که بهشت برای آنان باشد؛ (چراکه) در راه خدا پیکار می کنند و می کشند و کشته می شوند؛ [این] وعده حقّی است که در تورات و انجیل و قرآن بر عهده او ( خدا) است؛ و چه کسی به عهدش، از خدا وفادارتر است؟! پس به خاطر معامله تان، که با او معامله کردید، شادمان باشید؛ و تنها این کام یابی بزرگ است!».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. این آیه یک تشبیه زیباست و حال مجاهدان و پاداش آنان را با یک مثال تجارت بیان کرده (1) است؛ به این بیان که در هر معامله یا تجارتی پنج رکن اساسی وجود دارد که عبارت اند از:

- خریدار، که خدا خریدار جان و مال مؤمنان معرفی شده است.

- فروشنده، که مؤمنان مجاهد هستند.

- کالای مورد معامله، جان ها و اموال مؤمنان است.

ص:232


1- (1) . مشابه این آیه در سوره صف، آیات 10 - 11 آمده است.

- بهای کالا، بهشتی است که خدا آن را می پردازد.

- سند معامله که در این جا تورات، انجیل و قرآن به عنوان سه سند محکم این معامله معرفی شده اند.

2. در این معامله، افزون بر ارائه سندهای محکم، اشاره شده که خود خریدار، یعنی خدا، وفادارترین شخص نسبت به عهد خویش می باشد که از ارائه هر سندی مهم تر است.

3. خدا وفادارترین شخص در وعده های خود است؛ زیرا هم قدرت پرداخت دارد و هم نیازی ندارد تا بهای دیگران را نپردازد، و هم کاری بر خلاف حکمت انجام نمی دهد؛ بنابراین، هر چند بهای این معامله بهشت است، خطرهای تجارت نسیه را ندارد.

4. در پایان معامله، به خریدار تبریک و مژده می دهند که معامله پر سودی کرده و به کامیابی و رستگاری رسیده است.

5. آیه فوق نشان دهنده اوج لطف الهی به انسان است؛ زیرا خدا با آن که مالک همه جهان است و کسی بر او حقی ندارد، مواهبی را که خود به بندگان بخشیده، از آنان می خرد و بهایی صد چندان در برابر آن ها بر عهده می گیرد و می پردازد و جهادی را که موجب سربلندی و پیروزی ملت هاست، به عنوان کالای معامله از انسان می خرد.

6. در حدیثی آمده است: هنگام نزول آیه فوق پیامبر صلی الله علیه و آله در مسجد بود و حضرت آیه را با صدای بلند خواند و مردم تکبیر گفتند.

مردی از انصار پرسید: آیا این آیه بود که فرود آمد؟ حضرت پاسخ داد: آری، و آن مرد گفت: چه معامله پر سودی! نه این معامله را پس می دهیم و نه اگر از ما پس خواستند، می پذیریم! (1)

7. در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است:

برای بدن های شما بهایی جز بهشت نیست، پس خود را به کم تر از آن نفروشید. (2) آری اگر بهشت بهای بدن ماست، بهار روح ما بیش از آن است که به محاسبه در آید.

ص:233


1- (1) . ر.ک: الدّر المنثور و تفسیر المیزان، ذیل آیه.
2- (2) . مجمع البیان، ذیل آیه.
امام حسین علیه السلام با بذل جان و مال با خدا معامله کرد

