سرشناسه : علی اکبریان، حسنعلی، 1339 -
عنوان و نام پدیدآور : دنیا داری و دنیاگریزی/نویسنده حسنعلی علی اکبریان؛ [به سفارش] آستان قدس رضوی، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی.
مشخصات نشر : مشهد: انتشارات قدس رضوی، 1391.
مشخصات ظاهری : 60 ص.؛ 17×11س م.
فروست : رهنما.
شابک : 978-600-6543-28-4
وضعیت فهرست نویسی : فیپا
یادداشت : کتابنامه.
موضوع : اسلام و دنیوی گرایی
موضوع : دنیوی گرایی -- جنبه های قرآنی
موضوع : انسان (اسلام)
موضوع : دنیوی گرایی
شناسه افزوده : آستان قدس رضوی. معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی
شناسه افزوده : موسسه انتشاراتی قدس رضوی
رده بندی کنگره : BP250/5/ع77د9 1391
رده بندی دیویی : 297/632
شماره کتابشناسی ملی : 2786006
ص:1
تصویر
ص:2
تصویر
ص:3
تصویر
ص:4
این متن استدلالی و مستند به آیات و روایات را برای پاسخ به پرسش های زیر سامان داده ایم:
• دنیاداری برای آخرت و دنیامداری برای خودِ دنیا چه فرق هایی با هم دارند؟
• بین روایاتی که بر فقر یا رفاه یا کفاف دلالت می کنند، چگونه می توان تضاد ظاهری را حل کرد؟
• اسلام فقر را می پسندد یا غنا و ثروت را؟ حالت میانه چیست؟
• در روی آوری به دنیا، مرز برآوردن نیازهای طبیعیِ انسانی و مصرف در راه خداوند، کجاست؟
ص:5
تصویر
ص:6
آیا اسلام انسان را ترغیب کرده که هرچه بیشتر، از نعمت های دنیا بهره مند شود یا از او خواسته است که نعمت های دنیا را برای رسیدن به آخرت ترک کند؟ میزان مطلوب بهره مندی از دنیا چقدر است؟ این میزان کدام یک از این سه الگوست: فقر یا رفاه یا کفاف؟ پاسخ به این سؤال آسان نیست. دشواری پاسخ، زمانی جلوه می کند که به منابع دینی رجوع کنیم و برای هریک از این سه الگو مؤیداتی بیابیم. در اینجا، نخست به آیات و روایاتی اشاره می کنیم که انسان را به هریک از آن ها دعوت می کند و سپس، آن ها را تحلیل می کنیم.
ص:7
در جوامع بشری، چشم پوشی از دنیا همواره از نشانه های بارز پارسایی و خداخواهی و آخرت گرایی بوده است. هرگاه انسان ها دنیا گرایی را مایۀ تباهی خود دیده اند، به عزلت روی آورده و دنیا را ترک کرده اند. در منابع اسلام نیز آیات و روایاتی وجود دارد که گویی انسان را به تَرک دنیا می خواند؛ اما معنای صحیح آن ها را در جمع بندی و پس از بیان هر سه الگو بیان می کنیم. این آیات و روایات را می توان در عنوان های زیر یافت:
و فرزندان آنان تو را شگفت زده نکند. جز این نیست که خدا می خواهد ایشان را در دنیا، به وسیلۀ آن ها عذاب کند و جانشان درحال کفر بیرون رود.)
خداوند در این آیه، اموال و فرزندان را که از مواهب دنیا هستند، برای کافران مایۀ عذاب دنیا و وسیلۀ اصرار بر کفر و درنتیجه، عذاب آخرت شمرده است. این همان سنت استدراج و امهال است که درظاهر، نعمت است؛ ولی در باطن از عذاب های الهی برای دشمنان خداوند است که خودشان سبب آن شده اند.(1) همچنین، حضرت امیر می فرمایند:
مَثل دنیا همچون مار است که بدنی نرم دارد؛ ولی زهری کُشنده درون آن است. فریب خوردۀ نادان به آن متمایل می شود؛ اما دانای خردمند از آن حذر می کند.(2)
ص:9
یعنی زیبایی دنیا، انسان را به سوی خود می کشد؛ اما حقیقت آن خطرناک و فتنه انگیز است.
خداوند می فرماید:
« تُریدُونَ عَرَضَ الدُّنْیا وَ اللَّهُ یُریدُ الْآخِرَةَ» (1) (=شما متاع دنیا را می خواهید و خدا آخرت را می خواهد.)
عَرَض، چیزی است که یک شیء متصف به آن می شود؛ اما به سرعت از آن شیء زایل می شود. خداوند متاع دنیا را عَرَض خوانده است؛ چراکه به سرعت از بین می رود.(2)
قرآن تصریح می کند:
ص:10
« وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا الاَّ مَتاعُ الْغُرُور» (1) (=و زندگی دنیا جز مایۀ فریب نیست.)
