سرشناسه : طاهرزاده، اصغر، 1330 -
عنوان و نام پدیدآور : روزه دریچه ای به عالم معنا/ اصغر طاهرزاده؛ ویراستار گروه فرهنگی المیزان.
وضعیت ویراست : [ویراست 2].
مشخصات نشر : اصفهان : لب المیزان ٬ 1393.
مشخصات ظاهری : 76 ص.؛ 17×12س م.
شابک : 15000 ریال 9789649638904 :
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
یادداشت : ویراست قبلی کتاب حاضر با عنوان '' روزه دریچه ای به عالم معنی '' در سال 1384 منتشر شده است.
یادداشت : چاپ چهاردهم.
یادداشت : کتابنامه : ص. [ 75 ] - 76 ؛ همچنین به صورت زیرنویس.
عنوان دیگر : روزه دریچه ای به عالم معنی.
موضوع : روزه (اسلام)
موضوع : رمضان
رده بندی کنگره : BP188/ط18ر9 1393
رده بندی دیویی : 297/354
شماره کتابشناسی ملی : 3456282
ص: 1
بسم الله الرحمن الرحیم
ص: 2
روزه؛ دریچه ای به عالَم معنا
اصغر طاهرزاده
1387
ص: 3
مقدمه. 7
معنی بستن و بازشدن شیطان.. 12
انتظار ما از روزه. 16
روزه دار شبیه خدا می شود. 17
برکات روزه. 19
روزه، گرسنگی یا بندگی؟. 21
تقویت تقوی.. 22
گرسنگی؛ پذیراییِ مقدّس خدا! 25
روزه؛ خزینة حکمت... 27
روزه؛ دریچة عبادت... 30
ص: 4
روزه؛ دریچة عبادت... 30
آزادی از وَهم.. 31
روزه؛ عامل نجات از وَهم.. 34
حداقلِ غذا، حداکثرِ قدرت... 38
جایگاه دعای سحر. 46
ص: 5
ص: 6
باسمه تعالی
بحث «روزه؛ دریچه ای به عالَم معنا» سخنرانی استاد طاهرزاده در جمع دانشجویان تربیت معلم است. این بحث به جهت نوع نگاهی که به روزه و ماه رمضان دارد مورد استقبال زیاد قرار گرفت، و لذا بر آن شدیم تا به صورتی که ملاحظه می فرمایید آن را در اختیار علاقمندانِ به این نوع بحث ها قرار دهیم.
خصوصیت این بحث در توجه کردن به روزه است در رابطه با نقشی که روزه در ابعاد باطنی و قلبی انسان ایفاء می کند.
سخنران سعی دارد دست روزه دار را بگیرد و به کمک نیّتِ نابی که در روزه داری اش اراده می کند، او را به لایه های باطنیِ روح و روان و قلبش سیر دهد و راه های ظریف خودشناسی را که انسانِ روزه دار می تواند طی کند، مقابل او قرار دهد.
می گوید: ای انسان! به اندازه ای که در روزه داری عزم بلند داشته باشی، روزه برای تو ثمره به همراه خواهد آورد و لذا سعی دارد آن
ص: 7
نوع از عزم های بلندی را که انسان روزه دار می تواند اراده کند، به او متذکر شود.
توجه به روایات و سخنان عرفا در مورد روزه موجب تقویت اراده در روزه داری می گردد، لذا با مطالعة روایات مورد بحث، انسان احساس می کند با روزه داری خود راه های گمشده اش را می تواند بیابد.
پیشنهاد ما این است که سعی شود هر سال قبل از ماه رمضان یک بار این بحث مرور شود تا عزیزان با شعف و شور بیشتری با روزة خود کنار بیایند و اُنس بگیرند.
گروه فرهنگی المیزان
ص: 8
بسم الله الرحمن الرحیم
«اَلسلام علیک یا عِیدَ اَوْلِیاءِ اللهِ»
سلام بر تو ای رمضان، ای عید دوستان خدا، ای ماه نور و طهارت.
با فرا رسیدن ماه مبارک رمضان، یعنی ماه میهمانی خاص خدا، وقت آن رسیده است که به نفسِ عادت کرده به خوردن بگوییم:
زین
غذاها اندک اندک باز بُر
کین
غذای خر بُوَد نی قوت حُر
تاغذای اصل
را قابل شوی
لقمه های
نور را آکل شوی
لب فروبندازطعام وازشراب
سوی خوان آسمانی کن شتاب
بهر
لقمه گشت لقمانی گرو
وقت لقمان است،
ای لقمه برو
ما می خواهیم با محبوب حقیقی خود دلدادگی کنیم ولی این لقمه ها ما را از او غافل می کنند، و در این حالت است که احساس غربت از محبوب در ما می میرد و اشک ما -که علامت دوری همراه با شوق است- خشک می شود. لذا گفت:
ص: 9
تو
چه دانی قدر آب دیدگان
عاشق نانی چونادیدگان
گر
تو این انبان زنان خالی کنی
پُر
زگوهرهای اِجْلالی کنی
پس اگر انسان طالب گوهرهای جلال حضرت حق است، باید انبان شکم را کمی از نان خالی کند.
تا
تو تاریک وملول و تیره ای
دان که بادیولعین هم شیره ای
این عدم نشاط در دینداری، ریشه در شکم پُر دارد که منشأ وسوسة شیطان می گردد.
طفلِ
جان از شیرِ شیطان بازکن
بعد
از آنَشْ با مَلَک اَنْباز کن
چنانچه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: معدة پُر، چراگاه شیطان است.
با امید به این که در این ماه مبارک رمضان، مرتع چرای شیطان را خشک کنیم واز تحریک های ظلمانی شیطان در جان خود، آزاد شویم، و محکم و جانانه در جهت کشف لقمه های نور و نورانیت قدم بزنیم. چند نکته ای در رابطه با روزه به عرض می رسانیم.
نکتة اول این که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خطبة شعبانیه یعنی خطبه ای که جهت آمادگی ورود به ماه رمضان بیان فرمودند، مطالب و اسرار عجیبی را بیان کردند که توجه به سخنان حضرت در ماده شدن قلب برای بیشتر بهره بردن از ماه مبارک رمضان مؤثر است.
ص: 10
حضرت در ابتدای خطبه از فضائل ماه رمضان سخن گفتند، و بعد ما را متوجه وظایف و اعمال خاص این ماه می کنند و در انتها می فرمایند: «ای مردم در این ماه درهای بهشت باز است، از خداوند بخواهید آن را بر شما نبندد، و درهای آتش بسته است از پروردگارتان بخواهید آن را بر شما باز نگرداند، و شیاطین را بسته اند، از پروردگارتان تقاضا کنیدکه آنها را بر شما مسلّط نگرداند.»
«ایُّهَا النّاسُ اِنَّ اَبْوابَ الْجِنانِ فی هَذا الشَّهْرِ مُفَتَّحَةٌ، فَاسْألُوا رَبَّکُم اَنْ لا یُغَلِّقَها عَلَیْکُم، وَ ابْوابَ النِّیرانِ مُغَلَّقَةٌ، فَاسْألُوا رَبَّکُم اَنْ لا یُفَتِّحَها عَلَیْکُم، وَالشَّیاطِینَ مَغْلُولَةٌ فَاسْألُوا رَبَّکُمْ اَنْ لا یُسَلِّطَها عَلَیْکُم».(1)
ملاحظه می فرمایید که همة درهای جهنم بسته است، بکوشید که عملاً این درها را به روی خود باز نکنید، و تمام درهای بهشت باز است بکوشید که این درها را بر خود نبندید، این راه را به رایگان از کف ندهید و برای یک سالِ خود ره توشه فراهم کنید.
ص: 11
برای روشن شدن معنای این فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله که شیاطین را می بندند شما به حالات خودتان در روزهای اول ماه مبارک رمضان توجه کنید. در این روزها یک حال خاص و یک آمادگی قلبی خاص در خود احساس می کنید که نباید از این مطلب ساده بگذرید. این یک روحانیت قلبی است که به جهت آن، آمادة بندگی خداوند شده اید. اگر به حالات قلبتان دقت کنید این یک آماده شدن برای ارتباط با عالم غیب است تا لطف خداوند بر جانتان ریزش کند. حتی ممکن است خودتان ندانید که الآن قلبتان در چه حالی است، ولی ملاحظه می کنید که این روحانیت قلبی را پیامبر صلی الله علیه و آله به ما خبر داده اند! همیشه این حالت را ندارید و این به یک اعتبار به معنی باز شدن درهای بهشت است . و در این حال می بینید وسوسه شیطان در جانتان فعّال نیست، آرمان های معنوی برایتان مطلوب شده است، مگر کار شیطان وسوسه نیست ؟ ملاحظه کنید الآن وسوسه های شیطانی تا حدی که خودتان آماده باشید و به دنبال آن نروید، بر قلبتان حکومت نمی کند، در این ماه چنین حالتی را بر قلب هر بنده ای حاکم می کنند و این لطف خداوند است. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله
ص: 12
می فرمایند: مواظب باشید شیطانی را که پروردگارتان بست، باز نکنید، و درهای بهشتی را که باز کرد نبندید !
