نام کتاب: حضرت ابوطالب (علیه السلام) ، قهرمان ایمان و فداکاری
پدید آورندگان: جمعی از فضلاء و محققین حوزۀ علمیه اصفهان و جمعی از شعراء مکتب اهل البیت (علیهم السلام)
تاریخ انتشار: ماه مبارک رجب 1440 قمری – اسفندماه 1397 شمسی به مناسبت یکهزار و چهارصدمین سال شهادت اول مظلوم عالم امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
حروفچینی و صفحه آرائی : دفتر فنی شایا تکثیر – خانم میرخلف زاده
بهاء: صلوات و سلام بر اول شهیدۀ راه ولایت ، حضرت فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها) و همۀ مدافعان حریم ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) و مظلومان در راه ولایت آن حضرت
ناشر: خدمتگزار آستان مقدس فاطمۀ زهرا (سلام الله علیها)
ص: 1
ص: 2
این اثر ناقابل ، به محضر مقدّس اول مظلوم عالم ، اسدالله الغالب
امیرالمؤمنین و یعسوب المسلمین
امام علی بن ابی طالب (علیه السلام)
و همۀ مظلومان و شهیدان از ذریۀ آن حضرت ، که در طول تاریخ ، مورد ظلم و ستم امویان و عباسیان و پیروانشان قرار گرفته اند ، و همانند جدّ بزرگوارشان
حضرت اب-وطالب (علیه السلام)
نه تنها فداکاری ها و بالاترین فضیلت هایشان مورد تردید و انکار قرار گرفته ، بلکه با زندانها و تبعیدها، اسارت ها و آوارگی ها، شکنجه ها و شهادت ها ، مظلومانه زندگی کرده و از دنیا رحلت نموده اند .
و نیز به روح مطهر همۀ مدافعان حریم ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) که با علم و دانش و قلم و بیان و شعر و ادب و ذوق و هنرشان ، کوشش نموده و نقشهها و توطئه های ستمگران را در هم شکسته و چهرۀ تابناک آن بزرگواران را برای آیندگان آشکار ساخته اند.
اهداء می گردد.
ص: 3
( بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیم )
ألحَمدُللهِ رَبِّ العالَمین
وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا وَ نَبِیِّنا وَ حَبیبِنا وَ طَبیبِنا اَلَّذی بُعِثَ رَحمَةً لِلعالَمین ، وَ بَشیراً لِلمُذنِبین
مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیّین
وَ عَلی آلِهِ الطَّیِّبینَ الطّاهِرینَ الأنجَبین ، لا سِیّما
ألإمامِ المُنَتَظَر ، وَ الوَلِیِّ المُنتَقِم
ألحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ المَهدِیِّ (عج)
وَ لَعنَةُ اللهِ عَلی أعدائِهِم أجمَعین مِنَ الآنَ إلی یَومِ الدّین
آمین آمین آمین
ص: 4
السَّلامُ عَلَیْکَ یا سَیِّدَ الْبَطْحاءِ وَابْنَ رَئِیسِها ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا وارِثَ الْکَعْبَةِ بَعْدَ تَأْسِیسِها ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا کافِلَ الرَّسُولِ وَناصِرَهُ ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا عَمَّ الْمُصْطَفی وَأَبَا الْمُرْتَضی ، السَّلامُ عَلَیْکَ یا بَیْضَةَ الْبَلَدِ، السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الذَّابُّ عَنِ الدِّینِ، وَالْباذِلُ نَفْسَهُ فِی نُصْرَةِ سَیِّدِ الْمُرْسَلِینَ ، السَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلی وَلَدِکَ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ . (1)
ص: 5
پیشگفتار 17
بخش اول : زندگی حضرت ابوطالب (علیه السلام)
1- ولادت ، نام ، کنیه ، لقب 21
2- پدر و مادر 22
3- برادران و خواهران.. 23
4- دوران رشد و تربیت... 23
5- ایمان و باورهای اعتقادی... 24
6- سیادت و بزرگی مکه. 26
7- سخاوت و مقام سقایت مکه. 26
8- احیاگر ارزشها و شعائر الهی.. 27
9- همسر گرانقدر حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 28
10- فرزندان حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 30
بخش دوم : حمایت و حفاظت حضرت ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) قبل از رسالت
1- وصیت عبدالمطلب به حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 32
2- کیفیت وصیت از قول فاطمه بنت اسد (سلام الله علیها)........ 34
3- حضرت ابوطالب (علیه السلام) آینهی تمام نمای پدر 35
4- حضرت ابوطالب (علیه السلام) سقایت الحُجاج.. 36
5- نزول باران به دعای ابوطالب (علیه السلام)....... 37
6- حضرت ابوطالب (علیه السلام) و ماجرای ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)....... 39
الف) بشارت « مبرم » به حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 39
ب-رؤیای صادقهی حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 40
ج) سخنان حضرت ابوطالب (علیه السلام) بعد از ولادت حضرت علی (علیه السلام)....... 42
د) پیام آسمانی نام گذاری حضرت علی (علیه السلام)....... 43
بخش سوم: حمایت حضرت ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)در زمان رسالت
1- حمایت حضرت ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در آغاز رسالت... 45
2- حمایت حضرت ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در مهمانی تاریخی.. 46
3- توصیه حضرت ابوطالب (علیه السلام) در مورد ایمان به اسلام. 47
4- توصیه حضرت ابوطالب به امام علی (علیه السلام) در ملازمت با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 48
5-توصیه حضرت ابوطالب (علیه السلام) به جعفر طیار در حمایت از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)...... 49
6-توصیه حضرت ابوطالب (علیه السلام) به حمزه سیدالشهدا در حمایت از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 50
7-سرزنش حضرت ابوطالب (علیه السلام) از ابوالهب در حمایت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 50
بخش چهارم: جهاد و تلاش حضرت ابوطالب (علیه السلام)
1- شدیدترین تصمیم حضرت ابوطالب (علیه السلام) برای حفظ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 53
2-پیشنهاد خنده آور کفار به حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 55
3-شکایت قریش و قاطعیت حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 56
4- دفاع حضرت ابوطالب (علیه السلام) از عثمان بن مظعون.. 58
5- خنثی کردن توطئه شورای مشرکان.. 59
6- نقش حضرت ابوطالب (علیه السلام) در اسلام پادشاه حبشه و مهاجرت مسلمانان.. 61
7- ماجرای شِعب ابوطالب (علیه السلام) و فشارهای اقتصادی... 63
8- اوج فداکاری حضرت ابوطالب (علیه السلام) و لغو پیمان نامه قریش.... 65
9- تدابیر حضرت ابوطالب (علیه السلام) توسط امیرالمومنین (علیه السلام)....... 67
10-تحریک ابولهب برای حفظ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) توسط ابوطالب (علیه السلام)....... 69
11- طراحی حضرت ابوطالب (علیه السلام) برای پیشگیری از عوامل نفوذی... 71
بخش پنجم: دلایل ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)
1- اصالت و پاکی خانوادگی پیامبر و حضرت علی (علیه السلام)....... 77
2- گفتار ائمه اطهار (علیهم السلام) در مورد ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 78
3- گفتار بزرگان و صحابه درباره ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 79
4- مشاهدات حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 81
الف: جوشش آب... 81
ب: حفظ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از نگاه کاهن.. 82
ج: وجود پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) مایه برکت... 82
د: ملاقات حضرت ابوطالب (علیه السلام) با راهب مسیحی.. 83
5- خطبه حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 85
6- اشعار حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 87
7- چرا حضرت ابوطالب (علیه السلام) تکفیر می شود. 88
بخش ششم: وصیت و ارتحال حضرت ابوطالب (علیه السلام)
وصیت حضرت ابوطالب (علیه السلام) به قریش و بستگان.. 91
وداع حضرت ابوطالب با دنیا و تأثر پیامبر و علی (علیهما السلام)........ 93
رحلت ، مزار شریف... 94
فقدان حضرت ابوطالب (علیه السلام) و پیام جبرئیل.. 95
بخش هفتم: حضرت ابوطالب (علیه السلام) در کلام معصومین (علیهم السلام)
1 – تجلیل پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)در کنار بدن مطهر ابوطالب (علیه السلام)....... 98
2 - شفاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در قیامت به احترام ابوطالب (علیه السلام)....... 98
3 - محبت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به احترام حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 99
4 - آرزوی بهترینها برای حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 99
5 - رضایت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)از حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 100
6 - توسل به ابوطالب (علیه السلام) برای برآورده شدن حاجت... 100
7 - توصیه به بیان و تعلیم اشعار ابوطالب (علیه السلام)....... 100
8 - درخواست معجزه از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و تصدیق آن حضرت... 101
9 - شادمانی ابوطالب (علیه السلام) از نماز فرزندانش در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 101
10 - حضرت ابوطالب (علیه السلام) همیشه موحد و خداپرست بود. 102
11 - دفاع امیرالمومنین (علیه السلام) از ایمان ابوطالب (علیه السلام)....... 103
12 - ابوطالب (علیه السلام) برای یاری پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ایمان خود را مخفی نمود. 103
13 – دفاع از بنی هاشم ، علت کتمان ایمان ابوطالب (علیه السلام)....... 104
14 - ایمان آوردن حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 104
15 - روشنی چشم پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)به برکت ایمان ابوطالب (علیه السلام)....... 105
16 - ایمان حضرت ابوطالب(علیه السلام) بر ایمان همه مردم برتری دارد. 105
17 - حضرت ابوطالب (علیه السلام) همانند اصحاب کهف بود. 106
18 - ابوطالب (علیه السلام) مانند مومن آل فرعون بود. 106
19 - بشارت به بهشت قبل از رحلت ابوطالب (علیه السلام)....... 107
20 - آتش جهنم سزای تردید در ایمان ابوطالب (علیه السلام) است... 107
21 - ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام) ، تردید ناپذیر است... 108
22 - حضرت ابوطالب (علیه السلام) همنشین انبیاء و صدیقین است... 108
23 - خداوند آتش را بر حضرت ابوطالب (علیه السلام) حرام ساخته است... 109
24 - تداوم همسری فاطمه بنت اسد ، دلیل ایمان ابوطالب (علیه السلام)....... 109
25 - تجلی ایمان ابوطالب (علیه السلام) در سخنان او. 110
26 - تجلی ایمان ابوطالب (علیه السلام) در اشعار او. 110
27 - ابوطالب (علیه السلام) حامل وصایای الهی.. 111
28 - خبر دادن از ولادت حضرت علی (علیه السلام)....... 111
29 - خبر دادن از امامت حضرت علی (علیه السلام)....... 112
30 - خبر دادن از نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 112
31 - حمایت همه جانبه ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 114
32 – پشتیبانی قاطع از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 115
بخش هشتم: سخنان حضرت ابوطالب (علیه السلام)
سخنان حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 117
بخش نهم: کتابنامه حضرت ابوطالب (علیه السلام)
کتابنامه حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 120
بخش دهم: سروده های شعراء دربارۀ حضرت ابوطالب (علیه السلام)
پیشگفتار 168
بی قرین مرد تقوا / محمد آتشی ( آتشی ) 171
سپرِ نبیّ اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) / مهدی مددی ( آثم همدانی ) 173
رباعی / سیّد
مصطفی آرنگ.... 174
شجر پاک / سیف الله آزاد روشن ( آزاد ) 175
حضرت ابوطالب (علیه السلام) و همسرش / جعفر رسول زاده ( آشفته کاشانی ) 177
رباعی / سیّد علی احمدی... 179
ابوطالب (علیه السلام) از صلب انبیاء / اکبر افشار زاده ( افشار ) 180
حامیِ پیک و پیام / استاد مرتضی امیری اسفندقه 182
عموی پیامبر / اشعری قمی .. 183
... شجاعتش بی مثل / مهدی انصاری... 184
رباعی / علی
اصغر انصاریان.. 186
رایتِ دین / دکتر سیّد امیر محمود انور 186
حضرت ابوطالب (علیه السلام) / حاج امیر ایزدی همدانی ( ایزدی ) 187
السلام علیک یا ابوالائمة الطاهرین / سیّد محمد حسین شریعت موسوی ( برادر ) 196
سیّد و سالار اقوام حجاز/ سیّد علی اصغر هاشمی ( بقا ) 198
... مشک فشان از دم تو / عماد بهرامی .. 200
رباعی / پوریا
باقری... 201
نور وراثت ، علی فرزند مهر ، فرزند اسرار/ هادی بیابانی 202
اسطورۀ پاکی / رضا
رضائی ( بی ریا ) 203
ابوطالب عموی بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) / پرویز بیابانی ( بی قرار ) 204
رباعی /
استاد محمد علی مجاهدی ( پروانه ) 205
تو با خبر از سرّی و / نوید پور مرادی... 206
بزرگمرد شعر و ادب / اسدالله دشتگرد اصفهانی ( پیروز ) 208
موحّدی ز تبار ذبیح و ابراهیم / محسن اسلامی ( پویا ) 209
رهبر و سرور و سالار عرب / سیّدابوتراب هاشمی ( تراب ) 214
ز شمشیر تو نور ایمان مجسّم / سیّدابوتراب هاشمی ( تراب ) 216
یاور رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) / شیخ رمضانعلی جان نثاری ( جان نثار ) 217
کافرِ کفر / مهدی
جهاندار 220
حامی احمد (صلی الله علیه و آله وسلم) / سید
عباس حسینی ( حسینی ) 223
پدر شاه ولایت /
عزیز الله معافی خراسانی ( حقیر ) 226
رشته پیوند نبوت به امامت / عباس شاهزیدی ( خروش اصفهانی ) 227
ذکر وفات عبدالمطلب و .../ محمدبن حسام خوسفی 231
امین و پرده دار کعبه / محسن درویش.... 233
سپرجان محمد/ استاد اَحد ده بزرگی (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 235
... از صلب ابراهیم (علیه السلام) / محمد حسن زاده ( راضی اصفهانی ) 237
رباعی / مجتبی
رافعی .. 238
بندۀ درگاه ربّ / محمد حسن زاده ( راضی اصفهانی ) 239
پدر بزرگ همه / مهدی
رحیمی.. 242
فضائل ابوطالب (علیه السلام)/ داود رحیمی.. 243
لب پر قند ابوطالب (علیه السلام) / سیّد حسن رستگار 244
کجاست پاک تر از تو / خانم روح اللهی.. 245
سلام کبریا بر تو / علی پاکدامن ( روضه خوان ) 246
حامی روشن ضمیر عشق / علی اصغر رجب زاده ( زهیر کاشانی ) 248
رباعی / مرحوم محمد حسن فرحبخشیان ( ژولیده نیشابوری ) 249
سیمرغ خوش پرواز دین / ( سائل ) 250
دست خدا / استاد فضل الله شیرانی ( سخا ) 252
بهار مؤبد / استاد سیّد علی اصغر موسوی ( سعا ) 254
کان مهر و وفا / مرحوم رضا صغیر ( سعید اصفهانی ) 256
هواداری حضرت عبدالمطلب و فرزند گرامیش / مرحوم رضا صغیر ( سعید اصفهانی ) 257
او مُوَحد بود از روز نخست / فریدون آقالَر ( سفیر ) 259
مفخر اولیاء / مرحوم
حاج سیّدعلی سقایی ( سقا ) 261
رازهای بزرگ / علی
سلیمیان.. 262
اسرار عشق / حسن
احمدی ( شائق اصفهانی ) 263
تقدیم به حضرت ابوطالب (علیه السلام) / مرتضی شاهمندی 265
مفخر شمس و قمر / محمدرضا
کاکائی ( شِفای اصفهانی ) 266
مهر پرفروغ / مصطفی
هادوی « شهیر اصفهانی » 268
بزرگ عشیره ، کفیل پیمبر / حاج محمد علی صاعد ( صاعد ) 269
پرده دار کعبه / قاسم صرافان.. 274
ایمان پنهان / خانم زهرا صرامی .. 276
حاجِبِ کعبه و میر نام آور / حسین کاجی ( طالع شهرضائی ) 277
رباعی / سیّد حسین طهماسبی.. 278
تکیه گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)/ سیّد علیرضا طباطبایی اصیل 279
بندۀ خاص خدای ذوالجلال / محمد علی زمانی علویجه (طوفان) 280
حافظ مسلمانان / سعید
علامه. 282
سرّ پنهان ابوطالب (علیه السلام) /صمدعلیزاده
. 283
یار و غم خوار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)/ مرحوم آیة الله العظمی حاج میر سیّد علی علامه فانی v 285
مؤمن آل قریش/ مصطفی
فروردین.. 286
یاری گر احمد (صلی الله علیه و آله وسلم) / حسین شیرانی بید آبادی ( فرود اصفهانی ) 287
پاسدار قرآن / حاج محمد علی فریور( فریور ) 289
هیبت و رأفت ابوطالب (علیه السلام) / محمد علی فریور ( فریور ) 291
بی کران بحر علم / حاج علی نریمانی ( قائمی ) 293
بزرگ بطحا و شریف مکه / قاسم قادری ( قادر ) 295
سیمای ابوطالب (علیه السلام) / قاسم قادری ( قادر ) 297
روح بلند ابوطالب (علیه السلام) / مهدی قاسمی.. 298
نام تو چون پسرت / مهدی
قاسمی.. 299
بزرگ خاندان وحی / استاد محمد قدسی ( قدسی ) 300
رباعی/ محمد کاظمی نیا.. 304
پدر شیر حق / مرحوم محمد حسن قیصر ( قیصر ) 305
شجاع حق گرا / کمال
مکارم اسفرجانی (کمال) 306
محمود شریفی ( کمیل کاشانی ) 308
حامی اصل دین / حاج سیّد محمود بحرالعلوم میردامادی ( کوچک ).. 309
هم خود تمام نوری و هم همسر تو نور / مجید گلدار 310
گزیدهای از یک مثنوی بلند / شیخ محمد حسن مولوی قندهاری ( گمنام ) 311
پایگاه عشق و ایمان / استاد سیّد رضا مؤید خراسانی ( مؤید ) 314
سرور و سردار اقوام عرب / علی غفراللهی ( ماهر اصفهانی ) 316
سیمای ابوطالب (علیه السلام) / علی غفراللهی( ماهر اصفهانی ) 318
موحد به دین ابراهیم (علیه السلام) / مرتضی محمود پور 321
یارِهمراه / عبدالرضا مروتی اردکانی.. 322
شیخ ابطح / شیخ علیرضا محمدی ( مسافر ) 323
رباعی / مؤمنی نژاد 324
غرق نور حق / مهندس
علی اصغر یونسیان ( ملتجی ) 325
حقیقتی دگرگون شده / حشمت الله ممتاز همگینی ( ممتاز ) 327
حاصل عشق خدا / مسعود
مهربان.. 329
حامی جان بر کف / حاج غلامرضا سازگار ( میثم ) 330
آرامش دل احمد (صلی الله علیه و آله وسلم)/ استاد حاج غلامرضا سازگار ( میثم ) 331
کوه کم از کفّۀ ایمان توست / استاد غلامرضا سازگار ( میثم ) 332
عمّ المصطفی و ابوالحیدر / استاد غلامرضا سازگار ( میثم ) 334
رباعی / سیّد
حسن میرحافظ.. 336
در مدح حضرت ابوطالب (علیه السلام) / استاد حاج غلامرضا سازگار ( میثم ) 337
خاری به چشم مشرکین / محمد صادق میرصالحیان 339
کفّۀ اسلام سنگین با ابوطالب شده / محسن ناصحی 340
اسوۀ صدق و مروّت / سیّد محمود مرتضوی نائینی ( ناظر ) 341
شرح حال حضرت ابوطالب(علیه السلام) / سیّد محمود مرتضوی نائینی ( ناظر ) 342
سپر جان پیمبر (صلی الله علیه و آله وسلم)/ حاج سیّد مصطفی مهدوی ( نحوی ) 346
رباعی / شاعر:
ناشناس.... 348
اول حامی ختم المرسلین / سیّد علی مهدوی ( والا ) 349
حِراستگر از دین خدا / اصغر وحید دستجردی ( وحید ) 352
آقای سیّد پوریا هاشمی.. 354
حضرت ابوطالب (علیه السلام) / علی هودفر. 356
شرر بر جان خصم نبی (صلی الله علیه و آله وسلم)/ علی هودفر. 357
همنشین رسول امین / حاج علی شیرانی بیدآبادی ( یتیم ) 360
بخش یازدهم: مرثیه ها و نوحه ها
شکستن قلب پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم)/ استاد حاج غلامرضا سازگار (میثم ) 362
مرثیۀ حضرت ابوطالب (علیه السلام) / مرحوم علی هنرور ( هنرور ) 364
نوحه / جعفر رسول زاده ( آشفته کاشانی ) 365
نوحه / جعفر
رسول زاده ( آشفته کاشانی ) 366
نوحهی حضرت ابوطالب (علیه السلام) / محمد حسن زاده ( راضی اصفهانی ) 367
نوحه در رثاء ابوالائمه حضرت ابوطالب (علیه السلام) / استاد حاج غلامرضا سازگار ( میثم ) 369
منابع و مآخذ. 370
ص: 6
ب-رؤیای صادقهی حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 40
ج) سخنان حضرت ابوطالب (علیه السلام) بعد از ولادت حضرت علی (علیه السلام)....... 42
د) پیام آسمانی نام گذاری حضرت علی (علیه السلام)....... 43
بخش سوم: حمایت حضرت ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)در زمان رسالت
1- حمایت حضرت ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در آغاز رسالت... 45
2- حمایت حضرت ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در مهمانی تاریخی.. 46
3- توصیه حضرت ابوطالب (علیه السلام) در مورد ایمان به اسلام. 47
4- توصیه حضرت ابوطالب به امام علی (علیه السلام) در ملازمت با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 48
5-توصیه حضرت ابوطالب (علیه السلام) به جعفر طیار در حمایت از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)...... 49
6-توصیه حضرت ابوطالب (علیه السلام) به حمزه سیدالشهدا در حمایت از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 50
7-سرزنش حضرت ابوطالب (علیه السلام) از ابوالهب در حمایت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 50
بخش چهارم: جهاد و تلاش حضرت ابوطالب (علیه السلام)
1- شدیدترین تصمیم حضرت ابوطالب (علیه السلام) برای حفظ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 53
2-پیشنهاد خنده آور کفار به حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 55
3-شکایت قریش و قاطعیت حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 56
4- دفاع حضرت ابوطالب (علیه السلام) از عثمان بن مظعون.. 58
5- خنثی کردن توطئه شورای مشرکان.. 59
6- نقش حضرت ابوطالب (علیه السلام) در اسلام پادشاه حبشه و مهاجرت مسلمانان.. 61
7- ماجرای شِعب ابوطالب (علیه السلام) و فشارهای اقتصادی... 63
8- اوج فداکاری حضرت ابوطالب (علیه السلام) و لغو پیمان نامه قریش.... 65
9- تدابیر حضرت ابوطالب (علیه السلام) توسط امیرالمومنین (علیه السلام)....... 67
ص: 7
10-تحریک ابولهب برای حفظ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) توسط ابوطالب (علیه السلام)....... 69
11- طراحی حضرت ابوطالب (علیه السلام) برای پیشگیری از عوامل نفوذی... 71
بخش پنجم: دلایل ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)
1- اصالت و پاکی خانوادگی پیامبر و حضرت علی (علیه السلام)....... 77
2- گفتار ائمه اطهار (علیهم السلام) در مورد ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 78
3- گفتار بزرگان و صحابه درباره ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 79
4- مشاهدات حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 81
الف: جوشش آب... 81
ب: حفظ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از نگاه کاهن.. 82
ج: وجود پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) مایه برکت... 82
د: ملاقات حضرت ابوطالب (علیه السلام) با راهب مسیحی.. 83
5- خطبه حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 85
6- اشعار حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 87
7- چرا حضرت ابوطالب (علیه السلام) تکفیر می شود. 88
بخش ششم: وصیت و ارتحال حضرت ابوطالب (علیه السلام)
وصیت حضرت ابوطالب (علیه السلام) به قریش و بستگان.. 91
وداع حضرت ابوطالب با دنیا و تأثر پیامبر و علی (علیهما السلام)........ 93
رحلت ، مزار شریف... 94
فقدان حضرت ابوطالب (علیه السلام) و پیام جبرئیل.. 95
ص: 8
بخش هفتم: حضرت ابوطالب (علیه السلام) در کلام معصومین (علیهم السلام)
1 – تجلیل پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)در کنار بدن مطهر ابوطالب (علیه السلام)....... 98
2 - شفاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در قیامت به احترام ابوطالب (علیه السلام)....... 98
3 - محبت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به احترام حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 99
4 - آرزوی بهترینها برای حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 99
5 - رضایت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)از حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 100
6 - توسل به ابوطالب (علیه السلام) برای برآورده شدن حاجت... 100
7 - توصیه به بیان و تعلیم اشعار ابوطالب (علیه السلام)....... 100
8 - درخواست معجزه از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و تصدیق آن حضرت... 101
9 - شادمانی ابوطالب (علیه السلام) از نماز فرزندانش در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 101
10 - حضرت ابوطالب (علیه السلام) همیشه موحد و خداپرست بود. 102
11 - دفاع امیرالمومنین (علیه السلام) از ایمان ابوطالب (علیه السلام)....... 103
12 - ابوطالب (علیه السلام) برای یاری پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ایمان خود را مخفی نمود. 103
13 – دفاع از بنی هاشم ، علت کتمان ایمان ابوطالب (علیه السلام)....... 104
14 - ایمان آوردن حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 104
15 - روشنی چشم پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)به برکت ایمان ابوطالب (علیه السلام)....... 105
16 - ایمان حضرت ابوطالب(علیه السلام) بر ایمان همه مردم برتری دارد. 105
17 - حضرت ابوطالب (علیه السلام) همانند اصحاب کهف بود. 106
18 - ابوطالب (علیه السلام) مانند مومن آل فرعون بود. 106
19 - بشارت به بهشت قبل از رحلت ابوطالب (علیه السلام)....... 107
20 - آتش جهنم سزای تردید در ایمان ابوطالب (علیه السلام) است... 107
ص: 9
21 - ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام) ، تردید ناپذیر است... 108
22 - حضرت ابوطالب (علیه السلام) همنشین انبیاء و صدیقین است... 108
23 - خداوند آتش را بر حضرت ابوطالب (علیه السلام) حرام ساخته است... 109
24 - تداوم همسری فاطمه بنت اسد ، دلیل ایمان ابوطالب (علیه السلام)....... 109
25 - تجلی ایمان ابوطالب (علیه السلام) در سخنان او. 110
26 - تجلی ایمان ابوطالب (علیه السلام) در اشعار او. 110
27 - ابوطالب (علیه السلام) حامل وصایای الهی.. 111
28 - خبر دادن از ولادت حضرت علی (علیه السلام)....... 111
29 - خبر دادن از امامت حضرت علی (علیه السلام)....... 112
30 - خبر دادن از نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 112
31 - حمایت همه جانبه ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 114
32 – پشتیبانی قاطع از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 115
بخش هشتم: سخنان حضرت ابوطالب (علیه السلام)
سخنان حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 117
بخش نهم: کتابنامه حضرت ابوطالب (علیه السلام)
کتابنامه حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 120
بخش دهم: سروده های شعراء دربارۀ حضرت ابوطالب (علیه السلام)
پیشگفتار 168
بی قرین مرد تقوا / محمد آتشی ( آتشی ) 171
سپرِ نبیّ اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) / مهدی مددی ( آثم همدانی ) 173
رباعی / سیّد
مصطفی آرنگ.... 174
ص: 10
شجر پاک / سیف الله آزاد روشن ( آزاد ) 175
حضرت ابوطالب (علیه السلام) و همسرش / جعفر رسول زاده ( آشفته کاشانی ) 177
رباعی / سیّد علی احمدی... 179
ابوطالب (علیه السلام) از صلب انبیاء / اکبر افشار زاده ( افشار ) 180
حامیِ پیک و پیام / استاد مرتضی امیری اسفندقه 182
عموی پیامبر / اشعری قمی .. 183
... شجاعتش بی مثل / مهدی انصاری... 184
رباعی / علی
اصغر انصاریان.. 186
رایتِ دین / دکتر سیّد امیر محمود انور 186
حضرت ابوطالب (علیه السلام) / حاج امیر ایزدی همدانی ( ایزدی ) 187
السلام علیک یا ابوالائمة الطاهرین / سیّد محمد حسین شریعت موسوی ( برادر ) 196
سیّد و سالار اقوام حجاز/ سیّد علی اصغر هاشمی ( بقا ) 198
... مشک فشان از دم تو / عماد بهرامی .. 200
رباعی / پوریا
باقری... 201
نور وراثت ، علی فرزند مهر ، فرزند اسرار/ هادی بیابانی 202
اسطورۀ پاکی / رضا
رضائی ( بی ریا ) 203
ابوطالب عموی بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) / پرویز بیابانی ( بی قرار ) 204
رباعی /
استاد محمد علی مجاهدی ( پروانه ) 205
تو با خبر از سرّی و / نوید پور مرادی... 206
بزرگمرد شعر و ادب / اسدالله دشتگرد اصفهانی ( پیروز ) 208
ص: 11
موحّدی ز تبار ذبیح و ابراهیم / محسن اسلامی ( پویا ) 209
رهبر و سرور و سالار عرب / سیّدابوتراب هاشمی ( تراب ) 214
ز شمشیر تو نور ایمان مجسّم / سیّدابوتراب هاشمی ( تراب ) 216
یاور رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) / شیخ رمضانعلی جان نثاری ( جان نثار ) 217
کافرِ کفر / مهدی
جهاندار 220
حامی احمد (صلی الله علیه و آله وسلم) / سید
عباس حسینی ( حسینی ) 223
پدر شاه ولایت /
عزیز الله معافی خراسانی ( حقیر ) 226
رشته پیوند نبوت به امامت / عباس شاهزیدی ( خروش اصفهانی ) 227
ذکر وفات عبدالمطلب و .../ محمدبن حسام خوسفی 231
امین و پرده دار کعبه / محسن درویش.... 233
سپرجان محمد/ استاد اَحد ده بزرگی (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 235
... از صلب ابراهیم (علیه السلام) / محمد حسن زاده ( راضی اصفهانی ) 237
رباعی / مجتبی
رافعی .. 238
بندۀ درگاه ربّ / محمد حسن زاده ( راضی اصفهانی ) 239
پدر بزرگ همه / مهدی
رحیمی.. 242
فضائل ابوطالب (علیه السلام)/ داود رحیمی.. 243
لب پر قند ابوطالب (علیه السلام) / سیّد حسن رستگار 244
کجاست پاک تر از تو / خانم روح اللهی.. 245
سلام کبریا بر تو / علی پاکدامن ( روضه خوان ) 246
حامی روشن ضمیر عشق / علی اصغر رجب زاده ( زهیر کاشانی ) 248
ص: 12
رباعی / مرحوم محمد حسن فرحبخشیان ( ژولیده نیشابوری ) 249
سیمرغ خوش پرواز دین / ( سائل ) 250
دست خدا / استاد فضل الله شیرانی ( سخا ) 252
بهار مؤبد / استاد سیّد علی اصغر موسوی ( سعا ) 254
کان مهر و وفا / مرحوم رضا صغیر ( سعید اصفهانی ) 256
هواداری حضرت عبدالمطلب و فرزند گرامیش / مرحوم رضا صغیر ( سعید اصفهانی ) 257
او مُوَحد بود از روز نخست / فریدون آقالَر ( سفیر ) 259
مفخر اولیاء / مرحوم
حاج سیّدعلی سقایی ( سقا ) 261
رازهای بزرگ / علی
سلیمیان.. 262
اسرار عشق / حسن
احمدی ( شائق اصفهانی ) 263
تقدیم به حضرت ابوطالب (علیه السلام) / مرتضی شاهمندی 265
مفخر شمس و قمر / محمدرضا
کاکائی ( شِفای اصفهانی ) 266
مهر پرفروغ / مصطفی
هادوی « شهیر اصفهانی » 268
بزرگ عشیره ، کفیل پیمبر / حاج محمد علی صاعد ( صاعد ) 269
پرده دار کعبه / قاسم صرافان.. 274
ایمان پنهان / خانم زهرا صرامی .. 276
حاجِبِ کعبه و میر نام آور / حسین کاجی ( طالع شهرضائی ) 277
رباعی / سیّد حسین طهماسبی.. 278
تکیه گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)/ سیّد علیرضا طباطبایی اصیل 279
بندۀ خاص خدای ذوالجلال / محمد علی زمانی علویجه (طوفان) 280
ص: 13
حافظ مسلمانان / سعید
علامه. 282
سرّ پنهان ابوطالب (علیه السلام) /صمدعلیزاده
. 283
یار و غم خوار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)/ مرحوم آیة الله العظمی حاج میر سیّد علی علامه فانی v 285
مؤمن آل قریش/ مصطفی
فروردین.. 286
یاری گر احمد (صلی الله علیه و آله وسلم) / حسین شیرانی بید آبادی ( فرود اصفهانی ) 287
پاسدار قرآن / حاج محمد علی فریور( فریور ) 289
هیبت و رأفت ابوطالب (علیه السلام) / محمد علی فریور ( فریور ) 291
بی کران بحر علم / حاج علی نریمانی ( قائمی ) 293
بزرگ بطحا و شریف مکه / قاسم قادری ( قادر ) 295
سیمای ابوطالب (علیه السلام) / قاسم قادری ( قادر ) 297
روح بلند ابوطالب (علیه السلام) / مهدی قاسمی.. 298
نام تو چون پسرت / مهدی
قاسمی.. 299
بزرگ خاندان وحی / استاد محمد قدسی ( قدسی ) 300
رباعی/ محمد کاظمی نیا.. 304
پدر شیر حق / مرحوم محمد حسن قیصر ( قیصر ) 305
شجاع حق گرا / کمال
مکارم اسفرجانی (کمال) 306
محمود شریفی ( کمیل کاشانی ) 308
حامی اصل دین / حاج سیّد محمود بحرالعلوم میردامادی ( کوچک ).. 309
هم خود تمام نوری و هم همسر تو نور / مجید گلدار 310
گزیدهای از یک مثنوی بلند / شیخ محمد حسن مولوی قندهاری ( گمنام ) 311
ص: 14
پایگاه عشق و ایمان / استاد سیّد رضا مؤید خراسانی ( مؤید ) 314
سرور و سردار اقوام عرب / علی غفراللهی ( ماهر اصفهانی ) 316
سیمای ابوطالب (علیه السلام) / علی غفراللهی( ماهر اصفهانی ) 318
موحد به دین ابراهیم (علیه السلام) / مرتضی محمود پور 321
یارِهمراه / عبدالرضا مروتی اردکانی.. 322
شیخ ابطح / شیخ علیرضا محمدی ( مسافر ) 323
رباعی / مؤمنی نژاد 324
غرق نور حق / مهندس
علی اصغر یونسیان ( ملتجی ) 325
حقیقتی دگرگون شده / حشمت الله ممتاز همگینی ( ممتاز ) 327
حاصل عشق خدا / مسعود
مهربان.. 329
حامی جان بر کف / حاج غلامرضا سازگار ( میثم ) 330
آرامش دل احمد (صلی الله علیه و آله وسلم)/ استاد حاج غلامرضا سازگار ( میثم ) 331
کوه کم از کفّۀ ایمان توست / استاد غلامرضا سازگار ( میثم ) 332
عمّ المصطفی و ابوالحیدر / استاد غلامرضا سازگار ( میثم ) 334
رباعی / سیّد
حسن میرحافظ.. 336
در مدح حضرت ابوطالب (علیه السلام) / استاد حاج غلامرضا سازگار ( میثم ) 337
خاری به چشم مشرکین / محمد صادق میرصالحیان 339
کفّۀ اسلام سنگین با ابوطالب شده / محسن ناصحی 340
اسوۀ صدق و مروّت / سیّد محمود مرتضوی نائینی ( ناظر ) 341
شرح حال حضرت ابوطالب(علیه السلام) / سیّد محمود مرتضوی نائینی ( ناظر ) 342
ص: 15
پیشگفتار 17
بخش اول : زندگی حضرت ابوطالب (علیه السلام)
1- ولادت ، نام ، کنیه ، لقب 21
2- پدر و مادر 22
3- برادران و خواهران.. 23
4- دوران رشد و تربیت... 23
5- ایمان و باورهای اعتقادی... 24
6- سیادت و بزرگی مکه. 26
7- سخاوت و مقام سقایت مکه. 26
8- احیاگر ارزشها و شعائر الهی.. 27
9- همسر گرانقدر حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 28
10- فرزندان حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 30
بخش دوم : حمایت و حفاظت حضرت ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) قبل از رسالت
1- وصیت عبدالمطلب به حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 32
2- کیفیت وصیت از قول فاطمه بنت اسد (سلام الله علیها)........ 34
3- حضرت ابوطالب (علیه السلام) آینهی تمام نمای پدر 35
4- حضرت ابوطالب (علیه السلام) سقایت الحُجاج.. 36
5- نزول باران به دعای ابوطالب (علیه السلام)....... 37
6- حضرت ابوطالب (علیه السلام) و ماجرای ولادت حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)....... 39
الف) بشارت « مبرم » به حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 39
ب-رؤیای صادقهی حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 40
ج) سخنان حضرت ابوطالب (علیه السلام) بعد از ولادت حضرت علی (علیه السلام)....... 42
د) پیام آسمانی نام گذاری حضرت علی (علیه السلام)....... 43
بخش سوم: حمایت حضرت ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)در زمان رسالت
1- حمایت حضرت ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در آغاز رسالت... 45
2- حمایت حضرت ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در مهمانی تاریخی.. 46
3- توصیه حضرت ابوطالب (علیه السلام) در مورد ایمان به اسلام. 47
4- توصیه حضرت ابوطالب به امام علی (علیه السلام) در ملازمت با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 48
5-توصیه حضرت ابوطالب (علیه السلام) به جعفر طیار در حمایت از پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)...... 49
6-توصیه حضرت ابوطالب (علیه السلام) به حمزه سیدالشهدا در حمایت از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 50
7-سرزنش حضرت ابوطالب (علیه السلام) از ابوالهب در حمایت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 50
بخش چهارم: جهاد و تلاش حضرت ابوطالب (علیه السلام)
1- شدیدترین تصمیم حضرت ابوطالب (علیه السلام) برای حفظ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 53
2-پیشنهاد خنده آور کفار به حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 55
3-شکایت قریش و قاطعیت حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 56
4- دفاع حضرت ابوطالب (علیه السلام) از عثمان بن مظعون.. 58
5- خنثی کردن توطئه شورای مشرکان.. 59
6- نقش حضرت ابوطالب (علیه السلام) در اسلام پادشاه حبشه و مهاجرت مسلمانان.. 61
7- ماجرای شِعب ابوطالب (علیه السلام) و فشارهای اقتصادی... 63
8- اوج فداکاری حضرت ابوطالب (علیه السلام) و لغو پیمان نامه قریش.... 65
9- تدابیر حضرت ابوطالب (علیه السلام) توسط امیرالمومنین (علیه السلام)....... 67
10-تحریک ابولهب برای حفظ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) توسط ابوطالب (علیه السلام)....... 69
11- طراحی حضرت ابوطالب (علیه السلام) برای پیشگیری از عوامل نفوذی... 71
بخش پنجم: دلایل ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)
1- اصالت و پاکی خانوادگی پیامبر و حضرت علی (علیه السلام)....... 77
2- گفتار ائمه اطهار (علیهم السلام) در مورد ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 78
3- گفتار بزرگان و صحابه درباره ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 79
4- مشاهدات حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 81
الف: جوشش آب... 81
ب: حفظ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از نگاه کاهن.. 82
ج: وجود پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) مایه برکت... 82
د: ملاقات حضرت ابوطالب (علیه السلام) با راهب مسیحی.. 83
5- خطبه حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 85
6- اشعار حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 87
7- چرا حضرت ابوطالب (علیه السلام) تکفیر می شود. 88
بخش ششم: وصیت و ارتحال حضرت ابوطالب (علیه السلام)
وصیت حضرت ابوطالب (علیه السلام) به قریش و بستگان.. 91
وداع حضرت ابوطالب با دنیا و تأثر پیامبر و علی (علیهما السلام)........ 93
رحلت ، مزار شریف... 94
فقدان حضرت ابوطالب (علیه السلام) و پیام جبرئیل.. 95
بخش هفتم: حضرت ابوطالب (علیه السلام) در کلام معصومین (علیهم السلام)
1 – تجلیل پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)در کنار بدن مطهر ابوطالب (علیه السلام)....... 98
2 - شفاعت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در قیامت به احترام ابوطالب (علیه السلام)....... 98
3 - محبت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به احترام حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 99
4 - آرزوی بهترینها برای حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 99
5 - رضایت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)از حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 100
6 - توسل به ابوطالب (علیه السلام) برای برآورده شدن حاجت... 100
7 - توصیه به بیان و تعلیم اشعار ابوطالب (علیه السلام)....... 100
8 - درخواست معجزه از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و تصدیق آن حضرت... 101
9 - شادمانی ابوطالب (علیه السلام) از نماز فرزندانش در کنار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 101
10 - حضرت ابوطالب (علیه السلام) همیشه موحد و خداپرست بود. 102
11 - دفاع امیرالمومنین (علیه السلام) از ایمان ابوطالب (علیه السلام)....... 103
12 - ابوطالب (علیه السلام) برای یاری پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ایمان خود را مخفی نمود. 103
13 – دفاع از بنی هاشم ، علت کتمان ایمان ابوطالب (علیه السلام)....... 104
14 - ایمان آوردن حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 104
15 - روشنی چشم پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)به برکت ایمان ابوطالب (علیه السلام)....... 105
16 - ایمان حضرت ابوطالب(علیه السلام) بر ایمان همه مردم برتری دارد. 105
17 - حضرت ابوطالب (علیه السلام) همانند اصحاب کهف بود. 106
18 - ابوطالب (علیه السلام) مانند مومن آل فرعون بود. 106
19 - بشارت به بهشت قبل از رحلت ابوطالب (علیه السلام)....... 107
20 - آتش جهنم سزای تردید در ایمان ابوطالب (علیه السلام) است... 107
21 - ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام) ، تردید ناپذیر است... 108
22 - حضرت ابوطالب (علیه السلام) همنشین انبیاء و صدیقین است... 108
23 - خداوند آتش را بر حضرت ابوطالب (علیه السلام) حرام ساخته است... 109
24 - تداوم همسری فاطمه بنت اسد ، دلیل ایمان ابوطالب (علیه السلام)....... 109
25 - تجلی ایمان ابوطالب (علیه السلام) در سخنان او. 110
26 - تجلی ایمان ابوطالب (علیه السلام) در اشعار او. 110
27 - ابوطالب (علیه السلام) حامل وصایای الهی.. 111
28 - خبر دادن از ولادت حضرت علی (علیه السلام)....... 111
29 - خبر دادن از امامت حضرت علی (علیه السلام)....... 112
30 - خبر دادن از نبوت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 112
31 - حمایت همه جانبه ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 114
32 – پشتیبانی قاطع از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 115
بخش هشتم: سخنان حضرت ابوطالب (علیه السلام)
سخنان حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 117
بخش نهم: کتابنامه حضرت ابوطالب (علیه السلام)
کتابنامه حضرت ابوطالب (علیه السلام)....... 120
بخش دهم: سروده های شعراء دربارۀ حضرت ابوطالب (علیه السلام)
پیشگفتار 168
بی قرین مرد تقوا / محمد آتشی ( آتشی ) 171
سپرِ نبیّ اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) / مهدی مددی ( آثم همدانی ) 173
رباعی / سیّد
مصطفی آرنگ.... 174
شجر پاک / سیف الله آزاد روشن ( آزاد ) 175
حضرت ابوطالب (علیه السلام) و همسرش / جعفر رسول زاده ( آشفته کاشانی ) 177
رباعی / سیّد علی احمدی... 179
ابوطالب (علیه السلام) از صلب انبیاء / اکبر افشار زاده ( افشار ) 180
حامیِ پیک و پیام / استاد مرتضی امیری اسفندقه 182
عموی پیامبر / اشعری قمی .. 183
... شجاعتش بی مثل / مهدی انصاری... 184
رباعی / علی
اصغر انصاریان.. 186
رایتِ دین / دکتر سیّد امیر محمود انور 186
حضرت ابوطالب (علیه السلام) / حاج امیر ایزدی همدانی ( ایزدی ) 187
السلام علیک یا ابوالائمة الطاهرین / سیّد محمد حسین شریعت موسوی ( برادر ) 196
سیّد و سالار اقوام حجاز/ سیّد علی اصغر هاشمی ( بقا ) 198
... مشک فشان از دم تو / عماد بهرامی .. 200
رباعی / پوریا
باقری... 201
نور وراثت ، علی فرزند مهر ، فرزند اسرار/ هادی بیابانی 202
اسطورۀ پاکی / رضا
رضائی ( بی ریا ) 203
ابوطالب عموی بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) / پرویز بیابانی ( بی قرار ) 204
رباعی /
استاد محمد علی مجاهدی ( پروانه ) 205
تو با خبر از سرّی و / نوید پور مرادی... 206
بزرگمرد شعر و ادب / اسدالله دشتگرد اصفهانی ( پیروز ) 208
موحّدی ز تبار ذبیح و ابراهیم / محسن اسلامی ( پویا ) 209
رهبر و سرور و سالار عرب / سیّدابوتراب هاشمی ( تراب ) 214
ز شمشیر تو نور ایمان مجسّم / سیّدابوتراب هاشمی ( تراب ) 216
یاور رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) / شیخ رمضانعلی جان نثاری ( جان نثار ) 217
کافرِ کفر / مهدی
جهاندار 220
حامی احمد (صلی الله علیه و آله وسلم) / سید
عباس حسینی ( حسینی ) 223
پدر شاه ولایت /
عزیز الله معافی خراسانی ( حقیر ) 226
رشته پیوند نبوت به امامت / عباس شاهزیدی ( خروش اصفهانی ) 227
ذکر وفات عبدالمطلب و .../ محمدبن حسام خوسفی 231
امین و پرده دار کعبه / محسن درویش.... 233
سپرجان محمد/ استاد اَحد ده بزرگی (صلی الله علیه و آله وسلم)...... 235
... از صلب ابراهیم (علیه السلام) / محمد حسن زاده ( راضی اصفهانی ) 237
رباعی / مجتبی
رافعی .. 238
بندۀ درگاه ربّ / محمد حسن زاده ( راضی اصفهانی ) 239
پدر بزرگ همه / مهدی
رحیمی.. 242
فضائل ابوطالب (علیه السلام)/ داود رحیمی.. 243
لب پر قند ابوطالب (علیه السلام) / سیّد حسن رستگار 244
کجاست پاک تر از تو / خانم روح اللهی.. 245
سلام کبریا بر تو / علی پاکدامن ( روضه خوان ) 246
حامی روشن ضمیر عشق / علی اصغر رجب زاده ( زهیر کاشانی ) 248
رباعی / مرحوم محمد حسن فرحبخشیان ( ژولیده نیشابوری ) 249
سیمرغ خوش پرواز دین / ( سائل ) 250
دست خدا / استاد فضل الله شیرانی ( سخا ) 252
بهار مؤبد / استاد سیّد علی اصغر موسوی ( سعا ) 254
کان مهر و وفا / مرحوم رضا صغیر ( سعید اصفهانی ) 256
هواداری حضرت عبدالمطلب و فرزند گرامیش / مرحوم رضا صغیر ( سعید اصفهانی ) 257
او مُوَحد بود از روز نخست / فریدون آقالَر ( سفیر ) 259
مفخر اولیاء / مرحوم
حاج سیّدعلی سقایی ( سقا ) 261
رازهای بزرگ / علی
سلیمیان.. 262
اسرار عشق / حسن
احمدی ( شائق اصفهانی ) 263
تقدیم به حضرت ابوطالب (علیه السلام) / مرتضی شاهمندی 265
مفخر شمس و قمر / محمدرضا
کاکائی ( شِفای اصفهانی ) 266
مهر پرفروغ / مصطفی
هادوی « شهیر اصفهانی » 268
بزرگ عشیره ، کفیل پیمبر / حاج محمد علی صاعد ( صاعد ) 269
پرده دار کعبه / قاسم صرافان.. 274
ایمان پنهان / خانم زهرا صرامی .. 276
حاجِبِ کعبه و میر نام آور / حسین کاجی ( طالع شهرضائی ) 277
رباعی / سیّد حسین طهماسبی.. 278
تکیه گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)/ سیّد علیرضا طباطبایی اصیل 279
بندۀ خاص خدای ذوالجلال / محمد علی زمانی علویجه (طوفان) 280
حافظ مسلمانان / سعید
علامه. 282
سرّ پنهان ابوطالب (علیه السلام) /صمدعلیزاده
. 283
یار و غم خوار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)/ مرحوم آیة الله العظمی حاج میر سیّد علی علامه فانی v 285
مؤمن آل قریش/ مصطفی
فروردین.. 286
یاری گر احمد (صلی الله علیه و آله وسلم) / حسین شیرانی بید آبادی ( فرود اصفهانی ) 287
پاسدار قرآن / حاج محمد علی فریور( فریور ) 289
هیبت و رأفت ابوطالب (علیه السلام) / محمد علی فریور ( فریور ) 291
بی کران بحر علم / حاج علی نریمانی ( قائمی ) 293
بزرگ بطحا و شریف مکه / قاسم قادری ( قادر ) 295
سیمای ابوطالب (علیه السلام) / قاسم قادری ( قادر ) 297
روح بلند ابوطالب (علیه السلام) / مهدی قاسمی.. 298
نام تو چون پسرت / مهدی
قاسمی.. 299
بزرگ خاندان وحی / استاد محمد قدسی ( قدسی ) 300
رباعی/ محمد کاظمی نیا.. 304
پدر شیر حق / مرحوم محمد حسن قیصر ( قیصر ) 305
شجاع حق گرا / کمال
مکارم اسفرجانی (کمال) 306
محمود شریفی ( کمیل کاشانی ) 308
حامی اصل دین / حاج سیّد محمود بحرالعلوم میردامادی ( کوچک ).. 309
هم خود تمام نوری و هم همسر تو نور / مجید گلدار 310
گزیدهای از یک مثنوی بلند / شیخ محمد حسن مولوی قندهاری ( گمنام ) 311
پایگاه عشق و ایمان / استاد سیّد رضا مؤید خراسانی ( مؤید ) 314
سرور و سردار اقوام عرب / علی غفراللهی ( ماهر اصفهانی ) 316
سیمای ابوطالب (علیه السلام) / علی غفراللهی( ماهر اصفهانی ) 318
موحد به دین ابراهیم (علیه السلام) / مرتضی محمود پور 321
یارِهمراه / عبدالرضا مروتی اردکانی.. 322
شیخ ابطح / شیخ علیرضا محمدی ( مسافر ) 323
رباعی / مؤمنی نژاد 324
غرق نور حق / مهندس
علی اصغر یونسیان ( ملتجی ) 325
حقیقتی دگرگون شده / حشمت الله ممتاز همگینی ( ممتاز ) 327
حاصل عشق خدا / مسعود
مهربان.. 329
حامی جان بر کف / حاج غلامرضا سازگار ( میثم ) 330
آرامش دل احمد (صلی الله علیه و آله وسلم)/ استاد حاج غلامرضا سازگار ( میثم ) 331
کوه کم از کفّۀ ایمان توست / استاد غلامرضا سازگار ( میثم ) 332
عمّ المصطفی و ابوالحیدر / استاد غلامرضا سازگار ( میثم ) 334
رباعی / سیّد
حسن میرحافظ.. 336
در مدح حضرت ابوطالب (علیه السلام) / استاد حاج غلامرضا سازگار ( میثم ) 337
خاری به چشم مشرکین / محمد صادق میرصالحیان 339
کفّۀ اسلام سنگین با ابوطالب شده / محسن ناصحی 340
اسوۀ صدق و مروّت / سیّد محمود مرتضوی نائینی ( ناظر ) 341
شرح حال حضرت ابوطالب(علیه السلام) / سیّد محمود مرتضوی نائینی ( ناظر ) 342
سپر جان پیمبر (صلی الله علیه و آله وسلم)/ حاج سیّد مصطفی مهدوی ( نحوی ) 346
رباعی / شاعر:
ناشناس.... 348
اول حامی ختم المرسلین / سیّد علی مهدوی ( والا ) 349
حِراستگر از دین خدا / اصغر وحید دستجردی ( وحید ) 352
آقای سیّد پوریا هاشمی.. 354
حضرت ابوطالب (علیه السلام) / علی هودفر. 356
شرر بر جان خصم نبی (صلی الله علیه و آله وسلم)/ علی هودفر. 357
همنشین رسول امین / حاج علی شیرانی بیدآبادی ( یتیم ) 360
بخش یازدهم: مرثیه ها و نوحه ها
شکستن قلب پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم)/ استاد حاج غلامرضا سازگار (میثم ) 362
مرثیۀ حضرت ابوطالب (علیه السلام) / مرحوم علی هنرور ( هنرور ) 364
نوحه / جعفر رسول زاده ( آشفته کاشانی ) 365
نوحه / جعفر
رسول زاده ( آشفته کاشانی ) 366
نوحهی حضرت ابوطالب (علیه السلام) / محمد حسن زاده ( راضی اصفهانی ) 367
نوحه در رثاء ابوالائمه حضرت ابوطالب (علیه السلام) / استاد حاج غلامرضا سازگار ( میثم ) 369
منابع و مآخذ. 370
ص: 16
پس از آنکه در دو جریان متفاوت، دو اثر ولائی با همکاری محققان حوزوی و شعرای دلباخته اهل البیت (علیهم السلام) تألیف و عرضه گردید ، یکی به نام « حضرت حمزه حامی رسالت » و دیگری به نام « جابربن عبدالله انصاری رازدار خاندان رسالت و امامت » و هرکدام از آنها در توجه عمومی و عرض ارادت اقشار مردم نسبت به آن دو چهرۀ درخشان مکتب اهل البیت (علیهم السلام) تأثیر بسزایی داشت ، لذا تصمیم گرفتیم که این حرکت نورانی ادامه پیدا کند و یکی دیگر از شخصیتهای برجستۀ خاندان رسالت و امامت که مورد ظلم و ستم دشمنان اسلام واقع شدهاند را مورد تحقیق و پژوهش قرار دهیم و با همکاری عده ای از پژوهشگران حوزوی و شعرای مکتب ولایت و امامت ، مجموعه ای فراهم آوریم که در این میدان نقش مؤثری ایفا نماید، و در زمینۀ آشنایی با عظمت و آثار و فداکاری های او گامی برداشته شود. در انتخاب چهره ای که مورد بررسی و تحقیق قرار دهیم مردد بودم. تا آنکه پس از توسلاتی، بنابر استخاره گذاشتم و برای برگزیدن تحقیق و مطالعه و تألیف دربارۀ بزرگ مظلوم تاریخ، یعنی حضرت ابوطالب (علیه السلام) استخاره چنین آمد: ... (وَ الباقِیَاتُ الصّالِحَاتُ خَیرٌ عِندَ رَبِّکَ ثَوَاباً وَ خَیرٌ اَمَلاً )(1) و برای ترک آن و انتخاب گزینه ای دیگر چنین آمد: ( الَّذِینَ کَفَرُوا وَ صَدوا عَن سَبِیلِ اللهِ زِدنَاهُم عَذَابًا فَوقَ العَذَابِ بِمَا کَانُوا یُفسِدُونَ (2)) لذا تصمیم قطعی گرفتم که دوستان حوزوی و شعراء ولائی را دعوت کنم برای
ص: 17
مطالعه و تحقیق از یک طرف و سرودن اشعار از طرف دیگر ، برای عرض ادب و اخلاص نسبت به بزرگ مدافع و حامی پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) و پدر همۀ امامان شیعه (علیهم السلام) که مورد بزرگترین توطئه ها قرار گرفته و ستمگری های اموی و عباسی چهرۀ تابناک او را در پس ابرهای تیرۀ عداوت برده است. خوشبختانه تحقیقات علمی به خوبی پیش رفت و جلسات پی در پی برای سامان دادن حرکت علمی و تنظیم مطالب ، برگزار گردید و شعرای اصفهان و سایر شهرها و استان ها نیز همکاری نمودند و با سرودن اشعار فراوان ارادت و اخلاص خود را نسبت به آن بزرگوار و امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) و سایر امامان شیعه که همه از نسل مبارک حضرت ابوطالب (علیه السلام) می باشند ، به منصّۀ ظهور رساندند.
