اتحاد و انسجام

مشخصات کتاب

نوان و نام پدیدآور : اتحاد و انسجام/ نویسنده موسسه امام هادی علیه السلام.

مشخصات نشر : قم: موسسه پیام امام هادی (ع)، 1386.

مشخصات ظاهری : [630] ص.: مصور، عکس.

شابک : 55000 ریال : 964-8837-08-2

وضعیت فهرست نویسی : فاپا (برون سپاری)

یادداشت : کتاب حاضر به مناسبت سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی منتشر شده است.

یادداشت : عنوان دیگر: اتحاد و انسجام (بمناسبت سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی).

یادداشت : کتابنامه: ص. [607] - 618؛ همچنین به صورت زیرنویس.

عنوان دیگر : اتحاد و انسجام (بمناسبت سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی).

موضوع : وحدت اسلامی

شناسه افزوده : موسسه امام هادی (ع)

رده بندی کنگره : BP233/5 الف/23 1386

رده بندی دیویی : 297/482

شماره کتابشناسی ملی : 1191183

ص :1

مقدمه

ص :2

ص :3

مقدمه:

«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا» (آل عمران: 103)

همگی به ریسمان خدا - قرآن و اسلام و هر گونه وسیله وحدت - چنگ زنید و پراکنده نشوید

«وَلا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ البَیِّناتُ وَأُولٰئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» (آل عمران: 105)

همچون کسانی نباشید که پس از آنکه دلایل آشکار برایشان آمد پراکنده شدند و با هم اختلاف کردند؛ آنان عذابی سهمگین دارند.

نهج البلاغة: إنَّ الشَّیطانَ یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ، وَیُرِیدُ أنْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً، وَیُعْطِیَکُمْ بِالجَماعَةِ الفُرْقَةَ. فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغاتِهِ وَنَفَثاتِهِ. وَاقْبَلُوا النَّصِیحَةَ مِمَّنْ أهْداها إلَیْکُمْ، وَاعْقِلُوها عَلیٰ أَنْفُسِکُمْ. (نهج البلاغة، ج 1، ص 235)

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: همانا شیطان راه های خود (راه های انحراف) را بر شما هموار می کند، و می خواهد گره های محکم دین شما را یکی پس از دیگری بگشاید، و به جای پیوستگی شما را پراکنده سازد. پس، از وسوسه ها و دمدمه های افسونگر او روی برتابید، و نصیحت آن کس را که خیرخواه شما است قبول کنید، و آن را با جان و دل بپذیرید.

ص:4

رهبر معظم انقلاب اسلامی مدّ ظلّه العالی سال 1386 هجری شمسی راسال «اتّحاد ملّی و انسجام اسلامی» نام نهادند.

این نام گذاریِ حکیمانه، درست در زمانی بود که استکبار جهانی تمام تلاش و کوشش خود را در دو جهت به کار می بُرد:

1. ایجاد اختلاف داخلی در کشور؛ 2. ایجاد اختلاف بین کشورهای اسلامی، تا بتواند با این حرکت در کشورهای اسلامی خصوصاً ایران به اهداف شیطانی خود برسد.

مؤسسۀ امام هادی علیه السلام کتاب حاضر را در جهت خنثی کردن این هدف شیطانی و تقویت اتّحاد و انسجام ، تقدیم می کند.

ص:5

مقدمه چاپ دوم

با انتشار کتاب اتّحاد و انسجام در سال 86 و یاد کرد نام صد نفر از علمای شیعه و سنی بعنوان منادیان وحدت و کارهای ارزشمند ایشان برای ایجاد و حدت و یکپارچگی امت اسلامی و جلوگیری از تفرقه، جمع قابل توجهی از این سبک نگارش استقبال نمودند، زیرا با ذکر نام و روش وحدت آفرین و دشمن شکن این بزرگان بر عموم روشن شد که مسئله اتّحاد و انسجام مسلمین یک مسئله سیاسی و فصلی و مقطعی نیست بلکه یک مسئله بنیادی است که از صدر اسلام با وجود اختلاف در مذهب، اتّحاد در امّت اسلامی ویکپارچگی مسلمین در مقابل کفار و دشمنان قرآن و اسلام مورد توجه عالمان دین دوست و خدا محور بوده است. حتی دانشمندانی که در میدان قلم و نگارش یا در احتجاج و مناظره کلام های تندی داشتند در حفظ مملکت اسلامی و ملت اسلام هشیاری خود را حفظ کرده و همه با هم در مقابل کفر ایستادگی می کردند.

کتاب حاضر نشان می دهد که برای اعتلای اسلام و قرآن در مقابل کفر جهانی به حکم قرآن و سنت و روش عالمان آگاه فریقین جز اتحاد و همبستگی راهی نیست به ویژه در این عصر که دشمن ستمگر با تمام توان به میدان آمده و دسیسه های گوناگون و فراوانی را برای مبارزه با اسلام و مسلمانان بکار می گیرد.

از نوشته آیات شیطانی، کاریکاتورهای موهن، فیلمهای جهت دار و آتش زدن قرآن گرفته تا اختلاف افکنی میان مسلمانان و هجوم به سرزمینهای اسلامی و برنامه های تقطیع و تفکیک کشورهای اسلامی.

رهبر معظم انقلاب دربیان این ضرورت چنین می فرمایند: اصرار ما برای تحقق وحدت که از روز اول پیروزی انقلاب نیز این اصرار را داشتیم، بر اساس یک باور اعتقادی و ایدئولوژیکی و استراتژیکی است لذا همواره طرفدار وحدت بوده ایم و هستیم و خواهیم بود (1).

اکنون که چاپ دوّم کتاب به محضر شما عزیزان تقدیم می شود برخود لازم می دانیم از همه کسانی که در این زمینه ما را یاری کردند به خصوص ریاست محترم مجلس شورای اسلامی جناب آقای دکتر لاریجانی و نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در امور اهل سنت استان سیستان و بلوچستان تشکر کرده و توفیق خدمتگزاری بیشتر برای آنها آرزومندیم.

مؤسسه امام هادی علیه السلام

ص:6


1- (1) . گزیده از سخنرانی معظم له درتاریخ 1360/10/17 همین کتاب ص 58.

سخن مؤسسه

اشاره

بعضی از مسائل بسیار بدیهی و روشن است بگونه ای که هر انسانی با اندک تأمّل به حُسن یا قُبح آن اقرار می کند.

حُسن اتّحاد، همبستگی، انسجام، انظباط و هماهنگ کردن نیرو برای رسیدن به هدف از جملۀ این بدیهیّات می باشد، همان گونه که قُبح و ضَرر اختلاف و تشطّط و دسته دسته شدن و نابسامانی و بی انضباطی از بدیهیّات بشمار می آید.

برای حُسن اتّحاد و انسجام یا قُبح اختلاف و نابسامانی از دلیل عقل، وحی، کتب آسمانی و گفته حُکما و دانشمندان استفاده کردن، آفتاب را دلیل آفتاب آوردن است.

در این مسئله شکی نیست که اگر مسلمین متحّد شوند باعث سر بلندی و عزّت ایشان است و همه ملاحظه خواهند کرد که «جَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَیٰ وَکَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا» (1)محقَق شده و مسلمانان عزّت مند وارث زمین خواهند شد.

سخن این است که آیا این وحدت و انسجام بین فرق اسلامی ممکن است؟

در میان شخصّیت های اسلامی اعم از شیعه و سنی پیرامون این مسئله دو نظریۀ منفی و مثبت وجود دارد.

صاحبان نظریۀ منفی معتقدند که نقطۀ مشترکی میان شیعه و سنی وجود ندارد، همه چیزِ این دو مذهب در تمام ابعاد با همدیگر فرق می کند بنابراین هیچ امکان و دلیلی برای وحدت به چشم نمی خورد.

ضعف این نظریه آشکار است زیرا علاوه بر اشتراک در مسائل اصیل اعتقادی چون مبدأ،

ص:7


1- (1) . «قرار داد سخن آنان را که کفر ورزیدند پایین و فرودین و سخن و آئین خدا را برتر و پیروز» سوره توبه، آیه 40.

معاد و نبوّت، در فروع نیز اشتراک به مراتب بیش از افتراق است، و اگر در فروع دین به کتب فقهی فریقین در نماز، روزه، حجّ و... مراجعه شود شدّت اشتراک روشن می گردد.بنابراین ادّعای اوّل غیر علمی و غیر واقعی است.

صاحبان نظریۀ مثبت که از نظر چگونگی و کیفیّت آن با همدیگر فرق دارند؛ به چند گروه تقسیم می شوند:

گروه اول: اختلاف مذهب هیچ ربطی به وحدت خود جامعۀ مسلمین ندارد و هرکدام از این مذاهب می توانند اصول و فروع خود را حفظ کنند و در عین حفظ اصول و فروع مذهب خویش، با پیروان مذاهب دیگر در مشترکاتی چون توحید، نبوّت، کتاب اللّٰه، کعبه، اهل بیت علیهم السلام و... متّحد شوند.

گروه دوّم: معتقدند ضمن صیانت از هویّت مذهبی خویش، به نقاط مشترک فقهی میان مذاهب همّت گماشته شود. در این راستا گامهای مبارکی هم برداشته شده مانند اقدام مرحوم شیخ طوسی صاحب کتاب ارزشمند خلاف و مرحوم علّامه حلّی صاحب کتاب تذکره.

گروه سوم: که به احتمال قوی طلایه دار آن امام موسی صدر می باشد، ضمن احترام به صاحبان و پیروان نظریه های قبل، آنها را لازم و ناکافی دانسته است، فلذا نظریۀ وحدت فقهی را مطرح می نماید، امام موسی صدر پیرامون این موضوع می گوید:

«برج اسلامی که در پایه و اساس واحد است و امّت اسلامی که در عقیده، کتاب، مبدأ، معاد و منتهی یکی است، نیاز به این دارد که در جزئیات هم یکی باشد». او ضمن مصاحبه ای با مجلّۀ «المصوّر» چاپ قاهره در جواب خبرنگار پیرامون وحدت بین مذاهب چنین گفت:

«... این موضوع بعد از دستیابی به وحدت فقهی امکان پذیر است و تنها با گفتگوی خالی و مذاکرۀ سوری رهبران مذاهب، به دست نمی آید، چون مذاهب گوناگون در عمق جانِ پیروان خویش شکل گرفته است...». (1)خلاصه آنکه امکان رسیدن به اتّحاد، مسلّم است و مشترکات اعتقادی و فقهی سرمایه آن می باشد.

ص:8


1- (1) . طلایه داران تقریب (5)، امام موسی صدر سروش وحدت، ص 106.

این توصیه ها باید مورد توجه باشد:

برای حفظ نیروها باید کوشش کنیم تا در دام دشمنان اسلام گرفتار نشویم و آلت دست آنان قرار نگیریم. مبادا سرمایۀ مادّی و معنوی خود را در راه پیاده کردن اهداف دشمنان و ایجاد جنگ داخلی به کار بریم. در این زمینه رهبر معظم انقلاب می فرمایند:

«پولهای نفت امروز مصرف می شود برای کتاب نوشتن ضدّ شیعه، دلارهای آمریکایی مصرف می شود برای ردّ تشیع و به زبان عربی و زبان اردو ترجمه می شود یا نوشته می شود. اینها دستهای شیطانند. اینها انسانهای سالمی نیستند که این چیزها را می نویسند، هر جا باشند همین جورند. ما می گوییم امروز آتش افروزی نباید کرد. هر کسی عقیدۀ خودش را باید داشته باشد. هر کسی عقیدۀ خودش را اثبات هم بکند.

ما نمی گوییم وقتی گویندگان از مذاهب مختلف اسلامی بر منابر خود شان قرار می گیرند استدلال نکنند و عقیدۀ خود شان را اثبات نکنند. البته بکنند.

اما اثبات عقیده بحثی است و دشمنی کردن با طرف مقابل و هم صدا شدن با استکبار جهانی و نیروها را مصرف جنگ داخلی کردن بین مسلمین، بحث دیگری است». (1)گاهی برخورد با ستون پنجم که در حقیقت دست دشمن است و با حرکاتش دوستان را به جان هم می اندازد لازم است. مقام معظم رهبری چنین می گویند:

«علمای اسلام باید مراقب مذاهب جعلی و دلارهای نفتی که برای ایجاد تفرقه به کار می روند، باشند و دستهای پلید و مزدوری را که برای از هم گسستن و پاره کردن عروة الوثقی بین مسلمین تلاش می کنند، شناسایی و با آنان برخورد کنند.

زیرا این برخورد لازمۀ علاقه به وحدت اسلامی است». (2)

ص:9


1- (1) . تقریب بین مذاهب اسلامی، ویژه نامۀ چهارمین کنفرانس وحدت اسلامی، ص 79 و 91..
2- (2) . همان، ص 91..

رهبر انقلاب ایجاد تفرقه و تحریک عواطف مذهبی که موجب اختلاف شود را در بین مسلمین حرام دانسته و می فرمایند:

«تحریک عواطف مذهبی و فراهم کردن زمینۀ اختلاف، گناه است و کسانی که این کار را انجام دهند در واقع به برآورده شدن هدف سازمانهای جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی کمک کرده اند و در پیشگاه الهی نیز به شدّت مؤاخذه خواهند شد». (1)و همچنین تأکید می کنند:

«امروز سیاست های غلطِ مبتنی بر ملیّت (2) و امثال آن، یکی از مهمترین عوامل اختلاف مسلمین می باشد». (3)معظم له تشدید اختلافات قومی و فرقه ای را دام خطرناک دشمن دانسته و می فرمایند:

«امروز دنیای اسلام مجروح است و مفسدانی که با همۀ مسلمانان و با اصل امّت اسلامی دشمنند، با تشدید اختلافات قومی و فرقه ای نظیر، «شیعه و سنی»، «عرب و عجم» درصددند بخشهای مختلف جهان اسلام را مقابل یکدیگر قرار دهند و متأسّفانه برخی در این دام خطرناک می افتند. اسلام عزیز به عنوان نسخۀ منحصر به فردِ «صلاح و سعادت ملّتها» در اختیار امّت اسلامی است و دلهای آماده مسلمانان، لبریز محبّت و عشق به پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است. بنابراین جهان اسلام می تواند با اتّحاد حول وجود پر برکت نبی مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ، هوشمندانه با دشمنان خدا مقابله کند و راه سعادت و پیشرفت و تعالی را بپیماید». (4)

ص:10


1- (1) . دیدار معظم له با کارگزاران حج، 23 آبان ماه 1386..
2- (2) . لازم به ذکر است که مراد از «ملیّت» در این کلام، ناسیونالیسم و افراط در ملّی گرایی است، نه وحدت و انسجام اقوام و طوایف..
3- (3) . تقریب بین مذاهب اسلامی، ویژه نامۀ چهارمین کنفرانس وحدت اسلامی، ص 79..
4- (4) . روزنامۀ کیهان، 21 مرداد ماه 1386، دیدار معظم له با مردم و مسئولان نظام، در سالروز مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم ..

چند تذکر لازم

1. شخصیّت هایی را که در کتاب نام برده ایم بعنوان نمونۀ آشکار بوده، و بطور قطع بزرگان دیگری نیز بوده و هستند که در میدان اتّحاد و تقریب فعّالیّت های چشمگیری کرده اند.

2. نامبردگان از اقشار مختلف مسلمین و ملیّت های گوناگون بوده و در رتبۀ علمی، سیاسی و اجتماعی یکسان نیستند.

3. ذکر نام آنها، به معنای تأیید و تصدیق همۀ گفتار و نوشتار و کردارشان نمی باشد، بطور قطع در زمینه های اعتقادی، سیاسی و اجرایی اختلاف نظر دارند، اما در عین حال همه مؤیّد لزوم اتّحاد، انسجام، قدرت و عزّت مسلمین می باشند و اختلاف و تفرقه را از عوامل خذلان و شکست اسلام و مسلمین می دانند.

4. بخشی از کتاب پیرامون روایات وارده در اتّحاد و انسجام مسلمین است که علمای شیعه و سنّی در کتب خود آورده اند.

5 . اخیراً کتابهایی در زمینۀ روایات و آداب مشترک شیعه و سنّی نوشته شده است که امید است ادامه پیدا کند و مبانی و مسائل مشترک را چشمگیرتر نماید.

مؤسسۀ امام هادی علیه السلام

ص:11

ص:12

بخش اول:

اشاره

الف) پیام نوروزی رهبر معظم انقلاب

ب) گزیده سخنان حضرت امام رحمه الله دربارۀ وحدت اسلامی

ج) اتّحاد ملی و انسجام اسلامی در کلام مقام معظم رهبری

ص:13

ص:14

پیام نوروزی(متن کامل بیانات مقام معظّم رهبری حضرت آیت اللّٰه العظمی خامنه ای مدظلّه العالی در اولین روز سال اتّحاد ملّی و انسجام اسلامی (86)

اشاره

بسم اللّٰه الرحمن الرحیم

یا مقلّب القلوب و الأبصار یا مدبر اللّیل والنهار یا محوّل الحول والأحوال حوّل حالنا إلی أحسن الحال. اللّهمّ صلّ علی علیّ بن موسی الرّضا المرتضی الإمام التقیّ النقیّ.

عید نوروز و فرا رسیدن سال نو شمسی را به همۀ هم میهنان عزیزمان تبریک عرض می کنم، همچنین به همۀ ایرانیان در سراسر عالم و در هر جای دنیا زندگی می کنند و نیز به همۀ ملّت هایی که نوروز را گرامی می دارند بطور خاص تبریک عرض می کنم، به خانواده های معظّم شهیدان عزیزمان و به جانبازان و خانواده های آنها و به همۀ ایثارگران و فعّالان عرصۀ حیات ملّت ایران.

عید نوروز سر آغاز طراوت طبیعت و جوان شدن جهان است. تازه شدن فضای زندگی طبیعی انسان. و چه نیکوست که همراه با طراوت جهان، جان و دل انسان هم طراوت پیدا کند.

طراوت جان و دل با ذکر خدا، با درخواست کمک از پروردگار، با رویاندن نهال خیرخواهی و نیک خواهی برای همۀ برادران و خواهرانمان و برای همۀ بشریّت. رسم نوروز در درون خود زیبایی های زیادی را دارد. علاوه براینکه در هر نقطه، ایرانیان این لحظۀ تحویل را با نام خدا و با درخواست تحوّل اساسی در زندگی خود آغاز می کنند. یکی از

ص:15

زیباترین رسمهای موجود در عید نوروز، رسم دید و بازدید و صلۀ ارحام و مستحکم کردن روابط و پیوندهای عاطفی میان افراد جامعه است.

این را اگر مقایسه کنیم با بعضی از جشن های ملّی ملّتهای دیگر که همراه با کارهای غیر اخلاقی و به دور از این ارتباطات عاطفی است، آن وقت در می یابیم که جشن ملّی ما ایرانیان با آغاز سال نو علاوه بر تقارن با بهار طبیعت که یک امتیازی است، چه خصوصیّات نجیبانه و مهربانانه ای در خود دارد. شادی دلها، لبخند و تبریک و خوش آمدگویی به یکدیگر و پی گرفتن روابط انسانی و نو کردن محیط زندگی، از رسوم بسیار خوب و مطلوبی است که ایرانیان از گذشته تا امروز به آن پایبند بوده اند و اینها همه مورد تأیید آیین مقدّس اسلام و شرع اسلامی است.

نگاهی به سال 85 داریم که منقضی می شود و نگاهی به سال 86 که از این لحظات آغاز می شود.

سال 85 متبرّک بود به نام مبارک پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و از آغاز تا انجام آن مشحون از ذکر آن بزرگوار و تلاش برای معرفت بیشتر نسبت به پیامبر گرامی و خصوصیّات زندگی آن بزرگوار و حالات و درسها و آموزه های آن پیامبر عظیم الشأن. البته جا برای معرفت پیامبر بسیار باز و گسترده است و همۀ سالهای ما در واقع سال پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم است.

سال 85 مثل همۀ سالهای دیگر و مثل همۀ زندگی انسان، از حوادث گوناگون، از تلخی ها و شیرینی ها، از شادی ها و غم ها آکنده بود. همۀ زندگی هم اینجور است. اما در یک نگاهِ جمع بندی شده من می توانم با اطمینان این را به ملّت عزیزمان عرض کنم که در سال 85 موفّقیت های ملّت ایران بیش از تلخی ها و ناکامی ها بود، پیشرفتهای ما بیش از توقّف ها و سکونهای ما بود، شادیهای حوادث بیش از تلخی ها بود. در عرصۀ داخلی تلاش های متراکم برای پیشرفت کشور در همه جا دیده شد. تصمیم های بجا و خوب از سوی مسئولان و تحرّک عمومی، در این زمینه ها تحرّک مطلوبی بود؛ در سخنرانی انشاءاللّٰه در این زمینه توضیحات بیشتری را عرض خواهم کرد به ملّت عزیز.

در عرصۀ بین المللی و سیاسی جهانی هم پیشرفت های نظام جمهوری اسلامی ایران، پیشرفت های چشمگیری بود، ملّت ما و کشور ما به برکت نظام جمهوری اسلامی در دنیا

ص:16

سرافراز شد. ابّهت ملّی ما و نگاه مهربانانۀ مردم ما نسبت به ملّتهای جهان و ملّتهای مسلمان در همه حوادث آشکار شد، عزم راسخ ملّی ما در زمینه های علمی در تحّرک اقتصادی برای دیگران تا حدود بسیاری روشن شد، و ما در مسائل داخلی و مسائل خارجی بحمداللّٰه پیشرفت های زیادی داشتیم.

در سال 86 ادامۀ حرکت ملّی ما باید یک ادامه متناسب با نیازهای ملّت ما باشد. این یک حقیقتی است که ملّت ایران بر اثر تسلّط قدرت های طاغوتی و قدرتهای فاسد و دولتهای وابسته یا بی کفایت، در طول دهها سال شاید نزدیک به 200 سال، ملّت ما دچار عقب ماندگی های زیادی در عرصه های گوناگون بوده است.

امروز که ملّت ایران به برکت اسلام و نظام جمهوری اسلامی به خودآگاهی و اعتماد به نفس دست یافته است، باید ما این فاصله های طولانی را با سرعت طی کنیم. ما فاصله های بسیار زیادی با آنچه که شأن ایرانِ سربلند و پر افتخار است داریم، این فاصله ها جز با همّت بلند، جز با امید بی پایان و جز با تلاش همه جانبۀ ملّی میّسر نخواهد شد.

ملّت ما هدف روشنی دارد؛ هدف بزرگ ملّی ما استقلال ملّی، عزّت ملّی و رفاه عمومی ملّت است. همۀ اینها به برکت اسلام و ایمان اسلامی تحقّق یافتنی است. ما این را تجربه کردیم (و) دریافتیم. ملّت ما ظرفیت بسیار زیادی برای پیمودن راههای دشوار به سوی آینده های محبوب و مطلوب دارد.

ظرفیت ملّی ما اگر بطور کامل و همه جانبه مورد استفاده قرار بگیرد، بدون تردید ملّت ایران خواهد توانست به همۀ امیدها و آرزوهای خود دست پیدا کند. تحرّک ملّت ایران به برکت اسلام آغاز شد و این بیداری و این امید و این اعتماد به نفس روز به روز تا به امروز بیشتر شد و ما هر سالی که نو می شود باید عزم خود را نو کنیم و پا را در میدانهای تازه تری بگذاریم.

بدیهی است که یک ملّت زنده با چالشها مواجه است و چالش ها لازمۀ زنده بودن است.

هر موجود زنده ای باید هزینۀ زنده بودن خود را بپردازد تا بتواند به اهداف خود دست پیدا کند. زنده بودن همراه باچالشها است، همراه با مانع هاست، از مانع ها باید عبور کرد؛ احیاناً

ص:17

همراه با دشمنی هاست، برای دشمنی ها باید تدبیر و اندیشۀ راسخ داشت، عزم قوی را باید دستمایۀ این حرکت کرد. ملّت ایران نیازمند این عزم ملّی است که تا امروز هم این عزم را نشان داده است و روز به روز باید پایه های این عزم مستحکم تر بشود.

با نگاه به حوادث جهانی و مسائل جهانی به روشنی درمی یابیم که دشمنان ملّت ایران درصدد آنند که با ملّت ایران از دو وسیله استفاده کنند و دشمنی خود را از دو راه با ملّت ایران به تحقّق برسانند.

آنچه که امروز در دنیا محسوس است این است که یکی ایجاد تفرقه در میان صفوف ملّت - از بین بردن یکپارچگی ملّت ایران و از دست ملّت ایران این نیروی عظیم وحدت را ربودن و آنها را به اختلافات داخلی سرگرم کردن - و دیگری ایجاد مشکلات اقتصادی و تلاش برای توقّف ملّت ایران در زمینه های گوناگون سازندگی کشور و رفاه عمومی خود.

این دو چیزی است که در نقشه های کوتاه مدّت و میان مدّتِ دشمنان ما به طور محسوس وجود دارد، اگر خود آنها هم بر زبان نیاورده بودند قابل حدس بود، ولی دشمنان ما خودشان هم به هر دو نکته اعتراف کردند.

در سال 86 هم در زمینۀ تلاش اقتصادی باید همه نیروها، نیروهای ملّی، نیروهای معتقد به آرمانهای بلند ملّت ایران، مسئولان کشور، جوانان پر نشاط دست بدست هم بدهند و تلاش کنند. میدان برای تلاش اقتصادی گسترده است بخصوص با ابلاغ سیاستهای اصل 44 قانون اساسی و آنچه که به مسئولان توصیه شد و به آنها تأکید شد و آنها هم عزم خودشان را نسبت به این قضیه ابراز کردند. میدان تلاش اقتصادی برای مردم گشوده است و راهها باز است.

مسئولان باید برای مردم تشریح کنند امکانهایی را که در اختیار مردم وجود دارد و خودشان هم باید تلاش کنند. کشور ما ظرفیت اقتصادی بسیار زیادی دارد و می توان برای بنای یک جامعۀ برخوردار از رفاه تلاش کرد و کار کرد.

مسالۀ دوّم مسالۀ اتّحاد عمومی مردم است. دشمنان با تبلیغات خود یا جنگ روانی خود

ص:18

با تلاش های موذیانۀ گوناگون خود، سعی می کنند بین ملّت ایران و صفوف ملّت ایران اختلاف بیاندازند، به بهانۀ قومیّت، به بهانۀ مذهب، به بهانۀ گرایشهای صنفی، وحدت کلمه ملّت را از بین ببرند.

علاوه بر این در سطح دنیای اسلام هم یک تلاش وسیع عمیقی از سوی دشمن محسوس است.

برای اینکه میان ملّت ایران و جوامع گوناگون مسلمان دیگر فاصله بیاندازند، اختلاف مذهبی را بزرگ کنند، جنگ شیعه و سنی در هر نقطه ای از دنیا که ممکن باشد بوجود بیاورند و عظمت ملّت و ابّهت ملّت ایران را در میان ملّتهای دیگر که روز به روز بحمداللّٰه تا امروز بیشتر شده است را از بین ببرند.

ملّت ما باید هوشیار باشد. تلاش برای سازندگی کشور و عمده تر از آن و مهمتر از آن، تلاش برای اتّحاد کلمه و یکپارچگی ملّی و اتّحاد امّت اسلامی.

عاقلانه، هوشیارانه، خردمندانه و مدبّرانه بایستی این اتّحاد را حفظ کرد و روزبه روز تقویت کرد. من به همین جهت اهمّیت می دهم به مسالۀ اتّحاد کلمۀ ملّتمان.

به نظر من امسال سال اتّحاد ملّی و انسجام اسلامی است

یعنی در درون ملّت ما اتّحاد کلمۀ همۀ آحاد ملّت و قومیّت های گوناگون و مذاهب گوناگون و اصناف گوناگون ملّی و در سطح بین المللی انسجام میان همه مسلمانان و روابط برادرانه میان آحاد امّت اسلامی از مذاهب گوناگون و وحدت کلمۀ آنها.

امروز عظمت اسلام هم، وابسته به استقلال ملّتها است و به عزم راسخ ملّتها است و ملّت مسلمان ایران در این راه تاکنون بحمداللّٰه پرچمدار بوده است و پرچمدار هم خواهد بود.

از خداوند متعال برای روح ملکوتی امام بزرگوارمان که این راه را به روی ما گشود طلب آمرزش و تعالی درجات می کنیم و امیدوارم ملّت ایران در این راه موفّق و مؤیّد باشند.

والسلام علیکم و رحمت اللّٰه و برکاته (1)

ص:19


1- (1) . پایگاه اطّلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری مدظله العالی..

ص:20

گزیدۀ جملات حضرت امام خمینی رحمه الله پیرامون وحدت ملّی و انسجام اسلامی

اشاره

از جملۀ عالمان بزرگی که ندای وحدت و بیدارگری مسلمانان جهان را سر داد، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران حضرت امام خمینی رحمه الله را می توان نام برد. نقش مصلحانۀ این شخصیّت عظیم آن چنان پُررنگ و پراهمیّت است که تبیین آن به گونۀ مستقل و مفصّل بسیار بجاست. ایشان همواره در سخنرانیها، پیامها، مصاحبه ها و دیدارهای عمومی و خصوصی خود با سران کشورهای اسلامی، مسألۀ وحدت و انسجام مسلمین جهان را، مسأله ای فراموش نشدنی ارزیابی می کردند و مصراً خواهان و پیگیر زمینه سازی برای این امر مهم بودند.

حضرت امام خمینی رحمه الله معتقد بودند استعمارگران از هر دستاویزی بهره می گیرند تا میان مسلمانان اختلاف انداخته و بتوانند در سایۀ اختلافات مسلمین، به حیات نامشروع خود ادامه بدهند. در نگاه آسمانی ایشان، اختلاف افکنی به بهانه های گوناگون - همچون: بهانۀ اختلافات جغرافیایی، نوع حاکمیّتهای سیاسی در هر نقطه از جهان اسلام، تنوّع زبانی مسلمانان، اختلاف های مرزی و سیاسی که برخی کشورهای مسلمان با یکدیگر دارند، نوع مذهب و نوع گرایش های فکری و دینی و تاریخی مسلمانان، نژاد و انواع بهانه های دیگر، با بزرگنمایی آن ها توسط استکبار جهانی، صهیونیست و حامیان و عوامل آن ها، - همواره زمینه ساز تفرقۀ مسلمانان بوده است.

ایشان، اختلافات مسلمانان به بهانۀ نوع مذهب را یکی از بدترین و مهلک ترین عوامل تفرقۀ مسلمانان میدانستند؛ به همین دلیل، پیوسته به وحدت شیعه و سنی سفارش

ص:21

می کردند. حضرت امام رحمه الله شخصیّتی نبودند که دیدگاه هایشان را در محدودۀ نظر و سخن زندانی کنند و گام های عملی برای وحدت شیعه و سنی جهت مقابله با صهیونیسم و حامیان و عاملان آن برندارند.

امام راحل رحمه الله از همان سال های نخست دهۀ چهل که قیام خود را آغاز نمودند، نه تنها بر همۀ بهانه هایی که ابزار تفرقۀ مسلمانان است، مُهر باطل زدند، بلکه از یاران و پیروان خود خواستند عملاً در راه وحدت شیعه و سنی که مهلک ترین بهانۀ دشمن برای ایجاد اختلاف است، بکوشند.

به همین خاطر ساواک بارها در گزارش های خیلی محرمانۀ خود چنین آورده:

«از طرف آیت اللّٰه خمینی دستورات مکرّری به آخوندها صادر شده تا آن ها موجبات نزدیکی آخوندهای سنّی و شیعه را فراهم آورند و به اشخاص و مردم تذکّر بدهند که از توهین به مقدّسات اهل تسنّن خودداری نمایند...». (1)در ذیل به گوشه هایی از کلام گوهربار ایشان در مجالس و مناسبتهای گوناگون پیرامون اهمیّت اتّحاد ملّت ایران با خود و دیگر مسلمین جهان، اشاره می شود.

* * *

وحدت و تفاهم یک تکلیف است

اینطور نباشد که باطل در باطل خودش مجتمع باشد و ما در حق خودمان متفرّق. ما که مدّعی این هستیم که اهل حق هستیم، مسلمانها که اهل حق هستند، قرآن کتاب آنهاست، کعبه قبلۀ آنهاست. کسانی که به اسلام ایمان آورده اند و به حق ایمان آورده اند، باید در این حق خودشان مجتمع باشند و نگذارند این باطلها، که در باطل خودشان می خواهند مجتمع بشوند، آنها پیروز بشوند. ما تکلیف همه مان این است که در حق خودمان با هم تفاهم داشته باشیم، چه اهالی یک کشور و چه اهالی همۀ کشورهای اسلامی. و من امید آن را دارم که

ص:22


1- (1) . روزنامۀ جمهوری اسلامی، شنبه 29 اردیبهشت ماه 1386، ص12..

ملّتها به سرعت رو به حق بروند و به سرعت رو به اجتماع و اتّحاد بروند تا باطلها را با سرعت عقب بنشانند. (1)

ضرورت برادری بین طوایف (شیعه و سنی) جهت مقابله با طرحهای دشمنان

خدای تبارک و تعالی را شکرگزاریم که ملّت ایران، همۀ طوایف، برادران شیعی مذهب و برادران اهل سنت، در کنار هم و با برادری برای پیاده کردن احکام اسلام کوشش می کنند.

برادران و خواهران من، ما امروز در یک عصری واقع هستیم که تمام دنیا، تمام کشورها، از اقصی نقاط عالم تا اینجا، به منزلۀ یک خانه شدند... اینطور نیست که اگر ما در اینجا باهم اختلافی بکنیم، منحصر باشد به یک شهری یا یک کشوری مثل کشور ایران؛ بلکه انعکاسش در تمام کشورهای دنیا هست و بازتابش در همه جا هست. امروز وضع سیاسی دنیا طوری است که تمام کشورهای عالم در تحت نظر سیاسی ابرقدرتها هستند. همه جا را ناظر هستند و برای شکست همۀ طوایف و قشرهای دیگر طرحها دارند و مهّم طرحها، آن است که بین برادرها اختلاف ایجاد کنند. طرحهای اساسی و سیاسی آنها این است که با اسماءِ مختلف و با صورتهای متعدّد بین برادرها، بین دوستها اختلاف بیندازند. (2)

گروههای تفرقه انداز، لشکرهای شیطانند

... نقشۀ قدرتهای بزرگ و وابستگان آنها در کشورهای اسلامی این است که این قشرهای مسلم را که خدای تبارک و تعالی بین آنها اخوّت ایجاد کرده است و مؤمنون را به نام اخوّت یاد فرموده است از هم جدا کنند، و به اسم ملّت تُرک، ملّت کُرد، ملّت عرب، ملّت فارس از هم جدا کنند، بلکه باهم دشمن کنند و این درست بر خلاف مسیر اسلام است و مسیر قرآن

ص:23


1- (1) . صحیفۀ امام، ج13، ص164؛ زمان: 6 شهریور 1359؛ مکان: تهران حسینیۀ جماران؛ موضوع: وظیفۀ ملّت ها، کوشش برای اقامۀ حق؛ حضار: اقشار مختلف مردم، دانشجویان ایرانی مقیم هندوستان..
2- (2) . همان، ج13، ص130؛ زمان: 27 مرداد 1359؛ مکان: تهران حسینیۀ جماران؛ موضوع: اتّحاد و برادری همۀ مسلمین - حفظ نظم و انسجام در نیروهای مسلّح؛ حضار: اقشار مختلف مردم، کارکنان جهاد سازندگی سیستان و بلوچستان و... ..

کریم. تمام مسلمین باهم برادرند و برابرند، و هیچ یک از آنها از دیگری جدا نیستند، و همۀ آنها زیر پرچم اسلام و زیر پرچم توحید باید باشند. اینهایی که با اسم ملّیت و گروه گرایی و ملّی گرایی بین مسلمین تفرقه می اندازند، اینها لشکرهای شیطان و کمک کارهای به قدرتهای بزرگ و مخالفین با قرآن کریم هستند. (1)

اسلام آمده تا تمام ملل دنیا را باهم متّحد سازد

... نقشه های قدرتهای بزرگ که می خواهند مسلمین را زیر سلطۀ خود بیاورند و مخازن آنها را به غصب ببرند و اموال آنها را به چپاول ببرند، از سالهایی طولانی دنبال نقشه هایی بودند، که از نقشه های بزرگ آنها، مسئلۀ ملّت گرایی است. اسلام آمده است تا تمام ملل دنیا را، عرب را، عجم را، ترک را، فارس را، همه را باهم متّحد کند. و یک امّت بزرگ به نام امّت اسلام در دنیا برقرار کند. (2)

استعمار به این نتیجه رسیده که باید بین طوایف مسلمین اختلاف بیاندازد

امروز همه در خدمت شما هستند، در خدمت اسلام هستند. این نعمت را قدر بدانید، سستی و سردی به خودتان راه ندهید، نگویید که او رفت و تمام شد. خیر، استعمار مطالعه کرده است، سیصد سال یا بیشتر مطالعه کرده، مطالعۀ روحیّات شما را کرده است، مطالعۀ طوایف مختلف ایران را کرده است، به این نتیجه رسیده است که باید اختلاف بیندازد، بین طوایف مسلمین؛ اختلاف بیندازد در هر شهر، اختلاف ایجاد کند. با نغمه های مختلف شما را از هم جدا کند روحانیّت را از مسلمین جدا کند، دانشگاه را از روحانیّین جدا کند، کارگر را از مردم و از روحانیّین جدا کند، روحانیّت در خدمت کارگر است، اسلام در خدمت مستضعفین است. (3)

ص:24


1- (1) . صحیفۀ امام، ج13، ص443 - 444؛ زمان: 5 دی 1359؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع: توطئۀ دشمنان اسلام در ایجاد اختلاف بین امّت اسلامی و... حضار: عشایر عرب زبان خوزستان و فارس و شوراهای اسلامی عشایر دشت آزادگان و سوسنگرد..
2- (2) . همان، ص443..
3- (3) . همان، ج6، ص272؛ زمان: 10 اسفند 1357؛ مکان: قم، مدرسۀ فیضیه؛ موضوع: تبیین نتایج مبارزات ملّت ایران و...؛ حضار: اهالی قم و دیگر شهرستانها..

اختلافات سران کشورهای اسلامی، مشکل فلسطین را به وجود آورده است

... اگر سران کشورهای اسلامی از اختلافات داخلی دست بردارند و با اهداف عالیۀ اسلام آشنا شوند و به سوی اسلام گرایش پیدا کنند، این گونه اسیر و ذلیل استعمار نمی شوند، این اختلافات سران کشورهای اسلامی است که مشکل فلسطین را به وجود آورده، نمی گذارد حل شود. اگر هفتصد میلیون مسلم، با این کشورهای عریض و طویل، رشد سیاسی داشتند و با هم متّحد و متشکّل شده و در صف واحد قرار می گرفتند، برای دولت های بزرگ استعمار ممکن نبود که در ممالک آن ها رخنه کنند، تا چه رسد به مُشتی یهود که از عمّال استعمارند. (1)

مسلمانان سراسر جهان متّحد شوند

... من همواره مصرّاً خواسته ام که مسلمانان سراسر جهان متّحد شوند و بر ضدّ دشمنانشان از جمله اسرائیل مبارزه کنند، متأسّفانه دعوت های مرا رژیم های مختلف که در کشورهای مسلمان بر سر کار آمده اند، نشنیده اند. امیدوارم که بالأخره این دعوت ها شنیده شود و من در این راه پایداری خواهم کرد. (2)

کشور نیازمند وحدت و برادری است

... من باز سفارش می کنم کشور ما در مرحله بازسازی و سازندگی، به تفکّر و به وحدت و برادری نیاز دارد. (3)

اهل سنت برادران ما هستند

... ما برادری خودمان را به برادران اهل سنت اعلام می کنیم. دشمنان اسلامند که

ص:25


1- (1) . صحیفۀ امام، ج2، ص323؛ زمان: بهمن ماه 1349؛ مکان: نجف اشرف؛ موضوع: هشدار به مسلمین جهان در مورد فلسطین و افشای جنایت های رژیم شاه؛ مخاطب: زائران بیت اللّٰه الحرام..
2- (2) . همان، ج3، ص374؛ زمان: 4 اردیبهشت 1357؛ مکان: نجف اشرف؛ موضوع: مسائل سیاسی اجتماعی ایران..
3- (3) . همان، ج21، ص180؛ زمان: 10 آبان 1367؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع: منشور برادری - مفتوح بودن باب اجتهاد در حکومت اسلامی؛ مخاطب: محمّد علی انصاری، (از اعضای دفتر امام خمینی رحمه الله )..

می خواهند ما را با برادرهای خودمان مختلف کنند. دشمنهای اسلام یا گول خورده های از آنها هستند که در این وقت، مخالفت مابین دو دسته را اعلام می کنند. ما اعلام می کنیم وحدت کلمه مسلمین را. اگر مسلمین وحدت کلمه داشتند، امکان نداشت اجانب بر آنها تسلّط پیدا بکنند. (1)

بر همۀ مسلمین واجب است که باهم باشند

... این تفرقه در بین مسلمین است که باعث شده است که اجانب بر ما تسلّط پیدا بکنند.

این تفرقۀ مسلمین است که از اول با دست اشخاص جاهل تحقّق پیدا کرد، و الآن هم ما گرفتار هستیم. واجب است بر همۀ مسلمین که باهم باشند. (2)

ما همه باهم برادریم. همۀ ما اهل قرآن و اهل توحید هستیم

یک دسته از مسلمانان، شیعه هستند و یک دسته ای از مسلمانان، سنّی، یک دسته حنفی و دسته ای حنبلی و دسته ای اخباری هستند. اصلاً طرح این معنا از اوّل درست نبود. در یک جامعه ای که همه می خواهند به اسلام خدمت کنند و برای اسلام باشند، این مسائل نباید طرح شود. ما همه برادر هستیم و با هم هستیم؛ منتها علمای شما یک دسته فتوا به یک چیز دادند و شما تقلید از علمای خود کردید و شُدید حنفی؛ یک دسته فتوای شافعی را عمل کردند و یک دسته دیگر فتوای حضرت صادق علیه السلام را عمل کردند، اینها شدند شیعه، این دلیل اختلاف نیست. ما نباید باهم اختلاف و یا یک تضادّی داشته باشیم. ما همه باهم برادریم. برادران شیعه و سنی باید از هر اختلافی احتراز کنند. امروز اختلاف بین ما، تنها به نفع آنهایی است که نه به مذهب شیعه اعتقاد دارند و نه به مذهب حنفی و یا سایر فرق. آنها می خواهند نه این باشد و نه آن. راه را این طور می دانند که بین شما و ما اختلاف بیندازند. ما باید توجّه به

ص:26


1- (1) . صحیفۀ امام، ج6، ص83؛ زمان: 17 بهمن 1357؛ مکان: تهران، مدرسۀ علوی؛ موضوع: وحدت کلمه - برادری شیعه و سنی و...؛ حضار: مدرّسان و طلاب حوزۀ علمیه قم و... ..
2- (2) . همان..

این معنا بکنیم که همۀ ما مسلمان هستیم و همۀ ما اهل قرآن و اهل توحید هستیم و باید برای قرآن و توحید زحمت بکشیم و خدمت بکنیم. (1)

بین شیعه و سنی نباید تفرقه باشد

... در اسلام بین شیعه و سنی ابداً تفرقه نیست؛ بین شیعه و سنی نباید تفرقه باشد؛ باید وحدت کلمه را حفظ کنید ... با هم اجتماعمان را حفظ کنیم و کسی که این اجتماع را بخواهد بهم بزند، یا جاهل است و یا مغرض و نباید به این حرفها گوش (بکنید). (2)

مشکل عمدۀ مسلمین همان دوری از اسلام و قرآن است

... مشکل عمدۀ مسلمین همان دوری از اسلام و قرآن است و اگر مسلمین به حسب امری که خدای تبارک و تعالی فرموده است: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (3)؛ اگر به همین یک امر و نهی عمل می کردند، تمام مشکلاتشان، مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شان رفع می شد و هیچ قدرتی نمی توانست با آن مقابله کند. (4)

وابستگان به قدرتهای بزرگ نقشۀ اختلاف بین برادران را ریختند

... الآن اجتماعاتی هست که به اسم شیعه و سنی بنا بر ایجاد اختلاف دارند؛ همانطوری که وابستگان به قدرت بزرگ آمریکا... این مسأله را طرح کردند و برای خدمتگزاری به آمریکا که دنبالش خدمتگزاری به شوروی هم است، نقشۀ اختلاف بین برادران را ریختند و دنبال او در کشور خودمان هم اشخاصی دارند همان نقشه را پیاده می کنند؛ غافل از آنکه -

ص:27


1- (1) . صحیفۀ امام، ج13، ص54؛ زمان: 30 تیر 1359؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع اتّحاد شیعه و سنی؛ حضار: نمایندگان فرهنگیان و... ..
2- (2) . همان، ج6، ص84؛ زمان: 17 بهمن 1357؛ مکان: تهران، مدرسۀ علوی؛ موضوع: وحدت کلمه، برادری شیعه و سنی و...؛ حضار: مدرّسان و طلاب حوزۀ علمیۀ قم و... ..
3- (3) . سورۀ آل عمران، آیۀ 103..
4- (4) . صحیفۀ امام، ج9، ص129؛ زمان: 26 تیر 1358؛ مکان: قم؛ موضوع: بیان مشکلات عمدۀ مسلمانان؛ مخاطب: سفیر یمن شمالی..

اگر خدای نخواسته - این قدرتهای بزرگ در ایران برگردند، نه اسلامی و نه اهل سنتی و نه اهل تشیعی باقی می گذارند. (1)

تبلیغات اجانب: شیعه یک طرف سنی یک طرف

اصل این مسأله که شیعه و سنی؛ شیعه یک طرف و سنی یک طرف، این از روی جهالت و از روی تبلیغاتی که اجانب کرده اند پیش آمده است. چنانچه بین خود شیعه هم اشخاص مختلفی را باهم به مبارزه وا می دارند و بین خود برادرهای سنی هم یک طایفه ای را به طایفۀ دیگر، در مقابل هم قرار می دهند. امروز روزی است که تمام طوائف مسلمین مقابل هستند با قدرتهای شیطانی، که اساس اسلام را می خواهند از بین ببرند... امروز روزی است که همه به دستور اسلام، به دستور قرآن کریم (باید) باهم متّحد باشند، تنازع نکنند. (2)

همۀ مسلمین دست واحد شوند بر اعداء

... امیدوارم که خداوند تبارک و تعالی به ملّت قهرمان ایران سلامت بدهد و «هفتۀ وحدت» را واقعاً وحدت درست کنند؛ نه این که فقط ما هفتۀ وحدت می گیریم، ما محتاج به وحدت هستیم در سالیان دراز، همیشه. قرآن کریم که (به) ما دستور داده و به مسلمین دستور وحدت داده، برای یک سال و ده سال و صد سال نیست، برای سرتاسر عالم است در سرتاسر تاریخ و ما محتاج به این هستیم که عملاً وحدت را محقّق کنیم و محقّق هست و نگه داریم این وحدت را. ما الآن در بین راه هستیم و باید این وحدت را حفظ کنیم و من امیدوارم که به برکت وحدت ملّت ایران، این وحدت در سایر کشورهای اسلامی هم پیدا بشود که دارد پیدا می شود و همۀ مسلمین دست واحد بشوند بر اعداء؛ چنانچه در روایت هست. (3)

ص:28


1- (1) . صحیفۀ امام، ج14، ص287؛ زمان 24 فروردین 1360؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع: حفظ وحدت و آرامش، هشدار به عناصر تفرقه جو؛ حضار: کشاورزان و اهالی گرگان و... ..
2- (2) . همان، ج13، ص152 - 153؛ زمان: 4 شهریور 1359؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع: ضرورت اتّحاد در مقابل قدرت ها - رسیدگی به مناطق محروم؛ حضار: گروهی از روحانیون و علمای استان کردستان..
3- (3) . همان، ج19، ص436؛ زمان: 9 آذر 1364؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع: بازتاب و تأثیر ولادت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم در جهان؛ مناسبت: میلاد پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و امام جعفر صادق علیه السلام - هفتۀ بسیج؛ حضار: اعضای هیئت دولت وقت، مقامات لشگری و کشوری..

خطاب به تمام مسلمانان متعهّد: به شیعیان به چشم برادری عزیز نگاه کنید

... از ملّی گرایی خطرناکتر و غم انگیزتر، ایجاد خلاف بین اهل سنت و جماعت با شیعیان است و إلقاء تبلیغات فتنه انگیز و دشمنی ساز بین برادران اسلامی و ایمانی است. و بحمد اللّٰه تعالی در انقلاب اسلامی ایران، هیچ اختلافی بین این دو طایفه وجود ندارد و همه با دوستی و اخوّت در کنار هم زندگی می کنند. برادران اهل سنت در کشورهای اسلامی بدانند که این عمّال وابسته به قدرتهای شیطانی بزرگ، خیرخواه مسلمین و اسلام نیستند و لازم است مسلمانان از آنها تبرّی کنند و به تبلیغات نفاق افکنانۀ آنان گوش فرا ندهند. من دست برادری به تمام مسلمانان متعهد جهان می دهم و از آنان می خواهم که به شیعیان با چشم برادری عزیز، نگاه کنند و با این عملشان همانند همیشه نقشه های شوم اجانب را خنثی کنند. (1)

همه باهم برادر باشید تا در بهشت هم برادر باشید

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (2). این آیه را همه ملاحظه کنید، همه اعتصام به حبل اللّٰه بکنید، همه برادر باشید تا در بهشت هم - اخوان بر آن سروری که هستید در مقابل هم - برادر باشید. اگر اینجا برادری نباشد در آنجا هم بهشتی معلوم نیست باشد برای شما. (3)

انسجام همۀ اقشار جامعه در مقابل ابرقدرتها

انسجام... دانشگاه و روحانی باهم، همه با بازار، باهم، با کارگر و سایرین، اداری و غیر اداری باهم، این ها وقتی منسجم شدند حتی ابرقدرتها هم نمی توانند کاری انجام دهند. (4)

ص:29


1- (1) . صحیفۀ امام، ج13، ص209 - 210؛ زمان: 21 شهریور 1359؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع: سیاست آمریکا و ایادی آن - ایجاد اختلاف بین ملّت های اسلامی؛ مناسبت: فرا رسیدن ایّام حج؛ مخاطب: مسلمین جهان و زائران بیت اللّٰه الحرام..
2- (2) . سورۀ حجرات، آیه 10..
3- (3) . صحیفۀ امام، ج15، ص476؛ زمان: 20 دی 1360؛ مکان: حسینیۀ جماران، موضوع: تشریح برکات انقلاب اسلامی؛ مناسبت: میلاد پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و امام جعفر صادق علیه السلام ؛ حضار: میهمانان خارجی و روحانیون اهل سنت و....
4- (4) . همان، ج8، ص313؛ زمان: 6 تیر 1358؛ مکان: قم؛ موضوع: نقش وحدت حوزه و دانشگاه؛ حضار: دانشجویان انجمن اسلامی تربیت معلّم تهران..

مردم را دعوت کنید به این که گروه گروه نشوند

«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ» (1)... هر اجتماعی مطلوب نیست واعتصموا بحبل اللّٰه مطلوب است. همان است که «إقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ» (2). اسم رب همان ریسمانی است که همه به آن باید اعتصام کنند. مردم را دعوت کنید به وحدت، دعوت کنید به این که گروه گروه نشوند الآن مشغولند شیاطین به این که این انسجامی که پیدا شد برای ملّت ما، - و با این انسجام پیش بردند و بحمد اللّٰه پیروز شدند تا اینجا، - این را به همش بزنند. (3)

دولتهای اسلامی دست از اختلاف بردارند، مشکلات ممالک حل خواهد شد

اگر دولتهای اسلامی به وظایف اسلامی خودشان عمل کنند، دست از اختلافاتی که بین خودشان هست بردارند و همه تحت کلمۀ اسلام مجتمع شوند، مشکلات ممالک حل خواهد شد. (4)

دعوت به اتّحاد و برادری

... کراراً دولتهای اسلامی را دعوت به اتّحاد و برادری نموده ام در مقابل اجانب و ایادی آنها که می خواهند با ایجاد نفاق در بین مسلمین و دولتهای اسلامی، ممالک عزیز ما را در تحت اسارت و ذلّ استعمار نگه دارند. (5)

ما با هم یکی هستیم

ما باهم یکی هستیم و ما جدا نیستیم. اختلاف، اختلاف دو تا مذهب است. این اختلاف نباید اسباب این معنی بشود که ما در اساس اسلام (اختلاف کنیم). مسألۀ اختلاف بین پیروان دو طایفه و دو مذهب، ریشه اش از صدر اسلام است. در آن وقت خلفای اموی و خصوصاً عبّاسی

ص:30


1- (1) . سوره آل عمران، آیه 103..
2- (2) . سوره علق، آیه 1..
3- (3) . صحیفۀ امام، ج8، ص334؛ زمان: 7 تیر 1358؛ مکان: قم؛ موضوع: راه الهی و راه شیطانی؛ حضار: طلاب مدرسۀ فیضیه و مبلّغان..
4- (4) . همان، ص307؛ زمان: 6 تیر 1358؛ مکان: قم؛ موضوع: اتّحاد عامل پیروزی؛ حضار: هیأتی از کشور عمان..
5- (5) . همان، ج2، ص139؛ زمان: 17 خرداد 1346؛ مکان: نجف؛ موضوع: تحریم رابطۀ تجاری و سیاسی اسرائیل و... مخاطب: سران دولتهای اسلامی..

درصدد بودند که اختلاف ایجاد کنند، مجالس درست می کردند و (به اختلاف) دامن می زدند. (1)

همۀ ما برادریم، همه مساوی هستیم

... امیدواریم خداوند... ما را تأیید کند برای این که اسلام را آنطور که هست، در خارج محقّق کنیم تا این که همه بدانند که اسلام برای همه است و برادرهای سنی ما بدانند که تبلیغاتی که می شود که ما با آنها چه هستیم، صحیح نیست. همۀ ما برادریم، حقوق همه محفوظ است. همه مساوی هستیم. (2)

عدّه ای درصدد این هستند که بین مسلمین تفرقه بیاندازند

... امروز آن چیزی که تکلیف همۀ ما است - شما برادرهای اهل سنت، اینها برادرهای اهل تشیع، همه، همۀ افراد این ملّت تکلیف دارند، - این است که الآن توجه به این معنا داشته باشند که دستهایی در کار است که نگذارند اسلام تحقّق پیدا بکند... الآن اینها درصدد این هستند که بین مسلمین تفرقه بیندازند. (3)

تفرقه افکنان، نه سنی هستند نه شیعه

... آنهایی که می خواهند بین اهل سنت و اهل تشیع فاصله ایجاد کنند، نه سنی هستند و نه شیعه... به همۀ آنها سفارش کنید که ماها برادر بودیم و هستیم و خواهیم بود و مصلحت شما مصلحت ماست، مصلحت ما مصلحت شماست. ما همه، قرآن شریف را باید حفظ کنیم.

ما همه، دین اسلام را باید حفظ کنیم و با وحدت ان شاءاللّٰه پیروز شویم. (4)

ص:31


1- (1) . صحیفۀ امام، ج6، ص94 - 95؛ زمان: 18 بهمن 1357؛ مکان: تهران، مدرسۀ علوی؛ موضوع: اختلاف شیعه و سنی؛ حضار: مفتی زاده، آقا سیّد احمد و جمعی از اهالی کردستان..
2- (2) . همان، ج7، ص336؛ زمان: 26 اردیبهشت 1358؛ مکان: قم؛ موضوع: برادری میان شیعه و سنی؛ حضار: خواهران اهل سنت اورامانات و... ..
3- (3) . همان، ج8، ص131-132؛ زمان: 23 خرداد 1358؛ مکان: قم؛ موضوع: مقابله با اختلافات مذهبی - وحدت شیعه و سنی؛ حضار: نمایندگان عشایر خوزستان - هیأتی از ترکمن صحرا و... ..
4- (4) . همان، ج14 ص381؛ زمان: 9 خرداد 1360؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع: حفظ وحدت و جلوگیری از ایجاد اختلافات؛ حضار: روحانیون اهل سنت کردستان..

تبلیغات وسیع برای تفرقه میان برادرهای اهل تشیع و تسنن

... امید است که این پیوند تا آخر باقی باشد و برادران اهل تسنن و تشیع باهم توحید کلمه را آغاز کردند و امیدوارم که تا آخر این توحید و وحدت باقی باشد... در این پنجاه سال... با تبلیغات وسیع بین برادرهای اهل سنت و برادرهای اهل تشیع کوشش کردند که تفرقه ایجاد کنند با همۀ وسائل کوشش کردند و این دو جناح بزرگ را از هم جدا کردند، به طوری که آن طایفه، این طایفه را حتی تکفیر می کردند. (1)

شما خوب می دانید که چه کسانی از تفرقه سود می برند

شما می دانید که آقایان اهل سنت و علمای شیعه، مدّت هاست که زحمت می کشند که تفرقه را کنار بگذارند و (با) کسانی که پیغمبر شان و دین شان یکی است همراه و برادر باشند، لکن افرادی کوشش می کنند که تفرقه ایجاد کنند و شما خوب می دانید که چه کسانی از تفرقه سود می برند. (2)

امیدوارم خداوند این وحدت کلمه را از ما نگیرد

... من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی به ما منّت بگذارد و این انسجامی که هست الآن و این وحدت کلمه ای که هست الآن، از ما نگیرد و بین همۀ برادرها اتّحاد و وحدت داشته باشیم و ادامه پیدا کند ان شاء اللّٰه. (3)

اسلام برای همه حقوق قائل است

... حقوق همۀ افراد، چه برادرهای اهل سنت و چه برادرهای اهل تشیع و چه آنهایی که اقلّیت مذهبی رسمی دارند؛ حقوق آنها، همه، هم در قانون اساسی ملحوظ شده است و هم

ص:32


1- (1) . صحیفۀ امام، ج15، ص469 - 470؛ زمان: 20 دی 1360؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ مناسبت: میلاد پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم و امام جعفر صادق علیه السلام ؛ حضار: روحانیون اهل سنت شرکت کننده در اردوی وحدت - اقشار مردم و... ..
2- (2) . همان، ج16، ص419؛ زمان: 25 مرداد 1361؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع: توطئۀ ایجاد اختلاف بین اهل سنت و علمای شیعه؛ حضار: ائمۀ جمعۀ استان بوشهر..
3- (3) . همان، ج15، ص460؛ زمان: 8 دی 1360؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع: ضرورت وحدت همبستگی و رفع اختلاف بین مسلمین؛ حضار: ائمۀ جمعۀ استانهای باختران و ایلام..

اسلام برای همۀ آنها حقوق قائل است و با عدل اسلامی رفتار می کند. (1)

تفرقه افکنان یا جاهلند و یا...

ما با مسلمین اهل تسنن یکی هستیم، واحد هستیم که مسلمان و برادر هستیم. اگر کسی کلامی بگوید که باعث تفرقه بین ما مسلمانها بشود، بدانید که یا جاهل هستند یا از کسانی هستند که می خواهند بین مسلمانان اختلاف بیندازند. قضیۀ شیعه و سنی اصلاً در کار نیست ما همه باهم برادریم. (2)

ملل اسلامی با اتّحاد، استقلال خود را حفظ کنند

... امید است ملل اسلامی با اتّحاد و همبستگی در برابر توطئه گران و استعمارگران، استقلال خود را حفظ کرده، سربلند و پیروز مندانه از این مبارزۀ اسلام و کفر جهانی بیرون آیند. (3)

پیام برای همۀ مسلمین

برای همۀ مسلمین پیام من این است که با دارا بودن تمام امکانات و با جمعیّت عظیمی که مسلمین دارند و با ممالک کثیری که تحت سلطه و قدرت آنهاست، آنها باهم اتّحاد کنند. اگر متّحد شوند، هیچ یک از ابرقدرتها، قدرت اینکه به آنها تجاوز کنند ندارد. (4)

ص:33


1- (1) . صحیفۀ امام، ج14، ص289 - 290؛ زمان: 24 فروردین 1360؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع: حفظ وحدت و آرامش و هشدار به عناصر تفرقه جو؛ حضار: اهالی گرگان، گنبد، ترکمن صحرا و... ..
2- (2) . همان، ج6، ص133؛ زمان: 23 بهمن 1357؛ مکان: تهران، مدرسۀ علوی؛ موضوع: قیام برای ساختن ایران؛ مخاطب: ملّت ایران..
3- (3) . همان، ج15، ص40؛ زمان: 20 تیر 1360؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع: پاسخ پیام تسلیت فاجعۀ هفتم تیر؛ مخاطب: حافظ اسد رئیس جمهور سوریه..
4- (4) . همان، ج4، ص444؛ زمان: 20 آبان 1357؛ مکان: پاریس - نوفل لو شاتو؛ موضوع: فلسطین و... مصاحبه کننده: خبرنگار روزنامۀ لبنانی النهار..

دشمن از اختلافات نتیجه می گیرد

باید همۀ این آقایان دست به دست هم بدهند، همۀ اقشار باهم اتّحاد پیدا کنند...

امیدوارم که همه با وحدت کلمه، همه باهم این مسائل را حل بکنید و اختلافات نظر، اختلاف صنفی، اختلافاتی که در ایران آنها انداختند بین مردم، ... برداشته بشود که دشمن شما از اختلاف نتیجه می گیرد. (1)

بازیابی عظمت مسلمانان در سایۀ اتّحاد

امید است در سایۀ اتّحاد کلمه و اعتصام بحبل اللّٰه المتین، دست همۀ استعمارگران شرق و غرب را از کشورهای مسلمان کوتاه نموده عظمت از دست رفتۀ خود را باز یابند. (2)

باید هر روز بیدارتر شویم

ما هر روز باید به بیداری خودمان بیفزاییم و هر روز باید به وحدت و انسجام خودمان افزایش بدهیم. (3)

ملّت، دولت، مجلس و ارتش با وحدت از لبنان و قدس پشتیبانی کنند

ملّت و دولت و مجلس و ارتش و سایر قوای مسلّح ایران که امروز با وحدت اسلامی و انسجام الهی صف واحد هستند مصمّمند که در مقابل هر قدرت شیطانی و متجاوز به حقوق انسانها بایستند و از مظلومان دفاع نمایند و تا برگشت قدس به دامن مسلمین از لبنان و قدس عزیز پشتیبانی نمایند. (4)

ص:34


1- (1) . صحیفۀ امام، ج6، ص115 - 116؛ زمان: 20 بهمن 1357؛ مکان: تهران: مدرسه علوی؛ موضوع: راه سازندگی و تداوم انقلاب اسلامی؛ حضار: نمایندگان شورای هماهنگی اعتصابات..
2- (2) . همان، ج15، ص50؛ زمان: 5 مرداد 1360؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع: پاسخ تلگراف تبریک عید سعید فطر؛ مخاطب: رئیس دولت امارات متّحدۀ عربی..
3- (3) . همان، ج18، ص67؛ زمان: 1 شهریور 1362؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع: اهمّیت آشنایی به وظایف اسلامی و میهنی؛ حضار: دانشجویان شرکت کننده در مجمع جهانی حرکت اسلامی دانشجویان و... ..
4- (4) . همان، ج15، ص62؛ زمان: 10 مرداد 1360؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع: بیدار باش به مسلمین جهان برای قیام علیه استکبار و صهیونیسم؛ مخاطب: مسلمانان و مستضعفان ایران و جهان..

به خود وعده می دهیم انسجام بیشتر شود

... امروز ملّت ایران از سال سابق و از سابق تر، منسجم تر است و ما به خودمان وعده می دهیم که با خواست خدای تبارک و تعالی این انسجام هرچه بیشتر حاصل شود. (1)

اخلال به وحدت، شکست به دنبال دارد

... و من به شما سفارش می کنم که بعد از اخلاص، اتّحاد را، وحدت را. اگر اخلالی به این وحدت، شیاطین پیدا کنند و بتوانند اخلال بکنند به وحدت شما رزمندگان، بدانید که شما گرفتار آن کید شیطانی شُدید و شکست همراهش است. (2)

ص:35


1- (1) . صحیفۀ امام، ج16، ص133؛ زمان: 1 فروردین 1361؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع: مقایسه بین جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی؛ حضار: رئیس جمهور وقت و... ..
2- (2) . همان، ج20، ص78؛ زمان: صبح 28 تیر 1365؛ مکان: حسینیۀ جماران؛ موضوع: اخلاص در کارها و اتّکال به خدا؛ حضار: فرماندهان سپاه و ارتش و... ..

ص:36

اتّحاد ملّی و انسجام اسلامی در کلام رهبر معظّم انقلاب اسلامی

اشاره

بی شک قرون گذشته شاهد تلاش های عالمان و اندیشمندان بزرگی بوده که هر کدام در زمینۀ وحدت بخشیدن بین برادران شیعه و سنّی، در ایران و سایر کشورهای اسلامی گام برداشته اند و در حد وسع خویش موانع اتحاد را از سر راه برداشته اند. در عصر حاضر هم بزرگانی که برای این امر مهم، به جِدّ کوشیده اند کم نیستند. در این میان نقش برخی از این عالمان، به مراتب نسبت به بقیه چشمگیرتر و پرثمرتر به نظر می رسد. به حق مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّٰه العظمی خامنه ای مدظله العالی را می توان به عنوان بزرگترین منادی وحدت در عصر حاضر و پرچمدار تقریب بین مذاهب معرّفی نمود.

آنچه در پی می آید گوشه هایی از فرامین ایشان است که در دو بخش به خوانندگان محترم تقدیم می شود. امید است خداوند سایۀ ایشان را همواره بر سر مسلمانان جهان مستدام دارد.

الف) گلچینی از سخنرانی مقام معظّم رهبری...

ب) گزیدۀ بیاناتِ معظم له پیرامون وحدت و انسجام

ص:37

ص:38

الف) گلچینی از سخنرانی مقام معظّم رهبری

در اجتماع بزرگ زائران و مجاوران حرم مطهّر رضوی علیه السلام

در اولین روز سال اتّحاد ملّی و انسجام اسلامی (1386):

بسم اللّٰه الرّحمن الرّحیم

الحمد للّٰه ربّ العالمین والصّلاة والسّلام علی سیّدنا ونبیّنا أبی القاسم محمّد وعلی آله الأطیبین الأطهرین المنتجبین الهداة المهدیّین المعصومین سیّما بقیّه اللّٰه فی الأرضین. ربّنا علیک توکّلنا والیک انبنا والیک المصیر.

عید امسال دو تبریک دارد؛ هم تبریک عید نوروز است، هم تبریک ورود ماه ربیع المولود است؛ که ولادت نیّر اعظم و نبیّ مکرّم، حضرت محمّدبن عبداللّٰه صلی الله علیه و آله و سلم در آن وارد است. خود عید نوروز هم جزء اعیاد بابرکت برای ما ایرانی هاست.

مردم سال را با یاد خدا شروع می کنند و از خداوند متعال تحوّل به احسن الحال را مسئلت می کنند. امسال علاوۀ بر اینها، ذخیرۀ معنوی توسّلات و توجّهات ماه محرم و صفر هم بر برکات این عید افزوده است. شما جمع حاضر در این صحن هم که مشرّف به زیارت بارگاه حضرت علی بن موسی الرضا علیهما السلام هستید، برکات بیشتری دارید. برای من هم فرصتی است تا برخی از مسائلی را که در آغاز سال برای ما ان شاءاللّٰه مفید خواهد بود، مطرح کنم.

اول سال فرصت خوبی است برای تقویت عزم ملّی، برای برکت بخشیدن به عمر خود در این سال. اگر همۀ آحاد ما مردم ایران از اول سال عزم خود را بر این متمرکز کنیم که با تلاش خود، با حرکت خود، سال پرباری برای خود فراهم کنیم، خدای متعال هم یقیناً کمک خواهد کرد. البته جانمایۀ این عزم ملّی و بزرگ، نیّت پاک و تصمیم بر جلب رضای الهی است؛ تصمیم بر پیمودن صراط مستقیم؛ و آنگاه شناختن موقعیّت خود و وضع خود، جایگاه

ص:39

خود در شرایط کنونی عالَم و چالشهایی که پیش روی ملّت قرار دارد، و شناختن خطوط اساسی برای مواجهۀ با چالشها. این، شرط موفّقیت یک ملّت زنده است؛ وضع خود را، جایگاه خود را، شرائط خود را درست بشناسد و برای این شرائط، برنامه ریزی داشته باشد و عزم و تصمیم قاطع بر مواجهۀ با آنچه که در این راه برای انسان به طور طبیعی پیش بیاید. من از این فرصت استفاده می کنم؛ در این ساعتی که در خدمت شما هستم، در این باره ها قدری صحبت می کنم.

آنچه که اساس مطلب برای ما ایرانی هاست - که همیشه باید این را در مدّ نظر داشته باشیم - این است که ملّت ما و مجموعۀ ما مردم ایران هدف بزرگی برای خودمان ترسیم کردیم و در طول دهه های پس از انقلاب، این هدف را دنبال کردیم. هرچه نگاه می کنیم، احساس می کنیم که ما برای رسیدن به این دو هدف، توانایی های لازم را داریم. این هدف بزرگ عبارت است از: سربلندی ایران اسلامی، الگوشدن در میان ملّتهای مسلمان، هم از لحاظ مادی و هم از لحاظ معنوی. معنای این حرف این است که ملّت ما، هم از لحاظ مادی و هم از جنبه های معنوی ارتقاء پیدا کند؛ استقلال ملّی داشته باشد؛ عزّت ملّی داشته باشد؛ توان و ظرفیت ملّی داشته باشد؛ بتواند از همۀ ظرفیتهای خود استفاده کند؛ از رفاه عمومی برخوردار باشد و عدالت عمومی و اجتماعی بر زندگی او حاکم باشد. این ملّت در آن صورت می شود الگو برای همۀ جوامع مسلمان و حتّی غیر مسلمان. ملّت ایران می خواهد ملّتی باشد آزاد، مرفّه، باایمان، و کشوری داشته باشد آباد و پیشرفته؛ این هدف ملّت ایران است.

در این هدف، اختلافی هم وجود ندارد؛ دعواهای جناحی و اختلافات سیاسی در اینجا همه برطرف می شود؛ این هدف مورد قبول همۀ آحاد ملّت ایران است. کشوری آباد داشته باشیم، ملّتی آزاد و سربلند داشته باشیم، از ظرفیتهای ملّی خودمان بخوبی استفاده کنیم، بتوانیم پیشرو باشیم، پرچم عدالت اجتماعی را در دست داشته باشیم، پرچم ایمان اسلامی را در پیشاپیش همۀ ملّتهای مسلمان به دوش بگیریم؛ این چیزی است که همۀ ملّت ایران طالب و عاشق آن هستند. و می توانیم به این هدف دست پیدا کنیم؛ هم شناخت ظرفیتهای ملّی به ما

ص:40

این امید را می دهد، هم تجربه ها این را تأیید می کند.

ملّت ایران یک ملّت بااستعداد است، بااستقامت است، برخوردار از غیرت دینی و غیرت ملّی است، به اسلام عمیقاً ایمان دارد، به میهن خود عشق می ورزد؛ اینها چیزهایی است که به ما این امیدواری و این اعتماد را می بخشد که ملّت ما قادر است به این هدف دست پیدا کند و برسد؛ دور از دسترس نیست. تجربه هم همین را به ما نشان می دهد.

... امروز شما نگاه کنید؛ جوانان ما در زمینۀ انرژی هسته ای، در زمینۀ سلولهای بنیادی، در زمینۀ ضایعات نخاعی و در دهها زمینۀ دیگر - که اگر ملّت ما از آنها به روشنی آگاه بشوند، شادمان خواهند شد - پیشرفت داشته اند. برجستگان علمی کشور ما امروز توانسته اند در دنیا بدرخشند و تحسین جهانیان را جلب کنند.

در میدان رقابتهای سیاسی هم همین طور. امروز دولت جمهوری اسلامی ایران در زمینه های سیاسی - چه در سطح منطقه، چه در سطح بین المللی، سخن او جزء سخنهای پرطرفدار است؛ سخن او یک سخن شنیدنی است. مسئولین کشور ما، هم در مجامع جهانی، هم در مسافرتهایی که به کشورهای دیگر می کنند، هم در موضعگیری هایی که می کنند، برجسته و شاخصند. این چنین وضعی برای ملّت ما نشان دهندۀ استعداد این ملّت در پیشروی و در ورود به این میدانهاست.

ملّت ما توانسته است در فرهنگ سیاست بین المللی مفاهیم جدیدی را وارد کند. دنیا مردم سالاری دینی را نمی شناخت؛ امروز مردم سالاری دینی یک عنوان و شعار مطلوب در میان همۀ ملّتهای اسلامی است...

و اما این راهی که ملّت ایران می خواهد برود، یک راه آسفالتۀ بی مانع نیست؛ ما در این راه چالش هم داریم. ما دو دشمن بزرگ داریم. من این دو دشمن را امروز به اختصار برای شما معرّفی و چهره نمایی کنم تا ببینیم من و شما در مقابل این دو دشمن چه باید بکنیم. یک ملّت باید دشمن را بشناسد، نقشۀ دشمن را بداند و خود را در مقابل آن مجهّز کند. ما دو دشمن داریم: یک دشمن، دشمن درونی است؛ یک دشمن، دشمن بیرونی است. دشمن

ص:41

درونی خطرناک تر است. دشمن درونی چیست؟ دشمن درونی خصلتهای بدی است که ممکن است ما در خودمان داشته باشیم. تنبلی، نشاط کار نداشتن، ناامیدی، خودخواهی های افراطی، بدبین بودن به دیگران، بدبین بودن به آینده، نداشتن اعتماد به خود - نه به شخص خود و نه به ملّت خود - اینها بیماری است. اگر این دشمنهای درونی در ما وجود داشته باشد، کار ما مشکل می شود. همیشه دشمنان بیرونی ملّت ایران سعی کرده اند این میکروبها را در درون جامعۀ ایرانی رسوخ دهند: «شما نمی توانید»، «شما قادر نیستید»، «آینده تان تاریک است»، «اُفقتان تیره است»، «بیچاره شدید»، «پدرتان درآمد». سعی این بوده است که ملّت ما را ناامید، کسل، بی اعتماد به نفس، تنبل و چشم به دست بیگانه بار بیاورند؛ اینها دشمنان درونی است. در طول سالهای قبل از بروز حرکت اسلامی در کشور ما، بلای عمدۀ ملّت ما اینها بود.

اگر ملّتی این بیماریها را داشته باشد، این ملّت پیشرفتش ممکن نیست؛ اگر ملّتی مردمش تنبل باشند، ناامید باشند، اعتماد به نفس نداشته باشند، با همدیگر پیوند نداشته باشند، به همدیگر بدبین باشند، از آینده ناامید باشند، چنین ملّتی پیش نخواهد رفت؛... اگر ما بتوانیم این دشمنها را در درون خود، در جان خود، در فرهنگ عمومی جامعۀ خود از کار بیندازیم، دشمن بیرونی هم نمی تواند به ما صدمه و لطمه ای برساند.

و اما دشمن بیرونی. دشمن بیرونی این هدف ما عبارت است از نظام سلطۀ بین المللی؛ یعنی همان چیزی که به او می گوییم استکبار جهانی. استکبار جهانی و نظام سلطه، دنیا را به سلطه گران و سلطه پذیران تقسیم می کند. اگر ملّتی بخواهد در مقابل سلطه گران از منافع خود دفاع کند، سلطه گران با آن ملّت دشمنی می کنند؛ روی او فشار می آورند و سعی می کنند مقاومت او را در هم بشکنند. این، دشمن یک ملّتی است که می خواهد مستقل و عزّتمند و آبرومند و پیشرفته بشود و زیر بار سلطه گران نرود؛ این دشمن بیرونی است. امروز مظهر این دشمنی عبارت است از شبکۀ صهیونیسم جهانی و دولت کنونی ایالات متّحدۀ آمریکا. البته این دشمنی مال امروز نیست؛ روشها تغییر می کند، اما سیاست دشمنی با ملّت ایران از اول انقلاب تا امروز بوده است. هرچه توانسته اند، فشار وارد آورده اند، اما عبث؛ فشارهای آنها

ص:42

نتوانسته است ملّت ایران را ضعیف کند یا به عقب نشینی وادار کند؛ نه تحریم اقتصادی شان، نه تهدید نظامی شان، نه فشار سیاسی شان، نه جنگ روانی شان. امروز ما از پانزده سال قبل، از بیست سال قبل، از بیست و هفت سال قبل بسیار قوی تر هستیم؛ این نشان دهندۀ این است که دشمن در دشمنی با ملّت ایران و نظام جمهوری اسلامی ناکام مانده است؛ اما این دشمنی هست.

... ما در مقابل این دو دشمن وظائفی داریم. اول دشمن را باید شناخت، بعد باید نقشۀ او را دانست. امروز دشمنان بیرونی ما هم برای ملّت ایران نقشه دارند. ما سیاستهای پنج سالۀ خودمان را تعریف می کنیم؛ افق چشم انداز بیست ساله را تعریف می کنیم؛ برای اینکه راه خودمان را مشخص کنیم. دشمن ما هم همین طور؛ او هم برای ما برنامه دارد؛ او هم سیاستی دارد. باید سیاست او را بشناسیم.

من برنامه های استکبار جهانی علیه ملّت ایران را در سه جمله خلاصه می کنم:

اول، جنگ روانی؛

دوّم، جنگ اقتصادی؛

و سوم، مقابله با پیشرفت و اقتدار علمی. دشمنی های استکبار با ملّت ما در این سه قلم عمده خلاصه می شود. البته اینها را باید دستگاه های تبلیغاتی و رسانه ها و شخصیّت های سیاسی بیشتر برای مردم توضیح بدهند. من اجمالاً سرفصل و خلاصه ای از مطالب را به شما عرض می کنم.

جنگ روانی یعنی چه؟ هدف جنگ روانی، مرعوب کردن است. کی را می خواهند مرعوب کنند؟ ملّت که مرعوب نمی شود؛ تودۀ عظیم مردم که مرعوب نمی شوند. چه کسی را می خواهند مرعوب کنند؟ مسئولان را، شخصیّتهای سیاسی را، به قول معروف خود ما، نخبگان را؛ اینها را می خواهند مرعوب کنند. کسانی که قابل تطمیعند، آنها را می خواهند تطمیع کنند؛ ارادۀ عمومی را می خواهند تضعیف کنند؛ درک مردم از واقعیّتهای جامعۀ خودشان را می خواهند تغییر دهند؛ هدف جنگ روانی این است. یک نفر که بیمار نیست،

ص:43

صد بار به او بگویند آقا! شما کسالت دارید، شما مریضید، یک مقدار احساس بیماری می کند.

بعکس، اگر کسی دچار بیماری هم باشد، صد بار به او بگویند شما حالتان خوب است، احساس صحّت می کند. با تلقین می خواهند واقعیّتهای کشور ما را در نظر ملّت ما دگرگون کنند... می خواهند اعتماد ملّت را به مسئولان ضعیف کنند. اینکه مردم به دولت و مسئولانشان اعتماد داشته باشند، برای یک کشور خیلی نعمت بزرگی است؛ می خواهند این نعمت را بگیرند و مردم را بی اعتماد کنند، هم به خودشان، هم به مسئولینشان؛ مردم را با شایعه، به تحریم و خشونت تهدید کنند...

یک بخش از جنگ روانی دشمن، دامن زدن به اختلافات است. در داخل کشور ما اختلافات قومی، اختلافات مذهبی شیعه و سنی اختلافات جناحی، اختلافات صنفی و رقابتهای صنفی را ترویج و تبلیغ می کنند. در داخل، مزدوران و ایادی ای هم دارند که مقاصد آنها را در اینجا به شکلهای گوناگون عمل می کنند...

در مورد نفوذ شیعه و ترویج تشیع از سوی ایران و هلال شیعی و از این حرفها، شایعه پراکنی می کنند. یکی از شعبه های جنگ روانی اینها این است: اولاً بین ملّت ایران اختلاف بیندازند، ثانیاً بین ملّت ایران و ملّتهای دیگر مسلمان اختلاف بیندازند. سیاست آمریکا این بوده است که همسایه های ما را در خلیج فارس از نظام جمهوری اسلامی بترساند. البته بعضی از آنها آگاهانه و هوشیارانه توطئه را فهمیده اند، بعضی هم ممکن است اشتباه کنند و در دام این توطئۀ آمریکایی بیفتند. ما به سوی همسایه های خلیج فارس - که منطقۀ عمدۀ نفتی دنیا متعلّق به این مجموعه است - همیشه دست دوستی دراز کرده ایم؛ الآن هم با آنها دوستیم و دست دوستی دراز می کنیم و اعتقاد ما این است که کشورهای حوزۀ خلیج فارس باید پیمان دفاعی مشترک داشته باشند و باید با هم همکاری کنند. برای دفاع از این منطقۀ مهم نباید آمریکا و انگلیس و بیگانگان و دیگران و طمع ورزان بیایند؛ خود ما باید امنیّت این منطقه را حفظ کنیم؛ و این با همکاری کشورهای خلیج فارس ممکن است...

ص:44

جنگ اقتصادی هم یکی دیگر است.

می خواهند ملّت ایران را از لحاظ مسائل اقتصادی در تنگنا قرار دهند. من عرض می کنم میدان برای تحرّک اقتصادی ملّت ایران باز است. با سیاستهای اصل 44 که ابلاغ شد و دولت هم مجّدانه دنبال این است که اینها را تحقّق ببخشد و باید هم دنبال کند، میدان کار اقتصادی باز است؛ نه فقط برای افرادی که ثروتمندند، حتّی برای آحاد مردم. سال 86 و شاید تا یکی دو سال بعد، رویکرد دولت و رویکرد فعّالان کشور، باید رویکردی اقتصادی باشد. ما می توانیم اقتصاد خودمان را شکوفا کنیم. تهدید می کنند که تحریم می کنیم. تحریم نمی تواند به ما ضربه ای بزند. مگر تا حالا تحریم نکرده اند؟ ما در حال تحریم به انرژی هسته ای رسیده ایم؛ ما در حال تحریم به پیشرفتهای علمی رسیده ایم؛ ما در حال تحریم به این سازندگی های وسیع در کشور رسیده ایم. تحریم در شرائطی حتّی ممکن است به نفع ما تمام شود؛ از این جهت که همّت ما را برای تلاش و فعّالیّت بیشتر کند...

در مورد مقابلۀ با پیشرفت علمی هم یک نمونۀ مهمّش همین مسئلۀ انرژی هسته ای است. در گفته ها، در گفتگوهای سیاسی و غیره می گویند دولتهای غربی با دارا بودن قدرت هسته ای در ایران موافق نیستند؛ خب نباشند. مگر ما برای به دست آوردن قدرت هسته ای از کسی اجازه خواستیم؟ مگر ملّت ایران با اجازۀ دیگران وارد این میدان شده است که بگویند ما موافق نیستیم؟ خب موافق نباشید. ملّت ایران موافق است و مایل است این انرژی را داشته باشد. من سال گذشته هم در اجتماع روز اول فروردین در اینجا گفتم که انرژی هسته ای برای کشور ما یک ضرورت است، یک نیاز بلندمدّت است. امروز اگر مسئولین کشور در به دست آوردن انرژی هسته ای کوتاهی کنند، نسلهای بعد آنها را مؤاخذه خواهند کرد. ملّت ایران و کشور ایران به انرژی هسته ای و این توانایی برای زندگی - نه برای سلاح - احتیاج دارد. عدّه ای می نشینند همان حرف دشمن را تکرار می کنند که: آقا! چه لزومی دارد؟ آیندۀ کشور را به خطر انداختن، نیاز فرداهای کشور را بکلّی ندیده گرفتن، این اشکالی ندارد؟ آیا مسئولین کشور حق دارند به نسلهای آینده خیانت کنند؟ امروز نفت را برداریم مصرف کنیم؛ یک روزی این نفت تمام خواهد شد...

ص:45

من عرایضم را می خواهم تمام کنم. این توصیه های خادم ملّت ایران است به ملّت ایران.

توصیۀ من این است: این شعاری که ما امسال مطرح کردیم - یعنی اتّحاد ملّی و انسجام اسلامی این را رعایت کنید. اتّحاد ملّی، یعنی یکپارچگی ملّت ایران. انسجام اسلامی، یعنی ملّتهای مسلمان با هم همراه باشند. ملّت ایران رابطۀ خود را با ملّتهای اسلامی محکمتر کند. ما اگر بخواهیم اتّحاد ملّی و انسجام اسلامی تحقّق پیدا کند، باید بر اصولی که بین ما مشترک است، تکیه کنیم. نباید خودمان را سرگرم فروعی بکنیم که مورد اختلاف است.

توصیۀ بعد این است که ملّت عزیز ما، مخصوصاً جوانان ما، اعتماد به نفس خودشان را از دست ندهند. جوانان عزیز! جوانان عزیز ملّت ایران! شما می توانید؛ می توانید کارهای بزرگ بکنید، می توانید کشور خود را به اوج إعتلاء و عزّت برسانید. اعتماد به نفس، اعتماد به مسئولین کشور، اعتماد به دولت، همان چیزی است که دشمنان می خواهند نباشد. دشمنان می خواهند مردم به دولت - که مسئولیّت ادارۀ امور کشور را دارد - بی اعتماد باشند؛ سعی کنید این نقشۀ دشمن را خنثی کنید. من از دولت حمایت می کنم. از همۀ دولتهای بر سر کار و منتخب مردم حمایت کردم، بعد از این هم همین خواهد بود؛ از این دولت هم به طور خاص حمایت می کنم. این حمایت، بی دلیل و بی حساب و کتاب نیست. اولاً جایگاه دولت در نظام جمهوری اسلامی و در نظام سیاسی کشور ما جایگاه بسیار مهمّی است، ثانیاً بیشترین مسئولیّتها را دولت بر دوش دارد؛ بعد هم این جهتگیری های دینی و این ارزش گرایی انقلابی و اسلامی خیلی ارزش دارد. سختکوشی، تلاش فراوان، ارتباط با مردم، سفرهای استانی، جهتگیری عدالت، زیّ (و روش) مردمی؛ اینها خیلی قیمت دارد و من قدر این کارها را می دانم. من به خاطر این چیزها از دولت حمایت می کنم. البته این حمایت، حمایت بی حساب و کتاب نیست؛ توقّعاتی هم در مقابلش از دولت دارم. اولین توقّع من این است که به مسئولین دولتی می گویم خسته نشوند؛ اعتماد به خدا را از دست ندهند؛ به خدا اعتماد کنند و به این مردم اعتماد کنند؛ زیّ مردمی خودشان را حفظ کنند؛ در دام تجمّل گرایی هایی که افرادی می افتند، نیفتند؛ مراقب و مواظب باشند؛ در مخاصمات جناحی وارد نشوند؛ وقتشان

ص:46

را با دعواهای سیاسی تلف نکنند؛ با همۀ وجود و با همۀ توان برای این مردم کار کنند؛ آنچه را که با مردم در میان می گذارند، به تحقّق برسانند و دنبال کنند.

