سیمای سیاست در قرآن کریم براساس تفسیر نور

مشخصات کتاب

سرشناسه : نادری، مهدی، 1352 -، گردآورنده

عنوان و نام پدیدآور : سیمای سیاست در قرآن کریم براساس تفسیر نور/ گردآورنده مهدی نادری.

مشخصات نشر : تهران: موسسه فرهنگی درسهایی از قرآن، 1392.

مشخصات ظاهری : 271 ص.

شابک : 80000ریال: 978-600-5421-34-7

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : کتاب حاضر بر گرفته از کتاب "تفسیر نور"محسن قرائتی می باشد.

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.

یادداشت : نمایه.

موضوع : سیاست در قرآن

شناسه افزوده : قرائتی، محسن، 1324- .تفسیر نور

شناسه افزوده : مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن

رده بندی کنگره : BP104 /س94 ن2 1392

رده بندی دیویی : 297/159

شماره کتابشناسی ملی : 3168422

ص: 1

اشاره

ص: 2

مقدمه مؤلف

بسم الله الرّحمن الرّحیم

ألحمدُ لله ربّ العالمین و صلّی الله علی محمّد و آله الطاهرین

پس از انتشار تفسیر نور، که با لطف الهی در سال 76 به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شناخته شد، برخی فارغ التحصیلان دانشگاهی به فکر افتادند به دلیل کاربردی بودن این تفسیر، هر کدام با نگاه خاصی که تخصص آن را در دانشگاه خوانده بودند، یک دور آن را مطالعه و در قالب موضوعاتی عرضه کنند.

اولین کار، کتابی به نام «سیصد نکته در مدیریت» بود و به دنبال آن «سیمای حقوق در قرآن» و «قرآن و متولیان فرهنگی» منتشر گردید و اکنون کتاب «سیمای سیاست در قرآن» ارایه می گردد، امید است به زودی کتاب «انسان در قرآن» نیز در اختیار خوانندگان محترم قرار گیرد.

هدف این کارها، مهجوریت زدایی از قرآن است تا دانشجویان و تحصیل کردگان ما گمان نکنند که معارف قرآن، محدود به مسائل عبادی و اخلاقی و اخروی است و لذا مسئولین نهاد رهبری در دانشگاه ها بعضی از این کتاب ها را تلخیص و به عنوان کتاب درسی بعضی رشته های دانشگاهی قرار دادند.

قرآن که از هرگونه کژی و انحراف و تحریف مصونیت دارد، کتاب جامعی است که به تمام ابعاد زندگی بشر از جمله مسائل سیاسی نظر دارد. در قرآن صدها آیه مربوط به مسائل سیاسی است و در روایات، پیامبر اکرم و اهل بیت معصومش علیهم السلام با لقب «ساسة العباد» معرفی شده اند. ناگفته پیداست که سیاست در قرآن برای به پاداشتن عدالت در سایه حاکمیت خداوند و انبیای الهی، با توکل بر او و حمایت های غیبی اوست.

اگر دین از سیاست جدا بود، آن­گونه که سکولارها می گویند، نباید انبیا و یارانشان کشته یا تبعید یا شکنجه می شدند. «وَ یقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ الْحَقِّ» (1)

اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم به حضرت شعیب اعتراض نمی کردند که چرا مانع آزادی آنان در هرگونه تصرف مالی می شود. «قالُوا یا شُعَیبُ أَصَلاتُکَ تَأْمُرُکَ أَنْ نَتْرُکَ ما یعْبُدُ آباؤُنا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فی أَمْوالِنا ما نَشاء» (2)

ص: 3


1- (بقره،61)
2- (هود، 87)

اگر دین مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، حضرت یوسف خودش را برای خزانه داری مصر کاندیدا نمی کرد. «قالَ اجْعَلْنی عَلی خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفیظٌ عَلیمٌ» (1)

اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از حضرت موسی آب نمی خواستند. «وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ»(2)

اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از حضرت عیسی، غذا نمی خواستند. «إِذْ قالَ الْحَوارِیونَ یا عیسَی ابْنَ مَرْیمَ هَلْ یسْتَطیعُ رَبُّکَ أَنْ ینَزِّلَ عَلَینا مائِدَةً مِنَ السَّماءِ» (3)

اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از ذوالقرنین امنیت نمی خواستند. «قالُوا یا ذَا الْقَرْنَینِ إِنَّ یأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَکَ خَرْجاً عَلی أَنْ تَجْعَلَ بَینَنا وَ بَینَهُمْ سَدًّا» (4)

اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، انبیا به دنبال تأمین مسکن مردم نبودند. «وَ أَوْحَینا إِلی مُوسی وَ أَخیهِ أَنْ تَبَوَّءا لِقَوْمِکُما بِمِصْرَ بُیوتاً وَ اجْعَلُوا بُیوتَکُمْ قِبْلَةً»(5)

اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، مردم از انبیا تعیین فرمانده نظامی را نمی خواستند. «إِذْ قالُوا لِنَبِی لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فی سَبیلِ اللَّهِ»(6)

اگر دین فقط مربوط به مسائل معنوی و اخروی بود، خداوند به حضرت داود زره­سازی نمی آموخت. «وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ» (7)

در قرآن، نفی طاغوت مقدمه­ی ایمان است. یعنی تا طاغوت ها را زیر پا نگذاریم به ایمان نمی رسیم. «فَمَنْ یکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یؤْمِنْ بِاللَّهِ»(8)

چگونه اسلام از سیاست جداست، در حالی که بزرگ ترین نامه های حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه نامه سیاسی است.

چگونه اسلام از سیاست جداست، در حالی که اولین ماموریت حضرت موسی مبارزه با فرعون «اذْهَبْ إِلی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغی» (9) و آزاد سازی مردم از اسارت بود. «أَنْ أَرْسِلْ مَعَنا بَنی إِسْرائیلَ» (10)

در آیات قرآن، کلمات «لا تُطِعِ»(11)،

«لا تُطیعُوا»(12)،

«لا تَتَّبِع»(13)

و «لا تَتَّبِعُوا»(14)

بسیار به چشم می خورد که فرمان عدم پیروی از طاغوت هاست.

ص: 4


1- (یوسف، 55)
2- (بقره، 60)
3- (مائده، 112)
4- (کهف، 94)
5- (یونس، 87)
6- (بقره، 246)
7- (انبیاء،80)
8- (بقره، 256)
9- (طه،24)
10- (شعراء،17)
11- . احزاب،1.
12- . شعراء، 151.
13- . مائده، 49.
14- . بقره، 168.

برای بهتر شناختن سیاست در قرآن و سیاست در دنیای امروز، باید دو تابلو ترسیم کنیم و با تعیین مشخصات، تفاوت ها را مقایسه نماییم:

همان­گونه که در مهندسی یک خانه و شهرک، نباید تنها به درون خانه و مصالح ساختمانی نگاه کرد، بلکه باید به اموری از قبیل جغرافیای منطقه، هوای منطقه، مجاری سیل و زلزله، دسترسی به آب و گاز و برق و تلفن، امنیت و اقتصاد منطقه، فاصله آن با کارخانه ها و جاده های اطراف، راه های ورود و خروج، دوری از ازدحام و ترافیک، تجاری یا مسکونی بودن شهرک و مانند آن توجه شود، در پایه­ریزی سیاست نیز، باید شناخت ما نسبت به هستی و جهان روشن باشد، که آیا این خانه (کره زمین):

1- صاحب و حسابی دارد (مبدا و معاد) یا نه؟

2- نظارت و مسئولیتی هست یا نه؟

3- هدفی در کار هست یا نه؟

4- ساکنان خانه (انسان ها) چه نیازهایی دارند؟

5- نیازهایشان جسمی است یا جسمی و روحی؟

6- زندگی ساکنان خانه با مرگ خاتمه می یابد یا ابدی است؟

اگر این هستی صاحب و حساب و هدف و نظارتی ندارد و پرونده ما با مرگ تمام می شود، سیاست گذاری ها باید به سمت تأمین خوراک و پوشاک و مسکن و همسر و رفاه و لذت باشد و اگر غیر از این باشد، خسارت کرده ایم. و اگر ایمان داشتیم که این خانه صاحب و حساب و هدف و نظارتی دارد، باید تمام برنامه ریزی ها و سیاست ها در راستای رضای صاحب خانه (آفریدگار) و براساس اهدافی که برای آن آفریده شده ایم، قرار گیرد.

بنابراین نگاه مادی و الهی در برنامه­ریزی ها و سیاست گذاری ها تأثیرگذار است. در نگاه الهی، هر برنامه و سیاستی که برخلاف هدف و گفتار خالق باشد از اعتبار خارج است، ولی در نگاه مادی، سیاست ها براساس آن است که ما انسان ها چه دوست داریم. اصل، رفاه است، از هر راهی و به هر قیمتی که شد.

نگاه مادی، برهنگی را تمدن، اسراف و تجمل را نشانه شخصیت، استعمار را نشانه قدرت، و دروغ و ریا را نشانه سیاست می داند.

قرآن می فرماید: افرادی که زندگی را فقط زندگی دنیوی می دانند و به آخرت ایمان ندارند، کارهای خلافشان را زیبا می پندارند و در دنیای خیال سرگردانند. «إِنَّ الَّذینَ لا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَینَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ یعْمَهُونَ»(1)

ص: 5


1- (نمل،4)

کسانی که به مبدا و معاد ایمان ندارند، پیشرفت خود را به خاطر علم و تخصص خود می دانند، همان گونه که قارون می گفت: ثروت من به خاطر تخصصی است که دارم. «قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدی» (1)

اما کسانی که ایمان به خدا دارند، در کنار تحصیل علم و تلاش و برنامه­ریزی، دست خدا را فوق همه دست ها می دانند. «یدُ اللَّهِ فَوْقَ أَیدیهِمْ»(2)آنان معتقدند که:

تمام تدبیرها دست خداست. «فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمیعاً» (3)

تمام عزت ها از اوست. «فَلِلَّهِ الْعِزَّةُ جَمیعاً» (4)

تمام قدرت­ها از اوست. «أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمیعاً» (5)

مثال افراد با ایمان، مثال کسی است که در حال آموزش رانندگی است. گرچه فرمان و گاز و ترمز ماشین به دست اوست، ولی او از نقش مربی غافل نیست که هر لحظه می تواند جلوی حرکت او را بگیرد. خدا نیز به انسان قدرت و اراده و انتخاب داده است، ولی ممکن است جلوی اعمال آن را بگیرد. همان­گونه که اختیار روشن کردن برق منزل بدست ماست، ولی ممکن است اداره برق به دلیلی برق را قطع کند. آری انسان اراده دارد ولی اراده خدا فوق همه اراده هاست.

اگر یک نگاه به دستورات حضرت علی و رفتار طاغوت­های امروز بکنیم، دو تابلویی که در نظر داشتیم روشن می شود؛ حضرت امیر به رزمندگان دستور می دهد به هنگام جنگ، درختان دشمن را قطع نکنید، آبشان را مسموم نکنید، به سالمندان و زنان آسیبی نرسانید و به فراریان کاری نداشته باشید، ولی سیاست­مداران امروز حاضرند برای پیروزی خود از همه نوع بمب های شیمیایی و هسته ای استفاده کنند.

از امتیازات اسلام آن است که سیاست اسلام از دیانت آن جدا نیست.

در نمازجمعه، عبادت عین سیاست و سیاست عین عبادت است. نمازجمعه به جای نماز ظهر است، ولی دو رکعت خوانده می شود، زیرا دو خطبه جایگزین دو رکعت نماز می شود و امام­جمعه در خطبه دوم مسایل جامعه و جهان را برای مردم بازگو و تحلیل می­کند. «وَ یخْبِرُهُمْ بِمَا وَرَدَ عَلَیهِمْ مِنَ الْآفَاقِ»(6)

و مردم باید با وضو و رو به قبله اخبار جهان را بشنوند، گویا در حال نمازند.

نه تنها در مسئله سیاست، بلکه در حقوق، اقتصاد، مدیریت و سایر رشته های علوم انسانی، باید اول نگاه ما به هستی و انسان و هدف ها و آینده روشن شود، تا ببینیم چگونه برنامه­ریزی و مدیریت کنیم.

ص: 6


1- (قصص، 78)
2- (فتح،10)
3- (رعد، 42)
4- (فاطر،10)
5- (بقره، 165)
6- . وسائل الشیعه، ج 7، ص 344.

سیاست قرآن، با توجه به حکمت الهی، نظارت الهی، عدل الهی، تکلیف الهی، پیروی از انبیای الهی، امداد های الهی، معجزات الهی، مهلت های الهی، آزمایش های الهی و سنت­های الهی است.

اگر امروز سیاسیون بر اساس سلطه­گری، تهدید، ارعاب، استثمار و درآمد بیشتر برنامه ریزی می کنند، سیاست در قرآن، به معنای برپایی عدالت است. قرآن یک جا می فرماید: «أَقیمُوا الدِّینَ»(1)،

در جای دیگر می فرماید: «أَقیمُوا الصَّلاةَ»(2) و در جای دیگر می فرماید: «أَقیمُوا الْوَزْنَ»(3)

یعنی دین داری و عبادت و عدالت هر سه با یک تعبیر مطرح شده است.

قرآن، عدالت واقعی را در سایه پیروی از انبیا و قانون آسمانی می داند. «لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»(4)

اسلام، عدالت را در امام جماعت، قاضی، شاهد، مرجع تقلید و رهبر شرط دانسته و به عدالت میان فرزندان، در وصیت و حتی با دشمن سفارش کرده است. «وَ لا یجْرِمَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلی أَلاَّ تَعْدِلُوا» (5)و می فرماید: شما با کسانی که به خاطر دین با شما نجنگیده اند و از خانه هایتان بیرونتان نکرده اند، نیکی کنید. «لا ینْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیهِمْ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُقْسِطینَ» (6)

در سیاست قرآن، تأمین امنیت برای همه مردم حتی کفاری که در بلاد اسلامی زندگی می کنند مورد عنایت است، آن هم امنیت مالی، اقتصادی، روانی، جانی، اجتماعی، امنیت ملی، تا آنجا که اگر کسی دیگری را با اسلحه تهدید کند، گرچه از آن استفاده نکند، لقب «مفسد فی الارض» به او داده شده و با سخت ترین کیفر، قصاص می شود.

در سیاست اسلام آزادی وجود دارد، ولی در چارچوب دستورات دین. قرآن می فرماید: آنجا که خدا و رسول امری را مقرر کنند، هیچ زن و مرد با ایمانی حق انتخاب راه دیگری ندارند. «وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ یکُونَ لَهُمُ الْخِیرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ» (7)یعنی آزادی انسان در چهارچوب قوانین الهی است.

در سیاست قرآن، حکومت و قدرت مخصوص خدا، پیامبران و افراد معصوم است و در زمان غیبت و دسترسی نداشتن به معصوم، علمای ربانی باید براساس کتاب آسمانی حکومت کنند. البته این شیوه مخصوص اسلام نیست؛ بلکه در زمان حضرت موسی نیز این گونه بوده است. چنانکه قرآن

ص: 7


1- . شوری، 13.
2- . روم، 31.
3- . الرّحمن، 9.
4- (حدید، 25)
5- (مائده، 8)
6- (ممتحنه، 8)
7- (احزاب، 36)

می فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْراةَ فیها هُدیً وَ نُورٌ یحْکُمُ بِهَا النَّبِیونَ الَّذینَ أَسْلَمُوا لِلَّذینَ هادُوا وَ الرَّبَّانِیونَ وَ الْأَحْبارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ کِتابِ اللَّهِ»(1)یعنی پس از انبیا، علما باید براساس کتب آسمانی حکومت کنند، که این همان ولایت فقیه است.

امروزه سیاسیون دنیا، برای رسیدن به اهداف خود، از تهدید و تطمیع و فریب فروگذار نمی کنند، ولی سیاست قرآن اجازه نمی دهد که برای رسیدن به هدف ذره ای از راه حق منحرف شد. «وَ احْذَرْهُمْ أَنْ یفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ ما أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَیکَ» (2)

در سیاست قرآن، انسان دارای کرامت است و مال و جان و آبروی او محترم است، و هیچ گونه تبعیض میان آدمیان روا نیست. برخورد نیکو، مدارا، تواضع، دلسوزی، سادگی، عیب­پوشی، نیکوکاری و انصاف، هدف سیاست دینی است.

در سیاست دینی، حرکت و رشد انسان باید آن گونه باشد که عقل و وحی می گوید، نه آن گونه که تمایلات شخصی یا جامعه می خواهد.

در سیاست دینی، نگاه به ابدیت است نه زندگی مادی.

در سیاست دینی، هدف از بدست آوردن قدرت، اقامه نماز و زکات و احیای امر به معروف و نهی از منکر است. «الَّذینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ» (3)

در سیاست دینی، هدف از بدست آوردن قدرت، برداشتن غل و زنجیرهایی است که آداب و رسوم غلط به گردن مردم انداخته است. «وَ یضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیهِمْ» (4)

قرآن نمونه هایی از حاکمان و سیاستمداران دینی را این گونه معرفی می کند:

الف) ما به ذوالقرنین قدرت دادیم و او در طی سفرهایی به شرق و غرب با کمک مردم و ساختن سدی بزرگ، ایجاد امنیت کرد.

ب) ما به یوسف تدبیری دادیم و او کشور را از قحطی نجات داد.

ج) ما به طالوت توان جسمی و علمی دادیم و او لشکر متجاوز را تار و مار کرد.

سیاسیون دینی، اطاعت مردم را بر اساس فرمان خدا می خواهند، برای وطن دوستی ارزش قائلند، ولی نه به قیمت وطن پرستی.

این سیاست قارونی است که برای رفت و آمد خود در جامعه، انواع تشریفات را ایجاد می کند. «فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِهِ» (5)

ص: 8


1- (مائده، 44)
2- (مائده، 49)
3- (حج، 41)
4- (اعراف، 157)
5- (قصص، 79)

این سیاست فرعونی است که خودش را خدای مردم می داند و می گوید: «أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلی»(1)

این سیاست نمرودی است که خود را مالک حیات و مرگ مردم می داند و می گوید: «قالَ أَنَا أُحْیی وَ أُمیتُ» (2)

سیاسیون غیر الهی، پا به هر منطقه­ای بگذارند فساد می کنند. «إِنَّ الْمُلُوکَ إِذا دَخَلُوا قَرْیةً أَفْسَدُوها وَ جَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِها أَذِلَّةً وَ کَذلِکَ یفْعَلُونَ»(3)

در سیاست الهی، مقام ها بر اساس لیاقت است. خداوند حضرت ابراهیم را با چند حادثه سخت امتحان کرد و بعد فرمود: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً»(4)

در سیاست الهی ملاک عزل و نصب ها عبارت است از:

1. ایمان: «أَفَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقاً لایسْتَوُونَ» (5)

2. تقوا: «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»(6)

3. علم: «قُلْ هَلْ یسْتَوِی الَّذینَ یعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لایعْلَمُونَ»(7)

4. سابقه: «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُوْلَئکَ الْمُقَرَّبُونَ» (8)

5. توانایی بر حفظ بیت المال: «حَفیظٌ عَلیمٌ» (9)

6. امانت­داری و توان جسمی: «إِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الْأَمینُ» (10)

7. هجرت و تلاش: «وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یهاجِرُوا ما لَکُمْ مِنْ وَلایتِهِمْ مِنْ شَی ءٍ حَتَّی یهاجِرُوا»(11)

در سیاست الهی، از تمامی نیروها، گرچه از جنس ما نباشند، استفاده می شود. «وَ مِنَ الشَّیاطینِ مَنْ یغُوصُونَ لَهُ وَ یعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ» (12)

در سیاست الهی از تمامی نیروها تفقد می شود. «وَ تَفَقَّدَ الطَّیرَ» (13)

در سیاست الهی، برای پیشرفت و توسعه تلاش می شود. «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها» (14) و برای توسعه، از ایمان وتقوا کمک گرفته می شود. «وَیا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیهِ یرْسِلِ السَّماءَ عَلَیکُمْ مِدْراراً وَ یزِدْکُمْ قُوَّةً إِلی قُوَّتِکُمْ وَ لا تَتَوَلَّوْا مُجْرِمینَ» (15)

یکی از ابعاد امامت، سیاست و حکومت است. در حدیث می خوانیم: بنای اسلام بر نماز و روزه و زکات و حج و ولایت است، ولی ولایت و سرپرستی امت که امری سیاسی است، در میان آنها برجسته ترین است. البته مسئله امامت، محدود به دنیا نیست بلکه تا قیامت ادامه دارد. قرآن می فرماید: به یادآور روزی را که هر گروهی از مردم را به همراه امامشان فرا می خوانیم.

قرآن، رهبران الهی را چنین معرفی می کند:

ص: 9


1- (نازعات، 24)
2- (بقره، 258)
3- (نمل،34)
4- (نمل،34)
5- (سجده، 18)
6- (حجرات، 13)
7- (زمر، 9)
8- (واقعه، 10-11)
9- (یوسف، 55)
10- (قصص، 26)
11- (انفال، 72)
12- (انبیاء، 82)
13- (نمل، 20)
14- (هود، 61)
15- (هود، 52)

زندگی آنان مردمی: «رَسُولاً مِنْهُمْ» (1)، همراه با اخلاق نیکو: «وَ إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ» (2)، رفت و آمد و خوراکشان مثل سایر مردم: «وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْسَلینَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَیأْکُلُونَ الطَّعامَ وَ یمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ» (فرقان، 20) مردم را برادر خود می دانند: «وَ إِلی عادٍ أَخاهُمْ هُوداً»(3)، نسبت به مؤمنین رئوف و مهربانند. «بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُفٌ رَحیم» (4) خود را شاه نمی دانند «وَ لا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ»(5)در عمل به حرفشان پیشگام و مقاوم، اهل توکل و امید و حامی مظلوم هستند.

در سیاست الهی، غیر خودی هم­راز گرفته نمی شود: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا بِطانَةً مِنْ دُونِکُمْ» (6)

در سیاست الهی، وحدت جامعه حفظ می شود: «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (7)

در سیاست الهی، نزاع جایی ندارد: «وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ» (8)

در سیاست الهی، جامعه روی پای خود می ایستد: «فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ» (9)

در سیاست الهی، مکر و فریب و دغل­بازی جایی ندارد. قرآن می گوید: فریب تاکتیک دشمن را نخورید. جمعی از بزرگان یهود برای تهاجم و شبیخون فرهنگی طراحی کردند که صبح مسلمان شوند و غروب به یهودیت برگردند و با این کار هم بین مسلمانان تردید ایجاد کنند که چرا سخنان پیامبر اسلام آنان را جذب نکرد و هم یهودیان را در راه خود مقاوم کند که بگویند سران ما هم که رفتند، غروب برگشتند. «آمِنُوا بِالَّذی أُنْزِلَ عَلَی الَّذینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اکْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»(10)

باید بدانیم که دشمنان برای ما چه آرزوها و برنامه هایی دارند :

آرزو می کنند که در تنگنا قرار بگیریم: «وَدُّوا ما عَنِتُّمْ» (11)

آرزو می کنند از موضع خود کوتاه بیاییم. «وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیدْهِنُونَ»(12)

آرزو می کنند غافل شویم. «وَدَّ الَّذینَ کَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ» (13)

آرزو می کنند دست از مکتب خود برداریم. «وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ کَما کَفَرُوا فَتَکُونُونَ سَواءً» (14)

نه تنها آرزو، بلکه تدبیر می کنند. «وَ یمْکُرُونَ وَ یمْکُرُ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیرُ الْماکِرینَ» (15)

نه تنها تدبیر، بلکه پول و امکاناتی خرج می کنند. «إِنَّ الَّذینَ کَفَرُوا ینْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِیصُدُّوا عَنْ سَبیلِ اللَّهِ» (16)

ولی خداوند قول داده که همه طرح ها را خنثی کند. «إِنهَُّمْ یکِیدُونَ کَیدًا وَ أَکِیدُ کَیدًا»(17)

ص: 10


1- (بقره، 129)
2- (قلم، 4)
3- (اعراف، 65)
4- (توبه، 128)
5- (انعام، 50)
6- (آل عمران، 118)
7- (آل عمران، 103)
8- (انفال،46)
9- (فتح، 29)
10- (آل عمران، 72)
11- (آل عمران، 118)
12- (قلم، 9)
13- (نساء، 102)
14- (نساء، 89)
15- (انفال، 30)
16- (انفال، 36)
17- (طارق، 15-16)

قرآن می فرماید: علامت دشمن آن است که اگر به شما خیری از قبیل پیشرفت علمی صنعتی نظامی اقتصادی برسد، ناراحت می شوند. «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ» (1)

در سیاست قرآنی، نباید در هیچ قرارداد و برنامه ای کفار راه نفوذ بر مسلمانان داشته باشند. «وَ لَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً»(2)

قرآن به پیامبرش می فرماید: به فکر راضی کردن مخالفان نباش که آنها هرگز از تو راضی نمی شوند، مگر اینکه از آنها پیروی کنی. «وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیهُودُ وَ لاَ النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»(3)

بارها در قرآن می خوانیم، اسلام سراسر زمین را فراخواهد گرفت. «لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفی بِاللَّهِ شَهیداً» (4) و سرانجام بندگان صالح وارث زمین خواهند شد. «وَ لَقَدْ کَتَبْنا فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّکْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ»(5)

در اسلام، استبداد ممنوع است و باید کارهای جامعه با مشورت انجام گیرد. «وَ أَمْرُهُمْ شُوری بَینَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ ینْفِقُونَ»(6) و هیچ کس از مشورت بی نیاز نیست. «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ» (7)

باید از متخصصین گمنام و بی­نشان استفاده شود، همان­گونه که پادشاه مصر از یوسف که در زندان بود، برای تعبیر خوابش و حل مشکل قحطی استفاده کرد.

در سیاست قرآنی؛ رجوع به کارشناسان و خبرگان، اصل است. «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» (8) توجه به اهم و مهم اصل است. قاعده لا ضرر اصل است: خواه ضرر به خانواده باشد، «وَ لا تُضآرُّوهُنَّ لِتُضَیقُوا عَلَیهِنَّ» (9)خواه آموزش­های مضرّ و بی­فایده باشد. «وَ یتَعَلَّمُونَ ما یضُرُّهُمْ وَ لا ینْفَعُهُمْ»(10)خواه ضرر مکتبی باشد. «وَ الَّذینَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً»(11)خواه ضرر به مردم باشد. وَ لا تَعاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ (12)

در سیاست اسلام، دعوت مردم به دین از طریق حکمت و موعظه و مناظره است. «اُدْعُ إِلی سَبیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتی هِی أَحْسَنُ» (13)

در سیاست اسلام، حتی در جبهه جنگ اجازه تحقیق برای شناخت دین داده می شود. «وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ» (14)

در سیاست قرآن، دفاع از مستضعفین واجب و ترک آن مورد توبیخ قرار گرفته است. «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ» (15)

این مقدمه با نگاهی گذرا به آیات سیاسی قرآن بود که بدون شک دین از سیاست جدا نیست. انشاءالله با مطالعه این کتاب به شناخت بیشتری در این زمینه خواهید رسید.

محسن قرائتی

ص: 11


1- (توبه، 50)
2- (نساء، 141)
3- (بقره، 120)
4- (فتح، 28)
5- (انبیاء، 105)
6- (شوری، 38)
7- (آل عمران، 159)
8- (نحل، 43)
9- (طلاق، 6)
10- (بقره، 102)
11- (توبه، 107)
12- (مائده، 2)
13- (نحل، 125)
14- (توبه، 6)
15- (نساء، 75)

پیشگفتار

عَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ علیه السلام : «أَنَّ رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللهِ (ع) مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا یَزْدَادُ عَلَی النَّشْرِ وَ الدَّرْسِ إِلَّا غَضَاضَةً فَقَالَ إِنَّ اللهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یَجْعَلْهُ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ وَ لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِی کُلِّ زَمَانٍ جَدِیدٌ وَ عِنْدَ کُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَة».(1)

امام رضا علیه السّلام از پدر گرامی خویش نقل می کند که مردی از امام صادق علیه السّلام پرسید: چگونه است که بررسی و مطالعه و نشر مطالب قرآن جز بر تازگی و طراوتش نمی افزاید؟ ایشان در جواب فرمودند: زیرا خداوند متعال آن را برای زمان معین و مردم خاصی قرار نداده است (و همه مردم جهان در هرعصری مخاطب آن هستند) به همین دلیل در هر زمان تازه و جدید بوده و تا روز قیامت نزد هر قومی با طراوت و شاداب (قابل عمل و اجراء) می باشد».

قرآن کریم، کتاب جاوید مسلمانان، نوید دهنده راه زندگی و پاسخگوی ِ تمام مسائل زندگانی انسان در سطوح مادی و معنوی، دنیوی و اخروی است. عرصه عمومی و اجتماعی، و به تبع آن حوزه سیاست از جمله ابعاد زندگانی انسان خاکی می باشد که ناگزیر بدون اهتمام به اصول و مبانی معرفتی، امکان وصول به زندگی مطلوب فراهم نیست. در این میان، مکاتب مادی و غیر مادی، هر یک به زعم خود، تلاش هایی برای حصول به معرفت سیاسی انجام داده و فراتر از سپهر نظر، در عرصه عمل نیز تجربیات

ص: 12


1- . بحار الانوار، ج2، ص280 .

کم و بیش موفق یا ناموفقی، به یادگار گذاشته اند. با این اجمال، سوالی که در بادی امر پیش می آید، چنین است: « تجربه تاریخی کدام یک از حکومت ها تا حال حاضر، از لحاظ موفقیت و کارآمدی، بی بدیل بوده است؟ و ماهیت چنین نظام سیاسی چه مشخصات ویژه ای داشته است؟». پاسخگویی به این سوال نیازمند نگاهی ژرف و همه جانبه به مقوله سیاست از مبدا (مبانی مشروعیت) تا غایت است. با این حال، تجربه تاریخی دو حکومت، مثال زدنی است. یکی، حکومت سیزده ساله پیامبر اکرم(ص) در مدینه النبی و دیگر، حکومت چهارساله و اندی امیرالمومنین علی(ع) در کوفه که به قضاوت هر انسان خردمند و با انصاف، بی بدیل است. این بی بدیلی ناظر بر ماهیت نظام سیاسی اسلام است که در واقع لوازم آن در منابعِ معرفت شناختی اسلام، قرآن و سنت، نهفته است. کتاب پیش روی خواننده محترم، تلاشی در راستای شناخت سازه های معرفتی نظام سیاسی اسلام در « قرآن کریم» است که البته تاحدود نسبتا ناچیزی، ظرفیت معرفتی قرآن را به نمایش گذاشته و

طبیعتا بی کاستی نیست.

زمانی که پیشنهاد انجام ِ چنین امر خطیری از طرف استاد ارجمند، حجه الاسلام و المسلمین

آقای قرائتی مطرح شد، در آغاز از توان خود و همچنین مثمر ثمر واقع شدن آن، تا حدودی به خود تردید راه دادم اما در ادامه کار، با پیشرفتهایی که حاصل شد بر دلگرمی حقیر در پیشبرد و اتمام کار افزوده شد. نگارنده به عنوان مجری اثر دو وظیفه بر عهده داشتم: نخست آنکه، با رویکردی سیاسی( مبتنی بر دانش سیاست و الزامات معرفت شناختی ِ اسلامی آن) به کندوکاو و در نهایت استخراج گزاره های معرفت سیاسی از نکات و پیام های «تفسیر نور» و تبویب آن بپردازم. و دوم، حاصل این تلاش را از لحاظ برداشتی (تفسیری) و تخصصی(سیاسی) به ترتیب با حاج آقای قرائتی، مفّسر تفسیر نور، و جناب آقای دکتر افتخاری کنترل نمایم. حاصل تلاش حقیر، و عنایت و اهتمام این اساتید ارجمند، اثر پیش رو است که لازمه پرداختن به آن، توجه به ملاحظلات زیر است:

ص: 13

1. نگارنده، با عنایت به تخصصی بودن علم تفسیر، هیچ گونه دخل و تصرفی در برداشت های ارزشمند تفسیری نداشته و تنها به استخراج و تبویب گزاره های سیاسی ِ تفسیر نور، بسنده کرده است.

2. نظر به اینکه تفسیر نور، در سبک تفسیری و شیوه نگارش، بی بدیل و مبتنی بر تدبر قرآنی است، لذا در مقایسه با تفاسیر معتبر قرآنی دیگر، به نظر می رسد جنبه کاربردی و عینی افزون تری داشته باشد که با واقعیات روزمره زندگی انسان و بهره برداری از رهنمودهای آن، بیشتر همخوانی دارد. نتیجه چنین امری در تدوین ظرافت های این اثر، به خوبی قابل مشاهده است. افزون بر این، مفسّر محترم امتیازات تفسیر نور را چنین بر می شمارد(1):

«الف) این تفسیر از اصطلاحات فنی، ادبی، فقهی، کلامی، فلسفی که فهم آن مخصوص گروه خاصی است احتراز کرده و تنها درسهایی از قرآن را که قابل ترجمه به زبان های زنده ی دنیا و به صورت تابلو و پیام باشد آورده است.

ب) از تفسیر به رأی احتراز شده و تنها از متن آیات و یا روایاتی که از اهل بیت رسول اللّه صلی الله علیه و آله آمده استفاده شده است.

ج) بیشتر پیام ها و درسها از متون تفاسیر معتبر شیعه و سنی استفاده شده و برخی نکات از بنده یا همکاران عزیز بوده است».

3. فلسفه اصلی این اثر، احصاء ظرفیت معارف سیاسی قرآن کریم بوده، تا با فهرست کردن آیات قرآن و پیام های سیاسی مرتبط، فتح بابی برای پژوهش های قرآنی محققین، در گام های بعدی باشد. لذا حاصل این اثر به صورت شبه دایره المعارف قرآنی در حوزه سیاست، نمود یافته است.

4. پاره ا ی از آیات، در برگیرنده چندین پیام قرآنی در موضوعات سیاسی مختلف است، از این رو آیه مورد نظر، در ذیل موضوعات مختلف با عنایت به تفاوت پیامها، آورده شده است.

ص: 14


1- . تفسیر نور، ج1: ص 10.

1. در مقابل اغلب پیام های سیاسی، قسمتی از آیه که بیانگر اتقان در استنباط آن پیام است، آورده شده است تا مخاطب محترم را به شیوه برداشت ِتفسیری و تدبری مفسر، آشنا کند.

2. فصل بندی و تبویب اثر، بر اساس حوزه های کلی و تخصصی دانش سیاست، سیاست داخلی و خارجی، صورت گرفته است. در این راستا، به نظر نگارنده، فصل نخست کتاب یعنی « خطوط کلی حاکم بر سیاست» ناظر بر کل اثر است که باید در مطالعه دو فصل دیگر، به آن توجه داشت تا نظم سیستماتیک آموزه های قرآنی سیاست حاصل گردد. در فصل دوم کتاب با عنوان «سیاست داخلی» به چهار مسئله پرداخته شده است: «اصول تفکر سیاسی در قرآن»، «مسائل داخلی»، «جامعه شناسی سیاسی» و « قواعد فقه سیاسی». و در نهایت فصل آخر اثر، سیاست خارجی، به بایسته های سیاست خارجی و همچنین روابط بین الملل اختصاص یافته است. برای ایضاح هر چه بیشتر مسائل ذکر شده، «درآمدی» موجز در ابتدای هر یک از فصول و موضوعات اصلی آمده است که قاعدتا تصویری اجمالی از موضوع آن فصل ارائه می دهد.

3. در پاره ای از موارد که البته اندک است، نگارنده به اجبار برای اینکه از شعاع ، گستردگی موضوعی و در نهایت جامعیت دید قرآنی، فاصله نگیرد، به تکرار عنوان تیترها، پرداخته است. در اینگونه موارد باید عنایت داشت که محتوای ذیل این تیترها یکسان نیست. مثلا در فصل اول، در تیتری در ذیل جهان بینی، به «امدادهای الهی» اشاره شده و در ذیل سنت های الهی، نیز مجددا به سنت «امداد الهی» پرداخته است. فلسفه چنین تکراری در این مثال، اولا در تفاوت تفسیر آیات تا حدودی نهفته است و در ثانی برای احصاء سنت های الهی، ناگزیر از برشمردن آن هستیم تا این سنت در شمارش مجموعی سنت های الهی، مورد غفلت واقع نشود.

ص: 15

1. از آنجا که هر نظام سیاسی، نظام های حقوقی و قانونی خاص خود را داراست؛ از این رو، با توجه به اینکه در اثری دیگر با عنوان «سیمای حقوق در قرآن بر اساس تفسیر نور» به مسائل حقوقی مرتبط با سیاست، از قبیل «حقوق بین الملل(حقوق معاهدات بین المللی، حقوق جنگ و...)» و «حقوق عمومی» پرداخته شده است؛(1) لذا نگارنده، برای اجتناب از تکرار، از پرداختن به این موضوعات خودداری کرده و خواننده محترم را به مطالعه آن اثر توصیه می کند.

2. در تفسیر نور، نگارش تفسیری از منطق ترتیبی خاصی تبعیت می کند. به این معنا که، اول آیه قرآن و سپس ترجمه آن بیان شده و در نهایت به ترتیب «نکته ها» و «پیام ها»یِ قرآنی آمده است. نکته ها در برگیرنده شان نزول، آیات و روایات مرتبط است که در واقع، مقدمه ای مهم در استنتاج «پیام ها» می باشد. «مقصود اصلی مولف» از تفسیر نور، همین «پیام ها» بوده تا بر حقانیت قرآن مبنی بر « کتاب زندگی بشر در همه عصرها و برای همه نسلها» صحه بگذارد.(2)

نگارنده همین ترتیب منطقی را با عنایت به این استثناء که «نکته ها» را برای اجتناب از اطاله حذف نموده، و تنها در موارد نادری که به فهم استنباطی پیام کمک شایانی داشته، رعایت کرده است.

در پایان بر خود لازم می دانم از تلاش های علمی و فرهنگی ارزنده حجه الاسلام و المسلمین محسن قرائتی در راستای شکل گیری جامعه دینی و همچنین مشاوره های ایشان و نظرات ارزشمند جناب آقای دکتر اصغر افتخاری که راهگشای حقیر در تدوین اثر بوده است، کمال قدردانی را داشته باشم. در اثنای تدوین کتاب، از مشورت دوستانم آقایان مجتبی جاویدی، امید شفیعی قهفرخی، مجید بهستانی و سید هادی رضاییان استفاده کرده ام؛ نهایت سپاسگزاری را از آنها دارم. افزون بر این، از همسرم به پاس همدلی و همگامی در روند اصلاحات کتاب،

ص: 16


1- . برای مطالعه بیشتر نک: مجتبی جاویدی، سیمای حقوق در قرآن بر اساس تفسیر نور، تحت نظر حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتی و دکتر حسین میر محمد صادقی.
2- . تفسیرنور، ج1، ص 17.

1. کمال تشکر را دارم. در تدوین این کتاب، اگر چه تلاش های بسیاری صورت گرفته و در نوع خود، اولین اثر است؛ با این حال، خالی از اشکال نیست. از این رو، از تمامی صاحب نظران تقاضا می شود با ارائه نظرات و پیشنهادات سازنده خود، موجبات غنای هر چه افزون تر اثر را فراهم سازند.

و من الله التوفیق

مهدی نادری

تهران، دانشگاه امام صادق (ع)

بهار 1392

ص: 17

فصل اول:خطوط کلی حاکم بر سیاست اسلامی

ص: 18

ص: 19

فصل اول: خطوط کلی حاکم بر سیاست اسلامی

درآمد

در شریعت مقدس اسلام، در حوزه عبادات و احکام همه کلیات و جزئیات بیان شده است. حال آنکه، در حوزه سیاسات و اجتماعیات، خطوط کلی در قران و سنت بیان شده و اجتهاد در جزئیات به تعقل واگذار شده است.(1)

در عهدنامه حضرت علی علیه­السلام به مالک اشتر(2) بسیاری از این خطوط کلی سیاست اسلامی آمده است.

در جهان بینی اسلامی که جهان بینی توحیدی است؛ جهان خالقی داشته که مالکیت مطلق هستی بر جهان را داراست و همواره با عنایت و مشیت الهی نگه داری می شود. جهان به عبث و بیهودگی خلق نشده، بلکه هدف های حکیمانه ای در آفرینش آن نهفته است که در نتیجه آن، نظام موجود نظام احسن و اکمل می باشد. انسان در میان موجودات از شرافت و کرامت خاصی برخوردار است که چنین شرافت و کرامتی، وظیفه و رسالتی خاص را در راستای تربیت خود، تعهد و مسئولیت در برابر افراد دیگر و در نهایت اصلاح جامعه، برای وی به دنبال داشته است. نظام هستی بر اساس اسباب و مسببات بنیان نهاده شده است. در جهان بینی اسلامی، توحید قدرِمتیقن تمام ادیان به شمار آمده و همین اصل مبنای وحدت و همزیستی پیروان ادیان است. شریعت مقدس

ص: 20


1- . عبد الله جوادی آملی ، ولایت فقیه: ولایت، فقاهت و عدالت، تنظیم و ویرایش محمد محرابی، قم: مرکز نشر اسراء : 1379، ص 334 .
2- . نهج البلاغه، نامه 53.

اسلام به عنوان آخرین دین الهی با مشخصاتی از قبیل «کاملترین دین»، «رسالت جهانی» و «وعده پیروزی نهایی» از سایر ادیان متمایز شده است.

پرداختن به سیاست اسلامی نیازمند نگاه سیستماتیک به مقوله دین است. در این معنا، دین به مثابه پیکری می ماند که برای شناخت اجزاء آن باید به صدر و ذیل آن توجه داشت. در این فصل، تلاش شده است برای ورود به مسئله سیاست در قرآن، به صدر آن توجه شود. برای این منظور در قالب: الف) اصول ب) سنت ها ج) عبرت ها، به خطوط حاکم بر سیاست اسلامی اشاره می شود. نگاه ژرف به این خطوط، نقش تعیین کنندگی در تحلیل مباحث سیاسی در قرآن دارد. به عنوان مثال، بحث «حمایت های الهی» و «خلیفه الهی» به ترتیب در امدادهای الهی در میدان جنگ و تشکیل حکومت که از مباحث خاص سیاست در قرآن است نمود می یابد.

ص: 21

الف) اصول

1. سیاست در سایه جهان بینی الهی

اشاره

وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْ ضَ وَمَا بَیْنَهُمَا بَاطِلًا ذَٰلِکَ ظَنُّ الَّذِینَ کَفَرُ وا فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ کَفَرُ وا مِنَ النَّارِ (ص/27)

و ما آسمان و زمین و آن چه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم، این، پندار کسانی است که کفر ورزیدند، پس وای از آتش (دوزخ) بر کسانی که کافر شدند!

* در جهان بینی الهی، آفرینش هدفدار و در بینش غیر الهی، آفرینش بی هدف است.

أَلَمْ یَرَ وْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّیْلَ لِیَسْکُنُوا فِیهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِ-رً ا إِنَّ فِی ذَٰلِکَ لَآیَاتٍ لِقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ

آیا ندیدند که ما شب را قرار دادیم تا در آن آرام گیرند و روز را روشنی بخش ساختیم؟ (تا در آن برای معاش خود تلاش کنند) حتماً در این امر برای کسانی که ایمان دارند عبرت هایی است. (1)

* تفکّرِ دینی هستی را معنادار، هدفدار و نشانه ی قدرت و حکمت الهی می داند.

وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ ضِ کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ . وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ وَهُوَ أَهْوَنُ عَلَیْهِ وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَیٰ فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ ضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ(2)

و هر که در آسمان ها و زمین است از آن اوست، همه برای او فرمانبردارند. و او کسی است که آفرینش را آغاز می کند، سپس آن را (بازمی گرداند و) تجدید می کند و این کار برای او (از آفرینش نخستین) آسان تر است، و قدرت برتر در آسمان ها و زمین مخصوص اوست؛ و او غلبه ناپذیر و دانا به حقایق امور است.

* در جهان بینی الهی، همه ی هستی آگاهانه و خاضعانه، تسلیم و سرسپرده ی خدای متعال هستند. « کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ »

خداوند در همه چیز یکتاست:

ص: 22


1- (نمل/86)
2- (روم/26-27)

در مالکیّت: « وَلَهُ مَنْ فِی السَّمَاوَاتِ »

در عبادت: « کُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ »

در خالقیّت: « وَهُوَ الَّذِی یَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ یُعِیدُهُ »

در کمالات: « وَلَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلَیٰ»

الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَ زَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ(1)

(متّقین) کسانی هستند که به غیب ایمان دارند و نماز را به پای می دارند و از آنچه به آنان روزی داده ایم، انفاق می کنند.

* قرآن، هستی را به دو بخش تقسیم می کند: عالم غیب(2) و عالم شهود. مومنان به کلّ هستی ایمان دارند، ولی کافران تنها آنچه را قبول می کنند که برایشان محسوس باشد. حتّی توقّع دارند که خدا را با چشم ببینند و چون نمی بینند، به او ایمان نمی آورند. چنانکه برخی به حضرت موسی گفتند: «لن نؤمن لک حتّی نَری اللّه جهرة»(3) ما هرگز به تو ایمان نمی آوریم، مگر آنکه خداوند را آشکارا مشاهده کنیم.

* اساسی ترین اصل در جهان بینی الهی آن است که هستی، منحصر به محسوسات نیست. « یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ »(4)

1.1. حاکمیت مطلق الهی

لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ وَهُوَ عَلَیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ(5)

آنچه در آسمان ها وآنچه در زمین است، برای خدا تسبیح می گویند. فرمانروایی، مخصوص او و ستایش نیز مخصوص اوست و او بر همه چیز تواناست.

* حکومت خداوند، مطلق است و هیچ محدودیتی ندارد. حقیقی است نه مجازی، نه عاریه ای، نه اعتباری و نه موقّت.

ص: 23


1- (بقره/3)
2- . غیب به خداوند متعال، فرشتگان، معاد و حضرت مهدی علیه السلام اطلاق شده است.
3- . بقره/ 55.
4- .[3]مصادیق دیگری از مضمون «جهان بینی الهی» در آیات ذیل آمده است: رعد/31؛ آل عمران/191 ؛ یونس/3؛ توبه/16؛ بقره/28؛ حجر/ 85؛ اعراف/54.
5- (تغابن/1)

قُلِ اللَّ-هُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلَیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ(1)

بگو: خداوندا! تو صاحب فرمان و سلطنتی. به هر کس (طبق مصلحت و حکمت خود) بخواهی حکومت می دهی و از هر کس بخواهی حکومت را می گیری و هر که را بخواهی عزّت می بخشی و هر که را بخواهی ذلیل می نمایی، همه خیرها تنها به دست توست. همانا تو بر هر چیز توانایی.

* مالک واقعی تمامی حکومت ها خداست. مُلک برای غیر خدا، موقّتی و محدود است.

* خداوند به هر کس که شایسته و لایق باشد، حکومت می دهد. همان گونه که به سلیمان، یوسف، طالوت و ذوالقرنین عطا نمود. (2)

1.2. توکل به خداوند

وَلِلَّ-هِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْ ضِ وَکَفَیٰ بِاللَّ-هِ وَکِیلًا (3)

و برای خداست آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است و خداوند بس کارساز است.

* به کسی توکّل کنید که مالک آسمان وزمین است. « وَکَفَیٰ بِاللَّ-هِ وَکِیلًا »

فَقَالُوا عَلَی اللَّ-هِ تَوَکَّلْنَا رَ بَّنَا لَا تَجْعَلْنَا فِتْنَةً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ . وَنَجِّنَا بِرَ حْمَتِکَ مِنَ الْقَوْمِ الْکَافِرِ ینَ (4)

پس آنان گفتند: تنها بر خداوند توکّل کرده ایم، پروردگارا: ما را گرفتار سختی ها و آزمایش ستمگران قرار مده و ما را به رحمت خویش، از شرّ قوم کافر رهایی بخش.

* با ایمان، توکّل وتلاش، خود را از شرّ ظالمان نجات دهیم. « تَوَکَّلْنَا، ربّنا، نجّنا»(5)

1.3. حمایت های الهی

فَسَتَذْکُرُ ونَ مَا أَقُولُ لَکُمْ وَأُفَوِّضُ أَمْرِ ی إِلَی اللَّ-هِ إِنَّ اللَّ-هَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ . فَوَقَاهُ اللَّ-هُ سَیِّئَاتِ مَا مَکَرُ وا وَحَاقَ بِآلِ فِرْ عَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ (6)

ص: 24


1- (آل عمران/26)
2- . مصادیق دیگری از مضمون «حاکمیت مطلق الهی» در آیات زیر آمده است: زخرف/85؛ جاثیه/27؛ فتح/14؛ یس/83؛ شوری/1-3؛ ملک/1و2؛ ناس/ 6-1؛ یونس/66؛ غافر/ 16؛ بقره/ 107.
3- (نساء/132)
4- (یونس /85 و 86)
5- . مصادیق دیگری از مضمون «توکل الهی» در آیات زیر آمده است: مائده/11؛ تغابن/13؛ توبه/ 129.
6- (غافر/44 و 45)

پس به زودی آن چه را برای شما می گویم متذکّر خواهید شد و من کارم را به خدا واگذار می کنم زیرا که او به (احوال) بندگان بیناست. پس خداوند او را از بدی های آن چه نیرنگ نمودند حفظ کرد و عذاب سختی آل فرعون را فراگرفت.

* اگر خداوند اراده کند، یک نفر مؤمن را در میان رژیم فاسد و حیله گر فرعونی حفظ و یاری می کند.

إِنَّ الَّذِینَ قَالُوا رَ بُّنَا اللَّ-هُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَائِکَةُ أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَبْشِرُ وا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ (1)

همانا کسانی که گفتند: «پروردگار ما خداست، پس (بر این عقیده) مقاومت نمودند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند (و می گویند:) نترسید و غمگین مباشید و بشارت باد بر شما به بهشتی که پی در پی وعده داده می شدید.

* نمونه ی روشن نزول فرشتگان بر مؤمنان را در سوره ی آل عمران آیه ی 125 می خوانیم که می فرماید: « بَلَیٰ إِنْ تَصْبِرُ وا وَتَتَّقُوا وَیَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِ هِمْ هَ-ٰذَا یُمْدِدْکُمْ رَ بُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ مُسَوِّمِینَ » آری، اگر شما رزمندگان جنگ بدر استقامت و تقوا پیشه کنید و دشمن به همین زودی به سراغ شما بیاید، خداوند شما را به پنج هزار نفر از فرشتگان نشاندار یاری می کند.

وَمَکَرُ وا وَمَکَرَ اللَّ-هُ وَاللَّ-هُ خَیْرُ الْمَاکِرِ ینَ (2)

و (دشمنان حضرت عیسی) تدبیر خود را (برای کشتن او) بکار بستند. خداوند نیز تدبیر خود را (برای حفظ او) بکار برد و خداوند بهترین تدبیر کننده است.

* خداوند، پشتیبان اولیای خویش است.(3)

1.4. نظارت الهی

انسان با ایمان، همیشه خود را در محضر خداوند و تمام افکار و اعمال خود را زیر نظر پروردگار می بیند. او معتقد است که زیر نظر اولیاء الهی نیز هست. به گفته قرآن و

ص: 25


1- (فصلت/30)
2- (آل عمران/54)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «حمایت الهی» در آیات زیر آمده است: انبیاء/42؛ آل عمران/189؛ نصر/3-1؛ قصص/88؛ ابراهیم/12؛ اسراء/65؛ هود/43؛ نحل/126-128.

روایات پیامبران، امامان معصوم، فرشتگان، زمین و زمان و حتی اعضاء بدن شاهد بر انسانند و روزگاری همه برای گواهی دادن به پا می خیزند( یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ).

وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی کُلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا عَلَیْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِکَ شَهِیدًا عَلَیٰ هَ-ٰؤُلَاءِ

و(یاد کن) روزی را که در هر امّتی، شاهدی بر آنان از خودشان برانگیزیم و تو را بر آنان گواه آوریم. (1)

* نظارت دائمی اولیای خدا بر اعمال ما، یکی از مسلّمات قرآنی است.(2)

2. انسان شناسی سیاسی

2. خلیفه اللهی انسان

اشاره

وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فِیها مَنْ یُفْسِدُ فِیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (3)

وهنگامی که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بر آنم که در زمین جانشینی قرار دهم. فرشتگان گفتند: آیا کسی را در زمین قرار می دهی که در آن فساد کند و خون ها بریزد؟ در حالی که ما با حمد و ستایش تو، ترا تنزیه و تقدیس می کنیم. خداوند فرمود: همانا من چیزی می دانم که شما نمی دانید.

* گرچه همه ی انسان ها، بالقوّه استعداد خلیفه خدا شدن را دارند، امّا همه خلیفه ی خدا نیستند و به فرموده روایات افراد خاصی هستند، چون برخی از آنها با رفتار خود به اندازه ای سقوط می کنند که از حیوان هم پست تر می شوند.

جانشینی انسان نه به خاطر نیاز و عجز خداوند است، بلکه این مقام به خاطر کرامت و فضیلت رتبه ی انسانیّت است. علاوه بر آنکه نظام آفرینش بر اساس واسطه هاست. یعنی با اینکه خداوند مستقیماً قادر بر انجام هر کاری است، ولی برای اجرای امور،

ص: 26


1- (نحل/89)
2- . مصادیق دیگری از مضمون «نظارت الهی» در آیات زیر آمده است: اسراء/25؛ ابراهیم/38؛ نحل/84؛ رعد/33؛ هود/123؛ توبه/105؛ آل عمران/34؛ آل عمران/5؛ آل عمران/ 29؛ بقره/255؛ بقره/202؛ بقره/143؛ آل عمران/52؛ نساء/41؛ شعراء/ 223-218؛ انعام/61.
3- (بقره/30)

واسطه هایی را قرار داده است و انسان، جانشین دائمی خداوند در زمین است. «جاعِلٌ» (کلمه «جاعل» اسم فاعل و رمز تداوم است.)

* حاکم و خلیفه ی الهی باید عادل باشد، نه فاسد و فاسق. خلیفه نباید «یفسد فی الارض» باشد.

هُوَ الَّذِی جَعَلَکُمْ خَلَائِفَ فِی الْأَرْ ضِ فَمَنْ کَفَرَ فَعَلَیْهِ کُفْرُ هُ (1)

او کسی است که شما را در زمین جانشینان (پیشینیان) قرار داد؛ پس هر کس کفر ورزد بر ضررش خواهد بود .

مراد از خلیفه بودن انسان در این آیه، یکی از سه امر است: جانشینی ملّت ها از ملّت ها، جانشینی فرزندان آدم از انسان های پیش از خلقت آدم، جانشینی انسان از خداوند.

* جانشینی انسان در زمین باید عامل شکر باشد نه کفر و ناسپاسی. «جعلکم خلائف... فمن کفر» (شما نیز رفتنی هستید و دیگران جانشین شما خواهند شد، در این چند روز دنیا کفر نورزید.)

إِنَّا عَرَ ضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ ضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا (2)

همانا ما امانت (الهی) را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کردیم، پس، از حمل آن سر باز زدند و از آن ترسیدند، ولی انسان آن را بر دوش گرفت، امّا او بس ستمکار و نادان است.

* انسان، برتر از آسمان ها و زمین است. انسان، امین خدا در هستی است. (3)

2.2. انجام تکلیف الهی

فَذَکِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَکِّرٌ . لَسْتَ عَلَیْهِمْ بِمُصَیْطِرٍ (4)

پس تذکّر بده که همانا تو تذکّر دهنده ای. و بر آنان سیطره و تسلّطی نداری (که به ایمان آوردن مجبورشان کنی).

ص: 27


1- (فاطر/39)
2- (احزاب/72)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «خلیفه اللهی انسان» در آیات زیر آمده است: اسراء/70
4- (غاشیه/21 و 22)

* پیامبر، مأمور به وظیفه است نه نتیجه. پیامبرصلی الله علیه وآله برای هدایت مردم اهتمام وحرص داشت و خداوند به او فرمود: وظیفه تو فقط تذکّر است.

وَیَا قَوْمِ اعْمَلُوا عَلَیٰ مَکَانَتِکُمْ إِنِّی عَامِلٌ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَأْتِیهِ عَذَابٌ یُخْزِیهِ وَمَنْ هُوَ کَاذِبٌ وَارْ تَقِبُوا إِنِّی مَعَکُمْ رَ قِیبٌ(1)

و (شعیب گفت:) ای قوم من! (پس) هر چه در توان دارید انجام دهید، من (نیز) کار خودم را خواهم کرد. بزودی خواهید دانست (که) عذاب خوارکننده به سراغ چه کسی خواهد آمد و چه کسی دروغگوست. شما در انتظار باشید، من (نیز) همراه شما منتظرم.

* ما به وظیفه ی خود عمل کنیم، آنگاه در انتظار امدادهای او باشیم.(2)

2.3. اطاعت و پیروی از رسول خدا

وَأَطِیعُوا اللَّ-هَ وَأَطِیعُوا الرَّ سُولَ فَإِنْ تَوَلَّیْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَیٰ رَ سُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ (3)

خداوند را (در اوامر و نواهی شریعت) اطاعت کنید و پیامبر را (در دستورات حکومت و سنّت هایش) پیروی نمایید، پس اگر روی گردانید، (بدانید که) همانا بر رسول ما جز پیام رسانی آشکار (وظیفه دیگری) نیست.

النَّبِیُّ أَوْلَیٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ ...(4)

پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است.

* پیامبر، بر تمام مؤمنان ولایت کامل دارد و ولایت آن حضرت بر مردم، از ولایت خودشان بر امورشان برتر است.

مَنْ یُطِعِ الرَّ سُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّ-هَ وَمَنْ تَوَلَّیٰ فَمَا أَرْ سَلْنَاکَ عَلَیْهِمْ حَفِیظًا (5)

هر کس پیامبر را پیروی کند، بی شک خداوند را اطاعت کرده است و هر که اعراض کند و سرباز زند، ما تو را بر آنان نگهبان نفرستاده ایم.

ص: 28


1- (هود/93)
2- . مصادیق دیگری از مضمون «تکلیف و آزادی انسان» در آیات زیر آمده است: مائده/21؛ مومنون/115؛ نصر/3-1؛ هود/12؛ فرقان/56؛ نحل/125؛ اعراف/150.
3- (تغابن/12)
4- (احزاب/6)
5- (نساء/80)

* اطاعت از اوامر پیامبر واجب است. (مراد از اطاعت رسول، فرمان های حکومتی اوست، وگرنه اطاعت از دستورات الهی که با بیان رسول ابلاغ می شود، اطاعت از خداست نه رسول.)(1)

3. وحدت ادیان آسمانی

3.1. دعوت توحیدی انبیاء

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالنَّصَارَ یٰ وَالصَّابِئِینَ مَنْ آمَنَ بِاللَّ-هِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُمْ أَجْرُ هُمْ عِنْدَ رَ بِّهِمْ وَلَا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ (2)

همانا کسانی که (به اسلام) ایمان آورده و کسانی که یهودی شدند و نصاری و صابئان، هرکس که به خدا و روز قیامت ایمان آورد و عمل صالح انجام دهد، پس برای آنها در نزد پروردگارشان، پاداش و اجر است و بر آنها ترسی نیست و آنها محزون نمی شوند.

* تمام ادیان آسمانی، اصول مشترک نظیر توحید، معاد و انجام اعمال صالح دارند.

قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَیٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّ-هَ وَلَا نُشْرِ کَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْ بَابًا مِنْ دُونِ اللَّ-هِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ

بگو: ای اهل کتاب! به سوی سخنی بیایید که میان ما و شما مشترک است. جز خداوند را نپرستیم وچیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را بجای خدا ارباب نگیرد. پس اگر (از این پیشنهاد) سرباز زدند، بگویید: گواه باشید که ما مسلمان و تسلیم خدائیم.(3)

* مسلمانان باید بر سر مشترکات، با اهل کتاب به توافق برسند.

* باید در دعوت به وحدت، پیش قدم بود. « قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ »

* اگر به تمام اهدافِ حقّ خود دست نیافتید، از تلاش برای رسیدن به بعضی از آن خودداری نکنید. « تَعَالَوْا إِلَیٰ کَلِمَةٍ...»

ص: 29


1- . مصادیق دیگری از مضمون «اطاعت و پیروی از رسول خدا» در آیات زیر آمده است: نساء/13؛ نساء/69 و 70؛ نساء/42؛ مائده/92؛ آل عمران/32؛ انفال/20؛ نور/54.
2- (بقره/62)
3- (آل عمران/64)

قُلْ آمَنَّا بِاللَّ-هِ وَمَا أُنْزِلَ عَلَیْنَا وَمَا أُنْزِلَ عَلَیٰ إِبْرَ اهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَ الْأَسْبَاطِ وَمَا أُوتِیَ مُوسَیٰ وَعِیسَیٰ وَالنَّبِیُّونَ مِنْ رَ بِّهِمْ لَا نُفَرِّ قُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ(1)

(ای مسلمانان!) بگویید: ما به خدا ایمان آورده ایم و به آنچه بر ما نازل شده و آنچه به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط (که پیامبرانی از نوادگان یعقوبند) و آنچه به موسی و عیسی و پیامبران دیگر از طرف پروردگارشان نازل شده است، (ایمان آورده ایم. و) ما بین هیچ یک از آنها جدایی قائل نیستیم (ومیان آنان فرق نمی گذاریم و) در برابر خداوند تسلیم هستیم.

* ایمان به همه ی انبیا وکتاب های آسمانی لازم است. کفر به بعضی از انبیا، کفر به همه ی آنهاست. مسلمان واقعی کسی است که به تمام انبیای الهی، ایمان داشته باشد.

وَإِنَّ هَ-ٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَ بُّکُمْ فَاتَّقُونِ (2)

و البتّه این اُمت شما اُمت واحدی است، و من پروردگار شما هستم؛ از من پروا کنید.

* در جهان­بینی دینی و الهی تمام امّت ها در حقیقت یک امّت هستند، زیرا:

1. اصول دعوت همه ی پیامبران الهی یکی است.

2. نیازهای فطری و روحی و جسمی مردم یکی است.

3. خالق و پروردگار همه یکی است.(3)

3.2. رسالت جهانی اسلام

وَمَا أَرْ سَلْنَاکَ إِلَّا کَافَّةً لِلنَّاسِ بَشِیرً ا وَنَذِیرً ا وَلَ-ٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ (4)

و ما تو را به عنوان پیامبری مژده دهنده و بیم دهنده فرستادیم برای همه ی مردم، ولی بیش تر مردم نمی دانند.

* رسالت پیامبر اسلام جهانی است و اختصاص به قوم، نژاد و زبان عرب ندارد.

یَا أَهْلَ الْکِتَابِ قَدْ جَاءَکُمْ رَ سُولُنَا (5)

ای اهل کتاب! همانا پیامبر ما به سویتان آمد.

ص: 30


1- (آل عمران/84)
2- (مؤمنون/52)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «دعوت توحیدی انبیاء» در آیات زیر آمده است: صافات/34؛ بقره/83؛ نساء/47؛ نوح/26 و 27؛ انعام/92؛ نساء/136؛ بقره/91.
4- (سبأ/28)
5- (مائده/15)

* اسلام، دینی جهانی است و پیروان همه ادیان را به حقّ دعوت می کند.

إِنْ هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِلْعَالَمِینَ (ص/87).

او جز تذکّری برای جهانیان نیست.

* رسالت قرآن جهانی و فرا ملّیتی است.(1)

ص: 31


1- . مصادیق دیگری از مضمون «رسالت جهانی اسلام» در آیات زیر آمده است: نساء/170؛ انعام/90؛ یوسف/104؛ آل عمران/33؛ اعراف/158؛ انبیاء/107؛ فرقان/1.

ب) سنت­ها

1. قانونمندی تاریخ

سُنَّةَ اللَّ-هِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّ-هِ تَبْدِیلًا (1)

(این پیروزی شما و شکست کفّار،) سنّت خداوند است که از پیش جاری بوده است و هرگز برای سنّت های خداوند، تغییر و تبدیلی نخواهی یافت.

* سنّت ها و قوانین الهی، فراتر از زمان و مکان است و بر اساس آزمون و خطا نیست، لذا جامع و بدون تغییر است.

أَلَمْ یَأْتِکُمْ نَبَأُ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِینَ مِنْ بَعْدِهِمْ ... (2)

آیا خبر کسانی که قبل از شما بودند، (مثل غرق شدن) قوم نوح و (طوفان قوم) عاد و (صاعقه قوم) ثمود و کسانی که بعد از آن ها بودند، به شما نرسیده است؟

* از سوی خداوند سنّت ها و قوانین ثابتی بر تاریخ و جامعه حاکم است، که آشنایی با گذشته تاریخ می تواند درس عبرتی برای آیندگان باشد.

سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْ سَلْنَا قَبْلَکَ مِنْ رُ سُلِنَا وَلَا تَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلًا (3)

این، سنّت ِهلاکت طغیان گران، درباره ی پیامبرانی که پیش از تو فرستادیم جاری بوده است و برای سنّت ما هیچ تغییری نمی یابی.

* سنّت های الهی چون براساس حکمت خداست، ثابت است و در طول تاریخ دگرگون نمی شود.

* تحوّلات تاریخی براساس سنّت های ثابت الهی است.(4)

ص: 32


1- (فتح/23)
2- (ابراهیم/9)
3- (اسراء/77)
4- . مصادیق دیگری از مضمون «قانونمندی تاریخ» در آیات زیر آمده است: اعراف/69؛ حدید/16؛ ذاریات/59 و 60؛ اعراف/100؛ مجادله/5؛ انشقاق/15-6؛ حشر/15؛ اعراف/134-135؛ یونس/102؛ یوسف/56؛ ابراهیم/45؛ حجر/4؛ نحل/112؛ اسراء/5؛ کهف/55؛ مریم/71؛ مومنون/43؛ شعراء/76-69؛ قصص/3-1؛ احقاف/18؛ یس/31 و 32؛ زمر/51؛ غافر/85؛ فصلت/13و 14؛ زخرف/8-6.

2. زمانبندی تاریخ

لِکُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَسَوْفَ تَعْلَمُونَ(1)

برای هر خبری (که خداوند یا پیامبرش به شما می دهد) وقتی مقرّر است (که در آن واقع می شود) و به زودی خواهید دانست.

* تحقّق همه ی خبرها و برنامه های الهی، قطعی و بر اساس حکمت و زمان بندی معیّن است. هیچ حادثه ای بدون برنامه و هدف نیست.

وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا یَسْتَأْخِرُ ونَ سَاعَةً وَلَا یَسْتَقْدِمُونَ (2)

و برای هر امّتی اجل و سرآمدی است. پس هرگاه اجلشان فرا رسید، نه می توانند لحظه ای تأخیر اندازند و نه پیشی گیرند.

* در هستی، هیچ تحوّلی، تصادفی و خارج از تدبیر و نظم دقیق وحساب شده ی الهی نیست. بر امّت ها نیز قوانینی حاکم است. « وَلِکُلِّ أُمَّةٍ أَجَلٌ »(3)

3. اختیار و آزادی انسان

لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لَا انْفِصامَ لَها وَ اللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (4)

در (پذیرش) دین، اکراهی نیست. همانا راه رشد از گمراهی روشن شده است، پس هر که به طاغوت کافر شود و به خداوند ایمان آورد، قطعاً به دستگیره محکمی دست یافته، که گسستنی برای آن نیست. وخداوند شنوای دانا است.

* دینی که برهان و منطق دارد، نیازی به اکراه و اجبار ندارد.

وَلَوْ شَاءَ اللَّ-هُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَ-ٰکِنْ یُضِلُّ مَنْ یَشَاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَلَتُسْأَلُنَّ عَمَّا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (5)

و اگر خداوند خواسته بود (همه شما را به طور اکراه و اجبار) یک اُمّت (مؤمن و) متحد قرار داده بود، (تا میان شما هیچ اختلافی نباشد، ولی این اجبار و اکراه خلاف سنّت و برنامه اوست و لذا) هر که را بخواهد گمراه می کند (و به حال خودش

ص: 33


1- (انعام/67)
2- (اعراف/34)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «زمانبندی تاریخ» در آیات زیر آمده است: بقره/214؛ آل عمران/137؛ نساء/26 و 47؛ انعام/17 و 88؛ انفال/38؛ یونس/53، 55، 56 و 64؛ یوسف/96؛ انبیاء/103.
4- (بقره/256)
5- (نحل/93)

وامی گذارد) و هر که را بخواهد (و استحقاق هدایت دارد) هدایت می کند و قطعاً شما از آنچه انجام می دادید بازخواست خواهید شد.

* دست خدا در اجبار مردم باز است، لیکن سنّت و برنامه او آزاد گذاشتن مردم است.

وَلَوْ نَشَاءُ لَمَسَخْنَاهُمْ عَلَیٰ مَکَانَتِهِمْ فَمَا اسْتَطَاعُوا مُضِیًّا وَلَا یَرْ جِعُونَ (1)

و اگر بخواهیم آنان را در جای خود مسخ می کنیم (و به مجسّمه هایی بی روح مبدّل می سازیم،) به گونه ای که نه بتوانند به راه خود ادامه دهند و نه بر گردند.

* سنّت خداوند، آزاد گذاشتن انسان ها است، تا از راه دیدن و شنیدن حقایق ایمان بیاورند، نه از طریق قهر و اجبار و فشار.

4. آزمایش انسان ها

در قرآن حدود بیست مرتبه مسئله آزمایش و امتحان مطرح شده واز سنّتهای الهی است. پیامبران نیز مورد آزمایش الهی قرار می گیرند. «واذ ابتلی ابراهیم»(2)

ثُمَّ جَعَلْنَاکُمْ خَلَائِفَ فِی الْأَرْ ضِ مِنْ بَعْدِهِمْ لِنَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ (3)

سپس شما را پس از (هلاکت) آنان، جانشینانی در زمین قرار دادیم، تا ببینیم شما چگونه عمل می کنید.

* حکومت و تمکّن در زمین، وسیله ی آزمایش الهی است.

* همه ی اقوام، نزد خدا یکسانند و قانونِ آزمایش الهی، درباره ی همه جاری می شود.

أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاکُمْ عَبَثًا وَأَنَّکُمْ إِلَیْنَا لَا تُرْ جَعُونَ(4)

آیا پنداشتید که شما را بیهوده آفریده ایم و شما به سوی ما بازگردانیده نمی شوید.

وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَ اتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِ ینَ (5)

وقطعاً شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، زیان مالی وجانی وکمبود محصولات، آزمایش می کنیم وصابران (در این حوادث وبلاها را) بشارت بده.

ص: 34


1- (یس67)
2- . بقره/124
3- (یونس/14)
4- (مؤمنون/115)
5- (بقره/155)

* آزمایش و امتحان یک برنامه و سنّت حتمی الهی است. «َلَنَبْلُوَنَّکُمْ»(1)

5. هلاکت امت های گنهکار

یکی از وعده ها و سنّت های الهی، نصرت و دفاع از مؤمنین است و خداوند این دفاع و حمایت را به عنوان یک حقّ، بر خود لازم فرموده است: « وَکَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْ-رُ الْمُؤْمِنِینَ »(2) البتّه معنای دفاع و نصرت الهی، همیشه دفاع و نصرت فوری و کوتاه مدّت نیست، بلکه دفاع دراز مدّت را نیز شامل می شود، زیرا در آیات دیگر می فرماید: «والعاقبة للمتّقین» آری، ممکن است در یک درگیری و جنگ، مؤمنین به ظاهر شکست بخورند ولی عاقبت، اهداف و تفّکر آنان پیروز می شود.

أَلَمْ یَرَ وْا کَمْ أَهْلَکْنَا مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ قَرْ نٍ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْ ضِ مَا لَمْ نُمَکِّنْ لَکُمْ وَأَرْ سَلْنَا السَّمَاءَ عَلَیْهِمْ مِدْرَ ارً ا وَجَعَلْنَا الْأَنْهَارَ تَجْرِ ی مِنْ تَحْتِهِمْ فَأَهْلَکْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ وَأَنْشَأْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ قَرْ نًا آخَرِ ینَ (3)

آیا ندیدند که چه بسیار امت های پیش از آنان را هلاک کردیم، با آنکه در زمین به آنان جایگاه و توانی داده بودیم که به شما نداده ایم؟ و (باران و برکت) آسمان را پی در پی برایشان فرستادیم و نهرهای آب از زیر پاهایشان جاری ساختیم، پس آنان را به کیفر گناهانشان هلاک کردیم و نسل دیگری پس از آنان پدید آوردیم.

* هلاکت مردم به سبب گناهانشان، از سنّت های الهی است. « فَأَهْلَکْنَاهُمْ بِذُنُوبِهِمْ »

وَمَا کَانَ رَ بُّکَ مُهْلِکَ الْقُرَ یٰ حَتَّیٰ یَبْعَثَ فِی أُمِّهَا رَ سُولًا یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِنَا وَمَا کُنَّا مُهْلِکِی الْقُرَ یٰ إِلَّا وَأَهْلُهَا ظَالِمُونَ (4)

و پروردگارت قریه ها (و شهرها) را نابود نمی کند، مگر این که در میان آنان پیامبری برانگیزد، که آیات ما را بر آنان تلاوت کند. و ما هیچ آبادی را هلاک نکردیم مگر آنکه اهل آن ظالم بودند.

ص: 35


1- . مصادیق دیگری از مضمون «آزمایش» در آیات زیر آمده است: محمد/4 و31؛ بقره/143؛ آل عمران/140، 152، 179 و 186؛ حج/10-11؛ مائده/48 و94؛ فجر/20-16؛ قلم/22-17؛ اعراف/95، 130، 155، 163 و 168؛ انعام/165؛ انفال/17 و 28؛ توبه/16 و126؛ هود/7؛ نحل/92؛ انبیاء/35؛ حج/53، نمل/47؛ عنکبوت/3؛ احزاب/10 و 11؛ ص/25و 24؛ زمر/49؛ دخان/33-30.
2- . روم/ 47.
3- (مائده/6)
4- (قصص/59)

* هلاکت ستمگران در دنیا، سنّت وبرنامه الهی است.(1)

6. امدادهای الهی به مؤمنان

وَلَقَدْ کُذِّبَتْ رُ سُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُ وا عَلَیٰ مَا کُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّیٰ أَتَاهُمْ نَصْرُ نَا وَلَا مُبَدِّلَ لِکَلِمَاتِ اللَّ-هِ وَلَقَدْ جَاءَکَ مِنْ نَبَإِ الْمُرْ سَلِینَ (2)

و همانا پیش از تو نیز پیامبرانی تکذیب شدند، لیکن در برابر آنچه تکذیب شدند و آزار دیدند صبر کردند، تا یاری ما به آنان رسید. (تو نیز چنین باش زیرا) برای کلمات (و سنّت های) خداوند، تغییر دهنده ای نیست. قطعاً از اخبار پیامبران برای تو آمده است (و با تاریخ آنان آشنا هستی).

* سنّت های الهی تغییر ناپذیر است و خداوند خلف وعده نمی کند.

* یکی از بهترین اهرم های مقاومت در برابر شداید، توجه به امدادهای الهی است.

إِنَّ اللَّ-هَ یُدَافِعُ عَنِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ اللَّ-هَ لَا یُحِبُّ کُلَّ خَوَّانٍ کَفُورٍ(3)

قطعاً خداوند از کسانی که ایمان آورده اند دفاع می کند، بی شک خداوند هیچ خیانتکار ناسپاسی را دوست ندارد.

یکی از وعده ها و سنّت های الهی، نصرت و دفاع از مؤمنین است و خداوند این دفاع و حمایت را به عنوان یک حقّ، بر خود لازم فرموده است: « وَکَانَ حَقًّا عَلَیْنَا نَصْ-رُ الْمُؤْمِنِینَ »(4) البتّه معنای دفاع و نصرت الهی، همیشه دفاع و نصرت فوری و کوتاه مدّت نیست، بلکه دفاع دراز مدّت را نیز شامل می شود، زیرا در آیات دیگر می فرماید: «والعاقبة للمتّقین» آری، ممکن است در یک درگیری و جنگ، مؤمنین به ظاهر شکست بخورند ولی عاقبت، اهداف و تفّکر آنان پیروز می شود.

إِنَّا لَنَنْصُرُ رُ سُلَنَا وَالَّذِینَ آمَنُوا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ (5)

ص: 36


1- . مصادیق دیگری از مضمون «هلاکت امت های پیشین» در آیات زیر آمده است: مرسلات/19-15؛ اعراف/152؛ انعام/45؛ هود/57؛ اسراء/5؛ مریم/98؛ مؤمنون/42-39؛ شعراء/213-210؛ قصص/58؛ غافر/35؛ شوری/24؛ زخرف41؛ زخرف/53-56؛ احقاف/24و 25.
2- (انعام/34)
3- (حج/38)
4- . روم/ 47.
5- (غافر/51)

همانا ما پیامبران خود و کسانی را که ایمان آورده اند، هم در زندگی دنیا و هم روزی که گواهان (برای گواهی دادن) به پا می خیزند یاری می کنیم.