جعفر بن محمد الفزاری معنعنا عن أبی عبد الله ع قال کان الحسین علیه السلام مع أمه تحمله فأخذه النبی صلی الله علیه و آله و قال لعن الله قاتلک ولعن الله سالبک و أهلک الله المتوازرین علیک وحکم الله بینی و بین من أعان علیک قالت فاطمة [الزهراء علیهاالسلام ] یا أبة أی شیء تقول قال یا بنتاه ذکرت [ذکرته] ما یصیب بعدی و بعدک من الأذی و الظلم [و الغدر] و البغی و هو یومئذ فی عصبة کأنهم نجوم السماء یتهادون إلی القتل و کأنی أنظر إلی معسکرهم و إلی موضع رحالهم وتربتهم قالت یا أبة وأنی [وأی و أین] هذا الموضع الذی تصف قال موضع یقال له کربلاء وهی دار کرب و بلاء علینا و علی الأمة یخرج [علیهم] شرار أمتی و إن أحدهم لو [و لو أن أحدهم لو أن] یشفع [شفع] له من فی السماوات و الأرضیین ما شفعوا فیه و هم المخلدون فی النار قالت یا أبة فیقتل قال نعم یا بنتاه و ما قتل قتلته أحد کان قبله و تبکیه السماوات و الأرضون و الملائکة [و الوحش] و النباتات و البحار و الجبال و لو یؤذن لها [ما بقی] علی الأرض متنفس و یأتیه قوم من محبینا لیس فی الأرض أعلم بالله و لا أقوم بحقنا [لحقنا] منهم و لیس علی ظهر الأرض أحد یلتفت إلیه غیرهم أولئک مصابیح فی ظلمات الجور و هم الشفعاء و هم واردون حوضی غدا أعرفهم إذا وردوا علی بسیماهم و کل أهل دین [یطلبون أئمتهم و هم] یطلبونا [و] لا یطلبون غیرنا و هم قوام الأرض و بهم ینزل الغیث فقالت فاطمة [الزهراء علیهاالسلام ] یا أبة إِنَّا لِلَّهِ و بکت فقال لها یا بنتاه إن أهل الجنان هم الشهداء فی الدنیا بذلوا (أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا) [الحق] فما عند الله خیر من الدنیا و ما فیها [و ما فیها] قتلة أهون من میتته من کتب علیه القتل خرج إلی مضجعه و من لم یقتل فسوف یموت یا فاطمة بنت محمد أما تحبین أن تأمرین غدا [بأمر] فتطاعین فی هذا الخلق عند الحساب أما ترضین أن یکون ابنک من حملة العرش أ ما ترضین [أن یکون] أبوک یأتونه [یأتیه] یسألونه الشفاعة أ ما ترضین أن یکون بعلک یذود الخلق یوم العطش عن الحوض فیسقی منه أولیاءه و یذود عنه أعداءه أ ما ترضین أن یکون بعلک قسیم النار [الجنة و] یأمر النار فتطیعه یخرج منها من یشاء و یترک من یشاء أما ترضین أن تنظرین إلی الملائکة علی أرجاء السماء ینظرون إلیک و إلی ما تأمرین به و ینظرون إلی بعلک [و] قد حضر الخلائق و هو یخاصمهم عند الله فما

ص:234

ترین الله صانع بقاتل ولدک و قاتلیک إذا أفلحت [فلجت] حجته علی الخلائق و أمرت النار أن تطیعه أما ترضین أن تکون الملائکة تبکی لابنک و یأسف علیه کل شیء أما ترضین أن یکون من أتاه زائرا فی ضمان الله و یکون من أتاه بمنزلة من حج إلی بیت [الله الحرام] و اعتمر و لم یخلو من الرحمة طرفة عین و إذا مات مات شهیدا و إن بقی لم تزل الحفظة تدعو له ما بقی و لم یزل فی حفظ الله و أمنه حتی یفارق الدنیا قالت یا أبة سلمت و رضیت و توکلت علی الله فمسح علی قلبها و مسح [علی] عینیها [جنها] فقال إنی [أنا] و بعلک و أنت و ابناک فی مکان تقر عیناک و یفرح قلبک. (1)

تحلیل

آیه فوق با بیان یک مطلب کلی به معامله پر سود شهداء با خدا اشاره می کند که اموال و جان آن ها را خدا به بهای بهشت می خرد و روایت فوق اشاره دارد که یکی از مصادیق کامل آیه امام حسین علیه السلام است.

پیام

از این آیه با توجه به روایت فوق استفاده می شود که امام حسین علیه السلام با ایثار جان و مال خود نه تنها بهشت را برای خود و یارانش به ارمغان آورد که مایه سرافرازی اهل بیت علیهم السلام شد و هر کس پیرو این شهید بزرگ باشد و به زیارت او برود ثواب حج دارد.

34- همراه صادقین باشید

توبه/ 119. (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ) ؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! [خودتان را] از [عذاب] خدا حفظ کنید؛ و با راست گویان باشید».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. در آیات متعددی از قرآن کریم ویژگی های «صادقان» بیان شده است. آنان افرادی راست گو و راست کردار هستند که تعهدات خود در برابر ایمان به خدا را به انجام می رسانند و تردیدی به خود راه نمی دهند و از انبوه مشکلات نمی هراسند و با ثبات قدم به فداکاری می پردازند. (2)

ص:235


1- (1) . البحار، ج44، ص264، ح22 و الفرات، ج1، ص171.
2- (2) . ر.ک: بقره/ 177؛ حجرات/ 15 و حشر/ 8 .

2. در این آیه دو شاهد بر خاص بودن آن وجود دارد:

نخست آن که واژه «مَعَ» به جای «مِن» استفاده شده است؛ یعنی اگر مقصود از صادقین همه راست گویان امت بودند، می فرمود: «شما هم از راست گویان باشید.» و نمی فرمود: «شما با راست گویان باشید.»

و دیگر این که چون به صورت مطلق به همراهی با صادقین و پیروی از آنان دستور می دهد، می توان دریافت که صادقین معصوم هستند (1) و در هر زمانی باید معصومی وجود داشته باشد.

3. واژه «صادقین» جمع است، و مقصود معصومان اهل بیت علیهم السلام در طول اعصار هستند که در هر زمان وجود دارند و مردم باید همراه و پیرو آنان باشند.

