رهنما 35 : (اگر ولایت فقیه نمی بود)

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : اگر ولایت فقیه نمی بود؟/گردآورنده معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی.

مشخصات نشر : مشهد: انتشارات قدس رضوی، 1391.

مشخصات ظاهری : 50 ص.

شابک : 978-600-6543-78-9

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : کتابنامه .

موضوع : ولایت فقیه

شناسه افزوده : موسسه انتشاراتی قدس رضوی. معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی

رده بندی کنگره : BP233/8/الف72 1391

رده بندی دیویی : 297/45

شماره کتابشناسی ملی : 2868317

ص:1

اشاره

ص:2

ص:3

تصویر

ص:4

اگر ولایت فقیه نمی بود...؟

پرسش های زیر را، در این نوشتار، پاسخ می گیرید:

1. در تاریخ معاصر ایران، چرا حرکت های اصلاحی و تحول طلبانۀ پیش از انقلاب اسلامی، به نتیجه ای ماندگار و پایدار ختم نشدند؟

2. درباب ضرورت عملیِ وجود نهاد «ولایت فقیه» در نظام سیاسیِ ایران، چه نمونه های تاریخیِ مؤثری می توان برشمرد؟

3. نبودِ نهاد رهبری در ساختار قدرت در ایران، چه پیامدهایی در پی خواهد داشت؟

ص:5

تصویر

ص:6

درآمد

در ارزیابیِ کارویژه و میزان کارآمدیِ هر نهاد سیاسی اجتماعی، مقایسه و بررسی تطبیقی، روشی معمول و مفید است. البته، نباید از این روش برای چشم پوشی از کاستی ها و قانع شدن به وضعِ موجود استفاده کرد؛ زیرا از نگاه توحیدی و در نظام اسلامی، جامعۀ اسلامی همواره باید روبه پیش داشته باشد و هر چند سایر جوامع یا نظام های سیاسی، دچار کاستی ها و اشکالات فاحشی باشند، از کاستی ها و اشکالاتِ اندک جامعۀ اسلامی و حاکمیت آن نباید غفلت کرد یا با توجیهاتِ ناموجّه، از آن ها چشم پوشید. اما، به هرحال، برای کسانی

که نسبت به اصل ساختار نظام و درستیِ آن تردید دارند و گمان می کنند سایر نظام ها کارآمدی بیشتری دارند، روش مقایسه با واقع بینی و انصاف، حقیقت امر را روشن می سازد.

درباب کارآمدیِ عنصر «ولایت فقیه» در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران، می توان از این روش استفاده کرد و این پرسش را پاسخ داد که در سی سالِ گذشته، اگر چنین عنصری

ص:7

وجود نمی داشت، چه بر سر کشور و ملت ایران می آمد؟

توجه داشته باشیم که در این بحث، اشخاص در جایگاه مشخص خودشان مطرح نیستند؛ بلکه مهم تر از آن، شخصیت و جایگاه معنوی و حقوقیِ «ولایت فقیه» است که مطرح است. امام راحلŠ با همۀ توانمندی و استعداد و نبوغ سیاسی، اگر در خاستگاه و جایگاه «ولی فقیه» و در رأس نظام نبودند، آیا باز هم می توانستند همان کارآمدی را داشته باشند؟ و قائد حاضرمدظله العالی اگر این پشتوانۀ معنوی و حقوقی را نمی داشتند، آیا همین نقش آفرینیِ امروز را داشتند؟ بنابراین، محور بحث این است که اگر این عنصر در ساختار نظام سیاسی کشور پیش بینی نشده بود، حتی اگر زمام امر به دستِ همین بزرگواران هم می بود، این کارآمدی محقق نمی شد. بدیهی است مادامی که این جایگاهِ رفیع و کارآمد را شخصیت های شایسته و واجدشرایط احراز کنند، این نقش آفرینی تحقق خواهد یافت و هر چه صلاحیت ها و شروط احراز این جایگاه، بیشتر فراهم باشد، قطعاً کارآمدیِ آن افزایش خواهد یافت.

ص:8

1. نگاهی پرنده ای به گذشته

تصویر

ص:9

1. در تاریخ معاصر ایران، چرا حرکت های اصلاحی و تحول طلبانۀ پیش از انقلاب اسلامی، به نتیجه ای ماندگار و پایدار ختم نشدند؟

مطالعۀ اجمالیِ تاریخ معاصر کشورمان در چهار مقطع و مقایسه و ارزیابیِ این مقاطع با یکدیگر، نشان می دهد که در سی سال اخیر، باوجود مشکلات و کاستی های ناشی از فروپاشیِ یک رژیم سیاسی و جانشینیِ نظامی نوین و با همۀ اشکالاتِ ناشی از بی تجربگی و نبود انسجام در ساختارها و مدیریت کشور، کشور ما ثبات پایدارتر، رشد همه جانبه تر، امنیت داخلیِ کامل تر و جایگاه بین المللیِ برتری نسبت به مقاطع قبل از خود داشته است.

البته سده های پیشینِ تاریخ ایران وضعیت بهتری نسبت به صدسالۀ اخیر نداشته است؛ ولی از آغاز مشروطه خواهی که دوران بروز و ظهور تحول خواهی و اصلاح طلبیِ فراگیر در تاریخ کشور ماست، باوجود همۀ مجاهدت ها و رنج هایی که نخبگانِ مُصلح و جمعیت ها و شخصیت های فعال

ص:10

مذهبی، اجتماعی و سیاسی متحمل شدند، اوضاع جامعۀ ایرانی نه تنها بهبود چشمگیر و مطلوبی نداشت، بلکه در برخی مقاطع، دچار عقب گرد و ضعف و سستیِ بیشتری می شد.