امید است در سطوح مختلف و در فضاهای گوناگون و با ابزارهای متنوع ، پرده های تاریکی که ستمگران ، در برابر چهرۀ نورانی و تابناک حضرت ابوطالب (علیه السلام) کشیده اند ، پاره شود و در سالگرد ارتحال جانسوز آن بزرگوار یعنی 26 ماه مبارک رجب ، با تشکیل مجالس بزرگداشت و برگزاری مراسم بزرگ و با عظمت ، در آشنا ساختن جامعۀ بزرگ شیعی و اسلامی ، با شخصیت برجستۀ آن بزرگمرد موحّد و قهرمان ایمان و فداکاری ، گام های بزرگی برداشته شود و در حدّ ممکن ، قصورها و تقصیرها در این زمینه ، جبران گردد .
لازم می دانم در این فرصت ، از همۀ فضلاء و محققانی که توان و تلاششان را در محضر مبارک حضرت ابوطالب (علیه السلام) در طبق اخلاص گذاشتند و در شکل گیری این مجموعه سهیم شدند یعنی حجج اسلام و المسلمین آقایان حاج سیّد امیرحسین طالقانی و حاج شیخ علی نظری مؤمن آبادی و شیخ علی اکبر قلعه جوزدانی و
ص: 18
سیّد محمدرضا تجویدی و شیخ رؤف حق پرست و شیخ غلامحسین مجلسی و شیخ مهدی آقابابایی و سیّد محمد حسن سجاد و سیّد مجید نبوی و شیخ جلال ناصحی دام عزّهم و توفیقهم که با سعی و اقدامشان این اثر مختصر آماده گردید تشکر و قدردانی نمایم ، و امید است در این سال که مقارن است با یکهزار و چهارصدمین سال شهادت مولی الموحدین ، مظهرالعجایب و مُظهِر الغرائب ، اول مظلوم تاریخ اهل البیت (علیهم السلام)
امیرالمؤمنین ، علی بن ابی طالب (علیه السلام)
وسیله ای باشد برای توجه بیشترِ عموم پیروان مکتب تشیع و بالاخص مبلغین و خطبأ و مداحان و هیئات مذهبی به مسئلۀ دفاع از حریم مقدس امامت و ولایت و بزرگداشت مقام آن دو مظلوم بزرگ تاریخ ، و عرض ارادت و توسلی باشد به ذیل عنایت منتقم حقیقیِ خون انبیاء و اولیاء ، صاحب العصر والزَّمان و معزالاولیاء و مذل الاعدأ
حضرت بقی-ة الله الاعظ-م f
و ذخیره ای برای روزی که :
« لا ینفع مالٌ و لابنون الا من اتی الله بقلب سلیم »
به شمار آید.
حوزۀ علمیه اصفهان ، میر سیّد حجت موحّد ابطحی
در آستانۀ یک هزار و چهارصدمین سال شهادت اول مظلوم عالم امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)
ایام فاطمیه 1440 قمری
ص: 19
ص: 20
حضرت ابوطالب (علیه السلام)35 سال قبل از عام الفیل ( سال ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ) در شهر مکه و در خانه سید البطحاء حضرت عبدالمطلب (علیه السلام) ، از نوادگان ابراهیم خلیل (علیه السلام) ولادت یافت ، این مولود مبارک را « عبد مناف(1) » نام نهادند(2)
و با ولادت اولین پسرش « طالب » با کنیه « ابوطالب » شهرت یافت و هنگامی که رفادت(3)
و سقایت(4)
حجاج را پس از پدر بزرگوار خود بر عهده گرفت و از
ص: 21
حجاج و زائرین کعبه پذیرائی می نمود و به آنان آب می رساند ، به «ساقی الحجیج» لقب یافت . (1)
پدر ابوطالب (علیه السلام) ، حضرت عبدالمطلب (علیه السلام) از نوادگان پیامبران الهی ابراهیم خلیل (علیه السلام) و اسماعیل ذبیح (علیه السلام) بود او که همانند اجداد پاکش از موحدین خالص و بر آئین جدش ابراهیم (علیه السلام) ثابت قدم بود بواسطه پاکی و صداقت و سیره حسنه ، در مکه به « سید البطحاء » شهرت داشت
او با احیاء چاه زمزم پس از سالها متروکه بودن ، سقایت حجاج و پذیرائی از آنان را بعهده گرفت و مردم مکه و زائرین بیت الله الحرام از برکات وجودی او بهره می بردند و همگان بر سیادت و عظمت شخصیت او معترف بودند و بفرموده امام صادق (علیه السلام) ، عبدالمطلب (علیه السلام) در قیامت به سیمای انبیاء و هیبت پادشاهان محشور خواهد شد .(2)
عبدالمطلب (علیه السلام) در 82 سالگی در مکه رحلت یافت و پیکر مطهرش در قبرستان حجون ( قبرستان ابوطالب ) در کنار تربت اجداد پاکش عبدمناف و قُصَی بن کِلاب بخاک سپرده شد .(3)
ص: 22
مادر ابوطالب (علیه السلام) ، بانوی پرهیزگار فاطمه بنت عَمرو بن عائذ بود که مادر عبدالله ( پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ) و عاتکه نیز بود .(1)
حضرت عبدالمطلب (علیه السلام) دارای ده پسر و شش دختر بنامهای 1 – عَباس ، 2 – حَمزه ، 3 - عَبد اللَّه ، 4 – ابوطالب ، 5 – زُبَیر ، 6 – حارِث ، 7 – حَجَل ، 8 – مُقَوّم ، 9 – ضِرار ، 10 – ابولَهَب ، 11 – صَفیّه ، 12 - اُم حَکیم البَیضاء ، 13 – عاتِکِه ، 14 - أمِیمَه ، 15 – أروَی ، 16 – بَرَّة ، بود و بدین خاطر حضرت ابوطالب (علیه السلام) دارای نه برادر و شش خواهر بود که البته با برادرانش عبدالله (علیه السلام) و زبیر و خواهرانش ام حکیم ، عاتکه ، أمیمه ، أروی و برّة در مادر نیز مشترک می باشند .(2)
ابوطالب (علیه السلام) دوران طفولیت ، نوجوانی و جوانی را در محضر پدری صالح از اولیاء خدا و دارای فضائل اخلاقی سپری نمود . بندگی خدای یگانه ، توکل بر خدا نمودن ، در سختیها به خدا پناه بردن و خدمت صادقانه به مردم ، درسهای بزرگی بود که او از سیره عملی سید بطحاء فراگرفت .
ص: 23
گرچه در ادوار مختلف تاریخی ، برخی از اهالی مکه به سبب سفر به شام ( روم شرقی ) و دیدن بت پرستی ، با خود بتهائی از شام به مکه آوردند و زمینه انحراف و شرک و بت پرستی را فراهم ساختند اما مکه از ابتدای پیدایش پرچمدار توحید و خداپرستی بود .
هنگامیکه حضرت ابراهیم (علیه السلام) ، هاجر و اسماعیل (علیه السلام) را از شهر « الخلیل » شام به کنار کعبه آورد تا فرزندانش پرچمدار اقامه نماز و بندگی خدا باشند ، فرمود :
( رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتی بِوادٍ غَیْرِ ذی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنا لِیُقیمُوا الصَّلاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوی إِلَیْهِمْ وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ ) (1)
پروردگارا ! من بعضی از فرزندانم را در سرزمین بی آب و علفی، در کنار خانه ای که حرم توست، ساکن ساختم تا نماز را برپا دارند تو دلهای گروهی از مردم را متوجّه آنها ساز و از ثمرات به آنها روزی ده شاید آنان شکر تو را بجای آورند!
برای ابراهیم خلیل (علیه السلام) ثبات قدم در توحید و دوری از انحراف و شرک ، دغدغه ای عظیم بود و بدین خاطر برای فرزندانش از خدا خواست :
(وَ إِذْ قالَ إِبْراهیمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنی وَ بَنِیَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنامَ ) (2)
ص: 24
(به یاد آورید) زمانی را که ابراهیم گفت: «پروردگارا! این شهر [مکّه] را شهر امنی قرار ده ! و من و فرزندانم را از پرستش بتها دور نگاه دار !
با اقامت هاجر و اسماعیل (علیه السلام) در کنار کعبه و پیدایش آب زمزم ، قبیله جُرهُم کنار آنان ساکن شدند و بافت اولیه شهر مکه پدید آمد با رسیدن اسماعیل (علیه السلام) به سنین جوانی با دختری از قبیله جُرهُم ازدواج نمود و فرزندان و نوادگانش تا عصر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) در کنار کعبه پرچمدار توحید و پاسدار ارزشهای الهی بودند فرزندان اسماعیل (علیه السلام) یا همان اجداد پاک رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) همواره در کنار کعبه عهده دار محافظت از خانه خدا که بدست جدشان تجدید بنا شد ، بودند و سیره عملی انبیاء الهی را در سرزمین وحی زنده نگه می داشتند تا هدایتگر مردم بسوی انوار الهی باشند . (1)
هنگامیکه ابرهه با سپاه فیل ، بقصد تخریب خانه خدا ، دیوانه وار خانه ها را ویران و اموال مردم را تصاحب می کرد ، عبدالمطلب (علیه السلام) در برابر ابرهه با آرامش فرمود :
« من صاحب شتران خود هستم و کعبه صاحبی دارد که از آن محافظت خواهد نمود(2) »
ابوطالب (علیه السلام) نظاره گر بود که چگونه مردم بدستور پدرش به کوهها پناه بردند اما عبدالمطلب خود کنار درب کعبه آمد ، آستان درب کعبه را گرفت و همچون جدش ابراهیم (علیه السلام) به رحمت الهی پناه برد و با خدا مناجات نمود و پس از
ص: 25
ساعاتی هلاکت سپاه ابرهه را به چشم دید . او نیز مانند پدر و اجداد پاکش ، ایمان به خدا و حرکت در مسیر اطاعت الهی را با همه وجود باور داشت .
حضرت ابوطالب (علیه السلام) در طول عمر شریف خود ، همواره ناصح و خیرخواه مردم ، و شخصیت والای او در جامعه بیانگر فضائل و مکارم اخلاقی بود ، بدین سبب مردم مکه نه بخاطر ثروت و جاه و مقام بلکه بواسطه ارزشهای حقیقی آن بزرگوار ، او را محترم شمرده و به سیادت و عظمت معنوی در مکه یاد مینمودند.(1)
از آنجا که شهر مکه در منطقه ای گرم و خشک و کم آب واقع شده ، از دیرباز تامین آب برای مسافران و زائران کعبه مهم و مورد توجه بوده است ، جناب قُصَی بن کِلاب جد اعلای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) پس از ساماندهی شهر مکه ، خدمات مهم شهر مکه را تقسیم بندی کرد و بین فرزندان خود تقسیم و به آنها واگذار نمود تا هرکدام عهده دار « نگهداری کعبه » ، « پرده داری کعبه» ، « کلید داری کعبه » ، « رفادت و پذیرائی حجاج » و « سقایت و آب دادن حجاج » باشند.(2) پس از گذشت سالها ، چاه زمزم توسط عده ای مسدود و ناپدید شد ، تا اینکه حضرت عبدالمطلب (علیه السلام) در رویایی صادقه ماموریت یافت مکان چاه را بیابد و با حفر دوباره ، آن را احیاء نماید و بدین ترتیب پدر ابوطالب (علیه السلام) با احیاء زمزم،
ص: 26
مقام سقایت جدش قُصَی بن کِلاب را نیز احیاء نمود و تا آخر عمر شریف خود بعهده داشت ، او بهنگام رحلت ، حضرت ابوطالب (علیه السلام) را وصی خود قرار داد و مقام سقایت را به ایشان سپرد او نیز همچون پدر تا آخر عمر حتی در دورانی که گرفتار مشکلات مالی بود ، سقایت حجاج را بر عهده داشت و اهل مکه و حجاج بیت الله الحرام از سخاوت و برکت وجود او بهره می بردند .(1)
حضرت ابوطالب (علیه السلام) در کنار پدر بازوی توانمند او در انجام رسالتها و خدمات اجتماعی او بود و پس از رحلتش وارث راستین او در تداوم ارزشهای الهی در مکه بود و با بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) بزرگترین حامی و پشتیبان آنحضرت در پیاده ساختن احکام و دستورات الهی و محکمترین سد دفاعی در برابر دشمنان و مشرکین بود و در این راه نه فقط با جان و مال بلکه با ایثار و گذشت ، فرزندان خود را فدائی اسلام نمود و حتی آبروی خود در تاریخ را فدای اهداف پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نمود او همانند اصحاب کهف با کتمان ایمان خویش ، خود را همانند شهروندان عادی مکه قرار داد تا بتواند پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)را پناه داده و از تعرض کفار به آن حضرت جلوگیری نماید ، او به معنای حقیقی با هرچه خدا به او داده بود از خدا ورسولش حمایت نمود تا ارزش ها و شعائر الهی در جامعه زنده شود .
ص: 27
حضرت ابوطالب (علیه السلام) دختر عموی خود فاطمه بنت اسد که بانویی شایسته و پرهیزگار بود ، به همسری برگزید ، ایندو که از نوادگان پسری هاشم بودند و هر دو در خاندان کمال و فضیلت پرورش یافته و از چشمه زلال توحید و خداپرستی نوشیده بودند تا پایان عمر دوشادوش هم در راه اعتلای ارزشهای الهی جانفشانی نمودند . هنگامی که ابوطالب (علیه السلام) در مقام سقایت و پذیرائی از حجاج در کنار عبدالمطلب (علیه السلام) و سپس وارث او بود ، فاطمه شوهرش را در انجام وظائف اجتماعی یاری می داد .
هنگامیکه ابوطالب (علیه السلام) به وصیت پدرش ، سرپرستی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را پس از رحلت عبدالمطلب (علیه السلام) بعهده گرفت ، فاطمه همانند شوهر خویش در نگهداری این امانت الهی بالاترین تلاش خالصانه خود را بکار گرفت و حتی او را بر خود و فرزندانش مقدم می داشت .
هنگامیکه فاطمه بر خانه ابوطالب (علیه السلام) قدم نهاد ، با ولادت فرزندان او و تربیت آن ها با ارزشهای الهی ، بازوانی توانمند برای ابوطالب (علیه السلام) و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) تربیت نمود .
هنگامیکه فاطمه در خانه ابوطالب (علیه السلام) زندگی می کرد با تزکیه و تهذیب و مراقبت از خود ، به صدفی پاک و نورانی تبدیل شد که قابلیت حمل دُرّ گرانبهائی چون امیرالمومنین علی (علیه السلام) و وضع حمل داخل کعبه را پیدا نمود .
هنگامیکه پیامبر (علیه السلام) و مسلمانان در محاصره اقتصادی گرفتار شدند و ابوطالب (علیه السلام) آنها را در شِعب ابیطالب جمع نمود تا خود از جان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) محافظت نماید ، فاطمه بنت اسد (سلام الله علیها) همگام با شوهر فداکار خود مصائب را به جان می خرید.
ص: 28
هنگام بعثت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ، ابوطالب (علیه السلام) و فرزندانش از اولین نفراتی بودند که به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ایمان آوردند و در همه مراحل پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را یاری نمودند و هنگام هجرت که فرزندش علی (علیه السلام) در بستر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) جانفشانی کرد ، پس از سه روز همقدم با فرزندش امیرالمومنین (علیه السلام) و دختر گرامی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بسوی مدینه هجرت نمود و تا آخر عمر دست از یاری رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) برنداشت .
فاطمه بنت اسد (سلام الله علیها) سال چهارم هجری در مدینه رحلت نمود(1) ، امیرالمومنین (علیه السلام) با چشم گریان خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) رسید و فرمود : مادرم رحلت نمود ، حضرت در جواب فرمود : بخدا سوگند مادر من نیز بود .(2)
سپس پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به سرعت حرکت نمودند ، کنار پیکر مطهر حاضر شده و نزد سر مطهر نشستند و فرمودند :
ای مادر ، خدا تو را رحمت کند ، پس از مادرم ( آمنه ) تو مادرم بودی ، تو خود گرسنه بودی و مرا سیر نمودی ، تو خود لباس نداشتی و مرا لباس پوشاندی ، غذای خوب از خودت بازداشتی و آن را به من دادی ، و همه را بخاطر خدا و روز قیامت انجام دادی .(3) سپس بدستور پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) زنها برای غسل دادن و کفن نمودن بدن فاطمه بنت اسد (سلام الله علیها) ، اقدام نمودند و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) پیراهنی از خود به آنها دادند تا کنار کفن بر بدن فاطمه (سلام الله علیها) قرار دهند. پس از آماده شدن ، پیکر مطهر آن بانوی بزرگوار را بسوی بقیع تشییع نمودند که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)
ص: 29
خود زیر تابوت رفته و آن را بر شانه خود تا کنار قبر حمل نمودند وبدن را روی زمین گذاشته و خود بداخل قبر رفته و خوابیدند سپس بلند شده و پس از قرار گرفتن بدن بداخل قبر ، خم شدند و مدت زیادی با او آهسته سخن می گفتند و می فرمودند « پسرت ، پسرت » ، و بعد از آن قبر پوشانده شد و حضرت خود را بر قبر انداختند و فرمودند : « لَا إلهَ إلَّا اللهُ ، بارالها او را بتو سپردم »(1)
ابوطالب (علیه السلام) فقط با فاطمه بنت اسد ازدواج نمود و از او چهار پسر و دو دختر پیدا نمود :1 – طالب ، 2 – عقیل ، 3 – جعفر ، 4 – علی (علیه السلام) ، 5 – فاخته ( ام هانی ) ، 6 – جمانه(2)
طالب سال عام الفیل ولادت یافت و سه برادر دیگر هرکدام ده سال کوچکتر از برادر قبلی هستند.
ص: 30
ص: 31
حضرت عبدالمطلب تا آن جا که جان در بدن داشت در حفظ و حراست حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) کوشید و لحظه ای در پاسداری از حریم او از پای ننشست ، ولی پر واضح است که حضرت محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) پس از رحلت عبدالمطلب نیز به حامی و پاسدار نیاز دارد ، به ویژه آن زمان که آن حضرت رسالت ضد طاغوتی و مبارزه با بت پرستی و جاهلیت را شروع کند ، و در این مسیر هر چه پیش رود ، دشمنان زیادتری پیدا کرده ، بنابراین نیاز به حامیان جانباز و فداکار دارد .
عبدالمطلب وقتی نشان های مرگ را در خود مشاهده می کند ، تمام اندیشهاش حفظ و حراست و حمایت از حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) است ، که در این هنگام هشت سال دارد و مادرش را نیز از دست داده است .
ایشان در بستر با چشمانی پر معنی به فرزندانش می نگریست و می اندیشید که کدامین فرزندانش برای این مسئولیت بزرگ شایستگی دارند ، او آن ها را تربیت کرده و با آن تجربه و درایت خود به خوبی لیاقت بعضی از آن ها را برای عهده دار شدن این مسئولیت می شناسد ، یگانه فردی که برای این امر بزرگ انتخاب می کند ، فرزندش ابوطالب است ، به او مجدانه خطاب کرده میگوید :
أُوصِیکَ
یَا عَبْدَ مَنَافٍ بَعْدِی
بِمُوحَدٍ
بَعْدَ أَبِیهِ فَرْدٍ(1)
تو را دربارهی حفظ و پاسداری از حریم محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) که یگانه دوران است سفارش میکنم و او را به تو میسپارم .
ص: 32
ابوطالب این سفارش پدربزرگوارش را با تمام وجود می پذیرد و در پاسخ پدر می گوید :
لَا
تُوصِنِی بِلَازِمٍ وَ وَاجِبٍ
مِنْ کُلِّ حَبْرٍ عَالِمٍ وَ کَاتِبٍ
إِنِّی
سَمِعْتُ أَعْجَبَ الْعَجَائِبِ
بَانَ بِحَمْدِ اللَّهِ قَوْلُ الرَّاهِبِ
ای پدر لازم به سفارش نیست ، من خودم درباره عظمت این کودک در شگفتی بیحد فرو رفته ام ، آنجا که در شأن او از دانشمندان مسیحی و صاحبان کتاب سخن ها شنیده ام ، شکر خدا را که گفتهی راهب درباره او آشکار شد .(1)
عبدالمطلب بار دیگر به ابوطالب رو کرد و گفت:
فرزندم دربارۀ حفظ و پاسداری این کودک یگانه بیندیش، کودکی که بوی پدر استشمام نکرده و از مهر مادر برخوردار نبوده ، او را همچون جگر خود مواظبت کن، من در میان فرزندانم تنها تو را شایسته این مسئولیت دیده ام، اگر ایام رسالتش را درک کردی ، آگاه می شوی که من از همه مردم بیشتر این کودک را می شناختم ، اگر قدرت و شایستگی پیرویش را داری از او پیروی کن و با زبان و دلت و مال از او حمایت نما ، به خدا سوگند او شما را به آقایی و سروری می رساند و از مقام والایی برخوردار می شود که هیچ یک از پدرانم به آن نرسیده اند آیا این سخنان را می پذیری؟
ابوطالب گفت : خدا را شاهد می گیرم که با تمام وجود سفارش تو را می پذیرم.
ص: 33
عبدالمطلب دستش را به سوی ابوطالب برد و به دست او گذاشت و با سخنانی که از اعماق قلبش بر می خاست در این باره تأکید کرد و فکرش از این مسئولیت بزرگ آرام گرفت و با روحی شاد از مرگ استقبال کرد.(1)
فاطمه بنت اسد همسر ابوطالب گوید: وقتی که علائم مرگ در عبدالمطلب ظاهر شد فرزندان خود را احضار کرد و فرمود : در میان شما چه کسی حاضر است تا عهده دار سرپرستی محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) گردد ، در پاسخ گفتند :
خود حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) از ما باهوش تر است از خود او بخواه تا خود او انتخاب کند ، عبدالمطلب این پیشنهاد را پذیرفت و رو به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) کرد و فرمود : جدّ تو در بستر مرگ قرار گرفته در میان عموها و عمه هایت کدامیک را برای سرپرستی خود انتخاب می کنی؟
آن حضرت لحظه ای عموهایش را با دیدی پرمعنی نگریست و سپس برخاست و در کنار ابوطالب قرار گرفت. عبدالمطلب به ابوطالب گفت شخصیت دینی و امانتداری تو را دریافتم ، برای محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) همانگونه باش که من برای او بودم .
فاطمه بنت اسد گوید : وقتی عبدالمطلب از دنیا رفت ، ابوطالب طبق وصیّت سرپرستی آن حضرت را به عهده گرفت و من هم او را خدمتگزاری می کردم به طوری که مرا مادر می خواند. (2)
ص: 34
تردیدی نیست که اگر فرزند لیاقت و آمادگی معنوی داشته باشد ، طبق قانون وراثت ، شخصیت و اصالت خانواده در او اثر به سزائی خواهد داشت ، ابوطالب از اینگونه فرزندان است که همه صفات کمال و خوبی ها و امتیازات معنوی را از پدر به ارث برد ، پس از پدر گویا عبدالمطلب دیگری به صحنه آمده ، او آینهی تمام نمای پدر بود . او همچون پدر در مسیر آئین حنیف ابراهیمی قدم بر می داشت ، سقائیت و منصب آب رسانی به زائران خانه خدا کعبه و کمک به مستضعفان و مقام رهبری و مبارزه با فساد و پاسداری از محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را با نیکوترین وجه به عهده گرفت و مردم هم او را چنین می شناختند .
ابوطالب علاوه بر وارث بودن از پدر خود شخصیتی بارز داشت و مردی خود ساخته بود ، خود ساختگی او با ارثی که از پدر برده بود توأم شده و شخصیتی چون ابوطالب به صحنه آمد .
از این رو محیط و شرائط شوم جاهلیت نه تنها در او اثر نکرد بلکه او درست مقابل شیوههای جاهلیت به پاخاست ، شراب را که در آن زمان مثل آب خوردن رواج داشت بر خود حرام کرد و خود را از هرگونه آلودگیها ، جاهلیت و پلیدیهای شرک و ناپاکی های ارتجاعی بر حذر داشت و نخستین کسی بود که « قُسامه» ( سوگند خوردن اولیاء مقتول با کیفیتی خاص برای اثبات قتل ) را در جو قضاوت سنت کرد که بعداً اسلام آن را پذیرفت .(1)
ص: 35
ابوطالب همچون پدر مهربانش پناه بی پناهان و مدافع بی دفاعان بود و به دردهای اجتماعی و نیازها توجه داشت و تا می توانست سنگری نیرومند برای حمایت از ضعیفان بود.
مورخین نوشته اند : سالی فرا رسید که قحطی و کمبود ارزاق همه جا را فراگرفته بود و این کمبود به مسأله سقایت و آب دادن به زائران خانه خدا نیز ضربه سختی وارد کرده بود ، ابوطالب که در چنین سال سیاهی تمام امکانات خود را از دست داده بود ، برای تأمین آب آشامیدنی حجاج از برادرش عباس تقاضای ده هزار درهم وام کرد ، تا بدین وسیله آب ضیوف الرحمان را تأمین نماید مشروط به اینکه سال آینده وامش را بپردازد .
عباس پذیرفت و این وام را به ابوطالب داد ، ابوطالب آن را برای تأمین آب زائران بیت الله الحرام مصرف و سال بعد از ادای وام عاجز ماند ، علاوه بر آن باز هم برای تأمین آب به طور کامل نیاز به کمک مالی داشت ، برای دومین بار نزد برادرش عباس رفت و تقاضای 14000 درهم وام کرد تا در قبال آن همهی اموالش را در سال آینده در اختیار عباس بگذارد .
عباس گفت: حاضرم این وام را نیز بپردازم مشروط به اینکه اگر در سال آینده ابوطالب از پرداخت وام عاجز ماند منصب سقایت و آب دادن به زائران مکه معظمه را به او واگذار کند ، ابوطالب این شرط را قبول کرد . (1)
ص: 36
آری ابوطالب تا این حد برای رفع مشکلات اجتماعی و برقراری خدمات انسانی کوشش و تلاش می کرد ، او با این برنامه های اصلاحی گویا می خواست محیط را برای ظهور پیامبر اسلام آماده سازد و در حقیقت او هم حامی و پاسدار شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بود و هم حامی و حافظ ایدهی پیامبر و اینها نکاتی است که به طور آشکار در تاریخ دیده می شود.
تاریخ نویسان از زبان شخصی به نام « جلهمه » می نویسند ، او می گوید : وارد مکه شدم دیدم قحطی و کمبود ارزاق و نیامدن باران مردم را کلافه کرده است ، یکی می گفت به دو بت لات و عزی پناه ببرید ، دیگری می گفت دست به دامن بت منات بزنید ... پیرمرد زیباچهره و آراسته ای را دیدم می گفت : کجا می روید؟ به کی پناه می برید؟ با وجودی که در میان شما از نسل ابراهیم خلیل و از نسل اسماعیل (سلام الله علیها) وجود دارند .
گفتند : لابد منظورت ابوطالب است ؟
گفت : آری ، خوب متوجه شدید .
مردم به قصد دیدار ابوطالب به حرکت در آمدند ، من هم همراه آن ها بودم و با هم به درخانه ابوطالب رفتیم ، کوبه در را زدیم ناگهان مردی نیکو صورت که پیراهن درازی پوشیده بود از خانه بیرون آمد ، مردم دور او را گرفتند و یک صدا میگفتند : ای ابوطالب به فریاد برس ، قحطی و خشکی همه جا را گرفته و همه درمانده شده اند به ما آب برسان .
ص: 37
ابوطالب به همراه کودکی که همچون آفتاب تابان میدرخشید به راه افتاد تا به کعبه رسیدند .(1)
ابوطالب در کنار کعبه این کودک را سر دست گرفت و سه بار به طرف آسمان انداخت و گرفت و گفت :
خدیا به حقیقت این کودک باران رحمتت را برما بفرست .
ساعتی نگذشت که باران همه جا را فرا گرفت ، آنگاه این اشعار را سرود :
وَ أَبْیَضُ یُسْتَسْقَی اَلْغَمَامُ بِوَجْهِهِ
یَلُوذُ بِهِ اَلْهُلاَّکُ مِنْ آلِ هَاشِمٍ
وَ مِیزَانُ عَدلٍ لَایَخِیسُ شَعِیرَةٍ
ثِمَالُ اَلْیَتَامَی عِصْمَةٌ لِلْأَرَامِلِ
فَهُمْ عِنْدَهُ فِی نِعْمَةٍ وَ فَوَاضِلِ
وَ وِزَانُ صِدقٍ وَزنُهُ غَیرُهَائِلِ
وه چه سیمای نورانی که به وسیلهی آن از ابرها طلب باران می شود ، آن سیمائی که نوازش دهندهی یتیمان و نگهبان بیوه زنان است .
درماندگان بنی هاشم به او پناه می برند و در سایه لطف او همواره در سعادت و نعمتند . آن کسی که میزان عدالت است و به اندازهی دانه جو از صراط عدالت انحراف نمی یابد و الگوی راستی است که از آن هرگز کج نمی شود . (2)
ص: 38
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) ده سال قبل از بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) دیده به جهان گشود و جهان را به قدوم مبارک خود منور نمود ، ولی در همان وقت طبق گفتار مورخین ، ابوطالب (علیه السلام) پیرامون تولد این فرزندش سخنانی فرموده که دلیل روشن بر ایمان او می باشد و برای بیان این مهم باید به چند نکته دقت نظر داشته باشیم:
الف) بشارت « مبرم » به حضرت ابوطالب (علیه السلام)
جابربن عبدالله انصاری گوید از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در مورد ولادت حضرت علی بن ابیطالب (علیه السلام) پرسیدم ؟
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود : از بهترین کودکی که زاده شد پرسش کردی که زائیده شدنش در رویدادی همانند ولادت حضرت مسیح (علیه السلام) بود ....
سپس حضرت فرمود : در روزگار ما مردی پرهیزگار و خدا پرست بود که او را «مبرم(1) ابن دعیب بن شقبان » میگفتند که 270 سال خدای تعالی را پرستیده بود و چیزی از او درخواست ننموده بود پس خداوند ابوطالب را به سوی او فرستاد، چون مبرم او رادید به سوی او برخاست و سرش را بوسید و او را پیش روی خود نشانید سپس او را گفت تو کیستی ؟
ابوطالب (علیه السلام) گفت مردی از تهامیان .
پرسید از کدام خاندان تهامی هستی ؟
ابوطالب (علیه السلام) گفت از هاشمیان .
ص: 39
پس از آن پارسا برجست و سر او را بوسید و گفت ای مرد به راستی خدای علیّ اعلی چیزی به دل من الهام کرده ! ، ابوطالب گفت چیست ؟
گفت : از پشت تو فرزندی به دنیا می آید که دوست خدای عزوجل است (1)
سپس آن پارسا در وصف مولود کعبه امیرالمومنین (علیه السلام) گفت :
هُوَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ وَصِیُّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِینَ فَإِنْ أَدْرَکْتَ ذَلِکَ الْوَلَدَ فَأَقْرِئْهُ مِنِّی السَّلَامَ وَ قُلْ لَهُ إِنَّ المثرم یَقْرَأُ عَلَیْکَ السَّلَامَ وَ هُوَ یَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ أَنَّکَ وَصِیُّهُ حَقّاً- بِمُحَمَّدٍ یَتِمُّ النُّبُوَّةُ وَ بِکَ یَتِمُّ الْوَصِیَّةُ .(2)
او پیشوای پرهیزگاران و جانشین رسول پروردگار جهانیان است ، پس اگر درک کردی آن فرزند را سلام مرا به او برسان و به او بگو : همانا مثرم (مبرم) سلام رسانده و او شهادت می دهد که خدایی جز الله نیست و برای او شریکی وجود ندارد و اینکه محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) بنده و فرستادهی او و شما وصی به حق او هستی و به وسیله محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) نبوت کامل می شود و به وسیله شما وصایت کامل می شود.
ب-رؤیای صادقهی حضرت ابوطالب (علیه السلام)
روزی ابوطالب در حجر اسماعیل کنار کعبه معظمه به خواب رفت ، در خواب دید ، دری از آسمان به رویش گشوده شد و از آن نوری پائین آمد و اطراف او
ص: 40
را روشن کرد ، از خواب بیدار شد، نزد راهب جحفه که به تعبیر خواب آشنا بود رفت و خواب خود را بیان کرد تا او تعبیر کند .
راهب پس از تامل به ابوطالب گفت : برتو مژده باد که به زودی دارای فرزندی ارجمند و شریف خواهی شد ، آنطور که از این رویا دریافتم دو نور همانند موسی و برادرش در راه هستند.
ابوطالب کنار کعبه آمد ، مشغول طواف شد و ضمن طواف اشعاری بدین مضمون زمزمه میکرد : مشتاقانه از خدا می خواهم که قبل از مرگ به دیدار فرزند پاکم که کوبندۀ بت پرستان و گمراهان است نائل شوم .
پس از طواف باز به حجر اسماعیل رفت و در آنجا خوابش برد ، درخواب دید شخصی با لباس پاک و فاخر آمد و گفت : ای ابوطالب (علیه السلام) چشم هایت روشن و دیدارت نیکو و دستهایت قوی و پیروز باد خداوند فرزند برومندی به رغم دشمنان حسود به تو خواهد داد.
وقتی که ابوطالب (علیه السلام) از خواب بیدار شد باز هم به طواف کعبه پرداخت با شوق بیشتری ، تا اینکه برای سومین بار به حجر اسماعیل آمد و خوابید ، این بار در خواب دید جدش عبدمناف به او فرمود:
این فرزند از دختر اسد ( فاطمه (سلام الله علیها) ) است .
ابوطالب از این خواب در مورد ازدواج با فاطمه بنت اسد (سلام الله علیها) راهنمایی شد ، با او ازدواج کرد و سپس کنار کعبه رفت و هنگام طواف چنین زمزمه می کرد:
قَدْ صَدَقَتْ رُؤْیَاکَ
بِالتَّعْبِیرِ
وَ لَسْتُ بِالْمُرْتَابِ فِی الْأُمُورِ (1)
ص: 41
خواب تو طبق تعبیر مطابق واقع شد ، شک و تردیدی در امور ندارم ، ای خدای کعبه و تعهدها ، همچون بندهی پاک و نیازمند تو را می خوانم .
ج) سخنان حضرت ابوطالب (علیه السلام) بعد از ولادت حضرت علی (علیه السلام)
پس از آنکه حضرت علی (علیه السلام) در دل کعبه دیده به جهان گشود ابوطالب (علیه السلام) خوشحال شد ، مردم اطراف او را گرفته بودند و از انواری که در آسمان دیده بودند می پرسیدند .
ابوطالب به آن ها گفت : مژده باد بر شما که امشب یکی از اولیاء خدا دیده به جهان گشود ، که کامل کنندهی سعادت و زدایندهی آلودگی هاست ... ابوطالب به همین منوال تا صبح سخن گفت(1).
هنگام ولادت امام علی (علیه السلام) حضرت ابوطالب (علیه السلام) اشعاری خواند که شاه بیت آن چنین است .
وَ هَوَت عُرُوشُ
الکُفرِ عِندَ ظُهُورِهِ
وَ بِسَیفِهِ قَد
شَیَّدَ إلإسلَامَ (2)
با ظهور علی (علیه السلام) کمر کفر خمیده شد و با شمشیر او اسلام استوار می گردد.
پس چون شبّی که حضرت علی (علیه السلام) در آن زاده شد فرا رسید ، زمین درخشندگی یافت و ابوطالب بیرون شده و میگفت: ای مردمان! دوست خدا در خانه کعبه زاده شد ، پس چون بامداد شد به خانه کعبه درآمد و میگفت:
ای پروردگار ماه درخشان روشن از کار پنهانی خویش برای ما آشکار کن که دربارهی نام این کودک چه می بینی.
ص: 42
پس ندای هاتفی را شنید که می گوید:
یَا أهلَ بَیتِ
المُصطَفَی النَّبِیِّ
إنَّ اسمَهُ مِن شَامِخِ العَلِیِّ
خُصِّصْتُمَا
بِالْوَلَدِ الزَّکِیِّ
عَلِیٌ
اشْتُقَ مِنَ الْعَلِیِّ
ای خاندان پیامبر برگزیده ، شما را با دادن فرزندی پاک ویژگی بخشیدیم. به راستی که نامش را علی نهادیم و این علی از نام خداوند علی گرفته شده .
د) پیام آسمانی نام گذاری حضرت علی (علیه السلام)
بنابر قولی نیز ابوطالب (علیه السلام) پس از تولد علی (علیه السلام) او را در آغوش گرفت و همراه فاطمه بنت اسد (سلام الله علیها) به ابطح (محلی بین مکه و منا) رفتند و در آنجا ، دست به دعا برداشت ، در حالی که مشغول دعا بود ، ناگهان دید لوحی چون ابر لطیف از آسمان به زمین آمد و در آغوش ابوطالب قرار گرفت ، وقتی آن را نگاه کرد ، دید لوح سبزی است که در آن نوشته شده :
خُصِّصْتُمَا
بِالْوَلَدِ الزَّکِیِّ
وَ الطَّاهِرِ
الْمُنْتَجَبِ الرَّضِیِّ
فَاسْمُهُ مِنْ شَامِخٍ
عَلِیٍ
عَلِیٌ اشْتُقَ مِنَ الْعَلِیِّ(2)
مژده باد شما دو نفر (ابوطالب و فاطمه (علیهما السلام)) را که به داشتن فرزندی پاک و برگزیده و کامل اختصاص یافتید ، نام او از ناحیه خدای بزرگ «علی» است و این نام از نام خدای علی اعلی گرفته شده است .
ص: 43
ص: 44
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در آغاز رسالت به عباس عمویش فرمود : خدا فرمان داده که رسالت خود را آغاز کنم ، سپس از عباس دعوت به حمایت نمود ، عباس که در خود چنین قاطعیت و توانی نمی دید ، پس از عذرخواهی گفت : نزد عمویت ابوطالب که بزرگترین عموهایت است برو ... اگر تو را یاری نکند ، مطمئناً تو را تنها نمی گذارد و تسلیم دشمن نمی نماید .
وقتی که ابوطالب از گفتگوی عباس و پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) مطلع شد رو به پیامبر کرد و فرمود : فرزند پدرم برخیز و قیام کن تو مقامی با شکوه ، و حزبی ارجمند و اصالتی راستین داری ، هر زبانی که برای سرکوبی تو حرکت کند ، زبان های برنده و شمشیرهای تیز برای منکوب کردن آن زبان ، به حمایت تو حرکت خواهد کرد ... به خدا سوگند عرب آن چنان در پیشگاهت سر فرود آورند ، چنانکه بچهی حیوانی در برابر مادر شیرده اش سر فرود می آورد .
پدرم عبدالمطلب همهی کتاب های آسمانی را خوانده بود و در توصیه به فرزندان گفت : در صلب من پیامبری خواهد آمد ، دوست داشتم آن زمان را دریابم و به او ایمان آورم ، هر کس از فرزندانم که او را یافت حتماً به او ایمان بیاورد . (1)
لذا ابوطالب نه تنها پیامبر را تنها نگذاشت ، بلکه صریحاً از او اعلام حمایت و طرفداری کرد ، علامه امینی رحمة الله علیه پس از نقل این جریان می گوید : ابوطالبی که این سخن را از پدرش با نشاط کامل نقل می کند و خبر از آینده درخشان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) می دهد ، که تمام عرب ها در برابرش سر تعظیم فرود
ص: 45
می آورند ، آیا به راستی همه اینها را می گوید ولی خود او ایمان نمی آورد ، اگر کسی چنین تصور کند اندیشه اش خنده آور نیست ؟
در آغاز بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) طبق نزول آیهی شریفه انذار ( وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ ) (1) توسط حضرت علی (علیه السلام) چهل نفر از بستگان خود را که از سران قریش و غیره بودند ، به ضیافتی دعوت کرد ، همه این دعوت را پذیرفتند ، پس از صرف غذا پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) رسالت خود را به آنها ابلاغ کرد و همه را به پذیرش اسلام دعوت نمود ، آنها برخواسته و متفرق شدند . پیامبر بار دیگر آنها را جمع کرد و دعوت خود را ابلاغ نمود .
ابوطالب نخستین فردی بود (بعد از امام علی (علیه السلام)) که اظهار وفاداری کرده و گفت :
ما حمایت از تو را دوست داریم و نصیحت تو را می پذیریم و گفتار راستین تو را تصدیق می کنیم ، اینها پسران پدرت (عبدالمطلب) به گرد هم آمده اند و من یکی از آنها هستم ، با این تفاوت که از همهی آن ها بیشتر خواستار اجرای سریع برنامه های تو هستم ، مأموریت خود را اجرا کن ، به خدا سوگند همواره از حریم تو حمایت خواهم کرد ...(2)
ص: 46
ابولهب سخن ابوطالب را قطع کرد و ابراز مخالفت کرد ، ابوطالب فریاد زد ساکت باش ای اعور ( ترسو ) آنگاه به پیامبر رو کرد و گفت : برخیز ای سید و سرور
من ، و آنچه را دوست داری سخن بگو و رسالت پروردگارت را ابلاغ کن تو مرد راستگو و درستکاری هستی.
ابولهب در میان جمع تحریک شده بر ضد پیامبر ، استهزا آمیز به ابوطالب گفت: محمد به تو فرمان داد که از پسرت ( علی (علیه السلام) ) پیروی کنی ؟(1)
ابوطالب به بستگان خود در مورد ایمان به اسلام و حمایت بی دریغ از آن اکیداً سفارش می کرد و در اشعار او چنین آمده است:
أُوصِی
بِنَصْرِ النَّبِیِ الْخَیْرِ
مَشْهَدَهُ
وَ حَمْزَةَ الْأَسَدَ الْحَامِیَ حَقِیقَتَهُ
کُونُوا فِدَاءً لَکُمْ أُمِّی وَ مَا وَلَدَتْ
عَلِیّاً
ابْنِی وَ شَیْخَ الْقَوْمِ عَبَّاسَا
وَ جَعْفَراًأَنْ یَذُودُوا دُونَهُ النَّاسَا
فِی نَصْرِ أَحْمَدَ دُونَ النَّاسِ
أَتْرَاسَا(2)
در مورد یاری پیامبر خوبی ها چهار نفر را توصیه می کنم: علی فرزندم و عباس برادرم بزرگ قوم را و حمزه آن شیر راستین برای حمایت و جعفری را که کسی را یاری نبرد با او نیست.
ص: 47
مادر و عزیزان مادرم به فدایتان به یاری محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) در برابر دشمن برخیزید و همچون سپر و سد محکمی از حریمش دفاع کنید.
در آغاز بعثت پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) ، روزی ابوطالب مشاهده کرد ، که فرزندش علی (علیه السلام) در خفا به رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) اقتدا کرده و نماز می خواند وقتی که علی (علیه السلام) پس از نماز ابوطالب را دید گفت : پدر به خدا و رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) ایمان آوردم و او را در آنچه که آورده تصدیق می کنم و برای خدا با او نماز میخوانم و از او پیروی می کنم .
ابوطالب در پاسخ گفت : بدان که پیامبر تو را جز به راه خیر دعوت نمیکند همواره با او باش . (1)
همچنین منقول است امام علی (علیه السلام) فرمود : پدرم به من میگفت : فرزندم همیشه با پسرعمویت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) باش زیرا در پرتو این ملازمت دردنیا و آخرت رستگار خواهی شد ، سپس اضافه نمود .
إِنَ
الْوَثِیقَةَ فِی
لُزُومِ مُحَمَّدٍ
فَاشْدُدْ
بِصُحْبَتِهِ عَلَی یَدَیْکَا (2)
پیوند آهنین با محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) داشته باش و دست های خود را به گرمی و محکمی هر چه تمام تر ، دست اندر کار همراهی و همکاری او قرار بده .
ص: 48
روزی ابوطالب دید پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) به نماز ایستاده و علی (علیه السلام) در طرف راست او اقتدا کرده است ، در این لحظه فرزند دیگرش جعفر را دید و به او فرمود : جعفر تو نیز با پیامبر نماز بخوان و در طرف چپ او اقتدا کن ، سپس حنجره اش به این اشعار که از قلبی آکنده از ایمان و احساس برمی خاست به صدا در آمد و سرود :
إِنَ
عَلِیّاً وَ جَعْفَراً
ثِقَتِی
لَا تَخْذُلَا وَ انْصُرا ابْنَ عَمِّکُمَا
وَ اللَّهِ لَا أَخْذُلُ النَّبِیَّ وَ لَا
عِنْدَ
مُلِمِّ الزَّمَانِ وَ النُّوَبِ
أَخِی لِأُمِّی مِنْ بَیْنِهِمْ وَ أَبِی
یَخْذُلُهُ مِنْ بَنِیَّ ذُو حَسَبٍ (1)
علی و جعفر در بحرانها مورد اطمینان منند ، ای فرزندانم پسر عموی خود محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را تنها نگذارید و به حمایت از او بپاخیزید ، او که فرزند برادر پدر و مادری من است . بخدا سوگند پیامبر را تنها نمی گذارم و از فرزندان پاک و با شخصیت من نیز او را تنها نخواهند گذارد .
ص: 49
ابوطالب در راه حمایت از دین مبین اسلام و پیامبرعظیم الشان اسلام به برادرش حمزه سیدالشهداء نیز توصیه و سفارش نمود و اورا به ایمان به پاسخ به دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) می خواند و سفارش به صبر و استقامت می نمود و اشعاری حماسی در این مورد می خواند :
فَصَبْراً
أَبَا یَعْلَی عَلَی دِینِ
أَحْمَدَ
وَ
کُنْ مُظْهِراً لِلدِّینِ وُفِّقْتَ صَابِراً(1)
ای حمزه در راه دین احمد ، استقامت و پایمردی را برای تو میخواهم ، مدافع و پاسدار دین باش ، امید آنکه به صبری سرشار توفیق یابی ...
ابو ایوب انصاری گوید در آغاز بعثت در بازار « مجاز(2) » پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) مردم را به سوی خدا دعوت می کرد ، عباس عموی پیامبر ناراحت شده و پیش آمد و گفت : گواهی می دهم که تو دروغگو هستی .
سپس عباس جریان را به برادرش ابولهب گفت ، این بار هر دو نزد پیامبر آمدند و در میان مردم اعلام کردند که پسر برادر ما دروغگو است ، بیدار باشید که شمارا اغفال نکند .
پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) که از کار این دو عمو سخت بر آشفته بود ، خود را به ابوطالب رساند و کارشکنی آنها را تذکر داد .
ص: 50
ابوطالب نزد ابولهب و عباس آمد و گفت خدا شما را خاک برسر کند ، میخواهید چه کنید ؟ بخدا سوگند محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) راستگو است و این دو شعر را خطاب به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) خواند :
أَنْتَ
الْأَمِینُ أَمِینُ
اللَّهِ لَا کَذَبَ
أَنْتَ الرَّسُولُ رَسُولُ اللَّهِ نَعْلَمُهُ
وَ
الصَّادِقُ الْقَوْلُ لَا لَهْوَ وَ لَا لَعِبَ
عَلَیْکَ تَنْزِلُ مِنْ ذِی الْعِزَّةِ الْکُتُبُ(1)
تو امین هستی ، امین خدا که ازدروغ منزه هستی ، تو راستگوئی هستی که گفتارت سخن بی اساس نیست ، تو فرستاده خدایی و آنرا به یقین می دانم و کتابهای آسمانی بشارت به رسالت تو داده اند .
دانشمند معروف اهل تسنن « برزنجی » گوید : اخبار و روایات متواتر و بسیار رسیده که ابوطالب پیامبر را دوست داشت و اورا در گسترش دینش تایید و کمک می کرد و فرزندان و بستگان خود را به پیروی و حمایت از او امر می کرد ، سپس گوید : اینها همه دلیل صریح و روشن است که قلب ابوطالب مالامال از ایمان بود .(2)
ص: 51
ص: 52
هرگاه حمایت و نصرت به حدّ جهاد و جانبازی و تلاش مداوم رسید، این خود یک دلیل مستقل و روشنی بر ایمان جهاد کننده است که در راه هدف تا مرز جان نثاری آماده شده است وقتی ما زندگی حضرت ابوطالب (علیه السلام) را از این دیدگاه می نگریم به این نتیجه می رسیم که آنچنان ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام) به اسلام و پیامبر استوار و محکم است که در سخت ترین بحران به جهاد با دشمنان اسلام برمی خیزد که برای اثبات این ادعا به ذکر چند نمونه می پردازیم.
یکی از وقایعی که حاکی از شدت علاقه و حمایت ابوطالب (علیه السلام) نسبت به پیامبر است ، جریان مفقود شدن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) است که مورخین آن را به چند روش با کمی اختلاف نقل کرده اند که یکی از آن ها را نقل می کنیم.
ابوطالب که در مراقبت پیامبر نهایت تلاش را داشت روزی او را ندید و هر چه جستجو کرد او را نیافت ، سخت ناراحت و متحیر و خمشگین شد و گمان کرد که توطئه ای در کار است و ممکن است قریشیان او را به قتل رسانده باشند.
ابوطالب بستگان خود از بنی هاشم و بنی مطلب را فراخواند و به آن ها گفت: هرکدام شمشیری بردارید و زیر لباس پنهان سازید و به مسجد الحرام بروید و هرکدام کنار یکی از بزرگان قریش بنشینید ( و بین خود و آن ها رمزی قرار داد ) هنگامی که من به سوی شما آمدم اگر محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) همراه من بود کاری نکنید و گرنه هر یک از شما با حملهی ناگهانی بغل دستی خود از کفار را به قتل رسانید.
ص: 53
بنی هاشم و بنی عبدالمطلب به همین ترتیب هر یک در کنار و کمین یکی از سران قریش قرار گرفتند، ابوطالب باز هم به هر جا که گمان می برد به جستجوی پیامبر پرداخت و ناگهان دید که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) پایین کعبه کنار سنگی به نماز مشغول است، چشمش روشن شد و اندوهش برطرف گردید، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را در آغوش محبت خود گرفت و بوسید و اشک شوق ریخت و جریان تصمیم شدید خود را به عرض رساند، سپس همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به قریشیان وارد و فریاد زد: ای قریشیان آیا می دانید که چه تصمیم شدیدی گرفته بودم ، آنها را در جریان گذاشت و به جوانان بنی هاشم و بنی عبدالمطلب گفت:
اسلحههای خود را آشکار سازند تا قریش آگاه گردند و حساب کار دستشان باشد. وقتی که آنان سلاح های خود را آشکار ساختند وحشت و خودباختگی از چهرۀ آن ها به خصوص ابوجهل ظاهر گردید.
آنگاه ابوطالب به آن ها گفت: به خدا سوگند اگر محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را به قتل می رساندید احدی از شما باقی نمی گذاشتم هر چند کار به نابودی همه می کشید ، قریشیان که سخت به خشم آمده بودند از آن جا دور شدند. (1)
ص: 54
توطئه دیگر کفار این بود که شخصی بنام « عمارة بن ولید » که ظاهری آراسته داشت نزد ابوطالب آورده و اظهار داشتند این جوان خوش سیما و ثروتمند را از ما به عنوان فرزندی خود قبول کن و بجای آن محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را که آیین تو و پدران تو را به باد انتقاد قرارداده و موجب اختلاف شده تحت اختیار ما قراربده تا اعدامش کنیم .
ابوطالب درپاسخ این پیشنهاد خنده آور فرمود :
بخدا سوگند بسیار پیشنهاد زشتی میکنید آیا فرزند شما را بپذیرم و از آن پذیرایی کنم ولی فرزند خود را به شما بدهم تا او را بکشید هرگز چنین کاری نخواهم کرد ، نه هرگز .