باز به خودتان رجوع کنید: گاهی ممکن است خدای ناکرده در روزهای آخر ماه مبارک رمضان حالتی برایتان پیش آید که احساس کنید از دست عبادت این ماه خسته شده اید، این حالت یعنی چه ؟ یعنی بهشتی که برای ما باز کردند و از آن طریق حالتِ میلِ به بندگی در ما ایجاد شد، با خوب استفاده نکردن از ماه رمضان، آن بهشت را برروی قلب خود بسته ایم!
باز ملاحظه بفرمایید؛ گاهی مواقع نگران فقر خود نیستید، نگران از این نیستید که نکند از مال دنیا کم به دست آورم و این گونه اضطراب ها را ندارید این حالت، معنی باز کردن دریچة بهشت به قلب شما است و اگر دیدید این آرامش رشد کرده، بدانید نگذاشته اید دریچة بهشت بسته شود. اگر دیدید بعد از مدتی دوباره حرص به دنیا در شما پدید آمد و دلتان می خواهد فقط دنبال دنیا بدوید و دنیای بیشتر را می خواهید، بدانید درِ بهشت را به قلبتان بسته اید.
«بهشت»؛ مسیر بنده است به سوی خدا، و این شور و شعفی که امروز نسبت به بندگی خدا در خود حس می کنید اگر پایدارش
ص: 13
کنید فردا در قیامت به صورت بهشت ظهور می کند و به واقع شما را در خود جای می دهد. بهشت و جهنم هر دو از قلب ظهور می کند، پس اگر خواستید ببینید الآن اگر مُردید در چه حالی هستید، یکی از راه هایش این است که به قلبتان نظر کنید و ببینید در چه حالی است، روی هم رفته حالات قلبی شما، مقام شما را نشان می دهد، اگر قلب شما جهنمی شد و به تعبیر قرآن از درون آن جهنم طلوع و ظهور کرده باشد،(1) غضب، احساس فقر و شهوت بر شما حکومت می کند، و لذا پرده ها که عقب رفت خودتان را در جهنم می بینید. ولی اگر دیدید آرامش، خوش بینی به بندگان خدا، حلم، حیا و عفت، روحتان را سیراب کرده، راه بهشت به روحتان باز شده است، و اگر چنین باشد تلاش کنید، که این راه بسته نشود.
نمی دانم متوجه شده اید یا نه که بیشترین فعالیت شیطان این است تا فیض و برکت های این ماه را از شما بگیرد، اگر توجهی بفرمایید می بینید که عموماً در این ماه اختلافات و دسته بندی ها، وقت کشی ها و شب نشینی های بی محتوی زیاد می شود، شیطان به کمک یاران خود در این ماه اختلاف و فتنه درست می کند، تا
ص: 14
توفیق مردم را در استفاده از ماه رمضان بگیرد، یا کم کند. کار شیطان در سلب توفیق از انسان در زمان ها و مکان های مقدس، چیز مهمی است. مثلاً اگر آدم بخواهد در خانه نماز بخواند وسوسه های شیطان کمتر است، ولی اگر خواست به مسجد برود وسوسه های شیطانی بیشتر می شود. شیطان وقتی نتوانست ما را از نماز منصرف کند، ما را از نمازِ بهتر، که همان نماز در مسجد است، محروم می کند، و باز اگر نتوانست، کاری می کند که در مسجد به آن نتیجة نهایی نرسیم. ماه رمضان هم همین طور است درهای جهنم بسته است ولی از یک جهت هم شیطان بیکار نیست و دنبال فرصت است. اگر شما شروع کردید به بدی کردن، و مواظب نبودید که او همواره بسته بماند و سهل انگاری کردید، آن شیطانِ بسته شده، به سوی شما باز می شودو توفیق بسیار بزرگی را از دست می دهید، و در این صورت خود شما هستید که راه وسوسة شیطان را به قلب خودتان باز کرده اید.(1)
ص: 15
اما نکتة دوم این که: شما از روزه چه انتظاری دارید؟ می خواهید چه چیزی به دست آورید؟ مطلوبتان از روزه چیست که دنبالش می گردید؟ اول باید مطلوب انسان مشخص شود، چون ما از روزه به اندازة مطلوبمان بهره می گیریم و خداوند به ما بهره می دهد.
مولوی داستان گاوی را نقل می کند که در تمام شهر بغداد گردش کرد و در عین این که با آن همه غذاها و خوراکی های گوناگون روبه رو می شد جز پوست خربزه چیزی نمی دید! چرا؟ چون مطلوب جسم و روح گاو، پوست خربزه است بقیه چیزها ازنظر او چیزی نیست. مولوی می گوید:
گاو
را آری به بغداد ناگهان
بگذرد
از این کَران تا آن کَران
از
همه خوب وخوشی ها و مزه
او
نبیند غیر قِشر خربزه
بعد نتیجه می گیرد که:
طالب
هر چیز ای یار رشید
جزهمان چیزی که می خواهد
ندید
عمدة مطلب همین است که هرکس در هر عرصه ای دنبال مطلوب خود است و جز آن را نمی بیند، حالا در عرصه روزه هم اگر مطلوب ما چیز کمی باشد، از آن حقایق برین روزه که مطلوب
ص: 16
اولیای الهی است محروم خواهیم ماند. پس اول باید روشن شود از ماه رمضان چه انتظاری می توانیم داشته باشیم، اگر انتظارمان کم باشد بهرة کمی می گیریم، و اگر همت ما بلند باشد، حقایق عالی نصیب ما می شود. مثل آن گاو که از آن همه چیز فقط پوسته خربزه را می خواست. گندم، هم مغز دارد و هم کاه، باید مطلوب ما فقط کاه نباشد، اگر مغز را بخواهیم کاه هم نصیبمان می شود.
از طریق روزه هم می شود از خداوند دنیای بهتر بخواهیم و هم می شود مطلوبمان وَجه حق باشد، یعنی «اِبْتِغاءً لِوَجْهِ الله» روزه بگیریم تا خداوند، خودش را به ما بدهد.
در حدیث قدسی داریم: «الصَّوْمُ لی وَ اَنَا اُجْزی بِه»(1) می فرماید: روزه از آن من است و خودم هم جزایش هستم. چون در هیچ عبادتی به این اندازه بنده شبیه خدا نمی شود. انسان از طریق روزه داری، ظهوری از غنای حق می گردد، همچنان که خداوند هیچ نیازی به غذا ندارد، روزه دار به نحوی در حدّ خودش شبیه چنین
ص: 17
حالتی می شود. اگر حدیث «اَنَا اَجزی بِه» باشد، یعنی خودم جزایش را می دهم، این هم مژدة بزرگی است، یعنی نتیجة روزه و جزای روزه دار را به واسطه ها واگذار نمی کنم و به واقع این هم مقام کمی نیست، چون در هر صورت در این حالت هم کمالات بسیار متعالی را از خدا دریافت می کنید.
شما در روزه، کمی از گرایش به دنیا منصرف می شوید و در نتیجه یک غنای مختصری نسبت به دنیا در شما پدیدار می شود و لذا به یک اعتبار صفتی از صفات عُلیای خداوند یعنی صفت «غنی» در قلب شما تجلّی می کند و نیازتان به دنیا کم می شود و با خدا مأنوس می گردید. یعنی اگر روزه دار همت خود را بلند کند و در طلب حق باشد، نور حق در صفت غنی در قلبش می تابد و این یک نحوه قرب به حق است.
پس اگر از روزه، نور حق خواستید، همین را به شما می دهند. خودتان را آماده کنید و همت خود را بلند کنید تا از روزه مقام بگیرید، اصلاً طوری شود که مقامتان تغییر کند.
ص: 18
در روایت از امام صادق علیه السلام داریم؛(1)
روزه هوس را می کُشد «فَالصَّوْمُ یُمیتُ هَوَی النَّفْس» یکی از امتیازات مؤمنین وارسته این است که اصلاً گرفتار میل های پست نیستند، و روزه چنین هنری را دارد که دردسر هوسرانی را از سر ما بر می دارد. بعد ادامة روایت این است: «وَ شَهْوةَ الطَّبْعِ» روزه؛ شهوت و میل های سرکش و افراطیِ طبع و طبیعت و بُعد حیوانی شما را می کُشد.
«وَ فیهِ حَیاةُ القَلْبِ» و در روزه حیات قلب هست. مگر همة ما نمی خواهیم قلبمان بیدار شود و درک و فهممان اوج بگیرد؟ با روزه درک و فهم عوض می شود، آن چیزهایی را که مفید نبود و دنبالش بودیم - با بیداری قلب - دیگر نمی خواهیم، و آن چیزهایی را که مفید بود و میلی به آنها نداشتیم، اهمیتش در قلبمان روشن می شود و مطلوبمان می گردد. این جاست که ابزار هدایت را دوست خواهیم داشت نه عوامل ضلالت را. این جاست که وجود عالَم غیب و ملائکه و قیامت را به نحوی و تا حدی احساس می کنیم. چون وقتی
ص: 19
قلب زنده شد، ادراک حقایق عالیه برایش میسّر می شود، ادراک بیشتر آن حقایق، بستگی به شدت حیات قلب دارد.
