رهنما41 (پرسش هایی از جنس عاشورا)

مشخصات کتاب

سرشناسه : مطهری، مرتضی، 1298 - 1358.

عنوان و نام پدیدآور : پرسش هایی از جنس عاشورا/ گردآورنده معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی [آستان قدس رضوی].

مشخصات نشر : مشهد: انتشارات قدس رضوی، 1391.

مشخصات ظاهری : 40 ص.؛ 11×17س م.

فروست : رهنما.

شابک : 978-600-6543-72-7

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتاب حاضر حاوی 5 پرسش و پاسخ است که چهار پرسش و پاسخ آن از آثار شهید مرتضی مطهری گردآوری شده و پرسش و پاسخ پنجم توسط گردآورنده فراهم آورده و نگاشته شده است.

موضوع : مطهری، مرتضی، 1298 - 1358-- نظریه درباره واقعه کربلا

موضوع : واقعه کربلا، 61ق -- پرسش ها و پاسخ ها

شناسه افزوده : آستان قدس رضوی. معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی

شناسه افزوده : موسسه انتشاراتی قدس رضوی

رده بندی کنگره : BP233/7 /م6 پ4 1391

رده بندی دیویی : 297/998

شماره کتابشناسی ملی : 2868262

ص:1

اشاره

تصویر

ص:2

تصویر

ص:3

پرسش هایی از جنس عاشورا

تصویر

ص:4

پاسخ به پرسش های زیر انگیزه قلم زدن و انتشار این کتابچه است:

1.چرا امام حسین در زمان معاویه قیام نکردند؟

2.چرا اباعبدالله علیه السلام در سفر پر خطر ، اهل بیتشان را نیز همراه خود بردند؟

3.چرا ائمه معصومین علیهم السلام ، این همه تاکید کردند که مجلس عزا به پا دارید؟

4.نقش نخبگان سیاسی و فرهنگی در برابر نهضت امام حسین علیه السلام چگونه بود ؟ و امام چه واکنشی در برابر این جریان ها داشتند؟

ص:5

درآمد

درآمد

شخصیت، نهضت و مکتب حسین بن علی† همواره جذاب و پُرمخاطب بوده است و این اقبالِ وصف ناشدنی، شکل گیری و تولید آثار متنوع و متعددی را به همراه داشته است. دراین میان، نوع نگاه علامۀ شهید، مرتضی مطهری، در ترویج فرهنگ عاشورا و تبیین صحیح شخصیت و رفتار امام حسین†، ممتاز و ویژه است. چهار پرسش و پاسخی که با ویرایشی بسیار جزئی، تقدیمِ شما خوانندۀ محترم می کنیم، نمونه ای از تلاش مبارک و ماندگارِ آن شهید می باشد. پرسش و پاسخ پنجم را گردآورنده فراهم آورده و نگاشته است.

ص:6

1. چگونگیِ رفتار امام در زمان معاویه

تصویر

ص:7

تصویر

ص:8

چرا امام حسین† در زمان معاویه قیام نکردند؟

برخی جواب می دهند: «چون در آن وقت، موضوع صلح امام حسن† در بین بود و امام حسین† نمی خواستند برخلافِ عهد برادرشان، رفتار کنند.» این سخن، درست نیست؛ زیرا، معاویه خودش آن پیمان را نقض کرده بود. قرآن کریم عهد و پیمان را محترم می شمارد؛ تا وقتی که دیگری، محترم بشمارد. قرآن نمی گوید اگر طرف نقض کرد، تو باز هم وفادار بمان؛ بلکه می گوید: ]فَمَا اسْتَقَامُواْ لَکمْ فَاسْتَقِیمُواْ لَهُمْ.[(1) البته، عهد با کافر هم محترم است. پیغمبر اکرم … با قریش، در حُدیْبِیه، قرارداد بستند و چون نقض از ناحیۀ آنان شروع شد، پیغمبر اکرم… نیز آن قرارداد را ورق پاره ای بیش نشمردند.

