روزشمار جنگ ایران و عراق: طبس تا سنندج جلد 7-2

مشخصات کتاب

سرشناسه:سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس. مدیرت مطالعات تاریخی و روزشمار

عنوان و نام پدیدآور:طبس تا سنندج: تهاجم ها و بحران های دوران گذار اردیبهشت 1359/ هادی نخعی؛ مجری مدیریت مطالعات تاریخی و روزشمار مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس؛ ویرایش فنی و ادبی هانیه مرشدی؛ زیر نظر شورای تدوین و انتشار روزشمار جنگ حسین اردستانی...[ و دیگران ].

مشخصات نشر:تهران: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، 1397.

مشخصات ظاهری:1128ص.

فروست:روزشمار جنگ ایران و عراق.کتاب هفتم؛ جلد 2.

شابک:500000 ریال: 9786005443844

وضعیت فهرست نویسی:فیپا

یادداشت:زیر نظر شورای تدوین و انتشار روزشمار جنگ حسین اردستانی، مهدی انصاری، حمیدرضا فراهانی، علی رضا لطف الله زادگان، هادی نخعی، حجت الله کریمی.

یادداشت:نمایه.

موضوع:جنگ ایران و عراق، 13591367 گاهشماری

موضوع:IranIraq War, 19801988 Chronology

موضوع:جنگ ایران و عراق، 13591367 دخالت ایالات متحده

موضوع:IranIraq War, 19801988 Participation, American

موضوع:واقعه طبس، 1359.

موضوع:*Historical incidence of Tabas, 1980

موضوع:جنگ ایران و عراق، 13591367 کردستان

موضوع:IranIraq War, 19801988 Kurdistan

شناسه افزوده:نخعی، هادی، 1328

شناسه افزوده:سپاه پاسداران انقلاب اسلامی. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس

شناسه افزوده:Islamic Revolution Iranian Revolutionary Guards‪. Holly Defense Research and Documentation Center

شناسه افزوده:روزشمار جنگ ایران و عراق؛ [ج.] 7.

رده بندی کنگره:DSR1602/س25ر9 7.ج 1397

رده بندی دیویی:955/084302

شماره کتابشناسی ملی:5130424

ص: 1

اشاره

ص: 2

روزشمار جنگ ایران و عراق

کتاب هفتم جلد2

طبس تا سنندج

تهاجم ها و بحران های دوران گذار

اردیبهشت 1359

هادی نخعی

مرکز اسناد وتحقیقات دفاع مقدس

ص: 3

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

روزشمارجنگ ایران و عراق کتاب

هفتم جلد2

طبس

تا سنندج

تهاجم ها و بحران های دوران گذار

هادی نخعی

مجری:

مدیریت مطالعات تاریخی و روزشمار مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس

ویرایش فنی و ادبی: هانیه مرشدی

همکاران آماده سازی: مریم سادات سادات نجفی(صفحه آرایی) < سعید حصاری (نمایه) < محمد محمدپور (گزینش عکس)

لیتوگرافی و چاپ: مرکز چاپ سپاه پاسداران انقلاب

اسلامی < ناظر چاپ: ناصرکشاورز

چاپ اول: 1396 < تعداد: 1000 نسخه < قیمت: تومان

شابک: 5443 600 978 ISBN: 9786005443

کلیه حقوق متعلق به مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس است.

نقل از کتاب با ذکر مأخذ مجاز و هرگونه بهره برداری دیگر منوط به اجازه کتبی این مرکز می باشد.

مراکز پخش: 1. تهران،خیابان انقلاب،خیابان12فروردین، ساختمان ناشران، طبقه اول،شماره 4،تلفن: 66481531

2. تهران،خیابان انقلاب،خیابان فخررازی، مجتمع ناشران فخر رازی، انتشارات مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس

3. خرمشهر،جنب مسجدجامع، بازارشهید محمدجهان آرا،شماره 27

ص: 4

روزشمار جنگ ایران و عراق

تهیه و نشر: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی

زیر نظر شورای تدوین و انتشار روزشمار جنگ:

حسین اردستانی، مهدی انصاری، حمیدرضا فراهانی،

علی رضا لطف الله زادگان، هادی نخعی، حجت الله کریمی

تصویر

ص: 5

تصویر

ص: 6

تصویر

ص: 7

ص: 8

فهرست روزشمار

عنوان صفحه

پیشگفتار 15

مقدمه 17

1 اردیبهشت 1359 121

2 اردیبهشت 1359 179

3 اردیبهشت 1359 223

4 اردیبهشت 1359 255

5 اردیبهشت 1359 275

6 اردیبهشت 1359 335

7 اردیبهشت 1359 391

8 اردیبهشت 1359 447

9 اردیبهشت 1359 481

10 اردیبهشت 1359 519

11 اردیبهشت 1359 545

12 اردیبهشت 1359 581

13 اردیبهشت 1359 601

14 اردیبهشت 1359 625

15 اردیبهشت 1359 651

16 اردیبهشت 1359 673

عنوان صفحه

پیشگفتار 15

مقدمه 17

17 اردیبهشت 1359 701

18 اردیبهشت 1359 727

19 اردیبهشت 1359 745

20 اردیبهشت 1359 761

21 اردیبهشت 1359 783

22 اردیبهشت 1359 809

23 اردیبهشت 1359 835

24 اردیبهشت 1359 853

25 اردیبهشت 1359 881

26 اردیبهشت 1359 897

27 اردیبهشت 1359 917

28 اردیبهشت 1359 933

29 اردیبهشت 1359 959

30 اردیبهشت 1359 981

31 اردیبهشت 1359 1003

گزارش روزشمار (فشرده اهم مطالب) 1027

فهرست راهنما (نمایه) 1079

فهرست نقشه

عنوان صفحه

آزادسازی شهر سنندج 939

ص: 9

فهرست راهنمای عکس ها

سایروس ونس وزیر امور خارجه امریکا 123

علی اکبر معین فر وزیر نفت 126

محمدعلی جهان آرا مسئول سپاه پاسداران خرمشهر 132

تیمسار ولی الله فلاحی فرمانده نیروی زمینی ارتش 137

مهدی بازرگان عضو شورای انقلاب 143

حضور مسلحانه رسمی سازمان چریک های فدایی خلق در درگیری های کردستان 158

اعلام مواضع گروه های سیاسی روی نرده های درب اصلی دانشگاه تهران 160

شکسته شدن نرده های دانشگاه تهران براثر درگیری گروهک ها 160

رژه دانشجویان وابسته به انجمن های اسلامی و سازمان های دانشجویان مسلمان کشور از حسینیه ارشاد تا اقامتگاه موقت امام خمینی 163

امام خمینیرهبر انقلاب اسلامی 164

طه یاسین رمضان معاون نخست وزیر عراق 189

آیت الله سیدمحمدباقر صدر 194

تیمسار ظهیرنژاد فرمانده ژاندارمری و عباس آقازمانی (ابوشریف) فرمانده عملیاتی سپاه پاسداران 197

تجمع بزرگ مردمی در دانشگاه تهران 201

سخنرانی ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور، در دانشگاه تهران 202

حجت الاسلام هادی غفاری رئیس دادگاه انقلاب اسلامی شهسوار 209

جیمی کارتر رئیس جمهور امریکا و زبیگنیو برژینسکی مشاور امنیت ملی وی 225

مسعود بارزانی رهبر حزب دمکرات کردستان عراق 231

سرلشکر محمدهادی شادمهر رئیس ستاد مشترک ارتش و ابوالحسن بنی صدر 235

غنی بلوریان عضو ارشد حزب دمکرات کردستان ایران. 240

آیت الله سیدمحمدحسین بهشتی عضو شورای انقلاب 244

ناو هواپیمابر نیمیتز در 30 مایلی ساحل ایران 256

هلیکوپترهای دی.اس53 امریکایی بر روی ناو هواپیمابر نیمیتز در وضعیت های قبل از پرواز 257

صدام حسین رئیس جمهور عراق 260

جرج حبش رهبر جبهه خلق برای آزادی فلسطین 260

رحیم صفوی رابط عملیاتی سپاه و ارتش در غرب کشور و عباس دوزدوزانی فرمانده کل سپاه 264

ابوشریف (عباس آقازمانی) فرمانده عملیات سپاه 266

بقایای هلیکوپترهای نیروهای امریکایی در طبس 276

کارتر رئیس جمهور امریکا. 282

سرتیپ ظهیرنژاد فرمانده کل ژاندارمری 285

محمد منتظرقائم فرمانده سپاه پاسداران یزد 287

صادق قطب زاده وزیر امور خارجه 289

امام خمینی 290

مارگارت تاچر نخست وزیر انگلیس 300

آندره گرومیکو وزیر امور خارجه شوروی 302

کورت والدهایم دبیرکل سازمان ملل متحد 303

تیمسار فلاحی 304

مصطفی چمران وزیر دفاع 305

آیت الله لاهوتی امام جمعه رشت 316

نورالدین کیانوری دبیرکل حزب توده 321

آیت الله شریعتمداری 323

برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر 324

سناتور رابرت برد رهبر اکثریت در سنای امریکا 337

هنری کیسینجر وزیر امور خارجه اسبق امریکا. 338

رونالد ریگان رقیب کارتر از حزب جمهوری خواه در انتخابات ریاست جمهوری 340

نمونه ای از عرصه وسیع و متنوع تبلیغات مربوط به

ص: 10

حمله طبس 352

آیت الله العظمی محمدرضا گلپایگانی 353

مسعود بارزانی رهبر حزب دمکرات کردستان عراق 354

محمد بروجردی فرمانده سپاه سنندج 373

صادق طباطبایی سرپرست ادارات نخست وزیری 397

فیدل کاسترو 402

یاسر عرفات 404

شیخ عزالدین حسینی 426

احمد مفتی زاده 434

حسن حبیبی سخنگوی شورای انقلاب 438

کارتر، برژینسکی و ونس 481

جلال طالبانی رهبر اتحادیه میهنی کردستان عراق 497

ابوالحسن بنی صدر 514

ادموند ماسکی وزیر امور خارجه جدید امریکا 521

آیت الله بهشتی رئیس دیوان عالی کشور و عضو شورای انقلاب 523

شاپور بختیار 525

آیت الله محمدرضا مهدوی کنی سرپرست وزارت کشور و عضو شورای نگهبان 541

منصور فرهنگ سفیر ایران در سازمان ملل متحد 547

تجمع دانشجویان ایرانی کفن پوش در اطراف سفارت ایران در لندن در حمایت از انقلاب اسلامی 549

نماز جماعت معترضان به اشغال سفارت ایران در لندن، در اطراف این سفارتخانه 551

ارتفاعات اربابا در بانه 558

حجت الاسلام سیدمحمد موسوی خوئینی ها سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام 564

فرخ نگهدار عضو مرکزیت سازمان چریک های فدایی خلق 568

مراسم روز کارگر حزب توده در میدان امام خمینی 570

فخرالدین حجازی 576

آیت الله خامنه ای امام جمعه تهران 582

تجمع و تحصن هواداران انقلاب اسلامی مقابل سفارت ایران در لندن 585

اقامه نماز جماعت در خیابان کنزینگتون مقابل سفارت ایران در لندن 588

آیت الله سیدحسن شیرازی از علماء مخالف صدام 589

رژه روحانیون مسلح از مقابل منزل امام خمینی 597

تابوت اجساد امریکائیان در فرودگاه زوریخ سوئیس 602

تشییع جنازه آیت الله سیدحسن شیرازی در قم 635

حمله پلیس انگلستان و پایان خونین اشغال سفارت ایران در لندن 658

کلنل چارلز بک ویت فرمانده عملیات نجات گروگانن های امریکایی 674

تیمسار غلامعلی اویسی 709

آیت الله سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی دادستان کل کشور 739

فوزی بداوی نژاد از گوگانگیران سفارت ایران در لندن 742

آیت الله طاهری امام جمعه اصفهان 754

آیت الله خامنه ای و دکتر مصطفی چمران 778

سیدمحمود دعایی سرپرست روزنامه اطلاعات 779

ابوشریف نماینده رئیس جمهوری در سنندج و ابوالحسن بنی صدر 790

محمد مکری سفیر ایران در شوروی 814

محمد بروجردی، سرگرد علی صیاد شیرازی و رحیم (سیدیحیی) صفوی 817

عباس دوزدوزانی فرمانده کل سپاه 844

احمد سلامتیان دبیرکل گردهمایی بین المللی بررسی مداخلات امریکا در ایران 855

آیت الله بهشتی و حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی 870

عبدالرحمن قاسملو دبیرکل حزب دمکرات کردستان ایرانمی پردازیم. 891

خسرو قشقایی 893

ص: 11

آیت الله خامنه ای 905

محمد بروجردی و مسجد جامع سنندج 914

مراسم تشییع 25 تن از شهدای کردستان در مدرسه عالی شهید مطهری 941

محل اقامت جدید امام خمینی در جنب حسینیه جماران 954

سرهنگ ایرج نصرت زاد فرمانده تیپ1 لشکر28 سنندج 955

لئونید برژنف رهبر شوروی 963

آندره گرومیکو وزیر امور خارجه شوروی 963

هاشم صباغیان عضو هیئت ویژه بررسی مسائل کردستان و جمشید حقگو استاندار آذربایجان غربی 974

مارگارت تاچر 981

معین فر وزیر نفت 983

اعلام آمادگی عبدالرحمن قاسملو برای مذاکره 1012

بنی صدر 1017

نورالدین کیانوری 1020

امام موسی صدر 1022

ص: 12

ﭘﻴﺸﮕﻔﺘﺎر

ﻣﻘﺪﻣﻪ

ص: 13

ص: 14

پیشگفتار

پس از چند سال تلاش، مراحل مختلف طراحی، تحقیق، تدوین، ارزیابی، ویرایش، آماده سازی و تهیه عکس ها و نقشه های جلد دوم کتاب هفتم از مجموعه بزرگ روزشمار جنگ ایران و عراق به پایان رسید و این کتاب با عنوان طبس تا سنندج؛ تهاجم ها و بحران های دوران گذار آماده انتشار شد.

کتاب حاضر وقایع 31 روز از دوران جنگ ایران و عراق را در بر می گیرد و درمجموع شامل 549 گزارش درباره جنگ و موضوعات مربوط به آن در دوره زمانی 1/2/1359 تا 31/2/1359 است.

برای بهره گیری شایسته از کتاب توجه به چند نکته ضروری است:

1. مقدمه کتاب شامل جمع بندی مهم ترین موضوعاتی است که در گزارش های مختلف در سراسر کتاب بدان ها پرداخته شده است.

2. هرروز از روزشمار به منزله یک فصل و درقالب چندین گزارش شامل اخبار و تفسیر و تحلیل وقایع همان روز است که در پایان آن، فهرست منابع و مآخذ مطالب همان روز درج شده است. همچنین برخی از توضیحات ضروری درباره بعضی گزارش ها که در متن روزشمار نمی گنجیده، در پانوشت یا در ضمیمه پایان همان روزشمار آمده است.

3. پس از متن اصلی کتاب، چکیده ای از مطالب کتاب با عنوان “گزارش روزشمار” درج شده است که شماره هایی نظیر شماره گزارش های متن کتاب دارد و دستیابی به مطالب موردنظر را آسان می کند. در پایان کتاب نیز فهرست راهنمای موضوعی (نمایه) آمده است. همچنین عکس هایی از صحنه های وقایع و اشخاص ذکرشده در گزارش ها، در کتاب چاپ شده است.

4. برای آگاهی بیشتر از سیر و شیوه تحقیق و تدوین مجموعه روزشمار، مطالعه مقدمه کتاب اول (پیدایش نظام جدید) و ضمیمه کتاب دهم (هجوم سراسری) ضروری است.

ص: 15

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس ضمن درخواست علو درجات برای راویان شهید از همه کسانی که در مراحل مختلف تحقیق، تدوین و آماده سازی این کتاب با نویسنده و مرکز همکاری کرده اند، ازجمله هانیه مرشدی (ویرایش ادبی)، لیلا ساعی منش (اصلاح رسم الخط و تنظیم منابع)، مریم سادات سادات نجفی (صفحه آرایی)، زهراسادات صبح گل (بانک اطلاعات و عکس)، محمد محمدپور (گزینش عکس)، اکبر رستمی (تهیه نقشه) و نیز سعید حصاری و محمد فردی (استخراج و تنظیم نمایه) سپاسگزاری می کند.

***

نویسنده کتاب حاضر، مرحوم دکتر هادی نخعی پیش از آنکه اثر ارزشمندش به زیور طبع آراسته گردد، پس از تحمل رنج و تعب یک بیماری سخت و طولانی در آذرماه 1395 به یاران شهیدش پیوست. مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس یاد و خاطره آن استاد فقید که نویسنده ای متعهد، پژوهشگری متبحر و از بنیان گذاران مجموعه بزرگ روزشمار جنگ ایران و عراق بودند را گرامی می دارد و از خداوند منان برای ایشان علو درجات را خواستار است.

مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس

1396

ص: 16

مقدمه

کتاب حاضر

با عنوان "طبس تا سنندج تهاجم ها و بحران های دوران گذار" جلد دوم کتاب هفتم از مجموعه بزرگ روزشمار جنگ ایران و عراق است.

در این کتاب، نویسنده با استفاده از منابع غنی مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس (مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ) روزشمار مقطع بسیار مهم و تعیین کننده اردیبهشت ماه 1359، را درقالب 549 گزارش تهیه و تدوین کرده است. در طرح اولیه قرار بود وقایع ماه های فروردین و اردیبهشت 1359، در کتاب هفتم روزشمار در یک جلد درج و با عنوان "عراق بر طبل جنگ می کوبد " منتشر گردد، اما درعمل حجم مطالب جمع آوری شده به طور پیش بینی نشده ای افزایش یافت؛ چراکه مقطع تاریخی نیمه اول سال 1359، آکنده از مطالب مهم تاریخی و تحولات تعیین کننده است. از آنجا که تنگ کردن دامنه گزینش و نپرداختن به بعضی مطالب با هدف اختصار، به اصالت این مرور تاریخی لطمه وارد می ساخت و باتوجه به ارزشمند بودن مطالب مزبور، از این کار صرف نظر شد. به این ترتیب کتاب هفتم به دو جلد اول و دوم، شامل مرور جداگانه حوادث فروردین و اردیبهشت 1359، تقسیم شد. جلد اول قبلاً با عنوان "قطع رابطه امریکا با ایران" منتشر شده است و کتاب حاضر جلد دوم کتاب هفتم روزشمار می باشد.

نویسنده در جلد اول (قطع رابطه امریکا با ایران) درباره شکل، محتوا، شیوه تدوین، روش تحقیق و نیز تاریخچه، اهداف و چگونگی شکل گیری پروژه بزرگ روزشمار جنگ ایران و عراق توضیحاتی داده است که مطالعه و توجه به آن برای بهره برداری بهتر از کتاب حاضر مفید و ضروری است. با توصیه مؤکد به ملاحظه توضیحات مزبور و نکات مندرج در آن، در اینجا بدین یادآوری اکتفا می گردد:

آنچه در هنگام طراحی اولیه و نیز در تحولات شکلی و گاهی محتوایی بعدی به عنوان یک اصل غیرقابل تغییر مدنظر بوده، این است که روزشمار باید نشان دهنده

حال وهوای آن روز باشد، نه امروز.(1) هرروز، تاجایی که امکان دارد هرچه شبیه تر به خودش بازبینی و بازنویسی می شود.

عناوین، اشخاص، لحن گفتارها، نوع برخوردها و شیوه تصمیم گیری ها، ادبیات سیاسی و حتی نوع نگارش

ص: 17


1- * منظور از آن روز، زمان قیدشده در روزشمار است و منظور از امروز، زمان تدوین روزشمار است و نیز زمان مطالعه آن.

و شیوه نوشتن کلمات هرروز، خاص همان روز است. آرمان ها و ایده آل های مطرح، ممکن است خاص آن روز باشد و چه بسا با مقتضیات و حال واحوال امروز، متفاوت و حتی متناقض باشد.

اگر کسی که امروز، فردی عادی محسوب می شود یا منفور و مطرود یا معدوم است، آن روز شخصیتی سرشناس، قدرتمند و محبوب بود یا برعکس اگر برگزیدگان امروز، آن روز افراد عادی، گمنام یا حتی مورد خشم و غضب بودند، چنان که آن روز مطرح بوده اند در گزارش های این کتاب انعکاس خواهد داشت، نه چون امروز. خواننده به طور موقت از فضای امروز رها می شود و در فضای آن روز قرار می گیرد، با همان دغدغه ها، خوشی ها، غم ها، انگیزه ها و ضدانگیزه ها. اگر رفتارها و گفتارها و مواضع آن روز، امروز ساده، ابتدایی، ناشیانه یا برعکس انقلابی، ایثارگرانه و مکتبی محسوب شوند، تفاوتی در اصل ارائه مطالب به وجود نمی آورد. محقق و نویسنده روزشمار، فارغ از مقتضیات امروزی و تحولات قدرت با امانت داری به بازگویی حقایق و واقعیات می پردازد و همین از مهم ترین مایه ها و پایه های اعتبار علمی و تحقیقی روزشمار است.

در این شیوه (نگارش روزشمار)، بیشتر مشکل گزینش داده ها مطرح است تا نحوه ارائه آنها. در مواجهه با انبوه داده ها طبعاً باید داده های بااهمیت را گزینش کرد. اما ملاک اهمیت چیست؟ گاهی تنوع دیدگاه ها، زیاد و تفاوت جدی است چه بسا مسئله ای در نگاهی غیرمهم باشد، اما همین مسئله در نگاهی دیگر اهمیت ویژه ای داشته باشد. بااین همه، محقق ناچار است با نظر خود داده های با اهمیت را گزینش کند، یعنی ناچار است مطالب مهم را خود تشخیص دهد.

درکتاب حاضر نویسنده کوشیده است بین وضعیتی که ارائه انبوه و بی حساب داده ها باعث پس زدن ذهن خواننده می شود و وضعیتی که در آن خواننده صرفاً با گزینش فشرده نویسنده روبه رو است، تعادلی ایجاد کند.

مطالب هرروز روزشمار، مجموعه ای از چند گزارش است که با یک شماره ردیف مشخص گردیده اند. به عبارت دیگر، هر شماره ردیف در هرروز، نشان دهنده

یک یا چند خبر با موضوع مشترک است که به شکل یک گزارش تنظیم شده است. علاوه بر نمایه (فهرست راهنمای موضوعی) که به استفاده هرچه آسان تر از انبوه مطالب متن، برای دستیابی به مسائل مورد نظر محقق کمک می کند، فشرده ای از مطالب متن روزشمار تحت عنوان "گزارش روزشمار" بعد از پایان متن اصلی کتاب ارائه شده است که برای دنبال کردن سریع وقایع به صورت یک زنجیره مرتبط، استفاده از آن مفید است.

***

کتاب حاضر به مرور مقطع مهم و دوران ساز اردیبهشت 1359 اختصاص دارد. در این ماه چند تحول مهم رخ داده است که هرکدام می تواند نقطه عطفی در حیات نظام جدید به شمار آید؛ ازجمله: عملیات شکست خورده امریکا در طبس، وقایع دانشگاه ها که منجر به تشکیل شورای عالی ستاد انقلاب فرهنگی شد و تغییر اساسی وضعیت سنندج بعد از حدود یک ماه درگیری مسلحانه.

در این مرور علاوه بر سه موضوع یادشده، روند مهم ترین موضوعات مربوط به درگیری ها،

ص: 18

مشکلات و بحران های عدیده داخلی و خارجی کشور، بررسی شده است. این حوادث و وقایع بعضی به طور مستقیم و برخی به طور غیرمستقیم به زمینه سازی های جنگ تحمیلی مربوط اند. نویسنده با تحلیل و توصیف موضوعاتی که بر قدرت حکومتی، امنیت ملی و ثبات سیاسی نظام تازه تأسیس جمهوری اسلامی تأثیر مهمی داشته اند، کوشیده است کلیه مطالب واجد اهمیت را که به نوعی مستقیم یا غیرمستقیم در زمینه سازی جنگ دخیل بوده اند، درقالب گزارش های مرتبط متذکر گردد.

مرور اردیبهشت 1359 (دوره زمانی کتاب)، به وضوح نشان می دهد که کشور در این مقطع زمانی، در معرض چالش ها و بحران های متعدد داخلی و خارجی قرار داشته است. مجموعه این بحران ها را در پنج عنوان می توان دسته بندی کرد:

1. بحران در روابط و مناسبات ایران و امریکا.

2. بحران در روابط و مناسبات ایران و عراق.

3. بحران در مناطق کردنشین غرب کشور.

4. بحران در دانشگاه ها.

5. بحران در تعاملات و مناسبات نیروهای سیاسی داخلی اعم از جریان های داخل جناح های حکومتی و خارج از آن.

یادآوری می شود در متن کتاب بیشتر گزارش های هر روز، به ترتیب ردیف های پنج گانه مذکور تنظیم شده است مگر در موارد استثنایی و خاص که نوع نگاه نویسنده به مهم ترین زمینه سازی های مربوط به آغاز جنگ عراق علیه ایران را بازگو می کند.

درواقع عراق در فضای ناشی از چالش ها و درگیری های موجود در نظام جدید که در پی می آید، درصدد تحقق مطامع خویش برآمد. درگیری امریکا با ایران تا حد عملیات نظامی طبس و نیز تدارک و پیگیری حصول اجماع جهان غرب در امر تحریم اقتصادی ایران جلو رفت. در غرب کشور، با اوج گیری درگیری ها، جبهه دیگری در مقابل نیروهای نظامی ایران گشوده شد و برای امریکا و عراق این نوعی ایجاد سهولت در حرکت ضدایرانی محسوب می شد. این امر به خصوص برای عراق عامل مساعدی برای زمینه سازی تجاوز بود. مرکزیت سیاسی و به تبع آن فرماندهی نظامی ایران در نوعی بحران و بی ثباتی به سر می برد و تحت تأثیر رفتارها و برخوردهای تضعیف کننده ناشی از جناح بندی موسوم به لیبرال خط امام قرار داشت. در صف بندی کلی عرصه سیاسی کشور، گروه های متعددی با دعاوی انقلابی باقیمانده از مبارزه با رژیم گذشته، به شدت فعالیت داشتند و حاضر به قرار گرفتن در ذیل حاکمیت جمهوری اسلامی نبودند. آنها هرجا ضرورت ایجاب می کرد، مدعی ایفای نقش جریان های سیاسی دارای مطالبات دمکراتیک و... بوده و هرجا که لازم می شد با اتکا به سلاح، نقش چریکی و شبه نظامی خود را نشان می دادند. همچنین گروه های دیگری که نه در صف محاربان بودند و نه در صف وفاداران قطعی نظام جدید قرار داشتند نیز فعال بودند که مطابق سنخ، ماهیت و نوع حضور، برخی از هردو طرف متحمل فشار و حتی قربانی می شدند.

ص: 19

به طورکلی در این زمان نوع و جهت تحرکات در هر دو جنبه خارجی (امریکا) و داخلی (نوع صف بندی جریان های سیاسی داخلی، اعم از داخل حاکمیت و غیر آن)

درمجموع، فضایی ایجاد کرده بود که از دیدگاه رژیم عراق تسهیل کننده تحرکات و عامل مساعدی برای زمینه سازی تجاوز ارتش عراق به شمار می رفت.

در این مقدمه هریک از بحران های پنج گانه یادشده، به ترتیب بررسی و سپس تحت عنوان "ویژگی هایی از سپاه" به جنبه هایی از وضع این نهاد در این دوره به اختصار اشاره می شود.

1. بحران در روابط و مناسبات ایران و امریکا

اشاره

در طول دوره کتاب حاضر، اردیبهشت 1359، هریک ا ز دو طرف ایران و امریکا، مشی سابق خویش را درباره گروگان های لانه جاسوسی ادامه دادند، بدون اینکه هیچ کدام قادر به اقدام تعیین کننده ای درزمینه کسب امتیازات مورد نظر در راستای حل نهایی مسئله باشند. دراین میان، در جوامع جهانی و رسانه ها، ایران صبورتر، مقاوم تر و بابرنامه تر از حریف نمود داشت، هرچند نه درحدی که پیروزی قطعی و قابل محاسبه ای در انتظارش باشد.

رابطه و مناسبات ایران و امریکا در اردیبهشت 1359 همانند فروردین این سال، روزهای تعیین کننده ای داشت. در فروردین اعلام "قطع رابطه امریکا با ایران" و در اردیبهشت ماه حمله شکست خورده امریکا در طبس نشان دهنده اوج تیرگی این روابط بود. در متن این تیرگی، علاوه بر مسائلی که به طور مستقیم مربوط به روابط ایران و امریکا می شد، بسیاری از مسائل مربوط به سیاست امریکا در خلیج فارس نیز، که در نگاه امریکا به نحوی مرتبط با ایران بود، قرار داشت. جنبه سوم مربوط به روابط امریکا و عراق می شد. به رغم فقدان رابطه رسمی بین امریکا و عراق،(1) درمورد مسائل مرتبط با ایران و عراق، آشکارا و به طور واضحی در مواضع و رفتار امریکا جهت گیری به نفع عراق به چشم می خورد.