مقایسۀ چهار مقطع تاریخ معاصر، می تواند سِیر کلّیِ فرودوفرازِ جامعۀ ایران را نشان دهد:(1)

1-1 از آغاز نهضت مشروطه تا عزل قاجاریه و استقرار خاندان پهلوی (1283 تا 1304)

2-1 دوران استبداد پهلویِ اول تا شکست نهضت ملی شدن نفت و آغاز نفوذ همه جانبۀ آمریکا در ایران (1304 تا 1332)

3-1 دوران استبداد و اختناق پهلویِ دوم و گسترش و تعمیق نفوذ استعماری آمریکا تا پیروزی انقلاب اسلامی (1332 تا 1357)

4-1 دوران استقرار و حاکمیت نظام جمهوری اسلامی (1357 تا امروز)

ص:11


1- 1. موسی نجفی و موسی حقانی، تاریخ تحولات سیاسی ایران.

تأملی در میزان استحکام، رشد، امنیت، عزت و تعالیِ جامعۀ ما در این مقاطع چهارگانه، نشان می دهد که حقیقتاً دوران سی سالۀ اخیر، با مقاطع پیشین، اساساً، مقایسه پذیر نیست.

5-1 حرکت اجتماعی سیاسیِ مشروطه، حرکتی مردمی بود که انتظار موفقیت و کامیابیِ آن، انتظار نابجایی نبود؛ ولی دورۀ 25سالۀ پس از آن، دوران آشوب، هرج ومرج، فروپاشی نظم پیشین (بدون جانشینیِ نظم نوین)، شکاف های اجتماعی و فرهنگیِ عمیق، سر برآوردنِ قیام های محلی و ایجاد زمینه های تجزیه و فروپاشی کشور بود که درنهایت، به استقرار حکومتی خودکامه و فاسد انجامید.

6-1 پس از آن، ایران دوران ثبات خفقان آمیز و نوسازیِ وابسته و روبنایی را سپری می کند. کشور با اشغال بیگانه و جابه جایی قدرت توسط استعمار و بدون نقش آفرینیِ مردم، دچار هرج ومرج و آشوب می شود و هنگامی که با تلاش ها و مجاهدت های فراوان به دولتی ملّی دست می یابد و می خواهد دستاوردهای مشروطیت را عینیت بخشد، با توطئۀ بیگانگان و سستی و تفرقۀ نیروهای

ص:12

داخلی، مواجه می شود و

زمینۀ استقرار دوبارۀ دیکتاتوری و خفقان فراهم می آید؛ با این تفاوت که این بار، یک قدرت استعماری تازه نفس و نوپا از این وضعیت حمایت می کند و آن را زمینۀ نفوذ و حضور همه جانبۀ خویش برای تأمین منافع نامشروع خود قرار می دهد.

7-1 25سال سوم، دوران بی مانندی در تاریخ کشور ما است: سلطۀ بلامعارضِ آمریکا با تکیه بر خفقان و سرکوب، همراه با اقدامات و شعارهای فریبنده و سکوت یا همراهیِ بخش عمده ای از نخبگان سیاسی و اجتماعی، به تدریج، ایران را به پایگاه و نگهبان منافع آمریکا در منطقه تبدیل می سازد و وابستگیِ همه جانبه ای برای ما به ارمغان می آورد.(1) درآمدهای سرشار و فرصت های تاریخیِ بی مانند در این دوره، به خدمت طبقۀ حاکمِ فاسد و وابسته و جاهل گرفته می شود و ده ها هزار انسان مؤمن، پاک باخته و حق طلب، برای استقرار حکومت اسلامی

ص:13


1- . ر.ک: محمدباقر حشمت زاده، چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب اسلامی؛ و عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن.

و ازمیان برداشتنِ نظام شاهنشاهی، به عنوان بزرگ ترین مانع رشد و تعالیِ جامعه، جان خود را تقدیم آزادی می سازند.

در این سه مقطعِ 25ساله، اساساً فرصتی برای جامعه سازی وجود ندارد. فقدان حاکمیتِ برخاسته از ارادۀ ملی، انزوای ارزش های فرهنگیِ اصیل جامعه، سلطۀ بیگانه بر سرنوشت مردم و اصل بودن منافع نامشروع دیگران به جای مصالح و منافع ملی، در سیاست گذاری ها و برنامه ریزی ها و ادارۀ امور، مانعِ هرگونه رشد، شکوفایی، توسعه و تعالی است. در چنین فضایی، نیروی اصلی جامعه صَرف برداشتن موانع می شود و دیگر توش وتوانی برای سازندگی و پیشرفت واقعی و همه جانبه باقی نمی مانَد.

