مناسک حج آیت الله العظمی حاج سید محمد جواد علوی بروجردی

مشخصات کتاب

سرشناسه : علوی طباطبایی، محمدجواد، 1330 -

عنوان و نام پدیدآور : مناسک حج : مطابق با فتاوای آیت الله حاج سیدمحمدجواد علوی بروجردی.

مشخصات نشر : قم: دارالتهذیب، 1398.

مشخصات ظاهری : 314ص.

شابک : 978-600-96815-9-5

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

موضوع : حج

موضوع : *Hajj

موضوع : حج -- فتواها

موضوع : *Hajj -- Fetwas

موضوع : فتوا های شیعه -- قرن 14

موضوع : Fatwas, Shiites -- 20th century

رده بندی کنگره : BP188/8/خ25م8046 1397

رده بندی دیویی : 297/357

شماره کتابشناسی ملی : 5293252

ص: 1

اشاره

اشاره

تصویر

ص: 2

تصویر

ص: 3

ص: 4

مقدمه

حج، میراث جاویدان حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام است. این فریضة الهی یکی از مهم ترین ارکان آئین اسلام و از فروعات آن به شمار می­آید. مراسم عبادی حج، ابعاد گوناگونی را در زمینه­های مختلف، اعم از زندگی فردی، اجتماعی، فرهنگی، اخلاقی، عرفانی، عبادی و سیاسی در بر دارد.

در موسمِ این مراسمِ روحانی، میلیون ها انسان های مسلمان و مؤمن از نقاط مختلف جهان برای طواف بیت عتیق و یادگار منادی توحید، به سرزمین وحی مشرف می شوند تا عاشقانه و عابدانه و هوشمندانه از صحن دل، معبود بی همتای خود را ملاقات کرده و خائفانه و خاشئانه با او گفت وگو و نجوا نمایند. در سایه سار حج، رحمت امید و عزّت، بر قلب مؤمنان عاشق خوش می نشیند. حاجی در ایام مناسک حج، با فرو نهادن خواسته­های درون، قلب خویش را که عرش پروردگار رحمان است(1) طهارت و پاکی می بخشد و آن را برای دریافت نور هدایت مهیا می کند. به امید آن که بارقه نور الهی در طور قلبش بتابد و زنگار خود پرستی و شرک را از آن بِزُداید.

در آئین اسلام، انجام حج بر هر مکلفِ مستطیع واجب است. و این مهم را در برخی از آیات قرآن و کلام معصومین علیهم السلام می توان به وضوح یافت.

مراجع تقلید عظام که پیوسته عطش جان را از چشمه

ص: 5


1- . «قلب المؤمن عرش الرحمن» مرآه العقول، ج12، ص 230.

همیشه جوشان قرآن و عترت فرو می نشانند، با تفقّه و اجتهاد در آیات و روایات، وجوب حج را مسلّم دانسته و اعمال آن را به طور مفصل بیان نموده اند.

آن ها با تأسی از دو ثقل گرانسنگ، حج را از ارکان مهم و از ضروریات دین بر شمرده و ترک آن را از روی اختیار در ردیف گناهان کبیره و انکار آن را موجب کفر دانسته اند.

اکنون برای اثبات ضروری بودن آن، تنها به یک آیه از قرآن کریم و سه روایت از معصومین علیهم السلام اکتفا می کنیم.

ضرورت حج در قرآن

خدای متعال در یکی از آیه های سوره مبارکه آل عمران به تاریخ تأسیس خانه خود اشاره کرده و هم وجوب عمل به حج را در آن تبیین نموده است.

«إِنّ أوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذی بِبَکَّةَ مُبارَکا وَ هُدیً لِلْعالَمینَ*فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ لِلَّه عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِیٌّ عَنِ الْعالَمینَ»(1).

«نخستین خانه ای که برای مردم (و نیایش خداوند) قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکّه است، که پر برکت، و مایه هدایت جهانیان است. در آن، نشانه های روشن، (از جمله) مقام ابراهیم است؛ و هر کس داخل آن [خانه خدا] شود؛ در امان خواهد بود، و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه (او) کنند، آن ها که توانایی رفتن به سوی آن دارند. و هر کس کفر ورزد (و حج را ترک کند، به خود زیان رسانده)، خداوند از همه جهانیان، بی نیاز است».

در این آیه شریفه چهار نکته به عنوان خصوصیّت خانه بیان شده است.

ص: 6


1- . آل عمران/96 و 97.

1. نخستین بنایی که خداوند متعال در زمین آن را خانه نامیده است مکه (کعبه) است «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ».

2. خانه ای که مبارک و هدایت گر است «مُبارَکا وَ هُدیً لِلْعالَمینَ».

3. نشانه های روشنی از جمله مقام حضرت ابراهیم در آن وجود دارد «فیهِ آیاتٌ بَیِّناتٌ مَقامُ إِبْراهیمَ».

4. خانه ای که امن است «وَ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً».

همچنین، سه نکته ای که در ذیل آیه حائز اهمیت است بیان می دارد:

1. اصل وجوب حج «وَ لِلَّه عَلَی النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ».

2. مهم ترین شرط وجوب را بیان می دارد «مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبیلاً».

3. منکرین حج را کافر می داند «وَ مَنْ کَفَرَ».

طبق صریح آیه شریفه و تفسیر آن از کتب فریقین، حج از دست آوردهای مهم ادیان توحیدی است که مهم ترین عامل وحدت میان امت اسلامی است.

ضرورت حج در روایات

در باره حج و اعمال آن روایتی از رسول گرامی صلی الله علیه و آله در کتاب های صحیح مسلم و سنن ابن ماجه و بسیاری از کتاب های مهم اهل سنت نقل شده است، که دارای مضامین و دستورات بسیار ارزنده و بی نظیر است که نشان از اهمیت و ضرورت حج در فرهنگ اسلام دارد. در این کلام نبوی، بیش از چهار صد حکم شرعی در مساله حج و مباحث تکمیلی آن به چشم می آید.

ابتدا جایگاه و اعتبار این روایت را نزد علمای شیعه و سنی به طور خلاصه بیان می کنیم و سپس به گوشه هایی از

ص: 7

متن روایت اشاره می نمائیم.

الف: نَوَوی درباره اهمیّت این روایت می گوید: «و هو حدیث عظیم مشتمل علی جمل من الفوائد و نفائس من مهمات القواعد»(1)این حدیث بزرگی است که در بردارنده فوائد زیبا و قواعد نفیس است.

همچنین بسیاری از راویان معتبر و قابل اعتماد اهل سنت این حدیث را نیز نقل کرده اند(2).

ب: اسناد این روایت در حد اعلی است. از حیث سند از استواری محکمی برخوردار است. و بسیاری از رجالیون شیعه و سنی راویان این حدیث را مورد تایید قرار داده اند. و چون سلسله سند این روایت با راویان بنام اهل سنت همراه است و از سوی دیگر، نقل آن به امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارشان امام باقر علیه السلام می رسد، در میان فریقین به عنوان یک خبر معتبر از آن یاد شده است. زیرا کسانی که این حدیث را نقل کرده اند به گونه ای از آن دفاع نموده و آن را دارای سند صحیح و معتبر می دانند.

مرحوم آیت الله العظمی بروجردی( نیز از کسانی است که این حدیث را مورد توجه ویژه قرار داده، و آن را صحیح و معتبر می داند بدین علت آن را به پادشاه وقت عربستان هدیه می کند، و همچنین از نمایندگان خود می خواهد که متن آن را محور عملِ اعمال حج در میان امت اسلامی قرار دهند.

این خبر، ضمن اینکه وجوب حج از آن استفاده می شود، از کیفیت حج عملی پیامبر. هم خبر می دهد.

ج: پیامبراکرم . در سال دهم هجری اعمال حج عمره

ص: 8


1- . شرح صحیح مسلم نووی، ج8، ص170 باب حجة النبی، ح 4.
2- . سبل السلام ابن حجر، ج2، ص201؛ الدیباج علی مسلم سیوطی، ج3، ص319.

و حج تمتع را آموزش می دهد: «إِنَّ رَسُولَ اللهِ . مَکَثَ تِسْعَ سِنِینَ لَمْ یَحُجَّ، ثُمَّ أَذَّنَ فِی النَّاسِ فِی الْعَاشِرَةِ»، «إِنَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله حَاجَّ فَقَدِمَ الْمَدِینَةَ بَشَرٌ کَثِیرٌ، کُلُّهُمْ یَلْتَمِسُ أَنْ یَأْتَمَّ بِرَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله وَ یَعْمَلَ مَا عَمِلَهُ» پیامبر نه سال در مدینه ماند و به سفر حج نرفت، سال دهم به مسلمانان اعلان کرد که امسال به حج می رود. پیامبر صلی الله علیه و آله هنگامی که وارد مدینه شد افراد زیادی بر گرد وجود مبارکش جمع شده بودند و همه علاقمند بودند که اعمال حج را به همراه پیامبر گرامی اسلام و همانند او انجام دهند و برای آن تلاش می کردند. پیامبر از مدینه خارج شد و ما نیز به همراه او براه افتادیم تا به ذوالحلیفه رسیدیم به حضرت عرض کردیم: «کیف اصنع» چگونه حج بجا آوریم(1).

حضرت اعمال حج را بجا آورد و بعد مستحبات حج را هم به آنان آموخت، آن گاه فرمودند: «دَخَلَتِ الْعُمْرَةُ فِی الْحَجِّ هکذا» مرتین «لَا بَلْ لِأَبَدِ الْأَبَد»

پیامبراکرم صلی الله علیه و آله دو بار فرمودند: هم اکنون تا روز رستاخیز عمره در حج داخل شد، هنگامی که این جمله را می فرمود: انگشتان خود را در هم فشرده بود و مقصودشان این بود که عمره را هم می توان در ماه حج به جای آورد.

مرحوم آیت الله العظمی بروجردی( با توجه به مطالب ارزنده و دستورات آن در مراسم عبادی و سیاسی حج، سه کار مهم را انجام دادند:

نخست آن که لازم می بیند آن را به عنوان هدیه ای نفیس به پادشاه عربستان تقدیم و عمل به دستورات آن را تأکید نماید.

ص: 9


1- .صحیح مسلم، ج4، ص39؛ سنن ابن ماجة، ج2، ص1022؛ سنن أبی داوود، ج1، ص425؛ سنن الکبری بیهقی،ج5، ص7.

دوم آنکه، با پیام های خویش و با ارسال حدیث نبوی اساس

تقریب را از حج آغاز کرد.

سوم، برای اینکه مردم احکام شرعی حج را بهتر بفهمند

و آسان بیاموزند، دستور دادند که کتاب مناسک حج بازبینی و بازنگری شود.

طبق فرمودة ایشان، متن کتاب مناسک به دست برخی از

محققین از اصطلاحات مغلق و تخصصی و دیریاب پیراسته و بعد از یک سال با تلاش مستمر به همراه دقت و موشکافی با متنی ساده و روان به زیور چاپ آراسته شد و در اختیار علاقه مندان قرار گرفت(1).

و همه ی مراجع تقلید بعد از مرحوم آیت الله العظمی بروجردی) همین کتاب مناسک را متن مناسک حج خود قرار دادند، و فقط اختلاف در فتوا را در آن متذکر شدند.

روایت دوم: مرحوم کلینی) به طریق معتبر روایتی را از امام صادق علیه السلام نقل نموده است، که استدلال به آن برای اثبات ضرورت حج مناسب است. حضرت فرمود: «هر کس از دنیا برود و حجة الاسلام به جا نیاورد بدون آن که او را حاجتی ضروری باشد یا آن که به جهت بیماری شدید از آن باز بماند یا آن که پادشاهی از رفتن آن جلوگیری نماید چنین شخصی در حال مردن به یهودیت یا نصرانیت از دنیا خواهد رفت(2)

روایت سوم: خبری است که زراره آن را روایت می کند که متن آن به اهمّیت و گستردگی مناسک اشاره دارد. زراره می گوید: «روزی خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و عرض کردم: مولای من! چهل سال است از حضور شما و پدر

ص: 10


1- . به نقل از علامه علی اصغر کرباسچیان.
2- . اصول کافی، ج 4، صفحه 268، ح1، (باب من سوف الحج و هو مستطیع).

بزرگوارتان مسائل حج را می آموزم ولی هنوز تمام نشده است؟ حضرت علیه السلام فرمود: خانه ای که هزار سال قبل از حضرت آدم علیه السلام ، فرشتگان پیرامون آن طواف می کرده اند، انتظارداری مسائل آن در چهل سال تمام شود(1)».

حج گزار وظیفه دارد در گام نخست با این مناسک آشنا شود و عمل خویش را بر آن منطبق سازد و در گام دوم به دست یافتن اسرار و معارف و آثار مادی و معنوی هر یک از آن ها به پردازد.

از بدو پیدایش این خانه تا به امروز هزاران سال می گذرد، هنوز ندای ابراهیم خلیل گوش جان میلیونها مسلمان حق جو را می نوازد و آنان را از دور و نزدیک برای پی بردن به منافع عظیم مادّی و معنوی که در فریضه حجّ نهفته است به طواف «کعبه» فرا می خواند. و کعبه این بنیان مقدّس توحید، همه ساله پذیرای میلیونها زائر مسلمان و مؤمن است، که خود را به خانه ی امن رسانده، تا عاشقانه دعوت حق و ندای منادی توحید را لبیک گویند.

مسلمانان در این آزمون بزرگ و میدان عشق و بندگی، بندهای تعلّق و دلبستگی را می گسلند، و از خاندان و اموال و مقام خود دست کشیده و دیار خود را ترک می گویند و به سرزمین وحی گام می نهند.

اسرار حج

امام صادق علیه السلام فرمودند(2) حاجی چون خواست حج بجا آورد پس از رسیدن به محل احرام در یکی از میقات ها، با آب توبه خالص از همه گناهانش غسل کند. و لباس تعلّق

ص: 11


1- . من لایحضره الفقیه، ج2، ص306، ح1519 (باب نوادر الحج).
2- . «ثم اغتسل بماء التوبة الخالصة من الذنوب ، و البس کسوة الصدق و الصفاء و الخضوع و الخشوع . و احرم عن کل شئ یمنعک عن ذکر الله عزوجل و یحجبک عن طاعته . و لب بمعنی اجابة صافیة خالصة زاکیة لله عزوجل فی دعوتک له متمسکا بالعروة الوثقی » (مصباح الشریعه ، باب 21).

به دنیا و معصیت را از تن بیرون آورد و جامه صدق و صفا، خضوع و خشوع را بپوشد و محرم شود (احرام ببند) و از آنچه او را از یاد خدا باز میدارد و بین او و بندگی خدا مانع میشود، دوری گزیند، سپس لبیک گوید، بدین معنا که دعوت خدا را با دل صاف و با نیت پاک و خالص اجابت می کند.

امام علیه السلام فرمودند حاجی با طوافش تصمیم بگیرد علاوه بر چرخیدن بر گِرد کعبه که کانون توحید است، دلش نیز هماهنگ با ملائکه در حریم عرش خدا و خشنودی او بگردد و با نماز طواف، بینی شیطان را به خاک بمالد و در سعی، درس خوف و رجا را تکرار کند و تلاش های مخلصانه هاجر و تعبّد و تسلیم ابراهیم علیه السلام را به یاد آورد، هم او که یگانه فرزندش را تنها برای فرمانبری از خداوند در سرزمینی خشک و بی آب و علف رها نمود.

حاجی تلاش نماید از «صفا» توشه صداقت و صفا بر گیرد و از «مروه» مروّت و جوانمردی را. آن گاه برای وقوف در عرفات و شروع حجّ، احرامی دیگر بندد و برای پی بردن به نقش معرفت و آگاهی در رسیدن به کمال انسانی در عرفات، وقوف و به خطاهایش اعتراف و عهد و پیمانش را با خدای یکتا تجدید کند. با دیدن جبل الرّحمة در عرفات، رحمت گسترده پروردگار را به یاد آورد و در مشعر، جان و دلش را با یاد خداوند و شعور و تقوا، حیاتی نو بخشد.

حاجی وقتی به منی پا می گذارد گویی همه آرزوهایش را در آن سرزمین پاک که جایگاه پیامبران خدا و عرصه آزمون مردان بزرگی چون ابراهیم است می یابد. با سنگ

ص: 12

زدن به جمرات سه گانه، تلاش می کند تا شهوتهای نفسانی و زشتیها و پستیها و شیطان را برای همیشه از خود دور کند و با تراشیدن مو در روز عید قربان، زیورهای مادّی و مظاهر عالم مادّه را از خود بزداید. آن گاه به ابراهیم علیه السلام اقتدا کند و با قربانی کردن، نفس سرکش امّاره را سر بِبُرد.

حاجی دگربار باید به مکّه بازگردد و خانة خدا را با حالت تعظیم و شناخت کامل از جلال و قدرت او زیارت کند و به طواف و نماز و سعیی برخاسته از «معرفت» و «شعور» که سوغات سفر به عرفات و مشعر است، بپردازد.

باری این فریضه ارجمند که عقل و ادراک ما از شناخت کنه رمز و رازهای آن عاجز است تنها دارای جنبه های اخلاقی و تربیتی نیست. حجّ در جایگاه اصیل خود انباشته از آموزه های اجتماعی و سیاسی است. مسلمانان در حجّ رنگ ها و مرزها و آن چه بوی تعیّن و تشخّص و جدایی می دهد را به یک سو می نهند و به دریای وحدت متّصل می شوند. مسلمانان در حجّ هم قدرت اسلام را در بسیج عاشقانه انسان ها از هر رنگ و نژادی باور می کنند و هم توانمندی های عظیم خود را. ای کاش روزی فرا برسد تا مسلمانان خود را بیش از پیش باور کنند و در این کنگره عظیم اسلامی با تکیه بر اخوّت دینی به طرح مشکلات و معضلات جهان اسلام و حلّ و فصل آن ها بپردازند.

حضور در سرزمین وحی از نگاهی دیگر احیای یاد و نام پیامبر بزرگوار اسلام و اهل بیت آن حضرت و یاران پاک او نیز هست.

مسلمانان در این سفر روحانی با گوشه ای از رنج ها و مرارت های طاقت فرسایی که اولیای الهی به جان خریده اند

ص: 13

تا اکنون گوهر دین به دست ما برسد، آشنا می شوند. از همین روست که بر پایه روایتی که شیعه و سنّی آن را نقل کرده اند، کسی که حجّ بجا بیاورد و پیامبر را زیارت نکند نسبت به آن حضرت جفا نموده است(1).

و در حدیثی از امام صادق علیه السلام آمده است: «هرگاه یکی از شما حجّ بجا آورد، باید حجّش را با زیارت ما به پایان آورد؛ زیرا زیارت ما مکمّل حجّ است» .

بنابر این جا دارد زائر خانه خدا قبل یا بعد از حجّ به زیارت قبر مطهّر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، فاطمه زهراء سلام الله علیها و امامان معصوم: بشتابد و آنان را از روی معرفت و شناخت زیارت کند.

لذا لازم است که بدانیم بهره برداری از این سفر روحانی توبه و عزم بر دوری از گناه برای همیشه است. مقدّمه توبه این است که انسان از عهده حقوقی که بر عهده اوست برآید، مظالمی را که بر عهده دارد ردّ کند، از صاحبان حقّ حلالیت بطلبد، دیون مردم و حقوق خداوند را بپردازد، اینها از جمله اموری است که توبه حقیقی بدون آن ممکن نیست. همچنین لازم است که بدانیم انجام درست اعمال حجّ بسیار ظریف و دقیق است. بنابر این لازم است حجّاج محترم ضمن پرهیز از وسوسه های بی مورد، مسایل را بر اساس تقلید صحیح به خوبی یاد بگیرند و از هر راهی که برایشان ممکن است، با چگونگی انجام اعمال آشنا شوند، تا مبادا خدای ناکرده عدم آگاهی به مسایل شرعی سبب به هدر رفتن زحماتشان شود.

ص: 14


1- . فی الخصال باسناده عن علی علیه السلام فی حدیث الاربعمائة قال: اتمّوا برسول الله صلی الله علیه و آله اذا خرجتم الی بیت الله الحرام؛ فانّ ترکه جفاء و بذلک اُمرتم واتمّوا بالقبور التی الزمکم الله حقّها و زیارتها و اطلبوا الرزق عندها (وسائل الشیعة، باب 2 من ابواب المزار، روایت 10).

فهرست

بخش اول: وجوب حج و شرایط آن.. 19

باب اول: مشتمل بر دوازده فصل. 20

فصل اول وجوب فوری حَجة الاسلام. 21

فصل دوم شرایط وجوب حَجة الاسلام. 21

استطاعت مالی.. 24

استطاعت بذلی.. 31

رجوع به کفایت.. 32

استطاعت بدنی و باز بودن راه و وسعت وقت.. 34

مسائل متفرقه استطاعت.. 36

فصل سوم وصیت به حج. 40

فصل چهارم نیابت در حج. 43

فصل پنجم حج استحبابی.. 51

فصل ششم اقسام عمره 52

فصل هفتم اقسام حج. 55

فصل هشتم صورت حج تمتّع به نحو اجمال. 57

فصل نهم شرایط حج تمتّع. 59

فصل دهم صورت حج اِفراد و حج قِران. 62

فصل یازدهم میقات های احرام. 64

فصل دوازدهم احکام میقات ها 67

باب دوم: مشتمل بر پنج فصل. 71

فصل اول احرام. 73

مستحبات احرام. 82

مکروهات احرام. 84

تروک و محرمات احرام. 85

شکار حیوان وحشی صحرایی. 85

جماع. 87

بوسیدن زن. 89

لمس بدن زن و بازی با زن. 90

نگاه کردن به زن. 90

استمناء 91

عقد ازدواج و گواه شدن بر عقد ازدواج. 91

استعمال بوی خوش... 93

روغن مالی بدن. 95

ص: 15

سرمه کشیدن. 96

به دست کردن انگشتر به قصد زینت.. 97

زینت کردن و پوشیدن زیور 97

نگاه کردن در آینه. 98

پوشیدن لباس دوخته. 98

دکمه گذاشتن و گره زدن جامه های احرام. 101

پوشیدن جوراب و چکمه. 101

پوشیدن سر. 102

پوشاندن صورت.. 104

سایه قرار دادن مرد بالای سر خود. 104

فسوق. 106

جدال. 107

کشتن جانوران بدن. 108

جدا کردن مو از بدن خود یا دیگری.. 108

بیرون آوردن خون از بدن خود. 110

کندن دندان. 111

ناخن گرفتن. 111

حمل سلاح. 113

جنگ کردن ودرگیری.. 114

کندن و بریدن درخت و گیاه حرم. 114

محل ذبح و نحر کفارات.. 115

مستحبات ورود به حرم. 116

مستحبات ورود به مکه معظمه. 117

آداب ورود به مسجدالحرام. 117

فصل دوم طواف خانه خدا 121

شرایط طواف.. 122

واجبات طواف.. 131

بقیه مسائل زیاد کردن طواف.. 136

مسائل کم کردن از طواف یا قطع طواف.. 138

مسائل شک در طواف.. 141

مسائل متفرقه طواف.. 143

آداب و مستحبات طواف.. 144

فصل سوم نماز طواف.. 147

مستحبات نماز طواف.. 150

فصل چهارم سعی بین صفا و مروه 151

زیاد و کم کردن در سعی.. 154

شک در سعی.. 156

مستحبات سعی.. 157

فصل پنجم تقصیر و احکام آن. 162

ص: 16

باب سوم: مشتمل بر شش فصل. 165

واجبات حج تمتّع. 167

فصل اول احرام حج و مستحبات آن. 167

مستحبات احرام حج. 168

فصل دوم وقوف به عرفات.. 170

مستحبات وقوف به عرفات.. 173

فصل سوم وقوف به مشعر. 178

مستحبات وقوف به مشعر. 183

فصل چهارم واجبات منی در روز عید قربان. 186

1 رمی جمره عقبه: 186

مستحبات رمی جمرات.. 190

2 قربانی و شرایط و مستحبات آن: 192

روزه به جای قربانی.. 196

مسائل متفرقه قربانی.. 198

مستحبات قربانی در منی.. 200

3 تقصیر یا سر تراشیدن: 201

مسائل متفرقه تقصیر و سر تراشیدن. 204

مستحبات سر تراشیدن. 205

فصل پنجم اعمال مکه معظمه. 205

مسائل طواف نساء 208

مستحبات طواف حج و نماز آن و سعی.. 210

فصل ششم اعمال منی در ایام تشریق.. 211

1 بیتوته در منی یعنی ماندن شب در آن جا: 211

2 رمی جمرات سه گانه در روزها 215

مستحبات منی در ایام تشریق.. 219

خاتمه: آداب مکة معظّمه، عمرة مفرده، احکام مصدود و محصور و برخی مسائل متفرقه 221

آداب مکه معظمه. 223

عمره مفرده 227

احکام مصدود و محصور 229

1 احکام مصدود: 229

2 احکام محصور: 233

برخی مسائل متفرقه. 237

بخش دوم: اعمال و آداب مدینة منوره و بعضی دعاهای مأثوره. 241

فصل اول: در اهمیت زیارت مدینه منوره 243

فصل دوم: در زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله و کیفیت آن. 244

1 و اما آداب زیارت به طور کلی: 244

2 و اما آداب زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله : 245

ص: 17

3 اما کیفیت زیارت آن حضرت: 246

فصل سوم: برخی از اعمال و دعاهای مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله . 250

فصل چهارم: زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام وداع و خروج از مدینه. 257

فصل پنجم: در زیارت حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها و محل دفن آن حضرت و اما کیفیت زیارت آن حضرت: 259

فصل ششم : زیارت ائمه بقیع. 264

1 زیارت اول. 265

2 زیارت دوم ائمه بقیع7: 266

فصل هفتم: زیارت ائمه بقیع علیه السلام هنگام وداع. 267

فصل هشتم : زیارت ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله . 268

1 ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله . 268

2 زیارت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها . 270

3 زیارت حضرت حمزه علیه السلام عموی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در احد: 271

4 زیارت سایر شهدای احد: 273

فصل نهم: زیارت سایر مساجد و مشاهد مدینه منوره 274

فصل دهم: زیارت امین الله و زیارت وارث و دو زیارت از زیارات جامعه. 277

1 زیارت «امین الله». 277

2 زیارت وارث.. 278

3 زیارت «جامع مختصر». 280

4 زیارت جامعه کبیره 281

فصل یازدهم: دعای امام حسین علیه السلام در عصر روز عرفه و دعای کمیل: 288

1 دعای عرفه امام حسین علیه السلام : 288

2 دعای کمیل. 304

فصل دوازدهم: برخی از دعاهای مختصر و جامع. 311

دعای منسوب به حضرت مهدی علیه السلام : 312

ص: 18

بخش اول: وجوب حج و شرایط آن

اشاره

(این فصل مشتمل بر سه باب است)

ص: 19

باب اول: مشتمل بر دوازده فصل

اشاره

فصل اول وجوب فوری حَجة الاسلام

فصل دوم شرایط وجوب حَجة الاسلام

فصل سوم وصیت به حج

فصل چهارم نیابت در حج

فصل پنجم حج استحبابی

فصل ششم اقسام عمره

فصل هفتم اقسام حج

فصل هشتم صورت حج تمتّع به نحو اجمال

فصل نهم شرایط حج تمتّع

فصل دهم صورت حج اِفراد و حج قِران

فصل یازدهم میقاتهای احرام

فصل دوازدهم احکام میقاتها

ص: 20

فصل اول - وجوب فوری حَجة الاسلام

فصل اول وجوب فوری حَجة الاسلام(1)

(مسأله1) حَجة الاسلام بر شخص مکلف مستطیع واجب است؛ و در تمام عمر بیش از یک مرتبه واجب نمی شود.

(مسأله2) وجوب حج بر شخص مستطیع فوری است؛ یعنی واجب است در سال اول استطاعت آن را بجا آورد و تأخیر آن جایز نیست. و در صورت تأخیر، واجب است در سال بعد انجام دهد؛ و همچنین در سال های بعد.

(مسأله3) اگر رسیدن به حج بعد از حصول استطاعت، توقف بر مقدماتی مانند تهیه اسباب مسافرت داشته باشد به دست آوردن آن مقدمات لازم است؛ به طوری که در همان سال به حج برسد. و در صورتی که شخص، کوتاهی کند و در آن سال به حج نرسد حج بر عهده او ثابت شده و پس از آن باید در هر شرایطی به حج برود؛ هر چند استطاعت او از بین رفته باشد.

فصل دوم - شرایط وجوب حَجة الاسلام

اشاره

حج با چند شرط واجب میشود؛ و بدون آن شرایط حج واجب نیست:

شرط اول و دوم: «بلوغ» و «عقل»؛ پس حج بر کودک و دیوانه واجب نیست.

(مسأله4) اگر غیر بالغ حج بجا آورد حج او صحیح است؛ هر چند از حجة الاسلام کفایت نمی کند.

ص: 21


1- . بر هر شخص مستطیع واجب است حداقل یک مرتبه در عمر خود به زیارت خانه خدا برود و آن را «حَجة الاسلام«میگویند.

(مسأله5) اگر بچه ممیز برای حج مُحرم شود و در وقت وقوف به مشعرالحرام بالغ گردد، در صورتی که مستطیع باشد حج او از حَجة الاسلام کفایت

میکند؛ همچنین است دیوانه اگر پیش از رسیدن به مشعر عاقل شود.

(مسأله6) کسی که گمان میکرد بالغ نشده و قصد حج استحبابی کرد و پس از حج معلوم شد بالغ بوده، حج او از حَجة الاسلام کفایت می کند.

(مسأله7) حج برای بچه ممیز مستحب میباشد و حج او صحیح است؛ لکن پس از بالغ شدن اگر استطاعت داشت باید دوباره به حج برود و حج زمان کودکی کافی نیست.

(مسأله8) مستحب است ولی بچه غیر ممیز، او را مُحرم کند و لباس احرام به او بپوشاند و نیت کند که این بچه را برای عمره تمتّع یا حج تمتّع مُحرم میکنم. و اگر میشود «تلبیه» یعنی گفتن لبیک(1)را به او تلقین کند؛ وگرنه خودش به جای او بگوید. و هزینه سفر و حج بچه، آن چه علاوه بر مخارج متعارف اوست به عهده ولی او میباشد؛ مگر این که سفر به مصلحت بچه باشد، مثل این که حفظ بچه توقف داشته باشد بر این که او را با خود به سفر ببرد.

(مسأله9) پس از آن که بچه مُحرم شد یا او را مُحرم کردند باید ولی، او را از مُحرّمات احرام باز دارد؛ و اگر بچه

ممیز نیست خود ولی، او را از مُحرّمات احرام حفظ کند.

(مسأله10) اگر پس از احرام بچه، ولی او را از مُحرّمات احرام باز نداشت و در نتیجه یکی از مُحرّمات را بجا آورد، در صید، ولی او باید کفاره آن را از مال خودش بدهد نه از مال بچه؛ و در غیر صید وجوب کفاره ثابت نیست، هر چند در صورت عمد، احتیاط خوب است.

ص: 22


1- . جمله: «لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک لک لبیک«را «تلبیه«میگویند.

(مسأله11) گوسفند قربانی حج کودک به عهده ولی اوست که او را به حج آورده است.

(مسأله12) ولیّ بچه پس از احرام بچه باید او را وادار کند که تمام اعمال عمره و حج را بجا آورد. و هر چه را نمی تواند، خود ولیّ به نیابت بچه بجا آورد.

(مسأله13) اگر ولیّ بچه او را مُحرم کرد و بچه را وادار کرد اعمال را مطابق دستور انجام دهد، و آن چه را نتوانست به نیابت او انجام داد، بچه از احرام خارج میشود.

(مسأله14) اگر بچه نابالغ پیش از آن که در میقات مُحرم شود بالغ گردد و از همان جا مستطیع باشد حج بر او واجب است و از حَجة الاسلام کفایت میکند.

شرط سوم: «حریت و آزاد بودن» است؛ پس بر غلام و کنیز زر خرید که سابقا وجود داشته حج و عمره واجب نیست؛ هر چند مال و توانایی داشته باشند.

شرط چهارم: این که انسان «مستطیع» باشد، یعنی:

1 از نظر مالی هزینه رفت و برگشت و هزینه عائله خود را تا وقت برگشتن داشته باشد.

2 توانایی

بدنی برای سفر و انجام اعمال حج را داشته باشد.

3 راه باز باشد؛ و اگر موانعی در کار هست بتواند آن ها را برطرف نماید.

4 زمان لازم برای رسیدن به مکه و انجام اعمال در ایام حج را داشته باشد.

5 از ناحیه حج زندگی کنونی و آینده او و عائله اش مختل نشود.

و از آیه شریفه قرآن و احادیث در تفسیر استطاعت همین معنا استفاده میشود.

ص: 23

و در استطاعت بذلی(1)نیز همین ملاک موجود است؛ چنان که روشن خواهد شد.

استطاعت مالی

(مسأله 15) «استطاعت مالی» یعنی داشتن توشه راه و وسیله رفت و برگشت و توان اداره عائله خود و لوازم زندگی به گونه ای که ناچار نباشد لوازم زندگی خود و عائله اش را به مصرف حج برساند و از ناحیه حج زندگی مادی او مختل نشود. و کافی است پول یا سرمایه یا ملکی داشته باشد که بتواند به وسیله آن مخارج خود و حج و عائله اش را تهیه نماید.

(مسأله 16) معتبر

است در استطاعت مالی علاوه بر مخارج رفتن و انجام حج، مخارج برگشتن را نیز داشته باشد؛ مگر این که نخواهد برگردد و بنا داشته باشد در آن جا بماند. همچنین معتبر است مخارج عائله خود را نیز داشته باشد؛ مگر این که کسی یا ارگانی آنان را بدون منت به خوبی اداره کند و رفتن به حج در زندگی آنان خللی ایجاد نکند.

ولی در استطاعت معتبر نیست که پول سوغاتها و تشریفات اضافی را نیز داشته باشد.

(مسأله17) معتبر است در استطاعت مالی علاوه بر مخارج رفت و برگشت و مصارف حج و عائله، ضروریات زندگی از قبیل لباس و فرش و محل سکونت هر چند وقفی یا اجاره ای که مناسب با نیاز و شأن او باشد و سایر لوازم زندگی را داشته باشد و یا پول یا ملکی داشته باشد که بتواند

ص: 24


1- . اگر انسان مخارج سفر حج را ندارد ولی شخصی به او بگوید: «حج بجا آور و مخارج رفت و برگشت و عائله ات به عهده من«پس با اطمینان به تعهد و پایبندی تأمین کننده، حج بر او واجب میشود. و این حج را «حج بذلی«و استطاعت آن را «استطاعت بذلی«مینامند.

آن ها را در وقت نیاز تهیه نماید.

(مسأله18) اگر کسی مخارج حج را نداشته باشد و ضروریات زندگی خود و عائله یا پول آن ها را در حج خرج کند، مستطیع نیست و حج او از حَجة الاسلام کفایت نمی کند.

(مسأله19) کسی که فعلا به ازدواج نیاز شدید دارد و به اندازه مخارج متعارف آن پول تهیه کرده است، واجب نیست پول را به مصرف حج برساند؛ و از ناحیه این پول مستطیع نیست.

(مسأله20) کسی که پول نقد یا مال موجود به مقدار استطاعت ندارد ولی از دیگری به همین مقدار طلب دارد و باقی شرایط استطاعت را نیز داراست، پس اگر طلب او مدت ندارد یا وقت آن رسیده و میتواند هر چند با شکایت و بدون مشقت آن را بگیرد، واجب است مطالبه کند و آن را بگیرد و به حج برود؛ ولی اگر بدهکار نمی تواند آن را بدهد مطالبه جایز نیست و استطاعت حاصل نمی شود.

و اگر وقت طلب او نرسیده ولی بدهکار میخواهد بدون منت بدهد باید آن رابگیرد و مستطیع میباشد.

بلکه اگر بدهکار به فکر دادن آن نیست ولی طلبکار میداند به مجرد اظهار نیاز به او میپردازد و هیچ گونه اهانت و منت هم در اظهار نیاز و گرفتن آن نیست، در این صورت نیز بنابر احتیاط به او اظهار کند؛ و با پرداختن او بدون شک استطاعت حاصل میشود.

(مسأله21) بر شخص غیر مستطیع واجب نیست پول قرض کند و به حج رود؛ ولی اگر قرض گرفت و زائد برضروریات زندگی اوست و میداند اگر آن را صرف حج کند میتواند در وقت پرداخت بدون زحمت آن را بپردازد، در این صورت واجب است آن را صرف حج نماید و از

ص: 25

حَجة الاسلام کفایت میکند. و اگر قرض کردن بدون اهانت و منت برای او آسان باشد و در مقابل آن مالی دارد که میداند بعد از حج تبدیل آن به پول به سهولت انجام میشود، و یا طلبی دارد که میداند بعد از حج وصول میشود و بالاخره از ناحیه قرض به مشقت نمی افتد، در این صورت اگر قرض کند و به حج برود، از حَجة الاسلام کفایت میکند.

(مسأله22) کسی که مخارج حج را دارد و دارای بدهی نیز میباشد، چنان چه بدهی او مدت دار باشد و مطمئن است در وقت پرداخت بدهی توان پرداخت آن را دارد واجب است به حج برود. همچنین است در صورتی که طلبکار راضی به تأخیر بدهی میباشد و بدهکار مطمئن است هنگام مطالبه میتواند بدهی را پرداخت نماید و منتی نیز در بین نیست.

(مسأله23) کسی که خمس یا زکات بدهکار است و مقداری پول یا ملک یا کالا هم دارد که اگر زکات و خمس خود را با آن بدهد باقیمانده برای مخارج زندگی و مصارف حج کافی نیست، باید خمس و زکات خود را بدهد و حج بر او واجب نمی باشد؛ چه خمس وزکات در عین مالش باشد، چه در ذمه او.

(مسأله24) شخص مستطیع اگر پول ندارد لکن ملک دارد، باید بفروشد و به حج برود؛ هر چند در اثر کمی مشتری به کمتر از قیمت متعارف بفروشد؛ مگر این که فروش به این نحو موجب حرج و مشقت شود و یا اجحاف در آن به اندازه ای باشد که از نظر عرف تضییع مال محسوب شود.

(مسأله25) کسانی که لوازم مازاد بر نیاز زندگی مانند:

ص: 26

فرش، لباس، جواهرات و اشیاء قیمتی و عتیقه دارند، به گونه ای که قیمت آن ها به اندازه هزینه حج است و سایر شرایط را نیز دارا میباشند، واجب است وسائل مازاد را فروخته و به حج بروند. و از این قبیل است زر و زیور زنی که در اثر پیرشدن یا شرایط زمان، نیاز او از آن ها برطرف شده باشد، و نیز کتاب های زیادی که همه آن ها مورد نیاز نیست واگر مقدار زائد را بفروشند به اندازه مخارج حج است.

(مسأله26) اگر کرایه ماشین یا هواپیما زیاد باشد یا از اندازه متعارف زیادتر باشد و همچنین اگر قیمت اجناس مورد نیاز در سال استطاعت زیاد باشد یا زیادتر از متعارف باشد و او توان تأمین آن را دارد باید به حج برود و جایز نیست از سال استطاعت تأخیر بیندازد؛ مگر این که هزینه های مذکور به قدری زیاد باشد که موجب سختی و مشقت در زندگی او شود.

(مسأله27) کسی که در راه حج برای خدمت، رانندگی، خبرنگاری، حسابداری، یا به عنوان روحانی کاروان، ناظر، پزشک، پرستار یا عناوین دیگر انتخاب میشود و مخارج او را در حج تأمین میکنند و میتواند با انجام خدمت، حج کامل به جا آورد و به اندازه احرام و قربانی پول دارد و زندگی عائله اش در وقت حج را نیز تأمین کرده است، پس از پذیرفتن این قبیل خدمات مستطیع میشود و حج بر او واجب میگردد.

(مسأله28) کسی که برای نیابت از دیگری اجیر میشود و اجرت آن به قدری است که او را مستطیع میکند، در صورتی که این اجاره برای سال اول باشد باید حج نیابی را مقدم بدارد و چنان چه استطاعت او تا سال بعد باقی بماند

ص: 27

برای خودش در سال بعد حج به جا آورد. و اگر نایب شدن او برای سال های آینده باشد، یا این که در تعیین سال او را مخیر نمایند باید در سال اول برای خودش حج بجا آورد؛ مگر این که مطمئن باشد با حج خودش امکان حج نیابی را از دست میدهد.

(مسأله29) اگر کسی منزل گران قیمتی دارد که اگر آن را بفروشد و منزل ارزانتری بخرد با تفاوت قیمت آن میتواند به حج برود و سایر شرایط استطاعت را نیز داراست، پس اگر فروش و تبدیل آن برای او آسان و خلاف شأن او نیست باید آن را تبدیل کند و به حج برود. و اگر تبدیل آن مشقت دارد یا خلاف شأن او میباشد لازم نیست بفروشد و مستطیع نیست.

(مسأله30) اگر کسی زمین یا چیز دیگری را بفروشد که منزل مسکونی مورد نیاز خود را تهیه کند با این پول مستطیع نمی شود، هر چند برای مخارج حج کافی باشد؛ مگر این که با منزل وقفی یا اجاره ای بتواند با راحتی و بدون مشقت زندگی نماید.

(مسأله31) هرگاه کسی سرمایه یا ملک یا ابزار کار دارد که اگر مقداری از آن را بفروشد یا آن را تبدیل کند میتواند به حج برود و با باقیمانده آن ها بدون مشقت زندگی کند و فروش آن ها خللی در زندگی او ایجاد نمی کند وسایر شرایط استطاعت را نیز داراست، حج بر او واجب میشود.

(مسأله32) زنی که مهرش برای مخارج حج کافی است و آن را از شوهر خود طلبکار است و مال دیگری ندارد، اگر شوهر او توان پرداخت آن را ندارد، زن حق مطالبه ندارد و مستطیع نیست.

ص: 28

و اگر توان پرداخت آن را دارد ولی مطالبه آن برای زن مفسده دارد مانند این که ممکن است به اختلاف و طلاق کشیده شود در این صورت نیز مطالبه لازم نیست و زن مستطیع نشده است.

و اگر توان پرداخت آن را دارد و مطالبه آن مفسده ندارد و شوهر نیز مخارج زن را تأمین میکند، واجب است زن مهر خود را مطالبه کند و به حج برود و تأخیر آن جایز نیست.

و اگر مهر زن ملک باشد و برای حج کافی است ولی شوهر او گرفتاری و بدهکاری دارد، گرفتاری و بدهکاری شوهر مانع از استطاعت زن نمی شود.

(مسأله33) اگر زن مستطیع شود و بتواند بدون همراهی شوهر و بدون به وجود آمدن مشکلی به حج برود، شوهر حق ندارد از رفتن او جلوگیری نماید؛ و لازم نیست همراه محرم داشته باشد.

(مسأله34) اگر کسی در وقت ازدواج به همسر خود وعده یک حج بدهد، پس اگر به عنوان مهر باشد و در عقد ازدواج ذکر شده باشد باید به آن عمل کند. و اگر تنها وعده باشد بدون این که در عقد ذکر شده باشد، بنابر احتیاط به آن عمل نماید.

(مسأله35) اگر زنی مستطیع است و برای حج ثبت نام کرده و شوهر او هم مستطیع است ولی ثبت نام نکرده است، جایز نیست نوبت خود را به هر بهانه ای به شوهر خود بدهد؛ مگر این که خودش به تنهایی نتواند به حج برود. ولی اگر معصیت کرد و نوبتش را به شوهر داد حج شوهر صحیح و از حج واجب کفایت میکند.

(مسأله36) اگر کسی مستطیع شد جایز نیست با بخشش پول خود به پدر یا مادر یا دیگری و یا صرف آن در حج

ص: 29

آنان، خود را از انجام حج عاجز کند؛ و اگر چنین کاری کرد گناه کرده و حج از او ساقط نمی شود، ولی بخشش او صحیح است.

(مسأله37) کسی که استطاعت رفتن به حج دارد، نمی تواند پول حج را به مصرف غیر حج برساند و خود را از استطاعت بیندازد؛ هر چند مصرف شرعی مهمی باشد. و اگر مصرف کرد باید به هرگونه شده به حج برود.

(مسأله38) با وجوه شرعیه مثل سهم امام و سهم سادات که به انسان به اندازه نیاز سالیانه پرداخت میشود، استطاعت حاصل نمی شود؛ ولی با گرفتن زکات از سهم سبیل الله برای حج استطاعت حاصل میشود.

(مسأله39) اگر کسی مستحق شرعی زکات یا خمس باشد و از راه آن ها زندگی میکند و تصادفا از منافع و ثمرات آن ها مستطیع شود، باید به حج برود.

(مسأله40) اگر کسی شک کند مالی که دارد به اندازه استطاعت حج هست یا نه، باید تحقیق کند؛ و فرقی نیست در لزوم تحقیق، بین این که مقدار مال خود را نداند یا مقدار مخارج حج را.

(مسأله41) میزان در وجوب حج، استطاعت از مکانی است که فعلا در آن جا میباشد. پس اگر کسی در وطن خود میباشد و در آن جا مستطیع نیست حج بر او واجب نیست؛ هر چند مال به مقدار حج میقاتی(1)داشته باشد. ولی اگر برای کاری به میقات رفت یا مثلا برای تجارت به جده رفت و در آن جا استطاعت حج را با همه شرایط آن پیدا کرد، حج بر او واجب میشود و از حَجة الاسلام کفایت میکند.

ص: 30


1- . در «حج میقاتی» تأمین هزینة سفر حج از یکی از میقاتها محاسبه می شود؛ در برابر «حج بلدی» که هزینة سفر حج از شهر محل سکونت شخص حساب می شود.

(مسأله42) در مستطیع شدن فرقی نیست بین این که در ماههای حج شوال، ذیقعده، و ذیحجه توان مالی پیدا کند و یا پیش از آن، و در صوت حاصل شدن استطاعت نمی تواند عمداً خود را از استطاعت خارج کند. هر چند در آغاز سال و پیش از ماههای حج باشد.

استطاعت بذلی

(مسأله43) اگر انسان مخارج سفر حج را ندارد ولی شخصی به او بگوید: «حج بجا آور و مخارج رفت و برگشت و عائله ات به عهده من» پس با اطمینان به تعهد و پایبندی تأمین کننده، حج بر او واجب میشود. و این حج را «حج بذلی» و استطاعت آن را «استطاعت بذلی» مینامند؛ و در آن رجوع به کفایت یعنی داشتن مالی برای تأمین مخارج پس از بازگشت معتبر نیست. مگر این که قبول بذل و رفتن به حج موجب اختلال و از هم پاشیدگی زندگی دائمی او شود که در این صورت قبول آن واجب نیست.

و حج بذلی از حَجة الاسلام کفایت میکند.

(مسأله44) اگر مالی را که برای حج کافی است به او ببخشند و شرط کنند حج بجا آورد باید قبول کند و به حج برود. همچنین است اگر بخشنده مال بگوید: «می توانی از این پول حج بجا آوری» و پول هم برای حج کافی باشد. بلکه اگر اسم حج را نیاورد ولی مال زیادی که به مقدار حج و تأمین زندگی اوست به او ببخشند و در قبول آن هیچ گونه منت و ذلت و خلاف شأن نباشد بنابراحتیاط واجب(1)باید قبول کند؛ و پس از قبول مستطیع است و حج

ص: 31


1- . اصطلاح فقهی است و در جایی گفته میشود که مرجع، فتوای قطعی ارائه نمی دهد ولی به نظر او مسأله مربوطه دارای شبهه قوی وجوب یا حرمت میباشد: و در چنین موارد مقلد هم میتواند به مرجع دیگری با مراعات شرایطش مراجعه نماید و هم به احتیاط مرجع خود عمل نماید.

او حَجة الاسلام میباشد.

(مسأله45) کسی که توانایی مسافرت به حج را ندارد و از توانایی بعد از این هم مأیوس است و استطاعت مالی هم ندارد، اگر مخارج حج را به او ببخشند واجب نیست قبول کند و نایب بگیرد.

(مسأله46) در حج بذلی پول قربانی به عهده بخشنده است؛ ولی کفارات به عهده او نیست. و اگر دهنده مال پول قربانی را نبخشد، حج بر او واجب نمی شود.

(مسأله47) کسی که برای حج به دیگری پول میبخشد میتواند پس بگیرد؛ هر چند عمل زشتی است، بلکه خلاف احتیاط است. و اگر بخشش به قصد قربت یا به یکی از خویشان باشد حق ندارد پس بگیرد. و در مواردی که حق پس گرفتن دارد اگر طرف در بین راه باشد باید مخارج برگشت او را بدهد؛ و اگر بعد از احرام باشد باید مخارج حج او را نیز بدهد.

رجوع به کفایت

(مسأله48) در استطاعت معتبر است که از ناحیه حج، سرمایه یا ملک یا محل کسب و یا شغلی که اساس زندگی اوست و زندگی آینده او و عائله او بر آن ها متوقف است از بین نرود. و همین است معنای رجوع به کفایت. پس اگر انسان مالی دارد که در اداره زندگی خود و عائله اش به آن نیاز دارد و زائد بر مقدار نیاز نمی باشد واجب نیست آن را به مصرف حج برساند و از این ناحیه مستطیع نمی شود.

ص: 32

ولی اگر با تبدیل آن مخارج حج تأمین میشود و به آبرو و شأن و زندگی آینده او نیز لطمه ای وارد نمی شود در این صورت باید تبدیل کند و به حج برود.

و اگر برای آینده خود، پول و ملک و سرمایه و محل کسب ندارد ولی قدرت بر کار و صنعت مناسب خود دارد، و یا کارمند اداره یا مؤسسه ای میباشد و درآمد او کفاف زندگی او را میدهد، در این صورت با داشتن هزینه سفر و حج و مخارج عائله اش در وقت حج هر چند به صورت ملک باشد مستطیع میشود و باید ملک را بفروشد و به حج برود.

(مسأله49) اگر باغ یا ملک یا کارخانه ای دارد که فعلا درآمدی ندارد و قیمت آن برای سفر حج کافی است، ولی اطمینان دارد که در سال های آینده درآمد دارد و او نیز راهی برای زندگی جز درآمد آن نخواهد داشت، در این صورت حج بر او واجب نمی باشد.

(مسأله50) کسی که از راه کسب و یا غیر آن. هزینه رفتن به حج و مخارج عائله خود را در زمان حج دارد، و پس از برگشت نیز قادر به تأمین هزینه زندگی خود از راه کسب و یا دریافت حقوق و امثال آن می باشد، و رفتن به حج خللی در زندگی عادی و متعارف او ایجاد نمی کند و پس از بازگشت می تواند به همان صورتی که قبل از رفتن به حج زندگی خود را تأمین می کرده است، بدون مشقت و منت زندگی خود را اداره کند، واجب است به حج برود.

و اگر رفتن به حج خللی هر چند جزئی در این روند ایجاد می کند که به صورت متعارف تحمل آن مشکل است استطاعت برای او حاصل نشده، و حج بر او واجب نیست.

ص: 33

استطاعت بدنی و باز بودن راه و وسعت وقت

(مسأله51) معتبر است در وجوب حج علاوه بر استطاعت مالی استطاعت بدنی و بازبودن راه و وسعت وقت. پس بر مریضی که قدرت رفتن به حج ندارد یا برای او حرج و مشقت زیاد دارد واجب نیست به حج برود؛ همچنین کسی که راه برای او باز نیست یا پس از این که مال پیدا کرد وقت تنگ شده به گونه ای که نمی تواند به حج برسد، حج بر او واجب نیست.

و اگر مالی که برای حج فراهم نموده است تا سال بعد باقی بود و شرائط دیگر استطاعت نیز فراهم شد مانند آن که مرض او برطرف گردید و راه باز شد واجب است به حج برود.

(مسأله52) کسی که از همه جهات استطاعت دارد و فقط وسائل رفتن را تهیه نکرده یا وقت حج نرسیده است، حق ندارد خود را از استطاعت خارج کند. و اگر کرد حج بر او ثابت و مستقر(1)شده وباید به هر نحو میشود به حج برود؛ و اگر نتوانست نایب بگیرد.

(مسأله53) کسی که استطاعت حج پیدا کرد، باید هزینه های مقدماتی آن را بدهد؛ مانند خرج گذرنامه، ویزا، ودیعه و آن چه به حج مربوط است. و اگر توان پرداخت این مخارج را نداشته باشد مستطیع نیست.

(مسأله54) مسلمانان

کشورهایی که حکومتشان فاسد و غیراسلامی است و اگر بخواهند به حج بروند ناچارند مبالغی را به حکومت فاسد خودشان کمک نمایند، در صورتی که استطاعت پیدا کردند و راه دیگری برای رفتن به حج بجز با پرداخت این مبالغ ندارند، حج آنان مُجزی است.

ص: 34


1- . یعنی ثابت و قطعی شدن تکلیفی بر عهده مکلف.

(مسأله55) اشخاصی که در وقت اسم نوشتن برای حج استطاعت مالی دارند و از طرف دولت برای پنج سال یا بیشتر اسم مینویسند و راهی جز این طریق برای حج نیست، واجب است اسم خود را بنویسند؛ هرچند احتمال ندهند که درهمان سال اول قرعه به نامشان اصابت کند. و اگر کوتاهی کردند واسم ننوشتند حج بر آنان ثابت و مستقر می شود و اگر فعلا استطاعت مالی ندارد ولی میداند که به زودی استطاعت مالی پیدا میکند و در آن وقت دیگر اسم نمی نویسند یا مثلا بلیط هواپیما پیدا نمی شود، در این صورت اگر میتواند باید اسم خود را بنویسد یا بلیط را تهیه نماید.

(مسأله56) اگر کسی استطاعت مالی پیدا کرد ولی هنوز از طرف دولت ثبت نام اعلام نشده ولکن انتظار میرود ثبت نام اعلام شود، نمی تواند پول حج را در مصارف دیگر خرج کند و خود را از استطاعت بیندازد؛ هر چند بداند نوبت او به سال های آینده میافتد.

(مسأله57) اگر کسی مستطیع شود و در اسم نوشتن و یا رفتن به حج و تهیه مقدمات کوتاهی کند تا نوبت از دست برود، واجب است به هر نحو میشود گرچه با صرف مبالغی زیادتر به حج برود؛ مگر این که موجب عسر و حرج شدید شود.

(مسأله58) کسی که بعد از استطاعت مالی بدون تأخیر در تهیه مقدمات حج کوشش نمود و در قرعه کشی شرکت کرد ولی قرعه به نامش اصابت نکرد و از راه دیگری هم نمی تواند به حج برود، حج بر او واجب نیست؛ و اگر بعد از استطاعت مالی در تهیه مقدمات کوتاهی کرد و در قرعه کشی شرکت نکرد و حج را عمدا تأخیر انداخت حج بر او

ص: 35

ثابت شده است؛ و اگر در سال های بعد خودش نتواند به حج برود باید دیگری را به جای خود بفرستد.

(مسأله59) شخص مستطیع خودش باید به حج برود و حج دیگری از طرف او کافی نیست؛ مگر این که نتواند خودش برود.

مسائل متفرقه استطاعت

(مسأله60) اگر زنی در زمان حیات شوهر استطاعت مالی نداشت و بعد از مردن شوهر از ارث او استطاعت پیدا کرد حج بر او واجب است. و اگر ارثی که به او رسیده فقط برای رفت و برگشت حج کافی باشد ولی برای زندگی به آن نیاز دارد و زراعت یا صنعت یا شغلی که بتواند پس از برگشتن از حج زندگی خود را با آن اداره کند ندارد، مستطیع نمی شود و حج بر او واجب نیست.

(مسأله 61) کسی که حج بر او واجب و مستقر شده اگر بجا نیاورد تا این که از کار بیفتد و از این که خودش بتواند برود عاجز و مأیوس شود، باید فورا کسی را به نیابت خودش به حج بفرستد. و اگر نفرستد تا از دنیا برود، باید از مالش برای او یک حج بجا آورند؛ وصیت کرده باشد یا نه.

و حج میقاتی کافی است و لازم نیست از شهر او کسی را بفرستند؛ مگر این که وصیت کند که از شهر خودش برایش بفرستند یا ظاهر وصیتش چنین باشد. و در حج واجب، مقدار پول میقاتی آن از اصل مال برداشت میشود و زائد بر آن از ثلث مال. و باید در همان سال وفات او حج را بجا آورند و تأخیر آن جایز نیست. و چنان چه در آن سال نیابت از میقات ممکن نباشد باید از شهر وی نایب بگیرند و همه آن از اصل مال برداشت میشود. همچنین اگر در آن سال

ص: 36

نتوانند از میقات نایب بگیرند مگر به زیادتر از اجرت متعارف، لازم است نایب بگیرند و تأخیر نیندازند.

و اگر وصی یا وارث کوتاهی کنند و تأخیر بیندازند و مال میت از بین برود ضامنند؛ بلی اگر میت مال نداشته باشد بر وارث انجام حج برای او واجب نیست، هر چند خوب است.

(مسأله62) اگر کسی از سال های پیش مستطیع بوده و به حج نرفته و اکنون مسافرت با هواپیما مثلا به جهت کسالت برای او مقدور نیست و جز هواپیما وسیله دیگری برای او فراهم نیست و امید هم ندارد که در آینده خودش بتواند به حج برود، باید کسی را به نیابت خود به حج بفرستد؛ و اگر نفرستد تا از دنیا برود باید از مال او برایش نایب بگیرند.

(مسأله63) اگر رفتن به حج موجب ترک واجب یا فعل حرامی میشود، باید ملاحظه کند حج مهمتر است یا آن واجب یا حرام؛ اگر اهمیت حج بیشتر است باید به حج برود؛ و اگر آن واجب یا حرام مهمتر است مثل نجات دادن مسلمانی که در حال تلف شدن است در این صورت حج واجب نیست و نباید برود؛ ولی اگر رفت و حرامی را مرتکب یا واجبی را ترک کرد هر چند معصیت کرده حج او صحیح است، و از حَجة الاسلام کفایت میکند.

(مسأله64) اگر کسی در مدینه منوره یا در راه حج مریض شود و بردن او برای حج میسر نباشد، پس اگر سال اول استطاعت اوست حج بر او واجب نیست و اگر در سال های بعد شرائط برای رفتن به حج فراهم شد از نو استطاعت پیدا کرده و حج بر او واجب می شود؛ و اگر از سابق حج بر او واجب و ثابت شده و از خوب شدن و

ص: 37

انجام حج حتی در سال های بعد مأیوس است، واجب است برای خودش نایب بگیرد. و اگر میتواند خودش اعمال حج را به صورت اضطراری انجام دهد، باید مُحرم شود و هر مقداری را میتواند گرچه با کمک دیگران انجام دهد و هر چه را نمی تواند نایب بگیرد؛ ولی در وقوف به عرفات و مشعر نایب گرفتن کافی نیست.

(مسأله65) اگر کسی بعد از انجام عمره تمتّع مریض شود و قادر به انجام حج نباشد و بخواهند او را به وطن باز گردانند، پس اگر میتواند خودش احتیاطاً یک طواف نساء بجا آورد؛ و اگر نمی تواند نایب بگیرد. و چنان چه از سابق حج بر او واجب شده است و از خوب شدن و انجام حج در آینده مأیوس است باید در همان سال یا سال بعد برای عمره و حج تمتّع نایب بگیرد؛ و نایب گرفتن از میقات کافی است. و اگر مأیوس نیست در سالهای بعد هر وقت توانست خودش عمره و حج را انجام دهد. و اگر سال اول استطاعت اوست و از خوب شدن مأیوس است آوردن حج بر او واجب نیست و بنابر احتیاط اگر می تواند برای انجام حج از همان جا نایب بگیرد.

(مسأله66) اگر کسی به گمان این که استطاعت دارد به قصد عمره و حج تمتّع واجب همه اعمال را انجام داد و بعد معلوم شد مستطیع نبوده است، لازم نیست دوباره حج کند و همین مقدار که توانسته است خود را به مکه برساند و اعمال حج را انجام دهد، کافی است و نیاز به دوباره آوردن ندارد.

(مسأله67) کسی که در اثر ندانستن مسأله گمان میکرد مستطیع شده است و به قصد حَجة الاسلام به حج رفت و در سال های بعد واقعا مستطیع شد، لازم نیست دوباره حج کند.

ص: 38

(مسأله68) اگر کسی با تقلید صحیح در گذشته به حج مشرف شده ولی چون مجتهد او رجوع به کفایت را شرط نمی دانسته بدون داشتن کفایت قصد حَجة الاسلام کرده است، و فعلا از مجتهدی تقلید میکند که رجوع به کفایت را شرط میداند و الان همه شرایط استطاعت و از جمله مقدار کفایت را داراست، لازم نیست حج خود را اعاده کند؛ چه مجتهد فعلی او بقاء بر تقلید میت را جائز بداند یا نداند، و او هم بر تقلید مجتهدی که از او تقلید می کرده است باقی نباشد.

(مسأله69) کسی که احتمال میدهد حجی که در سال های پیش انجام داده صحیح نبوده یا مثلا مستطیع نبوده است و فعلا شرایط استطاعت را داراست و میخواهد احتیاط کند، میتواند به قصد احتیاط دوباره حج کند.

(مسأله70) اگر کسی که مستطیع است به قصد عمره تمتّع مُحرم شود و پس از ورود در حرم(1)از دنیا برود حج و عمره از او ساقط میشود؛ به شرط این که در منطقه حرم از دنیا رفته باشد؛ چه قبل از اعمال عمره باشد یا در وسط عمره و یا بعد از آن. و اگر پیش از احرام یا پیش از ورود در حرم از دنیا برود، پس اگر از سابق حج بر او واجب و ثابت شده باید برای او نایب بگیرند و نیابت از میقات کافی است، و اگر سال اول استطاعت اوست وجوب حج از او ساقط می شود.

(مسأله71) بر مستطیع لازم نیست با پول خود به حج برود؛ پس اگر با قرض یا مهمان شدن بر دیگران مجانا یا

ص: 39


1- . بنابر آن چه گفته شده: حدّ حرم از جانب شمال مکّه، «مسجد تنعیم» با فاصلة شش کیلومتر تا مسجد الحرام، و از جانب جنوب، محلّی به نام «اضائة لبن» با فاصلة دوازده کیلومتر تا مسجد الحرام، و از جانب شرق، «جعرانه» با فاصلة سی کیلومتر، و از جانب غرب، «حدیبیّه» با فاصلة چهل و هشت کیلومتر می باشد.

در مقابل خدمات به حج برود از حَجة الاسلام کافی است. ولی اگر لباس احرام و پول قربانی غصبی باشد کافی نیست.

(مسأله72) جایز نیست انسان با مال حرام به حج برود؛ ولی با مالی که شک در حلال بودن آن دارد و از نظر شرعی حکم به حلال بودن آن شده مانعی ندارد.

فصل سوم - وصیت به حج

(مسأله73) اگر کسی حَجة الاسلام بر او واجب شده باشد و آثار مرگ بر او ظاهر شود باید وصیت کند که حجش را انجام دهند. و اگر از دنیا رفت مخارج حج به مقدار میقات از اصل مال او برداشت میشود؛ و اگر نایب گرفتن از میقات میسر نیست، همه مخارج حج از اصل مال او برداشت میشود؛ وصیت کرده باشد یا نه. و اگر وصیت کرده که از ثلث مال برداشت شود از ثلث برداشت میشود. و اگر امور دیگری مانند مخارج تعزیه و خیرات، و مستحباتی را نیز وصیت کرده است، پس اگر در وصیت او ترتیب در کار نیست یا این که حج را اول وصیت کرده، حج مقدم است. و اگر سایر خیرات را اول ذکر کرده، اول مقدار آن ها از ثلث برداشت میشود و بقیه ثلث در حج مصرف میشود و کمبود آن از باقی مال برداشت میشود.

(مسأله74) اگر کسی از دنیا برود و حَجة الاسلام بر او واجب شده باشد، نایب گرفتن از میقات برای او کافی است؛ مگر این که وصیت کرده باشد که از شهر وی نایب بگیرند و یا ظاهر وصیت او چنین باشد، و در این صورت مقدار پول حج میقاتی از اصل مال برداشت میشود و بقیه از ثلث مال. و اگر نایب گرفتن از میقات میسر نیست یا مورد اطمینان نیست و انجام حج بر نایب گرفتن از شهر

ص: 40

وی توقف دارد، در این صورت همه آن از اصل مال برداشت میشود.

(مسأله75) اگر کسی از دنیا برود و حَجة الاسلام بر او واجب باشد واجب است در صورت امکان در همان سال فوتش نایب بگیرند و تأخیر جایز نیست. و اگر در آن سال نایب گرفتن از میقات ممکن نیست باید از شهر وی یا هر جای دیگر که ممکن است نایب بگیرند و همه مخارج آن از اصل مال برداشت میشود.

(مسأله76) اگر کسی از دنیا برود و حَجة الاسلام بر او واجب باشد و در سال اول نایب پیدا نشود مگر به اجرت بیشتر از متعارف، واجب نیست با اجرت بیشتر نایب بگیرند و می توانند در سال های بعد برای او نایب بگیرند.

(مسأله77) اگر کسی وصیت کرده باشد که شخص معینی برای او حج بجا آورد یا از شهر خاصی برای او نایب بگیرند یا مبلغ معینی را برای حج او مصرف نمایند، عمل به وصیت واجب است؛ و هزینه آن از ثلث برداشته می شود، و اگر ثلث مال برای این منظور کافی نباشد، مقدار حج میقاتی را از اصل مال و باقی آن از ثلث برداشت می شود.

(مسأله78) اگر وصیت کند برای او از مال معینی حَجة الاسلام انجام شود و وصی میداند که آن مال متعلق خمس یا زکات شده و خمس یا زکات آن پرداخت نشده است، باید اول خمس یا زکات آن پرداخت شود و باقیمانده به مصرف حج برسد؛ و کمبود آن از سایر مال او پرداخت شود.

(مسأله79) اگر کسی از دنیا برود و حَجة الاسلام بر او واجب باشد، پس اگر مال میت فقط به مقدار حج باشد ورثه او حق ندارند قبل از نایب گرفتن برای حج یا پرداخت اجرت آن به وصی میت در آن مال تصرف کنند؛ بلکه اگر بیشتر هم باشد بنابر احتیاط قبل از نایب گرفتن برای حج یا

ص: 41

پرداخت مقدار آن به وصی در آن مال تصرف نکنند؛ مگر این که مال خیلی زیاد باشد و ورثه متعهد به پرداخت مقدار حج شوند.

همچنین است اگر میت بدهی دارد یا خمس یا زکات بدهکار است یا وصیت کرده باشد که برای او کارهایی را انجام دهند.

(مسأله80) اگر حَجة الاسلام بر میت واجب باشد و ورثه او یا وصی او که مال میت در اختیارشان میباشد در نایب گرفتن برای او کوتاهی کنند تا مال تلف شود، در این صورت ضامنند و باید از مال خود برای او نایب بگیرند.

(مسأله81) به مجرد نایب گرفتن ذمه میت بری نمی شود. پس اگر معلوم شود که نایب عمدا یا به جهت عذری حج را بجا نیاورده، واجب است دوباره برای او نایب گرفته شود و مخارج آن از اصل مال یا ثلث آن به تفصیلی که گذشت پرداخت شود و نایب نسبت به مالی که برای انجام حج گرفته است ضامن است و باید آن را به وصی یا ورثه باز گرداند.

(مسأله82) اگر حج بر میت واجب باشد و مال نداشته باشد بر بازماندگان واجب نیست برای او حج بجا آورند؛ ولی خوب است بویژه اولاد او در صورت امکان و داشتن مکنت به وی احسان کنند و برای او حج بجا آورند.

(مسأله83) اگر شخصی مثلا منزل یا ملک خود را به دیگری صلح کند به صلح قطعی، به شرط آن که آن شخص پس از مرگ وی برای او یک حج بجا آورد یا مثلا ده سال نماز و روزه به نیابت او انجام دهد، منزل یا ملک یاد شده

ص: 42

از ملک وی خارج شده است و ورثه او حقی نسبت به آن ندارند؛ و بر آن شخص واجب است حج و یا دیگر اعمالی که صلح مذکور بشرط انجام دادن آن ها انجام شده است بجا آورد.

(مسأله84) اگر مالی که برای حج میت در نظر گرفته شده به وصی میت تحویل داده شود و مال در اثر تفریط و سهل انگاری وصی تلف گردد، وصی ضامن است و باید عوض آن را از مال خود به مصرف حج برساند. و اگر بدون تفریط و سهل انگاری او تلف شود در این صورت وصی ضامن نیست و حج میت باید از باقی مال میت ادا شود؛ اگر حَجة الاسلام است از اصل مال، و اگر حج مستحبی است از ثلث مال. همچنین است حکم بدهی های میت و خمس و زکات و نماز و روزه و امثال این ها، اگر وجه آن ها تحویل وصی شده باشد.

و اگر ورثه میت مال را تقسیم کرده اند، باید هر کدام به نسبت سهم خود برگردانند تا حج و بدهی های میت و وصایای او به انجام برسند. و اگر ندانیم تلف شدن مال در نزد وصی با تفریط و سهل انگاری بوده یا نه، ضمانت او ثابت نیست و نسبت به اعمال میت باید به دستور فوق عمل شود.

فصل چهارم - نیابت در حج

(مسأله85) در نایب چند شرط معتبر است:

اول «بلوغ» بنابر احتیاط واجب؛ پس نایب شدن غیر بالغ در حج هر چند ممیز باشد محل اشکال(1)است.

ص: 43


1- .«محل اشکال یا محل تأمل است«: نشانه نداشتن فتوای قطعی در مسأله مربوطه میباشد و مقلد مخیر است بین احتیاط کردن در آن مسأله و یا رجوع به مرجع دیگر که فتوای قطعی دارد، با مراعات شرایط آن.

دوم «عقل»

سوم «ایمان» یعنی نایب علاوه بر اعتقاد به خدا و نبوت و معاد، معتقد به ولایت و امامت ائمه دوازده گانه باشد.

چهارم «مورد وثوق باشد»؛ یعنی اطمینان داشته باشیم که اعمال را انجام میدهد. ولی لازم نیست به صحت اعمال او اطمینان داشته باشیم؛ بلکه با شک در صحت هم حکم به صحت میشود، مگر این که طرف متهم به سهل انگاری و مسامحه کاری باشد که در این صورت حکم به صحت محل اشکال است.

پنجم هنگام اجیر شدن نایب اجمالا اعمال و احکام حج را بداند تا اجاره مشتمل بر جهل و غرر(1)نباشد.

ششم نایب در آن سال حج واجب بر عهده نداشته باشد؛ پس شخص مستطیع که حَجة الاسلام بر او واجب است و انجام نداده است چه سال اول استطاعتش باشد و چه از سابق حج بر او واجب و ثابت شده باشد، جایز نیست از دیگری نیابت کند؛ و اگر نیابت کند صحت حج او محل اشکال است.

هفتم از انجام بعضی از اعمال حج معذور نباشد؛ بلکه چنین شخصی اگر مجانی نیز به نیابت دیگری حج بجا آورد اکتفا به عمل او محل اشکال است. ولی اگر در ارتکاب برخی از مُحرّمات احرام مانند زیر سایه رفتن در حال حرکت ناچار باشد نیابت او صحیح و کافی است.

(مسأله 86) نایب لازم نیست در وقت اجیر شدن تمام اعمال و احکام حج را به تفصیل بداند؛ پس اگر در وقت نایب شدن اعمال را اجمالا میداند و در وقت عمل با ارشاد و راهنمایی دیگران اعمال را بجا میآورد کافی است.

ص: 44


1- . «غَرَر» یعنی: ندانم کاری که موجب فریب و ضرر و یا هلاک شخص گردد.

(مسأله87) لازم نیست نایب همجنس منوب عنه باشد؛ پس نایب شدن مرد از زن و زن از مرد مانعی ندارد.

(مسأله88) نایب شدن «صروره» یعنی کسی که تا کنون حج بجا نیاورده در صورتی که حج بر خودش واجب نباشد و مطمئن باشیم اعمال حج را به خوبی انجام میدهد مانعی ندارد؛ هر چند مکروه است.

(مسأله89) در منوب عنه یعنی کسی که به نیابت او حج بجا میآورند دو شرط معتبر است:

اول: این که مسلمان باشد؛ پس نایب شدن برای کافر در انجام حج صحیح نیست، هر چند مستطیع بوده باشد.

دوم: در حج واجب معتبر است که منوب عنه مرده باشد، یا اگر زنده است در اثر پیری یا مرضی که امید خوب شدن در آن نیست یا عذری دیگر خودش نتواند به حج برود؛ ولی نیابت از زنده در حج مستحب مانعی ندارد، هر چند مریض و معذور هم نباشد.

(مسأله90) در منوب عنه بلوغ و عقل معتبر نیست؛ بلکه اگر شخصی در وقتی که عاقل بوده مستطیع شده و حج بر او واجب گشته و سپس پیش از انجام آن دیوانه شده و از دنیا رفته، واجب است در این صورت از مال او برایش نایب بگیرند تا حجش را بجا آورد.

(مسأله 91) معنای نیابت این است که نایب عمل را به جای منوب عنه انجام دهد، و در حقیقت عمل منوب عنه را انجام دهد تا امری که متوجه منوب عنه شده امتثال گردد و ذمه اش بری شود؛ خواه تبرعا و مجانا نیابت کند، یا به اجیر شدن یا به عقد جعاله(1)و یا شرط در ضمن عقد لازم. و

ص: 45


1- . «جعاله» آن است که انسان قرار بگذارد در مقابل کاری (نظیر حج) که برای او انجام می دهند مال معینی بدهد.

مقصود از قصد تقرب در عبادتهای نیابتی، قرب منوب عنه و امتثال امر متوجه به اوست هر چند نایب نیز باید حج را مانند دیگر اعمال عبادی با قصد قربت انجام دهد و نایب باید در عمل خود قصد نیابت از منوب عنه کند و او را تعیین نماید، و لو به نحو اجمال و اشاره. و لازم نیست اسم او را به زبان آورد؛ ولی مستحب است در همه مواقف حج و جاهای مختلف نام او را به زبان آورد.

(مسأله92) نایب «طواف نساء» را نیز باید به نیابت از منوب عنه بجا آورد؛ هر چند بهتر است به قصد ما فی الذمه(1) بجا آورد. و اگر طواف نساء را به نحو صحیح انجام ندهد زن بر نایب حلال نمی شود. ولی بر منوب عنه که حج به نیابت او انجام شده حلال است.

(مسأله93) نایب نمودن کسی که وقتش از حج تمتّع تنگ شده و وظیفه اش عدول به حج اِفراد است برای کسی که وظیفه اش حج تمتّع است صحیح نیست. بلی اگر در وسعت وقت نایب شد و بعد تصادفاً وقت او تنگ شده، و ناچار عدول به حج اِفراد نموده است نیابت او صحیح است و حج از عهده منوب عنه ساقط می شود.

(مسأله94) در حج واجب نایب شدن یک نفر از چند نفر در یک سال جایز نیست؛ ولی در حج مستحب مانعی ندارد.

(مسأله95) در حج نیابتی پول لباس احرام و قربانی بر عهده نایب است؛ مگر در صورتی که شرط کنند که مستأجر بدهد. همچنین اگر نایب موجبات کفاره را مرتکب شود کفاره بر عهده خود اوست.

(مسأله96) کسی که حج بر او واجب و ثابت شده، یعنی در سال اول استطاعت کوتاهی کرده و به حج نرفته،

ص: 46


1- . «ما فی الذّمه» یعنی آن چه واقعاً بر عهدة انسان است.

اگر در اثر پیری یا مرض یا عذری دیگر از این که خودش در آینده بتواند به حج برود مأیوس است، یا رفتن برای او مشقت و حرج شدید دارد، واجب است نایب بگیرد؛ و بنابر احتیاط واجب این کار را فورا انجام دهد.

و اگر بعد از این که نایب حج را بجا آورد عذر خودش بر طرف شد و خودش میتواند به حج برود، بنابر احتیاط واجب خودش دوباره حج را بجا آورد. و اگر قبل از اتمام حج عذر او برطرف شد چه قبل از احرام باشد یا بعد از آن باید خودش حج را بجا آورد.

(مسأله97) اگر از میت مالی نزد کسی به قرض یا امانت یا عاریه یا به نحوی دیگر وجود داشته باشد و میداند که حَجة الاسلام به عهده میت میباشد و ورثه او از نایب گرفتن برای او استنکاف دارند، در این صورت میتواند از آن مال یک حج میقاتی، و اگر ممکن نیست یک حج بلدی به کمترین اجرت برای میت استیجار نماید و یا خودش انجام دهد؛ ولی با دسترسی به حاکم شرع بنابر احتیاط واجب از او اذن بگیرد و بقیه پول میت را به ورثه او برساند.

(مسأله98) ذمه منوب عنه فارغ نمی شود مگر به این که نایب اعمال را به طور صحیح انجام دهد؛ پس مجرد نایب گرفتن کافی نیست. و اگر نایب در راه حج از دنیا برود باید دیگری را نایب بگیرند؛ بلی اگر نایب بعد از احرام عمره تمتّع و داخل شدن در حرم، در حرم از دنیا برود عمره و حج او صحیح و از منوب عنه کفایت میکند؛ هر چند اجرای این حکم در نایب مجانی و نیز در غیر عمره تمتّع و حَجة الاسلام خالی از اشکال نیست. و اگر نایب بعد از احرام و قبل از داخل شدن در حرم و یا پس از احرام و داخل شدن در حرم، در غیر حرم از دنیا برود کافی بودن آن محل اشکال است.

ص: 47

(مسأله99) «نایب» یا اجیر میشود بر فارغ کردن ذمه میت، یا اجیر میشود بر اعمال و مناسک حج که از جمله آن ها احرام است، یا اجیر میشود بر مجموع رفتن و برگشتن و همه اعمال، و یا اجیر میشود بر انجام حج صحیح.

پس در فرض اول از چهار فرض مذکور اگر اجیر پیش از احرام و دخول حرم از دنیا برود، از مال الاجاره چیزی را مالک نشده است؛ و اگر بعد از احرام و دخول حرم از دنیا برود همه مال الاجاره را مالک شده است.

و در فرض دوم اگر پیش از احرام از دنیا برود چیزی را مالک نشده؛ و اگر بعد از احرام از دنیا برود به نسبت آن چه از اعمال و مناسک انجام داده مالک شده است. و چون در این صورت مستأجر خیار تبعض صفقه(1)دارد، پس اگر اجاره را فسخ کند، اجیر اُجرة المثل(2)اعمال انجام شده را طلبکار است.

و در فرض سوم هر جا اجیر از دنیا برود به نسبت آن چه از پیمودن راه و اعمال انجام شده از اجرة المسمی(3) طلبکار است.

و در فرض چهارم اگر ارکان حج را بجا آورد و از دنیا برود به طوری که شرعا حکم به صحت حج شود، همه مال الاجاره را مالک شده؛ هر چند بعضی از اعمال جزئی که مضر به صحت حج نیست ترک شده باشد. و اگر بعضی از ارکان حج ترک شده باشد از مال الاجاره چیزی را مالک نشده

است، هر چند میت برئ الذمه شده باشد.

و ظاهرا آن چه متعارف است در نایب گرفتن برای حج،

ص: 48


1- . «خیار» یعنی اختیار، و «تبعّض» یعنی ناقص بودن، و «صفقه» یعنی چیز مورد معامله. در معامله ای که چیز مورد معامله یا عوض آن ناقص تحویل طرف داده شود، آن طرف حق فسخ دارد؛ و در این جا چیز مورد اجاره، تمام اعمال و مناسک حج بوده و چون اجیر آن را تمام نکرده، مستأجر اختیار فسخ دارد.
2- . «اُجرة المثل» یعنی قیمت و اجرت معمولی امثال و نظایر عمل مورد نظر.
3- . «اجرةالمسمّی» اجرتی است که طرفین در عقد اجاره تعیین کرده اند.

فرض چهارم است؛ ولی چون در استیجار از بلد معمولا پیمودن راه را نیز مورد توجه قرار میدهند و بسا خصوصیات آن را تعیین میکنند و حج هم هر چند عنوان واحدی است ولی منطبق بر اعمال و مناسک خاصه است، پس بنابر احتیاط در استیجار از بلد نسبت به مقدار راه طی شده و اعمال انجام شده مصالحه نمایند.

(مسأله 100) کسی که برای حج تمتّع اجیر شده میتواند اجیر دیگری شود برای طواف یا سعی یا ذبح یا عمره مفرده بعد از عمل حج؛ چنان که میتواند برای خودش عمره مفرده و یا طواف بجا آورد. همچنین میتواند به نیابت دیگران به طور مجانی طواف یا عمره مفرده بجا آورد.

(مسأله101) کسی که مستطیع نیست و از راه دور به نیابت دیگری به حج میرود بنابر احتیاط پس از انجام نیابت، در صورت تمکن یک عمره مفرده برای خودش بجا آورد؛ و خوب است در حد توان این احتیاط رعایت شود، ولی بنابر اقوی واجب نیست.

(مسأله102) یک نفر نمی تواند در یک سال برای دو نفر یا چند نفر نایب شود؛ ولی میتواند از طرف دو نفر برای دو سال مختلف نایب شود، و یا از طرف یک نفر نایب شود که خودش حج او را بجا آورد و از طرف دیگری نایب شود که برایش یک حج بجا آورده شود هر چند به وسیله نایب گرفتن باشد.

(مسأله103) اگر کسی اجیر شود که در سال معینی برای میت حج بجا آورد جایز نیست تأخیر بیندازد؛ و اگر تأخیر انداخت و در سال های بعد حج را بجا آورد ذمه میت از حج بری شده است ولی اجیر مستحق اجرت نیست، مگر این که مستأجر به تأخیر رضایت دهد.