ص:9


1- . توبه/ 7.

سِرّ قیام نکردن سیّدالشهدا† این بود که ایشان فرصت بهتر و بیشتری را انتظار می کشیدند. اسلام، تاکتیک و انتظارِ فرصت بهتر را جایز، بلکه واجب می داند. مسلماً فرصت، بعد از مُردن معاویه، از زمان معاویه بهتر بود.

امام† در زمان خودِ معاویه نیز ساکت نبودند: دائماً اعتراض می کردند؛ اکابرِ مسلمین را، جمع و با آن ها صحبت می کردند. نیز، به وسیلۀ نامه ای که به معاویه نوشتند، حضوراً با او محاجّه کردند. اما برای قیام به سِیف، بهترین وقت را در این دانستند که صبر کنند تا معاویه بمیرد. امام مطمئن بودند که معاویه، یزید را نصب کرده تا بعد از مُردن خود، مردم را به اطاعت از یزید، دعوت کنند؛ بااین حال، از نظر امام، خلافت یزید چیزِ تازه و غیرمنتظره ای نبود.(1)

ص:10


1- . مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج17، ص490.

2. علت همراهیِ خاندان امام حسین

تصویر

ص:11

چرا اباعبدالله† در این سفرِ پُرخطر، اهل بیتشان را نیز همراهِ خود بردند؟

تقریباً، به اتفاقِ آرا، به ایشان می گفتند: «آقا، رفتنِ خودتان خطرناک است و مصلحت نیست؛ جانتان در خطر است... تا چه رسد که بخواهید اهل بیت خود را هم با خودتان ببرید.» اباعبدالله† جواب دادند: «نه، من باید آن ها را ببرم... .» در ادامه، ایشان به آن ها جوابی می دادند که دیگر نتوانند دراین زمینه حرفی بزنند؛ به این ترتیب که جنبۀ معنویِ مطلب را بیان می کردند. مکرّر شنیده اید که ایشان به رؤیایی استناد می کردند که البته در حکمِ وحی قاطع است: فرمودند که در عالم رؤیا، جدّم به من فرموده است: «إنّ الله شاءَ أنْ یَراکَ قتِیلاً.»

گفتند: «پس اگر این طور است، چرا اهل بیت و بچه ها را همراهتان می برید؟» پاسخ دادند که این را هم جدّم فرموده اند: «إنّ الله شاءَ أنْ یراهُنّ سبایا.» (= مشیّت خداU این طور قرار گرفته است

ص:12

که ایشان را اسیر ببیند.)(1)

در قرآن، کلمۀ مشیّت خداU یا ارادۀ خداU در دو موضع به کار رفته است که یکی را اصطلاحاً ارادۀ تکوینی و دیگری را ارادۀ تشریعی می گویند. ارادۀ تکوینی، یعنی قضا و قدر الهی؛ و اگر چیزی، قضا و قدرِ حتمیِ الهی به آن تعلق گرفت، معنایش این است که در مقابلِ قضا و قدر الهی، دیگر کاری نمی شود کرد. معنای ارادۀ تشریعی این است که خداU این طور راضی است؛ خداU این چنین می خواهد. مثلاً اگر دربارۀ روزه می فرماید: ]یُرید اللهُ بِکم الیُسر و لا یُرید بِکم العُسر[(2) یا دربارۀ پاکیِ اهل بیت‰ می فرماید: ]یُرید لِیُطهّرکُم[(3) مقصود این است که خداU این چنین دستوری داده است و این طور

ص:13


1- . مجلسی، بحارالانوار، ج44، ص364.
2- . بقره/185.
3- . مائده/6.

می خواهد؛ یعنی، رضای حق در این است.