در قرآن سخن از نصرت الهی درباره ی انبیا و مؤمنان بسیار است و ما گوشه ای از آن را می آوریم تا مصداقی باشد بر این آیه و آیه ی « إِنْ تَنْصُرُ وا اللَّ-هَ یَنْصُرْ کُمْ »(1)

* نصرت نوح علیه السلام : « فَنَجَّیْنَاهُ وَمَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ »(2) ما او و کسانی را که با او در کشتی بودند نجات دادیم.

* نصرت ابراهیم علیه السلام : «یَا نَارُ کُونِی بَرْ دًا وَسَلَامًا»(3) ای آتش! بر ابراهیم سرد وسلامت باش.

* نصرت لوط علیه السلام : « إِذْ نَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ»(4) ما او و بستگانش (جز همسرش) را نجات دادیم.

* نصرت یوسف علیه السلام : « وَکَذَٰلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْ ضِ یَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَیْثُ یَشَاءُ »(5) و ما این گونه برای یوسف در زمین مکنت قرار دادیم که هر جای آن را که می خواهد برگزیند.

* نصرت شعیب علیه السلام : « نَجَّیْنَا شُعَیْبًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ »(6) ما شعیب و مؤمنان همراه او را نجات دادیم.

* نصرت صالح علیه السلام : « نَجَّیْنَا صَالِحًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ »(7) ما صالح و مؤمنان همراه او را نجات دادیم.

* نصرت هود علیه السلام : «نَجَّیْنَا هُودًا وَالَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ »(8) ما هود ومؤمنان همراه او را نجات دادیم.

ص: 37


1- . محمد/ 7.
2- . یونس/ 73.
3- . انبیاء/ 69.
4- . صافات/ 134.
5- . یوسف/ 56 .
6- . هود / 94.
7- . هود / 66.
8- . هود / 58.

* نصرت یونس علیه السلام : « وَنَجَّیْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ »(1) ما یونس را از غم نجات دادیم.

* نصرت موسی علیه السلام : « وَأَنْجَیْنَا مُوسَیٰ وَمَنْ مَعَهُ أَجْمَعِینَ »(2) ما موسی و کسانی را که با او بودند نجات دادیم.

* نصرت عیسی علیه السلام : « إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَرَ افِعُکَ إِلَیَّ »(3)من تو را (از میان ظالمان) برمی گیرم و به سوی خود بالا می برم.

* نصرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم : « إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُبِینًا »(4) همانا ما برای تو پیروزی آشکاری گشودیم.

* نصرت مؤمنان: « وَلَقَدْ نَصَرَ کُمُ اللَّ-هُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ »(5) همانا خداوند شما را در جنگ بدر در حالی که ذلیل بودید یاری کرد.

نصرت الهی در مورد پیامبران و مؤمنان به صورت های مختلف جلوه می کند:

گاهی با ایجاد الفت و گرایش دل ها « وَلِیَرْ بِطَ عَلَیٰ قُلُوبِکُمْ »(6)، « یُثَبِّتُ اللَّ-هُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا »(7)

گاهی با استجابت دعا، «فاستجاب له ربّه»(8)، « رَ بِّ لَا تَذَرْ عَلَی الْأَرْ ضِ مِنَ الْکَافِرِ ینَ دَیَّارً ا»(9)

گاهی با معجزه و استدلال، «ارسلنا رسلنا بالبینات»(10)

گاهی با عطای حکومت، « فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَ اهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآتَیْنَاهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا»(11)

ص: 38


1- . انبیاء / 88.
2- . شعراء / 65.
3- . آل عمران / 55.
4- . فتح / 1.
5- . آل عمران / 123.
6- . انفال / 11.
7- . ابراهیم / 27.
8- . یوسف / 34.
9- . نوح / 26.
10- . حدید / 25.
11- . نساء / 54.

گاهی با غلبه در جنگ، « لَقَدْ نَصَرَ کُمُ اللَّ-هُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَ ةٍ »(1)

گاهی با سکینه و آرامش قلب، « فَأَنْزَلَ اللَّ-هُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَ وْهَا »(2)

گاهی با هلاکت دشمن یا انتقام از او، «فَاَغرقناهم»(3)

گاهی با امدادهای غیبی و نزول فرشتگان، « أَلَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَ بُّکُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ مُنْزَلِینَ »(4)

گاهی با ایجاد رعب در دل دشمن، « وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّ عْبَ » (5)

گاهی با گسترش فکر و فرهنگ و پیروان، « لِیُظْهِرَ هُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ »(6)

گاهی با نجات از خطرها، « فَأَنْجَیْنَاهُ وَأَصْحَابَ السَّفِینَةِ » (7)

و گاهی با خنثی کردن حیله ها و خدعه ها، « وَأَنَّ اللَّ-هَ مُوهِنُ کَیْدِ الْکَافِرِ ینَ » (8)

* نصرت انبیا و مؤمنان از سنّت های الهی است. (پیروزی حقّ بر باطل از وعده های الهی است). «انّا لننصر رسلنا»(9)

7. سنت آسانی بعد از سختی

فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرً ا . إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرً ا (10)

پس (بدان که) با هر سختی آسانی است. آری، با هر دشواری آسانی است.

ص: 39


1- . توبه / 25.
2- . توبه / 40.
3- . اعراف / 136.
4- . آل عمران / 124.
5- . حشر / 2 .
6- . صف / 9.
7- . عنکبوت / 15.
8- . انفال / 18.
9- . مصادیق دیگری از مضمون «امدادهای الهی» در آیات زیر آمده است: انعام/123؛ اعراف/137؛ انفال/13 و 14؛ یونس/82؛ یوسف/90؛ اسراء/33؛ انبیاء/18؛ یونس/103؛ انبیاء/87؛ نور/55؛ شعراء/ 60-54؛ 68-63؛ 122-119؛ صافات/75-82؛ 113-108؛ 122-120؛ 130-132؛ 173-172.
10- (شرح/5 و6)

* سنّت و برنامه الهی آن است که بدنبال هر سختی، آسانی است. (در جای دیگر قرآن

می خوانیم: «سیجعل الله بعد عُسر یُسراً» (1) سختی ها و مشکلات زوال پذیرند و به آسانی تبدیل می شوند).

8. سنت مهلت الهی

وَاصْبِرْ عَلَیٰ مَا یَقُولُونَ وَاهْجُرْ هُمْ هَجْرً ا جَمِیلًا . وَذَرْ نِی وَالْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِیلًا (2)

و بر آنچه می گویند صبر کن و به گونه ای نیکو از آنان کناره بگیر. و مرا با تکذیب کنندگان توانگر و خوشگذران واگذار و آنان را اندکی مهلت ده.

* مهلت دادن به مخالفان، سنّت الهی است.

فَلَمَّا نَسُوا مَا ذُکِّرُ وا بِهِ فَتَحْنَا عَلَیْهِمْ أَبْوَابَ کُلِّ شَیْءٍ حَتَّیٰ إِذَا فَرِ حُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُمْ مُبْلِسُونَ (3)

پس چون اندرزهایی را که به آنان داده شده بود، فراموش کردند، درهای هرگونه نعمت را به رویشان گشودیم (و در رفاه و مادیات غرق شدند) تا آنگاه که به آنچه داده شدند دلخوش کردند، ناگهان آنان را (به عقوبت) گرفتیم پس یکباره محزون و نومید گردیدند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «اذا رأیت الله یعطی علی المعاصی فان ذلک استدراج منه»، اگر مشاهده کردی که دنیا به کام گنهکاران است خوشحال مباش، زیرا این استدراج الهی و به تدریج هلاک کردن اوست.(4) و آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند.

امام باقرعلیه السلام در تأویل آیه فرمودند: چون مردم ولایت علی بن ابی طالب علیهما السلام را ترک کردند و حال آنکه به آن امر شده بودند، دولت آنان را در دنیا بسط دادیم، تا حضرت قائم علیه السلام قیام کند، « أخذناهم بغتة». (5)

* مهلت دادن به مجرمان و سرگرم شدن خلافکاران، یکی از سنّت های الهی است.

ص: 40


1- . طلاق / 7.
2- (مزمل/10 و 11)
3- (انعام/44)
4- . تفسیر مجمع البیان.
5- . تفسیر عیاشی.

وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِ جُهُمْ مِنْ حَیْثُ لَا یَعْلَمُونَ (1)

و کسانی که آیات ما را تکذیب کردند، به تدریج، آنان را از جایی که ندانند، گرفتار خواهیم کرد.

مهلت و طول عمر دادن به عنوان «استدراج»، بارها در آیات قرآن آمده است، مثل این آیات: « وَلَا یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُ وا أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْمًا»(2) کفّار گمان نکنند که مهلتی که به آنان می دهیم، خیر آنهاست بلکه ما از این جهت به آنان مهلت می دهیم تا بر گناهانشان بیافزایند، « فَذَرْ هُمْ فِی غَمْرَ تِهِمْ حَتَّیٰ حِینٍ»(3)، پس ایشان را در غفلتشان واگذار.(4)

* تکذیب آیات روشن الهی، به سقوط تدریجی وهلاکت مخفی می انجامد. (چوب خدا، صدا ندارد)

قَالَ رَ بِّ فَأَنْظِرْ نِی إِلَیٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ . قَالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِ ینَ (5)

(ابلیس) گفت: پروردگارا! پس مرا تا روزی که مردم برانگیخته شوند، مهلت بده (و زنده بدار) (خداوند) فرمود: پس همانا تو از مهلت یافتگانی.

* سنّت خداوند بر مهلت دادن به گنهکاران است.

وَکَأَیِّنْ مِنْ قَرْ یَةٍ أَمْلَیْتُ لَهَا وَهِیَ ظَالِمَةٌ ثُمَّ أَخَذْتُهَا وَإِلَیَّ الْمَصِیرُ (6)

و چه بسیار از (شهرها و) آبادی هایی که به (اهل) آن مهلت دادم در حالی که ستمگر بودند (امّا از این مهلت، برای توبه و اصلاح خویش استفاده نکردند و بر کفر اصرار ورزیدند). سپس آن (ها) را با قهر خود گرفتم و بازگشت (همه) به سوی من است.

* یکی از سنّت های الهی، مهلت دادن به ستمگران است پس عجله ما بیهوده است.(7)

ص: 41


1- (اعراف/182)
2- . آل عمران / 178.
3- . مؤمنون / 54.
4- . و نیز آیات: 196 آل عمران، 44 انعام، 55 توبه و 55 و 56 مؤمنون.
5- (حجر/36 و 37)
6- (حج/48)
7- . مصادیق دیگری از مضمون «مهلت دادن» در آیات زیر آمده است: آل عمران/176؛ اعراف/167؛ ذاریات/ 46-43؛ قلم/44 و 45؛ اعراف/182 و 183؛ یونس/11؛ 19؛ 47-49؛ 73؛ هود/48؛ 110؛ یوسف/110؛ رعد/32؛ ابراهیم/42؛ 47؛ نحل/61؛ اسراء/16؛ مریم/75؛ 83 و 84؛ طه/128 و 129؛ انبیاء/40؛ 110 و 111؛ شعراء/4؛ نمل/93؛ فاطر/45؛ روم/34 – 35؛ سجده/30-28؛ حج/47؛ فصلت/40؛ شوری/14؛ 21؛ زخرف/83.

ج) عبرت های تاریخ

وَإِذْ قَالَ مُوسَیٰ لِقَوْمِهِ یَا قَوْمِ اذْکُرُ وا نِعْمَةَ اللَّ-هِ عَلَیْکُمْ إِذْ جَعَلَ فِیکُمْ أَنْبِیَاءَ وَجَعَلَکُمْ مُلُوکًا وَآتَاکُمْ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِینَ (1)

و (به یاد آورید) زمانی که موسی به قوم خود گفت: ای قوم من! نعمت خدا را بر خود یاد آورید، هنگامی که در میان شما پیامبرانی قرار داد و شما را پادشاهان قرار داد (که صاحب اختیار مال و جان و ناموس و حکومت شدید) و به شما چیزهایی داد که به هیچ یک از جهانیان نداده بود.

* از تاریخ عبرت بگیریم. قوم موسی پس از برخورداری از لطف ویژه ی الهی و رسیدن به حکومت، گرفتار ذلت و مسکنت شدند. « لَمْ یُؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِینَ » به «باؤا بغضب من الله»(2)

تبدیل شد.

وَیَا قَوْمِ لَا یَجْرِ مَنَّکُمْ شِقَاقِی أَنْ یُصِیبَکُمْ مِثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِنْکُمْ بِبَعِیدٍ (3)

و (حضرت شعیب گفت:) ای قوم من! دشمنی ومخالفت با من، شما را به کاری وادار نسازد که (عذابی) مثل آنچه به قوم نوح، یا قوم هود (و) یا قوم صالح رسید به شما هم برسد و(می دانید که ماجرای) قوم لوط (چندان) از شما دور نیست.

* تاریخ اقوام بشری، به یکدیگر شباهت و پیوند دارد و بازگو کردن آن، عبرت است.

* سرنوشت تلخ پیشینیان را ساده، شوخی، موسمی، موضعی، فردی و تصادفی نگیریم.

ص: 42


1- (مائده/20)
2- . بقره / 61.
3- (هود/89)

وَقَوْمَ نُوحٍ لَمَّا کَذَّبُوا الرُّ سُلَ أَغْرَ قْنَاهُمْ وَجَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آیَةً وَأَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِینَ عَذَابًا أَلِیمًا . وَعَادًا وَثَمُودَ وَأَصْحَابَ الرَّ سِّ وَقُرُ ونًا بَیْنَ ذَٰلِکَ کَثِیرً ا . وَکُلًّا ضَرَ بْنَا لَهُ الْأَمْثَالَ وَکُلًّا تَبَّرْ نَا تَتْبِیرً ا (1)

و قوم نوح که پیامبران را تکذیب کردند، غرق نمودیم و آنان را برای مردم (تاریخ) عبرت قرار دادیم و برای ستمکاران عذابی دردناک آماده نمودیم. و قوم عاد و ثمود و اصحاب رَسّ و نسل های فراوان میان آنان را (هلاک کردیم). و برای هر یک نمونه هایی (برای پند گرفتن) آوردیم (و چون عبرت نگرفتند) همه را به سختی نابود کردیم.

* تکذیب یک پیامبر به منزله ی تکذیب همه ی پیامبران است. « وَقَوْمَ نُوحٍ لَمَّا کَذَّبُوا الرُّ سُلَ» تاریخ، درس عبرت است. « وَجَعَلْنَاهُمْ لِلنَّاسِ آیَةً »

* سنّت الهی فرستادن رسولان برای هدایت مردم و هلاکت تکذیب کنندگان آنان بوده است.

وَکَأَیِّن مِّن قَرْیَةٍ هِیَ أَشَدُّ قُوَّةً مِّن قَرْیَتِکَ الَّتِی أَخْرَجَتْکَ أَهْلَکْنَاهُمْ فَلَا نَاصِرَ لَهُمْ (2)

و چه بسیار (مردم) شهرها که از (مردم) شهری که تو را بیرون کردند، نیرومندتر بودند، ما آنان را هلاک کردیم و برای آنان هیچ یاوری نبود.

* آشنایی با تاریخ، انگیزه ای برای مقاومت در برابر ناملایمات است.

* اقوام ستمگری که در تاریخ هلاک شده اند، زیادند.(3)

ص: 43


1- (فرقان/37-39)
2- (محمد/13)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «عبرت ها» در آیات زیر است: مائده/13؛ انعام/6؛ اعراف/84؛ اعراف/92؛ انفال/42؛ انفال/54؛ رعد/41 و 42؛ حجر/75-77؛ نحل/63؛ اسراء/17؛ کهف/59؛ مریم/98؛ انبیاء/11-15؛ انبیاء/44؛ قصص/58؛ عنکبوت/34 و 35؛ سجده/26؛ سبا/15 و 16؛ غافر/30 و 31؛ غافر/78؛ زخرف/53 – 56؛ محمد/10؛ محمد/13؛ ق/14-12؛ ق/36 و 37؛ حاقه/5-1.

فصل دوم:

سیاست داخلی

ص: 44

ص: 45

فصل دوم: سیاست داخلی

درآمد

هرگونه تفکر دینی جامع در باب سیاست، نیازمند درنظرگرفتن مبانی پایه ای و ثابت در قرآن و سنت است. در واقع، بررسی مبانی اندیشه سیاسی قرآن، نقطه عزیمت تبیین و تشریح مباحث اصلی فقه سیاسی، اندیشه سیاسی اسلام و در سطح کلان تر نظام سیاسی اسلام است.(1)

به بیانی دیگر، بررسی آیات قرآنی که ذیل مبانی تفکر سیاسی قرآن مطرح شده است از یک سو زمینه لازم برای ورود به مباحث کلی سیاست و حکومت در اسلام را فراهم آورده و از سوی دیگر، مدخل ورود به مباحث جزئی و خاص تر سیاست از قبیل کرامت انسانی، حقوق شهروندی و مدنی، آزادی های سیاسی، مشارکت های سیاسی و... را رقم می زند.

اگرچه تقسیم بندی دقیق و جامعی در میان اندیشمندان سیاسی در رابطه با مباحث کلان تفکر سیاسی وجود ندارد، با این حال، در آغاز این فصل تلاش شده است مبانی کلان تفکر سیاسی در قرآن، ذیل مفاهیم عدالت، امنیت، آزادی، قدرت، اخلاق، انصاف، مصلحت و اکثریت آورده شود. این استخراج و تقسیم بندی براساس دو پیش فرض صورت گرفته است: نخست آنکه، اکثر این مفاهیم کلان شاکله های نظام سیاسی اسلام - اعم از سیاست داخلی و خارجی- را شکل می دهد. به عنوان مثال، عدالت در نظام

ص: 46


1- . سید صادق حقیقت، مبانی اندیشه سیاسی در اسلام، تهران، سمت، 1389، ص189.

سیاسی اسلام کانون تفکر سیاسی به شمار آمده و نه تنها هدف از استقرار حکومت در نظام سیاسی اسلام، برپایی و استقرار عدالت بوده، بلکه اهمیت این اصل آنچنان کلیدی است که در عرصه روابط بین الملل، مناسبات سیاسی باید براساس عدالت حتی در قبال دشمنان، تنظیم گردد. دوم آنکه، برای اجتناب از اطاله و تکرار کلام، تلاش شده است برخی از مفاهیم ذیل سر فصل های خاص کتاب بیاید. مثلا، برپایه تفکر اسلامی اصالت بر صلح، و نه جنگ و خشونت است. اینکه چرا مفاهیمی نظیر «صلح» در ذیل «مبانی» نیامده و در ذیل «جهاد» آمده، بدین خاطر است که اولا تدوین گر درصدد ارایه تقسیم بندی نظام­مند از آیات سیاسی قرآن بر اساس مباحث متداول و رایج علم سیاست بدون تکرار برخی از مباحث، در صورت امکان بوده است. و در ثانی، حتی­المقدور تلاش شده است، قدرمتیقن مفاهیمی که مبانی اندیشه قرآنی به شمار آمده و حاکم بر تفکر سیاسی اسلام است را ذیل این بخش از فصل آورد و از تکرار مکررات بپرهیزد.

ص: 47

الف) مبانی تفکر سیاسی در قرآن

1. عدالت

1.1. لزوم اجرای عدالت

وَأُمِرْ تُ لِأَعْدِلَ بَیْنَکُمُ ... (1)

و فرمان یافته ام تا میان شما به عدالت حکم کنم...

* عدالت خواهی خواست همه ادیان الهی است.

* انبیا باید حاکم و با نفوذ باشند تا بتوانند عدالت را در جامعه پیاده کنند.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّ-هِ وَلَوْ عَلَیٰ أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَ بِینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیرً ا فَاللَّ-هُ أَوْلَیٰ بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَیٰ أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِ ضُوا فَإِنَّ اللَّ-هَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرً ا (2)

ای کسانی که ایمان آورده اید! همواره بر پا دارنده ی عدالت باشید و برای خدا گواهی دهید، گرچه به ضرر خودتان یا والدین و بستگان باشد. اگر (یکی از طرفین دعوا) ثروتمند یا فقیر باشد، پس خداوند به آنان سزاوارتر است. پس پیرو هوای نفس نباشید تا بتوانید به عدالت رفتار کنید. و اگر زبان بپیچانید (و به ناحق گواهی دهید) یا (از گواهی دادن به حقّ) اعراض کنید، پس (بدانید که) خدا به آنچه می کنید آگاه است.

* به پاداشتن عدالت هم واجب است، هم لازمه ی ایمان است.

* عدالت، حتّی نسبت به غیر مسلمان نیز باید مراعات شود. به اقتضای اطلاق « کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ »

* عدالت باید در تمام ابعاد زندگی باشد. در اقامه عدل نام مورد خاصّی برده نشده است.

ص: 48


1- (شوری/15)
2- (نساء/135)

لَقَدْ أَرْ سَلْنَا رُ سُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ ... (1)

همانا ما پیامبرانمان را با معجزات و دلایل آشکار فرستادیم و همراه آنان کتاب (آسمانی) و وسیله­ی سنجش فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند...

* عدالت واقعی در سایه قانون و رهبر الهی است.

1.2. اقسام عدالت

1.2.1. عدالت توزیعی

وَإِذِ اسْتَسْقَیٰ مُوسَیٰ لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِ بْ بِعَصَاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَ تْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَ ةَ عَیْنًا قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَ بَهُمْ کُلُوا وَاشْرَ بُوا مِنْ رِ زْقِ اللَّ-هِ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْ ضِ مُفْسِدِینَ

و (بخاطر بیاور) زمانی که موسی برای قوم خویش طلب آب کرد، به او گفتیم: عصای خود را به سنگ بزن، ناگاه دوازده چشمه ی آب از آن جوشید، (بطوری که) هر یک از افراد (طوائف دوازده گانه بنی اسرائیل) آبشخور خود را شناخت. (گفتیم:) از روزی الهی بخورید و بیاشامید و در زمین، تبهکارانه فساد نکنید! (2)

* توزیع منظّم و عادلانه و حساب شده، مایه ی امنیّت و صفا و مانع پیدا شدن اختلاف است. « قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَ بَهُمْ »

1.2.2. عدالت قضایی

وَلَکُمْ فِی الْقِصَاصِ حَیَاةٌ یَا أُولِی الْأَلْبَابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ (3)

ای صاحبان خرد! برای شما در قصاص، حیات (و زندگی نهفته) است. باشد که شما تقوا پیشه کنید.

* اجرای عدالت، تضمین کننده حیات جامعه است.

ص: 49


1- (حدید/25)
2- (بقره/60)
3- (بقره/179)
1.2.3. عدالت اقتصادی

فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْ بٍ مِنَ اللَّ-هِ وَرَ سُولِهِ وَإِنْ تُبْتُمْ فَلَکُمْ رُ ءُوسُ أَمْوَالِکُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ (1)

پس اگر چنین نکردید، (بدانید که با ربا خواری) اعلان جنگ با خدا و رسولش داده اید و اگر توبه کنید، (اصل) سرمایه های شما از آنِ خودتان است. (ودر این صورت) نه ستم می کنید و نه بر شما ستم می شود.

* استقرار عدالت اقتصادی، از وظایف حکومت اسلامی است.

وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُ وا الْمِیزَانَ (2)

و وزن را بر اساس عدل بر پا دارید و در ترازو کم نگذارید.

* عدالت مثل نماز است و باید آن را در جامعه به پاداشت.

* میزان و وسیله سنجش باید عادلانه باشد، مورد وزن هرچه می خواهد باشد.

* جامعه برای رسیدن به رستگاری دو بال می خواهد: علم و عدالت. (در دنیای امروز علم هست ولی عدالت نیست.)

أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لَا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِ-رِ ینَ . وَ زِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ(3)

حقّ پیمانه را ادا کنید و از کم فروشان نباشید. و با ترازوی درست بسنجید.

* ادیان آسمانی بر عدالت اجتماعی و اقتصادی تأکید دارند. «اَوفوا - وَزِنُوا »

2. امنیت

2.1. اهمیت و جایگاه امنیت

وَاذْکُرُ وا إِذْ أَنْتُمْ قَلِیلٌ مُسْتَضْعَفُونَ فِی الْأَرْ ضِ تَخَافُونَ أَنْ یَتَخَطَّفَکُمُ النَّاسُ فَآوَاکُمْ وَأَیَّدَکُمْ بِنَصْرِ هِ وَرَ زَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُ ونَ (انفال/26)

و به یاد آورید زمانی را که شما کم بودید و در زمین (مکّه) مستضعف بودید، می ترسیدید مردم (دشمنان) شما را بربایند، پس (خداوند در مدینه) پناهتان داد و با یاری خویش، شما را نیرومند کرد و از پاکیزه ها به شما روزی داد، باشد که شما شکرگزاری کنید.

ص: 50


1- (بقره/279)
2- (الرّحمن/9)
3- (شعراء/181و182)

* امنیّت «فاواکم»، توان رزمی و پیروزی «ایّدکم بنصره» و بهبودی وضع اقتصادی « وَ رَ زَقَکُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ »، از نعمت های ویژه ی الهی است.

وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لَا تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلَا تُخْرِ جُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِ کُمْ ثُمَّ أَقْرَ رْ تُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ (1)

و هنگامی که از شما پیمان گرفتیم، خونهای یکدیگر را نریزید وهمدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید، پس شما (به این پیمان) اقرار کردید و خود بر آن گواه هستید.

* امنیّت جان و وطن، سفارش خداوند و مکاتب الهی است. « لَاتَسْفِکُونَ ، لاتخرجون»

وَعَدَ اللَّ-هُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْ ضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْ تَضَیٰ لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِ کُونَ بِی شَیْئًا وَمَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذَٰلِکَ فَأُولَ-ٰئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ (2)

خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین قرار دهد، همان گونه که کسانی پیش از ایشان را جانشین کرد، و قطعاً دینی را که خداوند برای آنان پسندیده است، برای آنان استقرار و اقتدار بخشد و از پی ترسشان امنیّت را جایگزین کند، تا (تنها) مرا بپرستند و چیزی را برای من شریک نگیرند، و هر کس بعد از این، کفر ورزد پس آنان همان فاسقانند.

* هدف از حکومت اهل ایمان، استقرار دین الهی در زمین و رسیدن به توحید و امنیّت کامل است.

* امنیّت در جامعه اسلامی، شرایط را برای عبادت خدا فراهم می سازد. « أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی»

لِإِیلَافِ قُرَ یْشٍ . إِیلَافِهِمْ رِ حْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّیْفِ . فَلْیَعْبُدُوا رَ بَّ هَ-ٰذَا الْبَیْتِ . الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ(3)

برای الفت دادن قریش (به این سرزمین، سپاه فیل را نابود کردیم تا مقدمه ای برای ظهور اسلام باشد). الفت آنان در سفرهای زمستانی و تابستانی. پس (به شکرانه این نعمت) باید پرورگار این خانه را پرستش کنند. همان که آنان را از گرسنگی (و قحطی نجات داد و) سیرشان کرد و از ترس (دشمن) امانشان داد.

* تأمین معیشت و امنیّت جامعه، باید در مسیر بندگی و عبادت خدا باشد. «فلیعبدوا... الّذی اطعمهم... وَآمَنَهُمْ »

ص: 51


1- (بقره/84)
2- (نور/55)
3- (قریش1-4)

* برقراری امنیّت و برطرف کردن عوامل ترس، کار خدایی است. « وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ»(1)

2.2. اقسام امنیت
2.2.1. امنیت الهی

وَإِذْ قَالَ إِبْرَ اهِیمُ رَ بِّ اجْعَلْ هَ-ٰذَا بَلَدًا آمِنًا وَارْ زُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرَ اتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّ-هِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ قَالَ ... (2)

و (بیاد آور) هنگامی که ابراهیم گفت: پروردگارا! این (سرزمین) را شهری امن قرارده و اهل آن را آنان که به خدا و روز آخرت ایمان آورده اند، از ثمرات (گوناگون) روزی ده.

* انبیا علاوه بر ارشاد وهدایت، به نیازهای مادّی مردم همانند امنیّت ومعیشت نیز توجّه داشته وبرای آن تلاش ودعا می کنند.

* بهره مندی از نعمت ها، زمانی مطلوب است که در فضای امن، آرام و بی اضطراب باشد.

وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ (3)

و به این شهر (مکّه) امن سوگند.

* امنیّت شهر مکّه، دعای حضرت ابراهیم است که گفت: « رَ بِّ اجْعَلْ هَ-ٰذَا بَلَدًا آمِنًا » و این دعا مورد استجابت واقع شد. « وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ »

وَضَرَ بَ اللَّ-هُ مَثَلًا قَرْ یَةً کَانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً یَأْتِیهَا رِ زْقُهَا رَ غَدًا مِنْ کُلِّ مَکَانٍ فَکَفَرَ تْ بِأَنْعُمِ اللَّ-هِ فَأَذَاقَهَا اللَّ-هُ لِبَاسَ الْجُوعِ وَالْخَوْفِ بِمَا کَانُوا یَصْنَعُونَ (4)

و خداوند (برای شما) قریه ای را مثال می زند که امن و آرام بود، روزیش از هر سو فراوان می رسید، امّا (مردم آن قریه) نعمت های خدا را ناسپاسی کردند، پس خداوند به (سزای) آنچه انجام می دادند، پوشش فراگیر گرسنگی و ترس را بر آنان چشانید.

* امنیّت و آرامش در رأس نعمت ها و زمینه ی توسعه در رزق و اقتصاد جامعه می باشد.

ص: 52


1- . مصادیق دیگری از مضمون «اهمیت و جایگاه امنیت» در آیات زیر آمده است: بقره/217؛ کهف/94؛ مومنون/50؛ عنکبوت/67؛ احزاب/60؛ اسراء/5؛ سباء/18.
2- (بقره/126)
3- (تین/3)
4- (نحل/112)

إِنَّ الْمُتَّقِینَ فِی مَقَامٍ أَمِینٍ (1)

به راستی پرهیزگاران در جایگاهی امن هستند.

بزرگ ترین نعمت، امنیّت است، زیرا « مَقَامٍ أَمِینٍ » قبل از سایر نعمت ها مطرح شده است. البتّه امنیّت در بهشت یک امنیّت جامع است، نه ترس از مرگ، نه رقیب، نه حسود، نه زوال و انقراض.

* تقوای امروز سبب امنیّت فرداست.(2)

2.2.1.1.امنیت و آرامش روحی و روانی

وَکَیْفَ أَخَافُ مَا أَشْرَ کْتُمْ وَلَا تَخَافُونَ أَنَّکُمْ أَشْرَ کْتُمْ بِاللَّ-هِ مَا لَمْ یُنَزِّلْ بِهِ عَلَیْکُمْ سُلْطَانًا فَأَیُّ الْفَرِ یقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ (3)

و چگونه از چیزی که شریک خدا ساخته اید بترسم و حال آنکه شما آنچه را که خدا هیچ دلیلی درباره ی بر شما نازل نکرده است شریک او گرفته و نمی ترسید؟ اگر می دانید (بگویید که) کدام یک از ما دو دسته به ایمنی (در قیامت) سزاوارتر است؟

* امنیّت روحی، در پرتو توحید حاصل می گردد. «کیف أخاف ما أشرکتم»

إِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِیُطَهِّرَ کُمْ بِهِ وَیُذْهِبَ عَنْکُمْ رِ جْزَ الشَّیْطَانِ وَلِیَرْ بِطَ عَلَیٰ قُلُوبِکُمْ وَیُثَبِّتَ بِهِ الْأَقْدَامَ (4)

(به یاد آورید) زمانی که (خداوند) از سوی خود برای آرامش شما، خوابی سبک بر شما مسلّط ساخت واز آسمان بارانی بر شما فرستاد تا شما را با آن پاک کند وپلیدی (وسوسه ی) شیطان را از شما بزداید و دلهای شما را محکم و گام هایتان را با آن استوار سازد.

* با اراده و امداد الهی، در برابر دشمن مسلّح و انبوه هم می توان آرامش داشته و آرام خوابید، و اگر خدا نخواهد، در بهترین باغ ها و شرایط، نه خوابی هست و نه آرامشی.

ثُمَّ أَنْزَلَ اللَّ-هُ سَکِینَتَهُ عَلَیٰ رَ سُولِهِ وَعَلَی الْمُؤْمِنِینَ وَأَنْزَلَ جُنُودًا لَمْ تَرَ وْهَا وَعَذَّبَ الَّذِینَ کَفَرُ وا وَذَٰلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِ ینَ(5)

ص: 53


1- (دخان/51)
2- . مصادیق دیگری از مضمون «امنیت الهی» در آیات زیر آمده است: مائده/97؛ بقره/125؛ بقره/255؛ بقره/274؛ آل عمران/97؛ انفال/33؛ توبه/36؛ توبه/40؛ فتح/20؛ توبه/103؛ ابراهیم/35؛ ابراهیم/37؛ حجر/45؛ نحل/15؛ کهف/98؛ طه/80؛ انبیاء/32؛ قصص/10 و 11؛ فصلت/4؛طه/53.
3- (انعام/81)
4- (انفال/11)
5- (توبه/26)

سپس خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش وبر مؤمنان فرو فرستاد و سپاهیانی فرستاد که شما آنان را ندیدید و کافران را عذاب کرد، و این کیفر کافران است.

* آرامش روحی مؤمنان، از سوی خداوند است، در آیه ای دیگر می فرماید: «سکینتهٌ من ربّکم»(1)

هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ السَّکِینَةَ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لِیَزْدَادُوا إِیمَانًا مَعَ إِیمَانِهِمْ وَلِلَّ-هِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ ضِ وَکَانَ اللَّ-هُ عَلِیمًا حَکِیمًا (2)

اوست که آرامش را به دل های مؤمنان نازل کرد، تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند و لشکریان آسمان ها و زمین برای خداست و خداوند، دانای حکیم است.

* آرامش روحی تنها در سایه الطاف الهی است و هیچ فرد یا چیز دیگری نمی تواند به انسان آرامش دهد.

* توجّه به جنود الهی در زمین و آسمان، وسیله آرامش است.(3)

2.2.3. امنیت جانی

فَإِنْ خِفْتُمْ فَرِجَالاً أَوْ رُکْبَاناً فَإِذَآ أَمِنتُمْ فَاذْکُرُواْ اللَّهَ کَمَا عَلَّمَکُم مَّا لَمْ تَکُونُواْ تَعْلَمُونَ

پس اگر (از دشمن یا خطری) بیم داشتید، پیاده یا سواره (به هر شکل که می توانید نماز گزارید) و آنگاه که ایمن شدید خدا را یاد کنید، همان گونه که آنچه را نمی توانستید بدانید به شما آموخت. (4)

* در اسلام عسر و حرج نیست. وقتی امنیت جانی نباشد، شرایط نماز، حذف می شوند.

إِنَّهُمْ إِنْ یَظْهَرُ وا عَلَیْکُمْ یَرْ جُمُوکُمْ أَوْ یُعِیدُوکُمْ فِی مِلَّتِهِمْ وَلَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا (5)

زیرا اگر آنان (مشرکان) بر شما دست یابند، سنگسارتان خواهند کرد، یا شما را به آیین خودشان بازخواهند گرداند ودر این صورت هرگز رستگار نخواهید شد.

* در مواردی برای حفظ جان و ایمان، تقیه واجب است.(6)

ص: 54


1- . بقره / 248.
2- (فتح/4)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «امنیت روحی و روانی» در آیات زیر آمده است: توبه/15؛ یونس/67؛ مریم/61-63؛ فتح/27.
4- (بقره/239)
5- (کهف/20)
6- . مصادیق دیگری از مضمون «امنیت جانی» در آیات زیر آمده است: غافر/28؛ کهف/19.
2.2.4. امنیت اجتماعی

وَمَنْ یَقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَالِدًا فِیهَا وَغَضِبَ اللَّ-هُ عَلَیْهِ وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ عَذَابًا عَظِیمًا (1)

و هر کس به عمد مؤمنی را بکشد پس کیفرش دوزخ است که همیشه در آن خواهد بود، و خداوند بر او غضب و لعنت کرده و برای او عذابی بزرگ آماده ساخته است

* در نظام اسلامی، هیچ مقامی حقّ قتل و اعدام بی جهت دیگران را ندارد. «من یقتل... متعمّداً» (ولی شعار نظام طاغوتی، «انَا اُحیی و اُمیت»(2)

هست.)

* مجازات و کیفر سنگین، از عوامل بازدارنده فساد در جامعه و عامل ایجاد وحفظ امنیّت اجتماعی است.

مِنْ أَجْلِ ذَٰلِکَ کَتَبْنَا عَلَیٰ بَنِی إِسْرَ ائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْ ضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا وَلَقَدْ جَاءَتْهُمْ رُ سُلُنَا بِالْبَیِّنَاتِ ثُمَّ إِنَّ کَثِیرً ا مِنْهُمْ بَعْدَ ذَٰلِکَ فِی الْأَرْ ضِ لَمُسْرِ فُونَ(3)

به همین جهت، بر بنی اسرائیل نوشتیم که هر کس انسانی را جز به قصاص یا به کیفر فساد در زمین بکشد پس چنان است که گویی همه ی مردم را کشته است، و هر که انسانی را زنده کند (و از مرگ یا انحراف نجات دهد) گویا همه مردم را زنده کرده است و البتّه رسولان ما دلایل روشنی را برای مردم آوردند، امّا (با این همه) بسیاری از مردم بعد از آن (پیام انبیا) در روی زمین اسرافکار شدند.

* تجاوز به حقوق یک فرد، تهدید امنیّت جامعه است. « فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا »

وَالسَّارِ قُ وَالسَّارِ قَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا جَزَاءً بِمَا کَسَبَا نَکَالًا مِنَ اللَّ-هِ وَاللَّ-هُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ

مرد و زن دزد را به جزای کاری که انجام داده اند دستشان را قطع کنید. این کیفری است از سوی خداوند و خداوند مقتدر حکیم است. (4)

* با اجرای احکام دینی، باید امنیّت جامعه را با قاطعیّت حفظ کرد.

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَیٰ أَنْ لَا یُشْرِ کْنَ بِاللَّ-هِ شَیْئًا وَلَا یَسْرِ قْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِ ینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْ جُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُ وفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّ-هَ إِنَّ اللَّ-هَ غَفُورٌ رَ حِیمٌ (5)

ص: 55


1- (نساء/93)
2- . بقره / 258.
3- (مائده/32)
4- (مائده/38)
5- (ممتحنه/12)

ای پیامبر! هنگامی که زنان با ایمان نزد تو آمدند تا با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا نگیرند و دزدی نکنند و مرتکب زنا نشوند و فرزندانِ خود را نکشند و در میان دست و پای خود، مرتکب هیچ گونه نسبت ناروایی نشوند (و فرزندی را به دیگری به ناحق نسبت ندهند) و در هیچ کار خیری تو را نافرمانی نکنند، پس با آنان بیعت کن و برای آنان از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده و مهربان است.

* امنیّت از موضوعات مورد توجّه نظام اسلامی است:

الف) امنیّت مالی و اقتصادی، « وَلَا یَسْرِ قْنَ »

ب) امنیّت خانوادگی، « وَلَا یَزْنِینَ »

ج) امنیّت جانی، «لایقتلن»

د) امنیّت حیثیّتی و عِرضی، « وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ »

ه-) امنیّت سیاسی، اجتماعی. « وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُ وفٍ »(1)

2.2.5. امنیت نظامی

وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاکِرُ ونَ (2)

و به او (داود) فن زره سازی برای شما را آموختیم تا شمارا از (خطرات) جنگتان حفظ کند، پس آیا شما شکرگزار هستید؟!

* از طریق توسعه صنایع نظامی، نعمت امنیّت جامعه را در برابر دشمنان تأمین کرد.

2.2.6. امنیت ملی

فَلَمَّا دَخَلُوا عَلَیٰ یُوسُفَ آوَیٰ إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ وَقَالَ ادْخُلُوا مِصْ-رَ إِنْ شَاءَ اللَّ-هُ آمِنِینَ (3)

پس چون (پدر و مادر و برادران) بر یوسف وارد شدند، پدر و مادرش را در کنار خویش جای داد وگفت: به خواست خدا با أمن و امان داخل مصر شوید.

* حتّی اگر شخص اوّل کشور خواست از امنیّت سرزمین خود سخن بگوید، باید توجّه به لطف خداوند داشته باشد. «ان شاء اللّه» زیرا تا خدا نخواهد، امنیّتی در کار نیست،

ص: 56


1- . مصادیق دیگری از مضمون «امنیت اجتماعی» در آیات زیر آمده است: عنکبوت/29؛ قصص/57.
2- (انبیاء/80)
3- (یوسف/99)

چنانکه گروهی در دل کوه خانه ساختند تا در امان باشند، ولی قهر خداوند امنیّت آنان را به هم زد. « وَکَانُوا یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا آمِنِینَ . فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُصْبِحِینَ»(1)

* اگر یوسف ها حاکم باشند، امنیّت در کشور برقرار خواهد شد. «آمنین»

3. آزادی

3.1. جایگاه آزادی

وَإِذْ قَالَ مُوسَیٰ لِقَوْمِهِ اذْکُرُ وا نِعْمَةَ اللَّ-هِ عَلَیْکُمْ إِذْ أَنْجَاکُمْ مِنْ آلِ فِرْ عَوْنَ یَسُومُونَکُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَیُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَکُمْ وَیَسْتَحْیُونَ نِسَاءَکُمْ وَفِی ذَٰلِکُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَ بِّکُمْ عَظِیمٌ (2)

و (به یادآور) هنگامی که موسی به قوم خود گفت: نعمت خداوند بر خودتان را یاد کنید، آنگاه که شما را از فرعونیان نجات داد، آنها که شما را به بدترین نوع عذاب می کردند، پسرانتان را سر می بریدند و زنانتان را (برای کنیزی و هوسرانی خود) زنده نگاه می داشتند و در این امور، از طرف پرودگارتان آزمایش بزرگی بود.

* آزادی، از مهم ترین نعمت های الهی است. «نعمةاللَه... إِذْ أَنْجَاکُمْ »

3.2. آزادی در انتخاب راه و مکتب

لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ یُؤْمِنْ بِاللهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقی لَا انْفِصامَ لَها وَ اللهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (3)

در (پذیرش) دین، اکراهی نیست. همانا راه رشد از گمراهی روشن شده است، پس هر که به طاغوت کافر شود و به خداوند ایمان آورد، قطعاً به دستگیره محکمی دست یافته، که گسستنی برای آن نیست. وخداوند شنوای دانا است.

* دینی که برهان و منطق دارد، نیازی به اکراه و اجبار ندارد.

لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ(4)

آیین شما برای خودتان و آیین من برای خودم.

ص: 57


1- . حجر / 82-83.
2- (ابراهیم/6)
3- (بقره/256)
4- (کافرون/6)

* انسان در انتخاب دین آزاد است نه مجبور.

وَلَوْ شَاءَ اللَّ-هُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَ-ٰکِنْ یُدْخِلُ مَنْ یَشَاءُ فِی رَ حْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُمْ مِنْ وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ (1)

و اگر خدا می خواست مردم را امّت یگانه قرار می داد (ولی سنّت خدا بر دادن اختیار به مردم است) و هر کس را که بخواهد در رحمت خود وارد می کند و برای ستمگران هیچ سرپرست و یاوری (در آن روز) نیست.

* سنّت خداوند بر این است که انسان ها را آزاد بگذارد تا راه خود را انتخاب نمایند وگرنه می توانست همه را اجباراً در راه حقّ قرار دهد. «ولو شاء اللّه»

وَإِنْ تُکَذِّبُوا فَقَدْ کَذَّبَ أُمَمٌ مِنْ قَبْلِکُمْ وَمَا عَلَی الرَّ سُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ

و اگر (مرا) تکذیب کنید (تعجب ندارد)، زیرا امّت های پیش از شما (نیز پیامبرانشان را) تکذیب کردند و بر پیامبر (خدا) جز تبلیغ روشن (مسئولیّتی) نیست. (2)

* مردم، در انتخاب عقیده آزادند و پیامبر نمی تواند آنان را مجبور کند.(3)

3.3. آزادی در چارچوب قوانین الهی

وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَی اللَّ-هُ وَرَ سُولُهُ أَمْرً ا أَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَ ةُ مِنْ أَمْرِ هِمْ وَمَنْ یَعْصِ اللَّ-هَ وَرَ سُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُبِینًا (4)

و هیچ مرد و زن با ایمانی حقّ ندارند هنگامی که خدا و رسولش امری را مقرّر کنند، از سوی خود امر دیگری را اختیار کنند و هر کس خدا و رسولش را نافرمانی نماید، پس بدون شک به گمراهی آشکاری گرفتار شده است.

* آزادی انسان در چارچوب قوانین الهی است. «ما کان - لَهُمُ الْخِیَرَ ةُ »

3.4. آزادی بیان

وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ إِبْرَ اهِیمَ . إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ . قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاکِفِینَ . قَالَ هَلْ یَسْمَعُونَکُمْ إِذْ تَدْعُونَ . أَوْ یَنْفَعُونَکُمْ أَوْ یَضُرُّ ونَ . قَالُوا بَلْ وَجَدْنَا

ص: 58


1- (شوری/8)
2- (عنکبوت/18)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «آزادی عقیده» در آیات زیر آمده است: هود/86؛ اسراء/54؛ نحل/9؛ اسراء/7؛ اسراء/15؛ کهف/29؛ طه/68؛ فرقان/57؛ قصص/46.
4- (احزاب/36)

آبَاءَنَا کَذَٰلِکَ یَفْعَلُونَ . قَالَ أَفَرَ أَیْتُمْ مَا کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ . أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمُ الْأَقْدَمُونَ (1)

(ای پیامبر!) سرگذشت ابراهیم را بر مردم بخوان. آن گاه که به پدرش (عمویش آذر) و قومش گفت: شما چه می پرستید؟ گفتند: بت هایی را می پرستیم که همواره ملازم آنهاییم. ابراهیم گفت: آیا هر گاه آنها را می خوانید (یا دعا می کنید) سخن شما را می شنوند؟ یا به شما سود و زیانی می رسانند؟ بت پرستان گفتند: (نه) بلکه پدرانمان را یافتیم که این گونه (پرستش) می کردند. ابراهیم گفت: آیا در آنچه می پرستید اندیشه و نگاه (عمیق) کرده اید؟ شما و پدران پیشین شما (دقّت کرده اید)؟

* مناظره، بحث واحتجاج، میان افکار گوناگون لازم است.

فَمَکَثَ غَیْرَ بَعِیدٍ فَقَالَ أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ وَجِئْتُکَ مِنْ سَبَإٍ بِنَبَإٍ یَقِینٍ (2)

پس دیری نپایید که (هدهد آمد و به سلیمان) گفت: از چیزی آگاهی یافتم که تو از آن آگاه نشده ای و برای تو از (منطقه ی) سبا گزارشی مهم و درست آورده ام.

* آزادی بیان، یکی از ویژگی های حکومت صالحان است. « أَحَطْتُ بِمَا لَمْ تُحِطْ بِهِ »

قَدْ سَمِعَ اللَّ-هُ قَوْلَ الَّتِی تُجَادِلُکَ فِی زَوْجِهَا وَتَشْتَکِی إِلَی اللَّ-هِ وَاللَّ-هُ یَسْمَعُ تَحَاوُرَ کُمَا إِنَّ اللَّ-هَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ (3)

همانا خداوند سخن آن زنی که درباره همسرش با تو مجادله کرده و به سوی خدا شکوه و گلایه می کرد، شنید و خداوند گفتگوی شما دو نفر را می شنود، همانا خداوند شنوای بیناست.

* پیامبر گرامی، با موقعیّت رهبری جامعه، به راحتی در دسترس عموم بود و مردم در مورد مشکلاتشان با او گفتگو می کردند. « تُجَادِلُکَ »

* آزادی بیان در حکومت اسلامی به قدری است که یک زن می تواند با رهبر جامعه مجادله کند. « الَّتِی تُجَادِلُکَ »

ص: 59


1- (شعراء69-76)
2- (نمل/22)
3- (مجادله/1)

4. قدرت

4.1. قدرت مطلق الهی

لِلَّ-هِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْ ضِ وَإِنْ تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبْکُمْ بِهِ اللَّ-هُ فَیَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّ-هُ عَلَیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (1)

آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، تنها از آنِ خداست. (بنابراین) اگر آنچه را در دل دارید آشکار سازید یا پنهان دارید، خداوند شما را طبق آن محاسبه می کند. پس هر که را بخواهد (وشایستگی داشته باشد) می بخشد و هر که را بخواهد (ومستحقّ باشد) مجازات می کند و خداوند بر هرچیزی تواناست.

* خداوند، هم مالک مطلق است؛ «لله ما فی السموات و ما فی الارض» و هم عالم مطلق؛ «ان تبدوا...اوتخفوه» و هم قادر مطلق. «والله علی کلّ شی ء قدیر»

وَهُوَ الْقَاهِرُ فَوْقَ عِبَادِهِ وَهُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ (2)

اوست که بر بندگان خود قاهر و مسلط است و اوست حکیم آگاه.

* از دیگران هراسی نداشته باشیم که قدرت خدا فوق همه ی قدرت هاست.

4.2. قدرت و حکومت برخی پیامبران

اصْبِرْ عَلَیٰ مَا یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ . إِنَّا سَخَّرْ نَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَالْإِشْرَ اقِ . وَالطَّیْرَ مَحْشُورَ ةً کُلٌّ لَهُ أَوَّابٌ . وَشَدَدْنَا مُلْکَهُ وَآتَیْنَاهُ الْحِکْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ (3)

(ای پیامبر!) بر آن چه می گویند شکیبا باش و بنده ی ما داود را یاد کن که صاحب قدرت بود، امّا با این حال، همواره روی به سوی درگاه ما داشت. و فرمانروایی و حکومت او را استوار داشتیم و به او حکمت و داوری عادلانه و فیصله بخش دادیم.

* سرچشمه ی قدرت، صبر، عبودیّت و سرسپردگی به خداست.

قَالَ رَ بِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ(4)

و گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و به من فرمانروایی و ملکی عطا کن که پس از من سزاوار هیچ کس نباشد، همانا تو بسیار بخشنده ای.

* برخی انبیا همچون سلیمان به سراغ قدرت و حکومت می رفتند. «هب لی ملکاً»

ص: 60


1- (بقره/284)
2- (انعام/18)
3- (ص/17 - 20)
4- (ص/35)
4.3. خیرخواهی در عین قدرت

فَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَ بُّکُمْ ذُو رَ حْمَةٍ وَاسِعَةٍ وَلَا یُرَ دُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِ مِینَ (1)

(ای پیامبر!) اگر تو را تکذیب کردند پس بگو: پروردگارتان دارای رحمت گسترده است (امّا) عذاب او از قوم تبهکار، دفع نمی شود.

* با تکذیب کنندگان، باید برخوردی خیرخواهانه کرد و اگر تأثیر نداشت، از تهدید استفاده شود. « ذُو رَ حْمَةٍ - وَلَا یُرَ دُّ بَأْسُهُ »

قَالَ یَا قَوْمِ لَیْسَ بِی ضَلَالَةٌ وَلَ-ٰکِنِّی رَ سُولٌ مِنْ رَ بِّ الْعَالَمِینَ . أُبَلِّغُکُمْ رِ سَالَاتِ رَ بِّی وَأَنْصَحُ لَکُمْ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّ-هِ مَا لَا تَعْلَمُونَ (2)

(نوح) گفت: ای قوم من! در من هیچ گونه انحراف و گمراهی نیست، بلکه من فرستاده ای از سوی پروردگار جهانیانم.پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و خیرخواه و دلسوز شمایم و از (جانب) خدا چیزهایی می دانم که شما نمی دانید.

* در مقابل توهین های جاهلان، صبور باشیم. اوّلین پیامبر اولواالعزم، در برابر اتهام گمراهی، با نرم ترین شیوه سخن گفت. « لَیْسَ بِی ضَلَالَةٌ »

إِنَّ اللَّ-هَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْ بَیٰ وَیَنْهَیٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُ ونَ (3)

همانا خداوند (مردم را) به عدل و احسان و دادن (حق) خویشاوندان، فرمان می دهد و از کارهای زشت و ناپسند و تجاوز، نهی می فرماید او شما را موعظه می کند باشد که متذکّر شوید.

این آیه منشور جهانی اسلام است که امام باقرعلیه السلام آنرا در خطبه های نماز جمعه می خواندند. و به گفته فیض کاشانی در تفسیر صافی؛ اگر در قرآن همین یک آیه بود، کافی بود که بگوییم: قرآن، «تبیان کلّ شی» است، اوامر و نواهی این آیه در همه ادیان بوده و هرگز نسخ نشده است.

* عدل واحسان در کنار هم جاذبه دارد، وگرنه مقرّرات خشک، دلها را التیام نمی دهد. (عدل، مقدار واجب واحسان، مقدار مستحبّ است)

ص: 61


1- (انعام/147)
2- (اعراف/61 و 62)
3- (نحل/90)

5. اخلاق

5.1. هدف وسیله را توجیه نمی­کند.

وَأَنِ احْکُمْ بَیْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّ-هُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْ هُمْ أَنْ یَفْتِنُوکَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّ-هُ إِلَیْکَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا یُرِ یدُ اللَّ-هُ أَنْ یُصِیبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ کَثِیرً ا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ (1)

و میان آنان طبق آنچه خداوند نازل کرده حکم کن، و از هوسهای آنان پیروی مکن، و بر حذر باش از این که تو را از برخی از آنچه خداوند بر تو نازل کرده منحرف سازند. پس اگر آنان (از حکم و داوری تو) روی گرداندند، پس بدان که خداوند می خواهد آنان را به خاطر پاره ای از گناهانشان مجازات کند، بی شک بسیاری از مردم فاسقند.

* هدف وسیله را توجیه نمی کند. نباید به خاطر مسلمان شدن گروهی، از داوری و قضاوت ناروا کمک گرفت. (با توجّه به شأن نزول آیه)

وَلَا تَطْرُ دِ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَ بَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَالْعَشِیِّ یُرِ یدُونَ وَجْهَهُ مَا عَلَیْکَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَیْءٍ وَمَا مِنْ حِسَابِکَ عَلَیْهِمْ مِنْ شَیْءٍ فَتَطْرُ دَهُمْ فَتَکُونَ مِنَ الظَّالِمِینَ (2)

و کسانی را که بامداد و شامگاه پروردگارشان را می خوانند، در حالی که رضای او را می طلبند، از خود مران. چیزی از حساب آنان بر عهده ی تو نیست و از حساب تو نیز چیزی بر عهده ی آنان نیست که طردشان کنی و در نتیجه از ستمگران شوی.

* حفظ نیروهای فقیر ولی مجاهد، مهم تر از جذب سرمایه داران کافر است.

* هدف، وسیله را توجیه نمی کند. برای جذب سران کفر، نباید به مسلمانان موجود اهانت کرد.

وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ یَعْدِلُونَ (3)

و از کسانی که آفریده ایم، گروهی (دیگران را) به حقّ هدایت می کنند و به آن حکم می کنند.

* هدایت گری با روشها و وسائل باطل و یا به سوی باطل، ممنوع است. « یَهْدُونَ بِالْحَقِّ»

ص: 62


1- (مائده/49)
2- (انعام/52)
3- (اعراف/181)
5.2. کرامت انسانی

وَلَقَدْ کَرَّ مْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَ زَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَیٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا (1)

و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکبها] برنشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنها را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم.

* حفظ کرامت انسانی، اختصاصی به مسلمانان ندارد و همه انسان­ها را شامل می­شود. « کرّمنا بنی آدم »

5.2.1. کمک های بشر دوستانه

لَیْسَ عَلَیْکَ هُدَاهُمْ وَلَ-ٰکِنَّ اللَّ-هَ یَهْدِی مَنْ یَشَاءُ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ فَلِأَنْفُسِکُمْ وَمَا تُنْفِقُونَ إِلَّا ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّ-هِ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ خَیْرٍ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَأَنْتُمْ لَا تُظْلَمُونَ (2)

هدایت یافتن آنان بر عهده تو نیست، بلکه خداوند هر که را بخواهد (و شایسته باشد) هدایت می کند. وآنچه را از خوبی ها انفاق کنید، به نفع خودتان است. و جز برای کسب رضای خدا انفاق نکنید و (پاداش) آنچه از خوبی ها انفاق کنید، به طور کامل به شما داده خواهد شد و بر شما ستم نخواهد شد.

* رسیدگی به محرومان، یک وظیفه انسانی است. پس بر غیر مسلمانان نیز انفاق کنید.

* اسلام، مکتب انسان دوستی است و فقر و محرومیّت را حتّی برای غیر مسلمانان نمی پسندد.

5.2.2. حرمت جان انسانی

مِنْ أَجْلِ ذَٰلِکَ کَتَبْنَا عَلَیٰ بَنِی إِسْرَ ائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْ ضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا ...(3)

به همین جهت، بر بنی اسرائیل نوشتیم که هر کس انسانی را جز به قصاص یا به کیفر فساد در زمین بکشد، چنان است که گویی همه ی مردم را کشته است، و هر که انسانی را زنده کند (و از مرگ نجات دهد) گویا همه ی مردم را زنده کرده است...

* جان همه ی انسان ها، از هر نژاد و منطقه ای که باشند، محترم است.

ص: 63


1- (اسراء/70)
2- (بقره/272)
3- (مائده/32)
5.3. نفی تبعیض ها

وَقَالَتِ الْیَهُودُ وَالنَّصَارَ یٰ نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّ-هِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ یُعَذِّبُکُمْ بِذُنُوبِکُمْ بَلْ أَنْتُمْ بَشَرٌ مِمَّنْ خَلَقَ یَغْفِرُ لِمَنْ یَشَاءُ وَیُعَذِّبُ مَنْ یَشَاءُ ...(1)

ویهودیان ومسیحیان گفتند: ما پسران خدا ودوستان (خاص) اوییم. بگو: پس چرا شما را به (کیفر) گناهانتان عذاب می کند؟! (چنین نیست) بلکه شما نیز انسان هایی از مخلوقات اویید (وامتیازی ندارید). (خداوند) هر که را بخواهد (وشایسته بداند) می آمرزد و هر که را بخواهد عذاب می کند...

* نژادپرستی، امتیازطلبی و حقّ را منحصر در خود و حزب و گروه خود دانستن، ممنوع است.

وَهُوَ الَّذِی أَنْشَأَکُمْ مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَمُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآیَاتِ لِقَوْمٍ یَفْقَهُونَ

و اوست کسی که شما را از یک نفْس آفرید، پس برخی قرار یافته (و به دنیا آمده اند) و برخی (در پشت پدرها و رحم مادرها) به امانت گذاشته شده اند. ما آیات خویش را برای گروهی که می فهمند به تفصیل بیان کردیم. (2)

* اصل و ریشه ی همه ی انسان­ها یکی است، پس این همه اختلاف و برتری طلبی و تبعیض چرا؟ « مِنْ نَفْسٍ وَاحِدَةٍ »

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَیٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَ فُوا إِنَّ أَکْرَ مَکُمْ عِنْدَ اللَّ-هِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّ-هَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ (3)

ای مردم! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامی ترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست، همانا خدا دانای خبیر است.

* قرآن، تمام تبعیض های نژادی، حزبی، قومی، قبیله ای، اقلیمی، اقتصادی، فکری، فرهنگی، اجتماعی و نظامی را مردود می شمارد و ملاک فضیلت را تقوا می داند.(4)

ص: 64


1- (مائده/18)
2- (انعام/98)
3- (حجرات/13)
4- 1. مصادیق دیگری از مضمون «نفی تبعیض ها» در آیات زیر آمده است: انعام/52.
5.4. عفو و گذشت

فَبِمَا رَ حْمَةٍ مِنَ اللَّ-هِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْ هُمْ فِی الْأَمْرِ . . . (1)

(ای رسول ما!) به خاطر رحمتی از جانب خدا (که شامل حال تو شده،) با مردم مهربان گشته ای و اگر خشن و سنگدل بودی، (مردم) از دور تو پراکنده می شدند. پس از (تقصیر) آنان درگذر و برای آنها طلب آمرزش کن و در امور با آنان مشورت نما..،

* رهبری و مدیریّت صحیح، با عفو و عطوفت همراه است.

وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُ دُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارً ا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّیٰ یَأْتِیَ اللَّ-هُ بِأَمْرِ هِ إِنَّ اللَّ-هَ عَلَیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ (2)

بسیاری از اهل کتاب (نه تنها خودشان ایمان نمی آورند، بلکه) از روی حسدی که در درونشان هست، دوست دارند شما را بعد از ایمانتان به کفر بازگردانند، با اینکه حقّ (بودن اسلام و قرآن،) برای آنان روشن شده است، ولی شما (در برابر حسادتی که می ورزند، آنها را) عفو کنید و درگذرید تا خداوند فرمان خویش بفرستد، همانا خداوند بر هر کاری تواناست.

* با مخالفان نباید فوراً به خشونت برخورد کرد، گاهی لازم است حتّی با علم به کینه و حسادت آنها، با ایشان مدارا نمود.

* فرمان عفو دشمن، به صورت موقّت و تا زمانی است که مسلمانان دلسرد و دشمنان جسور نشوند. « حَتَّیٰ یات الله بأمره »

وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّیٰ لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلَّ-هِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَی الظَّالِمِینَ (3)

و با آنها بجنگید تا فتنه (بت پرستی وسلب آزادی از مردم،) باقی نماند و دین، تنها از آنِ خدا شود. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید. زیرا) تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست.

* راه برگشت و توبه بر هیچ کس و در هیچ شرایطی بسته نیست. حتّی دشمن سرسخت نیز اگر تغییر مسیر دهد، خداوند او را مورد عفو قرار می دهد.

ص: 65


1- (آل عمران/159)
2- (بقره/109)
3- (بقره/193)

* در آیه ی قبل بخشش خداوند نسبت به گناه کفّار مطرح شده است؛ «فانّ الله غفور رحیم» در این آیه به مردم سفارش می کند که در صورت دست برداشتن دشمن از جنگ، شما هم از جنگ صرف نظر کنید. «فلا عدوان»

وَجَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُ هُ عَلَی اللَّ-هِ إِنَّهُ لَا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ

و جزای بدی بدیی مانند آن است، پس هر که عفو کند و اصلاح نماید پس پاداش او بر خداست همانا او ستمکاران را دوست ندارد. (1)

* مقدّمه و بستر اصلاح، گذشت است، در شرایط انتقام و کیفر، اصلاح زمینه ای ندارد.

فَبِمَا نَقْضِهِمْ مِیثَاقَهُمْ لَعَنَّاهُمْ وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیَةً یُحَرِّ فُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَنَسُوا حَظًّا مِمَّا ذُکِّرُ وا بِهِ وَلَا تَزَالُ تَطَّلِعُ عَلَیٰ خَائِنَةٍ مِنْهُمْ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاصْفَحْ إِنَّ اللَّ-هَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (2)

پس (بنی اسرائیل را) به خاطر شکستن پیمانشان لعنت کردیم (و از رحمت خویش دور ساختیم) و دل هایشان را سخت گردانیدیم. آنان کلمات (الهی) را از جایگاه های خود تحریف می کنند و بخشی از آنچه را به آنان تذکّر داده شده بود فراموش کردند، و تو همواره بر خیانتی از آنان آگاه می شوی (هر روز توطئه و خیانتی تازه دارند) مگر اندکی از ایشان (که سنگدل و تحریف گر و خائن نیستند). پس، از آنان درگذر و از لغزش هایشان چشم بپوش. همانا خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.

* عفو وگذشت از کافر، نوعی احسان ونیکی است. «فَاعْفُْ... إِنَّ اللَّ-هَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ »(3)

5.5. حسن خُلق با مردم
5.5.1. خوشرویی

وَلَا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْ ضِ مَرَ حًا إِنَّ اللَّ-هَ لَا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ

و روی خود را از مردم (به تکبّر) بر مگردان، و در زمین مغرورانه راه مرو، زیرا خداوند هیچ متکبّر فخر فروشی را دوست ندارد. (4)

ص: 66


1- (شوری/40)
2- (مائده/13)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «عفو و گذشت» در آیات زیر آمده است: مائده/74؛ انفال/92؛ یوسف/92؛ بقره/192؛ آل عمران/152؛ شوری/42.
4- (لقمان/18)

* با مردم، چه مسلمان و چه غیر مسلمان، باید با خوشرویی رفتار کنیم.

5.5.2. گفتار نیکو

وَإِمَّا تُعْرِ ضَنَّ عَنْهُمُ ابْتِغَاءَ رَ حْمَةٍ مِنْ رَ بِّکَ تَرْ جُوهَا فَقُلْ لَهُمْ قَوْلًا مَیْسُورً ا (1)

و اگر به انتظار رحمتی از پروردگارت که به آن امیدواری، از آنان اعراض می کنی، پس با آنان سخنی نرم بگو.

* قرآن درباره ی نحوه ی سخن گفتن با مردم، دستورهایی دارد، از جمله اینکه با آنان سخنی نرم، ملایم، آسان، استوار، معروف و رسا گفته شود. «قَولاً مَیسوراً»، «قولاً لَیّناً»(2)، «قولاً کریماً»(3)، «قولاً سَدیداً»(4)، «قولاً مَعروفاً»(5)، «قولاً بَلیغاً»(6)

اذْهَبَا إِلَیٰ فِرْ عَوْنَ إِنَّهُ طَغَیٰ . فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ أَوْ یَخْشَیٰ(7)

بروید به سوی فرعون که او طغیان کرده است. پس به نرمی با او سخن بگویید، شاید متذکّر شود، یا (از خدا) بترسد.

* گام اوّل در امر به معروف و نهی از منکر، بیان نرم است. « فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا »

* شروع تربیت وارشاد باید از طریق گفتگوی صمیمانه باشد.(8) حتّی با سرکش ترین افراد نیز باید ابتدا با نرمی ولطافت سخن گفت.

وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا ...(9)

و با مردم، به زبان خوش سخن بگویید.

* برخورد خوب و گفتار نیکو، نه تنها با مسلمانان، بلکه با همه ی مردم لازم است.(10)

ص: 67


1- (اسراء/28)
2- . طه / 44.
3- . اسراء / 23.
4- . نساء / 9.
5- . نساء / 8.
6- . نساء / 63.
7- (طه/43 و 44)
8- . خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز می فرماید: با نرمی و ملاطفت با مردم رفتار کن. « فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک» آل عمران(3): 159.
9- (بقره/83)
10- . مصادیق دیگری از مضمون «گفتار نیکو» در آیات زیر آمده است: فرقان/33.
5.5.3. رفتار برادرانه با مردم

وَإِلَیٰ مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّ-هَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَ-ٰهٍ غَیْرُ هُ... (1)

و به سوی (مردم) مَدیَن، برادرشان شعیب را (فرستادیم. آن حضرت) گفت: ای قوم من! (تنها) خدا را بپرستید، جز او خدایی برای شما نیست...

* رفتار حضرت شعیب نسبت به مردم، دلسوزانه و برادرانه بود. « أَخَاهُمْ شُعَیْبًا »

وَإِذَا جَاءَکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِنَا فَقُلْ سَلَامٌ عَلَیْکُمْ ... (2)

ای پیامبر هرگاه کسانی که به آیات ما ایمان دارند نزد تو آیند، بگو: سلام بر شما!

* رابطه ی رهبر و مردم، باید بر پایه ی انس و محبّت باشد.(3)

5.5.4. مدارا با مردم

فَبِمَا رَ حْمَةٍ مِنَ اللَّ-هِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ...

به خاطر رحمتی از جانب خدا (که شامل حال تو شده،) با مردم مهربان گشته ای و اگر خشن و سنگدل بودی، (مردم) از دور تو پراکنده می شدند.(4)

* نرمش با مردم، یک هدیه ی الهی است.

5.5.6. تواضع

وَأَنْذِرْ عَشِیرَ تَکَ الْأَقْرَ بِینَ . وَاخْفِضْ جَنَاحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ

و خویشان نزدیکت را هشدار ده. و برای مؤمنانی که از تو پیروی کرده اند، بال خود را بگستر (و متواضع باش). (5)

* تواضع در برابر یاران، پیروان و زیردستان، از صفات لازم برای رهبر و مبلّغ است.

5.5.7. دلسوزی

قَالَ یَا قَوْمِ لِمَ تَسْتَعْجِلُونَ بِالسَّیِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ لَوْلَا تَسْتَغْفِرُ ونَ اللَّ-هَ لَعَلَّکُمْ تُرْ حَمُونَ

صالح گفت: ای قوم من! چرا پیش از نیکی، شتابزده خواهان بدی هستید؟ چرا از خداوند آمرزش نمی خواهید تا مشمول رحمت گردید؟ (6)

* انبیا دلسوز مردمند و به جای عذاب، برای آنها رحمت و نیمی طلب می­کنند.

ص: 68


1- (اعراف/85)
2- (انعام/54)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «رفتار برادرانه با مردم»، آیات : شعراء/160-163؛ اعراف/73.
4- (آل عمران/159)
5- (شعراء/214-215)
6- (نمل/46)
5.5.8. جذب مخالفان

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَ بْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ فَتَبَیَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَیٰ إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا... (1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه در راه خدا (برای جهاد) گام برداشتید پس (در کار دشمن) تحقیق کنید و به کسی که نزد شما (با کلامی یا عملی یا سلامی یا پیشنهادی) اظهار اسلام و صلح می کند، نگویید: تو مؤمن نیستی،...

* کسانی را که اظهار اسلام می کنند، با آغوش باز بپذیرید.

* بر چسبِ بی دینی به دیگران زدن و نسبت دادن کفر به افراد مشکوک ممنوع.

5.5.9. عیب پوشی

لَا یُحِبُّ اللَّ-هُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَکَانَ اللَّ-هُ سَمِیعًا عَلِیمًا (2)

خداوند، آشکار کردن گفتار بد را دوست نمی دارد، مگر از کسی که به او ستم شده باشد و خداوند، شنوای داناست.

* قانون کلّی و اصلی، حرمت افشاگری و بیان عیوب مردم است، مگر در موارد خاص.

* افشای عیوب مردم، به هر نحو باشد حرام است. (با شعر، طنز، تصریح، تلویح، حکایت، شکایت و...)

5.5.10. نیکوکاری

قَالُوا یَا أَیُّهَا الْعَزِیزُ إِنَّ لَهُ أَبًا شَیْخًا کَبِیرً ا فَخُذْ أَحَدَنَا مَکَانَهُ إِنَّا نَرَ اکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ

(برادران) گفتند: ای عزیز! همانا برای او پدری است پیر و سالخورده، پس یکی از ما را به جای او بگیر (و او را رها کن)، همانا ترا از نیکوکاران می بینیم. (3)

* یوسف حتّی در زمان اقتدارش، نیکوکاری در رفتار و منش او نمایان بود.

ص: 69


1- (نساء/94)
2- (نساء/148)
3- (یوسف/78)
5.6. برخورد اخلاقی با مخالفان

وَلَا تَسْتَوِی الْحَسَنَةُ وَلَا السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَدَاوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمِیمٌ(1)

و نیکی با بدی یکسان نیست؛ (بدی دیگران را) با شیوه ی بهتر (که نیکی است) دفع کن، که این هنگام آن کس که میان تو و او دشمنی است همچون دوست گرم می شود (و عداوتش نسبت به تو تمام می شود).

* در برخورد با مخالفان، اخلاق نیک کافی نیست، کرامت اخلاقی لازم است (دفع بدی با نیکی کافی نیست، بلکه باید به نیکوترین روش باشد).

وَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ قَالَ ائْتُونِی بِأَخٍ لَکُمْ مِنْ أَبِیکُمْ أَلَا تَرَ وْنَ أَنِّی أُوفِی الْکَیْلَ وَأَنَا خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ (2)

و چون یوسف بارهای (غذایی) آنان را آماده ساخت، گفت: برادر پدری خود را (در نوبت آینده) نزد من آورید. آیا نمی بینید که من پیمانه را کامل می دهم و بهترین میزبان هستم.

* بدی ها را با خوبی پاسخ دهیم. (یوسف سهم برادران را کامل داد و درباره ی ظلمی که به او کرده بودند سخن نگفت)

اُدْعُ إِلَیٰ سَبِیلِ رَ بِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَ بَّکَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ(3)

(ای پیامبر! مردم را) با حکمت (و گفتار استوار و منطقی) و پند نیکو، به راه پروردگارت بخوان و (با مخالفان) به شیوه ای که نیکوتر است جدال و گفتگو کن، همانا پروردگارت به کسی که از راه او منحرف شده آگاه تر است و (همچنین) او هدایت یافتگان را بهتر می شناسد.

این آیه برای همه مسئولان و مربیان و معلّمان و اساتید و علما، دستور جامعی می دهد که باید آنان برای موفقیّت خود، با شیوه های گوناگون نسبت به مخاطبان گوناگون، مجهز باشند، چرا که همه مردم را نمی توان با یک شیوه دعوت کرد، هر شخصی یک روحیه و ظرفیّتی دارد که باید با زبان خودش با او سخن گفت؛ خواص را با حکمت و استدلال، عوام را با موعظه نیکو، و مخالفان را با جدال نیکوتر.

ص: 70


1- (فصّلت/34)
2- (یوسف/59)
3- (نحل/125)

* اسلام به طرفداران خود هم غذای فکری می دهد، «بالحکمة» هم غذای روح «الموعظة الحسنة» و با مخالفان برخورد منطقی دارد. «جادلهم ...»

5.6.1. کلام نیکو

وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ... (1)

و با اهل کتاب جز با بهترین شیوه مجادله نکنید.

* گفتگو با غیر مسلمان، باید به بهترین شیوه باشد.

لَقَدْ کَفَرَ الَّذِینَ قَالُوا إِنَّ اللَّ-هَ هُوَ الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْ یَمَ قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ مِنَ اللَّ-هِ شَیْئًا إِنْ أَرَ ادَ أَنْ یُهْلِکَ الْمَسِیحَ ابْنَ مَرْ یَمَ وَأُمَّهُ وَمَنْ فِی الْأَرْ ضِ جَمِیعًا وَلِلَّ-هِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ ضِ وَمَا بَیْنَهُمَا یَخْلُقُ مَا یَشَاءُ وَاللَّ-هُ عَلَیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ(2)

آنان که گفتند: خدا، همان مسیح پسر مریم است، قطعاً کافر شدند. (ای پیامبر! به آنان) بگو: اگر خداوند اراده کند که مسیح پسر مریم و مادرش و هرکس که در زمین است، همگی را هلاک کند، چه کسی در برابر (قهر) او از خود چیزی دارد؟ حکومت آسمان ها و زمین و آنچه میان آن دو است از آن خداست، هر چه را بخواهد می آفریند و خداوند بر هر چیز تواناست.

* پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم مأمور گفتگوی منطقی با مخالفان است. « قُلْ فَمَنْ یَمْلِکُ...»

5.6.2. کردار نیکو

ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ السَّیِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِمَا یَصِفُونَ (3)

(ای پیامبر!) بدی را به بهترین روش دفع کن. (در مقام انتقام و مقابله به مثل مباش) ما به آنچه مخالفان توصیف می کنند آگاه تریم.

* پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تحت تربیت خداوند، مأمور برخورد با مخالفان به بهترین شیوه است.

وَاصْبِرْ عَلَیٰ مَا یَقُولُونَ وَاهْجُرْ هُمْ هَجْرً ا جَمِیلًا . وَذَرْ نِی وَالْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَةِ وَمَهِّلْهُمْ قَلِیلًا(4)

و بر آنچه می گویند صبر کن و به گونه ای نیکو از آنان کناره بگیر. و مرا با تکذیب کنندگان توانگر و خوشگذران واگذار و آنان را اندکی مهلت ده.

ص: 71


1- (عنکبوت/46)
2- (مائده/17)
3- (مؤمنون/96)
4- (مزمل/10-11)

* کنار زدن مخالفان، باید به شکلی زیبا و در شأن رهبر اسلامی باشد. «هجراً جمیلاً»

5.6.3. دلسوزی

رَ بِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثِیرً ا مِنَ النَّاسِ فَمَنْ تَبِعَنِی فَإِنَّهُ مِنِّی وَمَنْ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَ حِیمٌ

پروردگارا! همانا بت ها بسیاری از مردم را گمراه کرده اند، پس هر که مرا پیروی کند، از من است و هر کس با من مخالفت کند، همانا تو بخشنده ی مهربانی. (1)

* انبیا حتّی نسبت به مخالفان خود دلسوز بودند و آنان را از رحمت الهی مأیوس نمی کردند. « وَمَنْ عَصَانِی فَإِنَّکَ غَفُورٌ رَ حِیمٌ »

5.6.4. دوری از ناسزا گویی

وَلَا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّ-هِ فَیَسُبُّوا اللَّ-هَ عَدْوًا بِغَیْرِ عِلْمٍ ... (2)

و به (معبود) کسانی که غیر خدا را می خوانند ناسزا نگویید که آنان نیز از روی جهل و دشمنی به خداوند ناسزا می گویند.