«وَ طَهَارَةُ الجَوارِحِ» روزه؛ موجب طهارت اعضاء و جوارح می شود، اعضای بدن شما از کارهای زشت باز می ماند. قلب روزه دار آنچنان اعضایش را در کنترل دارد که آن اعضاء به اعمال ناپاک نمی افتند، دل انسان بر اعضایش حاکم می شود، نه هوس انسان. دیگر چشم، آن چشمی نیست که با قصد گناه، نظر کند و یا به چیزی که توجهِ به آن گناه است، نظر بیفکند.
«وَ عِمارةُ الظّاهِرِ وَ الْبَاطِنِ» روزه؛ هم ظاهر را از سنگینی و بد قواره بودن در می آورد، و هم باطن را از میل های ظلمانی آزاد و نورانی می کند، هم باطن متعادل می شود و هم ظاهر تابع باطن می گردد.
«وَ زِیادَةُ التَّضَرُّعِ» روزه؛ زاری و تضرّع در پیشگاه پروردگار را می افزاید، قلب آدم از قساوت در می آید و میل به نیایشِ با حق در آن پیدا می شود. چون اصل جان ما ملکوتی است و از نیستان عالَم غیب بریده شده است، «ثُمَّ رَدَدْناهُ اَسْفَلَ سافِلین»(1) و بنا به مصلحتی
ص: 20
به عالَم ماده و عالَم بدن، هبوط کرده، ولی این جایی نیست، حالا با روزه داری، کمی از این منزل دروغینِ خود فاصله می گیرد، تازه یاد منزل حقیقی و عالَم قربِ با حق می افتد، و ناله و تضرع سر می دهد تا برگشت به آن عالَم را برای خود ممکن کند و راهی به سوی آن عالم باز نماید و ثابت کند هنوز دلش در هوای آن نِیِسْتان عالم قرب است.
مهم این است که ما روزه بگیریم، نه این که فقط گرسنگی بکشیم، روزه یک نحوه صعود روحانی برای انسان است از دریچة بندگی خداوند، ولی گرسنگی یک عمل بدنی است مثل ورزش که یک عمل بدنی است. شما در روزه به یک صعود روحانی نظر دارید منتها از طریق گرسنگی بدن. ولی گاهی ما به جای این که در مغرب افطار کنیم، در مغرب روزه خود را خراب می کنیم. فرق است بین افطار کردنِ روزه و خراب کردن آن. افطار کردن؛ یعنی روزه را شکستن. ولی خراب و باطل کردن روزه، یعنی غذاهایی را که در روز نخورده ای در فرصتی که داری، جبران کنی، و در واقع
ص: 21
آن مقاومت و کنترل روحانی را که در طی روز در خودت تقویت کردی از دست بدهی.
شاید اسب های چموش را دیده باشید که چقدر سخت است اگر بخواهیم آنها را از جایی به جایی دیگر ببریم. اگر یک لحظه از کنترل آن ها غفلت کنید از دستتان در رفته است، باید با یک هوشیاری و کنترلِ دائمی مواظب آن ها باشید، اگر یک لحظه غفلت کنید می بینید سرِجای اول برگشته اند، و باز باید از اول کار را شروع کنید. بعضی ها از اول تا آخر ماه رمضان یک روز هم روزه نمی گیرند، چون در جهت اصلاح تدریجی خود نیستند، سی منزل باید این اسب چموش را ببری تا إن شاءالله در منزل سی اُم رام بشود. شهوات و نفسانیات نیز همین طور است، اگر سی روز کنترل شوند، آهسته آهسته رام می شوند و زیر فرمان عقل و شریعت قرار می گیرند. حالا اگر در موقع افطار هوس ها را دوباره رها کنی، مثل آن اسب چموشی است که آن را در کنترل خود نیاورده ای و لذا دوباره سر جای اولش برمی گردد. اگر مقاومتی را که در طول یک روز با روزه داری به دست آوردی در هنگام افطار رها کنی از آن
ص: 22
روزه چیزی عایدت نشده است. پس مواظب باشید مقاومت شخصی تان که عبارت است از «تقوی»، در موقع افطار گسسته نشود، چرا که روزه، تقویت قدرت پرهیزکاری است. به همین جهت در آخر آیه 183 سوره بقره که مربوط به روزه است، می فرماید: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» یعنی شاید بتوانید از طریق روزه متّقی شوید و قدرت پرهیزکاری بیابید.
به آیة روزه نظر کنید که می فرماید:
«یا اَیُّهَاالَّذینَ امَنُواکُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَماکُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِنْ قَبْلِکُم، لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ»(1)
یعنی: ای مؤمنان! بر شما روزه را واجب کردیم، همان طور که بر امت های گذشته واجب نمودیم شاید پرهیزکار شوید، و در نتیجه آن روحیة مقاومت در مقابل هوس ها در شخصیت شما رشد پیدا کند.
ملاحظه کرده اید؛ گاهی اوقات می خواهید کارهای خوب و جدّی انجام دهید ولی نمی توانید. چرا؟ چون قدرت پرهیزکاری شما ضعیف است، مدتی که روزه گرفتید کاری را که نمی توانستید انجام
ص: 23
دهید و هوس هایتان مانع می شد، حالا همان کار را می توانید انجام دهید. بعضی مواقع دیده اید که دلتان مرده است، اصلا معنویت در جانتان خشک شده است، با روزه که «حیات قلب» است دوباره دل زنده می شود. مولوی چه خوب می گوید:
چشم
بندِ آن جهان،حلق و دهان
این
دهان بربند تا بینی عیان
تاهوی
تازه است،ایمان تازه نیست
این دهان
جزقفل آن دروازه نیست
یعنی: تا هوس در صحنه است ایمان تحرک ندارد ولی اگر دهانت را کنترل کردی، دروازة ایمان بر جانت گشوده می شود، چرا که اگر دهان کنترل شد، دریچه ها ی غیب آهسته آهسته بر جان انسان باز می شود. برای کسانی که جایگاه گرسنگی و کنترل دهان را در عمل شناخته اند، گرسنگی بسیار خوشمزه است. اگر کسی مزة گرسنگی را چشید از سیری و پرخوری متنفّر می شود. بیخود نیست که در روایات داریم: خداوند از شکم سیر بدش می آید. ما کسانی را می شناسیم، از روزی که ریاضتشان را شروع کرده اند تا آخر عمر یک روز سیرنبوده اند.
ص: 24
در خبر داریم که در زمان یکی از پیامبران گذشته، سه نفر از مؤمنین در مسافرتی در محلی شب گیر شدند، و راه به جایی نبردند، نه محلی برای استراحت و نه قوت و غذایی. بالاخره یکی از آنها گفت، من اینجا یک آشنای دوری دارم می روم شاید بتوانم امشب سربار او شوم. دیگری هم فکر کرد و به یادش آمد یک همکاری اینجا دارد، گفت می روم شاید بشود امشب را مهمان او بشوم. سومی هر چه فکر کرد چیزی به یادش نیامد. گفت: ما هم می رویم مسجد و مهمان خدا می شویم. فردا صبح که آمدند تا سفر را ادامه دهند، آن دو نفر هر کدام از خوبی های طعامی که در شب خوردند و از نوع پذیرایی ها صحبت کردند ولی سومی گفت: حقیقتش ما مهمان خدا شدیم ولی تا صبح گرسنگی کشیدیم. به پیامبر آن زمان ندا رسید برو و به این مؤمن بگو، حقیقتاً ما میزبانی تو را پذیرفتیم، و پذیرفتیم که تو مهمان ما باشی، ولی هر چه گشتیم خورشت و طعامی بهتر از «گرسنگی» نبود که با آن از تو پذیرایی کنیم.
یعنی گرسنگی یک پذیرایی مقدّس است و برای همین هم طعام رمضان گرسنگی است و نتیجة این گرسنگی «قرآن» است. سفره
ص: 25
گرسنگی را پهن می کنند تا قرآن را به قلب ها برسانند، آن وقت آیا می شود گرسنگی را چیزی نگرفت و به سادگی از آن گذشت؟ یکی از عرفا به شاگردش می گوید:
«نفسِ خود را از چه می ترسانی، می ترسی گرسنه بمانی؟ مترس، زیرا که تو در نزد خدا خوارتر از آنی که تو را گرسنه دارد، خداوند، محمد صلی الله علیه و آله و یارانش را گرسنه داشت».
بزرگی می گوید: « هرگز نشد سیر شوم و معصیتی مرتکب نشوم و یا قصد معصیت نکنم».
شاید گمان کنیم ما چنین نیستیم که سیری موجب معصیت برایمان شود، آخر مگر ما قلبمان را می شناسیم؟ آن بزرگانی که این ها را می گویند، لایه لایة تارهای قلبشان را می شناسند. می فهمند کجا و چطوری هستند، دانه دانه نَفَس هایشان را می توانند تفسیر کنند.