پس، اینکه خدا خواسته است که این ها اسیر باشند، یعنی اسارتِ این ها، رضای حق است؛ مصلحت است و رضای حق، همیشه در مصلحت است و مصلحت، یعنی جهتِ کمال فرد و بشریّت.

درمقابلِ این سخن، دیگر کسی چیزی نگفت؛ یعنی، نمی توانست حرفی بزند: «پس اگر چنین است که جدّ شما در عالم معنا، به شما تفهیم کرده اند که مصلحت در این است که شما کشته بشوید، ما دیگر در مقابلِ ایشان، حرفی نداریم.»

همۀ کسانی هم که از اباعبدالله† این جمله ها را می شنیدند، این جور نمی شنیدند که «... این مُقدّر است و من نمی توانم سرپیچی کنم.» اباعبدالله† هیچ وقت به این شکل تلقّی نمی کردند. این طور نبود که وقتی از ایشان می پرسیدند: «چرا زن ها را می برید؟»، بفرمایند: «اصلاً، من در این قضیه بی اختیارم.» بلکه به این صورت می گفتند که با الهامی که از عالمِ معنا

ص:14

به من شده است، چنین تشخیص داده ام که مصلحت در این است. این، کاری است که از روی اختیار انجام می دهم؛ ولی براساسِ آن چیزی که آن را مصلحت تشخیص می دهم.(1)

ص:15


1- . مرتضی مطهری، پیشین، ج17، ص395.

تصویر

ص:16

3. حکمت برپاداشتنِ مجلس عزا

تصویر

ص:17

چرا ائمۀ معصوم‰، این همه تأکید کردند که مجلس عزا به پا دارید؟

تکالیف شرعی بی حکمت نیست؛ منظورِ آنان این نبوده است که مجلس عزا برای خاندان پیغمبر… همدردی و تسلیتی باشد؛ بلکه مقصود این است که داستان کربلا، به صورتِ مکتبی تعلیمی و تربیتی، همیشه زنده بماند.

امام حسین† برای منفعت شخصی کشته نشدند. نیز، امام برای این کشته نشدند که خودشان را فدای گناهانِ امّت کرده باشند. امام حسین† در راهِ حق کشته شدند؛ در راهِ مبارزه با باطل، کشته شدند. ائمۀ دین‰ خواستند که مکتب امام حسین† در دنیا باقی بماند. شهادت امام حسین†، به صورت یک مکتب، مکتب مبارزۀ حق با باطل، برای همیشه باقی بماند. وگرنه، چه فایده به حالِ امام حسین† دارد که ما گریه بکنیم یا نکنیم و چه فایده به حالِ خودِ ما دارد که صرفاًً بنشینیم، گریه ای کنیم و بلند شویم و برویم.

ص:18

محدّث نوری(1) از کامل الزیارة نقل می کند که حضرت صادق† به عبدالله بن حماد بصری فرمودند: «به من خبر رسیده است که در نیمۀشعبان، گروهی از نواحیِ کوفه و مردمی دیگر، بر سرِ مزار امام حسین† می آیند، زنانی برای آن حضرت نوحه گری می کنند، عده ای قرآن می خوانند، برخی حوادث کربلا را بیان می کنند، دسته ای نوحه گری می کنند و گروهی دیگر مرثیه می خوانند.» عرض کردم: «فدایتان شوم! آری؛ من نیز پاره ای از آنچه فرمودید، دیده ام.» فرمودند: «سپاس خدای را که در میان مردم، گروهی را قرار داد که به نزد ما می آیند، ما را می ستایند و برای ما مرثیه می خوانند، دشمنان ما را کسانی قرار می دهند که بر این کارِ ایشان خُرده می گیرند و خویشان ما یا غیرِ آنان را تهدید می کنند و اَعمال ایشان را زشت می شمرند.»

پس، معلوم می شود که فلسفۀ این کار، تهدید دشمن و تقبیحِ کارهای آنان است: تحسین

ص:19


1- . نوری، لؤلؤ و مرجان، ص3.