ما باید چشمهای خودمان را باز کنیم. ما باید به خدا متوسّل باشیم، متذکّر باشیم. ملّت ایران ملّت بزرگی است، ملّت توانایی است، هدفهای بزرگی دارد، راهی هم به سوی این هدفها دارد که می تواند طی کند. من امیدوارم خدای متعال تفضّلات خود را بر شما ملّت ایران به طور مستمر ببارد؛ باران لطف خود را بر سر شما ببارد و انشاءاللّٰه امروز که روز اول سال 86 است، سرآغاز یک سال پربرکت برای مردم باشد.

والسّلام علیکم ورحمة اللّٰه وبرکاته (1)

ص:47


1- (1) . پایگاه اطّلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری مدّ ظلّه العالی..

ص:48

ب) گزیدۀ بیانات حضرت آیت اللّٰه العظمی خامنه ای مدّ ظلّه العالی،پیرامون وحدت ملّی و انسجام اسلامی

منشور وحدت اسلامی به همّت علمای اسلامی تدوین شود

امروز مهم ترین نیاز دنیای اسلام و علاج واقعی همۀ مشکلات مسلمانان، اتّحاد و انسجام اسلامی است و بر همین اساس، علما و روشنفکران مسلمان باید منشور وحدت اسلامی را به عنوان مطالبه ای تاریخی، تدوین کنند.

... امّت اسلامی بعد از سالها غفلت، اکنون نگاه جدیدی به شریعت و آیین اسلام دارد، بنابراین دنیای اسلام می تواند با چنین بینش و درک نوینی، و با تمسّک به معارف دینی و سیره و کلام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ، پیشتاز بشر به سوی کمال و تعالی باشد.

... سیاست جبهۀ استکبار، ایجاد اختلاف و نزاع قومی و مذهبی میان مسلمانان است که برای مقابله با آن باید وحدت و انسجام میان امّت اسلامی تقویت شود و بر همین اساس، امسال، سال اتّحاد ملّی و انسجام اسلامی نامگذاری شده است.

تدوین منشور وحدت اسلامی به همّت علمای اسلام، ضروری و مطالبه ای تاریخی است که اگر امروز به این وظیفه عمل نشود، نسلهای بعدی ما را مؤاخذه خواهند کرد. در شرایطی که دنیای استکبار سعی در تخریب چهرۀ مسلمانان دارد... و بیداری اسلامی در میان شیعه و سنی را برای خود خطر می داند و آن را چه با نام حماس و چه با نام حزب اللّٰه لبنان، آماج حمله قرار می دهد، آیا عاقلانه است که مسلمانان درگیر نزاع قومی و مذهبی شوند و دشمن مشترک خود را فراموش کنند؟

دولتهای اسلامی باید به یکدیگر نزدیک تر شوند و اگر به ملّتها و قدرت و تواناییهای

ص:49

خود متّکی باشند بسیار قوی تر خواهند بود تا این که بخواهند به سیاستمداران آمریکایی اتّکا کنند. (1)

اتّحاد، زمینه ساز رسیدن به اهداف

تقویت اعتماد به نفس ملّی، همّت، مجاهدت و اتّحاد در کشور، زمینه ساز رسیدن به اهداف والا است. (2)

محورهای اساسی وحدت

به نظر بنده وحدت میان مسلمان ها چند محور اساسی دارد:

یکی از این ها وحدت میان مذاهب مختلف اسلامی است - عمدتاً میان اهل تسنن و اهل تشیع - همچنین میان فرقه های تسنن و تشیع و تقسیماتی از این قبیل.

محور دیگر وحدت میان مسلمین از لحاظ جغرافیایی و مرزهای جغرافیایی است؛ مانند وحدت میان مسلمانان ایران، عراق، سوریه، مصر و دیگر کشورهای اسلامی. وحدت میان مسلمانان خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی و آسیای جنوبی و مسلمانان شمال آفریقا وغیره.

محور دیگر، عبارت است از وحدت از جهت گرایش های سیاسی؛ یعنی مسلمانان با هر نوع گرایش سیاسی که بر ذهن و بر روح آنان حاکم است (یعنی) از لحاظ عملی زیر لوای اسلام با یکدیگر متّحد بشوند. اینها محورهای عمدۀ وحدت در جامعۀ اسلامی است.

از همه شاید مؤثّرتر، یا مؤثّرترین وحدت، از لحاظ نژاد و زبان است؛ یعنی مسلمانان فارس زبان و ترک زبان و عرب زبان و غیره با یکدیگر اتّحاد و اتّفاق پیدا کنند. وقتی می گوییم وحدت میان مسلمانان و این را شعار خودمان قرار می دهیم و به عنوان یک پیام جهانی از کشور انقلابی ایران به دنیا صادر می کنیم - و همان طور که امام راحل رحمه الله فرمودند پیام وحدت از ایران بلند می شود - و این فریاد را بلند می کنیم، معنایش این است که مسلمانان

ص:50


1- (1) . روزنامۀ جمهوری اسلامی، شنبه، 18 فروردین ماه 1386، دیدار با مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی..
2- (2) . همان، چهارشنبه 26 اردیبهشت ماه 1386، دیدار با دانشجویان دانشگاه فردوسی مشهد..

بدون درنظر گرفتن این عوامل جدایی یا بهانه های جدایی از قبیل اختلاف مذهب، اختلاف زبان، اختلاف نژاد، اختلاف مناطق جغرافیایی و غیره، بر گرد محور لا اله الا اللّٰه و محمّد رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله و سلم گرد هم آیند و کنار هم قرار گیرند. (1)

تلاش و توطئۀ دشمن برای به راه انداختن جنگ شیعه و سنی

همان گونه که در ابتدای سال (1386) بیان شد، تلاش در جهت پیشرفت اقتصادی و علمی و همچنین مقابله با جنگ روانی دشمن برای ایجاد خلل در اتّحاد ملّی، سه محور اصلی است که باید مورد توجه جدّی مردم و مسئولین باشد.

دشمن تلاش دارد با ایجاد چالش های انتخاباتی بین مردم تفرقه بیاندازد اما ملّت ایران با کمک خداوند، این انتخابات (2) را وسیلۀ دیگری برای رشد و عزّت خود قرار خواهد داد.

دشمنان امّت اسلامی یک گروه متعصّب، متحجّر و بی خبر از حقایق عالم و معنویت را شکل داده اند تا میان مسلمانان، اختلاف و جنگ و خونریزی به راه بیافتد اما بر اساس نظر علمای حقیقی اسلام، کسانی که دست خود را به خون مسلمانان آلوده می کنند، مرتکب گناهان نابخشودنی می شوند و این کار در واقع خروج از اسلام است.

با وجود اختلاف های فکری و مذهبی بین مسلمانان، آنان باید در زیر پرچم لا اله الا اللّٰه و محمّد رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله و سلم ، دست در دست یکدیگر در مقابل دشمنان اسلام و امّت اسلامی ایستادگی کنند. (3)

دین مبین اسلام زمینه ساز وحدت کشورهای اسلامی

اگر وحدت جهان اسلام محقّق شود، امّت اسلامی از توانایی درونی عظیمی برای «پیشرفت و توسعه» و ارتقای جایگاه جهانی بهره مند خواهد شد. (4)

ص:51


1- (1) . تقریب بین مذاهب اسلامی (1)، ویژه نامۀ چهارمین کنفرانس وحدت اسلامی، مهرماه 1369، ص 79..
2- (2) . اشاره به انتخابات نهمین دورۀ مجلس شورای اسلامی..
3- (3) . روزنامۀ جمهوری اسلامی، چهار شنبه 16 خرداد ماه 1386، در اجتماع پر شور مردم در سالگرد ارتحال حضرت امام رحمه الله ..
4- (4) . روزنامۀ کیهان، چهارشنبه 19 اردیبهشت ماه 1386..
امروز دلارهای نفتی خرج ایجاد شکاف و اختلاف می شود

امروز دلارهای نفتی فراوان خرج این می شود که عالِم خود فروخته و یا نویسندۀ وابسته، کتابی در ردّ فلان جمعیّت اسلامی بنویسد و ایجاد شکاف و اختلاف نماید. لذا امروز هم مانند گذشته، هنوز اختلاف هست و یکی از مهمترین این اختلافات، سیاست های خصمانه و ضدّ اسلامی برخی از حکّام کشورهای اسلامی است.

یکی از عوامل بزرگ اختلافات بین عالَم اسلام در طول تاریخ، سیاست قدرت های جهانی بوده است. اگر ما مسلمانان، به تاریخ خود بنگریم، فصل های خونین بسیاری مشاهده خواهیم کرد که در آن اهل توحید و قبله و عشّاق حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و معتقدین به اسلام و قرآن، شمشیر در دست گرفته و به دلایل گوناگون به یکدیگر ضربه زده اند. و اگر نیروهایی که در صحنۀ نظامی، سیاسی و علمی صرف اختلاف شد، برای پیشرفت مقاصد اسلام و مقابله با دشمنان مصروف می شد، امروز نیروی مسلمانان از نظر کمی و کیفی به مراتب بیشتر بود.

مهمترین مسئولیّت این کنفرانس (1) و امثال آن، شناسایی مبانی وحدت و رفع موانع آن می باشد، به اعتقاد ما کوچکترین این موانع، ذهنیّت عامه مردم است که باید اصلاح شود و این امر جز به دست علما، روشنفکران، نویسندگان و کسانی که قدرت هدایت افکار عمومی را دارند میسّر نیست.

امروز سیاست های غلطِ مبتنی بر ملّیت و امثال آن، یکی از مهمترین عوامل اختلاف مسلمین می باشد. (2)

ملّتها راهی جز اتّحاد و انسجام ندارند

در چنین شرایطی، ملّتها و کشورهای منطقه راهی جز قوی کردن خود و اتّحاد و انسجام و کمک به یکدیگر برای ایستادگی در مقابل قدرتهای زورگو ندارند. (3)

ص:52


1- (1) .اشاره به کنفراس وحدت اسلامی
2- (2) .تقریب بین مذاهب اسلامی (1) ویزه نامه چهارمین کنفرانس وحدت اسلامی مهرماه 1369ص 79
3- (3) . روزنامۀ کیهان، چهار شنبه، 6 تیرماه 1386، دیدار با رئیس جمهور عراق..

... اگر ملّتها اراده کنند هر کاری را که بخواهند می توانند انجام دهند از جمله اینکه می توانند آمریکا را به زانو درآورند. (1)

هشدار به مدّاحان پیرامون حفظ انسجام اسلامی

یکی از چیزهایی که من بخصوص می خواهم تکیه کنم، مسئلۀ «انسجام اسلامی» است که ما گفتیم. انسجام اسلامی یعنی عصبیّتهای بین المذاهبی مسلمانها نباید تحریک شود. شما نباید کاری کنید که عصبیّت آن مسلمان غیر شیعه علیه شما تحریک شود؛ او هم متقابلاً نباید کاری کند که غیرت و عصبیّت شما را علیه خودش تحریک کند. آنها همین را می خواهند. الآن شما ببینید دو تا گروه فلسطینی در فلسطین دارند باهم می جنگند! برای اسرائیل چه از این بهتر! به جای اینکه تفنگها به طرف آنها متوجه شود، علیه همدیگر دارند می جنگند! خوب، این خیلی چیز خوبی برای اسرائیل است.

چقدر خرج کند، می ارزد که یک چنین وضعی پیش بیاید. فرض بفرمائید در لبنان هم یک گروهی پیدا می شوند و بنا می کنند با یک گروه دیگری مبارزه کردن و جنگیدن. چه نعمتی بزرگ تر از این برای اسرائیل و آمریکا؟!؟ این بهتر است یا اینکه یک گروهی مثل حزب اللّٰه بیاید جلو، همه هم دنبالش - بعضی از روی دل و ایمان، بعضی هم از روی ترس از افکار عمومی - و اسرائیل را شکست بدهند؟ معلوم است که وضعیت اختلاف برای آنها بهتر است. آیا مسلمانهای مصر و اردن و پاکستان و هند و ترکیه و جاهای دیگر، اگر به خیابانها بیایند و به نفع جمهوی اسلامی شعار بدهند، برای آمریکا بهتر است یا کاری کند که اگر در یک مسئله ای، ایران اسلامی صدایی بلند کرد، همۀ این ملّتها خاموش بشوند؛ بعضی ها اظهار مخالفت هم بکنند؟ پیداست دنبال دوّمی اند. چه جوری می شود؟ چطور ممکن است این کار؟ خیلی آسان است. کاری کنند که عصبیّتهای شیعه و سنی را زنده کنند. به آنها تفهیم کنند اینها شیعه اند؛ اینها صحابه را سبّ می کنند؛ اینها مقدّسین شما را چنین و چنان می کنند. جدایی

ص:53


1- (1) . روزنامۀ جمهوری اسلامی، چهار شنبه، 6 تیر ماه 1386، دیدار با رئیس جمهور عراق..

بیاندازند؛ آنها این را می خواهند. منادی وحدت شیعه و سنی، از اولی که این فکرها پیدا شده، این چیزها مورد نظرش بوده است. یک عدّه ای چرا نمی فهمند؟ امام بزرگوار ما که منادی اتّحاد بین مسلمین بود، از همه اینهایی که مدّعی اند، ولایتش و اعتقادش و ارادتش و عشقش به ائمه علیهم السلام بیشتر بود. او بهتر می فهمید ولایت را، یا فلان آدم عامی که حالا به اسم ولایت کارهای خلاف می کند؟ حرفهای بی ربط می زند در مجالس عام و خاص؟ وحدت را حفظ کنید.

اگر دیدید در جامعه بین شما کسانی هستند که عکس این رفتار میکنند، آنها را طرد شان کنید؛ مخالفت خودتان را به آنها ابراز و اعلام کنید؛ اینها ضربه ای به جامعه اسلامی می زنند. این از جمله مسائل بسیار مهم است.

امروز وحدت اسلامی به نفع نظام اسلامی است؛ به نفع جمهوری اسلامی است. علیه این جهتگیری حرکت کردن، به نفع آمریکاست؛ به نفع صهیونیست هاست؛ به نفع همان گردن کلفت هایی است که در دنیای اسلام جیبهایشان را از دلارهای نفتی پر کردند و دلشان نمی خواهد که عنصری مثل جمهوری اسلامی، مثل ملّت ایران اصلاً وجود داشته باشد. به هرحال، از خداوند متعال می خواهیم همۀ ما را هدایت کند. (1)

تلاش دشمنان اسلام برای ایجاد تفرقه

دشمنان اسلام با خوی استکباری و با انواع حیله ها و بهانه ها برای ایجاد تفرقه و اختلاف بین مذاهب و گروه های اسلامی تلاش می کنند. (2)

کشور را به میدان رقابت سالم برای خدمت تبدیل کنید

دشمن، وحدت و انسجامِ پیکرۀ واحد و نیرومند ملّت ایران را هدف گرفته است و تلاش می کند با عمده کردن خواسته های صنفی و ایجاد میدان رقابت ناسالمِ امتیازگیری در کشور،

ص:54


1- (1) . روزنامۀ جمهوری اسلامی، شنبه 16 تیر ماه 1386، دیدار با مداحان کشور..
2- (2) . روزنامۀ کیهان، شنبه 16 تیر ماه 1386، دیدار با ذاکرین اهل بیت علیهم السلام ..

تمرکز و برنامه ریزی دولت را مختل کند، بر همین اساس همان گونه که امسال، سال اتّحاد ملّی نامگذاری شده است، باید همۀ قشرها و صنف های مختلف با مهربانی و در یک صف متّحد و مستحکم، کشور را به میدان رقابت سالم برای خدمت و مجاهدت و شتاب بخشیدن به حرکت پیشرفت اقتصادی تبدیل کنند. (1)

اشغالگران و صهیونیست ها، طرّاحان اصلی جنایت سامرا و تفرقه افکنی

برادران شیعه و سنّی به هوش باشند که در دام توطئۀ دشمن نیفتند. مسلمانان در همه جای جهان بیش از گذشته باید مراقب سیاست تفرقه افکنی و جنگ افروزی دشمنان اسلام باشند.

امروز دشمنان در عراق، در فلسطین، در لبنان و در هر نقطه از جهان اسلام که بتوانند آتش افروزی می کنند و با بهانه های گوناگون مذهبی و قومی و حزبی و غیره، مسلمانان را به صف آرایی در برابر یکدیگر و برادرکشی تحریک می نمایند. مسلمانان نباید به آنها در این هدف ننگین و خطرناک کمک کنند. علمای محترم اهل تسنن، فاجعۀ سامرا را محکوم کنند و صریحاً بیزاری خود را از مرتکبان آن ابراز نمایند و علمای محترم شیعه، پیروان اهل بیت علیهم السلام را به خویشتنداری دعوت کنند و همۀ علما و بزرگان روحانی جهان اسلام پیروان خود را به همدلی با برادران خود و رعایت احساسات مذهبی هر فرقه سفارش نمایند. (2)

علمای شیعه و سنی از عراق و دولت عراق حمایت کنند

ای کاش علمای اهل سنت امروز در عراق نیز همین ادراک و هوشمندی را که قریب به 100 سال پیش علمای شیعه به کار گرفتند به کار بگیرند، زیرا امروز آمریکا همانند انگلیس در آن دوران، معارض دولت شیعۀ عراق است و علمای اهل سنت و شیعه - چه عراقی و چه غیر عراقی - باید بایستند و از این دولت حمایت کنند. (3)

ص:55


1- (1) . روزنامۀ کیهان، سه شنبه 11 اردیبهشت ماه 1386، در جمع کارگران سراسر کشور..
2- (2) . بخشی از پیام معظم له در محکومیّت جنایت تخریب بارگاه ملکوتی امامین عسکریین علیهما السلام ، شنبه 26 خرداد ماه 1386..
3- (3) . روزنامۀ کیهان، پنج شنبه 27 اردیبهشت ماه 1386، دیدار با علماء و روحانیون مشهد..
ضرورت دشمن شناسی

من... به عناصر سیاسی داخلی هم دوستانه نصیحت می کنم، مراقب باشند، طوری حرف نزنند، طوری موضعگیری نکنند که به مقاصد دشمن در این جنگ روانی کمک شود. (1)

اولین پیام انقلاب: وحدت شیعه و سنی

ملّت ایران با تکیه بر قرآن و وحدت بین شیعه و سنی، انقلاب را به پیروزی رسانده است و اولین پیام انقلاب اسلامی وحدت بین شیعه و سنی است. ما مسلمانان جمعیّتی در حدود یک میلیارد نفر را در جهان تشکیل داده ایم، ولی دشمنان بشریّت همواره سعی کرده اند تا این پیکرۀ واحد - یعنی مسلمانان - را با تفرقه درهم بشکنند و منابع مادّی آنان را غارت کنند. (2)

اتّحاد ملّی، نعمتی بزرگ

یکپارچگی ملّت ایران وحدتی دستوری نیست، بلکه ریشه و عقبه ای دینی دارد و در واقع این اعتقادات مذهبی است که با نزدیک کردن دلها، همه را به سمت توجّه به ذات باریتعالی جهت می دهد و اتّحاد عمیق ملّی را به همراه می آورد که این درس و نعمت بزرگ را باید حفظ کرد. (3)

اختلاف شیعه و سنّی دستاویزی شیطانی برای ایجاد تفرقه

پیام بزرگ جمهوری اسلامی به همۀ ملّتهای مسلمان، یکپارچگی در راه بازگشت به اسلام و اعتصام به حبل اللّٰه است. ما اختلاف شیعه و سنی، اختلاف عرب و فارس و ترک و دیگر ملّیتها، اختلاف نژادها و زبان ها را ردّ می کنیم و آن را دستاویزی شیطانی برای ایجاد تفرقه می شماریم. همچنین تلاش تفرقه انگیز بعضی سیاستها و نیّت ها و قلم ها را که بجای

ص:56


1- (1) . روزنامۀ کیهان، 15 فروردین ماه 1386..
2- (2) . تقریب بین مذاهب اسلامی (1)، ص 78. .
3- (3) . گزیده ای از خطبۀ نماز عید سعید فطر، 1386ش. .

وحدت، جدایی میان مسلمین را هدف خود ساخته اند، جزئی از سیاست عمومی استکبار می دانیم و آن را محکوم می کنیم.

ما بار دیگر به همۀ مسلمین عالم یادآور می شویم که به اسلام که مایۀ عزّت و سعادت دنیوی و اخروی آنان است برگردند و بدانند: ان الاسلام بنی علی دعا متین (1) کلمة التوحید وتوحید الکلمة. (2)

اهداف و انگیزه های دشمن از ایجاد اختلاف

یک مسئله، اصلِ «ایجاد اختلاف و نگرانی» است تا با هم متحّد نشوند، تا این اتّحاد یک واحد عظیمی را - که تصوّر آن، دلهای مستکبران طمّاع را می لرزاند - به وجود نیاورد؛ یعنی واحد امّت اسلامی را. اگر امّت اسلامی به معنای واقعی کلمۀ امّت تشکیل شود، استعمارگران و طمع ورزان و کسانی را که خواسته اند این منطقه را به نفع خودشان بفشرند و از آن بهره برداری کنند، بسیار می ترساند، آنها می خواهند این اتّفاق نیفتد.

اصلِ «ایجاد اختلاف»، یک انگیزۀ دیگر هم دارد که آن بعد از قیام ملّت ایران و برافراشته شدن پرچم انقلاب اسلامی در این کشور به آن انگیزۀ قبلی اضافه شد و آن این است که می ترسند از این که تفکّرات اسلام ناب، اسلام جهاد، اسلام استقلال، اسلام عزّت و هویّت، اسلامی که تسلّط بیگانگان و دشمنان را بر امّت اسلامی گناه می داند و آن را به هیچ قیمت نمی پذیرند، از ایران به بقیۀ جوامع اسلامی سرایت کند و مشکله را برای آنها چند برابر کند، سعی می کنند بین ایران اسلامی و بین سایر مناطق جهان اختلاف بیندازند. می دانند که تفکّراتی که یک ملّت را - یک ملّت استعمار زده مثل ملّت ما را در دوران طاغوت - بیدار می کند، به صحنه می آورد، به مجاهدت وادار می کند، ترس او را می ریزد، او را به وسط میدان کارزار عظیم بین المللی می کشاند و او را در همۀ مراحل از میدان پیروز خارج می کند، برای

ص:57


1- (1) . اسلام بر دو ستون تکیه دارد، کلمه توحید (لا اله الّا اللّٰه) و توحید کلمه (وحدت کلام مسلمین)، دعامه به معنای ستون و پایه به کار می رود..
2- (2) . تقریب بین مذاهب اسلامی (1)، ص 78. .

جهان خواران، برای کسانی که برنامه برای منطقۀ خاورمیانه و برای نفت اینجا و برای بقیۀ چیزهای اینجا دارند، خیلی خطرناک است. نمی خواهند بگذارند؛ البته خیلی هم تلاش کرده اند، موفّق هم نشده اند تا امروز. (1)

همواره طرفدار وحدت بودیم هستیم و خواهیم بود

اصرار ما برای تحقّق وحدت که از روز اول پیروزی انقلاب نیز این اصرار را داشته ایم، براساس یک باور اعتقادی و ایدئولوژیکی و استراتژیکی است ولذا همواره طرفدار وحدت بوده ایم و هستیم و خواهیم بود. (2)

مسألۀ وحدت را یک اصل اسلامی و انقلابی بدانیم

وحدت را مهم بشمارید و هفتۀ وحدت را یک هفتۀ حقیقتاً پر محتوی و پر مغز قرار بدهید. در امور دیگر هم ما این مسألۀ وحدت را مورد تأیید و به عنوان یک اصل اسلامی و انقلابی مورد تأکید قرار می دهیم. وقتی ما می گوئیم بین برادران شیعه و سنی و مذاهب مختلف اسلامی و انقلابی (باید همدلی باشد و آن را) مورد تأکید قرار می دهیم، وقتی ما می گوییم بین برادران شیعه و سنی و مذاهب مختلف اسلامی برای هدفهای اسلامی اتّحاد باشد، پس بطریق اولی بین قشرهای مختلف ملّت ایران، مردم فداکار و مبارز اهل هر شهری، اهل هر استانی، متکلّمین با هر زبانی و لهجه ای و قشرهای مختلف موظّف هستند... وحدت را حفظ کنند. (3)

راهکار مقابله با توطئه های استکبار برای ایجاد تفرقه

همۀ ملّت های مسلمان و دولت های اسلامی، باید با حفظ انسجام اسلامی، مراقب باشند که توطئه های استکبار برای ایجاد تفرقۀ مذهبی، قومی و ملّی در جهان اسلام به نتیجه ای نرسد. (4)

ص:58


1- (1) . بخشی از بیانات معظم له در دیدار میهمانان شرکت کننده در چهارمین مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام ..
2- (2) . گزیده ای از سخنرانی معظم له در تاریخ 1360/10/17ش..
3- (3) . تقریب بین مذاهب اسلامی (1)، ص 79..
4- (4) . در دیدار با اعضای مجلس خبرگان رهبری، 16 شهریور ماه 1386..
پیام وحدت: مسلمانان باهم دشمنی نکنند

ما در هفتۀ وحدت و بعنوان پیام وحدت حرفمان این است که مسلمانان بیایند باهم متّحد شوند و باهم دشمنی نکنند. این حرف، بدی نیست، این حرف حرفی است که هر عاقلِ بی غرض و مُنصفی آن را قبول خواهد کرد. محور هم کتاب خدا و سنت نبی اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و شریعت اسلامی باشد. (1)

ایجاد اختلاف، توطئه ای عمیق و خطرناک

یک توطئۀ عمیق و خطرناکی - که خیلی هم قدیمی است - برای ایجاد اختلاف بین فِرَق اسلامی وجود دارد؛ حالا امروز در دنیا مسئلۀ شیعه و سنّی را مطرح می کنند، اما این اختلاف مخصوص شیعه و سنّی نیست، بلکه می خواهند بقیۀ فرق اسلامی هم در درون تشیع، در درون تسنن - فرقه های اصولی، فرقه های فقهی، فرقه های کلامی - در مقابل هم قرار بگیرند، گریبان هم را بگیرند، علیه هم فریاد بکشند؛ این چیزی است که دشمن می خواهد و بخصوص انگلیسها در این قضیه متبحّرند؛ خیلی مجرّبند؛ سالهای متمادی - دهها سال، شاید بشود گفت به یک معنا صدها - در این زمینه کارکرد دارند؛ خوب بلدند، نقاط ضعف را می شناسند؛ روی آنها انگشت می گذارند برای ایجاد اختلاف، الآن هم به شدّت مشغولند. البته دیگر اینجا مخصوص انگلیسها نیست؛ سرویسهای اطّلاعاتی و امنیّتی اسرائیل و آمریکا و همه هستند، برای اینکه این اختلاف را عمیق کنند. شایعات درست می کنند؛ با فلان مسئول یک کشور سنّی، طوری حرف می زنند که احساس کند شیعه به عنوان یک خطر دارد او را تهدید می کند.

اینجا با جامعۀ شیعیان - مسئولان کشور شیعه و بقیۀ کشورهایی که در آنها شیعه هستند - طوری حرف می زنند که احساس کنند اهل سنت دارند آنها را تهدید می کنند و هستی و هویّت آنها را از بین می برند. کارشان این است. عین همین قضیه در تواریخ سابقه هم دارد، نمونه های مشخّص و معیّنی ذکر شده است، ما هم در زمان خودمان داریم می بینیم. به فلان

ص:59


1- (1) . تقریب بین مذاهب اسلامی (1)، ص 79..

مسئول سنّی می گویند چه نشسته ای که از ایران آمدند چند تا روستا را در کشور تو شیعه کردند! اینجا هم می آیند و به بعضی از ما می گویند چه نشسته اید که آمدند چند تا روستا از کشور شما را سنّی کردند! اینها کار دشمن است. باید این را شناخت. (1)

پولهای نفت در دستهای شیطان

پولهای نفت امروز مصرف می شود برای کتاب نوشتن ضدّ شیعه، دلارهای آمریکایی مصرف می شود برای ردّ تشیع و به زبان عربی و زبان اردو ترجمه می شود یا نوشته می شود.

اینها دستهای شیطانند. اینها انسانهای سالمی نیستند که این چیزها را می نویسند، هر جا باشند همین جورند. ما می گوییم امروز آتش افروزی نباید کرد. هر کسی عقیدۀ خودش را باید داشته باشد. هر کسی عقیدۀ خودش را اثبات هم بکند.

ما نمی گوییم وقتی گویندگان از مذاهب مختلف اسلامی بر منابر خود شان قرار می گیرند استدلال نکنند و عقیدۀ خود شان را اثبات نکنند. البته بکنند. اما اثبات عقیده بحثی است و دشمنی کردن با طرف مقابل و هم صدا شدن با استکبار جهانی و نیروها را مصرف جنگ داخلی کردن بین مسلمین بحث دیگری است. (2)

علمای اسلام مراقب باشند

علمای اسلام باید مراقب مذاهب جعلی و دلارهای نفتی که برای ایجاد تفرقه به کار می روند، باشند و دستهای پلید و مزدوری را که برای از هم گسستن و پاره کردن عروة الوثقی بین مسلمین تلاش می کنند، شناسایی و با آنان برخورد کنند. زیرا این برخورد لازمۀ علاقه به وحدت اسلامی است. (3)

ص:60


1- (1) . پایگاه اطّلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری مد ظلّه العالی، سخنرانی در تاریخ 25 آبان ماه 1386..
2- (2) . تقریب بین مذاهب اسلامی (1)، ص 79. .
3- (3) . همان، ص 91..
درصدد هستیم تا دار التقریب بین المذاهب را ایجاد کنیم

بسیاری از فتاوای علما و فقهای اسلام، اگر مورد بحث فقهی عالمانه قرار گیرند، می توانند به یکدیگر نزدیک شوند و ما درصدد هستیم تا دار التقریب بین المذاهب را ایجاد کرده و میزبان شخصیّتهای عالم از تمام جهان اسلام باشیم تا به این ترتیب و با کوشش فقها، متکلّمین، فلاسفه و علمای اسلام، نظرات فِرَق اسلامی در مجموعه ای واحد در اختیار همۀ مسلمین قرار گیرد. (1)

ندای اهل بیت علیهم السلام ندای تفرقه افکنانه نیست

امروز دنیای اسلام به پیام اهل بیت علیهم السلام نیازمند است. مسئلۀ پیروان اهل بیت و مجمع اهل بیت و ندای اهل بیت علیهم السلام در جوامع شیعی، ندای تفرقه افکنانه نیست؛ بر خلاف آنچه که بعضی تنگ نظرها از یک طرف و بعضی مغرضها از یک طرف تصوّر می کنند و آن را در بوقهای تبلیغاتی خودشان دائم می دمند و تکرار می کنند. مسئله، مسئلۀ نفی نیست؛ مسئله، مسئلۀ اثبات است. مکتب اهل بیت علیهم السلام حقایقی دارد، مطالبی دارد که امروز دنیای اسلام به اینها نیازمند است. (2)

دام خطرناک

امروز دنیای اسلام مجروح است و مفسدانی که با همۀ مسلمانان و با اصل امّت اسلامی دشمنند، با تشدید اختلافات قومی و فرقه ای نظیر، «شیعه و سنی»، «عرب و عجم» درصددند بخشهای مختلف جهان اسلام را مقابل یکدیگر قرار دهند و متأسّفانه برخی در این دام خطرناک می افتند. اسلام عزیز به عنوان نسخۀ منحصر به فردِ «صلاح و سعادت ملّتها» در اختیار امّت اسلامی است و دلهای آمادۀ مسلمانان، لبریز محبّت و عشق به

ص:61


1- (1) . تقریب بین مذاهب اسلامی (1)، ص 91..
2- (2) . در دیدار میهمانان شرکت کننده در چهارمین مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام ، مرداد ماه 1386..

پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است. بنابراین جهان اسلام می تواند با اتّحاد حول وجود پر برکت نبی مکرّم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ، هوشمندانه با دشمنان خدا مقابله کند و راه سعادت و پیشرفت و تعالی را بپیماید. (1)

جمهوری اسلامی آمادۀ تأسیس دار التقریب بین المذاهب می باشد

به منظور ایجاد وحدت و انسجام بیش از پیش میان مسلمانان و نزدیک ساختن مذاهب مختلف اسلامی از طریق بحثهای کلامی و فقهی میان علما و اندیشمندان جهان اسلام، جمهوری اسلامی ایران آماده است «دار التقریب بین المذاهب» را تأسیس و میزبان شخصیّت های علمی اسلامی باشد. (2)

بیداری دانشجو مفهومی بسیار عمیق دارد

بیداری دانشجو فقط در بیزاری از آمریکا خلاصه نمی شود، بلکه با توجه به برنامه های پیچیده و عمدتاً پنهانِ سیاسی و فرهنگیِ دشمن، مفهومی بسیار عمیق می یابد و هوشیاری کامل می طلبد.

... گاه دشمن برای تکمیل نقشۀ خود درصدد آن است که حرف حقّی از زبان یک فرد یا گروهی بیان شود. بنابراین همواره باید سخت مراقب بود تا دشمن از هیچ حرف و حرکتی سوء استفاده نکند؛ که این امر نیاز به دشمن شناسی و پرهیز از هرگونه سهل انگاری دارد. (3)

مهم ترین نیاز امروز وحدت و همدلی

امروز مهمترین نیاز دنیای اسلام وحدت و همدلی است و همه، اعم از کشور میزبان (عربستان) و حجّاج کشورهای مختلف به ویژه حجّاج ایرانی باید در جهت انسجام اسلامی و

ص:62


1- (1) . روزنامۀ کیهان، 21 مرداد ماه 1386، دیدار با مردم و مسئولان نظام، در سالروز مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم ..
2- (2) . تقریب بین مذاهب اسلامی (1)، ص 91..
3- (3) . روزنامۀ جمهوری اسلامی، 1 خرداد ماه 1386، در جمع اعضای بسیج دانشجویی دانشگاهها..

جلوگیری از بروز هرگونه زمینۀ اختلاف افکنی تلاش کنند. در حج امسال (1386) مسألۀ انسجام اسلامی باید مورد توجه جدّی قرار گیرد و از دولت میزبان هم انتظار می رود همان دیدگاههایی را که در خصوص لزوم وحدت مسلمانان و جلوگیری از بروز زمینه های اختلاف بیان می کند در مرحلۀ عمل نیز به اثبات برساند. (1)

فراهم کردن زمینۀ اختلاف گناه است

تحریک عواطف مذهبی و فراهم کردن زمینۀ اختلاف، گناه است و کسانی که این کاررا انجام دهند در واقع به برآورده شدن هدف سازمانهای جاسوسی آمریکا و رژیم صهیونیستی کمک کرده اند و در پیشگاه الهی نیز به شدّت مؤاخذه خواهند شد. (2)

ص:63


1- (1) . دیدار معظم له با کارگزاران حج، 23 آبان ماه 1386..
2- (2) . همان..

ص:64

بخش دوم:

اشاره

الف) اتّحاد و انسجام در لغت و اصطلاح

ب) اتّحاد و انسجام در آیات و روایات

ص:65

ص:66

الف) اتّحاد و انسجام در لغت و اصطلاح

پیش از شروع مباحث، بررسی دو واژۀ اتّحاد ملّی و انسجام اسلامی ضروری به نظر می رسد:

اتّحاد (1)در لغت نامۀ دهخدا آمده است:

اتّحاد: یکی شدن. یگانگی داشتن. یگانگی کردن. (2)

گفت چون ندهی بدین سگ نان زاد گفت تا این حد ندارم اتّحاد

* * *

جان گرگان و سگان از هم جداست متّحد جانهای مردان خداست (3)

مولوی

گاهی به جای اتّحاد وحدت به کار می رود.

وحدت: یگانه شدن. اتّحاد مقابل کثرت، یگانگی مقابل اختلاف و تفرّق. (4)وحدت مردم: هماهنگی و اتّفاق در شئون گوناگون زندگی.

ملّی: در ترکیب اتّحاد ملّی، مضاف الیه اتّحاد، ملّی است؛ لذا به توضیح این واژه و همچنین

ص:67


1- (1) . اتّحاد در لغت به معنای یکی شدن است و در اصطلاح متکلّمان و نیز فیلسوفان امامیّه، در معانی مختلف حقیقی و مجازی به کار می رود. (معارف و معاریف، ج1، ص 494).
2- (2) . و همچنین در معانی ذیل به کار می رود: یکی رنگی، یگانگی، یکدلی، یک جهتی، موافقت، وفق، توافق، اجتماع..
3- (3) . از واژه های هم خانوادۀ اتّحاد، «متّحد» است که برای روشن شدن بیشتر معنای اتّحاد، توضیح این واژه نیز از کتابهای لغت ذکر می گردد.متّحد: از (وحد) یکی شده، مأخوذ از تازی، پیوسته و متّفق و موافقت کرده و متصّل و یکی شده و یکی کرده متّحد الشکل؛ هم شکل. هم سان. - متّحد المال؛ بخشنامه (فرهنگستان ایران) - متّحد شدن؛ پیوسته شدن، متفق شدن و یکی گشتن (ناظم الاطباء).
4- (4) . لغت نامۀ دهخدا، ج 1، ص 844 ..

واژۀ هم خانوادۀ آن یعنی ملّت می پردازیم.

ملّی منسوب به ملّت است. ملّت دسته ای از افراد انسان که عموماً در خاک معیّنی [از قبایل مختلف] سکونت اختیار کرده و دارای وحدت نژاد و زبان و مذهب می باشند: به طوری که این وحدت برای آن افراد، طرز فکر و تاریخ مشترک بدانگونه ایجاد کند که پیوند همزیستی بین آنها پدید آورد. (1)گاهی توسّعاً به برخی نهادها و سازمانهای دولتی به سبب وابستگی دولت به ملّت، نیز ملّی گویند، این کلمه در همه جا معادل ناسیونال به کار نمی رود. (2)

ص:68


1- (1) . لغت نامۀ دهخدا، ج13، ص 18998..
2- (2) . توضیح بیشتر آن که: ملّی: [م ل لی] منسوب به ملّت و آنچه که در ید و اختیار ملّت است و گاهی توسّعاً در زبان فارسی (برخی نهادها و سازمان های)دولتی را نیز به سبب وابستگی دولت به ملّت، ملّی گویند. از این روی این کلمه در همه جا معادل ناسیونال به کار نمی رود. در ترمینولوژی حقوق، تألیف دکتر جعفری لنگرودی چنین آمده: در معانی زیر به کار رود: الف) تبعه در مقابل بیگانه ب) وابسته و مرتبط به یک دولت. در این صورت به شکل صفت به کار می رود: مانند پرچم ملّی، بندر ملّی ج) وصفِ دولتِ حامیِ فرد، از آن جهت که حمایت به عهدۀ اوست و شخص مورد حمایت تبعۀ او می باشد و گفته می شود «اتاناسیونال» یا دولت متبوع د) صفت ملّت به معنی دسته ای از افراد انسان که دارای بعضی اوصاف مشترکند از نوع نژاد و سنن و طرز فکر. (لغت نامۀ دهخدا، ج13، ص19001) در فرهنگ معین دربارۀ ملّی توضیح چنین آمده است: منسوب به ملّت: 1. مربوط به ملّت (آئین، دین) 2- مربوط به ملّت (سکنۀ یک کشور) در زبانهای اروپایی معادل ملّی، ناسیونال است ولی به معنای دولتی (متداول در ایران) بکار می رود، زیرا دولت نمایندۀ ملّت است. صنایع ملّی (یعنی صنایعی که در دست دولت است). مدارس ملّی (یعنی مدارس دولتی). در ایران «ملّی» را به معنای مختلف و گاه متضاد بکار می برند: الف) در موارد محدود به همان معنای اروپایی (ناسیونال) (یعنی دولتی) استعمال می کنند: صنعت ملّی نفت ب) به معنای آنچه که تعلّق به یک یا چند فرد از افراد ملّت دارد نه به همۀ ملّت: مدرسۀ ملّی. (فرهنگ فارسی معین، ج4، ص 4354 - 4355). ملّت: در توضیح لغت ملّی به ملّت اشاره شد که لفظ ملّت به معانی زیر آمده است: [م ل ل] دین و کیش و شریعت (غیاث) کیش و دین و آیین و مذهب. (ناظم الاطباء). ملة. ج، ملل: «فَاتّبعوا مِلةَ ابراهیٖمَ حَنیٖفاً» (سوره آل عمران، آیه 95) . اشتقاق ملّت از امْلَلْت الکتاب است و ملّت و دین دو نامند: آن شرع را خدای عزّ وجّل نهاد میان بندگان بر زبان انبیاء. (کشف الاسرار، ج1، ص206) (اصطلاح حقوقی). 1. گروهی از افراد انسانی که بر خاک معیّنی زندگی می کنند و تابع قدرت یک حکومت می باشند (ترمینولوژی حقوق، تألیف دکتر جعفری لنگرودی) 2. در تئوری کلاسیک ناشی از انقلاب کبیر فرانسه ملّت عبارت است از شخص حقوقیی که ناشی می شود از مجموعۀ افرادی که دولت را تشکیل می دهند و دارای حق حاکمیّت می باشند (ترمینولوژی حقوق، تألیف دکتر جعفری لنگرودی، حقوق بین الملل عمومی). ملّت: شریعت یا دین. و گویند ملة و طریقة یکی است و آن اسم است از «املیت الکتاب» سپس به اعتبار اینکه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را املاء می کند به اصول شرایع نقل شده است (از اقرب الموارد، از کشاف اصطلاحات الفنون) (لغت نامۀ دهخدا، ج 13، ص 18998). «وَ مَنْ یَرغِبُ عَن مِلَّةِ ابراهیم الّا مَن سَفِهَ نفسَه» (سورۀ بقره، آیۀ 130). «وَ قَالَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّکُم مِّنْ أَرْضِنَآ أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنَا فَأَوْحَیٰ إِلَیْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِکَنَّ الظَّٰلِمِینَ» (سورۀ ابراهیم، آیۀ 13). این کلمه 13 بار در قرآن آمده که 8 بار آن به صورت اضافه به ابراهیم «ملّة إبراهیم» آمده است. مرحوم طبرسی گفته از این جهت قرآن دین اسلام را، ملّت ابراهیم خوانده که شریعت ابراهیم علیه السلام در درون شریعت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم است ولی این سخن به اعتبار نزدیک نباشد زیرا این معنی به دین ابراهیم اختصاص ندارد بلکه دین نوح و موسی و عیسی علیهم السلام نیز این چنینند. در یکی از آیات آمده «ملّة أبیکم إبراهیم» مرحوم طبرسی گفته قرآن از این جهت ابراهیم را پدر همه خوانده که حرمت وی بر مسلمانان مانند حرمت پدر است بر فرزندان و به قولی از این جهت که عرب از نسل اسماعیل اند. (معارف و معاریف، ج9، ص 593 - 594). امام حسین علیه السلام فرمود: تنها کسی که بر ملّت ابراهیم علیه السلام است مائیم و پیروان ما و اما سایر مردم از او بریئند. (معارف و معاریف، ج9، ص594؛ بحار الانوار: 87/68). ملّت: 1. دین، آیین، شریعت «و از برای تشیید قواعد دین و ملّت و تشدید عواقد فرض و سنت، انبیاء و رسل را به خلایق فرستاد» (جوامع الحکایات 1: 3) 2. پیروان یک دین «و محاسن این کتاب را نهایت نیست و کدام فضیلت از این فراتر که از امّت به امّت و از ملّت به ملّت رسید و مردود نگشت». (کلیله. مصحح مینوی 19) 3. گروه مردم، قوم. 4. مجموعۀ افراد یک کشور «چون عادت دوار صاحبقران کامکار همواره چنان بود که در کفایت مصالح و مهمّات ملک و ملّت بنفس مبارک خویش التفات فرماید...». (ظفر نامۀ یزدی. چاپ امیر کبیر 2: 411)؛ (فرهنگ فارسی معین، ج4، ص4336).ملّت: آئین نامه ای که از جانب خدا تشریع و توسط پیامبران به خلق رسد و آنان را به قرب پروردگار نائل سازد. دین، شریعت. این اصل معنای ملّت است ولی بعداً این کلمه توسعه یافته و در آئین نامه ها و ملّتهای باطله نیز استعمال شده است (مجمع البحرین)..

انسجام

انسجام در لغت به معنای روان شدن آب و اشک و جز آن... روانی کلام و غیره...

ص:69

در نزد بُلغا: تُهی بودن سخن از تعقید و روانی آن است همچون آب رونده که از فرط آسانی ترکیب و روانی الفاظ، همچون سیلی است که جاری شود، مانند آیات قرآنی که همۀ آنها منسجم است. (1)پس انسجام اسلامی یعنی هماهنگی اهل اسلام آنچنان که تُهی از هرگونه تنش و چالش و ناهمگونی مُهلک و دردآور باشد.

گاهی گفته می شود وحدت مسلمین، وحدت مسلمین یعنی: یگانگی و هماهنگی مسلمانان در سایۀ توحید و نبوّت و قرآن. و تکیه ننمودن آنها بر مُمیّزات مذهبی و قومی. همان امری که مجد و عظمت و شوکت آنان در گرو آن است و همان چیزی که قرآنِ مسلمانان، با لحنی بلیغ و بیانی رسا، پیروان خود را بدان دعوت می کند و می فرماید:

- «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُواْ وَاذْکُرُواْ نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنتُمْ أَعْدَآءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُم بِنِعْمَتِهِ إِخْوَ ٰنًا» (2)؛ و همگی به ریسمان خدا [ قرآن و اسلام، و هرگونه وسیلۀ وحدت]، چنگ زنید، و پراکنده نشوید؛ و نعمتِ (بزرگِ) خدا را بر خود، به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید، و او میان دلهای شما الفت ایجاد کرد، و به برکت نعمت او برادر شدید.

- «شَرَعَ لَکُم مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّیٰ بِهِ نُوحًا وَ الَّذِی أَوْحَیْنَآ إِلَیْکَ وَ مَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَ ٰهِیمَ وَ مُوسَی وَ عِیسَی أَنْ أَقِیمُواْ الدِّینَ وَ لَاتَتَفَرَّقُواْ فِیهِ کَبُرَ عَلَی الْمُشْرِکِینَ مَا تَدْعُوهُمْ إِلَیْهِ اللَّهُ یَجْتَبِی إِلَیْهِ مَن یَشَآءُ وَ یَهْدِی إِلَیْهِ مَن یُنِیبُ» (3)؛ آئینی را برای شما تشریع کرد که به نوح توصیه کرده بود؛ و آنچه را بر تو وحی فرستادیم و به ابراهیم و موسی و عیسی سفارش کردیم این بود که: دین را برپا دارید و در آن تفرقه ایجاد نکنید. بر مشرکان گران است آنچه شما آنان را به سویش دعوت می کنید.

خداوند هر کس را بخواهد بر می گزیند و کسی را که به سوی او بازگردد هدایت می کند.

- «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ» (4)؛ همانا مؤمنان برادر یکدیگرند.

- و دیگر آیات بدین مضمون. (5)

ص:70


1- (1) . معارف و معاریف، ج2، ص512..
2- (2) . سورۀ آل عمران، آیۀ 103..
3- (3) . سورۀ شوری، آیۀ 13..
4- (4) . سورۀ حجرات،آیۀ 10..
5- (5) . معارف و معاریف، ج10، ص321..

اینک در توضیح این شعار بلند سال 1386ش، که مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّٰه العظمی خامنه ای مدظله العالی به آن دعوت فرمودند، از زبان مبارک خود ایشان بشنویم:

به نظر من امسال سال اتّحاد ملّی و انسجام اسلامی است؛ یعنی در درون ملّت ما اتّحاد کلمۀ همۀ آحاد ملّت و قومیّت های گوناگون و مذاهب گوناگون و اصناف گوناگون ملّی و در سطح بین المللی انسجام میان همه مسلمانان و روابط برادرانه میان آحاد امّت اسلامی از مذاهب گوناگون و وحدت کلمۀ آنها. (1)

* * *

انسجام اسلامی یعنی عصبیّتهای بین المذاهبی مسلمانها نباید تحریک شود. شما نباید کاری کنید که عصبیّت آن مسلمان غیر شیعه علیه شما تحریک شود؛ او هم متقابلاً نباید کاری کند که غیرت و عصبیّت شما را علیه خودش تحریک کند. آنها همین را می خواهند.

الآن شما ببینید دو تا گروه فلسطینی در فلسطین دارند باهم می جنگند! برای اسرائیل چه از این بهتر! به جای اینکه تفنگها به طرف آنها متوجه شود، علیه همدیگر دارند می جنگند! خوب، این خیلی چیز خوبی برای اسرائیل است. (2)

* * *

اتّحاد ملّی، یعنی یکپارچگی ملّت ایران. انسجام اسلامی، یعنی ملّتهای مسلمان با هم همراه باشند. ملّت ایران رابطۀ خود را با ملّتهای اسلامی محکمتر کند. ما اگر بخواهیم اتّحاد ملّی و انسجام اسلامی تحقّق پیدا کند، باید بر اصولی که بین ما مشترک است، تکیه کنیم. نباید خودمان را سرگرم فروعی بکنیم که مورد اختلاف است. (3)

ص:71


1- (1) . بخشی از پیام نوروزی معظم له در ابتدای سال 1386..
2- (2) . دیدار معظم له با مداحان اهل بیت علیهم السلام در سالروز ولادت حضرت زهرا علیها السلام ، تیرماه 1386..
3- (3) . از بیانات معظم له در اجتماع زائران و مجاوران حرم رضوی علیه السلام ، اول فروردین ماه 1386..

ص:72

ب) اتّحاد و انسجام در آیات و روایات

اشاره

مسأله اتحاد و همبستگی جامعه اسلامی و پیوند افراد امت اسلامی چنان در آموزه های دینی گسترده است و چنان در تار و پود رفتار انسان مسلمان تنیده شده که اگر کسی بخواهد به همه آنها بپردازد بدون مبالغه باید پهنه ای به گستردگی تمام معارف و تعالیم دینی را بپیماید، زیرا کمتر زمینه ای از آموزه های دینی هست که نشانه ای از همگرایی و پیوند و وابستگی در آن به چشم نخورد. مثلاً عبادتی مانند روزه ماه رمضان که شاید در نظر اول چندان ارتباطی به رابطه میان افراد جامعه ندارد، وقتی به همه ابعاد آن بنگریم مانند توجه به فقرا در اثر گرسنگی، و استحباب اطعام مؤمنان و دعا برای آنها و تأکید بر صله رحم و... در ارتباط آن با مسأله اتّحاد و همبستگی روشن خواهد شد.

از این رو بنای این نوشتار بر آن نیست که تمام ابعاد این مسأله را در سراسر تعالیم دینی مورد کاوش قرار دهد، بلکه در این صدد است که به اصول کلی این امر و نمونه های واضح و روشن آن که در قرآن کریم و روایات پیامبر اعظم و امامان معصوم علیهم السلام آمده است اشاره ای گذرا داشته باشد.

آیات قرآن و روایات برای بیان مفهوم و مراد از وحدت و اتحاد و همبستگی و تشریح ابعاد این امر، به ارائه نمونه های ملموس و عینی می پردازد و برای جایگزین کردن این حقیقت در عمق جان مردم از مظاهر و نمادهای روشن و شناخته شده همبستگی بهره می گیرد، که نمونه های آن در صفحات آینده ارائه خواهد شد.

ص:73

ص:74

نمادهای اتّحاد

1 - مسلمانان برادرند

(1)

1 - «وَاعتَصموا بحبل اللّٰه جمیعاً وَلا تفرَّقوا وَاذکروا نعمةَ اللّٰه علیکم إذ کنتم أعداءً فألَّفَ بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخواناً وَکُنتم علیٰ شَفا حُفرة من النّار فأنقذَکم منها کذلک یبیِّنُ اللّٰهُ لکم آیاتِه لعلَّکم تهتدون» (1).

همگی به ریسمان خدا - قرآن و اسلام و هر گونه وسیله وحدت - چنگ زنید و پراکنده نشوید. و نعمت خدا را بر خود، به یاد آرید که در گذشته با هم دشمن بودید شما را همدل ساخت، و به برکت نعمت او برادر شدید؛ و شما را که بر لب گودال آتش بودید از آن نجات داد. این چنین خداوند آیات خود را بر شما آشکار می سازد، شاید پذیرای هدایت شوید.

این آیه اوج اتحاد و همبستگی را با بکار گرفتن تعبیر برادر، نشان می دهد.

(2) 2 - «إنَّمَا المُؤمنونَ إخوَةٌ فأصلِحوا بَینَ أخَوَیکُم وَاتَّقوا اللّٰهَ لَعَلَّکُم تُرحَمون» (2).

همانا مؤمنان با هم برادرند، پس دو برادر خود را آشتی دهید و از خدا پروا کنید، باشد که مورد رحمت قرار گیرید.

این آیه رابطه میان اعضای جامعه را پیوند و رابطۀ برادر با برادر می داند و این نشانگر نهایت نزدیکی و پیوستگی است.

ص:75


1- (1) . آل عمران: 103..
2- (2) . حجرات: 10..

(3) 3- امالی طوسی: عن عَبدِاللّٰهِ بْنِ العَبّاسِ قال: لَمّا نَزَلَتْ «إنَّما المؤمِنونَ إخْوةٌ» (1) آخیٰ رَسولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله بَیْنَ المُسْلِمِینَ، فآخیٰ بَیْنَ أبی بَکْرٍ وَعُمَرَ، وَبَیْنَ عُثْمانَ وَعَبْدِ الرَّحْمٰنِ، وَبَیْنَ فُلانٍ وَفُلانٍ حَتّیٰ آخیٰ بَیْنَ أَصْحابِهِ أَجْمَعِهِمْ عَلیٰ قَدرِ مَنازِلِهِمْ، ثُمَّ قالَ لِعَلِیِّ بْنِ أَبی طالِبٍ علیه السلام : أَنْتَ أخِی، وَأَنا أَخُوکَ (2).

ابن عباس گوید: هنگامی که آیه شریفه «انما المؤمنون اخوة» نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم میان مسلمانان پیوند برادری برقرار ساخت. ابوبکر را با عمر و عثمان را با عبدالرحمن و آن یکی را با دیگری برادر ساخت تا آنکه میان همۀ یارانش بر پایه منزلتشان پیوند برادری را ایجاد کرد. سپس به علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود: تو برادر منی و من برادر تو هستم.

این روایت و روایاتی همانند آن اقدام و تلاش پیامبر رحمت را در تحقّق عملی و عینی اتحاد و انسجام مسلمانان با یکدیگر، در قالب برادری و آشنا کردن آنان به عمق معنی و مفهوم اتحاد بیان می کنند.

(4) 4- کافی: ... قالَ [ الصادق علیه السلام ] : اکْتُبْ [ یا سفیان الثوری ] : بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ، خطبة رَسُول اللّٰهِ صلی الله علیه و آله فی مَسْجِدِ الخَیفِ: نَضَّرَ اللّٰهُ عَبْداً سَمِعَ مَقالَتِی فَوَعاها، وَبَلَّغَها مَنْ لَمْ تَبْلُغْهُ. یا أَیُّهَا النّاسُ لِیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائِبَ، فَرُبَّ حامِلِ فِقْهٍ لَیْسَ بِفَقِیهٍ؛ وَرُبَّ حامِلِ فِقْهٍ إلیٰ مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ.

ثَلاثٌ لا یَغُلُّ عَلَیْهِنَّ قَلْبُ امْرِیً مُسْلِمٍ: إخْلاصُ العَمَلِ لِلّٰهِ، وَالنَّصِیحَةُ لِأَئِمَّةِ المُسْلِمِینَ، وَاللُّزُومُ لِجَماعَتِهِمْ، فَإنَّ دَعْوَتَهُمْ مُحِیطَةٌ مِنْ وَرائِهِمْ؛ المُؤمِنُونَ إخْوَةٌ، تَتَکافیٰ دِماؤهُمْ، وَهُمْ یَدٌ عَلیٰ مَنْ سِواهُمْ، یَسْعیٰ بِذِمَّتِهِمْ أدْناهُمْ (3).

... - امام صادق علیه السلام به سفیان ثوری - فرمود: بنویس: بنام خداوند بخشندۀ مهربان، سخنرانی پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد خیف: خداوند نیک فرجام و روسفید سازد بنده ای را که گفتار مرا بشنود و به خاطر سپارد و آن را به کسی که نشنیده برساند. ای مردم! کسی که حاضر است به غایب برساند. چه بسا حامل علمی که خود دانشمند نیست، و چه بسا نقل کنندۀ علمی

ص:76


1- (1) . حجرات: 10..
2- (2) . امالی طوسی، ص 587، ح 1214..
3- (3) . کافی، ج 1، ص 403، ح2..

که آن را به عالم تر از خود می رساند. سه چیز است که دل شخص مسلمان در آنها غلّ و غشّ ندارد: کار را تنها برای خداوند انجام دادن، و خیرخواهی برای پیشوایان مسلمین، و همراهی و پیوستگی به اجتماع آنان؛ که دعای آنان پاسدار همه است. مؤمنان با یکدیگر برادرند، خونهایشان با هم برابر است و در برابر دیگران یکدست اند، پائین ترین آنان از سوی آنان امان می دهد.

(5)

5 - ذیل تاریخ بغداد: انَّ رَسُولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم قالَ: المُسْلِمُ أَخُ المُسْلِمِ لا یَظْلِمُهُ وَلا یَشْتِمُهُ؛ مَنْ کانَ فی حاجَةِ أَخِیهِ کانَ اللّٰهُ فی حاجَتِهِ؛ وَمَنْ فَرَّجَ عَنْ مُسْلِمٍ کُرْبَةً فَرَّجَ اللّٰهُ عَنْهُ کُرْبَةً مِنْ کُرَبِ یَوْمِ القِیامَةِ؛ وَمَنْ سَتَرَ مُسْلِماً سَتَرَهُ اللّٰهُ یَوْمَ القِیامَةِ (1).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مسلمان برادر مسلمان است. به او ستم نمی کند و به او دشنام نمی دهد. هر کس در صدد برآوردن نیاز برادرش باشد خداوند در کار برآوردن نیاز اوست و نیازش را برآورده می سازد. و هر کس مسلمانی را از تنگنایی برهاند خداوند او را از یکی از گرفتاری های قیامت می رهاند. و هر کس مسلمانی را بپوشاند، خداوند در روز قیامت او را می پوشاند.

(6) 6 - تحف العقول: وَصِیَّةُ امیرالمؤمنین علیه السلام لِکُمَیلِ بْنِ زِیادٍ مُخْتَصَرَة... یا کُمَیْلُ، الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِنِ، لِأَنَّهُ یَتَأَمَّلُهُ فَیَسُدُّ فاقَتَهُ وَیُجْمِلُ حالَتَهُ. یا کُمَیْلُ، المُؤْمِنُونَ إخْوَةٌ وَلا شَیْ ءَ آثَرُ عِنْدَ کُلِّ أَخٍ مِنْ أخِیهِ. یا کُمَیْلُ، إنْ لَمْ تُحِبَّ أخاکَ فَلَسْتَ أخاهُ، إنَّ المُؤْمِنَ مَنْ قالَ بِقَوْلِنا، فَمَنْ تَخَلَّفَ عَنْهُ قَصَّرَ عَنّا، وَمَنْ قَصَّرَ عَنّا لَمْ یَلْحَقْ بِنا، وَمَنْ لَمْ یَکُنْ مَعَنا فَفِی الدَّرْکِ الأَسْفَلِ مِنَ النّارِ (2).

سفارش امیر مؤمنان علیه السلام به کمیل بن زیاد:... ای کمیل! مؤمن آینۀ مؤمن است. زیرا به دقت در وضع او می نگرد، کاستی و نیازمندیش را برطرف می سازد و وضعش را آراسته و زیبا می کند.

ای کمیل! مؤمنان با هم برادرند، و نزد هر برادری چیزی برتر از برادرش نیست.

ص:77


1- (1) . ذیل تاریخ بغداد، ج 17، ص 123..
2- (2) . تحف العقول، ص 173..

ای کمیل! اگر برادرت را دوست نداری، پس برادرش نیستی. مؤمن کسی است که به گفتۀ ما پایبند باشد، پس هر کس بر خلاف نظر ما رفتارکند دستش از ما کوتاه است و هر کس دستش به ما نرسد به ما نپیوسته است، و هر کس با ما نباشد در پایین ترین طبقۀ آتش است.

(7) 7- تحف العقول: قال أمیرالمؤمنین علیه السلام : إنَّ المُسْلِمَ أَخُ المُسْلِمِ فَلا تَخاذَلُوا وَلا تَنابَزُوا (1).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: به راستی مسلمان برادر مسلمان است، از یاری یکدیگر دست نکشید و به همدیگر لقب های زشت ندهید.

(8) 8- اصول ستة عشر: قال جابر: قالَ أبو جَعْفَر علیه السلام : الْمُؤْمِنُ أَخُ الْمُؤْمِنِ لِأبِیهِ وَأُمِّهِ؛ وَذٰلِکَ أَنَّ اللّٰهَ خَلَقَ المُؤْمِنَ مِنْ طِینَةِ جِنانِ السَّماواتِ، وَأَجْریٰ فی صُوَرِهِمْ مِنْ رِیحِ رُوْحِهِ، فَذٰلِکَ هُمْ إخْوَةٌ لِأَبٍ وَأُمٍّ (2).

جابر گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: مؤمن برادر پدری و مادری مؤمن است، زیرا خداوند مؤمن را از سرشت بهشت های آسمانها آفرید و نسیمی از روح خود را در پیکرهای آنان روان ساخت. به این جهت آنان برادران پدری و مادریند.

(9) 9- کتاب المؤمن: جابِر عَنْ أبی جَعْفَرٍ علیه السلام قالَ: تَنَفَّسْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ، ثُمَّ قُلْتُ: یَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ هَمٌّ یُصِیبُنِی مِنْ غَیْرِ مُصِیبَةٍ تُصِیبُنِی، أَوْ أَمْرٍ یَنْزِلُ بِی، حَتّیٰ تَعْرِفَ ذٰلِکَ أَهْلِی فی وَجْهِی، وَیَعْرِفَهُ صَدِیقِی. فَقالَ: نَعَمْ، یا جابِرُ. قُلْتُ: ما ذٰلِکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ؟ قالَ: وَما تَصْنَعُ بِهِ؟ قُلْتُ:

أُحِبُّ أَنْ أَعْلَمَهُ. فَقالَ: یا جابِرُ، إنَّ اللّٰهَ عَزَّ وَجَلَّ خَلَقَ المُؤْمِنِینَ مِنْ طِینِ الجِنانِ، وَأَجْریٰ بِهِمْ مِنْ رِیحِ الجَنَّةِ رُوْحَهُ. فَکَذٰلِکَ المُؤْمِنُ أَخُو المُؤْمِنِ لِأَبِیهِ وَأُمِّهِ، فَإذا أَصابَ رُوحاً مِنْ تِلْکَ الأَرْواحِ فی بَلْدَةٍ مِنَ البُلْدانِ شَیْ ءٌ حَزَنَتْ هٰذِهِ الأرْواحُ، لِأَنَّها مِنْها (3).

جابر گوید: در محضر امام باقر علیه السلام : آهی کشیدم، سپس گفتم: ای فرزند پیامبر خدا! بی آنکه دچار مصیبتی شوم یا بلایی بر سرم آید گاهی چنان اندوهگین می شوم که خانواده ام آن را از

ص:78


1- (1) . تحف العقول، ص 203..
2- (2) . اصول ستة عشر، ص 63..
3- (3) . کتاب المؤمن، ص 38، ح 87 ..

چهره ام در می یابند و دوستم آن را می فهمد. فرمود: جابر، درست است. عرض کردم ای فرزند رسول خدا سببش چیست؟ فرمود با آن چکار داری؟ گفتم: دوست دارم آن را بدانم، فرمود: جابر! خداوند عز و جل مؤمنان را از گل بهشت آفرید، و از نسیم بهشت روح خود را در آنان روان ساخت، و بدین گونه است که مؤمن برادر پدر و مادری مؤمن است. پس هرگاه یکی از این روح ها در هر کجا گرفتار بلایی شود همۀ آن ارواح اندوهگین می شوند.

چون این روح از آنهاست.

(10)

10 - تحف العقول: قالَ أبو جَعفَر علیه السلام : إنَّ المُؤْمِنَ أَخُ المُؤْمِنِ لا یَشْتِمُهُ وَلا یَحْرِمُهُ وَلا یُسِیْ ءُ بِهِ الظَّنَّ (1).

امام باقر علیه السلام فرمود: مؤمن برادر مؤمن است؛ به او دشنام نمی دهد و او را محروم نمی کند و به او بدگمان نمی شود.

(11)

11 - کتاب المؤمن: عَن أبی عَبدِ اللّٰهِ علیه السلام قالَ: المُؤْمِنوُنَ إخْوَةٌ بَنُو أبٍ وَأُمٍّ، فإذا ضَرَبَ عَلیٰ رَجُلٍ مِنْهُمْ عِرْقٌ سَهَرَ الآخَرُونَ (2).

امام صادق علیه السلام فرمود: مؤمنان برادرانی از یک پدر و مادرند، هنگامی که رگ یکی از آنان بتپد - دردمند شود - ، خواب از چشم دیگران می رود.

(12) 12 - عدة الداعی: قالَ أبو عَبدِاللّٰه علیه السلام : المُؤْمِنُ أَخُ المُؤْمِنِ، وَهُوَ عَیْنُهُ، وَمِرْآتُهُ، وَدَلِیلُهُ، لا یَخُونُهُ، وَلا یَخْدَعُهُ، وَلا یَظْلِمُهُ، وَلا یَکْذِبُهُ، وَلا یَغْتابُهُ (3).

امام صادق علیه السلام فرمود: مؤمن برادر مؤمن است و چشم او و آینۀ او (4) و راهنمایش می باشد.

به او خیانت نمی کند و او را فریب نمی دهد و به او ستم نمی کند و به او دروغ نمی گوید، و غیبت او را نمی کند.

ص:79


1- (1) . تحف العقول، ص 296..
2- (2) . کتاب المؤمن، ص 38..
3- (3) . عدة الداعی، ص 174..
4- (4) . زیرا آئینه خوبیها و عیبها را بدون حسّ عیبجویی روشن می کند، مؤمن نیز خوبیهای مؤمن را بیان می کند تا تشویق شود و ادامه دهد، عیوب و بدیهای او را هم می گوید تا از آنها اجتناب ورزد..

(13) 13- بحار الأنوار: قالَ أبو عَبدِاللّٰهِ علیه السلام : المُؤْمِنُ أَخُ المُؤْمِنِ، لا یَظلِمُهُ، وَلا یَخْذُلُهُ، وَلا یَغُشُّهُ، وَلا یَغتابُهُ، وَلا یَخُونُهُ، وَلا یَکْذِبُهُ.

وَعَنْهُ علیه السلام قالَ: لا تُذْهِبِ الحِشْمَةَ فِیما بَینَکَ وَبَینَ أخِیکَ المُؤْمِنِ، فَإنَّ ذَهابَ الحِشْمَةِ ذَهابُ الحَیاءِ، وَبَقاءَ الحِشْمَةِ بَقاءُ المُرُوَّةِ (1).

امام صادق علیه السلام فرمود: مؤمن برادر مؤمن است، به او ستم نمی کند، و او را تنها و بی کس نمی گذارد، و به او نیرنگ نمی زند، و غیبت او را نمی کند، و به او خیانت نمی ورزد، و به او دروغ نمی گوید.

و از آن حضرت نقل شده که فرمود: حریم میان خودت و برادر مؤمنت را از میان مبر، که با از میان رفتن آن حریم، حیا می رود. و با باقی ماندن آن، جوانمردی و دوستی باقی می ماند.

(14) 14- تفسیر صافی: فی البَصائِرِ عَنِ الصادِقِ علیه السلام أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ تَفسِیرِ هٰذَا الحَدِیثِ: «إنَّ المُؤْمِنَ یَنْظُرُ بِنُورِ اللّٰهِ». فَقالَ: إنَّ اللّٰهَ خَلَقَ المُؤْمِنَ مِنْ نُورِهِ، وَصَبَغَهُمْ فی رَحْمَتِهِ، وَأَخَذَ مِیثاقَهُمْ لَنا بِالوَلایَةِ عَلیٰ مَعْرِفَتِهِ یَوْمَ عَرَّفَهُمْ نَفْسَهُ؛ فَالمُؤْمِنُ أَخُ المُؤْمِنِ لِأبِیهِ وَأُمِّهِ: أَبُوهُ النُّورُ، وَأُمُّهُ الرَّحْمَةُ، وَإنَّما یَنْظُرُ بِذٰلِکَ النُّورِ الَّذِی خُلِقَ مِنْهُ (2).

در بصائر است که از امام صادق علیه السلام دربارۀ معنای این حدیث که «مؤمن با نور الهی می بیند» سؤال شد، آن حضرت فرمود: خداوند مؤمنان را از نور خود آفرید و آنان را به رحمت خود سرشت. و روزی که خود را به آنها شناساند، علاوه بر معرفت خویش، بر ولایت ما از آنان پیمان گرفت. پس مؤمن برادر پدری و مادری مؤمن است. پدر او نور و مادرش رحمت است، و فقط با این نوری که از آن آفریده شد [حقایق را] می بیند.

ص:80


1- (1) . در برخی روایات به جای «المروة» «المودة» آمده است. بحار الأنوار، ج 74، ص 286 ح 13.مشکاة الأنوار، ص 186 ح 485 و 486، و ص 188 ح 494 و 495..
2- (2) . تفسیر صافی، ج 6، ص 520؛بصائر الدرجات، ص 100، ح 2..

(15)

15 - کتاب المؤمن: قالَ أبو عَبدِاللّٰهِ علیه السلام : قالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم : المُسْلِمُ أَخُو المُسْلِمِ، لا یَخُونُهُ، وَلا یَخْذُلُهُ، وَلا یَعِیبُهُ، وَلا یَحْرِمُهُ، وَلا یَغتابُهُ (1).

امام صادق علیه السلام می فرماید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مسلمان برادر مسلمان است، به او خیانت نمی کند، و او را تنها و بی کس نمی گذارد، و بر او عیب نمی گیرد، و عیبش را به دیگران نمی گوید، و او را محروم نمی سازد، و غیبت او را نمی کند.

(16)

16 - کتاب المؤمن: عَنْ سَماعَةَ قالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْمٍ عِنْدَهُمْ فُضُولٌ، وَبِإخْوانِهِمْ حاجَةٌ شَدِیدَةٌ [ وَلَیْسَ ] تَسَعُهُمُ الزَّکاةُ، وَما یَسَعُهُمْ أَنْ یَشْبَعُوا وَیَجُوعَ إخْوانُهُمْ، فَإنَّ الزَّمانَ شَدِیدٌ. فَقالَ:

المُسْلِمُ أَخُو المُسْلِمِ، لا یَظْلِمُهُ، وَلا یَخْذُلُهُ، وَلا یَحْرِمُهُ؛ وَیَحِقُّ عَلَی المُسْلِمِینَ الِاجْتِهادُ لَهُ، وَالتَّواصِلُ عَلَی العَطْفِ، وَالمُواساةُ لِأَهْلِ الحاجَةِ، وَالتَّعَطُّفُ مِنْکُمْ، یَکُونُونَ عَلیٰ أَمْرِ اللّٰهِ رُحَماءَ بَیْنَهُمْ مُتَراحِمِینَ، مُهَمِّینَ لِما غابَ عَنْکُمْ مِنْ أَمْرِهِمْ، عَلیٰ ما مَضیٰ عَلَیْهِ [ معشر ] الأنْصار عَلیٰ عَهْدِ رَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم (2).

سماعه گوید از امام علیه السلام دربارۀ گروهی پرسیدم که بیش از نیاز خود دارند و برادران دینیشان سخت نیازمندند و زکات به اندازه نیازشان نیست، و نمی توانند خودشان سیر و برادرانشان گرسنه باشند چرا که زمانه سخت است. فرمود: مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم نمی کند، و او را تنها و بی کس نمی گذارد، و او را - از عطای خود - بی بهره نمی سازد؛ و بر مسلمانان است که در برآوردن نیازش بکوشند و از روی عطوفت با یکدیگر ارتباط داشته باشند، ونیازمندان را در آنچه دارند سهیم سازند. وسزاوار است به آنان عطوفت داشته باشید.

مسلمانان طبق فرمان خداوند «رحماء بینهم» با هم مهربانند و به پی جویی نیازهای پنهان آنان اهتمام می ورزند، همانگونه که جماعت انصار در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفتار می کردند.

(17) 17 - کتاب المؤمن: قالَ أبو عَبدِاللّٰهِ علیه السلام : إنَّ المُسْلِمَ أَخُو المُسْلِمِ، لا یَظْلِمُهُ، وَلا یَخْذُلُهُ، وَلا یَعِیبُهُ، وَلا یَغتابُهُ، وَلا یَحْرِمُهُ، وَلا یَخُونُهُ.

ص:81


1- (1) . کتاب المؤمن، ص 43 ح 98. .
2- (2) . همان، ص 44 - 43 ح 101. .

وَقال: لِلمُسْلِمِ عَلیٰ أَخِیهِ مِنَ الحَقِّ أَنْ یُسَلِّمَ عَلَیْهِ إذا لَقِیَهُ، وَیَعُودَهُ إذا مَرِضَ، وَیَنْصَحَ لَهُ إذا غابَ، وَیُسَمِّتَهُ إذا عَطَسَ، وَیُجِیبَهُ إذا دَعاهُ، وَیُشَیِّعَهُ إذا ماتَ (1).

امام صادق علیه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان است به او ستم نمی کند، و او را تنها نمی گذارد، و بر او عیب نمی گیرد، و غیبتش را نمی کند، و - از عطای خود - بی بهره اش نمی گذارد، و به او خیانت نمی کند.

و فرمود: برخی از حقوق مسلمان بر برادرش این است که هنگامی که او را دیدار کرد بر او سلام کند، و هنگامی که بیمار شد از او دیدن کند، و هنگامی که حاضر نیست برایش خیرخواهی کند، و هنگامی که عطسه کرد به او دعا کند (بگوید یرحمک اللّٰه)، و هنگامی که او را دعوت کرد بپذیرد، و هنگامی که مُرد او را تشییع کند.

این روایات که هر یک نمونه ای از ده ها روایت است بدین مضمون، ابعاد مختلف وحدت و اتحاد را نشان می دهد

ابعاد ایجابی آن از همدردی، همکاری، رسیدگی، برآوردن نیازها، عیادت هنگام بیماری و...

و ابعادی از قبیل پرهیز از ستم، غیبت، بدگویی، و عیبجویی از او، خیانت به او...

ص:82


1- (1) . کتاب المؤمن، ص 45، ح 105..
2 - مسلمانان اعضای یک پیکرند

تعبیر زیبای دیگری که پیوند ارتباط بسیار نزدیک و عمیقی که باید میان مسلمانان وجود داشته باشد می رساند، تشبیه جامعه مسلمان به یک پیکر است. این تعبیر نیز در روایاتی متعدد آمده که به پاره ای از آنها اشاره می شود:

(18)

18 - کتاب المؤمن: قالَ أبو عَبدِاللّٰهِ علیه السلام : المُؤْمِنُونَ فی تَبارِّهِمْ، وَتَراحُمِهِمْ، وَتَعاطُفِهِمْ کَمَثَلِ الجَسَدِ، إذَا اشْتَکیٰ تَداعیٰ لَهُ سائِرُهُ بِالسَّهَرِ وَالحُمّیٰ (1).

امام صادق علیه السلام فرمود: مؤمنان در نیکی و مهرورزی و عطوفت به یکدیگر مانند یک بدنند، که هر گاه بیمار شود همه اعضا با شب بیداری و تب با آن همدردی می کنند.

(19) 19 - مستدرک الوسائل: وَعَنْهُ علیه السلام قالَ: لا وَاللّٰهِ لا یَکُونُ [ المُؤْمِنُ ] مُؤْمِناً أبَداً حَتّیٰ یَکُونَ لِأخِیهِ المُؤْمِنِ مِثْلَ الجَسَدِ إذا ضَرَبَ عَلَیْهِ عِرْقٌ واحِدٌ، تَداعَتْ لَهُ سائِرُ عُرُوقِهِ (2).

امام صادق علیه السلام فرمود: نه به خدا مؤمن مؤمن نیست مگر آنکه نسبت به برادرش مانند بدن باشد، که هر گاه رگی از آن به درد آید، دیگر رگهایش با آن همدردی می کنند.

ص:83


1- (1) . کتاب المؤمن، ص 39، ح 92..
2- (2) . مستدرک الوسائل، ج 9، ص 42، ح 10154؛ کتاب المؤمن، ص 39، ح 90..

(20) 20- کتاب المؤمن: عَنْ أحَدِهِما علیهما السلام أنَّه قالَ: المُؤْمِنُ [ أخو المُؤْمِنِ ] کَالجَسَدِ الواحِدِ، إذا سَقَطَ مِنْهُ شَیْ ءٌ تَداعیٰ سائِرُ الجَسَدِ (1).

یکی از دو امام (امام باقر علیه السلام یا امام صادق علیه السلام ) فرمود: مؤمن برادر مؤمن است - آن دو - مانند یک پیکرند، هنگامی که عضوی از آن از پای در آید، دیگر اعضای پیکر با هم به یاریش می آیند.

(21) 21- کتاب المؤمن: قالَ أبو عَبدِاللّٰهِ علیه السلام : المُؤْمِنُ أخُو المُؤْمِنِ کَالجَسَدِ الواحِدِ، إذَا اشْتَکیٰ شَیْئاً مِنْهُ وَجَدَ [ ألَمَ ] ذٰلِکَ فی سائِرِ جَسَدِهِ، لِأنَّ أرْواحَهُمْ مِنْ رُوْحِ اللّٰهِ تَعالیٰ، وَإنَّ رُوحَ المُؤْمِنِ لَأَشَدُّ اتِّصالاً بِرُوْحِ اللّٰهِ مِنِ اتِّصالِ [ شُعاعِ ] الشَّمْسِ بِها (2).

امام صادق علیه السلام فرمود: مؤمن برادر مؤمن است مانند یک پیکر، هنگامی که عضوی از آن بیمار شود درد آن در همۀ بدن احساس می شود. زیرا روح های آنان از روح خداوند متعال است. و به راستی روح مؤمن وابستگی اش به روح خدا بیشتر از وابستگی پرتو خورشید به خورشید است.

(22) 22- مسند احمد: قالَ [ عامر ] سَمِعْتُ النُّعمانَ بْنَ بَشِیرٍ یَخْطُبُ یَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ: مَثَلُ المُؤْمِنِینَ فی تَوادِّهِمْ وَتَعاطُفِهِمْ وَتَراحُمِهِمْ مَثَلُ الجَسَدِ، إذَا اشْتَکیٰ مِنْهُ شَیْ ءٌ تَداعیٰ لَهُ سائِرُ الجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالحُمّیٰ (3).

عامر گوید: شنیدم نعمان فرزند بشیر در سخنرانی خود می گفت: از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم می فرمود: مؤمنان در دوستی و لطف و مهربانیشان به یکدیگر همانند یک پیکرند؛ هنگامی که عضوی از آن دردمند شود، دیگر اعضای بدن با شب بیداری و تب به یاریش می شتابند.

(23) 23- صحیح مسلم: قالَ [ النُّعمانُ بْنُ بَشِیرٍ ] : قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم : المُؤْمِنُونَ کَرَجُلٍ واحِدٍ، إنِ اشْتَکیٰ رَأْسُهُ تَداعیٰ لَهُ سائِرُ الجَسَدِ بِالحُمّیٰ وَالسَّهَرِ (4).

ص:84


1- (1) . کتاب المؤمن، ص 38، ح 85 ..
2- (2) . همان، ص 38، ح 86 ..
3- (3) . مسند احمد، ج 4، ص 270..
4- (4) . صحیح مسلم، ج 8 ، ص 20..

نعمان فرزند بشیر گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مؤمنان مانند یک پیکرند؛ اگر سرش به درد آید، دیگر اعضا با تب و شب بیداری یاریش می کنند.

(24) 24 - مستدرک الوسائل: قالَ [ رسول اللّٰه ] صلی الله علیه و آله : المُؤمِنانِ کَالیَدَیْنِ، یُغْسَلُ إحداهُما بِالأُخْریٰ. فإذا رَزَقَکَ اللّٰهُ وُدَّ أخِیکَ، فَاسْتَمْسِکْ بِمَوَدَّتِهِ (1).

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: دو مؤمن همانند دو دستند که با یکی دیگری شسته می شود. پس هنگامی که خداوند دوستی برادرت را به تو ارزانی داشت، دوستیش را محکم نگه دار.

نشان دادن شدت وابستگی افراد جامعه به یکدیگر زیباتر و دقیق تر از این ممکن نیست.

ص:85


1- (1) . مستدرک الوسائل، ج 9، ص 49، ح 10167..
3 - جامعه اسلامی بسان یک ساختمان

یکی دیگر از تعابیری که برای بیان ارتباط محکم و استوار میان اعضای جامعه اسلامی بکار رفته تشبیه جامعه به یک ساختمان است که اجزای آن در بر پایی و پایداری و ماندگاری آن دخیل اند و پیوستگی آنها موجب استحکام آن بنا است، و روزی که اجزا به هر سببی از هم دست بکشند ساختمان در هم فرو خواهد ریخت. و اینک روایاتی در این زمینه:

(25) 25- عوالی اللئالی: قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم : مَثَلُ المُؤْمِنِینَ فِیما بَینَهُمْ کَمَثَلِ البُنْیانِ، یُمْسِکُ بَعضُهُ بَعضاً، وَیَشُدُّ بَعْضُهُ بَعضاً (1).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مؤمنان نسبت به هم همچون ساختمانند که اجزای آن همدیگر را نگه می دارند و سبب استحکام یکدیگر می شوند.

(26) 26- مسند احمد: عَن أبی مُوسیٰ روایَة قالَ: المُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ کَالْبُنْیانِ یَشُدُّ بَعْضُهُ بَعضاً (2).

ابو موسی گوید: پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: رابطه مؤمن با مؤمن مانند ساختمان است که اجزای آن سبب استواری یکدیگرند.

(27) 27- صحیح بخاری: عَنْ أبی مُوسیٰ، عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم قالَ: إنَّ المُؤْمِنَ لِلْمُؤْمِنِ کَالبُنْیانِ، یَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضاً - وَشَبَکَ صلی الله علیه و آله و سلم أصابِعَهُ - (3).

ص:86


1- (1) . عوالی اللئالی، ج 1، ص 377، ح 107..
2- (2) . مسند احمد، ج 4، ص 404..
3- (3) . صحیح بخاری، ج 1، ص 129..

ابو موسی گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: نسبت مؤمن با مؤمن همانند پیوند میان اجزای ساختمان است که سبب استواری یکدیگرند - و در این حال انگشتان خود را در هم داخل کرد - .

(28)

28 - مسند احمد: قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم : المُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ کَالبُنْیانِ یَشُدُّ بَعضُهُ بَعضاً (1).

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: نسبت مؤمن با مؤمن همانند پیوند میان اجزای ساختمان است که سبب استواری یکدیگرند.

(29) 29 - صحیح ابن حبان: عَنْ أبی مُوسیٰ قالَ: قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم : مَثَلُ المُؤْمِنِینَ فِیما بَیْنَهُمْ کَمَثَلِ البُنْیانِ؛ قالَ: وَأَدْخَلَ أَصابِعَ یَدِهِ فی الْأَرْضِ وَقالَ: یُمْسِکُ بَعْضُها بَعْضاً (2).

ابو موسی گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مؤمنان نسبت به هم همچون ساختمانند - و آن حضرت انگشتان دستش را در زمین فرو برد و فرمود: - اجزای آن یکدیگر را نگه می دارد.

ص:87


1- (1) . مسند احمد، ج 4، ص 405؛ الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، ج 1، ص 164، ح 231..
2- (2) . الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، ج 1، ص 164، ح 232..

ص:88

جایگاه های تجلّی وحدت

1 - مراسم حج

(30)

1 - «جَعَلَ اللّٰهُ الکَعْبَةَ البَیتَ الحَرامَ قیاماً للنّاسِ ...» (1).

خدا (زیارت) کعبه، بیت الحرام، را وسیله سامان یافتن امور مردم قرار داد ...

(31)

2 - «وَأَذِّنْ فی النّاسِ بِالحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَعَلیٰ کُلِّ ضامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ * لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ وَیَذْکُرُوا اسْمَ اللّٰهِ فی أیّامٍ مَعْلُوماتٍ عَلیٰ ما رَزَقَهُمْ مِنْ بَهِیمَةِ الأَنْعامِ فَکُلُوا مِنْها وَأَطْعِمُوا البَائِسَ الفَقِیرَ» (2).