حساب لعن و نفرین و برائت، از حساب دشنام و ناسزا جداست. لعن و برائت که در آیات دیگر قرآن از سوی خداوند اعلام شده، در واقع بیانگر اظهار موضعِ ما در برابر ستمگران و مشرکان است که بیزاری خود را از راه آنان اعلام می کنیم. «لعنة اللّه علی الظالمین»(3)، «برائة من اللّه...»(4)

* احساسات خود را نسبت به مخالفان کنترل کنیم و از هرگونه ناسزاگویی بپرهیزیم.

6. انصاف

لَیْسُوا سَوَاءً مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ یَتْلُونَ آیَاتِ اللَّ-هِ آنَاءَ اللَّیْلِ وَهُمْ یَسْجُدُونَ

همه اهل کتاب یکسان نیستند، طایفه ای از آنها (به طاعت خدا) ایستاده، آیات الهی را در دل شب تلاوت می کنند و سر به سجده می نهند. (5)

ص: 72


1- (ابراهیم/36)
2- (انعام/108)
3- . هود / 18.
4- . توبه / 1.
5- (آل­عمران/113)

* خوبی و کمال را از هر گروه و طایفه ای که باشد، بپذیریم و بدان اقرار کنیم. در کنار انتقاد از مخالفان، از خوبی های آنان غافل نشویم.

لَ-ٰکِنِ الرَّ اسِخُونَ فِی الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ یُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ وَالْمُقِیمِینَ الصَّلَاةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّ-هِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ أُولَ-ٰئِکَ سَنُؤْتِیهِمْ أَجْرً ا عَظِیمًا (1)

ولی راسخان در علم از یهود و مؤمنان، به آنچه بر تو و آنچه پیش از تو نازل شده است ایمان دارند. و به ویژه برپا دارندگان نماز، و اداکنندگان زکات، و ایمان آورندگان به خدا و قیامتند. بزودی آنان را پاداش بزرگی خواهیم داد.

* در انتقاد باید انصاف داشت. در این آیه، مؤمنانِ یهود از ظالمان آنها استثنا شده اند.

وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُ دُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِکُمْ کُفَّارً ا(2)

بسیاری از اهل کتاب (نه تنها خودشان ایمان نمی آورند، بلکه) دوست دارند شما را بعد از ایمانتان به کفر بازگردانند،

* در برخورد با مخالفان باید انصاف داشت. آیه می فرماید: بسیاری از اهل کتاب چنین هستند، نه همه ی آنان.

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَ کُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَ بَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَ یٰ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُ هْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُ ونَ

قطعاً سرسخت ترین مردم را در دشمنی نسبت به اهل ایمان، یهودیان و مشرکان خواهی یافت، و نزدیک ترینشان را از نظر دوستی با مؤمنان، کسانی خواهی یافت که می گویند: ما نصرانی هستیم. این (دوستی) به آن جهت است که برخی از آنان کشیشان وراهبانند وآنان تکبّر نمی ورزند. (3)

* اسلام تعصّب نابجا ندارد واز علمای سایر ادیان که خدا ترس و با انصاف باشند، منصفانه تمجید می کند.(4)

ص: 73


1- (نساء/162)
2- (بقره/109)
3- (مائده/82)
4- . مصادیق دیگری از مضمون «انصاف» در آیات زیر آمده است: آل عمران/78؛ آل عمران/199؛ مدثر/31؛ نساء/46؛ نساء/ 114؛ نساء/55؛ اعراف/102؛ اعراف/159؛ اعراف/168؛ انفال/7؛ توبه/8؛ توبه/34؛ توبه/99؛ یونس/94؛ رعد/1و2؛ رعد/36؛ نحل/38؛ نحل/54؛ نحل/83؛ اسراء/62؛ شعراء/224-227؛ سبا/24؛ صافات/126-129؛ صافات/69-74.

7. مصلحت سنجی

الشَّهْرُ الْحَرَ امُ بِالشَّهْرِ الْحَرَ امِ وَالْحُرُ مَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَیٰ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَیٰ عَلَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّ-هَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّ-هَ مَعَ الْمُتَّقِینَ (1)

ماه حرام در برابر ماه حرام و (اگر دشمنان احترام آنرا شکستند و با شما جنگ کردند، شما نیز حقّ دارید مقابله به مثل کنید. زیرا) حرمت ها را (نیز) قصاص است وهرکس به شما تجاوز کرد، به مانند آن تجاوز، بر او تعدی کنید و از خدا بپرهیزید (که زیاده روی نکنید) و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است.

قبل از اسلام در میان عرب ها، هر سال چهار ماه احترام خاصّی داشت که در آنها جنگ، حرام و ممنوع بود، سه ماه پی درپی، که عبارتند از: ذی القعده، ذی الحجّه و محرم، و یکی هم ماه رجب که جداست. اسلام این سنّت را پذیرفت و در هر سال، چهار ماه را آتش بس اعلام نمود، ولی دشمن همیشه در کمین بود تا از فرصت ها سوء استفاده کند.

* حفظ جان مسلمان ها بر حفظ احترام مکان ها و زمان ها مقدّم است. اگر در چهار ماه حرام، دشمن حمله کرد، پاسخ دهید.

وَکَذَٰلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْ ضِ یَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَیْثُ یَشَاءُ نُصِیبُ بِرَ حْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ (2)

و ما اینگونه به یوسف در آن سرزمین، مکنت وقدرت دادیم که در آن هر جا که خواهد قرار گیرد (وتصرّف کند.) ما رحمت خود را بر هرکس که بخواهیم می رسانیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمی گردانیم.

* حکومت ها در شرایط بحرانی کشور می توانند آزادی مردم را در تصرّف اموال و املاک خویش محدود ساخته(مثلا گندم را جیره بندی کنند) آنان را به سمت مصالح همگانی سوق دهند. « یَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَیْثُ یَشَاءُ »

* وَقَالَ رَ جُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْ عَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَ جُلًا أَنْ یَقُولَ رَ بِّیَ اللَّ-هُ...

و مردی با ایمان از آل فرعون که ایمان خود را پنهان می داشت گفت: «آیا می خواهید مردی را که می گوید: پروردگار من خداوند است بکشید؟!(3)

* کار کردن در دستگاه ظلم، برای انجام مأموریّتی مهم تر مانعی ندارد. « رَ جُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْ عَوْنَ »

ص: 74


1- (بقره/194)
2- (یوسف/56)
3- (غافر/28)

ص: 75

ب) جایگاه حکومت در نظام سیاسی اسلام

درآمد

خواه سیاست در معنای خاص، «حفظ، کسب و توسعه قدرت» و خواه در معنای موسع و عام، «علم یا فن اداره یک کشور» قلمداد شود، با شکل گیری، استقرار و استمرار حکومت سر و کار دارد. سیاست در معنای عام، با قید تدبیر امور، با حضور مردم به طور مستقیم یا غیر مستقیم، وظایف و ساختار دولت، رهبری، تعیین اشکال و مقاصد حکومت و در نهایت برنامه ریزی در راستای تحقق آن سر و کار دارد.(1)

در سنت اسلامی، ابونصر فارابی از چهار نوع نظام سیاسی – فاضله، جاهله، فاسقه و ضاله- نام می برد که منظور وی از نظام سیاسی فاضله، نظام سیاسی اسلام است. او رابطة فرماندهی و فرمانبری و خدمات حکومت خوب را «سیاست» می داند(2)

. با این حال، آنچه که از سیره ائمه اطهار(ع) به عنوان نصّ مفسر در کنار قرآن به عنوان نصّ اول در معنا و مفهوم سیاست برداشت می شود؛ بیانگر این امر است که سیاست، مدیریت مدبرانه مردم براساس معارف الهی جهت نیل به سعادت دنیوی و اخروی آنان

ص: 76


1- . در این رابطه : نک: علی اصغر حلبی، مبانی اندیشه سیاسی در ایران و جهان اسلام، تهران: انتشارات بهبهانی، 1375، صص7-8 ؛ اسماعیل دارابکائی، نگرشی بر فلسفه سیاسی اسلام، قم: بوستان کتاب، 1388، صص 15-21.
2- . ابونصر محمد بن محمد فارابی ، احصاءالعلوم، ترجمه حسین خدیوجم، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی فارابی،1364، صص 107 -108.

است.(1)

بر این مبناست که خواجه نصیرالدین طوسی هدف از سیاست فاضله را «تکمیل خلق» و لازمه آن را «نیل به سعادت» می داند.(2)

عباسعلی عمید زنجانی، سیاست را به معنای « مدیریت کلان دولت و راهبرد عمومی در جهت مصلحت جمعی و انتخاب روشهای بهتر در اداره شئون کشور، یا علم اداره یک جامعه متشکل، و یا هنر تمشیت امور مردم در رابطه با دولت ، ]که[ همواره در ارتباط با بخشی از زندگی انسان مطرح است»، می داند و از آن رو که به عمل انسان مربوط می شود، ناگزیر با دین که متکفّل بیان شیوه های زیستن است تماس پیدا می کند و از این رو یا در تضادّ با آن و یا همسوی آن عمل می کند. در هر حال، دین به سیاست نظر دارد و سیاست نیز به نوبة خود در قلمرو دین عمل می کند.(3)

قدر مشترک تعاریف فوق، وجود یک رابطة تنگاتنگ بین دین و سیاست است و این دین است که سیاست را به خدمت می گیرد تا با رفع موانع و ایجاد مقتضیات، جامعه را به سوی مقصدی که صلاح فرد و جامعه است هدایت و تربیت کند. در گفتمان اسلامی، سیاست از مطالعة اینکه «چه کسی می برد، چه می برد، کی می برد و چگونه می برد؟»؛(4)

فراتر رفته و با نگاه به ذات انسان، به حقیقت وجودی او که «اشرف مخلوقات»(5)

است پی برده و با مبنا قرار دادن «کرامت انسانی»(6) نه هدفی برای استبداد، استعمار و استثمار، بلکه وسیله ای برای رساندن انسان به سعادت این جهانی و فرااین جهانی است. با این اجمال، شکل گیری نظام سیاسی اسلام در عالم واقع، مستلزم نگاهی

ص: 77


1- . در این رابطه نک: اسماعیل دارابکائی، پیشین، ص16.
2- . خواجه نصیرالدین طوسی ، اخلاق ناصری، به تصحیح مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران: خوارزمی، 1387، صص301-302.
3- . عباسعلی عمیدزنجانی، مبانی اندیشه سیاسی اسلام، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1384،ص 76.
4- . توماس اسپریگنز، فهم نظریه های سیاسی، ترجمة فرهنگ رجایی، تهران: آگاه،1382، ص18.
5- . اشاره به سوره مومنون(23): 14 : «ثم انشاناه خلقاً اخر فتبارک الله احسن الخالقین».
6- . اشاره به سوره اسراء(17) : 70 : «و لقد کرمنا بنی آدم و جعلناهم فی البر و البحر».

درونی به ماهیت، ساختار، اهداف و یا غایت حکومت است. در این بخش از جستارگشایی سیاست قرآنی، تلاش شده به حکومت و مسائل مربوطه که عمدتا مربوط به راس هرم نظام سیاسی اسلام است، توجه شود.

در یک مقایسه میان سیاست دینی و غیر دینی مشخص می شود:

o هدف سیاست دینی، حرکت جامعه به سوی کمال و رشد در سایه دستورات الهی است، ولی هدف سیاست غیر دینی رفاه مادی و تامین نیازهای دنیوی مردم است.

o سیاست دینی، یعنی آن گونه باشیم که عقل و وحی می گوید، سیاست غیر دینی یعنی آن گونه باشیم که تمایلات ما و مردم می گوید.

o در سیاست دینی، تدبیر امور باید همراه عزت و کرامت انسان ها باشد، اما در سیاست غیر دینی، کسب، حفظ و توسعه قدرت حاکمان، هدف است.

o مبنای سیاست دینی خدا محوری است، اما مبنای سیاست غیر دینی قدرت محوری است.

o در سیاست دینی، الگو رهبران معصوم هستند، اما در سیاست غیر دینی الگوها ابر قدرت ها هستند.

o در سیاست دینی، نگاه به ابدیت است، اما در سیاست غیر دینی نگاه به زندگی محدود دنیوی است.

ص: 78

1. حکومت

1.1. لزوم تشکیل حکومت

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّ-هَ وَأَطِیعُوا الرَّ سُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ... (1)

ای کسانی که ایمان آورده اید خدا را اطاعت کنید و پیامبر و اولیای امر خود را [نیز] اطاعت کنید.

وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ وَلَوْ رَ دُّوهُ إِلَی الرَّ سُولِ وَإِلَیٰ أُولِی الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ... (2)

هنگامی که خبری (و شایعه ای) از ایمنی یا ترس (پیروزی یا شکست) به آنان (منافقان) برسد، آن را فاش ساخته و پخش می کنند، در حالی که اگر آن را (پیش از نشر) به پیامبر و اولیای امور خود ارجاع دهند، قطعاً آنان که اهل درک و فهم و استنباطند، حقیقت آن را در می یابند.

* مسلمانان باید دارای حکومت و تشکیلات و رهبری مرکزی باشند. اولی الامر، صاحب دولت و حکومت و قدرت است.

وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِ بَاطِ الْخَیْلِ تُرْ هِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّ-هِ وَعَدُوَّکُمْ

و برای (آمادگی مقابله با) دشمنان، هرچه می توانید از نیرو و از اسبان سواری فراهم کنید تا دشمن خدا و دشمن خودتان را به وسیله آن بترسانید. (3)

* مسلمانان باید نظام و حکومت داشته باشند، چون بدون آن، دشمنان هراسی ندارند.

لَقَدْ أَرْ سَلْنَا رُ سُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللَّ-هُ مَنْ یَنْصُرُ هُ وَرُ سُلَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّ اللَّ-هَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ (حدید/25)

همانا ما پیامبرانمان را با معجزات و دلایل آشکار فرستادیم و همراه آنان کتاب (آسمانی) و وسیله سنجش فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و آهن را که در آن نیرویی شدید است و منافعی برای مردم دارد فرو آوردیم (تا از آن بهره

ص: 79


1- (نساء/59)
2- (نساء/83)
3- (انفال/60)

گیرند) و تا خداوند معلوم دارد چه کسی او و پیامبرانش را به نادیده و در نهان یاری می کند. همانا خداوند، قوی و شکست ناپذیر است.

* مسلمانان باید حکومت و تشکیلات داشته باشند تا بتوانند برای قسط بپاخیزند و جلو طغیانگران را بگیرند.

یَا أَیُّهَا الرَّ سُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَ بِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِ سَالَتَهُ وَاللَّ-هُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّ-هَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِ ینَ(1)

ای پیامبر! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شده است (در مورد ولایت و جانشینی حضرت علی) اعلام کن واگر چنین نکنی، رسالت الهی را نرسانده ای و (بدان که) خداوند تو را از (شرّ) مردم (و کسانی که تحمّل شنیدن این پیام مهم را ندارند) حفظ می کند. همانا خداوند گروه کافران را هدایت نمی کند.

* حافظ اسلام، نظام امامت و حکومت است.

قَالَ لَوْ أَنَّ لِی بِکُمْ قُوَّةً أَوْ آوِی إِلَیٰ رُ کْنٍ شَدِیدٍ (2)

(حضرت لوط) گفت: ای کاش در برابر شما قدرتی داشتم و یا به تکیه گاه محکمی پناه می بردم!

* اگر قدرت و حکومت نباشد، حتّی انبیا در جلوگیری از منکرات فلج هستند.

الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْ ضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُ وا بِالْمَعْرُ وفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّ-هِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ (3)

کسانی که اگر آنان را در زمین به قدرت رسانیم، نماز بر پا می دارند و زکات می دهند و (دیگران را) به خوبی ها دعوت می کنند و از بدی ها باز می دارند؛ و پایان همه ی امور برای خداست.

* تشکیل حکومت اسلامی در ترویج و توسعه و تقویت دستورات دینی، همچون نماز، زکات و امر به معروف و نهی از منکر نقش بسزایی دارد.

« قَالَ رَ بِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (ص/35)

ص: 80


1- (مائده/67)
2- (هود/80)
3- (حج/41)

(حضرت سلیمان) گفت: پروردگارا! مرا بیامرز و به من فرمانروایی و ملکی عطا کن که پس از من سزاوار هیچ کس نباشد، همانا تو بسیار بخشنده ای.

* برخی انبیا به سراغ قدرت و حکومت می رفتند. «هب لی ملکاً»

وَکَذَٰلِکَ مَکَّنَّا لِیُوسُفَ فِی الْأَرْ ضِ یَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَیْثُ یَشَاءُ نُصِیبُ بِرَ حْمَتِنَا مَنْ نَشَاءُ وَلَا نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ (1)

و ما اینگونه به یوسف در آن سرزمین، مکنت وقدرت دادیم که در آن هر جا که خواهد قرار گیرد (وتصرّف کند.) ما رحمت خود را بر هرکس که بخواهیم می رسانیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمی گردانیم.

* قدرت اگر در دست اهلش باشد رحمت است وگرنه زیانبخش خواهد بود.

1.2. مشروعیت حکومت

...هُوَ مَوْلَاکُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلَیٰ وَنِعْمَ النَّصِیرُ (2)

او مولا و سرپرست شماست، پس چه خوب سرپرستی است و چه خوب یاوری.

* مشروعیّت حکومت های بشری، در گرو منتهی شدن به ولایت الهی است.

1.3. وظایف حکومت

1.3.1 . ایفای حقوق الهی

1.3.1.1. دعوت به خداپرستی

حضرت سلیمان که حکومت بی نظیری داشت، هنگامی که شنید خانمی کافر در منطقه ای حکومت می کند، در نامه ای او را به توحید دعوت کرد و او به­خدا ایمان آورد.

رَ بِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی وَأَسْلَمْتُ مَعَ سُلَیْمَانَ لِلَّ-هِ رَ بِّ الْعَالَمِینَ(3)

پروردگارا! من به خودم ظلم کردم و (اکنون) همراه سلیمان، در برابر پروردگار جهانیان سر تسلیم فرود آورده ام.

* هدف حکومت انبیا، دعوت به سوی خداوند است، نه کشورگشایی.

ص: 81


1- (یوسف/56)
2- (حج/78)
3- (نمل/44)

1.3.1.2. اجرای احکام

قَالَ یَا مُوسَیٰ إِنِّی اصْطَفَیْتُکَ عَلَی النَّاسِ بِرِ سَالَاتِی وَبِکَلَامِی فَخُذْ مَا آتَیْتُکَ وَکُنْ مِنَ الشَّاکِرِ ینَ (1)

(خداوند) فرمود: ای موسی! من تو را بر مردم با پیام هایم و سخنم برگزیده ام، پس آنچه (از الواح و تورات) به تو دادم بگیر و از سپاسگزاران باش.

* پس از براندازی طاغوت و تشکیل حکومت دینی، باید احکام الهی اجرا شود.

الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْ ضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُ وا بِالْمَعْرُ وفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّ-هِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ(2)

کسانی که اگر آنان را در زمین به قدرت رسانیم، نماز بر پا می دارند و زکات می دهند و (دیگران را) به خوبی ها دعوت می کنند و از بدی ها باز می دارند؛ و پایان همه ی امور برای خداست.

* اقامه ی نماز و زکات و امر به معروف و نهی از منکر، از وظایف و قطعی مسئولان حکومت اسلامی است.

1.3.2. ایفای حقوق مردم

1.3.2.1. فرهنگی

الف) گسترش معروف ها و اصلاح جامعه

إِنَّ اللَّ-هَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْ بَیٰ وَیَنْهَیٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ یَعِظُکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُ ونَ(3)

همانا خداوند (مردم را) به عدل و احسان و دادن (حق) خویشاوندان، فرمان می دهد و از کارهای زشت و ناپسند و تجاوز، نهی می فرماید او شما را موعظه می کند باشد که متذکّر شوید.

* امر به معروف، بر نهی از منکر و عدل، بر احسان مقدّم است.

* سفارش به عدل و نهی از فحشا، سنّت ابدی خداوند است.

یَأْمُرُ هُمْ بِالْمَعْرُ وفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّ مُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَ هُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ...(4)

ص: 82


1- (اعراف/144)
2- (حج/41)
3- (نحل/90)
4- (اعراف/157)

(پیامبری که) آنان را به نیکی فرمان می دهد و از زشتی باز می دارد و آنچه را پاکیزه و پسندیده است برایشان حلال می کند و پلیدی ها را بر ایشان حرام می کند و از آنان بار گران (تکالیف سخت) و بندهایی را که بر آنان بوده برمی دارد (وآزادشان می کند).

* گسترش معروف ها و پاکسازی جامعه از زشتی­ها، ، در رأس برنامه های پیامبران است.

خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْ فِ وَأَعْرِ ضْ عَنِ الْجَاهِلِینَ (1)

عفو و میانه روی را پیشه کن (عذر مردم را بپذیر و بر آنان آسان بگیر)، و به کارهای عقل پسند و نیکو فرمان بده، و از جاهلان اعراض کن.

* این آیه با تمام سادگی و فشردگی، همه ی اصول اخلاقی را در بر دارد. هم اخلاق فردی «عفو»، هم اخلاق اجتماعی «وأمر بالعُرف»، هم با دوست «عفو»، هم با دشمن «أعرض»، هم زبانی «وأمر»، هم عملی «أعرض»، هم مثبت «خُذ»، هم منفی «أعرض»، هم برای رهبر، هم برای امّت، هم برای آن زمان و هم برای این زمان. چنانکه امام صادق علیه السلام فرمودند: در قرآن آیه ای جامع تر از این آیه در مکارم الاخلاق نیست.(2)

...إِنْ أُرِ یدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّ-هِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَإِلَیْهِ أُنِیبُ

(شعیب) گفت: من به جز اصلاح به مقدار توانم، خواسته ی دیگری ندارم و جز به لطف خداوند، توفیقی برای من نیست، (از این روی) بر او توکّل کرده ام و به سوی او بازگشته ام. (3)

* هدف انبیا، اصلاح انسان ها و جوامع بشری است.

فَلَوْلَا کَانَ مِنَ الْقُرُ ونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُو بَقِیَّةٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسَادِ فِی الْأَرْ ضِ إِلَّا قَلِیلًا...

پس چرا در قرون قبل از شما، صاحبان علم و قدرتی نبودند تا مردم را از فساد در زمین باز دارند، مگر گروه کمی. (4)

* بیشترین مسئولیّت در نهی از منکر، بر عهده ی صاحبان علم و قدرت است.

ص: 83


1- (اعراف/199)
2- . تفسیر فرقان.
3- (هود/88)
4- (هود/116)

ب) تحکیم خانواده

اشاره

وَأَنْکِحُوا الْأَیَامَیٰ مِنْکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِنْ یَکُونُوا فُقَرَ اءَ یُغْنِهِمُ اللَّ-هُ مِنْ فَضْلِهِ وَاللَّ-هُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ . وَلْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ نِکَاحًا حَتَّیٰ یُغْنِیَهُمُ اللَّ-هُ مِنْ فَضْلِهِ ... (1)

پسران و دختران بی همسر و غلامان و کنیزان شایسته (ازدواج) خود را همسر دهید. اگر تنگدست باشند، خداوند از فضل خود بی نیازشان می گرداند و خداوند، گشایشگر داناست. و کسانی که (وسیله ی) ازدواج نمی یابند، پاکدامنی و عفت پیشه کنند، تا آن که خداوند از کرم خویش، آنان را بی نیاز نماید...

* در حفظ عفّت و پاکدامنی عمومی، هم باید جوانان خود را حفظ کنند، «و لیَستَعفف»، هم خانواده و حکومت قیام کند «واَنکحوا الاَیامی»

1.3.2.2. اقتصادی

الف) خدمت به مردم

قرآن می فرماید: ما به ذوالقرنین تمام امکانات را دادیم. او با سفر به شرق و غرب، با استفاده از امکانات و قدرت خود، مشکلات آنان را حل می کرد.

ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَبًا . حَتَّیٰ إِذَا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِمَا قَوْمًا لَا یَکَادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلًا (2)

سپس (برای سفری دیگر از اسبابی که در اختیار داشت) سببی را پیگیری کرد. تاآنگاه که به میان دو سدّ (کوه) رسید، پشت آن دو کوه مردمی را یافت که گویا هیچ سخنی را نمی فهمیدند.

* خدمت به محرومان یک ارزش است، چه با فرهنگ باشند، چه نباشند.

رَ بِّ قَدْ آتَیْتَنِی مِنَ الْمُلْکِ وَعَلَّمْتَنِی مِنْ تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ ضِ أَنْتَ وَلِیِّی فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَ ةِ تَوَفَّنِی مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ(3)

(یوسف گفت:) پروردگارا؛ تو مرا (بهره ای) از حکومت دادی و از تعبیر خواب ها به من آموختی. (ای) پدیدآورنده ی آسمان ها و زمین، تنها تو در دنیا وآخرت مولای منی، مرا تسلیم خود بمیران و مرا به شایستگان ملحق فرما.

* انسان های وارسته، حکومت را برای خدمت و صلاح می خواهند.

ص: 84


1- (نور32و 33)
2- (کهف/92 و 93)
3- (یوسف/101)

ب) فقر زدایی

إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَ اءِ وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّ قَابِ وَالْغَارِ مِینَ وَفِی سَبِیلِ اللَّ-هِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِ یضَةً مِنَ اللَّ-هِ وَاللَّ-هُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (توبه/60)

همانا صدقات (زکات)، برای نیازمندان ودرماند گان وکارگزارانِ زکات وجلب دلها و آزادی بردگان وادای بدهی بدهکاران و(هزینه ی جهاد) در راه خدا وتأمین در راه مانده است، این دستور، فرمانی است از جانب خدا و خداوند، دانا و حکیم است.

* فقرزدایی باید در رأس برنامه های نظام اسلامی باشد.

* حکومت اسلامی، مسئول گرفتن زکات و پرداختِ آن به فقراست، تا فقرا، خود مستقیماً نزد اغنیا نروند و احساس حقارت نکنند.

وَیَا قَوْمِ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مَالًا إِنْ أَجْرِ یَ إِلَّا عَلَی اللَّ-هِ وَمَا أَنَا بِطَارِ دِ الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلَاقُو رَ بِّهِمْ وَلَ-ٰکِنِّی أَرَ اکُمْ قَوْمًا تَجْهَلُونَ(1)

(نوح ادامه داد که) ای قوم من! از شما در برابر این دعوت، اجرتی درخواست نمی کنم، پاداش من تنها بر خداست و من کسانی را که ایمان آورده اند (به خاطر خواست نابجای شما) طرد نمی کنم، (چرا که) آنان پروردگارشان را ملاقات خواهند کرد (و از من شکایت خواهند نمود)، ولی من شما را قوم جاهلی می بینم.

* حکومتِ حقّ، نباید به خاطر جلب رضایت مرفّهین، طبقه محروم را از دست بدهد.

أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَ دْتُ أَنْ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَ اءَهُمْ مَلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْبًا (2)

اما آن کشتی (که سوراخ کردم) از آنِ بینوایانی بود که در دریا کار می کردند. خواستم آن را معیوبش کنم، (چون) در کمین آنان پادشاهی بود که غاصبانه و به زور، هر کشتی (سالمی) را می گرفت.

* افراد متعهّد، باید به هر نحو که بتوانند، حافظ حقوق و اموال محرومان باشند.

ج) تامین رفاه مردم

وَأَوْحَیْنَا إِلَیٰ مُوسَیٰ وَأَخِیهِ أَنْ تَبَوَّآ لِقَوْمِکُمَا بِمِصْرَ بُیُوتًا وَاجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ (3)

ص: 85


1- (هود/29)
2- (کهف/79)
3- (یونس/87)

و به موسی و برادرش وحی کردیم که در مصر، برای قوم خودتان خانه هایی آماده کنید و خانه هایتان را مقابل هم (یا رو به قبله) بسازید و نماز به پا دارید و به مؤمنان بشارت بده (که سرانجام پیروزی با آنهاست).

* رهبران دینی، به مسائل مادّی ورفاهی امّت نیز توجّه دارند.

وَلَقَدْ بَوَّأْنَا بَنِی إِسْرَ ائِیلَ مُبَوَّأَ صِدْقٍ وَرَ زَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ (1)

و ما بنی اسرائیل را در جایگاه شایسته ای جا دادیم و از چیزهای پاکیزه به آنان روزی بخشیدیم.

* در نهضت های انبیا، علاوه بر معنویّت، ابعاد مادّی زندگی مردم نیز مورد توجّه است.

د) مدیریت بحران

اشاره

قَالَ تَزْرَ عُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَبًا فَمَا حَصَدْتُمْ فَذَرُ وهُ فِی سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِیلًا مِمَّا تَأْکُلُونَ

(یوسف در جواب) گفت: هفت سال پی درپی کشت کنید و آنچه را درو کردید، جز اندکی را که می خورید، در خوشه اش کنار بگذارید. (2)

* اداره جامعه در شرایط بحرانی، از وظایف اصلی حکومت است.

1.3.2.3 . سیاسی

الف) تامین امنیت

إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِ بُونَ اللَّ-هَ وَرَ سُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْ ضِ فَسَادًا أَنْ یُقَتَّلُوا أَوْ یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْ جُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ یُنْفَوْا مِنَ الْأَرْ ضِ ذَٰلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الْآخِرَ ةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ (3)

همانا کیفر آنان که با خداوند و پیامبرش به محاربه برمی خیزند و (با سلاح و تهدید و غارت) در زمین به فساد می کوشند، آن است که کشته شوند، یا به دار آویخته شوند، یا دست و پایشان بطور مخالف بریده شود یا آنکه از سرزمین (خودشان) تبعید شوند. این کیفر ذلت بار دنیوی آنان است و در آخرت برایشان عذابی عظیم است.

* وظیفه ی حکومت اسلامی، حفظ امنیّت شهرها، روستاها، جاده ها و برخورد قاطع با متخلّفان است.

ص: 86


1- (یونس/93)
2- (یوسف/47)
3- (مائده/33)

ب) ایجاد و تقویت وحدت

قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَیٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ (1)

بگو ای اهل کتاب بیایید بر سر سخنی که میان ما و شما یکسان است بایستیم...

* یکی از وظایف حکومت اسلامی ایجاد وحدت و حلّ تنازعات است.

إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّ قْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَ ائِیلَ وَلَمْ تَرْ قُبْ قَوْلِی (2)

ترسیدم بگویی میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی و سخنم را مراعات نکردی

* حفظ وحدت ملّی بالاتر از تفرقه مذهبی است.

ج) دسترسی به مسئولین

اشاره

وَجَاءَ إِخْوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَیْهِ فَعَرَ فَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنْکِرُ ونَ (3)

برادران یوسف (به مصر) آمدند و بر او وارد شدند، آنگاه (یوسف) آنان را شناخت، ولی آنها او را نشناختند.

* سران حکومت باید برنامه ای اتخاذ کنند که ملاقات مردم با آنان به آسانی صورت بگیرد.

1.3.2.4. اجتماعی

الف) آسان گیری بر مردم

قَالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَ دُّ إِلَیٰ رَ بِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذَابًا نُکْرً ا . وَأَمَّا مَنْ آمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلَهُ جَزَاءً الْحُسْنَیٰ وَسَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِ نَا یُسْرً ا (4)

(ذوالقرنین) گفت: امّا هر کس ستم کند، او را عذاب خواهیم کرد، سپس به سوی پروردگارش باز گردانده می شود، او هم وی را به سختی عذاب می کند. و امّا هر کس ایمان آورده و عمل شایسته انجام دهد، پس پاداش بهتر برای اوست و برای او از سوی خود، آسانی مقرّر خواهیم داد.

* وظیفه رهبر و حاکم الهی، مبارزه با ظلم و آسان کردن مقرّرات بر مردم است.

ب) منع آزار و اذیت مردم

اشاره

فَأْتِیَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَ سُولَا رَ بِّکَ فَأَرْ سِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَ ائِیلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ(5)

ص: 87


1- (آل عمران/64)
2- (طه/94)
3- (یوسف/58)
4- (کهف87 و88)
5- (طه/47)

پس به سراغ او بروید، پس (به او) بگویید: (ای فرعون) ما دو فرستاده ی پروردگار تو هستیم، وبنی اسرائیل را به همراه ما بفرست (وبیش از این) آنها را آزار مده.

* باید مانع افراد یا قوانینی شد که مایه آزار وشکنجه ی مردم می­شوند.

ص: 88

1.4. مردم و حکومت

1.4.1. حکومت وسیله آزمایش

قَالُوا أُوذِینَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَیٰ رَ بُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْ ضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ (1)

(قوم موسی) گفتند: هم پیش از آنکه نزد ما بیایی آزار می شدیم و هم پس از آنکه آمدی! (پس چه باید کرد؟) موسی گفت: امید است پروردگارتان دشمن شما را نابود کند و شما را در این سرزمین، جانشین آنان سازد تا ببیند شما چگونه عمل می کنید.

* مردم در قبال حکومت مسئولند و با آن آزمایش می شوند. «کیف تعملون» و نفرمود: «کیف أعمل»

1.4.2. تبعیت از زمامداران

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّ-هَ وَأَطِیعُوا الرَّ سُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ... (2)

ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و از رسول و اولی الامر خود (جانشینان پیامبر) اطاعت کنید.

* آیه ی قبل، بیان وظایف حاکمان بود که باید دادگر و امانتدار باشند، این آیه به وظیفه ی مردم در برابر خدا و پیامبر اشاره می کند.

* مردم باید نظام اسلامی را بپذیرند و از رهبران الهی آن در قول و عمل پشتیبانی کنند.

1.4.4. سرنوشت ملت ها

إِنَّ اللَّ-هَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّیٰ یُغَیِّرُ وا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَإِذَا أَرَ ادَ اللَّ-هُ بِقَوْمٍ سُوءًا فَلَا مَرَ دَّ لَهُ وَمَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَالٍ (3)

در حقیقت خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند و چون خدا برای قومی آسیبی بخواهد هیچ برگشتی برای آن نیست و غیر از او حمایتگری برای آنان نخواهد بود.

* سرنوشت ملت ها به دست خود آنهاست.

ص: 89


1- (اعراف/129)
2- (نساء/59)
3- (رعد/11)
1.4.5. وطن دوستی

قَالُوا إِنْ هَ-ٰذَانِ لَسَاحِرَ انِ یُرِ یدَانِ أَنْ یُخْرِ جَاکُمْ مِنْ أَرْ ضِکُمْ بِسِحْرِ هِمَا وَیَذْهَبَا بِطَرِ یقَتِکُمُ الْمُثْلَیٰ (1)

(فرعونیان) گفتند: همانا این دو (موسی و هارون) قطعاً جادوگرند (که) می خواهند با سحرشان شما را از سرزمینتان بیرون کنند و آیین برتر شما را براندازند.

* وطن دوستی، یک خواسته طبیعی است و انسان ها با مخالف آن مبارزه می کنند.

لِلْفُقَرَ اءِ الْمُهَاجِرِ ینَ الَّذِینَ أُخْرِ جُوا مِنْ دِیَارِ هِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّ-هِ وَرِ ضْوَانًا وَیَنْصُرُ ونَ اللَّ-هَ وَرَ سُولَهُ أُولَ-ٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ (2)

(بخشی از فیئ) برای مهاجران فقیری است که از خانه ها و اموال خود بیرون رانده شدند و در پی فضل و رضوان الهی هستند و خدا و رسولش را یاری می کنند، آنان همان راستگویانند.

* علاقه به وطن، یک حق طبیعی و الهی است و کسی نمی­تواند آن را سلب کند.

1.4.6. حمایت از حکومت در برابر دشمن

مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَ ابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَ سُولِ اللَّ-هِ وَلَا یَرْ غَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ لَا یُصِیبُهُمْ ظَمَأٌ وَلَا نَصَبٌ وَلَا مَخْمَصَةٌ فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ وَلَا یَطَئُونَ مَوْطِئًا یَغِیظُ الْکُفَّارَ وَلَا یَنَالُونَ مِنْ عَدُوٍّ نَیْلًا إِلَّا کُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صَالِحٌ إِنَّ اللَّ-هَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ (3)

اهل مدینه و بادیه نشینان اطرافِ آنان، حقّ ندارند از (فرمانِ) رسول خدا تخلّف کنند و (به جبهه نروند و) جان های خود را از جان پیامبر عزیزتر بدانند. زیرا هیچ گونه تشنگی، رنج و گرسنگی در راه خدا به آنان نمی رسد و هیچ گامی در جایی که کافران را به خشم آورد برنمی دارند وهیچ چیزی از دشمن به آنان نمی رسد، مگر آنکه برای آنان به پاداش اینها عمل صالح نوشته می شود. قطعاً خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند.

* جامعه ی اسلامی باید کفرستیز باشد. «یغیظ الکفّار»

* راهپیمایی ها و حرکات دسته جمعی مسلمانان که موجب خشم و هراس کفّار می گردد، در نزد خدا پاداش دارد. «موطئاً یغیظ الکفّار»

ص: 90


1- (طه/63)
2- (حشر/8)
3- (توبه/120)
1.5. مسئولین و حکومت
1.5.1. ساده زیستی

أَتَبْنُونَ بِکُلِّ رِ یعٍ آیَةً تَعْبَثُونَ . وَتَتَّخِذُونَ مَصَانِعَ لَعَلَّکُمْ تَخْلُدُونَ (1)

(هود به مردم گفت:) آیا بر هر تپه ای بنا وقصری بلند از روی هوا و هوس می سازید؟ و کاخ های استوار می گیرید، به امید آنکه جاودانه بمانید؟

* انتقاد قرآن از روحیّه ی کاخ نشینی و عیّاشی است، نه اصل ساختمان. (تولید، ابتکار، هنر و بکارگیری امکانات و نیروی انسانی باید در مسیر نیاز واقعی باشد، نه بیهوده)

فَخَرَ جَ عَلَیٰ قَوْمِهِ فِی زِینَتِهِ قَالَ الَّذِینَ یُرِ یدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا یَا لَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُ ونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ (2)

(روزی قارون) با تمام تجمّل خود در میان قومش ظاهر شد، (با دیدن این صحنه) آنان که خواهان زندگانی دنیا بودند (آهی کشیده و) گفتند: ای کاش مثل آنچه به قارون داده شده، برای ما نیز بود. براستی که او بهره ی بزرگی (از نعمت ها) دارد.

* اشرافی گریِ حاکمان، می تواند فرهنگ مردم را تغییر دهد. «فی زینته... یا لیت لنا...»

1.5.2.خطر نفوذ اطرافیان

وَاسْتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِیصَهُ مِنْ دُبُرٍ وَأَلْفَیَا سَیِّدَهَا لَدَی الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَ ادَ بِأَهْلِکَ سُوءًا إِلَّا أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِیمٌ (3)

و هر دو بسوی در سبقت گرفتند و آن زن پیراهن او را از پشت درید. ناگهان شوهرش را نزد در یافتند. زن (برای انتقام از یوسف یا تبرئه خود با چهره حقّ به جانبی) گفت: کیفر کسی که به همسرت قصد بد داشته جز زندان ویا شکنجه دردناک چیست؟

* باید مراقب همسران و اطرافیان مسئولان بود که در دستگاه حکومت نفوذ نکنند.

ص: 91


1- (شعراء/128و 129)
2- (قصص/79)
3- (یوسف/25)
1.5.3. حساسیت رفتاری خانواده مسئولین

وَقَالَ نِسْوَةٌ فِی الْمَدِینَةِ امْرَ أَتُ الْعَزِیزِ تُرَ اوِدُ فَتَاهَا عَنْ نَفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبًّا إِنَّا لَنَرَ اهَا فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ (1)

زنانی در شهر (زبان به ملامت گشودند و) گفتند: همسر عزیز با غلامش مراوده داشته و از او کام خواسته است. همانا یک غلام او را شیفته خود کرده است. به راستی ما او را در گمراهی آشکار می بینیم.

* اخبار مربوط به خانواده مسئولان، زود شایع می گردد، پس باید مراقب رفتارهای خود باشند.

1.5.4. کنترل رفتار کارگزاران

إِنَّ فِرْ عَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْ ضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ (2)

همانا فرعون در سرزمین (مصر) سرکشی کرده و مردم آنجا را فرقه فرقه نموده است، گروهی از آنان را به زبونی و ناتوانی کشانده، پسرانشان را سر می برد و زنانشان را (برای کنیزی) زنده نگه می دارد. به راستی که او از تبهکاران است.

* اعمال خلاف کارگزاران، به پای حاکم نیز حساب می شود. در این آیات تمام جنایات کارگزاران فرعون، به شخص او نیز نسبت داده شد.

1.6. حکومت و مخالفان

کَمَا أَخْرَ جَکَ رَ بُّکَ مِنْ بَیْتِکَ بِالْحَقِّ وَإِنَّ فَرِ یقًا مِنَ الْمُؤْمِنِینَ لَکَارِ هُونَ(3)

(ناخشنودی بعضی مسلمانان از تقسیم غنائم) همانند آن (زمانی) است که پروردگارت تو را (برای جنگ بدر،) از خانه ات به حقّ خارج کرد، در حالی که گروهی از مؤمنان (از حضور در جنگ) ناخشنود بودند.

* در مسائل اجتماعی و مالی، وجود مخالف و ناراضی طبیعی است، هر چند شخصی همچون پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در راس حکومت باشد.

ص: 92


1- (یوسف/30)
2- (قصص/4)
3- (انفال/5)
1.7. انحراف حکومت
1.7.1. عوامل انحراف حکومت

قَالَتْ إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْ یَةً أَفْسَدُوهَا وَجَعَلُوا أَعِزَّةَ أَهْلِهَا أَذِلَّةً وَکَذَٰلِکَ یَفْعَلُونَ

(بلقیس) گفت: بی شک، هرگاه پادشاهان به منطقه ی آبادی وارد شوند (و هجوم برند،) آن جا را به تباهی می کشند و عزیزان آن جا را ذلیل می کنند و این، سیره ی همیشگی آنان است. (1)

* آفت حکومت وقدرت، سلطه طلبی، جنگ افروزی و ویرانگری است.

2. مدیریت سیاسی و اجتماعی

2.1. قانون گرایی
2.1.1. جایگاه قانون

یَا بَنِی إِسْرَ ائِیلَ قَدْ أَنْجَیْنَاکُمْ مِنْ عَدُوِّکُمْ وَوَاعَدْنَاکُمْ جَانِبَ الطُّورِ الْأَیْمَنَ وَنَزَّلْنَا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَالسَّلْوَیٰ(2)

ای بنی اسرائیل! همانا ما شما را از (دست) دشمنانتان نجات دادیم و با شما در سمت راست کوه طور، قرار و وعده گذاردیم و بر شما (غذاهای آماده ای همچون) منّ و سلوی نازل کردیم.

* پس از سقوط طاغوت وتشکیل حکومت، مهم ترین نیاز، قانون است. (وعده ی خدا اعطای تورات وقانون الهی بود.)

2.2.2 . التزام به قانون

قَالُوا جَزَاؤُهُ مَنْ وُجِدَ فِی رَ حْلِهِ فَهُوَ جَزَاؤُهُ کَذَٰلِکَ نَجْزِی الظَّالِمِینَ (3)

گفتند: کیفرش چنین است که هر کس پیمانه در بارش پیدا شود، خود او جزای سرقت است (که به عنوان گروگان یا برده در اختیار صاحب پیمانه قرار گیرد) ما (در منطقه کنعان) ظالم (سارق) را اینگونه کیفر می دهیم.

* در قانون، استثنا و تبعیض وجود ندارد. برطبق قوانین مصر سارق، برده می­شد.

ص: 93


1- (نمل/34)
2- (طه/80)
3- (یوسف/75)

* سردمداران نیز بایستی به قانون وفادار باشند و از آن تخلّف نکنند. (یوسف طبق قانون مصر ، برادر را نگه داشت.)

قَالَ مَعَاذَ اللَّ-هِ أَنْ نَأْخُذَ إِلَّا مَنْ وَجَدْنَا مَتَاعَنَا عِنْدَهُ إِنَّا إِذًا لَظَالِمُونَ (1)

(یوسف) گفت: پناه به خدا از اینکه کسی را به جز آنکه متاعمان را نزد او یافته ایم، بگیریم. زیرا که در این صورت حتماً ستمگر خواهیم بود.

* مراعات مقرّرات، بر هر کس لازم است و قانون شکنی حتّی برای عزیز مصر نیز ممنوع است. «معاذ اللّه»

2.2.3. ضابطه گرایی نه رابطه گرایی

فَنَجَّیْنَاهُ وَأَهْلَهُ أَجْمَعِینَ . إِلَّا عَجُوزًا فِی الْغَابِرِ ینَ(2)

پس (دعایش را مستجاب کردیم و) او وتمام خاندانش را نجات دادیم. مگر پیرزنی (زن لوط) که در میان بازماندگان بود.

* در ادیان آسمانی، همه ی قوانین بر اساس ضوابط است نه روابط. (زن پیامبر نیز اگر منحرف شد، هلاک می شود، زیرا ملاک و میزان، کفر وایمان است نه رابطه و نسبت)

وَإِذْ قَالَ إِبْرَ اهِیمُ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ إِنَّنِی بَرَ اءٌ مِمَّا تَعْبُدُونَ (3)

و(به یاد آور) زمانی که ابراهیم به پدر (عمویش آزر) و قوم خود گفت: همانا من از آنچه شما می پرستید بیزارم.

* وابستگی قومی و قبیله ای و حزبی نباید در عقیده و تفکّر ما اثر داشته باشد.

تَبَّتْ یَدَا أَبِی لَهَبٍ وَتَبَّ (4)

بریده باد دو دست ابولهب و نابود باد.

* در نظام مکتبی، ضابطه بر رابطه مقدم است.

حَتَّیٰ إِذَا جَاءَ أَمْرُ نَا وَفَارَ التَّنُّورُ قُلْنَا احْمِلْ فِیهَا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَأَهْلَکَ إِلَّا مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَمَنْ آمَنَ وَمَا آمَنَ مَعَهُ إِلَّا قَلِیلٌ (5)

(کفر و استهزا ادامه داشت) تا زمانی که قهر ما آمد و تنور فوران کرد. ما (به نوح) گفتیم که از هر زوج (حیوان و موجود زنده) یک جفت (نر و ماده) در آن (کشتی)

ص: 94


1- (یوسف/79)
2- (شعراء/170-171)
3- (زخرف/26)
4- (مسد/1)
5- (هود/40)

سوار کن، و (همچنین) خانواده ی خودت را، جز (همسر و یکی ازفرزندان و) کسانی که قبلاً در مورد آنها قول (عذاب) داده شده بود. و (نیز سوار کن) افرادی را که ایمان آورده اند، (امّا) جز گروه کمی، کسی همراه او ایمان نیاورده بود.

* در ادیان الهی پیوندهای مکتبی، بر روابط خانوادگی حاکم است. زن و فرزند نوح، حقّ سوار شدن به کشتی را نداشتند.

فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِی بِهِ فَلَا کَیْلَ لَکُمْ عِنْدِی وَلَا تَقْرَ بُونِ (1)

(ولی) اگر آن برادر را نزد من نیاورید، نه پیمانه ای (از غلّه) نزد من خواهید داشت و نه نزدیک من شوید.

* در اجرای قانون، میان برادر ودیگران نباید تبعیض قائل شد. (هر شخصی سهم معینی داشت وباید خود دریافت می کرد.)(2)

2.2. انتصابات
2.2.1. شایسته سالاری

وَعَدَ اللَّ-هُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْ ضِ... (3)

خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین قرار دهد.

* کلید بدست گرفتن حکومت، ایمان و عمل صالح است.

قَالُوا أَإِنَّکَ لَأَنْتَ یُوسُفُ قَالَ أَنَا یُوسُفُ وَهَ-ٰذَا أَخِی قَدْ مَنَّ اللَّ-هُ عَلَیْنَا إِنَّهُ مَنْ یَتَّقِ وَیَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّ-هَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ(4)

گفتند: آیا تو خود (همان) یوسفی؟ گفت: (آری) من یوسفم و این برادر من است. به تحقیق خداوند بر ما منت گذاشت. زیرا که هر کس تقوا و صبر پیشه کند، پس همانا خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند.

ص: 95


1- (یوسف/60)
2- . مصادیق دیگری از مضمون «ضابطه گرایی نه رابطه گرایی» در آیات زیر آمده است: اعراف/83؛ هود/46؛ حجر/59-61.
3- (نور/55)
4- (یوسف/90)

* کسی لایق زمامداری و حکومت است که در برابر حوادث تلخ و شیرین، صبر و تقوای خود را نشان داده باشد.

2.2.1.2. رعایت سلسله مراتب

قَالَ فَمَا خَطْبُکُمْ أَیُّهَا الْمُرْ سَلُونَ (1)

سپس (ابراهیم) گفت: ای فرستادگان (الهی) کار شما چیست؟

* سلسله مراتب باید حفظ شود. با اینکه مسئله مربوط به قوم لوط است، امّا فرشتگان ابتدا حضرت ابراهیم را در جریان قرار دادند، زیرا حضرت لوط تحت ولایت حضرت ابراهیم بوده است.

2.2.2. گزینش افراد
2.2.2.1. لزوم گزینش در انتصابات

وَإِذِ ابْتَلَیٰ إِبْرَ اهِیمَ رَ بُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا (2)

و(به خاطر بیاور) هنگامی که پروردگارِ ابراهیم، او را با حوادث گوناگونی آزمایش کرد و او به خوبی از عهده آزمایش برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم.

* برای منصوب کردن افراد به مقامات، گزینش وآزمایش لازم است.

وَاخْتَارَ مُوسَیٰ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَ جُلًا لِمِیقَاتِنَا... (3)

و موسی برای (آمدن به) میعادگاه ما، از قوم خود هفتاد مرد را برگزید.

* برای حضور در مراکز مهم و مسائل حسّاس، باید گزینش انجام شود و افراد انتخاب شوند، نه آنکه هر کس در هر سطحی حاضر شود.

...وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُ وا مَا لَکُمْ مِنْ وَلَایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ حَتَّیٰ یُهَاجِرُ وا... (4)

امّا کسانی که ایمان آورده، ولی هجرت نکردند، حقّ هیچ گونه دوستی و حمایت از آنان را ندارید، تا آنکه هجرت کنند.

* در جامعه ی اسلامی باید میان مجاهدان ومهاجران با مرفّهان بی­درد، تفاوت باشد.

ص: 96


1- (حجر/57)
2- (بقره/124)
3- (اعراف/155)
4- (انفال/72)

أَجَعَلْتُمْ سِقَایَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَ ةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَ امِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّ-هِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ لَا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّ-هِ وَاللَّ-هُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (1)

آیا آبرسانی به حاجیان و تعمیر مسجدالحرام را همانند کسی قرار داده اید که به خدا و روز قیامت ایمان آورده و در راه خدا جهاد کرده است؟ این دو نزد خداوند یکسان نیست و خداوند گروه ستمگر را هدایت نمی کند.

* برابر دانستن رزمندگانِ با ایمان با دیگران، یکی از ظلم های اجتماعی است.

2.2.2.2. ملاک ها

الف) سوابق

لَا یَسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَ-ٰئِکَ أَعْظَمُ دَرَ جَةً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَکُلًّا وَعَدَ اللَّ-هُ الْحُسْنَیٰ وَاللَّ-هُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (2)

کسانی از شما که پیش از فتح [مکه] انفاق و جهاد کرده اند [با دیگران یکسان نیستند] آنان از [حیث] درجه بزرگتر از کسانی اند که بعدا به انفاق و جهاد پرداخته اند و خداوند به هر کدام وعده نیکو داده است و خدا به آنچه می کنید آگاه است

وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِ ینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ رَ ضِیَ اللَّ-هُ عَنْهُمْ وَرَ ضُوا عَنْهُ وَأَعَدَّ لَهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِ ی تَحْتَهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا أَبَدًا ذَٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ

و پیشگامان نخستین از مهاجران و انصار و کسانی که با نیکوکاری از آنان پیروی کردند خدا از ایشان خشنود و آنان [نیز] از او خشنودند و برای آنان باغهایی آماده کرده که از زیر [درختان] آن نهرها روان است، همیشه در آن جاودانه اند. این است همان کامیابی بزرگ. (3)

ب) حال فعلی افراد

* لَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْ جُلَکُمْ مِنْ خِلَافٍ ثُمَّ لَأُصَلِّبَنَّکُمْ أَجْمَعِینَ . قَالُوا إِنَّا إِلَیٰ رَ بِّنَا مُنْقَلِبُونَ(4)

حتماً دست و پاهایتان را بر خلاف یکدیگر (یکی از راست و یکی از چپ) قطع خواهم کرد، سپس همه ی شما را به دار خواهم کشید. (ساحران در پاسخ فرعون) گفتند: (مهم نیست، هرچه می خواهی بکن) همانا ما به سوی پروردگارمان بازمی گردیم.

ص: 97


1- (توبه/19)
2- (حدید/10)
3- (توبه/100)
4- (اعراف/124و125)

* سابقه ی بد را نباید ملاک قرار داد، گاهی چند ساحر کافر با یک تحوّل، ایمان آورده و از مؤمنان دیگر سبقت می گیرند.

وَ صَدَّهَا مَا کَانَتْ تَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللَّ-هِ إِنَّهَا کَانَتْ مِنْ قَوْمٍ کَافِرِ ینَ (1)

آنچه (آن زن) به جای خدا می پرستید، او را (از تسلیم شدن در برابر حقّ) بازداشته بود، و او از قوم کافران بود، (ولی بعد از کفر، ایمان آورد).

* سوء سابقه، دلیل داشتن آینده ی بد نیست.

ج) امانتداری و تخصص

قَالَتْ إِحْدَاهُمَا یَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْ هُ إِنَّ خَیْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْ تَ الْقَوِیُّ الْأَمِینُ (2)

یکی از آن دو (دختر شعیب، خطاب به پدر) گفت: ای پدر! او(موسی) را استخدام کن، زیرا بهترین کسی که (می توانی) استخدام کنی، شخصِ توانا و امین است.

* برای استخدام، دو عنصر توانایی (تخصّص) و امانتداری (تعهّد)، لازم است.

وَقَالَ الْمَلِکُ ائْتُونِی بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِی فَلَمَّا کَلَّمَهُ قَالَ إِنَّکَ الْیَوْمَ لَدَیْنَا مَکِینٌ أَمِینٌ

و پادشاه گفت: یوسف را نزد من آورید تا وی را (مشاور) مخصوص خود قرار دهم. پس چون با او گفتگو نمود، به او گفت: همانا تو امروز نزد ما دارای منزلتی بزرگ و فردی امین هستی.(3)

* برای تصدّی پست های مهم و کلیدی، علاوه بر تدبیر و کاردانی، محبوبیّت و مقبولیّت نیز بسیار مهم است. (یوسف در اثر عفّت، تدبیر و بزرگواری، محبوبیّت خاصّی پیدا کرد، لذا عزیز مصر گفت او برای خودم باشد.)

* انسان صادق و امین حتّی در جمع کافران نیز مقبول و مورد احترام است.

* وقتی به امانت و صداقت کسی اطمینان پیدا کردید، در واگذاری مسئولیّت به او درنگ نکنید.

ص: 98


1- (نمل/43)
2- (قصص/26)
3- (یوسف/54)

د) سایر ملاک ها

اشاره

قَالَ اجْعَلْنِی عَلَیٰ خَزَائِنِ الْأَرْ ضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیمٌ (یوسف/55)

(یوسف) گفت: مرا بر خزانه های این سرزمین (مصر) بگمار، زیرا که من نگهبانی دانا هستم.

در انتخاب و گزینش افراد، به معیارهای قرآنی توجّه کنیم. علاوه بر «حفیظ و علیم» بودن، معیارهای دیگری در قرآن ذکر شده است، از آن جمله:

1. ایمان. « أَفَمَنْ کَانَ مُؤْمِنًا کَمَنْ کَانَ فَاسِقًا لَا یَسْتَوُونَ »(1)

2. سابقه. « وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ . أُولَ-ٰئِکَ الْمُقَرَّ بُونَ »(2)

3. هجرت. « وَالَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یُهَاجِرُ وا مَا لَکُمْ مِنْ وَلَایَتِهِمْ مِنْ شَیْءٍ »(3)

4. توان جسمی و علمی. « ...وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ... » (4)

5. اصالت خانوادگی. « مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَ أَ سَوْءٍ » (5)

6. جهاد و مبارزه. « ...فَضَّلَ اللَّ-هُ الْمُجَاهِدِینَ عَلَی الْقَاعِدِینَ أَجْرً ا عَظِیمًا »(6)

* در به کارگیری افراد لایق، علاقه شخصی او نیز در نظر گرفته شود. «اجعلنی علی خزائن الارض...»

* وقتی در کاری مهارت دارید، اعتماد به نفس داشته باشید و خود را عرضه کنید.

ص: 99


1- . سجده / 18.
2- . واقعه / 10 – 11.
3- . انفال / 72.
4- . بقره / 247 .
5- . مریم / 28.
6- . نساء / 95 .

2.3. نهادها و سازمان ها

2.3.1. وزارت

وَلَقَدْ آتَیْنَا مُوسَی الْکِتَابَ وَجَعَلْنَا مَعَهُ أَخَاهُ هَارُ ونَ وَزِیرً ا (1)

و همانا به موسی کتاب (تورات) دادیم و برادرش هارون را کمک وهمراه او قرار دادیم.

* در مسئولیّت های بزرگ، به وجود وزیر وهمکار نیاز است.

2.3.2. سازمان نظارتی

وَیَا قَوْمِ أَوْفُوا الْمِکْیَالَ وَالْمِیزَانَ بِالْقِسْطِ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلَا تَعْثَوْا فِی الْأَرْ ضِ مُفْسِدِینَ (2)

و (حضرت شعیب تأکید کرد که) ای قوم من! پیمانه و ترازو را با انصاف و عدل پر کنید (وتمام دهید) و (از) اشیا (واجناس وحقوقِ) مردم (چیزی) را نکاهید و فسادکنان، در زمین تباهی مکنید.

* باید بر داد وستدها وامور اقتصادی، نظارت وکنترل باشد.

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُ ونَ بِالْمَعْرُ وفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَأُولَ-ٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (3)

و از میان شما باید گروهی باشند که (دیگران را) به خیر دعوت نمایند و امر به معروف ونهی از منکر کنند و آنها همان رستگارانند.

* در جامعه اسلامی، باید گروهی بازرس و ناظر که مورد تأیید نظام هستند، بر رفتارهای اجتماعی مردم نظارت داشته باشند.

وَمِنَ الشَّیَاطِینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ وَیَعْمَلُونَ عَمَلًا دُونَ ذَٰلِکَ وَکُنَّا لَهُمْ حَافِظِینَ (4)

و گروهی از شیطان ها برای او (سلیمان) غوّاصی می کردند و کارهای غیر از این را (نیز) انجام می دادند و ما مراقب آنان بودیم، (تا از فرمان او تجاوز و سرکشی نکنند).

* اگر کنترل و حفاظت نباشد، حتّی در حکومت سلیمان هم فساد راه پیدا می کند.

ص: 100


1- (فرقان/35)
2- (هود/85)
3- (آل عمران/104)
4- (انبیاء/82)

لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَابًا شَدِیدًا أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَیَأْتِیَنِّی بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ (1)

قطعا او را به عذابی سخت عذاب می کنم یا سرش را می برم مگر آنکه دلیلی روشن برای من بیاورد

* نظارت دقیق بر نیروها، در کارهای تشکیلاتی یک ضرورت است، همان گونه که تخلّف بی دلیل از مقررات و ترک کردن پست، گناه نابخشودنی است.

قَالَ تَزْرَ عُونَ سَبْعَ سِنِینَ دَأَبًا فَمَا حَصَدْتُمْ فَذَرُ وهُ فِی سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِیلًا مِمَّا تَأْکُلُونَ

(یوسف در جواب) گفت: هفت سال پی درپی کشت کنید و آنچه را درو کردید، جز اندکی را که می خورید، در خوشه اش کنار بگذارید. (2)

* کنترل حکومت بر روند تولید و توزیع، در شرایط بحرانی امری ضروری است.

2.3.3. سازمان های اطلاعاتی و امنیتی

2.3.3.1. تشکیلات اطلاعاتی

فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُ مُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِ کِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُ وهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْ صَدٍ (3)

پس چون ماههای حرام سپری شود، مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیر کنید و در محاصره قرار دهید و در همه جا به کمین آنان بنشینید.

* تشکیلات اطلاعاتی مسلمانان باید چنان باشد که حتّی توطئه گران را در خارج از مرزها زیر نظر داشته باشند.

* برای سرکوب دشمنان توطئه گر، باید مرزها و تمام راههای نفوذ را کنترل کرد.

2.3.3.2. تحقیق به حد کافی

قَالَ سَنَنْظُرُ أَصَدَقْتَ أَمْ کُنْتَ مِنَ الْکَاذِبِینَ . اذْهَبْ بِکِتَابِی هَ-ٰذَا فَأَلْقِهْ إِلَیْهِمْ ثُمَّ تَوَلَّ عَنْهُمْ فَانْظُرْ مَاذَا یَرْ جِعُونَ (4)

(سلیمان بعد از شنیدن گزارش هدهد) گفت: به زودی خواهیم دید که آیا (در گزارشت) راست گفتی یا از دروغگویانی؟این نامه ی مرا ببر و به سوی آنها بیفکن؛ آن گاه از آنان روی برتاب، پس بنگر چه جوابی می دهند.

ص: 101


1- (نمل/21)
2- (یوسف/47)
3- (توبه/5)
4- (نمل/27 و28)

* نه تصدیق، نه تکذیب؛ بلکه تحقیق در گزارشات رسیده.

2.3.3.3. نفوذ در دستگاه دشمن

وَجَاءَ رَ جُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدِینَةِ یَسْعَیٰ قَالَ یَا مُوسَیٰ إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُ ونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُ جْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحِینَ(1)

و (در این هنگام) مردی از دورترین نقطه شهر (و مرکز استقرار فرعونیان) شتابان (به سوی او) آمد و گفت: ای موسی! همانا سران قوم در مورد تو مشورت می کنند تا تو را بکشند، پس (فوراً) خارج شو، همانا که من از خیرخواهان و دلسوزان تو هستم.

* نفوذ در دستگاه دشمن برای شناخت و خنثی کردن توطئه ها و طرح های خائنانه آنان لازم است. «یَأتمِرون بک»

2.3.4. زندان

وَالشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ . وَآخَرِ ینَ مُقَرَّ نِینَ فِی الْأَصْفَادِ (2)

و جن های سرکش را (مسخّر او ساختیم) هر بنّا و غوّاصی از آنها را. و گروه دیگری از جن ها که در غل و زنجیر بودند.

* در حکومت الهی نیز زندان ضروری است، تا افراد سرکش که در حکومت اخلال ایجاد می کنند، در قید و بند باشند.

2.4. توسعه و پیشرفت

...هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْ ضِ وَاسْتَعْمَرَ کُمْ فِیهَا فَاسْتَغْفِرُ وهُ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ...(3)

اوست که شما را از زمین پدید آورد و از شما خواست تا در آن آبادی کنید.

* خواست خداوند از انسان، عمران و آبادی زمین است.

وَالْأَنْعَامَ خَلَقَهَا لَکُمْ فِیهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْکُلُونَ . وَلَکُمْ فِیهَا جَمَالٌ حِینَ تُرِ یحُونَ وَحِینَ تَسْرَ حُونَ (4)

وچهارپایان را آفرید، که برای شما در آنها وسیله گرمی وبهره هایی است و از (گوشت و شیر) آنها می خورید. و برای شما در چهارپایان، (شب هنگام) که از چراگاه برمی گردانید و (بامدادان) که به چراگاه می فرستید، شکوه و جلوه ای است.

* جمالِ جامعه، به استقلال، خودکفایی، تولید و توسعه ی دامداری است.

ص: 102


1- (توبه/5)
2- (ص/37 و 38)
3- (هود/61)
4- (نحل/5 و6)

2.4.1. الزامات پیشرفت

إِرَ مَ ذَاتِ الْعِمَادِ . الَّتِی لَمْ یُخْلَقْ مِثْلُهَا فِی الْبِلَادِ . وَثَمُودَ الَّذِینَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ . وَفِرْ عَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ . الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلَادِ . فَأَکْثَرُ وا فِیهَا الْفَسَادَ . فَصَبَّ عَلَیْهِمْ رَ بُّکَ سَوْطَ عَذَابٍ (1)

ارم، (شهری) با بناهای ستون­دار بود. که مانندش در دیگر شهرها ساخته نشده بود. و قوم ثمود که در وادی خود تخته سنگها را (برای ساختن خانه) می بریدند. و فرعون، صاحب قدرت و سپاه عظیم. آنها که در شهرها طغیانگری کردند. و در آن فساد و تباهی افزودند. پس پروردگارت تازیانه عذاب بر آنان فرود آورد.

* تمدن و پیشرفت، اگر همراه با تقوا و صلاح نباشد عامل سقوط و هلاکت است.

وَدَمَّرْ نَا مَا کَانَ یَصْنَعُ فِرْ عَوْنُ وَقَوْمُهُ وَمَا کَانُوا یَعْرِ شُونَ (2)

... و آنچه را فرعون وقومش (از کاخ) ساخته و آنچه را افراشته بودند ویران کردیم.

* قوم فرعون از نظر صنعت و ساخت بنا، پیشرفته بودند. ولی رشد و توسعه ای که جدا از دین و ایمان باشد، سرانجام خوبی ندارد.

2.4.2. پیشرفت های صنعتی

أَنِ اعْمَلْ سَابِغَاتٍ وَقَدِّرْ فِی السَّرْ دِ وَاعْمَلُوا صَالِحًا إِنِّی بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (3)

(و گفتیم:) زره های کامل و فراخ بساز و بافت آن را درست اندازه گیری کن. و کار شایسته انجام دهید، همانا من به آن چه عمل می کنید بینا هستم.

* صنعت باید با مدیریّت افراد صالح و به نفع مردم باشد.

2.4.2.1. شهرسازی

وَأَوْحَیْنَا إِلَیٰ مُوسَیٰ وَأَخِیهِ أَنْ تَبَوَّآ لِقَوْمِکُمَا بِمِصْرَ بُیُوتًا وَاجْعَلُوا بُیُوتَکُمْ قِبْلَةً وَأَقِیمُوا الصَّلَاةَ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ (4)

و به موسی و برادرش وحی کردیم که در مصر، برای قوم خودتان خانه هایی آماده کنید و خانه هایتان را مقابل هم (یا رو به قبله) بسازید و نماز به پا دارید و به مؤمنان بشارت بده (که سرانجام پیروزی با آنهاست).

* منطقه ی مسکونی افراد مؤمن باید از کفّار جدا باشد، تا زمینه ساز عزّت، قدرت و استقلال گروه با ایمان گردد.

ص: 103


1- (فجر/ 7-13)
2- (اعراف/137)
3- (سبأ/11)
4- (یونس/87)

* معماری و شهرسازی اسلامی باید با اهداف مکتبی سازگار باشد و جهت قبله فراموش نشود.

2.4.2.2. سد سازی

قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَ بِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَ دْمًا . آتُونِی زُبَرَ الْحَدِیدِ حَتَّیٰ إِذَا سَاوَیٰ بَیْنَ الصَّدَفَیْنِ قَالَ انْفُخُوا حَتَّیٰ إِذَا جَعَلَهُ نَارً ا قَالَ آتُونِی أُفْرِ غْ عَلَیْهِ قِطْرً ا

(ذوالقرنین در پاسخ) گفت: آنچه پروردگارم در آن به من قدرت داده، (از کمک مالی شما) بهتر است. پس مرا با نیرویی کمک کنید تا میان شما و آنان سدّی محکم بسازم. پاره های آهن برای من بیاورید تا آنگاه که میان دو کوه (با انباشتن پاره های آهن) برابر شد، گفت: بدمید؛ تا وقتی که آن را (مانند) آتشی گرداند، گفت: مس گداخته و آب شده بیاورید تا روی آهن ها بریزم. (1)

* ترکیب آهن و مس (آلیاژ سازی)، ابتکار انبیاست. (امروزه از نظر علمی، اهمیّت این ترکیب ثابت شده است.) سدّ ذوالقرنین چنان محکم و بزرگ بود که نمی توانستند آن را خراب کنند یا از آن بگذرند.

* رهبران لایق، به کمک علم، هنر، سوز و تعاون، از ساده ترین افراد و ابزار، بهترین کارها را تولید می کنند.

2.4.2.3. زره سازی

وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاکِرُ ونَ (2)

و به او (داود) فن زره سازی برای شما را آموختیم تا شمارا از (خطرات) جنگتان حفظ کند، پس آیا شما شکرگزار هستید؟!

* حضرت داود مبتکر صنعت زره سازی است.

2.4.2.4. کشتی سازی

فَأَوْحَیْنَا إِلَیْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْکَ بِأَعْیُنِنَا وَوَحْیِنَا... (3)

پس ما به نوح وحی کردیم: زیر نظر ما (وآموزش) و وحی ما کشتی بساز...

* صنعت کشتی سازی، یک الهام الهی است.

ص: 104


1- (کهف / 95 و96)
2- (انبیاء/80)
3- (مؤمنون/27)

2.4.3. توسعه اقتصادی

وَیَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُ وا رَ بَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُرْ سِلِ السَّمَاءَ عَلَیْکُمْ مِدْرَ ارً ا وَیَزِدْکُمْ قُوَّةً إِلَیٰ قُوَّتِکُمْ وَلَا تَتَوَلَّوْا مُجْرِ مِینَ (1)

و (هود ادامه داد) ای قوم من! از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، سپس به سوی او باز گردید و توبه نمایید تا او از آسمان پی در پی بر شما باران بفرستد، (چنانکه گویی همه ی آسمان در حال ریزش است) و نیرویی بر نیروی شما بیفزاید، و (از راه حق) به خاطر گناه اعراض نکنید و روی برنتابید.

* نظام و حکومت اسلامی اگر خواهان توسعه اقتصادی است باید معنویت را درجامعه توسعه دهد.

* بوجود آوردن جامعه ای سالم وبرخوردار از نعمت، از اهداف ادیان آسمانی است.

3. رهبری

3.1. جایگاه رهبری

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّ-هُ وَرَ سُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَ اکِعُونَ

ولیّ و سرپرست شما، تنها خداوند و پیامبرش و مؤمنانی هستند که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع، زکات می دهند. (مائده/55)

* هرگونه ولایت و حکومت که از طریق خدا و رسول و امام نباشد، باطل است.

فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَیٰ مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِ ی إِلَی اللَّ-هِ قَالَ الْحَوَارِ یُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّ-هِ آمَنَّا بِاللَّ-هِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (2)

پس چون عیسی از آنان (بنی اسرائیل) احساس کفر کرد، گفت: کیانند یاران من (در حرکت) به سوی خدا؟ حواریّون (که شاگردان مخصوص او بودند) گفتند: ما یاوران (دین) خدا هستیم که به خداوند ایمان آورده ایم و تو (ای عیسی!) گواهی ده که ما تسلیم (خدا) هستیم.

* تجدید بیعت با رهبری الهی، ارزش سیاسی، اجتماعی ودینی دارد.

قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِنْ بَعْدِکَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِ یُّ (3)

ص: 105


1- (هود/52)
2- (آل­عمران/52)
3- (طه/85)

(خداوند) فرمود: ما قوم تو را بعد از تو آزمایش کردیم و سامری آنها را گمراه کرد.

* با حضور رهبر در جامعه، از دشمنان کاری ساخته نیست. منحرفان، از غیبت و نبود رهبر الهی سوءاستفاده می کنند.

یَوْمَ نَدْعُو کُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ فَمَنْ أُوتِیَ کِتَابَهُ بِیَمِینِهِ فَأُولَ-ٰئِکَ یَقْرَ ءُونَ کِتَابَهُمْ وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا(1)

روزی که هر گروهی از مردم را با پیشوایشان فرامی خوانیم، پس هر کس نامه ی عملش به دست راستش داده شود، پس آنان نامه ی خود را (با شادی) می خوانند و کمترین ستمی بر آنان نمی شود.

* مسلمان نباید در مسائل رهبری، بی تفاوت باشد. زیرا در قیامت به همراه او محشور می شود.

* آثار مسأله انتخاب رهبری و اطاعت از او، تا دامنه ی قیامت ادامه دارد.

3.2. اطاعت از رهبری

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّ-هَ وَأَطِیعُوا الرَّ سُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَکُمْ(2)

ای کسانی که ایمان آورده اید! خدا را اطاعت کنید و از رسول (نیز) پیروی نمایید و کارهایتان را باطل نسازید.

* دستورات دین، دو نوع است: دستورات ثابت که از طرف خداوند است. «أطیعوا اللّه» و دستوراتی که به مقتضای ضرورت ها و نیازها از طرف حاکم اسلامی صادر می شود. «أطیعوا الرّسول»

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ... وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُ وفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّ-هَ إِنَّ اللَّ-هَ غَفُورٌ رَ حِیمٌ (3)

ای پیامبر! هنگامی که زنان با ایمان نزد تو آمدند تا با تو بیعت کنند و در هیچ کار خیری تو را نافرمانی نکنند، پس با آنان بیعت کن و برای آنان از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزنده و مهربان است.

* در نظام اسلامی، رهبری محور است و مردم باید مطیع او باشند.

ص: 106


1- (اسراء/71)
2- (محمد/33)
3- (ممتحنه/12)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّ-هَ وَرَ سُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ . وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ قَالُوا سَمِعْنَا وَهُمْ لَا یَسْمَعُونَ(1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! از خدا و فرستاده ی او اطاعت کنید و در حالی که (سخنان او را) می شنوید، از وی سرپیچی نکنید. و مثل کسانی نباشید که گفتند: «شنیدیم»، ولی (در حقیقت) آنها نمی شنیدند.

* در اطاعت از رهبری، صداقت داشته و به تعهّدات خود پایبند باشیم و بدون عمل ادّعای ایمان نکنیم.

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّ-هِ وَرَ سُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَیٰ أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّیٰ یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولَ-ٰئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّ-هِ وَرَ سُولِهِ (2)

مؤمنان (واقعی) تنها کسانی هستند که به خدا وپیامبرش ایمان آورده و هرگاه با پیامبر بر کاری اجتماع نمایند، بدون اجازه او نمی روند. همانا کسانی که اجازه می گیرند، آنانند که به خدا وپیامبرش ایمان دارند.

* حضور در کنار رهبری، برای حل مشکلات، نشانه ی ایمان، و ترک آن نشانه ی نفاق یا ضعف ایمان است.

* ایمان باید همراه با تسلیم و اطاعت از رهبری الهی باشد.

3.3. ویژگی های رهبری
3.3.1. عدالت

وَ إِذِ ابْتَلَیٰ إِبْرَ اهِیمَ رَ بُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّ یَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ (3)

و(به خاطر بیاور) هنگامی که پروردگارِ ابراهیم، او را با حوادث گوناگونی آزمایش کرد و او به خوبی از عهده آزمایش برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: از فرزندان من نیز (امامانی قرار بده)، خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی رسد.

* از اهمّ شرایط رهبری، عدالت و حسن سابقه است. هرکس سابقه شرک وظلم داشت-ه

ص: 107


1- (انفال20 و21)
2- (نور/62)
3- (بقره/124)

باشد، لایق امامت نیست.(1)

3.3.2. بصیرت و آگاهی

وَیُعَلِّمُهُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَالتَّوْرَ اةَ وَالْإِنْجِیلَ (2)

و خداوند به او کتاب و حکمت و تورات و انجیل را می آموزد.

* یکی از اصول و شرایط رهبری الهی، داشتن آگاهی های لازم است. آگاهی براساس علم و حکمت وکتب آسمانی.

قُلْ هَ-ٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللَّ-هِ عَلَیٰ بَصِیرَ ةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی وَسُبْحَانَ اللَّ-هِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِ کِینَ (یوسف/108)

(ای پیامبر!) بگو: این راه من است. من و هرکس پیروی ام کرد، با بصیرت به سوی خدا دعوت می کنیم و خداوند (از هر شریکی) منزه است و من از مشرکان نیستم.

* رهبر باید بصیرت کامل داشته باشد و پیروانش را به بصیرت دعوت کند.

فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَیٰ مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِ ی إِلَی اللَّ-هِ قَالَ الْحَوَارِ یُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّ-هِ آمَنَّا بِاللَّ-هِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (3)

پس چون عیسی از آنان (بنی اسرائیل) احساس کفر کرد، گفت: کیانند یاران من (در حرکت) به سوی خدا؟ حواریّون (که شاگردان مخصوص او بودند) گفتند: ما یاوران (دین) خدا هستیم که به خداوند ایمان آورده ایم و تو (ای عیسی!) گواهی ده که ما تسلیم (خدا) هستیم.