شخصی از دشمنان بنام « مُطعِم بنِ عُدی » گفت ای ابوطالب این قوم پیشنهاد منصفانه کردند و خواستند تو از این گرفتاری خلاص گردی ، چرا پیشنهادشان را نپذیرفتی ؟
ابوطالب در پاسخ گفت : بخدا سوگند با من رعایت انصاف نکردند ، ولی تو هدفی جز سرشکستگی من و پیروزی دشمن را نمیخواهی ، آنچه از دستت برمی آید انجام بده(1) و اشعار کوبنده ای در رد او سرود که آغازش چنین است :
ص: 55
یَقُولُونَ لِی دَعْ نَصْرَ مَنْ جَاءَ بِالْهُدَی
وَ سَلِّمْ إِلَیْنَا أَحْمَدَ وَ اکْفُلَنَّ لَنَا
فَقُلْتُ لَهُمُ اللَّهُ رَبِّی وَ نَاصِرِی
وَ
غَالِبْ لَنَا غَلَّابَ کُلِّ مُغَالِبِ
بَنِینَا وَ لَا تَحْفِلْ بِقَوْلِ الْمُعَاتِبِ
عَلَی کُلِّ بَاغٍ مِنْ لُؤَیِّ بْنِ غَالِبِ
به من می گویند از یاری شخصی که برای هدایت آمده دست بردار و بگذار پیروزی از آن ما باشد احمد را تسلیم ما کن و بجای آن پسری از ما را سرپرستی کرده و خود را از سرزنشها برهان ، به آنها گفتم خداوند همواره در برابر ستمکاران دودمان لؤیّ بن غالب ، یار ومددکار من است . (1)
روزی گروهی از اشراف قریش به عنوان شکایت از پیامبر اسلام به حضور ابوطالب آمده و اظهار داشتند : برادر زاده تو خدایان ما را به باد استهزاء و ناسزا گرفته و آیین ما را فاسد دانسته و مارا تهی مغز و پدرانمان را گمراه میخواند ، یا اورا از این برنامه منع کن و یا کاری نداشته باش تا ما خود در این باره اقدام کنیم ، اگر تو به جای ما بودی به دفاع از تو جلو او را میگرفتیم .
ابوطالب با ملایمت پاسخ آنها را داد و آنها را رد کرد ، وقتی که آنها پس از چند روز نتیجه ای ندیدند ، به گرد هم آمدند و برای دومین بار نزد ابوطالب آمده و گفتند :
ص: 56
ای ابوطالب تو دارای مقام بس ارجمند در میان ما هستی از تو خواستیم که جلو محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را بگیری ، ولی به خواسته ما توجه نکردی ، دیگر کاسه صبرمان لبریز شده ، دیگر نمیتوانیم از ناحیه او ناسزا به پدرانمان و نسبت تهی مغزی به خودمان و عیب گویی از خدایانمان را بشنویم ، یا باید جلوی او را بگیری و یا راهی جز جنگ با شما و سرانجام شکست یکی از دو طرف نیست .
ابوطالب (علیه السلام) خود را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) رساند و گفتار کفار را به عرض آن حضرت رساند و اضافه نمود ترتیبی بده که تحمل آن را داشته باشیم .
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود :
(یَا عَمَّاهْ لَوْ وُضِعَتِ الشَّمْسُ فِی یَمِینِی وَ الْقَمَرُ فِی شِمَالِی مَا تَرَکْتُ هَذَا الْقَوْلَ حَتَّی أُنْفِذَهُ أَوْ أُقْتَلَ دُونَه)
ای عمو ! اگر آنان خورشید را به دست راستم و ماه را در دست چپم قراردهند تا اسلام و ابلاغ آن را ترک کنم چنین نخواهم کرد .
این کلام را رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) با احساسات پاک خود در حالی که قطرات اشک از گوشه چشمانشان سرازیر بود با قاطعیت بیان داشتند .
ابوطالب نیز قفل سکوت را شکست و فریاد زد ای پسر برادر بخدا سوگند هرگز تورا تسلیم کسی نمی کنم ، اشعاری بدین مضمون سرود : سوگند بخدا آرزوی پیروزی بر تورا به گور خواهند برد ، رسالت خود را بی دغدغه ابلاغ کن ، تو را به پیروزی مژده می دهم .... آری می دانم که آئین محمد بهترین آئین جهان است .
ص: 57
قریش که از چاره سازی ابوطالب ناامید شدند و به عکس ، حمایت قاطع او را از پیامبر دریافتند ، همچون سپاهی شکست خورده به خانه های خود رفتند تا برای جلوگیری از گسترش اسلام در فکر توطئه دیگری باشند. (1)
عثمان بن مظعون صحابی بزرگ و چهاردهمین شخصی است که در مکه به ندای پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) لبیک گفت و اسلام آورد ، به گفته بعضی مورخین وی افتخار اخوت و برادری رضاعی با پیامبر را داشت(2) و از مسلمانانی است که هم در هجرت به حبشه و هم هجرت به مدینه حضور داشت و جزء 313 نفر بدریون شمرده است . و ازمهاجرین ، نخستین کسی است که در بقیع به خاک سپرده شده است .(3)
در منابع شیعه از امام صادق (علیه السلام) و در منابع اهل تسنن از عایشه نقل شده که پیامبر پس از غسل وی بر پیشانی او بوسه زد(4) و تا پیامبر زنده بود بر سر تربت وی حاضر میشد .(5)
ص: 58
عثمان بن مظعون که مسلمانی راستین بود روزی کنار کعبه معظمه بت پرستان را ازبت پرستی بر حذر می داشت و از در نصیحت با آنها سخن میگفت ، گروهی از جوانان قریش به او حمله کردند ، در این میان شخصی آنچنان به چشم او زد که چشمش مصدوم شد .
حضرت ابوطالب(علیه السلام) پس از اطلاع در حالی که سخت خشمگین شده بود ، برخاست تا ضارب را به قصاص خود برساند ، قریشیان دور ابوطالب (علیه السلام) جمع شدند و او را سوگند دادند که از ضارب بگذرد ابوطالب (علیه السلام) سوگند خورد که تا قصاص نکنم از پای نخواهم نشست . (1)
روزی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) مشغول نماز بود ، به دستور ابوجهل و شورای مشرکان شخصی بنام « عبدالله ابن الزِبَعرَی » برخاست و شکمبه و مقدار خونی که از شتر مرده ای ریخته شده بود برداشت و آن را به سوی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) که در حال نماز بود انداخت و لباس آن حضرت آلوده شد ، پس از نماز پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) که مدافعی غیر از ابوطالب نداشت در حالی که سخت اندوهگین بود سراغ او رفت و فرمود: ای عمو ببین با من چه کرده اند.
ابوطالب پرسید: مگر چه شده است؟
پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) جریان را بیان فرمود.
ابوطالب به محض شنیدن سخت دگرگون و ناراحت شد و آثار خشم از چهره اش آشکار گشت ، بستگان را به حضور طلبید و همراه آن ها به راه افتاد و به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)
ص: 59
عرض کرد آن شخصی را که اهانت کرده معرفی کن ، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) عبدالله ابن الزِبَعرَی را معرفی کرد ، ابوطالب همان شکمبه را گرفت و بر روی عبدالله ابن الزِبَعرَی و هم دستانش ریخت و بعد رو به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) کرد و گفت:
پسر برادرم آیا خشنود شدی؟ از من سؤال کردی من کیستم؟ تو محمد پسر عبدالله شریفترین و ارجمندترین فرد از نظر حسب و مقام می باشی سپس اشعاری پر معنی بدین مناسبت خواند:
أَنتَ النَّبِیُّ مُحَمَّدُ
قرْمٌ أغرُّ مُسَوَّدُ
تو محمد ، پیامبر هستی که سرور سروران و آقای بزرگان هستی
و در آخر اشعارش چنین سرود:
مَا زِلتَ تَنطِقُ بِالصَّوَابِ
وَ أنتَ طِفلٌ أمرَد
همیشه از دوران کودکی تا حال راست گفته ای و زبان به حق گشوده ای(1)
ص: 60
ابوطالب نه تنها با قریش و بت پرستان کارشکن مبارزه می کرد ، بلکه به هر طریقی که ممکن بود ، به حفظ اسلام و مسلمانان می پرداخت ، که نمونهی آن ستایش و دعوت ابوطالب از نجاشی پادشاه حبشه است.
مورخین مینویسند: پس از آنکه مسلمانان از ناحیه دشمن در فشار سخت قرار گرفتند و احساس ناامنی میکردند به فرمان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) در سال پنجم بعثت تصمیم به هجرت گرفتند و گروهی در حدود هفتاد نفر از مسلمین به سرپرستی یکی از فرزندان ابوطالب به نام جعفر به حبشه مهاجرت و مورد حمایت و مهر نجاشی پادشاه حبشه قرار گرفتند.
کفار قریش دو نفر به نام عمرو عاص و عماره را با هدایا به حضور نجاشی فرستادند تا او را از حمایت و پناه دادن مسلمان برحذر دارند، نجاشی بیدار دل و مهربان به توطئه گری نمایندگان قریش اعتنا نکرد و هدایای آنها را رد کرد و بر احترام خود نسبت به مسلمین افزود.
ابوطالب(علیه السلام) که همیشه در صحنه بود و کاملاً بر این امور توجه داشت به محض اطلاع از حسن معاشرت و برخورد نجاشی با مسلمانان اشعاری در مدح او سرود و برای نجاشی فرستاد.
ألا لَیتَ شِعرِی کَیفَ فِی النَّاسِ جَعفَرٌ
وَ هَل نَالَ أفعَالُ النَّجَاشِیِّ جَعفَراً
تَعَلَّم أبَیتَ اللَّعنَ أنَّکَ مَاجِدٌ
وَ تَعلَم بِأنَّ اللهَ زَادَکَ بَسطَةً
وَ عَمروٌ وَ أعدَاءُ النَّبِیِّ الأقَارِبِ
وَ أصحَابَهُ أم عَاقَ ذَلِکَ شَاهِبٌ
کَرِیمٌ فَلَا یَشقَی لَدَیکَ المُجَانِبُ
وَ أسبَابَ خَیرٍ کُلَهَا لَکَ لَازِبٌ(1)
ص: 61
ألا لَیتَ شِعرِی کَیفَ فِی النَّاسِ جَعفَرٌ
وَ هَل نَالَ أفعَالُ النَّجَاشِیِّ جَعفَراً
تَعَلَّم أبَیتَ اللَّعنَ أنَّکَ مَاجِدٌ
وَ تَعلَم بِأنَّ اللهَ زَادَکَ بَسطَةً
وَ عَمروٌ وَ أعدَاءُ النَّبِیِّ الأقَارِبِ
وَ أصحَابَهُ أم عَاقَ ذَلِکَ شَاهِبٌ
کَرِیمٌ فَلَا یَشقَی لَدَیکَ المُجَانِبُ
وَ أسبَابَ خَیرٍ کُلَهَا لَکَ لَازِبٌ(1)
کاش می دانستم کار جعفر و عمروعاص ودشمنان نزدیک پیامبر در میان مردم به کجا کشید.
آیا جعفر و همراهانش از مهر و احسان نجاشی برخوردار شدند و یا دشمنان مانع گشتند.
ای نجاشی مردم نیک اندیش دریافته اند که تو شخص شریف و بزرگواری هستی و آنها که به تو پناهنده شده اند خوشحالند و نیز دریافته اند که خدا مقام ارجمندی به توداده و همه گونه وسائل سعادت را تحت اختیار تو گذاشته است. نجاشی پس از دریافت این اشعار از ناحیهی بزرگ قریش و عرب « حضرت ابوطالب (علیه السلام) » بسیار خشنود شد و بر احترام نسبت به جعفر و همراهانش افزود .
ابوطالب وقتی که از خوشحالی نجاشی مطلع شد و احساس کرد که زمینه گرایش به دین مبین اسلام در او پیدا شده است برای تشویق و تحریص نجاشی به اسلام ، اشعار دیگری سرود و برای او فرستاد :
تَعَلَّمْ
مَلِیکَ الْحَبْشِ أَنَّ مُحَمَّداً
أَتَی بِالْهُدَی مِثْلَ الَّذِی أَتَیَا بِهِ
وَ أَنَّکُمْ تَتْلُونَهُ فِی کِتَابِکُمْ
فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ نِدّاً وَ أَسْلِمُوا
نَبِیٌّ کَمُوسَی وَ الْمَسِیحِ ابْنِ مَرْیَمَ
وَ
کُلٌّ بِأَمْرِ اللَّهِ یَهْدِی وَ یَعْصِمُ
بِصِدْقِ
حَدِیثٍ لَا حَدِیثٍ مُرَجَّمٍ
فَإِنَّ طَرِیقَ الْحَقِّ لَیْسَ بِمُظْلَمٍ (2)
ص: 62
تَعَلَّمْ
مَلِیکَ الْحَبْشِ أَنَّ مُحَمَّداً
أَتَی بِالْهُدَی مِثْلَ الَّذِی أَتَیَا بِهِ
وَ أَنَّکُمْ تَتْلُونَهُ فِی کِتَابِکُمْ
فَلَا تَجْعَلُوا لِلَّهِ نِدّاً وَ أَسْلِمُوا
نَبِیٌّ کَمُوسَی وَ الْمَسِیحِ ابْنِ مَرْیَمَ
وَ
کُلٌّ بِأَمْرِ اللَّهِ یَهْدِی وَ یَعْصِمُ
بِصِدْقِ
حَدِیثٍ لَا حَدِیثٍ مُرَجَّمٍ
فَإِنَّ طَرِیقَ الْحَقِّ لَیْسَ بِمُظْلَمٍ (1)
ای زمامدار حبشه آیا می دانی که محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) همانند موسی و عیسی ، پیامبر است و مانند آنها برای راهنمایی آمده است.
و در کتاب های شما از او یاد شده ، بنابراین حال که راه حق روشن است به اسلام بگروید ، ( مجدداً سپاسگزاری میکنم از این جهت که هیچ جمعیتی از ما قصد تو نکرد مگر اینکه با احترام برگشت) .
تلاش و کوشش و اشعار دلنشین ابوطالب موجب به اسلام گرویدن نجاشی پادشاه حبشه و حفظ مهاجرین مسلمان شد.(2)
مهم ترین نقشه ، یعنی نقشه قتل حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را طراحی کردند ، که آن هم با حمایت ودفاع مداوم سید البطحاء بزرگ مکه ، ابوطالب(علیه السلام) نقش برآب شد.
آنها برای اخذ تصمیم جدید و بررسی اوضاع جلسه ای تشکیل دادند و در این نشست قرار گذاشتند که محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) و ابوطالب (علیه السلام) و بنی هاشم و مدافعان محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را در محاصره اقتصادی شدید در شعب ابوطالب که بیشتر خانههای بنی هاشم آنجا بود قرار دهند. تصمیم قریش بر این بود که مردم به طور کلی
با بنی هاشم قطع رابطه کنند و در نتیجه وقتی که بنی هاشم خود را در تنگنا و فشار دیدند تسلیم شوند.
بر همین اساس آن ها قطعنامه و پیمان نامهای نوشتند و برای اعتبار آن هشتاد نفر پای آن را امضاء کردند و برای اهمیت بیشتر و جدی بودنش آن را در پارچهای گذاشتند و در داخل کعبه آویزان کردند و به ابوطالب (علیه السلام) گفتند: این پیمان نامه حتماً اجرا خواهد شد ، مگر اینکه برادر زادهات محمد(صلی الله علیه و آله وسلم) را پیش ما آوری و او اظهار پشیمانی کرده و از مرامش دست بردارد.(1)
محرم سال هفتم بعثت آغاز پیمان نامه بی مهری قریش بود و حدود دو یا سه سال ادامه یافت ، میتوان گفت شدیدترین مبارزه فرسایشی و خسته کننده قریش بر ضد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و مسلمانان بود .
اما کفار حجاز غافل بودند از اینکه شدیدتر از این پیمانها هم نمیتوانست مردانی چون محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) و ابوطالب (علیه السلام) را از پای درآورد .
ص: 64
سختی محاصره بجائی رسید که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و ابوطالب (علیه السلام) و حضرت خدیجهK آنچه از اندوخته های مالی داشتند به مصرف رساندند و اگر مخفیانه به آنها غذا نمیرسید از شدت گرسنگی از برگ گیاهان استفاده میکردند و راههایی که به شعب منتهی میشد شدیداً تحت کنترل و حفاظت جلادان قریش بود و این وضع رقت بار همچنان ادامه داشت ، تنها در ماههای حرام ( ذیعقده ، ذیحجه، محرم و رجب ) ابوطالب (علیه السلام) و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و مسلمانان از آزادی استفاده کرده و در موسم عمره و حج به تبلیغ اسلام میپرداختند .
نقش عمده پاسداری از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) و جبهه گیری با قریش در دست ابوطالب(علیه السلام) بود ، او در برابر این تصمیم سرسختانه ایستادگی می کرد و برای تضعیف دشمن اشعار حماسی می سرود .
تَ-مَنَّیتُمُ أن تَقتُلُوُهُ وَ إنَّمَ-ا أمَانِیُّکُم هَذِی کَأحلَامِ نَائِمٍ
شما آرزوی آنرا دارید که محمد را به قتل رسانید ، ولی این آرزو همچون خوابهای آشفته ای است که میبینید .
زَعَمتُم بِأنَّا مُسلِمُونَ مُحُمَّداً
وَ لَمَّا نُقَاذِفْ دُونَهُ وَ نُزَاحِمِ (1)
شما می پندارید که ما محمد را تسلیم شما میکنیم و بی آنکه کاری داشته باشیم ، شما را برای دستگیریش آزاد میگذاریم نه هرگز .
ص: 65
اوج فداکاری ابوطالب در حفظ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) به جائی رسید که برای حفظ پیامبر از توطئه و دسیسه دشمن شبها مکان خواب آن حضرت را تغییر می داد و آن حضرت را در بستر فرزندش علی (علیه السلام) میبردو علی (علیه السلام) را در بستر او ، یعنی او را بر فرزندش مقدم می داشت و شبها در شعب همچون یک نگهبان بیدار و هشیار خواب را بر خود حرام کرده بود .
این وضع همچنان ادامه داشت ، خداوند متعال پیامبرش را تنها نگذاشت ، به او وحی کرد که موریانه قطعنامه قریش را نابود کرده و فقط اسم خدا را (بِاسْمِکَ اللَّهُم) که در آن نوشته بودند ، باقی مانده است .(1)
پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) این خبر را به ابوطالب (علیه السلام) داد ، ابوطالب (علیه السلام) گفت تورا تصدیق میکنم هرگز دروغ نگفته ای .
حضرت ابوطالب (علیه السلام) از این خبر بسیار خوشحال شده ، تصمیم گرفت از همین راه وارد شده و قطعنامه قریش را ملغی سازد .
بطرف مسجدالحرام حرکت کرد ، طایفه قریش که در اطراف کعبه اجتماع کرده بودند ، با دیدن ابوطالب (علیه السلام) گمان کردند ، از فشار و سختی به تنگ آمده و برای صلح و تسلیم نمودن محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) به سوی آنها میآید ، برخلاف همیشه مقدم ابوطالب (علیه السلام) را گرامی داشتند ، اما ناگهان ابوطالب ماجرای قطعنامه را به میان کشید و آنان را با این خبر غیبی به وحشت انداخت.
قریش گفتند اگر راست گفته باشی ما شما را از محاصره آزاد می سازیم ، ابوطالب گفت اگر دروغ بود حتما محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را تسلیم شما می کنم .
ص: 66
چند نفر برخاستند قطعنامه را از کعبه پایین آوردند وقتی بازکردند ، دیدند همهی نوشته ها را موریانه خورده و فقط آنجا که اسم خدا نوشته شده بود نابود نشده ، تا همین عبرتی برای آنان باشد ، عده ای با دیدن این معجزه ایمان آوردند ولی اکثر آن کوردلان نه تنها به برنامه همیشگی خود ادامه دادند بلکه بر لجاجت خود افزودند و گفتند این واقعه از سحر سرچشمه گرفته است .
ولی ابوطالب(علیه السلام) از همین راه اتحاد آنها را بهم زد و در نتیجه ابوطالب (علیه السلام) و محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) و بنی هاشم از محاصره آزاد شدند .
حضرت ابوطالب (علیه السلام) با ایمان به لطف خدا و خلوصی که در کارش داشت پس از این جریان برای شکر گذاری بطرف کعبه رفت و پرده کعبه را گرفت و باسوزوگداز مخصوصی عرض کرد : خدایا ما را بر کسانی که به ما ستم کردند و نسبت به ما قطع رحم نمودند و حرمت ما را رعایت نکردند پیروز گردان .
آری پس از نقض عملی و نابودی قطعنامه به وسیله موریانه ، قریش چارهای جز نقض آن ندیدند (1)
حضرت ابوطالب (علیه السلام) گاهی از شیوه های مخصوصی که یک نوع ترفند و سیاست هوشمندانه بود ، برای حفظ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) استفاده مینمود و حتی در بعضی موارد به وسیله فرزندش علی (علیه السلام) آن را تکمیل می کرد ، گویا
ص: 67
میخواست فرزندانش نیز با چنین روحیه ای پرورش یابند و این شیوه را پس از خود به ارث ببرند .
به عنوان نمونه در شعب ابیطالب که خطر نزدیک و دشمن در کمین بود ابوطالب (علیه السلام) بارها بستر و جایگاه پیامبر را عوض می کرد و به جای او علی (علیه السلام) را میگذاشت(1)، شبی علی (علیه السلام) به پدر گفت آیا من کشته می شوم ؟
ابوطالب (علیه السلام) در پاسخ چنین سرود :
إصْبِرَنْ
یَا بُنَیَّ فَالصَّبْرُ أَحْجَی
قَدْ بَلَوْنَاکَ وَ الْبَلَاءُ شَدِیدٌ
لِفَدَاءِ الْأَعَزِّ ذِی الْحَسَبِ الثَّا
إِنْ تُصِبْکَ الْمَنُونُ بِالنَّبْلِ تَتْرَی کُلُّ حَیٍّ وَ إِنْ تَتَطَاوَلُ
عُمُراً
کُلُّ
حَیٍّ مَصِیرُهُ لِشُعُوبٍ
لِفَدَاءِ النَّجِیبِ وَ ابْنِ النَّجِیبِ
قِبِ وَ الْبَاعِ وَ الْفَنَاءِ الرَّحِیبِ
فَمُصِیبٌ مِنْهَا وَ غَیْرُ مُصِیبٍ
آخِذٌ مِنْ سِهَامِهَا بِنَصِیبٍ
فرزندم صبور باش ، صبر به عقل نزدیکتر است ، هر زنده ای پایانش مرگ است .
تو را در مورد شریف فرزند شریف به آزمایش گذاشتم و فدای او کردم ، البته انجام وظیفه در این شرایط ، حساس و دشوار است ، اگر در این راه مرگ تو را گرفت مهم نیست ، زیرا تیرهای مرگ همه را مورد هدف قرار می دهد ، گاهی به هدف می رسد و گاهی به خطا می رود ولی سرانجام رهائی از آن نیست .
ص: 68
امیرالمومنین علی (علیه السلام) با اشعاری چنین پاسخ پدر را داد :
أَ
تَأْمُرُنِی بِالصَّبْرِ فِی نَصْرِ أَحْمَدَ
وَ لَکِنَّنِی أَحْبَبْتُ أَنْ تَرَ نُصْرَتِی
وَ سَعْیِی لِوَجْهِ اللَّهِ فِی نَصْرِ أَحْمَدَ
فَوَاللَّهِ مَا قُلْتُ الَّذِی قُلْتُ جَازِعاً
وَ تَعْلَمَ أَنِّی لَمْ أَزَلْ لَکَ طَائِعاً
نَبِیِّ الْهُدَی الْمَحْمُودِ طِفْلًاوَ یَافِعاً(1)
آیا مرا در راه یاری پیامبر دستور می دهی؟ بخدا این سؤالی که کردم از روی ترس از مرگ نبود ، بلکه می خواستم یاری مرا دریابی و بدانی که من همیشه از شما اطاعت می کنم و در این مسیر تا سر حد کشته شدن در راه یاری پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) هر چه عمر دارم از تلاش دست نمی کشم .
ابولهب عموی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)مانع بزرگی برای گسترش اسلام بود و تا میتوانست کارشکنی میکرد اما به حساب خویشاوندی با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از قتل او مانع شد .
روزی قریشیان به فکر توطئه ای افتادندو آن این بود که توسط امّ جمیل همسر ابولهب کار را به گونه ای ترتیب دهند که روز معینی امّ جمیل ابولهب را در خانه نگهدارد ، تا آنها در غیاب ابولهب پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را بقتل رسانند .
ص: 69
امّجمیل قول همکاری داد ، روز موعود فرارسید ، ام جمیل در آن روز درب منزل را محکم بست و در میان اتاق شوهرش را سرگرم کرد و از هر دری با او سخن می گفت تا او را از بیرون خانه کاملاً بی خبر نگه دارد .
حضرت ابوطالب از ماجرا آگاه شد ، در فکر چاره جویی فرورفت سرانجام چاره عجیبی اندیشید و آن اینکه به فرزندش علی (علیه السلام) ( که در این وقت نوجوان بود ) گفت برو منزل عمویت ابولهب اگر در بسته بود دق الباب کن تا باز کنند ، اگر باز نکردند ، آن را هر طور ممکن بود ، بازکن و خود را به ابولهب برسان و بگو پدرم فرمود :
یَقُولُ لَکَ أَبِی إِنَّ امْرَأً عَمُّهُ عَیْنُهُ فِی الْقَوْمِ فَلَیْسَ بِذَلِیلٍ
شخصی عموئی همانند تو رئیس قوم داشته باشد خوار نمی گردد .
علی (علیه السلام) به خانه ابولهب رفت در راباز نکردند ، هر طور بود آن را باز کرد و خود را به ابولهب رساند و گفتار پدر را به ابولهب ابلاغ کرد ، ابولهب گفت پدرت راست گفته ، مگر چه شده ؟ علی (علیه السلام) ماجرای توطئه دشمن در مورد قتل پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را در غیاب او توضیح داد .
ابولهب که جمله ابوطالب احساساتش را برانگیخته بود ، برخاست شمشیرش را بدست گرفت و حرکت کرد ، امّجمیل سرراهش را گرفت تا او را برگردانده ، ولی او آنچنان خشمگین بود که سیلی محکمی بصورت امّجمیل زد که چشمش آسیب سختی دید ، امّجمیل کنار رفت و ابولهب خود را سراسیمه به قوم رساند، قریش متوجه او شدند دیدند آثار خشم از چهره ی او آشکار است .
ص: 70
ابولهب فریاد برآورد ، من با شما هم پیمان شده ام که مسلمان نشوم و جلو گسترش اسلام را بگیرم ، ولی شما در غیاب من برای قتل برادر زاده ام توطئه چیدهاید ، به لات و عزّی سوگند اگر از این توطئه دست نکشید ، مسلمان میشوم . آنها دیدند مسلمان شدن ابولهب خیلی گران تمام می شود ، از در پوزش وارد شده و از تصمیم خود اظهار پشیمانی کردند ، آنگاه ابولهب خاموش شد. (1)
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: ابوذر در درهی مر ( دره ای در یک منزلی مکه ) بود و رمه گوسفندان خود را میچرانید که یک گرگ از سمت راست رمه اش آمد ، آن را با عصای خود راند ، آن گرگ از سمت چپش آمد باز آن را با عصای خود راند !
ثُمَّ قَالَ لَهُ أبُوذَرٍّ: مَا رَأیتُ ذِئباً أَخْبَثَ مِنْکَ وَ لَا شَرّاً.
سپس ابوذر به او گفت: من گرگی خبیث تر و بدتر از تو ندیدم .
فَقَالَ لَهُ الذِّئْبُ شَرٌّ وَ اللَّهِ مِنِّی أَهْلُ مَکَّةَ بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِمْ نَبِیّاً فَکَذَّبُوهُ وَ شَتَمُوهُ.
آن گرگ گفت : به خدا سوگند بدتر از من اهل مکه هستند که خداوند عزّوجلّ پیغمبری به سوی آن ها فرستاده و او را تکذیب کرده و دشنام دادند .
این سخن در گوش ابوذر جا گرفت و به همسرش گفت: توشه دان و ابزار سفر و عصای مرا بیاور و پای پیاده آهنگ مکه کرد تا از گزارش آن گرگ و آنچه گفته بود چیزی بداند ، به مکه رسید و در هنگامه بسیار گرمی، خسته و کوفته
ص: 71
وارد شد و خود را به سر چاه زمزم رسانیدو سخت تشنه بود ، دلوی آب کشید که به جای آن شیر درآمد ، با خود گفت این دلالت می کند آنچه را که گرگ به من گزارش داده و دنبال آن آمده ام درست است ، آن را نوشید و به یک سوی مسجد آمد ناگاه دید انجمنی از قریش گرد هم نشسته و به پیغمبر دشنام میدهند و از او بد می گویند و پیوسته در یاد پیغمبر و بدگویی و دشنام به او بودند تا در پایان روز حضرت ابوطالب (علیه السلام) آمد ، چون او را دیدند به هم گفتند: خودداری کنید که عمویش آمد .
ابوذر گوید خودداری کردند و حضرت ابوطالب (علیه السلام) پیوسته با آن ها گفتگو کرد و سخن گفت تا روز به پایان رسید و او برخاست و من هم به دنبال او برخاستم، او رو به من کرد و گفت حاجت خود را بگو من گفتم این پیغمبری که در میان شما مبعوث شده است می خواهم ، گفت تو را با او چه کار است ؟ گفتم می خواهم به او ایمان بیاورم و او را تصدیق کنم و خود را به او واگذارم و او مرا به کاری دستور ندهد جز اینکه از او پیروی کنم .
ابوطالب (علیه السلام) گفت : آیا این کار را می کنی ؟
من گفتم : آری ، فرمود فردا همین وقت بیا تا تو را به او برسانم .
آن شب را در مسجد خوابیدم تا آن گاه که فردا شد ، باز در انجمن آن ها نشستم و پیوسته در یاد پیغمبر و بدگوئی و دشنام او بودند .
تا حضرت ابوطالب (علیه السلام) نمودار شد و چون او را دیدند به هم گفتند خاموش شوید که عمویش آمد و همه خاموش شدند ، و او آمد و نشست با آن ها گفتگو کرد ، تا برخاست من به دنبال او رفتم و بر او سلام کردم ، گفت هرکاری داری
ص: 72
بگو ، گفتم : این پیغمبری که در میان شما مبعوث شده است میخواهم ، گفت: با او چه کار داری؟
گفتم می خواهم به او ایمان بیاورم و او را تصدیق کنم و خود را به او واگذارم و به هر چه فرمان دهد از او پیروی کنم .
حضرت ابوطالب (علیه السلام) گفت : تو این کار را می کنی ؟ گفتم : آری .
گفت : با من بیا به دنبال او رفتم ، مرا به خانهای برد که حضرت حمزه (علیه السلام) در آنجا بود ، من به او سلام کردم و نشستم ، او به من گفت چه کار داری ؟
من گفتم: این پیغمبری که در میان شما مبعوث است می خواهم .
گفت : با او چه کار داری؟
گفتم: می خواهم به او ایمان بیاورم و او را تصدیق کنم و خود را به او واگذارم و به هیچ چیز مرا فرمان ندهد جز اینکه از او پیروی و فرمان بری کنم .
فَقَالَ: تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ. قَالَ: فَشَهِدْتُ.
فرمود : شهادت بده که نیست شایسته پرستش جز خدا و محمّد بنده و رسول خداست ، من شهادتین را گفتم .
سپس حضرت حمزه (علیه السلام) مرا به خانه ای برد که جعفر بن ابیطالب (علیه السلام) در آن نشسته بود ، من به او سلام کردم و نشستم ، جعفر به من گفت چه کار داری ؟ گفتم : این پیغمبری که در میان شما مبعوث شده است می خواهم .
گفت تو را با او چه کار است ؟ گفتم : به او ایمان بیاورم و او را تصدیق کنم و خود را به او واگذارم و به چیزی مرا فرمان ندهد جز اینکه از او پیروی کنم .
فقال تشهد أن لا اِله اِلّا الله و أن مُحمّداً رسول الله ، فشَهِدتُ .
ص: 73
سپس حضرت حمزه (علیه السلام) مرا به خانه ای برد که علی (علیه السلام) در آن بود ، بعد از سلام و اقرار شهادتین در محضر آن حضرت (علیه السلام) مرا به خانه ای برد که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) در آن بود ، سلام کردم و نشستم رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به من فرمود چه کار داری؟
گفتم آن پیغمبری که میان شما مبعوث شده است می خواهم .
فرمود : با او چه کار داری ؟ گفتم : به او ایمان بیاورم و او را تصدیق کنم و مرا به چیزی فرمان ندهد جز اینکه فرمان او را ببرم .
قَالَ: تَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ. قَالَ: فَقُلْت: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه.
سپس رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به من فرمود : ای اباذر تو اکنون به وطن خود بازگرد که عمو زادهی تو مرده و جز تو وارثی ندارد و مال او را دریافت کن و نزد خاندان خود بمان تا امر ما ظاهر گردد .
امام صادق (علیه السلام) فرمود : ابوذر برگشت و مال را گرفت و نزد خاندانش ماند تا امر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) ظاهر گردید .(1)
پیام جریان اسلام آوردن معجزه آسای ابوذر حاکی از هوش و ذکاوت وافر ابوطالب (علیه السلام) میباشد که نهایت دقت را در امور امنیتی نسبت به سلامت وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) داشت .
ص: 74
ص: 75
هر چند سراسر زندگی این رادمرد بزرگ تاریخ اسلام و سرزمین حجاز ، حامی روشن ضمیر سیدالبطحاء حضرت ابوطالب حاکی از ایمان و تبلوری از اعتقاد راستین او به خدای یکتا و پیامبر اسلام است ، ولی متاسفانه یکی از حربه های دشمن تحریف حقایق و تهمت است ، تا بدین وسیله شخصیتها را ازنظر جوامع اسلامی و اجتماعی ساقط کنند ، دشمنان حق و تشیع بی شرمانه ترین تهمتها را به ابوطالب مومن قریش زدهاند ، تا آنجا که نسبت کفر وبت پرستی به آن بزرگوار داده اند .
محققان به این نتیجه رسیده اند که موج مخالفت بر ضد ابوطالب یک موج سیاسی است که از مخالفت « شجره خبیثه بنی امیه و بعد از آنها بنی العباس » با موقعیت امام علی (علیه السلام) سرچشمه گرفته است .
زیرا این تنها ابوطالب نیست که بخاطر نزدیکیش با علی (علیه السلام) این چنین مورد تهاجم قرار گرفته است بلکه هر کسی در تاریخ اسلام به نوعی ارتباط نزدیک با امیر مومنان علی (علیه السلام) داشته از این حملات ناجوانمردانه برکنار نمانده است ، در حقیقت ابوطالب گناهی نداشت جز اینکه پدر علی بن ابیطالب پیشوای بزرگ اسلام بود !
در این بخش به اختصار به دلایل گوناگونی که به روشنی گواهی بر ایمان ابوطالب میدهد می پردازیم .
ص: 76
در کتب اصیل شیعه روایات بی شماری هست که پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و علی (سلام الله علیها) پرورش یافته صلبها و رحم های پاکی بودند و از نظر ریشه خانوادگی پدران خداپرست و مادران پاک و موحد داشته اند .
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) درباره اصالت و پاکی ریشه خانوادگی پیامبر می فرماید:
حَتَّی أَفْضَتْ کَرَامَةُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی إِلَی مُحَمَّدٍ ص فَأَخْرَجَهُ مِنْ أَفْضَلِ الْمَعَادِنِ مَنْبِتاً وَ أَعَزِّ الْأَرُومَاتِ مَغْرِساً مِنَ الشَّجَرَةِ الَّتِی صَدَعَ مِنْهَا أَنْبِیَاءَهُ وَ انْتَجَبَ مِنْهَا أُمَنَاءَهُ عِتْرَتُهُ خَیْرُ الْعِتَرِ وَ أُسْرَتُهُ خَیْرُ الْأُسَرِ وَ شَجَرَتُهُ خَیْرُ الشَّجَرِ نَبَتَتْ فِی حَرَمٍ وَ بَسَقَتْ فِی کَرَمٍ لَهَا فُرُوعٌ طِوَالٌ وَ ثَمَرٌ لَا یُنَالُ(1)
عنایات خداوند متعال در جهت ارسال رسل همچنان ادامه یافت ، تا نوبت به محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) رسید ، در این هنگام او را از بهترین معادن استخراج کرد و نهال وجودش را از اصیل ترین و عزیزترین سرزمین ها برآورد و شاخه هستی او را از همان درختی که پیامبرانش را از آن آفرید به وجود آورد از همان شجرهی طیبه ای که امینان درگاه خود را از آن برگزید ، عترت او بهترین عترت ها ، خاندانش بهترین خاندان ها و درخت پربار وجودش بهترین درختان بود ، درختی که در حرم ( امن الهی ) رویید و در آسمان کرامت و فضیلت سربرکشید ، این درخت شاخه های بلندی دارد و میوه هایی بسیار شیرین و پر ارزش ، که دست ( فرومایگان ) هرگز بدان می رسد.
ص: 77
و نیز مفسرین در تفسیر کریمه وحی :( وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدِینَ (1))
در مورد اصلاب طاهره و ارحام طیبه پیامبر اسلام بحث های دامنه داری کرده اند و اخبار بسیاری بر این معنی داریم .
ائمه هدی (علیهم السلام) متفقاً همگی در گفتار خود ابوطالب را به ایمان و دوری از شرک ستوده اند ، مانند امام علی (علیه السلام) ، امام سجاد (علیه السلام) ، امام باقر (علیه السلام) ، امام صادق (علیه السلام) ، امام موسی کاظم (علیه السلام) ، امام رضا (علیه السلام)
و امام حسن عسکری (علیه السلام) هر یک با گفتاری صریح و روشن ابوطالب را به پاکی و خداپرستی و ایمان یاد کرده اند.
به عنوان نمونه به نقل مرحوم صدوق ، اصبغ بن نباته گوید : شنیدم از امیرالمؤمنین (علیه السلام) که فرمود :
وَاللَّهِ مَا عَبَدَ أَبِی وَلَا جَدِّی عَبْدُ الْمُطَّلِبِ وَلَا هَاشِمٌ وَلَا عَبْدُ مَنَافٍ صَنَماً قَطُّ قِیلَ وَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ قَالَ کَانُوا یُصَلُّونَ إِلَی الْبَیْتِ عَلَی دِینِ إِبْرَاهِیمَ مُتَمَسِّکِینَ بِهِ(2)
به خدا سوگند نه پدرم و نه جدم عبدالمطلب و نه هاشم و نه عبد مناف هرگز بت پرستی نکردند ، شخصی پرسید پس آنها چه آئینی داشتند ؟ حضرت فرمود آنها مطابق آئین ابراهیم به سوی کعبه نماز می خواندند و پیرو این آئین بودند .
ص: 78
امام صادق (علیه السلام) در مورد ایمان ابوطالب فرمود :
وَ اللَّهِ إِنَ إِیمَانَ أَبِی طَالِبٍ لَوْ وُضِعَ فِی کِفَّةِ مِیزَانٍ وَ إِیمَانُ هَذَا الْخَلْقِ فِی کِفَّةِ مِیزَانٍ لَرَجَحَ إِیمَانُ أَبِی طَالِبٍ عَلَی إِیمَانِهِمْ (1)
به خدا سوگند اگر ایمان ابوطالب را در یک کفه ترازو قرار دهند و ایمان این خلق را در کفه دیگر ، محققاً ایمان ابوطالب بر ایمان آنان برتری خواهد داشت.
همچنین آن حضرت فرمودند: مثل ابی طالب مثل اهل الکهف حین اسروالایمان و اظهروا الشرک فاتاهم الله اجرهم مرتین . (2)
مثل حکایت ابوطالب ، مثل اصحاب کهف است که ایمان خود را مخفی کردند و اظهار شرک نمودند پس خداوند اجر و پاداش آنان را دو برابر داد .
بزرگان اصحاب پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز ابوطالب را به پاکی و دوری از شرک ستودهاند. ابوبکر در مورد ایمان ابوطالب گفته است: ابوطالب نمرد تا اینکه به یکتائی خدا و رسالت پیامبر اسلام اقرار کرد(3) . عباس عموی پیامبر نیز اقرار به ایمان ابوطالب نموده است.
ص: 79
ابوذر غفاری و عبدالله بن عباس نیز هر یک با گفتاری ابوطالب را به پاکی و ایمان یاد کرده اند.
شخصی از ابن عباس پرسید آیا ابوطالب مسلمان بود؟
او در پاسخ گفت : چگونه مسلمان نیست کسی که می گفت:
وَ
قَدْ عَلِمُوا أَنَ
ابْنَنَا لَا مُکَذَّبٌ
لَدَیْنَا
وَ لَا یَعْبَأُ بِقَوْلِ الْأَبَاطِلِ
آن ها می دانند که فرزند ما (محمد (صلی الله علیه و آله وسلم)) دروغگو نیست و مورد تصدیق ، است و به گفتار بی اساس اعتنا نمی کند . روش ابوطالب همچون روش اصحاب کهف است که برای حفظ از دشمن ایمان خود را پنهان داشتند و اظهار شرک ننمود ، خداوند به آنان پاداش دو برابر داد .(1)
افرادی چون مأمون عباسی و دانشمندان بزرگ اهل تسنن همچون ابن هشام، احمد حنفی ، برزنجی ، ابن اثیر، ابوالفرج اصفهانی و صاحب حاشیه تذکرة الخواص و ... هر یک با تعبیری خاص ابوطالب را به پاکی یاد کرده اند(2). از جمله ابن حجر عسقلانی شافعی که آنقدر نزد اهل سنت اهمیت دارد که او را به شیخ الاسلام لقب داده اند ، در کتاب الاصابه فی تمییز الصحابه مینویسد :
خلفاء بنی العباس ادعا می کردند که از عموهای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) تنها دو نفر یعنی حمزه و عباس ایمان آوردند و دیگر عموها از جمله ابوطالب (علیه السلام) ایمان نیاوردند .
ص: 80
از این کلام ابن حجر به خوبی معلوم می شود که هدف خلفاء ، از القاء چنین دروغ بزرگی فقط و فقط انگیزهی سیاسی و تضعیف جایگاه فرزندان ابوطالب(علیه السلام) و تقویت جایگاه فرزندان عباس بوده است .
بزرگان و علمای شیعه به طور اجماع و اتفاق بر پاکی و ایمان ابوطالب گواهی داده اند ، مانند حسین بن روح اولین نایب خاص امام زمان (علیه السلام) ، شیخ صدوق، شیخ مفید ، سیّد مرتضی ، شیخ طوسی ، سیّد بن طاووس ، علامه طبرسی ، محقق راوندی ، علامه مجلسی و عبدالله شبر و به طور کلی همه علماء و دانشمندان شیعه بر این مطلب اتفاق نظر دارند . (1)
یکی از دلائل ایمان ابوطالب مشاهدات او است ، ابوطالب با آن تجربه زیاد و روشنفکری از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) قبل از رسالت اموری را مشاهده کرد که هر یک از آن ها برای ایمان او به پیامبر کافی بود که به چند نمونه اشاره خواهیم کرد.
الف: جوشش آب
مورخین می نویسند قبل از بعثت روزی پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) همراه عمویش ابوطالب در محلی بنام «ذوالمجاز» (بازاری در یک فرسخی عرفات ) بودند ، ابوطالب سخت تشنه شد و در آنجا آب نبود ، شدت تشنگی خود را به برادرزادهاش محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) ابراز کرد ، پیامبر با پای خود به سنگی زد ، آن سنگ تکان خورد ، ناگهان ابوطالب دید که از زیر سنگ آب زلال می جوشد ، از آن آب آشامید و
ص: 81
سیراب شد ، پیامبر بار دیگر با پای خود به سنگ زد ، سنگ به صورت اول برگشت و دیگر آبی دیده نشد. (1)
ب: حفظ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از نگاه کاهن
قبل از بعثت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) کاهنی بود وقتی به مکه می آمد مردم فرزندان خود را نزد او می بردند تا به آن ها نگاه کرده و درباره ویژگی های روحی آنها نظر بدهد. ابوطالب همراه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) به آن جمع پیوست ، تا نظر کاهن در میان جمعیت به پیامبر افتاد گفت : آن پسر را نزد من آورید.
ابوطالب دید که کاهن به طور عجیبی شیفتهی محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) شده است و با نگاههای عمیقی به چهره پیامبر می نگرد وحشت زده با خود گفت : نکند او به برادر زاده اش زخم چشم بزند ، به تقاضای کاهن گوش نکرد ، کاهن فریاد زد:
وای بر شما این پسر را نزدیک من بیاورید به خدا سوگند مقام بس ارجمندی از این فرزند مشاهده می کنم . (2)
ج: وجود پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) مایه برکت
با توجه به اینکه ابوطالب عائله مند بود ، از نظر اقتصادی و مالی موقعیت خوبی نداشت ، با مشکل مالی مواجه بود ، اما به وجود پربرکت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) ایمان داشت ، وقتی که سفره پهن می کرد و افراد خانواده اش اطراف سفره را میگرفتند معلوم بود که غذای سفره برای همه کافی نیست ، ابوطالب وقتی به آن جمع می نگریست اگر محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) نبود می گفت دست نگهدارید تا حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم)
ص: 82
بیاید. وقتی که محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) می آمد نخست ظرف بزرگ غذا را نزد آن حضرت میگذاشت ، او از آن غذا می خورد ، بعد همه افراد از آن غذا میخوردند و برای همه کفایت می کرد ، ابوطالب رو به آن حضرت میکرد و میگفت:
« انک لمبارک » وجود تو مایه برکت است. (1)
د: ملاقات حضرت ابوطالب (علیه السلام) با راهب مسیحی
شهرهای مکه و شام ( دمشق ) از سالها قبل دو مرکز مهم اقتصادی منطقه بودند و بدین منظور کاروانهای تجاری در این مسیر فعالیت می کردند ، اجداد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)مثل هاشم و عبد مناف و همچنین عبدالله (علیه السلام)پدر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)و ابوطالب (علیه السلام) عموی ایشان نیز از این فرصتها بهره می بردند . وقتی که ابوطالب به قصد تجارت عازم سفر شام شد ، محمد (صلی الله علیه و آله وسلم)که در این وقت 12 سال بیشتر نداشت ، با یک دنیا احساس و مهر گفت عمو : مرا که پدر و مادر ندارم به که میسپاری ؟ ابوطالب که نهایت محبت را به محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) می کرد و تا می توانست هرگز نمی خواست از او جدا شود گفت : تو را نیز همراه خود می برم . کاروان تجارتی ابوطالب همراه پیامبر به سوی شام حرکت کرد وقتی که به سرزمین « بُصرَی » رسیدند در آنجا دیری (صومعه ای) بود که بزرگترین و عالم ترین راهب مسیحیان بنام « بَحِیری » در آن عبادت می کرد ، قریشیان و اهل مکه مکرر با کاروان تجارتی خود از آنجا عبور کرده بودند و راهب کمترین توجهی به آنها نداشت .
ص: 83
در این سفر راهب مشاهده کرد کاروانی که عبور می کند ابری بر سرشان سایه افکنده است ، از روی بصیرت دریافت که کاروان از عنایت خاص خدا برخوردار است ، بدین جهت تهیه غذا دید و کاروانیان را دعوت کرد ، آنها نیز دعوت راهب را پذیرفتند و به دیر راهب آمدند ، راهب دید هنوز آن ابر بر اردوگاه سایه افکنده ، به آنها گفت مگر کسی از شما به اینجا نیامده ، گفتند نوجوانی از ما کنار بارها مانده است .
راهب تقاضا کرد آن نوجوان را نیز دعوت کنند ، وقتی تقاضای راهب را به محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) رساندند او دعوت راهب را پذیرفت و نزد راهب آمد ، راهب با نظرهای پرمعنایی به چهرهی محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) نگریست و لحظه به لحظه به احترامش نسبت به آن حضرت می افزود.
یکی از کاروانیان پرسید ، مکرر از این راه عبور کرده ایم اما تاکنون ندیده بودیم که شما چنین از ما احترام کنید ، آیا خبری هست؟
راهب گفت : آری چنین است .
پس از آنکه غذا صرف شد راهب به محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) رو کرد وگفت : تو را به لات و عزی سوگند می دهم به سؤالات من پاسخ دهی. محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود : به وسیله بت ها از من سؤال نکن ، به خدا سوگند از هیچ چیز مانند اینها متنفر نیستم . راهب گفت تو را به خدا سوگند می دهم که به پرسش هایم پاسخ دهی
محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود : اینک آماده ام .
راهب : سؤالاتی مطرح و جواب شنید و با آنچه در کتاب های آسمانی خوانده بود جواب ها را مطابق دید و پس از مذاکرات طولانی راهب مهر و نشانه نبوت
ص: 84
را در بین دو شانه ، آن حضرت مشاهده کرد سپس به ابوطالب (علیه السلام) روکرد و گفت : این پسر با شما چه نسبتی دارد ؟ و بعد از تصدیق گفتار ابوطالب بر فوت پدر گرامی و مادر بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، راهب به ابوطالب گفت : از تو می خواهم که این آقازاده را به وطن برگردانی و کاملاً از او مراقبت کنی ترس آن است که یهودیان بفهمند و به او صدمه بزنند ، به خدا سوگند اگر آنچه من فهمیدم ، آنها درباره این کودک بفهمند ، در کمین قتل او قرار می گیرند ، برادرزادهات آینده بسیار درخشانی دارد ، هر چه سریع تر برای حفظش او را به وطن برگردان .
ابوطالب با شتاب به سوی مکه مراجعت کرد و از آن وقت به بعد از آن حضرت بیشتر مراقبت می کرد .(1)
از جمله شواهدی که حاکی از ایمان و یکتاپرستی ابوطالب قبل از بعثت است ، خطبههایی است ، که او هنگام عقد حضرت خدیجه K برای پیامبر و هنگام عقد فاطمه بنت اسد برای خود خوانده است .
در مورد خطبهی عقد فاطمه بنت اسد برای خود ، مورخین مینویسند ( خطبه بدین مضمون بود ) :
حمد و سپاس خداوندی را که پروردگار جهانیان و خالق عرش بزرگ و دارای شأن بس ارجمند است ، خدائی که ما را به عنوان بزرگان و آگاهان و بندگان
ص: 85
خالص و پاک و مدافع حق و حقیقت و پاک از آلودگی ها برگزید و به ما منصب سرپرستی شعائر مذهبی و دینی داد و بر دیگران برتری معنوی بخشید ، ما از فرزندان برگزیدهی ابراهیم خلیل و از نسل حضرت اسماعیل هستیم ...(1)
و هنگام تشکیل مجلس با شکوه عقد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و ام المؤمنین ، صدف الکوثر حضرت خدیجه K ، ابوطالب به پیش آمد و خطبه ای چنین خواند :
الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنْ ذُرِّیَّةِ إِبْرَاهِیمَ وَ زَرْعِ إِسْمَاعِیلَ وَ صِئْصِئِ مَعَدٍّ وَ عُنْصُرِ مُضَرَ وَ جَعَلَنَا سَدَنَةَ بَیْتِهِ وَ سُوَّاسَ حَرَمِهِ وَ جَعَلَ لَنَا بَیْتاً مَحْجُوباً وَ حَرَماً آمِناً وَ جَعَلَنَا الْحُکَّامَ عَلَی النَّاسِ.ثُمَّ إِنَّ ابْنَ أَخِی هَذَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ لَا یُوزَنُ بِهِ رَجُلٌ إِلَّا رَجَحَ وَ إِنْ کَانَ فِی الْمَالِ قُلٌّ فَإِنَّ الْمَالَ ظِلٌّ زَائِلٌ وَ أَمْرٌ حَائِلٌ مُحَمَّدٌ مَنْ عَرَفْتُمْ قَرَابَتَهُ ....وَ هُوَ وَ اللَّهِ بَعْدَ هَذَا لَهُ نَبَأٌ عَظِیمٌ وَ خَطْبٌ جَلِیلٌ.(2)
حمد و سپاس خداوندی را که ما را از نواده های ابراهیم و نسل اسماعیل و از ریشه دو طایفه معد و مضر قرار داد و ما را نگهبان و مدیرخانه و حرم خود کعبه کرد و محل سکونت ما را محل ورود زائران خانه خدا و حرم امن نموده و ما را
ص: 86
زمامدار مردم کرد. پس از حمد و سپاس پسر برادرم محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) هر چند از نظر مالی تهیدست است ولی از نظر معنویت و شرافت انسانی بر همگان برتری دارد،
بخدا سوگند محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) آیندهی بس عظیم و درخشان و مقام خطیر و چشمگیر خواهد داشت . (1) این خطبه ابوطالب حامل دو پیام آشکار است که شکی در آن نیست ، یکی اینکه خطبه خود را با حمد و سپاس الهی و ابراز ایمان عمیق خود به خدا شروع کرد و آن را سرچشمه الطاف ربوبی دانسته و دوم اینکه به وصف پیامبر پرداخته تا جایی که از آینده درخشان و مقام ارجمند او خبر داده است و بدین وسیله در ضمن نشان دادن عظمت مجلس و بزرگداشت آن با بهترین وجه ایمان خود را به خدا و رسالت پیامبر اسلام ابراز داشته است . اینها دلایل ایمان ابوطالب قبل از بعثت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) است که هر انسان آگاه و با انصاف از این امور ایمان سرشاری از چهره ابوطالب مشاهده می کند.
یکی از اموری که در زندگی ابوطالب جلب توجه می کند و از دلائل روشن و بارزی است که دلالت بر اسلام و ایمان به توحید و نبوت این اسوه حمایت و حفاظت از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) دارد ، اشعار پرمعنی و حماسی اوست ، که بینش فوق العادهای در شعر داشت که مجموعه ای از آن در کتابی به نام دیوان ابوطالب گردآوری شده است.
ابن شهر آشوب یکی از دانشمندان معروف شیعه در کتاب « متشابهات القرآن » گوید:
ص: 87
بیش از سه هزار شعر ابوطالب حکایت از ایمان او به اسلام و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) می کند . (1)
اشعار ابوطالب دارای عالی ترین محتوی و مضامین حق طلبی ، ایمان ، صداقت، تصدیق پیامبر عظیم الشأن اسلام ، دفاع از اسلام و پیامبر و ... است که هر جستجوگر با انصاف را به بینش اسلامی ابوطالب رهنمون می سازد.
با توجه به مطالبی که در فضائل و مناقب و ایمان و ایثارگریهای این اسوه پاسداری و حمایت از اسلام و رسول مکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در کتب خاصه و عامه موجود است ، و مواردی از آن در این نوشتار گذشت ، چرا این رادمرد عظیم الشأن که بر اسلام و مسلمین حق دارد ، متهم به کفر می شود؟
منافقین و حسدورزان و کینه توزانی که بسیاری از نزدیکان و منسوبین آنها در جنگ های صدر اسلام به دست امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) کشته شده بودند ، و پس از پیروزی اسلام به ناچار اظهار اسلام کردند به منظور التیام بخشیدن به زخم های روحی خویش و به اقتضای حسادت و حِقد و کینه ای که در دلهای آنها نسبت به امام علی (علیه السلام) بود ، در هرکجا و در هرمقامی که می توانستند به هر نحوی که بر ایشان ممکن بود عداوت و بغض و کینهی خود را اظهار می نمودند که تکفیر حضرت ابوطالب (علیه السلام) خود نمونه ای واضح و آشکار از این اظهار عداوت ها می باشد.