مردم را به حج فرا خوان تا پیاده و سوار بر شتران تکیده به تو رو آورند، و آنگاه شاهد منافع خود باشند و نام خدا را در روزهای معینی بر چار پایانی که روزی آنان کرده ببرند؛ پس از آنها بخورید و به درمانده مستمند بخورانید.

(32)

3 - کافی: عَنِ الرَّبِیعِ بْنِ خُثیمٍ قالَ: شَهِدْتُ أبا عَبدِ اللّٰهِ علیه السلام وَهُوَ یُطافُ بِهِ حَوْلَ الکَعْبَةِ فی مَحْمِلٍ وَهُوَ شَدِیدُ المَرَضِ ... فَقالَ: إنِّی سَمِعْتُ اللّٰهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ: «لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ» .

فَقُلْتُ: مَنافِعُ الدُّنیا أَو مَنافِعُ الآخِرَةِ؟ فَقالَ: الکُلُّ (3).

ص:89


1- (1) . مائده: 97..
2- (2) . حج: 27 و 28..
3- (3) . کافی، ج 4، ص 422، ح 1..

ربیع بن خثیم گوید: امام صادق علیه السلام را دیدم به شدت بیمار بود و او را دور کعبه طواف می دادند ... فرمود: از خدای عزّ و جلّ شنیده ام که می فرماید: «لیشهدوا منافع لهم» : تا شاهد منافعی برای خویش باشند. عرض کردم: منافع دنیا یا منافع آخرت؟ فرمود: همه.

(33) 4- علل الشرائع: عَن هشام بن الحکم قال: سَأَلْتُ أبا عَبدِ اللّٰهِ علیه السلام فَقُلْتُ لَهُ: مَا العِلَّةُ الَّتی مِنْ أجْلِها کَلَّفَ اللّٰهُ العِبادَ الحَجَّ وَالطَّوافَ بِالبَیْتِ؟ فَقالَ: إنَّ اللّٰه تَعالیٰ خَلَقَ الخَلْقَ لا لِعِلَّةٍ إلّاأنَّهُ شاءَ فَفَعَلَ، فَخَلَقَهُمْ إلیٰ وَقْتٍ مُؤَجَّلٍ، وَأَمَرَهُمْ وَنَهاهُمْ ما یَکُونُ مِنْ أمْرِ الطّاعَةِ فی الدِّینِ وَمَصْلَحَتَهُمْ مِنْ أمْرِ دُنْیاهُمْ، فَجَعَلَ فِیهِ الِاجْتِماعَ مِنَ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ لِیَتَعارَفُوا، وَلِیَتَرَبَّحَ کُلَّ قَوْمٍ مِنَ التِّجاراتِ مِنْ بَلَدٍ إلیٰ بَلَدٍ، وَلِیَنْتَفِعَ بِذٰلِکَ المُکاری وَالجَمّالُ، وَلِتَعْرِفَ آثارَ رَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَتَعْرِفَ أخبارَهُ، وَیُذْکَرَ وَلا یُنْسیٰ. وَلَوْ کانَ کُلُّ قَوْمٍ إنَّما یَتَّکِلُونَ عَلیٰ بِلادِهِمْ وَما فِیها، هَلَکُوا وَخَرِبَتِ البِلادُ، وَسَقَطَ الجَلَبُ وَالأرْباحُ، وَعَمِیَتِ الأَخْبارُ، وَلَمْ یَقِفُوا عَلیٰ ذٰلِکَ؛ فَذٰلِکَ عِلَّةُ الحَجِّ (1).

هشام بن حکم گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم به چه سبب خداوند بندگان را مکلف ساخته که حج گزارند و بر گرد کعبه طواف کنند؟

فرمود: خدای متعال تحت تاثیر علتی مردم را نیافرید، جز آنکه اراده او بر آفرینش آنها تعلق گرفت و آنان را برای مدت معینی بیافرید، و در کار فرمانبری در دین و مصلحتشان در کار دنیا بایدها و نبایدها را به آنان گوشزد کرد. در حج گرد آمدن از شرق و غرب را قرار داد تا یکدیگر را بشناسند و هر گروهی از بردن کالا از شهری به شهر دیگر سود ببرند و چاروادار و شتردار ساربان از این کار بهره مند شوند، و تا آنکه شناخته شود آثار و نشانه های رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم (2)، و یاد آوری شود اخبار رسول خدا صلی الله علیه و آله و فراموش نگردد. اگر هر گروهی

ص:90


1- (1) . علل الشرائع، ج2، ص 405 و 406، ح 6..
2- (2) . از کلمه آثار می توان هم آثار علمی مثل اخبار و هم آثار تاریخی مثل مکانهای جنگی چون خندق و بدر و مکانهایی که منسوب به حضرت است که واقعه تاریخی در آن رخ داده مثل مکان مباهله، یا مکان تولد پیامبر صلی الله علیه و آله و هر چه که اثر باشد استفاده کرد. چون دیدن این آثار یادآور رسول خدا صلی الله علیه و آله و یادآور زحماتی است که آن بزرگوار برای اسلام متحمل گردیده است..

تنها به شهرهای خودشان و چیزهای موجود در آنها اتّکا می کردند نابود می شدند و شهرها ویران می شد و جذب کالاها و جلب منافع از میان می رفت، و خبرها - از سراسر دنیا - به آنان نمی رسید و از آنها آگاه نمی شدند. این است علت حج.

(34)

5 - علل الشرائع: عن مُحَمَّدِ بْنِ سِنان أنَّ أبَا الحَسَنِ عَلِیَّ بْنَ موسَی الرِّضا علیهما السلام کَتَبَ إلَیْهِ فِیما کَتَبَ مِنْ جَوابِ مَسائِلِهِ: أنَّ عِلَّةَ الحَجِّ الوِفادَةُ إلَی اللّٰهِ تَعالیٰ، وَطَلَبُ الزِّیادَةِ، وَالخُروجُ مِنْ کُلِّ مَا اقْتَرَفَ، وَلِیَکُونَ تائِباً مِمّا مَضیٰ، مُسْتَأْنِفاً لِما یُسْتَقْبَلُ، وَما فِیهِ مِنِ اسْتِخْراجِ الأمْوالِ، وَتَعَبِ الأبْدانِ وَحَظْرِها عَنِ الشَّهَواتِ وَاللَّذّاتِ، وَالتَّقَرُّبِ فی العِبادَةِ إلَی اللّٰهِ عَزَّ وَجَلَّ، وَالخُضُوعِ وَالِاسْتِکانَةِ وَالذُّلِّ، شاخِصاً فی الحَرِّ وَالبَرْدِ وَالأَمْنِ وَالخَوْفِ، دائِباً فی ذٰلِکَ دائِماً، وَما فی ذٰلِکَ لِجَمِیعِ الخَلْقِ مِنَ المَنافِعِ وَالرَّغْبَةِ وَالرَّهْبَةِ إلَی اللّٰهِ سُبْحانَهُ وَتَعالیٰ، وَمِنْهُ تَرْکُ قَساوَةِ القَلْبِ، وَخساسَةُ (1) الأَنْفُسِ وَنِسْیانُ الذِّکْرِ وَانْقِطاعُ الرَّجاءِ وَالأَمَلِ، وَتَجْدِیدُ الحُقُوقِ، وَحَظْرُ الأَنْفُسِ عَنِ الفَسادِ، وَمَنْفَعَةُ مَنْ فی المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ وَمَنْ فی البَرِّ وَالبَحْرِ مِمَّنْ یَحُجُّ وَمِمَّنْ لا یَحُجُّ مِنْ تاجِرٍ وَجالِبٍ وَبائِعٍ وَمُشْتَرٍ وَکاسِبٍ وَمِسْکِینٍ، وَقَضاءُ حَوائِجِ أهْلِ الأطْرافِ وَالمَواضِعِ المُمْکِنِ لَهُمُ الِاجْتِماعُ فِیها، کذٰلِکَ «لِیَشْهَدُوا مَنافِعَ لَهُمْ» ... (2).

محمد بن سنان گوید: امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام در پاسخ به پرسشهای او مرقوم فرمود: علت حج، ورود بر خداوند متعال و در خواست افزایش - لطف و رحمت او - و بیرون آمدن از همه گناهان است، و برای آنکه از - گناهان - گذشته توبه کند و در آینده کار - نیک - از سر گیرد. و نیز در حج هزینه کردن دارایی ها و رنج و خستگی بدنها و باز داشتن آن از خواسته ها و خوشی ها و تقرب به خدا در عبادت و خضوع و فروتنی و خواری - در برابر او - با سفر در گرما و سرما و در امنیت و ترس، و همراه با تلاشی پیوسته در این راه است. به علاوه حج منافعی برای همه مردم دارد و - در آن - امید و شوق به خدای سبحان و ترس از او، و وانهادن سنگدلی، و خوار شدن نفسها و فراموش نمودن خواسته ها و بریدن از آرزوها و

ص:91


1- (1) . در عیون اخبار الرضا، «جسارة» آمده به معنای بی باکی و پردلی..
2- (2) . علل الشرائع، ج2، ص 404 و 405، ح 5 ..

آمال؛ و باز پرداختن به ادای حقوق و باز داشتن جانها از فساد. و سود و منفعت کسانی است که در شرق و غرب و در خشکی و دریایند، چه افراد حج گزار و چه بازرگان و وارد کننده و فروشنده و خریدار و پیشه ور و بینوا که حج نمی گزارند، و همچنین رفع نیازهای مردم اطراف و جاهایی که می توانند در آنجا گرد آیند؛ تا شاهد منافع خود باشند.

(35) 6- المیزان فی تفسیر القرآن: «وَ أَذِّنْ فِی النّٰاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجٰالاً وَ عَلیٰ کُلِّ ضٰامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ» . کلمه «اذن» امر از «تاذین» است، به معنای اعلام کردن با صدای بلند. و به همین جهت دیگران آن را به ندا تفسیر کرده اند. و کلمه «حج» در اصل لغت به معنای قصد است. و عمل مخصوصی که اولین بار ابراهیم علیه السلام آن را تشریع نمود و در شریعت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم نیز جریان یافت حج نامیده شد، بدین جهت که هر کس بخواهد این عمل را انجام دهد قصد خانه خدا می کند. و کلمه «رجال» جمع «راجل - پیاده» است که در مقابل «راکب - سواره» است. و کلمه «ضامر» به معنای لاغری است که از زیاد راه رفتن لاغر شده باشد. و کلمه «فج عمیق» به طوری که گفته اند به معنای راه دور است.

«وَ أَذِّنْ فِی النّٰاسِ بِالْحَجِّ» - یعنی در میان مردم ندا کن که قصد خانه کنند و یا عمل حج را انجام دهند. این جمله عطف است بر جمله «لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً» و مخاطب آن ابراهیم علیه السلام است. و اینکه بعضی از مفسرین مخاطَب آن را رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دانسته اند از سیاق آیات بعید است.

«یَأْتُوکَ رِجٰالاً ...» - این جمله جواب امر است. یعنی در میان مردم اعلام کن که اگر اعلام کنی مردم چه پیاده و چه سوار بر اشتران لاغر از هر راه دور خواهند آمد. و لفظ «کل» در امثال این موارد معنای کثرت را افاده می کند، نه معنای استغراق و کلیت را.

«لِیَشْهَدُوا مَنٰافِعَ لَهُمْ وَ یَذْکُرُوا اسْمَ اللّٰهِ فِی أَیّٰامٍ مَعْلُومٰاتٍ ...» لام بر سر جمله مورد بحث لام تعلیل، و یا لام غایت است. و این جار و مجرور متعلق است به جمله «یاتوک» یعنی اگر اعلام کنی، می آیند به سوی تو برای اینکه منافع خود را مشاهده کنند. و بنا بر اینکه لام غایت

ص:92

باشد معنی این می شود که: می آیند به سوی تو و منافع خود را مشاهده می کنند.

[ توضیحی در مورد منافع دنیوی و اخروی حج ]

در این جمله «منافع» مطلق ذکر شده، و نفرموده منافع دنیایی، و یا اخروی، چون منافع دو نوع است یکی دنیوی که در همین زندگی اجتماعی دنیا سود بخشیده، و زندگی آدمی را صفا می دهد و حوائج گوناگون او را بر آورده، نواقص مختلف آن را بر طرف می سازد، مانند تجارت، سیاست، امارت، تدبیر، و اقسام رسوم و آداب و سنن، و عادات، و انواع تعاون و یاریهای اجتماعی، و غیر آن.

و معلوم است که وقتی اقوام و امتهای مختلف از مناطق مختلف زمین با همه تفاوتها که در انساب و رنگ و سنن و آداب آنها هست در یک جا جمع شده، و با همدیگر آشنا شوند در حالیکه که کلمه همه واحده و آن کلمه حق است، و معبود همه یکی و او خدای عز و جل است، و و سمت و سوی توجه همه یکی و آن کعبه است، این اتحاد روحی آنها را به اتحاد جسمی، و این وحدت کلمه، آنان را به تشابه در عمل می کشاند. این از آن دیگری آنچه می پسندد می آموزد، و آن دیگری نیز خوبیهای این را می گیرد، و این به کمک آن می شتابد و در حل مشکلات آن قوم کمر می بندد و به اندازه مقدور خود به آنها یاری می دهد، در نتیجه جامعه های کوچک به جامعه ای بزرگ مبدل می شود، آن وقت نیروهای جزئی نیز به نیروی کلی مبدل می شود که کوه های بلند هم در مقابل آن توان مقاومت ندارند، و هیچ دشمن نیرومندی حریف آن نمی شود. و (معلوم است که) هیچ راهی به سوی حل مشکلات مانند تعاضد و تعاون نیست، و هیچ راهی به سوی تعاون چون تفاهم نیست، و هیچ راهی به سوی تفاهم مانند تفاهم دینی نیست.

نوع دوم از منافع، منافع اخروی است که همان وجود اموری در جهت تقرب به سوی خدا است، اعم از قولی و عملی، که نمایانگر عبودیت انسان در پیشگاه اوست. و عمل حج با مناسکی که دارد انواع عبادتها و توجه به خدا را شامل و متضمن است، چون مشتمل است بر ترک تعدادی از لذایذ زندگی، و کارهای دنیایی، و گام نهادن در راه خدا با تحمل مشقتها، و

ص:93

طواف پیرامون خانه او، و نماز و قربانی، و انفاق و روزه، و غیر آن.

در سابق هم گفتیم که عمل حج با ارکان و اجزایی که دارد یک دوره کامل مسیر ابراهیم خلیل علیه السلام در مراحل توحید، و نفی شرک، و اخلاص عبودیت او را مجسم می سازد.

به همین بیان روشن می شود که چرا فرمود: «در میان مردم حج را اعلام کن تا به سویت بیایند»، چون معنای آمدن مردم به سوی ابراهیم، این است که مردم به سوی خانه ای که او بنا کرده بیایند و آن را زیارت کنند. و آمدنشان مستلزم این است که این منافع اخروی و دنیوی را مشاهده کنند، و وقتی مشاهده کردند، علاقمند به آن خانه می شوند، چون خلقت انسان به گونه ای است که منفعت را دوست دارد. (1)

ص:94


1- (1) . المیزان فی تفسیر القرآن، ج14، ص 369 و 370..
2 - نماز جمعه و جماعت

(36)

7 - مشکاة الأنوار: عن عبدِ اللّٰهِ بْنِ بکیرٍ قالَ: دَخَلْتُ عَلیٰ أبی عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام وَمَعِی رَجُلانِ، فَقالَ أحَدُهُما لأَبِی عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام : أَآتِی الجُمُعَةَ؟ فَقالَ أبو عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام : إیتِ الجُمُعَةَ وَالجَماعَةَ، وَاحْضَرِ الجَنازَةَ، وَعُدِ المَرِیضَ، وَاقْضِ الحُقُوقَ. ثُمَّ قالَ: أَتَخافُونَ أنْ نُضِلَّکُمْ؟ لا وَاللّٰهِ لا نُضِلُّکُمْ أبَداً (1).

عبداللّٰه بن بکیر گوید: به همراه دو نفر به محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم، یکی از آنان از امام صادق علیه السلام پرسید: آیا به نماز جمعه بروم؟ امام صادق علیه السلام پاسخ داد: به نماز جمعه و جماعت برو، و بر جنازه حاضر شو، و به عیادت بیمار برو، و حقوق را بپرداز. سپس فرود آیا می ترسید گمراهتان کنیم، نه به خدا هیچگاه شما را گمراه نخواهیم کرد. (ظاهرا مراد نماز جمعه و جماعت و دیگر امور مربوط به اهل سنت است).

(37)

8 - مشکاة الأنوار: عن عُمَرَ بْنِ ابان قالَ: سَمِعْتُ أبا عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام یَقُولُ: یا مَعْشَرَ الشِّیعَةِ إنَّکُمْ قَدْ نُسِبْتُمْ إلَیْنا، کُونُوا لَنا زَیْناً وَلا تَکُونُوا عَلَیْنا شَیْناً، ما یَمْنَعُکُمْ أَنْ تَکُونُوا مِثْلَ أصْحابِ عَلِیٍّ - رِضْوانُ اللّٰهِ عَلَیهِ - فی النّاسِ، وَإنْ کانَ الرَّجُلُ مِنْهُمْ لَیَکُونُ فی القَبِیلَةِ فَیَکُونُ إمامَهُمْ وَمُؤَذِّنَهُمْ، وَصاحِبَ أماناتِهِمْ وَوَدائِعِهِمْ. عُودُوا مَرْضاهُمْ، وَاشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ، وَصَلُّوا فی مَساجِدِهِمْ، وَلا

ص:95


1- (1) . مشکاة الأنوار، ص 134، ح 306؛بحارالأنوار، ج 88، ص 119 ذیل ح 83 ..

یَسْبِقُوکُمْ إلَی خَیْرٍ، فَأَنْتُمْ وَاللّٰهِ أَحَقُّ مِنْهُمْ بِهِ (1).

عمر بن ابان گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: ای شیعیان! همانا شما را از ما می دانند، زینت ما باشید، و عار و ننگ ما نباشید. چه مانعی دارد که شما همانند یاران علی علیه السلام در میان مردم باشید؟ اگر یکی از آنان در یک قبیله بود پیش نماز و اذان گو و نگاهدار امانتها و سپرده هایشان بود. از بیمارانشان دیدن کنید، و بر جنازه هایشان حاضر شوید، و در مساجدشان نماز گزارید؛ مبادا آنان در کار خیر بر شما سبقت گیرند. چرا که به خدا شما به کار خیر از آنان سزاوارترید.

(38) 9- کنز العمال: لا تُکَفِّرُوا أَهْلَ مِلَّتِکُمْ وَإنْ عَمِلُوا الکَبائِرَ؛ وَصَلُّوا خَلْفَ کُلِّ إمامٍ؛ وَصَلُّوا عَلیٰ کُلِّ مَیِّتٍ؛ وَجاهِدُوا مَعَ کُلِّ أمِیرٍ (2).

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اهل دین خود را، اگر چه گناهان کبیره کنند، کافر نشمارید؛ و پشت سر هر امامی نماز گزارید؛ و بر هر مرده ای نماز بخوانید، و همراه هر فرمانروایی جهاد کنید.

(39) 10- کنز العمال: لا تُکَفِّرُوا أَحَداً مِنْ أَهْلِ القِبْلَةِ بِذَنْبٍ وَإنْ عَمِلُوا الکَبائِرَ؛ وَصَلُّوا مَعَ کُلِّ إمامٍ؛ وَجاهِدُوا مَعَ کُلِّ أمِیرٍ (3).

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هیچ یک از اهل قبله را به جهت گناه کردن کافر نشمارید اگر چه گناهان کبیره کنند، و با هر امامی نماز گزارید، و همراه هر فرمانروایی جهاد کنید.

ص:96


1- (1) . مشکاة الأنوار، ص 134، ح 305..
2- (2) . کنز العمال، ج 1، ص 215، ح 1077..
3- (3) . همان، ج 1، ص 215، ح 1078..

محورهای وحدت

1 - حق گرایی

(40) 1 - المحاسن: عن أبی عَبدِ اللّٰهِ علیه السلام ، عن آبائِهِ علیهم السلام قالَ: سُئِلَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله عَنْ جَماعَةِ أُمَّتِهِ، فَقالَ: جَماعَةُ أُمَّتِی أَهْلُ الحَقِّ وَإنْ قَلُّوا (1).

امام صادق علیه السلام از پدرانش نقل می کند که از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در باره جماعت امتش سؤال شد. آن حضرت پاسخ داد: جماعت امت من طرفداران حق هستند هر چند اندک باشند.

(41)

2 - المحاسن: قِیلَ لِرَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله : ما جَماعَةُ أُمَّتِکَ؟ قالَ: مَنْ کانَ عَلَی الحَقِّ وَإنْ کانُوا عَشَرَةً (2).

از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدند جماعت امتت کیانند؟ فرمود: کسانی هستند که بر حقند هر چند ده نفر باشند.

(42)

3 - المحاسن: عن أبی جَعْفَرٍ علیه السلام قالَ: قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله : إنَّ القَلِیلَ مِنَ المُؤْمِنِینَ کَثِیرٌ (3).

از امام باقر علیه السلام روایت است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: اندک از مؤمنان زیاد بشمار آیند.

(43)

4 - فیض القدیر: «الجَماعَةُ رَحْمَةٌ» أی لُزُومُ جَماعَةِ المُؤْمِنِینَ مُوصِلٌ إلَی الرَّحْمَةِ.

«وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا» (4) ، «وَالفُرْقَةُ عَذابٌ» لِأَنَّهُ تَعالیٰ جَمَعَ المُؤْمِنِینَ

ص:97


1- (1) . المحاسن، ج 1، ص 220، ح 123..
2- (2) . همان، ج 1، ص 220، ح 124..
3- (3) . همان، ج 1، ص 220، ح 125..
4- (4) . آل عمران: 103..

عَلیٰ مَعْرِفَةٍ واحِدَةٍ وَشَرِیعَةٍ واحِدَةٍ لِیَأْلَفَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً بِاللّٰهِ وَفی اللّٰهِ فَیَکُونُونَ کَرَجُلٍ واحِدٍ عَلیٰ عَدُوِّهِمْ، فَمَنِ انْفَرَدَ عَنْ حِزْبِ الرَّحْمٰنِ، انْفَرَدَ بِهِ الشَّیْطانُ وَأوْقَعَهُ فِیما یُؤَدِّیهِ إلیٰ عَذابِ النِّیرانِ.

قالَ العامری فی شرحِ الشّهاب: لَفْظُ الجَماعَةِ یَنْصَرِفُ لِجَماعَةِ المُسْلِمِینَ لِمَا اجْتَمَعَ فِیهِمْ مِنْ جَمِیلِ خِصالِ الإسْلامِ وَمَکارِمِ الأخْلاقِ، وَتَرَقِّی السّابِقِینَ مِنْهُمْ إلیٰ دَرَجَةِ الإحْسانِ وَإنْ قَلَّ عَدَدُهُمْ، حَتّیٰ لَوِ اجْتَمَعَ التَّقْویٰ وَالإحْسانِ - اللَّذانِ مَعَهُما الرَّحْمَةُ - فی واحِدٍ کانَ هُوَ الجَماعَةُ، فَالرَّحْمَةُ فی مُتابَعَتِهِ، وَالعَذابُ فی مُخالَفَتِهِ (1).

«الجماعة رحمة» یعنی همراهی با جمع مومنان انسان را به رحمت می رساند، «واعتصموا بحبل اللّٰه جمیعاً و لا تفرّقوا» همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید. «و الفرقة عذاب»: تفرقه عذاب است، زیرا خدای متعال مؤمنان را بر یک شناخت و یک دین گرد آورده تا برای خدا و در راه خدا با هم همدل شوند و همه همچون یک تن در برابر دشمن باشند، پس کسی که از حزب خداوند رحمان جدا شود، شیطان او را جدا و تنها می سازد و به کارهایی وا می دارد که سر انجامش عذاب آتش است.

عامری در شرح شهاب گوید: لفظ جماعت به معنای جماعت مسلمانان است، از این رو که همه خصلت های پسندیده اسلام و اخلاق ستوده در آنان جمع است و پیشقدمان آنان به رتبه احسان صعود کرده اند، (جماعت آنانند) هر چند شمارشان کم باشد حتی اگر تقوا و احسان - که رحمت همراه آن دو است - در یک نفر باشد، همو جماعت است و پیروی از او رحمت، و مخالفت با او عذاب را به همراه دارد.

(44) 5- معانی الأخبار: جاءَ رجُلٌ إلیٰ أمِیرِ المُؤْمِنِینَ علیه السلام فَقالَ: أَخْبِرْنِی عَنِ السُّنَّةِ وَالبِدْعَةِ،

ص:98


1- (1) . فیض القدیر شرح الجامع الصغیر، ج 3، ص 456، ح 2324..

وَعَنِ الجَماعَةِ وَعَنِ الفُرْقَةِ؟ فَقالَ أَمِیرُ المُؤْمِنِینَ علیه السلام : السُنَّةُ ما سَنَّ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله ، وَالبِدْعَةُ ما أُ َحْدَِثَ مِنْ بَعْدِهِ، وَالجَماعَةُ أَهْلُ الحَقِّ وَإنْ کانُوا قَلِیلاً، وَالفُِرْقَةُ أَهْلُ الباطِلِ وَإنْ کانُوا کثِیراً (1).

مردی به محضر امیرمؤمنان علیه السلام آمد و عرض کرد: مرا از سنت و بدعت و جماعت و فرقه آگاه ساز. امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: «سنت» هر آن چیزی است که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم آن را بنا نهاده، و «بدعت» چیزی است که پس از او (در دین) پدید آمده است، و «جماعت» طرفداران حق هستند هر چند اندک باشند، و «فرقه» طرفداران باطل اند گرچه فراوان باشند.

ص:99


1- (1) . معانی الأخبار، ص 155، ح 3..
2 - حبل اللّٰه

(45) 6- «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّٰهِ عَلَیْکُمْ إذْ کُنْتُمْ أعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إخْواناً وَکُنْتُمْ عَلیٰ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ اللّٰهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» (1).

همگی به ریسمان خدا - قرآن و اسلام و هر گونه وسیله وحدت - چنگ زنید و پراکنده نشوید؛ و نعمت خدا را بر خود به یاد آرید که در گذشته با هم دشمن بودید سپس شما را همدل ساخت، و به برکت نعمت او برادر شدید؛ و شما را که بر لب گودال آتش بودید از آن نجات داد. این چنین خداوند آیات خود را بر شما آشکار می سازد، شاید پذیرای هدایت شوید.

(46) 7- مجمع الزوائد: عن عَبدِ اللّٰهِ بْنِ مَسْعُودٍ أنَّهُ قالَ: یا أَیُّهَا الناسُ! عَلَیْکُمْ بِالطّاعَةِ وَالجَماعَةِ؛ فَإنَّها حَبْلُ اللّٰهِ الَّذِی أَمَرَ بِهِ. وَإنَّ ما تَکْرَهُونَ فی الجَماعَةِ خَیْرٌ مِمّا تُحِبُّونَ فی الفُرْقَةِ (2).

عبداللّٰه بن مسعود گفت: ای مردم! بر شما است فرمانبری و همراهی با جماعت (مسلمانان)؛ زیرا این همان ریسمان خداوند است که به چنگ زدن به آن فرمان داده است.

ناخوشی های شما در جماعت، بهتر از خوشی هایتان در تفرقه است.

(47) 8- کنز العمال: إنَّ اللّٰهَ تَعالیٰ رَضِیَ لَکُمْ ثَلاثاً، وَکَرِهَ لَکُمْ ثَلاثاً: رَضِیَ لَکُمْ أَنْ تَعْبُدُوهُ

ص:100


1- (1) . آل عمران: 103..
2- (2) . مجمع الزوائد، ج 5، ص 222..

وَلا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً، وَأَنْ تَعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا، وَتَسْمَعُوا وَتُطِیعُوا لِمَنْ وَلَّی اللّٰهُ أَمْرَکُمْ؛ وَکَرِهَ لَکُمْ قِیلَ وَقالَ، وَکَثْرَةَ السُّؤالِ، وَإضاعَةَ المالِ (1).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : خداوند متعال سه کار را از شما دوست دارد و سه کار را خوش ندارد. او می پسندد که شما او را بپرستید و چیزی را شریک او نسازید، و همگی به ریسمان الهی چنگ زنید و پراکنده نشوید، و از کسی که خداوند حکومت شما را به او سپرده بشنوید و فرمان برید. و خداوند بگو مگو و جدال با یکدیگر، و سؤال زیاد، و تباه کردن مال را برای شما نمی پسندد.

(48)

9 - مستدرک الوسائل: قالَ - أمیرُ المُؤْمِنِینَ علیه السلام - : وَعَلَیْکُمْ بِالتَّمَسُّکِ بِحَبْلِ اللّٰهِ وَعُرْوَتِهِ، وَکُونُوا مِنْ حِزْبِ اللّٰهِ وَرَسُولِهِ، وَالْزَمُوا عَهْدَ اللّٰهِ وَمِیثاقَهُ عَلَیْکُمْ، فَإنَّ الإسْلامَ بَدَأَ غَرِیباً وَسَیَعُودُ غَرِیباً، وَکُونُوا فی أَهْلِ مِلَّتِکُمْ کَأصْحابِ الکَهْفِ، وَإیّاکُمْ أَنْ تُفْشُوا أَمْرَکُمْ إلیٰ أَهْلٍ أَوْ وَلَدٍ أَوْ حَمِیمٍ أَوْ قَرِیبٍ، فإنَّهُ دِینُ اللّٰهِ عَزَّ وَجَلَّ الَّذِی أَوْجَبَ لَهُ التَّقِیَّةَ لِأَوْلِیائِهِ، فَیَقْتُلَُکُمْ قَوْمُکُمْ... (2).

امیر مؤمنان علیه السلام به گروهی که تازه مسلمان شده بودند و قصد مراجعت به وطنشان داشتند فرمود: باید ریسمان خداو دستاویز او را محکم بگیرید، و از حزب خدا و پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم باشید، و به عهد و پیمانی که خداوند بر شما دارد وفادار بمانید، که اسلام در آغازش بی کس بود و باز بی کس خواهد شد. در میان اهل دین (سابق) خود مانند اصحاب کهف باشید و مبادا امر (اسلام) خود را برای خانواده یا فرزند یا دوست یا خویشاوندتان آشکار سازید که قومتان شما را بکشند. چرا که خداوند عز و جل تقیه در دین را برای دوستانش واجب ساخته است. (3)

ص:101


1- (1) . کنز العمال، ج 1، ص 205، ح 1024..
2- (2) . مستدرک الوسائل، ج 12، ص 256، ح 14044؛ارشاد القلوب، ج 2، ص 169..
3- (3) . ابتدای حدیث در مستدرک چنین است: الحسن بن أبی الحسن الدیلمی فی إرشاد القلوب، فی حدیث طویل عن سلمان الفارسی رحمه اللّٰه انه ذکر قدوم الجاثلیق من الروم - ومعه مائة من الاساقفة - بعد وفاة رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله و سلم الی المدینة وسؤالهم عن أبی بکر أشیاء تحیّر فیها، ثمّ ذکر قدومهم علی علیّ علیه السلام و حلّه مشاکلهم وإسلامهم علی یده، وأمره برجوعهم إلی وطنهم إلی أن قال علیه السلام «وعلیکم بالتمسّک بحبل اللّٰه وعروته و...»..
3 - قرآن و عترت

(49) 10- تحف العقول: خُطْبَتهُ صلی الله علیه و آله و سلم فی حُجَّةِ الوَداعِ:... أیُّهَا النّاسُ، «إنَّمَا المُؤْمِنُونَ إخْوَةٌ» (1) وَلا یَحِلُّ لِمُؤْمِنٍ مالُ أخِیهِ إلّاعَنْ طِیبِ نَفْسٍ مِنْهُ. ألا هَلْ بَلَّغْتُ؟ اللّٰهُمَّ اشْهَدْ، فَلا تَرْجِعُنَّ کُفّاراً یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقابَ بَعْضٍ؛ فَإنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ ما إنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا: کِتابَ اللّٰهِ وَعِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی. ألا هَلْ بَلَّغْتُ؟ اللّٰهُمَّ اشْهَدْ. أَیُّهَا النّاسُ، إنَّ رَبَّکُمْ واحِدٌ، وَإنَّ أَباکُمْ واحِدٌ، کُلُّکُمْ لِآدَمَ وَآدَمُ مِنْ تُرابٍ «إنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّٰهِ أَتْقاکُمْ» (2) وَلَیْسَ لِعَرَبِیٍّ عَلیٰ عَجَمِیٍّ فَضْلٌ إلّا بِالتَّقْویٰ. ألا هَلْ بَلَّغْتُ؟ قالُوا: نَعَمْ. قالَ: فَلْیُبَلِّغِ الشّاهِدُ الغائِبَ (3).

سخنرانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در حجة الوداع:... ای مردم: مؤمنان با هم برادرند، و مال مسلمانی جز با رضایت او بر برادرش حلال نیست. هان! آیا رساندم؟ خداوندا گواه باش! از این پس باز کافر نشوید که گردن یکدیگر را بزنید، چرا که من در میان شما چیزی را باقی گذاشتم که اگر آن را محکم بگیرید گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم را، هان! آیا رساندم؟ خداوندا گواه باش. ای مردم به راستی پروردگار شما یکی و پدر شما یکی است.

همۀ شما از آدم هستید و آدم از خاک است. «به راستی گرامی ترین شما نزد خداوند باتقواترین شماست» و عرب بر عجم برتری ندارد جز با تقوا. هان! آیا رساندم؟ گفتند: بلی. فرمود: پس حاضر به غائب برساند.

ص:102


1- (1) . حجرات: 10..
2- (2) . حجرات: 13..
3- (3) . تحف العقول، ص 34..

(50)

11 - بحار الأنوار: قال حذیفة ضمن حدیثه: فَقامَ [ رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله ] وَهُوَ مَرْبُوطٌ حَتّیٰ قَعَدَ عَلیٰ أَدْنیٰ مَرْقاةٍ فَحَمِدَ اللّٰهَ وَأَثْنیٰ عَلَیْهِ، ثُمَّ قالَ: أیُّهَا النّاسُ! إنِّی قَدْ جاءَنِی مِنْ أَمْرِ رَبِّی مَا النّاسُ إلَیْهِ صائِرُونَ، وَإنِّی قَدْ تَرَکْتُکُمْ عَلَی الحُجَّةِ الواضِحَةِ لَیْلُها کَنَهارِها، فَلا تَخْتَلِفُوا مِنْ بَعْدِی کَمَا اخْتَلَفَ مَنْ کانَ قَبْلَکُمْ مِنْ بَنِی إسْرائِیلَ. أیُّهَا النّاسُ! إنَّهُ لا أُحِلُّ لَکُمْ إلّا ما أَحَلَّهُ القُرْآنُ، وَلا أُحَرِّمُ عَلَیْکُمْ إلّاما حَرَّمَهُ القُرْآنُ، وَإنِّی مُخَلِّفٌ فِیکُمُ الثَّقَلَینِ ما إنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا وَلَنْ تَزِلُّوا: کِتابَ اللّٰهِ وَعِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی، هُمَا الخَلِیفَتانِ فِیْکُمْ، وَإنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّیٰ یَرِدا عَلَیّ الحَوْضِ، فَأُسائِلُکُمْ بِماذا خَلَفْتُمُونِی فِیهِما؟ وَلَیُذادَنَّ یَوْمَئِذٍ رِجالٌ عَنْ حَوْضِی کَما تُذادُ الغَرِیبَةُ مِنِ الإبِلِ، فَتَقُولُ رِجالٌ أنا فُلانُ وَأنا فُلانُ، فَأَقُولُ أمّا الأسْماءُ فَقَدْ عَرَفْتُ وَلٰکِنَّکُمُ ارْتَدَدْتُمْ مِنْ بَعْدِی، فَسُحْقاً لَکُمْ سُحْقاً! ثُمَّ نَزَلَ عَنِ المِنْبَرِ وَعادَ إلیٰ حُجْرَتِهِ (1).

حذیفه - در حدیث بسیار طولانی خود در باره موضوع جانشینی امیرمؤمنان علیه السلام پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم - گوید:... رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که سرش - به سبب بیماری - بسته بود برخاست و بر پایین ترین پله منبر نشست و خداوند را ستایش کرد و ثنا گفت، سپس فرمود: ای مردم! به راستی در آستانه رفتن از دنیا هستم که تقدیر الهی و سرنوشت همه است. و من برایتان برهانی روشن گذاشتم که نقطه تاریکی در آن نیست. با این حال پس از من اختلاف نکنید بدانگونه که بنی اسرائیل پیش از شما اختلاف کردند. ای مردم! همانا من برای شما جز آنچه را قرآن حلال کرده حلال نمی کنم و جز آنچه را قرآن حرام کرده حرام نمی کنم؛ و من در میان شما دو چیز گرانبها باقی می گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید به گمراهی و لغزش دچار نخواهید شد: کتاب خدا و خاندانم، اهل بیتم. آنها دو جانشین من در میان شما هستند و به یقین آن دو از یکدیگر جدا نمی شوند و با هم هستند تا بر سر حوض نزد من بیایند. آنگاه من از شما خواهم پرسید که شما پس از من با آنها چگونه رفتار کردید. در آن روز کسانی را از حوض من می رانند همانسان که شتران نا آشنا را می رانند. آنان می گویند من فلانی هستم و من فلانی هستم، من در جواب می گویم نامهایتان را شناختم ولی شما پس از من دست از دین

ص:103


1- (1) . بحار الأنوار، ج 28، ص 110 ضمن ح 3؛ إرشاد القلوب، ج 2، ص 206..

کشیدید، از رحمت خدا دور باشید! از رحمت خدا دور باشید! سپس از منبر فرود آمد و به حجره خویش بازگشت.

(51) 12- کنز العمال: عَن جابِر عَن النبیّ صلی الله علیه و آله قالَ: یا أیُّهَا النّاسُ إنِّی تَرَکْتُ فِیکُمْ ما إنْ أَخَذْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا: کِتابَ اللّٰهِ وَعِتْرَتِی أهل بیتی (1).

جابر: پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای مردم! من در میان شما چیزی باقی گذاردم که اگر به آن چنگ زنید گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم، اهل بیتم.

(52) 13- کنز العمال: عَن زید بن ثابت، عَن النبیّ صلی الله علیه و آله قالَ: إنِّی تارِکٌ فِیکُمُ خَلیفتین: کِتابَ اللّٰهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ ما بَیْنَ السَّماءِ وَالأرْضِ، وَعِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی، وَإنَّهُما لَنْ یَتفَرّقا حَتّیٰ یَرِدا عَلَیّ الحَوْضِ (2).

زید بن ثابت: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من در میان شما دو یادگار باقی می گذارم: کتاب خدا ریسمانی که از آسمان به زمین کشیده شده، و خاندانم اهل بیتم. و به یقین آن دو از یکدیگر جدا نمی شوند و با هم هستند تا بر سر حوض نزد من بیایند.

(53) 14- کنز العمال: عن زید بن ارقم عَن النبیّ صلی الله علیه و آله قالَ: إنِّی تارِکٌ فِیکُمْ ما إنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی: أَحَدُهُما أعْظَمُ مِنَ الآخَرِ: کِتابَ اللّٰهِ حَبْلٌ مَمْدُودٍ مِنَ السَّماءِ إلَی الأرْضِ، وَعِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی، وَلَنْ یَتَفَرّقا حَتّیٰ یَرِدا عَلَیّ الحَوْضِ، فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونی فِیهِما (3).

زید بن ارقم گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من در میان شما چیزی باقی می گذارم که اگر به آن چنگ زنید گمراه نخواهید شد. یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است، کتاب خدا ریسمانی که از آسمان به زمین کشیده شده، و خاندانم اهل بیتم. آن دو از یکدیگر جدا نمی شوند و با هم هستند تا بر سر حوض نزد من بیایند؛ پس بنگرید که چگونه حرمت مرا در باره آنها پاس می دارید.

ص:104


1- (1) . کنز العمّال، ج 1، ص 172، ح 870 ..
2- (2) . همان، ج 1، ص 172، ح 872 ..
3- (3) . همان، ج 1، ص 173، ح 873 ..

(54)

15 - معانی الأخبار: عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ آبائِهِ علیهم السلام قالَ: قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم : ما وَجَدْتُمْ فی کِتابِ اللّٰهِ عَزَّ وَجَلَّ فَالْعَمَلُ لَکُمْ بِهِ لا عُذْرَ لَکُمْ فی تَرْکِهِ، وَما لَمْ یَکُنْ فی کِتابِ اللّٰهِ عَزَّ وَجَلَّ وَکانَتْ فِیهِ سُنَّةٌ مِنِّی فَلا عُذْرَ لَکُمْ فی تَرْکِ سُنَّتِی، وَما لَمْ یَکُنْ فِیهِ سُنَّةٌ مِنِّی فَما قالَ أصْحابِی فَقُولُوا بِهِ؛ فَإنَّما مَثَلُ أصْحابِی فِیکُمْ کَمَثَلِ النُّجُومِ بِأَیِّها أخَذَ اهْتَدیٰ، وَبِأَیِّ أقاوِیلِ أصْحابِی أخَذْتُمْ اهْتَدَیْتُمْ، وَاخْتِلافُ أصْحابی لَکُمْ رَحْمَةٌ. فَقِیلَ: یا رَسُولَ اللّٰهِ وَمَنْ أصْحابُکَ؟ قالَ:

أهْلُ بَیْتِی (1).

امام جعفر صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت می کند که آن حضرت فرمود هر حکمی را که در کتاب خدا یافتید بکار گیرید و در ترک آن عذری ندارید، و هر آنچه حکمش در قرآن نبود ولی در سنت من بود در ترک سنتم عذری ندارید، و آنچه حکمش در سنت من نبود هر چه اصحابم گفتند شما نیز همان را بگویید، زیرا اصحاب من در میان شما همچون ستارگانند که هر یک راه را نشان می دهند؛ به هر یک از گفته های اصحابم عمل کنید هدایت می شوید، و اختلاف اصحابم برای شما رحمت است. از آن حضرت سؤال شد که اصحاب شما کیانند؟ فرمود: اهل بیت من.

(55)

16 - الغارات: فَقالَ أَمِیرُ المُؤْمِنِینَ علیه السلام لشبث بن ربعی ومخنف بن سلیم الأزدی: مَه، تَناهَوا أَیُّهَا النّاسُ! وَلْیَرْدَعْکُمُ الإسْلامُ وَوَقارُهُ عَنِ التَّباغِی وَالتَّهاذِی، وَلْتَجْتَمِعْ کَلِمَتُکُمْ، وَالْزَمُوا دِینَ اللّٰهِ الَّذِی لا یُقْبَلُ مِنْ أحَدٍ غَیْرُهُ، وَکَلِمَةَ الإخْلاصِ الَّتِی هِیَ قِوامُ الدِّینِ، وَحُجَّةُ اللّٰهِ عَلَی الکافِرِینَ. وَاذْکُرُوا إذْ کُنْتُمْ قَلِیلاً مُشْرِکِینَ مُتَفَرِّقِینَ مُتَباغِضِینَ فَأَلَّفَ بَیْنَکُمْ بِالإسْلامِ، فَکَثُرْتُمْ وَاجْتَمَعْتُمْ وَتَحابَبْتُمْ، فَلا تَفَرَّقُوا بَعْدَ إذِ اجْتَمَعْتُمْ، وَلا تَباغَضُوا بَعْدَ إذْ تَحابَبْتُمْ. فَإذَا انْفَصَلَ النّاسُ وَکانَتْ بَیْنَهُمُ الثّائِرَةُ، فَتَداعَوا إلَی العَشائِرِ وَالقَبائِلِ، فَاقْصِدُوا لِهامِهِمْ وَوُجُوهِهِمْ بِالسُّیُوفِ، حَتّیٰ یَفْزَعُوا إلَی اللّٰهِ وَکِتابِهِ وَسُنَّةِ نَبِیِّهِ. فَأمّا تِلْکَ الحَمِیَّةُ مِنْ خُطُواتِ الشَّیْطان، فَانْتَهُوا عَنْها - لا أباً لَکُمْ - تُفْلِحُوا وَتَنْجَحُوا (2).

امیر مؤمنان علیه السلام به شبث بن ربعی و مخنف بن سلیم الأزدی که در محضر او به بدگویی از قوم و قبیلۀ یکدیگر پرداخته بودند فرمود: ای مردم! - از این سخنان - دست بردارید! باید

ص:105


1- (1) . معانی الاخبار، ص156..
2- (2) . الغارات، ص 272..

اسلام و وقارش شما را از ستم به یکدیگر، و بدزبانی و ناسزاگویی به هم باز دارد. باید همه یک صدا باشید، و به دین خدا که جز آن از هیچ کس پذیرفته نیست، و به کلمۀ اخلاص که ستون دین و حجّت خدا بر کافران است، پایبند باشید. و به یاد آرید آن هنگام را که شمارتان اندک بود، مشرک و پراکنده و دشمن یکدیگر بودید، و خداوند به وسیله اسلام شما را همدل ساخت، آنگاه تعداد شما افزون شد و با هم متحد شدید و به یکدیگر مهر ورزیدید. اکنون پس از اتحادتان باز پراکنده نشوید! و پس از مهر ورزیتان به یکدیگر با هم دشمنی نکنید! هنگامی که دیدید مردم از هم جدا شدند و آتش درگیری در میان آنان روشن شد، و عشایر و قبایل را به یاری فرا خواندند، با سران و بزرگانشان بجنگید تا ناچار شوند به خدا و کتابش و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گردن نهند. و اما این تعصب - و حمایت بیجا از عشیره -، از فریبهای شیطانی است - بیچاره ها - از آن دست بر دارید تا رستگار و کامیاب شوید.

(56) 17- المحاسن: عَنْ أبِی عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام قالَ: قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله : مَنْ تَمَسَّکَ بِسُنَّتِی فی اخْتِلافِ أُمَّتِی، کانَ لَهُ أَجْرُ مِائَةِ شَهِیدٍ (1).

امام صادق علیه السلام می فرماید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس در هنگامه اختلاف امّت من سخت به سنت من پایبند باشد، پاداش صد شهید دارد.

(57) 18- نهج البلاغه: قالَ أمیر المُؤمِنین علیه السلام لِلْخَوارِج:... ثُمَّ أَنْتُمْ شِرارُ الناسِ، وَمَنْ رَمیٰ بِهِ الشَّیْطانُ مَرامِیَهُ، وَضَرَبَ بِهِ تِیْهَهُ. وَسَیَهْلِکُ فِیَّ صِنْفانِ: مُحِبٌّ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ الحُبُّ إلیٰ غَیْرِ الحَقِّ، وَمُبْغِضٌ مُفْرِطٌ یَذْهَبُ بِهِ البُغْضُ إلیٰ غَیْرِ الحَقِّ. وَخَیْرُ النّاسِ فِیَّ حالاً، النَّمَطُ الأَوْسَطُ فَالْزَمُوهُ، وَالزَمُوا السَّوادَ الأعْظَمَ؛ فَإنَّ یَدَ اللّٰهِ عَلَی الجَماعَةِ. وَإیّاکُمْ وَالفُرْقَةَ؛ فَإنَّ الشّاذَّ مِنَ النّاسِ لِلشَّیْطانِ، کَما أَنَّ الشّاذَّ مِنَ الغَنَمِ لِلذِّئْبِ. أَلا مَنْ دَعا إلیٰ هٰذَا الشِّعارِ فَاقْتُلُوهُ، وَلَوْ کانَ تَحْتَ عِمامَتِی هٰذِهِ. وَإنَّما حُکِّمَ الحَکَمانِ لِیُحْیِیا ما أَحْیَا القُرْآنُ، وَیُمِیتا ما أماتَ القُرْآنُ.

وَإحْیاؤُهُ الِاجْتِماعُ عَلَیْهِ، وَإماتَتُهُ الِافْتِراقُ عَنْهُ؛ فإنْ جَرَّنَا القُرْآنُ إلَیْهِمِ اتَّبَعْناهُمْ، وَإنْ جَرَّهُمْ إلَیْنَا اتَّبَعُونا. فَلَمْ آتِ - لا أباً لَکُمْ - بُجْراً، وَلا خَتَلْتُکُمْ عَنْ أَمْرِکُمْ، وَلا لَبَّسْتُهُ عَلَیْکُمْ (2).

امیرمؤمنان علیه السلام به خوارج فرمود: شما بدترین مردمید. شیطان شما را به پرتگاه هایش

ص:106


1- (1) . المحاسن، ج 1، ص 224، ح 144..
2- (2) . نهج البلاغه، ج 2، ص 8 ..

افکنده، و به وادی گمراهی کشانده است.

دو گروه به جهت من تباه خواهند شد: دوستدار زیاده روی که محبت او را به راه ناحق برد، و دشمن تند روی که کینه توزیش با من او را به راه نادرست کشاند. بهترین مردم نسبت به من میانه روان هستند. پیوسته با آنها باشید، و هماره با جماعت (حق مدار) باشید که دست خدا با جماعت است. از پراکندگی بپرهیزید، که انسانِ تنها بهره شیطان است، آنگونه که گوسفند جدا مانده از رمه، طعمۀ گرگ است.

هان! هر کس مردم را به این شعار (لا حکم إلّالِلّه) (1) فرا خواند او را بکشید، هر چند زیر عمامه من باشد.

همانا آن دو داور (ابوموسی و عمرو عاص) به داوری گمارده شدند تا آنچه را قرآن زنده کرده زنده سازند و آنچه را قرآن میرانده بمیرانند؛ زنده کردن قرآن به جمع شدن گرد آن و گردن نهادن به حکم آن است، و میراندن قرآن جدایی از آن و سر بر تافتن از فرمان آن است؛ پس اگر قرآن ما را به اطاعت از آنان بخواند، آنان را پیروی کنیم؛ و اگر آنان را به سوی ما سوق دهد، از ما اطاعت کنند. ای ناکسان! من شما را گرفتار بلایی نکرده ام، و شما را در کارتان فریب نداده، و آن را بر شما مشتبه نساخته ام.

(58)

19 - مستدرک الوسائل: وَعَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قالَ: أُمَّتِی أُمَّتِی، إذَا اخْتَلَفَ النّاسُ بَعْدِی وَصارُوا فِرْقَةً فِرْقَةً، فَاجْتَهِدُوا فی طَلَبِ الدِّینِ الحَقِّ حَتّیٰ تَکُونُوا مَعَ أَهْلِ الحَقِّ، فَإنَّ المَعْصِیَةَ فی دِینِ الحَقِّ تُغْفَرُ، وَالطّاعَةَ فی دِینِ الباطِلِ لا تُقْبَلُ (2).

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: امت من! امت من! (3) هنگامی که مردم پس از من اختلاف کردند و دسته دسته شدند، پس در دستیابی به دین حق تلاش کنید تا با حق گرایان باشید زیرا گناه در دین حق آمرزیده می شود، ولی بندگی خدا در دین باطل پذیرفته نمی شود.

ص:107


1- (1) . این جمله شعار خوارج بود..
2- (2) . جامع الأخبار، ص 505، ح 1396؛بحارالأنوار، ج 27، ص 197، ح 58؛مستدرک الوسائل، ج 1، ص 169، ح 274..
3- (3) . احتمال دارد معنی چنین باشد: (آیینم را، آیینم را - بگیرید)، با توجه به آنچه طبرسی در تفسیر آیه 93 سورۀ انبیاءذکر کرده است: «إنّ هذه أمّتکم أمّة واحدة» أی هذا دینکم دین واحد. خصوصاً با در نظر گرفتن نسخۀ مستدرک الوسائل که در آن (واجتهدوا) آمده است..
4 - رهبری

(59) 20- «یٰا أَیُّهَا الَّذیٖنَ آمَنُوا أَطیٖعُوا اللّٰهَ وَأَطیٖعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الأَمْرِ مِنْکُمْ فَإِنْ تَنٰازَعْتُمْ فی شَیْ ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّٰهِ وَالرَّسُولِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَالْیَوْمِ الآْخِرِ ذٰلِکَ خَیْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْویٖلاً» (1).

ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [ نیز ] اطاعت کنید پس هر گاه در امری اختلاف نظر یافتید، اگر به خدا و روز بازپسین ایمان دارید، آن را به [کتاب ] خدا و [سنت ] پیامبر [او ] عرضه بدارید، این بهتر و نیک فرجام تر است.

(60) 21- نهج البلاغة: قالَ أمیرالمؤمنین علیه السلام عند مسیر أصحاب الجمل إلی البصرة: إنَّ اللّٰهَ بَعَثَ رَسُولاً هادِیاً بِکِتابٍ ناطِقٍ وَأَمْرٍ قائِمٍ، لا یَهْلِکُ عَنْهُ إلّاهالِکٌ. وَإنَّ المُبْتَدَعاتِ المُشَبَّهاتِ هُنَّ المُهْلِکاتُ إلّاما حَفِظَ اللّٰهُ مِنْها. وَإنَّ فی سُلْطانِ اللّٰهِ عِصْمَةً لِأَمْرِکُمْ؛ فَأَعْطُوهُ طاعَتَکُمْ غَیْرَ مَلُومَةٍ وَلا مُسْتَکْرَهٍ بِها. وَاللّٰهِ لَتَفْعَلُنَّ أَوْ لَیَنْقُلَنَّ اللّٰهُ عَنْکُمْ سُلْطانَ الإسْلامِ، ثُمَّ لا یَنْقُلُهُ إلَیْکُمْ أبَداً حَتّیٰ یَأْرِزَ الأَمْرُ إلیٰ غَیْرِکُمْ. إنَّ هٰؤُلاءِ قَدْ تَمالَأُوا عَلیٰ سَخْطَةِ إمارَتِی، وَسَأَصْبِرُ ما لَمْ أَخَفْ عَلیٰ جَماعَتِکُمْ. فَإنَّهُمْ إنْ تَمَّمُوا عَلیٰ فَیالَةِ هٰذَا الرَّأْیِ، انْقَطَعَ نِظامُ المُسْلِمِینَ. وَإنَّما طَلَبُوا هٰذِهِ الدُّنْیا حَسَداً لِمَنْ أفاءَها اللّٰهُ عَلَیْهِ، فَأرادُوا رَدَّ الأُمُورِ عَلیٰ أدْبارِها. وَلَکُمْ عَلَیْنا العَمَلُ بِکِتابِ اللّٰهِ تَعالیٰ وَسِیرَةِ رَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله ، وَالقِیامُ بِحَقِّهِ، وَالنَّعْشُ لِسُنَّتِهِ (2).

امیرالمؤمنین علیه السلام وقت حرکت اصحاب جمل به سوی بصره فرمود: همانا خداوند

ص:108


1- (1) . نساء: 59 ..
2- (2) . نهج البلاغة، ج 2، ص 81 ..

پیامبری راهنما را با کتابی گویا و دستوری استوار برانگیخت که جز تبهکار با روی گردانی از آن تباه نگردد. به راستی آن بدعت های همرنگ حقایق دینند که هلاک کننده اند، مگر خداوند - انسان را - از آنها حفظ فرماید. همانا تنها حکومت الهی نگهبان امور شماست، پس با رغبت تمام و نه دغل کارانه و نه از روی اکراه به فرمانش گردن نهید، به خدا سوگند باید چنین کنید، و گر نه قطعاً خدا سلطنت اسلام را از شما می گیرد و دیگر هیچ گاه آن را به شما باز نمی گرداند و قدرت به دست دیگران می افتد.

همانا اینان - طلحه و زبیر و عایشه - به جهت نارضایتی از حکومت من به یکدیگر پیوسته اند، و من تا آنجا که برای حکومت (جامعه اسلامی) شما احساس خطر نکنم صبر خواهم کرد، زیرا آنان اگر اندیشه سست خود را پیش ببرند، سازمان حکومت اسلامی از هم می گسلد. آنان به سبب حسد بر کسی که خداوند حکومت را به او بر گردانده، در پی دنیا بر خاسته اند و می خواهند کار را به روال گذشته باز گردانند. حق شما بر ما این است که به کتاب خدا (قرآن) و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رفتار کنیم و حقش را ادا نماییم و سنتش را بر پا داریم.

(61)

22 - کنز العمال: عَن ابن عُمَر عن النبیّ صلی الله علیه و آله قالَ: مَنْ خَرَجَ مِنَ الجَماعَةِ قَیْدَ شِبْرٍ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الإسْلامِ مِنْ عُنُقِهِ حَتّیٰ یُراجِعَهُ، وَمَنْ ماتَ وَلَیْسَ عَلَیْهِ إمامُ جَماعَةٍ فَإنَّ مَوْتَتَهُ مَوْتَةٌ جاهِلَیَّةٌ (1).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که به اندازه یک وجب از گروه مسلمانان دور شود، ریسمان اسلام را از گردنش در آورده و از اسلام بیرون رفته است تا آنگاه که به جمعشان باز گردد. هر کس بمیرد بی آنکه رهبر اجتماعی (امامی) داشته باشد، مرگ او همانا مرگ جاهلیت است.

(62)

23 - کنز العمال: عَن ابن عَبّاس عَن النّبیّ صلی الله علیه و آله قالَ: مَنْ فارَقَ المُسْلِمِینَ قَیْدَ شِبْرٍ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الإسْلامِ مِنْ عُنُقِهِ؛ وَمَنْ ماتَ لَیْسَ عَلَیْهِ إمامٌ فَمِیتَتُهُ مِیتَةُ الجاهِلِیَّةِ (2)...

ابن عباس گوید: پیامبر فرمود: کسی که به اندازه یک وجب از مسلمانان جدا شود، رشته اسلام را از گردن خود در آورده است. و کسی که بمیرد و پیشوایی نداشته باشد، مرگش مرگ جاهلیت است... .

ص:109


1- (1) . کنز العمال، ج 1، ص 207، ح 1035..
2- (2) . همان، ج 1، ص 207، ح 1037..

(63) 24- کنز العمال: عن ابن عُمَر، قال النبیّ صلی الله علیه و آله : مَنْ فارَقَ جَماعَةَ المُسْلِمِینَ شِبْراً أخْرَجَ مِنْ عُنُقِهِ رِبْقَةَ الإسْلامِ... وَمَنْ ماتَ مِنْ غَیْرِ إمامِ جَماعَةٍ ماتَ مِیتَةً جاهِلِیَّةً (1).

عبداللّٰه بن عمر گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که یک وجب از جمع مسلمانان فاصله بگیرد، رشته اسلام را از گردنش بیرون آورده است؛... و کسی که بدون پیشوا و رهبر اجتماعی بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است.

(64) 25- نهج البلاغه: قال علیّ علیه السلام : - وَقَد استشاره عمر بن الخطاب فی الشخوص لقتال الفرس - : إنَّ هٰذَا الأمْرَ لَمْ یَکُنْ نَصْرُهُ وَلا خِذْلانُهُ بِکَثْرَةٍ وَلا قِلَّةٍ. وَهُوَ دِینُ اللّٰهِ الَّذِی أَظْهَرَهُ، وَجُنْدُهُ الَّذِی أَعَدَّهُ وَأَمَدَّهُ، حَتّیٰ بَلَغَ ما بَلَغَ وَطَلَعَ حَیْثُ طَلَعَ؛ وَنَحْنُ عَلیٰ مَوْعُودٍ مِنَ اللّٰهِ، وَاللّٰهُ مُنْجِزٌ وَعْدَهُ وَناصِرٌ جُنْدَهُ. وَمَکانُ القَیِّمِ بِالأَمْرِ مَکانُ النِّظامِ مِنَ الخَرَزِ، یَجْمَعُهُ وَیَضُمُّهُ؛ فَإنِ انْقَطَعَ النِّظامُ تَفَرَّقَ وَذَهَبَ، ثُمَّ لَمْ یَجْتَمِعْ بِحَذافِیرِهِ أبَداً. وَالعَرَبُ الیَومَ وَإنْ کانُوا قَلِیلاً فَهُمْ کَثِیرُونَ بِالإسْلامِ وَعَزِیزُونَ بِالِاجْتِماعِ. فَکُنْ قُطْباً، وَاسْتَدِرِ الرَّحیٰ بِالعَرَبِ، وَأَصْلِهِمْ دُونَکَ نارَ الحَرْبِ، فَإنَّکَ إنْ شَخَصْتَ مِنْ هٰذِهِ الأرْضِ انْتَقَضَتْ عَلَیْکَ العَرَبُ مِنْ أطرافِها وَأقْطارِها، حَتّیٰ یَکُونَ ما تَدَعُ وَراءَکَ مِنَ العَوْراتِ أَهَمَّ إلَیْکَ مِمّا بَیْنَ یَدَیْکَ. إنَّ الأعاجِمَ إنْ یَنْظُرُوا إلَیْکَ غَداً یَقُولُوا هٰذا أَصْلُ العَرَبِ، فَإذا قَطَعْتُمُوهُ اسْتَرَحْتُمْ، فَیَکُونُ ذٰلِکَ أَشَدَّ لِکَلَبِهِمْ عَلَیْکَ وَطَمَعِهِمْ فِیکَ. فَأمّا ما ذَکَرْتَ مِنْ مَسِیرِ القَوْمِ إلیٰ قِتالِ المُسْلِمِینَ فَإنَّ اللّٰهَ سُبْحانَهُ هُوَ أَکْرَهُ لِمَسِیرِهِمْ مِنْکَ، وَهُوَ أَقْدَرُ عَلیٰ تَغْیِیرِ ما یَکْرَهُ. وَأمّا ما ذَکَرْتَ مِنْ عَدَدِهِمْ فإنّا لَمْ نَکُنْ نُقاتِلُ فِیما مَضیٰ بِالکَثْرَةِ، وَإنَّما کُنّا نُقاتِلُ بِالنَّصْرِ وَالمَعُونَةِ (2).

امیرالمؤمنین علیه السلام در جواب عمر هنگام مشورت وی در مورد جنگ با ایرانیان چنین فرمود: پیروزی و شکست این دین در گرو زیادی و کمی افراد نبوده است، و این دین خدا است که خود آن را پیروز ساخته و سپاه او است که آن را فراهم آورده و یاری داده تا این همه گسترش یافته و شعاعش فراگیر شده است، و ما چشم به راه وعده الهی - پیروزی - هستیم، و خدا به وعده خود وفا می کند و سپاهش را یاری می نماید. و زمامدار همچون رشته ای است

ص:110


1- (1) . کنز العمال، ج 1، ص 208، ح 1038..
2- (2) . نهج البلاغه، ج 2، ص 29..

که مهره ها را گرد می آورد و به هم پیوند می دهد، اگر رشته پاره شود دانه ها پراکنده می شوند و هر یک به سویی می روند و دیگر هیچ گاه همه آنها جمع نخواهند شد . و امروزه عرب هر چند اندکند اما با اسلام زیادند و با همبستگی سربلندند، پس تو پایه و محور ثابت باش و به کمک عرب آسیای حکومت را بچرخان، و آنان را بدون حضور خودت به جنگ گسیل دار، زیرا اگر تو از این سرزمین - مرکز حکومت - بروی، عرب از هر سو بر تو می شورند به گونه ای که آثار زیانبار نبودنت در مرکز برایت بسی بزرگتر از سود حضورت در جبهه جنگ خواهد شد. عجم ها اگر فردا تو را ببینند می گویند این اصل و ریشه عرب است اگر آن را بکنید آسوده خواهید شد، و این امر سبب می شود که سخت تر به تو حمله کنند و در کشتنت حریص تر شوند، و اما آنچه در باره آمدن آن مردمان برای جنگ با مسلمانان گفتی همانا خداوند سبحان این آمدن آنان را بیشتر از تو خوش ندارد و او بر تغییر آنچه نمی پسندد تواناتر است، و اما آنچه در باره شمار آنان گفتی بدان که ما در گذشته با شمار فراوان نمی جنگیدیم، بلکه تنها با یاری خدا و کمک او می جنگیدیم.

ص:111

ص:112

عوامل پیدایش و پایداری اتحاد

(65)

1 - وسائل الشیعة: عَن أبِی عَبدِ اللّٰهِ علیه السلام - فی حَدِیثٍ - قالَ: قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله : سِتُّ خِصالٍ مَنْ کُنَّ فِیهِ کانَ بَیْنَ یَدَیِ اللّٰهِ عَزَّ وَجَلَّ وَعَنْ یَمِینِ اللّٰهِ. فَقالَ لَهُ ابْنُ أبِی یَعْفُور: وَما هُنَّ جُعِلْتُ فِداکَ؟ قالَ: یُحِبُّ المَرْءُ المُسْلِمُ لِأَخِیهِ ما یُحِبُّ لِأَعَزِّ أَهْلِهِ، وَیَکْرَهُ المَرْءُ المُسْلِمُ لِأَخِیهِ ما یَکْرَهُ لِأَعَزِّ أَهْلِهِ، وَیُناصِحُهُ الوَِلایَةَ - إلیٰ أَنْ قالَ: - إذا کانَ مِنْهُ بِتِلْکَ المَنْزِلَةِ بَثَّهُ هَمُّهُ، فَفَرِحَ لِفَرَحِهِ إنْ هُوَ فَرِحَ، وَحَزِنَ لِحُزْنِهِ إنْ هُوَ حَزِنَ، وَإنْ کانَ عِنْدَهُ ما یُفَرِّجُ عَنْهُ فَرَّجَ عَنْهُ، وَإلّا دَعا لَهُ - إلیٰ أَنْ قالَ: - قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم : إنَّ للّٰهِ خَلْقاً عَنْ یَمِینِ العَرْشِ بَیْنَ یَدَیِ اللّٰهِ وُجُوهُهُمْ أَبْیَضُ مِنَ الثَّلْجِ، وَأَضْوَءُ مِنَ الشَّمْسِ الضّاحِیَةِ، یَسْأَلُ السّائِلُ ما هٰؤُلاءِ؟ فَیُقالُ: هٰؤُلاءِ الَّذِینَ تَحابُّوا فی جَلالِ اللّٰهِ (1).

امام صادق علیه السلام می فرماید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: شش ویژگی است که در هر کس باشد در پیشگاه خداوند عز و جل و در طرف راست او خواهد بود. ابن ابی یعفور از آن بزرگوار پرسید: فدایت شوم آنها چیست؟: فرمود: اینکه انسان مسلمان دوست بدارد برای برادرش آنچه را برای عزیزترین کسانش دوست می دارد؛ و انسان مسلمان خوش نداشته باشد برای برادرش آنچه را برای عزیزترین نزدیکانش خوش ندارد، و دوستیش با او راست و خالصانه باشد - تا آنجا که فرمود: - اگر نسبت به او چنین باشد اهتمامش وی را برانگیزد بگونه ای که اگر او شاد باشد انسان برای شادی او شاد می شود، و اگر غمزده باشد برای غمش اندوه می خورد، و اگر بتواند گره از مشکل او می گشاید و گر نه برایش دعا می کند - تا آنجا که فرمود: -

ص:113


1- (1) . وسائل الشیعة، ج 12، ص 204، ح 16093؛ کافی، ج 2، ص 172، ح 9..

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند در پیشگاه خود در طرف راست عرش آفریدگانی دارد که صورتشان سفیدتر از برف و نورانی تر از خورشید نیمروز است؛ کسی می پرسد: اینان چه کسانی هستند؟ به او پاسخ می دهند اینان کسانی هستند که در پرتو جلال و عظمت خدا به یکدیگر مهر می ورزیدند.

(66) 2- دعائم الإسلام: عَنْ رَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم أَنَّهُ قالَ: تَصافَحُوا وَتَهادُوا؛ فَإنَّ المُصافَحَةَ تَزِیدُ فی المَوَدَّةِ، وَالهَدِیَّةُ تُذْهِبُ الغِلَّ (1).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: با یکدیگر دست دهید؛ و به همدیگر هدیه دهید، که دست دادن بر دوستی می افزاید؛ و هدیه کینه را از میان می برد.

(67) 3- دعائم الإسلام: وَعَنْهُ صلی الله علیه و آله و سلم أَنَّهُ قالَ: یا أَهْلَ القَرابَةِ! تَزاوَرُوا وَلا تَتَحاوَرُوا وَتَهادُوا؛ فَإنَّ الزِّیارَةَ تَزِیدُ فی المَوَدَّةِ، وَالمُحاوَرَةَ تُحْدِثُ القَطِیعَةَ، وَالهَدِیَّةَ تُزِیلُ الشَّحْناءَ (2).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای خویشاوندان! از همدیگر دیدن کنید و با هم بحث و بگو مگو نکنید، و به یکدیگر هدیه دهید که دیدنی بر دوستی می افزاید؛ و بحث و جدل سبب قطع پیوند می گردد؛ و هدیه کینه را می زداید.

(68) 4- کنز العمال: عَنْ هشام بن عروة، عن النبیّ صلی الله علیه و آله : رَحِمَ اللّٰهُ مَنْ کَفَّ لِسانَهُ عَنْ أَهْلِ القِبْلَةِ إلّا بِأَحْسَنِ ما یَقْدِرُ عَلَیْهِ (3).

از هشام بن عروه نقل شده که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند رحمت کند کسی را که در باره اهل قبله، جز به نیکوترین سخن که قادر است کلامی نگوید.

(69) 5- مسند الشهاب: عن جابر قال: قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم : المُؤْمِنُ إلْفٌ مَأْلُوفٌ؛ وَلا خَیْرَ فی مَنْ لا یَأْلَفُ؛ وَخَیْرُ النّاسِ أَنْفَعُهُمْ لِلنّاسِ. المُؤْمِنُ مَنْ أَمَّنَهُ النّاسُ عَلیٰ أمْوالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ (4).

جابر گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مؤمن الفت گیر و الفت پذیر است و کسی که انس

ص:114


1- (1) . دعائم الإسلام، ج 2، ص 326، ح 1232..
2- (2) . همان، ج 2، ص 326، ح 1233..
3- (3) . کنز العمال، ج 1، ص 215، ح 1079..
4- (4) . مسند الشهاب، ج 1، ص 108..

نمی گیرد خیری در او نیست. خوب ترین مردم آن کس است که برای مردم سودمندتر باشد.

مؤمن کسی است که مردم او را بر مال و جانشان امین بدانند.

(70)

6 - تحف العقول: قالَ أمیرالمؤمنین علیه السلام : طُوبیٰ لِمَنْ یَأْلَفُ النّاسَ وَیَأْلَفُونَهُ عَلیٰ طاعَةِ اللّٰهِ (1).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: خوشا به حال کسی که او بر پایه اطاعت از خدا با مردم، و مردم با او انس می گیرند.

(71)

7 - امالی طوسی: عن علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام قالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ: المُؤْمِنُ غِرٌّ کَرِیمٌ، وَالفاجِر خَبٌّ لَئِیمٌ؛ وَخَیْرُ المُؤْمِنِینَ مَنْ کانَ مَأْلَفَةً لِلْمُؤْمِنِینَ، وَلا خَیْرَ فِیمَنْ لا یَأْلَفُ وَلا یُؤلَفُ (2).

امیر مؤمنان علیه السلام می فرماید: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم می فرمود: مؤمن ساده دل و بزرگوار است و گنهکار فریبکار و پست است؛ بهترین مؤمنان کسی است که جایگاه الفت و انس مؤمنان باشد، و کسی که انس نمی گیرد و انس نمی پذیرد خیری ندارد.

(72)

8 - نهج البلاغه: قال أمیرالمؤمنین علیه السلام : قُلُوبُ الرِّجالِ وَحْشِیَّةٌ، فَمَنْ تَأَلَّفَها أَقْبَلَتْ عَلَیْهِ (3).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: دلهای مردان گریزان و فراری است، هر کس با آنها الفت گیرد و از آنها دلجویی کند به او رو می آروند.

(73)

9 - کافی: عَن شُعیب العَقرقوفی قالَ سمعتُ أبا عبدِ اللّٰهِ علیه السلام یَقولُ لِأصحابِه: اتَّقُوا اللّٰهَ وَکُونُوا إخْوَةً بَرَرَةً، مُتَحابِّینَ فی اللّٰهِ، مُتَواصِلِینَ، مُتَراحِمِینَ، تَزاوَرُوا وَتَلاقُوا وَتَذاکَرُوا أمْرَنا وَأَحْیُوهُ (4).

شعیب عقرقوفی گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام به یاران خویش می فرمود: از خدا پروا کنید و برادرانی نیکوکار باشید، برای خدا با همدیگر دوستی کنید، و با هم پیوند داشته باشید، و با یکدیگر مهربان باشید، به دیدن همدیگر بروید و در ملاقات با هم در باره امر ما گفتگو کنید و آن را زنده نگه دارید.

ص:115


1- (1) . تحف العقول، ص 217..
2- (2) . امالی طوسی، ص 462، ح 1030..
3- (3) . نهج البلاغه، ج 4، ص 14..
4- (4) . کافی، ج 2، ص 175، ح 1..

(74) 10- کافی: عن أبی عبدِ اللّٰهِ علیه السلام قال: تَواصَلُوا وَتَبارُّوا وَتَراحَمُوا، وَکُونُوا إخْوَةً بَرَرَةً کَما أَمَرَکُمُ اللّٰهُ عَزَّ وَجَلَّ (1).

امام صادق علیه السلام فرمود: با هم پیوند داشته باشید و به یکدیگر خوبی کنید، و با هم مهربان باشید، و همانگونه که خداوند عزوجل به شما فرمان داده؛ برادرانی نیکوکار باشید.

(75) 11- کافی: عبدُ اللّٰهِ بن یحیی الکاهلی قال: سَمِعْتُ أبا عَبدِ اللّٰهِ علیه السلام یَقُولُ: تَواصَلُوا وَتَبارُّوا وَتَراحَمُوا وَتَعاطَفُوا (2).

عبد اللّٰه بن یحیی کاهلی گفت: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: با هم پیوند داشته باشید، و به هم خوبی کنید، و به یکدیگر رحم کنید، و با همدیگر مهربان باشید.

(76) 12- وسائل الشیعة: عن أبی المأمونِ الحارثی قال: قُلْتُ لِأبِی عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام : ما حَقُّ المُؤْمِنِ عَلَی المُؤْمِنِ؟ قالَ: إنَّ مِنْ حَقِّ المُؤْمِنِ عَلَی المُؤْمِنِ المَوَدَّةَ لَهُ فی صَدْرِهِ، وَالمُواساةَ لَهُ فی مالِهِ، وَالخَلَفَ لَهُ فی أَهْلِهِ، وَالنُّصْرَةَ لَهُ عَلیٰ مَنْ ظَلَمَهُ؛ وَإنْ کانَ نافِلَةٌ فی المُسْلِمِینَ وکانَ غائِباً أخَذَ لَهُ بِنَصِیبِهِ؛ وَإذا ماتَ الزِّیارَةَ لَهُ إلیٰ قَبْرِهِ، وَأَنْ لا یَظْلِمَهُ، وَأنْ لا یَغُشَّهُ، وَأَنْ لا یَخُونَهُ، وَأَنْ لا یَخْذُلُهُ، وَأَنْ لا یَکْذِبَهُ، وَأَنْ لا یَقُولَ لَهُ: أُفٍّ. وَإذا قالَ لَهُ: أُفٍّ، فَلَیْسَ بَیْنَهُما وَلایَةٌ؛ وَإذا قالَ لَهُ: أَنْتَ عَدُوِّی، فَقَدْ کَفَرَ أَحَدُهُما؛ وَإذَا اتَّهَمَهُ انْماثَ الإیمانُ فی قَلْبِهِ کما یَنْماثُ المِلْحُ فی الماءِ (3).

ابو المأمون حارثی گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: حق مؤمن بر مؤمن چیست؟ فرمود:

همانا حق مؤمن بر مؤمن این است که او را قلباً دوست بدارد، و مالش را در اختیار او قرار دهد، و در غیابش سرپرست خانواده اش باشد، و در برابر کسی که به او ستم می کند او را یاری دهد، و اگر به مسلمانان عطایی داده می شود و او حاضر نیست سهم او را برایش بگیرد، و پس از مردنش برای زیارت او به کنار قبرش برود، و به او ستم نکند، و او را فریب ندهد، و به او خیانت نکند، و او را بی یار و یاور نگذارد، و به او دروغ نگوید، و به او افّ نگوید، و اگر به او

ص:116


1- (1) . کافی، ج 2، ص 175، ح 2..
2- (2) . همان، ج 2، ص 175، ح 3..
3- (3) . وسائل الشیعه، ج 12، ص 207، ح 16100؛ کافی، ج 2، ص 171، ح 7..

اف گوید میان آن دو دوستی نیست، و اگر بگوید: تو دشمن من هستی یکی از آن دو ناسپاسی کرده است، و هر گاه به او نسبت ناروا دهد ایمان از دل او زایل می شود همانگونه که نمک در آب ناپدید می شود.

(77)

13 - کافی: عن أبی عبدِ اللّٰهِ علیه السلام قالَ: یَحِقُّ عَلَی المُسْلِمِینَ الِاجْتِهادُ فی التَّواصُلِ، وَالتَّعاوُنِ عَلَی التَّعاطُفِ، وَالمُؤاساةُ لِأهْلِ الحاجَةِ، وَتَعاطُفُ بَعْضِهِمْ عَلیٰ بَعْضٍ، حَتّیٰ تَکُونُوا کَما أمَرَکُمُ اللّٰهُ عَزَّ وَجَلَّ: «رُحَماءُ بَیْنَهُم» (1) مُتَراحِمِینَ، مُغْتَمِّینَ لِما غابَ عَنْکُمْ مِنْ أمْرِهِمْ، عَلیٰ ما مَضیٰ عَلَیْهِ مَعْشَرُ الأنْصارِ عَلیٰ عَهْدِ رَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله (2).

امام صادق علیه السلام فرمود: بر مسلمانان لازم است که برای ارتباط با یکدیگر تلاش کنند، و همدیگر را در عطوفت و رسیدگی به هم مدد رسانند، و نیازمندان را در آنچه دارند سهیم سازند، و با هم به عطوفت رفتار کنند تا همانگونه که خداوند عز و جل فرموده «با هم مهربانند» با هم مهربان باشید، و از بی خبری از وضع نیازمندان اندوهگین شوید؛ همانند روشی که جماعت انصار در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم داشتند.

(78)

14 - الخصال: عن مُدْرِکِ بنِ الْهَزْهازِ قالَ: قالَ أبو عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام : یا مدرکُ، رَحِمَ اللّٰهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النّاسِ إلیٰ نَفْسِهِ، فَحَدَّثَهُمْ بِما یَعْرِفُونَ، وَتَرَکَ ما یُنْکِرُونَ (3).

مدرک گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: ای مدرک! خدا رحمت کند کسی را که دوستی مردم را به سوی خود جلب کند؛ که آنچه را که درست و خوب می دانند برایشان بگوید و آنچه را ناروا می دانند وا نهد.

(79)

15 - مشکاة الأنوار: عن معاویةَ بنِ وهبٍ قالَ: قُلْتُ لِأبی عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام : کَیْفَ نَصْنَعُ فِیما بَیْنَنا وَبَیْنَ قَوْمِنا وَفِیما بَیْنَنا وَبَیْنَ خُلَطائِنا مِمَّنْ لَیْسَ هُوَ عَلیٰ إثْرِنا؟

قالَ: تَنْظُرُونَ أَئِمَّتَکُمْ الَّذِینَ تَقْتَدُونَ بِهِمْ، فَتَصْنَعُونَ کَمِثْلِ ما یَصْنَعُونَ. فَوَاللّٰهِ إنَّهُمْ لَیَعُودُونَ

ص:117


1- (1) . فتح: 29..
2- (2) . کافی، ج 2، ص 175، ح 4..
3- (3) . خصال، ص 25، ح 89 ..

مَرْضاهُمْ، وَیَشْهَدُونَ جَنائِزَهُمْ، وَیُقِیمُونَ الشَّهادَةَ لَهُمْ وَعَلَیْهِم، وَیُؤَدُّونَ الأمانَةَ إلَیْهِمْ (1).

معاویة بن وهب گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: با خویشاوندان و همکارانمان - معاشرانمان - که راه و روش ما را ندارند - شیعه نیستند - چگونه رفتار کنیم؟

فرمود: به امامان خویش که پیروشان هستید بنگرید، و همانند آنان رفتار کنید. به خدا سوگند آنان به دیدن بیمارانشان می روند، و بر جنازه هایشان حاضر می شوند، و به نفع و ضررشان گواهی می دهند، و امانت را به آنان بر می گردانند.

(80) 16- مشکاة الأنوار: عنِ الکاظمِ، عن أبیهِ، عن جَدِّهِ علیهم السلام قالَ: إنَّ عَلِیَّ بْنَ الحُسَیْنِ علیهما السلام أخَذَ بِیَدَیْ جَدِّی، ثُمَّ قالَ: یا بُنَیَّ، افْعَلِ الخَیْرَ إلیٰ کُلِّ مَنْ طَلَبَهُ مِنْکَ، فَإنْ کانَ أَهْلَهُ فَقَدْ أصَبْتَ مَوْضِعَهُ، وَإنْ لَمْ یَکُنْ بِمَوْضِعٍ کُنْتَ أَهْلَهُ، وَإنْ شَتَمَکَ رَجُلٌ عَنْ یَمِینِکَ ثُمَّ تَحَوَّلَ إلیٰ یَسارِکَ فَاعْتَذَرَ إلَیْکَ فَاقْبَلْ مِنْهُ (2).

امام کاظم علیه السلام از پدرش و او از جدش روایت می کند که فرمود: علی بن الحسین علیهما السلام دو دست جدم را گرفت و گفت پسرم! به هر کس که از تو خوبی می خواهد خوبی کن، که اگر سزاوار آن باشد بجا خوبی کرده ای و اگر بجا نباشد تو شایستۀ آنی. اگر کسی در سمت راستت به تو ناسزا گفت سپس به سمت چپت رفت و پوزش خواست، از او بپذیر.

(81) 17- تحف العقول: قال الحسن بن علیّ العسکری علیهما السلام لِشیعَتِهِ: أُوصِیکُمْ بِتَقْوَی اللّٰهِ، وَالوَرَعِ فی دِینِکُمْ، وَالِاجْتِهادِ للّٰهِ، وَصِدْقِ الحَدِیثِ، وَأداءِ الأمانَةِ إلیٰ مَنِ ائْتَمَنَکُمْ مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِرٍ، وَطُولِ السُّجُودِ، وَحُسْنِ الجِوارِ، فَبِهٰذا جاءَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله . صَلُّوا فی عَشائِرِهِمْ، وَاشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ، وَعُودُوا مَرْضاهُمْ، وَأدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ إذا وَرَعَ فی دِینِهِ، وَصَدَقَ فی حَدِیثِهِ، وَأدَّی الأمانَةَ، وَحَسُنَ خُلُْقُهُ مَعَ النّاسِ قِیلَ: هٰذا شِیعِیٌّ فَیَسُرُّنِی ذٰلِکَ. اتَّقُوا اللّٰهَ وَکُونُوا زَیْناً وَلا تَکُونُوا شَیْناً، جُرُّوا إلَیْنا کُلَّ مَوَدَّةٍ وَادْفَعُوا عَنّا کُلَّ قَبِیحٍ، فَإنَّهُ ما قِیلَ فِینا مِنْ حُسْنٍ فَنَحْنُ أَهْلُهُ، وَما قِیلَ فِینا مِنْ سُوءٍ فَما نَحْنُ کَذٰلِکَ. لَنا حَقٌّ فی کِتابِ اللّٰهِ، وَقَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّٰهِ، وَتَطْهِیرٌ مِنَ

ص:118


1- (1) . مشکاة الأنوار، ص 134، ح 307..
2- (2) . همان، ص 137، ح 315؛ کافی، ج 8، ص 152، ح 141. .

اللّٰهِ لا یَدَّعِیهِ أَحَدٌ غَیْرُنا إلّاکَذّابٌ. أَکْثِرُوا ذِکْرَ اللّٰهِ، وَذِکْرَ المَوْتِ، وَتِلاوَةَ القُرْآنِ، وَالصَّلاةَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ، فَإنَّ الصَّلاةَ عَلیٰ رَسُولِ اللّٰهِ عَشْرُ حَسَناتٍ. احْفَظُوا ما وَصَّیْتُکُمْ بِهِ، وَأسْتَوْدِعُکُمُ اللّٰهَ، وَأَقْرَأُ عَلَیْکُمُ السَّلامَ (1).

حضرت امام حسن عسکری علیه السلام به شیعیان فرمود: شما را سفارش می کنم به پروای از خداوند عز و جل، و ورع در دینتان، و سخت کوشی در بندگی خداوند، و راستگویی، و برگرداندن امانت به امانت گذار، چه نیکوکار باشد چه بدکار، و سجدۀ طولانی و خوشرفتاری با همسایه که اینها را محمد صلی الله علیه و آله و سلم آورده است. با جماعت آنان نماز گزارید، و در مراسم مردگانشان حاضر شوید، و به دیدن بیمارانشان بروید، و حقوق آنان را ادا نمائید. زیرا هر گاه فردی از شما در دین خود پروا کند، و راست بگوید، و امانت را برگرداند، و با مردم خوشرفتار باشد می گویند: این شیعه است؛ و این مرا شاد می سازد. از خدا پروا کنید، و - برای ما - زینت باشید و نه ننگ و عار. همه محبت ها را به سوی ما بکشید؛ و نگذارید هیچ ناروایی را به ما نسبت دهند، که به راستی هر چه از خوبی ما گفته شود، - بجا است و - ما شایسته آنیم، و هر بدی به ما نسبت داده شود - نادرست است و - ما چنین نیستیم. در کتاب خدا ما صاحب حقیم، و خویشاوند پیامبر خداییم، و خداوند ما را پاک کرده است، و غیر ما کسی به جز دروغگو ادعای آن را ندارد. زیاد به یاد خدا و به یاد مرگ باشید، و بسیار قرآن بخوانید، و بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فراوان درود فرستید که درود بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم ده حسنه است. چیزهایی را که به شما سفارش کردم پاس دارید؛ شما را به خدا می سپارم و بر شما درود می فرستم.

ص:119


1- (1) . تحف العقول، ص 487..