ص: 49

(مسأله104) اگر اجیر شود تا برای کسی حج بجا آورد و تصادفا مریض و ناتوان گردد یا راه بسته شود، پس اگر اجاره او مقید به همان سال اول بوده اجاره باطل میشود و باید اجرت را پس دهد؛ و اگر مقید به همان سال نبوده حج به عهده اوست و باید در سال های بعد انجام دهد.

(مسأله105) اگر کسی برای حج به مبلغ معینی اجیر شود و آن مبلغ کفاف حج را ندهد، کمبود آن به عهده خود اجیر است؛ چنان که اگر زیاد آید باقیمانده مال خود اجیر میباشد.

(مسأله106) اگر کسی اجیر شود که خودش به نیابت دیگری حج بجا آورد، نمی تواند دیگری را نایب بگیرد، مگر با اجازه مستأجر.

(مسأله107) اگر کسی اجیر شود برای دیگری در سال معیّنی حج بجا آورد و پیش از انجام آن، خودش مستطیع شود، باید در آن سال حج را از طرف کسی که اجیرِ او شده است انجام دهد، و اگر استطاعت به دست آمده تا سال بعد باقی باشد، باید حج خود را در آن سال سال بعد انجام دهد.

(مسأله108) اجیر باید اعمال حج را مطابق وظیفه خودش که از راه اجتهاد یا تقلید صحیح احراز(1)کرده انجام دهد. ولی اگر علاوه بر واجبات و شرایطی که احراز کرده اعمال مخصوصی را که مطابق با احتیاط یا مطابق نظر منوب عنه است در ضمن عقد اجاره به عهده او گذاشته اند باید آن ها را نیز انجام دهد.

(مسأله109) در حج مستحب، جایز است چند نفر در یک سال به نیابت یک نفر حج بجا آورند؛ چه به نحو اجاره باشد یا جعاله یا شرط در ضمن عقد لازم و یا به طور

ص: 50


1- . کسب اطمینان نسبت به کاری.

مجانی. همچنین است در حج واجب و مستحب؛ مثلا یک نفر نایب او شود در حَجة الاسلام و دیگری در حج مستحب. حتی در حج واجب اگر متعدد باشد، مثل حَجة الاسلام و حج نذری. بلکه در حَجة الاسلام نیز اجیر کردن چند نفر برای یک نفر در یک سال، اگر به منظور احتیاط باشد مانعی ندارد.

فصل پنجم - حج استحبابی

(مسأله110) مستحب است کسانی که شرایط وجوب حج را ندارند در صورت امکان به حج بروند. همچنین کسانی که حج واجب خودشان را بجا آورده اند مستحب است دوباره به حج بروند. و مستحب است شخص متمکن هر ساله به حج برود؛ بلکه مکروه است که پنج سال متوالی آن را ترک نماید.

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند: «حج و عمره، فقر و گناهان را برطرف میکنند همان گونه که کوره آتش، زنگار را از آهن میزداید». و فرمودند: «اگر به وزن کوه ابو قبیس طلای قرمز در راه خدا بدهی، ثواب حج را نخواهی یافت؛ و ثواب یک درهم در راه حج معادل ثواب دو هزار هزار (دو میلیون) درهم در راه خدا میباشد». و از حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده که فرمودند: «کسی که پنج بار به حج برود، خداوند هیچ گاه او را عذاب نمی کند». و فرمودند: «اگر بر شخص متمکن پنج سال بگذرد و او بر پروردگار خود وارد نشود او قطعا محروم خواهد بود».

(مسأله111) مستحب است انسان هنگام خارج شدن از مکه معظمه نیت برگشتن کند؛ و مکروه است که قصد برگشتن به مکه را نداشته باشد.

ص: 51

(مسأله112) مستحب است کسی که هزینه سفر حج را ندارد قرض کند و به حج برود، در صورتی که در آینده بتواند قرض خود را بپردازد و در پرداخت آن به زحمت نیفتد.

(مسأله113) کسی که تمکن ندارد از مال خودش به حج برود، مستحب است گر چه به نیابت دیگری باشد به حج برود.

(مسأله114) مستحب است انسان کسی را که تمکن از حج ندارد به حج بفرستد.

(مسأله115) مستحب است انسان به نیابت از ائمه معصومین علیهم السلام و همچنین به نیابت پدر و مادر و خویشان و برادران دینی خود در صورتی که غائب یا معذور باشند حج بجا آورد یا طواف کند، و یا پس از انجام عمل، ثواب آن ها را به آنان اهدا نماید.

(مسأله116) زن شوهردار یا زنی که در عده رجعی(1)است جایز نیست به حج مستحبی برود، مگر به اذن شوهر؛ ولی در زنی که در عده بائن(2)یا عده وفات(3)است اذن شرط نیست.

فصل ششم - اقسام عمره

(مسأله117) عمره نیز مانند حج گاهی واجب است و گاهی مستحب؛ و بر دو قسم میباشد: یا «عمره مفرده» است و یا «عمره تمتّع» که پیش از حج تمتّع و متصل به آن میباشد.

(مسأله118) واجب است بر کسی که میخواهد وارد مکه شود با احرام حج یا احرام عمره وارد شود. و اگر وقت حج نیست و میخواهد وارد شود واجب است با احرام

ص: 52


1- . «عدّة رجعی» عدة طلاقی است که شوهر می تواند در آن از طلاق صرف نظر نموده، رجوع کند.
2- . «عدّة بائن» عدّة طلاقی است که شوهر در آن حق رجوع ندارد.
3- . «عدّة وفات» عدّة زن است پس از مرگ شوهر.

عمره مفرده وارد شود و عمره بجا آورد؛ مگر کسانی که بر اساس شغلشان زیاد خارج و وارد میشوند؛ مانند چوپانان، مأموران راه، رانندگان و وارد کنندگان مواد غذایی و اشیای مورد نیاز مردم که دائما در رفت و آمد میباشند، و همچنین بیمارانی که قادر به اعمال عمره حتی اضطراری آن نیستند، و یا کسانی که قبلا در همین ماه با احرام به مکه وارد شده و اعمال حج یا عمره را بجا آورده اند. و بر این اساس مدیران کاروان های حج و عمره و کارمندانی که هر سال به مکه مشرف میشوند در صورتی که حج واجب خود را در سال های پیش انجام داده باشند جایز است در وقت حج یک عمره مفرده بجا آورند و پس از آن برای رسیدگی به کار حجاج در آن ماه بدون احرام به مکه و منی و عرفات رفت و آمد کنند.

(مسأله119) عمره و حج همان گونه که به استطاعت واجب میشوند به نذر و عهد و قسم و اجیر شدن و مانند این ها نیز واجب میشوند.

(مسأله 120) تکرار عمره نیز مانند حج، مستحب مؤکد است؛ و مستحب است در هر ماه یک عمره مفرده بجا آورده شود. و در معتبر بودن فاصله زمانی بین دو عمره و مقدار آن بین فقهای ما رضوان الله علیهم اختلاف است؛ و مشهور بین آنان فاصله یک ماه است. و از بعضی اخبار استفاده میشود که مقصود از «ماه» در اینجا حلول ماه هلالی است، نه مقدار یک ماه بدین معنا که در هر ماه از ماههای دوازده گانه قمری یک عمره بجا آورده شود، هر چند فاصله دو عمره کمتر از سی روز باشد. ولی بجا آوردن زیاده بر آن به قصد رجاء و امیدواری مانعی ندارد؛ مخصوصا اگر ده روز فاصله باشد. و آن چه یقینی است از

ص: 53

اعتبار فاصله بین عمره ها اگر معتبر باشد فاصله بین دو عمره است برای خود شخص؛ پس بجا آوردن چند عمره در یک ماه به قصد اشخاص مختلف که یکی را به قصد خود و بقیه را به نیابت دیگران یا همه را به نیابت دیگران انجام دهد ظاهرا مانعی ندارد.

(مسأله 121) عمره مفرده با عمره تمتّع در بیشتر اعمال مساویند؛ پس بعضی از واجبات و اعمال عمره مفرده عبارتند از:

1 نیت

2 احرام

از «میقات» یا «ادنی الحل»(1) به تفصیلی که میآید.

3 طواف خانه خدا

4 دو رکعت نماز طواف

5 سعی بین صفا و مروه

6 «تقصیر» یعنی گرفتن مقداری از مو یا ناخن، یا «حلق» یعنی تراشیدن سر؛ و تفصیل و شرایط این اعمال بعدا میآید.

(مسأله 122) عمره مفرده با عمره تمتّع چند فرق دارد:

اول: این که در عمره مفرده طواف نساء نیز واجب است و باید بعد از تقصیر یا حلق بجا آورده شود. ولی در عمره تمتّع طواف نساء واجب نیست.

دوم: عمره تمتّع فقط در ماههای حج یعنی شوال و ذیقعده

و ذیحجه واقع میشود؛ ولی عمره مفرده در همه ماهها صحیح است، و بهترین وقت آن ماه رجب است.

سوم: بیرون آمدن از احرام در عمره تمتّع تنها با تقصیر

ص: 54


1- . معنای آن در مسأله «147» ذکر شده است.

کردن محقق میشود، و تراشیدن سر جایز نیست؛ ولی در عمره مفرده بین تقصیر و تراشیدن سر مخیر میباشد.

چهارم: این که عمره و حج تمتّع باید متصل به یکدیگر و در یک سال واقع شوند؛ ولی عمره مفرده ممکن است از حج اِفراد یا حج قِران جدا شود و در سال بعد انجام شود، یا اگر استطاعت آن را ندارد اصلا انجام نشود.

پنجم: این که در عمره مفرده اگر پیش از سعی عمدا با زن نزدیکی کند عمره او باطل میشود و علاوه بر کفاره باید تا ماه بعد در مکه بماند و به میقات برود و عمره را اعاده نماید؛ ولی در عمره تمتّع اگر این عمل را بعد از فراغت از سعی انجام دهد عمره اش صحیح است ولی کفاره بر او واجب می شود.

و اگر قبل از فراغت از سعی باشد عمره باطل است و باید در صورت امکان دوباره عمره به جا آورده و بعد حج کند و اگر فرصت ندارد حج خود را در سال آینده اعاده کند.

فصل هفتم - اقسام حج

(مسأله123) حج بر سه قسم است:

اول حج تمتّع. دوم حج اِفراد. سوم حج قِران.

«حج تمتّع» معمولا وظیفه کسی است که فاصله وطنش تا مکه معظمه چهل و هشت میل یعنی شانزده فرسخ یا بیشتر باشد.

«حج اِفراد» یا «حج قِران» وظیفه کسی است که اهل خود مکه یا اطراف آن تا کمتر از شانزده فرسخ باشد. و اگر کسی هم در مکه منزل دارد و هم در عراق مثلا، میزان منزل غالب اوست که بیشتر در آن جا سکونت دارد.

و هر سه قسم حج در بیشتر اعمال مشترک هستند؛ ولی

ص: 55

در حج تمتّع، عمره پیش از حج و وابسته به حج و همچون جزء آن میباشد.

و باید اول عمره و بعد حج، به ترتیب در یک سال در ماههای حج بجا آورده شوند؛ ولی در حج اِفراد و حج قِران، عمره کاملا از حج جداست و هر کدام عمل مستقل میباشد.

در حج تمتّع، در روز عید قربان در منی قربانی واجب است و از اعمال آن میباشد و هر کس متمکن نباشد باید به جای آن روزه بگیرد؛ و در حج قِران، قربانی از ابتدا مقرون با احرام است و باید تا روز عید در منی همراه باشد؛ ولی در حج اِفراد اصلا قربانی واجب نیست.

(مسأله124) آن چه در مسأله پیش گفته شد مربوط به حَجة الاسلام است؛ اما در حج استحبابی همه افراد چه اهل مکه و اطراف آن، و چه اهالی شهرهای دور بین اقسام سه گانه حج مخیرند، هر چند حج تمتّع افضل است. و در حجی که به واسطه نذر و مانند آن یا به اجاره واجب شده است، ملاک کیفیت نذر و اجاره است. و حجی که به سبب فاسد کردن حج سابق واجب شده است باید مطابق حج سابق فاسد شده انجام شود.

(مسأله125) کسی که از شهرهای دور بوده و به مکه معظمه آمده و در آن جا مجاور شده ولی قصد ماندن دائم ندارد تا دو سال وظیفه او حج تمتّع است، و بعد از دو سال بنابر مشهور اگر اقامتش در مکه بعد از استطاعت و وجوب حج بوده باید حج تمتّع بجا آورد.

اما اگر بعد از اقامت دو سال در مکه مستطیع شد باید حج اِفراد یا حج قِران بجا آورد. و اگر کسی از شهرهای دور به مکه آمده و در آن جا مستطیع شده و قصد ماندن کرده و در آن جا به قدری مانده که میگویند مکه وطن او

ص: 56

شده، وظیفه چنین شخصی حج اِفراد یا قِران است؛ هر چند دو سال هم نمانده باشد؛ چنان که اهل مکه اگر در شهرهای دور از مکه ساکن و متوطن شوند و در آن جا مستطیع شوند پس از صدق وطن وظیفه آنان به حج تمتّع تبدیل میشود.

(مسأله 126) شخص مجاور مکه معظمه که تصمیم برگشت به وطن را داشته باشد، در استطاعت او مخارج رفتن به مکه معتبر نیست؛ ولی باید مخارج حج و برگشتن به وطن را داشته باشد؛ پس واجب نیست پول برگشتن را به مصرف حج برساند.

(مسأله127) کسی که مجاور مکه معظمه شده ولی هنوز وظیفه اش به حج اِفراد و قِران تبدیل نشده، می تواند برای بستن احرام به یکی از میقاتهای پنجگانه برود و از آن جا مُحرم شود و اگر اهل مکه معظمه بخواهند حج تمتّع استحبابی یا نذری و یا اجاره ای انجام دهند بنابراحتیاط به یکی از میقاتهای پنجگانه بروند.

و بعید نیست بستن احرام از ادنی الحل در این موارد کفایت کند.

فصل هشتم - صورت حج تمتّع به نحو اجمال

(مسأله128) حج تمتّع مرکب است از:

1 عمره ی تمتّع.

2 حج تمتّع.

و عمره باید در ابتداء و حج بعد از آن در یک سال و در زمان مخصوص حج انجام شود.

(مسأله129) در عمره تمتّع شش چیز واجب است:

اول: نیت

دوم: احرام از یکی از میقات ها به تفصیلی که میآید.

ص: 57

سوم: طواف دور خانه خدا

چهارم: دو رکعت نماز طواف

پنجم: سعی، یعنی رفت و آمد بین صفا و مروه که نام دو کوه کوچک در کنار مسجدالحرام است.

ششم: تقصیر، یعنی گرفتن مقداری از مو یا ناخن؛ و به وسیله تقصیر، مُحرم از احرام خارج میشود و آن چه به سبب احرام بر او حرام شده بود حلال میشود؛ و با نزدیک شدن روز عرفه باید خود را برای اعمال حج تمتّع آماده و مهیا سازد.

(مسأله130) در حج تمتّع چهارده چیز واجب است:

اول: نیت

دوم: احرام از مکه معظمه

سوم: وقوف به عرفات بعد از ظهر روز عرفه (نهم ذیحجه)

چهارم: وقوف در مشعر یعنی مزدلفه(1)، از طلوع فجر روز عید قربان تا طلوع آفتاب؛ و بنابر احتیاط شب دهم را در مشعر به سر برد.

پنجم: ریگ زدن به جمره عقبه(2)در منی در روز عید قربان.

ششم: قربانی در منی در روز عید.

هفتم: تراشیدن

سر، یا کم کردن مو یا ناخن در منی به تفصیلی که میآید؛ و با این عمل آن چه به وسیله احرام بر او حرام شده بود حلال میشود، غیر از بوی خوش و زن و شکار.

هشتم: طواف خانه خدا

نهم: دو رکعت نماز طواف

ص: 58


1- . نام دیگر مشعرالحرام میباشد.
2- . «جمرة عقبه» یعنی ستون آخر که اکنون طول آن به حدود 32 متر و عرض 5 متر افزایش یافته است.

دهم: سعی بین صفا و مروه؛ و با این عمل بوی خوش نیز حلال میشود.

یازدهم: طواف نساء

دوازدهم: نماز طواف نساء؛ و با این عمل زن نیز حلال میشود.

سیزدهم: بیتوته، یعنی ماندن شب در منی، در شبهای یازدهم و دوازدهم.

چهاردهم: ریگ زدن به جمره های سه گانه در روزهای یازدهم و دوازدهم.

فصل نهم - شرایط حج تمتّع

(مسأله131) در حج تمتّع چند شرط معتبر است:

اول: این که نیت عمره و حج تمتّع کند؛ پس اگر نیت حج دیگری کند یا در نیت تردید داشته باشد کافی نیست.

دوم: این که عمره و حج هر دو باهم در ماه های حج یعنی شوال و ذیقعده و ذیحجه واقع شوند.

سوم: این که عمره و حج هردو در یک سال واقع شوند. پس اگر عمره را بجا آورد و حج را برای سال بعد تأخیر اندازد، حج تمتّع او صحیح نیست؛ چه در مکه بماند یا از آن خارج شود، و چه در احرام عمره بماند یا از آن بیرون رود.

چهارم: این که احرام حج در حال توجه واختیار از خود مکه باشد؛ و از هرجای مکه باشد کافی است؛ ولی بهتر است از مسجدالحرام باشد؛ و بهترین مکان آن مقام ابراهیم علیه السلام یا حجر اسماعیل علیه السلام (1)است. پس اگر در حال اختیار

ص: 59


1- . مکانی است به شکل نیم دایره با دیواری به ارتفاع یک متر و سی سانت که در جانب شمالی کعبه قرار دارد.

از غیر مکه احرام ببندد احرام او باطل است و باید به مکه برگردد و از آن جا احرام ببندد؛ و بنابراحتیاط از مکانی که نزدیکتر به مسجدالحرام است احرام ببندد؛ ولی اگر احرام از مکه ممکن نباشد از هرجا که ممکن است باید مُحرم شود.

(مسأله132) لازم نیست انسان اعمال حج و عمره را پیش از احرام یاد گرفته باشد. پس کافی است که در وقت احرام، عمره تمتّع یا حج تمتّع را قربة الی الله نیت کند و کیفیت و تفصیل هر یک از آن ها را در وقت عمل از روی مناسک یا به تعلیم دیگران یاد بگیرد و عمل نماید؛ هر چند یادگرفتن آن ها پیش از احرام بهتر و احوط است.

(مسأله133) پس از انجام عمره تمتّع بنابر احتیاط واجب باید انسان در مکه بماند. و اگر برای کاری ناچار است از مکه خارج شود به قصد احرام حج احرام ببندد و با احرام حج از مکه خارج شود به گونه ای که منجر به فوت حج نشود؛ و پس از فراغت از کار خود با همان احرام به عرفات برود. و اگر بیرون رفتن از مکه برای او ضرورت دارد و احرام در آن حال موجب حرج و مشقت است مانعی ندارد بدون احرام خارج شود.

و چنان چه به هر جهت بدون احرام از مکه خارج شد پس اگر در همان ماهی که عمره تمتّع را بجا آورده به مکه برمی گردد، بدون احرام بازگردد و در وقت حج از مکه احرام ببندد؛ و اگر یک ماه در خارج میماند در این صورت به میقات برود و به قصد عمره تمتّع احرام ببندد وعمره تمتّع را دوباره بجا آورد.

(مسأله134) همان طور که کسی که وظیفه او حج تمتّع است پس از انجام عمره تمتّع بنابر احتیاط واجب نباید از مکه خارج شود، در بین عمره تمتّع نیز بنابر احتیاط واجب

ص: 60

نباید از مکه خارج شود. ولی اگر منزل او در اطراف و نواحی نزدیک مکه است به گونه ای که عرفاً جزء مکه محسوب میشود، بعد از عمره یا در بین آن مانعی ندارد به منزل خود برود.

(مسأله135) کسی که وظیفه اش حج تمتّع است در حال اختیار و وسعت وقت نمی تواند به حج اِفراد یا به حج قِران عدول نماید. ولی اگر پس از احرام برای عمره تمتّع احساس کرد که وقت عمره تنگ شده به گونه ای که اگر بخواهد اعمال عمره را بجا آورد از وقوف به عرفات که اولین رکن حج است باز میماند، در این صورت نیت عمره خود را به نیت حج اِفراد تبدیل کند و در این صورت حج تمتّع از عهده او ساقط می شود.

(مسأله136) اگر زن در حال احرام در میقات حائض یا نفساء(1)باشد و اطمینان دارد برای طواف پاک میشود، در همان حال به قصد احرام عمره تمتّع احرام ببندد ولی صبر کند؛ پس اگر پیش از احرام حج پاک شد عمره تمتّع را انجام دهد؛ و اگر پاک نشد و احساس کرد وقت تنگ شده و اگر بماند از وقوف به عرفات باز میماند، در این صورت نیت خود را به نیت حج اِفراد تبدیل کند و پس از فراغت از حج یک عمره مفرده بجا آورد. همچنین است اگر در حال احرام پاک بود ولی پیش از طواف خانه خدا خون دید؛ و اگر بعد از طواف خون دید به همان حال سعی و تقصیر را بجا آورد و عمره او صحیح است؛ و میتواند به همان حال به قصد احرام حج مُحرم شود.

(مسأله137) اگر زن در حال احرام در میقات حائض یا نفساء است و نمی داند برای طواف عمره پاک میشود یا نه و یا اطمینان دارد پاک نمی شود، بنابر احتیاط، احرام ببندد به

ص: 61


1- . «نفساء» : زنی است که بعد از وضع حمل خون میبیند.

قصد آن چه که وظیفه اوست از عمره تمتّع یا حج اِفراد. پس اگر پیش از گذشتن وقت عمره تمتّع پاک شد عمره تمتّع را بجا آورد و بعد احرام حج ببندد؛ و اگر پاک نشد با همان احرام حج اِفراد بجا آورد و بعد از آن یک عمره مفرده انجام دهد و حج او صحیح است.

فصل دهم - صورت حج اِفراد و حج قِران

(مسأله138) حج اِفراد عملی است مستقل و جدا از عمره و بر کسی واجب میشود که اهل مکه یا اطراف آن تا کمتر از شانزده فرسخ باشد. همچنین است بر کسی که وقت او از عمره تمتّع تنگ شده، و بر زن حائض و نفساء که نمی توانند عمره و حج تمتّع را انجام دهند. و واجب است بر کسی که میتواند و استطاعت آن را دارد، علاوه بر حج اِفراد و یا قِران یک عمره مفرده نیز بجا آورد.

(مسأله139) حج اِفراد در صورت و اعمال مانند حج تمتّع است؛ فقط چند فرق دارد:

اول: این که حج اِفراد از عمره جداست و شرط نیست هر دو در یک سال و متصل به یکدیگر انجام شوند؛ ولی حج تمتّع بعد از عمره تمتّع و متصل به آن میباشد و در حقیقت حکم یک عمل را دارند.

دوم: در حج اِفراد قربانی واجب نیست؛ ولی در حج تمتّع قربانی واجب و جزء آن میباشد.

سوم: در حج اِفراد و همچنین در حج قِران جایز است در حال اختیار طواف حج و سعی را بر وقوف به عرفات مقدم بدارند؛ ولی در حج تمتّع مقدم داشتن آن ها محل اشکال است، مگر این که مضطر و ناچار باشند؛ مانند زنی که میترسد بعدا حائض شود و نتواند طواف کند، یا مریض

ص: 62

یا پیرمردی که میترسد بعدا نتواند طواف یا سعی را انجام دهد، و همچنین کسی که به جهتی از جهات میترسد بعدا وارد مکه شود؛ پس این اشخاص طواف و سعی را بر وقوف به عرفات مقدم میدارند. و بنابر احتیاط واجب در هیچ کدام از اقسام حج طواف نساء را جلوتر بجا نیاورند؛ مگر این که اضطرار قطعی ایجاب کند که آن را مقدم بدارند. و هر جا طواف را پیش از وقوف به عرفات انجام دادند بنابر احتیاط پس از نماز طواف «لبیک» را تجدید نمایند.

چهارم: محل احرام برای حج اِفراد یا حج قِران یکی از میقاتهاست به تفصیلی که میآید؛ ولی محل احرام برای حج تمتّع مکه معظمه است.

پنجم: در حج اِفراد و قِران، عمره بعد از حج واقع میشود؛ ولی در حج تمتّع، عمره باید پیش از حج و متصل به آن واقع شود.

ششم: در حج اِفراد و قِران بجا آوردن طواف مستحب پس از احرام مانعی ندارد؛ ولی در حج تمتّع احتیاط در ترک است. و هر جا طواف مستحب را بجا آوردند بنابر احتیاط پس از آن لبیک را تجدید نمایند.

(مسأله140) حج قِران که آن هم مثل حج اِفراد وظیفه اهل مکه و اطراف آن تا کمتر از شانزده فرسخ میباشد، در صورت و اعمال، مانند حج اِفراد است، و فقط در حج قِران باید درحال احرام و پس از آن قربانی همراه و مقارن باشد تا در منی ذبح شود؛ ولی در حج اِفراد قربانی واجب نیست. و در حج قِران احرام ممکن است با لبیک گفتن محقق شود و ممکن است با اشعار یاتقلید قربانی محقق شود، ولی بنابر احتیاط واجب در این صورت نیز لبیک گفته شود. و اشعار

ص: 63

مخصوص به شتر است؛ و تقلید در همه قربانیها جاری است. ودر شتر جمع بین اشعار و تقلید مستحب است.

و چون وظیفه مردم شهرهای دور معمولا حج تمتّع است ما از توضیح بیشتر نسبت به خصوصیات حج اِفراد و حج قِران صرف نظر میکنیم.

فصل یازدهم - میقات های احرام

برای احرام بستن جاهای مخصوصی تعیین شده که به آن ها «میقات» گفته میشود، و باید احرام از یکی از آن مکان ها بسته شود؛ و مجموع آن چه در این مقام گفته و تعیین شده یازده مکان است:

اول: «مسجد شجره(1)» است که در مکانی بنام «ذی الحلیفه» در نزدیکی مدینه منوره در سر راه مکه واقع شده است. و آن میقات اهل مدینه و هرکسی است که خواسته باشد از راه مدینه منوره به عمره یا حج برود.

(مسأله141) بنابر احتیاط از خود مسجد شجره و در داخل آن احرام ببندند نه در خارج آن.

(مسأله142) جایز نیست احرام را از مسجد شجره تأخیر اندازند؛ مگر شخص مریض یا ضعیف و مانند آنان که نمی توانند زیاد در حال احرام بمانند، که در این صورت جایز است احرام را تأخیر اندازند و از «جُحْفِه(2)» که در راه آنان به مکه واقع شده مُحرم شوند.

(مسأله143) جنب و حائض میتوانند در حال عبور از مسجد شجره احرام ببندند و نباید در مسجد توقف کنند.

ص: 64


1- . در فاصله «486» کیلومتری شمال مکه و دوازده کیلومتری مدینه میباشد و به آن «ذُوالْحُلَیفِه» نیز میگویند.
2- . نام یکی از میقاتهاست که در فاصله «156» کیلومتری شمال غربی مکه واقع شده و اهل مصر و سوریه و مغرب از آن جا احرام میبندند.

پس میتوانند در خارج مسجد لباس احرام را بپوشند و در حال عبور از مسجد نیت کرده و لبیک بگویند.

(مسأله144) اگر زن حائض نتواند در حال عبور از مسجد شجره احرام ببندد و نتواند صبر کند تا پاک گردد بنابر احتیاط در کنار مسجد وبیرون از آن احرام ببندد و در جحفه احرام را تجدید نماید. چنان که میتواند با نذر، خودرا ملزم کند که در خود مدینه احرام ببندد و بدون عبور از میقات به مکه برود.

دوم: «جحفه» است؛ و آن میقات اهل شام و مصر و مغرب میباشد؛ و همچنین میقات هر کسی است که از آن جا عبور کند و در مدینه احرام نبسته باشد.

سوم: «وادی عقیق(1)» است؛ و آن میقات اهل نجد و عراق و مشرق و هر کسی که از آن جا عبور کند میباشد. و جزء اول آن «مسلخ» و وسط آن «غمره» و آخر آن «ذات عرق» نامیده میشود.

(مسأله145) افضل احرام از مسلخ است و پس از آن غمره؛ و بنابر احتیاط تأخیر نیندازند تا ذات عرق؛ بلکه پیش از رسیدن به آن احرام ببندند، مگر در حال ضرورت یا تقیه.

چهارم: «یلملم(2)» است که نام کوهی است در جنوب

مکه؛ و آن میقات اهل یمن است و هر کسی که از آن جا عبور کند.

پنجم: «قرن المنازل(3)» است؛ و آن میقات اهل طائف است

و هر کس که از آن جا عبور کند.

ص: 65


1- . در فاصله «94» کیلومتری شمال شرقی مکه قرار دارد. اهل عراق و نجد و هر کس از آن راه به مکه مشرف شود از آن جا احرام میبندند.
2- . فاصله آن تا مکه «84» کیلومتر است.
3- . محلی است در فاصله «94» کیلومتری شهر مکه از ناحیه شرقی آن.

ششم: منزل خود شخص است؛ و آن میقات کسی است که منزلش بعد از میقات و بین میقات و مکه واقع شده است. پس چنین کسی میتواند از منزل و محل خودش به قصد احرام عمره یا حج احرام ببندد، و لازم نیست به میقات برود؛ هر چند رفتن به میقات هم مانعی ندارد، بلکه بهتر است.

هفتم: «مکه معظمه» است؛ و آن میقات حج تمتّع است که پس از اتمام عمره تمتّع از خود مکه به قصد احرام حج، احرام میبندند و به عرفات میروند.

(مسأله 146) احرام

حج تمتّع در هر جای شهر مکه واقع شود کافی است؛ ولی افضل «مسجدالحرام» است؛ و بهترین مکان «مقام ابراهیم علیه السلام » یا «حجر اسماعیل علیه السلام » است.

هشتم: «جِعرانه(1)» است؛ و آن مکانی است خارج از حرم، و بنابر احتیاط محل احرام اهل مکه است برای حج اِفراد یا قِران؛ هرچند بنابر مشهور جایز است از خود مکه و از منزل خود مُحرم شوند.

(مسأله147) در حکم اهل مکه است کسی که دو سال یا بیشتر مجاور مکه معظمه شده است؛ هر چند قصد سکونت دائم نکرده باشد. ولی اگر کمتر از دو سال مانده باشد وظیفه او حج تمتّع است مگر این که مکه وطن او شده باشد و کسانی که از شهرهای دور به قصد حج قِران یا حج اِفراد میآیند، میقات آنان یکی از میقاتهای پنجگانه نخست است.

نهم: «اَدنی الحِلّ» است، یعنی نزدیکترین منطقه خارج از حرم به حرم؛ و آن میقات عمره مفرده ای است که بعد از حج

اِفراد یا حج قِران بجا میآورند.

ص: 66


1- . نام یکی از حدود چهارگانه حرم خداست که از ناحیه شرق مکه بر سر راه طائف در فاصله سی کیلومتری شهر مکه قرار دارد.

(مسأله148) همه کسانی که درمکه تصمیم میگیرند عمره مفرده بجا آورند میقات آنان ادنی الحل است. پس باید به خارج حرم بروند و از آن جا احرام ببندند؛ و بهتر است برای احرام به «جعرانه» یا «حدیبیه» یا «تنعیم» بروند؛ و از همه نزدیکتر به مسجدالحرام تنعیم است. و اما کسانی که از شهرهای دور به قصد عمره حرکت میکنند و به یکی از میقات ها بر میخورند، پس باید برای عمره مفرده و همچنین برای عمره تمتّع از یکی از میقات ها احرام ببندند.

دهم: «فخ(1)» است؛ و آن مکانی است در کنار مکه معظمه. و آن بنابر قولی محل احرام بچه های نابالغ است. یعنی جایز است احرام آنان را تا فخ تأخیر اندازند. ولی بنابر قول دیگر محل احرام آنان نیز یکی از میقات هاست و فقط تبدیل لباس دوخته آنان به لباس احرام جایز است در فخ انجام شود؛ و احوط رعایت این قول است.

یازدهم: محاذات یکی از میقات های پنجگانه نخست است، بنابر قول جمعی از فقها رضوان الله علیهم که فرموده اند اگر کسی از راهی به مکه میرود که به یکی از میقاتهای پنجگانه بر نمی خورد، باید محاذی میقاتی که به راه او نزدیک تر است احرام ببندد؛ و اگر در راه، محاذی با چند میقات میشود بنابر احتیاط محاذی اولین میقات احرام ببندد.

فصل دوازدهم - احکام میقات ها

(مسأله149) جای میقات یا به علم ثابت میشود و یابه شهادت دو مرد عادل و یا به شهرت در محل و شهادت اهل اطلاع به نحوی که اطمینان و وثوق حاصل شود، و

ص: 67


1- . وادی ای است در مدخل شهر مکه از راه جده و مسجد تنعیم.

امروزه نصب تابلوهایی که محل میقات را نشان می دهد، برای حصول اطمینان کافی است.

(مسأله150) احرام پیش از میقات جایز نیست؛ و اگر پیش از میقات احرام ببندد اعتبار ندارد هر چند از میقات عبور کند؛ بلکه باید در میقات احرام را تجدید نماید.

البته از این حکم دو صورت استثناء شده است:

اول: این که کسی نذر کند از مکان معینی پیش از میقات مثلا از قم یا مشهد احرام ببندد که در این صورت عمل به نذر واجب است و احرام او صحیح میباشد؛ و لازم نیست به میقات برود یا در میقات تجدید نماید.

دوم: این که

کسی بخواهد عمره ماه رجب را که مستحب مؤکد است درک نماید و اگر بخواهد تا میقات صبر کند ماه رجب تمام میشود؛ پس در این صورت میتواند پیش از میقات احرام ببندد تا احرام او در رجب واقع شود و ثواب عمره ماه رجب را دریابد.

(مسأله151) همان گونه که تقدیم احرام بر میقات جایز نیست، تأخیر آن از میقات هم جایز نیست؛ پس کسی که قصد عمره یا حج دارد نمی تواند در حال اختیار بدون احرام از میقات عبور کند، هر چند میقات دیگری نیز در پیش داشته باشد؛ بلکه باید در اولین میقات احرام ببندد. و اگر از میقات بدون احرام عبور کند در صورت امکان باید برگردد و در میقات احرام ببندد.

(مسأله152) اگر کسی که قصد عمره یا حج دارد از جهت

فراموشی و غفلت یا جهل به میقات یا ندانستن مسأله بدون احرام از میقات عبور کند، پس اگر میتواند و وقت حج تنگ نشده باید به میقات برگردد و از آن جا احرام ببندد؛ چه در حرم داخل شده باشد یا نه. و اگر نمی تواند به میقات

ص: 68

برگردد یا وقت حج میگذرد، پس اگر هنوز داخل حرم نشده از همان جا احرام ببندد؛ و اگر داخل حرم شده و میتواند برای احرام به خارج حرم برگردد باید برگردد؛ و اگر نمی تواند برگردد از همان جا احرام ببندد، هر چند وارد مکه شده باشد. و در همه این صورتها بنابر احتیاط به مقداری که میتواند به عقب برگردد و سپس احرام ببندد.

(مسأله153) اگر زن حائض از روی ندانستن مسأله گمان میکرد نمی تواند در حال حیض احرام ببندد و بدون احرام از میقات عبور کرد حکم او حکم مسأله سابق است.

(مسأله154) اگر کسی قصد عمره یا حج نداشت و برای کاری بدون احرام از میقات عبور کرد و پس از انجام کار خود فهمید مستطیع بوده است یا فعلا مستطیع شده، یا مثلا بچه بالغ شد و تصمیم گرفت عمره و حج بجا آورد، پس اگر میتواند و وقت تنگ نیست باید برای احرام به میقات برگردد؛ و اگر نمی تواند باید از همان محلی که در آن قرار دارد احرام ببندد.

(مسأله155) اگر شخص مستطیع با توجه و از روی علم و عمد، بدون احرام از میقات عبور کرد، پس اگر میتواند باید به میقات برگردد و از آن جا احرام ببندد و حج و عمره او صحیح است؛ واگر نمی تواند به میقات برگردد ولی می تواند از حرم خارج شود در این صورت واجب است از حرم بیرون رفته، و از بیرون حرم احرام ببندد و داخل حرم شود.

و اگر نمی تواند از حرم خارج شود هر چند به جهت بیم از فوت حج باشد، در این صورت لازم است از جای خود احرام ببندد.

و اظهر صحت عمره اوست هر چند به علت ترک احرام

ص: 69

از میقات مرتکب حرام شده است.

(مسأله156) کسانی که در این زمان با هواپیما به جده وارد می شوند، چون جده میقات نیست باید سعی کنند به یکی از میقات ها بروند و از آن جا احرام ببندند. و اگر کوتاهی کنند تا وقت تنگ شود حج آنان صحیح نیست؛ ولی اگر کوتاهی نکنند و به هیچ وجه نتوانند به میقات بروند یا وقت حج تنگ شده باشد، از همان جا احرام ببندند و احتیاطاً در ادنی الحل یعنی پیش از ورود به حرم خدا احرام را تجدید نمایند و حج آنان صحیح است.

ص: 70

باب دوم: مشتمل بر پنج فصل

اشاره

فصل اول احرام

فصل دوم طواف خانه خدا

فصل سوم نماز طواف

فصل چهارم سعی بین صفا و مروه

فصل پنجم تقصیر و احکام آن

ص: 71

ص: 72

فصل اول - احرام

اشاره

واجبات، شرایط، تروک و مُحرّمات و آداب آن

چنان که قبلا گفته شد واجبات عمره تمتّع شش چیز است:

اول نیت عمره دوم احرام

در احرام سه چیز واجب است:

1 نیت 2 پوشیدن

لباس احرام 3 تلبیه

یعنی گفتن لبیک

(مسأله157) «نیت» یعنی قصد مُحرم شدن برای انجام اعمال عمره یا حج مطابق دستور شرع مبین قربة الی الله تعالی. و لازم نیست در وقت نیت اعمال را به تفصیل بداند، بلکه قصد اجمالی کافی است؛ سپس با مراجعه به کتاب مناسک یا پرسیدن از اِفراد خبره و مورد وثوق و اطمینان یک یک اعمال را یاد میگیرد وعمل میکند.

و در نیت سه چیز معتبر است:

1 «قصد قربت»، یعنی قصد کند اعمال را برای خدا و با خلوص نیت بجا آورد، مانند سایر عبادات؛ پس اگر قصدش ریا باشد اعمال او باطل است.

2 این که نیت از اول اعمال تا آخر اجمالا موجود و مستمر باشد.

3 این که خصوصیات عمل را تعیین نماید؛ و در نیت خود مشخص کند که عمره است یا حج، عمره تمتّع است یا عمره مفرده، حج تمتّع است یا اِفراد یا قِران، حجةالاسلام است یا مثلا حج نذری یا نیابتی یا مستحبی.

(مسأله158) در نیت، گفتن به زبان یاخطور دادن و گذراندن در دل لازم نیست؛ بلکه مانند سایر عبادات وجود

ص: 73

انگیزه و داعی در اعماق دل کافی است. و در تعیین خصوصیات عمل بنابر احتیاط، آن ها را در دل خطور دهد و یا بر زبان جاری کند.

(مسأله159) در نیت احرام معتبر نیست که تصمیم داشته باشد همه مُحرّمات و تروک احرام را از اول تا آخر ترک کند؛ بلکه چه بسا شخص مُحرم در حال نیت به مُحرّمات احرام، توجه ندارد. پس همین اندازه که قصد عمره یا حج کند و اولین عمل آن را که گفتن لبیک است به قصد عمره یا حج انجام دهد احرام محقق میشود؛ یعنی با این کار خود و اعضا و جوارح خود را اعتباراً در حریم الهی وارد کرده است؛ و لزوم اجتناب از مُحرّمات از آثار و احکام شرعیه آن میباشد. و در حقیقت احرام یک امر اعتباری است که به وسیله گفتن «لبیک» محقق میشود. آری اگر در حال احرام به مُحرّمات احرام توجه کند وتصمیم داشته باشد مُحرّماتی را که باطل کننده عمره و حج است مانند نزدیکی کردن با زن انجام دهد، لازمه آن عدم نیت عمره و حج است و از این جهت احرام و عمره یا حج او باطل است. و اگر در حال احرام مثلا تصمیم داشته باشد بعضی از مُحرّمات را که موجب بطلان عمره و حج نیست مانند سوار شدن در اتومبیل سقف دار یا هواپیما انجام دهد به احرام او ضرر نمی زند.

(مسأله160) احرام ودیگر اعمال عمره و حج چنان که گذشت، از عبادات است و باید به قصد قربت و اخلاص انجام شود؛ پس اگر عمره و حج را به قصد ریا بجا آورد باطل است و باید در سال بعد آنها را اعاده کند. و اگر عمره تمتّع را به قصد ریا بجا آورد، پس اگر وقت برای اعاده آن هست آن را اعاده کند؛ و اگر وقت تنگ شده باشد بنابر احتیاط

ص: 74

واجب حج اِفراد و پس از آن عمره مفرده بجا آورد.

(مسأله161) اگر بعضی از ارکان عمره یا حج را به سبب ریا یا غیر آن باطل کند، در عمره حکم بطلان عمره را دارد و در حج حکم بطلان حج را؛ ولی اگر محل جبران آن باقی است و آن را جبران نماید عملش صحیح میشود، هر چند به سبب ریا معصیت کرده است.

(مسأله162) اگر در اثر ندانستن مسأله یا غفلت به جای نیت عمره تمتّع نیت حج تمتّع کند یا برعکس، پس اگر نظرش این بوده که همان عملی را که خداوند اینک بر او واجب کرده و دیگران هم آن را انجام میدهند بجا آورد و آن را هم بجا آورد، لکن در نامگذاری اشتباه کرده است عمل او صحیح است؛ ولی بهتر است پس از توجه نیت را تجدید نماید.

(مسأله163) اگر در اثر ندانستن مسأله یا غفلت گمان کرد حج تمتّع بر عمره تمتّع مقدم است، پس در میقات به قصد حج تمتّع احرام بست تا به عرفات و مشعر برود و پس از اتمام حج، عمره را بجا آورد، احرام او باطل است و باید در میقات احرام را تجدید نماید؛ و اگر از میقات گذشته است باید به میقات برگردد. واگر نمی تواند برگردد، اگر در خارج حرم است از همان جا احرام را تجدید نماید؛ و اگر داخل حرم شده اگر میتواند به خارج حرم برگردد و درخارج حرم احرام ببندد؛ و اگر نمی تواند برگردد از همان جا احرام ببندد. و در همه این صورتها بنابر احتیاط به مقداری که میتواند به عقب برگردد و سپس احرام ببندد.

دوم از واجبات احرام پوشیدن دو جامه احرام است که یکی را «ازار» و دیگری را «رداء»(1)مینامند. بدین صورت که

ص: 75


1- . «إزار» به معنای لنگ و «رداء» به معنای عبا می باشد.

مردان پس از کندن لباسهای دوخته شده خود، ازار را به صورت لنگ به کمر خود میبندند و رداء را مانند عبا بر دوش خود میاندازند. ولی در زنان پوشیدن لباس دوخته مانعی ندارد.

(مسأله 164) بنابر احتیاط واجب لنگ باید به اندازه ای باشد که حداقل از ناف تا زانو را بپوشاند؛ و رداء را باید به شکل متعارف مانند عبا بردوش بیندازند، به گونه ای که دو شانه را بپوشاند.

(مسأله165) بنابر احتیاط واجب باید دو جامه احرام را پیش از نیت احرام بپوشند؛ و اگر بعد از تلبیه پوشیده اند تلبیه را دوباره بگویند.

(مسأله166) اگر مرد از روی فراموشی یا ندانستن مسأله بدون بیرون آوردن پیراهن خود احرام ببندد باید فورا آن را بکند و احرامش صحیح است.

(مسأله 167) اکتفا کردن به یک جامه بلند و بزرگ به جای دو جامه احرام محل اشکال است.

(مسأله 168) پوشیدن بیش از دو جامه در اول احرام یا بعد از آن برای جلوگیری از سرما یا غیر آن مانعی ندارد.

(مسأله 169) ازار یعنی لنگ باید بدن نما نباشد؛ و بنابر احتیاط مستحب رداء نیز بدن نما نباشد. ودر زنها بنابر احتیاط واجب باید بدن نما نباشد.

(مسأله 170) در بچه ها جایز است در آوردن لباسهای دوخته را تا «فخ» که متصل به مکه است به تأخیر اندازند.

(مسأله 171) بنابر احتیاط باید دو جامه احرام را به قصد قربت و اطاعت امر خدا و به قصد احرام بپوشند؛ و خوب است بیرون آوردن لباسهای دوخته نیز به قصد قربت و اطاعت انجام شود.

ص: 76

(مسأله172) آن چه در لباس نمازگزار شرط است در جامه های احرام نیز شرط است؛ پس لباس احرام باید از ابریشم خالص و زرباف و از اجزای حیوان حرام گوشت نباشد. همچنین باید پاک باشد؛ مگر از نجاساتی که در حال نماز بخشیده شده است.

(مسأله 173) بنابر احتیاط واجب اگر در حال احرام لباسهای احرام نجس شود باید آن ها را تطهیر یا عوض کنند. و بدن نیز اگر نجس شود بنابر احتیاط باید آن را تطهیر نمایند.

(مسأله 174) اگر بدن یا لباس را تطهیر نکنند کفاره ندارد.

(مسأله175) لباسهای زن نیز در حال احرام باید پاک باشد و از اجزای حیوان حرام گوشت نباشد. و بنابر احتیاط از ابریشم خالص نیز نباشد؛ ولی ابریشم مخلوط مانعی ندارد.

(مسأله176) جامه های احرام بنابر احتیاط واجب از جنس بافته شده باشد و از قبیل چرم و پوست و نمد نباشد.

(مسأله 177) واجب نیست شخص مُحرم همیشه دو جامه احرام را پوشیده باشد. پس مانعی ندارد برای تطهیر یا شستشو یا حمام یا مانند این ها جامه ها را از خود دور کند، یا مثلا در گرما رداء را از دوش خود بردارد؛ چنان که عوض کردن آن ها هم مانعی ندارد، با رعایت شرایطی که گذشت.

(مسأله 178) افضل بلکه احوط این است که در وقت ورود به مکه برای طواف، جامه هایی را که در آن ها احرام بسته پوشیده باشد.

(مسأله 179) بنابر احتیاط واجب شخص مُحرم نباید ازار یعنی لنگ را به گردن خود گره بزند؛ بلکه بنابر احتیاط واجب هیچ یک از جامه های احرام را به گردن خود و به یکدیگر گره نزند؛ ولی گذاردن سنگ و مانند

ص: 77

آن، در جامة احرام و بستن با نخ و مانند آن جایز است و همچنین وصل کردن قسمتی از لباس احرام به قسمتی دیگر، با سنجاق و مانند آن جایز است اگر چه احتیاط در ترک است.

(مسأله 180) اگر مُحرم مثلا برای رفع سرما ناچار باشد از لباس دوخته استفاده کند میتواند آن ها را به دوش خود اندازد، بدون این که دست در آستین آن ها کند. و اگر مُحرم لنگ پیدا نکرد و ناچار شد میتواند شلوار بپوشد؛ ولی بنابر احتیاط کفاره بدهد.

سوم از واجبات احرام «تلبیه» یعنی گفتن لبیک میباشد، به نحوی که وارد شده است.

(مسأله 181) از تلبیه آن چه وجوب آن قطعی است گفتن چهار «لبیک» است بدین گونه: «لَبَّیکَ اللّهُمَّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ لا شَرِیکَ لَکَ لَبَّیکَ»(1)؛ و بنابر احتیاط واجب این جملات نیز در آخر آن اضافه شود: «اِنَّ الْحَمْدَ وَ النِّعْمَةَ لَکَ وَ الْمُلْکَ، لا شَرِیکَ لَکَ»؛ و پس از این جملات خوب است یک لبیک نیز اضافه شود، ولی واجب نیست. و بنابر احتیاط مستحب همزه «ان» هم باکسر خوانده شود و هم بافتح؛ هر چند خواندن آن با کسر کافی است. و خوب است کلمه «لک» بعد از «الملک» نیز اضافه شود؛ ولی واجب نیست. پس تلبیه کامل چنین است:

«لَبَّیْک اللّهُمَّ لَبَّیْکَ، لَبَّیْکَ لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ، اِنَّ الْحَمْدَ وَٱلنِّعْمَةَ لَکَ وَالْمُلْکَ) لَکَ) لا شَریکَ لَکَ لَبَّیْکَ»

یعنی: «اجابت و اطاعت میکنم تو را، خدایا اجابت میکنم

ص: 78


1- . اجابت می کنم دعوت تو را، خدایا! اجابت می کنم دعوت تو را، اجابت می کنم دعوت تو را، شریکی نیست مر تو را، اجابت می کنم دعوت تو را.

تو را، اجابت میکنم تو را، برای تو شریک نیست، اجابت میکنم تو را، به درستی که ستایش و نعمت و پادشاهی از آن توست، هیچ شریک نداری، اجابت میکنم تو را». و مستحب است تلبیه های زیر نیز در آخر اضافه شود:

«لَبَّیکَ ذَا الْمَعارِج لَبَّیکَ، لَبَّیکَ داعیاً إلی دارِ السَّلامِ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ غَفّارَ الذُّنُوبِ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ أهْلَ الْتَلْبِیةِ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ ذَا الجَلالِ وَ الاِْکْرامِ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ تُبْدِئُ وَ الْمَعادُ إلَیکَ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ تَسْتَغنِی و یفْتَقَرُ إلَیکَ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ مَرْهُوباً وَ مَرْغُوباً إلَیکَ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ إلهَ الْحَقِّ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ ذَا النَّعْماءِ وَ الْفَضْلِ الْحَسَنِ الْجَمَیلِ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ کَشَّافَ الْکُرَبِ الْعِظامِ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدَیکَ لَبَّیکَ، لَبَّیکَ یا کَرِیمُ لَبَّیکَ».

(مسأله 182) بر مکلف واجب است مقدار تلبیه واجب را یاد بگیرد و مانند تکبیرة الاحرام نماز به طور صحیح ادا نماید. و اگر خوب یاد نگرفته دیگری تلقین کند، یعنی کلمه کلمه بگوید و او مانندش تلفظ نماید. و اگر نمی تواند درست بگوید بنابر احتیاط به شکلی که میتواند بگوید و ترجمه آن را نیز بگوید و دیگری هم به جای او و به نیابت او بگوید.

(مسأله183) شخص لال که تلبیه را میداند ولی نمی تواند بگوید، باید زبان خود را به تلبیه حرکت دهد و با انگشت خود نیز به آن اشاره نماید؛ وبهتر است که دیگری نیز به جای او تلبیه را بگوید. و اگر آن را نمی داند و نمی تواند یاد بگیرد و تلقین هم ممکن نیست تا به آن اشاره نماید، دیگری به جای او بگوید.

(مسأله184) طفل نابالغ ممیّز خودش تلبیه را بگوید؛ و به جای غیر ممیّز ولیّ او یا دیگری به اذن ولیّ او تلبیه را

ص: 79

بگوید. و نسبت به کسی که در میقات بیهوش است نیز گفته شده که دیگری به جای او تلبیه را بگوید، ولی بنابر احتیاط خود او وقتی که به هوش آمد اگر می تواند به میقات برگردد و مُحرم شود، لازم است برگردد، و اگر ممکن نیست از همان محلی که به هوش می آید مُحرم شود و تلبیه بگوید هر چند در داخل حرم باشد.

(مسأله185) تلبیه در احرام عمره و حج، مانند تکبیرة الاحرام نماز است که نماز با آن شروع میشود؛ پس احرام بدون تلبیه محقق نمی شود. بنابراین کسی که نیت احرام کرده و لباسهای احرام را نیز پوشیده ولی تلبیه را نگفته است اگر یکی از مُحرّمات احرام را مرتکب شود نه گناه کرده و نه کفاره ای بر عهده اوست و نیز اگر تلبیه او به ریا و مانند آن باطل شده باشد.

(مسأله 186) اگر تلبیه را فراموش کرد یا در اثر ندانستن مسأله آن را نگفت و از میقات عبور کرد باید به میقات برگردد و با تلبیه مُحرم شود. و اگر نمی تواند برگردد و داخل حرم نشده، در همان جا با تلبیه مُحرم شود؛ و اگر داخل حرم شده به خارج حرم برگردد؛ و اگر نمی تواند در همان جا مُحرم شود. و بنابر احتیاط در همه این صورتها به مقداری که میتواند به عقب برگردد و سپس مُحرم شود.

(مسأله 187) در صحت احرام و تلبیه طهارت از حدث اصغر و حدث اکبر شرط نیست؛ پس میتواند بدون وضو و در حال جنابت یا حیض و یا نفاس مُحرم شود و احرام او صحیح است.

(مسأله 188) شخصی که برای احرام عمره تمتّع به میقات آمده اگر بعد از گفتن لبیک در میقات و عبور از آن، خود را در حال اعمال عمره ببیند و شک کند که در وقت

ص: 80

نیت، نیت عمره کرده یا اشتباها نیت حج کرده، عمره او صحیح است و نیز اگر بعد از احرام در مکه و رفتن به عرفات که از اعمال حج است شک کند که آیا نیت حج کرده یا اشتباها نیت عمره کرده، حج او صحیح است.

(مسأله 189) اگر در میقات پس از پوشیدن لباس احرام شک کند تلبیه را گفته یا نه باید آن را بگوید. و اگر پس از گفتن تلبیه و فراغت از آن شک کند آن را صحیح ادا کرده یا غلط، به شک خود اعتنا نکند.

(مسأله190) تلبیه واجب به نحوی که گذشت یک بار گفتن آن کافی است؛ ولی تکرار آن مستحب است؛ به خصوص پس از هر نماز واجب و مستحب، و بالا رفتن بر هر تپه و پایین آمدن از آن، و در هر سوار شدن و پیاده شدن، و در هر بیدار شدن از خواب، و هنگام سحر.

و در حدیث وارد شده: «هر کس در احرامش هفتاد بار از روی ایمان و اخلاص لبیک بگوید خداوند هزار هزار ملک را وا میدارد که گواهی دهند بر برائت او از آتش و از نفاق».

و بر مردها مستحب است لبیک را بلند بگویند.

(مسأله 191) کسی که از مسجد شجره احرام میبندد بنابر احتیاط واجب تلبیه را در خود مسجد بگوید؛ ولی خوب است اظهار و بلند گفتن آن را تأخیر اندازد تا «بیداء» که در حدود دو کیلومتری مسجد واقع شده است. همچنین کسانی که از میقات های دیگر احرام میبندند تلبیه را در وقت احرام بگویند؛ ولی خوب است بلند گفتن آن را تأخیر اندازند تا کمی از راه را طی کنند. و کسی که از مکه مکرمه برای حج، احرام میبندد خوب است بلند گفتن آن را تأخیر اندازد تا به «رقطاء»(1)برسد.

ص: 81


1- . محلی است بین راه مکه به عرفات که سابقاً در نزدیکی آن سدی بوده و اکنون داخل محدودة شهر مکه و حوالی «مسجد الرایه» است.

(مسأله 192) کسانی که برای عمره تمتّع احرام بسته اند بنابر احتیاط پس از مشاهده خانه های مکه معظمه، تلبیه را قطع کنند و دیگر لبیک نگویند. و کسانی که از خارج حرم برای عمره مفرده احرام بسته اند هنگام ورود در حرم تلبیه را قطع کنند. و کسانی که در نزدیک ترین منطقه به حرم برای عمره مفرده احرام بسته اند پس از مشاهده کعبه معظمه تلبیه را قطع کنند. و کسانی که برای هر یک از اقسام حج احرام بسته اند در ظهر روز عرفه دیگر تلبیه نگویند.

مستحبات احرام

(مسأله 193) برای احرام چند چیز مستحب است:

اول: پیش از احرام خود را پاکیزه کند، ناخنهای خود را بگیرد، شارب خود را بزند و موی عانه(1)و زیر بغل خود را برطرف کند.

دوم: پیش از احرام، در میقات غسل کند؛ و اگر میترسد در میقات آب پیدا نشود جایز است پیش از رسیدن به میقات غسل کند؛ و اگر در میقات آب پیدا شد مستحب است آن را اعاده نماید. و غسل احرام از زن حائض و نفساء نیز صحیح است. و برخی از فقهاء غسل احرام را واجب بلکه شرط صحت احرام دانسته اند، پس حتی الامکان ترک نشود. و در اخبار معتبره نسبت به غسل احرام زیاد تاکید شده و حتی وارد شده است که اگر کسی بدون غسل یا نماز مُحرم شد پس از غسل و نماز آن را اعاده نماید. و اگر بعد از غسل احرام لباسی را که بر مُحرم حرام است پوشید یا غذایی را که بر مُحرم حرام است خورد یا

ص: 82


1- . «عانه» محل روییدن مو در زیر شکم است.

بوی خوش استعمال کرد، مستحب است غسل را اعاده نماید؛ همچنین است اگر بعد از غسل و پیش از احرام بخوابد؛ بلکه اگر بین غسل و احرام، حدث هم از او خارج شود خوب است به قصد رجاء، غسل را اعاده نماید. و اگر در اول روز غسل کند تا آخر روز بلکه تا آخر شب بعد کفایت میکند؛ همچنین اگر اول شب غسل کند تا آخر شب بلکه تا آخر روز بعد کافی است. و اگر نمی تواند غسل کند. خوب است به قصد رجاء و امیدواری تیمم نماید.

سوم: جامه های احرام از پنبه باشد.

چهارم: احرام بعد از نماز و خواندن دعاهای وارده انجام شود؛ بدین ترتیب: در صورت امکان بعد از نماز ظهر، وگرنه بعد از نماز واجب دیگر؛ و اگر وقت نماز واجب نیست بعد از خواندن شش رکعت نافله و یا حداقل دو رکعت نافله که در آن ها سوره های «قل هو الله احد» و «قل یا ایها الکافرون» را بخواند؛ و روایت شده که «قل هو الله احد» را در رکعت اول و «قل یا ایها الکافرون» را در رکعت دوم بخواند. و پس از نماز حمد و ثنای الهی بجا آورد و بر پیامبر و آل او صلوات بفرستد. و سپس بگوید:

«أللّهُمَّ إنِّی أسْأَ لُکَ أنْ تَجْعَلَنِی مِمَّنِ اسْتَجابَ لَکَ، وَ آمَنَ بِوَعْدِکَ، وَ اتَّبَعَ أمْرَکَ، فَاِنِّی عَبْدُکَ، وَ فی قَبْضَتِکَ، لا اُوْقی إلاّ ما وَقیتَ، وَ لا آخُذُ إلاّ ما أعْطَیتَ، وَقَدْ ذَکَرْتَ الْحَجَّ، فَأسْألُکَ أنْ تَعْزِمَ لِی عَلَیهِ عَلی کِتابِکَ، وَ سُنَّةِ نَبِیکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ آلِه، وَتُقَوِّینِی عَلی ما ضَعُفْتُ، وَ تُسَلِّمَ لِی مَناسکی فی یُسْر مِنْکَ وَ عافِیة،وَ اجْعَلْنِی مِنْ وَفْدِکَ الّذی رَضِیتَ وَ ارْتَضَیتَ وَ سَمَّیتَ وَ کَتَبْتَ. أللّهُمَّ إنِّی خَرَجْتُ

مِنْ شُقَّة بَعیدَة، وَ أنْفَقْتُ مالِی

ص: 83

ابْتِغاءَ مَرْضاتِکَ. أللّهُمَّ فَتَمِّمْ لِی حَجَّتِی وَ عُمْرَتِی. أللّهُمَّ إنّی اُریدُ التمتّع بِالْعُمْرَةِ إلَی الْحَجِّ عَلی کِتابِکَ، وَ سُنَّةِ نَبِیکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَ آلِهِ، فَاِنْ عَرَضَ لِی عارِضٌ یحْبِسُنِی، فَخَلِّنِی حَیثُ حَبَسْتَنِی بِقَدَرِکَ الَّذی قَدَّرْتَ عَلَیّ. أللّهُمَّ إنْ لَمْ تَکُنْ حَجَّةً فَعُمْرَةً، أحْرَمَ لَکَ شَعْرِی وَ بَشَرِی وَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ عِظامِی وَ مُخّی وَ عَصَبِی مِنَ النِّساءِ وَ الثِّیابِ وَ الطِّیبِ، أبْتَغِی بِذلِکَ وَجْهَکَ وَ الدارَ الاْخِرَةَ»(1) این دعا را کافی است یک بار بخواند و سپس احرام ببندد.

پنجم: هنگام پوشیدن دو جامه احرام بنابر فرمایش شیخ صدوق; بگوید:

«اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذِی رَزَقَنِی مَا اُواری بِه عَوْرَتی، وَ اُؤَدِّی فِیهِ فَرْضِی، وَ أعْبُدُ فِیهِ رَبِّی، وَ أنْتَهِی فِیهِ إلی ما أمَرَنِی، اَلْحَمْدُ للهِِ الَّذِی قَصَدْتُهُ فَبَلَّغَنِی، وَ أردْتُهُ فَأعانَنِی وَ قَبِلَنِی وَ لَمْ یقْطَعْ بِی، وَ وَجْهَهُ أرَدْتُ فَسَلَّمَنِی فَهُوَ حِصْنِی وَ کَهْفِی وَ حِرْزِی وَ ظَهْرِی وَ مَلاذِی وَ رَجائی وَ مَنْجای وَ ذُخْرِی وَ عُدَّتِی فی شِدَّتِی وَ رَخائِی»(2).

ششم: تلبیه را تکرار کند، بخصوص پس از هر نماز واجب و مستحب و بالا رفتن از تپه و سرازیر شدن از آن، و در وقت سوار شدن و پیاده شدن، و برخاستن از خواب و اوقات سحر و هنگام برخورد با جمعیت و موکب ها.

مکروهات احرام

(مسأله 194) مکروهات احرام نیز چند چیز است:

ص: 84


1- . وسائل الشیعة، ج12، ص341، ، باب 16 از ابواب الإحرام ح1 (30 جلدی).
2- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص312و 313، باب سیاق مناسک الحج.

اول: احرام در جامه سیاه، بلکه احوط ترک آن است. و بهتر است جامه ها سفید باشند.

دوم: خوابیدن مُحرم در رختخواب و بالش زرد رنگ.

سوم: احرام در جامه راه راه.

چهارم: احرام در جامه چرکین، ولی اگر جامه در حال احرام چرک شود بهتر آن است آن را تا زمانی که در حال احرام است نشوید.

پنجم: استعمال حنا پیش از احرام در صورتی که اثر آن تا زمان احرام باقی بماند.

ششم: حمام رفتن؛ و بهتر بلکه احوط این است که مُحرم بدن خود را با کیسه و مانند آن نساید.

هفتم: لبیک

گفتن مُحرم در جواب کسی که او را صدا زند.

تروک و مُحرّمات احرام

بیست و نه چیز است که شخص مُحرم به طور قطع یا به احتیاط واجب باید از آن ها اجتناب کند؛ و ارتکاب بعضی از آن ها سبب اعاده عمره یا حج، و ارتکاب بسیاری از آن ها موجب کفاره میشود:

شکار حیوان وحشی صحرایی

اول از مُحرّمات احرام «شکار حیوان وحشی صحرایی» است؛ مگر در مواردی که استثناء شده است.

(مسأله195) در حال احرام شکار کردن حیوان وحشی صحرایی و کمک کردن به صیاد در صید آن و نشان دادن شکار به او هر چند با اشاره باشد حرام است؛ چه صیاد در حال احرام باشد یا نه. همچنین بر مُحرم حرام است حیوانی را که دیگری شکار کرده ذبح نماید.

ص: 85

(مسأله196) شکار حیوان وحشی در حرم جایز نیست؛ هر چند شکارچی در حال احرام نباشد.

(مسأله197) خوردن گوشت شکار صحرایی در حال احرام، حرام است؛ چه خودش شکار کند یا دیگری، شکار کننده در حال احرام باشد یا نباشد، شکار از حرم باشد یا از خارج حرم.

(مسأله198) بنابر مشهور شخص مُحرم اگر شکار را بکشد یا ذبح نماید در حکم میته است و حتی غیر مُحرم نیز بنابر احتیاط باید از آن اجتناب کند. همچنین است صید حرم اگر کشته یا ذبح شود؛ هر چند کشنده آن در حال احرام نباشد.

(مسأله199) حیوان وحشی صحرایی اگر در خارج حرم صید و ذبح شود، خوردن گوشت آن در داخل حرم برای کسانی که در حال احرام نیستند مانعی ندارد؛ ولی اگر آن را زنده وارد حرم کردند ذبح آن در حرم جایز نیست، بلکه باید آن را رها کنند.

(مسأله200) پرندگان نیز جزء شکار صحرایی محسوبند و شکار آن ها بر مُحرم حرام است؛ همچنین است ملخ. و باید شخص مُحرم دقت کند که ملخها زیر دست و پا تلف نشوند.

(مسأله201) جایز نیست مُحرم حیوان شکار شده مانند آهو و کبوتر و سایر پرندگان را بخرد و یا آن ها را حبس و نگهداری نماید. و اگر پیش از احرام در خارج حرم آن ها را شکار کرده یا خریده باشد، پس از این که مُحرم شد باید فورا آن ها را رها نماید؛ و اگر پرنده پر در نیاورده یا پرهای آن را چیده اند باید از آن محافظت نماید تا پر در آورد و سپس آن را رها کند. همچنین است حکم شکار و پرنده ای که از خارج حرم وارد حرم کنند؛ هر چند وارد کننده در

ص: 86

حال احرام نباشد. و نیز چنین است حکم شکار و پرندگان حرم حتی نسبت به کسی که در حال احرام نیست؛ ولی اگر مُحرم در وطن خود شکار و پرنده ای دارد لازم نیست در وقت احرام او در میقات آن ها را رها کنند.

(مسأله202) جایز نیست مُحرم حیوانات درنده را شکار کند یا بکشد و یا اذیت نماید؛ مگر این که قصد او کنند یا از آن ها وحشت کند و بر خود بترسد، که در این صورت کشتن آن ها مانعی ندارد. همچنین جایز است افعی و مارهای خطرناک و عقرب را در صورت احساس خطر بکشد و در کشتن آن ها کفاره نیست.

(مسأله203) هر شکاری که بر مُحرم حرام است، جوجه و تخم آن حیوان نیز بر او حرام است.

(مسأله204) مُحرم بنابر احتیاط واجب زنبور را نکشد؛ مگر در صورتی که قصد او کند. بلکه بنابر احتیاط واجب از کشتن

مطلق حیوانات و حشراتی که اذیت نمی کنند اجتناب کند.

(مسأله205) شکار کردن حیوانات دریایی مانند ماهی در حال احرام مانعی ندارد.

(مسأله 206) ذبح و خوردن گوشت حیوانات اهلی مانند مرغ خانگی، گوسفند، گاو و شتر در حال احرام مانعی ندارد.

جماع

دوم از مُحرّمات احرام «جماع» است؛ یعنی نزدیکی کردن با زن. و در اصل حرام بودن آن فرقی بین احرام عمره تمتّع و عمره مفرده و اقسام حج نیست. پس در عمره تمتّع پس از تقصیر، و در احرام حج و عمره مفرده پس از طواف نساء زن بر او حلال میشود؛ همچنین است حکم زن نسبت به حلال شدن شوهر بر او.

ص: 87

(مسأله 207) اگر کسی در عمره تمتّع از روی علم و عمد با زن خود نزدیکی کند، پس اگر بعد از فراغت از سعی باشد عمره او صحیح است و فقط کفاره بر او واجب میشود؛ و کفاره آن یک شتر است و اگر توان ندارد یک گوسفند و اگر پیش از تمام شدن سعی باشد، کفاره اش همان است و عمره اش صحیح نیست و باید پیش از حج دوباره عمره بجا آورد و بعد اعمال حج را انجام دهد و اگر به علت تنگی وقت دوباره آوردن عمره برایش ممکن نیست بعد از تمام کردن عمره فاسد حج خود را انجام دهد و در سال بعد حج را اعاده کند.

(مسأله 208) اگر مُحرم در حج پیش از وقوف به مشعر از روی علم و عمد با زن خود نزدیکی کند کفاره او یک شتر است و در صورت عجز یک گوسفند و لازم است حج خود را تمام کند و در سال بعد آن را اعاده نماید، و تفاوت نمی کند که حج واجب باشد یا مستحب.

و اگر بعد از وقوف در مزدلفه و قبل از طواف نساء باشد کفاره اش همان است ولی حج او صحیح است.

و اگر قبل از تمام شدن شرط چهارم از طواف حج با همسر خود نزدیکی کند، کفاره او همان است ولی حج او صحیح است.

و اگر این کار بعد از تمام شدن شرط چهارم از طواف حج باشد حج او صحیح است، و کفاره هم ندارد.

و لازم است که در صورت ارتکاب این عمل قبل از وقوف در مشعر میان آن مرد و آن زن از زمان وقوع عمل تا آخر اعمال حج جدائی باشد و با یکدیگر خلوت نکنند.

(مسأله 209) اگر مُحرم در حج بعد از وقوف به مشعر و پیش از انجام پنج شوط(1)از طواف نساء با زن خود از روی

ص: 88


1- . «شَوْط» یعنی: یک دور کامل به دور خانة کعبه.

علم و عمد نزدیکی کند، بنابر احتیاط، کفاره آن مطلقاً یک شتر است؛ ولی حج او صحیح است. و اگر زن هم در حال احرام و راضی بوده حکمش همین است؛ و اگر مجبور شده کفاره او به عهده مرد است.

و اگر پس از گذشتن پنج شوط از طواف نساء بوده حج آنان صحیح است و بنابر اقوی کفاره هم واجب نیست.

(مسأله 210) اگر مُحرم در عمره مفرده پس از فراغت از سعی و پیش از تقصیر از روی علم و عمد با زن خود نزدیکی نماید عمره او صحیح است؛ ولی کفاره بر او واجب میشود. و اگر پیش از سعی نزدیکی کند عمره او باطل میشود و باید کفاره بدهد.

(مسأله 211) در مسائلی که گذشت فرقی نیست بین این که زن، همسر او به عقد دائم باشد یا عقد موقت، و تفاوت نمی کند که هنگام نزدیکی منی از او خارج شود یا نه.

(مسأله 212) اگر با زن دیگری غیر از زن خود زنا کند یا اشتباها با او نزدیکی کند، حکم آن مانند نزدیکی با زن خود میباشد.

(مسأله 213) در همه مسائلی که گذشت کسی که در حال احرام نزدیکی کرده مرتکب گناه شده و باید علاوه بر کفاره از عمل خود استغفار کند.

(مسأله 214) اگر در احرام حج یا عمره با زن خود از روی غفلت و فراموشی یا ندانستن مسأله نزدیکی کند، عمره و حج او صحیح است؛ هر چند پیش از وقوف به مشعر و پیش از سعی باشد. و کفاره نیز واجب نیست.

بوسیدن زن

سوم از مُحرّمات احرام «بوسیدن زن» است.

ص: 89

(مسأله 215) جایز نیست مُحرم زن خود را از روی شهوت ببوسد؛ بلکه بنابر احتیاط مطلقا او را نبوسد. و چنان چه بوسید پس اگر از روی شهوت باشد و منی خارج شود کفاره آن یک شتر است؛ بلکه بنابر احتیاط اگر منی خارج نشود. و بدون شهوت بوسید کفاره آن ذبح یک گوسفند است. و اگر زن اجنبی را ببوسد کفاره آن مثل کفاره بوسیدن زن خود میباشد. و بنابر احتیاط واجب اگر زن مرد را ببوسد همین حکم را دارد؛ ولی بوسیدن مادر و امثال او از محارم از روی عاطفه و شفقت مانعی ندارد.

(مسأله 216) اگر مُحرم پس از این که تقصیر کرد یا طواف نساء بجا آورد و زن بر او حلال شد زن خود را که هنوز در حال احرام است ببوسد، بنابر احتیاط باید یک گوسفند کفاره بدهد.

لمس بدن زن و بازی با زن

چهارم از مُحرّمات احرام «لمس بدن زن و بازی با زن» است.

(مسأله 217) جایز است مُحرم بدن زن خود را بدون شهوت لمس کند یا او را برای سوار شدن یا پیاده شدن مثلا در بغل بگیرد؛ ولی لمس بدن او یا بازی با او از روی شهوت جایز نیست. و کفاره لمس با شهوت، ذبح یک گوسفند است. و اگر لمس و بازی را ادامه دهد تا منی خارج شود کفاره آن مثل کفاره نزدیکی کردن است. و بنابر احتیاط واجب اگر زن بدن مرد را لمس کند، حکم آن همین است.

نگاه کردن به زن

پنجم از مُحرّمات احرام «نگاه کردن به زن» از روی شهوت است.

ص: 90

(مسأله 218) جایز نیست مُحرم از روی شهوت حتی به زن خود نگاه کند؛ ولی بدون شهوت مانعی ندارد. و اگر با شهوت نگاه کند و منی خارج شود کفاره آن یک شتر است. و اگر با شهوت نگاه کند ولی منی خارج نشود، یا بدون شهوت نگاه کند و تصادفا منی خارج شود کفاره ندارد.

(مسأله219) اگر مُحرم به زن اجنبی با شهوت یا بدون شهوت نگاه کند و منی خارج شود در صورت توان کفاره آن یک شتر است؛ و اگر نتواند یک گاو، و اگر نمی تواند یک گوسفند است. و اگر منی خارج نشود کفاره ندارد؛ هر چند گناه کرده است. و بنابر احتیاط واجب نگاه زن به مرد نیز همین حکم را دارد.

(مسأله220) اگر مُحرم از روی غفلت و فراموشی یا ندانستن مسأله زن خود را ببوسد یا لمس یا نگاه کند و یا با او بازی کند کفاره ندارد؛ هر چند از روی شهوت باشد و منی هم خارج گردد.

استمناء

ششم از مُحرّمات احرام «استمناء(1)» است.

(مسأله221) اگر مُحرم کاری کند که منی از او خارج شود، حکم او مانند کسی است که در حال احرام عمره یا حج نزدیکی کرده باشد.

عقد ازدواج و گواه شدن بر عقد ازدواج

هفتم از مُحرّمات احرام «عقد ازدواج» و نیز «گواه شدن بر عقد» است.

ص: 91


1- . بازی کردن انسان با آلت خود یا غیر آن به حدی که منی خارج شود.

(مسأله 222) جایز نیست که مُحرم در حال احرام برای خود زن بگیرد یا زنی را برای دیگری عقد نماید؛ چه عقد دائم باشد یا متعه، و شخص دیگر در حال احرام باشد یا نباشد. و اگر زنی را برای خود یا دیگری عقد کند، عقد باطل است؛ هر چند جاهل به مسأله باشد.

(مسأله 223) اگر با علم به مسأله در حال احرام زنی را برای خود عقد کند، آن زن برای او همیشه حرام میشود. ولی اگر جاهل به مسأله بوده پس از تمام شدن احرام میتواند آن زن را بگیرد و اگر با او نزدیکی کرده باشد بنابراحتیاط بعد از تمام شدن احرام نمی تواند آن زن را بگیرد.

(مسأله 224) اگر مُحرم در حال احرام یا پیش از آن کسی را وکیل کرده که برایش زن بگیرد و او در حال احرام موکّل، برای او زن گرفت، بنابر احتیاط، این عقد باطل است. ولی اگر در حال احرام کسی را وکیل کند که بعد از تمام شدن احرام برای او زن بگیرد مانعی ندارد.

(مسأله 225) بر مُحرم جایز نیست که به عنوان شاهد و گواه در مجلس عقد ازدواج حاضر شود؛ هر چند آن عقد برای غیر مُحرم باشد.

(مسأله 226) بنابر احتیاط، مُحرم در حال احرام بر واقع شدن عقد ازدواج شهادت ندهد؛ هر چند پیش از احرام در مجلس عقد حاضر بوده باشد. همچنین بنابر احتیاط در حال احرام خواستگاری نکند.

(مسأله 227) بنابر احتیاط واجب زنی را که در حال احرام است برای کسی عقد نکنند؛ هر چند آن کس در حال احرام نباشد.

(مسأله 228) اگر کسی زنی را برای مردی که در حال احرام است عقد کند و آن مرد دخول کند، پس اگر زن و

ص: 92

عقد کننده میدانسته اند که مرد، مُحرم است و هر سه عالم به مسأله بوده اند بر هر یک از سه نفر کفاره یک شتر واجب است؛ و اگر دخول نکند بر هیچ کدام، کفاره واجب نیست. و در این حکم فرق نیست بین این که زن و عقد کننده در حال احرام باشند یا نباشند. و اگر بعضی از آنان مسأله را میدانسته فقط بر او کفاره واجب است.

استعمال بوی خوش

هشتم از مُحرّمات احرام «استعمال بوی خوش» است.

(مسأله 229) استعمال چیزهای خوشبو از قبیل مشک، زعفران، عنبر، عود، ورس(1)و کافور چه به شکل بوییدن یا خوردن و یا مالیدن به بدن یا لباس، بر مرد و زن در حال احرام، حرام است؛ همچنین است پوشیدن لباسی که از سابق اثری از بوی خوش در آن مانده باشد.

و اقوی تعمیم حکم است نسبت به تمام اشیائی که معمولا به منظور استفاده از بوی خوش آنها، تهیه و استعمال میشوند؛ مانند: گلاب و انواع عطرها و ادکلنها، همچنین صابونهای عطری و شامپوهای خوشبو و معطر.

(مسأله 230) بنابر احتیاط واجب مُحرم باید از گلها و سبزیهایی که بوی خوش دارند مخصوصا از ریحان و از گلهایی که از آن ها گلاب و عطریات تهیه میشود اجتناب کند؛ بلکه بنابر احتیاط از ادویه خوشبو مانند دارچین و هل و زنجبیل و ریشه جوز نیز اجتناب نماید. ولی از سبزیهای صحرایی خودروی که بوی خوش دارند مانند بومادران(2)و

ص: 93


1- . گیاهی است خوشبو.
2- . گیاهی است خوشبو و معطر، دارای ساقه های بلند و گلهای سفید رنگ.

درمنه و خزامی(1)که معمول نیست در عطریات از آن ها استفاده شود اجتناب لازم نیست.

(مسأله231) خوردن میوه های خوشبو؛ مانند سیب، به، گلابی، پرتقال و ترنج در حال احرام مانعی ندارد؛ ولی بنابر احتیاط باید از بوییدن آن ها حتی در حال خوردن اجتناب نماید.

(مسأله 232) بر مُحرم واجب است به جاهایی که در فضای آن بوی عطر منتشر شده است نرود و اگر از روی ضرورت در این مکان ها قرار گرفت بینی خود را از بوی خوش بگیرد. و سعی کند بینی خود را از بوی بد نگیرد ولی می تواند از مکان هائی که بوی بد در فضای آن منتشرشده است سریع عبور کند.

(مسأله 233) اگر مُحرم به پوشیدن لباس معطر یا غذا یا دوایی که در آن چیزهای خوشبو مصرف شده ناچار شود، استعمال آن مانعی ندارد؛ ولی باید بینی خود را از بوی خوش آن ها بگیرد و احتیاطاً کفاره بدهد.

(مسأله234) خرید و فروش عطریات و چیزهای خوشبو در حال احرام مانعی ندارد؛ ولی نباید آن ها را استعمال کند و یا برای امتحان بو بکشد.

(مسأله 235) اگر تصادفا یا عمدا پوشش مُحرم به زعفران یا چیزهای خوشبوی دیگر آلوده شود، باید آن را فورا عوض کند یا بوی خوش را از آن هر چند با شستن برطرف نماید. ولی اگر خلوق(2)کعبه معظمه که در آن زعفران و چیزهای دیگر به کار میرفته به لباس بمالد اجتناب از آن لازم نیست.

ص: 94


1- . «درمنه» و «خزامی» هر دوسبزی صحرایی خوشبویی است.
2- . «خَلُوق» عطر خاصی بوده که بیشترین اجزائش از زعفران تشکیل شده و در گذشته با آن کعبه را معطر و خوشبو می نموده اند.

(مسأله236) اگر مُحرم چیزهای خوشبو را عمدا بخورد باید کفاره بدهد؛ و کفاره آن ذبح یک گوسفند است. همچنین است بنابر احتیاط واجب اگر آن ها را در حال ناچاری بخورد و یا عمدا بو بکشد یا به لباس و بدن خود بمالد؛ ولی اگر از روی غفلت و فراموشی یا ندانستن مسأله استعمال کرده کفاره ندارد؛ ولی خوب است استغفار کند، و بنابر احتیاط چیزی هم صدقه بدهد یا مسکینی را اطعام نماید.

(مسأله 237) اگر استعمال بوی خوش را در یک جلسه ادامه دهد بنابر اقوی یک کفاره کافی است؛ ولی اگر در چند نوبت با فاصله استعمال کند، احوط تعدد کفاره است. و اگر پس از استعمال کفاره دهد و دوباره استعمال کند واجب است دوباره کفاره بدهد.

(مسأله238) مُحرم اگر در احرام حج پیش از تمام کردن سعی فوت کند نباید او را با آب کافور غسل دهند، و باید به جای آن با آب خالص غسل دهند؛ همچنین نباید او را با کافور حنوط(1)کنند. و همین حکم را مُحرم به احرام عمره اگر پیش از تقصیر فوت کند دارد.

روغن مالی بدن

نهم از مُحرّمات احرام «روغن مالی بدن» است.