ص: 88
در واقع حضرت ابوطالب (علیه السلام) در نزد تکفیرکنندگان و تهمت زنندگان و جاعلین احادیث دروغین در حق آن حامی بزرگ رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) به عنوان یک انسان معمولی مطرح نیست که کفر و ایمان یا شرک و توحید او قابل بحث و بررسی باشد ، بلکه اگر می بینم که حضرت ابوطالب (علیه السلام) به چوب تکفیر آنان گرفتار می شود بخاطر این است که آن حضرت پدر امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است و به خیال خام آنان با ضربه زدن به پدر و خدشه دار کردن ایمان آن حضرت و ایجاد شک و دست زدن به تکفیر آن حضرت فرزند را نیز آسیب پذیر نموده و بدین ترتیب می توانند مقدمات توهین و جسارت به مقام شامخ امیرالمؤمنین (علیه السلام) را فراهم سازند ، صحت این مطلب وقتی روشن می شود که میبینیم تاریخ نویسان و مورخان و جاعلین احادیث که درباره حضرت ابوطالب (علیه السلام) چنین قضاوت نموده و جسورانه اظهار نظر می کنند ، درباره افرادی که در طول زندگی امام علی (علیه السلام) همواره رو در روی آن بزرگوار ایستاده و به شهادت تاریخ ، در شعاعِ نور خورشید فروزان آن حضرت چون موم ذوب می شدند و خفاش صفت ، تاب دیدن جمال او را نداشتند ، ساکت نیستند و برای آنان فضیلت تراشی میکنند و دربارهی اسلام و ایمان آنان حدیث جعل می کنند. (1)
ص: 89
ص: 90
پس از آزادی از فشارها و سختی های شعب، در واقع دوران محاصره اقتصادی این مرد بزرگ ، حامی و حافظ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ابوطالب (علیه السلام) را از پای درآورد در حالی که او وظیفه پاسداری خود را نسبت به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) کاملاً به انجام رسانده بود ، اکنون خود را در مسیر آخرت می دید ، اما قلب و فکرش در مورد حفظ پیامبر می تپید و سیر می کرد ، لذا تصمیم گرفت از فرصت استفاده کند و در مورد پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) به قریش وصیت نماید ، آنان را به حضور دعوت نمود ، چون آن ها کنار بسترش اجتماع کردند خطاب به آن ها چنین فرمود :
ای قریشیان شما برگزیده خدا در میان خلق و قلب عرب هستید ، سروری زیبندهی اطاعت ، شجاعی برازنده و پیشگام ، باکرم و با کفایت در میان شما است ، بدانید که شما درمیان عرب ، از افتخارات نصیبی نگذاشتید مگر اینکه خود آن را اخذ کردید ، از این رو بر دیگران امتیاز دارید و آن ها به شما نیازمندند ...
به شما توصیه می کنم که در احترام و بزرگداشت کعبه بکوشید ، زیرا خشنودی خدا و استواری تأمین زندگی در آن است ، پیوند خود را با خویشان قطع نکنید زیرا پیوند با آن ها موجب افزایش عمر و نسل خواهد بود ، ظلم و ستم نکنید ، به پدر و مادر احترام کنید ، امانت دار باشید ، زیرا با ترک این دستورات جمعیتهایی پیش از شما هلاک شدند .(1)
ص: 91
دعوت افراد را بپذیرید ، به سائل بخشش کنید که موجب سربلندی دنیا و آخرت است ، بر شما باد که راستگویی و امانت داری را پیشه خود سازید که موجب محبوبیت پیش خاصان و بزرگواری در سطح عمومی خواهد بود.
آنگاه فرمود : وَ إِنِّی أُوصِیکُمْ بِمُحَمَّدٍ خَیْراً فَإِنَّهُ الْأَمِینُ فِی قُرَیْشٍ وَ الصِّدِّیقُ فِی الْعَرَبِ وَ هُوَ الجَامِعُ لِهَذِهِ الْخِصَالِ الَّتِی أُوصِیتُکُمْ بِهِ ...
دربارهی حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) شما را وصیت به خیر می کنم ، اولین قریش و راستگویی عرب و دارای همه صفاتی است که اکنون به شما سفارش کردم ...
آنچه آورده دل آن را پذیرفت و زبان از بیم دشمن دیگران از پذیرش آن سرباز زد ، به خدا سوگند گویا می بینم که افراد تهیدست و نیکوکار به گرد او آمده ، دعوتش را پذیرفته و گفتارش را تصدیق نموده و فرمانش را بزرگ شمرده اند و در راه گسترش دینش تا سر حد مرگ تلاش می کنند ، بدین سبب آنان رؤسا و زمامداران عرب گردند ولی بزرگان قریش عقب مانده ، خانه هایشان خراب گردد ، ناگهان آگاه شوید آنکه بزرگتر بوده محتاج تر و آنکه دورتر بوده از نزدیکان محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) شده است ، آن وقتی که تمام عرب دوستدار او شوند و زمام اختیارات را به دست او بسپارند .
یَا مَعَاشِرَ قُرَیْشٍ ابْنَ أَبِیکُمْ وَ أُمِّکُمْ کُونُوا لَهُ وُلَاةً وَ لِحِزْبِهِ حُمَاةً وَ اللَّهِ لَا یَسْلُکُ أَحَدٌ سَبِیلَهُ إِلَّا رَشَدَ وَ لَا یَأْخُذُ أَحَدٌ بِهَدْیِهِ إِلَّا سَعِدَ.(1)
ص: 92
ای گروه قریشیان ! در مورد فرزند پدرتان نیک بیاندیشید ، در حزب او وارد و از او حمایت کنید به خدا سوگند هیچ کس راه او را در پیش نگیرد مگر به راه راست افتد و هیچ کس دین او نستاند مگر رستگار گردد .
و بنا به روایتی فرمود : لَن تَزَالُو بِخَیرٍ مَا سَمِعتُم مِن مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله وسلم) وَ مَا اتَّبَعتُم أمرَهُ ، فَاتَّبِعُوهُ وَ أعِینُوهُ تُرشَدُوا.(1)
همواره سعادتمندید تا وقتی که سخن محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را بشنوید و فرمان او را به کار ببندید ، پس از او پیروی کنید و یاریش دهید تا راه راست را بیابید .
و به روایت دیگری فرمود : یَا مَعشَرَ بَنِی هَاشِمٍ ، أطِیعُوا مُحَمَّداً وَ صَدِّقُوهُ تُفلِحُوا وَ تُرشِدُوا .(2)
ای گروه هاشمیان ! از محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمان برید و سخن او را راست شمارید تا رستگار شوید و راه راست بیابید.
سرانجام با یک دنیا خاطرات بزرگ حامی و حافظ رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) حضرت ابوطالب در بستر وداع با دنیا قرار گرفت . در آخرین لحظات عمر ، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و علی (علیهما السلام) را به سینه اش چسباند و گفت : جدایی با شما برایم دشوار است ، نگرانم که بعد از من با شما چه خواهند کرد ؟
ص: 93
سپس به عقیل و جعفر و سایر بستگان رو کرد و گفت: همۀ شما را به خدا می سپارم ، گویا این آخرین سخنش بود ، هماندم لبهایش از حرکت ایستاد و چشم از جهان فانی فروبست .
اندوه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و مسلمانان چند روز بعد از درگذشت حضرت ابوطالب با وفات حضرت خدیجه (سلام الله علیها) دو چندان شد و آن سال را عام الحزن (سال اندوه) نامیدند. (1)
حضرت ابوطالب (علیه السلام) 26 رجب سال دهم بعثت در 85 سالگی رحلت نمود(2) ، امیرالمومنین (علیه السلام) خود را به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) رساند و حضرت را با خبر ساخت ، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : یا علی غسل و کفن و حنوط پدرت را خود انجام بده و هنگامیکه بدنش را بر تابوت قرار دادی مرا با خبر کن . امیرالمومنین (علیه السلام) پس از انجام وظائف ، حضرت را صدا زدند و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در برابر بدن ابوطالب (علیه السلام) ایستادند و فرمودند : ای عمو ، پاداش خوبیها و مهربانیهای خود را گرفتی ، در کودکی مرا سرپرستی نمودی و در بزرگی مرا حمایت نمودی و یاری رساندی
سپس رو به مردم فرمودند :
أَمَا وَ اللَّهِ لَأَشْفَعَنَّ لِعَمِّی شَفَاعَةً یَعْجَبُ بِهَا أَهْلُ الثَّقَلَیْنِ.(3)
بخدا سوگند برای عمویم آنگونه شفاعت کنم که همه تعجب نمایند .
ص: 94
پس از آن پیکر مطهرش در کنار مزار پدرش عبدالمطلب و اجداد پاکش عبدمناف و قُصَی بن کلاب ، در قبرستان حجون مکه بخاک سپرده شد .(1)
مسلمانان به احترام عمو و اجداد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بر مزار آنان حرمی بنا نمودند اما متاسفانه یکبار توسط وهابیون دوره اول و بار دیگر توسط وهابیون دوره سوم حرم آنان تخریب شد که تا کنون نیز همانگونه باقی است .
به هر حال در سال دهم دو فاجعه عظیم که دو محنت و مصیبت بزرگی برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بود رُخ داد و بیش از اندوه پیامبر عظیم الشأن اسلام ، دشمن از ارتحال این دو یار وفادار پیامبر خوشحال بود ، دشمن می دانست که پیامبر بهترین پشتیبان و مدافع خود را در بیرون خانه یعنی جضرت ابوطالب (علیه السلام) و بهترین مایه دلداری و انیس خویش را در داخل خانه یعنی حضرت خدیجه (سلام الله علیها) را از دست داده است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) کاملاً احساس نیاز به این دو یار بی نظیر می کرد ، گویا دو دستش را از دست داده است. دیگر کسی نبود که جای خالی آن دو گوهر گرانبها را پرکند ، چنانکه چند روزی بیشتر نگذشت که دست قریش به آزار رسول مکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بازتر شد ، تا آنجا که وقتی پیامبر از کوچه عبور می کرد ظرفی پُر از خاکروبه را روی سرش می ریختند .
ص: 95
ابن ابی الحدید گوید : وقتی که ابوطالب (علیه السلام) از دنیا رفت دست آزار قریش نسبت به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بازتر شد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ناگزیر از مکه بیرون رفت و ماجرای مهاجرت پیش آمد. (1)
آری شرایط چنان بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) سخت شد که پیک وحی بعد از رحلت ابوطالب (علیه السلام) نزد آن حضرت آمد و عرضه داشت : یا محمد اِنَّ رَبَّک یقرؤک السلام و یقول لک : اخرج من مکّة فقد مات ناصرک .(2)
ای محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) همانا پروردگارت سلامت می رساند و می فرماید: از مکه بیرون برو ، زیرا حامی و یارت از دنیا رفت .
ص: 96
ص: 97
« دَخَلَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله وسلم) عَلَی عَمِّهِ أَبِی طَالِبٍ وَ هُوَ مُسَجًّی فَقَالَ یَا عَمِّ کَفَّلْتَ یَتِیماً وَ رَبَّیْتَ صَغِیراً وَ نَصَرْتَ کَبِیراً فَجَزَاکَ اللَّهُ عَنِّی خَیْراً ثُمَّ أَمَرَ عَلِیّاً بِغُسْلِه(1) »
هنگامیکه بدن ابوطالب (علیه السلام) پس از رحلت پوشانده شده بود ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بر عموی بزرگوارشان حضرت ابوطالب (علیه السلام) وارد شدند و فرمودند : ای عمو ، در یتیمی مرا سرپرستی نمودی ، در کودکی مرا تربیت نمودی و در بزرگی مرا یاری نمودی پس خداوند بهترین پاداشها را به شما عطا فرماید ، سپس حضرت به امیرالمومنین علی (علیه السلام) دستور به تغسیل بدن ایشان دادند
هنگامیکه حضرت ابوطالب (علیه السلام) رحلت نمود ، امیرالمومنین (علیه السلام) خود را به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)رساند و حضرت را با خبر ساخت ، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بشدت متاثر و غمگین شدند و فرمودند : یا علی غسل و کفن و حنوط پدرت را خود انجام بده و هنگامیکه بدنش را بر تابوت قرار دادی مرا با خبر کن . امیرالمومنین (علیه السلام) پس از انجام وظائف ، حضرت را صدا زدند و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در برابر بدن ابوطالب (علیه السلام) ایستادند و پس از گریه و سوگواری فرمودند :
ص: 98
« وَصَلْتَ رَحِماً وَ جُزِیْتَ خَیْراً یَا عَمِّ فَلَقَدْ رَبَّیْتَ وَ کَفَلْتَ صَغِیراً وَ نَصَرْتَ وَ آزَرْتَ کَبِیراً ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی النَّاسِ وَ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَأَشْفَعَنَّ لِعَمِّی شَفَاعَةً یَعْجَبُ بِهَا أَهْلُ الثَّقَلَیْن »
ای عمو ، پاداش خوبیها و مهربانیهای خود را گرفتی ، در کودکی مرا سرپرستی نمودی و در بزرگی مرا حمایت نمودی و یاری رساندی سپس رو به مردم فرمودند : بخدا سوگند برای عمویم آنگونه شفاعت کنم که همه تعجب نمایند.(1)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)به عقیل فرزند ابوطالب (علیه السلام) فرمودند :
إِنِّی لَأُحِبُّکَ یَا عَقِیلُ حُبَّیْنِ حُبّاً لَکَ وَ حُبّاً لِحُبِّ أَبِی طَالِبٍ لَک
همانا من تو را به دو مناسبت دوست دارم یکی برای محبت به خودت و دیگری برای اینکه ابوطالب (علیه السلام) تو را دوست داشت(2)
عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) پرسید : برای ابوطالب (علیه السلام) چه امید داری ؟ حضرت فرمود : برای او همه خوبیها را از پروردگارم امید دارم.(3)
ص: 99
امام صادق (علیه السلام) فرمود :
« مَا مَاتَ أَبُو طَالِبٍ حَتَّی أَعْطَی رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله وسلم) مِنْ نَفْسِهِ الرِّضَا »
حضرت ابوطالب (علیه السلام) رحلت نکرد تا اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)را از خود راضی نمود(1)
داود رِقّی خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید و عرض کرد : از شخصی طلبکارم و می ترسم مالم از بین برود ، حضرت فرمودند : هنگامیکه مکه رفتی ، به نیابت از هر یک از عبدالمطلب ، عبدالله ، ابوطالب ، آمنه و فاطمه بنت اسد طواف کن و نماز طواف بخوان و سپس از خدا بخواه که مالت را برگرداند ، داود گفت به مکه رفتم و انجام دادم و هنگام خروج از باب صفا در مسجدالحرام ، دیدم شخص بدهکار ایستاده است و می گوید : ای داود معطلم کردی ، بیا تا حق تو را پرداخت کنم.(2)
امام صادق (علیه السلام) فرمود : امیرالمومنین (علیه السلام) از بیان و نقل اشعار ابوطالب (علیه السلام) و نوشتن آن شادمان می شدند و می فرمود اشعار ابوطالب (علیه السلام) را فراگیرید و به فرزندانتان نیز تعلیم دهید ، همانا ابوطالب (علیه السلام) بر دین و آئین الهی بود و دانش زیادی در او بود.(3)
ص: 100
عباس عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) می گوید :
در برابر قریش و برای معرفی فضائل پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، ابوطالب (علیه السلام) به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) گفت : فرزند برادرم ، آیا خداوند تو را فرستاده است ، حضرت فرمود : آری ، عرض کرد : پس معجزه و آیتی به من نشان بده ، برای من این درخت را دعوت کن ، پس پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) آن درخت را صدا زدند و درخت نیز بسوی آنان حرکت نمود و در برابر ایشان احترام نمود و بازگشت ، حضرت ابوطالب (علیه السلام) فرمود : شهادت می دهم که تو صادق هستی ، یا علی (علیه السلام) در کنار پسرعمویت باش(1)
امام صادق (علیه السلام) فرمود : اولین جماعتی که ( در اسلام ) تشکیل شد هنگامی بود که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به همراه امیرالمؤمنین (علیه السلام) به نماز ایستادند ، حضرت ابوطالب (علیه السلام) بهمراه فرزندش جعفر از کنار آندو می گذشت با دیدن آندو به جعفر فرمود : پسرم ، کنار پسر عمویت بایست ، هنگامیکه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)حضور جعفر را احساس نمودند کمی جلوتر رفتند ( تا آندو در نماز پشت سر حضرت قرار گیرند )
حضرت ابوطالب (علیه السلام) با دیدن این صحنه شادمان بازگشت و این اشعار را زمزمه می فرمود :
ص: 101
إِنَّ عَلِیّاً وَ
جَعْفَراً ثِقَتِی
عِنْدَ مُلِمِّ
الزَّمَانِ وَ الْکُرَبِ
وَ اللَّهِ لَا
أَخْذُلُ النَّبِیَّ وَ لَا
یَخْذُلُهُ مِنْ
بَنِیَّ ذُو حَسَبٍ
لَا تَخْذُلَا وَ
انْصُرَا ابْنَ عَمِّکُمَا
أَخِی لِأُمِّی مِنْ
بَیْنِهِمْ وَ أَبِی
« همانا علی و جعفر در سختیها و شدائد روزگار ، تکیه گاه و پشتیبان من هستند »
« بخدا سوگند ، نه من و نه فرزندان با شرافتم ، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)را تنها نخواهیم گذاشت »
« ای علی و جعفر ، پسر عمویتان را تنها نگذارید که او فرزند برادری هم از پدر و هم از مادر من است »
اولین جماعتی که برپا شد ، آن روز بود.(1) .
اصبغ بن نباته می گوید از محضر امیرالمومنین (علیه السلام) شنیدم که فرمود :
« وَ اللَّهِ مَا عَبَدَ أَبِی وَ لَا جَدِّی عَبْدُ الْمُطَّلِبِ وَ لَا هَاشِمٌ وَ لَا عَبْدُ مَنَافٍ صَنَماً قَطُّ قِیلَ فَمَا کَانُوا یَعْبُدُونَ قَالَ کَانُوا یُصَلُّونَ إِلَی الْبَیْتِ عَلَی دِینِ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) مُتَمَسِّکِینَ بِه »
بخدا سوگند ، نه پدرم ( ابوطالب ) و نه جدم عبدالمطلب و نه هاشم و نه عبد مناف ، آنان هیچکدام هرگز بتی را نپرستیدند ، گفته شد پس چه می پرستیدند ؟
ص: 102
فرمود آنها معتقد به آئین ابراهیم بودند و بر اساس آن بسوی کعبه نماز می خواندند.(1)
روزی امیرالمومنین (علیه السلام) در کنار گروهی از مردم نشسته بودند ، مردی نزد آنحضرت آمد و گفت ای امیر مومنان چگونه شما در این مقام و منزلتی که خداوند عطا فرموده هستید اما پدرت در آتش است ، حضرت فرمود : ساکت باش ، دهانت شکسته باد ، سوگند به خدایی که بحق پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را مبعوث فرمود اگر پدرم برای هر گنهکاری بر روی زمین شفاعت نماید خداوند شفاعت او را می پذیرد ، آیا پدرم در آتش باشد درحالیکه فرزندش تقسیم کننده بهشت و جهنم است . سوگند به خدایی که بحق پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)را مبعوث فرمود روز قیامت نور پدرم ابوطالب (علیه السلام) نور همه موجودات را خاموش می سازد بغیر از نور پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، نور من ، نور فاطمه (سلام الله علیها)، نور حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) و نور 9 امام از فرزندان حسین (علیه السلام) ، بدرستیکه نور ابوطالب (علیه السلام) از نور ما است همان نوری که دو هزار سال قبل از خلقت آدم ، خداوند خلق فرمود.(2)
امام صادق (علیه السلام) فرمود : همانا ابوطالب (علیه السلام) تظاهر به شرک می نمود و ایمان خود را مخفی می ساخت و هنگامیکه رحلت نمود خداوند متعال به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)
ص: 103
وحی فرمود از مکه خارج شو زیرا یاوری برایت باقی نمانده است و پس ( از مدتی ) پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بسوی مدینه هجرت نمود.(1)
امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود :
« کَانَ وَ اللَّهِ أَبُو طَالِبٍ عَبْدُ مَنَافِ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ مُؤْمِناً مُسْلِماً یَکْتُمُ إِیمَانَهُ مَخَافَةً عَلَی بَنِی هَاشِمٍ أَنْ تُنَابِذَهَا قُرَیْش »
بخدا سوگند ابوطالب (علیه السلام) ( عبد مناف فرزند عبدالمطلب ) مومن و مسلمان بود و او ایمانش را مخفی نگاه داشت تا در برابر دشمنی قریش با بنی هاشم ، دفاع کند.(2)
امام صادق (علیه السلام) فرمود : همانا ابوطالب (علیه السلام) با استفاده از حروف ابجد ، اسلام آورد ( بلکه ) ابوطالب (علیه السلام) به همه زبانها اسلام اختیار نمود.(3)
ص: 104
ابوذر غفاری گفت : سوگند بخدایی که خدائی جز او نیست ، ابوطالب (علیه السلام) پیش از مرگ به زبان حبشه اسلام آورد ، او به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) گفت : آیا زبان حبشه می دانی؟ حضرت فرمود: عمو ، خداوند همه زبانها را به من تعلیم فرموده است. ابوطالب (علیه السلام) گفت : « یَا مُحَمَّدُ اسدن لمصافا قاطالاها » یعنی با اخلاص شهادت می دهم که خدایی جز خدای یگانه نیست ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) با گریه فرمودند : خداوند به برکت ابوطالب (علیه السلام) چشم مرا روشنی عطا فرمود(1)
ابوبصیر لَیث مُرادی می گوید خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کردم : سَرورم ، مردم می گویند ابوطالب (علیه السلام) در حفره ای از آتش است و در آن سرش می جوشد ، حضرت فرمودند :
« کَذَبُوا وَ اللَّهِ إِنَّ إِیمَانَ أَبِی طَالِبٍ لَوْ وُضِعَ فِی کِفَّةِ مِیزَانٍ وَ إِیمَانُ هَذَا الْخَلْقِ فِی کِفَّةِ مِیزَانٍ لَرَجَحَ إِیمَانُ أَبِی طَالِبٍ عَلَی إِیمَانِهِم » ، بخدا سوگند دروغ می گویند اگر ایمان ابوطالب (علیه السلام) در یک سوی میزان و ایمان این مردم در سوی دیگر میزان قرار داده شود ایمان ابوطالب (علیه السلام) بر ایمان آنها برتری دارد ، سپس حضرت فرمودند : بخدا سوگند امیرالمومنین (علیه السلام) در زمان حیات
ص: 105
خود دستور داد به نیابت از پدر و مادر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و ابوطالب (علیه السلام) حج انجام دهند و همچنین وصیت نمود که پس از او نیز به نیابت از آن سه نفر حج انجام دهند . (1)
امام صادق (علیه السلام) فرمود :
« مَثَلُ أَبِی طَالِبٍ مَثَلُ أَهْلِ الْکَهْفِ حِینَ أَسَرُّوا الْإِیمَانَ وَ أَظْهَرُوا الشِّرْکَ فَآتَاهُمُ اللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَیْن » مثل حضرت ابوطالب (علیه السلام) مثل اصحاب کهف بود هنگامیکه آنان ایمان خود را مخفی ساختند و تظاهر به شرک را آشکار ساختند و خداوند پاداش آنان را دو برابر عطا فرمود. (2)
امام عسکری (علیه السلام) فرمود : خداوند متعال به رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) وحی فرمود من تو را با دو گروه یاری نمودم ، گروهی که تو را مخفیانه یاری نمودند و گروهی که تو را آشکارا یاری دادند ، آنان که مخفیانه یاور تو بودند بزرگ و برترشان عمویت ابوطالب(علیه السلام) است و آنان که آشکارا یاریت نمودند بزرگ و برترشان فرزندش علی بن ابیطالب (علیه السلام) است ، سپس امام عسکری (علیه السلام) فرمود : ابوطالب (علیه السلام) همانند مومن آل فرعون ایمان خود را مخفی می ساخت.(3)
ص: 106
عبدالرحمان بن کثیر می گوید : خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض کردم ، مردم گمان می کنند ابوطالب (علیه السلام) در حفره ای از آتش است ، حضرت فرمودند : مردم دروغ می گویند ، جبرئیل (علیه السلام) چنین مطلبی برای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نیاورده است ، عرض کردم : پس جبرئیل (علیه السلام) چه چیزی بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ابلاغ نمود ؟ فرمودند : جبرئیل (علیه السلام) در بین مطالبی که بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ابلاغ نمود گفت : پروردگارت بر تو سلام می رساند و می فرماید اصحاب کهف ایمان خود را مخفی نمودند و تظاهر به شرک نمودند و خداوند متعال پاداش آنان را دو برابر قرار داد و حضرت ابوطالب (علیه السلام) نیز ایمان خود را مخفی نمود و تظاهر به شرک نمود و خداوند نیز اجرش را دوبرابر مقرر فرمود و ابوطالب (علیه السلام) قبل از رحلتش از این دنیا ، بشارت به بهشت را از خداوند متعال دریافت نمود ، پس چگونه این مردم او را اینگونه توصیف میکنند درحالیکه در شب رحلتش جبرئیل (علیه السلام) بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نازل شد و گفت : ای محمد ، از مکه خارج شو که پس از ابوطالب (علیه السلام) یاوری در مکه نداری.(1)
حضرت عبدالعظیم حسنی به محضر امام رضا (علیه السلام) نامه نوشت : ای فرزند رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) ، مرا آگاه سازید از خبری که نقل شده « ابوطالب در گودالی از آتش است و از آتش آن مغز او می جوشد » ، حضرت در جواب نامه او نوشتند:
ص: 107
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّکَ إِنْ شَکَکْتَ فِی إِیمَانِ أَبِی طَالِبِ کَانَ مَصِیرُکَ إِلَی النَّار »
« بنام خداوند بخشنده مهربان ، اگر در ایمان ابوطالب (علیه السلام) شک کردی بازگشت تو بسوی آتش جهنم خواهد بود(1)
»
اَبان بن محمد می گوید به محضر امام رضا (علیه السلام) نامه نوشتم که جانم فدای شما باد ، من در ایمان ابوطالب (علیه السلام) شک کرده ام ، حضرت در جواب مرقوم فرمودند :
« بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ وَ مَنْ یَتَّبِعْ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِین نُوَلِّهِ ما تَوَلَّی إِنَّکَ إِنْ لَمْ تُقِرَّ بِإِیمَانِ أَبِی طَالِبٍ کَانَ مَصِیرُکَ إِلَی النَّار »
« بنام خداوند بخشنده مهربان ، کسی که از راهی غیر از راه مومنان پیروی نماید ، او را به همان راه که می رود می بریم ، اگر به ایمان ابوطالب (علیه السلام) اقرار نداشته باشی ، بازگشت تو بسوی آتش جهنم است(2)»
شخصی بنام یونس خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید ، حضرت فرمودند : مردم درباره ابوطالب (علیه السلام) چه می گویند؟ عرض کرد : جانم فدای شما باد ، می گویند ابوطالب (علیه السلام)در حفره ای از آتش است و در پاهایش کفشهایی آتشین قرار
ص: 108
دارد که از آتش آن مغز او می جوشد ، حضرت فرمودند : « کَذَبَ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِنَّ أَبَا طَالِبٍ مِنْ رُفَقَاءِ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفِیقا »
دشمنان خدا دروغ گفته اند ، همانا ابوطالب (علیه السلام) از همنشینان پیامبران ، صدیقین ، شهدا و صالحین است و آنان خوب همنشینانی هستند(1)
امام صادق (علیه السلام) فرمود : جبرئیل (علیه السلام) بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نازل شد و گفت : ای محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) پروردگارت سلام می رساند و می فرماید : من آتش را بر صُلب پدری که تو را آورد و بر مادری که تو را حمل نمود و آغوشی که تو را سرپرستی نمود حرام نمودم ، البته آن صُلب ، عبدالله بن عبدالمطلب است و آن مادر ، آمنه بنت وهب و آغوشی که تو را سرپرستی نمود ، ابوطالب (علیه السلام) و فاطمه بنت اسد (سلام الله علیها) می باشند.(2)
از امام سجاد (علیه السلام) سوال شد ، آیا ابوطالب (علیه السلام) ایمان آورده بود ؟ حضرت فرمود : بلی ، گفته شد : عده ای گمان می کنند او کافر بوده است ، امام سجاد (علیه السلام) فرمود : بسیار عجیب است ، آیا با این سخن قصد طعنه زدن بر ابوطالب (علیه السلام)
ص: 109
دارند یا بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را ، درحالیکه خداوند در بیش از یک آیه از قرآن نهی فرموده که زن مومنه ای در ازدواج با مرد کافر بماند ، و هیچکس تردید ندارد که فاطمه بنت اسد از زنان مومنه پیشگام در اسلام بود و او تا پایان عمر ابوطالب (علیه السلام) در ازدواج با او بود(1)
اسحاق بن جعفر می گوید : به امام صادق (علیه السلام) گفته شد مردم گمان می کنند ابوطالب (علیه السلام) کافر بوده است ، حضرت فرمودند : آنان دروغ گفته اند ، ابوطالب (علیه السلام) چگونه کافر باشد درحالیکه خود فرموده است :
« أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّا وَجَدْنَا مُحَمَّداً نَبِیّاً کَمُوسَی خُطَّ فِی أَوَّلِ الْکُتُب »
آیا نمی دانید که ما محمد را پیامبری همانند موسی یافتیم که در کتب پیشینیان نیز ثبت شده است.(2)
امام صادق (علیه السلام) فرمود : چگونه ابوطالب (علیه السلام) کافر باشد درحالیکه فرموده است :
لَقَدْ عَلِمُوا
أَنَّ ابْنَنَا لَا مُکَذَّبٌ لَدَیْنَا وَ لَا یَعْبَأُ بِقَوْلِ
الْأَبَاطِل
وَ أَبْیَضَ یُسْتَسْقَی الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ ثِمَالُ الْیَتَامَی عِصْمَةٌ
لِلْأَرَامِلِ
« آنان بخوبی دانستند که ما فرزندمان ( محمّد ) را دروغگو نمی دانیم و به سخنان بیهوده ( در باره او ) اعتنا نمی شود »
ص: 110
« او آبرومندی است که به احترام آبروی او طلب باران می شود ، کسی که فریادرس یتیمان و پناه بیوه زنان است.(1) »
دُرُست بن ابی منصور می گوید ، از محضر امام کاظم (علیه السلام)پرسیدم : آیا ابوطالب (علیه السلام) حجت بر پیامبر (ص) بود ؟ حضرت فرمود : خیر ، حجت بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نبود اما امانت دار وصایای الهی بود که این وصایا را به محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) تقدیم نمود .
عرض کردم : آیا دلیل تقدیم وصایا را به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ، بدین علت بود که ابوطالب (علیه السلام) حجت بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بود ؟ حضرت فرمود : اگر ابوطالب (علیه السلام) حجت بر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بود ، وصایا را به او تحویل نمی داد . عرض کردم : پس ابوطالب (علیه السلام) چگونه بود ؟ حضرت فرمود : او به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و فرامین او اقرار نمود ، و در روز رحلتش وصایای الهی را به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) تحویل داد و همان روز رحلت نمود.(2)
امام صادق (علیه السلام) فرمود : فاطمه بنت اسد ( رحمت الهی بر او باد ) خدمت ابوطالب ( رحمت الهی بر او باد ) رسید و بشارت داد که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ولادت یافته است ، ابوطالب(علیه السلام) فرمود : مدتی صبر کن شما هم مولودی همانند او بدنیا خواهی آورد غیر از اینکه فرزند تو پیامبر نخواهد بود
ص: 111
امام صادق (علیه السلام) فرمود : آن مدت زمانی که ابوطالب (علیه السلام) از آن سخن گفت ، سی سال بود زیرا بین ولادت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و امیرالمومنین (علیه السلام) سی سال فاصله بود.(1)
مُفَضَّل بنِ عُمَر می گوید از امام صادق شنیدم که فرمود : هنگام ولادت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) ، درخشندگی و عظمت قصرهای ایران و شام در برابر دیدگانش نمایان شد ( و او آنچه را دیده بود تعریف نمود ) ، فاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین شادمان نزد ابوطالب (علیه السلام) آمد و گفته های آمنه را بشارت داد ، ابوطالب (علیه السلام) فرمود : از این مطالب تعجب نمودی ؟ تو خود وصی و وزیر این مولود را باردار می شوی و بدنیا خواهی آورد(2)
حضرت فاطمه بنت اسد (سلام الله علیها) فرمود : هنگامیکه رحلت عبدالمطلب (علیه السلام) نزدیک شد به فرزندانش فرمود : کدامیک سرپرستی محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم)را بعهده
میگیرید؟ آنها گفتند محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم)از ما داناتر است بگویید خود انتخاب کند ، عبدالمطلب (علیه السلام) فرمود : ای محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم)پدربزرگت در آستانه سفر آخرت است کدامیک از عموها و عمه هایت را برای سرپرستی خود انتخاب می کنی ، محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم)به چهره های آنان نگاه کرد سپس به آرامی کنار ابوطالب (علیه السلام) ایستاد ، عبدالمطلب (علیه السلام) فرمود : ای ابوطالب (علیه السلام) من به ایمان و امانتداری تو یقین دارم پس همانند من از او نگهداری کن .
ص: 112
فاطمه بنت اسد (سلام الله علیها) فرمود : با رحلت عبدالمطلب (علیه السلام) پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به خانه ما آمد و خود به او خدمت می نمودم و او نیز مرا « مادر » صدا می زد ، در باغ منزل ما چندین درخت خرما بود که با رسیدن خرمای آن ، بچه های هم سنّ محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) می آمدند و خرماهای ریخته شده بر زمین را می خوردند و گاهی نیز از دست یکدیگر خرماها را می ربودند اما هیچگاه ندیدم محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) چنین کند و بدین جهت هر روز خودم یا خدمتکارم مشتی از خرما را برای محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) بر میداشتیم تا اینکه روزی من و خدمتکارم فراموش کردیم برای او خرما برداریم و او نیز خواب بود و بچه ها آمدند و همه خرماهای ریخته شده را خوردند ، هنگامیکه محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) بیدار شد خرمایی بر زمین ندید ، خدمتکارم به او گفت : امروز فراموش کردیم برایت خرما برداریم و بچه ها همه را خوردند ، او بسوی باغ برگشت و به درخت خرما اشاره نمود و گفت : ای درخت من گرسنه ام ، دیدم شاخه درخت پایین آمد و او از خرمای آن چید و خورد سپس شاخه به جای خود بازگشت .
من از دیدن این صحنه تعجب نمودم و هنگامیکه ابوطالب (علیه السلام) به خانه بازگشت ماجرا را برای او تعریف کردم ، حضرت ابوطالب (علیه السلام)فرمود : او در آینده پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) خواهد بود و شما پس از سی سال ، وزیر او را بدنیا خواهی آورد. و من نیز همانگونه که ابوطالب (علیه السلام) فرمود ، علی (علیه السلام) را بدنیا آوردم(1) .
ص: 113
ابابصیر می گوید امام باقر (علیه السلام)فرمود : حضرت ابوطالب (علیه السلام) در حالی رحلت نمود که مسلمان و مومن بود ، اشعار ابوطالب (علیه السلام) نشانگر ایمان و محبت او به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ، کفالت و سرپرستی دلسوزانه پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ، یاری نمودن ایشان ، دشمنی با دشمنان و دوستی با دوستان آنحضرت و تایید و تصدیق دستورات الهی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) است . ابوطالب (علیه السلام) به فرزندانش علی (علیه السلام) و جعفر دستور فرمود که مسلمان شوند و به دستورات پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ایمان آورند و بدانند که آنحضرت بهترین مردم و دعوت کننده به حق و مسیر نورانی هدایت است و او فرستاده پروردگار جهانیان است . توصیه های ابوطالب (علیه السلام) در قلوب علی (علیه السلام) و جعفر جای گرفت و آندو بدلیل توصیه های پدر ، هنگام دعوت رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) بدون درنگ پذیرفتند و ایمان آوردند و اعمال و رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را بدقت زیر نظر داشتند و آنها را همگی خوب و هدایت کننده به صلاح و رستگاری یافتند . اگر مُنصِف باشی همین برای تو کافی است که ابوطالب (علیه السلام) به فرزندانش علی (علیه السلام) و جعفر ، بدلیل اطاعتشان از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و شجاعت و صفات کم نظیرشان ، با وجود جایگاه مخصوص و معروفی که در قلب ابوطالب (علیه السلام) داشتند ، اجازه داد تا از دستورات پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)در دین ، جهاد ، ایثار و دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان ، اطاعت کنند بدون اینکه چشم داشتی به مال و مقام و غیر آن داشته
باشد زیرا خویشاوندانش با او دشمن بودند و مال هم جز برای اطاعت از فرامین الهی برای او باقی نمانده بود. (1)
ص: 114
ابن عباس می گوید : پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به ( عموی خود ) عباس فرمود : خداوند به من ماموریت داده که رسالت خود را علنی کنم و مرا به انجام این وظیفه تکلیف داده است و از من تقاضای انجام آن را نموده است ، نظر تو چیست ؟ عباس گفت : ای پسر برادرم ، می دانی که قریش بیش از همه نسبت به فرزندان عبدالمطلب (علیه السلام) حسد دارند و این خصلت ناپسند آنان همه ما را هدف قرار می دهد و ما را به سختی ریشه کن می کند ، اما بیا تا سراغ ابوطالب (علیه السلام) برویم که بزرگترین عموهای تو است که اگر هم تو را یاری نکند به یقین تو را تنها نخواهد گذاشت ، پس هر دو نزد ابوطالب (علیه السلام) آمدند او با دیدن آنها فرمود : خبری پیش آمده که شما در این وقت اینجا آمده اید ، عباس صحبتهای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را بازگو نمود ، ابوطالب (علیه السلام) پس از اندکی تامل فرمود : پسر برادرم ، حرکت کن ( و برای انجام رسالت خود اقدام کن ) ، شما دارای مقام و منزلت بلندی هستی ، دارای گروه و اطرافیان بزرگواری هستی و از جهت پدران از همه برتر هستی ، بخدا سوگند هیچ زبان گزنده ای نخواهد توانست شما را آزار دهد مگر اینکه زبانهای تند و قاطع جواب او را خواهند داد و شمشیرهای برّان در برابر او از نیام بیرون می آیند ، بخدا سوگند عرب در برابر تو تسلیم و فرمانبردار خواهد شد ، پدرم ( عبدالمطلب ) همه کتابها را می خواند و می فرمود : از نسل من پیامبری خواهد آمد ، آرزو داشتم که زمان او را درک می کردم و به او ایمان می آوردم ، هر کدام از فرزندانم او را درک نمود وظیفه دارد به او ایمان بیاورد ...(1)
ص: 115
ص: 116
« حَدَّثَنِی مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله وسلم) أَنَّ رَبَّهُ بَعَثَهُ بِصِلَةِ الرَّحِمِ وَ أَنْ یَعْبُدَ اللَّهَ وَحْدَهُ وَ لَا یَعْبُدَ مَعَهُ غَیْرَهُ وَ مُحَمَّدٌ عِنْدِی الصَّادِقُ الْأَمِین »
محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) برایم بیان فرمود که پروردگارش او را مبعوث نموده به « صله رحم» و « فقط بندگی خدا نمودن و پرهیز از عبادت غیر او » ، و محمّد نزد من راستگو و امین است(1)
.
« حَدَّثَنِی مُحَمَّدٌ ابْنُ أَخِی وَ کَانَ وَ اللَّهِ صَدُوقاً قَالَ قُلْتُ لَهُ بِمَ بُعِثْتَ یَا مُحَمَّدُ قَالَ بِصِلَةِ الْأَرْحَامِ وَ إِقَامِ الصَّلَاةِ وَ إِیتَاءِ الزَّکَاة »
محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) فرزند برادرم که بخدا سوگند بسیار راستگو است ، برایم بیان فرمود، از او سوال نمودم به انجام چه دستوراتی ماموریت یافتی ؟ فرمود : به انجام صله رحم ، اقامه نماز و پرداخت زکات.(2)
« اُشْکُرْ تُرْزَقْ وَ لَا تَکْفُرْ فَتُعَذَّبَ »
ص: 117
شاکر باش تا روزی داده شوی و کفران نکن که ( اگر کفران نمودی ) عذاب می شوی.(1)
« لَن تَزالُوا بِخَیرٍ مَا سَمِعتُم مِن مُحَمَّدٍ وَ مَا اتَبَعتُم أمرَهُ فَأطِیعُوه تَرشدُوا »
مادامیکه سخنان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را گوش کنید و دستوراتش را پیروی نمایید در مسیر صحیح هستید ، پس از او پیروی نمایید تا رستگار شوید(2)
ص: 118
ص: 119
امروزه اهمیت فهرست نویسی و کتابنامه نگاری بر احدی پوشیده نیست چرا که کتابنامه کلید دستیابی به میراث گرانبهای گذشتگان است. در این راستا ارائه این کتابنامه می تواند گام مؤثری در احیاء یاد و نام آن بزرگوار در عرصه تحقیق و تألیف کتب ارزشمند باشد.
لازم به ذکر است تهیه و تنظیم فهرست کتب خطی و تنظیم فهرست کتب چاپ شده در میان علماء گذشته، سابقه ای دیرینه داشته و مستلزم بحث جداگانه ای است که این مختصر گنجایش آن را ندارد، یکی از آثار شگفت تهیه این فهرستها و کتابنامه ها این است که مؤلّفین، شعراء، نویسندگان، و ناشرین محترم چه در ایران و چه در سایر نقاط جهان دست به کار شده و با توجه به کتابهای معرفی شده ، و اولویت بندی آنها دست به ترجمه، احیاء، تحقیق و بازنگاری آنها میزدند. از دیگر آثار و برکات این فهرستها و کتابنامه ها می توان به جلوگیری از کارهای تکراری، گرفتن ایده های بزرگ از نویسندگان گذشته، پیدا شدن نسخ نایاب و کمیاب و.. اشاره کرد.
نمونه ای از کتابنامه ها:
بسیار مناسب است در اینجا از کتاب الذریعه مرحوم علامه شیخ آقا بزرگ تهرانی، و مکتبة اهل البیت مرحوم علامه سیّد عبدالعزیز طباطبایی نام ببریم که تأثیر فراوانی در چاپ و ترجمه و احیاء کتب خطی و چاپی قدیمی و اولویت
ص: 120
بندی آنها داشته، همچنین مرحوم اسماعیل انصاری زنجانی که با تألیف کتاب «حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در آیینه کتاب» حدود هفتصد جلد کتاب در مورد آن بانوی بزرگوار را معرفی نمود. که پس از مدت کوتاهی با چاپ دوم و سوم و چهارم و پنجم همان کتاب همراه با تکمیل و توسعه آن ، این رقم به بیش از چهار هزار جلد کتاب رسید.
استاد علی اکبر مهدی پور نیز در سال 1375 با تألیف « کتابنامه حضرت مهدی f » بیش از 2000 عنوان کتاب پیرامون امام زمان f را معرفی نموده که اکنون این رقم به چندین هزار جلد رسیده است.
اهمیت موضوع شخصیت شناسی حضرت ابوطالب (علیه السلام) و مظلومیت آن بزرگوار بسیاری از علماء و نویسندگان و اندیشمندان شیعه و سنی را بر آن داشت تا با تألیف و تدوین کتب و رساله ها و مقالات مستقلّ فراوان همچون کتاب « الحجة علی الذاهب الی تکفیر أبی طالب(علیه السلام) ) تألیف علامه سیّد فخار بن معد الموسوی از علمای قرن هفتم و « ایمان ابی طالب (علیه السلام) » تألیف شیخ مفید اعلی اللَّه مقامه به دفاع از آن بزرگوار برخیزند. البته در این میان برخی دیگر از علمای شیعه و سنی در ضمن کتب ارزشمند خود قسمتی را به دفاع از آن بزرگوار پرداخته اند مانند علامه مجلسی در جلد 35 بحار الانوار، علاّمه امینی در ضمن جلد هفتم و هشتم الغدیر، و ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه هر کدام بیش از صد صفحه به موضوع حضرت ابوطالب (علیه السلام) اختصاص داده اند که جای دارد هر کدام به صورت کتاب مستقل تحقیق، ترجمه و احیاء شود.
ص: 121
حجم گسترده دنیای کتاب ، و وجود کتابخانه های بزرگ و موضوعات مختلف از عواملی است که لزوم تخصصی شدن کتابخانه ها و فهرستها را دو چندان نموده و باعث پیدایش کتابخانه های تخصصی، کتابنامه ها و حتی مجلات تخصصی کتاب در رشته ها و علوم مختلف گردیده است .
امید است همانگونه که کتابنامه ها وفهرست های گذشته موجب شده که گرد و غبار غربت از این گنجینه های پربها و ارزشمند زدوده شده و تحولی در عالم نشر و کتب تخصصی پیرامون خاندان رسالت ایجاد گردد ، با تنظیم کتابنامه حضرت ابوطالب (علیه السلام) نیز شیفتگان و ارادتمندان به اهل بیت (علیهم السلام) با این حامی بزرگ رسالت بیشتر آشنا گردند.
نشر کتب و آثار قدیمی پیرامون حضرت ابوطالب (علیه السلام) ، شرح و ترجمه اشعار ، تحلیل و بررسی پیرامون ایمان آن حضرت ، شرح احوالات فرزندان ایشان ، معرفی و شرح و ترجمه روایاتی که حضرت ابوطالب (علیه السلام) از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) روایت کرده و ... از مواردی هستند که جای دارد در مورد آن فعالیت شود . از آنجا که درج مشخصات کامل همۀ این کتابها در این مختصر ممکن نبود به ذکر نام و مشخصات ظاهری این کتابها تبرک جسته و معرفی بیشتر و جزییات این کتابها به فرصت دیگری واگذار می گردد .
به طور کلی کتابهایی که درباره حضرت ابوطالب (علیه السلام) نوشته شده در یک تقسیم بندی به ده بخش تقسیم بندی می شود :
1- کتابهایی که درباره ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام) و رد بر تکفیر آن بزرگوار
ص: 122
نوشته شده است.
2- کتبی که توسط بزرگان اهل سنت در مورد ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام) و اشعار ایشان نوشته شده است .
3- کتابهایی که درباره تاریخ زندگی آن بزرگوار و دفاع های او از حریم پیامبر گرامی اسلام نوشته شده .
4- کتابهایی که در فضائل و مناقب حضرت ابو طالب (علیه السلام) نوشته شده .
5- روایاتی که حضرت ابوطالب (علیه السلام) از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل فرموده .
6- دیوان ابوطالب (علیه السلام) ( گردآوری ، تحقیق و شرح )
7- شرح قصیده لامیه حضرت ابوطالب (علیه السلام)
8- بررسی و تحقیق پیرامون اشعار حضرت ابوطالب (علیه السلام)
9- حضرت ابوطالب (علیه السلام) در آیینه شعر
10- کتابهایی که به زبانهای مختلف در مورد حضرت ابوطالب نوشته شده است.
این فهرست حاصل بیش از بیست و پنج سال تحقیق و بررسی پیرامون مظلوم تاریخ حضرت ابوطالب (علیه السلام) می باشد که اینک در اختیار دانش پژوهان ، مؤلّفین ، نویسندگان ، شعرا و ناشرین محترم قرار می گیرد و به زودی همراه با توضیحات کامل ، تصاویر کتب ، شرح حال پدیدآورندگان ، محل چاپ یا وجود نسخ خطی آن ، تحت عنوان « کتابنامه حضرت ابوطالب (علیه السلام) » به زیور طبع آراسته خواهد گردید.
ص: 123
1- أبوطالب (علیه السلام) ، احمد بن محمد آل مسروح مظفر (متولد 1345 ه )
2- ابوطالب (علیه السلام) احمد بن عقیل، آل مسروح المظفر
3- ابوطالب (علیه السلام) باقر قربانی زرّین (فارسی)؛ تحقیق و بررسی: علی اکبر تلافی
شرکت نشر و تبلیغ نیک معارف ، تهران، رقعی
4- ابوطالب (علیه السلام) بوهل، فرانتس (1850-1932م.)
دانشنامۀ اسلام، ویرایش اول، زیر نظر هوتسما و دیگران، ج.1، لیدن(هلند): بریل،-1936م. (انگلیسی)
مشخصات اصل اثر:
(سلام الله علیها)uhl, Fran(صلی الله علیه و آله وسلم)s (eder William Meyer. "(علیه السلام)(علیهم السلام)ū Ṭāli(علیهم السلام)."
Encyclopaedia of Islam, Firs(صلی الله علیه و آله وسلم) Edi(صلی الله علیه و آله وسلم)ion (1913-1936). Edi(صلی الله علیه و آله وسلم)ed (علیهم السلام)y M. Th. Hou(صلی الله علیه و آله وسلم)sma, T.W. (علیه السلام)rnold, R. (سلام الله علیها)asse(صلی الله علیه و آله وسلم), R. Har(صلی الله علیه و آله وسلم)mann. (سلام الله علیها)rill )nline, 2015.
چاپ مجدد در:
"(علیه السلام)(علیهم السلام)ū Ṭāli(علیهم السلام)." Shor(صلی الله علیه و آله وسلم)er Encyclopaedia of Islam, Edi(صلی الله علیه و آله وسلم)ed (علیهم السلام)y H.(علیه السلام).R. Gi(علیهم السلام)(علیهم السلام) and J.H. Kramers, Leiden: E.J. (سلام الله علیها)rill, 1953.
ترجمه ترکی:
"E(سلام الله علیها)Û TÂLI(سلام الله علیها)"
i(علیه السلام) [islam (علیه السلام)nsiklopedisi], IV, 52.
5- أبو طالب (علیه السلام) سیّد مرتضی حسین لکهنوی نقوی (1923 - 1987 م ). مطبوع.
ص: 124
6- ابوطالب (علیه السلام) سید الأهل عبدالعزیز ، بیروت: دارالعلم للملایین، 1951م.
7- أبوطالب (علیه السلام) آموزگار پاسداری (فارسی) ، محمّد محمدی اشتهاردی ناشر: پیام آزادی ، تهران ؛ قم: انتشارات هادی، 1399 ق.– 144ص جیبی
8- أبوطالب(علیه السلام) ، محمّد رضا طبسی
9- ابوطالب (علیه السلام) ، حسین بن سردار حسین، سید مرتضی معروف به آغاقاسم صدر الافاضل ، مطبوع 1407
10- ابوطالب (علیه السلام) ، ترجمه سید ظفر مهدی جایسی (مدیر مجله سهیل یمن هند) (اردو)
11- ابوطالب (علیه السلام) ، فیغلالی، ادهم روحی؛ دائرة المعارف اسلام اوقاف دینی ترکیه ، ج10، ص.237-238.
مشخصات اصل اثر:
Fığlalı, E(صلی الله علیه و آله وسلم)hem Ruhi
"E(سلام الله علیها)Û TÂLI(سلام الله علیها)"
TDV Islam (علیه السلام)nsiklopedisi, Vol.10, p.237-238
12- ابوطالب (علیه السلام) ، احمد رضا گرشاسبی ، تهران : کتاب نیستان ، 1388 -191ص. (به صورت فیلم نامه نوشته شده است.)
13- ابوطالب (علیه السلام) ، باقر قربانی زرین، تحقیق علی اکبر تلافی ، تهران: شرکت نشر وتبلیغ نیک معارف، 1371 -56 ص رقعی
14- ابوطالب (علیه السلام) ، نجم افتخار حیدر ، دانشنامۀ جهان اسلام اکسفورد، ویرایش اول ، زیر نظر جان ال. اسپوزیتو، ج1، انتشارات دانشگاه آکسفورد. (انگلیسی)
ص: 125
مشخصات اصل اثر:
Haider, Najam If(صلی الله علیه و آله وسلم)ikhar
"(علیه السلام)(علیهم السلام)ū (صلی الله علیه و آله وسلم)āli(علیهم السلام)."
The )xford Encyclopedia of (صلی الله علیه و آله وسلم)he Islamic World .Edi(صلی الله علیه و آله وسلم)ed (علیهم السلام)y: John L. Esposi(صلی الله علیه و آله وسلم)o. )xford Universi(صلی الله علیه و آله وسلم)y (ress, 2009.
15- ابوطالب (علیه السلام)، وات ، ویلیام مونتگمری (1909-2006م.) دانشنامۀ اسلام، ویرایش دوم ، زیر نظر بیرمن و دیگران ، ج: 1 ، ص.152-153. لیدن(هلند): بریل،1960-2007م. (انگلیسی)
مشخصات اصل اثر:
Wa(صلی الله علیه و آله وسلم)(صلی الله علیه و آله وسلم), William Mon(صلی الله علیه و آله وسلم)gomery.
"(علیه السلام)(علیهم السلام)ū Ṭāli(علیهم السلام)."
Encyclopaedia of Islam, Second Edi(صلی الله علیه و آله وسلم)ion. Edi(صلی الله علیه و آله وسلم)ed (علیهم السلام)y: (. (سلام الله علیها)earman, Th. (سلام الله علیها)ianquis, (علیهما السلام).E. (سلام الله علیها)oswor(صلی الله علیه و آله وسلم)h, E. van Donzel, W.(. Heinrichs., Vol. 1, p. 152-153. (سلام الله علیها)rill )nline, 2015.
1/251. ترجمه فرانسوی:
"(علیه السلام)(علیهم السلام)ū Ṭāli(علیهم السلام)."
Encyclopédie de l’Islam, Vol.1, (سلام الله علیها)rill )nline, 2015
ص: 126
2/251. ترجمه فارسی:
ابوطالب (علیه السلام) ، دانشنامه ایران و اسلام، زیر نظر احسان یارشاطر، طهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 2537. ج.8 ص. 1059.
16- ابوطالب (علیه السلام) اسوه مقاومت و ایمان (فارسی) ، اسداللَّه رضایی - 1344 ش، رقعی 192 صفحه نوبت چاپ: اول بهار 1389، انتشارات زائر ، قم
17- ابوطالب بن عبدالمطلب (علیه السلام) ، دائرة المعارف تشیع ، زیرنظر احمد حاج سید جوادی [و دیگران] ، تهران: نشر شهید سعید محبی، 1375 [چاپ سوم]، ج:1، ص. 414-415.