* هوشیاری در شناخت افکار و عقاید مردم، شرط رهبری است. «فلمّا أحسّ عیسی منهم الکفر»

* شناخت نیروهای وفادار وسازماندهی وتمرکز آنان و جداسازی جبهه ی حقّ از باطل، برای رهبری و ادامه حرکت او ضروری است.

ص: 108


1- . در تفسیر اطیب البیان به نقل از امالی طوسی آورده است: ابن مسعود از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل می کند که خداوند فرمود: «من سجد لصنم دونی، لا اجعله اماما ... انا و علی بن ابی طالب لم یسجد احدنا لصنم قط» یعنی هر کس برای بتی سجده کند من او را امام و رهبر قرار نمی دهم ... و من و علی بن ابی طالب، هیچکدام از ما هرگز به بت سجده نکرده است.
2- (آل عمران/48)
3- (آل عمران/52)

أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَیٰ مَا آتَاهُمُ اللَّ-هُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَ اهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآتَیْنَاهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا(1)

یا اینکه (یهودیان) نسبت به مردم (مسلمان) به خاطر آنچه که خداوند از فضل خویش به آنان داده است، حسد می ورزند. همانا ما قبلاً به آل ابراهیم (که شما از نسل او هستید نیز) کتاب آسمانی و حکمت و سلطنت بزرگی دادیم. (چرا اکنون به آل محمّدعلیهم السلام ندهیم؟)

* حکومت الهی باید بدست کسانی باشد که قبل از حکومت، دارای مقام معنوی و علمی و بینش بالایی باشند. نام کتاب و حکمت قبل از ملک عظیم آمده است.

3.3.3. تقوا و صالح بودن

اصْبِرْ عَلَیٰ مَا یَقُولُونَ وَاذْکُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَیْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ . وَشَدَدْنَا مُلْکَهُ وَآتَیْنَاهُ الْحِکْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ (2)

(ای پیامبر!) بر آن چه می گویند شکیبا باش و بنده ی ما داود را یاد کن که صاحب قدرت بود، امّا با این حال، همواره روی به سوی درگاه ما داشت... و فرمانروایی و حکومت او را استوار داشتیم و به او حکمت و داوری عادلانه و فیصله بخش دادیم.

* رهبران جامعه باید شرائطی داشته باشند. ارتباط دائمی با خداوند: «انّه اوّاب»، قدرت: «شددنا ملکه»، حکمت: «و آتیناه الحکمة» و توانایی بر فیصله دادن بخاطر منطق قوی: «فصل الخطاب».(3)

3.3.4. سعه صدر

اصْبِرْ عَلَیٰ مَا یَقُولُونَ (ص/17)

(ای پیامبر!) بر آن چه می گویند شکیبا باش .

* لازمه ی رهبری، سعه ی صدر و صبر در مقابل سخنان تلخ دیگران است.

وَمِنْهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ وَیَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّ-هِ وَیُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِینَ وَرَ حْمَةٌ لِلَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ یُؤْذُونَ رَ سُولَ اللَّ-هِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ

ص: 109


1- (نساء/54)
2- (ص/ 17-20)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «تقوا و صالح بودن» در آیات زیر آمده است: ص/45-48؛ ص/26.

برخی از منافقان، پیامبر را آزار می دهند ومی گویند: او سراپا گوش است. (و به سخن هر کس گوش می دهد.) بگو: گوش دادن او به نفع شماست، او به خداوند ایمان دارد و مؤمنان را تصدیق می کند و برای هر کس از شما که ایمان آورد، مایه رحمت است و آنان که رسول خدا را اذیّت وآزار می دهند، عذابی دردناک دارند. (1)

* از صفات یک رهبر آگاه، سعه ی صدر، گوش دادن به حرف همه ی گروهها، برخورد محبّت آمیز با آنان، عیب پوشی و بازگذاشتن راه عذر و توبه ی مردم است.

فَاصْبِرْ کَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّ سُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ... (2)

پس (ای پیامبر!) صبر کن همان گونه که پیامبران اولوا العزم صبر کردند و برای (عذاب) آنان شتاب نکن.

* رهبر باید سعه صدر داشته باشد و شتاب­زده عمل نکند.

أَلَمْ نَشْرَ حْ لَکَ صَدْرَ کَ (شرح/1)

آیا برای تو سینه ات را نگشاده ایم.

قَالَ رَبِ ّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی (3)

(موسی) گفت: پروردگارا! (اکنون که مرا به این کار بزرگ مأمور فرمودی) سینه ام را گشاده گردان (و بر صبر و حوصله ام بیفزا).

* سعه ی صدر اوّلین شرط موفقیّت در هر کاری است.(4)

3.3.5. مردمی بودن

کَمَا أَرْ سَلْنَا فِیکُمْ رَ سُولًا مِنْکُمْ (5)

همان گونه در میان شما، رسولی از نوع خودتان فرستادیم.

* رهبری موفق است که از خود مردم، در میان مردم و هم زبان مردم باشد.

وَقَالُوا مَالِ هَ-ٰذَا الرَّ سُولِ یَأْکُلُ الطَّعَامَ وَیَمْشِی فِی الْأَسْوَاقِ… (6)

(کفّار) گفتند : این چه پیامبری است که غذا می خورد و در بازارها راه می رود؟

ص: 110


1- (توبه/61)
2- (احقاف/35)
3- (طه/25)
4- . مصادیق دیگری از مضمون «سعه صدر» در آیات زیر آمده است: انعام/147؛ نمل/19؛ طارق/11-17؛ مزمل/11 و 12؛ یوسف/77.
5- (بقره/151)
6- (فرقان/7)

* رهبر نباید از جامعه جدا باشد. کسی که اهل رفت و آمد با مردم است، بهتر می تواند آنها را اداره کند.

وَمَا أَرْ سَلْنَا قَبْلَکَ مِنَ الْمُرْ سَلِینَ إِلَّا إِنَّهُمْ لَیَأْکُلُونَ الطَّعَامَ وَیَمْشُونَ فِی الْأَسْوَاقِ…

و ما پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر آن که آنان (نیز) غذا می خوردند و در بازارها راه می رفتند. (1)

* تمام انبیا، زندگی مردمی داشتند. اگر پیامبران، زندگی مرفّه و کاخ و طلا داشتند، مردم به خاطر دنیاطلبی، گرد آنان جمع می شدند که چنین گرایشی ارزش نداشت. ارزش در این است که انسان از فردی در ظاهر عادّی، اطاعت کند.

وَإِلَیٰ عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا… (2)

و به سوی قوم عاد، برادرشان هود را فرستادیم.

* پیامبران، مردمی ترین و دلسوزترین رهبران بشر بوده اند. آری، مربّی و مبلّغ باید نسبت به مردم، همچون برادر باشد و به آنان عشق بورزد.

لَقَدْ جَاءَکُمْ رَ سُولٌ مِنْ أَنْفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِ یصٌ عَلَیْکُمْ بِالْمُؤْمِنِینَ رَ ءُوفٌ رَ حِیمٌ (3)

همانا پیامبری از خودتان به سوی شما آمده است که آنچه شما را برنجاند بر او سخت است، بر هدایت شما حریص و دلسوز، و به مؤمنان رئوف و مهربان است.

* رسول خدا برخاسته از میان مردم و در سختی ها و گرفتاری ها، با مردم همدل است.(4)

3.3.6. ساده زیستی رهبر

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْوَاجِکَ إِنْ کُنْتُنَّ تُرِ دْنَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا وَزِینَتَهَا فَتَعَالَیْنَ أُمَتِّعْکُنَّ وَأُسَرِّ حْکُنَّ سَرَ احًا جَمِیلًا (5)

ای پیامبر! به همسرانت بگو: اگر شما زندگی دنیا و زینت (و زرق و برق) آن را می خواهید، بیایید تا شما را (با پرداخت مَهرتان) بهره مند سازم و به وجهی نیکو (بدون قهر و خشونت) رهایتان کنم.

ص: 111


1- (فرقان/20)
2- (اعراف/65)
3- (توبه/128)
4- . مصادیق دیگری از مضمون «مردمی بودن» در آیات زیر آمده است: حجرات/7؛ محمد/19؛ فرقان/7؛ اعراف/69؛ یوسف/109؛ ابراهیم/4؛ نحل/113؛ حجر/88.
5- (احزاب/28)

* زندگی رهبر مسلمانان باید ساده باشد. (موقعیّت دینی و اجتماعی، برای انسان وظیفه ی خاصّی به وجود می آورد.)

3.3.7. قاطعیت

فَإِنْ لَمْ تَأْتُونِی بِهِ فَلَا کَیْلَ لَکُمْ عِنْدِی وَلَا تَقْرَ بُونِ (1)

(ولی) اگر آن برادر را نزد من نیاورید، نه پیمانه ای (از غلّه) نزد من خواهید داشت و نه نزدیک من شوید.

* قاطعیّت در پیاده کردن برنامه ها، شرط رهبری است.

الْحَقُّ مِنْ رَ بِّکَ فَلَا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِ ینَ(2)

حقّ، (آن است که) از سوی پروردگار توست، پس هرگز از تردیدکنندگان مباش.

* رهبر باید از قاطعیّت و یقین برخوردار باشد، به خصوص وقتی که قانونی را تغییر داده و سنّتی را می شکند.

3.3.8. انتقاد پذیری

فَتَبَسَّمَ ضَاحِکًا مِنْ قَوْلِهَا...(3)

پس (سلیمان) از سخن این مورچه با تبسّمی خندان شد ...

* انتقاد وحرف حقّ را از هر کس بشنوید و از آن استقبال کنید. (سلیمان سخن مورچه را پسندید)

قَالُوا أُوذِینَا مِنْ قَبْلِ أَنْ تَأْتِیَنَا وَمِنْ بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَیٰ رَ بُّکُمْ أَنْ یُهْلِکَ عَدُوَّکُمْ وَیَسْتَخْلِفَکُمْ فِی الْأَرْ ضِ فَیَنْظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ (4)

(قوم موسی) گفتند: هم پیش از آنکه نزد ما بیایی آزار می شدیم و هم پس از آنکه آمدی! (پس چه باید کرد؟) موسی گفت: امید است پروردگارتان دشمن شما را نابود کند و شما را در این سرزمین، جانشین آنان سازد تا ببیند شما چگونه عمل می کنید.

* رهبر باید انتقادها را بشنود و پیام امیدبخش بدهد.

3.3.9. صراحت

وَیَضِیقُ صَدْرِ ی وَلَا یَنْطَلِقُ لِسَانِی فَأَرْ سِلْ إِلَیٰ هَارُ ونَ (5)

ص: 112


1- (یوسف/60)
2- (بقره/147)
3- (نمل/19)
4- (اعراف/129)
5- (شعراء/13)

و سینه ام تنگ می گردد و زبانم باز نمی شود، پس هارون را (نیز) رسالت بده (تا مرا یاری کند).

* صراحت و صداقت، از صفات بارز انبیا است.

قُلْ لَا أَقُولُ لَکُمْ عِنْدِی خَزَائِنُ اللَّ-هِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَیْبَ وَلَا أَقُولُ لَکُمْ إِنِّی مَلَکٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا یُوحَیٰ إِلَیَّ (1)

(ای پیامبر! به مردم) بگو: من ادّعا نمی کنم که گنجینه های خداوند نزد من است و من غیب نمی دانم و ادّعا نمی کنم که من فرشته ام، من جز آنچه را به من وحی می شود پیروی نمی کنم.

* اهداف و شیوه ی کار رهبر باید صریح و روشن برای مردم بیان شود.

3.3.10. صبر و استقامت

وَ لِرَبِّکَ فَاصْبِرْ(مدثر/7)

و به خاطر پروردگارت صبر کن.

* مقاومت رهبر جامعه اسلامی باید جامع باشد. صبر در برابر تهمت ها، آزارها، تکذیب ها و صبر و پایداری در تبلیغ و انذار.

3.3.11. پیشگامی

أَنَاْ أَوَّلُ الْمُسْلِمِینَ (2)

من نخستین مسلمان و تسلیم پرودرگارم.

* پیشوای جامعه، باید در پیمودن راه و پیاده کردن فرمان الهی، پیشگام باشد.

وَکَتَبْنَا لَهُ فِی الْأَلْوَاحِ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ مَوْعِظَةً وَتَفْصِیلًا لِکُلِّ شَیْءٍ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍ وَأْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُوا بِأَحْسَنِهَا سَأُرِ یکُمْ دَارَ الْفَاسِقِینَ (اعراف/145)

و در الواح (تورات) برای موسی، در هر موردی پندی و برای هر چیز تفصیلی نوشتیم. (ای موسی!) آنها را با قوّت بگیر و به قوم خود فرمان بده که بهترین آنها (مثلاً از میان عفو و قصاص، عفو) را بگیرند. به زودی جایگاه فاسقان را به شما نشان می دهم.

ص: 113


1- (انعام/50)
2- (انعام/163)

* رهبر باید در عمل پیشگام باشد. خداوند، ابتدا به خود موسی دستور می دهد، سپس به مردم.

3.4. وظایف رهبر
3.4.1. فرماندهی نظامی

وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ ... (1)

و (بیادآر) هنگامی که بامدادان (برای جنگ اُحد) از نزد خانواده ات بیرون شدی (تا) مؤمنان را در مراکزی برای جنگیدن جای دهی.....

* فرماندهی جنگ و انتخاب پایگاه ها و مناطق استراتژیک دفاعی، به عهده ی شخص پیامبر و رهبر مسلمانان است.

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ (2)

ای پیامبر! با کافران و منافقان ستیز کن و بر آنان سخت گیر.

* جهاد باید مطابق فرمان و نظر رهبر مسلمانان باشد.

* در نظام اسلامی، فرمانده کل قوّا، رهبر است.

وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّ-هِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (3)

و اگر (دشمنان) به صلح تمایل داشتند، (تو نیز) تمایل نشان بده و بر خداوند توکّل کن، همانا او شنوا و داناست.

* فرمان جنگ و پذیرش صلح، از اختیارات رهبری جامعه اسلامی است.

…إِذْ قَالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِکًا نُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ… (4)

آنگاه که به پیامبری از خود گفتند: پادشاهی برای ما بگمار تا در راه خدا پیکار کنیم(5)

ص: 114


1- (آل عمران/121)
2- (توبه/73)
3- (انفال/61)
4- (بقره/246)
5- . مصادیق دیگری از مضمون «فرماندهی نظامی» در آیات زیر آمده است: انفال/5؛ انفال/65؛ نساء/83.
3.4.2. امیدواری و دلگرمی

إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَ بُّکُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ مُنْزَلِینَ(1)

و (بیاد آور) هنگامی که به مؤمنان می گفتی: آیا شما را کفایت نمی کند که پروردگارتان شما را به سه هزار فرشته ی فرود آمده یاری کند؟

* یکی از وظایف رهبری، امیدوار کردن و توجّه دادن مردم به امدادهای غیبی است.

قَالَ مُوسَیٰ لِقَوْمِهِ اسْتَعِینُوا بِاللَّ-هِ وَاصْبِرُ وا إِنَّ الْأَرْ ضَ لِلَّ-هِ یُورِ ثُهَا مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ (2)

موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بجویید و صبر و مقاومت کنید، زیرا زمین از آنِ خداوند است که آن را به هر یک از بندگانش که بخواهد به ارث می گذارد و فرجام (نیک) از آنِ پرهیزکاران است.

* رهبر، در مواقع حسّاس، امّت را دلداری می دهد. حضرت موسی نابودی فرعونیان و تسلّط مؤمنان بر آنان را به یارانش مژده داد.

3.4.3. اصلاح گری

…وَقَالَ مُوسَیٰ لِأَخِیهِ هَارُ ونَ اخْلُفْنِی فِی قَوْمِی وَأَصْلِحْ وَلَا تَتَّبِعْ سَبِیلَ الْمُفْسِدِینَ (3)

... و موسی (پیش از رفتن به این وعده گاه) به برادرش هارون گفت: در میان امّت من جانشین من باش (و کار مردم را) اصلاح کن و از راه وروش مفسدان پیروی مکن!

* جامعه نیاز به رهبری اصلاح گر دارد. اصلاحاتی که در راستای رضای خداوند باشد نه در سایه هوسهای اهل فساد.

3.4.4. پاسخگویی

قَالَ یَا هَارُ ونُ مَا مَنَعَکَ إِذْ رَ أَیْتَهُمْ ضَلُّوا...(4)

(موسی در حالی که موی سر و صورت برادر را گرفته بود به او) گفت: ای هارون! زمانی که دیدی آنان گمراه شدند، چه چیز تو را بازداشت؟...

ص: 115


1- (آل عمران/124)
2- (اعراف/128)
3- (اعراف/142)
4- (طه/92)

* رهبران باید پاسخگوی انحرافات و مشکلات جامعه باشند.

3.4.5. نظارت

وَإِلَیٰ مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْبًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّ-هَ مَا لَکُمْ مِنْ إِلَ-ٰهٍ غَیْرُ هُ قَدْ جَاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَ بِّکُمْ فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ وَلَا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْ ضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا ذَٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (1)

و به سوی (مردم) مَدیَن، برادرشان شعیب را (فرستادیم. آن حضرت) گفت: ای قوم من! (تنها) خدا را بپرستید، جز او خدایی برای شما نیست. همانا از طرف پروردگارتان (معجزه و) دلیلی روشن برایتان آمده است. پس پیمانه و ترازو را (در داد و ستدها) تمام ادا کنید و کالاهای مردم را کم نگذارید و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید. این (رهنمودها) برایتان بهتر است، اگر مؤمن باشید.

* پیامبران، بر مسائل اقتصادی جامعه نظارت داشته و درصدد سلامت و بهبود زندگی مردم بودند. زیرا دین و برنامه های آن، از زندگی دنیا جدا نیست.

3.4.6. آگاهی دادن به مردم

وَاتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذِی آتَیْنَاهُ آیَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطَانُ فَکَانَ مِنَ الْغَاوِینَ (2)

و بر آنان، داستانِ آن کس (بَلعَم باعورا) را بخوان که آیات خود (از علم به معارف و اجابت دعا و صدور برخی کرامات) را به او داده بودیم، پس او (ناسپاسانه) خود را از آن آیات جدا ساخت، پس شیطان او را در پی خویش کشید تا از گمراهان شد.

* رهبر باید مردم را نسبت به خطرهای قابل پیش بینی، آگاه کند و به آنان هشدار دهد.

3.4.7. تصمیم گیری نهایی

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّ-هِ وَرَ سُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَیٰ أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّیٰ یَسْتَأْذِنُوهُ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَأْذِنُونَکَ أُولَ-ٰئِکَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِاللَّ-هِ وَرَ سُولِهِ فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمُ اللَّ-هَ إِنَّ اللَّ-هَ غَفُورٌ رَ حِیمٌ (3)

مؤمنان (واقعی) تنها کسانی هستند که به خدا وپیامبرش ایمان آورده و هرگاه با پیامبر بر کاری اجتماع نمایند، بدون اجازه او نمی روند. همانا کسانی که اجازه می گیرند، آنانند که به خدا وپیامبرش ایمان دارند. پس (ای پیامبر!) اگر برای بعضی از

ص: 116


1- (اعراف/85)
2- (اعراف/175)
3- (نور/62)

کارهای خود از تو اجازه خواستند، به هرکس از آنان که خواستی (ومصلحت بود) اجازه بده و برای آنان از خدا طلب آمرزش کن، که خداوند بخشنده ومهربان است.

* تصمیم گیری نهایی با رهبر است. (پیامبر در مسائل جامعه، بر مردم ولایت دارد).

3.4.8. انعطاف پذیری

... فَإِذَا اسْتَأْذَنُوکَ لِبَعْضِ شَأْنِهِمْ فَأْذَنْ لِمَنْ شِئْتَ مِنْهُمْ ... (1)

(ای پیامبر!) اگر برای بعضی از کارهای خود از تو اجازه خواستند، به هرکس از آنان که خواستی (ومصلحت بود) اجازه بده . . .

* رهبر باید در اعمال سیاست های خود انعطاف پذیر و واقع بین باشد.

3.4.9. حمایت از مظلومان

وَلَا تُجَادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللَّ-هَ لَا یُحِبُّ مَنْ کَانَ خَوَّانًا أَثِیمًا (2)

و از کسانی که به خود خیانت می ورزند، دفاع مکن که خداوند خیانت پیشگان گنهکار را دوست ندارد.

* حاکم اسلامی باید پشتیبان مظلومان باشد، نه حامی ظالم.

3.4.10. بیعت گرفتن از مردم

إِنَّ الَّذِینَ یُبَایِعُونَکَ إِنَّمَا یُبَایِعُونَ اللَّ-هَ یَدُ اللَّ-هِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ فَمَنْ نَکَثَ فَإِنَّمَا یَنْکُثُ عَلَیٰ نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَیٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَیْهُ اللَّ-هَ فَسَیُؤْتِیهِ أَجْرً ا عَظِیمًا (3)

همانا کسانی که با تو بیعت می کنند، در واقع با خدا بیعت می کنند، دست خداوند بالای دست آنهاست، پس هر کس پیمان شکنی کند، به زیان خود پیمان می ش-کند و هر کس

به آنچه با خدا عهد بسته وفا کند، خداوند به زودی پاداش بزرگی به او خواهد داد.

* رهبر مسلمانان باید در شرایط بحرانی بر وفاداری مردم تأکید ورزیده و از آنان مجدداً پیمان بگیرد. (از قرائن و شأن نزول آیه استفاده می شود که پیامبر اسلام در شرایط بحرانی قبل از صلح حدیبیّه، از مردم بیعت گرفت.)(4)

ص: 117


1- (نور/62)
2- (نساء/107)
3- (فتح/10)
4- . تفسیر راهنما.

4. کنترل قدرت

4.1. قدرت فسادآور است

قَالُوا نَحْنُ أُولُو قُوَّةٍ وَأُولُو بَأْسٍ شَدِیدٍ (1)

(اشراف) گفتند: ما سخت نیرومند و دلاوریم (و نباید در برابر نامه سلیمان از موضع ضعف برخورد کنیم).

* گاهی قدرت و امکانات، مانع پذیرفتن حقّ می شود. (قدرت ومقام، مشاوران بلقیس را مغرور کرده بود.)

وَ فِرْ عَوْنَ ذِی الْأَوْتَادِ . الَّذِینَ طَغَوْا فِی الْبِلَادِ . فَأَکْثَرُ وا فِیهَا الْفَسَادَ (2)

و با فرعون، صاحب قدرت و سپاه عظیم. آنها که در شهرها طغیانگری کردند. و در آن، فساد و تباهی افزودند.

* قدرت بدون معنویّت، عاملی است برای طغیان و بر هم زدن امنیّت.

إِنَّ قَارُ ونَ کَانَ مِنْ قَوْمِ مُوسَیٰ فَبَغَیٰ عَلَیْهِمْ وَآتَیْنَاهُ مِنَ الْکُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوءُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لَا تَفْرَ حْ إِنَّ اللَّ-هَ لَا یُحِبُّ الْفَرِ حِینَ(3)

همانا قارون از قوم موسی بود و بر آنان ستم نمود، با آن که ما آنقدر از گنج ها (و صندوق جواهرات) به او داده بودیم که حمل کلیدهایش بر گروه نیرومند نیز سنگین بود. روزی قومش به او گفتند: مغرورانه شادی مکن، به درستی که خداوند شادمانان مغرور را دوست نمی دارد.

* ثروت بدون حساب، وسیله قدرت و قدرت، عاملی برای تجاوزگری و عیّاشی است.

4.2. تفکیک قوا

لَقَدْ أَرْ سَلْنَا رُ سُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ...(حدید/25)

همانا ما پیامبرانمان را با معجزات و دلایل آشکار فرستادیم و همراه آنان کتاب (آسمانی) و وسیله سنجش فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و آهن را که در آن نیرویی شدید است و منافعی برای مردم دارد فرو آوردیم (تا از آن بهره گیرند)...

ص: 118


1- (نمل/33)
2- (فجر/10-12)
3- (قصص/76)

* اداره جامعه به سه قوه نیاز دارد: مقنّنه، «الکتاب»، قضائیّه «المیزان لیقوم النّاس بالقسط» و مجریّه. «أنزلنا الحدید فیه بأس شدید»

5. فتنه گری

وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِیبَنَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْکُمْ خَاصَّةً وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّ-هَ شَدِیدُ الْعِقَابِ

و بترسید (و حفظ کنید خود را) از فتنه ای که تنها دامنگیر ستمگران شما نمی شود، (بلکه همه را فرا خواهد گرفت، چرا که دیگران نیز در مقابل ستمگران سکوت کردند) و بدانید که خداوند سخت کیفر است. (1)

«فتنه»، به معنای شرک، کفر، بلا و آزمایش، شکنجه و عذاب است و در این آیه به معنای بلا و مصیبت های اجتماعی است.(2)

* تخلّف از دین و دستورات الهی، مایه ی بروز فتنه و نزول عذاب الهی است.

* نه خود عامل فتنه شویم، نه با فتنه گران هم صدا شویم، یا در برابرشان سکوت کنیم.

* افراد جامعه ایمانی علاوه بر کارهای خود، نسبت به کارهای دیگران نیز باید تعهّد داشته باشند. چون گاهی آثار کارهای خلاف، دامنگیر دیگران هم می شود، همچون کسی که در کشتی، جایگاه خود را سوراخ کند.

وَالَّذِینَ کَفَرُ وا بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْ ضِ وَفَسَادٌ کَبِیرٌ

و کسانی که کفر ورزیدند، یاران یکدیگرند، (پس شما با آنان هم پیمان نشوید،) اگر شما (هم میان خود، همبستگی) نداشته باشید، فتنه و فساد بزرگی در زمین واقع خواهد شد. (3)

* وقتی کفّار یار یکدیگرند، اگر مسلمانان همیاری نداشته باشند، گرفتار فتنه و فساد خواهند شد.

* پذیرفتن ولایت و سلطه ی کافران، فساد و فتنه ای بزرگ در زمین است.

وَلَوْ دُخِلَتْ عَلَیْهِمْ مِنْ أَقْطَارِ هَا ثُمَّ سُئِلُوا الْفِتْنَةَ لَآتَوْهَا وَمَا تَلَبَّثُوا بِهَا إِلَّا یَسِیرً ا

ص: 119


1- (انفال/25)
2- . تفسیر نمونه.
3- (انفال/73)

و (آن منافقان و بیمار دلان چنان بودند که) اگر (دشمنان) از اطراف مدینه بر آنان وارد می شدند و از آنان تقاضای فتنه گری می کردند، به سرعت می پذیرفتند، و جز مدّت کمی درنگ نمی کردند. (1)

* دشمن برای ایجاد فتنه از منافقان داخلی کمک می گیرد.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْمًا بِجَهَالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلَیٰ مَا فَعَلْتُمْ نَادِمِینَ (2)

ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر فاسقی برای شما خبری مهم آورد تحقیق کنید، مبادا (از روی زودباوری و شتاب زدگی تصمیم بگیرید و) ناآگاهانه به گروهی آسیب رسانید، سپس از کرده ی خود پشیمان شوید.

* افشاگری و رسوا کردن افرادی که کارشان سبب فتنه است، مانعی ندارد.

* یکی از اهداف خبرگزاری های فاسق، ایجاد فتنه و بهم زدن امنیّت نظام است.(3)

ص: 120


1- (احزاب/14)
2- (حجرات/6)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «فتنه گری» در آیات زیر آمده است: مائده/64؛ اسراء/53؛ نور/63.

ج) جامعه شناسی سیاسی

اشاره

درآمد

جامعه شناسی سیاسی، دانشی است که بر اصول مشترک جامعه شناسی و مبانی علم سیاست تاکید دارد .(1)

مبتنی بر این تعریف، موضوع جامعه شناسی سیاسی از یک سو بررسی رابطه دولت و قدرت سیاسی و از سوی دیگر جامعه و قدرت اجتماعی و یا نیروها و گروه های اجتماعی است. در واقع، جامعه شناسی سیاسی پاسخ به این پرسش اصلی است: «چه نوع رابطه ای میان دولت و جامعه[نیروهای اجتماعی] وجود دارد ؟». از آنجا که در جامعه شناسی سیاسی به بررسی روابط دولت و جامعه و به ویژه تاثیرات جامعه بر روی دولت پرداخته می شود، لذا «شناخت جامعه و پیچیدگی های آن، نقطه عزیمت شناخت زندگی سیاسی» به شمار می آید. با این اجمال، تفاوت اصلی جامعه شناسی سیاسی و علم سیاست به تاکید بر نقطه عزیمت یعنی جامعه یا دولت باز می گردد. جامعه شناسی سیاسی نگرشی از «پایین به بالا» و بیشتر تاثیرات جامعه بر سیاست را مورد کندوکاو قرار می دهد. حال آنکه، علم سیاست نگرشی از «بالا به پایین» و بیشتر به بررسی ساختار قدرت و فرآیند سیاست و تصمیم گیری و تاثیرات آنها بر روابط اجتماعی می پردازد.(2)

در این بخش از فصل سیاست داخلی، در راستای پیشبرد موضوع کتاب، تلاش شده است با اهتمام به آیات قرآن کریم به مقوله معرفتی «جامعه شناسی سیاسی» که از

ص: 121


1- . علی اختر شهر، مولفه های جامعه پذیری سیاسی در حکومت دینی، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1386، ص22.
2- . حسین بشیریه، جامعه شناسی سیاسی، تهران: نشر نی، 1387، صص 18-20.

شاخه های اصلی دانش سیاست است، پرداخته شود. برای این منظور با اهتمام به تعریف آکادمیک از جامعه شناسی سیاسی و در نظر گرفتن الزامات و چارچوب های معرفت دینی، نگاهی درون گفتمانی به جامعه شناسی سیاسی از منظر قرآن داریم. در این راستا، ضمن تمایز معنایی و هنجاری از جامعه ایمانی و غیر ایمانی، به نیروها و شبکه های اجتماعی در قالب جریان شناسی سیاسی و کالبدشکافی بسترهای مشارکت سیاسی، عقلانیت سیاسی و احزاب سیاسی پرداخته شده است. در این رابطه، باید توجه کرد که فهم دینی از جامعه شناسی سیاسی، متمایز از معنای آکادمیک بوده و عناصر اعتقادی نظیر ایمان و کفر، حق و باطل و...مشخصه بارز جریان شناسی سیاسی، تفکیک گروه ها، مشارکت و تعاون قلمداد می شود. از این رو باید در معرفت قرآنی، چنین الزاماتی را در تحلیل جامعه سیاسی، در نظر گرفت.

ص: 122

1. جامعه ایمانی و غیر ایمانی

اشاره

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِکُمْ لَا یَأْلُونَکُمْ خَبَالًا وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِی صُدُورُ هُمْ أَکْبَرُ قَدْ بَیَّنَّا لَکُمُ الْآیَاتِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْقِلُونَ (1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! از غیر خودتان همراز نگیرید. آنان در تباهی شما کوتاهی نمی کنند، آنها رنج بردن شما را دوست دارند. همانا کینه و دشمنی از (گفتار) دهانشان پیداست و آنچه دلشان در بردارد، بزرگتر است. به تحقیق ما آیات (روشنگر و افشاگر توطئه های دشمن) را برای شما بیان کردیم اگر تعقّل کنید.

* ملاک دوستی و روابط صمیمانه ی مسلمانان با سایر جوامع باید ایمان باشد.

وَالَّذِینَ آمَنُوا مِنْ بَعْدُ وَهَاجَرُ وا وَجَاهَدُوا مَعَکُمْ فَأُولَ-ٰئِکَ مِنْکُمْ وَأُولُو الْأَرْ حَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَیٰ بِبَعْضٍ فِی کِتَابِ اللَّ-هِ إِنَّ اللَّ-هَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ(2)

و کسانی که بعداً ایمان آورده و همراه شما هجرت و جهاد کردند، آنان از شمایند. و در قانون الهی، خویشاوندان نسبت به یکدیگر اولویّت دارند. همانا خداوند به هر چیزی بسیار داناست.

* مؤمنان سابق و قدیمی باید کسانی را که در آینده ایمان می آورند و هجرت می کنند، همانند خود مؤمن حقیقی بدانند. آری، آغوش جامعه اسلامی، به روی همه باز است ومسلمانی در مدار بسته و انحصاری نیست، گرچه سابقه می تواند امتیازات معنوی بیشتری را به دنبال داشته باشد.

وَأَوْحَیْنَا إِلَیٰ مُوسَیٰ أَنْ أَسْرِ بِعِبَادِی إِنَّکُمْ مُتَّبَعُونَ . فَأَرْ سَلَ فِرْ عَوْنُ فِی الْمَدَائِنِ حَاشِرِ ینَ

و به موسی وحی کردیم که بندگان مرا شبانه (از مصر) کوچ ده، زیرا شما تعقیب خواهید شد. پس فرعون (از این حرکت آگاه شد و) به شهرها مأمور فرستاد تا مردم را گردآورند. (3)

* یا جامعه فاسد را اصلاح کنیم ویا از آن فاصله گرفته وهجرت کنیم.

وَتَرَ یٰ کَثِیرً ا مِنْهُمْ یُسَارِ عُونَ فِی الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَأَکْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ

ص: 123


1- (آل عمران/118)
2- (انفال/75)
3- (شعراء/52 -53)

و بسیاری از آنان (مدعیان ایمان) را می بینی که در گناه و ظلم و حرام خواری شتاب می کنند. به راستی چه زشت است آنچه انجام می دهند. (1)

* سیمای جامعه اسلامی، سبقت در خیرات است، «یسارعون فی الخیرات»(2) ولی سیمای جامعه کفر و نفاق، سبقت در گناه و فساد است. «یسارعون فی الاثم والعدوان»(3)

1.1. وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّ-هِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّ قُوا وَاذْکُرُ وا نِعْمَتَ اللَّ-هِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا...(4)

وهمگی به ریسمان خدا چنگ زنید وپراکنده نشوید ونعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که دشمنان یکدیگر بودید، پس خداوند میان دلهایتان الفت انداخت ودر سایه نعمت او برادران یکدیگر شدید.

* وحدت و دوری از تفرقه، یک وظیفه ی الهی است.

* محور وحدت مسلمانان باید دین خدا باشد، نه نژاد، زبان، ملّیت و... . «بحبل اللّه»

* وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَ ارً ا وَکُفْرً ا وَتَفْرِ یقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَإِرْ صَادًا لِمَنْ حَارَ بَ اللَّ-هَ وَرَ سُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَ دْنَا إِلَّا الْحُسْنَیٰ وَاللَّ-هُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (5)

و (گروهی دیگر از منافقان) کسانی هستند که مسجدی برای ضربه زدن به اسلام و برای ترویج کفر و تفرقه افکنی میان مؤمنان و کمینگاهی برای (مساعدت) به دشمنان دیرینه ی خدا و پیامبرش ساختند، و همواره سوگند می خورند که جز خیر، قصدی نداریم! (ولی) خداوند گواهی می دهد که آنان دروغگویانند.

* شکستن وحدت مسلمانان، هم­طراز کفر است.«کفراً و تفریقاً بین المؤمنین»

* قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَ أْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّ قْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَ ائِیلَ وَلَمْ تَرْ قُبْ قَوْلِی (6)

ص: 124


1- (مائده/62)
2- . مؤمنون / 61.
3- . مصادیق دیگری از مضمون «جامعه ایمانی و غیر ایمانی» در آیات زیر آمده است: انبیاء/76؛ مائده/91؛ نساء/115؛ شعراء/ 83؛ زخرف/53-56؛ نساء/148.
4- (آل عمران/103)
5- (توبه/107)
6- (طه/94)

(هارون در جواب) گفت: (ای برادر و) ای فرزند مادرم! (موی) ریش و سر مرا (به مؤاخذه) مگیر، همانا من ترسیدم (با برخورد تند من، آنها متفرّق شوند و) تو بگویی میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی و کلام مرا مراقبت نکردی!

* خطر تفرقه افکنی مهم تر از خطر سکوت در برابر انحراف است.

* حفظ وحدت، مهم تر از نجات یک گروه است.

وَلَمَّا جَاءَ عِیسَیٰ بِالْبَیِّنَاتِ قَالَ قَدْ جِئْتُکُمْ بِالْحِکْمَةِ وَلِأُبَیِّنَ لَکُمْ بَعْضَ الَّذِی تَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَاتَّقُوا اللَّ-هَ وَأَطِیعُونِ (1)

و چون عیسی همراه با دلایل روشن (و معجزات) آمد، گفت: همانا من برای شما حکمت آورده ام (و آمده ام) تا بعضی از آنچه در آن اختلاف می کنید برای شما بیان کنم. پس از خداوند پروا و مرا اطاعت کنید.

* تقوا و اطاعت از رهبران الهی، تضمین کننده وحدت اجتماعی است.(2)

1.2. مسئولیت در قبال جامعه

فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِینَ أُرْ سِلَ إِلَیْهِمْ وَلَنَسْأَلَنَّ الْمُرْ سَلِینَ . فَلَنَقُصَّنَّ عَلَیْهِمْ بِعِلْمٍ وَمَا کُنَّا غَائِبِینَ

پس قطعاً از مردمی که (پیامبران) به سویشان فرستاده شدند، سؤال خواهیم کرد و قطعاً از خود پیامبران (نیز) خواهیم پرسید.پس بی شک (از هر چه کرده اند،) از روی علم برایشان بازگو خواهیم کرد، و ما (از مردم،) بی خبر نبودیم. (3)

* در روز قیامت، هم از رهبران سؤال می شود، هم از امّت ها، هم از نیکان، هم از بدان، هم از علما وهم از پیروان آنها.

1.2.1. مسئولیت در حد توان

...لَا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا... (4)

. هیچ کس جز به قدر توانش مکلف نمی شود.

ص: 125


1- (زخرف/63)
2- . مصادیق دیگری از مضمون «وحدت و یکپارچگی اسلامی» در آیات زیر آمده است: بقره/85؛ نساء/107؛ عمران/103؛ آل عمران/144؛ توبه/107؛ نساء/114.
3- (اعراف/6 و7)
4- (بقره/233)

لَا یُکَلِّفُ اللَّ-هُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا سَیَجْعَلُ اللَّ-هُ بَعْدَ عُسْرٍ یُسْرً ا (1)

خدا هیچ کس را جز [به قدر] آنچه به او داده است تکلیف نمی کند خدا به زودی پس از دشواری آسانی فراهم می کند.

* تکلیف، براساس قدرت وبه اندازه ی توانایی انسان است.

1.3. صلاح و فساد جامعه

وَلَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْ ضِ بَعْدَ إِصْلَاحِهَا وَادْعُوهُ خَوْفًا وَطَمَعًا إِنَّ رَ حْمَتَ اللَّ-هِ قَرِ یبٌ مِنَ الْمُحْسِنِینَ (2)

پس از اصلاح زمین، در آن دست به فساد نزنید و خداوند را با بیم و امید بخوانید، قطعاً رحمت خداوند به نیکوکاران نزدیک است.

* جامعه ی اصلاح شده نیز در معرض خطر است.

* سیره و روش نیکوکاران، دوری از فساد است.

ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَیٰ بِآیَاتِنَا إِلَیٰ فِرْ عَوْنَ وَمَلَئِهِ فَظَلَمُوا بِهَا فَانْظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِینَ (3)

سپس موسی را پس از آن پیامبران پیشین، همراه با آیات و معجزات خود به سوی فرعون و سران (قوم) او مبعوث کردیم، امّا آنان به آیات ما ستم کردند (و کفر ورزیدند)، پس بنگر که پایان کار مفسدان چگونه است؟!

* برای اصلاح جامعه، باید به سراغ مهره های اصلی رفت و آب را از سرچشمه صاف کرد. «الی فرعون و ملائه»

* ایمان، جامعه را اصلاح می کند و کفر و الحاد، آن را به فساد می کشد. «المفسدین»

* وقتی به جای دین خدا، طاغوت در جامعه حاکم شود، برای حفظ و تقویت خود به هر فسادی دست می زند. «المفسدین»

نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیْکَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَ بِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًی (4)

ما داستان آنان (اصحاب کهف) را به درستی برای تو حکایت می کنیم. آنان جوانمردانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم.

مردم در جامعه ی فاسد سه دسته اند:

ص: 126


1- (طلاق/7)
2- (اعراف/56)
3- (اعراف/103)
4- (کهف/13)

الف) گروهی در جامعه ی فاسد هضم می شوند. (آنان که ایمان کامل نداشته باشند.)

ب) گروهی در جامعه ی فاسد، خود را حفظ می کنند. (مثل اصحاب کهف)

ج) گروهی جامعه ی فاسد را تغییر می دهند و اصلاح می کنند. (مثل انبیا و اولیا)(1)

1.4. سرنوشت جامعه

تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا کَسَبَتْ وَلَکُمْ مَا کَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا کَانُوا یَعْمَلُونَ (2)

آنها امتی بودند که درگذشتند، دستاورد آنها مربوط به خودشان و دستاورد شما نیز مربوط به خودتان است و شما از آنچه آنان انجام داده اند، بازخواست نخواهید شد.

* آینده هرکس وهر جامعه ای، در گرو عمل خود اوست.

ذَٰلِکَ بِأَنَّ اللَّ-هَ لَمْ یَکُ مُغَیِّرً ا نِعْمَةً أَنْعَمَهَا عَلَیٰ قَوْمٍ حَتَّیٰ یُغَیِّرُ وا مَا بِأَنْفُسِهِمْ وَأَنَّ اللَّ-هَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (3)

آن (کیفر) بدین سبب است که خداوند، نعمتی را که به قومی عطا کرده، تغییر نمی دهد، مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند، و همانا خدا، شنوا و داناست.

* افراد، جامعه را می سازند و هرگونه تحوّل مثبت یا منفی در جامعه، بر پایه ی تحوّلِ فکری و فرهنگی افراد است.

* سعادت و شقاوت ملّت ها، در گرو تحوّلات درونی آنهاست، نه قدرت و ثروت.

1.5. استقلال جامعه

مُحَمَّدٌ رَ سُولُ اللَّ-هِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُ حَمَاءُ بَیْنَهُمْ... مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَ اةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ کَزَرْ عٍ أَخْرَ جَ شَطْأَهُ فَآزَرَ هُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَیٰ عَلَیٰ سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّ اعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ(4)

محمّد، رسول خداست و کسانی که با او هستند، بر کفّار، سخت و در میان خودشان مهربانند... مَثَل آنان در تورات و مَثَل آنها در انجیل چون کشته ای است که جوانه

ص: 127


1- . مصادیق دیگری از مضمون «اصلاح گری در جامعه» در آیات زیر آمده است: مائده/24؛ عصر/1-3؛ انعام/68؛ اعراف/59؛ اعراف/104؛ شعراء/112.
2- (بقره/134)
3- (انفال/53)
4- (فتح/29)

برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقه های خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد تا [خدا] کافران را به خشم دراندازد.

* جامعه اسلامی باید خودکفا، مستحکم و مستقل باشد تا روی پای خود بایستد.

1.6. انحرافات جامعه
1.6.1. بدعت و دین سازی

فَوَیْلٌ لِلَّذِینَ یَکْتُبُونَ الْکِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَ-ٰذَا مِنْ عِنْدِ اللَّ-هِ لِیَشْتَرُ وا بِهِ ثَمَنًا قَلِیلًا فَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا کَتَبَتْ أَیْدِیهِمْ وَوَیْلٌ لَهُمْ مِمَّا یَکْسِبُونَ (1)

پس وای بر کسانی که مطالبی را با دست خود می نویسند، سپس می گویند: این از طرف خداست، تا به آن بهای اندکی بستانند، پس وای بر آنها از آنچه دست هایشان نوشت و وای بر آنها از آنچه (از این راه) به دست می آورند!

تنها آیه ای در قرآن که سه بار کلمه «ویل» در آن بکار رفته، همین آیه است که خطر علما و دانشمندان دنیاپرست را مطرح می کند.

* بدعت، دین سازی، دین فروشی و استحمار مردم، از جمله خطراتی است که از ناحیه ی دانشمندان فاسد، جامعه را تهدید می کند.

1.6.2. رهبران فاسد

وَکَذَٰلِکَ جَعَلْنَا فِی کُلِّ قَرْ یَةٍ أَکَابِرَ مُجْرِ مِیهَا لِیَمْکُرُ وا فِیهَا وَمَا یَمْکُرُ ونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا یَشْعُرُ ونَ (2)

و ما این گونه در هر دیاری مجرمان بزرگش را می گماریم تا در آن قریه ها و مناطق، حیله (و فسق و فساد) کنند، امّا جز به خودشان نیرنگ نمی کنند ولی نمی فهمند (که نتیجه ی حیله، به خودشان باز می گردد).

* رهبران فاسد و مفسد، ریشه ی فساد جامعه اند.

* مکر و تزویر، حربه ی رهبران مفسد است.

1.6.3. نافرمانی های الهی

وَتِلْکَ عَادٌ جَحَدُوا بِآیَاتِ رَ بِّهِمْ وَعَصَوْا رُ سُلَهُ وَاتَّبَعُوا أَمْرَ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ (3)

ص: 128


1- (بقره/79)
2- (انعام/123)
3- (هود/59)

و آن قوم عاد، آیات پروردگارشان را منکر شدند و پیامبرانِ او را نافرمانی کرده و از فرمان هر ستمگر لجوجی پیروی نمودند.

* خطراتی که یک جامعه را تهدید می کند عبارتند از:

الف) کفر به آیات الهی. «جحدوا بایات ربّهم »

ب) نافرمانی از انبیا و رهبران حقّ. «عصوا رسله »

ج) پیروی از طاغوت ها. «اتبعوا امر کلّ جبّار»

1.6.4. رفاه زدگی

وَإِذَا أَرَ دْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْ یَةً أَمَرْ نَا مُتْرَ فِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْ نَاهَا تَدْمِیرً ا

و هرگاه بخواهیم (مردم) منطقه ای را (به کیفر گناهشان) هلاک کنیم، به خوشگذرانان آنان فرمان می دهیم، پس در آن مخالفت و عصیان می کنند، که مستحقّ عذاب و قهر الهی می شوند، سپس آنجا را به سختی درهم می کوبیم. (1)

* سقوط اخلاقی جامعه، به دست رؤسای مرفّه است.

1.6.5. سقوط اخلاقی

وَجَاءَهُ قَوْمُهُ یُهْرَ عُونَ إِلَیْهِ وَمِنْ قَبْلُ کَانُوا یَعْمَلُونَ السَّیِّئَاتِ قَالَ یَا قَوْمِ هَ-ٰؤُلَاءِ بَنَاتِی هُنَّ أَطْهَرُ لَکُمْ فَاتَّقُوا اللَّ-هَ وَلَا تُخْزُونِ فِی ضَیْفِی أَلَیْسَ مِنْکُمْ رَ جُلٌ رَ شِیدٌ(2)

و قوم لوط، که سابقه ی کارهای بد داشتند، به سرعت به سراغ او آمدند. (حضرت لوط، برای جلوگیری از تعرّض مردم به فرشتگان، با اشاره به دخترانِ خود، به آنان) گفت: ای قوم من! اینها دختران منند، (که می توانید با آنان ازدواج کنید. اگر قصدی دارید) آنها برای شما پاک ترند، پس از خدا پروا کنید (و دست به گناه نزنید) و مرا در پیش میهمانانم رسوا مسازید، آیا در (میان) شما یک نفر رشید (جوانمرد) وجود ندارد؟ (که بجای گناه ازدواج را بپذیرد؟)

* گاهی جامعه ی انسانی چنان سقوط می کند که مردم با شتاب به سوی انحراف و گناه می روند.

ص: 129


1- (اسراء/16)
2- (هود/78)
1.7. لزوم برخورد با منحرفین در جامعه

قَالَ فَمَا خَطْبُکَ یَا سَامِرِ یُّ . قَالَ بَصُرْ تُ بِمَا لَمْ یَبْصُرُ وا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّ سُولِ فَنَبَذْتُهَا وَکَذَٰلِکَ سَوَّلَتْ لِی نَفْسِی (1)

(سپس موسی به سامری) گفت: ای سامری! (منظور تو از) این کار (و فتنه ی) بزرگ که کردی چیست؟ (سامری) گفت: من به چیزی پی بردم که (دیگران) به آن پی نبردند، من مشتی از آثار رسول (حقّ) را بر گرفتم، پس آن را (در گوساله) افکندم و این گونه نفسم این کار را در نظرم بیاراست (وفریب داد).

* برای برطرف کردن انحراف، ابتدا باید ریشه ی انحراف را بررسی کرد.

* با منحرفان ومفسدان فرهنگی باید برخورد کرد.

2. جریان شناسی سیاسی

2.1. تقابل حق و باطل

ذَٰلِکَ بِأَنَّ الَّذِینَ کَفَرُ وا اتَّبَعُوا الْبَاطِلَ وَأَنَّ الَّذِینَ آمَنُوا اتَّبَعُوا الْحَقَّ مِنْ رَ بِّهِمْ کَذَٰلِکَ یَضْرِ بُ اللَّ-هُ لِلنَّاسِ أَمْثَالَهُمْ (2)

این (دو گونه سرانجام) به خاطر آن است که کسانی که کفر ورزیدند، از باطل پیروی کردند و کسانی که ایمان آوردند، از همان حقی که از طرف پروردگارشان (نازل شده) است پیروی نمودند. این گونه خداوند برای مردم، مثال حالشان را بیان می کند.

* هر راهی که در مقابل حقّ قرار گیرد، باطل و بی اساس است و میان حق و باطل، راه سومی وجود ندارد.

کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَأَصْحَابُ الرَّ سِّ وَثَمُودُ . وَعَادٌ وَفِرْ عَوْنُ وَإِخْوَانُ لُوطٍ . وَأَصْحَابُ الْأَیْکَةِ وَقَوْمُ تُبَّعٍ کُلٌّ کَذَّبَ الرُّ سُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ (3)

پیش از اینان، قوم نوح و اصحاب رس و قوم ثمود، (پیامبرانشان را) تکذیب کردند. و (نیز قوم) عاد و فرعون و برادران(قبیله ای) لوط. و اصحاب ایکه (قوم شعیب) و قوم تبع (پادشاهان یمن) همگی پیامبران را تکذیب کردند، پس وعده عذاب من، بر آنان قطعی شد (و نابود شدند).

* تضادّ میان حق و باطل، در طول تاریخ وجود داشته است. «کلّ کذّب الرسل»

ص: 130


1- (طه/95 و 96)
2- (محمد/3)
3- (ق/ 12-14)

أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَةٌ بِقَدَرِ هَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَ ابِیًا وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذَٰلِکَ یَضْرِ بُ اللَّ-هُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْ ضِ کَذَٰلِکَ یَضْرِ بُ اللَّ-هُ الْأَمْثَالَ (1)

خداوند از آسمان آبی فرو فرستاد، پس رودخانه ها به اندازه (ظرفیّت) خویش جاری شده و سیلاب کفی را بر خود حمل کرد و از (فلزّات) آنچه که در آتش بر آن می گدازند تا زیور یا کالایی به دست آرند، کفی مانند کفِ سیلاب (حاصل شود) این گونه خداوند حقّ و باطل را(بهم) می زند، پس کف به کناری رفته (و نیست شود) و آنچه برای مردم مفید است در زمین باقی بماند. خداوند این گونه مثال ها می زند.

* حقّ و باطل در کنار هم هستند، امّا سرانجام، باطل رفتنی است.

وَمَا نُرْ سِلُ الْمُرْ سَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِ ینَ وَمُنْذِرِ ینَ وَیُجَادِلُ الَّذِینَ کَفَرُ وا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ وَاتَّخَذُوا آیَاتِی وَمَا أُنْذِرُ وا هُزُوًا(2)

وما پیامبران را جز بشارت دهندگان و بیم دهندگان نمی فرستیم، ولی کافران به باطل مجادله و ستیز می کنند تا به وسیله ی آن حقّ را در هم کوبند. و آنان نشانه ها و آیات مرا و آنچه را که به آن بیم داده شدند، به مسخره گرفتند.

* درگیری و جدال میان حقّ و باطل همیشگی بوده است. «یجادل» (فعل مضارع رمز تداوم کار است.)

الَّذِینَ آمَنُوا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ وَالَّذِینَ کَفَرُ وا یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِیَاءَ الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا (3)

کسانی که ایمان آورده اند، در راه خدا جهاد می کنند و کسانی که کافر شده اند در راه طاغوت می جنگند. پس با دوستان و یاران شیطان بجنگید (و بیم نداشته باشید) زیرا حیله ی شیطان ضعیف است.

گرچه نیرنگ های شیطانی کفّار بزرگ است، «ومکروا مکراً کبّارا»(4) و نزدیک است کوهها از مکر کفّار، از جا کنده شود، «و ان کان مکرهم لتزول منه الجبال»(5) ولی در برابر اراده ی خداوند، سست و ضعیف است.

ص: 131


1- (رعد/17)
2- (کهف/56)
3- (نساء/76)
4- . نوح / 22.
5- . ابراهیم / 46.

* جامعه ی الهی و غیر الهی را از نوع انگیزه هایشان می توان شناخت. «فی سبیل اللّه، فی سبیل الطاغوت»

* درگیری و تضاد همیشه بوده وهست، ولی در چه راهی وبرای چه هدفی؟

قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُ ونَ . لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ . وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ . وَلَا أَنَا عَابِدٌ مَا عَبَدْتُمْ . وَلَا أَنْتُمْ عَابِدُونَ مَا أَعْبُدُ . لَکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ(1)

بگو: ای کافران! من نمی پرستم آنچه شما می پرستید. و نه شما می پرستید آنچه من می پرستم. و نه من می پرستم آنچه را شما پرستش کرده اید. و نه شما می پرستید آنچه را من می پرستم. آیین شما برای خودتان و آیین من برای خودم.

* باید صف ها از هم جدا شود و حق از باطل و کفر از ایمان متمایز شود.(2)

2.2. ملاک تشخیص حق از باطل

اللَّ-هُ الَّذِی أَنْزَلَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ وَالْمِیزَانَ... (3)

خداست آنکه کتاب آسمانی و میزان را به حقّ نازل کرد .

* قرآن، میزان و وسیله ی تشخیص حقّ از باطل است.

وَإِذْ آتَیْنَا مُوسَی الْکِتَابَ وَالْفُرْ قَانَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ (4)

و هنگامی که به موسی کتاب (تورات) و فرقان دادیم، تا شاید شما هدایت شوید.

فرقان، وسیله ای که حقّ را از باطل جدا می سازد. و چون در کتاب آسمانی حقّ از باطل جدا می شود، به آن فرقان گفته می شود. شاید هم مراد از فرقان، با توجّه به اینکه در کنار کتاب آمده، همان معجزات نُه گانه باشد که به حضرت موسی عطا شده است.

* کتب آسمانی، بیانگر حقّ و مایه ی جداسازی حق از باطل هستند.

ص: 132


1- (کافرون/ 1-6)
2- . مصادیق دیگری از مضمون «تقابل حق و باطل» در آیات زیر آمده است: سجده/28-30؛ زمر/46؛ غافر/4؛ تحریم/10؛ غافر/41؛ نحل/26؛ نحل/33؛ اعراف/87؛ اعراف/138-140؛ بقره/256؛ نساء/101؛ یونس/32؛ انفال/37؛ توبه/69؛ طه/117-119؛ حج/19؛ حج/52؛ حج/68 و 69؛ فرقان/31؛ آل عمران/61؛ نمل/45؛ نمل/83؛ آل عمران/13؛ عنکبوت/18؛ انعام/89؛ اعراف/75.
3- (شوری/17)
4- (بقره/53)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّ-هَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْ قَانًا...(1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر تقوای الهی پیشه کنید، خداوند برایتان فرقانی (قوّه ی شناخت حقّ از باطلی) قرار می دهد.

وسیله و معیار شناخت حقّ از باطل متعدّد است، از جمله:

الف) انبیا و اولیای الهی؛ چنانکه پیامبرصلی الله علیه وآله را فاروق نامیدند(2) ویا در حدیث می خوانیم: «مَن فارق علیّاً فقد فارق الله» (3) هر کس علی علیه السلام را رها کند، خدا را رها کرده است.

ب) کتاب آسمانی؛ که با عرضه امور به آن می توان حقّ را از باطل تشخیص داد.

ج) تقوا، زیرا طوفان غرائز و حبّ و بغض ها ، مانع درک حقایق است.

د) عقل و خرد؛ که بدون آن نمی توان حتّی به سراغ وحی رفت.

* فرقان و قدرت تشخیص حقّ از باطل، حکمت و بینشی خدادادی است که به اهل تقوا داده می شود و به علم و سواد و معلومات وابسته نیست.

تَبَارَ کَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْ قَانَ عَلَیٰ عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعَالَمِینَ نَذِیرً ا(4)

مبارک است آن که قرآن، وسیله ی شناخت حقّ از باطل را بر بنده اش نازل کرد، تا برای جهانیان مایه ی هشدار باشد.

* قرآن، بهترین وسیله ی شناخت حقّ از باطل است. «الفرقان»(5)

2.3. وحدت حق و کثرت باطل

الر. کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیْکَ لِتُخْرِ جَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ...(6)

الف، لام، را، (این) کتابی است که آن را به سوی تو نازل کردیم تا مردم را از تاریکی ها(ی شرک وجهل) به سوی نور (ایمان) خارج کنی.

ص: 133


1- (انفال/29)
2- . تفسیر فرقان، ذیل آیه.
3- . ملحقات احقاق الحق، ج4، ص 26.
4- (فرقان/1)
5- . مصادیق دیگری از مضمون «ملاک تشخیص حق و باطل» در آیات زیر آمده است: طارق/11-17؛ بقره/185؛ آل عمران/4؛ نحل/64؛ انفال/29؛ نمل/76؛ احزاب/3.
6- (ابراهیم/1)

* ظلمت ها بسیارند، امّا نور یکی است. حقّ یکی، ولی باطل زیاد است. «الظلمات... النّور» (نور مفرد و ظلمات جمع آمده است.)

یَهْدِی بِهِ اللَّ-هُ مَنِ اتَّبَعَ رِ ضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلَامِ وَیُخْرِ جُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِهِ وَیَهْدِیهِمْ إِلَیٰ صِرَ اطٍ مُسْتَقِیمٍ (1)

خداوند به وسیله ی آن (کتاب) کسانی را که بدنبال رضای الهی اند، به راه های امن و عافیت هدایت می کند، و آنان را با خواست خود از تاریکی ها به روشنایی درمی آورد، و به راه راست هدایت می کند.

* راه حقّ یکی است و راه های باطل (شرک، کفر و نفاق) متعدّد. (کلمه ی «نور» مفرد؛ ولی «ظلمات» جمع آمده است. آری، همه نیکی ها و پاکی ها در پرتو نور توحید، حالت وحدت و یگانگی به خود می گیرد، امّا ظلمت همیشه مایه تفرقه و پراکندگی است.)

وَأَنَّ هَ-ٰذَا صِرَ اطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّ قَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ...

و این (دستورها) راه مستقیم من است. پس آن را پیروی کنید و راههای دیگر را پیروی نکنید که شما را از راه خداوند پراکنده کند. (2)

آنگونه که «نور» یکی است و «ظلمات» متعدّد، راه مستقیم یکی است و راه های انحرافی متعدّد. («صراط» مفرد آمده ولی «سُبل» جمع)

در روایات می خوانیم که مصداق عینی راه مستقیم، رسول خداصلی الله علیه وآله و امامان معصوم علیهم السلام از اهل بیت او هستند.(3)

* اساس همه ادیان الهی، پیروی از راه خدا و دوری از راه دیگران است.(4)

2.4. ولایت الهی و غیرالهی

اللَّ-هُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِ جُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُ وا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِ جُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ أُولَ-ٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ (5)

ص: 134


1- (مائده/16)
2- (انعام/153)
3- . تفسیر نور الثقلین.
4- . مصادیقی دیگری از مضمون «وحدت حق و کثرت باطل» در آیات زیر آمده است: نساء/117؛ ذاریات/ 7-11؛ طلاق/11.
5- (بقره/257)

خداوند دوست و سرپرست مؤمنان است، آنها را از تاریکی ها(ی گوناگون) بیرون و به سوی نور می برد. لکن سرپرستان کفّار، طاغوت ها هستند که آنان را از نور به تاریکی ها سوق می دهند، آنها اهل آتشند و همانان همواره در آن خواهند بود.

* هر کس تحت ولایت خداوند قرار نگیرد، خواه ناخواه طاغوت ها بر او ولایت می یابند. «الله ولیّ... اولیائهم الطاغوت»

* هر ولایتی غیر از ولایت الهی، ولایت طاغوت است.

اتَّبِعُوا مَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ مِنْ رَ بِّکُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُ ونَ

آنچه را از جانب پروردگارتان به سوی شما نازل شده، پیروی کنید و از سرپرستانی جز او پیروی نکنید. چه اندک پند می پذیرید!(1)

* نتیجه ی پیروی از وحی، قرار گرفتن تحت ولایت الهی است و ترک آن، قرار گرفتن تحت ولایت دیگران است.

مَثَلُ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّ-هِ أَوْلِیَاءَ کَمَثَلِ الْعَنْکَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَیْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُیُوتِ لَبَیْتُ الْعَنْکَبُوتِ لَوْ کَانُوا یَعْلَمُونَ(2)

مَثَلِ کسانی که غیر خدا را سرپرست خود برگزیدند، همانند مَثَل عنکبوت است که خانه ای ساخته؛ و البتّه سست ترین خانه ها خانه ی عنکبوت است اگر می دانستند.

* ولایت الهی، بنیانی مرصوص و بنایی آهنین دارد، «کانّهم بنیان مرصوص»(3) امّا ولایت غیر خدا، بسیار سست است. «أوهن البیوت»(4)

2.5. جریان حق

آمَنَ الرَّ سُولُ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِ مِنْ رَ بِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ کُلٌّ آمَنَ بِاللَّ-هِ وَمَلَائِکَتِهِ وَکُتُبِهِ وَرُ سُلِهِ لَا نُفَرِّ قُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُ سُلِهِ وَقَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَ انَکَ رَ بَّنَا وَإِلَیْکَ الْمَصِیرُ (5)

پیامبر (خدا) بدانچه از جانب پروردگارش بر او نازل شده است ایمان آورده است، و مؤمنان همگی به خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگانش ایمان آورده اند (و گفتند:)

ص: 135


1- (اعراف/3)
2- (عنکبوت/41)
3- . صف / 4.
4- . مصادیق دیگری از مضمون «ولایت الهی و غیر الهی» در آیات زیر آمده است: کهف/44؛ شوری/8؛ اعراف/196؛ لقمان/21.
5- (بقره/285)

(میان هیچ یک از فرستادگانش فرق نمی گذاریم) و گفتند: شنیدیم و گردن نهادیم، پروردگارا، آمرزش تو را (خواستاریم) و فرجام به سوی تو است.

* همه ادیان آسمانی و پیامبران الهی در طول تاریخ، یک جریان واحد هستند که از سوی خدا آغاز شده و به خدا پایان می­پذیرد.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْ تَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّ-هُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِ ینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ...

ای کسانی که ایمان آورده اید! هر کس از شما که از دین خود برگردد (به خدا ضرری نمی زند، چون) خدا در آینده قومی را خواهد آورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز خدا را دوست دارند. آنان نسبت به مؤمنان نرم و فروتن و در برابر کافران سرسخت و قاطعند، در راه خدا جهاد می کنند و از ملامت هیچ کس نمی هراسند. (1)

* رفتار مسلمان، نرمش با برادران دینی و سرسختی در برابر دشمن است و هیچ یک از خشونت و نرمش، مطلق نیست.

وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَ بِّهِمْ یُرْ زَقُونَ

و هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شده اند، مردگانند؛ بلکه آنها زندگانی هستند که نزد پروردگارشان روزی داده می شوند. (2)

* در نزد مؤمنان، شهادت، پایان زندگی نیست، آغاز حیات است. بسیاری از زندگان مرده اند، ولی کشتگان راه خدا زنده اند.

الصَّابِرِ ینَ وَالصَّادِقِینَ وَالْقَانِتِینَ وَالْمُنْفِقِینَ وَالْمُسْتَغْفِرِ ینَ بِالْأَسْحَارِ (3)

(پرهیزگاران، همان) صابران و راستگویان و فرمان برداران فروتن و انفاق کنندگان و استغفار کنندگان در سحرها هستند.

* لازمه ایمان، هم رسیدگی به خلق است، هم عبادت خالق.

2.6. جریان باطل

أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ یُرِ یدُونَ أَنْ یَتَحَاکَمُوا إِلَی الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُ وا أَنْ یَکْفُرُ وا بِهِ وَیُرِ یدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُضِلَّهُمْ ضَلَالًا بَعِیدًا (نساء/60)

ص: 136


1- (مائده/54)
2- (آل عمران/169)
3- (آل عمران/17)

آیا کسانی را که می پندارند به آنچه بر تو و آنچه (بر پیامبران) پیش از تو نازل شده است، ایمان آورده اند نمی بینی که می خواهند داوری را نزد طاغوت (وحکّام باطل) ببرند، در حالی که مأمورند به طاغوت، کفر ورزند. و شیطان می خواهد آنان را گمراه کند، گمراهی دور و درازی!

* منافق، طاغوت و شیطان در یک خط و در برابر پیامبرانند.

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ اتَّقِ اللَّ-هَ وَلَا تُطِعِ الْکَافِرِ ینَ وَالْمُنَافِقِینَ إِنَّ اللَّ-هَ کَانَ عَلِیمًا حَکِیمًا

ای پیامبر! از خداوند پروا کن و از کافران و منافقان اطاعت مکن که خداوند دانا و حکیم است. (1)

* کافران و منافقان در یک خط هستند.(2)

الف) وحدت رویه مخالفان

کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَالْأَحْزَابُ مِنْ بَعْدِهِمْ وَهَمَّتْ کُلُّ أُمَّةٍ بِرَ سُولِهِمْ لِیَأْخُذُوهُ وَجَادَلُوا بِالْبَاطِلِ لِیُدْحِضُوا بِهِ الْحَقَّ فَأَخَذْتُهُمْ فَکَیْفَ کَانَ عِقَابِ (3)

پیش از این (کفّار مکّه) نیز قوم نوح و احزابی که بعدشان آمدند (پیامبرانشان را) تکذیب کردند و هر امّتی تصمیم گرفت تا پیامبرش را به عقوبت بگیرد و به وسیله ی باطل مجادله کردند تا حقّ را نابود نمایند، پس آنان را (به قهر خود) گرفتم، پس (بنگر که) کیفر من چگونه بوده است.

* همه ی مخالفان، در مبارزه با رهبران آسمانی یک هدف مشترک داشتند.

وَقَالَتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُ وا آخِرَ هُ لَعَلَّهُمْ یَرْ جِعُونَ(4)

وگروهی از اهل کتاب گفتند: به آنچه بر مؤمنان نازل شده است، در آغاز روز ایمان آورید و در پایان روز کافر شوید، شاید (با این حیله، آنها از اسلام) باز گردند.

ص: 137


1- (احزاب/1)
2- . مصادیق دیگری از مضمون «جریان باطل» در آیات زیر آمده است: احزاب/47 و 48؛ مدثر/31؛ فاطر/4؛ صافات/30-33.
3- (غافر/5)
4- (آل عمران/72)

* مخالفان دین اسلام برای انحراف مسلمانان، برنامه ریزی می کنند. در آیه ی 69 آل عمران آمد که اهل کتاب دوست دارند شما را منحرف سازند، این آیه به نقشه ی آنان برای رسیدن به آن هدف می پردازد.

ب) توطئه دایمی
اشاره

وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُ وا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِ جُوکَ وَیَمْکُرُ ونَ وَیَمْکُرُ اللَّ-هُ وَاللَّ-هُ خَیْرُ الْمَاکِرِ ینَ(1)

و (به یاد آور) زمانی که کافران درباره ی تو نقشه می کشیدند تا تو را زندانی کنند، یا تو را بکشند یا (از مکّه) تبعید کنند. و آنان نقشه می کشیدند و خدا هم (با خنثی کردن توطئه های آنان) تدبیر می کرد و خداوند، بهترین تدبیرکنندگان است.

* توطئه ی کفّار علیه مسلمانان همیشگی و حمایت خداوند هم از مؤمنان دائمی است.

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُ وا یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّ-هِ فَسَیُنْفِقُونَهَا ثُمَّ تَکُونُ عَلَیْهِمْ حَسْرَ ةً ثُمَّ یُغْلَبُونَ وَالَّذِینَ کَفَرُ وا إِلَیٰ جَهَنَّمَ یُحْشَرُ ونَ (2)

همانا آنان که کافر شدند، اموال خود را صرف می کنند تا از (رفتن مردم به) راه خدا جلوگیری کنند. در آینده نیز این گونه خرجها را خواهند داشت، سپس (اموال هزینه شده) مایه ی حسرت آنان می گردد و آنگاه شکست می خورند. و آنان که کافر شدند، به سوی دوزخ محشور خواهند شد.

* کفّار همواره برای جلوگیری از گسترش اسلام، اموال خود را خرج می کنند، ولی در نهایت نتیجه ای جز حسرت و شکست ندارند.

إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا . وَأَکِیدُ کَیْدًا . فَمَهِّلِ الْکَافِرِ ینَ أَمْهِلْهُمْ رُ وَیْدًا (3)

همانا کافران پیوسته نیرنگ می کنند. و من نیز تدبیر می کنم. پس کافران را مهلت ده و اندک زمانی آنان را به خود واگذار.

* نیرنگ کفّار، دائمی و سخت است، از آن غافل نشوید.(4)

ص: 138


1- (انفال/30)
2- (انفال/36)
3- (طارق/15-17)
4- . مصادیق دیگری از مضمون «توطئه دائمی» در آیات زیر آمده است: کهف/56
2.6.1.شیطان

یَا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْ ضِ حَلَالًا طَیِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (1)

ای مردم! از آنچه در زمین، حلال و پاکیزه است، بخورید و از گام های (وسوسه انگیز) شیطان، پیروی نکنید. براستی که او دشمن آشکار شماست.

* شیطان برای انحراف مردم، از راههای گوناگونی وارد می شود. «خطوات»

وَیَوْمَ یَحْشُرُ هُمْ جَمِیعًا یَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَکْثَرْ تُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِیَاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَ بَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ... (2)

و (به یاد آورید) روزی که خداوند، همه ی آنان را گرد می آورد (سپس به جِنّیان خطاب می فرماید:) ای گروه جنّ! از انسان ها (پیروان) بسیاری یافتید. و دوستان ایشان از نسل بشر گفتند: پروردگارا! ما انسان ها و شیاطین از یکدیگر بهره گرفتیم...

* پیروی از وسوسه های شیطان، به تدریج انسان را به ولایت پذیری از او وامی دارد.

قَالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ (ص/82)

ابلیس گفت: به عزّت تو سوگند که همه (ی مردم) را گمراه خواهم کرد.

* خطر وسوسه های ابلیس جدّی است. (او سوگند یاد کرده که همه را گمراه کند).

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَیٰ مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَاکَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَ-ٰکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُ وا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ...(3)

و (یهود) آنچه (از افسون و سحر که) شیاطین (از جنّ وانس) در عصر سلیمان می خواندند، پیروی می کردند وسلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد ولکن شیاطین، کفر ورزیدند که به مردم سحر وجادو می آموختند

* شیاطین، در حکومت سلیمان نیز بیکار نمی نشینند و پی درپی القای سوء می کنند.

إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِینَ هُمْ بِهِ مُشْرِ کُونَ (4)

غلبه وسلطه ی شیطان بر کسانی است که (با پیروی از او) سلطه و ولایت او را می پذیرند، و کسانی که به خدا شرک آورده اند.

ص: 139


1- (بقره/168)
2- (انعام/128)
3- (بقره/102)
4- (نحل/100)

* افراد فاسق، که شیطان در عمق جانشان رفته و بیرون نمی آید، بر فکر و دل و اعضای آنان تسلّط می یابد.(1)

الف) سیاست شیطان

... وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ (2)

از گام های (وسوسه انگیز) شیطان پیروی نکنید، چرا که او دشمن آشکار شماست.

* سیاست شیطان، انحراف تدریجی است، نه دفعی. «خطوات الشّیطان»

وَمَنْ یَعْشُ عَنْ ذِکْرِ الرَّ حْمَ-ٰنِ نُقَیِّضْ لَهُ شَیْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِ ینٌ (3)

و هر که از یاد خدای رحمن روی گردان شود شیطانی بر او می گماریم که همراه و دمساز وی گردد.

سیاست شیطان گام به گام است: «خطوات»(4)

مرحله اول القای وسوسه است. «وسوس الیه»(5)

در مرحله دوم تماس می گیرد. «مسّهم طائف»(6)

مرحله سوم در قلب فرو می رود. «فی صدور الناس»(7)

مرحله چهارم در روح می ماند. «فهو له قرین» (8)

مرحله پنجم انسان را عضو حزب خود قرار می دهد. «حزب الشیطان»(9)

مرحله ششم سرپرست انسان می شود. «و من یتخد الشیطان ولیاً» (10)

ص: 140


1- . مصادیق دیگری از مضمون «شیطان» در آیات زیر آمده است: بقره/34؛ بقره/36؛ نساء/118؛ اسراء/27؛ آل عمران/175؛ اعراف/12؛ فصلت/36؛ شعراء/96؛ نحل/63؛ اعراف/27؛ حج/4؛ مریم/83؛ کهف/45.
2- (انعام/142)
3- (زخرف/36)
4- . بقره / 168.
5- . طه / 120.
6- . اعراف / 201.
7- . ناس / 5.
8- . زخرف / 36.
9- . مجادله / 19.
10- . نساء / 119.

مرحله هفتم انسان خود یک شیطان می شود. «شیاطین الانس»(1). (2)

ب) شیوه های شیطان
اشاره

وَقُلْ رَ بِّ أَعُوذُ بِکَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّیَاطِینِ (3)

و بگو: پروردگارا! من از وسوسه های شیطان ها به تو پناه می برم.

* شیاطین، متعدّد و وسوسه های آنان نیز گوناگون است. «هَمَزات الشیاطین»

ثُمَّ لَآتِیَنَّهُمْ مِنْ بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَیْمَانِهِمْ وَعَنْ شَمَائِلِهِمْ وَلَا تَجِدُ أَکْثَرَ هُمْ شَاکِرِ ینَ (اعراف/17)

سپس از روبرو و از پشت سر و از راست و چپشان بر آنان می تازم و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت.

* شیوه های اغفال ابلیس، متعدّد و مختلف است. «من بین ایدیهم ومن خلفهم و...»

...الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَیٰ لَهُمْ (4)

... شیطان (رفتار بد را) برایشان آراسته وآنان را با آرزوهای طولانی فریفته است.

* زیبا جلوه دادن بدی ها و آرزوهای طولانی، ابزار کار شیطان است. (هر کس زشتی ها را زیبا جلوه دهد، شیطان صفت است)

2.6.2. کافران و مستکبران

الَّذِینَ یَسْتَحِبُّونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا عَلَی الْآخِرَ ةِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّ-هِ وَیَبْغُونَهَا عِوَجًا أُولَ-ٰئِکَ فِی ضَلَالٍ بَعِیدٍ (5)

(کفّار) کسانی هستند که زندگی دنیا را بر آخرت ترجیح می دهند و(مردم را) از راه خدا باز می دارند ومی خواهند آن را منحرف کنند، آنها در گمراهی عمیقی هستند.

* کفّار سه مرحله را طی می کنند:

اوّل خودشان با دنیاگرایی منحرف می شوند. «یستحبّون»

آنگاه با اعمالشان دیگران را از راه باز می دارند. «یصدّون»

سپس با تمام توان مسیر حقّ طلبان را منحرف می کنند. «یبغونها»

ص: 141


1- . انعام / 112.
2- . مصادیق دیگری از مضمون «سیاست شیطان» در آیات زیر آمده است: نور/21؛ اعراف/201 و 202.
3- (مؤمنون/97)
4- (محمد/25)
5- (ابراهیم/3)

مَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُ وا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلَا الْمُشْرِ کِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ...

کافران از اهل کتاب ومشرکان، دوست ندارند که هیچ خیر ونیکی از طرف پروردگارتان بر شما نازل شود.... (1)

این آیه، از کینه توزی و عداوت مشرکان و کفّار از اهل کتاب، نسبت به مؤمنان پرده برمی دارد. آنان حاضر نیستند، ببینند که مسلمانان صاحب پیامبری بزرگ و کتابی آسمانی هستند و می خواهند ندای توحید را به تمام جهان رسانده و با تمام تبعیضات نژادی و اقلیمی و با تمام خرافاتِ مشرکان و تحریفاتِ اهل کتاب مبارزه کنند و مانع عوام فریبی بزرگان آنان شوند. خداوند در این آیه می فرماید: لطف و رحمت خداوند طبق اراده ی او به هر کسی که بخواهد اختصاص می یابد و کاری به میل این و آن ندارد که آنها دوست داشته باشند یا نه!

… الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذِینَ کَفَرُ وا مِنْ دِینِکُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَ ضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا...(2)

... امروز، (که حضرت علی علیه السلام به فرمان خدا به جانشینی پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله منصوب شد) کافران از (زوال) دین شما مأیوس شدند، پس، از آنان نترسید و از من بترسید. امروز دینتان را برای شما کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان «دین» برایتان برگزیدم.

* مهم ترین روزنه ی امید کفّار، مرگ پیامبر بود که با تعیین حضرت علی علیه السلام به رهبری، آن روزنه بسته شد.

وَإِنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ لِی عَمَلِی وَلَکُمْ عَمَلُکُمْ أَنْتُمْ بَرِ یئُونَ مِمَّا أَعْمَلُ وَأَنَا بَرِ یءٌ مِمَّا تَعْمَلُونَ (3)

واگر تو را تکذیب کردند، پس بگو: عمل من برای من و عمل شما برای شما باشد. (و هر یک از ما و شما، جزای کار خود را خواهد دید.) شما از آنچه من انجام می دهم بیزارید ومن نیز از آنچه شما انجام می دهید، بیزارم.

* اسلام دین استدلال واخلاق است، نه سازش با کفّار. اگر حقّ را پذیرا نشدند، بیزاری خود را از رفتار وعقاید آنان اعلام کنیم.

ص: 142


1- (بقره/105)
2- (مائده/3)
3- (یونس/41)

وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُ وا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَایَاکُمْ ... إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (1)

و کسانی که کافر شده اند، به کسانی که ایمان آوردند گفتند: شما راه ما را پیروی کنید، (اگر گناهی داشته باشد) ما گناهان شما را بر عهده می گیریم.

شاید بتوان گفت: کفّار که علاقه دارند مردم از ایمانشان دست بردارند. «وَدَّ کثیرٌ من اهل الکتاب لو یَرُدّونَکم من بعد ایمانکم کُفّارا» (2)، کار خود را در چند مرحله انجام می دهند:

الف) با آزار مؤمنان، مانع ایمان آوردن آنان می شوند. «یصدّون عن سبیل اللّه» (3)

ب) جنگ به راه می اندازند. «یقاتلونکم حتّی یردّوکم عن دینکم اِن استطاعوا» (4)

ج) می گویند: شما لااقل در عمل پیرو ما باشید. «اتّبعوا سبیلنا» که اگر چنین نمودید، دیگر آزار و اذیّتی نمی شوید و ما تمام مسئولیّت ارتداد شما را بر عهده می گیریم. «و لْنَحمل خطایاکم»

د) اگر به هیچ یک از کارهای فوق موفّق نشدند، دوست دارند حداقل با آنان مداهنه و سازش کنید. «ودّوا لو تدهن فیدهنون» (5)

لَا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِ ینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَٰلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّ-هِ فِی شَیْءٍ... (6)

نباید اهل ایمان، بجای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود برگزینند و هر کس چنین کند نزد خدا هیچ ارزشی ندارد...

* ارتباط سیاسی نباید مُنجرّ به سلطه پذیری یا پیوند قلبی با کفّار شود.

* ارتباط یا قطع رابطه باید بر اساس فکر و عقیده باشد، نه بر اساس پیوندهای فامیلی، قومی و نژادی.

ص: 143


1- (عنکبوت/12)
2- . بقره / 109.
3- . حج / 25 و اعراف / 45.
4- . بقره / 217.
5- . قلم / 9.
6- (آل عمران/28)

وَإِنْ کَادُوا لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الْأَرْ ضِ لِیُخْرِ جُوکَ مِنْهَا وَإِذًا لَا یَلْبَثُونَ خِلَافَکَ إِلَّا قَلِیلًا(1)

وبسا نزدیک بود کافران (با نیرنگ یا غلبه) تو را از این سرزمین بلغزانند تا از آن بیرونت کنند، ودر آن هنگام، جز مدّت کمی پس از تو پایدار نمی ماندند (و به خاطر این ظلم گرفتار قهر الهی می شدند).

* طرح کافران در مرحله اوّل، ایجاد رخنه در فکر واعتقاد رهبر است، «لیفتنونک عن الّذی...» ودر مرحله بعد، شدّت عمل وتبعید واخراج اوست. «لیخرجوک...»

بَشِّرِ الْمُنَافِقِینَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا . الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِ ینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ...

منافقان را بشارت ده که برایشان عذابی دردناک است. آنان که کافران را بجای مؤمنان، سرپرست و دوست خود می گیرند... (2)

* هرگونه پذیرش سلطه کفار ممنوع است. «یتخذون الکافرین اولیاء»

* در سیاست خارجی، به جای گسترش روابط با کشورهای کفر، در فکر برقراری روابط با کشورهای اسلامی باشیم. «یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین»(3)

الف) اشراف، یاران ویژه کفار

وَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُ وا مِنْ قَوْمِهِ لَئِنِ اتَّبَعْتُمْ شُعَیْبًا إِنَّکُمْ إِذًا لَخَاسِرُ ونَ (4)

سران و اشراف قوم که کفر ورزیدند، گفتند: اگر از شعیب پیروی کنید، قطعاً زیانکار خواهید بود.

* طبقه ی اشراف، غالباً مخالف پیامبران بوده اند.

قَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَ اکَ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ(5)

سران قوم او گفتند: همانا ما تو را در گمراهی آشکاری می بینیم.

* مخالفان انبیا، گروهی از اشراف و سردمداران بوده اند که زرق و برق ثروت و قدرت آنان، چشم مردم را پر می کرده است. «الملأ من قومه»

ص: 144


1- (اسراء/76)
2- (نساء/138و 139)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «کافران و مستکبران» در آیات زیر آمده است: بقره/6 و 7؛ احقاف/10؛ کهف/102.
4- (اعراف/90)
5- (اعراف/60)

وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْ عَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَیٰ وَقَوْمَهُ لِیُفْسِدُوا فِی الْأَرْ ضِ وَیَذَرَ کَ وَآلِهَتَکَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُ ونَ (1)

و اشراف قوم فرعون (به او) گفتند: آیا موسی و قومش را رها می کنی تا در زمین فساد نمایند و موسی، تو و خدایانت را رها کند؟! (فرعون) گفت: به زودی پسرانشان را می کشیم و زنانشان را (برای کنیزی) زنده نگاه می داریم و ما بر آنان تسلّط کامل داریم.

* بخشی از مفاسد طاغوت ها، به خاطر فساد اطرافیان است. «وقال الملأ»(2)

الف) ویژگی های منافقان

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا إِلَیٰ مَا أَنْزَلَ اللَّ-هُ وَإِلَی الرَّ سُولِ رَ أَیْتَ الْمُنَافِقِینَ یَصُدُّونَ عَنْکَ صُدُودًا

و چون به آنان گفته شود (که برای داوری) به سوی آنچه خداوند نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید، منافقان را می بینی که به شدّت از پذیرش دعوت تو روی می گردانند. (3)

* مراجعه به طاغوت و قضاوت خواهی از بیگانگان، خصلت و روحیّه ی منافقان است.

الَّذِینَ قَالُوا لِإِخْوَانِهِمْ وَقَعَدُوا لَوْ أَطَاعُونَا مَا قُتِلُوا...(4)

منافقان کسانی هستند که (بعد از پایان جنگ اُحد، دست به تبلیغات یأس آور زده و در حالی که خود از جنگ سر باز زده، در خانه های) خود نشسته اند و در حقّ برادران خود گفتند: اگر از ما پیروی می کردند کشته نمی شدند.

* منافقان به هنگام حرکت مردم به جبهه ها، در خانه ها می نشینند.

وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ یَقُولُوا هَ-ٰذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّ-هِ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَیِّئَةٌ یَقُولُوا هَ-ٰذِهِ مِنْ عِنْدِکَ...

اگر به آنان (منافقان) نیکی وپیروزی برسد، می گویند: این از سوی خداست، و اگر بدی به ایشان رسد، می گویند: این از جانب تو است. (5)

* بدنام کردن رهبر، از شیوه های منافقان است.

مُذَبْذَبِینَ بَیْنَ ذَٰلِکَ لَا إِلَیٰ هَ-ٰؤُلَاءِ وَلَا إِلَیٰ هَ-ٰؤُلَاءِ وَمَنْ یُضْلِلِ اللَّ-هُ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ سَبِیلًا

ص: 152


1- (اعراف/127)
2- . مصادیق دیگری از مضمون «اشراف یاران ویژه»: هود/27.
3- (نساء/61)
4- (آل عمران/168)
5- (نساء/78)

(منافقان) بین کفر و ایمان سرگشته اند، نه با این گروه اند و نه با آن گروه و خداوند هر که را گمراه کند، برای او راه نجاتی نخواهی یافت.(1)

* منافقان، استقلال فکر و عقیده ندارند. به هر حرکتی می چرخند، به دیگران وابسته و بی هدف سرگردانند.

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللَّ-هِ فَإِذَا أُوذِیَ فِی اللَّ-هِ جَعَلَ فِتْنَةَ النَّاسِ کَعَذَابِ اللَّ-هِ وَلَئِنْ جَاءَ نَصْرٌ مِنْ رَ بِّکَ لَیَقُولُنَّ إِنَّا کُنَّا مَعَکُمْ...(2)

و برخی از مردم (به زبان) می گویند: به خداوند ایمان آورده ایم، پس هرگاه در راه خدا آزار ببینند، اذیّت و آزار مردم را به عنوان عذاب خداوند قرار می دهند، و اگر از جانب پروردگارت یاری و پیروزی رسد، با تأکید می گویند: ما با شما بودیم.

* منافق، فرصت طلب است و به هنگام پیروزی خود را مؤمن می داند، و در گرفتن مزایا، اصرار می ورزد.

وَیَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَ زُوا مِنْ عِنْدِکَ بَیَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَیْرَ الَّذِی تَقُولُ... (3)

(منافقان، به هنگام روز و در حضور تو) می گویند: اطاعت! پس چون از نزد تو بیرون می روند، گروهی از آنان در جلسات شبانه و بیتوته ها برخلاف گفته ی تو کار می کنند.

* منافقان، جلسات سرّی شبانه و تشکیلات گروهی دارند.

إِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَ ضٌ غَرَّ هَ-ٰؤُلَاءِ دِینُهُمْ... (4)

(به یادآور) زمانی که منافقان و بیماردلان می گفتند: مسلمانان، دینشان مغرورشان کرده است، (که بی ترس حمله می کنند. غافل از آنکه مسلمین بر خدا توکّل نموده اند.).

* کسانی که روحیه ناسالم دارند، با منافقان همصدا می شوند.

لَقَدِ ابْتَغَوُا الْفِتْنَةَ مِنْ قَبْلُ وَقَلَّبُوا لَکَ الْأُمُورَ حَتَّیٰ جَاءَ الْحَقُّ وَظَهَرَ أَمْرُ اللَّ-هِ وَهُمْ کَارِ هُونَ(5)

(منافقان) پیش از این دنبال فتنه گری بودند وکارها را برای تو واژگون جلوه می دادند، تا آنکه حقّ آمد وامر خدا آشکار شد (وپیروز شدید)، در حالی که آنان ناراحت بودند.

* تحریف واقعیّت ها و گزارش های جعلی برای رهبر، کار منافقانه است.

ص: 153


1- (نساء/143)
2- (عنکبوت/10)
3- (نساء/81)
4- (انفال/49)
5- (توبه/48)

* فتنه گری وتفرقه افکنی، کار همیشه وپیوسته ی منافقان بوده وتا پیروزی قطعی جبهه ی حقّ، شیطنت می کنند.

فَرِ حَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَ سُولِ اللَّ-هِ وَکَرِ هُوا أَنْ یُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُ وا فِی الْحَرِّ... (1)

به کسانی که بر خلاف (فرمانِ) رسول خدا، از جنگ سر باززدند واز خانه نشستن خود (به هنگام جنگ تبوک) شادمان شدند واز اینکه با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کنند، کراهت داشتند و(به دیگران نیز) گفتند در این گرما بیرون نروید!

* شادی از نرفتن به جبهه و تخلّف از فرمان پیامبر، نشانه ی نفاق است.

* منافقان برای باز داشتن مردم از جهاد، با تبلیغ دلسرد کننده و اخلال گری، مشکلاتی چون گرم بودن هوا را بهانه قرار می دهند.(2)

ب) جلوه های استکبار
اشاره

وَقَارُ ونَ وَفِرْ عَوْنَ وَهَامَانَ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مُوسَیٰ بِالْبَیِّنَاتِ فَاسْتَکْبَرُ وا فِی الْأَرْ ضِ وَمَا کَانُوا سَابِقِینَ (3)

و قارون و فرعون و هامان را (نیز هلاک کردیم)؛ و به راستی موسی همراه دلایل روشن (و معجزات) به سوی آنان آمد، (ولی) آنان در زمین تکبّر و سرکشی کردند، و (با این همه) نتوانستند (بر خدا) پیشی گیرند (و از عذاب الهی فرار کنند).

* جلوه های استکبار مختلف است؛ قارون مظهر مال پرستی بود و فرعون و هامان مظهر قدرت پرستی، ولی همه ی آنان در طغیان، سرکشی و لجاجت با حقّ مشترک بودند.

وَاسْتَکْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِی الْأَرْ ضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنَا لَا یُرْ جَعُونَ (4)

او (فرعون) و سپاهیانش به ناحقّ در زمین تکبّر ورزیدند و پنداشتند که آنان به سوی ما بازگردانده نمی شوند.

در طول تاریخ، افراد مغرور و متکبّری بوده اند که خودشان را محور و مرکز همه چیز می پنداشتند. فرعون می گوید: «ما علمتم لکم من اله غیری» من جز خودم برای شما معبودی سراغ ندارم و هنگامی که ساحران به موسی ایمان آوردند گفت: «آمنتم به قبل أن آذن لکم» آیا بدون اجازه ی من به موسی ایمان آورده اید. فرعون توقّع دارد که هیچ

ص: 145


1- (توبه/81)
2- . مصادیق دیگری از مضمون «ویژگی های منافقان» در آیات زیر آمده است: حشر/16 و 17؛ نور/47؛ نساء/72 و 73؛ توبه/ 62؛ نساء/108؛ نساء/142؛ توبه/50.
3- (عنکبوت/39)
4- (قصص/39)

کس بدون اجازه ی او، هیچ عقیده ای نداشته باشد. امروز نیز، ابرقدرت می خواهند خود را محور فرهنگ، سیاست، اقتصاد و صاحب اختیار جهان بدانند.

* مستکبران گاهی برای قدرت نمایی، فرد یا گروه یا کشوری را نابود می کنند یا مورد لطف قرار می دهند. نظیر نمرود که به حضرت ابراهیم گفت: «اَنا اُحیی و اُمیت» (1) حیات و مرگ این مردم به دست من است، هر که را بخواهم می کشم و هر که را بخواهم از زندان آزاد می کنم.

* مستکبران، گاهی زرق و برق و جلوه های مادّی را به رخ مردم می کشند، همان گونه که فرعون می گفت: «ألیس لی مُلک مصر وهذه الانهار تجری من تحتی»(2) آیا حکومت مصر از آنِ من نیست؟ آیا نمی بینید که این نهرها از زیر کاخ من جاری است؟

* مستکبران، گاهی با ارعاب، مردم را به تسلیم وادار می کنند. فرعون به ساحرانی که به موسی ایمان آوردند گفت: «لاُقطّعنّ أیدیکم و أرجُلکم من خلاف» (3) من دست و پای شما را بر خلاف یکدیگر قطع می کنم.

* مستکبران، گاهی با مانور وخودنمایی، مردم ساده لوح را فریفته ی خود می کنند. قارون به گونه ای در کوچه وبازار راه می رفت که مردم دنیاپرست، آه از دل کشیده و می گفتند: ای کاش برای ما نیز آنچه برای قارون است وجود داشت. (4)

* مستکبران، گاهی با تطمیع می خواهند مغزها و فکرها را بخرند. چنانکه فرعون به ساحران گفت: اگر آبروی موسی را بریزید، من به شما پاداش بزرگی می دهم وشما را از مقرّبان دربارم قرار می دهم. (5)

ص: 146


1- . بقره / 258.
2- . زخرف / 51.
3- . اعراف / 124.
4- . قصص / 79.
5- . اعراف / 114.

* مستکبران، گاهی با سفرهای خود دل ها را متزلزل می کنند. قرآن می فرماید: گردش کفّار در شهرها تورا مغرور نکند.(1)

* مس-تکبران گاهی با تحقیر دیگران ج-نگ روانی به راه می اندازند و به طرفداران انب-یا

نسبت های ناروا می دهند و آنان را اراذل و اوباش می خوانند.(2)

* مستکبران، گاهی با ایجاد ساختمان های بلند و رفیع، دلربایی می کنند. فرعون به وزیرش هامان گفت: برجی برای من بساز تا از آن بالا روم و خدای موسی را ببینم!(3)

واقعاً قرآن چقدر زنده است که خلق و خوی و رفتار و کردار زشت مستکبران را به گونه ای ترسیم کرده که با زمان ما نیز قابل تطبیق است.

ج) ویژگی های استکبار

قَالَ أَلَمْ نُرَ بِّکَ فِینَا وَلِیدًا وَلَبِثْتَ فِینَا مِنْ عُمُرِ کَ سِنِینَ (4)

(فرعون) گفت: آیا ما تورا در کودکی نپروردیم و سالیانی از عمرت نزد ما نماندی؟

* منّت گذاشتن و به رخ کشیدن، از ویژگی های مستکبران است. «ألم نُربّک فینا»

وَإِذَا تُتْلَیٰ عَلَیْهِ آیَاتُنَا وَلَّیٰ مُسْتَکْبِرً ا کَأَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا کَأَنَّ فِی أُذُنَیْهِ... (5)

و هرگاه آیات ما بر او خوانده شود، مستکبرانه روی برگرداند، چنان که گویی آن را نشنیده، گویا در گوش های او سنگینی است...

* روحیه ی استکباری، مانع پذیرش حقّ و حقیقت است.

* گوش ندادن به سخن حقّ، نشانه ی استکبار است. «مُستکبراً کان لم یسمعها»

وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آیَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّیٰ نُؤْتَیٰ مِثْلَ مَا أُوتِیَ رُ سُلُ اللَّ-هِ...(6)

و چون آیه و نشانه ای (از سوی خدا برای هدایت آنان) نازل شد گفتند: ما هرگز ایمان نمی آوریم تا آنکه به ما هم مثل آنچه به فرستادگان خدا داده شد، داده شود.

* سردمداران قدرتمند، به دلیل خود برتربینی، دعوت اسلام را نمی پذیرند.

ص: 147


1- . آل عمران / 196.
2- . شعراء / 111.
3- . غافر / 36 .
4- (شعراء/18)
5- (لقمان/7)
6- (انعام/124)

قَدْ کَانَتْ آیَاتِی تُتْلَیٰ عَلَیْکُمْ فَکُنْتُمْ عَلَیٰ أَعْقَابِکُمْ تَنْکِصُونَ (1)

همانا آیات من به طور مداوم بر شما تلاوت می شد ولی شما اعراض کرده، به عقب باز می گشتید.

* اعراض از حقّ، از اوصاف مرفّهان ومستکبران است.

إِنَّ فِرْ عَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْ ضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ یُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَیَسْتَحْیِی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ (2)

همانا فرعون در سرزمین (مصر) سرکشی کرده و مردم آنجا را فرقه فرقه نموده است، گروهی از آنان را به زبونی و ناتوانی کشانده، پسرانشان را سر می برد و زنانشان را (برای کنیزی) زنده نگه می دارد. به راستی که او از تبهکاران است.

* تفرقه اندازی، بارزترین اهرم سلطه مستکبران بر مردم است. (تا وقتی مردم اتّحاد و همبستگی داشته باشند، طاغوت ها قدرتی ندارند و نمی توانند کاری از پیش ببرند.)

وَقَالَ فِرْ عَوْنُ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَکُمْ مِنْ إِلَ-ٰهٍ غَیْرِ ی فَأَوْقِدْ لِی یَا هَامَانُ عَلَی الطِّینِ فَاجْعَلْ لِی صَرْ حًا... (3)

وفرعون گفت: ای بزرگان قوم! (اگرچه) من جز خودم معبودی برای شما نمی شناسم (امّابرای تحقیق بیشتر) ای هامان! برای من آتشی بر گِل بیفروز (و آجر تهیه کن) پس برجی بلند برای من بساز، شاید (به واسطه ی بالا رفتن از آن) به خدای موسی دست یابم. و همانا من او را از دروغگویان می پندارم.

* عوام فریبی با ژست تحقیق و بررسی، و منحرف کردن افکار عمومی، از شیوه های مستکبران است.

إِنَّهُمْ کَانُوا إِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا إِلَ-ٰهَ إِلَّا اللَّ-هُ یَسْتَکْبِرُ ونَ . وَیَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِ کُو آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ(4)

آنان که هرگاه برایشان «لا اله الا اللّه» گفته می شد، تکبر می ورزیدند. و می گفتند: آیا ما به خاطر شاعری دیوانه خدایانمان را رها کنیم؟ (هرگز چنین نیست) بلکه او حقّ آورده و انبیا (پیشین) را تصدیق نموده است.

* تهمت و تحقیر دیگران و تعصب بر عقاید خرافی، نشانه استکبار است.

ص: 148


1- (مؤمنون/66)
2- (قصص/4)
3- (قصص/39)
4- (صافات/35 و 36)
2.6.3. منافقان

یَقُولُونَ لَئِنْ رَ جَعْنَا إِلَی الْمَدِینَةِ لَیُخْرِ جَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ...(1)

می گویند: «اگر (از این سفر جنگی) به مدینه بازگردیم، عزیزترین افراد، ذلیل ترین مردم را بیرون خواهد کرد».

* منافقان، در صدد براندازی حکومت اسلامی هستند. «لیخرجنّ الاعزّ منها الاذلّ».

ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِینَ کَرِ هُوا مَا نَزَّلَ اللَّ-هُ سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ... (2)

این، به خاطر آن است که (بیماردلان مرتد) به کسانی که از دستورات الهی ناخشنود بودند، گفتند: ما در بعضی امور از شما اطاعت خواهیم کرد.

* منافقان، با کفّار و دشمنان اسلام همدست می باشند.

یُخَادِعُونَ اللَّ-هَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُ ونَ (3)

(منافقان به پندار خود) به خداوند و مؤمنان نیرنگ می زنند، در حالی که جز خودشان را فریب نمی دهند، امّا نمی فهمند!

* منافق، همواره در فکر ضربه زدن است. (کلمه «خدعه» به معنای پنهان کردن امری و اظهار نمودن امر دیگر، به منظور ضربه زدن است.) (4)

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْ ضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ (5)

هرگاه به آنان (منافقان) گفته شود در زمین فساد نکنید، می گویند: همانا ما اصلاحگریم.

* منافق، چند چهره بودن خود را مردم داری واصلاح طلبی می داند. «انمّا نحن مصلحون»

أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَ-ٰکِنْ لَا یَشْعُرُ ونَ (6)

آگاه باشید! همانا آنان خود اهل فسادند، ولی نمی فهمند.

ص: 149


1- (منافقون/8)
2- (محمد/26)
3- (بقره/9)
4- . تفسیر راهنما.
5- (بقره/11)
6- (بقره/12)

در یک بررسی اجمالی از آیات قرآن در می یابیم که نفاق، آثار و عوارض بدی در روح، روان، رفتار و کردار شخص منافق ایجاد می کند که او را در دنیا و قیامت گرفتار می سازد. قرآن در وصف آنها می فرماید:

دچار فقدان شعور واقعی می شوند. (1)

اندیشه و فهم نمی کنند. (2)

دچار حیرت و سرگردانی می شوند. (3)

چون اعتقاد قلبی صحیحی ندارند، وحشت واضطراب (4) و عذابی دردناک دارند. (5)

* مسلمانان باید به ترفندها و شعارهای به ظاهر زیبای منافقان، آگاه شوند. «ألا»

* منافقان دائماً در حال فساد هستند. «هم المفسدون»

وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلَ-ٰکِنْ لَا یَعْلَمُونَ (6)

وچون به آنان گفته شود، شما نیز همان گونه که (سایر) مردم ایمان آورده اند ایمان آورید، (آنها با تکبّر وغرور) گویند: آیا ما نیز همانند ساده اندیشان و سبک مغزان، ایمان بیاوریم؟! آگاه باشید! آنان خود بی خردند، ولی نمی دانند.

* منافقان، روحیّه امتیاز طلبی و خود برتربینی دارند.«أنؤمن»

* تحقیر مؤمنان، از شیوه های منافقان است. «کما آمن السّفهاء» (ایمان داشتن و تسلیم خدا بودن، در نظر منافقان سبک مغزی است.)

وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَیٰ شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ (7)

ص: 150


1- . «لا یَشْعُرُونَ» بقره، 12؛ «هُمُ السُّفَهاءُ» بقره، 13.
2- . «لا یَفْقَهُونَ» توبه، 87؛ «لا یَعْلَمُونَ» بقره، 13.
3- . «یَعْمَهُونَ» بقره، 15، «لا یُبْصِرُونَ» بقره، 17.
4- . «حَذَرَ الْمَوْتِ» بقره، 19.
5- . «وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ» بقره، 10.
6- (بقره/13)
7- (بقره/14)

وچون با اهل ایمان ملاقات کنند گویند: ما (نیز همانند شما) ایمان آورده ایم. ولی هرگاه با (همفکران) شیطان صفت خود خلوت کنند، می گویند: ما با شما هستیم، ما فقط (اهل ایمان را) مسخره می کنیم.

* گرچه اظهار ایمان برای مسلمانی کافی است، ولی باید مواظب عوامل نفوذی بود.

* کفّار و منافقان با همدیگر ارتباط تشکیلاتی دارند و منافقان از آنان خطّ فکری می گیرند. «شیاطینهم»

مَلْعُونِینَ أَیْنَمَا ثُقِفُوا أُخِذُوا وَقُتِّلُوا تَقْتِیلًا (1)

آنان لعنت شدگانند، هر کجا یافت شوند باید دستگیر شده و به سختی کشته شوند.

* «مرگ بر منافق» یک شعار قرآنی است.

وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللَّ-هَ عَلَیٰ مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ

و از مردم کسی است که گفتارش درباره زندگی دنیا، مایه ی اعجاب تو می شود و خداوند را بر آنچه در دل (پنهان) دارد گواه می گیرد (در حالی که) او سرسخت ترین دشمنان است. (2)

* سوگند دروغ یکی از راههای نفوذ منافقان است. دشمنان از مقدّسات علیه مقدّسات و از مذهب علیه مذهب استفاده می کنند.

وَإِذَا تَوَلَّیٰ سَعَیٰ فِی الْأَرْ ضِ لِیُفْسِدَ فِیهَا وَیُهْلِکَ الْحَرْ ثَ وَالنَّسْلَ وَاللَّ-هُ لَا یُحِبُّ الْفَسَادَ

و هرگاه به قدرت و حکومت رسد برای فساد در زمین و نابودی زراعت ها و نسل کوشش می کند و خداوند فساد را دوست ندارد. (بقره/205)

در آیه قبل، گفتار به ظاهر نیکوی منافقان مطرح شد و در این آیه رفتار مفسدانه ی آنان را بیان می کند.

قرآن می فرماید: «الّذین ان مکنّاهم فی الارض أقاموا الصّلاة وآتوا الزّکاة وأمروا بالمعروف و نَهوا عن المنکر»(3) اگر صالحان حکومت را بدست گیرند، نماز به پا می دارند و زکات می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند. و بدین وسیله رابطه خود را

ص: 151


1- (احزاب/61)
2- (بقره/204)
3- . حج / 41.

با خدا و محرومان جامعه حفظ می کنند، ولی اگر نا اهل به قدرت رسید و ولایت مردم را بدست گرفت، همه چیز جامعه را فدای خود می کند.

* نااهل اگر به قدرت رسد، همه چیز را به فساد می کشاند.

* بزرگ ترین خطر، نابودی اقتصاد و فرهنگ امّت است.

الْمُنَافِقُونَ وَالْمُنَافِقَاتُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ یَأْمُرُ ونَ بِالْمُنْکَرِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمَعْرُ وفِ ...

مردان و زنانِ منافق، از یکدیگرند (از یک قماشند)، به منکر فرمان می دهند و از معروف نهی می کنند... (1)

* اهلِ نفاق با درجات مختلفشان، اصول و عملکردهای مشترکی دارند.

ب) برخورد با منافقان

فَمَا لَکُمْ فِی الْمُنَافِقِینَ فِئَتَیْنِ وَاللَّ-هُ أَرْ کَسَهُمْ بِمَا کَسَبُوا أَتُرِ یدُونَ أَنْ تَهْدُوا...

چرا درباره ی منافقانی که خداوند به خاطر اعمالشان، آنان را سرنگون کرده دو دسته شده اید؟! آیا می خواهید کسانی را که خدا گمراه کرده، به راه آورید؟ (2)

* برای برخورد با منافقان، قاطعیّت و یکپارچگی لازم است.

وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُ ونَ کَمَا کَفَرُ وا فَتَکُونُونَ سَوَاءً فَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ أَوْلِیَاءَ حَتَّیٰ یُهَاجِرُ وا فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَلَا تَتَّخِذُوا مِنْهُمْ وَلِیًّا وَلَا نَصِیرً ا (3)

آنان (منافقان) دوست دارند که شما همچون خودشان کافر شوید، تا با آنان برابر گردید. پس از آنان دوستانی نگیرید تا آنکه (توبه کرده و) در راه خدا هجرت کنند. پس اگر سرباز زدند (و به همکاری با کفّار ادامه دادند) پس آنان را هر جا یافتید بگیرید و بکشید و از آنان هیچ دوست و یاوری نگیرید.

ص: 154


1- (توبه/67)
2- (نساء/88)
3- (نساء/89)

روش برخورد با اهل نفاق، مراتبی دارد. اینگونه احکام شدید که در آیه آمده، مربوط به منافقانی است که با مشرکان در توطئه ها همکاری می کردند.

* منافقان کارشکن و توطئه گر، باید اعدام و سرکوب شوند و برای این کار، جامعه ی اسلامی باید قدرتمند باشد.

...وَلَنْ تُقَاتِلُوا مَعِیَ عَدُوًّا إِنَّکُمْ رَ ضِیتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّ ةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخَالِفِینَ

... و هرگز همراه من، با هیچ دشمنی نبرد نخواهید کرد، زیرا شما نخستین بار به نشستن در خانه راضی شدید، پس (اکنون نیز) با آنان که از فرمان تخلّف کرده اند (در خانه) بنشینید! (1)

* منافقان را بایکوت کنیم. همرزمی با پیامبر، توفیق الهی است که باید منافقانی را که از ترک جبهه خوشحالند، برای همیشه محروم کرد.

وَلَا تُصَلِّ عَلَیٰ أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا وَلَا تَقُمْ عَلَیٰ قَبْرِ هِ إِنَّهُمْ کَفَرُ وا بِاللَّ-هِ وَرَ سُولِهِ وَمَاتُوا وَهُمْ فَاسِقُونَ (2)

و بر مرده ی هیچ یک از منافقان نماز مگزار و (برای دعا واستغفار) بر قبرش نایست، چون آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند و از دنیا رفتند در حالی که فاسق بودند.

* یکی از شیوه های مبارزه با منافقان، مبارزه ی منفی است. «لاتُصلّ، لاتقم»

ج) توبه منافقان

إِلَّا الَّذِینَ تَابُوا وَأَصْلَحُوا وَاعْتَصَمُوا بِاللَّ-هِ وَأَخْلَصُوا دِینَهُمْ لِلَّ-هِ فَأُولَ-ٰئِکَ مَعَ الْمُؤْمِنِینَ... (3)

مگر آنان که توبه کرده و (گذشته ی خود را) اصلاح نموده و به خدا پناه برده و برای خدا از روی اخلاص به دین گرویده اند، پس اینان در زمره ی مؤمنانند.

* راه توبه، برای منافقان باز است و آنان را از «درک اسفل» به بهشت اعلا می رساند.

... إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْکُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ کَانُوا مُجْرِ مِینَ (4)

اگر از گروهی از شما (به خاطر توبه یا آنکه بار اوّل اوست) درگذریم، گروهی (دیگر) را به خاطر سابقه ی جرمشان کیفر می دهیم.

ص: 155


1- (توبه/83)
2- (توبه/84)
3- (نساء/146)
4- (توبه/66)

* بعضی از منافقان قابل عفوند، البتّه اگر توبه کنند. (نفاق نیز دارای مراتبی است)

د) سرانجام منافقان
اشاره

* یَحْلِفُونَ بِاللَّ-هِ مَا قَالُوا وَلَقَدْ قَالُوا کَلِمَةَ الْکُفْرِ وَکَفَرُ وا بَعْدَ إِسْلَامِهِمْ... (1)

(منافقان) به خدا سوگند می خورند که (سخنی کفرآمیز) نگفته اند، در حالی که قطعاً سخن کفر(آمیز) گفته اند و پس از اسلام آوردنشان کافر شدند و تصمیم به کاری (کشتن پیامبر) گرفتند که به آن دست نیافتند...

* منافقان سرانجام بی یاورند، تشکیلاتشان فرو می ریزد، منزوی و تحقیر می شوند، نه از حمایت مردم برخوردارند و نه از حمایت حکومت ها.

فَلَا تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا یُرِ یدُ اللَّ-هُ لِیُعَذِّبَهُمْ بِهَا فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُ ونَ (توبه/55)

پس اموال و فرزندان منافقان تو را به شگفتی نیندازد. جز این نیست که خداوند می خواهد به این وسیله آنان را در دنیا عذاب کند و جانشان در حال کفر، خارج شود.

* به ذلّت کشاندن ثروتمندانِ منافق، از سنّت های الهی است.

2.6.4. اهل کتاب

وَلَنْ تَرْ ضَیٰ عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَ یٰ حَتَّیٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ...(2)

(ای پیامبر!) هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد تا (آنکه تسلیم خواسته آنان شوی و) از آئین آنان پیروی کنی.

این آیه در عین این که خطاب به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله است، خطاب به همه مسلمانان در طول تاریخ نیز هست که هرگز یهود و نصاری از شما راضی نخواهند شد، مگر آنکه تسلیم بی چون وچرای آنان شوید و از اصول و ارزشهای الهی کناره بگیرید. ولی شما با قاطعیّت دست رد به سینه ی آنها بزنید و بدانید تنها راه سعادت، راه وحی است نه پیروی از تمایلات این و آن.

* رابطه با اهل کتاب نباید به قیمت صرف نظر کردن از اصول باشد. جذب دیگران آری، ولی عقب نشینی از اصول هرگز.

ص: 156


1- (توبه/74)
2- (بقره/120)

وَإِذْ أَخَذَ اللَّ-هُ مِیثَاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَلَا تَکْتُمُونَهُ فَنَبَذُوهُ وَرَ اءَ ظُهُورِ هِمْ... (1)

و زمانی که خدا از کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) داده شد، پیمان گرفت که آن را برای مردم بیان کنید و کتمانش نکنید، پس آنها آن (عهد) را پشت سر انداختند.

* انگیزه ی سکوت دانشمندان اهل کتاب از بیان حق، رسیدن به مال و مقام و یا حفظ آن است. «واشتروا به ثمناً قلیلاً»

وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَمَا یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُ ونَ

گروهی از اهل کتاب دوست دارند که شما را گمراه کنند، ولی جز خودشان را گمراه نمی کنند و (این را) نمی فهمند.(2)

* شناخت دشمن وبرنامه های او، لازمه ی درامان ماندن از آسیب های احتمالی است.

قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّ-هِ مَنْ آمَنَ تَبْغُونَهَا عِوَجًا...

بگو: ای اهل کتاب! چرا کسانی را که ایمان آورده اند از راه خدا باز می دارید و می خواهید که آن (طریقه ی الهی) کج باشد. (3)

* اهل کتاب برای پیشرفت اسلام، مانع تراشی واخلال گری می کنند.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تُطِیعُوا فَرِ یقًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُواالْکِتَابَ یَرُ دُّوکُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ کَافِرِ ینَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر از گروهی از اهل کتاب اطاعت کنید، شما را بعد از ایمانتان به کفر باز می گردانند.(4)

* چون اطاعت از اهل کتاب، منجر به کفر می شود، تبرّی و برائت از آنان لازم است.

لَن یَضُرُّوکُمْ إِلَّآ أَذیً وَإِن یُقَاتِلُوکُمْ یُوَلُّوکُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا یُنْصَرُونَ(5)

آنها (اهل کتاب) جز آزاری اندک، هرگز به شما زیانی نخواهند رسانید و اگر با شما بجنگند، به شما پشت کرده و بگریزند، آنگاه هیچ یاری نشوند.

* قرآن، فرار و ضعف اهل کتاب در برابر مسلمانان را پیشگویی می کند.

یَا أَهْلَ الْکِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ

ای اهل کتاب! چرا حقّ را به باطل مشتبه می سازید و(یا) حقّ را کتمان می کنید، در حالی که خود (به حقّانیت آن) آگاهید. (6)

ص: 157


1- (آل عمران/187)
2- (آل عمران/69)
3- (آل عمران/99)
4- (آل عمران/100)
5- (آل عمران/111)
6- (آل عمران/71)

* مشتبه کردن وکتمان حق، دو اهرم اهل کتاب برای ایجاد انحراف در بین مؤمنان است. در دو آیه ی قبل فرمود: «یضلّونکم...» در این آیه می فرماید: «تلبسون، تکتمون»

یَا أَیُّهَا الرَّ سُولُ لَا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِ عُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِینَ هَادُوا… (1)

ای پیامبر! کسانی که در کفر شتاب می کنند، غمگینت نسازند، (خواه) آنان که (منافقانه) به زبان گفتند: ایمان آورده ایم، ولی دلهایشان ایمان نیاورده است (و خواه) یهودیان...

* منافقان ویهودیان، در کنار هم یک هدف را تعقیب می کنند.(2)

2.6.4.1. ویژگی های اهل کتاب

وَقَالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ کَانَ هُودًا أَوْ نَصَارَ یٰ ...(3)

وگفتند: هرگز به بهشت داخل نشود مگر آنکه یهودی یا نصرانی باشد....

* غرور دینی، باعث شد تا یهودیان و مسیحیان خود را نژاد برتر و بهشت را در انحصار خود بدانند.

وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَ صَ النَّاسِ عَلَیٰ حَیَاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَ کُوا یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ... (4)

(ای پیامبر) هر آینه یهود را حریص ترین مردم، حتّی (حریص تر) از مشرکان، بر زندگی (این دنیا و اندوختن ثروت) خواهی یافت، (تا آنجا که) هر یک از آنها دوست دارد هزار سال عمر کند.

* یهودیان، حریص ترین و دنیاگراترین مردم هستند.

أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَیٰ مَا آتَاهُمُ اللَّ-هُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَیْنَا آلَ إِبْرَ اهِیمَ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَآتَیْنَاهُمْ مُلْکًا عَظِیمًا (5)

یا اینکه (یهودیان) نسبت به مردم (مسلمان) به خاطر آنچه که خدا از فضل خویش به آنان داده است، حسد می ورزند. همانا ما قبلاً به آل ابراهیم (که شما از نسل او هستید نیز) کتاب آسمانی و حکمت و سلطنت بزرگی دادیم. (چرا اکنون به آل محمّد ندهیم؟)

ص: 158


1- (مائده/41)
2- . مصادیق دیگری از مضمون « اهل کتاب» در آیات زیر آمده است: حشر/2؛ آل عمران/98؛ مائده/24؛ بقره/89؛ اعراف/169؛ نساء/56؛ بقره/90.
3- (بقره/111)
4- (بقره/96)
5- (نساء/54)

* همسویی اهل کتاب با مشرکان و قضاوت بر اینکه شرک شما بهتر از توحید مسلمانان است، به خاطر حسادت است. در آیات قبل خواندیم که یهودیان به مشرکان گفتند: «هولاء اهدی...» در این آیه می خوانیم: «ام یحسدون»

أَوَکُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَبَذَهُ فَرِ یقٌ مِنْهُمْ بَلْ أَکْثَرُ هُمْ لَا یُؤْمِنُونَ (1)

و آیا چنین نبود که هربار آنها (یهود) پیمانی (با خدا و پیامبر) بستند، جمعی از آنان آن را دور افکندند، حقیقت این است که بیشتر آنها ایمان ندارند.

* پیمان شکنی، از ویژگی های یهودیان است.

…کُلَّمَا أَوْقَدُوا نَارً ا لِلْحَرْ بِ أَطْفَأَهَا اللَّ-هُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْ ضِ فَسَادًا وَاللَّ-هُ لَا یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ (2)

هر بار که برای جنگ، آتش افروزی کردند، خداوند آن را خاموش ساخت. آنان همواره در زمین، به فساد می کوشند، و خداوند مفسدان را دوست نمی دارد.

* یهودیان، همواره فتنه می کنند؛ ولی با اراده الهی شکست می خورند.(3)

2.7. ابزارهای نظام طاغوتی و استبدادی

قَالَ آمَنْتُمْ لَهُ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّهُ لَکَبِیرُ کُمُ الَّذِی عَلَّمَکُمُ السِّحْرَ فَلَأُقَطِّعَنَّ أَیْدِیَکُمْ وَأَرْ جُلَکُمْ مِنْ خِلَافٍ وَلَأُصَلِّبَنَّکُمْ فِی جُذُوعِ النَّخْلِ... (4)

(فرعون به ساحران) گفت: آیا قبل از آنکه به شما اجازه دهم، به او ایمان آوردید؟! بی گمان او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است. پس قطعاً دست ها وپاهای شما را بر خلاف (یکدیگر، یعنی دست راست وپای چپ یا به عکس) قطع خواهم کرد و شما را بر شاخه های درخت خرما به دار خواهم آویخت ...

* تهدید و تهمت، شیوه ی کار طاغوت هاست.

أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَ-ٰهًا وَاحِدًا إِنَّ هَ-ٰذَا لَشَیْءٌ عُجَابٌ . وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُ وا عَلَیٰ آلِهَتِکُمْ إِنَّ هَ-ٰذَا لَشَیْءٌ یُرَ ادُ . مَا سَمِعْنَا بِهَ-ٰذَا فِی الْمِلَّةِ الْآخِرَ ةِ إِنْ هَ-ٰذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ (ص/5-7)

ص: 159


1- (بقره/100)
2- (مائده/64)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «ویژگی های یهودیان» در آیات زیر آمده است: بقره/80؛ آل عمران/24؛ مائده/70؛ آل عمران/73.
4- (طه/71)

آیا او به جای معبودهای متعدّد، یک معبود قرار داده است؟ این، چیزی بسیار عجیب است! سردمداران کفر، (سخن پیامبر) را رها کردند (و به دیگران گفتند:) بروید و بر پرستش خدایان خود پایدار بمانید که این مقاومت شما چیز مطلوبی است. ما اینها مطالب را در آیین اخیر (نیاکان یا مسیحیّت) نشنیده ایم، این، جز آیینی ساختگی نیست.

* سران کفر را از گفتار و رفتارشان بشناسیم:

الف) شبهه افکنی و فتنه جویی. «اجعل الالهة... شی ء عجاب - عجبوا»

ب) دور کردن مردم از اجتماعات حقّ. «امشوا»

ج) به جای دعوت به تفکّر، دعوت به تعصّب و مقاومت. «اصبروا»

د) تکیه بر آیین نیاکان یا طرح آیین دیگران در برابر اسلام. «ما سمعنا بهذا»

وَإِذْ یَمْکُرُ بِکَ الَّذِینَ کَفَرُ وا لِیُثْبِتُوکَ أَوْ یَقْتُلُوکَ أَوْ یُخْرِ جُوکَ وَیَمْکُرُ ونَ وَیَمْکُرُ اللَّ-هُ وَاللَّ-هُ خَیْرُ الْمَاکِرِ ینَ (1)

و (به یاد آور) زمانی که کافران درباره ی تو نقشه می کشیدند تا تو را زندانی کنند، یا تو را بکشند یا (از مکّه) تبعید کنند. و آنان نقشه می کشیدند و خدا هم (با خنثی کردن توطئه های آنان) تدبیر می کرد و خداوند، بهترین تدبیرکنندگان است.

* زندان و ترور و تبعید، ابزار دست جبّاران تاریخ برای مقابله با حقّ است.

قَالَ فِرْ عَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّ هَ-ٰذَا لَمَکْرٌ مَکَرْ تُمُوهُ فِی الْمَدِینَةِ لِتُخْرِ جُوا مِنْهَا أَهْلَهَا فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ (2)

فرعون (به ساحران) گفت: آیا پیش از آن که به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ قطعاً این نیرنگی است که شما در این شهر اندیشیده اید تا اهلش را از آن بیرون کنید. پس به زودی خواهید فهمید! (که با چه کسی طرف هستید و چه کیفری خواهید شد.)

* در استعمار فرهنگی طاغوت ها، آزادی اندیشه و حقّ انتخاب از مردم سلب می شود.

فَمَا آمَنَ لِمُوسَیٰ إِلَّا ذُرِّ یَّةٌ مِنْ قَوْمِهِ عَلَیٰ خَوْفٍ مِنْ فِرْ عَوْنَ وَمَلَئِهِمْ أَنْ یَفْتِنَهُمْ...

(در آغاز) جز گروهی اندک از فرزندان قوم موسی به او ایمان نیاوردند، در حالی که از فرعون و اشرافیان آنان ترس داشتند، ترس اینکه آنان را شکنجه کنند، زیرا که فرعون در آن سرزمین برتری جوی و از اسرافکاران بود.(3)

* در نظام فرعونی، خفقان و اختناق حاکم است.

ص: 160


1- (انفال/30)
2- (اعراف/123)
3- (یونس/83)

* نظام شکنجه گر، نظام فرعونی است.

2.8. تولّی و تبرّی

سَیَحْلِفُونَ بِاللَّ-هِ لَکُمْ إِذَا انْقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ لِتُعْرِ ضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِ ضُوا عَنْهُمْ... (1)

هنگامی که از جهاد، نزد منافقان بازگشتید، برای شما به خدا سوگند می خورند تا از (گناه و سرزنشِ) آنان چشم بپوشید. پس، از آنان اعراض و دوری کنید.

* مسلمانان باید اهل تولّی و تبرّی و موضع گیری باشند.

مُحَمَّدٌ رَ سُولُ اللَّ-هِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُ حَمَاءُ بَیْنَهُمْ...(2)

محمّد، رسول خداست و کسانی که با او هستند، بر کفّار، سخت و در میان خودشان مهربانند.

* مسلمانان باید در برابر دشمن؛ قاطعیّت، صلابت و شدّت داشته و در برابر مؤمنان؛ رأفت، رحمت و عطوفت داشته باشند.

لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّ-هِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّ-هَ وَرَ سُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَ تَهُمْ... (3)

هیچ قومی را نمی یابی که به خدا و قیامت مؤمن باشند و (در همان حال) با کسی که در برابر خدا و رسولش موضع گرفته است، مهرورزی کنند، حتّی اگر پدران یا پسران یا برادران یا خویشانشان باشند

* یک دل، دو دوستی بر نمی دارد. دوستی خداوند، با دوستی دشمنان دین خدا قابل جمع نیست. (در آیه ای دیگر داریم: «ما جعل اللّه لرجل من قلبین فی جوفه»(4) خداوند در سینه انسان دو دل قرار نداده است.)

لَا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِ ینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَٰلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّ-هِ فِی شَیْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً... (5)

نباید اهل ایمان، بجای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود برگزینند و هر کس چنین کند نزد خدا هیچ ارزشی ندارد، مگر آنکه از کفّار پروا و تقیّه کنید.

ص: 161


1- (توبه/95)
2- (فتح/29)
3- (مجادله/22)
4- . احزاب / 4.
5- (آل عمران/28)

* پذیرش ولایت کفّار از سوی مؤمنان، ممنوع است. (اگر مسلمانان جهان تنها به این آیه عمل می کردند الآن وضع کشورهای اسلامی این چنین نبود.)

... وَلَ-ٰکِنَّ اللَّ-هَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمَانَ وَزَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَکَرَّ هَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَالْفُسُوقَ وَالْعِصْیَانَ...(1)

خدا ایمان را محبوب شما قرار داده و در دلهایتان آن را زینت بخشیده است و کفر، فسق و گناه را مورد تنفّر شما قرار داده است.

* تولّی و تبرّی باید در کنار هم باشد، اگر اهل ایمان را دوست می­داریم، باید از اهل کفر، فسق و عصیان نیز بیزار باشیم.(2)

2.9. مبارزه با طاغوت

ثُمَّ بَعَثْنَا مِنْ بَعْدِهِمْ مُوسَیٰ وَهَارُ ونَ إِلَیٰ فِرْ عَوْنَ وَمَلَئِهِ بِآیَاتِنَا... (3)

سپس بعد از آنان، موسی و هارون را همراه با معجزات خویش، به سوی فرعونِ و سران قومش فرستادیم...

* مبارزه با طاغوت، اوّلین وظیفه ی انبیاست. زیرا مبارزه با علّت فساد، مهم تر از معلولِ آن است.

وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَ سُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّ-هَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ... (4)

وهمانا ما در میان هر اُمّتی پیامبری را برانگیختیم (تا به مردم بگویند) که خدا را بپرستید و از طاغوت دوری نمایید.

* دعوت به توحید و دوری از طاغوت، در رأس برنامه پیامبران بوده است.

اذْهَبْ إِلَیٰ فِرْ عَوْنَ إِنَّهُ طَغَیٰ . فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلَیٰ أَنْ تَزَکَّیٰ (5)

به سوی فرعون برو که او سرکشی کرده است. پس به او بگو: آیا می خواهی که (از پلیدی ها) پاک شوی؟

ص: 162


1- (حجرات/7)
2- . مصادیق دیگری از مضمون «تولی و تبری» در آیات زیر آمده است: غافر/66؛ شعراء/210-213؛ آل عمران/149 و 150.
3- (یونس/75)
4- (نحل/36)
5- (نازعات/17-18)

* در مکتب انبیا، برای مبارزه با طاغوت ها، ابتدا آنها را موعظه می کنند.

فَأْتِیَاهُ فَقُولَا إِنَّا رَ سُولَا رَ بِّکَ فَأَرْ سِلْ مَعَنَا بَنِی إِسْرَ ائِیلَ وَلَا تُعَذِّبْهُمْ... (1)

پس به سراغ او بروید، پس (به او) بگویید: (ای فرعون) ما دو فرستاده ی پروردگار تو هستیم، وبنی اسرائیل را به همراه ما بفرست (وبیش از این) آنها را آزار مده.

* آزادسازی انسان ها از بردگی طاغوت، در رأس وظایف انبیاست. (آری دین از سیاست جدا نیست، مبارزه با طاغوتها و آزاد کردن مردم در متن دستورات الهی است)

2.10. استقامت و پایداری

وَإِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ وَرَ فَعْنَا فَوْقَکُمُ الطُّورَ خُذُوا مَا آتَیْنَاکُمْ بِقُوَّةٍ وَاذْکُرُ وا مَا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ(2)

و (یاد کن) زمانی که از شما پیمان گرفتیم و کوه طور را بر فراز شما بالا بردیم (و گفتیم:) آنچه را (از آیات و دستورات خداوند) به شما داده ایم، با قدرت بگیرید و آنچه را در آن هست، به خاطر داشته باشید (و به آن عمل کنید) تا پرهیزگار شوید.

* حفظ دستاوردهای انقلاب (نجات از سلطه ی فرعون وآزاد شدن از اسارت او)، باید با قدرت و قوّت دنبال شود.

فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّ-هَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِ بَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلَّا مَنِ اغْتَرَ فَ غُرْ فَةً بِیَدِهِ فَشَرِ بُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ...(3)

پس هنگامی که طالوت، سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: خداوند شمارا به یک نهر آب آزمایش می کند، پس هر که از آن بنوشد از من نیست و هرکس از آن نخورد از من هست، مگر آنکه با دست، مشتی برگیرد (و بیاشامد.) پس (همین که به نهر آب رسیدند،) جز اندکی همه از آن نوشیدند.

* انقلابی بودن مهم نیست، انقلابی ماندن مهم است. در ماجرای طاغوت، شعار دهنده بسیار بود، ولی آنان که در آزمایشات موفق شدند، اندک بودند.

... فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِ یقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّ-هِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً وَقَالُوا رَ بَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ...(4)

ص: 163


1- (طه/47)
2- (بقره/63)
3- (بقره/249)
4- (نساء/77)

لیکن چون جهاد (در مدینه) بر آنان مقرّر شد، گروهی از آنان از مردم (مشرک مکّه) چنان می ترسیدند که گویا از خدا می ترسند، بلکه بیش از خدا (از کفّار می ترس-یدند) و (از روی اعتراض) گفتند: پروردگارا! چرا جنگ را بر ما واجب کردی؟

* انقلابی بودن مهم نیست، انقلابی ماندن مهم است. گاهی از شعار تا عمل فاصله زیاد است.

وَلَمَّا رَ جَعَ مُوسَیٰ إِلَیٰ قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِی مِنْ بَعْدِی أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَ بِّکُمْ... (1)

و همین که موسی (از کوه طور) به سوی قوم خود برگشت (و گوساله پرستی آنان را دید)، به حال خشم و تأسّف گفت: پس از من بد جانشینانی برایم بودید، آیا بر فرمان پروردگارتان (که ده شب ماندن مرا تمدید کرد)، پیشی گرفتید؟

* از آفات هر انقلاب و حرکت اصلاحی، ارتداد و ارتجاع مردم می باشد. (پس رهبر باید آن را پیش بینی کرده و پیشگیری کند.)

إِنَّ الَّذِینَ اشْتَرَ وُا الْکُفْرَ بِالْإِیمَانِ لَنْ یَضُرُّ وا اللَّ-هَ شَیْئًا... (2)

قطعاً کسانی که ایمان را با کفر معامله کردند، هرگز به خداوند ضرری نمی رسانند .

* در یک انقلاب عقیدتی و فرهنگی، از ریزش های جزئی نگران مباشید.

وَإِنَّ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَمَنْ یُؤْمِنُ بِاللَّ-هِ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَمَا أُنْزِلَ إِلَیْهِمْ خَاشِعِینَ لِلَّ-هِ...

و همانا بعضی از اهل کتاب، کسانی هستند که به خداوند و آنچه به شما نازل شده و آنچه به خودشان نازل شده، خاشعانه ایمان می آورند. (3)

* هر مکتبی، ریزش و رویش دارد. اگر گروهی ایمان نمی آورند و حقایق را کتمان می کنند، در عوض گروهی با خشوع ایمان می آورند.

فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْ تَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ... (4)

پس (ای پیامبر!) همان گونه که مأمور شده ای، استوار باش و (نیز) هر کس که با تو، به سوی خدا آمده است.

ص: 164


1- (اعراف/150)
2- (آل عمران/177)
3- (آل عمران/199)
4- (هود/112)

* در استقامت و پایداری، رهبر باید پیشگام همه باشد. (شرایط مکّه برای مسلمانان صدر اسلام، دشوار و نیاز به استقامت بوده است)(1)

2.11. پیروزی نهایی جریان حق

قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا یُعِیدُ (2)

بگو: حقّ آمد و باطل نمی تواند آغازگر چیزی باشد و نه تجدید کننده آن.

* عاقبت، جریان حقّ بر جریان باطل پیروز است.

هُوَ الَّذِی أَرْ سَلَ رَ سُولَهُ بِالْهُدَیٰ وَدِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَ هُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَکَفَیٰ بِاللَّ-هِ شَهِیدًا

او کسی است که پیامبرش را همراه با هدایت و دین حق فرستاد، تا آن را بر همه ادیان پیروز کند و کافی است که خداوند گواه این موضوع باشد. (3)

* غلبه حق بر باطل، آرمانی است که خداوند آن را محقّق می­سازد.(4)

* قرآن از آینده تاریخ و جهانی شدن اسلام خبر می دهد.

وَعَدَ اللَّ-هُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْ ضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْ تَضَیٰ لَهُمْ... (5)

خداوند به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، وعده داده است که حتماً آنان را در زمین جانشین قرار دهد، همان گونه که کسانی پیش از ایشان را جانشین کرد، و قطعاً دینی را که خداوند برای آنان پسندیده است، برای آنان استقرار و اقتدار بخشد.

در روایات بسیاری از امام سجاد و امام باقر و امام صادق علیهم السلام می خوانیم: مصداق کامل این آیه، حکومت جهانی حضرت مهدی علیه السلام است.(6) که خداوند وعده داده است در آن روز اهل ایمان بر جهان حکومت کنند.

ص: 165


1- . مصادیق دیگری از مضمون «استقامت و پایداری» در آیات زیر آمده است: طه/24-26، 40، 77 و 78؛ دخان/17 و 18؛ ابراهیم/5؛ نساء/75؛ قصص/87؛ اعراف/89؛ هود/96 و 97؛ فصلت/41-43؛ ابراهیم/6، نحل/110.
2- (سبأ/49)
3- (فتح/28)
4- . مصادیق دیگری از مضمون «پیروزی نهایی جریان حق» در آیات زیر آمده است: اعراف/118؛ انبیاء/76؛ حج/39؛ مجادله/21؛ فرقان/33؛ هود/49.
5- (نور/55)
6- . تفسیر نور الثقلین.

در قرآن، بارها به حکومت نهایی صالحان تصریح شده است، از جمله:

«لیُظهِره علی الدّین کلّه»(1) اسلام بر همه ی ادیان پیروز خواهد شد.

« أَنَّ الْأَرْ ضَ یَرِ ثُهَا عِبَادِیَ الصَّالِحُونَ »(2) بندگان صالح من وارث زمین خواهند شد.

«والعاقبة للتّقوی»(3) یا «والعاقبة للمتّقین»(4)

* آینده ی تاریخ به سود مؤمنان و شکست کافران است.

وَنُرِ یدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْ ضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِ ثِینَ

و ما اراده کرده ایم بر کسانی که در زمین به ضعف و زبونی کشیده شدند، منّت گذاریم و آنان را پیشوایان و وارثان (روی زمین) قرار دهیم. (5)

* آینده از آنِ مستضعفان است.

3. مشارکت سیاسی

3.1. تعاون و همکاری

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَیٰ أَنْ لَا یُشْرِ کْنَ بِاللَّ-هِ شَیْئًا وَلَا یَسْرِ قْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِ ینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْ جُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُ وفٍ فَبَایِعْهُنَّ...(6)

ای پیامبر! هنگامی که زنان با ایمان نزد تو آمدند تا با تو بیعت کنند که چیزی را شریک خدا نگیرند و دزدی نکنند و مرتکب زنا نشوند و فرزندانِ خود را نکشند و در میان دست و پای خود، مرتکب هیچ گونه نسبت ناروایی نشوند (و فرزندی را به دیگری به ناحق نسبت ندهند) و در هیچ کار خیری تو را نافرمانی نکنند، پس با آنان بیعت کن. . .

* زنان در مسایل عقیدتی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی در کنار مردان هستند و پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله در پرتو وحی با آنان رفتار عادلانه داشت.

ص: 166


1- . توبه / 33؛ فتح / 28 ؛ صفّ / 9.
2- . انبیاء / 105.
3- . طه / 132 .
4- . اعراف / 128.
5- (قصص/5)
6- (ممتحنه/12)

وَإِنْ یُرِ یدُوا أَنْ یَخْدَعُوکَ فَإِنَّ حَسْبَکَ اللَّ-هُ هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِ هِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ (1)

و اگر (دشمنان) بخواهند با تو نیرنگ کنند، قطعاً خداوند تو را بس است، اوست که با امدادهای خویش و حمایت مؤمنان، تو را یاری کرده است.

* مؤمنان، بازو و پشتیبان رهبرند.

وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُ ونَ بِالْمَعْرُ وفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللَّ-هَ وَرَ سُولَهُ...(2)

مردان وزنان با ایمان، یار ویاور و اولیای یکدیگرند، به معروف (خوبی ها) فرمان می دهند و از منکرات و بدی ها (منکرات) نهی می کنند، نماز بر پای داشته، زکات می پردازند و از خداوند و پیامبرش پیروی می کنند.

* زن و مرد، هردو در اصلاح جامعه تأثیر گذارند.

* مؤمنان در جامعه ی اسلامی، نسبت به یکدیگر از طرف خداوند، حقّ ولایت و نظارت همراه با محبّت دارند و بی تفاوت نیستند.

قَالَ مَا مَکَّنِّی فِیهِ رَ بِّی خَیْرٌ فَأَعِینُونِی بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ رَ دْمًا (3)

(ذوالقرنین در پاسخ) گفت: آنچه پروردگارم در آن به من قدرت داده، (از کمک مالی شما) بهتر است. پس مرا با نیرویی کمک کنید تا میان شما و آنان سدّی محکم بسازم.

* برای رسیدن به هدف، علاوه بر طرح و بودجه، مشارکت مردم نیز لازم است.

وَ اجْعَلْ لِی وَزِیرً ا مِنْ أَهْلِی . هَارُ ونَ أَخِی . اشْدُدْ بِهِ أَزْرِ ی . وَ أَشْرِ کْهُ فِی أَمْرِ ی

و از خاندانم (یاور و) وزیری برایم قرار بده. برادرم هارون را. (و اینگونه) پشت مرا با او استوار ساز. و او را در کارم شریک گردان. (4)

* رهبری و مدیریّت باید متمرکز باشد و دیگران با او همکاری کنند.

* همکاری، مایه پیشرفت امور است که همفکر و همراه باشد، نه در مقابل.

…وَتَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَیٰ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ… (5)

در نیکوکاری و پرهیزگاری همکاری کنید و در گناه و تعدی دستیار هم نشوید.

* تعاون در امور اجتماعی، توصیه خداوند به مؤمنان است.

ص: 167


1- (انفال/62)
2- (توبه/71)
3- (کهف/95)
4- (طه/29-32)
5- (مائده/2)
3.2. شورا

وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَ بِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَمْرُ هُمْ شُورَ یٰ بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَ زَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ

و کسانی که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را بر پا داشته و با مشورت میانشان کارشان انجام می گیرد و از آنچه روزیشان داده ایم انفاق می کنند. (1)

* شوری و مشورت، مربوط به امور اجتماعی مردم است، نه احکام و دستورات دینی.

... وَشَاوِرْ هُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّ-هِ إِنَّ اللَّ-هَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ

و در امور با آنان مشورت نما، پس هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش و) بر خدا توکّل کن. براستی که خداوند توکّل کنندگان رادوست می دارد. (2)

* ارزش مشورت را به خاطر ناکامی های موسمی نادیده نگیرید.(3)

قَالَتْ یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی أَمْرِ ی مَا کُنْتُ قَاطِعَةً أَمْرً ا حَتَّیٰ تَشْهَدُونِ (4)

(بلقیس) گفت: ای بزرگان در کارم نظر­دهید که بی­حضور شما کاری را فیصله نداده ام.

* بلقیس، به اطرافیان خود بها می داد و با آنان مشورت می کرد.

3.3. تخصص گرایی

وَقَالَ الَّذِی نَجَا مِنْهُمَا وَادَّکَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُکُمْ بِتَأْوِیلِهِ فَأَرْ سِلُونِ (5)

و آن کس از آن دو (زندانی) که نجات یافته بود، پس از مدّتی (یوسف را) به خاطر آورد، و (به عزیز مصر) گفت: مرا (به سراغ یوسف) بفرستید تا (از تعبیر خواب) شما را با خبر کنم.

* آگاهان را به جامعه معرفی کنیم، تا مردم از آنان بهره مند شوند.

* بعضی از کارشناسان در انزوا به سرمی برند، از آنان غافل نشویم.

قَالَ الَّذِی عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْکِتَابِ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ یَرْ تَدَّ إِلَیْکَ طَرْ فُکَ... (6)

کسی (به نام آصِف بن بَرخیا) که به بخشی از کتاب (الهی) آگاهی داشت (به سلیمان) گفت: من آن (تخت) را قبل از آن که پلکِ چشمت بهم بخورد نزد تو می آورم....

ص: 168


1- (شوری/38)
2- (آل عمران/159)
3- . هر چند نتیجه مشورت در جنگ احد، مبنی بر مبارزه در بیرون شهر، به شکست انجامید، ولی این قبیل موارد نباید ما را از اصل مشورت و فواید آن باز دارد.
4- (نمل/32)
5- (یوسف/45)
6- (نمل/40)

* در کابینه ی سلیمان، دانشمندترین چهره ها حضور داشتند.

یُوسُفُ أَیُّهَا الصِّدِّیقُ أَفْتِنَا فِی سَبْعِ بَقَرَ اتٍ سِمَانٍ یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعِ سُنْبُلَاتٍ خُضْرٍ وَأُخَرَ یَابِسَاتٍ لَعَلِّی أَرْ جِعُ إِلَی النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَعْلَمُونَ (1)

(فرستاده شاه گفت:) ای یوسف! ای مرد راستگوی! درباره ( خوابی که) هفت گاو فربه هفت گاو لاغر را می خورند و هفت خوشه سبز و (هفت خوشه) خشکیده دیگر، به ما نظر بده تا به سوی مردم برگردم، شاید آنان (از اسرار خواب) آگاه شوند.

* حکومت ها نیازمند نظرات دانشمندان و نخبگانند.

وَالشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ (ص/37)

و جن های سرکش را (مسخّر او ساختیم) هر بنّا و غوّاصی از آنها را.

* استفاده از تخصص بیگانگان و غیر مؤمنان مانعی ندارد.

فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ (2)

اگر نمی دانید از اهل ذکر بپرسید.

* این آیه یک اصل کلی را که عقل هر بشری می پذیرد، مطرح می کند وآن مراجعه به اهل علم وکارشناس است. هر چه را نمی دانید از آگاهان و اهل خبره سؤال کنید. البتّه در زمینه ی مسائل دینی، بهترین مصداقِ «اهل ذکر» اهل بیت پیامبرند.

قَالَ عِفْرِ یتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِکَ وَإِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ

عِفریتی از جنّ (که دارای قدرت و زیرکی خاصّی بود به سلیمان) گفت: من آن را نزد تو می آورم پیش از آن که از جای خود برخیزی، و من قطعاً بر این کار هم قدرت دارم و هم مورد اعتمادم. (3)

* در یک نظام و حکومت موفّق، باید از همه ی نیروها در جای خود استفاده کرد.

4. عقلانیت سیاسی

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَ بْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ فَتَبَیَّنُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَیٰ إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَ ضَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا فَعِنْدَ اللَّ-هِ مَغَانِمُ کَثِیرَ ةٌ کَذَٰلِکَ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّ-هُ عَلَیْکُمْ فَتَبَیَّنُوا إِنَّ اللَّ-هَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرً ا (4)

ص: 169


1- (یوسف/46)
2- (نحل/43)
3- (نمل/39)
4- (نساء/94)

ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه در راه خدا (برای جهاد) گام برداشتید پس (در کار دشمن) تحقیق کنید و به کسی که نزد شما (با کلامی یا عملی یا سلامی یا پیشنهادی) اظهار اسلام و صلح می کند، نگویید: تو مؤمن نیستی، تا بدین بهانه کالای زندگی دنیا و غنائم بدست آورید. زیرا که غنائم بسیار، نزد خداوند است. شما نیز خودتان قبلاً این گونه بودید، پس خداوند بر شما منّت نهاد (تا ایمان در جانتان نفوذ کرد) پس تحقیق کنید (و زود دست به اسلحه نبرید) که خداوند همواره به آنچه انجام می دهید، به خوبی آگاه است.

* خطر و ضرر قتل نابجا، بیش از احتمال نفاق از سوی دشمنان و از دست دادن غنائم است. عهده داران مال و جان و آبروی مردم، باید اصل احتیاط و تحقیق را فراموش نکنند. «فتبیّنوا... فتبیّنوا»

* در حوادث جنگ که زمینه و بهانه برای قتل بی گناهان است، با عقل و حوصله برخورد کنید، نه با احساسات، که خداوند، آگاه و بیناست.

وَإِذَا ضَرَ بْتُمْ فِی الْأَرْ ضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُ وا مِنَ الصَّلَاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُ وا...(1)

و هرگاه که در زمین سفر کنید، گناهی بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید، اگر بیم دارید که کافران به شما آزار و ضرر رسانند.

* واقع بینی و انعطاف پذیری در انجام وظایف دینی، یک اصل در قوانین الهی است.

* در مواردی یقین لازم نیست. احتمال توطئه و فتنه برای تغییر برنامه کافی است.

وَإِذَا کُنْتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَلْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِنْ وَرَ ائِکُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَ یٰ لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَکَ وَلْیَأْخُذُوا حِذْرَ هُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُ وا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَةً وَاحِدَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ إِنْ کَانَ بِکُمْ أَذًی مِنْ مَطَرٍ أَوْ کُنْتُمْ مَرْ ضَیٰ أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَکُمْ وَخُذُوا حِذْرَ کُمْ إِنَّ اللَّ-هَ أَعَدَّ لِلْکَافِرِ ینَ عَذَابًا مُهِینًا(2)

(ای پیامبر!) هرگاه (در سفرهای جهادی) در میان سپاه اسلام بودی و برای آنان نماز برپا داشتی، پس گروهی از آنان با تو (به نماز) بایستند و سلاحهای خود را همراه داشته باشند، چون سجده کردند (قیام نمایند و رکعت دوّم را فرادی کنند پس بروند و) پشت سر شما (نگهبان) باشند، و گروه دیگر که نماز نخوانده اند (از رکعت دوّم) با تو نماز بخوانند و وسایل دفاع و سلاحهای خود را با خود داشته باشند، کافران

ص: 170


1- (نساء/101)
2- (نساء/102)

دوست دارند که شما از سلاح و ساز و برگ خود غافل شوید تا یکباره بر شما حمله آورند، و اگر از باران رنجی به شما رسید یا بیمار و مجروح بودید، گناهی بر شما نیست که سلاحهایتان را بر زمین بگذارید و (فقط) وسایل دفاع با خود داشته باشید.

* در جبهه، مراسم عبادی نباید طولانی شود و کارهای مانع هوشیاری، ممنوع است.

* با هوشیاری، باید از امکانات نظامی و اقتصادی حفاظت کرد.

5. حزب سیاسی

5.1. حزب الله

وَمَنْ یَتَوَلَّ اللَّ-هَ وَرَ سُولَهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّ-هِ هُمُ الْغَالِبُونَ (1)

و هرکس که خدا و پیامبرش وچنان مؤمنانی را (که در آیه قبل بیان شد) ولیّ خود بگیرد (از حزب خداست) همانا حزب خدا پیروز است.

* حزب اللّه، کسانی اند که ولایت خدا، پیامبر و اهل بیت علیهم السلام را پذیرفته باشند.

لَا تَجِدُ قَوْمًا یُؤْمِنُونَ بِاللَّ-هِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّ-هَ وَرَ سُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَ تَهُمْ أُولَ-ٰئِکَ کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَأَیَّدَهُمْ بِرُ وحٍ مِنْهُ وَیُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِ ی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا رَ ضِیَ اللَّ-هُ عَنْهُمْ وَرَ ضُوا عَنْهُ أُولَ-ٰئِکَ حِزْبُ اللَّ-هِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّ-هِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (2)

هیچ قومی را نمی یابی که به خدا و قیامت مؤمن باشند و (در همان حال) با کسی که در برابر خدا و رسولش موضع گرفته است، مهرورزی کنند، حتّی اگر پدران یا پسران یا برادران یا خویشانشان باشند. آنها کسانی هستند که خداوند، ایمان را در دلهایشان ثابت فرموده و با روحی از جانب خویش آنان را تأیید نموده است و آنان را در باغهایی که نهرها از پای (درختان) آنها جاری است، وارد می کند در حالی که در آنجا جاودانه هستند، خداوند از آنان راضی است و آنان نیز از او راضی هستند. آنان حزب خدا هستند، آگاه باشید که تنها حزب خدا پیروز و رستگارند.

* حزب اللّه، با دشمن خدا دوست نمی شود، گرچه خویشاوند باشد.

* حزب اللّه، نژاد و زبان و منطقه خاص ندارد، بلکه هر مؤمن مقاوم و استوار، جزو حزب اللّه است.

ص: 171


1- (مائده/56)
2- (مجادله/22)
5.2. حزب شیطان

إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ

بی گمان، شیطان دشمن شما است، پس شما نیز او را دشمن بگیرید؛ جز این نیست که او دار و دسته ی خود را فرا می خواند تا از اصحاب دوزخ باشند.(1)

سابقه ی دشمنی شیطان با بشر دیرینه است:

پدرمان آدم را از بهشت بیرون کرد. «کما اخرج أبویک» (2)

او دشمنی است که دیده نمی شود. «انّه یراکم هو و قبیله من حیث لا ترونهم» (3)

او دشمن قسم خورده است. ««فبعزّتک...» (4)

از هر سو به انسان حمله می کند. ««من بین أیدیهم و من خلفهم...» (5)

وسیله ی او برای انحراف مردم، امر به فحشاست. «و یأمرکم بالفحشاء» (6)

* از برنامه ها و تشکّل های دشمن آگاه باشیم.

اسْتَحْوَذَ عَلَیْهِمُ الشَّیْطَانُ فَأَنْسَاهُمْ ذِکْرَ اللَّ-هِ أُولَ-ٰئِکَ حِزْبُ الشَّیْطَانِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطَانِ هُمُ الْخَاسِرُ ونَ (7)

شیطان بر آنان چیره و مسلط شده است، پس یاد خدا را از خاطرشان برده است. آنان حزب شیطانند. آگاه باشید که حزب شیطان همان زیانکارانند.

* خود را در اختیار هر حزب وگروهی قرار ندهیم که بعضی گروه ها، حزب شیطان اند.

ص: 172


1- (فاطر/6)
2- . اعراف / 27.
3- . اعراف / 27.
4- . ص / 82.
5- . اعراف / 17.
6- . بقره / 268.
7- (مجادله/19)
5.3. حق­گرایی نه حزب­گرایی

أَفَمَنْ کَانَ عَلَیٰ بَیِّنَةٍ مِنْ رَ بِّهِ وَیَتْلُوهُ شَاهِدٌ مِنْهُ وَمِنْ قَبْلِهِ کِتَابُ مُوسَیٰ إِمَامًا وَرَ حْمَةً أُولَ-ٰئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَمَنْ یَکْفُرْ بِهِ مِنَ الْأَحْزَابِ فَالنَّارُ مَوْعِدُهُ... (1)

آیا آن کس که (همچون پیامبر اسلام) دلیل روشنی (مثل قرآن) از طرف پروردگارش دارد و بدنبال او شاهدی از اوست، و پیش از او (نیز) کتاب موسی (که) رهبر و رحمت بوده است (بر آمدن او بشارت داده، مانند کسی است که این خصوصیات را نداشته باشد؟)، آنان (که حق جو هستند) به او ایمان می آورند، و هر کس از احزاب (و گروه های مختلف) که به او کافر شود، وعدگاهش آتش است.

* ملاک و محور، حقّ است نه حزب. بجای توجّه به حزب و نژاد و منطقه، بدنبال پیروی از حقّ باشیم. «و من یکفر به من الاحزاب»

وَالَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْکِتَابَ یَفْرَ حُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ وَمِنَ الْأَحْزَابِ مَنْ یُنْکِرُ بَعْضَهُ...

و کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) دادیم، به آنچه به سوی تو نازل شده دلشاد می شوند. و بعضی از گروه ها، بخشی از آن (قرآن) را انکار می کنند. (2)

* حزب گرایی کورکورانه، یک آفت وخطر در برابر حق گرایی است.

مِنَ الَّذِینَ فَرَّ قُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا کُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیْهِمْ فَرِ حُونَ(3)

از کسانی که دین خود را جدا و پراکنده کردند و به دسته ها و فرقه ها تقسیم شدند؛ و هر گروهی به آنچه نزد آنهاست شادمانند.

* گاهی حزب گرایی، ما را از حقّ گرایی دور می کند و عامل تفرقه میان مؤمنان می­شود.

