جایگاه رزق انسان در هستی

مشخصات کتاب

سرشناسه : طاهرزاده، اصغر، 1330 -

عنوان و نام پدیدآور : جایگاه رزق انسان در هستی[Book] / اصغر طاهرزاده ؛ به سفارش گروه فرهنگی المیزان.

مشخصات نشر : اصفهان: لب المیزان، 1385.

مشخصات ظاهری : 197ص.

شابک : 15000 ریال : 964-96389-9-7 ؛ 23000 ریال: چاپ دوم 9789649638997 : ؛ 22000 ریال (چاپ سوم)

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : چاپ دوم: 1387.

یادداشت : چاپ سوم: 1388.

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع : رزق و روزی -- جنبه های مذهبی -- اسلام

شناسه افزوده : گروه فرهنگی المیزان

رده بندی کنگره : BP219/2/ط2ج2 1385

رده بندی دیویی : 297/42

شماره کتابشناسی ملی : م85-35657

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

ص: 2

جایگاه رزق انسان در هستی

اصغر طاهرزاده

1385

ص: 3

ص: 4

فهرست مطالب

مقدمه. 9

جایگاه رزق انسان در هستی.. 13

مقدمه نویسنده 15

رزق حقیقی و غیر حقیقی.. 17

دستورات دین، عامل جهت گیری به سوی عالم غیب... 20

امام معصوم، عالِم به قواعد عالَم هستی.. 22

هماهنگی سخن امامان با عقل روحانی انسان ها 24

تصحیح نسبت خود با سخن معصومین.. 27

رزقی که به دنبال توست... 29

تحلیل های غلط نسبت به فقر و ثروت... 30

پنج غنیمت در زندگی.. 32

جایگاه دارایی ها 34

زشتیِ التماس فقیران و تکبّر ثروتمندان.. 38

ص: 5

جایگاه اعتماد به سخنان ائمه معصومین در رزق. 43

سطحی نگری؛ آفت دوری از اهل البیت علیهم السلام .... 45

آنگاه که حکمت اهل البیت تنها می شود. 48

رزق هر کس به وقتش می رسد.. 51

امتحان در امتحان است ای پسر. 52

نداشتن ها بسیار است، از داشتن ها استفاده کن.. 54

رهنمودی بزرگ و چاره ساز. 60

چیزی را تضمینی و چیزی را بر عهدة تو گذارده اند.. 66

زیبایی های کفاف... 68

رزقِ فردایِ نیامده 73

جایگاه رزق در زندگی.. 75

وظیفة انسان بندگی است... 77

استغفار، عامل ریزش رزق.. 79

صدقه، عامل نزدیکی رزق.. 80

ریشة سختی در زندگی.. 83

بصیرتی زیبا 85

غمِ فردا نشاید خوردن امروز. 86

غم های پوچ.. 89

مثل آتشفشان، فعّال و مثل دریا، آرام. 91

معنی خوب امتحان دادن.. 95

مقدّرات حکیمانه، بستر تعالی انسان ها 101

رزق؛ هدف زندگی نیست... 103

رزق و آبادانی قیامت... 104

ص: 6

به دنبال مرگ؛ یا به دنبال رزق؟. 105

زندگی، یا فرار از مرگ؟. 107

آثار فرار از مرگ در فرهنگ غرب... 108

زینت زمین، زینت ما نیست... 113

برکات انتظار گشایش.... 114

تقدیرهای متفاوت، زمینه های امتحان.. 115

تعالی در دلِ تقدیرات... 120

آزادی از وَهم.. 127

زندگی، ماوراء وسعت و تنگی رزق. 135

چگونگی ورود به زندگی اَقْوم. 137

راه ایجاد یگانگی در شخصیت... 138

تعادل توحیدی.. 140

خداوند از ما به ما آگاه تر است... 143

تدبیر الهی، نحوة آرمانی زندگی ما 144

غفلت از رزقِ مقدر، عامل قتل فرزندان.. 146

زنده بودن یا زندگی کردن.. 149

برکات کفاف در رزق.. 151

روش جدید قتل فرزندان.. 158

نشانه های محبت خدا 165

ریشة پریشانی زندگی ها 166

رزق حرام، همان رزق توست که آن را حرام کردی.. 167

حرص های سرگردان بی نتیجه. 169

حرصِ در رزق، عامل غفلت از قیامت... 170

ص: 7

نتیجة هلاکت بار فخر. 171

راه امیدواری.. 172

عبرتی بزرگ.... 176

قناعت؛ نشانة عقل.. 176

قاعده ای منطقی.. 179

هشدار که خزینه دار دیگران نباشی.. 181

طلب رزق سنت است... 182

دفن استعدادها 183

آسایش دو گیتی.. 185

زندگی ای که خدا ضمانت می کند.. 186

هر حلالی را حرامی است... 187

آنگاه که مؤمن از تقدیرهای الهی مدد می گیرد. 189

تحرکی با نشاط.. 191

خداوند از ما به ما عاشق تر است... 193

فوق فقر و غنی.. 194

آثار منتشر شده از استاد طاهرزاده. 199

ص: 8

مقدمه

اشاره

باسمه تعالی

شاید در ابتدا انتظار عزیزان این باشد که مباحث این کتاب به صورت یک مقالة علمی که عموماً هم معمول است، ارائه شود. ولی همچنان که ملاحظه می فرمایید به دلایل زیر تلاش شده است در ویراستاری متنِ کتاب فضای گفتاری آن حفظ شود.

1- فرق متون دینی با مقاله های صرفاً علمی این است که متون دینی - از جمله این کتاب- باید علاوه بر آن که جنبة اطلاع رسانی داشته باشد، جنبة حضوری و بازی گرانة مخاطب خود را نیز حفظ کند، زیرا هدف دین تربیت انسان است و نه آموزش او، و جایگاه باورهای دینی قلب انسان است و نه ذهن او. در این روش است که انسان، متذکر و متأثر می گردد و مطالب دینی، او را در تغییر رفتار یاری می کند، و لذا باید ارتباط حضوری متون دینی با مخاطَب خود حفظ شود و آنچه توسط سخنران در حالت

ص: 9

حضور بیان شده است با همان حال و هوا به صورت نوشتار در آید تا همان سیر و سفر حضوری در قلب خواننده محقق گردد.

2- در دریافت "حصولی" از واقعیات به هیچ وجه پیوندی میان ما و واقعیات برقرار نمی شود و آن هایی که عادت کرده اند در حدّ آگاهی از واقعیات، متوقف شوند انتظار دارند در موضوعات مورد بحث یک مقالة شُسته و رُفته خدمتشان عرضه شود، ولی ما تلاش می کنیم عقل و قلبِ مخاطب، در محضر خودِ حقیقت قرار گیرد و از پرتو مقدس آن بهره مند گردد و این کار با علم حصولی نسبت به حقایق مقدس، ممکن نیست. آری «زِگوهر سخن گفتن آسان بود» ولی آن را یافتن و در حضور آن قرارگرفتن و از تَلَؤلؤِ آن بهره مندگشتن، راه دیگری می خواهد، آن هم راهی که بس طولانی است، راه سیر از مفهومِ وجود، به سوی خودِ وجود، راهی که عارف در وصف آن می گوید:

رهرو

منزل عشقیم و زسر حدّ عدم

تا

به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم

3- خصوصیات متون دینی می طلبدکه یک نحوه «از خویش برون آمدن» را درپی داشته باشد، تا عزم عمل در خواننده شعله ور شود که گفت:

شهر خالی است زعشاق، بود کز طرفی

مردی از خویش برون آید و کاری بکند

به تعبیر دیگر در متون دینی رابطة «منتویی»(1)

بین خواننده و متن برقرار است یعنی انسان با کل وجود خود با متن مرتبط می شود و درون رابطه قرار می گیرد.

ص: 10


1- تعبیر «من و تو» نام کتاب مارتین بوبر نویسندة اتریشی است.

4- متون بزرگ دینی که منشأ تحول در اقوام و ملل شده و می شود چیزی جز مخاطبه و محاورة متقابل گوینده با خواننده نیست، آن هم با ارائه انبوه مثال ها. مسلّم مولوی بنا ندارد در مثنوی و یا در دیوان شمس تبریزی اطلاعات خود را با خواننده در میان بگذارد، بلکه تلاش او این است که راهی در مقابل مخاطب خود بگشاید و او را نسبت به خود فعال نماید. لذا نمی تواند به نحوة دیگری غیر از نحوه ای که مثنوی یا دیوان شمس را ارائه داده است، سخن بگوید و اگر حسام الدین چلپی سایه به سایة مولوی اشعار او را می نویسد، حالت مخاطبه و محاورة متقابل آن ها را نیز حفظ می کند، و به همان اندازه که انسان دارای ابعاد گوناگون و تو در توست، باید مولوی هم - که انسان را مخاطب خود قرار داده است – تو در تو حرف بزند، هرچند تصور بعضی در ابتدای امر این باشد که مثنوی نظم ندارد و مولوی پراکنده سخن گفته است؛ مگر انسان سنگ است که یک وجه داشته باشد و عقل و خیال و عاطفه و فطرت او هرکدام بر دیگری تنیده نباشد؟

حتماً مستحضرید که تفسیر قیّم المیزان نیز حاصل محاوره و مخاطبة علامه طباطبایی«رحمة الله علیه» با شاگردان خاص ایشان در شب های جمعه در منزلشان و روزهای چهارشنبه در مدرسة حجّت بود و حضرت علامه«رحمة الله علیه» حاصل آن مخاطبه و محاورة بینابینی را با وسعت بیشتر تدوین نمودند و همین موجب می شود که در خواندن آن تفسیر گرانقدر حالت حیات و «از خویش برون آمدن» در خواننده ایجاد شود.

از همه مهم تر خود قرآن است که سراسر محاوره و مخاطبه با خوانندة خود است و آن هم محاوره ای با ابعاد گوناگون و با شخصیتِ تو در توی

ص: 11

انسان - انسانی که عقل و خیال و عاطفه و فطرت او تماماً بر هم تنیده شده است - به طوری که هرکس می خواهد با قرآن به عنوان یک کتاب علمی صِرف برخورد کند - و نه کتابِ به باورکشیدن روح و قلب انسان - ممکن است سؤال کند که چرا مثلاً داستان حضرت موسی علیه السلام را این همه پراکنده و هر وَجه آن را در جایی گفته است؟ از نظر چنین فردی شاید قرآن نظم یک مقالة علمی را نداشته باشد، ولی اگر متوجه شد قرآن کتاب تربیت است و هرلحظه با تمام ابعاد انسان سخن می گوید و در مثال حضرت موسی علیه السلام در هر موقعیتی وجهی را پیش می کشد که مربوط به همان وجه مخاطَب قرآن است و بقیة وجوه در فضای محاوره و مخاطبه ای دیگر باید به میان آید، می فهمد که قرآن به اندازة انسان منظم است.

5- وقتی مجموعه ای از سخنرانی های استاد طاهرزاده به صورت نوشتار درمی آید ایشان پس از بررسی آن، حذف و اضافاتی را اِعمال می نمایند تا خوانندگان محترم بتوانند بیشترین استفاده را ببرند و لذا چون بعضاً مطالب مفصلی به بحث اضافه شده است ممکن است در هنگام مطالعة کتاب احساس شود در بعضی از قسمت ها حالت سخنرانی بودن بحث تغییر کرده است، که از آن گریزی نیست. ولی به طور کلی چون معتقدیم هدف متون دینی تربیت انسان است و نه صرفاً آموزش و جایگاه تربیت قلب است و نه ذهن، سعی شده است تا حدّ امکان فضای محاوره ای آن محفوظ بماند.

ص: 12

جایگاه رزق انسان در هستی

سال های گذشته که بحث رزق توسط استاد طاهرزاده مطرح شد، از همان ابتدا با استقبال زیادی روبه رو گردید و نوارهای آن به طور مکرر تکثیر شد و در اختیار مشتاقان قرار گرفت. به همین دلیل انتشارات المیزان از همان ابتدا در صدد بود تا برای استفادة بیشتر، آن مباحث را از نوار پیاده و به صورت کتاب در اختیار عزیزان قرار دهد. لذا پس از پیاده شدنِ مباحث از نوار و بازبینی آن توسط استاد طاهرزاده و اضافه کردن مطالبِ تکمیلی، بحمدالله اکنون آن مباحث در اختیار عزیزان قرار دارد.

امروزه اکثر مردم نسبت به تأمین رزق در توهّم شدیدی به سر می برند و اگر به کمک معارف الهی و سخنان معصومین علیهم السلام خود را از آن نجات ندهند، سراسر زندگی شان لگدمال طلبِِ افراطی رزق می شود. إن شاءالله این مبحث طریقی برای عبور سالم از چنین ورطه ای باشد.

این کتاب موقعیت رزق را در زندگی انسان ها به کمک آیات و روایات مورد بررسی قرار داده و جایگاه تلاش انسان ها و محدودة آن را در رابطه با تأمین رزق روشن کرده است.

راستی چرا خداوند رزق بعضی ها را وسعت داده؟ آیا وسعت رزق به خودی خود امتیازی برای انسان محسوب می شود؟ عوامل تنگی رزق کدام است و نقش انسان در وسعت و تنگی رزق تا چه اندازه است؟ جایگاه راضی شدن به رزقِ مقسوم کجاست و چه تأثیری در سلوک الی الله دارد؟ و ..... این ها سؤالاتی است که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است.

ص: 13

امیدواریم توانسته باشیم از این طریق در راستای ارتقاء و تعمیق تفکر دینی و مقابله با حرصِ عنان گسیختة دنیای جدید، در رابطه با موضوع رزق و جایگاه آن، گامی برداشته باشیم.

گروه فرهنکی المیزان

ص: 14

مقدمه نویسنده

باسمه تعالی

شاید رزق در زندگی از یک منظر مهم ترین مسئله و از منظری دیگر ساده ترین مسئله زندگی باشد، و همین امر است که اگر منظر خود را نسبت به رزق تصحیح نکنیم ممکن است طلب رزق، تمام زندگی ما را اشغال کند و امری که باید برای هدفی بسیار بزرگ تر در کنار زندگی ما باشد، هدف زندگی ما گردد. لذا برای نجات از چنین مهلکه ای باید با دقت هرچه تمام تر جایگاه رزق را در زندگی خود بشناسیم و بررسی کنیم که آیا خالق انسان او را در تهیة رزق به خودش واگذاشته یا نه؟ آیا همراه با خلقت او رزق او را نیز خلق کرده و یا چیزی است بین این دو؟ و خلاصه انسان در طلب رزق چه وظیفه ای بر عهده دارد؟

برای روشن شدن جایگاه رزق در زندگی، باید از منظری بسیار فراتر از تجربیات فردی به آن نظر کرد. چرا که محل و جایگاه رزق چیزی است که همة زندگی انسان را فرا گرفته و برای شناختن پدیده ای به این

ص: 15

وسعت نمی توان به تجربه های روزمرّه بسنده کرد، این جاست که باید از منظر خالقِ انسان جایگاه آن را تجزیه و تحلیل کرد و به سخنان ائمه معصومین علیهم السلام که بازگو کنندة سخنان خدا هستند و از منظر الهی به این پدیده می نگرند، توجه خاص نمود تا با بصیرتی کامل نسبت به طلب رزق برخورد کنیم و همچنان که آن ذوات مقدسه متذکر می شوند از هلاکت نجات یابیم.

آنچه باید بر آن تأکید نمود دقت هرچه بیشتر بر آیات الهی و سخنان ائمه معصومین علیهم السلام است تا خود را از وَهمِ نگرانی از فقر برهانیم و به اندازه ای که در سخنان آنان دقت کنیم و رهنمودهای آنان را در زندگی خود پیاده نماییم از این وَهمِ زندگی برانداز خود را رهانیده ایم.

بارها شاهد بوده اید که غفلت از خاستگاه رزق چه هلاکت هایی را برای جوامع و افراد به وجود آورده است و نه تنها در اصلاح زندگی خود طرفی نبسته اند بلکه برعکس؛ در جهت هلاکت خود تلاش نموده اند.

این ها همه و همه سبب شد که بنده وظیفة خود بدانم سلسله بحث های «جایگاه رزق انسان در هستی» را خدمت عزیزان عرضه بدارم و به جدّ امیدوارم اگر با عزمی محکم نسبت به آن برخورد شود از بسیاری از حیله های شیطان خود را رهانیده ایم و قدمی بسیار اساسی در سلوک الی الله برداشته ایم. إن شاءالله

طاهرزاده

ص: 16

رزق حقیقی و غیر حقیقی

اشاره

ص: 17

ص: 18

بسم الله الرحمن الرحیم

حضرت امام الموحدین علی علیه السلام در ادامه نصایح و دستورالعمل های خود در نامه31 به فرزندشان امام حسن علیه السلام فرازی مهم را در تحلیل جایگاه رزق در زندگی انسان گشودند که بصیرت های بسیاری برای نجات از حیله های شیطان و قدم در سلوک الی الله، در آن نهفته است. حضرت می فرمایند:

﴿وَاعْلَمْ یا بُنَیَّ! اَنَّ الرِّزْقَ رِزْقانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ﴾

﴿فَإِنْ اَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ اَتاکَ ما اَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحاجَة وَالْجَفا عِنْدَ الْغِنی﴾

﴿اِنَّ لَکَ مِنْ دُنْیاکَ، ما اَصْلَحْتَ بِهِ مَثْواکَ﴾

﴿وَ اِنْ جَزِعْتَ عَلی ما تَفَلَّتَ مِنْ یَدَیْکَ فَاجْزَعْ عَلَی کُلِّ ما لَمْ یَصِِلْ اِلَیْکَ﴾

ای فرزندم! بدان که رزق، دو رزق است: رزقی که تو به دنبال آن هستی و رزقی که آن به دنبال تو است، که رزقِ نوع دوم طوری است که اگر هم به سوی آن نروی، به سوی تو می آید. چه زشت است فروتنی به هنگام نیاز و ستم کاری به هنگام بی نیازی. دنیای تو برای تو همان قدر است که قیامتت را اصلاح کند و اگر به جهت آنچه از دستت رفته نگران و ناراحت هستی، پس نگران باش برای همة آنچه در دست نداری.

ص: 19

دستورات دین، عامل جهت گیری به سوی عالم غیب

بعد از آن که حضرت امیر المؤمنین علیه السلام به فرزندشان توصیه کردند، از عواملی که تو را گرفتار خودت می کند برحذر باش. می فرمایند: یکی از عوامل گرفتاری انسان به خودش و غفلت از خدا، نگرانی از رزق است، و در این فراز به این نکته می پردازند.

روح انسان در ذات خود، توان ارتباط با عالم غیب را داراست، چون جنسش مجرد است، به اصطلاح «روح انسان فعّال است، نه منفعل» یعنی به راحتی استعداد ارتباط با عالم غیب در آن هست، مشکل انسان گرایش ها و توجّهاتش به عالم مادون است که مانع این ارتباط شده است. هر اندازه روح اسیر حرص ها، غضب ها و شهوات شد، به همان اندازه ارتباطش با عالم غیب بریده می شود. درست است که جنس روح، جنس ارتباط با عالم غیب است، ولی جهتش اگر جهت ارتباط با عالم غیب نباشد، از ارتباط با عالم غیب محروم می شود. تمام دستورات دین آن است که این جهت گیری را اصلاح کند.

به عنوان مثال دین می فرماید انسان نباید خود را به نامحرم بنمایاند، چون اگر جهت روح، جلب نظر نامحرم شد، دیگر از ارتباط با عالم غیب بازمی ماند. به مرد می گوید به نامحرم نگاه نکن، چون همین که روح در جهت غیرحق سیر کرد، از حق محروم می شود - روح یعنی جان و اصل انسان- حال اگر اصل انسان از حجاب های بین خود و خدا آزاد شد، دیگر مشکلی برای اتّصال به حق ندارد، چون خودش در ذات خود به حق وصل است، حجاب ها مانع شده اند. گفت: «خود را مبین که رستی» آیا ما برای

ص: 20

این که با خدا ارتباط پیدا کنیم باید انرژی صرف کنیم؟ یا باید تلاش کنیم تا ارتباطات دروغین را قطع کنیم؟ مطمئن باشید اگر روح انسان ارتبا ط های دروغینش را قطع کرد، دیگر برای اتّصال به حق هیچ انرژی ای نمی خواهد، خودش وصل است.

دستورات دین برای آزادی روح از ارتباطات دروغ است. اگر کسی بتواند خودش را از چنگال خشونت های بیجا آزاد کند، اگر انسان کینه ها را از قلب بزداید، اگر با ظلم هایی که می کند روحش را لگدمال نکند، از روحی برخوردار است که به خودی خود به عالم معنویت وصل است. مگر شما چگونه آزاد می شوید؟ اگر جدال ها و رقابت ها و تکبّرها، روح آدم را اشغال نکند، آدم آزاد می شود، اگر انصراف از گناه، راه و رسم انسان شود، انسان آزاد می شود. عمده آن است که ما این روح قدسی و این نعمت الهی را آزاد کنیم تا خودش به خودی خود در منزل قرب قرار گیرد و از بیکرانه عالم معنویت بهره های نو به نو ببرد.

اگر دستوراتی را که حضرت به فرزندشان در نامه 31 نهج البلاغه می دهند عمل کنید و از این طریق دیدگاه تان را تصحیح نمایید، به خودِ واقعی تان دست خواهید یافت، آن وقت خدای خود را روبه روی خود می یابید، گفت:

آن که عمری می دویدم در

پی او کوبه کو

ناگهانش

یافتم با دل نشسته روبه رو

این که حضرت به فرزندشان می فرمایند: «جرعة خشم، شیرین ترین جرعه است در نوشیدن، از نظر نتیجه» چقدر آدم ها را نجات می دهد! چه

ص: 21

بسیار انسان ها که اسیر این خشم ها هستند و لذا زیر فشار این خشم ها هلاک شدند. می گوید:

جان

همه روز از لگدمال خیال

وز

زیان و سود و زبیم زوال

نی

صفا می ماندش، نی لطف و فرّ

نی

به سوی آسمان راه سفر

همة عمرش لگدمال خیال های واهی اش می شود و در نتیجه دیگر چیزی از خود باقی نمی گذارد تا با عالم معنا ارتباط پیدا کند.

امام معصوم، عالِم به قواعد عالَم هستی

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «وَاعْلَمْ یا بُنَیَّ! اَنَّ الرِّزْقَ رِزْقانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُه وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ»؛ ای فرزندم! رزق دو نوع است، یکی آن رزقی که تو به دنبالش می دوی تا آن را بیابی، و یکی هم رزقی که خودش به دنبال تو است. رزق اولی چون برای تو تقدیر نشده، به آن نمی رسی، هرچند همواره به دنبال آن باشی، ولی رزقی که دنبال توست و برای تو مقدّر شده، حرکت می کند تا به تو برسد. در رابطه با رزق نوع دوم می فرمایند: «فَإِنْ اَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ اَتاکَ» یعنی؛ اگر تو هم به سوی آن نروی، خودش به سوی تو خواهد آمد.

در همین رابطه رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «اِنَّ الرِّزْقَ لَیُطالِبُ الْعَبْدَ اَکْثَرَ مِمّا یَطْلُبُهُ اَجَلُهُ»(1) یعنی؛ رزق انسان در جستجوی اوست، بیش از آن که اجلش به دنبال اوست. و نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله داریم: «أَنَّهُ قَالَ لَوْ أَنَّ عَبْداً هَرَبَ

ص: 22


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 630.

مِنْ رِزْقِهِ لَاتَّبَعَهُ رِزْقُهُ حَتَّی یُدْرِکَهُ کَمَا أَنَّ الْمَوْتَ یُدْرِکُهُ».(1) یعنی؛ حتی اگر بندة خدا از رزقش فرار هم بکند، رزقش او را دنبال می کند تا به او برسد، همان طور که مرگ، انسان را دنبال می کند تا به او برسد.

این نکته باید به خوبی برای عزیزان حلّ شود و إن شاءالله در بحث های آینده موضوع روشن می شود. عمده آن است که عنایت داشته باشید این موضوع یکی از نکات مهم بینش توحیدی است و پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام بر آن تأکیدها کرده اند.

سخن امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزندشان این بود؛ یک رزق است که به سراغ تو می آید و یک رزقی هم هست که به سراغ تو نمی آید، هر چند هم به دنبالش بدوی، به آن نمی رسی. عنایت داشته باشید این حرف، حرف امام معصوم است، اگر عقل معمولی یا بهتر بگویم «وَهْم» آن را تصدیق نکرد، باید آن وَهْمِ عقل نما را عوض کرد. سخن امام معصوم از عقل قدسی نشأت گرفته است، یعنی عقلی که قواعد کلّ هستی را می بیند. حالا اگر رسیدیم به این که این حرف، حرفِ امام معصوم است، نمی شود بر اساس «وَهْم» خودمان آن را تحلیل کنیم. ما در روش تحقیق معتقدیم، تک تک حرف هایی را که امام معصوم زده است بگیریم و بر روی آن ها دقّت کنیم و ببینیم منظور آن حضرت چه بوده است. حالا اگر بیاییم تمام عمرمان را صرف این بکنیم که این حرف ها راست است یا نه، پس چه وقت به آن عمل کنیم؟!!

ص: 23


1- مستدرک الوسائل، ج 13 ص 31.

این که می گویند ائمه نور هدایتند، از این جهت است که بسیاری از علومی را که در حوزه و دانشگاه ممکن است در حد محدودی به دست آوریم، آن ها بالاترش را و با وسعتی کامل گفته اند. آری ابتدا با عقل برسید به این که این ها معصومند، سپس از نور بصیرت آن ها هدایت یابید. نباید انسان نعمت بصیرت آن ها را رها کند و خودش بخواهد همة آنچه را امامان معصوم گفته اند تجربه کند. از طرفی تجربه های امام معصوم را که نمی توانیم تجربه کنیم، پس اگر از امامان معصوم پیروی نکنیم و از بصیرت آن ها استفاده ننماییم، هیچ وقت به یک سلسله از مقامات دست پیدا نمی کنیم و هرگز از بعضی از تنگناهایی که باید خود را آزاد نماییم، آزاد نمی شویم.

هماهنگی سخن امامان با عقل روحانی انسان ها

حقایق را به کمک امام معصوم بالاتر از عقلِ چون و چرا، در افقی متعالی بیابید و به آن گردن نهید. می دانید که دو عقل داریم؛ یکی عقل چون و چرا یا عقل بحثی و یکی هم عقل حِکمی که این عقل حکمی تلاش دارد با حقایق مرتبط شده و بدون هیچ چون و چرایی تسلیم حقایق شود. انسان ابتدا با عقل چون و چرایی اش می گوید: من هر چیزی را با دلیل می خواهم قبول کنم. برای جوان ها این عقل بد نیست و اگر درست حرکت کنند، از طریق همین عقل به حقیقت نزدیک می شوند، امّا اگر کسی در سن 60 سالگی هنوز همان افکار یک جوان 18ساله را داشته باشد و در حدّ همان عقلِ چون و چرا بماند، دیگر به نظر شما این فرد،

ص: 24

پیرمرد عاقلی است یا پیرمردی است که از مقصد دور افتاده؟! مسلّم است که پیرمرد60 ساله، اگر الفاظ، حرکات و تفکّرش، تفکر یک جوان 18ساله باشد! این دیگر عقل ندارد!! زیرا بعد از 40 سال هنوز در موطن 18 سالگی است و هنوز از عقلِ چون و چرا به عقل هدایتگر راه پیدا نکرده است. این خیلی بد است. درست است که قبح اش پیدا نیست، چون اکثر مردم عقلشان عقلِ چون و چراست. ولی نرسیدن به عقل هدایتگر خطر بزرگی است. انسان اگر در سن 40 سالگی هنوز دارای عقلی نباشد که حرف های امیر المؤمنین علیه السلام را به راحتی بپذیرد و نوری در خود ایجاد نکرده باشد که سخن معصوم را تصدیق کند، این باید بداند خود را در ورطة هلاکت قرار داده است، باید پس از این مدت، می رسید به جایی که وقتی با سخن معصوم روبه رو می شود بگوید:

چون

یافتمت جانان

بشناختمت

جانان

اگر به لطف الهی به این حقیقت رسیدید که اهل البیت علیهم السلام حق می گویند و در شما عقلی پیدا شد که سخن آن ها را تصدیق کرد -که این راهی است ممکن و زود دسترس- دیگر وظیفة شما در روبه رو شدن با سخنان آن ها، تلاش است تا حرف آن ها را در زندگی خود پیاده نمایید، نه این که هنوز بخواهید بررسی کنید که راست می گویند یا نه. کلام معصوم با عقل روحانی هر انسانی همخوانی دارد و در واقع سخن آن ذوات مقدّس، قصّة حقیقت جان ما است، عاقل کسی است که توانسته عقلش را در مسیر فهم سخن امامان معصوم تربیت کند.

ص: 25

مثلاً شما به لطف خدا در ماه رجب روزه اید، حال میل بدنی تان حرفش این است که پیش از ظهر گرسنه است و آن وجه متعلّق به بدنِ روحتان مایل است غذا بخورد، ولی فطرتتان اعلام می کند، این گرسنگی، عبودیت است و لذا مایل است بر بندگی خدا پایداری کند و حالا یک جدایی بین این دو بعد صورت می گیرد، یعنی سه خود پیدا شد: خودی که می گوید: گرسنه است. خودی که می گوید: ماه رجب، روزه اش ثواب بسیار دارد و می خواهد روزه باشد. و خودی که بین این دو بُعد می خواهد قضاوت و داوری کند. چون من یا نفس انسان، درجه مند است. آن بُعدی که می خواهد داوری کند، عقل نام دارد، اگر خود آن عقل به نورانیت کامل رسیده باشد، سخن معصوم را تصدیق می کند و به تضادّ درونی پایان می دهد.

شما دارای بُعدی هستید که در عرصه های تفکّر می توانید به جای این که چون و چراهای عقل بحثی را بپذیرید، حرف قدسی امامان معصوم را تصدیق کنید، یعنی با درجه وجودی برتری از وجود خودتان با سخن معصوم روبه رو شوید و نه با درجة وجود مادون و غریزی تان، که در این صورت هم باز خودتان هستید. ولی اگر هنوز در چون و چرا بمانید، دو ضرر کرده اید: یکی این که هنوز کودک اید و با این که سنّ شما بیشتر شده، از مرحلة کودکی عبور نکرده اید، دیگر این که از منابع عالیه قدسی برای سیر و سلوک خود محروم هستید.

ص: 26

تصحیح نسبت خود با سخن معصومین

آری؛ می شود زحمت کشید، و نسبت به سخن معصوم و آیات قرآن به اطمینان رسید، چنین عقل و استعدادی در ما نهفته است، باید آن را به کار گیریم. هیچ راهی برای اعتقاد مطلق به قرآن جز خود قرآن نیست، اگر در یک سوره از قرآن به خوبی تدبّر نمایید یقین پیدا می کنید، که این کلمات، کلمات الهی است و از مقامی صادر شده که آن مقام، مقام خالق انسان و جهان است و جوانبی از ابعاد انسان را در نظر دارد که هرگز انسان ها به خودی خود نمی توانند متوجّة آن جوانب بشوند. حالا که قلب به این مرحله رسید، آیا درست است آن عادت قبلی را داشته باشیم و بخواهیم در مقابل سخنان خدا چون و چرا کنیم؟ وقتی قلبمان موضوع را تصدیق می کند دیگر انصاف آن است که آن موضوع را به عنوان یک سرمایة سیر و سلوکی بگیریم و اجازه ندهیم «وَهْم» و «عقلِ چون و چرا» میدان عمل مان را تحت تأثیر خود قرار دهند. این چون و چراها مربوط به سن نوجوانی است که هنوز انسان به مقام تصدیق دین و دیانت نرسیده است. این که پس از تصدیق سخن خدا و کلمات معصومین علیهم السلام باز چون و چرا می کنیم، اسمش عادتِ ماندن در دوران نوجوانی است، این دیگر بد است. یعنی عادتی که در دورانی داشته ایم که هر چیزی را نقد می کردیم، این عادت را بیاوریم در جایی که می توان با خودِ حقیقت روبه رو شد. گفت:

تا

به دریا سیر اسب و زین بود

بعد

از آنش مرکب چوبین بود

ص: 27

تا لب دریا باید با اسب حرکت کرد، حالا یکی بگوید که من می خواهم روی سطح دریا را هم با اسب بروم، خوب؛ خفه می شود! اگر بخواهیم تا آخر عمر بگوییم این آیه راست می گوید یا نه، پس چه موقع وارد دینداری شویم و از برکات دینداری بهره بگیریم؟ باید عقل قدسی پیدا کنید تا رابطه شما با سخنان معصومین، رابطة پذیرش و انجام باشد. اگر دلیل روشن به تو گفت که این حرف ها از طرف معصوم است، دیگر عقل تبعیت از سخن معصوم را در خود رشد دهید. شما این عقل را دارید، تلاش کنید به کار بگیرید، نگذارید تا آخر عمر این عقل در حاشیه باشد. اگر هنوز هم در مقابل سخن معصوم چون و چرا کنید، دیگر این عقل، عقل کودکانه است، نباید انسان خود را فریب دهد و این روحیه را نشانة عقل مداری خود بداند، غافل از این که از عقل بزرگی خود را محروم کرده است. تو با عقل جستجوگر و چون و چرا، تلاش کن بفهمی این کلمات مربوط به امام معصوم است ولی وقتی مطمئن شدی گوینده اش معصوم است، دیگر آن عقل را کنار بگذار و عقل قدسی را بگیر که آن عقل به جای چون و چرا، آن کلمات را می بلعد. با پرورش عقل قدسی به مقامی می رسید که وقتی سخنان معصومین علیهم السلام را می شنوید، دیگر مقاومت در مقابل دستورات آن ها برایتان معنی نمی دهد. اگر می بینید پیامبر خدا«صلّی الله علیه وآله سلّم» این همه تسلیم حق است، چون آن همه عاقل است. فکری برای خود بکنید که وقتی با دستورات امامان روبه رو می شوید، چطور عمل کنید. هنر داشته باشید، حرف معصوم را بپذیرید.

ص: 28

با این مقدّمات که عرض شد، باید ابتدا نسبت خود را با جملات امام معصوم اصلاح کنیم و با یک عقل هدایت پذیر با آن برخورد کنیم.

رزقی که به دنبال توست

عنایت داشتید که حضرت فرمودند: دو نوع رزق هست، یک نوع رزقی که تو به دنبال آن می دوی و برای تو مقدّر نشده است و بدون آن که به آن محتاج باشی، حرص تو دنبال آن است و در عین این که در طلب آن هلاک می شوی هرگز به دست نمی آوری - چون اصلاً مال تو نیست- یک نوع رزق دیگر هم هست که خدا برایت مقدّر کرده است و آن به دنبال تو است تا خودش را به تو برساند، و هیچ کس هم نمی تواند آن را از تو بگیرد.

خداوند در قرآن می فرماید: «ما مِنْ دابَّةٍ فِی الْاَرْضِ اِلاّ عَلَی اللهِ رِزْقُها»؛(1) هیچ جنبنده ای نیست جز این که رزقش بر خدا واجب است. یعنی آن رزق حقیقی که خداوند برای جنبنده ها تقدیر کرده، طوری است که خداوند برای خود واجب کرده است که آن را به موجودات برساند، پس آن رزق که خدا تقدیر کرده است تو را می جوید تا به تو برسد. البته اگر بخواهید از این آیه و روایات این طور نتیجه بگیرید که ما نباید هیچ تلاش بکنیم، خود رزق می آید، با حرف خدا و امامان معصوم علیهم السلام بازی می کنید. آری؛ آن رزق مقدّر را کسی نمی تواند از تو بگیرد، تلاش اضافه هم آن را اضافه نمی کند، ولی این در صورتی است که تو با حالت

ص: 29


1- سوره هود، آیه 6

معمولی عمل کنی. حضرت دارند با آدم حرف می زنند، می گویند: خودت را ذلیل رزقت نکن، نفرمودند اصلاً تحرّک نداشته باش و برنامه ریزی نکن و از حالت یک انسان معمولی هم خارج شو.

تحلیل های غلط نسبت به فقر و ثروت

حضرت در ادامه نصیحت شان به امام حسن علیه السلام می فرمایند: «ما اَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحاجَة»؛ یعنی با این توصیف، چقدر زشت است در موقع نیاز، انسان خود را خوار کند. چون آن رزقی که بناست برای تو بیاید که می آید و آن رزقی هم که برای تو مقدّر نشده که نمی آید، پس چرا خود را در مقابل اهل دنیا، خوار و ذلیل می کنی؟ با توجه به این که وقتی خودت را در مقابل صاحبان ثروت سبک و ذلیل می کنی، رزقت اضافه نمی شود، پس چه جای چنین کاری؟! پس از آن که فرمودند: چه زشت است در موقع نیازمندی، انسان خود را ذلیل کند، می فرمایند: «وَالْجَفا عِنْدَ الْغِنا»؛ و چه زشت است ستمکاری به هنگام بی نیازی! چون فکر کرده ای آنچه به تو رسیده است خودت به دست آورده ای، نمی فهمی که آنچه به عنوان رزق فعلاً در اختیار توست، خداوند این چنین مقدّر کرده است تا در این شرایط امتحان بدهی، فکر می کنی تو خودت به دست آورده ای و مال تو است.

ظلم و تکبّر در موقع ثروتمندی از آن جا ناشی می شود که انسان تصوّر کند خودش این ثروت ها را به دست آورده است و هر کاری دلش بخواهد می تواند با آن ها انجام دهد، ولی وقتی فهمید یک قاعده ای در

ص: 30

عالم جاری است و طبق آن قاعده و سنّت به او چنین ثروتی رسیده است، طور دیگری با ثروتش عمل می کند.

در جامعه در رابطه با ثروت دو نوع بینش باطل داریم: یکی فقیری که فکر می کند به نفعش بوده است که بیشتر داشته باشد و دیگری ثروتمندی که فکر می کند دارایی اش برایش بزرگی و کمال است. برای اصلاح چنین افکار غلطی قرآن می فرماید: «فَاَمّا الْاِنْسانُ اِذا مَاابْتَلیهُ رَبُّهُ»(1) یعنی؛ وقتی پروردگارِ انسان، بخواهد او را امتحان کند، دو نوع برخورد با او دارد، «فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبّی اَکْرَمَنِ»؛ یا او را با ثروت محترم می دارد و او می گوید: پروردگارم مرا گرامی داشت «وَ اَمّا اِذا مَاابْتَلیهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبّی اَهانَنِ»؛ و یا او را با محدود کردن ثروت، امتحان می کند و او می گوید: پروردگارم مرا سبک شمرد. خداوند پس از طرح این دو بینش می فرماید:«کَلّا!»؛ یعنی این چنین نیست! «بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیم وَ لا تَحاضُّونَ عَلی طَعامِ الْمِسْکین»؛ بلکه شما با ثروتتان باید وسیله اکرام یتیمان و اطعام مسکینان را فراهم کنید و نکردید، با این تصوّر که فکر کرده اید خداوند شما را ثروتمند کرده چون می خواسته شما را بزرگ بدارد. این فرهنگ، فرهنگ غلطی است که فقر را نشانة خواری و غنا را نشانة بزرگی می داند. اگر می خواهید دریچة معارف اهل البیت علیهم السلام به روی قلبتان باز شود، باید از این نوع تحلیل های تاریک دنیایی فاصله بگیرید.

ص: 31


1- سوره فجر، آیات 15 تا 18.

پنج غنیمت در زندگی

امام باقر علیه السلام به جابربن یزیدجعفی نصیحت می کنند که «یا جابِر! اِغْتَنِمْ مِنْ اَهْلِ زَمانِکَ خمْساً»؛ پنج چیز را در رابطه با مردم زمانه غنیمت شمار: «إِنْ حَضَرْتَ لَمْ تُعْرَفْ»؛ اگر در مجلسی حاضر بودی و تو را نشناختند. «وَ إِنْ غِبْتَ لَمْ تُفْتَقَدْ»؛ و اگر از جلسه خارج شدی و به دنبالت نبودند. «وَ إِنْ شَهِدْتَ لَمْ تُشاوَر»؛ و اگر در جلسه بودی و از تو نظر نخواستند. «وَ إِنْ قُلْتَ لَمْ یُقْبَلْ قَوْلُکَ»؛ و اگر نظر دادی و نظرت را نپذیرفتند. «وَ إِنْ خَطَبْتَ لَمْ تُزَوَّجْ»؛(1) و اگر خواستگاری کردی و جواب ردّ دادند. این پنج حالت را غنیمت بشمار، نه این که از آن ها ناراحت شوی، چون امام علیه السلام می خواهند که ارزش های اهل دنیا برای ما ملاکِ کمال و خواری قرار نگیرد. مگر تو در این دنیا نیامده ای که عبودیت خود را تقویت کنی، سراسر این دنیا امتحان است برای اظهار عبودیت. اگر گفتند: فلانی فقیر است، بگو: الحمدلله، ولی اگر ثروتمند بودی، باید بدنت بلرزد که در آن شرایط چطوری مسئولیتم را انجام دهم تا از امتحان الهی سرفراز خارج شوم و خللی در عبودیتم وارد نشود. امام علیه السلام در قسمت پنجمِ نصیحت خود می فرماید: اگر خواستگاری کسی رفتی و دست ردّ به سینه ات زدند این را غنیمت بشمار، چون مصلحتی در آن است، سرّی پشت قضیه است. حالا ما آزاد و راحت می شویم از این تصورات که اگر ازدواج نکنیم مسائل جنسی مان چه می شود. آیا ارضای مسائل جنسی در زندگی اصل

ص: 32


1- تحف العقول، قسمت روایات امام باقر علیه السلام، حدیث اوّل.