این دسته و تشویق به این نوع کار و نیز، تقبیح آن دسته و ایجاد نفرت نسبت به آن نوع کار.(1)

ائمۀ دین‰ خواستند قیام امام حسین† به صورت مکتب و مشعلی فروزان، همیشه باقی بماند. این چراغی است از حق، از حقیقت دوستی، از حقیقت خواهی؛ این ندایی است از حق طلبی، از حریّت، از آزادی. این مکتبِ حریّت و این مکتبِ آزادی و این مکتبِ مبارزه با ظلم را خواستند برای همیشه باقی بماند. در زمان خود ائمۀاطهار‰، صدور این دستور سبب شد که جریانی زنده و فعال و انقلابی به وجود آید. نام امام حسین† شعار انقلاب علیه ظلم شد. (2)

پس، اگر از ما بپرسند شما در روز عاشورا که «حسین، حسین» می کنید و به سرِ خودتان می زنید، چه می خواهید بگویید؟ باید بگوییم: «می خواهیم حرف آقایمان را بگوییم. هر سال، می خواهیم تجدیدحیات کنیم و عاشورا، روز تجدیدحیات ماست. در این روز، می خواهیم

ص:20


1- . مرتضی مطهری، پیشین، ج17، ص475.
2- . همان، ج25، ص338.

در کوثر حسینی شست وشو کنیم؛ تجدیدحیات کنیم؛ روح خودمان را شست وشو دهیم؛ خودمان را زنده کنیم؛ از نو، مبادی و مبانیِ اسلام را بیاموزیم و روح اسلام را از نو، به

خودمان تزریق کنیم. ما نمی خواهیم حسّ امربه معروف و نهی ازمنکر، احساس شهادت، احساس جهاد و احساس فداکاری در راه حق، در ما فراموش شود. نمی خواهیم روح فداکاری در راه حق، در ما بمیرد.»

ص:21

تصویر

ص:22

4. علت ذکر مصیبت

تصویر

ص:23

بیشتر اوقات، به ویژه در ایام مصیبت، اگرچه به اشاره هم شده، ذکر مصیبت می کنم. جوانی از من پرسید آیا این کار، ضرورت یا حُسنی دارد؟ اگر بناست مکتب امام حسین† احیا شود، آیا ذکر مصیبت امام حسین† هم ضرورتی دارد؟

بله؛ ذکر مصیبت، دستوری است که ائمۀاطهار‰ به ما داده اند و این دستور، فلسفه ای دارد و آن این است که هر مکتبی، اگر چاشنیِ عاطفه نداشته باشد و صرفاً مکتب و فلسفه و فکر باشد، آن قدرها در روح ها نفوذ نداشته و شانس بقا ندارد؛ ولی اگر مکتبی چاشنی پُری از عاطفه داشته باشد، همین عاطفه، به آن حرارت می دهد. معنا و فلسفۀ یک مکتب، آن مکتب را روشن می کند؛ به آن مکتب، منطق می دهد؛ آن مکتب را منطقی می کند. بی شک، مکتب امام حسین† منطق و فلسفه دارد، درس دارد و باید آموخت؛ اما اگر دائماً این مکتب را صرفاً به صورت مکتبی فکری بازگو کنیم، حرارت و جوشش آن گرفته می شود و اساساً، کهنه می نماید.

ص:24

این، نظرِ بسیار بزرگ و عمیقی بوده است؛ یک دوراندیشیِ فوق العاده عجیب و معصومانه ای بوده است که گفته اند برای همیشه، این چاشنی را شما از دست ندهید: چاشنی عاطفه، ذکر مصیبت حسین بن علی† یا امیرالمؤمنین† یا امام حسن† یا ائمۀ دیگر‰ یا حضرت زهراƒ. این چاشنیِ عاطفه را باید حفظ و نگهداری کنیم. (1)

ص:25


1- . همان، ج16، ص57.