درحالی که در چگونگی مبارزه علیه ایران برای ختم مطلوب ماجرای گروگان ها، به دلیل شکست عملیات در طبس، جنبه نظامی در اقدامات امریکا رنگ باخته و بر جنبه های اقتصادی آن تأکید روزافزون می شد،

درعمل دست کم در کوتاه مدت، موفقیت چندانی نمی توانست نصیب امریکا شود، بااین حال نمی توان امریکا را در این قضیه یک شکست خورده قطعی محسوب کرد.

ص: 20


1- ** عراق از سال 1967، به مناسبت "جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل" با امریکا قطع رابطه کرده بود. در سال 1982، سه سال بعد از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، امریکا عراق را از فهرست سیاه کشورهای حامی تروریسم حذف کرد. دو سال طول کشید تا این نزدیکی به اعلام رسمی تجدید رابطه دو کشور بینجامد. در سال 1984 (5/9/1363)، در بیانیه مشترکی که هم زمان در بغداد و واشنگتن انتشار یافت، ایالات متحده بعد از 17 سال، رابطه خود را با عراق ازسرگرفت.

الف) ایران، امریکا و تحریم اقتصادی

در آغاز دوره کتاب حاضر، قرار بود در اجلاس آتی کشورهای عضو جامعه اقتصادی اروپا در لوکزامبورگ، درباره نوع حمایت از امریکا علیه ایران تصمیم گیری شود. دراین حال، برخی کشورها با اعلام مواضع قبلی به استقبال اجلاس مذکور رفته و می کوشیدند بر نتایج آن تأثیرگذار باشند. ازجمله داگلاس هرد سخنگوی وزارت امور خارجه انگلیس، در یک گفت وگوی تلویزیونی گفت: فکر می کنم حمایت نکردن از امریکا علیه ایران به خروج این کشور از ناتو بینجامد و عواقب این اقدام برای متحدان این کشور بسیار وخیم خواهد بود.

در 22 آوریل 1980 (2/2/1359)، با شروع اجلاس لوکزامبورگ، کشورهای عضو بازار مشترک اروپا سرانجام درمورد نکات اصلی اقدام جمعی علیه ایران به توافق رسیدند. به گزارش رادیو لندن، آنان توافق کردند اگر دولت ایران تا اواسط ماه مه (اواخر اردیبهشت ماه)، برای رهایی گروگان ها اقدامی نکند، برنامه جمعی تحریم اقتصادی علیه ایران را به مرحله عمل درآورند. رادیو لندن گزارش داد: «از هم اکنون فروش اسلحه و مهمات به ایران قطع شده و قرارداد بازرگانی تازه ای با ایران بسته نخواهد شد. چنانچه این اقدامات نتیجه مطلوب به بار نیاورد، کشورهای بازار مشترک اروپا در جلسه روز 17 ماه مه [27/2/1359] خود که در [ناپل] ایتالیا تشکیل می شود، تصمیم خواهند گرفت که محدودیت های اقتصادی کامل نسبت به ایران معمول دارند.»

در 17 ماه مه (27 اردیبهشت)، اجلاس وزیران امور خارجه 9 کشور عضو جامعه اقتصادی اروپا شروع به کار کرد. در این اجلاس بایستی برای اجرای مصوبه اجلاس قبلی این وزرا که در لوکزامبورگ تشکیل شده بود، تصمیم گیری می شد. در همین حال، وزیران امور خارجه سه کشور مهم غربی یعنی آلمان غربی، فرانسه و انگلیس به ادموند ماسکی وزیر امور خارجه امریکا، اطلاع دادند که بازار مشترک اروپا مجازات های اقتصادی علیه ایران را به طور کامل به کار نخواهد بست. به اعتقاد آنها اعمال فشار تجاری کمکی به آزادی گروگان ها نخواهد کرد. دراین زمینه یک مفسر خبرگزاری فرانسه به نقل از محافل اروپایی در بروکسل این طور تحلیل کرد: «احتمالاً میزان اقدامات اقتصادی علیه ایران بسیار محدود خواهد بود و این چیزی است که موجب یأس امریکا خواهد شد.» در واکنش به این گونه تردیدها هودینگ کارتر سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا، اعلام کرد که امریکا هیچ دلیلی برای به تأخیرانداختن تحریم های اقتصادی خود علیه ایران نمی بیند. او گفت ایران هیچ اقدامی برای نجات جان گروگان ها انجام نداده است. ادموند ماسکی وزیر امور خارجه امریکا نیز کوشید اختلاف نظر امریکا و اروپا را عمده نشان ندهد. از سوی دیگر، ژاپن متحد غیراروپایی امریکا نیز به نوعی الگوی اروپا را تأیید کرد. یادآوری می شود سابورو اوکیتا وزیر امور خارجه ژاپن نیز در اجلاس مزبور شرکت داشت.

سرانجام اجلاس دوروزه ناپل درخصوص تحریم ایران، با صدور بیانیه ای به کار خود پایان داد و به طور رسمی اعلام شد که از روز پنجشنبه (1/3/1359)، تحریم های اقتصادی علیه ایران آغاز

ص: 21

خواهد شد، البته شرکت کنندگان در این اجلاس اعلام کردند که تحریم ها، شامل قراردادهای قبل از گروگان گیری نخواهد شد. درواقع این محدودیت ها، به معنای تعلیق تمام قراردادهایی بود که پس از چهارم نوامبر 1979 (13 آبان 1358)، با ایران منعقد شده بود. در بیانیه ناپل همچنین آمده بود: «وزیران امور خارجه بازار مشترک اروپا گزارش های رسیده از ایران را مطالعه و حصول یک تحول مهم یعنی انتخابات پارلمان ایران که شاید منجر به آزادی گروگان ها شود را ملاحظه کرده اند. آنها همچنین بار دیگر پایبندی خود به احترام و استقلال ایران و همچنین حق ملت ایران در تعیین سرنوشت خود را تأکید می کنند.»

سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا در واکنش به این مصوبه گفت که این کشور ترجیح می داد مجازات های تعیین شده، قراردادهای قبلی را هم در بر می گرفت.

این سخنگو اضافه کرد: درعین حال امریکا مشکلات ناشی از تعیین این مجازات ها که جامعه اروپا با آن مواجه است را نیز درک می کند.

دراین حال، بسیاری از تفسیرهای خبرگزاری ها و رسانه های جهان از کم اثر بودن مصوبه فوق علیه ایران حکایت داشت و از آنجا که به نظر می رسید مصوبه جدید اروپایی تحریم ایران نیز نتواند مقاومت ایران را بشکند، در محافل مختلف طرح هایی برای آزادی مسالمت آمیز گروگان ها ذکر و تحلیل می شد.

درحالی که ایران با بی اعتنایی برای محدود کردن تحریم ها تلاش می کرد، دو روز پس از اجلاس، تجدیدنظر انگلستان در چگونگی اجرای مصوبات اجلاس اخیر ناپل موجب ناراحتی امریکا شد. در انگلستان «پس از یک بحث شدید در مجلس عوام بریتانیا هیئت دولت بریتانیا تصمیم گرفت تا تحریم بازرگانی درمورد ایران را فقط شامل حال پیمان های جدید دولت بریتانیا با ایران سازد.» دولت بریتانیا فقط بیست وچهار ساعت پس از آنکه همراه با هم قطاران خود در بازار مشترک اروپا تصمیم گرفته بود علیه ایران تحریم های اقتصادی معمول دارد، تصمیم خود را تغییر داد. قرار بود تحریم اقتصادی ایران شامل کلیه قراردادهایی بشود که پس از 4 نوامبر (روز تسخیر سفارت امریکا در ایران)، بسته شده اند، اما پس از آنکه نمایندگان مجلس عوام بریتانیا به این موضوع اعتراض کردند تصمیم دولت این کشور عوض شد. به نظر مفسر رادیو لندن «[با] عقب گرد اخیر سیاست خانم تاچر، به شدت ناخشنودی امریکا افزوده خواهد شد. به ویژه چون خانم تاچر در اروپا سرسخت ترین پشتیبان مشی کارتر بوده است.»

در آخرین روز کتاب حاضر، مهم ترین مسئله مربوط به روابط ایران و امریکا بازتاب تصمیم انگلستان در امر تحریم ایران، در سطح رسانه های جهان بود. نظر به اینکه انگلستان جدی ترین متحد امریکا در اروپا و دولت محافظه کار تاچر نیز از این نظر مطمئن ترین دولت بود، برخورد مماشات آمیز این دولت با مسئله تحریم ایران که برخلاف تصمیم اولیه دولت تاچر صورت گرفت، بازتاب وسیعی داشت. در انگلستان، مطبوعات این اقدام را به شدت تأیید کردند. از سوی دیگر، غلامعلی افروز کاردار ایران در لندن،

بدون اعتنا به این گونه مماشات انگلیس گفت: دولت انگلیس اگر واقعاً کشوری مستقل و آزادی خواه است و نمی خواهد شریک جرم امریکا باشد

ص: 22

به جای تشکیل اجلاسی از سران و وزرای امور خارجه کشورهای عضو بازار مشترک برای بحث درباره چگونگی اعمال فشار اقتصادی علیه ایران بهتر است در جلسات و مذاکرات خود برای بازگرداندن شاه مخلوع به عنوان یک جنایتکار اقدام کند.

آیت الله بهشتی رئیس دیوان عالی کشور و عضو شورای انقلاب نیز درباره تحریم اقتصادی بازار مشترک اروپا علیه ایران و اینکه آیا انعطاف بازار مشترک ناشی از حسن نیت آنها بوده یا چیز دیگر، گفت: «خواسته اند تا حداقل نشان بدهند که صد درصد هم نوکر امریکا نیستند، پنجاه درصد نوکر هستند.»

ب) ایران، امریکا و صف بندی جهانی

منازعه امریکا و ایران در اردیبهشت 1359، همچنین در صف بندی اردوگاهی جهان به اشکال مختلف و در عرصه های مختلف سیاسی و اقتصادی (ازجمله نفت) بروز داشت. در طول این دوره، هم زمان با اعلام مواضع مقامات سیاسی دولت های دوست و متحد امریکا، دولت های اروپایی بلوک شرق و مخالفان اردوگاهی امریکا نیز با نوعی جانب داری از ایران، به اعلام موضع پرداختند. وضع دیگر مخالفان امریکا نیز با شدتی بیش وکم چنین بود. به طور مثال، ویتنام عملیات طبس را تجاوز نظامی دانست و آن را محکوم کرد. لیبی خواستار انتقال مقر سازمان ملل متحد از نیویورک به کشور دیگری شد. عبدالحلیم خدام وزیر امور خارجه سوریه، اقدام امریکا را دلیلی بر ورشکستگی هیئت حاکمه امریکا توصیف کرد. یاسر عرفات رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین، شکست عملیات ایالات متحده برای نجات گروگان ها در تهران را پیروزی انقلاب ایران بر امپریالیسم امریکا خواند و خطاب به امریکایی ها گفت در جنگ جنوب لبنان و کویر لوت و نیز آب های ساحلی لبنان سرنوشتی شبیه به خلیج خوک ها در انتظار شماست.

علاوه بر دولت های مخالف امریکا، دولت ها و شخصیت های عربی دوست ایالات متحده نیز اغلب لحن سرزنش آمیزی دراین باره داشتند؛ ازجمله شاذلی قلیبی دبیرکل

اتحادیه عرب، در اطلاعیه ای که در تونس انتشار داد اظهار کرد اقدام کارتر هدف نظامی دارد و درجایی که سازمان ملل متحد تعهد کرده در جست وجوی راه حل صلح آمیزی باشد این اقدام یک انحراف است. همچنین عبدالعزیز حسینی وزیر مشاور در نخست وزیری کویت نیز گفت کویت از دریافت این خبر متعجب شده است و چنین اقدامی را برخلاف عرف های بین المللی می داند.

ج) ایران، امریکا و جنگ تبلیغاتی

در این دوره، امریکا در عرصه تبلیغات و جنگ رسانه ای علیه ایران، یک گام بسیار مهم برداشت. در6 مه 1980 (16/2/1359)، بنگاه سخن پراکنی بین المللی واشنگتن دی سی اعلام کرد: «از تاریخ اول ژوئن 1980 [11/3/1359]، برنامه فارسی رادیو صدای امریکا روی همان طول موج از 2 ساعت در روز به 8 ساعت افزایش خواهد یافت. دولت امریکا با تصویب پیشنهاد کمیته ویژه هماهنگی به ریاست

ص: 23

برژینسکی و اعطای سالیانه چندین میلیون دلار بیشتر به صدای امریکا که در کشور شما بسیار محبوب است، امکان افزایش برنامه را فراهم نمود. هدف ما از این برنامه این است که مردم ایران را از واقعیت حوادث سیاسی داخلی کشورشان آگاه نماییم.» در ادامه بیانیه به طور واضح جهت گیری اصلی این جنگ رسانه ای، بدین شرح آمده است: «با افزایش وقت برنامه ما می توانیم روشن فکران پذیرای تمدن غرب و جوانان ایرانی را از پیشرفت های فرهنگی، علمی، اقتصادی و غیره مطلع سازیم.»

نکته قابل ذکر، تفاوت فاحش فضای سیاسی اجتماعی داخل کشور با نوع بازتاب آن در رسانه های بیگانه بود. رادیو صدای امریکا نیز در بخش فارسی خود چنین تفاوت فاحشی را بروز داده و برخلاف فضای داخل، از ادبیات به شدت تبلیغاتی کاملاً متناسب با گروه های محارب و حتی از خبرهای آشکارا نادرست استفاده کرد.

از سوی دیگر در ایران، در عرصه وسیع و متنوعی از تبلیغات و تحرکات، به محکومیت اقدام امریکا و تحلیل رفتار آن پرداخته شد. دامنه این تحرکات، مراجع عظام تقلید را نیز در بر گرفت. در بیانیه ای که درباره اقدام امریکا در طبس، ازطرف آیت الله العظمی گلپایگانی منتشر شد، این اقدام یک حمله تجاوزگرانه براساس «نقشه های جنون آمیز نظام صهیونیست مآب و متجاوز این جهان خوار غدار» خوانده شده و مقامات کشور به وحدت و خدمت خالصانه و مقاومت سرسختانه و شجاعانه «دربرابر توطئه های امپریالیسم در داخل و خارج» فراخوانده شده اند.

در خارج کشور نیز ایران به دلیل وجود فضای انقلابی در داخل کشور در جنگ رسانه ای مربوط به گروگان گیری یک بازنده قطعی محسوب نمی شد، زیرا چنین اقداماتی را نمی توان

به طور مشخص به دولت ها مرتبط دانست. حتی در امریکا نیز چنین وضعی وجود داشت. به عنوان نمونه ای از این جنگ رسانه ای می توان به این مورد اشاره کرد: بااینکه دیپلمات های ایرانی از امریکا اخراج شده بودند، اما اعضای هیئت نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد به ناچار در خاک امریکا به سر می بردند و این برای رسانه های امریکایی فرصتی بود تا جنبه های خبری خود را جذاب ترکنند. گفت وگوی اول ماه مه (11/2/1359) یکی از شبکه های تلویزیون امریکا با منصور فرهنگ سفیر ایران در سازمان ملل، از آن جمله است. مجری سؤال کرد: آیا گروگان گیری در ایران قانونی بود؟ فرهنگ پاسخ داد نه، به هیچ وجه. گروگان گرفتن کارکنان سفارت امریکا در تهران پاسخی به پذیرش شاه مخلوع در ایالات متحده بود. وی ضمن اشاره به کودتای سال 1953 در ایران با حمایت امریکا و نیز کودتای 1974 در شیلی افزود: ازلحاظ تاریخی این کاملاً طبیعی است که پذیرش شاه مخلوع را به عنوان یک اقدام سیاسی جلوه داد. بنابراین از این دیدگاه گروگان گیری قابل قبول است. از منصور فرهنگ درباره ناتوانی ابوالحسن بنی صدر در برخورد با دانشجویانی که در سفارت امریکا هستند سؤال شد، وی پاسخ داد: ما در یک مرحله انقلابی هستیم با موقعیت انقلابی که نمی توان یک دولت باثبات داشت. فرهنگ تصریح کرد دشمنی ایران به هیچ وجه متوجه مردم امریکا نیست. این دشمنی مستقیماً متوجه دولت امریکا است. سفیر ایران در سازمان ملل با اشاره به گزارش هایی

ص: 24

مبنی بر اینکه واشنگتن راه های حمایت از حضور ارتش در ایران را مدنظر داشت، گفت: امریکاییان کودتا را در سال 1953، ساواک را در سال 1958،

انقلاب به اصطلاح کشاورزی را در سال 1963 برای ما به ارمغان آوردند و در ژانویه 1979 زمانی که تمامی دنیا به احترام از انقلاب ایران دچار ترس شده بود، ایالات متحده در تدارک یک کودتا بود.

د) ایران، امریکا و گروه ها

در طول دوره کتاب حاضر، در فضای حاد ضدامریکایی موجود در ایران، هرگونه تحرکی که به نحوی می توانست به امریکایی ها منتسب شود، با حساسیت ویژه ای تعقیب می شد. دراین حال، اعلام موضع گروه ها و جریان های سیاسی داخل کشور، به طورکلی در چارچوب ضدیت با امریکا و محکوم کردن آن ادامه داشت و هر گروه در حاشیه مطلب اصلی به مقاصد داخلی خود نیز می پرداخت که گاهی اهمیت این حاشیه از متن بیشتر بود. این درواقع نوعی استفاده از مشروعیت و اعتبار مواضع ضدامریکایی بود که در توصیف صف بندی جریان های سیاسی وقت کشور جالب توجه و روشنگر به شمار می آید.

در شرایط پس از شکست امریکا در طبس که همه گروه ها و جریان های سیاسی داخلی بیش از همیشه همراهی با امواج فراگیر مبارزه ضدامریکایی را به نوعی علامت حیات و تحرک و مشروعیت خود می دانستند، برخی گروه ها به طور ویژه با راهبرد و اهداف مشخص خود در کوره تشدید مبارزات ضدامریکایی به شدت می دمیدند. دراین میان، حزب توده و سازمان مجاهدین خلق، هرکدام به نوعی شاخص بودند؛ حزب توده به سبب رسالت جهانی وابستگی بلوکی خود و سازمان مجاهدین خلق به علت ادعاهای آلترناتیوی خود. تلاش های سازمان مجاهدین خلق مصرانه تر،تبلیغاتی تر، تهاجمی تر و چشمگیرتر از همه گروه ها بود. آنها دست اندرکاران نظام را سرزنش و محکوم می کردند که درزمینه رسالت ضدامریکایی، ناتوانی و کوتاهی عامدانه دارند. ازجمله نشریه مجاهد (ارگان سازمان مجاهدین خلق) در تاریخ 14/2/1359، گزارش مفصلی با عنوان "چند

سؤال درباره تهاجم نظامی امریکا" درج کرد که در آن آمده است: «حدود ده روز از واقعه تهاجم آشکار نظامی امریکا به خاک ایران می گذرد. واقعه ای که برگی تازه را در کارنامه روابط ایران و امپریالیسم امریکا گشوده و قاعدتاً باید مسئولین و دست اندرکاران را متقاعد کرده باشد که بین ما و امپریالیست ها هیچ رابطه مسالمت جویانه و تفاهم آمیزی نمی تواند وجود داشته باشد، ولی عجیب اینکه هنوز حداقل گزارش صحیحی از این امر مهم دراختیار خلق ما که مدت هاست فریاد "مرگ بر امریکا" سر داده، قرار داده نشده است. ... آیا می توان با کم اهمیت جلوه دادن مسئله، حقایق را از مردم پوشیده داشت؟»

این گونه اعلام موضع آشتی ناپذیر علیه امریکا، منحصر به سازمان مجاهدین خلق نبود بلکه در میان طیف متنوعی از گروه ها بروز داشت. آنچه در ادامه ذکر می شود فقط مربوط به روز یکشنبه 7/2/1359، یعنی اولین فرصت های ممکن برای اعلام موضع می باشد:

ص: 25

روزنامه جمهوری اسلامی (ارگان حزب جمهوری اسلامی) در مقاله ای با عنوان "آیا در موضع گیری وزارت خارجه منافع و خط انقلاب رعایت شده است" به انتقاد از عملکرد وزارت امور خارجه و شخص وزیر (قطب زاده) پرداخت. در این مقاله آمده است: «آیا در موضع گیری های وزارت خارجه، منافع و خط انقلاب رعایت شده است؟ وزارت خارجه پس از این تهاجم نظامی که نقض حاکمیت ملی ایران است، در اعلامیه ای بسیار ابتدایی و ضعیف اظهار می دارد که والدهایم توصیه کرده است خونسردی خود را حفظ کنید! مگر والدهایم همان مهره بی اراده امریکا نیست که مردم قهرمان ما در تهران دست رد بر سینه اش زدند؟... چرا بایستی وزارت خارجه و شخص وزیر خارجه آن چنان از موضع ضعف عمل کند که والدهایم به خود جرئت دهد تا دستور صادر کند که خونسرد باشید! آیا وزیر خارجه از این پیام به خود نلرزیده است؟... آیا اینجا جای خونسردی است؟»

جنبش مسلمانان مبارز (گروه دکتر پیمان) نیز بیانیه ای دراین باره انتشار داد. در این بیانیه با تأکید بر تنوع طرح های امریکا و انتقاد تلویحی از عملکرد وزارت امور خارجه، که کوشید براساس تمایل امریکا قضیه را بزرگ نکند و دانشجویان را وادار سازد عکس العملی تند نشان ندهند، از دستگاه های نظامی و اطلاعاتی کشور به دلیل بی اطلاعی از چنین عملیات گسترده ای و صدور اعلامیه ساعت ها پس از اعلامیه کاخ سفید، انتقاد شده است. در ادامه بیانیه جنبش مسلمانان مبارز پیشنهادهای این جنبش مطرح شده و ازجمله آمده است: «همه تماس های رسمی و غیررسمی مقامات مسئول با دولت امریکا و با نمایندگان و دلالان آنان به کلی قطع شود و از هرگونه تماس عناصر خارجی با گروگان ها به هر عنوان و بهانه جداً جلوگیری شود. ... ما یک بار دیگر خطر مماشات و ساز ش کاری با شیطان پلید و توطئه گر را یادآور شده نسبت به خطراتی که روش غیرانقلابی دولت قبلی [بازرگان] و شورای انقلاب فعلی درزمینه سیاست داخلی و خارجی برای موجودیت انقلاب و آزادی و استقلال دربردارد به ملت قهرمان ایران و به رهبر انقلاب امام خمینی، هشدار می دهیم.»

حزب رنجبران ایران (مائوئیست) نیز در بیانیه ای ضمن محکوم کردن امریکا نوشت: «اما ملت و دولت ما از این عمل ضدبشری امپریالیسم امریکا چه می آموزد؟... در این مبارزه باید تفرقه افکنی و انحصارطلبی را طرد نمود و توطئه های تفرقه افکنانه چپ نماها و دمکرات نماها را خنثی کرده برای اتحاد بزرگ ملی پافشاری نمود.»

کمیته مرکزی حزب توده ایران نیز اعلامیه ای با عنوان "تجاوز نظامی امریکا، حلقه ای از یک توطئه بزرگ علیه انقلاب ایران" صادر کرد. در این اطلاعیه به کشورهای متحد امریکا اشاره و درواقع نگرش حزب توده درمورد اتحاد و ائتلاف در منطقه و جهان که همواره متناسب با رعایت شأن و منافع شوروی ارائه می شد، تکرار شده است. در ادامه اعلامیه حزب توده به مسائل داخلی و یادآوری سرزنش آمیز موضع گیری و اقدامات دولت گام به گام لیبرال ها که نمونه اش ملاقات مهندس بازرگان با توطئه گر بزرگ اردوگاه امپریالیستی برژینسکی بود، پرداخته شده است.

ص: 26

کمیته مرکزی حزب توده پس از ذکر توصیه ها و پیشنهادهایی به عنوان وظیفه تاریخی و حیاتی برای پست های سیاسی، دستگاه های دولتی، نیروهای انتظامی، ارتش بیست میلیونی، چرخه تولید صنعتی، مسئله ارضی و انقلاب فرهنگی، اعلامیه را چنین به پایان برده است: «حزب توده ایران، همان طور که تاکنون عملاً به اثبات رسانده، آماده است در همه این زمینه ها، با تمام نیرو و امکان خود با سایر نیروهای راستین انقلابی ایران صمیمانه همکاری کند.»

این حزب در مقاله دیگری با عنوان "عدم آمادگی حیرت انگیز و تأسف آور دربرابر توطئه های امریکای جهان خوار" به جنبه ای دیگر پرداخته و آورده است: «حادثه اخیر که تصادفاً به خیر گذشت، نشان می دهد که در ارگان های مسئول دفاع مملکتی هیچ گونه آمادگی برای مقابله با توطئه های خطرناک امریکا و دستیارانش وجود نداشته است. ... این فرض نیز قوت دارد، زیرا متأسفانه در ارتش پاک سازی کامل انجام نگرفته است. اشتباه است اگر تصور شود که امپریالیسم امریکا بدون هیچ محاسبه ای، صرفاً به یک اقدام دیوانه وار علیه ما دست زده است.»

مرکزیت سازمان مجاهدین خلق، در این روز (7/2/1359)، یکی از روزهای استثنایی خود را درزمینه اعلام مواضع ازطریق صدور بیانیه و اطلاعیه سپری کرد. این سازمان کوشید، برخلاف روال جاری در مسائل دانشگاه ها، نوعی پیوند و همراهی با نیروهای نظام، البته با جهت گیری مترقیانه و ضدامریکایی ایجاد کند. درواقع در تحلیل سازمان، درگیری عملی امریکا و خط امام می توانست دعاوی ضدامپریالیستی مجاهدین خلق را که این سازمان آن را به عنوان اصلی ترین ملاک حرکت، وحدت و درگیری مطرح می کرد به کلی صوری و نمایشی جلوه دهد و درنتیجه سازمان از گردونه تحرکات عرصه کشور که محور ضدامریکایی داشت به گوشه ای پرت شود و بعد از شکست اخیر در عرصه دانشگاهی، شکستی دیگر را از نیروهای خط امام تجربه کند که این بار البته با ابعاد نابودکننده ای برای سازمان مطرح بود. در تقابل با چنین وضعی، سازمان کوشید با حفظ مواضع و هویت خود در افکارعمومی، گرایش ضدامپریالیستی را به عنوان اصلی ترین ملاک حرکت خود به نمایش بگذارد و در این چارچوب حتی در برخورد با نیروهایی که آنان را با صفت ارتجاع در ردیف دشمن اصلی، امپریالیسم قرار می داد، وحدت را جایگزین درگیری کرد. در تحلیل سازمان چنانچه سپاه دعوت سازمان را می پذیرفت برتری تئوریک و تشکیلاتی مجاهدین خلق، فضایی مطلوب را ایجاد می کرد و چنانچه سپاه این دعوت و وحدت را رد می کرد، بخشی از خدشه مشروعیت که اخیراً بر سازمان وارد شده بود، ترمیم می شد و سازمان می توانست در رقابت با نیروهای خط امام ازجمله سپاه، لااقل موازنه کنونی را حفظ کرده و چه بسا تعادل کنونی را به نفع خودش نیز برهم بزند.

براین اساس، سازمان مجاهدین خلق اطلاعیه ای به مناسبت شهادت پاسدار محمد منتظرقائم صادر کرد و در آن به خلق ایران و امام خمینی و برادران پاسدار تسلیت و تهنیت گفت و افزود: «انقلاب ایران ثابت کرده است که هر قطره خونی که در نبرد رهایی بخش ضدامپریالیستی و اسلامی

ص: 27

ما علیه امپریالیست ها به زمین می ریزد تنها به عمق دریای خونی که بین خلق ما و جنایتکاران امریکایی وجود دارد، می افزاید و اراده خلق ما را در این نبرد عادلانه، صیقل می زند.»