(مسأله 239) در حال احرام مُحرم نباید بدن خود را روغن مالی کند؛ هر چند روغن خوشبو نباشد. ولی اگر برای معالجه ضرورت داشته باشد مانعی ندارد؛ مانند پمادهایی که روی زخمها مالیده میشوند.

(مسأله 240) جایز

نیست پیش از احرام روغن خوش بویی

ص: 95


1- . مالیدن کافور بر مواضع سجده میت.

که بوی خوش آن تا بعد از احرام باقی میماند به بدن مالیده شود؛ ولی اگر بوی خوش آن باقی نمی ماند مانعی ندارد، هر چند چربی آن باقی بماند.

(مسأله 241) خوردن روغن در حال احرام اگر چیز خوشبویی در آن نباشد مانعی ندارد.

(مسأله 242) اگر مُحرم عمدا به بدن خود روغنی که مخلوط با چیز خوشبویی است بمالد، بنابر احتیاط واجب باید کفاره بدهد؛ هر چند از روی ناچاری و برای معالجه باشد؛ و کفاره آن ذبح یک گوسفند است. و اگر از روی ندانستن مسأله باشد بنابر احتیاط یک مسکین را اطعام کند.

سرمه کشیدن

دهم از مُحرّمات احرام «سرمه کشیدن» است.

(مسأله 243) کشیدن سرمه سیاه که معمولا برای زینت استعمال میشود هر چند قصد زینت نکند، و نیز سرمه هایی که در آن ها چیزهای خوشبو و معطر به کار رفته برای مرد و زن در حال احرام حرام است؛ و بنابر احتیاط واجب از هر سرمه ای که زینت باشد اجتناب نمایند. ولی استعمال سرمه ای که نه سیاه و نه خوشبو و نه زینت باشد مانعی ندارد.

(مسأله244) اگر برای معالجه چشم ناچار باشند سرمه بکشند، جایز است از سرمه هایی که در آن ها چیزهای خوش بو به کار نرفته استفاده نمایند.

(مسأله245) در سرمه کشیدن کفاره ثابت نیست؛ هر چند احوط ذبح یک گوسفند است. ولی اگر در سرمه چیزهای خوشبو به کار رفته باشد، بنابر احتیاط واجب، کفاره آن، ذبح یک گوسفند است.

ص: 96

به دست کردن انگشتر به قصد زینت

یازدهم از مُحرّمات احرام «به دست کردن انگشتر به قصد زینت» است.

(مسأله 246) بر مُحرم حرام است به قصد زینت انگشتر به دست کند؛ ولی اگر به قصد عمل به استحباب باشد مانعی ندارد؛ همچنین برای مقاصد عقلایی دیگر مانند استفاده از خواص نگین آن یا حفظ آن از گم شدن یا شمردن شوطهای طواف با آن مانعی ندارد.

(مسأله 247) استعمال انگشتر به قصد زینت، اگر چه حرام است ولی کفاره ندارد.

زینت کردن و پوشیدن زیور

دوازدهم از مُحرّمات احرام «زینت کردن و پوشیدن زیور» برای زن است.

(مسأله 248) جایز نیست که زن در حال احرام، خود را زینت کند و یا زیورهایی را به قصد زینت بپوشد؛ بلکه بنابر احتیاط واجب از آن چه زینت است اجتناب نماید، هر چند به قصد زینت نباشد. ولی زیورهایی را که پیش از احرام عادت به پوشیدن آن ها داشته لازم نیست برای احرام بیرون آورد؛ لکن باید آن ها را بپوشاند و به هیچ مرد حتی به شوهر خود آن ها را نشان ندهد.

(مسأله 249) بر مرد و زن در حال احرام، حرام است به قصد زینت حنا ببندند؛ بلکه اگر حنا بستن زینت باشد بنابر احتیاط واجب باید از آن اجتناب کنند، هر چند به قصد زینت نباشد. ولی اگر زینت نباشد و برای معالجه و درمان از آن استفاده کنند مانعی ندارد.

ص: 97

(مسأله 250) حنا بستن پیش از احرام به هر قصد باشد مانعی ندارد.

(مسأله 251) زینت کردن و استعمال زیور آلات و حنا بستن اگر چه حرام است ولی کفاره ندارد.

نگاه کردن در آینه

سیزدهم از مُحرّمات احرام «نگاه کردن در آینه» است.

(مسأله 252) نگاه کردن مرد و زن در حال احرام در آینه برای زینت جایز نیست؛ بلکه بنابر احتیاط واجب برای غیر زینت هم در آینه نگاه نکنند.

(مسأله 253) اگر در اتاقی که شخص مُحرم سکونت دارد آینه باشد و میداند که گاهی چشم او بی اختیار به آینه میافتد ظاهرا اشکال ندارد؛ ولی بنابر احتیاط آینه را بردارد یا چیزی روی آینه بیندازد.

(مسأله 254) نگاه کردن مُحرم به اجسام صاف و صیقل داده شده که عکس انسان در آن ها پیداست و همچنین نگاه کردن در آب مانعی ندارد؛ مگر این که برای زینت باشد.

(مسأله 255) عینک زدن اگر زینت باشد در حال احرام حرام است؛ و اگر زینت نباشد مانعی ندارد.

(مسأله 256) نگاه کردن در آینه حرام است ولی کفاره ندارد و مستحب است پس از نگاه کردن در آینه لبیک بگوید.

پوشیدن لباس دوخته

چهاردهم از مُحرّمات احرام «پوشیدن لباس دوخته» برای مردان است.

(مسأله 257) بر مرد مُحرم پوشیدن پیراهن و شلوار و زیر شلواری و جامه های آستین دار که معمولا دستها را در

ص: 98

آستین آن ها میکنند، و جامه های دکمه دار که معمولا دکمه های آن ها را میاندازند حرام است؛ بلکه بنابر احتیاط واجب باید از پوشیدن هر جامه دوخته شده اجتناب نماید.

و نیز از پوشیدن لباسهایی که شبیه به دوخته است مانند بافتنی ها که با چرخ یا با دست میبافند و یا از نمد و مانند آن تهیه می کنند اجتناب کند.

(مسأله 258) بنابر احتیاط مرد مُحرم از پوشیدن هر نوع لباس دوخته اجتناب نماید؛ هر چند کوچک باشد، مانند کمربند دوخته و شب کلاه.

(مسأله 259) به دست گرفتن ساک دوخته و یا محفظه های دوخته شده برای قمقمه آب و امثال آن مشکلی ندارد.

(مسأله 260) همیانی را که در آن پول خود را حفظ میکنند و به کمر میبندند جایز است آن را به کمر خود ببندد؛ هر چند دوخته باشد.

(مسأله 261) اگر مُحرم به فتق بند دوخته نیاز پیدا کند و ناچار شود آن را به خود ببندد جایز است آن را به خود ببندد.

(مسأله 262) اگر مُحرم به دلیلی مانند سرما و امثال آن به لباس دوخته احتیاج پیدا کند و ناچار شود آن را بپوشد جایز است آن را بپوشد؛ ولی بنابر احتیاط باید کفاره آن را بدهد.

(مسأله263) کفاره پوشیدن لباس دوخته اگر از روی علم و عمد باشد، ذبح یک گوسفند است؛ و نیز بنابر احتیاط اگر از روی اضطرار و ناچاری باشد؛ ولی اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسأله باشد کفاره واجب نیست.

(مسأله 264) جایز است مُحرم هنگام خوابیدن از لحاف یا روانداز دوخته استفاده کند و بدن خود را با آن بپوشاند؛ ولی سر خود را نباید بپوشاند. و بنابر احتیاط در حال نشستن نیز لحاف یا پتو را به خود نپیچد.

ص: 99

(مسأله 265) بر مُحرم جایز است شال ندوخته یا عمامه را دور کمر خود روی لنگ ببندد؛ ولی بنابر احتیاط آن را تا سینه خود بالا نبرد. بلکه خوب است به طور کلی از بستن شال و عمامه به دور کمر اجتناب نماید.

(مسأله266) اگر مُحرم چند نوع لباس دوخته بپوشد مانند پیراهن و قبا و شلوار برای هر کدام باید یک کفاره بدهد. و نیز اگر چند لباس دوخته از یک نوع مانند چند پیراهن و یا چند شلوار بپوشد چه در یک مرتبه باشد و چه در چند مرتبه، بنابراحتیاط برای هر یک از آن ها باید یک کفاره بدهد.

(مسأله 267) اگر یک نوع لباس دوخته مانند پیراهن بپوشد و کفاره آن را بدهد و بعد پیراهن دیگر بپوشد یا آن پیراهن را در آورد و پس از دادن کفاره دوباره آن را بپوشد باید دوباره کفاره بدهد.

(مسأله 268) اگر از روی اضطرار و ناچاری چند نوع لباس دوخته بپوشد بنابر احتیاط باید برای هر کدام، یک کفاره بدهد؛ و نیز اگر چند لباس دوخته از یک نوع بپوشد.

(مسأله 269) اگر مُحرم لباس دوخته ای را از روی فراموشی یا ندانستن مسأله پوشیده باشد، پس از توجه و علم، باید فورا آن را از تن بیرون آورد و اگر آن را پیش از تلبیه پوشیده باشد، میتواند آن را از طرف سر در آورد؛ و لازم نیست آن را از طرف پا درآورد. ولی اگر بعد از تلبیه و تحقق احرام پوشیده است، باید از طرف پا درآورد؛ و اگر یقه آن تنگ است باید آن را بشکافد یا پاره کند تا از طرف پا کنده شود. و در هر دو صورت اگر در بیرون آوردن آن کوتاهی نکند کفاره واجب نیست؛ ولی اگر عمدا کوتاهی کند و بیرون آوردن آن را به تأخیر بیندازد باید کفاره بدهد.

ص: 100

و تفصیلی که در چگونگی بیرون آوردن لباس دوخته گفته شد، در صورتی که از روی علم و عمد هم آن را پوشیده باشد جاری است.

(مسأله 270) برای زنها جایز است در حال احرام هر اندازه لازم داشته باشند لباس دوخته بپوشند؛ با رعایت شرایطی که در لباس احرام معتبر است؛ و بنابر احتیاط از پوشیدن هر نوع دستکش در حال احرام وخصوصاً با قصد زینت اجتناب نمایند.

دکمه گذاشتن و گره زدن جامه های احرام

پانزدهم از مُحرّمات احرام «دکمه گذاشتن و گره زدن جامه های احرام» است.

(مسأله 271) مرد مُحرم نباید به جامه های خود دکمه بگذارد و دو طرف جامه را با دکمه به یکدیگر متصل کند. همچنین بنابر احتیاط واجب نباید لنگ خود را به گردن خود گره بزند؛ و نیز دو طرف جامه را با سوزن و سنجاق و گره به یکدیگر متصل نکند؛ بلکه یک طرف لنگ را در طرف دیگر آن فرو کند.

(مسأله 272) دکمه گذاشتن و گره زدن جامه های احرام کفاره ندارد.

پوشیدن جوراب و چکمه

شانزدهم از مُحرّمات احرام «پوشیدن جوراب و چکمه» برای مردان است.

(مسأله 273) بر مرد مُحرم پوشیدن جوراب و چکمه، بلکه موزه و گیوه و هر چه تمام روی پا را بپوشاند حرام است؛ ولی برای زن در حال احرام مانعی ندارد.

ص: 101

(مسأله 274) اگر مرد مُحرم از روی علم و عمد، چکمه و جوراب و امثال این ها را پوشید بنابر احتیاط یک گوسفند به عنوان کفاره ذبح نماید.

(مسأله 275) اگر مرد مُحرم زیر لحاف یا پتو بخوابد مانعی ندارد؛ هر چند روی پاهای او را بپوشاند.

(مسأله 276) در حال احرام پوشیدن نعلینی که بندهای عریض دارد ولی همه روی پاها را نمی گیرد مانعی ندارد؛ هر چند بهتر است نعلین با بندهای باریک انتخاب شود.

پوشیدن سر

هفدهم از مُحرّمات احرام «پوشیدن سر» برای مردان است.

(مسأله 277) مرد مُحرم نباید در حال احرام تمام سر خود یا قسمتی از آن را با لباس یا پارچه بپوشاند؛ بلکه بنابر احتیاط واجب با گل و حنا و دوا و پوشال و گذاشتن محمولات روی سر و مانند این ها نیز سر خود را نپوشاند.

(مسأله 278) مرد مُحرم نباید در حال احرام کلاه گیس بر سر گذارد.

(مسأله 279) گوشها در اینجا حکم سر را دارند؛ پس مرد مُحرم نباید آن ها را بپوشاند.

(مسأله 280) بر مُحرم جایز است سر خود را با اعضای بدن خود مانند دستها یا ذراع خود بپوشاند؛ هر چند بهتر است جز در مواقع ضرورت، مانند مسح سر یا خاراندن سر و مانند آن، این کار را انجام ندهد.

ولی گذاشتن سر بر روی زمین و بالش و امثال آن برای خواب و غیر آن مشکلی ندارد.

(مسأله281) برای مُحرم خوابیدن زیر پشه بند و مانند

ص: 102

آن که بالای سر قرار میگیرند و پوشش سر به حساب نمی آید مانعی ندارد.

(مسأله 282) برای مُحرم جایز است هنگام سر درد، دستمالی را به سر ببندد؛ ولی بنا بر احتیاط، کفاره بدهد.

(مسأله 283) اگر مُحرم سر خود را هنگام خواب یا زمانی دیگر از روی غفلت و فراموشی یا ندانستن مسأله بپوشاند کفاره ندارد؛ ولی بنابر احتیاط لبیک بگوید و پس از توجه فورا سر خود را باز کند؛ و اگر باز نکرد و ادامه داد، بنابر احتیاط واجب کفاره بدهد.

(مسأله 284) بر مُحرم جایز نیست در آب فرو رود به طوری که سرش زیر آب برود؛ همچنین نباید سر خود را زیر آب کند؛ بلکه بنابر احتیاط واجب سر خود را در مایع دیگر هم نکند، و بعض سر را نیز زیر آب یا مایع دیگر نکند. و بنابر احتیاط، زن نیز در حال احرام سر یا بعض سر را زیر آب یا مایع دیگر نکند. ولی برای غسل یا شستشو اگر آب روی سر بریزند یا زیر دوش بروند مانعی ندارد؛ لکن زیر آبشاری که همه سر را فرو میگیرد نروند.

(مسأله 285) مُحرم اگر سر خود را از روی علم و عمد بپوشاند یا زیر آب فرو ببرد بنابر احتیاط واجب باید کفاره بدهد؛ و کفاره آن ذبح یک گوسفند است. و بنابر احتیاط برای پوشاندن بعض سر و همچنین پوشاندن به جهت اضطرار و ناچاری نیز کفاره بدهد؛ ولی اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسأله باشد کفاره ندارد.

(مسأله 286) مرد مُحرم اگر سر خود را با لباس دوخته بپوشاند، بنابر احتیاط واجب باید دو کفاره بدهد.

(مسأله 287) مرد مُحرم اگر سر خود را چند مرتبه بپوشاند، بنابر احتیاط برای هر کدام یک کفاره بدهد؛ بخصوص

ص: 103

اگر سر خود را بپوشاند و کفاره دهد و بعد دوباره بپوشاند.

(مسأله 288) بر مرد مُحرم، جایز است صورت خود را بپوشاند یا برای خواب صورت خود را روی زمین یا بالش بگذارد.

پوشاندن صورت

هجدهم از مُحرّمات احرام «پوشاندن صورت» بر زنها است.

(مسأله289) جایز نیست زن در حال احرام صورت خود یا قسمتی از آن را با نقاب یا روبند یا پوشیه یا باد بزن یا مانند این ها بپوشاند؛ بلکه بنابر احتیاط واجب صورت خود را با دوا یا حنا یا گل و مانند این ها نیز نپوشاند. ولی پوشاندن صورت به وسیله اعضای بدن خود مانند دستها مانعی ندارد.

(مسأله290) زن در حال احرام میتواند صورت خود را برای خوابیدن روی زمین یا بالش بگذارد.

(مسأله291) اگر برای اجتناب از نگاه نامحرم مجبور باشد که چادر و یا عبا و یا پوششی که بر روی سر دارد پایین بیاورد سعی کند این کار به صورتی باشد که بر روی صورت نچسبد و با دست و یا وسیله دیگر آن را از صورت دور نگاه دارد.

(مسأله 292) کفاره پوشاندن صورت بنابر احتیاط ذبح یک گوسفند است.

سایه قرار دادن مرد بالای سر خود

نوزدهم از مُحرّمات احرام «سایه قرار دادن مرد است بالای سر خود هنگام سیر و حرکت» در روز

(مسأله 293) جایز نیست که مرد مُحرم هنگام سیر و طی مسافت در روز، خود را در زیر سقف اشیای سایه دار

ص: 104

متحرک مانند محمل روپوش دار یا ماشین سر پوشیده یا کشتی یا هواپیما قرار دهد؛ همچنین جایز نیست خود را زیر چتر و مانند آن قرار دهد، خواه سواره باشد یا پیاده؛ بلکه بنابر احتیاط واجب از سایه چیزی که بالای سر او نیست نیز استفاده نکند؛ پس نباید چتر را در طرف راست یا چپ خود قرار دهد به نحوی که از سایه آن استفاده کند. اما شخص پیاده اگر در کنار ماشین و مانند آن حرکت کند به نحوی که در سایه آن واقع شود اشکال ندارد.

و جایز است در حال سیر از زیر پلها و تونلها و در سایه دیوارها و درختها و کوهها عبور نماید.

(مسأله 294) جایز است مرد مُحرم در منازل بین راه و همچنین در مکه و منی و عرفات و مشعر در خیمه یا سایبان یا اتاق و یا هر ساختمان دیگر منزل کند و زیر سایه برود؛ همچنین رفتن در زیر سقف مسجد شجره و مساجد بین راه و مسجدالحرام و مساجد مکه و منی و محل سعی که سقف دار است و مغازه ها و بازارهای سقف دار مکه معظمه و امثال این ها مانعی ندارد. ولی برای رفت و آمدهای خود در منازل بین راه و در خیابانهای مکه و منی و مشعر و عرفات، از چتر و ماشین سقف دار و امثال این ها در روز استفاده نکند؛ مگر در حال ضرورت و ناچاری.

(مسأله 295) حرمت استفاده مرد مُحرم از ماشین سقف دار و هواپیما و مانند این ها اختصاص به روز دارد ولی بودن در زیر سقف هنگام حرکت مانند سوار شدن بر ماشین سقف دار در شب مشکلی ندارد.

(مسأله 296) جایز است مرد مُحرم به وسیله دست و ساعد خود جلوی تابش آفتاب را بر بدن خود بگیرد.

(مسأله 297) استفاده از اشیای سقف دار و سایه دار برای

ص: 105

زن ها و بچه های نابالغ در حال احرام مانعی ندارد.

(مسأله 298) اگر مرد مُحرم از گرما یا سرما بی تاب شود و به حد اضطرار و ناچاری رسیده، در این صورت جایز است از ماشین سقف دار و مانند آن استفاده کند؛ ولی باید کفاره بدهد.

(مسأله 299) کفاره زیر سایه رفتن، ذبح یک گوسفند است؛ و چنان چه این عمل تکرار شود، در هر احرام یک کفاره کافی است. یعنی یک کفاره برای احرام عمره و یک کفاره برای احرام حج. و فرقی بین حال اختیار و اضطرار نیست؛ و اگر عمل از روی فراموشی یا ندانستن مسأله واقع شده کفاره واجب نیست.

فسوق

بیستم از مُحرّمات احرام «فسوق» است.

(مسأله 300) در قرآن کریم «فسوق» از مُحرّمات احرام شمرده شده، و در اخبار وارده به دروغ و دشنام و فخر کردن تفسیر شده است. و ظاهرا مقصود در این جا «فخر فروشی ناحق» است؛ بدین معنا که انسان فضیلت هایی را به دروغ به خود نسبت دهد و از طرف مقابل خود سلب نماید، و عیب هایی را از خود سلب و به طرف مقابل نسبت دهد.

و در حقیقت فخر فروشی شاخه ای از دروغ و دشنام است؛ و هرچند این سه موضوع همیشه حرام میباشند ولی معلوم میشود حرمت آن ها در حال احرام شدیدتر است، خواه مرتکب آن ها مرد باشد یا زن.

و خوب است شخص مُحرم خود را به طور کلی از همه بدی ها حفظ کند و به عبادت و ذکر خدا مشغول نماید.

ص: 106

(مسأله 301) بنابر مشهور فسوق کفاره ندارد؛ بلکه باید استغفار کند و تلبیه را اعاده نماید.

جدال

بیست ویکم از مُحرّمات احرام «جدال» است.

(مسأله302) جدال و ستیزه جویی که همراه قسم خوردن به کلمه: «لاوالله» یا «بلی والله» باشد در حال احرام حرام است؛ خواه قسم راست باشد یا دروغ، و مُحرم مرد باشد یا زن.

و بنابر احتیاط واجب باید هر نوع قسم به خدا را ترک کنند؛ خواه در حال نزاع و ستیزه جویی باشند یا نه، و به کلمه: «لاوالله» یا «بلی والله» باشد یا به الفاظی دیگر مانند: «والله» یا «تالله» بدون «لا» و «بلی». همچنین است ترجمه کلمه های نامبرده، و قسم خوردن به دیگر نامهای خداوند مانند: «والرحمن» یا «والرحیم» مثلا.

ولی نزاع و ستیزه جویی بدون قسم و همچنین قسم خوردن به غیر خدا و نامهای خدامثل: «به جانم قسم» یا قسم به پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار7 از مُحرّمات احرام نیستند.

(مسأله 303) قسم به خدا در حال احرام در دو صورت مانعی ندارد:

اول: این که برای اثبات حقی یا دفع باطلی ضرورت پیدا کند که به خدا قسم بخورد؛ ولی بنابر احتیاط اگر سه بار قسم بخورد یک گوسفند کفاره بدهد.

دوم: این که به قصد اظهار محبت نسبت به طرف مقابل و وعده به او قسم بخورد؛ مثل این که بنا دارد به نفع طرف کاری انجام دهد واو میگوید به خدا قسم این کار را انجام

ص: 107

نمی دهی، پس شخص مُحرم بگوید: به خدا قسم انجام میدهم. و این قبیل قسم نه جدال است و نه کفاره دارد.

کشتن جانوران بدن

بیست و دوم از مُحرّمات احرام «کشتن جانوران بدن» است.

(مسأله304) بر مُحرم جایز نیست شپشی را که در بدن و لباس انسان به وجود می آید با دست یا سم و دارو یا به وسیله دیگر بکشد، و یا آن را از بدن و لباس خود دور اندازد، و یا آن را در بدن خود جابجا کند، مگر به جایی که امن تر باشد. و بنابراحتیاط واجب کک و پشه را نیز نباید بکشد، مگر این که او را اذیت کنند؛ ولی جایز است آن ها را از بدن خود براند یا به دور اندازد، و کنه و امثال آن را نیز جایز است از بدن و لباس خود دور اندازد.

(مسأله 305) بنابر احتیاط واجب برای کشتن یا دور انداختن شپش در حال احرام و از روی عمد یک مشت طعام صدقه بدهد.

جدا کردن مو از بدن خود یا دیگری

بیست و سوم از مُحرّمات احرام «جدا کردن مو از بدن خود یا دیگری» است.

(مسأله 306) بر مُحرم جایز نیست سر خود یا دیگری را بتراشد، یا به هر شکل مویی از بدن خود یا دیگری برطرف کند؛ خواه شخص دیگر در حال احرام باشد یانباشد، و خواه ازاله مو به تراشیدن باشد یا به کندن یا چیدن یا ماشین کردن و یا ازاله آن با نوره و یا کرم، و خواه مو کم باشد یا زیاد؛ و حتی یک مو را هم جایز نیست از بدن خود یا دیگری بکند.

البته از این حکم دو مورد استثناء شده است:

ص: 108

اول: این که هنگام وضو یا غسل در اثر دست کشیدن به صورت یا بدن، خودبخود و بدون قصد، مو از بدن جدا شود.

دوم: ضرورت، تراشیدن یا کندن مو را ایجاب کند؛ و یا برای پانسمان زخم ناچار باشد موی قسمتی از بدن را بتراشد.

(مسأله 307) اگر مُحرم سر خود را بدون ضرورت بتراشد باید استغفار کند و کفاره هم بدهد؛ و بنابر احتیاط واجب کفاره آن ذبح یک گوسفند است. و اگر به جهت ضرورت سر خود را بتراشد واجب است کفاره بدهد؛ و در کفاره آن مخیّر است بین این که یک گوسفند ذبح کند یا سه روز روزه بگیرد یا شش مسکین را اطعام کند، یعنی به هر کدام دو مد طعام(1)بدهد؛ و خوب است به ده مسکین به هر کدام دو مد طعام بدهد. و مقصود از دو مد طعام حدود یک کیلو و نیم مواد غذایی است مانند: گندم یا آرد یا نان و یا برنج.

(مسأله 308) اگر مُحرم موی سر خود را به غیر از تراشیدن برطرف کند، بنابر احتیاط واجب باید کفاره تراشیدن آن را بدهد.

(مسأله309) مُحرم اگر موهای زیر هر دو بغل خود را برطرف کند کفاره آن ذبح یک گوسفند است؛ همچنین است بنابر احتیاط واجب اگر موهای زیر یک بغل خود را برطرف نماید.

(مسأله310) اگر مُحرم بعضی از سر خود را بتراشد به گونه ای که بگویند سرش را تراشیده، یا قسمتی از بدن خود غیر از سر و زیر بغل را بتراشد، بنابر احتیاط واجب حکم آن حکم تراشیدن همه سر است؛ همچنین است اگر موها را به غیر تراشیدن برطرف کند.

(مسأله311) اگر مُحرم یک مو یا چند مو از ریش یا

ص: 109


1- . مد طعام: تقریبا ده سیر غذای معمولی مانند گندم، آرد، برنج و غیره.

غیر ریش خود بکند، کفاره آن صدقه دادن یک مشت طعام است؛ و بهتر است یک مد یا دو مشت طعام صدقه بدهد.

(مسأله312) اگر مُحرم به سر یا ریش خود عمدا دست بکشد و خود بخود وبدون قصد مویی کنده شود باید یک مشت طعام صدقه بدهد؛ ولی اگر برای وضو یاغسل دست به صورت یا بدن خود بکشد و خودبخود مویی زائل شود کفاره واجب نیست.

(مسأله 313) جایز است که مُحرم سر یا بدن خود را بخاراند، ولی باید به گونه ای باشد که نه خون خارج گردد و نه مویی از بدن او کنده شود.

(مسأله 314) اگر مُحرم سر دیگری را بتراشد یا مویی از بدن او زایل کند باید استغفار نماید، ولی کفاره ندارد؛ هر چند آن شخص اگر خودش اجازه داده باشد در صورت مُحرم بودن باید کفاره بدهد.

(مسأله 315) اگر مُحرم از روی فراموشی یا ندانستن مسأله سر خود را بتراشد یا مویی از بدن خود زایل کند کفاره واجب نیست.

(مسأله 316) در حرمت زایل کردن مو در حال احرام و در کفاره آن بین زن و مرد فرقی نیست.

بیرون آوردن خون از بدن خود

بیست و چهارم از مُحرّمات احرام «بیرون آوردن خون از بدن خود» است.

(مسأله 317) بر مرد و زن در حال احرام، جایز نیست به نحوی از انحاء خون از بدن خود بیرون نمایند؛ خواه به خاراندن بدن باشد یا به حجامت کردن یا رگ زدن یاخون گرفتن و یا به صورت دیگر.

ص: 110

(مسأله 318) اگر در حال احرام، خون گرفتن یا حجامت کردن یا رگ زدن و یا باز کردن دمل ضرورت پیدا کند مانعی ندارد.

(مسأله 319) مسواک کردن در حال احرام مانعی ندارد؛ ولی اگر میداند که موجب بیرون آمدن خون میشود بنابر احتیاط از آن اجتناب کند.

(مسأله 320) تزریق آمپول در حال احرام مانعی ندارد؛ ولی اگر موجب بیرون آمدن خون میشود باید از آن اجتناب کند، مگر این که ضرورت داشته باشد.

(مسأله 321) بنابر احتیاط، کفارة بیرون آوردن خون از بدن، ذبح یک گوسفند است.

(مسأله 322) مُحرم میتواند از بدن دیگری که مُحرم نیست خون خارج نماید؛ مثل این که او را حجامت کند یا از او خون بگیرد یا مثلا دندان او را بکشد.

کندن دندان

بیست و پنجم از مُحرّمات احرام بنابر احتیاط «کشیدن دندان» است.

(مسأله 323) بنابر احتیاط، مُحرم در حال احرام دندان خود را نکِشد، هر چند خون بیرون نیاید؛ و اگر کشید بنابر احتیاط، یک گوسفند ذبح نماید. و اگر دندان، او را اذیت میکند و ناراحت است مانعی ندارد آن را بکشد؛ ولی بنابر احتیاط کفاره آن را بدهد. چنان که کشیدن دندان دیگری نیز مانعی ندارد.

ناخن گرفتن

بیست و ششم از مُحرّمات احرام «ناخن گرفتن» است.

ص: 111

(مسأله 324) گرفتن ناخن یا قسمتی از آن در حال احرام جایز نیست؛ خواه از دست باشد یا از پا، مُحرم مرد باشد یا زن، با قیچی بگیرد یا ناخنگیر یا چاقو؛ بلکه بنابر احتیاط واجب با سوهان آن را نساید و با دندان نیز آن را جدا نکند. مگر این که باقی ماندن ناخن موجب اذیت و ضرر باشد؛ مثل این که ناخن کنده شده باشد و ماندنش موجب ناراحتی شدید باشد؛ پس در این صورت جایز است آن را جدا کند و کفاره آن را بدهد.

(مسأله 325) مُحرم اگر ناخن شخص دیگری را که محرم نیست بگیرد مانعی ندارد.

(مسأله 326) اگر مُحرم یک ناخن از دست یا پای خود بگیرد برای کفاره آن باید یک مد طعام صدقه بدهد. همچنین است تا ناخن نهم که برای هر ناخن باید یک مد طعام صدقه بدهد. و اگر همه ده ناخن دستها یا پاها را بگیرد، بدون این که بین آن ها کفاره بدهد باید برای ده ناخن یک گوسفند ذبح کند.

(مسأله 327) اگر مُحرم همه ناخنهای دستها را در یک مجلس یا چند مجلس بگیرد و بعد در مجلس دیگر همه ناخن های پاها را بگیرد، باید دو گوسفند ذبح کند؛ ولی اگر همه ناخن های دستها و پاها را در یک مجلس بگیرد ذبح یک گوسفند کافی است؛ مگر این که ناخن های دستها را مثلا بگیرد و فورا کفاره آن را بدهد و پس از آن در همان مجلس ناخن های پاها را بگیرد که در این صورت باید یک گوسفند دیگر ذبح نماید.

(مسأله 328) اگر مُحرم همه ناخن های دستها را بگیرد و در مجلس دیگر بعضی از ناخن های پاها را بگیرد، باید برای ناخن های دست یک گوسفند ذبح کند و برای هر یک

ص: 112

از ناخن های پا یک مد طعام بدهد. و نیز اگرهمه ناخن های دستها و بعضی از ناخن های پاها را در یک مجلس بگیرد. ذبح یک گوسفند در این صورت کفایت می کند.

(مسأله 329) اگر چند ناخن از دستها بگیرد و چند ناخن از پاها باید برای هر ناخن یک مد طعام بدهد؛ هر چند مجموع آن ها ده ناخن یا بیشتر باشد.

(مسأله 330) اگر مُحرم قسمتی از یک ناخن خود را بگیرد بنابر احتیاط واجب باید یک مد طعام بدهد.

(مسأله 331) اگر مُحرم ناچار شود ناخن یا ناخنهای خود را بگیرد بنابر احتیاط کفاره را مطابق آن چه گذشت بدهد؛ هر چند بعید نیست(1)اگر به جای یک مد طعام یک مشت طعام بدهد کافی باشد.

(مسأله 332) اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسأله در حال احرام ناخن های خود را بگیرد کفاره واجب نیست.

(مسأله 333) اگر کسی برای مُحرم فتوی دهد که جایز است ناخن خود را بگیرد و او به گفته او ناخن خود را گرفت به گونه ای که خون خارج شد، بنابر احتیاط واجب فتوادهنده باید یک گوسفند ذبح کند.

حمل سلاح

بیست و هفتم از مُحرّمات احرام «حمل سلاح» است.

(مسأله 334) مُحرم جایز نیست سلاحهای جنگی مانند شمشیر، نیزه، تفنگ، کلت و امثال این ها را با خود حمل کند؛ بلکه بنابر احتیاط از داشتن سلاح با خود به طور کلی

ص: 113


1- . «بعید نیست«: در مواردی این تعبیر را به کار میبرند که روشنی مسأله، در حد تمایل به اظهار فتوای قطعی میباشد؛ در این گونه موارد، مقلد باید به آن عمل نماید و رجوع به مرجع دیگر جایز نیست.

اجتناب نماید. و بنابر احتیاط از حمل وسائل دفاعی از قبیل زره و کلاه خود و سپر نیز اجتناب نماید.

(مسأله 335) جایز است مُحرم در حال ضرورت و ترس از دشمن یا دزد سلاح باخود حمل نماید.

(مسأله 336) اگر مُحرم بدون ضرورت با خود سلاح حمل نمود بنابر احتیاط کفاره آن ذبح یک گوسفند است.

جنگ کردن ودرگیری

بیست و هشتم از مُحرّمات احرام بنابر احتیاط «جنگ کردن ودرگیری» است.

(مسأله 337) بنابر احتیاط، جنگ کردن در حال احرام هر چند در غیر حرم باشد جایز نیست؛ و اگر دو مُحرم با یکدیگر جنگ کردند بنابر احتیاط هر کدام یک گوسفند ذبح نماید.

(مسأله 338) بنابر احتیاط مُحرم با کسی کشتی نگیرد؛ زیرا در معرض جراحت یا کنده شدن مو قرار میگیرد.

کندن و بریدن درخت و گیاه حرم

بیست و نهم از مُحرّمات احرام «کندن و بریدن درخت و گیاه حرم» است.

(مسأله 339) کندن و بریدن و چیدن هر چه در حرم خدا روییده و میروید، درخت باشد یا گیاه، بر مُحرم و غیرمحرم، مرد باشد یا زن، حرام است؛ و در حقیقت این امر از مُحرّمات حرم است. چنان که صید حیوانات حرم نیز حرام است، حتی بر غیر محرم.

(مسأله 340) از حکم گذشته چند مورد استثناء شده است:

ص: 114

اول: گیاهانی که در اثر راه رفتن انسان و حیوانات و وسائل نقلیه بدون قصد کنده یا له میشوند.

دوم: جایز است شتر و سایر حیوانات را در علفها و گیاهان حرم رها کنند تا بچرند؛ ولی چیدن و جمع کردن علف های حرم برای آن ها محل اشکال است.

سوم: درخت های خرما و درخت های میوه

چهارم: درخت ها و گیاهانی که خود انسان آن ها را کشت میکند.

پنجم: درختانی که در ملک یا منزل انسان میرویند؛ اما کندن درخت هایی که پیش از تملک یا خریدن منزل یا ملک در زمین بوده جایز نیست. چنان که کندن گیاهانی که در منزل و ملک انسان خودبخود میرویند نیز خالی از اشکال نیست.

ششم: «اذخر» و آن نام گیاهی است خوش بو که از آن معمولا برای پوشش بام ها استفاده میکرده اند.

(مسأله 341) درختی که ریشه آن در حرم و شاخه هایش در خارج حرم، یا ریشه آن در خارج حرم و شاخه هایش در حرم میباشد حکم درخت حرم را دارد.

(مسأله 342) کندن و بریدن گیاه و درخت خارج حرم در حال احرام مانعی ندارد.

(مسأله 343) کفاره کندن درخت از بیخ، قیمت همان درخت است، و کفاره قطع مقداری از آن، قیمت همان مقدار است، و کندن علف و یا قطع آن کفاره ندارد.

محل ذبح و نحر کفارات

محل ذبح و نحر(1) کفارات

(مسأله344) شکار اگر در احرام عمره واقع شود، محلِ ذبحِ کفارة آن، مکه معظمه است؛ و اگر در احرام حج واقع شود محلِ ذبحِ کفارة آن، منی است؛ ولی در غیرٍِ کفارة شکار جایز است آن را تأخیر اندازد و در وطن خود یا

ص: 115


1- . «نحر» یعنی: قربانی کردن.

جای مناسب دیگری انجام دهد. و اگر فرضا صدقه دادن گوشت آن ها در مکه یا منی مورد نداشته باشد مثل زمان ما، در این صورت احتیاط در تأخیر است. و بنابر احتیاط خود او از گوشت حیوان کفاره نخورد؛ مگر به مقدار کم و به شرط این که قیمت آن را صدقه دهد.

مستحبات ورود به حرم

(مسأله 345) برای داخل شدن در حرم خدا چند چیز مستحب است:

اول: این که وقتی به حرم خدا رسید پیاده شود و غسل کند و برای تواضع و فروتنی نسبت به خدای متعال، کفش خود را به دست گیرد و پای برهنه داخل حرم شود؛ چنان که برحسب روایت «أبان بن تغلب» حضرت امام صادق علیه السلام چنین کرد و فرمود: «هر کس به منظور تواضع برای خدا چنین کند، خداوند صد هزار گناه از او محو میکند، وصد هزار حسنه برای او مینویسد، و صد هزار درجه به او میدهد، و صد هزار حاجت از او روا میکند«.

دوم: بر حسب فرمایش شیخ صدوق; هنگام دخول در حرم بگوید:

«اَللّهُمَّ إنَّکَ قُلْتَ فِی کِتابِکَ المنزل وَقَوْلُکَ الْحَقُّ: وَأَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یأْتُوکَ رِجالاً وَعَلی کُلّ ضامِر یأْتینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیق. اَللّهُمَّ إنّی اَرْجُو اَنْ اَکُونَ مِمَّنْ اَجابَ دَعْوَتَکَ، وَقَدْ جِئْتُ مِنْ شُقّة بَعیدة وَفَجٍّ عَمیق سامِعاً لِنِدائِکَ وَمُستَجِیباً لَکَ مُطیعاً لاِمْرِکَ. وَکُلُّ ذلِکَ بِفَضْلِکَ عَلیَّ وَ اِحْسانِکَ إِلَیَّ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلی ما وَفَّقْتَنِی لَهُ أبْتَغِی بِذلِکَ الزُّلْفَةَ عِنْدَکَ وَالْقُرْبَةَ إلَیکَ وَالْمَنْزِلَةَ لَدَیکَ وَالْمَغْفِرَةَ لِذُنُوبِی وَالتَّوْبَةَ عَلَیَّ مِنْها بِمَنِّکَ،

ص: 116

اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَحَرِّمْ بَدَنِی عَلَی النَّارِ وَآمِنِّی مِنْ عَذابِکَ وَعِقابِکَ بِرَحْمَتِکَ یا أرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»(1).

سوم: وقتی که داخل حرم شد مقداری از گیاه «اذخر» را که گیاه خوشبویی است بجود تا دهان او خوشبو شود.

مستحبات ورود به مکه معظمه

(مسأله 346) مستحب است حاجی برای ورود به مکه معظمه نیز غسل کند و با آرامش و وقار وارد شود؛ و کسانی که از راه مدینه منوره به مکه میآیند در صورت امکان مانند رسول خدا صلی الله علیه و آله از گردنه «مدنیین» که در بالای مکه است وارد شوند و هنگام خروج از مکه از گردنه «ذی طوی» خارج شوند. و در حدیث صحیح وارد شده است: «هر کس با حالت آرامش بدون تکبر وارد مکه معظمه شود، خداوند گناهان او را میآمرزد«.

آداب ورود به مسجدالحرام

(مسأله 347) مستحب است حاجی در حال ورود به مسجدالحرام با غسل باشد و با پای برهنه و آرامش و وقار و خشوع وارد مسجد شود؛ و ورود او از باب «بنی شیبه» باشد که بر حسب آن چه گفته شده در امتداد باب السلام فعلی واقع شده، پس خوب است انسان از «باب السلام» وارد شود؛ و مستحب است بر درب داخلی مسجدالحرام

بایستد و بگوید:

«السَّلامُ عَلَیکَ أَیها النَّبِی وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، بِسْم الله وَبِاللهِ و من الله وَما شاءَ اللهُ، و السَّلامُ عَلی أنْبِیاءِ اللهِ وَرُسُلِهِ، واَلسَّلامُ

ص: 117


1- . من لایحضره الفقیه، ج2، ص 314و315، باب سیاق مناسک الحج.

عَلی رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و السَّلامُ عَلی إبْراهِیمَ خَلِیلِ اللهِ، وَ الْحَمْدُللهِِ رَبِّ الْعالَمِینَ».

و هنگامی که داخل مسجد شد رو به خانه خدا بایستد و دستها را بلند کند و بگوید:

«اَللهُمَّ إِنّی أَسْاَلُکَ فی مَقامی هذا فی أَوَّلِ مَناسِکی أَنْ تَقْبَلَ تَوْبَتی، وَأَنْ تَجاَوزَ عَنْ خَطیئَتی، وَأَنْ تَضَعَ عَنّی وِزْری، اَلْحَمْدُللهِ الَّذی بَلَّغَنی بَیْتَهُ ٱلْحَرامَ، اَللّهُمَّ انّی أَشْهَدُ أَنَّ هذا بَیْتُکَ الْحَرامُ الَّذی جَعَلْتَهُ مَثابَةً لِلنّاسِ وَأَمْناً َمُبارَکاً وَهُدیً لِلْعالَمینَ، اَللّهُمَّ إِنّی عَبْدُکَ، وَٱلْبَلَدُ بَلَدُکَ، وَٱلْبَیْتُ بَیْتُکَ، جِئْتُ أَطْلُبُ رَحْمَتَکَ، وَأَؤُمُّ طاعَتَکَ، مُطیعاً لِأَمْرِکَ، راضیاً بِقَدَرِکَ، أَسْاَلُکَ مَسْأَلَةَ ٱلْمُضْطَرِّ إِلَیْکَ، اَلْخائِفِ لِعُقُوبَتِکَ، اَللّهُمَّ ٱفْتَحْ لی أَبْوابَ رَحْمَتِکَ وَٱسْتَعْمِلْنی بِطاعَتِکَ وَ مَرْضاتِکَ».

بعد کعبه را مخاطب قرار داده بگوید:

«اَلْحَمْدُللهِ ٱلَّذی عَظَّمَکِ وَشَرَّفَکِ وَکَرَّمَکِ وَجَعَلَکِ مَثابَةً لِلنّاسِ وَأَمْناً مُبارَکاً وَهُدیً لِلْعالَمینَ».

و در روایتی دیگر وارد شده که درب مسجد میگویی:

«بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَمِنَ اللهِ وَإلَی اللهِ وَما شاءَ اللهُ وَعَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله ، وَخَیرُ الاْسْماءِ للهِِ، وَالْحَمْدُللهِِ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللهِ، السَّلامُ عَلی مُحَمَّدْ بِنْ عَبْداللهِ، السَّلامُ عَلَیکَ أَیهَا النَّبِی وَرَحْمَةُ

اللهِ وَبَرَکاتُهُ، السَّلامُ عَلی أنبِیاءِ اللهِ وَرُسُلِهِ، السَّلامُ عَلی ابراهیم خَلِیلِ اللهِ الرَّحْمنِ، السَّلامُ عَلَی الْمُرسَلِینَ وَالْحَمْدُللهِِ رَبِّ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَینا وَعَلی عِبادِ اللهِ الصَّالِحینَ، أَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَبارِکْ عَلی مُحَمَّد

وَآلِ مُحَمَّد وَارْحَمْ مُحَمَّداً

ص: 118

وَآلَ مُحَمَّد کَما صَلَّیتَ وَبارَکْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلی إبْراهِیمَ وَآلِ إبْراهیمَ إنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ، أللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ، أللَّهُمَّ صَلِّ عَلی إبْراهِیمَ خَلِیلِکَ وَعَلی أنْبِیائِکَ وَرُسُلِکَ وَسَلِّمْ عَلَیهِمْ، وَسَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلِینَ وَ الْحَمْدُللهِِ رَبِّ الْعالَمِینَ، أللَّهُمَّ افْتَحْ لِی أبْوابَ رَحْمَتِکَ وَ اسْتَعْمِلْنِی فی طاعَتِکَ وَمَرْضاتِکَ وَاحْفَظْنِی بِحِفْظِ الاِْیمانِ أبَداً ما أبْقَیتَنی جَلَّ ثَناءُ وَجْهِکَ، الْحَمْدُ للهِِ الَّذی جَعَلَنی مِنْ وَفْدِهِ وَزُوّارِهِ وَجَعَلَنی مِمَّنْ یعْمُرُ مَسَاجِدَهُ، وَجَعَلَنی مِمَّنْ یناجِیهِ، أللَّهُمَّ إنِّی عَبْدُکَ وَزائِرُکَ فی بَیتِکَ وَعَلی کُلِّ مَأتِی حَقٌّ لِمَنْ أتاهُ وَزارَهُ، وَأ نْتَ خَیرُ مَأتِی وَأکْرَمُ مَزُور فَأَسْأَلُکَ یا اَللهُ یا رَحْمنُ بِأَنَّکَ أنتَ اللهُ لا إلهَ إلاّ أنْتَ وَحْدَکَ لا شَرِیکَ لَکَ بِأنَّکَ واحِدٌ اَحَدٌ صَمَدٌ لَمْ تَلِدْ وَلَمْ تُولَدْ وَلَمْ یکُنْ لَهُ (لکَ خ ل) کُفُواً أحَدٌ، وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَعَلی أهْلِ بَیتِهِ یا جَوادُ یا کَرِیمُ یا ماجِدُ یا جَبَّارُ یا کَریمُ أسْأَ لُکَ أنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَکَ إیای بِزِیارَتی إیاکَ أوَّلَ شیء تُعْطِینِی فَکاکَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ».

پس سه مرتبه میگویی: «أللَّهُمَّ فُکَّ رَقَبَتی مِنَ النَّارِ».

پس میگویی: «وَأوْسِعْ عَلَیّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ الطَّیبِ وَادْرَأْ عَنِّی شَرَّ شَیاطِینِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ».

و هنگامی که محاذی حجر الاسود شدی بگو:

«أشْهَدُ أنْ لاإلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللهِ وَکَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَاللاَّتِ وَ الْعُزّی وَبِعِبادَةِ الشَّیطانِ وَبِعِبادَةِ کُلِّ نِدٍّ یدْعی مِنْ دُونِ اللهِ».

ص: 119

پس به فرمایش شیخ صدوق; نگاه کن به حجرالاسود و متوجه آن شو و بگو:

«ألْحَمْدُللهِِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَما کُنّا لِنَهْتَدِی لَوْلا أنْ هَدانَا اللهُ سُبْحانَ اللهِ وَالْحَمْدُ للهِ وَلا إلهَ إلاّ اللهُ وَاللهُ أکْبَرُ، اللهُ أکْبَرُ مِنْ خَلْقِهِ وَاللهُ أکْبَرُ مِمّا أخْشی وَاَحْذَرُ، لا إلهَ إلاّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلکُ وَلَهُ الْحَمْدُ یحْیی وَیمِیتُ وَیمِیتُ وَیحْیی وَهُوَ حَی لا یمُوتُ بِیدِهِ الْخَیرُ وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیء قَدِیرٌ، اللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمّد وَالِ مُحَمَّد وَبارِکْ عَلی مُحَمَّد وَآلِهِ کَأفْضَلِ ما صَلَّیتَ وَبارَکْتَ وَتَرَحَّمْتَ عَلی إبْراهِیمَ وَآلِ إبْراهِیمَ إنَّکَ حَمِیدٌ مَجیدٌ، وَسَلامٌ عَلی جَمیعِ النَّبِیینَ وَالمُرْسَلِینَ وَالْحَمْدُللهِ رَبِّ الْعالَمِینَ

أللَّهُمَّ إنَّی اُومِنُ بِوَعْدِکَ وَأُصَدِّقُ رُسُلَکَ وَأتَّبِعُ کِتابَکَ».

و در روایت صحیحه از حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده است: «هنگامی که نزدیک حجرالاسود رسیدی دست های خود را بلند کن و حمد و ثنای خدا را بجاآور و صلوات بر پیامبر صلی الله علیه و آله بفرست و از خدا بخواه از تو قبول کند؛ پس از آن دست خود را بر حجرالاسود بکش و آن را ببوس، اگر نتوانستی ببوسی دست بکش، و اگر نشد اشاره کن به آن و بگو:

«أللَّهُمَّ أمانَتِی أدَّیتُها وَمِیثاقِی تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِی بِالْمُوافاةِ أللَّهُمَّ تَصْدِیقاً بِکِتابِکَ وَعَلی سُنَّةِ نَبِیکَ صَلَواتُکَ عَلَیهِ وَآلِهِ أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلاّ اللهُ وَحْدَهُ لاشَرِیکَ لَهُ وَأنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ آمَنْتُ بِاللهِ وَکَفَرْتُ بِالْجِبْتِ وَالطاغُوتِ وَاللاَّتِ وَالْعُزّی وَعِبادَةِ الشَّیطانِ وَعِبادَةِ کُلِّ نِدٍّ یدْعی مِنْ دونِ اللهِ».

واگر نتوانستی همه را بخوانی بعضی را بخوان و بگو: «أللَّهُمَّ إلیکَ بَسَطْتُ یدِی وَفِیما عِنْدَکَ عَظُمَتْ رَغْبَتِی فَاقْبَلْ

ص: 120

سُبْحَتی وَاغْفِرْ لِی وَارْحَمْنِی، أللَّهُمَّ إنّی أعُوذُ بِکَ مِنَ الْکُفْرِ وَالْفَقْرِ وَمَواقِفِ الْخِزْی فی الدُّنیا وَالاْخِرَةِ».

فصل دوم - طواف خانه خدا

اشاره

واجبات، شرایط، احکام و آداب آن

اولین عمل واجب از اعمال عمره تمتّع «نیت» و دومین واجب آن «احرام» بود که شرح آن گذشت.

سوم: «طواف خانه کعبه» است، بدین معنا که هفت مرتبه دور خانه کعبه به گونه ای که شرحش میآید بگردند؛ و هر دور را یک «شوط» مینامند.

(مسأله 348) «طواف» از ارکان عمره تمتّع است؛ چنان که از ارکان عمره مفرده و انواع حج نیز میباشد، مگر طواف نساء که هر چند واجب است ولی جزء عمره و حج نیست. پس در عمره تمتّع اگر طواف را عمدا ترک کند تا وقت آن فوت شود عمره او باطل میشود. همچنین است عمره مفرده و انواع حج؛ خواه ترک طواف با علم به مسأله باشد یا از روی ندانستن مسأله یا ندانستن محل طواف. و جاهل در حج علاوه بر دوباره آوردن حج باید یک شتر نیز کفاره بدهد؛ و بنابراحتیاط عالم به مسأله نیز این کفاره را بدهد.

و وقت فوت عمرة تمتّع، وقتی است که اگر بخواهد آن را با باقی اعمال عمره بجا آورد از وقوف به عرفات که اولین رکن حج است باز میماند. و وقت فوت آن در انواع حج تمام شدن ماه ذیحجه است.

(مسأله 349) اگر کسی طواف را فراموش کرد، لازم است بعد از توجه، دوباره طواف را با نماز آن به جا آورد و عمره

ص: 121

و یا حج او صحیح است. و بنابراحتیاط، بعد از انجام طواف دوباره سعی بین صفا و مروه را به جا آورد.

و اگر بعد از برگشت به وطن خود، یادش آمد که طواف را فراموش کرده است، واجب است نایب بگیرد، و نایب بنابر احتیاط بعد از انجام طواف، سعی را نیز به جا آورد.

و اگر پس از بازگشت و پیش از آن که متوجه فراموش نمودن طواف شود با همسر خود نزدیکی کرده باشد، اگر طوافِ فراموش شده، طواف حج باشد بنابراحتیاط یک گوسفند در منی قربانی کند، و می تواند برای این کار نایب بگیرد و اگر طواف عمره باشد یک گوسفند در مکه قربانی کند و اگر بعد از توجه به ترک طواف با همسر خود نزدیکی کند بنابراحتیاط واجب کفاره آن یک شتر است.

(مسأله 350) اگر مُحرم(1)به واسطه ی مرض، خودش نتواند طواف کند و تا آخرین فرصت ممکن نیز قدرت پیدانکند، پس اگر ممکن است دیگران او را طواف دهند؛ و اگر ممکن نیست او را به دوش گیرند یا بر تخت گذارند و طواف دهند؛ و اگر به هیچ شکل طواف دادن او ممکن نیست باید برای خود نایب بگیرد.

(مسأله 351) شخص مریض را که طواف میدهند باید همه شرایط و احکام طواف را به قدر ممکن رعایت کند.

شرایط طواف

در صحیح بودن طواف پنج چیز شرط است:

اول «نیت» است؛ بدین معنا که باید طواف را با توجه و

ص: 122


1- . «محرم«: کسی است که در حال احرام است.

قصد قربت و خلوص برای خدا بجا آورد.

(مسأله 352) لازم نیست نیت را به زبان بیاورد یا تفصیل آن را به قلب و دل بگذراند؛ بلکه همین که بنا دارد عمل را برای خدا بجا آورد و دنبال این بنا آن را بجا میآورد کافی است.

طواف و سایر عبادتها مانند سایر کارهای روزانه است که انسان باتوجه و اختیار خود انجام میدهد. البته باید اعمال عبادی را برای رضای خدا و عمل به دستور او انجام دهد.

(مسأله353) در صحیح بودن طواف و سایر عبادتها فرق نمی کند که عمل را برای خدا بجا آورد، یا برای رضا و خوشنودی خدا، یا برای اطاعت امر خدا، یا برای فرار از غضب خدا و این که خدا او را به جهنم نبرد، و یا برای این که خدا به او ثواب دهد و او را به بهشت ببرد.

(مسأله 354) اگر در بجا آوردن طواف یا سایر اعمال عمره و حج و عبادتهای دیگر ریا کند، یعنی برای نشان دادن و به رخ کشیدن و تحسین دیگران عمل را بجا آورد، علاوه بر این که عمل او باطل است در این کار معصیت خدا رانیز کرده است و باید توبه کند.

(مسأله 355) اگر در عملی که برای خدا بجا میآورد مخلص نباشد و رضای دیگری را نیز شرکت دهد عمل او باطل است.

(مسأله 356) اگر عمل را فقط برای خدا بجا آورد ولی پس از تمام شدن عمل آن را به رخ دیگران بکشد، عمل باطل نمی شود.

دوم از شرایط طواف «طهارت از حدث» است؛ پس طواف کننده باید پاک باشد، هم از حدث اکبر که موجب غسل است مانند جنابت و حیض و نفاس و مس میت

ص: 123

و هم از حدث اصغر که موجب وضوست، یعنی باید با وضو باشد.

(مسأله 357) طهارت از حدث در طواف واجب شرط است؛ خواه طواف عمره باشد یا طواف حج یا طواف نساء، و نیز در عمره و حج مستحب نیز واجب است که طواف با طهارت به جا آورده شود.

(مسأله 358) کسی که وضو ندارد و یا غسل واجب بر گردن اوست اگر طواف واجب بجا آورد باطل است؛ خواه از روی علم و عمد باشد یا از روی غفلت یا فراموشی یا ندانستن مسأله. مانند نماز که اگر بی طهارت بجا آورده شود در هر حال باطل است.

(مسأله 359) طواف که به معنی «گردش هفت شوط دور خانه کعبه» است مستحب مؤکد می باشد؛ و هر چه انسان بتواند به نیت خود یا به نیابت دیگران طواف کند خوب است. و در این قبیل طواف که مستحب است و جزء عمره و حج نیست طهارت از حدث اصغر شرط نیست؛ یعنی لازم نیست با وضو باشد، هر چند برای نماز آن، باید وضو بگیرد. ولی جنب و حائض و نفساء جایز نیست که در مسجدالحرام داخل شوند؛ واگر از روی نافرمانی یا فراموشی و غفلت داخل شدند و طواف مستحب بجا آوردند، صحیح بودن آن محل اشکال است.

(مسأله 360) اگر در بین طواف واجب، حدث خارج شود مسأله چهار صورت دارد:

اول: این که پیش از رسیدن به نصف حقیقی طواف باشد؛ در این صورت، طواف باطل میشود و باید پس از وضو آن را از سرگیرد؛ خواه حدث به اختیار او خارج شود یا بدون اختیار.

ص: 124

دوم: این که پس از رسیدن به نصف و پیش از تمام شدن شوط چهارم باشد؛ در این صورت بنابر احتیاط واجب پس از وضو طواف سابق را تمام کند و نماز آن را نیز بخواند و دوباره طواف و نماز آن را از سر گیرد.

سوم: این که بعد از تمام شدن شوط چهارم به اختیار، خود را محدث کند؛ در این صورت نیز مانند صورت دوم احتیاط کند.

چهارم: این که پس از تمام شدن شوط چهارم بی اختیار حدث خارج شود؛ در این صورت پس از وضو یا غسل، کافی است طواف سابق را از جایی که حدث خارج شده تمام کند.

(مسأله 361) اگر در بین طواف، حدث اکبر مانند جنابت یا حیض و یا نفاس عارض شود باید فورا از مسجدالحرام خارج شود.

(مسأله 362) کسی که از وضو یا غسل کامل معذور است، مانند کسی که وظیفه اش وضو یا غسل جبیره ای است، یا مسلوس و یا مبطون(1)، باید به همان نحوی که برای نماز عمل میکرد برای هر یک از طواف و نماز طواف نیز عمل نماید و بنابر احتیاط برای مبطون نایب هم بگیرند تا برای او طواف کند.

و زن مستحاضه(2)هر چند بنابر اقوی جایز است بدون غسل و وضو وارد مسجدالحرام شود، ولی او نیز باید برای هر یک از طواف و نماز آن، مطابق آن چه برای نمازهای یومیه عمل میکرد عمل نماید.

ص: 125


1- . «مسلوس» کسی است که بدون اختیار از او ادرار خارج می شود؛ و «مبطون» کسی است که به اسهال شدید مبتلا شده و بدون اختیار از مخرج غائط او مدفوع خارج می شود.
2- . زنی است که خون استحاضه میبیند.

(مسأله 363) کسی که از وضو یا غسل به طور کلی معذور است، اگر امید دارد که عذرش برطرف شود و بتواند طواف را با وضو یا غسل بجا آورد، بنابر احتیاط واجب باید صبر کند. و اگر امید ندارد یا امید او برطرف شده است باید برای طواف واجب و نماز آن تیمم کند؛ بدل از وضو یا غسل یا هر دو به ترتیبی که در نماز گفته شده است.

(مسأله 364) کسی که جنب است و از غسل معذور است و نسبت به انجام تیمم بدل از غسل نیز عذر دارد باید برای طواف نایب بگیرد.

و بنابر احتیاط، خودِ او نیز طواف را بدون طهارت به جا آورد.

(مسأله 365) اگر بدل از غسل تیمم کرد و بعد حدث اصغر از او خارج شد، در این صورت علاوه بر وضو یا تیمم بدل آن، بنابر احتیاط تیمم بدل از غسل را نیز اعاده نماید.

(مسأله366) اگر در سابق وضو گرفته و شک کرد که وضویش باطل شده یا نه، جایز است بنابر طهارت گذارد و لازم نیست وضو بگیرد؛ همچنین اگر از حدث اکبر پاک بوده و شک کرد که محدث شده یا نه لازم نیست غسل کند. و بر عکس اگر سابقا محدث بوده و شک کرد که وضو یا غسل بجا آورده یا نه، باید بنا گذارد بر باقی بودن حدث، و وضو یا غسل را بجا آورد.

(مسأله 367) اگر بعد از تمام شدن طواف، شک کند که با طهارت بوده یا نه، در هر صورت با احتمال توجه در اول عمل، طواف او صحیح است؛ ولی برای اعمال بعد و از جمله نماز طواف باید طهارت را به نحوی تحصیل یا احراز(1)نماید. و اگر در اثنای طواف، شک کند که طواف او با طهارت بوده یا نه و یقین به طهارت سابق نیز ندارد، باید

ص: 126


1- . «احراز» : یعنی کسب اطمینان.

دوباره طواف و نماز را از سر گیرد؛ خواه پس از شوط چهارم باشد یا پیش از آن. و بنابراحتیاط پس از تحصیل طهارت ابتدا طواف ناقص خود را تمام کند و نماز آن را نیز بخواند سپس طواف و نماز را از سر گیرد.

(مسأله 368) اگر زن در حال احرام، حائض باشد یا پس از احرام، حائض شود باید صبر کند تا پاک شود و طواف خود را بجا آورد؛ همچنین است زن نفساء. و اگر در احرام عمرة تمتّع است و وقت تنگ شده به گونه ای که میترسد وقوف به عرفات را درک نکند باید نیت خود را به حج اِفراد برگرداند و پس از تمام شدن حج، یک عمره مفرده بجا آورد؛ و در این صورت وظیفه خود را انجام داده است.

(مسأله 369) اگر زن در بین طواف واجب، حائض یا نفساء شود چنان که گذشت باید فورا از مسجدالحرام خارج شود و صبر کند تا پاک شود. که در این مسأله چند صورت است:

اول: این که چهار شوط از طواف را انجام داده باشد؛ در این صورت آن چه انجام داده صحیح است و باید پس از پاک شدن آن را تکمیل نماید و پس از آن، نماز و سعی را بجا آورد. و اگر در احرام عمره تمتّع است و میترسد وقوف به عرفات را درک نکند باید سعی و تقصیر را بدون تکمیل طواف بجا آورد و برای حج مُحرم شود و پس از پاک شدن بنابر احتیاط واجب، ابتدا باقیمانده طواف عمره را با نماز آن، و پس از آن طواف حج را بجا آورد؛ همچنین است اگر پس از طواف و پیش از نماز طواف، حائض یا نفساء شود.

دوم: این که

پیش از انجام نصف طواف باشد؛ در این صورت بنابر اقوی طواف او باطل است. پس اگر وقت دارد

ص: 127

باید صبر کند؛ و اگر وقت تنگ شده و میترسد وقوف به عرفات را درک نکند باید نیت خود را به حج اِفراد برگرداند و پس از تمام شدن حج، یک عمره مفرده به جا آورد.

سوم: این که از نصف حقیقی گذشته، ولی چهار شوط تمام نشده است؛ در این صورت پس از پاک شدن بنابر احتیاط، طواف سابق را تمام کند و نماز آن را نیز بخواند و دوباره آن ها را از سر گیرد. و اگر وقت تنگ شده و میترسد وقوف را درک نکند، بنابر اقوی مانند صورت دوم نیت خود را به حج اِفراد برگرداند.

چهارم: این که یقین دارد که در آینده نیز قدرت طواف با طهارت را ندارد؛ مثل این که میداند کاروان او فرصت نمی دهند که او تا زمان پاک شدن و انجام طواف در مکه بماند. در این صورت باید برای طواف و نماز آن نایب بگیرد و خودش باقی اعمال را بدون طهارت انجام دهد.

(مسأله 370) اگر زن با احرام عمره تمتّع وارد مکه شد و با این که فرصت طواف و سایر اعمال را داشت عمدا و بدون عذر تأخیر انداخت تا این که حائض شد و وقت هم تنگ شده است، در این صورت بنابر احتیاط واجب، نیت خود را به حج اِفراد برگرداند و پس از حج یک عمره مفرده بجا آورد و بنابر احتیاط در سال آینده نیز حج را اعاده نماید.

سوم از شرایط طواف، «پاک بودن بدن و لباس» است از خون و سایر نجاسات.

(مسأله 371) لباس و بدن طواف کننده باید از نجاسات پاک باشد، و طواف با بدن و یا لباس نجس، باطل است و بنابراحتیاط واجب از نجاستی که در نماز بخشیده شده است

ص: 128

مانند خون کمتر از درهم(1)

اجتناب شود ولی لباس های کوچک که پوشاننده عورت نیستند مانند جوراب و عرقچین و نیز در دست داشتن انگشتر نجس مشکلی ندارد.

و نیز حمل اشیاء متنجس در جیب و یا ساک و همیان همراه، مانعی ندارد.

(مسأله 372) اگر شستن خون زخم و دمل مشقت و حرج داشته باشد و تأخیر طواف هم میسر نیست، طواف با آن مانعی ندارد. ولی اگر تأخیر طواف ممکن است و وقت تنگ نیست، یا این که شستن آن مشقت ندارد و یا لباس را میتواند عوض نماید، با آن طواف نکند.

(مسأله 373) اگر بعد از طواف، یقین کند بدن یا لباس او در حال طواف نجس بوده است و سابقا آن را نمی دانسته، طواف او صحیح است. و نیاز به اعاده ندارد و همچنین است نماز طواف اگر نمی دانسته است که بدن و یا لباس او نجس بوده و بعد از نماز بفهمد.

(مسأله 374) اگر نجس بودن بدن یا لباس را میدانست ولی فراموش کرد و پس از طواف یا در بین آن یادش آمد، طواف او صحیح است ولی بنابر احتیاط آن را اعاده نماید ولی اگر بعد از نماز طواف یادش بیاید که بدن و لباس او نجس بوده است، باید با بدن و لباس پاک نماز را اعاده نماید.

(مسأله375) اگر در پاکی بدن یا لباس خود شک داشته باشد، پس اگر حالت گذشته آن نجاست بوده باید بنا گذارد بر نجاست آن، و آن را تطهیر نماید؛ و اگر حالت گذشته را نمی داند، یا میداند که پاک بوده میتواند بنابر طهارت گذارد و شستن آن لازم نیست.

ص: 129


1- .[1] اندازه ی درهم تقریباً به اندازه ی بند انگشت شست افراد متعارف یا دو ریالی های سابق است.

(مسأله 376) اگر در بین طواف نجاستی بر بدن یا لباس عارض شود، اگر می داند که می تواند در فاصله ای کوتاه، آن را پاک کند، باید طواف را از همان جا قطع کند و پس از شستن یا عوض کردن لباس از همان جا ادامه دهد؛ به شرط این که موالات عرفی(1)به هم نخورد. و اگر موالات به هم میخورد، در این صورت اگر بعد از شوط چهارم باشد طواف را از همان جا ادامه دهد و اعاده آن لازم نیست، هر چند خوب است؛ و اگر پیش از تمام شدن شوط چهارم باشد، در این صورت پس از تمام کردن طواف بنابر احتیاط آن را از سر گیرد. و نیز اگر نجاستی را ببیند و احتمال دهد که الان عارض شده باشد، اگر بعد از شوط چهارم باشد طواف را ادامه دهد و طواف او صحیح است و اگر قبل از شوط چهارم باشد، باید پس از تمام شدن طواف بنابراحتیاط آن را از سر گیرد.

(مسأله 377) اگر در بین طواف، نجاستی را بر بدن یا لباس ببیند و یقین کند که از اول بوده است، باید طواف را از همان جا قطع کند و پس از شستن یا عوض کردن لباس، آن را تمام کند و نماز آن را نیز بخواند و بنابر احتیاط، دوباره آن طواف را با نماز از سر گیرد؛ بخصوص اگر پیش از تمام شدن شوط چهارم باشد، یا شستن آن طول بکشد به گونه ای که موالات عرفی به هم بخورد.

چهارم از شرایط طواف «ختنه» است در مردها؛ و این شرط در زنها نیست.

(مسأله 378) مرد اگر ختنه نشده باشد، طوافش باطل است؛ مگر این که ختنه شده به دنیا آمده باشد. همچنین است در بچه ممیزی که خودش احرام و طواف را انجام

ص: 130


1- . «موالات عرفی» یعنی پی در پی بودن مجموعة عمل از نظر عرف، به گونه ای که فاصلة مجموعة طواف پیش از شستن و پس از آن به نحوی نباشد که در عرف بگویند دو عمل است.

میدهد. بلکه بنابر احتیاط این شرط در بچه غیر ممیزی که او را طواف میدهند نیز باید رعایت شود؛ وگرنه صحت طواف و حلال شدن زن بر او محل اشکال است، مگر این که او را ختنه کنند و طواف دهند یا پس از بزرگ شدن، ختنه کند و طواف را بجا آورد و در صورت عدم امکان نایب بگیرد.

(مسأله 379) اگر مرد ختنه نشده مستطیع گردد، اگر میتواند باید ختنه شود و به حج برسد؛ و اگر وقت برای ختنه نیست در سال بعد به حج برود. و اگر به طور کلی ختنه برای او ضرر یا خطر دارد باید عمره و حج را بجا آورد، و لکن بنابر احتیاط واجب، هم خودش طواف و نماز آن را بجا آورد و هم برای طواف نایب بگیرد و پس از طواف نایب، خودش نیز نماز طواف را بجا آورد.

پنجم از شرایط طواف بنابر مشهور «پوشاندن عورت» است.

(مسأله 380) اگر در حال طواف عورت خود را نپوشاند صحت طواف او محل اشکال است؛ همچنین است اگر با پوشش غصبی آن را بپوشاند. و بنابر احتیاط، طواف کننده می بایست همة شرایط لباس نمازگزار را در لباس خود رعایت کند.

واجبات طواف

در طواف چند چیز واجب است:

اول و دوم: این که طواف از حجرالاسود شروع شود و به حجرالاسود نیز ختم شود.

(مسأله 381) باید به گونه ای طواف کند که در عرف بگویند از حجرالاسود شروع کرد و هفت دور طواف نمود و به آن ختم کرد. و سعی کند دقتهای ناشی از وسوسه را

ص: 131

در آن راه ندهد که علاوه بر زنندگی، چه بسا موجب اشکال هم خواهد شد.

و لازم نیست در آخر هر شوط بایستد و جلو و عقب برود و قصد شوط بعد نماید؛ بلکه در شوطهای بعد میتواند بدون توقف دور بزند تا هفت شوط تمام شود. و بنابر احتیاط به گونه ای شروع کند که در اول طواف، همه بدن او از برابر همه حجرالاسود عبور نماید. و اگر از باب مقدمه علمیه(1)مقدار خیلی کمی از پیش شروع کند به قصد این که از اول حجرالاسود طواف باشد کافی است. و در آخر نیز سعی کند از حجرالاسود عبور کند تا برابر نقطه شروع جزء طواف باشد به گونه ای که از هفت شوط نه زیادتر طواف کرده باشد و نه کمتر.

سوم از واجبات طواف: طواف کننده خانه کعبه را در همه شوطها در طرف چپ خود قرار دهد.

(مسأله 382) طواف باید به نحو متعارف باشد و از دقتهای ناشی از وسوسه اجتناب شود؛ بلکه به صورتی طواف کند که در عرف بگویند در حال طواف است و خانه کعبه را در طرف چپ خود قرار داده است. و اگر به طور طبیعی در گذشتن از مقابل ارکان(2)و طواف دور حجر اسماعیل علیه السلام مقداری شانه او از برابر کعبه منحرف شود مانعی ندارد. بر

ص: 132


1- . «مقدمه ی علمیّه» یعنی کاری که مقدمةً انجام می شود به منظور علم و اطمینان پیدا کردن به این که به وظیفه عمل شده است.
2- .کعبه چهار رکن دارد: الف رکن جنوب شرقی که «حجرالاسود» بر آن نصب شده و «رکن حَجَر» نیز نامیده می شود. ب رکن شمال شرقی که به «رکن عراقی«معروف است؛ از درب کعبه گذشته نرسیده به حجر اسماعیل واقع شده است. ج رکن شمال غربی که به «رکن شامی» معروف است؛ پس از حجر اسماعیل قرار دارد. د رکن جنوب غربی که به «رکن یمانی» معروف است؛ پیش از حجر الاسود نرسیده به آن قرار دارد.

حسب بعضی از روایات پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در حالی که بر شتر خود سوار بودند طواف کردند و در این حال قهرا شانه از خانه کعبه منحرف میشود. ولی اگر در قسمتی از طواف خود برای بوسیدن ارکان عمدا رو به کعبه کرد یا برای انجام کاری پشت به کعبه کرد یا در اثر فشار جمعیت به طور کلی از مسیر عادی منحرف شد، آن مقدار از طواف را حساب نکند و طواف خود را از قبل آن ادامه دهد.

(مسأله 383) گاهی دیده میشود بعضی از افراد برای احتیاط در امر طواف، دیگری را وادار میکند که او را طواف دهد و خود را در اختیار او قرار میدهد و به او تکیه میکند به نحوی که اراده را از خود سلب کرده و آن شخص او را با فشار با خود میبرد. این گونه طواف باطل است؛ و اگر فرضا طواف نساء را به این نحو بجا آورده باشد همسرش بر او حلال نشده است.

(مسأله 384) اگر در اثر کثرت جمعیت، انسان را بدون اختیار با خود ببرند به نحوی که حرکت انسان به اختیار و اراده خودش نباشد، این مقدار از طواف صحیح نیست و باید این مقدار را از سر بگیرد؛ هر چند شانه چپ او از کعبه منحرف نشده باشد.

(مسأله 385) انسان در حال طواف میتواند آهسته برود،

و میتواند تند برود و یا بدود، و میتواند سواره طواف کند؛ ولی خوب است حرکت او به نحو متعارف باشد و به گونه ای طواف کند که دیگران را اذیت نکند.

چهارم از واجبات طواف: این که حجر اسماعیل علیه السلام را نیز دور بزند؛ بدین معنا که دور خانه کعبه و حجر بگردد. و

ص: 133

«حجر اسماعیل علیه السلام » محلی است متصل به خانه کعبه که مطابق اخبار وارده محل دفن حضرت اسماعیل علیه السلام و مادر او و جمعی از انبیاء علیه السلام است.

(مسأله 386) اگر در طواف داخل حجر اسماعیل علیه السلام شود و فقط به دور خانه کعبه بگردد، طواف او باطل است و باید آن را از سر گیرد. و اگر در بعضی از شوطها این کار را کند، بنابر اقوی کافی است همان شوط را از حجرالاسود تا حجرالاسود از سر گیرد و بنابر احتیاط طواف را دوباره به جا آورد.

(مسأله 387) اگر در بعضی از شوطها از روی دیوار حجر که دیوار کوتاهی است طواف کند، طواف او باطل است و باید آن شوط را دوباره انجام دهد و بنابر احتیاط در حال طواف دست خود را روی دیوار حجر نگذارد؛ ولی دست گذاشتن و تماس با سطح خارج دیوار حجر مانعی ندارد.

پنجم از واجبات طواف: این که طواف دور همه کعبه و خارج از خود کعبه واقع شود.

(مسأله 388) در قسمت پایین دیواره کعبه یک پیش آمدگی است که آن را «شاذروان» میگویند؛ و بنابر مشهور آن پیش آمدگی جزء خانه کعبه است و دیوار، عقبتر از آن بنا شده است. پس طواف کننده باید خارج از شاذروان طواف کند؛ و اگر در اثر کثرت جمعیت یا غیر آن روی شاذروان حرکت کند آن مقدار از طواف او باطل است و باید آن مقدار را از سر گیرد، و احتیاطاً پس از اتمام طواف، همه طواف را نیز اعاده نماید. و بنابر احتیاط در حال طواف، دست خود را روی شاذروان و یا دست خود را از سمت شاذروان به سمت دیوار کعبه دراز نکند زیرا در این صورت دست او وارد فضای کعبه شده است.

ص: 134

ششم از واجبات طواف: طواف کننده باید طواف را در محدوده مسجدالحرام و متصل به دیگر طواف کنندگان انجام دهد.

(مسأله 389) اگر پشت مقام ابراهیم علیه السلام طواف کنند، به طوری که مقام نیز در محدوده طواف واقع شود، طواف صحیح است و لازم نیست که تنها در شعاع بیست و شش ذراع و نیم(1) که فاصله میان کعبه و مقام ابراهیم(2)است طواف کند، بلکه در کنار دیگر طواف کنندگان و متصل به آن ها در هر فاصله ای در داخل مسجد الحرام طواف کند طواف او صحیح است و لازم نیست حتماً طواف میان کعبه و مقام ابراهیم علیه السلام باشد.

(مسأله 390) اگر طواف در صحن مسجد الحرام به علت ازدحام جمعیت مشکل باشد طواف کننده می تواند در طبقه اول و دوم مسجد به دور خانه کعبه طواف کند، و در این صورت اتصال معتبر به طواف کنندگان از طبقات بالا وجود دارد، به خصوص برای افراد معلول و عاجز که باید با وسیله ای مانند ویلچر و امثال آن طواف کنند، و اجازه طواف با وسایل مذکور در صحن مسجد داده نمی شود و در این صورت، نیاز نیست که نایب بگیرد تا از طرف او در صحن مسجد طواف کند، و اگر طبقات بالا مانند پشت بام از سطح بام کعبه بلندتر است و این قبیل افراد ناچار باشند در آن جا طواف کنند، طواف صحیح است و گرفتن نایب برای طواف در صحن یا طبقات پایین تر که سطح آن ها از بام مسجد کوتاه تر است مبنی بر احتیاط است.

ص: 135


1- . «یک ذراع» تقریباً حدود نیم متر است.
2- . سنگی است در فاصله «13» متری از کعبه بین شرق و شمال آن که در جایگاه مخصوصی قرار دارد و گفته میشود حضرت ابراهیم علیه السلام هنگام ساختن کعبه، روی آن میایستادند و یا روی آن نماز میخواندند.

هفتم از واجبات طواف: طواف در هفت شوط کامل بدون زیاده و نقیصه انجام شود.

هشتم از واجبات طواف: شوط های طواف باید متوالیاً و پشت سر هم انجام شود به طوری که مجموع آن، عمل واحد شمرده شود، پس نباید بین شوطها و اجزای آن ها فاصله زیاد پیدا شود، مگر در موارد خاصی که استثنا شده است.

(مسأله 391) اگر از اول عمدا نیت کند که کمتر از هفت شوط یا بیشتر طواف کند طوافش باطل است؛ هر چند بالاخره هفت شوط بجا آورد. و اگر از روی ندانستن مسأله یا سهو و یا غفلت، نیتِ کمتر یا بیشتر کند هر چند بالاخره هفت شوط انجام دهد بنابراحتیاط، طواف را اعاده کند.

(مسأله 392) اگر در بین طواف از نیت هفت شوط برگردد و نیت کند طواف را کمتر یا بیشتر از هفت شوط انجام دهد، هر چه را با این نیت بجا آورده باطل است و باید آن را اعاده نماید. و اگر موالات عرفی به هم خورده یا با این نیت زیادتر بجا آورده، طواف باطل است و باید آن را از سر گیرد.

بقیه مسائل زیاد کردن طواف

(مسأله 393) اگر بعد از تمام شدن هفت شوط نیت کند یک شوط دیگر زیاد کند که طواف او هشت شوط باشد و این کار را انجام دهد، بنابر اقوی طواف او باطل میشود.

(مسأله394) اگر از اول یا در بین طواف نیت کند که هفت شوط طواف کند و پس از آن یک دور بدون قصد طواف برای تماشا یا تبرک یا پیدا کردن کسی مثلا بگردد طواف او صحیح است.

ص: 136

(مسأله395) اگر در اثر ندانستن مسأله گمان کرد همین طور که هفت شوط طواف شرعی است یک شوط هم طواف شرعی مستحب است، پس از اول یا در بین نیت کرد هشت شوط طواف کند که هفت شوط آن طواف واجب باشد و یک شوط آن طواف مستحب جداگانه باشد، هفت شوط طواف او صحیح است.

(مسأله396) بنابر احتیاط واجب «قِران» در طواف، جایز نیست، یعنی جایز نیست پس از اتمام طواف واجب، بدون این که نماز طواف فاصله شود یک طواف دیگر بجا آورد. ولی در طواف مستحبی مانعی ندارد؛ پس جایز است چند طواف مستحبی به دنبال هم بجا آورد و بعد نمازهای آن ها را بخواند، هر چند بنابر مشهور کراهت دارد.

(مسأله397) اگر در طواف واجب از اوّل قصد او این باشد که بعد از تمام شدن هفت شوط و قبل از به جا آوردن نماز طواف، طواف دیگری انجام دهد، بنابر احتیاط واجب، طواف او باطل است و باید آن را اعاده نماید.

و اگر در بین طواف نیت کند که بعد از تمام شدن طواف و قبل از نماز طواف، طواف دیگری انجام، باید از همان جا طواف خود را قطع کند، و آن را از ابتدا، با نیت صحیح انجام دهد و اگر بعد از تمام شدن طواف واجب قصد طواف دیگری کند و آن را به جا آورد، طواف او صحیح است ولی بنابر احتیاط آن را اعاده کند.

(مسأله398) اگر از روی سهو و غفلت، بر هفت شوط اضافه نمود، اگر مقدار زیاده، کمتر از یک شوط است آن را رها کند و بنابر مشهور و اقوی طواف او صحیح است؛ و اگر مقدار زیاده یک شوط یا بیشتر است بنابر احتیاط،

ص: 137

طواف را ادامه دهد تا چهارده شوط شود به قصد قربت مطلقه(1)، یعنی قصد وجوب یا استحباب نکند؛ و بعد دو رکعت نماز طواف به قصد طواف واجب بجا آورد بدون این که معین کند که «واجب»، طواف اول است یا دوم، و دو رکعت دیگر بعد از سعی صفا و مروه بجا آورد.

مسائل کم کردن از طواف یا قطع طواف

(مسأله399) قطع کردن طواف مستحب هر چند بدون عذر باشد مانعی ندارد و در طواف واجب بنابر احتیاط در غیر صورت ضرورت، طواف خود را قطع نکند.

(مسأله400) اگر در بین طواف، عمدا آن را رها کرد، پس اگر منافی طواف را بجا نیاورده و موالات عرفی آن نیز به هم نخورده است میتواند همان طواف را تمام کند و طواف او صحیح است.