است و یا فرع؟ می فرمایند وقتی تو وظیفه ات را انجام دادی و خواستگاری هم کردی ولی تو را ردّ کردند، به چیزی دسترسی پیدا می کنی که به نحو دیگری از مزاحمت مسائل جنسی ات راحت می شوی و می توانی به سیر روحانی خود ادامه دهی. خود خداوند در قرآن فرمود: «وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّی یُغْنِیَهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ»؛(1) یعنی آن هایی که امکان ازدواج برایشان نیست، عفّت خود را نگهدارند تا خداوند به نحوی آن ها را با فضل خود غنی گرداند. خدا نوری به قلب تو می اندازد که دیگر این مشکل را نداری. جوانی که برای خدا و برای حفظ عفّت به خواستگاری می رود، اگر او را بپذیرند، عفّتش حفظ می شود، اگر نپذیرند باز خداوند به نحو دیگر عفّتش را حفظ می کند. امام باقر علیه السلام می خواهند ما متوجه شویم قواعدی در این عالم جاری است که محرومیت های دنیایی، حقیقتاً محرومیت نیست. لذا می فرمایند: آنها را غنیمت بشمار. پس نمی شود گفت فقر نشانة حقارت و ثروت نشانة بزرگی است. اشتباه از این جاست که وقتی پروردگار ما، ما را امتحان می کند، وقتی به ما نعمت می دهد، می گوییم: «اَکْرَمَنِ»؛ مرا گرامی داشت و وقتی ثروت ما را محدود می کند، می گوییم: «اَهانَنِ»؛ یعنی به من بی محلی کرد و مرا سبک شمرد، می فرماید: «کَلاّ!»؛ یعنی این چنین نیست، یعنی این بینش که غنا نشانة شرافت، و فقر نشانة خواری است، غلط است. اگر توانستید دو آیه اوّل را به دو آیه بعد وصل کنید، دل من راضی می شود، چون بعد از این دو آیه

ص: 33


1- سوره نور، آیه33.

که عرض شد، خداوند جایگاه ثروتمندی در دنیا را تحلیل می کند و می فرماید: «بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیم وَ لا تَحاضُّونَ عَلی طَعامِ الْمِسْکین»؛ یعنی چون نگاهتان به ثروت و فقر غلط است. ثروت را در مسیر صحیح که عبارت باشد از تکریم یتیم و اطعام مسکین، مصرف نمی کنید، فرهنگتان به دست آوردن ثروتِ سرگردان است. اگر ثروت در فرهنگ دینی وارد زندگی انسان ها شود، آن ثروت جهت دار است و در مسیر خاص قرار می گیرد و در نتیجه نه فرد ثروتمند فاسد می شود و نه جامعه، ولی اگر همان ثروت در فرهنگ غیر دینی، وارد جامعه شود آن ثروت، سرگردان می شود و شخص ثروتمند را به غرور و کبر می کشاند و جامعه را هم گرفتار تفاوت طبقاتی می کند.

جایگاه دارایی ها

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام باب گرانقدری را نسبت به ثروت باز نمودند که می فرمایند: «چه زشت است خواری در هنگام نیاز، و ظلم هنگام ثروت» و سپس در یک جمله فوق العاده نورانی می فرمایند: «اِنَّ لَکَ مِنْ دُنْیاکَ، ما اَصْلَحْتَ بِهِ مَثْواکَ وَ اِنْ جَزِعْتَ عَلی ما تَفَلَّتَ مِنْ یَدَیْکَ فَاجْزَعْ عَلَی کُلِّ ما لَمْ یَصِِلْ اِلَیْکَ»؛ ای پسرم! دنیای تو برای تو همان قدر است که قیامتت را اصلاح کند و اگر به جهت آنچه از دستت رفته نگران و ناراحت هستی، پس نگران باش برای همة آنچه در دست نداری.

ص: 34

حضرت می فرمایند: آن مقدار از ثروت دنیا از تو است که می توانی به کمک آن قیامت خود را اصلاح کنی، بقیّه اش مال تو نیست و این قدرش هم برایت حتمی است.

محال است خدا کار لغو کند، چون حکیم است. اگر ما را خلق کند و رزق مناسب ما را برای ما خلق نکند، مسلّم ما به نتیجه ای که باید در راستای خلقت خود برسیم، نمی رسیم. اگر خداوند ما را در این دنیا نگه دارد، کار لغو کرده است. پس حتماً ما را برای ابدیت خلق کرده است، پس باید رزق مناسب اصلاح ابدیت ما را به ما برساند و لذا حتماً به ما رزق می دهد و حتماً هم به ما آن رزقِ مناسب ابدیت را می رساند. ثروتی که ما را از ابدیت باز کند، رزق ما نیست. خداوند آن رزقی که ما را به ابدیت بکشاند و قیامت ما را اصلاح بکند، حتماً به ما می رساند و حضرت می فرمایند: پس حرص و غصّه ندارد، چون رزق حقیقی تو آنی است که قیامت تو را برای تو اصلاح کند و این رزق مطمئناً همواره نزد تو است، مواظب باش از این مسئله مهم غفلت نکنی.

خوب است این برهان را به قلب خود برسانید تا در زندگی محکم شوید، می گوییم: اگر خدا حکیم است، مسلّم کار لغو نمی کند و اگر ما را برای این دنیا خلق کرده و با مرگ همه چیز تمام می شود، پس کار لغو کرده است، در حالی که روشن شد کار لغو نمی کند، پس ما باید حتماً به ابدیت و قیامت برسیم. به ابدیت رسیدنِ ما توشه می خواهد، توشه معنوی به نام نبوّت و توشة مادّی به نام رزق. پس حتماً رزقی که ما را به ابدیت برساند، - اعم از رزق معنوی و رزق مادی - با ما خلق کرده است.

ص: 35

حالا مالتان را یعنی آنچه را که به واقع ثروت حقیقی شما است به شما بدهند یا آنچه را که ثروت حقیقی شما نیست و ربطی به ابدیت شما ندارد؟ مردم اکثراً ثروت غیر حقیقی را می خواهند. مثلاً اگر لباس برای آن است که اوّلاً: وسیلة کرامت و عزّت من باشد، ثانیاً: مرا از گرما و سرما حفظ کند، این لباس در واقع ثروت حقیقی من است، امّا اگر می خواهم با لباس توجّه شما را به خودم جلب کنم، دیگر این رزق حقیقی من نیست و نه تنها به وسیلة آن، ابدیت خود را آباد نکرده ام، بلکه ابدیتم را خراب کرده ام.

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: پسرم! رزق تو همان اندازه ای است که زندگی دنیایی ات را طوری سر و سامان دهد که بتوانی به کمک آن ابدیتت را اصلاح کنی، اگر دنبال بقیّه اش رفتی، درست به دنبال ضدّ رزق خودت رفته ای و آنچه را هم می توانستی با رزق اوّلیه ات در راستای اصلاحِ قیامت خودت به دست آوری، تخریب کرده ای. شما عموماً مال مناسبی که بتوانید لباس و مسکن و غذا برای خود تهیه کنید، دارید، بقیّه اوقاتی را که صرف بیشتر کردن این مال می کنید باید صرف معرفت و عبادت خدا کنید، و سرمایه ارتباط با خداوند را در این دنیا به دست آورید، تا در قیامت کور محشور نشوید، چون کسی که در این دنیا قلب خدابین پیدا نکرد، در قیامت کور محشور می شود که آیه 124 سوره طه به آن اشاره می کند. پس پولی که بتوانی با آن یک زندگی ساده فراهم کنی و آن زندگی را بستر معرفت و عبادت حق قرار دهی، برایت مفید است، اما اگر پول زیادی برایت بیاید که دیگر به این خانه و این نوع غذا راضی

ص: 36

نشوی و عملاً پولی باشد که فرصت عبادت را از تو بگیرد، در واقع پول اوّلیه ای که فرصت بود برای آبادانی قیامت، با پول اضافه از بین می رود. خلاصه این که رزق حقیقی شما، شما را نجات می دهد، ولی آنچه رزق حقیقی شما نیست، شما را از بین می برد. کسی که عاقل است، همین که با ثروتی روبه رو شد، می اندیشد که آیا این رزق من است یا رزق بقیّه است و باید از طریق من به آن ها برسد، این همه بخشش که در اهل البیت علیهم السلام می بینید، به جهت این است که آن ها ثروت ها را رزق خودشان نمی بینند.

اگر کسی خواست چیزی به شما ببخشد، اوّل باید مطمئن باشید که آیا او حق دارد آن را ببخشد، یا اصلاً حق چنین بخششی را ندارد، و مال کس دیگری است که در دست اوست، پس باید به صاحبش بدهد. چیزی که به واقع رزق ما است آن قدر راحت و روان می آید که انسان هیچ دغدغه ای نسبت به آن برایش پیش نمی آید، ولی چیزی که رزقمان نیست و از سر حرص می خواهیم به دست آوریم، نسبت به آن دو مشکل داریم: اوّلاً؛ در عین این که به دست ما نمی رسد، بقیّة زندگی مان را می خورد. ثانیاً؛ یک حرص شیطانی در قلبمان ایجاد می شود و آرامش لازمی را که جهت عبادت نیاز داریم، از ما می گیرد.

حضرت ما را متوجّه نمودند که از دنیا آن قدری مربوط به توست که به کمک آن قیامت خود را آباد کنی، و از این طریق خواستند نیازهای غیرضروری، ذهن و فکر ما را اشغال نکند و ما را گرفتار حرص ننماید. با این توصیفات معلوم می شود چرا می فرمایند: «چقدر زشت است خواری در هنگام نیاز و ظلم و غرور در هنگام ثروتمندی». چون نه آن نیاز، نیاز

ص: 37

حقیقی ماست و نه آن ثروت، ثروت حقیقی، چراکه آنچه نیاز حقیقی ماست خودش به دنبال ما می آید، و آن ثروتی هم که وسیلة آبادانی قیامت ما نیست، مربوط به ما نیست.

زشتیِ التماس فقیران و تکبّر ثروتمندان

عدّه ای چون به خود مال ارزش داده اند خودشان را در مقابل ثروت و ثروتمندان ذلیل می کنند، در حالی که بنا نیست ما با التماس به دیگران رزق خود را به دست آوریم. رزقی که با التماس به دست می آید یا به جهت این است که چیزی می خواهم که رزقم نیست، یا گناهانی انجام داده ام که رزق خود را از بین برده ام. کاسبی که با کم فروشی و گران فروشی و بدخلقی، به مشتری ها ظلم کرده و از این طریق رزق خود را از خود رانده است، حالا خدا اسیر التماسش می کند، این چوب خداست! پیامبرخدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «اِنَّ الرَّجُلَ لَیُحْرَمُ الرِّزْقَ بِالذَّنْبِ یُصیبُهُ»(1) یعنی انسان به جهت گناه از رزقی که بنا بود به او برسد، محروم می شود.

شیخی گفت: «هر کس در خانقاه ما وارد شود، نانش دهید و از دینش سؤال نکنید، چون خدا چنین کرده است» خدا وجود انسان ها را اراده کرده، چطور رزق آن ها را اراده نکرده است. اگر خدا نمی خواست به انسان رزق دهد، می میراندش و حالا که روح او را قبض نکرده، حتماً می خواهد به او رزق دهد، پس برای طلب رزق جای خواری و ذلّت و

ص: 38


1- نهج الفصاحه،حدیث شماره 624.

التماس نیست. خیلی زشت است انسانی در مقابل انسان دیگر، برای طلب رزق التماس کند و این عمل یک نحوه توهین به خدا است و عملاً این آدم به خداوند سوء ظن دارد و معتقد است خداوند بنده هایش را خلق می کند و رهایشان می نماید. چه زشت است چنین حکمی را به خدا نسبت دادن، و نیز چه زشت است کسی فکر کند آنچه در اختیار دارد مالِ خودش است و متکبّرانه جهتِ دادن مقداری از آن به مردم، اجازه دهد به او التماس کنند. در روایت داریم که حضرت اباعبدالله علیه السلام وقتی سائلی می آمد و تقاضای چیزی می کرد، حضرت در خانه را نیمه باز می کردند و از همان لای در به او آنچه داشتند می دادند، که مبادا سائل چشمش در چشم حضرت بیفتد و خجالت بکشد! و بعد هم می گفتند: ببخشید که کم است.!

آری؛ «ما اَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحاجَة وَالْجَفا عِنْدَ الْغِنی»؛ چه زشت است التماس و خضوع موقع حاجت و چه زشت است تکبّر و جفا موقع ثروت مندی، هر دوی این ها بیماری است. این بیماری از این جا شروع می شود که فکر کنیم خدا رزقمان را نمی دهد. بیماری بی دینی جامعه را به معضل ذلّتِ فقیران و تکبّر ثروتمندان گرفتار کرده است. ما با بی دینی و غفلت از سنت های الهی، زندگی مان را که یا در شرایط رزق کم و یا در گشایش است، از بین برده ایم، حالا مانده ایم چه کنیم. بسیاری از مشکلات از آتش حرص و قانع نبودن به رزقِ مقدر شده، نشأت می گیرد. با حرص بیشتر و تلاش های افراطی رزق بیشتری به دست نمی آورند، ولی رزق حقیقی شان را که می توانست برای آن ها مفید باشد، ضایع می کنند. اگر از

ص: 39

اوّل فقیران و ثروتمندان متوجّه بودند که رزق حقیقی شان به راحتی به دستشان می آید، فقط تکلیف خود را نسبت به جامعه انجام می دادند، و لذا این همه مشکلات به وجود نمی آمد.

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام : قَالَ لَیْسَ مِنْ نَفْسٍ إِلَّا وَ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهَا رِزْقَهَا حَلالاً یَأْتِیهَا فِی عَافِیَةٍ وَ عَرَضَ لَهَا بِالْحَرَامِ مِنْ وَجْهٍ آخَرَ فَإِنْ هِیَ تَنَاوَلَتْ شَیْئاً مِنَ الْحَرَامِ قَاصَّهَا بِهِ مِنَ الْحَلَالِ الَّذِی فَرَضَ لَهَا».(1)

یعنی؛ هیچ کس نیست مگر این که خدای عزّ و جلّ برای او رزق حلالی در عین سلامت و عافیت، فرض کرده و در عرض هر رزق حلالی، از جهت دیگر، رزق حرامی را قرار داده، پس اگر آن شخص چیز حرامی را به دست آورد، از آن حرام برایش از رزق حلال کم می گذارند.

ما نمی دانیم رزقمان از چه راهی می رسد، ولی می دانیم که در مقابل خداوند یک آدابی بر عهدة ما هست که باید دائم رابطة خودمان را با خدا حفظ کنیم، همچنان که یک آدابی نسبت به خود داریم، و یک آدابی نسبت به خلق. عاقل باید از طریق رعایت این آداب در زندگی، بیشترین بهره را بگیرد. معلوم است که خدا ما را بی رزق نمی گذارد، حالا اگر ما از این زاویه نگاه کنیم که رزقی داریم که به دنبال ما می آید و برای ما مقدّر شده است، آیا باز خودمان را در هیچستان خیال و وَهْم، خسته می کنیم؟ وقتی متوجّه شدیم رزق حقیقی ما به دنبال ما می آید، از این به بعد به دنبال وظیفه مان نسبت به خلق خدا هستیم و سعی در آسایش مردم داریم تا از این طریق جامعه را رشد دهیم، در این حالت است که می گوییم جامعه

ص: 40


1- کافی، ج 5، ص 80.

رشد کرده، چون شرایط تعالی معنوی در کنار رفاه اقتصادی برای افراد فراهم شده است. ولی آنچه در سیاست های فرهنگ غرب «توسعه» نامیده شده است، همان حرص ثروت اندوزی است و لذا گفته می شود توسعه انسان را عجول می کند، چون در توسعه، «حرص» عامل حرکت است. فرق سیاست های خلیفة دوم و امیر المؤمنین علی علیه السلام در کشورداری در همین بود که خلیفة دوم دنبال توسعه بود و علی علیه السلام دنبال رشد و تعالی جامعه بود. حضرت علی علیه السلام در زمان خلافت خود جامعه را طوری تربیت کردند که در عین آسایش اقتصادی، به عبودیت و آبادانی قیامت بپردازند، ولی لشکر خلیفه دوم تا فلات تبّت آمد و از یک طرف تا شمال آفریقا و طرف دیگر تا کوه های پیرنه و از آن طرف تا جنوب روسیه، و انگیزه اصلی این لشکرکشی ها به دست آوردن غنائم بود، و نتیجه اش ملّتی شد که از نظر معنوی در پایین ترین درجه قرار داشتند.

پس؛ از این فراز فوق العاده مهم در این خطبه به سادگی ردّ نشوید که غفلت از آن، مصیبت های بزرگی را در زندگی انسان پدید می آورد، إن شاء الله بحث را در جلسات بعدی دنبال می کنیم.

سخن خود را با این حدیث پیامبرخدا صلی الله علیه و آله ختم می کنیم که می فرمایند: «اُطْلُبُوا الْحَوائجَ بِعِزَّةِ الْاَنْفُسِ، فَاِنَّ الْاُمُورَ تَجْرِی بِالْمَقادِیر»(1) یعنی؛ با عزت نفس به دنبال حوائج و نیازهای خود بروید، چرا که امور زندگی تان بر اساس مقدرات الهی جریان دارد و با خوار و زبون کردن خود، بیش از آنچه مقدّر شما است به شما نمی رسد.

«والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته»

ص: 41


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 325.

ص: 42

جایگاه اعتماد به سخنان ائمه معصومین در رزق

اشاره

ص: 43

ص: 44

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿وَاعْلَمْ یا بُنَیَّ! اَنَّ الرِّزْقَ رِزْقانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ﴾

﴿فَإِنْ اَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ اَتاکَ﴾

ای فرزندم! بدان که رزق، دو رزق است: رزقی که تو به دنبال آن هستی و رزقی که آن به دنبال تو است، که این رزقِ نوع دوم طوری است که اگر هم به سوی آن نروی، به سوی تو می آید.

سطحی نگری؛ آفت دوری از اهل البیت علیهم السلام

مقدمتاً نظر عزیزان باید متوجه این نکته باشد که روش اهل البیت علیهم السلام حکمت و تدبّر و تعمّق است، تا انسان ها از طریق حکمت و تدبّر در سخنان آن بزرگان، در زندگی دنیایی به عالَم بالا دست یابند. از طرفی روش مخالفان اهل البیت علیهم السلام سطحی نگری، هردم خوش بودن و به ظاهرِ دین و دنیا دل بستن است، و این دو اندیشه همیشه در طول تاریخ بوده و هست. همواره کاخ های سبز و تبلیغات معاویه وار برای مهم جلوه دادن این تجملات بوده و هست. عمده آن است که از طریق هدایت امامان معصوم علیهم السلام متوجّه باشیم در زندگی معاویه وار نجات نیست، بلکه دل سپردن به زرق و برقِ زودگذر دنیا است. نجات آن است که انسان،

ص: 45

حکمتِ عمیق و بی سر و صدای موجود در فرهنگ اهل البیت پیامبر علیهم السلام را از دست ندهد. دشمنان اهل البیت علیهم السلام سعی داشتند مردم، سطحی و سطحی نگر بمانند تا آن ها را بازیچة برنامه های خودشان قرار دهند، و اهل البیت علیهم السلام سعی داشتند مردم، عمیق و متفکّر و متدیّن شوند تا آن ها هدایت گردند. در اردوگاه معاویه مردم، بازیچه و سطحی نگر اند و در پایگاه منوّر علی علیه السلام مردم، متفکّر و هدایت شده اند. معاویه همواره با سطحی نگری رونق بازار خود را دامن می زند ولی مردم با نزدیک شدن به علی علیه السلام به زندگی واقعی که باید داشته باشند مشغول می شوند. امیر المؤمنین علی علیه السلام در دنیا برای خود دُکان و بازاری نمی خواهد تا طالب مشتری های سطحی باشد.

در همان زمان که حضرت علی علیه السلام خلیفة مسلمین بود و معاویه هم غاصبانه حکومت شام را در اختیار گرفته بود و با علی علیه السلام مبارزه می کرد، یک نفر کوفی به جهت کاری از کوفه به شام سفر کرده بود، یکی از اهالی شام که شتر مادّه اش را گم کرده بود، آمد و یقة این مسافر اهل کوفه را گرفت که آقا! ناقه ای که من گم کرده ام همین شتری است که تو سوار شده ای - در حالی که شتر این مرد مسافر جَمَل بود و نه ناقه- دعوا به معاویه کشید، مردِ شامی چند نفر شاهد برای صحّت گفتارش نزد معاویه آورد و همه شهادت دادند شتری که این مسافر اهل کوفه سوار شده، همان ناقه ای است که مربوط به این فرد شامی است. معاویه که به خوبی فرق جَمل و ناقه را می داند، قضاوت را به نفع شخص شامی به پایان می برد. هر چه مسافر اهل کوفه اصرار کرد، آقا! این شتر من جمل است و این آقا

ص: 46

می گوید شتر من ماده بوده است، شاهدان همه شهادت دادند که ناقة مرد شامی همین شتر مرد کوفی است، معاویه پس از آن که افراد رفتند، مرد کوفی را خواست و پول شترش را پرداخت کرد و از طریق مرد کوفی به امیر المؤمنین علی علیه السلام پیغام داد که با گروهی به جنگ تو می آیم که فرق بین ناقه و جمل را نمی دانند!!

اگر عنایت کنید متوجّه می شوید که هم معاویه می داند مقصد نورانی حضرت علی علیه السلام با شعور مردم باید همراه باشد و هم امیر المؤمنین علی علیه السلام می دانند که مردم سطحیِ سبک، هیچ وقت پیام آن حضرت را نمی فهمند. هم حضرت علیه السلام و هم معاویه می دانند که با مردم سطحی، بازار معاویه گرم است. معاویه یک کاخ سبز ساخت که هیچ، اگر صد کاخ سبز هم می ساخت، مردم جاهل بدون هیچ اعتراضی، عظمت حاکم را به همین کاخ های سبز می دانستند و می دانند و لذا اسراف بیت المال را یک هنر برای حاکم می شمارند. مردم سطحی هیچ وقت حکمت علی علیه السلام را نمی فهمند.

اگر امروز بناست جامعة ما از فرهنگ امیر المؤمنین علیه السلام برخوردار باشد، ابتدا باید افراد متفکّر داشته باشیم. مردمی که با افکار سطحی و حسّی، به زندگی روزمرة دنیایی گرفتار باشند و همة همت خود را طلب رزق بدانند، هرگز حرف حضرت علی علیه السلام را نخواهند فهمید. وقتی بناست فرهنگ اهل البیت علیهم السلام در جامعه شکوفا شود، لااقل اگر انسان ها حکیم نیستند باید به دنبال حکمت باشند. باید سطح تفکر انسان ها رشد کند تا پذیرای حکمت اهل البیت علیهم السلام شوند. و این تکلیفی است بر من و

ص: 47

شما، تا طوری زندگی کنیم که در زندگی، سطحی نشویم وگرنه حکمت علوی را در روابط اجتماعی مان نخواهیم یافت.

آنگاه که حکمت اهل البیت تنها می شود

اگر روزمرّگی ها زندگی من و شما را برباید؛ اگر تجمّل، مدرک و پول و دنیا، مقصد ما شود، حکمت علوی با همة برکاتی که دارد، تنها خواهد ماند، کار به جایی می رسد که آدم ها ابتدایی ترین طریق اصول تفکّر خود را هم از دست خواهند داد و به راحتی بازیچة تبلیغات کفر جهانی خواهند شد. خطری که جامعه ما را تهدید می کند این است که حرف های ساده و سطحی، انسان ها را به وَجْد بیاورد و مردم با حرف های عمیق و متینِ اهل البیت علیهم السلام بیگانه شوند. اگر به مردم سطحی بگویید خاکسترهای فلان آتشفشان 4000 کیلومتر به اطراف پاشیده شده است، به راحتی می فهمند و می توانند آن حادثه را تجزیه و تحلیل کنند. ولی اگر بگویید حضرت امیر المؤمنین علیه السلام می فرمایند: «رزقی هست که تو به دنبال آن می گردی، و رزقی هست که آن به دنبال تو می گردد». می ببینید نمی توانند این نکته را تجزیه و تحلیل کنند. خبر اوّلی برایش حیرت آور و قابل پذیرش است، ولی استعداد درک حقیقت دومی را که امام معصوم می فرماید، از دست داده است. سیاستمداران استراتژیست آمریکایی می گویند: در کشور آمریکا نمی خواهد گفتن حرف های مهم را ممنوع کنید، سطح فکر مردم را پایین بیاورید که از حرف های مهم خسته شوند. در واقع دشمنان ما حرفشان این است که چرا بیاییم پیامبران را نفی کنیم تا

ص: 48

مردم حساس شوند، کاری می کنیم که مردم از آن ها خسته شوند و از برنامه های سطحی و سریال های پوچ خوششان بیاید. حرفشان این است که نمی خواهد قرآن و نهج البلاغه را ممنوع کنید، مردم را با تجمّلات و مُد لباس و این خطی بودن و آن خطی شدن و برنامة سفره های رنگین، سطحی کنید، و زندگی آن ها را در همین ها خلاصه نمایید؛ دیگر خودشان می رسند به این که اهل البیت می خواهیم چه کار؟

تولّد امام الموحدین علیه السلام عدّه ای را به حیرت آورد که چگونه دیوار کعبه باز شد و مادر حضرت در داخل خانه خدا، وضع حمل نمود. حالا اگر مردم اهل تفکر باشند، حیرت بزرگ ترشان خود همین نهج البلاغه است، نهج البلاغه ای که ابن ابی الحدید می گوید: خطبة «غرّاء» - خطبه 83 - آن را بیش از 1000 بار خواندم و هر وقت که می خواندم از عظمت آن دگرگون می شدم. نهج البلاغه ای که آقای جرج جِرداق مسیحی در موردش می گوید: «سخنی است مادون سخن خالق و مافوق سخن مخلوق». ملّتی که سطحی شد، اصلاً امام الموحدین علیه السلام را نمی فهمد. برای او بیش از آن که نهج البلاغه علی علیه السلام مهم باشد، باز شدن دیوار کعبه هنگام تولد حضرت مهم است. در حالی که برای شیعة واقعی باید قلب علی علیه السلام مهم ترین مقصد زندگی باشد، قلبی که اینچنین به سوی آسمان باز شده و از طریق آن، این سخنان را ارائه می دهد. مگر این سخنان عادی است! تماماً حجّت بالغه الهی است برای بشر، به نظر بنده دیوار کعبه برای تولد علی علیه السلام باز شد تا آیندگان بدانند در آن حال انسان بزرگی متولّد شد تا در آینده دامن او را بگیرند و هدایت شوند. یعنی زندگی علی علیه السلام

ص: 49

از ابتدا تا انتها سراسر ظهور حقایق غیبی است و مسلّم هرچه این زندگی جلوتر بیاید حقایق برتری را می نمایاند.

باید آنچه شما را به سطحی نگری می کشاند و برایتان مشغولیات دنیایی درست می کند، بشناسید و از آن ها فاصله بگیرید. نهج البلاغه و قرآن برای انسان، حجّت الهی است تا به کمک آن ها نجات پیدا کند. نهج البلاغه یعنی علی علیه السلام و علی علیه السلام یعنی چراغ هدایت به سوی حق.(1) پس به سخنان آن حضرت باید به عنوان رمز و راز حیات نگاه کرد. اگر کسی بی علی علیه السلام شد، بی هدایت می شود.

اگر امام معصوم مسئول هدایت مردم است، و اگر او به عنوان یک حکیمِ بزرگ از حقایقی سخن می گوید که انسان عادی در عین این که به آن ها نیاز دارد، به خودی خود آن ها را نمی یابد، ولی نجات او در عمل کردن به این حقایق است، و اگر انسان به آن ها نزدیک نشود، به ظلمت می افتد، با توجه به این مقدمات به سخنان حضرت نظر می کنیم. این حرف ها، حرف هایی نیست که اگر نفهمید و نگیرید، باز هم بتوانید زندگی کنید. مردم با جداشدن از سخنان معصومین علیهم السلام در مرگ رسمی قرار دارند، ولی اسمش را زندگی گذاشته اند.

ص: 50


1- پیامبر صلی الله علیه و آله در مورد حضرت می فرمایند: «علیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلیٍّ، یَدُورُ مَعَهُ حَیْثُ دارَ، وَ لَنْ یَفْتَرِقا حَتّی یَرِدا عَلیَّ الْحَوْض» یعنی؛ علی با حق و حق با علی است، هرکجا او باشد حق به آن می گراید، و از هم جدا نمی شوند تا در حوض کوثر به من باز گردند (تاریخ بغداد ج14 ص321- مجمع الزوائد ج7 ص236، نقل از ترجمه الغدیر ج5 ص296).

پس راه صحیح این است که با تعمّق و تدبّر در سخنان امام الموحدین علیه السلام به فرزندشان، به آن سخنان دل بسپاریم که نکات بسیار مهمّی را مطرح می کنند تا از رمز و راز زندگی محروم نمانیم.

رزق هر کس به وقتش می رسد

حضرت می فرمایند: «وَاعْلَمْ یا بُنَیَّ! اَنَّ الرِّزْقَ رِزْقانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ»؛ ای فرزندم بدان که رزق دو نوع است؛ رزقی که تو به دنبال آن هستی، و رزقی که آن به دنبال تو است. در رزق اوّلی که تو به دنبال آن می دوی، هلاکت خودت را در آن می یابی، چون هر چه بیشتر به دنبال آن بگردی، کمتر به آن دست می یابی و عملاً حاصل کار تو پوچ خواهد بود. ولی رزق دومی آنچنان است که تا تو را نیابد، تو را رها نمی کند. تو را همواره دنبال می کند، چون آن رزق را خدا برای تو مقدّر کرده است. به طوری که رسول خدا صلی الله علیه و آله در همین راستا می فرمایند: «لَوْ اَنَّ ابْنَ آدَمَ هَرَبَ مِنْ رِزْقِه کَمَا یَهْرَبُ مِنَ الْمَوْتَ لَاَدْرَکَهُ رِزْقُهُ کَمَا یُدْرِکْهُ الْمَوت»(1) یعنی؛ اگر فرزند آدم از رزقش که برای او مقدّر شده فرار کند، آن طور که از مرگ فرار می کند، آن رزق به او می رسد، همان طور که مرگ به او می رسد. و نیز از امام صادق علیه السلام داریم که:

ص: 51


1- نهج الفصاحه گرد آورنده و ترجمه آقای ابولقاسم پاینده، سازمان چاپ و انتشارات جاویدان، حدیث شماره 2300 و مستدرک الوسائل ج 13، ص 31.

«لَوْ کَانَ الْعَبْدُ فِی جُحْرٍ لَأَتَاهُ رِزْقُهُ فَأَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ».(1) یعنی؛ اگر بنده ای در سوراخی باشد رزق او به او خواهد رسید، پس در طلب آن حریص نباشید.

ریشة بسیاری از کاری های غلط ما در نفهمیدن این نکته است. اگر در هنگام نیاز، زبون می شویم و التماس می کنیم و اگر چون ثروتمند شویم، مغرور می گردیم و جفا و ظلم به فقرا را پیشه می سازیم، همه و همه به جهت نفهمیدن جایگاه این دو رزق است، در حالی که رزق تو مشخص است و کسی هم نمی تواند آن را از تو برباید. لذا حضرت در ادامه فرمودند: چه زشت است خواری، هنگام نیاز و جفا، هنگام غنا. پس ما در این دنیا وظیفه ای داریم که باید از آن غفلت نکنیم، رزق ما هم از قبل تأمین شده است و می گردد تا ما را پیدا کند، البته اگر انسان کارهای غلط انجام دهد، رزقش را خراب می کند که راه درست کردن رزق، تصحیح رفتار و عقاید است. کسی که در هر کاری اهل اصرار بیش از حدّ است نشان می دهد به مسیر الهیِ امور معتقد نیست و می خواهد با میل خودش کارها را شکل دهد که مسلّم موفق نخواهد شد، ولی انرژی خود را بی خود مصرف کرده و عمر خود را بر باد داده است.

امتحان در امتحان است ای پسر

اگر بفهمیم رزقی به دنبال ماست و ما را می یابد، پس دیگر در هنگام نیاز جا ندارد خود را خوار کنیم. حتّی وقتی سعی می کنیم مدرک بالاتر

ص: 52


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 28.

بگیریم باید قصد ما این باشد که زمینه خدمت بیشتر را برای خود فراهم کنیم، ولی اگر برای به دست آوردن رزق بیشتر، امیدمان به مدرک بود، حتماً ناکام می شویم. مگر تا حالا دیپلم شما به شما رزق داد که حالا امید دارید فوق لیسانس شما به شما رزق بدهد؟ امامِ من و شما به ما گفته است رزقمان تأمین است، حالا وظیفه است لیسانس داشته باشی، یا فوق لیسانس آن موضوع دیگری است.

اگر تهدید اهل دنیا را برای تنگ کردن رزقمان بپذیریم نسبت به این حرف امام معصوم غافل هستیم، واقعاً نهایت دانایی و شعور است اگر متوجه باشیم هیچ کس نمی تواند رزقی که خداوند برای ما مقرّر فرموده است، از دست ما برباید.

پیامبرخدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «لا تَسْتَبْطِؤُا الرِّزْقَ فَأِنَّهُ لَمْ یَکُنْ عَبْدٌ لِیَمُوتَ حَتّی یَبْلُغَهُ آخِرُ رِزْقٍ هُوَ لَهُ، فَاتَّقُوااللهَ وَ اَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ، اَخْذِ الْحَلالِ وَ تَرْکِ الْحَرام»؛(1) یعنی رسیدن رزق به خود را کُند مپندارید، ممکن نیست بندة خدا بمیرد مگر این که آخرین قسمت از رزقی که برایش مقدّر شده به او برسد، پس تقوا پیشه کنید و در طلب رزق بسنده کنید در به دست آوردن حلال و ترک حرام.

همین طور که ملاحظه می کنید؛ ممکن است فکر کنیم رزق ما نرسیده و بعد تصوّر کنیم کسی می تواند رزق ما را تنگ کند، حضرت می فرمایند: این طور نیست، آری! ترک وظیفه و یا انجام گناه باعث تنگی رزق می شود که این هم مربوط به خودمان است. عمده آن است که نگران

ص: 53


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 2447.

نقش بقیه در تنگ کردن رزق خودمان نباشیم. پس ما دو وظیفه داریم: یکی؛ خوار نکردن خود هنگام نیاز، و دیگری؛ ستم نکردن به دیگران هنگام بی نیازی، و بدانیم چنانچه ثروت داریم و به مستحق آن ندهیم، بد امتحان داده ایم، و اگر نداریم و التماس کنیم هم بد امتحان داده ایم.

آری؛ رزقتان ممکن است به این باشد که مثلاً از طریق کسب و کار مشخصی به دست شما برسد، مثل کاسب و معلّم، من و شما می رویم به طرف کاری که برایمان فراهم شده، تا خداوند رزقمان را بدهد و می دانیم رزّاق خداست و او چنین مقدّر کرده است که رزق ما از این طریق به دست ما برسد. در این جا معلّمی و مغازه داری، وسیله است، ولی رزّاق خدا است، منتها چنین مقدّر فرموده که رزق ما از این طریق برسد. امّا اگر ابزارها مقصد شد، خدا از مقصد بودن می افتد و در واقع رزّاق واقعی را گُم می کنیم، در این حالت است که انواع انحراف ها اعم از گناه و خواری و ظلم در زندگی وارد می شود.

نداشتن ها بسیار است، از داشتن ها استفاده کن

اگر نظرتان باشد حضرت در یک جملة فوق العاده اساسی جایگاه رزق را در زندگی تعیین کردند تا زندگی ما بازیچة رزق ما نشود، بلکه رزق وسیله و ابزار کار اصلی ما قرار گیرد، فرمودند:

«اِنَّ لَکَ مِنْ دُنْیاکَ، ما اَصْلَحْتَ بِهِ مَثْواکَ وَ اِنْ جَزِعْتَ عَلی ما تَفَلَّتَ مِنْ یَدَیْکَ فَاجْزَعْ عَلی کُلِّ ما لَمْ یَصِلْ اِلَیْکَ»؛ از دنیا آن قدرش مال توست که به کمک آن قیامتت را که جایگاه اصلی

ص: 54

توست، اصلاح کنی و اگر نسبت به آنچه از دست داده ای، نگران هستی، پس باید نگران باشی نسبت به آنچه هنوز به دست نیاورده ای.

ملاحظه می کنید که حضرت می خواهند ما را متوجّه آن رزقی بکنند که فعلاً در دست داریم و ما را نسبت به دو حالت وَهمیِ گذشته و آینده، آزاد نمایند؛ نسبت به آنچه از دست داده ایم و نسبت به آنچه به دست نیاورده ایم، و ذهن ما را نسبت به هر دوی آن ها آزاد کنند تا بتوانیم به وظیفة اصلی خود بپردازیم و متوجّه باشیم آنچه در دست داریم برای آباد کردن قیامت کافی است.

لازم است تحت تأثیر مکتب های غیردینی که افق زندگی را تیره و تار می کنند، قرار نگیرید. بعد از رنسانس یک سلسله افکار وحشی و انحرافی وارد نظام فکری جهان شد. پیامبران همواره به بشر گوشزد کرده بودند، رزق دست خداست و بشریت هم بر اساس سخن انبیاء زندگی و فرهنگ و تمدّن خود را شکل داده بود، عدّه ای به بهانة پیشرفت و تسلّط هر چه بیشتر بر طبیعت، آمدند و حرف های پیامبران و اولیاء خدا را ضایع کردند، گفتند: این که آخوندها و کشیش ها می گویند رزق دست خداست، می خواهند ما تلاش نکنیم تا سرمایه دارها همة ثروت ها را برای خودشان تصاحب کنند. و با این تحلیلِ غلط در ذهن افراد جامعه، حرص را به بشریت القاء نمودند، به طوری که دیگر افراد جامعه و حتی متدینین جرأت نکردند بگویند رزق دست خداست. آری؛ اگر عدّه ای از دین سوء استفاده می کنند و تنبلی و بی مسئولیتی خود را با این جمله که «رزق از اول مقدّر شده و ما نباید دنبال فعالیت باشیم» توجیه می کنند، نباید باعث شود که دین و شعارهای دین را نادیده بگیریم، باید جلو سوء استفادة این افراد

ص: 55

را از سخنان انبیاء و اولیاء، بگیریم.(1)

ولی آیا با جوّ ساختن روی سخنان دینی، وضع بهتر شد؟! امروز با حرصی که مردم را فراگرفته، همة زندگی ها دارد نابود می شود، اگر تا دیروز عدّه قلیلی گرفتار حرص دنیایی بودند، امروز اکثر مردم گرفتار آن شده اند و با این حرص های افراطی هرگز چارة کارشان به دست نیامد. اگر ما به سخنان پیامبران خدا اعتماد کنیم، در راستای انجام وظیفه ای که خداوند به دوش ما گذارده، نسبت به چپاول ثروتمندان نیز وظیفه خود را انجام می دهیم و حقّ مستضعفان را از گلوی ثروتمندان در می آوریم. همان امامی که می گوید رزق دست خداست، می گوید: «ما رَأَیْتُ نِعْمَةً مَوْفُورَةً اِلّا وَ اِلی جانِبُها حَقٌ مُضَیَّعٌ»(2)؛ یعنی ندیدم ثروت انباشته ای را، مگر این که در کنار آن، حقّی ضایع شده باشد. یعنی اگر کوخی هست کاخی در کنار آن سر برافراشته.

ص: 56


1- امام حسین علیه السلام برای جلوگیری از این گونه سوء استفاده ها می فرمایند: « لِرَجُلٍ یَا هَذَا لا تُجَاهِدْ فِی الرِّزْقِ جِهَادَ الْغَالِبِ وَ لَا تَتَّکِلْ عَلَی الْقَدَرِ اتِّکَالَ مُسْتَسْلِمٍ فَإِنَّ ابْتِغَاءَ الرِّزْقِ مِنَ السُّنَّةِ وَ الْإِجْمَالَ فِی الطَّلَبِ مِنَ الْعِفَّةِ وَ لَیْسَ الْعِفَّةُ بِمَانِعَةٍ رِزْقاً وَ لَا الْحِرْصُ بِجَالِبٍ فَضْلاً وَ إِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ وَ الْأَجَلَ مَحْتُومٌ وَ اسْتِعْمَالَ الْحِرْصِ جَالِبُ الْمَآثِمِ». امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: ای فرد! در طلب رزق نه آنچنان تلاش کن که همة تلاش تو طلب رزق باشد، و نه آنچنان کار را به تقدیر واگذار که دست بسته تسلیم شوی، چرا که طلب رزق، سنت است و حریص نبودن، از عفت، و عفت ورزیدن در طلب رزق موجب نمی شود که رزق از تو منع شود و نه این که حرص موجب شود که اضافه تر به دست آید. رزق تقسیم شده است و اجل هرکسی حتمی است و حرص زدن در رزق زمینة ایجاد گناه است. (مستدرک الوسائل، ج 13، ص 35).
2- تفسیر نهج البلاغه، محمد تقی جعفری«رحمة الله علیه»، ج5، ص46.