بزرگی می گوید: «اول بدعتی که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله حادث شد، سیری بود.» می فرماید: «چون شکم مردمان سیر شد نَفْسِ آنها سرکشی کرد و به سوی دنیا متمایل شد.» شما این را بدانید اول چیزی که با گرسنگی مرتفع می شود و شما از دست آن آزاد می شوید «شهوت» است، هم شهوت فَرْج و هم شهوت سخن. در آن
ص: 26
حال، نه میل افراطی به جنس مخالف داریم که همة فکر و ذکرمان را خرج این مسئله کنیم، و نه مایلیم این قدر پرحرفی کنیم. البته این به شرطی است که خودتان متوجه حساسیت این مسأله باشید و طالب آن بشوید، تا انجام آن برایتان آسان شود. شهوت در غذا خوردن این طوری است که گاهی بدنتان نیاز به غذا ندارد و احساس گرسنگی هم نمی کنید ولی مایلید غذا بخورید، این دیگر نیاز نیست، بلکه شهوت است. یکی از کارهای مذموم هم همین است که انسان سیر باشد و غذا بخورد، چرا که در این حال به جای این که نیاز بدنی اش را برآورده باشد شهوت غذا خوردن را تقویت کرده است.
یک وقت هست که به خودتان القاء می کنید چون ما جوانیم میل به جنس مخالف داریم و نیاز طبیعی و ضروری این گونه میل ها را برای خود حس می کنید، این یک « وَهْم » است. این وَهم و توهّم و این نیاز اِلقایی و تحمیلیِ خیالی با گرفتن روزه از رونق می افتد، و جدّی نبودنش برای انسان روشن می شود. در همین راستا است که می فرماید: «با گرسنگی، شهوت فَرْج و شهوت سخن رفع می شود»
ص: 27
هزاران رحمت در همین مطلب آخر نهفته است، چراکه حرف زدنِ افراطی، روح و قلب آدم را نابود می کند.
حرفِ زیاد، قلب را پریشان می کند و مانع آرامش و حضور قلب می شود آن وقت روزه باعث سکوت می گردد و در نتیجه قلب به تعادل و هوشیاری خود برمی گردد . از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت داریم که: « اگر این زیاده روی شما در صحبت و بی قیدی و اغتشاش دل های شما نبود، حتماً آن چه من می بینم می دیدید و آن چه می شنوم می شنیدید.» ملاحظه کنید پرحرفی چه نعمت بزرگی را از ما می گیرد و چگونه رابطة ما را با عالم غیب و معنی از بین می برد. دیگر این که «شهوت»، مناجات را مشوّش می کند و باعث می شود شخص، مقصد زندگی را گم کند- پناه به خدا از فراموشی مناجات با خدا- باز در روایت داریم که روزه خواب را کم و بیداری را افزایش می دهد، و معلوم است که زیادی خواب موجب ضایع شدن عمر و سختی دل می شود.
از بزرگان داریم که «گرسنگی کلید در خزانه خداست، به کسی نمی دهد مگر آن که را دوست دارد.» یعنی تا محبت خدا به بنده اش نباشد او را موفق به روزه نمی دارد. اهل دلی می گفت: « زیرکانِ در دین و دنیا، سودمندتر از گرسنگی ندیده اند، طالب آخرت را چیزی
ص: 28
زیان کار تر از خوردن نباشد.» باز از بزرگان داریم: «علم و حکمت را در گرسنگی نهاده اند و جهل و معصیت را در سیری.» در حدیث از پیغمبرخدا صلی الله علیه و آله هست:
« ما مَلاُ آدَمِیٌّ وِعاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ، بِحَسَبِ بْنِ آدَمَ اَکَلاتٌ یُقِمْنَ صُلْبَهُ، فَاِنْ کانَ لا مَحالَةَ فَثُلْثٌ طَعامٌ وَ ثُلْثٌ شَرابٌ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِه»(1)
یعنی برای آدم هیچ ظرفی به اندازة پُربودن شکمش برایش شرّ نیست، به حَسَب آدم بودنش نیاز به لقمه هایی دارد که طاقت ادامة زندگی در او باشد، در این حال، ثلث معده اش برای غذا و ثلث آن برای آب و ثلث آن برای نفس کشیدن باشد.
پس ملاحظه می کنید که طبق سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله یک سوم معده باید از طعام پر شود و نه بیشتر، پس هرکس بیش ازاین اندازه برای طعام جا باز کند از حسنات خود کم کرده است و در واقع ازحسنات خود خورده است. فرموده اند: « اولیاء به گرسنگی وخاموشی و بی خوابی وتنهایی، اولیاء شده اند.» سِرّ همه نیکویی ها میان آسمان و زمین، گرسنگی است و سرّ همه بدی ها سیری است، هر که نفس خود را گرسنه دارد وسوسه ها از او منقطع می شود.
ص: 29
فرموده اند: «اقبال و توجه خدا به بنده، از گرسنگی و بیماری و بلا می باشد.» حکیمی را پرسیدند، نفس را به چه طریق مهار کنیم؟ گفت : به گرسنگی و تشنگی. و نیز فرموده اند:
«هیچ کس را خدا مصفّا نگرداند مگر به گرسنگی، و طیّ الارض نکردند مگر به گرسنگی، و خدا ایشان را دوست نگرفت مگر به گرسنگی.» ابوطالب مکّی می فرماید: «مَثَل شکم، مَثَل طبل است، آواز آن به این خوش است که سبک و تند و تهی باشد، پس چون جوف خالی باشد، تلاوت خوش تر و قیام طولانی تر و خواب اندک باشد.»
از بزرگان داریم که سه کس را خدا دوست دارد: «اندک خُور»، «اندک خواب» و «اندک راحت »را.
از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت داریم: «لِکُلِّ شَیْءٍ بَابٌ وَ بَابُ العِبَادَةِ الصَّوم» یعنی هر چیزی را دری است و دریچه عبادت روزه است. پس تا کسی وارد روزه داری نشود، به حال و حالت عبادت وارد نشده است. چون عالَم عبادت، عالَم خاصی است که با فکر و مطالعه به دست نمی آید. این روایت می خواهد بفرماید: تو را با شکم سیر به باغ
ص: 30
عبادت راه نمی دهند. وقتی حالت عبادت در انسان به وجود آمد، احساس می کند در مرکز هستی جای دارد، تمام حرص ها و اضطراب ها از قلب او زدوده می شود، به اصل خود که بندگی خدا است برمی گردد. پس باید متوجه شد روزه وسیلة ورود به عالم عبادت است و به تبعِ روزه است که سایر عباداتِ ما حالت و روح عبادت به خود می گیرد.
ملاحظه کرده اید اگر در هنگام سحر، زیاد غذا بخورید، درست نتیجه عکس می گیرید، خوابتان زیاد می شود، ذهنتان آن تیزی را که حاصل روزه است به دست نمی آورد و خلاصه از نتایج روزه محروم می شوید! به ما گفتند روزه بگیرید تا به شما ثابت شود با گرسنگی می توانید توانا و محکم شوید، البته شرطش این است که به خود القاء نکنید که چون روزه گرفته ام ضعیف شده ام، بلکه اگر دقت کنید متوجه می شوید بیش از گرسنگی، پرخوری علت ضعف و سستی است.
قدیمی ها قصه ای عبرت آموز دارند، می گویند:
ص: 31
بین یک مار و یک زنبور مکالمه ای صورت گرفت، زنبور ادعا کرد زهرِ من کشنده تر از زهرِ تو است ولی چون هیکلم کوچک تر است آدم ها باورشان نمی آید که زهر من می میراند و چون مُردن را به خودشان القاء نمی کنند، زهر من تأثیر واقعی اش را نمی کند و این ترس مردم از هیکل توست که مردم را می کشد و نه زهر تو. بالاخره بنا شد برای اثبات ادعای زنبور برنامه ای ترتیب دهند. قرار بر این شد هر دو بروند در کلونِ -قفل قدیمی- درِ باغی کمین کنند تا وقتی که باغبان آمد و انگشت خود را داخل کلون کرد که در را باز کند، روز اول مار انگشت باغبان را نیش بزند و زنبور بیرون بپرد و روز دوم کار را برعکس کنند، همین کار را کردند. در روز اول، باغبان یک مرتبه احساس کرد چیزی دستش را گزید، دستش را بیرون آورد و دید زنبوری پر زد و رفت، یک کمی مقاومت کرده ودستش را مکید و رفت دنبال کارش، پیش خود گفت زنبور بود و چیزی نبود. روز بعد، زنبور نیش زد و مار خودش را از سوراخ نشان داد، باغبان فریاد زد وای! مار دستم را گزید، و بیهوش شد. البته این یک قصه است ولی نکته روانی دقیقی در آن نهفته است.
ص: 32
با بیان این داستان می خواهیم عرض کنیم بعضی ها از ترس گرسنگی می میرند، نه این که گرسنگی آزارشان دهد، بلکه سیری آزارشان می دهد، ولی متوجه نیستند. ماه رمضان فرصت خوبی است تا اگر انسان خودش خودش را با القائات ذهنی از پا در نیاورد، به انسان ثابت شود چقدر با گرسنگی می توان روح را متعالی کرد. بیایید خوتان را به حداقل غذا عادت دهید، حتی شما جوانان، عصرهای ماه رمضان ورزش کنید، کوه نوردی کنید، تا به شما ثابت شود در اوج گرسنگی بسیار قدرتمندید. به قول مولوی:
قدرت
جبریل از مَطبخ نبود
بود
از الطاف خَلاّقِ وَدُود
همچنین
هم قدرت اَبدال حق
هم
زحق دان، نی زاطعام وطَبَق
یعنی پدیده هر چه مجرّدتر باشد قدرتش بیشتر است، و نفس انسان موجودی است مجرد و متعالی، و لذا قدرتی بی کران دارد ولی چون اسیر بدن است برای ما آن قدرت ظهور ندارد. نمونه این قدرت بی کران را شما در حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می بینید، همة مردم هم عصر آن حضرت متعجب بودند که ایشان با این غذای کم این همه نیرو را از کجا دارد؟ متوجه نبودند که روح انسان از مقام «روح» که نزدیک ترین مخلوق به خدا است تنزّل کرده تا به مرحلة «مِن روحی» رسیده ولی از اصل خود که حقیقتی است فوق ملائکه
ص: 33
منقطع نشده، و روزه می تواند همین را به شما ثابت کند که می توانید به غیبِ قدرتمند خود وصل شوید.