8-1 اما دوران کنونی، دوران استقرار مردم سالاری دینی و شکل گیری ساختارهای نوین حکومتی و تحقق شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و سیاست مستقلِ «نه شرقی، نه غربی» است. در این دوره، باوجود توطئه ها، ندانم کاری ها، اختلاف سلیقه ها و دیدگاه ها، فشارها

ص:14

و تحریم های خارجی، ضرورت دفاع از کشور در مواجهه با هجوم نظامی و...، جامعۀ ایرانی این فرصت را برای اولین بار به دست می آورد که با اراده و تصمیم خود و با مدیریت منتخبان و برگزیدگان خویش، امکانات شگرف انسانی و مادی خود را در جهت مصالح و منافع خود به کار گیرد و در فضای مستقل و آزاد سیاسی اجتماعی، اُفتان وخیزان، راه مستقل خود را ترسیم و تعقیب کند.

نهادینه شدن هویت دینی و خودباوریِ ملّی و انقلابی، پس از سی سال، نتایج خود را به تدریج آشکار می سازد: ملتی که زمانی روشنفکرانِ وابسته اش، او را از آلونک سازی نیز ناتوان می دیدند و توصیه می کردند که از فرق سر تا نوک پا، «فرنگی» شود، به نقطه ای می رسد که می تواند به پیچیده ترین فناوری ها دست یابد و دشمن خود را از پیشرفت هایش در دستیابی به تکنولوژیِ هسته ای، به هراس افکنَد. استحکام ملّی و امنیت پایدار داخلی و خارجیِ این ملت در این دوره، به نقطه ای می رسد که آشوب های هدایت شده و

حمایت شدۀ داخلی را بدون توسل به

ص:15

خشونت و کُشت وکشتار، مهار و خنثی می ساخته و دشمنِ یکه تاز و بی پروا را در پشت مرزهای خود متوقف می سازد.

مقایسۀ این مقاطع چهارگانه، توفیق و کارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران را ثابت می کند و نشان می دهد که با وجود همۀ کاستی های خُرد و درشت، زیرساخت های اجتماعی و فرهنگی و سیاسیِ لازم برای تحقق مدنیّتِ نوین اسلامی، در ایران فراهم شده است و جامعۀ ایرانی در حالِ حرکت به سوی وضعیت مطلوب است.

این، در حالی است که موقعیتِ جهانی شدن و نظم تازۀ بین المللی، بسیاری از کشورهای پیشرفته را با چالش ها و حتی بحران های عمیقی رویاروی ساخته است(1) که اگر انقلاب اسلامی در کشور ما، موجبِ اصلاح بنیادینِ ساختار سیاسی و اجتماعیِ حاکم بر کشور نشده بود، روند

ص:16


1- . ر.ک: هانس پیتر مارتین و هارلد شومن، دام جهانی شدن.

نزولیِ سیر جامعه، شتاب بیشتری می یافت و وضعیت جامعۀ ما در چهارمین مقطع، نسبت به مقاطع پیشین، به مراتب وخیم تر می شد.

سخن در این نیست که ضعف ها، کاستی ها، آسیب ها و آفاتِ موجود را نادیده بگیریم یا ضرورت اصلاح و بهبود امور در عرصه ها و لایه های گوناگونِ جامعه و حاکمیت را انکار کنیم؛ ولی، واقع بینی و انصاف حکم می کند که سیر کلّی جامعه را در نظر آوریم تا فهرست بلندِ نارسایی ها و اشکالات، ما را از فهرست بلندتر و کلان ترِ دستاوردها و نتایج مثبتِ تلاش ها و فداکاری های ملت، غافل نسازد.

ص:17

تصویر

ص:18

2. ردّ پای ولایت فقیه در مسیر پیشرفت انقلاب

تصویر

ص:19

2. درباب ضرورت عملیِ وجود نهاد «ولایت فقیه» در نظام سیاسیِ ایران، چه نمونه های تاریخیِ مؤثری می توان برشمرد؟

اینک، به فراخور موضوع پژوهش، بررسی می کنیم که اگر عنصر ولایت فقیه در نظام سیاسیِ سی سالۀ اخیر ما وجود نمی داشت، آیا رسیدن به این وضعیت ممکن بود؟

درنگی در وقایع و روند جریان امور در ربع قرنِ اخیر ایران و تأملی موشکافانه و منصفانه بر مبانیِ مشهودات و واقعیات، نقش مؤثرِ نهاد ولایت فقیه را که کارآمدیِ نسبیِ بالایی نیز داشته است، در عرصه های زیر نشان می دهد.

1-2 استقرار و تثبیت نظام

خطری که غالباً انقلاب ها و شورش های حادّ مردمی را تهدید می کند، توفیق نیافتنِ انقلابیان در استقرار نظامی مطلوب، باوجود توفیق آنان برای در هم ریختن نظام حاکم و

ص:20

فروپاشاندنِ ساختار موجود است. «ساختن» به مراتب دشوارتر از «تخریب» است و ویران سازیِ نظامی استبدادی و وابسته، اگرچه کاری ارزشمند و دشوار است، در مقایسه با پیچیدگی ها، آسیب ها، موانع و فقدان بسترهای مناسب و لازم برای برقراریِ ساختاری نوین و نظمی جدید، سهل الوصول تر و ساده تر است. تجربۀ مشروطیت در کشور ما، خود، نمونه ای از این چالش بزرگ است که هر انقلابی را تهدید می کند.