در گامی دیگر، سازمان مزبور با صدور اطلاعیه سیاسی نظامی شماره 24 اعلام کرد: «سازمان مجاهدین خلق ایران کلیه نفرات نظامی و میلیشیای مردمی خود در سراسر کشور را به تبعیت از برادران پاسدار فرامی خواند، به این ترتیب برحسب دستور سیاسی نظامی حاضر، به منظور وحدت عمل و وحدت فرماندهی نظامی علیه امپریالیسم امریکا، کلیه اعضا و تیم های نظامی و میلیشیای مجاهدین خلق موظف اند از فرمان برادران پاسدار خود در هر کجای کشور علیه جنایتکاران امریکایی اطاعت کنند. بدیهی است اعضای ما در هیچ درگیری داخلی دخالت ننموده و صرفاً در مبارزه همه جانبه نبرد علیه دشمنان اصلی خلقمان برای ردیابی و ریشه کنی امپریالیست ها و ایادی سیا و اینتلیجنت سرویس یا سازمان یافته ساواک تمرکز می یابند.» به این ترتیب درعمل، سازمان مرزبندی خود را با نیروهای سپاه درزمینه درگیری هایی چون کردستان و... حفظ کرده است و فقط چنانچه در داخل ایران هر کجای کشور نیروهای سپاه با نیروهای امریکایی درگیر می شدند، این دستور سیاسی نظامی کاربرد پیدا می کرد.

طبق یک روال تشکیلاتی، موضع گیری های سازمان همیشه ازسوی تعدادی از تشکل های وابسته، به گونه ای پژواک مانند، تکرار و ترویج می شد. براین اساس، دعوت به وحدت ضدامپریالیستی و کنارگذاشتن درگیری های داخلی ازجمله در کردستان و دانشگاه ها و جهت گیری همه نیروها علیه امریکا، توسط تشکل هایی که عملاً شاخه های سازمان مجاهدین خلق بودند به صورت های مختلفی تکرار و ترویج شد.

یادآوری می شود درپی اعلام سازمان مجاهدین خلق مبنی براینکه حاضر است تمامی نیروهای خود (میلیشیا چریک نیمه وقت) را برای مبارزه با امریکا تحت فرماندهی

سپاه قرار بدهد، اطلاعیه سپاه نشان داد اختلاف سپاه و این سازمان در مبانی عقیدتی و خط مشی سیاسی عمیق تر از آن است که بتوانند به اقدام مشترک بپردازند، ولو این اقدام مبارزه با امریکا باشد. مهم تر اینکه، بی اعتمادی سپاه به سازمان نیز یک بار دیگر در این اطلاعیه مورد تأکید قرار گرفت و مشخص شد سپاه حرکات این سازمان را مبتنی بر

ملاک های مکتبی اسلام نمی داند. همچنین سپاه سازمان را عملاً در عداد گروه هایی که در کردستان با آنها درگیر بود، محسوب می کرد. در این اطلاعیه که با عبارت «بسم الله الرحمن الرحیم، واعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا؛ به ریسمان خدا چنگ بزنید و متفرق نشوید» شروع شده است سپاه ابتدا با یادآوری مواضع قبلی سازمان (که در گذشته از دیدگاه این گروه بازوی نظامی ارتجاع بوده است!) بی اعتمادی خود را ابراز و بر ایدئولوژی اسلام به عنوان ملاک وحدت تأکید کرد و در ادامه، پذیرش صادقانه رهبری امام را ملاک قطعی دیگری برای وحدت برشمرده و بازهم با اشاره به مواضع قبلی سازمان بی اعتمادی خود را اظهار کرد. سپاه با ذکر شروط سازمان یادآور شد که سازمان در همین اعلام وحدت و همکاری نیز

ص: 28

شرط وحدت و لازمه همکاری را رعایت نکرده است. در آخر، سپاه برای وحدت با همه نیروها با ملاک های

مشخص شده بدین صورت در این اطلاعیه اعلام آمادگی کرده است: «سپاه پاسداران همواره دست اتحاد خویش را برای جهانی نمودن انقلاب اسلامی به سوی

کسانی که ملاک مکتب انقلاب اسلامی را بر هر حرکت مقطعی و سیاسی ترجیح می دهند دراز نموده است. سنگر پاسداران انقلاب اسلامی برای کسانی که تحت رهبری امام خمینی، پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی را بر مبنای شعار اسلامی و مردمی "نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی" وظیفه شرعی خود می دانند، همواره آماده است.» اطلاعیه با این عبارت که خود نیز وجه تمایزی از مشی سپاه با مشی سازمان را نشان می داد، پایان یافته است: «پیش برای نابودی امپریالیزم شرق و غرب و برقراری حکومت قسط الهی و جهانی حضرت مهدی ولی عصر ارواحنا فداه.»

سازمان چریک های فدایی خلق نیز در بیانیه خود با مرتبط جلوه دادن ماجرای طبس به وقایع دانشگاه ها و حوادث کردستان، به فلاحی، چمران و بنی صدر حمله و آنان را متهم به سرکوب خلق و دانشجویان در دانشگاه ها کرد و در پایان به تکرار شعارهای همیشگی خود در پیشتازی خلق ها پرداخت.

ه) عملیات طبس

روند عملیات طبس (بخش افشاشده)

عملیات شکست خورده امریکا در طبس مهم ترین مسئله در زمره مسائل میان امریکا و ایران است که در اینجا با تفصیل بیشتری به آن پرداخته شده است.

در این دوره زمانی (اردیبهشت 1359)، پیگیری طرح اقدام نظامی امریکا علیه ایران برای حل ماجرای گروگان ها در دو سطح آشکار و سری ادامه داشت. در سطح علنی موافقان و مخالفان دیدگاه های خود را مطرح کردند، ولی در سطح سری تصمیم برای اجرای عملیات نجات قطعی شد، البته این تصمیم با مخالفت شدید وزیر امور خارجه امریکا روبه رو گردید تاجایی که به استعفای وی انجامید.

آنچه در سطح آشکار به آن پرداخته می شد از یک روال کلی تبعیت می کرد به این ترتیب که به طورکلی چشم انداز روشنی درباب تهدید نظامی و به خصوص انجام کوتاه مدت آن ترسیم نمی شد و درنتیجه فضای آمادگی قطعی مقابله را در ایران و مسئولان آن ایجاد نمی کرد، اما درعین حال تکرار این موضوع از جنبه های مختلف نوعی عادت و آمادگی در افکارعمومی به وجود می آورد.

در همین چارچوب، درحالی که در سطح سری در اولین روز دوره این کتاب (دوشنبه 1/2/1359)، اقدام نظامی امریکا علیه ایران تحت عنوان

عملیات نجات، تعیین تکلیف قطعی شده بود، در سطح علنی و تبلیغات، فردای همان روز جیمی کارتر رئیس جمهور امریکا، در یک مصاحبه تلویزیونی کوشید پروژه غافلگیری ایران را همچنان جلو ببرد.

وی چشم انداز اقدام نظامی را دورتر از آنچه تعیین شده بود، ترسیم کرد و البته به زمینه سازی آن پرداخت. به گزارش یونایتدپرس، کارتر گفت: اوضاع در ایران بدتر شده است. بافت حکومتی، اجتماعی و اقتصادی ایران به سرعت رو

ص: 29

به خرابی می رود. وی افزود که پیوسته برای سلامتی گروگان ها دعا می کند و بار دیگر هشدار داد اگر فشارهای اقتصادی امریکا و متحدانش به خلاصی گروگان ها منتهی نشود چه بسا که اقدام نظامی قدم بعدی باشد.

دراین حال، دیگر مقامات و نهادهای امریکا نیز در تکمیل حرکت غافلگیری و فریب کارتر، چشم انداز اقدام نظامی را مبهم و دوردست، ترسیم می کردند. البته بااینکه زمان وقوع اقدام نظامی، دور نشان داده می شد اصل وقوع آن هر روز جدی تر مطرح می گردید. گفتنی است متحدان امریکا نیز در این فضا سازی خواه ناخواه دخیل بودند. دراین زمینه می توان به نوع برخورد رسمی و تبلیغی امریکا با اجلاس وزرای امور خارجه کشورهای عضو بازار مشترک اروپا در لوکزامبورگ اشاره کرد.

جودی پاول منشی مطبوعاتی کاخ سفید، اعلام کرد اقدام بعدی امریکا برای آزادساختن گروگان های امریکایی در تهران به واکنش رژیم ایران درمورد پیوستن متحدان غربی امریکا به تحریم های اقتصادی و سیاسی علیه رژیم ایران بستگی دارد. گوینده صدای امریکا برای تأکید و جلب توجه بیشتر به زمان تعیین شده (17/2/1359)، اشاره کرد و براساس سخنان جودی پاول افزود: «به این ترتیب، هرگونه اقدام نظامی علیه رژیم ایران، برای یکسره کردن تکلیف بحران ایران، تا حد زیادی منوط به این خواهد بود که رژیم ایران چه واکنشی نسبت به اقدامات متحدان امریکا نشان خواهد داد.»

در ایران نیز همین چشم انداز، اصلی و جدی تلقی می گردید.

آیت الله بهشتی قبل ازظهر روز چهارشنبه 3/2/1359، در یک مصاحبه مطبوعاتی تأکید کرد مجازات های اقتصادی و سیاسی کشورهای عضو بازار مشترک و امریکا علیه ایران کمکی به حل مشکل گروگان ها نخواهد کرد. چند ساعت بعد، حدود ساعت 8 شب (ساعت 11:30 صبح 23 آوریل به وقت واشگتن)، کارتر رئیس جمهور،

والتر ماندیل، ترنر و برژینسکی دور میز کوچکی در باغ گل سرخ کاخ سفید نشستند و آخرین مراحل این عملیات را بررسی کردند. در ادامه این جلسات عصر همین روز، اقدام نظامی علیه ایران کاملاً قطعیت یافت. فعال ترین مقام امریکایی در این اقدام، برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر، دراین باره نوشت: «عصر آن روز [23 آوریل]، در دفتر یادداشت های روزهای خود نوشتم اولین مرحله عملیات، چهارده ساعت دیگر، آغاز می شود. من احساس آرامش می کنم، هرچند می دانم که اگر این مأموریت با شکست مواجه شود، من بیشتر از هرکس دیگری به خاطر آن، مورد سرزنش قرار خواهم گرفت، ولی خود را برای هر پیشامدی آماده کرده ام. اگر این کار با موفقیت انجام شود، امریکا یک بار دیگر زور بازوی خود را نشان خواهد داد، چیزی که بیست سال است به آن احتیاج دارد.»

روز پنجشنبه 24 آوریل 1980 (4/2/1359)، درحالی که هلیکوپترهای امریکایی از عرشه ناو هواپیمابر نیمیتز راهی ایران شده بودند، گزارش های عادی و علنی رسانه های گروهی که از واشنگتن مخابره می شد حاکی از وجود اختلاف نظر بین مشاوران پرزیدنت کارتر بر سر سیاست های او درمورد ایران بود. در عرصه علنی، در سطح مقام های رسمی امریکا نیز تحول

ص: 30

عمده ای در اقدامات امریکا ابراز نمی شد، حتی سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا با یادآوری خطر شوروی برای ایران ابراز امیدواری کرد که مقامات ایران به جای پناه بردن به شوروی در این فرصت برای حل مسائل موجود اقدام کنند.

در ایران نیز وضع مشابهی وجود داشت. وضعیت صبر و انتظار و روش های مبتنی بر کج دارومریز نشان می داد که مقامات ایرانی وقوع تحول چشمگیر و خطر جدی را در کوتاه مدت انتظار نمی کشیدند و بیشتر منفعل اقدامات میان مدت و درازمدت امریکا بودند که قرار بود در هماهنگی با اروپا انجام شود.

روز پنجشنبه 4/2/1359 حدود ساعت 10 صبح به وقت واشنگتن (حدود 6:30 بعدازظهر به وقت تهران)، ناو هواپیمابر نیمیتز به فاصله 30 مایلی ساحل ایران رسید. در اینجا، 8 فروند هلیکوپتر با 270 کماندوی امریکایی راهی نقطه معینی در صحرای طبس شدند تا در آنجا به 6 هواپیمای ترابری (سی130)

امریکا ملحق شوند و مرحله بعدی عملیات را با حرکت به سمت تهران شروع کنند. آغاز حرکت هلیکوپترها به گونه ای بود که هنگامی به مرز ایران برسند که هوا کاملاً تاریک شده باشد. مراحل مختلف مقدمات و آمادگی عملیات تا آستانه ورود نیروهای عملیاتی به صحرای طبس، مطابق برنامه پیش رفت. اما ساعت 23:45 به وقت تهران، مشخص گردید که یک فروند هلیکوپتر در بین راه از کار افتاده و یک فروند نیز به دلیل مواجهه با طوفان شن به عرشه ناو هواپیمابر نیمیتز بازگشته است. به این ترتیب، در مرحله ورود به صحرای طبس فقط 6 هلیکوپتر برای حرکت به تهران و ادامه عملیات در اختیار بود. مسئولان عملیات تشخیص دادند اختلال ناشی از حذف 2 هلیکوپتر قابل صرف نظر کردن است و مرحله بعدی، یعنی حرکت از طبس به سمت تهران نیز انجام خواهد شد. این موضوع به مقامات واشنگتن که با نگرانی وضعیت طبس را دنبال می کردند اعلام شد. وقتی به کاخ سفید خبر داده شد که کارها طبق برنامه پیش می رود و 4 هلیکوپتر تابه حال سوخت گیری کرده اند و پس از سوخت گیری 2 هلیکوپتر دیگر، مرحله دوم برنامه؛ یعنی پرواز هلیکوپترها به تهران آغاز خواهد شد، نگرانی موجود، جای خود را به آرامش خیال داد. اما این آسودگی خاطر زیاد تداوم نیافت. حدود نیم ساعت بعد، از ایران خبری دریافت شد که نشان می داد سومین هلیکوپتر هم به دلیل بروز اشکالاتی در سیستم هیدرولیک آن، قادر به شرکت در ادامه عملیات نیست. به این ترتیب عملیات بایستی با 5 هلیکوپتر انجام می شد، درحالی که در طراحی ها حداقل 6 فروند در نظر گرفته شده بود. پس از بررسی ها و مشاوره های مسئولان امریکایی در کاخ سفید و نیز تبادل نظر با فرماندهی منطقه که معتقد به توقف عملیات بود، حدود 10 دقیقه بعد، فرمان قطعی توقف عملیات و مراجعت افراد ازسوی کاخ سفید صادر شد. این برای رئیس جمهور امریکا و مقامات همراه وی در این ماجرا سرانجامی دردناک بود.

حدود یک ساعت بعد، وقتی همه مشاوران رئیس جمهور که برژینسکی آنها را به جلسه فوری و مهم با کارتر فراخوانده بود دور وی جمع بودند از ایران خبر رسید هنگام

آمادگی نیروهای امریکایی برای بازگشت از ایران فاجعه ای رخ داده است. به گفته شاهدان، کارتر براثر شنیدن این خبر وضع

ص: 31

کسی را پیدا کرده بود که کاردی در تن او فرو کرده اند. ماجرا چنین بود که «یکی از هلیکوپترها بعد از سوخت گیری از هواپیمای سی130 حامل سوخت، درحین بلندشدن و دورشدن از هواپیما با سرعتی بیش از حد گردش می کند و در این هنگام، دم آن به بدنه هواپیما اصابت می کند و در یک چشم به هم زدن، هزاران لیتر بنزین شعله ور و تمام تسلیحات موجود در هردو منفجر می شود. کوهی از آتش همه جا را روشن می کند و 5 نفر از سرنشینان هواپیما و 3 نفر از سرنشینان هلیکوپتر می سوزند و زغال می شوند، 4 نفر دیگر هم به شدت می سوزند. خبر این واقعه بعد از یک ربع ساعت، یعنی رأس ساعت 6 بعدازظهر به وقت واشنگتن [به کاخ سفید] می رسد.»

به این ترتیب به جای پیگیری و فرماندهی عملیات در تهران، کاخ سفید باید توان خود را صرف توجیه مردم امریکا و نیز متحدان اروپایی و آسیایی ایالات متحده می کرد و خسارت های ناشی از شکست غیرقابل تصور عملیات طبس را حتی المقدور کاهش می داد. به پیشنهاد ویلیام ترنر رئیس سازمان جاسوسی امریکا (CIA)، اعلام هرگونه خبر دراین باره، به بعد از اطمینان کامل از خروج کلیه مأموران اعزامی از ایران موکول گردید.

بنابراین در پایان روزی که برژینسکی آن را روز غم انگیز نامید، دغدغه دیگری بروز یافت و آن خروج هرچه سریع تر

نیروهای عملیات نجات از معرکه ای بود که چه بسا حوادث غیرمنتظره و عجیب دیگری نیز می توانست برای آنان اتفاق بیفتد. قبل از اتفاق تازه و قبل از پیدایش خسارتی جدید، بایستی اقدام به ترک صحنه و خلاصی نیروها از شنزار طبس می شد.

مقامات امریکایی در کاخ سفید فقط می دانستند عده ای کشته و مجروح شده اند. حدود پنج ساعت بعد (تقریباً 7:30 بامداد به وقت تهران)، مشخص گردید که رقم دقیق کشته شدگان 8 نفر است. باقی ماندن 8 جسد و لاشه سوخته یک فروند هلیکوپتر و یک هواپیمای سی130 و بدتر از آن 4 فروند هلیکوپتر سالم حاوی تجهیزات و اسناد و اکتفا به خروج افراد سالم به اتفاق مجروحان از شتابی فوق العاده حکایت داشت که دلیل آن هرچه بود، هراس از تداوم رخدادهای پی درپی مذکور را نیز تأیید می کرد. وزارت دفاع امریکا در اعلامیه هایی که تا آخر وقت جمعه به وقت تهران، انتشار داد ضمن اعلام هویت کشته شدگان و مجروحان، از برجاماندن جسد 8 امریکایی در ایران نیز خبر داد، اما به علت شتابی که باعث شده برای حمل جسدها اقدام نشود، اشاره ای نکرد.

درحالی که در امریکا اذهان مسئولان متوجه کاهش تأثیرات منفی اقدام نظامی شکست خورده خود در صحرای طبس ایران بود، در ایران، روز با غافلگیری کامل شروع شد و این غافلگیری به صورت غفلت و بی اطلاعی از آنچه رخ داده بود تا ساعت ها ادامه یافت.

مقارن با پایان مراسم نماز جمعه، اولین اطلاعیه ستاد مشترک ارتش دراین باره با این مضمون انتشار یافت: «درنتیجه تعقیب هواپیماهای نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران، 2 فروند هواپیمای امریکایی که تعدادی مأمورین سیا و تفنگ داران دریایی امریکا را حمل می نمود تا غافلگیرانه به جاسوسخانه دولت امریکا در تهران بریزند و گروگان ها را آزاد نمایند، هنگام فرار

ص: 32

از خاک ایران با یکدیگر برخورد نموده، آتش گرفته، در حوالی منطقه طبس سقوط می نماید.

ضمناً اطلاعات مشروح متعاقباً اعلام خواهد شد و به یاری خداوند توانا اسلام پیروز است.» براساس این اطلاعیه، خبر سقوط 2 فروند هواپیمای امریکایی در ایران، از صدای جمهوری اسلامی و نیز از تریبون نماز جمعه پخش شد و درپی آن به گزارش مطبوعات، «سراسر کشور را هیجان فراگرفت.» بازتاب عمومی انتشار این خبر نشانه وجود حساسیت شدید مردم بود که در سطح وسیع و در شادمانی های خیابانی خود شکست امریکا را به منزله پیروزی و حقانیت ایران جشن گرفتند. رادیو امریکا در گزارشی این فضا را چنین توصیف کرد: «حوادث ایران و اقدامات پرزیدنت کارتر برای نجات جان گروگان های

امریکایی که با شکست روبه رو شد، اخبار تمام کشورهای جهان را ظرف دو روز گذشته، تحت الشعاع قرار داد. این ماجرا سبب گرم ترشدن بازار تظاهرات در تهران شد، راه پیمایان و تظاهرکنندگان در تهران یک بار دیگر در خیابان ها به راه افتادند و اقدامات نافرجام امریکا را برای آزادی گروگان ها جشن گرفتند.»

در دومین اطلاعیه ارتش درباره عملیات طبس آمده است: «از هم وطنان عزیز ساکن شهر طبس و... تقاضای همکاری می شود و امید است با همکاری نیروهای مسلح و عزیمت به منطقه فرود امریکاییان، نسبت به دستگیری افراد فراری آنها اقدام نمایند.» و سومین اطلاعیه نیز چنین است: «تفنگ داران و مأموران امریکایی مهاجم هم اکنون داخل منطقه هستند و نیروی هوایی جمهوری اسلامی حفاظت هوایی منطقه را به عهده دارد.» در آخرین ساعات نیز یک مقام مطلع در ستاد ارتش اعلام کرد: نیروهای مسلح اعزامی به منطقه، 5 فروند هلیکوپتر، یک فروند هواپیما و یک تانک را در محل شناسایی کرده اند که توسط ستون های اعزامی از یگان های بیرجند، مشهد و نیروی هوایی که محل را در محاصره دارند، نگهداری می شود.

بعد از شکست مصیبت بار و تحقیرآمیز و البته غیرمنتظره عملیات نجات دولت امریکا قبل از آغاز آن در تهران و هنگام سوخت گیری در صحرای طبس، جدی ترین

مسائل پیش روی دست اندرکاران این عملیات چگونگی اعلام آن برای افکارعمومی در داخل و خارج ایالات متحده به خصوص در داخل این کشور بود. در مرحله اول باید اعلام این خبر بعد از اطمینان از خروج کامل نیروهای امریکایی ازجمله مجروحان، از خاک ایران انجام می گرفت. خروج نیروهای مزبور، در ساعت 8 شب به وقت واشنگتن (حدود 4:20 بامداد به وقت تهران)، پایان یافت، اما نظر به اینکه تا ساعت ها پس از خروج آخرین نیروهای امریکایی از صحرای طبس، مقامات ایرانی متوجه قضایا نشده بودند، کاخ سفید دراین مورد با مشکلی مواجه نشد، عملاً با فراغت کافی، اعلام رسمی قضیه به صبح روز بعد (جمعه 25 آوریل 1980 برابر با 5 اردیبهشت 1359) موکول گردید. به این ترتیب حدود ساعت 7 صبح به وقت امریکا (حدود 3:30 عصر به وقت تهران)، سخنرانی تلویزیونی جیمی کارتر پخش شد، ولی قبل از آن بیانیه کاخ سفید دراین باره منتشر و خبر حادثه ازطریق رسانه های گروهی اعلام شده بود. چند ساعت بعد از

ص: 33

سخنرانی کارتر،هارولد براون وزیر دفاع امریکا، با تفصیل بیشتر به گزارش واقعه پرداخت. کارتر فاش کرد که عملیات نجات بلافاصله پس از گروگان گیری در سفارت امریکا در 4 نوامبر گذشته، طرح ریزی شده بود. او بااینکه این عملیات را خطرناک خواند، اما شانس موفقیت آن را "عالی" توصیف کرد. کارتر که شب پیش از این سخنرانی نخوابیده بود و هنگام ظاهرشدن بر صفحه تلویزیون چهره ای گرفته داشت تأیید کرد که مسئولیت کامل این عملیات را شخصاً به عهده می گیرد و با مسئولیت خودش دستور لغو آن را صادر کرده است. وی سپس تأسف عمیق خود را از مرگ 8 نفر از کماندوها ابراز کرد و به خانواده های آنان تسلیت گفت. کارتر در پایان سخنانش گفت می داند که ملت امریکا امروز با او در تأسف شکست این عملیات سهیم است.

در امریکا، علاوه بر توجیه افکارعمومی ارائه توضیح درباره عملیات شب قبل، برای متحدان دولت ایالات متحده نیز ازجمله کارهای در دست اقدام رهبران کاخ سفید بود. گزارش آسوشیتدپرس از واشنگتن دراین باره حاکی است: جیمی کارتر در پیامی که برای رهبران انگلستان، آلمان غربی، فرانسه و دیگر متحدان اروپایی خود فرستاد درمورد مأموریت نظامی ملغی شده برای نجات گروگان های امریکایی به آنها توضیح داد.

از سوی دیگر، در ایران این حادثه در ابعاد مختلف و به طورکلی در پرده ابهام قرار داشت. حتی درمورد زمان وقوع آن، مقامات عالی نظامی نکاتی ابراز می کردند که با اطلاعات آشکار اعلام شده از منابع امریکایی هم ارزیابی نشده بود. در میان خبرها، درباره عملیات نافرجام امریکا علیه ایران یک خبر عجیب که در ساعات پایانی روز پنجم اردیبهشت پخش شد، از سایر اخبار متمایز بود و موجب جلب نظر مفسران و تحلیل گران شد؛ به خصوص وقوع حوادثی در ایران اندکی بعد از اعلام این خبر از رادیو امریکا، باعث رواج شایعات و دیدگاه هایی درباره همدستی عناصری در فرماندهی نیروهای مسلح ایران با اقدام امریکا گردید. ماجرا این بود که به نحوی عجیب در ساعت 18:25 همین روز (به وقت تهران)، رادیو صدای امریکا خبر باقی ماندن مدارک سری مربوط به عملیات را در هلیکوپترهای جامانده در طبس اعلام کرد. افشای این خبر در ظاهر با

ترتیبات امنیتی در تناقض بود. اظهارنظر برخی ناظران دراین باره چنین است: «واقعاً عجیب است! درست صدای امریکا که در تمام جهان شنیده می شود، این خبر پرارزش را پخش می کند.» از سوی دیگر، در ایران نیز اقدامی عجیب انجام گرفت که درپی آن اقدام مذکور امریکایی ها معنای خاصی یافت. در ساعت 6:30 بعدازظهر و 10:30 شب، تعدادی فانتوم، هلیکوپترهای جامانده امریکایی حاوی اسناد را بمباران کردند. در اولین مرحله بمباران، محمد منتظرقائم فرمانده سپاه یزد، که همراه 4 پاسدار دیگر به محل حادثه رفته بود، به شهادت رسید و 2 تن از همراهان وی مجروح شدند. هدف از این بمباران ها که به انهدام هلیکوپترهای امریکایی باقیمانده در منطقه (5 فروند) انجامید، جلوگیری از عملیات احتمالی دشمن در ربودن هلیکوپترها اعلام شد. درواقع آن نگرانی که به طور رسمی عامل بمباران اعلام شد می توانست با هماهنگی بیشتر بین سپاه و ارتش و توجه بیشتر به گزارش ها و اقدامات

ص: 34

سپاه مرتفع شود. همچنین خبر حضور نیروهای زبده از سپاه که در مدت کوتاهی در محل حادثه حاضر شدند و درصدد گردآوری اسناد و وسایل حساس جامانده در منطقه برآمدند خود نشانه امکان چنین اطمینانی می توانست باشد. درهرحال، نفس این بی توجهی و اقدام به بمباران به معانی مختلفی تعبیر گردید که رایج ترین آن همدستی عده ای با امریکا در توطئه ازبین بردن اسناد و لوازم هلیکوپترها بود؛ اسنادی که می توانست هویت عناصر داخلی را که قرار بوده است در اقدام نظامی مزبور از داخل، ازجمله در تهران با امریکا همکاری کنند، فاش سازد. تلقی های خوش بینانه ای هم وجود داشت؛ به طور مثال بعضی از فرماندهان سپاه این اقدام را نوعی نبود هماهنگی تلقی کردند.

درباره پخش خبر باقی ماندن اسناد سری در هلیکوپترهای جامانده در ایران از رادیو امریکا و سپس انهدام آن به وسیله نیروی هوایی ارتش ایران، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بعدها در مجموعه ای با عنوان "نگرشی بر ماجرای طبس" تحلیلی منتشر کردند که در آن آمده است: «اعلامیه کاخ سفید: امریکا در عملیاتی در صحرای طبس جهت آزادی جان گروگان های

اسیر در ایران با شکست روبه رو شد و اسناد سری و مهمی در

درون هلیکوپترها به جای مانده است. پس از گذشت مدت زمانی کوتاه از پخش این اعلامیه ازجانب کاخ سفید، فانتوم های ایران به دستور مستقیم بنی صدر، که در آن زمان سمت فرماندهی کل قوا را به عهده داشت، به بمباران هلیکوپترهای مهاجم می پردازند و اسناد سری و مهم باقیمانده را به آتش می کشند و یکی از بهترین برادران پاسدار به نام محمد منتظرقائم (فرمانده سپاه یزد)، در این واقعه به شهادت می رسد. هلیکوپترهای امریکایی در سه نوبت عصر جمعه 5/2/1359 ساعت 5/6 شب، ساعت 5/10 و صبح شنبه ساعت 7، بمباران گردید. جالب است به بهانه بنی صدر مبنی بر انهدام هلیکوپترها دقت کنیم. او می گوید که این بمباران به این سبب انجام گردید که دیگر فرصت استفاده مجدد از این هلیکوپترها [را] به امریکایی ها ندهیم. بسیار خنده دار و درعین حال گریه آور است! کسی که دائماً دم از تخصص و علم می زد در به کارانداختن هلیکوپترهایی که حامل اسناد بسیار مهم عملیاتی بوده اند و مضافاً اینکه در آینده با به کارگیری آنها قدرت نظامی ما نیز دامنه وسیع تری می گرفت به جای ازکارانداختن آنها به وسیله بازنمودن وسایل حساس پروازی تنها راه را بمباران آنها می یابد، راهی که اربابان را بسیار خوش آمد، اما نباید از این واقعه مهم به سادگی گذشت که در پس این پرده ابهام بود اسراری! که خوشبختانه دست خائنین به انقلاب و امت شهیدپرورمان روزبه روز بر مردم مسلمان ما آشکارتر می گردد و این چهره های غرب زده و فریب خورده و خودفروخته رسواتر می گردند.»