و اگر منافی طواف را بجا آورده یا موالات عرفی آن به هم خورده است، پس اگر پیش از نصف بوده طواف او باطل است و باید آن را از سر گیرد؛ و اگر بعد از نصف بوده بنابر احتیاط آن را تمام کند و دوباره از سر گیرد.

(مسأله401) اگر طواف کننده در بین طواف خسته شد میتواند در محل طواف به مقداری که موالات عرفی طواف

به هم نخورد استراحت کند و بعد طواف را ادامه دهد.

(مسأله402) اگر در بین طواف واجب، عمدا آن را رها کند و داخل کعبه معظمه شود، پس اگر پیش از نصف طواف باشد طواف او باطل میشود و باید آن را از سر گیرد. و اگر پس از نصف باشد بنابر احتیاط، آن را تمام کند و نماز آن را نیز بخواند؛ ولی دوباره طواف و نماز را از سر گیرد.

ص: 138


1- .[1] قصد نزدیک شدن و تقرب به خدای متعال بدون قصد واجب یا مستحب بودن عمل.

(مسأله403) اگر از روی سهو و فراموشی، مقداری از طواف واجب را ترک کرد و پیش از خارج شدن از مَطاف(1) و به هم خوردن موالات عرفی و حادث شدن منافیات طواف یادش آمد، میتواند آن را تمام کند و طواف او صحیح است.

و اگر از مطاف به طور کلی خارج شده یا موالات عرفی آن به هم خورده است یا بعضی از منافیات طواف، حادث شده مسأله چند صورت خواهد داشت:

اول: اگر مقدار باقیمانده، یک شوط یا کمتر باشد؛ در این صورت پس از این که یادش آمد باید باقیمانده را بجا آورد و طواف او صحیح است. و اگر خودش نمی تواند مثل این که به وطن برگشته است باید برای همان باقیمانده، نایب بگیرد.

دوم: اگر مقدار باقیمانده بیشتر از یک شوط باشد ولی چهار شوط را تمام کرده باشد؛ این صورت نیز بنابر اقوی مثل صورت اول است. ولی بنابر احتیاط پس از تمام کردن طواف سابق، همه طواف را نیز از سر گیرد.

سوم: این که بیش از نصف طواف را بجا آورده باشد ولی چهار شوط را تمام نکرده باشد؛ در این صورت پس از این که یادش آمد بنابر احتیاط واجب، طواف سابق را تمام کند و پس از نماز آن، دوباره طواف و نماز آن را از سر گیرد.

چهارم: این که کمتر از نصف طواف را بجا آورده باشد؛ در این صورت بنابر مشهور، طواف او باطل است؛ ولی بنابر احتیاط مانند صورت سوم عمل نماید. و در همه این صور اگر به وطن برگشته و برگشتن به مکه برای او مشقت دارد برای خود نایب بگیرد.

ص: 139


1- . «مطاف» محدوده ی معیّنی است که باید طواف در آن واقع شود.

(مسأله404) اگر در بین سعی صفا و مروه متوجه شود که مقداری از طواف را ترک کرده است بنابر احتیاط نسبت به طواف مانند مسأله پیش عمل نماید، و نسبت به سعی بنابر احتیاط آن را تمام کند و دوباره بجا آورد. مگر این که توجه او به نقص طواف بعد از انجام چهار شوط از طواف و چهار شوط از سعی باشد که در این صورت پس از اتمام طواف و اعاده آن بنابر احتیاط، اتمام سعی کافی است.

(مسأله405) اگر در بین طواف، مریض شود به گونه ای که نمی تواند طواف را هر چند با کمک دیگران ادامه دهد، پس اگر بعد از تمام شدن شوط چهارم باشد بنابر احتیاط برای تمام کردن آن نایب بگیرد؛ و اگر در مکه حالش خوب شد خودش نیز باقیمانده را بجا آورد، و بهتر است همه طواف را نیز از سر گیرد.

و اگر پیش از نصف باشد طواف او باطل میشود. پس اگر در آینده بتواند باید خودش آن را بجا آورد، هر چند دیگران او را طواف دهند؛ و اگر نتواند باید نایب بگیرد.

و اگر بعد از نصف و پیش از تمام شدن شوط چهارم باشد بنابر احتیاط، مانند صورت اول عمل کند و بعد نیز طواف را از سر گیرد؛ و اگر نمی تواند نایب بگیرد.

(مسأله406) قطع کردن طواف برای انجام کارهای ضروری مربوط به خود یا دیگران مانعی ندارد؛ بلکه در اخبار وارده نسبت به قطع طواف برای انجام خواسته های مؤمنین ترغیب و تشویق نیز شده است.

پس اگر طواف مستحب باشد در هر صورت میتواند از جایی که قطع کرده ادامه دهد. و اگر طواف واجب باشد، پس اگر از محل طواف خارج نشده و موالات عرفی نیز به هم نخورده است میتواند طواف سابق را ادامه دهد و

ص: 140

صحیح است؛ و اگر موالات عرفی به هم خورده است در مسأله چند صورت است:

اول: این که بعد از شوط چهارم قطع شده باشد؛ در این

صورت باید طواف گذشته را ادامه دهد و صحیح است.

دوم: این که بعد از نصف طواف و پیش از تمام شدن شوط چهارم باشد؛ در این صورت احتیاط کند، یعنی طواف گذشته را تمام کند و بعد آن را از سر گیرد.

سوم: این که پیش از نصف باشد در این صورت طواف او باطل شده و باید آن را از سر گیرد.

(مسأله407) اگر در بین طواف واجب وقت نماز واجب تنگ شود، واجب است طواف را قطع کند و نماز را بخواند. پس اگر بعد از شوط چهارم طواف بوده همان طواف را تمام کند؛ و اگر پیش از تمام شدن شوط چهارم بوده، بنابر احتیاط، طواف را تمام کند و نماز آن را بخواند و دوباره آن را از سر گیرد. و نیز جایز بلکه مستحب است برای درک جماعت یا فضیلت وقت، طواف واجب را قطع کند و پس از نماز مطابق دستور فوق عمل نماید.

مسائل شک در طواف

(مسأله408) در چند مورد طواف کننده به شک خود اعتنا نمی کند و حکم به صحت طواف او میشود:

اول: اگر بعد از فراغت از هفت شوط شک کند که آیا طواف را صحیح انجام داده یا نه؛ مثلا احتمال بدهد از طرف راست دور زده باشد، یا در حال طواف محدث(1)بوده، یا از داخل حجر اسماعیل علیه السلام طواف کرده باشد.

ص: 141


1- . کسی است که کاری که موجب وضو یا غسل باشد انجام داده.

دوم: اگر بعد از فراغت از طواف و وارد شدن در واجب دیگری مثل نماز طواف یا سعی در عدد شوطها شک کند؛ به شرط این که یک طرف احتمال او، هفت شوط باشد، مثلا شک کند که آیا هفت شوط بجا آورده یا کمتر یا بیشتر. ولی اگر از طواف منصرف شده و هنوز وارد واجب دیگری نشده در عدد شوطها شک کند و احتمال نقیصه در میان باشد، احوط اعاده آن است.

سوم: اگر در آخر شوط باشد و یقین دارد که هفت شوط کامل طواف کرده ولی نسبت به زیاده شک کند و احتمال بدهد که یک شوط یا بیشتر اضافه کرده باشد.

چهارم: کسی که کثیرالشک و خارج از متعارف باشد؛ و خوب است چنین شخصی دیگری را وادار کند تا مراقب طواف او باشد و عدد شوطها را حفظ کند.

(مسأله409) در چند صورت شک در طواف، موجب بطلان طواف است و باید آن را از سر گیرد؛ و جامع همه آن ها این است که هفت شوط قطعی نشده باشد و احتمال نقیصه در بین باشد:

اول: اگر همه اطراف احتمال، کمتر از هفت باشد؛ مثل این که شک بین سه و چهار، یا چهار و پنج، یا پنج و شش باشد.

دوم: اگر پیش از فراغت از طواف، بین هفت و کمتر شک کند.

سوم: اگر بین کمتر از هفت و بیشتر از هفت شک کند، مثلا شک کند آیا شش شوط بجا آورده یا هشت شوط.

چهارم: اگر بین هفت و کمتر و زیادتر شک کند و هنوز از طواف، منصرف نشده باشد.

ص: 142

پنجم: اگر پیش از رسیدن به حجرالاسود و تمام شدن شوط، بین هفت و بیشتر شک کند.

(مسأله410) «گمان» در عدد شوطها و در شرایط طواف معتبر نیست و حکم شک را دارد.

و تنها اگر بعد از دقت و وثوق و یا اطمینان به یک طرف شک پیدا کرد بنا بر آن بگذارد، و مقدار نقیصیه را به جا آورد.

(مسأله411) اگر در طواف مستحب در عدد شوطها شک کند، بنابر کمتر گذارد و طواف او صحیح است.

(مسأله412) اگر رفیق انسان که مورد اعتماد است به عدد شوطها یقین دارد اعتماد بر شمارش او کافی است.

مسائل متفرقه طواف

(مسأله413) اگر در بین سعی صفا و مروه یادش آید که طواف را بجا نیاورده یا طوافش باطل بوده است، باید سعی را رها کند و طواف و نماز آن را بجا آورد و پس از آن ها سعی را از سر گیرد. و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر پس از تمام شدن سعی یادش آید که طواف را بجا نیاورده یا باطل بوده، پس از طواف و نماز آن، سعی را دوباره بجا آورد.

(مسأله414) اگر طواف کننده، مریض یا کودکی را به دوش گرفت تا طوافش دهد میتواند برای خودش نیز قصد طواف کند؛ و طواف هر دو صحیح است.

(مسأله415) در حال طواف تکلم کردن، خندیدن، شعر خواندن و مانند این ها اشکال ندارد؛ ولی در طواف واجب کراهت دارد. بلکه سزاوار است در هر طوافی مشغول دعا و ذکر خداوند و تلاوت قرآن باشد.

(مسأله416) آب خوردن در حال طواف مانعی ندارد.

ص: 143

(مسأله417) لازم نیست در حال طواف روی طواف کننده به طرف جلو باشد؛ بلکه جایز است به طرف چپ یا راست بلکه عقب نگاه کند یا صورت خود را به طرف راست یا چپ بگرداند؛ و میتواند طواف را رها کند و خانه کعبه را ببوسد و برگردد و از همان جا طواف کند. ولی چنان که گذشت در حال طواف باید شانه چپ او عرفا به طرف کعبه باشد، و لکن از دقتهای عامیانه ناشی از وسوسه باید اجتناب شود.

(مسأله418) هر گاه در حال طواف در قسمتی از آن اشکالی پیش آمد مثل این که او را بی اختیار به جلو ببرند یا در اثر کثرت و فشار جمعیت، پشت یا رو به کعبه شد و قسمتی از طواف به این صورت انجام شد باید همان قسمت را از سر گیرد؛ و در صورت شک، کمی از پیش شروع کند و قصد کند آن چه واقعا طواف نشده طواف باشد.

و اگر نمی تواند برگردد میتواند بدون قصد طواف با جمعیت تا جایی که از آن جا باید طواف را انجام دهد دور بزند و از آن جا قصد طواف کند. و اگر کثرت جمعیت او را نمی برد بلکه سبب میشود به اختیار خودش تندتر یا کندتر راه برود طواف او صحیح است و اعاده آن لازم نیست.

آداب و مستحبات طواف

(مسأله419) 1 مستحب است در حال طواف بگوید:

«أللَّهُمَّ إنِّی أسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی یمْشی بِهِ عَلی طَلَلِ الْماءِ کَما یمْشی بِهِ عَلی جُدَدِ الأَرْضِ وَأسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الّذِی یهْتَزُّ لَهُ عَرْشُکَ وَأسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی تَهْتَزُّ لَهُ اَقْدامُ مَلائِکَتِکَ وَأسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی دَعاکَ بِهِ مُوسی مِنْ جانِبِ الطُورِ

ص: 144

فاسْتَجَبْتَ لَهُ وَألْقَیتَ عَلَیهِ مَحَبَّةً مِنْکَ وَأسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الّذی غَفَرْتَ بِهِ لِمُحَمَّد صلی الله علیه و آله ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَما تَأخَّرَ وأتْمَمْتَ عَلَیهِ نِعْمَتَکَ أنْ تَفْعَلَ بِی کَذا وَکَذا»(1).

و به جای «کذا و کذا» حاجات خود را بطلبد.

2 و نیز در حال طواف بگوید: «أللَّهُمَّ إنِّی إلَیکَ فَقِیرٌ وَإنِّی خائِفٌ مُسْتَجِیرٌ فَلا تُغَیّرْ جِسْمِی وَلا تُبَدِّلْ إسْمِی».

3 و هر وقت به در خانه کعبه میرسد صلوات بر پیغمبر و آل او بفرستد و این دعا را بخواند:

«سائِلُکَ، فَقِیرُکَ، مِسْکِینُکَ بِبابِکَ، فَتَصَدَّقْ عَلَیهِ بِالْجَنَّةِ، ألَّلهُمَّ الْبَیتُ بَیتُکَ وَالْحَرَمُ حَرَمُکَ وَالْعَبْدُ عَبْدُکَ وَهذا مَقامُ الْعائِذِ بِکَ الْمُسْتَجِیرِ بِکَ مِنَ النَّارِ فَأعْتِقْنِی وَوَالِدَیّ وَأهْلِی وَوُلْدِی وَإخْوانِی الْمُؤْمِنِینَ مِنَ النَّارِ یا جَوادُ یا کَریمُ»(2).

4 و وقتی که به حجر اسماعیل علیه السلام رسید، پیش از رسیدن به ناودان سر را بلند کند و در حال نگاه به ناودان بگوید:

«أللَّهُمَّ أدْخِلْنِی الْجَنَّةَ وَأجِرْنِی مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِکَ

وَعافِنِی مِنَ السُّقْمِ وَأوْسِعْ عَلَیّ مِنَ الرِّزْقِ الْحَلالِ وَادْرَأْ عَنِّی شَرَّ فَسَقَةِ الجِنِّ وَالاْنْسِ وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ».

5 و وقتی که از حجر اسماعیل علیه السلام گذشت و به پشت کعبه رسید بگوید: «یا ذَا الْمَنِّ وَالطَّوْلِ یاذَا الْجُودِ وَالْکَرَمِ إنَّ عَمَلِی ضَعِیفٌ فَضاعِفْهُ لِی وَتَقَبَّلْهُ مِنِّی إنَّکَ أنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ».

6 و وقتی که به رکن یمانی رسید دست بلند کند و بگوید:

«یا أللهُ یا وَلِیّ الْعافِیةِ وَخَالِقَ الْعافِیةِ

وَرَازِقَ الْعافِیةِ وَالْمُنْعِمُ بِالْعافِیةِ وَالْمَنّانُ بِالعافِیةِ

والمُتَفَضِّلُ بِالْعافِیةِ عَلَیَّ وَعَلی جَمِیعِ خَلْقِکَ

ص: 145


1- . الکافی، ج 4، ص 406؛ وسایل الشیعة، ج13، ص333، الباب 20 من ابواب الطواف1.
2- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 319.

یا رَحْمنَ الدُّنْیا وَالآخِرَةِ وَرَحیمَهُما صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَارْزُقْنَا الْعافِیةَ و دَوامَ الْعافِیةِ وَتَمامَ الْعافِیةِ وَشُکْرَ الْعافِیةِ فی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ یا أرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»(1).

7 و در بین رکن یمانی و حجرالاسود بگوید: «رَبَّنا آتِنا فی الدُّنیا حَسَنَةً وَفِی الاْخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا عَذابَ النَّارِ».

8 و در شوط هفتم وقتی که به مستجار که نزدیک رکن یمانی و مقابل در کعبه است رسید دو دست خود را بر دیوار کعبه بگشاید و شکم و صورت خود را به کعبه بچسباند و بگوید: «أللَّهُمَّ الْبَیتُ بَیتُکَ وَالْعَبْدُ عَبْدُکَ وَهذا مَکانُ الْعائِذِ بِکَ مِنَ النَّار».

پس از آن به گناهان خود اعتراف کند؛ زیرا هر بنده مؤمنی در این مکان به گناهان خود اعتراف کند و طلب آمرزش نماید، خدای منان گناهان او را میآمرزد، ان شاء الله تعالی؛ پس بگوید: «أللَّهُمَّ مِنْ قِبَلِکَ الرَّوْحُ وَالْفَرَجُ وَالْعافِیةُ. أللَّهُمَّ إنَّ عَمَلِی ضَعیفٌ فَضاعِفْهُ لِی وَاغْفِرْ لی مَا اطَّلَعْتَ عَلَیهِ مِنِّی وَخَفِی عَلی خَلْقِکَ أسْتَجِیرُ بِاللهِ مِنَ النَّارِ».

پس از آن پناه ببرد به خدا از آتش جهنم، و آن چه میخواهد دعا کند.

9 رکن یمانی را استلام کند، یعنی ببوسد یا لمس کند

و خود را به حجرالاسود برساند و طواف را تمام کند و بگوید: «أللَّهُمَّ قَنِّعْنِی بِما رَزَقْتَنی وَبارِکْ لِی فِیما آتَیتَنی»(2).

ص: 146


1- . عیون أخبار الرضا علیه السلام ، ج1، ص19، ح37؛ وسائل الشیعة، ج13، ص335 و 336، الباب «20» من«ابواب الطواف»، حدیث 7.
2- . من لایحضره الفقیه، ج 2، ص 317؛ وسائل الشیعة، ج13، ص 347، الباب «26» من«ابواب الطواف»، حدیث 9.

10 و مستحب است در هر شوط، ستونهای چهارگانه کعبه و نیز حجرالاسود را استلام کند و یا به آن اشاره نماید.

11 و در وقت استلام حجرالاسود(1)بگوید: «أللهم أمانَتی أدَّیتُها وَمِیثاقی تَعاهَدْتُهُ لِتَشْهَدَ لِی بِالْمُوافاةِ».

فصل سوم - نماز طواف

اشاره

چهارم از واجبات عمره تمتّع، «نماز طواف» است.

(مسأله420) واجب

است بعد از تمام شدن طواف واجب، دو رکعت نماز مانند نماز صبح به قصد نماز طواف بخواند؛ خواه طواف عمره باشد یا طواف حج یا طواف نساء.

(مسأله421) واجب

است پس از تمام شدن طواف واجب، نماز طواف را بدون فاصله عرفی بخواند؛ و نباید عمدا آن را تأخیر اندازد.

(مسأله422) نماز طواف واجب را باید محاذی مقام ابراهیم علیه السلام و حتی المقدور نزدیک به آن بخواند؛ به نحوی که مقام در جلوی او قرار گیرد و لازم نیست در صورت ازدحام جمعیت نزدیک مقام نماز بخواند و مزاحم طواف کنندگان باشد، بلکه اگر نماز محاذی مقام ابراهیم و در هر جای مسجد الحرام خوانده شود صحیح است، ولی اگر خواندن نماز نزدیکتر به مقام ممکن است و مزاحم طواف کنندگان نیست سعی کند حتی المقدور نماز نزدیک تر به مقام خوانده شود. و در نماز طواف مستحب، لازم نیست محاذی مقام باشد و هر جای مسجد خوانده شود کافی است.

ص: 147


1- «استلام حجرالاسود«: یعنی دست کشیدن به حجرالاسود..[1]

(مسأله423) جایز است در نماز طواف پس از قرائت سوره حمد، هر سوره ای را که میخواهد بخواند؛ به جز سوره هایی که در آن ها سجده واجب است. ولی مستحب مؤکّد است در رکعت اول، سوره «قل هو الله احد» و در رکعت دوم، سوره «قل یا أیها الکافرون» را بخواند.

(مسأله424) نماز طواف را میتواند مانند نماز صبح بلند بخواند، و میتواند مانند نماز ظهر آهسته قرائت کند.

(مسأله425) اگر در رکعتهای نماز طواف شک کرد، نماز باطل میشود و باید آن را از سر بگیرد. و اگر در یکی از افعال یا اقوال آن شک کرد، پس اگر محل آن نگذشته است آن را بجا آورد؛ و اگر محل آن گذشته است به شک خود اعتنا نکند. و اگر در رکعتهای آن یا در افعال و اقوال آن به یک طرف اطمینان پیدا کرد به اطمینان خود عمل کند.

(مسأله426) اگر نماز طواف واجب را فراموش کند و در اثناء سعی یادش آید، باید برگردد و نماز را پشت مقام بخواند و سپس سعی را از محلی که قطع نموده تمام کند.

(مسأله427) اگر نماز طواف واجب را فراموش کرد و پس از عمره یا حج یادش آید، پس اگر هنوز در مکه است باید آن را در پشت مقام بجا آورد؛ همچنین است اگر از مکه خارج شده ولی میتواند به مکه برگردد و برای او مشقت ندارد. و لازم نیست سعی را اعاده نماید؛ هر چند خوب است. و اگر برگشتن به مکه برای او حرج و مشقت دارد هر جا هست هر چند در شهر خود آن را بخواند.

(مسأله428) در حکم فراموشی نماز است اگر در اثر ندانستن مسأله آن را نخوانده است، یا فهمید نمازی که خوانده باطل بوده است.

(مسأله429) اگر نماز طوافی را که فراموش کرده یا باطل بوده یا در اثر ندانستن مسأله نخوانده است پیش از خواندن آن از دنیا برود، ولیّ او باید آن را به جای او بخواند.

ص: 148

(مسأله430) اگر عمداً و با علم به مسأله، نماز طواف عمره یا حج را نخواند تا وقت تدارک آن بگذرد، در این صورت، عمره و یا حج او صحیح نیست و باید ضمن خواندن نماز ترک شده، عمره و یا حج را اعاده نماید.

(مسأله431) بر هر مکلف واجب است نماز خود و شرایط و واجبات و قرائت و ذکرهای واجب آن را به طور صحیح یاد بگیرد؛ مخصوصا کسی که میخواهد به حج برود. و اگر کوتاهی کند و نماز خود را تصحیح نکند، صحت عمره و حج او محل اشکال است؛ و قهراً در حلال شدن زن و سایر مُحرّمات احرام با اشکال مواجه میشود.

(مسأله432) نماز طواف را باید با قرائت صحیح و رعایت آداب و احکام لازم در نماز به جا آورد.

و اگر در قرائت شخص نمازگزار مشکلی باشد باید از قبل، قرائت خود را تصحیح کند و در صورتی که اصلاح قرائت برای او ممکن نیست و یا مشقت زیاد دارد، نماز را همان گونه که می تواند بخواند و کافی است، و بنابر احتیاط در این صورت سعی کند آن را به جماعت بخواند،و نایب هم بگیرد.

(مسأله433) نماز طواف را در همه وقت جایز است بخواند؛ مگر این که موجب فوت نماز واجب یومیه شود؛ پس در این صورت، ابتدا نماز یومیه را بخواند.

(مسأله434) اگر کسی نماز طواف واجب را در حجر اسماعیل علیه السلام بجا آورد و پس از نماز متوجه اشتباه خود شود باید نماز را در پشت مقام ابراهیم علیه السلام اعاده نماید.

(مسأله435) کسی که در عمره تمتّع بعد از طواف، وضویش باطل شده و خجالت کشیده که بگوید وضویش باطل شده و نمازش را بی وضو خوانده و بعد از آن سعی

ص: 149

و تقصیر را بجا آورده و از احرام خارج شده است، باید نماز طواف و سعی و تقصیر را اعاده نماید.

(مسأله436) خواندن نماز طواف به جماعت در حال اختیار، محل اشکال است؛ و در حال ضرورت نیز نباید به آن اکتفا کند.

(مسأله437) اگر بین طواف واجب و نماز آن، فاصلة زیادی بیندازد، هر چند گناه کرده است ولی لازم نیست طواف را از سر گیرد.

(مسأله438) اگر قرائت نماز او غلط بوده و غلط بودن آن را نمی دانسته ولی رکنهای نماز را بجا آورده و شرایط آن را نیز رعایت کرده است، اعاده نماز لازم نیست.

مستحبات نماز طواف

(مسأله439) 1 بر حسب فرموده شیخ صدوق; مستحب است بعد از نماز طواف، حمد و ثنای خدا را بجا آورد و صلوات بر پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و آل او بفرستد و از خدا بخواهد نماز او را قبول نماید و آن را آخرین عهد با خود قرار ندهد و سپس بگوید:

«اَلْحَمْدُللهِ بِمَحامِدِهِ کُلِّها عَلی نَعْمائِهِ کُلِّها حَتّی یَنْتَهِیَ ٱلْحَمْدُ إلی ما یحِبُّ وَیرْضی، أللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَقَبَّلْ مِنّی وَطَهِّرْ قَلْبِی وَزَکِّ عَمَلی».

2 پس بکوشد در دعا و خواهش قبولی اعمال.

3 و به روایتی دیگر پس از نماز بگوید:

ص: 150

«أللَّهُمَّ ارْحَمْنِی بِطَواعِیتی اِیّاکَ وَطَواعِیتی رَسُولِکَ صلی الله علیه و آله أللَّهُمَّ جَنِّبْنِی أنْ أتَعَدّی حُدُودَکَ وَاجْعَلْنِی مِمَّنْ یحِبُّکَ وَیحِبُّ رَسُولَکَ وَمَلائِکَتَکَ وَعِبادَکَ الْصّالِحِینَ».

4 و به روایتی دیگر حضرت امام صادق علیه السلام پس از نماز طواف به سجده رفتند و فرمودند:

«سَجَدَ وَجهِی لَکَ تَعَبُّداً وَرِقّاً لا إلهَ إلاّ أنْتَ حَقّاً حَقّاً الأوَّلُ قَبْلَ کُلِّ شَیء وَالاْخِرُ بَعْدَ کُلِّ شَیء وَها أنَا ذا بَینَ یدَیکَ ناصِیتی بِیدِکَ فاغْفِرْ لی إنَّهُ لایغْفِرُ الذَّنْبَ

الْعَظیمَ غَیرُکَ فَاغْفِرْ لِی فإنّی مُقِرٌّ بِذُنُوبی عَلی نَفْسی وَلا یدْفَعُ الذَّنْبَ الْعَظِیمَ غَیرُکَ».

پس از سجده روی آن حضرت از گریه چنان بود که گویا در آب فرو رفته باشد(1).

فصل چهارم - سعی بین صفا و مروه

اشاره

واجبات، شرایط، احکام و آداب آن سعی بین صفا و مروه:

پنجم از واجبات عمره تمتّع «سعی بین صفا و مروه» است.

(مسأله440) واجب است پس از نماز طواف، بین صفا و مروه که دو کوه معروفند، سَعیْ انجام دهد بدین نحو که از صفا برود به مروه و از مروه برگردد به صفا؛ و این عمل در حج و عمره مفرده نیز واجب است.

(مسأله441) سعی بین صفا و مروه باید هفت مرتبه باشد؛ و هر مرتبه را یک «شوط» مینامند. بدین نحو که از صفا

به مروه یک شوط است و از مروه به صفا نیز یک شوط.

(مسأله442) در سعی، واجب است که از کوه صفا شروع کند، و در پایانِ هفت شوط، به کوه مروه ختم میشود. پس اگر از مروه شروع کند، سعی باطل است و باید آن را از سر گیرد.

ص: 151


1- . قرب الإسناد، ص 40، ح 127؛ وسائل الشیعة، ج 13، ص 439، الباب 78 من أبواب الطواف، ح 2.

(مسأله443) بنابر احتیاط واجب، در سعی باید از اول کوه صفا، از پایین آن شروع کند و تا پایین کوه مروه ادامه دهد.

(مسأله444) در سعی، جایز است بدون عذر نیز بر حیوان یا دوچرخه و مانند آن سوار شود و به صورت سواره سعی انجام دهد؛ هر چند پیاده رفتن افضل است.

(مسأله445) واجب است رفت و برگشتِ بین صفا و مروه از راه متعارف باشد؛ و اگر فرضاً از داخل مسجدالحرام یا راهی دیگر به طرف مروه برود کافی نیست؛ ولی لازم نیست رفت و برگشت در یک خط مستقیم باشد و در زمان ما که محل سعی توسعه یافته است، سعی در این مسیرها مشکلی ندارد و کفایت می کند.

(مسأله446) واجب است هنگام رفتن به طرف مروه، متوجه مروه باشد و هنگام رفتن به طرف صفا متوجه صفا باشد. پس اگر عقب عقب برود یا پهلوی خود را به طرف صفا و مروه کند و راه برود، سعی باطل است ولی نگاه کردن به طرف راست یا چپ و احیاناً به پشت سر مانعی ندارد.

(مسأله447) سعی نیز مانند طواف از عبادات است و باید آن را به قصد قربت و با خلوص نیت برای خدا بجا آورد؛ و اگر به قصد ریا یا مقاصد دیگر آن را بجا آورد باطل است.

(مسأله448) در سعی، باید نیت کند که برای عمره تمتّع است یا حج و یا عمره مفرده.

(مسأله449) در سعی، پوشاندن عورت و پاک بودن بدن و لباس و طهارت از حدث معتبر نیست. پس میتواند

ص: 152

بدون وضو یا به حال جنابت یا حیض و یا نفاس سعی را بجا آورد؛ هر چند خوب است تا جایی که میتواند پاک و با وضو باشد.

(مسأله450) سعی نیز همانند طواف یکی از ارکان عمره و حج است. پس اگر عمدا آن را ترک کند تا زمانی که تدارک آن ممکن نباشد، عمره و حج او باطل است؛ هر چند از روی ندانستن مسأله باشد.

و اگر آن را فراموش کند، هر وقت یادش آمد باید آن را بجا آورد. و اگر برگشتن به مکه برای او حرج و مشقت دارد، باید برای خود نایب بگیرد تا سعی را به جای او بجا آورد؛ و عمره و حج او صحیح است.

(مسأله451) واجب است سعی را پس از طواف و نماز طواف بجا آورد؛ و اگر عمدا آن را پیش از طواف یا نماز طواف بجا آورد باید آن را بعد از نماز طواف از سر گیرد؛ و اگر از روی فراموشی، سعی را جلو بیندازد بنابر احتیاط واجب پس از طواف و نماز آن، سعی را اعاده نماید.

(مسأله452) اگر بیماری را به دوش بگیرد تا او را سعی دهد و برای خودش نیز نیت سعی نماید، سعی هر دو صحیح است.

(مسأله453) اگر کسی به هیچ گونه حتی سواره نتواند

سعی را بجا آورد باید نایب بگیرد تا سعی را به جای او بجا آورد؛ و عمره و حجش صحیح است.

(مسأله454) پس از نماز طواف لازم نیست فورا و بلا فاصله سعی را انجام دهد؛ بلکه میتواند به خاطر رفع خستگی یا گرمی هوا یا جهات دیگر تا شب همان روز تأخیر اندازد. هر چند احوط عدم تأخیر است؛ مگر به جهت عذر، از قبیل بیماری و مانند آن.

ص: 153

ولی تأخیر سعی تا روز بعد بدون عذر جایز نیست؛ و اگر تأخیر انداخت گناه کرده، لکن عمره و حج او صحیح است.

(مسأله455) بنابر احتیاط واجب باید موالات عرفی را در سعی رعایت کند و بین شوطهای آن و همچنین بین اجزای آن ها زیاد فاصله نیندازد؛ ولی به جهت استراحت و رفع خستگی میتواند مقدار کمی در پایین کوه صفا و یا مروه و یا در وسط راه بنشیند. چنان که اگر وقت نماز واجب روزانه داخل شود مانعی ندارد نماز را بخواند و بعد سعی را از محل قطع آن ادامه دهد؛ هر چند بهتر است اگر شوط چهارم را تمام نکرده پس از تمام کردن سعی سابق، همه آن را نیز از سر گیرد. و اگر وقت نماز واجب تنگ شده واجب است نماز را مقدم دارد.

(مسأله456) اگر مسیر مَسْعی یعنی مسیر بین صفا و مروه را چند طبقه کنند پس سعی هر طبقه ای که میان دو کوه واقع شده بنابر اقوی مانعی ندارد؛ هر چند احوط، سعی در همان راهی است که از قدیم متعارف بوده است. و اگر بالاتر از دو کوه واقع شده باشد سعی در آن جا محل اشکال است.

زیاد و کم کردن در سعی

(مسأله457) اگر عمداً زیادتر از هفت شوط سعی کند،

سعی او باطل است و باید از سر گیرد؛ نظیر آن چه در طواف گذشت. و اگر در اثر ندانستن مسأله زیاد کرده باشد مثل این که گمان میکرد در سعی باید رفت و برگشت را یک شوط حساب کند و در نتیجه چهارده شوط سعی کرده است بنابر اقوی سعی او صحیح است؛ یعنی هفت شوط اول سعی است و بقیه آن زیاده ای است که موجب بطلان نیست؛ هر چند احوط اعاده سعی است.

ص: 154

(مسأله458) اگر از روی اشتباه و فراموشی، زیادتر از هفت شوط سعی کرده است، سعی او صحیح است و زیاده را رها کند.

(مسأله459) اگر عمداً بعضی از شوطهای سعی را در عمره تمتّع ترک کند به نحوی که اگر بخواهد بجا آورد وقوف به عرفات را درک نمی کند، ظاهراً عمره و حج او باطل است؛ نظیر کسی که عمداً همه سعی را ترک کرده باشد. و بنابر احتیاط، نیت خود را به حج اِفراد بدل کند و پس از تمام کردن حج، یک عمره مفرده بجا آورد؛ ولی به آن ها اکتفا نکند و در سال بعد عمره و حج را اعاده نماید.

همچنین است بنابر احتیاط واجب اگر از روی ندانستن مسأله بعضی از شوطهای سعی را ترک کرده باشد و وقت تدارک آن گذشته باشد؛ مثل این که خیال میکرد سعی واجب پنج شوط است.

(مسأله460) اگر از روی فراموشی، بعضی از شوطهای سعی را ترک کرده است، پس اگر چهار شوط آن را بجا آورده باشد هر وقت یادش آمد باقیمانده را بجا آورد و عمره و حج او صحیح است؛ و اگر بعد از ذیحجه یادش آمد بنابر احتیاط، همه سعی را نیز از سر گیرد. و اگر به وطن خود برگشته و برگشتن به مکه برای او حرج و مشقت دارد، باید نایب بگیرد تا به جای او بجا آورد؛ و بنابر احتیاط، نایب پس از انجام باقیمانده، همه سعی را نیز اعاده نماید.

و اگر کمتر از چهار شوط را بجا آورده است، بنابر احتیاط، باقیمانده را بجا آورد و همه سعی را نیز از سر گیرد؛ و اگر برای او حرج و مشقت دارد نایب بگیرد تا نایب هم باقیمانده را بجا آورد و هم سعی را از سر گیرد.

(مسأله461) اگر از روی فراموشی بعضی از شوطهای سعی را ترک کرد و به گمان این که سعی را تمام کرده

ص: 155

ناخن گرفت یا از موی خود کم کرد و مُحلّ شد(1)، پس اگر با زن نزدیکی کرده باید علاوه بر تمام کردن سعی به نحوی که در مسأله پیش گفته شد کفاره بدهد.

شک در سعی

(مسأله462) شک در عدد شوطهای سعی چند صورت دارد:

اول: اگر بعد از تقصیر، شک کند آیا به مقدار واجب، سعی انجام داده یا کمتر یا بیشتر؛ در این صورت به شک خود اعتنا نکند.

دوم: اگر بعد از تقصیر میداند هفت شوط نبوده ولی نمی داند آیا بیشتر بوده یا کمتر؛ به شک فرد اعتنا نکند و بنابر احتیاط سعی و تقصیر را از سر گیرد.

سوم: اگر تقصیر را هنوز بجا نیاورده ولی در حالی که خود را خارج از محل سعی و فارغ از سعی میبیند شک کند که آیا به مقدار واجب بجا آورده یا کمتر یا بیشتر، یا شک کند که آیا به مقدار واجب بجا آورده یا کمتر؛ به شک خود اعتنا نکند ولی بنا بر احتیاط، سعی خود را دوباره به جا آورد.

چهارم: اگر در حالی که خود را در مروه میبیند شک کند که آیا هفت شوط بجا آورده یا کمتر؛ در این صورت باید سعی را از سر گیرد.

پنجم: چنان چه میداند هفت شوط را کاملا بجا آورده است، ولی شک دارد که آیا زیادتر از آن بجا آورده یا نه؛ در این صورت، سعی او صحیح است، خواه از محل سعی خارج شده باشد یا نه.

ششم: اگر در بین شوط، شک کند که آیا شوط هفتم است یا نهم مثلا؛ در این صورت نیز باید سعی را از سر

ص: 156


1- . یعنی از احرام خارج شد.

گیرد، هر چند خوب است شوط را تمام کند و بعد همه سعی را از سر گیرد.

(مسأله463) اگر در روزی که طواف کرده است، فردای آن روز شک کند که آیا سعی را بجا آورده است یا نه، پس اگر پس از تقصیر باشد به شک خود اعتنا نکند؛ ولی اگر قبل از تقصیر باشد بنابر احتیاط، سعی را بجا آورد.

(مسأله464) اگر پس از تمام شدن سعی و فراغت از آن، شک کند آیا آن را صحیح انجام داده یا نه، به شک خود اعتنا نکند. همچنین است اگر شوط یا جزئی از آن را بجا آورده و پس از داخل شدن در شوط یا جزء دیگر شک کند آیا آن چه را قبلا انجام داده درست بجا آورده است یا نه.

(مسأله465) اگر در حال طواف یا سعی پول یا چیز، دیگر غصبی یا مالی که خمس آن داده نشده همراه دارد به نحوی که آن پول یا آن چیز با حرکات طواف و سعی متحرک و جابجا میشود، صحت طواف و سعی او محل اشکال است.

مستحبات سعی

(مسأله466) 1 مستحب است پس از نماز طواف و پیش از سعی از آب زمزم بنوشد و از آن بر سر و پشت و شکم خود بریزد و بگوید: «أللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً وَرِزْقاً واسِعاً وَشِفاءً مِنْ کُلِّ داء وَسُقْم».

2 و به طرف حجرالاسود برود و آن را لمس نماید و ببوسد و به آن اشاره نماید.

3 و از دری که مقابل حجرالاسود است با آرامش و وقاربه طرف کوه صفا برود از بالای آن به خانه کعبه و

ص: 157

ستونی که حجرالاسود در آن قرار دارد متوجه شود و به آن نگاه کند، و حمد و ثنای خدا را بجا آورد و نعمت ها و خوبی های او را در حق خود به یاد آورد.

4 و پس از آن: هفت مرتبه: «الله اکبر» و هفت مرتبه: «الحمد لله» و هفت مرتبه: «لا اله الاالله» بگوید.

5 پس سه مرتبه بگوید: «لا إلهَ إلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ المُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ یحْیی وَیمِیتُ وَهُوَ حَیٌّ لا یمُوتُ بِیدِهِ الْخَیرُ وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیء قَدِیرٌ».

6 پس صلوات بر پیغمبر و آل او بفرستد و سه مرتبه بگوید: «اللهُ أکْبَرُ عَلی ما هَدانا وَالْحَمْدُللهِ عَلی ما أَوْلانا (أبْلانا) وَالْحَمْدُ للهِ الْحَیِّ الْقَیومِ وَالْحَمْدُللهِ الْحَیِّ الدَّائِمِ».

7 پس سه مرتبه بگوید: «أشْهَدُ أنْ لا إلهَ إلّا اللهُ وَأشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ لا نَعْبُدُ إلاّ إیاهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ وَلَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ».

8 پس سه مرتبه بگوید: «أللَّهُمَّ إنِّی أسْأَلُکَ الْعَفْوَ وَالْعافِیةَ وَالْیقینَ فی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ».

9 پس سه مرتبه بگوید: «رَبّنا آتِنا فِی الدّنْیا حَسَنَةً وَ فِی اْلآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النّارِ».

10 پس صد مرتبه بگوید: «الله اکبر» و صد مرتبه: «لااله الا الله» و صد مرتبه: «الحمدلله» و صد مرتبه: «سبحان الله».

11 پس بگوید: «لا إلهَ إلاّ اللهُ وَحْدَهُ وَحْدَهُ، أنْجَزَ وَعْدَهُ،

وَنَصَرَ عَبْدَهُ، وَغَلَبَ الأحْزابَ وَحْدَهُ، فَلَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَحْدَهُ وحده، أللَّهُمَّ بارِکْ لِی فی الْمَوْتِ وَفِیما بَعْدَ الْمَوْتِ، أللَّهُمَّ

ص: 158

إنَّی أعُوذُ بِکَ مِنْ ظُلْمَةِ الْقَبْرِ وَوَحْشَتِهِ أللَّهُمَّ أظِلَّنی فی ظِلِّ عَرْشِکَ یوْمَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّکَ».

12 و بسیار تکرار کند سپردن دین و نفس و اهل خود را به پروردگار خود.

13 پس بگوید: «أسْتَوْدِعُ اللهَ الرَّحْمنَ الرَّحِیمَ الَّذی لا تَضِیعُ وَدائِعُهُ دِینی وَنَفْسی وَأهْلی، أللَّهُمَّ اسْتَعْمِلْنی عَلی کتابِکَ وَسُنَّةِ نَبِیکَ وَتَوَفَّنی عَلی مِلَّتِهِ وَأعِذْنی مِنَ الْفِتْنَةِ».

14 پس سه مرتبه بگوید: «الله اکبر» و دوباره این دعا را تکرار کند؛ پس یک تکبیر بگوید و باز دعا را بخواند. و اگر همه این دعاها را نمی تواند بخواند هر قدر میتواند بخواند.(1)

از حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمودند: «پیامبرخدا صلی الله علیه و آله به اندازه خواندن یک سوره بقره با تأنی بر روی کوه صفا میایستادند».

15 و در روایتی وارد شده است که امیرالمؤمنین علیه السلام وقتی بالای کوه صفا میرفتند رو به کعبه میکردند و دستها را بلند کرده و این دعا را میخواندند:

«أللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ أذْنَبْتُهُ قَطُّ فَاِنْ عُدْتُ فَعُدْ عَلَیَّ بِالْمَغْفِرَةِ فَاِنَّکَ أنْتَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ، أللَّهُمَّ افْعَلْ بی ما أنْتَ أهْلُهُ فَاِنَّکَ اِنْ تَفْعَلْ بِی ما أنْتَ أهْلُهُ تَرْحَمْنی وَإنْ تُعَذِّبنی فَأَنْتَ غَنیٌّ عَنْ عَذابی وَأنَا مُحْتاجٌ إلی رَحْمَتِکَ. فَیا مَنْ أنَا مُحْتاجٌ إلی رَحْمَتِهِ ارْحَمْنی، أللَّهُمَّ لا تَفْعَلْ بی ما أنَا أهْلُهُ، فَاِنَّکَ إنْ تَفْعَلْ بی ما أنا

ص: 159


1- . الکافی، ج 4، ص 431 و 432، ح 1؛ وسائل الشیعة، ج 13، ص 477، الباب 4 من أبواب السعی، ح 1.

أهْلُهُ تُعَذِّبْنی وَلَمْ تَظْلِمْنی أصْبَحْتُ أتَّقی عَدْلَکَ وَلا أخافُ جَوْرَکَ فَیا مَنْ هُوَ عَدْلٌ لا یجُورُ اِرْحَمْنی»(1).

16 پس بگوید: «یا مَنْ لا یخیبُ سائِلُهُ وَلا ینْفَدُ نائِلُهُ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَ أَعِذْنی (أجرْنی) مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِکَ».

و در حدیث وارد شده: هر که میخواهد مال او زیاد شود، توقف بر صفا و مروه را طول دهد.

17 و هنگامی که از کوه صفا به طرف پایین حرکت کرد به پله چهارم که رسید در مقابل کعبه بایستد و بگوید:

«أَللَّهُمَّ إنَّی أعُوذُ بِکَ مِنْ عَذابِ الْقَبْرِ وَفِتْنَتِهِ وَغُرْبَتِهِ وَوَحْشَتِهِ وَظُلْمَتِهِ وَضِیقِهِ وَضَنْکِهِ، أللَّهُمَّ أظِلَّنی فی ظِلِّ عَرْشِکَ یوْمَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّکَ»(2).

18 پس از پله چهارم به طرف پایین برود و احرام خود را از پشت خود کنار زند و بگوید:

«یا رَبَّ الْعَفْوِ یا مَنْ أمَرَ بِالْعَفْوِ یا مَنْ هُوَ أوْلی بِالْعَفْوِ، یا مَنْ یثِیبُ عَلی الْعَفْوِ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْوَ، یا جَوادُ یا کَریمُ یا قَریبُ یا بَعیدُ، اُرْدُدْ عَلَی نِعْمَتَکَ وَاسْتَعْمِلْنی بِطاعَتِکَ وَ مَرْضاتِکَ».

19 و مستحب است پیاده سعی کند، و با آرامش و وقار حرکت کند تا به مناره نزدیک صفا برسد و از آن جا تا جایی که سابقا بازار عطر فروشان بوده و اکنون با علامت خاصی مشخص شده است با شتاب و هروله مانند دویدن شتر حرکت کند و بگوید:

ص: 160


1- . الکافی، ج 4، ص 432 و 433، ح 5؛ وسائل الشیعة، ج 13، ص 478، الباب 4 من أبواب السعی، ح 3.
2- . من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 399 ؛ مستدرک الوسائل، ج 9، ص 442، الباب 4 من أبواب السعی، ح 3.

«بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ، وَاللهُ أکْبَرُ، وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّد وَأهْلِ بَیتِهِ، أَللَّهُمَّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَتَجاوَزْ عَمّا تَعْلَمْ إنَّکَ أنْتَ الأعَزُّ الأجَلُّ الأکْرَمُ، وَاهْدِنی لِلَّتی هِی أقْوَمُ، اللَّهُمَّ إنَّ عَمَلی ضَعیفٌ، فَضاعِفْهُ لی وَتَقَبَّلْهُ مِنّی، أللَّهُمَّ لَکَ سَعْیی، وَبِکَ حَوْلی وَقُوَّتی تَقَبَّلْ مِنّی عَمَلی یا مَنْ یقْبَلُ عَمَلَ الْمُتَّقینَ»(1).

20 و وقتی که از آن محل گذشت، شتاب و هروله را ترک کند و با آرامش و وقار حرکت کند تا مروه و بگوید: «یا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّولِ وَالْفَضْلِ وَالْکَرَمِ وَالنَّعْماءِ وَالْجُودِ صل علی محمد و آل محمد اغْفِرْ لی ذنُوبی،اِنَّهُ لا یغْفِرُ الذُّنُوبَ الاّ أنْتَ».

21 و هنگامی که به مروه رسید، بالای آن برود و به طرف خانه کعبه متوجه شود و آن چه را در صفا انجام داده بجا آورد و دعاهای آن جا را بخواند و از خدا بخواهد حاجات او را برآورده فرماید؛ پس بگوید:

«أَللَّهُمَّ یَا مَنْ أَمَرَ بِالْعَفْوِ یَا مَنْ یَجْزِی عَلَی الْعَفْوِ یَا مَنْ دَلَّ عَلَی الْعَفْوِ یَا مَنْ زَیَّنَ الْعَفْوَ یَا مَنْ یُثِیبُ عَلَی الْعَفْوِ یَا مَنْ یُحِبُّ الْعَفْوَ یَا مَنْ یُعْطِی عَلَی الْعَفْوِ یَا مَنْ یَعْفُو عَلَی الْعَفْوِ یَا رَبَّ الْعَفْوِ، الْعَفْوَ الْعَفْوَ الْعَفْو».

22 و مستحب است نزد خدا تضرّع نماید و گریه کند و اگر نمی تواند، حالت گریه به خود بگیرد و کوشش نماید از چشمانش اشک خارج شود هر چند به مقدار پر مگسی باشد؛ و زیاد دعا کند.

23 و خوب است بخواند: «أللَّهُمَّ إنِّی أسْأَلُکَ حُسْنَ الظَّنِّ

ص: 161


1- . من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 399 ؛ مستدرک الوسائل، ج 9، ص 446، الباب 6 من أبواب السعی، ح 5.

بِکَ عَلی کُلِّ حال وَصِدْقِ النِّیةِ فی التَّوَکُّلِ عَلَیکَ»(1).

24 و هنگام برگشتن به طرف صفا نیز مانند آمدن به طرف مروه عمل نماید؛ و همچنین پس از برگشتن، بر صفا و مروه اعمال گذشته را تکرار نماید. و بر زنها به طور کلی شتاب و هروله نیست.

فصل پنجم تقصیر و احکام آن ششم از واجبات عمره تمتّع «تقصیر» است؛ یعنی زدن مو یا ناخن.

(مسأله467) در عمره تمتّع، واجب است پس از سعی، تقصیر کند؛ یعنی مقداری از ناخنهای دست یا پا، یا موی سر یا شارب و یا ریش خود را بزند. و بهتر بلکه احوط این است که به زدن ناخن اکتفا نکند؛ بلکه مقداری از مو را نیز بزند. و تراشیدن سر کافی نیست؛ بلکه بنابر مشهور حرام است.

(مسأله468) بنابر اقوی کندن مو کافی نیست؛ و کافی

بودن زدن موی عانه(2)یا زیر بغل و امثال این ها نیز محل اشکال است.

(مسأله469) تقصیر باید بعد از سعی باشد؛ و اگر پیش از سعی تقصیر کند کافی نیست و باید آن را بعد از سعی بجا آورد. و اگر عمداً واقع شده کفاره نیز دارد.

(مسأله470) تقصیر نیز از عبادات است و باید آن را با نیت خالص و به قصد اطاعت خدا بجا آورد. و اگر به قصد ریا یا مقاصد دیگر بجا آورد کافی نیست و باید آن را اعاده نماید.

(مسأله471) پس از تقصیر آن چه به سبب احرام، حرام شده بود حلال میشود؛ حتی نزدیکی با زن. فقط بنابر احتیاط واجب سر خود را نتراشد؛ مگر در موارد ضرورت.

(مسأله472) پس از فراغت از سعی، لازم نیست فورا تقصیر کند؛ بلکه میتواند آن را تأخیر اندازد و در منزل یا جای دیگر تقصیر کند؛ ولی باید پیش از احرام حج، تقصیر را انجام داده باشد.

ص: 162


1- . الکافی، ج 4، ص 433، ح 9؛ وسائل الشیعة، ج 13، ص 481، الباب 5 من أبواب السعی، ح 6.
2- . محل روییدن مویِ زیر شکم.

(مسأله473) اگر عمداً تقصیر را تا وقت احرام حج، ترک کند و بدون انجام آن به قصد احرام حج، مُحرم شود عمره او باطل است و احرام او به احرام حج اِفراد تبدیل میشود؛ و بنابر احتیاط واجب، پس از حج باید یک عمره مفرده بجا آورد، و در سال بعد نیز عمره و حج تمتّع را بجا آورد.

(مسأله474) اگر تقصیر را فراموش کرد تا وقتی که مُحرم شد برای احرام حج، عمره و حجش صحیح است؛ ولی بنابر احتیاط یک گوسفند کفاره بدهد.

(مسأله475) اگر از روی ندانستن مسأله بعد از سعی و پیش از تقصیر با زن خود نزدیکی کند بنابر احتیاط یک شتر کفاره بدهد؛ و حکم نزدیکی عمدی، در باب تروک و مُحرّمات احرام گذشت.

(مسأله476) در عمره تمتّع، طواف نساء واجب نیست؛ و اگر بخواهد احتیاط کند، آن را با نماز آن به قصد رجاء و امیدواری بجا آورد.

ص: 163

ص: 164

باب سوم: مشتمل بر شش فصل

اشاره

فصل اول احرام حج و مستحبات آن

فصل دوم وقوف به عرفات

فصل سوم وقوف به مشعر

فصل چهارم واجبات منی در روز عید قربان

فصل پنجم اعمال مکه معظمه

فصل ششم اعمال منی در ایام تشریق

ص: 165

ص: 166

واجبات حج تمتّع

سابقا گفته شد وظیفه کسانی که از مکه معظمه دورند حج تمتّع است؛ و آن مرکب است از دو عمل: «عمره تمتّع» و «حج تمتّع». و واجبات عمره تمتّع شش عمل است، و واجبات حج تمتّع چهارده عمل.

اینک که از بیان واجبات عمره تمتّع فارغ شدیم بحث خود را در بیان واجبات حج تمتّع ادامه میدهیم؛ و آن ها را در شش فصل بیان میکنیم.

فصل اول - احرام حج و مستحبات آن

اشاره

(مسأله477) اولین واجب حج تمتّع «نیت حج تمتّع» است و دومین واجب آن «احرام» است؛ و آن در واجبات و شرایط و تروک و مُحرّمات و مستحبات و مکروهات گذشته مانند احرام عمره است؛ فقط در نیت و محل احرام تفاوت دارند. در احرام حج باید به نیت حج تمتّع مُحرم شود و محل آن مکه معظمه است؛ و در هر جای مکه واقع شود کافی است، ولی افضل «مسجدالحرام» است و افضل مواضع آن «مقام ابراهیم علیه السلام » و «حجر اسماعیل علیه السلام » است.

و چون شهر مکه وسعت پیدا کرده است بنابر احتیاط هر چه نزدیکتر به مسجدالحرام مُحرم شود ولی اگر احرام بستن نزدیک به مسجد الحرام برای او مشقت دارد از همان محل سکونت خود در مکه مُحرم شود.

(مسأله478) پس از انجام عمره تمتّع بنابر احتیاط واجب باید انسان در مکه بماند، مگر این که ناچار باشد از مکه

ص: 167

خارج شود؛ و در این صورت باید احرام حج ببندد و با احرام حج از مکه خارج شود. ولی اگر فرضا بدون حاجت و بدون احرام خارج شد و پس از یکی دو روز برگشت و در مکه احرام حج بست، احرام و حج او صحیح است.

(مسأله479) پس از تمام شدن عمره تمتّع لازم نیست فورا احرام حج ببندد؛ بلکه اجمالا وقت آن وسعت دارد، و میتواند تأخیر اندازد تا وقتی که بتواند وقوف اختیاری عرفات را در ظهر روز نهم ذیحجه درک نماید؛ ولی پس از آن، تأخیر جایز نیست.

و اولی و احوط این است که احرام حج در روز هشتم ذیحجه واقع شود؛ و بهتر است بعد از نماز ظهر باشد. ولی مقدم داشتن بر آن، مخصوصا برای اِفراد پیر و مریض و بخصوص تا سه روز قبل بی اشکال است.

(مسأله480) اگر احرام حج تمتّع را فراموش کند یا در اثر ندانستن مسأله ترک کند و به منی یا عرفات برود، هر وقت متوجه شود باید برگردد و در مکه مُحرم شود. و اگر نمی تواند به مکه برگردد بنابر احتیاط به مقداری که میتواند برگردد؛ و اگر نمی تواند یا وقت تنگ است از همان جا احرام ببندد، هر چند در عرفات یا مشعر باشد. و اگر پس از اتمام حج متوجه شود، پس اگر در وقت احرام عمره اجمالا نیت آن را داشته است حج او صحیح است.

(مسأله481) بنابر احتیاط در حج تمتّع پس از احرام و پیش از رفتن به عرفات، طواف مستحب بجا نیاورد؛ و اگر فرضا بجا آورد بنابر احتیاط لبیک را تجدید نماید.

مستحبات احرام حج

(مسأله482) اموری که در احرام عمره تمتّع مستحب

ص: 168

بود(1)و در احرام حج نیز مستحب است. علاوه بر این مستحب است:

1 پس از این که در راه مشرف بر «ابطح»(2)شد به آواز بلند لبیک بگوید؛ و چون متوجه منی شد بگوید: «اَللّهُمَّ اِیّاکَ أَرْجُو وَاِیّاکَ أَدْعُو فَبَلِّغْنِی اَمَلِی وَاَصْلِحْ لِی عَمَلِی»

2 و وقتی که به منی رسید بگوید: «اَلْحَمْدُلِله الَّذِی اَقْدَمَنِیها صالِحاً فِی عافِیَةٍ وَبَلَّغَنِی هذَا الْمَکانَ. اَللَّهُمَّ وَ هَذِهِ مِنی وَ هِیَ مِمَّا مَنَنْتَ بِها عَلَی أَوْلِیَائِکَ مِنَ اَلْمَنَاسِکِ فَأَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَمُنَّ عَلَیَّ فِیهَا بِمَا مَنَنْتَ عَلَی أَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ طَاعَتِکَ فَإِنَّمَا أَنَا عَبْدُکَ وَ فِی قَبْضَتِکَ».

3 و شب عرفه را در منی بماند ونماز مغرب و عشا و صبح روز عرفه را در مسجد «خیف» بخواند؛ و بهتر است در نزد مناره وسط مسجد باشد تا سی ذراع اطراف آن، زیرا این محل جای نماز پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و انبیاء گذشته علیهم السلام است. و میتواند تا طلوع آفتاب در منی بماند. و اگر پیش از طلوع آفتاب به طرف عرفات حرکت کند مانعی ندارد، ولی بهتر است قبل از طلوع آفتاب از وادی محسِّر(3) نگذرد. و حد منی از گردنه عقبه است تا وادی محسِّر که متصل به مزدلفه(4)است.

4 و هنگام توجه به طرف عرفات این دعا را بخواند:

«اَللّهُمَّ اِلَیْکَ صَمَدْتُ وَاِیّاکَ اعْتَمَدْتُ وَوَجْهَکَ اَرَدْتُ فاَسْأَلُکَ

ص: 169


1- . و در مسأله 193 به آن اشاره شد (مستحبات احرام عمره تتمع).
2- . نام یکی از وادی های شن زار و مسیل گونه اطراف شهر سابق مکه است که اکنون جزء شهر شده و در خیابان مسجدالحرام پس از پل حجون و نرسیده به میدان معابده قرار دارد.
3- . محلی است بین راه مشعرالحرام به منی که هم اکنون بخشی از قربانگاه در این قسمت قرار دارد.
4- . «مزدلفه» همان مشعرالحرام است.

أنْ تُبارِکَ لِی فِی رِحْلَتِی وَأَنْ تَقْضِیَ لِی حاجَتِی وَأَنْ تَجْعَلَنِی الیوم مِمَّنْ تُباهِی بِهِ الْیَوْمَ مَنْ هُوَ أَفْضَلُ مِنِّی».

پس تلبیه گویان رهسپار عرفات شود.

فصل دوم - وقوف به عرفات

اشاره

سوم از واجبات حج به طور کلی «وقوف به عرفات» است.

(مسأله483) واجب است مُحرم به احرام حج در ظهر روز عرفه نهم ذیحجه در عرفات باشد و در آن جا نیت وقوف کند؛ و آن رکنی است از ارکان حج که اگر عمداً آن را ترک کند حجش باطل است.

(مسأله484) وقوف به عرفات نیز مانند سایر اعمال حج از عبادات است وباید به قصد قربت و با خلوص نیت و خالی از ریاباشد.

(مسأله485) مقصود از «وقوف» توقف کردن و بودن در آن مکان است برای رضای خدا؛ خواه سواره باشد یا پیاده، نشسته باشد یا خوابیده و یا در حال حرکت، به هر صورت باشد کافی است. ولی اگر در تمام مدت یعنی از ظهر تا مغرب خواب یا بیهوش یا بدون نیت باشد، وقوف او باطل است.

(مسأله486) هر چند از بعضی اخبار استفاده میشود که میتوانند اول ظهر نماز ظهر و عصر را در خارج عرفات بخوانند و بعد وارد عرفات شوند، ولی بنابر احتیاط از اول ظهر به عرفات بروند و تا مغرب شرعی که وقت نماز مغرب و عشاست در آن جا بمانند؛ و لازم است پیش از مغرب از عرفات خارج نشوند.

(مسأله487) عرفات بیابانی است در خارج حرم خدا، در حدود چهار فرسخی مکه سابق؛ و محدود است به مکان هایی

ص: 170

به نامهای «ثویه» و «عرنه»، «نمره»، «ذی المجاز» و «مأزمین» که تنگه ای است بین عرفات و مزدلفه و این حدود خارج از عرفات است؛ پس وقوف در آن ها کافی نیست.

(مسأله488) در عرفات کوهی است معروف به «جبل الرحمة» که جزء عرفات است. ولی مستحب است وقوف در پایین کوه، طرف چپ آن واقع شود؛ مگر این که در اثر کثرت جمعیت ناچار باشد بالای کوه برود.

(مسأله489) هر چند واجب است از بعد از ظهر تا مغرب شرعی در عرفات باشند ولی همة آن، رکن حج نیست؛ پس اگر بعد از ظهر بیاید و مقدار کمی هر چند یک دقیقه به قصد وقوف در آن جا بماند و قبل از مغرب شرعی برود، هر چند گناه کرده ولی حج او صحیح است.

(مسأله490) چنان که گفته شد اگر با علم و عمد وقوف به عرفات را به طور کلی ترک کند، یعنی در هیچ جزیی از ظهر تا مغرب شرعی روز عرفه را در عرفات نماند حجش باطل است. و برای او وقوف در شب عید که وقوف اضطراری عرفات است کافی نیست.

(مسأله491) کسی که در اثر فراموشی یا دیر رسیدن به مکه یا اشتباه در ماه یا ندانستن محل وقوف یا عذرهای موجه دیگر، وقوف اختیاری عرفات را درک نکرده لازم است مقداری از شب عید را پیش از طلوع فجر در عرفات بماند وقصد وقوف کند. و این وقوف «وقوف اضطراری عرفات» است؛ و اگر عمداً آن را ترک کند حجش باطل است.

ولی اگر در اثر یکی از عذرهایی که گفته شد وقوف اضطراری عرفات را نیز نتوانست درک کند لکن وقوف اختیاری مشعر را بعد از طلوع فجر روز عید درک کرد حج او صحیح است؛ چنان که اگر گمان دارد که رفتن به عرفات

ص: 171

برای وقوف اضطراری موجب ترک وقوف اختیاری مشعر است، در این صورت نیز باید به مشعر برود و وقوف اختیاری آن را درک کند و حج او صحیح است.

(مسأله492) اگر کسی عمداً پیش از مغرب شرعی از عرفات کوچ کرد و بیرون رفت، حج او صحیح است ولی گناه کرده است و علاوه بر استغفار باید کفاره بدهد؛ و کفاره آن یک شتر است در روز عید در منی. و اگر توانایی آن را ندارد باید هجده روز در مکه یا در راه و یا در محل خود روزه بگیرد؛ و بنابر احتیاط روزه ها را پی در پی و پشت سر هم بگیرد. و اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسأله یا اشتباه در وقت، پیش از مغرب از عرفات کوچ کرد کفاره ندارد. ولی اگر متوجه شد و وقت باقی است و میتواند باید برگردد؛ و اگر برنگشت گناه کرده و بنابر احتیاط یک شتر کفاره بدهد و اگر نتوانست هجده روز روزه بگیرد. چنان که اگر عمداً کوچ کرد ولی پشیمان شد و زود برگشت در این صورت نیز کفاره لازم نیست، ولی احوط است.

(مسأله493) اگر ماه در نزد علما و قضات اهل سنت در حجاز ثابت شد و بر طبق آن حکم کردند، پس چنان چه ما یقین بر خلاف آن نداشته باشیم باید از آنان پیروی کنیم و وقوف به عرفات ومشعر و سایر اعمال را مطابق حکم آنان انجام دهیم و حج ما صحیح است. و لازم نیست احتیاط کنیم و روز بعد را نیز به عرفات برویم؛ بلکه اگر موجب خوف و ضرر و بروز اختلاف شود جایز نیست.

ولی اگر یقین به بطلان حکم آنان پیدا کنیم وبدانیم در ماه اشتباه کرده اند و مثلا وقوف به عرفات را در روز هشتم انجام داده اند، در این صورت کافی بودن عملی که به پیروی

ص: 172

آنان انجام شده محل اشکال است. پس اگر ممکن است بدون خوف و ضرر وقوف به عرفات را هر چند اضطراری آن باشد ولو به صورت عبور از وادی عرفات درک کنیم حج ما صحیح است؛ ولی یقین به بطلان حکم آنان کمتر پیدا میشود.

مستحبات وقوف به عرفات

(مسأله494) پس از رسیدن به عرفات مستحب است:

1 هنگام ظهر پس از قطع تلبیه «لااله الاالله» بگوید و حمد و ثنای خدای متعال را بجا آورد.

2 غسل کند و نماز ظهر وعصر را با غسل و با یک اذان و دو اقامه بدون فاصله بجا آورد و خود را مهیای دعا و مسألت از خدا کند و به تمام معنا دل خود را متوجه خدا نماید و به مردم نگاه و توجه نکند.

3 وقوف در پایین کوه و در طرف چپ آن در زمینهای هموار باشد و بالای کوه نرود؛ مگر در صورت ازدحام و کثرت جمعیت.

4 در حال وقوف با طهارت باشد.

5 صد مرتبه: «الله اکبر» بگوید؛ و صد مرتبه سوره: «قل هو الله احد» را بخواند؛ و آن چه میخواهد دعا کند و در دعا کوشش نماید که روز، روز دعا ومسألت از خداست. و از شیطان به خدا پناه برد؛ زیرا برای شیطان غافل کردن انسان در این مکان از غافل کردن در هر جای دیگر محبوبتر است.

6 این دعا را بخواند:

«اَللّهُمَّ رَبَّ الْمَشاعِرِ کُلِّها فُکَّ رَقَبَتِی مِنَ النّارِ وَأَوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ وَادْرَأْ عَنِّی شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاْءِنْسِ، اَللّهُمَّ لا

ص: 173

تَمْکُرْ بِی وَلا تَخْدَعْنِی وَلا تَسْتَدْرِجْنِی یا أَسْمَعَ السّامِعِینَ وَیا أَبْصَرَ النّاظِرینَ وَیا اَسْرَعَ الْحاسِبِینَ وَیا اَرْحَمَ الرّاحِمِینَ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأنْ تَفْعَلَ بِی کَذا وَکَذا».

و به جای «کذا و کذا» حاجات خود را نام ببرد.

7 پس دستهای خود را به طرف بالابلند کند و بگوید:

«اَللّهُمَّ حاجَتِی اِلَیْکَ الَّتِی اِنْ أَعْطَیْتَنِیها لَمْ یَضُرَّنِی ما مَنَعْتَنِی وَاِنْ مَنَعْتَنِیها لَمْ یَنْفَعْنِی ما أَعْطَیْتَنِی، أَسْأَلُکَ خَلاصَ رَقَبَتِی مِنَ النّارِ. اَللّهُمَّ إِنِّی عَبْدُکَ وَمِلْکُ یدِک و ناصِیَتِی بِیَدِکَ وَأَجَلِی بِعِلْمِکَ، أَسْأَلُکَ أَنْ تُوَفِّقَنِی لِما یُرْضِیکَ عَنِّی وَأَنْ تُسَلِّمَ مِنِّی مَناسِکِیَ الَّتِی أَرَیْتَها خَلِیلَکَ إِبْراهِیمَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِ وَدَلَلْتَ عَلَیْها نَبِیَّکَ مُحَمَّدا صلی الله علیه و آله ، اَللّهُمَّ اجْعَلْنِی مِمَّنْ رَضِیتَ عَمَلَهُ وَأَطَلْتَ عُمْرَهُ وَأَحْیَیْتَهُ بَعْدَ الْمَوْتِ حیاة طیبة»(1).

8 این دعا را بخواند:

«لا إِلهَ إِلّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی ویُمِیتُ وَهُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ، اَللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَالَّذِی تَقُولُ وَخَیْراً مِمّا نَقُولُ وَفَوْقَ ما یَقُولُ الْقائِلُونَ، اَللّهُمَّ لَکَ صَلاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیایَ وَمَماتِی وَلَکَ تُراثِی (بَراءَتِی خ ل) وَبِکَ حَوْلِی وَمِنْکَ قُوَّتِی، اَللّهُمَّ اِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْفَقْرِ وَمِنْ وَساوِسِ الصُّدُورِ وَمِنْ شَتاتِ الأمْرِ ومِنْ عَذابِ الْقَبْرِ، اَللّهُمَّ إنِّی أَسْأَلُکَ خَیْرَ الرِّیاحِ وَأَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ ما یَجِیءُ بِهِ الْرِّیاحُ وأَسْأَلُکَ خَیْرَ اللَّیْلِ وَخَیْرَ النَّهارِ.

ص: 174


1- . الکافی، ج 4، ص 464، ح 4؛ وسائل الشیعة، ج 13، ص 538 و 539، الباب 14 من أبواب إحرام الحج و الوقوف بعرفة، ح 1.

9 و بگوید: اَللّهُمَّ اجْعَلْ فِی قَلْبِی نُوراً وَفِی سَمْعِی وَبَصَرِی نُوراً وَفِی لَحْمِی وَدَمِی وَعِظامِی وَعُرُوقِی وَمَقْعَدِی وَمَقامِی وَمَدْخَلِی وَمَخْرَجِی نُوراً وَأَعْظِمْ لِی نُوراً یارَبِّ یَوْمَ أَلْقاکَ إنَّکَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ».

10 رو به کعبه بایستد و صد مرتبه: «سبحان الله» و صد مرتبه: «الله اکبر» و صد مرتبه: «ماشاء الله لا قوة الا بالله» و صد مرتبه: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی ویُمِیتُ وَیُمِیتُ وَیُحْیِی وَهُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَهُوَ عَلی کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ» بگوید.

11 پس ده آیه از اول سوره بقره، وسه مرتبه «قل هو الله احد» و «آیة الکرسی» را بخواند و سپس این آیات را بخواند:

«اِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَالاَْرْضَ فی سِتَّةِ أیام ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرْشِ یغْشِی اللَّیلَ النَّهارَ یطْلُبُهُ حَثِیثاً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّرات بِأمْرِهِ اَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالاَمْرُ تَبارَکَ اللهُ رَبُّ الْعالَمِینَ * اُدْعُوا رَبَّکُمُ تَضَرُّعاً وَخُفْیةً اِنَّهُ لا یحِبُّ المُعْتَدِینَ * وَلا تُفْسِدُوا فِی الاَْرْضِ بَعْدَ اِصْلاحِها وَادْعُوهُ خَوْفاً وَطَمَعاً اِنَّ رَحْمَتَ اللهِ قَرِیبٌ مِنَ المُحْسِنینَ»(1).

12 پس سوره: «قُلْ أعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَق» و «قُلْ أعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ» را بخواند.

13 پس حمد خدا گوید بر همه نعمتهایش؛ و یکایک نعمت های خدا را که به یاد دارد ذکر کند. همچنین حمد کند خدا را برای اهل ومال و سایر چیزهایی که به او انعام کرده است. پس بگوید:

«اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلی نَعْمائِکَ الَّتی لا تُحْصی بِعَدَد وَلا تُکافَأُ بِعَمَل».

ص: 175


1- . اعراف/ 54 56.

و به همه آیاتی از قرآن که در آن ها حمد خدا ذکر شده خدا را حمد نماید؛ و به آیاتی که در آن ها تسبیح ذکر شده خدا را تسبیح نماید؛ و به آیاتی که در آن ها تکبیر ذکر شده خدا را تکبیر نماید؛ و به آیاتی که در آن ها تهلیل ذکر شده خدا را تهلیل نماید. و زیاد بر محمد صلی الله علیه و آله و آل محمد صلی الله علیه و آله صلوات بفرستد؛ و به هر اسمی از اسماء الله که در قرآن ذکر شده خدا را بخواند؛ و به هر اسمی از اسماء الهی که به یاد دارد خدا را بخواند؛ و به اسمائی که در آخر سوره حشر ذکر شده خدا را بخواند.

14 پس بگوید:

«أسْأَلُکَ یا اللهُ یا رَحْمنُ بِکُلِّ اْسْم هُوَ لَکَ وَأسْأَلُکَ بِقُوَّتِکَ وَقُدْرَتِکَ وَعِزَّتِکَ وَبِجَمیعِ ما أحاطَ بِهِ عِلْمُکَ وَبِجَمْعِکَ وَبِأرْکانِکَ کُلِّها وَبِحَقِّ رَسُولِکَ صَلواتُ اللهِ عَلَیهِ وَآلِهِ وَ بِاسْمِکَ الاْکْبَرِ الاَکْبَرِ وَبِاسْمِکَ الْعَظِیمِ الَّذی مَنْ دَعاکَ بِهِ کانَ حَقّاً عَلَیکَ أنْ لا تُخَیِّبَهُ وَبِاسْمِکَ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ الَّذی مَنْ دَعاکَ بِهِ کانَ حَقّاً عَلَیکَ أنْ لا تَرُدَّهُ وَأنْ تُعْطِیهُ ما سَأَلَ أنْ تَغْفِرَ لِی جَمیعَ ذُنُوبی فی جَمیع عِلْمِکَ فِیَّ».

15 و حاجتهای دنیایی و آخرتی خود را از خدا بخواهد؛ و از او بخواهد که در سال آینده و همه سالها توفیق حج بیابد؛ و هفتاد مرتبه بهشت طلب کند؛ و هفتاد مرتبه توبه و استغفار کند. و بگوید:

«أللَّهُمَّ فُکَّنِی مِنَ النَّارِ وَأوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ الطَیِّبِ وَادْرَأْ عَنِّی شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ

وَشَرَّ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ»(1).

ص: 176


1- . من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 323 و 324؛ وسائل الشیعة، ج 13، ص 540 542، الباب 14 من أبواب إحرام الحج و الوقوف بعرفة، ح 4.

16 و نزدیک غروب آفتاب بگوید:

«أللَّهُمَّ اِنِّی أعُوذُ بِکَ مِنَ الفَقْرِ وَمِنْ تَشَتُّتِ الاُْمُورِ وَمِنْ شَرِّ ما یحْدُثُ بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ أمْسی ظُلْمِی

مُسْتَجِیراً بِعَفْوِکَ وَأمْسی خَوْفی مُسْتَجیراً بِأمانِکَ وَأمْسی ذُنُوبی مُسْتَجِیرَةً بِمَغْفِرَتِکَ وَأمْسی ذُلِّی مُسْتَجِیراً بِعِزِّکَ وَأمْسی

وَجْهِی الْفانِی الْبالِی مُسْتَجیراً بِوَجْهِکَ الْباقی یا خَیرَ مَنْ سُئِلَ وَیا أجوَدَ مَنْ أعْطی جَلِّلْنِی بِرَحْمَتِکَ وَأَلْبِسْنی عافِیتَکَ وَاصْرِفْ عَنِّی شَرَّ جَمِیعِ خَلْقِکَ».

17 و هر چه میتواند در حق برادران دینی خود دعا کند؛ و از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام نقل شده که: هر کس در پشت سر برادر خود دعا کند از عرش ندا میشود: از برای تو باد صد هزار برابر آن.

18 و بسیار خوب است که در این روز دعای حضرت سیدالشهداء علیه السلام و دعای حضرت زین العابدین علیه السلام که در صحیفه کامله ذکر شده است خوانده شود.

19 و پس از غروب آفتاب بگوید:

«أللَّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ هذا الْمَوْقِفِ وَارْزُقْنِیهِ

مِنْ قابِل أبَداً ما أبْقَیتَنی وَاقْلِبْنِی الْیوْمَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُستَجاباً لِی مَرْحُوماً مَغْفُوراً لِی بأفْضَلِ ما ینْقَلِبُ بِهِ الْیوْمَ أحَدٌ مِنْ وَفْدِکَ وَحُجّاجِ بَیتِکَ الْحَرامِ وَاجْعَلْنِی الْیوْمَ مِنْ أکْرَمِ وَفْدِکَ عَلَیکَ وَأعْطِنی أفْضَلَ ما أعْطَیتَ أحَداً مِنْهُمْ مِنَ الْخَیرِ وَالْبَرَکَةِ (والعافیة) وَالرَّحْمَةِ والرِّضْوانِ وَالْمَغْفِرَةِ وَبارِکْ لِی فِیما أرْجِعُ اِلَیهِ مِنْ أهْل أوْ مال أوْ قَلِیل أوْ کَثیر وَبارِکْ لَهُمْ فِی».

20 و بسیار بگوید: «اللهم اعتقنی من النار».

ص: 177

فصل سوم - وقوف به مشعر

اشاره

چهارم از واجبات حج «وقوف در مشعر» است.

(مسأله495) شخص حاج پس از انجام وقوف به عرفات، در مغرب شب عید باید به طرف مشعرالحرام کوچ کند، و آن را «مزدلفه» نیز مینامند. و آن بیابانی است که بین «مأزمین» (تنگه ای است بین عرفات و مشعر) و «حیاض» و «وادی محسر» واقع شده است.

و این حدود سه گانه خارج از مشعراست و وقوف در آن ها کافی نیست؛ مگر در صورت ازدحام و کثرت جمعیت که در این صورت وقوف در «مأزمین» مانعی ندارد.

(مسأله496) وقوف در مشعر نیز از ارکان حج است که اگر عمداً آن را به طور کلی ترک کند حج او باطل است؛ و وقت آن از طلوع فجر شب دهم است تا طلوع آفتاب. و هر چند وقوف در همه این وقت واجب است، ولی آن چه رکن است وقوف در جزئی از این وقت میباشد؛ هر چند یک دقیقه باشد.

(مسأله497) وقوف در مشعر نیز مانند وقوف در عرفات از عبادات است و باید با نیت و قصد قربت و اخلاص، آن را بجا آورد؛ و اگر برای ریا یا مقاصد دیگر انجام شود باطل است.

(مسأله498) بنابر احتیاط واجب در مشعر ذکر خدا را ترک نکند؛ هر چند مختصر باشد. و بر پیامبر صلی الله علیه و آله و آل او نیز صلوات بفرستد.

(مسأله499) بنابر احتیاط واجب باید شب دهم را نیز تا طلوع فجر در مشعر به سر برد و آن را «بیتوته در مشعر» مینامند. و آن هم باید با نیت و قصد قربت واقع شود؛ هر

ص: 178

چند ترک آن موجب بطلان حج نیست در صورتی که وقوف بعد از طلوع فجر را انجام دهد.

(مسأله500) جایز است کمی پیش از طلوع آفتاب از مشعر به طرف منی حرکت کند؛ ولی بنابر احتیاط به نحوی حرکت کند که پیش از طلوع آفتاب وارد وادی مُحَسّر که متصل به مشعر است نشود.

(مسأله501) جایز است برای اشخاص ضعیف و معذور مانند زنان و بچه ها و پیرمردان و بیماران و کسانی که برای پرستاری و راهنمایی آنان لازم است و همچنین کسانی که ترسان و وحشت زده اند وقوف در مشعر را در شب انجام دهند و شبانه به طرف منی کوچ کنند؛ ولی بنابر احتیاط واجب پیش از نصف شب حرکت نکنند؛ و اگر بتوانند تا جایی که ممکن است بمانند و مانند دیگران وقوف را پس از طلوع فجر انجام دهند.

(مسأله502) اگر در اثر فراموشی یا عذری دیگر وقوف از طلوع فجر تا طلوع آفتاب را به طور کلی ترک کند، کافی است که از طلوع آفتاب تا ظهر روز عید هر چند مدت کمی باشد در مشعر وقوف کند. و این وقوف اضطراری مشعر است؛ و اگر این را عمداً ترک کرد، حجش باطل است.

(مسأله503) از آن چه گذشت معلوم شد برای دیگر وقوف در مشعر سه وقت است: یک وقت اختیاری ودو وقت اضطراری. وقت اختیاری آن از طلوع فجر روز عید است تا طلوع آفتاب؛ و وقت اضطراری اول، شب عید است برای زنان و کودکان و ضعیفان؛ و وقت اضطراری دوم از اول آفتاب روز عید است تا ظهر، برای کسی که در اثر عذر هیچ یک از دو وقت اول را درک نکرده است.

ص: 179

(مسأله504) چون وقوف به عرفات دو وقت دارد: اختیاری و اضطراری، و وقوف به مشعر سه وقت دارد: یک اختیاری و دو اضطراری شبانه و روزانه، پس جمع آن ها پنج میشود؛ و برای شخص حاج به ملاحظه درک و عدم درک آن ها دوازده صورت فرض میشود:

یک صورت این که هیچ کدام را به هیچ نحو درک نکند. و شش صورت این که هر دو وقوف را به نحوی درک کند؛ زیرا با ضرب دو وقت عرفات در سه وقت مشعر شش صورت مرکب به دست میآید. و پنج صورت این که فقط یکی از وقتهای پنجگانه را درک کند.

اینک احکام صورتهای دوازده گانه را به نحو اجمال بیان میکنیم:

اول: این که هیچ یک از دو وقوف را به هیچ نحو درک نکند؛ در این صورت بدون اشکال حج او باطل است؛ و باید با همان احرام عمره مفرده بجا آورد و بنابراحتیاط نیت خود را به عمره مفرده برگرداند؛ و اگر گوسفند یا شتر همراه داشته آن را نیز احتیاطاً قربانی کند. و میتواند بلکه مستحب است با حجاج در منی به حال احرام بماند سپس اعمال عمره مفرده را بجا آورد و از احرام خارج شود.

پس اگر ترک دو وقوف از روی عمد بوده، باید در سال بعد حج را بجا آورد؛ همچنین است اگر عمدی نبوده ولی استطاعت او باقی ماند یا از سال های گذشته حج بر او ثابت شده است. واگر حج او حج تمتّع بوده، عمره تمتّع را نیز در سال بعد باید اعاده نماید.

و در همه صورت های آینده که حکم به بطلان حج میشود این دستور جاری است.

و اعمال عمره مفرده چنان که سابقا گفته شد علاوه

ص: 180

بر احرام عبارت است از «طواف»، «نماز طواف»، «سعی بین صفا و مروه»، «تقصیر یا حلق» و «طواف نساء و نماز آن».

دوم: این که وقوف اختیاری عرفات و وقوف اختیاری مشعر را درک کند؛ در این صورت حج او بدون اشکال صحیح است.