حضرت امیر فرمودند:
ای دنیا، از من دور باش. آیا به من روی می آوری یا به من شوق داری؟ هنوز زمان تو نرسیده است. هیهات! غیر مرا فریب ده، مرا به تو نیازی نیست. همانا تو را سه طلاقه کرده ام که رجوعی در آن نیست.(2)
و نیز گفته اند:
اما بعد، پس شما را از دنیا برحذر می دارم که همانا شیرین و سرسبز و به شهوات پیچیده شده... بسیار فریبنده و سخت زیان زننده است.(3)
ص:11
ادله ای بر تنافی دنیاخواهی و آخرت طلبی انگشت می نهند و از آن ها مطلوبیت فقر نتیجه گرفته می شود. در اینجا، به این دلایل اشاره می کنیم و در جمع بندی، معنای نهایی آن ها را بیان خواهیم کرد:
خداوند متعال می فرماید:
«وَ مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ نَصیب»(1)(=و کسی که کِشت این دنیا را بخواهد، به او می دهیم؛ ولی در آخرت او را نصیبی نیست )وجه استدلال به این آیه، این است که هرکس دنیا را بخواهد، از نعمت های آخرت بی بهره است. بنابراین، دنیاخواهی با سعادت اخروی ناسازگار است و هرکه جویای سعادت آن جهان است، نباید به جست وجوی
ص:12
دنیا برخیزد.
حضرت امیر فرمودند:
همانا دنیا و آخرت، دو دشمن و دو راه مختلف اند. پس آنکه دنیا را بپسندد و دوست بدارد با آخرت کینه ورزیده و دشمنی کرده است. آن دو همچون مشرق و مغرب اند و رهسپار میان آن ها، هرگاه به یکی نزدیک شود، از دیگری دور شده است. آن دو، پس از این همه، همچون دو همسر یک مَردند.(1)
از امام سجاد نیز نقل کرده اند:
...به خدا سوگند، دنیا و آخرت جز همانند دو کفۀ ترازو نیست؛ پس هر کفه که مایل شود و پایین آید، دیگری را بالا می برد.(2)
ص:13
انگیزۀ استدلال به این روایات روشن است.
خداوند متعال می فرماید:
« وَ إِذا أَنْعَمْنا عَلَی الْانْسانِ أَعْرَضَ وَ نَأی بِجانِبِه»(1) (=و چون به انسان نعمت ارزانی کنیم، روی برمی گرداند و پهلو تهی می کند.)
« وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْض» (2) (=و اگر خدا روزی را برای بندگانش فراخ کند، مسلماً در زمین عصیان می کنند.)
استشهاد به این دو آیه برای تحسین فقر و کناره گیری از دنیا روشن است. اما در آیۀ بعد، به جای خودِ غنا و بی نیازی، احساس غنا و بی نیازی از خداوند از اسباب طغیان به شمار
ص:14
آمده است:
« انَّ الْانْسانَ لَیَطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی» (1) (=حقا که انسان سرکشی می کند، همین که خود را بی نیاز پندارد.)
شاید اینکه دو آیۀ نخست، برخورداری از نعمت و وسعت رزق را سبب سرکشی و روگردانی از خدا معرفی کرده است، بیان حال اغلب مردم باشد؛ یعنی در چنان حالتی، بیشترِ انسان ها احساس بی نیازی از خداوند می کنند و همین احساس، آنان را به طغیان می کشاند. شاید سخن حضرت امیرالمؤمنین دربارۀ مال، اشاره به همین معنا باشد. ایشان فرمودند: «مال، مایه و مادۀ شهوت است.»(2) خودِ مال و دارایی، انسان را به عصیان نمی کشد؛ بلکه مال مایۀ شهوات و شهوات زمینه ساز عصیان است.
ص:15
خداوند متعال می فرماید:
« وَ ما أُوتیتُمْ مِنْ شَیْ ءٍ فَمَتاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ زینَتُها وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَ أَبْقی أَ فَلا تَعْقِلُون»(1) (=و هرآنچه به شما داده ایم، کالای زندگی دنیا و زیور آن است و[لی] آنچه نزد خداست، بهتر و پایدار تر است، مگر نمی اندیشید؟.)
تقابل میان نعمت های دنیا و آخرت و اینکه یکی فانی است و دیگری باقی، نشان دهندۀ بی ارزشی نعمت های دنیا در نگاه قرآن است.
امیرالمؤمنین فرمودند:
به خدا سوگند، این دنیای شما در چشم من پست تر از استخوان خوکی است که به دست فردی جذامی باشد.(2)
ص:16
و نیز هشدار دادند:
آگاه باشید، این دنیایی که تمنای آن را دارید و بدان رغبت می ورزید و شما را خشمگین یا خشنود می کند، سرا و خانۀ شما نیست که برای آن آفریده و به آن دعوت شده اید. بدانید برایتان باقی نمی ماند و شما نیز برای آن باقی نمی مانید.(1)
برای دنیا آفریده نشده ایم و برای کوشش در آن مأمور نگشته ایم. فقط در آن قرار گرفته ایم تا با آن آزمایش شویم.(2)
این روایات نیز هریک به زبانی، بی ارزشی دنیا را بیان می کنند و استدلال به آن ها، از رهگذر دلالتشان بر بی ارزشی دنیاست.