ما برای این که در زندگی و در مقابل مسائلی که با آن روبه رو هستیم تحلیل داشته باشیم، نیازمند یک شاخص معصوم هستیم تا جایگاه رزق خود را درست بررسی کنیم و ببینیم چقدر باید نگران رزق خود باشیم. بدون تحلیل صحیح نسبت به رزق، آن هم تحلیلی که از طریق انسان های بی خطا یعنی معصومین به ما رسیده باشد، همواره سرگردان خواهیم بود. به عنوان مثال؛ وقتی در بیابان برهوتی هستیم که هیچ شاخصی در آن جا نیست، یعنی چیزی نیست که دوری و نزدیکی مان را با توجّه به آن مشخص کنیم، باید بگردیم یک شاخص پیدا کنیم تا موقعیتمان از دستمان نرود. در برهوت دنیا و در بیابان پر از فکرهای گوناگون در مورد رزق، بهترین راه این است که حرف امام معصوم علیه السلام را بگیرید و بقیة افکار و اعمال را با آن ارزیابی کنید، تا همة عمرمان در نگرانی از رزق تمام نشود. این حرف را نگذارید در زندگی تان زمین بماند، که می فرمایند: رزق اصلی شما برایتان می آید. آری ممکن است در آن رابطه سؤال ها و اشکال هایی برایتان پیش آید، با مبنا قرار دادن سخن امام، آن سؤال ها را حل کنید، نه این که اگر سؤال برایتان پیش آمد حرف امام را رها کنید. اگر در حال حاضر که چند ساعت از شب گذشته است، کسی بگوید هم اکنون شب است و دیگری اشکال کند اگر شب است، چرا من شما را می بینم؟! آیا درست است که طرف بگوید: ببخشید پس روز است؟! یا باید اشکال را جواب بدهید و بگویید علّت این که مرا می بینی این است که چراغ روشن است. در مورد حرف امام معصوم هم موضوع همین طور است، مگر می شود با اندک اشکالی که در مورد رزق آن طور که امام

ص: 57

مطرح می کنند، برایمان پیش می آید، از حرف امام معصوم علیه السلام عقب نشینی کرد، اگر در ابتدای امر که امثال بنده با سخن امام معصوم روبه رو شدم، تجزیه و تحلیلم با آن حرف منطبق نبود، منطقی است که تجزیه و تحلیل خود را - که عموماً به وَهمیات آغشته است - عوض کنم، بعد با تبعیت از سخن امام، به خوبی می فهمم که مبانی من اشکال دارد که غلط تجزیه و تحلیل می کنم. بسیاری مواقع در نتیجه گیری عجله می کنیم. امام خمینی«رحمة الله علیه» چون مبانی و سنن الهی را می شناختند، در اوج قدرت نمایی صدام، فرمودند: صدام رفتنی است، و همان هم شد. در مورد رزق قاعده همان است که امام معصوم فرمودند، هر چند در ابتدا ممکن است ظاهر قضیه چیز دیگری را نشان دهد.

هر

چه در آینه جوان بیند

پیر،

در خشت بیش از آن بیند

جریان های دنیاگرای امروز، جوّ خاصی را دامن می زنند، که آقا! آخوندها مخالف پیشرفت و توسعه هستند و می گویند که رزق خودش می آید و شما هیچ کاری نکنید. این جریان ها هر چه می خواهند بگویند، خودشان را بیچاره می کنند، این توصیه ای را که امام می فرمایند، برای آن است که حرص نزنی، و عمرت را فقط صرف دنیا نکنی و دنیا را آنچنان تنگ نپنداری که فکر کنی تمام عمرت را باید صرف کنی که فقط نان و مسکنی به دست آوری، بعد هم بمیری و از کار مهم تری که خداوند بر عهده ات گذارده غافل بمانی. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در همین رابطه می فرمایند:

ص: 58

«اَغْنَی النّاسِ مَنْ لَمْ یَکُنْ لِلْحِرْصِ اَسیراً»(1) یعنی؛ بی نیازترین مردم کسی است که اسیر و گرفتار حرص نباشد.

از آن جایی که فرهنگ غرب نسبت به رزق، غلط فکر کرد مردم اروپا را این قدر نسبت به دنیا حریص کرد. حالا مردم ما که می خواهند به کمک سخنان امام معصوم مقابل اروپایی ها زندگی کنند، آیا به نظر شما باید زندگی و طرز تفکر شبیه زندگی غرب را تغییر بدهند یا حرف امام معصوم علیه السلام را؟ وقتی امام علیه السلام می فرماید: آن قدری از دنیا مال توست که بتوانی به کمک آن آبادانی آخرتت را سبب شوی، پس معلوم می شود باید خیلی راه و روش خودمان را در زندگی عوض کنیم تا به سیرة امامان زندگی کنیم و دعایمان که تقاضا می کنیم: «اَلّلهُمَّ اجْعَلْ مَحْیایَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد»؛ برایمان محقّق شود. پیامبرخدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «لَوْ اَنَّکُمْ تَوَکَّلُونَ عَلَی اللهِ تَعَالی حَقَّ تَوَکُّلِهِ لَرَزَقَکُمْ کَما یَرْزُقُ الطَّیْرَ، تَغْدُو خَماصاً وَ تَرُوحُ بَطاناً»(2) یعنی اگر شما آن طور که باید و شاید بر خدا توکل کنید، رزق شما به شما می رسد همان طور که رزق پرنده به آن می رسد، صبح گرسنه از لانه خارج می شود و شب سیر برمی گردد.

گاهی ثروت های شما فرصت های تعالی و اُنس با خدا را از شما می گیرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله در این رابطه می فرمایند: «ما قَلَّ وَ کَفی خَیْرٌ مِمّا

ص: 59


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 380.
2- نهج الفصاحه ابوالقاسم پاینده، حدیث شماره 2310.

کَثُرَ وَ اَلْهی»؛(1) یعنی؛ اندکی از رزق که تو را کفایت کند، از زیادی ثروت که تو را به بطالت آورد، بهتر است. حرص برای شما چیزهایی از اموال دنیا پیش می آورد که مزاحم شماست. در طرف مقابل هم در دعا می خوانیم: «خدایا! فقیرم نکن» این دعا به معنای این است که خدایا! طوری نکن که اسیر رزق بشوم. پس باید از سخن امام معصوم استفاده کنیم و نگذاریم زندگی تماماً تحت تأثیر رزقمان باشد و بدانیم مسئلة رزق ظرائفی دارد که می توان از طریق سخنان امام معصوم متوجّة آن ظرائف شد.

رهنمودی بزرگ و چاره ساز

امام صادق علیه السلام از قول امیرالمؤمنین علیه السلام در کتاب کافی می فرماید:

«اعْلَمُوا عِلْماً یَقِیناً أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ یَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنِ اشْتَدَّ جَهْدُهُ وَ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ وَ کَثُرَتْ مُکَابَدَتُهُ أَنْ یَسْبِقَ مَا سُمِّیَ لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ وَ لَمْ یَحُلْ مِنَ الْعَبْدِ فِی ضَعْفِهِ وَ قِلَّةِ حِیلَتِهِ أَنْ یَبْلُغَ مَا سُمِّیَ لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَنْ یَزْدَادَ امْرُؤٌ نَقِیراً بِحِذْقِهِ وَ لَمْ یَنْتَقِصِ امْرُؤٌ نَقِیراً لِحُمْقِهِ فَالْعَالِمُ لِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَةً فِی مَنْفَعَتِهِ وَ الْعَالِمُ لِهَذَا التَّارِکُ لَهُ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِی مَضَرَّتِهِ وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَیْهِ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ رُبَّ مَغْرُورٍ فِی النَّاسِ مَصْنُوعٍ لَهُ فَأَفِقْ أَیُّهَا السَّاعِی مِنْ

ص: 60


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 2704.

سَعْیِکَ وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِکَ وَ انْتَبِهْ مِنْ سِنَةِ غَفْلَتِکَ وَ تَفَکَّرْ فِیمَا جَاءَ عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی لِسَانِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله ».(1)

«یقین بدانید که بنده هر چه سخت کوشش کند و چاره اندیشی های بزرگ و نقشه های فراوان به کار برد، خدا چنین قراری نگذاشته که وی از آنچه در «ذکر حکیم» برایش مقدّر شده، پیشی گیرد.»

«ذکر حکیم» آن علم الهی است که بر اساس آن، خداوند به فکر بندگانش بوده و برای هرکس رزقِ خاص مربوط به آن شخص را تعیین فرموده است، برای همین هم تکلیف هر روزه ما را برای ما تعیین کرده اند، می فرمایند: 8 ساعت کار، 8 ساعت عبادت، 8 ساعت استراحت. هر که بیش از این برای طلب رزق تلاش بکند، خودش را خسته کرده و از عبادات و مطالعاتش محروم شده است. حالا که امام علیه السلام این جملات را می فرمایند، آیا درست است بگویید آقا شما دستتان توی خرج نیست؟! امام علیه السلام می خواهند ما گرفتار خرج کردن های بیجا نشویم. مردم چوب حرص و غلط بودن برنامه هایشان را می خورند و بعد خدا را متّهم می کنند که به فکر رزق ما نبوده، در حالی که نجاتمان به راهنمایی های امیر المؤمنین علیه السلام است. در ادامة آن حدیث می فرماید:

«ای مردم! هرگز کسی را بر اثر هوشی که دارد پشیزی افزون ندهند و احدی را به خاطر حماقتش کم ندهند. پس هرکس این را بداند و بدان عمل کند از همة مردم آسوده تر بوده و سود برد، ولی کسی که این را بداند و عمل نکند گرفتاری و ضرر او بیش از همة مردم است.

ص: 61


1- کافی، ج 5، ص 82.

چه بسا شخصی که نعمت فراوان به او داده اند ولی همین احسانی که به او شده باعث درهم کوبیدن اوست و چه بسا مردمی که در بین مردم فریب خورده اند، ولی در عین حال کارشان هم درست شده است. پس ای مرد کوشا! در کوشش خود پرهیزکار باش، و از عجلة خود کم کن و از خواب غفلت خود بیدار شو و در آنچه که از طرف خدا بر پیغمبر صلی الله علیه و آله نازل شده فکر کن.»

می فرمایند: «اَحدی را به خاطر سادگی اش کم ندهند»؛ یعنی نه افراد زرنگ بیشتر از رزقی که برایشان مقدر شده نصیبشان می شود و نه افراد ساده، کمتر از آنچه برایشان مقدر شده بهره می برند، شما اگر در محلّه ها بگردید، تعدادی زمین بایر و خانه خالی می بینید، این ها حاصل زد و بندهای بیجای انسان های زرنگ است، صاحبان این خانه ها متوجّه نبودند که تلاش بیش از حد و از سر حرص و عدم قناعت، برای آن ها آتش به بار می آورد، این آقا آنچه که باید داشته باشد دارد، بقیّه اش آتشی است که وبال گردن او خواهد شد، در همین رابطه از رسول خدا صلی الله علیه و آله داریم که می فرمایند: «کُلُّ شَیْئٍ بِقَدَرٍ حَتَّی الْعَجْزِ وَ الْکَیْسِ»(1) یعنی؛ هر چیزی اندازه گیری و مقدّر شده، حتی تیزهوشی و سادگی و عدم زرنگی. عمده آن است که هرکس در هر آنچه قرار داده شده است، وظیفه اش را خوب انجام دهد. آری تیزهوشی و زرنگی از قبل تعیین شده است ولی این که انسان در زرنگی بندگی کند یا عصیان، این را به عهدة خودش گذارده اند. پس وقتی سادگی از قبل مشخص شده است، رزق مربوط به این حالت هم

ص: 62


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 2148.

از قبل مشخص شده و این طور نیست که به خاطر سادگی، رزق کمتری به انسان تعلق بگیرد. لذاست که حضرت می فرمایند: «پس هر کس این را بداند و بدان عمل کند از همه آسوده تر بوده و سود برد» چون در این حالت نه حرص دارد که مضطرب شود و نه فرصت های عبادت را از بین برده است.

به همین جهت می فرمایند: «از همة مردم آسوده تر بوده و سود برد» پس عزیزان! چشم حرصتان را بکنید تا ببینید چقدر این حرف ها کارساز است و چقدر بسیاراند انسان هایی که با غفلت از این کلمات، زندگی خود را در سختی های طاقت فرسا می گذرانند و به دنبال آسودگی ای هستند که هرگز به دست نمی آورند. بعد می فرمایند:«کسی که این را بداند و عمل نکند، گرفتاری و ضرر او بیش از همة مردم است»؛ چون راه و روش بسیار پرارزشی را زیر پا گذارده و گوهر پر قیمتی را به دور انداخته است، آیا این ضرر بزرگی نیست؟ انسان های جدا شده از چنین فرهنگی، حریص اند و اسم آن را تلاش و زرنگی می گذارند. این ها فراموش کرده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای فرزند آدم! «هر روز رزق تو می رسد و باز تو نگران هستی، و هر روز از عمر تو می رود و خوشحالی می کنی؟»(1)

داراییِ ثروت غیر از تأمین رزق است، همان طور که فقر غیر از گرسنگی است. خداوند بنده اش را بدون رزق نمی پسندد، هر چند ممکن است بنا به مصلحتی به ظاهر او را فقیر نماید. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «ما زُوِیَتِ

ص: 63


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 2082.

الدُّنْیا عَنْ اَحَدٍ اِلّا کانَتْ خَیْراً لَهُ»؛(1) یعنی دنیا از کسی گرفته نشد مگر آن که خیر وی در آن باشد. پس آن قسمت از دنیا را از او می گیرند که به نفع او نبوده است.

دارایی ها تکلیف آور و مسئولیت زا است، اشتباه از آن جا ناشی می شود که عدّه ای دارایی ها را رزق خود می گیرند و در نتیجه وظیفه شان را نسبت به ثروت ها انجام نمی دهند. فقر هم امتحان است، هر چند ممکن است بعضی ها به دست ما فقیر شوند، در این حالت فقر برای آن ها امتحان و عمل ما هم برایمان عامل عقوبت می شود.

حضرت در ادامه می فرمایند:

«چه بسا شخصی که نعمت فراوان به او داده اند ولی همین احسانی که به او شده باعث در هم کوبیدن اوست، و چه بسا مردمی که در بین مردم فریب خورده ولی در عین حال کارشان هم درست شده است.»

چنانچه دقّت بفرمایید، حتی در مورد کسانی که ما فکر می کنیم چون زود فریب می خورند پس رزقشان را آدم های زرنگ از دستشان بیرون می کشند، حضرت می فرمایند: این طور نیست که فرد فریب خورده، اموراتش مختل شود و آنچه رزق حقیقی اوست، از دستش برود - هر چند عقوبت شخص فریب دهنده سرجایش محفوظ است- پس آنچه مربوط به شرایط بندگی ما است، خداوند آن را به ما می رساند، آنچه هم که برای پُز دادن است، ما نمی توانیم طلبکار خدا شویم، مثلاً بگوییم خدایا! چرا فلان مدل لباس را به من ندادی تا حواس ما در نماز پرت نشود. همیشه ما خودمان را

ص: 64


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 2642.

گرفتار نیازهای کاذب می کنیم، بعد به خدا می گوییم که چرا نیازهای کاذبمان را فراهم نمی کنی. نیازهای کاذب آنچنان نیست که خدا به عهده گرفته تا برآورده کند. این نیازها را ما خودمان برای خودمان درست کرده ایم.

در آخر این روایت می فرمایند:

«ای انسانِ کوشا! در کوشش خود پرهیزگار باش و از عجلة خود کم کن و از خواب غفلت بیدار شو و در آنچه که از طرف خدا بر پیامبر نازل شده فکر کن!»(1)

ای علی! آیا می شود روزی بشر چشمش به معرفت حکیمانة تو باز شود و بفهمد که چقدر در اشتباه است. فرمودند: در کوشش خود پرهیزگار باش، یعنی تلاش های دنیایی، تو را به بی تقوایی نکشاند، از طریق کار و فعالیتی که به عهده ات گذارده اند تقوا به دست آور. بعد فرمودند: از عجلة خود کم کن، چون انسان در عجله، سر به سلامت نمی برد و از آن نتیجة طبیعی هم که می تواند از طریق کار و تلاش به دست آورد، محروم می شود، چون در عجله حرص حاکم است و نه بصیرت. می فرمایند: ای آدم ها! شما در این دنیا آمده اید که در قرآن تدبّر کنید، «در آنچه از طرف خدا بر پیامبر نازل شده فکر کن» انسان با غفلت از تدبّر در قرآن، تمام حواس و فکر و ذکرش این است که سود دنیایی از دستش نرود، حالا خدا از دستش رفت که رفت!! امام علیه السلام می فرماید: یک چیز را گذاشته اند که تو خوب در موردش فکر کنی و بیشتر فکر و ذکرت تدبّر

ص: 65


1- اصول کافی، ج5، ص81.

در آن باشد و آن قرآن است، نیازهای زندگی با اندک تلاش و کمترین فکر، خودش برطرف می شود. می فرماید: تمام فرصت دنیا را لگدمال طلب رزقت نکن و تمام تمرکز و فکرت را در معاملات دنیایی از بین مبر. قرآن در سوره نمل شرح حال کافرانی را که منکر قیامت اند، این طور بیان می کند:«مشرکین، علم خود را تا آخرین جزئش دربارة غیر قیامت مصرف کردند و دیگر چیزی نمانده تا به کمک آن، امر آخرت را دریابند»(1)، حالا حضرت می فرمایند: از خواب غفلت بیدار شو و در آنچه از طرف خدا بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله نازل شده فکر کن، حتّی اگر ثروت زیادی به تو دادند ببین چقدرش رزق تو است و چقدرش رزق تو نیست. مال و ثروت برای امتحان است و رزق برای بندگی.

چیزی را تضمین کرده و چیزی را بر عهدة تو گذارده اند

ای مردم! بعضی مردند، ولی مالی را که باید به بقیّه می دادند و حق بقیه بود، ندادند و حالا در تنگنای قبر، گرفتار آن هستند. حضرت علی علیه السلام در خطبه 114 تذکّر خوبی دارند، می فرمایند: « قَدْ تَکَفَّلَ لَکُمْ بِالرِّزْقِ وَ اُمِرْتُمْ بِالْعَمَلِ»؛ یعنی؛ خداوند روزی شما را ضمانت کرده و شما را به کردار و اعمال خداپسند امر کرده است. کاری به عهدة خود گرفته و کاری را به عهدة شما گذاشته، آنچه خود به عهده گرفته، تأمین رزق شماست و آنچه به عهدة شما گذارده، آبادانی قیامتتان است. فرمایش لقمان حکیم در این مورد بسیار کارسازاست که می فرماید: «ای پسرم! کاری را خدا به عهدة

ص: 66


1- تفسیر المیزان، ذیل آیه66 سوره نمل.

خود گرفته و کاری را بر عهدة مردم گذاشته است، آنچه را خود به عهده گرفته، همان تأمین رزق مخلوقات است، ولی مردم هم در تأمین آن تلاش می کنند و کاری را که به عهدة مردم گذارده، آبادانی قیامتشان است، ولی مردم آن را به عهده خدا گذارده اند.»

چنانچه ملاحظه می کنید حضرت لقمان می خواهند یکی از غفلت های بشر را به فرزندشان متذکر شوند که چگونه از آنچه بر عهده دارد غافل است و از آنچه نباید نگران باشد، سخت نگران است. حضرت علی علیه السلام در خطبه 114 پس از آن که فرمودند: خداوند روزی شما را ضمانت کرده و شما را به کردار و اعمال خداپسند امر کرده است، ادامه می دهند: «فَلا یَکُونَنَّ الْمَضْمُونُ لَکُمْ طَلَبُهُ اَوْلی بِکُمْ مِنَ الْمَفْرُوضِ عَلَیْکُمْ عَمَلُهُ» یعنی؛ نباید روزیِ تضمین شده، مهم تر از کاری باشد که بر عهدة شما گذارده شده و بر شما واجب گشته است، و در نتیجه آنچه باید انجام دهید پیش شما سبک شود و آنچه که نباید انجام دهید، تمام فکر شما را بگیرد. در واقع حرف حضرت این است که؛ ای آدم ها! بر شما واجب شده است که قیامتتان را آباد کنید و فرصت ها را از دست ندهید، اگر قیامت را فراموش کنید، زندگی تان چون کار کردن مردم در جامعة امروزی می شود که نمی دانند رزق در دست خداست و برای آن ها تضمین شده است و لذا حریص می شوند و چون حریص شوند، همدیگر را ضایع می کنند.

اگر کاری برای وظیفه بود، نشاطِ اعتماد به تأمین رزق توسط خداوند همراه با صفای انسانی، جامعه را به بهشت تبدیل می کند. و انسان ها در چنین شرایطی گویا در همین دنیا در یک حالت روحانیِ بهشت گونه به سر

ص: 67

می برند. پیامبر خدا«صلّی الله علیه وآله سلّم» در راستای پذیرفتن آنچه از طرف خدا می رسد و چشم پوشی از آنچه در دست مردم است، می فرمایند: «لَأَنْ یَلْبَسَ اَحَدُکُمْ ثَوْباً مِنْ رَقاعٍ شَتّی خَیْرٌ لَهُ مِنْ اَنْ یَأْخُذَ مِنْ غَیْرِهِ ما لَیْسَ عِنْدَهُ»؛(1) یعنی اگر هر کدام از شما لباس های وصله دار بپوشد، آن هم وصله های فراوان، برایش بهتر است از این که چیزی را به دست آورد که از او نیست. چون آن لباس وصله دار مال توست و لذا نزد توست، برای این که بندگی کنی و به بهشت وصل شوی و کافی است، ولی آرزوی داشتن آنچه در نزد تو نیست همین حالا زندگی را برایت جهنّم می کند و رقابت ها و کینه ها بین تو و بقیه به وجود می آورد، غافل از این که انسان ها در یَوْمُ الحساب به اندازه ای که از امکانات دنیایی بهره مندند باید حساب پس بدهند، به طوری که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «ذُوالدِّرهَمَیْنِ اَشَدُّ حِساباً مِنْ ذِی الدِّرْهَم و ذُوالدِّینَارَیْنِ اَشَدُّ حِساباٍ مِنْ ذِی الدِّیْنارٍ»(2) یعنی؛ صاحب دو درهم حسابش از صاحب یک درهم سخت تر است و نیز صاحب دو دینار حسابش از صاحب یک دینار سخت تر است.

زیبایی های کفاف

با چنین بصیرتی است که انسان های بزرگ خودشان به دنبال دنیایِ بیشتر نمی رفتند، چون متوجه بودند به همان اندازه که دنیای آن ها وسیع

ص: 68


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 2214.
2- نهج الفصاحه، حدیث شماره 1627.

شد کار آن ها در ابدیت مشکل می گردد(1)

و لذا است که زیباترین رزق را، «کفاف» می دانستند. کفاف یعنی آن اندازه ای که نه گرفتار فقر باشیم، و از آن طریق فکر و ذهن ما مشغول باشد و نه گرفتار ثروت باشیم و از آن طرف، فکر و ذهن ما مشغول ثروتمان باشد. لذا است که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: خوشبخت ترین مردم کسی است که متعلقاتش کم باشد، و از نمازش بهرة کامل ببرد و «کانَ رِزْقُهُ کَفافاً فَصَبَرَ عَلَیْهِ حَتَّی یَلْقَی اللهَ»(2) یعنی؛ رزقش در حد «کفاف» باشد و بر همان رزق شکیبا است تا خدا را ملاقات کند. به همین جهت رسول خدا صلی الله علیه و آله به عنوان یک مژده می فرمایند: «.... وَ مَنْ عَمِلَ لِاخِرَتِهِ کَفاهُ اللهُ دُنْیاهُ»(3) یعنی؛ هرکس برای آخرت خود تلاش کند، خداوند دنیای او را در حدّ کفاف تأمین می کند. چنین انسانی درست آن چیزی را طلب می کند که خداوند برایش فراهم کرده است. لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «لا اَشْتَرِی شَیْئاً لَیْسَ عِنْدیِ ثَمَنُهُ»(4) یعنی؛ من آن چیزی را که پولش را ندارم، خریداری نمی کنم. چون چنین انسانی «کفاف» را در زندگی برای خود پذیرفته است. رسول خدا صلی الله علیه و آله در وصف چنین انسان هایی می فرمایند: «طُوْبَی لِمَنْ اَسْلَمَ وَکانَ عَیْشُهُ کَفافاً»(5) یعنی؛

ص: 69


1- رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: مؤمنانِ فقیر را بشارت دهید به آسودگی آن ها در روز قیامت، قبل از ثروتمندان، به اندازه پانصدسال، به طوری که آن فقرا در آن حال در بهشت اند و اغنیاء در حال حساب پس دادن (نهج الفصاحه، حدیث شماره 2369).
2- نهج الفصاحه، حدیث شماره 371.
3- نهج الفصاحه، حدیث شماره 3051.
4- نهج الفصاحه، حدیث شماره 2427.
5- نهج الفصاحه، حدیث شماره 1909.

چه خوش است وضع آن کسی که در عین اعتقادات اسلامی، زندگی اش در حدّ کفاف باشد، و نه در حدّ تجمل و ریخت و پاش. ممکن است در عرف مردمِ معمولی چنین افرادی فقیر محسوب شوند، ولی در نظام الهی اینان مورد احترام اند. به طوری که رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد همین نوع فقر است که می فرمایند: «اَلْفَقْرُ شَیْنٌ عِنْدَالنّاسِ وَ زَیْنٌ عِنْدَاللهِ یَوْمَ الْقِیامَةُ»(1) یعنی؛ فقر در نزد مردم زشت است و در روز قیامت در نزد خدا زیبایی و زینت است. چون چنین فردی توانسته است حرص خود را در دنیا نسبت به زوائد دنیا کنترل کند. پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: «هیچ ثروتمندی در روز قیامت نیست مگر این که آرزو می کند ای کاش در دنیا فقط قوت خود را داشت».(2)

آری؛ هیچ اشکال ندارد که انسان برای اصلاح زندگی خود تلاش کند و در راستای چنین هدفی از وسایل دنیا استفاده کند. عمده آن است که اولاً: متوجه باشد جایگاه رزق در زندگی کجاست. ثانیاً: خودش به دنبال ثروتمند شدن نباشد، ولی به دنبال اصلاح زندگی برای هر چه بهتر انجام دادن بندگی باشد. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «مِنْ فِقْهِ الرَّجُلِ اَنْ یُصْلِحَ مَعِیشَتَهُ وَ لَیْسَ مِنْ حُبِّ الدُّنْیا طَلَبُ مَا یُصْلِحُکَ»(3) یعنی؛ از اندیشمندی فرد این که بتواند زندگی خود را اصلاح نماید و تلاش برای اصلاح زندگی، حبّ دنیا محسوب نمی شود.

ص: 70


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 2064
2- نهج الفصاحه، حدیث شماره 2673.
3- نهج الفصاحه، حدیث شماره 3047.

به هر حال ملاحظه می فرمایید که در مورد رزق، نکات دقیقی مطرح است که اگر به آن توجه شود دارای بصیرتی فوق العاده خواهید شد که امید است در جلسات آینده زوایایی از مسئله روشن گردد.

خداوند ما را شامل این قسمت از دعای کمیل قرار دهد که عرضه بداریم:

«وَ تَجْعَلَنی بِقِسْمِکَ راضِیاً»

«والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته»

ص: 71

ص: 72

رزقِ فردایِ نیامده

اشاره

ص: 73

ص: 74

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿وَاعْلَمْ یا بُنَیَّ! اَنَّ الرِّزْقَ رِزْقانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ﴾

﴿فَإِنْ اَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ اَتاکَ﴾

ای فرزندم! بدان که رزق، دو رزق است: رزقی که تو به دنبال آن هستی و رزقی که آن به دنبال تو است، که این رزقِ نوع دوم، طوری است که اگر هم به سوی آن نروی، به سوی تو می آید.

جایگاه رزق در زندگی

بعد از طرح نکته فوق حضرت فرمودند: یک سلسله موضع گیری ها از آن جهت که انسان متوجّه این قاعده نیست، باعث عمل کردهای بد و در نتیجه آبرو ریزی برای انسان می شود. سپس فرمودند: باید دنیا را وسیلة اصلاح امور آخرت خود قرار دهی و رزق حقیقی تو آن است که وسیلة آبادانی آخرتت قرار بگیرد. این جاست که احساس می شود باید با موضوع و جایگاه رزق در زندگی بیشتر آشنا شد.

بنده ای که راهی کوی دوست است، اگر از بندهای اسارت آزاد شود، دلدادگی با حق برایش آسان است. اساساً در مسیر سیر و سلوک مجموعه ای از افکار و اعمال و گرایش هایی هست که نمی گذارند سالک،

ص: 75

سالک واقعی باشد و به سوی مقصد حقیقی سیر کند. اگر افکار ما صحیح باشد و گرایش های ما متعادل گردد و اعمال ما درست شود، به خودی خود روح و قلب ما با حق مراوده خواهد داشت. پس باید روشن شود، چه کنیم که افکار و اعمال و گرایش های ما مانع سیر و سلوک ما نشود؟

امام علی علیه السلام در دستوراتی که به فرزندشان می دهند در واقع می خواهند از آن طریق بندهای توقّف در دنیا و افکار محرومیت از حق، را در ما از بین ببرند. یکی از بندهای بسیار محکم که انسان را در دنیا متوقف می کند و از بهره ای که باید در زندگی ببرد، باز می دارد، گرفتار شدن در رزق است و مسلّم خداوندی که ما را برای بندگی خلق کرده - و از طرفی گرفتار رزق شدن ما را از بندگی خدا باز می دارد- بنا ندارد ما را در زندگی دنیا گرفتار رزقمان کند.

امام علی علیه السلام می فرمایند: چه بخواهی و چه نخواهی خدا رزق تو را تأمین کرده است و آن رزق به دنبال توست تا تو را بیابد و خود را به تو برساند، پس به جای این که همة زندگی را برای طلب رزق خود قرار دهی، سیر بندگی را مدّنظر داشته باش. می فرمایند: «رِزْقُکَ یَطْلُبُکَ فَاَرِحْ نَفْسَکَ مِنْ طَلَبِهِ»(1) یعنی؛ روزیِ تو، تو را طلب می کند، خود را نسبت به طلب آن در زحمت مینداز.

شما به این نکته عنایت کنید که خود خداوند متعال می فرماید: من شما را برای بندگی روی زمین آفریده ام، در حالی که اگر دنیا را خدا طوری خلق کرده باشد که ما اسیر رزق مان باشیم، پس عملاً به بندگی خدا

ص: 76


1- غررالحکم، حدیث شماره 5411.

نمی رسیم و لذا باید رزق ما را از قبل تأمین کرده باشد تا ما دغدغة رزق نداشته باشیم و به همین جهت اولیاء دین دائماً ما را متذکر این نکته می کنند که؛ با حرصِ بیشتر، رزق بیشتر نصیب شما نمی شود، ولی فرصت بندگی خود را از بین می برید. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «...اِنَّ الرِّزْقَ لا یَجُرُّهُ حِرْصُ حَریصٍ وَ لا یَصْرِفُهُ کِراهَةُ کارِهٍ»(1) یعنی؛ رزق را حرصِ حریصان افزون نکند و تنفر و ممانعت افراد، نقصانش ندهد. البته اگر انسان مؤمن وظیفه اش را نسبت به افراد جامعه درست انجام بدهد و در این رابطه از رزقی که برایش پیش می آید استفاده کند، این را نمی گویند گرفتار رزق شدن. این همان بندگی است که در کنار آن رزق مورد نیاز به راحتی می رسد. به عنوان معلّمان درس دینی خدمت حضرت امام خمینی«رحمة الله علیه» رفته بودیم، فرمودند: «شما معلّمان برای خدا درس بدهید، حقوقتان را هم بگیرید». اگر ما برای خدا درس بدهیم، بالأخره یا آموزش و پرورش به ما حقوق می دهد یا از طریق دیگر رزق ما می رسد. شما به من بگویید مگر جز این است که پیغمبران، به صرف عبودیت کار می کردند و هیچ کدام هم بی رزق نبودند؟ آری؛ گاهی رزقشان تنگ می شد و گاهی وسیع. که آن بحثی دیگر است و إن شاء الله بعداً به آن می پردازیم.

وظیفة انسان بندگی است

پیامبران در مقام عبودیتِ محض بوده اند. کنار این عبودیت، هر وقت پیش می آمد کار هم می کردند. اگر می بینید امیر المؤمنین علیه السلام نخلستان

ص: 77


1- نهج الفصاحه، قسمتی از حدیث شماره 921.

درست می کردند، این نخلستان ها را برای کمک به انسان ها احداث می نمودند، ولی می بینید که هیچ وقت هم دغدغة رزق نداشتند. خداوندی که می فرماید شما را برای بندگی آفریدم و اگر گرفتار رزق شویم از بندگی باز می مانیم، پس حتماً دنیایش را طوری نیافریده است که ما گرفتار رزق شویم، چون خداوند حکیم است و کار لغو نمی کند و تکلیفی که از طاقت بنده بیرون باشد، از حکیم صادر نمی شود. یعنی هیچ وقت حکیم پای مرغ ها را نمی بندد و به آن ها بگوید بروید لانه! اگر گرفتار رزق دنیا شدن لازمة زندگی دنیا باشد و در نتیجه به جهت این گرفتاری نتوانیم به بندگی بپردازیم و آن وقت از طرفی فرموده است ما شما را برای بندگی خلق کردیم، پس چه موقع بندگی کنیم؟ پس معلوم می شود دنیا را طوری آفریده است که با اندک فعالیت، رزق حقیقی ما می رسد و نباید نگران رزق خود باشیم و از وظیفة اصلی خودمان، که همان بندگی خدا است، غافل گردیم.

همچنان که در جلسة قبل عرض شد، حضرت در خطبه 114 می فرماید: خداوند رزق را تکفُّل کرده و به عهده گرفته، ولی عمل برای آبادانی قیامت را به عهدة شما گذاشته است. فهم این مسئله یکی از اسرار عرفانی است. چیزهایی در زندگی هست که برای درک آن خیلی شعور می خواهد: یکی مسئله مرگ است که چگونه انسان آن را بفهمد و جایگاه آن را در حیات دنیایی بشناسد. دیگری سرّ رزق در عالم است. امیر المؤمنین علی علیه السلام می فرمایند: اگر کسی این مسئله را بفهمد، از همة مشکلاتش رها می شود. البته به شرطی که از این موضوع سوء استفاده نکند

ص: 78

و تنبلی کند. کسی که بفهمد رزقش را خدا تکفّل کرده است، زندگی اش یک پارچه عبودیت و تلاش و نشاط می شود، نه تنها یک گوشه نمی نشیند که خداوند خودش رزق را برساند، بلکه تلاش هایش در افقی فوق زندگی دنیایی انجام می شود. مگر تو آمده ای در این دنیا رزق بخوری که در عین تأمین رزق یک گوشه نشسته ای و انتظار داری خودش رزقت را برساند، فراموش کرده ای آمده ای تا عبودیت انسانی داشته باشی و در راه تحقّق عبودیت باید همچون انبیاء و اولیای الهی عمل کرد، با سوء استفاده از این سخن، عملاً اگر کسی گوشه نشینی کند، از آدمیّت گوشه گیری کرده است.

استغفار، عامل ریزش رزق

حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «قَدْ جَعَلَ اللهُ سُبْحانَهُ الْاِسْتِغْفارَ سَبَباً لِدُرُورِ الرِّزْقِ وَ رَحْمَةِ الْخَلْقِ»(1) یعنی؛ خداوند استغفار را سبب پیوسته داشتن رزق بر رزق خواران و موجب رحمت بر آفریدگان قرار داده است.

حضرت در این فراز از خطبه می خواهند این نکته را متذکّر شوند که یکی از عوامل تنگ شدن رزق، گرایش های منفی انسان و افتادن در دام گناهان است. ما در پیروی از تمدّن غرب، بدون فرار از گناه و با غفلت از استغفار، به دنبال رفاه و زرق و برق دنیا رفتیم، در نتیجه رزقمان تنگ شد، و به خوبی مشخص است، ریشة تنگی رزق در زمان معاصر، برگشت از خدا و رجوع به دنیا است. ابزاری بعد از ابزاری ساختیم که با تسلط بیشتر

ص: 79


1- نهج البلاغه، خطبه 143.

بر طبیعت، رزق خود را وسیع کنیم، ولی همین ابزارها به خاطر غفلت از رزّاق و امیدواری به ابزارها، چنان رزق را تنگ کرد که می بینیم امروز انسان ها با این همه تلاش، بیشتر از دیروز گرفتار رزق خود هستند، در حالی که در تکنولوژی و ساختن ابزارها برای زندگی بهتر، بیشتر از قبل پیشرفت کرده اند. به گفته یکی از دانشمندان در نقد ابزارهای تکنولوژی «ماشین حساب برای راحت حساب کردن، اجاق گاز برای راحت غذا پختن، بخاری برای راحت گرم شدن و ......، این ها همه ثابت می کند ما ناراحتیم و به دنبال راحتی هستیم که هنوز نیافته ایم».

مردم عادی آمریکا گفته بودند: 18 ساعت کار می کنیم تا دو وعده غذا بخوریم. امیرالمؤمنین علیه السلام در این فراز می فرمایند: رزقتان را با دوری از گناهان و استغفار از آن ها برگردانید، ای بشریت! اگر رزقی از دستتان رفته است، به اعمال معصیت آلودتان نگاه کنید و علت را در آن اعمال بجویید.

صدقه، عامل نزدیکی رزق

حضرت در کلمات قصار نهج البلاغه می فرمایند: «اِسْتَنْزِلُوا الرِّزْقَ بِالصَّدَقَة»(1) رزق خود را با صدقه فرود آورید. یعنی می توانید کاری بکنید که رزق برایتان سخت و دیردسترس نباشد، بلکه به راحتی در دسترس شما قرار گیرد و آن از طریق صدقه دادن ممکن می شود. انسان ها عموماً فکر می کنند با بخل و نگهداشتن مالی که در اختیار دارند، مال و رزق خود را

ص: 80


1- نهج البلاغه، کلمات قصار شماره 137.

حفظ می کنند، ولی امام علیه السلام قاعدة دیگری را پیشنهاد می کنند و می فرمایند: از طریق صدقه دادن شرایطی در نظام عالم فراهم می شود که رزقت را آسان به دست می آوری، چون بخل، انسان را مادّی و دنیایی می کند و راه های معنویِ ایجاد رزق را بر روی او می بندد و با صدقه دادن، عوامل معنوی موجب می شوند که رزق آسان تر به دست آید، همچنان که با گناه، عموماً رزق از دسترس انسان ها دور می شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «اِنَّ الرَّجُلَ لَیُحْرَمُ الرِّزقَ بِالذَّنْبِ یُصِیبُهُ ...»(1) یعنی؛ انسان با گناهانی که انجام می دهد از رزقش محروم می گردد. البته ظاهراً به معنای این نیست که ما از اصل رزق خود محروم می شویم، بلکه به این معنا است که ما گرفتار رزق خود می شویم، و تمام عمرمان صرف تأمین رزق دنیایی می شود. بنا بر فرمایش امام معصوم، اگر از رزق دنیا یک لقمه هنوز برای انسان مانده، عمرش آن قدر طولانی می شود که آن لقمه را بخورد و بعد بمیرد. نکته قابل توجّه این است که آنچه برای انسان نوشته اند و برای او تقدیر کرده اند، آن را به دست می آورد، ولی یک وقت به سختی و با گناه به دست می آورد و یک وقت به راحتی و با انجام اعمال الهی به دست می آورد. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«إنَّ رُوحَ الْقُدُسِ نَفَثَ فی رَوْعی إِنَّ نَفْساً لَنْ تَمُوتَ حَتّی تَسْتَکْمِلَ اَجَلَها وَ تَسْتَوْعِبَ رِزْقَها، فَاتَّقُوااللهَ وَ اَجْمِلوا فِی الطَّلبِ وَ لا یَحْمِلَنَّ اَحَدَکُمْ اِسْتِبْطاءُ الرِّزْقِ اَنْ یَطْلُبَهُ بِمَعْصِیَةِ اللهِ فَإِنَّ اللهَ تَعالی

ص: 81


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 624.

لایُنالُ ما عِنْدَهُ اِلاّ بِطاعَتِهِ»(1) یعنی؛ حضرت جبرائیل در روح من دمید که هیچ کس نمی میرد مگر این که اَجَلش تمام شود و رزقش به انتها برسد، پس تقوای الهی پیشه کنید و حرص و هوس را کنترل نمایید و در طلب رزق، راه اعتدال پیشه کرده، هرگز دیر شدن رزق، شما را به معصیت الهی نکشاند، به درستی که خدای تعالی شما را نمی رساند به آنچه نزدش است مگر با طاعت و فرمانبرداریش.

پس ملاحظه می کنید هیچ کس نمی میرد تا این که رزق مقدّرش را بخورد، امّا گاهی انسان ها صبر ندارند و می خواهند با گناه، رزقشان را به دست آورند و از این قاعده مهم الهی غفلت می کنند که عجلة آن ها موجب پدید آمدن رزقشان نمی شود، بلکه موجب گرفتار شدنشان به رزق حرام خواهد گشت.

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «لا یَحْمِلَنَّکُمْ اِسْتِبْطاءُ اَمْرٍ عَلی اِسْتِعْجالِهِ فَإِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ لایَعْجَلُ بِعَجَلَةِ اَحَدٍ»؛(2) یعنی تصوّر تأخیر کاری وادارتان نکند که آن را به شتاب بخواهید، که خدای تعالی به جهت عجلة کسی، عجله نمی کند.