ص:120

عوامل ایجاد اختلاف

(82)

1 - امالی طوسی: عَن علیّ بن أبی طالب علیه السلام قالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ: شِرارُ النّاسِ مَنْ یُبْغِضُ المُؤْمِنِینَ وَتُبْغِضُهُ قُلُوبُهُمْ، المَشّاؤنَ بِالنَّمِیمَةِ، المُفَرِّقُونَ بَیْنَ الأحِبَّةِ، الباغُونَ لِلبَُرآءِ الْعَنَتَ؛ أُولٰئِکَ لا یَنْظُرُ اللّٰهُ إلَیْهِمْ وَلا یُزَکِّیهِمْ یَوْمَ القِیامَةِ، ثُمَّ تَلا علیه السلام «هُوَ الَّذِی أیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالمُؤْمِنِینَ * وَألَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ» (1). (2)

امیر مؤمنان علیه السلام می فرماید: شنیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود: بدترین مردم آنانند که با مؤمنان دشمنی می کنند و کینه آنان را به دل می گیرند، خبر چینی می کنند، میان دوستان تفرقه می اندازند، و (با عیبجویی) در پی آزرده کردن آنانند که عیبی بر آنان نیست. خداوند در روز قیامت به آنان نظر نمی کند و آنان را پاک نمی گرداند، سپس تلاوت فرمود: «او است که با یاریش و به وسیلۀ مومنان تو را کمک کرد و میان آنان دلبستگی پدید آورد».

(83)

2 - بحار الأنوار: قال النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله : لا تَباغَضُوا وَلا تَحاسَدُوا وَلا تَدابَرُوا وَلا تَقاطَعُوا؛ وَکُونُوا - عِبادَ اللّٰهِ - إخْواناً (3).

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: با همدیگر دشمنی نکنید، و به هم حسد نورزید، و به یکدیگر پشت نکنید، و پیوندتان را با هم نگسلید؛ و ای بندگان خدا با یکدیگر برادر باشید.

ص:121


1- (1) . انفال: 62 و 63..
2- (2) . امالی طوسی، ص 462، ح 1030..
3- (3) . بحار الأنوار، ج 73، ص 38؛القواعد والفوائد، ج 2 ص 160، قاعدۀ 209..

(84) 3- مستدرک الوسائل: قالَ صلی الله علیه و آله : عَلَیْکُمْ بِالتَّواصُلِ وَالتَّباذُلِ، وَإیّاکُمْ وَالتَّقاطُعَ وَالتَّحاسُدَ وَالتَّدابُرَ، وَکُونُوا - عِبادَاللّٰهِ - إخْواناً؛ فَإنَّ المُؤْمِنَ أخُو المُؤْمِنِ، لا یَخُونُهُ، وَلا یَخْذُلُهُ، وَلا یَحْقِرُهُ، وَلا یَقْبَلُ عَلَیْهِ قَوْلَ مُخالِفٍ لَهُ (1).

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بر شما است که با هم ارتباط و به یکدیگر بخشش داشته باشید؛ و از بریدن از هم، و حسد ورزیدن به هم، و پشت کردن به یکدیگر بپرهیزید؛ ای بندگان خدا با هم برادر باشید که مؤمن برادر مؤمن است، به او خیانت نمی کند، و او را بی کس و تنها رها نمی سازد، و او را کوچک و خوار نمی کند، و سخن مخالفش را که به ضرر او است نمی پذیرد.

(85) 4- مسند احمد: عن أبی هریرةَ عنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم أنَّهُ قالَ: لا تَقاطَعُوا وَلا تَباغَضُوا وَلا تَحاسَدُوا وَلا تَدابَرُوا؛ وَکُونُوا إخْواناً کَما أمَرَکُمُ اللّٰهُ (2).

ابو هریره گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: پیوندتان را نگسلید، و با همدیگر دشمنی نکنید، و به هم حسد نورزید، و به یکدیگر پشت نکنید؛ و همانگونه که خدا به شما فرمان داده با یکدیگر برادر باشید.

(86) 5- مسند احمد: حدَّثَنا إسماعیلُ بْنُ عُمَرَ وَأبو نُعیمٍ قالا حدَّثَنا... عن أبی هریرةَ أنَّ رَسُولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم قالَ: لا تَناجَشُوا وَلا تَباغَضُوا وَلا تَدابَرُوا وَلا تَحاسَدُوا، وَلا یَبِعْ بَعْضُکُمْ عَلیٰ بَیْعِ بَعْضٍ، وَکُونُوا - عِبادَ اللّٰهِ - إخْواناً. المُسْلِمُ أخُو المُسْلِمِ لا یَظْلِمُهُ وَلا یَحْقِرُهُ وَلا یَخْذُلُهُ. کُلُّ المُسْلِمِ عَلَی المُسْلِمِ حَرامٌ دَمُهُ. - قالَ إسماعیلُ فی حدیثهِ: - وَمالُهُ وَعِرْضُهُ. التَّقْویٰ هاهُنا، التَّقْویٰ هاهُنا - یُشِیرُ إلیٰ صَدْرِهِ ثَلاثاً - . حَسْبُ امْرِیً مِنَ الشَّرِّ أَنْ یَحْقِرَ أخاهُ المُسْلِمَ (3).

اسماعیل بن عمر و ابو نعیم از... از ابوهریره نقل کرده اند که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: در داد و ستد، با رقابت با یکدیگر، قیمت را بالا نبرید، و با هم دشمن نشوید، و به یکدیگر پشت نکنید، و به یکدیگر حسد نورزید، و روی معاملۀ برادر خود معامله نکنید. و ای بندگان خدا! با یکدیگر برادر باشید. مسلمان برادر مسلمان است؛ به او ستم نمی کند، و او را کوچک و

ص:122


1- (1) . مستدرک الوسائل، ج 9، ص 49، ح 10168؛ به نقل از کتاب الأخلاق..
2- (2) . مسند احمد، ج 2، ص 480..
3- (3) . همان، ج 2، ص 360..

خوار نمی کند، و او را تنها و بی کس رها نمی سازد. هر مسلمانی خونش بر مسلمان حرام است. اسماعیل در حدیث خود گوید - پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در ادامه فرمود - و مال و آبرویش؛ و با سه بار اشاره به سینۀ خود فرمود: تقوا این جاست تقوا این جاست؛ برای بدی یک انسان همین بس که برادر مسلمانش را خوار کند.

(87)

6 - مجمع الزوائد: عَنِ النعمانِ بنِ بشیرٍ قالَ: قالَ رَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم عَلیٰ هٰذِهِ الأعْوادِ أَوْ عَلیٰ هٰذَا المِنْبَرِ: مَنْ لَمْ یَشْکُرِ القَلِیْلَ لَمْ یَشْکُرِ الکَثِیرَ، وَمَنْ لَمْ یَشْکُرِ النّاسَ لَمْ یَشْکُرِ اللّٰهَ عَزَّ وَجَلَّ.

وَالتَّحَدُّثُ بِنِعْمَةِ اللّٰهِ شُکْرٌ، وَتَرْکُها کُفْرٌ. وَالجَماعَةُ رَحْمَةٌ، وَالفُرْقَةُ عَذابٌ (1).

نعمان بن بشیر گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر روی این چوبها یا بر این منبر فرمود: آن کس که برای کم سپاسگزار نباشد برای زیاد هم سپاس نخواهد گزارد؛ و کسی که از مردم شکرگزاری نکند از خداوند عز و جل نیز شکرگزاری نخواهد کرد. بیان نعمت خداوند سپاسگزاری، و نگفتن آن ناسپاسی است. و با جمع و گروه بودن رحمت، و جدایی از همدیگر عذاب است.

(88)

7 - کتاب السنة: عن عُمَرَ أنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم قالَ: عَلَیْکُمْ بِالجَماعَةِ وَإیّاکُمْ وَالفُرْقَةَ، فَإنَّ الشَّیطانَ مَعَ الواحِدِ، وَهُوَ مِنَ الإثْنَیْنِ أَبْعَدُ. وَمَنْ أرادَ بَحْبَحَةَ الجَنَّةِ فَعَلَیْهِ بِالجَماعَةِ (2).

عمر گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: باید با جماعت باشید و مبادا از جمع جدا شوید، که شیطان با یک نفر است و از دو تا دورتر است. و هر کس وسط بهشت را می خواهد باید با جماعت باشد.

(89)

8 - السنن الکبری: عن عَبدِ اللّٰهِ بنِ عُمَر قالَ: خَطَبَنا عُمَرُ بِالجابِیةِ، فَقالَ: إنِّی قُمْتُ فِیکُمْ کَمَقامِ رَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم فِینا فَقالَ: أُوصِیْکُمْ بِأصْحابِی ثُمَّ الَّذِینَ یَلُونَهُمْ، ثُمَّ یَفْشُو الکَذِبُ حَتّیٰ یَحْلِفَ الرَّجُلُ وَلا یُسْتَحْلَفُ، وَحَتّیٰ یَشْهَدَ وَلا یُسْتَشْهَدُ. عَلَیْکُمْ بِالجَماعَةِ، وَإیّاکُمْ وَالفُرْقَةَ؛ فَإنَّ الشَّیْطانَ مَعَ الواحِدِ وَهُوَ مِنَ الإثْنَیْنِ أَبْعَدُ. لا یَخْلُوَنَّ رَجُلٌ بِامْرَأَةٍ - ثَلاثَ مِرارٍ - إلّا

ص:123


1- (1) . مجمع الزوائد، ج 5، ص 217..
2- (2) . کتاب السنة، ص 42، ح 88 ..

کانَ ثالِثَهُما شَیْطانٌ. مَنْ أرادَ بُحْبُوحَةَ الجَنَّةِ فَلْیَلْزَمِ الجَماعَةَ. مَنْ سَرَّتْهُ حَسَنَتُهُ وَساءَتْهُ سَیِّئَتُهُ فَذٰلِکَ المُؤمِنُ (1).

عبد اللّٰه بن عمر گوید: عمر برای ما در جابیه سخنرانی کرد، و گفت: من در میان شما ایستاده ام همانگونه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در میان ما ایستاد، و فرمود: در باره یارانم و بعد کسانی که در پی آنان می آیند به شما سفارش می کنم، پس از آن دروغ رواج می یابد به آنگونه که شخص قسم می خورد بی آنکه از او بخواهند، و گواهی می دهد بی آنکه از او گواهی بخواهند. شما باید با جماعت باشید و از جدایی بپرهیزید، که شیطان به همراه یک نفر است، و از دو نفر دورتر است. هر گز مرد و زنی با یکدیگر خلوت نمی کنند - این را سه بار فرمود - مگر آنکه سومین آنان شیطان است. هر کس وسط بهشت را می خواهد باید با جماعت باشد. هر کس از کار خوب خود شاد و از کار بد خویش ناراحت شود همو مؤمن است.

(90) 9- المعجم الکبیر: رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله : یا هؤُلاء أَبِهٰذا بُعِثْتُمْ أَمْ بِهٰذا أُمِرْتُمْ؟! لا تَرْجِعُوا بَعْدِی کُفّاراً یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقابَ بَعْضٍ (2).

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم به کسانی که در مورد بعضی آیات قرآن بگو مگو داشتند، فرمود: آیا به این امر بر انگیخته شده اید یا به آن فرمان یافته اید؟! هان آگاه باشید! پس از من باز کافر نشوید که گردن یکدیگر را بزنید!

(91) 10- نهج البلاغة: إنَّ الشَّیطانَ یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ، وَیُرِیدُ أنْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً، وَیُعْطِیَکُمْ بِالجَماعَةِ الفُرْقَةَ. فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغاتِهِ وَنَفَثاتِهِ. وَاقْبَلُوا النَّصِیحَةَ مِمَّنْ أهْداها إلَیْکُمْ، وَاعْقِلُوها عَلیٰ أَنْفُسِکُمْ (3).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: همانا شیطان راه های خود (راه های انحراف) را بر شما هموار می کند، و می خواهد گره های محکم دین شما را یکی پس از دیگری بگشاید، و به جای پیوستگی شما را پراکنده سازد. پس، از وسوسه ها و دمدمه های افسونگر او روی برتابید، و نصیحت آن کس را که خیرخواه شما است قبول کنید، و آن را با جان و دل بپذیرید.

ص:124


1- (1) . السنن الکبری، ج 5، ص 388، ح 9225..
2- (2) . المعجم الکبیر، ج 6، ص 37، ح 5442 ..
3- (3) . نهج البلاغة، ج 1، ص 235..

(92)

11 - نهج البلاغة: ... وَاحْذَرُوا ما نَزَلَ بِالأُمَمِ قَبْلَکُمْ مِنَ المَثُلاتِ بِسُوءِ الأَفْعالِ وَذَمِیمِ الأَعْمالِ. فَتَذَکَّرُوا فی الخَیْرِ وَالشَّرِّ أَحْوالَهُمْ. وَاحْذَرُوا أَنْ تَکُونُوا أمْثالَهُمْ. فَإذا تَفَکَّرْتُمْ فی تَفاوُتِ حالَیْهِمْ فَالْزَمُوا کُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ العِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ، وَزاحَتِ الأَعْداءُ لَهُ عَنْهُمْ، وَمُدَّتِ العافِیَةُ فِیهِ عَلَیْهِمْ، وَانْقادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ، وَوَصَلَتِ الکَرامَةُ عَلَیْهِ حَبْلَهُمْ، مِنَ الِاجْتِنابِ لِلْفُرْقَةِ، وَاللُّزُومِ لِلأُلْفَةِ، وَالتَّحاضِّ عَلَیْها وَالتَّواصِی بِها؛ وَاجْتَنِبُوا کُلَّ أَمْرٍ کَسَرَ فَقْرَتَهُمْ، وَأَوْهَنَ مِنَّتَهُمْ مِنْ تَضاغُنِ القُلُوبِ، وَتَشاحُنِ الصُّدُورِ، وَتَدابُرِ النُّفُوسِ، وَتَخاذُلِ الأَیْدِی (1).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: از کیفرهایی که بر اثر کردار بد و کارهای ناپسند بر امّتهای پیشین فرو آمد، خود را حفظ کنید. نیک و بد احوالشان را به یاد آورید، و مراقب باشید همانند آنان نشوید. آنگاه که با تأمّل در خوشبختی و بدبختی شان نگریستید، به کارهایی دل بندید که آنان را سربلند ساخت، و دشمنان را از سر راهشان برداشت، و زندگی بی گزند را برایشان ماندگار کرد، و برخوداری از نعمت و آسایش را برایشان فراهم نمود، و با بزرگواری چنان پیوندشان را استوار ساخت که از پراکندگی دوری گزیدند، و پایبند الفت شدند و یکدیگر را به آن ترغیب و سفارش کردند.

و از هر کاری که پشتشان را شکست و آنان را ناتوان ساخت، همچون کینه یکدیگر به دل گرفتن، با هم دشمنی کردن، از هم بریدن و دست از یاری یکدیگر کشیدن، بپرهیزید.

(93) 12 - نهج البلاغة: ... وَإنَّما أَنْتُمْ إخْوانٌ عَلیٰ دِینِ اللّٰهِ، ما فَرَّقَ بَیْنَکُمْ إلّاخُبْثُ السَّرائِرِ، وَسُوءُ الضَّمائِرِ، فَلا تَوازَرُونَ وَلا تَناصَحُونَ، وَلا تَباذَلُونَ وَلا تَوادُّونَ... وَما یَمْنَعُ أَحَدُکُمْ أَنْ یَسْتَقْبِلَ أخاهُ بِما یَخافُ مِنْ عَیْبِهِ إلّامَخافَةَ أَنْ یَسْتَقْبِلَهُ بِمِثْلِهِ (2).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: همانا شما برادران دینی هستید، چیزی جز پلیدی نهادها و بدی نیّتها شما را از هم جدانکرده است، نه یکدیگر را یاری می کنید و نه خیرخواه یکدیگرید و نه به همدیگر می بخشید و نه به هم مهر می ورزید... و چیزی شما را باز نمی دارد از آنکه عیب

ص:125


1- (1) . نهج البلاغه، ج 2، ص 150..
2- (2) . همان، ج 1، ص 222، خ 113؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغة، ص 342، خ 113..

برادر - دینی - خود را که از آن می ترسد رو در رو به او بگویید مگر ترس از اینکه او هم چنین عیبی را - که در شماست - رو در رو به شما بگوید.

(94) 13- بحار الأنوار: عَن أمیرالمؤمنین علیه السلام قالَ: لَوْ سَکَتَ الجاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ (1).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: اگر نادان خاموش می ماند، مردم اختلاف و درگیری پیدا نمی کردند.

(95) 14- نهج البلاغة: أیُّهَا النّاسُ! شُقُّوا أَمْواجَ الفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجاةِ؛ وَعَرِّجُوا عَنْ طَرِیقِ المُنافَرَةِ؛ وَضَعُوا عَنْ تِیجانِ المُفاخَرَةِ (2).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: ای مردم امواج فتنه ها را با کشتی های نجات بشکافید؛ و از راه مخالفت و دشمنی با یکدگر بر گردید؛ و تاج فخر فروشی و برتری جویی بر یکدیگر را از سر فرو نهید.

(96) 15- نهج البلاغه: أَلا وَإنَّکُمْ قَدْ نَفَضْتُمْ أَیْدِیَکُمْ مِنْ حَبْلِ الطّاعَةِ، وَثَلَمْتُمْ حِصْنَ اللّٰهِ المَضْرُوبَ عَلَیْکُمْ بِأحْکامِ الجاهِلِیَّةِ، فَإنَّ اللّٰهَ سُبْحانَهُ قَدِ امْتَنَّ عَلیٰ جَماعَةِ هٰذِهِ الأُمَّةِ فِیما عَقَدَ بَیْنَهُمْ مِنْ حَبْلِ هٰذِهِ الأُلْفَةِ الَّتِی یَنْتَقِلُونَ فی ظِلِّها، وَیَأْوُونَ إلیٰ کَنَفِها، بِنِعْمَةٍ لا یَعْرِفُ أَحَدٌ مِنَ المَخْلُوقِینَ لَها قِیمَةً، لِأنَّها أَرْجَحُ مِنْ کُلِّ ثَمَنٍ، وَأَجَلُّ مِنْ کُلِّ خَطَرٍ. وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ صِرْتُمْ بَعْدَ الهِجْرَةِ أعْراباً، وَبَعْدَ المُوالاةِ أحْزاباً، ما تَتَعَلَّقُونَ مِنَ الإسْلامِ إلّابِاسْمِهِ، وَلا تَعْرِفُونَ مِنَ الإیمانِ إلّارَسْمَهُ، تَقُولُونَ: النّارُ وَلا العارُ؛ کَأَنَّکُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُکْفِئُوا الإسْلامَ عَلیٰ وَجْهِهِ، انْتِهاکاً لِحَرِیمِهِ، وَنَقْضاً لِمِیثاقِهِ الَّذِی وَضَعَهُ اللّٰهُ لَکُمْ حَرَماً فی أرْضِهِ، وَأَمْناً بَیْنَ خَلْقِهِ (3).

هان! همانا شما سر از فرمانبری برتافتید و با زنده کردن ارزشهای جاهلیت، در دژی خدایی که پیرامونتان بود رخنه انداختید، همانا خداوند سبحان با ایجاد رشته الفت میان جمع این امت - که در سایه آن زندگی کنند و در آغوش آن بیارمند - نعمتی به آنان بخشید که هیچ

ص:126


1- (1) . بحار الأنوار، ج 78، ص 81 ح 75؛ کشف الغمّه، ج 3، ص 139..
2- (2) . نهج البلاغه، ج 1، ص 40..
3- (3) . همان، ج 2، ص 154؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغة، ص 341، خ 192..

یک از آفریدگان ارزش آن را نداند، زیرا از هر بهایی برتر و از هر چیز گرانقدری والاتر است.

بدانید که پس از هجرت از جاهلیت به اسلام و ادب آموختن از شریعت، به خوی جاهلیت باز گشته اید؛ و پس از پیوند دوستی دسته دسته شده اید، به اسلام جز به اسم آن دل نبسته اید، و از ایمان جز آداب ظاهری آن را نمی شناسید. می گویید: به آتش می رویم و ننگ را نمی پذیریم، گویا می خواهید اسلام را واژگون کنید تا بتوانید پرده حریمش را بدرید، و پیمانی که خداوند آن را پناهگاه شما مسلمانان و سبب امنیت میان مردم قرار داده بشکنید.

(97)

16 - کافی: عن أبی الرَّبیعِ الشّامی قالَ: دَخَلْتُ عَلیٰ أبِی عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام وَالبَیْتُ غاصٌّ بِأهْلِهِ، فِیهِ الخَراسانِیُّ وَالشّامِیُّ وَمِنَ أَهْلِ الآفاقِ، فَلَمْ أَجِدْ مَوْضِعاً أَقْعُدُ فِیهِ؛ فَجَلَسَ أبُو عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام وَکانَ مُتَّکِئاً، ثُمَّ قالَ: یا شِیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ! اعْلَمُوا أنَّهُ لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یَمْلِکْ نَفْسَهُ عِنْدَ غَضَبِهِ، وَمَنْ لَمْ یُحْسِنْ صُحْبَةَ مَنْ صَحِبَهُ، وَمُخالَقَةَ مَنْ خالَقَهُ، وَمُرافَقَةَ مَنْ رافَقَهُ، وَمُجاوَرَةَ مَنْ جاوَرَهُ، وَمُمالَحَةَ مَنْ مالَحَهُ. یا شِیعَةَ آلِ مُحَمَّدٍ! اتَّقُوا اللّٰهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ! وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إلّا بِاللّٰهِ (1).

ابو الربیع شامی گوید: به محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم اتاق پر از جمعیت بود، در میان آنها خراسانی، شامی و مردمان دیگر مناطق بودند. جایی نیافتم بنشینم. امام صادق علیه السلام که تکیه داده بود راست نشست و فرمود: ای شیعیان آل محمد! آگاه باشید از ما نیست آن کس که هنگام خشم بر خود مسلّط نباشد، و کسی که رفتار شایسته با همنشین خود نداشته باشد، و با کسی که با او خوش خلقی می کند خوش خلقی نکند، و با رفیق خود خوب رفاقت نکند، و با همسایه خود خوب همسایگی نکند، و حق همنمک خود را رعایت نکند. ای شیعه آل محمد! تا توان دارید از خدا پروا کنید! و جنبش و نیرویی جز از خداوند نیست.

(98)

17 - مشکاة الأنوار: عنْ علیِّ بنِ یقطین قالَ: قالَ أبُو الحَسَنِ مُوسیٰ علیه السلام : مُرْ أصْحابَکَ أَنْ یَکُفُّوا مِنْ ألْسِنَتِهِمْ، وَیَدَعُوا الخُصُومَةَ فی الدِّینِ، وَیَجْتَهِدُوا فی عِبادَةِ اللّٰهِ، وَإذا قامَ أَحَدُهُمْ فی صَلاةٍ فَرِیضَةٍ فَلْیُحْسِنْ صَلاتَهُ، وَلِیُتِمَّ رُکُوعَهُ وَسُجُودَهُ، وَلا یَشْغَلْ قَلْبَهُ شَیءٌ مِنْ أمُورِ الدُّنْیا؛ فَإنِّی

ص:127


1- (1) . کافی، ج 2، ص 637، ح 2..

سَمِعْتُ أَبا عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام یَقُولُ: إنَّ مَلَکَ المَوْتِ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَ المُؤْمِنِینَ مِنْ عِنْدِ حُضُورِ الصَّلَواتِ المَفْرُوضاتِ (1).

علی بن یقطین گوید: امام ابوالحسن موسی علیه السلام فرمود: به یاران خود فرمان ده که زبان خویش را نگاه دارند، و کشمکش در دین را رها کنند، و در عبادت خدا بکوشند. و هرگاه یکی از آنان به نماز واجبی پرداخت، باید نمازش را درست بجا آورد و رکوع و سجود آن را کامل کند، و در نماز دلش مشغول به کارهای دنیا نباشد که به راستی از امام صادق علیه السلام شنیدم می فرمود: همانا فرشته مرگ هنگامی که وقت نمازهای واجب می رسد با دقت به چهره های مؤمنان می نگرد.

ص:128


1- (1) . مشکاة الأنوار، ص 135..

آثار پر خیر و برکت اتحاد

(99)

1 - «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّٰهِ عَلَیْکُمْ إذْ کُنْتُمْ أعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إخْواناً وَکُنْتُمْ عَلیٰ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ اللّٰهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» (1).

همگی به ریسمان خدا - قرآن و اسلام و هر گونه وسیله وحدت - چنگ زنید و پراکنده نشوید؛ و نعمت خدا بر خود را به یاد آرید که شما را که در گذشته با هم دشمن بودید همدل ساخت، و به برکت نعمت او برادر شدید؛ و شما را که بر لب گودال آتش بودید از آن نجات داد. این چنین خداوند آیات خود را بر شما آشکار می سازد، شاید پذیرای هدایت شوید.

(100)

2 - دعائم الإسلام: عن علیِّ بنِ الحسَینِ علیهما السلام أنَّهُ قالَ: قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم : إذا کانَ یَوْمُ القِیامَةِ... ثُمَّ یُنادِی مُنادٍ: لِیَقُمْ جِیرانُ اللّٰهِ فی دارِ السَّلامِ. فَیَقُومُ فِئامٌ مِنَ النّاسِ، فَتَسْتَقْبِلُهُمُ المَلائِکَةُ یُبَشِّرُونَهُمْ بِالجَنَّةِ، وَیَقُولُونَ: ما فَضْلُکُمْ هٰذَا الَّذی جاوَرْتُمْ بِهِ اللّٰهَ فی دارِ السَّلامِ؟ فَیَقُولُونَ: کُنّا نَتَحابُّ فی اللّٰهِ، وَنَتَزاوَرُ فی اللّٰهِ، وَنَتَواصَلُ فی اللّٰهِ، وَنَتَباذَلُ فی اللّٰهِ. فَیُقالُ لَهُمْ:

ادْخُلُوا الجَنَّةَ؛ فَأَنْتُمْ جِیرانُ اللّٰهِ فی دارِ السَّلامِ (2).

امام سجاد علیه السلام فرمود: که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: روز قیامت... سپس منادی ندا می کند:

آنانکه در دارالسلام در جوار خدایند برخیزند. پس گروهی از مردم بر می خیزند، فرشتگان به

ص:129


1- (1) . آل عمران: 103..
2- (2) . دعائم الإسلام، ج 2، ص 325، ح 1226..

استقبال آنان می روند و آنان را به بهشت مژده می دهند؛ و می پرسند: چه امتیازی داشتید که به سبب آن در دارالسلام در جوار خدا قرار گرفتید؟ در جواب می گویند: ما برای خدا با هم دوستی می کردیم؛ و برای خدا به دیدن یکدیگر می رفتیم؛ و برای خدا با همدیگر پیوند داشتیم؛ و برای خدا به یکدیگر می بخشیدیم. پس به آنان گفته می شود: به بهشت در آیید، که شما در جوار خدا در دارالسلام هستید.

(101) 3- الاستذکار: عن أبی إدریسَ الخولانی أنّهُ قالَ: دَخَلْتُ مَسْجِدَ دَِمَِشْقَ فَإذا فَتیً شابٌّ... فَسَأَلْتُ عَنْهُ، فَقِیلَ هٰذا مَعاذُ بْنُ جَبَلٍ... فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ ثُمَّ قُلْتُ: وَاللّٰهِ لَأُحِبُّکَ للّٰهِ... وَقالَ أَبْشِرْ فَإنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ: قالَ اللّٰهُ تَبارَکَ وَتَعالیٰ: وَجَبَتْ مَحَبَّتِی لِلْمُتَحابِّینَ فِیَّ، وَالمُتَجالِسِینَ فِیَّ، وَالمُتَزاوِرِینَ فِیَّ، وَالمُتَباذِلِینَ فِیَّ (1).

ابو ادریس خولانی گوید:... وارد مسجد دمشق شدم در آنجا مرد جوانی را دیدم که...

پرسیدم کیست؟ گفتند معاذ بن جبل است... بر او سلام کردم سپس گفتم به خدا سوگند، ترا برای خدا دوست دارم و او... و گفت: ترا مژده باد که از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم می فرمود:

خداوند تبارک و تعالی فرمود: کسانی که به جهت من به یکدیگر دوستی می ورزند و با یکدیگر می نشینند و به دیدن همدیگر می روند و به یکدیگر می بخشند، محبت من به آنان قطعی و حتمی است.

(102) 4- الجامع الصغیر: الجماعة برکة (2).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: جماعت برکت است و خیر و خوبی فراوان دارد.

(103) 5- کشف الخفاء: اَلْبَرَکَةُ مَعَ الجَماعَةِ، وَعَلَیْکُمْ بِالجَماعَةِ، فَإنَّ یَدَ اللّٰهِ عَلَی الفُسْطاطِ (3).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: برکت و خیر و خوبی فراوان با جماعت است. حتما با جمع - مسلمانان - باشید که دست لطف و حمایت خدا بر اجتماع و مجامع عمومی است.

ص:130


1- (1) . الاستذکار، ج 8، ص 451؛ مسند احمد، ج 5، ص 233..
2- (2) . الجامع الصغیر، ص 220، ح 3623..
3- (3) . کشف الخفاء، ج 1، ص 254، ح 897 . و در ذیل حدیث در توضیح «فسطاط» آمده است که آن به معنای شهری است که در آن مردم گرد آیند..

(104)

6 - مسند الشهاب: عنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم أنَّهُ قالَ عَلَی المِنْبَرِ: الجَماعَةُ رَحْمَةٌ، وَالفُرْقَةُ عَذابٌ (1).

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر بالای منبر فرمود: جماعت [سبب جلب] رحمت است و پراکندگی عذاب آور است.

(105)

7 - مسند احمد: عنْ محمَّدِ بنِ جبیرِ بنِ مطعمٍ، عنْ أبیهِ قالَ: قامَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم بِالخَیْفِ مِنْ مِنیٰ، فَقالَ: نَضَّرَ اللّٰهُ امْرَأً سَمِعَ مَقالَتِی فَوَعاها ثُمَّ أدّاها إلیٰ مَنْ لَمْ یَسْمَعْها، فَرُبَّ حامِلِ فِقْهٍ لا فِقْهَ لَهُ، وَرُبَّ حامِلِ فِقْهٍ إلیٰ مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ. ثَلاثٌ لا یَغُلُّ عَلَیْهِنَّ قَلْبُ المُؤْمِنِ: إخْلاصُ العَمَلِ، وَالنَّصِیحَةُ لِوَلِیِّ الأمْرِ، وَلُزُومُ الجَماعَةِ؛ فَإنَّ دَعْوَتَهُمْ تَکُونُ مِنْ وَرائِهِ (2).

جبیر بن مطعم گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خیف منی به پا ایستاد و فرمود: خدا روسفید و سعادتمند کند کسی را که گفتار مرا بشنود و آن را به خاطر سپارد و سپس آن را به کسی که نشنیده برساند؛ چه بسا نقل کننده علمی که خود عالم نیست، و چه بسا نقل کننده علمی که آن را به عالمتر از خود می رساند. سه چیز است که دل مؤمن در آنها غلّ و غشّ ندارد: انجام کار فقط برای خدا، و خیر خواهی برای حاکم مسلمانان، و همراهی با جمع مسلمانان، که دعای آنان فراگیر او است.

(106)

8 - نهج البلاغه: قالَ علیّ علیه السلام فی خطبته القاصعة: فَانْظُرُوا کَیْفَ کانُوا حَیْثُ کانَتِ الأَمْلاءُ مُجْتَمِعَةً، وَالأَهْواءُ مُؤْتَلِفَةً، وَالقُلُوبُ مُعْتَدِلَةً، وَالأَیْدِی مُتَرادِفَةً، وَالسُّیُوفُ مُتَناصِرَةً، وَالبَصائِرُ نافِذَةً، وَالعَزائِمُ واحِدَةً؛ ألَمْ یَکُونُوا أرْباباً فی أقْطارِ الأَرَضِینَ، وَمُلُوکاً عَلیٰ رِقابِ العالَمِینَ؟ (3).

امیر مؤمنان علیه السلام در خطبه قاصعه اش فرمود: پس بنگرید، آنگاه که جمعیّتها با هم متحد، خواسته ها همساز، دلها هماهنگ، دستها پشتیبان هم، شمیشیرها مددکار یکدیگر، بینشها ژرف و دقیق و اراده ها یکی بود آنان چگونه بودند! آیا آنان در آن حال فرمانروایان سراسر زمین نبودند و بر جهانیان پادشاهی نمی کردند؟!

ص:131


1- (1) . مسند الشهاب، ج 1، ص 43، ح 15؛ الجامع الصغیر، ص 220، ح 3624..
2- (2) . مسند احمد، ج 4، ص 80 ..
3- (3) . نهج البلاغه، ج 2، ص 152؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغة، ص 341، خ 192..

(107) 9- نهج البلاغه: ... فَتَذَکَّرُوا فی الخَیْرِ وَالشَّرِّ أحْوالَهُمْ ... فَإذا تَفَکَّرْتُمْ فی تَفاوُتِ حالَیْهِمْ فَالْزَمُوا کُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ العِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ، وَزاحَتِ الأَعْداءُ لَهُ عَنْهُمْ، وَمُدَّتِ العافِیَةُ فِیهِ عَلَیْهِمْ، وَانْقادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ، وَوَصَلَتِ الکَرامَةُ عَلَیْهِ حَبْلَهُمْ، مِنَ الاِجْتِنابِ لِلْفُرْقَةِ، وَاللُّزُومِ لِلأُلْفَةِ، وَالتَّحاضِّ عَلَیْها، وَالتَّواصِی بِها (1)...

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: ... نیک و بد احوال امّتهای پیشین را به یاد آورید، ... آنگاه که با تامل در خوشبختی و بدبختی شان نگریستید، به کارهایی دل بندید که آنان را سربلند ساخت، و دشمنان را از سر راهشان برداشت، و زندگی بی گزند را برایشان ماندگار کرد، و برخوداری از نعمت و آسایش را برایشان فراهم نمود، و با بزرگواری چنان پیوندشان را استوار ساخت که از پراکندگی دوری گزیدند، و پایبند الفت شدند و یکدیگر را به آن ترغیب و سفارش کردند.

(108) 10- نهج البلاغة: ... فَانْظُرُوا إلیٰ مَواقِعِ نِعَمِ اللّٰهِ عَلَیْهِمْ حِینَ بَعَثَ إلَیْهِمْ رَسُولاً، فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طاعَتَهُمْ، وَجَمَعَ عَلیٰ دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ، کَیْفَ نَشَرَتِ النِّعْمَةُ عَلَیْهِمْ جَناحَ کَرامَتِها، وَأَسالَتْ لَهُمْ جَداوِلَ نَعِیمِها، وَالْتَفَّتِ المِلَّةُ بِهِمْ فی عَوائِدِ بَرَکَتِها؛ فَأَصْبَحُوا فی نِعْمَتِها غَرِقِینَ، وَعَنْ خُضْرَةِ عَیْشِها فَکِهِینَ؛ قَدْ تَرَبَّعَتِ الأُمُورُ بِهِمْ فی ظِلِّ سُلْطانٍ قاهِرٍ، وَآوَتْهُمُ الْحالُ إلیٰ کَنَفِ عِزٍّ غالِبٍ، وَتَعَطَّفَتِ الأُمُورُ عَلَیْهِمْ فی ذُریٰ مُلْکٍ ثابِتٍ. فَهُمْ حُکّامٌ عَلَی العالَمِینَ، وَمُلُوکٌ فی أطْرافِ الأَرَضِینَ. یَمْلِکُونَ الأُمُورَ عَلیٰ مَنْ کانَ یَمْلِکُها عَلَیْهِمْ؛ وَیُمْضُونَ الأَحْکامَ فِیمَنْ کانَ یُمْضِیها فِیهِمْ؛ لا تُغْمَزُ لَهُمْ قَناةٌ، وَلا تُقْرَعُ لَهُمْ صَفاةٌ... (2).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: حال به بزرگی و جایگاه نعمتهایی که خداوند با بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آنان ارزانی داشت بنگرید، که چگونه - خداوند - با دین خود همه آنان را فرمانبر ساخت، و با دعوتش - به همبستگی - آنان را همدل و همداستان نمود. چگونه نعمت کرامت بال و پر خود را بر آنان گسترد، و جویبارهای رفاه و آسایش را بر ایشان روان ساخت، و آئین حق با برکاتش آنان را در بر گرفت. در نعمت دین غوطه ور گشتند، و از شادابی زندگی در سایه آن شادمان بودند، امور - دولت - آنان در سایه قدرتی چیره استوار گشت، و در آغوش عزّتی

ص:132


1- (1) . نهج البلاغه، ج 2، ص 151..
2- (2) . همان، ج 2، ص 154. .

پیروزمند آسودند، و در پناه حکومتی پایدار جریان امور بر وفق مرادشان گشت. اینان اکنون فرمانروایان جهانیان و پادشاهان سراسر زمینند، و بر فرمانروایان گذشته خود فرمانروایی می کنند، و بر کسانی حکم می رانند که پیشتر بر آنان حکم می راندند، کسی قدرت در هم شکستن نیروی آنان را ندارد، و هیچ کس خیال مبارزه با آنان را در سر نمی پروراند.

(109)

11 - نهج البلاغه: مِنْ وَصِیَّةٍ لَهُ علیه السلام لِلْحَسَنِ وَالحُسَینِ علیهما السلام : أُوصِیکُما وَجَمِیعَ وَلَدِی وَأَهْلِی وَمَنْ بَلَغَهُ کِتابِی بِتَقْوَی اللّٰهِ، وَنَظْمِ أَمْرِکُمْ، وَصلاحِ ذاتِ بَیْنِکُمْ، فَإنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُما صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ:

«صَلاحُ ذاتِ البَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عامَّةِ الصَّلاةِ وَالصِّیامِ» (1).

از وصیّتهای امیر مؤمنان علیه السلام به امام حسن و امام حسین علیهما السلام : شما دو تن و همه فرزندان و خاندانم و کسانی را که از نوشته من آگاه می شوند به پروای از خدا و نظم کارتان و سازگاریتان با همدیگر سفارش می کنم. چرا که از جدتان شنیدم می فرمود: سازگاری با همدیگر از هر نماز و روزه ای بهتر است.

(110)

12 - وقعة صفین: قالَ نَصْرٌ: ثُمَّ قامَ الحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ علیهما السلام خَطیباً فَقالَ: الحَمْدُ للّٰهِ لا إلٰهَ غَیْرُهُ وَحْدَهُ لا شَرِیْکَ لَهُ وأُنثی عَلَیْهِ بِما هُوَ أَهْلُه. ثُمَّ قالَ: إنَّ مِمّا عَظَّمَ اللّٰهُ عَلَیْکُمْ مِنْ حَقِّهِ، وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ مِنْ نِعَمِهِ ما لا یُحْصیٰ ذِکْرُهُ، وَلا یُؤَدّیٰ شُکْرُهُ، وَلا یَبْلُغُهُ صِفَةٌ وَلا قَوْلٌ؛ وَنَحْنُ إنَّما غَضِبْنا للّٰهِ وَلَکُمْ... فإنَّهُ لَمْ یَجْتَمِعْ قَوْمٌ قَطُّ عَلیٰ أَمْرٍ واحِدٍ إلَّااشْتَدَّ أَمْرُهُمْ، وَاسْتَحْکَمَتْ عُقْدَتُهُمْ. فَاحْتَشِدُوا فی قِتالِ عَدُوِّکُمْ مُعاوِیَةَ وَجُنُودِهِ فإنَّهُ قَد حضر، وَلا تَخاذَلُوا؛ فَإنَّ الخِذْلانَ یَقْطَعُ نِیاطَ القُلُوبِ، وَإنَّ الإقْدامَ عَلَی الأَسِنَّةِ نَجْدَةٌ وَعِصْمَةٌ، لأنَّهُ لَمْ یَمْتَنعْ قَوْمٌ قَطُّ إلّارَفَعَ اللّٰهُ عَنْهُمُ العِلَّةَ، وَکَفاهُمْ جَوائِحَ الذِّلَّةِ، وَهَداهُمْ إلیٰ مَعالِمِ المِلَّةِ.

وَالصُّلْحُ تَأْخُذُ مِنْهُ ما رَضِیتَ بِهِ وَالحَرْبُ یَکْفِیکَ مِنْ أنْفاسِها جُرَعُ (2)

نصر بن مزاحم گوید: سپس حسن بن علی علیهما السلام برخاست و گفت: ستایش مخصوص

ص:133


1- (1) . نهج البلاغة، ج 3، ص 76؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغة، ص 342 ر 47..
2- (2) . وقعة صفین، ص 113؛شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 3، ص 185؛بحارالأنوار، ج 32، ص 403 - 405 .

خداست، خدایی جز او نیست و شریکی ندارد و ثنایش می گویم به آنچه او شایستۀ آن است.

سپس فرمود: حق بزرگی که خداوند بر شما دارد و نعمتهای فراوانی که به شما ارزانی داشته آن چنان است که نتوان آن را بر شمرد و شکر آن را گزارد، و به گفتار و وصف در نیاید، و ما فقط برای خدا که نافرمانی می شود - و برای شما - که حقتان پایمال می گردد - برآشفته و خشمناکیم... هیچگاه گروهی در کاری متحد نشده اند مگر آنکه کار آنان استوار و پیوندشان محکم گردیده است؛ پس در جنگ با دشمن خویش معاویه و سپاهش همه توان خود را بکار گیرید که او اکنون آمده است، و از همیاری و همکاری دست نکشید که بی کسی و بی یاوری بند دلها را می بُرد. و به راستی بر نیزه و شمشیر تاختن مایه فخر و مباهات و نگهدارنده از خطر دشمن است، زیرا که هیچ گروهی و ملّتی جانانه نجنگیده است مگر آنکه خداوند گرفتاری را از آنان بر داشته و فتنه ها و بلاهای خوار کننده را از ایشان دور ساخته و آنان را به نشانه های روشن دین هدایت نموده است. [آنگاه این شعر را خواند]:

از صلح هر چه می پسندی بر می گیری ولی دمی چند از جنگ برایت بس است

(111) 13- عدّة الداعی: قالَ الصادقُ علیه السلام : أَیُّما مُؤْمِنَینِ أَوْ ثَلاثَةٍ اجْتَمَعُوا عِنْدَ أخٍ لَهُمْ یَأْمَنُونَ بَوائِقَهُ، وَلا یَخافُونَ غَوائِلَهُ، وَیَرْجُونَ ما عِنْدَهُ، إنْ دَعَوُا اللّٰهَ أجابَهُمْ، وَإنْ سَأَلُوهُ أعْطاهُمْ، وَإنِ اسْتَزادُوا زادَهُمْ، وَإنْ سَکَتُوا ابْتَدَأَهُمْ (1).

امام صادق علیه السلام فرمود: هر دو نفر مؤمن یا سه نفری که نزد برادری از خودشان که از شر او آسوده خاطرند و از بلا و بدی او نمی ترسند و امید به خیر او دارند جمع شوند، و خدا را بخوانند دعایشان را اجابت می کند، و اگر چیزی از او بخواهند به آنان عطا می کند، و اگر از او زیاده بخواهند به آنان می دهد، و اگر از خواستۀ خود دم فرو بندند خداوند بدون درخواست به آنان می بخشد.

ص:134


1- (1) . عدة الداعی، ص 188؛ کافی، ج 2، ص 178، ح 14؛ بحارالأنوار، ج 74، ص 349، ح 14، و ص 355 ح 35..

(112)

14 - مشکاة الأنوار: عن زیدٍ الشّحامِ قالَ: قالَ أبُو عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام : اصْبِرْ یا زَیْدُ عَلیٰ أَعْدائِکَ، فَإنَّکَ لَنْ تُکافِی مَنْ عَصَی اللّٰهَ [ فیک ] بِأکْثَرَ مِنْ أَنْ تُطِیعَ اللّٰهَ فِیهِ، إنَّ اللّٰهَ یَذُودُ عَبْدَهُ المُؤْمِنَ عَمّا یَکْرَهُ کَما یَذُودُ أحَدُکُمُ الجَمَلَ الغَرِیبَ الَّذِی لَیْسَ لَهُ عَنْ إبِلِهِ. یا زَیْدُ إنَّ اللّٰهَ اصْطَفَی الإسْلامَ وَاخْتارَهُ، فَأَحْسِنُوا صُحْبَتَهُ بِالسَّخاءِ وَحُسْنِ الخُلُقِ (1).

زید شحام می گوید: امام جعفر صادق علیه السلام به من فرمود:

ای زید! بر آزار دشمنانت شکیبا باش! زیرا تو با کسی که نسبت به تو خدا را نافرمانی کرده برخوردی بالاتر از اطاعت خدا نخواهی داشت. همانا خداوند بنده مؤمنش را از ناراحتی ها دور می کند، همانگونه که انسان شتر غریبه ای را که مال او نیست از رمه شترش دور می کند.

ای زید! به راستی خدا اسلام را برگزید و انتخاب کرد، پس با بخشندگی و خوش خلقی برایش یار خوبی باشید.

ص:135


1- (1) . مشکاة الأنوار، ص 135، ح 309؛ کافی، ج 2، ص 110، ح 8؛ بحارالأنوار، ج 71، ص 411، ح 26..

ص:136

عواقب شوم اختلاف

(113)

1 - «قُلْ هُوَ القادِرُ عَلیٰ أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَیُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ» (1).

بگو او قادر است که عذابی از فراز سرتان یا از زیر پایتان بر شما بفرستد یا شما را دسته دسته کند و به برخی خشونت و عذابِ برخی دیگر را بچشاند. بنگر چگونه آیات را گونه گون بیان می کنیم، شاید بفهمند.

(114)

2 - تفسیر قمی: قَوْلُهُ «قُلْ هُوَ القادِرُ عَلیٰ أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً وَیُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَأسَ بَعْضٍ» فَقَوْلُهُ «یَبْعَث عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُم» قالَ: السُّلطانُ الجائِرُ؛ «أَوْ مِنْ تَحْتِ أرْجُلِکُم» قالَ: السَّفَلَةُ وَمَنْ لا خَیْرَ فِیهِ؛ «أَوْ یَلْبِسَکُمْ شِیَعاً» قالَ: العَصَبِیَّةُ؛ «وَیُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ» قالَ: سُوءُ الجِوارِ.

وَفی رِوایَةِ أبِی الجارُودِ عَنْ أبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فی قَوْلِهِ «وَهُوَ القادِرُ عَلیٰ أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِکُمْ» هُوَ: الدُّخانُ (2) وَالصَّیْحَةُ؛ «أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِکُمْ» وَهُوَ الخَسْفُ؛ «أَوْ یَلْبِسَکُمْ شَیَعاً» وَهُوَ اخْتِلافٌ فِی الدِّینِ، وَطَعْنُ بَعْضِکُمْ عَلیٰ بَعْضٍ؛ «وَیُذِیقَ بَعْضَکُمْ بَأْسَ بَعْضٍ» وَهُوَ أنْ یَقْتُلَ بَعْضُکُمْ بَعضاً؛ وَکُلُّ هٰذا فی أَهْلِ القِبْلَةِ (3).

خداوند متعال فرموده: «بگو او قادر است که عذابی را از بالا یا از زیر پایتان بر شما بفرستد

ص:137


1- (1) . انعام: 65 ..
2- (2) . در بحارالأنوار «دجال» ذکر شده است..
3- (3) . تفسیر قمی، ج 1، ص 203؛بحارالأنوار، ج 9، ص 205، ح 69، و ج 52، ص 181 ح 4. و در تفسیر تبیان، ج 4، ص 163 تا (سوء الجوار) از امام صادق علیه السلام روایت شده است..

یا شما را گروه گروه به هم اندازد و به برخی عذاب برخی را بچشاند» - امام باقر علیه السلام - فرمود:

منظور از «عذابی از بالا بر شما بفرستد» زمامدار ستمگر است و «یا از زیر پایتان» فرومایگان و کسانی که خیری در آنها نیست «یا شما را گروه گروه به هم اندازد» گروه گرایی طایفه گرایی «و به برخی عذاب برخی را بچشاند» بد همسایگی.

و در روایت ابو الجارود از امام باقر علیه السلام است که در تفسیر فرمودۀ خدای متعال «بگو او قادر است که عذابی را از بالا بر شما بفرستد» فرمود: این عذاب دود و صیحه آسمانی است، «یا از زیر پایتان» آن فرو بردن به زمین است، «یا شما را گروه گروه به هم آمیزد» آن اختلاف و درگیری در دین و بدگویی از یکدیگر است، «و به برخی عذاب برخی را بچشاند» این است که یکدیگر را بکشند. و همه اینها در مورد مسلمانان و اهل قبله است.

(115) 3- جامع البیان: زیدُ بنُ أسلَمَ قالَ: لَمّا نَزَلَتْ: «قل هو القادر علی أن یبعث علیکم عذاباً من فوقکم أو من تَحتِ أرجلکم أو یَلبِسکُم شیعاً ویذیق بعضکم بأس بعض» ، قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم :

لا تَرْجِعُوا بَعْدِی کُفّاراً یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقابَ بَعْضٍ بِالسُّیُوفِ. فَقالُوا: وَنَحْنُ نَشْهَدُ أنْ لا إلٰهَ إلّا اللّٰهُ، وَأنَّکَ رَسُولُ اللّٰهِ؟ قالَ: نَعَمْ، فَقالَ بَعْضُ النّاسِ: لا یَکُونُ هٰذا أبَداً. فَأَنْزَلَ اللّٰهُ: «اُنْظُرْ کَیْفَ نُصَرِّفُ الآیاتِ لَعَلَّهُمْ یَفْقَهُونَ * وَکَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَهُوَ الحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ * لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ» (1) . (2)

زید بن اسلم گوید: هنگامی که آیه شریفۀ «قل هو القادر علی ان یبعث علیکم عذاباً من فوقکم أو من تحت ارجلکم أو یلبسکم شیعاً ویذیق بعضکم باس بعض» نازل شد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: پس از من دگر باره کافر نشوید که با شمشیر گردن یکدیگر را بزنید. عرض کردند: - ممکن است چنین شود - با آنکه ما گواهی می دهیم که جز خدای یگانه خدایی نیست و اینکه تو پیامبر خدا هستی؟ فرمود: آری. برخی از مردم گفتند: هر گز چنین نمی شود. در این هنگام خدا این آیات را فرو فرستاد «انظر کیف نصرّف الآیات لعلّهم یفقهون * و کذّب به قومک وهو الحقّ قل لست علیکم بوکیل لکلّ نبأ مستقر و سوف تعلمون»: بنگر که چگونه

ص:138


1- (1) . انعام: 65 - 67..
2- (2) . جامع البیان، ج 5، ص 222، ح 13381..

آیات را گونه گون بیان می کنیم شاید بفهمند. قوم تو آن - عذاب - را دروغ شمردند با آنکه حق است، بگو من گمارده و نگهبان بر شما نیستم و برای هر خبر (و وعد و وعیدی) وقتی مقرر است و به زودی خواهید دانست.

(116)

4 - تفسیر مقاتل بن سلیمان: «قل هو القادر علیٰ أن یبعث علیکم عذاباً من فوقکم» یَعْنِی الحَصبَ بِالحِجارَةِ کَما فَعَلَ بِقَوْمِ لُوطٍ، فَلا یَبْقیٰ مِنْکُمْ أَحَدٌ، «أو من تحت أرجلکم» ، یَعْنِی الخَسْفَ کَما فَعَلَ بِقارُونَ وَمَنْ مَعَهُ، ثُمَّ قالَ: «أو یلبسکم شیعاً» ، یَعنِی فِرَقاً أحْزاباً أَهْواءَ مُخْتَلِفَةٍ کَفِعْلِهِ بِالأُمَمِ الخالِیَةِ، «ویذیق بعضکم بأس بعض» ، یَقُولُ: یَقْتُلُ بَعْضُکُمْ بَعْضاً، فَلا یَبْقیٰ مِنْکُمْ أَحَدٌ إلّاقَلِیلٌ.

فَقالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم وَهُوَ یَجُرُّ رِداءَهُ، وَذٰلِکَ بِاللَّیْلِ، وَهُوَ یَقُولُ: لَئِنْ أَرْسَلَ اللّٰهُ عَلیٰ أُمَّتِی عَذاباً مِنْ فَوْقِهِمْ لَیُهْلِکَنَّهُمْ، أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ، فَلا یَبْقیٰ مِنْهُمْ أَحَدٌ ، فَقامَ صلی الله علیه و آله و سلم فَصَلّیٰ وَدَعا رَبَّهُ أَنْ یَکْشِفَ ذٰلِکَ عَنْهُمْ، فَأَعْطاهُ اللّٰهُ اثْنَتَیْنِ: الحَصبَ وَالخَسْفَ ُ کَشَفَهُما عَنْ أُمَّتِهِ؛ وَمَنَعَهُ اثْنَتَیْنِ:

الْفُرْقَةَ ُ وَالقَتْلَ ُ، فَقالَ: أَعُوذُ بِعَفْوِکَ مِنْ عِقابِکَ، وَأَعُوذُ بِمُعافاتِکَ مِنْ غَضَبِکَ، وَأَعُوذُ بِکَ مِنْکَ، جَلَّ وَجْهُکَ، لا أَبْلُغُ مِدْحَتَکَ وَالثَّناءَ عَلَیْکَ، أَنْتَ کَما أثْنَیْتَ عَلیٰ نَفْسِکَ . قالَ: فَجاءَهُ جِبْرِیلُ علیه السلام ، فَقالَ: إنَّ اللّٰهَ قَدِ اسْتَجابَ لَکَ وَکَشَفَ عَنْ أُمَّتِکَ اثْنَتَیْنِ وَمُنِعُوا اثْنَتَیْنِ، «اُنْظُرْ» یا مُحَمَّدُ «کیف نصرِّف الآیات» ، یَعْنِی العَلاماتِ فی أُمُورٍ شَتّیٰ مِنْ ألْوانِ العَذابِ، «لعلّهم» ، یَقُولُ: لِکَیْ، «یفقهون» عَنِ اللّٰهِ فَیَخافُوهُ وَیُوَحِّدُوهُ (1).

«بگو او قادر است که عذابی را از بالا بر شما بفرستد» یعنی با بارش سنگ، همان کاری که با قوم لوط کرد، تا کسی از شما نماند «یا از زیر پایتان» یعنی فرو بردن در زمین همان کاری که با قارون و همراهانش کرد. سپس فرمود «یا شما را گروه گروه به هم اندازد» یعنی فرقه ها و گروه ها با آراء و خواسته های ناسازگار. کاری که با امّتهای گذشته کرد «و به برخی خشونت و عذاب برخی را بچشاند» می فرماید یکدیگر را می کشند و از شما جز شمار اندکی به جا نمی مانند.

ص:139


1- (1) . تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج 1، ص 565 ..

پس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود (1)، در حالی که ردایش را می کشید (2)، و این پیش آمد شب هنگام بود، می فرمود: اگر خدا بر امتم عذابی از بالای سرشان بفرستد تا آنها را هلاک کند یا از زیر پایشان عذاب بفرستد کسی از آنهانخواهد ماند... در این حال او به نماز ایستاد و از پروردگارش تقاضا کرد که آن عذابها را از آنان بردارد، و خداوند خواسته اش را در باره دو چیز که بارش سنگ و فرو بردن در زمین باشد پذیرفت و آن دو را از امتش برداشت، و بر داشتن دو عذاب دیگر را که چند دستگی و کشتار باشد از او دریغ نمود. آنگاه پیامبر - به پیشگاه خداوند - عرضه داشت: به عفو تو از عقابت پناه می برم، و از عصمت تو به گذشتت پناهنده می شوم، و از تو به خودت پناه می برم، جلالت و بزرگی از آن توست. مدح تو نتوانم کرد، و ثنای تو آنچنان است که تو خود را ثنا گفته ای.

- راوی - گوید در آن هنگام جبرئیل به محضر آن بزرگوار آمد و گفت: همانا خدا دعایت را اجابت کرد و از امتت دو عذاب را برداشت، و رفع دو عذاب دیگر از آنان دریغ شد. «بنگر - ای محمد - چگونه آیات را گونه گون می آوریم» یعنی نشانه هایی که در عذابهای گوناگون و رنگارنگ است «شاید» یعنی برای این که «بفهمند» از خدا است و از او بترسند و تنها او را بپرستند.

(117) 5- تخریج الأحادیث و الآثار: ابنُ عبّاس قالَ: لَمّا نَزَلَتْ هٰذِهِ الآیَةُ «قل هو القادر علیٰ أن یبعث علیکم عذاباً من فوقکم أو من تحت أرجلکم أو یلبسکم شیعاً ویذیق بعضکم بأس بعض»، قالَ: فَقامَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم فَتَوَضَّأَ ثُمَّ قالَ: «اَللّٰهُمَّ لا تُرْسِلْ عَلیٰ أُمَّتِی عَذاباً مِنْ فَوْقِهِمْ وَلا مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ وَلا تَلْبِسْهُمْ شِیَعاً وَلاتُذِقْ بَعْضَهُمْ بَأْسَ بَعْضٍ»، قالَ: فَأَتاهُ جِبْرِیلَ فَقالَ: «یا مُحَمَّدُ! إنَّ اللّٰهَ قَدْ أَجارَ أُمَّتَکَ أَنْ یُرْسِلَ عَلَیْهِمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِهِمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ» (3).

ص:140


1- (1) . با توجه به سیاق احتمالا «فقال النبی» محرف «فقام النبی» است؛ یعنی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به پا خاست و در حالی که ردایش را می کشید و شب هنگام بود می فرمود: ....
2- (2) . تعبیر «و هو یجر رداءه» با توجه به موارد استعمال آن، کنایه است از حرکت همراه با عجله و یا ترس و یا خشم و یا خوشحالی و ... که شخص توجه و فرصت پوشیدن ردا به طور معمول را ندارد..
3- (3) . تخریج الأحادیث و الآثار، ج 1، ص 440، ح 448؛ تفسیر ابن کثیر، ج 2، ص 1068؛الدرّ المنثور، ج 3، ص 33..

ابن عباس گوید: همینکه این آیه نازل شد «بگو او قادر است که عذابی را از بالا یا از زیر پایتان بر شما بفرستد یا شما را گروه گروه به هم اندازد و به برخی عذاب برخی را بچشاند» پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بلند شد و پس از آنکه وضو گرفت گفت: «بار الاها بر امت من نه از بالا و نه از زیر پایشان عذاب نفرست، و آنان را گروه های در گیر با هم نساز، و به برخی عذاب برخی دیگر را نچشان». پس جبرئیل به نزد او آمد و گفت: «ای محمد! به راستی خداوند امتت را از فرستادن عذاب از بالا یا زیر پایشان در امان داشت».

(118)

6 - تخریج الأحادیث و الآثار: عنْ رَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم : سَأَلْتُ اللّٰهَ أَنْ لا یَبْعَثَ عَلیٰ أُمَّتِی عَذاباً مِنْ فَوْقِهِمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ فَأعْطانِی ذٰلِکَ، وَسَأَلْتُهُ أَنْ لا یَجْعَلَ بَأْسَهُمْ بَیْنَهُمْ فَمَنَعَنِی، وَأَخْبَرَنِی جِبْرِیلُ أَنَّ فَناءَ أُمَّتِی بِالسَّیْفِ (1).

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: از خدا خواستم که امتم را از بالا و زیر پایشان عذاب نکند، این خواسته ام را پذیرفت؛ و از او خواستم که جنگ داخلی برایشان پیش نیاورد ولی آن را از من دریغ کرد، و جیرئیل به من خبر داد که نابودی امتم با شمشیر است.

(119)

7 - مجمع البیان: فی تَفْسِیرِ الکلبیِّ: إنَّهُ لَمّا نَزَلَتْ هٰذِهِ الآیَةُ قامَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم فَتَوَضَّأَ وَأَسْبَغَ وُضُوءَهُ، ثُمَّ قامَ وَصَلّیٰ فَأَحْسَنَ صَلاتَهُ، ثُمَّ سَأَلَ اللّٰهَ سُبْحانَهُ أَنْ لا یَبْعَثَ عَلیٰ أُمَّتِهِ عَذاباً مِنْ

ص:141


1- (1) . تخریج الأحادیث و الآثار، ج 1، ص 440، ح 448؛ تفسیر ثعلبی، ج 4، ص 156؛تفسیر النسفی، ج 1، ص 326..

فَوْقِهِمْ، وَلا مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ، وَلا یَلْبِسَهُمْ شِیَعاً، وَلا یُذِیقَ بَعْضَهُمْ بَأْسَ بَعْضٍ.

فَنَزَلَ جَبْرائِیلُ علیه السلام فَقالَ: یا مُحَمَّدُ! إنَّ اللّٰهَ تَعالیٰ سَمِعَ مَقالَتَکَ، إنَّهُ قَدْ أجارَهُمْ مِنْ خَصْلَتَیْنِ، وَلَمْ یُجِرْهُمْ مِنْ خَصْلَتَیْنِ: أجارَهُمْ مِنْ أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْهِمْ عَذاباً مِنْ فَوْقِهِمْ، أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ، وَلَمْ یُجِرْهُمْ مِنَ الخَصْلَتَیْنِ الأُخْرَیَیْنِ.

فَقالَ صلی الله علیه و آله و سلم : یا جَبْرائِیلُ! ما بَقاءُ أُمَّتِی مَعَ قَتْلِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً؟! فَقامَ وَعادَ إلَی الدُّعاءِ، فَنَزَلَ:

«الم * أَ حَسِبَ النّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنّا وَهُمْ لا یُفْتَنُونَ» (1) الآیتَین. فَقالَ: لا بُدَّ مِنْ فِتْنَةٍ تُبْتَلیٰ بِها الأُمَّةُ بَعْدَ نَبِیِّها، لِیَتَبَیَّنَ الصادِقُ مِنَ الکاذِبِ، لِأَنَّ الوَحْیَ انْقَطَعَ، وَبَقِیَ السَّیْفُ وَافْتِراقُ الکَلِمَةِ إلیٰ یَوْمِ القِیامَةِ (2).

در تفسیر کلبی آمده است: آنگاه که این آیه «قل هو القاهر علی أن یبعث عذاباً...» فرود آمد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به پا خاست و وضوی شادابی گرفت سپس به نماز ایستاد و نمازی نیکو گزارد پس از آن از خداوند سبحان درخواست کرد که عذابی از بالا یا از پایین بر امت او نفرستد و آنها را گروه های درگیر با هم نسازد و به برخی عذاب برخی را نچشاند.

در آن هنگام جبرئیل نازل شد و گفت ای محمد خدای متعال دعایت را شنید، او امتت را از دو بلا نگه می دارد، و از دو بلا مصون نخواهد داشت: آنها را از عذاب از بالا و آسمانی و از عذاب زیر پایشان و زمینی حفظ می کند، و از دو بلای دیگر مصون نمی دارد.

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای جبرئیل! پس امت من با کشتار یکدیگر چگونه خواهند ماند؟! دگر باره برخاست و دست به دعا برداشت که این دو آیۀ شریفه فرود آمد: «الم * أحسب الناس أن یترکوا أن یقولوا آمنّا و هم لا یفتنون» آیا مردم پنداشتند همینکه گفتند ایمان آوردیم رها می شوند و مورد آزمون قرار نمی گیرند؟ - پس از نزول این آیات - پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آری باید آزمونی باشد که امت پس از پیامبر خود با آن آزمایش گردد، تا راستگو از دروغگو بازشناخته شود؛ زیرا وحی پایان می گیرد ولی درگیری و شمشیر و پراکندگی و اختلاف کلمه تا روز قیامت باقی می ماند.

(120) 8- جامع البیان: عَنْ مجاهد: «أو یَلبِسَکُمْ شِیَعاً» : الأهْواءُ المُفْتَرِقَةُ (3).

مجاهد می گوید: «أو یَلبِسَکُمْ شِیَعاً» یعنی آراء و عقاید مختلف.

(121) 9- جامع البیان: عنِ السدی: «أو یلبسکم شیعاً» قال: یُفَرِّقُ بَیْنَکُمْ (4).

سدی در بیان «أو یَلبِسَکُمْ شِیَعاً» می گوید: میان شما تفرقه و جدایی اندازد.

(122) 10- جامع البیان: قالَ ابنُ زَیدٍ فی قَولِهِ: «أو یلبسکم شیعاً» ، قالَ: الَّذِی فِیهِ النّاسُ الیَوْمَ مِنَ الِاخْتِلافِ وَالأَهْواءِ وَسَفْکِ دِماءِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً (5).

ص:142


1- (1) . عنکبوت: 1 و 2..
2- (2) . مجمع البیان، ج 4، ص 84 ؛ بحارالأنوار، ج 9، ص 88 ..
3- (3) . جامع البیان، ج 5، ص 218، ش 13354..
4- (4) . همان، ج 5، ص 218، ش 13355..
5- (5) . همان، ج 5، ص 219، ش 13357..

ابن زید در باره فرموده ی خدای متعال «او یلبسکم شیعاً» می گوید: همین اختلاف و گرایشهای باطل و ریختن خون یکدیگر است که امروزه در میان مردم وجود دارد.

(123)

11 - جامع البیان: عنِ ابنِ عبّاسٍ: «أو یلبسکم شیعاً» یَعْنِی بِالشِّیَعِ الأَهْواءَ المُخْتَلِفَةَ. وَأمّا قَوْلُهُ: «ویذیق بعضکم بأس بعض» فَإنَّهُ یَعْنِی: بِقَتْلِ بَعْضِکُمْ بِیَدِ بَعْضٍ (1).

ابن عباس می گوید: مراد از شیع در «أو یلبسکم شیعاً» گرایشها و مسلک های مختلف است. و معنای «و یذیق بعضکم باس بعض» کشته شدن برخی به دست برخی دیگر است.

(124)

12 - تفسیر صافی: ... وَکانَ مِنْ قَوْلِهِ فی خُطْبَتِهِ بِمِنیٰ أَنْ حَمِدَ اللّٰهَ وَأثْنیٰ عَلَیْهِ ثُمَّ قالَ: ... أَلا أَیُّهَا النّاسُ! إنَّ المُسْلِمَ أَخُ المُسْلِمِ حَقّاً، وَلا یَحِلُّ لِامْرِیً مُسْلِمٍ دَمُ امْرِیً مُسْلِمٍ وَمالُهُ إلّاما أعْطاهُ بِطِیْبَةِ نَفْسٍ مِنْهُ؛ وَإنِّی أُمِرْتُ أَنْ أُقاتِلَ النّاسَ حَتّیٰ یَقُولُوا لا إلٰهَ إلّااللّٰهُ؛ فَإذا قالُوها فَقَدْ عَصَمُوا مِنِّی دِماءَهُمْ وَأَمْوالَهُمْ إلّابِحَقِّها وَحِسابُهُمْ عَلَی اللّٰهِ، ألا فَهَلْ بَلَّغْتُ أَیُّهَا النّاسُ؟! قالُوا نَعَمْ. قالَ اللّٰهُمَّ اشْهَدْ. ثُمَّ قالَ أَیُّهَا النّاسُ! احْفَظُوا قَوْلِی تَنْتَفِعُوا بِهِ بَعْدِی وَافْقَهُوهُ تَنْتَعِشُوا؛ ألا لا تَرْجِعُوا بَعْدِی کُفّاراً یَضْرِبُ بَعْضُکُمْ رِقابَ بَعْضٍ بِالسَّیْفِ عَلَی الدُّنْیا، فَإنْ أَنْتُمْ فَعَلْتُمْ ذٰلِکَ - وَلَتَفْعَلُنَّ - لَتَجِدُونِی فی کَتِیبَةٍ بَیْنَ جَبْرَئِیلَ وَمِیکائِیلَ أَضْرِبُ وُجُوهَکُمْ بِالسَّیْفِ. ثُمَّ الْتَفَتَ عَنْ یَمِینِهِ وَسَکَتَ ساعَةً، ثُمَّ قالَ إنْ شاءَ اللّٰهُ؛ أو عَلِیُّ بْنُ أبی طالِبٍ (2). ثُمَّ قالَ: أَلا وإنِّی قَدْ تَرَکْتُ فِیکُمْ أَمْرَیْنِ إنْ أَخَذْتُمْ بِهِما لَنْ تَضِلُّوا: کِتابَ اللّٰهِ وَعِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْهِمْ؛ فَإنَّهُ قَدْ نَبَّأَنِی اللَّطِیفُ الخَبِیرُ أنَّهُما لَنْ یَفْتَرِقا حَتّیٰ یَرِدا عَلَیَّ الحَوْضَ؛ أَلا فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِما فَقَدْ نَجا، وَمَنْ خالَفَهُما فَقَدْ هَلَکَ، أَلا هَلْ بَلَّغْتُ؟ قالُوا نَعَمْ. قالَ اللّٰهُمَّ اشْهَدْ. ثُمَّ قالَ ألا وإنَّهُ سَیَرِدُ عَلَیَّ الحَوْضَ مِنْکُمْ رِجالٌ یُعْرَفُونَ فَیُدْفَعُونَ عَنِّی، فَأَقُولُ: رَبِّ أصْحابِی! فَیُقالُ: یا مُحَمَّدُ إنَّهُمْ قَدْ أحْدَثُوا بَعْدَکَ وَغَیَّرُوا سُنَّتَکَ. فَأَقُولُ: سُحْقاً سُحْقاً (3).

بخشی از خطابه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم در منی:.... هان ای مردم! به راستی مسلمان برادر مسلمان

ص:143


1- (1) . جامع البیان، ج 5، ص 219، ش 13358..
2- (2) . شیخ حرّ عاملی در کتاب الإیقاظ من الهجعة، ص 330 حدیثی بدین مضمون آورده که فرمود: ... فی کتبة أضرب وجوهکم بالسیف ورقابکم. فقال جبرئیل: یا محمّد! إن شاء اللّٰه أنت أو علیّ بن أبی طالب. فقال رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله : أو علیّ بن أبی طالب....
3- (3) . تفسیر صافی، ج 2، ص 462..

است، خون و مال مسلمان بر مسلمان دیگر حلال نیست مگر مالی که خودش با رضایت بدهد. و من فرمان دارم که با مردم بجنگم تا لا اله الّا اللّٰه بگویند. هر گاه آن را گفتند خونها و دارایی هایشان از سوی من مصون است - مگر به مقتضای حق - ، و حساب آنان با خداست.

هان ای مردم آیا رساندم؟ گفتند: بلی. فرمود: بار الها گواه باش. سپس فرمود: ای مردم! سخن مرا به خاطر سپارید که پس از من از آن بهره خواهید برد، و آن را خوب بفهمید تا سر بلند وآسوده زندگی کنید.

هان! پس از من باز کافر نشوید که بر سر دنیا گردن یکدیگر را بزنید. اگر چنین کنید - و حتماً خواهید کرد - مرا در سپاهی میان جبرئیل و میکائیل خواهید یافت که بر صورتهای شما شمشیر می زنم. سپس رو به سمت راست خود کرد و اندکی ساکت شد سپس فرمود: - اگر خدا بخواهد؛ یا علی بن ابی طالب [چنین خواهد کرد]. پس از آن فرمود: آگاه باشید! من در میان شما دو چیز را باقی گذاشته ام؛ اگر آن دو را محکم بگیرید گمراه نخواهید شد: کتاب خدا و عترتم - اهل بیتم - درودهای خداوند بر آنان، همانا خداوند لطیف و خبیر به من خبر داد که آن دو از یکدیگر جدا نمی شوند، و با هم بر سر حوض نزد من می آیند. بدانید کسی که خود را در پناه این دو بدارد به راستی نجات می یابد، و کسی که با این دو مخالفت کند نابود می شود. هان! آیا رساندم؟ گفتند: بلی. فرمود: بارالها گواه باش. سپس فرمود: آگاه باشید! گروهی از سرشناسان شما بر سر حوض نزد من می آیند ولی آنان را از من دور می کنند، من می گویم: پروردگارا! اصحابم!؟ به من گفته می شود: ای محمد! آنان پس از تو کارهای ناروا کردند و سنتت را دگرگون ساختند. من هم می گویم: از رحمت خدا دور باشید! از رحمت خدا دور باشید!

(125) 13- التمهید: عَن الحرثَ (الحارث) الأشعریَّ أَنَّ رَسُولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم قالَ: إنَّ اللّٰهَ أمَرَ یَحْیَی بْنَ زَکَرِیا بِخَمْسِ کَلِماتٍ، یَعْمَلُ بِهِنَّ وَیَأْمُرُ بَنِی إسْرائِیلَ أَنْ یَعْمَلُوا بِهِنَّ... فَجَمَعَ النّاسَ فی بَیْتِ المَقْدِسِ حَتَّی امْتَلَأَ وَقَعَدَ النّاسُ عَلَی الشُّرُفِ. فَقالَ: إنَّ اللّٰهَ أَمَرَنِی بِخَمْسِ کَلِماتٍ أَنْ أَعْمَلَ بِهِنَّ وَآمُرَکُمْ أَنْ تَعْمَلُوا بِهِنَّ: أَنْ تَعْبُدُوا اللّٰهَ وَلا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً، وَإنَّ مَثَلَ مَنْ أَشْرَکَ بِاللّٰهِ کَمَثَلِ رَجُلٍ اشْتَریٰ عَبْداً مِنْ خالِصِ مالِهِ بِذَهَبٍ أَوْ وَرَقٍ، فَقالَ هٰذِهِ دارِی وَهٰذا عَمَلِی، فَاعْمَلْ وَأدِّ

ص:144

إلَیَّ؛ فَجَعَلَ العَبْدُ یَعْمَلُ وَیُؤَدِّی إلیٰ غَیْرِ سَیِّدِهِ. فَأَیُّکُمْ یَسُرُّهُ أَنْ یَکُونَ عَبْدُهُ کَذٰلِکَ؛ و إنَّ اللّٰهَ خَلَقَکُمْ وَرَزَقَکُمْ فَلا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئاً.

وَآمُرَکُمْ بِالصَّلاةِ، فَإذا صَلَّیْتُمْ فَلا تَلْتَفِتُوا، فَإنَّ اللّٰهَ یَنْصُِبُ وَجْهَهُ لِعَبْدِهِ ما لَمْ یَلْتَفِتْ فی صَلاتِهِ. وَإنَّ اللّٰهَ أَمَرَکُمْ بِالصِّیامِ. وَإنَّ مَثَلَ الصِّیامِ کَمَثَلِ رَجُلٍ مَعَهُ صُرَّةٌ فِیها مِسْکٌ فی عِصابَةٍ کُلُّهُمْ یُعْجِبُهُ أَنْ یَجِدَ رِیحَها؛ وَإنَّ الصِّیامَ عِنْدَ اللّٰهِ أَطْیَبُ مِنْ رِیحِ المِسْکِ.

وَآمُرَکُمْ بِالصَّدَقَةِ؛ وإنَّ مَثَلَ ذٰلِکَ کَمَثَلِ رَجُلٍ أَسَرَهُ العَدُوُّ فَأَوْثَقُوهُ إلیٰ عُنُقِهِ وَقَرَّبُوهُ لِیَضْرِبُوا عُنُقَهُ، فَقالَ لَهُمْ: هَلْ لَکُمْ أَنْ أَفْدِی نَفْسِی مِنْکُمْ، فَجَعَلَ یُعْطِیهِمُ القَلِیلَ وَالکَثِیرَ حَتّیٰ فَدیٰ نَفْسَهُ مِنْهُمْ.

وَآمُرَکُمْ بِذِکْرِ اللّٰهِ کَثِیراً؛ وَإنَّ مَثَلَ ذٰلِکَ کَرَجُلٍ أصابَهُ العَدُوُّ سِراعاً فی إثْرِهِ حَتّیٰ أتیٰ عَلیٰ حِصْنٍ حَصِینٍ فَأَحْرَزَ نَفْسَهُ فِیهِ؛ وَکَذٰلِکَ العَبْدُ لا یُحْرِزُ نَفْسَهُ مِنَ الشَّیْطانِ إلّابِذِکْرِ اللّٰهِ.

فَقالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم : وَأنا آمُرُکُمْ بِخَمْسٍ أمَرَنِی اللّٰهُ بِهِنَّ: الجَماعَةُ، وَالسَّمْعُ، وَالطّاعَةُ، وَالهِجْرَةُ وَالجِهادُ فی سَبِیلِ اللّٰهِ؛ فَمَنْ فارَقَ الجَماعَةَ قَیْدَ شِبْرٍ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الإسْلامِ مِنْ رَأْسِهِ إلّا أنْ یَرْجِعَ؛ وَمَنْ دَعا بِدَعْوَی الجاهِلِیَّةِ فَإنَّهُ مِنْ حَثاءِ جَهَنَّمَ.

قالَ رَجُلٌ: وَإنْ صامَ وَصَلّیٰ؟

قالَ: وَإنْ صامَ وَصَلّیٰ؛ أُدْعُوا بِدَعْوَی اللّٰهِ الَّذِی سَمّاکُمُ المُؤْمِنِینَ، عِبادَ اللّٰهِ! (1).

حرث (حارث) اشعری گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود خدا یحیی بن زکریا را به پنچ چیز فرمان داد که به آنها عمل کند، و به بنی اسرائیل دستور دهد که به آنها عمل کنند... آنگاه یحیی مردم را در بیت المقدس گرد آورد، و آنجا آنچنان پر شد که مردم روی کنگره ها نشستند.

سپس گفت: به راستی خدا مرا به پنج چیز فرمان داده که به آنها عمل کنم، و به شما دستور دهم که به آنها عمل کنید: یکی آنکه خدا را بپرستید، و چیزی را شریک او نسازید. کسی که شریک برای خدا قرار می دهد مانند کسی است که برده ای را به زر یا سیم از مال خالص خودش می خرد، و به او می گوید: این خانه من است و این هم کار من. کار کن و در آمد آن را به

ص:145


1- (1) . التمهید، ج 21، ص 279؛ مستدرک حاکم، ج 1، ص 582 ، ح 1534 با کمی اختلاف؛ مسند ابی یعلی موصلی، ج 2، ص 52 ، ح 1572..

من بده. اما بنده کار کند و حاصل آن را به غیر مالک خود بپردازد، کدام یک از شما می پسندد که بنده اش چنین باشد؟ همانا خداوند شما را آفریده، و به شما روزی داده است، پس چیزی را شریک او نسازید.

و اینکه شما را به نماز فرمان دهم؛ هنگامی که نماز می خوانید به چیزی جز نماز توجه نکنید؛ زیرا تا زمانی که بنده حضور قلب دارد خداوند به او توجه دارد.

خدا شما را به روزه فرمان داده است؛ مثل روزه مثل مردی است که در میان یک جمع همیانی دارد که در آن مشک است که همه آنها دوست دارند آن را ببویند.

و شما را به صدقه فرمان می دهم؛ کسی که صدقه می دهد بسان مردی است که او را اسیر کرده و دستهایش را به گردنش بسته اند، و او را آورده اند که گردنش را بزنند؛ و او در این حال می گوید: آیا می پذیرید که خودم را با دادن فدا آزاد کنم؟ و شروع کند هر چه دارد، از ریز و درشت، به آنها بدهد تا خود را با دادن فدا آزاد کند.

شما را فرمان می دهم به این که زیاد به یاد خدا باشید. کسی که به یاد خدا باشد همانند مردی است که دشمن شتابان در پی او است - و او گریزان - تا اینکه به دژ محکمی می رسد، و جان خود را در پناه آن حفظ می کند؛ همچنین بنده نیز نمی تواند جز با ذکر خدا خود را حفظ کند.

سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من نیز شما را به پنج چیز فرمان می دهم که خدا به من فرمان داده است: جماعت، و پذیرش، و فرمانبری، و هجرت، و جهاد در راه خدا. کسی که به اندازه یک وجب از جمع مسلمانان دور شود رشته اسلام را از سر خود گشوده است، مگر آنکه برگردد.

کسی که به کارهای جاهلیت - مانند زنده کردن تعصبات قبیله ای - فرا خواند، همانا از توده جهنمیان است. مردی پرسید هر چند نماز گزارد و روزه یگیرد؟ فرمود هر چند نماز بگزارد و روزه بگیرد. ای بندگان خدا! به چیزی فراخوانید که خدا به آن فرا خوانده، خدایی که شما را مؤمنان نامیده است.

(126) 14- کنز العمال: عَن ابن عمرو: إنَّما هَلَکَ مَنْ کانَ قَبْلَکُمْ بِاخْتِلافِهِمْ فی الکِتابِ (1).

ص:146


1- (1) . کنز العمال، ج 1، ص 180، ح 912. .

ابن عمرو گوید: که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: امّتهای پیشین تنها به سبب این که در کتاب دینی خود اختلاف کردند نابود شدند.

(127)

15 - کنز العمال: عَن سعد: أَذَهَبْتُمْ مِنْ عِنْدِی جَمِیعاً وَجِئْتُمْ مُتَفَرِّقِینَ؟! إنَّما أَهْلَکَ مَنْ کانَ قَبْلَکُمْ الفُرْقَةُ (1).

سعد گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: از نزد من دستجمعی رفتید و پراکنده آمدید. امتهای پیش از شما را تنها تفرقه نابود کرد.

(128)

16 - کنز العمال: عَن ابن مسعود: إنَّما أَهْلَکَ مَنْ کانَ قَبْلَکُمُ الِاخْتِلافُ (2).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: تنها اختلاف بود که مردمان پیش از شما را نابود کرد.

(129)

17 - کنز العمال: عَن عُمَر: مَا اخْتَلَفَتْ أُمَّةٌ بَعْدَ نَبِیِّها إلّاظَهَرَ أَهْلُ باطِلِها عَلیٰ أَهْلِ حَقِّها (3).

عمر گوید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هیچ امّتی پس از پیامبر خود اختلاف پیدا نکردند

ص:147


1- (1) . کنز العمال، ج 1، ص 182، ح 920. .
2- (2) . همان، ص 192، ح 971. .
3- (3) . همان، ص 183، ح 929..

مگر آنکه باطل گرایان آن امت بر حق گرایانش پیروز شدند.

(130)

18 - کنز العمال: عن النبیّ صلی الله علیه و آله : یَدُ اللّٰهِ عَلَی الجَماعَةِ؛ فَإذَا اشْتَذَّ الشّاذُّ مِنْهُمُ اخْتَطَفَهُ الشَّیْطانُ کَما یَخْتَطِفُ الذِّئْبُ الشّاةَ الشّاذَّةَ مِنَ الغَنَمِ (1).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: دست [لطف و کمک] خدا بر سر جماعت (2) است. پس هر گاه کسی از جمع جدا و تنها شود شیطان او را می رباید چنانکه گرگ گوسفند جدا و دور مانده از گله را می رباید.

(131) 19- العهود المحمدیة: رَویٰ أبُو داوُدَ وَغَیْرُهُ مَرْفُوعاً: عَلَیْکُمْ بِالجَماعَةِ، فَإنَّما یَأْکُلُ الذِّئْبُ مِنَ الغَنَمِ القاصِیَةَ (3).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : باید همراه جماعت باشید که گرگ فقط گوسفند جدا و دور مانده از گله را می خورد.

(132) 20- کنز العمال: عنِ الحارثِ بنِ الحارثِ الأشعری قالَ: قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم : إنَّ اللّٰهَ عَزَّ وَجَلَّ أمَرَنِی أَنْ آمُرَکُمْ بِخَمْسِ کَلِماتٍ: عَلَیْکُمْ بِالجِهادِ وَالسَّمْعِ وَالطّاعَةِ وَالهِجْرَةِ (4)؛ فَمَنْ فارَقَ الجَماعَةَ قَیْدَ قَوْسٍ لَمْ یَقْبَلْ مِنْهُ صَلاةً وَلا صِیاماً، وَأُولٰئِکَ هُمْ وَقُودُ النّارِ (5).

حارث بن حارث اشعری گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند عز و جل به من فرمود که شما را به پنج کار فرمان دهم: بر شما است جهاد و پذیرش و فرمانبری و هجرت؛ پس هر کس از جماعت (گروه و جمع مسلمانان) به اندازۀ کمانی دور شود، خداوند نماز و روزه ای را از او نمی پذیرد، و چنین افرادی سوختِ دوزخند.

(133) 21- کنز العمال: عَن معاویة: مَنْ فارَقَ الجَماعَةَ شِبْراً دَخَلَ النّارَ (6).

معاویه از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : هر کس از جماعت (گروه مسلمانان) به اندازۀ یک وجب دور شود وارد آتش می شود.

ص:148


1- (1) . همان، ص 207 - 206، ح 1032..
2- (2) . روشن است که در جمعیت، باید گرایش به حق منظور شود، وگرنه جمعیت فراوان به تنهایی کارساز نیست. روایت شده که شخصی به حضور امیر مؤمنان علیه السلام آمد و از مفهوم «سنت»، «بدعت»، و «جماعت» و «فرقه» سؤال کرد. حضرت فرمود: سنّت آن چیزی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله مرسوم کرده است، و بدعت آن چیزی است که بعد از آن حضرت حادث شده است، و منظور از جماعت اهل و طرفداران حق اند اگرچه اندک باشند، و فرقه طرفداران باطل اند اگرچه زیاد باشند. ( الجماعة أهل الحقّ وإن کانوا قلیلاً والفرقة أهل الباطل وإن کانوا کثیراً ) «معانی الاخبار: 154 - 155». از این رو می بینیم که در فیض القدیر نیز جماعت را انصراف داده به گروهی که از فسق و گناه دور بوده و محسن باشند، اگرچه عدد آنها کم باشد..
3- (3) . العهود المحمدیه، ص 687، این روایت را زیر عنوان «النهی عن التهاون بصلاة الجماعة» آورده است..
4- (4) . به قرینه جملۀ بعد ظاهراً مورد پنجم (والجماعة) است، همانگونه که در مجمع الزوائد، ج 5، ص 391ح 9094 هم آمده است. .
5- (5) . کنز العمال، ج 1، ص 384، ح 1665. .
6- (6) . همان، ج 1، ص 208، ح 1039. .