ویژگی های انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، از قبیل سرعت و شتاب وقایع و جریان های اجتماعیِ منتهی به پیروزی، استقلال فکری انقلاب و بدیع بودن نظام سیاسی مطلوب انقلابیان، اختلاف نظرهای فاحش نیروهای اجتماعی و سیاسی دربارۀ نظام مطلوب و چگونگیِ استقرار آن باوجود وحدت نظر قاطع آنان در مبارزه با رژیم پهلوی و...، این تهدید را برای انقلاب اسلامی مضاعف می ساخت و ازهمین رو، یکی از نگرانی های انقلابیان، وضعیت آیندۀ انقلاب بود.

آنچه، در واقعیت، توانست این نگرانی و تهدید جدّی را برطرف سازد و سرمایۀ عظیمی

ص:21

را که ملت ایران برای انقلاب اسلامی هزینه کرده بود، از خطر تباهی و بی ثمرشدن در گیرودار آشوب ها و کشمکش ها و هرج ومرج های پس از پیروزی نجات دهد، تدبیر و مدیریت قاطع و صحیح امام خمینیŠ بود که با ایجاد تمرکز نسبی و در حدّ مقدور برای ادارۀ امور کشور و تشکیل شورای انقلاب، مرکّب از نمایندگان جریان های سیاسی مختلف و برخوردار از پشتوانه ای مطمئن، و نیز با ارائۀ برنامه ای روشن و صریح برای استقرار پایه های قانونیِ نظام و پیگیری برای اجرای آن، زمینه و موقعیت عبور از دوران «دولت موقت انقلابی» را به سرعت فراهم ساخت و با اِتقان و استحکام، نظام جدید را در فاصله ای کمتر از 17ماه، مستقر کرد.

در 7خرداد1359، با تشکیل اولین دورۀ مجلس شورای اسلامی، همۀ نهادهای قانونیِ منتخب مردم در چارچوب قانون اساسیِ مصوب، به طور کامل تأسیس و ساختار سیاسی نوینِ پس از انقلاب، آغاز به کار کرد و تاکنون استمرار یافته است. درحالی که پس از انقلاب 1917 شوروی، چهار سال طول کشید تا قانون اساسیِ جدید به اجرا درآید و 13سال بعد، با ملغی شدن

ص:22

آن، قانون اساسی دیگری تدوین و تصویب شد.(1) نیز، در انقلاب 1789 فرانسه، اگرچه اولین قانون اساسی دو سال بعد تصویب شد، با روی کارآمدن ناپلئون و استقرار مجدد امپراتوری به جای جمهوری، ساختار جدید دیری نپایید و جمهوری اول فرانسه، 13سال پس از انقلاب، با ناکامی به پایان رسید.(2)

قطعاً، اگر حضور و نفوذ ولایت فقیه و پشتوانۀ شرعی و معنویِ آن در ملت ما وجود نمی داشت، نظام سیاسیِ پس از انقلاب با این سرعت، استحکام و مقبولیت نمی توانست تثبیت و مستقر شود. این حقیقتی است که نمی توان نادیده اش گرفت.(3)

ص:23


1- . سیدجلال الدین مدنی، حقوق اساسی تطبیقی، ص59و60.
2- . همان، ص68.
3- . ر.ک: محمد شفیعی فر، درآمدی بر مبانی فکری انقلاب اسلامی.

2-2 بحران های پس از پیروزی

هر انقلابی پس از پیروزی، خواه ناخواه، دچار مشکلات حاد و بحران های دشواری می شود که گاه، تأخیر در حلّ آن یا عدم مواجهۀ اصولی و مؤثر با آن، این بحران ها را به تهدیدی علیه اصل انقلاب تبدیل می سازد. تودۀ مردم نیز انتظار دارند که همۀ خواست ها و مطالباتِ متراکم آنان را انقلابیون تأمین کنند؛ آن هم با سرعت و به طورکامل! به خصوص، اقشار و طبقات رنج کشیده و ستمدیدۀ جامعه با پیدا کردن فرصت برای طرح خواسته های خود و غالباً بدون توجه به محدودیت ها و موانع، به رهبران انقلاب فشار می آورند و تحقق سریع وعده های انقلاب را انتظار می کشند.

فروپاشیِ رژیم پیشین و ازهم گسستگیِ اوضاع جامعه که از آثار قهریِ هر انقلابی است، از جهتی مشکلات را می افزاید و بحران ها را تشدید می کند. اشتباه یا اِشکال در کار مدیران و کارکنان که تا پیش از انقلاب، به حساب مردمی نبودن و وابسته بودنِ حکومت گذاشته می شد و تا حدود زیادی طبیعی جلوه می کرد، اکنون برجسته شده و نابخشودنی تلقی می شود.

دراین میان، وابستگان رژیم پیشین و افراد و گروه های قدرت طلب نیز، از طرفی، درصددِ

ص:24

نفوذ در صف انقلابیون و درست کردن کلاهی از این نمد برای خود بر می آیند و از طرف دیگر، با طرح شعارهای افراطی و تهییج جامعه، به آشفته شدنِ بیشترِ اوضاع و بدبینی نسبت به مدیران انقلاب دامن می زنند. اگر این انقلاب، انقلابی مستقل از قدرت های بزرگ و معارض با منافع نامشروع آنان باشد، طبعاً آنان را هم مستقیم یا غیرمستقیم، به تضعیف اقتدار و کارشکنی بر سرِ راه نظام جدید وامی دارد.

این بحران سازی ها و مشکل آفرینی ها به حجم مشکلات و بحران هایی که زمینه ساز انقلاب بوده است، اضافه می شود. چنین وضعیتی برای هر انقلابی چندان دور از انتظار نیست و مهم، چگونگی مهار این بحران ها است تا زمام کار از دست انقلابیان خارج نشود و فرصت را از آنان نگیرد.