4. مقصود از همراهی با صادقان این نیست که انسان فقط همنشین آنان باشد، بلکه منظور همگامی با آنان و پیروی از آنان است.

5. از این که تقوا، پارسایی و حفظ خود از عذاب الهی را با همراهی صادقان آورده است، استفاده می شود که این دو در هم دیگر اثر دارند؛ یعنی اگر انسان بخواهد واقعاً خود را حفظ کند، لازم است با معصومان همراه شود و هر کس به واقع با معصوم هم گام شود، باتقوا و محفوظ می ماند.

6. از برخی احادیث که از پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام روایت شده است، استفاده می شود که هر چند مفهوم آیه عام است و همه صادقان امت را شامل می شود، ولی در این آیه مقصود مصداق کامل راست گویان راست کردار، یعنی امام علی علیه السلام و سایر ائمه علیهم السلام مرادند.

در حدیثی آمده است که پس از نزول آیه، سلمان از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: «آیا منظور آیه عام است یا خاص؟ حضرت پاسخ داد: «همه مؤمنان به انجام دستور آیه مأمورند، ولی عنوان «صادقین» مخصوص برادرم علی علیه السلام و اوصیای بعد از او تا روز رستاخیز است». (2)

ص:236


1- (1) . تفسیر نمونه، ج8، ص182. فخر رازی در تفسیر کبیر (ج16، ص220) پذیرفته است که صادقین باید معصوم باشند، ولی گفته که مقصود کل امت یعنی اجماع آن هاست، در حالی که اگر چنین باشد، تابع و متبوع در آیه یکی می شوند، در حالی که ظاهر آیه آن است که آن ها دو گروه هستند.
2- (2) . تفسیر برهان، ج2، ص170.

در برخی احادیث نیز آمده که: امام علی علیه السلام به این مطلب استناد می کرد و حتی از طریق اهل سنت نیز روایت شده که مقصود آیه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و اهل بیت او می باشند. (1)

صادقین همان اولیاء الهی یعنی محمّد و آل محمّد علیهم السلام هستند:

عَنْ أَبِی حَمْزَةَ الثُّمَالِی قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام : یا أَبَا حَمْزَةَ! إِنَّمَا یعْبُدُ اللَّهَ مَنْ عَرَفَ اللَّهَ وَفأَمَّا مَنْ لَا یعْرِفُ اللَّهَ کَأَنَّمَا یعْبُدُ غَیرَهُ هَکَذَا ضَالًّا. قُلْتُ: أَصْلَحَکَ اللَّهُ وَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ؟ قَالَ: یصَدِّقُ اللَّهَ وَیصَدِّقُ مُحَمَّداً رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی مُوَالَاةِ عَلِی وَ الِایتِمَامِ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَی مِنْ بَعْدِهِ وَالْبَرَاءَةُ إِلَی اللَّهِ مِنْ عَدُوِّهِمْ وَ کَذَلِکَ عِرْفَانُ اللَّهِ. قَالَ: قُلْتُ: أَصْلَحَکَ اللَّهُ أَی شَیءٍ إِذَا عَمِلْتُهُ أَنَا اسْتَکْمَلْتُ حَقِیقَةَ الْإِیمَانِ؟ قَالَ: تُوَالِی أَوْلِیاءَ اللَّهِ وَتُعَادِی أَعْدَاءَ اللَّهِ وَتَکُونُ مَعَ الصَّادِقِینَ کَمَا أَمَرَکَ اللَّهُ. قَالَ: قُلْتُ: وَمَنْ أَوْلِیاءُ اللَّهِ؟ ومن أعداء الله فَقَالَ: أَوْلِیاءُ اللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَعَلِی وَالْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ وَ عَلِی بْنُ الْحُسَینِ ثُمَّ انْتَهَی الْأَمْرُ إِلَینَا ثُمَّ ابْنِی جَعْفَرٌ وَأَوْمَأَ إِلَی جَعْفَرٍ وَهُوَ جَالِسٌ فَمَنْ وَالَی هَؤُلَاءِ فَقَدْ وَالَی اللَّهِ وَکَانَ مَعَ الصَّادِقِینَ کَمَا أَمَرَهُ اللَّهُ. قُلْتُ: وَمَنْ أَعْدَاءُ اللَّهِ أَصْلَحَکَ اللَّهُ قَالَ الْأَوْثَانُ الْأَرْبَعَةُ. (2)

تحلیل

آیه فوق یک اصل کلی را بیان می کند که با افراد راست گفتار و راست کردارد باشید و حدیث فوق برخی از مصادیق «صادقین» را معرفی می کند که محمد صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و حسن علیه السلام و حسین علیه السلام و فرزندان معصوم آن ها هستند.

پیام

1- با امام حسین علیه السلام باشید که از صادقان است.