18- حسین جواد کدیمی ، ابوطالب بن عبدالمطالب والد امیر المومنین علی (علیه السلام) بغداد 1967م.
19- أبو طالب الصحابی المُفتَری علیه الشهید أبو یاسین عبدالزهراء بن عثمان بن محمد، المعروف ب
عز الدین سلیم. بیروت، دار الهادی ، متوفی 2004 م.
20- ابوطالب الرجل المفتری علیه سید عقیل خطیب ، نجف : بی نا، 2014م. 192ص.
21- أبو طالب المحامی الأول عن الدعوة الإسلامیّة ، ابراهیم بن محمود جنیدی
چاپ 1، بیروت، دار الکتاب اللبنانی ، 1982، چاپ 2، بیروت، الشرکة العالمیة للکتاب، 1990 م.
22- أبو طالب المسلم ، استاد أحمد آل مغنیّة عاملی ( 1328- 1403 ه )
این کتاب جلد ششم از دوره چند جلدی «موسوعة التاریخ الإسلامی» می باشد. چاپ اول ، 1982.
ص: 127
23- أبو طالب أول المؤمنین، سعید بن رشید آل زمیزم الشمّری ( 1953م)
24- ابوطالب ایمان ومواقف ، سید احمد بن صاحب بن هادی مشهور به واعظ
25- ابو طالب بطل الإسلام ، سیّد أبو حسن حیدر بن محمد العرفی ، چاپ اول، دمشق، مطبعة الفجر، 1990م.
26- علی بهرامیان «ابوطالب (عمران) بن عبدالمطلب» ، ترجمه فرزین نگهبان، دانشنامۀ اسلامیکا، زیر نظر ویلفرد مادلونگ و فرهاد دفتری، ج.2، لیدن(هلند): بریل،2008م. (انگلیسی)
مشخصات اصل اثر:
(سلام الله علیها)ahramian, (علیه السلام)li; Negah(علیهم السلام)an, Farzin. "(علیه السلام)(علیهم السلام)ū Ṭāli(علیهم السلام) (ʿImrān) (علیهم السلام). ʿ(علیه السلام)(علیهم السلام)d al-Muṭṭali(علیهم السلام)." Encyclopaedia Islamica. Edi(صلی الله علیه و آله وسلم)ors-in-(علیهما السلام)hief: Wilferd Madelung and, Farhad Daf(صلی الله علیه و آله وسلم)ary. (سلام الله علیها)rill )nline, 2015.
27- «أبوطالب بن عبدالمطلب» ، عبدالحمید محمود مسلوت ، الازهر، المجلد العشرون، محرم 1368ق. ص.82-86.
28- أبو طالب بن عبدالمطلب شاعراً استاد نبیل بن أحمد بن عبدالعزیز.
29- أبو طالب بن عبدالمطلب والد أمیر المؤمنین علی حسین جواد الکدیمی
30- ابوطالب بن عبد المطلب دراسة فی سیرته الشخصیة وموافقه من الدعوة الاسلامیة علی صالح رسن محمداوی بیروت: دارالمکتبه البصائر، 1433ق، 360ص وزیری
31- ابوطالب تجلّی ایمان (فارسی) سیری در زندگی حضرت ابوطالب(علیه السلام) ، سید مجید پورطباطبایی ، تهران: معاونت امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد
ص: 128
اسلامی 1372 ، 186 ص رقعی
32- ابوطالب (علیه السلام) ثالت من اسلم (فارسی) سید نبیل حسنی (1965 م ) وزیری، مکتبة العتبة الحسینیّة المقدسة کربلاء(1)، 1429ق. 206 ص.
33- ابوطالب (علیه السلام) چهره درخشان قریش ، احمد بن زینی دحلان ، مترجم: محمد مقیمی، انتشارات سعدی تهران.
34- ابوطالب (علیه السلام) حامی الرسول صلی الله علیه وآله و ناصره ، مولف : ابوالقاسم نجم الدین شریف عسکری سامرایی (1312 - 1395 ه ) ، چاپ اول: نجف اشرف مطبعه آداب ، 1380 هجری.220ص وزیری
35- ابوطالب (علیه السلام) حامی الرسول(صلی الله علیه و آله وسلم)(عربی) ، عبدالحسین امینی (علامه امینی) (1281 - 1349 ش) ، رقعی 152 ، 1428ق، نشر میراث النبوه قم.(2)
36- أبو طالب حامی الرسول وعظیم الإسلام ، استاد محمد جواد خلیل، چاپ اول 1426 هجری
37- ابوطالب(علیه السلام) حامی پیامبر (فارسی) ، محمّد حسن شفیعی شاهرودی رقعی ، چاپ: اول 1428ق، نشر هاجر ، قم.(3)
قم: موسسه میراث النبوه1432ق، 176 ص.
38- ابوطالب حامی پیامبر (انگلیسی) ، کمال السیّد
(صلی الله علیه و آله وسلم)ehpor( eh(صلی الله علیه و آله وسلم) fo re(صلی الله علیه و آله وسلم)roppas eh(صلی الله علیه و آله وسلم) (علیهم السلام)ila(صلی الله علیه و آله وسلم) - u(علیهم السلام)(علیه السلام) DIYY(علیه السلام)S -
ص: 129
L(علیه السلام) L(علیه السلام)M(علیه السلام)K
MUQ / snoi(صلی الله علیه و آله وسلم)acildup naiyrasn(علیه السلام)
چاپ اول.. وزیری قم انتشارات انصاریان.
39- أبو طالب داعیة الإسلام الأول ، السیّد أبو صفاء محمد بن عبدالحکیم الصافی الموسوی
40- ابوطالب(علیه السلام) ، دراسه فی شعره ، قصی بن عبدالرؤوف بن حسین الأسدی
41- حضرت ابوطالب (علیه السلام) ، سید زین العابدین (کراچی، اردو)
42- ابوطالب الرمز الروحی للاسلام ، سهیل عبد الزهراء زبیدی ، نجف 1434ق. 127ص.
43- أبو طالب سید المؤمنین (دراسة تحلیلیّة) ، الأستاذ عبدالحلیم بن حاتم بن محمد میرزا الأسدی النجفی
44- ابوطالب (علیه السلام) شاعر الرسول الاعظم(صلی الله علیه و آله وسلم) (عربی) ، محمّد مهدی صباحی کاشانی (1336 - ش) وزیری، چاپ اول 1437 نشر مؤلّف / قم
45- «ابوطالب عبدمناف بن عبدالمطلب» گردون نیوبی ، دانشنامۀ اسلام مختصر، وان ورلد، 2002م. (انگلیسی)
مشخصات اصل اثر:
New(علیهم السلام)y, Gordon
"(علیه السلام)(علیهم السلام)u Tali(علیهم السلام) (علیه السلام)(علیهم السلام)d Manaf (علیهم السلام) (علیه السلام)(علیهم السلام)d al-Mu(صلی الله علیه و آله وسلم)(صلی الله علیه و آله وسلم)ali(علیهم السلام)" in (علیه السلام) (علیهما السلام)oncise Encyclopedia of Islam, )neworld (u(علیهم السلام)lica(صلی الله علیه و آله وسلم)ions, 2002, p. 17.
46- أبوطالب(علیه السلام) عمّ الرسول صلی الله علیه وآله و کافله (عربی) ، محمّد کامل
ص: 130
حسن المحامی ،
بإشراف: عادل نویهضی (1)،
رقعی، چاپ اول بیروت، منشورات المکتب العالمی ، 1987 م.
47- أبو طالب عمّ النبی ( شیخ بنی هاشم ) ، مولف: عبدالعزیز سید الأهل (1980 م )
48- ابوطالب کیست ، علی عکاس ، 1992 م، (بنگالی)
49- أبوطالب (علیه السلام) ترجمة بلغة اردو لشیخ الابطح العربی ، محمّد علی شرف الدین ، رقعی، چاپ دوم: 2007 نشر انصاریان، قم.
50- ابوطالب دِ فایت فول اف قریش
(علیه السلام)(سلام الله علیها)U T(علیه السلام)LI(سلام الله علیها) THE F(علیه السلام)ITHFUL )F QUR(علیه السلام)YSH
عبداللَّه خنیزی
ترجمه به انگلیسی: عبداللَّه شاهین ، رقعی ، چاپ دوم: 2007 نشر انصاریان قم.
51- ابوطالب درفش یکتا پرستی ، ترجمه حمید رضا آژیر، مشهد: آستان قدس رضوی، بنیاد پژوهشهای اسلامی، 1391. 551ص.
52- أبوطالب عملاق الإسلام الخالد (عربی) ، محمد بن علی بن ضرغام بن أسبر (1915 م) ، رقعی، چاپ اول 1411ق، ناشر دارالاصالة ، بیروت.
چاپ دیگر:
ابوطالب بطل الاسلام الخالد ، بیروت: دارالثقلین مؤسسة البلاغ، بی تا، 189 ص.
ص: 131
53- أبو طالب شیخ البطحاء ، حاج حسین شاکری (1344 ه)(1)، چاپ اول، قم، المؤسسة الإسلامیّة للتبلیغ والإرشاد ، 2001 م.
54- ابوطالب صلوات الله و سلامه علیه شیخ المؤمنین و شفیعهم (علیهم السلام) سیرة سیدنا و مولانا ابی طالب ، سبط الشیخ اردبیلی (- 1357ق.) (عراق) ، بی تا ، 100ص.
55- ابوطالب الصحابی المفتری علیه ، عبد الزهراء عثمان محمد ، بیروت: الهادی ، 1425ق.، 125 ص.
56- ابوطالب صحابی مظلوم ، تدوین عبدالعلی محمدی شاهرودی تحقیق محمد حسن شفیعی شاهرودی ، قم موسسه میراث نبوت 1432ق،271ص رقعی
57- أبوطالب(علیه السلام) کافل النبی صلی الله علیه وآله و ناصره ، استاد احمد بن خیری پاشا بن یوسف حسینی ادیب حنفی (متوفی1387 ه ق)
58- ابوطالب کافل النبی و ناصره ، حسینی الحنفی، احمد بن خیری پاشا بن یوسف
59- ابوطالب عقیدة وکفاح ، ناحی احمد الزواد ، دارالبصرة، 120ص
60- أبوطالب کفیل الرسول (عربی) ، سعید عسیلی(2)
، با اشراف و مقدمه: شیخ حسن طراد. وزیری، چاپ اول 1406 ق، ناشر دارالزهراء / بیروت. 222ص
(این کتاب شامل 2000 بیت می باشد.)
61- أبو طالب کفیل الرسول ، گروه تحقیقات انتشارات دار الإسلامیّة ، چاپ اول، بیروت، الدار الإسلامیّة، 1991 م.
ص: 132
62- ابوطالب المسلم (موسوعه التاریخ الاسلامی رقم 6)، احمد محمد مغنیه بیروت: دارالکتاب اللبنانی، 1983م.
63- ابوطالب مع الرسول (من موسوعه التاریخ الاسلامی رقم 5) ، احمد محمد مغنیه ، بیروت: دارالکتاب اللبنانی،1982م.
64- ابوطالب مظلوم تاریخ (فارسی) ، علامه شیخ عبدالحسین امینی نجفی ، ترجمه مؤسسه تحقیقاتی بدر، وزیری، چاپ اول، 1359ش، تهران. 196 ص
65- ابوطالب مظلوم تاریخ ، ترجمه محمد فضل حق، کراجی: جامعه تعلیمات اسلامی، 2010م. 268ص
66- ابوطالب(علیه السلام) مؤمن باستحقاق (عربی) ، علی حداد ، وزیری، چاپ اول 1429ق، نشر دارالمحجة البیضاء / بیروت.
67- أبوطالب مؤمن قریش(1)
(عربی) ، عبداللَّه بن شیخ علی الخنیزی القطیفی (1350 ه ) ، وزیری، چاپ اول 1425 ق نشر: دارالغدیر / قم
68- ابوطالب (علیه السلام) مؤمن قریش (اردو) ، مؤلّف: شیخ عبدالله الخنیزی القطیفی،
مترجم: سید ذیشان بن محمد جواد حیدر الجوادی الرضوی این کتاب در کشورهای هند و پاکستان بارها چاپ شده است.
69- ابوطالب مؤمن قریش (فارسی) ، عبداللَّه بن شیخ علی الخنیزی القطیفی،
ص: 133
مترجم: حسین محفوظی ، وزیری، چاپ اول 1380 ش، نشر: حبیب قم
70- ابوطالب مومن قریش، ترجمه [به انگلیسی]، قم: انصاریان، 2000م.
71- ابوطالب مومن قریش ، محمد الریح حمد نبل ، خارطوم: جمعیت خیریه ثقلین، بی تا.
72- ابوطالب مومن قریش ، حسام محمد ، نجف: دارالبذره، 1433ق. – 24ص، وزیری
73- ابوطالب ناصر الاسلام ، داود سلمان کعبی ، دارالحوراء، بی تا 108 ص رقعی
74- ابوطالب ناصر الاسلام والمومن الکافل ، سید جواد موسوی قزاز ، مقدمه: باقر شریف قرشی، بی نا، 1420ق. 148ص.
75- أبو طالب ناصر الرسول ، مؤلف: سیّد عباس موسوی معروف به «کمال السیّد» ، چاپ اول، قم، 1996م، وزیری مطبعة صدر، مؤسسة أنصاریان.(1) 32ص.
76- ابوطالب و اسلام ، غلام حسین انصاری ، ملتان انجمن ناصر الغراء 1967م. (اردو)
77- و 78- أبو طالب وبنوه جلد 1و2 (عربی) ، مولف: سیّد محمّد علی نجفی مدنی آل سیّد علی خان ( 1339 - 1391) ، چاپ اول: 1389، وزیری، نجف اشرف ، مطبعة الآداب. نجف، 1969م. 422 ص ج1 و 129 ص ج 2 وزیری
توضیح اینکه این کتاب مشترکا توسط دارالمرتضی و دارالمحجه البیضاء در بیروت نشر یافته است
79- و 80 ابو طالب و فرزندش دو جلد ( در إثبات إیمان أبی طالب أز طرق
ص: 134
أهل سنت)، شیخ محمد تقی بن محمد باقر صدرا.
81- ابوطالب و خدیجه ، فاطمه پارسا (1362) ، تهران: شبرنگ، 1388.
82- ابوطالب هل مات مسلما؟ سید خلیل علوی امین ، قاهره: مکتبه الشروق الدولیه، 1432ق. 87 ص وزیری
83- ابوطالب(علیه السلام) و قصیدته اللامیّة (عربی) ، تحقیق: محمّد مهدی صباحی کاشانی ، وزیری، چاپ اول 1432 مؤسسة أبوطالب علیه السلام / بیروت. امجاد 118ص.
84- ابوطالب یگانه مدافع اسلام، «مؤمن قریش» (فارسی) ، آیة اللَّه شیخ محمّد رضا طبسی، مترجم: محمّد محمّدی اشتهاردی ، وزیری ، چاپ اول نشر قائم 1354/ تهران. 259 ص.
85- ابوالائمه الاطهار سید البطحاء ابوطالب (علیه السلام) ، شیخ فیصل اسدی ، بیروت: موسسه الاندلس للمطبوعات 647ص
86- اتحاف الطالب بنجاة أبی طالب ، محمّد بن عبد السلام جنّون (م 1328 ه)
87- اتحاف الطالب بنجاة ابی طالب ، محمد بن عبدالسلام حنون (– 1328ق.)
88- إثبات اسلام أبی طالب (علیه السلام) ، محمد معین هندی الحنفی (1161 ه )
89- أخبار أبی طالب (علیه السلام) ، قاضی حافظ أبی بکر جعابی (284 - 355 هجری)
90- أخبار أبوطالب علیه السلام و ولده و بنیه ، ابوالحسن علی بن محمّد بن عبداللَّه بن ابی سیف مدائنی اخباری (متوفای 215 یا 225)
91- اخبار ابی طالب وبنیه ، ابی الحسن علی بن محمد بن عبدالله بن ابی سیف بغدادی مدائنی. (م225ق.)
ص: 135
92- اخبار ابی طالب وعبدالمطلب و عبدالله وآمنه بنت وهب ، شیخ صدوق، محمد بن علی ابن بابویه
93- إرشاد الهارب من صحة إیمان الأقارب ( إیمان آباء الرسول وعمه أبی طالب ) ، مولف: سیّد هاشم حسنی شامی صنعانی (1158 ه ) ، تحقیق و پاورقی: عباس حمید کریم الزیدی ، چاپ اول، قم، دار الغدیر، 2003 م .
94- استسقاء أبی طالب رضی اللَّه عنه بالنبی علیهم السلام (عربی) ، محمّد مهدی صباحی کاشانی ، رقعی ، چاپ اول 1437ق، نشر مؤلّف / قم.
95- إسلام أبی طالب (علیه السلام) ، شیخ عبدالحسین نعمت عاملی ( 1925 - 1997 م)
96- اسلام ابی طالب ، سید حسن حسینی نجفی
97- إسلام أبی طالب من خلال الآیات والأحادیث والأشعار والوقائع التاریخیة
دکتر لبیب بن وجیه بن داود بن سلیم بن علی بن محمد بیضون ، چاپ اول دمشق، بی نا، 1938م.
98- اسلام ابی طالب ، نجف: لجنة رد الشبهات فی موسسة الغری للمعارف الاسلامیة، 1426ق. 16ص.
99- الجواب الصائب عن شبهة إیمان أبی طالب ، شیخ عباس بن مولی قمی نجفی حائری تهرانی ( 1298 - 1360 ه ).
ص: 136
100- الحجة علی الذاهب الی تکفیر أبی طالب(علیه السلام) (عربی) ، شمس الدین ابوعلی فخار بن معدّ موسوی (متوفای 630 هجری ) ، تحقیق: سیّد محمّد بحرالعلوم (1) ، وزیری، چاپ اول 1410ق، افست، نشر سیّد الشهداء قم.
101- حیاة ابی طالب فی اثبات ایمان ابی طالب (اردو ) ، خالد انصاری هندی
102- الدرّة الغرّاء فی شعر شیخ البطحاء (عربی) ، گردآوری و تحقیق: باقر قربانی زرّین، مقدمه: استاد سیّد جعفر مرتضی عاملی ، چاپ اول 1416 ه ق، نشر مؤسسه دائرة المعارف اسلامی / تهران.
103- الرسول والرسالة فی شعر أبی طالب ، شیخ معوض بن عوض مشهور ب « تومه» 1912 م) ، چاپ اول الکویت، القاهرة، دار غریب، نشر وکالة المطبوعات الکویت، 1982م. 79ص.
104- الرغائب فی ایمان أبی طالب(علیه السلام) (عربی) ، علاّمه سیّد مهدی بن علی غریفی بحرانی نجفی (1299- 1343 هجری) .
105- الرّوض النزیه فی الأحادیث التی رواه أبوطالب عن ابن أخیه ( عربی) ، محمّد بن طولون صالحی دمشقی (880 - 953 م) ، تحقیق: الشیخ محمد باقر المحمودی ، وزیری، چاپ اول ، ناشر: مجمع احیاء الثقافة الاسلامیّة / قم، 100ص.
ص: 137
106- السهم الصائب لکبد من آذی أباطالب (علیه السلام) ، أبو الهدی محمد أفندی بن حسن وادی أفندی الصیادی الرفاعی الخالدی الصوفی ( حلب 1266 1327 ).
107- سلوة الشیعه فی تحقیق ایمان ابی طالب ، شیخ معین الدین (فخرالزمان) ابوالمحاسن مسعود صوانی بیهقی
108- الشهاب الثاقب لرجم مکفّر أبی طالب (علیه السلام) ، نجم الدین جعفر بن محمّد بن رجب علی شریف عسکری (متوفای 1395 ق)
109- العرفان فی دلائل إیمان حضرة عمران ( اردو ) ، سیّد خورشید حسین بن حکیم علی شاه الشیرازی (1915 - 1982 م)
110- القصیدة الغرّاء فی ایمان أبی طالب (علیه السلام) شیخ البطحاء ، سید احمد خیری حسینی حنفی مصری (1324 - 1387 ه ) ، وزیری چاپ اول، 1382 هجری 12 صفحه رقعی. تهران، مطبعه حیدری .
111- القول الصائب فی إسلام أبی طالب ، دکتر سیّد جمیل الحمو (1945 م )
112- القول الصائب فی إسلام أبی طالب ، مولف: سیّد عبدالحلیم عزمی ، چاپ اول ، قاهرة قطع رقعی .
113- القول الواجب فی ایمان ابی طالب (علیه السلام) ، شیخ محمّد علی بن میرزا جعفر علی فصیح هندی ، نجف: مرکز الامیر لاحیاء التراث الاسلامی، 2012م.
قطع وزیری 284 صفحه با اضافات سید حسین حسنی براقی و مقدمه و تحقیق سید محمود مقدس غریفی
114- المواهب فی الرد علی من قال بإسلام أبی طالب ، قاسم بن أحمد الیمانی
چاپ اول 1416 قاهره، دار الحرمین، 1416 هجری
ص: 138
115- المواهب فی ایمان ابی طالب ، علی روحانی
116- الموسوعة الإسلامیة فی أبی طالب ، السیّد أبو أحمد عبدالله بن صالح موسوی ( 1963 م ).
117- الیاقوتة الحمراء فی ایمان شیخ البطحاء (عربی) ، سید طالب حسینی بغدادی آل علی خان مدنی مشهور به الخِرسان معاصر (مخطوط )
118- انساب الطالبیّین و العلویین الغادمین إلی مغرب (عربی) ، حکم بن عبدالرحمن بن محمّد بن عبدالرحمن
119- اولین مدّاح رسول (صلی الله علیه و آله وسلم) حضرت أبو طالب ( فارسی ) ، مولی علی حسنین بن محمد قیّوم جنفوری الهندی
120- ایمان أبی طالب (علیه السلام) البیان عن خیرة الرحمن فی ایمان أبی طالب و آباء النبی(علیهم السلام) ) ، مؤلف: أبو الحسن علی بن بلال ازدی مهلّبی بصری(قرن 4 ق)
121- ایمان أبی طالب علیه السلام ( عربی) ، ابوعبداللَّه محمّد بن محمّد نعمان حارثی تلعکبری (شیخ مفید)(1)
(336 - 413 ه ق) ، وزیری 48 صفحه نوبت چاپ: دوم 1414 نشر: دارالمفید / بیروت.
ص: 139
- تحقیق شیخ محمد حسن آل یاسین ، بغداد : دارالتضامن در مجموعه سلسه النفائس (النهضة) الاولی للمخطوطات 1374 -1384 ق.
- تهران، تحقیق انتشارات موسسه بعثت (ضمیمه کتاب الافصاح فی امامه امیرالمومنین (علیه السلام) )
- لبنان، بیروت، موسسه المفید، ضمن موسوعه مولفات الشیخ المفید، تحقیق موسسه بعثت
- تهران انتشارات موسسه بعثت به شکل مستقل توسط کنگره بین المللی هزاره شیخ مفید
[برخی از نسخه های اثر: مشهد: رضوی (8288)؛ قم: مرعشی (6/255)؛ تهران: ملی (10/245)، ملک (106/615)، شورا (3/8 خوئی)، دانشکده ادبیات (5/112ب)؛ نجف اشرف کتابخانه آیت الله حکیم.]
122-ایمان ابی طالب وموقف الشیخ المفید منه ، محمد ابراهیم خلیفه شوشتری،
قم: کنگره هزاره شیخ مفید، 1413ق. 20ص.
123- إیمان أبی طالب (علیه السلام) ، أبوعلی احمد بن محمّد بن عمار کوفی (متوفای 346 ه)
124- ایمان أبی طالب(علیه السلام) ( عربی) ، ابومحمّد سهل بن احمد بن عبداللَّه بن سهل دیباجی (286 - 380) ، نجاشی در کتاب فهرست رجال خویش از این کتاب نام برده است.
125- ایمان ابی طالب (علیه السلام) ، محسن بن محمد قره چه داغی تبریزی
ص: 140
(م. 1351ق.)
126- ایمان أبی طالب (علیه السلام) (دیوان أبی طالب (علیه السلام) و ذکر اسلامه) ( عربی) ، ابونعیم علیّ بن حمزه بصری تمیمی لغوی (متوفای 375)
127- إیمان أبی طالب (علیه السلام) ، أحمد بن داود بن علی القمی ( مخطوط)
128- إیمان أبی طالب (علیه السلام) ، احمد بن قاسم کوفی متوفای (411 ه ) ، کاتب: حسین بن عبداللَّه الغضائری.
129- إیمان أبی طالب (علیه السلام) ، امیر سیّد حسین مجتهد
130- ایمان أبی طالب (علیه السلام) و أحواله و أشعاره ، حاج میرزا محسن بن علاّمه میرزا محمّد علی (بالامجتهد قرّه داغی تبریزی )
131- إیمان أبی طالب (علیه السلام) ، سلیمان بن عبداللَّه ماحوزی(1)
(1075 - 1121 ه).
132- إیمان أبی طالب (علیه السلام) ، سهل بن الیسع بن عبدالله القمی (مخطوط)
133- ایمان أبی طالب (علیه السلام) ، سیّد جمال الدین أحمد طاووسی علوی فاطمی حسنی الحلی (673 ه ).
134- إیمان أبی طالب (علیه السلام) ، مؤلف: سیّد ظفر نقوی آمروهی هندی ( 1307 ه ).
135- إیمان أبی طالب (علیه السلام) ( اردو ) ، شیخ تاج الدین بن میان مهر الدین حیدری جوهان
136- إیمان أبی طالب (علیه السلام) ، قاضی أبو حنیفة نعمان بن محمّد تمیمی مغربی ( 363 ه )
ص: 141
137- ایمان ابی طالب (علیه السلام) ، بصری التمیمی الحنبلی (-375 ق.)
138- إیمان أبی طالب (علیه السلام) ، مؤلف: محمد حسن مولوی قندهاری افغانی ( 1319 ه ) ( مخطوط)(1)
139- ایمان أبی طالب (علیه السلام) ، لبعض الأصحاب احتمالا سید حسین محقق کرکی (م1001)
140- ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام) ، محمدعلی پتیالوی (اردو) چاپ گوجرانواله
141- ایمان ابوطالب (علیه السلام) ، لبیب وجیه بیضون (-1980م)
142- ایمان ابوطالب (علیه السلام) ، تاج الدین حیدری (اردو، گجرات)
143- ایمان ابی طالب (علیه السلام) ، ابی الحسن احمد بن محمد بن احمد بن طرخان کندی الجرجانی (قرن 5 ق.)
144- إیمان أبی طالب (علیه السلام) ، ناشناس، مخطوط فهرست مکتبة المرعشی
145- ایمان ابوطالب (علیه السلام) ، نسخه خطی در دانشگاه تهران ش2/10031.
146- إیمان أبی طالب (علیه السلام) ، ناشناس ، مخطوط، فهرست مکتبة جامعة طهران.
147- ایمان ابی طالب (علیه السلام) ، سید احمد بن موسی ابن طاووس (م 673ق.)
148- ایمان ابی طالب سید البطحاء شیخ قریش ، سید محمد مهدی موسوی
ص: 142
کاظمینی واعظ ، کاظمین: جامعه الواعظ لعلوم آل البیت، 54 ص وزیری
149- ایمان ابی طالب من مصادر علماء السنه ، عبد الحلیم حاتم مرزه ، نجف: بی نا، 1423ق. 35 ص.
150- أسماء من قتل من الطالبیّین
151- أسمی المطالب فی إیمان أبی طالب ، شیخ کاظم حلفی مخزومی ( 1356 - 1396 ه ). چاپ اول نجف اشرف. 1359ق
152- اسنی المطالب فی شرح خطبة أبی طالب (علیه السلام) ، عبدالکریم حبیب. مجلة الثقافة الاسلامیة، دمشق، العدد 45، 1413ق.
153- أسنی المطالب فی نجاة أبی طالب (عربی) ، احمد بن زینی دحلان شافعی مکی (1232 - 1304) ، تحقیق: حسن بن علی سقاف قرشی باعلوی
154- اسنی المطالب فی نجاة ابی طالب ، شیخ احمد بن زینی دحلان شافعی مکی (1231- 1304ق.) ، قاهره: مکتبة التراث والعلوم العربیة، بی تا، 63ص.
155- اسنی المطالب فی نجات ابی طالب ، ترجمه علامه صائم چشتی، لاهور: شبیر برادرز، 2007م. (اردو) 280ص.
156- بحث فی إسلام أبی طالب عم النبی ، ناشناس، نسخه در جامع کبیر در یمن، صنعاء
157- بغیة الطالب فی إسلام أبی طالب (علیه السلام) ، سید محمّد عباس موسوی تستری لکهنوی (1224 - 1306)
158- بغیة الطالب فی حال أبی طالب ، محمّد بن حیدر بن نور الدین بن علی الموسوی الحسینی العاملی ، تحقیق: محمّد جواد نور الدین فخر الدین ، وزیری،
ص: 143
چاپ: اول 1432 ق ناشر: مؤسسة آل البیت لإحیاء التراث / بیروت. 96ص.
159- بغیة الطالب فی بیان أحوال أبی طالب و اثبات ایمانه و حسن عقیدته سید محمّد بن حیدر بن نور الدین علی موسوی حسینی عاملی ، تحقیق: سید محمد مهدی موسوی خرسان، قم: منشورات المکتبة الحیدریة، 1428ق. 134 ص.
160- بغیة الطالب فی نسب آل أبی طالب (علیه السلام) (عربی) ، قاسم بن احمد واسطی رفاعی شافعی (متوفای 681 ه)
161- بغیة الطالب لإیمان أبی طالب ، محمّد بن عبد الرسول برزنجی شافعی شهرزوری مدنی (1040 - 1103) ، توضیح: کتاب اسنی المطالب فی نجاة ابی طالب تالیف شیخ احمد بن زینی دحلان خلاصه این کتاب است.
162- بغیة الطالب لإیمان أبی طالب و حسن خاتمته ، جلال الدین عبدالرحمن سیوطی متوفای (849 - 911 ق)
163- بُغیة الطالب فی إسلام ( حال ) أبی طالب ، فی بیان أحواله وإثبات إیمانه وحسن عقیدته ، مولف: سیّد محمد حائری موسوی عاملی ( 1071 - 1139 ه ).
164- بلوغ المآرب فی نجاة آبائه صلی الله علیه وآله و عمّه ابی طالب علیهم السلام (عربی) ، سلیمان ازهری لاذقی ( المتوفی:1204 )، تحقیق: سامی الغریری
165- جزوه بیست و ششم رجب (فارسی) ، شیخ محمد حسن مولوی قندهاری شیرازی افغانی 1319 قمری تا 1375 شمسی (1)
ص: 144
166- بوستان آل عمران ج 1: ایمان ابوطالب (اردو) ، محمد حافظ نجفی
167- پرتوی از سیمای تابناک ابوطالب (علیه السلام) خیراللَّه مردانی - 1328 ش قطع: رقعی 176 صفحه نوبت چاپ: 1384 ش ناشر: راه قرآن / قم
168-پدر ایمان ، جعفر فاضل ، مشهد: یوسف فاطمه 1387 -64 ص رقعی
169- پناه چلچه ها (فارسی) ، سیّد أبو القاسم حسین آبادی متخلص ب « ژرفا » ( 1382 هجری ) ، زندگی نامه حضرت ابوطالب (علیه السلام) به قلم روان مخصوص کودکان ، چاپ اول پارسایان ، 1376 ه ش، 45 صفحه.
170- پناه چلچله ها: دمی با ابوطالب یار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) ، کمال السید، ترجمه سید ابوالقاسم حسینی ژرفا. قم: پارسیان، 1376.
171- تحفة الطالب فی آل أبی طالب (علیه السلام) ، راشد سعدی
172-تحفة الطالب لمعرفة من ینتسب إلی عبداللَّه أو ابوطالب(سلام الله علیها) (عربی) ، محمّد بن حسین بن عبداللَّه بن حسین مشرف حسینی سمرقندی
173- ترجمه أسنی المطالب فی نجاة أبی طالب (علیه السلام) ( فارسی) ، محمّد مقیمی
174- ترجمه أسنی المطالب فی نجاة أبی طالب (علیه السلام) (اردو) ، سید مقبول احمد بن غضنفر علی بن مراد علی دهلوی (1287 - 1340 ه) ، رقعی 176 صفحه چاپ سنگی، چاپ اول 1313 ناشر: مطبعه یوسفی / دهلی.
175- ترجمة حیاة أبی طالب عم النبی : السیّد عبدالحسین الکلیدار آل طعمة
ص: 145
الموسوی الفائزی الحائری.
176-178 ترجمه فرزندان ابوطالب (علیه السلام) 3جلد (فارسی) ، ابوالفرج علی بن حسین اصفهانی (353 - 284 ه) ، مترجم: جواد فاضل
179- ترجمه مقاتل الطالبیین (سرگذشت فوت شدگان از فرزندان ابوطالب (علیه السلام) مؤلف: ابوالفرج علی بن حسین اصفهانی ( 353 - 284 ه) ، مترجم: سیّد هاشم رسولی محلاتی ، وزیری ، چاپ اول 1349 - 1390 ه ناشر: کتابفروشی صدوق - تهران.
180- جزء من کتاب الغدیر فی الکتاب والسنة والأدب
181- حاشیة علی کتاب الحجه علی الذاهب الی تکفیر ابی طالب ، شیر محمد همدانی نجفی
182-186- حجیّة الذاهب إلی إیمان أبی طالب ، این کتاب در حاشیه کتاب الحجه علی الذاهب الی تکفیر ابی طالب» سیّد فخار بن معد موسوی به چاپ رسیده. (م 630 ق) ، چاپ سنگی نجف الاشرف 1351 ق ، تحقیق سیدمحمدصادق بحر العلوم نجف الاشرف، 1965 م ، تحقیق دکتر سیدمحمد بحر العلوم با مقدمه عبد الفتاح عبد المقصود مصری، بیروت دارالزهراء 1987م
- قم مطبعه سید الشهداء 1990 م
187- حضرت ابوطالب (علیه السلام) تندیس ایمان ، اشرف آشوری ، کوثر شماره 20
188- حضرت ابوطالب(علیه السلام) نوری در ظلمت (مخطوط.) ، حاج سیّد محمّد رضا ابطحی
189-حضرت ابوطالب ، مهدی وحیدی صدر ، مشهد: مجتمع فرهنگی و موقوفه حضرت ابوطالب (علیه السلام) با همکاری عروج اندیشه، 1392. 52 ص.
190- حقیقت ایمان حضرت ابوطالب (علیه السلام) ، مرکز تحقیقات موسسه فاطمیه
ص: 146
مشهد ، غنچه یاس بی تا -32 ص جیبی
191- حیاة أبی طالب (علیه السلام) فی إثبات إیمان أبی طالب (اردو) ، شیخ خالد انصاری هندی ، چاپ اول 1352 هجری. بهوبال ( هند )، مطبعة علوی بریس.
192- حیاة أبی طالب ، مؤلّف: شیخ محمد علی بن محمد رضا طبسی ( 1359 – 1383ه)
193- حیاة ابی طالب ، محمدعلی الطبسی
194- حیاة أبی طالب فی إثبات إیمان أبی طالب (اردو ) ، شیخ خالد الأنصاری الهندی .
195- حیات أبی طالب ( أردو ) ، مؤلّف: دکتور السیّد أسد علی لکهنوی پاکستانی.
196- حیات ابوطالب ، سید اسد علی لکنهو (اردو)، امیه مشن، 1374 ق، الله آباد سلمی پریس، 1374 ق
197-خورشید حجاز مدایح و مناقب ابوالائمه حضرت ابوطالب(علیه السلام) (فارسی) گردآوری: سیّد محمّد حسن سجاد ، چاپ اول. اصفهان 1421 هجری.
198- دراسة عن أبی طالب (علیه السلام) ، مولف: شیخ عبدالواحد مظفر ( 1310 ه )
199- در بلندای قامت ایمان ، سید مجید پورطباطبایی
200- الدلیل الثاقب علی ایمان ابی طالب (علیه السلام) ، عبدالرسول غفاری ، قم مکتبه الامام الحسین التخصصیه وطوبای محبت 1432 -220ص رقعی ، این کتاب برگرفته از کتاب کبیر الصحابه ابوطالب دکتر عبد الرسول غفاری نجف العتبه العلویه المقدسه است.
201- دوحة الشرف فی نسب آل أبی طالب (علیه السلام) ، حسن بن علی بن محمّد بن ابراهیم بن احمد ابو علی قطان مروزی(465-548 ه)
ص: 147
202- دیوان أبی طالب (علیه السلام) ، گردآوری و تحقیق: شیخ علی بن عیسی زواد
203- دیوان أبی طالب بن عبدالمطلب وذکر إسلامه. أبو نعیم علی بن حمزة بصری تمیمی کوفی حنبلی ( المتوفی 375ه)
204- دیوان أبی طالب (علیه السلام) ، تحقیق و گردآوری: شیخ حیدر قلی خان غزلباشی کابلی کرمانشاهی (1293 - 1372)
205-دیوان ابی طالب (علیه السلام) ، بمبئی: چاپ فیض رسان، 1326 ق.
206- دیوان أبی طالب (علیه السلام) ، گردآوری و تحقیق: دکتور عبدالحق العانی (1947 م) ، چاپ اول : لندن ، فلندة ، دار کوفان، 1991م. و نیز چاپ دیگری در بغداد ، المطبعة الخیریة ، 1420 هجری
207- دیوان ابی طالب (علیه السلام) ، جمع و تعلیق دکتر عبد الحق عانی ، لندن: دارکوفان، 1991م.، 224ص
208- دیوان ابی طالب (علیه السلام) ، نسخه ای در لیپزیک به شماره 505 (رفاعیه 33) موجود است و نسخه های دیگری هم دارد.
209- دیوان أبی طالب (1)
، جمع آوری: ناشناس ، چاپ اول بمبئی ، مطبعة فیض رسان، 1326 هجری. ه.
210- دیوان أبی طالب (علیه السلام) ، گردآوری و تحقیق: دکتور یونس بن أحمد بن یونس سنجاری
211- دیوان ابی طالب ، جمع و تحقیق یونس بن احمد سنجاری
212- دیوان أبی طالب (علیه السلام) ، تنظیم: ابراهیم بن مصطفی بن محمّد منینی بعلبکی
ص: 148
213- دیوان أبی طالب (علیه السلام) شرح و گردآوری دکتر محمد هادی امینی (1355 هجری ) ، دکتر محمّد هادی امینی فرزند علامه امینی رحمهما اللَّه در این کتاب بیش از 1000 بیت از اشعار حضرت ابوطالب علیه السلام را گرد آوری کرده است.
214- دیوان أبی طالب (علیه السلام) ، شرح و گردآوری: دکتور محمد بن عمر بن ناجی تونجی ، چاپ اول 1966 م، 104 صفحه، وزیری بیروت، دار الکتاب العربی
215- دیوان أبی طالب (علیه السلام) ، دکتر تیودور نولدکة (1836 - 1930 م ) ، توسط خاورشناس تیودور نولدکه ظاهرا در سال 1864 و1987م. در مجله استشراق چاپ شده است.
216- دیوان حضرت أمیر ودیوان حضرت أبی طالب (سلام الله علیها) ، گردآوری: میرزا محمد بن رجب علی الشریف تهرانی عسکری (1281- 1371 ه )
217- دیوان شیخ الأباطح أبوطالب (علیه السلام) (عربی) ، ابوهفّان عبداللَّه بن احمد مهزمی (257ق) ، تحقیق حاج شیخ محمّد باقر محمودی ، تصحیح و تعلیق سید محمد صادق آل بحر العلوم در عراق و بیروت و مکتبه نینوی الحدیثه در تهران چاپ و نشر یافته-40ص وزیری ، تحقیق و تعلیق و استدراک مرحوم شیخ محمد باقر محمودی. قم: مجمع احیاء الثقافة الاسلامیة، بی تا ، 96ص.
218- رتبة أبی طالب فی قریش ومراتب ولده فی بنی هاشم ، مؤلّف: أبو الحسن محمد بن القاسم التمیمی السعدی البصری النسابة
219- رسالة فی إسلام أبی طالب (علیه السلام) ، مولف: سیّد میرزا ابوالقاسم الموسوی الزنجانی ( 1224 - 1292ه )
ص: 149
220- رسالة فی إیمان أبی طالب (علیه السلام) ، شیخ محمد حسین مالکی آل کاشف الغطاء ( 1294 - 1373 ه ).
221- رسالة فی صحة إیمان أبی طالب (علیه السلام) ، مؤلّف: ناشناس
222- رسالة ماجستیر أو أطروحة دکتوراه ، مؤلّف: ناشناس
223- رمضان در تاریخ (امام رضا - حضرت ابوطالب - امام حسن (علیهم السلام)) ( فارسی) ، لطف اللَّه بن محمّد جواد صافی گلپایگانی
224- زندگی پر افتخار حضرت ابوطالب(علیه السلام) (فارسی) ، محمّد محمدی اشتهاردی ، جیبی ، چاپ اول 1374 نشر پیام آزادی / تهران، 208 صفحه
225- زهرة الادباء فی شرح لامیّة شیخ البطحاء ، مؤلّف: قاضی شیخ جعفر محمد ابن عبدالله نقدی عماری ( 1303 - 1371 ق ) ، چاپ اول، 1356 ه ، ق رقعی نجف اشرف، مطبعة حیدریة ، چاپ دوم تهران ، مکتبة نینوی الحدیثة ، 1410 ه. 50 ص وزیری
226- سبعون صورة مشرقة من حیاء أبوطالب (علیه السلام) (عربی) ، سعید رشید زمیزم وزیری ،
چاپ اول 1432 نشر دارالجوادین / بیروت 158، ص.
227- ستاره دنباله دار ، جهانشاه رحیمی ، تهران موسسه نباء 1381 – 24ص
228- سر انجام پایداری شعب ابوطالب (علیه السلام) (فارسی) ، علی بیگی ، خشتی، چاپ دوم 1371 ناشر: بنیاد بعثت / تهران
229- ستادی آن دِ لایف آف ابوطالب
s(صلی الله علیه و آله وسلم)udy on (صلی الله علیه و آله وسلم)he life of a(علیهم السلام)u (صلی الله علیه و آله وسلم)ali(علیهم السلام) ( انگلیسی)
مطالعات و پژوهشهایی درمورد زندگی حضرت ابوطالب (علیه السلام) ، صابر تاریانی
ص: 150
رقعی، چاپ دوم مؤسسه قرآن و عترت / قم
230- غلامرضا حاتمی ، سرور قریش حضرت ابوطالب مظلوم تاریخ به روایت اهل سنت ، مشهد الماس شرق 1388. 39ص
231- سخنی چند پیرامون حضرت ابوطالب (علیه السلام) ( فارسی) ، سید محمّد حسن سجاد ، اصفهان: نشر حجت 1419 ق. – 30ص جیبی
232- سردار قریش ، سید محمدصادق لکهنوی (اردو) مدرسه الواعظین
233- سید البطحاء ابوطالب کافل رسول اللَّه (صلی الله علیه و آله وسلم) . و ناصره (عربی) ، عبدالرحیم موسوی (1342 ه) ، رقعی ، چاپ اول مجمع جهانی اهل بیت(علیهم السلام) - قم 1422ق. 120ص.
234- ابوطالب بزرگ مکه ترجمه (سید البطحاء ابوطالب کافل رسول الله وناصره) ، ترجمه حسین علی عربی (1349- ) ، قم: مجمع جهانی اهل بیت (علیهم السلام) ، 1393.
235- سید البطحاء(1)
(عربی) ، محمود بغدادی،بامقدمه آیت الله مرعشی نجفی
رقعی ، چاپ اول نشر دارالغدیر - قم1989،م.
236- سید البطحاء ( أبو طالب) ، مؤلّف: سیّد محمد علی موحد ابطحی اصفهانی ( 1349 - 1423 هجری)1432ق.
237- سیدالحنفاء حضرت ابوطالب (علیه السلام) ، ناصر حسین فیض آبادی (اردو)، لاهور
238- سیّد قریش (عربی) ، معروف ارناووت ، وزیری ، چاپ سوم 1391 ه، نشر
ص: 151
دارالعلم/ دارالقلم / بیروت
239- سیری در زندگی حضرت ابوطالب (علیه السلام) ، ابوطالب تجلّی ایمان
240- شرح حدیث اسلام ابی طالب بحساب جُمّل ، ملاعلی بن میرزا خلیل مازندرانی
241- شرح قصیدة أبی طالب(علیه السلام) ، مؤلف: السیّد علی بن الحسین موسوی غریفی النجفی ( النجف 1326 / 1396 ه )
242- شرح قصیدة أبی طالب (علیه السلام) ، مؤلّف: سیّد مفتی میر محمّد عباس موسوی جزائری تستری لکهنوی 1306
243- شاید ببارد باران: داستان زندگی حضرت ابوطالب ، تصویرگری طوبی قاضی زاده. رضا شیرازی ، تهران: پیام آزادی، 1376.
244- شعر ابی طالب دراسة ادبیة ، هناء عباس علیوی کشکول ، قم: دلیل ما-1429ق.، 547 ص وزیری
245- شعر أبی طالب(علیه السلام) و اخباره و المستدرک علیه ، ابوهفّان عبداللَّه بن احمد هیزمی (متوفای 257 ه ق ، وزیری ، چاپ اول: 1356 چاپ دوم، نشر بنیاد بعثت / تهران
246- ثاقب فی شرح دیوان أبی طالب ( اردو ) ، مؤلّف: السیّد سبط الحسن بن فیض الحسن الهنسوی
247- شمع محفل طاها: مجموعه اشعار درباره حضرت خدیجه به انضمام حضرت ابوطالب مظلوم تاریخ ، محمد حسن سجاد ، اصفهان: مجمع النور، 1385
ص: 152
248- شذرات فیما کتبه الشعراء بحق سید البطحاء ابوطالب (رضی الله عنه) ، عباس فاضل تمیمی ، بغداد: بی نا، 1431ق. 140 ص.
249- شیخ الأبطح ابوطالب (علیه السلام) (عربی) ، سید محمّد علی آل شرف الدین العاملی الموسوی
(1317 - 1372 قمری ) ، مقدمه: شیخ محمّد مهدی شمس الدین ، بیروت: دارالارقم، 1987 م. موسسه الاعلمی، 144ص وزیری
250- شیخ الأبطح ابوطالب (علیه السلام) ( اردو) ، سید محمّد علی آل شرف الدین العاملی الموسوی (م1372 ه) ، مترجم: سیّد ظفر مهدی گهر، کاتب سیّد سبط حسن بن وارث ، چاپ سنگی، 1 جلد، 102 صفحه ، وزیری چاپ اول: هند 1350 قمری
251- شیخ الأبطح أو أبوطالب (علیه السلام) (عربی) ، سید محمّد علی ال شرف الدین موسوی عاملی
مقدّمه شیخ محمّد مهدی شمس الدین ، وزیری ، چاپ دوم 1407 ه ق نشر مطبعه دارالارقم / بیروت و صور
252- شیخ بنی هاشم ابوطالب عمّ النبی ، عبدالعزیز سیّد الأهل
253- صحوة الطالب فی ردّ الشبهات عن أبی طالب ، اُستاد عماد بن عبدالکریم بن عبدالحمید شافعی رفاعی ( المولود 1962 م )، چاپ اول، بیروت، 1426 ه،464 ص وزیری .
254- صفات أبی طالب عبدمناف (عربی - مخطوط) ، مؤلّف: شیخ مزمل حسین میثمی غدیری ، نسب مولف شریف به میثم تمار می رسد.
255- طلبة الطالب فی شرح لامیّة أبی طالب ( عربی) ، علی فهمی بن شاکر المصری موستاری شافعی (جامی زاده) ، مطبوع تهران 1327 – 78ص
ص: 153
256- طلعت حق ج 2
257- ظلامة أبی طالب (علیه السلام) ، تاریخ و دراسة ، سیّد جعفر مرتضی عاملی (1944 م
) ، وزیری ، چاپ دوم 1430 ق مرکز الاسلامی للدراسات / بیروت، 175ص.
258- 140. ظلامه ابی طالب نظره فی آیه ، کاظمین الامانه العامه للعتبه الکاظمین المقدسة، 96 ص، رقعی
259- عام الحزن وفاة شیخ البطحاء ابی طالب و السیدة خدیجة الکبری ، کاظمین: الامانة العامة للعتبة الکاظمین المقدسة ، 1433ق. 16ص.
260- عصمة النبی ونجاة أبوَیه وعمّه وصحة معجزاته حقیقة قطعیة الثبوت ، مؤلّف: محمد زکی الدین شاذلی حسینی ( 1916 - 1998 م ). قاهره 1972 م.
261- عقیدة أبی طالب (علیه السلام) ، سیّد طالب حسینی رفاعی ، بیروت: دارالاضواء، 1990 م.
262- عطاءات ابی طالب دراسة عصریة لادلة حقیقیة مستوحاة من الکتاب والسنة تثبت ایمان ابی طالب (علیه السلام) ، عبدالحسین خزاعی ، نجف: العتبه العلویه المقدسه، 1436ق. 180ص.
263- عمدة الطالب فی مناقب ابی طالب ، مولف: جلال الدین حسن داودی موسوی حسنی ، تصحیح: محمّد حسن آل طالقانی (معاصر) ، وزیری ، چاپ: دوم نشر مطبعة الحیدریة / نجف اشرف
264 و 265- عیون المطالب فی اثبات ایمان ابی طالب 2جلد ، صائم چشتی لاهور: 1412ق. چشتی کتب خانه جهنگ بازار فیصل آباد ، جلد اول 605ص،
ص: 154
جلد دوم 517ص رقعی
266- غایة المطالب فی بحث إیمان أبی طالب (علیه السلام) ، مولف: علی کبیر هندی إله آبادی ( 1212- 1285 ه )
267- غایة المطالب فی شرح دیوان ابی طالب (علیه السلام) ، شارح: سیّد محمّد خلیل خطیب مصری مکتبة 329
268- غایة المطلوب فی شرح دیوان ابی طالب عم النبی ، جمع و شرح: سیدمحمد الخطیب النیدی الاخمینی المصری ، طنطاء مصر، 1951م. - 185ص
269- فتح الغالب در شرح المطالب در إثبات إیمان حضرت أبی طالب (أردو) مؤلّف: ذاکر حسین حکیم کهنبان.
270- فرزندان ابوطالب(علیه السلام) ( فارسی) ، ابوالفرج اصفهانی
271- فصاحة ابی طالب ، سیدابومحمّد حسن بن علی الأطروش
272- فضائل (فضل) أبی طالب و عبدالمطلب و عبداللَّه أبی النبی(صلی الله علیه و آله وسلم) ابوالقاسم سعد بن عبد اللَّه بن ابی خلف اشعری قمی (م 299 یا 301 ه )
273- فقدان همسر و کفیل ، سید مجید پورطباطبایی
274- فیض الواهب فی نجاة أبی طالب (علیه السلام) ، شیخ احمد فیضی حنفی جورومی (1253 - 1327 ه) ، چاپ اول: 1398 ه مصر
275- فیضان ابوطالب (علیه السلام) ، سید بدر الحسن فیض آبادی (1972 م) (اردو) ، بنارس
276- کاروانی در سایه ابر ، غلامرضا کاردان ، قم: موسسه در راه حق، 1371.
277- کافل الیتیم (ابوطالب ، یا شیخ الابطح در ایمان ابیطالب) ، شیخ میرزا نجم الدین جعفر تهرانی این کتاب در سال 1380ق. در مطبعه آداب نجف در
ص: 155
220 صفحه چاپ شده است
278- کبیر الصحابة أبوطالب (علیه السلام) ، عبدالرسول غفاری ، وزیری ، چاپ اول عتبة العلویة المقدسة. نجف اشرف، 551 ص.
279- کتاب فی عبدالمطلب و عبداللَّه و ابی طالب (علیهم السلام) ، محمّد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه (صدوق) متوفای 381 ه
280- کتابنامه حضرت ابوطالب (علیه السلام) (1)
، سیّد محمّد حسن سجاد ( کتاب حاضر)
281- کفیل رسالت(اردو ) ، سید اعجاز حسین نقوی
282- کلام أبی طالب ( اردو) ، مؤلّف: مولی علی حسنین بن محمد قیوم جنفوری الهندی (1344 - 1411 هجری ).
283- ما رواه أبوطالب عن ابن أخیه الرسول الاعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) ، گردآورنده محمّد مهدی صباحی (1336 ). رقعی ، چاپ اول 1437 مؤسسة ابی طالب. قم
284- ما قیل من الشعر فی أبی طالب ، سیّد علی غریفی خطیب هاشمی نجفی
285- محبوب الرغائب فی ترجمة أسنی المطالب (اردو) ، محمد نجم الدین علی صاحب مدراسی ، چاپ اول: حیدر آباد، الدکن، 235 صفحه. مطبعة محبوب شاهی ، 1313 هجری ،
286- محمد فی بیت عمه أبی طالب ، محمد عطیة الأبراشی . چاپ اول، القاهرة، مکتبة مصر، 1970 م.
ص: 156
287- محمد فی کفالة أبی طالب ، ابراهیم یونس ، قاهره: مکتبه غریب، 1971م.
288- 131. شیدایی پور، محسن ، مردان بنی هاشم عبدالمطلب ، ابوطالب ، عبدالله و حمزه ، قم: دیانت،1392 – 96 ص جیبی.
289- حسین محمد علی فاضلی المرشد، ابوطالب عم النبی (صلی الله علیه و آله وسلم)و والد الوصی (علیه السلام) المومن قبل الاسلام، عددخاص 21-22، بیروت: دار المحجة البیضاء، 1429ق.، 471 ص.
290- مشجّرة نسب آل أبی طالب (علیه السلام) ، حسن بن علی بن محمّد بن ابراهیم بن احمد ابو علی قطان مروزی(465-548 ه)
291- مطلوب الطالب در إیمان أبی طالب ( اردو ) ، مولف: کاظم حسین جاروی پاکستانی نجفی القتیل ( 1941
م)
292- مظلومیة ابی طالب (عربی) ، مؤلّف: شیخ علاء مالکی ، چاپ اول نجف اشرف ، 1424 هجری، 188 ص رقعی.
293- معارج الفرقان فی عصمة أبی طالب عمران من آیات القرآن (اردو) ، مؤلّف: شیخ خواجه محمد لطیف بن محمد عقیل انصاری ( 1305 - 1399 ه ).