تصویر

ص:26

5. حرکت های بازدارنده در نهضت عاشورا

تصویر

ص:27

نقش نخبگان سیاسی و فرهنگی دربرابرِ نهضت امام حسین† چگونه بود؟ و امام دربرابرِ این جریان ها چه واکنشی داشتند؟

از آغاز اِعلام تصمیم امام حسین† به بیعت نکردن با یزید و به خصوص در مدت اقامتشان در مکه، چهره های شاخص و بنامی از امام درخواست تجدیدنظر کرده و پیشنهادهای مختلفی را به ایشان ارائه کردند تا مانع از قیام امام و حرکت ایشان به سمت عراق شوند. با توجه به گونه گونیِ افرادِ بازدارنده و تفاوت پیشنهادها، می توان آنان را در سه جریانِ زیر تقسیم کرد:

1-5 جریان خودی: در این جریان، می توان از چهره های هاشمی نظیر عبدالله بن عباس، عبداللّه بن جعفر و محمد حنفیّه یاد کرد؛ یعنی شخصیت های مثبتی که از همراهی امام

ص:28

معذور بودند(1) و در دیدارهای متعدد، با یادکرد از پیشینۀ منفی کوفیان، امام را از رفتن به عراق برحذر داشتند.

امام حسین† دربرابر محمد حنفیّه، وصیت نامۀ خود را نوشتند و در آن تصریح کردند: «تنها به انگیزۀ سامان بخشی در دین امّت جدم، برخاستم.»(2)

نیز، در پاسخ به عبدالله بن جعفر، شبهۀ اختلاف انگیزیِ حرکت امام را که عده ای مطرح می ساختند، این چنین شُستند: «کسی که مردم را به خدا و رسول او… می خواند و عمل

ص:29


1- . البته، این پرسش مطرح است که چرا این سه شخصیت فرهیخته، امام را همراهی نکردند. در پاسخ، می توان این گونه گفت که عبدالله بن جعفر از شرکت در جنگ معذور بود؛ اما فرزندانش را به کربلا فرستاد. (عبدالله ممقانی، تنقیح المقال، ج2، ص173) به گفتۀ برخی مورخان، او در آن مقطع، نابینا شده بود. (نقدی، زینب الکبری، ص87) دربارۀ محمد بن حنفیه نیز چنین ادعا کرده ا ند که او بیمار بوده و قادر به مشارکت در این حماسه نبوده است. (علامه حلّی، المسائل المهنائیه، ص38) عبدالله بن عباس نیز گویا در ماه های پایانی سال 60، مشکل بینایی داشت. حتی او را نابینا دانسته اند و این بیماری، او را در همراهی با امام معذور می ساخت. (تنقیح المقال، ج2، ص191) (طبسی، الامام الحسین† فی مکة المکرمة، ج2، ص244و245)
2- . بحارالانوار، ج44، ص329.

صالح انجام می دهد، اختلاف و دشمنی نمی آفریند.» و چون در نامۀ پسر جعفر، سخن از امان ستاندن بود، امام بهترین امان را امان خداوند دانستند.(1)

همچنین، امام در پاسخ به عبداللّه بن عباس، فرمودند: «آنان دست از من برندارند، هرجا باشم مرا بجویند تا با ناخوشایندی، بیعتشان کنم و مرا بکشند. به خدا سوگند آنان بر من ستم کنند و من در فرمان پیامبر خدا… به همان سان که فرمود، خواهم بود. إنّا ِلله و إنّا الیه راجعون.»(2)

2-5 جریان دلسوز: این گروه را نمی توان بداَندیش دانست؛ آنان جریانی بودند که خیرخواهانه، پیشنهاد تجدیدنظر در تصمیم را به امام ارائه کردند و امام نیز به فراخورِ سخنان و نصایح، پاسخ ایشان را فرمودند.