اصل روزه یعنی منصرف شدن از دنیا، و متصل شدن به غیب، الاّ این که شیطان نگذارد. شیطان ما را تحریک می کند تا از اصل مسئله محروم شویم، در کجا؟ در «وَهْم». «وَهْم» چیست؟ دروغِ راست نما! دیده اید بعضی آدم ها از مرده می ترسند. حالا چرا می ترسند؟ می گویند چون مرده است! وقتی زنده بود از او نمی ترسیدند، حالا که مرده است آیا خطرناک تر شده یا ازنظر بدنی هیچ شده است؟ قبلاً که زنده بود یک آدم بود، دست و پا داشت، می توانست با ما دعوا کند، حالا که مرده است، هیچ کاری نمی تواند بکند پس چرا از او می ترسی؟ چون هیچی است. از چی می ترسی؟ از هیچی! ملاحظه می کنید که ما در خیال خود یک بُعدی داریم که «هیچی» را برای ما «چیز» می کند و ما را از آن فراری می دهد و از واقعیت دور می کند. حالا اگر بگویند آیا حاضری با این مرده نصف شب توی غسالخانه تا صبح بمانی؟ می گوید نه! چرا؟ چون مرده است. می پرسی؛ آیا مرده است یا زنده؟ می گوید مرده است،
ص: 34
می گوییم آیا حاضری تنهایی بدون این مرده در این غسالخانه تا صبح بخوابی؟ می گوید: باز هم می ترسم اما بهتر از قبل است، حالا اگر بگویید حاضری با یک نفر آدم زنده، دونفری باهم در غسالخانه تا صبح بمانید؟ می گوید این بد نیست. باز تکرار می کنیم، حاضری با یک مرده بخوابی؟ می گوید نه! این خطرناک است، می گوییم حاضری با این مرده بخوابی و نصف شب هم مرده زنده شود و تا صبح با هم صحبت کنید؟ می گوید نه، به هیچ وجه، وگرنه من می میرم.
ملاحظه کنید این چه بُعدی از انسان است که دارد سر انسان کلاه می گذارد؟ آن وَهْم است. شما یک «عقل» دارید و یک «وهم». «عقل»، واقع بین است، ولی «وَهْم»، واقع بین نیست و هیچی را چیز می گیرد. شیطان همیشه روی «وَهْم» شما کار می کند، «هیچی» را «چیز» می کند، «چیز» را «هیچی» می کند. می گوید: اگر با یک آدم زنده دونفری در غسالخانه تا نصف شب بنشینیم صحبت کنیم قابل تحمل است، ولی اگر نصف شب مُرده کنار من در غسالخانه زنده شود، من می میرم، در حالی که اگر مرده زنده شود، تازه می شود مثل حالت اول که برایت قابل تحمل بود که با یک آدم دیگر در غسالخانه بنشینی و صحبت کنی. ولی «وَهْم» گوشش به این
ص: 35
حرف های منطقی بدهکار نیست. «وَهْم» اگر در روح ما میدان گرفت کار ما را عملاً به جایی می رساند که خواهیم گفت: از خدا کاری نمی آید، اما از حقوق آخر ماه کار می آید. می گوید: اگر حقوقم را ندهند بدبخت می شوم. یعنی چه بدون حقوق بدبخت می شوی؟ یعنی آدم «هیچی» را «چیز» می گیرد، «چیز» را «هیچی» می گیرد. می خواهند روزه بگیرید تا شما این بُعد دروغ ساز را، خلع قدرت کنید، و شیطان نتواند دیگر از طریق «وَهْم» شما را به بیراهه بکشاند. در روایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله داریم:
«اِنَّ الشَّیْطانَ لَیَجْرِی مِنْ بَنِی آدَمَ مَجْرَی الدَّمِ فَضَیِّقُوا مَجارِیَهُ باِلْجُوعِ.»(1)
یعنی شیطان مثل خونِ در بدن شما، در روح شما جاری می شود، از طریق گرسنگی جای او را تنگ کنید. همچنان که حضرت می فرمایند: « اَلصَّومُ یُسَوِّدُ وَجْهَهُ »(2)
یعنی روزه موجب سیاه رویی شیطان است و دیگر نمی تواند انسان را تحت تأثیر قرار دهد.
ص: 36
روزه می خواهد به تو بگوید که «وَهم» را بکُش، این بهترین نتیجة روزه است. آدم می گوید اگر غذا نخورم می میرم. آقا! این گوی و این میدان، آرام آرام شروع کن، شاید ابتدا، باورت نیاید، وسط ماه رمضان به خودت ثابت کن که این طور نیست که غذا و شکمِ پر، موجب سلامت و قدرت ما باشد.
در شرح حال پیغمبر صلی الله علیه و آله داریم که: آن قدر گرسنگی می کشیدند که روی شکمشان سنگ می گذاشتند و شال روی آن می بستند که به معده شان فشار نیاید. چون اگر معده خالی باشد گرسنگی به معده مقداری فشار می آورد، اگر جدار معده به همدیگر نزدیک بشود، و به هم بچسبد فشار گرسنگی کم می شود. آن وقت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: وقتی عرصة جنگ سخت می شد به پیامبر صلی الله علیه و آله پناه می بردیم. یعنی این هم قدرت آن پیامبری که خود را بیشتر وقت ها گرسنه نگه می داشت. در همین نهج البلاغه هست که پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی در جنگ می خروشیدند، هیچ کس جرأت نمی کرد در چشم های حضرت نگاه کند، از شدت عظمت و خشونت و ابّهت. حتماً شنیده اید؛ در جنگ حُنین، تک و تنها ایستادند در حالی که همه فرار کردند. باز داریم که امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام با آن عظمت، وقتی بچه بودند دلشان برای پدرشان یعنی حضرت
ص: 37
امیرالمؤمنین علیه السلام سوخت، نکند پدرشان مریض بشود که این قدر کم غذا می خورد، درِ کیسة آرد پدرشان را باز کردند و مقداری روغن را با آردها قاطی کردند که آردها روغنی بشود تا بعداً که نان برای پدرشان می پزند یک کمی هم حضرت روغن خورده باشند، حضرت اعتراض کردند که این چه کاری بود کردید؟
با روزه و با مطالعه زندگی و سیره معصومین علیهم السلام باید به شما ثابت شود که با حداقلِ غذا حداکثرِ قدرت را می توانید داشته باشید، به شرطی که داستان آن باغبان و قضیة زنبور و مار فراموش نشود، نگویی نه این حرف ها بی خودی است، من اگر خیلی غذا نخورم می میرم، آن وقت مطمئن باش واقعاً می میری. شما از روزه و انصراف از غذا، حقایق غیبی طلب کنید تا همان حقایق نصیب شما شود، اصلاً روزه برای همین است. شما موجودی غیر مادی هستید، موجود غیر مادی اگر به ماده نظر داشته باشد به این جهت است که فعلاً منزلش ماده است، من و شما یک موجود غیر مادی هستیم. منزل اصلی موجود غیر مادی کجاست؟ مسلّماً منزل اصلی انسان غیب است، شما نظرتان را از این ماده کم کنید خودتان را در عالم غیب
ص: 38
می بینید. شما همه جایی هستید، اما فعلاً نظرتان کجاست؟ به ماده بدن. حالا اگر بخواهید خودتان را در عالم غیب حس کنید باید نظرتان را از ماده کم کنید، شما جنستان از جنس غیب است و لذا خودتان را در عالَم غیب حسّ می کنید. مولوی همین را در اول مثنوی می گوید که:
بشنو
از نی، چون حکایت می کند
از
جدایی ها شکایت می کند
یعنی همة حرف انسان ها وقتی در عمق آن بروی، ناله ای است از این که از آن مقام مجرد غیبی جدا شده اند. حالا روزه کمک می کند که لااقل به آن عالَم سری بزنیم.
می فرماید: «روزه؛ صفای دل و افروختگی خاطر و تیزی بصیرت می آورد» بصیرت آدم تیز می شود، چون حجاب ارتباط با حقایق غیبی اش ضعیف می شود. آیا آدم های پرخور را دیده اید که هم عمرشان کوتاه و هم اندیشه شان ضعیف است؟ این یک قاعده است، یک مسئله علمی است، آدم های پرخور هم خیلی زود می میرند، هم آن فرصت رسیدن به تعالی را از دست می دهند و هم کم عقلند. نکتة خوبی از بزرگان داریم، می گویند: « سیری، کُندی ذهن و کوری دل می آورد و گرسنگی، نفسانیت و هوس را خوار می کند و دل را با عالَم سماوی ربط می دهد.»