ص:17
امام صادق فرمودند:
هرچه به ایمان شخص افزوده شود، تنگ دستی او در معاش نیز بیشتر می شود.(1)
به فرمودۀ رسول خدا:
دو چیز است که آدمی دوست ندارد: مرگ و اندکیِ مال. مرگ را دوست ندارد؛ درحالی که موجب آسودگی مؤمن از فتنه و آزمایش است. اندکیِ مال را نیز دوست ندارد؛ درحالی که موجب کم تر شدن و آسانی محاسبه در آخرت است.
روزی امام سجاد به یاران خود فرمودند:
برادران من! شما را به سرای آخرت سفارش می کنم و نه به سرای دنیا. همانا به دنیا
ص:18
حرص دارید و چنگ زده اید. آیا آنچه عیسی بن مریم به حواریون گفت، به شما نرسیده است؟ به آنان گفت: دنیا پلی است؛ از آن عبور کنید و آن را آباد نکنید. کدام یک از شما بر موج دریا، خانه بنا می کند؟ چنین است سرای دنیای شما؛ پس آن را محل استقرار خود قرار ندهید.(1)
پیامبراکرم نیز چنین بیان کرده اند:
فقر، فخر من است و به آن افتخار می کنم.(2)
از آنچه گفتیم، چنین برمی آید که دنیا از دیدگاه اسلام، ناپایدار و فریبنده و مایۀ گمراهی است. نزدیکی به آن، به دوری از آخرت می انجامد و بهره مندی از مواهب آن، موجب عذاب و کاهش ثواب اخروی می شود. پس تنگ دستی نیکوست.
ص:19
تصویر
ص:20
بی گمان، آن قدر که در موعظه ها و سخنرانی ها از ترک دنیا سخن گفته اند، به رفاه و گشایش رزق ترغیب نکرده اند. این بدان دلیل است که جاذبه های رنگارنگ دنیا، انسان را بیش ازحد به سوی خود می خواند و ناصحان را برای تعدیل انسان، به بدگویی از دنیا واداشته است؛ اما در منابع دینی، به بهره مندی از مواهب دنیا نیز ترغیب کرده و ترک دنیا و فقر را نکوهش کرده اند.(1)
خداوند متعال می فرماید:
« هُوَ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فی مَناکِبِها وَ کُلُوا مِنْ رِزْقِه» (2) (=او کسی است که زمین را
ص:21
برای شما رام گردانید. پس در فراخنای آن رهسپار شوید و از روزی خدا بخورید.)
خداوند توانایی های انسان و قابلیت های جهان اطراف او را به گونه ای قرار داده است که به آسانی بتواند نیازهای زندگی خود را برآورده کند. این آیه علاوه براینکه خود به تنهایی، بر جواز و حتی حسن بهره برداری از مواهب دنیا دلالت می کند، انسان را به کسب وکار و بهره برداری از دنیا فرمان داده است.
امام باقر فرمودند:
عبادت هفتاد قسمت است که برترین آن ها، طلب رزق حلال است.(1)
این روایت، مطلوب بودن طلب رزق حلال را در حد وجوب، به صراحت بیان می کند.
به فرمودۀ حضرت امیر:
ص:22
از رحمت خدا دور باد کسی که آب وخاک بیابد و باز فقیر بماند.(1)
این روایت، کوتاهی در کسب رزق را مذمّت کرده است.
دربارۀ آبادانی نیز از امام علی نقل کرده اند:
خداوند متعال می فرماید: « هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها »(2) خداوند سبحان با این آیه، ما را آگاه می کند که به مردم فرمان آبادانی داده است تا این کار، وسیله ای برای معیشت آنان باشد. آنان می توانند با حبوبات و محصولات و آنچه از زمین بیرون می آید و خدا برای معاش خلایق قرار داده است، زندگی کنند.(3)
تا اینجا، چنین برمی آید که طلب دنیا، حلال و بلکه مطلوب یا واجب است؛ اما مطلوب بودن
ص:23
دنیا را بیش از میزان کفاف اثبات نمی کند. روایاتی که پس از این خواهیم گفت، بر این مطلوبیت دلالت می کنند:
امام باقر فرمودند:
هرکس به منظور استعفاف و برای تأمین معاش خانوادۀ خود و برای آنکه بتواند به همسایۀ خود احسان کند، به طلب دنیا برخیزد، در قیامت درحالی خداوند را ملاقات می کند که چهرۀ او مانند ماه شب چهاردهم، درخشنده و نورانی است.(1)
مطلوبیت طلب دنیا برای امکان احسان به همسایگان نشان می دهد که طلب دنیا، بیش از میزان کفایت است.
امام صادق درتفسیر آیۀ )ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه( فرمودند:
ص:24
منظور از این آیه، خشنودی خدا، بهشت در آخرت، گشایش در روزی و اخلاق نیکو در دنیاست.(1)
گشایش در روزی، نشان دهندۀ تمکن بیش از کفایت است.