در انقلاب اسلامی ایران، عامل مهمی که توانست به مهار و کنترل این بحران ها و بحران سازی ها کمک کند و باوجود حجم فراوان و گوناگونِ اَشکال و قالب های این مشکلات، مردم را از انقلاب مأیوس نسازد و نهایتاً پس از گذشت سی سال از انقلاب، جامعه را به

سلامت

ص:25

از این گرداب ها برهاند، اعتماد عمیق تودۀ مردم و نیز نخبگان و رهبران و مدیرانِ میانی انقلاب به امام خمینیŠ و رابطۀ نزدیک، معنوی و دینیِ امام راحل با امت بود که از خاستگاه «ولی فقیه» و کارویژه های آن حاصل آمده بود.

هنگامی که هنوز قانون اساسی جمهوری اسلامی تدوین و تصویب نشده بود و پس از اینکه راهکارهای مسالمت آمیز و گفتگوهای دولت موقت برای کنترل بحرانِ مناطق آشوب زدۀ کردستان، نتیجه ای نداد و مشخص شد که گروه های مسلّحِ غیرقانونی و ضدانقلاب با استفاده از پشتیبانی های بیگانه، درصدد تجزیۀ ایرانِ اسلامی اند، امام راحل در مقامِ فرماندۀ کلّ قوا، فرمان بسیج و اعزام نیروهای مسلح و سازماندهیِ نیروهای مردمی را برای نجات کردستان صادر کرد و با این تدبیر، توطئۀ عمیقی را خنثی ساخت که علیه کلیّت انقلاب طراحی و هدایت می شد.

فرمان امام برای بازگشاییِ دانشگاه ها و مراکز آموزشی، آغاز به کارِ مجدد کارخانه ها و شکسته شدن اعتصابات انقلابی، حمایت از ارتش و بازسازیِ نیروهای مسلحِ سه گانه برای

ص:26

دفاع از کشور، تشویق روستاییان و کشاورزان برای جدّیت در کار تولید محصولات کشاورزی و به خصوص کِشت گندم و...، نمونه هایی است از نقش رهبری در کنترل و مهار بحران ها و مشکلاتِ پس از پیروزی که تنهاوتنها، با استفاده از جایگاه معنوی و مذهبیِ رهبری ولایت فقیه ممکن می شد و مؤثر می افتاد.

مروری بر سخنان امامŠ با اقشار مختلف مردم که از سراسر کشور و از نقاط دور و نزدیک، به حضور ایشان می رسیدند، نشان می دهد که چه مشکلات ریز و درشتی در این ملاقات ها مطرح می شد و امام، چگونه آنان را به هدف ها و برنامه های اصلیِ انقلاب توجه می داد و به صبر و حوصله در حل مشکلات، دعوت و توصیه می کرد. این توصیه ها و رهنمودها نیز، در کاستن از حجم مشکلات و مطالبات، مؤثر واقع می شد.(1)

ص:27


1- . ر.ک: صحیفۀ امامŠ، سخنان امام در ملاقات های نیمۀ اولِ سال 58.

تصویر

ص:28

اگر چنین جایگاهی در ذهن و دل تودۀ مردم، نفوذ و تقدسی نداشت و اگر عنصر رهبریِ ولایت فقیه در عرصۀ جامعه حضور نمی داشت، کدام رهبر حزبی و کدام مدیر سیاسی می توانست این بحران ها را از سرِ راه انقلاب بردارد و راه پیشرفت اهداف انقلاب را فراهم سازد؟ علاوه براینکه حضور رهبریِ دینی و ولایی در رأس نظام سیاسی، مشارکت و اعتماد سایر نیروهای مؤثر اجتماعی را در سروسامان دادن به اوضاع جامعه، جلب می کند و امکانات معنویِ جامعه را فعال می سازد.

برای نمونه، تأسیس کمیته های انقلاب اسلامی در سراسر کشور و استفاده از مساجد به عنوان پایگاه های دفاع و حراست از انقلاب و به کارگیریِ روحانیان شاخص و معتمِد مردم برای هدایت و نظارت بر کار کمیته ها و بسیج تودۀ مردم و به کارگیریِ جوانان و نوجوانان برای استقرار نظمی نسبی در وضعیت حساسِ فروپاشیِ نظام طاغوتی، تا چه حد در کنترل اوضاعِ پس از انقلاب نقش داشت؟ آیا به فعلیت رساندنِ چنین نیروی عظیمی جز با تکیه بر رهبریِ

ص:29

ولایی، ممکن می بود؟

حتی پس از استقرار نهادهای قانونی جمهوری اسلامی و گذار از دوران «دولت موقت انقلابی»، بحران های عمیق تری انقلاب را تهدید می کرد. شکل گیری جبهۀ سیاسی جدیدی، مرکّب از عناصر غرب گرا و متمایل به قدرت های استعماری و گروه های تروریستیِ به ظاهر رادیکال و تندرو که برای رسیدن به قدرت، توسل به هر وسیله ای را مجاز می دانستند، در برابر جریان اصلی انقلاب، بحرانی بود که می توانست نتیجۀ همۀ تلاش ها و مبارزات دوران انقلاب را خنثی ساخته و انقلاب اسلامی را به سرنوشت مشروطیت مبتلا سازد. صف آراییِ این جبهه، به ظاهر، در برابر جناح روحانیان تلقی می شد؛ ولی درواقع، تلاشی برای مقابله با جریان اصیل انقلاب بود.