مشکل این است که آدم ها صبر در بندگی شان کم است و لذا آنچه را برایشان به صورت حلال مقدّر شده است از طریق حرام به دست می آورند. یعنی؛ تحرّک غیر معتدل شما، رزق شما را افزون نمی کند، بلکه رزق شما را حرام می کند. مدیر عامل شرکت خودرو سازی «دوو» در کتاب

ص: 82


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 853.
2- نهج الفصاحه، حدیث شماره 2527.

«سنگ فرش خیابان ها از طلاست» می گوید: «آن قدر من مشغول کار هستم که در حین مسافرتم با کمی آب و صابون در حالی که مرا از فرودگاه تا جلسه کنفرانس می برند استحمام می کنم و لذا من همین طور طلا جمع می کنم.» آیا ما نباید از خودمان بپرسیم چه شده است که یک انسان، زندگی خود را این طور تفسیر می کند که فقط به قول خودش طلا جمع می کند، به طوری که فرصت یک استحمام به طور طبیعی را ندارد؟ آیا پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام نیامدند ما را از همین هلاکت ها نجات دهند، آیا بنا بود ما خود را شایستة حیات متعالی در ابدیت خود کنیم و یا در این دنیا طلا جمع کنیم، پس چه موقع زندگی کنیم؟! این کارها اسمش تحرّک و توسعه است، ولی رسمش دوری از انسانیت است. پس باید تلاش کنیم تا بفهمیم امام برای درست زندگی کردن چه می گوید. امام می فرماید: گناه رزق را دیردسترس می کند و صدقه، رزق را نازل می نماید، یعنی به راحتی آن رزق در نزد تو می آید.

ریشة سختی در زندگی

ریشة سخت زندگی کردن، یکی این است که فکر می کنیم در این دنیا آمده ایم تا فقط رزق درآوریم، در حالی که آمده ایم در این دنیا تا بندگی کنیم و خدا رزق ما را به عهده گرفته است و هر چه در بندگی خدا بیشتر همّت کنیم، راحت تر رزق ما را تأمین می کند. خداوند در قرآن می فرماید: «ما مِنْ دابَّةٍ فِی الْاَرْضِ اِلّا عَلَی اللهِ رِزْقُها»(1) یعنی هیچ جنبنده ای نیست

ص: 83


1- سوره هود، آیه 6.

مگر این که رزق او بر عهدة خدا است. پس وقتی تأمین رزق را به عهده گرفته، معلوم می شود که ما را برای کار دیگری خلق کرده است، آن وقت همان خدایی که می فرماید: رزق بندگانم را خودم به عهده گرفته ام و آن ها را برای پول درآوردن خلق نکرده ام، می فرماید آن ها را برای عبادت و بندگی خلق کرده ام. البته دوباره عرض می کنم به بهانة این که خدا رزق ما را به عهده گرفته، به گوشة خانقاه خزیدن، یعنی از انسانیت دور شدن. امام خمینی«رحمة الله علیه» آن مرد الهیِ دوران اخیر، در عین توجّه به سرنوشت جامعه و دقت در مسائل سیاسی جهان، گاهی در ماه های رجب و شعبان و رمضان ملاقات های مهم مملکتی را تعطیل می کردند و به اصلاح نفس خودشان می پرداختند. آری؛ مسلّم نگران رزقشان نبودند و رزقشان هم می رسید ولی در عین توجه به خودسازی، از تحرک های اجتماعی، خود را جدا نکرده بودند. پس تحرّ ک ها اگر عبودیت گونه شوند، ما مقصد حیات خود را روی زمین به دست می آوریم. رزق از این جهت تأمین شده است که ما کارهای دیگری به عهده داریم، در کنار آن کارها رزق ما هم می رسد، ولی عکسش؛ اگر زمین را بگیری و از نیّت بندگی خدا روی زمین غفلت کنی، اوّلاّ؛ خودت دستیابی به رزقت را سخت کرده ای و تمام زندگی می شود طلب رزق. ثانیاً؛ بگو مقصد و هدف زندگی زمینیِ تو که برای رسیدن به آن مقصد، رزق خود را تهیه می کنی، چه می شود؟

یکی دیگر از عواملی که دست یابی به رزق را مشکل می کند، گناه است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «اِنَّ الرَّجُلَ لَیُحْرَمُ الرِّزْقَ بِالذّنْبِ یُصِیبُهُ

ص: 84

....»(1) یعنی؛ انسان با گناهی که مرتکب می شود، رزقی را که باید به او برسد از خود دور می کند و در مقابل، با بندگی خدا، رزقی که برای ما کافی باشد به ما خواهد رسید، به طوری که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «مَنْ اَحْسَنَ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللهِ، کَفَاهُ اللهُ ما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النّاس، وَ مَنْ اَصْلَحَ سَریرَتَهُ اَصْلَحَ اللهُ عَلانِیَتَهُ وَمَنْ عَمِلَ لِاَخِرَتِهِ کَفاهُ اللهُ دُنْیاهُ»(2) یعنی؛ هرکس رابطة بین خود و خدا را نیکو گرداند، خداوند رابطة بین او و مردم را خود به عهده می گیرد و اصلاح می کند، و هرکس باطن خود را اصلاح کند، خداوند ظاهر او را اصلاح می کند، و هرکس برای آخرت خود عمل کند، خداوند دنیای او را به عهده خواهد گرفت. چنانچه از این حدیث شریف برمی آید اگر ما وظیفة اصلی خود را که عمل برای آخرت است فراموش نکنیم، خداوند امور دنیایی ما را به راحتی تأمین می کند.

بصیرتی زیبا

امام علی علیه السلام می فرماید: «مَنْ رَضِیَ بِرِزْقِ اللهِ لَمْ یَحْزَنْ عَلی مافاتَهُ»(3) اگر کسی راضی به رزق خدا شد، بر آنچه از دستش رفت اندوهگین نمی شود. چون رزق هرکس ثابت است، پس آنچه از دست ما می رود، رزق ما نبوده تا جای نگرانی باشد. آری؛ همچنان که بحث آن گذشت، طبق مشیت الهی رزقِ بعضی ها را تنگ می گیرند و رزق بعضی ها را

ص: 85


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 624.
2- نهج الفصاحه، حدیث شماره 3051.
3- نهج البلاغه، حکمت 349.

گسترده، نه آن کسی که رزقش را تنگ گرفته اند - تا در تنگی رزق امتحانش کنند- می تواند رزقش را وسیع کند و نه آن که رزقش را فراخ کرده اند، باید مغرور شود و به طلب رزق بیشتر مشغول گردد. حضرت در این جملة فوق العاده ارزش مند می فرمایند: کسی که به رزق خدا راضی شد، غصّة آنچه را که از دست می دهد نمی خورد.

برایتان حتماً پیش آمده که غذایی در سفره آماده است که بخورید، ناگهان به شما خبری می رسد که مجبور می شوید بلند شوید و دنبال کاری بروید، اگر به رزق خود راضی نباشید، غصّه می خورید که عجب! این همه سختی کشیدیم برای فراهم کردن غذا ولی آخرش نخوردیم و رزق کس دیگری شد، در حالی که تو باید خوشحال باشی که اسباب رزق دیگری شده ای و به آن هم باید راضی باشی و مطمئن باشی رزق تو نبوده است وگرنه به دست تو می رسید، اصلاً چیزی از دست نداده ای، می فهمی رزقت نبوده و این نوع تجزیه و تحلیل نسبت به رزق یک بصیرت است که انسان متوجّه باشد آنچه از دست او رفته، رزق او نبوده است و به رزق خودش راضی شود که همانی است که در دست اوست، و راه رسیدن به خدا همانی است که در دست اوست، بقیه رهزن است و راه ما را منحرف می کند.

غمِ فردا نشاید خوردن امروز

باز امام علی علیه السلام می فرماید: «یَابْنَ آدَم! لا تَحْمِلْ هَمَّ یَوْمِکَ الَّذی لَمْ یَاْتِکَ عَلَی یَوْمِکَ الَّذی قَدْ اَتاکَ فَاِنَّهُ اِنْ یَکُ مِنْ عُمُرِکَ یَأتِ اللهُ فیهِ

ص: 86

بِرِزْقِک»(1) یعنی ای فرزند آدم! غصة رزق نیامده ات را، بر روز آمده ات میفزا. که اگر فردای نیامده از عمر تو بود، خداوند رزق و روزی تو را در آن روز می رساند. پس امروزت را با غم فردایی که نیامده برای خود سخت نگردان.

مولوی در مثنوی در رابطه با همین موضوع داستان آن گاوی را می گوید که هر روز از صبح تا شب در مزرعة سرسبزی می چرید و علف های آن را می خورد و بعد از سر شب تا صبح غصه می خورد که فردا چکار کنم! باز فردا با علف های از نو سرسبز شده آن مزرعه روبه رو می شد و تا شب به خوردن آن مشغول می گشت و باز از شب تا صبح نگران رزق فردا بود. می گوید:

یک

جزیره هست سبز اندر جهان

اندرو

گاوی است تنها خوش دهان

جمله

صحرا را چرد او تا به شب

تا

شود زَفْت و عظیم و منتجب

شب

زاندیشه که فردا چه خورم

گردد

او چون تار مو لاغر زغم

چون

برآید صبح بیند سبزْ دشت

تا

میانْ رَسته قصیلِ سبزْ کَشت

اندر

افتد گاو با جوع ُ الْبَقَر

تا

به شب آن را چرد او سر به سر

باز

شب اندر تب افتد از فزع

تا

شود لاغر زخوفِ منتجع

که

چه خواهم خورد فردا وقت خَور

سال ها

این است خوف این بقر

هیچ

نندیشد که چندین سال من

می خورم

زین سبزه زار و زین چمن

هیچ

روزی کم نیامد روزیم

چیست

این ترس و غم و دلسوزیم

باز

چون شب می شود آن گاوِ زفت

می شود

لاغر که آوه رزق رفت

ص: 87


1- نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 267.

مولوی بعد از این که این مثال زیبا را مطرح می کند و ما را متوجّة ضعف بینش این گاو می نماید که چگونه از نظام الهی که همواره در حال فیضان رزق بندگانش است، غافل است، می گوید:

نفسْ،آن گاواست و آن دشت،این جهان

که

همی لاغر شود از خوف نان

که

چه خواهم خورد مستقبل عجب

لوت

فردا از کجا سازم طلب

همواره نگران فردایی است که به وجود نیامده و لذا از نتیجه ای که امروز باید از زندگی خود بگیرد غافل است، مولوی سپس به ما روی می کند که

سال ها

خوردی و کم نامد ز خَور

ترک

مستقبل کن و ماضی نگر

لوت

و پوت خورده را هم یادآر

منگر

اندر غابر و کم باش زار

به جای این که این همه نگران آینده باشی که نیامده است، کمی هم به گذشته بنگر که چگونه به راحتی گذشت و نگرانی تو نسبت به آن بی جا بود.

حضرت در آن فرمایششان همین نکته را متذکّر می شوند که ای پسر آدم! غصة رزقی را که هنوز نیامده است بر امروز خود حمل نکن. ما امروز وظیفه ای داریم و برای انجام آن روزمان را شروع کنیم و مسلم آنچه در امروز نیاز داریم، خدای خالقِ امروز برایمان خلق می کند، و چون خداوند فردا را خلق کرد، نیاز مربوط به فردای مخلوقاتش را نیز خلق می کند. این که ما نیازهای فردایِ خود را در پیش خود نداریم چون هنوز فردا را خلق نکرده تا رزق فردا را خلق کند. آری؛ فردا هم باید کاری که به عهدة ماست، انجام دهیم. رزق فردا هم به عهدة خداست و حتماً می رسد. اشکال

ص: 88

در این است که شما امروز کاری را شروع می کنید، برای این که بی رزق نشوید، و لذا از اوّل صبح غصة رزق آن روز را می خورید و در نتیجه آن کاری را که به عهده تان است انجام نمی دهید و غم چیزی را می خوردید که بدون این غم ها محقّق می شد، حال با این نوع تفکر، چون پس فردا می آید، غصّة رزق روز بعدش را می خورید، و خلاصه هر روز کارمان می شود رفتن به دنبال چیزی که خودش به وقتش می آمد، و در نتیجه از بندگی خدا که محتوای حقیقی زندگی انسان است درمی مانید و بعد در خودتان که تأمّل می کنید می بینید سخت از زندگی خود ناراضی هستید، چون به محتوای معنوی که باید می رسیدید، دست نیافتید.

امام معصوم علیه السلام می فرماید: نگرانی رزق فردا را بر امروزت حمل نکن، «فَاِنَّهُ اِنْ یَکُ مِنْ عُمُرِکَ یَأتِ اللهُ فیهِ بِرِزْقِک»؛ اگر فردا جزء عمرت باشد، خدا در همان فردا رزق تو را می رساند. فردایی که هنوز نیامده است تمام ذهنت را مشغول نکند تا روزی که آمده است را از دست دهی.

غم های پوچ

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: حالا که متوجّه ای رزق حقیقی تو به سوی تو می آید. «فَلا تَحْمِلْ هَمَّ سَنَتِکَ عَلی هَمَّ یَوْمِکَ، کَفاکَ کُلُّ یَومٍ عَلَی مَا فِیهِ»؛(1)

پس غم رزق یک سال خود را بر امروزت تحمیل مکن، که رزق همان روزی که تو در آن هستی، تو را بس است.

ص: 89


1- نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 379.

اگر می خواهید در زندگی کاری بزرگ تر از دنبال نان دویدن داشته باشید، باید این مسئله را که می فرماید غمِ رزق یک سالة خود را بر امروزت تحمیل نکن، برای خود حل کنید. هستند عدّه ای که در عین دینداری معمولی، اسیر رزقند. اگر شما می خواهید کاری بزرگ تر از کار انسان های معمولی انجام دهید و به بزرگی ها و اسرار عالم خلقت دست پیدا کنید، باید بتوانید از این انحراف مهم آگاه شوید و حقیقتاً این جمله حضرت را مبنای کار خود قرار دهید که «لا تَحْمِلْ هَمَّ یَوْمِکَ الَّذی لَمْ یَاْتِکَ عَلَی یَوْمِکَ»؛ غم آن روزی را که نیامده است بر روح و روان خود تحمیل نکن. امیر المؤمنین علیه السلام رمز و راز بزرگیِ خودشان را برای ما روشن می کنند، و ما با غفلت از این موضوع، زندگی مان را از دست می دهیم. در واقع می فرمایند: خودت را بشناس! یا تفکّرت را بده دست من، که خودت را به تو بشناسانم تا بفهمی چه مشغولیات پوچی را بر زندگی خود تحمیل کرده ای. آری؛ «کَفاکَ کُلُّ یَومٍ عَلَی ما فیه» یعنی رزق همان روزی که تو در آن هستی، تو را بس است، برای زندگی و جهت انجام وظیفه ات در این دنیا به مسائل مهم تری فکر کن، هر چه دقیق تر برای آینده برنامه ریزی بکن، ولی خود را اسیر آرزو های بلند منما. مهم این است که امروزت را از ترس به دست نیاوردن رزق، از دست ندهی، آن هم رزق فردایی که هنوز نیامده است تا رزقش بیاید. ما انتظار داریم خداوند رزق فردایمان را که نیامده امروز بدهد، در حالی که او بنا دارد رزق فردا را، فردا بدهد و بنا به فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله اگر بنده هم عجله کند، خداوند عجله نمی کند

ص: 90

«فَاِنَّ اللهَ عَزّوَ جَلَّ لا تَعْجَلُ بِعَجَلَةِ اَحَدٍ»(1) یعنی خداوند عزّوجل با عجلة بنده، عجله نمی کند، و همان موقعی که باید رزق بنده اش را برساند، می رساند.

از برنامه ریزی برای وظایفی که باید آینده به دوش گرفت کسی ضربه نمی خورد، از این که نسبت به رزق آینده حریص است و می خواهد رزق آینده را امروز به دست آورد، ضربه می خورد و داستان آن گاو می شود که یک عمر غصة فردایی را می خورد که هنوز نیامده بود. غصة رزق فردا موجب می شود که امروزت را از دست بدهی. امیر المؤمنین علیه السلام در ادامة کلام 379 می فرمایند: اگر این سالی که در پیش است جزء عمر تو باشد، خداوند در هر فردایی از هر روزِ آن، رزق همان روز را که قسمت تو است به تو می رساند «سَیُؤتیکَ فی کُلِّ غَدٍ جَدیدٍ ما قَسَم لَکَ» و اگر آن سال در شمار عمر تو نیست، پس غم تو برای آن چه از آن تو نیست، برای چیست؟ «وَ إنْ لَمْ تَکُن السَّنَةُ مِنْ عُمْرِکَ فَما تَصْنَعُ بالْهَمَّ فیما لَیْسَ لَکَ» پس اگر مقدّر است بنده پس فردا بمیرم، آیا غصة هفتة دیگر را خوردن منطقی است؟!

مثل آتشفشان، فعّال و مثل دریا، آرام

دو عامل است که نمی گذارد هدایت گری های امام معصوم علیه السلام عمیقاً وارد زندگی ما بشود: یکی جهل به معارف دین، و یکی هم وسوسة شیطان. نمونه وسوسة شیطان این که با انواع تردیدها و شبهه هایی که در

ص: 91


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 2527.

ذهن شما می آورد، تلاش می کند فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام در بارة رزق به خوبی فهمیده نشود و عملاً شما را از تصمیمات بزرگ برای زندگی محروم کند. تلاش کنید بفهمید امام چه می گوید تا مثل آتشفشان، فعّال و مثل دریا، آرام شوید. کسی که این اسرار را بفهمد، نه گوشه گیر است و نه ترسو. اگر انسان از جایگاه رزق در هستی آگاه شد و فهمید رابطة رزق او با او چگونه است، شیطان از تأثیر بسیاری از وسوسه هایش مأیوس می شود.

در ادامه می فرمایند: «وَ لَنْ یَسْبِقَکَ اِلی رِزْقِکَ طالِبٌ، وَ لَنْ یَغْلِبَکَ عَلَیْهِ غالِبٌ وَ لَنْ یُبْطِئَ عَنْکَ ما قَدْ قُدِّرَ لَک»؛ یعنی بر آنچه رزق تو است کسی نمی تواند سبقت بگیرد و هیچ شخصِ غالبی در این امر بر تو چیره نمی شود که رزق تو را از تو بگیرد و آنچه برایت مقدّر شده تأخیر نپذیرد.

برایتان پیش آمده که رزقتان از طریق خاصی می آمد. آن طریق دور می شود، فکر می کنید حالا صدمه می خورید، ولی بعد متوجه می شوید هیچ مشکلی پیش نمی آید، طریق دیگر باز می شود و از این به بعد راه تصاحب رزقتان، از آن طریق ممکن می گردد، بعضی ها فکر می کنند از طریق به تنگنا انداختن رزق ما می توانند به ما صدمه بزنند. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: چنین قدرتی را خداوند در اختیار کسی قرار نداده است، حتّی آنچه برایت مقدّر شده درست همان وقتی که مقدّر شده می رسد و تأخیر نمی افتد.

علامه طباطبائی«رحمة الله علیه» می فرمایند: «موقعی که نجف بودم، در تبریز جنگ شد و پولی که حاصل زمین های کشاورزی مان بود و برای

ص: 92

خرجی ام می رسید دیگر نرسید، و من همچنان در فکر خرج زندگی خود بودم، همین طور که پشت میز مطالعه نشسته بودم، احساس کردم در خانه را می زنند، رفتم در را باز کردم دیدم یک آقای بلند قدی پشت در بود، گفتند من شاه حسین وَلیّ هستم، خدای عزّوجل به تو سلام می رساند و می گوید: این هجده سال که مهمان ما بودی، چه موقع رزق تو را نرساندیم که حالا مطالعاتت را تعطیل کرده ای و به فکر رزق افتاده ای؟ و خداحافظی کرد و رفت. متوجّه شدم عجب من پشت میز هستم و از جایم تکان نخورده ام، چند سؤال برایم پیش آمد: یکی این که چگونه پشت در رفتم، در حالی که پشت میز بودم، دیگر این که منظور از این هجده سال چه موقعی است و سوم این که این آقا خودش را شاه حسین ولیّ معرفی کرد، در حالی که لباس بسیار ساده و فقیرانه داشت، سؤال اوّلم برایم حل بود که بدنم پشت میز بود و در عین حال، روحم چنین سیری را داشته است. در مورد هجده سال هم فکر کردم، متوجّه شدم هجده سال است که معمّم شده و لباس روحانی به تن کرده ام. ولی سؤال سوم برایم باقی بود تا این که روزی در قبرستان داشتم قدم می زدم، یک قبر را دیدم که روی آن نام شاه حسین ولیّ نوشته بود، متوجّه شدم که 300 سال پیش رحلت کرده.»

ظاهراً شاه حسین وَلیّ از برزخ مأمور بوده چنین تذکری به علامه طباطبائی«رحمة الله علیه» بدهد و به این حالت می گویند: ظهور برزخی. عرض من این است که خداوند به علامه«رحمة الله علیه» متذکّر شده که دوست ندارم مؤمنی که از قلمش نور معرفت اسلام می درخشد، وقتش صرف این شود که حالا رزق من از تبریز چگونه می رسد. گاهی خدا این قدر مواظب بنده اش است

ص: 93

که به او متذکّر می شود، رزق تو تأمین است به کار خود برس. آیا علامه طباطبائی«رحمة الله علیه» وقتی این مسئله را می شنوند، می روند دراز می کشند و می خوابند و دیگر مطالعه و درس و بحث و کتابت را کنار می گذارند؟ و یا شور بندگی در او شعله ور می شود؟ آری بنا به فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله : «اِنَّ اللهَ تَعالی إِذا اَحَبَّ عَبْداً جَعَلَ رِزْقَهُ کِفافاً»(1)؛ یعنی چون خداوند بنده ای را دوست داشته باشد و محبّت خاصی بخواهد به او بکند، رزق او را در حدّ کفافش به او می دهد، در حدّی که نیازهای منطقی اش برآورده شود و گرفتار ثروت دنیا نشود تا بتواند همان کاری که خدا دوست دارد از طریق آن بنده انجام گیرد. خیلی چیزها از قبل برای ما تقدیر شده است، یعنی حدّ و اندازه اش مشخص است. یکی از آن چیزهایی که از قبل تقدیر شده، جنس ماست که کدام باید مرد باشیم و کدام باید زن باشیم. و یکی دیگر، طول عمر ماست و از جمله آنچه از قبل تقدیر شده، رزق انسان است، این است که حضرت در انتهای این کلام می فرمایند: «وَ لَنْ یُبْطِئَ عَنْکَ ما قَدْ قُدِّرَ لَک»(2) یعنی؛ تأخیر نمی پذیرد آن رزقی که برای تو مقدّر شده است. آری؛ اگر فعالیت کردی که رزقت افزون شود، افزون نمی شود زحمتت زیاد می شود، ولی اگر در بندگی خدا فعالیت کردی، رزقت راحت تر و پربرکت تر به دست می آید. دیگر برای به دست آوردن رزق، جان نمی کنی. در رابطه با تأمین خاصّ رزق در حدیث قدسی داریم که حضرت حق می فرمایند: «ضَمِنْتُ لِاَهْلِ الْعِلْمِ اَرْزاقَهُم»؛ یعنی رزق اهل علم

ص: 94


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 681.
2- نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 379.

را ضمانت کرده ام، این ضمانت، ضمانت خاص است، یعنی همان رزقی که برای همة انسان ها مقدّر شده است برای اهل علم به نحو خاص تضمین شده و آن تضمین خاص این است که به راحتی رزق آن ها را می رساند. درست عکسِ بعضی ها که با دغل کاری می خواهند رزق خود را به دست آورند، این ها در به دست آوردن رزقِ مقدّر شده جان می کنند و به اشتباه فکر می کنند این پیرایه ها و دردسرها که اطراف خود درست کرده اند همه و همه رزقشان است، در حالی که آنچه رزقشان باشد، مثل این که باد پرِ کاهی را جلوی پایشان می اندازد، به آن ها می رسد. ولی اگر شما دنبال باد دویدید تا پرِکاه را بگیرید، خود را خسته کرده اید و در نهایت هم باد پرِکاه را هر جا مصلحت بود می اندازد.

معنی خوب امتحان دادن

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «مَنْ عاشَ فَعَلَیْهِ رِزْقُهُ»(1) کسی که زندگی می کند بر خداست که رزقش را بدهد. و نیز می فرمایند: «اِنَّهُ یَخْتَبِرُهُمْ بِالْاَمْوالِ وَ الْاَوْلادِ لِیَتَبَیَّنَ السّاخِطَ لِرِزْقِهِ وَ الرّاضِیَ بِقِسْمِه»(2) یعنی خداوند از طریق امتحانِ با مال و فرزند، روشن می کند چه کسی به رزقش که خدا به او داده ناخشنود است و چه کسی به قسمت و رزقش راضی است، چون وقتی کسی که به واقع به خداوند و به برنامه حکیمانة او ایمان آورد، هر چه و به هر شکل از خداوند برسد، برای او پذیرفتنی است. و

ص: 95


1- نهج البلاغه، خطبه 109.
2- نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 93.

این است معنی خوب امتحان دادن. پس موضوع اصلی زندگی ما در این دنیا زیادی و کمی مال نیست، موضوع اصلی ما خوب امتحان دادن است. راز کمی و زیادی رزق باید از طریق این سخن حضرت درست در ذهنتان جا بیفتد و مفهوم شود تا نه به صورت منفی و نه به صورت افراطی در مورد آن عمل کنید. در همین رابطه حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «لَیْسَ الْخَیْرُ اَنْ یَکْثُرَ مالُکَ وَ وَلَدُکَ، وَ لکِنَّ الْخَیْرَ اَنْ یَکْثُرَ عِلْمُکَ وَ اَنْ یَعْظُمَ حِلْمُکَ وَ اَنْ تُباهِیَ النّاسَ بِعِبادَةِ رَبِّکَ»؛(1) یعنی خیر و خوشبختی در آن نیست که مال و فرزند و قدرتت زیاد باشد، بلکه خیر و خوشبختی در آن است که علم تو زیاد باشد و حلم و شکیبایی ات را گسترش داده و نسبت به بقیة مردم عبادت پروردگارت را بیشتر پیشه کرده باشی.

ما عموماً خودمان را در شرایط اضطراری می اندازیم و بعد می گوییم چاره ای دیگر نداریم. طرف گفته بود: کاری می کنم که گربه حلال شود و می خورمش. گفتند: چطور! گفت: گربه را در کیسه ای می انداز م و روی دوشم می گذارم و به بی راهه می روم تا جایی که دیگر پاهایم طاقت رفتن و برگشتن نداشته باشد و در آن جا هیچ چیزی هم برای خوردن پیدا نشود، آن وقت باید گربه را بخورم تا از گرسنگی نمیرم و لذا همان گربه را می خورم. ما بعضی مواقع برای خودمان همین طور برنامه ریزی می کنیم، خودمان را در تنگناهای بی برکتی می اندازیم و بعد هم مجبور می شویم به احکام و لوازم آن تنگناها تن بدهیم. این تمدّن با ما کاری کرده است که همة ما گربه خور شده ایم. گاومان را فروختیم یا کشتیم، بعد به شهر آمدیم

ص: 96


1- همان - کلمات قصار، شماره 94.

در صف تقسیم شیر پاستوریزه ایستادیم. بعد می گوید آقا مگر در این دنیا یک لیتر شیر حقّم نیست؟ آری؛ حقّت است، ولی از پستان گاوت در مزرعه! با آن همه برکت های جانبی. ولی شما به جای این که گاو را به صحرا ببری هم شیرش را بخوری و هم با شیر آن بسیاری از نیازهای زندگی ات را تأمین کنی، رفاه شهری را خواستی. و از همه مهم تر به جای این که از آن زندگی و از آن شیر و ماست، روحت را در آرامش نگهداری، حالا جسمت به ظاهر آرام ولی دستیابی به رزقت تنگ شده است، در نتیجه به جای آن سختی های جسمی در مزرعه، حالا فشارهای روحی جایگزین شده است. دیگر از ساندویچ و کافه تریا و رستوران خوشت می آید، و سختی های دشت و صحرا برای تو عذاب است، حالا که خود را در این اضطرار انداخته ای، می گویی چاره ای ندارم. راست هم می گویی، در شرایطی که تو مانده ای و یک گربه و دیگر هیچ، به واقع هم جز خوردن گربه چاره ای نداری.

بنابراین ما باید به کارهای خود صحّه نگذاریم و از برنامه ای که خداوند برای راحتی ما در دنیا و آبادانی قیامتمان فراهم کرده غفلت نکنیم. وگرنه وقتی نظام جامعه طوری شد که افراد حریص شدند، قیمت ها هم دائم تغییر می کند و اضطراب و اضطرار سراسر زندگی ها را پر می کند، برای این که جامعه به تعادل برسد، زحمت های سنگینی باید بکشیم تا مزة تعادل را بچشیم. و تنها راه، برگشت به توصیه هایی است که انسان های معصوم در تحلیل رزق در عالم هستی به ما کرده اند.

ص: 97

بنده در انتهای این سلسله بحث سخنان ائمه معصومین در مورد رزق را همراه با شرح مختصر می آورم تا إن شاءالله با نوری که از طریق سخنان معصوم علیهم السلام بر قلب شما می افتد به جمع بندی خوبی دست یابید.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «اِنَّ اللهَ تَعالی یُنْزِلُ الْمَعُونَةَ عَلی قَدْرِ الْمَؤنَةِ وَ یُنْزِلُ الصَّبْرَ عَلی قَدْرِ الْبَلاء»(1) یعنی؛ خداوند کمک و خرج خود به انسان ها را به اندازة نیاز و احتیاج انسان ها نازل می کند، همچنان که صبر را بر اساس وسعت بلا نازل می کند. حال با این سخن باید مطمئن بود آنچه به واقع نیاز ماست از طرف خدا می رسد و آن چیزی که نمی رسد، نیاز ما نیست و ما خودمان را بدون دلیل گرفتار نیازهای کاذب کرده ایم. بنابراین به جای اِصرار و تلاش برای رفع آن نیازها باید تلاش کنیم خودمان را از آن ها آزاد کنیم و متوجه باشیم ما را با اموال و اولاد امتحان می کنند تا روشن شود چه کسی نسبت به رزق خدا ناراضی و چه کسی راضی است.

عن ابی جعفر علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله یقول الله عزّو جلّ: «وَ عِزَّتی وَ جَلالی وَ عَظَمَتی وَ کِبْریایی وَ نوری وَ عُلُوّی وَارْتِفاعِ مَکانی، لا یُوْثِرُ عَبْدٌ هَواهُ عَلی هَوایَ اِلاّ شَتَّتْتُ عَلَیْهِ اَمرَهُ وَ لَبَّستُ عَلیهِ دُنْیاهُ وَ شَغَلْتُ قَلبَهُ بِها وَ لَمْ اُوتِهِ مِنْها اِلاّ ما قَدَّرْتُ لَه.وَ عِزَّتی وَ جَلالی وَ عَظَمَتی وَ نوری وَ عُلُوّی وَارْتِفاعِ مَکانی «لا یُوْثِرُ عَبْدٌ هَوایَ عَلی هَواهُ اِلاّ اسْتَحْفَظَتْهُ مَلائِکَتی وَ کَفَّلْتُ

ص: 98


1- نهج الفصاحه حدیث شماره776.

السَّماواتِ والأَرَضینَ رِزْقَه وَ کُنْتُ لَهُ مِنْ وَراءِ تِجارَةِ کُلّ تاجِرٍ وأتَتْهُ الدُّنْیا وَ هِیَ راغِمَةٌ».(1)

حضرت باقر علیه السلام می فرمایند: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند که خداوند فرموده:

به عزّت و جلالم و عظمت و کبریایی و نور و عُلوّ و برتری موقعیتم قسم؛ هرگز بنده ای خواست خود را بر خواست من مقدم نمی کند مگر آن که امورش را پریشان و دنیایش را به هم ریخته، و قلبش را به آن مشغول کرده و از دنیا به او مگر آنچه برایش مقدّر کرده ام، نمی رسانم.

و به عزّت و جلال و عظمت و نور و عُلوّ و برتری مقامم سوگند، هیچ بنده ای خواست من را بر خواست خود مقدم نمی کند مگر این که ملائکه ام او را محافظت می کنند و آسمان ها و زمین ها را کفیل رزقش قرار می دهم و برای او برتر از تجارت هر تاجری خواهم بود و دنیا در عین تواضع به سوی او رو می آورد.

حال در این روایت گرانقدر کمی تأمل کن که خداوند چه رازهایی را برای بنده اش می گشاید. می گوید علت آشفتگی زندگی انسان ها پیروی از میلشان است - به جای اطاعت از خواست خدا- و می فرماید: اگر بندة من؛ خواستِ مرا بر میل خود حاکم کرد، ملائکه من او را حفاظت می کنند و آسمان و زمین برای رزق در حدّ کفاف برای او تلاش می کنند و خود من

ص: 99


1- اصول کافی، ج2 ص335.

ماوراء هر تاجری به کمک او خواهم بود و دنیا به دنبال او می آید به جای آن که او به دنبال دنیا برود.

این روایت حرف هایی دارد ولی در رابطه با بحث ما به نکتة آخر توجه بفرمایید که می فرماید: به جای دویدن به دنبال رزق و غفلت از اطاعت خدا، اگر اطاعت از خدا را ترجیح دهیم و در حدّ وظیفه تلاش کنیم، چگونه همة عالم در خدمت ما قرار می گیرند.

«والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته»

ص: 100

مقدّرات حکیمانه، بستر تعالی انسان ها

اشاره

ص: 101

ص: 102

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿وَاعْلَمْ یا بُنَیَّ! اَنَّ الرِّزْقَ رِزْقانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ﴾

﴿فَإِنْ اَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ اَتاکَ﴾

ای فرزندم! بدان که رزق، دو رزق است: رزقی که تو به دنبال آن هستی و رزقی که آن به دنبال تو است، پس اگر هم به سوی آن نروی، آن به سوی تو می آید.

فرمایش امام الموحدین علیه السلام پرتوهای وحی است. وحیی که بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله آغاز کنندة آن است و لذا می بینیم که آن حضرت اسرار وَحی را به ما تفهیم می کند. می فرمایند: تو رزقی داری که برای تو تقدیر شده است و به دنبال تو می آید و اگر این نکته را بشناسی، نه در مقابل کسی برای به دست آوردن رزق ذلیل خواهی شد و نه اگر غنی شدی، جبّارانه با مردم برخورد خواهی کرد که تا حدّی بحث آن گذشت.

رزق؛ هدف زندگی نیست

سپس فرمودند: ای فرزندم! رزق، تحفة خداست به بنده اش، تا بندة خدا بتواند قیامتش را سامان دهد، پس نه تنها به دست آوردن رزق، هدف زندگی نیست، بلکه انسان دائم باید به خودش متذکّر باشد که رزق، وسیله

ص: 103

و ابزاری است تا قیامت انسان سامان یابد و اصلاح شود. آن هم از طریق رزقی که به دنبال توست، نه رزقی که تو به دنبال آن می دوی. سپس فرمودند: اگر این نکته را در مورد رزقت نفهمی دو حالت پیدا می کنی، یا در هنگام ثروتمند بودن ستم می کنی و یا در موقع فقر، خوار می شوی.

رزق و آبادانی قیامت

قیامت یعنی ادامة امروزِ ما در ابدیتی که شرایط دنیا را ندارد و شرایط مخصوص به خود را دارد. اگر ما ملکات معنوی مطلوبی برای خود در دنیا به وجود آوردیم، برای همیشه با آن ملکات به سر خواهیم برد، و بر عکسِ دنیا که با وَجه قابل تغییر خودمان در این عالم روبه روییم، تا فرصت تغییر خود به سوی کمالات را داشته باشیم، در قیامت از طریق بُعد ثابت خودمان با حقیقت ثابت عالم روبه رو خواهیم بود. در این دنیا خودِ آدم باید بُعد همیشگی و ابدی خودش را آباد کند و طوری خود را بسازد که دوست داشته باشد با آن خودی که ساخته است در آن عالَم ابدی به سر ببرد، و خودش نه تنها برایش قابل تحمل بلکه قابل پذیرش باشد، نه این که طوری خود را ساخته باشد که در آن عالم بخواهد از خودش فرار کند، چراکه در آن عالم برای انسان امکان فرار از خود هرگز پیش نمی آید. مثلاً کسی که خودش را می کُشد، در واقع تن خود را کشته است، یعنی خودش تنش را به قتل رسانده، ولی باز در آن عالم با خودش یعنی با آن کسی که خودش خودش را کشته است، روبه رو است، و باز همان که خودش را کشته پیش خودش هست، چون تنش را کشت. حالا پس از

ص: 104

جدا شدن از تن، همان کسی که تنش را کشت به برزخ می رود، پس هرگز از خودش جدا نشده، ولی با خودی همواره روبه رو است که همواره می خواهد از آن فرار کند.

حالا با توجّه به این نکته باید به رزق خودمان بنگریم، مگر ما برای آبادانی خودمان رزق را نمی خواهیم، حال خودمان همیشه خودمانیم، پس باید در اصلاح خودمان بکوشیم تا در ابدیت که خودمان دقیق تر با خود روبه رو می شود، احساس رضایت کنیم. اگر صرفاً در آبادانی تن خود کوشیدیم، غفلت از خود کرده ایم. امّا اگر بر قیامتِ خود نظر کردیم، در واقع بر خود واقعی مان نظر کرده ایم، اگر به ساختمان و در و دیوار و مدرک و مقام نظر کردیم، بر آن خودی که قیامت ظهور کامل خواهد کرد، نظر نکرده ایم، امّا اگر به قیامت نظر کردیم، به جایی نظر کرده ایم که ما خودمانیم بدون این ابزارها، آن جایی که این اسباب ها دیگر حکومت نمی کند. پس برای این که خودت را برای خودت بخواهی، باید در اصلاح قیامتت بکوشی.

به دنبال مرگ؛ یا به دنبال رزق؟

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:

«الرِّزْقُ رِزْقان؛ طالِبٌ وَ مَطْلوبٌ فَمَنْ طَلَبَ الدُّنْیا طَلَبَهُ الْمَوْتُ حَتّی یُخْرِجَهُ عَنْها، وَ مَنْ طَلَبَ الْآخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْیا حَتّی یَسْتَوْفِیَ رِزْقَهُ مِنْها»(1)

ص: 105


1- نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره 431.

رزق دو نوع است: یکی رزقی که طالب توست و دیگر رزقی که مطلوب توست. پس هر کس که طالب دنیا بود و به دنبال دنیا دوید، مرگ به دنبال او می رود و او را تعقیب می کند تا آن که از دنیا خارجش کند، و آن کسی که به دنبال آخرت بود، دنیا به دنبال او می دود تا روزی اش را به نحو کامل و تمام به او برساند.

پس طبق سخن امام الموحدین علیه السلام اگر تو به دنبال دنیا دویدی، در واقع تو دنبال آن رزقی دویده ای که مطلوب توست و تو او را اراده کرده ای، و نه آن رزقی که طالب توست و خدا برای تو اراده کرده است، و این رزقی که ما اراده کرده ایم کارش آن است که ما را به مرگ برساند، نه به دنیای برتر، باز به جملة حضرت التفات بفرمایید: «مَنْ طَلَبَ الدُّنْیا، طَلَبَهُ الْمَوْتُ حَتّی یُخْرِجَهُ مِنْها» یعنی؛ اگر کسی دنبال دنیا دوید، فکر می کند به دنبال رزق برتر می دود، در حالی که متوجّه نیست به دنبال مرگ خود می دود، و مرگ دارد او را تعقیب می کند، همین که دنبال دنیا می دود، با مرگی که دنبالش می کند روبه رو می شود و این مرگ رهایش نمی کند تا او را از این دنیا خارج کند. این یک سرّ فوق العاده گرانقدر است که از طریق امام معصوم به ما رسیده است و چقدر نشانه هایش در عالم زیاد است، هر چند مردم متوجّه نیستند، این ها فکر می کنند با دویدن به دنبال رزقی که اراده کرده اند، از مرگ فاصله می گیرند، در حالی که به اسم فرار از مرگ، به مرگ نزدیک می شوند و اساساً همة افراد و تمدّن ها از روزی به هلاکت خود نزدیک شدند که از مرگ ترسیدند، به دنبال رزقی رفتند که از طریق به دست آوردن آن رزق، از مرگ دور شدند، در حالی که از همان طریق به مرگ نزدیک و نزدیک تر گشتند. حتّی روحیات چنگیزخان مغول را

ص: 106

بررسی کنید، می خواست با کشتن دیگران از مرگ خود فرار کند، چنگیزخان شد تا از مرگ فرار کند، ولی همین روحیة چنگیزی او را به مرگ نزدیک می کرد.