عرصه واقعی عملیات طبس؛ به کلی سری

ابعاد واقعی عملیات طبس بالطبع، هرگز روشن نشد و فقط بخشی از آنکه درعمل اجرا شده و البته با شکست مواجه شده بود، مورد بحث و بررسی قرار می گرفت. درمورد ادامه کار بعد از طبس گرچه حدس و تحلیل هایی وجود دارد که غیرقطعی است و در این کتاب به تناسب مورد

ص: 35

اشاره قرار گرفته، ولی گزارش مستند و رسمی از برنامه امریکایی ها در ایران و نوع همکاری عناصر داخل کشور با آنان هیچ گاه اعلام نگردیده است. میزان ناراحتی سران امریکا از این شکست، نشان دهنده امیدواری قبلی آنان است

که همین امر از طراحی یک عملیات بسیار پیچیده و گسترده در تهران حکایت می کند. عملیاتی که عناصر داخلی دخیل در آن هیچ وقت آشکار نشد تا بتوان قضاوت کرد که امریکایی ها در تهران تا چه حد می توانستند موفق باشند. درباره عناصر داخلی می توان گفت که اگر به آنچه قابل حدس بوده است اکتفا شود، عملیات در تهران با شکستی منتظره همراه می گردد، همین امر علامت این است که پای عناصر غیرقابل حدس در کار بوده است. امثال این موضوع غیرقابل حدس که سازمان مجاهدین خلق که با قابلیت تشکیلاتی زیاد توانایی به کارگیری عناصر مختلف را داشت، در این ماجرا نقش کلیدی برعهده داشته است، چه بسا راه گشا باشد. امکان غیرقابل حدس دیگر این می تواند باشد که امریکا مهره های بسیار موجه و ظاهرالصلاحی در مراکز حساس حکومتی داشته است که طبق عرف نفوذ قدرت های بزرگ بایستی سال ها غیرمستقیم به امریکا خدمت می کردند، اما به دلیل اهمیت قضیه حاضر به سوزاندن آنها شده بود که البته به سبب شکست عملیات قبل از رسیدن به تهران، این اتفاق نیفتاد.

هرچند بخش اعلام نشده طرح مربوط به عملیات طبس، به کلی

مکتوم مانده است، اما درباره آن در حاشیه، سخنان زیادی بیان شده است که می توان گفت درواقع بیشتر سناریویی است برای اقناع ذهن های

پرسشگر تا ذکر اصل مطلب. برای نمونه روزنامه واشنگتن پست در شماره 26 آوریل 1980 خود گزارشی درج کرد که قاعدتاً با اتکا و با لحاظ کردن دیدگاه محافل وابسته به وزارت دفاع امریکا تنظیم شده است. به نوشته این روزنامه، هلیکوپترها مأموریت داشتند پس از اشغال سفارت امریکا و وزارت امور خارجه ایران، به وسیله کماندوها که مجهز به سلاح شیمیایی بیهوش کننده بودند وارد عمل شوند و گروگان ها را به داخل هواپیماهای سی130 که خارج از تهران آماده حرکت بودند انتقال دهند. برای انجام عملیات مزبور 3 پایگاه در نظر گرفته شده بود، پایگاهی در نزدیکی طبس برای سوخت گیری هلیکوپترها، پایگاهی دور از تهران برای اینکه هلیکوپترها هنگام نزدیک شدن به شهر شناسایی نشوند و همچنین پایگاهی برای استقرار هواپیمای سی130. هواپیماهای سی130 پس از پرواز از ایالات متحده در باندی در

جنوب مصر توقف کرده اند. آنها دارای تجهیزات الکترونیکی برای ایجاد اختلال در شبکه ارتباطی ایران بودند. این هواپیماها بعدازظهر پنجشنبه 4/2/1359، پایگاه مصر را ترک کرده اند.

اظهارات ماساجی ایشی باشی یک عضو پارلمان ژاپن، شاید ناخودآگاه به بخش دیگری از طرح اعلام نشده عملیات طبس مربوط باشد. وی اعلام کرده بود احتمال دارد امریکا از هواپیماهای سی130 نیروی هوایی خود که در پایگاه اوکی ناوا در جنوب ژاپن مستقر هستند در عملیات نافرجام نجات گروگان ها استفاده کرده باشد. به گفته وی این فرضیه به این دلیل عنوان شده است که تعداد زیادی از سی130 های ارتش امریکا از پایگاه اوکی ناوا ناپدید شده اند. یادآوری می شود

ص: 36

خبرگزاری ژاپن هم از ناپدیدشدن تعدادی از هواپیماهای سی130 ارتش امریکا از صبح روز پنجشنبه از پایگاه اوکی ناوا خبر داده بود. گزارش خبرگزاری فرانسه نیز حاکی است مسئولان نظامی امریکایی پایگاه اوکی ناوا از توضیح درباره این اخبار خودداری کرده اند.

نکته مهم اینکه کارتر در نطق 29 آوریل (9/2/1359) خود به صراحت اعتراف کرد وسعت و نوع عملیاتی که قرار بوده است انجام شود، چیزی غیر از مطالب فاش شده بود. وی تأکید کرد امریکا فقط بخش شکست خورده عملیات را که آسان ترین قسمت آن هم بوده است، می تواند افشا کند. کارتر همچنین اعتراف کرد نجات گروگان ها هدف اصلی نبوده و خلاصی امریکا از این بحران مدنظر بوده است، حتی اگر به قیمت جان گروگان ها تمام می شد.

ابهام در سایر قسمت های عملیات هیچ گاه رفع نشد؛ ازجمله نقش عواملی که از طریقی غیر از مسیر طبس قرار بود در ماجرا فعال باشند. فقط در بعضی کتاب ها اشاره ای به آنها شده است.

درحالی که موضوع عملیات طبس همچنان به طور

گسترده ای مورد توجه رسانه های امریکایی بود، میزان وسعت و چگونگی اجرای این عملیات، بجز بخش های انجام شده که خودبه خود فاش گردید همچنان در سطح فوق سری باقی ماند، اما رسانه ها به آن

علاقه مندی نشان می دادند و گزارش هایی در این باب ارائه می کردند که هرچند میزان وثوق آن معلوم نیست و چه بسا گمراه کننده نیز باشد، اما درهرحال نشان می دهد ابعاد قضیه منحصر به آنچه به طور رسمی اعلام شده، نبوده است. در شماره اول ماه مه نیویورک تایمز گزارشی دراین باره درج شده که در آن آمده است: «درصورت مقاومت شدید ایرانیان هنگام عملیات نجات گروگان ها، طرح های احتمالی به کارتر اجازه داده بود دستور حمله به تأسیسات نظامی تهران را صادر کند.» این روزنامه همچنین به نقل از مقامات موثق دولتی نوشت: «کارتر آمادگی داشت حتی با قربانی کردن افراد غیرنظامی مأموریت خود را به انجام رساند. درصورتی که مشخص می شد دفاع هوایی کافی نیست، کارتر می توانست دستور دهد که شکاری بمب افکن های اف7 و اف4 که از قبل مأموریت یافته بودند از ناوهای هواپیمابر امریکایی مستقر در خلیج فارس به کمک بشتابند. این هواپیماها چندین بار پوشش هوایی عملیات را تمرین کرده بودند و بارها از ناو پرواز کرده و به طرف سواحل ایران رفته اند، اما از ورود به حریم هوایی ایران خودداری کرده بودند.»

در همین زمینه، آسوشیتدپرس در گزارشی از واشنگتن خبر داد که جیمی کارتر دو روز قبل (9/2/1359)، با حدود 150 نفر ملاقاتی کاملاً خصوصی داشته است. این افراد کسانی بودند که در عملیات ناموفق طبس شرکت داشته اند. توماس اونیل سخنگوی مجلس نمایندگان امریکا، بدون ذکر جزئیات، این خبر را اعلام کرد. به گزارش آسوشیتدپرس، مقامات کاخ سفید هم از توضیح بیشتر دراین باره خودداری کردند.

روزنامه پراودا ارگان حزب کمونیست شوروی نیز در شماره اول ماه مه خود نوشت: طرح نافرجام آزادکردن گروگان های امریکایی در تهران، درواقع پوششی برای انجام یک کودتا بود و اینکه ایالات متحده بار دیگر خواهد کوشید تا دولت ایران را سرنگون کند.

ص: 37

در 4 مه 1980 (14/2/1359)، خبرگزاری فرانسه با استناد به خبرهایی که از شبکه های رادیویی امریکا پخش شده بود گزارش داد: سازمان سیا معتقد است حتی درصورت موفقیت عملیات نجات، 60 درصد گروگان ها در ایران کشته می شدند.

بنا بر همین

گزارش، ازنظر سازمان سیا آزادی گروگان ها در یک زمان واحد امکان پذیر نبوده، زیرا گروگان ها در قسمت های مختلف سفارت نگهداری و به محض آزادی بعضی از آنها، بقیه اعدام می شدند.

رادیو مسکو در یک جمع بندی مفصل درباره سابقه، روند و سرانجام ماجرای طبس آورده است: «گروه های خرابکاران [کماندوهای امریکایی] می بایست در لباس پاسداران انقلاب در تهران ظاهر شوند و گروگان ها را تحویل بگیرند و به پایگاه بینابین حمل کنند تا از آنجا به وسیله هواپیما به خارج از ایران منتقل شوند.»

تقریباً تا آخرین روزهای دوره این کتاب، هنوز در امریکا گوشه هایی از عملیات به کلی سری طبس در بیانات مختلف ابراز می شد که نشان می داد این ماجرا ابعادی غیرقابل ذکر داشته و دارد. نکته مهم این است که از بین اخبار گفته نشده طرح، فقط جنبه هایی از آن به طور تلویحی یا به تصریح مورد اشاره قرار می گرفت که مربوط به نیروهای ایرانی دخیل در طرح بوده است. درواقع، علاوه بر اینکه جنبه های گفته نشدة طرح مسکوت ماند، در ایران خود نوعی بدبینی و بی اعتمادی مخرب نیز به وجود آورد و همچنین ابعاد طرح را در اذهان به کمک عده ای ایرانی در تهران منحصر کرد. درحالی که چه بسا ابعادی بسیار بزرگ و غیرقابل تصور در این طرح به کلی سری وجود داشته است که محدوده ایران و حتی منطقه ای فراتر را دربرمی گیرد. هرچند اکتفا به آنچه غیرمستقیم از طرح تصویر شده که دارای ابعاد محدودی است خودبه خود نوعی جهالت و نالایقی را به امریکایی ها نسبت می داد، اما خسارت این از افشاشدن ابعاد طرح کمتر بود.

اصحاب فیل

در ایران، پس از حادثه طبس تا مدتی صدور بیانیه ها و اعلامیه ها و اعلام مواضع علیه امریکا در سطحی وسیع و متنوع ادامه یافت. در کنار مواضع و دیدگاه های گروه های مختلف مذهبی و غیرمذهبی، سیاسی و صنفی حتی آن دسته از علمای حوزه که معمولاً غیر سیاسی خوانده می شوند نیز دراین زمینه به اعلام موضع پر داختند. دراین میان در گفتارهای بسیاری، شکست امریکا در عملیات طبس، بیش از هر چیز به اعجاز و امداد

غیبی نسبت داده شد و با قضیه اصحاب فیل در حمله ابرهه به خانه کعبه در زمان عبدالمطلب جد پیامبر اسلام(ص)، مشابه سازی گردید. در اینجا دو نمونه مربوط به دو نقش و جایگاه متفاوت (غیرسیاسی و سیاسی) ذکر می شود.

در پیامی از آیت الله سیدمحمد وحیدی آمده است: «ملت رشید ایران، عملیات نظامی فوق محرمانه جاسوسان سیا و تفنگ داران امریکا برای رهایی گروگان ها که درحقیقت به هدف گروگان گیری انجام می شد بحمدالله نافرجام ماند و درست قصه اصحاب فیل و نابودی آنها... در کویر مرکزی ایران

ص: 38

تجسم یافت. ... اتحاد و یگانگی هرچه بیشتر عموم آحاد ملت در به خاک مالیدن پوزه ابر قدرت های شرق و غرب ظل عنایت حضرت ولی عصر ارواحنا فداه [را] از خداوند سبحان مسئلت می داریم.»

در اطلاعیه دانشجویان مسلمان پیرو خط امام درباره حمله نظامی امریکا در طبس چنین آمده است:

«بسم الله الرحمن الرحیم. امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. (امام خمینی)

ملت رزمنده مسلمان ایران، خبر شکست مفتضحانه کارتر را برای آزادساختن جاسوسان امریکا شنیدیم. ... شما ملت قهرمان و رزمنده اسلام مشاهده می کنید که چگونه هیچ غلطی نمی تواند بکند و می بینید که خداوند متعال چگونه مستضعفان را یاری می دهد و می بینید که چگونه فرشتگان را به پاس مقاومت و پایداری تان به مدد شما می فرستد و این وعده غیبی و سنت عظیم الهی را برای چندمین بار و به شایسته ترین نحو در این انقلاب شکوهمند عیان می سازد. ... ان الذین قالوا ربنا...»

در امریکا نیز در بررسی عوامل شکست این کشور در ماجرای طبس، طوفان شن جایگاهی چشمگیر داشت. همان روز اول که بازتاب شکست تحقیرآمیز عملیات نجات گروگان ها در داخل ایالات متحده بسیار وسیع بود و مهم ترین موضوع رسانه های گروهی محسوب می گردید و تحلیل های مختلفی دراین باره ذکر می شد، تأکید بر نقش طوفان شن در صحرای طبس در این عملیات جالب بود.

ازجمله در گزارش تلویزیونی ای.بی.سی امریکا گفته شد که مأموریت نجات امریکایی ها بدان دلیل شکست خورد که

3 فروند از هلیکوپترهای عملیات براثر طوفان شن از کار افتاد و تیم نجات را با کمبود هلیکوپتر روبه رو ساخت.

بیان این مطلب بعد از سپری شدن روزهای متمادی نیز ادامه داشت. برای مثال در 21 اردیبهشت (11 ماه مه) در بررسی عوامل شکست امریکا در ماجرای طبس، یک افسر نیروی دریایی این کشور که در عملیات مزبور شرکت داشت در مصاحبه با روزنامه دیلی نیوز تأکید کرد شکست عملیات فقط به دلیل طوفان شن بوده است. وی گفت: در بعدازظهر (قبل از شکست عملیات)، ما اطلاع پیدا کردیم که شرایط هوا بسیار عالی است و ما از دید کافی برای انجام عملیات برخوردار خواهیم بود و بااین حال هلیکوپترها کمتر از دو ساعت پس از ترک ناو هواپیمابر نیمیتز در طوفان شن سقوط کردند. این افسر متذکر شد یک ماه قبل از اجرای عملیات یک گروه مخصوص به طرز پنهانی وارد ایران شده و نمونه ای از خاک منطقه ای که قرار بود 8 هلیکوپتر و هواپیماهای سی130 به آنجا اعزام شوند را برداشتند. طبق این نمونه زمین باید به اندازه کافی از استقامت لازم برای فرود برخوردار می بود، اما درواقع هنگامی که ما فرود آمدیم شن به قدری عمیق بود که چرخ حداقل 2 فروند از هلیکوپترها جدا شد. وی با ابراز نفرت از اظهارات سرهنگ چارلز بکویت فرمانده کماندوها، که از تفنگ داران مأمور این عملیات به عنوان "مشتی ترسوهای بی لیاقت" نام برده بود، توضیح داد که نه خلبان ها، نه خدمه و نه شرایط هلیکوپترها هیچ کدام علت شکست نبودند.

همچنین یکی از خلبان هایی که در طرح نافرجام دخالت نظامی امریکا شرکت داشت در تشریح صحنه وقایع طبس گفت درحالی که او در دشت تاریک ایران منتظر تجدید سوخت

ص: 39

هلیکوپتر دی53 خود بوده، ناگهان مشاهده می کند که یک هلیکوپتر دیگر بر روی تانکر هواپیمای سی130 سقوط کرد و تانکر منفجر شد و 8 نفر از مأموران کشته شدند. وی افزود: این انفجار و آتش سوزی مشابه حرکت کند فیلم سینما بود، سپس غبار و بعد جوشیدن سوخت و شعله و سرانجام قطعات هلیکوپتر به هوا بلند شد.

این گونه اظهارات منحصر به افسران رده عملیات نبود و حتی در میان عالی ترین مقامات نظامی امریکا نیز بروز داشت. حدود دو هفته بعد از ماجرای طبس (9 مه 1980، 19/2/1359)، هارولد براون وزیر دفاع امریکا، ضمن یک گزارش 22 صفحه ای به کنگره این کشور تصریح کرد طوفان شن غیرمنتظره باعث سرگیجه و ازبین رفتن تعادل افراد بوده است. وی گفت خدمه هلیکوپترها زمانی که در میان طوفان شن به طرف منطقه عملیات می رفتند مثل آن بود که در داخل یک ظرف شیر سیاه قرار گرفته اند و سرگیجه های متناوب مانع آن می گردید که ثبات خود را حفظ کنند.

2. بحران در روابط و مناسبات ایران و عراق

اشاره

در طول دوره کتاب حاضر (اردیبهشت 1359)، نظیر فروردین همین سال، سیر رابطه و مناسبات ایران با دو کشور امریکا و عراق روندی تقریباً مشابه داشته است. هرچه ستیزه امریکا با ایران بیشتر می شد، دشمنی عراق با ایران نیز جنبه جدی تر و جهت گیری شدیدتری به خود می گرفت.

الف) تحرکات دیپلماتیک عراق

هم زمان با اوج گیری اختلافات ایران و امریکا تحرکات دیپلماتیک عراق به طور محسوسی سمت وسوی بیشتری در نزدیکی به غرب یافت. ازجمله کشورهای فرانسه و عراق تصمیم گرفتند روابط خود را گسترش بدهند. در همین حال، تلاش های عراق برای نزدیکی بیشتر به انگلستان نیز ادامه یافت و حتی گزارش هایی مبنی بر توسعه روابط درزمینه های نظامی به مراکز ذی ربط در ایران واصل می شد. درعین حال رژیم عراق همچنان در تبلیغات بر نقش قبلی ضدامپریالیستی خود پافشاری می کرد و به خصوص در مبارزه با پرستیژ اخیر ضدامپریالیستی ایران و درجهت مخدوش کردن آن، منفعلانه می کوشید. ازجمله در جریان تبلیغات خود، مبارزه ضدامریکایی ایران را خیمه شب بازی امریکا در ایران می خواند و تأکید می کرد: «امپریالیسم امریکا به شیوه های گوناگونی دست می زند تا خلق های جهان را بدین وسیله گمراه کند.»

در همین حال، نشانه های یک تغییر اساسی در راهبرد امریکا در قبال عراق مشاهده می شد؛ تغییری که عراق هم باوجود ادامه ظاهری مواضع ضدامریکایی خود، در تقابل با ایران منتظر آن بود. بغداد به تبلیغ علیه امریکا ادامه می داد، اما درعمل، در هنگامه درگیری شدید امریکا با ایران، هرروز پرسروصداتر بر طبل جنگ می کوبید. این یعنی کاملاً آمادگی قرار گرفتن در جبهه ای را داشت که دیگر متحدان منطقه ای امریکا (نظیر اردن، کویت، عربستان و...) اعضای اصلی آن

ص: 40

بودند. هرچند این عضو جدید جبهه امریکایی ضدایرانی در غرب آسیا از جنس اعضای اصلی آن نبود، ولی در دشمنی با ایران استعدادی بسیار بیشتر از سایرین داشت.

از سوی دیگر، نظر به اینکه در اردوگاه جهانی، جایگاه عراق هنوز جایگاهی چپ و ضدامپریالیستی تلقی می شد، این کشور در توجیه بیشتر دشمنی خود با ایران، که سردمدار مبارزه با امریکا شده بود، به ناچار بایستی این مزیت دشمن ایرانی را کم رنگ می کرد. ازاین رو به تقلید از برخی مخالفان داخلی (شدیدتر از همه مجاهدین خلق) که در ظاهر مبارزه ضدامریکایی شدیدتر و عمیق تری از نظام طلب می کردند و عناصر اصلی آن را از ابتدای پیروزی به عدم دشمنی کافی با امریکا و حتی همراهی با آن متهم و سرزنش می کردند، دستگاه تبلیغاتی عراق نیز به گمان کارایی، چنین محوری را برای تبلیغات برگزیده بود. دراین زمینه رادیو بغداد ادعا کرد: «اگرچه امریکا با سرنگونی شاه از در خارج شد، ولی در عهد زمامداری دارودسته خمینی مجدداً از پنجره وارد شده است. ... واقعیتی که نمی شود در آن تردید داشت همانا مزدور بودن رژیم اسلام نمای کنونی برای ایالات متحده امریکا و دست داشتن این رژیم در نقشه های تجاوزکارانه علیه خلق های منطقه من جمله خود خلق های ایران می باشد.»

رقابت با مواضع چشمگیر نه شرقی، نه غربیِ جمهوری اسلامی ایران نیز بخش عمده ای از تحرکات دیپلماتیک دولت عراق بود. به نظر عراق این رقابت باعث کم رنگ شدن تأثیر مواضع ایران می شد. به عنوان مثال، در کوشش برای اتخاذ موضعی شبیه ایران در اواخر دوره کتاب حاضر، نعیم حداد معاون رئیس جمهوری این کشور، به اعلام مواضع در قبال

امریکا و شوروی پرداخت. وی درمورد روابط عراق و شوروی گفت ارتباط میان دو کشور برپایه یک موافقت نامه دوستی و همکاری است و عراق همچنان برای تأمین نیازهای نظامی تقریباً به اتحاد شوروی متکی است، ولی از سیاست های اتحاد شوروی از آنجا که عامل خطرناکی برای مردم غرب آسیا محسوب می شود، انتقاد می کند. نعیم حداد گفت عراق از توسل به زور و اشغال افغانستان و نیز موضع شوروی در قبال نبرد اعراب و اسرائیل انتقاد می کند. درمورد امریکا نیز وی با بیان اینکه امپریالیسم امریکا همچنان دشمن اصلی اعراب است، این کشور را به حمایت مداوم از اسرائیل، غارت نفت اعراب و حضور ننگین نظامی در منطقه خلیج فارس متهم ساخت.

در همین زمان، در یازدهمین اجلاس وزیران امور خارجه کشورهای عضو سازمان کنفرانس اسلامی، عرصه ای برای ارائه مواضع نه شرقی، نه غربی ایران ایجاد شد و عراق نیز در رقابت با ایران به سرزنش تبلیغاتی دو ابرقدرت پرداخت تا موضع استقلالی خویش را نمایش بدهد. صادق قطب زاده وزیر امور خارجه ایران که باتوجه به بافت این اجلاس توفیقی در تسری دادن مواضع ضدامریکایی ایران به نشست مذکور، برایش پیش بینی نمی شد، در گفت وگویی با خبرنگاران گفت: ما انتظار داریم که خط نه شرقی و نه غربی در سیاست کلی این گردهمایی پیاده شود. از سوی دیگر، عراق نیز به هردو ابرقدرت به سبب سلطه جویی ازطریق دخالت در

ص: 41

امور کشورهای کوچک حمله کرد. حامد علوان وزیر مشاور در امور خارجی عراق، در سخنرانی خود در گردهمایی سازمان کنفرانس اسلامی، دخالت نظامی شوروی در افغانستان را خطرناک و غیرعادلانه خواند. وی همچنین از تلاش های ایالات متحده برای بازیابی نفوذ خود در این منطقه، تحت پوشش دخالت شوروی در افغانستان اظهار تأسف کرد.

یادآوری می شود اجلاس مزبور علاوه بر

رقابت، همچنین عرصه ای

برای بروز بیشتر تقابل و چالش کنونی ایران و عراق بود، به طوری که میان قطب زاده وزیر امور خارجه ایران و حامد علوان وزیر مشاور در امور خارجی عراق، مشاجره لفظی شدیدی درگرفت. وزیر امور خارجه ایران گفت: عراق روش خصمانه ای

علیه انقلاب ایران در پیش گرفته

است و عملاً در مرزهای ایران و عراق اقدام به عملیات تجاوزگرانه ای نموده که تلفات جانی فراوان و خسارات مالی بسیار زیادی در پی داشته است و هم زمان با این عملیات دشمنانه، گروهی کرد را تحریک کرده است تا در داخل ایران دست به عملیات خرابکارانه بزنند و از سوی دیگر تاکنون 35 هزار نفر را تحت عنوان ایرانی بودن از عراق اخراج کرده است.

حامد علوان جبوری در پاسخ اظهار کرد: در داخل ایران دولت و قدرت مسئولی وجود ندارند و درواقع یک نوع آشوب در این کشور حکم فرماست. عراق بارها به ایران پیشنهاد حسن نیت داده است و هرگاه رژیم موجود ایران از روح شوونیستی خود را رها سازد و دست از سیاست توسعه جویی که ناشی از سیاست شاه سابق است بردارد، عراق همواره خواستار حسن هم جواری با ایران است. وی ایران را دعوت کرد که از سیاست خطرناک و اشتباه خویش که برپایه این امر استوار است که ایران پاسدار اسلام است، دست بکشد و آرزوی امپراطوری فارس را دنبال نکند.

ب) دعاوی عراق: سه جزیره، عربستان سازی و...

در اولین روز دوره این کتاب (1/2/1359)، خبرگزاری رسمی عراق در تحلیلی اعلام کرد: عراق بر بازستاندن سه جزیره عربی که از سال 1971 (1350)، در اشغال ایران است اصرار ورزیده و آن قسمت از شط العرب (اروندرود) را که از سال 1975 (1354)، دراختیار ایران است بازپس خواهد گرفت، این کشور فقط حقوق مزبور را مطالبه نمی کند بلکه به گونه ای جدی و قاطع برای گرفتن و به دست آوردن آنها تلاش می کند.

سه جزیره، موضوعی که مشخص بود ایران به هیچ وجه نمی تواند و نمی خواهد امتیازی درباره آن به هیچ دولتی بدهد، از ابزارهای عمده ستیزه جویی عراق بود. این مسئله به عرصه رسانه منحصر نبود. در دوم اردیبهشت ماه 1359، یک بار دیگر دعاوی مقامات بلندپایه این کشور درباره سه جزیره در سطح وسیعی از خبرهای مربوط به ایران و عراق انتشار یافت که تداوم پافشاری عراق بر مطامع خویش را نشان می داد. درزمینه ادعای عراق طه یاسین رمضان معاون نخست وزیر و عضو شورای انقلاب عراق، بر بازپس گرفتن

جزایر سه گانه و پایبندی این کشور

ص: 42

در گرفتن حق ملت عرب عربستان (خوزستان) تأکید کرد. هدف سران رژیم بعث عراق از تکرار این گونه دعاوی با ادبیات خاص آن درواقع زمینه سازی و گشودن راه جنگ آتی، در افکارعمومی عراق و کشورهای عربی بود. هم زمان با این گونه دعاوی، رسانه های تبلیغاتی عراق نیز به شدت دشمنی افراطی با ایران را بازگو و ترویج می کردند. حدود ده روز بعد، طه یاسین رمضان در امان پایتخت اردن، یک بار دیگر دعاوی عراق درباره سه جزیره را در مجمع امور بین المللی اردن مطرح کرد. وی گفت: «عراق دربرابر پس گرفتن سه جزیره عربی خلیج [فارس جزایر ایرانی تنب بزرگ و کوچک و بوموسی] که در سال 1971 به وسیله شاه سابق اشغال شد کوتاه نخواهد آمد.» طه یاسین رمضان این سؤال را مطرح کرد که چرا اعراب هر دفعه سیلی می خورند، قادر نیستند به عنوان یک ملت متحد سرزمین های خود را آزاد کنند.