معاذ لباس فروش می گوید:
امام صادق به من فرمودند: ای معاذ، آیا از تجارت ناتوان شده ای یا به آن بی میل گشته ای؟ عرض کردم: نه ناتوان و نه بی میل شده ام. فرمودند: پس چرا تجارت نمی کنی؟ عرض کردم: منتظر فرمان شما بودم. زمانی که ولید را کشتند، مال فراوانی داشتم که هم اکنون در دست من است. کسی نیز از من طلبی ندارد و گمان نمی کنم تا پایان عمرم بتوانم این مال را خرج کنم. فرمودند: تجارت را ترک نکن؛ چون تَرک آن عقل را می برد. بر
ص:25
خانوادۀ خود گشایش بده تا مبادا پشت سرت بدگویی کنند.(1)
معاذ در نقل روایتی دیگر می گوید:
به امام صادق عرض کردم: می خواهم بازار را رها کنم و ثروت نیز دارم. فرمودند: دراین صورت، خِرد تو سقوط کند و در هیچ کاری نمی توان از تو یاری خواست.(2)
ظاهراً هر دو سخن امام، دربارۀ یک موضوع بوده است و از مجموع آن، سه علت برای توصیۀ امام به تجارت به دست می آید:
1. ازبین رفتن عقل، درصورت ترک تجارت. شاید منظور این است که ترک تجارت، علم تجارت را از یاد انسان می برد یا اینکه بیکاری، سبب تباهی عقل می شود؛ 2. تأمین گشایش روزی برای خانواده و آینده نگری برای آنان؛ 3. امکان انجام دادن کارهای خیر.
ص:26
محمدبن عذافر می گوید:
امام صادق 1700دینار به پدرم دادند و فرمودند: با آن برای من تجارت کن. سپس افزودند: من به سود آن رغبتی ندارم. باآنکه سود، خواستنی و مطلوب است؛ اما دوست دارم خدای عزیز و جلیل مرا ببیند که به دنبال فوایدی می روم که او قرار داده است.(1)
دلالت این روایت بر نیکویی کسب وکارِ بیش از کفاف، روشن است. تفاوتش با روایات قبل در این است که در آن ها، مطلوبیت کسبِ بیش از کفاف، برای مسائل دیگری ازقبیل احسان به دیگران و آینده نگری برای فرزندان است و در اصطلاح، مطلوبیت غیری دارد. اما در روایت اخیر، خودِ کسب را مطلوب شمرده اند و در اصطلاح، مطلوبیت نفسی دارد.
حمادبن عثمان می گوید:
ص:27
مردم مدینه به قحطی دچار شدند؛ تاآنجاکه مردی تنگ دست، گندم را با جو مخلوط می کرد و می خورد. در این هنگام، امام صادق گندمی خوب و مرغوب داشتند که در ابتدای سال خریده بودند. امام با مشاهدۀ وضع مردم، به یکی از خدمتکاران خود فرمودند: برای ما جو بخر و با این گندم مخلوط کن یا گندم را بفروش. دوست ندارم نان خوب و مرغوب بخوریم؛ درحالی که مردم نانی نامطبوع می خورند.(1)
در اینجا، فعل معصوم جواز رفاه را به اندازۀ ذخیرۀ آذوقۀ سال ثابت می کند. اگر تکرار این فعل ثابت شود، مطلوبیت آن نیز ثابت می شود؛ مطلوبیت به معنای اعم که در حدّ استحباب است. اما این جواز یا مطلوبیت، برای وضعیت خاصی است و آن، زمانی است که مردم در سختی نباشند و معیشت عمومی مردم، دست ِکم به اندازۀ کفاف باشد. در روایت بعد،
ص:28
امام رضا حکمتی را برای ذخیرۀ آذوقۀ سال بیان می کند که مفاد آن، مطلوبیت ذخیرۀ ارزاقِ ضروری برای خانواده است. حسن بن جهم می گوید:
از امام رضا شنیدم که می فرمودند: انسان زمانی که نان و گندم سال خود را تأمین می کند، پشتش سبک و راحت است.(1)
امام صادق به غلام خود، مَصارِف، توصیه کردند:
برای خود باغ یا مزرعه ای مهیا کن؛ زیرا مرد اگر با گرفتاری و مصیبتی روبه رو شود و بداند پس از او چیزی هست که عائله اش را اداره کند، آرامش خاطر بیشتری خواهد داشت.(2)
روشن است حضرت برای آرامش خاطر مصارف، به او توصیه می کنند که باغ یا مزرعه ای تهیه کند. بدیهی است این آینده نگری، بیش از ذخیرۀ آذوقۀ سال است که در روایت قبل
ص:29
آمده است. از این روایات چنین برمی آید که نه تنها طلب دنیا به اندازۀ کفاف، بلکه طلب آن برای رفاه و احسان و پس انداز نیز شایسته و ضروری است.
خداوند متعال می فرماید:
«کُتِبَ عَلَیْکُمْ اذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ انْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوف»(1) (=بر شماست که چون مرگ یکی از شما فرا رسد، اگر خیری برجای گذارد، برای پدر ومادر و خویشاوندان [خود]، به طور پسندیده وصیت کند.)
«وَ آخَرُونَ یَضْرِبُونَ فِی الْأَرْضِ یَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّه» (2) (=و [عده ای] دیگر در زمین سفر می کنند [و] به دنبال روزی خدا هستند.)