اولین رئیس جمهوریِ منتخب، با حدود 70درصد آرای رأی دهندگان، ظاهراً رهبریِ این جبهه را برعهده داشت و به تدریج، صریحاً در برابر دستاوردهای انقلاب، قانون اساسی، نهادهای

ص:30

مردمی و رهبریِ ولایی موضع گیری و اقدام کرد. البته خط مشی فکری و سیاسیِ این جبهه، قبل از پیروزی انقلاب در جریان های لیبرال مسلکِ ملی گرا ریشه داشت؛ ولی در اوایل انقلاب، به مثابهِ صف بندیِ جدیدی بود که با شعارها و تحلیل های فریبنده و سوء استفاده از جایگاه قانونیِ رئیس جمهوری که جانشینیِ فرماندهی کلّ قوا را هم برعهده داشت، در برابر مجلس شورای اسلامی، دولت شهید رجایی و قوۀ قضاییه به ریاست آیت الله شهیدبهشتی، قد علَم کرده و درحقیقت، درصدد تسخیر زمام امور جامعه و کودتای خزنده علیه امامŠ و انقلاب بود. برخورد مدبّرانۀ امام خمینیŠ با این بحران، چهرۀ واقعیِ سردمداران

آن را افشا کرد و انقلاب و کشور را از دام آن نجات داد. در این مقطع نیز آنچه به حلّ مشکل کمک کرد، جایگاه رهبریِ ولایی و اعتماد و تبعیت مردم نسبت بدان بود.

3-2 دفاع مقدس

دوران هشت سالۀ دفاع مقدس (1359 تا 1367) ازجملۀ مهم ترین عرصه های کارآمدیِ رهبریِ

ص:31

ولایی در دوران پس از انقلاب است که تجربۀ بی مانندی برای کشور رقم زده است.

هجومِ همه جانبۀ دشمنِ بعثی از هوا و زمین و از غرب و جنوب کشور، در 31شهریور59، در حالی آغاز شد که به ظاهر، هیچ نیروی دفاعیِ منظم و توانمندی بر سرِ راه مهاجمان قرار نداشت و به همین دلیل، اشغال کشور در مدت یک هفته، برای آنان هدفی واقعی و دست یافتنی می نمود. اگرچه فکر و طرح حمله به ایران از سال ها قبل برای رهبران تجاوزپیشۀ حزب بعث عراق جدّی بود، پیروزی انقلاب و همدلی و همراهی دشمنان خارجی و نیز آشفتگی نیروی دفاعی، آرزوی پیروزی را برای صدّامیان، تحقق پذیر نشان می داد و آنان را در عملی ساختنِ این فکر، ترغیب می کرد.

ساعاتی پس از آغاز تهاجم و تصرفِ بخش های مهمی از مناطق جنوبی و غربی کشور، پیام امام به مردم و نیروهای مسلح و اِعلام عزم راسخ برای مقابله با مهاجمان و دفاع جانانه از میهن اسلامی و نظام انقلابی، با تکیه بر نیروی لایزال الهی و توکل بر خداوند متعال، اولین هدف

ص:32

دشمن را که واردساختنِ ضربۀ روحی و اِلقای ترس و حقارت بود، کاملاً خنثی کرد و بسیج نیروهای مردمی را برای عزیمت به مناطق جنگی و دفاع از کشور، به دنبال آورد.

ایستادگی و دفاع شجاعانه و مقتدرانه از کشور و انقلاب در مدتِ نزدیک به هشت سال تجاوزِ دشمن بعثی که از حمایت و کمک روزافزون مالی، سیاسی، تسلیحاتی، اطلاعاتی و تبلیغاتی دشمنان غربی و منطقه ایِ جمهوری اسلامی ایران بهره می بُرد، جز با رهبریِ ولایی و نفوذ معنویِ ناشی از پشتوانۀ دینی و الهی امام خمینیŠ میسّر نمی شد. بسیج و عزیمت نیروهای مردمی و جوانان پاک باخته و شهادت طلب، حمایت های معنوی و مادی مردم از جبهه ها، انسجام و همدلیِ فرماندهان سپاه و ارتش و فداکاریِ جهادگران و سنگرسازانِ بی سنگر، صبر و شجاعت مادران و پدران شهدایِ گران قدر، حمایت و حضور روحانیان و حوزه های علمیه در جبهه ها، تحمل کاستی ها و کمبودهای اقتصادی و مادی، همسوییِ دولتمردان و رزمندگان برای ادامۀ دفاع و...، همگی ناشی از ارادت و اخلاصی بود که مردم و

ص:33

مسئولان نسبت به رهبریِ ولایی، نه تنها به عنوان یک رئیس حکومت، بلکه به عنوان ولی فقیه و نایب امام زمانS داشتند. حفظ کشور در برابر این تجاوز سهمگین و طولانی، ثمرۀ اختیارات و کارویژه های این نوع رهبریِ حاکم بر نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران است.