هم زمان با این اظهارات، دستگاه سیاسی تبلیغاتی متمرکز عراق زمینه سازی های سیاسی بین المللی ضدایران را در دستور کار داشت و این موضوع را با قوت و شدت دنبال می کرد؛ ازجمله نشریه المستقبل اظهارات احمد ظاهر الجیلانی سفیر عراق در اسلام آباد را درج کرد که گفت: عراق مسئولیت مطالبه جزایر عربی سه گانه ای را که ایران در زمان شاه اشغال کرده است به عهده می گیرد. سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و بوموسی به کشور امارات متحده عربی تعلق دارد و عراق از موضع ملی و ناسیونالیستی خود، آنها را مطالبه می کند. دراین حال کشورهای حامی عراق به انحای مختلف این گونه مواضع را تشویق و تأیید می کردند. به خصوص در امارات که از مدعیان اصلی در این قضیه بود اظهارات صریحی دراین باره ابراز می شد. برای مثال، در فضایی متفاوت با فضای دوستانه ای که بعد از سفر منطقه ای قطب زاده وزیر امور خارجه ایران به امارات متحده عربی ایجاد شد، بازهم روزنامه الخلیج (چاپ شارجه) یادداشتی از تریام رئیس مجلس امارات، چاپ کرد که در آن آمده بود: «ما حوادث و اتفاقات تهران را شگفت آور و صادقانه تلقی می کردیم و انتظار داشتیم که مشکل این سه جزیره نخستین موضوعی باشد که انقلاب کبیر ایران آن را حل وفصل خواهد کرد. ... آقای قطب زاده

با اظهاراتش [در]

کنفرانس مطبوعاتی کویت هم به ایران و هم به اسلام توهین کرده است، زیرا وزیر امور خارجه ایران در جواب سؤالی درباره این جزایر آنهایی [را] که این موضوع را مطرح می کنند متهم کرد که می خواهند بین ایران و اعراب جدایی افکنند.» جالب است خبرگزاری رویتر ضمن مخابره این گزارش افزوده است: تقاضای بازگرداندن جزایر را دولت عراق که روابطش با ایران در طول چند هفته اخیر به وخیم ترین وضع آن رسیده، مکرراً مطرح کرده است. قبلاً یکی از جزایر به شارجه و دو جزیره دیگر به رأس الخیمه متعلق بود.

فقط دعاوی مقامات بلندپایه عراق درباره سه جزیره از عوامل تشدیدکننده تیرگی روزافزون روابط دو کشور نبود، بلکه دعاوی عراق درباره خوزستان ایران نیز در سطح وسیعی از خبرهای مربوط به ایران و عراق، به گونه ای انتشار می یافت که پافشاری عراق بر حوزه بسیار وسیع تری از مطامعش را نشان می داد. به عنوان مثال، طه یاسین رمضان در اظهاراتی بر حمایت از حقوق اقلیت

ص: 43

عرب در ایران تأکید کرد. وی ضمن درخواست تجدیدنظر درمورد قرارداد منعقدشده میان ایران و عراق در سال 1975 (1) پایبندی این کشور در گرفتن حق ملت عرب خوزستان را مورد تأکید قرار داد؛ تأکیداتی از این دست با اقدامات عملی عوامل عراق در خوزستان همراه بود.

ج) ایران، عراق و جنگ تبلیغاتی

علاوه بر عرصه سیاسی، عرصه رسانه و تبلیغات نیز از میدان های عمده ستیزه جویی عراق با ایران بود که از همان ابتدای دوره تا آخر آن با شدت روزافزون، ادامه یافت. هم زمان با کوبیدن مسئولان رژیم بعث عراق بر طبل ستیزه با ایران، رسانه های این کشور نیز با شدت بر طبل جنگ و کینه توزی می کوبیدند. نمونه ای مکرر در گفتارهای بخش فارسی رادیو بغداد چنین است: «قیام کن، ملت ایران به پا خیز، روز رستاخیز است. ای

سیستان و بلوچستان فقرزده و ای

کپرنشینان فقیر اهواز، ای

ترکمن صحرای جرجانی و توماج و واحدی و مختوم به پا خیز. ای تهران، ای دربرگیرنده شصت هزار شهید و صدهزار معلول به پا خیز! ای زحمت کشان ملت ایران به پا خیزید. این رژیم آدم کشان و دزدان و جباران

را درهم بکوبید و بار دیگر به مردم دنیا ثابت کنید که خلق های ایران زیر بار دیکتاتوری شاه جدید و فرعون زمان کمر خم نمی کند. پیروز باد مبارزات پیگیر خلق های ایران.»

افراط در نشان دادن دشمنی با ایران و مورد خطاب قراردادن روحانیون متعهد و نیز احزاب، سازمان ها و گروه های ملی و مترقی ایران و افسران و سربازان میهن پرست ایرانی و همچنین فارغ التحصیلان و کارگران بیکار در قیام علیه حکومت، به خصوص به کاربردن عبارات به شدت کینه توزانه و سراسر فحش و ناسزا و استمرار حرکت در این راه، هرچند تبلیغات عراق را کم تأثیر می کرد، اما نشانه عزم جدی سران دولت عراق در دشمنی با ایران بود. حتی گوینده یک برنامة رادیو عراق مدعی شد که از یکی از کاندیداهای نمایندگان مجلس ایران نامه ای دریافت کرده است. در متن مفصلی که درقالب این نامه تنظیم شده بود آن قدر در دشمنی با ایران و تمجید از عراق افراط شده بود که به کلی به یک نوشته بی اثر و مضحک تبدیل گردیده بود.

در ادامه این گونه جنگ تبلیغاتی ناکارآمد عراق علیه ایران، می توان به گفتار رادیو بغداد به مناسبت فرارسیدن اول ماه مه (11 اردیبهشت)، روز جهانی کارگر اشاره کرد که در آن آمده است: «روز اول ماه مه که به مثابه روز کارگران در سرتاسر جهان است، اکنون طبق تصمیم بنی صدر تحریم شده است و هرگونه فعالیتی که در این روز جهانی کارگران صورت گیرد، ممنوع شده است.» این درحالی است که مراسم این روز، بسیار وسیع در سراسر کشور و با مدیریت جریان های مختلف برگزار شد.

گزارش هایی از منابع محلی مرتبط با ایران نیز از کوشش مقامات عراقی در بسط دشمنی با ایران حکایت می کرد. ازجمله در یک گزارش واصله از منابع محلی داخل عراق با عنوان تشکیل

ص: 44


1- *** منظور قراردادی است که در سال 1975 بین ایران و عراق بسته شده و موسوم به قرارداد الجزایر است.

اجتماعات ضدایرانی در بصره آمده است: «به دستور حکومت بعث عراقی در کلیه شهرها و قراء استان بصره که اکثراً شیعیان در آن سکونت دارند توسط مسئولین حزب بعث اجتماعاتی با شرکت مردم تشکیل و در آن علیه انقلاب اسلامی ایران سخنرانی و به مردم تفهیم می کنند که انقلاب ایران توسط کشور امریکا پایه گذاری و برقرار شده است.»

در چارچوب فضاسازی ضدایرانی در عراق، یکی از مهم ترین محورهای تبلیغاتی در این کشور تبلیغات شدید و حتی خارج از عرف و نزاکت رسانه ای و دیپلماتیک، علیه شخص امام خمینی بود. این گونه ادبیات منحصر به رسانه های عراق نبود، این امر در دوره کتاب حاضر توسط شخص صدام رئیس جمهور عراق نیز به طور جدی دنبال می شد. خبرگزاری کویت در 4/2/1359، از بغداد گزارش داد: «رئیس جمهور عراق در اشاره مستقیم به خمینی گفت عراق به این ایرانی ... اجازه نخواهد داد که نژادپرستی خود را به داخل خاک ما توسعه دهد. صدام حسین گفت خمینی که 14 سال در عراق به حالت پناهندگی به سر برد، شخص ناشناسی است. صدام حسین ایران را از نتایج یک جنگ علیه عراق برحذر داشت و گفت نژادپرستان ایران از هرگونه اقدام برای مقابله با ما متأسف خواهند شد. رئیس جمهوری عراق گفت اگر بنی صدر فکر می کند که ارتش ایران می تواند در عراق زنده بماند، در رؤیا به سر می برد. وی گفت نه ارتش امریکا و نه ارتش شوروی نیز نمی توانند دست به چنین اقدامی بزنند.»

همچنین در 6/2/1359، یونایتدپرس از بیروت گزارش داد: «خبرگزاری رسمی عراق امروز اعلام کرد صدام حسین رئیس جمهوری عراق وعده داده است که اگر آیت الله خمینی رهبر مذهبی ایران، جرئت کند از محدوده های فعلی خود خارج شود، حساب او را خواهد رسید.»

از سوی دیگر، در ایران مسئولان و مقامات رسمی از هر جناحی درمجموع در نوع برخورد با عراق وحدت نظر و رویه داشتند. به عنوان مثال، وقتی بعد از حدود دو هفته زمینه سازی خبری عراق، قطعیت شهادت آیت الله

صدر و خواهرش در ایران به طور

رسمی اعلام گردید، امام خمینی سه روز عزای عمومی و یک روز تعطیل عمومی اعلام و دراین باره پیامی بدین شرح منتشر کردند: «من از رده بالای قوای انتظامی عراق مأیوس هستم، لکن از افسران و درجه داران و سربازان مأیوس نیستم و از آنان چشمداشت آن دارم که یا دلاورانه قیام کنند و اساس ستمکاری را برچینند همان سان که در ایران واقع شد از پادگان ها و سربازخانه ها فرار کنند و ننگ ستمکاری حزب بعث را تحمل نکنند.»

شورای انقلاب نیز با صدور بیانیه ای به این مناسبت، تأکید کرد: «ملت رزمنده و مسلمان عراقی این جنایت بزرگ را بر دولت بعثی نخواهد بخشید.» همچنین سه روز عزای عمومی و روز پنجشنبه 4/2/1359، را تعطیل سراسری اعلام کرد. وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران نیز اطلاعیه ای بدین شرح انتشار داد: «تا ازبین بردن حکومت جنایت کار و عامل امپریالیسم و صهیونیسم صدام حسین خائن از پای ننشینیم.» به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی، آیت الله منتظری نیز دراین باره پیامی منتشر و اعلام کرد: «یقین است همان گونه که رهبر

ص: 45

انقلاب اسلامی فرموده اند برادران ارتش و ملت مبارز عراق در سایه ایمان، استقامت و اتحاد، این لکه ننگ را از دامن اسلام و صفحات تاریخ پرافتخار عراق محو خواهند نمود.» در این بیانیه همچنین تأکید شده بود: «مطمئنم همان گونه که خون پاک شهیدان، انقلاب اسلامی را در ایران به ثمر رسانید و رژیم سفاک پهلوی را سرنگون ساخت، قطرات پاک خون این شهیدان راه اسلام نیز در عروق تک تک ملت مسلمان عراق و کشورهای اسلامی خواهد جوشید و تا سقوط کامل رژیم صدامی و استقرار جمهوری عدل اسلامی از جوشش باز نخواهد ایستاد.»

یادآوری می شود وقفه طولانی بعد از اعلام خبرهای مربوط به شهادت آیت الله صدر برای اولین بار، خودبه خود نشانه ای از توانایی های رژیم عراق در عادی سازی خبر و انفعال و عقب ماندگی خبری و تحلیلی ارگان های ذی ربط و شخصیت های مسئول در جمهوری اسلامی تلقی گردید.

با این همه، به مناسبت شهادت آیت الله سیدمحمدباقر صدر در عراق، تظاهرات وسیعی در سراسر کشور به مقصد نهایی مکان های برگزاری نمازجمعه برپا شد. به خصوص

قم و مشهد یکپارچه تعطیل و عزادار بودند. در همه شهرها در سخنرانی ها و در قطعنامه راه پیمایی های اعتراضی که برگزار شد، دولت صدام حسین و حزب بعث به شدت نکوهش گردید. در تهران، مراسم اهمیت ویژه ای داشت و راه پیمایی وسیع و سپس تجمع عظیمی در دانشگاه تهران محل برگزاری نمازجمعه، برپا شد. تجمع کنندگان شعارهای زیادی در ضدیت با عراق و امریکا سردادند. دکتر چمران در سخنرانی خود گفت:

«آیت الله سیدمحمدباقر صدر کسی است که ایجاد مکتب کرده است، کسی است که کارش و کتاب هایش در سرتاسر کشورهای اسلامی منتشر شده و در قلوب جوانان مؤمن و مبارز ریشه رویانده است، مکتب او منحصر به شاگردانش در نجف اشرف نبود، بلکه در گوشه وکنار دنیا شاگردانی بودند که از طرز تفکر او بحث می کردند و حرکت علمی و تاریخی او را دنبال می نمودند.» وی در بخش دیگر از سخنان خود درمورد حمله عراق به ایران گفت: «اگر ارتش عراق به خاک میهن ما حمله کند، ملت ما با چنگ و دندان با آنها مبارزه خواهد کرد و اگر ارتش ما به خاک عراق وارد گردد شیعیان عراق با آغوش باز از آنها استقبال خواهند کرد و رمز پیروزی ما نیز در اینجا نهفته است که ارتش عراق ضدرژیم سفاک صدام خونخوار است.»

د) ایران، عراق و میانجیگری

در شرایطی که تیرگی روابط ایران و عراق روندی روزافزون داشت، موضوع میانجیگری و ایجاد آرامش در روابط دو کشور ازسوی برخی مقامات فلسطینی مطرح می شد که هم در ایران و هم در عراق به کلی مردود اعلام می گردید. البته عراق آن را رد نمی کرد، اما شروطی می گذاشت که قابل اجرا نبود. برای مثال نعیم حداد معاون رئیس جمهور عراق، بار دیگر دعاوی عراق علیه ایران درمورد سه جزیره و اروندرود را مطرح کرد و گفت: برای حل وفصل اختلافات میان ایران و عراق پیشنهاد مذاکره مستقیم کرده است، لکن برای ابراز حسن نیت، ایران باید ابتدا سه جزیره واقع در

ص: 46

خلیج فارس را به اعراب مسترد دارد. حداد همچنین مدعی شد که عراق درپی دامن زدن به تشنجات با ایران نیست، ولی اگر ایران طالب جنگ باشد عراق از آن استقبال می کند. وی افزود: عراق کوشش های میانجیگرانه را نه از روی تکبر، بلکه به دلیل انجام گفت وگوهای مستقیم، رد می کند.

همچنین حسن طوالبی یک سخنگوی وزارت اطلاعات عراق، در مصاحبه با روزنامه اماراتی الخلیج همین موضع را به این شکل تکرار کرد: نخستین شرط مذاکره با ایران تخلیه سه جزیره (تنب بزرگ، تنب کوچک و بوموسی) از نیروهای ایران و اصلاح خط

مرزی ایران و عراق در شط العرب (اروندرود) است و ما هنوز منتظر پاسخ ایران به این دو مطلب هستیم.

از سوی دیگر، در ایران نیز مسئولان ذی ربط دراین مورد تقریباً وحدت نظر و رویه داشتند. ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور، در اوایل این دوره، در مصاحبه با هفته نامه المجله تأکید کرد شرط هر مذاکره ای میان ایران و عراق آن است که عراق دخالت های خود علیه ایران را متوقف کند. بنی صدر گفت که وی به تازگی به یاسر عرفات گفته است قبل از آغاز مذاکره میان ایران و عراق دخالت ها باید پایان یابد. صادق قطب زاده وزیر امور خارجه نیز پس از پایان جلسه شورای امنیت ملی، درباره خبری درمورد میانجیگری بنگلادش بین ایران و عراق گفت: «حکومت عراق باید برود و هیچ گونه میانجیگری را نمی پذیریم. اگر می توانید حکومت عراق را بردارید ما می پذیریم.»

دکتر چمران هم درباره نقش میانجیگری بعضی دولت های منطقه چنین گفت: «بین ملت ما و صدام حسین خط خون کشیده شده است و به هیچ وجه من الوجوه میانجیگری را ازجانب هیچ طرفی نمی پذیریم و اگر کسانی آمده اند که بین ایران و عراق میانجی شوند به آنها می گویم مگر ممکن است بین ایران و امریکا میانجیگری کنند، مگر ممکن است بین ایران و اسرائیل واسطه شوند، این محال است خط ما را خط خون تشکیل داده است و تا سقوط قطعی صدام حسین از هیچ مبارزه قاطعی دست بر نخواهیم داشت.»

همچنین باتوجه به اینکه طبق گمانه زنی ها، طرح مسئله ایران و عراق در گردهمایی اسلام آباد ازطرف عراق قطعی شمرده می شد و باتوجه به توانایی های دیپلماسی عراق و بافت سیاسی حاکم بر کشورهای شرکت کننده در این گردهمایی، این مسئله قابل پیش بینی بود که ایران مشکل زیادی در مقابله با دیپلماسی عراق در این اجلاس خواهد داشت. بنابراین در آستانه تشکیل گردهمایی، قطب زاده وزیر امور خارجه ایران، گفت: «ما مواضع خود را نسبت به کشور عراق بیان خواهیم کرد. دولت عراق یک حکومت جنایتکاری است که برخلاف نظر مردم عراق در این کشور حکومت می کند [که] عامل امپریالیسم جهانی و صهیونیسم بین الملل و درحقیقت دست آنها در خلیج فارس

است [و] تاکنون

مرتکب جنایات بی شماری شده است. خفقان و کشتار در عراق به حد نهایت رسیده است. این کشور متأسفانه در امور داخلی ما هم دخالت می کند، به حریم مرزی ما تجاوز می کند [و] خرابکار به ایران می فرستد. ما همه این مسائل را در کنفرانس اسلامی مطرح خواهیم کرد.» قطب زاده درباره میانجیگری سازمان آزادی بخش فلسطین یا یک مقام ثالث

ص: 47

میان ایران و عراق نیز گفت: «من بارها موضع ایران [را] در قبال مسئله عراق اعلام کرده ام و بار دیگر نیز می گویم که حکومت عراق یک حکومت جنایتکار است و مسلماً سازش با این چنین حکومتی در قاموس ما نیست.»

ه) عراق و عملیات ایذایی ضدایرانی

هم زمان با اعلام مواضع راجع به سه جزیره و اروندرود و نیز تبلیغات عربستان سازی، درعمل نیز اقدامات ایذایی و خرابکارانه عراق در راستای مطامع این دولت در دوره کتاب حاضر ادامه یافت. حتی در تهران چندین انفجار در اماکن عمومی رخ داد. وسیع ترین این حوادث مربوط به روز هشتم اردیبهشت است که در سه نقطه عمومی و پرجمعیت مرکزی تهران انفجارهایی مهیب به وقوع پیوست و براثر آن ده ها تن شهید یا مجروح شدند. انفجار اول ساعت 11:30، در سالن نمایش یک سینما واقع در خیابان لاله زار رخ داد. دومین انفجار ساعت 13:30، در یک داروخانه واقع در خیابان ناصرخسرو به وقوع پیوست. ساعت 17:30 نیز براثر انفجار یک بمب قوی در محوطه پارکینگ شمال غربی میدان امام خمینی (توپخانه سابق) بسیاری از ساختمان های مرکز شهر به لرزه درآمدند.

درباره عوامل این انفجارات، قرائن و شواهد و تجربه نوع انفجارهای خوزستان و نیز تحلیل و جمع بندی محافل مختلف که به نحوی

با این گونه مسائل مرتبط بود، نشان می داد که رژیم عراق طراح و مسئول آن بوده است، البته چه بسا از گروه های ضدانقلابی مرتبط با عراق چون گروه بختیار یا برخی جریان های

دیگر نیز در اجرا، استفاده شده بود. برخی اسامی اعلام شده به عنوان مسئولان این حادثه که اسامی خلق الساعه و بدون هویت قبلی بود و نیز نوع ادبیات اعلام آن، مؤید این برداشت بود. اما در عرصه تبلیغات و در سطح

انتشار عینی، گروه های مختلف سیاسی و حتی برخی نهادهای ذی ربط، از امریکا به عنوان عامل اصلی و پشت صحنه یا حتی عامل مستقیم این گونه حوادث، یاد می کردند. در اطلاعیه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی انفجارهای مزبور ادامه و بخشی از توطئه های نظامی امریکا شمرده شد که ساواک و عمال فراری رژیم سابق و وابستگان بختیار آن را به اجرا درآورده اند. سازمان مجاهدین خلق نیز در تحلیل این حوادث، طبق معمول کوشید علاوه بر ترویج ستیزه گری با امریکا، مقاصد و نکات تبلیغی خود را نیز بگنجاند.

صرف نظر از تهران، که به آن اشاره شد، به طورکلی می توان عملیات ایذایی عراق را در چهار دسته جداگانه قرار داد: خوزستان، غرب کشور، خارج از کشور و تعرضات مرزی که به ترتیب به آن اشاره می شود.

عملیات ایذایی عراق در خوزستان

در خوزستان در اغلب روزهای این دوره، منابع ذی ربط از ورود عناصر وابسته به عراق به داخل ایران برای ایجاد انفجار و رعب و وحشت، به مقامات مسئول گزارش می دادند و ضمن اشاره

ص: 48

به استقرار افراد ایرانی جبهة التحریر در برخی پاسگاه های مرزی عراق نقش آنها را در برقراری ارتباط با عناصر وابسته به عراق برای انتقال سلاح و مواد منفجره یادآور می شدند. البته بخشی از عوامل عراق که غالباً موسوم به عناصر خلق عرب بودند، در جریان انفجارهای جنوب دستگیر، محاکمه و مجازات شدند ولی بخشی از آنان به عراق رفته و در آنجا سکنی گزیدند.

خوزستان به سبب هم مرزی با عراق و اشتراکات فرهنگی قبیله ای ساکنان آن با اهالی مناطق مرزی عراق، همواره یکی از اهداف اصلی فعالیت های ضدانقلابیون ایرانی وابسته به عراق و نیز عوامل اعزامی رژیم عراق بوده است. این موضوع، یکی از مشکلات اهالی این استان بود که هرازگاهی به شکل های مختلف با اقدامات خرابکارانه این افراد روبه رو می شدند. به این ترتیب در مقایسه با کل ایران، طبعاً در خوزستان به دلیل

شرایط منطقه و سابقه فعالیت جبهة التحریر، فعالیت های ایذایی عوامل عراق شدت بیشتری داشت و عوامل عراق انفجارهایی در اماکن عمومی خوزستان طراحی و اجرا می کردند؛ برای

مثال، در اولین روز دوره کتاب حاضر در آبادان بمبی که در یک موتورسیکلت جاسازی شده بود در بازار ماهی فروشان منفجر شد. براثر این انفجار 31 نفر مجروح شدند که یکی از مجروحان به دلیل شدت جراحات به شهادت رسید.

فعالیت جاسوسی عوامل عراق در خوزستان نیز یکی از مسائل مورد توجه بود. در یک گزارش که در 2/2/1359 به فرماندهی نیروی زمینی ارتش واصل شد فردی به نام «ع» از اهالی بستان معرفی شده است که از عوامل عراق می باشد. بنا بر این گزارش، وی که «ماه هاست با یکی از ستادهای انقلابی ایران همکاری جمع آوری اخبار دارد، ... علاوه بر همکاری با جبهة التحریر اخبار و اطلاعات ایران را نیز به عراق می دهد.»

مسئله دیگر توزیع وسیع سلاح بود. برای نمونه فقط در یک روز (15/2/1359) طبق گزارشی به استاندار خوزستان 2 تن از افراد مرتبط با عراق در یک مورد 600 قبضه و در مورد دیگر 400 قبضه سلاح جداگانه، در منطقه توزیع کردند. همچنین وجود 75 قبضه سلاح نزد فرد دیگری از عوامل عراق، گزارش شده است.

هم زمان با اقدامات عراق ازطریق عوامل خود در خوزستان، نیروهای وفادار به نظام اعم از نیروهای رسمی یا نیروهای داوطلب نیز در مقابله با آن، فعال بودند. پیام فرماندهی لشکر92 به استانداری خوزستان، بیانگر بخشی از اقدامات برای جلوگیری از تردد و نفوذ عوامل عراق می باشد؛ ازجمله این اقدامات می توان به تکمیل شبکه سیم خاردار در نوار مرز و احداث جاده از منطقه سوبله تا طلائیه قدیم اشاره کرد. مقابله قطعی با نفوذ عناصر فوق مستلزم تجهیز و بسیج نیروهای زیادی در سطح بومی بود که به دلیل ارتباط وسیع با عوامل عراقی، خود این کار معضلات عدیده ای به همراه داشت. بااین همه، این راه (تجهیز و بسیج نیروهای بومی) مورد توجه نیروهای سپاه قرار داشت. درعمل، کمک های مردمی برای شناسایی عوامل عراق و پیشگیری از اقدامات جنایتکارانه آنان، به نحو چشمگیری تداوم داشت.

ص: 49

یادآوری می شود نفرت عمومی مرزنشینان از عناصری که به نحوی با عراق مرتبط بودند، یا به دلیل

نفع مادی و غیر آن در جهت منافع عراق فعالیت می کردند، سبب انزوای

شدید آنان شد، به حدی که ترس از شناسایی شدن توسط همسایگان و افراد عشیره، به گریختن بیشتر این افراد به عراق انجامید. البته در عراق برای استفاده "بهینه" از اینان برنامه هایی آماده وجود داشت.

در سطح رسمی، می توان به احکام صادره از دادگاه انقلاب اسلامی اشاره کرد که افرادی به جرم بمب گذاری و ایجاد انفجار در خط لوله های نفت، آموزش نظامی و خرابکاری در عراق، وارد کردن سلاح غیرمجاز به داخل کشور و خبرچینی به نفع دولت بیگانه و انفجار در اماکن عمومی محاکمه و محکوم شدند.

از سوی دیگر، در گزارش هایی شدیداً تبلیغاتی که از فعالیت های ایذایی مسلحانه در خوزستان، در بخش فارسی رادیو بغداد پخش می شد، خوزستان، "عربستان" و عوامل بمب گذاری و انفجار "جوانان خلق عرب" خوانده شده و به وابستگی آنها به صدام حسین تصریح می گردید. دراین خصوص، تبلیغات عراق درزمینه خوزستان و فعالیت عوامل خود و پاسخ ایران بسیار شدید بود، اما افراط در تنظیم خبرهایی که آشکارا دروغ و ساخته ذهن دستگاه های تبلیغاتی عراق بود، نقطه عطف آن به شمار می آمد. بخش فارسی رادیو بغداد مطلبی را ظاهراً به نقل از دیگران پخش کرد: «آژانس خبرگزاری فرانسه گزارش داد که جنگنده های ایران از چند روز پیش بمباران خود را علیه شهرها و دهکده های عربستان [خوزستان] دنبال می کنند. آژانس مزبور خاطرنشان ساخت که توپخانه سنگین این مناطق را بمباران می کند. دراین میان نیروهای رژیم ضدمردمی خمینی برای مقابله با قیام توده ای در عربستان در ایران به حالت آماده باش کامل درآمده است.» خبرگزاری فرانسه هرگز چنین گزارشی را مخابره نکرده بود ولی دستگاه تبلیغات عراق راحت تر از آن بود که خود را مقید به چنین موانعی برشمارد. شاید ذکر کلمه آژانس جلوی خبرگزاری فرانسه نوعی "تدبیر عراقی" برای فرار از مشکل سند بوده باشد.

در کل دوره، دولت عراق، آشکارا به تبلیغ عربستان سازی در خوزستان و طرح دعاوی عرب گرایی در این خطه و به خصوص تشویق علنی اقدامات جنایتکارانه ای که تحت این عنوان انجام می شد،

ادامه داد. صرف تبلیغات رادیو بغداد گویای مطلب است. مثلاً در

ساعت 12:30، 17/2/1359، این رادیو اعلام کرد: «ملت عرب در استان عربستان [خوزستان] همچنان به مبارزات مسلحانه خود علیه افراد و تأسیسات رژیم نژادپرست خمینی ادامه می دهد. این مبارزات به رغم اقدامات و تدابیر سرکوبگرانه رژیم فارسی درجهت پایان دادن به قیام ملت عربستان [خوزستان] که در راه کسب حقوق خود آغاز کرده اند کماکان ادامه دارد. رادیوی رژیم نژادپرست فارس شب گذشته [16/2/1359] اعتراف کرد که هشت بمب آماده انفجار در خط آهن اهواز کشف شده است که انقلابیون عربستان [خوزستان] آنها را کار گذاشته بودند.»

ادبیات فوق حتی در رسانه های غیرعراقی نیز چه به صورت سفارشی و چه به دلیل گرایش های

ص: 50

ضدایرانی، به چشم می خورد. بعد از ماجرای گروگان گیری سفارت ایران در لندن، در مقاله ای در فیگارو (چاپ پاریس) آمده است: «گروگان گیری سفارت ایران در لندن توسط خوزستانی های عرب زبان می تواند انفجاری باشد در جنگ میان اقلیت خوزستان و قدرت مرکزی تهران. این استان حدود 5 میلیون سکنه دارد که 80 درصد آن عرب بوده و این افراد منطقه خود را جز با نام عربستان نمی خواهند. عراق برای ایجاد دودستگی از عرب زبان های خوزستان کاملاً پشتیبانی می کند. بغداد بلافاصله عربستان [خوزستان] را به عنوان کشوری مستقل به رسمیت خواهد شناخت و این تحول که در گذشته مورد تمسخر واقع می شد دیگر باتوجه به هرج ومرج ایران و ضعف رهبری فعلی آن غیرممکن به نظر نمی رسد.» گفتنی است دراین باره مقامات رسمی تا سطح شخص صدام نیز فعال بودند. در اوایل دوره کتاب حاضر، خبرگزاری کویت از بغداد گزارش داد که امروز (7/2/1359) صدام حسین مجدداً به سرزنش ایران پرداخت و یک بار دیگر دعاوی دولت عراق درباره عربی بودن خوزستان را تکرار کرد.