2- اگر می خواهید معرفت و صدق شما کامل باشد پیرو پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت او از جمله امام حیسن علیه السلام باشید و از دشمنان آن ها برائت جویید.

هشتم: سوره یونس

35- مژده باد مؤمنان در هنگام مرگ و در آخرت
اشاره

یونس/ 63 - 64. (الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ لا تَبْدِیلَ لِکَلِماتِ اللّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ) ؛ «کسانی که ایمان آوردند و همواره خود

ص:237


1- (1) . همان.
2- (2) . البحار، ج27، ص57، ح16 و البرهان، ج1، ص170.

نگه داری می کردند، تنها برای آنان در زندگی پست (دنیا) و در آخرت، مژده است. هیچ تغییری برای سخنان (سنت گونه و وعده های) خدا نیست؛ تنها این کام یابی بزرگ است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «بُشری» در اصل به معنای «ظاهر پوست بدن» است و چون در هنگام شنیدن مژده آثار آن در چهره انسان نمایان می شود، به آن بشری گفته می شود؛ (1) و مقصود از «بشارت» در این آیه، یا همان بشارت فرشتگان به بهشت است که در آستانه مرگ به مؤمنان داده می شود (2)، یا وعده پیروزی بر دشمنان و حکومت شایستگان در زمین است و یا خواب های خوش و رؤیاهای نیکویی است که مؤمنان در دنیا می بینند یا برای آنان دیده می شود که در مورد هر کدام از این احتمالات احادیثی حکایت شده است. (3)

تعبیر «بُشری» دارای مفهوم وسیعی است و می تواند همه این معانی را شامل شود.

2. کلمات الهی همان سنت های الهی، و قوانین خداست که بر طبیعت، انسان و تاریخ حاکم است و تغییر نمی کند؛ زیرا براساس نظام علت و معلولی، نظام تکوین و اراده حتمی الهی استوار است.

دیدار امام حسین علیه السلام مژده باد مؤمنان در هنگام مرگ

عبدالرّحیم قال: قال أبوجعفر علیه السلام : إنّما أحدکم حین یبلغ نَفَسه هاهنا ینزل علیه ملک الموت فیقول له أمّا ما کنت ترجو فقد اعْطیتَه وأمّا ما کنت تخافه فقد أمنت منه ویفتح له باب إلی منزله من الجنّة و یقال له انظر إلی مسکنک من الجنّة وانظر هذا رسول اللَّه وأمیرالمؤمنین و الحَسَن و الحسین صلوات اللَّه علیهم رفقاؤک وهو قول اللَّه: (الَّذِینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ) 4. 5

ص:238


1- (1) . المفردات فی غریب القرآن، ماده «بشر».
2- (2) . سجده/ 30.
3- (3) . تفسیر صافی، ج2، ص409 - 410.

تحلیل

در این آیات بشارت به مؤمنان باتقوا در دنیا و آخرت آمده است و در روایت فوق یکی از مصادیق این بشارت ها بیان شده که دیدن اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام در بهشت به صورت مکاشفه در هنگام مرگ است و این کامیابی بزرگی برای مؤمنان باتقواست.

پیام

از این آیات با توجه به روایت فوق استفاده می شود که انسان با دو شرط ایمان و تقوا می تواند به دیدار اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام در بهشت نائل آید و این بشارت و دیدار امام حسین علیه السلام رمز کامیبای بزرگ انسان است.

نهم: سوره ابراهیم

36- امام حسین علیه السلام میوه درخت پاک
اشاره

ابراهیم/ 24 و 25. (أَ لَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّها وَ یَضْرِبُ اللّهُ الْأَمْثالَ لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُونَ) ؛ «آیا اطلاع نیافتی چگونه خدا مَثَل زده؟! سخنی پاکیزه را که هم چون درخت پاکیزه ای است که ریشه اش استوار و شاخه اش در آسمان است؛ هر زمان میوه هایش را به رخصت پروردگارش می دهد؛ خدا برای مردم مَثَل ها می زند، تا شاید آنان متذکّر شوند».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مفسران در مورد «کَلمه طَیبه» چند دیدگاه دارند:

الف) کلمه توحید و جمله «لا اله الّا اللَّه»؛

ب) دستورات الهی، و برنامه های سازنده؛

ج) ایمان یا شخص مؤمن؛

د) وجود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام و فرزندان معصومش که در احادیث آماده است. (1)

اما «کلمه» معنای وسیعی دارد که شامل همه موجودات می شود؛ پس می توان گفت که «کلمه طیبه» شامل همه این معانی می شود؛ یعنی هر گونه دستور و برنامه و روش و عمل پاکیزه هر انسان پاک و هر موجود پربرکتی «کلمه طیبه» است.