4-2 مهار قدرت

قدرت سیاسی واقعیتی است که گرچه ماهیتی اعتباری و قراردادی دارد، آثار آن در عینیت زندگیِ جامعه و نیز در فراهم کردن اختیارات و امکانات فراوان برای دارندگانِ آن، کاملاً واقعی و ملموس است؛ همان گونه که ثروت و دارایی نیز چنین است و حتی، حکمت و دانایی هم به اعتبارِ اینکه می تواند قدرت و توانایی به دنبال داشته باشد، ارزشمند شمرده شده است: «توانا بود، هرکه دانا بود.»

قدرت سیاسی جامعه، در حقیقت توانایی ها و امکانات کلّ جامعه و حتی تا حدود زیادی، دارایی و داناییِ آن را هم در اختیار دارد. پیشرفت های علمی و فنّاوریِ دوران جدید و نظام های

ص:34

نوینِ حکومتی، این قدرت را دامنه دارتر و نسبت به گذشته، به مراتب، عظیم تر ساخته است.(1)

این امکان عظیم و توانایی گسترده، چگونه باید در خدمت منافع و مصالح کلّ جامعه قرار گیرد و از سوءاستفاده های شخصی، گروهی، حزبی، قومی، صنفی و...، در امان بماند؟

ناکامی حکیمان و مصلحان جوامع بشری و ناامیدیِ فلاسفۀ سیاست از طراحی و پیش بینیِ سازوکاری مؤثر برای «کنترل قدرت» و نیز، واقعیت تلخ تاریخیِ بشر که پر از ظلم و تبعیض و فسادِ ناشی از عدم کنترل قدرت ها بوده است، این انگاره را به صورت اصلی اجتناب ناپذیر و مسلّم درآورده است که «قدرت، فسادآور است» و ذات قدرت از فساد و تباهی، تفکیک پذیر نمی باشد.

در انقلاب ها هم، غالباً، انقلابیان که برای ازبین بردن تباهی و فساد در قدرت سیاسی، مبارزه

ص:35


1- . نام کتاب معروف هابز، لِویاتان، ناظر به همین حقیقت است: قدرت سیاسی، غول عظیم و قدرتمندی است که هر مانعی را برای اِعمال نفوذ و تصرف در زندگی اجتماعی و شئون گوناگون آن، از سرِ راه خود برمی دارد و با هر قالب و چارچوبی، بالاخره، ارادۀ خود را محقق می سازد.

کرده و پیروز شده اند؛ خود به قدرتمندان و حاکمانِ مستبد جدید تبدیل می شوند و حتی با نقاب و زیر چتر انقلاب و مبارزه، به قدرت خودکامۀ خود ارزش می بخشیده و طبقۀ جدیدی را تشکیل می داده اند.(1)

دراین زمینه، تجربۀ مشروطه برای کشور ما، تلخ و عبرت آموز بوده است: مشروطه خواهان چگونه پس از تصرف تهران و تبعید محمدعلی شاه، به قلع وقمع پرداختند و حتی مجتهد نامداری همچون شیخ فضل الله نوری را به دار کشیدند؟

«رهبری ولایی» با مختصات و شروطی که در مفهوم و مصداق آن پیش بینی کرده اند، مانعِ تکرار این تجربه های تلخ شد و ضمن استقرار نظم و نظام جدید، در کنترل قدرت سیاسی و هدایت آن در جهت تحقق اهداف متعالی انقلاب، نقش بسیار مؤثری بازی کرد.

ص:36


1- . ر.ک: میلوان جیلاس، طبقۀ جدید.

5-2 تعدیل افراط ها و تفریط ها

دوران طولانی حاکمیت استبدادیِ فاسد و وابسته به بیگانه در دوران پیش از پیروزی انقلاب، مانع پیدایش و شکل گیریِ زمینه ها و بستر مناسب برای تعامل باز و طبیعی افکار، اندیشه ها و دیدگاه ها بود. فقدان این تعاملِ تدریجی و طبیعی، مانع تعادل در جامعه و موجب شکل گیری گروه ها، جریان ها و اندیشه های افراطی و تفریطی در عرصه های گوناگون اعتقادی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی شد. این افراط ها و تفریط ها پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مجال ظهور و بروز یافت و کشمکش ها و اختلافاتی جدّی، حتی در میان شخصیت ها، گروه ها و جناح های طرفدار و صدّیقِ امام و انقلاب، به وجود آورد.

مروری بر دیدگاه ها و خواست هایی که بلافاصله پس از پیروزی مطرح شد، شکاف فاحشِ ناشی از همین افراط ها و تفریط ها را تا حدودی نشان می دهد. البته، همان گونه که اشاره شد، بیش از اینکه معتقدان و هوادارانِ این دیدگاه ها مقصر باشند، وضعیت خفقان بار و استبدادیِ

ص:37

جامعه و عدم امکانِ تعامل و تبادل نظر در میان صاحب نظران و نخبگان، در پیدایش این وضعیت مؤثر بود؛ اما آثار زیان بارِ این شکاف، آن هم در فضای انقلابی می توانست برای جامعه، فاجعه آفرین باشد و به صف بندی و رویاروییِ نیروهای انقلاب منجر شود. تنها عاملی که توانست این وضعیت را مهار و افراط و تفریط ها را به نقطۀ تعادل نزدیک کند، نفوذ و جایگاه معنوی و الهی امام راحل بود.(1)

اگرچه در سال های پس از پیروزی انقلاب، به تدریج، حساسیت و اهمیتی که ایفای این نقش در دوران اوج گیری و پیروزی انقلاب داشت، کاهش یافت، هیچ گاه جامعۀ ما از این کارکرد رهبریِ ولایی بی نیاز نشده است.