سوم: این که وقوف اختیاری عرفات و اضطراری مشعر را در روز عید درک کند؛ پس اگر وقوف اختیاری مشعر را عمداً ترک کرده است حج او باطل است، وگرنه صحیح است.

چهارم: این که وقوف اختیاری مشعر را با اضطراری عرفات درک کند؛ پس اگر وقوف اختیاری عرفات را عمداً ترک کرده است حج او باطل است، والا صحیح است.

پنجم: این که وقوف اختیاری عرفات را با اضطراری مشعر در شب عید درک کند؛ پس اگر ترک وقوف اختیاری مشعر در اثر یکی از عذرها بوده حج او صحیح است. و سابقا در مسأله «501» گفته شد که زنان و پیرمردان و کودکان و مریضها از معذورین محسوبند که میتوانند در شب وقوف کنند و پس از نیمه شب رهسپار منی شوند. و اگر ترک وقوف اختیاری مشعر از روی علم و عمد و بدون عذر بوده، حج او صحیح است.

ششم: این که وقوف اضطراری عرفات را با اضطراری مشعر در روز عید درک کند. پس اگر وقوف اختیاری آن دو یا یکی از آن ها را عمداً ترک کرده است حج او باطل است. و اگر از روی عمد نبوده حج او صحیح است.

هفتم: این که وقوف اضطراری عرفات و اضطراری مشعر را در شب عید درک کند؛ پس اگر از قبیل معذورین عمومی یعنی زنان و کودکان و پیرمردان و بیماران باشد و وقوف اختیاری عرفات را عمداً ترک نکرده باشد حج او

ص: 181

صحیح است؛ و اگر وقوف اختیاری عرفات را عمداً ترک کرده است حجش باطل است.

و چنان چه از معذورین عمومی نباشد و وقوف اختیاری عرفات را عمداً ترک کرده است حج او باطل است.

هشتم: این که فقط وقوف اختیاری عرفات را درک کند. پس اگر وقوف در مشعر را عمداً ترک کرده است حج او باطل است؛ و گرنه احوط تمام کردن حج و اعاده حج است در سال بعد.

نهم: این که فقط وقوف اضطراری عرفات را درک کند؛ در این صورت ظاهرا حج او باطل است.

دهم: این که فقط وقوف اختیاری مشعر رادرک کند؛ پس اگر وقوف به عرفات را عمداً ترک کرده است حج او باطل است، و گرنه صحیح است.

یازدهم: این که فقط وقوف اضطراری مشعر را در روز عید درک کند. پس اگر وقوف به عرفات یا وقوف اختیاری مشعر را عمداً ترک کرده است حج او باطل است.

دوازدهم: این که فقط وقوف اضطراری مشعر را در شب عید درک کند. پس اگر وقوف به عرفات را عمداً ترک کرده است حج او باطل است؛ و اگر از روی عمد نبوده، پس اگر از قبیل معذورین عمومی باشد ظاهرا حج او صحیح است، هر چند احوط اعاده است؛ و اگر از معذورین عمومی نباشد به احتیاط یاد شده در صورت پنجم عمل نماید.

(مسأله505) اگر کسی در بیابانی به گمان این که از عرفات است وقوف کند و بعد معلوم شود از عرفات نبوده و اشتباه کرده است، پس اگر وقت وقوف اضطراری باقی است، باید وقوف اضطراری را انجام دهد؛ و اگر وقت وقوف اضطراری نیز گذشته است حکم او مانند حکم کسی

ص: 182

است که از روی عذر، وقوف به عرفات را ترک کرده باشد و حج او صحیح است وهمچنین است حکم کسی که در محلی به گمان این که مشعر است وقوف کند و بعد معلوم شود اشتباه کرده است.

(مسأله506) خدمه ای که حجشان حج نیابتی است و با زنان و معذورین عمومی پیش از طلوع فجر به منی میروند، ولی خود را پیش از طلوع آفتاب به مشعر میرسانند و وقوف به مشعر رابه مقداری که رکن است درک میکنند، حج آنان صحیح است و ذمه کسی که حج برای او بجا آورده اند بری میشود.

(مسأله507) اگر کسی غیر از معذورین عمومی در اثر ندانستن مسأله به وقوف اضطراری مشعر در شب عید، اکتفا کرد و به منی رفت، پس اگر میتواند به مشعر برگردد و وقوف اختیاری مشعر را درک کند باید برگردد؛ بلکه اگر درک وقوف اختیاری مقدور نیست ولی میتواند وقوف اضطراری مشعر را در روز عید درک کند، در این صورت نیز احتیاطاً برگردد. و اگر به هیچ گونه نمی تواند برگردد، پس اگر وقوف اختیاری عرفات را نیز درک کرده است بنابر اقوی حج او صحیح است، و بنابر احتیاط واجب یک گوسفند ذبح کند. و اگر با درک وقوف اختیاری عرفات و وقوف شب عید در مشعر از روی فراموشی پیش از طلوع فجر از مشعر کوچ کرده است، اگر میتواند برگردد؛ و اگر به هیچ گونه نمی تواند برگردد در این صورت نیز حج او صحیح است و ذبح گوسفند نیز واجب نیست.

مستحبات وقوف به مشعر

(مسأله508) 1 مستحب است با وقار و آرامش دل و

ص: 183

در حال استغفار از عرفات به طرف مشعرالحرام برود و وقتی که از طرف راست جاده به تل سرخ(1)رسید

بگوید:

«اللَّهُمَّ ارْحَمْ تَوَقُّفِی وَزِدْهُ فی عَمَلی وَسَلِّمْ لِی دِینی وَتَقَبَّلْ مَناسِکی»

2 در راه رفتن، میانه رو باشد و از حرکت تند یا کند بپرهیزد؛ و مردم ضعیف و مسلمانان را آزار ندهد؛ و بگوید:

«اللهم انی اعوذ بک ان اظلم او اظلم او اقطع رحما او اوذی جارا».

3 نماز مغرب و عشا را تا مشعر تأخیر اندازد؛ هر چند از ثلث شب نیز بگذرد. وبین دو نماز، جمع کند به یک اذان و دو اقامه؛ و نافله مغرب را بعد از نماز عشا بخواند. ولی اگر تا قبل از نصف شب نتوانست به مشعر برسد نماز مغرب و عشا را بین راه بخواند و تانصف شب تأخیر نیندازد.

4 در وسط وادی، طرف راست راه پیاده شود؛ و برای «صروره» یعنی کسی که نخستین بار است به حج آمده مستحب است در مشعر الحرام قدم گذارد.

5 هر چه میتواند شب را به شب زنده داری و دعا به سر برد و بگوید:

«أللَّهُمَّ هذِهِ جُمَعُ، اللَّهُمَّ اِنِّی أسْأَلُکَ أنْ تَجْمَعَ لِی فِیها جَوامِعَ الْخَیرِ، اللَّهُمَّ لا تُؤْیِسْنی مِنَ الْخَیرِ الَّذی سَأَلْتُکَ أنْ تَجْمَعَهُ لِی فی قَلْبی وَأطْلُبُ اِلَیکَ أنْ تُعَرِّفَنی ما عَرَّفْتَ أوْلِیاءَکَ فی مَنْزِلِی هذا وَأنْ تَقِینی جَوامِعَ الشَّرِّ».

6 بعد از نماز صبح با طهارت حمد و ثنای خدا گوید؛ و آن چه میتواند نعمتهای او را به یاد آورد؛ و بر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و آل او صلوات بفرستد؛ و این دعا را بخواند:

ص: 184


1- . مکانی است بین راه عرفات به مشعر در حدود مشعر (کثیب احمر).

«أللَّهُمَّ رَبَّ الْمَشْعَرِ الْحَرام فُکَّ رَقَبَتی مِنَ النَّارِ وَأوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ وَادْرَأْ عَنِّی شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاِْنْس، أللَّهُمَّ أَنْتَ خَیرُ مَطْلُوبٍ اِلَیهِ وَخَیرُ مَدْعُوٍّ وَخَیرُ مَسْؤُولٍ وَلِکُلِّ وافِدٍ جائِزَةٌ فَاجْعَلْ جائِزَتی فی مَوْطِنی هذا أنْ تُقِیلَنی عَثْرَتی وَتَقْبَلَ مَعْذِرَتی وَأنْ تُجاوِزَ عَنْ خَطِیئَتی ثُمَّ اجْعَلِ التَّقْوی مِنَ الدُّنیا زادِی».

7 وقوف در مشعر را با غسل شروع نماید.

8 در حال وقوف برای خود و پدر و مادر و اولاد و اهل و مال و برادران و خواهران مؤمن خود دعا کند؛ زیرا مکان، مکان شریفی است. و هنگام طلوع آفتاب هفت مرتبه به گناهان خود اعتراف کند و هفت مرتبه از خدا طلب بخشش نماید.

9 مستحب است ریگ هایی را که در منی برای رمی جمرات لازم است از مشعر جمع آوری کند؛ و دست کم مقدار لازم هفتاد دانه است. ولی چون ممکن است بعضی از ریگ ها به هدف نخورد بجاست مقدار بیشتری جمع آوری کند.

10 مستحب است در کوچ کردن به طرف منی وقتی که به وادی مُحَسّر رسید مقدار صد قدم مانند شتر تند حرکت کند؛ و اگر سواره است مرکوب خود را حرکت دهد و بگوید:

«رب اغفر و ارحم و تجاوز عما تعلم انک انت الاعز الاکرم».

و بگوید:

«أللَّهُمَّ سَلِّمْ لی عَهْدی وَاقْبَلْ تَوْبَتی وَأجِبْ دَعْوَتی وَاخْلُفْنی فِیمَنْ تَرَکْتُ بَعْدی».

ص: 185

فصل چهارم - واجبات منی در روز عید قربان

اشاره

(مسأله509) پنجم و ششم و هفتم از واجبات حج، اعمال سه گانه منی در روز عید قربان است یعنی: «رمی جمره عقبه» و «ذبح گوسفند یا نحر شتر» و «تراشیدن سر و یا احیانا تقصیر». و «منی» مکانی است در حدود یک فرسخی مکه سابق؛ و بین مکه و وادی مُحَسّر واقع شده است. و حد آن در طرف مکه گردنه ای است که جمره عقبه در آن قرار گرفته است.

1- رمی جمره عقبه:
اشاره

(مسأله510) اولین واجب منی در روز عید «رمی جمره عقبه»(1)است؛ یعنی زدن هفت ریگ به آن، به پیروی از حضرت ابراهیم علیه السلام که در این مکان شیطان را رمی کرد. و انداختن سنگهای بزرگ یا شن خیلی ریز یا کلوخ یا گِل پخته یا چیزهای دیگر غیر از ریگ کافی نیست؛ ولی از رنگهای مختلف ریگ هر کدام باشد کافی است.

(مسأله511) در ریگها سه شرط معتبر است:

اول: این که از حرم باشند؛ و اگر از خارج حرم جمع آوری شده باشند کافی نیست. و از هر جای حرم باشد مانعی ندارد؛ مگر مسجدالحرام و مسجد خیف؛ بلکه احتیاط این است که از مساجد دیگر نیز برداشته نشده باشند. ومستحب است از مشعر جمع آوری شده باشند.

ص: 186


1- . «جمرات» ستون های سنگی است که در منی در سه محل نزدیک به یکدیگر نصب شده اند؛ و سمبل جاهایی است که شیطان در برابر حضرت ابراهیم علیه السلام وسوسه کرده است. و پرتاب ریگ به آن ها به معنای زدن شیطان و ایستادگی در برابر او می باشد. و جمره ی عقبله از همه به مکه نزدیکتر است. یادآوری می شود هر کدام از ستون های نامبرده را در سال های اخیر در چند طبقه و به طول حدود 32 متر و ارتفاع 5 متر افزایش داده اند.

دوم: این که ریگها بِکر باشند؛ یعنی کسی آن ها را در رمی صحیح به کار نبرده باشد، هر چند در سال های پیش.

سوم: این که غصبی نباشند؛ پس اگر از زمین غیر یا از ریگهایی که دیگری برای خودش جمع کرده برداشته شود کافی نیست.

(مسأله512) در رمی چند چیز معتبر است:

اول: این که با هفت ریگ رمی کند، و کمتر از آن کافی نیست؛ چنان که زیادتر از آن نیز اگر به قصد رمی شرعی باشد بدعت و حرام است.

دوم: این که مانند سایر اعمال حج به قصد قربت و با نیت خالص، بدون ریا ومقاصد دیگر انجام دهد.

سوم: این که ریگها را رمی کند، یعنی به جمره بیندازد؛ پس اگر نزدیک جمره برود و ریگها را روی آن بگذارد کافی نیست.

چهارم: ریگها به جمره اصابت کند؛ و اگر یکی از آن ها اصابت نکرد باید دوباره بزند.

پنجم: این که به انداختن او به جمره برسد؛ پس اگر انداختن او در رسیدن آن ها به جمره کافی نباشد و در راه سنگ دیگران یا چیز دیگر با آن برخورد کند و فشار وکمک آن، ریگ را به جمره برساند کافی نیست. اگر در وسط راه به چیزی برخورد کند ولی رد شود و به همان نیروی اول به جمره برسد کافی است؛ ولی اگر به چیز دیگر بخورد و در اثر صلابت آن چیز کمانه کند و تصادفا به جمره بخورد، به گونه ای که خوردن به جمره مستقیما مستند به انداختن او نیست، در این صورت کافی بودن آن محل اشکال است.

ششم: این که ریگها را بتدریج و پشت سر هم بزند، پس

ص: 187

اگر همه یا بعضی را باهم بزند کافی نیست.

(مسأله513) وقت رمی جمره از طلوع آفتاب روز عید است تا مغرب شرعی؛ و بهتر است در وقت ظهر باشد. و اگر در اثر فراموشی یا ندانستن مسأله یا جهات دیگر، آن را ترک کرد باید در روز یازدهم تا سیزدهم که ایام تشریق(1) است، هر وقت متوجه شد قضای آن را بجا آورد؛ واول قضای گذشته را بجا آورد و سپس وظیفه آن روز را.

و اگر متوجه نشد تا اینکه ایام تشریق گذشت و هنوز از مکه خارج نشده، بنابر احتیاط به منی برگردد و رمی را انجام دهد؛ ولی بنابر احتیاط واجب در سال آینده نیز خودش، و اگر نمی تواند دیگری به جای او آن را در روز عید، و اگر نشد در ایام تشریق قضا نماید. و اگر رمی جمره را در اثر فراموشی یا ندانستن مسأله ترک کرده و قربانی و تراشیدن سر را انجام داده است لازم نیست پس از قضای رمی جمره قربانی و تراشیدن سر را دوباره بجا آورد.

(مسأله514) کسانی که از رمی جمره در روز، معذورند مانند اشخاص بیمار یا ترسان میتوانند در شب رمی کنند؛ و هر وقت شب باشد مانعی ندارد.

و معذورین عمومی مانند زنان و پیرمردان و کودکان و ضعیفان که شبانه از مشعر به منی کوچ داده شده اند نیز جایز است در شب عید رمی جمره عقبه را انجام دهند؛ ولی قربانی باید در روز عید واقع شود.

(مسأله515) اگر احتمال دهد ریگهایی را که در حرم است از خارج حرم به حرم آورده باشند به شک خود اعتنا نکند.

(مسأله516) اگر احتمال دهد ریگهایی را که جمع آوری کرده بکر نباشند و سابقا در رمی مورد استفاده واقع شده

ص: 188


1- . «ایام تشریق» روزهای یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذیحجّه می باشد.

باشند، به شک خود اعتنا نکند.

(مسأله517) اگر شک کند آن چه را برای رمی جمع آوری کرده «حصی» یعنی ریگ بر آن ها گفته میشود یا نه، رمی با آن ها کافی نیست و باید یقین کند «حصی» یعنی ریگ بر آن ها گفته میشود.

(مسأله518) اگر در عدد ریگهایی که انداخته یا در رسیدن آن ها به جمره شک کرد، پس اگر مشغول رمی است باید به اندازه ای بیندازد که یقین کند هفت عدد آن ها اصابت کرده است؛ و مجرد مظنّه و گمان کافی نیست. و اگر از رمی فارغ شده و وارد واجب دیگری مانند قربانی یا حلق شده و شک کرده، یا این که رمی در روز واقع شده و در شب شک کرده است، به شک خود اعتنا نکند.

(مسأله519) اگر پس از فراغت از رمی بلافاصله در صحت آن شک کرد، بنابر احتیاط، دوباره آن را بجا آورد؛ و اگر زمانی از آن گذشته و پیش از این که وارد واجب بعدی شود در صحت آن شک کرد، به شک خود اعتنا نکند.

(مسأله520) اگر معلوم شود ریگهایی را که انداخته به جمره نخورده است یا بعضی از آن ها به جمره نخورده، باید دوباره رمی کند؛ هر چند در حال رمی گمان میکرد به جمره خورده است. پس اگر نزدیک جمره، ساختمان یا ستونی مثلا وجود داشته و اشتباها ریگها را به آن زده است باید دوباره رمی کند؛ و اگر خودش نمی تواند باید نایب بگیرد، هر چند برای سال بعد.

(مسأله521) اگر چند ریگ را با هم بزند مانعی ندارد؛ ولی یک عدد محسوب است، هر چند همه آن ها به جمره بخورند.

(مسأله522) باید ریگ را با دست بزند؛ پس اگر مثلا با دهان بیندازد کافی نیست. و انداختن با فلاخن و مانند آن

ص: 189

نیز محل اشکال است.

(مسأله523) جایز است سواره رمی کند؛ ولی مستحب است پیاده باشد.

(مسأله524) طهارت از حدث و خبث در رمی معتبر نیست؛ ولی مستحب است با طهارت باشد. و ریگها هم لازم نیست پاک باشند؛ هر چند احوط است.

(مسأله525) برای کودکان و بیماران و اِفراد بیهوش که قدرت رمی ندارند واجب است نایب بگیرند که به جای آنان رمی کند؛ همچنین است کسی که درک ندارد. و متصدی امر کودک، ولیّ شرعی اوست؛ و متصدی امر بیمار و بیهوش وکسی که درک ندارد ظاهرا همراهان او هستند. و بنابر احتیاط بیمار را نزد جمره ببرند و در حضور او از طرف او رمی کنند؛ مگر این که بردن او مشقت و حرج داشته باشد. و بنابر احتیاط، موقعی می توانند برای بیمار یا بیهوش نایب بگیرند که از سالم شدن و تصدی خود او برای رمی مأیوس باشند.

(مسأله526) اگر بیمار یا بیهوش بعد از تمام شدن عملِ نایب، سالم شود، بنابر احتیاط، خودش نیز رمی کند. ولی اگر در بین عمل او سالم شود باید خودش آن را از سر گیرد؛ و اکتفا به مقدار رمی نایب نکند.

(مسأله527) رمی جمرات از طبقه دوم مشکلی ندارد و کفایت می کند.

مستحبات رمی جمرات

(مسأله528) در رمی جمرات چند چیز مستحب است:

اول: در حال رمی با وضو باشد.

دوم: پیاده باشد نه سواره.

ص: 190

سوم: رمی در وقت ظهر واقع شود.

چهارم: ریگ ها را در دست چپ نگه دارد و با دست راست بیندازد.

پنجم: ریگ را بر انگشت ابهام (شست) بگذارد و با سر انگشت سبابه(1)بیندازد.

ششم: وقتی که ریگ ها را در دست گرفت و آماده رمی شد این دعا را بخواند:

«أللَّهُمَّ هذِهِ حصَیاتی فَأحْصِهِنَّ لِی وَارْفَعْهُنَّ فی عَمَلی»(2).

هفتم: با انداختن هر ریگ تکبیر ذیل را بگوید:

«اللهُ أکْبَرُ، أللَّهُمَّ ادْحَرْ عنِّی الشَّیطانَ أللَّهُمَّ تَصْدِیقاً بِکِتابِکَ وَعَلی سُنَّةِ نَبِیکَ صلی الله علیه و آله أللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِی حَجّاً مَبْرُوراً وَعَمَلاً مَقْبُولاً وَسَعْیاً مَشْکُوراً وَذَنْباً مَغْفُوراً»

هشتم: در رمی جمره عقبه بین او و جمره پانزده یا ده ذراع فاصله باشد؛ و در رمی جمره اولی و وسطی در کنار آن ها بایستد.

نهم: در جمره عقبه پس از رمی توقف نکند؛ و در دو جمره دیگر رو به قبله بایستد و دعا کند و حمد و ثنای خدا گوید و بر پیامبر صلی الله علیه و آله و آل او صلوات بفرستد.

دهم: در رمی جمره عقبه پشت به قبله و رو به جمره بایستد.

یازدهم: پس از برگشتن به جای خود در منی بگوید:

«أللَّهُمَّ بِکَ وَثِقْتُ وَعَلَیکَ تَوَکَّلْتُ فَنِعْمَ الرَّبُ وَنِعْمَ الْمَوْلی وَنِعْمَ النَّصِیرُ».

دوازدهم: مستحب است ریگها از مشعر جمع آوری شده

ص: 191


1- . «سبّابه» به انگشت پهلوی شست می گویند.
2- . الکافی، ج 4، ص 478 و 479، ح 1؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 58، الباب 3 من أبواب رمی جمرة العقبة، ح 1.

باشند و به قدر سر انگشت و اَبرَش(1)ونقطه دار باشند؛ و کراهت دارد سیاه یا سفید یا قرمز یک دست باشند.

2- قربانی و شرایط و مستحبات آن:
اشاره

(مسأله529) دوم از واجبات منی در روز عید در حج تمتّع، «هَدْیْ» یعنی قربانی است. پس کسی که حج تمتّع بجا میآورد واجب است در روز عید پس از رمی جمره عقبه یک شتر قربانی کند و یا یک گاو یا گوسفند ذبح نماید؛ و شتر ازهر دو افضل است و گاو از گوسفند افضل است. و غیر از سه حیوان نامبرده سایر حیوانات کافی نیست.

(مسأله530) یک قربانی فقط برای یک نفر کفایت می کند، و برای دو و یا چند نفر یک قربانی کفایت نمی کند.

(مسأله531) قربانی باید در منی باشد؛ و اگر در حال اختیار در جای دیگر قربانی کند کافی نیست.

(مسأله532) اگر قربانگاه در خارج منا باشد و ظاهراً قربانگاه موجود برای حجاج در زمان ما در خارج از منی و کمی در وادی مُحَسّر قرار دارد قربانی در آن کافی است و حاجی می تواند پس از قربانی نمودن در همین جایگاه فعلی اعمال حج را که پس از آن بر او واجب است انجام دهد.

(مسأله533) بنابر احتیاط واجب قربانی باید در روز باشد؛ حتی کسانی که معذور بوده و شب از مشعر کوچ کرده اند و رمی جمره را شبانه انجام داده اند قربانی را جایز نیست در شب انجام دهند. ولی شخص خائف (ترسان)، که در روز نمی تواند قربانی کند میتواند در شب آن را انجام دهد.

ص: 192


1- . «اَبرَش» به ریگهای خال و خط دار می گویند.

(مسأله534) بنابر احتیاط واجب قربانی را از روز عید به تأخیر نیندازد. ولی اگر تأخیر انداخت یا در اثر فراموشی یا ندانستن مسأله یا پیدا نشدن حیوان یا عذری دیگر انجام نشد، در ایام تشریق یعنی تا سیزدهم ذیحجه بجا آورد؛ و اگر نتوانست چنان چه تا آخر ذیحجه آن را انجام دهد کافی است.

(مسأله535) اعمال منی در روز عید قربان به ترتیب عبارت است از: «رمی جمره عقبه»و «قربانی»و «تراشیدن سر یا تقصیر». پس باید ترتیب را رعایت کند؛ ولی اگر در اثر فراموشی یا ندانستن مسأله بعضی را بر بعضی مقدم داشت کافی است و اعاده آن لازم نیست.

(مسأله536) قربانی نیز مانند سایر اعمال حج از عبادات است و باید به قصد قربت و با نیت خالص و بدون ریا انجام شود.

(مسأله537) در حیوانِ قربانی چند شرط معتبر است:

اول: این که اگر شتر باشد سن آن کمتر از پنج سال نباشد؛ و بنابر احتیاط سن گاو و بز کمتر از دو سال و سن میش یا بره کمتر از یک سال نباشد. و اگر پس از قربانی کردن معلوم شد سن آن کمتر بوده کافی نیست.

دوم: این که تام الاجزا باشد و نقص نداشته باشد؛ پس اگر لنگ یا کور یا گوش بریده یا دم بریده باشد، یا اگر شاخ داخلی آن بریده یا شکسته باشد کافی نیست. ولی اگر شاخ بزرگ خارجی آن بریده یا شکسته باشد مانعی ندارد؛ چنان که اگر گوش آن سوراخ یا شکافته باشد نیز مانعی ندارد، هر چند خلاف احتیاط است. و بنابر احتیاط اگر کوری یا لنگی آن ظاهر و روشن نیز نباشد به آن اکتفا نشود.

سوم: در نظر عرف لاغر نباشد؛ و بر حسب روایت وارده اگر بر کلیه های آن مقداری پیه باشد کافی است.

ص: 193

چهارم: بنابر احتیاط واجب به هیچ نحو مریض نباشد، حتی امراض پوستی.

پنجم: بنابر احتیاط واجب خیلی پیر نباشد.

ششم: بنابر احتیاط واجب قربانی اخته نباشد.

هفتم: بنابر احتیاط واجب به حسب اصل خلقت نیز بی دم نباشد؛ بلکه هیچ نقص نداشته باشد.

(مسأله538) شرائطی که برای قربانی وجود دارد در صورتی است که تمکن و قدرت تهیه آن را در روز عید داشته باشد و اگر نتواند قربانی با این شرایط پیدا کند، هر چه که تهیه آن برایش ممکن است کافی است.

(مسأله539) اگر به طور کلی حیوان قربانی یافت نمی شود باید پول آن را نزد شخص امینی بگذارد تا در ایام تشریق، و اگر نشد تا آخر ذی حجه، و اگر نشد در سال بعد به جای او بخرد و در منی قربانی کند.

(مسأله540) در قربانی دست کم یک گوسفند واجب است و هر چه بیشتر باشد بهتر است. و در اخبار حجة الوداع آمده است که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله برای قربانی صد شتر با خود آورده بودند و شصت و شش یا شصت و چهار یا شصت و سه عدد آن ها را برای خودشان و بقیه را برای امیرالمؤمنین علیه السلام که از یمن به حج آمده بودند قربانی کردند.

(مسأله541) اگر حیوانی را به گمان صحیح و سالم بودن بخرد و قربانی کند و بعد معلوم شود مریض یا ناقص بوده است، می تواند به آن اکتفا کند و لازم نیست قربانیِ دیگری نماید.

(مسأله542) اگر حیوانی را با احتمال لاغری بخرد و به امید چاق بودن با قصد قربت قربانی کند و تصادفا معلوم

شود چاق بوده است کافی است.

ص: 194

(مسأله543) اگر بعد از قربانی کردن شک کند که آیا حیوان واجد شرایط بوده است یا نه و احتمال میدهد پیش از قربانی کردن بررسی کرده باشد، در این صورت به شک خود اعتنا نکند.

(مسأله544) بنابر احتیاط اگر احتمال نقص یا عیب در حیوان میدهد آن را بررسی کند. و به اصل سلامت حیوان اکتفا نکند؛ مگر این که به سلامت آن اطمینان داشته باشد.

(مسأله545) اگر حیوان سالمی را برای قربانی بخرد و در راه قربانگاه زمین بخورد و دست و پای آن بشکند یا معیوب شود کافی است که همان را قربانی کند.

(مسأله546) لازم نیست خود انسان ذبح کند و جایز است نایب بگیرد. و بنابر احتیاط هم خودش نیت کند و هم نایب؛ مگر این که خودش حضور نداشته باشد.

(مسأله547) اگر میخواهد برای ذبح نایب بگیرد باید به شخص مورد اطمینان نیابت دهد؛ و در این صورت اگر در صحت عمل او شک کرد به شک خود اعتنا نکند.

(مسأله548) اگر نائب شرایط لازم در خرید قربانی و یا ذبح را رعایت نکند ضامن است. و اگر کسی که نایب گرفته، بداند که او رعایت شرائط را ننموده است، از او کفایت نمی کند ولی اگر در صحت عمل او از نظر رعایت شرایط چه در خرید قربانی و یا ذبح شک دارد، به شک خود اعتنا نکند، و قربانی نائب از او کفایت می کند.

(مسأله549) لازم نیست که قربانی را خود حاجی ذبح کند و می تواند ذبح را به دیگری واگذار نماید و یا برای خرید قربانی و ترتیب ذبح آن نایب بگیرد، و ذبح کننده در هر صورت باید مسلمان باشد. و صاحب قربانی تا زمان

ذبح نیت قربانی نمودن را به ترتیبی که گذشت داشته باشد.

ص: 195

(مسأله550) ولیّ بچه که او را به احرام حج تمتّع مُحرم کرده است، باید برای او از مال خودش نه از مال بچه قربانی کند؛ و اگر توانایی ندارد باید به جای آن روزه بگیرد.

(مسأله551) مورد مصرف قربانی، فقرا هستند و هدیه دادن آن به مؤمنین و یا خوردن صاحب قربانی از آن واجب نیست.

ولی بنابراحتیاط در صورت امکان ثلث آن را به فقراء مومنین صدقه دهد، و یک ثلث آن را به مؤمنین هدیه دهد، و یک ثلث آن را برای مصرف خود و اهل خود اختصاص دهد.

و بیرون بردن گوشت قربانی از منی جایز است و نیز می تواند آن را به موسساتی که در زمان ما در منی حضور دارند و آن را جهت مصرف فقرا در دیگر کشورها ذخیره و ارسال می کنند واگذار کند.

روزه به جای قربانی

(مسأله552) اگر نه قربانی دارد و نه پول آن را، واجب است ده روز روزه بگیرد: سه روز در حج، آن هم روزهای هفتم، هشتم و نهم ذیحجه و هفت روز پس از مراجعت به وطن و بنابراحتیاط هفت روز باقیمانده را متوالیاً و پی در پی بگیرد و میان آن ها فاصله نیندازد.

(مسأله553) اگر در منی و یا سفر حج امکان تهیه قربانی را ندارد ولی می تواند قرض بگیرد و بعداً بدون مشقت و سختی آن را و لو پس از سفر ادا کند واجب است با قرض گرفتن، قربانی کند.

(مسأله554) اگر در اشیائی که در سفر با خود دارد چیز زایدی به اندازه پول قربانی وجود دارد باید آن را بفروشد و قربانی کند؛ ولی لباسهای معمولی و لوازمی که مورد احتیاج او در سفر است را لازم نیست بفروشد.

ص: 196

(مسأله555) اگر قربانی و پول آن را ندارد و چیزی هم که بفروشد ندارد ولی میتواند کسب کند و پول آن را تهیه نماید، واجب نیست کسب کند؛ ولی اگر کسب کرد و پول آن را پیدا کرد واجب است قربانی کند.

(مسأله556) سه روز از ده روز روزه باید در ماه ذیحجه واقع شود، آن هم در روزهای هفتم و هشتم و نهم ذیحجه واقع شود؛ و اگر نشد چهاردهم و پانزدهم و شانزدهم ذیحجه را روزه بگیرد. و جایز نیست در ایام تشریق در منی روزه بگیرد؛ بلکه روزه در ایام تشریق در منی در هر صورت حرام است. و میتواند تا آخر ذیحجه هر وقت بخواهد این سه روزه را بگیرد؛ هر چند احوط این است که پس از ایام تشریق بلافاصله بگیرد.

و اگر روز هفتم ذیحجه نتوانست روزه بگیرد، روز هشتم و نهم ویک روز دیگر را بعد از مراجعت از منی روزه بگیرد، و اگر روز هشتم را نیز نتوانست روزه بگیرد، روز نهم را هم نگیرد و بعد از مراجعت از منی سه روز دنبال هم روزه بگیرد.

و بنابراحتیاط روزه سه روز را تا بعد از بازگشت از منی بدون عذر به تأخیر نیندازد.

و اگر پس از بازگشت از منی در گرفتن روزه عذر داشت می تواند آن را تا آخر ذیحجه به تأخیر اندازد. و اگر در سفر برایش ممکن نشد می تواند پس از بازگشت سه روز روزه بگیرد. و این روزة سه روز تا قبل از مُحرم آورده شود.

و روزه گرفتن در ایام تشویق یعنی روزهای دهم؛ یازدهم و دوازدهم که در منی وقوف دارد جایز نیست.

(مسأله557) سه روز روزه باید پشت سر هم باشد؛ و

ص: 197

گرفتن این سه روزه در سفر مانعی ندارد. پس لازم نیست در مکه برای روزه ها قصد اقامه کند؛ و اگر کاروان مهلت ماندن در مکه را نداد میتواند آن ها را در راه و یا شهر خود بگیرد.

(مسأله558) اگر تا آخر ذیحجه این سه روزه را نگرفت روزه از او ساقط می شود و باید یک گوسفند، خودش یا نائبش هر چند در سال بعد، در منی ذبح کند.

(مسأله559) پس از گرفتن سه روزه باید هفت روز روزه پس از مراجعت به وطن خود بگیرد. و جایز نیست آن ها را در مکه یا در راه بگیرد؛ مگر این که قصد ماندن در مکه را داشته باشد که در این صورت پس از گذشت یک ماه یا گذشت مدتی که برای رسیدن به وطن لازم است میتواند در مکه بگیرد؛ و بنابر احتیاط بین سه روز و هفت روز فاصله بیندازد، هر چند یک روز باشد.

(مسأله560) بنابر احتیاط هفت روز را نیز پشت سرهم بگیرد. و اگر روزه ها را گرفت و بعد قدرت خرید قربانی پیدا کرد، قربانی واجب نیست؛ و اگر پس از گرفتن سه روز قدرت پیدا کرد، بنابر احتیاط قربانی کند.

(مسأله561) اگر روزه را نگرفت و از دنیا رفت، ولیّ او باید سه روزه واجب در حج را به جای او بگیرد؛ ولی گرفتن هفت روز لازم نیست.

مسائل متفرقه قربانی

(مسأله562) کسی که در حج اجیر دیگری است میتواند برای ذبح قربانی نایب بگیرد و نایب قربانی را به قصد جزء از حجی که موکلش آن را انجام میدهد ذبح کند.

(مسأله563) در شب عید قربانی کردن جایز نیست، مگر برای خائف (ترسان)؛ و در شبهای بعد نیز خلاف

ص: 198

احتیاط است. پس اگر در روز عید قربانی نکرده در روزهای بعد قربانی کند؛ مگر این که خائف باشد.

(مسأله564) کسی که در حال احرام است پیش از تقصیر یا تراشیدن سر جایز است برای ذبح یا نحر قربانی، نایب دیگری شود.

(مسأله565) اگر چند نفر پول روی هم گذاشتند و به کسی وکالت دادند که برود و گوسفند بخرد و برای آنان قربانی کند و او به شرکت به عدد آنان گوسفند خرید و برای هر کدام یک گوسفند معین کرد و ذبح نمود، در صورتی که همه به این گونه معامله رضایت داده اند کافی است؛ هر چند گوسفندها از نظر قیمت تفاوت داشته باشند.

(مسأله566) اگر کسی بدون گرفتن وکالت از دیگری به گمان کافی بودن رضایت قلبی به نیابت او قربانی کرد کافی نیست؛ هر چند آن دیگری همسر او یا از دوستان صمیمی او باشد و زمانی می تواند از طرف دیگری قربانی کند که به خواسته او و به عنوان کسی که از طرف او مأمور به این کار شده است باشد.

(مسأله567) در ذبح قربانی همه ی شرائطی که در ذبح حیوانات گفته شده است معتبر است.

(مسأله568) اگر به کسی در خرید حیوان و ذبح آن وکالت داد و وکیل فراموش کرد یا نتوانست انجام دهد و پس از مراجعت به وطن متوجه شد، حج او صحیح است؛ ولی قربانی به عهده او باقی است. پس اگر ممکن است، به کسی وکالت دهد در ذیحجه همان سال در منی برای او قربانی کند؛ وگرنه باید به کسی نیابت دهد در سال بعد در منی برای او قربانی کند.

(مسأله569) اگر کسی به اعتقاد این که گوشت ها تلف

ص: 199

میشود و قربانی تضییع مال است قربانی نکرد و سایر اعمال حج را انجام داد و از احرام خارج شد، در صورتی که اعتقاد او از روی ندانستن حکم قطعی شرع بوده و گمان میکرده اعمالش صحیح است، در این صورت اعمال و حج او صحیح است و از احرام خارج شده؛ ولی قربانی بر عهدة او باقی است.

(مسأله570) مُحرم میتواند پیش از ذبح قربانی خود، برای دیگران ذبح کند.

(مسأله571) قربانی را اگر از پول متعلق خمس که خمس آن را نداده بخرد کافی نیست.

(مسأله572) اگر برای رمی جمره عقبه نایب گرفت و به گمان این که نایب رمی کرده است قربانی کرد و سرخود را تراشید و بعد معلوم شد نایب رمی نکرده است، قربانی و سر تراشیدن او صحیح است؛ ولی قضای رمی را باید بجا آورد.

(مسأله573) اگر قربانی را عمداً از روز عید تأخیر انداخت و در روزهای بعد قربانی کرد، هر چند بر خلاف احتیاط واجب عمل کرده ولی قربانی او صحیح است؛ و تا زمانی که قربانی را انجام نداده نمی تواند سرخود را بتراشد یا تقصیر کند.

مستحبات قربانی در منی

(مسأله574) در قربانی چند چیز مستحب است:

1 شتر از گاو افضل است؛ و گاو از گوسفند افضل است؛ و میش از بز افضل است.

2 خیلی فربه و چاق باشد.

3 شتر و گاو ماده باشند و گوسفند نر.

4 در گوسفند مستحب است قوچ چشم و گوش درشت

ص: 200

و دهان و چشم و دست و پا سیاه باشد.

5 مُحرم خودش نحر و ذبح را انجام دهد؛ هر چند زن باشد. و اگر نمی تواند دست خود را روی دست ذبح کننده بگذارد.

6 در حال نحر، شتر ایستاده باشد و دستهای آن را تا زانو بسته باشند؛ و نحر کننده در طرف راست آن بایستد.

7 در حال نحر یا ذبح این دعا را بخواند:

«وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّماواتِ وَالاْءَرْضَ حَنِیفا مُسْلِما وَما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ إِنَّ صَلاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیایَ وَمَماتِی لِله رَبِّ الْعالَمِینَ لا شَرِیکَ لَهُ وَبِذلِکَ أُمِرْتُ وَأَنَا مِنَ الْمُسْلِمِینَ، اَللّهُمَّ مِنْکَ وَلَکَ بِسْمِ اللهِ وَاللهُ أَکْبَرُ، اَللّهُمَّ تَقَبَّلْ مِنِّی»(1).

3- تقصیر یا سر تراشیدن:
اشاره

(مسأله575) سوم از واجبات منی در روز عید که هفتم از واجبات حج میباشد تقصیر یا سر تراشیدن است. پس حاجی باید پس از قربانی از مو یا ناخن خود کم کند، یا سرخود را بتراشد؛ و مخیر است بین آنها، و تراشیدن سر از تقصیر افضل است. و جمع بین آن ها افضل میباشد، مگر برای چند طائفه:

اول: زنها که باید تقصیر کنند و تراشیدن سر برای آن ها کافی نیست؛ بلکه جایز بودن آن نیز محل اشکال است.

دوم: کسی که سال اول حج اوست که بنابر احتیاط واجب باید سر خود را بتراشد.

سوم: کسی که موی سرخود را گره زده و درهم پیچیده یا بافته است، و یا به وسیله موادی چون صمغ(2)برای رفع

ص: 201


1- . کافی، ج 4، ص 498، ح 6؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 152 و 153، الباب 37 من أبواب الذبح، ح 1.
2- . «صَمغ» شیرة بعضی درختان که چسبندگی دارد.

حیوانات موذی به هم چسبانده است، باید سر خود را بتراشد.

(مسأله576) خنثای مشکل(1)اگر از دو دسته اخیر نباشد، تقصیر برای او کافی است.

(مسأله577) در تراشیدن سر بنابر احتیاط همه سر را بتراشد. و در تقصیر گرفتن هر مقدار از مو یا ناخن به هر وسیله که باشد کافی است؛ هر چند به وسیله دندان باشد.

(مسأله578) تقصیر و سر تراشیدن نیز مانند سایر اعمال حج از عبادات است و باید آن را به قصد قربت و نیت خالص و بدون قصد ریا و مقاصد دیگر بجا آورد؛ وگرنه صحیح نیست و آن چه باید به سبب آن حلال شود حلال نمی شود.

(مسأله579) در سر تراشیدن جایز است انسان سر خود را بتراشد و یا دیگری بتراشد؛ و در این صورت بنابر احتیاط هر دو نیت کنند.

(مسأله580) کسانی که باید سر خود را بتراشند اگر سرشان مو ندارد، تقصیر برای آن ها کافی است.

(مسأله581)کسانی که مخیرند بین تقصیر و سرتراشیدن اگر سرشان مو ندارد باید تقصیر کنند؛ و اگر اصلا مو ندارند باید از ناخن خود بزنند.

(مسأله582) در تقصیر تراشیدن ریش کافی نیست.

(مسأله583) زدن موی زیر بغل و زیر شکم در تقصیر کافی نیست.

(مسأله584) وقت تقصیر و تراشیدن سر روز عید است و بعد از قربانی؛ و جایز نیست آن را پیش از قربانی انجام دهد. و بنابر احتیاط در حال اختیار آن را از روز عید

ص: 202


1- . «خنثای مشکل» خنثایی است که زن و مردی او به هیچ وجه تشخیص داده نمی شود.

تأخیر نیندازد؛ ولی اگر به هر جهت گر چه عمداً آن را تأخیر انداخت کافی است آن را در روز بعد تا آخر ایام تشریق بجا آورد؛ و ظاهرا انجام آن در شبهای ایام تشریق نیز مانعی ندارد، هر چند خلاف احتیاط است.

(مسأله585) اگر در اثر فراموشی یا ندانستن مسأله، تقصیر یا سرتراشیدن را پیش از قربانی یا پیش از رمی جمره بجا آورد کافی است و اعاده آن لازم نیست؛ ولی اگر عمداً آن را جلو انداخت بنابر احتیاط واجب دوباره آن را انجام دهد.

(مسأله586) جای تقصیر و سرتراشیدن منی است؛ و جایز نیست در حال اختیار آن را در جای دیگر انجام دهد؛ و اگر در اثر فراموشی یا ندانستن مسأله و یا عمداً از منی خارج شده است باید برگردد و در منی انجام دهد. و اگر نمی تواند برگردد، در هر جا هست آن را بجا آورد و موهای خود را در صورت امکان به منی بفرستد.

و اگر در راه بازگشت به وطن باشد، بنابر احتیاط موی خود را به منی بفرستد.

(مسأله587) طواف و سعی را باید پس از تقصیر یا سر تراشیدن بجا آورد. و اگر جلو انداخت، پس اگر عمداً این کار را کرده باید پس از تقصیر یا سرتراشیدن، طواف بلکه سعی را نیز اعاده نماید؛ و یک گوسفند نیز به عنوان کفاره ذبح کند. و اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسأله بوده کفاره ندارد؛ ولی بنابر احتیاط پس از تقصیر یا تراشیدن سر، طواف بلکه سعی را نیز دوباره انجام دهد.

(مسأله588) پس از تقصیر یا سرتراشیدن همه مُحرّمات احرام بر او حلال میشود مگر زن و بوی خوش.

ص: 203

مسائل متفرقه تقصیر و سر تراشیدن

(مسأله589) اگر قربانی از روز عید تأخیر افتاد بنابر احتیاط واجب جایز نیست تقصیر کند و از احرام خارج شود؛ بلکه باید صبر کند پس از قربانی تقصیر نماید و سپس طواف و سعی را بجا آورد.

(مسأله590) اگر کسی را برای قربانی وکیل نماید تا زمانی که وکیل قربانی نکرده جایز نیست تقصیر یا تراشیدن سر را بجا آورد. ولی اگر خیال کند وکیل قربانی را انجام داده پس سر خود را بتراشد یا تقصیر کند، سر تراشیدن و تقصیر او صحیح است؛ و اگر طواف و سعی را نیز بجا آورده اعاده آن ها لازم نیست.

(مسأله591) کسانی که مخیرند بین تقصیر و تراشیدن سر، اگر بدانند تراشیدن سر موجب خون آمدن میشود، در این صورت باید تقصیر کنند و تراشیدن سر جایز نیست؛ ولی کسی که وظیفه اش تنها تراشیدن سر است باید سر را بتراشد. مگر آن که تراشیدن سر به هر علت موجب ضرر جسمی و یا مشتقت برای او باشد.

(مسأله592) کسی که وظیفه اش تراشیدن سر است جایز نیست به واسطه بلندی موها اول موها را با ماشین بزند و بعد سر را بتراشد، هر چند بلافاصله باشد؛ و اگر عمداً این کار را کرد باید کفاره بدهد.

(مسأله593) مُحرم جایز نیست پیش از سر تراشیدن یا تقصیر، خودش سر دیگری را بتراشد یا موی او را بزند، ولی گرفتن ناخن دیگری مانعی ندارد.

(مسأله594) اگر در اثر عدم امکان ذبح در منی، در کشتارگاه خارج منی قربانی کند جایز نیست در آن جا تقصیر نماید یا سر خود را بتراشد؛ بلکه باید در منی انجام

ص: 204

دهد. و اگر در خارج انجام داده باید برگردد و تراشیدن سر یا تقصیر را اعاده نماید؛ و اگر طواف و سعی را نیز بجا آورده باید آن ها را نیز اعاده نماید.

(مسأله595) اگر بچه ممیز تمام اعمال حج را به نحو صحیح انجام دهد و در آخر سرش را بتراشد، از صروره بودن خارج میشود و در سال بعد حکم صروره ندارد.

مستحبات سر تراشیدن

(مسأله596) در سر تراشیدن چند چیز مستحب است:

اول: این که از طرف راست جلوی سر ابتدا کند و «بسم الله»بگوید و این دعا را بخواند: «اَللّهُمَّ أَعْطِنی بِکُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً یَوْمَ ٱلْقِیامَةِ».

دوم: موی سر خود را در منی در خیمه و محل اقامت خود دفن کند.

سوم: بعد از تراشیدن سر، شارب و اطراف ریش خود را اصلاح کند و ناخن خود را نیز بزند.

چهارم: اگر به تراشیدن سر عادت دارد، نوبت تراشیدن بعد را حتی المقدور تأخیر اندازد.

فصل پنجم - اعمال مکه معظمه

اشاره

هشتم، نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم از واجبات حج «طواف»، «نماز طواف»، «سعی صفا و مروه»، «طواف نساء و نماز آن»میباشد.

(مسأله597) بعد از انجام سه واجب منی در روز عید، واجب است به مکه برود و طواف خانه خدا و نماز طواف و سعی را به همان گونه ای که در عمره گفته شد انجام

ص: 205

دهد. و پس از آن ها طواف نساء و نماز آن را بجا آورد؛ هر چند طواف نساء و نماز آن از اجزای حج نیست، ولی واجب است و تا زمانی که آن ها را بجا نیاورده زن بر او حرام است.

و بهتر است برای این اعمال در روز عید و یا حداقل روز یازدهم ذیحجه به مکه برود؛ هر چند تأخیر آن ها تا بعد از ایام تشریق مانعی ندارد؛ ولی بنابر احتیاط بعد از ایام تشریق بدون تأخیر آن ها را بجا آورد. و اگر معذور باشد تأخیر آن ها تا آخر ذیحجه مانعی ندارد. و تا زمانی که آن ها را انجام نداده باید از زن و بوی خوش اجتناب کند.

(مسأله598) طواف و نماز و سعی در اینجا از نظر کیفیت و واجبات و شرایط و احکام، مانند طواف و نماز و سعی عمره است؛ فقط در آن جا نیت عمره میکرد و در اینجا باید به نیت حج آن ها را بجا آورد. و در طواف نساء نیت طواف نساء کند.

(مسأله599) محل انجام اعمال پنج گانه یاد شده بعد از اعمال منی است و بنابر احتیاط واجب جایز نیست در حال اختیار آن ها را پیش از وقوف به عرفات بجا آورد.

(مسأله600) برای چند طائفه جایز است طواف و نماز و سعی را پس از احرام حج و پیش از رفتن به عرفات انجام دهند:

اول: زنی که بترسد در برگشتن از منی حائض یا نفساء شود و نتواند بماند تا پاک شود.

دوم: پیرمرد یا پیرزنی که نتواند به مکه برگردد یا در اثر زیاد بودن جمعیت از طواف عاجز باشد.

سوم: بیماری که بترسد پس از برگشتن در اثر کثرت جمعیت نتواند طواف کند.

ص: 206

چهارم: کسی که میداند تا آخر ذیحجه در اثر ترس یا

جهاتی دیگر نمی تواند به مکه برگردد، یا نمی تواند طواف و سعی را بجا آورد.

(مسأله601) سه طائفه اول که طواف و سعی را جلو انداخته اند اگر به مکه برگشتند و میتوانند، بنابر احتیاط سعی را دوباره بجا آورند؛ بلکه خوب است طواف را نیز در صورت امکان اعاده نمایند، هر چند واجب نیست. ولی طائفه چهارم اگر میتوانند به مکه برگردند و معلوم شد مانعی که خیال میکردند وجودندارد بنابر احتیاط واجب باید طواف و سعی را اعاده نمایند.

(مسأله602) کسی که به جهتی از جهات میترسد به مکه برگردد جایز است طواف نساء را نیز جلو بیندازد. و طوائف دیگر نیز هر چند جایز است جلو بیندازند ولی بنابر احتیاط در صورت امکان آن را اعاده نمایند.

(مسأله603) اگر بعد از ورود به مکه نتواند بعضی از اعمال نامبرده را انجام دهد مثل این که بیمار شود و به هیچ شکل هر چند با کمک و مساعدت دیگران نتواند طواف و سعی را به جا آورد، یا زن حائض بوده یا حائض شود و کاروان به او مهلت ماندن را نمی دهد برای آن چه مقدور او نیست باید نایب بگیرد؛ و آن چه را میتواند مانند سعی خودش باید انجام دهد.

(مسأله604) تروک و مُحرّمات احرام حج در سه مرحله حلال میشوند:

اول: بعد از تقصیر یا تراشیدن سر همه مُحرّمات حلال میشوند، غیر از نزدیکی با زن و بوی خوش؛ بلکه بنابر احتیاط از صید نیز هر چند در خارج حرم اجتناب نماید.

ص: 207

همچنین بنابر احتیاط از سایر بهره بردنها مانند بازی کردن و بوسیدن و نیز عقد زن اجتناب نماید.

دوم: بعد از سعی صفا و مروه بوی خوش حلال میشود.

سوم: بعد از طواف نساء و نماز آن، زن و آن چه مربوط به زن است بر او حلال میشود.

ولی صید کردن در حرم خدا بر همه کس حرام است؛ هر چند در حال احرام نباشد. و صید در خارج حرم پس از خارج شدن از احرام مانعی ندارد.

(مسأله605) برای کسانی که در اثر ترس از حیض یا مرض یا جهات دیگر طواف و سعی و طواف نساء را جلو انداخته اند، پس از طواف و سعی مُحرّمات احرام حلال نمی شود؛ بلکه پس از تقصیر یا تراشیدن سر حلال میشود.

مسائل طواف نساء

(مسأله606) طواف

نساء و نماز آن در کیفیت و واجبات و شرایط و احکام مانند طواف حج و نماز آن میباشد؛ فقط در نیت باید نیت طواف نساء کند.

(مسأله607) طواف نساء اختصاص به مرد ندارد؛ بلکه بر زن و خنثی و خصیّ (اخته) نیز واجب است. و اگر زن آن را بجا نیاورد شوهر بر او حلال نمی شود؛ و مردان نیز اگر آن را بجا نیاورند، زن بلکه بنابر احتیاط واجب سایر امور مربوط به زن نیز بر آن ها حلال نمی شود.

(مسأله608) بنابر احتیاط واجب بچه ممیز که احرام بسته نیز برای حلال شدن زن یاشوهر برای او، باید طواف نساء و نماز آن را بجا آورد؛ بلکه بنابر احتیاط بچه غیر ممیز را نیز اگر احرام بستند، ولیّش او را به طواف نساء طواف دهد تا بعد از بلوغ، زن یا شوهر برای او اشکال نداشته باشد.

ص: 208

(مسأله609) طواف نساء و نماز آن، اگرچه واجب است و بدون آن زن حلال نمی شود، ولی رکن حج نیست و ترک عمدی آن، موجب باطل شدن حج نمی شود، بلکه بر حاجی، انجام آن واجب است و اگر بجا نیاورند زن یا شوهر حلال نمی شوند؛ بلکه حلال شدن همه امور مربوط به زن، از قبیل خواستگاری و عقد و گواهی بر عقد نیز بنابر احتیاط واجب بر طواف نساء و نماز آن توقف دارد.

(مسأله610) در حال اختیار باید طواف نساء را پس از سعی بجا آورد، چنان که سعی را نیز باید پس از طواف حج و نماز آن بجا آورد. و اگر بر خلاف ترتیب عمل کرده باید اعاده کند به گونه ای که ترتیب حاصل شود.

(مسأله611) اگر در اثر فراموشی یا ندانستن مسأله، طواف نساء و نماز آن را پیش از سعی بجا آورد، صحیح است ولی بنابر احتیاط بعد از سعی آن را اعاده نماید.

(مسأله612) زنی که میترسد حائض شود و نتواند طواف نساء را بجا آورد می تواند بنابر احتیاط طواف و نماز آن را پیش از سعی بجا آورد؛ و چنان چه حائض نشد آن را اعاده کند، واگر حائض شد نایب بگیرد.

(مسأله613) اگر زن حائض شد و کاروان او مهلت نمی دهند تا پاک شود و طواف نساء را بجا آورد بنابراحتیاط واجب باید نایب بگیرد.

(مسأله614) در حج اجاره ای نایب باید طواف نساء را به نیابت منوب عنه بجاآورد؛ و اگر آن را بجا نیاورد، زن بر خود او حلال نمی شود.

(مسأله615) اگر کسی طواف نساء را که بر او واجب بوده بجا نیاورد تا از دنیا برود، ولیّ او باید به جای او قضای آن را بجا آورد، یا از دیگری بخواهد به جای او بجا آورد.

ص: 209

(مسأله616) اگر طواف نساء را فراموش کرد یا در اثر ندانستن مسأله آن را ترک کرد و به وطن خود برگشت، پس اگر میتواند باید خودش برگردد و آن را بجاآورد؛ واگر نمی تواند یا مشقت دارد باید نایب بگیرد؛ و تا زمانی که آن را خودش یا نایبش بجا نیاورده زن یا شوهر بر او حلال نمی شود. و اگر در این مدت با زن نزدیکی کرده، پس اگر بعد از توجه به ترک طواف نزدیکی کرده باید کفاره بدهد؛ همچنین است بنابر احتیاط اگر پیش از توجه نزدیکی کرده باشد. و کفاره آن بنابر احتیاط واجب قربانی کردن یک شتر است؛ اگر طواف واجب در حج بوده آن را در منی، و اگر در عمره بوده آن را در مکه قربانی کند.

مستحبات طواف حج و نماز آن و سعی

(مسأله617) آن چه برای طواف و نماز طواف و سعی در عمره مستحب بود در اینجا نیز جاری است؛ و مستحب است طواف حج را در روز عید یا حداقل فردای آن بجا آورد و تأخیر نیندازد؛ و مستحب است وقتی که به درب مسجد رسید بایستد و بگوید:

«أللَّهُمَّ اَعِنّی عَلی نُسُکِکَ وَسَلِّمْنی لَهُ وَسَلِّمْهُ لی أسْألُکَ مَسْألَةَ الْعَلیلِ الذَّلِیلِ الْمُعْتَرِفِ بذَنْبِهِ أنْ تَغْفِرَ لی ذُنُوبی وَأنْ تُرْجِعَنی بِحاجَتَی، أللَّهُمَّ اِنِّی عَبْدُکَ وَالْبَلَدُ بَلَدُکَ وَالبَیتُ بَیتُکَ جئْتُ أطْلُبُ رَحْمَتَکَ وَأؤُمُّ طاعَتَکَ مُتَّبِعاً لاِمْرِکَ راضِیاً بِقَدَرِکَ أسْألُکَ مَسْألَةَ الْمُضْطَرِّ إلَیکَ الْمُطِیعِ لاِمْرِکَ الْمُشْفِقِ مِنْ عَذابِکَ الْخائِفِ لِعُقُوبَتِکَ أنْ تُبَلِّغَنی عَفْوکَ وَتُجِیرَنی مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِکَ».

ص: 210

پس به طرف حجرالاسود برود و آن را استلام کند و ببوسد؛ و اگر نتواند پس از استلام دست خود را ببوسد؛ و اگر نتوانست رو به حجر الاسود بایستد و تکبیر بگوید و پس از آن بجا آورد آن چه را در طواف عمره بجا آورد.

فصل ششم - اعمال منی در ایام تشریق

اشاره

(یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذیحجه)

سیزدهم و چهاردهم از واجبات حج: «بیتوته در منی» یعنی ماندن شب در منی و «رمی جمرات سه گانه» است در روز.

1- بیتوته در منی یعنی ماندن شب در آن جا:

(مسأله618) بر حجاج واجب است شب یازدهم و دوازدهم ذیحجه را از اول شب تا نصف شب در منی بیتوته کنند؛ یعنی در آن جا بمانند.

(مسأله619) بر چند طایفه واجب است در شب سیزدهم نیز در منی بمانند:

اول: کسی که در حال احرام صید کرده است؛ و بنابر احتیاط واجب اگر صید را گرفته ولی آن را نکشته نیز همین حکم جاری است. ولی بر کسی که صید نکرده ولی گوشت شکار را خورده یا مثلا صید را به صیاد نشان داده بنابر اقوی واجب نیست در شب سیزدهم بماند؛ هر چند احوط است و تا ممکن است ترک نشود.

دوم: بنابر احتیاط واجب کسی که در حال احرام با زن خود یا دیگری نزدیکی کرده است. ولی اگر غیر از نزدیکی کارهای دیگر مانند بوسیدن یا لمس و یا عقد را انجام داده بنابر اقوی واجب نیست بماند؛ هر چند احوط است و تاممکن است ترک نشود.

ص: 211

سوم: کسی که در روز دوازدهم تا مغرب شرعی در منی مانده و از آن جا خارج نشده؛ هر چند در صدد کوچ کردن بوده ولی موفق نشده است.

(مسأله620) کسی که یکی از مُحرّمات در حال احرام را غیر از آن چه گذشت انجام داده بنابر اقوی واجب نیست در شب سیزدهم در منی بماند؛ هر چند احوط است، بخصوص نسبت به محرماتی که کفاره دارد؛ و تا ممکن است ترک نشود.

(مسأله621) بنابر اقوی کسی که در احرام عمره تمتّع نیز از صید یا زن اجتناب نکرده باید شب سیزدهم در منی بماند.

(مسأله622) در بیتوته در منی کافی است از مغرب شرعی تا نصف شب در آن جا بماند؛ پس جایز است پس از نیمه شب از منی خارج شود. و بهتر است پیش از اذان صبح وارد مکه نشود؛ هر چند مانعی ندارد. و بنابر احتیاط شب را از اول مغرب تا طلوع آفتاب حساب نماید.

(مسأله623) جایز است پیش از غروب آفتاب یا اول شب از منی خارج شود؛ به شرط این که پیش از نصف شب به منی برگردد و تا اذان صبح بماند.

(مسأله624) بیتوته در منی مانند سایر اعمال حج از عبادات است و باید به قصد قربت انجام شود.

(مسأله625) لازم نیست در منی بیدار بماند: بلکه جایز است پس از نیت و قصد قربت در آن جا بخوابد.

(مسأله626) بر چند طایفه بیتوته و ماندن شب در منی واجب نیست:

اول: بیماران و پرستاران آنان که نمی توانند بمانند؛ و همچنین دیگر کسانی که برای آنان حرج و مشقت دارد.

ص: 212

دوم: کسانی که بر جان یا ناموس یا بستگان و یا مال خود میترسند. در صورتی که مال قابل اعتنا باشد و تلف شدن آن به حال صاحبش مضر باشد.

سوم: چوپانهایی که ناچارند برای چراندن و حفظ حیوانات خود در خارج منی باشند.

چهارم: کسانی که ناچارند برای سقایت و آب دادن به حجاج در مکه بمانند.

پنجم: کسانی که شب را در مکه به عبادت میگذرانند و کار دیگری انجام نمی دهند، بجز کارهای ضروری مانند خوردن و آشامیدن به مقدار نیاز و تجدید وضو. ولی ماندن در غیر مکه برای عبادت محل اشکال است؛ و اگر از عبادت در مکه فارغ شد کوشش کند پیش از اذان صبح در منی باشد.

(مسأله627) اگر بعد از ظهر روز دوازدهم از منی کوچ کرد و خارج شد ولی پس از مغرب برای کاری به منی برگشت واجب نیست شب سیزدهم را در منی بماند. ولی اگر پیش از مغرب به منی برگشت بنابر احتیاط باید شب سیزدهم را در منی بماند.

(مسأله628) در ایام تشریق واجب نیست روزها در منی بماند، مگر به مقدار رمی جمرات؛ ولی اگر بماند خوب است.

(مسأله629) اگر بیتوته در منی را بدون عذر ترک کرد، علاوه بر این که گناه کرده و باید توبه کند باید برای هر شب نیز یک گوسفند کفاره دهد و آن را قربانی نماید. و اگر از روی فراموشی یا ندانستن مسأله یا اضطرار و ناچاری بیتوته را ترک کرده نیز بنابر احتیاط کفاره آن را بدهد.

(مسأله630) اگر اول شب در منی ماند ولی پیش از نصف شب خارج شد بنابر احتیاط واجب کفاره را بدهد.

ص: 213

ولی بر کسی که پس از نصف شب از منی خارج شده یا شب را در مکه معظمه به عبادت گذرانده کفاره واجب نیست؛ و نیز اگر از منی خارج شده ولی پیش از نصف شب خود را به منی رسانده و تا صبح در آن جا بیتوته کرده است؛ و نیز کسی که برای سقایت حجاج ناچار بوده شب را در مکه بماند، کفاره بر او واجب نیست.

(مسأله631) اگر شب را به قصد عبادت در مکه ماند ولی خوابش برد در صورتی که خواب او طولانی شده به گونه ای که صدق نمی کند همه شب را در مکه به عبادت گذرانده در این صورت کفاره بدهد.

(مسأله632) اگر در اثر اشتباه در خارج منی به گمان این که جزء منی است بیتوته کرد، بنابر احتیاط کفاره بدهد.

(مسأله633) اگر برای طواف و سعی به مکه رفته بود پس به قصد بیتوته در منی از مکه و حدود آن خارج شد ولی نرسیده به منی در بین راه خوابید، بنابر اقوی گناه نکرده و کفاره نیز ندارد.

(مسأله634) بنابر احتیاط جای قربانی کردن کفارات حج منی است؛ ولی اگر فرضا قربانیها در منی ضایع میشود و به مصرف نمی رسد، در غیر کفاره صید بهتر است آن ها را در وطن خود قربانی کند و بین نیازمندان تقسیم نماید. ولی قربانی عید قربان که از اعمال حج است باید در منی ذبح شود.

(مسأله635) کسانی که از منی روز دوازدهم کوچ میکنند جایز نیست پیش از ظهر کوچ کنند؛ ولی کسانی که روز سیزدهم کوچ میکنند جایز است پس از رمی جمرات پیش از ظهر کوچ کنند و خارج شوند.

(مسأله636) اگر در اثر عذر شرعی رمی جمرات را در

ص: 214

شب دوازدهم انجام داده بنابر احتیاط واجب پیش از ظهر آن روز کوچ نکند؛ مگر این که از ماندن در منی عذر داشته باشد.

2- رمی جمرات سه گانه در روزها

(مسأله637) شب هایی که باید در منی بیتوته کند در روز آن ها واجب است جمرات سه گانه (اولی و وسطی و عقبه) را به ترتیب رمی کند؛ یعنی به هرکدام هفت ریگ بیندازد. و اگر عمداً آن را ترک کند، هر چند حج او باطل نمی شود ولی گناه کرده است.

(مسأله638) کسانی که باید شب سیزدهم را در منی بمانند در روز سیزدهم نیز باید بنابر احتیاط واجب جمرات را رمی کنند.

(مسأله639) کیفیت، واجبات، شرایط، احکام، آداب و موارد نایب گرفتن در رمی جمرات سه گانه، به همان گونه ای است که در رمی جمره عقبه در روز عید گفته شد.

(مسأله640) وقت رمی جمرات از اول آفتاب تا مغرب است. و رمی در شب یا بین اذان صبح و طلوع آفتاب برای افراد غیر معذور جایز نیست.

(مسأله641) کسانی که میدانند در روز نمی توانند رمی کنند مانند بیماران و معلولین و سالخوردگان و چوپانان و کسانی که ترس دارند جایز است در شب پیش رمی کنند و اگر شب پیش رمی نکردند و در روز نیز نمی توانند رمی کنند، در شب بعد رمی نمایند.

(مسأله642) رمی جمرات نیز از عبادات است و باید آن را با نیت و به قصد قربت انجام دهد.

(مسأله643) رمی جمرات سه گانه باید به ترتیب واقع شود؛ یعنی اول جمره اولی را رمی کند، و پس از آن جمره

ص: 215

وسطی را، و در آخر جمره عقبه را که در گردنه بین منی و مکه معظمه واقع شده رمی کند. و اگر بر خلاف این ترتیب عمل کرده هر چند از روی فراموشی یاندانستن مسأله باشد باطل است؛ پس باید دوباره به گونه ای که ترتیب حاصل شود رمی کند. ولی اگر فرضا جمره اولی را که باید اول رمی شود در آخر رمی کرده اعاده رمی آن لازم نیست؛ مگر این که عمداً و با توجه این کار را کرده باشد و در نتیجه قصد اطاعت و قربت از او محقق نشده باشد، که در این صورت باید همه را از سر گیرد.

(مسأله644) اگر پس از رمی جمرات متوجه شد از برخی گذشته ها سه ریگ یا کمتر باقی مانده یا به جمره اصابت نکرده، کافی است همان را تکمیل کند و در این صورت ترتیب ساقط است و لازم نیست دوباره جمره یا جمرات بعد را رمی کند. مثلا اگر پس از رمی جمرات سه گانه متوجه شد سه ریگ از جمره اولی و یک ریگ از جمره وسطی را نزده است کافی است همان ها را به ترتیب تکمیل نماید.

(مسأله645) اگر رمی همه جمرات یا بعضی از آن ها را در برخی از روزها عمداً یا از روی فراموشی یا ندانستن مسأله ترک کرده است یا معلوم شود صحیح نبوده است، باید در روز بعد قضای آن ها را بجا آورد؛ همچنین است اگر وظیفه چند روز را ترک کرده باشد.

پس اگر تا روز سیزدهم اصلا جمرات را رمی نکرده است باید در آن روز قضای همه را به ضمیمه وظیفه خود آن روز را بجا آورد؛ و قضای جمره عقبه را که در روز عید واجب بوده اول بجا آورد؛ بلکه بنابر احتیاط واجب اول همه قضاها را به ترتیب بجا آورد، و سپس وظیفه خود روز

ص: 216

را انجام دهد. و افضل بلکه احوط این است که بین وظیفه دو روز ساعتی فاصله بیندازد؛ و اگر قضا را در صبح و وظیفه خود روز را هنگام ظهر بجا آورد بهتر است.

(مسأله646) اگر پس از مغرب متوجه شود چند عدد از هفت ریگ همه جمرات یا بعضی از آن ها را نزده یا صحیح نبوده است، باید در روز بعد قضا نماید. پس اگر از یک جمره چهار ریگ یا بیشتر باقی مانده باید رمی آن جمره را از سر گیرد؛ و اگر سه ریگ یا کمتر باقی مانده همان باقیمانده را انجام دهد. و بنابر احتیاط واجب قضای گذشته را بر وظیفه روز مقدم بدارد.

(مسأله647) اگر پس از مغرب یقین کرد یکی از سه جمره را رمی نکرده است یا صحیح نبوده و نمی داند کدام است، بنابر احتیاط در روز بعد قضای هر سه را بجا آورد.

(مسأله648) اگر پس از رمی جمرات سه گانه متوجه شود سه ریگ یا کمتر، از یک جمره باقی مانده یا صحیح نبوده، پس اگر میداند از کدام جمره باقی مانده به همان بزند؛ و اگر نمی داند از کدام باقی مانده است باید به هر کدام از آن ها مقدار باقیمانده را بزند تا یقین کند وظیفه خود را نسبت به همه انجام داده است.

(مسأله649) اگر رمی جمرات یا برخی از آن ها را عمداً یا از روی فراموشی یا ندانستن مسأله ترک کرده یا صحیح انجام نداده و به مکه معظمه کوچ کرده است، پس اگر ایام تشریق منقضی نشده باید برگردد و رمی را انجام دهد؛ و اگر منقضی شده بنابر احتیاط برگردد و انجام دهد و در سال بعد نیز در ایام تشریق قضا نماید؛ و در هر صورت اگر خودش نمی تواند برگردد نایب بگیرد تا به جای او بجا آورد. و اگر از مکه خارج شده و در راه یا وطن خود متوجه

ص: 217

شد، پس اگر خودش در سال بعد به مکه برگشت بنابر احتیاط واجب در ایام تشریق قضای آن را بجا آورد؛ و اگر برنگشت نایب بگیرد تا در ایام تشریق به جای او انجام دهد.

(مسأله650) اگر به گونه ای بیمار شود که نمی تواند رمی جمرات یا برخی از آن ها را انجام دهد، پس اگر به سالم شدن خود امید دارد صبر کند؛ و اگر امید بهبودی ندارد باید در همان روز نایب بگیرد تا به جای او رمی کند. و در صورت امکان بیمار را نزد جمره ببرند و به جای او رمی کنند. و اگر پس از عمل نایب بهبودی یافت، بنابر احتیاط خودش دوباره آن را بجا آورد.

(مسأله651) اگر بیمار در روز نمی تواند رمی کند ولی در شب میتواند، بنابر اقوی رمی در شب بر نایب گرفتن مقدم است.

(مسأله652) نایب باید اعمال اختیاری را انجام دهد؛ پس اگر در رمی نایب شده باید آن را در روز بجا آورد؛ و اگر معذور است نباید نایب شود. و شخص معذور نیز باید به کسی نیابت دهد که بتواند در روز رمی را انجام دهد.

(مسأله653) زن ها که شبانه از مشعر به منی کوچ میکنند جایز است در همان شب جمره عقبه را رمی کنند؛ ولی رمی جمرات سه گانه در ایام تشریق را باید در روز انجام دهند، مگر این که معذور باشند.

(مسأله654) کسانی که به جهتی از جهات قربانی و سر تراشیدن را از روز عید عقب انداخته اند، بیتوته در منی و رمی جمرات سه گانه را باید در ایام تشریق انجام دهند. و صحت آن ها بر قربانی و سر تراشیدن توقف ندارد؛ بلکه واجب مستقل میباشند.

ص: 218

(مسأله655) اگر پس از گذشتن روز در انجام وظیفه روز یا در صحت آن شک کرد به شک خود اعتنا نکند.

(مسأله656) اگر پس از تمام شدن رمی و گذشتن از محل آن در صحت آن شک کرد به شک خود اعتنا نکند؛ و اگر در حالی که مشغول رمی است شک کرد باید آن را از سر گیرد.

(مسأله657) اگر پس از شروع در رمی جمره بعد، در عدد ریگهایی که به جمره پیش زده یا در رسیدن آن ها به جمره شک کرد، به شک خود اعتنا نکند؛ و اگر در حالی که مشغول رمی جمره است در عدد ریگها شک کرد باید مقداری را که شک دارد بزند تا یقین کند هفت عدد اصابت کرده است؛ و مجرد مظنه و گمان کافی نیست.

مستحبات منی در ایام تشریق

(مسأله658) در ایام تشریق در منی چند چیز مستحب است:

1 در منی بماند و برای هیچ کاری حتی طواف مستحب از منی بیرون نرود؛ ولی اگر طواف و سعی واجب را در روز عید بجا نیاورده خوب است در روز یازدهم برای انجام آن ها به مکه برود.

2 در منی بعد از پانزده نماز و در جاهای دیگر بعد از ده نماز که اول آن ها نماز ظهر روز عید است تکبیراتی را که وارد شده بگوید. و بعضی از علما واجب دانسته اند؛ و احوط عدم ترک است؛ هر چند اقوی و مشهور استحباب آنهاست. و بهتر است بدین کیفیت بگوید:

«أللهُ أکْبَرُ، اللهُ أکْبَرُ، لا إلهَ إلاّ اللهُ وَاللهُ أکْبَرُ، اللهُ أکْبَرُ وَللهِِ الْحَمْدُ، اللهُ أکْبَرُ عَلی ما هَدانَا، اللهُ أکْبَرُ عَلی ما رَزَقَنا مِنْ بَهِیمَةِ

ص: 219

الاْنْعامِ، وَالْحَمْدُللهِ علی ما أبْلانا».

3 تا زمانی که در منی اقامت دارد نمازهای واجب و مستحب خود را در مسجد خیف بجا آورد.

در حدیث صحیح وارد شده که هزار پیغمبر در آن مسجد

نماز خوانده اند و پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در نزد مناره آن نماز میخوانده اند.

و در حدیث دیگر وارد شده: «هر کس در مسجد خیف پیش از این که از منی خارج شود صد رکعت نماز بخواند با عبادت هفتاد سال برابر است؛ و هر کس در آن صد مرتبه: «سبحان الله» بگوید ثواب آزاد کردن بنده برای او نوشته میشود؛ و هر کس صد مرتبه: «لا اله الا الله» بگوید با ثواب احیای نفس برابر است؛ و هر کس صد مرتبه: «الحمدلله» بگوید با ثواب خراج عراقین(1)که در راه خدا صدقه داده شود برابر است.»

و در حدیث دیگر شش رکعت نماز در آن مسجد وارد شده است(2).

ضمناً یادآور میشود که در بحث رمی جمره عقبه در روز عید (مسأله528) مستحبات در حال رمی جمرات به تفصیل بیان شده است.

ص: 220


1- . «خراج«نوعی مالیات بوده است که حکومتهای اسلامی از اقشار خاصی میگرفته اند و «عراقین «یعنی: عراق عرب و عجم..
2- . وسائل الشیعة، ج 5، ص 269 و 270، الباب 51 من أبواب أحکام المساجد، ح 1 و 2.

خاتمه

اشاره

آداب مکة معظّمه

عمرة مفرده

احکام مصدود و محصور

و

برخی مسائل متفرقه

ص: 221

ص: 222

آداب مکه معظمه

(مسأله659) حجاج محترم اگر در روز عید قربان یا در ایام تشریق، طواف حج و سعی و طواف نساء را به طور کامل بجا آورده باشند لازم نیست پس از تمام شدن بیتوته و رمی جمرات در منی دوباره به مکه معظمه برگردند؛ ولی خوب است برای برخی آداب و مستحبات و از جمله طواف وداع برگردند.

اینک قسمت هایی از آداب و مستحبات مکه و از جمله طواف وداع را به طور اجمال بیان میکنیم:

1 خواندن نماز و قرآن و سجده و ذکر خدا و ختم قرآن و روزه گرفتن. در احادیث وارد شده: یک نماز در مسجدالحرام افضل است از صد هزار نماز در مساجد دیگر.

و گفتن یک «سبحان الله» در مکه افضل است از انفاق خراج عراقین در راه خدا. و کسی که قرآن را در مکه ختم کند از دنیا نمی رود مگر این که رسول خدا صلی الله علیه و آله و جای خود را در بهشت میبیند. و ثواب کسی که یک سجده در مکه بجا آورد و یا کسی که در مکه بخوابد ثواب کسی است که در خون خود در راه خدا غلطان باشد. و ثواب یک روزه در مکه ثواب یک سال روزه است در جاهای دیگر. و کسی که در مکه راه برود در حال عبادت خدا میباشد.

2 بسیار نگاه کردن به کعبه که در احادیث وارد شده: نگاه کردن به کعبه عبادت است. و از برای خدا در اطراف کعبه صد و بیست درجه رحمت است؛ بیست درجه آن مخصوص نگاه کنندگان به کعبه است.

ص: 223

3 آشامیدن از آب زمزم که شفای دردهاست و مستحب است در آن حال بگوید:

«أللَّهُمَّ اجْعَلْهُ عِلْماً نافِعاً، وَرِزْقاً واسِعاً، وَشِفاءً مِنْ کُلِّ داء وَسُقْم» و نیز بگوید: «بِسْمِ اللهِ وَبِاللهِ وَالشُّکْرُ للهِ».

4 در هر شبانه روز ده طواف کامل بجا آورد: سه طواف اول شب، سه طواف آخر شب، دو طواف در صبح و دو طواف بعد از ظهر؛ و چنان که نقل شده رسول خدا صلی الله علیه و آله آن ها را این چنین انجام میدادند.

5 سیصد و شصت طواف کامل به عدد ایام سال بجا آورد؛ و اگر نمی تواند سیصد و شصت شوط بجا آورد، و در نتیجه در آخر آن ها چهار شوط اضافه کند تا پنجاه و دو طواف شود؛ و اگر نمی تواند به اندازه توان خود طواف کند. و برای هر طواف دو رکعت نماز طواف بخواند.

6 هر چه میتواند به نیابت رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها و ائمه اطهار علیهم السلام و گذشتگان و غائبین از صلحا و مؤمنین و خویشان و دوستان خود طواف کند؛ و میتواند یک طواف به نیابت چند نفر بجا آورد. و بر حسب روایت وارده شخصی از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام پرسید من زمانی که عازم مکه میشوم بسا کسی از من میخواهد به جای او طواف بجا آورم و من فراموش میکنم و نمی دانم در جواب آنان چه گویم؛ آن حضرت فرمود:

«پس از انجام اعمال خود یک طواف و دو رکعت نماز بجا آور و بگو: خدایا این طواف و نماز را به نیابت پدر و مادر و همسر و اولاد و یاران و همشهریان خود بجا میآورم؛ و در این صورت به هر کس بگویی: به نیابت تو

ص: 224

طواف و نماز بجا آوردم راست گفته ای.»(1)

7 مستحب است داخل کعبه برود، بخصوص کسی که سفر اول اوست؛ و پیش از داخل شدن غسل کند، و پای برهنه با آرامش و وقار داخل شود و هنگام داخل شدن بگوید:

«أللَّهُمَّ إنَّکَ قُلْتَ وَمَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً فَآمِنِّی مِنْ عَذابِ النَّارِ».

پس دو رکعت نماز بین دو ستون کعبه بر سنگ قرمز بجا آورد؛ در رکعت اول پس از حمد، سوره: «حم سجده»، و در رکعت دوم پس از حمد، پنجاه و پنج آیه از جاهای دیگر قرآن بخواند؛ سپس در هر یک از چهار زاویه کعبه دو رکعت نماز بجا آورد و پس از آن ها این دعا را بخواند:

«أللَّهُمَّ مَنْ تَهَیأ أوْ تَعَبَّأ أوْ أعَدَّ أوِ اسْتَعَدَّ لِوِفادَة إلی مَخْلُوق رَجاءَ رِفْدِهِ وَجائِزَتِهِ وَنَوافِلِهِ وَفَواضِلِهِ فَاِلَیکَ یا سَیدِی تَهْیئَتِی وَتَعْبِئَتِی وَإعْدادی وَاسْتِعْدادی رَجاءَ رِفْدِکَ وَنَوَافِلِکَ وَجائِزَتِکَ، فَلا تُخَیبِ الْیوْمَ رَجائِی یا مَنْ لا یخِیبُ عَلَیهِ سائِلٌ وَلا ینْقُصُهُ نائِلٌ فَاِنِّی لَمْ آتِکَ الْیوْمَ بِعَمَل صَالِح قَدَّمْتُهُ وَلا شَفاعَةِ مَخْلُوق رَجَوْتُهُ وَلکِنِّی أتَیتُکَ مُقِرّاً بِالظُّلْمِ وَالاْساءَةِ عَلی نَفْسِی فَاِنَّهُ لا حُجَّةَ لِی وَلا عُذْرَ فأسْأَلُکَ یا مَنْ هُوَ کَذلِکَ أنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّد وَآلِهِ وَتُعْطِینِی مَسْأَلَتِی وَتَقْلِبَنی بِرَغْبَتی وَلا تَرُدَّنِی مَجْبُوهاً مَمْنُوعاً وَلا خائِباً یا عَظِیمُ یا عَظِیمُ یا عَظِیمُ أرْجُوکَ لِلْعَظِیمِ، أسْأَ لُکَ یا عَظِیمُ أنْ تَغْفِرَ لِی الذَّنْبَ الْعَظِیمَ لا إلهَ إلاّ أَنْتَ».(2)

و هنگام خارج شدن از کعبه معظمه سه مرتبه تکبیر بگوید و سپس بگوید: «أللَّهُمَّ لا تَجْهَدْ بَلاءَنَا رَبَّنا وَلا تُشْمِتْ

ص: 225


1- . الکافی، ج 4، ص 316، ح 1؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 286، الباب 17 من أبواب العود إلی منی، ح 1.
2- . الکافی، ج 4، ص 528، ح 3؛ وسائل الشیعة، ج 13، ص 275، الباب 36 من أبواب مقدّمات الطواف و ما یتبعها، ح 1.

بِنا أعْداءَنا فَاِنَّکَ أنْتَ الضَّارُّ النَّافِعُ».