ص: 39
فرمایش پیامبر صلی الله علیه و آله هست که می فرمایند:
«حَیُّوا قُلُوبَکُم بِقِلَّةِ الضِّحْکِ وَ طَهِّرواها بِالجُوعِ، تَصْفُو وَ تَرِقْ»
قلب هایتان را زنده نگه دارید به کمی خنده و پاک نگه دارید با گرسنگی، تا صاف و رقیق شود.
اشک شب قدر، از گرسنگی طولانی ماه رمضان به دست می آید، دل باید رقیق باشد، دلی که رقیق باشد اشک هم می ریزد، دلی که اشک ریخت یعنی درِ غیب را دارند برایش باز می کنند، اگر درِ غیب برایتان باز شد اصلاً حرص دنیا را نمی خورید، ادراکتان عوض می شود و نوع تجزیه و تحلیلتان از حوادث تغییر می کند. امام خمینی«رحمة الله علیه» یک طور انقلاب را می دیدند، رادیوی بی بی سی هم یک طور می بیند. پیغمبر و امام زمان«صلواة الله علیهما» یک جور دنیا را می بینند و مردم معمولی هم یک طور. ان شاء الله خدا با روزه، یک قلب مورد پسند امام زمان عجل الله تعالی فرجه به شما می دهد.
گفته اند: «گرسنگی چون رعد است و قناعت چون ابر و حکمت چون باران.» رعد و برق باران می دهد، حکمت یعنی؛ دقیق اندیشی. می گوید: اگر گرسنگی بکشید و قناعت پیشه کنید حکیم می شوید.
ص: 40
از پیامبر صلی الله علیه و آله روایت شده است که: «مَنْ اَجاعَ بَطْنَهُ عَظُمَت فِکْرَتُه ُ وَ فَطَنَ قَلْبُهُ» یعنی: هر کس شکمش را گرسنه نگه دارد فکرش بلند و قلبش بیدار و تیزبین می گردد.
نه این که در افطار آن چه را نخورده است تماماً جبران کند که در این حال مزة دینداری را نمی چشد، آن وقت می گویید چی شد آمدیم توی این دنیا؟ خدا می گوید آمدی توی این دنیا که نورانی و دیندار بشوی، وقتی که آدم منطبق بر دستور شریعت عمل نکند مزة دینداری را نمی چشد و وقتی مزة دینداری را نچشید فلسفة زندگی دنیایی را نخواهد فهمید. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: «اگر کسی شکمش را گرسنه نگه دارد، فکرش بزرگ می شود و قلبش زیرک می شود» لذا معنی زندگی را می فهمد، گفت:
هرکه
غافل گشت ازکِشت بهار
اوچه
داند قیمت این روزگار
کسی قیمت و ارزش زندگی را در این دنیا خواهد فهمید که فرصت های به کمال رساندن خود را از دست ندهد.
باز روایت داریم: «هر کس سیر بخوابد، قَسِیُّ الْقَلب است». واقعاً عرض می کنم سحر ماه رمضان خیلی غذای سنگین نخورید، کار زشتی است، نترسید ضعیف و مریض نمی شوید. این شیطان
ص: 41
است که شما را می ترساند . در اول بحث عرض کردیم؛ روایت داریم: شکمِ پُر چراگاه شیطان است. بیایید غذای سبک بخورید و بعد از غذا نخوابید. با سبک غذاخوردن، خواب بر شما مسلّط نمی شود که مجبور شوید بخوابید. یک کمی قدم بزنید، ذهنتان تیز می شود، دعا بخوانید، درس بخوانید. به شما عرض می کنم من مطمئنم اگر مقداری از درس های دینی تان، مثل معارف اسلامی را در ماه رمضان مطالعه بکنید حتماً ثواب قرآن خواندن را هم می برید، البته جمع آنها بهتر است .
مفاتیح را نگاه کنید در اعمال شب بیست و یک و بیست و سوم داریم که: «مَنْ اَحْیَا هاتَیْنِ الَّیْلَتَیْنِ بِمُذاکِرَةِ الْعِلْمِ فَهُوَ اَفْضَلُ» یعنی اگر این دو شب را با مذاکره علمی احیا کنید و بیدار بمانید، افضل است، چون در چنین شب هایی اندیشه و تدبّر در معارف الهی، زمینة ریزش حقایق معنوی را به قلب زیاد می کند، و قلب زمینة پذیرش انوار ملائکه و روح را پیدا خواهد کرد. البته این نکته به آن معنی نیست که از دعاهای این دو شب که راه ارتباط قلب با عالم غیب است، غافل شوید. منظور آن است که جایی برای تقویت معارف هم باز کنید.
ص: 42
علامه طباطبایی«رحمة الله علیه» در جلد آخر المیزان می فرماید: «تَمَّ الکتاب...فی لیلة القدر المبارکة الثلاثه والعشرین من لیالی شهر رمضان». یعنی؛ علامه«رحمة الله علیه» در شب قدر تفسیرشان را می نوشتند که در آن شب تمام کرده اند. شما در این ماه رمضان یکی از چیزهایی که إن شاءالله برایتان منشأ برکت می شود این است که کتاب های معارف اسلامی را عمیق بخوانید، قرآن هم بخوانید ولی بدانید شما چون در موضع طلب علم هستید، خودِ درس خواندن هم برایتان عبادت است، البته اگر برای خدا باشد.
در یکی از سال های جنگ تحمیلی در ماه رجب همراه برادران سپاه پاسداران، خدمت استاد آیت الله حسن حسن زادة آملی«حفظه الله تعالی» رسیدیم، از ایشان سؤال شد که: حاج آقا! کدام یک از اعمال ماه رجب را افضل می دانید که اگر خدا توفیق بدهد انجام دهیم؟ ایشان گفتند : « سریعاً اعمال واجبتان را انجام دهید و بروید کارهای جنگ را بکنید، این کار از همة کارها برای شما واجب تر است.» لذا یکی از کارهایی که در این ماه برای شما مفید است، خوبِ خوب خوب کار فکری کردن در معارف دینی است تا بتوانید در جنگ فرهنگی
ص: 43
با دشمنان اسلام هم خودتان را تقویت کرده باشید، و هم به بقیه کمک کنید که ضربه نخورند.
حتماً قرآن بخوانید ولی سعی کنید قرآن را بفهمید، در روایت داریم: «اَلا! لاخَیْرَ فِی قَراءَةٍ لَیْسَ فِیها تَدَبُّر»(1) یعنی هیچ خیری در خواندنی که در آن تدبّر نباشد، نیست. به جای این که یک سوره را بخوانید و نفهمید، یک آیه را بخوانید و بفهمید. این که گفته اند، اگر قرآن بخوانید این قدر ثواب دارد، یادتان باشد مخاطبان امام علیه السلام در این روایت، مردم عرب زبان بودند که دیگر مشکل فهم قرآن را نداشتند، در حالی که ما فارسی زبانیم و مشکل فهمیدن قرآن داریم. پس ما باید دو کار بکنیم، هم یک سوره را بخوانیم و هم آن را بفهمیم. این که خوب وقت صرف کنیم تا کمی از قرآن را بفهمیم چه اشکالی دارد؟ از اول ماه رمضان تا آخر ماه رمضان یک سوره را خوب بفهمید و بخوانید، این ثوابش حتمی است، اما در این که یک دور قرآن را ختم کنید در حالی که می توانید بفهمید ولی نفهمید باید احتیاط کرد. باید به مردم معمولی بگوییم حتی ظاهر قرآن را بخوانید، یادتان باشد بالاخره خواندن قرآن ثواب دارد، نگاه کردن
ص: 44
روی خط قرآن هم ثواب دارد. منتها بی سواد باید روی خط قرآن نگاه کند، اما شما چی؟ شما در موضع تحصیل کرده و طلبه اید. شما باید وظیفة دیگری را بر خودتان حمل کنید، شما باید قرآن را بفهمید، شما می توانید بفهمید، پس باید بفهمید، ولی به هرحال خواندن قرآن به هر صورتش ثواب دارد و اجر می برید.
نکتة دیگری که لازم می بینم متذکر شوم، این که در اثر روزه آنچنان درخواست های انسان متعالی می شود که خواست خود را با خواست انسان های متعالی یعنی با امامان تا حدّی، یکی می یابید. این دعاها، راز و نیاز امامان است با خدای خودشان، ما هم در خود احساس می کنیم که دلمان می خواهد این دعاها را بخوانیم، چون می بینیم بهتر از این نمی شود با خدا سخن گفت. دعاهای این ماه با تزکیه و استمرار، زبان حال و فریاد جان شما می شود، و به مقام اتصال به حق می رسید «إن شاء الله» و اسماء و صفات حق نُقل و نبات قلب شما می گردد.