ص:239


1- (1) . تفسیر فرات کوفی، ص219؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص224؛ کافی، ج1، ص428؛ تفسیر نور الثقلین، ج2، ص535 و المناقب، ج1، ص280.

2. «کلمه طیبه» موجود بابرکت و پاک، هم چون درختی پاکیزه است؛ و درخت پاکیزه چند ویژگی اساسی دارد:

- پویا و رشد یابنده است، نه جامد و بی حرکت؛

- میوه، شکوفه، گل، سایه و منظره اش پاک و نیکوست؛

- دارای نظام حساب شده و اصل و فرع آن مشخص است؛

- اصل و ریشه اش ثابت و مستحکم است و تندبادها به آن آسیبی نمی رساند؛

- شاخه های آن سر بر آسمان کشیده و به طرف درجات بالا می رود و از هوا و نور کافی استفاده می کند و از آلودگی به دور است؛

- درختی پربار است؛

- در هر زمان ثمر می دهد و دست به سوی هر شاخه اش دراز کنی محروم برنمی گردی؛

- میوه دادنش بر اساس قوانین آفرینش و رخصت الهی است. (1)

این ویژگی های درخت پاکیزه است که در کلمه توحید و انسان موحّد و برنامه های سازنده آن ها نیز وجود دارد. آری؛ رادمردان بزرگ و با ایمان حیاتشان مایه برکت و مرگشان موجب حرکت است و آثار و شاگردانشان سازنده اند.

امام حسین علیه السلام از شجره طیبۀ نبوت

عن عمر بن سالم بیاع السابری، قال: سألت أبا عبد الله علیه السلام عن هذه الآیة (أَصْلُها ثابِتٌ وَ فَرْعُها فِی السَّماءِ). 2

قال: «أصلها رسول الله صلی الله علیه و آله ، و فرعها امیر المؤمنین علیه السلام ، و الحسن و الحسین ثمرها، و تسعة من ولد الحسین أغصانها، و الشیعة ورقها، و الله ان الرجل منهم لیموت فتسقط ورقة من تلک الشجرة».

قلت: قوله عزّوجلّ: (تُؤْتِی أُکُلَها کُلَّ حِینٍ) 3؟ قال: ما یخرج من علم الإمام إلیکم فی کلّ حجٍّ وعمرةٍ. (2)

ص:240


1- (1) . تفسیر نمونه، ج10، ص332 - 333.
2- (4) . کمال الدین، ص345؛ الصراط المستقیم، ج2، ص134، مع نقیصة، البحار، ج24، ص140، ح6 و ص141، ح7 و مشابه این حدیث در نورالثقلین، ج2، ص537، ح67؛ شواهد التنزیل، ج1، ص378، ح397 و ج1، ص406، ح428؛ الطرائف، ص111، ح165؛ فی عیون اخبار الرضا: ج1، ص73 مع نقیصة و أعلام الوری، ص150.

تحلیل

در آیه فوق سخن از مثال درخت پاک است که دارای ریشه و شاخه و میوه است و در حدیث فوق مصادیق کامل این درخت بیان شده که اهل بیت علیهم السلام هستند و در این حدیث امام حسین علیه السلام میوه این درخت شمرده شده است چرا که از درخت نبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ، امامت علی علیه السلام هویدا شد که ثمره پیوند نبوت و امامت، فرزندان فاطمه علیهاالسلام هستند که هم از نظر جسمانی و هم از نظر علمی و معنوی از اصل نبوت برخاسته اند. پس دلالت آیه با توجه به روایت از باب جری و تطبیق است.

پیام

از آیه فوق با توجه به روایت استفاده می شود که امام حسین علیه السلام میوه درخت پاک نبوت است که هر کس می تواند از این میوه بخورد و همچون برگی بر آن شجره طیبه تکیه زند و سر بر آسمان برآرد و از شیعیان گردد. یا از شجره ملعونه بخورد و سقوط کند.

دهم: سوره حجر

37- امام حسین علیه السلام از هوشیاران امت
اشاره

حجر/ 75. ( إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ ) ؛ «قطعاً، در این (سرگذشت)، نشانه هایی (عبرت آموز) برای هوشیاران است».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. این آیه در ظاهر مربوط به آثار شهر قوم لوط، است که در راه شام از سوی مسیر مدینه قرار دارد و نگاه به آن ویرانه ها و تفکر در آن ها برای هر بیننده ای عبرت آموز است و هر هوشیاری را به توبه و تطهیر دل و جان از آلودگی ها فرا می خواند.

2. در ماجرای قوم لوط برای هوشیاران نشانه های عبرت آموزی است و برای مؤمنان نشانه های امید آفرین؛ زیرا افراد باایمان از عذاب قوم لوط و نجات خاندان او امیدوار می شوند که خدا حامی مؤمنان و خوارکننده کافران است.