ص:30


1- . وقعة الطف، ص155.
2- . محمدمهدی حائری، معالی السبطین، ج1، ص246.

عبدالله بن مطیع عدوی، اوزاعی، ابوسعید خدری و مسوّر بن مُخرمه(1) در این جریان قرار دارند. همچنین، از فردی به نامِ عمر بن عبدالرحمن مخزومی یاد کرده اند که در مکه، نزد امام حسین† آمد؛ امام او را بداَندیش نمی دانستند و اندرزش را «ناپسند» نمی انگاشتند.(2) عمر بن عبدالرحمن چون نگرانی خود را از پیمان شکنیِ کوفیان و جنگ با حضرت اعلام داشت، امام در پاسخ، او را دعا کردند و فرمودند: «می دانم رفتارت خیرخواهانه و سخنت سنجیده است؛ هرچه مقدّر شده، رخ خواهد داد؛ چه به نظر تو عمل کنم، یا نه؛ و تو نزد من پسندیده ترین پنددِه و خیرخواه ترین اندرزگویی.»(3)

3-5 جریان فرصت طلب: چهره هایی در این جریان یافت می شدند که دلسوزِ امام نبودند و فقط چهرۀ ناصحان را بر خود داشتند! عبدالله بن زبیر فردی است که به بنی هاشم بغض

ص:31


1- . دینوری، الاخبار الطوال، ص228؛ طبری، دلائل الامامه، ص75؛ ابن کثیر، البدایة و النهایة، ج8، ص163و165.
2- . «ما أظنک بسیّ الرای و لا هو للقبیح من ألامر و الفعل.»، تاریخ طبری، ج3، ص294.
3- . الفتوح، ص867.

تصویر

ص:32

می ورزید و امیرمؤمنان† را دشنام می داد.(1) او هم از امام درخواست کرد که در مکه بماند و به عراق نرود؛(2) حال آنکه به گفتۀ مورّخان، پسر زبیر از حضور امام حسین† در مکه دل خوش نبود و طمع داشت که با او بیعت کنند. او «هر روز به خدمت امام می آمد و می دانست که با حضور آن حضرت،

هیچ کس رغبتِ بیعتِ او نکند.»(3) زمانی که امام عزمِ حرکت از مکه کرد، ابن عباس به پسر زبیر گفت که آنچه دوست داشتی، اتفاق افتاد! و برای او خواند: «ای پرنده! محیط برایت آماده شد. فضا برایت فراهم شد... تخم بگذار و بخوان. هرچه خواهی دانه برچین.»(4)

عبدالله بن عمر نیز چهرۀ مرموزی داشت. او برای ترغیب امام حسین† به بیعت با یزید،

ص:33


1- . علی نمازی، مستدرکات علم رجال الحدیث، ج5، ص18.
2- . وقعة الطف، ص152.
3- . الفتوح، ص837.
4- . سیوطی، تاریخ الخلفاء، ص206.

سه دیدار با حضرت داشت(1) و از ایشان درخواست کرد که مانند همۀ مردم، رهِ صلح پیش گیرد!(2) امام نیز در یکی از پاسخ های خود، چنین فرمودند: «إتق اللّه یا اباعبدالرحمن و لاتَدعّن نُصرتی.» (= ای اباعبدالرحمن، از خدا بترس و از یاری ام دست برندار.)(3) عبدالله بن عمر نه تنها امام را یاری نکرد، بلکه پس از شهادت ایشان، نامه ای به یزید نگاشت و ضمن پذیرش خلافتش، با وی بیعت کرد.(4)

ص:34


1- . ترجمه الامام الحسین†، تاریخ ابن عساکر، ص200.
2- . خوارزمی، مقتل الحسین†، ج1، ص190و191.
3- . اللهوف، ص32.
4- . عسقلانی، فتح الباری، ج13، ص59.

تصویر

ص:35

تصویر

ص:36

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109