(134)

22 - کنز العمال: مَنْ فارَقَ الجَماعَةَ شِبْراً، فارَقَ الإسْلامَ (1).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : آن کس که از جماعت (جمع مسلمانان) جدا شود از اسلام جدا شده است.

(135)

23 - المعجم الکبیر: عَن ابن عبّاس قالَ: قالَ رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله و سلم : مَنْ شَقَّ عَصَا (2) المُسْلِمِینَ - وَالمُسْلِمُونَ فی إسْلامٍ دامج - فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الإسْلامِ مِنْ عُنُقِهِ (3).

ابن عباس گوید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس اتحاد و یکپارچگی اسلامی مسلمانان را که در گسترۀ اسلام گرد آمده اند بر هم زند، رشته اسلام را از گردن خود گشوده است.

(136)

24 - المصنف: عن أبی هُریرةَ قالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ: مَنْ فارَقَ الجَماعَةَ وَخَرَجَ مِنَ الطّاعَةِ فَماتَ، فَمِیتَتُهُ جاهِلِیَّةٌ. وَمَنْ خَرَجَ عَلیٰ أُمَّتِی بِسَیْفِهِ فَیَضْرِبَ بَرَّها وَفاجِرَها، لا یَتَحاشیٰ مُؤْمِناً لِإیمانِهِ، وَلا یَفِی لِذِی عَهْدٍ بِعَهْدِهِ، فَلَیْسَ مِنْ أُمَّتِی. وَمَنْ قُتِلَ تَحْتَ رایَةٍ عَمْیَةٍ یَغْضَبُ لِلعَصَبِیَّةِ، أَوْ یُقاتِلُ لِلعَصَبِیَّةِ، أَوْ یَدْعُو إلَی العَصَبِیَّةِ، فَقَتْلَتُهُ جاهِلِیَّةٌ (4).

ابو هریره گوید: شنیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود: هر کس از جماعت (جمع مسلمانان) جدا شود و - از حاکم مسلمانان - فرمان نبرد و بمیرد، مرگ او مرگ جاهلیت است. هر کس به روی امت من شمشیر بکشد و نیک و بدشان را بکشد، و برای ایمان مؤمن اهمیت و ارزشی نبیند، و به پیمانی که با کسی بسته وفا ننماید از امت من نیست. هر کس زیر پرچم باطل و لوای فتنه و آشوب برای عصبیت بر آشوبد یا بجنگد یا به عصبیت فراخواند و کشته شود، کشته جاهلیت است.

ص:149


1- (1) . کنز العمال، ج 1، ص 208، ح 1042. .
2- (2) . معنای (شق عصا) در ص 198 خواهد آمد..
3- (3) . المعجم الکبیر، ج 11، ص 21، ح 10925. .
4- (4) . المصنف، ج 11، ص 339، ح 20707..

(137) 25- نهج البلاغة: فَانْظُرُوا إلیٰ ما صارُوا إلَیْهِ فی آخِرِ أُمُورِهِمْ، حِینَ وَقَعَتِ الفُرْقَةُ، وَتَشَتَّتَتِ الأُلْفَةُ، وَاخْتَلَفَتِ الکَلِمَةُ وَالأَفْئِدَةُ، وَتَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِینَ، وَتَفَرَّقُوا مُتَحازِبِینَ، قَدْ خَلَعَ اللّٰهُ عَنْهُمْ لِباسَ کَرامَتِهِ، وَسَلَبَهُمْ غَضارَةَ نِعْمَتِهِ، وَبَقِیَ قَصَصُ أخْبارِهِمْ فِیکُمْ عِبَراً لِلْمُعْتَبِرِینَ (1).

امیر مؤمنان علیه السلام : ... پس به سر انجام آنان - یعنی امتهای پیشین - ، در پایان کارشان، بنگرید، آنگاه که میانشان جدایی افتاد، و رشته وابستگی شان از هم گسست، و سخنها و دلهاشان با هم ناسازگار شد، و دسته دسته از هم جدا شدند و گروه های پراکنده ای گشتند که خداوند لباس کرامت خود را از تنشان بیرون کرده، و نعمت فراخ خویش را از چنگشان در آورده بود، و - تنها - داستانشان در میان شما ماند، تا پندگیران از آن درسها گیرند.

(138) 26- نهج البلاغه: إنَّهُ لا غَناءَ فی کَثْرَةِ عَدَدِکُمْ مَعَ قِلَّةِ اجْتِماعِ قُلُوبِکُمْ (2).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود:... تا همدلی شما اندک است شمار فراوانتان کارساز نیست.

(139) 27- کافی: عن عبدِ الأعلیٰ قالَ: سَمِعْتُ أبا عَبدِ اللّٰهِ علیه السلام یَقُولُ: إنَّهُ لَیْسَ مِنِ احْتِمالِ أَمْرِنا التَّصْدِیقُ لَهُ وَالقَبُولُ فَقَطّ، مِنِ احْتِمالِ أَمْرِنا سَتْرُهُ وَصِیانَتُهُ مِنْ غَیْرِ أَهْلِهِ؛ فَاقْرَأْهُمُ السَّلامَ وَقُلْ لَهُمْ: رَحِمَ اللّٰهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النّاسِ إلیٰ نَفْسِهِ، حَدِّثُوهُمْ بِما یَعْرِفُونَ، وَاسْتُرُوا عَنْهُمْ ما یُنْکِرُونَ.

ثُمَّ قالَ: وَاللّٰهِ مَا النّاصِبُ لَنا حَرْباً بِأَشَدَّ عَلَیْنا مَؤُونَةً مِنَ النّاطِقِ عَلَیْنا بِما نَکَرَهُ؛ فَإذا عَرَفْتُمْ مِنْ عَبدٍ إذاعَةً فَامْشُوا إلَیْهِ وَرُدُّوهُ عَنْها، فَإنْ قَبِلَ مِنْکُمْ، وَإلّا فَتَحَمَّلُوا عَلَیْهِ بِمَنْ یَثْقُلُ عَلَیْهِ وَیَسْمَعُ مِنْهُ؛ فَإنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ یَطْلُبُ الحاجَةَ فَیَلْطُفُ فِیها حَتّیٰ تُقْضیٰ لَهُ، فَالْطُفُوا فی حاجَتِی کَما تَلْطُفُونَ فی حَوائِجِکُمْ، فَإنْ هُوَ قَبِلَ مِنْکُمْ وَإلّا فَادْفَنُوا کَلامَهُ تَحْتَ أَقْدامِکُمْ، وَلا تَقُولُوا:

إنَّهُ یَقُولُ وَیَقُولُ؛ فَإنَّ ذٰلِکَ یُحْمَلُ عَلَیَّ وَعَلَیْکُمْ.

أَما وَاللّٰهِ لَوْ کُنْتُمْ تَقُولُونَ ما أَقُولُ لَأَقْرَرْتُ أَنَّکُمْ أصْحابِی. هٰذا أبُو حَنِیفَةَ لَهُ أصْحابٌ، وَهٰذَا

ص:150


1- (1) . نهج البلاغة، ج 2، ص 152؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، ص 341، خ 192..
2- (2) . نهج البلاغه، ج 1، ص 232؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، ص 425، ک 119..

الحَسَنُ البَصْرِیُّ لَهُ أَصْحابٌ، وَأنا امْرُؤٌ مِنْ قُرَیْشٍ، قَدْ وَلَدَنِی رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله وَعَلِمْتُ کِتابَ اللّٰهِ وَفِیهِ تِبْیانُ کُلِّ شَیءٍ، بَدْؤُ الخَلْقِ وَأَمْرُ السَّماءِ وَأَمْرُ الأَرْضِ وَأَمْرُ الأَوَّلِینَ وَأَمْرُ الآخِرِینَ وَأَمْرُ ما کانَ وَأَمْرُ ما یَکُونُ، کَأَنِّی أَنْظُرُ إلیٰ ذٰلِکَ نُصْبَ عَیْنِی (1).

عبد الاعلی گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم می فرمود: تحمّل امر ما - شیعه ما شدن - تنها به باور کردن و پذیرفتن آن نیست؛ از شرائط تحمل امر ما پنهان کردن و دور نگهداشتن آن از غیر اهلش می باشد. پس به آنان سلام برسان و به ایشان بگو: خدا بنده ای را رحمت کند که مردم را به دوستی خود بر انگیزد؛ از آنچه خوب و درست می دانند با آنان سخن بگویید و آنچه را بد و نادرست می شمارند از آنان پنهان کنید.

سپس فرمود: به خدا، دشمنی که با ما می جنگد زیانش برای ما بیش از زیان کسی نیست که سخنی از ما می گوید که - گفتن - آن را خوش نداریم. پس هنگامی که دیدید کسی رازی را فاش می کند، نزد او بروید و او را از آن کار بازدارید، اگر از شما پذیرفت چه بهتر و گر نه به وسیله کسی که پیش او بزرگ است و از او فرمان می برد او را باز دارید. هر گاه شما خواسته ای داشته باشید در مورد آن با لطف و مدارا رفتار می کنید تا به خواسته خود برسید؛ پس در مورد خواستۀ من نیز همانند نیازهای خود ملاطفت به خرج دهید. با این حال اگر او از شما پذیرفت که چه بهتر و گر نه سخن او را - نشنیده گرفته - در زیر پایتان دفن کنید؛ و نگویید که او چنین و چنان می گوید، زیرا آن را به پای من و شما می گذارند.

هان به خدا سوگند، اگر آنچه را من می گویم می گفتید، من اقرار می کردم که شما یاران من هستید. این ابوحنیفه است که یارانی دارد، و این حسن بصری است که یارانی دارد، و من مردی از قریشم، و زاده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستم، و به کتاب خدا آگاهم کتابی که در آن بیان هر چیز هست؛ شروع آفرینش و کار آسمان و کار زمین و کار پیشینیان و پسینیان و امر آنچه بوده و آنچه خواهد بود؛ آنگونه به آن آگاهم که گویا جلوی چشم من است و به آن می نگرم.

(140)

28 - وسائل الشیعة: عنِ ابنِ أبی عُمَیرٍ، عنْ بَعضِ أصحابهِ، عن أبی عَبدِ اللّٰهِ علیه السلام قالَ: مَنْ قالَ فی

ص:151


1- (1) . کافی، ج 2، ص 222، ح 5 ..

مُؤْمِنٍ ما رَأَتْهُ عَیْناهُ وَسَمِعَتْهُ أُذُناهُ، فَهُوَ مِنَ الَّذِینَ قالَ اللّٰهُ عَزَّ وَجَلَّ: «إنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الفاحِشَةُ فی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ ألِیمٌ» (1) . (2)

امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که در باره مؤمنی آنچه را به چشم خود دیده و به گوش خود شنیده - به دیگران - بگوید، از کسانی است که خدای عزّ و جلّ می فرماید «همانا کسانی که دوست دارند که کار زشت در میان مؤمنان رواج پیدا کند عذابی دردناک خواهند داشت».

ص:152


1- (1) . نور: 19. .
2- (2) . وسائل الشیعة، ج 12، ص 280، ح 16305..

نظر علامه طباطبایی رضوان اللّٰه تعالی علیه در باره روایاتی که می گویند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم پس از نزول آیه شریفه از خداوند متعال درخواست کرد که امتش را از این عذابها نگهدارد:

- تفسیر المیزان: وقدْ رَوَی السّیوطِی فی الدُّرِّ المنثورِ، وَابنُ کثیرٍ فی تفسیرهِ أخباراً کثیرةً دالَّةً عَلیٰ أنَّهُ لَمّا نَزَلَتِ الآیَةُ: «قُلْ هُوَ الْقٰادِرُ عَلیٰ أَنْ یَبْعَثَ عَلَیْکُمْ» إلیٰ آخِرِها، اسْتَعاذَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم إلی ربّه و دعاه أن لا یعذّب امّته بما أوعدهم من أنواع العذاب، فأجابه ربّه إلی بعضها و لم یجبه إلی بعض آخر، و هو أن لا یلبسهم شیعاً ولا یذیق بعضهم بأس بعض.

و هذه الروایات - علی کثرتها - وإن اشتملت علی القویّة والضعیفة من حیث أسنادها موهونة جمیعاً بمخالفتها لظاهر الآیة فإنّ قوله تعالی فی الآیتین التالیتین: «وَ کَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ * لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ» (1) تهدید صریح بالوقوع و قد نزلت الآیات - وهی من سورة الأنعام - دفعة و قد أمر اللّٰه تعالی نبیّه صلی الله علیه و آله و سلم أن یبلّغ ذلک امّته ولو کان هناک بداء برفع البلاء لکان من الواجب أن نجده فی کلامه الذی لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه، ولیس من ذلک أثر بل الأمر علی خلافه کما تقدّم فی البیان السابق أنّ عدّة من آیات القرآن الکریم تؤیّد هذه الآیات فی مضمونها کالّتی فی سورة یونس و الروم و غیرهما.

علیٰ أنّها تعارض روایات اخر کثیرة من طرق الفریقین دالّة علی وقوع ذلک و نزوله علی الاُمّة فی مستقبل الزمان... (2)

سیوطی در الدر المنثور و ابن کثیر در تفسیر خود روایات فراوانی را آورده اند که دلالت دارد بر اینکه هنگامی که آیه شریفه «قل هو القادر علی ان یبعث عذاباً من فوقکم....» فرود آمد

ص:153


1- (1) . انعام: 65 و 66..
2- (2) . المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 150 - 152..

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به خدا پناه برد و از او خواست که امتش را به عذابهای گوناگونی که آنان را به آن تهدید کرده گرفتار نکند و پروردگارش خواسته اش را در باره رفع پاره ای از عذابها پذیرفته، ولی نپذیرفته است که آنان را دسته دسته با هم در گیر نکند و آنان گرفتار شکنجه و کشتار یکدیگر نسازد.

این روایات - با آنکه فراوانند - و در بین آنها هم روایات قوی و هم ضعیف - از نظر سند - وجود دارد ولی به سبب مخالفت آنها با ظاهر آیه شریفه همه آنها فاقد اعتبارند، زیرا فرموده خدای متعال در دو آیه بعد: «وَ کَذَّبَ بِهِ قَوْمُکَ وَ هُوَ الْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَیْکُمْ بِوَکِیلٍ * لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ» تهدید صریح است به وقوع آنها، و چون سوره انعام یک باره نازل شده - پس این دو آیه ناظر به همان عذابها است - و خداوند متعال به پیامبرش فرمان داده که آن - وعده عذابها - را به امتش ابلاغ کند، و اگر بدایی در کار بود باید ما آن را در کلام او که به هیچ وجه باطل در آن راه ندارد می یافتیم، با آنکه اثری از آن نیست بلکه بر عکس چنانکه در گفتار سابق گذشت شماری از آیات قرآن کریم مانند آیاتی که در سوره یونس و روم و جز آن آمده مضمون این آیات را تایید می کند.

به علاوه این روایات با روایات فراوان دیگری که شیعه و سنی نقل کرده اند - که بر وقوع و نزول این عذابها بر امت در آینده دلالت دارد - در تعارض است، از این گذشته این روایات با آنکه فراوانند و بسیاری از آنها اتفاق دارند بر اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در پی نزول این آیه «قل هو القادر علی ان یبعث...» این امور را از خدا خواست، تعداد درخواستها در همه این روایات یکسان نیست: در برخی سه درخواست آمده و در برخی چهار. و همچنین تعداد درخواست پذیرفته شده در همه مساوی نیست، در بعضی از آنها یکی است و در برخی دو تا. و نیز در اینکه درخواستها چه بوده اختلاف دارند برخی گویند ایمنی از سنگباران شدن از آسمان و غرق در زمین و در امان ماندن از پراکندگی و جنگ و درگیری بوده است، و در بعضی دیگر آمده که آن درخواستها ایمنی از غرق و قحطی و جنگ داخلی بوده، و در برخی دیگر حفظ از قحطی فراگیر و تسلط دشمنان خارجی و جنگ داخلی بوده است. و پاره ای دیگر گوید درخواستها این است که امتش را بر گمراهی همداستان نسازد و دشمنی از غیر خودشان را بر

ص:154

آنان چیره نکند و با قحطی هلاکشان ننماید و آنان را به جان هم نیندازد و گرفتار جنگ داخلی نکند. و در برخی دیگر آمده که دشمنان بیگانه را بر آنان مسلط نکند و آنان را با غرق نابود نسازد و ایشان را به جنگ داخلی گرفتار ننماید. و در برخی است که آنان را به عذابهایی که پیشینیان را با آن نابود کرده از بین نبرد و دشمن بیگانه را بر آنان مسلط نکند و آنان را پراکنده نسازد و دچار جنگ و خشونت نسبت به یکدیگر نکند. و در بعضی است که درخواستش این بوده که بر آنان از فراز سرشان (آسمان) و از زیر پایشان (زمین) عذاب نفرستد و آنان را گروه گروه نسازد و دچار جنگ داخلی و خشونت نسبت به یکدیگر نکند.

از اینها گذشته در بسیاری از آنها آمده است که دعای آن حضرت در حره بنی معاویه - که یکی از روستاهای متعلق به انصار در عالیه است - بوده که در این صورت باید بعد از هجرت باشد، با آنکه سوره شریفه انعام پیش از هجرت در مکه یکباره و یکجا نازل شده است. در این روایات اختلافهای دیگری نیز هست که هر کس به آنها رجوع کند برایش روشن می شود.

اگر به ناچار باید یکی از این روایات را برگزینیم، بهتر از همه روایتی است که او - سیوطی - از عبد الرزاق و عبد بن حمید و ابن المنذر و ابن مردویه از شداد بن اوس - مرفوعاً - از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که فرمود: خداوند زمین را چنان به من نمود که از مشرق تا مغرب آن را دیدم و به یقین دامنه سلطۀ امت من به جاهایی که دیدم گسترش خواهد یافت. دیگر آنکه به من دو گنج داده شد یکی سفید و دیگری سرخ، و من از پروردگارم خواستم که امتم را به قحطی فراگیر نابود نکند، و آنان را گروه گروه نسازد و گرفتار خشونت و جنگ داخلی نکند؛ خداوند در جوابم فرمود: محمد! قضایی که گذرانده باشم بازگشت ندارد، و همانا من این خواسته ات را در باره امتت بر آوردم که آنان را به قحطی عمومی نابود نکنم و دشمنی بیگانه بر آنان چیره نکنم که آنان را نابود کند، تا اینکه خودشان یکدیگر را نابود کنند و بکشند و به اسارت بگیرند. سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من بر امتم از پیشوایان گمراه کننده می ترسم. و آنگاه که در میان امتم شمشیر کشیده شد، تا روز قیامت از آنها برداشته نخواهد شد.

این روایت و روایاتی همانند آن بیشتر اشکالات گذشته را ندارد و اینها نمی گویند که دعا در پی نزول آن آیه بوده است. با این همه باید گفت منظور روایت مصون ماندن امت از

ص:155

نابودی همگانی و قحطی فراگیری است که همه را نابود می کند، وگرنه قحطی ها و بلاها و کشتارهای سنگین و بی رحمانه ای که در جنگ های مغول و صلیبی و در اندلس و غیر آن برای مسلمانان پیش آمد انکارپذیر نیست. و همچنین باید گفت که این دعا و درخواست در آغاز بعثت پیش از نزول سوره انعام بوده؛ چرا که نمی شود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با آن معرفتی که به مقام پروردگارش دارد و با آن قدر و منزلتش پس از دریافت این آیات از راه وحی، از پروردگارش بخواهد که قضایی را که گذرانده و او را به تبلیغ و انذار امت به آن فرمان داده تغییر دهد.

با این همه حرفها قرآن شریف با آیات خود حقیقت امر را نشان می دهد که: این دین تا روز رستاخیز پا بر جاست، و این امت همگی نابود نمی شوند، لکن از هر بلایی نیز مصون نیست بلکه بلاهایی که خداوند امتهای گذشته را به آنها گرفتار کرد، بی کم و زیاد و بدون برو و برگرد بر سر این امت نیز خواهد آمد؛ و روایات بسیاری از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امامان اهل بیت که صدور و دلالت آنها یقینی است همین را می گوید.

- تفسیر نمونه: در تفسیر آیه ذکر شده (آیۀ 65 سورۀ انعام)

در اینجا باید به چند نکته توجه کرد:

1 - در اینکه منظور از «عذاب» از طرف «بالا» و «پائین» چیست در میان مفسران گفتگو است، ولی ظاهر این است که این دو کلمه (فوق و تحت) معنی بسیار وسیعی دارند هم طرف بالا و پائین حسی را شامل می شوند، یعنی مجازاتهایی مانند صاعقه ها و رگبارهای خطرناک و طوفانها از طرف بالا، و زلزله ها و شکافهای ویرانگر زمینی و طغیان رودها و دریاها از طرف پائین، را در بر می گیرد.

و نیز عذابهای دردناکی را که از طرف طبقه حکام و قشرهای بالای اجتماع بر سر بعضی از ملتها فرو می ریزد، و ناراحتی ها و شکنجه هایی که از طرف بعضی از کارگران وظیفه نشناس دامنگیر مردم می شود که گاهی کمتر از عذابهای دسته اول نیست، شامل می گردد.

همچنین ممکن است سلاحهای جنگی مخوف عصر ما که از هوا و زمین زندگانی بشر را به صورت وحشتناکی در هم می کوبد و در مدت کوتاهی آبادترین شهرها را از طریق بمبارانهای هوایی و حمله های زمینی و مین گذاریها و زیر دریایی ها تبدیل به تل خاکستری

ص:156

می کند در مفهوم وسیع آیه داخل باشد.

2 - یَلْبِسَکُمْ از ماده لَبْس (بر وزن حبس) به معنی اختلاط و بهم آمیختن است نه از ماده «لُبْس» بر وزن «قرص» به معنی لباس پوشیدن، بنا بر این معنی جمله چنین می شود: او می تواند شما را به صورت گروه ها و دسته های مختلف به هم بیامیزد.

3 - مسأله اختلاف کلمه و پراکندگی در میان جمعیت به قدری خطرناک است که در ردیف عذابهای آسمانی و صاعقه ها و زلزله ها قرار گرفته است، و راستی چنین است، بلکه گاهی ویرانیهای ناشی از اختلاف و پراکندگی به درجات بیشتر از ویرانیهای ناشی از صاعقه ها و زلزله ها است، کراراً دیده شده است کشورهای آباد در سایه شوم نفاق و تفرقه به نابودی مطلق کشیده شده است و این جمله هشداری است به همه مسلمانان جهان!

این احتمال نیز در تفسیر این جمله وجود دارد که: خداوند در برابر عذابهای آسمانی و زمینی دو عذاب دیگر را بیان کرده یکی اختلاف عقیده و فکر (که در حقیقت همانند مجازاتهای از طرف بالا است) و دیگر اختلافهای در ناحیه عمل و روشهای اجتماعی که منجر به جنگ و خونریزی می شود (که شبیه مجازاتهای از طرف پائین است)، بنابر این به چهار نوع مجازات طبیعی و دو نوع مجازات اجتماعی در آیه اشاره شده است.

4 - اشتباه نشود، اینکه آیه مورد بحث می گوید: خداوند تفرقه در میان شما بیفکند، نه به این معنی است که خداوند بی جهت مردم را گرفتار نفاق و اختلاف می کند، بلکه این نتیجه اعمال سوء مردم و خودخواهیها و خودپرستیها و سود جوییهای شخصی است که نتیجه آن به صورت نفاق و تفرقه بروز می کند، و نسبت دادن آن به خدا به خاطر آن است که او چنین اثری را در این اعمال زشت قرار داده است.

4 - با توجه به اینکه روی سخن در این آیات به مشرکان و بت پرستان است چنین نتیجه می گیریم: یک جامعه مشرک که از مسیر توحید و یکتا پرستی منحرف شده است، هم گرفتار ظلم و ستم طبقات بالا، و هم وظیفه نشناسی طبقات پائین، هم اختلاف عقیده و هم کشمکشهای خونین اجتماعی می شود، همانطور که جوامع مادی دنیای امروز که تنها در برابر بت صنعت و ثروت سجده می کنند، گرفتار تمام این بلاهای بزرگ هستند و در میان آن دست و پا می زنند.

ملتهایی نیز سراغ داریم که دم از توحید و خدا پرستی می زنند ولی عملاً مشرک و

ص:157

بت پرست می باشند، چنین ملتهایی نیز به همان سرنوشت مشرکان گرفتار خواهند شد. و اینکه در بعضی از اخبار می خوانیم که امام باقر علیه السلام فرمود: « کل هذا فی اهل القبلة - همه این کیفرها در مسلمانان واقع می شود - » ممکن است اشاره به همین باشد، یعنی هر گاه مسلمانان از مسیر توحید انحراف یابند، خود خواهی و خودپرستی جای اخوت اسلامی را گرفت، منافع شخصی بر منافع عمومی مقدم داشته شد و هر کس به فکر خویشتن بود، و دستورات خداوند به دست فراموشی سپرده شد، آنها نیز گرفتار چنین سرنوشتی خواهند شد! (1)

ص:158


1- (1) . تفسیر نمونه، ج 5، ص 283 - 285 ..

فراخوانی مردم به اتحاد و دوری از اختلاف

1- امر به اتحاد و نهی از تفرّق

(141)

1 - «قُلْ یا أَهْلَ الکِتابِ تَعالَوْا إلیٰ کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَبَیْنَکُمْ أَلّا نَعْبُدَ إلّااللّٰهَ وَلا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئاً وَلا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أرْباباً مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَإنْ تَوَلَّوا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنّا مُسْلِمُونَ» (1).

بگو ای اهل کتاب، بیایید بر سر امری که در میان ما و شما یکسان است همداستان شویم، که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را همتای او قرار ندهیم، و برخی برخی را به جای خدا به ربوبیّت تعظیم نکنیم، هر گاه سر باز زنند بگویید: گواه باشید که ما (در برابر خدا) سر به فرمانیم.

(142)

2 - «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمِیعاً وَلا تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّٰهِ عَلَیْکُمْ إذْ کُنْتُمْ أعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إخْواناً وَکُنْتُمْ عَلیٰ شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ اللّٰهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» (2).

همگی به ریسمان خدا - قرآن و اسلام و هر گونه وسیله وحدت - چنگ زنید و پراکنده نشوید؛ و نعمت خدا بر خود را به یاد آرید که شما را که در گذشته با هم دشمن بودید همدل ساخت، و به برکت نعمت او برادر شدید؛ و شما را که بر لب گودال آتش بودید از آن نجات داد. این چنین خداوند آیات خود را بر شما آشکار می سازد، شاید پذیرای هدایت شوید.

ص:159


1- (1) . آل عمران: 64..
2- (2) . آل عمران: 103..

(143) 3- «وَلا تَکُونُوا کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا وَاخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ البَیِّناتُ وَأُولٰئِکَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ» (1).

همچون کسانی نباشید که پس از آنکه دلایل آشکار برایشان آمد پراکنده شدند و با هم اختلاف کردند؛ آنان عذابی سهمگین دارند.

(144) 4- «وَأَطِیعُوا اللّٰهَ وَرَسُولَهُ وَلا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِیحُکُمْ وَاصْبِرُوا إنَّ اللّٰهَ مَعَ الصّابِرِینَ» (2).

از خدا و پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم فرمان برید، و با هم کشمکش نکنید که سست شوید و قدرت و شوکت شما از میان برود؛ و شکیبایی کنید که خداوند با شکیبایان است.

(145) 5- «شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصّیٰ بِهِ نُوحاً وَالَّذِی أَوْحَیْنا إلَیْکَ وَما وَصَّیْنا بِهِ إبْراهِیمَ وَمُوسیٰ وَعِیسیٰ أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ کَبُرَ عَلَی المُشْرِکِینَ ما تَدْعُوهُمْ إلَیْهِ اللّٰهُ یَجْتَبِی إلَیْهِ مَنْ یَشاءُ وَیَهْدِی إلَیْهِ مَنْ یُنِیبُ» (3).

آیینی را برای شما قرار داد که به نوح توصیه کرد و به تو وحی نمودیم و به ابراهیم وموسی و عیسی سفارش کردیم که دین را بر پا دارید و در آن دسته دسته نشوید. بر مشرکان پذیرش آنچه را به سویش می خوانی گران است، خداوند هر کس را بخواهد برمی گزیند، و راه می نماید به کسی که به سوی او باز گردد.

(146) 6- «وَإنْ طائِفَتانِ مِنَ المُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأصْلِحُوا بَیْنَهُما فَإنْ بَغَتْ إحْداهُما عَلَی الأُخْریٰ فَقاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتّیٰ تَفِیْ ءَ إلیٰ أَمْرِ اللّٰهِ فَإنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ المُقْسِطِینَ * إنَّما المُؤْمِنُونَ إخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللّٰهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ» (4).

هر گاه دو گروه از مؤمنان با هم به جنگ پردازند آنان را آشتی دهید؛ و اگر یکی از آن دو بر دیگری تجاوز کرد، با گروه متجاوز پیکار کنید تا به فرمان خدا بازگردد، و هر گاه بازگشت آن

ص:160


1- (1) . آل عمران: 105..
2- (2) . انفال: 46..
3- (3) . شوری: 13..
4- (4) . حجرات: 9 و 10..

دو را دادگرانه سازش دهید؛ و دادگری کنید که خداوند دادگران را دوست می دارد.

همانا مؤمنان با هم برادرند، پس دو برادر خود را آشتی دهید و از خدا پروا کنید، باشد که مورد رحمت قرار گیرید.

(147)

7 - مسند احمد: أنَس، عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم قالَ: لا تَقاطَعُوا وَلا تَباغَضُوا وَلا تَدابَرُوا وَلا تَحاسَدُوا؛ وَکُونُوا عِبادَ اللّٰهِ إخْواناً، وَلا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أَنْ یَهْجُرَ أخاهُ فَوْقَ ثَلاثٍ (1).

انس گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: پیوندتان را با هم نگسلید، و دشمن همدیگر نباشید و به یکدیگر پشت نکنید، و به هم حسد نورزید. و ای بندگان خدا با یکدیگر برادر باشید. بر مسلمان روا نیست که بیش از سه روز از برادرش کناره گیرد.

(148)

8 - مسند احمد: عن عبدِ اللّٰهِ قالَ: سَمِعْتُ رَجُلاً یَقْرَأُ آیَةً عَلیٰ غَیْرِ ما أَقْرَأَنِی رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم ، فَأَخَذْتُ بِیَدِهِ فَأَتَیْتُ بِهِ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله و سلم ، فَقالَ: کِلاکُما قَدْ أَحْسَنَ. قالَ: وَغَضِبَ حَتّیٰ عُرِفَ الغَضَبُ فی وَجْهِهِ. قالَ شُعبَةُ: أَکْبَرُ ظَنِّی أَنَّهُ قالَ: لا تَخْتَلِفُوا؛ فَإنَّ مَنْ قَبْلَکُمُ اخْتَلَفُوا فِیهِ، فَهَلَکُوا (2).

عبداللّٰه بن مسعود گوید: شنیدم مردی آیه ای را به گونه ای می خواند که با آنچه پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم برایم خوانده بود تفاوت داشت، دست او را گرفتم و نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم آوردم. آن حضرت فرمود: هر دو درست می خوانید (3). عبداللّٰه گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از این ماجرا چنان خشمناک شد که آثار خشم در چهره اش نمایان بود. شعبه - که یکی از راویان در سلسه سند است - گوید: گمان قوی دارم - در ادامه روایت - حضرت فرمود: اختلاف نکنید؛ که امتهای پیش از شما در کتاب دینی خود اختلاف کردند و به این سبب نابود شدند.

(149) 9 - مسند احمد: قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم : لا تَحاسَدُوا وَلا تَناجَشُوا وَلا تَباغَضُوا وَلا تَدابَرُوا وَلا یَبِعْ أَحَدُکُمْ عَلیٰ بَیْعِ أَخِیهِ، وَکُونُوا - عِبادَ اللّٰهِ - إخْواناً. المُسْلِمُ أخُو المُسْلِمِ لا یَظْلِمُهُ وَلا یَخْذُلُهُ وَلا یَحْقِرُهُ، التَّقْویٰ هاهُنا - وَأشارَ بِیَدِهِ إلیٰ صَدْرِهِ ثَلاثَ مَرّاتٍ - . حَسْبُ امْرِئً مُسْلِمٍ

ص:161


1- (1) . مسند احمد، ج 3، ص 110..
2- (2) . همان، ج 1، ص 412..
3- (3) . نگاه کن عمدة القاری، ج 12، ص 249 - 250..

مِنَ الشَّرِّ أنْ یَحْقِرَ أخاهُ المُسْلِمَ. کُلُّ المُسْلِمِ عَلَی المُسْلِمِ حَرامٌ، دَمُهُ وَمالُهُ وَعِرْضُهُ (1).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به یکدیگر حسد نورزید و در داد و ستد در رقابت با یکدیگر قیمت را بالا نبرید، و با هم دشمن نشوید، و به یکدیگر پشت نکنید، و بر روی معاملۀ برادر خود داد و ستد نکنید، ای بندگان خدا با یکدیگر برادر باشید. مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم نمی کند و او را تنها و بی کس رها نمی سازد، و او را کوچک و خوار نمی کند، - و سه مرتبه با دست خویش به سینه اش اشاره کرد و فرمود - تقوا این جاست. برای بدی یک مسلمان همین بس که برادر مسلمانش را خوار کند. خون و مال و آبروی هر مسلمانی بر مسلمان دیگر حرام است.

(150) 10- السنن الکبری: الزهری قالَ: أَخْبَرَنِی أنَسُ بنُ مالِکٍ أنَّ رَسُولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم قالَ: لا تَباغَضُوا وَلا تَحاسَدُوا وَلا تَدابَرُوا وَکُونُوا - عِبادَ اللّٰهِ - إخْواناً؛ وَلا یَحِلُّ لِمُسْلِمٍ أنْ یَهْجُرَ أخاهُ فَوْقَ ثَلاثِ لَیالٍ، یَلْتَقِیانِ یَصُدُّ هٰذا وَیَصُدُّ هٰذا؛ وَخَیْرُهُما الَّذِی یَبْدَأُ بِالسَّلامِ (2).

انس بن مالک گوید: پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: دشمن همدیگر نباشید، و به هم حسد نورزید، و به یکدیگر پشت نکنید، و ای بندگان خدا با یکدیگر برادر باشید. بر مسلمان روا نیست که بیش از سه شب از برادرش کناره گیرد که هنگام دیدار با هم هر یک از دیگری روی برتابد ؛ بهترین آنها کسی است که اول سلام کند.

(151) 11- المصنف: قالَ عبدُ اللّٰهِ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ: إنَّ مَنْ قَبْلَکُمُ اخْتَلَفُوا فِیهِ فَأَهْلَکَهُمْ؛ فَلا تَخْتَلِفُوا فِیهِ - یَعْنِی القُرْآنَ - (3).

عبداللّٰه بن مسعود گوید: از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم می فرمود: کسانی که پیش از شما بودند در کتاب خدا اختلاف کردند، و این اختلاف آنان را نابود کرد، پس در آن - یعنی قرآن - اختلاف نکنید.

ص:162


1- (1) . مسند احمد، ج 2، ص 277..
2- (2) . السنن الکبری، ج 15، ص 346، ح 21664..
3- (3) . المصنف، ج 7، ص 189، ح 6..

(152)

12 - کنز العمال: عَنِ ابْنِ مَسْعُود: لا تَخْتَلِفُوا فَإنَّ مَنْ کانَ قَبْلَکُمُ اخْتَلَفُوا فَهَلَکُوا (1).

عبداللّٰه بن مسعود گوید: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: با یکدیگر اختلاف نکنید که آنهایی که پیش از شما بودند اختلاف کردند و به این سبب هلاک شدند.

(153)

13 - کنز العمال: عَنِ البراء: لا تَخْتَلِفُوا فَتَخْتَلِفَ قُلُوبُکُمْ (2).

براء گوید که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: با یکدیگر اختلاف نکنید که دلهای شما با هم مخالف شوند.

(154)

14 - مسند الشامیین: قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم عَلیٰ مِنْبَرِهِ: یا أیُّهَا النّاسُ! لا تَقاطَعُوا وَلا تَدابَرُوا؛ فَإنَّ اللّٰهَ عَزَّ وَجَلَّ جامِعٌ - یَوْمَ القِیامَةِ - التَّقاطُعَ وَالتَّدابُرَ فَیَجْعَلُهُ فی النّارِ (3).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر بالای منبر فرمود: ای مردم، پیوندتان را با هم نگسلید و به یکدیگر پشت نکنید، که خداوند عز و جل در روز قیامت، بریدن پیوند و پشت کردن به یکدیگر را جمع کرده و آن را در آتش می گذارد.

(155)

15 - کنز العمال: عن عمر بن مالک الأنصاری: آمُرُکُمْ بِثَلاثٍ وَأَنْهاکُمْ عَنْ ثَلاثٍ: آمُرُکُمْ أَنْ لا تُشْرِکُوا بِاللّٰهِ شَیْئاً، وأنْ تَعْتَصِمُوا بِالطّاعَةِ جَمِیعاً حَتّیٰ یَأْتِیَکُمْ أَمْرٌ مِنَ اللّٰهِ وَأَنْتُمْ عَلیٰ ذٰلِکَ، وَأَنْ تُناصِحُوا وُلاةَ الأمْرِ مِنَ الَّذِینَ یَأْمُرُونَکُمْ بِأَمْرِ اللّٰهِ؛ وَأَنْهاکُمْ عَنْ قِیل وَقال، وَکَثْرَةِ السُّؤالِ، وَإضاعَةِ المالِ (4).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله : شما را به سه چیز فرمان می دهم و از سه چیز باز می دارم: فرمان می دهم که هیچ شریکی برای خدا قرار ندهید و همگی به فرمانبری (از حکومت) چنگ زنید تا آنکه امر خدا برایتان بیاید و شما بر این حال باشید، و برای زمامدارانی که شما را به انجام فرمان خدا دستور می دهند خیرخواهی کنید؛ و شما را از جار و جنجال و بگو مگو و کثرت سؤال و تباه کردن مال نهی می کنم.

ص:163


1- (1) . کنز العمال، ج 1، ص 177، ح 894 ..
2- (2) . همان، ص 177، ح 895 ..
3- (3) . مسند الشامیین، ج 2، ص 395، ح 1565..
4- (4) . کنز العمال، ج 1، ص 205، ح 1023..

(156) 16- کنز العمال: عن جابِر: إنَّکُمْ الیَوْمَ عَلیٰ دِینٍ، وَإنِّی مُکاثِرٌ بِکُمُ الأُمَمَ، فَلا تَمْشُوا بَعْدُ القَهْقَریٰ (1).

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم : همانا امروزه شما بر مدار دین هستید و من بر فزونتر بودنتان بر امتهای دیگر می بالم؛ پس از این به عقب بر نگردید.

(157) 17- نهج البلاغه: وَالْزَمُوا السَّوادَ الأَعْظَمَ؛ فَإنَّ یَدَ اللّٰهِ مَعَ الجَماعَةِ، وَإیّاکُمْ وَالفُرْقَةَ، فَإنَّ الشّاذَّ مِنَ النّاسِ لِلشَّیْطانِ، کَما أَنَّ الشّاذَّ مِنَ الغَنَمِ لِلذِّئْبِ (2).

همواره با سواد اعظم (جمعیت حق مدار) باشید زیرا دست [کمک و حمایت] خدا با جماعت است. از پراکندگی و جدایی بپرهیزید، زیرا انسانِ تنها مانده نصیب شیطان است همانگونه که گوسفند تنها و جدا مانده نصیب گرگ است.

(158) 18- نهج البلاغه: وَالْزَمُوا ما عُقِدَ عَلَیْهِ حَبْلُ الجَماعَةِ، وَبُنِیَتْ عَلَیْهِ أرْکانُ الطّاعَةِ (3).

همواره پایبند چیزی باشید که اتحاد و همبستگی جامعه را فراهم می آورد، و پایه های فرمانبری از خدا بر آن نهاده شده است.

(159) 19- کافی: عن هشامٍ الکندی قالَ: سَمِعْتُ أبا عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام یَقُولُ: إیّاکُمْ أَنْ تَعْمَلُوا عَمَلاً یُعَیِّرُونا بِهِ؛ فَإنَّ وَلَدَ السَّوءِ یُعَیِّرُ والِدَهُ بِعَمَلِهِ. وَکُونُوا لِمَنِ انْقَطَعْتُمْ إلَیْهِ زَیناً، وَلا تَکُونُوا عَلَیْهِ شَیْناً.

صَلُّوا فی عَشائِرِهِمْ، وَعُودُوا مَرْضاهُمْ، وَاشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ، وَلا یَسْبِقُونَکُمْ إلیٰ شَیْ ءٍ مِنَ الخَیْرِ، فَأَنْتُمْ أَوْلیٰ بِهِ مِنْهُمْ... (4).

هشام کندی گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: مبادا کاری کنید که ما را سرزنش کنند، زیرا به سبب کار فرزند ناشایست پدر را سرزنش می کنند، برای کسی که از همه بریده و به او دل بسته اید - یعنی برای ما - زینت و آبرو باشید نه مایه ننگ. با جماعت آنان نماز گزارید، از

ص:164


1- (1) . کنز العمال، ج 1، ص 213، ح 1066..
2- (2) . نهج البلاغه، ج 2، ص 8 ؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، ص 341، خ 127..
3- (3) . نهج البلاغه، ج 2، ص 39..
4- (4) . کافی، ج 2، ص 219، ح 11..

بیمارانشان دیدن کنید، در مراسم مردگانشان حاضر شوید؛ مبادا آنان در کار خیر بر شما پیشی گیرند، که شما به انجام کار خیر از آنان شایسته ترید...

(160)

20 - کافی: عن أبی عبدِ اللّٰهِ علیه السلام قالَ: کانَ أبُو جَعْفَرٍ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَیْهِ یَقُولُ: عَظِّمُوا أصْحابَکُمْ وَوَقِّرُوهُمْ، وَلا یَتَجَهَّمْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً، وَلا تَضارُّوا وَلا تَحاسَدُوا؛ وَإیّاکُمْ وَالبُخْلَ؛ کُونُوا عِبادَ اللّٰهِ المُخْلَصِینَ (1).

امام صادق علیه السلام می فرماید: امام باقر علیه السلام می فرمود: به یاران خود احترام بگذارید و آنان را گرامی بدارید، و به یکدیگر پرخاش نکنید، و به هم زیان نرسانید، و نسبت به همدیگر حسد نورزید، و از بخل بپرهیزید، بندگان پاک و بی آلایش خداوند باشید.

ص:165


1- (1) . کافی، ج 2، ص 173، ح 12..
2 - تشویق و ترغیب به اتحاد و تحذیر از اختلاف

(161) 21- «إنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکانُوا شِیَعاً لَسْتَ مِنْهُمْ فی شَیْ ءٍ إنَّما أَمْرُهُمْ إلَی اللّٰهِ ثُمَّ یُنَبِّئُهُمْ بِما کانُوا یَفْعَلُونَ» (1).

کسانی که دین خود را پاره پاره کردند و فرقه فرقه شدند، تو را با آنان کاری نیست؛ کارشان تنها با خداست، آنگاه او آنان را از آنچه می کردند آگاه خواهد نمود.

(162) 22- «إنَّ هٰذِهِ أُمَّتَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَأنا رَبُّکُمْ فَاعْبُدُونِ» (2).

این است امت شما امتی واحد و من پروردگار شما هستم، پس مرا پرستش کنید.

(163) 23- «وَإنَّ هٰذِهِ أُمَّتَکُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَأنا رَبُّکُمْ فَاتَّقُونِ * فَتَقَطَّعُوا أَمْرَهُمْ بَیْنَهُمْ زُبُراً کُلُّ حِزْبٍ بِما لَدَیْهِمْ فَرِحُونَ * فَذَرْهُمْ فی غَمْرَتِهِمْ حَتّیٰ حِینٍ» (3).

و این است امت شما امتی واحد و من پروردگار شما هستم، پس از من پروا کنید، اما آنان کار دینشان را در میان خود پاره پاره کردند و هر گروهی به آنچه خود دارند دلخوشند. آنها را واگذار که تا زمانی (معین) در ورطه گمراهیشان بمانند.

(164) 24- «وَالمُؤْمِنُونَ وَالمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ المُنْکَرِ

ص:166


1- (1) . انعام: 159..
2- (2) . أنبیاء: 92..
3- (3) . مؤمنون: 52 - 54 ..

وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَیُطِیعُونَ اللّٰهَ وَرَسُولَهُ أُولٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللّٰهُ إنَّ اللّٰهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» (1).

مردان و زنان با ایمان یار و پاسدار یکدیگرند، به کار پسندیده وا می دارند و از کار ناپسند باز می دارند نماز می گزارند و زکات می پردازند و خداوند و رسولش را فرمان می برند. آنان را خداوند مورد رحمت قرار خواهد داد و خداوند توانا و حکیم است.

(165) 25 - «وَما تَفَرَّقُوا إلّامِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ العِلْمُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ وَلَوْلا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ إلیٰ أَجَلٍ مُسَمًّی لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَإنَّ الَّذِینَ أُوْرِثُوا الکِتابَ مِنْ بَعْدِهِمْ لَفِی شَکٍّ مِنْهُ مُرِیبٍ» (2).

پراکنده نشدند مگر پس از آنکه علم برایشان آمد آن هم به جهت حسد و برتری جویی، و اگر نبود قضای پیشین پروردگارت به بقای آنان تا سر آمد معینی، میانشان داوری (و کارشان یکسره) می شد. و کسانی که پس از اینان میراثدار کتاب شدند شکی سخت نسبت به آن دارند.

(166)

26 - «وَما کانَ النّاسُ إلّاأُمَّةً واحِدَةَّ فَاخْتَلَفُوا وَلَولا کَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ فِیما فِیهِ یَخْتَلِفُونَ» (3).

جامعه انسانی (در آغاز) جز یک امت نبود سپس با هم اختلاف پیدا کردند؛ و اگر قضای پیشین پروردگارت نبود، در میان آنان در باره آنچه اختلاف دارند داوری (و کار یکسره) می شد.

(167)

27 - تحف العقول: من مواعظ النبی علیه السلام : قالَ: خِیارُکُمْ أَحاسِنُکُمْ أَخْلاقاً، الَّذِینَ یَأْلَفُونَ وَیُؤْلَفُونَ (4).

پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: برگزیده ترین شما خوش خلق ترین شمایند، آنان که الفت می گیرند و الفت می پذیرند.

ص:167


1- (1) . توبه: 71..
2- (2) . شوری: 14..
3- (3) . یونس: 19..
4- (4) . تحف العقول، ص 45..

(168) 28- مستدرک الوسائل: عَنْ رَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله ، أَنَّهُ قالَ: أَقْرَبَکُمْ مِنِّی مَجْلِساً فی الجَنَّةِ، أَحْسَنُکُمْ أَخْلاقاً فی الدُّنْیا، المُوطِّئُونَ أکْنافَهُمْ، الَّذِینَ یَأْلَفُونَ وَیُؤْلَفُونَ (1).

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: از شما آن کس جایگاهش در بهشت به من از همه نزدیکتر است که در دنیا اخلاقش از همه پسندیده تر است؛ آنان که زمینه ساز دوستی دیگران با خویش اند، آنها که الفت می گیرند و الفت می پذیرند.

(169) 29- مستدرک الوسائل: عن جعفرِ بنِ محمَّدٍ، عن آبائِهِ، عن أمیرِ المؤمنینَ علیهم السلام ، قالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله یَقُولُ: المُؤْمِنُ غِرٌّ کَرِیمٌ، وَالفاجِرُ خَبٌّ لَئِیمٌ، وَخَیْرُ المُؤْمِنِینَ مَنْ کانَ مَأْلَفَةً لِلْمُؤْمِنِینَ، وَلا خَیْرَ فِیمَنْ لا یَأْلَفُ وَلا یُؤْلَفُ (2).

امام صادق علیه السلام از پدرانش از امیر مؤمنان علیه السلام روایت می کند که آن حضرت فرمود: شنیدم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود: مؤمن ساده دل و بزرگوار است، و بدکارِ آشکار دغل و پست است، بهترین مؤمنان کسی است که جایگاه انس و الفت مؤمنان باشد، و کسی که نه انس گیرنده است و نه انس پذیرنده خیری در او نیست.

(170) 30- مستدرک الوسائل: عن رسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله ، قالَ: خِیارُکُمْ أَحْسَنُکُمْ أخْلاقاً، الَّذِینَ یَأْلَفُونَ وَیُؤْلَفُونَ (3).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بهترین شما خوش خلق ترین شمایند، آنان که انس می گیرند و انس می پذیرند.

(171) 31- کنز العمال: أَیُّهَا النّاسُ! عَلَیْکُمْ بِالجَماعَةِ؛ وَإیاکُمْ وَالفُرْقَةَ (4).

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم : ای مردم! بر شما لازم است که با جماعت باشید و از جدایی و پراکندگی بپرهیزید.

ص:168


1- (1) . مستدرک الوسائل، ج 8، ص 450، ح 9968..
2- (2) . همان، ص 450، ح 9970،امالی طوسی، ج 2، ص 77..
3- (3) . مستدرک الوسائل، ج 8، ص 451، ح 9971؛مشکاة الأنوار، ص 180..
4- (4) . کنز العمال، ج 1، ص 206، ح 1028. .

(172)

32 - کنز العمال: مَنْ فارَقَ أُمَّتَهُ أَوْ عادَ أَعْرابِیاً بَعْدَ هِجْرَتِهِ، فَلا حُجَّةَ لَهُ (1).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که از امت خود جدا شود یا پس از هجرتش - از رسوم بادیه نشینی و جاهلیت به فرهنگ اسلام - دو باره به روش و منش بادیه نشینی بر گردد عذری ندارد.

(173)

33 - کتاب السنة: قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم : مَنْ أرادَ بُحْبُوحَةَ الجَنَّةِ فَلْیَلْزَمِ الجَماعَةَ (2).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس وسط بهشت را می خواهد، باید با جمع مردم باشد.

(174) 34 - کنز العمال: یا خبابُ! خَمْسٌ إنْ فَعَلْتَ بِهِنَّ رَأَیْتَنِی، وَإنْ لَمْ تَفْعَلْ بِهِنَّ لَمْ تَرَنِی: تَعْبُدُ اللّٰهَ وَلا تُشْرِکُ بِهِ شَیْئاً وَإنْ قُطِّعْتَ وَحُرِّقْتُ؛ وَتُؤْمِنُ بِالقَدَرِ خَیْرِهِ وَشَرِّهِ، تَعْلَمُ أنَّ ما أصابَکَ لَمْ یَکُنْ لِیُخْطِئَکَ، وَما أَخْطَأَکَ لَمْ یَکُنْ لِیُصِیبَکَ؛ وَلا تَشْرَبُ الخَمْرَ، فَإنَّ خَطِیئَتَها تَفْرَعُ الخَطایا کَما أنَّ شَجَرَتَها تَعْلُو الشَّجَرَ؛ وَبِرُّ والِدَیْکَ وَإنْ أمَراکَ أنْ تَخْرُجَ مِنْ کُلِّ شَیْ ءً مِنَ الدُّنْیا؛ وَتَعْتَصِمُ بِحَبْلِ الجَماعَةِ، فَإنَّ یَدَ اللّٰهِ مَعَ الجَماعَةِ. یا خبابُ! إنَّکَ إنْ رَأَیْتَنِی یَوْمَ القِیامَةِ لا تُفارِقُنِی (3).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای خباب! پنج چیز است که اگر آنها را انجام دهی مرا می بینی، و اگر انجام ندهی مرا نخواهی دید: خدا را بپرست و شریکی برایش قرار مده اگر چه ترا تکه تکه کنند و بسوزانند؛ و به تقدیر الهی در خیر و شر ایمان داشته باش، تا بدانی هر چه برایت پیش می آید نمی شد پیش نیاید، و آنچه برایت اتفاق نمی افتد نمی شد اتفاق بیفتد؛ و شراب ننوش که گناه آن گناهان دیگری را در پی می آورد همانگونه که درخت آن از درختها بالا می رود؛ و به پدر و مادرت نیکی کن هر چند آنان از تو بخواهند که از همه دنیایت دست بکشی؛ و به ریسمان جماعت (جمع حق گرایان و جمع مسلمانان) چنگ زن که دست خدا همراه جماعت است. ای خباب! اگر در روز قیامت مرا دیدی دیگر از من جدا نخواهی شد.

(175)

35 - کنز العمال: عن معاذ: إنَّ الشَّیْطانَ ذِئْبُ الإنْسانِ کَذِئْبِ الغَنَمِ یَأْخُذُ الشّاةَ الشّاذَّةَ

ص:169


1- (1) . کنز العمال، ج 1، ص 208، ح 1040..
2- (2) . کتاب السنة، ص 42، ح 87 ..
3- (3) . کنز العمال، ج 16، ص 241 - 242، ح 44310..

القاصِیَةَ وَالنّاحِیَةَ، وَإیّاکُمْ وَالشِّعابَ، وَعَلَیْکُمْ بِالجَماعَةِ وَالعامَّةِ وَالمَسْجِدِ (1).

معاذ گوید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: شیطان گرگ انسان است مانند گرگ گوسفند که گوسفند جدای دور افتاده و کنار مانده را شکار می کند. از دسته دسته شدن بپرهیزید و با جماعت و عموم مردم و با مسجد باشید.

(176) 36- کنز العمال: اَلشَّیْطانُ ذِئْبُ الإنْسانِ کِذِئْبِ الغَنَمِ، یَأْخُذُ الشاةَ الشّاذَةَ وَالقاصِیَةَ وَالنّاحِیَةَ، فَعَلَیْکُمْ بِالجَماعَةِ وَالأُلْفَةِ وَالعامَّةِ وَالمَساجِدِ؛ وَإیّاکُمْ وَالشِّعابَ (2).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم : شیطان گرگ انسان است مانند گرگ گوسفند که گوسفند جدای دور افتاده و کنار مانده را شکار می کند. با جماعت باشید و با هم الفت بگیرید و با عامه مردم و اهل حضور در مساجد باشید، و از دسته دسته شدن بپرهیزید.

(177) 37- مجمع الزوائد: عَنِ الأَشْتَرِ أنَّ عُمَرَ بْنَ الخَطّابِ ذَکَرَ أنَّ رَسُولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم قالَ لَهُمْ: إنَّ یَدَ اللّٰهِ عَلَی الجَماعَةِ، وَالفَذَّ مَعَ الشَّیْطانِ، وَإنَّ الحَقَّ أَصْلٌ فی الجَنَّةِ، وَإنَّ الباطِلَ أَصْلٌ فی النّارِ (3).

اشتر از عمر بن خطاب روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به آنها فرمود: به راستی دست (لطف و حمایت) خدا بر سر جمع است و انسان تک و تنها با شیطان است، و همانا حق ریشه در بهشت و باطل ریشه در آتش دارد.

(178) 38- کنز العمال: عن جابر: مَنْ لَمْ یَشْکُرِ القَلِیلَ لَمْ یَشْکُرِ الکَثِیرَ، وَمَنْ لَمْ یَشْکُرِ النّاسَ لَمْ یَشْکُرِ اللّٰهَ، وَما تَکْرَهُونَ فی الجَماعَةِ خَیْرٌ مِمّا تُحِبُّونَ فی الفُرْقَةِ، فی الجَماعَةِ رَحْمَةٌ وَفی الفُرْقَةِ عَذابٌ (4).

جابر گوید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: آن کس که برای کم سپاسگزار نباشد برای زیاد هم سپاس نخواهد گزارد، و کسی که شکر مردم را نگزارد شکر خدا نیز نخواهد گزارد. و ناخوشیهای شما در جماعت بهتر از خوشیهایتان در تفرقه است. در جماعت رحمت و در تفرقه و چند دستگی عذاب است.

ص:170


1- (1) . کنز العمال، ج 1، ص 206، ح 1026..
2- (2) . همان، ج 1، ص 206، ح 1027..
3- (3) . مجمع الزوائد، ج 5، ص 225..
4- (4) . کنز العمال، ج 3، ص 266، ح 6480..

(179)

39 - کنز العمال: عن انس: إنَّ أُمَّتِی لَنْ تَجْتَمِعَ عَلیٰ ضَلالَةٍ؛ فَإذا رَأَیْتُمُ اخْتِلافاً فَعَلَیْکُمْ بِالسَّوادِ الأَعْظَمِ (1).

انس گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: قطعاً امت من بر گمراهی و باطل هم نظر و همداستان نخواهند شد، هر گاه دیدید اختلاف است بر شما است که همراه سواد اعظم (گروه حق مدار) باشید.

(180)

40 - التمهید: وَرُوِیَ منْ حدیثِ أبی ذرٍّ وَأبی هریرةَ وَابنِ عبّاسٍ بمعنیً واحدٍ عنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم أنَّهُ قالَ: مَنْ خَرَجَ مِنَ الطّاعَةِ وَفارَقَ الجَماعَةَ فَماتَ، فَمِیتَتُهُ جاهِلِیَّةٌ (2).

ابوذر و ابو هریره و ابن عباس هر سه راویت کردند که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که از فرمان (امام) سر بر تافت و از جماعت مسلمانان جدا شد و مُرد، مرگش مرگ جاهلیت است.

(181)

41 - صحیح ابن حبّان: عنْ أبی هریرةَ قالَ: قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم : مَنْ خَرَجَ مِنَ الطّاعَةِ وَفارَقَ الجَماعَةَ فَماتَ فَمِیتَةٌ جاهِلِیَّةٌ؛ وَمَنْ خَرَجَ عَلیٰ أُمَّتِی یَضْرِبُ بَرَّها وَفاجِرَها لا یَتَحاشیٰ مِنْ مُؤْمِنَها وَلا یَفِی بِذِی عَهْدِها فَقَتْلَةٌ جاهِلِیَّةٌ؛ وَمَنْ قاتَلَ تَحْتَ رایَةٍ عَمْیَةٍ یُقاتِلُ لِعُصْبَةٍ أَوْ یَغْضَبُ لِعُصْبَةٍ فَقَتْلُهُ قَتْلَةٌ جاهِلِیَّةٌ (3).

ابو هریره گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: کسی که از فرمانبری سر برتابد و از جماعت مسلمانان جدا شود و بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است، و کسی که بر امت من بشورد و خوب و بدشان را سرکوب کند از - کشتن - مؤمنشان باکی نداشته باشد و با پیمان بسته اش بر سر پیمان نماند - اگر کشته شود - کشته جاهلیت است، و کسی که زیر لوای باطل و گمراهی به جهت تعصب گروهی بجنگد یا به انگیزه فرقه گرایی بر آشفته و خشمگین شود اگر کشته شود کشتۀ جاهلیت است.

ص:171


1- (1) . کنز العمال، ج 1، ص 180، ح 909. .
2- (2) . التمهید، ج 21، ص 281، ح 99. .
3- (3) . الاحسان بترتیب صحیح ابن حبّان، ج 5، ص 37، ح 4586..

(182) 42- مجمع الزوائد: عنْ عرفجةَ قالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم یَقُولُ: یَدُ اللّٰهِ مَعَ الجَماعَةِ، وَالشَّیْطانُ مَعَ مَنْ خالَفَ یَرْکُضُ (1).

عرفجه گوید: از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم می فرمود: دست خدا با جماعت است و شیطان همراه مخالفِ جماعت می دود.

(183) 43- کنز العمال: عَن أبی هریرة: اثْنانِ خَیْرٌ مِنْ واحِدٍ، وَثَلاثَةٌ خَیْرٌ مِنِ اثْنَیْنِ، وَأَرْبَعَةٌ خَیْرٌ مِنْ ثَلاثَةٍ؛ فَعَلَیْکُمْ بِالجَماعَةِ، فَإنَّ یَدَ اللّٰهِ عَلَی الجَماعَةِ، وَلَمْ یَجْمَعِ اللّٰهُ عَزَّ وَجَلَّ أُمَّتِی إلّاعَلیٰ هُدیً، وَاعْلَمُوا أنَّ کُلَّ شاطِنٍ هَویٰ (2).

ابو هریره گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: دو تا بودن بهتر از تک بودن است و سه تا بودن از دو تا بودن بهتر است و چهار تا بودن از سه تا بودن بهتر است؛ پس بر شما لازم است که با جماعت باشید. و خداوند امت مرا جز بر درستی و هدایت همرأی و همداستان نمی سازد، و بدانید که هر شخص حق گریز و هواپرست در آتش است.

(184) 44- مسند احمد: عنْ أبی ذرٍّ عنِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم أنَّهُ قالَ: اثْنانِ خَیْرٌ مِنْ واحِدٍ، وَثَلاثٌ خَیْرٌ مِنِ اثْنَیْنِ، وَأَرْبَعَةٌ خَیْرٌ مِنْ ثَلاثَةٍ؛ فَعَلَیْکُمْ بِالجَماعَةِ، فَإنَّ اللّٰهَ عَزَّ وَجَلَّ لَنْ یَجْمَعَ أُمَّتِی إلّا عَلیٰ هُدیً (3).

اباذر گوید: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: دو تا بودن بهتر از تک بودن است و سه تا بهتر از دو تا و چهار تا بهتر از سه تا است؛ پس بر شما لازم است با جماعت باشید که یقیناً خدای عزّ و جلّ امّت مرا جز بر کار درست همرأی و همداستان نمی سازد.

(185) 45- کنز العمال: عنْ حُذَیفَةَ قالَ: مَنْ فارَقَ الجَماعَةَ شِبْراً، خَلَعَ رِبْقَةَ الإسْلامِ مِنْ عُنُقِهِ (4).

حذیفه گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس از جماعت (جمع مسلمانان) یک وجب دور شود، رشته اسلام را از گردنش گشوده است.

ص:172


1- (1) . مجمع الزوائد، ج 5، ص 1..
2- (2) . کنز العمال، ج 1، ص 205، ح 1025..
3- (3) . مسند احمد، ج 5، ص 145..
4- (4) . کنز العمال، ج 1، ص 384، ح 1666..

(186)

46 - کتاب السنة: عنْ فضالةَ بنِ عُبیدٍ، عنْ رسولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم أنَّهُ قالَ: ثَلاثَةٌ لا یُسْأَلُ عَنْهُمْ: رَجُلٌ فارَقَ الجَماعَةَ وَعَصیٰ إمامَهُ وَماتَ عاصِیاً... (1).

فضالة بن عبید گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: سه کس - گناهشان چنان بزرگ و روشن است که - در باره آنها جای پرسش نیست: مردی که از جماعت (جمع مسلمانان) جدا شود، و از فرمان رهبرش سرپیچی کند، و در حال نافرمانی بمیرد...

(187)

47 - مجمع الزوائد: عنْ أُسامةَ بنِ شریکٍ قالَ: قالَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم : یَدُ اللّٰهِ عَزَّ وَجَلَّ عَلَی الجَماعَةِ؛ فَإذا شَذَّ الشّاذُّ مِنْهُمُ اخْتَطَفَهُ الشَّیْطانُ کَما یَخْتَطِفُ الذِّئْبُ الشّاةَ مِنَ الغَنَمِ (2).

اسامة بن شریک گوید: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: دست (لطف و حمایت) خدای عز و جل بر سر جماعت (مسلمانان) است. هر گاه کسی از آنان جدا شود، شیطان او را می رباید همانگونه که گرگ گوسفند جدا افتاده از گله را می رباید.

(188)

48 - کافی: قالَ علیّ علیه السلام فی وصیّته لبَنیه: عَلَیْکُمْ یا بَنِیَّ بِالتَّواصُلِ وَالتَّباذُلِ وَالتَّبارِّ، وَإیّاکُمْ وَالتَّقاطُعَ وَالتَّدابُرَ وَالتَّفَرُّقَ، وَتَعاوَنُوا عَلَی البِرِّ وَالتَّقْویٰ وَلا تَعاوَنُوا عَلَی الإثْمِ وَالعُدْوانِ؛ وَاتَّقُوا اللّٰهَ إنَّ اللّٰهَ شَدِیدُ العِقابِ، حَفِظَکُمُ اللّٰهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ وَحَفِظَ فِیکُمْ نَبِیَّکُمْ. أَسْتَوْدِعُکُمُ اللّٰهَ وَأَقْرَأُ عَلَیْکُمُ السَّلامَ وَرَحْمَةَ اللّٰهِ (3).

امیر مؤمنان علیه السلام در وصیّت به فرزندانش فرمود: فرزندانم! باید به پیوند با هم و بخشش و نیکی به یکدیگر اهتمام ورزید؛ و از گسستن پیوند و پشت کردن به یکدیگر و جدا شدن از هم بپرهیزید، و در خوبی و پرهیزگاری یکدیگر را کمک نمایید، و در گناه و دشمنی همدیگر را یاری نکنید و از خدا پروا کنید؛ به راستی خداوند به سختی کیفر می کند. خداوند شما خاندان را محافظت کند و شما را به جهت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مورد لطف قرار دهد. شما را به خدا می سپارم و سلام و رحمت خدا را بر شما می فرستم.

ص:173


1- (1) . کتاب السنة، ص 422، ح 900. .
2- (2) . مجمع الزوائد، ج 5، ص 218. .
3- (3) . کافی، ج 7، ص 52 ضمن ح 7؛ بحار الأنوار، ج 42، ص 249، ضمن ح 51 ..

(189) 49- نهج البلاغة: قالَ علیّ علیه السلام فی خطبته القاصعة: ... احْذَرُوا ما نَزَلَ بِالأُمَمِ قَبْلَکُمْ مِنَ المَثُلاتِ بِسُوءِ الأَفْعالِ وَذَمِیمِ الأَعْمالِ. فَتَذَکَّرُوا فی الخَیْرِ وَالشَّرِّ أَحْوالَهُمْ، وَاحْذَرُوا أنْ تَکُونُوا أمْثالَهُمْ؛ فَإذا تَفَکَّرْتُمْ فی تَفاوُتِ حالَیْهِمْ فَالْزَمُوا کُلَّ أَمْرٍ لَزِمَتِ العِزَّةُ بِهِ شَأْنَهُمْ، وَزاحَتِ الأَعْداءُ لَهُ عَنْهُمْ، وَمُدَّتِ العافِیَةُ فِیهِ عَلَیْهِمْ، وَانْقادَتِ النِّعْمَةُ لَهُ مَعَهُمْ، وَوَصَلَتِ الکَرامَةُ عَلَیْهِ حَبْلَهُمْ: مِنَ الِاجْتِنابِ لِلْفُرْقَةِ، وَاللُّزُومِ لِلأُلْفَةِ، وَالتَّحاضِّ عَلَیْها وَالتَّواصِی بِها؛ وَاجْتَنِبُوا کُلَّ أَمْرٍ کَسَرَ فِقْرَتَهُمْ، وَأَوْهَنَ مِنَّتَهُمْ: مِنْ تَضاغُنِ القُلُوبِ، وَتَشاحُنِ الصُّدُورِ، وَتَدابُرِ النُّفُوسِ، وَتَخاذُلِ الأَیْدِی.

وَتَدَبَّرُوا أَحْوالَ الماضِینَ مِنَ المُؤْمِنِینَ قَبْلَکُمْ کَیْفَ کانُوا فی حالِ التَّمْحِیصِ وَالبَلاءِ. أَلَمْ یَکُونُوا أَثْقَلَ الخَلائِقِ أعْباءً، وَأَجْهَدَ العِبادِ بَلاءً، وَأَضْیَقَ أَهْلِ الدُّنْیا حالاً؟ اتَّخَذَتْهُمُ الفَراعِنَةُ عَبِیداً فَسامُوهُمْ سُوءَ العَذابِ، وَجَرَّعُوهُمُ المَرارَ، فَلَمْ تَبْرَحِ الحالُ بِهِمْ فی ذُلِّ الهَلَکَةِ وَقَهْرِ الغَلَبَةِ؛ لاَیَجِدُونَ حِیلَةً فی امْتِناعٍ، وَلا سَبِیلاً إلیٰ دِفاعٍ. حَتّیٰ إذا رَأَی اللّٰهُ جِدَّ الصَّبْرِ مِنْهُمْ عَلَی الأذیٰ فی مَحَبَّتِهِ، وَالِاحْتِمالَ لِلْمَکْرُوهِ مِنْ خَوْفِهِ، جَعَلَ لَهُمْ مِنْ مَضایِقِ البَلاءِ فَرَجاً، فَأَبْدَلَهُمُ العِزَّ مَکانَ الذُّلِّ، وَالأَمْنَ مَکانَ الخَوْفِ، فَصارُوا مُلُوکاً حُکّاماً، وَأئِمَّةً أَعْلاماً، وَبَلَغَتِ الکَرامَةُ مِنَ اللّٰهِ لَهُمْ ما لَمْ تَبْلُغِ الآمالُ إلَیْهِ بِهِمْ.

فَانْظُرُوا کَیْفَ کانُوا حَیْثُ کانَتِ الأمْلاءُ مُجْتَمِعَةً، وَالأَهْواءُ مُتَّفِقَةً، وَالقُلُوبُ مُعْتَدِلَةً، وَالأَیْدِی مُتَرادِفَةً، وَالسُّیُوفُ مُتَناصِرَةً، وَالبَصائِرُ نافِذَةً، وَالعَزائِمُ واحِدَةً، أَلَمْ یَکُونُوا أرْباباً فی أقْطارِ الأَرَضِینَ، وَمُلُوکاً عَلیٰ رِقابِ العالَمِینَ؟! فَانْظُرُوا إلیٰ ما صارُوا إلَیْهِ فی آخِرِ أمُورِهِمْ حِینَ وَقَعَتِ الفُرْقَةُ، وَتَشَتَّتَتِ الأُلْفَةُ، وَاخْتَلَفَتِ الکَلِمَةُ وَالأَفْئِدَةُ، وَتَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِینَ، وَتَفَرَّقُوا مُتَحازِبِینَ، قَدْ خَلَعَ اللّٰهُ عَنْهُمْ لِباسَ کَرامَتِهِ، وَسَلَبَهُمْ غَضارَةَ نِعْمَتِهِ، وَبَقِیَ قَصَصُ أَخْبارِهِمْ فِیْکُمْ عِبَراً لِلْمُعْتَبِرِینَ. فَاعْتَبِرُوا بِحالِ وَلَدِ إسْماعِیلَ وَبَنِی إسْحاقَ وَبَنِی إسْرائِیلَ علیهم السلام . فَما أَشَدَّ اعْتِدالَ الأَحْوالِ، وَأَقْرَبَ اشْتِباهَ الأَمْثالِ. تَأَمَّلُوا أَمْرَهُمْ فی حالِ تَشَتُّتِهِمْ وَتَفَرُّقِهِمْ لَیالِیَ کانَتِ الأکاسِرَةُ وَالقَیاصِرَةُ أرْباباً لَهُمْ، یَحْتازُونَهُمْ عَنْ رِیْفِ الآفاقِ، وَبَحْرِ العِراقِ، وَخُضْرَةِ الدُّنْیا، إلیٰ مَنابِتِ الشِّیْحِ، وَمَهافِی الرِّیْحِ، وَنَکَدِ المَعاشِ؛ فَتَرَکُوهُمْ عالَةً مَساکِینَ إخْوانَ دَبَرٍ وَوَبَرٍ، أَذَلَّ الأُمَمِ

ص:174

داراً، وَأَجْدَبَهُمْ قَراراً، لا یَأْوُونَ إلیٰ جَناحِ دَعْوَةٍ یَعْتَصِمُونَ بِها، وَلا إلیٰ ظِلِّ أُلْفَةٍ یَعْتَمِدُونَ عَلیٰ عِزِّها؛ فَالأَحْوالُ مُضْطَرِبَةٌ، وَالأَیْدِی مُخْتَلِفَةٌ، وَالکَثْرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ، فی بَلاءِ أَزَلٍ، وَإطْباقِ جَهْلٍ مِنْ بَناتٍ مَوْؤُودَةٍ، وَأَصْنامٍ مَعْبُودَةٍ، وَأَرْحامٍ مَقْطُوعَةٍ، وَغاراتٍ مَشْنُونَةٍ.

فَانْظُرُوا إلیٰ مَواقِعِ نِعَمِ اللّٰهِ عَلَیْهِمْ حِینَ بَعَثَ إلَیْهِمْ رَسُولاً، فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طاعَتَهُمْ، وَجَمَعَ عَلیٰ دَعْوَتِهِ أُلْفَتَهُمْ، کَیْفَ نَشَرَتِ النِّعْمَةُ عَلَیْهِمْ جَناحَ کَرامَتِها، وَأَسالَتْ لَهُمْ جَداوِلَ نَعِیمِها، وَالْتَفَّتِ المِلَّةُ بِهِمْ فی عَوائِدِ بَرَکَتِها؛ فَأَصْبَحُوا فی نِعْمَتِها غَرِقِینَ، وَعَنْ خُضْرَةِ عَیْشِها فَکِهِینَ؛ قَدْ تَرَبَّعَتِ الأُمُورُ بِهِمْ فی ظِلِّ سُلْطانٍ قاهِرٍ، وَآوَتْهُمُ الحالُ إلیٰ کَنَفِ عِزٍّ غالِبٍ، وَتَعَطَّفَتِ الأُمُورُ عَلَیْهِمْ فی ذُریٰ مُلْکٍ ثابِتٍ. فَهُمْ حُکّامٌ عَلَی العالَمِینَ، وَمُلُوکٌ فی أَطْرافِ الأَرَضِینَ؛ یَمْلِکُونَ الأُمُورَ عَلیٰ مَنْ کانَ یَمْلِکُها عَلَیْهِمْ؛ وَیُمْضُونَ الأَحْکامَ فِیمَنْ کانَ یُمْضِیها فِیهِمْ؛ لا تُغْمَزُ لَهُمْ قَناةٌ، وَلا تُقْرَعُ لَهُمْ صَفاةٌ.

ألا وَإنَّکُمْ قَدْ نَفَضْتُمْ أَیْدِیَکُمْ مِنْ حَبْلِ الطّاعَةِ؛ وَثَلَمْتُمْ حِصْنَ اللّٰهِ المَضْرُوبَ عَلَیْکُمْ بِأَحْکامِ الجاهِلِیَّةِ. فَإنَّ اللّٰهَ سُبْحانَهُ قَدِ امْتَنَّ عَلیٰ جَماعَةِ هٰذِهِ الأُمَّةِ - فِیما عَقَدَ بَیْنَهُمْ مِنْ حَبْلِ هٰذِهِ الأُلْفَةِ الَّتِی یَنْتَقِلُونَ فی ظِلِّها، وَیَأْوُونَ إلیٰ کَنَفِها بِنِعْمَةٍ لا یَعْرِفُ أَحَدٌ مِنَ المَخْلُوقِینَ لَها قِیمَةً؛ لِأَنَّها أَرْجَحُ مِنْ کُلِّ ثَمَنٍ، وَأَجَلُّ مِنْ کُلِّ خَطَرٍ. وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ صِرْتُمْ بَعْدَ الهِجْرَةِ أَعْراباً، وَبَعْدَ المُوالاةِ أَحْزاباً؛ ما تَتَعَلَّقُونَ مِنَ الإسْلامِ إلّابِاسْمِهِ، وَلا تَعْرِفُونَ مِنَ الإیمانِ إلّارَسْمَهُ؛ تَقُولُونَ:

النّارُ وَلا العارُ؛ کَأَنَّکُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُکْفِئُوا الإسْلامَ عَلیٰ وَجْهِهِ، انْتِهاکاً لِحَرِیمِهِ، وَنَقْضاً لِمِیثاقِهِ الَّذِی وَضَعَهُ اللّٰهُ لَکُمْ حَرَماً فی أَرْضِهِ، وَأَمْناً بَیْنَ خَلْقِهِ.

وَإنَّکُمْ إنْ لَجَأْتُمْ إلیٰ غَیْرِهِ، حارَبَکُمْ أَهْلُ الکُفْرِ، ثُمَّ لا جَبْرائِیلُ وَلا مِیکائِیلُ وَلا مُهاجِرُونَ وَلا أَنْصارٌ یَنْصُرُونَکُمْ إلَّاالمُقارَعَةَ بِالسَّیفِ، حَتّیٰ یَحْکُمَ اللّٰهُ بَیْنَکُمْ. وَإنَّ عِنْدَکُمُ الأَمْثالُ مِنْ بَأْسِ اللّٰهِ وَقَوارِعِهِ، وَأیّامِهِ وَوَقائِعِهِ. فَلا تَسْتَبْطِئُوا وَعِیدَهُ جَهْلاً بِأَخْذِهِ، وَتَهاوُناً بِبَطْشِهِ، وَیَأْساً مِنْ بَأْسِهِ؛ فَإنَّ اللّٰهَ سُبْحانَهُ لَمْ یَلْعَنِ القَرْنَ الماضِیَ بَیْنَ أیْدِیکُمْ إلّالِتَرْکِهِمُ الأَمْرَ بِالمَعْرُوفِ وَالنَّهْیَ عَنِ المُنْکَرِ، فَلَعَنَ اللّٰهُ السُّفَهاءَ لِرُکُوبِ المَعاصِی، وَالحُلَماءَ لِتَرْکِ التَّناهِی ... (1).

ص:175


1- (1) . نهج البلاغه، ج 2، ص 150 - 156..

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: از کیفرهایی که بر اثر کردار بد و کارهای ناپسند، بر امتهای پیشین فرود آمد، خود را حفظ کنید. نیک و بد احوالشان را به یاد آورید، و مراقب باشید همانند آنان نشوید. آنگاه که با تأمّل در خوشبختی و بدبختی شان نگریستید، به کارهایی دل بندید که آنان را سربلند ساخت، و دشمنان را از سر راهشان برداشت، و زندگی بی گزند را برایشان ماندگار کرد، و برخوداری از نعمت و آسایش را برایشان فراهم نمود، و با بزرگواری چنان پیوندشان را استوار ساخت که از پراکندگی دوری گزیدند، و پایبند الفت شدند و یکدیگر را به آن ترغیب و سفارش کردند.

و از هر کاری که پشتشان را شکست و آنان را ناتوان ساخت، همچون: کینه یکدیگر به دل گرفتن، با هم دشمنی کردن، از هم بریدن و دست از یاری یکدیگر کشیدن، بپرهیزید.

و در حالات مؤمنان پیش از خود نیک بنگرید که در آزمون و گرفتاری چگونه بودند، آیا گرانبارترین آفریدگان و بلاکش ترین بندگان و بیچاره ترین مردمان جهان نبودند؟

فرعونها آنان را برده ساختند، و به سختی شکنجه شان کردند، و تلخی را جرعه جرعه به آنان نوشانیدند. نابودی ذلّتبار و إسارت در چنگال قدرت پیوسته دامنگیرشان بود، نه چاره ای برای سر پیچی می یافتند و نه راهی برای دفاع. تا آنگاه که خداوند دید آنان در راه دوستی او بر آزار سخت شکیبایند، و از بیم او ناخوشایند را پذیرایند؛ آنان را از تنگناهای بلا رهانید، و پس از خواری سربلندشان ساخت و آسودگی را جایگزین ترسشان کرد. از آن پس پادشاهان فرمانروا و پیشوایان نامدار گشتند، و کرامت خدا به آنان بدان پایه رسید که خیال آن را هم در سر نمی پروراندند.

پس بنگرید آنگاه که گروه ها یکپارچه، خواسته ها با هم سازگار، دلها هماهنگ، دستها پشتیبان هم، شمشیرها مددکار یکدیگر، بینشها ژرف و دقیق و اراده ها یکی بود آنان چگونه بودند؟! آیا آنان فرمانروایان سراسر زمین نبودند و بر جهانیان پادشاهی نمی کردند؟! سپس به سر انجام آنان در پایان کارشان بنگرید، آنگاه که میانشان جدایی افتاد، و رشته وابستگی شان از هم گسست، و سخنها و دلهاشان با هم ناسازگار شد، و دسته دسته از هم جدا شدند و گروه های پراکنده ای گشتند که خداوند لباس کرامت خود را از تنشان بیرون کرده، و نعمت فراخ خویش را از چنگشان در آورده، و - تنها - داستانشان در میان شما ماند، تا پندگیران از آن

ص:176

درسها گیرند. پس، از حال فرزندان اسماعیل و فرزندان اسحاق، و فرزندان اسرائیل - درود بر آنان باد - پند گیرید، که سرگذشت ملّتها چسان همانندند و داستانهایشان چقدر شبیه به هم. در کار آنان به هنگام پراکندگی و جدایی شان بیندیشید، روزگار تاریکی که کسراها و قیصرها بر آنان پادشاهی می کردند، و آنان را از سرزمین های آباد، و کناره دریای عراق - دجله و فرات - و سبزه زار گیتی - سر زمین شام - ، به بیابان هایی که رویشگاه درمنه و وزشگاه بادها و تنگنای زندگی بود کوچاندند، و آنان را مستمند و بینوا و شتر چران بادیه نشین ساختند، که در میان ملتها پَست ترین خانه ها و بی حاصل ترین سرزمین ها را داشتند، نه به زیر پر و بال (دعوتی و دینی) جای می گرفتند تا خود را در پناهش نگه دارند، و نه زیر سایه همدلی و همبستگی می رفتند تا به عزّت آن تکیه زنند، اوضاعشان آشفته، و تلاششان بر ضدّ یکدیگر و جمعیّت بسیارشان پراکنده بود، در بلایی سخت و در فضایی آکنده از نادانی و نابخردی می زیستند که نمود آن دختران زنده به گور، بتان پرستیده، خویشاوندیهای از هم گسسته، و غارتگریهای پیاپی بود.

حال به (بزرگی و جایگاه) نعمتهایی که خداوند با بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به آنان ارزانی داشت بنگرید، که چگونه - خداوند - با دین خود همه آنان را فرمانبر ساخت، و با دعوتش - به همبستگی - آنان را همدل و همداستان نمود. چگونه نعمت بال کرامت خود را بر آنان گسترد، و جویبارهای رفاه و آسایش را بر ایشان روان ساخت، و آئین حق با برکاتش آنان را در بر گرفت. در نعمت دین غوطه ور گشتند، و از شادابی زندگی در سایه آن شادمان بودند، امور - دولت - آنان در سایه قدرتی چیره استوار گشت، و در آغوش عزّتی پیروزمند آسودند، و در پناه حکومتی پایدار جریان امور بر وفق مرادشان گشت. اینان اکنون فرمانروایان جهانیان و پادشاهان سراسر زمینند، و بر فرمانروایان گذشته خود فرمانروایی می کنند، و بر کسانی حکم می رانند که پیشتر بر آنان حکم می راندند، کسی قدرت در هم شکستن نیروی آنان را ندارد و هیچ کس خیال مبارزه با آنان را در سر نمی پروراند.

هان! همانا شما یکسره از فرمانبری دست کشیده اید، و با زنده کردن ارزشهای جاهلیت، در دژی خدایی که پیرامونتان بود رخنه انداخته اید، همانا خداوند سبحان با ایجاد رشته الفت میان جمع این امت - که در سایه آن زندگی کنند و در آغوش آن بیارمند - نعمتی به آنان بخشید

ص:177

که هیچ یک از آفریدگان ارزش آن را نداند؛ چرا که از هر بهایی برتر و از هر چیز گرانقدری والاتر است. بدانید که پس از هجرت - و ورود به فرهنگ والای دین - به خوی نکوهیده بادیه نشینی باز گشته اید، و پس از دوستی و همبستگی دسته دسته شده اید، به اسلام جز به اسم آن دل نبسته اید، و از ایمان جز آداب ظاهری آن را نمی شناسید. می گویید به آتش می رویم و ننگ را نمی پذیریم. گویا می خواهید اسلام را واژگون - و آن را از حقیقتش تهی - کنید، تا پرده حریمش را بدرید، و پیمانی که خداوند آن را پناهگاه شما مسلمانان، و سبب امنیّتتان در بین مردم قرار داده بشکنید. به یقین اگر شما به غیر اسلام پناه برید، کافران به نبرد شما می آیند، آنگاه نه جبرئیلی و نه میکائیلی، نه مهاجرانی و نه انصاری هست که شما را یاری کند؛ و چاره ای جز نبرد با شمشیر ندارید تا خداوند در میان شما کار را یکسره کند.

داستانهای عذاب الهی و کیفرهای سنگین او و روزهای - نزول عذاب - او - بر اقوام گذشته - و برخوردهای سخت او در دسترس شما است، با ناآگاهی از کیفر دادن او، و سبک شمردن عقوبت سخت او، و به پندار نبود عذاب او مَینگارید که وعده عذاب نخواهد رسید و در عذابتان درنگ خواهد شد؛ چرا که خدای سبحان مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر برای ترک امر به معروف و نهی از منکر؛ خداوند، بی خردان را برای نافرمانی از رحمتش دور ساخت و خردمندان را برای باز نداشتن دیگران از گناه.

(190) 50- شرح نهج البلاغه: من کلام له لجماعة من الصحابة: لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَإنَّ رَأْسَهُ لَفِی حِجْرِی، وَلَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَهُ بِیَدِی وَحْدِی، تُقَلِّبُهُ المَلائِکَةُ المُقَرَّبُونَ مَعِی. وَأَیمُ اللّٰهِ مَا اخْتَلَفَتْ أُمَّةٌ قَطُّ بَعْدَ نَبِیِّها إلّاظَهَرَ أَهْلُ باطِلِها عَلیٰ أَهْلِ حَقِّها، إلّاما شاءَ اللّٰهُ (1).

امیر مؤمنان علیه السلام برای گروهی از صحابه رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سرش در دامنم بود که قبض روح گردید. و من به تنهایی با دست خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را غسل دادم، و فرشتگان مقرّب با من آن حضرت را به این سو و آن سو می گرداندند. و به خدا سوگند هر گز امّتی پس از پیامبر خود با هم اختلاف نکردند مگر آنکه باطل گرایان آن امت بر حق طلبانش پیروز گشتند، مگر آنچه خدا بخواهد.

ص:178


1- (1) . شرح نهج البلاغه، ج 5، ص 181..