زندگی، یا فرار از مرگ؟

امام می فرمایند: هر کس طالب دنیا شد تا دنیای بیشتری داشته باشد و در دنیا بیشتر بماند، در واقع مرگ را انتخاب کرده است. رمزِ از مرگ ترسیدن این است که به رزقی که طالب ماست قانع نباشیم و به دنبال رزقی که خداوند برای ما مقدر نکرده است، بدویم، چون با این کار عملاً می خواهیم بیشتر در دنیا بمانیم و از چنگال مرگ رها شویم. ولی اگر به دنبال وظیفه بودیم تا در قیامت نزد خدا شرمنده نباشیم، علاوه بر این که رزق ما به نحو کامل و تمام به ما می رسد، قیامت خود را نیز آباد می کنیم. وقتی که سرمان را زیر انداختیم و سراسر عمر دنبال رزق دویدیم، با مرگ روبه رو می شویم، در این حالت است که شروع می کنیم همة زندگی را صرف فرار از مرگ کردن، بدون آن که مرگ را از خود جدا کنیم، همه چیز را از دست می دهیم، حالا هم باید دست خالی بمیریم. این طور به دنبال رزق دویدن و بعد هم این طور با مرگ روبه رو شدن، زندگی است یا مردگی؟

قرآن فرمود:«قُلْ یَا أَیُّهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاء لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنتُمْ صَادِقِینَ، وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا

ص: 107

قَدَّمَتْ أَیْدِیهِمْ وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»؛(1) یعنی پیامبر به قوم یهود بگو اگر معتقدید فقط شما دوستان خدایید، پس طالب مرگ باشید، در حالی که هرگز چنین تمنّایی را ندارید، و آن هم به جهت اعمالی است که از پیش برای قیامت خود فرستاده اید و خدا خوب می داند چه کسی ظالم است.

می فرماید: «بِما قدَّمتْ اَیدیهِمْ»؛ چون بد عمل کردند، مرگ را نمی خواهند و از آن فرار می کنند، و از طرفی چون مرگ را نمی خواهند و از آن فرار می کنند، تمام زندگی شان می شود فرار از مرگ، در حالی که نمی توانند از مرگ فرار کنند و در حین فرار از مرگ، در چنگال مرگ اند. در قرآن به خصوص در سوره های جمعه و بقره بحث هایی در مورد نقش مرگ در روان انسان و نوع شخصیت انسان در برخورد با مرگ مطرح است که فوق العاده دقیق است، پیشنهاد می کنم آن آیات را دنبال کنید.

آثار فرار از مرگ در فرهنگ غرب

یک دانشمند سوئدی می گوید: ما قبل از دوران مدرنیته و ظهور ابزارهای تکنیکی، دست ها و پاهای قوی داشتیم و در دل طبیعت برای زندگی خود تلاش می کردیم و در حالی که در طبیعت سرما و گرما، سختی و مرگ هست، چون زندگی در آن شرایط عبارت بود از این که در طبیعت باشیم، پس زندگی همراه با سختی ها و مرگ بود، بنابراین مرگ برای ما یک چیز عادی در کنار زندگی بود. ما به جهت

ص: 108


1- سوره جمعه، آیه 6و 7.

روان های آسوده، خیلی راحت زندگی می کردیم و خیلی راحت هم می مردیم و هنر آن زندگی این بود که همیشه مرگ را در کنار خود احساس می کردیم و همواره آماده بودیم که آن را در آغوش بکشیم.

نمونه عالی این نوع زندگی، زندگی شیعه است، هنرشیعه این است که مرگ را قسمتی از زندگی می شمارد. در فرهنگ شیعه، مرگ یک خطر برای زندگی کردن نیست. نمونة کامل آن را در استقبال حضرت اباعبدلله علیه السلام از شهادت می بینید.

با توجّه به آیات 6 و 7 سوره جمعه، هر وقت دیدید مرگ به عنوان خطری در زندگی شما محسوب می شود، بدانید که از اولیاء خدا نیستید. چون قرآن می فرماید: اگر شما واقعاً فکر می کنید از دوستان خدا هستید، پس دوست داشته باشید بمیرید و این چنین از مرگ هراسان نباشید، چون مرگ جزء زندگی است. امام کاظم علیه السلام می فرمایند: مگر مرگ جز این است که شما از قالبی به قالب دیگر درمی آیید؟! امام حسین علیه السلام نیز می فرمایند: مرگ مثل این است که از این طرف پل به آن طرف پل بروید. مرگ یک مرحلة عادی زندگی است، هر کس برای فرار از مرگ نقشه می کشد، مرده ای است که هرگز طعم حیات را نخواهد چشید. آن دانشمند سوئدی می گوید:

«ماشین ساختیم و در کنار ماشین فرصت بیشتری پیدا کردیم، این فرصت بیشتر را کنار ماشین دیگری به نام تلویزیون مصرف کردیم، قبلاً من با خودِ طبیعت با همة سختی ها و زیبایی هایش ارتباط داشتم، ولی الآن با طبیعتی که تلویزیون به من نشان می دهد روبه رویم که در آن مرگ و سختی نیست، بهترین مناظر را می بینیم، بدون این که

ص: 109

کوچک ترین باد و سوزی بخوریم، این ماشین یعنی تلویزیون تصویر مجازی طبیعت را بدون هیچ سختی و احساس مرگ، به ما نشان می دهد. در نتیجه آرام آرام، مرگ برای من خشن و ترسناک می شود.

آری؛ ما آرام آرام از مرگ ترسیدیم، چرا ترسیدیم؟ چون از طبیعت ترسیدیم، چرا که از دریچة ماشینی به نام تلویزیون با دنیای بیرون ارتباط پیدا کردیم. حالا که از مرگ ترسیدیم برای فرار از مرگ، اسلحه های مرگبار ساختیم و از این طریق به مرگ ترسناک نزدیک تر شدیم. هم چنین از مرده ها ترسیدیم، و لذا قبرستان ها را که یادآور مرگ ما بودند از کنار زندگی خود دور ساختیم و در نتیجه مرگ برای ما وحشتناک تر شد- باید هر روز از کنار قبرستان بگذری و جایگاه خودت را ببینی که یک روز جایت این جاست و بفهمی مرگ کنار زندگی توست. چقدر زشت است دورکردن قبرستان از کنار شهرها، که صاحبان تکنولوژی در غرب انجام دادند و ما نیز متأسفانه از آن ها یاد گرفتیم!!- و حالا که خواستیم هیچ چیز متذکر مرگ برای ما نباشد علاوه بر قبرستان ها، پیران را نیز به شدت از کنار زندگی خود دور کردیم، چون پیری، مقدمة مرگ و متذکر آن است. از پیری ترسیدیم و پیران را از صحنة زندگی دور کردیم و به آسایشگاه سالمندان فرستادیم و پیری برای ما وحشتناک شد.

خودتان می دانید که عموماً سینة پیرمردان و پیرزنان دائرة المعارفی از معرفت و حکمت برای فرزندان شان است. هیچ مکتبی به اندازة سینة پرتجربة پدربزرگ ها و مادربزرگ ها در امر تعلیم و تربیت کودکان موفق نیست. پیران؛ عاقلانی هستند که کودکانه می توانند سخن بگویند و سخنان را همچنان تکرار کنند تا کودکان آرام آرام فرا گیرند و پروریده شوند و

ص: 110

تعلیم و تربیت یعنی همین. آری؛ خواستیم مقدمة مرگمان را که پیری است نبینیم، به پیریِ وحشتناکی گرفتار شدیم. چون وقتی من پدرم را به آسایشگاه سالمندان می برم، دارم در چهرة پیری خودم، جای گرفتن در آسایشگاه سالمندان را می بینم. به گفته آن دانشمند:

«و پیری برای ما فاجعه شد و برای این که به پیری فکر نکنیم، به کودکان نزدیک شدیم، و کودکان صاحب نظران خانه و زندگی ما شدند و به اندازة کودکان، سطح فکرمان پایین آمد».

امروز جهان، جهانِ امیال کودکان است. یک روانشناس آمریکایی می گوید: حدّ تفکّر مردم آمریکا عموماً در حدّ یک نوجوان 14ساله است. که البته این سخن مربوط به مدّت ها قبل است، متخصصان، وضع امروز آمریکا را خیلی بدتر از قبل می دانند. پس ملاحظه کنید که اگر از مرگ ترسیدیم و مرگ وسیلة تهدید یک جامعه شد، آن جامعه را به اضمحلال می کشاند و هر اندازه مردم به خدا نزدیک شوند و فرهنگ اولیاء خدا بر جامعه حاکم شود، ترس از مرگ ضعیف می شود و همچنان که ملاحظه کردید ریشه ترس از مرگ، به دنبال دنیا دویدن است و با طلب و تمنّای رزقی که مربوط به ما نیست شروع می شود.

عرض شد حضرت علی علیه السلام می فرمایند چیزی که باعث می شود تو با مرگِ ناخواسته روبه رو شوی و این همه نقشه برای فرار از آن بکشی، دویدن دنبال رزقی است که رزقت نیست. «فَمَنْ طَلَبَ الدُّنْیا طَلَبَهُ الْمَوْتُ حَتّی یُخْرِجَهُ مِنْها»؛ هر کس به دنبال دنیا دوید، مرگ به دنبال او می دود تا این که او را از دنیا خارج کند. و اصل قضیه هم به جهت آن است که به

ص: 111

دنبال رزقی رفتی که مال تو نیست. در عین این که آن رزق را به دست نمی آوری، ولی با مرگی روبه رو می شوی که چنگالِ همان مرگ تو را به نابودی می کشاند در حالی که می خواستی با طلب رزق بیشتر از آن فرار کنی. پس هر کس دنبال رزقی که برایش نیست بدود، دنبال دنیا دویده است و اگر کسی دنبال دنیا دوید به دنیا نمی رسد، ولی با مرگ روبه رو می شود و سراسر زندگی اش می شود فرار از مرگ و کسی که تمام زندگی اش فرار از مرگ شد، مرگ تمام زندگی اش را اشغال می کند. در همین رابطه از رسول خدا صلی الله علیه و آله داریم که فرمودند:

«اُتْرُکُوا الدُّنْیا لِأهْلِها فَإنَّهُ مَنْ اَخَذَ مِنْهُ فَوْقَ ما یَکْفِیهِ اَخَذَ مِنْ حَتْفِهِ وَ هُوَ لایَشْعُرْ»(1)

یعنی دنیا را برای اهلش واگذارید و بدانید هر کس بیش از آنچه او را کفایت می کند و به آن نیاز دارد، از دنیا برگیرد، عملاً هلاکت خود را برگرفته است بدون آن که بفهمد.

پس زندگی کسی برابر با هلاکت است که بیش از آنچه او را کفایت می کند، می طلبد،، در حالی که او می توانست زندگی را بستر تعالی خود قرار دهد، و برعکس آن، زندگی کسی است که حضرت در کلمه قصار 431 در وصفش فرمودند: « وَ مَنْ طَلَبَ الآخِرَة طَلَبَتْهُ الدُّنْیا حَتّی یَسْتَوْفِیَ رِزْقَهُ مِنْها» یعنی؛ هرکس در دنیا، به دنبال آبادانی آخرت باشد، رزقش به راحتی و به تمامه برایش می رسد، و این یعنی حفظ خود برای ابدیت، در

ص: 112


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره32.

حالی که دنیاطلبی یعنی حفظ ناخودِ غیر ابدی و سپس روبه رو شدن با یک ابدیت همراه با پشیمانی.

زینت زمین، زینت ما نیست

شما ساختمان خانه تان را با هزار تلاش حفظ می کنید و به آن می گویید ساختمانِ من! ولی چیزی که به واقع مال ماست، عقیده و اخلاق و عمل است. باید این سه را به نحو احسن بر بنیان وجود خودمان بنا کنیم، ولی آنچه در روی زمین است زینت زمین است خداوند می فرماید: «اِنّا جَعَلْنا ما عَلَی الْاَرْضِ زینَةً لَها لِیَبْلُوَهُمْ اَیُّهُمْ اَحْسَنُ عَمَلاً»(1) یعنی ما آنچه را بر زمین است زینت زمین قرار دادیم، تا مردم از طریق آن زیبایی ها امتحان شوند و ببینیم چه کسی بهترین عمل را خواهد داشت. هرگاه دنبال دنیا رفتید، دنبال ناخودِ خود رفته اید و هر وقت دنبال آخرت رفتید، یعنی دنبال خود واقعی تان که تا ابدیت و در ابدیت هستید، رفته اید. مواظب باشیم زینت زمین را زینت خود قرار ندهیم و از زینت حقیقی خود که عقیدة صحیح و اخلاق کریمه و اعمال صالحه است، محروم نشویم.

این یکی از اسرار دنیاست که امامی سرّ شناس به ما خبر می دهد و می فرماید: «مَنْ طَلَبَ الْآخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْیا حَتّی یُسْتَوْفِیَ رِزْقَهُ مِنْها» اگر کسی دنبال آخرت رفت، دنیا دنبالش می دود تا رزقی را که خداوند برای او مقدّر کرده است، به او برساند. در واقع خداوند زمینة اصلاح او را که در دنیا برای او گذاشته است، به او می رساند و رزق او مطابق مقتضای

ص: 113


1- سوره کهف، آیه7.

خلقتش به او می رسد، یعنی اگر کسی خواست دنیا را بگیرد، خلاف مقتضای خلقتش عمل کرده است و لذا مدیر و پروردگار عالم به کمک او نمی آید، چون بر اساس برنامه پروردگار عالم عمل نکرده است. اگر کسی در دنیا، خواست آخرتش را آباد کند، مطابق مقصد خلقت خود عمل کرده است، در نتیجه زمین و زمان در خدمت اوست، چون رزق با خلقت عجین است و همین که ما را خلق کرده اند، رزق ما را هم خلق کرده اند، علّتِ بدْ رزقی ما، به نحو افراطی دنبال رزق دویدن های ماست. حافظ می گوید:

بشنو

این نکته که خود را ز غم آزاد کنی

خون

خوری گر طلب روزی ننهاده کنی

می فرماید: اگر به دنبال رزقی باشی که مقتضای خلقت تو نیست و برای تو مقدّر نشده است، عملاً خون دل می خوری، بدون این که به نتیجه برسی.

برکات انتظار گشایش

آری؛ به عنوان یک مسلمان که به وعدة خدا ایمان داریم ما وظیفة خود را انجام می دهیم و بعد منتظر می مانیم تا آنچه برای ما مقدّر فرموده اند پیش آید و می دانیم آنچه مقتضای خلقت ماست و نیاز منطقی ماست برای ما خلق کرده اند، باید عجله نکنیم، به همین جهت رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«اِنْتِظارُ

الْفَرَجِ مِنَ اللهِ عِبادَةٌ وَ مَنْ رَضِیَ بِالْقَلیلِ مِنَ الرِّزْقِ رَضِیَ اللهُ تَعالی مِنْهُ بِالْقَلیلِ مِنَ الْعَمَل»؛ یعنی در امورِ خود منتظر فرج و

ص: 114

گشایش از طرف خدا بودن، نوعی عبادت است و هر کس به رزقِ کم راضی شد، خداوند نیز به عمل کم او راضی می شود.(1)

چون چنین انسانی چشم قلبش راحت تر به سوی خدا باز می شود. عمده آن است که انسان بفهمد، اوّلاً: آنچه نیاز حقیقی خلقت اوست حتماً برایش تقدیر کرده اند و به او خواهد رسید. ثانیاً: در تنگ دستی ها منتظر فرج و گشایش الهی باشد و بداند خداوند او را فراموش نکرده است. ثالثاً: بداند اگر برایش رزق کمی را تقدیر کرده اند و از آن راضی شود، خداوند هم عمل کم را از او می پذیرد و از او راضی می شود. و رضایت الهی بالاترین چیزی است که انسان بدان مفتخر خواهد شد. وقتی انسان از این نوع معارف غفلت کرد به گفتة یک نویسندة آمریکایی: هر روز برای خود معضلی ساختیم و برای رفع آن، معضلی دیگر ساختیم و تمام زندگی مان شده است معضل، آن هم معضلاتی که تمام زندگی ما را دارد می رباید.

تقدیرهای متفاوت، زمینه های امتحان

امام الموحدین علیه السلام می فرمایند:

«وَ قدَّرَ الْاَرْزاقَ فَکَثَّرَها وَ قَلَّلَها وَ قَسَّمَها عَلَی الضِّیْقِ وَ السَّعَةِ فَعَدَلَ فیها لِیَبْتَلِیَ مَنْ اَرادَ بِمَیْسُورِها وَ مَعْسُورِها. وَ لِیَخْتَبِرَ بِذلِکَ الشُّکْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِیِّها وَ فَقیرِها. ثُمَّ قَرَنَ بِسَعْتِها عَقَابیلَ فاقَتِها، وَ بِسَلامَتِها طَوارِقَ آفاتِها، وَ بِفُرَجِ اَفراحِها غُصَصَ أَتْراحِها، وَ

ص: 115


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 556.

خَلَقَ الْآجالَ فَأَطالَها وَ قَصَّرَها، وَ قَدَّمَها وَ أََخَّرَها، وَ وَصَلَ بِالْمَوْتِ أَسْبابَها، وَ جَعَلَهُ خالِجاً لِاَشْطانِها وَ قاطِعاً لِمَرائِرِ اَقْرانِها»(1)

یعنی حضرت پروردگار رزق ها را مقدّر کرد، پس برخی را فراوان رزق داد و برخی را اندک، و آن ارزاق را قسمت کرد، برای گروهی با وسعت و برای گروهی همراه با تنگی، پس در این کار عدالت کرد تا بیازماید هر دوی آن هایی را که در گشادگی رزق و یا در تنگی رزق اند، و امتحان کند از طریق شکر و صبر آن را که در ثروت است و آن را که در فقر است، سپس همراه کرد با فراوانی ثروت، مشقتِ نداری را. و با سلامتی و تندرستی، راه های بلا و بیماری را، و همراه کرد در کنار شادی ها اندوه های گلوگیر را، اَجل ها را معین ساخت، برخی را دراز و برخی را کوتاه، یکی را اَجلش را پیش انداخت و دیگری را واپس قرار داد و رشته های زندگی را به دست مرگ سپرد و مرگ را کِشنده طناب های دراز و پاره کننده ریسمان های کوتاه گِره خوردة آن ها قرار داد.

می فرماید: رزق را اندازه کرد، «تقدیر» یعنی مرز و اندازه ها را مشخص کردن، مثل جنس تن که خداوند برای شما تقدیر کرد و به انتخاب شما نبود که زن یا مرد باشید، تقدیر رزق ها هم با انتخاب ما نبوده است، در عین این که از عدل خدا خارج نیست، چون من با رزق کم اگر راضی به تقدیر خدا شدم، در زندگی خود طوری جهت می گیرم که به سود من است، همان طور که دیگری با رزق زیاد اگر در مسیر بندگی خدا باشد، جهتی می گیرد که به نفع او است. اگر او حریص شد و نتوانست در شرایط

ص: 116


1- نهج البلاغه، خطبه 91.

توسعه رزق وظیفة خود را انجام دهد، خودش کارش را خراب کرده است همچنان که اگر من از تقدیر الهی ناراضی شدم، خودم کار خودم را خراب کرده ام.

بعد می فرماید علّت این که رزقِ بعضی را زیاد و بعضی را کم تقدیر فرمود، این است که «لِیَبْتَلِیَ مَنْ اَرادَ بِمَیْسُورِها وَ مَعْسُورِها»؛ امتحان کند هر کدام را، یا در تنگی و سختی یا در گشایش و آسانی. چون ما در این دنیا برای امتحان آمده ایم، نه برای رزق جمع کردن، خدا رزقمان را تأمین کرده است. پس باید در شرایطِ مختلف زندگی دنیایی، وظیفه مان را خوب انجام دهیم تا در امتحان موفق شویم. شور خدمت به مردم چیز دیگری غیر از جمع آوری رزق است. امام خمینی«رحمة الله علیه» دنبال رزق نبود، ولی شورِ خدمت به مردم، سراسر قلبش را پر کرده بود و این روحیه جزء فرهنگ توحیدی و سنّت دینی همة انسان های موحّد است. ما فرهنگ توحیدیِ دنیای گذشته را داریم از دست می دهیم. بنده خودم روحیة خدمت گزاری را در مؤمنین گذشته دیده ام، به عنوان نمونه در خرداد سال 1349 نزدیکی منزل ما، پیرمرد دکّان داری بود از بقّال های قدیم که همه نوع کالایی داشتند، دیدم نیمه شب شده و او هنوز بیدار است، گفتم؛ چرا نرفته اید بخوابید؟ گفت: می ترسم کسی نیمه شب دل فرزندش درد بگیرد و شاه تره بخواهد و نتواند تهیه کند!! حالا در نظر بگیرید از نظر اقتصادی یک ریال شاه تره که از او می خریدند شاید هیچ سودی برایش نداشت، ولی روحیة خدمتگزاری او را بیدار نگهداشته بود. شور خدمت به مردم وقتی فرو می ریزد که حرصِ جمع آوری مال در جامعه زیاد شود،

ص: 117

شور خدمت به مردم در جامعه چیز بسیار خوبی بود، ولی از روزی که نگرانی از رزق جای آن را گرفت، به جمع آوری مال تبدیل شد و عملاً جامعه سقوط کرد.

پس به این قسمت از فرمایش حضرت عنایت خاص داشته باشید که فرمودند گشادگی و تنگی رزق برای امتحان است. رزق بنا به تقدیر الهی می آید، سختی اش آنچنان نیست که سبب شود ما از گرسنگی بمیریم، بلکه برای خوب یا بد امتحان دادن است. جنس زندگی روی زمین امتحان است لذاست که حضرت در ادامه می فرمایند: «و لیختَبِرَ بِذلکَ الشُّکْرَ وَ الصَّبْرَ مِنْ غَنِیِّها و فقیرها» از طریق رزق های تنگ یا گشاده، صبر یا شکر بندگان را امتحان می کند. ما آمده ایم در این دنیا که در سختی ها صبر و در راحتی ها شکر پیشه کنیم و از این طریق امتحان شویم. سپس می فرمایند: «ثُمَّ قَرَنَ بِسَعَتِها عَقابیلَ فاقَتِها وَ بِسَلامَتِها طَوارِقَ آفاتِها» یعنی؛ خدایی که صاحب این دنیاست این چنین در دنیا برنامه ریزی کرده است که در کنار وسعت رزق، تنگی رزق را قرار داده است، به طوری که نه آن چنان در جوانی باید شنگول باشید که فکر کنید اصلاً پیر نمی شوید و نه آن چنان در پیری افسوس بخورید که گویا چیزی را از دست داده اید. عین همین مسئله در ثروت است، نه در غنا مغرور باشید که چیزی دارید، چراکه چیزی ندارید، بلکه شرایط امتحان دادن دارید، و نه در فقر مأیوس باشید، چراکه فقیر نیستید، بلکه شرایط امتحان دادن دارید. می فرماید: اصلاً جهان این طوری است. در گستردگی رزق، سختیِ نداری را قرار داده و در کنار سلامتی و تندرستی، بیماری را قرار داده«وَ بِفُرَجِ اَفْراحِها غُصَصَ اَتْراحِها وَ

ص: 118

خَلَقَ الآجالَ فَأَطالَها وَ قَصَّرَها وَ قَدَّمَها وَ اَخَّرَها»؛ یعنی در کنار شادی، غم را گذاشته است که گمان نکنیم در آن شرایطی که هستیم همواره خواهیم بود و غرور و تکبر، ما را از شرایط امتحانِ زندگی دنیایی غافل کند و اجل ها و فرصت های دنیایی را نیز متفاوت مقدّر فرمود، به طوری که برای بعضی آن را طولانی مقدّر کرد و برای بعضی کوتاه، تا هر کس همواره فقط در فکر خوب امتحان دادن باشد، و همواره خود را در معرض مرگ بیابد، هر چند مقدّر شده باشد که عمرش طولانی باشد. گاهی در سلامت به مرگ کشیده می شوی، گاهی در فقر به غنا و همه این موقعیت ها برای ایجاد شرایط امتحان است در همة ابعادی که ما باید امتحان شویم. باید نوع نگاه به زندگی را درست کنیم و عمده آن است که جای رزق را درست بفهمیم تا بتوانیم درست بندگی کنیم وگرنه تمام عمرمان می شود دنبال رزق دویدن و ابعاد انسانیمان را که باید متعالی کنیم، لگدمال می نماییم.

اگر بر اساس معارف دین زندگی نکنیم، عملاً در دنیا جان می کنیم. قبلاً عرض شد؛ آن روستایی ساده گفت: چرا من در ده زندگی کنم و بروم علف بیاورم که گاو بخورد و زیر پایش را هم مجبور شوم تمیز کنم، خانه و اسباب زندگی را می فروشم و به شهر می آیم، هر روز صبح در صف شیر پاستوریزه می روم و شیر مورد نیازم را هم می خرم. ظاهر زندگی شهری یک رفاه است، ولی حالا که به شهر آمده زندگی اش وحشتناک شده است و آثار اضطراب و گرفتار رزق شدن و غفلت از بندگی، آرام آرام در شخصیت و روان او پدیدار می شود، حالا دیر بجنبد شیر

ص: 119

پاستوریزه تمام می شود. آن وقت در روستا در گسترة گشادة رحمت خدا، زندگی می کرد، ولی حالا به عشق رفاه، زندگی اش شده است تلاش برای از دست ندادن زندگی و این در حالی است که نمی داند با خودش چه کار کرده است، چون نفهمید اساس زندگی دنیا، امتحان بزرگ است، حال یا در فراخی رزق یا در تنگی آن. او به شهر آمد برای این که به رفاه و فراخی برسد، حالا به بن بست رسیده است و لذا است که پیامبرخدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «اَطْیَبُ الْکَسْبِ عَمَلُ الرَّجُلِ بِیَدِهِ»(1) یعنی؛ بهترین کسب، کسبی است که انسان روزی خود را با دست خود تهیه کند. چون به کمک چنین رزقی راحت تر به هدف اصلی زندگی می رسد.

باید این اصل را که حضرت در این قسمت از خطبة 91 می فرمایند فراموش نکنیم تا معنی تقدیرات الهی در زندگی برایمان روشن باشد.

تعالی در دلِ تقدیرات

در نامه 72 نهج البلاغه حضرت می فرمایند:

«اَمّا بَعْدُ فَإِنَّکَ لَسْتَ بِسابِقٍ اَجَلَکَ وَ لامَرْزُوقٍ ما لَیْسَ لَکَ»؛ یعنی آنچنان نیست که تو از اجل خود پیشی گیری، همچنان که آنچنان نیست که آنچه روزی تو نیست به تو برسد.

چون نه قرار این است که ما تا ابد در این دنیا بمانیم، و نه بنا این است که همة اموال دنیا و رزق های آن در اختیار ما باشد. مال و ثروت یک امکان است در دنیا تا در خدمت بندگی ما باشد، همچنان که عمر یک

ص: 120


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره332.

فرصت است که باید خوب از آن استفاده کنی. رزق هم در حدّ وسیله ای است، جهت ادامة زندگی در این دنیا.

حضرت می خواهند این نکته را برای انسان ها روشن کنند که ای انسان! تو از مرگ خود جلو نمی زنی، به طوری که بتوانی مرگ خود را پشت سر بگذاری و باز در این دنیا به زندگی خود ادامه دهی و در همین رابطه بتوانی رزقی را که برای تو نیست به دست آوری و از آن استفاده کنی. بعد ادامه می دهند که:

«وَاعْلَمْ بِأنَّ الدَّهْرَ یَوْمان؛ یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ وَ أنَّ الدُّنْیا دارُ دُوَلٍ، فَما کانَ مِنْها لَکَ اَتَاکَ عَلی ضَعْفِکَ وَ مَا کَانَ مِنْها عَلَیْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ» یعنی؛ بدان که روزگار دو روز است، روزی به سود توست و روزی به زیان تو، و نیز بدان که دنیا خانة دگرگونی ها است - لذا از دست این فرد به دست آن فرد می چرخد- آنچه مال تو باشد هر چند در رسیدن به آن ناتوان باشی خود را به تو خواهد رساند، و آنچه هم به زیان توست، به کمک نیروی خود نمی توانی از خود دفع کنی.

شما تجربه کرده اید؛ عموماً پیرمردها و پیرزنان کار نمی کنند ولی چون عمرشان باید ادامه داشته باشد، رزق آن عمر هم کنار آن ادامه دارد، و لذا به راحتی زندگی می کنند. خیلی چیزها در کنار زندگی ما بنا به حکمت الهی تقدیر شده است و ما در بستر همین تقدیرات الهی باید امتحان بدهیم، آن تقدیرات، ربطی به انتخاب من و شما ندارد، من در این کار مختارم که خودم را در عرصة آزمایش های الهی، بپرورانم. انتخابِ خوب و یا بد کردن، به عهدة شماست، ولی تغییر تقدیرات به عهدة شما نیست.

ص: 121

مثلاً زن یا مرد شدنِ شما تقدیر الهی است، امّا حالا که زن شدی، می توانی زن خوبی باشی، و لذا تغییر و تعالی تو به عهدة توست. شیطان می خواهد ما جملات دقیق امام معصوم را بد بفهمیم. حضرت می فرمایند: تقدیرات و برنامه ریزی هایی در این عالم توسط ارادة حکیمانه الهی شده است و هنر انسانِ مؤمن این است که سنّت ها و تقدیرات الهی را بشناسد و بر اساس آن اصول، برای زندگی خود برنامه ریزی کند و مواظب باشد که عمر خود را صرف تغییر اصول و تقدیرات نظام الهی نکند، بلکه تلاش کند در دل آن اصولِ حکیمانة نظام خلقت، خود را بپروراند و لذا می فرمایند از قواعدِ روزگار این است که روزی به سود تو است و روزی به زیان تو. تو این قاعده را بشناس تا در شرایط مختلف به راحتی مسیر خود را بپیمایی. از قواعد و اصول دنیا این است که حالت دست گردان دارد، یک روز در دست تو است و یک روز در دست دیگری است و این قاعده را خوب بشناس که جنس دنیا این است، نه این که گمان کنی زرنگی های تو موجب شده است امروز در دست تو باشد و در نتیجه تا آخر هم می توانی آن را حفظ کنی. می فرمایند: قاعده آن است که از این دنیایِ گردان، آنچه از آنِ توست - هر چند ناتوان باشی- خود را به تو می رساند، همچنان که آنچه از این دنیای گردان از آن تو نیست، با قدرت و مدیریت و برنامه ریزی های خود نمی توانی در دست خود نگهداری. عمده؛ فهمِ سنن ثابت عالَم است، انسان های بزرگ، بزرگی و عظمتشان در فهم این قواعد است. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

ص: 122

«اُطْلُبُوا الْحَوائِجَ بِعِزَّةِ الْاَنْفُسِ، فَإنَّ الْاُمُورَ تَجْری بِالْمَقادیر»؛(1) یعنی حوائج و نیازهای خود را همراه با عزّت نفس پیگیری و برآورده سازید، چراکه امور عالم بر اساس مقادیر و قواعدی تنظیم شده است.

پس فکر نکنید با تلاش های افراطی و خود را به ذلّت انداختن، می توانید قواعد و مقادیر عالم را به هم بزنید و چیز بیشتری به دست آورید.

همچنان که حضرت در جای دیگر می فرمایند:

«در طلب دنیا معتدل باشید، زیرا به هر کس هر چه قسمت اوست می رسد.»(2)

ریشة همه این سخنان، بصیرتی است که این عزیزان نسبت به تقدیرات و برنامه ریزی های عالم دارند، هنر ما این است که در برخورد با این جملات از قواعد عالم آگاه شویم و خود را در یک هماهنگی با آن قواعد بپرورانیم و با تمام وجود به آن قواعد و تقدیرات حکیمانه عالم راضی باشیم.

به مرحوم میرزا رضای کرمانی - قاتل ناصر الدین شاه- گفتند: سیّد جمال که به تو گفت ناصر الدین شاه را بکش، الآن که تو در زندانی، و سید جمال آزاد، او به ریش های تو می خندد. گفت: اگر سیّد عزیز به ریش من می خندد، حتماً ریش من خنده دار است. این را پذیرش و ارادت گویند. کاری بکنید که سخنان معصومین را که تماماً اظهار قواعد و سنن عالم است، بپذیرید تا چشمانتان نسبت به نظام حکیمانة عالم باز شود، یعنی در

ص: 123


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 325.
2- نهج الفصاحه، حدیث شماره 67.

یک کلمه بیایید عقل امام را بگیرید و جای وَهمیات خود بگذارید، ما هر چه ضرر کردیم به جهت بازی های وَهم است، گفت:

تو

درون چاه رفتستی زکاخ

چه

گُنه دارد جهان های فراخ

یک قدم از گرد و غبار وَهم خود بیرون بیایید تا بفهمید امام علیه السلام چه می گویند. حرف های امام و پیامبر، آسمانی است، با زمینی بودن خود، نمی توان آن را فهمید. پیامبر خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«اِبْنَ آدَمَ! عِنْدَکَ ما یَکْفیِکَ وَ تَطْلُبُ ما یُطْغیکَ، اِبْنَ آدمَ! لا بِقَلیلٍ تَقْنَعُ وَ لا بِکَثیرٍ تَشْبَعْ»(1) یعنی؛ ای فرزند آدم! آنچه برای تو کافی است در دسترس خود داری و در طلب آنی هستی که تو را به طغیان وامی دارد، ای فرزند آدم! نه به اندک و قلیل قناعت می کنی و نه از بسیار سیر می شوی.

امتحان در شرایط گوناگون

پس ملاحظه می کنید که مشکل در جای دیگر است و ما باید با شناخت خود و شناخت قواعد عالَم، خود را اصلاح و جهت اصلی خود را طی نماییم و بفمیم نه از اجل خویش می توانیم فاصله بگیریم و نه رزقی غیر از رزق خودمان را می توانیم تصاحب کنیم و نه از شرایطی که علیه ماست می توان فرار کرد و نه شرایطی که به نفع ماست از دست ما می رود و نه آن وقتی که دنیا به ما روی کرد، تا آخر می ماند و نه آن روزی که دنیا به ما پشت کرد، پشت کردن آن را می توان با قدرت خود تغییر داد، بلکه این ها زیبایی های عالم حکیمانه الهی است تا هر کس همواره در شرایط

ص: 124


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره24.

مختلف در معرض امتحان قرار گیرد و نهفته های وجود خود را از حالت بالقوّه به حالت بالفعل درآورد.

به سورة هود آیه 6 و سوره فجر آیه های 15و 16و 17 مراجعه بفرمایید که بحث آن گذشت، این آیات را با دقّت کار کنید تا بتوانید یک مقام حکیمانه روحانیِ معنوی پیدا کنید تا در ارتباط با خدا، چون حکیمان بزرگِ تاریخ در مقابل حادثه ها و تقدیرات عالم با متانت و وقار موضع گیری کنید، نه چون انسان های زبون، خود را اسیر سرنوشت محتوم بپندازید و در پروریدن خود، خود را دست بسته ببینید و نه همچون پلنگ های مغرور به جنگ ماه بروید و بخواهید با تقدیرات عالم بجنگید.

عمده آن است که یک لحظه از آبادانی قیامت غفلت نشود و با نور سخن علی علیه السلام این رهنمود را به خودمان القاء کنیم که «آن چه برای آبادانی قیامت تو نیست، برای تو ارزش ندارد، و آن چه برای غیرْ داری، در واقع نداری». مثلاً من برای جلب توجه شما یک خانة تجملی می سازم که شما بگویید عجب خانه ای! این خانه در واقع رزق من نیست و در ابدیت، به کار من نمی آید، پس در واقع مال من نیست، آری در واقع مال من نیست، و القاء این نکتة اخیر به قلب، ما را نجات می دهد، چون چنین خانه ای را مال خود نمی دانیم که برای به دست آوردن آن عمر خود را از بین ببریم.

ثروت و مالی که من و شما را از انجام وظیفة دینی که موجب آبادی قیامت است محروم می کند، دام من و شما است. اگر گرفتاری های اقتصادی و طلب مال بیشتر، وظیفة رعایت والدین را از ما گرفت، به دست

ص: 125

آوردن آن مال، به دست آوردن قطعه ای از جهنم است. روز قیامت از من نمی پذیرند که خیلی کار داشتم و لذا به پدر و مادرم سر نزدم، چون قاعدة نظام الهی این بود که با احسان به والدین قیامت خود را آباد کنیم. حضرت اصرار دارند ما را متوجه کنند، آنچه از دنیا و فعالیت دنیایی، برای ما می ماند همانی است که موجب آبادانی قیامت ما بشود.

زندگی در قیامت؛ یعنی زندگی نفس در مرتبه ای برتر از مرتبة وجود دنیا، حالا کدام مرتبه اگر آباد باشد ما به مقصد واقعی خود رسیده ایم؟ پس آبادانی قیامت یعنی آبادانی واقعی خودمان، و غفلت از قیامت یعنی آبادانی عالَم خاک. اگر سعی من در آبادانی لباس و خانه بود، غیر خود را آباد کرده ام، این ها می رود و من می مانم با خودم، حالا اگر با خودم که آباد نشده است روبه رو شوم و تا ابد هم باید با آن خودِ ناآباد زندگی کنم، آیا خسارت بزرگی نیست؟ و آیا رهنمود از این بزرگ تر وجود دارد که علی علیه السلام می فرمایند؟ آبادانی قیامت؛ آبادانی قلب است به نور ایمان و سعی در نزدیکی به خدا. قلب انسان با یاد خدا آباد می شود ولی حبّ دنیا و یاد دنیا قلب را می میراند، وقتی قلب مرد چیزهای دیگر که مرده اند، قانعش می کنند و هزاران هزار ذهنیات پوچ، انسان را از زندگی حقیقی باز می دارند و همان ها برایش سنگین و ارزشمند می شود، این آدم کجا، و آن آدمی که با ارتباط با حضرت اَحد -که منشأ همة کمالات نیز هست- خودش را از همة این کثرات آزاد می کند کجا! از جملة این کثرات، رزق است، اگر از رزق آزاد شدی نه غم رزق آینده را می خوری و نه غم رزقی که رفت و به دست تو نرسید.

ص: 126

آزادی از وَهم

می فرمایند: اگر بناست غم رزقی که رفت و به دست تو نیامد را بخوری، غم این همه چیزهایی که هست و می آید و تو به آن ها دست نیافته ای را نیز بخور. خیلی چیزها به ظاهر می توانستی به دست آوری ولی نشد، حالا چه شد؟ هیچی. حضرت می خواهند ما را از آرزوهای پوچِ آینده و غم های بیخود گذشته، آزاد کنند. برای ملموس کردن موضوع مثالی هست که:

شخصی چند مرغ داشت که به اصطلاح کُرچ آمده بودند و آماده بودند تا اگر تخم مرغ زیر بال آن ها قرار دهند جوجه بیاورند. رفت و تعدادی تخم مرغ خرید و در سبدی قرار داد و روی سرش گذاشت و به سوی خانه حرکت کرد. در مسیر که می آمد به فکر فرو رفت که حالا این تخم مرغ ها را زیر پای مرغ ها می گذارم، همة آن ها جوجه می شوند، بعد آن جوجه ها بزرگ می شوند و تخم می گذارند و بعد دوباره همان تخم مرغ ها را زیر پای خودشان می گذارم و جوجه می شوند و آن جوجه ها مرغ می شوند و تخم می کنند و دوباره از آن ها جوجه به دست می آورم، و چه می شود، ثروتمندترین مرد شهر خواهم شد و همه به من تعظیم می کنند. همین که در فکر بود که همة مردم شهر به من تعظیم می کنند، خودش هم به حالت تعظیم در آمد که ناگهان سبد تخم مرغ ها از سرش افتاد و همة آن ها شکست. به خود آمد که عجب! از اول هم بدتر شد.

ص: 127

قصة خیلی از انسان ها این گونه است که گرفتار نیامده هایی هستند که هرگز نمی آید و در نتیجه از شرایطی هم که در آن قرار دارند درست استفاده نمی کنند.

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: «وَ اِنْ جَزِعْتَ عَلَی ما تَفَلَّتَ مِنْ یَدَیْکَ فَاجْزَعْ عَلَی کُلِّ ما لَمْ یَصِلْ اِلَیْکَ» که معنی آن قبلاً عرض شد، تأکید دارند که خود را به کلی از نداشتن هایت آزاد کن، هم نسبت به آنچه باید می داشتی و از دستت رفته و هم نسبت به آنچه نداری و آرزو داری به دست آوری، هیچ کدام از این ها رزق تو نیست، رزق تو آنهایی است که در گذشته به دستت رسید و آینده به پیش تو می آید، پس همان هایی که همواره داری را بگیر تا روح تو با عبادت خدا بتواند قیامت خود را آباد کند. مگر در نمازهای خود، غم گذشته و آرزوهای آینده نیست که رابطة ما را با خدا از بین می برد و از آبادانی قلب محروممان می کند؟ روحِ اسیر نمی تواند پرواز کند، چون نیازهای کاذب، تن او را به پایین می کشد. گفت:

برگشاده

روح بالا، بال ها

تن

زده اندر زمین چنگال ها

چون زمینی شده از آبادانی معنوی محروم می شود، و علت همة این مشکلات هم آن است که از رزق حقیقی اش به سوی رزق آرمانی نظر کرده است.