ص:30
این دو آیه، از مواهب دنیوی و مادی با تعابیر خیر و فضل یاد کرده است که نشان از ارزشمندی آن از دیدگاه قرآن دارد.
خداوند می فرماید:
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ أَقامُوا التَّوْراةَ وَ الانجیلَ وَ ما أُنْزِلَ الَیْهِمْ مِنْ رَبِّهِمْ لَأَکَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ» (1) (=و اگر آنان به تورات و انجیل و آنچه پروردگارشان نازل کرده است، عمل می کردند، قطعاً از بالای سرشان [برکات آسمانی] و از زیر پاهایشان [برکات زمینی] برخوردار می شدند.)
حضرت امیر فرمودند:
خداوند استغفار را وسیله ای برای فراوانی رزق و رحم بر خلق قرار داده و فرموده
ص:31
تصویر
ص:32
است: استغفروا ربکم انه کان غفارا، یرسل السماء علیکم مدراراً و یمددکم باموال و بنین؛(1) از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او همواره آمرزنده است تا بر شما از آسمان، باران پی درپی فرستد و شما را به اموال و پسران یاری کند.
به فرمودۀ رسول خدا:
هرکس دوست دارد که خداوند عمرش را طولانی کند و در روزی او گشایش دهد، صلۀ رحم کند.(2)
اینکه قرآن، فراوانی روزی را یکی از آثار دین داری و اعمال صالح معرفی کرده است، نشان دهندۀ دو موضوع است: 1. فراوانی روزی، همان گونه که از دید مردم مطلوب است، از دید خداوند نیز پسندیده است؛ 2. دین داری نه تنها با گشایش روزی منافات ندارد، بلکه
ص:33
با آن ملازم است.
پروردگار عالَم می فرماید:
« وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً قَرْیَةً کانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتیها رِزْقُها رَغَداً مِنْ کُلِّ مَکانٍ فَکَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما کانُوا یَصْنَعُون» (1) (=و خدا شهری را مثال زده است که امن وامان بود [و] روزی اش از هر سو فراوان می رسید. پس [ساکنانش] از نعمت های خداوند ناسپاسی کردند و خداوند نیز به سزای آنچه انجام می دادند، طعم گرسنگی و هراس را به [مردم] آن چشانید.)
دلالت این آیه بر مطلوب بودن وسعت رزق، مانند آیۀ پیشین است. صدر آیه، گشایش
ص:34
روزی را از آثار ایمان می داند و اواخر آیه، کمیِ رزق را از آثار کفران نعمت های الهی.
خلاصه آنکه از دیدگاه قرآن و روایات، مال و ثروت و نعمت های دنیا، خیر و فضلی الهی است که خداوند برای بندگان خود نازل کرده است؛ پس طلب آن مطلوب است. گشایش در روزی و پس انداز و ذخیرۀ آذوقه نیز نیکوست. کسب وکار، فی حدّنفسه و حتی بیش از میزان کفاف، عمل پسندیده ای است. فقر نیز ناپسند است و مفاسد فراوانی در پی دارد.
ص:36
کفاف یعنی بهره بردن از دنیا، به اندازۀ نیاز متعارف؛ یعنی حد وسط میان فقر و رفاه. نیاز متعارف هر شخص را موقعیت اجتماعی او تعیین می کند که از آن، به شأن تعبیر می کنند. ازاین رو، هرکس نتواند متناسب با شأن خود گذران عمر کند، فقیر به شمار می آید. شیخ حرعاملی باب مستقلی را در کتاب زکات خود آورده و گفته است: «فقیر جایز است زکات بگیرد، گرچه خانه و خادم و آنچه به آن احتیاج دارد، داشته باشد؛ به شرط آنکه آنچه می گیرد، بیش تر از کفایت سالش نباشد.» برای مثال، راوی در روایت سوم این باب می گوید:
با ابوبصیر خدمت امام صادق رسیدیم. ابوبصیر به آن حضرت گفت: دوستی داریم که خانه ای به قیمت 4000درهم و کنیزی دارد. غلامی دارد که به شتر آب می دهد و روزانه 2تا4درهم می گیرد و این غیر از علف شتر است. عیال نیز دارد. آیا می تواند از زکات مصرف کند؟ حضرت فرمودند: آری. ابوبصیر گفت: حتی اگر این مقدار اموال داشته باشد؟ فرمودند:
ص:37
ای محمد، آیا می گویی به او امر کنم خانه اش را بفروشد که عزت اوست و در آن استراحت می کند؟ خادمش را بفروشد که او را از سرما و گرما حفظ می کند و آبروی او و عیالش را نگه می دارد؟ غلام و شترش را بفروشد که معیشت و روزی اوست؟ بلکه از زکات بگیرد که برای او حلال است و نه خانه اش را بفروشد، نه غلامش را و نه شترش را.(1)
به نظر می رسد که ابوبصیر آن شخص را فقیر نمی دانسته است؛ اما امام صادق براساس شأن آن شخص، او را مستحق زکات به شمار آورده اند. آیات و روایاتی که در الگوی رفاه، بر خیر و فضل و رحمت بودن مال و ثروت و نعمت های دنیا دلالت می کرد، بر حُسن کفاف نیز دلالت می کند؛ چراکه در کفاف نیز مانند رفاه، بهره وری از مواهب دنیا وجود دارد. امتیاز الگوی کفاف درمقایسه با الگوهای فقر و رفاه، این است که کفاف هیچ یک از معایب فقر را
ص:38
ندارد؛ چون مایۀ بی نیازی از مردم و سبب عزت انسان است. همچنین، از معایب غنا و رفاه نیز مصون است؛ چراکه مفاسدی مانند طغیان و استکبار و صفات پَست دیگری که ممکن است در غنا پیدا شود، بر آن مترتب نمی شود. روایات بسیاری نیز در مدح کفاف وجود دارد.