(191)

51 - نهج البلاغه: من وصیّته علیه السلام للحسن والحسین علیهما السلام لمّا ضربَه ابنُ مُلجم لَعَنهُ اللّٰه قالَ:

عَلَیْکُمْ بِالتَّواصُلِ وَالتَّباذُلِ، وَإیّاکُمْ وَالتَّدابُرَ وَالتَّقاطُعَ. لا تَتْرُکُوا الأَمْرَ بِالمَعْرُوفِ وَالنَّهْیَ عَنِ المُنْکَرِ فَیُوَلّیٰ عَلَیْکُمْ شِرارُکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلا یُستَجابُ لَکُمْ (1).

امیر مؤمنان علیه السلام در وصیّتش به حسنین علیهما السلام بعد از ضربت خوردنش فرمود: باید به ارتباط با هم و بخشش به یکدیگر اهتمام ورزید و از پشت کردن و بریدن از یکدیگر بپرهیزید و امر به معروف و نهی از منکر را وامگذارید؛ که بدان بر شما حاکم خواهند شد و آنگاه دعا می کنید ولی مستجاب نمی شود.

(192)

52 - عیون الحکم والمواعظ: قالَ أمِیرُ المُؤْمِنِینَ علیه السلام : عَلَیْکُمْ بِالتَّواصُلِ وَالمُوافَقَةِ، وَإیّاکُمْ وَالمُقاطَعَةَ وَالمُهاجَرَةَ (2).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: باید به پیوند با یکدیگر و سازش با هم اهتمام ورزید؛ و از گسستن پیوند و کناره گیری از یکدیگر بپرهیزید.

(193)

53 - المحاسن: قالَ أمِیرُ المُؤْمِنِینَ علیه السلام : ثَلاثٌ مُوبِقاتٌ: نَکْثُ الصَّفْقَةِ، وَتَرْکُ السُّنَّةِ، وَفِراقُ الجَماعَةِ (3).

امیرمؤمنان علیه السلام فرمود: سه چیز نابود کننده است: بیعت شکنی، وانهادن سنّت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، و جدا شدن از جمع مسلمانان.

(194)

54 - نهج البلاغه: خالِطُوا النّاسَ مُخالَطَةً إنْ مُتُّمْ مَعَها بَکَوا عَلَیْکُمْ، وَإنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إلَیْکُمْ (4).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: با مردم چنان رفتار کنید که اگر مردید بر شما بگریند، و اگر زنده بودید مشتاق و علاقمند به شما باشند.

ص:179


1- (1) . نهج البلاغه، ج 3، ص 77؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، ص 341..
2- (2) . عیون الحکم والمواعظ، ص 340، ح 5804 . .
3- (3) . المحاسن، ج 1، ص 220، ح 122..
4- (4) . نهج البلاغه، ج 4، ص 4؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، ص 372، ح 10 ..

(195) 55- نهج البلاغه: ... فَإیّاکُمْ وَالتَّلَوُّنَ فی دِینِ اللّٰهِ، فَإنَّ جَماعَةً فِیما تَکْرَهُونَ مِنَ الحَقِّ خَیْرٌ مِنْ فُرْقَةٍ فِیما تُحِبُّونَ مِنَ الباطِلِ. وَإنَّ اللّٰهَ سُبْحانَهُ لَمْ یُعْطِ أحَداً بِفُرْقَةٍ خَیْراً مِمَّنْ مَضیٰ وَلا مِمَّنْ بَقِیَ (1).

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: زینهار از رنگارنگ شدن و اختلاف در دین خدا، زیرا همبستگی و اجتماع در باره حقی که ناخوشایند شما است بهتر است از پراکندگی به جهت باطلی که دلپسند شما است. و به راستی خدای سبحان از جدایی و پراکندگی خیری نصیب هیچ کس از گذشتگان و بر جای ماندگان نکرده است.

(196) 56- نهج البلاغة: قال علیه السلام فی الحضّ علی الجهاد: إنَّهُ لا غَناءَ فی کَثْرَةِ عَدَدِکُمْ مَعَ قِلَّةِ اجْتِماعِ قُلُوبِکُمْ. لَقَدْ حَمَلْتُکُمْ عَلَی الطَّرِیقِ الواضِحِ الَّتِی لا یَهْلِکُ عَلَیْها إلّاهالِکٌ؛ مَنِ اسْتَقامَ فَإلَی الجَنَّةِ، وَمَنْ زَلَّ فإلَی النّارِ (2).

امیر مؤمنان علیه السلام در تشویق به جهاد فرمود: با همدلی اندک شما، شمار فراوانتان کارآمد نیست، من شما را به راهی روشن بردم که در آن راه به جز تبهکار نابود نشود؛ آن کس که پایداری کند به بهشت رود، و آن کس که بلغزد در آتش افتد.

(197) 57- التمهید: ورویٰ أبو صادقٍ، عنْ علیِّ بنِ أبی طالبٍ علیه السلام أنَّهُ قالَ: إنَّ الإسْلامَ ثَلاثُ أثافِیّ:

الإیمانُ وَالصَّلاةُ وَالجَماعَةُ؛ فَلا تُقْبَلُ الصَّلاةُ إلّابِإیمانٍ، وَمَنْ آمَنَ صَلّیٰ وَجامَعَ، وَمَنْ فارَقَ الجَماعَةَ قَیْدَ شِبْرٍ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الإسْلامِ مِنْ عُنُقِهِ (3).

ابو صادق از علی بن ابی طالب علیه السلام روایت می کند که آن بزرگوار فرمود: اسلام سه پایه دارد: ایمان و نماز و جماعت. نماز جز با ایمان پذیرفته نگردد، و کسی که ایمان بیاورد نماز می گزارد و همراه جمع است، و آن کس که یک وجب از جمع مسلمانان فاصله بگیرد رشته اسلام را از گردن خویش بیرون آورده است.

ص:180


1- (1) . نهج البلاغه، ج 2، ص 96؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، ص 341..
2- (2) . نهج البلاغه، ج 1، ص 232. .
3- (3) . التمهید، ج 21، ص 281، ذیل ح 100..

(198)

58 - کافی: عنْ أبی عبدِ اللّٰهِ علیه السلام قالَ: المُسْلِمُ أخُو المُسْلِمِ، لا یَظْلِمُهُ وَلا یَخْذُلُهُ وَلا یَخُونُهُ؛ وَیَحِقُّ عَلَی المُسْلِمِینَ الِاجْتِهادُ فی التَّواصُلِ، وَالتَّعاوُنُ عَلَی التَّعاطُفِ، وَالمُؤاساةُ لِأَهْلِ الحاجَةِ، وَتعاطُفُ بَعْضِهِمْ عَلیٰ بَعْضٍ، حَتّیٰ تَکُونُوا کَما أَمَرَکُمُ اللّٰهُ عَزَّ وَجَلَّ رُحَماءَ بَیْنَکُمْ، مُتَراحِمِینَ مُغْتَمِّینَ لِما غابَ عَنْکُمْ مِنْ أَمْرِهِمْ عَلیٰ ما مَضیٰ عَلَیْهِ مَعْشَرُ الأنْصارِ عَلیٰ عَهْدِ رَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله (1).

امام صادق علیه السلام فرمود: مسلمان برادر مسلمان است، به او ستم نمی کند و او را تنها و بی کس نمی گذارد و به او خیانت نمی کند، و بر مسلمانان است که برای ارتباط با یکدیگر تلاش کنند و همدیگر را در عطوفت و رسیدگی به هم مدد رسانند و نیازمندان را در آنچه دارند سهیم سازند. و با هم به عطوفت رفتار کنند تا همانگونه که خداوند عز و جل به مهرورزی به یکدیگر فرمانتان داده با هم مهربان باشید، و از بی خبر ماندن از کار نیازمندان اندوهگین شوید؛ همانند روشی که جماعت انصار در زمان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم داشتند.

(199) 59 - وسائل الشیعة: عنْ أبی عبدِ اللّٰهِ علیه السلام قالَ: رَحِمَ اللّٰهُ عَبْداً اجْتَرَّ مَوَدَّةَ النّاسِ إلیٰ نَفْسِهِ؛ فَحَدَّثَهُمْ بِما یَعْرِفُونَ، وَتَرَکَ ما یُنْکِرُونَ (2).

امام صادق علیه السلام فرمود: خدا بنده ای را رحمت کند که مردم را به دوستی خود بر انگیزد؛ آنچه را خوب و درست می دانند برایشان بگوید، و آنچه را بد و نادرست می شمارند وانهد.

(200)

60 - کافی : عنْ أبی عبدِ اللّٰهِ علیه السلام قالَ: مَنْ فارَقَ جَماعَةَ المُسْلِمِینَ قَیْدَ شِبْرٍ فَقَدْ خَلَعَ رِبْقَةَ الإسْلامِ مِنْ عُنُقِهِ (3).

حضرت امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که یک وجب از جمع مسلمانان دور شود، رشته اسلام را از گردن خود در آورده است.

(201)

61 - المحاسن : عنْ أبی عبدِ اللّٰهِ علیه السلام قالَ: مَنْ خَلَعَ جَماعَةَ المُسْلِمِینَ قَدْرَ شِبْرٍ خَلَعَ ربقَ

ص:181


1- (1) . کافی، ج 2، ص 174، ح 15..
2- (2) . وسائل الشیعه، ج 16، ص 220، ح 21405..
3- (3) . کافی، ج 1، ص 405، ح 4..

الإیمانِ مِنْ عُنُقِهِ، وَمَنْ نَکَثَ صَفْقَةَ الإمامِ جاءَ إلَی اللّٰهِ أَجْذَمَ (1).

امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که به اندازه یک وجب از جماعت کناره گیرد رشته ایمان را از گردن خود در آورده است. و آن کس که بیعت با امام را بشکند با دست بریده به پیشگاه خدا خواهد آمد.

(202) 62- کافی: عنْ أبی عبدِ اللّٰهِ علیه السلام قالَ: مَنْ فارَقَ جَماعَةَ المُسْلِمِینَ، وَنَکَثَ صَفْقَةَ الإمامِ جاءَ إلَی اللّٰهِ عَزَّ وَجَلَّ أَجْذَمَ (2).

امام صادق علیه السلام فرمود: هر کس از جمع مسلمانان جدا شود، و بیعتش با امام را بشکند، با دست بریده به پیشگاه خداوند عز و جل خواهد آمد.

(203) 63- عدة الداعی: قالَ عبدُ المؤمنِ الأنصاری: دَخَلْتُ عَلیٰ أبی الحَسَنِ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ علیه السلام وَعِنْدَهُ مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللّٰهِ الجَعْفَرِیُّ فَتَبَسَّمْتُ إلَیْهِ، فَقالَ علیه السلام : أَتُحِبُّهُ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ، وَما أَحْبَبْتُهُ إلّا لَکُمْ. فَقالَ علیه السلام : هُوَ أخُوکَ وَالمُؤْمِنُ أَخُ المُؤْمِنِ لِأبِیهِ وَأُمِّهِ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنِ اتَّهَمَ أخاهُ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ غَشَّ أخاهُ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ لَمْ یَنْصَحْ أخاهُ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنِ اسْتَأْثَرَ عَلیٰ أخِیهِ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنِ احْتَجَبَ عَنْ أخِیهِ، مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنِ اغْتابَ أخاهُ (3).

عبدالمؤمن انصاری گوید: به محضر امام موسی بن جعفر علیهما السلام شرفیاب شدم؛ محمد بن عبداللّٰه جعفری نزد آن حضرت بود؛ با دیدن او لبخند زدم. امام علیه السلام فرمود: آیا او را دوست می داری؟ گفتم: بلی و او را فقط به جهت شما دوست می دارم. امام علیه السلام فرمود: او برادر توست و مؤمن برادر پدر و مادری مؤمن است. از رحمت خدا دور است از رحمت خدادور است کسی که به برادر خود تهمت زند. از رحمت خدا دور است از رحمت خدا دور است آن کس که به برادرش نیرنگ زند، از رحمت خدا دور است از رحمت خدا دور است کسی که خیرخواه برادرش نباشد. از رحمت خدا دور است از رحمت خدا دور است کسی که خود را بر برادرش مقدم بدارد. از رحمت خدا دور است از رحمت خدا دور است آن کس که خود را

ص:182


1- (1) . المحاسن، ج 1، ص 219، ح 121..
2- (2) . کافی، ج 1، ص 405، ح 5 ..
3- (3) . عدة الداعی، ص 219..

از برادرش پنهان کند، از رحمت خدا دور است از رحمت خدا دور است آن کس که غیبت برادرش را بکند.

(204)

64 - الصحیفة السجادیة: اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، وَحَلِّنِی بِحُلْیَةِ الصّالِحِینَ، وَألْبِسْنِی زِینَةَ المُتَّقِینَ فی بَسْطِ العَدْلِ، وَکَظْمِ الغَیْظِ، وَإطْفاءِ النّائِرَةِ، وَضَمِّ أَهْلِ الفُرْقَةِ، وَإصْلاحِ ذاتِ البَیْنِ، وَإفْشاءِ العارِفَةِ، وَسَتْرِ العائِبَةِ، وَلِینِ العَرِیکَةِ، وَخَفْضِ الجَناحِ، وَحُسْنِ السِّیرَةِ، وَسُکُونِ الرِّیحِ، وَطِیبِ المُخالَقَةِ، وَالسَّبْقِ إلَی الفَضِیلَةِ، وَإیثارِ التَّفَضُّلِ، وَتَرْکِ التَّعْیِیرِ، وَالإفْضالِ عَلیٰ غَیْرِ المُسْتَحِقِّ، وَالقَوْلِ بِالحَقِّ وَإنْ عَزَّ، وَاسْتِقْلالِ الخَیْرِ وَإنْ کَثُرَ مِنْ قَوْلِی وَفِعْلِی، وَاسْتِکْثارِ الشَّرِّ وَإنْ قَلَّ مِنْ قَوْلِی وَفِعْلِی؛ وَأَکْمِلْ ذٰلِکَ لِی بِدَوامِ الطّاعَةِ، وَلُزُومِ الجَماعَةِ، وَرَفْضِ أَهْلِ البِدَعِ، وَمُسْتَعْمِلِ الرَّأْیِ المُخْتَرَعِ (1).

بار الاها! بر محمد و خاندانش درود فرست، و مرا به زیور شایستگان بیارای، و زینت پرهیزگاران را به من بپوشان با توفیق در گسترش عدل و داد، و فروخوردن خشم، و فرونشاندن آتش درگیری، و پیوند دادن جدا شدگان، و سازش و آشتی دادن ستیزه گران، و آشکار کردن خوبیها و پوشاندن کاستی ها، و نرمخویی و فروتنی و نیک سیرتی و وقار و متانت و خوش خلقی، و پیشی گرفتن و پیشقدمی در فضیلت، و ایثار بخشندگی، و خودداری از سرزنش، و بخشش به آن کس که شایسته آن نیست، و حق گویی هر چند دشوار باشد، و ناچیز شمردن خوبیهای خود در گفتار و کردار هر چند زیاد باشد، و زیاد شمردن سخن و کار بد خود هر چند اندک باشد، و این صفات را در من به کمال رسان با فرمانبری همیشگی از خود، و پیوستگی به جماعت، و وانهادن بدعت گرایان و پیروان پندارهای ساختگی.

(205)

65 - نهج البلاغه: مَا اخْتَلَفَتْ دَعْوَتانِ إلّاوَکانَتْ إحْداهُما ضَلالَةً (2).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: دو دعوت با هم ناسازگار نمی شوند مگر آنکه یکی از آنها گمراهی است.

ص:183


1- (1) . صحیفه سجادیه، ص 112، دعای 55 ..
2- (2) . نهج البلاغه، ج 4، ص 43، ح 183؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغة، ص 342، خ 183..
3 - اقدام عملی در جهت اتحاد

(206) 66- امالی طوسی: عنْ سعدِ بنِ حُذیفةَ بنِ الیمان، عن أبِیهِ، قالَ: آخیٰ رَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله بَیْنَ الأنْصارِ وَالمُهاجِرِینَ أُخُوَّةَ الدِّینِ؛ وَکانَ یُؤاخِی بَیْنَ الرَّجُلِ وَنَظِیرِهِ، ثُمَّ أَخَذَ بِیَدِ عَلِیِّ بْنِ أبِی طالِبٍ علیه السلام فَقالَ: هٰذا أَخِی.

قالَ حُذَیفَةُ: فَرَسُولُ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله سَیِّدُ المُرْسَلِینَ، وَإمامُ المُتَّقِینَ، وَرَسُولُ رَبِّ العالَمِینَ، الَّذِی لَیْسَ لَهُ فی الأنامِ شِبْهٌ وَلا نَظِیرٌ، وَعَلِیُّ بْنُ أبِی طالِبٍ أخُوهُ (1).

سعد بن حذیفه بن یمان از پدرش نقل می کند که گفت: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم میان انصار و مهاجرین برادری دینی برقرار کرد، و آن حضرت هر دو نفری را که همطراز بودند با هم برادر می کرد. سپس دست علی بن ابی طالب علیه السلام را گرفت و فرمود: این برادر من است.

حذیفه گفت: پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم سرور پیامبران و پیشوای پرهیزگاران و فرستاده پروردگار جهانیان است که در میان آفریدگان مانند و همتایی ندارد، و علی بن ابی طالب علیه السلام برادر اوست.

(207) 67- کافی: عنْ معاویةَ بنِ وهبٍ قالَ: قُلْتُ لَهُ [ الصادق علیه السلام ] : کَیْفَ یَنْبَغِی لَنا أَنْ نَصْنَعَ فِیما بَیْنَنا وَبَیْنَ قَوْمِنا وَبَیْنَ خُلَطائِنا مِنَ النّاسِ مِمَّنْ لَیْسُوا عَلیٰ أَمْرِنا؟ قالَ: تَنْظُرُونَ إلیٰ أَئِمَّتِکُمْ الَّذِینَ تَقْتَدُونَ بِهِمْ، فَتَصْنَعُونَ ما یَصْنَعُونَ؛ فَوَاللّٰهِ إنَّهُمْ لَیَعُودُونَ مَرْضاهُمْ، وَیَشْهَدُونَ جَنائِزَهُمْ،

ص:184


1- (1) . امالی طوسی، ص 587 ، ح 1215..

وَیُقِیمُونَ الشَّهادَةَ لَهُمْ وَعَلَیْهِمْ، وَیُؤَدُّونَ الأَمانَةَ إلَیْهِمْ (1).

معاویه بن وهب گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم با نزدیکان و همکارانمان از مردم که با ما هم عقیده نیستند شایسته است چه رفتاری داشته باشیم؟ فرمود: به پیشوایانی که پیروشان هستید بنگرید و همانند آنان رفتار کنید؛ به خدا آنان به دیدن بیمارانشان می روند، و بر جنازه هایشان حاضر می شوند، و به نفع و ضررشان گواهی می دهند، و امانت را به آنان بر می گردانند.

ص:185


1- (1) . کافی، ج 2، ص 636، ح 4..
4 - توبیخ بر افتراق

(208) 68- سنن ترمذی: عَن أبی هریرة: أَبِهٰذا أُمِرْتُمْ أَمْ بِهٰذا أُرْسِلْتُ إلَیْکُمْ؟! إنَّما هَلَکَ مَنْ کانَ قَبْلَکُمْ حِینَ تَنازَعُوا فی هٰذا الأمْرِ. عَزَمْتُ عَلَیْکُمْ أنْ لا تَنازَعُوا فِیهِ (1).

ابوهریره گوید (هنگام مشاجره بعضی اصحاب در مسأله قَدَر): پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:

آیا به این کار - اختلاف و درگیری - فرمان یافته اید؟! یا من برای آن بر شما مبعوث شده ام؟! همانا آنان که پیش از شما بودند هنگامی که در این امر با هم درگیر شدند نابود گشتند. شما را سوگند داده و مصرانه از شما می خواهم که در آن نزاع نکنید.

(209) 69- نهج البلاغه: وَإنِّی وَاللّٰهِ لَأَظُنُّ أَنَّ هٰؤُلاءِ القَوْمَ سَیُدالُونَ مِنْکُمْ بِاجْتِماعِهِمْ عَلیٰ باطِلِهِمْ، وَتَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ، وَ... (2).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: به خدا سوگند می دانم که آنها - معاویه و یارانش - با اتحادشان در راه باطلی که در پیش گرفته اند و جدایی شما از یکدیگر در راه حقی که دارید بر شما چیره خواهند شد - و حکومت را از شما خواهند گرفت - .

ص:186


1- (1) . سنن ترمذی، ج 4، ص 443، ح 2133؛ کنز العمال، ج 1، ص 191، ح 968..
2- (2) . نهج البلاغه، ج 1، ص 64؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، ص 425، خ 25 ..

(210)

70 - نهج البلاغه: فَیا عَجَباً عَجَباً! وَاللّٰهِ یُمِیتُ القَلْبَ وَیَجْلِبُ الهَمَّ مِنِ اجْتِماعِ هٰؤُلاءِ القَوْمِ عَلیٰ باطِلِهِمْ، وَتَفَرُّقِکُمْ عَنْ حَقِّکُمْ (1).

امیر مؤمنان علیه السلام : شگفتا، شگفتا، به خدا سوگند همبستگی این گروه در باطل خود و پراکندگی شما در حق خود، دل را می میراند، و غم و اندوه می آورد.

(211)

71 - نهج البلاغه: وَأَحُثُّکُمْ عَلیٰ جِهادِ أَهْلِ البَغْیِ، فَما آتِی عَلیٰ آخِرِ قَوْلِی حَتّیٰ أراکُمْ مُتَفَرِّقِینَ أیادِیَ سَبأ (2).

امیر مؤمنان علیه السلام : شما را به جهاد با سرکشان بر می انگیزم، هنوز گفتارم را به پایان نبرده ام که شما را همچون قوم سبأ پراکنده می بینم.

(212)

72 - نهج البلاغه: للّٰهِ أَنْتُمْ! أَما دِینٌ یَجْمَعُکُمْ، وَلا حَمِیَّةٌ تَشْحَذُکُمْ؟! أَوَ لَیْسَ عَجَباً أَنَّ مُعاوِیَةَ یَدْعُو الجُفاةَ الطَّغامَ، فَیَتَّبِعُونَهُ عَلیٰ غَیْرِ مَعُونَةٍ وَلا عَطاءٍ؛ وَأنا أَدْعُوکُمْ - وَأَنْتُمْ تَرِیکَةُ الإسْلامِ، وَبَقِیَّةُ النّاسِ - إلَی المَعُونَةِ، أَوْ طائِفةٍ مِنَ العَطاءِ، فَتَفَرَّقُونَ عَنِّی وَتَخْتَلِفُونَ عَلَیَّ. إنَّهُ لا یَخْرُجُ إلَیْکُمْ مِنْ أَمْرِی رِضیً فَتَرْضَوْنَهُ، وَلا سُخْطٌ فَتَجْتَمِعُونَ عَلَیْهِ (3).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: شما چگونه مردمی هستید! آیا دینی نیست که شما را گرد آورد، و غیرتی نیست که شما را برای جنگ با دشمن بسیج کند؟! شگفت آور نیست که معاویه جفاکاران فرومایه را فرا می خواند، و آنها بدون دریافت کمک و بخششی از او پیروی می کنند؛ و من شما را - که بازماندگان اسلام و یادگار مسلمانان پیشین هستید - ، با کمک و عطایا فرا می خوانم، ولی از اطراف من پراکنده می شوید و به تفرقه و اختلاف رو می آورید.

فرمانی از من به شما نمی رسد که نشانۀ خشنودی باشد و آن را بپسندید یا نشانۀ آزردگی و در آن یک سخن باشید.

ص:187


1- (1) . نهج البلاغه، ج 1، ص 69؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، ص 425، خ 27..
2- (2) . نهج البلاغه، ج 1، ص 188؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، ص 425، خ 97..
3- (3) . نهج البلاغه، ج 2، ص 100؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، ص 426، خ 180..

(213) 73- نهج البلاغة: هٰذا جَزاءُ مَنْ تَرَکَ العُقْدَةَ... إنَّ الشَّیْطانَ یُسَنِّی لَکُمْ طُرُقَهُ، وَیُرِیدُ أَنْ یَحُلَّ دِینَکُمْ عُقْدَةً عُقْدَةً، وَیُعْطِیَکُمْ بِالجَماعَةِ الفُرْقَةَ، وَبِالفُرْقَةِ الفِتْنَةَ، فَاصْدِفُوا عَنْ نَزَغاتِهِ وَنَفَثاتِهِ، وَاقْبَلُوا النَّصِیحَةَ مِمَّنْ أَهْداها إلَیْکُمْ، وَاعْقِلُوها عَلیٰ أَنْفُسِکُمْ (1).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: این سزای کسی است که پیمان خود را وانهد... شیطان راه های خود (راه های انحراف) را بر شما هموار می نماید، و می خواهد گره های محکم دین شما را یکی پس از دیگری بگشاید، و بجای پیوستگی شما را پراکنده سازد، و با پراکندگی شما را به فتنه و آشوب گرفتار نماید. پس، از وسوسه ها و دمدمه های افسونگر او روی برتابید و نصیحت آن کس را که خیر خواه شما است قبول کنید، و آن را با جان و دل بپذیرید.

(214) 74- نهج البلاغه: تَرِبَتْ أَیْدِیکُمْ! یا أَشْباهَ الإبِلِ غابَ عَنْها رُعاتُها، کُلَّما جُمِعَتْ مِنْ جانِبٍ تَفَرَّقَتْ مِنْ آخَرَ (2).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: دستانتان تهی باد ای مردمی که همانند رمه شترانِ بی ساربانید که هر گاه از یک سو جمع آوری شوند از دیگر سو پراکنده می گردند.

(215) 75- نهج البلاغه: وَما أَنْتُمْ بِرُکْنٍ یُمالُ بِکُمْ، وَلا زَوافِرِ عِزٍّ یُفْتَقَرُ إلَیْکُمْ، ما أَنْتُمْ إلّاکَإبِلٍ ضَلَّ رُعاتُها، فَکُلَّما جُمِعَتْ مِنْ جانِبٍ انْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ (3).

امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: شما نه پشتوانه ای هستید که بتوان به آن تکیه کرد، و نه سپاهیان شکست ناپذیر و عزّتمندی که به شما نیاز باشد. به رمه شتران بی ساربان می مانید که هر گاه از یک سو جمع آوری شوند از سوی دیگری پراکنده می گردند.

ص:188


1- (1) . نهج البلاغه، ج 1، ص 234؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، ص 426، خ 121..
2- (2) . نهج البلاغه، ج 1، ص 189؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، ص 425، خ 97..
3- (3) . نهج البلاغه، ج 1، ص 83 ؛المعجم الموضوعی لنهج البلاغه، ص 425، خ 34..

(216)

76 - نهج البلاغة: أَلا وَإنَّکُمْ قَدْ نَفَضْتُمْ أَیْدِیَکُمْ مِنْ حَبْلِ الطّاعَةِ؛ وَثَلَمْتُمْ حِصْنَ اللّٰهِ المَضْرُوبَ عَلَیْکُمْ بِأحْکامِ الجاهِلِیَّةِ. فَإنَّ اللّٰهَ سُبْحانَهُ قَدِ امْتَنَّ عَلیٰ جَماعَةِ هٰذِهِ الأُمَّةِ - فِیما عَقَدَ بَیْنَهُمْ مِنْ حَبْلِ هٰذِهِ الأُلْفَةِ الَّتِی یَنْتَقِلُونَ فی ظِلِّها، وَیَأْوُونَ إلیٰ کَنَفِها - بِنِعْمَةٍ لا یَعْرِفُ أَحَدٌ مِنَ المَخْلُوقِینَ لَها قِیمَةً؛ لِأَنَّها أَرْجَحُ مِنْ کُلِّ ثَمَنٍ، وَأَجَلُّ مِنْ کُلِّ خَطَرٍ. وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ صِرْتُمْ بَعْدَ الهِجْرَةِ أَعْراباً، وَبَعْدَ المُوالاةِ أحْزاباً؛ ما تَتَعَلَّقُونَ مِنَ الإسْلامِ إلّابِاسْمِهِ، وَلا تَعْرِفُونَ مِنَ الإیمانِ إلّارَسْمَهُ؛ تَقُولُونَ: النّارُ وَلَا العارُ؛ کَأَنَّکُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُکْفِئُوا الإسْلامَ عَلیٰ وَجْهِهِ، انْتِهاکاً لِحَرِیمِهِ، وَنَقْضاً لِمِیثاقِهِ الَّذِی وَضَعَهُ اللّٰهُ لَکُمْ حَرَماً فی أَرْضِهِ، وَأَمْناً بَیْنَ خَلْقِهِ، وَإنَّکُمْ إنْ لَجَأْتُمْ إلیٰ غَیْرِهِ، حارَبَکُمْ أَهْلُ الکُفْرِ، ثُمَّ لا جَبْرائِیلُ وَلا مِیکائِیلُ وَلا مُهاجِرُونَ وَلا أنْصارٌ یَنْصُرُونَکُمْ إلّاالمُقارَعَةَ بِالسَّیْفِ، حَتّیٰ یَحْکُمَ اللّٰهُ بَیْنَکُمْ.

وَإنَّ عِنْدَکُمُ الأمْثالَ مِنْ بَأْسِ اللّٰهِ وَقَوارِعِهِ، وَأیّامِهِ وَوَقائِعِهِ. فَلا تَسْتَبْطِئُوا وَعِیدَهُ جَهْلاً بِأَخْذِهِ، وَتَهاوُناً بِبَطْشِهِ، وَیَأْساً مِنْ بَأْسِهِ؛ فَإنَّ اللّٰهَ سُبْحانَهُ لَمْ یَلْعَنِ القَرْنَ الماضِیَ بَیْنَ أیْدِیکُمْ إلّا لِتَرْکِهِمُ الأَمْرَ بِالمَعْرُوفِ وَالنَّهْیَ عَنِ المُنْکَرِ، فَلَعَنَ اللّٰهُ السُّفَهاءَ لِرُکُوبِ المَعاصِی، وَالحُلَماءَ لِتَرْکِ التَّناهِی.

ألا وَقَدْ قَطَعْتُمْ قَیْدَ الإسْلامِ، وَعَطَّلْتُمْ حُدُودَهُ، وَأَمَتُّمْ أحْکامَهُ.

ألا وَقَدْ أَمَرَنِی اللّٰهُ بِقِتالِ أَهْلِ البَغْیِ وَالنَکْثِ وَالفَسادِ فی الأَرْضِ. فَأَمّا الناکِثُونَ فَقَدْ قاتَلْتُ، وَأمّا القاسِطُونَ فَقَدْ جاهَدْتُ، وَأمّا المارِقَةُ فَقَدْ دَوَّخْتُ، وَأمّا شَیْطانُ الرَّدْهَةِ فَقَدْ کَفَیْتُهُ بِصَعْقَةٍ سَمِعْتُ لَها وَجْبَةَ قَلْبِهِ وَرَجَّةَ صَدْرِهِ؛ وَبَقِیَتْ بَقِیَّةٌ مِنْ أَهْلِ البَغْیِ، وَلَئِنْ أَذِنَ اللّٰهُ فی الکَرَّةِ عَلَیْهِمْ، لَأُدِیلَنَّ مِنْهُمْ إلّاما یَتَشَذَّرُ فی أطْرافِ البِلادِ تَشَذُّراً. أنا وَضَعْتُ فی الصِّغَرِ بِکلاکِلِ العَرَبِ، وَکَسَرْتُ نَواجِمَ قُرُونِ رَبِیعَةَ وَمُضَرَ ... (1).

هان! همانا شما دست از رشتۀ فرمانبری کشیدید و با زنده کردن ارزشهای جاهلیت، در دژی خدایی که پیرامونتان بود رخنه انداختید، همانا خداوند سبحان با ایجاد رشته الفت میان جمع این امت - که در سایه آن زندگی کنند و در آغوش آن بیارمند - نعمتی به آنان بخشید که هیچ یک از آفریدگان ارزش آن را نداند زیرا از هر بهایی برتر و از هر چیز گرانقدری والاتر

ص:189


1- (1) . نهج البلاغه، ج 2، ص 154 - 155..

است. بدانید که پس از هجرت از جاهلیت به اسلام، به خوی جاهلیت باز گشته اید و پس از پیوند دوستی دسته دسته شده اید، به اسلام جز به اسم آن دل نبسته اید و از ایمان جز آداب ظاهری آن را نمی شناسید. می گویید: به آتش می رویم و ننگ را نمی پذیریم، گویا می خواهید اسلام را واژگون کنید تا بتوانید پرده حریمش را بدرید و پیمانی که خداوند آن را پناهگاه شما مسلمانان و سبب امنیت میان مردم قرار داده بشکنید.

به یقین اگر شما به غیر اسلام پناه برید، کافران به نبرد شما می آیند، آنگاه نه جبرئیلی و نه میکائیلی، نه مهاجرانی و نه انصاری هست که شما را یاری کند؛ و چاره ای جز نبرد با شمشیر ندارید تا خداوند در میان شما کار را یکسره کند.

داستانهای عذاب الهی و کیفرهای سنگین او و روزهای - نزول عذاب - او - بر اقوام گذشته - و برخوردهای سخت او در دسترس شما است، با ناآگاهی از کیفر دادن او، و سبک شمردن عقوبت سخت او، و به پندار نبود عذاب او مینگارید که وعده عذاب نخواهد رسید و در عذابتان درنگ خواهد شد؛ چرا که خدای سبحان مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر برای ترک امر به معروف و نهی از منکر؛ خداوند، بی خردان را برای نافرمانی از رحمتش دور ساخت و خردمندان را برای باز نداشتن دیگران از گناه.

آگاه باشید! شما رشته پیوند با اسلام را قطع، و اجرای حدود الهی را تعطیل و احکام اسلام را به فراموشی سپرده اید.

بدانید! خداوند مرا به جنگ با سرکشان، پیمان شکنان و فسادکنندگان در زمین فرمان داده است. و من با پیمان شکنان (اصحاب جمل) جنگیدم، و با حق ستیزان (معاویه و پیروانش) جهاد کردم، و از دین برون شدگان را خوار و زبون ساختم. و اما آنچه مرا از پرداختن به شیطان - مرده - در مغاک (رهبر خوارج) آسوده ساخت بانگی - سهمگین - بود که قلبش را به تپش و سینه اش را به لرزش انداخت و کارش را بساخت. اینک تنها ته مانده ای از سرکشان و ستمگران به جا مانده اند، که اگر خداوند فرصت دهد بر آنان می تازم و قدرت و حکومت را از دستشان می گیرم - و نابودشان می کنم - به جز افراد اندکی که در اطراف پراکنده شوند. من در دوران کمسالی خود بزرگان عرب را به خاک افکندم و شجاعان دو قبیلۀ معروف «ربیعه» و «مضر» را درهم شکستم.

ص:190

5 - تاکید ائمه علیهم السلام بر اتحاد، و سازگاری شیعیان با دیگر مسلمانان

(217) 77 - مشکاة الأنوار: عنْ أبی بَکرٍ الحضرمیِّ قالَ: قالَ أخِی عَلْقَمَةُ لِأبِی جَعْفَرٍ علیه السلام إنَّ أبا بَکْرٍ قالَ:

یُقاتَلُ النّاسُ فی عَلِیٍّ، فَقالَ علیه السلام : إنِّی أراکَ لَوْ سَمِعْتَ رَجُلاً سَبَّ عَلِیّاً فَاسْتَطَعْتَ أَنْ تَقْطَعَ أَنْفَهُ فَعَلْتَ؟ فَقُلْتُ: نَعَمْ. قالَ لِی: لا تَفْعَلْ؛ فَإنِّی أَسْمَعُ الرَّجُلَ یَسُبُّ عَلِیّاً جَدِّی، فَأَتَواریٰ عَنْهُ، فَإذا فَرَغَ أَتَیْتُهُ فَصافَحْتُهُ (1).

ابو بکر حضرمی می گوید: برادرم علقمه به امام باقر علیه السلام عرض کرد: ابوبکر می گوید که به جهت علی علیه السلام باید با مردم درگیر شد و جنگید. آن حضرت فرمود: ببینم اگر بشنوی کسی به علی علیه السلام ناسزا گفته چنانچه بتوانی بینی او را می بری؟ گفتم: آری. امام به من فرمود: این کار را نکن؛ همانا من وقتی می شنوم کسی به جدم علی علیه السلام ناسزا می گوید، خود را از او پنهان می کنم، هنگامی که ناسزا گوییش تمام شد نزد او می روم و با او دست می دهم.

(218)

78 - مشکاة الأنوار: عنْ أبی أُسامَةَ قالَ: دَخَلْتُ عَلیٰ أبِی عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام لِأُوَدِّعَهُ. فَقالَ لِی: یا زَیدُ...

إِنَّکَ تَقْدِمُ غَداً الکُوفَةَ، فَیَأْتِیکَ إخْوانُکَ وَمَعارِفُکَ فَیَقُولُونَ: ما حَدَّثَکَ جَعْفَرٌ؟ فَما أَنْتَ قائِلٌ؟

قالَ: أَقُولُ لَهُمْ ما تَأْمُرُنِی بِهِ، لا أقصُرُ عَنْهُ وَلا أعْدُوهُ إلیٰ غَیْرِهِ.

قالَ علیه السلام : أقْرِئْ مَنْ تَریٰ أَنَّهُ یُطِیعُنِی وَیَأْخُذُ بِقَوْلِی مِنْهُمُ السَّلامَ، أُوصِیهِمْ بِتَقْوَی اللّٰهِ، وَالوَرَعِ فی دِینِهِمْ، وَالِاجْتِهادِ للّٰهِ، وَصِدْقِ الحَدِیثِ، وَأداءِ الأَمانَةِ، وَطُولِ السُّجُودِ، وَحُسْنِ الجِوارِ،

ص:191


1- (1) . مشکاة الأنوار، ص 137؛محاسن، ص 260، ح 314..

فَبِهٰذا جاءَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم ، وَأَدُّوا الأَمانَةَ إلیٰ مَنِ ائْتَمَنَکُمْ عَلَیْها مِنْ بَرٍّ أَوْ فاجِرٍ؛ فَإنَّ رَسُولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله کانَ یَأْمُرُ بِرَدِّ الخَیْطِ وَالمِخْیَطِ. صَلُّوا فی عَشائِرِهِمْ، وَاشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ، وَعُودُوا مَرْضاهُمْ، وَأدُّوا حُقُوقَهُمْ، فَإنَّ الرَّجُلَ مِنْکُمْ إذا وَرَعَ فی دِینِهِ وَصَدَقَ الحَدِیثَ وَأدَّی الأمانَةَ وَحَسُنَ خُلقُهُ مَعَ النّاسِ، قِیلَ: «هٰذا جَعْفَرِیٌّ» فَیَسُرُّنِی ذٰلِکَ، [ و ] قالُوا: «هٰذا أَدَبُ جَعْفَرٍ»؛ وَإذا کانَ عَلیٰ غَیْرِ ذٰلِکَ دَخَلَ عَلَیَّ بَلاؤُهُ وَعارُهُ.

وَاللّٰهِ لَقَدْ حَدَّثَنِی أبِی أنَّ الرَّجُلَ کانَ یَکُونُ فی القَبِیلَةِ مِنْ شِیعَةِ عَلِیٍّ - رِضْوانُ اللّٰهِ عَلَیْهِ - فَکانَ أَقْضاهُمْ لِلْحُقُوقِ، وَأدّاهُمْ لِلأَمانَةِ، وَأَصْدَقَهُمْ لِلْحَدِیثِ، إلَیْهِ وَصایاهُمْ وَوَدائِعُهُمْ، یُسْأَلُ عَنْهُ فَیُقالُ: مَنْ مِثْلُ فُلانٍ؟

فَاتَّقُوا اللّٰهَ وَکُونُوا زَیْناً وَلا تَکُونُوا شَیْناً، جُرُّوا إلَیْنا کُلَّ مَوَدَّةٍ وَادْفَعُوا عَنّا کُلَّ قَبِیحٍ، فَإنَّهُ ما قِیلَ لَنا فَما نَحْنُ کَذٰلِکَ، لَنا حَقٌّ فی کِتابِ اللّٰهِ وَقَرابَةٌ مِنْ رَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله وَتَطْهِیرٌ مِنَ اللّٰهِ وَوِلادَةٌ طَیِّبَةٌ، لا یَدَّعِیها أَحَدٌ غَیْرُنا إلّاکَذّابٌ. أکْثِرُوا ذِکْرَ اللّٰهِ، وَذِکْرَ المَوْتِ، وَتِلاوَةَ القُرْآنِ، وَالصَّلاةَ عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله ؛ فَإنَّ الصَّلاةَ عَلَیْهِ عَشْرُ حَسَناتٍ، خُذْ بِما أَوْصَیْتُکَ بِهِ وَأَسْتَوْدِعُکَ اللّٰهَ (1).

ابو اسامه گوید: به محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم تا با آن بزرگوار وداع کنم. آن حضرت به من فرمود: ای زید!... تو فردا به کوفه می روی در آنجا برادران و آشنایانت نزد تو می آیند و می پرسند، جعفر به تو چه گفت؟ تو چه می گویی؟

گفتم: به آنان همان چیزهایی را می گویم که به من فرمودی نه از آن کم می کنم و نه به آن می افزایم.

آن حضرت فرمود: به هر کس از آنان که دیدی فرمان مرا می برد و سخنم را می پذیرد سلام مرا برسان، - و بگو - آنان را به پروای از خدا و ورع در دینشان و جدّیت در کار برای خدا و راستگویی و ادای امانت و سجدۀ طولانی و خوشرفتاری در همسایگی سفارش می کنم، که اینها را محمد صلی الله علیه و آله و سلم آورده است، امانت را به امانتگذار چه نیکوکار باشد چه بدکار، بازگردانید که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم حتی به برگرداندن نخ و سوزن فرمان می داد. با جماعت آنان [مسلمانان] نماز گزارید، و در مراسم مردگانشان حاضر شوید، و از بیمارانشان دیدن کنید، و حقوق آنان

ص:192


1- (1) . مشکاة الأنوار، ص 132 - 131؛ کافی، ج 2، ص 636، ح 5 ..

را ادا کنید. زیرا هر گاه یک نفر از شما در دینش ورع داشته و راستگو باشد و امانت را بازگرداند و با مردم نیک رفتار باشد می گویند: این جعفری است و این مرا شاد می سازد، و می گویند این ادب جعفر است، و اگر جز این باشد گرفتاری و ننگ آن به من می رسد.

به خدا سوگند پدرم علیه السلام برای من نقل کرد که یک تن از شیعیان علی علیه السلام که در یک قبیله بود، بهترین آنان در ادای حقوق و امانتدارترین آنان و راستگوترینشان بود، به او وصیت می کردند و نزد او سپرده می گذاشتند. چنانچه از آن قبیله در بارۀ او سؤال می شد آنان می گفتند: مانند ندارد!

پس از خدا پروا کنید و زینت - ما باشید و ننگ - و سبب بدنامی ما - نباشید. همه را به محبت ما راغب سازید، و نگذارید هیچ زشتی و بدی را به ما نسبت دهند، که به راستی، آنچه به ما نسبت داده شده نادرست است و ما چنین نیستیم. برای ما در کتاب خدا حقی هست و با پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم خویشاوندیم و خداوند ما را پاک کرده است و به پاکی زاده شده ایم، و غیر ما هیچ کسی به جز دروغگو ادعای آن را ندارد. زیاد به یاد خدا و به یاد مرگ باشید و بسیار قرآن بخوانید، و بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فراوان درود فرستید که درود بر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم ده حسنه است.به آنچه سفارشت کردم عمل کن؛ تو را به خدا می سپارم.

(219)

79 - کافی: عَن معاویة بن وهب. قال: قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام : کَیْفَ یَنْبَغِی لَنا أنْ نَصْنَعَ فِیما بَیْنَنا وَبَیْنَ قَوْمِنا وَفِیما بَیْنَنا وَبَیْنَ خُلَطائِنا مِنَ النّاسِ؟ قالَ: فَقالَ: تُؤَدُّونَ الأَمانَةَ إلَیْهِمْ، وَتُقِیمُونَ الشَّهادَةَ لَهُمْ وَعَلَیْهِمْ، وَتَعُودُونَ مَرْضاهُمْ، وَتَشْهَدُونَ جَنائِزَهُمْ (1).

معاویة بن وهب گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم با خویشاوندانمان و همکارانمان (شریکانمان) از مردم (مسلمان غیر شیعه) چگونه رفتار کنیم؟ آن حضرت فرمود: امانتشان را بر می گردانید، و به نفع و ضررشان گواهی می دهید، و به دیدن بیمارانشان می روید، و در مراسم مردگانشان حاضر می شوید.

(220)

80 - بحارالأنوار: عنْ أبی بصیرٍ، قالَ: سَمِعْتُ أبا عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام یَقُولُ: اتَّقُوا اللّٰهَ، وَعَلَیْکُمْ بِالطّاعَةِ

ص:193


1- (1) . کافی، ج 2، ص 635، ح 2..

لِأَئِمَّتِکُمْ: قُولُوا ما یَقُولُونَ، وَاصْمُتُوا عَمّا صَمَتُوا؛ فَإنَّکُمْ فی سُلْطانِ مَنْ قالَ اللّٰهُ تَعالیٰ: «وَإنْ کانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الجِبالُ» (1) . یَعْنِی بِذٰلِکَ وُلْدَ العَبّاسِ. فَاتَّقُوا اللّٰهَ، فَإنَّکُمْ فی هُدْنَةٍ؛ صَلُّوا فی عَشائِرِهِمْ، وَاشْهَدُوا جَنائِزَهُمْ، وَأَدُّوا الأَمانَةَ إلَیْهِمْ... (2).

ابوبصیر گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم می فرمود: از خدا پروا کنید، و بر شما است فرمانبری از امامانتان، آنچه آنان می گویند بگویید و از آنچه لب فرو بستند لب فرو بندید؛ زیرا شما زیر سلطه کسانی هستید که خداوند متعال فرمود: «و اگر چه نیرنگ آنان کوه ها را از جا برکند» - منظورش بنی عباس بود - . از خدا پروا کنید! زیرا شما در این زمان در حال سازش با مخالفان هستید؛ با جماعت آنان نماز گزارید، و بر جنازه هایشان حاضر شوید، امانت را به آنان باز گردانید...

(221) 81- من لا یحضره الفقیه: روی حَمّادُ بنُ عُثمانَ عن الصّادق علیه السلام أنَّهُ قالَ: مَنْ صَلّیٰ مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الأَوَّلِ، کانَ کَمَنْ صَلّیٰ خَلْفَ رَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله فی الصَّفِّ الْأَوَّلِ (3).

حمّاد بن عیسی از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: هر کس همراه آنان (مخالفان و اهل سنت) در صف اول نماز گزارد، مانند کسی است که پشت سر رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز گزارد.

(222) 82- تهذیب الأحکام: عَنْ إسحاقَ بْنِ عَمّارٍ قالَ: قالَ لی أَبُوعَبْدِاللّٰهِ علیه السلام : یا إسْحاقُ أتُصَلِّی مَعَهُمْ فِی الْمَسْجِدِ؟ قُلْتُ: نَعَمْ. قالَ: صَلِّ مَعَهُمْ، فَإِنَّ الْمُصَلِّی مَعَهُمْ فِی الصَّفِّ الْأَوَّلِ، کَالشّاهِرِ سَیْفَهُ فی سَبِیلِ اللّٰهِ (4).

اسحاق بن عمار می گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: ای اسحاق! با آنان (مخالفان) در مسجد نماز می گزاری؟ گفتم: آری. فرمود: با آنان نماز بگزار، که هر کس با آنان در صف اول نماز گزارد، مانند کسی است که در راه خدا شمشیر کشیده باشد.

(223) 83- کافی: قالَ أبُو عبدِ اللّٰهِ علیه السلام : عَلَیْکُمْ بِالصَّلاةِ فی المَساجِدِ، وَحُسْنِ الجِوارِ لِلنّاسِ، وَإقامَةِ

ص:194


1- (1) . ابراهیم: 46..
2- (2) . بحارالأنوار، ج 50، ص 162، ح 1؛امالی طوسی، ص 667، ح 1398..
3- (3) . من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 250، ح 1126..
4- (4) . تهذیب الأحکام، ج 3، ص 277، ح 809 ..

الشَّهادَةِ، وَحُضُورِ الجَنائِزِ، إنَّهُ لابُدَّ لَکُمْ مِنَ النّاسِ، إنَّ أحَداً لا یَسْتَغْنِی عَنِ النّاسِ حَیاتَهُ، وَالنّاسُ لابُدَّ لِبَعْضِهِمْ مِنْ بَعْضٍ (1).

امام صادق علیه السلام فرمود: بر شما لازم است که در مساجد نماز بگزارید، و با مردم (عموم مسلمانان) خوب همسایگی کنید، و در مورد آنها گواهی بدهید، و بر جنازه هایشان حاضر شوید. همانا شما چاره ای جز زندگی در میان مردم ندارید. هیچ کس در زندگیش از مردم بی نیاز نیست و مردم ناگزیر به یکدیگر نیازمندند.

(224)

84 - کافی: عنْ حبیبٍ الخثعمیّ قالَ: سَمِعْتُ أبا عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام یَقُولُ: عَلَیْکُمْ بِالوَرَعِ وَالِاجْتِهادِ، وَاشْهَدُوا الجَنائِزَ، وَعُودُوا المَرْضیٰ، وَاحْضَرُوا مَعَ قَوْمِکُمْ مَساجِدَکُمْ، وَأَحِبُّوا لِلنّاسِ ما تُحِبُّونَ لِأَنْفُسِکُمْ. أما یَسْتَحْیِی الرَّجُلُ مِنْکُمْ أَنْ یَعْرِفَ جارُهُ حَقَّهُ وَلا یَعْرِفَ حَقَّ جارِهِ (2).

حبیب خثعمی گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم می فرمود: بر شما است که با ورع و پارسا باشید، و در بندگی خدا بکوشید. در مراسم مردگان حاضر شوید، و از بیماران دیدن کنید، و با قوم خود در مسجدهایتان حاضر شوید، و برای مردم همان را بخواهید که برای خودتان می خواهید. آیا انسان شرم نمی کند که همسایه حق او را بشناسد و رعایت کند، ولی او نسبت به همسایه حق ناشناس باشد و حق همسایه را رعایت نکند؟!

(225)

85 - مشکاة الأنوار: عنْ مرازم قالَ: حَمَّلَنِی أبُو عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام رِسالَةً، فَلَمّا خَرَجْتُ دَعانِی فَقالَ: یا مرازم! لِمَ لا یَکُونُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ النّاسِ إلّاخَیْراً وَإنْ شَتَمُونا؟! (3)

مرازم می گوید: امام صادق علیه السلام نامه ای به من داد - که برای کسی ببرم - ، همینکه بیرون شدم مرا صدا زد و فرمود: مرازم! چرا با مردم (غیر شیعه) خوب نباشی هر چند آنان به ما ناسزا بگویند؟!

ص:195


1- (1) . کافی، ج 2، ص 635، ح 1..
2- (2) . همان، ص 635، ح 3..
3- (3) . مشکاة الأنوار، ص 136، ح 314..

چند نکته و حدیث دیگر

1 - مراد از «اختلاف امتی رحمة»

(226) 1- علل الشرائع: عن عبدالمؤمن الأنصاری قالَ: قُلْتُ لِأبِی عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام : إنَّ قَوْماً یَرْوُونَ أنَّ رَسُولَ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله قالَ: اخْتِلافُ أُمَّتِی رَحْمَةٌ، فَقالَ: صَدَقُوا. فَقُلْتُ: إنْ کانَ اخْتِلافُهُمْ رَحْمَةً فَاجْتِماعُهُمْ عَذابٌ! قالَ: لَیْسَ حَیْثُ تَذْهَبُ وَذَهَبُوا، وَإنَّما أرادَ قَوْلَ اللّٰهِ عَزَّ وَجَلَّ: «فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إذا رَجَعُوا إلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» (1). فَأَمَرَهُمْ أنْ یَنْفِرُوا إلیٰ رَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله وَیَخْتَلِفُوا إلَیْهِ فَیَتَعَلَّمُوا، ثُمَّ یَرْجِعُوا إلیٰ قَوْمِهِمْ فَیُعَلِّمُوهُمْ. إنَّما أَرادَ اخْتِلافَهُمْ مِنَ البُلْدانِ لَااخْتِلافاً فی دِینِ اللّٰهِ، إنَّمَا الدِّینُ واحِدٌ، إنَّمَا الدِّینُ واحِدٌ (2).

عبدالمؤمن انصاری گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: گروهی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کنند که فرمود: اختلاف امتم رحمت است. فرمود راست می گویند. گفتم: اگر اختلافشان رحمت است پس باید اجتماعشان عذاب باشد! فرمود: معنایش آن نیست که به ذهن تو و آنان آمده، بلکه منظورش فرموده ی خدای عز و جل است: «پس چرا از هر فرقه ای دسته ای کوچ

ص:196


1- (1) . توبه: 122. .
2- (2) . علل الشرائع، ج 1، ص 85 ، ح 4..

نمی کنند تا دین را با شناخت و درک عمیق بیاموزند و آنگاه که بازگشتند قوم خویش را بیم دهند شاید آنان بترسند». پس فرمان می دهد که به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سفر و به محضرش رفت و آمد کنند تا - معارف و... دین را بیاموزند و پس از آن به میان قوم خویش بر گردند و به آنان یاد دهند. منظور رفت و آمد از شهرها است نه اختلاف در دین خدا. به راستی دین یکی است، به یقین دین یکی است.

ص:197

2 - معنای شقّ عصا

(227) 2- المجازات النبویة: وَمِنْ ذٰلِکَ [ قوله ] عَلَیْهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ: مَنْ أتاکُمْ وَأَمْرُکُمْ جَمْعٌ یُرِیدُ أَنْ یَشُقَّ عَصاکُمْ، وَیُفَرِّقَ جَماعَتَکُمْ فَاقْتُلُوهُ.

فَقَوْلُهُ عَلَیْهِ الصَّلاةُ وَالسَّلامُ «یُرِیدُ أَنْ یَشُقَّ عَصاکُمْ» اسْتِعارَةٌ، وَالمُرادُ بِهِ تَفْرِیقُ أَمْرِهِمْ، وَتَشْتِیتُ جَمْعِهِمْ. فَشَبَّهَ ذٰلِکَ بِشَقِّ العَصا، لِأنَّ عَنْ شَقِّها یَکُونُ تَشَظِّیها، وَتَطایُرُ الصُّدُوعُ فِیها.

قالَ الرّاعی:

فَتَشَقَّقَتْ مِنْ بَعْدِ ذاکَ عَصاهُمُ شِقَقاً وَغُودِرَ جَمْعُهُمْ مَفْلُولا

أَیْ انْتَشَرَتْ أُمُورُهُمْ وَتَفَرَّقَتْ جُمُوعُهُمْ. وَمِثْلُ ذٰلِکَ مِنْ کَلامِهِمْ قَوْلُهُمْ: فَضَّ اللّٰهُ مُرُوَّتَهُمْ، وَهِیَ الصَّخْرَةُ، وَفَضَّ اللّٰهُ خِدْمَتَهُمْ، وَهِیَ الحَلَقَةُ. فَکَأَنَّهُمْ شَبَّهُوا الْتِئامَ جُمُوعِهِمْ بِالصَّخْرَةِ المَلْمُومَةِ، وَشَبَّهُوا الْتِحامَ شُؤُونِهِمْ بِالحَلَقَةِ المَأْطُورَةِ. وَیَجُوزُ أَنْ یَکُونُ لِشَقِّ العَصا وَجْهٌ آخَرُ، وَهُوَ أَنْ یُرادُ بِهِ فَلُّ شَوْکَتِهِمْ وَإیهانُ قُوَّتِهِمْ، لِأنَّ العَصا لِصاحِبِها قُوَّةٌ یَدْفَعُ بِها، وَبَسْطَةٌ یُعَوِّلُ عَلَیْها. ألا تَریٰ إلیٰ قَوْلِهِ تَعالیٰ - حاکِیاً عَنْ مُوسیٰ علیه السلام : «هِیَ عَصایَ أَتَوَکَّأُ عَلَیْها وَأَهشُّ بِها عَلیٰ غَنَمِی وَلِیَ فِیها مَآرِبُ أُخْریٰ» . فَیَجْعَلُ مِنْ مَرافِقِها الِاعتِمادَ عَلَیْها وَالهَشَّ عَلَی الغَنَمِ بِها، وَمِنَ المَآرِبِ الأُخْریٰ الَّتِی فِیها أنْ تَکُونَ آلَةً لِدِفاعِهِ وَعُدَّةً لِقِراعِهِ، وَهِیَ بَعْدُ عَوْنٌ لِلماشِی وَهِدایَةٌ للعاشِی وَسَلاطَةٌ لِلرّاعِی (1).

یکی از آن مجازات فرموده پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است که: «در زمانی که وحدت بر شما حاکم است هر کس می خواهد عصای شما را در هم بشکند و جمع شما را پراکنده سازد او را بکشید».

ص:198


1- (1) . المجازات النبویة، ص 161 - 163، ح 122..

جمله «می خواهد عصای شما را در هم بشکند»، استعاره است، و منظور از آن به هم زدن حکومتشان و پراکنده کردن اجتماعشان می باشد. از این رو آن را به در هم شکستن عصا تشبیه کرده که پی آمد در هم شکستنش پیدایش شکافها و تکه ها و لاشه های جدا شده از آن است.

راعی گوید: «فتشققت من بعد ذاک عصاهم شققا و غودر جمعهم مفلولا» پس از آن عصایشان شکست و تکه تکه شد، و جمعشان شکست خورده و فراری گشت.

یعنی امورشان پراکنده شد و جمعشان متفرق گشت. مشابه این تعبیر در زبان عرب دو عبارت «فض اللّٰه مروتهم» و «فض اللّٰه خدمتهم» است - که هر دو در معنای «خدا جمعشان را بپراکند» بکار می روند - ؛ با آنکه معنای اصلی «مروة» و «خدمة» به ترتیب «سنگ سخت» و «حلقه» است. گویا انسجام و همبستگی گروه هایشان را به صخره سخت و محکم؛ و یکپارچگی آنان در کارها را به حلقه بسته تشیبه کرده اند. بکارگیری «شق عصا» در اینگونه موارد می تواند وجه دیگری داشته باشد، و آن اینکه کنایه باشد از شکستن شوکت و سست کردن قدرتشان. زیرا عصا برای صاحبش نیرویی است که با آن خطر را دفع می کند و قدرتی است که به آن اتکا می کند؛ چنانکه خدای متعال از زبان موسی می فرماید: «آن عصای من است که به آن تکیه می دهم، و با آن برای گوسفندانم برگ از درخت فرو می ریزم، و در نیازهایی دیگر به کارم می آید». تکیه بر آن و فروریختن برگ درخت برای گوسفند را از منافع آن قرار می دهد؛ و فوائد دیگری که دارد این است که ابزار دفاع او و وسیله مناسب برای زدن است؛ و با این همه مددکار پیاده و راهنمای کم بینا و ابزار قدرت شبان نیز می باشد.

ص:199

3 - اهل باطل را هم اختلاف نابود می کند

(228) 3- الملاحم و الفتن: عنْ عبیدةَ قالَ: سَمِعْتُ عَلِیّاً علیه السلام یَقُولُ: لا یَزالُ هٰؤُلاءِ آخِذِینَ بِثَبَجِ هٰذَا الأَمْرِ ما لَمْ یَخْتَلِفُوا بَیْنَهُمْ؛ فَإذا اخْتَلَفُوا خَرَجَتْ مِنْهُمْ، فَلَمْ تَعُدْ إلَیْهِمْ إلیٰ یَوْمِ القِیامَةِ - یَعْنِی بَنِی أُمَیَّةَ - (1).

عبیده گوید: از علی علیه السلام شنیدم می فرمود: اینان - یعنی بنی امیه - تا وقتی با هم اختلاف پیدا نکرده اند اساس حکومت را در دست دارند؛ آنگاه که اختلاف پیدا کردند حکومت از دستشان خارج می شود، و تا روز قیامت دیگر به آنان باز نخواهد گشت.

(229) 4- الملاحم و الفتن: قالَ ابْنُ عَبّاسٍ: لا یَزالُ هٰذَا الأمْرُ فی بَنِی أُمَیَّةَ ما لَمْ یَخْتَلِفْ بَیْنَهُمْ رُمْحانِ؛ فَإذَا اخْتَلَفوا بَیْنَهُمْ، خَرَجَتْ مِنْهُمْ إلیٰ یَوْمِ القِیامَةِ (2).

ابن عباس گفت: کار حکومت در میان بنی امیه تا هنگامی می پاید که رو در روی یکدیگر نایستاده اند؛ هنگامی که میان آنان درگیری پیش آمد حکومت تا روز قیامت از دستشان خارج خواهد شد.

ص:200


1- (1) . الملاحم و الفتن، ص 31؛ کنز العمال، ج 11، ص 364، ح 31757..
2- (2) . الملاحم و الفتن، ص 31..
4 - چند تشبیه

(230)

5 - مستدرک الوسائل: عَنْ رَسُولِ اللّٰهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قالَ: المُؤْمِنُونَ کَأَسْنانِ المُشْطِ، یَتَساوَونَ فی الحُقُوقِ بَیْنَهُمْ (1).

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: مؤمنان مانند دانه های شانه هستند؛ بر همدیگر حقوقی یکسان دارند.

(231)

6 - تحف العقول: قالَ الصّادِقُ علیه السلام : إنَّ سُرْعَةَ ائْتِلافِ قُلُوبِ الأَبْرارِ إذا الْتَقَوا وَإنْ لَمْ یُظْهِرُوا التَّوَدُّدَ بِأَلْسِنَتِهِمْ کَسُرْعَةِ اخْتِلاطِ ماءِ السَّماءِ بِماءِ الأَنْهارِ؛ وَإنَّ بُعْدَ ائْتِلافِ قُلُوبِ الفُجّارِ إذَا الْتَقَوا وَإنْ أَظَهَرُوا التَّوَدُّدَ بِأَلْسِنَتِهِمْ کَبُعْدِ الْبَهائِمِ مِنَ التَّعاطُفِ، وَإنْ طالَ اعْتِلافُها عَلیٰ مِذْوَدٍ واحِدٍ (2).

امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: به راستی شتاب دلبسته شدن نیکان به یکدیگر هنگام دیدار همچون شتاب آمیختن آب آسمان با آب رودها است، هر چند به زبان اظهار دوستی نکنند؛ و به راستی دوری دلهای بدکاران از یکدیگر هنگام دیدار همانند دوری چهار پایان از مهر ورزی به یکدیگر است، هر چند مدتی طولانی از یک آخور علف بخورند.

(232)

7 - مطالب السؤول: إزالَةُ الرَّواسِی أَسْهَلُ مِنْ تَأْلِیفِ القُلُوبِ المُتَنافِرَةِ (3).

امیر مؤمنان علیه السلام : از جا کندن کوه ها آسانتر است از پدید آوردن الفت میان دلهایی که از هم متنفرند و با هم دشمنند.

ص:201


1- (1) . مستدرک الوسائل، ج 9، ص 49، ح 10166..
2- (2) . تحف العقول، ص 373..
3- (3) . مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول، ج 1، ص 234..
5. چند حدیث

(233) 8- کتاب المؤمن: عَنْ أبِی عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام قالَ: الأَرْواحُ جُنُودٌ مُجَنَّدَةٌ تَلْتَقِی فَتَتَشامُّ کَما تَتَشامُّ الخَیْلُ، فَما تَعارَفَ مِنْها ائْتَلَفَ، وَما تَناکَرَ مِنْهَا اخْتَلَفَ، وَلَوْ أَنَّ مُؤْمِناً جاءَ إلیٰ مَسْجِدٍ فِیهِ أُناسٌ کَثِیرٌ لَیْسَ فِیهِمْ إلّامُؤْمِنٌ واحِدٌ، لَمالَتْ رُوحُهُ إلیٰ ذٰلِکَ المُؤْمِنِ حَتّیٰ یَجْلِسَ إلَیْهِ (1).

امام صادق علیه السلام فرمود: روحها سپاهیانی گروه بندی شده اند و چون به هم رسند همانند اسبان یکدیگر را می بویند؛ آنهایی که یکدیگر را می شناسند (خود را از یک گروه می یابند) به هم دلبسته می شوند، و آنهایی که همدیگر را نمی شناسند (خود را از یک گروه نمی یابند)، با هم ناسازگار می گردند. اگر مؤمنی به مسجدی برود که جمع زیادی در آن باشند و در میان آنها جز یک مؤمن نباشد، روح او چنان به آن مؤمن متمایل می شود که می رود و در کنارش می نشیند.

(234) 9- نهج البلاغة: أمّا بَعْدُ، فَإنَّ اللّٰهَ سُبْحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً صلی الله علیه و آله نَذِیراً لِلْعالَمِینَ، وَمُهَیْمِناً عَلَی المُرْسَلِینَ، فَلَمّا مَضیٰ علیه السلام تَنازَعَ المُسْلِمُونَ الأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ؛ فَوَاللّٰهِ ما کانَ یُلْقیٰ فی رَوْعِی وَلا یَخْطُرُ بِبالِی أنَّ العَرَبَ تُزْعِجُ هٰذَا الأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ صلی الله علیه و آله عَنْ أَهْلِ بَیْتِهِ، وَلا أَنَّهُمْ مَنَحُوهُ عَنِّی مِنْ بَعْدِهِ (2).

امام علیه السلام هنگام نصب مالک اشتر به حکومت مصر فرمود: پس از حمد و ثنای الهی همانا خداوند سبحان محمد را بر انگیخت تا بیم دهنده جهانیان و گواه بر رسولان باشد، همینکه آن بزرگوار از این جهان رفت مسلمانان در باره حکومت پس از او به نزاع بر خاستند. به خدا

ص:202


1- (1) . کتاب المؤمن، ص 39 ح 89؛بحارالأنوار، ج 74، ص 273، ح 16..
2- (2) . نهج البلاغه، ج 3، ص 118..

سوگند نه به قلبم خطور می کرد و نه به ذهنم می آمد که عرب پس از آن حضرت حکومت را از دست خاندانش به در آورد و یا آن را از من دور کند.

(235)

10 - کافی: عن أبی بَصِیرٍ قالَ: سَمِعْتُ أبا عَبْدِ اللّٰهِ علیه السلام یَقُولُ: رَحِمَ اللّٰهُ عَبْداً حَبَّبَنا إلَی النّاسِ وَلَمْ یُبَغِّضْنا إلَیْهِمْ، أما وَاللّٰهِ لَوْ یَرْوُونَ مَحاسِنَ کَلامِنا لَکانُوا بِهِ أَعَزَّ وَما اسْتَطاعَ أَحَدٌ أَنْ یَتَعَلَّقَ عَلَیْهِمْ بِشَیْ ءٍ، وَلٰکِنْ أَحَدُهُمْ یَسْمَعُ الکَلِمَةَ فَیَحُطُّ إلَیْها عَشْراً (1).

ابو بصیر گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: خداوند بنده ای را رحمت کند که ما را محبوب مردم سازد و آنان را با ما دشمن نکند. هان! به خدا، اگر سخنان خوب و زیبای ما را نقل می کردند با این کار عزیزتر بودند، و کسی نمی توانست به هیچ وجهی به آنان دست اندازی کند، ولی یکی از آنان سخنی را می شنود و از خود ده تا روی آن می گذارد.

(236)

11 - نهج البلاغة: وَقالَ لَهُ بَعْضُ الیَهُودِ: ما دَفَنْتُمْ نَبِیَّکُمْ حَتَّی اخْتَلَفْتُمْ فِیهِ. فَقالَ علیه السلام لَهُ: إنَّمَا اخْتَلَفْنا عَنْهُ لا فِیهِ؛ وَلٰکِنَّکُمْ ما جَفَّتْ أَرْجُلُکُمْ مِنَ البَحْرِ حَتّیٰ قُلْتُمْ لِنَبِیِّکُمْ: «اِجْعَلْ لَنا إلٰهاً کَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إنَّکُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ» (2). (3)

یکی از یهودیان به امیر مؤمنان علیه السلام عرض کرد: شما پیامبرتان را دفن نکرده دربارۀ او اختلاف کردید. امیرمؤمنان علیه السلام به او پاسخ داد: ما اختلافمان در چیزهایی بود که از او رسیده نه دربارۀ خود او. و اما شما پاهایتان از آب دریا خشک نشده بود که به پیامبرتان گفتید:

«همانگونه که آنان خدایانی دارند، برای ما خدائی قرار ده. و او گفت: به راستی شما گروهی نادان هستید».

(237)

12 - معانی الأخبار: عَنْ عاصِمِ بْنِ حُمیدٍ رَفعَهُ قالَ: جاءَ رَجُلٌ إلیٰ أمیرِ المُؤمِنین علیه السلام فَقال:

أخبِرنی عَنِ السُّنَّةِ وَالْبِدْعَةِ وَعَنِ الْجَماعَةِ وَعَنِ الفُِرقَةِ؟ فَقال أمیرُ المُؤمِنین علیه السلام : السُّنَّةُ ما سَنَّ رَسُولُ اللّٰه صلی الله علیه و آله ، وَالْبِدْعَةُ ما احدِث مِنْ بَعْدِهِ، وَالْجَماعَةُ أهْلُ الْحَقّ وَإن کانُوا قَلیلاً، وَالفِرقَة أهْل الباطِل وَإن کانُوا کَثیراً (4).

ص:203


1- (1) . کافی، ج 8 ، ص 229، ح 293..
2- (2) . اعراف: 138..
3- (3) . نهج البلاغه، ج 4، ص 75، ح 317..
4- (4) - معانی الأخبار: 154 - 155..

عاصم بن حمید روایت کرده که شخصی به حضور امیر مؤمنان علیه السلام آمد و از مفهوم «سنت»، «بدعت»، «جماعت» و «فرقه» سؤال کرد. حضرت فرمود: سنّت آن چیزی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله مقرّر فرمود، بدعت آن چیزی است که پس از پیامبر صلی الله علیه و آله پدید آمد، و جماعت، طرفداران حق اند هرچند اندک باشند، و فرقه، طرفداران باطل اند هرچند بسیار باشند.

ص:204

بخش سوم:

اشاره

الف) پیشینۀ اندیشۀ تقریب بین مذاهب اسلامی

ب) معرّفی منادیان وحدت اسلامی

ص:205

ص:206

الف) پیشینۀ اندیشۀ تقریب، بین مذاهب اسلامی

اشاره

(1)

نخستین منادیان وحدت

دعوت به همبستگی و پرهیز از تشتّت و تفرقه، از مسائل مهمی بوده که مکرّر در کلام خدا و سنت نبوی صلی الله علیه و آله و سلم بر آن تأکید شده است. به موازات پیدایش خط تفرقه در جامعۀ اسلامی و نشو و نمای حرکتهای برخاسته از هواهای نفسانی از قبیل: کینه های دیرین جاهلی، حسادتها، قدرت طلبی ها، برتری جویی های فردی، قومی و قبیله ای که منازعاتی را بوجود می آورْد و آتش اختلاف را شعله ور می ساخت، و صفوف به هم فشردۀ مجاهدان اسلام را از هم می پاشید و موجب تضعیف آن می گردید، ندای وحدت، اتّحاد و توحید کلمه، هم از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و هم از اصحاب اصلاح طلب و بزرگوار ایشان نیز شنیده می شد و مانع از گسستگی امّت اسلام می گردید.

اما پس از رحلت رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ، نخستین شکاف عمیق در میان صحابۀ بزرگ آن حضرت بر سر مسئلۀ رهبری و جانشینی امّت اسلامی بوجود آمد، که گرچه پر اهمّیت بود و هر کدام به دلایل مختلفی در این باره تمسّک می جستند، ولی پس از ماجرای سقیفه و تعیین نخستین خلیفه، بسیاری از اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله ، با همۀ اختلاف سلیقه و بینشی که داشتند، تمکین و یا سکوت اختیار کردند و مانع از هم پاشیدگی و تفرقه در جامعۀ اسلامی

ص:207


1- (1) . با اندکی تلخیص، نوشتۀ استاد محمّد جواد صاحبی، تقریب بین مذاهب اسلامی (1)، ویژه نامۀ چهارمین کنفرانس وحدت اسلامی، مهرماه 1369، ص 48 - 57، مدارک ذکر شده در این مقاله تا ص 213 از منبع مذکور نقل می شود..

شدند. چنانکه حضرت امام محمّد باقر علیه السلام فرموده است: موقعی که مردم با ابوبکر بیعت کردند، امیر المؤمنین علی علیه السلام از ادّعای خلافت دست کشیدند، زیرا بیم آن داشتند که مسلمین یکباره به سوی بت پرستی بازگردند و ندای لا اله الا اللّٰه و محمّد رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله و سلم فراموش شود (1) حتی در برابر کسانی که ایشان را به مقاومت و لشکرکشی فرا می خواندند فریاد زدند:

أیُّهَا النّاسُ، شُقُّوا أَمْواجَ الفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجاة...

... آنگاه از دلاوریها و شجاعتهای خویش یاد کرده و با تأکید بر اینکه از هیچ حادثه ای حتی مرگ هراسی به دل راه نمی دهند، اما به خاطر علمی که در سینۀ خویش دارند و دیگران از آن محروم هستند از برافراشتن عَلَم مخالفت عذر می خواهند. (2)... امام علی علیه السلام برای حفظ وحدت داخلی مسلمانان، که متضمّن حفظ نظام اسلامی است، و بی تردید ایمان و اعتقاد مردم و احکام شرعی مرهون مقبولیّت عمومی و قدرت آن است، از هرگونه حرکتی که به تضعیف نظام و یا تشتّت و ازهم پاشیدگی صفوف مسلمانان بیانجامد، پیروان خویش را برحذر می داشت. آن حضرت با وجود پیروان و دوستداران فراوانی که داشت، نه تنها به مخالفت آشکارا با خلفا و پیروان آنها نپرداخت، بلکه از هیچ گونه رایزنی و مساعدت فکری به آنها کوتاهی نکرد تا جایی که خلیفۀ دوّم بارها گفت: «لولا علیّ لهلک عمر». (3) و نیز این گفتۀ او که:«مشکلی برایم نماند که ابو الحسن علی علیه السلام آن را نگشاید». (4)گزارشات تاریخی حاکی از آن است که مشورت با امیرالمؤمنین علی علیه السلام در مهام امور و در بسیاری از موارد، دستگاه خلافت را از لغزشهای اصولی بازداشته و بویژه سازمان قضایی حکومت را بر استیفای حقوق مردمان وامی داشت و این روش تا زمان تبدیل خلافت به سلطنت اشرافی اموی ادامه داشت... .

ص:208


1- (1) . صحیح کافی، حدیث 4407. .
2- (2) . نهج البلاغه، (شرح محمّد عبده)، ج 1، ص 40..
3- (3) . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج1، ص18؛ کافی، ج7، ص424، حدیث 6..
4- (4) . امیر المؤمنین علیه السلام اسوۀ وحدت، محمّد جواد شری، ص245، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی علیه السلام ، 1366..

پیشوایان مذاهب فقهی منادیان وحدت اسلامی

با مرگ صحابه و تابعین، به دلیل دور شدن از عصر نزول وحی، استظهارات و برداشتهای عالمان دینی از کتاب و سنت، برای بدست آوردن احکام شرعی متفاوت گشت و همین امر سبب ظهور و بروز مذاهب فقهی گردید. البته نه بگونه ای که ناسازگاری در اجتماع مسلمانان ایجاد کند. زیرا دست کم دو تن از ائمۀ مذاهب فقهیِ اهل سنت، از شاگردان مبرّز حضرت امام جعفر صادق علیه السلام بوده اند، و هر دو از آن حضرت به نیکی یاد کرده اند، و گویا میان آنها مراوده و مباحثۀ علمی نیز وجود داشته است، چنانکه ابوحنیفه در حضور منصور دوانیقی، چهل مسأله از امام صادق علیه السلام پرسید، و آن حضرت به یک یک آنها جواب داد، و علاوه بر پاسخ او، نظر علمای عراق و علمای حجاز و آنچه را که اهل بیت علیهم السلام دربارۀ یک یک آن مسائل معتقدند بیان کرد و ابو حنیفه در پایان بحث اظهار داشت:

«به راستی داناترین مردم، کسی است که به اختلاف نظرهای مردم آگاهی داشته باشد». (1)مالک نیز از شاگردان امام صادق علیه السلام ، و با آن حضرت در رفت و آمد بوده و پیوسته ایشان را ستوده، چنانکه خود گفته است:

«من نزد جعفر بن محمّد علیهما السلام می رفتم و مدّتی نزد او رفت و آمد داشتم، او را جز با یکی از سه ویژگی ندیدم؛ یا در حال نماز، یا روزه دار، و یا در حال خواندن قرآن، و هیچ وقت ندیدم از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم حدیثی را نقل کند مگر با طهارت، و سخنی را که مربوط به او نبود هرگز نمی گفت. او از جمله عبّاد و زهّادی بود که از خدای متعال ترس و خشیت داشت و من هیچ وقت به دیدار او نرفتم مگر اینکه متکا را از پشت سر خود بر می داشت و پشت سر من می گذاشت». (2)البته دو پیشوای دیگر اهل سنت یعنی احمد حنبل و شافعی نیز احادیث و اشعاری در مدح اهل بیت پیامبر علیهم السلام نقل کرده اند (3)؛ ولی مراد ما در اینجا این نیست، زیرا که قاطبۀ اهل

ص:209


1- (1) . الامام الصادق علیه السلام ، محمّد ابو زهره، ص27..
2- (2) . همان، ص76 و77..
3- (3) . المسند، ج5، ص181؛ الصواعب المحرقه، ابن حجر، ص108..

سنت، آن بزرگواران را ستوده اند و اگر افراد انگشت شماری در این باره جانب ادب را نگاه نداشته اند، ربطی به پیشوایان و عالمان وارستۀ این مذاهب ندارد ... .

بنیانگذاران تقریب بین مذاهب اسلامی

در قرن حاضر از جهان تسنن، اقبال لاهوری، مودودی پاکستانی، حسن البنا و سیّد قطب مصری پیوسته شعار وحدت را زمزمه کردند... ولی اینان نیز به دلیل شرایط حاکم و درگیری با استبداد داخلی و استعمار خارجی، از مبادلۀ علمی و فکری و تفاهم با عالمان مذاهب دیگر بازماندند.

همزمان با این بزرگواران در جهان تشیع نیز آرمانگرایان و اصلاح طلبانی چون علّامه شهید مرتضی مطهّری، آیت اللّٰه سیّد محمود طالقانی، آیت اللّٰه شهید دکتر بهشتی و... با مصلحان اهل سنت همنوا گردیدند.

اما باید بپذیریم که هیچکدام از اینان نفوذ کلمۀ مرحوم آیت اللّٰه العظمی بروجردی و شیخ عبد المجید سلیم و شیخ محمود شلتوت را نداشتند و به حق این سه تن حرکتی را آغاز کردند و به ثمر رساندند که در دنیای اسلام بی نظیر بود. زیرا در جهان تشیع شخصیّتی چون مرحوم آیت اللّٰه العظمی بروجردی با عنوان مرجع عام شیعیان از اعتبار ویژه و گسترده ای برخوردار بود. ایشان با توجه و علاقۀ فراوانی که به مسئلۀ وحدت اسلامی و حُسن تفاهم و تقریب بین مذاهب اسلامیه داشت، یکی از پر شکوهترین حماسه های تاریخ اسلام را آفرید. این مرد چون به تاریخ اسلام و مذاهب اسلامی آشنا بود، می دانست که سیاست حکّام گذشته، در تفرقه و دامن زدن آتش اختلاف، چه اندازه تأثیر داشته است و هم توجه داشت که در عصر حاضر نیز، سیاستهای استعماری از این تفرقه حد اکثر استفاده را می کنند و بلکه آن را دامن می زنند و نیز توجه داشت که بُعد و دوری شیعه از سایر فِرق سبب شده که آنها شیعه را نشناسند و دربارۀ آنها تصوّراتی دور از حقیقت بنمایند، به این جهت بسیار علاقمند بود که حُسن تفاهمی بین شیعه و سنی برقرار شود، تا از طرفی وحدت

ص:210

اسلامی که منظور بزرگ این دین مقدّس است، تأمین گردد و از طرف دیگر شیعه، فقه شیعه و معارف شیعه آنطور که هست به جامعه تسنن که اکثریت مسلمانان را تشکیل می دهند معرّفی شود.

از حُسن تصادف چند سال قبل از زعامت و ریاست معظّم له - زمانی که هنوز ایشان در بروجرد بودند - دار التقریب بین المذاهب الاسلامیة به همّت جمعی از روشنفکران سنی و شیعه تأسیس شد. معظّم له در دورۀ زعامت خود تا حد ممکن به این فکر و به این مؤسسه کمک و همکاری کرد... برای اولین بار بعد از چندصد سال بین زعیم روحانی شیعه و زعیم روحانی سنی شیخ عبد المجید سلیم و بعد از فوت او به فاصلۀ دو سال شیخ محمود شلتوت، مفتی مصر و رئیس جامع الازهر، روابط دوستانه برقرار شد و نامه ها مبادله گردید. شهید آیت اللّٰه مطهّری دربارۀ دلبستگی مرحوم آیت اللّٰه العظمی بروجردی به وحدت اسلامی و دار التقریب می نویسد:

«معظّم له را نباید گفت نسبت به این مسئله علاقمند بود بلکه باید گفت عاشق و دلباخته این موضوع بود و مرغ دلش برای این موضوع پر می زد. عجیب این است که از دو منبع موثّق شنیدم که در حادثۀ قلبی اخیر که منجر به فوت ایشان شد، بعد از حملۀ قلبی اولی که عارض شد و مدّتی بی هوش بودند و بعد به هوش آمدند، قبل از آنکه توجّهی به حال خود بکنند و در این موضوع حرفی بزنند، موضوع تقریب و وحدت اسلامی را طرح می کنند و می گویند:

من آرزوها در این زمینه داشتم». (1)اهمّیت علاقه و نظر مرحوم آیت اللّٰه بروجردی نسبت به مسئلۀ وحدت اسلامی، هنگامی بیشتر جلب نظر می کند که به خاطر آوریم ایشان هنگام وفات نزدیک به 87 سال داشته است، و این اندیشه را پس از هفتاد سالگی دنبال کرده است.

علمای بزرگ اهل سنت نیز در همان زمان پا به پای این بزرگ مرجع شیعی در عصر

ص:211


1- (1) . مرجعیّت و روحانیّت، گروهی از اندیشمندان اسلامی، ص218 - 219..

حاضر، در راه وحدت اسلامی و تقریب بین مذاهب، به پیش آمدند تا جائیکه اندیشمند بزرگ سنی شیخ عبد المجید سلیم، در پاسخ به پیام شفاهی آیت اللّٰه بروجردی که توسط شیخ محمّد تقی قمی به وی ابلاغ گردیده بود، چنین می گوید:

«بهترین آرزوی من (اتّحاد مسلمین جهان) است که می خواهم مادام العمر آن را عملی سازم، و پیوسته از باریتعالی مسئلت دارم که آرزوی مرا برآورد. وکسانی را که در این راه مقدّس جدّیت دارند تأیید کند». (1)شیخ عبدالمجید سلیم به این پیمان وفادار ماند اما افتخار صدور فتوای رسمیّت مذهب تشیع، نصیب جانشین وی شیخ محمود شلتوت گردید.

این فتوای تاریخی که بین سالهای 1338 - 1339ش صادر شده است دارای اهمّیت ویژه ای است و مهمترین فراز آن «جواز پیروی از مذهب مشهور به امامیه اثناعشریه» است. (2) - (3)شیخ شلتوت یادآور شده است که: اجتهاد، ابتدا منبع توافق و تجمّع آراء بود نه مایۀ تعارض، چنانکه مذاهب مختلف در زیر چتر حجیّت کتاب و سنت باهم گرد آمده بودند.

آنگاه می گوید فقهای مسلمان، باید به دور از تعصّبها و هواهای نفسانی، هر رأی و اندیشه ای که در تحکیم مبانی اسلام مؤثّرتر است و رفاه خانواده و ا جتماع را بهتر تأمین می کند، از یکدیگر بپذیرند. برای نمونه فتوای خود را در دفاع از رأی شیعه که منکر اعتبار «طلاق معلّق» و سه طلاق در یک مجلسند، بیان می کند، شلتوت در یک فتوای صریحتر که «جواز تعبّد بر وفق مذهب شیعۀ امامیه» را صادر کرده، همین بحثها را پیش کشیده است.

تأیید و انتشار دو کتاب وسائل الشیعه و مجمع البیان که از منابع مهم فرهنگ شیعه به شمار می آید، در راستای ایدۀ شیخ شلتوت صورت پذیرفت که در مصر به چاپ رسید.

به هر حال این تلاش ها با همکاری عالم ایرانی شیعی، شیخ محمّد تقی قمی به بار نشست

ص:212


1- (1) . خاطرات زندگانی آیت اللّٰه العظمی بروجردی، محمّد حسین علوی طباطبایی، ص118..
2- (2) . همان، ص120..
3- (3) . متن کامل این فتوا در صفحۀ 365 همین کتاب آمده است..

و به قول خود شلتوت « بزودی توانستند پیروان مذاهب حنفی، مالکی، شافعی و حنبلی در کنار برادران شیعی خود از اثناعشری و زیدی در فضایی مملو از روح اخوّت و مهر و رفاقت، به بحث بپردازند». (1)افسوس که این فعّالیّتها، سالهاست که تعطیل مانده است، گرچه موج اخوّت و اتّحادی که توسط انقلاب اسلامی ایجاد شده است، می رود تا بزودی بگونۀ یک حرکت سیاسی فرهنگی نیرومند حماسه های گذشتۀ اسلام را تجدید نماید.

براستی در این موج اخیر نقش بیدارگرانۀ حضرت امام خمینی رحمه الله آنچنان عظیم و پر ارج است که بررسی آن نیاز به رساله ای جداگانه دارد. دفاع امام راحل رحمه الله از مسلمانان مظلوم سراسر گیتی بدون درنظر داشتن مذهب و ملّیت خاص، نشانه ای از اعتقاد عمیق ایشان به این مسئله است... .