294- مقاتل آل أبی طالب (علیه السلام) یا المبیضة فی أخبار آل أبی طالب(علیه السلام)
295- مقاتل الطالبیین (عربی) ، مؤلّف: ابوالفرج علی بن حسین اصفهانی بغدادی زیدی مروانی علوی 353 - 284 ه ، وزیری، چاپ دوم 1385 ه/ 1965 م نشر مکتبة الحیدریة ، نجف اشرف
296- مقام ابوطالب ، عزیز علی لاهور 1976 م (اردو)
297- مقصد الطالب فی ایمان (احوال) آباء النبی و عمه ابوطالب(علیه السلام) (فارسی)
ص: 157
شمس العلماء میرزا محمّد حسین ربانی گرگانی معروف به جناب ( 1263 - 1345 ه ) ، رقعی وزیری ، چاپ اول محرم الحرام 1311 ه ق، چاپ سنگی ناشر دت پرساد. پریس / بمبئی.
298- 301- مناقب آل أبی طالب (علیه السلام) (4جلد ) ، ابوجعفر، رشید الدین محمّد بن علی بن شهر آشوب سروی مازندرانی متوفای 588 ه- ، وزیری، چاپ اول نشر انتشارات علامه - قم
302- منتقلة الطالبیّة (عربی) ، ابواسماعیل ابراهیم بن ناصر طباطبا (متوفای قرن پنجم) ، تحقیق: سیّد محمّد مهدی بن سیّد حسن خرسان
وزیری ، چاپ اول 1388 ه 1968.م ناشر مطبعة الحیدریة / نجف اشرف.
303- منظومه در مدح ابوطالب ، مولوی حسن قندهاری ، تهران 1382ق.
304- مُنی الطالب فی إیمان ( نجاة ) أبی طالب ، مولف: محمد بن أحمد رازی خزاعی نیشابوری
305- مُنیَة الطالب فی حیاة أبی طالب ، غایة المطالب فی أبی طالب ، سیّد حسن قپانچی نجفی ( 1328 - 1411 ه )
306- منیّة الراغب فی إیمان أبی طالب (علیه السلام) (عربی) ، مولف: شیخ محمد رضا طبسی خراسانی نجفی (1322 - 1404) ، وزیری ، چاپ اول 1425 ه ق ناشر: دار الولاء - بیروت
307- منیة الراغب فی ایمان ابی طالب ، محمد رضا طبسی نجفی ، تحقیق عماد الدین طبسی ، قم، 1395 ق– 158 ص رقعی
308- منیة الراغب فی ایمان ابی طالب ، تحقیق محمد جعفر طبسی، قم: مرکز
ص: 158
النشر التابع المکتب الاعلام الاسلامی، 1417ق. 248ص.
309- منیّة الراغب فی مستدرک دیوان سیّد الأبطح ابی طالب (علیه السلام) (عربی) تدوین شیخ محمّد باقر محمودی ، وزیری ، چاپ اول نشر: مجمع احیاء الثقافة الاسلامیّة / قم.51 ص
310- منیّة الطالب فی إیمان أبی طالب (علیه السلام) ، مولف: سیّد حسین طباطبایی یزدی طهرانی (واعظ) متوفای 1318 ه ، چاپ اول: 1304 هجری 103 صفحه تهران.
311- منیّة الطالب فی ایمان ابی طالب ، ابوسعید محمّد
312- منی الطالب فی ایمان ابی طالب ، شیخ محمد خزاعی نیشاپوری، صاحب کتاب الاربعون حدیثا عن الاربعین
313- منیّة الطالب فی حیاة أبی طالب (علیه السلام) ، سید حسن بن علی بن حسین قپانچی حسینی نجفی ، تحقیق: موسسه احیاء التراث الشیعی، نجف الاشرف.
قم: دلیل ما، 1428ق. 142ص.
314- مواقف ابی طالب عقائده ام عاطفیه ، علی بهادلی ، قم: موسسه ام القری للتحقیق والنشر 1432ق. 245ص.
315- «مواقف النبی صلی الله علیه و آله تجاه ابی طالب (علیه السلام) » ، محمد مهدی صباحی ، در: جشن نامۀ آیت الله رضا استادی، به کوشش رسول جعفریان، قم: کتابخانه تخصصی تاریخ سلام و ایران، 1393.
316-و 318-مواهب الواهب فی فضائل أبی طالب (علیه السلام) والد أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب ، شیخ محمّد جعفر بن حاج محمّد نقدی تستری نجفی (1370 - 1303) ، چاپ سنگی 1341 ق نجف. تحقیق و تعلیق محمد هادی
ص: 159
امینی، بیروت: شرکة الکتبی، 1991م. 304ص
319- مهاجران آل ابوطالب
320- ریاض المصائب فی رزایا آل ابی طالب ، میرزا علی
321- ناصر الرسول ابوطالب ، کاظمین: الامانة العامة للعتبة الکاظمین المقدسة، 1432ق. 36ص.
322- نخب المناقب لآل أبی طالب
323- عمدة الطالب فی نسب آل ابی طالب ، ابن عقبة
324- اسنی المطالب ، احمد صائب بائب
325- نبوءة أبی طالب(علیه السلام) عبد مناف ، مؤلّف: مزمل حسین المیثمی الغدیری
326- نجاة أبی طالب ، مولف: کاظم بن سلمان حلی کاظمی ( 1302 - 1379 ه)
327- نگهبان رسالت ، عابده نرجس ، لاهور، 1995م. (اردو )
328- نسب ابی طالب، هشام بن محمد الکلبی (م206 ق.)
329- نص ابی طالب علی النبی من کتب الاسماعیلیة
330- نصرة أبی طالب للإسلام ، مؤلّف: شیخ نجاح بن محمد حسن خزرجی ( 1957م) ، مخطوط نزد مؤلّف
331- نصرة ابی طالب للاسلام ، نجاح محزم
331- نیاکان نبوت وامامت (والدین رسول خدا و امیرالمومنین) ، علی اصغر یونسیان ، مشهد: یوسف فاطمه، 1390. 254ص.
332- نیل المطالب فی مظلومیّة أبی طالب(عربی) ، علی عفراوی طرفی
وزیری ، چاپ اول نشر: دارالمحجة البیضاء / بیروت. امجاد،240ص.
ص: 160
333- واقع أبی طالب المؤمن ( مخطوط) ، مولف: سیّد عبدالکریم آل السیّد علی خان ( 1317 -1411)
334- یگانه مظلوم تاریخ ، علی صالح رسن محمداوی
335- هذا هو أبوطالب ( عربی) ، محمّد یوسف مرتضی عاملی ، بیروت: امجاد، 1430ق. 237 ص. وزیری
336- هدایة الطالبین فی أنساب آل أبی طالب ، تاج الدین مجید
337- هدایة الطالبین فی أنساب آل أبی طالب ( شرح اللامیة لأبی طالب(علیه السلام)) مؤلّف: شیخ حیدر قلی خان سردار کابلی
1- «ابوطالب» ، عبدالکریم گلشنی ، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر سید کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج.5، ص618-620.
2- ابوطالب، دائرة المعارف الاسلامیة الکبری، زیر نظر سید کاظم موسوی بجنوردی، تهران: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج.4، ص735-737. (ترجمه عربی)
3- ابوطالب بن عبدالمطلب ، اسماعیل آذری نژاد ، دانشنامه کلام اسلامی، جلد1، زیر نظر جعفر سبحانی، قم: موسسه امام صادق7،1388.
4- ابوطالب مأوی الرسول والرسالة ، حسن الحاج ، میقات الحج، العدد 18، رجب 1423ق. ص.122-164.
5- ابوطالب عم الرسول المصطفی مومن بنی هاشم، سیدحسن حسینی آل مجددشیرازی ، علوم الحدیث، العدد11، محرم- جمادی الثانیة 1423ق. ص8-54.
ص: 161
6- ابوطالب مرد ستوده خصال ، غلامرضا گلی زواره در: مجموعة ره توشه راهیان نور. قم: بوستان کتاب، 1380 مقاله
7- ایمان ابوطالب ، اسماعیل آذر دهدشتی ، مجله تخصصی کلام اسلامی سال4 ش55، 1384
8- بررسی روایات ضحضاح، سید محمد مرتضوی ، مطالعات اسلامی: علوم قرآن و حدیث، ش.3/83، پاییز و زمستان 1388، صص. 153-173.
9- حضرت ابوطالب از نگاه برخی مستشرقان، محمدرضا فخر روحانی ، فصلنامه تخصّصی مطالعات قرآن و حدیث سفینه، سال دوازدهم، شماره 47 «ویژه حضرت ابوطالب (علیه السلام) » ، تابستان 1394، ص 97-106.
10- در کنار پدر (ابوطالب) ، عبدالرحیم قنوات ، دانشنامه امام علی (علیه السلام) ، زیر نظر علی اکبر رشاد، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1379. ج. 8، ص. 61-144.
11- شرح قصیده لامیه حضرت ابوطالب (علیه السلام) از مرحوم علامه سردار کابلی، باقر قربانی زرین ، فصلنامه امامت پژوهی، ش11، پاییز 1392، صص. 307-313.
12- شعر ابوطالب: گزارش و تحلیل ادبی و محتوایی، باقر قربانی زرین ، فصلنامه تخصّصی مطالعات قرآن و حدیث سفینه، سال دوازدهم، شماره 47 «ویژه حضرت ابوطالب (علیه السلام) »، تابستان 1394، ص 150- 164.
13- شیخ الأباطح فی شعر الأوردبادی ، قیس بهجت عطّار ، فصلنامه تخصّصی مطالعات قرآن و حدیث سفینه، سال دوازدهم، شماره 47 «ویژه حضرت ابوطالب (علیه السلام) »، تابستان 1394، ص 107- 119.
ص: 162
14- عقد الانامل در اثبات ایمان ابوطالب - میرزا ابراهیم بن ابی الفتح زنجانی، حمید سلیم گندمی ، فصلنامه تخصّصی مطالعات قرآن و حدیث سفینه، سال دوازدهم، شماره 47 «ویژه حضرت ابوطالب علیه السلام »، تابستان 1394، ص165- 184.
15- مصاحبه علمی مکتوب با حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ مرتضی فرج پور دربارۀ حضرت ابوطالب، فصلنامه تخصّصی مطالعات قرآن و حدیث سفینه، سال دوازدهم، شماره 47 «ویژه حضرت ابوطالب7»، تابستان 1394، ص 73-96.
16- معجم ما ألّف عن أبی طالب، عبدالله صالح منتفکی ، العددان 63 و64، 1421ق. ص.163-233.
17- مقاله ای درباره حضرت ابوطالب(علیه السلام) روزنامه قدس 23 / 8 / 77
18- نظرخواهی دربارۀ حضرت ابوطالب ، فصلنامه تخصّصی مطالعات قرآن و حدیث سفینه، سال دوازدهم، شماره 47 «ویژه حضرت ابوطالب (علیه السلام) »، تابستان 1394، ص 9-33.
19- ابوطالب دانای قریش ، مجله صف ش 91 – 1366 ش
20- ابوطالب فریادگر توحید ، مسجد ش109 دی 1385
21- ابوطالب بن عبدالمطلب هاشمی (75 قبل بعثت/ 10 بعثت) ، منصور داداش نژاد ، دانشنامه سیره نبوی، قم: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه؛ ج.1، صص.386-402.
22- أبوطالب حصن النبوة ، تامر محمد حمزة ، بقیةالله ، العدد 239، رمضان 1432ق. ص.64-67.
23- ابوطالب عم النبی، محمدعلی بن محمد دقه ، مجله نهج الاسلام دمشق
ص: 163
سال6 ش22، 1406ق.
24- ابوطالب مسلم بقلبه و لسانه، طالب علی شرقی ، مجله ینابیع سال2 ش9، 1426 ق. نجف.
25- ابوطالب مؤمن قریش، محمدعلی اوردبادی ، در: موسوعة العلامة الاوردبادی ، کربلاء : العتبة العباسیة المقدسة، 1436، ج 10 ص 7-13.
26- ابوطالب نصیر الاسلام ، سیدطاهر سیدحسن ، مجله التضامن (عراق – ناصریه) سال3 ش1و2، 1385 ق.
27- حضرت ابوطالب(علیه السلام) شخصیّت بزرگ عالم اسلام این جزوه بریده ای از مطالب مجله پیام انقلاب است؛ در این جزوه تاریخ رحلت آن بزرگوار، هفتم ماه مبارک رمضان ذکر شده است.
28- حضرت ابوطالب ج 1 ، نشریه پیام دین مشهد 1386 – 28ص رقعی
29-حضرت ابوطالب دیدگاه ابن عربی ج 2 ، نشریه پیام دین مشهد 1387 – 28ص رقعی
30- حضرت ابوطالب دیدگاه مولوی ج 3، نشریه پیام دین مشهد 1386 – 28ص رقعی
31-حضرت ابوطالب شخصیت بزرگ عالم اسلام»، پیام انقلاب، سال چهارم، ش 76.
32- حضرت ابوطالب دیدگاه اهل سنت ج 4 ، نشریه پیام دین مشهد 1386 – 28ص رقعی
33- چهرۀ جناب ابوطالب در ادبیات فارسی، امیرحسین رضایی
ص: 164
فصلنامه تخصّصی مطالعات قرآن و حدیث سفینه، سال دوازدهم، شماره 47 «ویژه حضرت ابوطالب (علیه السلام) »، تابستان 1394، ص 120- 149.
34- دیوان أبی طالب، دکتر تیودور نولدکة (1836 - 1930 م )
توسط خاورشناس تیودور نولدکه ظاهرا در سال 1864 و1987م. در مجله استشراق چاپ شده است.
35- ساقی زائران خدا و نگاهبان رسول خداصلی الله علیه وآله (فارسی)، سید احمد روضاتی اصفهانی ، روزنامه اطلاعات 25و26 /12/1370.
36- کتابشناسی حضرت ابوطالب (علیه السلام) ، ناصر الدین انصاری قمی ، آینه پژوهش، ش 21، آبان 1372 . ص89-96.
37- کتابشناسی حضرت ابوطالب، میراث شهاب، شماره 70، زمستان 1391 شمسی. مروری بر دیدگاه های عماد عبدالکریم سرور شافعی در باب ایمان ابوطالب، مهدی مجتهدی ، فصلنامه تخصّصی مطالعات قرآن و حدیث سفینه، سال دوازدهم، شماره 47 «ویژه حضرت ابوطالب علیه السلام »، تابستان 1394، ص 34-61.
38- ناگفته هایی از تاریخ ابوطالب علیه السلام : تحلیل گزارش تاریخی خرگوشی (م 407ق.)، سید نبیل حسنی ، ترجمه و تلخیص عبدالحسین طالعی
فصلنامه تخصّصی مطالعات قرآن و حدیث سفینه، سال دوازدهم، شماره 47 «ویژه حضرت ابوطالب (علیه السلام) »، تابستان 1394، ص62-72.
39- لامیة الشاعر أبی طالب بن عبد المطلب (البحث الثانی) دراسة فی مضامنیها أولا (مناسک الحج )، شیماء هاتو فعل بهادلی ، مجلة ابحاث البصرة (العلوم
ص: 165
الأنسانیة) ، عدد36، 2011م .، ص . 255-302.
علاوه بر کتابها و مقالات یاد شده ، بسیاری ازعلما و بزرگان شیعه و سنی بخش مهمی ازکتابهای
خود را به موضوع حضرت ابوطالب و دفاع ازایمان آن بزرگوار و نقش آن بزرگوار درتاریخ اسلام اختصاص داده اند که به چند نمونه از آن اشاره میکنیم :
1 - علامه مجلسی در جلد 35 بحار الانوار (بیش از120 صفحه)
2 - علامه امینی در جلد هفتم و هشتم موسوعه ی الغدیر (100 صفحه)
3 - آیت الله شیخ جعفر سبحانی در کتاب فروغ ابدیت
4 - ابن ابی الحدید معتزلی در جلد 14 شرح نهج البلاغه بیش از100 صفحه.
ص: 166
ص: 167
در طول تاریخ درخشان و پر فراز و نشیب مکتب اهل البیت (علیهم السلام) هم چنانکه علما و نویسندگان ، فقیهان و گویندگان با ایمان و فداکار از تمام توان واستعداد و همت و شور و نشاطشان در راه دفاع از حریم قدسی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و ائمۀ معصومین (علیهم السلام) و یاران و ذریۀ مطهر آن ها ، بهره برداری نموده و مجاهدانه در میدان نصرت و یاری آن ها گام هایی استوار برداشته و تا مرز جانفشانی و شهادت پیش رفته اند ، شعرأ عالیقدر و سرایندگان دلباختۀ اسلام و پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و دلدادۀ تشیع و امامان معصوم (علیهم السلام) و دلسوختۀ خاندان مظلوم رسالت و امامت (علیهم السلام) نیز در هر دوره و مرحله ای از تاریخ پر فراز و نشیب مکتب امامت ، مخلصانه و فداکارانه ، سرافرازانه و مفتخرانه قدم در میدان گذارده ، و از تمام هنر و استعداد و شور و نشاطشان بهره گیری نموده و با سرودن اشعار ماندگار و تأثیرگذار ، نه تنها کمالات و ارزش های والای شخصیت های برجستۀ خاندان نبوت و امامت (علیهم السلام) را برای جامعه بشری بیان کرده اند بلکه در تبلیغ پیام های الهی و دینیِ آنها و رساندن ندای مظلومیت آنان نقش بسیار مؤثر و ماندگاری داشته اند.
آری ، نه تنها بسیاری از فضائل و مناقب و مصائب و مظلومیت های خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) به وسیلۀ شعراء با ایمان و ولایت تشریح و تبیین شده و در ارتقاء سطح معرفت پیروان مکتب شیعه نقش مؤثر و گسترده داشته است بلکه با زبان شعر و ادب، در ایجاد موج احساسات و عواطف پاک ، در حمایت روحی و علمی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و اهل البیت (علیهم السلام) و یاری رساندن به آنها و حمایت از مذهب و مرام آن ها، نقشی کم نظیر داشته اند.
ص: 168
یک نگاه اجمالی و گذرا به تأثیر شعراء دلسوخته و دلدادۀ اهل البیت (علیهم السلام) در مسئلۀ غدیر و عاشورا ، فاطمیه و جشن های میلاد امام زمان f ندبه ها و سوزوگدازها ، به خوبی نشان می دهد که رسالت و وظیفۀ الهی و تاریخی شعراء و سرایندگان تا چه حدّ سنگین و تأثیر آن ها چقدر ارزشمند است.
یکی از موضوعاتی که در تاریخ مکتب مقدس اهل البیت (علیهم السلام) مورد ظلم قرار گرفته است، عظمت و شخصیت بزرگ مدافع اسلام و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) یعنی حضرت ابوطالب (علیه السلام) است که در اثر دشمنی های ستمگران اموی و عباسی نسبت به اول مظلوم عالم امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) با بهره گیری از همه امکانات مادی و تبلیغی، در پنهان کردن آثار فداکاری ها و مجاهدت های حضرت ابوطالب (علیه السلام) کوشیده اند، و از یک طرف ، با سکوت و پنهانکاری و از طرف دیگر با تهمت و افترأ ، حق کشی نموده و خواسته اند که نور خدا را خاموش نمایند ، ولی خدا اراده کرده است که با علم و دانش واندیشه و تفکر و قلم و بیان وشعر و هنرِ پیروانِ راستین مکتب ولایت امیرالمؤمنین (علیه السلام) حقایق تاریخ روشن شود و چهرۀ تابناک بزرگ مدافع خاتم الانبیاء (صلی الله علیه و آله وسلم) و ابوالائمه الطاهرین و بزرگ مؤمن قریش
حضرت ابوطالب (علیه السلام)
برهمگان روشن شود.
هم اکنون سروده هایی از شعراء عالیقدری که در یک فراخوان معنوی ، قدم در میدانِ عرض ادب به ساحت قدسی حضرت ابوطالب (علیه السلام) گذاشته و ذوق و ابتکار و شور و سوز خود را پیشکش آن حضرت و فرزند بزرگوارشان امیرالمؤمنین
ص: 169
علی (علیه السلام) نموده اند عرضه میداریم. به علاوه شماری از سروده هایی که برخی از شعراء گذشته سرودهاند و در بعضی از مجموعه ها منتشر گردیده است.
و شایسته است که تشکر و قدر دانی خود را نسبت به این دلدادگان مکتب امامت و ولایت که با کمال جدّیت و ارادت ، قدم در عرصۀ حمایت و دفاع از حریم بزرگ مظلوم تاریخ اسلام گذاشتند ، و نه تنها با سرودن شعر عرض ارادت نمودند ، بلکه با تشویق دیگران و همفکری و همراهی با آن ها ، یک فضای نورانی و مناسبی را برای شکل گیریِ این مجموعه فراهم نمودند ، اظهار نمایم. و هم چنین از دوستانی که در تمام مراحل سرودن اشعار و جمع آوری و مقابلۀ مکرر آن ها ، همۀ همت و علاقه خود را به کار گرفتند ، بالاخص از مداح دلباختۀ اهل البیت (علیهم السلام) آقای حاج علیرضا مهرپرور دام عزه و توفیقه تشکر و قدردانی می نمایم و از خداوند متعال سعادت دنیا و آخرت برای آنان آرزو می نمایم.
حوزۀ علمیه اصفهان ، سیّد حجت موحد ابطحی
20 جمادی الثانیه ، 1440
سالروز میلاد مقدس فاطمة الزهرا (سلام الله علیها)
ص: 170
سرودۀ : شاعر ادیب و نکته سنج و با ولایت
آقای محمد آتشی ( آتشی )
بی قرین مرد تقوا
بیا ساقی ای از تو دل
ها مصفّا
بده ساغری تا شود گرم
دلها
بده تا بنوشیم و گردیم
سرمست
ز مستی ندانیم دیگر سر
از پا
بده ساغری تا بشور
ولائی
شود طوطی طبع از شوق
گویا
بگوییم از روی مهر و
ارادت
به مدح ابوطالب آن مرد
دانا
ابوطالب آن مرد با حرمت
و فّر
که میبود در مکه از
رتبه والا
بزرگی ز نسل بزرگان و
پاکان
شجاعی
قوی از شجاعان بطحا
از این خوبتر دودمانی
نباشد
اگر آشنایی به خوبان
دنیا
بنام نکو بود در مکه
مشهور
به آئین که او بود اصل
تولّا
که خود بر خلیل الله او
بود وارث
که خود بود مردی قوی و
شکیبا
کلید در خانهی حق به
دستش
که او بود با علم و حلم
و توانا
سقایت ز حجاج را داشت
با خود
به مکه به هرکار نیکو
مهیّا
به نیروی تدبیر ، مردی
سرآمد
به تیغ سخن بود فاتح به
هرجا
کلامش چو شمشیر، بُرّا و
محکم
و اشعار او دلکش و نغز
و شیوا
به رأی پدر بر محمد
معین شد
کفیل پیمبر شد او بی
محابا
به شعب خود او بر نبی
میزبان شد
ز جان و دل آن بی قرین
مرد تقوی
چه جانانه حامی شد او
بر پیمبر
ز خصم بداندیش کی داشت
پروا
ص: 171
چنان تاخت از روی عقل و
درایت
بر آن قوم پُر فتنه و
اهل بلوا
که از خواب افتاد چشم
بداندیش
بر آن قوم نگذاشت آرامش
اصلاً
بدل هول و برجانشان
لرزهها بود
ز بیم ابوطالب آن شیخ
بطحا
به پور برادر ز مهر و
عطوفت
حمایت گری گشت بی مثل و
همتا
از او بود و، سعی رسول
مکرّم
که روشن نمودند ام
القُرا را
چو او گشت حامی ز جان
بر پیمبر
همان مرد نستوه بافرّ و دانش
علی آنکه باشد وصیّ پیمبر
بلی باشد از سعی آن پیشوایان
پیمبر به توفیق کامل شد
آنجا
سِزد تا که فرزندی آرد چو مولا
ولی باشد از رتبه بر حق تعالی
کز اسلام باشد جهان پُر ز آوا
بلی « آتشی » کار دین است باید
شود در جه-ان حک-م دادار، اج-را
*****
چو می
گوید زبانم یا علی ، یاد تو می آیم
میان
یا علی های شب هر شیعه ، جا داری
در این
گلشن ، درخت از میوه قیمت می کند پیدا
تو
هم اینجا ز فرزندت علی قدر و بها داری
پسر را
وارث فضل پدر خوانند ، اما تو
ز فیض
این پسر ، بر تارک افلاک جا داری
« استاد محمد قدسی اصفهانی »
ص: 172
سرودۀ : شاعر و مداح اهل البیت (علیهم السلام)
آقای مهدی مددی ( آثم همدانی )
سپرِ نبیّ اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم)
سلام ،
ای آینۀ کرامت
درود ،
ای معنی استقامت
سلام ،
ای حامی دین و قرآن
ای همه عمر در مسیر ایمان
باب
کریم اسد الغالبی
بحر سخاییّ
و ابوطالبی
تو
مفتخر به حیدر و رسولی
ز کفر
و جهل مردمان ، ملولی
زندگی
ات را همه کردی فدا
در ره
یاریّ رسول خدا
راه تو
از آن دگران جدا بود
زندگیات
بندگی خدا بود
تو
لایق عزت و احترامی
تو پدر
دوازده امامی
نسل تو
، الحق که طلایی بُوَد
عشق تو
در سینه ، خدایی بُوَد
خدای ،
بر تو عزّت و شرف داد
دسته
گلی ، همچو شه نجف داد
مهر
ولایت ز تو منجلی شد
که
حاصل زندگی ات علی شد
گل
پسرت به خلق ، مولا بُوَد
عروس
تو ، حضرت زهرا بُود
در آن
زمان که ظلمت و جهل بود
مکه به
دست قوم نا اهل بود
در آن
زمان که فتنه و بلا بود
تیر
جفا به سمت مصطفی بود
تو
سپرِ نبیّ اعظم شدی
بال و
پرِه رسول اکرم شدی
عاقبت
از داغ تو دلها شکست
چشم
نبی ، بهر تو در خون نشست
ای ز
تو سربلند ، حجر و حطیم
بی تو
نبی ، بار دگر شد یتیم
« آثم » دلخسته ، ثناخوان توست
ری-زه خ-ورِ سفرۀ احسان توست
ص: 173
سرودۀ : شاعر اهل البیت (علیهم السلام)
آقای سیّد مصطفی آرنگ
رباعی
ای عمّ گرامیِّ رسول
دو سرا
وی والد ماجد علیِّ
اعلی
گر بهر شفاعت ، تو
قدم پیش نهی
در روز جزا خدا ببخشد
همه را
*****
گو خصم سیاه کند
دامان تو را
پاکیزه
سرشته ذات حق جان تو را
ز ایمان همه خلق بود
سنگین تر
در
کفّه اگر نهند ایمان تو را
*****
ای حامی خاتم رسل
باب علی
بودی
تو به جوی زندگی آب علی
مظلوم شدی تو نیز
اندر تاریخ
مظلومیِ
تو برد ز کف ، تاب علی
ص: 174
سرودۀ : شاعر اهل البیت (علیهم السلام)
آقای سیف الله آزاد روشن ( آزاد )
شجر پاک
پیرو
دین حنیف اسوۀ ابرار ابوطالب بود
آنکه
از کفر به دل داشت دو صد عار ابوطالب بود
محترم
بود به نزدش پسر عبدالله
حام-ی
احمد مختار ، ابوطالب بود
چونکه
می خواست محمّد برود جانب شام
یاورش
نیز به هر کار ابوطالب بود
چون
خدیجه بپسندید شود زوج رسول
همدم و
محرم اسرار ابوطالب بود
آنکه
میثاق ببستی گَهِ بعثت با او
که شود
یار نبی ، دشمن کفار ابوطالب بود
آنکه
اسلام بیاورد ولی مخفی داشت
تا
حمایت کند از دین ، بَرِ اغیار ابوطالب بود
آنکه
در بزم عشیره شده همراه رسول
تا کند
دعوتش اظهار ابوطالب بود
ص: 175
رادمردی
که درخشید در آن تاریکی
همچو
ماهی به شب تار ابوطالب بود
حامی
دین خدا ، راحتیِ قلب رسول
آنکه
شد دشمن از او خار ، ابوطالب بود
پسر
عبدمطلّب ، خلفِ عبدمناف
پدر
جعفر طیار ، ابوطالب بود
هست
اسلام ، مجسم همه در چهرۀ او
همه جا
سیّد و سالار ابوطالب بود
شجر
پاک بباید که دهد میوۀ پاک
پدر
حیدر کرار ، ابوطالب بود
آری « آزاد »
سرود این سخن تاریخی
یار حق در همه ادوار
ابوطالب بود
*****
باغ توحید اگر سبز و شکوفا
شده است
از زلال نفس و عطر گل افشانی
توست
قلب پاک تو به اسلام شهادت
داده است
مهر تسلیم و رضا خورده به
پیشانی توست
« کمیل کاشانی »
ص: 176
سرودۀ : شاعر دلباختۀ اهل البیت (علیهم السلام)
آقای جعفر رسول زاده ( آشفته کاشانی )
حضرت ابوطالب (علیه السلام) و همسرش حضرت فاطمه بنت اسد (سلام الله علیها)
دل های
ولایی را دلدار ، ابوطالب
در
سلسلۀ مهرت ابرار ، ابوطالب
شوقت به حدیث آید بسیار ، ابوطالب
زیباست که نامت شد تکرار ، ابوطالب
بنت
اسد آن گوهر از عزّ تو فرزانه
بالید به پیوندت شد جلوۀ کاشانه
تو در
حرم عشقت داری گل خوشبویی
چون
بنت اسد زیبد همتای تو بانویی
سجاده نشین عشق در قبلۀ ابرویی
پرورده به دامانش فرزند خداجوئی
آن
مادر گیتی جاه آن دختر مهر و ماه
بانوی خردآئیین والای ملک درگاه
تو
شوهر و آن همسر ، همتای هم و همدل
آئیین
شما محکم ، ایمان شما کامل
عشق نبوی در سر ، بر همرهیات قابل
شد در حرم النّورت قرآن خدا نازل
تو
یاور پیغمبر ، او مادر دامادش
خورشید ولایت را به به چه نکو زادش
ص: 177
آن
قبله که ابراهیم با عشق بنایش کرد
توحید
و هدایت بود عهدی که وفایش کرد
جدّ تو چه خوش تعمیر از امر خدایش کرد
پیوند رسالت یافت ، این رتبه عطایش کرد
اسلام
تحقّق یافت آئین سرآمد بود
توحید و عبودیّت در دین محمّد بود
هرچند
یتیم امّا، او شد پدر عالَم
خاک کف
نعلینش ، کُحل البصر عالَم
آن معجزۀ جاوید ، تنها خبر عالَم
سرمنزل ایمان بود ، در رهگذر عالَم
بر
یاری او کردی ، چون حمزه حمایت ها
پیوند هدایت ها ، مصداق ولایت ها
فرزند
برومندی، مانند علی داری
این
هدیه شایسته ، از لم یزلی داری
خورشید جلالت را ، والا و جلی داری
اعجاز پیمبر را ، در بی مثلی داری
دو
جلوه رحمانی ، هم احمد و هم حیدر
هم چشمه و هم دریا ، هم زمزم و هم کوثر
از مدح
تو می بارد ، بر دفتر و دیوان نور
با نام تو بنشانم ، در واژه و عنوان نور
ای نور علی پرور ، در حلقۀ ایمان نور
بنت اسدت را بود ، همچون تو به دامان نور
طوبی و
سلامٌ لک ، حُسن است ثنای تو
ای
حامی پیغمبر، جانها به فدای تو
ص: 178
سرودۀ : شاعر خاندان امامت (علیهم السلام)
سیّد علی احمدی ( از خمینی شهر )
رباعی
آن کس که عدو به تهمتش
راغب بود
براهل سقیفه کینه اش
غالب بود
یک جُرم فقط داشت و آن
هم این که
بابای علی بن ابی طالب
بود
*****
آن کس که شرر بر دل
خونبارم زد
کافر شده چون کفر تو را
هی دم زد
از نسل همان است که
برخانۀ خود
بهر هوس رجال ، هی پرچم
زد
*****
میزان چو بیارند بر
ایمان همه
ایمان تو هم رود به
میدان همه
ایمان تو کفه اش رسد
روی زمین
بالا برود کفه میزان
همه
ص: 179
سرودۀ : شاعر دوستدار اهل بیت (علیهم السلام)
آقای اکبر افشار زاده ( افشار )
ابوطالب (علیه السلام) از صلب انبیاء
ابوطالب
ادیبی با خدا بود
ابوطالب
ز صلب انبیاء بود
ابوطالب
که از نسل ذبیح است
تمام
کارهای او صحیح است
ابوطالب
که سقای حرم بود
برای
بی نوا صاحب کرم بود
ابوطالب
کلید خانه دوست
بدست
خویش دارد چونکه نیکوست
ابوطالب
به هنگام جوانی
چو او
دیگر نبوده قهرمانی
ابوطالب
کفیل مصطفی گشت
چو از عبدالمطلّب او جدا گشت
ابوطالب
که باشد پیر بطحا
حمایت از محمد کرده هر جا
ابوطالب
برای رشد اسلام
به
نااهلان نشد ایمانش اعلام
ص: 180
ابوطالب
که نیکو شعر میگفت
برای
دین دُر بسیار می سفت
ابوطالب
دفاعی از نبی کرد
نبوده کَس بجنگ او همآورد
ابوطالب
و بعد از او خدیجه
چه
نیکو داد کوشش ها نتیجه
ابوطالب
چو رحلت کرد زین دار
بشد
آنسال سالی سخت و غم بار
ابوطالب
پیامی بر علی داد
رسان
بر مصطفی همواره امداد
ابوطالب
که از انصار دین است
ز صلب
او امیرالمؤمنین است
ابوطالب بکن در حق « افشار »
شف-اعت از ب-رایش نزد دادار
*****
باید
زمین دهان بگشاید به مدح تو
شاید
کمی ز دین خودش را ادا کند
غیر از
تو کو کسی که برای رسول عشق
این
گونه جان و مال و تنش را فدا کند
« مجید گلدار از
اصفهان »
ص: 181
سرودۀ : شاعر اهل البیت (علیهم السلام)
استاد مرتضی امیری اسفندقه
(از تهران )
حامیِ پیک و پیام
سلام ، حامیِ پیک و
پیام ، ابوطالب !
سلام ، ای ملکوتِ کلام
، ابوطالب !
نبود اگر کَرَم کامل تو
، گُم میشد
یتیمِ آمنه در ازدحام ،
ابوطالب !
به کیش خویش ، خدا
را نظاره میکردی
فراتر از همۀ ننگ و نام
، ابوطالب !
کتیبهایست نگاهت
به قدمت انسان
سلام ای جبروتِ تمام ،
ابوطالب !
نداشت کعبه اگر حفظ
حرمتِ تو ، نبود
میان آن همه بت احترام
، ابوطالب !
چه گفت با تو
بُحَیرا در آن شب شفّاف
چه گفت با تو ؟ کجا ؟
از کدام ؟ ابوطالب... ؟
چه گفت با تو محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) به او چه
گفتی تو ؟
که گفته بود سخن از
قیام، ابوطالب !؟
ص: 182
پدر بزرگِ مُدارا !
مُروّت خالص !
کهن تر از همه هر چه
مرام ، ابوطالب !
حسین (علیه السلام) خون تو دارد
به رگ که می جوشد
علی (علیه السلام) گرفته به نام تو نام ، ابوطالب
!
فقط نبود محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) ، که بود
سایۀ تو
مدام بر سر هر خاص و
عام ، ابوطالب !
تو سایه بان سَرِ
تشنگان توحیدی
به پشت گرمی غیرت مدام
، ابوطالب !
سلام ای کلمات کهن ...
سلام ، سلام
سلام ای ملکوت کلام ،
ابوطالب !
*****
عموی پیامبر
ابوطالب پناه بی پناهان
امیدی بود بهر ناامیدان
به قحطی همچنان باران
رحمت
به
تاریکی به سان نور رخشان
*****
ز مرگ جانگداز تو ،
جوانمرد
برای خویش احساس خطر
کرد
تو بودی بهترین عمّ
پیمبر
دلش در سوگ تو گردیده
پر درد
« اشعری قمی »
ص: 183
سرودۀ : شاعر و مداح اهل البیت (علیهم السلام)
مهدی انصاری ( از همدان )
... شجاعتش بی مثل
قلم ناتوان من حاضر
دم روح القدس مدد بنما
در دفاع از مقام بوطالب
وصف
او را تو بی عدد بنما
بنویسم ز آنکه در عصرش
هر که در دین خود مردد
بود
ابن عبدالمطلب ، آقایی
کو در آئین حق مؤید بود
بنویسم ز آنکه در مکه
از بت و بت پرست نفرت
داشت
از کسی که شجاعتش بی
مثل
از همان که غرور و غیرت
داشت
شأن او بس فراتر از این
هاست
هم عمو ، هم کفیل
پیغمبر
گر
چه خیلی بزرگتر از وی
بوده
اما دخیلِ پیغمبر
بوده دینش به دین
ابراهیم
آن
زمانی که بت پرستی بود
دیگران فکر سجده بر بت
ها
کِی خبر از خدا پرستی
بود ؟
یا ابوطالب ای که در
مکه
شرف خانوادگی داری
پدر و مادرم به قربانت
بر محمد تو یار و
غمخواری
این بُود از زبان پاک
نبی
که به تو همچنان ارادت
داشت
تا تو بودی به شخص
پیغمبر
چه کسی جرأت جسارت داشت
شرفت ریشه در پدر دارد
ای به لطف تو ما همه
محتاج
بوده معروف بین اهل
طواف
پدر تو به ساقی حُجاج
ص: 184
بین مردم زبانزد از
نیکی
بوده بسیار محترم ، آقا
پدر توست حافر الزمزم
هم ابوالسّاده ،
سیدالبطحا
مثل اصحاب کهف بودی تو
که طریقت خفای ایمان
است
حضرت صادق این چنین
گفته
اجر و پاداش تو دو
چندان است
اجر و مزد خداپرستیِ تو
صلب پاک تو شد گُهر
پرور
پدر شیرِ بی قرینه تویی
خوش به حالت تویی
اباالحیدر
کعبه بر دست تو زند
بوسه
که خود کعبه مرتضی باشد
کوریِ چشم هر که دشمن
توست
پسرت ، شاه لافتی باشد
افتخاری دگر خدا به تو
داد
که یقیناً بُود نتیجه
حق
شاملت شد عنایتی که شوی
تو پدر شوهرِ حبیبۀ حق
فخرت این بس که ای
ابوطالب
اسوهای همچو مصطفی
داری
حسنین اند و زینبین تو
را
نوه هایی که از خدا
داری
*****
به گیتی جاودان شد نام
زیبای ابوطالب
بود چشم ملک محو تماشای
ابوطالب
ز والائی به گردون
میرسد الحق مقاماتش
نظر کن بر مقام و جاه
والای ابوطالب
« ماهر
اصفهانی »
ص: 185
رباعی / علی اصغر انصاریان
سرودۀ : شاعر و مداح اهل البیت (علیهم السلام)
علی اصغر انصاریان
رباعی
بابای
علی هستی و جان قربانت
یاریّ
رسول کرده ای با جانت
محشر ، تو و خلق را اگر
حق سنجد
بالله
که برتری تو در ایمانت
*****
با
جان و دل ، مدافع شخص پیمبری
در
روز حشر از همۀ خلق برتری
پورت
علی ، قسیم بهشت و جهنم است
کافر
هرآنکسی است که گوید تو کافری
*****
سرودۀ : شاعر خاندان امامت (علیهم السلام)
دکتر سیّد امیر محمود انور
رایتِ دین
اگر
بوطالب و پورش نبودی
جهان
را کی به آیین برفزودی
که
بوطالب به مکه رایت افراشت
علی
آن را به یثرب نیک برداشت
ز تیغ
ذوالفقار جان شکارش
نکو
گردید این دین کار و بارش
ص: 186
سرودۀ : شاعر دلسوختۀ اهل البیت (علیهم السلام)
حاج امیر ایزدی همدانی ( ایزدی )
حضرت ابوطالب (علیه السلام)
مدد
جویم ز مولایم ، علی عالی اعلا
که
گردد طوطی طبعم به مدح باب او گویا
همان
کاو بود از نسل خلیل و پیرو دینش
همان
مردی که در هر عصر باشد ، اسوۀ تقوا
به نام
عبد مناف و کنیه اش بودی ابوطالب
که
باشد شافع جرم و گنه در روز وانفسا
اگر چه
یادِ او کم می شود ، ما را قرین با جان
اگر چه
نام او بر لب به ندرت آوریم ، امّا
بُود
تابنده همچون مهر گردون ، مهر آن سرور
به دل
های همه آزادگان ، تا محشر کبری
زبان
هایی که اوصاف علی گویند ، در ظاهر
به
باطن وصف او گویند ، با صد کهکشان ایما
تو
کاندر گلشن هستی ، گل روی علی جوئی
ز یمن
باغبان باشد ، اگر باشد گلی زیبا
سفارش
کرده شاه لافتی بر شیعیان خود
به جای
آرند حج ، از بهر آن فرزانۀ والا
ص: 187
درود
آفرینش بر ابوطالب ، که از حق او
پس از
عبدالمطلب شد ، کفیل خواجۀ اسرا
ز یکسو
بعد عبدالله ، جای او ابوطالب
ز جان
نقش پدر را کرد ، بهر مصطفی ایفا
ز یکسو
زوجۀ او در نبود آمنه بودی
به
احمد از عطوفت مادری دلسوز در معنا
سلام
خالق اکبر به باب و مادر حیدر
که می
بودند احمد را چو حیدر ، مادر و بابا
سلام
حامد و محمود بر روح ابوطالب
که میدانست احمد ، فرض بر خود حرمت او را
سلام
سورۀ المؤمنون بر مؤمنی چون او
که
ایمان داشت بر حق پیشتر از بعثت طاها
سلام بوالبشر
بادا به ابناء ابوطالب
عقیل و
جعفر و طالب ، علیّ عالی اعلا
مپندارند
ابناء وِرا چون سایر مردم
که می
بودند فخر آل هاشم هر یک از آنها
عقیل
او نسب دان بود و مردی صاحب عزّت
چنانکه
طالب او بود مردی فاضل و دانا
علی
مولود کعبه ، جعفرش طیّار در جنّت
که
احمد کرد بهر او نمازی خاص را اهدا
ص: 188
حدیثی
از کتابی چون اصول کافیات گویم
که از
شیخ کلینی یادگاری مانده بهر ما
کتابی
معتبر آنسان که مهدی کرده تائیدش
چنین
فرموده : کافی هست ، کافی شیعۀ ما را
چو
شخصی گفت با قرآن ناطق ، جعفر صادق
الا ای
مصطفی پا تا به سر ، حیدر ز سر تا پا
گمان
کفر باشد ، اهل سنّت را به بوطالب
بیان
فرما که این پندار می باشد صحیح آیا ؟
به
پاسخ گفت آن مولا ؛ دروغ محض باشد این
چه سان بوده است کافر ، آنکه او همواره می گفتا :
(
نمی دانید ای خیل قریش آیا ؟ که ما دانیم
محمد
را نبی آنسان که میبودی نبی موسی )
(
شده در هر کتاب آسمانی قید، نام او
به دل
های همه نیکان بُود ، مهر وی از یکتا )
الا ای
مدعی انصاف ده ، چون کافرش خوانی ؟
کسی را کاو گذشت از هستیِ خود در ، ره طاها
چه سان
باور کنم سر در برِ بت خم کند مردی
که جدّ
او بُود معروف بر بشکستن بت ها
چه سان
باور کنم بوده است کافر آن خداجوئی
که از
صُلبش علی بگذاشت پا در عرصۀ دنیا
ص: 189
علی
باب الله و بابش بُود کافر ؟ ! عجب دارم
خدا
کِی اینچنین فرزند بر کافر کند إعطا
اگر او
بود کافر از چه رو حامّیِ احمد شد ؟
چرا بر
یاری اسلام در هر حال بُد کوشا ؟
کسی
کاو را سیادت بود و منزل داشت در مکه
چرا
شعب ابوطالب وِرا شد، منزل و مأوا ؟
الا ای
منکر اسلامِ عمِّ نامیِ احمد
چرا مطرح کنی در بین خلق این دعویِ بیجا ؟
اگر ایمان
او می بود پنهان ، مصلحت بودی
که
راحت تر شود حامیِّ دین سید بطحا
تو را
بغض علی در دل بُود ، ورنه نمی گفتنی
چنین حرفی که از آن خویشتن را میکنی رسوا
اگر با
این عقیده از جهان بار سفربندی
یقین
در حشر بر سر می گذاری دست واویلا
بجای
بغض ، حبّ مرتضی امروز حاصل کن
که در
دیدار پیغمبر نباشی شرمگین فردا
چنین
فرمود بهر ما ، رئیس مذهب شیعه
که بر
اسرار ، او دانا بُود از ایزد دانا
سخن از
قصّۀ اصحاب کهف و مشرکین راندی
سپس از
وضع آن دوران بگفت و حالت آنها
ص: 190
که در
ظاهر همی بودند مشرک ، لیک در باطن
بُدَندی
معتقد برکردگار پاک و بی همتا
خدا هم
داد برآنها دو چندان اجر از رحمت
یکی
بهر تقیّه ، و آن دگر ایمان پا برجا
بُود
ایمان بوطالب، چنان اصحاب کهف ، آری
تقیّه
بود پنهان کاریش در عالم معنا
ابوطالب
یکی از مسلمینِ راستین باشد
که نتوان کس چو او دیگر در این عالم کند پیدا
چنان
از شعرهای او بُود ایمان او روشن
که نتوان در مسلمان بودن او کرد شک ، اصلاً
فضیلت
های او را نیست ممکن در شمار آرم
که
افزونتر بُود از برگ اشجار و شنِ صحرا
سرایم
گر به تشریح مقام او دو صد دیوان
بُود یک قطرۀ ناچیز از آن بیکران دریا
حدیثی
خاطرم آمد که باید گفت با یاران
الا ای
طالب حقّ و حقیقت ، گوش دل بگشا
نبی را
فرض شد تا از خدیجه ، همسر پاکش
چهل شب
دور باشد ز أمر ذات ربّی الاعلا
در این
مدّت شود در گوشه ای گرم عبادت او
که حق
بر او ببخشد دختری چون زهرۀ زهرا
ص: 191
کجا
آورد احمد رو ، به کوه نور یا کعبه ؟
و یا
بهر عبادت کرد جا در سینۀ سینا ؟
و یا بگذشت از فرش و به سوی عرش راهی شد ؟
نیایش
کرد این ایّام را در سایۀ طوبی
نه، بل او چشم خود پوشید از کون و مکان یکسر
سرای
عمّ خود را برگزید آن سیّد والا
شرافت
بین که در کاشانۀ عبدمناف آن شه
به
خلوت تا چهل شب بود ، با خلّاق بی همتا
در آن
کاشانه سیبی از جنان جبریل آوردش
که در آن بود پنهان نطفۀ انسیة الحورا
سرایش
مرکز توحید و تنزیل ملائک شد
که
برگردش طواف آرد روانِ مسجد الاقصی
ابوطالب
بُود اُسطورۀ اخلاص در عالم
ابوطالب بُود بحر کرم ، منظومۀ تقوا
چنان
بُد مهربان با خواجۀ لولاک از رأفت
تو
گوئی بود احمد نیز فرزندی دگر او را
نبی از
شادی او شاد بود و از غمش ، غمگین
که از
کار محمد بارها او شد گره بگشا
ص: 192
ابوطالب
وِرا جانان و او جان ابوطالب
کنار
یکدگر بودند همچون کوه پا برجا
به
دورانی که شد تحریم از کفار بد اختر
تجارت
کردن و تزویج با خیل مسلمانها
در
ایّامی که در شعب ابوطالب ، خداجویان
به سختی عمرشان میگشت طی از فتنۀ اعدا
محمد
دلغمین از وضع و حال پیروانش بود
که
اندر آن حصار تنگ می بودند در ایذا
دگر
باری گران بر دوش ختمی مرتبت آمد
ز داغ
مرگ عمّی نامدار و پاک و بی همتا
دو یار
و یاور دیرینه با امر قضای حق
جدا از یکدگر گشتند آخر از بَدِ دنیا
ابوطالب
برفت و مصطفی بنشست در سوگش
چنان شمعی که از فقدان پروانه است در غوغا
به عام
الحزن شد مشهور سال مرگ بوطالب
که از فقدان او گردید محزون سیّد بطحا
سرشگ
از دیده می بارید پیغمبر ز داغ او
چو آن
کودک که او را نیست بر سر سایۀ بابا
در
اینجا باز یادم از حدیث کربلا آمد
دلم
گردید خون از خاطرات روز عاشورا
ص: 193
برادر
زادهای بهر عمو گریید در مکه
ولی در
کربلا برعکس شد این صحنۀ غمزا
برادر
زاده ای می داد جان در بین خاک و خون
عموی
تشنه کام او کنارش بود در نجوا
تو
گوئی داغ اکبر تازه شد بهر حسین آن دم
که جسم
قاسمش را یافت زیر سمّ مرکب ها
یتیم
مجتبی را دید در هنگام جان دادن
کشد از
درد ، پای خویشتن بر خاک آن صحرا
تن
غرفه بخونش را به سوی خیمه گه آورد
کنار
جسم اکبر بر زمین بگذاشت جسمش را
میان آن دو تن بنشست و زاری کرد و با حسرت
گهی بودش نظر بر قاسم و گه اکبر رعنا
حسین
بن علی شد پیر از داغ عزیزانش
چه حالی داشت در آن لحظه یارب ، زینب کبری
میان
خیمه نجمه مادر قاسم به نجوا بود
برای قاسم خود ناله سر میکرد ، واویلا
(یکی
ای کاش آنجا بود و لیلا را خبر می کرد)
که
بیند اکبرش گردیده همچون لالۀ حمرا
ص: 194
همه
بگریستند از داغ آنها لیک آنها خود
به خون
خویش غلطیدند و خندیدند بر دنیا
به
ظاهر گر چه جان دادند ، جاویدند تا محشر
کنون
دارند رزق از لطف حق در جنّت المأوا
به سوز
سینۀ آن مادران سوگند ، یا الله
که در
راه تو بگذشتند از فرزند ، بی پروا
جوانان
وطن را پیرو راه ولا گردان
بحقّ
قاسم نجمه ، بحقّ اکبر لیلا
پذیرا باش این اشعار را از « ایزدی » چون
او
ندارد غیر درگاه تو دیگر
مأمن و ملجا
*****
بزرگ مکه ای ، ای پورِ
عبدالمطلب ، اما
عروسی مثل زهرا را برای
خود سعادت دان
محمد را به فرزندان خود
ترجیح می دادی
همیشه تکیه گاهش بودی و
چون کوه ، پشتیبان
« قدسی اصفهانی »
ص: 195
سرودۀ : شاعر خاندان امامت (علیهم السلام)
سیّد محمد حسین شریعت موسوی ( برادر )
السلام علیک یا ابوالائمة الطاهرین
مرا گفتی حدیثی نغز و
شیرین
یکی ز اهل دل و عشّاق
دیرین
حدیث ساقی میخانه عشق
امیر چابک و فرزانه عشق
همی فضل علی خواندی و
بابش
همی سُفت از محبّت درّ
نابش
گذر کردی یکی طعنه زنِ
پست
به مولانا علیّ و قلب
او خست
بگفت: ای شاه، ای میرِ
زمانه
به عالم یکّه تازی و
یگانه
سبق گیرنده بر هر فوق و
هر دون
اسیر و رام تیغت چرخ
گردون
دریغا ای تو سلطان
مناقب
جمالت سجده گاه نجم
ثاقب
تو بنشسته به تخت و
کرسی اوج
به بابت آتش دوزخ زند
موج!!