ص: 173


1- (هود/17)
2- (رعد/36)
3- (روم/32)

ص: 174

د) قواعد فقه سیاسی

درآمد

فقه سیاسی اسلام، به مباحثی از قبیل جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، حسبه، امامت و خلافت، مولفه قلوبهم، دعوت به اسلام، صلح و قراردادها با دولتهای دیگر، تولی و تبری، همکاری با حاکمان و نظائر آن که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم مطرح شده است؛ اطلاق می گردد.(1)

در تعریفی دیگر، «فقه سیاسی اسلام مجموعه قواعد و اصول فقهی و حقوقی است که عهده دار تنظیم روابط مسلمین با خودشان و ملل غیر مسلمان عالم براساس مبانی قسط و عدالت بوده و تحقق فلاح و آزادی و عدالت را منحصرا در سایه توحید عملی می داند و لذا فقه سیاسی عملا دو قسمت و بخش عمده پیدا می کند: اصول و قواعد مربوط به سیاست داخلی و تنظیم روابط درون امتی جامعه اسلامی، و اصول و قواعد مربوط به سیاست خارجی و تنظیم روابط بین الملل و جهانی اسلام».(2)

پر واضح است که قواعد فقه سیاسی در امر سیاست و حکومت، از جایگاه خاصی برخوردار بوده و در راستای «چارچوب سازی و ارائه طریق برای تشکیل حکومت و سیاست های داخلی و خارجی آن، تدوین قانون، آیین­نامه­ها و مقررات جزئی و کلی و صدها نیاز حکومت» گام برمی­دارد. از این رو، «پاسخ گویی به مسائل مبتلابه و نوپیدا»،

ص: 175


1- . عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی(نظام سیاسی و رهبری در اسلام)، امیرکبیر، 1366، ج 2، ص :41.
2- . ابوالفضل شکوری، فقه سیاسی اسلام، بی جا، 1361، ج1، صص : 71-72.

«پاسخ یابی سریع و بدون مراجعه به مجتهد»، «نظام مند کردن مقررات حاکم بر جامعه»، «تثبیت مقررات حاکم» و «متحدالشکل کردن قوانین کشورهای اسلامی» برخی از اهداف و فواید قواعد فقه سیاسی می باشد.(1)

از آنجا که منابع قواعد فقه سیاسی قرآن، سنت، عقل و اجماع می باشد، در این بخش، تلاش شده است مستندات قرآنی قواعد فقه سیاسی ذکر شود. در تقسیم­بندی رئوس مطالب، کتاب «قواعد فقه سیاسی» مبنای کار قرار گرفته است.(2)

ص: 176


1- . روح الله شریعتی، قواعد فقه سیاسی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1387، صص : 28-37.
2- . روح الله شریعتی، قواعد فقه سیاسی، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، 1387.

1. قواعد عام

1.1. قاعده رجوع به خبره (کارشناس)

فَاسئلوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ )انبیاء/ 7(

... اگر نمی دانید از اهل اطلاع (و اهل کتب آسمانی) بپرسید.

* در هر کاری اهلیّت لازم است، داشتن اطلاعات سطحی و تقلیدی کارساز نیست.

1.2. قاعده اهم و مهم

قَالَ یَا ابْنَ أُمَّ لَا تَأْخُذْ بِلِحْیَتِی وَلَا بِرَ أْسِی إِنِّی خَشِیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّ قْتَ بَیْنَ بَنِی إِسْرَ ائِیلَ وَلَمْ تَرْ قُبْ قَوْلِی (1)

(هارون در جواب) گفت: (ای برادر و) ای فرزند مادرم! (موی) ریش و سر مرا (به مؤاخذه) مگیر، همانا من ترسیدم (با برخورد تند من، آنها متفرّق شوند و) تو بگویی میان بنی اسرائیل تفرقه انداختی و کلام مرا مراقبت نکردی!

* در تصمیم گیری ها، باید به مسئله ی اهمّ ومهم توجّه کرد. «انیّ خشیت»

لَا یُحِبُّ اللَّ-هُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَنْ ظُلِمَ وَکَانَ اللَّ-هُ سَمِیعًا عَلِیمًا (2)

خداوند، آشکار کردن گفتار بد را دوست نمی دارد، مگر از کسی که به او ستم شده باشد و خداوند، شنوای داناست.

* در تزاحم ارزش های انسانی، باید اهم و مهم رعایت شود. ارزش دفاع از مظلوم، بیش از ارزش حیا وسکوت است.(3)

1.3. قاعده اضطرار

إِنَّمَا حَرَّ مَ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِیرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَیْرِ اللَّ-هِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ... (4)

همانا خداوند مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را که (هنگام ذبح) نام غیر خدا بر آن برده شده، حرام کرده است، (ولی) آن کس که ناچار شد (به خوردن اینها) در صورتی که زیاده طلبی نکند و از حدّ احتیاج نگذراند، گناهی بر او نیست...

ص: 177


1- (طه/94)
2- (نساء/148)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «قاعده اهم و مهم» در آیات زیر آمده است: کهف/71-72.
4- (بقره/173)

اضطراری حکم را تغییر می دهد که به انسان تحمیل شده باشد، نه آنکه انسان خود را مضطرّ کند. کلمه «اضطُرّ» مجهول آمده است، نه معلوم.

* اسلام، دین جامعی است و در هیچ مرحله بن بست ندارد. هر تکلیفی به هنگام اضطرار، قابل رفع است.

* شرایط ویژه ی اضطرار، نباید زمینه ساز گناه و آزاد سازی مطلق شود؛ بلکه باید به مقدار رفع اضطرار اکتفا کرد.

وَمَا لَکُمْ أَلَّا تَأْکُلُوا مِمَّا ذُکِرَ اسْمُ اللَّ-هِ عَلَیْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَکُمْ مَا حَرَّ مَ عَلَیْکُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِ رْ تُمْ إِلَیْهِ... (1)

و شما را چه شده که از آنچه که نام خداوند بر آن برده شده است نمی خورید؟ در صورتی که خداوند آنچه را بر شما حرام کرده خودش به تفصیل برای شما بیان کرده است، مگر آنچه (از محرّمات) که به خوردن آن مضطرّ شدید.

* احکام اسلام، بن بست ندارد.

* اضطرار، تکلیف را ساقط می کند.

1.4. قاعده اصالة الصحة

-(2)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرً ا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضًا أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتًا فَکَرِ هْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّ-هَ إِنَّ اللَّ-هَ تَوَّابٌ رَ حِیمٌ(3)

ای کسانی که ایمان آورده اید! از بسیاری گمان ها دوری کنید، زیرا بعضی گمان ها گناه است. و (در کار دیگران) تجسّس نکنید و بعضی از شما دیگری را غیبت نکند، آیا هیچ یک از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ (هرگز) بلکه آن را ناپسند می دانید و از خدا پروا کنید، همانا خداوند بسیار توبه پذیر مهربان است.

این آیه به عواملی چون سوءظن، تجسّس و غیبت، که صلح و صفا و اخوّت میان مؤمنان را به هم می زند اشاره می کند.

ص: 178


1- (انعام/119)
2- . در این رابطه نک: سید مصطفی محقق داماد، قواعد فقه، تهران: مرکز نشر علوم اسلامی، 1382،صص :196-198.
3- (حجرات/ 12)

در قرآن، به حسن ظن سفارش شده و از گمان بد نسبت به دیگران نهی گردیده است: «لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَیْراً»(1) چرا در باره ی شنیده های خود نسبت به مردان و زنان با ایمان، حسن ظن ندارید؟

* در جامعه ایمانی، اصل بر اعتماد، کرامت و برائت انسان ها است. «إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»

1.5. قاعده دفع افسد به فاسد

أَمَّا السَّفِینَةُ فَکَانَتْ لِمَسَاکِینَ یَعْمَلُونَ فِی الْبَحْرِ فَأَرَدْتُّ أَنْ أَعِیبَهَا وَکَانَ وَرَآءَهُم مَّلِکٌ یَأْخُذُ کُلَّ سَفِینَةٍ غَصْباً(2)

اما آن کشتی (که سوراخ کردم) از آنِ بینوایانی بود که در دریا کار می کردند. خواستم آن را معیوبش کنم، (چون) در کمین آنان پادشاهی بود که غاصبانه و به زور، هر کشتی (سالمی) را می گرفت.

* دفع افسد به فاسد، و رعایت اهمّ ومهم لازم است. (معیوب کردن کشتی کار بدی بود، ولی به سرقت رفتن کشتی بدتر بود.)

1.6. قاعده لاضرر

وَالَّذِینَ اتَّخَذُواْ مَسْجِداً ضِرَاراً وَکُفْراً وَتَفْرِیقَا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْصَاداً لِّمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِن قَبْلُ وَلَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَآ إِلَّا الْحُسْنَی وَاللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (3)

و (گروهی دیگر از منافقان) کسانی هستند که مسجدی برای ضربه زدن به اسلام و برای ترویج کفر و تفرقه افکنی میان مؤمنان و کمینگاهی برای (مساعدت) به دشمنان دیرینه ی خدا و پیامبرش ساختند، و همواره سوگند می خورند که جز خیر، قصدی نداریم! (ولی) خداوند گواهی می دهد که آنان دروغگویانند.

هرگونه ضرری در اسلام ممنوع است، «لاضرر و لاضرار فی الأسلام» (4) از جمله:

الف) ضررهای جانی. «لایرید بکم العسر» (5)

ص: 179


1- . نور / 12.
2- (کهف/79)
3- (توبه/107)
4- . وسائل، ج 26 ، ص 14.
5- . بقره / 185.

ب) ضرر به مردم. «لاتعاونوا علی الاثم والعدوان» (1)

ج) ضرر به همسر. «لاتضاروهنّ لتضیّقوا علیهن» (2)

د) ضرر به فرزند. «لاتضارّ والدة بولدها» (3)

ه-) ضرر به ورثه. « مِنْ بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصَیٰ بِهَا أَوْ دَیْنٍ غَیْرَ مُضَارٍّ » (4)

و) آموزشهای مضرّ. «یتعلّمون مایضرهم ولاینفعهم» (5)

ز) ضرر در معاملات وبدهکاری ها. «ولایضارّ کاتب ولاشهید» (6)

ح) ضرر به مکتب و وحدت. «اتّخذوا مسجداً ضراراً»

* در اسلام، هرگونه ضرر ممنوع است، گرچه تحت عنوانِ مسجد باشد.

2. قواعد عرصه سیاست

2.1. قاعده عدم ولایت غیر خدا

أَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ فَاللَّ-هُ هُوَ الْوَلِیُّ وَهُوَ یُحْیِی الْمَوْتَیٰ وَهُوَ عَلَیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

آیا به جای خدا سرپرستان دیگری گرفته اند، با آنکه تنها خدا سرپرست (واقعی) است و اوست که مردگان را زنده می کند و اوست که بر هر کاری تواناست. (7)

* هرگونه ولایت و سرپرستی که در راستای ولایت الهی نباشد، نامشروع و باطل است.

النَّبِیُّ أَوْلَیٰ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ...(8)

پیامبر به مؤمنان از خودشان سزاوارتر است، ...

* پیامبر، بر تمام مؤمنان ولایت کامل دارد و ولایت آن حضرت بر مردم، از ولایت خودشان بر امورشان برتر است.

ص: 180


1- . مائده / 2.
2- . طلاق / 6.
3- . بقره / 233.
4- . نساء / 12.
5- . بقره / 102.
6- . بقره / 282.
7- (شوری/9)
8- (احزاب/6)

.... قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّ یَّتِی قَالَ لَا یَنَالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ

خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: از فرزندان من نیز (امامانی قرار بده)، خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقامند). (1)

* امامت، انتصابی است نه انتخابی. امام باید حتماً از طرف خداوند منصوب شود.

یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْ ضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَیٰ ...

ای داود! همانا ما تو را در زمین جانشین قرار دادیم، پس میان مردم به حقّ داوری کن و از هواها و هوس ها پیروی نکن. (ص/26)

* خداوند تدبیر امور بندگانش را به انبیا سپرده است.

* تدبیر امور مردم، حقّ خداست که به هر کس بخواهد واگذار می کند.

إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّ-هُ وَرَ سُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَ اکِعُونَ

ولیّ و سرپرست شما، تنها خداوند و پیامبرش و مؤمنانی هستند که نماز را برپا می دارند و در حال رکوع، زکات می دهند. (2)

* هرگونه ولایت و حکومت که از طریق خدا و رسول و امام نباشد، باطل است.

* ولایت ها در طول یکدیگرند، نه در عرض یکدیگر. ولایت بر مسلمانان، ابتدا از آنِ خداوند است، سپس پیامبر، آنگاه امام.

2.2. قاعده مساوات (عدم تبعیض)

یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَیٰ وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَ فُوا إِنَّ أَکْرَ مَکُمْ عِنْدَ اللَّ-هِ أَتْقَاکُمْ...(3)

ای مردم! ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را تیره ها و قبیله ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامی ترین شما نزد خدا، با تقواترین شماست.

* قرآن، تمام تبعیض های نژادی، حزبی، قومی، قبیله ای، اقلیمی، اقتصادی، فکری، فرهنگی، اجتماعی و نظامی را مردود می شمارد و ملاک فضیلت را تقوا می داند.

ص: 181


1- (بقره/124)
2- (مائده/ 55)
3- (حجرات/ 13)
2.3. قاعده تقیّه

لَا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِ ینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَٰلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّ-هِ فِی شَیْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً...(1)

نباید اهل ایمان، بجای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود برگزینند و هر کس چنین کند نزد خدا هیچ ارزشی ندارد، مگر آنکه از کفّار پروا و تقیّه کنید (وبه خاطر هدف های مهم تر، موقّتاً با آنها مدارا کنید) .

* تقیّه، برای حفظ دین است. مبادا به بهانه ی تقیّه، جذب کفّار شوید و از نام تقیّه سوء استفاده کنید.

مَنْ کَفَرَ بِاللَّ-هِ مِنْ بَعْدِ إِیمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُکْرِ هَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمَانِ... (2)

کسی که بعد از ایمان به خدا کافر (و مرتد) شود، نه آنکه او را به زور وادار کرده اند (که با زبان اظهار کفر کند) در حالی که قلبش به ایمان خویش مطمئن است...

* وظیفه ی انسان در حال اکراه تغییر می کند.

وَقَالَ رَ جُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْ عَوْنَ یَکْتُمُ إِیمَانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَ جُلًا أَنْ یَقُولَ رَ بِّیَ اللَّ-هُ...

و مردی با ایمان از آل فرعون که ایمان خود را پنهان می داشت گفت: «آیا می خواهید مردی را که می گوید: پروردگار من خداوند است بکشید؟! (3)

* کار کردن در دستگاه ظلم، برای انجام مأموریّتی مهم تر مانعی ندارد.

* گاهی تقیه و کتمان عقیده برای انجام کارهای مهم و اهداف بالاتر لازم است.

2.4. قاعده نفی سبیل

... وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّ-هُ لِلْکَافِرِ ینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا(4)

...و خداوند هرگز راهی برای سلطه ی کفّار بر مسلمانان قرار نداده است.

* باید کاری کرد که کفّار از سلطه بر مؤمنان برای همیشه مأیوس شوند.

* هر طرح، تفاهم نامه و قراردادی که راه نفوذ کفّار بر مسلمانان را باز کند حرام است. مسلمانان باید در تمام جهات سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی از استقلال کامل برخوردار باشند.

ص: 182


1- (آل عمران/28)
2- (نحل/106)
3- (غافر/28)
4- (نساء/141)
2.5. قاعده نفی کمک به تجاوزگر

تَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَیٰ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّ-هَ إِنَّ اللَّ-هَ شَدِیدُ الْعِقَابِ (1)

در انجام نیکی ها و دوری از ناپاکی ها یکدیگر را یاری دهید و هرگز در گناه و ستم، به هم یاری نرسانید، و از خداوند پروا کنید که همانا خداوند، سخت کیفر است.

* حکومت و جامعه ی اسلامی، باید در صحنه ی بین الملل، از مظلوم و کارهای خیر حمایت کرده و ظالم و بدی ها را محکوم کند.

وَلَا تَرْ کَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّ-هِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُ ونَ (2)

و به ستمگران تمایل وتکیه نکنید که آتشِ (عذاب) شما را فرا می گیرد و (در این صورت) برای شما در برابر خداوند، هیچ دوست و سرپرستی نیست، پس (از هیچ ناحیه ای) مورد کمک قرار نخواهید گرفت.

* هرگونه تمایل واعتماد به ستمگران داخلی وخارجی، ممنوع است.

3. قواعد عرصه اجتماعی

3.1. قاعده عدالت

إِنَّ اللَّ-هَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِیتَاءِ ذِی الْقُرْ بَیٰ وَیَنْهَیٰ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَالْبَغْیِ

در حقیقت خدا به دادگری و نیکوکاری و بخشش به خویشاوندان فرمان می دهد و از کار زشت و ناپسند و ستم باز می دارد. (3)

إِنَّ اللَّ-هَ یَأْمُرُ کُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَیٰ أَهْلِهَا وَ إِذَا حَکَمْتُمْ بَیْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْکُمُوا بِالْعَدْلِ... (4)

همانا خداوند فرمانتان می دهد که امانتها را به صاحبانش بدهید و هرگاه میان مردم داوری کردید، به عدل حکم کنید.

* وظیفه حکومت برقراری عدالت در جامعه و نفی ظلم و تبعیض است.

لَقَدْ أَرْ سَلْنَا رُ سُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...

ص: 183


1- (مائده/2)
2- (/ هود/113)
3- (نحل/90)
4- (نساء/ 58)

همانا ما پیامبرانمان را با معجزات و دلایل آشکار فرستادیم و همراه آنان کتاب (آسمانی) و وسیله سنجش فروفرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند... (1)

* عدالت واقعی در سایه قانون و رهبر الهی است.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّ-هِ وَلَوْ عَلَیٰ أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوَالِدَیْنِ وَالْأَقْرَ بِینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقِیرً ا فَاللَّ-هُ أَوْلَیٰ بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَیٰ أَنْ تَعْدِلُوا وَإِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِ ضُوا فَإِنَّ اللَّ-هَ کَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرً ا (2)

ای کسانی که ایمان آورده اید! همواره برپادارنده ی عدالت باشید و برای خدا گواهی دهید، گرچه به ضرر خودتان یا والدین و بستگان باشد. اگر (یکی از طرفین دعوا) ثروتمند یا فقیر باشد، پس خدا به آنان سزاوارتر است. پس پیرو هوای نفس نباشید تا بتوانید به عدالت رفتار کنید. و اگر زبان بپیچانید (و به ناحق گواهی دهید) یا (از گواهی دادن به حقّ) اعراض کنید، پس (بدانید که) خداوند به آنچه می کنید آگاه است.

* به پاداشتن عدالت در جامعه، لازمه ی ایمان است.

* عدالت، حتّی نسبت به غیر مسلمان نیز باید مراعات شود. به اقتضای اطلاق «کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ»

3.2. قاعده وفای به عقود

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ... (3)

ای کسانی که ایمان آورده اید! به عقد و پیمان ها (ی خود، با خدا و مردم) وفا کنید.

* مسلمانان باید به همه ی پیمان ها، (با هر کس و هر گروه،) پایبند باشند، قراردادهای لفظی، کتبی؛ پیمان های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ویا خانوادگی؛ با قوی یا ضعیف، با دوست یا دشمن، با خدا (مثل نذر و عهد) یا مردم، با فرد یا جامعه، با کوچک یا بزرگ، با کشورهای منطقه یا قراردادهای بین المللی. کلمه ی «بِالْعُقُودِ» شامل همه ی قراردادها می شود.

ص: 184


1- (حدید/ 25)
2- (نساء/ 135)
3- ( مائده/ 1)
3.3. قاعده نفی عسر و حرج

...مَا یُرِ یدُ اللَّ-هُ لِیَجْعَلَ عَلَیْکُمْ مِنْ حَرَ جٍ وَلَ-ٰکِنْ یُرِ یدُ لِیُطَهِّرَ کُمْ وَلِیُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُ ونَ(1)

...خداوند نمی خواهد که شما را در تنگی قرار دهد؛ بلکه می خواهد شما را پاک کند و نعمتش را بر شما کامل سازد، شاید شما شکرگزار باشید.

* در احکام دین، حرج و دشواری نیست.

... یُرِ یدُ اللَّ-هُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَلَا یُرِ یدُ بِکُمُ الْعُسْرَ (2)

خداوند برای شما آسانی می خواهد و برای شما دشواری نمی خواهد.

* عسر وحرج، واجبات را از دوش انسان برمی دارد.

3.4. قاعده تعظیم شعایر

وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّ-هِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ (3)

هر کس شعائر خدا را گرامی بدارد، پس این از تقوای دل هاست.

* تقوای درونی باید آثار بیرونی هم داشته باشد. هر کس به شعائر الهی بی اعتنا باشد، در حقیقت تقوای قلبی او کم است.

وَمَنْ یُعَظِّمْ حُرُ مَاتِ اللَّ-هِ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ عِنْدَ رَ بِّهِ...(4)

هر کس آنچه را خداوند محترم شمرده گرامی بدارد، قطعاً برای او نزد پروردگارش بهتر است.

* آنچه را خداوند محترم داشته، گرامی بداریم. (دستورات الهی را با احترام و عظمت یاد کنیم و در اجرای آنها، با نشاط و حسّاس باشیم)

3.5. قاعده تعاون

... وَتَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَیٰ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ (5)

... و در انجام نیکی ها و دوری از ناپاکی ها یکدیگر را یاری دهید و هرگز در گناه و ستم، به هم یاری نرسانید.

ص: 185


1- (مائده / 6)
2- (بقره/ 185)
3- (حج/ 32)
4- (حج/ 30)
5- (مائده/ 2)

* برای رشد فضایل در جامعه، باید زمینه ها را آماده و برای رسیدن به آن تعاون داشت.

3.6. قاعده جُبّ (آمرزش گذشته)

قُلْ لِلَّذِینَ کَفَرُ وا إِنْ یَنْتَهُوا یُغْفَرْ لَهُمْ مَا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ یَعُودُوا فَقَدْ مَضَتْ سُنَّتُ الْأَوَّلِینَ

(ای پیامبر!) به کافران بگو: اگر (از انحراف و عملکردهای ناپسند) دست بردارند، گذشته ی آنان بخشوده می شود و اگر (به روش سابق خود) برگردند، به تحقیق سنّت الهی در برخورد با گذشتگان، (درباره ی آنان نیز) جاری است.(1)

* مسلمان شدن، گناهان و خلاف های قبلی را محو می کند. چنانکه در حدیث می خوانیم: «الاسلام یَجُبّ ما قبله».(2)

3.7. قاعده انتخاب اصلح

-(3)

... قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ (4)

... بگو: «آیا کسانی که می دانند و کسانی که نمی دانند یکسانند؟» تنها خردمندان متذکّر می شوند (و پند می پذیرند).

* آگاهی و دانش، از معیارهای انتخاب اصلح است.

وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّ-هَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکًا قَالُوا أَنَّیٰ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللَّ-هَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللَّ-هُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّ-هُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ (5)

وپیامبرشان به آنها گفت: همانا خداوند «طالوت» را برای زمامداری شما مبعوث (وانتخاب) کرده است، گفتند: چگونه او بر ما حکومت داشته باشد در حالی که ما از او به فرمانروایی شایسته تریم و به او ثروت زیادی داده نشده است؟ پیامبرشان گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و توان علمی و جسمی او را افزون نموده است وخداوند ملکش (فرماندهی ورهبری) را به هر کس بخواهد می بخشد وخداوند (احسانش) وسیع و (به لیاقت ها و توانایی های افراد) آگاه است.

* قدرت علمی و توانایی جسمی، دو شرط لازم برای زمام­داری جامعه است.

ص: 186


1- (انفال/ 38)
2- . مستدرک، ج 7 ، ص 448.
3- . نک: عباسعلی عمید زنجانی، قواعد فقه(بخش حقوق عمومی)، تهران: سمت، 1386، صص : 51-58.
4- (زمر/ 9)
5- (بقره/247)

4. قواعد عرصه اقتصاد

4.1. قاعده سلطنت(مالکیت)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجَارَ ةً عَنْ تَرَ اضٍ مِنْکُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَکُمْ إِنَّ اللَّ-هَ کَانَ بِکُمْ رَ حِیمًا (1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! اموال یکدیگر را در میان خود به باطل نخورید، مگر اینکه تجارتی با رضایت یکدیگر باشد. و خود (و یکدیگر) را نکشید، همانا خداوند نسبت به شما همواره مهربان بوده است.

* مالکیّت فردی محترم است و تصرّف در اموال دیگران، جز از راه معاملات صحیح و بر اساس رضایت، حرام است.

وَآتُوا الْیَتَامَیٰ أَمْوَالَهُمْ وَلَا تَتَبَدَّلُوا الْخَبِیثَ بِالطَّیِّبِ وَلَا تَأْکُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَیٰ أَمْوَالِکُمْ إِنَّهُ کَانَ حُوبًا کَبِیرً ا (2)

و اموال یتیمان را به آنان (باز) دهید و اموال بد (خودتان) را با اموال خوبِ (یتیمان) تبدیل نکنید و اموال آنان را با اموال خود نخورید، که این گناهی بزرگ است.

* یتیمان گرچه صغیرند، اما مالکند و اموال یتیمان را باید به آنان پس داد، هرچند خود ندانند یا فراموش کنند.

4.2. قاعده احسان

لَیْسَ عَلَی الضُّعَفَاءِ وَلَا عَلَی الْمَرْ ضَیٰ وَلَا عَلَی الَّذِینَ لَا یَجِدُونَ مَا یُنْفِقُونَ حَرَ جٌ إِذَا نَصَحُوا لِلَّ-هِ وَرَ سُولِهِ مَا عَلَی الْمُحْسِنِینَ مِنْ سَبِیلٍ وَاللَّ-هُ غَفُورٌ رَ حِیمٌ (3)

بر ناتوانان وبیماران (که نمی توانند در جهاد شرکت کنند) و تهیدستانی که چیزی برای خرج کردن (در راه جهاد) نمی یابند، ایرادی نیست، به شرط آن که خیرخواه خدا و پیامبرش باشند، (و از آنچه در توان دارند مضایقه نکنند.) (زیرا) بر نیکوکاران راه سرزنش و مؤاخذه ای نیست و خداوند بخشنده ی مهربان است.

* کسانی که خالصانه احسان می کنند، اگر کوتاهی کنند، قصورشان قابل بخشش است.

هَلْ جَزَاءُ الْإِحْسَانِ إِلَّا الْإِحْسَانُ ( الرّحمن/60)

آیا پاداش نیکی (شما) جز نیکی (ما) است.

ص: 187


1- (نساء/ 29)
2- (نساء/2)
3- (توبه/ 91)

* پاداش احسان به هر نوع، به هر مقدار، در هر زمان و مکان و نسبت به هر شخصی باید احسان باشد.

5. قواعد عرصه امنیتی – اجتماعی

5.1. قاعده حرمت جان مسلمان

مِنْ أَجْلِ ذَٰلِکَ کَتَبْنَا عَلَیٰ بَنِی إِسْرَ ائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْ ضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا...(1)

به همین جهت، بر بنی اسرائیل نوشتیم که هر کس انسانی را جز به قصاص یا به کیفر فساد در زمین بکشد پس چنان است که گویی همه ی مردم را کشته است، و هر که انسانی را زنده کند (و از مرگ نجات دهد) گویا همه ی مردم را زنده کرده است ...

* تجاوز به حقوق یک فرد، تهدید امنیّت جامعه است. جان همه ی انسان ها از هر نژاد و منطقه ای که باشند، محترم است. آنان که کارشان نجات جان انسان هاست، مانند پزشکان، پرستاران، مأموران آتش نشانی، امدادگران، داروسازان و ... قدر خود و ارزش کار خویش را بدانند.

5.2. قاعده امان

وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُونَ (2)

و اگر یکی از مشرکان از تو امان و پناه خواست، پس به او پناه بده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به مکان امنش برسان. چرا که آنان گروهی ناآگاهند (و با شنیدن آیات الهی، شاید هدایت شوند).

* به درخواست پناهندگی دشمن برای شناخت افکار اسلامی، پاسخ مثبت دهید.

5.3. قاعده صلح

وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّ-هِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (3)

ص: 188


1- (مائده، 32)
2- (توبه/ 6)
3- (انفال/ 61)

و اگر (دشمنان) به صلح تمایل داشتند، (تو نیز) تمایل نشان بده و بر خداوند توکّل کن، همانا او شنوا و داناست.

* اسلام، جنگ طلب نیست.

إِلَّا الَّذِینَ یَصِلُونَ إِلَیٰ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ أَوْ جَاءُوکُمْ حَصِرَ تْ صُدُورُ هُمْ أَنْ یُقَاتِلُوکُمْ أَوْ یُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّ-هُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُمْ فَلَقَاتَلُوکُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّ-هُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلًا (1)

مگر کسانی (از منافقان) که به قومی پیوسته اند که میان شما و آن قوم پیمانی است، یا (کسانی که) نزد شما می آیند در حالی که سینه هاشان از جنگ با شما یا قوم خودشان به تنگ آمده است (و اصلًا حال جنگ با هیچ طرفی را ندارند و این بی حوصلگی آنها لطف خداست) زیرا اگر خداوند می خواست آنان را بر شما مسلّط می کرد و آنان با شما مقاتله می کردند. پس اگر آنان از شما کناره گرفته و با شما نجنگیدند و پیشنهاد صلح و سازش دادند، خداوند برای شما راهی برای تعرّض و جنگ با آنان قرار نداده است.

* در جنگ ها، متعرض کسانی که اعلام بی طرفی می کنند، نشوید.

* به انگیزه های صلح طلبانه و تقاضای آتش بس، احترام بگذارید. چون در اسلام، صلح اصل است و جنگ، در صورت ضرورت مجوّز دارد.

لَا یَنْهَاکُمُ اللَّ-هُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِ جُوکُمْ مِنْ دِیَارِ کُمْ أَنْ تَبَرُّ وهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّ-هَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (2)

خداوند شما را از نیکی و عدل نسبت به کسانی که با شما به خاطر دین جنگ نکرده و شما را از خانه هایتان بیرون ننموده اند منع نمی کند. همانا خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.

* حساب کفّار بی آزار از کفّار آزاررسان جداست.

ص: 189


1- (نساء/90)
2- (ممتحنه/ 8)

ص: 190

فصل سوم:

سیاست خارجی و روابط بین­الملل

ص: 191

ص: 192

فصل سوم: سیاست خارجی و روابط بین الملل

درآمد

در علم سیاست، اصطلاحاتی از قبیل روابط بین الملل، سیاست بین الملل و سیاست خارجی به طور قابل ملاحظه ای از یکدیگر تمییز داده می شوند. بر این اساس، «سیاست خارجی» به مجموعه ای از اقدامات، خط مشی ها، اصول، اهداف و ابزارها اطلاق می گردد که یک دولت در قبال محیط خارج و تحت تاثیر شرایط داخلی در راستای منافع نظام سیاسی حاکم در پیش می گیرد. «روابط بین الملل» بر روابط بین دولت ها، گروه ها و افراد ممالک مختلف و همچنین شکل های دولتی و غیردولتی کنش متقابل اعضای جوامع مختلف، اطلاق می گردد. روابط بین الملل در این معنا، شامل تجزیه و تحلیل سیاست خارجی یا فراگردهای سیاسی بین ملت ها و دولت ها اعم از سیاسی، تجاری، فرهنگی و ارتباطی به مفهوم کلی می باشد. با این اجمال، تمایز کلیدی در تعریف سیاست خارجی در رسمی بودن امر سیاست است که اولا ناظر بر هدایت از ناحیه حکومت بوده و درثانی، از روابط گروه ها و افرادی که غیر رسمی هستند، متمایز می گردد. (1)

ص: 193


1- . هوشنگ مقتدر، سیاست بین الملل و سیاست خارجی، تهران: مفهرس، 1370، صص :103-104؛ کی. جی. هالستی، مبانی تحلیل سیاست بین الملل، ترجمه بهرام مستقیمی و مسعود طارم سری، تهران: دفتر مطالعات سیاسی و بین الملل، 1373، صص : 31-33؛ علی اصغر کاظمی، روابط بین الملل در تئوری و در عمل، تهران: قومس، 1372، صص : 41-51؛ هانس جی. مورگنتا، سیاست میان ملت ها(تلاش در راه قدرت و صلح)، ترجمه حمیرا مشیرزاده، 1374، صص :27-39.

در این فصل از نوشتار حاضر تلاش شده است از منظر قرآن به «سیاست خارجی و روابط بین الملل» پرداخته شود. در این رابطه، توجه به چند نکته حائز اهمیت است:

اول آنکه، نگاه قرآنی به سیاست خارجی و روابط بین الملل مستلزم نگاهی سیستماتیک به مکتب اسلام است؛ چرا که عمده مباحثی که در فصل اول به آن اشاره شد به گونه­ای حاکم بر این فصل است.

دوم آنکه، برخی از مسائل نظیر قدرت، امنیت، اخلاق جنگی،...که تا حدودی وجهه بین المللی آن پررنگ است؛ از آن رو که پیوند سیستماتیک با سیاست داخلی و بعضا فقه سیاسی دارند، در ذیل فصل سیاست داخلی مورد تدقیق قرار گرفته اند و برای جلوگیری از تکرار، از ذکر مجدد آنها اجتناب شده است.

سوم آنکه، در نگاه قرآنی به سیاست خارجی و روابط بین الملل به نظر می رسد، تعریف متداول آکادمیک از این دو مفهوم که مبتنی بر نگرشی ناسوتی و زمینی است به حاشیه رفته و بجای آن صبغه اعتقادی مبتنی بر امت غلبه دارد.

ص: 194

الف) سیاست خارجی

1. اصول سیاسی

1.1. اصل مسالمت

قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَیٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّ-هَ وَلَا نُشْرِ کَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْ بَابًا مِنْ دُونِ اللَّ-هِ... (1)

بگو: ای اهل کتاب! به سوی سخنی بیایید که میان ما و شما مشترک است.جز خدا را نپرستیم وچیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را بجای خدا ارباب نگیرد...

* مسلمانان، بر سر مشترکات، با اهل کتاب به تفاهم و توافق می­رسند.

وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّ-هِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (2)

و اگر (دشمنان) به صلح تمایل داشتند، (تو نیز) تمایل نشان بده و بر خداوند توکّل کن، همانا او شنوا و داناست.

حضرت علی علیه السلام به مالک اشتر می نویسد: «لا تدفعنّ صُلحاً دعاک الیه عَدوّک و للّه فیه رضا فانّ فی الصلح دعة لجنودک و راحةً من همومک و أمناً لبلادک و لکن الحذَر کل الحذَر من عدوّک بعد صُلحِه، فان العدوّ ربّما قارب لیتغفّل» صلح پیشنهادی دشمن را رد مکن، ولی پس از صلح هوشیار باش و از نیرنگ دشمن برحذر باش، چون گاهی نزدیکی دشمن، برای غافلگیر کردن است.(3)

* مسلمانان باید در اوج قدرت، تقاضای صلح و مسالمت را بپذیرند.

1.2. اصل دعوت

ادْعُ إِلَیٰ سَبِیلِ رَ بِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ...

ص: 195


1- ( آل عمران/ 64)
2- (انفال/ 61)
3- . نهج البلاغه، نامه 53.

(ای پیامبر! مردم را) با حکمت (و گفتار منطقی) و پند نیکو، به راه پروردگارت بخوان و (با مخالفان) به شیوه ای که نیکوتر است جدال و گفتگو کن.. (1)

* وظیفه مؤمنان، دعوت دیگران به اسلام است.

وَمَنْ أَحْسَنُ قَوْلًا مِمَّنْ دَعَا إِلَی اللَّ-هِ وَعَمِلَ صَالِحًا (2)

و کیست خوش سخن تر از کسی که (مردم را) به سوی خداوند دعوت کند و (خود نیز) عمل شایسته انجام دهد.

* دعوت دیگران به سوی خدا، باید با قول نیکو و عمل صالح باشد.

قُلْ هَ-ٰذِهِ سَبِیلِی أَدْعُو إِلَی اللَّ-هِ عَلَیٰ بَصِیرَ ةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِی (3)

(ای پیامبر! ) بگو: این راه من است. من و هرکس پیروی ام کرد، با بصیرت به سوی خدا دعوت می کنیم.

* پیروان پیامبر، باید با بصیرت و آگاهی مردم را به سوی خدا دعوت کنند.

فَلِذَٰلِکَ فَادْعُ وَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْ تَ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَقُلْ آمَنْتُ بِمَا أَنْزَلَ اللَّ-هُ مِنْ کِتَابٍ وَأُمِرْ تُ لِأَعْدِلَ... (4)

پس (ای پیامبر) به خاطر آن (که اهل کتاب دچار شک و تردید یا عناد و لجاجت با تو هستند، آنان را به راه حقّ) دعوت کن و بر آن پایداری نما آن گونه که فرمان یافته ای و خواسته های آنان را پیروی مکن و (به آنان) بگو: به هر کتابی که خدا نازل کرده است ایمان دارم و فرمان یافته ام تا میان شما به عدالت حکم کنم...

* باید به اصول دعوت خود پایبند بود و بر خواسته های نامشروع دیگران تسلیم نشد.

1.3. اصل تالیف قلوب

إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَ اءِ وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّ قَابِ وَالْغَارِ مِینَ وَفِی سَبِیلِ اللَّ-هِ وَابْنِ السَّبِیلِ فَرِ یضَةً مِنَ اللَّ-هِ وَاللَّ-هُ عَلِیمٌ حَکِیمٌ (5)

همانا صدقات (زکات)، برای نیازمندان ودرمانده گان وکارگزارانِ زکات وجلب دلها و آزادی بردگان وادای بدهی بدهکاران و (هزینه ی جهاد) در راه خدا وتأمین در راه مانده است، این دستور، فرمانی است از جانب خدا و خداوند، دانا و حکیم است.

«مؤلفة قلوبهم»، آنانند که زمینه ای برای گرایش به اسلام ندارند و با مصرف بخشی از زکات، می توان قلوب آنان را جذب کرد. البتّه پرداخت زکات برای تألیف قلوب، به

ص: 196


1- (نحل/ 125)
2- (فصلت/33)
3- (یوسف/ 108)
4- (شوری/ 15)
5- (توبه/60)

مفهوم ایمان آوردنِ پولی نیست، بلکه زمینه سازی برای آموزش و سپس معرفت وایمان است. چنانکه در روایت آمده است: «یتألّفهم و یعلّمهم کی ما یعرفوا» (1)

* از وظایف دولت اسلامی آن است که برای جذب دلها هزینه کند.(2)

1.4. اصل نفی ولایت کافران بر مسلمانان

-(3)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَ یٰ أَوْلِیَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ یَتَوَلَّهُمْ مِنْکُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ.. (4)

ای کسانی که ایمان آورده اید! یهودیان و مسیحیان را سرپرست و یاور نگیرید، (زیرا) بعضی از آنان یار و یاور بعض دیگرند و هر کس از شما که آنان را ولیّ خود قرار دهد پس قطعاً از آنان است.

* وقتی یاری گرفتن از کفّار مورد نهی قرآن است، قطعاً در روابط و سیاست خارجی، پذیرش ولایت و سلطه ی اهل کتاب وکفّار ممنوع است.

لَا یَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْکَافِرِ ینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ وَمَنْ یَفْعَلْ ذَٰلِکَ فَلَیْسَ مِنَ اللَّ-هِ فِی شَیْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً... (5)

نباید اهل ایمان، بجای مؤمنان، کافران را دوست و سرپرست خود برگزینند و هر کس چنین کند نزد خدا هیچ ارزشی ندارد، مگر آنکه از کفّار پروا و تقیّه کنید (وبه خاطر هدف های مهم تر، موقّتاً با آنها مدارا کنید).

* پذیرش ولایت کفّار از سوی مؤمنان، ممنوع است. (اگر مسلمانان جهان تنها به این آیه عمل می کردند الآن وضع کشورهای اسلامی این چنین نبود.)

* ارتباط سیاسی نباید مُنجرّ به سلطه پذیری یا پیوند قلبی با کفّار شود.

ص: 197


1- . وسائل، ج 6، ص 4.
2- . در اسلام مسائلی همچون هدیه، سوغات واطعام، به عنوان اهرمی جهت جذب قلوب مطرح شده است.
3- . لازم به ذکر است قاعده نفی سبیل و آیه مربوطه که در بخش قواعد سیاسی به آن اشاره شد، در رابطه با این موضوع نیز حاکم است.
4- (مائده/ 51)
5- ( آل عمران/ 28)
1.5. اصل تولّی و تبری

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُ وا بِمَا جَاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ... (1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! دشمن من ودشمن خود را دوست نگیرید. شما با آنان طرح دوستی می افکنید، در حالی که آنان نسبت به حقّی که برای شما آمده است، کفرورزیده اند.

* جامعه ایمانی حق ندارد با دشمنان خدا، رابطه دوستانه و صمیمانه داشته باشد.

* در سیاست خارجی، برقراری رابطه و قطع آن باید بر اساس ملاک های دینی باشد.

مُحَمَّدٌ رَ سُولُ اللَّ-هِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُ حَمَاءُ بَیْنَهُمْ... (2)

محمّد، رسول خداست و کسانی که با او هستند، بر کفّار، سخت و در میان خودشان مهربانند. ...

* مسلمانان باید در برابر دشمن؛ قاطعیّت، صلابت و شدّت داشته و در برابر مؤمنان؛ رأفت، رحمت و عطوفت داشته باشند.

إِنَّمَا یَنْهَاکُمُ اللَّ-هُ عَنِ الَّذِینَ قَاتَلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَأَخْرَ جُوکُمْ مِنْ دِیَارِ کُمْ وَظَاهَرُ وا عَلَیٰ إِخْرَ اجِکُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ...(3)

جز این نیست که خداوند شما را از دوستی ورزیدن با کسانی نهی می کند که به خاطر دین با شما جنگیده و شما را از سرزمین خود بیرون رانده اند و یا در اخراج شما همدستی کرده اند .

* به اسم نوع دوستی و انسان دوستی، مسالمت با کفّار حربی ممنوع است.

الَّذِینَ یَتَّخِذُونَ الْکَافِرِ ینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ أَیَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّ-هِ جَمِیعًا (4)

آنان که کافران را بجای مؤمنان، سرپرست و دوست خود می گیرند آیا عزّت را نزد آنان می جویند؟ همانا عزتّ به تمامی از آن خداست.

* در سیاست خارجی، به جای گسترش روابط با کشورهای کفر، در فکر برقراری روابط با کشورهای اسلامی باشیم.

ص: 198


1- (ممتحنه/1)
2- (فتح/ 29)
3- (ممتحنه/ 9)
4- (نساء/ 139)
1.6. اصل حل مسالمت آمیز اختلافات

وَلَا تَجْعَلُوا اللَّ-هَ عُرْ ضَةً لِأَیْمَانِکُمْ أَنْ تَبَرُّ وا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ(1)

برای نیکی کردن و پروا داشتن واصلاح بین مردم، خدا را دستاویز سوگندهای خود قرار ندهید.

* حتی سوگند، نباید مانع انجام کار نیک واصلاح میان مردم قرار گیرد.

لَا خَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُ وفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَیْنَ النَّاسِ...

در بسیاری از (جلسات و) سخنان درگوشی آنان، خیری نیست، مگر (سخن) کسی که به صدقه یا کار نیک یا اصلاح و آشتی میان مردم فرمان دهد . (2)

* گاهی آشتی­دادن مردم، ایجاب می کند که با هر یک از طرفین، مخفیانه گفتگو کنیم.

وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَ یٰ فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّیٰ تَفِیءَ إِلَیٰ أَمْرِ اللَّ-هِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّ-هَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (3)

و اگر دو گروه از مؤمنان به نزاع و جنگ پرداختند، میان آنان صلح و آشتی برقرار کنید. سپس اگر یکی از دو گروه بر دیگری تجاوز کرد، با متجاوز بجنگید تا به فرمان خدا بازگردد. پس اگر متجاوز بازگشت (ودست از تجاوز برداشت)، میان آن دو گروه به عدالت صلح برقرار کنید و عدالت ورزید که خدا عدالت پیشگان را دوست دارد.

* برای آشتی دادن و برقراری صلح میان مسلمانان، باید با سرعت اقدام کرد.

* در مرحله ی درگیری که متجاوز معلوم نیست، باید تلاش برای خاموش کردن اصل فتنه و ایجاد صلح باشد، ولی در مرحله ی بعد که متجاوز و یاغی شناخته شد، صلح باید در جهت دفاع از مظلوم و گرفتن حقّ او از ظالم باشد. «فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما بِالْعَدْلِ»

1.7. اصل استکبارستیزی و استضعاف زدایی

وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُ وا لَنْ نُؤْمِنَ بِهَ-ٰذَا الْقُرْ آنِ وَلَا بِالَّذِی بَیْنَ یَدَیْهِ... یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُ وا لَوْلَا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ (4)

و کسانی که کافر شدند گفتند: ما نه به این قرآن و نه به آن (کتابی) که پیش از آن بوده است، هرگز ایمان نخواهیم آورد. ... کسانی که ضعیف نگاه داشته شده اند (زیر دستان) به مستکبران می گویند: اگر شما نبودید، حتماً ما مؤمن بودیم.

ص: 199


1- ( بقره/ 224)
2- (نساء/ 114)
3- (حجرات/ 9)
4- (سبأ/ 31)

* مستضعفانی که پیرو مستکبرانند نیز مورد مؤاخذه قرار خواهند گرفت.

1.8. اصل ظلم ستیزی

لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ (1)

نه ستم کنید و نه بر شما ستم شود.

* سلطه پذیری و سلطه گری هر دو محکوم است، نه ظلم ببینید و نه ظلم روا دارید.

وَلَا تَرْ کَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ وَمَا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّ-هِ مِنْ أَوْلِیَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُ ونَ(2)

و به ستمگران تمایل وتکیه نکنید که آتشِ (عذاب) شما را فرا می گیرد و (در این صورت) برای شما در برابر خداوند، هیچ دوست و سرپرستی نیست، پس (از هیچ ناحیه ای) مورد کمک قرار نخواهید گرفت.

* هرگونه تمایل واعتماد به ستمگران داخلی وخارجی، ممنوع است.

2. اصول حقوقی

2.1. اصول حقوق بشر(حق حیات، حق وطن و...)

وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّ مَ اللَّ-هُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا...

وکسی را که خداوند، (قتل او را) حرام کرده است نکشید، مگر به حقّ. وهر کس مظلوم کشته شود، قطعاً برای ولیّ او تسلّط (بر قاتل) قرار داده ایم... (3)

* هر انسانی حقّ حیات دارد، غیر مسلمانی هم که با مسلمانان سر جنگ نداشته باشد، مصونیّت جانی و مالی دارد.

وَلَقَدْ کَرَّ مْنَا بَنِی آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَ زَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَیٰ کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلًا (4)

وهمانا فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا (بر مرکب ها) حمل کردیم و از چیزهای پاکیزه روزی شان دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریده های خود برتری کامل دادیم.

* نسل انسان مورد کرامت و برتری و گرامیداشت است.

ص: 200


1- (بقره/ 279)
2- (هود/ 113)
3- (إسراء/ 33)
4- (إسراء/70)

وَ إِذْ أَخَذْنَا مِیثَاقَکُمْ لَا تَسْفِکُونَ دِمَاءَکُمْ وَلَا تُخْرِ جُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیَارِ کُمْ ثُمَّ أَقْرَ رْ تُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ( بقره/ 84)

و هنگامی که از شما پیمان گرفتیم، خونهای یکدیگر را نریزید وهمدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید، پس شما (به این پیمان) اقرار کردید و خود بر آن گواه هستید.

* علاقه به وطن، یک حقّ فطری و طبیعی است و سلب این حقّ، ظلم آشکار است.

مِنْ أَجْلِ ذَٰلِکَ کَتَبْنَا عَلَیٰ بَنِی إِسْرَ ائِیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْسًا بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسَادٍ فِی الْأَرْ ضِ فَکَأَنَّمَا قَتَلَ النَّاسَ جَمِیعًا وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَا أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا... (1)

به همین جهت، بر بنی اسرائیل نوشتیم که هر کس انسانی را جز به قصاص یا به کیفر فساد در زمین بکشد پس چنان است که گویی همه ی مردم را کشته است، و هر که انسانی را زنده کند (و از مرگ نجات دهد) گویا همه ی مردم را زنده کرده است...

* جان همه ی انسان از هر نژاد و منطقه ای که باشند، محترم است.

2.2. اصل وفای به تعهدات بین المللی

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ... (2)

ای کسانی که ایمان آورده اید! به عقد و پیمان ها(ی خود، با خدا و مردم) وفا کنید.

* مسلمانان باید به همه ی پیمان ها، (با هر کس و هر گروه،) پایبند باشند، چه قراردادهای لفظی، کتبی؛ پیمان های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی ویا خانوادگی ؛ با قوی یا ضعیف، با دوست یا دشمن، با خدا (مثل نذر و عهد) یا مردم، با فرد یا جامعه، با کوچک یا بزرگ، با کشورهای منطقه یا قراردادهای بین المللی. کلمه ی «العقود» شامل همه ی قراردادها می شود. «أوفوا بالعقود»

الَّذِینَ عَاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فِی کُلِّ مَرَّ ةٍ وَهُمْ لَا یَتَّقُونَ (3)

(بدترین جنبندگان نزد خداوند،) آنانند که از ایشان پیمان گرفته ای، سپس پیمان خود را در هر بار می شکنند و(در وفاداری وحفظ پیمان،) اهل تقوا و پروا نیستند.

* مسلمانان می توانند با کفّار پیمان ببندند، چنانکه پیامبرصلی الله علیه وآله پیمان های متعدّدی با کفّار بست، هرچند بعضی از آنان متعهّد نباشند.

* پیمان شکنی دلیل بر پیمان نبستن مجدّد نیست.

ص: 201


1- (مائده/ 32)
2- (مائده/1)
3- (انفال/56)

وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیَانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَیٰ سَوَاءٍ إِنَّ اللَّ-هَ لَا یُحِبُّ الْخَائِنِینَ(1)

و اگر خوف آن داشتی که گروهی (در پیمان) خیانت کنند، تو نیز عهدشان را به سوی آنان بیانداز (و آن را لغو کن، یا به آنان اعلام کن که همانند خودشان عمل خواهی کرد.) همانا خداوند خائنان را دوست ندارد.

* اسلام به قراردادها ومعاهداتش پایبند است و تا احتمال خیانتی نباشد، وفا لازم است.

إِلَّا الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِ کِینَ ثُمَّ لَمْ یَنْقُصُوکُمْ شَیْئًا وَلَمْ یُظَاهِرُ وا عَلَیْکُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّوا إِلَیْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَیٰ مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللَّ-هَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ (2)

مگر کسانی از مشرکان که با آنان پیمان بسته اید و چیزی از تعهّدات خود نسبت به شما فروگذار نکرده اند و کسی را در برابر شما یاری نداده اند، پس پیمانشان را تا پایان مدّتشان نگهدارید (و وفادار باشید)، که همانا خداوند، اهل تقوا را دوست دارد.

* آنان که به پیمان ها احترام می گذارند، پیمانشان محترم است.

* وفا به پیمان لازم است، گرچه با مشرکان باشد.

... وَإِنِ اسْتَنْصَرُ وکُمْ فِی الدِّینِ فَعَلَیْکُمُ النَّصْرُ إِلَّا عَلَیٰ قَوْمٍ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُمْ مِیثَاقٌ وَاللَّ-هُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ (3)

... و اگر (مؤمنانِ تحت فشار، برای حفظ دینشان) از شما یاری طلب کردند، بر شماست که یاریشان کنید، مگر در برابر قومی که میان شما و آنان پیمان (ترک مخاصمه) است، و خداوند به آنچه انجام می دهید بیناست.

* در روابط با دیگران باید اهمّ و مهم در نظر گرفته شود. مادامی که کفّار به پیمان های خود با مسلمانان پایبند هستند، نمی توان برای حمایت مسلمانانِ زیر سلطه ی آنان اقدامی کرد. «الاّ علی قوم بینکم و بینهم میثاق» (4)

2.3. اصل مقابله به مثل

... وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَ امِ حَتَّیٰ یُقَاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِنْ قَاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذَٰلِکَ جَزَاءُ الْکَافِرِ ینَ (5)

ص: 202


1- (انفال/58)
2- (توبه/4)
3- (انفال/72)
4- . مصادیق دیگری از مضمون «اصل وفای به تعهدات بین المللی» آیات زیر آمده است: نساء/154؛ مریم/54 و 55؛ بقره/177؛ نساء/90؛ توبه/114؛ یوسف/80؛ نساء/92؛ طه/58-60؛ مؤمنون/8؛ رعد/20؛ اسراء/34.
5- (بقره/191)

و نزد مسجدالحرام با آنها جنگ نکنید، مگر آنکه آنها در آنجا با شما بجنگند، پس اگر با شما جنگ کردند، آنها را (در آنجا) به قتل برسانید. چنین است جزای کافران.

* مقابله به مثل با دشمن در مواردی لازم است.

وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّ-هَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ

و در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند، بجنگید ولی از حدّ تجاوز نکنید، که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی دارد.

(1)

* دفاع و مقابله به مثل، از حقوق انسانی است. اگر کسی با ما جنگید ما هم با او می جنگیم.

فَمَنِ اعْتَدَیٰ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَیٰ عَلَیْکُمْ... (2)

وهرکس به شما تجاوز کرد، به مانند آن تجاوز، بر او تعدی کنید ...

* اسلام، دین تجاوز و تعدّی نیست، ولی تعدّی و تجاوز دیگران را نیز نمی پذیرد.

* سیستم قانون گذاری باید به نحوی باشد که موجب یأس مسلمانان وجرأت کفّار نگردد واصل مقابله به مثل به همین خاطر است.

وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِیَانَةً فَانْبِذْ إِلَیْهِمْ عَلَیٰ سَوَاءٍ إِنَّ اللَّ-هَ لَا یُحِبُّ الْخَائِنِینَ (3)

و اگر خوف آن داشتی که گروهی (در پیمان) خیانت کنند، تو نیز عهدشان را به سوی آنان بیانداز (و آن را لغو کن، یا به آنان اعلام کن که همانند خودشان عمل خواهی کرد.) همانا خداوند خائنان را دوست ندارد.

* اسلام به معاهدات خود پایبند است و تا احتمال خیانتی نباشد، وفا لازم است.

* لغو قرار داد از روی مقابله به مثل، عادلانه است.

وَإِنْ عَاقَبْتُمْ فَعَاقِبُوا بِمِثْلِ مَا عُوقِبْتُمْ بِهِ وَلَئِنْ صَبَرْ تُمْ لَهُوَ خَیْرٌ لِلصَّابِرِ ینَ (4)

و اگر عقوبت می کنید، چنان عقوبت کنید که شما را بدان عقوبت کردند و البتّه اگر صبر و شکیبایی کنید قطعاً صبر برای صابران بهتر است.

* مقابله به مثل، حقّ طبیعی و الهی است.

ص: 203


1- (بقره/190)
2- (بقره/ 194)
3- (انفال/ 58)
4- (نحل/ 126)
2.4. اصل قبول پناهندگی

وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِ کِینَ اسْتَجَارَ کَ فَأَجِرْ هُ حَتَّیٰ یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّ-هِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ...

و اگر یکی از مشرکان از تو امان و پناه خواست، پس به او پناه بده تا کلام خدا را بشنود، سپس او را به مکان امنش برسان. چرا که آنان گروهی ناآگاهند (و با شنیدن آیات الهی، شاید هدایت شوند).(1)

* به درخواست پناهندگی دشمن برای شناخت افکار اسلامی، پاسخ مثبت دهید.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا جَاءَکُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَ اتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّ-هُ أَعْلَمُ بِإِیمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْ جِعُوهُنَّ إِلَی الْکُفَّارِ... (2)

ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه زنان مؤمن (از شوهرِ کافر جدا شده) هجرت کنان نزد شما آمدند، آنان را (از نظر ایمان) آزمایش کنید و خداوند به ایمان آنان آگاه تر است. پس اگر آنان را مؤمن تشخیص دادید، به سوی کفّار باز نگردانید...

* پذیرفتن پناهنده، در اسلام مورد پذیرش است، به شرط آنکه افراد آزمایش شوند.

ص: 204


1- (توبه/6)
2- (ممتحنه/10)

3. اصول امنیتی

3.1. اصل دفاع از سرزمین­ها و منافع مسلمانان

وَمَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ وَالْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّ جَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ...

شما را چه شده که در راه خدا و (در راه نجات) مردان و زنان و کودکان مستضعف نمی جنگید... (1)

* مسلمانان باید نسبت به هم، غیرت و تعصّب مکتبی داشته باشند و در برابر ناله ها و استغاثه ها بی تفاوت نباشند.

* از اهداف جهاد اسلامی، تلاش برای رهایی مستضعفان از سلطه ستمگران است.

3.2. اصل احتیاط در برخورد با دشمنان

وَلَنْ تَرْ ضَیٰ عَنْکَ الْیَهُودُ وَلَا النَّصَارَ یٰ حَتَّیٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ...(2)

(ای پیامبر!) هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد تا (آنکه تسلیم خواسته آنان شوی و) از آئین آنان پیروی کنی.

* دشمن، به کم راضی نیست. فقط با سقوط کامل و محو مکتب و متلاشی شدن اهداف شما راضی می شود.

* رابطه با اهل کتاب نباید به قیمت صرف نظر کردن از اصول باشد. جذب دیگران آری، ولی عقب نشینی از اصول هرگز.

وَدَّتْ طَائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یُضِلُّونَکُمْ وَمَا یُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُ ونَ

گروهی از اهل کتاب دوست دارند که شما را گمراه کنند، ولی جز خودشان را گمراه نمی کنند و (این را) نمی فهمند. (3)

* شناخت دشمن وبرنامه های او، لازمه ی درامان ماندن از آسیب های احتمالی است.

3.3. اصل آمادگی برای مقابله با دشمن

وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِ بَاطِ الْخَیْلِ تُرْ هِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّ-هِ وَعَدُوَّکُمْ...

و برای (آمادگی مقابله با) دشمنان، هرچه می توانید از نیرو و از اسبان سواری فراهم کنید تا دشمن خدا و دشمن خودتان و نیز (دشمنانی) غیر از اینان را که شما آنان را نمی شناسید، ولی خداوند آنها را می شناسد، به وسیله آن بترسانید...(4)

ص: 205


1- (نساء/ 75)
2- (بقره/ 120)
3- (آل عمران/ 69)
4- (أنفال/ 60)

* قدرت نظامی مسلمانان باید به گونه ای باشد که دشمن از حمله و هجوم آنان بترسد.

ب) روابط بین الملل

1. تنظیم روابط بر مبنای عدالت

-(1)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّ-هِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یَجْرِ مَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَیٰ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَ بُ لِلتَّقْوَیٰ... (2)

ای کسانی که ایمان آورده اید! همواره برای خدا با تمام وجود قیام کنید و به انصاف و عدالت گواهی دهید و هرگز دشمنی با قومی، شما را به بی عدالتی وادار نکند. به عدالت رفتار کنید که به تقوا نزدیکتر است...

* در روابط داخلی و خارجی؛ حتّی نسبت به دشمنان هم عادل باشیم.

لَا یَنْهَاکُمُ اللَّ-هُ عَنِ الَّذِینَ لَمْ یُقَاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَلَمْ یُخْرِ جُوکُمْ مِنْ دِیَارِ کُمْ أَنْ تَبَرُّ وهُمْ وَتُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّ-هَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (3)

خداوند شما را از نیکی و عدل نسبت به کسانی که با شما به خاطر دین جنگ نکرده و شما را از خانه هایتان بیرون ننموده اند منع نمی کند. همانا خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.

کافران دو دسته اند، گروهی درصدد دشمنی و توطئه علیه مسلمانانند که در آیات قبل فرمود: چرا با آنان اظهار دوستی می کنید، از آنان برائت بجوئید که خدا برای شما کافی است. امّا یک دسته از کفّار، علیه شما اقدامی نکرده و در صدد توطئه نیستند، این آیه می فرماید: با آنان به نیکی رفتار کنید و برقراری رابطه با آنان منعی ندارد.

سیاست خارجی اسلام بر اساس جذب و جلب دیگران است و این امر از طرق زیر قابل دستیابی است:

1. نیکی. «تَبَرُّوهُمْ» با آنان نیکی کنید.

2. عدالت. «تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ» نسبت به آنان قسط و عدالت داشته باشند.

ص: 206


1- . این بخش، متاثر از کتاب «اسلام و روابط بین الملل» بوده است. برای مطالعه بیشتر نک: عبدالله جوادی آملی، اسلام و روابط بین الملل، قم: اسراء : 1388.
2- (مائده/8)
3- (ممتحنه/8)

3. مهلت تحقیق. « وَإِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِ کِینَ اسْتَجَارَ کَ فَأَجِرْ هُ حَتَّیٰ یَسْمَعَ کَلَامَ اللَّ-هِ »(1) اگر یکی از آنان مهلت خواست، به او مهلت بدهید تا کلام خدا را بشنود.

4. قبول پیشنهاد صلح. «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها»(2) اگر برای زندگی مسالمت آمیز آغوش باز کردند، پیشنهاد صلح آنان را بپذیر.

5. کمک مالی. «وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ»(3) سهمی از زکات برای الفت با آنان مصرف شود.

6. محترم شمردن پیمان های آنان.

بر اساس این آیه، کفّار غیر حربی که بنای جنگ با مسلمانان را ندارند و در حکومت اسلامی زندگی می کنند، از حقوق و عدالت اجتماعی برخوردارند.

* اسلام، دین نیکی و عدالت است، حتّی نسبت به کفّار.

سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ أَکَّالُونَ لِلسُّحْتِ فَإِنْ جَاءُوکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِ ضْ عَنْهُمْ وَإِنْ تُعْرِ ضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّ وکَ شَیْئًا وَإِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّ-هَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (4)

آنان برای دروغ سازی به دقّت گوش می دهند و همواره مال حرام (رشوه و ربا) می خورند، پس اگر (برای داوری) نزد تو آمدند، یا میانشان داوری کن یا از آنان روی بگردان و اگر از آنان روی بگردانی، هرگز زیانی به تو نخواهند رساند. و اگر داوری کنی، میانشان به قسط و عدل قضاوت کن، همانا خداوند دادگران را دوست دارد.

* همزیستی مسلمانان با اهل کتاب مدینه، تا حدّی بود که برخی از آنان برای قضاوت، نزد پیامبر اسلام می آمدند.

* عدالت، همیشه و همه جا، یک ارزش خداپسندانه است.

ص: 207


1- . توبه / 6.
2- . انفال / 61.
3- . توبه / 60.
4- (مائده/42)

2. وحدت و همزیستی مسالمت آمیز

2.1. در حوزه کشورهای اسلامی

وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّ-هِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّ قُوا وَاذْکُرُ وا نِعْمَتَ اللَّ-هِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا... (1)

وهمگی به ریسمان خدا چنگ زنید وپراکنده نشوید ونعمت خدا را بر خود یاد کنید، آنگاه که دشمنان یکدیگر بودید، پس خداوند میان دلهایتان الفت انداخت ودر سایه نعمت او برادران یکدیگر شدید...

* وحدت مسلمانان و دوری از تفرقه، یک وظیفه ی الهی است.

* محور وحدت مسلمانان باید دین خدا باشد، نه نژاد، زبان، ملّیت و ....

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً... (2)

ای کسانی که ایمان آورده اید! همگی در صلح و آشتی درآئید...

* برقراری صلح، وظیفه ی همه مسلمانان است. «کَافَّةً»

* شیطان، دشمن صلح و وحدت است وهمه ی نداهای تفرقه انگیز، بلندگوهای شیطانی هستند. « ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ »

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ... (3)

همانا مؤمنان با یکدیگر برادرند، پس میان برادران خود، (در صورت اختلاف و نزاع) صلح و آشتی برقرار کنید .

* جلوگیری از نزاع و اقدام برای اصلاح و برقراری صلح، وظیفه ی همه مسلمانان است، نه گروهی خاص.

2.2. در حوزه پیروان ادیان توحیدی

وَلَا تُجَادِلُوا أَهْلَ الْکِتَابِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِلَّا الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ وَقُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَیْنَا وَأُنْزِلَ إِلَیْکُمْ وَإِلَ-ٰهُنَا وَإِلَ-ٰهُکُمْ وَاحِدٌ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ(4)

و با اهل کتاب جز با بهترین شیوه مجادله نکنید، مگر ستمگران از آنان، و (به آنان) بگویید: ما به آنچه (از سوی خدا) بر ما و شما نازل شده ایمان داریم، و خدای ما و خدای شما یکی است و ما تسلیم او هستیم.

ص: 208


1- ( آل عمران/ 103)
2- (بقره/ 208)
3- (حجرات/ 10)
4- (عنکبوت/46)

* تبادل نظر و گفتگو میان مکتب ها، فرهنگ ها و امّت ها مورد قبول اسلام است.

وَأَنْزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُ وهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ صَیَاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّ عْبَ فَرِ یقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُ ونَ فَرِ یقًا(1)

و خداوند کسانی از اهل کتاب (یهودیان) را که از مشرکان عرب پشتیبانی می کردند، از برج و قلعه های مرتفعشان پایین کشید و در دل های آنان ترس و وحشت افکند، (که در نتیجه شما مسلمانان) گروهی (از آنان) را کشتید و گروهی را اسیر کردید.

* همزیستی مسالمت آمیز با اهل کتاب، تا زمانی است که آنان یاور مخالفان نباشند.

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا وَالصَّابِئِینَ وَالنَّصَارَ یٰ وَالْمَجُوسَ وَالَّذِینَ أَشْرَ کُوا إِنَّ اللَّ-هَ یَفْصِلُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ... (2)

همانا خداوند در قیامت، میان مؤمنان (مسلمان) و یهودیان و صابئین و نصاری و مجوس و مشرکان، داوری کرده و حقّ را از باطل جدا خواهد نمود...

* دعوت به اسلام ومجادله نیکو لازم است، ولی توقّع پایان یافتن اختلافات ادیان را در دنیا نداشته باشید. در دنیا همزیستی مسالمت آمیز داشته باشید تا در قیامت خداوند فیصله دهد.

قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَیٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّ-هَ وَلَا نُشْرِ کَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْ بَابًا مِنْ دُونِ اللَّ-هِ... (3)

بگو: ای اهل کتاب! به سوی سخنی بیایید که میان ما و شما مشترک است. جز خدا را نپرستیم وچیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را بجای خدا ارباب نگیرد ...

* مسلمانان باید در دعوت به وحدت، پیش قدم باشند.

وَإِنَّ هَ-ٰذِهِ أُمَّتُکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَأَنَا رَ بُّکُمْ فَاتَّقُونِ(4)

و این اُمت شما اُمت واحدی است، و من پروردگار شما هستم؛ پس، از من پروا کنید.

* در جهان­بینی الهی، تمام امّت ها یک امّت هستند، زیرا:

الف) اصول دعوت همه ی پیامبران الهی یکی است.

ب) نیازهای فطری و روحی و جسمی مردم یکی است.

ص: 209


1- (احزاب/26)
2- (حج/17)
3- (آل عمران/64)
4- (مؤمنون/52)

ج) خالق و پروردگار همه یکی است.(1)

2.2.1. وحدت بر مبنای توحید

وَمَا أَرْ سَلْنَا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَ سُولٍ إِلَّا نُوحِی إِلَیْهِ أَنَّهُ لَا إِلَ-ٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ (2)

و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به او وحی کردیم که معبودی جز من نیست، پس (تنها) مرا بپرستید.

* توحید در رأس برنامه همه ی انبیای الهی بوده است.

قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَیٰ کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّ-هَ وَلَا نُشْرِ کَ بِهِ شَیْئًا وَلَا یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْ بَابًا مِنْ دُونِ اللَّ-هِ... (3)

بگو: ای اهل کتاب! به سوی سخنی بیایید که میان ما و شما مشترک است.جز آنکه خداوند را نپرستیم وچیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را بجای خدا ارباب نگیرد...

* اطاعت بی چون و چرا از دیگر انسان ها، نشانه ی پذیرش نوعی ربوبیّت برای آنها ویک نوع عبودیّت برای ماست. در حالی که همه ی انسان ها با یکدیگر مساوی هستند.

اتَّخَذُوا أَحْبَارَ هُمْ وَرُ هْبَانَهُمْ أَرْ بَابًا مِنْ دُونِ اللَّ-هِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْ یَمَ... (4)

(اهل کتاب،) دانشمندان و راهبانِ خود و مسیح فرزند مریم را به جای خداوند به خدائی گرفتند...

* انسان پرستی به هر شکل، شرک است. هیچ شخص و شخصیّتی نباید بت شود.

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَ تَ اللَّ-هِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّ-هِ...

پس با گرایش به حقّ به این دین روی بیاور، (این) فطرت الهی است که خداوند مردم را بر اساس آن آفریده است... (5)

* انسان فطرتاً خدا گرا و طرفدار حقّ است. وحدت جهانی بر اساس فطرت واحد بشری امکان پذیر است.

ص: 210


1- . مصادیق دیگری از مضمون «وحدت و همزیستی عادلانه در حوزه پیروان ادیان توحیدی» در آیات زیر آمده است: بقره/ 62، 83، 89، 91 و 285؛ عنکبوت/46؛ صافات/34-38؛ نساء/47؛ نوح/26 و 27؛ انعام/92؛ نساء/136.
2- (انبیاء/25)
3- (آل عمران/64)
4- (توبه/ 31)
5- (روم/30)

3. روابط دیپلماتیک

3.1. هیات های دیپلماتیک

لَا یَغُرَّ نَّکَ تَقَلُّبُ الَّذِینَ کَفَرُ وا فِی الْبِلَادِ (1)

رفت و آمد کفّار در شهرها تو را فریب ندهد.

* اعزام هیأت های سیاسی، اقتصادی و نظامی از سوی دشمن، شما را فریب ندهد.

3.2. همکاری های بین المللی

... وَتَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَیٰ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَی الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّ-هَ إِنَّ اللَّ-هَ شَدِیدُ الْعِقَابِ (2)

... و در انجام نیکی ها و دوری از ناپاکی ها یکدیگر را یاری دهید و هرگز در گناه و ستم، به هم یاری نرسانید، و از خداوند پروا کنید که همانا خداوند، سخت کیفر است.

* حکومت اسلامی، باید در صحنه ی بین المللی، تنها در کارهای خیر و مفید، همکاری و مشارکت کند.

3.3. منطقه بین المللی مسلمانان

إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُ وا وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّ-هِ وَالْمَسْجِدِ الْحَرَ امِ الَّذِی جَعَلْنَاهُ لِلنَّاسِ سَوَاءً الْعَاکِفُ فِیهِ وَالْبَادِ وَمَنْ یُرِ دْ فِیهِ بِإِلْحَادٍ بِظُلْمٍ نُذِقْهُ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ (3)

همانا کسانی که کفر ورزیدند و(مؤمنان را) از راه خدا و مسجدالحرامی که آن را برای همه ی مردم، ساکنان مکّه و یا (مسافران) بادیه نشین مساوی قرار دادیم بازمی دارند (گرفتار قهر ما خواهند بود) وهر کس در مسجدالحرام اراده انحراف وظلم کند، ما به او عذاب دردناک می چشانیم.

* مسجد الحرام، منطقه ی بین­المللی مسلمانان است و همچون آسمان ها و اقیانوس ها حق هیچ فرد و کشور و حکومتی نیست.

3.4. گردهمایی جهانی طاغوت ها

یَأْتُوکَ بِکُلِّ سَاحِرٍ عَلِیمٍ (4)

تا هر ساحر دانا و کارآزموده ای را نزد تو بیاورند.

* طاغوت ها برای شکستن حقّ، گردهمایی سراسری از متخصّصان تشکیل می دهند.

ص: 211


1- (آل عمران/196)
2- (مائده/2)
3- (حج/25)
4- (اعراف/112)
3.5. کمک های بشر دوستانه

وَاللَّ-هُ فَضَّلَ بَعْضَکُمْ عَلَیٰ بَعْضٍ فِی الرِّ زْقِ فَمَا الَّذِینَ فُضِّلُوا بِرَ ادِّی رِ زْقِهِمْ عَلَیٰ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُهُمْ فَهُمْ فِیهِ سَوَاءٌ أَفَبِنِعْمَةِ اللَّ-هِ یَجْحَدُونَ (1)

و خداوند بعضی از شما را بر بعضی دیگر در روزی برتری داده است، پس کسانی که برتری داده شده اند، رزق خود را بر زیردستان خود ردّ نمی کنند تا همه با هم برابر شوند. پس آیا نعمت خدا را انکار می کنند؟

* بی تفاوتی وترک کمک به دیگران، کفران نعمت الهی است.

وَجَاءَ إِخْوَةُ یُوسُفَ فَدَخَلُوا عَلَیْهِ فَعَرَ فَهُمْ وَهُمْ لَهُ مُنْکِرُ ونَ (2)

(سرزمین کنعان را قحطی فراگرفت)و (در پی مواد غذایی) برادران یوسف (به مصر) آمدند و بر او وارد شدند، آنگاه (یوسف) آنان را شناخت، ولی آنها او را نشناختند.

* در زمان قحطی اگر منطقه های دیگر از شما کمک خواستند، کمک کنید.

4. الزامات روابط بین الملل

4.1. روابط عادلانه

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامِینَ لِلَّ-هِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا یَجْرِ مَنَّکُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَیٰ أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَ بُ لِلتَّقْوَیٰ...(3)

ای کسانی که ایمان آورده اید! همواره برای خدا با تمام وجود قیام کنید و به انصاف و عدالت گواهی دهید و هرگز دشمنی با قومی، شما را به بی عدالتی وادار نکند. به عدالت رفتار کنید که به تقوا نزدیکتر است...

* در روابط داخلی و خارجی؛ حتّی نسبت به دشمنان هم عادل باشیم. «شنآن قوم»

4.2. نفی رابطه سلطه

لَا تَظْلِمُونَ وَلَا تُظْلَمُونَ (4)

نه ستم کنید و نه بر شما ستم شود.

* سلطه پذیری و سلطه گری هر دو محکوم است، نه ظلم ببینید و نه ظلم روا دارید.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْکَافِرِ ینَ أَوْلِیَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِینَ...(5)

ای کسانی که ایمان آورده اید! کافران را به جای مؤمنان دوست خود نگیرید...

ص: 212


1- (نحل/71)
2- (یوسف/58)
3- (مائده/8)
4- (بقره/279)
5- (نساء/144)

* در سیاست خارجی و روابط سیاسی و اقتصادی، هر اقدامی که به سلطه ی کفّار بر مسلمانان انجامد حرام و محکوم است.

4.3. برائت از مشرکان

بَرَ اءَةٌ مِنَ اللَّ-هِ وَرَ سُولِهِ إِلَی الَّذِینَ عَاهَدْتُمْ مِنَ الْمُشْرِ کِینَ(1)

(این آیات اعلام جدائی و) بیزاری و برائتی است از سوی خدا و پیامبرش، نسبت به مشرکانی که با آنان پیمان بسته اید.

* گرچه از نظر حقوقی، موظّفیم به پیمان وفادار باشیم، ولی برائت قلبی از مشرکان و منحرفان، یک اصل دینی است.(2)

* اعلام برائت، نشانه ی قاطعیّت و اقتدار است، همچنان که سکوت در برابر توطئه ها و پیمان شکنی ها نشانه ی ضعف است.

قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنْ کُنْتُمْ فِی شَکٍّ مِنْ دِینِی فَلَا أَعْبُدُ الَّذِینَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّ-هِ وَلَ-ٰکِنْ أَعْبُدُ اللَّ-هَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ وَأُمِرْ تُ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ (3)

بگو: ای مردم! اگر از (درستی) دین من در شک و تردیدید، پس (بدانید که من) کسانی را که شما به جای خدا می پرستید، نمی پرستم، بلکه خدایی را می پرستم که جان شما را (در وقت مرگ) می گیرد و مأمورم که از مؤمنان باشم.

* دشمن حتّی در سران اسلام هم طمع دارد. پس باید برائت و تسلیم ناپذیری خود را به صراحت اعلام کنیم.

4.4. قطع رابطه

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّی وَعَدُوَّکُمْ أَوْلِیَاءَ تُلْقُونَ إِلَیْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ کَفَرُ وا بِمَا جَاءَکُمْ مِنَ الْحَقِّ ّ... (ممتحنه/1)

ای کسانی که ایمان آورده اید! دشمن من ودشمن خود را دوست نگیرید. با آنان طرح دوستی می افکنید، در حالی که نسبت به حقّی که برای شما آمده است، کفر ورزیده اند.

* برقراری رابطه با کفّار در صورتی جایز است که آنها به ارزشهای شما احترام بگذارند و در صدد توطئه نباشند.

ص: 213


1- (توبه/1)
2- . تفسیر اطیب البیان.
3- (یونس/104)

فَتَوَلَّ عَنْهُمْ حَتَّیٰ حِینٍ (1)

پس تا مدّتی (معیّن از کفّار) روی بگردان.

* اعراض و قطع رابطه، باید منطقی و موقّت باشد.