سپس حضرت در ادامه می فرمایند: «اِسْتَدِلَّ عَلَی ما لَمْ یَکُنْ بِمَا قَدْ کانَ، فَاِنَّ الْاُمُورَ اَشْباهٌ» یعنی؛ دلیل بگیر و برای خود روشنگری کن که آن چیزی را که هم اکنون نداری و قبلاً داشتی، مثل آن چیزی است که از

ص: 128

اول نداشتی، چرا که امور شبیه هم اند. چون هر دوی آن ها فعلاً نسبت به تو، نداشتن است، و هیچ کدام از آنِ ما نبود. عمده آن است که انسان نظر و ذهن خود را نسبت به نداشتن های خود منصرف کند. راه کار علی علیه السلام راه کار بسیار خوبی است که از نداشتن هایی که از اول نبوده و تو نگران آن نیستی، نتیجه بگیر نسبت به نداشتن هایی که از دست داده ای، و آن ها را مثل اولی قلمداد کن. به اصطلاح مردم بگو: «گیرم که از اول نداشتم» چون فرقی بین آن دو نوع نداشتن نیست، بیخود ذهن خود را مشغول نداشتن هایی کرده ای که از دست داده ای و لذا روح خود را لگد مال این فرض بیخود می کنی و از امکان تعالی در دنیا محروم می شوی و بعد می گوییم چرا ما مثل علماء و عرفای بزرگ قلبی که بتواند با خداوند اُنس داشته باشد نداریم؟! آن بزرگان اول سخنان ائمه علیهم السلام را محور زندگی خود قرار دادند و به راحتی از خیلی چیزها گذشتند تا به اُنس با خدا رسیدند و با این کار عملاً همه چیز را به دست آوردند. در شهدا چنین خصلت هایی احساس می شد که به راحتی از دنیا و آن چه در آن است گذشتند. باور بفرمایید در چهرة بعضی از آنها گذشتن از دنیا کاملاً پیدا بود، چشمشان افق دیگری را می دید، آیا این ها اگر غصة دنیای از دست رفته شان را می خوردند، چشمشان تا این جاها باز می شد؟ مادر یکی از شهدا می گفت: آنچنان فرزندم در این دنیا نبود که هرچه به او نگاه می کردم او را شهید می دیدم، اصلاً نمی توانستم او را متعلق به خودم و دنیا ببینم.

امیرالمؤمنین علیه السلام بنا دارند افق دید و قلب ما را تا آنجا پیش ببرند که خود را دنیایی نبینیم و به جای آن که خدمت گذار دنیا شویم، دنیا را

ص: 129

خدمت گذار خود ببینیم و به آبادانی قیامت خود همت کنیم، آن حضرت دید و به ما هم نشان داد، هنر ما گرفتن بصیرت علوی است. به گفتة مولوی:

ای

علی که جمله عقل و دیده ای

شمه ای

بنما از آنچه دیده ای

و حضرت به واقع شمه ای از آنچه دیده اند را بر ما نمایاندند. ولی:

هر

آن کس نیاموخت ز آموزگار

بیاموزدش

گردش روزگار

در خاتمه به این فرمایش امام الموحدین علیه السلام عنایت بفرمایید که مطلبی است پر از رمز و راز. می فرمایند:«کَمْ مِنْ مُتْعِبٍ نَفْسَهُ مُقْتَرٍ عَلَیْهِ وَ مُقْتَصِدٍ فِی الطَّلَبِ قَدْ سَاعَدَتْهُ الْمَقَادِیرُ»(1) یعنی؛ چه بسیار افرادی که در طلب دنیا نفس خود را به سختی می اندازند و با این حال خداوند بر آن ها تنگ دستی وارد می کند، و چه بسیار افراد میانه رو و مقتصدی که تقدیرهای الهی به کمکشان می آید و با توجه به مقدرات الهی برنامه های خود را جلو می برند.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در روایت مشهور به «ای اباذر» می فرمایند:

«یا اباذر! لَوْ اَنَّ ابْن آدَمَ فَرَّ مِنْ رِزْقِه کَما یَفِرُّ مِنَ الْمَوْتِ لَأَدْرَکَهُ رِزْقُهُ کَما یُدْرِکُهُ الْمَوْتُ». یعنی؛ ای اباذر! اگر فرزند آدم از رزقش همچنان که از مرگ فرار می کند، فرار کند باز رزق تعیین شدة او به او خواهد رسید همچنان که مرگ او به او خواهد رسید.

ص: 130


1- کافی ج 5، ص 81.

این روایت ما را از نگرانی تأمین رزق آزاد می کند و موجب ایجاد زمینة اُنس هر چه بیشتر انسان با خدا خواهد شد.(1)

و نیز پیامبر در فراز دیگر از سخنشان به اباذر می فرمایند: «یا اَباذر! اِسْتَغْنِ بِغِنَی الله یُغْنِکَ اللهُ. فَقُلْتُ: وَ ما هُوَ یا رَسولَ الله؟ قالَ: غَذاءُ یَوْمٍ وَ عِشاءُ لَیْلَةٍ، فَمَنْ قَنَعَ بِهَا رَزَقَهُ اللهُ فَهُوَ اَغْنَی النّاسِ».

یعنی؛ ای اباذر! خود را به آن چه خدا تو را غنی ساخته، غنی دان. اباذر می گوید: عرض کردم آن چیست ای رسول خدا؟ حضرت فرمودند: غذای یک روز و شام یک شب، هرکس قانع شد به رزقی که خداوند به او داده، ثروتمندترین مردم است.

این روایت؛ موضوع غنای دروغین را از غنای حقیقی مورد بررسی قرار داده و نقش خیال و آرزوها را در به دست آوردن ثروت های دروغین روشن می کند.(2)

قرآن در آیه 60 سوره عنکبوت می فرماید: «وَکَأَیِّن مِن دَابَّةٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» یعنی؛ چه بسیار جنبندگان که رزق خود را حمل نمی کنند- مثل پرندگان- و خدا رزق آن ها را و شما را می دهد، و او شنوا به نیازهای شما و دانا به راه های رفع نیازهای شماست.

ص: 131


1- در رابطه با مسأله فوق می توانید به سلسله مباحث شرح حدیث «ای اباذر» جلسه 86 مراجعه فرمایید.
2- برای بررسی بیشتر در موضوع فوق به سلسله مباحث شرح حدیث «ای اباذر» جلسات 91 و 92 مراجعه فرمایید.

آیه می فرماید: فرقی نمی کند بین آن پرنده ای که زمین و منبع درآمد ندارد، و شما، همه را خداوند رزق می دهد، پس مواظب باشید از رزّاق بودن خدا غافل نشوید و فکر کنید زمین و مغازه و ادارة شما عامل حقیقی رسیدن رزق شما است و از خدا و وظیفة خود نسبت به خدا غافل شوید. سپس در آیة بعد می فرماید: «وَلَئِن سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ فَأَنَّی یُؤْفَکُونَ» یعنی؛ اگر به همین افراد که از رزّاق بودن خدا غافل شده اند و خود را گرفتار حرص در طلب رزق کرده اند بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را خلق کرد و انضباط خورشید و ماه را در قبضة خود دارد؟ خواهند گفت: خدا! پس به این ها بگو حالا که چنین است این چه تهمتی است که روا می دارید و منکر رزّاق بودن خدایید و این چنین در طلب رزق سر از پا نمی شناسید؟ و لذا در ادامه به عنوان نتیجه گیری می فرماید: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» یعنی؛ حالا که متوجه شدید از آن پرنده بدون سرمایه تا شما که سرمایه و زمین و مغازه دارید، همه را خدا رزق می دهد، و حالا که متوجه شدید تمام عالَم در قبضة قدرت خداوند است، پس بدانید: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء مِنْ عِبَادِهِ وَیَقْدِرُ لَهُ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ» یعنی؛ خدا است که با برنامه هایی که دارد هرکس را اراده کرد، رزقش را وسعت می دهد و یا محدود می کند، چرا که

ص: 132

خداوند بر همه چیز دانا است و می داند شرایط بندگی هرکس چگونه باید باشد.(1)

«والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته»

ص: 133


1- برای شرح بیشتر این آیات می توانید به بحث تفسیر سوره عنکبوت جلسه 24 رجوع فرمایید.

ص: 134

زندگی، ماوراء وسعت و تنگی رزق

اشاره

ص: 135

ص: 136

بسم الله الرحمن الرحیم

﴿إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاء وَیَقْدِرُ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا﴾

﴿وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُم﴾

﴿إنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْأً کَبِیرًا﴾(1)

چگونگی ورود به زندگی اَقْوم

قرآن در سوره اسراء آیه 9 می فرماید: «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَ یُبَشِّرُ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کَبِیرًا»؛(2) یعنی این قرآن به راه و روشی که اقوم و پابرجا است دعوت می کند و بشارت می دهد مؤمنینی را که به اعمال صالح مبادرت می ورزند، که برای آن ها اجر بزرگی در پیش است.

«أَقْوَمُ»؛ یعنی چیزی که هم خودش قوام دارد و زوال ناپذیر است، هم هر چیزی که به او نزدیک بشود محکم و زوال ناپذیر می شود، یعنی

ص: 137


1- سوره اسراء، آیات 30 و 31.
2- سوره اسراء، آیه 9.

آنچنان محکم است که در خودش هیچ سستی نیست و کسی هم که به او نزدیک بشود از نقص و اضمحلال می رهد.

بعد از طرح این نکته؛ دستوراتی می دهد که از طریق آن دستورات، ما به اَقْوم نزدیک می شویم و از زوال و اضمحلال نجات می یابیم.

می فرماید: معبودی غیر از الله برای خود قرار نده، و برای این که این خصلت در تو رشد کند، احسان به والدین بکن که آن ها مسیر ایجاد تو توسط خداوند بودند. احسان به والدین یک نوع خدانگری و خدادوستی است. بعد می فرماید: حق را در قوم و خویشت جاری کن و با روحیة حق دوستی، حقوق آن ها را رعایت کن، «وَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ» یعنی؛ حقوق آشنایان و مساکین و درراه مانده ها را ادا کن، حق هر ذی حقّی را حرمت بگذار، حقوق این ها را رعایت کن. یعنی؛ حریم حق را در این گروه ها رعایت کن، تا در عین نظر به خویشاوندان، حق در روابط تو با سایر انسان ها گُم نشود.

در واقع با طرح این دستورات دارد سنّت «یَهْدی لِلَّتی هِیَ اَقْوَم»؛ را گوشزد می کند تا ما حق را بشناسیم و رعایت کنیم.

راه ایجاد یگانگی در شخصیت

بعد در همین راستای «یَهْدی لِلَّتی هِیَ اَقْوَم» می فرماید: «وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا»(1) در ارتباط با جامعه و رعایت حقوق آن ها، اهل ریخت و پاش نباش، وگرنه تعادل توحیدی ات به هم می خورد، نمی توانی یگانه شوی تا

ص: 138


1- سوره اسراء، آیه26.

با یگانه ارتباط برقرار کنی، تمام مقصد و مقصود قرآن در تمام دستورات دین این است که انسان شایستة قرب الهی شود، حتّی فرمود: «ما خَلَقْتُ الْجِنِّ وَ الْاِنْسَ اِلّا لِیَعْبُدُون» و هدف خلقت انسان و جن را بندگی خدا قرار داده است. در جای دیگر می فرماید: «وَ اعْبُدْ رَبَّک حَتّی یَأتِیَکَ الْیَقین» یعنی؛ پروردگار خود را بندگی کن تا به یقین برسی. «یقین» مقام رؤیت حق و مقام قرب کامل است، پس تمام دستورات دین برای این است که انسان شایستة قرب شود، آن وقت لازمة شایستة قرب شدن، نزدیک شدن به أَحد است و لازمه نزدیکی به أَحد، شخصیت یگانه پیداکردن است، یعنی اگر ما در شخصیت خود یگانگی لازم را نداشته باشیم، اصلاً شایستة ارتباط با أَحد نمی شویم.

شخصیت انسان موحّد غیر از شخصیت انسان فاجر است، فاجر؛ یعنی کسی که ابعاد شخصیتش منفجر شده، هر گوشه اش به چیزی گرفتار شده است. ولی انسان موحّد یعنی کسی که تمام امیالش در زیر نور شریعت، به یگانگی رسیده است، چون خود را در تحت حکم اَحد قرار داده و مسلّم به اندازه ای که شخصیت انسان یگانگی داشته باشد، می تواند در مقام قربِ با أَحد باشد.

پس دستورات دین، دستورات«یَهْدی لِلَّتی هِیَ اَقْوَم» است که تو را از یگانگی و استحکام برخوردار می کند، به همین جهت می فرماید: مواظب باش شیطانی عمل نکنی، شیطان در مقابل خدا کفر می ورزد، چون اهل

ص: 139

ریخت و پاش است، فرمود: «إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُواْ إِخْوَانَ الشَّیَاطِینِ »(1) یعنی آن ها که اهل ریخت و پاش هستند از همراهان و برادران شیطان اند، تو اهل ریخت و پاش نباش که تعادلت از دست می رود، نگاه اقتصادی صِرف به عمل تبذیر نکنید، به عنوان شرک و کفر به آن نگاه بکنید، یعنی همان طوری که خداوند به آن نگاه کرده است. آیه قرآن این است که اگر مُبَذِّر باشید، فکرتان شیطانی می شود، یعنی گرفتار کفر می شوید و از خداوند، محجوب می گردید و دیگر نمی توانید با خدا ارتباط برقرار کنید، مقام گسستگی و انفجار و بی تعادلی در شخصیت خود پیدا می کنید.

تعادل توحیدی

باز در رابطه با «إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ» و این که این قرآن راه های پایدار و ماندگار را به بشریت نشان می دهد و این که انسان ها در یک تعادل مطلوب قرار گیرند. می فرماید: «وَلاَ تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَی عُنُقِکَ وَلاَ تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا»(2) یعنی دست خود را آنچنان به گردنت قفل نکن که هیچ بخششی از تو صادر نشود، و آن چنان هم در بخشش افراط نکن که دچار فقر کامل شوی. نه بخل بر تو حکومت کند، نه بی پروایی در خرج کردن و بخشیدن. قدرت مدیریت اقتصادی تحت دستورات دین به انسان تعادل توحیدی می بخشد، در راستای چنین دستوراتی، به خصوص دستور اخیر، یک قاعدة کلّی را در

ص: 140


1- سوره اسراء، آیه27.
2- سوره اسراء، آیه29.

امر رزق گوشزد می کند و می فرماید: «إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا»(1) یعنی این سنّت پروردگار تو است که هر کس را خواست رزقش را وسعت می دهد و یا محدود می نماید، زیراکه او به حقیقت و موضع گیری بندگانش از قبل آگاه بوده و می دانسته است چه اندازه از رزق به مصلحت آن ها است.

علامه طباطبایی«رحمة الله علیه» بر اساس سیاق سوره در رابطه با این آیه، فرمایش خوبی دارند. می فرمایند:

«خداوند رزق را بر عدّه ای فراخ و برای عدّه ای تنگ می کند، امّا نه آنچنان تنگ می گیرد، که به کلّی قطع کند، نه آنچنان وسعت می دهد که بی حساب باشد، تو هم این طوری باش تا متخلّق به اخلاق خدا گردی.»

علامه«رحمة الله علیه» از این آیه، استفاده برای توحید شخصیت می کند. یعنی؛ آیه می خواهد بگوید چنان چه بر روش الهی عمل کنی، تعادل شخصیت برایت حفظ می شود. ببین خدا چطوری با بندگانش برخورد کرده است، نه افراط و نه تفریط، نه آنجا که تنگ می گیرد به کلی قطع می کند و نه آنجا که مصلحت می داند وسعت دهد بی حساب وسعت می دهد، بلکه با یک تعادل و قوام خاصی در عالم تصرف می کند، که این همان تدبیر اَقْوم است. پس حالا که متوجّه شدید این قرآن به اَقْوَم دعوت می کند، تا وقتی که دارای یک نحوه تعادل و روحیة اَقْوم نشوید، نمی توانید بهرة لازم را از زندگی خود ببرید و قرآن هم به این جهت از سنّت های اَقْوَم خبر می دهد

ص: 141


1- سوره اسراء، آیه30.

که می خواهد ما با آن ها هماهنگ شویم. اساس بندگی برای هماهنگی با نظام اَقوم الهی است و عمده مشکل این قرن همین است که بشر به بندگی اش قانع نیست، اصلاً قناعت در دستورات دین، قناعت در بندگی است که ظهورش قناعت در اقتصاد است. شما روایات را بخوانید، عمده این است که انسان، قانع بشود بنده است، وقتی که قانع شد که بنده است، می بیند همة عالم برای اوست و برای تعادل او آفریده شده تا او را به استحکام شخصیت و قوام در انسانیت برساند. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «مَنْ اَصْبَحَ مُعافِیَ فی بَدَنِهِ آمِناً فی سِرْ بِهِ، عِنْدَهُ قُوْتُ یَوْمِهِ، فَکَاَنَّما خُیِّرَتْ لَهُ الدُّنْیا بِحَذافیرِها»(1) یعنی هر کس صبح کند در حالی که تنش سالم و در جماعت خود ایمن باشد، و خرج و رزق آن روزش در نزدش باشد، مثل آن است که جهان با تمام آنچه در آن هست، مال اوست. چون چنین کسی در چنین شرایطی هر آنچه را واقعاً از دنیا می طلبد به طور کامل دارد. و لذا نمی خواهد برتر از بقیه باشد، آن وقت مال بیشتری که به وسیلة آن بتواند بر شما فخر کند نمی خواهد.

دقّت کنید! به آن عارف گفتند: از خدا چه می خواهی؟ گفت: «هر چه خدا بخواهد!! بنده را چه حقّی که بگوید چه می خواهم، به گدا هر چه دادند می گیرد». بنده از خدا چه می خواهد؟ هر چه او بخواهد، حالا اگر وسعت داد، همان را می خواهد، اگر تنگ گرفت، همان را می خواهد، البته مؤمن تنگ بودن رزق خود را احساس نمی کند، سخت گیری های خدا را در جاهای دیگر می شناسد. بدترین بلا را برای خود، از بین رفتن لذّت

ص: 142


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 2803.

مناجاتش می داند، قساوت قلب را بلای حقیقی می داند، مؤمن اصلاً حسّ نمی کند که خداوند با این تنگی رزق به او تنگ گرفته است. کسی که به بندگی خدا قانع است، و از دنیا به همین حالت بندگی بسنده کرده است، از این تعادلِ تنگ گرفتن و یا وسعت دادن های رزق، مدیریت مدبّرانه حق را می بیند، نه حسرت می خورد به جهت آن که ندارد، و نه مغرور می شود به جهت این که دارد، چون هر دوی این صفات شیطانی است. اصلاً بنا نیست از نداشتن دنیا حسرت بخوریم.

خداوند از ما به ما آگاه تر است

پس طبق این آیه که می فرماید «إِنَّ رَبَّکَ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَن یَشَاءُ وَیَقْدِرُ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا» به این نتیجه رسیدیم که رزق هرکس مقدّر شده است، حالا اگر بر ما تنگ گرفتند، الحمدلله، و اگر وسعت دادند، باز هم الحمدلله. ما خودمان نمی دانیم واقعاً کدام یک از آن دو برای ما خوب است، خداوند در آخر آیه می فرماید: «اِنَّهُ کانَ بِعِبادِهِ خَبیراً بَصیراً»؛ یعنی خداوند از قبل به وضع بندگانش آگاه و بصیر بود. پس او بهتر از ما وضع ما را می داند، همچنان که اعضاء مورد نیاز ما را قبل از تولد، برای ما پیش بینی کرد، و همچنان که برای هدایت ما پیامبران را فرستاد تا گمراه نشویم، خودش رزق مورد نیاز ما را، آن هم طوری که برای ما مصلحت است، تقدیر فرموده است. با توجّه به این نکته؛ زندگی ما ماوراء وسعت و تنگی رزق خواهد شد. گفت:

عاشقم

بر لطف و بر قهرش به جدّ

ای

عجب کس عاشق این هر دو ضد

ص: 143

یعنی من آسانی ها و سختی های پروردگارم را کاملاً پسندیده ام، هر چند این کار عجیب است، امّا نه در مورد پروردگارم،

نالم

و ترسم که او باور کند

وز

ترحّم جور را کمتر کند

آری؛ طبیعی است که در اثر سختی ها ناله می کنم، چون اقتضای برخورد با سختی ها ناله است، هر چند نگرانم خداوند بر این نالة من ترحّم فرماید و سختی هایی را که مصلحت روح و زندگی من است کم کند، آن وقت در این حال ناله ای دیگر سر می دهم به جهت رفع سختی ها.

والله

ار زین خار در بستان شوم

همچو

بلبل زین سبب نالان شوم

یعنی سوگند به خدا اگر از سختی هایی که پروردگارم برایم مقدر فرموده به راحتی ها منتقل شوم، مثل بلبلی که از محبوبش جدا شده، ناله سر می دهم، چون من هر چه او برایم بخواهد می خواهم. اگر یک مشکل برایم ایجاد کرد، این مشکل در جای خود، راه ارتباط من است با خدا، او دنبال بهانه است یک چیزی به ما بدهد، تا بگوییم خدا.

تدبیر الهی، نحوة آرمانی زندگی ما

انسان بیدار مشکلات و تنگناها را چهر ه ای از ربوبیت حق می بیند، همان طور که وسعت ها و راحتی ها را چهرة دیگری از ربوبیت حق می شناسد، خدا می داند ما در چه شرایطی می توانیم درست بندگی کنیم، چون او ربّ ما است و ما بندگان اوییم «إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا»؛ در علم خدا، آن نحوة آرمانی و ایده آلِ بودنِ ما مشخص بود و بر اساس آن بودن، زندگی ما را برای ما تنظیم فرمود. حالا اگر ما از آن زندگی که

ص: 144

توسط حضرت حق تنظیم و برنامه ریزی شده استفاده نمی کنیم، تقصیر خود ماست، طناب برای آن است که انسان بگیرد و بالا برود، حالا اگر کسی میل رفتن در چاه را دارد و از طناب به جای بالا رفتن در راه پایین رفتن استفاده می کند، تقصیر طناب نیست. گفت:

تو

درون چاه رفته استی زکاخ

چه

گنه دارد جهان های فراخ

مر

رَسَن را نیست جرمی ای عنود

چون

تو را سودای سر بالا نبود

دو حالت قابل تصور است: یا خدا از قبل، طرح دنیا و حوادث آن را در علم خود نداشته، و دنیا و حادثه های آن روی دست خدا مانده است، یا از قبل طرحش را داشته است، فرض اوّل محال است، چون خالق هستی، علم به تمام ابعاد مخلوقش دارد و آینده مخلوقش هم جزء مخلوقیت مخلوق است و با اراده خدا ایجاد شده است، پس اگر طرح دنیا را از قبل در علم خود داشته است و هر موجودی آن طوری که در علم خدا بوده خلق می شود. همچنان که موجود مختار بر اساس اختیاری که در علم خدا برای او بوده، خلق شده است پس از قبل به همة ابعاد وجودیِ ما علم داشته و به نیازهای ما از جمله نیاز ما به رزق، علم داشته است و لذا می فرماید: «إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا» یعنی؛ از قبل آن بنده را با تمام میل ها و مصلحت هایش می شناخته و بر اساس همان میل ها و مصلحت هایش زندگی او را همراه با وسعت و یا تنگی رزقش، تقدیر فرمود، پس تمامی مکنونات وجود بنده قبل از خلقت بنده معلوم است و بر همان اساس که خدا نحوة وجود بنده را می داند، زندگی بنده را نسبت به بنده و بنده را نسبت به دنیا، آرایش داده و ربوبیت کرده است.

ص: 145

این جا شما با دقت به قسمت آخر آیه، نتیجه خوبی می گیرید و آن این که ربّ شما برای زندگی شما از قبل برنامه ریزی های لازم را انجام داده است، ربّ کارش پروریدن است، حالا اگر از قبل می داند که پروریدن و تعالی شما در رابطه با ایجاد این نوعِ خاص از شرایط است، همان شرایط را برای شما تدبیر می کند. حالا شما طوری زندگی کن که نگاه و عقیدة توحیدی ات تو را متوجه شرایط پرورش پروردگارت کند. یعنی نظام توحیدی و تدبیر حکیمانه ای که بر اساس آن، رزق یکی را تنگ گرفته و رزق دیگری را وسعت داده است، نه آن که رزقش تنگ است زندگی اش از تعادل خارج می شود و نه آن که رزقش وسعت دارد قرار است گرفتار ریخت و پاش شود و از تعادل لازم خارج گردد.

غفلت از رزقِ مقدر، عامل قتل فرزندان

شیطان می خواهد کاری کند که ما در راستای تقدیر الهی و این که مصلحت دیده ما را در تنگی رزق بپروراند، ما خود را فقیر احساس کنیم. کسانی که با شیطان بیشتر رفیق هستند، اگر بیشتر از بقیّه هم ثروتمند باشند، بیشتر احساس فقر می کنند. قرآن می فرماید: «اَلشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاء وَاللّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَ فَضْلاً وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»(1) یعنی؛ شیطان شما را از فقر می ترساند و به فحشاء امر می کند، و خدا به شما وعده مغفرت و فضل و گشایش می دهد، خداوند در عالم حضوری گسترده و عالمانه دارد.

ص: 146


1- سوره بقره، آیه268.

طبق آیة فوق احساس فقر مالی ریشه در وسوسة شیطان دارد، حال خواه انسان ثروتمند باشد، خواه نباشد، با این که آمریکا وضعیت اقتصادی اش از بسیاری از کشورها بهتر است، ولی می بینید که احساس فقر بیشتری می کند و نگران است که نکند بدبخت شود و برای نجات از این فقر وَهمی که شیطان بر جان آن ها انداخته، بیشتر از بقیه دست و پا می زنند، چون شیطان یارانش را از فقر می ترساند، در حالی که خداوند رزق مورد نیاز هر کس را مقدّر فرموده و انسان ها می توانند با اندک فعالیت راه رسیدن آن رزق را فراهم کنند و بیشترین وقت خود را در راه معارف الهی و عبادت در پیشگاه خداوند، و خدمت به خلق برای رضایت خالق بگذرانند، لذا در آیه بعد می فرماید: ای آدم ها! برای این که تشتّت شخصیتی پیدا نکنید و به تعادل شخصیت و یگانگی روح برسید و بتوانید با حق، یگانه شوید و با یگانه ارتباط برقرار کنید: «وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُم إنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْأً کَبِیرًا»(1) یعنی؛ فرزندانتان را از ترس فقر، نکشید، ما آن ها و شما را رزق می دهیم و این کار شما انحرافی بزرگ است. چون نمی دانند این که از فقر نگرانند شیطان بازی شان داده است و کارشان را به جایی رسانده که برای فرار از فقر به جنایتی بزرگ- یعنی قتل فرزند- دست می زنند. این آیه فوق العاده روشنگر است تا انسان ها بدانند اگر متوجّه مسئلة رزق مقدّر نباشند تا کجاها به انحراف کشیده می شوند، به طوری که نه تنها تمام عمر خود را در راه

ص: 147


1- سوره اسراء، آیه 31.

کسب رزق از بین می برند، بلکه در حدّ کشتن کودکان بی گناه جلو می روند.

فکر نکنید قتل این کودک باعث می شود یک نان خور از خانواده کم شود، اصلاً بنا نبوده نان خوردن این کودک یا این همسر به دست شما باشد، خداوند خودش خلقشان کرده، خودش هم رزقشان را می دهد، منتها ممکن است از طریق شما آن رزق را به بندگانش برساند، حالا اگر تو فکر کردی خودت باید رزقشان را بدهی و احساس سنگینی بر دوش خود کردی، نگرانی از فقر گریبانت را می گیرد، ولی اگر خود را واسطه دیدی و واسطة خوبی برای رساندن رزق به کودکانت شدی، به برکت رزقی که از طریق شما برای آن ها می فرستند، برکات اضافه تری هم به شما می رسد، این جاست که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «اَنْفِقی وَ لا تُحْصی فَیُحْصی اللهُ عَلَیْکَ، وَ لا تُوعی فَیُوعی اللهُ عَلَیْکَ»(1) یعنی؛ خرج کن و حساب نکن، که خدا بر تو حساب نکند، و بخل مورز تا خدا بر تو بخل نورزد. حضرت در این فرمایش می خواهند ما را متوجّه کنند که فکر نکن تأمین رزق همسر و فرزندت را بر دوش تو گذاشته اند که بخواهی حساب تأمین رزق را بکنی و لذا سخت بگیری. می فرمایند: خداوند حساب این زندگی را کرده است، وگرنه نباید از این جمله حضرت برداشت کنیم که به نام بخل نورزیدن، ریخت و پاش کنیم، چون خودشان در جای دیگر می فرمایند: «اِنَّ مِنَ السَّرْفِ اَنْ تَأْْکُلَ کُلَّ مَا اشْتَهَیْتَ»(2) یعنی؛ از انواع اسراف این که

ص: 148


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره566.
2- نهج الفصاحه، حدیث شماره918.

هر چه می خواهی بخوری، و یا می فرمایند: «اَلْإِقْتِصادُ نِصْفُ الْعَیْشِ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ نِصْفُ الدّین»(1) یعنی؛ اقتصاد و میانه روی، نصف زندگی است و حُسن خلق، نصف ایمان است. بناست شما خدا را بندگی کنید. خیلی چیز عجیبی است! اگر کارهایمان را به بندگی ربط بدهیم و در راستای بندگیِ خدا شغل خود را انتخاب کنیم، خداوند هر طور مصلحت دانست رزق ما را تأمین می فرماید. چه موقع کشاورزی تحقیر و یا معلّمی و یا خانه داری تحقیر شد؟ موقعی که خود این ها زندگی به حساب نیامد، بلکه وسیلة پول درآوردن شد تا به کمک پولی که از طریق آن ها به دست می آید برویم زندگی کنیم، چقدر زیبا بود و هست وقتی که شغل ما بستر زندگی ما باشد و نه صرفاً منبع درآمد، در آن حالت خود آن شغل مطلوب است. بنده نباید معلّمی کنم تا پول درآورم و با آن زندگی بکنم، بلکه همین معلّمی، زندگی است، آری حقوقم را هم می گیرم، آن دیگر رزقی است که خدا از این طریق می دهد. شما الآن اینجا نشسته اید تا زندگی کرده باشید، کسی هم به شما پول نمی دهد، برای همین هم خسته نمی شوید، آن طور که یک کارمند اداره در اداره هست، این جا ننشسته اید.

زنده بودن یا زندگی کردن

یک وقت آدم زندگی را شناخته است، و لذا خوب زندگی می کند. اگر زنده بودن و زندگی کردن را بشناسد و در راستای زندگی کردن، کار کند و نه برای زنده بودن، دیگر خسته نمی شود، چون زندگی خستگی

ص: 149


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره1058.

نمی آورد. انسان در زندگی با خودش ارتباط دارد. آدم خودش از خودش خسته نمی شود. عرض کردم از چه موقع خانه داری تحقیر شد؟ از وقتی پول درآوردن زندگی شد، لذا گفته شد خانه داری که کار نیست، بروید پول درآورید تا کاری کرده باشید و بتوانید زندگی کنید، غافل از این که همین خانه داری زندگی است و آن کس هم که به دنبال پول درآوردن است برای این که به همین زندگی برسد پول در می آورد، ولی گاهی زندگی کردن را گُم می کند و پول درآوردن را زندگی خود می پندارد و این اول افسردگی ها و خستگی ها است. در اثر چنین تفکر غلط بود که خانه داری یعنی مقدّس ترین نحوة حیات، از دست رفت، زنان زندگی را گُم کردند. مقام معظم رهبری«حفظه الله تعالی» در مقابل شعاری که می خواست تحت عنوان احیاء حقوق زن، زنان را از خانه به اداره و خیابان بکشد، فرمودند: بزرگ ترین ظلم به زنان در خانه شده است که خانه داری را زندگی ندانیم، این بزرگ ترین خیانت است به زنان، مثل بنده که پدر بودنم برای فرزندانم زندگی است، حالا چندین آپارتمان داشته باشم، که زندگی نیست، من همین که پدر بچّه هایم هستم، پدر بودنم یک بُعد اساسی از زندگی ام است. این خیلی برای بنده ارزش دارد تا این که مثلاً چندین کارخانه داشته باشم و تمام کارگرهایش صبح به صبح به بنده سجده کنند، این که مشکل مرا حل نمی کند و زندگی به من نمی دهد و جان مرا سیراب نمی کند.

ص: 150

برکات کفاف در رزق

یک بُعد انسان همان طور که برای مادران، مادری است، برای پدران، پدری است، این بُعد از زندگی یک چیز دیگر است و از همة گنج های عالم برتر، نفسِ پول درآوردن زندگی نیست، آری؛ اگر درست با آن برخورد شود، می تواند مقدّمه برای زندگی باشد. وقتی انسان زندگی را شناخت، دیگر فقر و ثروت برایش مطرح نیست، آن جمله امام خمینی«رحمة الله علیه» را داشته باشید که به احمدآقا در آن نامه مشهور به «نقطة عطف» نوشتند: «زمان رضاخان عمّامه روحانیت را برمی داشتند، و آن در حالی بود که راه کسب درآمد روحانی، لباس و عمّامه است، رضاخان خوب می دانست عمّامه برداشتن یعنی مختل کردن ممرّ اقتصادی روحانیت». امام«رحمة الله علیه» در آن نامه می فرمایند: «در آن زمان، صبح رفتم نان بگیرم، دیدم یک روحانی که عمّامه اش را برداشته بود، یک تکه نان خریده در حال خوردن است، رو کرد و به من و گفت: حالا که سیر شدم، عمّامه ام را به زن یتیم دار دادم تا برای بچّه هایش پیراهن بکند!! تا ظهر هم خدا بزرگ است». امام«رحمة الله علیه» به احمدآقا می گوید: به جان تو سوگند! من حسرت حالت آن آقا را می خورم، این غنی ترین آدم زیر آسمان است. چون نظام عالم را می شناسد، این آدم با این عبادت هایش، با نماز خواندن هایش، به اینجا رسیده است و ارتباطش را با خدا می شناسد، چراکه زندگی یعنی ارتباط با خدا. حال این زندگی هرگز بی رزق نمی شود. پیامبرخدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «طُوبَی لِمَنْ اَسْلَمَ وَ کانَ عیشَهُ

ص: 151

کَفافاً»؛(1) یعنی چه خوش است موقعیت کسی که مسلمان باشد و زندگی او در حدّ کفاف باشد و فقط به آنچه نیاز دارد قانع باشد، همچنان که در جای دیگر می فرمایند: «اِنَّ اللهَ تَعالی اِذا اَحَبَّ عَبْداً جَعَلَ رِزْقَهُ کَفافاً»(2) یعنی؛ چون خداوند بخواهد بنده اش را مورد محبت قرار دهد، رزق او را در حدّ کفاف قرار می دهد. در خبر داریم که روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله با اصحابشان در حین سفر در بیابان، جهت رفع تشنگی و گرسنگی نیازمند شیر شدند به گلّه ای برخورد کردند، حضرت کسی را فرستادند تا از چوپانِ گله مقداری شیر بگیرد. او عذر آورده بود و حضرت دعا کردند که خداوند گوسفندانش را زیاد کند. باز به گلّة دیگر برخورد کردند و او نیز همچنان از دادن شیر عذر آورد و حضرت باز همان دعا را کردند تا این که چوپان گلّة سوم تقاضای حضرت و اصحاب را برآورده کرد و حضرت بر عکس آن دو، در برخورد با آن دعا کردند؛ خداوند به اندازة «کفاف» به او بدهد. اصحاب تعجب کردند که یا رسول الله؛ چرا برای آن دو گلّه تقاضای ازدیاد کردید ولی برای گلّة سوم خواستید خداوند در حدّ کفاف به او بدهد؟ فرمودند: چون این سومی در حدّ کفاف مایحتاج خود خواهد داشت و آن دو در ازدیاد برای بقیه تلاش می کنند. منظور عرضم این نکته است که چرا پیامبرخدا صلی الله علیه و آله در حدیث قبل فرمودند؛ چون خداوند بخواهد بنده اش را مورد محبت قرار دهد، رزق او را در حدّ کفاف می دهد. جای دیگر می فرمایند: «اُتْرُکُوا الدُّنْیا لِأَهْلِها فَإِنَّه مَنْ اَخَذَ مِنْهُ فَوْقَ

ص: 152


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره1909.
2- نهج الفصاحه، حدیث شماره 681.

ما یَکْفیهِ اَخَذَ مِنْ حَتْفِهِ وَ هُوَ لایَشْعَرْ»؛(1) یعنی دنیا را برای اهلش واگذارید زیراکه هر کس بیش از آنچه کفاف اوست و او را کافی است از دنیا به دست آورد، در هلاکت خود می کوشد بدون آن که متوجّه باشد.

انسان باهوشی در همین راستا از پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید: یا نَبِیَّ الله ما یَکْفِینی مِنَ الدُّنْیا؟ قالَ: ما سَدَّ جَوْعَتَکَ وَ وَارَی عَوْرَتَکَ وَ إِنْ کانَ لَکَ بَیْتٌ یَظِلُّکَ فَبَخٍ بَخ، وَ إِنْ کانَ لَکَ دابَّةٌ تَرْکَبُهَا فَذاکَ وَ أَنْتَ مَسْئُولٌ عَمَّا سِوَی ذَلِک.(2)

یعنی؛ ای پیامبر خدا! چه چیزی از دنیا برای من کافی است؟ حضرت فرمودند: آن چه گرسنگی ات را برطرف ساخته، و بدنت را بپوشاند، و اگر خانه ای داشته باشی که در سایة آن زندگی کنی چه بهتر، و هم چنین اگر چارپایی برای سواری داشته باشی نیز خوب است، و تو نسبت به داشتنِ بیش از آن مسؤل خواهی بود.

در بحث های گذشته عرض شد؛ چون رزق ادامة وجود مخلوق است و چون وجود من به ارادة من نیست و بودِ من را خدا داده است، ادامة بودِ من هم ربط به خالق من دارد و از طرفی رزق من ادامة خالقیت او و مخلوقیت من است. تا آن خالق هست و تا من مخلوق اویم، ادامة بودن من که رزق من است، به عهده اوست و خود خداوندآن را به عهده گرفته است. لذا است که می فرماید: هیچ جنبنده ای روی زمین نیست مگر این که رزقش بر خداست.(3)

ص: 153


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره32.
2- مجموعه ورّام، ج 2، ص 215.
3- سوره هود، آیه 6.

این است که از امام ْحَسَنِ الْعَسْکَرِیِّ علیه السلام داریم که: «إِنَّ لِکُلِّ یَوْمٍ رِزْقاً جَدِیداً وَ اعْلَمْ أَنَّ الْإِلْحَاحَ فِی الْمَطَالِبِ یَسْلُبُ الْبَهَاءَ وَ یُورِثُ التَّعَبَ وَ الْعَنَاءَ فَاصْبِرْ حَتَّی یَفْتَحَ اللهُ لَکَ بَاباً یَسْهُلُ الدُّخُولَ فِیهِ فَمَا أَقْرَبَ الصُّنْعَ إِلَی الْمَلْهُوفِ وَ الْأَمْنَ مِنَ الْهَارِبِ الْمَخُوفِ فَرُبَّمَا کَانَتِ الْغِیَرُ نَوْعَ أَدَبٍ مِنَ اللهِ وَ الْحُظُوظُ مَرَاتِبُ فَلا تَعْجَلْ عَلَی ثَمَرَةٍ لَمْ تُدْرِکْ وَ إِنَّمَا تَنَالُهَا فِی أَوَانِهَا وَ اعْلَمْ أَنَّ الْمُدَبِّرَ لَکَ أَعْلَمُ بِالْوَقْتِ الَّذِی یَصْلُحُ حَالَکَ وَ لَا تَعْجَلْ بِحَوَائِجِکَ قَبْلَ وَقْتِهَا فَیَضِیقَ قَلْبُکَ وَ صَدْرُکَ وَ یَغْشَاکَ الْقُنُوطُ».(1)

یعنی؛ هر روزِ تو با رزق جدیدی همراه است، و بدان که اصرار تو بر طلب آن ارزشت را می برد و سختی به بار می آورد، پس شکیبایی بورز تا آن که خداوند بابی را برای تو بگشاید که به راحتی در آن وارد شوی، چقدر رزق، به مال باخته، و امنیت، به فراریِ ترس زده نزدیک است، چه بسا که دگرگونی ایام، اَدبی است الهی، و برخورداری مراتبی دارد، پس بر بهره ای که بدان هنوز دست نیافته ای، عجله مکن که در وقتِ خودش، به آن می رسی، و بدان آن کس که تدبیر امور تو را به دست دارد بهتر می داند چه موقع دست یافتن به آن برای تو بهتر است، حال برای رسیدن به خواست هایت قبل از رسیدن وقت آن ها، عجله مکن که قلبت تنگ شود و ناامیدی تو را فرا گیرد.

در واقع با توجه به فرمایش روایت فوق، انسان زندگی را گم نمی کند و به تعبیر امام علیه السلام گرفتار تنگی قلب و بی حوصلگی و ناامیدی نمی شود.

ص: 154


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 29.

پس عنایت داشته باشید که باید زندگی را بشناسید و کار ما همان زندگی ما باشد، نه این که کار ما وسیلة پول درآوردن باشد و زندگی را در ناکجاآباد جستجو کنیم، که در آن صورت کارهایمان دیگر قانعمان نمی کند و کارهای زیبا و ارزشمند، دیگر به دست ما انجام نمی گیرد، چون عاشق کار خود نیستیم تا به نحو شایسته آن کار را انجام دهیم و آن را زندگی خود بپنداریم.

پیامبرخدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «اَفْضَلُ الْکَسْبِ بَیْعٌ مَبْرُورٌ وَ عَمَلُ الرَّجُلِ بِیَدِهِ»(1) یعنی؛ بهترین کسب ها، معاملة نیک و بدون حیله است و این که انسان با تلاش خود روزی اش را به دست آورد.