8 یک طواف به عنوان طواف وداع با نماز آن بجا آورد و در صورت امکان در هر شوطی حجرالاسود و رکن یمانی را استلام نماید. و سپس نزد مستجار برود و کارهایی را که در مستحبات طواف گفته شد انجام دهد؛(1)و آن چه میخواهد دعا کند. پس از آن حجرالاسود را استلام نماید، و شکم خود را به خانه خدا بچسباند. یک دست بر حجرالاسود و دست دیگر را به طرف درب خانه کعبه بگذارد، و حمد و ثنای خدا گوید و صلوات بفرستد، پس بگوید:

«اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَنَبیِّکَ وَ أَمینِکَ وَحَبیبِکَ وَنَجیِّکَ (و نجیبک خ د) وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ، اللّهُمَّ کَما بَلَّغَ رِسالاتِکَ وَجاهَدَ فی سَبیلِکَ وَصَدَعَ بِأَمْرِکَ وَاُوذِیَ فی جَنْبِکَ وَعَبَدَکَ حَتّی أَتاهُ الْیَقینَ،

اللّهُمَّ أَقْلِبْنی مُفْلِحاً مُنْجِحاً مُسْتَجاباً لی بِأَفْضَلِ ما یَرْجِعُ بِهِ أَحَدٌ مِنْ وَفْدِکَ مِنَ الْمَغْفِرَةِ وَالْبَرَکَةِ وَالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ وَالْعافِیَةِ، اللّهُمَّ إِنْ أَمَتَّنی فَاغْفِرْ لی وَإِنْ أَحْیَیْتَنی فَارْزُقْنیهِ مِنْ قابِلٍ، اللّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ بَیْتِکَ» تا آخر دعا.(2)

پس به طرف زمزم رود و از آب زمزم بنوشد؛ و در حال خارج شدن از مسجدالحرام بگوید: «آئِبُونَ تائِبُونَ عابِدُونَ لِرَبِّنا حامِدُونَ إِلی رَبِّنا راغِبُونَ إِلَی اللهِ راجِعُونَ إِنْ شاءَ اللهُ».

و درب مسجدالحرام یک سجده طولانی بجا آورده، و از درب حناطین(3)خارج شود.

ص: 226


1- . مستحبات طواف در مسأله «441» بیان شده است.
2- . الکافی، ج 4، ص 531، ح 1؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 287 و 288، الباب 18 من أبواب العود إلی منی، ح 1.
3- . «درب حنّاطین» در مقابل رکن شامی بوده است.

9 از خدا بخواهد که به او توفیق بازگشتن به مکه معظمه را عنایت فرماید.

10 زمانی که میخواهد از مکه خارج شود مقدار یک درهم خرما بخرد و صدقه دهد تا کفاره خلاف هایی باشد که احیانا در حال احرام یا در حرم از او سر زده است.

11 شهید اول)در دروس فرموده است: «نهم از مستحبات مکه زیارت جاهای با شرافت مکه است؛ مانند زیارت زادگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله که الان به صورت مسجدی است؛ و زیارت خانه خدیجه سلام الله علیها که محل سکونت آن حضرت و پیامبراکرم صلی الله علیه و آله بوده تا زمان هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله ، و آن هم به صورت مسجدی است؛ و زیارت قبر خدیجه سلام الله علیها در «حجون» در دامنه کوه، و مسجد «ارقم» که مخفیگاه پیامبر صلی الله علیه و آله در صدر اسلام بوده است؛ و «غار حرا» که عبادتگاه آن حضرت بوده و «غار ثور» که مخفیگاه آن حضرت هنگام هجرت بوده است»(1).

عمره مفرده

(مسأله660) از جمله مستحبات مؤکده «عمره مفرده» است که در همه ایام سال میتوان آن را بجا آورد؛ و در روایات از آن به «حج اصغر» تعبیر شده است. و مستحب است در هر ماه یک عمره مفرده بجا آورده شود؛ بخصوص نسبت به عمره ماه رجب بسیار تأکید شده است.

واجبات عمره مفرده به طور کلی هشت چیز است:

ص: 227


1- . یادآوری می شود زادگاه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله در حال حاضر به صورت کتابخانه در آمده است. اما از خانه ی خدیجه (مولد فاطمه سلام الله علیها ) و مسجد ارقم اثری وجود ندارد.

اول: نیت دوم: احرام سوم: طواف خانه خدا چهارم: نماز طواف پنجم: سعی بین صفا و مروه ششم: تراشیدن سر یا تقصیر یعنی گرفتن مقداری از مو یا ناخن هفتم و هشتم: طواف نساء و نماز آن.

و در معتبر بودن فاصله زمانی بین دو عمره و مقدار فاصله، بین فقها اختلاف است؛ و مشهور بین فقها فاصله یک ماه است. ولی بجا آوردن زیاده بر آن به قصد رجاء و امیدواری مانعی ندارد؛ مخصوصا اگر ده روز فاصله شده است. و بر فرض فاصله معتبر باشد ظاهرا در صورتی است که همه را به نیت خودش بجا آورد؛ پس اگر چند عمره پشت سر هم به نیت چند نفر بجا آورد بنابر اقوی مانعی ندارد.

(مسأله661) میقات عمره مفرده برای کسانی که در مکه تصمیم میگیرند عمره مفرده بجا آورند «ادنی الحل» است؛ و برای کسانی که از شهرهای دور به قصد عمره مفرده حرکت کرده اند یکی از میقات های پنجگانه ای است که در فصل میقات ها گفته شد. و مقصود از «ادنی الحل» نزدیکترین منطقه خارج از حرم است به حرم؛ پس باید از مکه به قصد احرام به خارج حرم بروند و در آن جا مُحرم شوند. و بهتر است به «جعرانه(1)» یا «حدیبیه(2)» یا «تنعیم» بروند؛ و از همه نزدیکتر به مسجد الحرام تنعیم است.

ضمنا یادآور میشود که بر حسب موثقه «زراره»(3)حرم خدا چهار فرسخ در چهار فرسخ است که مجموعا شانزده

ص: 228


1- . نام یکی از حدود چهارگانه حرم خداست که از ناحیه شرق مکه بر سر راه طائف در فاصله سی کیلومتری شهر مکه قرار دارد.
2- . محلی است در سمت شمال غربی مکه معظمه و یکی از حدود چهارگانه حرم خداست.
3- . تهذیب الاحکام، ج 5، ص 381، ح 1332؛ وسائل الشیعة، ج 12، ص 555، الباب 87 من أبواب تروک الإحرام، ح 4.

فرسخ مربع میشود. و هر چند مکه معظمه در میان حرم واقع شده ولی در وسط حقیقی آن نیست؛ بلکه فاصله حدود حرم نسبت به آن تفاوت دارد و از همه نزدیکتر طرف تنعیم است.

و چون در فصل ششم از باب اول اجمالا مسائل عمره گفته شده است در اینجا به همین مقدار اکتفا میکنیم.

احکام مصدود و محصور

اشاره

(مسأله662) «صد» به معنای منع و «حصر» به معنای حبس(1) است. و اصطلاحا «مصدود» به کسی گفته میشود که او را به زور و ناحق از عمره یا حج منع کرده باشند؛ و «محصور»به کسی گفته میشود که در اثر بیماری سخت از عمره یا حج باز مانده باشد.

(مسأله663) اگر کسی به قصد عمره یا حج احرام ببندد، در صورت امکان واجب است آن را تمام کند؛ و اگر تمام نکند در احرام باقی میماند.

1 - احکام مصدود:

(مسأله664) اگر کسی احرام بست برای عمره تمتّع یا عمره مفرده، پس او را به ناحق بازداشت کردند یا از رفتن به مکه معظمه منع کردند و راه دیگری جز آن راه نیست یا اگر هست مخارج آن را ندارد، میتواند در همان جایی که منع شده یک شتر یا یک گاو یا یک گوسفند به نیت خارج شدن از احرام قربانی کند و بنابر احتیاط به همین نیت نیز تقصیر نماید؛ یعنی مقداری از مو یا ناخن خود را بزند. و

ص: 229


1- . «حبس» به معنای باز ماندن از انجام کاری است.

در این صورت از احرام خارج میشود و همه مُحرّمات احرام حتی زن بر او حلال میگردد.

(مسأله665) اگر کسی با احرام عمره وارد مکه معظمه شد و پس از ورود او را به ناحق بازداشت کردند یا از بجا آوردن اعمال عمره یا بعضی از آن ها منع کردند، پس اگر میتواند برای اعمال نایب بگیرد و اگر نمی تواند به وظیفه مصدود عمل کند یعنی قربانی کند و بنابر احتیاط واجب تقصیر را انجام داده و از احرام خارج شود.

(مسأله666) اگر پس از احرام عمره یا حج برای بدهی که دارد او را بازداشت کردند یا از انجام اعمال منع کردند، پس اگر میتواند بدهی خود را بدهد باید بدهد و به عمل خود ادامه دهد و در احرام باقی است؛ ولی اگر نمی تواند بدهد، حکم مصدود بر او جاری است.

(مسأله667) اگر پس از احرام عمره یا حج برای وارد شدن در مکه یا انجام اعمال از او پولی را به ناحق مطالبه میکنند چنان چه پرداخت پول با عزت و کرامت شخصی و یا شأنی او منافات ندارد و یا موجب تقویت و تشویق ظالم و مطالبه گری که به ناحق مطالبه می کند، نیست باید آن را بدهد و در غیر این صورت حکم مصدود بر او جاری و با قربانی و بنابراحتیاط واجب تقصیر از احرام خارج شود.

(مسأله668) اگر پس از احرام راه را بر او بستند ولی راه دیگری هر چند دورتر باز است و مخارج و امکانات آن را نیز دارد، در این صورت واجب است در احرام بماند و از آن راه برود؛ هر چند احتمال بدهد که حج از او فوت میشود. و اگر از آن راه رفت و بر حسب اتفاق حج از او فوت شد باید با انجام یک عمره مفرده از احرام خارج شود.

(مسأله669) اگر پس از احرام حج از وقوف به عرفات

ص: 230

و مشعر یا یکی از آن ها به گونه ای که سبب فوت حج میشود منع شد، و راه دیگری نیز ندارد، در این صورت حکم مصدود بر او جاری است و با قربانی و بنابراحتیاط تقصیر از احرام خارج میشود.

(مسأله670) اگر پس از وقوف در مشعر به طور کلی از رفتن به منی و مکه معظمه منع شد و اطمینان دارد که منع ادامه دارد، پس اگر میتواند برای اعمال منی و مکه نایب بگیرد و اگر نمی تواند نایب بگیرد، با عمل به وظیفه مصدود از احرام خارج شود. و اگر میتواند صبر کند و امید دارد که در ایام تشریق منع از منی، و یا تا آخر ذیحجه منع از مکه برطرف شود در این صورت بنابر احتیاط اگر می تواند صبر کند و از احرام خارج نشود تا اعمال را شخصاً انجام دهد، و حج او صحیح خواهد بود.

(مسأله671) اگر پس از وقوف در مشعر فقط از رفتن به منی یا انجام اعمال آن منع شد، برای رمی جمره عقبه و قربانی در منی نایب بگیرد و پس از عمل نایب، خودش تقصیر یا سر تراشیدن را انجام دهد و سپس طواف و سعی و طواف نساء را بجا آورد و حج او صحیح است. و اگر نمی تواند برای رمی جمره عقبه و قربانی در منی نایب بگیرد، حکم مصدود بر او جاری است.

(مسأله672) اگر پس از انجام اعمال منی در روز عید از ورود به مکه یا انجام اعمال آن منع شد چنان چه میتواند تا اواخر ذیحجه صبر کند بنابر احتیاط در احرام بماند؛ پس اگر پیش از انقضای ذیحجه مانع برطرف شد خودش طواف و سعی و طواف نساء را بجا آورد و از احرام خارج شود و حج او صحیح است؛ و اگر مانع برطرف نشد به وظیفه مصدود، عمل کند و نیز اگر نمی تواند تا آخر ذیحجه

ص: 231

صبر کند. و نیز نمی تواند نایب بگیرد در این صورت بنابر اقوی جایز است به وظیفه مصدود عمل کند و از احرام خارج شود.

(مسأله673) اگر پس از انجام اعمال منی در روز عید و انجام اعمال مکه فقط از اعمال منی در ایام تشریق یعنی از بیتوته در منی و رمی جمرات سه گانه منع شد، حکم مصدود بر او جاری نیست و حج او صحیح است؛ پس اگر میتواند، برای رمی جمرات سه گانه نایب بگیرد؛ و اگر نمی تواند بنابر احتیاط واجب در سال بعد خودش یا نایبش آن را قضا نماید.

(مسأله674) کسی که مصدود شد اگر اطمینان یا وثوق دارد که مانع برطرف نمی شود میتواند فورا به وظیفه مصدود عمل نماید و از احرام خارج شود و به شهر خود برگردد؛ ولی اگر احتمال عقلانی می دهد که پیش از فوت وقت حج مانع برطرف میشود بنابر احتیاط صبر کند و از احرام خارج نشود. و چنان چه صبر کرد و زمانی مانع برطرف شد که وقت حج تمتّع گذشته است، در این صورت حج اِفراد بجا آورد و پس از آن یک عمره مفرده بجا آورد و حج او صحیح است و از حَجة الاسلام کافی است؛ و اگر وقت حج به طور کلی گذشته است، در این صورت بنابر احتیاط جمع کند بین عمره مفرده و عمل به ظیفه مصدود، هر چند بنابر اقوی انجام عمره مفرده کافی است.

(مسأله675) کسی که از انجام عمره تمتّع و حج تمتّع واجب منع شده و به دستوری که گفته شد از احرام خارج شد، پس اگر مانع در همان سال برطرف شد و میتواند دوباره مُحرم شود و عمره و حج را در همان سال بجا آورد باید بجا آورد. و اگر مانع برطرف نشد، پس اگر عمره و

ص: 232

حج از سال های گذشته بر او واجب و ثابت بوده و یا استطاعت او تا سال بعد باقی ماند باید در سال بعد عمره و حج را بجا آورد. و اگر سال اول استطاعت او بوده و استطاعت او تا سال بعد باقی نماند لازم نیست در سال بعد حج بجا آورد و معلوم میشود استطاعت نداشته است؛ ولی اگر وقت باقی است و میتواند در همان جا به کسی نیابت دهد که به جای او عمره و حج بجا آورد بنابر احیتاط این کار را انجام دهد.

و نیز اگر در حج مستحب یا عمره مستحب مصدود شد قضای آن در سال بعد واجب نیست.

2- احکام محصور:

(مسأله676) اگر کسی احرام عمره مفرده بسته و در اثر بیماری نمی تواند وارد مکه شود و میخواهد از احرام خارج شود، باید با این قصد یک قربانی دهد، وقربانی یا پول آن را به وسیله شخص مورد اعتمادی به مکه بفرستد و با او قرار گذارد که در روز خاصی، در ساعت معینی به نیابت او آن را ذبح کند، و پس از رسیدن ساعت تعیین شده بنابر احتیاط تقصیر کند. و در نتیجه همه مُحرّمات احرام بر او حلال میشود مگر زن، و زن بر او حلال نمی شود مگر بعد از آن که بهبود یابد و عمره مفرده را به جا آورد. و اگر در عمره تتمع محصور شود به ترتیبی که ذکر شد باید یک قربانی به مکه بفرستد و پس از اطلاع از ذبح قربانی بنابراحتیاط تقصیر کند و پس از آن همه چیزهایی که بر او حرام شده بود از جمله زن حلال می شود و اگر پس از احرام حج محصور شد نیز به همان ترتیب عمل کند و پس از اطلاع از انجام قربانی و بنابر احتیاط تقصیر، همه محرمات

ص: 233

احرام از جمله زن حلال می شود.

و بنابراحتیاط با زن نزدیکی نکند تا طواف حج و سعی و طواف نساء را در حج و یا در عمره مفرده به جا آورد. و در هر سه صورت اگر امکان فرستادن قربانی به مکه را ندارد در محل خود قربانی را انجام دهد.

(مسأله677) اگر احرام عمره بسته و وارد مکه معظمه شده و در اثر بیماری خودش نمی تواند طواف و سعی را بجا آورد، پس در صورت امکان او را به دوش گیرند یا بر تخت روان و مانند آن بخوابانند و طواف و سعی دهند؛ و اگر به هیچ گونه ممکن نیست او را طواف دهند، به نیابت او طواف و سعی را بجا آورند و پس از آن خودش تقصیر کند و از احرام خارج شود.

و در عمره مفرده طواف نساء را نیز در حد امکان خودش هر چند به کمک دیگران بجا آورد؛ و اگر ممکن نیست به نیابت او بجا آورند. و در نتیجه همه مُحرّمات حتی زن بر او حلال میشود.

(مسأله678) آن چه راجع به شخص مصدود از اعمال منی و مکه یا فقط از اعمال مکه یا از اعمال منی در روز عید یا در ایام تشریق گفته شد، و همچنین آن چه راجع به وظیفه مصدود نسبت به انجام حج و عمره ناتمام خود گفته شد در محصور نیز جاری است؛ هر چند بین آن ها فرقهایی وجود دارد که مهم آن ها دو چیز است:

اول: این که مصدود قربانی خود را در جای خود ذبح میکند، هر چند خارج حرم باشد؛ ولی محصور در احرام عمره آن را به مکه معظمه، و محصور در احرام حج به منی میفرستد و تا زمان ذبح آن صبر میکند و اگر نتواند قربانی را بفرستد در محل خود قربانی را ذبح کند.

ص: 234

دوم: این که بر مصدود پس از قربانی و تقصیر، همه محرمات حلال میشود حتی زن؛ ولی در محصور در عمره مفرده زن حلال نمی شود تا در آینده وظیفه خود را به گونه ای که خواهیم گفت انجام دهد.

ولی در عمره تمتّع و حج، پس از قربانی همه مُحرّمات از جمله زن بر او حلال می شود، و همان طور که گفته شد در احرام حج بنابر احتیاط با همسر خود تا انجام طواف و سعی و طواف نسا نزدیکی نکند.

(مسأله679) در احرام عمره مفرده و نیز بنابر احتیاط در احرام حج اگر انجام اعمال طواف، سعی و طواف نساء برای او تا آخر به علت بیماری و امثال آن ممکن نشد، باید برای طواف نساء نایب بگیرد تا در احرام عمره و بنا بر احتیاط در احرام حج زن بر او حلال شود.

(مسأله680) اگر معلوم شد نایبِ شخصِ محصور قربانی را انجام نداده و محصور به اعتماد او برخی از مُحرّمات احرام را مرتکب شده است، محصور گناه نکرده و کفاره نیز بدهکار نیست؛ ولی بنابر احتیاط واجب از زمانی که معلوم شد قربانی انجام نشده از مُحرّمات احرام اجتناب کند و دوباره قربانی یا پول آن را بفرستد تا به نیابت او قربانی شود. و اگر برای او این کار نیست در محل خود دوباره قربانی کند.

(مسأله681) اگر محصور پس از فرستادن قربانی یا پول آن حالش بهتر شد به گونه ای که میتواند به راه خود ادامه دهد واجب است وظیفه خود را تعقیب کند. پس اگر احرام عمره تمتّع بسته باید به مکه رود و عمره و حج تمتّع را بجا آورد؛ و اگر وقت تنگ شده به گونه ای که میترسد حج فوت شود نیت خود را به حج اِفراد برگرداند، پس اگر دو

ص: 235

وقوف یا دست کم وقوف به مشعر را درک کرد حج او صحیح است و باید پس از تمام شدن حج یک عمره مفرده بجا آورد، و از حَجة الاسلام کفایت میکند.

و اگر وقوفها را درک نکرد ولی هنوز قربانی که فرستاده بود ذبح نشده نیت خود را به عمره مفرده برگرداند و آن را تمام کند و بدین وسیله از احرام خارج شود؛ همچنین است بنابر احتیاط اگر قربانی او ذبح شده باشد. و در صورتی که حج از سال های پیش واجب بوده یا استطاعت او باقی ماند، در سال بعد عمره و حج تمتّع را بجا آورد.

(مسأله682) محصور اگر پیش از رسیدن قربانی به مقصد از روی ضرورت و ناچاری سر خود را تراشید باید کفاره دهد؛ و کفاره آن ذبح گوسفند یا سه روز روزه یا اطعام شش مسکین(1)است، که به هر کدام باید دو مد طعام که حدود یک کیلو و نیم طعام است بدهد. و این کفاره برای تراشیدن سر است نه برای خارج شدن از احرام.

(مسأله683) چنان که گفته شد زمان و مکان مقرر برای ذبح قربانی محصور در احرام حج روز عید در منی است؛ و در احرام عمره مکان آن مکه معظمه است؛ و بنابر احتیاط زمان آن پیش از رفتن حجاج به عرفات تعیین شود.

(مسأله684) اگر کسی تصادف کرد و با همان حال او را به میقات بردند و مُحرم شد احرام او صحیح است. پس اگر میتواند اعمال را هر چند با کمک دیگران و با نایب گرفتن نسبت به اعمالی که نیابت بردار است انجام دهد باید انجام دهد؛ و اگر احساس کرد نمی تواند در این صورت به وظیفه محصور عمل کند و از احرام خارج شود.

و اگر میتواند با احرام ذکر شده عمره مفرده بجا آورد

ص: 236


1- . کسی است که وضع و حال او از فقیر بدتر است.

و در این صورت زن نیز بر او حلال میشود.

(مسأله685) اگر پس از احرام در اثر مانعی غیر از منع ظالم، یا بیماری مانند شکستن پا، یا گم کردن راه، یا از بین رفتن مخارج راه یا تصادف یا خرابی راه یا مرکب سواری و یا گرما یا سرمای سخت نتواند عمره و حج خود را تمام کند بنابر اقوی حکم مصدود و محصور بر او جاری است. پس میتواند خود را از احرام خارج کند؛ و بنابر احتیاط به وظیفه محصور عمل نماید.

(مسأله686) مستحب است انسان هنگام احرام عمره یا حج با پروردگار خود شرط کند که هر جا در اثر مانعی نتواند اعمال را ادامه دهد خداوند او را آزاد و از احرام خارج نماید. نتیجه این شرط، خارج شدن مصدود و محصور است و می تواند بعد از پیش آمدن مانع بدون قربانی از احرام خارج شود.

برخی مسائل متفرقه

(مسأله687) مُحرم نمی تواند بعد از بستن احرام به قصد رفتن به زیارت مدینه منوره یا مقاصد دیگر احرام خود را به هم زند. و اگر لباس احرام را در آورد و بنا گذارد در احرام نباشد از احرام خارج نمی شود؛ بلکه محرمات احرام بر او حرام است؛ و آن چه را موجب کفاره است اگر مرتکب شود علاوه بر این که گناه کرده کفاره آن را نیز باید بدهد.

(مسأله688) سجده نمودن بر سنگ هایی که در مسجد الحرام یا مسجد النبی صلی الله علیه و آله یا مساجد دیگر به کار رفته جایز است؛ هر چند سنگ سیاه یا سنگ مرمر یا سایر سنگهای معدنی باشد.

(مسأله689) شرکت در نمازهای جماعت که در مسجد

ص: 237

الحرام یا مسجد النبی صلی الله علیه و آله یا مساجد دیگر مسلمین منعقد میشود با رعایت احکام و آداب آن مستحب است؛ پس بجاست حجاج و زوار محترم با شرکت در جماعتها به نماز جماعت اهمیت دهند. ولی بنابر احتیاط واجب حمد و سوره را خودشان بخوانند؛ هر چند به نحو حدیث نفس و خطور در ذهن باشد.

(مسأله690) اگر کسی پس از انجام عمره تمتّع و خارج شدن از احرام مریض شد به گونه ای که قدرت انجام حج ندارد و میخواهند او را به وطن خود برگردانند، پس اگر ممکن است بنابر احتیاط خودش را به قصد طواف نساء طواف دهند؛ و اگر ممکن نیست به کسی نیابت دهد یک طواف نساء به نیابت او بجا آورد. و چنان چه حج از سال های پیش بر او واجب بوده یا استطاعت او تا سال بعد باقی ماند باید در سال بعد عمره و حج تمتّع را بجا آورد و عمره سال پیش کافی نیست.

و اگر سال اول استطاعت او بوده و استطاعت او باقی نماند، حج بر او واجب نیست.

(مسأله691) اگر زن بعد از اعمال منی در روز عید حائض شد و همراهان او مهلت نمی دهند تا پاک شود و طواف و سعی خود را بجا آورد و راهی برای ماندن ندارد، واجب است نایب بگیرد تا طواف حج و نماز آن را به جای او بجا آورد و سپس خودش سعی را انجام دهد و پس از آن نایب طواف نساء و نماز آن را به نیابت او بجا آورد و اعمال منی در ایام تشریق را نیز خودش انجام دهد.

(مسأله692) اگر زن پس از انجام اعمال خود خون دید و شک کرد آیا در حال طواف حائض شده یا بعد از آن، در این صورت به شک خود اعتنا نکند و طواف و نماز

ص: 238

او صحیح است.

(مسأله693) روزه گرفتن در ایام تشریق (یازدهم و دوازدهم و سیزدهم ذیحجه) برای کسانی که در منی هستند جایز نیست. و روزه گرفتن در عید اضحی و عید فطر بر همه مسلمین حرام است.

(مسأله694) قربانیهایی که به عنوان کفاره بر مُحرم واجب میشود باید گوشت آن ها را به فقرای مسلمین صدقه دهد؛ و خودش نمی تواند از آن استفاده کند؛ و به واجب النفقه خودش نیز ندهد.

(مسأله695) کسی که به نیت عمره تمتّع احرام بسته اگر بر حسب اتفاق حج از او فوت شود، نیت خود را به عمره مفرده برگرداند؛ و با اتمام آن از احرام خارج میشود.

(مسأله696) اگر با عین پول یا جنسی که زکات یا خمس به آن تعلق گرفته جامه احرام بخرد، و یا به خود جامه خمس تعلق گرفته باشد، احرام در آن جایز نیست؛ همچنین است بنابر احتیاط واجب اگر آن را به پول کلی بخرد ولی هنگام معامله بنا داشته باشد بدهی خود را از پولی که به آن خمس تعلق گرفته یا از مال حرام دیگری بپردازد. ولی اگر آن را به پول کلی در ذمه خریده باشد و پس از معامله بر حسب اتفاق بدهی خود را از مال حرام یا مالی که به آن خمس یا زکات تعلق گرفته باشد بدهد، هر چند ذمه او بری نمی شود ولی تصرف و نماز و طواف او در آن مانعی ندارد. و حکم گوسفند قربانی در آن چه گفته شد نظیر حکم لباس احرام است.

(مسأله697) بنابر احتیاط لقطه حرم، یعنی مالی را که صاحبش در حرم خدا گم کرده است کسی بر ندارد؛ هر چند کمتر از درهم باشد. و اگر برداشت تا یک سال معرفی

ص: 239

کند و پس از معرفی و یأس از پیدا شدن صاحبش آن را صدقه دهد و تملک نکند. و اگر صاحبش پیدا شد و مطالبه کرد قیمت آن را به او بدهد؛ مگر این که صدقه را اجازه کند.

ص: 240

بخش دوم: اعمال و آداب مدینة منوره و بعضی دعاهای مأثوره

اشاره

(مشتمل بر دوازده فصل)

فصل اول: در اهمیت زیارت مدینه منوره

فصل دوم: در زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله و کیفیت آن

فصل سوم: برخی از اعمال و دعاهای مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله

فصل چهارم: زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام وداع و خروج از مدینه

فصل پنجم: در زیارت حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها و محل دفن آن حضرت

فصل ششم : زیارت ائمه بقیع

فصل هفتم: زیارت ائمه بقیع ; هنگام وداع

فصل هشتم : زیارت ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله

فصل نهم: زیارت سایر مساجد و مشاهد مدینه منوره

فصل دهم: زیارت امین الله و زیارت وارث و دو زیارت از زیارات جامعه

فصل یازدهم: دعای امام حسین علیه السلام در عصر روز عرفه و دعای کمیل

فصل دوازدهم: برخی از دعاهای مختصر و جامع

ص: 241

ص: 242

فصل اول: در اهمیت زیارت مدینه منوره

مستحب است پس از انجام حج خانه خدا برای زیارت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و حضرت زهرا سلام الله علیها و ائمه بقیع علیهم السلام و سایر مشاهد مشرفه به مدینه منوره مشرف شوند.

از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است: «زیارت بیت الله الحرام را به زیارت رسول خدا و زیارت قبوری که خداوند حق آنها و زیارت آنها را بر شما لازم نموده تمام کنید؛ شما به زیارت آن حضرت امر شده اید و ترک آن جفاست».

و از حضرت امام صادق علیه السلام نقل شده است: «هر یک از شما حج بجا آورد پایان حج خود را زیارت ما قرار دهد که زیارت ما متمم حج است».

پس مبادا نسبت به تشرف مدینه منوره مسامحه شود و حق آن ادا نشود. و بجاست زوار محترم اوقات تشرف خود را مغتنم شمرده به بطالت و سیاحت و کارهای بیهوده نگذرانند؛ بلکه در عبادت و زیارت و دعا و نماز مخصوصا در مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله صرف نمایند.

بر حسب احادیث مستفیضه یک نماز در مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله برابر است با هزار نماز؛ و بر حسب بعضی اخبار برابر است با ده هزار نماز. خوب است برادران و خواهران با اخلاص از فرصت زمان و شرافت مکان استفاده نمایند و علاوه بر نمازهای یومیه و نمازها و زیارتهای وارده، چنانچه نمازهای قضای قطعی یا احتمالی بر عهده دارند در گوشه های آن مکان شریف آنها را بجا آورند و خود را برئ الذمه نمایند. و احیانا هنگام شکستن دل در حق خود و

ص: 243

خویشان و یاران و همه مؤمنین و مسلمین گرفتار ایادی شیاطین و طواغیت زمان دعا کنند.

فصل دوم: در زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله و کیفیت آن

اشاره

نقل است از آن حضرت که فرمودند: «هر کس به زیارت من آید، در روز قیامت شفیع او خواهم بود».

و فرمودند: «هر کس مرا در حیات من یا پس از مرگ زیارت کند خدا را زیارت کرده است».

و فرمودند: «هر کس مرا در حیات من یا پس از مرگ زیارت کند در روز قیامت در جوار من خواهد بود».

و به امام حسین علیه السلام فرمودند: «کسی که مرا در حیات من یا پس از مرگ، یا پدر تو را یا برادر تو را و یا تو را زیارت کند بر من است که در روز قیامت او را زیارت کنم و از گناهانش خلاصش نمایم».

1- و اما آداب زیارت به طور کلی:

کسی که میخواهد به زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله یا ائمه هدی علیهم السلام مشرف شود مستحب است غسل کند و لباسهای پاک و پاکیزه بپوشد و قدمها را کوتاه بردارد و با آرامش و وقار حرکت کند. و در وقت رفتن به حرم مطهر زبان خود را به ذکر و صلوات مشغول کند.

و خوب است برای داخل شدن در حرم، اذن دخول بخواند؛ چنان که کفعمی; در مصباح فرموده است: هنگامی که خواستی داخل شوی بر پیامبرخدا صلی الله علیه و آله یا یکی از مشاهد مشرفه بگو:

«أَللّهُمَّ إِنّی وَقَفْتُ عَلی بابٍ مِنْ أَبْوابِ بُیُوتِ نَبِیِّکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَقَدْ مَنَعْتَ ٱلنّاسَ أَنْ یَدْخُلُوا إِلّا بِإِذْنِهِ

ص: 244

فَقُلْتَ: «یا أَیُّهَا ٱلَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ ٱلنَّبِیِّ إِلّا أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ» اَللّهُمَّ إِنّی أَعْتَقِدُ حُرْمَةَ صاحِبِ هذَا ٱلْمَشْهَدِ ٱلشَّرِیفِ فی غَیْبَتِهِ کَما أَعْتَقِدُها فِی حَضْرَتِهِ وَأَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَکَ وَخُلَفائَکَ عَلَیْهِمُ ٱلسَّلامُ أَحْیاءٌ عِنْدَکَ یُرْزَقُونَ یَرَوْنَ مَقامی وَیَسْمَعُونَ کَلامی وَیَرُدُّونَ سَلامی وَأَنَّکَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعی کَلامَهُمْ وَفَتَحْتَ بابَ فَهْمی بِلَذِیذِ مُناجاتِهِمْ وَإِنّی أَسْتَأْذِنُکَ یا رَبِّ أَوَّلاً وَأَسْتَأْذِنُ رَسُولَکَ صلی الله علیه و آله ثانیاً وَأَسْتَأْذِنُ خَلیفَتَکَ ٱلْإِمامَ ٱلْمُفْتَرَضُ (المفروض) عَلَیَّ طاعَتُهُ (و در اینجا نام امامی را که زیارت میکنی و نام پدرشان را بر زبان جاری میکنی) وَٱلْمَلائِکَةَ ٱلْمُوَکَّلینَ بِهذِهِ ٱلْبُقْعَةِ ٱلْمُبارَکَةِ ثالِثاً ءَأَدْخُلُ یا رَسُولَ ٱللهِ ءَأَدْخُلُ یا حُجَّةَ ٱللهِ ءَأَدْخُلُ یا مَلائِکَةَ ٱللهِ ٱلْمُقَرَّبینَ ٱلْمُقیمینَ فی هذَا ٱلْمَشْهَدِ فَأْذَنْ لی یا مَوْلایَ فِی ٱلدُّخُولِ أَفْضَلَ ما أَذِنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ أَوْلِیائِکَ فَإِنْ لَمْ أَکُنْ أَهْلاًلِذلِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ لِذلِکَ».

پس از آن آستانه را ببوس و داخل شو و بگو:

«بِسْمِ ٱللهِ وَبِاللهِ وَفی سَبیلِ ٱللهِ وَعَلی مِلَّةِ رَسُولِ ٱللهِ صلی الله علیه و آله اَللّهُمَّ ٱغْفِرْ لی وَٱرْحَمْنی وَتُبْ عَلَیَّ إِنَّکَ أَنْتَ ٱلتَّوّابُ ٱلرَّحیمُ»(1).

2- و اما آداب زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله:

محدث قمی; فرموده: «چون خواستی داخل مسجد آن حضرت شوی بایست نزد در و بخوان آن اذن دخول را و داخل شو از در جبرئیل علیه السلام و مقدم بدار پای راست را در وقت دخول؛ پس صد مرتبه: «الله اکبر» بگو، پس دو رکعت

ص: 245


1- . مصباح کفعمی، فصل 41، ص 472.

نماز تحیت مسجد بگذار و برو به سمت حجره شریفه و دست بمال بر آن و ببوس آن را و بگو:

«السَّلامُ عَلَیکَ یا رَسُولَ اللهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا نَبِی اللهِ، السَّلامُ عَلَیکَ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِالله، السَّلامُ عَلَیکَ یا خاتَمَ النَّبِیینَ، أَشْهَدُ أَ نَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ الرِّسالَةَ، وَأَ قَمْتَ الصَّلاَةَ، وَآتَیتَ الزَّکَاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیتَ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَعَبَدْتَ الله مُخْلِصاً حَتَّی أَتاکَ الْیقِینُ، فَصَلَواتُ اللهِ عَلَیکَ وَرَحْمَتُهُ وَعَلَی أَهْلِ بَیتِکَ الطَّاهِرِینَ(1)».

3- اما کیفیت زیارت آن حضرت:

زیارت آن حضرت به چند کیفیت وارد شده است. و بر هر یک از آنها عنوان زیارت آن حضرت صدق میکند:

زیارت اول: آنچه کافی و تهذیب به سند صحیح از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده اند. و شیخ صدوق; نیز آن را ذکر کرده و ما آن را از کافی نقل میکنیم.

حضرت فرمودند به طرف قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله میروی و میایستی و بر آن حضرت سلام میکنی، پس در زاویه قبر نزد سر آن حضرت در کنار ستون رو به قبله میایستی در حالی که شانه چپت به طرف قبر باشد و شانه راستت به طرف منبر و میگویی:

«أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلهَ إِلاَّ اللهُ وَحْدَهُ لاَ شَرِیکَ لَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَأَشْهَدُ أَ نَّکَ رَسُولُ اللهِ، وَأَ نَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللّهِ، وَأَشْهَدُ أَ نَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالاتِ رَبِّکَ وَنَصَحْتَ لاُِمَّتِکَ، وَجاهَدْتَ فِی سَبِیلِ اللهِ، وَعَبَدْتَ اللهَ حَتّی أَتاکَ الْیقِینُ

ص: 246


1- .بحار الانوار، ج100، ص161.

بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ، وَأَدَّیتَ الَّذِی عَلَیکَ مِنَ الْحَقِّ، وَأَ نَّکَ قَدْ رَؤُفْتَ بِالْمُؤْمِنِینَ، وَغَلُظْتَ عَلَی الْکافِرِینَ، فَبَلَغَ اللهُ بِکَ أَ فْضَلَ شَرَفِ مَحَلِّ الْمُکَرَّمِینَ، الْحَمْدُ لِله الَّذِی اسْتَنْقَذَنا بِکَ مِنْ الشِّرْکِ وَالضَّلالَةِ. اللّهُمَّ فَاجْعَلْ صَلَوَاتِکَ وَصَلَوَاتِ مَلائِکَتِکَ الْمُقَرَّبِینَ، وَأَ نْبِیائِکَ الْمُرْسَلِینَ، وَعِبادِکَ الصَّالِحِینَ، وَأَهْلِ السَّمَاواتِ وَالاَْرَضِینَ، وَمَنْ سَبَّحَ لَکَ یا رَبَّ الْعالَمِینَ مِنَ الاَْوَّلِینَ وَالاْخِرِینَ عَلَی مُحَمَّد عَبْدِکَ وَرَسُو لِکَ وَنَبِیکَ وَأَمِینِکَ وَنَجِیکَ وَحَبِیبِکَ وَصَفِیکَ وَخاصَّتِکَ وَصَفْوَتِکَ وَخِیرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ. اللّهُمَّ أَعْطِهِ الدَّرَجَةَ الرَّفِیعَةَ، وَآتِهِ الْوَسِیلَةَ مِنَ الْجَنَّةِ، وَابْعَثْهُ مَقاماً مَحْمُوداً یغْبِطُهُ بِهِ الاَْوَّلُونَ وَالاْخِرُونَ. اللّهُمَّ إِنَّکَ قُلْتَ: «وَلَوْ أَ نَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَ نْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا الله تَوَّاباً رَحِیماً» وَإِنِّی أَ تَیتُکَ مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِی، وَ إِنِّی أَتَوَجَّهُ بِکَ إِلَی اللهِ رَبِّی وَرَبِّکَ لِیغْفِرَ لِی ذُنُوبِی».

و اگر حاجتی داری قبر آن حضرت را در پشت شانه های خود قرار بده و رو به قبله کن و حاجت خود را طلب کن که انشاء الله برآورده میشود.(1)

5 میتوانی دعا کنی به گونه ای که از امام چهارم حضرت زین العابدین علیه السلام نقل شده که آن حضرت پشت خود را به قبر تکیه میداد و رو به قبله میایستاد و عرض میکرد:

«اَللّهُمَّ إِلَیْکَ أَلْجَأْتُ ظَهْری، وَإِلی قَبْرِ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ أَسْنَدْتُ ظَهْری، وَٱلْقِبْلَةَ ٱلَّتی رَضیتَ لِمُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله

ص: 247


1- .الکافی، 4/550، ح 1؛التهذیب، 6/5، ح8 ؛ من لایحضره الفقیه، 2/338، ح1571.

اِسْتَقْبَلْتُ، اَللّهُمَّ إِنّی أَصْبَحْتُ لا أَمْلِکُ لِنَفْسی خَیْرَ ما أَرْجُو، وَلا أَدْفَعُ عَنْها شَرَّ ما أَحْذَرُ عَلَیْها، وَأَصْبَحَتِ ٱلْأُمُورُ بِیَدِکَ، وَلا فَقِیرَ أَفْقَرُ مِنِّی، إِنّی لِما أَنْزَلْتَ إِلَیَّ مِنْ خَیْرٍ فَقیرٌ، اَللّهُمَّ ٱرْدُدْنی مِنْکَ بِخَیْرٍ فَإِنَّهُ لا رادَّ لِفَضْلِکَ، اَللّهُمَّ إِنّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ تُبَدِّلَ ٱسْمی، أَوْ تُغَیِّرَ جِسْمی، أَوْ تُزِیلَ نِعْمَتَکَ عَنِّی، اَللّهُمَّ کَرِّمْنی بِالتَّقْوی وَجَمِّلْنی (وحملنی) بِالنِّعَمِ وَٱغْمُرْنی بِالْعافِیَةِ وَٱرْزُقْنی شُکْرَ ٱلْعافِیَةِ(1)».

6 و روایت شده که حضرت امام صادق علیه السلام زمانی که به قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله رسیدند دست بر قبر گذاشتند و گفتند: «أَسْأَلُ ٱللهَ ٱلَّذِی ٱجْتَباکَ وَٱخْتارَکَ وَهَداکَ وَهَدی بِکَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیْکَ».

سپس گفتند:

«إِنَّ ٱللهَ وَمَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَی ٱلنَّبیِّ یا أَیُّهَا ٱلَّذِینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلیماً»(2).

مرحوم مجلسی; در بحار فرموده است که هر چند به حسب ظاهر پشت کردن به قبر پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله مخالف ادب است ولی در صورتی که با توجه به خدا باشد و غرض استمداد از حضرت رسول صلی الله علیه و آله باشد مانعی ندارد؛ ولی در این زمان ها بهتر است به سبب تقیه ترک شود(3).

7 زیارت دوم: زیارتی است که «ابراهیم بن ابی البلاد» از حضرت ابی الحسن علیه السلام (ظاهرا امام هفتم باشد) نقل

ص: 248


1- . الکافی، 4/551، ح 2؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 343، باب 6 از ابواب مزار، ح2.
2- . کافی 4/552، ح4؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 344، باب 6 از ابواب مزار، ح5.
3- . بحارالانوار، ج 100، ص 151، ذیل ح18.

میکند. ابراهیم میگوید حضرت به من فرمودند: هنگام سلام بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله چه میگویی؟

عرض کردم: آنچه را می شناسم و برای ما روایت شده؛ فرمودند: میخواهی آنچه را افضل از این است به تو یاد دهم؟ عرض کردم: آری؛ حضرت آن را به خط خود نوشتند و بر من خواندند بدین گونه: زمانی که در کنار قبر آن حضرت ایستادی بگو:

«أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا ٱللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنَّکَ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِٱللهِ وَأَشْهَدُ أَنَّکَ رَسُولُ ٱللهِ وَأَشْهَدُ أَنَّکَ خاتَمُ ٱلنَّبِیِّینَ وَأَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ بَلَّغْتَ رِسالَةَ رَبِّکَ وَنَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ وَجاهَدْتَ فی سَبیلِ رَبِّکَ وَعَبَدْتَهُ حَتّی أَتاکَ ٱلْیَقینُ وَأَدَّیْتَ ٱلَّذی عَلَیْکَ مِنَ ٱلْحَقِّ، اَللّهُمَّ صَلِّ

عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَنَجیبِکَ وَأَمینِکَ وَصَفِیِّکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ أَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلی أَحَدٍ مِنْ أَنْبِیاءِکَ وَرُسُلِکَ، اَللّهُمَّ سَلِّمْ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍکَما سَلَّمْتَ عَلی نُوحٍ فِی ٱلْعالَمینَ وَٱمْنُنْ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ کَما مَنَنْتَ عَلی مُوسی وَهارُونَ وَبارِکْ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ کَما بارَکْتَ عَلی إِبْراهیمَ وَآلِ إِبْراهیمَ إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَرَحَّمْ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اللهُمَّ رَبَّ ٱلْبَیْتِ ٱلحَرامِ وَرَبَّ ٱلْمَسْجِدِ ٱلحَرامِ وَرَبَّ ٱلرُّکْنِ وَٱلْمَقامِ وَرَبَّ ٱلْبَلَدِ ٱلْحَرامِ وَرَبَّ ٱلْحِلِّ وَٱلْحَرامِ وَرَبَّ ٱلْمَشْعَرِ ٱلْحَرامِ بَلِّغْ رُوحَ مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله مِنِّی ٱلسَّلامَ(1)».

8 زیارت سوم: زیارتی است که بزنطی از امام هشتم علیه السلام نقل کرده:

ص: 249


1- . بحارالانوار، ج 100، ص 154، ح24، به نقل از کامل الزیارات .

«اَلسَّلامُ عَلی رَسُولِ ٱللهِ صلی الله علیه و آله (السلام علیک یا رسول الله) اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبیبَ ٱللهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صَفْوَةَ ٱللهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا أَمینَ ٱللهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ نَصَحْتَ لِأُمَّتِکَ وَجاهَدْتَ فی سَبیلِ ٱللهِ وَعَبَدْتَهُ حَتّی أَتیکَ ٱلْیَقینُ فَجَزاکَ ٱللهُ أَفْضَلَ ما جَزی نَبِیّاً عَنْ أُمَّتِهِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مَحَمَّدٍ أَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلی إِبْراهیمَ وَآلِ إِبْراهیمَ إِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ»(1).

9 زیارت چهارم: زیارتی است که شیخ کفعمی ;در مصباح ذکر کرده است:

«اَلسَّلامُ عَلی رَسُولِ ٱللهِ أَمینِ ٱللهِ عَلی وَحْیِهِ وَعَزائِمِ أَمْرِهِ لْخاتم لِما سَبَقَ وَٱلْفاتِحِ لِمَا ٱسْتَقْبَلَ وَٱلْمُهَیْمِنِ عَلی ذلِکَ کُلِّهِ وَرَحْمَةُ ٱللهِ وَبَرَکاتُهُ اَلسَّلامُ عَلی صاحِبِ ٱلسَّکینَةِ اَلسَّلامُ عَلَی ٱلْمَدْفُونِ بِالْمَدینَةِ اَلسَّلامُ عَلَی ٱلْمَنْصُورِ ٱلْمُؤَیَّدِ اَلسَّلامُ عَلی أَبِی ٱلْقاسِمِ مُحَمَّدٍ وَرَحْمَةُ ٱللهِ وَبَرَکاتُهُ(2)».

ضمنا مخفی نماند که برای آن حضرت زیارتهای طولانی بسیاری نقل شده است؛ ولی ما برای اختصار به همین چهار زیارت اکتفا میکنیم. و آن چه مهم است خضوع و خشوع و شکستن دل و ارتباط معنوی با آن بزرگواران میباشد. و هر کس مایل باشد میتواند به کتابهای مفصل از جمله بحارالانوار مرحوم مجلسی مراجعه کند(3).

فصل سوم: برخی از اعمال و دعاهای مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله

در برخی از اعمال و دعاهایی که در مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله

ص: 250


1- . کافی 4/552، ح4؛ تهذیب 6/6، ح9؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 343، باب 6 از ابواب مزار، ح 3.
2- . مصباح کفعمی، فصل 41، ص 474.
3- . بحار، ج 100.

پس از زیارت آن حضرت وارد شده است:

1 بر حسب حدیث صحیح حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: «زمانی که از دعا نزد قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله فارغ شدی به طرف منبر آن حضرت برو و دست خود را بر آن بمال، و دو قبه پایین آن را که مانند دو انار میباشند بر صورت و چشمان خود بمال که گفته میشود در آن شفای چشم است. و در آنجا بایست و حمد و ثنای خدا را بجا آور و حاجت خود را طلب کن که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: بین منبر من و خانه من باغی از باغهای بهشت است و منبر من بر دری از درهای بهشت واقع شده. پس از آن به طرف مقام پیغمبر صلی الله علیه و آله میروی و هر چه خواستی در آنجا نماز میخوانی. و هنگام ورود وخروج از مسجد صلوات بر آن حضرت بفرست و در آن مسجد بسیار نماز بخوان(1)».

2 و بر حسب آنچه مرحوم مجلسی در بحارالانوار(2) از شیخ مفید و سید بن طاووس و شهید اول و دیگران نقل کرده، پس از زیارت و دعا نزد قبر آن حضرت یازده مرتبه: «انا أنزلناه»بخوان، پس به طرف مقام پیغمبر صلی الله علیه و آله که بین قبر و منبر واقع شده برو و در کنار ستون پهلوی منبر بایست و منبر را در جلوی خود قرار بده و چهار رکعت نماز زیارت بخوان، و اگر نمی توانی دو رکعت بخوان. و پس از سلام و تسبیح بگو:

«اَللّهُمَّ هذا مَقامُ نَبِیِّکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ جَعَلْتَهُ رَوْضَةً مِنْ رِیاضِ جَنَّتِکَ وَشَرَّفْتَهُ عَلی بِقاعِ أَرْضِکَ بِرَسُولِکَ وَ فَضَّلْتَهُ بِهِ وَ عَظَّمْتَ حُرْمَتَهُ وَ أَظْهَرْتَ جَلالَتَهُ وَ

ص: 251


1- . کافی 4/553، ح1؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 344، باب 7 از ابواب مزار، ح1.
2- . بحارالانوار، ج 100، ص 164، ضمن ح41.

أَوْجَبْتَ عَلی عِبادِکَ ٱلتَّبَرُّکَ بِالصَّلاةِ وَ ٱلدُّعاءِ فیهِ وَ قَدْ أَقَمْتَنی فیهِ بِلا حَوْلٍ وَ لا قُوَّةٍ کانَ مِنّی فی ذلِکَ إِلّا بِرَحْمَتِکَ اَللّهُمَّ وَکَما أَنَّ حَبیبَکَ لا یَتَقَدَّمُهُ فِی ٱلْفَضْلِ خَلیِلُکَ فَاجْعَلِ ٱسْتِجابَةَ ٱلدُّعاءِ فی مَقامِ حَبیبِکَ أَفْضَلَ ما جَعَلْتَهُ فِی مَقامِ خَلیلِکَ اَللّهُمَّ إِنّی أَسْأَلُکَ فی هذَا ٱلْمَقامِ ٱلطّاهِرِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تُعیذَنی مِنَ ٱلنّارِ وَ تَمُنَّ عَلَیَّ بِالْجَنَّةِ وَ تَرْحَمَ مَوْقِفی وَتَغْفِرَ زَلَّتی وَ تُزَکِّیَ عَمَلی وَ تُوَسِّعَ لی فی رِزْقی وَ تُدِیمَ عافِیَتی وَ رُشْدی وَ تُسْبِغَ نِعْمَتَکَ عَلیَّ وَتَحْفَظَنی فی أَهْلی وَمالی وَتَحْرُسَنی مِنْ کُلِّ مُتَعَدٍّعَلَیَّ وَ ظالِمٍ لی وَ تُطیلَ عُمْری وَ تُوَفِّقَنی لِما یُرْضیکَ عَنّی وَ تَعْصِمَنی عَمّا یَسْخَطُکَ عَلَیَّ اَللّهُمَّ إِنّی أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِنَبِیِّکَ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ حُجَجِکَ عَلی خَلْقِکَ وَ آیاتِکَ فی أَرْضِکَ أَنْ تَسْتَجیبَ لی دُعائی وَ تُبَلِّغَنی فِی ٱلدّینِ وَ ٱلدُّنْیا أَمَلی وَ رَجائی یا سَیِّدی وَ مَوْلایَ قَدْ سَأَلْتُکَ فَلا تُخَیِّبْنی وَ رَجَوْتُ فَضْلَکَ فَلا تَحْرِمْنی فَأَنَا ٱلْفَقیرُ إِلی رَحْمَتِکَ ٱلَّذی لَیْسَ لی غَیْرُ إِحْسانِکَ وَ تَفَضُّلِکَ فَأَسْأَلُکَ أَنْ تُحَرِّمَ شَعْری وَ بَشَری عَلَی ٱلنّارِ. وَ تُؤْتِیَنی مِنَ ٱلْخَیْرِ ما عَلِمْتُ مِنْهُ وَ ما لَمْ أَعْلَمْ وَ ٱدْفَعْ عَنّی وَعَنْ وُلْدی وَ إِخْوانی وَ أَخَواتی مِنَ ٱلشَّرِّ ما عَلِمْتُ مِنْهُ وَ مالَمْ ا َٔعْلَمْ اَللّهُمَّ ٱغْفِرْ لی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِجَمیعِ ٱلْمُؤْمِنینَ و ٱلْمُؤْمِناتِ إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٍ».

3 پس نزد منبر برو و آن را با دست خود مسح کن، و دو قبه انار شکل پایین آن را بگیر و بر صورت و چشمان خود بمال و کلمات فرج را بخوان:

«لا إِلهَ إِلَّا ٱللهُ ٱلْحَلیمُ ٱلْکَرِیمُ لا إِلهَ إِلَّا ٱللهُ ٱلْعَلِیُّ ٱلْعَظیمُ

ص: 252

سُبْحانَ ٱللهِ رَبِّ ٱلسَّمواتِ ٱلسَّبْعِ وَ رَبِّ ٱلْأَرَضینَ ٱلسَّبْعِ وَ ما فیهِنَّ وَ ما بَیْنَهُنَّ وَ رَبِّ ٱلْعَرْشِ ٱلْعَظیمِ وَ سَلامٌ عَلَی ٱلْمُرْسَلینَ وَ ٱلْحَمْدُ للهِ رَبِّ ٱلْعالَمینَ».

پس بگو: «أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ إِلَّا ٱللهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ ٱللهِ صلی الله علیه و آله اَلْحَمْدُ للهِ ٱلَّذی عَقَدَ بِکَ عِزَّ ٱلْإِسْلامِ وَجَعَلَکَ مُرْتَقی خَیْرِ ٱلْأَنامِ وَمَصْعَدَ ٱلدّاعی إِلی دارِ ٱلسَّلامِ اَلْحَمْدُ للهِ ٱلَّذی خَفَضَ بِانْتِصابِکَ عُلُوَّ ٱلْکُفْرِ وَ سُمُوَّ ٱلشِّرْکِ وَ نَکَّسَ بِکَ عَلَمَ ٱلْباطِلِ وَ رایَةَ ٱلضَّلالِ أَشْهَدُ أَنَّکَ لَمْ تُنْصَبْ إِلّا لِتَوْحیدِ ٱللهِ سُبْحانَهُ وَ تَمْجیدِهِ وَ تَعْظیمِ ٱللهِ وَ تَحْمیدِهِ وَ لِمَواعِظِ عِبادِ ٱللهِ وَ ٱلدُّعاءِ إِلی عَفْوِهِ وَغُفْرانِهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدِ ٱسْتَوْفَیْتَ مِنْ رَسُولِ ٱللهِ صلی الله علیه و آله بِارْتِقائِهِ فی مَراقیکَ وَ ٱسْتِوائِهِ عَلَیْکَ حَظَّ شَرَفِکَ وَ فَضْلِکَ و نَصیبَ عِزِّکَ وَ ذُخْرِکَ وَنِلْتَ کَمالَ ذِکْرِکَ وَ عَظَّمَ ٱللهُ حُرْمَتَکَ وَ أَوْجَبَ ٱلتَّمَسُّحَ بِکَ فَکَمْ قَدْ وَضَعَ ٱلْمُصْطَفی صلی الله علیه و آله قَدَمَهُ عَلَیْک وَ قامَ لِلنّاسِ خَطیباً فَوْقَکَ وَ وَحَّدَ ٱلله وَ حَمِدَهُ وَ أَثْنی عَلَیْهِ وَ مَجَّدَهُ وَ کَمْ بَلَّغَ عَلَیْکَ مِنَ ٱلرِّسالَةِ وَ أَدّی مِنَ ٱلْأَمانَةِ وَ تَلا مِنَ ٱلْقُرآنِ وَ قَرَأَ مِنَ ٱلْفُرْقانِ وَ أَخْبَرَ مِنَ ٱلْوَحْیِ وَ بَیَّنَ ٱلْأَ مَرَ و َٱلنَّهْیَ وَ فَصَّلَ بَیْنَ ٱلْحَلالِ وَ ٱلْحَرامِ وَأَمْرَ بِالصَّلاةِ وَ ٱلصِّیامِ وَحَثَّ ٱلْعِبادَ عَلَی ٱلْجِهادِ وَ أَنْبَأَ عَنْ ثَوابِهِ فِی ٱلْمَعادِ».

4 پس از آن بایست در روضه که بین منبر و قبر واقع شده و بگو:

«اَللّهُمَّ إِنَّ هذِهِ رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ جَنَّتِکَ وَشُعْبَةٌ مِنْ شُعَبِ رَحْمَتِکَ ٱلَّتی ذَکَرَها رَسُولُکَ وَأَبانَ عَنْ فَضْلِها وَشَرَّفَ ٱلتَّعَبُّدَ لَکَ فیها فَقَدْ بَلَّغْتَنیها فی سَلامَةِ نَفْسی فَلَکَ ٱلْحَمْدُ یا

ص: 253

سَیِّدی عَلی عَظیمِ نِعْمَتِکَ عَلَیَّ فی ذلِکَ وَعَلی ما رَزَقْتَنیهِ مِنْ طاعَتِکَ وَطَلَبِ مَرْضاتِکَ وَتَعْظیمِ حُرْمَةِ نَبِیِّکَ صلی الله علیه و آله بِزِیارَةِ قَبْرِهِ وَٱلتَّسْلِیمِ عَلَیْهِ وَٱلتَّرَدُّدِ فی مَشاهِدِهِ وَمَواقِفِهِ فَلَکَ ٱلْحَمْدُ یا مَولایَ حَمْداً یَنْتَظِمُ بِهِ مَحامِدُ حَمَلَةِ عَرْشِکَ وَسُکّانِ سَمواتِکَ لَکَ وَیَقْصُرُ عَنْهُ حَمْدُ مَنْ مَضی وَیَفْضُلُ حَمْدَ مَنْ بَقِیَ مِنْ خَلْقِکَ وَلَکَ ٱلْحَمْدُ یا مَوْلایَ حَمْدَ مَنْ عَرَفَ ٱلْحَمْدَ لَکَ وَٱلتَّوْفیقَ لِلْحَمْدِ مِنْکَ حَمْداً یَمْلَأُ ما خَلَقْتَ وَیَبْلُغُ حَیْثُ ما أَرَدْتَ وَلا یَحْجُبُ عَنْکَ وَلا یَنْقَضی دُونَکَ وَیَبلُغُ أَقْصی رِضاکَ وَلا یَبْلُغُ آخِرُهُ أَوائِلَ مَحامِدِ خَلْقِکَ لَکَ وَلَکَ ٱلْحَمْدُ ما عُرِفَ ٱلْحَمْدُ وَٱعْتُقِدَ وَجُعِلَ ٱبْتِداءُ ٱلْکَلامِ ٱلْحَمْدُ. یا باقِیَ ٱلْعِزِّ وَٱلْعَظَمَةِ وَدائِمَ ٱلسُّلْطانِ وَٱلْقُدْرَةِ وَشَدِیدَ ٱلْبَطْشِ وَٱلْقُوَّةِ وَنافِذَ ٱلْأَمْرِ وَٱلْإِرادَةِ وَواسِعَ ٱلرَّحْمَةِ وَٱلْمَغْفِرَةِ وَرَبَّ ٱلدُّنْیا وَٱلْاۤخِرَةِ کَمْ مِنْ نِعْمَةٍ لَکَ عَلَیَّ یَقْصُرُ عَنْ أَیْسَرِها حَمْدی وَلا یَبْلُغُ أَدْناها شُکْری وَکَمْ مِنْ صَنایِعَ مِنْکَ إِلَیَّ لا یُحیطُ بِکَثْرَتِها وَهْمی وَلا یُقَیِّدُها فِکْری اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی نَبِیِّکَ ٱلْمُصْطَفی عَیْنِ ٱلبَرِیَّةِ طِفْلاً وَخَیْرِها شابّاً وَکَهْلاً أَطْهَرُ ٱلْمُطَهَّرِینَ شیمَةً وَأَجْوَدُ ٱلْمُسْتَمْطَرِینَ دِیمَةً وَأَعْظَمُ ٱلْخَلْقِ جُرْثُومَةً ٱلَّذی أَوْضَحْتَ بِهِ ٱلدِّلالاتِ وَأَقَمْتَ بِهِ ٱلرِّسالاتِ وَخَتَمْتَ بِهِ ٱلنُّبُوّاتِ وَفَتَحْتَ بِهِ بابَ ٱلْخَیْراتِ وَأَظْهَرْتَهُ مَظْهَراً وَٱبْتَعَثْتَهُ نَبِیًّا وَهادِیاً أَمیناً مَهْدِیّاً داعیاً إِلَیْکَ وَدالًّا عَلَیْکَ وَحُجَّةً بَیْنَ یَدَیْکَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَی ٱلْمَعْصُومینَ مِنْ عِتْرَتِهِ وَٱلطَّیِّبینَ مِنْ أُسْرَتِهِ وَشَرِّفْ بِهِ لَدَیْکَ مَنازِلَهُمْ وَعَظِّمْ عِنْدَکَ مَراتِبَهُمْ وَٱجْعَلْ فِی ٱلرَّفیقِ ٱلْأَعْلی مَجالِسَهُمْ وَٱرْفَعْ إِلی قُرْبِ رَسُولِکَ دَرَجاتِهِمْ وَتَمِّمْ بِلِقائِهِ سُرُورَهُمْ وَوَفِّرْ بِمَکانِهِ أُنْسَهُمْ».

ص: 254

5 پس به طرف مقام جبرئیل علیه السلام که زیر ناودانی است و هنگام خارج شدن از باب فاطمه سلام الله علیها بالای سر تو قرار میگیرد و آن دری است که به طرف بقیع واقع شده برو و در آنجا دو رکعت نماز بخوان و بگو:

«یا مَنْ خَلَقَ ٱلسَّمواتِ وَمَلَأَها جُنُوداً مِنَ ٱلْمُسَبِّحینَ لَهُ مِنْ مَلائِکَتِهِ وَٱلْمُمَجِّدِینَ لِقُدْرَتِهِ وَعَظَمَتِهِ وَأَفْرَغَ عَلی أَبْدانِهِم حُلَلَ ٱلْکِراماتِ وَأَنْطَقَ أَلْسِنَتَهُمْ بِضُرُوبِ ٱللُّغاتِ وَأَلْبَسَهُمْ شِعارَ ٱلتَّقْوی وَقَلَّدَهُمْ قَلائِدَ ٱلنُّهی وَجَعَلَهُمْ أَوْفَرَ أَجْناسِ خَلْقِهِ مَعْرِفَةً بِوَحْدانِیَّتِهِ وَقُدْرَتِهِ وَجَلالَتِهِ وَعَظَمَتِهِ وَأَکْمَلَهُمْ عِلْماً بِهِ وَأَشَدَّهُمْ فَرْقاً وَأَدْوَمَهُمْ لَهُ طاعَةً وَخُضُوعاً وَٱسْتِکانَةً وَخُشُوعاً یا مَنْ فَضَّلَ ٱلْأَمینَ جَبْرَئیلَ علیه السلام بِخَصائِصِهِ وَ دَرَجاتِهِ وَمَنازِلِهِ وَٱخْتارَهُ لِوَحْیِهِ وَسِفارَتِهِ وَعَهْدِهِ وَأَمانَتِهِ وَإِنْزالِ کُتُبِهِ وَأَوامِرِهِ عَلی أَنبِیائِهِ وَرُسُلِهِ وَجَعَلَهُ واسِطَةً بَیْنَ نَفْسِهِ وَبَیْنَهُمْ أَسْأَلُکَ أَن تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مَحَمَّدٍ وَعَلی جَمیعِ مَلائِکَتِکَ وَسُکّانِ سَمواتِکَ أَعْلَمِ خَلْقِکَ بِکَ وَأَخْوَفِ خَلْقِکَ لَکَ وَأَقْرَبِ خَلْقِکَ مِنْکَ وَأَعْمَلِ خَلْقِکَ بِطاعَتِکَ ٱلَّذِینَ لا یَغْشاهُمْ نَوْمُ ٱلْعُیُونِ وَلا سَهْوُ ٱلْعُقُولِ وَلا فَتْرَةُ ٱلْأَبْدانِ ٱلْمُکَرَّمینَ بِجِوارِکَ وَٱلْمُؤْتَمَنینَ عَلی وَحْیِکَ ٱلْمُجْتَنَبینَ ٱلْاۤفاتِ وَٱلْمُوقینَ ٱلسَّیِّئاتِ اَللّهُمَّ وَٱخْصُصِ ٱلرُّوحَ ٱلْأَمینَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ بِأَضْعافِها مِنْکَ وَعَلی مَلائِکَتِکَ ٱلْمُقَرَّبینَ وَطَبَقاتِ ٱلْکَرُّوبیّینَ وَٱلرُّوحانیّینَ وَ زِدْ فی مَراتِبِهِ عِنْدَکَ وَحُقُوقِهِ ٱلَّتی لَهُ عَلی أَهْلِ الارْضِ بِما کانَ یَنْزِلُ بِهِ مِنْ شَرایِعِ دِینِکَ وَما بَیَّنْتَهُ عَلی أَلْسِنَةِ أَنْبِیائِکَ مِنْ مُحَلّاتِکَ وَمُحَرَّماتِکَ اَللّهُمَّ أَکْثِرْ صَلَواتَکَ عَلی جِبْرِئیلَ فَإِنَّهُ قُدْوَةُ ٱلْأَنْبِیاءِ وَهادِی ٱلْأَصْفِیاءِ

ص: 255

وَسادِسُ أَصْحابِ ٱلْکِساءِ اَللّهُمَّ ٱجْعَلْ وُقُوفی فی مَقامِهِ هذا سَبَباً لِنُزُولِ رَحْمَتِکَ عَلَیَّ وَتَجاوُزِکَ عَنّیِ».

پس از آن بگوید:

«أَیْ جَوادُ أَیْ کَریمُ أَیْ قَریبُ أَیْ بَعیدُ أَسْأَلُکَ أَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تُوَفِّقَنی لِطاعَتِکَ وَلا تُزیلَ عَنّی نِعْمَتَکَ وَأَنْ تَرْزُقَنِی ٱلْجَنَّةَ بِرَحْمَتِکَ وَتُوَسِّعَ عَلَیَّ مِنْ فَضْلِکَ وَتُغْنِیَنی عَنْ شِرارِ خَلْقِکَ وَتُلْهِمَنی شُکْرَکَ وَذِکْرَکَ وَلا تُخَیِّبْ یا رَبِّ دُعائی وَلا تَقْطَعْ رَجائیِ بمُحَمَّدٍ وَآلِهِ».

6 پس دو رکعت نماز نزد ستون «ابی لبابه» که ستون توبه است بخوان و سپس بگو:

«بِسْمِ ٱللهِ ٱلرَّحْمنِ ٱلرَّحیمِ اَللهُمَّ لا تُهِنّی بِالْفَقْرِ وَلاتُذِلَّنی بِالدَّیْنِ وَلا تَرُدَّنی إِلَی ٱلْهَلَکَةِ وَٱعْصِمْنی کَیْ أَعْتَصِمَ وَأَصْلِحْنی کَیْ أَنْصَلِحَ وَٱهْدِنی کَیْ أَهْتَدی. اَللّهُمَّ أَعِنّی عَلَی ٱجْتِهادِ نَفْسی وَلا تُعَذِّبْنی بِسُوءِ ظَنّی وَلا تُهْلِکْنی وَأَنْتَ رَجائی. وَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَغْفِرَ لی وَقَدْ أَخْطَأْتُ وَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَعْفُوَ عَنّی وَقَدْ أَقْرَرْتُ وَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تُقیلَ وَقَدْ عَثَرْتُ وَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تُحْسِنَ وَقَدْ أَسَأْتُ وَأَنْتَ أَهْلُ ٱلتَّقْوی وَٱلْمَغْفِرَةِ فَوَفِّقْنی لِما تُحِبُّ وَتَرْضی وَیَسِّرْ لِیَ ٱْلیَسیرَ وَجَنِّبْنی کُلَّ عَسیرٍ اَللّهُمَّ أَغْنِنی بِالْحَلالِ مِنَ ٱلْحَرامِ وَبِالطّاعاتِ عَنِ ٱلْمَعاصی وَبِالْغِنی عَنِ ٱلْفَقْرِ وَبِالْجَنَّةِ عَنِ ٱلنّارِ وَبِالْأَبْرارِ عَنِ ٱلْفُجّارِ یا مَنْ لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ وَهُوَ ٱلسَّمیعُ ٱْلبَصیرُ وَأَنْتَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدیِرٌ(1)».

7 و در مقام جبرئیل علیه السلام این دعا نیز وارد شده است:

ص: 256


1- . بحارالانوار، ج 100، ص 164-167 ضمن ح41.

«یا جَوادُ یا کَریمُ یا قَریبُ غَیْرَ بَعیدٍ أَسْأَلُکَ بِأَنَّکَ أَنْتَ ٱللهُ لَیْسَ کَمِثْلِکَ شَیْ ءٌ أَنْ تَعْصِمَنی مِنَ ٱلْمَهالِکِ وَأَنْ تُسَلِّمَنی مِنْ آفاتِ ٱلدُّنْیا وَٱلْاۤخِرَةِ وَوَعْثاءِ ٱلسَّفَرِ وَسُوءِ ٱلْمُنقَلَبِ وَأَنْ تَرُدَّنی سالِماً إِلی وَطَنی بَعْدَ حَجٍّ مَقْبُولٍ وَسَعْیٍِ مَشْکُورٍ وَعَمَلٍ مُتَقَبَّلٍ وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ ٱلْعَهْدِ مِنْ حَرَمِکَ وَحَرَمِ نَبِیِّکَ صلی الله علیه و آله (1)».

فصل چهارم: زیارت رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگام وداع و خروج از مدینه

1 کافی و تهذیب به سند صحیح از حضرت امام صادق علیه السلام نقل کرده اند: زمانی که خواستی از مدینه کوچ کنی، پس از انجام همه کارهایت غسل کن و به طرف قبر پیغمبر صلی الله علیه و آله برو، و آنچه را در اول ورود انجام داده ای انجام بده و بگو:

«اَللّهُمَّ لاتَجْعَلهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنِّی لِزِیارَةِ قَبْر نَبِیِّکَ، فَاِنْ تَوَفَّیْتَنِی قَبْلَ ذلِکَ فَاِنِّی اَشْهَدُ فِی مَماتِی عَلی ما شَهِدْتُ عَلَیْهِ فِی حَیاتِی، اَنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ، صلی الله علیه و آله »(2).

2 و کفعمی در مصباح فرموده برای وداع پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین میگویی:

«اَللّهُمَّ لاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَةِ قَبْرِ نَبِیِّکَ، فَاِنْ تَوَفَّیْتَنِی قَبْلَ ذلِکَ، فَإِنِّی اَشْهَدُ فِی مَماتِی عَلی ما اَشْهَدُ عَلَیْهِ فِی حَیاتِی، أنْ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، وَاَنَّ مُحَمَّدًا عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ، وَاَنَّکَ قَدِاخْتَرْتَهُ مِنْ خَلْقِکَ، ثُمَّ اخْتَرْتَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِهِ الاَْئِمَّةِ الطّاهِرِینَ، الَّذِینَ

ص: 257


1- . بحارالانوار، ج 100، ص 159 ضمن ح40.
2- . کافی 4/ 563، ح1؛ تهذیب 6/11، ح20؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 358، باب 15 از ابواب مزار، ح 1.

اَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَطَهَّرْتَهُمْ تَطْهِیرًا، فَاحْشُرْنا مَعَهُمْ وَفِی زُمْرَتِهِم، وَتَحْتَ لِواءِهِمْ، وَلا تُفَرِّقْ بَیْنَنا وَبَیْنَهُمْ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ، یا اَرْحَمَ الرّاحِمِینَ(1)».

3 و این زیارت نیز برای وداع آن حضرت مناسب است؛ هر چند ظاهرا در وداع از راه دور وارد شده است:

«السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللّهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَشِیرُ النَّذِیرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أیُّهَا السِّراجُ الْمُنِیرُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّفِیرُ بَیْنَ اللهِ وَبَیْنَ خَلْقِهِ، اَشْهَدُ یا رَسُولَ اللهِ اَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الاَْصْلابِ الشّامِخَةِ وَالاَْرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَم تُنَجِّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِأَنْجاسِهَا، وَلَمْ تُلْبِسْکَ مِنْ مُدْلَهِمّاتِ ثِیابِها، وَاَشْهَدُ یا رَسُولَ اللهِ اَنِّی مُؤْمِنٌ بِکَ وَبِالأَئِمَّةِ مِنْ اَهْلِ بَیْتِکَ مُوقِنٌ بِجَمیعِ ما أَتَیْتَ بِهِ راضٍ مُؤْمِنٌ. وَأَشْهَدُ أَنَّ ٱلْأَ ئِمَّةَ مِنْ أَهْلِ

بیتک اَعْلام الْهُدی، وَالْعُرْوَة الْوُثْقی، و ٱلْحُجَّةُ عَلی اَهْلِ الدُّنیا، اَللّهُمَّ لاتَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَةِ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ السَّلامُ، وَاِنْ تَوَفَّیْتَنِی

فاِنِّی اَشْهَدُ فِی مَماتِی عَلی ما اَشْهَدُ عَلَیْهِ فِی حَیاتِی، اَنَّکَ اَنْتَ اللهُ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ، وَحْدَکَ لاشَرِیکَ لَکَ، وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَرَسُولُکَ، وَاَنَّ الاَْئِمَّةَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِهِ، اَوْلِیاؤُکَ وَاَنْصارُکَ وَحُجَجُکَ عَلی خَلْقِکَ، وَخُلَفاؤُکَ فِی عبادِکَ وَاَعْلامُکَ فِی بِلادِکَ، وَخُزّانُ عِلْمِکَ، وَحَفَظَةُ سِرِّکَ، وَتراجِمَةُ وَحْیِکَ، اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَبَلِّغْ رُوحَ نَبِیِّکَ مُحَمَّد وَآلِهِ، فِی ساعَتِی هذِهِ وَفِی کُلِّ ساعَة تَحِیَّةً مِنِّی

وَسَلاماً، واَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، لا جَعَلَهُ ٱللهُ آخِرَ تَسْلیمی عَلَیْکَ(2)».

ص: 258


1- . مصباح کفعمی، فصل 41، ص 475.
2- . بحارالانوار، ج 100، ص 187 ضمن ح11، نقل از سید بن طاووس.

فصل پنجم: در زیارت حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها و محل دفن آن حضرت

مخفی نماند که قبر آن مظلومه کبری سلام الله علیها همچون قدر آن بزرگوار مخفی مانده، و در محل آن اختلاف است:

1 از حضرت امام رضا علیه السلام نقل شده که آن حضرت در اتاق خودشان دفن شدند، و زمانی که بنی امیه مسجد پیغمبر را توسعه دادند قبر آن حضرت در مسجد واقع شد.

2 از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده که: «رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: بین قبر من و منبر من باغی از باغهای بهشت است، زیرا قبر فاطمه سلام الله علیها بین قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله ومنبر آن حضرت است».

3 شیخ صدوق; فرموده: «روایات در جای قبر فاطمه سلام الله علیها مختلف است: برخی روایت کرده اند آن حضرت در بقیع دفن شدند؛ و برخی روایت کرده اند بین قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و منبر دفن شدند، و اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: بین قبر من و منبر من باغی از باغ های بهشت است، بر این اساس است که قبر فاطمه سلام الله علیها بین قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و منبر است.

و برخی روایت کرده اند آن حضرت در اتاق خویش دفن شدند و زمانی که بنی امیه مسجد را توسعه دادند قبر آن حضرت در مسجد واقع شد. و این قول نزد من صحیح است(1).

و نظیر این کلام از شیخ مفید و شیخ طوسی نیز نقل شده است(2).

و اما کیفیت زیارت آن حضرت:

* زیارت اول: زیارت مختصری است که تهذیب آن را از حضرت ابی جعفر علیه السلام نقل کرده، (و ظاهرا مقصود، ابوجعفر دوم، امام نهم علیه السلام باشد.) حضرت به «ابراهیم عریضی»میفرماید: زمانی که به قبر جده ات فاطمه سلام الله علیها رسیدی بگو:

ص: 259


1- . من لایحضره الفقیه 2/ 341، ح1573 1575.
2- . وسائل الشیعة، ج 14، ص 369، باب 18 از ابواب مزار، ح4.

«السَّلامُ عَلَیکِ یا مُمْتَحَنَةُ قَدِ اْمتَحَنَکِ الَّذی خَلَقَکِ قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَکِ فَوَجَدَکِ لِمَا امْتَحَنَکِ صابِرةً، وَنَحنُ لکِ أوْلیاءٌ صابِرونَ وَمُصَدِّقونَ لِکُلِّ ما أتانا بِهِ أبُوکِ صَلّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وأتانا بِهِ وَصِیُّهُ، فَإنّا نَسْأَلُکِ إنْ کُنّا صَدَّقْناکِ إلاّ اَلْحَقْتِنا بتَصدیقِنا لَهُما بالبشری لِنُبَشِّرَ أنفُسَنا بأَنّا قَد طَهُرْنا بِوِلایَتِکِ(1)».

* زیارت دوم: زیارت مختصری است که در بحار از اقبال نقل کرده:

«اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا سَیِّدَةَ نِساءِ ٱلْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا والِدَةَ ٱلْحُجَجِ عَلَی ٱلنّاسِ أَجْمَعینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا ٱلْمَظْلُومَةُ ٱلْمَمْنُوعَةُ حَقَّها، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی أَمَتِکَ وَٱبْنَةِ نَبِیِّکَ وَزَوْجَةِ وَصِیِّ نَبِیِّکَ صَلاةً تُزْلِفُها فَوْقَ زُلْفی عِبادِکَ ٱلْمُکْرَمِینَ مِنْ أَهْلِ ٱلسَّمواتِ وَأَهْلِ ٱلْأَرَضینَ».

پس روایت شده هر کس حضرت فاطمه سلام الله علیها را بدین نحو زیارت کند و استغفار کند خدا را، خداوند او را میبخشد و داخل بهشت میکند.(2)

* زیارت سوم: زیارتی است که شیخ صدوق آن را به اضافه صلوات بر پیغمبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام ذکر کرده است(3)و شیخ طوسی نیز در تهذیب اصل زیارت را ذکر کرده است(4)و فرموده اند در یکی از دو محل مسجد یعنی روضه که بین قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و منبر است، و یا جای بیت حضرت فاطمه سلام الله علیها میایستی و میگویی:

«السَّلامُ عَلَیکِ یا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ، السَّلامُ عَلَیکِ یا بِنْتَ نَبِی اللهِ، السَّلامُ عَلَیکِ یا بِنْتَ حَبِیبِ اللهِ، السَّلامُ عَلَیکِ یا بِنْتَ خَلِیلِ اللهِ، السَّلامُ عَلَیکِ یا بِنْتَ صَفِی اللهِ، السَّلامُ عَلَیکِ یا بِنْتَ

ص: 260


1- . التهذیب 6/10 ضمن ح19.؛ وسائل الشیعة، ج 14، ص 367، باب 18 از ابواب مزار، ح2.
2- . بحارالانوار، ج 100، ص 198، ح14.
3- . من لایحضره الفقیه 2/341؛ و از عبارت فقیه استفاده میشود تنظیم آن از خود ایشان است.
4- . تهذیب 6/10، ح19.

أَمِینِ اللهِ، السَّلامُ عَلَیکِ یا بِنْتَ خَیرِ خَلْقِ اللهِ، السَّلامُ عَلَیکِ یا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِیاءِ اللهِ وَرُسُلِهِ وَمَلائِکَتِهِ، السَّلامُ عَلَیکِ یا بِنْتَ خَیرِ الْبَرِیةِ، السَّلامُ عَلَیکِ یا سَیدَةَ نِساءِ الْعالَمِینَ مِنَ الاْوَّلِینَ وَالاْخِرِینَ، السَّلامُ عَلَیکِ یا زَوْجَةَ وَ لِی اللهِ وَخَیرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللهِ، السَّلامُ عَلَیکِ یا أُمَّ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ سَیدَی شَبابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، السَّلامُ عَلَیکِ أَیتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ، السَّلامُ عَلَیکِ أَیتُهَا الرَّضِیةُ الْمَرْضِیةُ، السَّلامُ عَلَیکِ أَیتُهَا الْفاضِلَةُ الزَّکِیةُ، السَّلامُ عَلَیکِ أَیتُهَا الْحَوْراءُ الاْنْسِیةُ، السَّلامُ عَلَیکِ أَیتُهَا التَّقِیةُ النَّقِیةُ، السَّلامُ عَلَیکِ أَیتُهَا الْم ُحَدَّثَةُ الْعَلِیمَةُ، السَّلامُ عَلَیکِ أَیتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَةُ، السَّلامُ عَلَیکِ أَیتُهَا الْمُضْطَهَدَةُ الْمَقْهُورَةُ، السَّلامُ عَلَیکِ یا فاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ، صَلَّی اللهُ عَلَیکِ وَعَلَی رُوحِکِ وَبَدَنِکِ، أَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیتِ عَلَی بَینَة مِنْ رَبِّکِ، وَأَنَّ مَنْ سَرَّکِ فَقَدْ سَرَّ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله ، وَمَنْ جَفَاکِ فَقَدْ جَفَا رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله ، وَمَنْ آذاکِ فَقَدْ آذی رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله ، وَمَنْ وَصَلَکِ فَقَدْ وَصَلَ رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله وَمَنْ قَطَعَکِ فَقَدْ قَطَعَ رَسُولَ الله صلی الله علیه و آله لاِ نَّکِ بِضْعَةٌ مِنْهُ وَرُوحُهُ الَّذِی بَینَ جَنْبَیهِ، أُشْهِدُ اللهَ وَرُسُلَهُ وَمَلائِکَتَهُ أَنِّی راض عَمَّنْ رَضِیتِ عَنْهُ، ساخِطٌ عَلَی مَنْ سَخِطْتِ عَلَیهِ، مَتَبَرِّئٌ مِمَّنْ تَبَرَّأْتِ مِنْهُ، مُوَال لِمَنْ وَالَیتِ، مُعاد لِمَنْ عادَیتِ، مُبْغِضٌ لِمَنْ أَبْغَضْتِ، مُحِبٌّ لِمَنْ أَحْبَبْتِ، وَکَفَی بِاللهِ شَهِیداً وَحَسِیباً وَجازِیاً وَمُثِیباً.