... وَإِنْ خِفْتُمْ عَیْلَةً فَسَوْفَ یُغْنِیکُمُ اللَّ-هُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شَاءَ إِنَّ اللَّ-هَ عَلِیمٌ حَکِیمٌ

... و اگر (به خاطر راندن کفّار و قطع داد و ستد) از فقر و تنگدستی می ترسید، پس به زودی خداوند اگر بخواهد از فضل خویش شما را بی نیاز خواهد کرد، قطعاً خداوند آگاه و حکیم است. (2)

* از قطع رابطه اقتصادی با کفّار، به خاطر حفظ مکتب، نگران نباشیم.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاءَ وَاتَّقُوا اللَّ-هَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ (3)

ای کسانی که ایمان آورده اید! از کسانی که دین شما را به مسخره و بازی می گیرند، آنان که پیش از شما کتاب (آسمانی) داده شده اند و(نیز) کفّار را ولیّ خود نگیرید و از خدا بپرهیزید، اگر ایمان دارید.

* با کسانی که به دین خدا و مقدّسات مذهبی توهین می کنند، قطع رابطه کنید. (در روابط با دیگران، احترام به مقدّسات یک شرط ضروری است)

5. جنگ

5.1. دشمن شناسی

أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ أُوتُوا نَصِیبًا مِنَ الْکِتَابِ یُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَیَقُولُونَ لِلَّذِینَ کَفَرُ وا هَ-ٰؤُلَاءِ أَهْدَیٰ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا سَبِیلًا (4)

آیا کسانی را که بهره ای از کتاب (خدا) به آنها داده شده، ندیده ای که به بت و طاغوت ایمان می آورند و درباره کفّار می گویند: اینان از کسانی که (به اسلام و محمّدصلی الله علیه وآله) ایمان آورده اند، راه یافته ترند.

* دشمنان، برای مبارزه با اسلام افکار و عقاید خود را کنار می گذارند و با یکدیگر همدست می شوند. چنانکه در صدر اسلام یهودیان با مشرکان، همدست شدند.

ص: 214


1- (صافات/174)
2- (توبه/28)
3- (مائده/57)
4- (نساء/51)

سَتَجِدُونَ آخَرِ ینَ یُرِ یدُونَ أَنْ یَأْمَنُوکُمْ وَیَأْمَنُوا قَوْمَهُمْ کُلَّ مَا رُ دُّوا إِلَی الْفِتْنَةِ أُرْ کِسُوا فِیهَا فَإِنْ لَمْ یَعْتَزِلُوکُمْ وَیُلْقُوا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ وَیَکُفُّوا أَیْدِیَهُمْ فَخُذُوهُمْ وَاقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأُولَ-ٰئِکُمْ جَعَلْنَا لَکُمْ عَلَیْهِمْ سُلْطَانًا مُبِینًا(1)

بزودی گروهی دیگر را خواهید یافت که می خواهند از شما (با اظهار اسلام) در امان باشند و از قوم خود نیز (با اظهار کفر) ایمن باشند. آنان هر بار به سوی فتنه (و بت پرستی) برگردند، در آن فرو می افتند. پس اگر از درگیری با شما کناره نگرفتند و به شما پیشنهاد صلح ندادند و دست از شما برنداشتند، آنان را هر جا یافتید، بگیرید و بکشید که آنانند کسانی که ما برای شما بر ایشان تسلّطی آشکار قرار داده ایم.

* مسلمانان باید انواع دشمنان را شناخته، با هر یک برخوردی متناسب داشته باشند.

هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لَا تُنفِقُواْ عَلَی مَنْ عِندَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّی یَنفَضُّواْ وَ لِلَّهِ خَزَآئِنُ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَکِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَا یَفْقَهُونَ(2)

آنان همان کسانی هستند که می گویند: بر کسانی که نزد رسول خدا هستند، انفاق نکنید تا پراکنده شوند؛ در حالی که خزانه های آسمان ها و زمین برای خداوند است ولی منافقان نمی فهمند.

* یکی از راه های دشمن برای شکستن مکتب و رهبر، پراکنده کردن پیروان است.

لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَ کُوا وَلَتَجِدَنَّ أَقْرَ بَهُمْ مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قَالُوا إِنَّا نَصَارَ یٰ ذَٰلِکَ بِأَنَّ مِنْهُمْ قِسِّیسِینَ وَرُ هْبَانًا وَأَنَّهُمْ لَا یَسْتَکْبِرُ ونَ

قطعاً سرسخت ترین مردم را در دشمنی نسبت به اهل ایمان، یهودیان و مشرکان خواهی یافت، و نزدیک ترینشان را از نظر دوستی با مؤمنان، کسانی خواهی یافت که می گویند: ما نصرانی هستیم. این (دوستی) به آن جهت است که برخی از آنان کشیشان وراهبانند وآنان تکبّر نمی ورزند. (3)

* دشمنی یهود با مسلمانان، دشمنی تاریخی و ریشه دار است.

فَتَنَازَعُوا أَمْرَ هُمْ بَیْنَهُمْ وَأَسَرُّ وا النَّجْوَیٰ (4)

پس آنان در کارشان به کشمکش پرداختند و نجوی را مخفی کردند.

* دشمنان، اختلافات خود را پنهان می کنند.

فَأَنْجَیْنَاهُ وَأَهْلَهُ إِلَّا امْرَ أَتَهُ قَدَّرْ نَاهَا مِنَ الْغَابِرِ ینَ (5)

ص: 215


1- (نساء/91)
2- (منافقون/7)
3- (مائده/82)
4- (طه/62)
5- (نمل/57)

پس ما لوط و خانواده اش را نجات دادیم، جز زنش را که (به خاطر انحراف) مقدّر کرده بودیم از بازماندگان (و هلاک شدگان در آن شهر) باشد.

* گاهی همسر، عامل نفوذی مخالفان است.

قرآن در آیات متعدّد از برنامه ها و توطئه های دشمن خبر می دهد و وظیفه ی مسلمانان را به آنان گوشزد می نماید:

الف) افکار و آرزوهای دشمن:

« مَا یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُ وا مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ وَلَا الْمُشْرِ کِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَ بِّکُمْ »(1)

نه کفّار از اهل کتاب ونه مشرکان، هیچ کدام دوست ندارند که از طرف پروردگارتان به شما هیچ خیری برسد.

« وَدُّوا لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ » (2)

آرزو دارند که شما نرمش نشان دهید تا با شما سازش کنند.

« وَدُّوا مَا عَنِتُّمْ »(3)-(4)

آرزو دارند که شما در رنج قرار گیرید.

وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُ وا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ ...(5)

آرزو دارند که شما از اسلحه و سرمایه خود غافل شوید.

ب) توطئه های دشمن:

« إِنَّهُمْ یَکِیدُونَ کَیْدًا » (6)

مخالفان، هرگونه توطئه ای را بر ضدّ شما به کار می برند.

ج) رفتار دشمن:

« یُخَادِعُونَ اللَّ-هَ وَالَّذِینَ آمَنُوا » (7)

با خدا و مؤمنان خدعه می کنند.

« إِنْ یَثْقَفُوکُمْ یَکُونُوا لَکُمْ أَعْدَاءً » (8)

اگر بر شما مسلّط شوند، دشمن شما می گردند.

ص: 216


1- (بقره/105)
2- (قلم/9)
3- (آل عمران/118)
4- (قلم/9)
5- (نساء/102)
6- (طارق/15)
7- (بقره/ 9)
8- (ممتحنه/ 2)

« آمِنُوا بِالَّذِی أُنْزِلَ عَلَی الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ وَاکْفُرُ وا آخِرَ هُ لَعَلَّهُمْ یَرْ جِعُونَ » (1)

به آنچه که بر مؤمنان نازل شده صبحگاهان ایمان بیاورید و شامگاهان از ایمان برگردید (تا شاید مؤمنان در حقانیّت دین مردّد شده و) برگردند.

د) وظیفه ی مسلمانان در برابر دشمن:

« هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْ هُمْ »(2)

آنان دشمنند پس از آنان حذر کن.

وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ... (3)

آنچه توان دارید برای مقابله با دشمن آماده کنید.

« لَا تَتَّخِذُوا بِطَانَةً مِنْ دُونِکُمْ لَا یَأْلُونَکُمْ خَبَالًا » (4)

غیر خودی ها را محرم اسرار نگیرید که رعایت نمی کنند.(5)

5.2. جهاد
5.2.1. اصالت صلح

فَإِنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فما جعل الله لَکُم عَلَیهم سَبیلاً

پس اگر آنان از شما کناره گرفته و با شما نجنگیدند و پیشنهاد صلح و سازش دادند، خداوند راهی برای مقابله شما علیه آنان قرار نداده است. (6)

* به انگیزه های صلح طلبانه و تقاضای آتش بس، احترام بگذارید. چون در اسلام، صلح اصل است و جنگ، در صورت ضرورت مجوّز دارد.

* تنها پیشنهاد صلح از سوی دشمن کافی نیست، آتش­بس و ترک جنگ لازم است.

وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّ-هِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (7)

و اگر (دشمنان) به صلح تمایل داشتند، (تو نیز) تمایل نشان بده و بر خداوند توکّل کن، همانا او شنوا و داناست.

ص: 217


1- (آل عمران/ 72)
2- (منافقون/ 4)
3- (انفال/ 60)
4- (آل عمران/ 118)
5- . مصادیق دیگری از مضمون «دشمن شناسی» در آیات: مائده/59؛ توبه/32؛ کهف/50؛ اسراء/53 .
6- (نساء/90)
7- (انفال/61)

* فرمان جنگ و پذیرش صلح، از اختیارات رهبری جامعه اسلامی است. «فاجنح» نفرمود: «فاجنحوا»

وَإِنْ طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا فَإِنْ بَغَتْ إِحْدَاهُمَا عَلَی الْأُخْرَ یٰ فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی حَتَّیٰ تَفِیءَ إِلَیٰ أَمْرِ اللَّ-هِ فَإِنْ فَاءَتْ فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُمَا بِالْعَدْلِ وَأَقْسِطُوا إِنَّ اللَّ-هَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ (1)

و اگر دو گروه از مؤمنان به نزاع و جنگ پرداختند، پس میان آنان آشتی برقرار کنید. سپس اگر یکی از دو گروه بر دیگری تجاوز کرد، با متجاوز بجنگید تا به فرمان خداوند بازگردد. پس اگر متجاوز دست از تجاوز برداشت، میان آن دو گروه به عدالت صلح برقرار کنید و عدالت ورزید که خداوند عدالت پیشگان را دوست دارد.

* در مرحله ی درگیری که متجاوز معلوم نیست، باید تلاش برای خاموش کردن اصل فتنه و ایجاد صلح باشد، «فَاصلحوا بینهما» ولی در مرحله ی بعد که متجاوز و یاغی شناخته شد، صلح باید در سمت و سوی دفاع از مظلوم و گرفتن حقّ او از ظالم باشد. «فَاصلحوا بینهما بالعَدل»(2)

5.2.2. جایگاه جهاد

انْفِرُ وا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِکُمْ وَأَنْفُسِکُمْ فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ... (3)

(به سوی جبهه وجهاد) کوچ کنید، سبکبار و سنگین بار، (خواه بر شما آسان باشد، خواه دشوار.) ودر راه خدا با اموال وجانهای خود جهاد کنید...

* بر فقیران، جهاد با جان و بر اغنیا، جهاد با مال و جان واجب است.

إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّ-هِ وَرَ سُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْ تَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ أُولَ-ٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ (4)

مؤمنان، تنها کسانی هستند که به خدا ورسولش ایمان آورده و دچار تردید نشدند و با اموال و جانهای خود در راه خدا جهاد کردند. اینانند که راستگویانند.

* در فرهنگ اسلام، جهاد مالی و جانی، باید در راه خدا باشد. «جاهدوا... فی سبیل الله»

ص: 218


1- (حجرات/9)
2- . مصادیق دیگری از مضمون «اصالت صلح» در آیات زیر آمده است: انفال/38؛ توبه/36؛ حجرات/10.
3- (توبه/41)
4- (حجرات/15)
5.2.3. ارزش جهاد

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَاجَرُ وا وَجَاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ أُولَ-ٰئِکَ یَرْ جُونَ رَ حْمَتَ اللَّ-هِ وَاللَّ-هُ غَفُورٌ رَ حِیمٌ (1)

همانا کسانی که ایمان آورده اند و کسانی که مهاجرت نموده و در راه خدا جهاد کرده اند، آنها به رحمت پروردگار امیداوار هستند و خدا آمرزنده و مهربان است.

* امید به لطف پروردگار، مشروط به ایمان، هجرت و جهاد است.

وَ الْعَادِیَاتِ ضَبْحاً (2)

سوگند به اسبان دونده که (در میدان جهاد) نفسشان به شماره افتاد.

* جهاد و دفاع به قدری ارزش دارد که خداوند به نفس اسب های زیر پای جهادگران سوگند یاد می کند.

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْ هٌ لَکُمْ وَعَسَیٰ أَنْ تَکْرَ هُوا شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَکُمْ ...

جهاد بر شما مقرّر شد، در حالی که برای شما ناخوشایند است و چه بسا چیزی را ناخوش دارید، در حالی که خیر شما در آن است ... (3)

* جنگ و جهاد در راه دین، مایه ی خیر است.

5.2.4. جهاد تدافعی

وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّ-هَ لَا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ

و در راه خدا با کسانی که با شما می جنگند، بجنگید ولی از حدّ تجاوز نکنید، که خداوند تجاوزکاران را دوست نمی دارد. (4)

برخورد با دشمن دو مرحله دارد:

1. بی اعتنایی و اعراض. «دع أذاهم»(5)، «فاعرض عنهم» (6)

2. جهاد و جنگ. «واغلظ علیهم»(7)، « وَقَاتِلُوا... الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ »

ص: 219


1- (بقره/218)
2- (عادیات/1)
3- (بقره/216)
4- (بقره/190)
5- . احزاب / 48.
6- . نساء / 63.
7- . توبه / 73.

جهاد مسلمانان، برای دفاع از خود و دین خداوند است، لکن هدف دشمن از جنگ، خاموش کردن نور خدا؛ «لیطفؤا نور الله بافواههم» (1)وبه تسلیم کشاندن مسلمانان است. «لن ترضی عنک الیهود و لا النصاری حتّی تتّبع ملتهم» (2)

* دفاع، از حقوق انسانی است. اگر کسی با ما جنگید ما هم با او می جنگیم.

* هدف از جهاد در اسلام، گرفتن آب و خاک، یا استعمار و انتقام نیست، بلکه هدف، دفاع از حقّ با حذف عنصرهای فاسد و آزادسازی افکار و نجات انسان ها از خرافات و موهومات می باشد. «فی سبیل اللّه»

لَا یَرْ قُبُونَ فِی مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً وَأُولَ-ٰئِکَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ(3)

(مشرکان پیمان شکن،) درباره ی هیچ مؤمنی، (هیچ گونه) حقّ خویشاوندی و (هیچ) عهد وپیمان را مراعات نخواهند کرد و ایشان همان تجاوزکارانند.

* جنگ با مشرکان پیمان شکن، جنبه دفاعی دارد و ما آغازگر آن نبوده ایم.

وَقِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا قَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ أَوِ ادْفَعُوا... (4)

و به آنها گفته شد: بیایید شما (هم مثل دیگران) در راه خدا بجنگید و یا (لااقل از حریم خود) دفاع کنید...

* جهاد، گاهی ابتدایی و برای برداشتن طاغوت هاست و گاهی دفاعی و برای حفظ جان و مال مسلمانان است. «قاتلوا فی سبیل الله أو ادفعوا»

5.2.5. هدف از جهاد

وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّیٰ لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلَّ-هِ...(5)

و با آنها بجنگید تا فتنه­ای (در زمین) باقی نماند و دین، تنها از آنِ خدا شود...

* هدف از جهاد در اسلام، استقرار دین و قانون خداست.

ص: 220


1- . صف / 8.
2- . بقره / 120.
3- (توبه/10)
4- (آل عمران/167)
5- (بقره/193)

حَتَّیٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّیٰ تَضَعَ الْحَرْ بُ أَوْزَارَ هَا ذَٰلِکَ..

(و چون در دست شما اسیر شوند) پس آنان را سخت ببندید (تا فرار نکنند) سپس، یا بر آنان منّت نهید (و آزادشان کنید) و یا با گرفتن فدیه و عوض، رهایشان کنید تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد... (1)

* هدف از جهاد، از بین بردن ظلم و ستم است و لذا عفو و بخشش اسیران از سفارش های اسلام است.

وَرَ دَّ اللَّ-هُ الَّذِینَ کَفَرُ وا بِغَیْظِهِمْ لَمْ یَنَالُوا خَیْرً ا وَکَفَی اللَّ-هُ الْمُؤْمِنِینَ الْقِتَالَ وَکَانَ اللَّ-هُ قَوِیًّا عَزِیزًا(2)

و خداوند کسانی را که کفر ورزیدند با دلی پر از خشم برگرداند، بدون آن که هیچ خیری (پیروزی و غنیمتی) به دست آورند، و خداوند مؤمنان را از جنگ بی نیاز ساخت (و آنان را پیروز کرد)، و خداوند، توانا

و شکست ناپذیر است.

* هدف جنگ های دشمن، رسیدن به پیروزی یا کسب غنائم، کشور گشایی و یا حفظ منافع خود است. «لم ینالوا خیراً» ولی هدف جهاد اسلامی، «احدی الحسنیین»(3) است یعنی: یا انجام وظیفه ی دینی و دعوت و ارشاد ناآگاهان و رفع موانع گسترش حقّ و یا رسیدن به شهادت و لقای حق.

... وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّ-هِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْ ضُ وَلَ-ٰکِنَّ اللَّ-هَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعَالَمِینَ (4)

... و اگر خداوند (فساد) بعضی از مردم را به وسیله بعضی دیگر دفع نکند، قطعاً زمین را فساد می گرفت. ولی خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان دارد.

* اگر در برابر متجاوز، دفاع صورت نگیرد، فساد و تباهی زمین را فرا خواهد گرفت.

فَلْیُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ الَّذِینَ یَشْرُ ونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا بِالْآخِرَ ةِ وَمَنْ یُقَاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ فَیُقْتَلْ أَوْ یَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِیهِ أَجْرً ا عَظِیمًا (5)

پس باید در راه خدا کسانی بجنگند که دنیا را به آخرت می فروشند و کسی که در راه خدا می جنگد، کشته شود یا پیروز گردد، بزودی پاداشی بزرگ به او خواهیم داد.

ص: 221


1- (محمد/4)
2- (احزاب/25)
3- . توبه / 52.
4- (بقره/251)
5- (نساء/74)

* هدف از جهاد در اسلام، انجام فرمان خداست، نه کشورگشایی یا استثمار.

* در جبهه ی حقّ، شکست مطرح نیست، یا شهادت یا پیروزی.

وَلَا تَکُونُوا کَالَّذِینَ خَرَ جُوا مِنْ دِیَارِ هِمْ بَطَرً ا وَرِ ئَاءَ النَّاسِ وَیَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّ-هِ وَاللَّ-هُ بِمَا یَعْمَلُونَ مُحِیطٌ(1)

و مثل کسانی نباشید که از روی سرمستی و خودنمایی و غرور و ریا در برابر مردم، از خانه های خود (به سوی جبهه) خارج شدند و مردم را از راه خدا بازمی داشتند وحال آنکه خداوند، به آنچه انجام می دهند احاطه دارد.

* تفاوت اصولی جنگ های اسلامی و غیر اسلامی در هدف است. هدف مسلمانان از جنگ، رفع فتنه است (آیه ی 39 سوره انفال)، امّا هدف دیگران، سلطه جویی و قدرت نمایی است. « بَطَرً ا وَرِ ئَاءَ النَّاسِ »(2)

5.2.6. فرماندهی نظامی

وَجَاءَ الْمُعَذِّرُ ونَ مِنَ الْأَعْرَ ابِ لِیُؤْذَنَ لَهُمْ وَقَعَدَ الَّذِینَ کَذَبُوا اللَّ-هَ وَرَ سُولَهُ...(3)

بادیه نشینانی که (از شرکت در جنگ )معذور بودند، (نزد تو) آمدند تا به آنان اذن داده شود (که در جنگ شرکت نکنند)، ولی کسانی که به خدا و پیامبرش دروغ گفتند (و عذری نداشتند)، از جنگ باز نشستند...

* جهاد، امری حکومتی است نه فردی، لذا هم حضور در جبهه و هم ترکِ آن باید با اجازه ی رهبر مسلمانان باشد.

وَأَطِیعُوا اللَّ-هَ وَرَ سُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِ یحُکُمْ وَاصْبِرُ وا إِنَّ اللَّ-هَ مَعَ الصَّابِرِ ینَ (4)

و از خداوند و فرستاده اش اطاعت کنید و با یکدیگر نزاع نکنید، که سست می شوید ومهابت و قوّتتان از بین می رود، و صبر کنید، همانا خداوند با صابران است.

* جهاد، باید با فرماندهی رهبر مسلمانان، رسول خدا (و جانشینان بر حقّ) او باشد.

ص: 222


1- (انفال/47)
2- . مصادیق دیگری از مضمون «هدف از جهاد» در آیات زیر آمده است: فتح/25؛ محمد/4؛انفال/8و7.
3- (توبه/90)
4- (انفال/46)

مَا کَانَ لِأَهْلِ الْمَدِینَةِ وَمَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الْأَعْرَ ابِ أَنْ یَتَخَلَّفُوا عَنْ رَ سُولِ اللَّ-هِ وَلَا یَرْ غَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ... (1)

اهل مدینه و بادیه نشینان اطرافِ آنان، حقّ ندارند از (فرمانِ) رسول خدا تخلّف کنند و (به جبهه نروند و) جان های خود را از جان پیامبر عزیزتر بدانند.

* اطاعت بی چون و چرا از پیامبر لازم است و کسی حقّ تخلّف از فرمانِ حکومتی رسول خداصلی الله علیه وآله را ندارد.(2)

5.2.7. آمادگی نظامی

وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِ بَاطِ الْخَیْلِ تُرْ هِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّ-هِ وَعَدُوَّکُمْ...

و برای (آمادگی مقابله با) دشمنان، هرچه می توانید از نیرو و از اسبان سواری فراهم کنید... (3)

* مسلمانان باید آمادگی رزمی کامل، از نظر تجهیزات و نفرات را داشته باشند و آماده ی مقابله با خیانت و حمله دشمن باشند.

وَعَلَّمْنَاهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَکُمْ لِتُحْصِنَکُمْ مِنْ بَأْسِکُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شَاکِرُ ونَ (4)

و به او (داود) فن زره سازی برای شما را آموختیم تا شمارا از (خطرات) جنگتان حفظ کند، پس آیا شما شکرگزار هستید؟!

* تدارک مقدّمات امور دفاعی امری لازم و ضروری است.

وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ (5)

و برای سلیمان، سپاهیانش از جنّ و انس و پرنده گردآمدند،...

* تمرین وآموزش و آماده باش، برای لشکر الهی یک ضرورت است.

وَإِذْ غَدَوْتَ مِنْ أَهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَالِ وَاللَّ-هُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

و (بیادآر) هنگامی که بامدادان (برای جنگ اُحد) از نزد خانواده ات بیرون شدی (تا) مؤمنان را در مراکزی برای جنگیدن جای دهی، و خداوند (به گفتار و کردار شما) شنوا و داناست. (6)

ص: 223


1- (توبه/120)
2- . مصادیق دیگری از مضمون «فرماندهی نظامی» در آیات زیر آمده است: حشر/5؛ تحریم/9؛ حج/31؛ محمد/20؛ بقره/246؛ بقره/241؛ توبه/49؛ توبه/73.
3- (انفال/60)
4- (انبیاء/80)
5- (نمل/17)
6- (آل عمران/121)

* برنامه ریزی های لازم برای عملیات نظامی، باید قبل از حمله ی دشمن صورت گیرد.

5.2.8. استراتژی های نظامی

وَإِذَا کُنْتَ فِیهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَکَ وَلْیَأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْیَکُونُوا مِنْ وَرَ ائِکُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَ یٰ لَمْ یُصَلُّوا فَلْیُصَلُّوا مَعَکَ وَلْیَأْخُذُوا حِذْرَ هُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِینَ کَفَرُ وا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِکُمْ وَأَمْتِعَتِکُمْ فَیَمِیلُونَ عَلَیْکُمْ مَیْلَةً وَاحِدَةً... (1)

(ای پیامبر!) هرگاه (در سفرهای جهادی) در میان سپاه اسلام بودی و برای آنان نماز برپا داشتی، پس گروهی از آنان با تو (به نماز) بایستند و سلاحهای خود را همراه داشته باشند، پس چون سجده کردند (قیام نمایند و رکعت دوّم را فرادی انجام داده پس بروند و) پشت سر شما (نگهبان) باشند، و گروه دیگر که نماز نخوانده اند (از رکعت دوّم) با تو نماز بخوانند و وسایل دفاع و سلاحهای خود را با خود داشته باشند، کافران دوست دارند که شما از سلاح و ساز و برگ خود غافل شوید تا یکباره بر شما حمله آورند، ....

* در همه حال، هشیاری لازم است، حتّی نماز نباید انسان را از خطر دشمن غافل کند.

* با هوشیاری، باید از امکانات نظامی و اقتصادی حفاظت کرد.

وَلَا تَهِنُوا فِی ابْتِغَاءِ الْقَوْمِ إِنْ تَکُونُوا تَأْلَمُونَ فَإِنَّهُمْ یَأْلَمُونَ کَمَا تَأْلَمُونَ (2)

و در تعقیب دشمن سستی نکنید، اگر شما رنج می کشید، همانا آنان نیز همان گونه که شما رنج می برید رنج می برند،

* به جای موضع تدافعی، در تعقیب دشمن و در حالت تهاجمی باشید.

فَإِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُ وا فَضَرْ بَ الرِّ قَابِ حَتَّیٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ... (3)

پس هرگاه با کافران (در میدان جنگ) روبرو شدید، گردن هایشان را بزنید تا آن که آنان را از پا درآورید (و چون در دست شما اسیر شوند) پس آنان را سخت ببندید (تا فرار نکنند)...

* از میان کافران، تنها آنان را که در برابر شما به جنگ ایستاده اند، از میان بردارید.

* تا دشمن از پای در نیامده و زمین گیر نشده، به فکر اسیر گرفتن و جمع غنائم نباشید.

وَمَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَ هُ إِلَّا مُتَحَرِّ فًا لِقِتَالٍ أَوْ مُتَحَیِّزًا إِلَیٰ فِئَةٍ فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّ-هِ...

ص: 224


1- (نساء/102)
2- (نساء/104)
3- (محمد/4)

و جز آنها که کناره گیریشان برای ساز و برگ نبرد مجدّد یا پیوستن به گروه دیگری از مسلمانان باشد، هرکس در روز جنگ پشت به دشمن کند، قطعاً مورد خشم خدا قرار می گیرد... (1)

* در میدان رزم، عقب نشینی تاکتیکی، اشکال ندارد.

* در جنگ، فریب دادن دشمن جایز است.

... فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ صَابِرَ ةٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُوا أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللَّ-هِ... (2)

پس اگر صد نفر از شما پایدار باشد، بر دویست نفر (از کفّار) پیروز می شود، و اگر از شما هزار نفر باشند، بر دو هزار نفر (از آنان) با خواست خداوند پیروز می شوند...

* عامل اصلی شکست، ضعف درون است نه قوت بیرون.

* فرماندهان باید به روحیه، نشاط و شرایط سپاه اسلام توجّه داشته باشند.

مَا کَانَ لِنَبِیٍّ أَنْ یَکُونَ لَهُ أَسْرَ یٰ حَتَّیٰ یُثْخِنَ فِی الْأَرْ ضِ تُرِ یدُونَ عَرَ ضَ الدُّنْیَا وَاللَّ-هُ یُرِ یدُ الْآخِرَ ةَ وَاللَّ-هُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ(3)

هیچ پیامبری حقِ ّ اسیر گرفتن ندارد، مگر بعد از آنکه در آن (منطقه و) زمین، غلبه ی کامل یابد. شما (به خاطر گرفتن اسیر وسپس آزاد کردن با فدیه) به فکر متاع زود گذر دنیا هستید، ولی خداوند (برای شما) آخرت را می خواهد و خداوند، شکست ناپذیر و حکیم است.

* در صحنه ی جنگ، پیش از تسلّط کامل بر دشمن، اسیر گرفتن ممنوع است.

* اسلام، نه تنها با مسائل اجتماعی و دنیوی بیگانه نیست، بلکه در ریزترین مسائل تاکتیکی جنگ هم دخالت کرده و نظر داده است.

وَإِن نَّکَثُواْ أَیْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِی دِینِکُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْکُفْرِ...

امّا اگر (به جای توبه،) سوگندهای خویش را پس از بستنِ پیمانشان شکستند و در دین شما، زبان به طعنه (و عیب گوئی) گشودند، پس با سران کفر بجنگید... x(4)

* در مبارزه، باید نابودی سران و مرکز فرماندهی و تشکیلات دشمن، در اولویت باشد.

إِذْ یُوحِی رَ بُّکَ إِلَی الْمَلَائِکَةِ أَنِّی مَعَکُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِینَ آمَنُوا سَأُلْقِی فِی قُلُوبِ الَّذِینَ کَفَرُ وا الرُّ عْبَ فَاضْرِ بُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِ بُوا مِنْهُمْ کُلَّ بَنَانٍ (5)

ص: 225


1- (انفال/16)
2- (انفال/66)
3- (انفال/66)
4- (انفال/66)
5- (انفال/12)

(به یادآور) زمانی که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد که من با شمایم، شما افراد با ایمان را تقویت کنید، من نیز به زودی در دلهای کافران، رُعب وترس خواهم افکند، پس فرازِ گردن ها را بزنید و سرانگشتانشان را قلم کنید (تا نتوانند سلاح بردارند).

* از توان رزمی خود در نبرد، بهترین استفاده را ببرید و ضربه ها را به جاهای حسّاس وارد آورید.

5.2.9. عوامل پیروزی در جنگ

فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّ-هِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّ-هُ الْمُلْکَ وَالْحِکْمَةَ... (1)

سپس آنها (طالوت و یاران او) به اذن خداوند، سپاه دشمن را درهم شکستند و داود (که جوانی کم سن و سال، ولی مؤمن، شجاع و از یاران طالوت بود،) جالوت را (که فرمانده سپاه دشمن بود) کشت،...

با توجّه به این آیه و آیات گذشته معلوم می شود که عوامل پیروزی چند چیز است:

1. رهبر توانا و لایق. «زاده بَسطةً فی العلم والجسم»

2. پیروان مؤمن. «قال الّذین یظنّون انّهم ملاقوا الله»

3. توکّل. «کم مِن فئة قلیلة غَلبت فئة کثیرة باذن الله»

4. صبر و استقامت. « رَ بَّنَا أَفْرِ غْ عَلَیْنَا صَبْرً ا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا »

5 . انگیزه ی الهی داشتن. «وانصُرنا علی القوم الکافرین»

وَإِذْ یَعِدُکُمُ اللَّ-هُ إِحْدَی الطَّائِفَتَیْنِ أَنَّهَا لَکُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذَاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ وَیُرِ یدُ اللَّ-هُ أَنْ یُحِقَّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ وَیَقْطَعَ دَابِرَ الْکَافِرِ ینَ (2)

و (به یاد آورید) زمانی که خداوند شما را وعده می داد که یکی از دو گروه (کاروان تجارتی یا لشکر مسلح دشمن،) از آنِ شما خواهد بود، و شما (به خاطر راحت طلبی و منافع مادّی) دوست داشتید گروه غیر مسلّح (کاروان تجارتی) در اختیارتان قرار گیرد. در حالی که خداوند می خواهد حقّ را با کلمات (و سنّت های) خویش استوار ساخته و ریشه ی کفّار را برکند. (از این رو شما را با تعداد کم و نداشتن آمادگی جنگی در بدر با لشکر قریش درگیر و سرانجام پیروز ساخت.)

* پیروزی، تنها با تعداد نفرات و تجهیزات جنگی نیست، عامل عمده، اراده ی خداوند است، که غالب بر عوامل طبیعی است.

ص: 226


1- (بقره/251)
2- (انفال/7)

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْکُرُ وا اللَّ-هَ کَثِیرً ا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ

ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه با گروهی (از دشمن) روبرو شدید، ثابت قدم باشید و خدا را بسیار یاد کنید تا شما رستگار شوید. (1)

* ما مأمور به ثبات قدم در جبهه ایم، امّا همین پایداری را هم باید از خدا بخواهیم. «رَ بَّنَا أَفْرِ غْ عَلَیْنَا صَبْرً ا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا »(2)

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّ ضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْقِتَالِ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُ ونَ صَابِرُ ونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُ وا..(3)

ای پیامبر! مؤمنان را بر پیکار (با کفّار) تشویق کن، اگر بیست نفر از شما پایدار باشند، بر دویست نفر پیروز می شوند واگر از شما صد نفر (مقاوم) باشند، بر هزار نفر از کافران غلبه می یابند...

* عامل تعیین کننده در جبهه های نبرد، ایمان و پایداری است، نه تعداد نفرات و موازنه ی ظاهری نیروها.

* مسلمانان صدر اسلام دارای چنان ایمان، معرفت و یقینی بودند که پیروزی آنان بر ده برابر خود، قطعی و تضمین شده بود.

أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا یَعْلَمِ اللَّ-هُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَیَعْلَمَ الصَّابِرِ ینَ

آیا گمان دارید که (با ادّعای ایمان) وارد بهشت شوید، در حالی که هنوز خداوند مجاهدان و صابران شما را معلوم نساخته است؟ (آل عمران/142)

* صبر و مقاومت، همراه با جهاد لازم است. جنگ و عوارض و آثار آن، همه و همه نیازمند صبر و بردباری است.

5.2.10. عوامل شکست در جنگ

وَلَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّ-هُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّیٰ إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَعَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَ اکُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِ یدُ الدُّنْیَا وَمِنْکُمْ مَنْ یُرِ یدُ الْآخِرَ ةَ

و قطعاً خداوند وعده ی خود را (مبنی بر پیروزی شما در جنگ احد) محقّق گرداند، زیرا که دشمن را با خواست او می کشتید، تا آنکه سست شدید و در کار (جنگ و

ص: 227


1- (انفال/45)
2- . بقره / 250.
3- .(انفال/65)

تقسیم غنائم) به نزاع پرداختید و از (دستور پیامبر) نافرمانی کردید، با آنکه خداوند (پیروزی و) آنچه را (از غنائم) که محبوب شما بود به شما نشان داده بود. برخی از شما خواهان دنیایند و برخی خواهان آخرت. (1)

* معنای تحقق وعده های خدا، نادیده گرفتن سنّت های الهی نیست. نصرت خداوند تا زمانی است که شما به وظیفه عمل کنید.

* از جمله عوامل شکست، سستی، نزاع و عدم اطاعت از فرماندهی است.

* عامل برخی از شکست های بیرونی، درونی است. شما در درون، سست و نافرمان شدید، لذا در بیرون شکست خوردید.

أَوَلَمَّا أَصَابَتْکُمْ مُصِیبَةٌ قَدْ أَصَبْتُمْ مِثْلَیْهَا قُلْتُمْ أَنَّیٰ هَ-ٰذَا قُلْ هُوَ مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِکُمْ...

آیا چون مصیبتی (در جنگ اُحد) به شما رسید که دو برابرش را (در جنگ بدر) به آنها (دشمن) وارد ساخته بودید، گفتند: این مصیبت از کجاست؟ (و چرا به ما رسید؟) بگو: آن از سوی خودتان است. .. (2)

* در جستجوی عوامل شکست، ابتدا به سراغ عوامل درونی و روحی و فکری خود بروید، سپس عوامل دیگر را پیگیری کنید. «قل هو من عند أنفسکم»

* گمان نکنید که مسلمان بودن برای پیروزی کافی است، تا در هر شکستی کلمه ی «چرا وچطور» را بکار ببرید، بلکه علاوه بر ایمان، رعایت اصول و قوانین نظامی وسنّت های الهی لازم است.

...فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِ یقٌ مِنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللَّ-هِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً وَقَالُوا رَ بَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْ تَنَا إِلَیٰ أَجَلٍ قَرِ یبٍ... (3)

... لیکن چون جهاد (در مدینه) بر آنان مقرّر شد، گروهی از آنان از مردم (مشرک مکّه) چنان می ترسیدند که گویا از خدا می ترسند، بلکه بیش از خدا (از کفّار می ترسیدند) و (از روی اعتراض) گفتند: پروردگارا! چرا جنگ را بر ما واجب کردی؟ چرا ما را تا سرآمدی نزدیک (مرگ طبیعی) مهلت ندادی؟...

* سرچشمه اعتراض به فرمان جهاد، ترس است.

ص: 228


1- (آل عمران/152)
2- (آل عمران/165)
3- (نساء/77)
5.2.11. امدادهای الهی در جنگ

... إِذْ جَاءَتْکُمْ جُنُودٌ فَأَرْ سَلْنَا عَلَیْهِمْ رِ یحًا وَجُنُودًا لَمْ تَرَ وْهَا... (1)

... آن گاه که (دشمنان شما در قالب) لشکریانی به سراغتان آمدند، ولی ما (برای دفاع از شما) تند بادی (سخت) و لشکریانی که آنها را نمی دیدید بر آنان فرستادیم،...

* شرط دریافت امدادهای الهی، ایمان و تلاش است. (مسلمانان آماده ی دفاع شدند، خندق کندند و سپس یاری شدند.)

وَأَنْزَلَ الَّذِینَ ظَاهَرُ وهُمْ مِنْ أَهْلِ الْکِتَابِ مِنْ صَیَاصِیهِمْ وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّ عْبَ فَرِ یقًا تَقْتُلُونَ وَتَأْسِرُ ونَ فَرِ یقًا(2)

و خداوند کسانی از اهل کتاب (یهودیان) را که از مشرکان عرب پشتیبانی می کردند، از برج و قلعه های مرتفعشان پایین کشید و در دل های آنان ترس و وحشت افکند، (که در نتیجه شما مسلمانان) گروهی (از آنان) را کشتید و گروهی را اسیر کردید.

* یکی از امدادهای غیبی خداوند در جنگ ها، ایجاد رعب در دل دشمنان است.

... کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَ ةً بِإِذْنِ اللَّ-هِ وَاللَّ-هُ مَعَ الصَّابِرِ ینَ (3)

... چه بسا گروهی اندک که با اذن خدا بر گروهی بسیار پیروز شدند و خداوند با صابران (و استقامت کنندگان) است.

* فراوانی عِدّه و عُدّه ی دشمن در برابر اراده ی خداوند چیزی نیست.

بَلَیٰ إِنْ تَصْبِرُ وا وَتَتَّقُوا وَیَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِ هِمْ هَ-ٰذَا یُمْدِدْکُمْ رَ بُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ مُسَوِّمِینَ (4)

البتّه اگر صبر ومقاومت کنید وپرهیزگاری نمایید (گرچه) دشمنان با خشم و خروش بر شما بتازند، پروردگارتان شما را با پنج هزار فرشته مخصوص مدد می رساند.

* استقامت وتقوا، عامل نزول فرشتگان وامدادهای غیبی در جنگ است.

وَمَا جَعَلَهُ اللَّ-هُ إِلَّا بُشْرَ یٰ وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُکُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّ-هِ إِنَّ اللَّ-هَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (5)

و خداوند، آن (پیروزی و نزول فرشتگان) را جز برای بشارت و اینکه دلهایتان با آنان آرامش یابد قرار نداد و نصرت و پیروزی، جز از سوی خدا نیست، (به قدرت خود و امداد فرشته هم تکیه نکنید.) همانا خداوند، شکست ناپذیر حکیم است.

ص: 229


1- (احزاب/9)
2- (احزاب/26)
3- (بقره/249)
4- (آل عمران/125)
5- (انفال/10)

* رزمنده باید روحیّه ی قوی داشته باشد. از عوامل پیروزی، انگیزه و روحیّه ی قوی رزمندگان است که یکی از امدادهای الهی است.

فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَ-ٰکِنَّ اللَّ-هَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَ مَیْتَ إِذْ رَ مَیْتَ وَلَ-ٰکِنَّ اللَّ-هَ رَ مَیٰ (1)

شما (با نیروی خود)، آنان (کفّار) را نکشتید، بلکه خداوند (با امدادهای غیبی) آنها را به قتل رساند. (ای پیامبر!) آنگاه که تیر افکندی، تو نیفکندی، بلکه خدا افکند.

* پیروزی در جنگ موجب غرور و عُجب شما نشود، خداوند و امدادهای او را فراموش نکنید.

لَقَدْ نَصَرَ کُمُ اللَّ-هُ فِی مَوَاطِنَ کَثِیرَ ةٍ وَیَوْمَ حُنَیْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْکُمْ کَثْرَ تُکُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنْکُمْ شَیْئًا وَضَاقَتْ عَلَیْکُمُ الْأَرْ ضُ بِمَا رَ حُبَتْ ثُمَّ وَلَّیْتُمْ مُدْبِرِ ینَ (2)

همانا خداوند در مواضع بسیاری شما را یاری کرده است و در روز حُنین (نیز شما را یاری کرد،) آنگاه که فراوانی لشگرتان شما را به غرور و اعجاب واداشت، ولی این فزونیِ نفرات هیچ سودی برای شما نداشت و زمین با همه ی گستردگی اش بر شما تنگ آمد، پس شما پشت به دشمن فرار کردید.

* عامل اصلی پیروزی جنگ ها در صدر اسلام، نصرت و امداد الهی بود.

* امدادهای الهی در همه حال است، چه در حال ضعف و چه در حال قدرت. در جنگ بدر با مسلمانانِ اندک، از نصرت الهی برخوردار شدند و در جنگ حُنین با تعداد زیاد، باز هم نصرت الهی به یاری آمد.(3)

5.2.12. شکست به مثابه آزمایش الهی

وَلَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّ-هُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّیٰ إِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِی الْأَمْرِ وَعَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أَرَ اکُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ یُرِ یدُ الدُّنْیَا وَمِنْکُمْ مَنْ یُرِ یدُ الْآخِرَ ةَ ثُمَّ صَرَ فَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْکُمْ وَاللَّ-هُ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ

و قطعاً خداوند وعده ی خود را (مبنی بر پیروزی شما در جنگ اُحد) محقّق گرداند، زیرا که دشمن را با خواست او می کشتید، تا آنکه سست شدید و در کار (جنگ و

ص: 230


1- (انفال/17)
2- (توبه/25)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «امدادهای الهی» در آیات زیر آمده است: احزاب/25؛ غافر/28؛ نساء/45؛ بقره/251؛ آل عمران/123؛ آل عمران/139؛ انفال/9؛ انفال/10؛ انفال/12؛ انفال/18؛ توبه/14؛ انفال/43-44.

تقسیم غنائم) به نزاع پرداختید و از (دستور پیامبر) نافرمانی کردید، با آنکه خداوند (پیروزی و) آنچه را (از غنائم) که محبوب شما بود به شما نشان داده بود. برخی از شما خواهان دنیایند (و غنائم جنگی،) و برخی خواهان آخرت (و شهادت در راه خدا). پس آنگاه خداوند شما را از (تعقیب) آنان منصرف ساخت (و پیروزی شما به شکست انجامید،) تا شما را بیازماید، ولی از (خطای) شما درگذشت و همانا خداوند نسبت به مؤمنان، صاحب فضل و بخشش است.(1)

* شکست ها، وسیله ی آزمایش الهی است. « لِیَبْتَلِیَکُمْ »

... قُلْ لَوْ کُنْتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَ زَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَیٰ مَضَاجِعِهِمْ وَلِیَبْتَلِیَ اللَّ-هُ مَا فِی صُدُورِ کُمْ وَلِیُمَحِّصَ مَا فِی قُلُوبِکُمْ وَاللَّ-هُ عَلِیمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ (2)

... اگر در خانه هایتان نیز بودید، آنهایی که کشته شدن بر آنها مقرّر شده بود، به سوی قتلگاه خود روانه می شدند و(حادثه اُحد) برای آن است که آنچه را در سینه های شماست، خدا بیازماید و آنچه را در دل دارید، پاک وخالص گرداند وخداوند به آنچه در سینه هاست داناست.

* حوادث تلخ و شکست در جبهه ها، یکی از راههای امتحان و شناسایی درجات ایمان افراد است.

5.2.13.فرار ا ز جنگ

قَالَ فَإِنَّهَا مُحَرَّ مَةٌ عَلَیْهِمْ أَرْ بَعِینَ سَنَةً یَتِیهُونَ فِی الْأَرْ ضِ...(3)

(خداوند به موسی) فرمود: به درستی که آن (سرزمین مقدّس) تا چهل سال برآنان ممنوع شد، (پس به خاطر این سستی وتخلّف این مدّت طولانی را) در زمین سرگردان (و از مواهب مادّی ومعنوی آن سرزمین مقدّس، محروم) خواهند شد.

* کیفر فرار از جنگ، محرومیّت است. « فَإِنَّهَا مُحَرَّ مَةٌ عَلَیْهِمْ »

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمُ الَّذِینَ کَفَرُ وا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ(4)

ای کسانی که ایمان آورده اید! هرگاه با انبوه کافران برخورد کردید، به آنان پشت نکنید و مگریزید.

* در هنگام نبرد، فرار از جنگ جایز نیست.

ص: 231


1- (آل عمران/152)
2- (آل عمران/154)
3- (مائده/26)
4- (انفال/15)

بَلْ ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ یَنْقَلِبَ الرَّ سُولُ وَالْمُؤْمِنُونَ إِلَیٰ أَهْلِیهِمْ أَبَدًا (1)

بلکه (نافرمانی و فرار شما به خاطر آن بود که) گمان کردید پیامبر و مؤمنان هرگز (به سلامت) به خانواده های خود باز نخواهند گشت.

* توجّه بیش از حدّ به خانواده، عامل فرار از جهاد است. « لَنْ یَنْقَلِبَ... إِلَیٰ أَهْلِیهِمْ أَبَدًا»(2)

5.2.14. اخلاق جنگ

الشَّهْرُ الْحَرَ امُ بِالشَّهْرِ الْحَرَ امِ وَالْحُرُ مَاتُ قِصَاصٌ فَمَنِ اعْتَدَیٰ عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَیٰ عَلَیْکُمْ..(3)

ماه حرام در برابر ماه حرام و (اگر دشمنان احترام آنرا شکستند و با شما جنگ کردند، شما نیز حقّ دارید مقابله به مثل کنید. زیرا) حرمت ها را (نیز) قصاص است وهرکس به شما تجاوز کرد، به مانند آن تجاوز، بر او تعدی کنید...

* قوانین حاکم بر جنگ را محترم بشمارید، مگر آنکه دشمن از آن سوء استفاده کند.

... حَتَّیٰ إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّیٰ تَضَعَ الْحَرْ بُ أَوْزَارَ هَا...

(و چون در دست شما اسیر شوند) پس آنان را سخت ببندید (تا فرار نکنند) سپس، یا بر آنان منّت نهید (و آزادشان کنید) و یا با گرفتن فدیه و عوض، رهایشان کنید تا جنگ بار سنگین خود را بر زمین نهد... (4)

* هدف از جهاد، از بین بردن ظلم و ستم است و لذا عفو و بخشش اسیران از سفارش های اسلام است.

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِمَنْ فِی أَیْدِیکُمْ مِنَ الْأَسْرَ یٰ إِنْ یَعْلَمِ اللَّ-هُ فِی قُلُوبِکُمْ خَیْرً ا یُؤْتِکُمْ خَیْرً ا مِمَّا أُخِذَ مِنْکُمْ وَیَغْفِرْ لَکُمْ وَاللَّ-هُ غَفُورٌ رَ حِیمٌ (5)

ای پیامبر! به اسیرانی که در دست شمایند بگو: اگر خداوند در دلهای شما خیری بداند، بهتر از آنچه از شما گرفته شده است به شما خواهد داد (و مسلمان خواهید شد) و گناهانتان را می بخشاید و خداوند بخشاینده و مهربان است.

در نظام اسلامی، برای اسرای جنگی، سه طرح مشروع و مقبول است:

ص: 232


1- (فتح/12)
2- . مصادیق دیگری از مضمون «فرار از جنگ» در آیات زیر آمده است: محمد/33.
3- .(بقره/194)
4- (محمد/4)
5- (انفال/70)

1. آزاد کردن بدون فدیه، مثل آنچه در فتح مکّه واقع شد. با آنکه مسلمانان قدرت اسیر و فدیه گرفتن را داشتند، ولی پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله همه را با جمله ی «انتم الطلقاء» آزاد ساخت.

2. آزادی اسیران با گرفتن فدیه ی نقدی یا مبادله ی اُسرا.

3. نگه داشتن اسیران در دست مسلمانان، تا هم از قدرت یافتن دشمن جلوگیری شود، هم به تدریج تعالیم دین را آموخته و به اسلام ارشاد شوند.

انتخاب هر یک از این سه راه، در اختیار حاکم اسلامی است.

* هدف از جنگ، شکست طاغوت است، نه قتل و غارت و اسارت.

5.2.15. حمایت از ایثارگران و مجاهدان

لَا یَسْتَوِی الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ غَیْرُ أُولِی الضَّرَ رِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فَضَّلَ اللَّ-هُ الْمُجَاهِدِینَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَی الْقَاعِدِینَ دَرَ جَةً...x(1)

مؤمنانی که بدون عذر و ضرر (مثل بیماری و معلولیّت) از جهاد بازنشسته اند، با مجاهدانی که با اموال و جانهای خویش در راه خدا جهاد می کنند، یکسان نیستند. خدا، جهادگران با اموال و جانشان را بر وانشستگان (جنگ) به درجه ای برتری داده است.

* اگر خداوند به رزمندگان فضیلت داده است، جامعه اسلامی هم باید برای مجاهدان و ایثارگران حساب خاصی باز کند. (البتّه به شرطی که برای رزمنده نیز توقّعات نابجا پیدا نشود و گرفتار سوء عاقبت نگردد).

5.2.16. پذیرش آتش بس

فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّ-هَ غَفُورٌ رَ حِیمٌ (2)

و اگر دست کشیدند، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است.

* مسلمانان باید آتش بس واقعی دشمنان را بپذیرند.

5.2.17. اقتصاد جنگ

وَأَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّ-هِ وَلَا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَأَحْسِنُوا إِنَّ اللَّ-هَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ (3)

ص: 233


1- (محمد/4)
2- (بقره/192)
3- (بقره/195)

و در راه خدا انفاق کنید (و با ترک انفاق،) خود را به دست خود به هلاکت نیاندازید. و نیکی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست می دارد.

* اقتصاد، پشتوانه ی هر حرکتی است. جهاد نیز بدون پشتوانه مالی امکان ندارد. اگر مردم در راه دفاع از حقّ، اموال خود را بکار نگیرند، گرفتار شکست می شوند.

5.2.18. ستون پنجم دشمن

لَوْ خَرَ جُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلَّا خَبَالًا وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَةَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ وَاللَّ-هُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ (1)

اگر (منافقان) همراه شما به جنگ بیرون آمده بودند، جز فساد، (تردید و اضطراب، چیزی) بر شما نمی افزودند و به سرعت در میان شما رخنه می کردند تا فتنه پدید آورند ودر میان شما کسانی (تأثیرپذیرند که) به سخنان آنان گوش و دل می سپارند و خداوند به حال ستمگران آگاه است.

5.3. جنگ نرم (تهاجم فرهنگی)

وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِ یقًا یَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْکِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْکِتَابِ وَیَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّ-هِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّ-هِ...(2)

وهمانا از ایشان (اهل کتاب) گروهی هستند که زبانشان به خواندن کتاب (ودست نوشته ی خودشان چنان) می چرخانند که گمان می کنید آن از کتاب آسمانی است، در حالی که از کتاب نیست و می گویند: آن (چه ما می خوانیم) از جانب خداست...

* گمراه کنندگان، مقدّسات مذهبی و کتب آسمانی را دستاویز خود قرار می دهند.

* التقاط، از حربه های زهرآگین فرهنگی دشمن است. « لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْکِتَابِ »

.... وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْ هُمْ... (3)

... و از هوسهای آنان پیروی مکن، و بر حذر باش از این که تو را از برخی از آنچه خداوند بر تو نازل کرده منحرف سازند..

* مراقب نفوذ فرهنگی دشمنان باشیم. «و احذرهم أن یفتنوک»

وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُ وا لِلَّذِینَ آمَنُوا لَوْ کَانَ خَیْرً ا مَا سَبَقُونَا إِلَیْهِ وَإِذْ لَمْ یَهْتَدُوا بِهِ فَسَیَقُولُونَ هَ-ٰذَا إِفْکٌ قَدِیمٌ(4)

ص: 234


1- (توبه/47)
2- (آل عمران/78)
3- (مائده/49)
4- (احقاف/11)

و کسانی که کفر ورزیدند، درباره کسانی که ایمان آورده اند، گویند: اگر (اسلام) خوب بود، آنان در پذیرفتن آن بر ما سبقت نمی گرفتند. و چون خود هدایت نیافتند، به زودی خواهند گفت: این دروغی سابقه دار است.

* تبلیغات تحقیرآمیز علیه اسلام و مسلمانان همیشه بوده است.

* دشمن، همیشه از یک راه وارد نمی شود و یک حرف ومنطق ندارد. گاهی می گوید: اسلام ارزشی ندارد وگرنه ما قبل از همه می پذیرفتیم، « لَوْ کَانَ خَیْرً ا مَا سَبَقُونَا » و گاهی می گوید: این مطالب، دروغ کهن و سابقه داری بیش نیست. « فَسَیَقُولُونَ هَ-ٰذَا إِفْکٌ قَدِیمٌ »

وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ (1)

و (شیطان برای آن که وسوسه اش تأثیر کند،) برای آن دو سوگند یاد کرد که به راستی من از خیرخواهان شمایم.

* دشمن، از اعتقادات و باورهای ما به نفع خود سود می برد و سوگند دروغ می خورد.

* گاهی دشمن با ظاهری دلسوزانه و ادّعای خیرخواهی، در اعتقادات ما نفوذ می کند و ضربه می زند. «انّی لکما لمن الناصحین» برادران یوسف نیز برای از بین بردن یوسف و جدا کردن او از پدرشان به ظاهرسازی پرداخته و به او گفتند: « وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ »(2)

وَاتَّخَذَ قَوْمُ مُوسَیٰ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلًا جَسَدًا لَهُ خُوَارٌ أَلَمْ یَرَ وْا أَنَّهُ لَا یُکَلِّمُهُمْ وَلَا یَهْدِیهِمْ سَبِیلًا اتَّخَذُوهُ وَکَانُوا ظَالِمِینَ (3)

و قوم موسی پس از (رفتن) او (به کوه طور) از زیورهای خود مجسّمه ی گوساله ای (ساختند و به پرستش) گرفتند که صدای گاو داشت، آیا ندیدند که آن (گوساله) با آنان سخن نمی گوید و به راهی هدایتشان نمی کند؟ آن را (به پرستش) گرفتند در حالی که ستمکار بودند.

* دشمن برای انحراف مردم، از هنر استفاده می کند. (مجسّمه ی طلا)

* در انحراف انسان، زرق و برق و سروصدا نقش عمده ای دارد. «حُلِیِّهِمْ... خوار» بنابراین در پی هر صدا و هر زرق و برق و زیبایی نباید رفت.

یُرِ یدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّ-هِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَی اللَّ-هُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَ هُ وَلَوْ کَرِ هَ الْکَافِرُ ونَ

ص: 235


1- (اعراف/21)
2- . یوسف / 11.
3- (اعراف/148)

می خواهند نور خدا را با دهانهایشان خاموش سازند، ولی خداوند جزاین نمی خواهد که نور خود را به کمال برساند، هرچند کفّار، ناراحت باشند. (1)

* یکی از تلاش های دشمنان، تبلیغات علیه دین است. « بِأَفْوَاهِهِمْ »

وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَأَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَرَ جِلِکَ وَشَارِ کْهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُ ورً ا (2)

و (ای شیطان!) هر کس از مردم را می توانی با صدای خود بلغزان و نیروهای سواره و پیاده ات را بر ضدّ آنان گسیل دار و در اموال وفرزندان با آنان شریک شو و به آنان وعده بده، و شیطان جز فریب، وعده ای به آنان نمی دهد.

* تهاجم تبلیغاتی و فرهنگی دشمن، مقدّم بر تهاجم نظامی است. «صوت» قبل از «خیل» آمده است.(3)

5.3.1. هدف کفار از جنگ نرم
5.3.1.1. دین زدایی

وَلَا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّ-هِ جَمِیعًا هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ (4)

گفتار مخالفان، تو را غمگین نسازد. زیرا عزّت، به تمامی از آن خداوند است و او شنوا و داناست.

کفّار به پیامبر، نسبتِ شاعر، کاهن، ساحر ومجنون می دادند. گاهی می گفتند: او بر ما امتیازی ندارد، بلکه انسانی مثل ماست. « إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَ-رٌ مِثْلُنَا »(5)، گاهی می گفتند: حرف های او را گروهی ساخته و پرداخته و به او القا می کنند. « وَأَعَانَهُ عَلَیْهِ قَوْمٌ آخَرُ ونَ»(6)، گاهی می گفتند: ما نیز اگر بخواهیم مثل قرآن را می آوریم. « لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَ-ٰذَا »(7) و گاهی می گفتند: حرف های او داستان های پیشینیان است. « أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ»(8)

ص: 236


1- (توبه/32)
2- (اسراء/64)
3- 1. مصادیق دیگری از مضمون «جنگ نرم» در آیات زیر آمده است: مائده/54؛ انعام/105؛ اعراف/66-67؛ هود/27؛ اسراء/73؛ طه/95-97؛ انبیاء/ 66-70؛ لقمان/6؛ عنکبوت/38.
4- (یونس/65)
5- . ابراهیم / 10.
6- . فرقان / 4.
7- . انفال / 31.
8- . نحل / 24.

* هدف تبلیغات دشمن، تحقیر دین و امّت اسلامی است، ولی خداوند پیامبر را دلداری داده و کفّار را به این هدف نمی رساند.

5.3.2.2. همانندسازی

وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّیَاطِینُ عَلَیٰ مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَ-ٰکِنَّ الشَّیَاطِینَ کَفَرُ وا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ... (1)

و (یهود) آنچه (از افسون و سحر که) شیاطین (از جنّ وانس) در عصر سلیمان می خواندند، پیروی می کردند وسلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد ولکن شیاطین، کفر ورزیدند که به مردم سحر وجادو می آموختند ...

* ساحران برای توجیه کار خود، سلیمان را نیز ساحر معرّفی می کردند.

لَقَدْ وُعِدْنَا هَ-ٰذَا نَحْنُ وَآبَاؤُنَا مِنْ قَبْلُ إِنْ هَ-ٰذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ (2)

در حقیقت به ما و نیاکانمان از قبل، این وعده داده شده، (لکن) این وعده جز افسانه های پیشینیان چیز دیگری نیست.

* افسانه خواندن سخنان انبیا، یکی از حربه های کافران است.

5.3.2. شیوه های جنگ نرم
5.3.2.1. استهزاء

زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُ وا الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَیَسْخَرُ ونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا... (3)

زندگی دنیا، در چشم کافران جلوه یافته است و افراد با ایمان را مسخره می کنند.

* مسخره کردن مومنان، شیوه دائمی کافران دنیاپرست است. «یَسْخَرُ ونَ»

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِینَ اتَّخَذُوا دِینَکُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتَابَ مِنْ قَبْلِکُمْ وَالْکُفَّارَ أَوْلِیَاءَ وَاتَّقُوا اللَّ-هَ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ .وَإِذَا نَادَیْتُمْ إِلَی الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَٰلِکَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَعْقِلُونَ (4)

ای کسانی که ایمان آورده اید! از کسانی که دین شما را به مسخره و بازی می گیرند، آنان که پیش از شما کتاب (آسمانی) داده شده اند و(نیز) کفّار را ولیّ خود نگیرید و از خدا بپرهیزید، اگر ایمان دارید. و هرگاه که شما (به وسیله ی اذان، مردم را) به نماز

ص: 237


1- (بقره/102)
2- (نمل/68)
3- (بقره/212)
4- (مائده/57 و 58)

فرامی خوانید آن را به مسخره و بازی می گیرند. این به خاطر آن است که آنان گروهی هستند که نمی اندیشند.

* استهزای دین، (با جنگ سرد و روانی) یکی از شیوه های مبارزاتی دشمنان است.

در شأن نزول آیه آمده است که جمعی از یهود و بعضی از مسیحیان، صدای مؤذّن را که می شنیدند ویا قیام مسلمانان را به نماز می دیدند، آنان­را مسخره و استهزا می کردند.

وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُ سُلٍ مِنْ قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُ وا مِنْهُمْ مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِئُونَ

و قطعاً پیامبرانی پیش از تو هم استهزا شدند، پس عذابی که به استهزای آن می پرداختند بر مسخره کنندگان از ایشان فرود آمد. (1)

* استهزا، یکی از جنگ های روانی دشمن، برای تضعیف روحیه ی رهبران است که باید در برابر آن مقاومت کرد.

الَّذِینَ یَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ فِی الصَّدَقَاتِ وَالَّذِینَ لَا یَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَیَسْخَرُ ونَ... (2)

منافقان بر مؤمنانی که (علاوه بر صدقات واجب،) داوطلبانه صدقات مستحب نیز می دهند و همچنین بر مؤمنانِ (تهی دستی) که جز به اندازه ی توانشان چیزی (برای انفاق وپشتیبانی از جبهه) نمی یابند، عیب می گیرند و آنان را مسخره می کنند.

* مسخره کردن، کار منافقان است. خود کمک نمی کنند و کمک های دیگران را نیز زیر سؤال می برند.

* منافقان با تبلیغات واستهزا، مردم را نسبت به جهاد دلسرد و بی انگیزه می­کنند.

وَیَصْنَعُ الْفُلْکَ وَکُلَّمَا مَرَّ عَلَیْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُ وا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُ وا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْکُمْ کَمَا تَسْخَرُ ونَ (3)

و نوح (به فرمان الهی) مشغول ساختن کشتی شد. (امّا) هر زمان که اشراف قومش بر او می گذشتند، او را مسخره می کردند. (او) گفت: اگر شما ما را مسخره کنید، ما (نیز) قطعاً همین گونه شما را مسخره خواهیم کرد.

* دشمنی که منطق و برهان ندارد، دست به مسخره و استهزای مؤمنان می زند.

* در برابر استهزای دشمنان خود را نبازیم، بلکه عکس العمل نشان دهیم.

ص: 238


1- (انعام/10)
2- (توبه/79)
3- (هود/38)
5.3.2.2. افتراء

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَ یٰ عَلَی اللَّ-هِ کَذِبًا أَوْ قَالَ أُوحِیَ إِلَیَّ وَلَمْ یُوحَ إِلَیْهِ شَیْءٌ... (1)

و کیست ظالم تر از آنکه بر خدا دروغی بست و یا گفت: به من وحی شده، در حالی که چیزی به او وحی نشده است.

* افترا به خداوند ظلم فرهنگی است و ادّعای رهبری از سوی نااهلان، بزرگ ترین ظلم است.

وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَ یٰ عَلَی اللَّ-هِ کَذِبًا أُولَ-ٰئِکَ یُعْرَ ضُونَ عَلَیٰ رَ بِّهِمْ وَیَقُولُ الْأَشْهَادُ هَ-ٰؤُلَاءِ الَّذِینَ کَذَبُوا عَلَیٰ رَ بِّهِمْ أَلَا لَعْنَةُ اللَّ-هِ عَلَی الظَّالِمِینَ (2)

و کیست ستمکارتر از آنکه بر خداوند دروغ می بندد؟ آنان (در قیامت) بر پروردگارشان عرضه می شوند و شاهدان خواهند گفت: اینها همان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ بستند. بدانید، لعنت خدا بر ستمگران باد.

* افترا بر خداوند، بزرگ ترین ظلم هاست. نویسندگان و گویندگان مذهبی، مراقب گفتار و نوشتار خود باشند.

بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَ اهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیَأْتِنَا بِآیَةٍ کَمَا أُرْ سِلَ الْأَوَّلُونَ (3)

(کفّار) گفتند: (آنچه محمّد آورده، وحی نیست) بلکه خواب های آشفته است که آنها را به دروغ به خدا نسبت داده، بلکه او شاعر است، (اگر راست می گوید) باید همان گونه که (پیامبران) پیشین (با معجزه) فرستاده شده بودند، او برای ما معجزه ای بیاورد.

* دشمن به وارد کردن یک تهمت قانع نمی شود. «بل... بل... بل...» (تهاجم تبلیغاتی و اتهامات پی در پی، از شیوه های اصلی کار دشمن است.)(4)

ص: 239


1- (انعام/93)
2- (هود/18)
3- (انبیاء/5)
4- . مصادیق دیگری از مضمون «افتراء» در آیات زیر آمده است: نساء/156؛ احقاف/8؛ انعام/138و144؛ اعراف/37؛ یونس/37؛ طه/61-64؛ مومنون/37 و 38؛ فرقان/4؛ سجده/3؛ یس/69 .
5.3.2.3. نسبت جنون

وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ (1)

و می گویند: او دیوانه است.

أَمْ یَقُولُونَ بِهِ جِنَّةٌ (2)

یا می گویند: او جنون دارد.

* دشمنان دین، برای حفظ مرام خود، شخصیّت مردان خدا را خدشه دار می کنند.(3)

5.3.2.4. نسبت سحر و جادو

قَالَ أَلْقُوا فَلَمَّا أَلْقَوْا سَحَرُ وا أَعْیُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْ هَبُوهُمْ وَجَاءُوا بِسِحْرٍ عَظِیمٍ

(موسی با تکیه بر نصرت الهی) گفت: (نخست شما) بیافکنید. پس همین که (ابزار جادوی خود را) افکندند، چشم های مردم را افسون کردند (با این چشم بندی) ترس و وحشتی در مردم پدید آوردند و سحری بزرگ را به صحنه آوردند. (4)

* برای کوبیدن هر حقّی، از وسائل مشابه آن استفاده می شود، مذهب علیه مذهب و روحانی نما علیه روحانی. اینجا هم جادو بر ضد معجزه بکار گرفته شد.

قَالَ مُوسَیٰ أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَکُمْ أَسِحْرٌ هَ-ٰذَا وَلَا یُفْلِحُ السَّاحِرُ ونَ (5)

موسی (به آنان) گفت: آیا چون حقّ به سراغ شما آمد، (به آن سحر و جادو می گویید و می پرسید:) آیا این سحر است؟ در حالی که جادوگران هرگز رستگار نمی شوند.

* دشمنان، معجزه را سحر و پیامبران را ساحر معرّفی می کردند.

* وَإِذَا تُتْلَیٰ عَلَیْهِمْ آیَاتُنَا بَیِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَ-ٰذَا إِلَّا رَ جُلٌ یُرِ یدُ أَنْ یَصُدَّکُمْ عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَاؤُکُمْ وَقَالُوا مَا هَ-ٰذَا إِلَّا إِفْکٌ مُفْتَرً ی وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُ وا لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَهُمْ إِنْ هَ-ٰذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِینٌ (6)

و هرگاه آیات روشن ما بر آنان خوانده شود گویند: جز این نیست که این مرد می خواهد شما را از آن چه پدرانتان می پرستیدند باز دارد. و گویند: این قرآن جز

ص: 240


1- (قلم/51)
2- (مؤمنون/70)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «نسبت جنون» در آیات زیر آمده است: اعراف/84؛ هود/54؛ تکویر/22-25؛ مومنون/26 و 25؛ دخان/14 و 15.
4- (اعراف/116)
5- (یونس/77)
6- (سبأ/43)

دروغی بافته شده نیست. و کسانی که کفر ورزیدند، همین که حقّ به سراغشان آمد، گفتند: این، جز یک جادو و سحر روشن چیز دیگری نیست.

* شیوه ی انکار کفّار عبارت است از:

الف) تحقیر رهبر. «ما هذا الاّ رجل»

ب) تهمت. «یرید أن یصدّکم»

ج) تکیه بر روش پدران و پیشینیان خود. «یعبد آباؤکم»

* کفّار، برای موفقیّت خود، از هر نوع تبلیغ منفی علیه رهبران دینی استفاده می کنند. «ما هذا الاّ رجل - ما هذا الاّ افک - ان هذا الاّ سحر»(1)

5.3.2.5. زیبا جلوه دادن

وَإِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّی جَارٌ لَکُمْ...

و (به یادآور) زمانی که شیطان، کارهای آنان را در نظرشان زیبا جلوه داد و گفت: امروز هیچ کس از مردم، بر شما غالب نخواهد شد و من یاور شمایم. ... (2)

* یکی از راه های فریب شیطان، زیبا جلوه دادن بدی هاست. آری، نیکو پنداشتن کارهای بد وناهنجاری ها، نشانه ی نفوذ شیطان در افکار انسان است.

قَالَ رَ بِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْ ضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ (3)

(ابلیس) گفت: پروردگارا! به سبب آنکه مرا گمراه ساختی، من هم در زمین (بدی ها را) برایشان می آرایم و همه را فریب خواهم داد.

* ابزار انحراف شیطان، زیبا جلوه دادن زشتی هاست.

ص: 241


1- . مصادیق دیگری از مضمون «سحر و جادو» در آیات زیر آمده است: انعام/7؛ صف/6؛ مائده/110؛ ذاریات/38 و 39 و 52 و 53؛ قمر/1-3؛ قمر/9-11؛ اعراف/132؛ یونس/2 و76 و 79 - 80؛ اسراء/101؛ طه/71؛ انبیاء/3؛ فرقان/8؛ شعراء/34 -37 و 153 و 154؛ قصص/48؛ سبا/43؛ ص/4؛ غافر/23-25؛ زخرف/29-31.
2- (انفال/48)
3- (حجر/39)

وَجَدْتُهَا وَقَوْمَهَا یَسْجُدُونَ لِلشَّمْسِ مِنْ دُونِ اللَّ-هِ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ فَهُمْ لَا یَهْتَدُونَ (1)

آن زن و قومش را چنین یافتم که به جای خدا برای خورشید سجده می کنند و شیطان اعمالشان را در نظرشان آراسته، پس آنان را از راه (حقّ) بازداشته و آنان هدایت نمی شوند.

* بهترین وسیله ی انحراف مردم، تزیین کارهای زشت آنهاست.

وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَدْ تَبَیَّنَ لَکُمْ مِنْ مَسَاکِنِهِمْ وَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِیلِ وَکَانُوا مُسْتَبْصِرِ ینَ(2)

و (قوم) عاد و ثمود را نیز (هلاک کردیم)؛ و بی شک (بعضی) از خانه های مسکونی (مخروبه ی) آنان برای شما آشکار است؛ و شیطان اعمالشان را برای آنان زینت داد، پس آنان را از راه (خداوند) باز داشت، در حالی که (برای شناخت حقّ و باطل) بصیرت داشتند.

* زشتی های خود را خوب دیدن، دام شیطان است. (غرور و خود بزرگ بینی و افتخار به ثروت و قدرت، جلوه هایی از تزیین شیطانی است.)(3)

5.3.2.6. تهمت

یُرِ یدُ أَنْ یُخْرِ جَکُمْ مِنْ أَرْ ضِکُمْ فَمَاذَا تَأْمُرُ ونَ(4)

(آنان گفتند: موسی) می خواهد شما را از سرزمینتان آواره وبیرون کند (و سرزمین شما را اشغال نماید)، پس (در این مورد) چه دستور می دهید؟

* یکی از حربه های مخالفان، تهمتِ قدرت طلبی به مردان حقّ است.

قَالَ فِرْ عَوْنُ آمَنْتُمْ بِهِ قَبْلَ أَنْ آذَنَ لَکُمْ إِنَّ هَ-ٰذَا لَمَکْرٌ مَکَرْ تُمُوهُ فِی الْمَدِینَةِ لِتُخْرِ جُوا مِنْهَا أَهْلَهَا... (5)

فرعون (به ساحران) گفت: آیا پیش از آن که به شما اجازه دهم به او ایمان آوردید؟ قطعاً این نیرنگی است که شما در این شهر اندیشیده اید تا اهلش را از آن بیرون کنید.

ص: 242


1- (نمل/24)
2- (عنکبوت/38)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «زیبا جلوه دادن» در آیات زیر آمده است: نحل/63؛ غافر/36 و 37.
4- (اعراف/110)
5- (اعراف/123)

* یکی از شیوه های طاغوت ها، تهمت زدن به مردان حقّ است. حتّی به کارگزاران خود اعتماد ندارند و هر حرکت معنوی را سیاسی می بینند، چنانکه در جای دیگر، فرعون ساحران را شاگرد موسی می شمرد. «انّه لکبیرکم الّذی علّمکم السّحر»(1)

فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُ وا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَ-ٰذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ یُرِ یدُ أَنْ یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّ-هُ لَأَنْزَلَ مَلَائِکَةً مَا سَمِعْنَا بِهَ-ٰذَا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ (2)

پس اشراف قوم او که کافر شدند، گفتند: این نوح جز انسانی همانند شما نیست، او می خواهد بر شما برتری جوید، اگر خدا می خواست (پیامبری بفرستد) قطعاً فرشتگانی می فرستاد. ما این (دعوت نوح) را در میان (تاریخ) پدران قبلی خود نشنیده ایم.

* تهمت برتری جویی به رهبران دینی، وسیله ی تبلیغات کفّار است. «یرید اَن یَتفضّل»(3)

5.3.2.7. تهدید

قَالُوا لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ یَا نُوحُ لَتَکُونَنَّ مِنَ الْمَرْ جُومِینَ (4)

مردم به نوح گفتند: ای نوح! اگر (از دعوت خود) دست برنداری قطعاً از سنگسار شدگان خواهی شد.

* یکی از مهم ترین حربه های مخالفان، تهدید است.

5.3.2.8. توجیه گری

وَقَالَ الَّذِینَ أَشْرَ کُوا لَوْ شَاءَ اللَّ-هُ مَا عَبَدْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ نَحْنُ وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّ مْنَا مِنْ دُونِهِ مِنْ شَیْءٍ...(5)

وکسانی که شرک ورزیدند، گفتند: اگر خدا می خواست نه ما و نه پدرانمان هیچ چیزی را غیر از او نمی پرستیدیم و بدون حکم او هیچ چیزی را حرام نمی کردیم. ...

* منحرفان، علاوه بر کار خود، کار نیاکان و هم کیشان خود را نیز توجیه می کنند.

* توجیه گری، کار همه منحرفان تاریخ است. «کذلک فعل الّذین من قبلهم»

ص: 243


1- . طه / 71.
2- (مؤمنون/24)
3- . مصادیق دیگری از مضمون «تهمت» در آیات زیر آمده است: انفال/31 و32؛ هود/13؛ اسراء/40 و47؛ قصص/36؛ طور/29-31.
4- (شعراء/116)
5- (نحل/35)
5.3.2.9. تکذیب

لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَ ائِیلَ وَأَرْ سَلْنَا إِلَیْهِمْ رُ سُلًا کُلَّمَا جَاءَهُمْ رَ سُولٌ بِمَا لَا تَهْوَیٰ أَنْفُسُهُمْ فَرِ یقًا کَذَّبُوا وَفَرِ یقًا یَقْتُلُونَ (1)

همانا ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم و پیامبرانی به سوی آنان فرستادیم. (امّا) هرگاه پیامبری برایشان سخن و پیامی آورد که دلخواهشان نبود، گروهی را تکذیب کرده و گروهی را کشتند.

* در جامعه ی فاسد، یا شخصیّت مردان خدا ترور می شود (تکذیب)، یا شخص آنان (قتل). «فریقاً کذّبوا و فریقاً یقتلون»

وَلَقَدْ کُذِّبَتْ رُ سُلٌ مِنْ قَبْلِکَ فَصَبَرُ وا عَلَیٰ مَا کُذِّبُوا وَأُوذُوا حَتَّیٰ أَتَاهُمْ نَصْرُ نَا(2)

و همانا پیش از تو نیز پیامبرانی تکذیب شدند، لیکن در برابر آنچه تکذیب شدند و آزار دیدند صبر کردند، تا یاری ما به آنان رسید.

* دشمنان از هیچ تلاشی علیه حق، کوتاهی نمی کنند، خواه تکذیب باشد و خواه آزار.

وَإِنْ یُکَذِّبُوکَ فَقَدْ کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَعَادٌ وَثَمُودُ (3)

و (ای پیامبر!) اگر تو را تکذیب می کنند (نگران مباش، زیرا) قوم نوح و عاد و ثمود نیز که قبل از اینها بودند، انبیا را تکذیب کردند.