عملیات ایذایی عراق در غرب کشور

تحرکات عراق در مناطق مرزی غرب کشور، علاوه بر اقدام مستقیم نظامیان، اشکال دیگری نیز داشت؛ ترکیب "مهاجمان بومی و نظامیان عراقی" در گزارش های متعدد ژاندارمری به دفتر ریاست جمهوری درخصوص تحرکات عراق در غرب کشور مشاهده

می شود. در گزارش های حوادث غرب کشور، عبارت مهاجمان برای افراد مهاجم غیرمرتبط با گروه های سیاسی مسلح به کار می رفت. اینان معمولاً افراد محلی غیرسیاسی ساده ای بودند که برای پول و زیر نفوذ وابستگان محلی سرشناس عراق، به حملات مسلحانه اقدام می کردند. برخی مهاجمان ویژگی های خاصی داشتند؛ ازجمله شخصی به نام سروان کریمی (ارتشی فراری) که در جریان انقلاب، به عراق متواری شده بود. اما غالباً تحرکات مهاجمان محلی که در حملات پاسگاهی و در مناطقی از نوار مرزی شرکت می کردند، به دلیل علاقه مندی به رژیم گذشته و مبارزه با نظام جدید بود؛ درواقع عناصری غیرسیاسی ولی قانون شکن که از وضعیت انقلابی کشور و تحرکات عراق درجهت شرارت، راهزنی و مقاصد ماجراجویانه یا جنایتکارانه خویش استفاده می کردند. سازماندهی و حمایت این افراد با نیروهای عراقی بود.

بدین ترتیب بخش عمده ای از تحرکات مرزی ایذایی عراق علیه ایران علاوه بر شکل تعرض مستقیم نظامی، در قالب اقدامات عوامل محلی در مناطق مرزی ایران هم انجام می شد؛ برای نمونه پاسگاه درمله در نواحی مرزی کرمانشاه مورد حمله مهاجمان وابسته به عراق قرار گرفت و تصرف شد. در منطقه چقاحمام در فاصله بین نفت شهر و خان لیلی، لوله نفت این قسمت منفجر و براثر آن، لوله 8 اینچی نفت خام در کیلومتر20 نفت شهر به قصرشیرین طعمه حریق گردید. در مناطقی چون کرمانشاه، قصرشیرین، نفت شهر، اسلام آباد غرب و... علاوه بر پاسگاه ها، اماکنی

ص: 51

چون منابع آب، تأسیسات و خط لوله نفت، درمانگاه، نیروگاه برق، ساختمان اداری شرکت نفت، ساختمان دبستان و حتی منازل شخصی نیز مورد حمله غالباً شبانه مهاجمان متکی و وابسته به عراق قرار می گرفت. این حملات بعضاً با حمایت مستقیم و آشکار ارتش عراق همراه بود. مهاجمان، معمولاً در ساعات حوالی نیمه شب با نیروهای سپاه درگیر می شدند.

دراین زمینه حوادثی که فقط در جمعه شب 5/2/1359 رخ داد چنین است: در ساعت 10 شب، آمبولانس پادگان نظامی ابوذر که حامل یک مجروح از منطقه مرزی گرده نو بود و به بیمارستان قرنطینه قصرشیرین می رفت با آر.پی.جی7 مورد حمله قرار گرفت.

مهاجمان، راننده و 5 نفر از سرنشینان آمبولانس را به طرز فجیعی با مسلسل کلاشینکف به شهادت رساندند. همچنین «حدود ساعت 5/11 شب نیز یک افسر پزشک به اتفاق یک سرباز و یک درجه دار برای معالجه مجروحین عازم منطقه بودند که در بین جاده سرپل ذهاب و قصرشیرین در منطقه قره بلاغ عده ای مهاجم با آر.پی.جی7 به آنها حمله کردند که درنتیجه هر 3 نفر در دم شهید شدند.» حدود ساعت 3:30 بامداد نیز عده ای افراد مسلح عراقی با سلاح های سنگین و سبک به قصد خرابکاری به لوله های نفت بیات واقع در بخش مرزی موسیان حمله کردند و به طرف لوله های نفت آتش گشودند و سپس به داخل خاک عراق گریختند.

طبق یک گزارش شهربانی کرمانشاه که از وجود وضعی غیرعادی در شب های قصرشیرین حکایت داشت، «بعضی تلویزیون های ساکنین قصرشیرین تصویر زنده پادگان سرپل ذهاب ... و رفت وآمدهای این پادگان را پخش و تا ساعت ها پس از بامداد نیز برنامه های تلویزیون بغداد را نشان داده اند.» در تحلیل شهربانی دراین باره آمده است: «به نظر می رسد که عوامل ضدانقلاب با تغییراتی در دستگاه ها و دکل های تقویتی بین راه و یا احتمالاً با نصب فرستنده های نامرئی درحدود پادگان مذکور فعالیت هایی را کنترل می نمایند.»

در منطقه قصرشیرین که عوامل رژیم عراق فعال بودند، سرقت تعداد زیادی گوسفند و انتقال آنها به خاک عراق نیز ازجمله اتفاقاتی بود که رخ داده است. گزارش ناحیه ژاندارمری حاکی است: «تعدادی از مهاجمین به نام قیاده موقت به آبادی تنگاب نو

مراجعه به نام اینکه برای همکاری با آنها آمده اند اهالی را اغفال و پس از صرف شام با ترس و ارعاب یک هزار رأس گوسفند آبادی را به سرقت می برند.

پاسگاه ژاندارمری محل پس از اطلاع از جریان امر و درگیری و تیراندازی چهار ساعت ادامه داشته و مهاجمین را متواری و جوانمرد سهراب فتحی جمعی پاسگاه تنگاب نو به شهادت می رسد.» بااینکه مشخص نیست واقعاً سوءاستفاده بارزانی ها

مطرح بوده است یا عده ای

مهاجم وابسته به عراق به نام آنها مرتکب این کار شده اند، در مطبوعات اعلام شد: عده ای از مهاجمین

مسلح عراقی با عنوان کمک به اهالی تنگاب نو وارد این منطقه شدند و ساعت 2 بامداد، قصد دستبرد داشتند. هم زمان با سرقت گوسفند از آبادی تنگاب نو، در آبادی گرصدف نیز، اقدام مشابهی انجام شد. در حاشیه این ماجرا، گلایه ژاندارمری

ص: 52

از ارتش قابل توجه است. گزارش ژاندارمری حاکی است که هنگام درگیری از واحد نظامی تقاضای اعزام نفربر زرهی و آتش پشتیبانی کرده است ولی واحد مزبور به این درخواست توجه نکرده درنتیجه مهاجمان عراقی موفق شده اند گوسفندان را از مرز خارج کنند.

عملیات ایذائی عراق در خارج از کشور

در اولین روز دوره کتاب حاضر، دفتر هواپیمایی و کنسولگری ایران در استانبول مورد هجوم مسلحانه قرار گرفت. در اطلاعیه وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران دراین باره آمده است: «دولت بعث عراق برای وحشت و تروریزم بین الملل طرح وسیعی برای تخریب و آدم کشی در سفارتخانه ها و مراکز ایران در کشورهای مختلف را دارد.»

علاوه بر تربیت و اعزام عوامل انفجار و ترور به ایران که از گذشته، جزء اقدامات ایذایی عراق بوده و در طول این دوره نیز همچنان ادامه یافت عراق همچنین از تحرک قابل توجهی درزمینه اقدامات مخفی مربوط به سرویس های امنیتی و اطلاعاتی در برخی کشورها برخوردار بود. منابع اطلاعاتی ایران خبر دادند: «ازطرف حکومت بعث عراق 45 نفر از خرابکاران و تروریست های

آموزش دیده به کشورهای کویت و لبنان و لیبی و الجزایر و لندن اعزام [شده اند]

تا در آن کشورها دست به یک سلسله تخریب و ترور بزنند.» بنا بر گزارشی دیگر، مقامات امنیتی عراق همچنین عده ای را به مقصد کشورهای عمان، عربستان سعودی، کویت و بحرین اعزام داشته اند. تعداد این افراد در گزارش ها 120 تن و وظیفه آنان «ترور مخالفین و مبارزین عراقی که در خارج از کشور برعلیه رژیم بعث مشغول فعالیت می باشند»

ذکر شده است. این کار منحصر به دوره کتاب حاضر نبوده است، منابع مذکور یادآوری کردند: «قبلاً نیز حکومت عراق اقدام به اعزام گروه های خرابکار نموده که مراتب به عرض رسیده است.» آنها همچنین تأکید کردند

که «آقای قطب زاده وزیر امور خارجه ایران، توسط همین گروه های اعزامی در کویت مورد سوءقصد قرار گرفته است.»

ماجرای ترور قطب زاده از این قرار بود که باتوجه به وضعیت جدید روابط میان ایران و امریکا و نیز ایران و عراق، جمهوری اسلامی ایران به تحرک دیپلماتیک بیشتری احساس نیاز می کرد. در این راستا صادق قطب زاده در سفری رسمی از سوریه و لبنان بازدید کرد و سپس عازم کویت و امارات شد. وی در روز 9/2/1359 در کویت مورد سوءقصد عوامل عراق قرار گرفت و بااینکه چند تیر پیاپی به سوی او شلیک شد، آسیبی ندید، ولی 2 تن از همراهان او مجروح شدند. قطب زاده بعداً درباره این سوءقصد نافرجام این طور توضیح داد: «دولت کویت باتوجه به وضع خاص خود و تعرض ارضی دولت عراق به این کشور شاید نمی تواند آن طوری که می بایست در این موارد اعلام نظر نماید. این توطئه توسط دولت خائن عراق ترتیب داده شده بود. دو دستگاه اتومبیل با مقدار زیادی نارنجک و مسلسل در همان محل کشف گردید و حدود 7 نفر دستگیر شدند. دولت کویت تمام مرزهای هوایی و زمینی خود را مسدود ساخت و یک فروند هواپیمای توطئه گران را که قصد فرار داشت مجبور به فرود و سرنشینان آن را دستگیر کرد.»

ص: 53

روز بعد، روزنامه الاخبار (چاپ قاهره) در سرمقاله خود در یک جهت گیری تلویحی در دفاع از اقدام عراق نوشت: «عراق به این ترتیب خواسته است به رفتار احمقانه وزیر امور خارجه ایران به هنگام حضور در دمشق و اعلام خبر دروغ توطئه کودتا در عراق و ترور صدام حسین پاسخ داده باشد.»(1)

از سوی دیگر، در طول این دوره، بیروت و لبنان بارها عرصه درگیری موافقان و مخالفان دولت صدام حسین قرار گرفت؛ به خصوص بعد از شهادت آیت الله

صدر، این درگیری ها چشمگیر بود. برای مثال در 6/2/1359، انفجاری در خبرگزاری عراق در بیروت روی داد. رادیو عربی صوت الجماهیر عراق ایرانی ها را عامل آن اعلام کرد. به گزارش رادیو لندن، گروهی که خود را مجاهدین اسلامی عراق می خواند مسئولیت این

انفجار را به عهده گرفت. این سازمان قبلاً نیز مسئولیت ارتکاب حملاتی علیه دفاتر شرکت هواپیمایی عراق و مرکز بازرگانی عراق را در بیروت به عهده گرفته بود.

بیروت همچنین عرصه ای برای جنگ تبلیغاتی و رسانه ای و محلی برای صدور بیانیه های سیاسی علیه رژیم عراق بود. ازجمله گروهی با عنوان جبهه آزادی بخش بحرین در بیروت بیانیه ای صادر کرد و ترور «آیت الله مجاهد سیدمحمدباقر صدر» را «ننگین ترین جنایت تاریخ» خواند که حزب مزدور بعث عراق به آن دست می زند.

تحرکات عوامل عراق در لبنان علیه مخالفان رژیم بعث نیز در شکلی خونین بروز یافت. ازجمله در 12 اردیبهشت 1359، حجت الاسلام سیدحسن شیرازی ساعت 4 بعدازظهر هنگام عزیمت به مراسمی که خود به مناسبت درگذشت شهید محمدباقر صدر برپا کرده بود، ازطرف سرنشینان دو اتومبیل مورد سوءقصد قرار گرفت و جمعاً 13 تیر به وی اصابت کرد که 6 تیر آن به ناحیه سر او برخورد کرد. وی در سال 1389 هجری قمری (حدود 11 سال قبل) پس از یک سال حبس در زندان بعقوبه عراق با وساطت امام خمینی آزاد شده بود.

جنازه شهید سیدحسن شیرازی ساعت 9 شب از بیروت وارد تهران و در آنجا تشییع شد و سپس برای دفن به قم انتقال یافت. به این مناسبت در تهران و قم تحرک چشمگیری در اعتراض به این ترور رخ داد. آیت الله سیدمحمد شیرازی در بیانیه ای که در قم انتشار داد با ذکر نقش ضداستعماری و ضدانگلیسی آیت الله سیدحسن شیرازی در ماجرای تنباکو و نقش ضدانگلیسی و ضداستعماری آیت الله سیدمحمدتقی شیرازی در استقلال عراق به مسمومیت هر دوی آنان به دست عمال انگلیس اشاره کرد. درواقع در این بیانیه ترور سیدحسن شیرازی، ادامه مبارزات و شهادت این خانواده شمرده شده است.

اشغال خونین و شش روزه سفارت ایران در لندن از مهم ترین

موارد قابل ذکر درزمینه تحرکات ایذایی عوامل عراق در خارج از کشور در این دوره است. قبل از ظهر روز چهارشنبه 10 اردیبهشت 1359، در یک عملیات مسلحانه که عراق پشت آن قرار داشت، سفارت ایران در لندن

ص: 54


1- **** اشاره به نوع واکنش و ابراز خوشحالی قطب زاده هنگام شنیدن خبر ترور صدام در سفر به سوریه است.

اشغال شد. قبل از این نیز، عوامل عراق در خوزستان با طرح و

تبلیغ آرمان آزادی عربستان (خوزستان) علاوه بر ایجاد انفجار در لوله های نفت و اماکن عمومی، به اقداماتی نظیر حمله مسلحانه به دفاتر و مراکز وابسته به ایران در خارج کشور دست می زدند؛ به خصوص در سطح اشغال مسلحانه سفارتخانه ها، این مورد، تحرکی تازه محسوب می شد و طبعاً برد خبری وسیعی یافت. مهاجمان که مسلح به کلت و مسلسل های خودکار بودند با خلع سلاح یکی از محافظان انگلیسی سفارت، داخل ساختمان شدند و 20 دیپلمات ایرانی و یک کارمند انگلیسی زبان سفارت را به گروگان گرفتند. اشغال کنندگان سفارت خواستار آزادی 91 زندانی استان خوزستان که آن را عربستان می خواندند شدند. یادآوری می شود که زندانیان مزبور درارتباط با حوادث خونین و انفجارات جنوب کشور دستگیر شده بودند.

اشغال سفارت ایران در لندن، شش روز ادامه یافت و این سفارت به صورت یک کانون خبر و نیز محل تجمعی برای انبوه طرف داران انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران درآمد که علیه رژیم عراق و صدام شعار می دادند. همچنین مخالفان نظام جمهوری اسلامی مقیم لندن نیز محلی برای شعار و درگیری یافتند. حضور چشمگیر ایرانیان، به خصوص حضور دانشجویان ایرانی، در مقابل سفارت ایران در لندن و محکوم کردن اشغال و حمایت از انقلاب و نظام، ازجمله حواشی مهم قضیه اشغال سفارت بود که خود مستقلاً اهمیتی خاص و بالطبع بازتاب وسیعی داشت.

در تماس تلفنی رهبر مهاجمان با قطب زاده وزیر امور خارجه، که در ابوظبی به سر می بُرد، قطب زاده به این فرد که خود را خوزستانی معرفی می کرد، اخطار کرد چنانچه قطره ای خون از بینی هریک از اعضای سفارت جمهوری اسلامی ایران بریزد، همان تعداد از زندانیانی که مهاجمان تقاضای آزادی آنان را دارند محاکمه صحرائی و سپس اعدام خواهند شد. قطب زاده پس از این اخطار ارتباط را قطع کرد.

گفتنی است نوع برخورد رسمی و علنی عراق با قضیه سفارت ایران در لندن، خود گویای وجود انسجام جدی میان این جریان با دیگر جریان های ایذایی ضدایرانی است که رژیم عراق آن را سازماندهی و تدارک می کرد. در سخنرانی قبل از خطبه های

نمازجمعه 12 اردیبهشت، حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی اعلام کرد: «ما شب گذشته در شورای انقلاب تصمیم گرفتیم که هیچ کدام از خواسته های کسانی که سفارت ایران را در انگلیس به اشغال درآورده اند، برآورده نکنیم.» وی همچنین گفت: «دیشب از سفارت ایران در لندن به ما پیغام دادند که مبادا تسلیم خواست های کسانی که سفارت را تصرف کرده اند بشوید و به خواست های آنان جواب مثبت بدهید. ما برای شهادت و مرگ آماده هستیم، ولی حاضر نیستیم که دولت ایران خرابکاران را آزاد کند.»

پلیس انگلستان اعلام کرد دیپلمات های گروگان ایران در لندن در پیام محرمانه ای که برای دولتشان فرستاده اند اعلام کردند حاضر به مرگ هستند، ولی تسلیم تقاضاهای مردان مسلحی که ساختمان سفارت را در اختیار دارند نخواهند شد. دراین حال مذاکرات مقامات مسئول و پلیس انگلیس با اشغال کنندگان سفارت ایران در لندن ادامه یافت.

ص: 55

بازتاب اشغال سفارت ایران در لندن، بسیار وسیع بود و رسانه های مختلف طبق مشی خود، این حادثه را وسیله ای برای اعلام دیدگاه هایشان قرار دادند. دراین میان، نوع مرتبط ساختن و مقایسه این قضیه با ماجرای گروگان های امریکایی در ایران و نتیجه گیری های حاصل از آن، قابل توجه است.

در ششمین روز ماجرای سفارت ایران در لندن (15 اردیبهشت)، تا نزدیکی نیمه شب به وقت تهران، به نظر می رسید این روز هم مثل روزهای قبل، بدون حادثه مهمی سپری می شود و بلاتکلیفی دیپلمات های ایرانی گرفتار گروگان گیران ادامه می یابد. اما برخلاف این تصور، ناگهان با حوادث پی در پی، ماجرا به پایان رسید. سیر حوادث و گزارش های آن پایانی خونین را نشان داد که در جریان آن از گروگان گیران، بجز یک تن که دستگیر شد، بقیه کشته شدند و از دیپلمات های ایرانی نیز 2 تن شهید و 3 تن به شدت مجروح گردیدند. یک گروگان قبل از حمله پلیس به شهادت رسیده و به بیرون سفارت پرتاب شده بود و یک تن نیز پس از حمله پلیس، به دست گروگان گیران به شهادت رسیده بود.

روز ششم گروگان گیری به کلی متفاوت با پایان آن شروع شد. در ساعت 8:30 صبح، بخش عربی رادیو لندن اعلام کرد یکی از گروگان های سفارت ایران که روزنامه نگاری

سوری است، آزاد شد و این پنجمین گروگانی است که آزاد می شود. در ساعت 16:15، رادیو لندن در بخش فارسی خود، ضمن یادآوری آزادی 5 تن از گروگان ها، اعلام کرد امروز یکی از مقامات وزارت امور خارجه انگلیس با سفرای عرب در لندن ملاقات و مذاکره کرده است و مذاکره بیشتر نیز انجام خواهد شد. رادیو قاهره نیز با اشاره به اینکه حادثه گروگان گیری وارد ششمین روز شده است، افزود: نشانه ای از پایان این بحران در آینده نزدیک، در دست نیست. در ساعت 5 بعدازظهر به وقت لندن، تروریست ها اعلام کردند که هر نیم ساعت یک بار، یک نفر را خواهند کشت و با عملی کردن تهدید خود نفر اول را شهید و به بیرون پرتاب کردند. باتوجه به این وضع پلیس انگلستان با مشورت کنسولگری ایران تصمیم گرفت به سفارت ایران حمله کند. سرانجام، حوالی نیمه شب انفجاری بزرگ در سفارت رخ داد. پلیس انگلستان از قبل نقاطی را برای انفجار و ایجاد رعب در دل تروریست ها تعبیه کرده بود که به یکباره همه را منفجر کرد، علاوه براین، به وسیله هلیکوپتر نیز از بالا ساختمان سفارت را هدف قرار دادند و سپس نیروهای پلیس با سرعت بسیار وارد سفارت شدند.

حدود 15 دقیقه بعد از نیمه شب، بی بی سی اعلام کرد: «به دنبال یک سلسله انفجار و آتش سوزی و پس از آن دخالت پلیس، اشغال شش روزه سفارت ایران در لندن پایان یافت. ...»

نیم ساعت بعد از نیمه شب، بنی صدر رئیس جمهور در یک پیام رادیوئی، مقاومت و فداکاری دیپلمات های ایرانی را در لندن ستود و از یک دیپلمات ایرانی که به شهادت رسیده بود، به عنوان شهید جمهوری اسلامی تجلیل کرد. ساعت 2 بعد از نیمه شب، اطلاعیه شماره یک وزارت امور خارجه انتشار یافت. در این اطلاعیه با اعلام اینکه نحوه و سرعت عمل پلیس انگلستان در این عملیات قابل تقدیر بوده، به کنسولگری ایران در لندن مأموریت داده شد تا از پلیس انگلستان تشکر کند.

ص: 56

چند روز بعد گاردین مصاحبه ای را با یکی از گروگان های سفارت درج کرد. در این مصاحبه محمد فاروقی که خود سردبیر یک مجله اسلامی بود و روز حمله به سفارت

ایران در آنجا حضور داشت، گفت: هنگامی که کماندوهای انگلیسی روز دوشنبه وارد سفارت ایران در لندن شدند از ما که جزو گروگان ها بودیم پرسیدند تروریست ها کدام اند؟ دو یا سه نفر با انگشت به سوی آنها اشاره کردند و کماندوها بدون پرسش و سؤال ده ها گلوله به بدن آنها شلیک کردند. او افزود کماندوهای انگلیسی می توانستند تعداد بیشتری از تروریست ها را زنده دستگیر کنند، ولی این کار را نکردند و حتی به تروریستی که روی زمین دراز کشیده بود، دستور دادند بلند شود و همین که برخاست او را کشتند.

دو هفته بعد از پایان خونین ماجرای اشغال سفارت ایران، در 3/3/1359، رادیو لندن از قول پلیس انگلیس اسامی 5 مرد مسلح که در جریان حمله پلیس به سفارتخانه ایران کشته شده بودند را اعلام کرد. فوزی بداوی نژاد، یکی از گروگان گیران بود که دستگیر شد. روزنامه گاردین نوشت: تنها تروریستی که پلیس انگلیس سالم دستگیر کرده است، در انگلستان محاکمه می شود و مارگارت تاچر نخست وزیر انگلیس، مصمم است در مقابل هرگونه تلاش دولت ایران برای استرداد این تروریست مقاومت کند.

در انگلستان، مقایسه جوانب مختلف قضیه اشغال سفارت ایران در لندن، تا چندین روز مورد بحث بود و ازجمله مقامات انگلیسی، این ماجرا را با رویکرد توصیه به ایران، با اشغال سفارت امریکا در تهران مقایسه می کردند. داگلاس هرد وزیر مشاور در امور خارجی انگلستان، دراین باره گفت کشورش امیدوار است عملیات کماندویی نجات گروگان های سفارت ایران در لندن، ایران را به آزادساختن گروگان های امریکایی در تهران تشویق کند. وی افزود: من امیدوارم این اقدام موجب شود که طرف های مربوط در ایران به این مسئله فکر کرده و دریابند که مقررات مربوط به دیپلمات های سفارتخانه ها و مواردی از این قبیل، فقط یک مسئله تجملی نیست. وی اظهارنظر کرد که چگونگی ختم ماجرا، مناسبات ایران و انگلستان را بهبود بخشیده است.

مسئله دیگر، سرنوشت تنها تروریست زنده مانده در این ماجرا بود که مقامات ایرانی خواستار تحویل او به دولت ایران شدند، اما انگلستان اعلام کرد مصمم است او را در

لندن و در یک دادگاه انگلیسی محاکمه کند. رادیو لندن در تاریخ 23/10/1359 گزارش داد که محاکمه فوزی بداوی نژاد امروز در لندن آغاز شد. دادستان کنت ریچاردسون اعتراف نامه ای را که بداوی نژاد خطاب به پلیس نوشته بود در دادگاه خواند. در این اعتراف نامه وی خود را اهل خوزستان معرفی کرده و گفته است که از آنجا به عراق فرار کرده بود. براساس اعتراف نامه بداوی نژاد، همه اعضای گروه خوزستانی بوده اند غیر از یک نفرشان که تابع عراق و از اعضای ارتش آن کشور بوده است. به گفته بداوی نژاد این مرد که سامی خوانده می شد همراه گروه به لندن آمده، اما در تسخیر سفارتخانه شرکت نداشته است. ضمناً او به دام پلیس بریتانیا نیفتاد و توانست فرار کند. درنهایت، بداوی نژاد به جرم توطئه،

ص: 57

قتل عمد، حبس غیرقانونی، داشتن سلاح گرم و دو فقره قتل غیرعمد به حبس ابد محکوم شد.

مقایسه ماجرای گروگان گیری در سفارت ایران در لندن به وسیله عوامل عراق، با گروگان گیری امریکائیان در ایران، ازجمله مسائل قابل توجه در روابط ایران و امریکا بود. دراین میان، دیدگاه های متفاوت و نیز مواردی از تأکید بر تفاوت جنبه های مختلف این دو اقدام وجود داشت. برای مثال می توان به مطالب مندرج در دو روزنامه امریکایی نیویورک تایمز و واشنگتن پست دراین زمینه اشاره کرد؛ روزنامه نیویورک تایمز نوشت: «تروریست هایی که سفارت ایران را در اشغال داشتند مورد نکوهش همه بودند درحالی که تروریست های سفارت امریکا در ایران هزاران طرف دار دارند.» روزنامه واشنگتن پست نیز اعلام کرد: «حادثه سفارت امریکا در تهران خود باعث ایجاد انگیزه حادثه سفارت لندن بوده است.» واشنگتن پست همچنین از قول مارگارت تاچر نخست وزیر بریتانیا، افزود: «ایران با حمایت از تروریسمی که دیپلمات ها را گروگان می گیرد، دیگر تروریسم ها را نیز تشویق بر این کار می کند.»

تعرضات مرزی (نظامی) عراق

از اولین روزهای این دوره تا آخر آن، تعرضات پراکنده مرزی ارتش عراق ادامه یافت. تیراندازی با سلاح های سنگین، تقویت پاسگاه های

مرزی، احداث مواضع مرزی جدید

ازجمله حفر سنگر، کانال کشی، تنظیم و شکل دادن به سیستم های اطلاعاتی و حفاظت پرسنل پاسگاه ها، مجهزکردن برخی از عشایر در نوار مرزی، نقل وانتقال نیروهای این کشور در نوار مرزی و فراخوانی سربازان احتیاط از موارد قابل ذکر دراین زمینه است. براساس گزارش های دریافتی، «وزارت کشور و وزارت دفاع عراق تصمیم گرفته اند که افراد ذخیره را که سه مرحله خدمت احتیاط انجام داده اند برای بار چهارم به خدمت احضار نمایند.» همچنین گزارش های واصله از احداث پاسگاه در نوار مرزی و تقویت آنها با سلاح های سنگین حکایت داشت.

درحالی که گزارش منابع موثق خودی هرروزه از تحرکات و ایجاد و تقویت تأسیسات و استحکامات مرزی عراق حکایت داشت، عراق حتی به یک مورد تقویت سنگرهای مرزی توسط ایران، رسماً اعتراض می کرد. این امر گویای خصلت بهانه جویانه عراق بود که با احساس برتری مطلق و از موضع قدرت برخورد می کرد. توجه به مضمون ابلاغیه مورخه 24/2/1359 ستاد مشترک به اداره مرزبانی ژاندارمری، با اشاره به سابقه قضیه، گویا است: «باتوجه به متن نامه به شماره بازگشتی فوق به مرزبان خانقین، پاسخ داده شود که اجرای کلیه موارد پروتکل سرحدات ایران و عراق دوجانبه بوده و ازطریق هردو کشور بایستی رعایت گردد. با نگرش به اینکه تمامی نوار مرز ایران ازطرف آن دولت با تقویت کلی مورد تهدید قرار گرفته و اکثر اوقات مورد حمله و زیر آتش خمپاره و مسلسل های مأمورین دولت مزبور نیز قرار می گیرد، [آیا] احداث یک سنگر در منطقه قصرشیرین مخالف قرارداد می باشد؟[!]» البته در آخر ابلاغیه "شرط احتیاط"

ص: 58

هم رعایت شده و آمده است: «علی هذا خواهشمند است مقرر فرمایید حتی الامکان سعی گردد تا از دادن هرگونه فرصت به منظور سوءاستفاده آنان خودداری گردد.»