گفت:
درِ لقمه چوبستی، زِ هر حیله برستی
وگر حرص بنالد بگیریم کَری ها
خیلی خوب گفته است، حرص می گوید آخر گرسنه ام، ما نمی شنویم و محلش نمی گذاریم، «وگر حرص بنالد، بگیریم
ص: 45
کَری ها». دیده اید وقتی با کسی حرف می زنید، هرچه فرزندتان می گوید بابا، بابا، و مزاحم حرف زدن شما می شود محلش نمی گذارید؟ حالا می خواهید در ماه رمضان با چه کسی حرف بزنید؟ با خدا، هر چقدر حرص می گوید: آی! من هم هستم، می گوییم نیستی، «وگر حرص بنالد بگیریم کَری ها». در رابطه با خدا و از طریق روزه این گونه باید بشویم. خدایا به حق امام زمان علیه السلام ما را از روزه داران قرار بده.
سعی کنید اعمال این ماه را خوب انجام دهید، مثلاً در دعای سحری که از حضرت امام باقر علیه السلام نقل شده؛ شما در این دعا چه می خوانید ؟ فقط خدا را. دیده اید؛ آدم کسی را که خیلی دوستش دارد، دلش می خواهد همین طور با او حرف بزند، چرا؟ چون حرف زدن با او برایش مطلوب است، چرا؟ چون دوستش دارد، می خواهد با او حرف بزند، صِرف اُنس با او برایش هدف است. خداوند یک کلمه در کوه طور از موسی علیه السلام پرسید، این چیست در دستت؟ گفت: عصایم است « هِیَ عَصَای»، حضرت موسی علیه السلام دید دلش می خواهد باز هم گفتگو را ادامه دهد گفت: «اَتَوَکَّوُا عَلَیْها» به آن
ص: 46
تکیه می دهم، دید باز هم دلش می خواهد حرف بزند گفت: «اَهُشُّ بِهَا عَلَی غَنَمِی» با آن برگ ها را برای گوسفندانم می ریزم، همچنان دلش می خواست چیزی بگوید دید دیگر چیزی ندارد ولی تمایل حرف زدن دارد گفت: «وَلِیَ فیها مَآرِبُ اُخْری» و با آن کارهای دیگر هم می کنم، چون از همین مصاحبت با حق لذت می برد. در دعای سحر شما از خدا چه می خواهید؟ در این دعا، اصلاً چیزی جز ذکر اسماءِ او نمی گویید، مصاحبت او را می خواهید.
خلاف
طریقت بود اولیاء
تمنّا
کنند از خدا جز خدا
می گویی: «اَلّلهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِنْ بَهَائِکَ بِاَبْهاهُ» خدایا من از تو می خواهم به حق آن گران قیمت ترین وجود و بهائت «بِاَبْهَاه» وآن هم از خوب خوبهایش و «وَ کُلُّ بَهائِکَ بَهی» و اصلاً همة خوبی ها و الطاف قیمتی تو، قیمتی ترین است.
«اللّهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ مِن جَمالِکَ بِاَجْمَلِهِ وَ کُلُّ جَمَالِکَ جَمیلٌ». یعنی؛ خدایا از تو می خواهم و از جمالت هم می خواهم، آن هم از شدیدترین وجه جمالت، در حالی که همة جمالت، شدیدترین است و تو وَجه جمال ضعیف نداری.
ص: 47
ملاحظه می کنید همچنان صفات و اسامی و کمالات خداوند را می شماری، می گویی:
«الّلهُمَّ اِنّی اَسْئَلُکَ بِعِزَّتِکَ بِاَعَزِّها، وَ کُلُّ عِزَّتِکَ عَزیزَةٌ» خدایا از تو به حقیقت عزّتت و به آن عزیزترین اسمائت می خواهم، و بعد می گویی البته همة اسماء تو عزیز و برتر است. یعنی چه؟ ملاحظه می کنی که همین مصاحبت مطلوب تو است. تا آخر دعا، اسماء او را می شماری و از این تکرار اسماءِ حضرت حق به شعف می آیی و قلبت را محل یاد او قرار می دهی.
به جایی می رسی که در سحرهای ماه رمضان زبان حالت، این می شود که:
من هرچه خوانده ام همه از یاد برده ام
غیراز حدیث دوست که تکرار می کنم
یعنی با تکرار اسماء او، جان را متوجه او می کنی، و آهسته آهسته خود را به او نزدیک می بینی، اول باید نام او را همچنان بر زبان داشت تا آهسته آهسته قلب هم با زبان همراهی کند. داریم که:
دید
مجنون را یکی صحرا نورد
در
میان بادیه بنشسته فرد
صفحه ای
از ریگ و انگشتش قلم
با
صلای دل همی می زد رقم
ص: 48
گفت کای مجنون
شیداچیست این
می نویسی
نامه، بهر کیست این
گفت
مشق نام لیلی می کنم
خاطر
خود را تسلّی می دهم
چون
میسّر نیست برمن کامِ او
عشق بازی
می کنم با نام او
آری! «چون میسّر نیست بر من کام او» که بتوانم در مقام فناء و اتحاد با او باشم، با به زبان آوردن اسماء مبارک او، قلب خود را به او نزدیک می نمایم.
این اولِ کار است که باید اسماء او را در سحرهای ماه رمضان صدا کنی ولی می رسی به جایی که از عمق جان خواهی گفت:
هرچیز که دیدم همه بگذاشتنی بود
جزیادتوای دوست که آن داشتنی بود
باز می آیی جلو و جلو تا جایی که خواهی گفت:
با صد هزار جلوه برون آمدی که من
با صد هزار دیده تماشا کنم تو را
دیگر جز او را در سراسر هستی نخواهی یافت، در همة این اسماء یک چیز را می یابی و یک مطلوب را جستجو می کنی، تا جایی که این دعاها را مثل یک نسیم می شناسی که پرده از رخ محبوب برمی دارد تا تو بتوانی با معبود خود بیشتر ارتباط پیدا کنی، گفت:
گر باد نبودی که سر زلف تو برداشت
آن عارض زیبای تو ما را که نمودی؟
ص: 49
و روزه، همان نسیم است که موجب می شود قلب متوجه حق بشود و طالب اُنس با او شود.
به هر صورت نقش دعا و استمرار دعا را در این ماه فراموش نکنید. فرصت فوق العاده ای است که بتوانیم هرچه بیشتر به خدا نزدیک و نسبت به آن مقام اعلی آشنا شویم. خدا می داند شاید هدیه ای بزرگ تر از دعای ابوحمزة ثمالی که مؤمنین در سحر ماه رمضان می خوانند برای روزه دار نباشد، فوق العاده عالی است، اوج ارتباط انسان را با خدا به انسان مرحمت می کند. -اگر نتوانستید هر نیمه شب همة آن را بخوانید، لااقل چندصفحة آن را بخوانید و شب بعد، صفحات بعد را بخوانید.- و بدانیدکه؛ روزه انسان را تا ملاقات با خدا و رؤیت حق جلو می برد.(1)
هنوز مایلم در مورد روزه و نتایج روحانی آن کمی تأکید کنم تا إن شاءالله نفسِ ما، در نزدیکی به حقیقت روزه، هرچه بیشتر موفق شود و از اهداف روزه غافل نشود.
ص: 50
امام صادق علیه السلام در کتاب «مصباح الشریعه» در باب روزه می فرمایند: شما باید متوجه باشید بیمارِ گناهانتان هستید و مثل یک بیمار که میل خوردن و نوشیدن از او سلب می شود و همچنان منتظر است تا سلامتی اش به او برگردد، شما هم باید قلبتان را متوجه بیماریتان به جهت گناهان و غفلت هایتان بکنید، و نخورید و نیاشامید و همچنان منتظر بمانید تا از مرض گناهان شفا یابید .
«... وَ اَنْزِلْ نَفْسَکَ مَنْزِلَةَ الْمَرْضی، لا تَشْتَهِی طَعاماً وَلا شَراباً، مُتَوَقِّعاً فی کُلِّ لَحْظَةٍ شِفَاءَ کَ مِنْ مَرَضِ الذُّنُوبِ»
یعنی در حین روزه داری چنین حالتی به خود بگیرید. روزه، روحیة مقاومت و خویشتن داری را در انسان تقویت می کند و به اصطلاح، انسان زورش به خودش می رسد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:
«الصَّبْرُ نِصْفُ الاِیْمانِ وَ الصَّوْمُ نِصْفُ الصَّبْرِ»(1) یعنی همان طور که پایداری در اعمال دینی، خود نشانه ای از حضور ایمان در قلب است و چنین قلبی به نصف از ایمان دست یافته است و باید ایمان خود را با معارف بیشتر و اخلاق حسنه کامل کند، کسی هم که
ص: 51
وارد روزه داری شود به نصف صبر دست یافته است و منوّر به مقداری از ایمان گشته و قلبش در اعمال دینی اش به صحنه آمده است. چرا که ممکن است ما تسلیم دستورات و اخبار دین شده باشیم، ولی قلبمان وارد ادراک و احساس حقایق دین نشده باشد. برای این که قلب وارد چنین میدانی شود، از ابتدا باید بنا را بر این بگذاریم که در دینداری باید پایداری نمود و از این طریق نصف راه را طی کرده ایم. حال اگر وارد روزه داری شدیم، نصف از این میدان صبر را طی خواهیم کرد و خیلی سریع قلبمان وارد ادراک و احساس حقایق دین می شود.
در روایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله داریم: خداوند مباهات و افتخار می کند در نزد ملائکه به جهت جوان اهل عبادت، و می فرماید: « ای جوان که به جهت رضایت من شهوتت را ترک کردی و جوانیت را خرج بندگی من کردی، منزلت تو نزد من همانند مقام بعضی از ملائکه من است. » یعنی این جوان روحیة ملائکه را پیدا کرده است.
ص: 52
«اِنَّ اللهَ تَعالی یُباهِی مَلائِکَتَهُ بِالشَّابِ العابِدِ، فَیَقُولُ اَیُّهَا الشَّابُ التّارِکُ شَهْوَتَهُ لِاَجْلِی الْمُبْذِلُ شَبَابَهُ لی، اَنْتَ عِنْدی کَبَعْضِ مَلائِکَتی»(1)
و این مقام کمی نیست که انسان از طریق عبادت و ترک شهوات و میل ها، وارد عالم ملائکه شود، عالَمی فوق جسم و جسمانیات و زمین و زمان، چنین جوانی آینده و گذشته برایش چون زمان حال روشن می گردد و دیگر نگران آیندة خود نیست.
شما زکات مال را می دهید تا مال پاک شود و بتوانید در آن تصرف کنید و برای شما برکت داشته باشد. روزه، عیناً چنین کاری را با بدن شما می کند، که بدن شما با روزه داری در خدمت شما قرار می گیرد و شما اسیر شهوات آن نخواهید شد و به همین جهت هم در روایت از پیامبر صلی الله علیه و آله داریم: «وَ لِکُلِّ شَیءٍ زَکاةٌ وَ زَکاةُ الاَبْدانِ الصِّیام»(2) حالا چنین بدنی در اختیار ما است، نه این که ما در اختیار آن باشیم.
پس به همین جهت است که گفته شده: « زیرکان در دین و دنیا سودمندتر از گرسنگی ندیده اند» و داریم که: « در قیامت عملی
ص: 53
دیده نشود فاضل تر از ترک غذای اضافی.» چنانچه سیرة پیامبر و ائمه علیهم السلام را ملاحظه کنید متوجه می شوید که آن عزیزان، زمینة نخوردن ها را برای خودشان بیشتر فراهم می کردند و نه زمینة خوردن ها را.
عرض شد که از پیامبرخدا صلی الله علیه و آله داریم که هیچ ظرف پُری برای آدم مثل شکم پر، مضر و پر شرّ نیست. «مَا مَلَأُ آدَمیُّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِه»(1) چون شکم پر، روح را از جهت صلاح به جهت فساد سوق می دهد و انسان دیگر مصالح خود را گم می کند.
اصلاً وقتی نور ایمان بر جان تابید و انسان از ایمان حرارت گرفت دیگر دوست ندارد از پر خوری لذت بگیرد، روح مؤمن زیر بار نمی رود که چون غافلان، سفرة دل را در اختیار هوس بگذارد تا هرقدر خواست در آن بریزد.
در روایت از رسول خدا صلی الله علیه و آله داریم که یکی از نشانه های مؤمن و منافق همین است که منافق جرأتِ بسیار خوردن دارد و مؤمن نه. حضرت می فرمایند: «المُؤْمِنُ یَأکُلُ فی مِعاءٍ وَاحِدٍ وَ الْمُنَافِقُ یَأکُلُ فی
ص: 54
سَبْعَةِ اَمْعَاءٍ.»(1) یعنی؛ مؤمن با یک شکم می خورد و منافق با هفت شکم. وقتی نور ایمان در قلب نیفتد، حرص و شهوت شعله می کشد و خوردن، بهانه برای خاموش کردن این حرص و شهوت می شود، در حالی که با خوردن، حرص و شهوت فرو نخواهد نشست، مثل این است که بخواهیم با دادن هیزم بیشتر به آتش، آتش را سیر کنیم. ولی وقتی نور ایمان در قلب تجلّی کرد، اعتنایی به حرص و شهوت نمی کند که بعداً بخواهد با خوردن، آن را اشباع کند.
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «اَدِیمُوا قَرْعَ بابِ الْجَنَّةِ یَفْتَحْ لَکُمْ» یعنی پیوسته در بهشت را بکوبید تا برای شما باز شود. «قُلْتُ: وَ کَیْفَ نُدیمُ قَرْعَ بابِ الْجَنَّة؟» پرسیدم: چگونه درِ بهشت را بکوبیم؟
«قالَ: بِالْجُوعِ وَ الظَّمَإِ»:(2)
حضرت فرمودند: با گرسنگی و تشنگی. چون وقتی برای رضای هوس، غذا و نوشیدنی نخورد، روح را از زمین و زمینی بودن آزاد می کند و جهت الهی خود را باز می یابد.
ص: 55
در روایت داریم: « اِنَّ اَبْغَضَ النَّاسِ اِلَی الله تَعالی اَلْمُتَّخِمُونَ الْمَلَأُ»(1) مبغوض ترین مردم نزد خدا، آنهایی هستند که معده های پُر دارند تا آن حدی که تُخَمِهترش- کرده باشند.
فرمود: ترک نکرد بنده خوردن لقمه ای که اشتهای خوردنش را دارد، مگر این که برای او درجه ای در بهشت است. «وَ مَا تَرَکَ عَبْدٌ اَکْلَةً یَشْتَهیها اِلاّ کانَتْ لَهُ دَرَجَةٌ فِی الْجَنَّةِ.»(2)
یکی از عرفا می گوید: «عبادت؛ پیشه ای است که دکان آن تنهایی است و بهای آن گرسنگی است.» یعنی در جایگاهی خلوت و با حالت گرسنگی انسان می تواند به عالَم عبادت دست یابد.
داریم که لقمان به پسرش نصیحت کرد که: « ای پسرم، هر گاه که معده ات پر شد، فکرت به خواب می رود و حکمتت گنگ می شود، و اعضایت از توانایی برای عبادت باز می ایستد».
«یا بُنَیَّ اِذَا اِمْتَلَأتِ الْمِعْدَةُ، نامَتِ الفِکْرَةُ وَ خَرَسَتِ الْحِکْمَةُ وَ قَعَدَتِ الاَعْضاءُ عنِ العِبادَةِ.»(3)
ص: 56
به هر صورت ما نمی خواهیم بیش از این وقت عزیزان گرفته شود، ولی لازم است به کتاب های اخلاق در مورد روزه و جوع، رجوع کنید و با مراجعة دائمی به آنها روزبه روز ارادة خود را در توجه به روزه، تقویت کنید و نگذارید روزه از دستتان برود و از آن نتایج بلندی که می توانید به دست آورید خود را محروم کنید، زیرا رهایی از خود، که حاصل روزه است چیز کمی نیست که بتوانید به آن نظر نداشته باشید، باید از دست خود آزاد شده و اگر از دست خود آزاد شدید، عیدِ آزادی از دست خود، یعنی عید فطر بر شما مبارک باد.
گفت:
رقص آن جاکن
که خود را بشکنی
پنبه
را از ریش شهوت برکنی
رقص
و جولان بر سر میدان کنند
رقص
اندر خون خود مردان کنند
چون رهند
از دست خود دستی زنند
چون جهند از نقصِ خود رقصی کنند
امیدواریم این سرور و شادیِ از خود وارستن، به آن انتهایِ وارستگی برسد و در این ماه به موفقیت کامل دست بیابید. إن شاء الله
اَلّلهُمَّ اجْعَلْنَا مِنَ الصّائِمِینَ لَکَ
اَلّلهُمَّ اجْعَلْنَا مِنَ الْقَائِمِینَ لَکَ
ص: 57
خدایا! در شب های قدر آنچه به اولیائت مرحمت می فرمایی به فضل و کرمت از ما دریغ مدار.
خدایا! قلب امام زمان عزیز عجل الله تعالی فرجه را از ما راضی و خشنود بگردان.
خدایا! فرج پُربرکتش را تسریع بفرما.
خدایا! در شب های پربرکت این ماه، ما را موفق به «قیام» و «ذکر» و «قرائت» بگردان.
خدایا! شیطانِ بسته را بر قلب ما باز مگردان و بهشت باز شده را مبند.
«والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته»
ص: 58
آثار منتشر شده از استاد طاهرزاده
· معرفت النفس و الحشر (ترجمه و تنقیح اسفار جلد 8 و 9)
· گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی
· علل تزلزل تمدن غرب
· آشتی با خدا ازطریق آشتی باخود راستین
· جوان و انتخاب بزرگ
· ده نکته از معرفت النفس
· ماه رجب، ماه یگانه شدن با خدا
· کربلا، مبارزه با پوچی ها (جلد 1و2)
· زیارت عاشورا، اتحادی روحانی با امام حسین علیه السلام
· فلسفه حضور تاریخی حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه
· مبانی معرفتی مهدویت
· از برهان تا عرفان (شرح برهان صدیقین و حرکت جوهری)
· جایگاه رزق انسان در هستی
· زیارت آل یس، نظر به مقصد جان هر انسان
· فرهنگ مدرنیته و توهّم
· دعای ندبه، زندگی در فردایی نورانی
· معاد؛ بازگشت به جدّی ترین زندگی
· بصیرت فاطمه زهرا علیها السلام
جایگاه و معنی واسطه فیض
ص: 59