امیرالمؤمنین فرمودند:
آن که در معاش به قدر کفاف اکتفا کند، قطعاً به آسودگی پیوسته است.
همچنین:
معاش روزانه و به قدر کفاف از دنیا، پاکیزه تر از ثروتمندی است... . مؤمن به دنیا به چشم عبرت می نگرد و قُوّت و روزی را به قدری می خورد که ناگزیر از آن است.(1)
همچنین فرمودند:
ص:39
خوشا آن که قیامت را یاد کند، برای حساب در آخرت عمل کند، به قدر کفاف قناعت ورزد و از خداوند راضی باشد.(1)
روایاتی که تحت عنوان قناعت دسته بندی کرده اند نیز کفاف را نیکو می شمارد. حضرت امیر فرمودند:
قناعت تمام نمی شود.(2)
هیچ گنجی بی نیاز کننده تر از قناعت نیست.(3)
خداوند رحمت کند خباب بن ارث را که بارغبت اسلام آورد، با فرمان برداری هجرت
ص:40
کرد، به قدر کفاف قناعت ورزید، از خداوند خشنود شد و با جهاد زیست.(1)
حضرت در نکوهش ثروتِ بیش از کفاف نیز فرمودند:
آن که از دنیا به دست آورَد، آنچه او را ایمن می کند، بسیار یافته است. آن که از دنیا بسیار به کف آورد، آنچه او را هلاک می کند، بسیار یافته است و به زودی آنچه به دست آورده است، از دستش می رود.(2)
هم ایشان بیان کرده اند:
اندوه یک سالت را بر یک روزت تحمیل نکن. هرروزت را آنچه در آن است، کافی است. اگر سال از عمرت باشد، خدا در هر فردا، آنچه برایت قسمت کرده است، به تو می رساند
ص:41
و اگر سال از عمرت نباشد، با اندیشه و اندوه آنچه برای تو نیست، همراه چرایی؟(1)
رسول خدا نیز برای خود و اهل بیت و دوستداران ایشان، از خداوند کفاف و عفاف طلب می کرد و برای دشمنان آنان مال و فرزند:
خدایا، به محمد و خاندان او و کسی که آنان را دوست می دارد، پارسایی و روزی به قدر کفاف عنایت فرما و به کسی که با محمد و خاندان او دشمن است، مال و فرزند بده.(2)
ص:42
نکتۀ اول:
از آنچه برای معایب و محاسن فقر گفتیم، رهیافت های زیر به دست می آید:
1. فقر فی حدنفسه بد است و مفاسد فراوانی دارد؛ بنابراین توصیه نمی کنند که انسان خود را به فقر افکند؛
2. اگر انسان بدون اختیار خود فقیر شود؛ یعنی تلاش خود را برای تأمین معاش انجام دهد و به عللی فقیر شود که دراختیار او نیست، برای چنین فقری، محاسن و امتیازاتی تصور کردنی است:
1.2. حساب اخروی را آسان می کند؛ زیرا اولاً انسان باید در برابر هر نعمتی پاسخ گو باشد که با آن نعمت، چه کرده است و ثانیاً برآمدن از آزمایش های فقر، آسان تر از برآمدن
ص:43
تصویر
ص:44
از آزمایش های ثروت است؛
2.2. اگر شخصی در برابر این فقر غیراختیاری، صبر پیشه کند یا بهتر از آن، راضی وشکور
باشد، با همین صبر و رضا و شکر، سزاوار ثواب و پاداش خواهد بود. بنابراین، فقر غیراختیاری ممکن است زمینۀ این پاداش را فراهم کند؛
3.2. خود فقر غیراختیاری موجب ثواب نیست؛ اما سبب کاهش عذاب می شود. مولاعلی دربارۀ بیماری فرمودند: «خداوند آنچه از آن شکایت می کنی، موجب کاستن گناهانت گردانَد. در بیماری مزدی نیست؛ ولی از گناهان می کاهد و آن ها را همچون پیراستن برگ از درختان می پیراید. مزد در گفتار است به زبان و کردار با گام ها و دستان»؛(1)
4.2. پروردگار ما بندگان مؤمن خود را با فقر می آزماید و آنان را در کوران سختیِ فقر توانا
ص:45
می کند. درواقع، ثواب اخرویِ ناشی از صفات نیکی که انسان با گذر از آزمون فقر کسب می کند، یک چیز است و توانایی و کمالی که در همین دنیا از آن ها به دست می آورد، چیزی دیگر. این کمال ها او را برای کسب فضایلی دیگر نیز یاری می کند. برخی روایاتی که به نحوی فقر را مدح کرده است، به این لوازم نیک اشاره می کند.