از چه موقعی شغل پرستاری برای پرستاران مسئله شد؟ از وقتی که پرستاری به جای زندگی، کار و وسیلة زنده ماندن شد و اساساً ارزش کارها به پولی شد که به دست می آورند، دیگر جملة رسول خدا صلی الله علیه و آله که می فرمایند: دنیا را به اهلش واگذارید، از موضوع افتاد و همة مردم اهل دنیا شدند، منتها با شغل های متفاوت. روز معلّم، روز پرستار، روز مادر، این ها خبر از ورشکستگی فرهنگ معلّم، مادر و پرستار می دهد، یعنی معلّم در معلّمی اش مسئله دار شده است و نمی تواند معلّمی اش را زندگی اش ببیند. می خواهند تبلیغ معلّمی را بکنند تا ارزش آن برگردد، در حالی که در این تبلیغ باز ارزش معلّمی را به پولی که به او می دهند می بینند و نه به آن زندگی نابی که به معلّم برمی گردد. شما هرگز ندیده اید نان را تبلیغ کنند، چون نیاز ضروری مردم است. چیزی که زندگی ما شد که تبلیغ

ص: 155


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 414.

نمی خواهد. چیزهایی را تبلیغ می کنند که از زندگی بریده است و جزء زندگی نیست، می خواهند با تبلیغات آن ها را به زندگی بچسبانند. اگر کار تدریس و معلّمی، برای معلم زندگی نبود، باید دائم تبلیغش را بکنند شاید برای ادامة کار انگیزه پیدا کند. اگر مادری برای مادر زندگی نبود، باید تبلیغش را بکنی که مادری خوب است و خوب است که مادران به مادری خود دلگرم باشند. تازه اوّل ماجرا است چون مادر، داشت مادری اش را می کرد و خیلی هم خوب مادری می کرد، و آن را زیباترین دورة زندگی اش می دانست. مشکلی که به وجود آمد این بود که انسان معنی زندگی کردن را از دست داد، چون ابتدا تعادل توحیدی اش را از دست داد، زندگی کردن را گم کرد و در نتیجه همة آنچه را قبلاً زندگی می پنداشت اکنون بی فایده می بیند و پول درآوردن مقصد و مقصودش شد و فکر کرد خداوند به دست آوردن رزق را به دوش انسان گذارده و لذا زندگی اش برای رزق درآوردن است و دیگر هیچ. چنین انسانی دیگر نمی بیند رزق درآوردن برای چه هدفی باید باشد، خود رزق درآوردن مقصد و مقصود انسان می شود و انسان در این حالت به سوی ناکجاآباد همواره در حرکت است و در این مسیر انواع رقابت ها و تنگناها را برای دیگران به وجود می آورد تا خودش را از تنگنا در آورد. و زندگی را برای همدیگر آنچنان تنگ می کنند که حتّی همسر و فرزند که یکی از فرازهای زیبای زندگی است، عامل تهدید زندگی می شوند و یک نحوه فرزندکشی در جامعه رایج می شود و اینجاست که قرآن می فرماید: «وَلاَ

ص: 156

تَقْتُلُواْ

أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ»(1) آدم ها! فرزندانتان را به جهت فقر نکشید، «نَّحْنُ

نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُم» ما رزق آن ها و شما را می دهیم. خدا آن قدر لطف دارد که گاهی سر نخ را نشان می دهد، می گوید ما رزق آن ها و شما را می دهیم، چون وقتی فکر کردیم خودمان عامل تهیة رزق هستیم: اوّلاً؛ سخت بُخل می ورزیم. ثانیاً؛ اگر نان خور کمتر داشته باشیم خوشحال می شویم. در حالی که رسول خدا صلی الله علیه و آله که قاعده رزق را در عالم می دانند، می فرمایند: «اگر بر خدا توکّل کنید -آن طور که حقّ توکّل است- حتماً رزق شما را می رساند، همچنان که رزق پرندگان را می رساند، صبحگاهان گرسنه از لانه خارج می شوند و شامگاهان سیر برمی گردند.»(2)

آری؛ در توکّل انسان به خدا اطمینان دارد و در آغوش گرم این توکّل زندگی می کند و بیش از آن که امیدش به مردم باشد به خداوند است، چنانچه رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «عَلَیْکَ بِالْیَأْسِ مِمّا فِی اَیْدِی النّاس»(3) یعنی؛ بر تو است که نسبت به آنچه در دست مردم است مأیوس باشی و به آنچه نزد خداست امید داشته باشی. آیا جز این است که با چنین روحیه ای انسان به راحتی زندگی می کند و در این حالت فشار حرص و طمع که زندگی او را ساقط می کند از بین می رود؟ چنانچه رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «اَبَیَ اللهُ اَنْ یَرْزُقَ عَبْدَهُ الْمُؤْمِنَ اِلّا مِنْ حَیْثُ لایَحْتَسِبْ»(4) یعنی

ص: 157


1- سوره هود، آیه6.
2- نهج الفصاحه، حدیث شماره 2310.
3- نهج الفصاحه، حدیث شماره 1985.
4- نهج الفصاحه، حدیث شماره 13.

خداوند اِبا دارد رزق بنده مؤمن خود را به او برساند مگر از جایی که او انتظار ندارد، چون چنین بنده ای بیش از آن که به خود امیدوار باشد به مدیریت خداوند امیدوار است و می داند در این نظام گستردة الهی، جایی هم برای او و زندگی او باز کرده اند.

روش جدید قتل فرزندان

قرآن فرمود: «إنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْأً کَبِیرًا» یعنی؛ این که آن ها فرزندان خود را به جهت فقر به قتل می رسانند خطای بزرگی است، چون تحلیل آن ها از مسیر رزق غلط است. حال می خواهم عرض کنم وقتی شما عزیزان برای آیندة فرزندانتان تصمیم می گیرید، اگر در رابطه با نگرانی از رزقشان، استعدادهای انسانی شان را در حدّ به دست آوردن رزق محدود کردید، این همان خطای بزرگ قتل فرزند است. فرزندکشی انواعی دارد. یک وقت می گویی: بابا! تو باید در این رشتة تحصیلی یا دانشگاهی قبول شوی، چون بازارِ کار دارد و دچار گرسنگی و گدایی نمی شوی. شما در واقع داری او را می کشی. در صورتی که قرار شد این آدم وظیفة انسانی اش را در زیر آسمان به عنوان یک زندگی الهی انجام دهد، خدا رزقش را می دهد. شما با این پیشنهاد، او را دعوت به زندگی نکردی، بلکه او را به فرار از فقر دعوت کردی و او را از فقر ترساندی. در حالی که قبلاً عرض شد؛ شیطان انسان ها را از فقر می ترساند تا از وظیفة اصلی شان باز دارد.

ص: 158

زندگی غربی عبارت است از فرار از فقر اقتصادی. این؛ همة زندگی امروزینِ جهان غرب است. چیز عجیبی است، چه شد غرب زندگی اش به این روز افتاد که همة کارش فرار از فقر مادّی شد و هیچ هدفی را ماوراء آن نمی شناسد. امیدوارم مردم ما به مولایشان امیر المؤمنین علیه السلام اقتدا کنند که زندگی برایشان چیز دیگری است هر چند نخل هم می کارد و عملگی هم می کند. لازم است که فرزندانمان را در انتخاب شغل به ترس و وحشت از فقر نیندازیم. این روش خوبی نیست که بنده و جنابعالی زندگی مان فقط این باشد که یک چیزی دربیاوریم که از گرسنگی نمیریم. نه! وظیفة ما این است که زندگی کنیم، رزقمان هم می رسد.

قالَ الْحُسَیْنِ علیه السلام : «لِرَجُلٍ یَا هَذَا لا تُجَاهِدْ فِی الرِّزْقِ جِهَادَ الْغَالِبِ وَ لَا تَتَّکِلْ عَلَی الْقَدَرِ اتِّکَالَ مُسْتَسْلِمٍ فَإِنَّ ابْتِغَاءَ الرِّزْقِ مِنَ السُّنَّةِ وَ الْإِجْمَالَ فِی الطَّلَبِ مِنَ الْعِفَّةِ وَ لَیْسَ الْعِفَّةُ بِمَانِعَةٍ رِزْقاً وَ لَا الْحِرْصُ بِجَالِبٍ فَضْلاً وَ إِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ وَ الْأَجَلَ مَحْتُومٌ وَ اسْتِعْمَالَ الْحِرْصِ جَالِبُ الْمَآثِمِ»(1)

امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: ای مرد! در طلب رزق نه آنچنان تلاش کن که همة تلاش تو طلب رزق باشد، و نه آنچنان کار را به تقدیر واگذار که دست بسته تسلیم شوی، چرا که طلب رزق، سنت است و حریص نبودن، از عفت، و عفت ورزیدن در طلب رزق موجب نمی شود که رزق از تو منع شود و نه این که حرص موجب شود که اضافه تر به دست آید. رزق تقسیم شده است و اجل هرکسی حتمی است و حرص زدن در رزق زمینة ایجاد گناه است.

ص: 159


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 35.

ملاحظه فرمودید که طبق سخن حضرت امام حسین علیه السلام، ما برای هدفی بالاتر به این دنیا آمده ایم، حالا یا برای رسیدن به آن هدف، خداوند مقدّر کرده است زندگی ما با تنگی معیشت همراه باشد و یا با فراخی معیشت، هر چه خدا خواسته همان به نفع ماست و چون در تنگی معیشت ظاهراً کار سخت تر است، ارزش آن هم بیشتر است، لذا است که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «لِیُبْشِرْ فُقَراءَ الْمُؤْمِنینَ بِالْفَراغِ یَوْمَ الْقِیامَةِ قَبْلَ الْأَغْنِیاءَ بِمِقْدارِ خَمْسَمِأَةِ عامٍ، هؤُلاءِ فِی الْجَنَّةِ یُنْعِمُونَ وَ هؤُلاءِ یُحاسَبُون»(1) یعنی؛ مؤمنان فقیر را بشارت باد که آن ها در روز قیامت به اندازة پانصدسال زودتر از اغنیاء از محاسبه فارغ می شوند، آنان در بهشت متنعم اند و اغنیاء حساب پس می دهند. پس طبق این روایت معلوم نیست تنگی رزق در نهایت، مزاحم حیات معنوی ما باشد بلکه در ورود به حیات معنوی سرعت می بخشد.

می فرماید: فرزندانتان را از ترس فقر نکشید، خواه از نظر بدن، خواه از نظر انسانیت. کمالات معنوی شان را فدای تهدید فقر نکنید، از ترس فقرِ موهوم آن ها را از کمالات واقعی محروم ننمایید. این نوع نگاه کردن به زندگی که نگران رزق فرزندانتان باشید، دائماً بدن فرزندانتان را می لرزاند، این هم یک نوع کشتن است، در حالی که دین به شما می گوید: نه خودتان را از ترس فقر بکشید و نه فرزندانتان را، بگذارید زندگی کنند، زندگی ماورای نان و آب است. زندگی همان بندگی است. تمام وجود ما بنده بودن است، فقط هم باید بنده خدا باشیم، با این دید دیگر تمام ابعاد

ص: 160


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 2369.

روحی انسان متعادل می شود و در صراط مستقیم به سوی هدف متعالی خود سیر خواهد کرد.

نگران کم و زیاد بودن دنیا و ضررهای آن نباید بود، چراکه جایگاه دنیا در کلّ حیات ما، جایگاه بسیار محدود و موقتی است و لذا سود و زیانش هم به اندازة خودش است. به گفته حافظ:

سوداگرانِ

عالم پندار را بگو

سرمایه کم کنید که سودوزیان یکی است

چون این عالم، عالم پندار است و نه حقیقت، مثل عالم خواب. حالا اگر شما در خواب سرمایه دار باشید و یا فقیر باشید، چه نقشی در بیداری ما دارد، لذا است که می فرماید: «سرمایه کم کنید که سود و زیان یکی است.»

پیامبرخدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «اَغْبَطُ النّاسِ عِنْدی مُؤْمِنٌ خَفیفُ الْحاذِّ ذُو حَظٍّ مِنْ صَلاةٍ وَ کانَ رِزْقُهُ کَفافاً، فَصَبَرَ عَلَیْهِ حَتّی یَلْقَی اللهَ وَ اَحْسَنَ عِبادَةَ رَبِّهِ وَ کانَ غامِضاً فِی النّاسِ عَجَلَتْ مَنِیَّتُهُ وَ قَلَّ تُراثُهُ وَ قَلَّتْ بَواکِیْه»(1)

یعنی؛ خوشبخت ترین مردم -که مورد غبطة بقیه باید باشد- مؤمنی است که متعلّقات دنیایی اش کم است و از نمازش بهره زیاد می برد، و رزقش در حدّ کفاف است و بر همان رزق محدود -بدون آن که تلاش کند و آن را بیشتر کند- صبر می کند تا خدا را ملاقات کند، عبادت پروردگار خود را به نیکی انجام می دهد در حالی که بین مردم گمنام است، مرگش در حالی فرا می رسد که ارث باقی مانده از او قلیل و گریه کنندگانش انگشت شمارند. این نوع نگاه به دنیا موجب می شود انسان افق جانش را در

ص: 161


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 371.

گستره دیگری از حیات که آن حیات ابدی است، سیر دهد و همواره در عالَمی ماوراء این دنیا زندگی کند، این آدم ها آن قدر که از ضرر قیامتیِ خود می ترسند، از ضررهای دنیایی خود هراس ندارند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در همین رابطه می فرمایند: «اِنَّ اَبْغَضَ عِبادِ اللهِ اِلَی اللهِ الْعِفْریتُ الْنِفْریتُ الَّذی لَمْ یُرْزَأْ فی مالٍ وَ لا وَلَدٍ»(1) یعنی؛ منفورترین بندگان خدا در نزد خدا شخص سرکشی است که در مال و فرزند مصیبت ندیده باشد. چون ظرفیت چنین ضررهایی را ندارد، لذا سخت دنیا را گرفته که ریالی از آن از دستش نرود، چراکه تمام مقصد و مقصود خود را دنیا می داند. آیا این آدم به واقع و در حقیقت باید خود را زرنگ بداند؟! در حالی که جدّی ترین ابعاد زندگی را رها کرده و برای آن هیچ کاری نمی کند. به گفتة مولوی:

روز

مرگ این حسِّ تو باطل شود

نور

جان داری که یار دل شود؟

در

لَحَد کاین چشم را خاک آکند

هست

آنچه گُود را روشن کند؟

آن زمان کاین دست

وپایت بر دَرَد

پرّ

و بالت هست تا جان بر پرد؟

عاقلان واقعی برای این دو روزة دنیا به اندازة خودش تلاش می کنند و نسبت به آخرت خود به این دنیا بی رغبت هستند و زهد پیشه می کنند.

پیامبرخدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «اَشْرَفُ الزُّهْدِ اَنْ یَسْکُنَ قَلْبُکَ عَلی ما رُزِقْتَ وَ اِنَّ اَشْرَفَ ماتَسْألُ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ الْعافِیَةُ فِی الدّینِ وَ الدُّنْیا»(2) یعنی؛ بهترین بی رغبتی و زهد نسبت به دنیا آن است که از آنچه داری خشنود

ص: 162


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 573.
2- نهج الفصاحه، حدیث شماره 308

بوده و مضطرب بیشتر داشتن دنیا نباشی، و بهترین چیزی که شایسته است انسان از خدا بخواهد، عافیت دین و دنیا است. تا به بهترین نحو زندگی را به انتها برساند و به بهترین نحو وظیفه اش را نسبت به دین خدا عمل نماید. در چنین حالتی است که مؤمن به تجربه می یابد آن قدر که دارایی ها و نعمت ها زمینه لغزش را فراهم می کنند، محدودیت های اقتصادی او را به چنین خطراتی نمی اندازد و در رابطه با همین تجربیات است که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: «لَیْسَ بِمُؤْمِنٍ مُسْتَکْمِلِ الْایمان مَنْ لَمْ یَعُدِ الْبَلاءَ نِعْمَةً وَ الرِّخاءَ مُصیبَةً»(1) یعنی؛ هر کس بلا را نعمت، و گشایش و فراوانی را مصیبت نداند ایمانش کامل نیست. چون سال ها تجربة معنوی نیاز است که انسان ایمانش کامل شود و یکی از آن تجربه های معنوی رسیدن به چنین مطلبی است که می بیند هرگاه برای او بلایی آمد، آن بلا دریچة نعمت است و هر وقت او را گشایشی حاصل شد، بستر مصیبت او فراهم شده است.

سیری در روایات مربوط به رزق

ملاحظه فرمودید که بحث رزق و آیات و روایات مربوط به آن چقدر زیبا به ما توصیه می کند که در طلب رزق حریص نباشید و آرام آرام ما را آماده می کند که زیادی رزق را رجحانی در زندگی زمینی برای خود نپنداریم تا آن جا که یک مرتبه رسول خدا صلی الله علیه و آله سخن و رهنمود را تا جایی اوج دادند که: «هرکس بلا را نعمت، و گشایش و فراوانی را مصیبت

ص: 163


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 2391.

نداند، ایمانش کامل نیست». خدا می داند بر انسان بصیر این حرف چقدر بزرگ است. کسی که متوجه است پروردگار عالَم در رابطه با تعامل با بندگانش راه و رسم خاص دارد می فهمد پیامبرخدا صلی الله علیه و آله چه نکتة ارزنده ای را با او در میان گذارده اند.

شما بحمدالله در ابتدای مباحث رزق، زمینه هایی را شناختید که تعمق و تأمل بر آن زمینه ها، بسیاری از وَهمیات را از ذهن شما زدود و آمادة این سخن اخیر شدید، در نتیجه رمز و راز پریشانی زندگی بشر امروز برایتان آشکار شد، دیگر از بحث روایات مربوط به جایگاه رزق در زندگی انسان ها ساده نخواهید گذشت و هرکدام از آن ها را دریچه ای به سوی بصیرت حقیقی خواهید یافت. لذا با چنین آمادگی اجازه دهید که تعدادی از روایات رزق را در ادامه مطرح کنیم و شما هم با حوصله بر محتوای آن ها تأمل بفرمایید، باشد که ان شاءالله گشایشی در قلب شما فراهم شود و آن بصیرت لازم را به دست آورید.

نشانه های محبت خدا

قالَ الصَّادِقُ علیه السلام : «أَنَّهُ قَالَ إِذَا أَحَبَّ اللَّهُ عَبْداً أَلْهَمَهُ الطَّاعَةَ وَ أَلْزَمَهُ الْقَنَاعَةَ وَ فَقَّهَهُ فِی الدِّینِ وَ قَوَّاهُ بِالْیَقِینِ وَ اکْتَفَی بِالْکَفَافِ وَ اکْتَنَی بِالْعَفَافِ وَ إِذَا أَبْغَضَ اللَّهُ عَبْداً حَبَّبَ إِلَیْهِ الْمَالَ وَ بَسَطَ لَهُ وَ أَلْهَمَهُ دُنْیَاهُ وَ وَکَلَهُ إِلَی هَوَاهُ فَرَکِبَ الْعِنَادَ وَ بَسَطَ الْفَسَادَ وَ ظَلَمَ الْعِبَادَ».(1)

ص: 164


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 36.

امام صادق علیه السلام فرمودند: چون خداوند بنده ای را دوست بدارد، طاعت پروردگار را به او الهام می کند، و او را با قناعت همراه می گرداند و او را در فهم دین عمیق می کند و با یقین در دین، او را قدرت می بخشد و از کفاف برخوردارش می کند و در عفاف او را می پوشاند. و چون بر بنده ای غضب کند، او را مال دوست می کند و مال او را گسترش می دهد، و دنیایش را به او الهام می کند و او را به هوسش می سپارد، پس او بر مرکب عناد و سرپیچی سوار می شود و بساط فساد و ظلم بر بندگان را می گستراند.

شما به فرمایش امام صادق علیه السلام در روایت فوق توجه عمیق بفرمایید و ببینید چگونه حضرت ملاک های کمال و خواری را ارزیابی می کنند. حوزة محبت خدا را طاعت و قناعت و تعمق در دین و قوّت یقین به حقایق معنوی و کفاف داشتن و عفاف، می دانند. و برعکسِ آن، حوزة غضب الهی را مال دوستی و وسعت مال و الهام دنیا و هوس زدگی می دانند. بر اندیشمند بصیر کافی است با توجه به این روایت ارزیابی های خود را در زندگی تصحیح نماید.

ریشة پریشانی زندگی ها

عن ابی جعفر علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله یقول الله عزّ و جلّ:

وَ عِزّتی وَ جَلالی وَ عَظمتی وَ کبریایی و نُوری وَ عُلُوّی و ارتفاع مکانی لا یؤْثِرُ عَبْدٌ هَواهُ عَلی هَوای الاّ شَتَّتْتُ علیه اَمرَهُ وَ لَبَّسْتُ علیه دُنیاهُ وَ شَغَلْتُ قلبَه بِها وَ لَمْ اُوتِهِ منها اِلاّ ما قَدَّرْتُ لَه.

ص: 165

وَ عِزّتی وَ جَلالی وَ عَظمتی وَ کبریایی و نُوری وَ عُلُوّی و ارتفاع مکانی لا یؤثِرُ عبدٌ هَوایَ عَلی هَواهُ اِلاّ اسْتَحْفَظَتْهُ مَلائِکَتی و کَفَّلْتُ السَّماواتِ وَ الأرَضینَ رِزْقَه وَ کُنْتُ لَهُ مِنْ وَراءِ تِجارَةِ کُلّ تاجِرٍ وَأتَتْهُ الدّنیا وَ هِیَ راغِمهٌ.(1)

حضرت باقر علیه السلام می فرمایند: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند که خداوند می فرماید: به عزت و جلالم و عظمت و کبریائی و نور و عُلوّ و برتریِ موقعیتم قسم، هرگز بنده ای خواست خود را بر خواست من مقدم نمی کند مگر آن که امورش را پریشان و دنیایش را به هم ریخته، و قلبش را به آن مشغول کرده و از دنیا به او نمی رسانم مگر آنچه برایش مقدّر کرده ام.

و به عزت و جلالم و عظمت و کبریائی و نور و عُلوّ و برتری مقامم سوگند، هیچ بنده ای خواست من را بر خواست خود مقدم نمی کند مگر این که ملائکه ام او را محافظت می کنند و آسمان ها و زمین ها را کفیل رزقش قرار می دهم و برای او برتر از تجارت هر تاجری خواهم بود و دنیا در عین تواضع به سوی او می رود.

حال شما طبق روایت فوق ارزیابی کنید وقتی خدایی که در عالم، حضور و تدبیر همه جانبه دارد همراه با ملائکة الله کفیل امور بنده اش شود این بنده چگونه زندگی خواهد کرد و توجه داشته باشید در فرهنگ و تمدن اسلامی چگونه فضای تعالی انسان ها فراهم می شود و در نقطة مقابل، چگونه بشر با محور قراردادن میلِ خود به جای حکم خدا، به روزگار

ص: 166


1- کافی، ج 2، ص 335.

پریشانی برای خود و جامعه دامن خواهد زد. آیا بر انسان بصیر لازم نیست برای نجات خود و جامعه در نهادینه کردن فرهنگی که امثال روایت فوق متذکر می شود اقدام نماید؟

رزق حرام، همان رزق توست که آن را حرام کردی

قال الرضا علیه السلام : « اتَّقِ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ وَ أَجْمِلْ فِی الطَّلَبِ وَ اخْفِضْ فِی الْکَسْبِ وَاعْلَمْ أَنَّ الرِّزْقَ رِزْقَانِ فَرِزْقٌ تَطْلُبُهُ وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ فَأَمَّا الَّذِی تَطْلُبُهُ فَاطْلُبْهُ مِنْ حَلالٍ فَإِنَّ أَکْلَهُ حَلَالٌ إِنْ طَلَبْتَهُ فِی وَجْهِهِ وَ إِلاّ أَکَلْتَهُ حَرَاماً وَ هُوَ رِزْقُکَ لابُدَّ لَکَ مِنْ أَکْلِهِ».(1)

امام رضا علیه السلام می فرمایند: در طلب رزق تقوا پیشه کن و به اختصار راضی باش و در کسب مال، دستِ پایین را بگیر و بدان که رزق دو نوع است؛ رزقی که به دنبال تو است و رزقی که تو به دنبال آن هستی، پس آن رزقی که تو به دنبال آن هستی، از طریق حلال آن را دنبال کن که اگر آن را از راه درست طلب کرده باشی برایت حلال است و إلاّ اگر از راه حرام به دست آورده باشی، استفاده از آن حرام است، از طرفی آن رزق تو است - چه حلال، چه حرام - و حتماً تو از آن استفاده خواهی کرد.

ملاحظه می فرمایید چگونه حضرت رضا علیه السلام در آخر این روایت تأکید می کنند آن رزقی هم که به صورت حرام مصرف کرده ای چیزی جز رزق تو نبوده است مگر این که آن را به صورت حرام به دست آوردی و مصرف نمودی و در نتیجه حالا باید حساب حرام خواریِ آن را بدهی

ص: 167


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 27.

لذا است که در حدیث ذیل وجود مقدس پیامبر صلی الله علیه و آله ما را متذکر همین نکتة اخیر می کنند و می فرمایند:

«أَلا إِنَّ الرُّوحَ الْأَمِینَ نَفَثَ فِی رُوعِی أَنَّهُ لا تَمُوتُ نَفْسٌ حَتَّی تَسْتَکْمِلَ رِزْقَهَا فَاتَّقُوا الله وَ أَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ وَ لا یَحْمِلَنَّکُمُ اسْتِبْطَاءُ شَیْ ءٍ مِنَ الرِّزْقِ أَنْ تَطْلُبُوهُ بِشَیْ ءٍ مِنْ مَعْصِیَةِ اللهِ فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی لا یُنَالُ مَا عِنْدَهُ إِلاّ بِطَاعَتِهِ، قَدْ قَسَّمَ الْأَرْزَاقَ بَیْنَ خَلْقِهِ فَمَنْ هَتَکَ حِجَابَ السَّتْرِ وَ عَجَّلَ فَأَخَذَهُ مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ قُصَّ بِهِ مِنْ رِزْقِهِ الْحَلَالِ وَ حُوسِبَ عَلَیْهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».(1)

یعنی: بدانید که جبرائیل در روح من دمید که هیچ کس نمی میرد مگر این که رزقش را به طور کامل به دست می آورد، پس تقوای الهی پیشه کنید و در طلب رزق، حریص نباشید و دیر رسیدن رزق، شما را جهت به دست آوردن آن به معصیت خدا نیندازد، چرا که آنچه در نزد خدای تعالی است به دست نمی آید مگر به طاعت، حقیقت این است که خداوند ارزاق را بین خلقش تقسیم نمود، پس هرکس به حریم الهی بی حرمتی کند و عجله نماید و از طریق غیر حلال آن را به دست آورد، رزق حلالش قطع می شود در حالی که حساب آن رزق حرام را باید در قیامت پس دهد.

در انتهای روایت فوق می فرمایند: اولاً: چیزهایی از معنویت و تعالی در نزد خدا هست که شرط رسیدن به آن ها اطاعت از خدا است و عدم رعایت حلال و حرام موجب خروج از طاعت است. ثانیاً: هر اندازه که

ص: 168


1- مستدرک الوسائل،ج 13، ص 28.

انسان از رزق حرام مصرف کند به همان اندازه از رزق حلالش کم می گذارند. ثالثاً: این طور نیست که حالا به جای رزق حلال از رزق حرام مصرف کرده و دیگر هیچ، بلکه «حُوسِبَ عَلَیْهِ یَوْمَ الْقِیامة» یعنی؛ روز قیامت نسبت به آن رزق حرام باید حساب پس دهد.

حرص های سرگردان بی نتیجه

عَنْ أَبِی عَبْدِاللهِ علیه السلام «قَالَ لَوْ کَانَ الْعَبْدُ فِی جُحْرٍ لَأَتَاهُ رِزْقُهُ فَأَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ».(1)

امام صادق علیه السلام می فرمایند: اگر بنده ای در سوراخی باشد، رزق او به او خواهد رسید، پس در طلب آن حریص نباشید.

قَالَ علی علیه السلام : «خُذْ مِنَ الدُّنْیَا مَا أَتَاکَ وَ تَوَلِّ عَمَّا یَتَوَلَّی عَنْکَ فَإِنْ أَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ فَأَجْمِلْ فِی الطَّلَبِ».(2)

حضرت علی علیه السلام می فرمایند: از دنیا به همان اندازه که پیش می آید بگیر، و از آن مقدار که از تو روی برمی گرداند، روی برگردان، و اگر روی بر نمی گردانی، لااقل نسبت به آن حریص مباش.

آری در این دو حدیث تأکید بر روی «اجمال در طلب رزق» است. این توصیه به خودی خود، فکر و فرهنگی را به همراه دارد، چون وقتی حجاب ظلمانیِ حرصِ در رزق دریده شد، چشم دل به حقایقی بزرگ بینا می شود و لذا بی سبب نیست که در حدیث اول امام صادق علیه السلام می فرمایند:

ص: 169


1- مستدرک الوسائل،ج 13 ص، 28.
2- همان.

«حتی اگر انسان در سوراخی هم باشد رزق او به او می رسد». و در حدیث دوم امیرالمؤمنین علیه السلام تأکید می فرمایند: «آن مقدار از رزق که از تو روی می گرداند، تو نیز از آن روی بگردان» چون در چنین حالتی جهت قلب به مقامات عالی تری سیرمی کند، آیا بر انسان بصیر لازم نیست این توصیه های اساسی را به کار بندد و از ظلمات حجابِ حرصِ در رزق، قلب خود را آزاد نماید؟

حرصِ در رزق، عامل غفلت از قیامت

قَالَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله : «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ لَنْ یَعْدُوَ امْرُؤٌ مَا قُسِّمَ لَهُ فَأَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ وَ إِنَّ الْعُمُرَ مَحْدُودٌ لَنْ یَتَجَاوَزَ أَحَدٌ مَا قُدِّرَ لَهُ فَبَادِرُوا قَبْلَ نَفَاذِ الْأَجَلِ وَ الْأَعْمَالِ الْمَحْصِیَّةِ».(1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: ای مردم! رزق تقسیم شده است، هرگز انسان از آن چه برایش تقسیم شده بیشتر نمی یابد، پس در طلب رزق حریص نباشید، که عمر شما محدود است، پس قبل از این که اجل برسد و اعمال محاسبه شود به کار نیک مبادرت ورزید.

ملاحظه می فرمایید که رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از این که تذکر می دهند رزق، مقسوم و قسمت شده است و بر اجمال در طلب رزق تأکید می کنند، ما را متوجه اصل مطلب در عرصة زندگی می نمایند و می فرمایند: عمر محدود است و پس از این عمرِ محدود مائیم و اَبدیت ما و اعمالی که برای قیامت خود انجام داده ایم، چگونه انسان بصیر حاضر است در طلب

ص: 170


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 29.

رزق، خود را آنچنان مشغول کند که از آبادی ابدیت خود باز بماند! در حالی که اصل زندگی ما ابدیتِ ما است، و به واقع اگر از قیامت خود غافل شویم وَهم ما آنچنان قدرت می گیرد که همة زندگی ما را مشغول تهیة رزقِ بدن ما می گرداند.

نتیجة هلاکت بار فخر

قَالَ رسول الله صلی الله علیه و آله : «مَنْ طَلَبَ الدُّنْیَا حَلَالًا مُکَاثِراً مُفَاخِراً مُرَائِیاً لَقِیَ اللَّهَ یَوْمَ یَلْقَاهُ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ».(1)

رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: هرکس دنیا را از راه حلال ولی زیادخواهانه و جهت فخر و چشم و هم چشمی طلب کند، خداوند را ملاقات می کند در حالی که خداوند بر او غضبناک است.

اگر همین یک تذکر در مورد زیاده خواهی دنیا و رزق نبود، جا داشت که انسان بصیر سخت در طلب دنیا احتیاط به خرج دهد. ملاحظه بفرمایید که وجود مقدس رسول خدا صلی الله علیه و آله چگونه علت ملاقات بندة خدا را در حالی که خداوند نسبت به او غضبناک است، طلب دنیا از طریق حلال ولی برای فخر فروشی می داند. مگر غضبناکی خدا از انسان غضب همسایه و یا کاسب سرِ محل از انسان است که انسان بتواند جدای از آن ها با خود به سر برد؟ و مگر این غضب در چند روز دنیا است که انسان بگوید؛ بسیار خوب، بالاخره می گذرد؟ عزیز من! می فرماید: اگر کسی از طریق حلال – ونه از طریق حرام- امکانات دنیایی به دست آورد ولی نه صرفاً برای رفع

ص: 171


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 32.

حوائج زندگی، بلکه جنبه ای از زیاده خواهی و فخر و چشم و هم چشمی در آن باشد، خدا را ملاقات می کند در حالی که بر او غضبناک است. پناه به خداوند از چنین سرنوشتی.

راه امیدواری

عَنْ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام : «أَنَّهُ قَالَ الرِّزْقُ یَسْعَی إِلَی مَنْ لا یَطْلُبُهُ».(1)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: رزق می شتابد به سوی آن کسی که طالب آن نیست.

و نیز می فرمایند: «الْأَرْزَاقُ لا تُنَالُ بِالْحِرْصِ وَ الْمُغَالَبَةِ».(2)

ارزاق با حرص و چیرگی بر همدیگر به دست نمی آید.

و نیز می فرمایند: «أَجْمِلُوا فِی الطَّلَبِ فَکَمْ مِنْ حَرِیصٍ خَائِبٌ وَ مُجْمِلٍ لَمْ یَخِبْ».(3)

در طلب رزق حریص نباشید، که چه بسیار حریصی که ناامید شد و چه صرفه جو و کم طلبی که ناامید نشد.

و نیز می فرمایند: «رِزْقُکَ یَطْلُبُکَ فَأَرِحْ نَفْسَکَ مِنْ طَلَبِهِ».(4)

رزق تو به دنبال تو است، نفس خود را در طلب آن به زحمت مینداز.

ص: 172


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 32.
2- همان.
3- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 32.
4- همان.

و نیز می فرمایند: «سَوْفَ یَأْتِیکَ أَجَلُکَ فَأَجْمِلْ فِی الطَّلَبِ سَوْفَ یَأْتِیکَ مَا قُدِّرَ لَکَ فَخَفِّضْ فِی الْمُکْتَسَبِ».(1)

به زودی مرگ تو فرا می رسد، پس در طلب رزق حرص به خرج مده، بالاخره آنچه برای تو تقدیر شده به تو می رسد.

کمی به تذکرات امام الموحدین علیه السلام توجه بفرمایید که چگونه می فرمایند: اولاً؛ این قاعدة عجیب در عالم را فراموش نکن که قصة رزق، قصة کسی است که اگر خیلی نازش را کشیدی شروع می کند به بی محلی کردن و اگر نسبت به آن بی توجه شدی، شروع می کند روی آوردن. لذا فرمود: رزق به سوی کسی که طالب آن نیست به سرعت روی می آورد. ثانیاً؛ رزق با حرص و رقابت با همکاران به دست نمی آید، فقط در راستای این رقابت های دنیایی، صورت وَهمیّه رشد می کند و جای نور ایمان و توکل را تنگ می کند. ثالثاً؛ ریشة ناامیدی ها، در حرصِ برای بیشتر به دست آوردن دنیا و رزق است، چرا که انسان بعد از مدتی می بیند تلاش هایش حاصلی در برنداشت، غافل از این که قاعدة رزق، با بقیة امور متفاوت است. آری در علم و ایمان و قرب الهی میدان باز است و قاعده «لیس لِلْإِنْسان اِلاّ ما سَعی» جاری است و هرکس به اندازة تلاشی که بکند برخوردار می شود. پس ریشة ناامیدی اهل دنیا، حرص است برای داشتن دنیای بیشتر، و لذا امام علیه السلام می فرمایند: چه بسیار انسان هایی که با کمترین تلاش، امیدوارانه زندگی می کنند. رابعاً؛ می فرماید: «فَاَرِحْ نَفْسَکَ

ص: 173


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 32.

مِنْ طَلَبِهِ» یعنی؛ خود را نسبت به طلب رزق راحت نگه دار و نسبت به آن آسوده خاطر باش. آری! «مباد آن که ز احوال خود شوی غافل» و از توجه به قلب و ورود به عالم معنی غافل گردی و در تعالی آن نکوشی، آسوده خاطر باش و فرصت چند روزة دنیا را غنیمت شمار و در کسب معارف الهی و سیر به سوی حقایق معنوی تلاش کن، چرا که فرمود: «سَوفَ یَأتیکَ اَجَلُک....» به زودی مرگت فرا می رسد و خدای ناکرده در آن حال، قلب از حق فهمی و حق خواهی و حق بینی محروم است. این جاست که امام الموحدین علیه السلام می فرمایند: «سِتَّةٌ یُخْتَبَرُ بِهَا دِینُ الرَّجُلِ إِلَی أَنْ قَالَ وَ الْإِجْمَالُ فِی الطَّلَبِ».(1) یعنی؛ با شش چیز دین انسان امتحان می شود، تا آنجا که فرمود: و با حریص نبودن در طلب رزق.

یعنی؛ آن کس که با این همه حرف هنوز نسبت به طلب رزق حریص است باید به ایمان خود شک کند و به قول آن حضرت: «عَجِبْتُ لِمَنْ عَلِمَ أَنَّ اللهَ قَدْ ضَمِنَ الْأَرْزَاقَ وَ قَدَّرَهَا وَ أَنَّ سَعْیَهُ لا یَزِیدُهُ فِیمَا قُدِّرَ لَهُ مِنْهَا وَ هُوَ حَرِیصٌ دَائِبٌ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ».(2)

یعنی؛ در تعجبم از کسی که می داند خداوند رزق ها را ضمانت و تقدیر کرده، و تلاش او چیزی بر آنچه برای او تقدیر شده نمی افزاید و باز او در طلب رزق، خود را به زحمت می اندازد.

ص: 174


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 33.
2- همان.

واقعاً هم جای تعجب دارد، که چگونه انسان ها از این همه تذکرات الهی غفلت می کنند و به سوی «هیچ» این همه سرعت گرفته اند. حضرت ندا سر می دهد که ای انسان ها: «لَیْسَ کُلُّ مُجْمِلٍ بِمَحْرُومٍ».(1) یعنی؛ هرگز آن کس که حرص نورزید، محروم نمی شود. پس چرا این همه حرص! حضرت با تمام وجود و از سر دل سوزی محض. می فرماید: «لَنْ یَفُوتَکَ مَا قُسِّمَ لَکَ فَأَجْمِلْ فِی الطَّلَبِ لَنْ تُدْرِکَ مَا زُوِیَ عَنْکَ فَأَجْمِلْ فِی الْمُکْتَسَبِ».(2) یعنی؛ «آنچه برای تو قسمت شده هرگز از تو فوت نمی شود، پس در طلب رزق حریص مباش، هرگز آنچه برای تو نیست به تو نمی رسد، پس در کسب مال، به اجمال بسنده کن». چرا که آن امام عزیز دریغشان می آید زندگی ما تماماً در زیر لگد طلب رزق نابود شود.

عبرتی بزرگ

«سَمِعْتُ أَبَاعَبْدِاللهِ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوْسَعَ فِی أَرْزَاقِ الْحَمْقَی لِتَعْتَبِرَ الْعُقَلاءُ وَ یَعْلَمُوا أَنَّ الدُّنْیَا لا تُنَالُ بِالْعَقْلِ وَ لا بِالْحِیلَةِ».(3)

از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: خدای عزّ و جلّ رزق انسان های ساده را وسعت داده است تا عبرتی برای عقلا باشد و بدانند که دنیا با عقل و چاره جویی به دست نمی آید.

ص: 175


1- همان.
2- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 33.
3- همان.

راستی که عجیب نکته ای است و چقدر عبرت آموز است، به واقع بارها با چنین پدیده ای روبه رو شده ایم. می فرماید: اگر عاقل باشی می فهمی که عقل و چاره جویی ها را برای رزق بیشتر به تو نداده اند باید آن ها را در جاهای دیگر به کار برد که موجب کسب معارف بیشتر و معنویت برتر شود. عقل را به ما دادند تا در قرآن تدبّر کنیم و در ارتباط با آیات الهی با خدا اُنس بگیریم، این طور نیست که بتوانی با عقل بیشتر رزق بیشتر نصیب خود کنی.

قناعت؛ نشانة عقل

امام کاظم علیه السلام در توصیه به یار وفادارشان می فرمایند:

«یَا هِشَامُ إِنَّ الْعُقَلَاءَ زَهِدُوا فِی الدُّنْیَا وَ رَغِبُوا فِی الْآخِرَةِ لِأَنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْیَا طَالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ وَ الْآخِرَةَ طَالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ فَمَنْ طَلَبَ الْآخِرَةَ طَلِبَتْهُ الدُّنْیَا حَتَّی یَسْتَوْفِیَ مِنْهَا رِزْقَهُ وَ مَنْ طَلَبَ الدُّنْیَا طَلَبَتْهُ الْآخِرَةُ فَیَأْتِیهِ الْمَوْتُ فَیُفْسِدُ عَلَیْهِ دُنْیَاهُ وَ آخِرَتَهُ.

یَا هِشَامُ مَنْ أَرَادَ الْغِنَی بِلا مَالٍ وَ رَاحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ وَ السَّلامَةَ فِی الدِّینِ فَلْیَتَضَرَّعْ إِلَی اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ یُکَمِّلَ عَقْلَهُ فَمَنْ عَقَلَ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ وَ مَنْ قَنِعَ بِمَا یَکْفِیهِ اسْتَغْنَی وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ بِمَا یَکْفِیهِ لَمْ یُدْرِکِ الْغِنَی أَبَداً».(1)

ص: 176


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 33.

یعنی؛ ای هشام! عاقلان نسبت به دنیا بی میل و به آخرت راغب هستند، چون می دانند که یا دنیا را باید طلب کرد، یا دنیا آنها را طلب می کند، و یا باید آخرت را طلب کرد یا مرگ آنها را طلب می کند. پس آن کس که آخرت را طلب کند، دنیا به خودی خود او را طلب می کند، تا این که رزق کافی برایش حاصل شود. و آن کس که دنیا را طلب کند، آخرت به سراغش می آید و مرگ او را فرا می گیرد و دنیا و آخرتش را از بین می برد.