پس بگو: «اللهُمَّ صَلِّ وَسَلِّمْ عَلی عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِٱللهِ خاتَمِ ّٱلنَّبِیِّینَ وَخَیْرِ ٱلْخَلائِقِ أَجْمَعِینَ وَصَلِّ عَلی وَصِیِّهِ عَلیِّ بْنِ أَبی طالِبٍ أَمیرِٱلْمُؤْمِنینَ وَإِمامِ ٱلْمُسْلِمینَ وَخَیْرِ

ص: 261

ٱلْوَصِیّینَ وَصَلِّ عَلی فاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ سَیَّدَةِ نِساءِ ٱلْعالَمینَ وَصَلِّ عَلی سَیِّدَیْ شَبابِ أَهْلِ ٱلْجَنَّةِ أَلْحَسَنِ وٱلْحُسَیْنِ وَصَلِّ عَلی زَیْنِٱلْعابِدینَ عَلیِّ بْنِٱلْحُسَیْنِ وَصَلِّ عَلی مُحَمَّدِ بْنِ عَلیٍّ باقِرِ عِلْمِ ٱلنَّبِیِّینَ وَصَلِّ عَلَی ٱلصّادِقِ عَنِ ٱللهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَصَلِّ عَلی کاظِمِ ٱلْغَیْظِ فِی ٱللهِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَصَلِّ عَلَی ٱلرِّضا عَلیِّ بْنِ مُوسی وَصَلِّ عَلَی ٱلتَّقِیِّ مُحَمَّدِ بْنِ عَلیٍّ وَصَلِّ عَلَی ٱلنَّقِیِّ عَلیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَصَلِّ عَلَی ٱلزَّکیِّ ٱلْحَسَنِ بْنِ عَلیٍّ وَصَلِّ عَلَی ٱلْحُجَّةِ ٱلْقائِمِ مُحَمَّدِ بْنِ ٱلْحَسَنِ بْنِ عَلیٍّ اَللّهُمَّ أَحْیِ بِهِ ٱلْعَدْلَ وَأَمِتْ بِهِ ٱلْجَوْرَ وَزَیِّنْ بِطُولِ بَقائِهِ ٱلْأَرْضَ وَأَظْهِرْ بِهِ دِینَکَ وَسُنَّةَ نَبِیِّکَ حَتّی لا یَسْتَخْفِیَ بِشَیْ ءٍ مِنَ ٱلْحَقِّ مَخافَةَ أَحَدٍ مِنَ ٱلْخَلْقِ وَٱجْعَلْنا مِنْ أَعْوانِهِ وَأَشْیاعِهِ وَٱلْمَقْتُولینَ فی زُمْرَةِ

أَوْلِیائِهِ یا رَبَّ ٱلْعالَمِینَ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیْتِهِ ٱلَّذِینَ اَذْهَبْتَ عَنْهُمُ ٱلرِ جْسَ وَطَهَّرْتَهُمْ تَطْهیراً».

و مخفی نماند که زیارت های دیگری نیز برای آن حضرت ذکر شده، ولی برای اختصار به همین سه زیارت اکتفا میکنیم.

بر حسب آنچه نقل شده از سید بن طاووس در اقبال: پس از زیارت حضرت زهرا سلام الله علیها دو رکعت نماز زیارت بخوان، در هر رکعت یک مرتبه «حمد» و شصت مرتبه سوره «قل هو الله»، و اگر نمی توانی در رکعت اول «حمد» و «قل هو الله» و در رکعت دوم «حمد» و «قل یا ایها الکافرون»،

و پس از سلام این دعا را بخوان:

«اَللّهُمَّ إِنّی أَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ بنَبِیِّنا مُحَمَّدٍ صلی الله علیه و آله وَبِأَهْلِ بَیْتِهِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِمْ. وَأَسْأَلُکَ بِحَقِّکَ ٱلْعَظیمِ عَلَیْهِمُ ٱلَّذی لا

ص: 262

یَعْلَمُ کُنْهَهُ سِواکَ. وَأَسْأَلُکَ بِحَقِّ مَنْ حَقُّهُ عِنْدَکَ عَظیمٌ وَبِأَسْمائِکَ ٱلْحُسْنَی ٱلَّتی أَمَرْتَنی أَنْ أَدْعُوَکَ بِها. وَأَسْأَلُکَ باِسْمِکَ ٱلْأَعْظَمِ ٱلَّذی أَمَرْتَ بِهِ إِبْراهیمَ أَنْ یَدْعُوَ بِهِ ٱلطَّیْرَ فَأَجابَتْهُ وَباِسْمِکَ ٱلْعَظیمِ ٱلَّذی قُلْتَ لِلنّارِ بِهِ کُونی بَرْداً وَسَلاماً عَلی إِبْراهیمَ فَکانَتْ بَرْداً وَبِأَحَبِّ ٱلْأَسْماءِ إِلَیْکَ وَأَشْرَفِها وَأَعْظَمِها لَدَیْکَ وَأَسْرَعِها إِجابَةً وَأَنْجَحِها طَلِبَةً وَبِما أَنْتَ أَهْلُهُ وَمُسْتَحِقُّهُ وَمُسْتَوْجِبُهُ وَأَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ وَأَرْغَبُ إِلَیْکَ وَأَتَضَرَّعُ إِلَیْکَ وَأُلِحُّ عَلَیْکَ وَأَسْأَلُکَ بِکُتُبِکَ ٱلَّتی أَنْزَلْتَها عَلی أَنْبِیائِکَ وَرُسُلِکَ صَلَواتُکَ عَلَیْهِمْ مِنَ ٱلتَّوْراةِ وَٱلْإِنْجیلِ وَٱلزَّبُورِ وَٱلْقُرْآنِ ٱلْعَظیمِ فَإِنَّ فیهَا ٱسْمَکَ ٱلْأَعْظَمَ وَبِما فیها مِنْ أَسْمائِکَ ٱلْعُظْمی أَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَنْ تُفَرِّجَ عَنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَشیعَتِهِمْ وَمُحِبِّیهِمْ وَعَنّی وَتَفْتَحَ أَبْوابَ ٱلسَّماءِ لِدُعایَ وَتَرْفَعَهُ فی عِلّیّینَ وَتَأْذن فی هذا الیوم وَفی هذِهِ ٱلسّاعَةِ بِفَرَجی وإِعْطاء أَمَلی وَسُؤْلی فِی ٱلدُّنْیا وَٱلْاۤخِرَةِ یا مَنْ لا یَعْلَمُ أَحَدٌ کَیْفَ هُوَ وَقُدْرَتُهُ إِلّا هُوَ یا مَنْ سَدَّ ٱلْهَواءَ بِالسَّماءِ

وَکَبَسَ ٱلْأَرْضَ عَلَی ٱلْماءِ وَٱخْتارَ لِنَفْسِهِ أَحْسَنَ ٱلْأَسْماءِ یا مَنْ سَمّی نَفْسَهُ بِالْاسْمِ ٱلَّذی تُقْضی بِهِ حاجَةُ مَنْ یَدْعُوهُ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ ذلِکَ ٱلْاسْمِ فَلا شَفیعَ أَقْوی لی مِنْهُ أَنْ تُصَلِّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَ ان تَقْضِیَ لی حَوائِجی وَتُسْمِعَ بِمُحَمَّدٍ وَعَلیٍّ وَفاطِمَةَ وَٱلْحَسَنِ وٱلْحُسَیْنِ وَعَلیِّ بْنِ ٱلْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلیٍّ وَجَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ وَمُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَعَلیِّ بْنِ مُوسی وَمُحَمَّدِ بْنِ عَلیٍّ وَعَلیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَٱلْحَسَنِ بْنِ عَلیٍّ وَٱلْحُجَّةِ ٱلْمُنْتَظَرِ لِإِذْنِکَ، صَلَواتُکَ وَسَلامُکَ وَرَحْمَتُکَ

ص: 263

وَبَرَکاتُکَ عَلَیْهِمْ صَوْتی لِیَشْفَعُوا لی إِلَیْکَ وَ تُشَفِّعَهُمْ فِیَّ وَلا تَرُدَّنی خائِباً بِحَقِّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ».

پس حاجات خود را از خدا بخواه که ان شاءالله برآورده میشود.(1)

فصل ششم : زیارت ائمه بقیع

اشاره

زیارت ائمه بقیع، یعنی حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و حضرت امام زین العابدین علیه السلام و حضرت امام محمد باقر علیه السلام و حضرت امام صادق علیه السلام که قبور مطهرشان در وسط بقیع و کنار هم قرار گرفته است:

چون خواستی به زیارت این چهار امام بزرگوار بروی آنچه را از آداب زیارت از غسل و پوشیدن لباس پاک و پاکیزه و اذن دخول در فصل دوم گفته شد انجام بده و بگو:

«یا مَوالِی یا أَ بْناءَ رَسُولِ اللهِ عَبْدُکُمْ وَابْنُ أَمَتِکُمْ، الذَّلِیلُ بَینَ أَیدِیکُمْ، وَالْمُضْعِفُ فِی عُلُوِّ قَدْرِکُمْ، وَالْمُعْتَرِفُ بِحَقِّکُمْ، جاءَکُمْ مُسْتَجِیراً بِکُمْ قاصِداً إِلَی حَرَمِکُمْ، مُتَقَرِّباً إِلی مَقامِکُمْ، مُتَوَسِّلاً إِلَی اللهِ تَعالی بِکُمْ، أَأَدْخُلُ یا مَوَالِی؟ أَأَدْخُلُ یا أَوْ لِیاءَ الله؟ أَأَدْخُلُ یا مَلائِکَةَ اللهِ الْ مُحْدِقِینَ بِهذَا الْحَرَمِ الْمُقِیمِینَ بِهَذَا الْمَشْهَدِ؟».

و با خضوع و خشوع و دل شکسته داخل شو و پای راست را مقدم بدار و بگو:

«اللهُ أَکْبَرُ کَبِیراً، وَالْحَمدُلِله کَثِیراً، وَسُبْحانَ اللهِ بُکْرَةً وَأَصِیلاً، وَالْحَمدُ لِلهِ الْفَرْدِ الصَّمَدِ الْماجِدِ الاَْحَدِ الْمُتَفَضِّلِ الْمَنّانِ الْمُتَطَوِّلِ الْحَنّانِ الَّذِی مَنَّ بِطَوْلِهِ، وَسَهَّلَ زِیارَةَ سَادَاتِی بِإِحْسانِهِ،

وَلَمْ یجْعَلْنِی عَنْ زِیارَتِهِمْ مَمْنُوعاً، بَلْ تَطَوَّلَ وَمَنَحَ».

پس نزدیک قبور آن بزرگواران برو و پشت به قبله رو به قبور مطهره کن و زیارت را بخوان.

ص: 264


1- . بحارالانوار، ج 100، ص 200 ضمن ح20.

و ما در اینجا دو زیارت را نقل میکنیم: یکی مفصل و دیگری مختصر. زیارت اول را کافی و تهذیب و فقیه نقل کرده اند و ما آن را از متن فقیه نقل میکنیم؛و زیارت دوم را کفعمی; در مصباح نقل کرده است.

1- زیارت اول

«اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا أئِمَّةَ الهُدی، السَّلامُ عَلَیکُم یا أهْلَ التَّقوی، السَّلامُ عَلَیْکُم أیّها الحُجَجُ عَلی أهلِ الدُّنیا، السَّلامُ عَلَیکُم أیُّها القَوامُون فِی البَریِّةِ بِالقِسْطِ، السَّلامُ عَلَیکُم یا أهلَ الصَّفْوَةِ، السَّلامُ عَلَیْکُم یا آلَ رَسُولِ اللهِ، السَّلامُ عَلَیکُم یا أهلَ النَّجوی، أشهَدُ أنَّکُم قَد بَلَّغتُم ونَصَحتُمْ وصَبَرتُمْ فی ذاتِ اللهِ عز و جل، وَکُذِّبْتُمْ وَأُسِیءَ إلَیکُم فَغَفَرْتُمْ، وَأشهَدُ أنَّکُمُ الأئِمَّةُ الرّاشِدونَ المُهْتَدُونَ، وَأنَّ طاعَتَکُمْ مَفروضَةٌ، وأنَّ قَولَکُمُ الصِّدقُ، وأنَّکُمْ دَعَوْتُمْ فَلمْ تُجابُوا، وأمَرْتُمْ فَلَم تُطاعُوا، وأنَّکُم دَعائِمُ الدّین، وَأرکانُ الأرضِ، لَمْ تَزالُوا بِعَینِ اللهِ یَنسَخُکُمْ مِنْ أصلابِ کُلِّ مُطَهَّر، ویَنقُلُکُمْ مِنْ أرْحام المطَهَّرات، لَمْ تُدَنِّسْکُمُ الجّاهلیِّةُ الجَهلاءُ، وَلَمْ تَشرَکْ فیکُمْ فِتَنُ الأهواءِ، طِبتُمْ وَطابَت مَنْبَتُکُمْ، انتم الذین مَنَّ بِکُمْ عَلَینا دَیّانُ الدِّینِ، فَجَعَلَکُم فی بُیُوت أذِنَ اللهُ أنْ تُرفَعَ وَیُذکَرَ فیهَا اسْمُهُ وَجَعَلَ صلاتَنا علیکُم رَحمَةً لَنا وَکفّارةً لِذُنُوبِنا إذِ اْختارَکُمْ اللهُ لنا وَطَیَّبَ خَلْقَنا بما مَنَّ عَلَینا مِنْ وِلایَتِکُم وَکُنّا عِندَهُ مُسَمِّینَ بِعِلْمِکُم مُعتَرِفینَ بتَصدیقِنا إیّاکُمْ وَهذا مقامُ مَن أسرَفَ وأخطأَ وَاْستَکانَ وأَقَرَّ بِما جَنی، وَرَجی بِمَقامِهِ الخَلاصَ وَأَنْ یَسْتَنقِذَهُ بِکُم مُستَنقِذُ اْلهَلْکی، فَکونوا لی شُفَعاءَ فَقَدْ وَفَدْتُ إلیکُم إذْ رَغِبَ عَنکُمْ أهلُ الدُّنیا، وَاتَّخذوا آیاتِ اللهِ هُزُواً، واستَکبروا عَنها.

ص: 265

یا مَن هُوَ قائِمٌ لا یَسهو، ودائِمٌ لا یَلهُو، وَمُحیِطٌ بکلِّ شَیء، لَکَ المَنُّ بِما وَفَّقْتَنی، وَعَرَّفْتَنی بِما اَقَمْتَنی علیهِ إذْ صَدَّ عَنهُ عِبادُکَ وَجَهِلوا مَعرِفَتَهُ، واستَخفُّوا بِحَقِّهِ، وَمالوا إلی سِواهُ، وَکانَتِ المِنَّةُ مِنْکَ عَلَیَّ، مَعَ أقوام خَصَصْتَهُم بِما خَصَصْتَنی بِه، فَلَکَ الحَمْدُ إذ کُنتُ عِندَکَ فی مقامی هذا مَذکوراً مَکتوباً، فَلا تَحرِمْنی ما رَجَوْتُ، وَلا تُخَیِّبْنی فیما دَعَوتُ بِحُرْمَةِ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرینَ وَصَلّی اللهُ علی مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد»(1).

پس دعا کن برای خود به آنچه دوست داری و هشت رکعت نماز در مسجدی که آنجا هست بجا آور. نویسنده این رساله میگوید: این هشت رکعت نماز، عبارت است از چهار دو رکعت نماز زیارت برای چهار امام، و چون فعلا در آنجا مسجدی وجود ندارد مانعی ندارد به قصد رجاء پس از خروج از بقیع در جای دیگر خوانده شود.

2- زیارت دوم ائمه بقیع علیهم اسلام:

«اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا خُزّانَ عِلْمِ ٱللهِ وَحَفَظَةَ سِرِّهِ وَتَراجِمَةَ وَحْیِهِ أَتَیْتُکُمْ یا بَنی رَسُولِ ٱللهِ عارِفاً بِحَقِّکُمْ مُسْتَبْصِراً بِشَأْنِکُمْ مُعادِیاً لِأَعْدائِکُمْ بِأَبی أَنْتُمْ وَأُمّی صَلَّی ٱللهُ عَلی أَرْواحِکُمْ وَأَبْدانِکُمْ اَللّهُمَّ إِنِّی أَتَوَلّی آخِرَهُمْ کَما تَوَلَّیْتُ أَوَّلَهُمْ وَأَبْرَءُ مِنْ کُلِّ وَلیجَةٍ دُونَهُمْ، آمَنْتُ بِاللهِ وَکَفَرْتُ بِالْجِبْتِ

وَٱلطّاغُوتِ وَٱللّاتِ وَٱلْعُزّی وَکُلِّ نِدٍّ یُدْعی مِنْ دُونِ ٱللهِ»(2).

فصل هفتم: زیارت ائمه بقیع علیهم السلام هنگام وداع

ص: 266


1- . کافی 4/559؛ تهذیب 6/79؛ فقیه 2/344؛ مصباح، فصل 41، ص 475.
2- . مصباح کفعمی، فصل 41، ص 475.

«اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ أَئِمَّةَ ٱلْهُدی وَرَحْمَةُ ٱللهِ وَبَرَکاتُهُ أَسْتَوْدِعُکُمُ ٱللهَ وَأَقْرَءُ عَلَیْکُمُ ٱلسَّلامَ آمَنّا بِاللهِ وَبِالرَّسُولِ وَبِما جِئْتُمْ بِهِ وَدَلَلْتُمْ عَلَیْهِ اَللّهُمَّ فَاکْتُبْنا مَعَ ٱلشّاهِدِینَ وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ ٱلْعَهْدِ مِنْ زِیارَتِهِمْ وَٱلسَّلامُ عَلَیْهِمْ ( عَلَیْکُمْ) وَرَحْمَةُ ٱللهِ وَبَرَکاتُهُ».

پس خدا را بخوان و از خدا بخواه آخرین زیارت تو نباشد(1) .

2 زیارتی است که در «فقیه»و «تهذیب» در ذیل زیارت جامعه به عنوان وداع ذکر کرده اند و ما آن را از «فقیه»نقل میکنیم:

«اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ سَلامَ مُوَدِّعٍ لا سَئِمٍ وَلا قالٍ وَلا مالٍّ وَرَحْمَةُ ٱللهِ وَبَرَکاتُهُ یا أَهْلَ بَیْتِ ٱلنُّبُوَّةِ إِنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ سَلامَ وَلِیٍّ غَیْرِ راغِبٍ عَنْکُمْ وَلا مُستَبْدِلٍ بِکُمْ وَلا مُؤْثِرٍ عَلَیْکُمْ وَلا مُنْحَرِفٍ عَنْکُمْ وَلا زاهدٍ فی قُرْبِکُمْ لا جَعَلَهُ ٱللهُ آخِرَ ٱلْعَهْدِ مِنْ زِیارَةِ قُبُورِکُمْ وَإِتْیانِ مَشاهِدِکُمْ وَٱلسَّلامُ عَلَیْکُمْ وَحَشَرَنِیَ ٱللهُ فی زُمْرَتِکُمْ وَأَوْرَدَن حَوْضَکُمْ وَجَعَلَنی فی حِزْبِکُمْ وَأَرْضاکُمْ عَنّی وَقَلَبَنی فی دَوْلَتِکُمْ وَأَحْیانی فِی رَجْعَتِکُمْ وَمَلَکَنی فی أَیّامِکُمْ وَشَکَرَ سَعْیی بِکُمْ وَغَفَرَ ذَنْبی بِشَفاعَتِکُمْ وَأَقالَ عَثْرَتی بِمَحَبَّتِکُمْ وَأَعْلی کَعْبی بِمُوالاتِکُمْ وَشَرَّفَنی بِطاعَتِکُمْ وَأَعَزَّنی بِهُداکُمْ وَجَعَلَنی مِمَّنِ ٱنْقَلَبَ مُفْلِحاً مُنْجِحاً غانِماً سالِماً مُعافاً غَنِیّاً فائِزاً بِرِضْوانِ ٱللهِ وَفَضْلِهِ وَکِفایَتِهِ بِأَفْضَلِ ما یَنْقَلِبُ بِهِ أَحَدٌ مِنْ زُوّارِکُم وَمَوالیکُمْ وَمُحِبّیکُمْ وَشیعَتِکُمْ وَرَزَقَنِیَ ٱللهُ ٱلْعَوْدَ ثُمَّ ٱلْعَوْدَ أَبَداً ما أَبْقانی رَبّی بِنِیَّةٍ صادِقَةٍ وَإیمانٍ وَتَقْوی وَإِخْباتٍ وَرِزْقٍ واسِعٍ حَلالٍ

ص: 267


1- . تهذیب 6/80؛ مصباح کفعمی، فصل 41، ص 476.

طَیِّبٍ اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ ٱلْعَهْدِ مِنْ زِیارَتِهمْ وَذِکْرِهِمْ وَٱلصَّلاةِ عَلَیْهِمْ وَأَوْجِبْ لِیَ ٱلْمَغْفِرَةَ وَٱلْخَیْرَ وَٱلرَّحْمَةَ وَٱلْبَرَکَةَ وَٱلتَّقْوی وَٱلْفَوْزَ وٱلنُّورَ وَٱلْإیمانَ وَحُسْنَ ٱلْإِجابَةِ کَما أَوْجَبْتَ لِأَوْلِیائِکَ ٱلْعارِفینَ بِحَقِّهِمُ الْمُوجِبینَ طاعَتَهُمْ وَٱلرّاغِبینَ فی زِیارَتِهِمُ الْمُتَقَرِّبینَ إِلَیْکَ وَإِلَیْهِمْ بِأَبی أَنْتُمْ وَأُمّی وَنَفْسی وَأَهْلی وَمالی اِجْعَلُونی فی هَمِّکُمْ وَصَیِّرُونی فی حِزْبِکُمْ وَأَدْخِلُونی فی شَفاعَتِکُمْ وَٱذْکُرُونی عِنْدَ رَبِّکُمْ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَبْلِغْ أَرْواحَهُمْ وَأَجْسادَهُمْ مِنِّی ٱلسَّلامَ وَٱلسَّلامُ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمْ وَرَحْمَةُ ٱللهِ وَبَرَکاتُهُ و صلی الله علیه و آله و سلم کثیرا، و حسبنا الله و نعم الوکیل(1)».

فصل هشتم : زیارت ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله

اشاره

زیارت ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و فاطمه بنت اسد مادر حضرت امیر علیه السلام و حضرت حمزه علیه السلام عموی آن دو بزرگوار و سایر شهدای احد:

1 - ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله

ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله بود از ماریه قبطیه که پیغمبراکرم صلی الله علیه و آله به او بسیار علاقه داشت و نزدیک بود دو ساله شود که از دنیا رفت و در بقیع دفن شد؛ و زیارت آن حضرت بر حسب آنچه مرحوم مجلسی در بحارالانوار از شیخ مفید و سید بن طاووس و دیگران نقل کرده بدین نحو است:

ص: 268


1- . من لا یحضره فقیه 2/ 375 ضمن ح1625.؛ تهذیب 6/101 ضمن ح177.

«اَلسَّلامُ عَلی رَسُولِ ٱللهِ اَلسَّلامُ عَلی نَبِیِّ ٱللهِ اَلسَّلامُ عَلی حَبیبِ ٱللهِ اَلسَّلامُ عَلی صَفِیِّ ٱللهِ اَلسَّلامُ عَلی نَجِیِّ ٱللهِ اَلسَّلامُ عَلی مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِٱلله سَیِّدِ ٱلْأَنْبِیاءِ وَخاتَمِ ٱلْمُرْسَلِینَ وَخِیَرَةِ ٱللهِ مِنْ خَلْقِهِ فی أَرْضِهِ وَسَمائِهِ اَلسَّلامُ عَلی جَمیعِ أَنْبِیاءِ ٱللهِ وَرُسُلِهِ اَلسَّلامُ عَلَی ٱلسُّعَداءِ وَٱلشُّهَداءِ وَٱلصّالِحینَ اَلسَّلامُ عَلَیْنا وَعَلی عِبادِ ٱللهِ ٱلصّالِحینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا ٱلرُّوحُ ٱلزّاکِیَةُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أَیَّتُهَا ٱلنَّفْسُ ٱلشَّریفَةُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أَیَّتُهَا ٱلسُّلالَةُ ٱلطّاهِرَةُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أَیَّتُهَا ٱلنَّسِمَةُ ٱلزّاکِیَةُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ٱبْنَ خَیْرِ ٱلْوَری اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ٱبْنَ ٱلنَّبِیِّ ٱلْمُجْتَبی اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ٱبْنَ ٱلْمَبْعُوثِ إِلی کافَّةِ ٱلْوَری اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ٱبْنَ ٱْلبَشیرِ ٱلنَّذِیرِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ٱبْنَ ٱلسِّراجِ ٱلْمُنیرِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ٱبْنَ ٱلْمُؤَیَّدِ بِالْقُرآنِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ٱبْنَ ٱلْمُرْسَلِ إِلَی ٱلْإِنْسِ وَٱلْجانِّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ٱبْنَ صاحِبِ ٱلرّایَةِ وَٱلْعَلامَةِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ٱبْنَ شَفیعِ یَوْمِ ٱلْقِیمَةِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا ٱبْنَ مَنْ حَباهُ ٱللهُ بِالْکَرامَةِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَرَحْمَةُ ٱلله ِوَبَرَکاتُهُ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدِ ٱخْتارَ ٱللهُ لَکَ دارَ إِنْعامِهِ قَبْلَ أَنْ یَکْتُبَ عَلَیْکَ أَحْکامَهُ أَوْ یُکَلِّفَکَ حَلالَهُ وَحَرامَهُ فَنَقَلَکَ إِلَیْهِ طَیِّباً زاکیاً مَرْضِیّاً طاهِراً مِنْ کُلِّ نَجَسٍ مُقَدَّساً مِنْ کُلِّ دَنَسٍ وَبَوَّأَکَ جَنَّةَ ٱلْمَأْوی وَرَفَعَکَ إِلَی ٱلدَّرَجاتِ ٱلْعُلی وَصَلَّی ٱللهُ عَلَیْکَ صَلوةً تَقِرُّ بِها عَیْنُ رَسُولِهِ وَیُبَلِّغُهُ أَکْبَرَ مَأْمُولِهِ اَللّهُمَّ ٱجْعَلْ أَفْضَلَ صَلَواتِکَ وَأَزْکاها وَأَنْمی بَرَکاتِکَ وَأَوْفاها عَلی رَسُولِکَ وَنَبِیِّکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ مُحَمَّدٍ خاتَمِ ٱلنَّبِیِّینَ وَعَلی ما نَسَلَ مِنْ أَوْلادِهِ ٱلطَّیِّبینَ وَعَلی ما خَلَّفَ مِنْ عِتْرَتِهِ ٱلطّاهِرِینَ بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ ٱلرّاحِمینَ اَللّهُمَّ إِنّی أَسْأَلُکَ بِحَقِّ

ص: 269

مُحَمَّدٍ صَفِیِّکَ وَإِبْراهِیمَ نَجْلِ نَبِیِّکَ أَنْ تَجْعَلَ سَعْیی بِهِمْ مَشْکُوراً وَذَنْبی بِهِمْ مَغْفُوراً وَحَیاتی بِهِمْ سَعیدَةً وَعافِیَتی بِهِمْ حَمِیدَةً وَحَوائِجی بِهِمْ مَقْضِیَّةً وَأَفْعالی بِهِمْ مَرْضِیَّةً وَأُمُوری بِهِمْ مَسْعُودَة وَشُؤُونی بِهِمْ مَحْمُودَةً اَللّهُمَّ وَأَحْسِنْ لِیَ ٱلتَّوْفیقَ وَنَفِّسْ عَنّی کُلَّ هَمٍّ وَضیقٍ اَللّهُمَّ جَنِّبْنی عِقابَکَ وَٱمْنَحْنِی

ثَوابَکَ وَأَسْکِنّی جَنّاتَکَ وَٱرْزُقْنی رِضْوانَکَ وَأَمانَکَ وَأَشْرِکْ فی صالِحِ دُعائی والِدَیَّ وَوُلْدی وَجَمیعَ ٱلْمُؤْمِنینَ وَٱلْمُؤْمِناتِ أَلْأَحْیاءِ مِنْهُمْ وَٱلْأَمْواتِ إِنَّکَ وَلِیُّ ٱلْباقِیاتِ ٱلصّالِحاتِ آمِینَ رَبَّ ٱلْعالَمینَ».

پس از آن حاجات خود را طلب کن و دو رکعت نماز زیارت نیز بخوان(1).

2- زیارت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها

زیارت فاطمه بنت اسد سلام الله علیها مادر مولی امیرالمؤمنین علیه السلام در کنار ائمه بقیع علیهم السلام :

«اَلسَّلامُ عَلی نَبِیِّ ٱللهِ أَلسَّلام عَلی رَسُولِ ٱللهِ اَلسَّلامُ عَلی مُحَمَّدٍ سَیِّدِ ٱلْمُرْسَلینَ اَلسَّلامُ عَلی مُحَمَّدٍ سَیِّدِ ٱلْأَوَّلینَ اَلسَّلامُ عَلی مُحَمَّدٍ سَیِّدِ ٱلْاۤخِرِینَ اَلسَّلامُ عَلی مَنْ بَعَثَهُ ٱللهُ رَحْمَةً لِلْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا ٱلنَّبِیُّ وَرَحْمَةُ ٱللهِ وَبَرَکاتُهُ اَلسَّلامُ عَلی فاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ ٱلْهاشِمِیَّةِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا ٱلصِّدِّیقَةُ ٱلْمَرْضِیَّةُ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا ٱلتَّقِیَّةُ ٱلنَّقِیَّةُ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ أَیَّتُهَا ٱلْکَرِیمَةُ ٱلرَّضِیَّةُ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا کافِلَةَ مُحَمَّدٍ خاتَمِ ٱلنَّبِیِّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا والِدَةَ سَیِّدِ ٱلْوَصِیِّینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ ظَهَرَتْ شَفَقَتُها عَلی رَسُولِ ٱللهِ خاتَمِ ٱلنَّبِیِّینَ

ص: 270


1- . بحارالانوار، ج 100، ص 217، ح16.

اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا مَنْ تَرْبِیَتُها لِوَلِیِّ ٱللهِ ٱلْأَمِینِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلی رُوحِکِ وَبَدَنِکِ ٱلطّاهِرِ اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلی وَلَدِکِ وَرَحْمَةُ ٱللهِ وَبَرَکاتُهُ. أَشْهَدُ أَنَّکِ أَحْسَنْتِ ٱلْکِفالَةَ وَأَدَّیْتِ ٱلْأَمانَةَ وَٱجْتَهَدْتِ فی مَرْضاتِ ٱللهِ وَبالَغْتِ فی حِفْظِ رَسُولِ ٱللهِ صلی الله علیه و آله عارِفَةً بِحَقِّهِ مُؤْمِنَةً بِصِدْقِةِ مُعْتَرِفَةً بِنُبُوَّتِهِ مُسْتَبْصِرَةً بِنِعْمَتِهِ کافِلَةً بِتَرْبِیَتِهِ مُشْفِقَةً عَلی نَفْسِهِ واقِفَةً عَلی خِدْمَتِهِ مُخْتارَةً رِضاهُ وَأَشْهَدُ أَنَّکِ مَضَیْتِ عَلَی ٱلْإیمانِ وَٱلتَّمَسُّکِ بِأَشْرَفِ ٱلْأَدْیانِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً طاهِرَةً زَکِیَّةً تَقِیَّةً نَقِیَّةً فَرَضِیَ ٱللهُ عَنْکِ وَأَرْضاکِ وَجَعَلَ ٱلْجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَأْواکِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَٱنْفَعْنی بِزِیارَتِها وَثَبِّتْنی عَلی مَحَبَّتِها وَلا تَحْرِمْنی شَفاعَتَها وَشفَاعَةَ ٱلْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِیَّتِها وَٱرْزُقْنی مُرافَقَتَها وَٱحْشُرْنی مَعَها وَمَعَ أَولادِهَا ٱلطّاهِرینَ اَللّهُمَّ لا تَجْعَلْهُ آخِرَ ٱلْعَهْدِ مِنْ زِیارَتی إِیّاها وَٱرْزُقْنِی ٱلْعَوْدَ إِلَیْها أَبَداً ما أَبْقَیْتَنی وَإِذا تَوَفَّیْتَنی فَاحْشُرْنی فی زُمْرَتِها وَأَدْخِلْنی فی شَفاعَتِها بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ ٱلرّاحِمینَ. اَللّهُمَّ بِحَقِّها عِنْدَکَ وَمَنْزِلَتِها لَدَیْکَ اِغْفِرْ لی وَلِوالِدَیَّ وَلِجَمیعِ ٱلْمُؤْمِنینَ وَٱلْمُؤْمِناتِ وَآتِنا فِی ٱلدُّنْیا حَسَنَةً وَفِی ٱلْاۤخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ ٱلنّارِ».

پس دو رکعت نماز زیارت بجا آور و برای آنچه میخواهی دعا کن(1).

3- زیارت حضرت حمزه علیه السلام عموی پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در احد:

مرحوم محدث قمی از رساله فخریه فخر المحققین نقل میکند که: «مستحب است زیارت حمزه علیه السلام و سایر شهدای احد زیرا از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت شده: هر که زیارت

ص: 271


1- . بحارالانوار، ج 100، ص 218، ح17.

کند مرا و زیارت نکند عمم حمزه را به من جفا کرده است.» و از شیخ مفید; نقل میکند که پیغمبر صلی الله علیه و آله در زمان حیات خود امر کردند به زیارت حمزه و خودشان به زیارت آن حضرت و سایر شهدا میرفتند، و حضرت زهرا سلام الله علیها نیز پس از وفات پیغمبر صبحگاه و شبانگاه به زیارت حمزه میرفتند.

و اما زیارت آن حضرت:

«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا عَمَّ رَسُولِ ٱللهِ صلی الله علیه و آله اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَیْرَ ٱلشُّهَداءِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا أَسَدَ ٱللهِ وَأَسَدَ رَسُولِهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ جاهَدْتَ فِی ٱللهِ عَزَّ وَجَلَّ وَ جُدْتَ بِنَفْسِکَ وَنَصَحْتَ رَسُولَ ٱللهِ صلی الله علیه و آله وَکُنْتَ فیما عِنْدَ ٱللهِ سُبْحانَهُ راغِباً بِأَبی أَنْتَ وَأُمّی أَتَیْتُکَ مُتَقَرِّباً إِلی رَسُولِ ٱللهِ صلی الله علیه و آله بِذلِکَ راغِبَاً إِلَیْکَ فِی ٱلشَّفاعَةِ أَبْتَغی بِزِیارَتِکَ خَلاصَ نَفْسی مُتَعَوِّذاً بِکَ مِنْ نارٍ اسْتَحَقَّها مِثْلی بِما جَنَیْتُ عَلی نَفْسی هارِباً مِنْ ذُنُوبِیَ ٱلَّتِی ٱحْتَطَبْتُها عَلی ظَهْری فَزِعاً إِلَیْکَ رَجاءَ رَحْمَةِ رَبّی أَتَیْتُکَ مِنْ شُقَّةٍ بَعیدَةٍ طالِباً فَکاکَ رَقَبَتی مِنَ ٱلنّارِ وَقَدْ أَوْقَرَتْ ظَهْری ذُنُوبی وَأَتَیْتُ ما أَسْخَطَ رَبّی وَلَمْ أَجِدْ أَحَداً أَفْزَعُ إِلَیْهِ خَیْراً لی مِنْکُمْ أَهْلِ بَیْتِ ٱلرَّحْمَةِ فَکُنْ لی شَفیعاً یَوْمَ فَقْری وَحاجَتی فَقَدْ سِرْتُ إِلَیْکَ مَحْزُوناً وَأَتَیْتُکَ مَکْرُوباً وَسَکَبْتُ عَبْرَتی عِنْدَکَ باکیاً وَصِرْتُ إِلَیْکَ مُفْرَداً وَأَنْتَ مِمَّنْ أَمَرَنِیَ ٱللهُ بِصِلَتِهِ وَحَثَّنی عَلی بِرِّهِ وَدَلَّنی عَلی فَضْلِهِ وَهَدانی لِحُبِّهِ وَرَغَّبَنی فِی ٱلْوَفادَةِ إِلَیْهِ وَأَلْهَمَنی طَلَبَ ٱلْحَوائِجِ عِنْدَهُ أَنْتُمْ أَهْلُ بَیْتٍ لا یَشْقی مَنْ تَوَلّاکُمْ وَلا یَخیبُ مَنْ أَتاکُمْ وَلا یَخْسَرُ مَنْ یَهْواکُمْ وَلا یَسْعَدُ مَنْ عاداکُمْ».

ص: 272

پس رو به قبله بایست و دو رکعت نماز زیارت بخوان(1).

4 - زیارت سایر شهدای احد:

«السَّلامُ عَلی رَسُولِ اللهِ، السَّلامُ عَلَی نَبِی اللهِ، السَّلامُ عَلی مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللهِ، السَّلامُ عَلی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّاهِرِینَ، السَّلامُ عَلَیکُمْ أَیهَا الشُّهَداءُ الْمُؤْمِنُونَ، السَّلامُ عَلَیکُمْ یا أَهْلَ بَیتِ الاِْیمانِ وَالتَّوْحِیدِ، السَّلامُ عَلَیکُمْ یا أَنْصارَ دِینِ اللهِ وَأَنْصارَ رَسُولِهِ عَلَیهِ وَآلِهِ السَّلامُ، سَلامٌ عَلَیکُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ، أَشْهَدُ أَنَّ اللهَ اخْتارَکُمْ لِدِینِهِ، وَاصْطَفاکُمْ لِرَسُولِهِ، وَأَشْهَدُ أَنَّکُمْ قَدْ جاهَدْتُمْ فِی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَذَبَبْتُمْ عَنْ دِینِ اللهِ وَعَنْ نَبِیهِ، وَجُدْتُمْ بِأَنْفُسِکُمْ دُونَهُ، وَأَشْهَدُ أَنَّکُمْ قُتِلْتُمْ عَلی مِنْهاجِ رَسُولِ اللهِ، فَجَزاکُمُ اللهُ عَنْ نَبِیهِ وَعَنِ الاِْسْلامِ وَأَهْلِهِ أَفْضَلَ الْجَزاءِ، وَعَرَّفَنا وُجُوهَکُمْ فِی مَحَلِّ رِضْوانِهِ، وَمَوْضِعِ إِکْرامِهِ مَعَ النَّبِیینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَداءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقاً. أَشْهَدُ أَنَّکُمْ حِزْبُ اللهِ، وَأَنَّ مَنْ حارَبَکُمْ فَقَدْ حارَبَ اللهَ، وَأَنَّکُمْ لَمِنَ الْمُقَرَّبِینَ الْفائِزِینَ الَّذِینَ هُمْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ، فَعَلَی مَنْ قَتَلَکُمْ لَعْنَةُ الله وَالْمَلائِکَةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعِینَ، أَتَیتُکُمْ یا أَهْلَ التَّوْحِیدِ زائِراً، وَبِحَقِّکُمْ عارِفاً، وَبِزِیارَتِکُمْ إِلَی اللهِ مُتَقَرِّباً، وَبِمَا سَبَقَ مِنْ شَرِیفِ الاَْعْمالِ وَمَرْضِی الاَْفْعالِ عالِماً، فَعَلَیکُمْ سَلامُ اللهِ وَرَحْمَتُهُ وَبَرَکاتُهُ، وَعَلی مَنْ قَتَلَکُمْ لَعْنَةُ اللهِ وَغَضَبُهُ وَسَخَطُهُ. اللّهُمَّ انْفَعْنِی بِزِیارَتِهِمْ، وَثَبِّتْنِی عَلی قَصْدِهِمْ، وَتَوَفَّنِی عَلی مَا تَوَفَّیتَهُمْ عَلَیهِ،

ص: 273


1- . بحارالانوار، ج 100، ص 220، ح18.

وَاجْمَعْ بَینِی وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرِّ دارِ رَحْمَتِکَ، أَشْهَدُ أَنَّکُمْ لَنَا فَرَطٌ، وَنَحْنُ بِکُمْ لاحِقُونَ».

و بسیار «انا أنزلناه» بخوان، و برای هر شهیدی که او را زیارت میکنی دو رکعت نماز زیارت بخوان(1).

فصل نهم: زیارت سایر مساجد و مشاهد مدینه منوره

بر حسب حدیث صحیح، حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: «رفتن به هیچ یک از مشاهد (مدینه) را ترک نکن: «مسجد قبا»، زیرا مسجدی است که از روز اول بر اساس تقوی پایه گذاری شده؛ و «مشربه مادر ابراهیم» و «مسجد فضیخ» و «قبور شهدا» و «مسجد احزاب» که همان مسجد فتح است».

و نیز فرمودند: به ما خبر رسیده پیامبر زمانی که به زیارت قبور شهدا میرفتند میفرمودند:

«السلام علیکم بما صبرتم فنعم عقبی الدار».

و در مسجد فتح بگو:

«یا صریخ المکروبین و یا مجیب دعوة المضطرین اکشف همی و غمی و کربی کما کشفت عن نبیک همه و غمه و کربه و کفیته هول عدوه فی هذا المکان(2).

و در حدیث دیگر وارد شده: از امام صادق علیه السلام سؤال شد: ما به زیارت مسجدها که در اطراف مدینه است میرویم، به کدام از آنها ابتدا کنیم؟ فرمودند: به مسجد قبا و در آن بسیار نماز بخوان، زیرا اول مسجدی است که پیامبر صلی الله علیه و آله در آن نماز خوانده؛ پس به مشربه مادر ابراهیم برو و در آنجا نماز بخوان که آنجا محل سکونت و نماز رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده؛ و

ص: 274


1- . بحارالانوار، ج 100، ص 221، ح19.
2- . کافی 4/560، ح1؛ تهذیب 6/17، ح38.

زمانی که از این ناحیه فارغ شدی به طرف احد برو و در مسجدی که نزدیک سنگلاخ است نماز بخوان، پس به طرف قبر حمزه برو و بر او سلام کن و سپس به طرف قبور سایر شهدا برو(1)».

مخفی نماند که به غرفه و به باغچه «مشربه» گفته میشده و مشربه ام ابراهیم محل سکونت «ماریه قبطیه» مادر ابراهیم فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله بوده، و در نتیجه یکی از منازل مسکونی آن حضرت بوده و بعد به صورت مسجد در آمده است.

و «مسجد فضیخ» نزدیک مسجد قبا بوده و «فضیخ» به معنای درخت خرماست و چون در آن مسجد درخت خرما وجود داشته به آن مسجد فضیخ میگفته اند. و روایت شده که داستان رد شمس در آن مسجد واقع شده(2)و از این جهت به آن «مسجد رد شمس»نیز میگفته اند. (و غیر از این مسجد، مسجد دیگری در محله بنی نضیر هست که نقل شده پیامبراکرم صلی الله علیه و آله در جنگ با بنی نضیر شش روز در آنجا نماز گذارده اند و به آن نیز «مسجد فضیخ»میگویند.

و در ناحیه احد یک مسجد نزدیک سنگلاخ مدینه واقع شده که به آن مسجد «حره» میگویند، و دیگری در کنار کوه احد که پیامبراکرم صلی الله علیه و آله هنگام جنگ احد در آن نماز خوانده اند. و مسجد احزاب که به آن مسجد فتح گفته میشده نیز در جنگ احزاب محل نماز آن حضرت بوده است.

و نیز از مساجد مشهوره مدینه «مسجد امیرالمؤمنین علیه السلام » در مقابل قبر حمزه علیه السلام ، و «مسجد مباهله» و «مسجد سلمان» میباشد.

ص: 275


1- . کافی 4/560، ح2؛ تهذیب 6/17، ح39.
2- . کافی 4/562، ح7.

و از جمله مساجدی که بسیار تاکید شده که در آن نماز خوانده شود «مسجد غدیر» است که در غدیر خم در وسط راه بین مکه و مدینه بوده، و در آنجا پیامبراکرم صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیه السلام را به امامت منصوب فرمودند. ولی چنان که گذشت بیش از همه نسبت به نماز در مسجد قبا تاکید شده، و بر حسب روایت وارده: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: «هر کس به مسجد قبا آید و دو رکعت نماز در آن بجا آورد ثواب یک عمره دارد»(1).

و بالاخره در مدینه و اطراف آن به مناسبت های مختلف مساجد بسیاری بنا شده و همه آن ها دارای شرافت و برکات بوده و هر یک از آن ها یادآور خاطره و داستانی مهم و تاریخی از خاطرات و داستانهای پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و اهل بیت آن حضرت علیه السلام و دیگر یاران با ارزش و فداکار اسلام و توحید میباشد که با کمی عده و امکانات در سخت ترین شرایط از حریم مقدس نبوت و قرآن و ولایت در برابر اکثریت طالب دنیا و مقام دفاع کرده اند. و زیارت چنین اماکن مقدس در حقیقت موجب احیای ارزش های معنوی فراموش شده و الگو قرار دادن آن بزرگواران و تأسی به آنان میباشد، و از این جهت رفتن به آن مساجد بسیار مفید و با ارزش است؛ هر چند متأسفانه برخی از آنها مخروبه شده است. و بجاست زوار محترم اگر به زیارت هر یک از آنها موفق شدند علاوه بر توجه به ریشه تاریخی آن لااقل دو رکعت نماز تحیت بجا آورند و برای خود و خویشان و یاران و گذشتگان و همه مسلمین گرفتار دعا کنند.

ص: 276


1- . بحارالانوار، ج 100، ص 215، ح9؛ به نقل از کامل الزیارات.

فصل دهم: زیارت امین الله و زیارت وارث و دو زیارت از زیارات جامعه

1 - زیارت «امین الله»

زیارت «امین الله»که بر حسب حدیث معتبر، امام زین العابدین علیه السلام آن را با دعای آن نزد قبر مولی امیر المؤمنین علیه السلام خواندند، و بر حسب نقل جابر از امام پنجم میتوان آن را نزد قبور سایر ائمه علیهم السلام نیز خواند (البته در این صورت جمله سلام بر امیرالمؤمنین از آن حذف میشود). و مرحوم مجلسی آن را از صحیح ترین زیارت ها شمرده است؛ و ما آن را از بحار به نقل از «کامل الزیارات» نقل میکنیم؛ بدین گونه که حضرت زین العابدین علیه السلام بر قبر امیرالمؤمنین علیه السلام ایستادند، پس گریستند و فرمودند:

«السَّلامُ عَلَیْکَ یا أَمِینَ اللهَ فِی أَرْضِهِ وَحُجَّتَهُ عَلی عِبادِهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ، أَشْهَدُ أَنَّکَ جاهَدْتَ فِی اللهَ حَقَّ جِهادِهِ، وَعَمِلْتَ بِکِتابِهِ، وَاتَّبَعْتَ سُنَنَ نَبِیّهِ صلی الله علیه و آله ، حَتّی دَعاکَ اللهُ إِلی جِوارِهِ، فَقَبَضَکَ إِلَیْهِ بِاخْتِیارِهِ، وَأَلْزَمَ أَعْداءَکَ الْحُجَّةَ مَعَ ما لَکَ مِنَ الْحُجَجِ الْبالِغَةِ عَلی جَمِیعِ خَلْقِهِ، اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ، راضِیَةً بِقَضائِکَ، مُولَعَةً بِذِکْرِکَ وَدُعائِکَ، مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِیائِکَ، مَحْبُوبَةً فِی أَرْضِکَ وَسَمائِکَ، صابِرَةً عَلی نُزُولِ بَلائِکَ، شاکِرَةً لِفَواضِلِ نَعْمائِکَ، ذاکِرَةً لِسَوابِغِ آلائِکَ، مُشْتاقَةً إِلی فَرْحَةِ لِقائِکَ، مُتَزَوّدَةً التَّقْوی لِیَوْمِ جَزائِکَ، مُسْتَنَّةً بِسُنَنِ أَوْلِیاءِکَ، مُفارِقَةً لِأَخْلاقِ أَعْداءِکَ،

مَشْغُولَةً عَنِ الدُّنْیا بِحَمْدِکَ وَثَنائِک».

پس صورت خود را بر قبر نهادند و فرمودند:

ص: 277

«اللَّهُمَّ إِنَّ قُلُوبَ الُمخْبِتِینَ إِلَیْکَ والِهَةٌ، وَسُبُلَ الرَّاغِبِینَ إِلَیْکَ شارِعَةٌ، وَأَعْلامَ الْقاصِدِینَ إِلَیْکَ واضِحَةٌ، وَأَفْئِدَةَ الْعارِفِینَ مِنْکَ فازِعَةٌ، وَأَصْواتَ الدَّاعِینَ إِلَیْکَ صاعِدَةٌ، وَأَبْوابَ الْإِجابَةِ لَهُمْ مُفَتَّحَةٌ، وَدَعْوَةَ مَنْ ناجاکَ مُسْتَجابَةٌ، وَتَوْبَةَ مَنْ أَنابَ إِلَیْکَ مَقْبُولَةٌ، وَعَبْرَةَ مَنْ بَکی مِنْ خَوْفِکَ مَرْحُومَةٌ، وَالْإِغاثَةَ لِمَنِ اسْتَغاثَ بِکَ مَوْجُودَةٌ، وَالْإِعانَةَ لِمَنِ اسْتَعانَ بِکَ مَبْذُولَةٌ، وَعِداتِکَ لِعِبادِکَ مُنْجَزَةٌ، وَزَلَلَ مَنِ اسْتَقالَکَ مُقالَةٌ، وَأَعْمالَ الْعامِلِینَ لَدَیْکَ مَحْفُوظَةٌ، وَأَرْزاقَکَ إِلَی الْخَلائِق مِنْ لَدُنْکَ نازلَةٌ، وَعَوائِدَ الْمَزِیدِ إِلَیْهِمْ واصِلَةٌ، وَذُنُوبَ الْمُسْتَغْفِرِینَ مَغْفُورَةٌ، وَحَوائِجَ خَلْقِکَ عِنْدَکَ مَقْضِیَّةٌ، وَجَوائِزَ السائِلِینَ عِنْدَکَ مُوَفَّرَةٌ، وَعَوائِدَ الْمَزِیدِ مُتَواتِرَةٌ، وَمَوائِدَ الْمُسْتَطْعِمِینَ مُعَدَّةٌ، وَمَناهِلَ الظِّماءِ لَدَیْکَ مُتْرَعَةٌ، اللَّهُمَّ فَاسْتَجِبْ دُعائِی، وَاقْبَلْ ثَنائِی، وَاجْمَعْ بَیْنِی وَبَیْنَ أَوْلیِائِی، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَعَلِیّ وَفاطِمَةَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ، إِنَّکَ وَلِیُّ نَعْمائِی وَمُنْتَهی مُنایَ وَغایَةُ رَجائِی فِی مُنْقَلَبِی وَمَثْوایَ. أَنْتَ إِلهِی وَسَیِّدِی وَمَوْلایَ، اغْفِرْ لِأَوْلِیائِنا، وَکُفَّ عَنا أَعْداءَنا، وَاشْغَلْهُمْ عَنْ أَذانا، وَأَظْهِرْ کَلِمَةَ الْحَقّ وَاجْعَلْهَا الْعُلْیا، وَأَدْحِضْ کَلِمَةَ الْباطِلِ وَاجْعَلْهَا السُّفْلی إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْ ءٍ قَدِیرٌ(1) .

2- زیارت وارث

«زیارت وارث» که از امام صادق علیه السلام برای زیارت امام حسین علیه السلام نقل شده است. و چون این زیارت با خصوصیاتی که نقل شده در کربلا بر مزار آن حضرت خوانده میشود ما

ص: 278


1- . بحارالانوار، ج 100، ص 264، ح2.

در اینجا مقداری را که متعارف است از راه دور به قصد رجاء میخوانند برای استفاده حجاج محترم نقل میکنیم.

زیارت خود آن حضرت:

«السَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ آدَمَ صَفْوَةِ اللهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ نُوحٍ نَبِیِّ اللهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ إِبْراهِیمَ خَلِیلِ اللهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ مُوسی کَلِیمِ اللهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ عِیسی رُوحِ اللهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ مُحَمَّدٍ حَبِیبِ اللهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ علیه السلام ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ مُحَمَّدٍ الْمُصْطَفی السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ عَلِیٍّ الْمُرْتَضی السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراءِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ خَدِیجَةَ الْکُبْری السَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَاللَّهِ وَابْنَ ثارِهِ وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، أَشْهَدُ أَنَّکَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ، وَآتَیْتَ الزَّکاةَ، وَأَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ، وَنَهَیْتَ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَأَطَعْتَ اللهَ وَرَسُولَهُ حَتّی أَتاکَ الْیَقِینُ، فَلَعَنَ اللهَ أُمَّةً قَتَلَتْکَ، وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً ظَلَمَتْکَ، وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ، یا مَوْلایَ یا أَباعَبْدِاللهِ، أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُوراً فِی الْأَصْلابِ الشامِخَةِ وَالْأَرْحامِ الْمُطَهَّرَةِ، لَمْ تُنَجّسْکَ الْجاهِلِیَّةُ بِأَنْجاسِها، وَلَمْ تُلْبِسْکَ مِنْ مُدْلَهِماتِ ثِیابِها، وَأَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعائِمِ الدّینِ وَأَرْکانِ الْمُؤْمِنِینَ، وَأَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهادِی الْمَهْدِیُّ، وَأَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوی وَأَعْلامُ الْهُدی وَالْعُرْوَةُ الْوُثْقی وَالْحُجَّةُ عَلی أَهْلِ الدُّنْیا، وَأُشْهِدُ الله وَمَلائِکَتَهُ وَأَنْبِیاءَهُ وَرُسُلَهُ، أَنّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَبِإِیابِکُمْ مُوقِنٌ، بِشَرائِعِ دِینِی وَخَواتِیمِ عَمَلِی، وَقَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ، وَأَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ، صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ، وَعَلی أَرْواحِکُمْ، وَعَلی أَجْسادِکُمْ، وَعَلی أَجْسامِکُمْ، وَعَلی شاهِدِکُمْ، وَعَلی غائِبِکُمْ،وَعَلی ظاهِرِکُمْ، وَعَلی باطِنِکُمْ».

زیارت حضرت علی بن الحسین علیه السلام :

ص: 279

«السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رَسُولِ اللهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ نَبِیِّ اللهِ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ الْحُسَیْنِ الشَّهِیدِ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الشَّهِیدُ وَابْنُ الشَّهِیدِ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَظْلُومُ وَابْنُ الْمَظْلوُمِ، لَعَنَ اللهُ أُمَّةً قَتَلَتْکَ، وَ لَعَنَ اللهُ أُمَّةً ظَلَمَتْکَ، وَ لَعَنَ اللهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ».

* زیارت سایر شهدای کربلا:

السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَوْلِیاءَ اللهَ وَ أَحِبائَهُ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَصْفِیاءَ اللهَ وَ أَوِدَّائَهُ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَنْصارَ دِینِ اللهَ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَنْصارَ رَسُولِ اللهَ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَنْصارَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَنْصارَ فاطِمَةَ سَیّدَةِ نِساءِ الْعالَمِینَ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَنْصارَ أَبِی مُحَمَّدٍ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْوَلِیِّ الزَّکِیِّ الناصِحِ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ یا أَنْصارَ أَبِی عَبْدِاللهَ، بِأَبِی أَنْتُمْ وَأُمّی، طِبْتُمْ وَطابَتِ الْأَرْضُ الَّتِی فِیها دُفِنْتُمْ، وَفُزْتُمْ فَوْزاً عَظِیماً، فَیا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَکُمْ فَأَفُوزَ مَعَکُمْ(1)».

3 - زیارت «جامع مختصر»

زیارت «جامع مختصر» که در کافی و فقیه و تهذیب از حضرت امام رضا علیه السلام نقل شده و برای همه ائمه معصومین علیهم السلام مناسب است خوانده شود؛ و ما آن را از فقیه نقل میکنیم:

«السَّلامُ عَلی أَوْلِیاءِ اللهِ وَأَصْفِیائِهِ، السَّلامُ عَلی أُمَناءِ اللهِ وَأَحِبائِهِ، السَّلامُ عَلی أَنْصارِ اللهِ وَخُلَفائِهِ، السَّلامُ عَلی مَحالّ مَعْرِفَةِ اللهِ، السَّلامُ عَلی مَساکِنِ ذِکْرِ اللهِ، السَّلامُ عَلی مُظهِرِی أَمْرِ اللهِ وَنَهْیِهِ، السَّلامُ عَلَی الدُّعاةِ إِلَی اللهَ، السَّلامُ عَلَی المُسْتَقِرّینَ فِی مَرْضاةِ اللهِ، السَّلامُ عَلَی الُمخْلِصِینَ فِی طاعَةِ اللهِ، السَّلامُ عَلَی الْأَدِلّاءِ عَلَی اللهِ، السَّلامُ عَلَی الَّذِینَ مَنْ والاهُمْ فَقَدْ والَی اللهِ، وَمَنْ

ص: 280


1- . بحارالانوار، ج 100، ص 199 ضمن ح32.؛ مصباح المتهجد، ص 720.

عاداهُمْ فَقَدْ عادَی اللهِ، وَمَنْ عَرَفَهُمْ فَقَدْ عَرَفَ اللهِ، وَمَنْ جَهِلَهُمْ فَقَدْ جَهِلَ اللهَ، وَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِمْ فَقَدِ اعْتَصَمَ بِاللهِ، وَمَنْ تَخَلّی مِنْهُمْ فَقَدْ تَخَلَّی مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ، وَأُشْهِدُ اللهَ أَنّی سِلْمٌ لِمَنْ سالَمْتُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبْتُمْ، مُؤُمِنٌ بِسِرّکُمْ وَعَلانِیَتِکُمْ، مُفَوّضٌ فِی ذلِکَ کُلّهِ إِلَیْکُمْ، لَعَنَ اللهُ عَدُوَّ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْجِنّ وَالْإِنْسِ، وَأَبَرءُ إِلَی اللهِ مِنْهُمْ، وَصَلَّی اللهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ».

و این زیارت در همه زیارت های مشاهد مشرفه کافی است و بسیار صلوات بر پیغمبر و آل او یعنی ائمه علیهم السلام بفرست، و هر یک را نام ببر، و از دشمنانشان بیزاری جوی، و هر دعایی که میخواهی اختیار کن برای خود و همه مؤمنین و مؤمنات(1).

4- زیارت جامعه کبیره

«زیارت جامعه کبیره» که در فقیه و تهذیب از امام دهم علیه السلام نقل شده:

شیخ صدوق; در فقیه از موسی بن عبدالله نخعی نقل میکند که به حضرت امام علی النقی علیه السلام عرض کردم: به من تعلیم فرمایید کلام بلیغ و کاملی را که در زیارت هر یک از شما آن را بخوانم.

فرمودند: هنگامی که به درب (حرم) رسیدی بایست و

در حالی که با غسل باشی شهادتین را بگو، و زمانی که وارد شدی و قبر را مشاهده کردی بایست و سی مرتبه: «الله اکبر» بگو؛ پس کمی راه برو در حال آرامش و وقار و قدمها را کوتاه بردار؛ پس بایست و سی مرتبه: «الله اکبر» بگو، پس

ص: 281


1- . کافی 4/579، ح2؛ من لا یحضره الفقیه 2/369، ح1624؛ تهذیب 6/102، ح178.

به قبر نزدیک شو و چهل مرتبه: «الله اکبر» بگو تا جمعا صد مرتبه شود؛ و سپس بگو:

«السّلامُ عَلیکم یا أهلَ بیتِ النّبوّةِ، ومَوضعَ الرِّسالةِ، ومُختَلَفَ الملائکةِ، ومَهبِطَ الوَحیِ، ومَعدِنَ الرّحمةِ، وخُزّانَ العِلمِ، ومُنتَهَی الحِلمِ، وأُصولَ الکَرَمِ، وقادةَ الأُممِ، وأولیاءَ النِّعَمِ، وعَناصِرَ الأبرارِ، ودَعائمَ الأخیارِ، وساسَةَ العِبادِ، وأرکانَ البِلادِ، وأبوابَ إلایمانِ، وأُمَناءَ الرّحمنِ، وسُلالةَ النّبیّینَ، وصَفوةَ المُرسَلینَ، وعِترةَ خِیَرةِ ربِّ العالمینَ، ورحمةُ اللهِ وبرکاتُه، السّلامُ علی أئِمّةِ الهُدی، ومَصابیحِ الدُّجی، وأعلامِ التُّقی، وذَوی النُّهی، وَأُولِی الحِجی، وکَهفِ الوَری، ووَرثةِ الأنبیاءِ، والمَثَلِ الأعلی، والدَّعوةِ الحُسنی، وحُجَجِ اللهِ علی أهلِ الدّنیا والاۤخِرةِ والاُولی، ورحمةُ اللهِ وبرکاتُه، السّلامُ علی مَحالِّ مَعرِفةِ اللهِ، وَمَساکنِ برَکةِ اللهِ، ومَعادنِ حِکمةِ اللهِ، وحَفَظةِ سِرِّ اللهِ، وحَمَلةِ کتابِ اللهِ وأوصیاءِ نَبیِّ اللهِ، وذُرّیّةِ رسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله ورحمةُ اللهِ وبرکاتُه، السّلامُ علی الدُّعاةِ إلَی اللهِ، والأدِلّاءِ علی مَرضاتِ اللهِ، والمُستَقِرّینَ فی أمرِاللهِ، والتّامّینَ فی مَحَبّةِ اللهِ، والمُخلِصینَ فی تَوحیدِ اللهِ، والمُظهِرینَ لأمرِ اللهِ ونَهیهِ، وعبادِه المُکرَمینَ الّذینَ لا یَسبِقونَه بالقَولِ وهُم بأمرِه یَعمَلونَ، ورحمةُ اللهِ وبرکاتُه، السّلامُ علَی الأئمّةِ الدُّعاةِ، والقادةِ الهُداةِ، والسّادةِ الوُلاةِ، والذّادةِ الحُماةِ، وأهلِ الذّکرِ وأولِی الأمرِ وبَقیّةِ اللهِ وخِیَرتِه وحِزبِه وعَیبةِ عِلمِه، وحُجّتِه وصِراطِه ونورِه، ورحمةُ اللهِ وبرکاتُه، أشهدُ أن لا إلهَ إلّا اللهُ وَحدَه لا شریکَ لهُ، کما شَهِدَ اللهُ لنَفسِه وشَهِدَت لهُ ملائکتُه وأولوا العِلمِ من خلقِه، لا إلهَ إلّا هوَ

ص: 282

العَزیزُ الحکیمُ، وأشهدُ أنّ مُحمّداً عبدُه المُنتَجَبُ ورسولُه المرتَضی، أرسَلَه بالهُدی ودینِ الحقِّ لیُظهِرَه علَی الدّینِ کلِّه ولَو کَرِهَ المُشرِکونَ، وأشهدُ أنّکُم الأئمّةُ الرّاشدونَ المَهدیّونَ المَعصومونَ المُکَرَّمونَ المُقَرَّبونَ المُتَّقونَ الصّادقونَ المُصطَفَونَ، المُطیعُونَ للهِ، القَوّامونَ بأمرِه، العاملونَ بإرادتِه، الفائزونَ بکَرامتِه، اصطَفاکُم بعِلمِه، وارتَضاکُم لغَیبِه، واختارَکم لسِرِّه، واجْتَباکم بقُدرتِه، وأعَزَّکم بهُداه، وخَصَّکم ببُرهانِه، وانْتَجَبَکم لِنورِه «بنورِه»، وأیَّدَکم بروحِه، ورَضِیَکم خُلَفاءَ فی أرضِه، وحُجَجاً علی بَریّتِه، وأنصاراً لدینِه، وحَفَظةً لسرِّه، وخَزَنةً لِعِلمِه، ومُستَودِعاً لحِکمتِه، وتَراجِمةً لوَحیِه، وأرکاناً لتَوحیدِه، وشُهَداءَ علی خَلقِه، وأعلاماً لعبادِه، ومَناراً فی بِلادِه، وأدِلّاءَ علی صِراطِه، عَصَمکم اللهُ منَ الزَّلَلِ، وآمَنَکم منَ الفِتَنِ، وطَهَّرَکم منَ الدَّنَسِ، وأذهَبَ عَنکم الرِّجْسَ (أهلَ البَیتِ) وطَهَّرکم تَطهیراً، فَعَظَّمتُم جَلالَهُ، وأکبَرتُم شَأنَه، ومَجَّدتُم کَرمَه، وأدْمَنتُم ذِکرَه، ووَکّدتُم میثاقَه، وأحکَمتُم عَقْدَ طاعتِهِ ونَصَحتُم لهُ فی السرِّ والعَلانیةِ، ودَعَوتُم إلی سَبیلِه بالحِکمةِ والمَوعظةِ الحَسَنةِ، وبَذَلتُم أنفُسَکم فی مَرضاتِه، وصَبَرتُم علی ما أصابَکم فی جَنبِه (حُبِّه)، وأقَمتُم الصّلاةَ، وآتَیتُم الزّکاةَ، وأمَرتُم بالمَعروفِ، ونَهَیتُم عن المُنکَرِ، وجاهَدتم فی اللهِ حقَّ جِهادِه، حتّی أعلَنتُم دَعوَتَه، وبَیَّنتُم فَرائِضَه، وأقَمتُم حُدودَه، ونَشَرتُم شرائعَ أحکامِه، وسَنَنتُم سُنّتَه، وصِرتُم فی ذلکَ منهُ إلَی الرّضا، وسَلَّمتُم لهُ القَضاءَ، وصَدّقتُم من رُسُلِه مَن مَضی، فالرّاغبُ عَنکم مارقٌ، واللّازمُ لکم لاحقٌ، والمُقَصِّرُ فی حقِّکم زاهقٌ، والحقُّ

ص: 283

مَعکم وفیکم ومنکم وإلیکم، وأنتم أهلُه ومَعْدِنُه، ومیراثُ النّبوّةِ عندکم، وإیابُ الخلقِ إلیکم، وحسابُهم عَلیکم، وفَصلُ الخِطابِ عندکم، وآیاتُ اللهِ لدیکم، وعَزائمُه فیکم، ونورُه وبُرهانُه عندکم، وأمرُه إلیکم، مَن والاکم فقد والَی اللهَ، ومَن عاداکُم فقد عادَی اللهَ، ومَن أحَبَّکم فقد أحبَّ اللهَ، ومَن أبغَضَکم فقد أبغَضَ اللهَ، ومَنِ اعتَصَمَ بکم فقدِ ٱعتَصَم باللهِ، أنتمُ الصّراطُ الأقومُ، وشُهداءُ دارِ الفَناءِ وشُفَعاءُ دارِ البَقاءِ، والرّحمةُ المَوصولةُ، والاۤیةُ المَخزونةُ، والأمانةُ المَحفوظةُ، والبابُ المُبتَلی بهِ النّاسُ، مَن أتاکم نَجی ومَن لَم یَأتِکم هَلَک، إلَی اللهِ تَدعونَ وعلیهِ تَدُلّونَ، وبهِ تُؤمنونَ ولهُ تُسَلِّمونَ، وبأمرِه تَعمَلونَ، وإلی سَبیلِه تُرشِدونَ، وبقَولِه تَحکُمونَ، سَعَدَ مَن والاکم، وهلکَ من عاداکم، وخابَ من جَحَدَکم وضلَّ من فارَقکم، وفازَ مَن تَمَسّکَ بکم، وأمِنَ مَن لَجَأَ إلیکم، وسَلِمَ مَن صَدّقَکم، وهُدِیَ مَنِ اعتَصَم بکم، مَنِ اتَّبَعکم فالجَنّةُ مَأواهُ، ومَن خالَفَکم فالنّارُ مَثواهُ، ومَن جَحَدکم کافرٌ، ومَن حارَبَکم مُشرکٌ، ومَن رَدَّ عَلیکم فی أسفلِ دَرَکٍ منَ الجَحیمِ، أشهدُ أنّ هذا سابقٌ لکم فیما مَضی، وجارٍ لکم فیما بَقیَ، وأنّ أرواحَکم ونورَکم وطینتَکم واحدةٌ، طابَت وطَهُرَت بَعضُها من بَعضٍ، خَلَقکم اللهُ أنواراً فجَعَلکم بعَرشِه مُحدِقینَ، حتّی مَنَّ عَلینا بکم، فجَعَلکم فی بیوتٍ أذِنَ اللهُ أن تُرفَعَ ویُذکَرَ فیها اسمُه، وجَعَل صلَواتِنا عَلیکم وما خَصَّنا بِه من وِلایتِکم طیباً لخَلقِنا، وطَهارةً لأنفُسِنا، وتَزکیةً لنا، وکَفّارةً لذُنوبِنا، فکُنّا عندهُ مُسَلِّمینَ بفَضلِکم، ومَعروفینَ بتَصدیقِنا إیّاکم، فبَلَغ اللهُ بکم أشرفَ مَحَلِّ المُکَرَّمینَ، وأعلی

ص: 284

مَنازلِ المُقَرَّبینَ، وأرفعَ دَرَجاتِ المُرسَلین، حیثُ لا یَلحَقُه لاحقٌ، ولا یَفوقُه فائقٌ، ولا یَسْبِقُه سابقٌ، ولا یَطمَعُ فی إدراکِه طامعٌ، حتّی لا یَبقی مَلَکٌ مقرَّبٌ ولا نَبیٌّ مُرسَلٌ، ولا صِدّیقٌ ولا شهیدٌ، ولا عالمٌ ولا جاهلٌ، ولا دَنیٌّ ولا فاضلٌ، ولا مؤمنٌ صالحٌ ولا فاجِرٌ طالِحٌ، ولا جَبّارٌ عَنیدٌ ولا شَیطانٌ مَریدٌ، ولا خَلقٌ فیما بینَ ذلکَ شهیدٌ، إلّا عَرَّفهم جَلالةَ أمرِکم، وعِظَمَ خَطَرِکم، وکِبَرَ شَأنِکم، وتَمامَ نورِکم، وصِدقَ مَقاعدِکم، وثَباتَ مَقامِکم، وشَرَفَ مَحَلِّکم ومَنزِلَتِکُم عِنده، وکَرامتَکم عَلیه، وخاصَّتَکم لَدیه، وقُربَ مَنزِلتِکم منه، بأبی أنتُم وأمّی وأهلی ومالی وأسرَتی، أُشهدُ اللهَ وأُشهدُکم أنّی مؤمنٌ بکم وبما آمَنتم بهِ، کافرٌ بعَدُوِّکم وبما کَفَرتم بهِ، مُستَبصِرٌ بشأنِکم وبضَلالةِ مَن خالَفکم، مُوالٍ لکم ولأولیائِکم، مُبغِضٌ لأعدائِکم ومُعادٍ لهم، سِلمٌ لمَن سالَمکم (و) حَربٌ لمَن حارَبَکم، مُحَقِّقٌ لما حَقَّقتُم، مُبطِلٌ لما أبطَلتُم، مُطیعٌ لکم، عارفٌ بحقِّکم، مُقِرٌّ بفَضلِکم، مُحتَمِلٌ لعِلمِکم، مُحتَجِبٌ بذِمّتِکم، مُعتَرِفٌ بکم ومؤمنٌ بإیابِکم، مُصَدِّقٌ برَجعتِکم، مُنتَظِرٌ لأمرِکم، مُرتَقِبٌ لِدَولتِکم، آخِذٌ بقَولِکم، عاملٌ بأمرِکم، مُستَجیرٌ بکم، زائِرٌ لکم، لائذٌ عائذٌ بقُبورِکم، مُستَشفِعٌ إلَی اللهِ عزَّوجلَّ بکم، ومُتَقَرِّبٌ بکم إلیه، ومُقَدِّمُکم أمامَ طَلِبَتی وحَوائِجی وإرادَتی فی کلِّ أحوالی وأُموری، مؤمنٌ بسرِّکم وعَلانِیتِکم، وشاهدِکم وغائبِکم، وأوّلِکم وآخِرِکم، ومُفَوِّضٌ فی ذلکَ کلِّه إلیکم، ومُسَلِّمٌ فیهِ مَعکم، وقَلبی لکم سِلمٌ (مُسَلِّمٌ) ورَأیی لکم تَبَعٌ، ونُصرَتی لکم مُعَدّةٌ، حتّی یُحیِیَ اللهُ دینَه بکم، ویَرُدَّکم فی أیّامِه، ویُظهِرَکم

ص: 285

لعَدلِه، ویُمَکِّنَکم فی أرضِه، فمَعکم مَعکم لا مَع عَدوِّکم (غَیرِکُم) آمَنتُ بکم وتَوَلّیتُ آخِرَکم بما تَوَلّیتُ بهِ أوّلَکم، وبَرِئتُ إلَی اللهِ عزَّوجلَّ من أعدائِکم، ومنَ الجِبتِ والطّاغوتِ والشّیاطینِ وحِزبِهم الظّالمینَ لکم، الجاحدینَ لحقِّکم، والمارقینَ من وِلایتِکم، والغاصبینَ لإرثِکم، الشّاکّینَ فیکُم، المُنحَرفینَ عنکم، ومن کلِّ وَلیجةٍ دونَکم، وکلِّ مُطاعٍ سِواکم، ومنَ الأئمّةِ الّذینَ یَدعونَ إلَی النّارِ، فثَبّتَنیَ اللهُ أبداً ما حَییتُ علی مُوالاتِکم ومَحَبّتِکم ودینِکم، ووَفّقَنی لِطاعتِکم، ورَزَقنی شَفاعتَکم، وجَعَلنی من خیارِ مَوالیکم التّابعینَ لِما دَعَوتم إلیه وجَعَلنی ممّن یَقْتَصُّ آثارَکم، ویَسْلُکُ سَبیلَکم، ویَهْتَدی بهُداکم، ویُحْشَرُ فی زُمرتِکم، ویَکِرُّ فی رَجعتِکم، ویُمَلَّکُ فی دَولتِکم، ویُشَرَّفُ فی عافیتِکم، ویُمَکَّنُ فی أیّامِکم، وَتَقِرُّ عَینُه غداً برؤیتِکم، بأبی أنتم وأمّی ونَفسی وأهلی ومالی، مَن أرادَ اللهَ بَدأ بکم، ومَن وَحَّدَه قَبِلَ عَنکم، ومَن قَصَده تَوَجّهَ بکم، مَوالیَّ لا أُحْصی ثَنائَکم، ولا أبلغُ منَ المَدحِ کُنهَکم، ومنَ الوَصفِ قَدرَکم، وأنتم نورُ الأخیارِ، وهُداةُ الأبرارِ، وحُجَجُ الجبّارِ، بِکم فَتَح اللهُ وبِکم یَختِمُ وبِکم یُنَزِّلُ الغَیثَ، وبِکم یُمسِکُ السّماءَ أن تَقَع علَی الأ رضِ إلّا بإذنِه، وبِکم یُنَفِّسُ الهَمَّ ویَکشِفُ الضُّرَّ، وعِندکم ما نَزَلَت بِه رُسلُه، وهَبَطَت بِه ملائکتُه، وإلی جدِّکم بُعِثَ الرّوحُ الأمینِ (و اگر زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام باشد بگو: «و إلی أخیکَ بُعِثَ الرُّوحُ الأمینُ) آتاکم اللهُ ما لَم یُؤتِ أحداً منَ العالمینَ،

ص: 286

طَأطَأَ کلُّ شریفٍ لشَرَفِکم، وبَخَع کلُّ مُتَکَبِّرٍ لطاعتِکم، وخَضَع کلُّ جبّارٍ لفَضلِکم، وذَلَّ کلُّ شیءٍ لکم، وأشرَقَتِ الأرضُ بنورِکم، وفازَ الفائزونَ بوِلایتِکم، بکم یُسلَکُ إلَی الرّضوانِ، وعلی مَن جَحَد وِلایتَکم غَضَبُ الرّحمنِ، بأبی أنتم وأمّی ونَفسی وأهلی ومالی، ذِکرُکم فی الذّاکرینَ، وأسماؤُکم فی الأسماءِ، وأجسادُکم فی الأجسادِ، وأرواحُکم فی الأرواحِ، وأنفُسُکم فی النّفوسِ، وآثارُکم فی الاۤثارِ، وقبورُکم فی القبورِ، فما أحلی أسمائَکم، وأکرمَ أنفُسَکم، وأعظمَ شَأنَکم، وأجلَّ خَطَرَکم، وأوفی عَهدَکم، کَلامُکم نورٌ، وأمرُکم رُشْدٌ، و وصیّتُکم التّقوی، وفعلُکم الخَیرُ، وعادتُکم إلاحسانُ، وسَجیّتُکم الکرمُ، وشَأنُکم الحقُّ والصّدقُ والرِّفقُ، وقَولُکم حُکمٌ وحَتمٌ، ورَأیُکم عِلمٌ وحِلمٌ وحَزمٌ، إن ذُکِرَ الخَیرُ کُنتم أوّلَه وأصلَه وفَرعَه ومَعدِنَه ومَأواهُ ومُنتَهاه، بأبی أنتم واُمّی ونَفسی، کیفَ أصِفُ حُسنَ ثَنائِکم، وأُحصی جمیلَ بلائِکم، وبِکم أخرَجَنا اللهُ منَ الذُّلِّ، وفَرَّج عَنّا غَمَراتِ الکُروبِ، وأنقَذَنا من شَفا جُرُفِ الهَلَکاتِ ومنَ النّارِ، بأبی أنتم وأمّی ونَفسی، بمُوالاتِکم عَلَّمنا اللهُ مَعالِمَ دینِنا، وأصلَحَ ما کانَ فَسَد من دنیانا، وبموالاتِکم تَمَّتِ الکَلِمةُ وعَظُمَتِ النّعمةُ وٱئتَلَفتِ الفُرقةُ، وبموالاتِکم تُقبَلُ الطّاعةُ المُفتَرَضةُ، ولکمُ المَوَدّةُ الواجِبةُ، والدّرَجاتُ الرّفیعةُ، والمَقامُ المَحمودُ، والمقامُ المَعلومُ عنداللهِ عزَّوجلَّ، والجاهُ العظیمُ، والشّأنُ الکبیرُ، والشّفاعةُ المَقبولةُ، ربَّنا آمَنّا بما أنزَلتَ واتَّبَعْنا الرّسولَ فاکتُبنا مَع الشّاهدینَ، ربَّنا لا تُزِغْ قُلوبَنا بَعدَ إذ هَدَیتَنا وهَبْ لنا من لدُنک رحمةً إنّکَ أنتَ الوَهّابُ، سبحانَ ربِّنا إن کانَ وَعدُ ربِّنا لمَفعولاً، یا ولیَّ اللهِ إنّ بینی وبینَ اللهِ عزَّ وجلَّ ذُنوباً لا یَأتی عَلیها إلّا رِضاکم، فبحقِّ مَنِ ٱئتَمَنَکم

ص: 287

علی سرِّه، واستَرعاکم أمرَ خَلقِه، وقَرَن طاعَتَکم بطاعتِه، لمّا استَوهَبتم ذُنوبی، وکُنتم شُفَعائی، فإنّی لکم مطیعٌ، مَن أطاعَکم فقد أطاعَ اللهَ، ومَن عَصاکم فقد عَصی اللهَ، ومَن أحَبَّکم فقد أحَبَّ اللهَ، ومَن أبغَضَکم فقد أبغَضَ اللهَ، اللّهُمّ إنّی لَو وَجَدتُ شُفَعاءَ أقرَبَ إلیک من مُحمّدٍ وأهلِ بیتهِ الأخیارِ الأئمّةِ الأبرارِ، لجَعَلتُهم شُفَعائی، فبحقِّهمُ الّذی أوجَبتَ لَهم عَلیک، أسألکَ أن تُدخِلَنی فی جُملةِ العارفینَ بهم وبحقِّهم، وفی زُمرةِ المرحومینَ بشَفاعتِهم، إنّک أرحمُ الرّاحمینَ، وصلّی اللهُ علی مُحمّدٍ وآلِه وسَلّمَ (تسلیماً) کثیراً، وحَسبُنا اللهُ ونِعمَ الوکیلُ»(1).

فصل یازدهم: دعای امام حسین علیه السلام در عصر روز عرفه و دعای کمیل:

1- دعای عرفه امام حسین علیه السلام:

برای روز عرفه چندین دعای مفصل نقل شده که مشهورترین آن ها دعای امام حسین علیه السلام است؛ محدث قمی (2) فرموده: بشر و بشیر پسران غالب اسدی روایت کرده اند که: پسین روز عرفه در عرفات در خدمت آن حضرت بودیم؛ پس از خیمه خود بیرون آمدند با گروهی از اهل بیت و فرزندان و شیعیان خود با نهایت تذلل و خشوع،

ص: 288


1- . بحار الانوار، ج102، ص127، ح4؛ همچنین در ذیل این زیارت، «زیارت وداع«را ذکر کرده اند که در فصل هفتم گذشت.
2- . متن دعای عرفه از مفاتیح الجنان.