* نوح و ابراهیم و لوط از طرف قوم خود تکذیب شدند. (قوم ابراهیم - قوم لوط - قوم نوح) ولی موسی از طرف قومش تکذیب نشد بلکه از طرف قبطیان تکذیب شد. «کذّب موسی» و نفرمود: «قوم موسی»(4)

5.3.2.10. ظاهرسازی

کَیْفَ وَإِنْ یَظْهَرُ وا عَلَیْکُمْ لَا یَرْ قُبُوا فِیکُمْ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً یُرْ ضُونَکُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ وَتَأْبَیٰ قُلُوبُهُمْ وَأَکْثَرُ هُمْ فَاسِقُونَ (توبه/8)

ص: 244


1- (مائده/70)
2- (انعام/34)
3- (حج/42-44)
4- . مصادیق دیگری از مضمون «تکذیب» در آیات زیر آمده است: مائده/42 و 103؛ احقاف/28؛ انشقاق/ 22-25؛ نازعات/20-26؛ انعام/39؛ اعراف/64؛ انفال/54؛ توبه/65، 74 و 107؛ نحل/39، 87، 101، 116-117؛ اسراء/59؛ شعراء/123-126؛ 160-163؛ روم/10؛ فاطر/4 و 25؛ زمر/59؛ ص/12-14.

چگونه (می توان با آنان پیمانی داشت) در حالی که اگر بر شما دست یابند، هیچ خویشاوندی و پیمانی را درباره ی شما مراعات نمی کنند. شما را با زبانِ(نرم) خویش راضی می کنند، ولی دلهایشان پذیرا نیست و بیشترشان فاسق و (پیمان شکن)اند.

* ظاهرسازی و لفّاظی های سیاسی و تبلیغاتی دشمنان، ما را فریب ندهد.

5.3.2.11. تحقیر

فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّ-هِ حَقٌّ وَلَا یَسْتَخِفَّنَّکَ الَّذِینَ لَا یُوقِنُونَ (1)

پس صبر پیشه کن که همانا وعده ی خداوند (درباره ی نصرت تو) حقّ است، و کسانی که (به راه حقّ) یقین ندارند تو را به سبک سری وادار نکنند.

* یکی از طرفندهای دشمنان، تحقیر و سبک کردن رهبر است.

وَقَالَ فِرْ عَوْنُ ذَرُ ونِی أَقْتُلْ مُوسَیٰ وَلْیَدْعُ رَ بَّهُ إِنِّی أَخَافُ أَنْ یُبَدِّلَ دِینَکُمْ أَوْ أَنْ یُظْهِرَ فِی الْأَرْ ضِ الْفَسَادَ (2)

و فرعون گفت: بگذارید تا موسی را بکشم و او پروردگارش را به یاری طلبد (تا نجاتش دهد) من می ترسم که دین شما را تغییر دهد یا در این سرزمین فساد برپا کند.

* شیوه ی مستکبران، یا تکذیب است، یا تهدید است، یا تحقیر.

5.3.2.12. بهانه جویی

وَمِنْهُمْ مَنْ یَلْمِزُکَ فِی الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَ ضُوا وَإِنْ لَمْ یُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ یَسْخَطُونَ (3)

و بعضی از منافقان در صدقات (تقسیم زکات)، به تو عیب می گیرند. پس اگر چیزی از آن (اموال) به آنان داده شود، راضی می شوند (و تو را عادل می شمارند)، ولی اگر چیزی به آنان داده نشود، به ناگاه آنان خشمگین می شوند (و تو را به بی عدالتی متّهم می کنند).

* مسئولان نظام اسلامی نباید تحت تأثیر عیب جویی های منافقان قرار گیرند.

... قَالُوا إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا تُرِ یدُونَ أَنْ تَصُدُّونَا عَمَّا کَانَ یَعْبُدُ آبَاؤُنَا فَأْتُونَا بِسُلْطَانٍ مُبِینٍ (4)

... (کفّار) گفتند: شما جز انسانی همچون خود ما نیستید، (و امتیازی بر ما ندارید) شما می خواهید ما را از آنچه نیاکان ما می پرستیدند باز دارید، (اگر غیر از این است) پس برای ما برهان و معجزه ای روشن (آنگونه که ما می خواهیم) بیاورید.

ص: 245


1- (روم/60)
2- (غافر/26)
3- (توبه/58)
4- (ابراهیم/10)

* عناد و گردنکشی در برابر حقّ، درد بی درمان است. تمام انبیا با معجزه به سراغ مردم می رفتند، ولی لجاجت برخی مردم سبب می شد که همواره معجزه ی تازه ای که طبق هوس آن ها باشد از پیامبران درخواست کنند.

وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یُؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَیٰ إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّ-هُ بَشَرً ا رَ سُولًا

و آنگاه که هدایت به سراغ مردم آمد، چیزی مردم را از ایمان آوردن بازنداشت، جز آنکه گفتند: آیا خداوند، بشری را به عنوان پیامبر، برانگیخته است؟ (1)

* کفّار، بهانه جو و بی منطقند. بهانه ی کفّار این بود که چرا پیامبر بشری همانند آنهاست.

5.3.2.13. تحریف

یَا أَیُّهَا الرَّ سُولُ لَا یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِ عُونَ فِی الْکُفْرِ مِنَ الَّذِینَ قَالُوا آمَنَّا بِأَفْوَاهِهِمْ وَلَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَمِنَ الَّذِینَ هَادُوا سَمَّاعُونَ لِلْکَذِبِ سَمَّاعُونَ لِقَوْمٍ آخَرِ ینَ لَمْ یَأْتُوکَ یُحَرِّ فُونَ الْکَلِمَ مِنْ بَعْدِ مَوَاضِعِهِ یَقُولُونَ إِنْ أُوتِیتُمْ هَ-ٰذَا فَخُذُوهُ وَإِنْ لَمْ تُؤْتَوْهُ فَاحْذَرُ وا...

ای پیامبر! کسانی که در کفر شتاب می کنند، غمگینت نسازند، (خواه) آن گروه که (منافقانه) به زبان گفتند: ایمان آورده ایم، ولی دلهایشان ایمان نیاورده است. (و خواه) از یهودیان آنان که برای دروغ سازی (و تحریف) با دقّت به سخنان تو گوش می دهند و همچنین (به قصد جاسوسی) برای قوم دیگری که نزد تو نیامده اند، به سخنان تو گوش می دهند (و یا گوش به فرمان دیگرانی هستند که نزد تو نیامده اند) آنان کلمات (تورات یا پیامبر) را از جایگاه خود تحریف می کنند و (به یکدیگر) می گویند: اگر این مطلب (که مطابق میل ماست) به شما داده شد بگیرید و بپذیرید، ولی اگر (آنچه طبق خواسته ی ماست) به شما داده نشد، دوری کنید.(2)

* تحریف حقایق، خیانت فرهنگی یهود است. «یحرّفون الکلم»

وَلَا تَقْعُدُوا بِکُلِّ صِرَ اطٍ تُوعِدُونَ وَتَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّ-هِ مَنْ آمَنَ بِهِ وَتَبْغُونَهَا عِوَجًا

و بر سر هر راهی منشینید تا مؤمنان را تهدید کنید و (آنان را) از راه خدا، که کج جلوه می دهید بازدارید و یاد کنید. (3)

* دشمن می کوشد تا سیمای دین را تحریف کند و بدجلوه دهد. «تبغونها عِوَجاً»

فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَ یٰ عَلَی اللَّ-هِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الْمُجْرِ مُونَ

ص: 246


1- (اسراء/94)
2- (مائده/41)
3- (اعراف/86)

پس کیست ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ بندد، یا آیات او را دروغ بشمارد؟ قطعاً مجرمان، رستگار نمی شوند. (1)

* بزرگ ترین ظلم، ظلم فرهنگی، اعتقادی وتحریف آیات الهی است.

مِنَ الَّذِینَ هَادُوا یُحَرِّ فُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا وَاسْمَعْ غَیْرَ مُسْمَعٍ وَرَ اعِنَا لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ… (2)

بعضی از یهودیان، سخنان را از جایگاهش تحریف می کنند (و بجای آنکه بگویند: شنیدیم و اطاعت کردیم) می گویند: شنیدیم و نافرمانی کردیم (و بی ادبانه به پیامبر می گویند:) بشنو که هرگز نشنوی و ما را تحمیق کن، (این گونه می گویند) تا با زبان خود حقایق را بگردانند و در دین شما طعنه زنند .

* تحریف در مفاهیم لغات و فرهنگ، از گناهان کلیدی و زمینه ساز گناهان دیگر و تضعیف مکتب است. « لَیًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِی الدِّینِ »

* توهین به مقدّسات وشکستن حریم ها، حربه دائمی کافران است. «و اسمع غیر مسمع»(3)

5.4. جنگ روانی

فَأَلْقَوْا حِبَالَهُمْ وَعِصِیَّهُمْ وَقَالُوا بِعِزَّةِ فِرْ عَوْنَ إِنَّا لَنَحْنُ الْغَالِبُونَ (4)

پس (ساحران) ریسمان ها و عصاهای خود را (به زمین) افکندند و گفتند: به عزّت فرعون سوگند که قطعاً ما پیروزیم.

* کافر از درون متزلزل است و در ظاهر شعار می دهد. ساحران در پیروزی خود شک داشتند و در آیات قبل می گفتند: «اِن کنّا نحن الغالبین» ولی در حضور فرعون، با خودشیرینی و تملّق گفتند: «بِعزّة فرعون» وبه پیروزی تظاهر کردند و به اصطلاح جنگ روانی راه انداختند. «انّا لنحن الغالبون»

وَإِذْ یَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَ ضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّ-هُ وَرَ سُولُهُ إِلَّا غُرُ ورً ا

ص: 247


1- (یونس/17)
2- (نساء/46)
3- . مصادیق دیگر مضمون «تحریف»، آیات: توبه/37؛ انفال/35؛ هود/19؛ حجر/90 و 91.
4- (شعراء/44)

و آن گاه که منافقان و کسانی که در روحشان بیماری (شکّ و تردید) بود، گفتند: خدا و پیامبرش جز وعده های فریبنده به ما ندادند.(1)

* تلاش های تبلیغاتی منافقان دائمی است. «یقول المنافقون»

لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَ ضٌ وَالْمُرْ جِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِ یَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لَا یُجَاوِرُ ونَکَ فِیهَا إِلَّا قَلِیلًا (2)

اگر منافقان و کسانی که در دل هایشان بیماری است و آنان که در مدینه شایعه پراکنی می کنند (از کارشان) دست بر ندارند، حتماً تو را بر ضّد آنان می شورانیم، آنگاه جز مدّت کوتاهی نمی توانند در کنار تو در این شهر بمانند.

با آن که تندترین تهدیدها در این آیه آمده و جامعه ی اسلامی همواره بزرگ ترین ضربه ها را از شایعه سازان خورده است، امّا متأسفانه در کتب فقهی کمتر به این موضوع توجّه شده و حتّی یکی از مجتهدان که سال ها قاضی بود می گفت: من 54 کتاب فقهی را گشتم و تحت عنوان «اِرجاف» و شایعه پراکنی بابی را نیافتم.

وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُ وا لَا تَسْمَعُوا لِهَ-ٰذَا الْقُرْ آنِ وَالْغَوْا فِیهِ لَعَلَّکُمْ تَغْلِبُونَ (3)

و کسانی که کفر ورزیدند گفتند: «به این قرآن گوش ندهید و در (هنگام تلاوت) آن، (سخن) لغو و باطل بیافکنید تا شاید پیروز شوید.»

* دشمن، هم مردم را از شنیدن قرآن منع می کند و هم برای مبارزه با آن از طریق هوچیگری و هیاهو تلاش می کند. «لا تسمعوا... و الغوا»

«والحمدلله ربّ العالمین»

ص: 248


1- (احزاب/12)
2- (احزاب60/)
3- (فصّلت/26)

فهرست تفصیلی مطالب

مقدمه مؤلف.. 3

پیشگفتار 13

فصل اول:

خطوط کلی حاکم بر سیاست اسلامی. 21

درآمد. 21

الف) اصول. 23

1. سیاست در سایه جهان بینی الهی. 23

1.1. حاکمیت مطلق الهی. 24

1.2. توکل به خداوند. 25

1.3. حمایت های الهی. 26

1.4. نظارت الهی. 27

2. انسان شناسی سیاسی. 27

2.1. خلیفه اللهی انسان. 27

2.2. انجام تکلیف الهی. 29

2.3. اطاعت و پیروی از رسول خدا 29

3. وحدت ادیان آسمانی. 30

3.1. دعوت توحیدی انبیاء 30

3.2. رسالت جهانی اسلام 31

ب) سنت­ها 33

1. قانونمندی تاریخ. 33

2. زمانبندی تاریخ. 34

3. اختیار و آزادی انسان 34

4. آزمایش انسان ها 35

5. هلاکت امت های گنهکار 36

6. امدادهای الهی به مؤمنان. 37

7. سنت آسانی بعد از سختی. 40

8. سنت مهلت الهی. 41

ج) عبرت های تاریخ. 43

فصل دوم:

سیاست داخلی. 47

درآمد. 47

الف) مبانی تفکر سیاسی در قرآن. 49

1. عدالت.. 49

1.1. لزوم اجرای عدالت.. 49

1.2. اقسام عدالت.. 50

1.2.1. عدالت توزیعی. 50

1.2.2. عدالت قضایی. 50

1.2.3. عدالت اقتصادی. 51

2. امنیت.. 51

2.1. اهمیت و جایگاه امنیت.. 51

2.2. اقسام امنیت.. 53

2.2.1. امنیت الهی. 53

2.2.1.1.امنیت و آرامش روحی و روانی. 54

2.2.3. امنیت جانی. 55

2.2.4. امنیت اجتماعی. 56

2.2.5. امنیت نظامی. 57

2.2.6. امنیت ملی. 57

3. آزادی. 58

3.1. جایگاه آزادی. 58

3.2. آزادی در انتخاب راه و مکتب.. 58

3.3. آزادی در چارچوب قوانین الهی. 59

3.4. آزادی بیان. 60

4. قدرت.. 61

4.1. قدرت مطلق الهی. 61

4.2. قدرت و حکومت برخی پیامبران. 61

4.3. خیرخواهی در عین قدرت.. 62

5. اخلاق. 63

5.1. هدف وسیله را توجیه نمیکند. 63

5.2. کرامت انسانی. 64

5.2.1. کمک های بشر دوستانه. 64

5.2.2. حرمت جان انسانی. 64

5.3. نفی تبعیض ها 65

5.4. عفو و گذشت.. 66

5.5. حسن خُلق با مردم 67

5.5.1. خوشرویی. 67

5.5.2. گفتار نیکو. 68

5.5.3. رفتار برادرانه با مردم 69

5.5.4. مدارا با مردم 69

5.5.6. تواضع. 69

5.5.7. دلسوزی. 69

5.5.8. جذب مخالفان. 70

5.5.9. عیب پوشی. 70

5.5.10. نیکوکاری. 70

5.6. برخورد اخلاقی با مخالفان. 71

5.6.1. کلام نیکو. 72

5.6.2. کردار نیکو. 72

5.6.3. دلسوزی. 73

5.6.4. دوری از ناسزا گویی. 73

6. انصاف.. 73

7. مصلحت سنجی. 75

ب) جایگاه حکومت در نظام سیاسی اسلام 77

درآمد. 77

1. حکومت.. 80

1.1. لزوم تشکیل حکومت.. 80

1.2. مشروعیت حکومت.. 82

1.3. وظایف حکومت.. 82

1.3.1 . ایفای حقوق الهی. 82

1.3.1.1. دعوت به خداپرستی. 82

1.3.1.2. اجرای احکام 82

1.3.2. ایفای حقوق مردم 83

1.3.2.1. فرهنگی. 83

الف) گسترش معروف ها و اصلاح جامعه. 83

ب) تحکیم خانواده 84

1.3.2.2. اقتصادی. 85

الف) خدمت به مردم 85

ب) فقر زدایی. 85

ج) تامین رفاه مردم 86

د) مدیریت بحران. 87

1.3.2.3 . سیاسی. 87

الف) تامین امنیت.. 87

ب) ایجاد و تقویت وحدت.. 87

ج) دسترسی به مسئولین. 88

1.3.2.4. اجتماعی. 88

الف) آسان گیری بر مردم 88

ب) منع آزار و اذیت مردم 88

1.4. مردم و حکومت.. 89

1.4.1. حکومت وسیله آزمایش.. 89

1.4.2. تبعیت از زمامداران. 89

1.4.4. سرنوشت ملت ها 89

1.4.5. وطن دوستی. 90

1.4.6. حمایت از حکومت در برابر دشمن. 90

1.5. مسئولین و حکومت.. 91

1.5.1. ساده زیستی. 91

1.5.2.خطر نفوذ اطرافیان. 91

1.5.3. حساسیت رفتاری خانواده مسئولین. 92

1.5.4. کنترل رفتار کارگزاران. 92

1.6. حکومت و مخالفان. 92

1.7. انحراف حکومت.. 93

1.7.1. عوامل انحراف حکومت.. 93

2. مدیریت سیاسی و اجتماعی. 93

2.1. قانون گرایی. 93

2.1.1. جایگاه قانون. 93

2.2.2 . التزام به قانون. 93

2.2.3. ضابطه گرایی نه رابطه گرایی. 94

2.2. انتصابات.. 95

2.2.1. شایسته سالاری. 95

2.2.1.2. رعایت سلسله مراتب.. 96

2.2.2. گزینش افراد 96

2.2.2.1. لزوم گزینش در انتصابات.. 96

2.2.2.2. ملاک ها 97

الف) سوابق. 97

ب) حال فعلی افراد 97

ج) امانتداری و تخصص.. 98

د) سایر ملاک ها 99

2.3. نهادها و سازمان ها 100

2.3.1. وزارت.. 100

2.3.2. سازمان نظارتی. 100

2.3.3. سازمان های اطلاعاتی و امنیتی. 101

2.3.3.1. تشکیلات اطلاعاتی. 101

2.3.3.2. تحقیق به حد کافی. 101

2.3.3.3. نفوذ در دستگاه دشمن. 102

2.3.4. زندان. 102

2.4. توسعه و پیشرفت.. 102

2.4.1. الزامات پیشرفت.. 103

2.4.2. پیشرفت های صنعتی. 103

2.4.2.1. شهرسازی. 103

2.4.2.2. سد سازی. 104

2.4.2.3. زره سازی. 104

2.4.2.4. کشتی سازی. 104

2.4.3. توسعه اقتصادی. 105

3. رهبری. 105

3.1. جایگاه رهبری. 105

3.2. اطاعت از رهبری. 106

3.3. ویژگی های رهبری. 107

3.3.1. عدالت.. 107

3.3.2. بصیرت و آگاهی. 108

3.3.3. تقوا و صالح بودن. 109

3.3.4. سعه صدر 109

3.3.5. مردمی بودن. 110

3.3.6. ساده زیستی رهبر 112

3.3.7. قاطعیت.. 112

3.3.8. انتقاد پذیری. 112

3.3.9. صراحت.. 113

3.3.10. صبر و استقامت.. 113

3.3.11. پیشگامی. 113

3.4. وظایف رهبر 114

3.4.1. فرماندهی نظامی. 114

3.4.2. امیدواری و دلگرمی. 115

3.4.3. اصلاح گری. 115

3.4.4. پاسخگویی. 116

3.4.5. نظارت.. 116

3.4.6. آگاهی دادن به مردم 116

3.4.7. تصمیم گیری نهایی. 117

3.4.8. انعطاف پذیری. 117

3.4.9. حمایت از مظلومان. 117

3.4.10. بیعت گرفتن از مردم 117

4. کنترل قدرت.. 118

4.1. قدرت فسادآور است.. 118

4.2. تفکیک قوا 119

5. فتنه گری. 119

ج) جامعه شناسی سیاسی. 121

درآمد. 121

1. جامعه ایمانی و غیر ایمانی. 123

1.1. وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی. 124

1.2. مسئولیت در قبال جامعه. 125

1.2.1. مسئولیت در حد توان. 125

1.3. صلاح و فساد جامعه. 126

1.4. سرنوشت جامعه. 127

1.5. استقلال جامعه. 127

1.6. انحرافات جامعه. 128

1.6.1. بدعت و دین سازی. 128

1.6.2. رهبران فاسد. 128

1.6.3. نافرمانی های الهی. 128

1.6.4. رفاه زدگی. 129

1.6.5. سقوط اخلاقی. 129

1.7. لزوم برخورد با منحرفین در جامعه. 130

2. جریان شناسی سیاسی. 130

2.1. تقابل حق و باطل. 130

2.2. ملاک تشخیص حق از باطل. 132

2.3. وحدت حق و کثرت باطل. 134

2.4. ولایت الهی و غیرالهی. 135

2.5. جریان حق. 136

2.6. جریان باطل. 137

2.6.1.شیطان. 139

الف) سیاست شیطان. 140

ب) شیوه های شیطان. 141

2.6.2. کافران و مستکبران. 141

الف) اشراف، یاران ویژه کفار 144

ب) جلوه های استکبار 145

ج) ویژگی های استکبار 147

2.6.3. منافقان. 149

الف) ویژگی های منافقان. 152

ب) برخورد با منافقان. 154

ج) توبه منافقان. 155

د) سرانجام منافقان. 156

2.6.4. اهل کتاب.. 156

2.6.4.1. ویژگی های اهل کتاب.. 158

2.7. ابزارهای نظام طاغوتی و استبدادی. 159

2.8. تولّی و تبرّی. 161

2.9. مبارزه با طاغوت.. 162

2.10. استقامت و پایداری. 163

2.11. پیروزی نهایی جریان حق. 165

3. مشارکت سیاسی. 166

3.1. تعاون و همکاری. 166

3.2. شورا 167

3.3. تخصص گرایی. 168

4. عقلانیت سیاسی. 169

5. حزب سیاسی. 171

5.1. حزب الله.. 171

5.2. حزب شیطان. 172

5.3. حقگرایی نه حزبگرایی. 173

د) قواعد فقه سیاسی. 175

درآمد. 175

1. قواعد عام 177

1.1. قاعده رجوع به خبره(کارشناس). 177

1.2. قاعده اهم و مهم. 177

1.3. قاعده اضطرار 177

1.4. قاعده اصالة الصحة. 178

1.5. قاعده دفع افسد به فاسد. 179

1.6. قاعده لاضرر 179

2. قواعد عرصه سیاست.. 180

2.1. قاعده عدم ولایت غیر خدا 180

2.2. قاعده مساوات (عدم تبعیض). 181

2.3. قاعده تقیّه. 182

2.4. قاعده نفی سبیل. 182

2.5. قاعده نفی کمک به تجاوزگر 183

3. قواعد عرصه اجتماعی. 183

3.1. قاعده عدالت.. 183

3.2. قاعده وفای به عقود 184

3.3. قاعده نفی عسر و حرج. 185

3.4. قاعده تعظیم شعایر 185

3.5. قاعده تعاون. 185

3.6. قاعده جُبّ (آمرزش گذشته). 186

3.7. قاعده انتخاب اصلح. 186

4. قواعد عرصه اقتصاد 187

4.1. قاعده سلطنت(مالکیت). 187

4.2. قاعده احسان. 187

5. قواعد عرصه امنیتی – اجتماعی. 188

5.1. قاعده حرمت جان مسلمان. 188

5.2. قاعده امان. 188

5.3. قاعده صلح. 189

فصل سوم:

سیاست خارجی و روابط بین الملل. 193

درآمد. 193

الف) سیاست خارجی. 195

1. اصول سیاسی. 195

1.1. اصل مسالمت.. 195

1.2. اصل دعوت.. 196

1.3. اصل تالیف قلوب.. 196

1.4. اصل نفی ولایت کافران بر مسلمانان. 197

1.5. اصل تولّی و تبری. 198

1.6. اصل حل مسالمت آمیز اختلافات.. 199

1.7. اصل استکبارستیزی و استضعاف زدایی. 199

1.8. اصل ظلم ستیزی. 200

2. اصول حقوقی. 200

2.1. اصول حقوق بشر(حق حیات، حق وطن و...). 200

2.2. اصل وفای به تعهدات بین المللی. 201

2.3. اصل مقابله به مثل. 203

2.4. اصل قبول پناهندگی. 204

3. اصول امنیتی. 205

3.1. اصل دفاع از سرزمینها و منافع مسلمانان. 205

3.2. اصل احتیاط در برخورد با دشمنان. 205

3.3. اصل آمادگی برای مقابله با دشمن. 205

ب) روابط بین الملل. 206

1. تنظیم روابط بر مبنای عدالت.. 206

2. وحدت و همزیستی مسالمت آمیز. 208

2.1. در حوزه کشورهای اسلامی. 208

2.2. در حوزه پیروان ادیان توحیدی. 208

2.2.1. وحدت بر مبنای توحید. 210

3. روابط دیپلماتیک.. 211

3.1. هیات های دیپلماتیک.. 211

3.2. همکاری های بین المللی. 211

3.3. منطقه بین المللی مسلمانان. 211

3.4. گردهمایی جهانی طاغوت ها 211

3.5. کمک های بشر دوستانه. 212

4. الزامات روابط بین الملل. 212

4.1. روابط عادلانه. 212

4.2. نفی رابطه سلطه. 212

4.3. برائت از مشرکان. 213

4.4. قطع رابطه. 213

5. جنگ.. 214

5.1. دشمن شناسی. 214

5.2. جهاد 217

5.2.1. اصالت صلح. 217

5.2.2. جایگاه جهاد 218

5.2.3. ارزش جهاد 219

5.2.4. جهاد تدافعی. 219

5.2.5. هدف از جهاد 220

5.2.6. فرماندهی نظامی. 222

5.2.7. آمادگی نظامی. 223

5.2.8. استراتژی های نظامی. 224

5.2.9. عوامل پیروزی در جنگ.. 226

5.2.10. عوامل شکست در جنگ.. 228

5.2.11. امدادهای الهی در جنگ.. 229

5.2.12. شکست به مثابه آزمایش الهی. 231

5.2.13.فرار ا ز جنگ.. 231

5.2.14. اخلاق جنگ.. 232

5.2.15. حمایت از ایثارگران و مجاهدان. 233

5.2.16. پذیرش آتش بس.. 233

5.2.17. اقتصاد جنگ.. 234

5.2.18. ستون پنجم دشمن. 234

5.3. جنگ نرم (تهاجم فرهنگی). 234

5.3.1. هدف کفار از جنگ نرم 236

5.3.1.1. دین زدایی. 236

5.3.2.2. همانندسازی. 237

5.3.2. شیوه های جنگ نرم 237

5.3.2.1. استهزاء 237

5.3.2.2. افتراء 239

5.3.2.3. نسبت جنون. 240

5.3.2.4. نسبت سحر و جادو 240

5.3.2.5. زیبا جلوه دادن. 241

5.3.2.6. تهمت.. 242

5.3.2.7. تهدید. 243

5.3.2.8. توجیه گری. 243

5.3.2.9. تکذیب.. 244

5.3.2.10. ظاهرسازی. 245

5.3.2.11. تحقیر 245

5.3.2.12. بهانه جویی. 245

5.3.2.13. تحریف.. 246

5.4. جنگ روانی. 247

فهرست تفصیلی مطالب.. 249

فهرست آیات.. 261

ص: 249

8. سنت مهلت الهی. 41

ج) عبرت های تاریخ. 43

فصل دوم:

سیاست داخلی. 47

درآمد. 47

الف) مبانی تفکر سیاسی در قرآن. 49

1. عدالت.. 49

1.1. لزوم اجرای عدالت.. 49

1.2. اقسام عدالت.. 50

1.2.1. عدالت توزیعی. 50

1.2.2. عدالت قضایی. 50

1.2.3. عدالت اقتصادی. 51

2. امنیت.. 51

2.1. اهمیت و جایگاه امنیت.. 51

2.2. اقسام امنیت.. 53

2.2.1. امنیت الهی. 53

2.2.1.1.امنیت و آرامش روحی و روانی. 54

2.2.3. امنیت جانی. 55

2.2.4. امنیت اجتماعی. 56

2.2.5. امنیت نظامی. 57

2.2.6. امنیت ملی. 57

3. آزادی. 58

3.1. جایگاه آزادی. 58

3.2. آزادی در انتخاب راه و مکتب.. 58

3.3. آزادی در چارچوب قوانین الهی. 59

3.4. آزادی بیان. 60

4. قدرت.. 61

4.1. قدرت مطلق الهی. 61

4.2. قدرت و حکومت برخی پیامبران. 61

4.3. خیرخواهی در عین قدرت.. 62

ص: 250

5. اخلاق. 63

5.1. هدف وسیله را توجیه نمیکند. 63

5.2. کرامت انسانی. 64

5.2.1. کمک های بشر دوستانه. 64

5.2.2. حرمت جان انسانی. 64

5.3. نفی تبعیض ها 65

5.4. عفو و گذشت.. 66

5.5. حسن خُلق با مردم 67

5.5.1. خوشرویی. 67

5.5.2. گفتار نیکو. 68

5.5.3. رفتار برادرانه با مردم 69

5.5.4. مدارا با مردم 69

5.5.6. تواضع. 69

5.5.7. دلسوزی. 69

5.5.8. جذب مخالفان. 70

5.5.9. عیب پوشی. 70

5.5.10. نیکوکاری. 70

5.6. برخورد اخلاقی با مخالفان. 71

5.6.1. کلام نیکو. 72

5.6.2. کردار نیکو. 72

5.6.3. دلسوزی. 73

5.6.4. دوری از ناسزا گویی. 73

6. انصاف.. 73

7. مصلحت سنجی. 75

ب) جایگاه حکومت در نظام سیاسی اسلام 77

درآمد. 77

1. حکومت.. 80

1.1. لزوم تشکیل حکومت.. 80

1.2. مشروعیت حکومت.. 82

1.3. وظایف حکومت.. 82

ص: 251

1.3.1 . ایفای حقوق الهی. 82

1.3.1.1. دعوت به خداپرستی. 82

1.3.1.2. اجرای احکام 82

1.3.2. ایفای حقوق مردم 83

1.3.2.1. فرهنگی. 83

الف) گسترش معروف ها و اصلاح جامعه. 83

ب) تحکیم خانواده 84

1.3.2.2. اقتصادی. 85

الف) خدمت به مردم 85

ب) فقر زدایی. 85

ج) تامین رفاه مردم 86

د) مدیریت بحران. 87

1.3.2.3 . سیاسی. 87

الف) تامین امنیت.. 87

ب) ایجاد و تقویت وحدت.. 87

ج) دسترسی به مسئولین. 88

1.3.2.4. اجتماعی. 88

الف) آسان گیری بر مردم 88

ب) منع آزار و اذیت مردم 88

1.4. مردم و حکومت.. 89

1.4.1. حکومت وسیله آزمایش.. 89

1.4.2. تبعیت از زمامداران. 89

1.4.4. سرنوشت ملت ها 89

1.4.5. وطن دوستی. 90

1.4.6. حمایت از حکومت در برابر دشمن. 90

1.5. مسئولین و حکومت.. 91

1.5.1. ساده زیستی. 91

1.5.2.خطر نفوذ اطرافیان. 91

1.5.3. حساسیت رفتاری خانواده مسئولین. 92

1.5.4. کنترل رفتار کارگزاران. 92

ص: 252

1.6. حکومت و مخالفان. 92

1.7. انحراف حکومت.. 93

1.7.1. عوامل انحراف حکومت.. 93

2. مدیریت سیاسی و اجتماعی. 93

2.1. قانون گرایی. 93

2.1.1. جایگاه قانون. 93

2.2.2 . التزام به قانون. 93

2.2.3. ضابطه گرایی نه رابطه گرایی. 94

2.2. انتصابات.. 95

2.2.1. شایسته سالاری. 95

2.2.1.2. رعایت سلسله مراتب.. 96

2.2.2. گزینش افراد 96

2.2.2.1. لزوم گزینش در انتصابات.. 96

2.2.2.2. ملاک ها 97

الف) سوابق. 97

ب) حال فعلی افراد 97

ج) امانتداری و تخصص.. 98

د) سایر ملاک ها 99

2.3. نهادها و سازمان ها 100

2.3.1. وزارت.. 100

2.3.2. سازمان نظارتی. 100

2.3.3. سازمان های اطلاعاتی و امنیتی. 101

2.3.3.1. تشکیلات اطلاعاتی. 101

2.3.3.2. تحقیق به حد کافی. 101

2.3.3.3. نفوذ در دستگاه دشمن. 102

2.3.4. زندان. 102

2.4. توسعه و پیشرفت.. 102

2.4.1. الزامات پیشرفت.. 103

2.4.2. پیشرفت های صنعتی. 103

2.4.2.1. شهرسازی. 103

ص: 253

2.4.2.2. سد سازی. 104

2.4.2.3. زره سازی. 104

2.4.2.4. کشتی سازی. 104

2.4.3. توسعه اقتصادی. 105

3. رهبری. 105

3.1. جایگاه رهبری. 105

3.2. اطاعت از رهبری. 106

3.3. ویژگی های رهبری. 107

3.3.1. عدالت.. 107

3.3.2. بصیرت و آگاهی. 108

3.3.3. تقوا و صالح بودن. 109

3.3.4. سعه صدر 109

3.3.5. مردمی بودن. 110

3.3.6. ساده زیستی رهبر 112

3.3.7. قاطعیت.. 112

3.3.8. انتقاد پذیری. 112

3.3.9. صراحت.. 113

3.3.10. صبر و استقامت.. 113

3.3.11. پیشگامی. 113

3.4. وظایف رهبر 114

3.4.1. فرماندهی نظامی. 114

3.4.2. امیدواری و دلگرمی. 115

3.4.3. اصلاح گری. 115

3.4.4. پاسخگویی. 116

3.4.5. نظارت.. 116

3.4.6. آگاهی دادن به مردم 116

3.4.7. تصمیم گیری نهایی. 117

3.4.8. انعطاف پذیری. 117

3.4.9. حمایت از مظلومان. 117

3.4.10. بیعت گرفتن از مردم 117

ص: 254

4. کنترل قدرت.. 118

4.1. قدرت فسادآور است.. 118

4.2. تفکیک قوا 119

5. فتنه گری. 119

ج) جامعه شناسی سیاسی. 121

درآمد. 121

1. جامعه ایمانی و غیر ایمانی. 123

1.1. وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی. 124

1.2. مسئولیت در قبال جامعه. 125

1.2.1. مسئولیت در حد توان. 125

1.3. صلاح و فساد جامعه. 126

1.4. سرنوشت جامعه. 127

1.5. استقلال جامعه. 127

1.6. انحرافات جامعه. 128

1.6.1. بدعت و دین سازی. 128

1.6.2. رهبران فاسد. 128

1.6.3. نافرمانی های الهی. 128

1.6.4. رفاه زدگی. 129

1.6.5. سقوط اخلاقی. 129

1.7. لزوم برخورد با منحرفین در جامعه. 130

2. جریان شناسی سیاسی. 130

2.1. تقابل حق و باطل. 130

2.2. ملاک تشخیص حق از باطل. 132

2.3. وحدت حق و کثرت باطل. 134

2.4. ولایت الهی و غیرالهی. 135

2.5. جریان حق. 136

2.6. جریان باطل. 137

2.6.1.شیطان. 139

الف) سیاست شیطان. 140

ب) شیوه های شیطان. 141

ص: 255

2.6.2. کافران و مستکبران. 141

الف) اشراف، یاران ویژه کفار 144

ب) جلوه های استکبار 145

ج) ویژگی های استکبار 147

2.6.3. منافقان. 149

الف) ویژگی های منافقان. 152

ب) برخورد با منافقان. 154

ج) توبه منافقان. 155

د) سرانجام منافقان. 156

2.6.4. اهل کتاب.. 156

2.6.4.1. ویژگی های اهل کتاب.. 158

2.7. ابزارهای نظام طاغوتی و استبدادی. 159

2.8. تولّی و تبرّی. 161

2.9. مبارزه با طاغوت.. 162

2.10. استقامت و پایداری. 163

2.11. پیروزی نهایی جریان حق. 165

3. مشارکت سیاسی. 166

3.1. تعاون و همکاری. 166

3.2. شورا 167

3.3. تخصص گرایی. 168

4. عقلانیت سیاسی. 169

5. حزب سیاسی. 171

5.1. حزب الله.. 171

5.2. حزب شیطان. 172

5.3. حقگرایی نه حزبگرایی. 173

د) قواعد فقه سیاسی. 175

درآمد. 175

1. قواعد عام 177

1.1. قاعده رجوع به خبره(کارشناس). 177

1.2. قاعده اهم و مهم. 177

ص: 256

1.3. قاعده اضطرار 177

1.4. قاعده اصالة الصحة. 178

1.5. قاعده دفع افسد به فاسد. 179

1.6. قاعده لاضرر 179

2. قواعد عرصه سیاست.. 180

2.1. قاعده عدم ولایت غیر خدا 180

2.2. قاعده مساوات (عدم تبعیض). 181

2.3. قاعده تقیّه. 182

2.4. قاعده نفی سبیل. 182

2.5. قاعده نفی کمک به تجاوزگر 183

3. قواعد عرصه اجتماعی. 183

3.1. قاعده عدالت.. 183

3.2. قاعده وفای به عقود 184

3.3. قاعده نفی عسر و حرج. 185

3.4. قاعده تعظیم شعایر 185

3.5. قاعده تعاون. 185

3.6. قاعده جُبّ (آمرزش گذشته). 186

3.7. قاعده انتخاب اصلح. 186

4. قواعد عرصه اقتصاد 187

4.1. قاعده سلطنت(مالکیت). 187

4.2. قاعده احسان. 187

5. قواعد عرصه امنیتی – اجتماعی. 188

5.1. قاعده حرمت جان مسلمان. 188

5.2. قاعده امان. 188

5.3. قاعده صلح. 189

فصل سوم:

سیاست خارجی و روابط بین الملل. 193

درآمد. 193

الف) سیاست خارجی. 195

1. اصول سیاسی. 195

ص: 257

1.1. اصل مسالمت.. 195

1.2. اصل دعوت.. 196

1.3. اصل تالیف قلوب.. 196

1.4. اصل نفی ولایت کافران بر مسلمانان. 197

1.5. اصل تولّی و تبری. 198

1.6. اصل حل مسالمت آمیز اختلافات.. 199

1.7. اصل استکبارستیزی و استضعاف زدایی. 199

1.8. اصل ظلم ستیزی. 200

2. اصول حقوقی. 200

2.1. اصول حقوق بشر(حق حیات، حق وطن و...). 200

2.2. اصل وفای به تعهدات بین المللی. 201

2.3. اصل مقابله به مثل. 203

2.4. اصل قبول پناهندگی. 204

3. اصول امنیتی. 205

3.1. اصل دفاع از سرزمینها و منافع مسلمانان. 205

3.2. اصل احتیاط در برخورد با دشمنان. 205

3.3. اصل آمادگی برای مقابله با دشمن. 205

ب) روابط بین الملل. 206

1. تنظیم روابط بر مبنای عدالت.. 206

2. وحدت و همزیستی مسالمت آمیز. 208

2.1. در حوزه کشورهای اسلامی. 208

2.2. در حوزه پیروان ادیان توحیدی. 208

2.2.1. وحدت بر مبنای توحید. 210

3. روابط دیپلماتیک.. 211

3.1. هیات های دیپلماتیک.. 211

3.2. همکاری های بین المللی. 211

3.3. منطقه بین المللی مسلمانان. 211

3.4. گردهمایی جهانی طاغوت ها 211

3.5. کمک های بشر دوستانه. 212

4. الزامات روابط بین الملل. 212

ص: 258

4.1. روابط عادلانه. 212

4.2. نفی رابطه سلطه. 212

4.3. برائت از مشرکان. 213

4.4. قطع رابطه. 213

5. جنگ.. 214

5.1. دشمن شناسی. 214

5.2. جهاد 217

5.2.1. اصالت صلح. 217

5.2.2. جایگاه جهاد 218

5.2.3. ارزش جهاد 219

5.2.4. جهاد تدافعی. 219

5.2.5. هدف از جهاد 220

5.2.6. فرماندهی نظامی. 222

5.2.7. آمادگی نظامی. 223

5.2.8. استراتژی های نظامی. 224

5.2.9. عوامل پیروزی در جنگ.. 226

5.2.10. عوامل شکست در جنگ.. 228

5.2.11. امدادهای الهی در جنگ.. 229

5.2.12. شکست به مثابه آزمایش الهی. 231

5.2.13.فرار ا ز جنگ.. 231

5.2.14. اخلاق جنگ.. 232

5.2.15. حمایت از ایثارگران و مجاهدان. 233

5.2.16. پذیرش آتش بس.. 233

5.2.17. اقتصاد جنگ.. 234

5.2.18. ستون پنجم دشمن. 234

5.3. جنگ نرم (تهاجم فرهنگی). 234

5.3.1. هدف کفار از جنگ نرم 236

5.3.1.1. دین زدایی. 236

5.3.2.2. همانندسازی. 237

5.3.2. شیوه های جنگ نرم 237

ص: 259

مقدمه مؤلف.. 3

پیشگفتار 13

فصل اول:

خطوط کلی حاکم بر سیاست اسلامی. 21

درآمد. 21

الف) اصول. 23

1. سیاست در سایه جهان بینی الهی. 23

1.1. حاکمیت مطلق الهی. 24

1.2. توکل به خداوند. 25

1.3. حمایت های الهی. 26

1.4. نظارت الهی. 27

2. انسان شناسی سیاسی. 27

2.1. خلیفه اللهی انسان. 27

2.2. انجام تکلیف الهی. 29

2.3. اطاعت و پیروی از رسول خدا 29

3. وحدت ادیان آسمانی. 30

3.1. دعوت توحیدی انبیاء 30

3.2. رسالت جهانی اسلام 31

ب) سنت­ها 33

1. قانونمندی تاریخ. 33

2. زمانبندی تاریخ. 34

3. اختیار و آزادی انسان 34

4. آزمایش انسان ها 35

5. هلاکت امت های گنهکار 36

6. امدادهای الهی به مؤمنان. 37

7. سنت آسانی بعد از سختی. 40

8. سنت مهلت الهی. 41

ج) عبرت های تاریخ. 43

فصل دوم:

سیاست داخلی. 47

درآمد. 47

الف) مبانی تفکر سیاسی در قرآن. 49

1. عدالت.. 49

1.1. لزوم اجرای عدالت.. 49

1.2. اقسام عدالت.. 50

1.2.1. عدالت توزیعی. 50

1.2.2. عدالت قضایی. 50

1.2.3. عدالت اقتصادی. 51

2. امنیت.. 51

2.1. اهمیت و جایگاه امنیت.. 51

2.2. اقسام امنیت.. 53

2.2.1. امنیت الهی. 53

2.2.1.1.امنیت و آرامش روحی و روانی. 54

2.2.3. امنیت جانی. 55

2.2.4. امنیت اجتماعی. 56

2.2.5. امنیت نظامی. 57

2.2.6. امنیت ملی. 57

3. آزادی. 58

3.1. جایگاه آزادی. 58

3.2. آزادی در انتخاب راه و مکتب.. 58

3.3. آزادی در چارچوب قوانین الهی. 59

3.4. آزادی بیان. 60

4. قدرت.. 61

4.1. قدرت مطلق الهی. 61

4.2. قدرت و حکومت برخی پیامبران. 61

4.3. خیرخواهی در عین قدرت.. 62

5. اخلاق. 63

5.1. هدف وسیله را توجیه نمیکند. 63

5.2. کرامت انسانی. 64

5.2.1. کمک های بشر دوستانه. 64

5.2.2. حرمت جان انسانی. 64

5.3. نفی تبعیض ها 65

5.4. عفو و گذشت.. 66

5.5. حسن خُلق با مردم 67

5.5.1. خوشرویی. 67

5.5.2. گفتار نیکو. 68

5.5.3. رفتار برادرانه با مردم 69

5.5.4. مدارا با مردم 69

5.5.6. تواضع. 69

5.5.7. دلسوزی. 69

5.5.8. جذب مخالفان. 70

5.5.9. عیب پوشی. 70

5.5.10. نیکوکاری. 70

5.6. برخورد اخلاقی با مخالفان. 71

5.6.1. کلام نیکو. 72

5.6.2. کردار نیکو. 72

5.6.3. دلسوزی. 73

5.6.4. دوری از ناسزا گویی. 73

6. انصاف.. 73

7. مصلحت سنجی. 75

ب) جایگاه حکومت در نظام سیاسی اسلام 77

درآمد. 77

1. حکومت.. 80

1.1. لزوم تشکیل حکومت.. 80

1.2. مشروعیت حکومت.. 82

1.3. وظایف حکومت.. 82

1.3.1 . ایفای حقوق الهی. 82

1.3.1.1. دعوت به خداپرستی. 82

1.3.1.2. اجرای احکام 82

1.3.2. ایفای حقوق مردم 83

1.3.2.1. فرهنگی. 83

الف) گسترش معروف ها و اصلاح جامعه. 83

ب) تحکیم خانواده 84

1.3.2.2. اقتصادی. 85

الف) خدمت به مردم 85

ب) فقر زدایی. 85

ج) تامین رفاه مردم 86

د) مدیریت بحران. 87

1.3.2.3 . سیاسی. 87

الف) تامین امنیت.. 87

ب) ایجاد و تقویت وحدت.. 87

ج) دسترسی به مسئولین. 88

1.3.2.4. اجتماعی. 88

الف) آسان گیری بر مردم 88

ب) منع آزار و اذیت مردم 88

1.4. مردم و حکومت.. 89

1.4.1. حکومت وسیله آزمایش.. 89

1.4.2. تبعیت از زمامداران. 89

1.4.4. سرنوشت ملت ها 89

1.4.5. وطن دوستی. 90

1.4.6. حمایت از حکومت در برابر دشمن. 90

1.5. مسئولین و حکومت.. 91

1.5.1. ساده زیستی. 91

1.5.2.خطر نفوذ اطرافیان. 91

1.5.3. حساسیت رفتاری خانواده مسئولین. 92

1.5.4. کنترل رفتار کارگزاران. 92

1.6. حکومت و مخالفان. 92

1.7. انحراف حکومت.. 93

1.7.1. عوامل انحراف حکومت.. 93

2. مدیریت سیاسی و اجتماعی. 93

2.1. قانون گرایی. 93

2.1.1. جایگاه قانون. 93

2.2.2 . التزام به قانون. 93

2.2.3. ضابطه گرایی نه رابطه گرایی. 94

2.2. انتصابات.. 95

2.2.1. شایسته سالاری. 95

2.2.1.2. رعایت سلسله مراتب.. 96

2.2.2. گزینش افراد 96

2.2.2.1. لزوم گزینش در انتصابات.. 96

2.2.2.2. ملاک ها 97

الف) سوابق. 97

ب) حال فعلی افراد 97

ج) امانتداری و تخصص.. 98

د) سایر ملاک ها 99

2.3. نهادها و سازمان ها 100

2.3.1. وزارت.. 100

2.3.2. سازمان نظارتی. 100

2.3.3. سازمان های اطلاعاتی و امنیتی. 101

2.3.3.1. تشکیلات اطلاعاتی. 101

2.3.3.2. تحقیق به حد کافی. 101

2.3.3.3. نفوذ در دستگاه دشمن. 102

2.3.4. زندان. 102

2.4. توسعه و پیشرفت.. 102

2.4.1. الزامات پیشرفت.. 103

2.4.2. پیشرفت های صنعتی. 103

2.4.2.1. شهرسازی. 103

2.4.2.2. سد سازی. 104

2.4.2.3. زره سازی. 104

2.4.2.4. کشتی سازی. 104

2.4.3. توسعه اقتصادی. 105

3. رهبری. 105

3.1. جایگاه رهبری. 105

3.2. اطاعت از رهبری. 106

3.3. ویژگی های رهبری. 107

3.3.1. عدالت.. 107

3.3.2. بصیرت و آگاهی. 108

3.3.3. تقوا و صالح بودن. 109

3.3.4. سعه صدر 109

3.3.5. مردمی بودن. 110

3.3.6. ساده زیستی رهبر 112

3.3.7. قاطعیت.. 112

3.3.8. انتقاد پذیری. 112

3.3.9. صراحت.. 113

3.3.10. صبر و استقامت.. 113

3.3.11. پیشگامی. 113

3.4. وظایف رهبر 114

3.4.1. فرماندهی نظامی. 114

3.4.2. امیدواری و دلگرمی. 115

3.4.3. اصلاح گری. 115

3.4.4. پاسخگویی. 116

3.4.5. نظارت.. 116

3.4.6. آگاهی دادن به مردم 116

3.4.7. تصمیم گیری نهایی. 117

3.4.8. انعطاف پذیری. 117

3.4.9. حمایت از مظلومان. 117

3.4.10. بیعت گرفتن از مردم 117

4. کنترل قدرت.. 118

4.1. قدرت فسادآور است.. 118

4.2. تفکیک قوا 119

5. فتنه گری. 119

ج) جامعه شناسی سیاسی. 121

درآمد. 121

1. جامعه ایمانی و غیر ایمانی. 123

1.1. وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی. 124

1.2. مسئولیت در قبال جامعه. 125

1.2.1. مسئولیت در حد توان. 125

1.3. صلاح و فساد جامعه. 126

1.4. سرنوشت جامعه. 127

1.5. استقلال جامعه. 127

1.6. انحرافات جامعه. 128

1.6.1. بدعت و دین سازی. 128

1.6.2. رهبران فاسد. 128

1.6.3. نافرمانی های الهی. 128

1.6.4. رفاه زدگی. 129

1.6.5. سقوط اخلاقی. 129

1.7. لزوم برخورد با منحرفین در جامعه. 130

2. جریان شناسی سیاسی. 130

2.1. تقابل حق و باطل. 130

2.2. ملاک تشخیص حق از باطل. 132

2.3. وحدت حق و کثرت باطل. 134

2.4. ولایت الهی و غیرالهی. 135

2.5. جریان حق. 136

2.6. جریان باطل. 137

2.6.1.شیطان. 139

الف) سیاست شیطان. 140

ب) شیوه های شیطان. 141

2.6.2. کافران و مستکبران. 141

الف) اشراف، یاران ویژه کفار 144

ب) جلوه های استکبار 145

ج) ویژگی های استکبار 147

2.6.3. منافقان. 149

الف) ویژگی های منافقان. 152

ب) برخورد با منافقان. 154

ج) توبه منافقان. 155

د) سرانجام منافقان. 156

2.6.4. اهل کتاب.. 156

2.6.4.1. ویژگی های اهل کتاب.. 158

2.7. ابزارهای نظام طاغوتی و استبدادی. 159

2.8. تولّی و تبرّی. 161

2.9. مبارزه با طاغوت.. 162

2.10. استقامت و پایداری. 163

2.11. پیروزی نهایی جریان حق. 165

3. مشارکت سیاسی. 166

3.1. تعاون و همکاری. 166

3.2. شورا 167

3.3. تخصص گرایی. 168

4. عقلانیت سیاسی. 169

5. حزب سیاسی. 171

5.1. حزب الله.. 171

5.2. حزب شیطان. 172

5.3. حقگرایی نه حزبگرایی. 173

د) قواعد فقه سیاسی. 175

درآمد. 175

1. قواعد عام 177

1.1. قاعده رجوع به خبره(کارشناس). 177

1.2. قاعده اهم و مهم. 177

1.3. قاعده اضطرار 177

1.4. قاعده اصالة الصحة. 178

1.5. قاعده دفع افسد به فاسد. 179

1.6. قاعده لاضرر 179

2. قواعد عرصه سیاست.. 180

2.1. قاعده عدم ولایت غیر خدا 180

2.2. قاعده مساوات (عدم تبعیض). 181

2.3. قاعده تقیّه. 182

2.4. قاعده نفی سبیل. 182

2.5. قاعده نفی کمک به تجاوزگر 183

3. قواعد عرصه اجتماعی. 183

3.1. قاعده عدالت.. 183

3.2. قاعده وفای به عقود 184

3.3. قاعده نفی عسر و حرج. 185

3.4. قاعده تعظیم شعایر 185

3.5. قاعده تعاون. 185

3.6. قاعده جُبّ (آمرزش گذشته). 186

3.7. قاعده انتخاب اصلح. 186

4. قواعد عرصه اقتصاد 187

4.1. قاعده سلطنت(مالکیت). 187

4.2. قاعده احسان. 187

5. قواعد عرصه امنیتی – اجتماعی. 188

5.1. قاعده حرمت جان مسلمان. 188

5.2. قاعده امان. 188

5.3. قاعده صلح. 189

فصل سوم:

سیاست خارجی و روابط بین الملل. 193

درآمد. 193

الف) سیاست خارجی. 195

1. اصول سیاسی. 195

1.1. اصل مسالمت.. 195

1.2. اصل دعوت.. 196

1.3. اصل تالیف قلوب.. 196

1.4. اصل نفی ولایت کافران بر مسلمانان. 197

1.5. اصل تولّی و تبری. 198

1.6. اصل حل مسالمت آمیز اختلافات.. 199

1.7. اصل استکبارستیزی و استضعاف زدایی. 199

1.8. اصل ظلم ستیزی. 200

2. اصول حقوقی. 200

2.1. اصول حقوق بشر(حق حیات، حق وطن و...). 200

2.2. اصل وفای به تعهدات بین المللی. 201

2.3. اصل مقابله به مثل. 203

2.4. اصل قبول پناهندگی. 204

3. اصول امنیتی. 205

3.1. اصل دفاع از سرزمینها و منافع مسلمانان. 205

3.2. اصل احتیاط در برخورد با دشمنان. 205

3.3. اصل آمادگی برای مقابله با دشمن. 205

ب) روابط بین الملل. 206

1. تنظیم روابط بر مبنای عدالت.. 206

2. وحدت و همزیستی مسالمت آمیز. 208

2.1. در حوزه کشورهای اسلامی. 208

2.2. در حوزه پیروان ادیان توحیدی. 208

2.2.1. وحدت بر مبنای توحید. 210

3. روابط دیپلماتیک.. 211

3.1. هیات های دیپلماتیک.. 211

3.2. همکاری های بین المللی. 211

3.3. منطقه بین المللی مسلمانان. 211

3.4. گردهمایی جهانی طاغوت ها 211

3.5. کمک های بشر دوستانه. 212

4. الزامات روابط بین الملل. 212

4.1. روابط عادلانه. 212

4.2. نفی رابطه سلطه. 212

4.3. برائت از مشرکان. 213

4.4. قطع رابطه. 213

5. جنگ.. 214

5.1. دشمن شناسی. 214

5.2. جهاد 217

5.2.1. اصالت صلح. 217

5.2.2. جایگاه جهاد 218

5.2.3. ارزش جهاد 219

5.2.4. جهاد تدافعی. 219

5.2.5. هدف از جهاد 220

5.2.6. فرماندهی نظامی. 222

5.2.7. آمادگی نظامی. 223

5.2.8. استراتژی های نظامی. 224

5.2.9. عوامل پیروزی در جنگ.. 226

5.2.10. عوامل شکست در جنگ.. 228

5.2.11. امدادهای الهی در جنگ.. 229

5.2.12. شکست به مثابه آزمایش الهی. 231

5.2.13.فرار ا ز جنگ.. 231

5.2.14. اخلاق جنگ.. 232

5.2.15. حمایت از ایثارگران و مجاهدان. 233

5.2.16. پذیرش آتش بس.. 233

5.2.17. اقتصاد جنگ.. 234

5.2.18. ستون پنجم دشمن. 234

5.3. جنگ نرم (تهاجم فرهنگی). 234

5.3.1. هدف کفار از جنگ نرم 236

5.3.1.1. دین زدایی. 236

5.3.2.2. همانندسازی. 237

5.3.2. شیوه های جنگ نرم 237

5.3.2.1. استهزاء 237

5.3.2.2. افتراء 239

5.3.2.3. نسبت جنون. 240

5.3.2.4. نسبت سحر و جادو 240

5.3.2.5. زیبا جلوه دادن. 241

5.3.2.6. تهمت.. 242

5.3.2.7. تهدید. 243

5.3.2.8. توجیه گری. 243

5.3.2.9. تکذیب.. 244

5.3.2.10. ظاهرسازی. 245

5.3.2.11. تحقیر 245

5.3.2.12. بهانه جویی. 245

5.3.2.13. تحریف.. 246

5.4. جنگ روانی. 247

فهرست تفصیلی مطالب.. 249

فهرست آیات.. 261

فهرست آیات

بقره، آیه 3 ص24

بقره، آیه 9 ص149، 216

بقره، آیه 11 ص149

بقره، آیه 12 ص149

بقره، آیه 13 ص150

بقره، آیه 14 ص150

بقره، آیه 30 ص27

بقره، آیه 53 ص132

بقره، آیه 60 ص50

بقره، آیه 62 ص30

بقره، آیه 63 ص163

بقره، آیه 79 ص128

بقره، آیه 83 ص68

بقره، آیه 84 ص52،201

بقره، آیه 96 ص158

بقره، آیه 100 ص159

ص: 260

بقره، آیه 102 ص139، 239

بقره، آیه 105 ص142، 216

بقره، آیه 109 ص66، 74

بقره، آیه 111 ص158

بقره، آیه 120 ص156، 205

بقره، آیه 124 ص96، 107، 181

بقره، آیه 126 ص53

بقره، آیه 134 ص127

بقره، آیه 147 ص112

بقره، آیه 151 ص110

بقره، آیه 155 ص35

بقره، آیه 168 ص139

بقره، آیه 173 ص177

بقره، آیه 179 ص50

بقره، آیه 185 ص185

بقره، آیه 190 ص203، 219

بقره، آیه 191 ص203

بقره، آیه 192 ص233

بقره، آیه 193 ص66، 220

بقره، آیه 194 ص75، 203، 232

بقره، آیه 195 ص234

بقره، آیه 204 ص151

بقره، آیه 205 ص151

بقره، آیه 208 ص208

بقره، آیه 212 ص237

بقره، آیه 216 ص219

بقره، آیه 218 ص219

بقره، آیه 224 ص199

بقره، آیه 233 ص125

بقره، آیه 239 ص55

بقره، آیه 246 ص115

بقره، آیه 247 ص186

ص: 261

بقره، آیه 249 ص163، 229

بقره، آیه 251 ص221، 226

بقره، آیه 256 ص34، 58

بقره، آیه 257 ص135

بقره، آیه 272 ص64

بقره، آیه 279 ص51، 200، 212

بقره، آیه 284 ص61

بقره، آیه 285 ص136

آل­عمران، آیه 17 ص136

آل­عمران، آیه 26 ص25

آل­عمران، آیه 28 ص143، 161، 182، 197

آل­عمران، آیه 48 ص108

آل­عمران، آیه 52 ص105، 108

آل­عمران، آیه 54 ص26

آل­عمران، آیه 64 ص30، 87، 195، 209، 210

آل­عمران، آیه 69 ص157، 205

آل­عمران، آیه 71 ص157

آل­عمران، آیه 72 ص138، 217

آل­عمران، آیه 78 ص234

آل­عمران، آیه 84 ص31

آل­عمران، آیه 99 ص157

آل­عمران، آیه 100 ص157

آل­عمران، آیه 103 ص124، 208

آل­عمران، آیه 104 ص100

آل­عمران، آیه 111 ص157

آل­عمران، آیه 113 ص73

آل­عمران، آیه 118 ص123، 216، 217

آل­عمران، آیه 121 ص114، 223

آل­عمران، آیه 124 ص115

آل­عمران، آیه 125 ص229

آل­عمران، آیه 142 ص227

آل­عمران، آیه 152 ص228، 231

آل­عمران، آیه 154 ص231

آل­عمران، آیه 159 ص66، 69، 168

آل­عمران، آیه 165 ص228

آل­عمران، آیه 167 ص220

آل­عمران، آیه 168 ص152

آل­عمران، آیه 169 ص136

آل­عمران، آیه 177 ص164

آل­عمران، آیه 187 ص157

آل­عمران، آیه 196 ص211

آل­عمران، آیه 199 ص164

نساء، آیه 2 ص187

نساء، آیه 29 ص187

نساء، آیه 46 ص247

نساء، آیه 51 ص214

نساء، آیه 54 ص109، 158

نساء، آیه 58 ص183

نساء، آیه 59 ص80، 89

نساء، آیه 60 ص137

نساء، آیه 61 ص152

نساء، آیه 74 ص221

نساء، آیه 75 ص205

نساء، آیه 76 ص131

نساء، آیه 77 ص163، 228

نساء، آیه 78 ص152

نساء، آیه 80 ص30

نساء، آیه 81 ص153

نساء، آیه 83 ص80

نساء، آیه 88 ص154

نساء، آیه 89 ص154

نساء، آیه 90 ص189، 217

ص: 262

نساء، آیه 91 ص215

نساء، آیه 93 ص56

نساء، آیه 94 ص70، 169

نساء، آیه 95 ص233

نساء، آیه 101 ص170

نساء، آیه 102 ص170،216، 224

نساء، آیه 104 ص224

نساء، آیه 107 ص117

نساء، آیه 114 ص199

نساء، آیه 132 ص25

نساء، آیه 135 ص49، 184

نساء، آیه 138-139

ص144

نساء، آیه 139 ص198

نساء، آیه 141 ص182

نساء، آیه 143 ص152

نساء، آیه 144 ص212

نساء، آیه 146 ص155

نساء، آیه 148 ص70، 177

نساء، آیه 162 ص74

مائده، آیه 1 ص184، 201

مائده، آیه 2 ص167، 183، 185، 211

مائده، آیه 3 ص142

مائده، آیه 6 ص36، 185

مائده، آیه 8 ص206، 212

مائده، آیه 13 ص67

مائده، آیه 15 ص32

مائده، آیه 16 ص134

مائده، آیه 17 ص72

مائده، آیه 18 ص65

مائده، آیه 20 ص43

مائده، آیه 26 ص231

مائده، آیه 32 ص56، 64، 188، 201

مائده، آیه 33 ص87

مائده، آیه 38 ص56

مائده، آیه 41 ص158، 246

مائده، آیه 42 ص207

مائده، آیه 49 ص63، 234

مائده، آیه 51 ص197

مائده، آیه 54 ص361

مائده، آیه 55 ص105، 181

مائده، آیه 56 ص171

مائده، آیه 57 ص214

مائده، آیه 57-58

ص238

مائده، آیه 62 ص123

مائده، آیه 64 ص159

مائده، آیه 67 ص81

مائده، آیه 70 ص244

مائده، آیه 82 ص74، 215

انعام، آیه 10 ص238

انعام، آیه 18 ص61

انعام، آیه 34 ص37، 244

انعام، آیه 44 ص41

انعام، آیه 50 ص113

انعام، آیه 52 ص63

انعام، آیه 54 ص69

انعام، آیه 67 ص34

انعام، آیه 81 ص54

انعام، آیه 93 ص239

انعام، آیه 98 ص65

انعام، آیه 108 ص73

انعام، آیه 119 ص178

انعام، آیه 123 ص128

ص: 263

انعام، آیه 124 ص147

انعام، آیه 128 ص139

انعام، آیه 142 ص140

انعام، آیه 147 ص62

انعام، آیه 153 ص134

انعام، آیه 163 ص113

اعراف، آیه 3 ص135

اعراف، آیه 6-7

ص125

اعراف، آیه 17 ص141

اعراف، آیه 21 ص235

اعراف، آیه 34 ص34

اعراف، آیه 56 ص126

اعراف، آیه 60 ص144

اعراف، آیه 61-62 ص62

اعراف، آیه 65 ص111

اعراف، آیه 85 ص69، 116

اعراف، آیه 86 ص247

اعراف، آیه 90 ص144

اعراف، آیه 103 ص126

اعراف، آیه 110 ص242

اعراف، آیه 112 ص211

اعراف، آیه 116 ص240

اعراف، آیه 123 ص160، 243

اعراف، آیه 124-125 ص97

اعراف، آیه 127 ص145

اعراف، آیه 128 ص115

اعراف، آیه 129 ص89، 112

اعراف، آیه 137 ص103

اعراف، آیه 142 ص115

اعراف، آیه 144 ص82

اعراف، آیه 145 ص114

اعراف، آیه 148 ص235

اعراف، آیه 150 ص164

اعراف، آیه 155 ص96

اعراف، آیه 157 ص83

اعراف، آیه 175 ص116

اعراف، آیه 181 ص63

اعراف، آیه 182 ص42

اعراف، آیه 199 ص84

انفال، آیه 5 ص92

انفال، آیه 7 ص226

انفال، آیه 10 ص230

انفال، آیه 11 ص54

انفال، آیه 12 ص226

انفال، آیه 15 ص232

انفال، آیه 16 ص225

انفال، آیه 17 ص230

انفال، آیه 20-21 ص107

انفال، آیه 25 ص119

انفال، آیه 26 ص51

انفال، آیه 29 ص133

انفال، آیه 30 ص138، 160

انفال، آیه 36 ص138

انفال، آیه 38 ص186

انفال، آیه 45 ص227

انفال، آیه 46 ص222

انفال، آیه 47 ص222

انفال، آیه 48 ص241

انفال، آیه 49 ص153

انفال، آیه 53 ص127

انفال، آیه 56 ص201

انفال، آیه 58 ص202، 203

ص: 264

انفال، آیه 60 ص80، 205، 217، 223

انفال، آیه 61 ص114، 189، 195، 217

انفال، آیه 62 ص166

انفال، آیه 65 ص227

انفال، آیه 66 ص225

انفال، آیه 67 ص225

انفال، آیه 70 ص232

انفال، آیه 72 ص96، 202

انفال، آیه 73 ص119

انفال، آیه 75 ص123

توبه، آیه 1 ص213

توبه، آیه 4 ص202

توبه، آیه 5 ص101

توبه، آیه 6 ص188، 204

توبه، آیه 8 ص245

توبه، آیه 10 ص220

توبه، آیه 12 ص225

توبه، آیه 19 ص97

توبه، آیه 25 ص230

توبه، آیه 26 ص55

توبه، آیه 28 ص214

توبه، آیه 31 ص210

توبه، آیه 32 ص236

توبه، آیه 41 ص218

توبه، آیه 47 ص234

توبه، آیه 48 ص153

توبه، آیه 55 ص156

توبه، آیه 58 ص245

توبه، آیه 60 ص85، 196

توبه، آیه 61 ص110

توبه، آیه 66 ص155

توبه، آیه 67 ص152

توبه، آیه 71 ص167

توبه، آیه 73 ص114

توبه، آیه 74 ص156

توبه، آیه 79 ص238

توبه، آیه 81 ص154

توبه، آیه 83 ص155

توبه، آیه 84 ص155

توبه، آیه 90 ص222

توبه، آیه 91 ص187

توبه، آیه 95 ص161

توبه، آیه 100 ص97

توبه، آیه 107 ص124، 179

توبه، آیه 120 ص90، 223

توبه، آیه 128 ص111

یونس، آیه 14 ص35

یونس، آیه 17 ص247

یونس، آیه 41 ص142

یونس، آیه 65 ص236

یونس، آیه 75 ص162

یونس، آیه 77 ص240

یونس، آیه 83 ص160

یونس ، آیه 85-86 ص25

یونس، آیه 87 ص86، 103

یونس، آیه 93 ص86

یونس، آیه 104 ص213

هود، آیه 17 ص173

هود، آیه 18 ص239

هود، آیه 29 ص86

هود، آیه 38 ص239

ص: 265

هود، آیه 40 ص94

هود، آیه 52 ص105

هود، آیه 59 ص128

هود، آیه 61 ص102

هود، آیه 78 ص129

هود، آیه 80 ص81

هود، آیه 85 ص100

هود، آیه 88 ص84

هود، آیه 89 ص43

هود، آیه 93 ص29

هود، آیه 112 ص164

هود، آیه 113 ص183، 200

هود، آیه 116 ص84

یوسف، آیه 25 ص91

یوسف، آیه 30 ص92

یوسف، آیه 45 ص168

یوسف، آیه 46 ص168

یوسف، آیه 47 ص87، 101

یوسف، آیه 54 ص98

یوسف، آیه 55 ص99

یوسف، آیه 56 ص75، 82

یوسف، آیه 58 ص88، 212

یوسف، آیه 59 ص71

یوسف، آیه 60 ص95، 112

یوسف، آیه 75 ص93

یوسف، آیه 78 ص70

یوسف، آیه 79 ص94

یوسف، آیه 90 ص95

یوسف، آیه 99 ص57

یوسف، آیه 101 ص85

یوسف، آیه 108 ص108، 196

رعد، آیه 11 ص89

رعد، آیه 17 ص131

رعد، آیه 36 ص173

ابراهیم، آیه 1 ص134

ابراهیم، آیه 3 ص141

ابراهیم، آیه 6 ص58

ابراهیم، آیه 9 ص33

ابراهیم، آیه 10 ص246

ابراهیم، آیه 36 ص73

حجر، آیه 36-37 ص42

حجر، آیه 39 ص242

حجر، آیه 57 ص96

نحل، آیه 5-6 ص102

نحل، آیه 35 ص243

نحل، آیه 36 ص162

نحل، آیه 43 ص169

نحل، آیه 71 ص212

نحل، آیه 89 ص27

نحل، آیه 90 ص62، 83، 183

نحل، آیه 93 ص34

نحل، آیه 100 ص140

نحل، آیه 106 ص182

نحل، آیه 112 ص53

نحل، آیه 125 ص71، 196

نحل، آیه 126 ص203

إسراء، آیه 16 ص129

إسراء، آیه 28 ص68

ص: 266

إسراء، آیه 33 ص200

إسراء، آیه 64 ص236

إسراء، آیه 70 ص64، 200

إسراء، آیه 71 ص106

إسراء، آیه 76 ص144

إسراء، آیه 77 ص33

إسراء، آیه 94 ص246

کهف، آیه 13 ص126

کهف، آیه 20 ص55

کهف، آیه 56 ص131

کهف، آیه 79 ص86، 179

کهف، آیه 87-88 ص88

کهف، آیه 92-93 ص85

کهف، آیه 95 ص167

کهف، آیه 95-96 ص104

طه، آیه 25 ص110

طه، آیه 29-32 ص167

طه، آیه 43-44 ص68

طه، آیه 47 ص88، 163

طه، آیه 62 ص215

طه، آیه 63 ص90

طه، آیه 71 ص159

طه، آیه 80 ص93

طه، آیه 85 ص105

طه، آیه 92 ص116

طه، آیه 94 ص87،124، 177

طه، آیه 95 و 96 ص130

أنبیاء، آیه 5 ص239

أنبیاء، آیه 7 ص177

أنبیاء، آیه 25 ص210

أنبیاء، آیه 80 ص57،104، 223

أنبیاء، آیه 82 ص100

حج، آیه 17 ص209

حج، آیه 25 ص211

حج، آیه 30 ص185

حج، آیه 32 ص185

حج، آیه 38 ص37

حج، آیه 41 ص81، 83

حج، آیه 42-44 ص244

حج، آیه 48 ص42

حج، آیه 78 ص82

مؤمنون، آیه 24 ص243

مؤمنون، آیه 27 ص104

مؤمنون، آیه 52 ص31، 209

مؤمنون، آیه 66 ص148

مؤمنون، آیه 70 ص240

مؤمنون، آیه 96 ص72

مؤمنون، آیه 97 ص141

مؤمنون، آیه 115 ص35

نور، آیه 32 و33 ص84

نور، آیه 55 ص52، 95، 165

نور، آیه 62 ص107، 117

فرقان، آیه 1 ص133

فرقان، آیه 7 ص111

فرقان، آیه 20 ص111

فرقان، آیه 35 ص100

فرقان، آیه 37-39 ص44

شعراء، آیه 13 ص113

ص: 267

شعراء، آیه 18 ص147

شعراء، آیه 44 ص247

شعراء، آیه 52-53 ص123

شعراء، آیه 69-76 ص60

شعراء، آیه 116 ص243

شعراء، آیه 128-129 ص91

شعراء، آیه 170-171 ص94

شعراء، آیه 181-182 ص51

شعراء، آیه 214-215 ص69

نمل، آیه 17 ص223

نمل، آیه 19 ص112

نمل، آیه 21 ص101

نمل، آیه 22 ص60

نمل، آیه 24 ص242

نمل، آیه 27-28 ص101

نمل، آیه 32 ص168

نمل، آیه 33 ص118

نمل، آیه 34 ص93

نمل، آیه 39 ص169

نمل، آیه 40 ص168

نمل، آیه 43 ص98

نمل، آیه 44 ص82

نمل، آیه 46 ص69

نمل، آیه 57 ص216

نمل، آیه 68 ص237

نمل، آیه 86 ص23

قصص، آیه 4 ص92، 148

قصص، آیه 5 ص166

قصص، آیه 20 ص102

قصص، آیه 26 ص98

قصص، آیه 39 ص145، 148

قصص، آیه 59 ص36

قصص، آیه 76 ص118

قصص، آیه 79 ص91

عنکبوت، آیه 10 ص153

عنکبوت، آیه 12 ص143

عنکبوت، آیه 18 ص59

عنکبوت، آیه 38 ص242

عنکبوت، آیه 39 ص145

عنکبوت، آیه 41 ص135

عنکبوت، آیه 46 ص72، 208

روم، آیه 26- 27 ص23

روم، آیه 30 ص210

روم، آیه 32 ص173

روم، آیه 60 ص245

لقمان، آیه 7 ص147

لقمان، آیه 18 ص67

احزاب، آیه 1 ص137

احزاب، آیه 6 ص29، 180

احزاب، آیه 9 ص229

احزاب، آیه 12 ص248

احزاب، آیه 14 ص120

احزاب، آیه 25 ص221

احزاب، آیه 26 ص209، 229

احزاب، آیه 28 ص112

احزاب، آیه 36 ص59

احزاب، آیه 60 ص248

احزاب، آیه 61 ص151

احزاب، آیه 72 ص28

ص: 268

سبأ، آیه 11 ص103

سبأ، آیه 28 ص31

سبأ، آیه 31 ص199

سبأ، آیه 43 ص241

سبأ، آیه 49 ص165

فاطر، آیه 6 ص172

فاطر، آیه 39 ص28

یس، آیه 67 ص35

صافّات، آیه 35-36 ص148

صافّات، آیه 174 ص214

ص، آیه 5-7 ص159

ص، آیه 17 ص109

ص، آیه 17- 20 ص61، 109

ص، آیه 26 ص181

ص، آیه 27 ص23

ص، آیه 35 ص61، 81

ص، آیه 37 ص169

ص، آیه 37-38 ص102

ص، آیه 82 ص139

ص، آیه 87 ص32

زمر، آیه 9 ص186

غافر، آیه 5 ص137

غافر، آیه 26 ص245

غافر، آیه 28 ص75، 182

غافر، آیه 44-45 ص26

غافر، آیه 51 ص38

فصّلت، آیه 26 ص248

فصّلت، آیه 30 ص26

فصّلت، آیه 33 ص196

فصّلت، آیه 34 ص71

شوری، آیه 8 ص59

شوری، آیه 9 ص180

شوری، آیه 15 ص49، 196

شوری، آیه 17 ص132

شوری، آیه 38 ص167

شوری، آیه 40 ص67

زخرف، آیه 26 ص94

زخرف، آیه 36 ص140

زخرف، آیه 63 ص125

دخان، آیه 51 ص54

احقاف، آیه 11 ص235

احقاف، آیه 35 ص110

محمّد، آیه 3 ص130

محمّد، آیه 4 ص221، 224، 232

محمّد، آیه 13 ص44

محمّد، آیه 25 ص141

محمّد، آیه 26 ص149

محمّد، آیه 33 ص106

فتح، آیه 4 ص55

فتح، آیه 10 ص117

فتح، آیه 12 ص232

فتح، آیه 23 ص33

فتح، آیه 28 ص165

ص: 269

فتح، آیه 29 ص127، 161، 198

حجرات، آیه 6 ص120

حجرات، آیه 7 ص162

حجرات، آیه 9 ص199، 218

حجرات، آیه 10 ص208

حجرات، آیه 12 ص178

حجرات، آیه 13 ص65، 181

حجرات، آیه 15 ص218

ق، آیه 12-14 ص130

الرّحمن، آیه 9 ص51

الرّحمن، آیه 60 ص188

حدید، آیه 10 ص 97

حدید، آیه 25 ص50، 80، 119، 184

مجادله، آیه 1 ص60

مجادله، آیه 19 ص172

مجادله، آیه 22 ص161، 171

حشر، آیه 8 ص90

ممتحنه، آیه 1 ص198، 213

ممتحنه، آیه 2 ص216

ممتحنه، آیه 8 ص189، 206

ممتحنه، آیه 9 ص198

ممتحنه، آیه 10 ص204

ممتحنه، آیه 12 ص57، 106، 166

منافقون، آیه 4 ص217

منافقون، آیه 7 ص215

منافقون، آیه 8 ص149

تغابن، آیه 1 ص24

تغابن، آیه 12 ص29

طلاق، آیه 7 ص125

قلم، آیه 9 ص216

قلم، آیه 51 ص240

مزمّل، آیه 10-11 ص41، 72

مدّثر، آیه 7 ص113

نازعات، آیه 17-18 ص162

طارق، آیه 15 ص216

طارق، آیه 15-17 ص138

غاشیه، آیه 21-22 ص29

فجر، آیه 7-13 ص103

فجر، آیه 10-12

ص118

شرح، آیه 1 ص110

شرح، آیه 5-6 ص40

تین، آیه 3 ص53

عادیات، آیه 1 ص219

ص: 270

قریش، آیه 1-4 ص52

کافرون، آیه 1-6 ص132

کافرون، آیه 6 ص59

مسد، آیه 1 ص94

ص: 271

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109