در این دوره تحرک هوایی عراق در خطوط مرزی ایران، نظیر پرواز هواپیماهای شناسایی نیز ادامه داشت. همچنین از حدود یک ماه قبل، ارتش عراق به استقرار موشک های

زمین به زمین و زمین به هوا در مرزهای ایران ازجمله در منطقه تنومه (مقابل حوزه گروهان ژاندارمری خرمشهر) و همچنین استقرار موشک های

زمین به هوا در اطراف

پایگاه هوایی الشعیبه (از توابع بصره) اقدام کرده بود. همچنین فرودگاه نظامی فاو با فرود هلیکوپتر حامل برزان حسین برادر صدام حسین رئیس جمهور عراق، افتتاح شد و مورد بهره برداری قرار گرفت. فرودگاه مزبور متعلق به شرکت ملی نفت عراق و انگلیس بوده که از آن استفاده نمی شد، اما عراق آن را مرمت کرد و به صورت فرودگاه نظامی و تابع پایگاه هوایی الشعیبه درآورد. نظر مسئولان ذی ربط خودی درمورد آماده شدن این فرودگاه نظامی این بود که «پروازهای شناسایی بر فراز خاک ایران از این فرودگاه صورت خواهد گرفت.»

موارد مندرج در گزارش های طبقه بندی شده لشکر92 زرهی ایران نیز از اقدامات اخیر ارتش عراق برای احراز نوعی آمادگی بیش از حد معمول، حکایت می کرد. ازجمله:

1. «بنا به دستور وزیر دفاع کشور عراق، سربازان احتیاط که خدمت وظیفه خود را در یگان های زرهی و تیپ گارد جمهوری عراق به پایان رسانیده اند مجدداً به خدمت در یگان های مذکور احضار گردیده اند.»

2. «سربازان احتیاط متولد 1949 نیز به یگان های قبلی خود احضار شده اند.»

این مطلب نیز قابل ذکر است که عراق فضای جنگی علیه ایران را با برنامه های مختلف در اذهان نیروهایش تشدید می کرد. در آخرین روزهای دوره خبر رسید که «فرمانده نیروی هوایی عراق به کلیه رادارهای مرزی واقع در مرز بین ایران و عراق دستور داده است که هرگونه پرواز هواپیماهای جنگی ایران در منطقه را فوراً به فرودگاه کوت گزارش دهند تا هواپیماهای مستقر در پایگاه کوت بتوانند هواپیماهای ایرانی را وادار به فرود در نزدیک ترین فرودگاه عراق بنمایند.»

و) اوضاع داخلی عراق

در اولین روز دوره، عبدالکریم شیخ علی وزیر امور خارجه پیشین عراق، که در خانه اش بازداشت و بعداً آزاد شده بود، در اقدامی توطئه آمیز ازسوی مأموران امنیتی عراق در تصفیه مخالفان صدام، به قتل رسید. این ترور در بغداد، به دست عده ای مسلح که با یک اتومبیل شخصی از کنار وی عبور می کردند، انجام شد.

در داخل عراق، به خصوص بعد از شکنجه و شهادت آیت الله صدر و خواهرش فضای رعب و سرکوب دولت بعث، هرروز فراگیرتر و عام تر می شد و خبر اعدام افراد و حتی اعدام های گروهی و دسته جمعی مکرراً اعلام می گردید. از طرف دیگر، غوغای کَرکننده و تبلیغات برنامه ریزی شده حکومت

ص: 59

حزب بعث نیز وجود داشت که به هرحال و برخلاف شناخت کلی موجود از رژیم صدام، هاله ای از تردید و ابهام در ذهن مخاطبان تبلیغات عراق ایجاد می کرد. مقاومت هایی نیز علیه این اوضاع وجود داشت که با قدرت سرکوب می شد. نوع انتشار، میزان و شدت و ضعف این مقاومت ها هم همیشه مخاطب را در تردید صحت و سقم توانایی مبارزان و میزان توفیق آنها، نگاه می داشت. جنبه دیگر نقش و جایگاه ایران و انقلاب ایران در این مقاومت ها بود که خود دارای ابهام و نتیجه گیری خاص بود. مجموعه خبرهای داخل عراق که در طول دوره به طور علنی یا در سطح گزارش های داخلی برخی نهادهای ذی ربط در ایران، وجود داشت، ویژگی های موجود در جمع بندی فوق را نشان می دهد.

درحالی که گزارش های داخل عراق از گسترش فضای سرکوب حکایت می کرد، ابراز مخالفت ها و تحرکات زیادی علیه رژیم بعث نیز مرتباً گزارش می شد. در این تحرکات وجود دو مرکز مهم مخالفت، یعنی شیعیان و کردها چشمگیر بود و در هر دو مرکز، نوعی ارتباط به طور طبیعی نیرومند با ایران وجود داشت. این مسئله به بغرنجی و تیرگی هرچه بیشتر روابط رژیم بعث عراق و جمهوری اسلامی ایران می افزود و نیز در شرایط مناسب اهرم تبلیغات ضدایرانی و محمل و بهانه سرکوب بیشتر عناصر داخلی عراق را همراه داشت. حکومت بعث عملیات های مبارزان عراقی را عمدتاً به ایران و وابستگان آن نسبت می داد.

بجز تحرکات مربوط به شیعیان و کردها، دسته ای دیگر از مقاومت های غیرمرتبط با این دو مرکز نیز گزارش می شد که مراکز تبلیغی و امنیتی عراق با خبرهایی از نقش ایران آن را همراهی می کردند. سرکوب های رژیم عراق، متوجه حزب کمونیست این کشور هم بود که اتفاقاً مواضع آن در قبال انقلاب اسلامی ایران به حزب توده شباهت داشت.

حزب کمونیست عراق با صدور بیانیه ای ضمن اعلام موضع درباره شهادت آیت الله صدر تأکید کرد: «اعدام آیت الله صدر زمانی صورت می گیرد که گزارش می رسد عدۀ زیادی از مخالفان ازجمله کمونیست [های] مبارز عراقی اعدام شده اند.»

مقامات ارتش عراق برخی اقدامات احتیاطی علیه تحرکات احتمالی ایران را در ابلاغیه ها مطرح می کردند. این کار علاوه بر تأکید بر وظایف نیروهای مربوطه، خودبه خود در زمینه سازی افزایش دشمنی مورد نظر دولت بعثی عراق نیز قابل بهره برداری بود. یک گزارش دراین باره حاکی است: «مقامات لشکر7 پیاده ارتش عراق مدعی اند که تعدادی از عناصر تعلیم دیده ایرانی در نظر دارند در فرصت های مناسب وارد خاک عراق شده و تأسیسات نظامی و پمپ بنزین ها و پل ها و سایر منابع حیاتی در استان سلیمانیه را مورد حمله قرار داده و خساراتی به بار آورند. دررابطه با این موضوع به کلیه یگان های مرزی دستور داده شده تا فوراً نسبت به افزایش تعداد گشتی های شبانه روزی اقدام نمایند.»

در همین حال، در یک گزارش منابع امنیتی ایران که در 12/2/1359 به دفتر ریاست جمهوری ایران داده شد، ضمن گزارش حوادث این روز، آمده است: «توسط افراد مسعود بارزانی لوله نفت سلیمانیه منفجر و حدود یک میلیون دینار عراقی خسارت به بار آمده است و دولت عراق این عمل را تحریکاتی از ناحیه دولت ایران تلقی نموده است.»

ص: 60

به این ترتیب، تشدید فضای ضدایرانی در عراق روزافزون بود و بدین وسیله

هم آثار بحران ها و مشکلات موجود در سایه این دشمن تراشی کم رنگ می شد و هم زمینه های لازم برای افزایش برخوردهای خصمانه با ایران فراهم می گردید. تبلیغ و اقدامات دراین زمینه

هم در سطح افکارعمومی و هم در سطح نهادها و ارگان های رژیم عراق وجود داشت. خبرگزاری ها،

این اظهارنظر نعیم حداد معاون رئیس جمهوری

عراق را انتشار دادند: «عراق برای برقراری کنترل کامل بر شط العرب به وسیله خود تلاش خواهد کرد.» درعین حال، از حساسیت روی اروندرود خبرهای دیگری هم از داخل عراق می رسید؛

ازجمله اینکه ارتش عراق «به منظور

کنترل کانال شط العرب این کانال را به

چهار قسمت تقسیم و کلیه ترددها را زیر نظر گرفته است.» ابلاغیه اخیر وزارت کشور عراق به نیروهای انتظامی عراق هم قابل توجه است. در این ابلاغیه آمده است: «1. کلیه ایرانیان مقیم عراق حتی بازرگانان ایرانی را فوراً دستگیر و پس از یک بازجویی مختصر آنان را جهت اخراج از کشور به مراکز پلیس تحویل دهند. 2. این دستور در نقاط مرزی کشور بایستی ظرف امروز اجرا گردد. 3. با کسانی که قصد فرار و یا پافشاری دارند شدیداً مقابله و آنان را به قتل برسانند.» در همین حال، براساس متن تعدادی از گزارش های واصله به مسئولان ایرانی، دعاوی و اقدامات مقامات امنیتی و نظامی عراق نیز حاکی از تشدید فضای ضدایرانی در سطح عام و غیرعام بود.

به این ترتیب، در کل دوره زمانی کتاب حاضر، دولت عراق همچنان درجهت تشدید فضای دشمنی با ایران پیش می رفت. دراین زمینه، منابع ایرانی خبر دادند که «مدیریت سازمان امنیت و استخبارات و پلیس و فرماندهی حزب بعث در بصره به کلیه مراکز تابعه خود در سرتاسر نوار مرزی ابلاغ نموده که به طور شبانه روز به گشت و نگهبانی خود افزوده و به مراقبت کامل بدون وقفه ادامه داده و هر جاسوس ایرانی یا عراقی که برعلیه عراق و به سود ایران کار می کند و وارد مرزهای عراق بشود بلافاصله دستگیر و تحویل نمایند.» در آخر گزارش مزبور نتیجه گیری شده است: «به علت گسترش واحدهای عراقی در مرز، این کنترل بیشتر و رفت وآمد به کلی قطع و بی نهایت دشوار است.»

در وضع بحرانی عراق بازار اعتراف گیری از دستگیرشدگان، برضد ایران گرم بود. روزنامه الجمهوریه عراق اعترافات عبدالحمید تامر عمران یکی از متهمان به خرابکاری های اخیر در عراق را انتشار داد. این روزنامه نوشت: عمران اعتراف کرده است عضو حزب سری الدعوه به رهبری امام محمدباقر صدر می باشد که اخیراً به وسیله مقامات امنیتی عراق کشف و منهدم شد. محمدباقر صدر دائماً در تماس با آیت الله خمینی بوده و به دستورات او عمل می کرده

است. وی افزوده است امام باقر صدر یک عامل رژیم ایران و امپریالیسم امریکا است. وی (عمران) اعلام کرده است ما با عوامل ضدعراقی که در شمال عراق هستند قرار گذاشته بودیم اسلحه و مهمات دریافت کنیم و به اعضای

حزب الدعوه کمک کنیم تا از مرز عبور کنند و برای آموزش عملیات خرابکاری عازم ایران شوند.

علاوه براین، در عراق مرتباً اعدام هایی نیز انجام می گرفت. در یک گزارش از مقامات امنیتی ایران آمده است: «تعداد شهدای عضو گروه های اسلامی که برعلیه حکومت بعث عراق فعالیت

ص: 61

دارند و درنتیجه برخورد با مأمورین [به شهادت رسیده] و یا توسط دادگاه های بعثی اعدام شده اند به حدود هزار نفر رسیده است.»

رژیم عراق که علاوه بر سرکوب بی رحمانه حزب الدعوه و تشکل های اسلامی نظیر آن، سرکوب حزب کمونیست عراق و نیز اخراج قاطعانه ایرانی الاصل های عراق را دنبال می کرد، درعین حال از تداوم ابراز چپ گرایی و نوعی اسلام گرایی نیز غافل نبود. برای مثال، وزیر اوقاف عراق در فرودگاه توکیو هدف از سفر به ژاپن را تقویت مناسبات دوستانه عراق با مسلمانان ژاپن و حمایت از آنان اعلام کرد. وی افزود: صدام حسین رئیس جمهوری عراق، برای ساختمان یک مسجد جدید در توکیو مبلغ 250 هزار دلار به کنگره مسلمانان ژاپنی کمک خواهد کرد.

در طول این دوره، در شرایط تشدید فضای پلیسی در داخل عراق، اخراج ایرانیان و شیعیان از عراق نیز ادامه یافت. در مسئله رانده شدگان عراقی و ورود آنان به ایران، نفوذ عوامل بعثی در میان معاودین از مشکلات مقامات ایرانی بود. اساساً این پدیده مشکلات عدیده ای را برای ایران به همراه داشت؛ علاوه بر مسئله مقابله با نفوذ عناصر بعثی و جاسوس که مهم تلقی می شد، می توان به مسائل رفاهی و معیشتی و نیز اسکان آنان نیز اشاره کرد.

ازجمله مهم ترین مسائل مربوط به اوضاع داخلی عراق در طول دوره، وقوع درگیری های قابل ملاحظه در داخل ارتش عراق بود که خبر غیررسمی آن به صورت

شایعه وقوع کودتا علیه صدام منتشر شد. خبرهای مربوط به کودتا علیه صدام روز 7/2/1359 به شدت شایع شد و نهایتاً هم به طور رسمی اعلام نشد چه تحولاتی زمینه ساز

این خبر بوده است. حدود ساعت یک بعدازظهر این روز، چند تن از اهالی اهواز ضمن

تماس تلفنی با کیهان گفتند: «رادیو بغداد که صدای آن در اهواز شنیده شد خبر وقوع یک کودتای نظامی و قتل صدام حسین را پخش کرد.» هرچند از جزئیات این موضوع و صحت وسقم آن اطلاعی در دست نبود، اما کیهان برای درج خبر اقدام به چاپ دوم روزنامه و انتشار آن کرد. دراین حال، خبرگزاری فرانسه خبر داد: «سخنگوی دفتر ریاست جمهوری ایران اعلام داشت صدام حسین رئیس جمهوری عراق، امروز در یک کودتا کشته شده است.» اما چند ساعت بعد همین خبرگزاری گزارش داد: «سفارت عراق در تهران بعدازظهر خبر کودتا در عراق و قتل صدام حسین رئیس جمهوری این کشور را که ازسوی منابع رسمی ایران اعلام شده بود تکذیب کرد.» همچنین آسوشیتدپرس از دمشق اعلام کرد: «صادق قطب زاده وزیر امور خارجه ایران، ... امروز در حین انجام یک مصاحبه مطبوعاتی اعلام داشت که صدام حسین رئیس جمهور عراق در یک کودتا کشته شده است. یکی از نزدیکان وزیر امور خارجه ایران درحالی که وی سرگرم انجام مصاحبه در سوریه بود، یادداشتی به وی تسلیم کرد و قطب زاده پس از قرائت یادداشت گفت واقعاً؟ و سپس رو به خبرنگاران کرده و اظهار داشت خوشحالم که به شما اطلاع دهم که در عراق یک کودتای نظامی روی داده و صدام کشته شده است.»

ص: 62

در سطح علنی منابع رسمی عراق خبر کودتا در عراق و کشته شدن صدام حسین را تکذیب کردند. خبرگزاری رسمی عراق در تکذیبیه ای

اعلام کرد: «اخبار فوق دروغ و بی اساس

است. صدام حسین و سایر مقامات عالی رتبه

عراقی در همین روز برای استقبال از رنه آلبرت رئیس جمهوری سیشل در فرودگاه بغداد حضور یافته اند.» اما در سطح غیرعلنی گزارش هایی می رسید که نشان می داد وضعی غیرعادی در عراق به وجود آمده است. ازجمله، متن یک گزارش از شهربانی استان کرمانشاه به استاندار این استان چنین است: «بنا بر گزارش شهربانی نفت شهر، از ساعت 8 صبح امروز الی یک بعدازظهر، صدای تیراندازی با سلاح های

سنگین از داخل خاک عراق به طور

خیلی واضح به گوش رسیده

و چنین استنباط گردیده که ارتش آن کشور درحال نقل وانتقالات واحدهای ارتشی و مانور سنگین نظامی می باشد.» همچنین خبرگزاری پارس در ساعت 15:30 از کرمانشاه

گزارش داد: «عده ای که در مرز قصرشیرین صدای رادیوهای محلی بغداد را که به زبان عربی پخش می شد، شنیدند به دفتر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قصرشیرین مراجعه کردند و اظهار داشتند در بغداد کودتا شده است. در پیگیری خبر معلوم شد که بین یک گروه ارتشی و شهربانی درگیری روی داده است و در این درگیری شوهرخواهر صدام حسین کشته شده است. این خبر موجی از شادی بین اهالی مرزنشین قصرشیرین برانگیخته است.» یادآوری می شود بخش عربی رادیو قاهره، گزارشی پخش کرد که نشان می داد شایعات مزبور بی پایه نبوده است. در این گزارش آمده است: «در خلال هفته جاری اسرار تلاش کودتای نظامی در عراق که روز یکشنبه 27 آوریل [7/2/1359] گذشته تدارک دیده شده بود، فاش گردید و رادیو تهران درپی آن اشتباهاً خبر کشته شدن پرزیدنت صدام حسین را پخش کرد. منابع آگاه در بغداد خاطرنشان ساختند که دو لشکر از توپخانه عراق به طور جداگانه و هم زمان برای سرنگون ساختن رژیم بعث تکریتی در عراق حرکت کرده بود ولی چون هریک از فرماندهان دو لشکر از طرح یکدیگر اطلاع نداشتند این امر منجر به رویارویی شدید میان نیروهای دو لشکر شده و منجر به کشته شدن یک صد و سی افسر و سرباز گردید و تلاش کودتا و یا به عبارتی تلاش های کودتا در عراق نافرجام ماند.»

بااینکه مقامات سیاسی و رسانه های عراق، وقوع کودتا در بغداد و ترور صدام را تکذیب کردند، در قم، که تعداد زیادی از رانده شدگان عراقی در آنجا سکونت داشتند، موجی از شادی و سرور برپا شد. حتی یک سخنگوی سازمان پیکار اسلامی عراق در نشستی مطبوعاتی با حضور 2 تن از اعضای این گروه، شیخ محمد منتظری و عده ای از خبرنگاران داخلی و خارجی، بار دیگر تأکید کرد سازمان ما صدام حسین را در شهر میثه ترور کرده است. البته در این نشست بر وقوع ترور تأکید شد، نه بر موفق بودن آن. وی سانسور شدید اخبار در عراق را عامل عدم انتشار قطعی این خبر ذکر کرد و دراین زمینه نحوه انعکاس ترور طارق عزیز را مثال زد و گفت: مثلاً باوجود اینکه ترور طارق عزیز

عضو شورای انقلاب را ما برعهده گرفتیم بازهم عراقی ها مسیر نورعلی را وابسته به ایران معرفی کردند.

ص: 63

از سوی دیگر، نوع واکنش مراکز تبلیغی عراق در تکذیب حادثه، نشان از اهمیت این قضیه برای مقامات عراقی داشت و با آن به مثابه یک شایعه صرف و معمولی برخورد نمی کردند. دراین زمینه یونایتدپرس از بغداد گزارش داد که امروز صدام حسین رئیس جمهور عراق، برای دومین روز متوالی دربرابر عموم ظاهر شد و از مناطق مسکونی و تجاری شهر بغداد دیدن کرد. یونایتدپرس در گزارش خود افزوده است: «این عمل درپی گزارش های رسانه های گروهی ایران مبنی بر اینکه وی در یک کودتا مورد سوءقصد قرار گرفته و دولت سوسیالیست وی سرنگون شده انجام گرفته است.»

درباره وضعیت داخلی عراق، یکی دیگر از موضوعات مهم، وضع کردستان عراق بود که در آن تحرکات ایذایی گروه های مخالف دولت صدام ادامه داشت. دراین زمینه،

مسئله مهم، حضور دو جریان عمده کرد عراقی مخالف رژیم صدام در مناطق کردنشین ایران بود که در دوره کتاب حاضر ابهاماتی به همراه داشت. جریان موسوم به بارزانی که به نام رسمی "حزب دمکرات کردستان عراق" فعالیت می کرد، از سوی گروه های چپ غیر مذهبی و محاربان، تحت عنوان مزدوران "قیاده موقت" به شدت مورد هجوم و سرزنش قرار می گرفت.

این امر نشانه ای از نزدیکی بارزانی ها با نظام جدید و نیروهای انقلاب تلقی می شد، هرچند در میان نیروهای انقلابی مذهبی نظام جمهوری اسلامی نیز چندان نظر مساعدی درمورد آنان وجود نداشت. جریان دیگر موسوم به طالبانی یا همان "اتحادیه میهنی کردستان عراق" بود که از جریان بارزانی انشعاب یافته بود و وضع به مراتب پیچیده تری داشت. در نظر برخی نیروهای هوادار نظام، نوع مواضع دوستانه گروه های مخالف نظام دربرابر نیروهای طالبانی مهم ترین علامت دوری این جریان از نظام تلقی می شد. خبرهایی نیز از تحرک و نوع رفتار این جریان در مراکز نظامی و اطلاعاتی کشور انعکاس می یافت که تا حد زیادی آنچه در سطح ظاهر وجود داشت را

تأیید می کرد، اما این در تناقض با مواضع رسمی اتحادیه میهنی قرار داشت و همین مسئله ابهامات را درمورد این گروه، جدی تر می ساخت.

جلال طالبانی هنگامی که در تهران به سر می برد (9/2/1359)، خبر ورود افراد طالبانی به غرب کشور برای تقویت گروه های مسلح کردستان را دروغ بزرگی خواند و افزود: «ما با تمام نیرو از انقلاب اسلامی ایران پشتیبانی می کنیم و به هیچ وجه در امور داخلی ایران دخالت نخواهیم کرد. نیروهای ما همه جا سرگرم نبرد با دولت خونخوار وابسته بعث عراق و امپریالیسم و صهیونیسم است. برای روشن شدن موضوع پیشنهاد می کنیم که یک کمیته بررسی تشکیل شود تا این موضوع را مورد بررسی قرار دهد تا روشن شود چه دست هایی در کار است که نمی خواهد میان نیروهای انقلابی عراق و جمهوری اسلامی ایران تفاهم و دوستی برقرار شود.» وی گفت: «انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام خمینی امید بزرگی برای ما و جهان سوم است و ما چشم به روند این انقلاب و پیروزی های آن دوخته ایم.» جلال طالبانی اضافه کرد: «موضع ما در قبال جمهوری اسلامی ایران و دولت در پیام های جداگانه ای که به حضور امام خمینی و برادر مجاهد ابوالحسن بنی صدر نخستین رئیس جمهوری ایران، تسلیم شد تشریح شده است و یاد آور می شوم

ص: 64

همان گونه که در دو پیام، به نام آزادی خواهان عراق موضع خود را روشن کردیم و گفتیم همواره از انقلاب اسلامی ایران حمایت کرده و پشتیبانی خود را از مبارزه عادلانه ایران علیه امپریالیسم و صهیونیسم بین المللی اعلام کرده و یاد آور شده ایم که با تمام نیرو در این مبارزه در کنار برادران مسلمان ایرانی خود و تمامی نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی ایران خواهیم بود.»

یادآوری می شود پیام طالبانی به امام خمینی و رئیس جمهور

در همین روز به وسیله خبرگزاری پارس مخابره شد و سپس در مطبوعات نیز انتشار یافت. در پیام وی به امام خمینی علاوه بر ذکر مطالب و مواضعی علیه امریکا، بر اینکه جنایات رژیم عراق در همان راستا قرار دارد تأکید شده و آمده است: «آزادی خواهان

عراق از کرد، عرب و ترکمن در میان آنها سنی و شیعی است مجموعاً پیرو انقلاب اسلامی می باشند که برای

سرکوب کردن استعمار و صهیونیسم قیام کرده و برای سرنگون کردن حکومت صدام تکریتی خائن دست نشانده امریکا کوشش می نمایند. ... ما اعلام می داریم که تمام نیروهایمان را دراختیار جمهوری اسلامی ایران قرار می دهیم و با تمام امکانات خود در صف انقلاب اسلامی برای درهم کوبیدن استعمار می باشیم.»

3. بحران در مناطق کردنشین غرب کشور

اشاره

اشتراک نظر وسیع مسئولان نظام و دست اندرکاران ذی ربط درمورد ضرورت قاطعیت در حل مسئله گروه های مسلح ضدانقلاب در کردستان، قبل از شروع دوره کتاب حاضر شکل گرفته بود. در شکل گیری این اتفاق نظر، پیوستن بنی صدر به عنوان رئیس جمهور و فرمانده کل قوا به صف مسئولانی که طالب این قاطعیت بودند و نیز اثبات بی اثر بودن روش های مرتبط با سیاست های هیئت حسن نیت از عوامل مهم بود. این قاطعیت، در دوره کتاب حاضر امکان تداوم یافت؛ تداومی که در اشکال مختلف بروز پیدا کرد.

در شروع دوره می توان به جلسه شورای امنیت ملی اشاره کرد که در 2/2/1359، با حضور بنی صدر رئیس جمهور، چمران وزیر دفاع ملی، تیمسار شادمهر رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی و چند تن از فرماندهان و مسئولان ارتش، سپاه، ژاندارمری و شهربانی و نیز چند تن از اعضای شورای انقلاب اسلامی تشکیل شد. در پایان این جلسه، تیمسار فلاحی فرمانده نیروی زمینی ارتش، ابوشریف فرمانده عملیاتی سپاه پاسداران، تیمسار ظهیرنژاد فرمانده ژاندارمری و سایر فرماندهان حاضر، در عین اینکه از بازگو کردن جزئیات حوادث جاری و نیز تصمیمات گرفته شده در قبال آن خودداری کردند، اما درمجموع اطمینان و جهت گیری یکسانی در قبال مسائل داشتند. درواقع، احساس خطر از آنچه گروه های مسلح غیرقانونی در قبال آسان گیری هیئت حسن نیت از خود نشان دادند در مسئولان و نهادهای مختلف ذی ربط در مسئله کردستان وجه مشترک ایجاد کرده بود. این اشتراک تصمیم، در سخنرانی های اخیر رئیس جمهور به عنوان عالی ترین مقام فرماندهی نیروهای مسلح پس از امام، آشکار گشت. در سخنرانی بنی صدر در روز 2/2/1359 در مراسم دانشگاه تهران نیز یک بار دیگر تصمیم

ص: 65

قطعی نظام درزمینه خودداری از تسلیم دربرابر مطامع گروه های مسلح غیرقانونی در کردستان ایران از زبان رئیس جمهور اعلام گردید. هرچند شخص بنی صدر نیز در این سخنرانی از این گونه تصمیم گیری و هم جهتی درباره کردستان به نوبه خود، درجهت مقاصد جناحی و تقویت و تبلیغ شخص خویش بهره کافی برد، اما درهرحال سیاست های نظام دراین باره هم به افکارعمومی سراسر ایران و هم به گروه های درگیر در مسئله کردستان اعلام و تأکید گردید. بنی صدر در قسمتی از سخنان خود خطاب به انبوه جمعیت حاضر چنین گفت: «حضور شما در اینجا خود بهترین دلیلی است بر آنچه می گوییم عمل می کنیم. اگر در کردستان یا در هرجای دیگر ایران کسانی بخواهند مسلحانه یا غیرمسلحانه دربرابر اراده ملت ما بایستند این ملت به دعوت رئیس جمهور منتخب خود به طرف کردستان خواهد رفت. ارتشی که در آنجا است و پاسداران غیور ما، ارتش جمهوری اسلامی ما که در آنجا دربرابر گروه های مسلح و آتش آنها است بدانند که آنها در آنجا معرف یک ملت در آن استان هستند. همه آنها که به روی فرزندان ما آتش گشوده اند، بدانند که بر روی ملت خود آتش گشودند و یقین بدانند ما آنهایی را که به روی ملت آتش می گشایند به سختی مجازات می کنیم.»