3. افراد بافراست و باهوش (1) با بینش مخصوص خود، در ماجرای قوم لوط نشانه هایی آموزنده و عبرت آموز می بینند.

ص:241


1- (1) . واژه «مُتَوَسِّمین» در اصل به معنای «اثر گذاردن» است. این تعبیر در مورد افراد هوشیاری به کار می رود که از کم ترین اثر، پی به واقعیت ها می برند.

آن کس است اهل بشارت که اشارت داند نکته ها هست بسی محرم اسرار کجاست

(حافظ)

مفسران از جمله «در ماجرای قوم لوط نشانه هایی برای افراد باهوش و مؤمنان است.» استفاده کرده اند که مؤمنان راستین همان هوشیارانی هستند که با دیده عبرت به تاریخ می نگرند. (1)

امام حسین علیه السلام از مصادیق کامل «متوسمین»

در برخی احادیث از امام صادق علیه السلام حکایت شده که مقصود از افراد هوشیار در این آیه امامان علیهم السلام هستند. (2)

و در حدیث دیگری از امام علی علیه السلام حکایت شده که مقصود از هوشیاران در این آیه پیامبر بود و بعد از او من و امامانِ از نسل من هستند. (3)

حضرت مجلس المأمون یوما و عنده علی بن موسی الرضا علیه السلام و قد اجتمع الفقهاء، و أهل الکلام من الفرق المختلفة، فسأله بعضهم، فقال له: یا ابن رسول الله، بأی شیء تصح الإمامة لمدعیها؟ قال: «بالنص و الدلیل».

قال له: فدلالة الإمام فیما هی؟ قال: «فی العلم، و استجابة الدعوة».

قال: فما وجه إخبارکم بما یکون؟ قال: «ذلک بعهد معهود إلینا من رسول الله صلی الله علیه و آله ».

قال: فما وجه إخبارکم بما فی قلوب الناس؟ قال علیه السلام له: «أما بلغک قول رسول الله صلی الله علیه و آله : اتقوا فراسة المؤمن فإنه ینظر بنور الله؟». قال: بلی. قال: «فما من مؤمن إلا و له فراسة، ینظر بنور الله علی قدر إیمانه، و مبلغ استبصاره و علمه، و قد جمع الله للأئمة منا ما فرقه فی جمیع المؤمنین، و قال الله تعالی فی کتابه العزیز: (إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ) فأول المتوسمین رسول الله صلی الله علیه و آله ، ثم أمیر المؤمنین علیه السلام من بعده، ثم الحسن و الحسین و الأئمة من ولد الحسین علیهم السلام إلی یوم القیامة». (4)

ص:242


1- (1) . تفسیر نمونه، ج10، ص116.
2- (2) . کافی، ج1، ص218، ح4 و تفسیر نور الثقلین، ج3، ص23.
3- (3) . همان ها و شواهد التنزیل، ج1، ص420.
4- (4) . عیون أخبار الرضا، ج2، ص200، ح1؛البحار، ج25، ص134، ح6 و ج24، ص128، ح13 مع تقطیع، البرهان، ج2، ص350، ح8 و نورالثقلین، ج3، ص24، ح89.

تحلیل

در این آیه از گروه «متوسمین» یعنی افراد باهوش یاد شده است که نشانه های عبرت آموز را به خوبی می بینند و در احادیث فوق پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام را از مصادیق کامل «متوسّمین» و هوشیاران خواندند، آری امام حسین علیه السلام فردی با فراست بود که به خوبی بعد از حکومت یزید انحراف در مسیر اسلام را تشخیص داد و هوشیارانه دریافت که احیای اسلام جز با نثار خون او تحقق نمی یابد، از این رو امامت و شیعه را بیمه و جاویدان کرد. و چه هوشیاری و زمان شناسی از این بالاتر.

پیام

از این آیه با توجه به روایات فوق استفاده می شود که اهل بیت علیهم السلام و امام حسین علیه السلام افرادی هوشیار و زمان شناسی بودند و هر مؤمنی که پیرو امام حسین علیه السلام است باید هوشیار و زمان شناس باشد و با کوچک ترین نشانه مطلب را درک و وظیفه خود را تشخیص دهد و به موقع موضع گیری کند.

یازدهم: سوره نحل

38- امام حسین علیه السلام از آگاهان امت
اشاره

نحل/ 43. (وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاّ رِجالاً نُوحِی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ) ؛ «و پیش از تو، جز مردانی که به سوی آنان وحی می کردیم، نفرستادیم؛ پس اگر نمی دانید، از آگاهان بپرسید».

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. مشرکان می گفتند: چرا خدا فرشته ای به عنوان پیامبر نفرستاده است؟ این آیه به این اشکال آن ها پاسخ می دهد که فرستادگان قبلی نیز افرادی از جنس بشر بودند که فقط به آنان وحی می شد.