پس در جانب چپ کوه ایستادند و روی مبارک را به سوی کعبه گردانیدند و دستها را برابر رو برداشتند مانند مسکینی که طعام طلبد و این دعا را خواندند:

«الحمدُ للهِ الَّذی لیسَ لقضائِهِ دافعٌ، ولا لعَطائِهِ مانعٌ، ولا کصُنعِهِ صُنعُ صانعٍ، وهوَ الجوادُ الواسعُ، فَطرَ أجناسَ البدائعِ، وأتقَنَ بحِکمتِهِ الصّنائعَ، ولا تَخفی علیهِ الطَّلائعُ، ولا تَضیعُ عندهُ الوَ دائعُ، جازی کلِّ صانعٍ، ورائشُ کلِّ قانعٍ، وراحمُ کلِّ ضارعٍ، مُنزِلُ المَنافعِ والکتابِ الجامعِ بالنّورِ السّاطعِ، وهوَ للدّعَواتِ سامعٌ، ولِلکُرُباتِ دافعٌ وللِدَّرَجاتِ رافعٌ، ولِلجَبابِرةِ قامعٌ،فَلا إلهَ غَیرُه ولا شیءَ یَعدِلُهُ، ولیسَ کَمثلِه شی ءٌ، وهوَ السَّمیعُ البصیرُ اللّطیفُ الخَبیرُ، وهوَ علی کلِّ شیءٍ قدیرٌ، اللّهُمّ إنّی أرغبُ إلیکَ، وأشهدُ بالرُّبُوبیّةِ لکَ، مُقِرّاً بأنّکَ ربّی، و ان إلَیکَ مَرَدّی، ابتَدَأتَنی بنِعمتِکَ قَبلَ أن أکونَ شیئاً مَذکوراً، و خلَقتَنی منَ التّرابِ، ثمّ

أسکَنتَنی الأصلابَ، آمناً لرَیبِ المَنونِ واختلافِ الدُّهُورِ والسّنینَ، فلَم أزَل ظاعناً من صُلبٍ إلی رَحِمٍ فی تَقادُمٍ منَ الأیّامِ الماضیةِ والقُرونِ الخالیةِ، لَم تُخرِجْنی لرَأفتِکَ بی ولُطفِکَ لی وإحسانِک إلیَّ فی دَولةِ أئمّةِ الکُفرِ، الّذین نَقَضوا عَهدَک وکَذَّبوا رُسُلَکَ، لکنّک أخرَجتَنی لِلَّذی سَبَق لی منَ الهُدی الَّذی له یَسَّرتَنی، وفیهِ أنشَأتَنی، ومن قَبلِ ذلکَ رَؤُفتَ بی، بجمیلِ صُنعِک وسَوابغِ نِعَمِک، فابتَدَعتَ خَلقی من مَنیٍّ یُمنی، وأسکَنتَنی فی ظُلماتٍ ثلاث، من بَین لَحمٍ ودَمٍ وجِلدٍ، لَم تُشهِدنی خَلقی، ولَم تَجعَلْ لی شیئاً من أمری، ثمّ أخرَجتَنی لِلَّذی سَبَق لی منَ الهُدی إلی الدّنیا تامّاً سَویّاً، وحَفِظتَنی فی

ص: 289

المَهدِ طفلاً صَبیّاً، ورَزَقتَنی منَ الغِذاءِ لَبناً مَریّاً، وعَطَفتَ علیَّ قلوبَ الحَواضنِ، وکَفَّلتَنی الأمّهاتِ الرّواحِمَ، وکَلَأتَنی من طَوارقِ الجانِّ، وسَلَّمتَنی منَ الزّیادةِ والنُّقصانِ، فتَعالَیتَ یا رحیمُ یا رحمنُ، حتّی إذا استَهلَلتُ ناطقاً بالکلامِ، وأتمَمتَ علیَّ سَوابغَ إلانعامِ، ورَبَّیتَنی زائداً فی کلِّ عامٍ، حتّی إذا اکتَمَلَتْ فِطرَتی، واعتَدَلَتْ مِرَّتی، أوجَبتَ علیَّ حُجّتَک بأن ألهَمتَنی مَعرِفتَک، و رَوَّعتَنی بعجائبِ حِکْمتِک، وأیقَظتَنی لِما ذَرَأتَ فی سمائِک وأرضِک من بدائعِ خلقِک، ونَبَّهتَنی لشُکرِکَ وذکرِکَ، و أوجَبتَ علیَّ طاعتَک وعبادتَک، وفَهَّمتَنی ما جاءَت بهِ رسلُک، ویَسَّرتَ لی تَقبُّلَ مَرضاتِک، ومَنَنتَ علیَّ فی جمیعِ ذلکَ بعَونِک ولُطفِکَ، ثمّ إذ خَلَقتَنی من خَیرِ الثّری،لَم تَرْضَ لی یا إلهی نعمةً دونَ أُخری، ورَزَقتَنی من أنواعِ المعاشِ، وصُنوفِ الرّیاشِ، بمَنِّک العظیمِ الأعظمِ علیَّ، وإحسانِک القدیمِ إلیَّ، حتّی إذا أتمَمتَ علیَّ جمیعَ النِّعَمِ وصَرَفتَ عنّی کلَّ النِّقَمِ، لَم یَمنَعْک جَهلی وجُرأتی عَلیک، أن دلَلتَنی إلی ما یُقرِّبُنی إلیک، ووَفَّقتَنی لما یُزلِفُنی لدیکَ، فإن دَعوتُک أجَبتَنی، وإن سألتُک أعطیتَنی، وإن أطَعتُک شَکَرتَنی، و إن شَکَرتُک زِدتَنی،کلُّ ذلک إکمالٌ لأنعُمِک علیَّ و إحسانِک إلیَّ، فسُبحانَک سُبحانَک من مُبدِیٍٔ مُعیدٍ حمیدٍ مجیدٍ، تَقَدّسَت أسماؤُک، وعَظُمَت آلاؤُک، فأیُّ نِعَمِک یا إلهی أُحصی عدداً وذِکراً، أم أیُّ عَطایاک أقومُ بها شُکراً، وهی یا ربِّ أکثرُ من أن یُحصیَها العادّونَ، أو یَبلُغَ عِلماً بهَا الحافظونَ، ثمّ ما صَرَفتَ ودَرَأتَ عنّی اللّهُمّ منَ الضُّرِّ والضَّرّاءِ أکثرُ ممّا ظَهَر لی منَ العافیةِ والسَّرّاءِ، فأنا

ص: 290

أشهدُ یا إلهی بحقیقةِ إیمانی، وعَقدِ عَزَماتِ یَقینی، وخالصِ صریحِ تَوحیدی، وباطنِ مَکنونِ ضَمیری، وعَلائقِ مَجاری نورِ بَصری، وأساریرِ صَفحةِ جَبینی، وخُرقِ مَساربِ نَفسی، وخَذاریف مارنِ عِرْنینی، ومَساربِ سِماخِ سَمعی، وما ضُمَّتْ وأطبَقَتْ علیهِ شَفَتایَ، وحَرکاتِ لفظِ لسانی، ومَغرَزِ حَنَکِ فَمی وفَکّی، ومَنابتِ أضراسی، ومَساغِ مَطعمی ومَشربی، وحِمالةِ أمِّ رَأسی، وبُلوغِ فارغِ حَبائلِ عُنقی، وما اشتَمَلَ علیهِ تامُورُ صَدری، وحمائلِ حَبلِ وَتینی، ونِیاطِ حجابِ قَلبی، وأفلاذِ حواشی کَبِدی، وما حَوَته شَراسیفُ أضلاعی، وحِقاقِ مَفاصِلی، وقَبضِ عوامِلی، وأطرافِ أنامِلی، ولَحمی ودَمی وشَعری وبَشَری وعَصَبی وقَصَبی وعِظامی ومُخّی وعُروقی وجمیعِ جَوارِحی، وما انتَسَج علی ذلکَ أیّامَ رِضاعی، وما أقَلّتِ الأرضُ منّی، ونَومی ویَقْظَتی وَسُکونی، وحَرکاتِ رکوعی وسُجودی، أن لَو حاوَلتُ واجتَهَدتُ مَدَی الأعصارِ والأحقابِ لَو عُمِّرتُها، أن أُؤَدِّیَ شُکرَ واحدَةٍ من أنعُمِک، ما استَطَعتُ ذلکَ إلّا بمَنِّک الموجَبِ علیَّ بهِ شُکرَک أبداً جدیداً، وثَنآءً طارفاً عَتیداً، أجَل ولَو حَرَصتُ أنا وٱلعآدُّونَ من أنامِک، أن نُحصِیَ مَدی أنعامِک سالِفِه وآنِفِه، ما حَصَرناه عَدداً، ولا أحصَیناه أمَداً، هَیهاتَ أنّی ذلک وأنتَ المُخبِرُ فی کتابِک النّاطقِ والنَّبأِ الصّادقِ: (وإن تَعُدّوا نِعمةَ اللهِ لا تُحصوها)، صَدَق کتابُک اللّهُمّ وإنباؤُک، وبَلَّغَت أنبیاؤُک ورسلُک ما أنزَلتَ علیهم من وحیِکَ، وشَرَعتَ لهم وبهم من دینِک، غَیرَ أنّی یا إلهی أشهدُ بجَهدی وجِدّی، ومَبلَغِ طاعتی ووُسعی، وأقولُ مؤمناً موقناً، ألحمدُ للهِ الّذی لَم یَتّخِذ

ص: 291

ولداً فیکونَ مَوروثاً، ولَم یکُن لهُ شریکٌ فی الملکِ فیُضادَّه فیما ابتَدَع، ولا ولیٌّ منَ الذُّلِّ فیُرفِدَه فیما صَنَع، فسبحانهُ سبحانهُ لَو کان فیهما آلهةٌ إلّا اللهُ لفَسَدتا وتَفَطَّرتا، سبحانَ اللهِ الواحدِ الأحدِ الصّمدِ، الّذی لَم یَلِد ولَم یولَد، ولَم یَکن لهُ کفُواً أحدٌ، ألحمدُ للهِ حَمداً یُعادلُ حَمدَ ملائکتِه المُقرَّبینَ، وأنبیائِه المُرسَلینَ، وصلَّی اللهُ علی خِیَرتِه مُحمّدٍ خاتمِ النّبیّینَ وآلِه الطّیّبینَ الطّاهرینَ المُخلِصینَ وسَلَّم».

پس آن حضرت شروع کردند به سؤال، و اهتمام نمودند در دعا و اشک از دیده های مبارکشان جاری بود؛ پس فرمودند:

«اللّهُمّ اجعَلنی أخشاکَ کأنّی أراکَ، وأسعِدنی بتَقویک، ولا تُشقِنی بمَعصِیتِک، وخِر لی فی قضائِک، وبارِک لی فی قَدَرِک، حتّی لا أُحبَّ تَعجیلَ ما أخَّرتَ، ولا تأخیرَ ما عَجَّلتَ، اللّهُمّ اجعَلْ غِنائی فی نَفسی، والیقینَ فی قَلبی، وإلاخلاصَ فی عَمَلی، والنّورَ فی بَصَری، والبَصیرةَ فی دینی، ومَتِّعنی بجَوارحی، واجعَلْ سَمعی وبَصَری الوارثَینِ منّی، وانصُرنی علی مَن ظَلَمنی، وأرِنی فیه ثاری ومَآرِبی، وأقِرَّ بذلک عَینی، اللّهُمّ اکشِفْ کُربتی، واستُرْ عَورتی، واغفِرْ لی خطیئَتی، واخسَأ شَیطانی، وفُکَّ رِهانی، واجعَلْ لی یا إلهی الدَّرجةَ العُلیا فی الاۤخِرةِ والأُولی، اللّهُمّ لکَ الحمدُ کما خَلَقتَنی، فجَعَلتَنی سمیعاً بصیراً، ولکَ الحمدُ کما خَلَقتَنی، فجَعَلتَنی خَلقاً سَویّاً رحمةً بی، وقد کنتَ عن خَلقی غنیّاً، ربِّ بما بَرَأتَنی فعَدَّلتَ فِطرَتی، ربِّ بما أنشَأتَنی فأحسَنتَ صورَتی، ربِّ بما أحسَنتَ إلیَّ وفی نَفسی عافَیتَنی،

ص: 292

ربِّ بما کَلَأتَنی ووفَّقتَنی، ربِّ بما أنعَمتَ علیَّ فهَدیتَنی، رَبِّ بما أولَیتَنی ومن کلِّ خَیرٍ أعطیتَنی، ربِّ بما أطعَمتَنی وسَقَیتَنی، ربِّ بما أغنَیتَنی وأقنَیتَنی، ربِّ بما أعَنتَنی وأعزَزتَنی، ربِّ بما ألبَستَنی من سِترِکَ الصّافی، ویَسَّرتَ لی من صُنعِک الکافی، صلِّ علی مُحمّدٍ وآلِ مُحمّدٍ، وأعِنّی علی بَوآئقِ الدّهورِ وصُروفِ اللّیالی والأیّامِ، ونَجِّنی من أهوالِ الدّنیا وکُرُباتِ الاۤخِرةِ، واکفِنی شرَّ ما یَعملُ الظّالمونَ فی الأرضِ، اللّهُمّ ما أخافُ فاکفِنی، وما أحذرُ فَقِنی وفی نَفسی ودینی فاحرُسنی، وفی سَفَری فاحفَظنی، وفی أهلی ومالی فَاخلُفنی، وفیما رَزَقتَنی فبارِک لی، وفی نَفسی فَذلِّلنی، وفی أعیُنِ النّاسِ فَعَظِّمْنی، ومن شرِّ الجنِّ وإلانسِ فسَلِّمنی، وبذُنوبی فلا تَفضَحنی، وبسَریرَتی فلا تُخزِنی، وبعَمَلی فلا تَبتَلِنی، ونِعمَک فلا تَسلُبنی، وإلی غَیرِکَ فلا تَکِلنی، إلهی إلی مَن تَکِلُنی، إلی قریبٍ فیَقطَعُنی، أم إلی بعیدٍ فیَتَجَهَّمُنی، أم إلی المُستضعفینَ لی وأنتَ رَبّی ومَلیکُ أمری، أشکو إلیکَ غُربتی وبُعدَ داری، وهَوانی علی مَن مَلَّکتَه أمری، إلهی فلا تُحلِل علیَّ غَضَبَک، فإن لَم تکُن غَضِبتَ علیَّ فلا أُبالی (سِواک)، سُبحانک غَیرَ أنّ عافیتَک أوسعُ لی، فأسئلُک یا ربِّ بنورِ وَجهِک الّذی أشرَقَت له الأرضُ والسّمواتُ، وکُشفَت بهِ الظّلماتُ، وصَلُح بهِ أمرُ الأوّلینَ والاۤخِرینَ، أن لا تُمیتَنی علی غضبِک، ولا تُنزِلَ بی سخطَک، لک العُتبی حتّی تَرضی قَبلَ ذلکَ، لا إلهَ إلّا أنتَ، ربَّ البَلدِ الحرامِ والمَشعرِ الحرامِ والبَیتِ العتیقِ، الّذی أحلَلتَهُ البَرَکةَ، وجَعَلتَهُ للنّاسِ أمناً، یا مَن عَفا عن عظیمِ الذّنوبِ بحِلمِه، یا مَن أسبغَ

ص: 293

النَّعماءَ بفَضلِه، یا مَن أعطَی الجَزیلَ بکرمِه، یا عُدَّتی فی شدَّتی، یا صاحبی فی وَحدَتی، یا غِیاثی فی کُربَتی، یا ولیّی فی نِعمَتی، یا إلهی وإلهَ آبائی إبراهیمَ وإسماعیل وإسحاقَ ویعقوبَ، وربَّ جَبرئیلَ ومیکائیلَ وإسرافیلَ، وربَّ مُحمّدٍ خاتمِ النبیّینَ وآلِه المُنتَجبینَ، (و) مُنزِّلَ التّوریةِ وإلانجیلِ والزّبورِ والفُرقانِ، ومُنَزِّلَ کهیعص وطه ویس والقرآنِ الحکیمِ، أنتَ کَهفی حینَ تُعییِنی المذاهبُ فی سِعتِها، وتَضیقُ بیَ الأرضُ برُحبِها، ولَو لا رَحمتُک لکُنتُ منَ الهالکینَ، وأنت مُقیلُ عَثرتی، ولو لاسترُک إیّایَ لکنتُ من المَفضوحینَ، وأنتَ مُؤَیِّدی بالنّصرِ عَلی أعدائی، ولَو لا نَصرُک إیّایَ لکُنتُ منَ المَغلُوبینَ، یا مَن خَصَّ نَفسَه بالسُّموِّ والرِّفعةِ فأولیائُه بعزِّه یَعتَزّونَ، یا مَن جَعَلَتْ لَه المُلوکُ نیرَ المَذَلّةِ علی أعناقِهم، فهُم من سَطَواتِه خائفونَ، یَعلمُ خائنةَ الأعیُنِ وما تُخفی الصّدورُ، وغَیبَ ما تَأتی بهِ الأزمنةُ والدُهورُ، یا مَن لا یَعلَمُ کَیفَ هوَ إلّا هوَ، یا مَن لا یَعلمُ ما هوَ إلّا هوَ، یا مَن لا یَعلمُ ما یَعلمُه إلّا هوَ، یا مَن کَبَس الأ رضَ علَی الماءِ، وسَدَّ الهَواءَ بالسّماءِ، یا مَن لهُ أکرمُ الأسماءِ، یا ذا المعروفِ الّذی لا یَنقَطِعُ أبداً، یا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ لیوسُفَ فی البلدِ القَفْرِ ومُخرِجَه منَ الجُبِّ، وجاعلَه بَعدَ العُبودیّةِ مَلِکاً، یا رادَّه علی یَعقوبَ بَعدَ أنِ ابیَضَّت عَیناه منَ الحُزنِ فهوَ کظیمٌ، یا کاشفَ الضُّرِّ والبَلوی عن أیّوبَ، ومُمسِکَ یَدَی إبراهیمَ عن ذَبحِ ٱبنهِ بَعدَ کِبَرِ سِنِّه وفَناءِ عُمرِه، یا مَنِ استَجابَ لزَکَریّا فَوَهَب لَه یَحیی، ولَم یَدَعْهُ فَرداً وحیداً، یا مَن أخرَجَ یونُسَ من بَطنِ الحُوتِ، یا مَن فَلَق البَحرَ لبَنی إسرائیلَ فأنجاهم، وجَعَل فرعونَ وجنودَه

ص: 294

مِن المُغرَقینَ، یا مَن أرسَلَ الرّیاحَ مُبَشِّراتٍ بَینَ یَدَی رَحمتِه، یا مَن لَم یَعجَلْ علی مَن عصاهُ من خَلقِه یا مَن استَنقَذَ السّحَرةَ من بعدِ طولِ الجُحودِ وقد غَدَوا فی نعمتِه، یأکلونَ رزقَهُ ویَعبُدونَ غَیرَه، وقد حادُّوه ونادُّوه وکذَّبوا رُسلَه، یا اللهُ یا اللهُ یا بَدیءُ، یا بدیعُ لا نِدَّ لک، یا دائمُ لا نَفادَ لکَ، یا حیّاً حینَ لا حیَّ، یا مُحیِیَ المَوتی، یا مَن هوَ قائمٌ علی کلِّ نَفسٍ بما کَسَبَت، یا مَن قلَّ لهُ شُکری فلَم یَحرِمنی، وعَظُمَت خَطیئَتی فَلَم یَفضَحنی، ورَآنی علَی المَعاصی فلَم یَشهَرنی، یا مَن حَفِظَنی فی صِغَری، یا مَن رَزَقنی فی کِبَری، یا مَن أیادیهِ عندی لا تُحصی، ونِعَمُهُ لا تُجازی، یا مَن عارَضَنی بالخَیرِ وإلاحسانِ وعارَضتُه بإلاسائةِ والعصیانِ، یا مَن هَدانی للإیمانِ من قَبلِ أن أعرِفَ شُکرَ إلامتنانِ، یا مَن دَعَوتُه مریضاً فشَفانی، وعریاناً فَکسانی، وجائعاً فأشبَعَنی، وعَطشاناً فأروانی، وذلیلاً فأعَزَّنی، وجاهلاً فعَرَّفَنی، ووَحیداً فکَثَّرنی، وغائباً فرَدَّنی، ومُقیلاً فأغنانی، ومُنتَصِراً فنَصَرنی، وغنیّاً فلَم یَسلُبْنی، وأمسَکتُ عن جمیعِ ذلکَ فابتَدَأَنی، فلکَ الحمدُ والشّکرُ یا مَن أقالَ عَثرتی، ونَفَّس کُربتی، وأجابَ دَعوتی، وسَتَر عَورتی، وغَفَر ذُنوبی، وبَلَّغنی طَلِبتی، ونَصَرنی علی عَدوّی، وإن أعُدَّ نِعَمَک ومِنَنَک وکَرائمَ مِنَحِک لا أُحصیها، یا مَولایَ أنت الّذی مَنَنتَ، أنتَ الّذی أنعَمتَ، أنتَ الّذی أحسَنتَ، أنت الّذی أجمَلتَ، أنتَ الّذی أفضَلتَ، أنتَ الّذی أکمَلتَ، أنتَ الّذی رَزَقتَ، أنتَ الّذی وفَّقتَ، أنتَ الّذی أعطَیتَ، أنتَ الّذی أغنَیتَ، أنتَ الّذی أقنَیتَ، أنت الّذی آوَیتَ، أنتَ الّذی کَفَیتَ، أنتَ الّذی هَدَیتَ، أنتَ الّذی

ص: 295

عَصمتَ، أنتَ الّذی سَتَرتَ، أنتَ الّذی غَفَرتَ، أنتَ الّذی أقَلتَ، أنتَ الّذی مَکَّنتَ، أنتَ الّذی أعزَزتَ، أنتَ الّذی أعَنتَ، أنتَ الّذی عَضَدتَ، أنتَ الّذی أیَّدتَ، أنتَ الّذی نَصرتَ، أنتَ الّذی شَفَیتَ، أنتَ الّذی عافَیتَ، أنتَ الّذی أکرَمتَ، تَبارَکتَ وتَعالَیتَ، فلکَ الحمدُ دائماً، ولکَ الشُکرُ واصباً أبداً، ثمّ أنا یا إلهی المُعتَرِفُ بذُنوبی فاغفِرها لی، أنا الّذی أسَأتُ، أنا الّذی أخطَأتُ، أنا الّذی هَمَمتُ، أنا الّذی جَهِلتُ، أنا الّذی غَفَلتُ، أنا الّذی سَهَوتُ، أنا الّذی اعتَمَدتُ، أنا الّذی تَعَمَّدتُ، أنا الّذی وعَدتُ، أنا الّذی أخلَفتُ، أنا الّذی نَکَثتُ، أنا الّذی أقرَرتُ، أنا الّذی اعتَرَفتُ بِنِعمتِکَ علیَّ وعندی، وأبُوءُ بذُنوبی فاغفِرها لی، یا مَن لا تَضُرُّه ذنوبُ عبادِه، وهوَ الغنیُّ عن طاعتِهم، وٱلمُوفِّقُ مَن عَمِل صالحاً منهم بمعونتِه ورحمتِه، فلکَ الحمدُ إلهی وسیِّدی، إلهی أمرتَنی فعَصیتُک، ونَهَیتَنی فارتَکَبتُ نَهیَک، فأصبحتُ لا ذا برائةٍ لی فأعتَذرَ، ولا ذا قُوّةٍ فأنتَصِرَ، فبأیِّ شیِ ءٍ أستَقبِلُک یا مولایَ، أبِسَمعی أم ببَصری أم بلِسانی أم بِیَدی أم برِجلی، ألیسَ کلُّها نِعمَک عندی، وبکلِّها عَصَیتُک یا مولایَ، فلَک الحجّةُ والسّبیلُ علیَّ، یا مَن سَتَرنی منَ الاۤباءِ والأمّهاتِ أن یزجُرونی، ومنَ العَشائرِ وإلاخوانِ أن یُعَیِّرونی، ومنَ السّلاطینِ أن یُعاقِبونی، ولَوِ اطّلَعوا یا مولایَ علی ما اطّلَعتَ علیهِ منّی إذاً ما أنظَرونی ولرَفَضونی وقَطَعونی، فها أنا ذا یا إلهی بینَ یَدَیک یا سَیّدی، خاضعٌ ذلیلٌ حصیرٌ حقیرٌ، لا ذو برائةٍ فأعتَذِرَ، ولا ذو قوّةٍ فأنتَصِرَ، ولا ذو حجّةٍ فأحتَجَّ بها، ولا قائلٌ لَم أجتَرِحْ ولَم أعمَلْ سوءاً، وما عَسی الجُحودُ ولَو

ص: 296

جَحَدت یا مولایَ یَنفَعُنی، کیفَ وأنّی ذلکَ، وجَوارحی کلُّها شاهدةٌ علیَّ بما قد عَمِلتُ، و علمتُ یَقیناً غیرَ ذی شکٍّ أنّک سائلی عن عَظائمِ الأمورِ، وأنّک الحَکمُ العَدلُ الّذی لا تجورُ، وعَدلُک مُهلکی، ومن کلِّ عَدلِک مَهرَبی، فإن تُعَذِّبْنی یا إلهی فبذُنوبی بعدَ حجّتِک علیَّ، وإن تَعفُ عنّی فبحِلمِک وجودِک وکرمِک، لا إلهَ إلّا أنتَ سبحانَک إنّی کنتُ منَ الظّالمینَ، لا إلهَ إلّا أنتَ سبحانَک إنّی کنتُ منَ المُستَغفرینَ، لا إلهَ إلّا أنتَ سبحانکَ إنّی کنتُ منَ المُوَحِّدینَ، لا إلهَ إلّا أنتَ سبحانکَ إنّی کنتُ منَ الخائفینَ، لا إلهَ إلّا أنتَ سبحانک إنّی کنتُ منَ الوَجِلینَ، لا إلهَ إلّا أنتَ سبحانکَ إنّی کنتُ منَ الرّاجینَ، لا إلهَ إلّا أنتَ سبحانَکَ إنّی کنتُ منَ الرّاغبینَ، لا إلهَ إلّا أنتَ سبحانکَ إنّی کنتُ منَ المُهَلّلینَ، لا إلهَ إلّا أنتَ سبحانَک إنّی کنتُ منَ السّائلینَ، لا إلهَ إلّا أنتَ سبحانَک إنّی کنتُ منَ المُسَبّحینَ، لا إلهَ إلّا أنتَ سبحانکَ إنّی کنتُ منَ المُکبِّرینَ، لا إلهَ إلّا أنتَ سبحانَک ربّی وربُّ آبائیَ الأوّلینَ، اللّهُمّ هذا ثَنائی عَلیک مُمَجِّداً، وإخلاصی لذکرِک مُوَحِّداً، وإقراری بآلائِک مُعَدِّداً، وإن کنتُ مُقِرّاً أنّی لَم أُحصِها لکَثرتِها وسُبوغِها وتَظاهرِها وتَقادمِها إلی حادثٍ، ما لَم تَزَلْ تَتَعهَّدُنی بهِ معها، منذُ خَلَقتَنی وبَرَأتَنی من أوّلِ العُمُرِ، منَ إلاغناءِ منَ الفَقرِ، وکَشفِ الضُّرِّ، وتَسبیبِ الیُسرِ، ودَفعِ العُسرِ، وتَفریجِ الکَربِ، والعافیةِ فی البَدنِ، والسّلامةِ فی الدّینِ، ولَو رَفَدنی علی قَدرِ ذکرِ نِعمتِک جمیعُ العالمینَ منَ الأوّلینَ والاۤخِرینَ، ما قَدَرتُ ولا هُم علی ذلکَ، تَقَدَّستَ وتَعالَیتَ مِن ربٍّ کریمٍ عظیمٍ رحیمٍ، لا تُحصی

ص: 297

آلاؤُکَ، ولا یُبلَغُ ثَناؤُک، ولا تُکافی نَعماؤُک، صلِّ علی مُحمّدٍ وآلِ مُحمّدٍ، وأتمِمْ عَلینا نِعمَک، وأسعِدْنا بطاعتِک، سبحانَک لا إلهَ إلّا أنتَ، اللّهُمّ إنّکَ تُجیبُ المُضطَرَّ، وتَکشِفُ السّوءَ، وتُغیثُ المَکروبَ، وتَشفی السّقیمَ، وتُغنی الفقیرَ، وتَجبُرُ الکسیرَ، وتَرحمُ الصّغیرَ، وتُعینُ الکبیرَ، ولیسَ دونَک ظهیرٌ، ولا فوقَک قدیرٌ، وأنتَ العلیُّ الکبیرُ، یا مُطلِقَ المُکَبَّلِ الأسیرِ، یا رازقَ الطّفلِ الصّغیرِ، یا عِصمةَ الخائفِ المُستَجیرِ، یا مَن لا شریکَ لهُ ولا وزیرَ، صلِّ عَلی مُحمّدٍ وآلِ مُحمّدٍ، وأعْطِنی فی هذهِ العَشیّةِ، أفضلَ ما أعطَیتَ وأنَلتَ أحَداً من عبادِک، من نعمةٍ تُولیها، وآلاءٍ تُجَدِّدُها، وبلیّةٍ تَصرِفُها، وکُربةٍ تَکشِفُها، ودعوةٍ تَسمعُها، وحسنةٍ تَتَقبّلُها، وسَیّئةٍ تَتَغمّدُها، إنّک لطیفٌ بما تَشاءُ خبیرٌ، وعلی کلِّ شیءٍ قدیرٌ، اللّهُمّ إنّک أقربُ مَن دُعِیَ، وأسرعُ مَن أجاب، وأکرمُ مَن عفی، وأوسعُ مَن أعطی، وأسمعُ مَن سُئِلَ، یا رَحمنَ الدّنیا والاۤخِرةِ و رحیمَهما، لیسَ کمثلِک مسئولٌ، ولا سِواک مَأمولٌ، دَعَوْتُک فأجَبتَنی، وسَألتُک فأعطَیتَنی، ورَغِبتُ إلَیکَ فَرَحِمتَنی، ووَثِقتُ بِک فَنَجّیتَنی، وفَزِعتُ إلیکَ فَکَفیتَنی، اللّهُمّ فَصلِّ علی مُحمّدٍ عبدِک ورسولِک ونبیِّک، وعلی آلِه الطّیّبینَ الطّاهرینَ أجمعینَ، وتَمِّم لنا نَعمائَک، وهَنِّئنا عَطائَک، واکتُبنا لکَ شاکرینَ، ولاۤلائِک ذاکرینَ، آمینَ آمینَ ربَّ العالمینَ، اللّهُمّ یا مَن مَلَک فَقَدَر، وقَدَر فقَهَر، وعُصِیَ فَسَتَر، واستُغفِرَ فغَفَر، یا غایةَ الطّالبینَ الرّاغبینَ، ومُنتَهی أملِ الرّاجینَ، یا مَن أحاط بکلِّ شیءٍ عِلماً، ووسِعَ المُستَقیلینَ رَأفةً ورحمةً وحِلماً، اللّهُمّ إنّا نَتوجّهُ إلیکَ فی هذِه العَشیّةِ الّتی شَرّفتَها وعَظّمتَها

ص: 298

بمُحَمّدٍ نبیِّک ورسولِک، وخِیَرتِک من خَلقِک، وأمینِک علی وحیِک، البشیرِ النّذیرِ السّراجِ المنیرِ، الّذی أنعَمتَ بهِ علَی المُسلمینَ، وجَعلتَه رحمةً للعالمینَ، اللّهُمّ فصلِّ علی مُحمّدٍ وآلِ مُحمّدٍ، کما مُحمّدٌ أهلٌ لذلک منکَ یا عظیمُ، فصلِّ علیهِ وعلی آلِه الْمُنتجَبینَ الطّیّبینَ الطّاهرینَ أجمعینَ، وتَغمَّدْنا بعَفوِک عنّا، فإلیکَ عَجَّتِ الأصواتُ بصنوفِ اللّغاتِ، فاجعَلْ لنا اللّهُمّ فی هذهِ العشیّةِ نصیباً من کلِّ خَیرٍ تَقسِمُه بینَ عبادِک، ونورٍ تَهدی بهِ، ورحمةٍ تَنشُرها، وبَرَکةٍ تُنزِلُها، وعافیةٍ تُجَلِّلُها، ورِزقٍ تَبسُطُه یا أرحمَ الرّاحمینَ، اللّهُمّ أقلِبْنا فی هذَا الوَقتِ مُنجِحینَ مُفلِحینَ مَبرورینَ غانمینَ، ولا تَجعَلْنا منَ القانطینَ ولا تُخْلِنا من رَحمتِکَ، ولا تَحْرِمنا ما نُؤَمِّلُه من فضلِک، ولا تَجعَلْنا من رحمتِک مَحرومینَ، ولا لفضلِ ما نُؤَمِّلُه من عطائِک قانطینَ، ولا تَرُدَّنا خائبینَ، ولا من بابکَ مَطرودینَ، یا أجودَ الأجودینَ وأکرمَ الأکرمینَ، إلیکَ أقبَلْنا موقنینَ، ولبیتِک الحرامِ آمّینَ قاصدینَ، فأعِنّا علی مَناسکِنا، وأکمِلْ لنا حجَّنا، واعفُ اللّهُمّ عنّا وعافِنا، فقد مَدَدنا إلیک أیدیَنا فهی بذلّةِ إلاعترافِ مَوسومةٌ، اللّهُمّ فأعطِنا فی هذهِ العشیّةِ ما سَألناک، واکفِنا ما استَکفَیناک، فلا کافیَ لنا سِواک، ولا ربَّ لنا غیرُک، نافذٌ فینا حکمُک، محیطٌ بنا علمُک، عَدلٌ فینا قضاؤُک، إقضِ لنا الخَیرَ، واجعَلنا من أهلِ الخَیرِ، اللّهُمّ أوجِب لنا بجودِک عظیمَ الأجرِ وکریمَ الذُّخرِ ودوامَ الیُسرِ، واغفِرْ لنا ذُنوبَنا أجمعینَ، ولا تُهلِکْنا معَ الهالکینَ، ولا تَصرِفْ عنّا رأفتَک ورحمتَک یا أرحمَ الرّاحمینَ، اللّهُمّ اجعَلنا فی هذَا الوقتِ ممّن سألَک فأعطَیتَه، وشَکَرک فزِدتَه، وتابَ إلیکَ فقَبِلتَه، وتَنَصَّل

ص: 299

إلیکَ من ذنوبِه کلِّها فغَفَرتَها لَه، یا ذا الجلالِ وإلاکرامِ، اللّهُمّ وفِّقنا وسَدِّدنا و اعصمنا، واقبَل تَضَرُّعَنا، یا خَیرَ مَن سُئِل، ویا أرحمَ مَن اسُترحِمَ، یا مَن لا یَخفی علیهِ إغماضُ الجُفونِ، ولا لَحظُ العُیونِ، ولا ما استَقرَّ فی المَکنونِ، ولا ما انطَوَت عَلیه مُضمَراتُ القُلوبِ، ألا کلُّ ذلکَ قد أحصاهُ عِلمُک، ووَسِعَه حلمُک، سبحانَک وَتَعالَیتَ عمّا یقولُ الظّالمونَ عُلوّاً کَبیراً، تُسبِّحُ لکَ السّمواتُ السّبعُ والأرَضونَ ومَن فیهنَّ، وإن من شیءٍ إلّا یُسبِّحُ بحمدِک، فلکَ الحمدُ والمجدُ وعُلوُّ الجَدِّ، یا ذا الجلالِ وإلاکرامِ، والفضلِ وإلانعامِ، والأیادی الجِسامِ، وأنتَ الجوادُ الکریمُ الرّؤوفُ الرّحیمُ، اللّهُمّ أوسِعْ علیَّ من رِزقِک الحلالِ، وعافِنی فی بَدنی ودینی، وآمِن خَوفی وأعتِقْ رَقَبتی منَ النّارِ، اللّهُمّ لا تَمکُرْ بی ولا تَستَدرِجنی ولا تَخدَعنی، وادرَأ عنّی شرَّ فسقةِ الجنِّ وإلانسِ».

پس صورت خود را به سوی آسمان بلند کردند. از دیده های مبارکشان اشک میریخت و با صدای بلند میفرمود:

«یا أسمعَ السّامعینَ، ویا أبصرَ النّاظرینَ، ویا أسرعَ الحاسبینَ، ویا أرحمَ الرّاحمینَ، صلِّ علی مُحمّدٍ وآلِ مُحمّدٍ السّادةِ المیامینِ، وأسألُک اللّهُمّ حاجَتی الّتی إن أعطَیتَنیها لم یَضُرَّنی ما مَنَعتَنی، وإن مَنَعتَنیها لَم یَنفَعْنی ما أعطَیتَنی، أسألُک فَکاکَ رَقَبتی منَ النّارِ، لا إلهَ إلّا أنتَ وَحدَک لا شریکَ لکَ، لکَ المُلکُ ولکَ الحمدُ وأنتَ علی کلِّ شیءٍ قدیرٌ، یا ربِّ یا ربِّ».

بشر و بشیر می گویند: آن حضرت بعد از این دعا فقط «یا ربّ یاربّ» می گفت و کسانی که در آن محضر و در اطراف او حاضر بودند، به آن حضرت گوش سپرده بودند و

ص: 300

به دعای او آمین می گفتند و به همین بسنده کرده بودند و خودشان دعا نمی کردند. سپس همراه با امام صدایشان به گریه بلند شد تا این که خورشید غروب کرد و آن حضرت از عرفات به سمت مشعر حرکت فرمود و مردم نیز به همراه ایشان به راه افتادند.

مرحوم مجلسی; در زاد المعاد دعا را تا اینجا نقل کرده؛ ولی محدث قمی; پس از «یارب یارب» از اقبال سیدبن طاووس این اضافه را نیز نقل کرده است:

«إلهی أنا الفقیرُ فی غِنایَ فکیفَ لا أکونُ فقیراً فی فَقری، إلهی أنا الجاهلُ فی عِلمی فکیفَ لا أکونُ جَهولاً فی جَهلی، إلهی إنّ اختلافَ تَدبیرِک وسُرعةَ طَواءِ مَقادیرِک مَنَعا عِبادَک العارفینَ بکَ عنِ السُّکونِ إلی عَطاءٍ والیأسِ منکَ فی بلاءٍ، إلهی منّی ما یَلیقُ بِلُؤمی ومنکَ ما یَلیقُ بکرمِک، إلهی وصَفتَ نَفسَک باللّطفِ والرّأفةِ لی قَبلَ وجودِ ضَعفی، أفتَمنَعُنی منهما بَعدَ وجودِ ضَعفی، إلهی إن ظَهَرَتِ المَحاسنُ منّی فبفَضلِک ولکَ المِنّةُ علیَّ، وإن ظَهَرَتِ المَساوی منّی فبعَدلِک ولکَ الحجّةُ علیَّ، إلهی کیفَ تَکِلُنی وقد تَکَفّلتَ لی، وکیفَ أُضامُ وأنتَ النّاصرُ لی، أم کیفَ أخیبُ وأنتَ الحَفیُّ بی، ها أنا أتَوَسّلُ إلیکَ بفَقری إلیکَ، وکیفَ أتَوَسّلُ إلیکَ بما هوَ مَحالٌ أن یَصِلَ إلیکَ، أم کیفَ أشکو إلیکَ حالی وهوَ لا یَخفی علیکَ، أم کیفَ أُتَرجِمُ بمَقالی وهوَ منکَ بَرَزَ إلیکَ، أم کیفَ تُخَیِّبُ آمالی وهیَ قد وَفَدَت إلیکَ، أم کیفَ لا تُحسِنُ أحوالی وبکَ قامَت، یا إلهی ما ألطَفَک بی مع عظیمِ جَهلی، وما أرحَمَک بی مع قبیحِ فِعلی، إلهی ما أقرَبَک منّی وقد أبعَدَنی عنکَ، وما أرأفَک بی فما الّذی یَحجُبُنی

ص: 301

عنکَ، إلهی عَلِمتُ بِاختلافِ الاۤثارِ وتَنَقُّلاتِ الأطوارِ أنّ مُرادَک منّی أن تَتعَرّفَ إلیَّ فی کلِّ شیِ ءٍ، حتّی لا أجهَلَک فی شیءٍ، إلهی کلَّما أخرَسَنی لُؤمی أنطَقَنی کَرَمُک، وکلَّما آیَسَتنی أوصافی أطمَعَتنی مِنَنُک، إلهی مَن کانَت مَحاسِنُهُ مَساوِیَ فکیفَ لا تَکونُ مَساویهِ مَساویَ، ومَن کانَتْ حَقائقُه دَعاویَ فکیفَ لا تَکونُ دَعاویهِ دَعاویَ، إلهی حُکمُک النّافذُ ومَشیَّتُک القاهِرةُ لَم یَترُکا لذی مَقالٍ مَقالاً، ولا لذی حالٍ حالاً، إلهی کَم من طاعةٍ بَنَیتُها، وحالَةٍ شَیَّدتُها، هَدَمَ اعتِمادی عَلیها عَدلُک، بَل أقالَنی منها فَضلُک، إلهی إنّک تَعلَمُ أنّی وإن لَم تَدُمِ الطّاعَةُ منّی فِعلاً جَزماً، فَقد دامَت مَحَبّةً وعَزماً، إلهی کیفَ أعزِمُ وأنتَ القاهرُ، وکیفَ لا أعزِمُ وأنتَ الاۤمرُ، إلهی تَرَدُّدی فی الاۤثارِ یوجِبُ بُعدَ المَزارِ، فَاجمَعنی عَلیک بخِدمةٍ توصِلُنی إلیکَ، کیفَ یُستَدَلُّ عَلیک بما هوَ فی وُجودِه مُفتَقِرٌ إلیکَ، أیکونُ لغَیرِک منَ الظّهورِ ما لیسَ لکَ حتّی یکونَ هوَ المُظهِرَ لکَ، متی غِبتَ حتّی تَحتاجَ إلی دلیلٍ یَدلُّ عَلیک، ومتی بَعُدتَ حتّی تَکونَ الاۤثارُ هیَ الّتی تُوصِلُ إلیکَ، عَمِیَت عَینٌ لا تَراکَ عَلیها رَقیباً، وخَسِرَت صَفقةُ عَبدٍ لَم تَجعَلْ لهُ من حُبِّک نصیباً، إلهی أمَرتَ بالرّجوعِ إلی الاۤثارِ، فأَرْجِعنی إلیکَ بکِسوةِ الأنوارِ، وهِدایةِ الاستِبصارِ، حتّی أرجِعَ إلیکَ منها کما دَخَلتُ إلیکَ منها مَصونَ السّرِّ عنِ النّظرِ إلیها، ومَرفوعَ الهِمّةِ عنِ الاعتمادِ عَلیها، إنّک علی کلِّ شیءٍ قدیرٌ، إلهی هذا ذُلّی ظاهرٌ بینَ یَدَیک، وهذا حالی لا یَخفی عَلیک، منکَ أطلُبُ الوصولَ إلیکَ، وبکَ أستَدِلُّ عَلیک، فاهْدِنی بنورِک إلیکَ، وأقِمنی

ص: 302

بِصِدقِ العُبودیّةِ بینَ یَدَیکَ، إلهی عَلِّمنی من عِلمِک المَخزونِ، وصُنّی بسِترِک (بسِرِّک) المَصونِ، إلهی حَقِّقنی بِحقائِقِ أهلِ القُربِ واسْلُک بی مَسلَکَ أهلِ الجَذبِ، إلهی أغْنِنی بتَدبیرِک لی عن تَدبیری، وباختیارِک لی عن ٱختیاری، وأوقِفْنی علی مَراکزِ اضطراری، إلهی أخْرِجنی من ذُلِّ نَفسی، وطَهِّرنی من شَکّی وشِرکی قَبلَ حلولِ رَمسی، بکَ أنتَصِرُ فانْصُرنی، وعَلیک أتَوَکّلُ فلا تَکِلْنی، وإیّاک أسْئَلُ فلا تُخَیِّبْنی، وفی فَضلِک أرغَبُ فلا تَحرِمنی، وبجَنابِک أنتَسِبُ فلا تُبعِدْنی، وببابِک أقِفُ فَلا تَطرُدْنی، إلهی تَقَدّس رِضاک أن تکونَ لهُ عِلّةٌ منکَ، فکیفَ یکونُ لهُ عِلّةٌ منّی، إلهی أنتَ الغَنیُّ بذاتِک أن یَصِلَ إلیکَ النَّفعُ منکَ، فکیفَ لا تکونُ غَنیّاً عنّی، إلهی إنّ القَضاءَ والقَدَرَ یُمَنّینی، وإنّ الهَواءَ بوَثائقِ الشّهوةِ أسَرَنی، فکُنْ أنتَ النّصیَر لی حتی تَنصُرَنی وتُبَصِّرَنی، وأغْنِنی بفَضلِک حتّی أستَغْنیَ بکَ عن طَلَبی، أنتَ الّذی أشرَقتَ الأنوارَ فی قلوبِ أولیائِک، حتّی عَرَفوک ووَحَّدوک، وأنتَ الّذی أزَلتَ الأغیارَ عن قلوبِ أحِبّائِک، حتّی لَم یُحِبّوا سِواک، ولَم یَلجَأوا إلی غَیرِک، أنتَ المونسُ لَهم حیثُ أوحَشَتهمُ العَوالمُ، وأنتَ الّذی هَدَیتَهم حیثُ اسْتَبانَت لهم المَعالمُ، ماذا وَجَد مَن فَقَدک، ومَا الّذی فَقَد مَن وَجَدک، لقد خابَ مَن رَضِیَ دونَک بَدَلاً، ولقد خَسِرَ مَن بَغی عنک مُتَحَوِّلاً، کیفَ یُرجی سِواکَ وأنتَ ما قَطَعتَ إلاحسانَ، وکیفَ یُطلَبُ من غَیرِک وأنتَ ما بَدَّلتَ عادَةَ إلامتنانِ، یا مَن أذاقَ أحِبّاءَه حَلاوةَ المُؤانَسةِ، فقاموا بینَ یَدَیهِ مُتَمَلِّقینَ،

ص: 303

ویا مَن ألبَسَ أولیاءَه مَلابِسَ هَیبتِه فَقاموا بینَ یَدَیهِ مُستَغفِرینَ، أنتَ الذّاکرُ قَبلَ الذّاکرینَ، وأنتَ البادی بإلاحسانِ قَبلَ تَوجُّهِ العابدینَ، وأنتَ الجَوادُ بِالعَطاءِ قَبلَ طَلَبِ الطّالِبینَ، وأنتَ الوَهّابُ ثمّ لما وهَبتَ لَنا منَ المُستَقرِضینَ، إلهی ٱطْلُبنی برَحمتِک حتّی أصِلَ إلیکَ، واجْذُبنی بمَنِّک حتّی أُقبِلَ عَلیک، إلهی إنّ رَجائی لا یَنقَطِعُ عنکَ وإن عَصَیتُک، کما أنّ خَوفی لا یُزایِلُنی وَإن أطَعتُک، فقد دَفَعَتْنی العَوالِمُ إلیکَ وقد أوقَعَنی عِلمی بکَرَمِک عَلیک، إلهی کیفَ أَخیبُ وأنتَ أمَلی، أم کیفَ أُهانُ وعَلیک مُتَّکَلی، إلهی کیفَ أسْتَعِزُّ وفی الذِلّةِ أرکَزْتَنی، أم کیفَ لا أستَعِزُّ وإلیکَ نَسَبتَنی، إلهی کیفَ لا أفتَقِرُ وأنتَ الّذی فی الفُقَراءِ أقَمتَنی، أم کیفَ أفتَقِرُ وأنتَ الّذی بجودِک أغنَیتَنی، وأنتَ الّذی لا إلهَ غَیرُک، تَعَرَّفتَ لکلِّ شیءٍ فما جَهِلَک شَیءٌ، وأنتَ الّذی تَعَّرَفتَ إلیَّ فی کلِّ شیِ ءٍ، فرَأیتُک ظاهراً فی کلِّ شیءٍ وأنتَ الظّاهرُ لکلِّ شیءٍ، یا مَنِ استَوی برحمانیّتِه فصارَ العرشُ غَیباً فی ذاتِه، مَحَقتَ الاۤثارَ بالاۤثارِ ومَحَوتَ الأغیارَ بمُحیطاتِ أفلاکِ ألأنوارِ، یا مَن احتَجَب فی سُرادِقاتِ عَرشِه عن أن تُدرِکَه الأبصارُ، یا مَن تَجَلّی بکَمالِ بهائِه فتَحَقَّقَت عظمتُه (من) إلاستِواءَ، کیفَ تَخفی وأنتَ الظّاهرُ، أم کیفَ تَغیبُ وأنتَ الرّقیبُ الحاضرُ، إنّک علی کلِّ شیءٍ قدیرٌ، والحمدُ للهِ وَحدَه»(1).

2- دعای کمیل

«دعای کمیل» که به آن «دعای خضر» نیز میگویند: در

ص: 304


1- . مفاتیح الجنان، .

شب پانزدهم شعبان و شبهای جمعه خوانده میشود؛ و مضامین عالیه آن بهترین گواه است بر صحت آن.

مرحوم مجلسی در زادالمعاد فرموده: از بهترین دعاهاست؛ و از اقبال سید بن طاووس نقل کرده که امیرالمؤمنین علیه السلام به کمیل فرمودند: «در هر شب جمعه یا در هر ماه یا در هر سال یک مرتبه، یا در عمر یک مرتبه بخوان تا کفایت شر دشمنان شود، و یاری شوی و روزی داده شوی، و البته آمرزیده شوی»(1).

و شیخ طوسی; در مصباح المتهجد فرموده: کمیل امیرالمؤمنین علیه السلام را دید در شب پانزدهم شعبان در حال سجده این دعا را میخواندند(2) و این است اصل دعا:

«بسم الله الرّحمن الرّحیم اللهُمَّ إِنی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ، وَبِقُوَّتِکَ الَّتی قَهَرْتَ بِها کُلَّ شَیْ ءٍ، وَخَضَعَ لَها کُلُّ شَیْ ءٍ، وَذَلَّ لَها کُلُّ شَیْ ءٍ، وَبِجَبَرُوتِکَ الَّتی غَلَبْتَ بِها کُلَّ شَیْ ءٍ، وَبِعِزَّتِکَ الَّتی لا یَقُومُ لَها شَیْ ءٌ، وَبِعَظَمَتِکَ الَّتی مَلَأَتْ کُلَّ شَیْ ءٍ، وَبِسُلْطانِکَ الَّذی عَلا کُلَّ شَیْ ءٍ، وَبِوَجْهِکَ الْباقی بَعْدَ فَناءِ کُلِّ شَیْ ءٍ، وَبِأَسْمائِکَ الَّتی مَلَأَتْ أَرْکانَ کُلِّ شَیْ ءٍ، وَبِعِلْمِکَ الَّذی أَحاطَ بِکُلِّ شَیْ ءٍ، وَبِنُورِ وَجْهِکَ الَّذی أَضاءَ لَهُ کُلَّ شیْ ءٍ، یا نُورُ یا قُدُّوسُ، یا أَوَّلَ الْأَوَّلینَ وَیا آخِرَ الْآخِرینَ. اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَهْتِکُ الْعِصَمَ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ النِّقَمَ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُغَیِّرُ النِّعَمَ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تَحْبِسُ الدُّعاءَ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتی تُنْزِلُ الْبَلاءَ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُنُوبَ الَّتی

ص: 305


1- . زادالمعاد، ص 60، اعمال ایام البیض شعبان.
2- . مصباح المتهجد، ص 844.

تَقْطَعُ الرَّجاءَ، اللَّهُمَّ اغْفِرْ لی کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ، وَکُلَّ خَطیئَةٍ أَخْطَأْتُها، اللَّهُمَّ إِنی أَتَقَرَّبُ إِلَیْکَ بِذِکْرِکَ، وَأَسْتَشْفِعُ بِکَ إِلی نَفْسِکَ، وَأَسْأَلُکَ بِجُودِکَ أَنْ تُدْنِیَنی مِنْ قُرْبِکَ، وَأَنْ تُوزِعَنی شُکْرَکَ، وَأَنْ تُلْهِمَنی ذِکْرَکَ، اللَّهُمَّ إِنی أَسْأَلُکَ سُؤالَ خاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خاشِعٍ، أَنْ تُسامِحَنی وَتَرْحَمَنی، وَتَجْعَلَنی بِقَسْمِکَ راضِیاً قانِعاً، وَفی جَمیعِ الْأَحْوالِ مُتَواضِعاً، اللَّهُمَّ وَأَسْأَلُکَ سُؤالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ، وَأَنْزَلَ بِکَ عِنْدَ الشَّدائِدِ حاجَتَهُ، وَعَظُمَ فیما عِنْدَکَ رَغْبَتُهُ. اللَّهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُکَ، وَعَلا مَکانُکَ، وَخَفِیَ مَکْرُکَ، وَظَهَرَ أَمْرُکَ، وَغَلَبَ قَهْرُکَ، وَجَرَتْ قُدْرَتُکَ، وَلا یُمْکِنُ الْفِرارُ مِنْ حُکُومَتِکَ. اللَّهُمَّ لا أَجِدُ لِذُ نُوبی غافِراً، وَلا لِقَبائِحی ساتِراً، وَلا لِشَیْ ءٍ مِنْ عَمَلِیَ الْقَبیحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلًا غَیْرَکَ، لا إِلهَ إلّا أَنْتَ، سُبْحانَکَ وَبِحَمْدِکَ، ظَلَمْتُ نَفْسی، وَتَجَرَّأْتُ بِجَهْلی، وَسَکَنْتُ إِلی قَدیمِ ذِکْرِکَ لی وَمَنِّکَ عَلَیَّ. اللَّهُمَّ مَوْلایَ کَمْ مِنْ قَبیحٍ سَتَرْتَهُ، وَکَمْ مِنْ فادِحٍ مِنَ الْبَلاءِ أَقَلْتَهُ، وَکَمْ مِنْ عِثارٍ وَقَیْتَهُ، وَکَمْ مِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ، وَکَمْ مِنْ ثَناءٍ جَمیلٍ لَسْتُ أَهْلًا لَهُ نَشَرْتَهُ، اللَّهُمَّ عَظُمَ بَلائی، وَأَفْرَطَ بی سُوءُ حالی، وَقَصُرَتْ بی أَعْمالی، وَقَعَدَتْ بی أَغْلالی، وَحَبَسَنی عَنْ نَفْعی بُعْدُ اَمَلی (آمالی)، وَخَدَعَتْنِی الدُّنْیا بِغُرُورِها، وَنَفْسی بِجِنایَتِها (بِخِیانَتِها)، وَمِطالی یا سَیِّدی، فَأَسْأَلُکَ بِعِزَّتِکَ أَنْ لا یَحْجُبَ عَنْکَ دُعائی، سُوءُ عَمَلی وَفِعالی، وَلا تَفْضَحْنی بِخَفِیِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ سِری، وَلا تُعاجِلْنی بِالْعُقُوبَةِ عَلی ما عَمِلْتُهُ فی خَلَواتی، مِنْ سُوءِ فِعْلی وَإِساءَتی، وَدَوامِ تَفْریطی وَجَهالَتی، وَکَثْرَةِ شَهَواتی وَغَفْلَتی، وَکُنِ اللَّهُمَّ بِعِزَّتِکَ لی فی کُلِّ الْأَحْوالِ رَؤُوفاً، وَعَلَیَّ فی جَمیعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً.

ص: 306

إِلهی وَرَبی مَنْ لی غَیْرُکَ، أَسْأَلُهُ کَشْفَ ضُری، وَالنَّظَرَ فی أَمْری، إِلهی وَمَوْلایَ، أَجْرَیْتَ عَلَیَّ حُکْماً اتَّبَعْتُ فیهِ هَوی نَفْسی، وَلَمْ أَحْتَرِسْ فیهِ مِنْ تَزْیینِ عَدُوی، فَغَرَّنی بِما أَهْوی وَأَسْعَدَهُ عَلی ذلِکَ الْقَضاءُ، فَتَجاوَزْتُ بِما جَری عَلَیَّ مِنْ ذلِکَ بَعْضَ حُدُودِکَ، وَخالَفْتُ بَعْضَ أَوامِرِکَ، فَلَکَ الحَمدُ (الْحُجَّةُ) عَلَیَّ فی جَمیعِ ذلِکَ، وَلا حُجَّةَ لی فیما جَری عَلَیَّ فیهِ قَضاؤُکَ، وَأَلْزَمَنی حُکْمُکَ وَبَلاؤُکَ، وَقَدْ أَتَیْتُکَ یا إِلهی بَعْدَ تَقْصیری وَإِسْرافی عَلی نَفْسی، مُعْتَذِراً نادِماً، مُنْکَسِراً مُسْتَقیلًا، مُسْتَغْفِراً مُنیباً، مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً، لا أَجِدُ مَفَرّاً مِمَّا کانَ مِنی، وَلا مَفْزَعاً أَتَوَجَّهُ إِلَیْهِ فی أَمْری، غَیْرَ قَبُولِکَ عُذْری، وَإِدْخالِکَ إیَّایَ فی سَعَةِ رَحْمَتِکَ.

اَللّهُمَّ (إِلهی) فَاقْبَلْ عُذْری، وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُری، وَفُکَّنی مِنْ شَدِّ وَثاقی، یا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنی، وَرِقَّةَ جِلْدی، وَدِقَّةَ عَظْمی، یا مَنْ بَدَأَ خَلْقی وَذِکْری وَتَرْبِیَتی، وَبِری وَتَغْذِیَتی، هَبْنی لِابْتِداءِ کَرَمِکَ، وَسالِفِ بِرِّکَ بی.

یا إِلهی وَسَیِّدی وَرَبی، أَتُراکَ مُعَذِّبی بِنارِکَ بَعْدَ تَوْحیدِکَ، وَبَعْدَ مَا انْطَوی عَلَیْهِ قَلْبی مِنْ مَعْرِفَتِکَ، وَلَهِجَ بِهِ لِسانی مِنْ ذِکْرِکَ، وَاعْتَقَدَهُ ضَمیری مِنْ حُبِّکَ، وَبَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافی وَدُعائی، خاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِکَ، هَیْهاتَ أَنْتَ أَکْرَمُ مِنْ أَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ، أَوْ تُبَعِّدَ مَنْ أَدْنَیْتَهُ، أَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَیْتَهُ، أَوْ تُسَلِّمَ إِلَی الْبَلاءِ مَنْ کَفَیْتَهُ وَرَحِمْتَهُ، وَلَیْتَ شِعْری یا سَیِّدی وَإِلهی وَمَوْلایَ، أَتُسَلِّطُ النَّارَ عَلی وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِکَ ساجِدَةً، وَعَلی أَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحیدِکَ صادِقَةً، وَبِشُکْرِکَ مادِحَةً، وَعَلی قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِإِلهِیَّتِکَ مُحَقِّقَةً، وَعَلی ضَمائِرَ حَوَتْ مِنَ

ص: 307

الْعِلْمِ بِکَ حَتّی صارَتْ خاشِعَةً، وَعَلی جَوارِحَ سَعَتْ إِلی أَوْطانِ تَعَبُّدِکَ طائِعَةً، وَأَشارَتْ بِاسْتِغْفارِکَ مُذْعِنَةً، ما هکَذَا الظَّنُّ بِکَ، وَلا أُخْبِرْنا بِفَضْلِکَ عَنْکَ، یا کَریمُ یا رَبِّ، وَأَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفی، عَنْ قَلیلٍ مِنْ بَلاءِ الدُّنْیا وَعُقُوباتِها، وَما یَجْری فیها مِنَ الْمَکارِهِ عَلی أَهْلِها، عَلی أَنَّ ذلِکَ بَلاءٌ وَمَکْرُوهٌ، قَلیلٌ مَکْثُهُ، یَسیرٌ بَقائُهُ، قَصیرٌ مُدَّتُهُ، فَکَیْفَ احْتِمالی لِبَلاءِ الْآخِرَةِ وَجَلیلِ وُقُوعِ الْمَکارِهِ فیها، وَهُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَیَدُومُ مَقامُهُ، وَلا یُخَفَّفُ عَنْ أَهْلِهِ، لِأَنَّهُ لا یَکُونُ إِلّا عَنْ غَضَبِکَ وَاْنتِقامِکَ وَسَخَطِکَ، وَهذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّماواتُ وَالْأَرْضُ، یا سَیِّدی فَکَیْفَ لی (بی)، وَأَنَا عَبْدُکَ الضَّعیفُ الذَّلیلُ الْحَقیرُ الْمِسْکینُ الْمُسْتَکینُ، یا إِلهی وَرَبی وَسَیِّدی وَمَوْلایَ، لِأَیِّ الْأُمُورِ إِلَیْکَ أَشْکُو، وَلِما مِنْها أَضِجُّ وَأَبْکی، لِأَلیمِ الْعَذابِ وَشِدَّتِهِ، أَمْ لِطُولِ الْبَلاءِ وَمُدَّتِهِ، فَلَئِنْ صَیَّرْتَنی لِلْعُقُوباتِ مَعَ أَعْدائِکَ، وَجَمَعْتَ بَیْنی وَبَیْنَ أَهْلِ بَلائِکَ، وَفَرَّقْتَ بَیْنی وَبَیْنَ أَحِبَّائِکَ وَأَوْلِیائِکَ، فَهَبْنی یا إِلهی وَسَیِّدی وَمَوْلایَ وَرَبی، صَبَرْتُ عَلی عَذابِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلی فِراقِکَ، وَهَبْنی صَبَرْتُ عَلی حَرِّ نارِکَ، فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلی کَرامَتِکَ، أَمْ کَیْفَ أَسْکُنُ فِی النَّارِ وَرَجائی عَفْوُکَ، فَبِعِزَّتِکَ یا سَیِّدی وَمَوْلایَ، أُقْسِمُ صادِقاً، لَئِنْ تَرَکْتَنی ناطِقاً، لَأَضِجَّنَّ إِلَیْکَ بَیْنَ أَهْلِها ضَجیجَ الْآمِلینَ، وَلَأَصْرُخَنَّ إِلَیْکَ صُراخَ الْمُسْتَصْرِخینَ، وَلَابْکِیَنَّ عَلَیْکَ بُکاءَ الْفاقِدینَ، وَلَأُنادِیَنَّکَ أَیْنَ کُنْتَ یا وَلِیَّ الْمُؤْمِنینَ، یا غایَةَ آمالِ الْعارِفینَ، یا غِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، یا حَبیبَ قُلُوبِ الصَّادِقینَ، وَیا إِلهَ الْعالَمینَ، أَفَتُراکَ سُبْحانَکَ یا إِلهی وَبِحَمْدِکَ، تَسْمَعُ فیها صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ فیها بِمُخالَفَتِهِ، وَذاقَ طَعْمَ عَذابِها

ص: 308

بِمَعْصِیَتِهِ، وَحُبِسَ بَیْنَ أَطْباقِها بِجُرْمِهِ وَجَریرَتِهِ، وَهُوَ یَضِجُّ إِلَیْکَ ضَجیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ، وَیُنادیکَ بِلِسانِ أَهْلِ تَوْحیدِکَ، وَیَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِرُبُوبِیَّتِکَ، یا مَوْلایَ فَکَیْفَ یَبْقی فِی الْعَذابِ، وَهُوَ یَرْجُو ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِکَ، أَمْ کَیْفَ تُؤْلِمُهُ النَّارُ وَهُوَ یَأْمُلُ فَضْلَکَ وَرَحْمَتَکَ، أَمْ کَیْفَ یُحْرِقُهُ لَهیبُها وَأَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَتَری مَکانَه، أَمْ کَیْفَ یَشْتَمِلُ عَلَیْهِ زَفیرُها وَأَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ، أَمْ کَیْفَ یَتَقَلْقَلُ بَیْنَ أَطْباقِها وَأَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ، أَمْ کَیْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِیَتُها وَهُوَ یُنادیکَ یا رَبَّهُ، أَمْ کَیْفَ یَرْجُو فَضْلَکَ فی عِتْقِهِ مِنْهافَتَتْرُکُهُ فیها، هَیْهاتَ ما ذلِکَ الظَّنُّ بِکَ، وَلَا الْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِکَ، وَلا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدینَ مِنْ بِرِّکَ وَإِحْسانِکَ، فَبِالْیَقینِ أَقْطَعُ لَوْلا ما حَکَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذیبِ جاحِدیکَ، وَقَضَیْتَ بِهِ مِنْ إِخْلادِ مُعانِدیکَ، لَجَعَلْتَ النَّارَ کُلَّها بَرْداً وَسَلاماً، وَما کانَتْ لِأَحَدٍ فیها مَقَرّاً وَلا مُقاماً، لکِنَّکَ تَقَدَّسَتْ أَسْماؤُکَ، أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَها مِنَ الْکافِرینَ، مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ أَجْمَعینَ، وَأَنْ تُخَلِّدَ فیهَا الْمُعانِدینَ، وَأَنْتَ جَلَّ ثَناؤُکَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً، وَتَطَوَّلْتَ بِالْإِنْعامِ مُتَکَرِّماً: أَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لا یَسْتَوُونَ. إِلهی وَسَیِّدی، فَأَسْأَلُکَ بِالْقُدْرَةِ الَّتی قَدَّرْتَها، وَبِالْقَضِیَّةِ الَّتی حَتَمْتَها وَحَکَمْتَها، وَغَلَبْتَ مَنْ عَلَیْهِ أَجْرَیْتَها، أَنْ تَهَبَ لی فی هذِهِ اللَّیْلَةِ وَفی هذِهِ السَّاعَةِ، کُلَّ جُرْمٍ أَجْرَمْتُهُ، وَکُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ، وَکُلَّ قَبیحٍ أَسْرَرْتُهُ، وَکُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ، کَتَمْتُهُ أَوْ أَعْلَنْتُهُ، أَخْفَیْتُهُ أَوْ أَظْهَرْتُهُ، وَکُلَّ سَیِّئَةٍ أَمَرْتَ بِإِثْباتِهَا الْکِرامَ الْکاتِبینَ، الَّذینَ وَکَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما یَکُونُ مِنی، وَجَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَیَّ مَعَ جَوارِحی، وَکُنْتَ أَنْتَ الرَّقیبَ عَلَیَّ مِنْ وَرائِهِمْ، وَالشَّاهِدَ لِما خَفِیَ عَنْهُمْ، وَبِرَحْمَتِکَ أَخْفَیْتَهُ، وَبِفَضْلِکَ سَتَرْتَهُ،

ص: 309

وَأَنْ تُوَفِّرَ حَظی مِنْ کُلِّ خَیْرٍ اَنْزَلتَهُ (تُنْزِلُهُ)، أَوْ إِحْسانٍ فَضَّلْتَهُ (تُفْضِلُهُ)، أَوْ بِرٍّ نَشَرتَهُ (تَنْشُرُهُ)، أَوْ رِزْقٍ بَسَطتَهُ (تَبْسُطُهُ)، أَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ، أَوْ خَطَأٍ تَسْتُرُهُ. یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ، یا إِلهی وَسَیِّدی وَمَوْلایَ وَمالِکَ رِقی، یا مَنْ بِیَدِهِ ناصِیَتی، یا عَلیماً بِضُری وَمَسْکَنَتی، یا خَبیراً بِفَقْری وَفاقَتی، یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ، أَسْأَلُکَ بِحَقِّکَ وَقُدْسِکَ، وَأَعْظَمِ صِفاتِکَ وَأَسْمائِکَ، أَنْ تَجْعَلَ أَوْقاتی مِنَ اللَّیْلِ وَالنَّهارِ بِذِکْرِکَ مَعْمُورَةً، وَبِخِدْمَتِکَ مَوْصُولَةً، وَأَعْمالی عِنْدَکَ مَقْبُولَةً، حَتّی تَکُونَ أَعْمالی وَأَوْرادی کُلُّها وِرْداً واحِداً، وَحالی فی خِدْمَتِکَ سَرْمَداً، یا سَیِّدی یا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلی، یا مَنْ إِلَیْهِ شَکَوْتُ أَحْوالی، یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ، قَوِّ عَلی خِدْمَتِکَ جَوارِحی، وَاشْدُدْ عَلَی الْعَزیمَةِ جَوانِحی، وَهَبْ لِیَ الْجِدَّ فی خَشْیَتِکَ، وَالدَّوامَ فِی الْاتِّصالِ بِخِدْمَتِکَ، حَتَّی أَسْرَحَ إِلَیْکَ فی مَیادینِ السَّابِقینَ، وَأُسْرِعَ إِلَیْکَ فِی البارزینَ، وَأَشْتاقَ إِلی قُرْبِکَ فِی الْمُشْتاقینَ، وَأَدْنُوَ مِنْکَ دُنُوَّ الْمُخْلِصینَ، وَأَخافَکَ مَخافَةَ الْمُوقِنینَ، وَأَجْتَمِعَ فی جِوارِکَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ. اللَّهُمَّ وَمَنْ أَرادَنی بِسُوءٍ فَأَرِدْهُ، وَمَنْ کادَنی فَکِدْهُ، وَاجْعَلْنی مِنْ أَحْسَنِ عَبیدِکَ نَصیباً عِنْدَکَ، وَأَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْکَ، وَأَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَیْکَ، فَإِنَّهُ لا یُنالُ ذلِکَ إلّا بِفَضْلِکَ، وَجُدْ لی بِجُودِکَ، وَاعْطِفْ عَلَیَّ بِمَجْدِکَ، وَاحْفَظْنی بِرَحْمَتِکَ، وَاجْعَلْ لِسانی بِذِکْرِکَ لَهِجاً، وَقَلْبی بِحُبِّکَ مُتَیَّماً، وَمُنَّ عَلَیَّ بِحُسْنِ إِجابَتِکَ، وَأَقِلْنی عَثْرَتی، وَاغْفِرْ زَلَّتی، فَإِنَّکَ قَضَیْتَ عَلی عِبادِکَ بِعِبادَتِکَ، وَأَمَرْتَهُمْ بِدُعائِکَ، وَضَمِنْتَ لَهُمُ الْإِجابَةَ، فَإِلَیْکَ یا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهی، وَإِلَیْکَ یا رَبِّ مَدَدْتُ یَدی، فَبِعِزَّتِکَ اسْتَجِبْ لی دُعائی، وَبَلِّغْنی مُنایَ، وَلا تَقْطَعْ مِنْ

ص: 310

فَضْلِکَ رَجائی، وَاکْفِنی شَرَّ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ مِنْ أَعْدائی، یا سَریعَ الرِّضا، إِغْفِرْ لِمَنْ لایَمْلِکُ إلَّا الدُّعاءَ، فَإِنَّکَ فَعَّالٌ لِما تَشاءُ، یا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ، وَذِکْرُهُ شِفاءٌ، وَطاعَتُهُ غِنیً، إِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ مالِهِ الرَّجاءُ، وَسِلاحُهُ الْبُکاءُ، یا سابِغَ النِّعَمِ، یا دافِعَ النِّقَمِ، یا نُورَ الْمُسْتَوْحِشینَ فِی الظُّلَمِ، یا عالِماً لا یُعَلَّمُ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَافْعَلْ بی ما أَنْتَ أَهْلُهُ، وَصَلَّی اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ وَالْأَئِمَّةِ الْمَیامینِ مِنْ آلِهِ وَسَلَّمَ تَسْلیماً کَثیراً(1)».

فصل دوازدهم: برخی از دعاهای مختصر و جامع

اشاره

برخی از دعاهای مختصر و جامع که در هر حال و هر جا خواندن آنها مناسب است؛ مخصوصا در مشاهد مشرفه واوقات شریفه که مظان استجابت دعاست:

دعایی که بر حسب نقل مرحوم مجلسی، رسول خدا صلی الله علیه و آله آن را در شب پانزدهم شعبان میخواندند. و از عوالی اللئالی نقل شده که آن حضرت همیشه این دعا را میخواندند:

«اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَبَیْنَ مَعصِیتکَ، وَمِنْ طَاعَتِکَ مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ رضوانَک، وَمِنَ الْیَقِینِ مَا یَهُونُ عَلَیْنَا به مُصیباتِ الدُّنْیَا، اللَّهُمَّ اَمتِعنا بأسْمَاعِنا، وَأَبْصَارِنَا، وقُوَّتِنَا مَا أحْیَیْتَنَا، وَاجْعَلْهُ الوارثَ مِنَّا، وَاجْعَلْ ثَأرَنَا عَلَی مَنْ ظَلَمَنَا، وَانْصُرْنَا عَلَی مَنْ عَادَانَا، وَلاَ تَجْعَلْ مُصیبَتَنَا فِی دِینِنَا، وَلاَ تَجْعَلِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّنَا، وَلاَ مَبْلَغَ عِلْمِنَا، وَلاَ تُسَلِّطْ عَلَیْنَا مَنْ لاَ یَرْحَمُنَا

برحمتک یا ارحم الراحمین(2)».

دعای منسوب به حضرت مهدی علیه السلام:

ص: 311


1- .اقبال الاعمال، سید بن طاووس، ج3، ص331.
2- . زاد المعاد، ص 59، اعمال ایام البیض شعبان؛ مفاتیح الجنان، ص 167.

«اللَّهُمَّ ارْزُقْنا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ، وَبُعْدَ الْمَعْصِیَةِ، وَصِدْقَ النِیَّةِ، وَعِرْفانَ الْحُرْمَةِ، وَأَکْرِمْنا بِالْهُدی وَالْاسْتِقامَةِ، وَسَدِّدْ أَلْسِنَتَنا بِالصَّوابِ وَالْحِکْمَةِ، وَامْلَأْ قُلُوبَنا بِالْعِلْمِ وَالْمَعْرِفَةِ، وَطَهِرْبُطُونَنا مِنَ الْحَرامِ وَالشُّبْهَةِ، وَاکْفُفْ أَیْدِیَنا عَنِ الظُّلْمِ وَالسَّرِقَةِ، وَاغْضُضْ أَبْصارَنا عَنِ الْفُجُورِ وَالْخِیانَةِ، وَاسْدُدْ أَسْماعَنا عَنِ اللَّغْوِ وَالْغِیبَةِ، وَتَفَضَّلْ عَلی عُلَمائِنا بِالزُّهْدِ وَالنَّصِیحَةِ، وَعَلَی الْمُتَعَلِمِینَ بِالْجُهْدِ وَالرَّغْبَةِ، وَعَلَی الْمُسْتَمِعِینَ بِالْاتِباعِ وَالْمَوْعِظَةِ، وَعَلی مَرْضَی الْمُسْلِمِینَ بِالشِفاءِ وَالرَّاحَةِ، وَعَلی مَوْتاهُمْ بِالرَّأْفَةِ وَالرَّحْمَةِ، وَعَلی مَشایِخِنا بِالْوَقارِ وَالسَّکِینَةِ، وَعَلَی الشَّبابِ بِالْإِنابَةِ وَالتَّوْبَةِ، وَعَلَی النِساءِ بِالْحَیاءِ وَالْعِفَّةِ، وَعَلَی الْأَغْنِیاءِ بِالتَّواضُعِ وَالسَّعَةِ، وَعَلَی الْفُقَراءِ بِالصَّبْرِ وَالْقَناعَةِ، وَعَلَی الْغُزاةِ بِالنَّصْرِ وَالْغَلَبَةِ، وَعَلَی الأُسَراءِ بِالْخَلاصِ وَالرَّاحَةِ، وَعَلَی الْأُمَراءِ بِالْعَدْلِ وَالشَّفَقَةِ، وَعَلَی الرَّعِیَّةِ بِالْإِنْصافِ وَحُسْنِ السِیرَةِ، وَبارِکْ لِلْحُجَّاجِ وَالزُّوَّارِ فِی الزَّادِ وَالنَّفَقَةِ، وَاقْضِ ما أَوْجَبْتَ عَلَیْهِمْ مِنَ الْحَجِّ وَالْعُمْرَةِ، بِفَضْلِکَ وَرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ(1)».

3 دعایی که در مصباح کفعمی از حضرت امام صادق علیه السلام به عنوان تعقیب نمازها نقل شده است، ولی خواندن آن در هر حال مناسب است:

«اَللّ هُمَّ صَل عَلی مُحَمد و آلِ محمد، اَللّ هُمَّ اِنّی أسْأَلُکَ مِنْ کُلِّ خَیْر اَحاطَ بِهِ عِلْمُکَ وَاَعُوذُ بِکَ مِنْ کُلِّ شَرٍّ اَحاطَ بِهِ عِلْمُکَ اَللّ هُمَّ اِنّی أسْأَلُکَ عافِیَتَکَ فی اُمُوری کُلِّها وأعوذُ بک من خزی الدنیا وعذابِ الآخرةِ وأعوُذُ بِوَجْهِکَ الْکَریمِ وَعِزَّتِکَ الَّتی لا تُرامُ وَقُدْرَتِکَ الَّتی لا یَمْتَنِعُ مِنْها شَیْءٌ مِنْ شَرِّ

ص: 312


1- . مفاتیح الجنان.

الدُّنْیا وَالآخِرَةِ وَمِنْ شَرِّ الأوْجاعِ کُلِّها ومن شرِّ کلِّ دابة أنت آخذٌ بناصیتها انّ ربّی علی صراط مستقیم وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلاّ بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظیمِ. تَوَّکَلْتُ عَلَی الْحَیِّ الَّذی لا یَمُوتُ وَالْحَمْدُ للهِ الَّذی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلْکِ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ وَکَبِّرْهُ تَکْبیراً»(1).

-4 دعایی که شیخ طوسی ; در مصباح المتهجد نقل کرده و فرموده: مستحب است در شب جمعه و روز جمعه و شب عرفه و روز عرفه خوانده شود:

«اللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّأَ وَتَهَیّأ وَأَعَدَّ وَاسْتَعَدَّ لِوِفَاَدَةٍ إِلی مَخْلُوقٍ رَجَاءَ رِفْدِهِ وَطَلَبَ نائِلِهِ وَجائِزَتِهِ، فَإِلَیْکَ یارَبِّ تَعْبِیَتِی وَاسْتِعْدادِی رَجاءَ عَفْوِکَ وَطَلَبَ نائِلِکَ وَجائِزَتِکَ، فَلا تُخَیِّبْ دُعائِی یامَنْ لایَخِیبُ عَلَیْهِ سائِلٌ وَلایَنْقُصُهُ نائِلٌ، فَإنِّی لَمْ آتِکَ ثِقَةً بِعَمَلٍ صالِحٍ عَمِلْتُهُ وَلا لَوَفادَةِ مَخْلُوقٍ رَجَوْتَهُ؛ أَتَیْتُکَ مُقِرّا عَلی نَفْسِی بِالاِسائَةِ وَالظُّلْمِ مُعْتَرِفَا بِأَنْ لا حُجَّةَ لِی وَلاعُذْرَ أَتَیْتُکَ أَرْجُو عَظِیمَ عَفْوِک َ الَّذِی عَفَوْتَ بِهِ عَنِ الخاطِئِینَ (الذی علوت به علی الخطائین). فَلَمْ یَمْنَعْکَ طُولُ عُکُوِفِهمْ عَلی عَظِیمِ الجُرْمِ أَنْ عُدْتَ عَلَیْهِمْ بِالرَّحْمَةِ، فَیامَنْ رَحْمَتُهُ وَاسِعَةٌ وَعَفْوُهُ عَظِیمٌ، یاعَظِیمُ یاعَظِیمُ یاعَظِیمُ، لایَرُدُّ غَضَبَکَ إِلاّ حِلْمُکَ وَلا یُنْجِی مِنْ سَخَطِکَ إِلاّ التَّضَرُّعُ إِلَیْکَ، فَهَبْ لی یاإِلهِی فَرَجاً بِالْقُدْرَةِ الَّتِی تُحْیِی بِها مَیْتَ البِلادِ، وَلاتُهلِکْنِی غَمّا حَتّی تَسْتَجِیبَ لِی وَتُعَرِّفَنِی الاِجابَةَ فی دُعائِی، وَأَذِقْنِی طَعْمَ العافِیَةِ إِلی مُنْتَهی أَجَلِی، وَلاتُشْمِتْ بِی عَدُوِّی، وَلا تُسَلِّطَهُ عَلَیَّ، وَلاتُمَکِّنْهُ مِنْ عُنُقِی. اللّهُمَّ إِنْ وَضَعْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَرْفَعُنِی وَإِنْ رَفَعْتَنِی

ص: 313


1- . مصباح کفعمی، فصل 5، ص 19.

فَمَنْ ذَا الَّذِی یَضَعُنِی وَإِنْ أَهْلَکْتَنِی فَمَنْ ذَا الَّذِی یَعْرِضُ لَکَ فِی عَبْدِکَ أَوْ یَسْأَلُکَ عَنْ أَمْرِهِ وَقَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَیْسَ فِی حُکْمِکَ ظُلْمٌ وَلا فِی نَقِمَتِکَ عَجَلَةٌ، وَإِنَّما یَعْجَلُ مَنْ یَخافُ الفَوْتَ، وَإِنِّما یَحْتاجُ إِلی الظُّلْمِ الضَّعِیفُ، وَقَدْ تَعالَیْتَ یاإِلهِی عَنْ ذلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً. اللّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ فَأَعِذْنِی وَأَسْتَجِیرُ بِکَ فَأَجِرْنِی، وَأَسْتْرْزِقُکَ فَارْزُقْنِی، وَأَتَوَکَّلُ عَلَیْکَ فَاکْفِنِی، وَأَسْتَنْصِرُکَ عَلی عَدُوِّکَ (عَدُوِّی) فَانْصُرْنِی، وَأَسْتَعِینُ بِکَ فَأَعِنِّی، وَأَسْتَغْفِرُکَ یاإِلهِی فَاغْفِرْ لِی آمِینَ آمِینَ آمِینَ(1)».

ص: 314


1- . مصباح المتهجد، ص 269.

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109