3. برخی روایاتی که فقر را می ستاید، ممکن است با فقر مالی ارتباطی نداشته باشد و مراد از آن ها، احساس فقر و نیاز به خداوند باشد. فقر معانی مختلفی دارد که فقط برخی از آن ها فقر مالی است. راغب اصفهانی در مفردات می گوید:
فقر بر چهار وجه استعمال می شود: یکم، وجود حاجت ضروری که در همۀ موجودات هست و در آیۀ «یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ الَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ»(1) به همین معناست؛ دوم،
ص:46
فقدان روزی و در آیۀ « لِلْفُقَراءِ الَّذینَ أُحْصِرُوا فی سَبیلِ اللَّه...» (1) به همین معناست؛ سوم، فقر نفس، به معنای حرص و طمع که در روایتِ «نزدیک است که فقر به کفر انجامد» به این معناست؛ چهارم، فقر به خدا که در روایتِ «خدایا، مرا به واسطۀ فقر به خودت بی نیازم گردان» به این معناست.(2)
مراد از فقر، در حدیث نبویِ «فقر فخر من است» نیز به همین معنای اخیر است. علامه مجلسی می گوید:
همانا از میان پیامبران نبی اکرم| فقر را افتخار خود دانستند؛ بااینکه آنان نیز در این فقر با ایشان شریک اند؛ به دلیل آنکه توحید ایشان و اتصالشان به حضرت حق و انقطاعشان به سوی او، از دیگر پیامبران بیشتر است؛ پس فقر ایشان نیز به خداوند
ص:47
کامل تر از فقر آنان است.(1)
از مجموع آنچه در مدح یا ذم، غن-ا و ث-روتمندی گفت-یم، چنین برمی آی-د:
1. اصل کسب وکار، مطلوب است؛ اما اگر باعث غفلت از خداوند شود، نکوهیده است؛
2. مال و ثروتِ بیش از میزان کفاف، علاوه براینکه ممکن است سبب فساد و طغیان شود، از اسباب احسان و ثواب نیز به شمار می آید؛
3. ذخیرۀ آذوقه و پس انداز و آینده نگری پسندیده است؛ اما درجایی که اغلب افراد جامعه، زندگی درحد کفاف داشته باشند. اگر معاش اغلب آنان، کمتر از حد کفاف باشد، رفاه حتی به
ص:48
میزان ذخیرۀ آذوقه نیز ناپسند است؛ همان طورکه از روایت ذخیرۀ گندم برمی آید. به عبارت دیگر، اگر سطح زندگی مردم درحد کفاف باشد، اسلام برای آرامش خاطر مردم، ذخیره را برمی تابد. اما اگر سطح زندگی مردم، کمتر از حد کفاف بود و به اصطلاح، عامۀ مردم محتاج نان شب بودند، اسلام تأمین مایحتاج عامۀ مردم را بر آرامش خاطر ثروتمندان ترجیح داده است.
دربارۀ کفاف نیز نتایج زیر را به دست آوردیم:
1. کفاف فی حد نفسه ممدوح و خوب است؛
2. کفاف از معایب فقر و غنا مُبرّاست.
شاید در نگاه نخست، با توجه به این نتایج بگوییم که کفاف، از فقر و غنا برتر است؛ چون
ص:49
علاوه براینکه ممدوح است، از آفت های آن دو نیز پاک است؛(1) اما چنین نیست و دربارۀ فقرِ بدون صبر و غنای بدون انفاق، می توان چنین نظریه ای داد؛ ولی زمانی که موضوع، دایر، میان فقر صبورانه و غنای منفقانه باشد، نمی توان به راحتی کفاف را بر آن دو ترجیح داد. ازآنجاکه این بحث، رنگ اخلاقی دارد و سخن درزمینۀ افعال اختیاری انسان است، مراد این است که او را به یکی از این سه ترغیب کنند. ازسوی دیگر، از دیدگاه اسلام فقر اختیاری مذموم و مردود است؛ بنابراین، هیچ گونه توصیه ای مبنی بر ممدوح بودن فقر نخواهند کرد.(2) البته بحث صبر و رضا و شکر را در برابر فقر غیراختیاری مطرح کرده اند که خود، فعلی اختیاری است. بنابراین، بهترین حالتی که به آن سفارش می کنند، کفاف و غنای توأم با انفاق و احسان است
ص:50
اگر الگوی مصرف در اسلام کفاف است و رفاه را فقط در جایی توصیه کرده اند که همۀ جامعه در کفاف باشند، آیا الگوی کار و ثروت نیز برای همان مقدار از الگوی مصرف، مطلوب خواهد بود؟ باید دانست که اسلام الگوی کار و ثروت را صرفاً براساس الگوی مصرف شخصی تعیین نمی کند. افراد جامعه علاوه براینکه مسئول معاش خود هستند، در برابر معاش دیگران و نیز توانمندی جامعۀ اسلامی در برابر جوامع دیگر مسئولیت دارند. این مسئولیت باعث می شود کسانی که می توانند بیش از الگوی مصرف خود کار کرده و ثروتی کسب کنند، تلاش خود را برای دو هدف دیگر، یعنی تأمین معاش دیگران و توانمندسازی جامعۀ اسلامی نیز ادامه دهند. اما در این راستا، محدودیت هایی نیز برای کار و ثروت وجود دارد. این محدودیت ها را براساس روایات معصومان در سه بند ارائه می کنیم:
ص:51
اول، مؤمن باید در کسب معاش، نه چنان سستی کند که زندگی اش به فقر گراید و نه چنان شتاب زده و حرص آلوده عمل کند که به دنیاپرستان شبیه شود. امام صادق می فرمودند:
باید کوشش تو برای معاش، برتر از تلاش کسی باشد که ضایع و تباه می کند و کمتر از کوشش آزمندی باشد که به دنیایش خشنود و دل بسته است. ولی خود را در این کار، همچون منصف آبرومندی قرار ده و جایگاه خود را از جایگاه فرد سست و ناتوان، برتر بدان و آنچه مؤمن از آن ناچار است، کسب کن.(1)
در این روایت، امام دو حد را برای کار بیان کرده اند: 1. مانند بیکارانی نباشد که امکانات و موقعیت خود را تباه می کنند؛ 2. با حرص و ولع مانند آزمندان نباشد. اینکه امام صادق معیارهای خود را به روش دو گروه انسان بیان کرده اند، دو فایده دارد: 1. این دو گروه ممکن
ص:52
است در هر زمان و فرهنگی متفاوت باشند؛ پس این معیار، انطباق پذیر با آن ها خواهد بود؛ 2. علاوه بر حد کمّی کسب وکار، برخی زوایای کیفی آن را نیز معیّن می کند.
دوم، کار نباید مانع عبادت شود؛ چراکه هدف اصلی خلقت انسان عبادت است.(1) معاش برای عبادت است و گرچه تأمین کفاف عمومی و تعدیل ثروت (عدالت اقتصادی) هدف ا ند، درمقایسه با هدف غایی (عبادت)، مقدمه و زمینه سازند. به عبارت دیگر، هدف اول اسلام، عبادت، خداپرستی و خداشناسی است و هدف دوم، برقراری عدالت.(2) پس تلاش برای معاش و حتی برای برقراری عدالت، نباید مانع از پرستش خداوند شود. همچنین، کار و عبادت نباید تمام زمان انسان را بگیرد؛ چراکه خستگی و افسردگی، وجود انسانِ ضعیف را فرا می گیرد و او را از کار و عبادت بازمی دارد.
ص:53
ازاین رو، اسلام توصیه کرده است که انسان برای نشاط و آمادگی بیشتر در کار و عبادت، بخشی از زمان خود را با تفریح و بهره وری از حلال بگذراند. این همان معنای سخن حضرت امیر است که فرمودند:
برای مؤمن سه ساعت است: ساعتی که در آن، با پروردگار خود رازونیاز می کند، ساعتی که به تأمین معیشت خود می پردازد و ساعتی که نفس خود را به برخورداری از لذت های حلال و نیکو وا می گذارد.(1)
سوم، این نکته را متذکر می شویم که در روایات، اگر دنیا وسیله ای برای آخرت بوده یا تصرفات انسان در آن مشروع باشد، از آن به دنیا تعبیر نکرده اند؛ بلکه نام آخرت بر آن گذاشته اند.
در روایتی صحیح، ا بن ابی یعفور می گوید:
به امام صادق عرض کردم: دنیا را دوست دارم. آن حضرت فرمودند: با آن چه می کنی؟ گفتم:
ص:54
مخارج ازدواجم را می دهم، حج به جا می آورم، برای زندگی خانواده ام خرج می کنم، به دوستانم کمک می کنم و صدقه می دهم. حضرت فرمودند: این از دنیا نیست، این از آخرت است.(1)
علامه مجلسی می گوید:
هرآنچه از دنیا که موجب رضایت خداوند سبحان و تقرب به او باشد، از آخرت به حساب می آید؛ گرچه به حسب ظاهر، از اعمال دنیا باشد. مانند تجارت و صنعت و زراعت که مقصود از آن، تهیۀ معاش خانواده است و خداوند به آن دستور داده است. همچنین، مصرف دنیا در راه های خیر، کمک به مستمندان، حفظ آبروی خود از اینکه محتاج دیگران باشد و مانند آن، همه از اعمال آخرت است. اما عموم مردم آن را از دنیا می دانند.(2)
بنابراین، اگر گرایش انسان به مظاهر دنیوی، تعدیل شده و به منظور برخورداری های
ص:55
سالم باشد، نه تنها مذموم و نکوهیده نیست، بلکه مورد پسند خداوند و پیشوایان دینی نیز هست. درواقع، آنچه مذمت کرده اند و روی گردانی از آن، اصل اصیل اخلاق اسلامی است، گرایش افراطی و خارج از قاعده به دنیاست، نه برآوردن نیازهای بشری و بهره وری های سالم. (1)
ص:56