2. پیامبران الهی از جنس بشر بودند تا عواطف و غرایز انسانی داشته باشند و نیازهای بشر را به خوبی درک کنند و به عنوان الگو قابل پیروی باشند.

3. «ذِکْر» در اصل به معنای حفظ کردن یا یادآوری است. این یادآوری گاهی به وسیله دل و باطن و گاهی به وسیله زبان و لفظ است؛ از این رو قرآن و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز از مصادیق ذکر هستند؛ چون حقایق را بازگو کرده، مایه ذکر و توجه انسان و دوری او از غفلت ها هستند.

ص:243

4. بسیاری از مفسران قرآن برآن اند که مقصود از «اَهل ذِکر» در این آیه، دانشمندان یهود و مسیحیت هستند؛ چراکه آیه از مشرکان می خواهد که اگر در مورد بشر بودن پیامبران قبلی تردید دارید، به دانشمندان اهل کتاب مراجعه کنید. آنان منبع خوبی برای مشرکان به شمار می آمدند؛ چون هم در مخالفت با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله با مشرکان هم عقیده بودند و هم افراد مطلعی بودند.

البته این تفسیر نوعی بیان مصداق آیه در زمان نزول آن است، و گرنه مفهوم آیه عام است و شامل همه متخصصان و آگاهان در هر عصر می شود.

5. برخی مفسران برآن اند که مقصود این آیه مراجعه و پرسش از اهل اطلاع و متخصصان هر رشته است و به این آیه در مورد تقلید جاهل از عالم و پیروی مردم از مراجع تقلید و لزوم مراجعه به مجتهدان، کارشناسان و متخصصان استناد شده است. (1)

6. مراجعه افراد غیرمتخصص به متخصصان و صاحب نظران، یک امر عقلایی است که مورد اشاره و تأکید قرآن قرار گرفته است، ولی باید توجه داشت که لازم است انسان به متخصصان درستکار و صادق مراجعه کند و به همین دلیل عدالت و تقوا در مورد مراجع تقلید شرط شده است.

7. در این آیه اشاره شده که هر جا نمی دانید، پرسش کنید. این یکی از آداب پرسشگری است که انسان در جایی که می داند برای خودنمایی یا زیر سؤال بردن دیگران پرسش نکند و هر جا هم که نمی داند، سکوت نکند و خجالت نکشد و بپرسد.

8. پیامبران فقط از میان مردان برگزیده می شدند و وحی به زنانی هم چون مریم، وحی تشریعی و نبوّتی نبود بلکه خبرها یا بیان وظایف شخصی بود که در مورد پیامبران و غیر پیامبران از مردان و زنان الهی وجود داشت. (2)

ص:244


1- (1) . تفسیر نمونه، ج11، ص244.
2- (2) . برخی افراد با استدلال به آیات 33، 42 و 45 سوره آل عمران گفته اند که پیامبرانِ «زن» هم داشته ایم و حتی از قرطبی حکایت شده که مریم پیامبر بود؛ ولی آیات قابل مناقشه است و حصر در آیه 43 سوره نحل این قول را ردّ می کند (ر.ک: زن در آئینه جمال و جلال، ص141 و «پیامبری زنان»، ماهنامه آیات، مرداد 1376).
امام حسین علیه السلام از مصادیق کامل «اهل ذکر»

در برخی از احادیث شیعه و اهل سنت حکایت شده که مقصود از ذکر، قرآن یا شخص پیامبر صلی الله علیه و آله است و منظور از اهل ذکر، همان امامان و اهل بیت علیهم السلام هستند که می توانیم از آنان پرسش کنیم و آگاه شویم. (1)

عن ابن عباس فی قوله تعالی: (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ) قال: هو محمّدٌ وعلیٌّ وفاطمة والحسن والحسین علیهم السلام وهم أهل الذکر والعلم والعقل والبیان وهم أهل بیت النبوّة ومعدن الرسالة ومختلف الملائکة والله ما سمّی المؤمن مؤمناً إلّا کرامةً لأمیرالمؤمنین علیه السلام . (2)

تحلیل

آیه فوق از «اهل الذکر»، یعنی آگاهان سخن می گوید و احادیث فوق مصادیق کامل «اهل ذکر» را بیان می کند که ائمه اطهار علیهم السلام از جمله امام حسین علیه السلام هستند.

پیام

از این آیه با توجه به روایات استفاده می شود که امام حسین علیه السلام از آگاه مردان بزرگ است که همگان می توانند از دانش ایشان بهره ببرند و راه خود را در پرتو نور احادیث ایشان بیابند. آری یکی از اهداف اساسی قیام امام حسین علیه السلام نیز رفع جهل مردم بود «وبذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهالة» (3). امام حسین علیه السلام خون خود را نثار کرد تا مردم از نادانی نجات یابند.