ای هشام! هرکس خواست بدون مال، ثروت مند شود و قلبش از حسد راحت گردد و دینش سالم بماند، از خدای عزّوجلّ عاجزانه تقاضا کند، عقلش کامل شود. پس هرکس عقلش کامل شد به آنچه نیازش را برآورده می کند قانع می شود، و آن کس که به آنچه نیازش را برآورده می کند قانع شد، به واقع غنی شده است. و هرکس نسبت به آنچه برای او کفایت می کند قانع نشد، هرگز احساس غنا و بی نیازی نخواهد کرد.

حضرت در این روایت به هشام می فرمایند: اولاً؛ آن کس که عقلش رشد کرده است به دنیا بی میل می شود و به آخرت رغبت دارد. چون قاعدة رابطة دنیا را با انسان ها می دانند که هرکس آخرت را طلب کرد دنیا به خودیِ خود به سوی او می آید. ثانیاً؛ حضرت رمز همة رستگاری ها را تعالی عقل می دانند و لذا است که می فرمایند: هرکس خواست بدون مال در غنی و بی نیازی به سر برد و قلبش از حسد راحت و دینش سالم بماند، باید از خدا تقاضا کند که عقلش را کامل نماید، بعد می فرمایند: علت این که انسان ها به بیش از آنچه نیاز دارند حریص اند، بی عقلی آنهاست و

ص: 177

لذا هرکس عقلش کامل شد به آنچه نیازش را برآورده می کند، قانع می شود. این جاست که بارها باید تأکید کنیم، ریشة حرص در طلب رزق، وَهم است و هرچه این وَهم را به نور دستورات ائمة معصومین علیهم السلام کنترل کنید، نور عقل به صحنة جان شما بیشتر تجلی خواهد کرد، آن وقت می فهمیم چه کسی به واقع غنی است و چه کسی به واقع فقیر است. در شعری که به رسول خدا صلی الله علیه و آله منسوب است آمده:

دَعِ الْحِرْصَ عَلَی الدُّنْیَا وَ فِی الْعَیْشِ فَلا

تَطْمَعْ

وَلا تَجْمَعْ مِنَ الْمَالِ فَلَا تَدْرِی لِمَنْ تَجْمَعْ

وَلا تَدْرِی أَ فِی أَرْضِکَ أَمْ فِی غَیْرِهَا تُصْرَعْ

فَإِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ وَ کَدُّ الْمَرْءِ لا

یَنْفَعْ

فَقِیرٌ کُلُّ مَنْ

یَطْمَعْ غَنِیٌّ کُلُّ مَنْ یَقْنَعْ(1)

یعنی؛ در دنیا حرص را فرو گذار و در زندگی طمع پیشه مکن. و از مال دنیا جمع آوری مکن چرا که نمی دانی برای چه کسی جمع می کنی. و نیز نمی دانی در زمینِ خودت خواهی مرد یا در زمین دیگر. رزق تقسیم شده، و تلاش انسان در این مورد نافع نیست. هر صاحب طمعی فقیر است و هر اهل قناعتی غنی است.

قاعده ای منطقی

قالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام : «أَنَّهُ قَالَ فِیمَا وَعَظَ بِهِ لُقْمَانُ ابْنَهُ أَنَّهُ قَالَ یَا بُنَیَّ لِیَعْتَبِرْ مَنْ قَصَرَ یَقِینُهُ وَ ضَعُفَ تَعَبُهُ فِی طَلَبِ الرِّزْقِ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَی خَلَقَهُ فِی

ص: 178


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 37.

ثَلاثَةِ أَحْوَالٍ مِنْ رِزْقِهِ وَ آتَاهُ رِزْقَهُ وَ لَمْ یَکُنْ فِی وَاحِدَةٍ مِنْهَا کَسْبٌ وَ لا حِیلَةٌ إِنَّ اللَّهَ سَیَرْزُقُهُ فِی الْحَالَةِ الرَّابِعَةِ أَمَّا أَوَّلُ ذَلِکَ فَإِنَّهُ کَانَ فِی رَحِمِ أُمِّهِ یَرْزُقُهُ هُنَاکَ فِی قَرَارٍ مَکِینٍ حَیْثُ لَا بَرْدٌ یُؤْذِیهِ وَ لَا حَرٌّ، ثُمَّ أَخْرَجَهُ مِنْ ذَلِکَ وَ أَجْرَی لَهُ مِنْ لَبَنِ أُمِّهِ یُرَبِّیهِ مِنْ غَیْرِ حَوْلٍ بِهِ وَ لا قُوَّةٍ ثُمَّ فُطِمَ مِنْ ذَلِکَ فَأَجْرَی لَهُ مِنْ کَسْبِ أَبَوَیْهِ بِرَأْفَةٍ وَ رَحْمَةٍ مِنْ قُلُوبِهِمَا حَتَّی إِذَا کَبِرَ وَ عَقَلَ وَ اکْتَسَبَ ضَاقَ بِهِ أَمْرُهُ فَظَنَّ الظُّنُونَ بِرَبِّهِ وَ جَحَدَ الْحُقُوقَ فِی مَالِهِ وَ قَتَّرَ عَلَی نَفْسِهِ وَ عِیَالِهِ مَخَافَةَ الْفَقْرِ».(1)

بنا به فرمایش علی علیه السلام لقمان به فرزندش فرمود: ای فرزندم! باید عبرت گیرد آن کس که یقین او کم و در طلب رزق، خستگی ناپذیر است، که خدای تعالی او را در سه حالت خلق نمود و رزق او را به او رساند و در هیچ کدام از آن حالات، انسان به خودی خود، هیچ کسب و اندیشه ای برای رزق خود نکرد، باید عبرت بگیرد که در حالت چهارم نیز حتماً رزق او را می رساند. اما حالت اول آن وقتی که در رحم مادرش بود و او را در آن محلِ اَمن آسوده از گرما و سرما، بدون هیچ دردسری رزق داد، سپس او را از آن حالت خارج کرد و شیر مادر را برای او بدون هیچ نگرانی جاری کرد، سپس از شیر برداشته شد، پس خدا با محبت و رحمتی که در قلب والدین او جاری ساخت، رزق او را با تلاشی که آنها انجام دادند، تأمین فرمود، تا این که سن او بیشتر شد و تعقل کرد و برای کسب رزق تلاش نمود و لذا اموراتش تنگ شد، و گمانِ بد به خدا برد، و

ص: 179


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 35.

رعایت حقوق مالش را ترک کرد و بر خود و عیالش از ترس فقر، تنگ گرفت.

چنانچه ملاحظه می فرمایید حضرت امام الموحدین علیه السلام چشم ما را متوجه سنت لایتغیر رزق دهی مخلوق در هستی، می کنند و می فرمایند: طبق همان سنتی که در مراحل سه گانة دوران جنینی و دوران شیرخوارگی و دوران کودکی، حضرت رب العالمین شرایط رسیدن رزق است را - بدون آن که نیاز باشد، تو خود را به زحمت اندازی- فراهم کرد. حال چگونه ممکن است این سنت در مرحلة چهارم، متوقف شود که تو اکنون نگران رزق در آینده ات هستی و از وظایف اصلی زندگی باز مانده ای؟

هشدار که خزینه دار دیگران نباشی

قالَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام : «یَا ابْنَ آدَمَ لا یَکُنْ أَکْبَرُ هَمِّکَ یَوْمَکَ الَّذِی إِنْ فَاتَکَ لَمْ یَکُنْ مِنْ أَجَلِکَ فَإِنْ هَمَّکَ یَوْمٌ فَإِنَّ کُلَّ یَوْمٍ تَحْضُرُهُ یَأْتِی اللَّهُ فِیهِ بِرِزْقِکَ وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَکْتَسِبَ شَیْئاً فَوْقَ قُوتِکَ إِلاّ کُنْتَ فِیهِ خَازِناً لِغَیْرِکَ تُکْثِرُ فِی الدُّنْیَا بِهِ نَصَبَکَ وَ تُحْظِی بِهِ وَارِثَکَ وَ یَطُولُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ حِسَابُکَ فَاسْعَدْ بِمَالِکَ فِی حَیَاتِکَ وَ قَدِّمْ لِیَوْمِ مَعَادِکَ زَاداً یَکُونُ أَمَامَکَ فَإِنَّ السَّفَرَ بَعِیدٌ وَ الْمَوْعِدَ الْقِیَامَةُ وَ الْمَوْرِدَ الْجَنَّةُ أَوِ النَّارُ».(1)

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: ای فرزند آدم! نباید بزرگترین غم تو آن رزقی باشد که نیامده است، اگر آن روز جزء عمر تو باشد، رزق آن روز

ص: 180


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 35.

را خداوند در آن روز به تو می رساند، و بدان که تو هرگز آنچه را رزق تو نیست، به دست نمی آوری مگر این که آن را برای غیر خود جمع کنی، زحمتش در دنیا برای تو و بهره اش برای وارث تو است، و حساب آن در قیامت برای تو می ماند، پس شاد باش به آنچه داری و آن را برای قیامتی که در پیش داری بفرست، چرا که سفری طولانی در پیش است و وعده گاه اصلی ما، قیامت است و محل ورود یا بهشت است یا دوزخ.

چنان چه ملاحظه می فرمایید امام الموحدین علیه السلام توصیه می فرمایند که مواظب باش بزرگترین برنامة تو برای طلب رزق، تهیة رزق فردایی نباشد که نیامده است. و ما را متذکر می شوند که رزق هر روزی در وقت خودش می آید، پس دائم غم فردای نیامده همة فکر تو را به خودش مشغول نکند. به گفتة مولوی:

عمر

من شد فدیة فردای من

وای

از این فردای ناپیدای من

سپس حضرت ما را برحذر می دارند از این که انرژی ها و فرصت های خود را به اسم فردای نیامده برای غیر خود مصرف کنیم و خزینه دار غیر خود باشیم و در قیامت حسرت موقعیتی را بخوریم که می توانستیم به جای جمع آوری رزق برای روز نیامده، وقت خود را در توجه به حقایق عالیة عالم معنا صرف کنیم و با حاصل اُنس های معنوی که در دنیا به دست می آوریم، در قیامت خود به سر بریم.

ص: 181

طلب رزق سنت است

قالَ الْحُسَیْنِ علیه السلام : « لِرَجُلٍ یَا هَذَا لا تُجَاهِدْ فِی الرِّزْقِ جِهَادَ الْغَالِبِ وَ لَا تَتَّکِلْ عَلَی الْقَدَرِ اتِّکَالَ مُسْتَسْلِمٍ فَإِنَّ ابْتِغَاءَ الرِّزْقِ مِنَ السُّنَّةِ وَ الْإِجْمَالَ فِی الطَّلَبِ مِنَ الْعِفَّةِ وَ لَیْسَ الْعِفَّةُ بِمَانِعَةٍ رِزْقاً وَ لَا الْحِرْصُ بِجَالِبٍ فَضْلاً وَ إِنَّ الرِّزْقَ مَقْسُومٌ وَ الْأَجَلَ مَحْتُومٌ وَ اسْتِعْمَالَ الْحِرْصِ جَالِبُ الْمَآثِمِ»(1)

امام حسین علیه السلام به مردی فرمود: ای مرد! در طلب رزق نه آنچنان تلاش کن که همة تلاش تو در طلب رزق صرف شود، و نه آنچنان کار را به تقدیر واگذار که دست بسته تسلیم شوی، چرا که طلب رزق، سنت است و حریص نبودن، از عفت، و عفت ورزیدن در طلب رزق موجب نمی شود که رزق از تو منع شود، همچنان که حرص موجب نمی شود که رزق اضافه تر به دست آری. چرا که رزق تقسیم شده است و اجل هرکسی حتمی است و حرص زدن در رزق زمینة ایجاد گناه است.

چنانچه ملاحظه فرمودید؛ حضرت سیدالشهداء علیه السلام می خواهند جواب این سؤال را بدهند که ممکن است انسان بپرسد اگر رزق مقسوم است پس تلاش برای چه؟ حضرت ضمن آن که ابتدا توصیه به تعادل در طلب رزق می کنند، سپس می فرمایند: «فَإنَّ ابْتِغاءَ الرِّزْقِ مِنَ السُّنَّةِ» یعنی؛ در طلب رزق بودن، سنت و روش پیامبران و اولیاء الهی است. پس اگر می خواهی تحرک و تلاشی همانند آن ها داشته باشی، باید از طلب رزق به نحوی که گوشزد شد باز نمانی تا در عالَم پیامبران خدا وارد شوی و در آخر ما را

ص: 182


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 35.

متوجه نکته ای بسیار اساسی می نمایند و می فرمایند: « وَ اسْتِعْمَالَ الْحِرْصِ جَالِبُ الْمَآثِمِ» یعنی؛ این حرص زدن نه تنها تو را از عالَم پیامبران خارج می کند از آن خطرناک تر این که زمینة ایجاد گناه خواهد شد. حال آیا انسانِ بصیر که هر لحظه مواظب آن است که گرفتار گناه نشود، جا ندارد ریشة حرص در طلب رزق را که بستر گناه است، در خود بسوزاند؟

دفن استعدادها

کَانَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَقُولُ: «قَرِّبُوا عَلَی أَنْفُسِکُمُ الْبَعِیدَ وَ هَوِّنُوا عَلَیْهَا الشَّدِیدَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ عَبْداً وَ إِنْ ضَعُفَتْ حِیلَتُهُ وَ وَهَنَتْ مَکِیدَتُهُ أَنَّهُ لَنْ یُنْقَصَ مِمَّا قَدَّرَ اللَّهُ لَهُ وَ إِنْ قَوِیَ عَبْدٌ فِی شِدَّةِ الْحِیلَةِ وَ قُوَّةِ الْمَکِیدَةِ إِنَّهُ لَنْ یُزَادَ عَلَی مَا قَدَّرَ اللَّهُ لَهُ».(1)

همواره امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمودند: آنچه دور است را به خود نزدیک کنید و سختی را بر خود آسان نمایید و بدانید که بنده اگر برنامه هایش ضعیف و نقشه هایش در به دست آوردن رزق، ناقص باشد، هرگز از آنچه خداوند برایش مقدر کرده، محروم نخواهد شد، و اگر بنده ای در نقشه کشیدن برای به دست آوردن رزق توانمند و برنامه هایش کارآمد باشد، هرگز بیش از آنچه خداوند برای او تقدیر کرده به دست نخواهد آورد.

ص: 183


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 36.

آری می فرماید: آن کس که قدرت برنامه ریزی بیشتر دارد باید این استعدادها را در جهتی دیگر به کار بندد تا راه های آسمان را بر روی خودش و بقیه باز کند و انسان ها را به ساحت قرب الهی نزدیک کند. کاری که پیامبران و اولیاء الهی علیهم السلام با استعدادهای خود کردند. و لذا می فرماید: «اگر بنده ای در نقشه کشیدن برای به دست آوردن رزق توانمند و برنامه هایش کارآمد باشد، هرگز بیش از آنچه خداوند برای او تقدیر کرده به دست نخواهد آورد.» چون این استعدادها را به او نداده اند تا در جهت رزقِ بیشتر به کار گیرد. آری برای چنین کاری این استعدادها را قرار نداده اند، پس به چنین کاری نیاید، پس اگر او این استعدادها را در راستای ازدیاد رزق به کار گیرد آن ها را دفن کرده است.

آسایش دو گیتی

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام : «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله اَلدُّنْیَا دُوَلٌ فَمَا کَانَ لَکَ مِنْهَا أَتَاکَ عَلَی ضَعْفِکَ وَ مَا کَانَ مِنْهَا عَلَیْکَ لَمْ تَدْفَعْهُ بِقُوَّتِکَ وَ مَنِ انْقَطَعَ رَجَاؤُهُ مِمَّا فَاتَ اسْتَرَاحَ بَدَنُهُ وَ مَنْ رَضِیَ بِمَا رَزَقَهُ اللَّهُ قَرَّتْ عَیْنُهُ».(1)

امام باقر علیه السلام فرمود که پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمایند: دنیا در حال چرخش است، پس آنچه از آن برای تو است، به تو می رسد، هرچند ضعیف باشی، و آنچه هم علیه تو است به تو می رسد و تو نمی توانی آن را دفع کنی، هرچند قوی باشی، و کسی که امیدش را به آنچه از دست او رفته قطع

ص: 184


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 37.

کرد، از زحمات بدنی راحت شد، و کسی که به آنچه خدا برای او رزق قرار داد، راضی شد، در آرامش کامل به سر می برد.

ملاحظه می کنید که حضرت باقر علیه السلام چگونه رمز و راز آمدن و رفتن اموالِ دنیا آشکار می کنند و می فرمایند: «اَلدُّنْیَا دُوَلٌ» یعنی دنیا چیزی است در حال چرخش، نه نگه داشتنی است و نه اگر رفت برای همیشه رفته است، خیلی شبیه توپ فوتبال در میدان بازی است که نه هر بازیکنی می تواند توپ را برای همیشه نزد خود نگهدارد و نه آنچنان است که اگر از دست او رفت دیگر برنگردد. البته فرق چرخش دنیا با چرخش توپ آن است که چرخش دنیا در اختیار انسان ها نیست. به هر صورت فرمود: «اَلدُّنْیَا دُوَلٌ» تا ما نه از ماندن آنچه در دست داریم مطمئن شویم و گمان کنیم با قدرت و ابتکار خود می توانیم آن را حفظ کنیم و نه مأیوس باشیم که ضعف ما مانع به دست آمدن دنیا برای ما است. در همین راستا فرمود آن چه از حوادث دنیا بر علیه توست نیز به تو می رسد و قوت تو مانع رسیدن آن نیست. آری تو نسبت به آن حادثه باید بتوانی خوب امتحان دهی.

سپس دو نکته مطرح فرمودند که عامل آسایش دنیا و آخرت ما خواهد شد. می فرمایند: کسی که به آنچه خدا برای او رزق قرار داد، راضی شد، در آرامش کامل به سر می برد. نکتة اول موجب آسایش دنیا و بدن ما است، چون به دنبال آنچه از دست ما رفت، نمی دویم تا آن را برگردانیم، چراکه طبق قاعده «الدُّنْیَا دُوَلٌ» باید می رفت و ما هم باید پس از رفتن، از آن دل برکنیم. و نکتة دوم موجب آسایش آخرت ما است،

ص: 185

چرا که اگر به رزقی که خدا برای ما قرار داد راضی شدیم، خداوند نیز از ما راضی خواهد شد و این چشم روشنی بزرگی است.

زندگی ای که خدا ضمانت می کند

قالَ علی بن موسی الرّضا علیه السلام : «وَلْیَکُنْ نَفَقَتُکَ عَلَی نَفْسِکَ وَ عِیَالِکَ قَصْداً فَإِنَّ اللَّهَ تَعَالَی یَقُولُ یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ وَ الْعَفْوُ الْوَسَطُ وَ قَالَ اللَّهُ وَ الَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا إِلَی آخِرِهِ. وَ قَالَ الْعَالِمُ: ضَمِنْتُ لِمَنِ اقْتَصَدَ أَنْ لا یَفْتَقِرَ».(1)

امام رضا علیه السلام می فرمایند: باید خرج و نفقة خود و خانواده ات متوسط و میانه روانه باشد، چرا که خدای تعالی می فرماید: «ای پیامبر! از تو می پرسند چگونه انفاق کنند، بگو: «عفو»، و «عفو» یعنی «وسط» و خداوند فرمود: مؤمنین چون انفاق کنند تند روی نمی کنند و جانب وسط را رعایت می کنند، و آن حضرت فرمود: ضمانت می کنم کسی را که میانه روی پیشه کند او را فقیر نگردانم.

حضرت ثامن الائمه علیه السلام برکات و رمز و راز میانه روی در زندگی را برمی گشایند و بعد از آن که از زبان خداوند آن را روشن فرمودند که مؤمنین؛ نه اسراف می کنند و نه بر خود و خانوادة خود تنگ می گیرند، فرمود: ضمانت می کنم که هرکس زندگی معتدلی را در پیش گیرد، فقیر نشود. آری! کنترل زندگی در حدّ میانه روی کار مشکلی است

ص: 186


1- مستدرک الوسائل، ج 13، ص 37.

به خصوص که میانه روی برای هرکس شبیه دیگری نیست- ولی نتایج آن نیز بزرگ و اطمینان بخش است.

هر حلالی را حرامی است

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام : قَالَ لَیْسَ مِنْ نَفْسٍ إِلَّا وَ قَدْ فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهَا رِزْقَهَا حَلالاً یَأْتِیهَا فِی عَافِیَةٍ وَ عَرَضَ لَهَا بِالْحَرَامِ مِنْ وَجْهٍ آخَرَ فَإِنْ هِیَ تَنَاوَلَتْ شَیْئاً مِنَ الْحَرَامِ قَاصَّهَا بِهِ مِنَ الْحَلَالِ الَّذِی فَرَضَ لَهَا».(1)

امام باقر علیه السلام فرمودند: هیچ کس نیست مگر این که خدای عزّ و جلّ برای او رزق حلالی در عین سلامت و عافیت، فرض کرده و در عرض هر رزق حلالی، از جهت دیگر، رزق حرامی را قرار داده، پس اگر آن شخص چیز حرامی را به دست آورد، به همان اندازه از رزق حلال او کم می گذارند.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام : قَالَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْخَلْقَ وَ خَلَقَ مَعَهُمْ أَرْزَاقَهُمْ حَلَالًا طَیِّباً فَمَنْ تَنَاوَلَ شَیْئاً مِنْهَا حَرَاماً قُصَّ بِهِ مِنْ ذَلِکَ الْحَلَالِ».(2)

از امام صادق علیه السلام است که فرمود: خداوند عزّ و جلّ افراد را خلق کرد و همراه آنها رزقشان را به صورت حلال و طیب خلق نمود، پس اگر کسی آن را به صورت حرام به دست آورد، به همان اندازه از رزق حلال او کم می شود.

ص: 187


1- کافی، ج 5، ص 80.
2- کافی، ج 5، ص 80.

توجه فرمودید که در حدیث اول امام باقر علیه السلام چه اسراری از سنت رزق را در عالَم هستی برای انسان ها روشن فرمودند، که اولاً؛ هرکس رزق حلالی دارد که در نهایت آرامش و عاقبت به خیری برای او قرار داده اند. ثانیاً؛ درست از جهت دیگر همان رزق را به صورت حرام بر او عرضه کرده اند تا در عرضة انتخاب بین حلال و حرام، ایمان او آزموده شود و بتواند بین رزق حلال و مشابه آن که به صورت حرام است یکی را انتخاب کند. ثالثاً؛ این طور نیست که انسان گمان کند حالا که آن وجه حلالِ رزق برایمان هست پس خوب است فعلاً وجه حرام آن را استفاده کنیم و سپس به سراغ وجه حلال آن رویم. می فرماید: درست به همان اندازه که از حرام استفاده نمودی از حلالی که برایت مقدر شده است کاسته می شود.

آیا بر انسان بصیر لازم نیست بر این نکتة نورانی تأمل کند که امام می فرمایند: «درست در کنار رزق حلال، وجه حرامی از آن رزق را بر او عرضه می دارند.»

اگر عنایت فرمایید مطلب فوق جواب بسیاری از سؤالات انسان های دقیق در مورد فلسفة رزق است. آن جایی که انسان سؤال می کند چرا ما را محتاج به رزق نمود و چرا این رزق ها را رنگارنگ کرد و شرایط متنوعی در دست یابی به آن فراهم کرد؟ جواب همة آن ها را در یک کلمه فرمود که بناست در کنار هر رزق حلالِ خوش عاقبتی، رزق حرام بد عاقبتی عرضه شود تا انسان آزموده گردد. بر شماست که بر این حدیث نورانی تأملی بیش از آنچه عرض کردیم داشته باشید.

ص: 188

در حدیث دوم حضرت امام صادق علیه السلام آخرین عبارت از حدیث اول را متذکر می شوند که: این طور نیست که گمان کند حالا که آن وجه حلال رزق برایمان هست پس خوب است فعلاً وجه حرام آن را استفاده کنیم و سپس به سراغ وجه حلال آن رویم. می فرمایند: درست به همان اندازه که از حرام استفاده نمودی از حلالی که برایت مقدر شده است کاسته می شود.

آنگاه که مؤمن از تقدیرهای الهی مدد می گیرد

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام : «کَمْ مِنْ مُتْعِبٍ نَفْسَهُ مُقْتَرٌ عَلَیْهِ وَ مُقْتَصِدٍ فِی الطَّلَبِ قَدْ سَاعَدَتْهُ الْمَقَادِیرُ».(1)

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: چه بسیار افرادی که در طلب دنیا نفس خود را به سختی می اندازند و با این حال خداوند بر آن ها تنگ دستی وارد می کند، و چه بسیار افراد میانه روی که تقدیرهای الهی به کمکشان می آید.

راستی اگر همة سخنان ائمه معصومین علیهم السلام گشایندة رمز و رازهاست - که به واقع این طور است- این سخن امام الموحدین علیه السلام به خصوص قسمت آخر سخن، گشاینده رمزالرموز است. قسمت اول سخن می فرماید: بسیاری افراد تلاش می کنند و خود را به سختی می اندازند که بیشتر داشته باشند - که معلوم است تلاش آنها بی حاصل است - و در قسمت دوم سخن می فرماید: چه بسیار افرادی که از طریق میانه روی در طلب، به جای آن که خود را به

ص: 189


1- کافی، ج 5، ص 81.

سختی بیندازند، تقدیرات الهی را به کمک می گیرند و بهترین بهره برداری را از زندگی خود خواهند برد.

برای روشن شدن موضوع، در نظر بگیریدکشاورزی را که از طریق قنات، آب به مزرعة خود می رساند و کشاورزی که تلاش می کند آب را از عمق زمین با صرف انرژی الکتریکی بیرون بکشد. اولی طوری برنامه ریزی کرده است که از پتانسیل های خود زمین و به صورت طبیعی از آب برخوردار می شود و دومی نه. آری در این عالم قواعد و مقدّراتی هست که اگر انسان مسیر میانه روی را پیشه کرد به راحتی آن مقدرات به کمک او می آید و انرژی های خود را به جای صرف در طلب رزق بیشتر در جهت تعالی خود مصرف می کند. آیا به عظمت این سخن حضرت می توان پی برد؟ باز به آن نظر کنید و باز نظر کنید که می فرمایند: «چه بسیار افرادی که نفس خود را به سختی می اندازند و بر آن تنگ می گیرند، و چه بسیار افراد میانه روی که تقدیرهای الهی به کمکشان می آید».

تحرکی با نشاط

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام : «قَالَ لِیَکُنْ طَلَبُکَ لِلْمَعِیشَةِ فَوْقَ کَسْبِ الْمُضَیِّعِ وَ دُونَ طَلَبِ الْحَرِیصِ الرَّاضِی بِدُنْیَاهُ الْمُطْمَئِنِّ إِلَیْهَا وَ لَکِنْ أَنْزِلْ نَفْسَکَ مِنْ ذَلِکَ بِمَنْزِلَةِ الْمُنْصِفِ الْمُتَعَفِّفِ تَرْفَعُ نَفْسَکَ عَنْ مَنْزِلَةِ الْوَاهِنِ الضَّعِیفِ وَ تَکْتَسِبُ مَا لا بُدَّ مِنْهُ إِنَّ الَّذِینَ أُعْطُوا الْمَالَ ثُمَّ لَمْ یَشْکُرُوا لَا مَالَ لَهُمْ».(1)

ص: 190


1- کافی، ج 5، ص 81.

از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمودند: باید تلاش تو برای زندگی، فوق انسانِ اِهمال کار و دونِ انسانِ حریصِ راضی به دنیا و امیدوار به دنیا باشد، از آن حرص، نفس خود را در حدّ انسان معتدلِ غیر حریص پایین تر بیاور، و نیز برتر بدار نفس خود را از کسی که در طلب رزق سستی می کند. پس در چنین تعادلی در طلب آنچه که به واقع نیاز داری و نیاز ضروری تو است، کوشش کن. کسانی که به آنها مال داده شده ولی شکر آن را نمی کنند، در واقع مالشان مال حساب نمی شود.

حضرت صادق علیه السلام توصیه می فرمایند نه بی تحرک باش - که در آن صورت از عرصة امتحان فرار کرده ای- و نه حریص و به دنیا امیدوار - که در امتحان مردود شده ای - بلکه در آن حدّ که بتوانی نیاز حقیقی ات را به دست آوری تلاش کن، که در این حدّ، در عرصة طلب رزق وارد شدن، برای امتحان دادن، کافی است. سپس در آخر؛ نکتة ظریفی را مطرح کردند که «إِنَّ الَّذِینَ أُعْطُوا الْمَالَ ثُمَّ لَمْ یَشْکُرُوا لَا مَالَ لَهُمْ» یعنی؛ اگر مالی را به کسی دادند ولی او نتوانست متوجه دهندة آن شود و خدای دهندة مال را گم کرد، او عملاً ثروتی ندارد. چون نعمت را دادند تا انسان را متوجه صاحب نعمت کنند و سرمایة حقیقی هرکس، نظر داشتن به صاحب نعمت است و نه به خود نعمت. به گفتة مولوی:

شکر

نعمت، خوش تر از نعمت بود

شکر

باره، کی سوی نعمت رود

شکرْجانِ

نعمت و نعمت چو پوست

زآن که شکر

آرد توراتاکوی دوست

نعمت

آرد غفلت و شکر انتباه

صید

نعمت کن به دامِ شکرِ شاه

نعمتِ

شکرت کند پرچشم و میر

تا

کنی صد نعمت ایثار فقیر

ص: 191

یعنی؛ چون شکر نعمت بهتر از خود نعمت است، انسان شکر باره که حقیقت شکر را می شناسد هرگز چشمش را از منعِم بر نمی کند و به نعمت بیندازد، چون جان و اصل نعمت همان شکر است، چرا که شکر، انسان را متوجه منعم می کند. آری! «زانکه شکر آرد تو را تا کوی دوست». و لذا در ادامه فرمود: نعمت به خودی خود غفلت می آورد و ما را مشغول خودش می کند ولی شکر ما را بیدار می کند که به منشأ نعمت نظر بیندازیم و با شکرِ شاه، نعمت واقعی را صید نماییم و نعمت حقیقی را همان شکر و توجه به منعم بدانیم. آری! « صید نعمت کن به دامِ شکرِ شاه». چرا که این نعمت شکر که صاحب نعمت را می بینی، دیگر تو را از حرص آزاد می کند و قانع و بزرگ می شوی و به راحتی برای این که ارتباط تو با صاحب نعمت بماند صد نعمت را نثار فقیر می نمایی. پس « إِنَّ الَّذِینَ أُعْطُوا الْمَالَ ثُمَّ لَمْ یَشْکُرُوا لا مَالَ لَهُمْ» یعنی؛ به آنهایی که مال داده شده ولی شکر آن را نمی کنند، در واقع مالشان مال نیست، چون مال نتوانسته است آن ها را به منعم برساند. آیا قصة زندگی، قصة پر رمز و رازی نیست؟! و این که امام علیه السلام فرمودند: «تَکْتَسِبُ مَا لا بُدَّ مِنْهُ» یعنی؛ در طلبِ آنچه به واقع نیاز داری کوشش کن، آیا منظورشان این نیست که در راستای طلبِ آنچه بدان محتاجیم، برطرف کنندة احتیاج را بیابیم نه مالی که بدان محتاج بودیم؟ که گفت:

تا

بدین جا بهرِ دینار آمدم

چون

رسیدم بهر دیدار آمدم

ص: 192

خداوند از ما به ما عاشق تر است

عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : فِی حَدِیثِ الْمَنَاهِی قَالَ «مَنْ لَمْ یَرْضَ بِمَا قَسَمَهُ اللَّهُ لَهُ مِنَ الرِّزْقِ وَ بَثَّ شَکْوَاهُ وَ لَمْ یَصْبِرْ وَ لَمْ یَحْتَسِبْ لَمْ تُرْفَعْ لَهُ حَسَنَةٌ وَ یَلْقَی اللَّهَ وَ هُوَ عَلَیْهِ غَضْبَانُ إِلَّا أَنْ یَتُوبَ».(1)

امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارشان علیهم السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله در حدیث مَناهی - که در آن نکاتی را نهی می کردند- فرمودند: هرکس به آنچه خداوند از رزق برای او تعیین نموده راضی نباشد و گِلایه کند و بر آن صبر نکند، از او حسنه ای به آسمان بالا نمی رود و خداوند را ملاقات می کند در حالی که خداوند از او غضبناک است، مگر این که توبه کند.

راستی وقتی خداوند می داند شرایط تعالی ما چیست و با نهایت حکمت و دقت و با دل سوزی تمام، آن شرایط را برای ما فراهم کرده است، بی انصافی نیست که ما از چنین خدایی گِله مند باشیم و نسبت به آنچه برای ما مقدر کرده راضی نباشیم؟ در حالی که راه ارتباط با خدا درست همان شرایطی است که حضرت رب العالمین برای ما فراهم کرده، حالا اگر ما آن شرایط را نپذیریم، در واقع راه ارتباط خود با خدا را نپذیرفته ایم. این است که می فرماید: « از او حسنه ای به آسمان بالا نمی رود و خداوند را ملاقات می کند در حالی که خداوند از او غضبناک است، مگر این که توبه کند». چرا که به راه ارتباط با خدا و به راه ایجاد رضایت خدا پشت کرده است و فراموش کرده شرایطی که خداوند برای او فراهم

ص: 193


1- وسائل الشیعه، ج 17، ص46.

کرده، همان راه بندگی او است، مگر این که خودش آن شرایط را از حالت بندگی خارج کند.

فوق فقر و غنی

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: « لا بَأسَ بِالْغِنی لِمَنِ اتَّقی، و الصِّحَةُ لِمَنِ اتّقی خَیْرٌ مِنَ الْغَنیُ و طیبُ النَّفسِ مِنَ النعیم»(1) یعنی اگر انسان به مقام تقوا رسید دیگر ثروت برای او خطرناک نیست، ولی با این حال سلامتی برای انسان متقی از ثروت بهتر است و آرامش ضمیر، به خودی خود یک نعمت است.

چنان چه ملاحظه می کنید رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند: اگر انسان به مقام تقوی رسید و جهت قلب او خدایی شد، دیگر «ثروت» آن چنان نیست که قلب او را به خود مشغول کند، و سپس می فرمایند: سلامت بدن برای چنین فردی از ثروت بهتر است، چرا که در بستر سلامت بدن، راحت تر می تواند خود را به سوی قرب حق سیر دهد و هرچه بیشتر به مقصد واقعی خود نزدیک شود، و در آخر می فرمایند: اگر می بینی در یک آرامش روحی به سر می بری آن را نعمتی بزرگ بدان، چرا که قلب در این حالت از وسوسة شیطان آزاد است و راه ارتباط با خدا برایش فراهم است.

خواجه احمد غزّالی همواره مریدان را از داشتن شتران و اسبانِ کثیر، منع می کرد و توصیه می کرد آنها را بفروشند، در حالی که خودش چندین اسب و شتر داشت. روزی مریدان عرض کردند چرا آنچه بر شما رواست

ص: 194


1- نهج الفصاحه، حدیث شماره 2430.

بر ما روا نیست؟ فرمود: شما میخ اسب ها و شترها را در قلب خود فرو می کنید و من میخِ آنها را در گِل طویله فرو می کنم، پس تا وقتی که شما میخ اسبان و شتران خود را در گِل طویله فرو نکرده اید، داشتن آنها برای شما روا نیست.

نکتة فوق را عرض کردم تا شرحی باشد بر قسمت اول حدیث فوق که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «لا بَأسَ بِالْغِنی لِمَنِ اتَّقی» یعنی؛ اگر کسی به مقام تقوی رسید، دیگر ثروتمندی برای او خطرناک نیست، حالا خود دانید که چگونه خود را مراقبت کنید.

در آخر با دعای امام سجاد علیه السلام که به واقع جامع همة مباحث گذشته است، بحث را به انتها می رسانیم. حضرت با خدای خود چنین مراوده می کنند:

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ حُسْنَ الْمَعِیشَةِ مَعِیشَةً أَتَقَوَّی بِهَا عَلَی جَمِیعِ حَوَائِجِی وَ أَتَوَصَّلُ بِهَا فِی الْحَیَاةِ إِلَی آخِرَتِی مِنْ غَیْرِ أَنْ تُتْرِفَنِی فِیهَا فَأَطْغَی أَوْ تَقْتُرَ بِهَا عَلَیَّ فَأَشْقَی أَوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ حَلَالِ رِزْقِکَ وَ أَفِضْ عَلَیَّ مِنْ سَیْبِ فَضْلِکَ نِعْمَةً مِنْکَ سَابِغَةً وَ عَطَاءً غَیْرَ مَمْنُونٍ ثُمَّ لَا تَشْغَلْنِی عَنْ شُکْرِ نِعْمَتِکَ بِإِکْثَارٍ مِنْهَا تُلْهِینِی بَهْجَتُهُ وَ تَفْتِنِّی زَهَرَاتُ زَهْوَتِهِ وَ لَا بِإِقْلَالٍ عَلَیَّ مِنْهَا یَقْصُرُ بِعَمَلِی کَدُّهُ وَ یَمْلَأُ صَدْرِی هَمُّهُ أَعْطِنِی مِنْ ذَلِکَ یَا إِلَهِی غِنًی عَنْ شِرَارِ خَلْقِکَ وَ بَلَاغاً أَنَالُ بِهِ رِضْوَانَکَ وَ أَعُوذُ بِکَ یَا إِلَهِی مِنْ شَرِّ الدُّنْیَا وَ شَرِّ مَا فِیهَا لَا تَجْعَلِ الدُّنْیَا عَلَیَّ سِجْناً وَ لَا فِرَاقَهَا عَلَیَّ حُزْناً أَخْرِجْنِی مِنْ فِتْنَتِهَا مَرْضِیّاً عَنِّی مَقْبُولًا فِیهَا عَمَلِی إِلَی دَارِ الْحَیَوَانِ وَ مَسَاکِنِ الْأَخْیَارِ وَ أَبْدِلْنِی

ص: 195

بِالدُّنْیَا الْفَانِیَةِ نَعِیمَ الدَّارِ الْبَاقِیَةِ اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَزْلِهَا وَ زِلْزَالِهَا وَ سَطَوَاتِ شَیَاطِینِهَا وَ سَلَاطِینِهَا وَ نَکَالِهَا وَ مِنْ بَغْیِ مَنْ بَغَی عَلَیَّ فِیهَا (1)

پروردگارا! از تو خوبی زندگی را تقاضا دارم، زندگی ای که از طریق آن برای همة حاجتم نیرو گیرم و از آن طریق زندگی ام به آخرتم متصل گردد، بدون آن که مرا در آن به خوش گذرانی و ریخت و پاش گرفتار کنی، تا در نتیجه سرکش شوم، و بدون آن که در آن زندگی، بر من تنگ گیری که در نتیجه شقی و گناهکار گردم.

رزق مرا با رزق حلال خود وسعت بده و از باران فضل خود بر من فرو ریز، نعمتی گوارا و بدون انقطاع، سپس مرا با زیادی آن نعمت از شکر باز مدار، به طوری که زیبایی ها و شادابی های آن مرا به خود سرگرم سازد، و درخشندگی شکوفه هایش مرا فریب دهد، و نیز مرا به کمی و قلّت آن دچار مساز که رنج به دست آوردن رزق، مرا از وظایف و عباداتم باز دارد و سینه ام را اندوه رزق فرا گیرد.

ای معبود من! آن قدر عطا کن که از انسان های فرومایه بی نیاز و در رسیدن به رضوان تو موفق باشم.

ای معبود من! به تو پناه می برم از شرّ دنیا و آنچه مربوط به دنیاست، دنیا را برای من زندان مساز و جدایی آن را اندوه من قرار نده و مرا از فتنه های آن خارج کن، بدان سان که تو از من راضی باشی و عمل من در دنیا برای قیامت مورد قبول باشد. به جای دنیای فانی، نعمت های عالَم باقی را برای من قرار ده.

ص: 196


1- الکافی، ج 2، ص 553، باب الدعاء للرزق.

خدایا! به تو پناه می برم از خواری و پریشانی های دنیا و سلطة شیطان و تسلط آن، و از ستم آن کس که در این دنیا به من ستم کند

«والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته»

ص: 197

ص: 198

آثار منتشر شده از استاد طاهرزاده

· معرفت النفس و الحشر (ترجمه و تنقیح اسفار جلد 8 و 9)

· گزینش تکنولوژی از دریچه بینش توحیدی

· علل تزلزل تمدن غرب

· آشتی با خدا ازطریق آشتی باخود راستین

· جوان و انتخاب بزرگ

· روزه، دریچه ای به عالم معنا

· ده نکته از معرفت النفس

· ماه رجب، ماه یگانه شدن با خدا

· کربلا، مبارزه با پوچی ها

· زیارت عاشورا، اتحادی روحانی با امام حسین علیه السلام

· فرزندم این چنین باید بود (نامة حضرت علی به امام حسن علیهم السلام - نهج البلاغه، نامة 31)

· فلسفه حضور تاریخی حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه

· مبانی معرفتی مهدویت

· مقام لیلة القدری فاطمه علیها السلام

· از برهان تا عرفان (شرح برهان صدیقین و حرکت جوهری)

بصیرت حضرت فاطمه علیها السلام

ص: 199

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109