پس از ایشان بزرگترین منادی وحدت اسلامی و پرچمدار تقریب بین مذاهب، رهبر عظیم الشأن جمهوری اسلامی ایران، حضرت آیت اللّٰه العظمی خامنه ای مدّ ظلّه العالی هستند که با تأکید بر وحدت و اتّحاد اسلامی و تأسیس مجمع التقریب بین المذاهب، به آرزوهای علمای مجاهد و مصلحان مسلمان و بویژه آرمانهای بلند حضرت امام خمینی رحمه الله جامۀ عمل پوشانده اند.

ص:213


1- (1) . اندیشۀ سیاسی در اسلام معاصر، حمید عنایت، ترجمۀ بهاء الدین خرمشاهی، ص92..

ص:214

ب) معرّفی منادیان وحدت اسلامی

اشاره

در این بخش، به معّرفی بزرگان و اندیشمندان جهان اسلام از ملیّت های مختلف در 1200 سال اخیر پرداخته و به برخی از خدمات پر ارج آنان در راه وحدت امّت اسلامی اشاره می کنیم.

روشن است پرداختن به بیوگرافی عالمانی که در این زمینه، گامهای بزرگی برداشته اند، از حد کتاب خارج است و ما فقط اختصاراً به زندگی نامه، اندیشه ها و تلاش های حدود صد تن از شخصیّت ها و منادیان وحدت اکتفا می نمائیم، و به روشنی درمی یابیم که این افراد در بین اختلاف نظرهای علمی و فرقه ای خود بر این مسأله پافشاری دارند که امّت اسلامی هماهنگ و منسجم در صفی واحد برای مقابله با کفر و رسیدن به عزّت و کرامت باید بسیج شوند.

ص:215

ص:216

ابراهیم بن هلال ثقفی

متوفای: 283ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: ابراهیم، نام پدر: محمّد، ولادت: اوائل قرن سوم قمری، محل تولّد: عراق، کوفه.

تحصیلات: وی پس از دوران کودکی بر اثر اشتیاق به تحصیل علوم اسلامی به حضور اساتید عصر خود شتافته و از محضر آنان علوم حدیث و تاریخ را فرا گرفت. از قرائن تاریخی بر می آید که او در سالهای (200 تا 260)، عصر امامت امام جواد و امام هادی و امام عسکری علیهم السلام در کوفه و اصفهان می زیسته اما بنا بر عللی که بر ما معلوم نیست، نتوانسته است به حضور آن بزرگواران رسیده و از آنان مستقیماً بهره مند شود.1

اساتید: حسین بن هاشم، محمّد بن هاشم مرادی، علی بن قادم خزاعی، علی بن هلال احمسی، ابراهیم بن عمرو بن مبارک، احمد بن عمران انصاری، بشیر بن خیثمه، حکم بن سلیمان کندی، یوسف بن کلیب مسعودی و... .

شاگردان: ابراهیم بن هشام قمی، احمد بن علویه اصفهانی، احمد بن محمّد بن خالد برقی، حسن بن علی بن عبدالکریم زعفرانی، سعد بن عبداللّٰه اشعری قمی، محمّد بن حسن الصفّار، محمّد بن زید الرطّاب و... .2

آثار قلمی: المعرفة فی المناقب والمثالب، المبتدأ، السیرة، معرفة فضل الأفضل، المغازی، السقیفة، الردّة، مقتل عثمان، الشوری، بیعة أمیر المؤمنین علیه السلام ، الجمل، الصفین، الحکمین، النهروان، و ده ها اثر ارزشمند دیگر.3

سرانجام: این عالم پر تلاش و نویسندۀ مجاهد و احیاگر معارف اهل بیت علیهم السلام ، در قرن سوم هجری و عصر خفقان، بعد از پرورش عدّه ای از دانشمندان و حدیث شناسان ممتاز و تعلیم دین و نشر احکام، در سال 283 در شهر اصفهان رحلت نمود.4

1. گلشن ابرار، ج 4، ص 10.

2. همان، ص 13.

3. همان، ص 14 - 15.

4. همان، ص 17.

ص:217

تلاش ها

- وی عاشق جمع آوری، تدوین و نشر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام بود. او نه تنها به منابع و شخصیّتهای شیعی برای یافتن مطالب و احادیث مورد نیاز خود رجوع می نمود بلکه به محدّثین و دانشمندان مورد اعتماد اهل سنت و سایر فرقه ها نیز توجه نموده و از حضور آنان کسب علم می کرد، لذا اعتماد ابن ابی الحدید (شارح نهج البلاغه) به مطالب ابن هلال و نقل بسیار او از کتاب الغارات در شرح نهج البلاغه، در همین راستا است.

- ابن هلال ثقفی به جهت احاطه بر تاریخ اسلام و اطّلاعات وسیعی که در این زمینه داشته مورد توجه دانشمندانی از اهل تسنن قرار گرفته است، اما به علّت شیعه بودن برخی از آنان وی را مورد بی مِهری قرار داده اند. (1)- قابل ذکر است ابن هلال ثقفی در ابتدا زیدی مذهب بوده و سپس به مذهب حقۀ امامیه اثنی عشریه مشرّف شده است. (2)

ص:218


1- (1) . گلشن ابرار، ج4، ص12 و17..
2- (2) . پایگاه اطّلاع رسانی تبیان، بهمن ماه 1386..

شیخ صدوق

متوفای: 381ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: محمّد، نام پدر: علی بن بابویه ولادت: 306ق، محل تولّد: ایران، قم.

تحصیلات: او در سنین کودکی فراگیری دانش دینی را نزد پدر آغاز نمود و تحصیلات ابتدایی و رشد اولیۀ او در علوم به انجام رسید. محمّد عمدۀ مطالب را از پدر خود علی بن بابویه آموخت و افزون بر آن در مجالس و محافل درسی بزرگان علم و ادب حاضر شد. شیخ صدوق پس از آنکه به مرتبۀ بالایی از تحصیل رسید برای درک محضر اساتید بزرگ و حدیث شناسان آن دوران، سفرهای علمی خود را به مناطق گوناگون آغاز نمود، از سفرهای وی می توان به ری، بلخ، کوفه، بغداد، مکّه، مدینه، مشهد، نیشابور، مرو، سرخس، سمرقند، فراعنه و گرگان اشاره نمود.1

مشایخ و اساتید: در مقدمۀ کتاب الهدایه نام حدوداً 260 نفر آمده که بیش از 200 نفر آنها مورد تأیید قرار گرفته اند. از جمله اساتید شیخ صدوق را می توان محمّد بن حسن بن ولید، احمد بن علی بن ابراهیم قمی، محمّد بن یحیی بن عطار اشعری قمی، حسن بن ادریس قمی و حمزة بن محمّد علوی نام برد.

شاگردان: عدد شاگردان و مجازان از وی را متجاوز از صدها تن نوشته اند اما بجز شیخ مفید از جمله شاگردان صدوق را می توان برادر وی حسین بن علی بن بابویه قمی، هارون بن موسی تلعکبری و حسین بن عبید اللّٰه غضائری، معرّفی نمود.

آثار قلمی: مرحوم شیخ طوسی در کتاب الفهرست نوشته است: وی (صدوق) نزدیک به سیصد کتاب تألیف کرده است.2 در عین حال ما به برخی از اهم آثار ایشان اشاره می نماییم: من لا یحضره الفقیه، کمال الدین و تمام النعمة، معانی الاخبار، عیون اخبار الرضا علیه السلام ، خصال، امالی (مجالس)، علل الشرایع، ثواب الاعمال، عقاب الاعمال، المقنع3، الهدایه4 و...

سرانجام: شیخ صدوق پس از عمری تلاش و تحقیق در سنگر علم و فرهنگ اسلامی، در سال 381ق در سنین حدود 75 سالگی دعوت حق را لبیک گفت و در جوار رحمت حق آرمید.

مقبره: ایران، شهر ری.

1. گلشن ابرار، ج1، ص25 - 28.

2. الفهرست، ص204.

3. تصحیح و تحقیق این کتاب، توسط مؤسسۀ امام هادی علیه السلام - قم انجام و در سال 1374ش موفّق به دریافت لوح تقدیر و جایزۀ تشویقی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران گردید.

4. تصحیح و تحقیق این کتاب، توسط مؤسسۀ امام هادی علیه السلام - قم انجام و در سال 1377ش موفّق به دریافت لوح تقدیر و جایزۀ تشویقی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران گردید.

ص:219

تلاش ها

- وی دوستدار اتّحاد و انسجام مسلمین بود و محور اتّحاد را قرآن و اهل بیت علیهم السلام می دانست.

- ایشان با علمای اهل سنت ارتباط نزدیک داشت، از آنها أخذ حدیث می کرد و در کتبش نقل می نمود لذا شیخ صدوق به هر شهر که وارد می شد علمای اهل سنت به دیدار او می آمدند و با هم تجازی روایی داشتند، در عین حال برای روشن شدن حقیقت در مجالس رسمی مباحثه و مناظره با آنان بحث و گفتگو داشت که بعضی از مجالس مباحثات وی اکنون در دست است.

- در مجالس المؤمنین و مقدمۀ کتاب الهدایة، برخی مناظرات ایشان در مجلس رکن الدولۀ دیلمی در شهر ری نقل شده است.

ص:220

علّامه طبرسی

متوفای: 548ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: ابو علی فضل بن حسن، نام پدر: حسن بن فضل، ولادت: 468 (یا 469ق)، محل تولّد: ایران، مشهد مقدّس، طبرس.

تحصیلات: او دوران کودکی خود را در کنار بارگاه امام هشتم علیه السلام گذرانید و پس از چند سال حضور در مکتب و فراگیری خواندن و نوشتن و آموختن قرائت قرآن، به منظور تحصیل علوم اسلامی آماده گردید و در فراگیری علومی چون ادبیات عرب، قرائت، تفسیر، حدیث، فقه، اصول و کلام، فوق العاده تلاش کرد تا جایی که خود در آن علوم صاحب نظر گردید.

اساتید: ابو علی طوسی (فرزند شیخ طوسی)، جعفر بن محمّد دوریستی، عبد الجبّار مقری نیشابوری، امام موفق الدین حسین واعظ بکر آبادی جرجانی، سیّد محمّد قصبی جرجانی، عبداللّٰه قشیری، ابو الحسن عبیداللّٰه محمّد بیهقی، سیّد مهدی حسینی قاینی، موفق عارف نوقانی، تاج القرّاء کرمانی.1

شاگردان : رضی الدین حسن طبرسی (فرزند طبرسی)، قطب الدین راوندی، محمّد بن علی بن شهر آشوب، ضیاء الدین فضل اللّٰه حسنی راوندی، شیخ منتجب الدین قمی، سیّد شرف شاه حسینی افطسی نیشابوری، برهان الدین قزوینی همدانی.2

آثار قلمی : الآداب الدینیه للخزانة المعینیة، اسرار الامامة، اعلام الوری باعلام الهدی، حقایق الامور، عدة السفر وعمدة الحضر، کنوز النجاح، مجمع البیان، مشکوة الانوار فی الاخبار، الکافی الشافی، جوامع الجامع.

سرانجام: امام مفسّران، امین الاسلام طبرسی پس از هفتاد و نه (یا هشتاد) سال زندگی با برکت و سراسر خدمت به اسلام و مردم، در شب عید قربان سال548 ق در شهر سبزوار به دیار حق شتافت و جهان اسلام را در عزایش سیه پوش ساخته، در سوگ نشاند. برخی از نویسندگان اسلامی، شیخ طبرسی را به عنوان «شهید» یاد کرده اند.3

مرقد: ایران، مشهد مقدّس، باغ رضوان.4

1. گلشن ابرار، ج1، ص88.

2. ریاض العلماء، ج4، ص341 - 342؛ مقابس الانوار، شیخ اسد اللّٰه تستری، ص14.

3. ریاض العلماء، ج4، ص340؛ روضات الجنات، ج5، ص357.

4. آرامگاه او تا سال 1370ش در ابتدای خیابان طبرسی مشهد مقدّس قرار داشت ولی به دلیل طرح توسعۀ حرم مطهر رضوی علیه السلام به باغ رضوان انتقال داده شد و اکنون در ساختمانی مخصوص مقبره وی زیارتگاه مؤمنین است. (روزنامۀ جمهوری اسلامی، شمارۀ 3660 ص4).

ص:221

اندیشه ها

- وی همواره در پی رشد و احیای اندیشۀ وحدت فکری و تفاهم مذهبی بود.

- او معتقد بود در جهت کاستن اختلافهای موجود باید به میدان ائتلاف وارد گشت و از قرآن مجید که مورد احترام و قبول همۀ مذاهب اسلامی است شروع نمود.

- ایشان در تألیف کتاب شریف مجمع البیان، در نقل عقیده و دیدگاه مخالفان تا آنجا که از نظر اصولی به عقیده و مبانی مکتبش خدشه وارد نمی شد دریغ نمی ورزید.

- به عقیدۀ وی دفاع از عقاید شیعه باید با حفظ اعتدال، نداشتن تعصّب و افراط و پرهیز ازغرور در آمیخته باشد.

تلاش ها

- شیخ در جریان تألیف تفسیر مجمع البیان، خدمتی پر ارج را در نزدیک ساختن افکار و اندیشه های مذاهب اسلامی به انجام رسانید و نام خود را در میان شیعیان و دانشمندان منصف اهل سنت جاودانه ساخت. (1)- اکنون به نظرات دو تن از بزرگان شیعه و سنی دربارۀ این اقدام شیخ طبرسی می پردازیم.

علّامه سیّد محسن امین عاملی در این باره چنین می نگارد:

«... بزرگی، عظمت، تبحّر در علوم و وثاقت او امری است که نیاز به بیان ندارد و مجمع البیان بهترین شاهد بر این مدّعاست؛ کتابی که انواع علوم را در آن جمع ساخته، نظرات پراکنده در تفسیر را بیان نموده و در هر مقام به احادیث اهل بیت علیهم السلام در تفسیر آیات قرآن اشاره کرده است. او دلائل روشن و مورد قبول را با حفظ اعتدال، گزینش نیکو در اقوال، رعایت ادب و حفظ و نگهداری گفتار، در مقابل مخالفان فکری جمع کرده است، به نحوی که در کلامش جمله ای که نفرت از خصم را حکایت کرده یا مشتمل بر تقبیح آنها باشد

ص:222


1- (1) . گلشن ابرار، ج1، ص94..

یافت نمی شود و این خصیصه و امتیاز در آثار کمتر مؤلّف و مصنّفی یافت می شود. به گفتار او در مقدمۀ جوامع الجامع بنگرید که چگونه به تعظیم و ثنای علم و دانشِ صاحب الکشاف برخاسته است؛ تا بدانید که آن امر، از بزرگی انصاف و پاکی نفس او می باشد». (1) شیخ محمود شلتوت، رئیس سابق دانشگاه الازهر، نیز علّامه طبرسی و آثارش را چنین معرّفی می کند:

«شیخ طبرسی اگرچه به بیان نظرات اختصاصی شیعه در احکام و آراء مورد اختلاف اهتمام می ورزد - به نحوی که گاه آثار عواطف مذهبی در آن پیداست - ولی در این عاطفه طریق افراط در پیش نمی گیرد و مخالفان خود و مذهب خود را مورد حمله قرار نمی دهد.

واقعیّت آن است که باید به این شیوه تا آنجا که به اصول مذاهب و مسائل ریشه ای آن مربوط می شود نگاهی آرام و با اغماض داشته باشیم... .

وی به آنچه داشت و آنچه از دانش شیخ امّت و مرجع بزرگ آن در تفسیر یعنی «امام طوسی» صاحب کتاب «تبیان» گرد آورد، بسنده نکرد؛ تا آنکه به دانش جدید که بدان آگاهی یافت روی آورد و آن دانش صاحب کشّاف بود که شیخ طبرسی این اطّلاعات جدید را با اطّلاعات قدیم خود پیوند داد و اختلاف میان او و این کار مانع نشد، چنانکه اموری که از تعصّب بر می خاست نیز مانع چنین امری نشد و حجابِ هم عصری میان آنها حائل نشد و حال آنکه هم عصری نیز خود نوعی مانع است...». (2)

ص:223


1- (1) . اعیان الشیعه، ج8، ص398؛ گلشن ابرار، ج1، ص95..
2- (2) . گلشن ابرار، ج 1، ص 95، به نقل از مجلّۀ مشکوة، ش30، ص13 - 12..

محدّث علی بن عیسی ارْبِلی

متوفای: 693ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: علی بن عیسی، نام پدر: فخر الدین ابو الفتح، ولادت: قرن هفتم هجری، محل تولّد: عراق، اربل1.

تحصیلات: وی بعد از اتمام تحصیلات و کسب علوم رایج عصر خویش در نزد اساتید فن و نخبگان آن دوران به ترویج فرهنگ اسلام پرداخت. او در فن نگارش، شعر و ادب، مورد توجه عالمان دانش دوست و حاکمان عالم پرور قرار گرفت. در دوران جوانی و اواخر خلافت حکمرانان بنی عباس، در زادگاه خویش به فن کتابت و نویسندگی اشتغال داشت.2

اساتید: رضی الدین سیّد علی بن طاووس، سیّد جلال الدین علی بن عبد الحمید بن فخّار موسوی، تاج الدین ابو طالب علی بن انجب، حافظ ابو عبد اللّٰه محمد گنجی شافعی و... .

شاگردان: علّامۀ حلّی، شیخ رضی الدین (برادر علامۀ حلی)، سیّد شمس الدین محمد بن فضل علوی حسنی، تاج الدین محمد بن علی اربلی (فرزند علی بن عیسی) و... .

آثار قلمی: المقامات، رسالة الطیف یا طیف الانشاء، دیوان اشعار، کشف الغمة فی معرفة الائمة علیهم السلام .

سرانجام: وی پس از سالها تلاش و کوشش در راه دین، مذهب تشیع و اعتلای پرچم پر افتخار اهل بیت علیهم السلام در سال 693ق دار فانی را وداع و به دیدار معبود شتافت.

مقبره: عراق، بغداد، منزل شخصی وی.

1. اربل یکی از شهرهای شمال عراق در نزدیک موصل و منطقه ای کرد نشین است و امروزه به آن اربیل گفته می شود و مرکز استانی به همین عنوان است.

2. گلشن ابرار، ج5، ص62.

3. همان، ص73.

ص:224

اندیشه ها

- وی هنگامی که برای تنظیم و تکمیل کتاب شریف کشف الغمه به منابع اهل سنت مراجعه می کند، به غیر از مناقب و فضائل حضرت علی علیه السلام و امام حسن و امام حسین علیهما السلام ، در مورد سایر ائمه علیهم السلام با کمبود مطلب مواجه می شود. او متوجّه می گردد که آگاهان آنان نیز در این مورد سهل انگاری کرده اند. به این جهت با ابراز شگفتی و اظهار تأسّف از این همه بی مِهری نسبت به ائمه هدی علیهم السلام می گوید:

«چگونه از منظر دانشمندان اهل سنّت نام، یاد، شرح حال، سخنان و حسب و نسب آن گرامیان پوشیده مانده است؟! در حالی [که] آنان در طول تاریخ تلاش می کرده اند اسامی و سخنان ناقلین اخبار و اشعار و امثال را در کتاب های مفصّل خود بگنجانند حتّی نام و گفتار و حرکات مجانین، آوازه خوان ها، لطیفه گویان، افسانه پردازان، بذله گویان و سایر صنف های عرب در متن تألیفات و تواریخ قید شده است؛ تا آن جا که از افرادی که فقط یک بیت شعر و یا یک ضرب المثل گفته[اند]؛ به توضیح و تفصیل سخن رانده اند و در مورد آشنایی با ابعاد و نسبت اصوات آوازه خوانان و مغنّیان به بحث نشسته اند؛ امّا بسی جای شگفتی و تأسّف است که مؤلفّین و قلم پردازانی که با آن همه حرص و ولع این حوادث و نکات غیر مهم را ثبت کرده اند در مورد طایفه ای از عرب که جدّ آن رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، پدر شان وصیّ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، مادر آنان فاطمه علیها السلام و مادر بزرگشان خدیجه علیها السلام و... و قرآن به پاکی و طهارت آنان شهادت داده و رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بر دوستی و مودّت آنان تشویق و امر کرده است، هیچ سخنی قابل عرضه به میان نمی آورند.

من به چشم خود مشاهده کردم که در زمان ما قضات و مدرّسین آنان زیارت امام موسی بن جعفر علیهما السلام را نمی پسندیدند و برای ما جایز نمی شمردند و هرگاه ما همراه آنان بودیم و در سر راه به زیارت آن حضرت مشرّف می شدیم آنان در بیرون توقّف کرده و بعد با ما مراجعه می کردند. این درحالی بود که خود آنان به زیارت قبور صوفیه و برخی قبور ناشناخته می رفتند. ما به خداوند متعال از هواهای نفسانی پناه می بریم». (1)

ص:225


1- (1) . کشف الغمه، ج1، ص5..

تلاش ها

- رعایت ادب و احترام در تألیفات و گفتار؛ لذا علمای شیعه جز ثناگویی هیچ دربارۀ آن بزرگ مرد ندارند و حتّی عالمی متعصّب از اهل تسنّن چون «فضل بن روزبهان» که در ردّ علامۀ حلّی کتاب نوشته، وقتی به نام اربلی می رسد، می گوید: امامیّه متّفقند که علی بن عیسی اربلی از بزرگ ترین علمای آنهاست و آثارش هیچگاه کهنه و پوسیده نمی شود. او قابل اعتماد و مورد وثوق در نقل است. (1)- تألیف کتاب گرانسنگ کشف الغمه فی معرفة الأئمه علیهم السلام : از مهمترین ویژه گی های این کتاب به موارد ذیل می توان اشاره نمود:

1. احترام به آراء و افکار اهل تسنن و تقدیم منابع آنان - در استنادات فضائل و مناقب اهل بیت علیهم السلام - بر روایات شیعی. این جهت در پذیرش کتاب و محتوای آن برای اهل سنت دارای اهمّیت ویژه ای است.

2. آزاد اندیشی و دوری از هر گونه تعصّب خشک و تندروی. (2)3. مرحوم اربلی در تمام بخش های کتاب سعی می کند نخست فضائل و مناقب هر معصوم علیه السلام را از منابع مورد قبول اهل سنّت بیان کند و سپس به احادیث و روایات شیعی استناد نماید. او به این وسیله سخن حقّ را از زبان مخالفین آن بیان کرده و آنان را از انکار آن باز می دارد. نمونه ای از استنادهای اربلی را در این رابطه می آوریم:

الف) محدّث اربلی در باب فضیلت بنی هاشم بعد از نقل سخنانی از ابی عثمان عمرو بن جاحظ - که چکیدۀ دو رسالۀ وی است - می گوید:

«ابن جاحظ از مردان نامدار جهان اسلام و از افرادی است که در فضل و علم و هوشیاری و اطّلاعات گستردۀ وی و آشنایی [او] با دقیق ترین مسائل ریز و درشت تردیدی وجود ندارد.

وی شیعه هم نبوده تا متّهم شود بلکه فردی عثمانی و مروانی است. تألیفات فراوان وی شاهد این حقایق است؛ امّا با همۀ این ها او در دو رسالۀ خویش با استدلال های قرآنی

ص:226


1- (1) . پایگاه اطّلاع رسانی تبیان، بهمن ماه 1386..
2- (2) . گلشن ابرار، ج5، ص66..

و برهانی، فضیلت خاندان بنی هاشم و برتری امیر مؤمنان علی علیه السلام را با وجوهی غیر قابل انکار اثبات می کند؛ به گونه ای که هیچ شک و تردیدی در مخاطب خود باقی نمی گذارد و حقیقت، مانند صبحِ روشن بر وی آشکار می گردد. اگر اعتقاد وی هم، چنین بود چه بهتر؛ امّا مطمئناً - به گواهی آثارش - او این اعتقاد را قبول نداشته بلکه خداوند متعال زبان وی را به اظهار حقّ ناطق گردانیده تا حجّتی باشد بر وی در دنیا و آخرت...». (1)ب) اربلی خطبۀ حضرت فاطمه زهرا علیها السلام که در نوع خود بی نظیر است و از جهات متعّددی برای اثبات حقّ، گویاترین و محکم ترین سند است، از افراد معتبر اهل تسنّن به روایت عمر بن شبّه از کتاب «السّقیفة عن عمر بن شبه»، تألیف ابی بکر احمد بن عبد العزیز جوهری نقل می کند. (2) عمر بن شبه در وثاقت نقل و صدق حدیث در میان اهل سنّت معروف است. (3)

ص:227


1- (1) . کشف الغمّة، ج1، ص38..
2- (2) . همان، ص48..
3- (3) . تهذیب التهذیب عسقلانی، ج 6، ص 66..

ابن ابی جمهور احسائی

متوفای: 940ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: محمّد، نام پدر: علی، ولادت: نیمۀ نخست قرن نهم قمری، محل تولّد: بحرین، احساء.

تحصیلات: وی تحصیلات مقدّماتی علوم حوزوی را در زادگاهش نزد اساتید آن دیار شروع نمود، او بعد از طی مراحل اولیه برای کسب مراحل عالی، راهی شهر علم و اجتهاد نجف اشرف گردید، تا اینکه پس از سالها تحصیل و تحقیق به درجات عالی علم و کمال دست یافت و در ردیف مجتهدان و عالمان بزرگ دنیای اسلام قرار گرفت.1

اساتید: علی بن ابراهیم احسائی (پدر)، حسن بن عبدالکریم فتال غروی،2 علی بن هلال جزائری، شیخ حرز الدین اوالی (بنابر نقل برخی از منابع «اوابلی» است3، عبداللّٰه بن فتحان قمی و... .

شاگردان: سیّد محسن رضوی مشهدی، شیخ ربیعه جزائری، شیخ محمّد بن صالح غروی، سیّد محمّد طالقانی.

آثار قلمی: الاقطاب الفقهیه والوظائف الدینیه علی مذهب الامامیه، اسرار الحج، بدایة النهایة فی الحکمة الاشراقیه، شرح علی رسالة معین الفکر، رسالة فی العمل باخبار اصحابنا، رسالة المناظرة مع الفاضل الهروی، المجلی لمرآة المنجی، رسالة التحفة الکلامیة، عوالی اللئالی العزیزة فی الاحادیث الدینیة و... .

سرانجام: تاریخ دقیق وفات ابن ابی جمهور مشخص نیست؛ اما مرحوم آیت اللّٰه العظمی مرعشی نجفی که در این زمینه دارای تخصص و دقّت بیشتری بود، سال وفات او را 940 معرّفی نموده است.4

مرقد: محل دفن وی به طور مطلق مجهول است.

(همانطور که در مورد فرزندان و بازماندگان وی خبری در کتابهای تراجم یافت نمی شود).5

1. بحارالانوار، ج 5، ص 183.

2. اعیان الشیعه، ج 5، ص 201.

3. بحارالانوار، ج 105، ص 8 .

4 و 5 . گلشن ابرار، ج 4، ص 110.

ص:228

تلاش ها

- وی در سال 888 ق به قصد زیارت آستان قدس رضوی علیه السلام ، راهی دیار طوس شد. سفری که جلوه های شخصیّتی و علمی او را بیش از پیش برای عالَم اسلام و آیندگان روشن ساخت.

او در این سفر ضمن تألیف و تفسیر علوم اسلامی و تربیت شاگردان در مشهد مقدّس، به دفاع از حریم مکتب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام پرداخت؛ چرا که با عالمان سرشناس اهل سنت در آن دیار به مناظره پرداخت و در ترویج مکتب تشیّع، نقش به سزایی ایفا کرد. (1)- ابن ابی جمهور از مشهد مقدّس به شهرهای مجاور مسافرت های متعدّد به قصد تبلیغ مکتب تشیّع و مناظره با عالمان اهل سنت انجام داد که جز اجمال این سفر از کم و کیف آن ها خبری در کتاب های تراجم یافت نمی شود. (2)- ایشان با دانشمندان اهل سنت در شرق ایران، مشهد مقدّس و شهرهای مجاور آن در موضوعات مختلف فقهی و اعتقادی به بحث و مناظره پرداخت. مشهورترین آن ها، مناظره با فاضل هروی (3) در سه جلسۀ طولانی است. جلسۀ اول در منزل عالم بزرگ سیّد محسن رضوی، جلسۀ دوّم در مدرسۀ شادخ در جوار حرم مطهّر علی بن موسی الرضا علیهما السلام و جلسۀ سوم در مکان دیگری بوده است که نام آن ذکر نشده است. در هر سه جلسه، عالمان سنی و شیعۀ بسیاری ناظر بر گفت و گوی بین وی و فاضل هروی بودند.

موضوع این چند جلسه، امامت بلا فصل امیر المؤمنین علیه السلام ، بی اساس بودن اجماع در سقیفه، و... بوده است.

از مجموع این مناظرات به دست می آید که ابن ابی جمهور، شخصیّتی علمی، کامل و محیط بر اصطلاحات، مسائل و مطالب علوم مختلف اسلامی مثل تفسیر، فقه، اصول فقه،

ص:229


1- (1) . گلشن ابرار، ج 4، ص103، به نقل از نامۀ دانشوران، ج3، ص379..
2- (2) . همان، ص 103، به نقل از دائرة المعارف الاسلامیة الکبری، ج2، ص294..
3- (3) . با این که طرف مناظره به نام «فاضل هروی» مشهور است، ولی تا به حال مشخّص نشده است که این دانشمندِ اهل«هرات»، چه کسی بوده است، امّا احتمال دارد که او احمد بن یحیی بن سعد الدین تفتازانی است که حدود سی سال قضاوت در شهر هرات را به عهده داشته است. همان، ص 105، به نقل از دائرة المعارف الاسلامیة الکبری، ج2، ص294..

تاریخ، کلام و مسلّط بر مبانی فقهی و کلامی اهل سنت بوده و نیز بر شبهات موجود در جامعۀ اسلامی آن روز و بر شبهه افکنان، إشراف کامل داشته و توانایی کافی برای ارائۀ جواب های منطقی، متقن و جامع در مقابل آن شبهات داشته است.

نکتۀ جالب اخلاقی که در مناظرات او با فاضل هروی به دست می آید این است که او در هیچ مناظره ای شروع کننده نبوده، بلکه با درخواست طرف مقابل به بحث و گفت و گو می پرداخت و به دور از هر گونه تعصّب نابجا، در تمام آن مناظرات، اخلاق اسلامی، ادب در گفتار و حفظ شؤون علمی و اجتماعیِ طرف گفت و گو را رعایت می کرد و در صورت غلبه بر طرف مناظره، به تحقیر و استهزاء نپرداخته، بلکه با سکوت او سکوت می کرد؛ تا فرصت دفاع داده باشد و اتمام حجّت صورت گیرد.

در این جا ذکر قسمتی از مناظره وی با فاضل هروی که در منزل سیّد محسن رضوی برگزار شد خالی از لطف نیست:

ابن ابی جمهور: دربارۀ حدیث شریف «مَن مات وَلَم یَعرِف إمامَ زَمانِهِ ماتَ مَیتَةً جاهِلیَّة» (1) چه می گویی؟ آیا آن را (از نظر سند) صحیح می دانی یا خیر؟

فاضل هروی: بله

ابن ابی جمهور: پس بگو امام تو کیست؟

فاضل هروی: از این حدیث، معنای خلاف ظاهر شده است و منظور از «امام»، «قرآن» است یعنی: اگر کسی بمیرد و قرآن را نشناسد، مثل مردگان زمان جاهلیّت است.

ابن ابی جمهور: اگر منظور از امام، قرآن است، پس بایستی شناخت و یادگرفتن قرآن، بر همۀ مسلمانان واجب عینی باشد که کسی چنین نگفته است.

فاضل هروی: منظور تمام قرآن نیست، بلکه حمد و سوره است چرا که صحیح بودن نماز بستگی به آن دو دارد، که همه اتّفاق نظر دارند که آن دو را باید یاد گرفت.

ابن ابی جمهور: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در این حدیث «امام» را به «زمانه» اضافه کرده است یعنی:

«امام زمانش» را بشناسد و این دلیل بر آن است که در هر زمانی، امامی مخصوص است و

ص:230


1- (1) . مناقب ابن شهرآشوب، ج 1، ص212؛ با کمی تفاوت در مسند احمد، ج 4، ص 96..

مردم مکلّفند آن امام را بشناسند و اگر منظور از امام، فاتحة الکتاب بود، تخصیص امام به «زمانش» بی فایده بود.

فاضل هروی: بنابر مقتضای این روایت (آن طور که شما معنی می کنید) در این زمان بین من و شما فرقی نخواهد بود.

ابن ابی جمهور: خیر (من با شما مساوی نیستم) چه اینکه مراد از روایت، امامی است که با دلائل بسیار او را شناخته و به او اعتقاد دارم ولی تو چنین اعتقادی نداری.

فاضل هروی: آن امامی که تو بر امامت او اعتقاد داری، هرگز او را نمی بینی، جا و مقام او را نمی دانی، فتوای مسائل را از او نمی توانی بپرسی و در دین از او بهره نمی بری، از این رو حال من و تو با هم مساوی است.

ابن ابی جمهور: هرگز آن حدیث دلالت ندارد بر این که باید جا و محل اقامت آن امام را دانست و فتوای مسائل را از او شنید. بلکه این قدر دلالت می کند که باید او را شناخت. الحمد للّٰه من او را می شناسم و دلیل های روشنی بر وجوب وجودش، امام بودنش، لزوم متابعت او، امکان ملاقات با او، و این که روزی ظهور خواهد کرد، دارم ولی تو این عقیده را نداری.

فاضل هروی: من در طلب شناخت امام هستم. شنیده ام که در ولایت یمن مردی ادّعای امامت می کند، می خواهم خود را به او برسانم و هرگاه دیدم که در ادّعایش صادق است، از او تبعیّت خواهم کرد.

ابن ابی جمهور: پس شما در این زمان (که هنوز امام را نشناخته ای) از مردمان جاهلیّت هستی و اگر بمیری در زمرۀ مردگان زمان جاهلیّت محشور می شوی. چرا که شناخت امام زمانت را عملاً نپذیرفته ای و به وجود او در هر زمانی باور پیدا نکرده ای.

در این هنگام فاضل هروی از جواب بازماند و دیگر سخن نگفت. (1)ابن ابی جمهور احسائی می گوید: بعد از جریان مناظره در سه جلسه و درماندن او نسبت به مطالب و سؤال های من، دیگر با وی ملاقات نکردم ولی بعد از چند روز

ص:231


1- (1) . گلشن ابرار، ج 4، ص 106 به نقل از نامۀ دانشوران، ج3، ص386..

سیّد محسن رضوی او را دیده بود و می گفت: فاضل هروی را در مذهب تشیّع متردّد یافتم چرا که می گفت:

«من قصد زیارت حسین بن علی علیهما السلام را دارم، اگر راستیِ گفته های شما بر من ظاهر شد، در این صورت از مذهب اهل سنت برائت جسته، مذهب تشیّع را اختیار خواهم کرد».

پس از آن دیگر از وی اطلاعی حاصل نکردم. (1)

ص:232


1- (1) . گلشن ابرار، ج 4، ص 106..

شهید ثانی

شهادت: 966ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: زین الدین، نام پدر: نور الدین علی، ولادت:

911ق، محل تولّد: لبنان، شهرک جبع.

تحصیلات: وی در نه سالگی پس از یادگیری روخوانی قرآن کریم، تحصیلات خود را آغاز کرد.

نخستین معلّم وی پدرش علی بن محمّد عاملی بود که زین الدین ادبیّات عرب، کتابهای مختصر النافع و اللمعة الدمشقیة را نزد وی آموخت. او مدتی بعد به روستای میس، واقع در جبل عامل رفته و مدّت هشت سال در نزدِ یکی از دانشمندان و محقّقان بزرگوار زانوی ادب زد و مجدداً پس از مدتی روستای میس را به قصد روستای کرک نوح ترک گفت. عطش سیراب ناپذیری شهید ثانی نسبت به دانش فلسفه و حکمت و کسب معارفهای والای اسلامی وی را در سال 937ق به شهر دمشق کشانید. ایشان سفرهای دیگری نیز به مناطق گوناگون جهت تحصیل علم از جمله قاهره، دمشق، مکّه و مدینه داشته است.

اساتید: علی بن احمد عاملی (پدر)، شیخ علی بن عبد العالی، سیّد بدر الدین حسن اعرجی، شمس الدین محمّد بن مکی، شهاب الدین، احمد رملی، ملّا حسین جرجانی، ناصر الدین طبلاوی، عبد الحمید سنهوری، محمّد بن عبد القادر شافعی و... .

شاگردان: شیخ حسین بن عبد الصمد (پدر شیخ بهایی)، علی بن زهره جبعی، ابن عودی، سیّد نور الدین علی عاملی جبعی (پدر صاحب مدارک)، محمّد بن حسین ملقب به حر عاملی مشغری (جد پدری صاحب وسائل الشیعه) و... .

آثار قلمی: وی بیش از 70 کتاب و رساله در موضوعات گوناگون تألیف نموده که بخشی از آنان شامل: شرح لمعه، مسالک، منیة المرید، اسرار الصلاة، البدایة فی الدرایة، حاشیة القواعد، رسالة فی صلاة الجمعه و... .1

سرانجام: در سال 966ق، دست ناپاکِ فردی شیطان صفت از مأموران سلطان سلیم، آن فقیه بزرگ و عالم ربانی را به شهادت رساند و سر از بدن آن فرزانه جدا نمود.2

مقبره: پیکر شریف شهید ثانی پس از آن که سه روز بر زمین ماند، توسط نامردان بیگانه به دریا افکنده شد.3

1. گلشن ابرار، ج1، ص177.

2. همان، ص178.

3. پایگاه اطّلاع رسانی تبیان، بهمن ماه 1386.

ص:233

اندیشه ها

- وی دوستدار اتّحاد و انسجام مسلمین بر محور قرآن و اهل بیت علیهم السلام بود، او خواهان همزیستی مسالمت آمیز مسلمین بود، و همۀ مسلمین را ید واحد و مشت گره کرده ای در مقابل مشرک و کفر می دانست و با اشراف بر مبانی فقهی و استدلالی اهل سنت، مفتی همۀ فرق و مذاهب اسلامی به شمار می رفت.

تلاش ها

- شهید در طول زندگی خویش به کشورهای سوریه، عراق، مصر، حجاز، ترکیه و فلسطین سفر کرد (و از نزدیک با دانشمندان و علمای این مناطق مباحثات علمی نمود). وی همچنین در راه ادای وظیفۀ خویش به شهرهای زیر نیز مسافرت کرد: میس، کرک نوح، دمشق، قاهره، مکّه، مدینه، کربلا، نجف، سامرا، کاظمین، بغداد، حلّه، کوفه، بیت المقدس، سیواس، اسکدار، ازغین، توقات، ملاطیه، استانبول و بعلبک. (1)- استفاده از محضر درس اکثر اساتید برجسته در مذاهب پنج گانۀ اسلامی در مسافرت های متعدّد خود.

- آغاز تدریس جامعی در بعلبک: توضیح آن که چون نسبت به مذاهب پنج گانۀ جعفری، حنفی، شافعی، مالکی و حنبلی از لحاظ آگاهی علمی کاملاً محیط و مسلّط بود، بر اساس تمام این مذاهب پنج گانه تدریس می نمود و در حقیقت فقه مقارن و عقاید تطبیقی را تدریس می کرد.

- مرجعیّت در سایۀ شهرت علمی؛ لذا دانشمندان فرزانه و فضلای آن دیار از دورترین بلاد برای استفاضۀ علمی به محضر او روی می آوردند و از برکات اخلاقی ایشان بهره می گرفتند. (2)- (یکی از دلائل مسافرتهای زیاد شهید ثانی) آن بود که می خواست با روشهای تنوّع

ص:234


1- (1) . دیدار با ابرار (21) شهید ثانی مشعل هدایت، ص76..
2- (2) . پایگاه اطّلاع رسانی تبیان، بهمن ماه 1386..

تدریس علوم آشنا گردد و دربارۀ مذاهب و مکاتب مختلف فکری احاطه ای به هم رساند و افق های گوناگون اندیشه های علمی را بازیابد. (1)- ابن عودی می گوید: «شهید ثانی در والاترین جایگاه علمی و اجتماعی و در مقام مرجعیّت دینی مردم بود و پناهگاه خاص و عام به شمار می رفت. او، مرجع و مفتی همۀ فرق و مذاهب اسلامی بود و برای هر فرقه ای طبق مذهب خود آنان فتوا می داد و کتابهای آنان را تدریس می کرد. بازار دانش وی در مسجد اعظم بعلبک رونق پیدا کرده بود به طوری که فضلا و دانشمندان از دورترین نقاط آن دیار به بعلبک (نزد شهید ثانی) روی می آوردند». (2)- مسلمان شدن عده ای از یهود به دست شهید ثانی و گرویدن آنان به آئین مقدّس تشیّع را از دیگر اقدامات مهم ایشان می توان برشمرد. (3)

ص:235


1- (1) . دیدار با ابرار (21)، ص 30. .
2- (2) . همان، ص96..
3- (3) . پایگاه اطّلاع رسانی شعائر، بهمن ماه 1386. .

علّامه محمّد باقر مجلسی

متوفای: 1110ق

چکیده ای از زندگی نامه1

نام: محمّد باقر، نام پدر: محمّد تقی، ولادت: 1037ق (مساوی با عدد ابجدی جملۀ جامع کتاب بحارالانوار)،2 محل تولّد: ایران، اصفهان.

تحصیلات: وی درس و بحث را از چهار سالگی نزد پدر آغاز نمود،3 نبوغ سرشار او به حدی بود که در چهارده سالگی از ملّا صدرا اجازۀ روایت گرفت.4 محمّد باقر توانست در اندک زمانی بر دانش های صرف، نحو، معانی و بیان، لغت، ریاضی، تاریخ، فلسفه، حدیث، رجال، درایه، اصول، فقه و کلام احاطۀ کامل پیدا نماید. وی در مدرسۀ ملّا عبداللّٰه به تدریس و اقامۀ نماز اشتغال داشت و در پای درس او بیش از هزار نفر طلبه تلمّذ می نمودند.

اساتید: مولی محمّد تقی مجلسی (پدر)، علّامه حسن علی شوشتری، امیر محمّد مؤمن استرآبادی، ملّا محسن فیض کاشانی، ملّا صالح مازندرانی.5

شاگردان: مولی ابراهیم جیلانی، مولی محمّد ابراهیم بواناتی، میرزا ابراهیم حسینی نیشابوری، مولی محمّد تقی رازی، محمّد طاهر اصفهانی، سیّد عزیز اللّٰه جزائری، شیخ بهاء الدین محمّد جیلی، مولی محمود طبسی، محمّد یونس قزوینی، میرزا محمّد تقی الماسی، محمّد یوسف قزوینی و... .6

آثار قلمی: بحارالانوار، مرآة العقول فی شرح أخبار الرسول صلی الله علیه و آله و سلم ، شرح أربعین، رسالة الاوزان، الفوائد الطریقة فی شرح صحیفة السجادیة، حیوة القلوب، مشکوة الانوار، رساله در زکاة، رساله در شکوک، رساله در جفر، شرح دعای جوشن کبیر، مقیاس المصابیح، تحفة الزائر و بسیاری از کتب ارزشمند دیگر ایشان.7

سرانجام: عالِم وارسته، خادم دین و شریعت و منادی وحدت، علّامه محمّد باقر مجلسی در 27 رمضان 1110ق، چشم از جهان فانی فرو بست و به سرای ابدیّت شتافت.

مرقد: ایران، اصفهان، مسجد جامع.

1. شرحی جامع و دقیق از زندگی ایشان، توسط مؤسسه امام هادی علیه السلام در مقدمۀ کتاب تحفة الزائر نگاشته شده است.

2. گلشن ابرار، ج 1، ص 249، به نقل از ریحانة الأدب، محمّد علی مدّرس تبریزی، ج5، ص196.

3. همان، ص 250، به نقل از زندگی نامۀ علّامه مجلسی، ج1، ص55.

4. گلشن ابرار، ج 1، ص 250، به نقل از زندگی نامۀ علّامه مجلسی، ص 426.

5. همان، به نقل از یادنامۀ علّامه مجلسی، ص 5 .

6. زندگی نامۀ علّامه مجلسی، ص4 - 115.

7. مقدمۀ تحفة الزائر، ص 117 - 130.

ص:236

تلاش ها

از جمله اقدامات وی در راه وحدت اسلامی، می توان به مورد زیر اشاره نمود:

- در سال 1090 ق - در منصب شیخ الاسلامی - ، طی پیشنهادی به پادشاه ایران، گفت:

«تقاضا دارم شاه فرمانی صادر نماید و جنگ میان فرقه ها ونوشیدن مسکرات و... را نهی فرماید»؛ شاه نیز با رضایت خاطر پذیرفت. (1)- نکتۀ مهمی که در زمان شیخ الاسلامی علّامۀ مجلسی در حوزۀ سیاست وی به چشم می خورد این است که هیچ برخوردی بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و به هیچ یک از ولایتهای اهل تسنن ایران، از سوی شیعیان، تعدّی نشد. (2)- علّامۀ مجلسی،با ترجمۀ عهد نامۀ امیرالمؤمنین علیه السلام به مالک اشتر و چند حدیث دیگر سعی نمود شیوۀ حکومتی را بر محور حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام حرکت دهد و با این کار وحدت، انسجام و عدالت را در جامعۀ اسلامی پیاده کند.

شاید به نظر رسد اگر علامه مجلسی این چنین منادی وحدت بوده چرا در برخی کتابهای خود مطالب تندی نسبت به غیر شیعه مطرح کرده است؟

جواب این است که حفظ اساس اسلام و جامعه اسلامی از اجانب و کفّار غیر از استدلال بر مذهب حق می باشد، منظور از وحدت این نیست که فرق اسلامی از عقاید خود دست بردارند بلکه مقصود این است که همگی ید واحده باشند در مقابل دشمنان و به جای توجّه به اخلافات، در نقاط اشتراک که فراوان است تمرکز کنند. علمای روشن بین از جمله مرحوم مجلسی این چنین بودند، لازم بذکر است که این رفتار وحدت آفرین علامه مجلسی رحمه الله دورانی بوده که در بعضی از کشورهای اسلامی وجود عالمی شیعه مذهب را تحمل نمی کردند، و به جرم شیعه بودن بزرگانی چون شهید اول و شهید ثانی0 به شهادت می رسیدند، یا همچون پدر شیخ بهایی رحمه الله و علمای دیگر مجبور به هجرت می شدند.

در چنین دورانی علامه مجلسی رحمه الله افکار و نظریات خود را در کتب علمی اظهار می داشت، در عین حال با کمال صداقت و تدبیر و هشیاری برای ایجاد وحدت جامعه اسلامی تلاش می نمود.

ص:237


1- (1) . گلشن ابرار، ج1 ص256، به نقل از انقراض سلسلۀ صفویه، ص43..
2- (2) . قصص العلماء، میرزا محمّد تنکابنی، ص205. .

آیت اللّٰه شیخ یوسف بحرانی

متوفای: 1186ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: یوسف، نام پدر: شیخ احمد، ولادت: 1107ق، محل تولّد: بحرین، قریۀ ماحوز.

تحصیلات: وی با سپری کردن دوران کودکی، خواندن و نوشتن آموخت و مِهر قرآن و نماز را در دل خویش جای داد. یوسف با تمام توان به یادگیری علوم حوزوی در محضر پدر که از مجتهدان بود پرداخت. او شش سال در بحرین در درس شیخ احمد عبداللّٰه بلادی شرکت نمود. پس از آن به قطیف رفت و دو سال نیز در آنجا ماند، شوق تحصیل او را به شیراز کشاند. وی در کنار تحصیل به تدریس برای طلاب علوم دینیه پرداخت. شیخ یوسف پس از 14 سال در سال 1156ق به فسا رفت. او در مدّت 8 سالی که در فسا بود مشغول تألیف کتاب گران مایۀ الحدائق الناظرة فی أحکام العترة الطاهرة علیهم السلام بود. سفرهای دیگر وی به شهرهای گوناگون، در راه تحصیل و تدریس از این قرارند:

اصطهبانات، قم، مشهد، بهبهان و کربلاء.1

اساتید: شیخ ابراهیم، شیخ احمد (پدر)، شیخ احمد بن عبداللّٰه بلادی، شیخ حسین ماحوزی.

شاگردان: میرزاابوالقاسم گیلانی (معروف به میرزای قمی)، سیّد مهدی طباطبایی (معروف به بحر العلوم)، ملّا مهدی نراقی (مؤلّف جامع السعادات)، سیّد علی طباطبایی (معروف به صاحب ریاض)، ابو علی حائری.2

آثار قلمی: اجوبة المسائل البحرانیة، اجوبة المسائل البهبهانیة، اجوبة المسائل الشیرازیة، اجوبة المسائل الکازرونیة، الحدائق الناظرة فی أحکام العترة الطاهرة علیهم السلام ، سلاسل الحدید فی تقیید لابن أبی الحدید، لؤلؤة البحرین فی الاجازة لقرّتی العین، کشکول بحرانی، الخطب و... .3

سرانجام: صاحب حدائق در ربیع الاول 1186ق پس از 79 سال تلاش در جهت تبلیغ دین اسلام و شریعت محمدی صلی الله علیه و آله و سلم دار فانی را وداع گفت و در جوار رحمت حق و بارگاه سالار شهیدان علیه السلام آرمید.

مقبره: عراق، کربلا، حرم مطهّر امام حسین علیه السلام .

1. گلشن ابرار، ج1، 272 - 274.

2. همان، ص 275، به نقل از مقدمة الفاخرة، ص235 - 236.

3. همان، ص 276، به نقل از مقدمة الفاخرة، ص 280 - 301.

ص:238

اندیشه ها

- ایشان کراراً بر وحدت مسلمانان جهان اسلام تأکید می نمود و می گفت: وظیفۀ همه است که در یک صف، در خدمت اسلام قرار گیریم و اختلافات جزئی را که به اسلام ضربه می زند، کنار بگذاریم. (1)تلاش ها

در اینجا داستانی از برخورد وی (آیت اللّٰه بحرانی) با آیت اللّٰه وحید بهبهانی در جهت اتّحادامّت اسلامی و عدم توجه به اختلافات ریز و درشت مسلمین را ذکر می کنیم تا معلوم شود مسألۀ وحدت تا چه اندازه مورد توجه عالمان و بزرگان دین بوده است.

- آیت اللّٰه محمّد باقر بن محمّد اکمل اصفهانی، معروف به «وحید بهبهانی» در سال 1159 ق به کربلا رفت و به مبارزۀ علمی با اخباری گری (2) پرداخت. روزی به درس صاحب حدائق حاضر شد. روبروی در صحن مطهّر ایستاد و در جمع عالمان اظهار داشت:

« من حجّت خدا بر شما هستم. اگر شیخ یوسف بحرانی (صاحب حدائق) چند روزی کرسی درس خود را در اختیار من قرار دهد، حجّتم را بیان خواهم داشت». چون این خبر به شیخ یوسف بحرانی رسید، پیشنهاد وحید بهبهانی را پذیرفت. سه روز وحید بهبهانی به درس ادامه داد، که در نتیجه آن، دو سوّم شاگردان شیخ یوسف بحرانی از اخباری گری روی گردان شده به شیوۀ اجتهاد و اصول روی آوردند.

ص:239


1- (1) . حدائق الناظره، شیخ یوسف بحرانی، ج1 ص167..
2- (2) . اخباریون معتقدند که چون قرآن دارای مضامین عالی است و هر کس نمی تواند آن را بفهمد، بنابراین ظاهر الفاظش حجّت نیست و نمی توان الفاظ آن را بر معنای ظاهری حمل کرد و آن را حجّت قطعی دانست. در مقابل این گروه، عدّه ای از علمای شیعه هستند که به اصولیین معروف بوده و در استنباط احکام شرعی «قرآن، سنت، عقل و اجماع» را مورد استناد قرار داده و از علم اصول فقه استفاده می کنند. اخباریون فقط قرآن و سنت را منبع احکام شرعی دانسته و اجتهاد را حرام می دانند. برای اطّلاع بیشتر رجوع کنید به: ریحانة الادب، ج1، ص51؛ فرهنگ فرق اسلامی، محمّد جواد مشکور، واژۀ اخباریه. (دیدار با ابرار، میرزا مسیح مجتهد و فتوای شرف، پاورقی ص 42).

مرحوم محدّث قمی در کتاب فوائد الرضویه از قول صاحب تکمله، نقل کرده است که خادم حرم شریف حضرت سیّد الشهداء علیه السلام می گوید:

«مشغول خدمت در حرم بودم که شب فرا رسید و خبر تعطیل شدن حرم مطهّر اعلام شد. آیت اللّٰه وحید بهبهانی و آیت اللّٰه شیخ یوسف بحرانی را دیدم که در حال قدم زدن، مشغول بحث علمی بوده، از رواق خارج شدند و در صحن به بحث خود ادامه دادند تا این که صحن خالی شد و می خواستم درهای صحن را ببندم. آن دو بزرگوار از صحن خارج شده، در پشت صحن به مباحثه ادامه دادند.

من درها را بستم وبه منزل رفتم. قبل از طلوع فجر، برای باز کردن درهای صحن بازگشتم. با کمال تعجّب دیدم که آنها هنوز مشغول بحث هستند. بهت زده، آنان را می نگریستم که چه اندازه برای مسائل علمی ارزش و اهمّیت قائل اند. در این هنگام صدای اذان بلند شد و آن دو، به اقامه نماز ایستادند».

وحید بهبهانی در کانون اخباری گری بحران ایجاد کرد. بهترین شاگردان صاحب حدائق از اخباری گری دست برداشته، در درس وحید بهبهانی شرکت کردند. صاحب حدائق که مرجع تقلید و مدرّس بزرگ حوزۀ علمیۀ کربلا بود، از این شکست علمی ناراحت نشد، بلکه به خاطر آشنایی بیشتر با مبانی «اصولیّون» خوشحال هم بود.

استعمار هماره در طول تاریخ به وسیلۀ مذهب به جنگ مذهب رفت. ساختن مذهبها، ایجاد اختلاف، پخش شایعه، و دامن زدن به بحثهای علمی جنجال برانگیز، از شگردهای دشمنان اسلام بوده و هست. دشمنان اسلام قرنها جنگ بین شیعه و سنی را گرم نگه داشته، بدین وسیله بر کشورهای مسلمان سیطره یافتند. در اختلافهای علمی بین عالمان شیعه نیز، هماره مترصد (و منتظر) فرصتی بودند تا از این راه به وحدت شیعیان ضربه بزنند. اما مراجع تقلید شیعه با تیزبینی، نقشه های آنان را خنثی می کردند و گاه دشمن به موفّقیت هایی دست می یافت. جدال بین دو شیوۀ اخباری گری و اجتهاد، فرصت طلایی برای استعمار بود. برخورد نادرست پیشوای اخباری گری، ملّا محمّد امین استرآبادی و برخوردهای غیر منطقی هواداران او در توهین به اجتهادیون، آسمان اندیشه ها را کدر ساخته بود. ولی صاحب حدائق با

ص:240

خویشتن داری به موقع و زیرک بینی فوق العاده اش، توانست جلوی حوادث ناگوار را بگیرد.

او نظریۀ علّامۀ مجلسی را در [ردّ] اخباری گری می پذیرد و از جمود و تنگ نظری اخباری های متعصّب انتقاد می کند. او از پرخاشهای تند برخی از اندیشمندان نسبت به یکدیگر، بسیارآزرده خاطر بود و توهین را شایستۀ بحثهای علمی نمی دانست و هتّاکی به فقها را فرو ریختن استوانه های دین می دانست.

علمای شیعه هماره در طول تاریخ آزاد اندیش بودند. هرگز ذهنها را در حصار تکبّر محبوس نکردند و به دنبال یافتن بهترین روش فهم دین بودند. آنگاه که به اشتباه خود پی می بردند، بی مهابا به خطای خود اعتراف می کردند. صاحب حدائق نیز در زمرۀ این آزاد اندیشان است که در مقدمۀ حدائق می نویسد:

« من قبلاً از روش اخباری دفاع می کردم. اما بعد از تأمّل زیاد و بحثهای فراوان با بعضی مجتهدان اصولی، به نقصان آن پی بردم و دیگر از آن دفاع نمی کنم. وظیفۀ همه است که در یک صف، در خدمت اسلام قرار بگیریم و اختلافات جزئی را که به اسلام ضربه می زند، کنار بگذاریم. (1)- صاحب حدائق که زندگی اش سراسر وحدت آفرین بود، مرگش را نیز این گونه رقم زد.

او وصیّت نمود که علّامه وحید بهبهانی بر جنازه اش نماز بگذارد، با این که اختلاف نظر بین آنها برای همگان روشن بود، اما برای حفظ وحدت و پرهیز از اختلافات، او را برای اقامۀ نماز انتخاب نمود. (2)

ص:241


1- (1) . گلشن ابرار، ج 1، ص 275، به نقل از وحید بهبهانی، ص 123 - 124؛ حدائق الناظرة، ج 1، ص 167..
2- (2) . همان، ص 277، به نقل از وحید بهبهانی، ص 124؛ گلشن ابرار، ج1، ص277..

علّامه سیّد محمّد مهدی طباطبایی

(بحرالعلوم)

متوفای: 1212ق

چکیده ای از زندگی نامۀ فرزندی از تبار امام حسن مجتبی علیه السلام

نام: سیّد محمّد مهدی، نام پدر: سیّد مرتضی، ولادت:

شب جمعۀ ماه شوال 1155ق، محل تولّد: عراق، کربلای معلّی.1

تحصیلات: محمّدمهدی از دوران کودکی در دامن پرمهر و محبّت مادر پاکدامنش و در پرتو توجّهات پدر بزرگوارش با آداب و اخلاق اسلامی خو گرفت و رفته رفته رشد یافت. پس از گذراندن دوره های مقدماتی و سطح (فقه و اصول) در آغاز بلوغ به درس خارج که از سوی پدرش تدریس می شد راه پیدا نمود و پس از پنج سال درس و بحث فشرده به مقام بلند اجتهاد نائل آمد.2

اساتید، حضرات آیات: سیّد مرتضی طباطبایی (پدر)، محمّدباقر وحید بهبهانی، شیخ یوسف بحرانی، محمّد تقی دروقی نجفی، مهدی فتونی نباطی عاملی،3 میرزا ابوالقاسم مدّرس، میرزا مهدی اصفهانی خراسانی.

شاگردان، آیات عظام: شیخ جعفر نجفی (معروف به کاشف الغطاء)، سیّد محمّد جواد عاملی (معروف به صاحب مفتاح الکرامة)، ملّا احمد نراقی، محمّد باقر شفتی، سیّد یعقوب کوه کمری، سیّد صدر الدین عاملی، شیخ محمّد ابراهیم کلباسی، شیخ عبدالحسین الاعم، سیّد عبداللّٰه شبّر، سیّد محمّد مجاهد، محسن اعرجی، شیخ حسین نجف و... .4

آثار قلمی: المصابیح فی الفقه، الفوائد فی الاصول، مشکاة الهدایة، الدرّة النجفیة، رسالة فی الفقیر والغنی، مناسک حج، حاشیه بر کتاب شرایع، کتاب الرجال، دیوان شعر و رساله ای فارسی در شناخت خدا و... .5

سرانجام: علّامه بحرالعلوم، این فقیه وارسته و مجاهد، در روز 24 ذیحجه (یا رجب) سال 1212ق، رُخ از دیار فانی برتافت و روح پاکش به ملکوت اعلی پرواز نمود.

مرقد: عراق، نجف، جنب مقبرۀ شیخ طوسی.6

1. فوائد الرضویه، شیخ عباس قمی، ص676؛ مستدرک الوسائل، میرزا حسین نوری، ج3، ص383.

2. گلشن ابرار، ج 1، ص 294، به نقل از فقهای نامدار شیعه، عقیقی بخشایشی، ص 291.

3. همان، ص 294، به نقل از سیّد بحر العلوم دریای بی ساحل، نور الدین علی لو، ص25 - 32.

4. همان، ص 296، به نقل از معارف الرجال، محمّد حرز الدین، ج2، ص 59 .

5. اعیان الشیعه، ج10، ص160.

6. گلشن ابرار، ج1، ص300.

ص:242

تلاش ها

- تسلّط ایشان به فقه اهل سنت و حسن معاشرت و سخاوتش او را چنان در میان ساکنان حجاز، بخصوص اهل علمِ آن دیار، محبوب ساخت که هر روزه شماری از مردم و دانشمندان به دیدنش می رفتند و از وی کسب فیض می نمودند. شگفت آنکه پیروان هر کدام از مذاهب، چنین می پنداشتند که بحر العلوم پایبند مذهب ایشان است. ایشان تمام مدّت اقامت خود در حجاز را با تقیه گذرانید و جلسۀ درس او در علم کلام طبق مذاهب چهارگانه دایر بود.

وی در اواخر اقامت در مکّه، مذهب خود را اعلان نمود. وقتی خبر اظهار مذهب او به گوش پیروان مذاهب دیگر رسید، از اطراف به دور او ریخته و با وی به مناقشه پرداختند و او با دانش انبوه خود بر تمامی آنها برتری پیدا کرد و همۀ آنها را با دلیل های قوی و منطقی، به سوی حقیقت اسلام مجذوب ساخت. (1)- تعیین و تثبیت جایگاه انجام اعمال حج و مرکزیّت دادن به مواقیت احرام به طوری که از نظر شرعی صحیح واقع شود و هم چنین اصلاح مواقف حج، یکی دیگر از گامهای ارزشمند سیّد بحر العلوم بود؛ زیرا این مکانهای مقدّس، قبل از ایشان چندان مشخص نبود.

- علاوه بر اینها، سنگهای فرش شده در حرم را که حُجّاج بر آن اقامه نماز می کردند تعویض نمود و سنگهای معدنی را خارج کرد و سنگهایی را که از نظر شیعه سجده بر آنها صحیح است جایگزین نمود. از آثار معنوی حضور این مرد بزرگ در حجاز، شیعه شدن امام جمعۀ مکّه در هشتاد سالگی است. (2)- بخشندگی آن بزرگمرد چنان بود که هرگز کسی را به سبب کردار یا باوری خاص، از دریای گشاده دستی اش محروم نمی ساخت. بازرگانان، کشاورزان، کارگران، شیعیان و سنّیان، همه از محبّت و بخشش بی پایانش بهره مند می شدند. روزی به یکی از راهبران مذهبی

ص:243


1- (1) . گلشن ابرار، ج 1، ص 295، به نقل از مقدمۀ فوائد الرجالیه..
2- (2) . همان، به نقل از مکارم الآثار، ج1، ص417..

برادران اهل سنت کردستان، دو هزار تومان هدیه داد. (1) روزی دیگر، که مصادف با عید غدیر بود، بر منبر فراز آمد، انبوه کیسه های طلا و نقره را در برابرش قرار داد، تهیدستان را فرمود کنار یکی از درهای مسجد گرد آیند و یک یک وارد شده، بهرۀ خویش برگیرند و از در دیگر بیرون روند. بدین ترتیب در حدود یک ساعت همۀ کیسه ها تهی شد و هیجده هزار تومان زر و سیم به پا برهنگان رسید. (2)

ص:244


1- (1) . تاریخ اصفهان، حسن خان شیخ جابری انصاری، چاپ سنگی، ص97..
2- (2) . قصص العلماء، ص149..

آیت اللّٰه العظمی حجّة الاسلام

سیّد محمّد باقر شفتی

متوفای: 1260ق

چکیده ای از زندگی نامۀ فرزندی از تبار امام کاظم علیه السلام

نام: سیّد محمّد باقر، نام پدر: سیّد نقی، ولادت:

1175ق، محل تولّد: ایران، زنجان، روستای چرزه1.

تحصیلات: محمّد باقر اندک اندک رشد نمود و توانست درس زندگی و کمال را از پدر فرا گیرد. در سال 1192ق به کربلا رفت2 و از اساتید آنجا بهره جست.

یک سال بعد به نجف هجرت نمود. وی تا سال 1204ق به تحصیل در نجف ادامه داد3 و پس از مدّتی برای بهره گیری از محضر دانشور برجسته، محسن اعرجی رهسپار کاظمین گردید. سپس بار دیگر بار سفر بست و در حدود 1205ق راه ایران پیش گرفت. سیّد محمّدباقر ابتدا به حلقۀ درس محقّق قمی در قم رفت سپس به کاشان و در نهایت در سال 1206ق رهسپار اصفهان گردید.

اساتید، حضرات آیات: سیّد علی طباطبایی، شیخ جعفر کاشف الغطاء، محمّد ابراهیم کلباسی، علّامه بحر العلوم، سیّد محسن اعرجی، میرزاابوالقاسم بن ملّا محمّد گیلانی، ملّا مهدی نراقی.4

شاگردان، حاج محمّد جعفر آباده ای، محمّد شفیع جاپلقی، صفر علی لاهیجی، ملّا صالح برغانی قزوینی، ملّا جعفر نظرآبادی، محمّد تنکابنی، سیّد محمّد باقر خوانساری، سیّد علی طباطبایی زواره ای (علویجه ای) و ده ها شاگرد دیگر.5

آثار قلمی: تحفة الابرار المستنبط، شرح تهذیب الاصول علّامه حلّی، رساله ای در مشتق، رساله ای در احکام شک و سهو در نماز، جوابات المسائل، حواشی بر فروع کافی و... .

سرانجام: در سال 1260ق، بیماری بر پیکر پیر فرزانۀ سپاهان، پنجه افکند و در یکی از روزهای ربیع الثانی پس از نماز ظهر، روان پاکش سمت محفل سبز کامروایانِ سپید دست، پر کشید.6

مرقد: ایران، اصفهان، مسجد سیّد.7

1. چرزه روستایی است در ناحیۀ طارم علیا، که آن را از آبادی های منطقۀ زنجان شمرده اند و در پنجاه کیلومتری این شهر واقع است. فاصلۀ این آبادی تا شفت که در جنوب غربی رشت واقع شده، شصت کیلومتر است.

2. گلشن ابرار، ج 1، ص 343، به نقل از معارف الرجال، ج1، ص195.

3. اعیان الشیعه، محسن امین، ج9، ص188.

4. گلشن ابرار، ج1، ص343 - 344.

5. همان، ص 345، به نقل از تذکرة القبور، عبدالکریم جزی، ص31 - 159.

6. قصص العلما، ص168.

7. علمای مجاهد، محمّدحسن رجبی، ص268.

ص:245

تلاش ها

- در سفری که ایشان به حجاز جهت انجام مراسم حج داشتند عدّه ای از دانشمندان حجاز از وی تقاضای بحث و تبادل نظر در رابطه با مسائل اعتقادی نمودند.

سیّد با روی گشاده و آغوش گرم این درخواست ها را پذیرفت و محفل اندیشمندانِ مذاهب، در فضای آکنده از برابری و برادری و جمعیّت شکل گرفت. محفلی که سیّد و دانشوران حجاز در برابر یکدیگر نشسته بودند و حاج محمّد جعفر آباده ای (آشپز و خدمت کار) با پیش بند و کارد ویژۀ آشپزی اندکی دورتر از آنها آشپزخانه را اداره می نمود و بساط نوشیدنی مهیّا می ساخت.

دانشمندان حجاز مسائل خود را مطرح کرده با برهان به اثبات درستی راه خویش پرداختند. چون گفتار آنان به پایان رسید؛ سیّد فقیهان شیعه، حاجی آباده ای را مخاطب قرار داد و گفت: جعفر آشپز! بیا این مسائل را پاسخ گو. حاجی نزد سیّد شتافت و همۀ برهانها و پرسشهای آنان را با استناد به سخنان رهبران بزرگشان پاسخ گفت. این بحث علمیِ سراسر دوستی همراه با گشاده دستی های ویژۀ مرجع پاکدل اصفهان، علمای حجاز را سخت تحت تأثیر قرار داد به گونه ای که دانشمندان آن دیار، وی را بزرگ شمرده، گرامی داشتند. (1)

ص:246


1- (1) . یکی از نتایج این دیدار آن بود که علمای مذاهب گوناگون، میخهایی را که در راستای مشخص ساختن حدود طواف، بر زمین کوبیده شده بود را، بدون هیچ تردیدی پذیرفتند. (دیدار با ابرار (69)، آیت اللّٰه سیّد باقر شفتی، ص40 - 41).

آیت اللّٰه میرزا مسیح مجتهد استرآبادی

متوفای: 1263ق

چکیده ای از زندگی نامه1

نام: مسیح، نام پدر: قاضی سعید، ولادت: 1193ق، محل تولّد: ایران، استرآباد (گرگان فعلی).

تحصیلات: او پس از 7 سالگی، تمرینهای دینی و آموزش حکمت را آموخت. پس از مدّتی با ارشاد پدر، به مدرسۀ علوم دینی پا نهاد و مقدّمات دروس را با شوق زیاد فرا گرفت. او برای تکمیل دانشهای خود به قم رفت و در محضر میرزای قمی تلمّذ نمود. میرزا مسیح، فقه، اصول، کلام و عقاید را از استاد آموخت و پس از پی گرفتن تحصیل تا مرز اجتهاد، تهران را به عنوان محل سکونت خویش برگزید.

اساتید: میرزای قمی.

شاگردان: حاج میرزا نصر اللّٰه مشهدی (تربتی)، حاج میرزا احمد ساوجی، مولانا عبد الرحمان شیخ الاسلام.

آثار قلمی: المصباح لطریق الفلاح، کشف النقاب فی شرح اللمعة الدمشقیة، شرح کتاب المعاطاة، شرح مختصر النافع، و... .2

سرانجام: میرزا مسیح پس از آنکه مدّتی در بستر بیماری افتاد، در سال 1263ق، پس از عمری تلاش و خدمت در راه اسلام دار فانی را وداع و به سرای باقی شتافت.

مرقد: عراق، نجف اشرف، حرم مطهّر امیر المؤمنین علیه السلام ، یکی از حجره های بالاسر صحن.3

1. میرزا مسیح مجتهد و فتوای شرف، غلامرضا گلی زواره، ص17 - 69.

2. گلشن ابرار، ج1، ص326.

3. همان، ص331، به نقل از تاریخ علمای خراسان، ص208 - 209.

ص:247

اندیشه ها

- وی به نشر احکام دین و پاسخگویی به مشکلات فقهی مردم می پرداخت و اوضاع محرومان را مورد بررسی قرار می داد. میرزا مسیح در حل گرفتاری های مسلمین، از هیچ گونه کوششی دریغ نداشت و به امور جامعۀ اسلامی به دقّت مراقبت و نظارت می نمود. او اگر در جایی خلافی می دید یا متوجّه می شد که احکام اسلامی نادیده انگاشته شده و یا اهانتی متوجّه مقدّسات اسلام گشته، چون تندر می غرّید و با حرکتی شجاعانه اما عالمانه و خردمندانه، به مقابله با آن می پرداخت و از این طریق فرهنگ جامعه را اصلاح می کرد. (1)- میرزا مسیح در جهت ایفای رسالت خطیر خویش، مسجد را به عنوان مهمترین کانون تبلیغی، اعتقادی و مبارزاتی انتخاب نمود... تا از این مکان مبارک به تبلیغ دین و ارشاد مردم پرداخته و از این رهگذر، زمینۀ وحدت و همبستگی مردم را فراهم سازد. مسجدی که کانون تلاش های تبلیغی، اعتقادی و مبارزاتی وی بود به مسجد جامع عتیق تهران معروف است. (2)تلاش ها

نقل است که آقا محمود بن آقا محمّد علی بن محمّد باقر بهبهانی، فاضل و جامع که مسلک اخباری (3) داشته، توسط حاج میرزا مسیح به دلیل اصرار بر این رویۀ غلط تکفیر و مطرود گردید... .

روزی آقا محمود به زیارت قم رفته به مسجد امام حسن عسکری علیه السلام حاضر گردید تا نماز را به جماعت بخواند. از یکی از مأمومین پرسید: امام جماعت کیست؟ او پاسخ داد:

حاج میرزا مسیح. گرچه آقا محمود از این جواب کمی متغیّر شد و گویی آشفته به نظر می رسید، لیکن جهت رسیدن به ثواب نماز جماعت و درک این فیض معنوی به او اقتدا کرد و پس از اتمام نماز به منزل خود بازگشت. گروهی از اطرافیانش سؤال کردند: چرا به کسی که

ص:248


1- (1) . میرزا مسیح مجتهد و فتوای شرف، ص 51 - 52..
2- (2) . همان، ص44 - 45..
3- (3) . چکیدۀ عقیده اخباریون و اصولیون در پاورقی شمارۀ 2 ص 239 گذشت..

تو را تکفیر نموده اقتدا کردی؟ وی در جواب گفت: چه منافاتی وجود دارد بین این که او به کفر من حکم داده و امر برایش مشتبه شده و من اعتقاد به عدالت او داشته باشم و هر دو داخل در ثواب و مأجور گردیم؟.

چون خبر این سؤال و جواب به گوش میرزا مسیح رسید، از اخلاق و وسعت نظر و خوش بینی آقا محمود شگفت زده شد و خود به منزلش رفت و از او دلجویی به عمل آورد و کدورت بین این دو، به رفتارهای عاطفی و برخوردهای نیکو و صادقانه تبدیل گردید. (1)

ص:249


1- (1) . قصص العلماء، میرزا محمّد تنکابنی، ص146 - 147، تلخیص..

علّامه سیّد جعفر کشفی

متوفای: 1267ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: سیّد جعفر، نام پدر: سیّد یعقوب، ولادت:

1189ق، محل تولّد: ایران، فارس، اصطهبانات.

تحصیلات: او پس از پشت سر گذاشتن ایّام کودکی، تحصیلات مقدماتی را آغاز نمود، سیّد جعفر اندکی از دروس مقدماتی را نزد مادر دانشمندش (دختر شیخ حسین بحرانی) گذرانید. سیّد پس از رحلت مادر رهسپار حوزۀ علمیۀ یزد گردید و در آنجا دورۀ سطح را در طول چهار سال به پایان رسانید و در 19 سالگی به نجف اشرف مهاجرت نمود. وی در مدّت کوتاهی به مدارج والای اخلاقی و علمی رسید و از مدرّسان نجف اشرف محسوب شد.1

اساتید: علّامه سیّد مهدی بحر العلوم، دختر شیخ حسین بحرانی (مادر سیّد جعفر).

شاگردان: سیّد حسین بروجردی، ملّا عبداللّٰه بروجردی،2 حاج میرزا صالح لرستانی، اورنگ زیب میرزا، شیخ عبدالحسین بروجردی و... .

آثار قلمی: اجابة المضطرین، البرق والشرق، الشریفیة، البلد الامین فی اصول الدین، کفایة الایتام، صید البحر، الرطب الیابس فی الاجماع المتخالف المتعاکس.3

سرانجام: علّامه سیّد جعفر کشفی پس از سالها تحصیل، تدریس، تحقیق، خدمت به جامعه و گسترش مذهب تشیع، در سال 1267ق بدرود حیات گفت و به لقاء اللّٰه پیوست.

مرقد: ایران، بروجرد، جنب مسجد دو خواهران.

1. گلشن ابرار، ج4، ص238.

2. همان، ص 241، به نقل از تاریخ بروجرد، ج 2، ص 262.

3. همان، ص 239، به نقل از اندیشۀ سیاسی سیّد جعفر کشفی، ص31.

ص:250

اندیشه ها

- علّامۀ کشفی معتقد بود عدم تفرقه و وحدت در جامعه بسیار مهم است به گونه ای که یکی از عوامل اصلی بقای دولت را مشروط بر همین امر تلقّی می نمود. (1)تلاش ها

- از جمله اقدامات وحدت آفرین ایشان را می توان تألیف کتاب تحفة الملوک فی السیر والسلوک (در دو جلد)، نام برد. این اثر در سال 1233ق به درخواست حسام الدین سلطنه به نگارش درآمده است. علّامه کشفی در آخرین بخش این کتاب به بحث (بررسی جنگ میان دو دولت اسلامی) اشاره می نماید. وی کشته شدگان دولتی را که هدفش از جنگ، اقامۀ سنّت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم و اعتلای دین حق است، مجاهد و شهید می داند. او در این کتاب بر صلح و دوری از جنگ بین دولتهای اسلامی، تأکید می کند و فوائد و ثمرات آن را برمی شمارد. (2)

ص:251


1- (1) . گلشن ابرار، ج4، ص244..
2- (2) . همان، ص240، به نقل از اندیشۀ سیاسی سیّد جعفر کشفی، ص26..

علّامه محمّد اقبال لاهوری

متوفای: 1354ق

چکیده از زندگی نامه

نام: محمّد، نام پدر: نور محمّد، ولادت: 1289ق1 یا 1293ق2، محل تولّد: هند، شهر سیالکوت.

تحصیلات: وی در سنین کودکی به تحصیل علم پرداخت، قرآن را در یکی از مساجد فرا گرفت و در محضر میر حسین شمس العلما، برخی ازعلوم اسلامی را آموخت. او 22 سال بعد اولین امتحان دانشگاهی را پس از طی دورۀ (اسکاج متن کالج) و دو سال بعد به أخذ درجۀ (M. نائل آمد. اقبال چندی بعد اوّلین شعر خود را در مجمع بزرگی قرائت کرد.3 او در سال 1287ش بعد از اتمام تحصیلات به لاهور بازگشت و مدّتی شغل وکالت پیشه کرد اما همواره در فکر گسترش فرهنگ اتّحاد مسلمانان جهان بود. در سال 1290ش، استادِ فلسفه در دانشگاه لاهور شد و شاگردان بی شماری را با فکر و فلسفۀ خود آشنا ساخت.

اساتید: میر حسین شمس العلماء.

آثار قلمی: پیام مشرق، احیای فکر دینی در اسلام، زبور عجم اسرار خودی و رموز بی خودی، بانگ دار، علم و اقتصاد، جاویدنامه، تاریخ هند و بسیاری آثار دیگر.4

سرانجام: علّامه اقبال لاهوری پس از سالها تبلیغ و تحقیق در کشورهای مختلف جهان، در اول اردیبهشت ماه 1317 مطابق با 51357 چشم از جهان فرو بست.

مقبره: هند، شهر سیالکوت.

1. معارف و معاریف، ج2، ص345.

2. دائرة المعارف بزرگ زرّین، ج1، ص241.

3. معارف و معاریف، ج2، ص345 - 346.

4. دائرة المعارف بزرگ زرّین، ج 1، ص 241.

5. احیاء تفکّر دینی، سیّد محمّد برهانی، ص 154.

ص:252

اندیشه ها

- وی همواره در فکر گسترش فرهنگ و اتّحاد مسلمانان جهان بود. او با این که به اردو شعر می گفت، اما زبان اصلی شعرش فارسی بود.

اقبال بدین سبب فارسی را برگزیده بود تا با کمک گستردگی و نفوذ زبان فارسی در هند، پاکستان، افغانستان، ایران و تاجیکستان...، اندیشه های خویش را با وسعت بیشتری گسترش دهد.

- وی قصد اتّحاد مسلمین و خیزش فکری آنها را داشت. لذا زمانی که از اتّحاد مسلمانان شبه قارۀ هند و هندوان ناامید گشت، درصدد احیاء و ایجاد اندیشۀ اتّحاد مسلمانان در یک کشور مستقل برآمد که بعدها کشور پاکستان متولّد گشت. (1)- او عقیده داشت که شخصیّت بشر فقط در محیط آزاد می تواند رشد کند و بدین جهت می کوشید تا حقوق اولیّۀ بشری برای همۀ ملّتها و همۀ مردم جهان، بدون توجه به نژاد یا مذهب یا طبقۀ خاص تأمین شود. (2)تلاش ها

- شرکت در کنگرۀ اسلامی فلسطین: اقبال به نمایندگی مسلمینِ هند در اوّلین کنگرۀ اسلامی فلسطین، در شهر بیت المقدس، به همراه جمعی مرکّب از مولوی شوکت علی، مرحوم کاشف الغطاء (مجتهد بزرگ نجف)، آقای سیّد ضیاء الدین طباطبایی، امین الحسینی (مفتی فلسطین)، محمّد علی علویه (پاشای مصری) و سایر برگزیدگان کشورهای اسلامی برای مدّت یک ماه، شرکت نمود که رجال بزرگ اسلامی که در آن کنگره شرکت داشتند، نبوغ فکری او را ستودند.

مرحوم علویه پاشا دربارۀ جلوۀ شخصیّت اقبال در کنفرانس می گوید:

«اقبال در ضمن اولین خطابه ای که ایراد کرد، بصیرت، تعمّق و افق وسیع ادراک و دریافت

ص:253


1- (1) . دائرة المعارف بزرگ زرّین، ج1، ص241..
2- (2) . کلیات اشعار فارسی مولانا اقبال لاهوری، مقدمه، ص34..

خودش را در احاطۀ به معارف اسلامی نشان داد و حدیثی را از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرد که تا آن تاریخ نشنیده بودم و آن حدیث این است که فرمود: اناحظکم من الانبیاء وانتم حظی من الامم. (1) آنگاه ضمن تشریح این معنا، با توجه به این همه انحطاط و تأخّر مسلمین، همۀ نمایندگان را سرافکنده و شرمنده ساخت». (2)

ص:254


1- (1) . یعنی در میان پیغمبران من به سهم شما افتادم و در میان ملل جهان، شما مسلمانان به سهم من افتادید. (مبسوطسرخسی، ج30، ص254؛ مجمع الزوائد، ج10، ص68).
2- (2) . کلیّات اشعار فارسی مولانا اقبال لاهوری، مقدمه، ص34..

علّامه میر حامد حسین موسوی

متوفای: 1306ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: میر حامد حسین (مهدی)، نام پدر: علّامه سیّد محمّد قلی، ولادت: 1246ق، محل تولّد: هند، میرته.

تحصیلات: وی وقتی به هفت سالگی رسید پدرش او را به مکتب گذاشت، او مقدمات و دروس ابتدایی را خواند، آنگاه وارد مراحل بالاتری شد. میر حامد حسین پس از آموختن «مقامات حریری» و «دیوان متنبّی»، نهج البلاغه را درس گرفت و سپس به فراگیری علوم عقلی و شرعی پرداخت. وی پس از سالها تلاش و همّت تحصیلات خود را با موفقیّت به اتمام رساند.1

اساتید: سیّد برکت علی صاحب، سیّد عبّاس شوشتری، سیّد مرتضی خلاصة العلماء، سیّد محمّد سلطان العلماء، سیّد حسین سیّد العلماء.

آثار قلمی: استقصاء الافحام، شوارق النصوص، افحام اهل المین، اسفار الانوار، کشف المعضلات فی حل المشکلات، النجم الثاقب فی مسألة الحاجب، عبقات الانوار فی مناقب الائمة الاطهار علیهم السلام و برخی کتب ارزشمند دیگر.2

سرانجام: علّامه میر حامد حسین موسوی فرزند بزرگ شیعه و مدافع مجاهد اهل بیت پیامبر علیهم السلام ، در هجدهم صفر سال 1306ق، در لکهنو چشم از جهان فرو بست و در حسینیۀ خود مدفون گردید.3

1. گلشن ابرار، ج1، ص373 - 374.

2. همان، ص 375.

3. همان، ص 378، به نقل از علماء معاصرین، ملّا علی واعظ خیابانی تبریزی، ص31؛ اعیان الشیعه، سیّد محسن امین عاملی، ج4، ص381.

ص:255

تلاش ها

- علّامه میر حامد حسین در راه احیای فرهنگ شیعی، رنجهای فراوان را به جان خرید.

وی هنگامی که با خبر شد تنها نسخۀ کتاب مورد نیازش نزدِ یک عالِم سنی مذهب در رابغ (1)موجود است و آن عالم به هیچ وجه کتاب مذکور را در دسترس کسی قرار نمی دهد، عازم سفر حجاز شد و با مشقّت فراوان، رنج پیمودن کوهها و بیابانها را به جان خرید و خود را به مکّه رساند و سپس با لباس مبدّل وارد دهکدۀ رابغ شد. میر حامد حسین نزد عالم سنّی رفت و به او گفت: «من یک نفر کارگر و خدمتگزار هستم اگر مایل هستید چند صباحی برای شما در منزلتان مشغول خدمت شوم». سیمای ملکوتی و سخنان مؤدّبانۀ وی، در قلب عالم سنی مؤثّر افتاد. میر حامد حسین در منزل عالم سنّی به خدمت پرداخت. عالم سنی از ادب کامل و رفتار و کردار نیک وی لذّت برد و به او علاقه مند گشت. چند روز بعد، میرحامد حسین به آن عالم گفت: «من شبها خوابم نمی برد و از این مسئله در رنجم. اگر امکان دارد تعدادی کتاب در اختیار من بگذارید تا اوقات فراغتِ شب را با مطالعۀ آنها سپری کنم».

صاحب خانه گفت: «این کتابخانۀ من در اختیار شما، هرچه می خواهید بفرمایید».

هنگامی که شب فرا رسید و صاحبخانه به خواب رفت، میر حامد حسین در کتابخانۀ او به تفحّص پرداخت، تا این که گمشده و محبوبش، کتاب مورد نیاز را پیدا نمود. بعد کاغذ و قلمی را که برای همین کار همراه آورده بود بیرون آورده و مشغول استنساخ کتاب شد. هر شب از آن کتاب رونویسی کرد. پس از پایان استنساخ به صاحب خانه گفت: «اگر اجازه بفرمائید، من مرخّص می شوم». صاحب خانه گفت: «مانعی ندارد»، پس خداحافظی کرده و به هندوستان برگشت. آنگاه در نامه ای به آن عالم سنی نوشت: «دوست عزیز اینجانب کارگر نبودم. من میر حامد حسین هندی صاحب عبقات هستم. چون شنیده بودم فلان کتاب نزد شما است و شما هم به هیچ وجه راضی نمی شوید که آن را در اختیار کسی بگذارید، با این برنامه آمدم، کتاب را استنساخ کردم، پس خواهشمندم مرا حلال بفرمایید». عالم مذکور تا نامۀ میرحامد حسین

ص:256


1- (1) . رابغ: دهکده ای است نزدیک شهر مکّه که غدیر خم در نزدیکی آن است..