برآشفتش که ای قلب تو
ناشاد
تو ای بر مادرت داغت
فزون باد
زبانت الکن و از نُطق
بسته
دهان نحس تو بادا شکسته
خدا را ! گر که بابم
روز میعاد
ز کلّ مذنبین و اهل
بیداد
بَرَد دست شفاعت سوی
ایزد
خدا باران رحمش را
بریزد
چنان کز جرم و عصیان
خلائق
ز ناپاکیّ و از قید
علائق
شود طومار محشر یکسره
پاک
نباشد هیچکس را از گنه
باک
عیان گردانمت تا فاش
بینی
و تا مالم تو را بر خاک
بینی
اگر باشم قسیم النّار
دوزخ
و بابم اندرونش ، وای
آوخ
ص: 196
ولی ای شاه میزان السعادة
بود باب تو مقبول الشفاعة
منم امروز بر این قول
قائل
ابوطالب مسلمانی است
قابل
هر آن کس غیر این باشد
خطابش
بود با حیدر صفدر حسابش
علی ای اُسوه یکتاپرستی
ز تو و باب تو این شور
و مستی
به حق باب الگو در
دلیری
« برادر » را نما تو دستگیری
رسان بر آستان عزّ و جاهت
که زنده می شود از یک نگاهت
*****
نظیر لیلة القدری که ناپیدا
بود قدرش
عیان بر خلق نبود قدر
پنهان ابوطالب
به ایثار و خلوص و
عشق و عرفان و جوانمردی
گواهی می دهد اشعار
دیوان ابوطالب
چه توفیقی از این
بهتر که بابای علی باشد؟
بنازم من به این
توفیق شایان ابوطالب
« ملتجی خراسانی »
ص: 197
سرودۀ : شاعر دلدادۀ اهل البیت (علیهم السلام)
سیّد علی اصغر هاشمی ( بقا )
سیّد و سالار اقوام حجاز
مرغ
طبعم باز هم پرواز کرد
با
نوای دل سفر آغاز کرد
در
هوای دوست پر بگشود باز
رفت یک
سر جانب ملک حجاز
یافت
در خلوتگه جانان مُقام
دید آنجا
عاشقی والا مَقام
جز
ابوطالب در آن خلوت نبود
آنکه
از صاحبدلان دل میربود
بخت
امشب گر مرا یاری کند
بر
زبانم شعر تر جاری کند
شمّه
ای آرم ز وصفش بر زبان
آنکه
باشد رفعتش تا آسمان
ای
ابوطالب بیا در شعر من
از
زبانم باز کن قفل سخن
باز کن
این قفل های بسته را
جان
بده گل واژه های خسته را
آتشی
بر پای کن در جان من
تا کنم
امشب ادا حق سخن
این
تویی عبدالمطلب را پسر
این
تویی بر فاتح خیبر پدر
این
کفایت از کجا آوردهای
هم
پیمبر هم علی پرورده ای
هیبت و
ایمان و عشق و اقتدار
در
بلندای وجودت آشکار
هیچ کس هم سنگ و هم پایت نبود
آسمان
آورده پیشت سر فرود
ای تو
پشتیبان دین سرمدی
حامی
اسلام ناب احمدی
این
تویی از نسل اسماعیل پاک
چهره
ات از نور ایمان تابناک
ای
کلید کعبه ات را اختیار
ای به
دست پور پاکت ذوالفقار
ای
رهین کوششت دین مبین
بر تو
و برخاندانت آفرین
هرکه
شک دارد به ایمانت یقین
هست از
طاغوتیان و ضالّین
ص: 198
یافت
احمد رشد در دامان تو
گشت
جان او عجین با جان تو
بارها
بنهاد سر بر دوش تو
گرم شد
از گرمیش آغوش تو
گردِ
شمع روی او شب تا سحر
می زدی
پروانه آسا بال و پر
ای تو
و اجداد تو از دیرباز
سیّد و
سالار اقوام حجاز
تا
حمایت کردی از دین خدا
گشت
مستظهر رسول مصطفی
از تو
اسلام پیمبر پا گرفت
دین حق
سر تا سر دنیا گرفت
شاعر
بی مثل و مانند عرب
همدم و
یار پیمبر روز و شب
تا
نجاشی دید اشعار تو را
شد به
درد عشق احمد مبتلا
گشت
محو چامۀ پر آب تو
شد
مسلمان با کلام ناب تو
شیرمرد
بدر و احزاب و احد
وامدارِ
زور بازوی تو شد
جعفر
آن ضرغامِ میدان نبرد
از پدر
الحق شجاعت کسب کرد
جان
نثار احمد مختار شد
شد
شهید و جعفر طیار شد
این
همه ایثار در راه خدا
بر نمی
آید ز هر درد آشنا
علم و
ایمان ، ارث اجداد شما است
دین و
تقوا ، رزق اولاد شماست
سال
مرگت سال غم شد بر رسول
شد از
این غم جان پیغمبر ملول
اشک
جاری شد ز چشم مسلمین
شد سرا
پا غم امیرالمؤمنین
ای
ابوطالب به روز واپسین
کن
برون دست شفاعت ز آستین
خود شفاعت کن « بقای » خسته را
این به
اولاد علی دل بسته را
کن قبول این شعر بی مقدار را
شافعی شو این خطاکردار را
ص: 199
سرودۀ : شاعر اهل البیت (علیهم السلام)
عماد بهرامی
... مشک فشان از دم تو
اهل
شر با نظرت اهل نظر خواهد شد
سنگ با مهر شما شمس و قمر خواهد شد
منطق
و فلسفه را معجزهات عاجز کرد
« ها
علیّ بشر ، کیف بشر » خواهد شد
ما
همه طالب قُربیم و ابوطالب تو
خیر
با قوم تو و غیر تو شر خواهد شد
نفس
باد صبا مشک فشان از دم توست
عالم
تار به یُمن تو سحر خواهد شد
ذره
از فیض تو با عرش تفاخر میکرد
سبزه
زیر قدمت مزرعِ زر خواهد شد
آل
عمران تویی و جان کلام اللهی
به دل
عایشه این سوره شرر خواهد شد
مرتضی
(علیه السلام) گفته شما حق شفاعت داری
پس قیامت علناً روز ظفر خواهد شد
ص: 200
اگر
ایمان جهان روی ترازو باشد
باز هم کفّۀ ایمان تو سر خواهد شد
پر جبریل
قشنگ است به هرکس ندهند
جعفرت بهتر از آن صاحبِ پر خواهد شد
خانهات
مهبط وحی است ، حرا داری پس
عمر جبریل سر کوی تو سر خواهد شد
وقت مدح تو ز هو هوی ملائک
غوغاست
آنقدر هست که این قافیه « کر »
خواهد شد
*****
رباعی
نزد
پیمبر ، از همه بالاتری تو
بابای
مولای دو عالم ، حیدری تو
ایمان تو ثابت شده بر
هر مسلمان
کافر
بود هرکس که گوید کافری تو
« پوریا باقری »
ص: 201
سرودۀ : شاعر اهل بیت (علیهم السلام)
هادی بیابانی ( از استان مرکزی )
نور وراثت
از نور وراثتت علی مولا
شد
همکفو علی ، انیسهی
حورا شد
تا چشم بشر جمال جانان
بیند !
کوثر بدرخشید و جهان
دریا شد
علی فرزند مهر
چون
بندهی درگاه خداوند توایم
در بند
ره علیّ و در بند توایم
هرگز
نرود مهر شما از دل ما
ما تا
به ابد اسیر فرزند توایم
فرزند اسرار
فرزند
تو بر کل جهان سردار است
گنجینه ی
مکتوم ترین اسرار است
صدبار
اگر کعبه ترک بردارد
مولود
فقط علیِ حق کردار است
ص: 202
سرودۀ : شاعر با اخلاص اهل بیت (علیهم السلام)
آقای رضا رضائی ( بی ریا )
اسطورۀ پاکی
ابوطالب
بزرگی لایق و مردی سرافراز
به شهر
مکّه بود اسطورهی پاکیّ و اعزاز
سرآمد
بود در مکه ابوطالب ز بخشش
ز دست
و پای مردم کرده بی حَد قفل غم باز
ندارد
مادر گیتی همانندش در این دهر
که
بوده با حق و با حق پرستی جمله دمساز
به
دنیا از پلیدی ها به دور و مرد حق بود
همیشه
با کلام حق سخن می کرده آغاز
هماره
دینمدار و خوش مرام و خوش بیان بود
از این
رو بوده او در عصر خود عالیّ وممتاز
ابوطالب
یقیناً دینمدار است و مسلمان
ولیکن
این حقیقت را نمی کردَست ابراز
تقیّه
می نمود از بت پرستان بداندیش
وگرنه
بوده در دینِ خلیل آن نکته پرداز
چنین
مردی پدر باشد علیِّ مرتضی را
چه
عنوان و مقامی از خدا کرده ست احراز
ثناگوی ابوطالب به دنیا « بیری-ا » شد
از این رو هرکجا خوانَد سرودش را
به آواز
ص: 203
سرودۀ : شاعر باولایت (علیهم السلام)
آقای پرویز بیابانی ( بی قرار )
ابوطالب عموی بزرگوار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)
بر دیار مکّه حاکم جهل
و استبداد بود
رایج آنجا شیوۀ بی دینی
و الحاد بود
بودعبدالمطلب حق جوئی
از نسل خلیل
عهده
دار کعبه ، انسانی سرافزار و جلیل
داشت فرزندی رشید ومؤمن
و با اقتدار
در
طریق یاری از حق همچو کوهی استوار
بود ابوطالب به نام ،
آن نیک رای پارسا
رهرو
اجداد پاک خود ، عموی مصطفی
طبق فرمان پدر یاری به
عمّ خود نمود
حافظ جان محمّد از ره
اخلاص بود
همسر آن مرد حق شد
فاطمه بنت اسد
مادر حیدر ، ولیِّ خالق
حیِّ احد
شد دل بیت الحرام از
امر ربّ العالمین
زادگاه حیدر صفدر
امیرالمؤمنین
هرکه
دین را چون ابوطالب نکو یاری کند
حق
به او پاداش عالی در دو عالم میدهد
آفرین بر همّت والای آن
مرد خدا
آن
مسلمانی که از احمد نشد یکدم جدا
« بیقرارا » حق چو ناظر بود بر اعمال او
مرحمت فرمود و ، او را داد فرزند نکو
*****
چو می گوید زبانم یا
علی ، یاد تو می آیم
میان یا علی های شب هر
شیعه ، جا داری
« قدسی اصفهانی »
ص: 204
سرودۀ : شاعر فرهیخته و نامدار اهل البیت (علیهم السلام)
استاد محمد علی مجاهدی ( پروانه )
رباعی
کس نیست که فرزند تو را طالب نیست
او دست خدا و کس بر او غالب نیست
فرزند
که مظهر العجایب باشد
پیداست پدر به جز ابوطالب نیست
*****
بوده
است بسی دامن عیسی پرور
پرورده کجا ذرّه به دامان ، خورشید
امّا
چو ابوطالب مولا پرور
کِی دیده کسی قطرۀ دریا پرور
*****
پیوسته
تو را اهل ولا میخوانند
وز فضل و کمال تو سخن میرانند
بر
خویش ببال زِآنکه فرزند تو بود
مردی که گروهیش خدا میخوانند
*****
ص: 205
سرودۀ : شاعر خاندان رسالت (علیهم السلام)
آقای نوید پور مرادی
( از قم )
تو با خبر از سرّی و ...
وقتی که تو اینقدر صفا
داشته باشی
باید که به چشم همه ،
جا داشته باشی
اینقدر که بخشنده ای و
دست به خیری
حیف است همینقدر گدا
داشته باشی
جدّ پدریِّ حسنیهایی و
، بد نیست
یک گوشهی چشمی تو به
ما داشته باشی
باید که به ایمان خودش
شک کند آنکه
شک کرده تو ایمان به
خدا داشته باشی
تو فاطمهی بنت اسد
داری و باید
در نسل خودت شیر خدا
داشته باشی
وقتی که علی بر سر دوش
تو نشسته
دیگر چه نیازیست عبا
داشته باشی
داماد
نبی شد پسرت ، چون که خدا خواست
در خانهی خود فاطمه را
داشته باشی
ص: 206
باید که اباالفضل شود
از نوههایت
وقتی که تو اینقدر وفا
داشته باشی
با این نسب و قرب و
مقامی که تو داری
باید حرم و صحن و سرا
داشته باشی
با
اینکه خیال است ، قشنگ است که قبری
در گوشهی ایوان طلا
داشته باشی
تو شیعۀ سر سخت علی
هستی و باید
در زندگیت رنج و بلا
داشته باشی
باید که به رسم همۀ شعر
و غزل ها
یک قافیۀ کرب و بلا
داشته باشی
تو با خبر از سرّی و در
خلوت شبهات
شاید غم شاه شهدا داشته
باشی
یا با دل خود تا دم
دروازۀ ساعات
شاید
سفری با اسرا داشته باشی
*****
حسین (علیه السلام) خون تو دارد
به رگ که می جوشد
علی
گرفته به نام تو نام ، ابوطالب
« امیری اسفندقه »
ص: 207
سرودۀ : شاعر اهل البیت (علیهم السلام)
آقای اسدالله دشتگرد اصفهانی ( پیروز )
بزرگمرد شعر و ادب
خداوند
خاک و خداوند آب
جهان را به شش روز او آفرید
یکی ز آفرینش ابوطالب است
ابوطالب آن مرد با فرّ و فال
ابوطالب آن مرد شعر و ادب
جهان آفرین تا جهان آفرید
ز فرمان حق او نپچید رو
دمی از خداوند غافل نبود
اگر او در عالم بود بیخدا
خداجوییش در جهان طاق بود
همان بس که فرزند او حیدر است
که در
آفرینش نبودش شتاب
به گیتی به مانند او کس ندید
خداوند خود را ز جان طالب است
که از زهد و تقوی نبودش همال
که غافل نگشتی دمی ز امر رب
نظیرش به تقوی در عالم ندید
مدامش به لب بود او ذکر هو
به راه خطا هیچ مایل نبود
خدا جو کجا یافت باید کجا؟
به دلجویی خلق مشتاق بود
به رتبت ز مردان عالَم سر است
چو « پیروز »
هرکس شود طالبش
شود ی-ار ه-ر دم
اب-وطالبش
ص: 208
سرودۀ : شاعر دلدادۀ خاندان ولایت (علیهم السلام)
آقای محسن اسلامی ( پویا )
از اصفهان
موحّدی ز تبار ذبیح و ابراهیم
نشسته
گرم تماشای آسمان حجاز
زده
است رشته ی دل را گره به جان حجاز
بیاد آورد از ظلم مردمانِ حجاز
چه زخم ها که به جان داشت از زبان حجاز
زمان
زمانهی ارعاب و ظلم و ظلمت بود
رواج
بُتگری و عهد جاهلیت بود
بیاد
آورد آن روزهای پیشین را
در
ابتدای رسالت شروع آئین را
نزولِ وحی و حرا و شبِ نخستین را
خدیجه را و علی را دو یار دیرین را
شبی که
مست از الهامِ «قُم فَأَنذر بود»
و جانش آینهی « اَیُّها المُدثّر بود»
بپای
خواست که راهی خطیر بسپارد
لوای
دین مبین را به دوش بگذارد
و رسمِ کفر و نفاق از میانه بردارد
برای خسته دلان پیکِ مرحمت آرد
ص: 209
بپای
خواست و پرواز داد انسان را
چراغ راه بشر ساخت نور قرآن را
بیاد آورد
آن روزها که تنها بود
حکایَتش
به بلندای شامِ یلدا بود
و دستِ یاریِ مردی که روحِ بطحا بود
کسی که صاحب اکرام و شأن والا بود
موحّدی
ز تبار ذبیح و ابراهیم
بزرگِ کعبه و رُکن و مقام و حجر و حطیم
کسی که دست و دلی پاک و با سخاوت داشت
به چشم
اهل حجاز اعتبار و عزّت داشت
مقام سروری و منصب سقایت داشت
کلید کعبه به دستان با کفایت داشت
کلامِ
قاطع او بود نافذ و غالب
بزرگ مرد عرب حضرت ابوطالب
کسی که از دل و جان یار دین و قرآن بود
پناه
خسته دلیهای اهل ایمان بود
به پاسداریِ اسلام مردِ میدان بود
بزرگ مکّه به اکرام و عدل و احسان بود
خدا
سِپُرد به یک دستِ او رسالت را
به دستِ دیگر او والیِ ولایت را
ص: 210
به
سینه ای که در آن قلبی از ترحّم داشت
همیشه زخمِ عمیقی ز درد مردم داشت
به باغ چهره شکوفائیِ تبسُّم داشت
و مهربانی او هر زمان تداوم داشت
توانِ
واژه کجا و مدیح گفتن او
( زبان
قناری گنگی است در سرودن او)
توئی
که مَهدِ رسول خدا سرایت بود
بهار
عاطفه در باغ دستهایت بود
سرود چشمهی خورشید در صدایت بود
و دست های علی بهترین عصایت بود
توئی که سینه ات از عشق منجلی شده است
ز فیض تربیت تو، علی، علی شده است
در آن
سه روز که در مکّه بی قراری بود
نگاه
کعبه پُر از چشم انتظاری بود
شمیم عاطفه از مستجار جاری بود
هوای حِجر و حَجَر همچنان بهاری بود
تبارک
الله از آن آفتاب و از آن ماه
به کعبه شد متولد ( علی ولی الله )
ص: 211
خدا
قبول نمود از تو آن ارادت را
به
دودمان تو بخشید این سعادت را
ولادت دُرِ دُردانه ی امامت را
و بَر دُعای تو زد مُهرِ استجابت را
ز نام
خویش جُدا کرد و ساخت ارزانی
به احترام تو نامِ ( علیّ عمرانی )
بیا به
وادیِ اُمُّ القُرا سری بزنیم
برای
دیدن آن آشنا دری بزنیم
در آسمان ارادت بیا پری بزنیم
به نقش خاطر خود رنگ باوری بزنیم
ببین چه عزّت و جاهی چه شأن محترمی
چه جایگاه بلندی چه روحِ محتشمی
به عقل
گفتم از او استوارتر ، گفت او
به عشق
گفتم از او بی قرارتر ، گفت او
به نور گفتم از او آشکارتر ، گفت او
به سایه گفتم از او خاکسارتر ، گفت او
چه گویم از که بگویم ؟ چه حرفها زده اند !
به روی اینهمه پاکی همیشه پا زده اند !
ص: 212
توئی
که مهر تو آئینه تابِ وادیِ ماست
طلوعِ
یاد تو خورشید بامدادیِ ماست
امید و رحمت تو روحِ اعتقادیِ ماست
صلای عشق تو در گوشِ جان منادیِ ماست
کنون که شیعه دلش فرش آستانهی توست
( کرم نما و فرود آ که خانه خانهی توست)
پس از
وفات تو شد کعبه خانهی اندوه
نشست
بر رُخِ احمد نشانهی اندوه
و شد زمان عروجت زمانهی اندوه
پس از تو سر بگذارد به شانهی اندوه
دل
رسول خدا سخت بی قرارت بود
لباس
گریه به تن بر سَرِ مزارت بود
هر
آنچه می رود این شعر تا تمام شود
دوباره
خاطره ای مطلع کلام شود
خوش آنکه مستیِ شعری (علی الدَّوام) شود
و با نگاه شما شاعر احترام شود
علی الخصوص بر این شیوه و بر این قالب
مُسمَّطی که شود هدیه بر ابوطالب
ص: 213
سرودۀ : شاعر پرشور اهل البیت (علیهم السلام)
سیّدابوتراب هاشمی ( تراب )
رهبر و سرور و سالار عرب
(ها
علیٌ بشرٌ کیفَ بشر)
که
ابوطالب اوراست پدر
بر
ابوطالب و آلش صلوات
همگی
هادی ابناء بشر
رهبر
و سرور و سالار عرب
شیخ
بطحا و نبی را یاور
(کرد
شمشیر به رزمت به نیام(1)
هرکجا بود شجاعی اشهر)
بود
ایمان و شجاعت در تو
از
همه خلق جهان افزون تر
دامن
دین ز تو گلزار شده
از تو
شد باغ ولایت پُر بَر
چشم
حق بین تو تا روشن شد
نور
چشمان تو شد پیغمبر
آنکه
گوید به تو کافر باید
مُلحدش
خواند و حمارٌ و بقر
نشود
درّ و گهر فرسوده
گر
شود همسفر خاکستر
آب
دریا نشود رجس و پلید
با دهان سگ و خوک و اَهمَر(2)
یاور
وحی و نبی بودی تو
حافظ
جان و تن پیغمبر
ص: 214
نقش
انگشتریت بود الله
و
محمد و علی و حیدر
کی
شود نور هدایت خاموش
با
دهان ده و صدها کافر
بُد
وصایای الهی نزدت
به
ودیعت همه چون درّ و گهر
تو چو
شمشیر کشیده ز نیام
شعر دیوان ابوطالب را
شد ز شمشیر کجت ایمان راست
این همه حقد عدو از مولاست
آنکه مهر علیش نیست به دل
نیست در دل اثر از ایمانش
( ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر
( هو والمبدءٌ شمسٌ و ضیاء
بودی
آماده به رزم کافر
گفت مولا که بخوانید از بر
شد شب ظلم و ستم رو به سحر
آنکه آمد به بشر فوق بشر
آنکه بغض علیش هست به سر
هست خود جایگهش قَعر سقر
ربُهُ فیه تجلّی و ظَهَر )(1)
هُوَ وَالواجِبُ نورٌ و قمر )(2)
بو ترابا به « تراب »
راهت
بنما لحظه ای از لطف نظر
ص: 215
سرودۀ : شاعر پرشور اهل البیت (علیهم السلام)
سیّدابوتراب هاشمی ( تراب )
ز شمشیر تو نور ایمان مجسّم
چه گویم به وصف امیری
دلاور
که مدحش نموده خدا و
پیمبر
ابوالمرتضی حامی دین
احمد
ابوطالب آن رادمرد
دلاور
چوشیری که چون پاگذارد
به میدان
گریزند صد روبهاش از
برابر
ابوطالبا ! دست مشکل
گشایت
نموده ز قرآن و دین دفع
هر شر
ز شمشیر تو نور ایمان
مُجَسَّم
جوانمردیت هرکجا سایه
گستر
امیر حجازیّ و هم شیخ
بطحأ
زِ ابناء تو هم علی بود
و جعفر
کسی که تو را گفته
کافر، نشاید
که گویی وِرا، اهل راه
پیمبر
تو مظلوم تاریخی و همچو
قرآن
به
مهجوریت نیست کَس یار و یاور
« تراب » کف پ-ای تو گر که باشم
بسایم بر افلاک و عرش علا ، سر
*****
از نجف تا جمکران نور
است و منشأ ، صُلب اوست
او
که جدّ آن امامِ حاضرِ غائب شده است
« ناصحی اصفهانی »
ص: 216
سرودۀ : مدرس حوزه علمیه و حافظ کل قرآن
شیخ رمضانعلی جان نثاری ( جان نثار )
یاور رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)
سلام ما به ابوطالب نکو
کردار
که راضی است از او ذات
ایزد غفّار
عموی محترم و یاورِ
رسول خدا
که دفع کرد از او شرّ و
فتنۀ کفار
به مال و جان و زبان
یاری پیمبر کرد
که این حمایت او گشت
بارها تکرار
نگشته منکر ایمان او
مگر آن قوم
که اهل کذب و نفاقند و
قلبشان بیمار
نمود از دل و جان یاری
رسول خدا
اگر چه دید در این راه ،
خود بسی آزار
نخست کس که پذیرفت
دین احمد را
به مجلسی که بیان کرد
آیۀ انذار
کسی نبود به جز باب
آن علیِّ ولیّ
چنانکه آمده در داستان
یوم الدار
ص: 217
چه کس به غیر
ابوطالب آن پسر آورد
که حق سپرده به او
اختیار جنت و نار
ز صلب پاک ابوطالب آن پسر
آمد
که شد وصیّ بلافصل احمد
مختار
چه کس به غیر ابوطالب
این لیاقت داشت
که آورد پسری همچو جعفر
طیّار
کسی که حضرت زهرا (سلام الله علیها) عروس او
باشد
سلاله اش همه باشند
سرور اخیار
الی الابد به جهان
نام نیک او باقیست
چو هست در همه خیرات از
او به جا آثار
فضائل و ملکات و مناقب
او را
چنانکه هست ندانند جز
اولی الابصار
به ازدواج نبی با
خدیجه (سلام الله علیها) کرد اقدام
که انسجام بگیرد امور
آن سالار
به غیر او چه کسی از
نبی حمایت کرد
در آن زمان که قوی بود
کفر و استکبار
اگر ز شعب ابی طالب
آگهی ای دوست
کنی ز صدق و صفا بر
فضائلش اقرار
ص: 218
به غیر اهل نفاق و
معاندان لجوج
کسی فضائل او را نمی
کند انکار
زمان رحلت او بر نبی شد
، عام الحزن
چو رفت از بَرِ او
بهترین مدافع و یار
پِیِ تلافیِ مظلومیِ
ابوطالب
رواست هر چه سرایند
شاعران اشعار
مقام و منزلت او به
پیشگاه خدا
برای اهل خرد نیست قابل
انکار
تو « جان نثار » مدیحش نمی توانی گفت
دگر خموش که پایان ندارد این گفتار
*****
به گیتی جاودان شد
نام زیبای ابوطالب
بود چشم ملک محو تماشای
ابوطالب
ز والائی به گردون
میرسد الحق مقاماتش
نظر کن بر مقام و جاه
والای ابوطالب
« ماهر اصفهانی »
ص: 219
سرودۀ : شاعر اهل البیت (علیهم السلام)
آقای مهدی جهاندار ( از اصفهان )
کافرِ کفر
از ابراهیم تا عام الفیل
از اسماعیل تا زمزم
از مکه تا اکنون
سقایة الحاجِ وَ عمارة المسجد الحرام برازندۀ توست
ای سنگ صبور عدالت!
ای پدر مظلومیت!
شعب ابی طالب چه زود به گودال قلتگاه رسید
تنهایی، داستان غریبی است
قال جعفربن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب
یعنی
چارده قرن است هیچ محدثی بی نام تو حدیث نخوانده است
ای پدر شیرخدا !
ای پدر هل اَتی !
ای باب باب الله !
نمی شود از تو آغاز کرد و به علی نرسید
چه کسی شنیده است که قطره ای دریا بپرود
ای عمران!
ای از تبار طور!
ص: 220
موسای تو هارون محمد است
هستی به مصطفی می نازد و مصطفی به عمو
روزِ وانفسا اگر شفاعت تو پیش قدم شود دیوارهای دوزخ فرو خواهد ریخت
ای شجاع شجاعان !
ای سردار پیران مجاهد !
جعفر طیار ، بلند پرکشیدن را ، و حمزه ، جگرداری را از تو
آموخته است
سالی که تو نباشی سال غم است
ای مؤمن آل فرعون !
ای قصۀ اصحاب کهف !
تو از ابتدا ابوالمرتضی بودی
تقیه نام تو را ابوطالب گذاشت
ای مست مستور !
دینداری مخفیانۀ تو شریعت خدا را آشکار کرد
ابنُ الخلیل !
ضربۀ پنهانیِ تبر بت شکنی که از پدرت ابراهیم به ارث
برده بودی
از سیلیِ آشکار حمزه به ابوجهل
دندان های پوسیدۀ ابوسفیان را بیشتر به هم فشرد
هیهات که قومِ بی علی به حج رفته
از ترس ذوالفقار پسر
ایمان پدر را نشانه رفته اند
ص: 221
مگر مولود کعبه فرزند تونیست ؟
پدر عدالت بودن جُرم کمی نیست
فاطمه پرپر شد
چون همسر علی بود
حسن و حسین چون پسرانش
پدر عدالت بودن آری جُرم کمی نیست
از مناقب اِبن شهر آشوب تا الغدیر امینی
از قاضی نور الله شوشتری تا سلطان الواعظین شیرازی
متواتر از ایمان تو نوشتند
شهادتین را تو به من بیاموز
ای دیوان ایمان!
اگر تو نامسلمانی پس ما که ایم ؟
پسر برادرت از این همه ناسزا خسته است
ای بلاغت مبین! ای چکامۀ مطنطن !
شعری بخوان قصیده تر از پیش
آی پدران جهل !
آی پدران آتش !
تبّت یدا !
بیهوده نگردید
که تا قیام قیامت کافرتر از ابوطالب به کفرتان نخواهید یافت
ص: 222
سرودۀ : شاعر خاندان امامت (علیهم السلام)
سید عباس حسینی ( حسینی )
حامی احمد (صلی الله علیه و آله وسلم)
دلا با دیدۀ تحقیق بنگر
، بر ابوطالب
که بودی در حقیقت یار
پیغمبر ، ابوطالب
ز آدم تا به خاتم می
رسد از عالم بالا
درود و تهنیت تا روز
محشر بر ، ابوطالب
به غیر از اینکه خوانی
حضرتش را ز اولیاء الله
مبرّا
باشد از هر نسبت دیگر ، ابوطالب
نه
تنها موجب فخر و مباهات پیمبر شد
که باشد افتخار ساقی
کوثر ، ابوطالب
منافق را بگو یکدم ببین
با دیدۀ انصاف
که
باشد ز اتقیا و ازکیا برتر ، ابوطالب
ببین آن حامی احمد
به آن قوم ستم گستر
چه نیکو از ره داور دهد
کیفر ، ابوطالب
شود میدان تماشائی ، چو
گیرد تیغ برق آسا
به قصد روبهان مانند
شیر نر ، ابوطالب
ص: 223
به جان فرقۀ گمرۀ به
یاریّ رسول الله
به هر صورت ، به هر
معنا ، بزد آذر ، ابوطالب
از آن بنمود پنهان
مدّتی ایمان والایش
که
بر قلب عدوی دین زند خنجر ، ابوطالب
پس
از عبد المطلب شد مبرهن بر همه عالم
که شد مسئول حفظ جان
پیغمبر ، ابوطالب
به کوریّ حسود دون ،
درخشد در دل تاریخ
هماره
تا ابد چون خسرو خاور ، ابوطالب
خداوندا ! بسوزان
ریشۀ خصم ولایت را
به جاه و قرب باب حیدر
صفدر ، ابوطالب
شود چون پیکر توحید
گلباران ز سنگ کین
بپیچد بر خود از این غم
چو نیلوفر ، ابوطالب
کند در منزل بنت خویلد
خطبه ای ایراد
پس از حمد و ثنای خالق اکبر
، ابوطالب
نمودی اُشتری را نحر ز
امّ المؤمنین آن شب
بداد
آن جشن را از هر جهت زیور ، ابوطالب
درونِ
شِعب آن حضرت ، که پیغمبر شدی محصور
چه تهمتها شنید از قوم
بد اختر ، ابوطالب
ص: 224
خدا داند ز جور بولهب
خون شد دل احمد
چو
رفت از این جهان آن حامی رهبر ، ابوطالب
دو
یاور بود حضرت را ، که شه بر هر دو تن بگریست
یکی
حمزه دگر آن ماه خوش منظر ، ابوطالب
دگر بگریست در فقدان
آنها شاه دین حیدر
علی ، فرزند پاک مظهر
داور ، ابوطالب
شرر
زد بر دل اهل بصیرت سال « عام الحزن »
که ز این عالم شدی در
عالم دیگر ، ابوطالب
« حسینی » میکن-د اظه-ار این
عرض ارادت را
که گیرد دست او را در
صف محشر ، ابوطالب
*****
ابوطالبا ! دست مشکل
گشایت
نموده
ز قرآن و دین دفع هر شر
ز شمشیر تو نور ایمان
مُجَسَّم
جوانمردیت هرکجا سایه
گستر
« سیّد ابوتراب هاشمی (تراب) »
ص: 225
گزیده ای از سرودۀ طولانی :
شاعر خاندان امامت (علیهم السلام)
عزیز الله معافی خراسانی ( حقیر )
پدر شاه ولایت
استعانت
ز خدا خواهم و توفیق بیان
در کمالات یگانه پدر متّقیان
حاکم
مکه ابوطالب و اهل بطحا
ز محبت
همه مرهون وی از خرد وکلان
آنچه خدمت که پیمبر بنموده است به دین
حاصل
زحمت بو طالبی استی به جهان
جان
احمد گِرو سعی و فداکاری او
همچو جانش بگرفتی به بر از ترس خسان
پرورش
داد نبی را به تقیه و هراس
تا ز کفار قریش آمدی ایمن ز زیان
مهربان تر ز پدر بود
برِ صاحب دین
لطف وی
بهر پیمبر بشدی مهد امان
طی سی
سال که بستی کمر خدمت او
مادری فاطمه بنمود به وی بین زنان
فاطمه
بنت اسد مادریِ حد کمال
کرد
دربارۀ احمد چه نهانی چه عیان
حق بوطالب ایا مقتدر از بهر
« حقیر »
چاره ای ساز ز جایی که و را نیست
گمان
ص: 226
سرودۀ : شاعر ادیب خاندان ولایت (علیهم السلام)
آقای عباس شاهزیدی
( خروش اصفهانی )
رشته پیوند نبوت به امامت
ای معترف پاکی تو دوست
و دشمن
وی شأن تو مُستغنی از
امّا و ولیکن
ای مکّه به ابیات فَصیح
تو مُتنتن
یا عَمَّ نبی ، صبحِ
غزل های تو روشن
چشم فُصحای عرب از شعر تو مات است
دیوان تو آتشکده ای از کلمات است(1)
امشب مدد از حیدر کرّار
گرفتم
تا اِذن دخولِ حرم یار
گرفتم
سرمشقی از آن قبلۀ
ابرار گرفتم
در ساحل مدح پدرش بار
گرفتم
مدح پدری را پسری داد به دستم
حیدر چه مضامین تری داد به دستم
حیدر مددی! چشم امیدم
به درِ توست
واکن که به مقصود
رساندن هنرِ توست
ص: 227
تو تاجِ سرما و پدر ،
تاج سرِ توست
خوشبخت رسولی که عمویش
پدر توست
پس از درِ این خانه مرا ردّ مَکن امشب
شرمنده ام از روی محمد مَکن امشب
باید بشود این همه
تقصیر تلافی
یا مَن هو وافی ... وَ
یا مَن هُو کافی
باید بنویسم غزلی عبد
منافی(1)
امّا چه بگویند به شأنِ
تو قوافی
جایی که نشد باز به بُت ها دری از تو
کو در همۀ مکّه موحّدتری از تو؟
ای دست مریزاد به این
شأن و لیاقت
ای رشتۀ پیوند نبوّت به
امامت
هر بار کشیدی تو ز
کُفّار ملامت
گفتی که سرِ احمد مختار
سلامت
با این همه ایثار و گذشت تو در این راه
مدیون تو شد دین مبین ، آجرک الله
در صُلب تو آئینۀ سرمد
جریان داشت
در رگ رگِ تو عشق به
احمد جریان داشت
ص: 228
در شعر تو آن میر مؤید
جریان داشت
در خون تو آیات محمد
جریان داشت
هرکس که چنین نور جَلّی داشته باشد
باید پسری مثل علی داشته باشد
حیدر پسرت سیّد و مولای
جهان است
ما هر چه بگوئیم علی
بهتر از آن است
او حَیَّ عَلی
خَیرِالعَمَلهای اذان است
چیزی که عیان است چه
حاجت به بیان است
در کعبه همین که متولد شده حیدر
یعنی احدی نیست از او حصن حصین تر
ایمان تو نوری است که
انکار ندارد
حاجت به بیان کردن و
اظهار ندارد
در طبلهات آنی است که
عطّار ندارد
مثل تو کسی جعفر طیّار
ندارد
سرچشمۀ این سلسله از نسل خلیل است
طالب ، علی و جعفر و عبّاس و عقیل است(1)
گفتند گروهی که چنان
است و چنین نیست
یا عَمَّ نبی اجر تو
والله که این نیست
ص: 229
مانند شما سلسله ای روی
زمین نیست
آیا همۀ آیۀ تطهیر همین
نیست؟
هرکور که اسلامِ تو را دیر بداند
باید برود آیۀ تطهیر بخواند
*****
دو بیتی
یگانه آفتاب بیت معمور
که قدرش مانده است از
دیده مستور
پناه خستگیهای محمد
ابوطالب اَبَ الحیدر
اَبَ النّور
*****
ص: 230
چو عبدالمطلب / محمدبن حسام خوسفی ( از شعرای بزرگ قرن نهم هجری )
سرودۀ : شاعر بزرگ و نامدار خاندان رسالت و امامت (علیهم السلام)
محمدبن حسام خوسفی ( از شعرای بزرگ قرن نهم هجری )
ذکر وفات عبدالمطلب و سپردن حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) به ابوطالب(علیه السلام)
چو عبدالمطلب
شد سخت بیمار
نشان مرگ او
آمد پدیدار
رسول هاشمی
بُد هشت ساله
که جدّش را به
رفتن شد حواله
طلب فرمود
عمران را بر خویش
بدو گفت ای
پسر دارم دل ریش!
نیاکانم همه
در خاک خفتند
ز ابراهیم تا
اکنون برفتند
ز مردن مرد و
زن را ناگزیرست
هم اکنون نوبت
این مرد پیرست
از این کودک
دلی دارم پر اندوه
که او را دشمنان بسیار باشند
یتیم است و پدر مادر ندارد
پدر من بودم و من نیز رفتم
به زنهار تو او را میسپارم
تبار و خاندان ما کریم است
منش پرورده ام چون جان در آغوش
همی کرد این وصیّت پیر غمخوار
محمد پیش او محزون نشسته
چه گویم آدمی را خود چنین خوست
نبیره بهتر از فرزند باشد
ابوطالب به آب چشم برخاست
که ای جان پدر ز نهار ز نهار
به زنهار تو او را می پذیرم
چو جان خود گرامی دارم او را
چرا گویی که او را کس نباشد
اگر دشمن شوند او را جهانی
کنم دست زبردستان او زیر
چو عبدالمطلب اینها که میگفت
بدو گفتش که بر من مرگ شد شاد
بدین پیمان چو دادش دست در دست
بماندش دیدۀ بینا ز دیدن
جهانا تا به چند این چاپلوسی
یکی را پرورانیدی به صد ناز
درختی را که خود سر برکشیدی
نمی بینم کس از بند تو آزاد
غم تیمار او
بر سینه چون کوه
همه از بهر او در کار باشند
به جز من دیگری غمخور ندارد
میان خاک باشد جای خفتم
مگر تا یاد داری زینهارم
بدو منگر به خواری کو یتیم است
به تیمارش تو داری زین سپس گوش
روان آزرده و دل پر ز تیمار
ز گریه نرگسش در خون نشسته
که دارد بچۀ فرزند را دوست
دل اندر بند آن دلبند باشد
به صد زاری به پاسخ لب بیار است
که من هستم بر این خدمت خریدارم
برین زنهار باشم تا بمیرم
به جور بی کسی نگذارم او را
منش کس باشم او را بس نباشد ؟
ز تیغ من کجا یابند امانی
جهانی زیر پای آرم به شمشیر
به سر برد و پسر زو در پذیرفت
شدم از قید رنج و غصه آوار
زبان خاموش کرد و دیده در بست
زبان از گفتن و گوش از شنیدن
گهی ماتم کنی گاهی عروسی
به صد رنجش به خاک انداختی باز
به دهره، شاخ و برگش را بریدی
برآزادان چنین تا چند بیداد ؟
ص: 231
از این کودک
دلی دارم پر اندوه
که او را دشمنان بسیار باشند
یتیم است و پدر مادر ندارد
پدر من بودم و من نیز رفتم
به زنهار تو او را میسپارم
تبار و خاندان ما کریم است
منش پرورده ام چون جان در آغوش
همی کرد این وصیّت پیر غمخوار
محمد پیش او محزون نشسته
چه گویم آدمی را خود چنین خوست
نبیره بهتر از فرزند باشد
ابوطالب به آب چشم برخاست
که ای جان پدر ز نهار ز نهار
به زنهار تو او را می پذیرم
چو جان خود گرامی دارم او را
چرا گویی که او را کس نباشد
اگر دشمن شوند او را جهانی
کنم دست زبردستان او زیر
چو عبدالمطلب اینها که میگفت
بدو گفتش که بر من مرگ شد شاد
بدین پیمان چو دادش دست در دست
بماندش دیدۀ بینا ز دیدن
جهانا تا به چند این چاپلوسی
یکی را پرورانیدی به صد ناز
درختی را که خود سر برکشیدی
نمی بینم کس از بند تو آزاد
غم تیمار او
بر سینه چون کوه
همه از بهر او در کار باشند
به جز من دیگری غمخور ندارد
میان خاک باشد جای خفتم
مگر تا یاد داری زینهارم
بدو منگر به خواری کو یتیم است
به تیمارش تو داری زین سپس گوش
روان آزرده و دل پر ز تیمار
ز گریه نرگسش در خون نشسته
که دارد بچۀ فرزند را دوست
دل اندر بند آن دلبند باشد
به صد زاری به پاسخ لب بیار است
که من هستم بر این خدمت خریدارم
برین زنهار باشم تا بمیرم
به جور بی کسی نگذارم او را
منش کس باشم او را بس نباشد ؟
ز تیغ من کجا یابند امانی
جهانی زیر پای آرم به شمشیر
به سر برد و پسر زو در پذیرفت
شدم از قید رنج و غصه آوار
زبان خاموش کرد و دیده در بست
زبان از گفتن و گوش از شنیدن
گهی ماتم کنی گاهی عروسی
به صد رنجش به خاک انداختی باز
به دهره، شاخ و برگش را بریدی
برآزادان چنین تا چند بیداد ؟
جهانا زین آلم ها شرم بادت
ز خود پروردگان آزرم بادت
*****
ص: 232
سرودۀ : شاعر اهل بیت (علیهم السلام)
آقای محسن درویش ( از اصفهان )
امین و پرده دار کعبه
می نویسم از کسی که دین
حق را یاور است
لطف او پشت و پناه حضرت
پیغمبر است
از ابوطالب که در ایمان
به ختم المرسلین
عزم راسخ دارد و از کوهها
محکم تر است
سید بطحا ، امین و پرده
دار کعبه اوست
در حریم عشق او را
آبروئی دیگر است
خرمن کفار را سوزاند با
اشعار خود
در حمایت از رسول حق ،
کلامش آذر است
آنکه انوار ولایت آشکار
از صلب اوست
دست مهرش جعفر طیار و
حیدر پرور است
آنکه افتاده است مهرش
در دل اهل یقین
آنکه فرزندش شفیع خلق
روز محشر است
همدم و همراه و همدوش
نبی فرزند اوست
شهر علم مصطفی را نور چشم
او در است
ص: 233
در اطاعت از ولایت
اشتیاقش بیمثال
جان اگر خواهد رسول
الله ، او فرمانبر است
در مقامش حضرت صادق
چنین فرموده است
از خلایق کفهی ایمان
او سنگین تر است
حامی اسلام و قرآن و نبی با جان و مال
در تمام عمر خود از ابتدا تا آخر است
*****
وفات توست عام الحزنِ
شخص اول خلقت
ز بس بودی گرامی نزد
پیغمبر ، ابوطالب (علیه السلام)
رسول الله دشمن شاد شد
با رفتنت ، آری
غمت زد بر دلِ ختم رسل
آذر ، ابوطالب (علیه السلام)
«
حاج غلامرضا سازگار »
ص: 234
سرودۀ : شاعر اهل بیت (علیهم السلام)
استاد اَحد ده بزرگی ( از شیراز )
سپرجان محمد (صلی الله علیه و آله وسلم)
شعرِ خورشید ستیغِ دل
نورانی توست
ماهِ مهرابیِ شب ، ماتِ
غزلخوانی توست
هر کجا بزم کمال و ادب
و معرفت است
سخن از فضل و جهان بینی
انسانی توست
إمرألقیس که فخر شعرای
عرب است
کمترین کودک رهجویِ
دبستانی توست
توئی آن مرد نبی یاور و
حیدر پرور
که دل بنت اسد مست گل
افشانی توست
ای که از شعب چنان شیر
برون آمدهای
نام جانبخش علی نقش به
پیشانی توست
سپرجان محمد همه جا ،
جان تو بود
روح اسلام رهین تو و حق
دانی توست
بت و بتخانه و بت ساز
سیه کار قریش
سرنگون از غضب و غیرت
طوفانی توست
ص: 235
حضرت عشق که خوانند ولی
الهش
پسر شیر دل شهره به
عمرانی توست
آیه نور که بر لعل محمد
گل کرد
ریشه اش در دل حق باور
قرآنی توست
از « اَحَد » تا به قیامت به جمالت صلوات
که جهانی شدن حق ز مسلمانی توست
*****
ابوطالب ای حامی و یار
احمد
دلیر مجاهد ، ادیب
سخنور
به صبح بلاغت تویی مِهر
رخشان
به شام جهالت تو ماهی
منوّر
دعا کرد احمد به حقّت ،
دگر من
چه گویم که میباشم از
ذرّه کمتر؟
« صاعد اصفهانی »
ص: 236
سرودۀ : شاعر اهل البیت (علیهم السلام)
آقای محمد حسن زاده ( راضی اصفهانی )
... از صلب ابراهیم (علیه السلام)
مرغ طبعم بار دیگر
پر کشید
شاهد مقصود را در
برکشید
سیر کردم در کلام
عالمان
تا کنم مدح ابوطالب بیان
زادۀ عبدالمطلب بوده او
راه توحید پدر پیموده
او
نسل او شایستۀ تکریم
بود
چون ز صلب پاک
ابراهیم بود
هر که شک دارد به
ایمانش ، یقین
نیست جزو صالحین و
مؤمنین
ساقی حجاج بیت الله بود
خادمی خالص بر آن
درگاه بود
حامی دین رسول خاتم است
با محمد در رسالت
داده دست
هستیش را صرف دین حق
نمود
حمزه را بر دین حق
ملحق نمود
همسر او فاطمه بنت اسد
مؤمنه چون او به
اللهُ الصمد
نور ایمان چون در او شد
منجلی
حق قرارش داده بابای
علی
او مقام مرتضی را دیده
است
نام فرزند از خدا
پرسیده است
هاتفی داده سؤالش را
جواب
وحی شد نام علی بر آن
جناب
او تجلیگاه حیدر بوده
است
حامی و یار پیمبر
بوده است
این سخن فرموده ای از
مرتضاست
نور او از نور آل
مصطفاست
هرکسی را او شفاعت می
کند
حق تعالایش اجابت می
کند
ص: 237
او موحد بوده بی شک و
گمان
رفته با ایمان کامل
از جهان
بر پیمبر رحلتش جانسوز
بود
ناگوار و سخت و غم
افروز بود
در حقیقت او شده در راه
دین
کشتۀ آزار های مشرکین
روز محشر که علی قاضی شود
دست بر دامان او « راضی » شود
*****
رباعی
مثل نوری که به چشمان
پیمبر می رسد
قلبم از نام ابوطالب به
حیدر می رسد
فاطمه یک گوشه از لطف
خدا بر طایفه است
مزد ایمان ابوطالب ز
کوثر میرسد
« مجتبی رافعی ( از کاشان ) »
ص: 238
سرودۀ : شاعر خاندان امامت (علیهم السلام)
آقای محمد حسن زاده ( راضی اصفهانی )
بندۀ درگاه ربّ
قلم به
دست گرفتم که تا کنم انشاء
به لطف
ایزد منان قصیده ای شیوا
برای
آنکه خدایم به من دهد توفیق
نمود
بلبل طبعم توکّلی پیدا
زدم به
دامن احمد که خاتم عشق است
به گفتن صلواتش توسّلی گیرا
به نیّت عدد اسم یاورش ، یعنی
همان
علی که بود نام نامیش یکتا
برای
گفتن هر بیت کرده ام نیت
نمایَمَش صلوات و درود حق اهدا
کسی
که مدح و ثنایش بود مرا مقصود
وصیّ
جدّ نبیّ است و سیّد بطحا
به شام
کفر، یگانه پرست و حق جویی
که بوده بندهی درگاه ربّ بی همتا
همان که می رسد او را نسب به ابراهیم
همان
که خوانده محمّد ز اوصیا او را
ص: 239
به نام
حضرت عمران ، عموی پیغمبر
به
کنیه بوده ابوطالب آن شه والا
کسی که
بهر بیان مقام ایمانش
ز
امتثال به اصحاب کهف شد ایما
کسی که
جمله امامان نموده اند اجماع
که بوده پیرو دین و ولایت آنها
کسی که بهر پیمبر ز کودکی بوده
ولیّ و
قیّم و دلسوز و همدمی دانا
هم او
به فصل جوانی برای پیغمبر
نموده خواستگاری خدیجۀ کبری
ز
بعد بعثت پیغمبر خدا بوده
نصیر و
یاور او در مصافِ با اعدا
همان
که هدیه به پیغمبر خدا داده
امانتی ز سلیمان و حضرت موسی
همان که اهل حجاز از دعای بارانش
به
دیده دیده که صحرا همه شده دریا
بزرگ
مرتبه شاه حجاز ابوطالب
که
تکیه زد به سریر صداقت و تقوا
به شأن
و منقبت آن جناب بس باشد
همین
که بر علیِ عالی است او بابا
ص: 240
دریغ و
درد که در اوج غربت احمد
امیر مکه غریبانه رفت از این دنیا
نمود غسل و کفن پیکر پدر ، حیدر
شرار
غم به دلش زین فراق شد برپا
به
سوگِ رفتنِ او چون نشست پیغمبر
بریخت اشکِ دمادم ، ز دیده سیل آسا
ز
سوی حق به رسولش بگفت جبرائیل
دگر ز
مکه برون شو که گشته ای تنها
بخواند
روضه به تشییع پیکرش احمد
نمود وصف جمالش به جنّت المأوی
به اهل مکه رسول خدا چنین فرمود
که
دارد او ز من اذن شفاعت عقبا
گرفته
بعد وفات از برای او نائب
علی که
حج ز برایش بیاورد بر جا
به روز حشر ندارد غمی دگر « راضی »
اگر شف-اعت او را کند شهِ
بطحا
*****
علی (علیه السلام) فرمود : در
روز جزا چون پادشاهی
ابهت داری و ، سیمای
همچون انبیا داری
« قدسی اصفهانی »
ص: 241
سرودۀ : شاعر اهل البیت (علیهم السلام)
مهدی رحیمی ( از شهر دلیجان)
پدر بزرگ همه
نه این که سوره ابوطالب است و آیه علیست
چنانکه قبل علی بوده مبتدای علیست
همین
که لب به سخن باز می کند انگار
هِجا
هِجای نبیّ و صدا صدای علیست
به استناد حدیث ، او پدر بزرگ همه است
فقط به خاطر اینکه پدر برای علیست
به
استناد به اصلاب شامخه ، انگار
دلیل
پاکی او نیز در ازای علیست
پدر که جای خودش جنّتش شده تضمین
به روز حشر هر آنکس که آشنای علیست
بریده
باد زبانش کسی که مُشرک گفت
به
آنکه حد پرستیدنش خدای علیست
رضایت
پسرش در رضایت پدر است
رضای حضرت حق هم که در رضای علیست
چنان
که بردن نامش گره گشای همست
دعا به حق پدر هم گره گشای علیست
شب مَبیت به بستر ، غدیر بر منبر
علی به جای نبیّ و ، نبی به جای علیست
نگو
بهشت که عرش است زیر نَعلینش
به روی دوش نبی
چون که ردّ پای علیست
ص: 242
سرودۀ : شاعر خاندان امامت (علیهم السلام)
آقای داود رحیمی
فضائل ابوطالب (علیه السلام)
مثل پسرت علی فضیلت داری
در روز جزا حق شفاعت
داری
تو یار محمدی و بابای
علی
حق پدری گردن امّت داری
*****
در یاری مصطفی ز جان
راغب بود
دینداری او بر همگان
غالب بود
حیدر که جهانیان به او
می نازند
پروردۀ
دستان ابوطالب بود
*****
حیدر که از او دین خدا
کامل شد
قرآن خدا برای او نازل
شد
هر چیز که داشت از
ابوطالب داشت
از فضل پدر فضل پسر
حاصل شد!
*****
گفتند که بابای علی
گمراه است
هیهات ! که هر اهل دلی
آگاه است
این حجت ایمان ابوطالب
که ،
گفته پسرم علی ولی الله
است
ص: 243
سرودۀ : شاعر خاندان ولایت و امامت (علیهم السلام)
آقای سیّد حسن رستگار ( از اصفهان )
لب پر قند ابوطالب (علیه السلام)
شعر من
تشنه ی لبخند ابوطالب شد
بند
بندش همه پابند ابوطالب شد
دل من
طالب میبود و طلب از او کرد
عاقبت
مست خداوند ابوطالب شد
پیر ما
خواست که از چشم بد آسوده شود
و چه
آسوده به اسفند ابوطالب شد
در
اُحُد نه ، شده آقای شهیدان حمزه
از
همان لحظه که مانند ابوطالب شد
آن دو
بالی که خدا مزد شهادت میداد
صاحبش
جعفر دلبند ابوطالب شد
مفتخر
بود که بابای علی بود و علی
فخرش
این بود که فرزند ابوطالب شد
شیعه
گر شهد و نبات از سخنش میریزد
شکرین
از لب پر قند ابوطالب شد
وزن
ایمان همه خلق به قدرش نرسد
ما چه
هستیم اگر بنده ابوطالب شد ؟
ص: 244
سرودۀ : شاعر اهل البیت (علیهم السلام)
خانم روح اللهی ( از خمینی شهر )
کجاست پاک تر از تو ...