ص:38


1- . مرحوم شهیدبهشتیŠ به یکی از نمونه هایی اشاره کرده است که در دوران اوج گیری انقلاب، در آبان57، «برخی بگومگوها و درگیری ها دربارۀ چهره های شاخصِ خاص» را پایان بخشید. ر.ک: مرتضی نظری، خاطرات ماندگار از زندگی آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، ص64.

در سال های اخیر که بر سرِ بعضی مباحث، همانند اصلاحات، مردم سالاری، آزادی، توسعۀ سیاسی و...، افراط و تفریط های فراوانی شاهد بوده ایم، دیدیم که در برابر تعارض و صف بندیِ جریان های فکری و سیاسی رقیب که هر کدام، تعریف و تحدید کاملاً متفاوتی از این مقولات داشتند و حتی، گاه در تقابل با یکدیگر، تا مرز طرد یا تقدیسِ این واژه ها و اصطلاحات نیز پیش می رفتند، چگونه با تبیین مبتکرانه و جامع رهبری، این افراط ها و تفریط ها به نقطۀ تعادل نزدیک شد و جامعه از سردرگمی رهایی یافت.

البته، گذار از این افراط ها و تفریط ها، شاید هرگز رخ ندهد؛ ولی، ممکن است از شکاف ها و فاصله های ایجادشده، به تدریج کاسته شود. هرچه تعامل فکری، تضارب اندیشه ای، تحمل و ظرفیت، جامع نگری و مواجهۀ منطقی با مسائل و چالش ها، به خصوص در میان نخبگان و صاحب نظران افزایش یابد، می توان بیش از گذشته به تمایل همۀ جریان ها و جناح ها به نقطۀ تعادل امیدوار بود. تجربه های پس از پیروزی انقلاب تاکنون، سرمایه ای است برای عبرت آموزی و

ص:39

توجه جریان ها و جناح های فکری و سیاسی، به ضرورت عدول از افراط و تفریط.

به هرحال، نقش رهبریِ ولایی و کارکرد وی در پیشگیری از رشد یا غلبۀ دیدگاه های افراطی و تفریطی و هدایت جامعه به سوی تعادل، ناشی از نفوذِ جایگاه و شأن فکری و اعتقادی اوست و در صورت نبودِ این نهاد در نظام سیاسی ایران، هزینه ها و فشارهای فراوانی بر جامعه تحمیل می شد و چه بسا، مجالی برای شکل گیری و ثبات نظام سیاسی مستقل و مردمی، باقی نمی مانْد.

ص:40

3. سخنی در پایان

تصویر

ص:41

تصویر

ص:42

3. نبودِ نهاد رهبری در ساختار قدرت در ایران، چه پیامدهایی در پی خواهد داشت؟

نمونه ها و زمینه های دیگری را هم می توان بررسی کرد که در آن ها، نبودنِ رهبریِ ولایی مشکلات حل نشدنی و خسارت های جبران ناپذیری را متوجه جامعۀ ما می ساخت. جامعۀ ایرانی با همۀ ویژگی های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و تاریخی اش، تنها با تکیه بر عنصر اسلام و دیانت که تکیه گاه اصلیِ رهبریِ ولایی نیز هست، توانسته است چالش های فراوانی را پشت سر نهد و وضعیتی باثبات و منسجم برای پیشرفت و رشد خود فراهم سازد.

اگر این عنصر در عرصۀ سیاست و نظام ما وجود نمی داشت، به فرض اگر هم انقلابی رخ می داد که می توانست ریشه های استبداد و استعمار را از بُن بر کنَد، قطعاً رقابت های جناحی بر سرِ قدرت، فقدان مشروعیت و پشتوانۀ مردمی، تعارض و تزاحم متقابل نهادهای حکومتی و نهادهای دینی، بحران بر سرِ انتقال و تبادل قدرت بین احزاب و جناح ها، تهدیدها

ص:43

و فشارهای سیاسی خارجی، آفت ها و آسیب های طبیعی و معمول در قدرت سیاسی و...، هر کدام به تنهایی، استقلال و عزت ملّی ایران را تهدید کرده، زمینۀ دخالت های استعماری و شکل گیریِ استبدادی خشن را فراهم می کرد.

امروز جامعۀ ما، باوجود همۀ کاستی ها و ضعف های داخلی و فشارها و توطئه های خارجی، تنها به برکت اسلام و نظام سیاسیِ برخاسته از آن، با تکیه گاه اجتماعیِ مردمی و مستحکم و در پرتو رهبری ولایی، در وضعیتی باثبات و مقتدر قرار دارد که آثار و ثمرات آن برای هر فرد آگاه و منصفی، مشهود و ملموس است.

برای مطالعه بیشتر

1. ولایت فقیه؛ ولایت فقاهت و عدالت،عبدالله جوادی آملی، نشر اسراء.

2. رهبر و رهبری، حمید رضا شاکرین، سید سجاد ایزدهی، محسن ملک افضلی، مرکز پژوهش های جوان،کانون اندیشه جوان،1931.

3. ولایت فقیه در آئینه پرسش، حمید رضا شاکرین، کتابچه رهنما، معاونت تبلیغات و ارتباطات اسلامی، ش 18.

ص:44

ص:45

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109