را مطالعه کرد بهت زده شد و سپس نامه ای در پاسخ او به هند ارسال نمود و ضمن اینکه رضایت خود را از کار مزبور اعلام داشت، نوشت: «من از همّت والای شما همّت گرفتم و درس آموختم و از این پشتکار شما بس در شگفتم». (1)- (میر حامد حسین کتابهای فراوانی تألیف نمود. در بین تألیفات وی، کتاب گرانسنگ عبقات الانوار فی امامة الأئمة الاطهار علیهم السلام درخشندگی خاصی دارد) این اثر از بزرگترین و ارجمندترین کتاب های اوست که از شاهکارهای علمی و اعتقادی شیعه به شمار می رود.

علّامه میر حامد حسین این کتاب شریف را در ردّ کتاب ضدّ شیعی و تفرقه افکن «تحفۀ اثنی عشریه، یعنی هدیه ای برای شیعیان دوازده امامی» تألیف نمود. نویسندۀ این کتاب عبد العزیز دهلوی معروف به سراج الهند (چراغ هند) بود وی که از عالمان برجسته و فاضل شبه قارۀ هند و از اهل سنت بود، بدون توجه به آیات وحدت بخش قرآن و سفارشهای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم ، در این کتابش عقاید و آراء شیعه را به طور عموم و فرقۀ اثنی عشریه را بالخصوص در اصول، فروع، اخلاق، آداب و سننِ مناظره مورد حمله و اعتراض قرار داد. او، کتابش را مملّو از افتراآت و تهمتهای شنیعه ساخته و باعث تشتّت جبهۀ اسلامی هند گردید. (2) از آثار بسیار منفی و مخرّب این کتاب ضالّه آن بود که برادران مسلمان شیعه و سنّی نسبت به یکدیگر کدورت و کینه پیدا نمودند؛ اما شاهکار علّامه میر حامد حسین موسوی این کینه ها را از میان برد.

ص:257


1- (1) . کیهان فرهنگی، ش50، ص39..
2- (2) . میر حامد حسین، محمّد رضا حکیمی، ص86 - 88؛ گلشن ابرار، ج1، ص375..

آیت اللّٰه العظمی آخوند ملّا حسینقلی همدانی

متوفای: 1311ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: حسین قلی (نوکر امام حسین علیه السلام )، نام پدر:

رمضان علی، ولادت: 1239ق، محل تولّد: ایران، همدان، روستای شوند درگزین.

تحصیلات: او پس از گذراندن ایّام کودکی در زادگاه خویش، دروس ابتدایی را آموخت سپس برای ادامۀ تحصیلات به تهران رفت. وی دروس سطح را در حوزۀ علمیۀ تهران آموخت و در مدرسۀ مروی در درس آیت اللّٰه شیخ عبدالحسین طهرانی (شیخ العراقین) شرکت کرد. او سپس در درسهای ملّا هادی سبزواری در سبزوار حاضر شد. ملّا حسین قلی پس از نوشیدن جرعه ها از حکمت و معرفت راهی نجف گردید و در دروس شیخ انصاری شرکت نمود.

اساتید، حضرات آیات: شیخ عبدالحسین طهرانی، حاج ملّا هادی سبزواری، شیخ مرتضی انصاری، سیّد علی شوشتری، سیّد محمّد سلطان آبادی، صاحب جواهر، ملّا علی رازی، میرزا محمّد حسن شیرازی.1

شاگردان، آیات عظام: آقا شیخ محمّد بهاری همدانی، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی، سیّد احمد کربلایی طهرانی، سیّد محمّد سعید حبوبی، سیّد عبدالحسین موسوی لاری، سیّد جمال الدین اسدآبادی، سیّد محسن امین عاملی (نویسندۀ اعیان الشیعه)، سیّد مرتضی کشمیری، و نیز صدها انسان ره یافته، که از محضر آخوند بهره مند شدند.2

سرانجام: آخوند ملّا حسین قلی همدانی، پس از عمری تلاش در راه کمال و تربیت انسانهای صالح، به تاریخ 28 شعبان 1311ق ندای پروردگارش را در کربلا لبیک گفت و در جوار رحمت حق آرمید.

مرقد: عراق، کربلا، صحن مطهّر امام حسین علیه السلام ، حجرۀ چهارم.

1. گلشن ابرار، ج 3، ص 162.

2. همان، ص 164 و 165.

ص:258

اندیشه ها

- وی معتقد بود: خیلی کارها از اتّحاد قلوب ساخته گردد که از متفرّد بر نمی آید. (1)- ایشان هرچند خود از بزرگان اخلاقی بود و همواره خود را موظّف به تربیت نفوس انسان هایی پاک می دانست، اما از مسائل اجتماعی و مهم مکتب اسلام و قرآن، هم چون وحدت برادران مسلمان با یکدیگر غافل نبود.

از خط مشی و شیوۀ رفتاری تربیت یافتگان مکتب آخوند ملّا حسینقلی همدانی و حضور فعّال آن ها در صحنۀ سیاست و وقایع اجتماعی، می توان نقش و تأثیر استاد بزرگ آنها را در این مسیر تشخیص داد.

تلاش ها

- تربیت شاگردانی روشن بین و آگاه به مسائل اجتماعی که هر کدام در مقاطع حسّاس تاریخی، قدم به عرصۀ سیاست گذاشته و رهبری مردم را در حوادث سیاسی بر عهده گرفتند.

یکی از این فرزانگان مصلح، سیّد جمال الدین اسد آبادی است که خود از بزرگ ترین مصلحان و منادیان اتّحاد مسلمین جهان به شمار می رود. (2) سیّد محمّد سعید حبوبی (3) نیز یکی دیگر از شاگردان بزرگ مرد آخوند بود.

هم چنین شیخ محمّد باقر بهاری (4) و سیّد عبدالحسین لاری (5) از دیگر شاگردان انقلابی و مجاهد آخوند همدانی به شمار می رفتند.

ص:259


1- (1) . گلشن ابرار، ج 3، ص 167..
2- (2) . شرح مناسبی از زندگی نامه و اقدامات سیّد جمال، در صفحۀ 265 همین کتاب خواهد آمد..
3- (3) . وی که از جمله مصلحان و منادیان وحدت بود مردم را به توحید و حفظ رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و احکام دین و قواعد شرع سفارش می کرد و می گفت: بشتابید به سوی جهاد در راه خدا و با یکدیگر متّحد گردید و از تفرقه دوری جویید و وحدت کلمه و بخشش مال را پیشۀ خود سازید و هشیارانه گام بردارید. (علمای مجاهد، ص 170).
4- (4) . از جمله اقدامات مهم این عارف سالک و مجتهد مجاهد را، مقاومت در برابر تجاوزات امپراتوری روسیه و تحریم اجناس روسی، می توان عنوان نمود. او در این راه علناً با دشمنان اسلام به مبارزه برخاست و با تلگراف به سران کشورهای اسلامی، خطر تهاجم روسیه به ایران و ترکیه را به آنان گوشزد نمود و با تلاش های پی گیر خویش، در برابر دشمنان متجاوز مقاومت کرد و آن ها را از حمله به کشور اسلامی منصرف ساخت. (گلشن ابرار، ج3، ص167) بخشی از شرح حال و اقدامات وی، در صفحۀ 282 همین کتاب خواهد آمد..
5- (5) . جهت اطّلاع از زندگینامه و بخشی از اقدامات وی، به صفحۀ 298 همین کتاب مراجعه نمایید..

آیت اللّٰه العظمی میرزا محمّدحسن شیرازی

متوفای: 1312ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: سیّد محمّد حسن، نام پدر: میرزا محمود، ولادت: نیمۀ جمادی الاولی 1230ق، محل تولّد: ایران، شیراز.1

تحصیلات: وی در چهار سالگی به مکتب رفت و در شش سالگی وارد حوزۀ علمیه گردید. او هنوز کودکی 8 ساله بود که بر فراز منبر مسجد وکیل شیراز رفت و همانند واعظان با تجربه، کتاب اخلاقی ابواب الجنان را برای مردم خواند. سیّد محمّد حسن در نوجوانی به تدریس لمعه پرداخت. در سال 1248ق بنابه پیشنهاد استاد، به اصفهان رفت. وی پس از مدّتی تحصیل در اصفهان، در سن بیست سالگی از آیت اللّٰه سیّد حسن بیدآبادی اجازۀ اجتهاد گرفت. سیّد محمّد حسن مدّتی بعد به کربلا رفت، چیزی نگذشت که وی قصد برگشتن به زادگاه را نمود. او قبل از رفتن به شیراز، به نجف رفت تا اینکه دیدار او با شیخ انصاری سبب گشت که از تصمیمش منصرف شود و در نجف به ادامۀ تحصیل بپردازد. میرزای شیرازی در سال 1281ق با فوت شیخ انصاری زعامت مرجعیّت شیعه را به عهده گرفت.

اساتید، حضرات آیات: شیخ محمّد تقی اصفهانی، سیّد حسن بیدآبادی، شیخ حسن کاشف الغطاء، شیخ حسن نجفی (صاحب جواهر)، سیّد ابراهیم قزوینی (صاحب ضوابط)، شیخ مرتضی انصاری.

شاگردان، آیات عظام: میرزا محمّد تقی شیرازی، شیخ عبدالکریم حائری، میرزا حسین نائینی، شهید شیخ فضل اللّٰه نوری، سیّد محمّد کاظم یزدی.2

سرانجام: ایشان پس از یک عمر مجاهدت، تلاش و نیز صدور بیانیه ها و فتاوای مهم و تاریخی که هر کدام به نوبۀ خود سهم زیادی در پیشرفت اسلام داشت، خصوصاً فتوای تحریم تنباکو، در سال 1312ق و در 82 سالگی یاران را وداع و جانان را لبیک گفت و به سوی لقاء اللّٰه پر کشید.

مرقد: عراق، نجف اشرف، کنار درب شیخ طوسی که به حرم امیر المؤمنین علیه السلام باز می گردد.

1. گلشن ابرار، ج1، ص385.

2. همان، ص 387.

ص:260

اندیشه ها

- میرزا با توجه به موقعیّت و زعامتی که بر عهده داشت، همواره در فکر وحدت و همدلی مسلمانان بود.

- ایشان با اندیشه ها و طرحهای گوناگون، عملاً گامهای بزرگی در راه اتّحاد بین مذاهب اسلامی خصوصاً شیعه و سنّی برداشت که در بسیاری از مواقع، این گونه برنامه ریزی ها باعث دفع نقشه های بیگانگان می گردید.

تلاش ها

- ایجاد وحدت تشیع و تسنن: از مهمترین عوامل بقاء عزّت و عظمت جامعه اسلامی، وحدت تمامی گروههای مسلمین است. همانگونه که عامل ذات و تباهی این امّت نیز تفرقه و جدایی اقشار آن می باشد. میرزای شیرازی با نقشه ها و طرحهای مختلف سعی در ایجاد وحدت میان برادران شیعه و سنی داشت که از آن جمله به اقدامات ذیل می توان اشاره کرد (1):

- مقابله با طرحهای استعمارگرایانۀ انگلیس: در زمان میرزای شیرازی، پیر استعمارگر «انگلستان» در هر کجای وطن اسلامی، افرادی جیره خوار و مزدور داشت که به گونه ای سعی در از بین بردن وحدت مسلمانان و بر باد دادن عزّت و عظمت و تباه نمودن سرمایه های مادی و معنوی و انسانی آنان داشت. از آن جمله در افغانستان فردی بنام «عبد الرحمن محمّد زایی» با دامن زدن به اختلاف شیعه و سنی و کشتار بیرحمانه و مظلومانۀ شیعیان، سعی در پیاده کردن نقشه های شوم انگلستان را داشت. تا آنجا که در یک کشتار دسته جمعی آنقدر از شیعیان را کشت که از سرهای آنان تپه ای تشکیل شد که بعدها بنام تپۀ سرها (2)معروف گشت.

میرزای شیرازی پس از اطّلاع از این واقعۀ ناگوار، دست به اقدامات مهمّی زد، از جمله در تلگرافی به ملکۀ انگلستان، خواستار قطع دست این نوکرجنایتکار سیاست انگلیس شد. این اقدام میرزا موجب پایان گرفتن این اعمال جنایتکارانه شد.

ص:261


1- (1) . گلشن ابرار، ج 1، ص 388. .
2- (2) . اصطلاح افغانستانی تپّه سرها «کلّه منار» است..

- انتقال حوزۀ علمیۀ تشیّع از شهر نجف به شهر سنی نشین سامرّاء.

- پرداخت مستمری و کمکهای مادی به طلاب و علمای سنی همانند طلاب و علماء شیعه.

- ایجاد امکانات رفاهی برای برادران اهل سنت و تشیع بصورت یکسان.

- خنثی سازی نقشه های مختلف دشمن برای ایجاد اختلاف و تحمّل کردن مشکلات این مسیر، از جمله به شهادت رسیدن فرزند ایشان.

- برخورد با افراد نا آگاه و عالِم نما که تحت عنوان محبّت به اهل بیت علیهم السلام و اظهار نفرت از دشمنانشان، قصد اختلاف افکنی میان شیعه و سنی داشتند. (1)- سکونت در روستایی که هیچ کس از شیعیان در آنجا زندگی نمی کرد. (یکی از علل این هجرت، ایجاد وحدت و اخوّت بین شیعیان و اهل سنت بود). (2)- خاموش نمودن آتشهای فتنه بین مرجعیّت شیعیان و اهل سنت که در آن روز حربۀ استعمارگران به حساب می آمد. (3)- اصلاح ذات البین و برقراری آشتی در ماجرایی بین طلبۀ شیعه و طلبۀ سنی توسط ایشان. (4)- جلوگیری از دامنۀ اختلافات مسلمانان (شیعه و سنی) افغانستان.

- ارائۀ نقشه ها و طرحهای گوناگون در جهت ایجاد وحدت میان برادران شیعه و سنی.

ص:262


1- (1) . گلشن ابرار، ج 1، ص 389..
2- (2) . روزنامۀ جمهوری اسلامی، 24 اردیبهشت ماه 1386، ص12..
3- (3) . یکی از فتنه هایی که عوامل و مأمورین دولت بریتانیا در پی اجرای آن بودند، تلاش برای ایجاد درگیری بین میرزا و اهل سنت عراق بود که پیامد آن از بین رفتن اقتدار دولت عثمانی بود. اما در این میان تقوا و تدبیر میرزای شیرازی بر آن مکرهای شیطانی فائق آمد. در سال 1311ق، حسن پاشا والی دولت عثمانی به دیدار مرجع تقلید شیعیان عراق رفت ولی ایشان به او توجّهی نکرد. این رفتار، کینۀ والی را علیه میرزا برانگیخت و او عدّه ای را علیه شیعه تحریک کرد که بدنبال آن فتنه ای پدید آمد و دامنۀ آن تا بغداد را فرا گرفت. سفیر انگلیس به طرفداری میرزای شیرازی و اطرافیان او تظاهر کرد و به سامرّا رفت و از میرزا اجازه ملاقات خواست، ولی میرزا به او اعتنایی نکرد و البته ماجرا ختم به خیر شد و امنیّت سامرا برگشت. (روزنامۀ جمهوری اسلامی، 24 اردیبهشت ماه 1386، ص12، به نقل از معارف الرجال، ج2، ص235).
4- (4) . همان، به نقل از حماسۀ فتوا، ص 1..

حاج ملّا عبداللّٰه بن نجم الدین

معروف به (فاضل قندهاری)

متوفای: 1312ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: عبداللّٰه، نام پدر: نجم الدین، ولادت: 1227ق، محل تولّد: افغانستان، قندهار.

تحصیلات: وی که در خانواده ای فرهیخته و دانشمند به دنیا آمد پس از طی علوم مقدّماتی، مبادی فقه، اصل، تفسیر و حدیث را نزد پدرش ملّا نجم الدین که از عالمان متنفذ و به نام شیعۀ قندهار بود فرا گرفت و به مقام و مرتبۀ بالایی در علوم دینی رسید.1 سپس به عتبات عالیات رفته و در محضر استادان و عالمان شیعه و سنی تلمّذ نمود. پس از چندی به کابل رفت و به تبلیغ دین مبین اسلام پرداخت.

اساتید، حضرات آیات: ملّا نجم الدین (پدر)، شیخ انصاری، سیّد محمّد باقر شفتی و برخی از علمای اهل سنت.

شاگردان: فاضل قندهاری که از بارزترین مراجع شهر به شمار می آمد، مدرسه ای پررونق و شاگردان فراوان داشت. شاگردان او از دروس فقه، اصول، حدیث، تفسیر، کلام، عقاید، حکمت، تاریخ، ادبیات و... استاد فاضل خود استفاده می کردند.

آثار قلمی: البرهان فی قطع شبهة الشیطان، تجوید القرآن، تحریر الاصول در فقه، تذکرة العلماء، خوان الالوان، دلالة السالکین در قواعد عارفین، الفوائد البهیّه و... .2

سرانجام: فاضل قندهاری که در نوشته ها و آثارش، خود را با تخلّص «وصال» و «مهجور» نام می برد، در سال 1312ق در 85 سالگی جهان فانی را وداع و به لقاء اللّٰه پیوست.

مقبره: ایران، مشهد مقدّس، جوار ملکوتی بارگاه امام رضا علیه السلام ، دار الضیافة.

1. علمای مجاهد، ص 334.

2. مشاهیر مدفون در حرم مطهّر رضوی علیه السلام ، ج 1، ص 230.

ص:263

تلاش ها

- تبلیغ برادری و وحدت: فاضل قندهاری پس از اشغال افغانستان توسط سپاهیان انگلیس به کابل رفت و مدّتی در آن جا علیه انگلیس به تبلیغ پرداخت و قدمهای مثبتی در راستای وحدت شیعه و اهل سنت برداشت. (1)- قطع نهال خبیثۀ نفاق و دشمنی: ملّا عبداللّٰه عالمی بلند نظر و دوراندیش بود؛ از این رو با درایتی بسیار توانست نهال دشمنی را از میان اهل سنت و شیعیان کابل برداشته و آنان را با یکدیگر آشتی دهد.

- دعوت از عموم مردم شیعه و سنّی به وحدت و مبارزه: در 1254ق انگلیسی ها به بهانۀ حمایت از شاه شجاع به افغانستان تاختند و قندهار و کابل را اشغال کردند. این امر موجب نفرت افغانها از انگلیسی ها گردید.

ملّا عبداللّٰه فاضل قندهاری پس از اطّلاع، بلافاصله از قندهار به سوی کابل حرکت کرد.

به محض ورود به پایتخت بر ضدّ انگلیسی ها شروع به فعّالیّت نمود و در مساجد و تکایا عموم مردم از شیعه و سنّی را به وحدت مبارزه و جهاد علیه انگلیسی ها دعوت کرد. (2)

ص:264


1- (1) . مشاهیر مدفون در حرم مطهّر رضوی علیه السلام ، ج1، ص230..
2- (2) . علمای مجاهد، ص 334..

سیّد جمال الدین اسدآبادی

متوفای: 1314ق

چکیده ای از زندگی نامۀ فرزندی از تبار امام سجاد علیه السلام

نام: سیّد جمال الدین، نام پدر: سیّد صفدر، ولادت: شعبان المعظم سال 1254ق، محل تولّد: ایران، همدان، روستای اسد آباد (محلۀ امام زاده احمد).

تحصیلات: وی در سال 1264ق به تحصیل علوم پرداخت و دو سال بعد با پوشیدن لباس مقدّس روحانیّت به دست استاد خود، تحصیل علوم حوزوی را آغاز نمود. او سپس به نجف اشرف هجرت کرد و تحصیلات خود را در رشته های علوم تفسیری، حدیث، فقه، اصول، کلام، منطق، فلسفه، ریاضی، طب، تشریع، نجوم، هیئت و... ادامه داد. در تمام مدّت حضور در نجف، مخارج سیّد را شیخ انصاری به عهده گرفت و در نهایت درجات علمی او را تصدیق و به فتوا دادن در امور شرعی اجازه فرمود. وی در راه اهداف خویش در طول 60 سال عمر خود به کشورهای هند، افغان، عربستان، سوریه، بغداد، اردن، مصر و انگلیس، سفر نمود.

اساتید ، حضرات آیات: آقا سیّد محمّد صادق طباطبایی همدانی، شیخ مرتضی انصاری، ملّا حسینقلی همدانی، سیّد احمد تهرانی، سیّد سعید حبوّبی دوستی.

برخی از شاگردان و مریدان ایشان در مناطق مختلف: شیخ محمّد عبده: عالم بزرگ و مفتی اعظم مصر، سعد زغلول پاشا:

از شخصیّتهای معروف مصر، فرصت شیرازی: مؤلّف کتاب آثار العجم و دبستان الفرصه ومقالات علمی و سیاسی،1 میرزا نصر اللّٰه اصفهانی مشهور به ملک المتکلمین:

مشهورترین واعظ مشروطیت، سیّد صادق طباطبایی: از برجسته ترین مجتهدین فعّال در حمایت از انقلاب مشروطیت، سیّد هبة الدین شهرستانی،2 محمّد اقبال،شوکت علی، محمّد علی جناح،3 حاجی ملّا فیض اللّٰه دربندی: دانشمند پرهیزکار و واعظ، شیخ عبد القادر مغربی، ادیب اسحق، ابو تراب عارف افندی4، سیّد عبد الرحمان کواکبی،5 سیّد محمّد رشید رضا، مولانا ابو الکلام، شیخ حسین جسر، آقا خان کرمانی، امیر شکیب ارسلان، میرزا محمّد باقر بواناتی، خبیر الملک، شیخ احمد روحی و... .

آثار قلمی: تتمة البیان فی تاریخ الافغان، القضا والقدر، اسلام و علم، نیجریه یا ناتورالیسم، الوحدة الاسلامیة، الواردات فی سر التجلیات.

سرانجام: سیّد جمال الدین اسدآبادی، این منادی مصلح، با قلبی مالامال از عشق به وحدت مسلمین جهان، پس از 60 سال مجاهدت، با طرفندی که توسط سلطان عبد الحمید برنامه ریزی شد، مسموم گردید و در سال 1314ق به دیدار معبود شتافت.

مقبره: استانبول، شهر بندری، قبرستان شیخ لرمزاری.

1. شرح حال و آثار سیّد جمال الدین اسد آبادی، میرزا لطف اللّٰه اسد آبادی، ص22.

2. شرح حال وی در صفحه 371 همین کتاب خواهد آمد.

3. گزیده ای از زندگی نامه و اقدامات محمّد علی جناح، در صفحۀ 317 همین کتاب خواهد آمد.

4. گلشن ابرار، ج1، ص405.

5. عبدالرحمن کواکبی از جمله منادیان وحدت و مصلحان جهان اسلام به شمار می رود که در صفحۀ 273 همین کتاب به بخشی از زندگی نامه و تلاش های وی در این راه پرداخته شده است.

ص:265

اندیشه ها

- سیّد خود را متعلّق به همۀ مسلمانان می دانست و می گفت: من خود را مدافع منافع تمام مسلمانان جهان می دانم.

- سیّد به نقش علما در ایجاد وحدت ویگانگی میان مسلمانان اشاره می کند و می گوید:

«من یقین دارم اگر علمای فعّال اسلام، خود را معطوف به این سازند که صدای بعضی از مسلمانان را به گوش مسلمانان دیگر برسانند، موّفق خواهند شد که آمال و هدفهای افراد مسلمین را در نزدیک ترین مدّت، باهم مربوط سازند و آنان را با یکدیگر متّحد نمایند».

- وی در یکی از نامه هایش چنین می نویسد: «من صدر اعظم نمی خواهم بشوم، من وزیر نمی خواهم بشوم، من ارکان دولت نمی خواهم بشوم، من وظیفه نمی خواهم، من عیال ندارم، من ملک ندارم و نمی خواهم که داشته باشم... بسیار اشخاص به واسطۀ من به رتبۀ بیگی و پادشاهی رسیده اند و بسیار اشخاص به توسط من به مواجب های باهظه رسیده اند ولکن خود من همیشه به یک حالت بوده و خواهم بود؛ جز نصیحت و اصلاح مقصد دیگری ندارم».

- او در نامۀ دیگرش می نویسد: «مرا در این جهان چه در غرب باشم و چه در شرق مقصدی نیست جز آنکه در اصلاح دنیا و آخرت مسلمانان بکوشم و آخر آرزویم آن است که چون شهدای صالحین خونم در این راه ریخته شود».

تلاش ها

- ارسال نامه ای بسیار مهم به مرحوم آیت اللّٰه العظمی میرزای شیرازی که به سبب آن نامه، میرزا حکم تاریخی تحریم تنباکو را صادر نمود.

- تأسیس جبهۀ واحد اسلامی.

- نوشتن نامه هایی به بسیاری از شخصیّتهای سیاسی، مذهبی و فرهنگی جهان اسلام به زبانهای فارسی، عربی، هندی و ترکی، از جمله کشورهای ایران، هندوستان، مصر، الجزایر، طرابلس، شامات، حجاز و سایر قلمرو اسلامی.

ص:266

- انتشار روزنامۀ العروة الوثقی لانفصام لها. (1)- ارائۀ پیشنهاد تشکیل کنفرانس اسلامی با مرکزّیت شهر مکّه در شمارۀ اول روزنامۀ عروة.

- ارتباط مستمر با علمای بزرگ و مراجع شیعه در نهایت احترام و نصیحت عالمانی که در وظیفۀ خطیرشان کوتاهی می کردند.

- متّحد نمودن روشنفکران و اصلاح طلبان با علما.

در نگاه دیگران

- علّامه شهید مطهّری: «روش سیّد جمال در قبال روحانیّت شیعه تأثیر فراوانی داشت، هم در جنبش تنباکو که منحصراً بوسیلۀ علما صورت گرفت و مشتی آهنین بود بر دهان استبداد داخلی و استعمار خارجی و هم در نهضت مشروطیّتِ ایران که به رهبری و تأیید علما صورت گرفت. سیّد جمال الدین با تیغ زبان و نوک قلم خود زمینه سازی کرد و شالودۀ اصلی قبول حکومت مشروطۀ جدید را در ذهن علمای روحانیِ مملکت فراهم آورد... آری سیّد با فکر روشن و توانا و ارادۀ نیرومند و عقیدۀ ثابت و زبان گویا و قلم نیرومندش، کاری را در خاورمیانه عملی ساخت که در نقاط دیگر جهان بی کمک توپ و تفنگ میسّر نمی شد» همان کاری که به بهترین وجه در انقلاب اسلامی ایران صورت گرفت و سیّدی روح اللّٰه نام آن را رهبری و هدایت کرد.

- شیخ محمّد عبده (در نامۀ خصوصی اش به سیّد جمال الدین): از سوی تو به من حکمتی رسیده است که با آن دلها را منقلب می کنم، عقول را در می یابم و در خاطره های مردم تصرّف می کنم. روح حکمت تو مردگان ما را زنده کرد و عقل های ما را روشن ساخت. ما برای تو

ص:267


1- (1) . این نشریه از تاریخ 15 جمادی الاولی 1301ق به مدّت 8 ماه منتشر شد. به طور خلاصه هدفهایی که عروة الوثقی تعقیب می کرد بدین شرح می باشند: آزاد سازی کشورهای اسلامی از ذلّت استعمار، اتّحاد اسلامی و وضع داخل ممالک اسلامی و... . برخی از موضوعات عروة الوثقی عبارت بود از: اسلام و حل مسألۀ نژاد، حکومت صالح اسلامی، وحدت اسلامی، وحدت بنیان سیادت، حکومت مستبدانه در امّت اسلام و ده ها مسأله از این قبیل..

اعدادیم و تو (برای ما) واحدی و... .

- علّامۀ محقّق شیخ آقا بزرگ تهرانی: (سیّد جمال الدین) در شمار بزرگترین فیلسوفان قرار داشت و از مصلحان بزرگ شیعه بود.

- دکتر علی شریعتی: این سیّد جمال، آخوند قدیمی دهاتی است، پروردۀ ده اسدآباد همدان که پیش از همۀ رهبران مترّقی آسیا و آفریقا خطر را پیش از وقوعش احساس می کند و به شامّۀ بومی و شخصیّت امّی خودش بو می برد که این تجدّد بازی عاقبتش چه خواهد بود. (1)

ص:268


1- (1) . سیّد جمال الدین اسدآبادی، مصلحی متفکّر و سیاستمدار، سیّد احمد موثّقی، ص111..

حکیم میرزا ابو الحسن جلوه

متوفای: 1314ق

چکیده ای از زندگی نامۀ1 فرزندی از تبار امام حسن مجتبی علیه السلام

نام: ابو الحسن، نام پدر: سیّد محمّد، ولادت 1238ق، محل تولّد: هند، احمد آباد گجرات.2

تحصیلات: او علوم مقدماتی، قرائت و ادبیّات فارسی و مقداری از علوم عربی و حتی خط و کتابت را در زواره فرا گرفت، چندی بعد به اصفهان آمد و در محضر بزرگان آن دیار تلمّذ نمود. مسائل گوناگونی سبب آن گردید تا جلوه، اصفهان را به قصد تهران ترک گوید.

میرزا ابو الحسن مدّت 41 سال در مدرسه دارالشفای تهران به تدریس حکمت و فلسفه مشغول بود.

اساتید، حضرات آیات: میرزا حسن نوری، میرزا حسن چینی، ملّا عبد الجواد تونی خراسانی.

شاگردان، آیات عظام: میرزا محمّد طاهر تنکابنی، میرزا ابراهیم حکمی زنجانی، عماد العلماء، میرزا محمّد علی شاه آبادی، آقا سیّد حسین بادکوبه ای، ملّا محمّد هیدجی زنجانی، میرزا محمود مدرس کهکی قمی و ده ها نفر از شاگردان دیگر ایشان.

آثار قلمی: حاشیه بر شفا، حواشی بر کتاب اسفار ملّا صدرا،2 اثبات الحرکة الجوهریة، حاشیه بر شرح الهدایة الاثیریه، بیان استجابت دعا.3

سرانجام: حکیم فرزانه و متألّه، میرزا ابوالحسن جلوه در 1314ق با دیار مادّیت خداحافظی نمود و به لقاء اللّٰه پیوست.

مرقد: ایران، شهر ری، قبرستان ابن بابویه.

1. شرحی از زندگی نامۀ ایشان به سبک رجالی در مقدمۀ کتاب رسالة فی بیان استجابت الدعا، نشر پیام امام هادی علیه السلام - قم گردآوری شده است.

2. از منابع تاریخی این چنین برداشت می شود که موطن اصلی اجداد جلوه و همچنین محل سکونت خود او در زوارۀ اصفهان بوده لیکن محلّ تولد وی را احمدآباد گجرات معرّفی نموده اند.

3. رسالة فی بیان استجابة الدعاء، ص 52 - 55 .

4. گلشن ابرار، ج1، ص398؛ مقدمۀ رسالة فی بیان استجابة الدعاء.

ص:269

تلاش ها

- از خصوصیّات بارز میرزای جلوه آن بود که به هنگام افاضه به شاگردان، مراقب بود که از سخنان تفرقه انگیز و مطالبی که علما و فقها را ناخوش آید پرهیز کند. (1)- سیّد احمد ادیب پیشاوری حکایت نموده که وقتی سیّد جمال الدین اسد آبادی به تهران آمد و در خانۀ امین الضّرب وارد شد، خیلی تمایل داشت که با میرزا ابو الحسن جلوه دیدار و ملاقاتی داشته باشد تا آنکه پس از چندی جلوه به دیدار سیّد جمال الدّین اسدآبادی رفت.

سیّد جمال در آن جلسه برای حاضرین که جلوه از جملۀ آنان بود خطابه ای پرشور و هیجان انگیز در خصوص اتّحاد اسلام و اغراض و حیله های استعمار ایراد نمود و لازمۀ آزادی مسلمانان را از یوغ استعمار تبیین کرد.

حکیم جلوه در مدتی که سیّد جمال مشغول سخنرانی بود سکوت اختیار کرد و آرام و خاموش نشسته بود. پس از پایان آن سخنرانی، جلوه از جای برخاست و جلسه را ترک نمود، حاضرین علّت رفتن حکیم را جویا شدند؟! جلوه گفت: «می روم کفنی برای خود بدست آورم تا جهاد کنم». (2)

ص:270


1- (1) . دیدار با ابرار (35)، میرزا ابو الحسن جلوه حکیم فروتن، ص79..
2- (2) . اعیان الشیعه، ذیل ابو الحسن طباطبایی؛ دیدار با ابرار (35)، ص 161 - 162..

آیت اللّٰه میرزا صادق آقا تبریزی

(معروف به مجتهد تبریزی)

متوفای: 1315ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: میرزا صادق، نام پدر: میرزا محمّد آقا، ولادت:

1274ق، محل تولّد: ایران، تبریز.

تحصیلات: وی در اوان نوجوانی وارد مدرسۀ علوم دینی گردید و تحصیلات ابتدایی را که شامل آشنایی با ادبیّات قرآن و سطح ابتدایی فقه و اصول بود فرا گرفت و 18 بهار از عمرش در این سامان سپری شد. او در 1288ق به حوزۀ علمیۀ نجف هجرت نمود. میرزا صادق 24 سال در نجف ماند. وی در این مدّت استعداد و روح تشنه اش به دانش و معنوّیت به بار نشسته و سیراب گشت و به قلّۀ اجتهاد دست یافت.1

اساتید، حضرات آیات: شیخ حسین اردکانی، ملّا محمّد فاضل ایروانی، محمّد فاضل شربیانی، محمّد حسن مامقانی، شیخ هادی طهرانی.2

شاگردان، صاحب الذریعة می نویسد: جمع کثیری از حوزۀ درس او فارغ التحصیل شده اند که در میان آنان برخی امروزه صاحب وجاهت و مکانت علمی هستند.3

آثار قلمی: شرح تبصرۀ علّامه حلی، رسالة شرایط عوضین، رساله در ربا، واجبات احکام، رسالة الغریة در مباحث الفاظ، مباحث مشتّقات.4

سرانجام: آیت اللّٰه میرزا صادق آقا تبریزی، در ششم ذی القعدة 1315ق، چراغ پر فروغ عمرش خاموش گردید و جامعۀ اسلامی را در غم و اندوه فرو برد.

مرقد: ایران، قم، جوار حرم مطهّر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام .

1. ستارگان حرم، ج1، ص113-114.

2. همان، ص 114، به نقل از علمای معاصرین، ملّا علی واعظ خیابانی، ص153.

3. همان، ص 115، به نقل از کیهان اندیشه، ش16، ص80، به نقل از مبانی حقوق، موسی جوان، ج2، ص138.

4. همان، ص 114، به نقل از طبقات اعلام الشیعة، ج2، ص873.

ص:271

تلاش ها

- در حالات وی در برخی منابع مانند کتاب علمای معاصرین این گونه آمده که وی «بنا به موجبی به بلدۀ سنندج، مقر حکومت کردستان مسافرت نمود» (1) و سپس اضافه می کند که اهالی آنجا با اینکه از جماعت عامه و اهل سنت شافعیه هستند به زیارت او آمدند و تکریم و تجلیل به جای آوردند. (2)- (فعّالیّتهای وحدت آفرین آیت اللّٰه مجتهد تبریزی در ایجاد تفاهم بین شیعه و سنی در مدّت اقامت ایشان در سنندج، به گونه ای بود) که علمای آن دیار هر روز به دیدار او می رفتند و به قدوم او در بلد شان افتخار می نمودند. حتی شیخ اجل، شیخ شکر اللّٰه امام جمعۀ سنندج خطاب به مجتهد تبریزی می گوید: اگر ذبح ولد شرعی بود من یکی از اولادم را ذبح می کردم. (3)این گونه رفتارها از علمای اهل سنت، نشان از عملکرد مثبت بزرگان شیعه در راستای ایجاد وحدت بین شیعیان و برادران اهل سنت بوده است.

ص:272


1- (1) . ستارگان حرم، ج 1، ص 122، به نقل از علمای معاصرین، ص 154..
2- (2) و 3. ستارگان حرم، ج1، ص122..
3- (3) .

سیّد عبد الرحمان کواکبی

متوفای: 1320ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: عبد الرّحمن، نام پدر: احمد، ولادت: 1265ق، محل تولّد: سوریه، حلب.1

تحصیلات: وی پس از گذراندن دوران کودکی در زادگاه خود به کسب دانش پرداخت. مدّتی بعد پدرش او را به انطاکیه فرستاد. عبد الرحمان از همان اوان تحصیل از خود استعداد نشان داد و پس از چندی تحصیلات عالیه خود را در مدرسه کواکبیّۀ حلب که پدرش مدیر آن بود به انجام رساند. علوم جدید را نزدِ یکی از ادیبان برجسته به اتمام رسانید و در بیست سالگی با عضویّت در هیئت تحریریۀ روزنامۀ رسمی فرات در سلک روزنامه نگاران درآمد.

اساتید: شیخ محمّد عبده، استاد خورشید.

آثار قلمی: امّ القری،2 طبائع الاستبداد.3 و 4

سرانجام: وی با اندیشه هایی مملو از روحیۀ اتّحاد و همدلی مسلمانان، درحالی که مقاله ها و کتابهایش، او را به نام یکی از پیشروان تجدید فکر دینی مشهور نموده بود، در سال 1320ق در قاهره درگذشت.5

مرقد: مصر، قاهره.

1. لغت نامۀ دهخدا، ج11، ص16458.

2. کلیّات این کتاب انتقادی است از جهان اسلام که در قالب گفتگوهایی در یک کنگرۀ خیالی منعقد در مکۀ مکرّمه (امّ القری) صورت گرفته و نمایندگان کشورهای مسلمان در آن شرکت داشتند.

3. این کتاب شاید نخستین کتاب در ادبیّات معاصر عرب است که موضوع آن تماماً سیاسی است، زیرا تا زمان کواکبی، نویسندگان معاصر عرب، مسائل سیاسی را به طور مستقل بررسی نمی کردند، بلکه در ضمن رسالات خود، دربارۀ اخلاق، دین و ادب از آن سخن می گفتند. (علمای مجاهد، ص403 - 404)

4. المنجد فی الاعلام، ص596.

5. علمای مجاهد، ص 403.

ص:273

اندیشه ها

- کواکبی که از سلسلۀ مصلحان و احیاگران دینیِ مشهور تاریخ معاصر اسلام به شمار می رود، از پیروان برجستۀ سیّد جمال الدین اسدآبادی و از شاگردان محمّد عبده و همراهان رشید رضا بود.

- اهمّیت وی در این سلسله، بیشتر از جهت اندیشه های سیاسی بوده که کمتر گذشتگان به این سبک بیان کرده اند و نیز تأیید آرمانهای سیّد جمال الدین در لزوم حکومت قانونِ اتّحاد اسلامی و احساس نگرانی از عقب ماندگی جوامع اسلامی است.

- به عقیدۀ او اختلافات مذهبی و مشاجرات تفرقه انگیز سیاسی امّت، از دردهای بزرگ جامعۀ اسلامی به شمار می رود.

- کواکبی از سران کشورهای اسلامی ناامید شده بود و بر خلاف مُصلحین پیشین، به اتّحاد دولتهای آنان خوشبین نبود. بویژه آنکه وی با دولت عثمانی درگیر شده بود.

تلاش ها

- عبدالرحمن کواکبی تا آخر عمر هرگز از آرمان اتّحاد اسلامی دست بر نداشت. عشق او به این هدف تا به آنجا بود که آرزوی خویش را به گونۀ کنگره ای در راه وحدت اسلامی بر روی کاغذ آورد و تحت عنوان ام القری منتشر ساخت. برخی بر آنند که آنچه کواکبی در کتاب ام القری مطرح ساخته بعید نیست که صورت خارجی هم داشته است. او در کتاب ام القری، کنگره ای را ترسیم می سازد که از همۀ اقوام و ملل مسلمان، نماینده ای در آنجا حضور یافته است و با کنار نهادن اختلافات فرقه ای، به بررسی دردهای جامعۀ اسلامی و شیوۀ درمان آنها پرداخته اند. (1)- وی ابتدا در مجلّۀ «الشهباء» به عنوان یک منتقد سیاسی، از حاکمّیت ترکان انتقاد می نمود. عبد الرّحمان در آن مجلّه به کمک دولت، در صیانت از حقوق شهروندان و بیان

ص:274


1- (1) . تقریب بین مذاهب اسلامی (1)، ویژه نامۀ چهارمین کنفرانس وحدت اسلامی، مهرماه 1369، ص53..

حاجت ها و نیازهای مردم و شرح حوادث سیاسی، دعوت به عدالت، آزادی، ترویج الفت و اتّحاد می نمود. (1)- تألیف کتاب گرانمایۀ ام القری: او در کتابش از دردهایی که گریبان گیر ملّتهای اسلامی به ویژه عرب شده است و منشأ ضعف و فساد آن ها گردیده سخن می گوید و راه حل های آن را مورد بررسی قرار می دهد. وی در این کتاب تخیّل می کند که کنفرانسی در مکّه بین همۀ اقشار مسلمانان، تحت شعار «لا تعبّد إلّااللّٰه» برگزار شده است. کواکبی خود را در این کتاب به عنوان سیّد فراتی معرّفی کرده است و از زبان نمایندگان مختلف کشورهای اسلامی دردهای جهان اسلام را بر شمرده و آن را ثبت می کند.

ص:275


1- (1) . عبد الرّحمان کواکبی، اعمال الکاملة، به کوشش محمّد جمال طحان، ص66 - 67..

آیت اللّٰه العظمی آخوند خراسانی

متوفای: 1329ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: محمّد کاظم، نام پدر: ملّا حسین، ولادت:

1255ق، محل تولّد: ایران، مشهد مقدّس.

تحصیلات: وی در 12 سالگی وارد حوزۀ علمیۀ مشهد گردید. ادبیّات عرب، منطق، فقه و اصول را در آن حوزه فرا گرفت. در 22 سالگی عازم نجف گشت اما در راه از کاروان جدا شد و نزد ملّا هادی سبزواری به سبزوار رفت. پس از چند ماه استفاده از محضر ملّا هادی، به تهران رفت و در مدرسۀ صدر مشغول تحصیل شد. پس از چندی تهران را به قصد نجف اشرف ترک نمود و راهی دیار علم و معرفت گردید. وی در سال 1287ق به مدّت 13 سال در درس بزرگان حوزه شرکت نمود و از سال 1291ق، تدریس را در حوزۀ علمیۀ نجف آغاز کرد و پس از فوت میرزای شیرازی در سال 1312ق، زعامت شیعه را به عهده گرفت.

اساتید، حضرات آیات: ملّا هادی سبزواری، ملّا حسین خویی، میرزا ابو الحسن جلوه،1 شیخ انصاری، میرزای شیرازی،2 آخوند اردکانی، سیّد علی شوشتری، شیخ راضی بن محمّد نجفی، سیّد مهدی مجتهد قزوینی.

شاگردان، آیات عظام: سیّد ابو الحسن اصفهانی، شیخ ابوالقاسم قمی، سیّدابوالقاسم کاشانی، میرزا احمد خراسانی، سیّد محمّد تقی خوانساری، سیّد جمال الدین گلپایگانی، محمّد جواد بلاغی، شیخ عبدالکریم حائری، آقا بزرگ تهرانی، حاج آقا حسین بروجردی، سیّد محمود شاهرودی و... .3

آثار قلمی: کفایة الاصول، ذخیرة العباد فی یوم المعاد، روح الحیاة فی تلخیص نجاة العباد، القضاء والشهادات، و... .

سرانجام: ایشان پس از سالیان متمادی تحصیل، تدریس، تحقیق و تألیف در چهار شنبه 21 ذی الحجه 1329ق پس از اقامه نماز صبح، چشم از جهان فرو بست و به دیار باقی شتافت.4

مرقد: عراق، نجف اشرف، باب الذهب، مقابل ایوان طلا.5

1. کفایة الاصول، محمّد کاظم خراسانی، مقدمه.

2. اعیان الشیعة، ج 9، ص 5.

3. گلشن ابرار، ج 1، ص 434، به نقل از مرگی در نور، ص 102 - 119 و 122؛ آخوند خراسانی آفتاب نیمه شب، محمّد رضا سماک امانی، ص 97.

4. گلشن ابرار، ج1، ص 444.

5. سرزمین آرزوها، ص 68.

ص:276

اندیشه ها

- وی عقیده داشت ایذاء و تحقیر زردشتیه و سایر اهل ذمّه... حرام و به تمام مسلمین واجب است که وصایای حضرت خاتم النبیین صلی الله علیه و آله و سلم را در حسن سلوک و تألیف قلوب و حفظ نفوس و اعراض و اموال ایشان، کما ینبغی رعایت نمایند. (1)- آخوند اختلافات و جنگهای خانگی را سبب ضربه زدن به استقلال مملکت و اسلام می دانست و مردم را به وحدت و یکپارچگی در مقابل دشمن بیرونی فرا می خواند.

تلاش ها

- ارسال تلگراف هایی به مجلس، مجتهدان، عموم امرا و سرداران، رؤسای عشایر و طبقات: لذا طی اعلامیۀ مشترکی، اتّفاق نظر همۀ مذاهب اسلامی را در صیانت از اسلام و دفع تجاوز دشمنان اسلام اعلام داشت. (2)- احترام به دانشمندان و علمای مسلمان اهل سنّت؛ داستان ذیل نمونه ای از این رفتار مثبت آیت اللّٰه آخوند خراسانی را نشان می دهد:

هنگامی که آوازۀ علمی آخوند خراسانی از مرزها گذشت، روزی شیخ الاسلام امپراتوری عثمانی که در آن زمان به عراق آمده بود، به همراه شماری از همراهان، در درس آخوند شرکت کرد. همهمه بین طلاب بلند شد و همه به احترام او برخاستند. شیخ الاسلام نزدیکتر رفت و آخوند با دیدن وی، درس را به بررسی نظر ابوحنیفه در یکی از مسائل علم اصول کشاند.

مرجع تقلید شیعیان عراق، ابتدا نظرات ابوحنیفه را بیان نمود و دلیلهایش را برشمرد، شرخ الاسلام سنی در شگفت بود که چگونه استاد شیعی، نظر پیشوای اهل سنت را پذیرفته است؟! اما اندکی بعد سخنان آخوند، او را متوجه اشتباهش ساخت. آخوند خراسانی چند اشکال علمی بر نظر ابوحنیفه وارد ساخت و سپس نظر مجتهدان شیعه را در آن مسأله بیان نمود. سپس از شیخ الاسلام خواست تا به بالای منبر رود و شروع به ایراد سخنرانی نماید تا

ص:277


1- (1) . گلشن ابرار، ج1، ص443..
2- (2) . علمای مجاهد، ص 8 ..

همه از سخنانش استفاده برند. اما روحانی اهل سنت به احوال پرسی با آخوند بسنده کرد.

شیخ الاسلام از قدرت علمی و احترام آخوند به وجد آمده بود که تا مدّتها بعد همواره از آن دیدار به یاد ماندنی سخن می گفت. (1)- صدور بیانیه ها و پیامهای مهم در زمان مشروطه که از آن جمله می توان به بخشی از دو پیام ذیل اشاره نمود:

بر کافّۀ مسلمین واضح است که نفاق و اختلافات داخلیۀ ایران عَبَدِۀ صلیب را کامیاب نموده... . بر قاطبۀ مسلمین و صاحبان فطرت اسلامیّت، و عِرق دیانت خصوصاً عشایر ایلات با جمعیّت، واجب عینی است که در مقام دفاع از بیضۀ اسلام و رفع حملات ظالمانه... ، اتّفاق و اتّحاد حقیقی نموده؛ از اتمام اغراض شخصی که منشأ این همه خرابی هاست، اغماض نمایند و دعوت اسلام را اجابت و استغاثۀ شریعت محمّدیه صلی الله علیه و آله و سلم را لبیک بگویند. (2) به تمام مردم، بویژه عشایر، ایلات و مرزبانان واجب است که تفرقه را کنار بگذارند و دست در دست یکدیگر... به پاسداری از آب و خاک ایران بپردازند. (3)

ص:278


1- (1) . پایگاه اطّلاع رسانی حوزه، بهمن ماه 1386..
2- (2) . شهدای روحانیّت شیعه در یک صد سالۀ اخیر، ج1، ص133..
3- (3) . گلشن ابرار، ج1، ص440 - 441..

شیخ محمّد عبده

متوفای: 1333ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: محمّد، نام پدر: عبده، ولادت: 1266ق، محل تولّد:

مصر، استان بحیره، محلۀ نصر به مرکزیّت شبراخیت.1

تحصیلات: محمّد در 10 سالگی به مکتب خانه رفت و توانست در مدّت 2 سال کل قرآن را حفظ نماید. در 15 سالگی شروع به خواندن ادبیّات عرب نمود. او پس از مدّتی در 1282ق به دانشگاه الازهر، در قاهره رفت. شیخ محمّد چندی بعد در پی عدم تدریس علوم عقلی در دانشگاه، خود تدریس کتب ابن سینا و منطق ارسطو را آغاز نمود.

اساتید: سیّد جمال الدین اسدآبادی، شیخ درویش، شیخ حسن الطویل.

شاگردان: مصطفی عبد الرزاق، محمّد رشید رضا،2 مصطفی لطفی مَنفَلوطی، سعد زغلول،3 طه حسین، شیخ عبد القادر المغربی، شیخ محمّد مصطفی المراغی.

آثار قلمی: شرح بر نهج البلاغه، مقتبس السیاسة (پیرامون نامۀ امام علی علیه السلام به مالک اشتر)،4 حاشیه بر العقائد العضدیه، علم الاجتماع والعمران، و... .

سرانجام: شیخ محمّد عبده این منادی مصلح، پس از مدّتی مریضی طولانی (از ناحیۀ معده و کبد)، در ساعت 5 بعد از ظهر روز هشتم جمادی الاولی 1323ق، در سن 56 سالگی فوت نمود.5

مقبره: اسکندریه، مقبرۀ العفیفی.

1. طلایه داران تقریب (4)، شیخ محمّد عبده رایت اصلاح، ص 18، به نقل از الاعمال الکاملة لامام الشیخ محمّد عبده، ج2، ص315.

2. وی در راه اتّحاد مسلمین و تقریب مذاهب، گام مؤثّری برنداشت. اگرچه در نوشته های خود از آرزوی یگانگی همۀ مسلمانان دم می زند اما مخالفت هایی که از خلال برخی نوشته هایش بر ضدّ شیعیان پیداست و حاکی از تعصّب یا نادانی اوست، با این آرزو سازگاری ندارد و جز دامن زدن به اختلافات شیعه و سنّی نتیجۀ دیگری دربر نداشت. مرحوم علامۀ امینی در کتاب معروف «الغدیر» از روش ضدّ شیعی رشید رضا بحث کرده و نادرستی داوری های او را نشان داده است. رشید رضا در رساله ای به عنوان (السنة والشیعه) اتهاماتی از این قبیل به شیعیان می زند: شیعه به تحریف قرآن و کتمان برخی آیات اعتقاد دارند. عمل به کتب اربعه (کافی، تهذیب، استبصار، من لا یحضره الفقیه) را واجب می دانند. پایۀ مذهبشان را بر رقعه هایی قرار داده اند که مهدی منتظر علیه السلام در شکاف درختان در پاسخ پرسشهای مردم می گذارد و... .

شهید مطهّری در این باره می گوید: پس از سیّد جمال و عبده و کواکبی که در جامعۀ عربی... قهرمان اصلاح بودند، کس دیگری را نمی شود قهرمان نامید. اگر چه عدّه ای ادّعا می کردند که پیرو آنان هستند اما آن اهمّیت را نیافتند.

بلکه برخی از آن ها در اثر برخی انحرافات به جای آن که اصلاح کنند افساد کرده اند. محمّد رشیدرضا از این جمله است (طلایه داران تقریب (4)، ص47 - 48).

3. همان، ص 49، به نقل از دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج8، ص64 - 69.

4. همان، ص 69، به نقل از ریحانة الادب، ج4، ص96 - 98.

5. طلایه داران تقریب (4)، ص 151.

ص:279

اندیشه ها

- عبده از جمله اوّلین کسانی بود که شیوه های تغییر انعطاف ناپذیر را (که از زمان اوّلین خلفا، در مذهب تسنن حاکم بود) کنار گذاشت. به عقیدۀ وی، ادلّۀ انسانی، تنها ابزار مناسب برای بهره گیری از حقایق اساسی قرآن و سنت است.

- او عقیده داشت مذاهب اسلامی و حتی فراتر از آن ادیان بزرگ الهی، باید با یکدیگر وحدت داشته و باهم همکاری نزدیکی داشته باشند. (1)- وی مانند استادش سیّد جمال، در پی وحدت دنیای اسلام بود و با تعصّب های فرقه ای میانۀ خوشی نداشت. وقتی که به قول خودش نهج البلاغه را کشف کرد، درصدد شرح و نثر آن برآمد و در تحشیه و پاورقی به همۀ آن کتاب، حتی به خطبه هایی که علیه خلفا بود درنگ نکرد، همچنان که از ستایش سخنان علی علیه السلام خودداری ننمود. (2)- عبده معتقد بود که بایستی عدّه ای را پروراند و سپس از آنان به عنوان اشاعه دهندگان پیام احیاء و اصلاح استفاده کرد.

- از دیدگاه وی، وهابیّت یکی از پدیده هایی است که می توان گفت با وحدت مسلمین عملاً مقابله می کند.

- شیخ محمّد به افراطیون و غلو کنندگان وهابیّت اعتراض دارد که چه حاجتی به انهدام مقبرۀ پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است؟ چرا باید به تمام مسلمین غیر از این مذهب کافر گفته شود؟ و چرا باید با زور شمشیر و سلاح، مسلمانان را به فرمان برداری وادار کرد؟

ص:280


1- (1) . طلایه داران تقریب (4)، ص132..
2- (2) . همان، ص 127، به نقل از نهضتهای اسلامی در صد سالۀ اخیر، ص36..

تلاش ها

- عضویّت در حزب وطنی به عنوان شخصیّت دوّم این حزب.

- ایجاد جمعیّة التقریب بین الادیان والمذاهب در بیروت. (1)- نقش او به عنوان سردبیر در نشریۀ عروة الوثقی که برخی از مقالات آن از این قرار بود:

1) النصرانیة والاسلام واهلهما (مسیحیّت و اسلام و پیروان آن دو).

2) الوحدة الإسلامیة.

3) دعوة الفرس الی الاتّحاد مع الافغان (دعوت مردم ایران برای اتّحاد با افغانها). (2)

ص:281


1- (1) . طلایه داران تقریب (4)، ص 133..
2- (2) . همان، ص 99، به نقل از شیخ محمّد عبده، مصلح بزرگ مصر، ص62..

آیت اللّٰه شیخ محمّد باقر بهاری

متوفای: 1333ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: محمّد باقر، نام پدر: محمّد جواد، ولادت:

1275ق1 یا 1277ق2، محل تولّد: ایران، همدان، بهار.

تحصیلات: وی دروس مقدماتی را در شهر بهار زیر نظر پدر بزرگوارش گذرانید. پس از اتمام دروس مقدماتی به همدان رفت و ضمن تحصیل به تدریس نیز پرداخت. محمّدباقر مقدّمات عربی، فقه و اصول را در مدرسۀ آخوند ملّا محمّد حسین همدانی فرا گرفت و پس از مدّتی عازم بروجرد گردید و در آن دیار در درس فقه و اصول مرحوم حاج میرزا محمود بروجردی شرکت کرد و از ایشان اجازۀ اجتهاد گرفت. شیخ محمّد باقر در 22 سالگی عازم نجف گردید و مدّت 20 سال در نجف ماند. او در مدّت اقامتش در نجف اشرف، از محضر اساتید بزرگ علمی آنجا استفاده ها برد و از تعدادی از آنان نیز اجازۀ اجتهاد و روایت أخذ نمود.3

اساتید، حضرات آیات: ملّا عباسعلی بهاری، شیخ محمّد جواد (پدر)، ملّا اسماعیل همدانی، میرزا محمود طباطبایی، میرزا حسن شیرازی، محدّث نوری، ملّا محمّد شربیانی، فاضل ایروانی، میرزا حبیب اللّٰه رشتی، آخوند خراسانی.

آثار قلمی: النور فی الامام المستور، تسدید المکارم وتفضیح الظالم، ترجمۀ مکارم الاخلاق، الوجیزه، بسط نور، شرح قطر النّدی، حاشیه ای بر البهجة المرضیة، الدرة الغرویّة والتحفة الحسینیة علیه السلام ، مستدرک الدرة، روح الجوامع، و ده ها کتاب ارزندۀ دیگر.4

سرانجام: آیت اللّٰه شیخ محمّد باقر بهاری در سال 1333ق و بنا بر نقلی 1322ق در همدان دار فانی را وداع و به سرای ابدیّت سفر نمود.

مقبره: ایران، همدان، کنار مقبرۀ امام زاده عبداللّٰه علیه السلام .

1. اعیان الشیعه، ج3، ص109.

2. همان، ص537.

3. گلشن ابرار، ج3، ص272 - 273.

4. همان، ص279 - 280.

ص:282

تلاش ها

- ایشان در سال 1327ق با آمدن حکمران جدید (مشیر السلطان) لوایحی انقلابی منتشر ساخت و طی آن مردم را به اتّحاد ملّی دربرابر تطاول همسایگان دعوت نمود و داد وطن خواهی و شوکت ایرانیّت سر داد. (1)- این عارف سالک و مجتهد مجاهد، در برابر تجاوزات امپراتوری روسیه مقاومت نمود و با تحریم اجناس روسی، علناً با دشمنان اسلام به مبارزه برخاست. او با تلگراف به سران کشورهای اسلامی، خطر تهاجم روسیه به ایران و ترکیه را به آنان گوشزد نمود و با تلاش های پی گیر خویش، در برابر دشمنان متجاوز مقاومت کرد و آن ها را از حمله به کشور اسلامی منصرف ساخت. (2)

ص:283


1- (1) . گلشن ابرار، ج3، ص275..
2- (2) . همان، ص167..

آیت اللّٰه میرزا محمّد تقی شیرازی

شهادت: 1338ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: محمّد تقی، نام پدر: میرزا محبّ علی،1 ولادت:

1258ق، محل تولّد: ایران، شیراز.

تحصیلات: او دوران کودکی را در زادگاهش گذرانید و آنگاه پدرش او را برای فراگیری علوم دینی به کربلا برد. محمّد تقی مقدّمات علوم را آموخت و سپس در دروس اصولِ اساتید آن دیار شرکت کرد. وی پس از مدّتی به سامرا هجرت کرد و خود را از بهترین شاگردان میرزای بزرگ نمود. پس از درگذشت میرزای شیرازی مشغول تدریس گردید و بعد از فوت مرحوم آیت اللّٰه سیّد محمّد کاظم یزدی، مرجعیّت جهان تشیع را به عهده گرفت.

اساتید، حضرات آیات: سیّد علی نقی طباطبایی، فاضل اردکانی، میرزا محمّد حسن شیرازی (میرزای بزرگ).

شاگردان، آیات عظام: شیخ آقا بزرگ تهرانی، شیخ عبدالکریم حائری، شیخ محمّد جواد بلاغی نجفی، حاج آقا حسین طباطبایی قمی، شیخ محمّد کاظم شیرازی، شیخ محمّد علی شاه آبادی، سیّد شهاب الدین مرعشی نجفی.

آثار قلمی: حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری، حاشیه بر فرائد الاصول شیخ انصاری، شرح الارجوزة الرضاعیة، القصاعد الفاخرة فی مدح العترة الطاهرة علیهم السلام ، حاشیه بر عروة الوثقی، ذخیرة العباد لیوم المعاد.2

سرانجام: میرزا محمّد تقی شیرازی، رهبر فقیه و مجاهد بزرگ انقلاب اسلامی عراق، پس از عمری مجاهدت و تلاش به بیماری مبتلا گشت و مدّتی بعد در شب چهار شنبه 13 ذیحجۀ 1338ق درحالی که عطّاری در داروهای میرزا سمّ ریخته بود، شربت شهادت را نوشید.

مرقد: عراق، کربلاء، صحن مطهّر امام حسین علیه السلام (سمت شرقی قبله).3

1. نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج1، ص263.

2. گلشن ابرار، ج1، ص453.

3. همان، ص457، به نقل از الامام القاعد، ص44؛ نقباءالبشر، ج1، ص263.

ص:284

اندیشه ها

- میرزا در برابر دشمنان متجاوز، ستمگران (و تفرقه افکنان)، کاملاً با ابهّت و صلابت بود و حاضر نبود با هیچ یک از سران انگلیس در هر رتبه ای که باشد ملاقات نماید. (1)- وی معتقد بود که دولتهای غربی و مخالفان اسلام بخصوص بریتانیای چپاولگر، برای دستیابی به مقاصد شوم خویش و استعمار کشورهای مسلمان، از اتّحاد آنان سخت در بیم و هراسند.

- میرزا می دانست دشمنان با تمام قوا درصدد تفرقه افکنی بین ملّت مسلمان، خصوصاً شیعه و برادران اهل سنت هستند. (2)تلاش ها

- دعوت از عموم عشایر و آحاد مسلمانان به وحدت کلمه و مبارزه به هر صورت ممکن بر ضدّ اشغالگران انگلیسی.

- موضعگیری در قبال اشغال عراق که حاوی دو نکتۀ مهم بود: اول ضرورت وحدت مسلمانان شیعه و سنّی؛ و دوم ضرورت تلاش همۀ نیروها در سراسر کشور در برابر اشغالگران.

- میرزا در پیام مهمی که در دهم رمضان 1338ق برای مردم عراق ارسال کرد چنین نوشت: با یکدیگر اتّفاق داشته باشید و از اخلال در امنیّت و مخالفت و مشاجره با یکدیگر

ص:285


1- (1) . نمایندۀ بریتانیا در آن زمان در عراق بنام «سرپرسی کاکس» بارها از وی درخواست ملاقات کرد ولی همواره از جانب میرزا جواب رد شنید. وقتی کاکس از گرفتن وقت ملاقات با او نا امید شد، تصمیم گرفت بدون وقت قبلی ناگهانی با او دیدار کند. وقتی به این عمل اقدام ورزید، نه تنها با خوشامدگویی میرزا مواجه نشد بلکه ایشان با چهرۀ گرفته و آکنده از خشم و نفرت، پشت به او کرد و کاکس با حالتی شکست خورده از آنجا خارج شد. عکس العمل میرزا محمّد تقی در مقابل او نه به این دلیل بود که کاکس فردی خارجی به شمار می آمد، بلکه به این سبب بود که او نمایندۀ رژیمی بود که به سرزمین اسلامی تجاوز کرده و دستش تا مرفق به خون مسلمانان آغشته بود. (گلشن ابرار، ج1، ص454) .
2- (2) . همان..

بپرهیزید، چون تفرقه به مقاصد شما ضرر می زند و حقوقتان را که اینک زمان دستیابی به آن است ضایع می کند. (1)- تلاش های فراوان در جهت برقراری اتّحاد میان برادران شیعه و سنی و نقش بر آب نمودن دسیسه های شوم استعمار.

- تأسیس تشکیلات «جمعیّة الاسلامیّة» زیر نظر میرزا و با سرپرستی میرزا محمّد رضا (فرزند وی).

- صدور فتوایی که بعدها به فتوای دفاعیّه شهرت یافت: آیت اللّٰه میرزا محمّد تقی شیرازی در این فتوا مجوّزی رسمی برای نهضت مسلّحانه مردم عراق صادر نمود. (2)

ص:286


1- (1) . علمای مجاهد، ص 492 - 494..
2- (2) . گلشن ابرار، ج1، ص455 - 456..

آیت اللّٰه العظمی سیّد اسماعیل صدر

متوفای: 1338ق

چکیده ای از زندگی نامۀ فرزندی از تبار امام هفتم علیه السلام

نام: سیّد اسماعیل، نام پدر: سیّد محمّد (معروف به صدرالدین عاملی)، ولادت: 1258ق، محل تولّد: ایران، اصفهان.

تحصیلات: او از همان کودکی به فراگیری علوم صرف، نحو، بیان و منطق همّت ورزید. در سال 1281ق به نجف مهاجرت نمود و پس از چندی در سال 1307ق به همراه استاد خویش میرزا محمّد حسن شیرازی به سامرا رفت. سیّد اسماعیل مدّتی بعد به حوزۀ علمیۀ کربلا هجرت و تا آخر عمر در آنجا مشغول تدریس شد. پس از فوت میرزای مجدّد، مرحوم میرزا محمّد تقی شیرازی در سال 1338ق، مردم نزد سیّد اسماعیل آمدند و از وی خواستند تا رسالۀ عملیۀ خویش را در اختیار همگان قرار داده اما او این پیشنهاد را نپذیرفت و تنها رسالۀ عملیه اش را برای مشتاقان منتشر ساخت.1

اساتید، حضرات آیات: سیّد محمّد علی (برادر ایشان)، شیخ محمّد باقر اصفهانی، شیخ راضی بن شیخ محمّد (معروف به فقیه عراق)، شیخ مهدی آل کاشف الغطاء، میرزا محمّد حسن شیرازی.

شاگردان، آیات عظام: شیخ عبدالحسین کرخی، میرزا محمّد حسین نائینی، سیّدابوالقاسم دهکردی، محمّد هادی بیرجندی معروف به (هادوی)، شیخ موسی بن محمّد جعفر کرمانشاهی، محمّد حسین طبسی، غلامحسین مرندی حائری، سیّد علی سیستانی (پدر بزرگ آیت اللّٰه العظمی سیّد علی سیستانی)، سیّد حسین بن سیّد ابراهیم فشارکی اصفهانی، شیخ محمّد علی بن شیخ عبّاس هروی (هراتی) خراسانی.2

آثار قلمی: از سیّد اسماعیل صدر آثار بسیاری به یادگار نمانده است. تنها رسالۀ عملیۀ وی که حاشیه ای بر کتاب «انیس التجّار» نوشتۀ ملّا مهدی نراقی است و در زمینۀ احکام بازرگانان نگارش یافته به چاپ رسیده است.3

سرانجام: ایشان پس از عمری تلاش و کوشش در راه اسلام در سن 80 یا 81 سالگی در روز سه شنبه 12 جمادی الاولی سال 1338 یا 1339ق چشم از جهان فرو بست و به ملکوت اعلی پیوست.4

مرقد: عراق، کاظمین، (اتاقی در پائین پای رواق مطهّر حرم کاظمین علیهما السلام ).

1. اعیان الشیعه، ج3، ص404.

2. گلشن ابرار، ج 3، ص 224، به نقل از معارف الرجال، ج 1، ص 117.

3. همان، ص 223.

4. همان، ص 227.

ص:287

اندیشه ها

- یکی از عوامل شکست مسلمانان در مقابل دشمنان بیگانه، نداشتن وحدت کلمه و اتّحاد است.

- در نگاه او عدم رعایت این اصل مهم (وحدت و انسجام) در صحنۀ زندگی اجتماعی مسلمانان، باعث عدم اعتماد به یکدیگر و شکست آنان در مقابل دشمنان می گردد.

تلاش ها

- مقابله با دولت های غربی که به دنبال تجزیه و تصرّف کشورهای اسلامی بودند.

- صدور بیانیه های گوناگون در مقاطع حسّاس که هر کدام به نحوی سنگری بود در مقابل تهاجمات دشمنان؛ از جملۀ این بیانیه ها، اعلامیه ای است که آیت اللّٰه سید اسماعیل صدر به همراه حضرات آیات: حاج آقا نور اللّٰه اصفهانی، آخوند خراسانی، شیخ الشریعة اصفهانی و شیخ عبداللّٰه مازندرانی در 1329ق آن را صادر کرده و طی آن خطوط سیاسی - فکری وحدت اسلامی را تبیین و ترسیم نمودند.

متن اعلامیه به شرح زیر است:

«چون دیدیم که اختلاف فرقه های پنج گانۀ مسلمین، اختلافاتی که مربوط به اصول دیانت نیست، موجب انحطاط دول اسلام و استیلاء اجانب شده، به جهت حفظ کلمۀ جامع دینیه و دفاع از شریعت محمّدیه صلی الله علیه و آله و سلم ، فتاوای مجتهدین عظام که رؤسای شیعۀ جعفریه علیه السلام هستند با مجتهدین اهل سنت، اتّفاق نموده بر وجوب تمسّک به حبل اسلام، چنانکه خداوند عزّ وجلّ در آیۀ شریفه فرموده: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (1) و اتّفاق شد بر وجوب اتّحاد تمام مسلمین در حفظ بیضۀ اسلام و نگهداری جمیع مملکت های اسلامی از عثمانی و ایرانی از تشبّثات دول بیگانه و حمله های سلطنت های صلیبیّه؛ متّحد شد رأی ما جمیعاً برای حفظ حوزۀ اسلامیه بر اینکه تمام قوّت و نفوذ خود را بر این خصوص مبذول داریم». (2)

ص:288


1- (1) . سورۀ آل عمران، آیۀ 103..
2- (2) . گلشن ابرار، ج3، ص222 - 223، به نقل از حاج آقا نور اللّٰه اصفهانی، موسی نجفی، ص42..

آیت اللّٰه العظمی شیخ الشریعة اصفهانی

متوفای: 1339ق

چکیده ای از زندگی نامه

نام: فتح اللّٰه، نام پدر: محمّد جواد، ولادت: 12 ربیع الاول 1266ق، محل تولّد: ایران، اصفهان.

تحصیلات: وی پس از سپری کردن دوران کودکی، راهی کلاس قرآن شد، او ابتدا حوزۀ علمیۀ اصفهان را برای تحصیل انتخاب نمود. استعداد فتح اللّٰه سبب شد تا با سرعت بتواند مقدّمات علوم اسلامی را فرا گرفته و در درس فقه و اصول بزرگان حوزۀ علمیه زانوی ادب بزند. پس از چندی به مشهد مقدّس رفت و از محضر اساتید برجستۀ آن دیار فیض برد تا اینکه خود از اساتید حوزۀ علمیۀ آنجا گردید. سپس به اصفهان بازگشت و در سال 1295ق نجف اشرف را جهت ادامۀ تحصیل برگزید. ملّا فتح اللّٰه در محضر مراجع تقلید آن زمان حاضر شد و خود نیز مجلس درس مهمّی تشکیل داد که بسیاری از دانشمندان حوزه در آن شرکت می نمودند. در 1313ق به مکّه رفت و پس از بازگشت، حلقۀ درسی خود را مجدّداً دائر نمود.1

اساتید، حضرات آیات: میرزا نصر اللّٰه مدرس، محمّد ابراهیم بروجردی، سیّد مرتضی حائری، شیخ محمّد حسین کاظمی، میرزا حبیب اللّٰه رشتی، محمّد تقی هروی، شیخ عبد الجواد خراسانی، ملّا احمد سبزواری، ملّا حیدر علی اصفهانی و...2

شاگردان، آیات عظام: شیخ عبدالکریم حائری، سیّدابوالقاسم خویی، محمّد علی شاه آبادی، سیّد محمّد کوه کمره ای، سیّد عبد الهادی حسینی شیرازی، سیّد شهاب الدین مرعشی نجفی، سیّد محمّد تقی خوانساری و...

آثار قلمی: از ایشان آثاری در علوم تفسیر، فلسفه، کلام، ادبیات عرب و... به یادگار مانده است.

سرانجام: روح پر فتوح آیت اللّٰه شریعة اصفهانی پس از عمری تلاش در راه اسلام و قرآن، در شب یک شنبه 8 ربیع الثانی 1339ق، از قفس تن رهایی یافت و آن نفْس مطمئنّه به سوی پروردگارش پرکشید.

مقبره: عراق، نجف اشرف، جوار قبر شریف امیر المؤمنین علی علیه السلام .

1. گلشن ابرار، ج 1، ص 471 - 472.

2. همان.

ص:289

اندیشه ها

- وی معتقد بود استعمارگران اصل شعار «تفرقه بیانداز و حکومت کن» را به کار برده و بدان وسیله بسیاری از سرزمینهای اسلامی را اشغال کرده اند. (1)تلاش ها

- مقابله با تهاجمات و شبیخون های دشمنان تفرقه افکن با اطّلاعیه های گوناگون که دردمندانه از مسلمانان و ایرانیان خواست تا در صف واحد در برابر دشمن متجاوز بایستند (2)، از جملۀ این اطّلاعیه ها می توان به اعلامیه ای که وی به همراه جمعی از علما (3) صادر نمودند اشاره نمود.

متن آن بدین صورت است:

«بسم اللّٰه الرّحمن الرّحیم

از علمای نجف به همۀ مسلمانان و تمام کسانی که دین محمّد صلی الله علیه و آله و سلم ، ما و آنها را به هم پیوند می دهد.

درود بر شما حامیان توحید و مدافعان دین و حافظان کیان اسلام.

بر شما پوشیده نیست که جهاد و بیرون راندن کافران از کشورهای اسلامی، از مواردی است که مسلمانان در مورد آن اتّفاق نظر دارند و واجب بودن آن از نظر دین، بدیهی و انکارناپذیر است، خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید: «انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ» (4). هم اینک سپاهیان ایتالیا به طرابلس غربی که از بزرگترین و مهمترین سرزمینهای اسلامی است یورش برده، خانه ها را ویران کرده و مردان و زنان و کودکان را به قتل رسانده اند. شما را چه شده که دعوت اسلام را اجابت نمی کنید و

ص:290


1- (1) . علمای مجاهد، ص 262..
2- (2) . گلشن ابرار، ج1، ص273، به نقل از ایران و جهان اسلام، ص200..
3- (3) . حضرات آیات شیخ محمّد کاظم خراسانی، شیخ عبد اللّٰه مازندرانی، شیخ علی رفیش، سیّد محمّد سعید حبوبی،سیّد مصطفی کاشانی و شیخ حسن صاحب جواهر..
4- (4) . سورۀ توبه، آیۀ 41..

فریاد مسلمانان را پاسخ نمی دهید؟ آیا نشسته اید تا دشمن به خانۀ خدا و حرم پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم السلام حمله کند و دین اسلام و دولت عثمانی را از شرق تا غرب برچیند و شما مسلمانان خوارتر از قوم سبا گردید؟.

پس، شما را به توحید و حفظ رسالت پیامبر صلی الله علیه و آله و احکام دین و قواعد شرع، سفارش می کنیم. بشتابید به سوی جهاد درراه خدا، و با یکدیگر متّحد گردید و از تفرقه دوری جویید و وحدت کلمه و بخشش مال را پیشۀ خود سازید و هوشیارانه گام بردارید «وَأَعِدُّواْ لَهُم مَّا اسْتَطَعْتُم مِّن قُوَّةٍ وَمِن رِّبَاطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّکُمْ» (1)، تا اینکه فرصت دفاع را به خاطر غفلت و سهل انگاری از دست ندهید و از جهاد عقب نمانید. پس آنان که از امر خدا سر باز می زنند، بدانند که بلایی بر سر شان می آید و یا به عذابی دردناک گرفتار خواهند آمد». (2)- انتشار کتابچه ای به زبان فارسی که در آن مسلمانان را به دوری از اختلاف و نفاق و نیز اتّحاد و همبستگی برای حفظ استقلال کشور و رویارویی با فعّالیّتهای استعمارگرانی که طرابلس غربی و ایران و کشورهای اسلامی را هدف قرار داده اند فرا خواند. (3)- نوشتن نامه ای بسیار مهم، خطاب به ملّت ایران و دعوت از آنان به وحدت (به منظور مبارزه با طرحهای استعماریِ روسیه و انگلیس) به همراه حضرات آیات: سیّد اسماعیل صدر، شیخ عبداللّٰه مازندرانی و شیخ محمّد حسین حائری در تاریخ اول ربیع الثانی 1330ق.

در بخشی از نامه چنین آمده است:

«اوضاع مسلمانان، به ویژه در ایران، و نیز متوّسل شدن آنان به انواع نیرنگها و توطئه ها به منظور محو استقلال و شعائر مسلمانان و به بردگی کشاندن آنان، امری بدیهی است و نیازی به توضیح ندارد. مهمترین وسیله ای که این دشمنان را به هدفشان می رساند، ایجاد

ص:291


1- (1) . سورۀ انفال، آیۀ 60..
2- (2) . نقش علمای شیعه در رویارویی با استعمار، سلیم الحسنی، ص 60 - 61، به نقل از المصلح المجاهد الشیخ محمّد کاظم الخراسانی، عبد الرحیم، ص 184 - 185..
3- (3) . همان، ص 64، به نقل از الثورة العراقیة الکبری، عبداللّٰه فیاض، ص26..

اختلاف و تفرقه و بریدن ریسمان وحدت میان مسلمانان است. آنها پس از کاشتن بذر اختلاف و تفرقه میان سران عشایر و دیگران، با تمام توان و بدون مانعی توانستند نیروهای خود را وارد ایران کنند و هر آنچه که می خواستند انجام دهند و در این میان کسی را یارای جلوگیری از اقدامات آنان و بیرون راندن شان از کشور نبود. نظر به این که حفظ کیان اسلام نخستین فریضۀ مسلمانان، به ویژه علمای دین است، از این رو ما از سیّد صدر الاسلام... و حاج محمّد باقر... خواستیم تا خود را آماده سفر و عزیمت به منطقه ای خارج از شهر بوشهر نمایند تا همۀ خانها و سران عشایر را گرد هم آورند و با یکدیگر پیمان اتّحاد و همبستگی و دوری از دشمنیهای شخصی و ریشه دار منعقد نمایند و رضای خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و ائمۀ اطهار علیهم السلام را مطمح توجه قرار دهند و به نابودی شعائر اسلامی و چیرگی بیگانگان بر خاک مقدّس سرزمینهای اسلامی تن در ندهند. همۀ کسانی که در دامن اسلام پرورش یافته اند در برابر این حملات ویرانگر که دین و کشور را تهدید می کند نباید سکوت نمایند. (1)(2)- سفر به مکّه معظّمه در سال 1313ق، ایشان در طول مدّت اقامت به مباحثه و گفتگو با علمای اهل سنت پرداخت به گونه ای که آنها از احاطۀ کامل شیخ به کتابهای اهل تسنن در شگفت شدند. (3)- از دیگر اقدامات وحدت آفرین ایشان و علمای معاصر خود، می توان به پیشنهاد طرح اتّحاد دنیای اسلام اشاره نمود که خود گامی برای پیشبرد اهداف اسلام به شمار می رفت.

ص:292


1- (1) . نقش علمای شیعه در رویارویی با استعمار، سلیم الحسنی، ص76، به نقل از هجوم روس به ایران و اقدامات رؤساء دین در حفظ ایران، نظام الدین زاده، ص222..
2- (2) . این نامه نشانگر آن است که علمای شیعه تا چه اندازه به موضوع استقلال سیاسی کشورهای اسلامی اهمّیت قائل بودند. افزون بر این که آشکار می نماید آنها تا چه میزان در تشخیص دقیق شیوه های استعماری در ایجاد اختلاف میان مسلمانان به خاطر تضعیف قوای داخلی آنان و هموار شدن راه نفوذ و سلطه بر آنها، موفّق بوده اند..
3- (3) . گلشن ابرار، ج1، ص471، به نقل از علمای معاصرین، ص124..

میرزا کوچک خان جنگلی

متوفای: 1300ش

چکیده ای از زندگی نامه

نام: یونس، نام پدر: میرزا بزرگ، ولادت: 1298ق، محل تولّد: ایران، رشت، محلۀ استادسرا.1

تحصیلات: یونس پس از آنکه خواندن و نوشتن را فرا گرفت در سنین نوجوانی یا جوانی وارد حوزۀ علمیۀ رشت شد و به فراگیری علوم اسلامی اشتغال ورزید. او ادبیات عرب، منطق، فقه و اصول، صرف و نحو، معانی و بیان را خواند و در سال 1322 در عالی ترین درس دورۀ سطح حوزۀ علمیه، کفایة الاصول شرکت کرد. وی در مدرسۀ صالحیۀ قزوین2 و مدّتی نیز در مدرسۀ محمودیۀ تهران3 ادامۀ تحصیل داد. از سرگذشت زندگی او می توان گمان برد که وی ده سال (از سال 1324 تا 1334ق) در درس خارج فقه و اصول شرکت نموده است.

اساتید: آیت اللّٰه سیّد عبد الوهاب صالح ضیاء بری.4

سرانجام: سردار جنگل پس از عمری خدمت و تلاش برای احیاء اسلام و قرآن، در یازدهم آذر ماه 1300 در کوه های گلیوا، جان به جان آفرین تسلیم کرد و به لقاء معبود شتافت.

مقبره: ایران، رشت، سلیمان داراب.5

1. گلشن ابرار، ج 1، ص 477، به نقل از سردار جنگل، ابراهیم فخرایی، ص 35.

2. دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 181.

3. گلشن ابرار، ج 1، ص 478، به نقل از سردار جنگل، ص 35؛ سیاست دولت شوروی در ایران، م.ع؛ منشور گرگانی، ص 30.

4. همان، ص 478.

5. همان، ص 489.

ص:293

اندیشه ها

- او معتقد بود ما قبل از هر چیز طرفدار استقلال مملکت ایرانیم. استقلالی به تمام معنی کلمه. یعنی بدون اندک مداخلۀ هیچ دولت اجنبی. اصطلاحات اساسی مملکت، و رفع فساد تشکیلات دولتی که هر چه بر سر ایران آمده، از فساد تشکیلات است. ما طرفدار یگانگی عموم مسلمانانیم. این است نظریات ما که تمام ایرانیان را دعوت به هم صدایی کرده، خواستار مساعدتیم. (1)تلاش ها

- میرزا کوچک خان در قسمتی از فعّالیّتهای گستردۀ خویش، درصدد بود با گردآوری مجتهدان گیلانی در یک مبارزه، با اشغالگران خارجی و دولت مستبد، همۀ گیلانیان را به قیام فرا خواند. بدین منظور هیئت اتّحاد اسلام را تشکیل داد. (2)- در کتاب معارف و معاریف چنین آمده است: «میرزا کوچک خان می خواست مرکز اتّحاد اسلام تأسیس کند از این رو برای ایجاد مرکز عملیّات خود، همراه یک تن از مجاهدان مشروطیّت، یعنی میرزا علی خان دیو سالار، به سوی مازندران حرکت کرد، اما به عللی از دیو سالار جدا شد و به لاهیجان رفت و با دکتر حشمت الاطباء، طبیب آن شهرستان ملاقات کرد و به یاری او و گروهی دیگر نیرویی تشکیل داد و در جنگلهای شمال به مبارزه بر ضدّ نفوذ بیگانگان پرداخت. (3)

ص:294


1- (1) . علمای مجاهد، ص 487..
2- (2) . گلشن ابرار، ج1، ص481، به نقل از تاریخ معاصر ایران، کتاب نهم، ص 284..
3- (3) . معارف و معاریف، ج8، ص598..

استاد حسن البنّا

شهادت: 1327ش

چکیده ای از زندگی نامه

نام: حسن، نام پدر: احمد، ولادت: 1323ق، محل تولّد: مصر، بحیره، دلتای نیل، دهکدۀ محمودیه.

تحصیلات: وی حفظ و قرائت قرآن کریم را نزد پدر آموخت و در طول عمر خود از کتابخانۀ غنی او استفادۀ شایانی برد. در سال 1339ق وارد «مدرسة المعلمین الاولیه» شد و پس از اتمام تحصیلات در شانزده سالگی به قاهره رفت تا در دارالعلوم که مؤسس آن شیخ محمّد عبده بود تحصیل نماید. او علاوه بر مطالعات درسی، به مطالعات دیگر هم علاقه نشان می داد. حسن البنّا دارای حافظه ای بسیار قوی بود به طوری که مجموعۀ زیادی شعر و نثر را از حفظ داشت و با ادبیات عرب، حدیث، علوم دینی و فقه مذاهب اسلامی آشنایی داشت.

اساتید: محمّد رشید رضا، شیخ عبدالوهاب حصافی، احمد سکری، شیخ محمد ابو شوشه، احمد البنّا (پدر)

آثار قلمی: أحادیث الجمعه، اخوان المسلمون تحت رایة القرآن، الی أی شیء ندعو الناس، بین الامس والیوم، دعوتنا، رسالة الجهاد، العقاید، النظام الاقتصادی.

سرانجام: استاد حسن البنا بنیانگذار و رهبر سازمان اسلامی اخوان المسلمین، پس از انجام خدمات شایانی در راه برادری و اتّحاد شیعه و سنّی انجام داد، در تاریخ 23 بهمن ماه 1327 هدف ترور شخصی از عوامل دولت قرار گرفت و به شهادت رسید.

1. علمای مجاهد، ص 119 - 120.

ص:295

اندیشه ها

- به نظر وی بین جوامع موجود اسلامی و اسلام واقعی فاصله ای افتاده که عقب ماندگی مسلمانان را موجب شده است.

- حسن البنّا در صدد احیای اسلام بود تا نه تنها مسلمانان را از چنگ جهان خواران رهایی بخشد بلکه انسانیّت را نیز زنده کند.

- او بر این عقیده بود که اسلام هیچ گونه مرز جغرافیایی، یا اختلافات نژادی یا شهروندی را به رسمیّت نمی شناسد.

- از گفته های اوست: تمام مسلمانان یک امّت و کشورهای مسلمان تنها یک کشور محسوب می شوند. (1)- استاد می گفت: ما فراخوان خود را متوجه تمام کسانی می کنیم که أشهد أنّ لا إله الّا اللّٰه و انّ محمّد رسول اللّٰه صلی الله علیه و آله سر می دهند. هرچند به لحاظ تعالیم و اندیشه های اسلامی قصوری نیز داشته باشند. آنچه ما از آنها می خواهیم، پیوند برادری اسلامی با ما، برای عمل در راستای بازیابی عظمت و شکوه اسلام است. این دعوت هیچ شرط و شروطی جز شهادتین ندارد که لبیک گویان به آن نیز، گروههایی با درجات مختلف ایمان به آموزه های اسلامی و عمل به آنها را در برمی گیرد. (2)تلاش ها

- چاپ تمامی مناسک حج مورد اتّفاق شیعه