برای او پدری کن که
اوست پیغمبر
کجاست پاک تر از تو ،
کجاست آقاتر ؟
به دین یقین تو اسلام و
منصبت حامی
تو در مقابل کفار ساختی
سنگر
زبان شعر تو گویای مدح
یار نبی است
هنر
توسط شعر تو شد خداباور
بجز علی که خودش از ازل
مسلمان بود
شده است مرد مسلمان
دیگری جعفر
چگونه
منکر دین داری تو میگردند ؟
چه غصه ها که ندارد
روایتت در بر
*****
پیمبر پروری ! زهرا
هواداری ! علی سازی
همیشه نام و عنوان تو
زین رو هست جاویدان
عبایت
وسعت یک یا محمد جای می خواهد
که جبریل آمد و وحی آرد
و کامل شود قرآن
« قدسی اصفهانی »
ص: 245
سرودۀ : شاعر و مداح دلسوختۀ امام رضا (علیه السلام)
آقای علی پاکدامن ( روضه خوان )
( از مشهد مقدس )
سلام کبریا بر تو
وفا از تو ، صفا از تو
، کرم از تو ، عطا از تو
ادب از تو، شرف از تو ،
بزرگیّ و حیا از تو
سلام کبریا بر تو که
عبد کبریایی تو
و قلبی پر ز ایمان و به
دور از هر ریا از تو
ابوطالب ، اباالحیدر
یگانه یار پیغمبر
مدد در شعبِ سختی ها
گرفته مصطفی از تو
اصالت، دودمان تو ،
شرافت خاندان تو
تو هستی وارث خوبان ،
تمام خوب ها از تو
هر
آن کس کافرت خوانده ، خودش مشرک ، خودش کافر
بگوید هر چه می خواهد ،
عزیز مصطفی از تو
تو دریاییّ و آلوده
نگردی با دهان سگ
تو آقاییّ و آقایی نمیگردد
جدا از تو
بگو با مدّعی بنگر که
گم کردی ره حق را
تو هستی رهرو حقّ و ،
به حق شد راهِ ما از تو
ص: 246
پیمبر گفته مدحت را ،
شده قرآن ثناگویت
که تایید تو و تمجید
بنموده خدا از تو
عقیل و جعفر تو ، بس که
خصمت را بسوزاند
سرا پا می شود آتش، چو
گویم مرتضی از تو
علیّ
مرتضی از تو ، قسیمُ النّار و الجنّه
جهنّم جای خصم تو ،
بهشت با صفا از تو
تویی مؤمن ، که فرزندت
امیرمؤمنان باشد
که در میزانِ ایمان
کفّهی سنگین ، شها از تو
عروست حضرت زهرا ،
بنازم یا ابوطالب
حسن از تو ، حسین از
تو، امامان هدا از تو
دل
طاها ز داغت خون، دو چشم عالَمی گریان
که عام الحزن شده ، آه
، آن روزها از تو
بخواهم از خدای خود ، شوم من « روضه خوان » تو
بگیرم سوز قلبم را برای روضه ها ،
از تو
*****
سپر
جان محمد همه جا ، جان تو بود
روح اسلام رهین تو و حق
دانیِ توست
« احد ده بزرگی »
ص: 247
سرودۀ : شاعر اهل البیت (علیهم السلام)
آقای علی اصغر رجب زاده ( زهیر کاشانی )
حامی روشن ضمیر عشق
ای عموی با وفای حضرت
خیرالانام
زادۀ عبدالمطلب ،
سیّدالبطحا سلام
ای بزرگ شهر مکه ، ای
خلیل الله نسب
پیرو راه شریعت ، حضرت
عالی مقام
خوب یادت هست جولانِ
سپاه ابرهه
گشت
با سجّیل های آتشین کارش تمام
خیرخواه و ناصح مردم به
طول عمر خویش
صاحب هوش و بزرگیّ و
ذکاوت، احترام
ساقی
الحجاج را ارثیه داری از پدر
خادمی بر زائران خستۀ
بیت الحرام
حامی روشن ضمیر عشق در
بین قریش
ای دفاعت از حریم حضرت
خاتم ، مدام
موسم شعب ابی طالب شد و
با همسرت
ایستادی پای آئین پیمبر
صبح و شام
ص: 248
پاسداری از رسالت کردی
و حق در عوض
هدیه بر صُلب تو داده
نطفۀ اول امام
همسرت ام الاسد شد ، تو
ابالحیدر شدی
یافت دین احمدی با تیغ
فرزندت دوام
شرح
ایمان و فداکاریّ و ایثار شما
یا ابوطالب فراتر باشد
از حرف و کلام
مرد میدان غزل گشته « زهیر » شعر باز
می کشد بر مدح تو تیغ قلم را از نیام
*****
رباعی
آنکه خدا را به طلب طالب است
در
صف ایمان به همه غالب است
عارف
بر حقّ خداوندگار
باب
علی بن ابی طالب است
*****
نام ابوطالب
نیکو سرشت
گر که شفاعت کند از عاصیان
حامی قدرت
به تجلّی نوشت
دوزخیان را کند اهل بهشت
«
مرحوم محمد حسن فرحبخشیان »
( ژولیده نیشابوری )
ص: 249
سرودۀ : شاعر خاندان امامت (علیهم السلام)
( سائل )
سیمرغ خوش پرواز دین
این
مرغ طبع مست من ، خواهد ز نو غوغا کند
تاچند بیتی منقبت از
سیّد بطحاء کند
باب علی شیرخدا ، هم بر
امامان هدی
از نسل او کوثر ظهور
،از شاخۀ طوبی کند
فرمود
پیغمبر چنین ، گر جمله ی خلق زمین
از
نسل او بودند شیر از جملگی پروا کند
این
جملۀ مولای دین در وصف بابایش ببین
فرمود امیرالمؤمنین تا
دشمنش رسوا کند
گردد اگر از مذنبین
شافع به روز واپسین
حق
این شفاعتنامه رابا دست خود امضاء کند
در
فضل او این جمله بس ، از بهر هر ناکس و کس
تقسیم خلد و نار را
فرزند این آقا کند
سیمرغ خوش پرواز دین
در غربت و آغاز دین
در نصرت دین و نبی تنها
علم بر پا کند
بعد
از وفاتش چون نبی بی ناصر و یاور شده
فرمان هجرت آمد و ،
باید که او اج-را کند
ص: 250
فرمود
در وصفش امام از صد هزاران این کلام
کاین
یک سخن تنها فقط هر کور را بینا کند
ایمان او در یک طرف
ایمان جمله آن طرف
آید به پایین کفه اش آن
کفه را بالا کند
در باغ اعلای جنان داده
خدا او را مکان
هرکس
خلاف این بیان در قلب او جا وا کند
مکتوب
فرموده رضا آن کاتب لوح قضا
کارش
به دوزخ می کشد ، آنجا خودش ماوا کند
هر کس یتیمی را شود ،
کافل نبی فرموده او
همچون
دو انگشت از یدی ، با من به جنّت جا کند
کافل
ابوطالب بود ، باشد نبی هم آن یتیم
ابن حدید سنیّان آن
را چنین معنا کند
« سائل » ندارد یک عمل دنبال او گرگ اجل
خواهد
به مدحش خویش را در بردگانش جا کند
تو سیّد بطحایی و ما «
سائل » در گاه تو
از پور مظلومت بخواه او یک نظر بر ما کند
*****
ص: 251
سرودۀ : شاعر ادیب و نکته سنج اهل البیت (علیه السلام)
استاد فضل الله شیرانی ( سخا )
( از اصفهان )
دست خدا
ابوطالب که پیر عقل
حیران است در کارش
نشان ها بود از ابراهیم
در رفتار و کردارش
محمد هرچه شد آماج تیر
فتنهی دشمن
ابوطالب به هر تدبیر شد
یار و مددکارش
چنان پرورد در آغوش ،
آن دُرِّ درخشان را
که چشمی ننگرد گردِ
تیمی را به رخسارش
به
غیر از خطبه خوانی های او در وصف آن حضرت
ندای حق پرستی بود در
هر بیت اشعارش(1)
چه
کس وقت خطر جز او برادر زادهی خود را
دهد ترجیح بر فرزند
دلبندِ فداکارش
علی گر بارها جای محمد
خُفت در بستر
ابوطالب از اول داد درس
عشق و ایثارش
ص: 252
رسالت با ولایت خورد
پیوند از وجود او
به یمن همت بی انتها و
فکر سرشارش
دل
آگاهی خدا باور ، جوانمردی علی پرور
که فرزندش نمودارست از
ایمان و ایثارش
علی مهر فروزان ولایت ،
حامی قرآن
که در دل ها اثر می کرد
با تأثیر گفتارش
مرامش بود از دنیای
ظاهر چشم پوشیدن
که هر شب با فقیران و
یتیمان بود دیدارش
ز
میدان داری مردانهی او ماند پا برجا
بنای دین که با همت
پیمبر بود معمارش
نمودار شجاعت ، مظهر
ایثار و جانبازی
که دایم بود با ظلم و
فساد و فتنه پیکارش
چنان دست خدا از آستین
او برون می شد
که الحق بود عنوان
یدالّهی سزاوارش
« سخا » کی می توانست اینچنین شیوا
سخن گوید
اگ-ر ن-ام ابوطال-ب نمی شد زی-ب
اشع-ارش
*****
ص: 253
سرودۀ : شاعر دلباختۀ اهل البیت (علیهم السلام)
استاد سیّد علی اصغر موسوی ( سعا ) براساس مکتب شعر امامیه ( از قم )
بهار مؤبد
نسیم مهر شهود آذین ،
درخت سبز مُخلّد را
شمیم عطر بهشت آیین ،
حریم دولت سرمد را
مسیح شهر ستم باور ، به
حفظ حرمت آیین اش
کلیمِ کوی وفا منظر ،
ستیغ شهرت « احمد » را
سرود چامۀ تذهیبش ،
نوید صبح طلاگستر
صعود شهرت ابیاتش ،
رسانده اوج خَمِ مَد را
به
سخت کوشیِ در ایمان ، به بذل جان و تن و احسان
عیار فطرت اجدادش،
فرونشانده زبر جد را !
انیس غصۀ پیغمبر ، درون
شعب ابی طالب
امین خلوت حق مضمر ،
حریم امن محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را
به
قول حضرت بوجعفر (علیه السلام) ،
اگر به کفّۀ میزان ها
کنند سنجش ایمانش ، به
رتبه ، افضل و امجد را
تمام خلق اگر باشند ،
برابری نکند شاهین
به اوج صدق ابی طالب ،
چنین حدیث مؤکد را !
ص: 254
که
شأن سیّد بطحایی ، همان درخت تنومند است
میان عرش و زمین مانا،
بهارهای مؤبد را
ضمیر نام علی با او ،
کنار حق شده روشنگر
پسر بدون پدر ، هرگز ،
نبرده صیغۀ مفرد را
پدر ، امیر بنی هاشم ،
پسر ، امیر بنی آدم
پدر
، سخی به مَثل شهره ، پسر ، صفات مجرد را !
سلام
حضرت مولاجان « سعا » به لطف
قلم با تو
قصیده واره که می بافد
دو گیسوان مجعد را
کنار
یاد ابوالقاسم ، رسول حق بقاگستر
رسان به روح ابوطالب ،
سلام جاری ممتد را
*****
حضرت
عشق که خوانند ولی الهش
پسر شیر دل شهره به عمرانی
توست
آیه نور که بر لعل محمد
گل کرد
ریشه اش در دل حق باور
قرآنی توست
« استاد اَحد ده بزرگی »
ص: 255
سرودۀ : شاعر خاندان رسالت (علیهم السلام)
مرحوم رضا صغیر ( سعید اصفهانی )
کان مهر و وفا
پدر مرتضی ابوطالب
کانِ مهر و وفا ابوطالب
از طفولیتش محمّد را
داشت تحت لوا ابوطالب
همه جا بود روز شب یارش
نشد از او جدا ابوطالب
چون پدر می نمود یاریِ
او
در پیِ مدّعا ابوطالب
سپری بود جان احمد را
بهر
دفع بلا ابوطالب
سایه در پی نداشت احمد
و بود
سایه اش در قفا ابوطالب
داشت ایمان ز روی صدق و
یقین
همه دم بر خدا ابوطالب
همه جا ز ابتدا مؤیّد
دین
بود تا انتها ابوطالب
داشت امید چون « سعید » کند
دین حق را به پا
ابوطالب
*****
آنکه خدا را به طلب طالب است
در
صف ایمان به همه غالب است
عارف
بر حقّ خداوندگار
باب
علی بن ابی طالب است
« مرحوم محمد حسن فرحبخشیان »
( ژولیده نیشابوری )
ص: 256
سرودۀ : شاعر خاندان امامت (علیهم السلام)
مرحوم رضا صغیر ( سعید اصفهانی )
هواداری حضرت عبدالمطلب و فرزند گرامیش
باز
می خواهم به آهنگ حجاز
تا که
چون بلبل نمایم نغمه ساز
در
گلستانی پر از گل پر کشم
شرح
آن بر صفحه ی دفتر کشم
همچو
طوطی کام خود شیرین کنم
مدحت
از سر حلقهی یاسین کنم
باز
گویم مختصر شرحی همی
از
نیاکان رسول هاشمی
تا
جهانی را پر از آوا کنم
شرح حال دوده ی طاها کنم
از
کسی گویم که در آن روزگار
بوده
صاحب جاه و با عزّ و وقار
نام
او عبدالمطلّب محترم
بود
در مکه نگهبان حرم
چون
محمّد گشت در طفلی یتیم
شد
کفیل او به خوبی آن کریم
همچو
جان او را هواداری نمود
در
سرای خود نگهداری نمود
تا پس
از چندی به امر کردگار
خواست
تا گردد به عقبی رهسپار
گفت
با پورش ابوطالب چنین
هستم
از بهر محمّد دلغمین
بایدت
از او نگهداری کنی
در
همه حالش ز جان یاری کنی
تا ز
کید دشمنان یابد امان
در
پناه خالق کون و مکان
ص: 257
پس
ابوطالب همانند پدر
لحظه ای غافل نبود از حال او
در هواداریّ او همت گماشت
داشت ایمان بر خداوند کریم
حرمت او اهل ایمان داشتند
با علی فزند او دشمن شدند
سال فوتش را پیمبر با نوا
داشت
او را روز و شب زیر نظر
سایه آسا بود در دنبال او
دست از یاری زمانی برنداشت
هم به قرآن ، هم بهشت و هم جحیم
ناکسان بیگانه اش پنداشتند
تهمت کافر به او ناحق زدند
گفت عام الحزن باشد بهر ما
این جهان و آن جهان دارد « سعید »
ب--ر نب-یّ و آل او
چشم امی-د
*****
پاسداری از رسالت کردی
و حق در عوض
هدیه
بر صُلب تو داده نطفۀ اول امام
همسرت ام الاسد شد ، تو
ابالحیدر شدی
یافت دین احمدی با تیغ
فرزندت دوام
« زهیر کاشانی »
ص: 258
سرودۀ : شاعر باولایت
آقای فریدون آقالَر ( سفیر )
او مُوَحد بود از روز نخست
لطف حق گر طبع
من یاری کند
بر زبانم حرف
حق جاری کند
تا دفاع از حق
مظلومان کنم
زنده راه و
رسم حق جویان کنم
توسن عشقم
هیاهو میکند
یاد بوطالب به
هر کو میکند
مست و مجنون
از سبوی غیرتم
عاشق مردان نیکو سیرتم
پا نهم در
ساحت میدان عشق
رو کنم بر
درگه سلطان عشق
وصف بوطالب به
نیکی بشمرم
بهر مظلومیت
او غم خورم
پور عبدالمطلب
، عبد مناف
صاحب عقل سلیم
و قلب صاف
پرده دار کعبه
، بزم عاشقان
میزبان حاجیان
میهمان
ساقی و
خدمتگزار بیت حق
بهرمند از او
غنی و مستحق
سرپرست مصطفی
بعد از پدر
حافظ جان محمد
از خطر
از برای
سرپرستی بعد باب
خود، محمد کرد
او را انتخاب
بهر پاس جان
احمد شد علم
استوار و راسخ
و ثابت قدم
با کفایت صاحب
خلق عظیم
شد پدر از بهر
آن درّ یتیم
حسن خلقش را
ستایش می کنم
راه و رسمش را
سفارش می کنم
حامی و یار
محمد سال ها
عاشقی محبوب و
نیک و باوفا
ص: 259
همره و هم فکر
او بد در سفر
در جوار مصطفی
شد مفتخر
متقیّ و با
کفایت ، بی ریا
سیدالبطحا شد
از صدق و صفا
او به بطحا شاخصی
برجسته بود
عارف و فرزانهای
وارسته بود
او به محصوران
بسی یاری نمود
شعب بوطالب
فداکاری نمود
یک موحّد بود
از روز نخست
راه خود را در
همان آغاز جست
اولین مرد است
او بعد از علی
سوی دشمن چونکه او می شد روان
شاعری سنجیده گو ، فرهیخته
شد به سلک
مصطفی آن منجلی
از نهیبش روبهان هر سو دوان
علم و ایمان را به هم آمیخته
همچو فرزندش
علیِّ مرتضی
گشت او مظلوم
تاریخ از جفا
ای بزرگ شهر بطحا ! دستگیر
روز محشر از غلام خود « سفیر »
*****
سلام ، حامیِ پیک و
پیام ، ابوطالب !
سلام ، ای ملکوتِ کلام
، ابوطالب !
کتیبه ای ست نگاهت
به قدمت انسان
سلام ای جبروتِ تمام ،
ابوطالب !
« امیری اسفندقه »
ص: 260
سرودۀ : شاعر خاندان امامت (علیهم السلام)
مرحوم حاج سیّدعلی سقایی ( سقا )
مفخر اولیاء
عمّ
خیرالوری ابوطالب
باب
شیرخدا ابوطالب
معدن
فضل و بخشش و احسان
بحر
جود و سخاء ابوطالب
افتخار
قریشیان ز شرف
بود
در هر کجا ابوطالب
بود از
جان فداییِ احمد
بس
که دارد وفا ابوطالب
راه
بیگانگان نرفت و بود
با
خدا آشنا ابوطالب
آنی
از حق نشد جدا چون بود
همه
جا با خدا ابوطالب
ز
ابتدا تا به انتها یک دم
نشد
از حق جدا ابوطالب
در
میان قریش و در مکه
بود
صاحب لوا ابوطالب
به
فقیران بینوا ز کرم
بود
کارش عطا ابوطالب
داشت
از عشق حق به سر هر دم
شور
بی منتها ابوطالب
عین
حق را پدر بُوَد که بُوَد
مفخر
اولیاء ابوطالب
داشت
از مهربانی با مردم
چهرۀ
دلگشا ابوطالب
همچو
فرزند خود علی به جهان
هست مشکل
گشا ابوطالب
به
نبی کرد اقتدا و شدی
بر
همه مقتدا ابوطالب
از
ابوجهل و از ابوسفیان
دید
ظلم و جفا ابوطالب
از
کنار نبی دم آخر
شد
به دار بقا ابوطالب
با
ولای علی از این عالم
شد
به پیش خدا ابوطالب
هرچه خ-واهی از او بج-و « سقّا »
که ب-ود ذوالعطا
اب-وطال-ب
ص: 261
سرودۀ : شاعر اهل بیت (علیهم السلام)
آقای علی سلیمیان ( از زرین شهر )
رازهای بزرگ
کدام
شعر به وصفش سرِ خطر دارد ؟
به وصف
او که خودش شعرهای تر دارد !
تمام
شعر جهان یک طرف ، مقابل آن
قصیدهای
که مدال از پیامبر دارد
بگو به
قوم عرب ، مصرعی مشابه آن
بیاورد
، هرکس دعویِ هنر دارد
به ارث
برده علی از پدر دلیری را
به وقت
معرکه چون شیر اگر جگر دارد !
فضایلش
همه از فاطمه سؤال کنید
عروس
خانه از این رازها خبر دارد !
کسی که
گفته مسلمان نبود ابوطالب
بیاورد
سند معتبر ، اگر دارد
به
مدحت پدری که علی است فرزندش
سزاست
کعبهی شعرم شکاف بردارد !
به حول
محور او واژه واژهی غزلم
قدم
برهنه به رسم طواف بردارد
کسی که
سینهی اشعار کفر را بدرد
اگر که
تیغ بلیغ از غلاف بردارد
به پای
مصرع شعرش نمی رسد ، حتی
جهان
واژه اگر ائتلاف بردارد !
ص: 262
سرودۀ : شاعر خاندان رسالت (علیهم السلام)
آقای حسن احمدی ( شائق اصفهانی )
اسرار عشق
تا
ابوطالب نظر بر چشمۀ کوثر نمود
دُرّ
دریای ولایت از صدف سر برگشود
پرده
دار کعبه را تنها توان با عشق گفت
بر
ابوطالب ز ما و شیعیان یکسر درود
تا علی
از کعبه آمد بر سر دست نبی
ساقی
بزم ولادت باده در ساغر نمود
یار و
غمخوار پیمبر آنکه آمد از شرف
پیش محراب رُخش خیل ملائک در سجود
با
پیام مصطفی غیر از ابوطالب که را
از جنان شاهین عزت آمدش بر سر فرود
در بر
خیرالبشر در عرصۀ میدان عشق
گوی سبقت را به راه دینِ حق، یکسر رُبود
گر که
پیغمبر به او میداد رخصت یک نفس
یک نفر از قوم بی دینان بجا دیگر نبود
ص: 263
تا دهد
با بولهب ها جاهلیت را فرار
چار
شیر نر ، بحق ، حامیّ پیغمبر نمود
گفت
بوطالب اگر دشمن شوندم صد هزار
کی
توانم از برادر زاده ام دل برگشود
هر نفس خون جگر از دست نااهلان چشید
اولین
یار پیمبر در قیام و در قعود
شاعری
را گر هدف روشنگری باشد چو او
میشود
یار پیمبر در فنود(1)
و در قنود(2)
تا که
آمد از فضا گل نغمۀ بلبل بگوش
طبع
شاعر شد شکوفا در سرور و در سرود
در
زمان بت پرستی در کنار مصطفی
جز
ابوطالب چه کس تاج ولا بر سر نمود
شد
ابوطالب به عالم شهره در نام آوری
تا که
اسرار حقیقت را ز پیغمبر شنود
تا ابوطالب نظر بر کشور
ایران کند
« شائق » این
چامه، به عشق حیدر صفدر سرود
ص: 264
سرودۀ : شاعر و مداح اهل البیت (علیهم السلام)
آقای مرتضی شاهمندی
تقدیم به حضرت ابوطالب (علیه السلام)
اگر که بر عشق علی
راغبیم
ما همه مدیون ابوطالبیم
کیستی ای سَیّد والا
نَسَب
علی
شده به نام تو مُنتسب
دین خدا را همه جا
یاوری
از دل و جان یاور
پیغمبری
مثل علی بر همگان
سَروری
چون که اَبالعشق
اَباالحیدری
گفته به وصف تو امام
صادق
دین تو برتر بُود از
خلائق
هرکه به توحید تو باور
نداشت
معرفتی به نام حیدر
نداشت
نام تو آویزهی عرش
خداست
چونکه پیمبر زِتو بهتر
نداشت
دین
نبی از تو شرف یافته
با
پسرت به مشرکان تاخته
وقت عروج تو شده سالِ
حُزن
نشسته
بر دلِ نبی حالِ حُزن
قلب نبی زِ داغ تو
سوخته
غمت به دل شعله ای
افروخته
شیرخدا با دلِ پُر از
مَحَن
پیکر پاک تو نموده کفن
آه، ولی حسین شده بی
کفن
جسم مطهرش شده پاره تن
*****
ص: 265
سرودۀ : شاعر با ایمان و ولایت (علیهم السلام)
آقای محمدرضا کاکائی ( شِفای اصفهانی )
مفخر شمس و قمر
رطب شیرین شود وقتی که
خرما خوش ثمر باشد
پسر حیدر شود وقتی
ابوطالب پدر باشد
خداوند آفرید از صلب عبدالمطلب
نوری
که تا صبح قیامت مفخر
شمس و قمر باشد
همان نوری که حق میخواست
در روز غدیر خم
تجلی در تجلّی ، جلوهی
خیرالبشر باشد
سَرایش خانۀ خورشید شد
، یعنی ابوطالب
از این پس باید از
آیینه ها آیینه تر باشد
من از عشق میان عاشق و
معشوق فهمیدم
سپر آنجا شود جانی ، که
جانان در خطر باشد
خیالی نیست حتی عُسرت
شعب ابوطالب
اگر جان عمو بر هجمۀ
دشمن سپر باشد
برای هر دلی طی طریق
عشق ممکن نیست
مگر آن دل که در آن نور
ایمان بیشتر باشد
ص: 266
چه
ایمانی است آن کفری که باید همچو شمشیری
به ظاهر بهر حفظ دین حق
مد نظر باشد
چه دینی می شود دینی که
دور از چشم بدخواهان
برای عشق باید منشأ خیر
و اثر باشد
حدیث لافتی الا علی بر
خلق ثابت کرد
شجاعت فصلی از این دفتر
پر برگ و بر باشد
خدا میخواست او مهمان
بیت الله باشد تا ابوطالب
به رسم پرده داری
میزبان این پسر باشد
به هر بابا در این عالم نبخشند این لیاقت را
که فرزندش برای هر دو عالم تاج سر باشد
*****
توئی آن مرد نبی یاور و
حیدر پرور
که دل بنت اسد مستِ گل
افشانی توست
ای که از شعب چنان شیر
برون آمده ای
نام جانبخش علی نقش به
پیشانی توست
سپرجان محمد همه جان ،
جان تو بود
روح اسلام رهین تو و حق
دانی توست
« استاد اَحد ده بزرگی »
ص: 267
سرودۀ : شاعر اهل البیت (علیهم السلام)
مصطفی هادوی « شهیر اصفهانی »
مهر پرفروغ
این
گوهری که خانه دل زان منوّر است
بوطالب
است آنکه عمویِ پیمبر است
این
مِهر پر فروغ که از آسمان دمید
در
سینه های اهلِ ولا مهر پرور است
تا
بیکرانِ عالَمِ هستی است نامِ او
جدِّ
حسین و هم حسن و باب حیدر است
در آسمان مکه درخشید و
گُل نمود
آن
جلوه ای که عالَمی از او منوّر است
نسل
خلیل آمد و شد حامی رسول
گلبانگِ
نایِ او همه الله اکبر است
اوّل
کسی که در رهِ احیایِ دین حق
کوشش
نمود این پدرِ پاک گوهر است
این
گوهری است کز صدفِ بحرِ معرفت
آمد
پدید و روشنیِ هفت کشور است
بوطالب
آنکه خلوت دلها سرای اوست
چشمِ جهانیان
همگی سوی این در است
دارد « شهیر » بر
سرِ خود تاجِ افتخار
تا در دلش محبتِ آن پاک گوهر
است
ص: 268
سرودۀ : شاعر خاندان رسالت و امامت استاد ادیب
آقای حاج محمد علی صاعد ( صاعد )
( از اصفهان )
بزرگ عشیره ، کفیل پیمبر
مرا
ریخت ساقی از آن می به ساغر
که وصل
است خمخانۀ آن به کوثر
می
کوثری نشاة آن بهشتی است
که از
آن شود جوهر جان معطّر
از
این باده گردد سر هر کسی سبز
دماغِ
هر آن کس از این مِی شود تر
اگر
خار بن ناز و سنبل برآرد
اگر
بید بن لوز و خرما دهد بر
اگر
معنی آرد بُوَد شیرۀ جان
اگر
لفظ سازد شود مشک اذفر
محبّت
سرشت این دل من که حق ساخت
به آب
ولایت گلم را مخمّر
مبادا
نشینی حزین و پریشان
مبادا
که عمرت شود طی مکدّر
غنیمت
شمر فرصت و لطف ساقی
که
داری می جاودانی به ساغر
که گر
لطف بهتر که باشد دو بالا
که گر
مِی از این مست بهتر مکرر
ص: 269
سخن
سنج ای طبع شیرین تکلّم
هما
دولت ای طبع طاووس پیکر
تو را
بخت یار است و اقبال همراه
که
داری زبانی چو قمری نواگر
چو
بلبل به گلشن درآ نغمه پرداز
چو
طوطی به محفل فرو ریز شکّر
کلامت
کن از لفظ شیرین مزیّن
بیانت
کن از نورِ معنی منوّر
بگو مدحت باب و جدّ امامان
شجاع
شجاعان ، عموی پیمبر
ابوطالب
آن سرور و شیخ بطحا
که بود
از عرب از نژادی مطهّر
هم
او بود در قوم خود فرد و ممتاز
به
عالم قریش از عرب بود اگر سر
نه
چون او کسی در بزرگی سرآمد
نه مانند او کس شجاع و دلاور
ز رتبت
خداوند و سالار مکه
ز دولت
زبانزد چنان سکه بر زر
کلید
حرم از درایت به دستش
سقایت
بر او از کفایت مقرّر
ز
بیمش به چشم عدو خواب هیهات
که
شمشیر او بود مرگی مصور
ص: 270
همین
منزلت بس مر او را که او بود
بزرگ
عشیره ، کفیل پیمبر
زبان
آوری بی قرین چشم بد دور
سخن
آوری فرد ، الله اکبر
ز
مدح محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) کلامش شکر ریز
دلاویز
لفظش چو قند مکرّر
نبی
در پناهش به ترویج دین ، گرم
که او
بود حصنی چو سدّ سکندر
اگر
او نمیکرد شب پاسداری
نمی
خفت راحت پیمبر به بستر
ابوطالب
از صدق ایمان نبی را
بر
افراشت چترِ حمایت چو بر سر
پیمبر
توانست با نور تبلیغ
کند
دین خود بر جهان سایه گستر
ابوطالب
از موضع عزّ و جاهش
کمک
کرد بر دین پورِ برادر
به
عونش نبی کرد عرض رسالت
نگر
منزلت را ببین شوکت و فر
به یمن
مددهای او شد که احمد
ز
انوارش امّ القری شد منوّر
به
جز او در آن روزهای رسالت
چه کس
داشت تاب دفاع از پیمبر
ص: 271
نکرد او ز احمد مگر سرپرستی
چنین
رتبه جز او که را شد میسّر
ز
دیوان او فضل او جستجو کن
ز
اشعار او پی به ایمان او بر
ببین
تا چه از خویش بنهاده بر جا
نگر تا
چه بر دین خود کرده محضر
که
هر مصرعش دوست را تنگ شکر
که هر بیت آن خصم را نیش نشتر
بلیغ و
شجاعی چو او میتواند
که
فرزندی آرد همانند حیدر
بِنِه
دشمنان رسول و وصیّ اش
به
جانشان ز حِقد و حسد اُفتد آذر
گرفتم
که از جهل و غفلت مُعاند
گرفتم
که خصم بد اندیش کافر
نخواهد
که داند ، چه حقّ و چه باطل
نیارد
تمیز خزَف را ز گوهر
ندارد
اگر تاب خورشید خفّاش
چه
باکی است بر شوکت مهر خاور
گریزد
گر از بوی خوش مغز کنّاس
چه بر
نافه چین ؟ چه بر مشک اذفر ؟
ابوطالب
ای حامی و یار احمد
دلیر
مجاهد ، ادیب سخنور
ص: 272
به صبح
بلاغت تویی مِهر رخشان
به شام
جهالت تو ماهی منوّر
دعا
کرد احمد به حقّت ، دگر من
چه
گویم که می باشم از ذرّه کمتر؟
غرض
شکر باری تعالی است کو ساخت
گِلِ
ما به آب ولایت مخمّر
هم این
یک مؤبّد به جنّت مخلّد
هم آن
یک به فِی الدَّرکِ اَسفَل مقرّر
زهی « صاعد » این چامه آن فیض
عظمی
زهی
گر قبول اُفتد از این ثناگر
که ماناد بر دفتر دهر
جاوید
که سازد
مرا سرخ رو روز محشر
*****
رباعی
آنگاه
که جهل و بت پرستیّ قریش
بر کلّ جزیرة العرب غالب بود
آن کس که مدافع حریم
اسلام
می بود
، همان حضرت بوطالب بود
*****
ص: 273
سرودۀ : شاعر اهل بیت (علیهم السلام)
آقای قاسم صرافان ( از تهران )
پرده دار کعبه
آن سرو آزادی که عالم
تاب شد در پناه سایهات ، خورشید
محبوب حقی که حبیب الله
، زیر پر و بالت ، چنین بالید
روحی، که نامت را به
گوشم خواند ، با آن طنین دست مرا لرزاند
لوح
دلم را سوی تو چرخاند ، جوهر به رقص آمد ، قلم چرخید
انداخت نامت در دلش
شوری ، بنت اسد ، شد عاشق نوری
نور رخ در پرده مستوری
تا در جبین تابناکت دید
ای پرده دار کعبه! ای
مَحرم ! جان تو و این آیت اعظم
عرش و زمین را زد گره
بر هم ، وقتی علی او را علی نامید
ای هم سفر با ماه تا
یثرب! ای شاهد شیداییت ، راهب
در پیش ایمانت ،
ابوطالب ! ما را مسلمان کِی تَوان نامید ؟
در شعرت ، آیین خاتمی
دارد ، نام محمّد ، عالمی دارد
دینت، نشانِ محکمی دارد
، چون خواندن آن میمِ با تشدید
مثل
خدیجه در دلت دل نیست ، عشق است و بی ایثار کامل نیست
دارایی
دنیا که قابل نیست ، جان را به راه دوست می بخشید
ص: 274
سرکش ترین طاغوت ها
رامَت ، بعد از تو ، ترسیدند از نامت
از بغض اقیانوس آرامت ،
مدح تو بر لب هایشان خشکید
آنها که از نام تو
ترسیدند ، تا بعدِ هجرت ، بت پرستیدند
گردی به روی ماه
پاشیدند ، خندید ماه و بیشتر تابید
بالید زیر سایهات جعفر
، خواند اولین توحید را حیدر
ای مرد ! بودی کاش ، تا
کوثر ، دست تو را هر بار میبوسید
با مصطفی ، جدّ حسن هستید ، جدّ شهید بیکفن
هستید
چشم امید شعر من هستید ، کم توشه را بسیار میبخشید
*****
تو فاطمه ی بنت اسد
داری و باید
در نسل خودت شیر خدا
داشته باشی
وقتی که علی بر سر دوش
تو نشسته
دیگر
چه نیازیست عبا داشته باشی
« نوید پور مرادی از قم »
ص: 275
سرودۀ : شاعر خاندان ولایت (علیهم السلام)
خانم زهرا صرامی ( از خمینی شهر )
ایمان پنهان
مثل اصحاب کهف ایمانش ،
باید از دیگران نهان باشد
در دلش چیز دیگری غیر
از ، اعتقادی که بر زبان باشد
ترس افتاده بود بین
قریش ، تا پناه پیامبر شده بود
دشمنی که مقابل او بود
، باید این قدر ناتوان باشد
بین اقوال مختلف گاهی ،
از خودم یک سؤال می پرسم
میشود
یک نفر مگر این طور ، شرک و ایمانِ توامان باشد
پسرش را فدای پیغمبر ،
چشم پوشی کند از اموالش
بگذرد
از تمام هستی خود ، هر چه خواهند بی گمان باشد
پسر او امیر مؤمن هاست
، پسر او ابوتراب شده
پسر
اوست جان خود بر کف ؛ دل به پهنای آسمان باشد
عهد کرده است حامی اش
باشد؛ تکیه گاه و پناه پیغمبر
عهد
کرده است با خودش انگار ، تا زمانی که هست جان باشد
مثل او می تواند این
دین را ، تا همیشه نگاه دارد و بس
جاودان مانده است این
پیمان؛ فارغ از رفتن زمان باشد
ص: 276
سرودۀ : شاعر با ولایت (علیهم السلام)
آقای حسین کاجی ( طالع شهرضائی )
حاجِبِ کعبه و میر نام آور
جان و
جانپروری ابوطالب
عشق را
باوری ابوطالب
نور
بارَد زِ نامِ نیکویت
بَسکه
روشنگری ابوطالب
شانه
اَت تکیه گاهِ پیغمبر
تو نبی
پروری ابوطالب
حاجِبِ
کعبه ، افتخارِ عرب
میرِ
نام آوری ابوطالب
شیر
باید که بچه شیر آرد
پدرِ
حیدری ابوطالب
فَخرَت
این بَس که در قبیلۀ خویش
عَمّ پیغمبری ابوطالب
بَر
هُجومِ ستمگرانِ عرب
بر نبی یاوری ابوطالب
نه همی
از تبارِ ابراهیم
جدّ
اولاد حیدری ابوطالب
ص: 277
کَشتیِ
عشق را به بَحرِ ولا
ساحل و
لنگری ابوطالب
در
هجومِ عدو به قبلۀ عشق
کعبه
را سنگری ابوطالب
همچو
یارِ علی تو بَهرِ نَبی
مالکِ
اشتری ابوطالب
هم
مُوحدِ میان قومِ عرب
هم
مَلَک لشگری ابوطالب
« طالعم » خوش
که بر مُحِبِ علی
شافعِ محشری
ابوطالب
*****
رباعی
یکباره
چقدر زندگی جالب شد
عشق
است که بر هوای دل غالب شد
زهرا
که خودش عزیز پیغمبر بود
دل
بستۀ فرزند ابوطالب شد
« سیّد حسین طهماسبی »
( از اصفهان )
ص: 278
سرودۀ : شاعر جوان اهل بیت (علیهم السلام)
آقای سیّد علیرضا طباطبایی اصیل
( از اصفهان )
تکیه گاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)
کم نیست تکیه گاه رسول
خدا شدن
هم نیست کم به رتبه
اباالمرتضی شدن
مردی که اقتدار عرب را
زبانزد است
ترسی ندارد از بَرِ
ایمان فدا شدن
وقتی کلیددار حریم خدا
شدی
بیهودگیست کفر تو را یک
صدا شدن
تو اولین غریب مسلمان
شدیّ و ، شِعب
چیزی نداشت فاصله تا
کربلا شدن
ای بهترین کفیل برای
رسول حق
ای مفتخر به فضل
اباالمصطفی شدن
رفتیّ و مبتلا به غمت
گشت امتی
سالی به حزن رفت ، از
این مبتلا شدن
مثل بقیع، قبر تو مغضوب
خصم شد
حاشا به خصم ، بهرِ
چنین بی حیا شدن
ص: 279
سرودۀ : شاعر اهل البیت (علیهم السلام)
آقای محمد علی زمانی علویجه
(طوفان)
بندۀ خاص خدای ذوالجلال
رشتۀ
اندیشه سر زد از غلاف
تا دهد
شرحی خوش از عبدمناف(1)
این به
فطرت از تبار انبیاء
حاصل
نوری ز انوار خدا
این
شریف و پاک در خوی و خصال
بندۀ
خاص خدای ذوالجلال
این
محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را پناه و پشت و یار
در
بسیط عشق دست کردگار
صحبت
از عمّ رسول آمد به پیش
حامیِ
والای این آئین و کیش
ابن
عبدالمطلب یار رسول
اهل
دین و اهل ایمان و قبول
او
که هرگز پشت بر اعدا نکرد
حامی
دین بود و حق ، در هر نبرد
مثل
سدّی پیش بدخواه ایستاد
فرصتی
هرگز به بدخواهان نداد
ص: 280
در
رهِ سیلِ عدو چون کوه بود
گرچه
یک تن ، لشکری انبوه بود
پیش
عمال قریش کینه خواه
سرور و
سردار بود و هم سپاه
این
بزرگ با صلابت حمزه وار
حامی
دین و نبی بود آشکار
توطئه
بر ضد دین هر جا که دید
نقشه
ای از بهر ابطالش کشید
این
چراغ معرفت پاینده بود
همچو
خورشید فلک تابنده بود
دامنش
دامان ایمان و ولا
پرورشگاه
علی و مصطفی
دامن
ایمان و حکمت بود و عقل
دامن
بخشایش و ایثار و فضل
هم
محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) را چو گوهر پرورید
هم علی(علیه السلام) از صلب او
آمد پدید
آری
آری آمد از او در وجود
بهترین
رهپوی خلّاق ودود
شکرلله
طبع « طوفان » باز هم
چامه
ای شیرین و شیوا زد رقم
تا
مگر از لطف حی کردگار
این
چکامه ماند از او یادگار
ص: 281
سرودۀ : شاعر جوان خاندان نبوت (صلی الله علیه و آله وسلم)
آقای سعید علامه ( از اصفهان )
حافظ مسلمانان
اهلِ ایثار و هم
فداکاری
داده دین را به همّتش
یاری
وقت خوابیدنِ همه این
مرد
بوده در جستجوی بیداری
از نبیَّش دمی نشد غافل
بَه ، به این شیوهی
وفاداری
هم قدم بوده با رسول
الله
بین
سختی و غم ، گرفتاری
رنج و سختیِّ راه احمد
را
کرده با جانِ خود
خریداری
بوده او حافظ مسلمانان
با تمام وجود و هُشیاری
تا که اسلام و حق شود
پیروز
ذرّهای هم نکرده کم
کاری
از قریبان خود بلاها
دید
وای از این درد مردم
آزاری
آن کسانی که هر نفس
بودند
همه
در مرکز زیانکاری
با بیان رسا و شیوایش
او سروده نمونه اشعاری
تا به جایی که دشمنانش
را
میبرد زیر بار دشواری
پرچم شیعه تا ابد
بالاست
چونکه دارد چنین
علمداری
یا علی ! گفته از پدر
جانت
شاعری که خودت خبر داری
*****
ص: 282
سرودۀ : شاعر خاندان امامت (علیهم السلام)
آقای صمدعلیزاده
سرّ پنهان ابوطالب (علیه السلام)
کلید
کعبه باشد بین دستان ابوطالب
چه
معنا می دهد این کار در شان ابوطالب
خدا
یعنی که زایشگاه حیدر را به او داده
چه
میداند کسی از سرّ پنهان ابوطالب
کفیل
خاتم پیغمبران ، عمّ رسول الله
نبی
المصطفی پرورده دامان ابوطالب
جوانمردی که دارد نور حیدر را به صلب خویش
همین
کافیست در اثبات ایمان ابوطالب
اگر
ایمان او سنجند با ایمان مخلوقات
زمین
تا آسمان فرق است به میزان ابوطالب
ابوطالب
اگر شیرخدا را پرورش داده
شجاعت
می شود طفلی به میدان ابوطالب
بود
از صلب ابراهیم و توحید است دین او
چرا
مکه نمیگردد مسلمان ابوطالب
رسول
الله را حامی ، کتاب الله را حامل
علی قرآن ناطق هست و قرآن ابوطالب
حمایت می کند با مال و
جانش از رسول الله
و این اسلام مدیون است بر جان ابوطالب
ص: 283
هزاران لعنت و نفرین بر آن قومی که جای شکر
بنا
کردند کار خود به کفران ابوطالب
قسیم
النار و الجنّه ، شفیع ماست در محشر
پسر ما
را به جنت کرده مهمان ابوطالب
به جا
باشد که شعر شاعران در مدح حیدر را
کنند
تألیف با عنوان دیوان ابوطالب
یقین دارم که ایوان نجف پیشش ادب
میکرد
اگر ویران نمی کردند
ایوان ابوطالب
*****
به
استناد حدیث ، او پدر بزرگ همه است
فقط به
خاطر اینکه پدر برای علیست
شب
مَبیت به بستر ، غدیر بر منبر
علی به
جای نبیّ و ، نبی به جای علیست
« مهدی رحیمی از دلیجان »
ص: 284
سرودۀ : شاعر خاندان امامت (علیهم السلام)
مرحوم آیة الله العظمی حاج میر سیّد علی علامه فانی (ره)
یار و غم خوار پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)
چو
دشمن قصد آزار و ستم کرد
ابوطالب
قَدِ مردی عَلَم کرد
سفارش
های بابش یاد می کرد
برادر
زاده را دلشاد می کرد
به
غمخواریّ و یاریّ محمّد(صلی الله علیه و آله وسلم)
تحمّل
کرد محنت های بیحدّ
به
یمن همّتش اسلام منصور
کتاب
عمر او روشن تر از نور
کسی
را گر زایمانش خبر نیست
از آن
باشد که فرزندش عمر نیست
*****
چه
خوش فرمود آن اصل حقیقت
ندیده
رهبری چون من اذیّت
نمی
پرسی در این غوغای طغیان
مددکارش چه کس بود از دل و جان
ابوطالب
عموی با صفایش
علی داماد با مهر و وفایش
*****
ص: 285
سرودۀ : شاعر خاندان ولایت (علیهم السلام)
آقای مصطفی فروردین ( از خمینی شهر )
مؤمن آل قریش
هر قدر
خورشید در چشمان شبنم برتر است
بادهی
توفیق از صهبای زمزم برتر است
ریسمان
پُرگره بیشک سزاوار فناست
روی
باز از چهرهی پر خط و پر خم برتر است
مؤمن
آل قریشیِّ و ، به قومت گفتهای
پرچم
توحید از هر گونه پرچم برتر است
در
ترازوی عمل بی شک به روز رستخیز
کفهی
ایمانت از ایمان عالم برتر است
آینه
از روی بدنقصی نمیبیند به خود
شأن تو
از تهمت کافر ، مسلّم برتر است
هم خودت دارای فضلیّ و همین که همسرت
از
زنانی مثل آسیه وَ مریم برتر است
در
کنار سفرۀ تو رزق عالم بیمه شد
آب و نان سفره ات از « خوان حاتم » برتر است
معذرت
می خواهم از تعبیر و درک ناقصم
مدح تو خیلی از اینهایی که گفتم برتر است
ص: 286
سرودۀ : شاعر خاندان امامت (علیهم السلام)
حسین شیرانی بید آبادی ( فرود اصفهانی )
یاری گر احمد (صلی الله علیه و آله وسلم)
ای شوکت اسلام ز لطف تو
میسّر
خورشید رسالت ز کمال تو
منوّر
گر همّت و گر عزم
دُرُست تو نبودی
هرگز نشدی قدرت اسلام
مُیسَّر
شد کعبه خجل از تو و
بشکافت گریبان
تا شد ز وفا مَهدِ علیّ
فاتح خیبر
تحریم شد از قوّت
تدبیر تو خنثی
هر توطئه از همت والای
تو ابتر
الطاف خدا زد رقمِ بخت
که گشتی
یاری گر احمد ، پدر
حیدر صفدر
تو عامل یزدانی و تو
حامی دینی
از لطف خداوند شد
اینگونه مقدّر
از همت والای تو شد
کعبه معزّز
با همت اولاد عزیز تو
مسخَّر
ص: 287
همچون تو موحّد نبود
بعدِ بَراهیم
دشمن شده از همت و سعی
تو مکدّر
آن سعی خطیری که به
اسلام نمودی
کی می رود از خاطر
یاران پیمبر
گفتم که « ابوطالب » و دیدم که « فرودا »
از نام شریفش نفسم گشت معطّر
*****
در اُحُد نه ، شده
آقای شهیدان حمزه
از همان لحظه که مانند
ابوطالب شد
آن دو بالی که خدا مزد
شهادت می داد
صاحبش جعفر دلبند
ابوطالب شد
« سید حسن رستگار »
( از اصفهان )
ص: 288
سرودۀ : شاعر دلباختۀ خاندان امامت (علیهم السلام)
آقای حاج محمد علی فریور ( فریور ) از اصفهان
پاسدار قرآن
تو
بر اسلام و قرآن پاسداری ای ابوطالب
تو امّت را مدال
افتخاری ای ابوطالب
تو عمّ احمد و باب علی
، جدّ امامانی
سراپا آیت پروردگاری ای
ابوطالب
سلیل
چار امّ و پنج حسّ و هفت آبایی
تو
جدّ امجد هشت و چهاری ای ابوطالب
گل
گلخانۀ عبدالمطلّب نخل توحیدی
خلیل الله را خود
یادگاری ای ابوطالب
تو عمرانی تو ایمانی ز
جان حامیّ قرآنی
تو
بر پیغمبر اسلام یاری ای ابوطالب
تویی استاد دانشگاه
ایثار و جوانمردی
کلاس عشق را آموزگاری
ای ابوطالب
برای انهدام دشمنان
دین و پیغمبر
تو اهل رزم و مرد
کارزاری ای ابوطالب
ص: 289
مشام
اهل ایمان را چنان عطر گلی ، امّا
به
چشمِ خصمِ قرآن همچو خاری ای ابوطالب
ز جان مدح تو گر گویم ،
ره عشق تو گر پویم
تو
ممدوح خدای کردگاری ای ابوطالب
شعار بکر را مطلع کتاب
عشق را عنوان
صفای
بیت بیت این شعاری ای ابوطالب
« فریور » را بده رخصت که تا
گوید به هر فرصت
ت-و ب-ر اسلام و ق-رآن پاسداری ای
اب-وطالب
*****
ابوالمرتضی حامی دین
احمد
ابوطالب آن رادمرد
دلاور
چوشیری که چون پاگذارد
به میدان
گریزند صد روبه اش از
برابر
« سیّد ابوتراب هاشمی »
ص: 290
سرودۀ : شاعر اهل بیت (علیهم السلام)
آقای محمد علی فریور ( فریور )
هیبت و رأفت ابوطالب (علیه السلام)
بگویم از دل و جان مدحت
ابوطالب
مقام و منزلت حضرت
ابوطالب
سلیل عبدمطلّب به شهرت عمران
که داشت جلوه گری هیبت
ابوطالب
شده است باغ نبوت ز
همتش سرسبز
صد آفرین به چنین همت
ابوطالب
به پاسداری روز و شب
رسول خدا
همیشه بوده ز جان عادت
ابوطالب
حمایت علی و لیلة المبیت بود
به پاس کوشش و جدیّت
ابوطالب
به جز خدا و نبیّ و علی
کسی نشناخت
برای خلق خدا رأفت
ابوطالب
مخالفین همه بودند در
صدد که شود
ز کینه ، محو همه خدمت
ابوطالب
ص: 291
هزار شکر که از رحمت و
عنایت حق
نمود جلوه گری عزّت
ابوطالب
نوشته اند بسی شاعران و
اهل قلم
بزرگواری و شخصیّت
ابوطالب
فغان که شد دهم بعثت و
به ماه رجب
به روز بیست و ششم رحلت
ابوطالب
ندانم آنکه به پیغمبر و
علی چه گذشت
چه کرد با دلشان محنت
ابوطالب
علی یتیم شد و ناله زد
ز داغ پدر
نبی گریسته در فرقت
ابوطالب
چکامۀ تو « فریور » قبول حق گردد
به فیض رحمت بیمنّت ابوطالب
*****
پدر که جای خودش جنّتش
شده تضمین
به روز حشر هر آنکس که
آشنای علیست
« مهدی رحیمی از دلیجان »
ص: 292
سرودۀ : شاعر با ولایت (علیهم السلام)
حاج علی نریمانی ( قائمی )
بی کران بحر علم
به مدح
ابوطالب نیک نام
سخن را
ببخشم قوام و دوام
به
دریا دهم قطره را اتصال
بشویم
ز دلها غبار ملال
بنام
خدای زمین و زمان
قلم را بگیرم بکف بی امان
ز عشق
ابوطالب آن مرد حق
بگیرم
حجاب از جمال فلق
بگویم
ابوطالب آن کانِ جود
جهان
را سرای سعادت نمود
ابوطالب
آن فخر دنیای علم
ابوطالب آن بی کران بحر علم
ابوطالب
آن شاعری پر توان
ابوطالب
آن عارفی مهربان
ابوطالب
آن دین مداری صبور
ابوطالب
از کبر و کینه به دور
ص: 293
به
ظالم ستیزی ، امیری کبیر
به
یاریِّ مظلوم مردی دلیر
گهِ
رزم سردار نام آوران
همان
کو بود صفدر صفدران
ابوطالب
آن مظهر عدل و داد
ابوطالب آن فرد فرّخ نهاد
ابوطالب
آن حامی مسلمین
ابوطالب
آن دشمن مشرکین
ابوطالب
آن یار درماندگان
ابوطالب
آن خصم گردنکشان
ابوطالب
آن والد هشت و چار
ابوطالب آن نُخبۀ روزگار
به
پیغمبر آن قدر خدمت نمود
که
باشد فراتر ز حدّ و حدود
پی
یاری حضرتش سینه را
سپر
داشت در پیش تیر بلا
مبادا
ز کفارِ شومِ دغا
گزندی
رسد بر رسول خدا
به
برداشت او را همانند جان
ابوطالب
لایق و مهربان
بود « قائمی »
شرمسار شما
اگر حق
مطلب نکرده ادا
ص: 294
سرودۀ : شاعر ادیب خاندان ولایت (علیهم السلام)
آقای قاسم قادری ( قادر )
بزرگ بطحا و شریف مکه
ابوطالب
ابر مرد یگانه
که
باشد نام نیکش جاودانه
ابوطالب
دلیر روزگاران
کز او
همواره پشت خصم لرزان
ز نسل
پاک ابراهیم باشد
به
فرمان خدا تسلیم باشد
بزرگ
و سیّد والای بطحا است
شریف مکه و از آل طاهاست
کفیل
احمد محمود باشد
خدا
از کار او خشنود باشد
ز عام
الفیل و میلاد پیمبر
نبی
را یار بودی تا به آخر
نبی
را سرپرستی چون پدر بود
به
امواج بلا او را سپر بود
دلی
آکنده از عشق خدا داشت
سری
پُر شور همچون مرتضی داشت
ز
اشعاری که از او مانده برجا
بود
ایمان و صدق او هویدا
به
ایمانش نباید کرد تردید
که گویا شد زبان او به توحید
کلید
بیت حق در دست پاکش
صفا و
مروه دائم سینه چاکش
سقایت
را بنام او رقم زد
خداوند
کریم ذات سرمد
نگر
شِعب ابوطالب چهاکرد
تمام
هستی خود را فدا کرد
سیادت
نامۀ سبز ولایت
ز نسل
پاک او دارد حکایت
ص: 295
سلام
ما به اجداد کبارش
پیمبر رحلتش را چونکه بشنید
پدر وقتی مقامش این چنین است
علی فرزند بوطالب که آدم
به
فرزندان صاحب اختیارش
زمان را سال « عام الحزن » نامید
پسر او را امیرالمؤمنین است
بر این فرزند می بالد به عالم
علی فرزند بوطالب که « قادر »
بگوید مدح او تا روز آخر
*****
پدر امتی و ، مظهر عزت
هستی
از مقامات تو هر قدر
نوشتند کم است
عاشقان تو و فرزند
عزیزت حیدر
بیشتر از همه اقوام ،
گروه عجم است
«مهدی قاسمی از اصفهان »
ص: 296
سرودۀ : شاعر خاندان امامت (علیهم السلام)
قاسم قادری ( قادر )
سیمای ابوطالب (علیه السلام)
قلم
قاصر به انشای سجایای ابوطالب
خرد
درمانده و حیران و شیدای ابوطالب
علی را
باب خوش منظر ، گرامی عمّ پیغمبر
خدایی
چهره ای بنگر ، به سیمای ابوطالب
سخن
سنج و قدر قدرت ، عرب را مایۀ عزت
برازد این چنین خلعت ، به بالای ابوطالب
عرب را مرد میدان ها عجم را فخر عنوانها
درون
قلب انسان ها ، بود جای ابوطالب
گل
توحید بوییده ، ره حق بس که پوییده
ملک همواره بوسیده ، کف پای ابوطالب
حرم
را خادم و مَحرم ، نبی را یاور و همدم
به جز حق نشنوی یک دم ، تو از نای ابوطالب
کلید
کعبه در دستش ، صفا و مروه سرمشقش
خدا داده همه هستش ، به ابنای ابوطالب
یقین دارم که در محشر ، ز دست شاه دین حیدر
بنوشم
بادهی کوثر ز مینای ابوطالب
منم مداح او « قادر » ز
لطفش حامد و شاکر
کند
شرمن-ده ام آخ-ر ، عطای-ای ابوطالب
ص: 297
سرودۀ : شاعر خاندان امامت و ولایت (علیهم السلام)
آقای مهدی قاسمی ( از اصفهان )
روح بلند ابوطالب (علیه السلام)
همیشه
صالحان گفتند از ایمان ابوطالب
و از
روح بلند و اوج عرفان ابوطالب
میان
مردمان تنگدست و بی نوای شهر
حکایت
ها فراوان بود از احسان ابوطالب
محمد
شد یتیم و سرپناهی امن می خواهد
از این
رو میشود یک عمر مهمان ابوطالب
برای
اینکه پیغمبر نبیند ذرّهای آسیب
پناهی
امن خواهد بود دامان ابوطالب
تقیه
معنی مظلومیت در صدر اسلام است
تقیه
می شود ایمان پنهان ابوطالب
حمایت
از رسول الله را هر مومنی دیده است
میان
بیت بیت کل دیوان ابوطالب
برای
یاری دین خدا بعد از پدر بودند
انیس و
یار پیغمبر جوانان ابوطالب
پیمبر
از غمش در حزن و اندوه فراوان است
و گشته
سخت گریان و پریشان ابوطالب
برای
شادی قلب رئوف چارده معصوم
خوشا
آنکس که می گردد غزل خوان ابوطالب
ص: 298
سرودۀ : شاعر خاندان امامت و ولایت (علیهم السلام)
آقای مهدی قاسمی ( از اصفهان )
نام تو چون پسرت
نام تو چون پسرت نزد
بشر محترم است
مرقد خاکیِ تو در دل
شیعه حرم است
حافر زمزمی و ساقی حجاج
توئی
تهمت کفر تو بر دین
محمد ستم است
پدر امتی و ، مظهر عزت
هستی
از مقامات تو هر قدر
نوشتند کم است
عاشقان تو و فرزند
عزیزت حیدر
بیشتر از همه اقوام ،
گروه عجم است
سال حُزن است همان سال
که رحلت کردی
پرکشیدیّ و نبودِ تو ،
پر از درد و غم است
*****
سزد خاک رهت را تو تیای
دیده گردانم
که عمّ المصطفاییّ و
ابوالحیدر ، ابوطالب (علیه السلام) !
عجب نبوَد شفاعت گر کشد
ناز تو را فردا
چو آیی با علی در عرصۀ
محشر ، ابوطالب (علیه السلام) !