39- لزوم ادای حق امام حسین علیه السلام
اشاره

نحل/90. ( إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إِیتاءِ ذِی الْقُرْبی وَ یَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ الْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ ) ؛ «در واقع، خدا، به عدالت و نیکی و ادای (حق) نزدیکان فرمان می دهد و از [کار] زشت و ناپسند و ستم منع می کند؛ (خدا) شما را پند می دهد، تا شاید شما متذکّر شوید».

ص:245


1- (1) . ر.ک: کافی، ج1، ص210؛ تأویل الآیات، ص259؛ وسائل الشیعه، ج27، ص63؛ برهان، ج4، ص847؛ تفسیر نور الثقلین، ج3، ص55 - 56 و احقاق الحق، ج3، ص482.
2- (2) . نهج الحق، ص210 و البحار، ج23، ص185، ح55 و ج36، ص167، ح152.
3- (3) . مفاتیح الجنان، زیارت اربعین.

نکته ها و اشاره های تفسیری

1. «عَدْل» در واقع به معنای قرار دادن هر چیزی در جای خود است؛ از این رو عدل قانونی است که کلّ نظام هستی بر محور آن می گردد؛ بنابراین هر گونه انحراف، افراط، تفریط، تجاوز از حد و اذیت دیگران، بر خلاف اصل عدل است. (1)

2. «اِحسان» به معنای نیکوکاری و گذشت است که شامل هرگونه کمک مالی، فکری، فرهنگی و عاطفی می شود؛ یعنی در جایی که عدالت به تنهایی کافی نیست و نیاز به فداکاری و گذشت است، اصل احسان جاری می شود و افراد بشر هم چون اعضای بدن به یاری یک دیگر می شتابند.

3. در احادیث اسلامی از امام علی علیه السلام حکایت شده که: عدل آن است که حق مردم را به آنان برسانی و احسان آن است که زیادتر به آن ها بدهی. (2)

و یا حکایت شده که عدل همان توحید و نبوت پیامبر صلی الله علیه و آله است و احسان، امام علی علیه السلام است که هر کس او را دوست داشته باشد نیکوکار است. (3)

البته روشن است که این گونه احادیث مصادیق کامل آیه را برمی شمارد.

4. «ذِی القُربی» به معنای خویشاوندان نزدیک یا مطلق نزدیکان است که شامل همسایگان و دوستان نیز می شود. (4)

5. بخشش به نزدیکان، بخشی از احسان است که در جامعه کوچک خانواده صورت می گیرد؛ یعنی اسلام جامعه بشری را به واحدهای کوچک تر تقسیم می کند و دردهای آنان را معالجه می نماید.

6. برخی مفسران برآن اند که در این آیه «فَحشا» اشاره به گناهان پنهانی و «مُنکَر» اشاره به گناهان آشکار، و «بَغی» اشاره به هر گونه تجاوز از حق خویش و ستمکاری و خودبرتر بینی است. (5)

ص:246


1- (1) . ر.ک: سوره مائده، ذیل آیه 8، تفسیر قرآن مهر.
2- (2) . نهج البلاغه، کلمه قصار 231.
3- (3) . تفسیر فرات، ص236؛ تفسیر عیاشی، ج2، ص268؛ تفسیر صافی، ج3، ص151؛ تأویل الآیات، ص263 و بحار الانوار، ج24، ص188 و 190 و ج36، ص180.
4- (4) . تفسیر نمونه، ج11، ص369.
5- (5) . تفسیر نمونه، ج11، ص370.

7. در این آیه به سه اصل مثبت عدل، نیکی و کمک به نزدیکان و سه اصل منفی کارهای زشت، ناپسند و طغیانگری اشاره شده است. این ها از اصول قانون اساسی اسلام و منشور جهانی آن است که آرزوی هر انسان سالم و باانصافی است و شاید از این روست که آیه به موعظه و یادآوری اشاره می کند؛ یعنی این امور بر اساس فطرت مطلوب انسان است و فقط تذکّر لازم دارد.

8. در حدیثی از پیامبر صلی الله علیه و آله حکایت شده که مجموعه تقوا در این آیه است. (1) و در حدیثی از ابن مسعود، صحابی بزرگوار پیامبر صلی الله علیه و آله حکایت شده که «این آیه جامع ترین آیات خیر و شرّ در قرآن است.» (2)

و حکایت شده که هرگاه امام باقر علیه السلام نماز جمعه می خواند، آخرین سخنش همین آیه بود. (3)

9. دادگری و برخی مراتب نیکوکاری و صله رحم واجب است، همان طور که کارهای زشت، ناپسند و ستمگری حرام است.

امام حسین علیه السلام مصداق کامل «ذی القربی»

در احادیث اسلامی حکایت شده که مقصود از «نزدیکان» در این آیه همان نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی امامان علیهم السلام هستند و مقصود آیه، پرداخت خمس به آنان است.