درمورد میزان و وسعت اشتراک نظر می توان به دیدگاه های مهندس عزت الله سحابی عضو شورای انقلاب و سرپرست سازمان برنامه وبودجه که در گفت وگو با کیهان (10/2/1359)، بیان شد، اشاره کرد. وی گفت: «گروه های

مهاجم طی دو هفته آینده ابعاد تهاجم خود را گسترش داده اند و خبرها و اطلاعات رسیده حاکی است که این تهاجمات بی ارتباط با اقداماتی که در خارج از کشور علیه استقلال ایران صورت می گیرد، نبوده است. ... نقش دولت و ارتش اعمال حاکمیت در منطقه و به علاوه آمادگی برای دفاع از غرب کشور و نقل وانتقالات ارتش برای آمادگی دربرابر تجاوزات عراق و دفاع از مناطق غربی کشور است. ... حزب کومه له مهاجم بر ارتش و دولت است، وسایل ادارات دولتی ضبط شده و با زور افراد دولت و کارکنان نهادهای انقلابی مثل جهاد سازندگی را به

زندان افکنده اند یا به گروگان گرفته اند و یک سری عملیات دیگری صورت می گیرد که نشانه همین تهاجمات است.»

در توضیح زمینه هایی که موجب تشدید درگیری های غرب کشور شده بود، ابوشریف فرمانده عملیات سپاه، در مصاحبه با روزنامه انقلاب اسلامی گفت: «طبق توافقی که با هیئت ویژه (هیئت حسن نیت) به عمل آمده، قرار شد که سپاه پاسداران از رادیو تلویزیون و باشگاه افسران سنندج خارج شود و گروه های مسلح هم از شهر بیرون بروند و شهر را به ارتش و شهربانی بدهند، سپاه به این توافقنامه عمل کرد و از شهر خارج شد، ولی متأسفانه گروه های مسلح غیرقانونی از شهر خارج نشدند و آمدند برادران ارتشی ما را در این دو مرکز مورد حمله قرار دادند.»

تیمسار فلاحی فرمانده نیروی زمینی ارتش نیز گفت: «به موجب قرارداد هیئت حسن نیت که خود من مجری آن بودم قرار بر این شد که تمام گروه های مسلح سیاسی از شهر بیرون بروند و باشگاه افسران را به خود باشگاه افسران، رادیو تلویزیون و فرودگاه را به ارتش بدهیم، اما

ص: 66

گروه های مسلح هم به رادیو تلویزیون و باشگاه و فرودگاه حمله کرده اند. به عبارت دیگر به قرارداد فی مابین هیئت حسن نیت و مردم بی حرمتی شده است و ما هر کاری که در سنندج می کنیم منحصراً دفاع است و دفاع حق هر انسان است.»

درحقیقت، درگیری های اواخر فروردین گذشته در سقز و بانه و به خصوص در سنندج، موجب شد که دوره جدیدی از برخوردهای مسلحانه در کردستان آغاز شود. از سوی دیگر، هم زمان، جنگ تبلیغاتی نیز شدت قابل ملاحظه ای یافت. در اوایل اردیبهشت ماه،

نامه ای با امضای اتحادیه روحانیون اشنویه و حومه، تحت عنوان "تلگرام به امام خمینی" با ادبیات خاصی که بتواند منسوب به روحانیت اهل سنت محسوب شود، انتشار یافت. در این نامه حساسیت جدید دولت درزمینه ضرورت حل مسئله کردستان و نیز مقابله جدی با ممانعت از تحرک و ستون کشی ارتش در کردستان با تعابیر خاص گروه های درگیر، مورد سرزنش قرار گرفته است. متن کامل این نامه در نشریه مجاهد ارگان سازمان مجاهدین خلق چاپ شد. در جهتی عکس و در مقابل، آیت الله طاهری اصفهانی در

خطبه های نمازجمعه به مسئله کردستان اشاره کرد و گفت: حل این مسئله امروز کلید حل مسائل و مشکلات ایران و جمهوری اسلامی است. این روزها تحت عنوان اسلام می گویند چرا آدم کشی راه انداخته اید؟ باید از این بی انصاف ها سؤال کرد که چه کسی این آشوب را راه انداخته است؟

مسئله کردستان فقط مربوط به دولتمردان نبود. به طور واضح بازتاب درگیری های کردستان در سایر نقاط ایران بسیار وسیع بوده و ازطرف توده ها و گروه های مختلف نیز با حساسیت خاصی دنبال می شد، به گونه ای که نوع برخورد و موضع گیری آنان دربرابر قضایای کردستان به صورت نوعی محک مشروعیت سیاسی شخصیت ها و جریان های سیاسی درآمده بود. دراین میان تشییع پیکر شهدای کردستان در شهرهای خود حساسیت را افزایش می داد، به طوری که تلاطم اجتماعی ناشی از این گونه مراسم، گزارش های رایجی بود که در مطبوعات درج می شد. گاهی اوقات در یک روز، چندین شهر تحت تأثیر این موضوع قرار می گرفت. برای مثال در 7/2/1359، فضای شهرهای قم، کاشان، رفسنجان و ارومیه به شدت متأثر از تشییع جنازه شهدای درگیری های سنندج و دیگر نقاط کردستان بود. وسعت و شکوه مراسم مزبور درواقع وظایف و رویکرد خاصی را درزمینه مسائل کردستان به مردم، سپاه، دولت و نظام یادآور می شد.

این درحالی است که در عرصه اصلی درگیری ها، گروه های مسلح غیرقانونی می کوشیدند با زبان سلاح، حاکمیت دولت را خنثی کرده و ابتکارعمل را به دست گیرند و از سوی دیگر، در عرصه تبلیغات رسانه ای و بازتاب خبری نیز مسائل کردستان را در سطحی وسیع و البته با جلوه ای کاملاً متفاوت، مطرح کنند.

در شرایطی که همه جناح های

نظام بر حل مسئله گروه های

مسلح غیرقانونی و اعمال حاکمیت

نظام بر کردستان و حتی خلع سلاح

گروه های مذکور به اراده مشترک و قطعی دست یافته بودند، عبارت و خواسته آتش بس مرتب تکرار می شد. این شیوه، ازسویی اساس اقدام مسلحانه را که خودبه خود و به طور طبیعی در هر نظام مجوز سرکوب

ص: 67

را درپی می آورد،

امری عادی و پذیرفتنی نشان می داد و نیز در ادامه حاوی القای موضع مظلومیت برای طرف خواستار آتش بس

به شمار می رفت. اعمال این بار روانی و اثر سیاسی خاص، به صور مختلف تکرار می گردید. دراین میان، نکته قابل توجه درج مطالب برخی گروه ها در نشریات داخلی و ارائه آن به افکارعمومی، به رغم وضوح اقدامات مسلحانه آنان علیه حکومت مرکزی بود. به طور مثال سران حزب دمکرات می کوشیدند با حضور در رسانه های داخلی به نحوی پل های ارتباطی را حفظ کنند و به طورکلی بدون دادن امتیاز قابل توجه، مطالبات اصلی خود را دریافت کنند، اما نکته مهم تر اینکه حتی درحین این حضور رسانه ای نیز محارب بودن حزب نه تنها انکار نمی شد، بلکه بر آن تأکید می گردید.

تبلیغات خارج از کشور نیز از محورهای عمده اقدامات طرف درگیر در کردستان بود. برای مثال در 10/2/1359، رادیو لندن خبر داد: «شیخ عزالدین حسینی رهبر مذهبی اکراد با ارسال پیامی برای دکتر والدهایم و سازمان صلیب سرخ بین المللی از آنها خواسته است تا ناظرانی برای مشاهده نبرد میان کردها و نیروهای ارتش ایران در غرب این کشور اعزام دارند.» هم زمان، خبرگزاری فرانسه گزارش داد: «اتحادیه پزشکان کرد اروپا در نامه ای سرگشاده به چند سازمان بین المللی ازجمله کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد، سازمان عفو بین المللی و همچنین سازمان صلیب سرخ بین المللی خواسته است که هرچه زودتر به کمک مردم کرد ایران بشتابند.»

به این ترتیب، در شرایطی که درگیری های کردستان روزهای حساسی را می گذراند

و همه جناح های نظام درباره چگونگی حل مسئله گروه های محارب در کردستان به اجماع نسبی رسیده و چشم اندازی

از موفقیت دولت در استقرار حاکمیت در مناطق بحرانی کردنشین درحال ترسیم شدن بود، فشارهای زیادی از داخل و خارج به تصمیم گیران وارد می شد که درصورت مؤثر واقع شدن، دولت را در ادامه کوشش های

قاطعانه برای استقرار حاکمیت و امنیت در مناطق درگیر، دچار تزلزل می کرد؛ ازجمله چند تن از وکلای فرانسوی ضمن تجلیل از انقلاب ایران، خواستار ایجاد تغییر در نوع برخورد کنونی با دانشگاه ها و اقلیت های قومی شدند. این تلاش ها باتوجه به عمل و اراده دو طرف به

جایی نرسید و راهی پرمخاطره و پرهزینه و البته بدون بازگشت گشوده شد که در آن سنندج هم نقطه شروع بود و هم راهنما و جهت دهنده و نقشه راه.

براین اساس در اینجا از بین مسائل مرتبط با بحران کردستان در مقطع زمانی کتاب حاضر، به ضروری ترین آنها؛ یعنی درگیری سنندج پرداخته شده است. بررسی درگیری های سایر نقاط که به خصوص در بانه بسیار حاد و خطرناک بوده است و نیز مطالعه دیگر مطالب ضروری، از قبیل اهرم ناکارآمد آتش بس، مواضع و رفتار گروه ها در قبال کردستان، افکارعمومی و پویش های اجتماعی مربوط به این مسئله، مواضع، رفتارها و تصمیم های دولتمردان و جناح های حکومتی، وضعیت، رفتار و نقش نیروهای مسلح (موظف و داوطلب) نظام و... به ناچار و به ضرورت رعایت اختصار، به متن کتاب احاله می شود.

ص: 68

درگیری در سنندج

در آستانه بازه زمانی کتاب حاضر، دور تازه ای از درگیری های مسلحانه میان وفاداران نظام جدید و مخالفان آن در غرب کشور شروع شد. کانون اصلی بحران، این بار نیز همانند فروردین سال گذشته، سنندج بود. این بحران با توقف اجباری یک ستون نظامی ارتش در سنندج و ممانعت آشکار گروه های

مسلح غیرقانونی از تحرک و تردد نیروهای نظامی رسمی حکومتی، شروع شد. ستون نظامی یادشده که در روز چهارشنبه 27/1/1359، در آستانه ورود به شهر سنندج در منطقه فرودگاه این شهر متوقف گردیده بود، بامداد روز 31/1/1359 کوشید برای پرهیز از درگیری، شهر را دور بزند و ادامه مسیر بدهد، اما در مسیر خارج شهر نیز مورد هجوم مسلحانه قرار گرفت. تبعات مربوط به نقل وانتقال ستون نظامی در سنندج، به درگیری جاده و حاشیه شهر منحصر نماند. در خود شهر سنندج نیز این مسئله به دور تازه ای از درگیری های مسلحانه انجامید. در این اوضاع، علاوه بر پادگان لشکر، که بالطبع محل رسمی استقرار نظامیان بود، در سنندج سه نقطه دیگر نیز به صورت مراکز درگیری درآمد: رادیو تلویزیون، باشگاه افسران و فرودگاه سنندج. این نقاط، کانون های مختلف دفاع نیروهای مسلح قانونی و رسمی بود که عده ای

از نیروهای ارتش و سپاه حفاظت از آن را برعهده داشتند. اوضاع جدید سبب شد از همان شب اول محدوده مراکز یادشده مورد هجوم نیروهای مسلح مخالف نظام قرار گیرد و به صورت مرکزی برای درگیری و تیراندازی و انفجار درآید. آتش گروه های مهاجم در شهر بیشتر درجهت تشدید حملات به مراکز مزبور آرایش یافته بود. به این ترتیب، سنندج در ناآرامی و درگیری های خونین و در وضع تعطیلی کامل قرار گرفت و ادارات و مدارس و بازار این شهر بسته شد.

در حاشیه حوادث سنندج، که بیانگر شروع دور جدید درگیری های وسیع بود، حتی مسیرهای منتهی به این شهر نیز حساسیت ویژه ای داشت. دراین زمینه وقوع درگیری در قروه و دهگلان که محور ورودی سنندج از شرق محسوب می شد قابل ذکر است.

متوقف کردن و سپس حمله به ستون نظامی دولتی در سنندج که شروع مرحله جدیدی در حوادث کردستان بود، یک مسئله راهبردی را مشخص کرد و آن اینکه ادامه مماشات گذشته، درعمل به معنای قبول اقدام یادشده (حمله به ستون نظامی دولتی و انهدام آن) و به معنای پذیرش آشکار سلب حاکمیت نظام جدید در منطقه بود. این امر برای مسئولان نظام و نیروهای نظامی و نیز عامه مردم در سراسر کشور به هیچ وجه قابل پذیرش نبود. صبوری نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در چند ماه گذشته، به خصوص توجه به اعلام مواضع و هشدارهای قبلی بنی صدر به عنوان رئیس جمهور و فرمانده کل قوا نمی توانست ادامه یابد. بدین ترتیب باب هرگونه راه حل مسالمت آمیز بسته شد و ماه ها تلاش هیئت حسن نیت در کردستان بجز انزوای نیروهای اعزامی و بومی و تحرک و تقویت روزافزون نیروهای مسلح غیرقانونی، پاسخی درخور نیافت و راه حل خونین دیگری بازهم خود را به نظام جدید تحمیل کرد.

ص: 69

در توصیف وضعیت سنندج در آستانه مقطع زمانی کتاب حاضر، گزارشی از یکی از شاهدان صحنه گویا است. رحیم صفوی که بعدها رده های مختلف مسئولیت تا سطح فرماندهی کل سپاه را احراز کرد، دراین باره می گوید: «در بیست ونهم فروردین 1359، با هواپیما در فرودگاه سنندج نشستیم، ما یک مقر توی همان باشگاه [افسران] و یکی هم

توی پادگان داشتیم و دیگر هیچ کجای شهر هم دست ما نبود و مثلاً من خاطرم هست که در روز اول و دوم در فرودگاه سنندج هیچ غذایی به ما نرسید و عین واقعه را می گویم که علف های فرودگاه را بچه ها چیدند و جوشاندند و آب علف را می خوردند که بعد با هواپیما آرد رساندند که بچه ها آنها را روی حلبی خمیر کردند و زیر آن را هم آتش کردند، نان های ساروجی می پختند و نان ها را روی اینها می ریختند، آن موقع تنها رابط ما با فرودگاه هلیکوپتر بود که مثلاً وقتی که مهمات و غذا و آرد می خواستیم از فرودگاه ببریم، شنوک می آمد و غذا و از این قبیل داخل فرودگاه می برد یا وقتی که ما می خواستیم فرودگاه برویم با هلیکوپتر می رفتیم، آرایش نظامی هم همین سه تا مقر که در پادگان و توی فرودگاه و یک باشگاه بود شکل گرفته بود، البته باشگاه در یک موقعیت بسیار بدی بود.»

درواقع، حتی وقتی ستون تیپ55 هوابرد متوقف شد، هنوز قرار بر مسالمت بود. از همین رو تصمیم گرفته شد که این ستون از جاده حاشیه شهر عبور کند و وارد شهر نشود، اما این اقدام پیروزی گروه های ضدانقلاب تلقی شد و ستون مورد حمله شدید قرار گرفت.

در ادامه و در طول دوره کتاب حاضر روند حوادث نشان داد که نظام اگر تا این زمان در اعمال حاکمیت بر گروه های

مسلح غیرقانونی و مناطق تحت تسلط

آنان مماشات و مصالحه می کرده

به دلیل ضعف و ناتوانی و تسلیم طلبی نبوده، بلکه درپی راه حل های مناسب تری بوده است. وقتی گروه های محارب در یک محاسبه اشتباه ماجرای متوقف کردن ستون نظامی درحال عبور از سنندج را شروع کردند، متناسب با فضای موجود تصور گرفتن امتیازی دیگر و حصول پیروزی آسان دیگری را داشتند، اما برعکس، این اقدام درواقع مجوز برخورد قطعی با اقدامات مسلحانه را صادر و مشروعیت سرکوب عواملی که با اقدام مسلحانه مانع اعمال حاکمیت نظام می شدند

را تأمین کرد. به گونه ای که تجویز اقدامات نظامی و جنگ طلبی

گروه های مسلح مخالف که روزهای

گذشته با اشتیاق و تحرک امیدوارانه همراه بود، چندان طولی نکشید که به سمت تمایل به پایان درگیری و بازگشت به وضع قبل جلو رفت.

درگیری های خونین سنندج در طول چند روز به اوج خود رسید و شهر حالت جنگ زده پیدا کرد. هرچند با ورود پاسداران اعزامی، نیروهای مسلح غیرقانونی در موضعی ضعیف تر قرار گرفتند و نیروهای دولتی محاصره شده در نقاطی از شهر از خطر نابودی و قتل عام رهیدند، اما توان نیروهای طرف دار نظام به حدی افزایش نیافت که اوضاع به نقطه تعیین کننده ای برسد. به این ترتیب، در سنندج بحران اوج گرفت و به نظر نمی رسید در زمانی کوتاه سرانجام اوضاع مشخص گردد، زیرا هیچ یک از دو طرف نشانه ای از عقب نشینی بروز نمی دادند. در طرف گروه های مسلح

ص: 70

ضدانقلاب، تشکل های موجود به طور اساسی وضع کنونی را عرصه ای برای تمرین و سازماندهی و آمادگی برای روز موعود می دیدند. تنها مسئله آنها کسب زمان بیشتر برای جذب نیروی انسانی بیشتر و افزایش توان برای درگیری های تعیین کننده ای بود که آنها برای خروج کامل از حاکمیت نظام اسلامی برای خود ترسیم کرده بودند. در طرف دیگر، نظام جمهوری اسلامی نیز دوره جدیدی را شروع کرده بود. نکات مهم و قابل توجه در این دوره چنین بود: تشخیص بی فایده بودن مذاکره و تلاش هایی از نوع اقدامات هیئت حسن نیت، اتکای روزافزون به ظرفیت و انگیزه های موجود در سپاه و نیروهای آن، یکپارچه شدن جناح های مختلف نظام درباره اعمال قطعی حاکمیت نظام جدید، ضرورت حل قطعی مسئله اقدام مسلحانه در مناطق کردنشین، خلع سلاح عمومی و حذف اقتدار گروه های مسلح غیرقانونی که در محل چه با اقناع و چه با ارعاب و اجبار توانسته بودند عمده مردم محلی را تحت فرمان و اقتدار خود قرار بدهند.

توافق عملی و ذهنی جناح های حکومتی روی محورهای فوق به معنای خروج سپاه از انزوای تحمیلی چندین ماهه در کردستان و درنتیجه به معنای برهم خوردن

موازنه ای بود که تاکنون به طور روزافزون به نفع گروه های

مسلح غیرقانونی برقرار می شد.

سپاه بااینکه فرصت می خواست

تا توانایی های انقلابی و اعتقادی خود را از قوه به فعلیت

درآورد و در صحنه جاری کند، اولین قدم ها را دراین زمینه برداشت. در 4/2/1359، فرمانده کل سپاه عباس دوزدوزانی، این حکم را برای سیدرحیم صفوی صادر کرد: «از تاریخ صدور این حکم به سمت رابط عملیاتی سپاه و ارتش در غرب کشور منصوب می شوید. مقتضی است با حضور در منطقه، عملیات سپاه را با فرمانده عملیات ارتش هماهنگ نموده، گزارش های لازم را به فرماندهی سپاه ارائه دهید.» ویژگی های رحیم صفوی و تجارب قبلی وی، به خصوص آشنایی و رفاقتی که بین او و نیروهایی امثال صیاد شیرازی در ارتش وجود داشت، می توانست در هماهنگی و بسیج نیروهای مذهبی و انقلابی ارتش مؤثر باشد. هرچند نیروهایی چون صیاد شیرازی رابطه چندان حسنه ای با فرماندهان و حاکمیت وقت ارتش نداشتند، اما با سنخیتی که با نیروهای سپاه داشتند، نه تنها این نقص جبران می شد بلکه با کارآمدی و درخشش به دست آمده در میدان عمل، خودبه خود لیاقت و حقانیت آنان بر سلسله مراتب فرماندهی وقت ارتش نیز اثبات و تحمیل می گردید.

با افزایش فشار بر گروه های مسلح غیرقانونی در سنندج پیش بینی

می شد برای مقابله و به منظور کاهش فشار عملیاتی در منطقه سنندج، حزب دمکرات و کومه له علیه نیروهای نظامی در نقاط دیگر دست به اقدامات بیشتری بزنند. در روز 5/2/1359، محاصره باشگاه افسران شکسته شد و به این ترتیب یکی از مراکز مهم مقاومت نیروهای طرف دار نظام در شهر از خطر نابودی رهایی یافت و موازنه درگیری های

شهری به سود نظام تا حد محسوسی به هم خورد، اما این به معنای فروکش کردن بحران نبود و درگیری ها که شکل حادتری به خود گرفته بود با آزادشدن باشگاه افسران اهمیت تعیین کننده تری یافت. درباره وخامت اوضاع در این روز، گفته های یک شاهد

ص: 71

عینی (پزشکیار) حاکی است: «شهر سنندج حالت جنگ زده دارد. جسد افراد مسلح در خیابان های

شهر سنندج رها شده و کسی جرئت جمع آوری

آنها را ندارد و اکثر مردم به زیرزمین ها یا خارج شهر گریخته اند. 5 آمبولانس که مشغول جمع آوری

مجروحین و کشته شدگان بود مورد اصابت گلوله قرار گرفتند و از بین رفتند.» همچنین در این روز یک هلیکوپتر کبری که بر فراز

شهر سنندج درحال پرواز بود، مورد اصابت گلوله قرار گرفت و مجبور به فرود اجباری شد، اما درحین فرود آتش گرفت. کمک خلبان نیز براثر اصابت گلوله شهید شد. دو روز بعد هم یک فروند هلیکوپتر کبرای ارتش سقوط کرد و خلبانان آن به اسارت کومه له درآمدند.

باتوجه به تذکری که سپاه درمورد نگرانی های موجود درباره امنیت پرواز هلیکوپترها و دریافت کلیه مکالمات آنها توسط گروه های ضدانقلاب مطرح کرد، قرار شد دراین مورد از سیستم مطمئن تری استفاده شود. اقدامات فنی دیگری نیز مشاهده شد، ازجمله اینکه سازمان چریک های فدایی خلق یک فرستنده رادیویی به کار انداخته بود که به نام "صدای خلق" در سنندج برنامه پخش می کرد. مسئله دیگر اقدام گروه های مسلح ضدانقلاب به استقرار توپ ضدهوایی بود که بعد تازه ای به جنگ در کردستان داده بود. فرماندهان پادگان سنندج معتقد بودند توپ های ضدهوایی از خاک عراق به واسطه شیخ جلال برادر شیخ عزالدین آورده شده است، اما سران گروه های مسلح غیرقانونی می گفتند که این توپ ها را از پادگان مهاباد به غنیمت گرفته اند. درهرحال آنها از سلاح های سنگین نیز استفاده می کردند، هرچند به نظر می رسید که مهمات اسلحه های سنگین آنها رو به اتمام باشد چون شهر در محاصره بود و نمی توانستند به خوبی تقویت شوند. علاوه بر موارد مذکور، عده ای از افسران تصفیه شده ارتش، رهبری عملیات گروه های مسلح ضدانقلاب را برعهده داشتند.

درمجموع می توان گفت باوجود تهدیدات و رفتار سرسختانه رسمی عناصر ضدانقلاب درگیر با نیروهای هوادار نظام، وخامت اوضاع این گروه ها

هرچند به تدریج، قابل پیش بینی بود. درواقع با تداوم درگیری ها،

گزارش های بیشتری نشان می داد که طرف مقابل نیز مثل نیروهای خودی نیاز به امداد و کمک فوری دارد. آنها ضمن تماس با خارج از شهر پیغام می دادند که آذوقه و مواد غذایی و فشنگ و مهمات آنها درحال اتمام است و چنانچه محاصره آنها ازطریق ارتش ادامه یابد، شکست آنها حتمی است. این درحالی بود که در تبلیغات علنی، گروه های درگیر در شهر همچنان به شدت

فعال بودند. ازجمله

بلندگوهای متعددی در نقاط مختلف شهر بر بالای منازل مسکونی مشغول پخش نوارهای کردی و تحریک مردم به ادامه درگیری بود. در بلندگوها مرتب گفته می شد مهمات به اندازه کافی موجود است و ما قادریم همچنان از شهر دفاع کنیم. آنها همچنین می گفتند که از ورود ارتش و سپاه پاسداران به داخل شهر جلوگیری خواهیم کرد. در یک اقدام تبلیغاتی در روز 8/2/1359، حزب دمکرات اعلام کرد: «ساعت 6 بعدازظهر، یک کامیون مهمات که دو دستگاه ارابه آنها را اسکورت می کرد تا به باشگاه افسران برده شوند در خیابان استانداری مورد حمله پیشمرگان قرار گرفت و منهدم شد.»

ص: 72

درباره هویت طرف مقابل نیروهای سپاه و ارتش باید گفت که علاوه بر کومه له و دمکرات، گروه هایی چون سازمان چریک های فدایی خلق، سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر و... نیز حضور داشتند: این گروه ها از تهران و به طورکلی از خارج منطقه برای بهره برداری های گروهی خویش به سنندج می آمدند و در این درگیری ها فعال بودند. خلع سلاح و اخراج آنها از شهر و درصورت مقاومت سرکوب آنان، شرط لازم برای استقرار حاکمیت نظام و برقراری نظم ضروری دولتی در سنندج شناخته شده بود. این خود از عواملی بود که همه جناح های نظام را در این قضیه به وحدت تصمیم رسانده بود. البته دراین میان خساراتی که بالطبع به مردم شهر سنندج وارد می شد، قسمت بغرنج مسئله بود. از همین رو، نیروهای دولتی در کنار تدابیر و اقدامات نظامی مربوط به کاهش هرچه بیشتر خسارات و تلفات مردم عادی، وظیفه داشتند بخشی از توان خود را صرف گسیل و ارسال نیروهای امدادی به شهر کنند. یادآوری می شود اراده ای که در گروه های مسلح درگیر با نظام مبنی بر تداوم هرچه بیشتر بحران در سنندج وجود داشت، به صورت های مختلف از موانع اصلی تحرک امدادرسانی به حساب می آمد. ازجمله می توان به شهادت افرادی چون رانندگان و دیگر نیروهای مرتبط با امداد و درگیر در بیمارستان صحرایی سیار جمعیت شیروخورشید سرخ مستقر در سنندج اشاره کرد.

مشکل دیگر درزمینه چگونگی ترکیب نیروهای مسلح را محمد بروجردی از فرمانده هان

سپاه مستقر در سنندج، چنین بیان کرده است: «سازماندهی نیروهای گروه های

درگیر با کومه له است و پیشمرگان حزب دمکرات و چریک های فدایی خلق شاخه کردستان زیر نظر کومه له عمل می کنند. این گروه ها با سنگربندی در داخل خانه های مردم امکان عملیات تعرضی و کوبیدن مواضع را تا حدودی از ما و نیروهای ارتش سلب کرده اند و ما نمی دانیم چه رفتاری را در پیش بگیریم.»

باقی ماندن اجساد در روی زمین مسئله دیگری بود که عوارض غیرقابل پیش بینی بهداشتی و روانی درپی داشت. از همین رو ستاد مشترک ارتش اعلام کرد: «از ساعت 10 صبح تا 4 بعدازظهر روز یکشنبه 14/2/1359، لشکر سنندج و سپاه پاسداران پاک سازی شهر را متوقف و آتش بس نمایند تا آمبولانس هایی که دارای پرچم شیروخورشید سرخ می باشند، اجساد کشته ها را جمع آوری نمایند و به ضدانقلابیون توجه داده می شود فقط آمبولانس ها اجازه رفت وآمد در شهر را دارند و چنانچه آنها از این فرصت برای حمل مهمات و تقویت مواضع خود سوءاستفاده کنند به وسایل مختلف و با تمام قدرت سرکوب خواهند شد.» این آتش بس شش ساعته، هرچند ناقص، اجرا شد. در گزارش سپاه و طرف متخاصم هرکدام دیگری را به نقض آتش بس متهم کردند، اما درهرحال تجربه ای مفید بود.

معضل دیگر ناامنی مردمی بود که با گروه های غیرمذهبی، به هردلیل مرزبندی داشتند و درواقع افرادی غیرسیاسی و درپی امنیت خود بودند. از این افراد عده کمی موفق به خروج از شهر یا رساندن خود به مراکز امن بسیار معدود شهر می شدند و وضع بقیه نگران کننده بود.

علاوه براینها قطع ارتباط زمینی با سنندج نیز مشکل عمده ای بود که ازجمله عوامل آن وضعیت گردنه صلوات آباد بود که بایستی هرچه زودتر پاک سازی می شد.

ص: 73

پاک سازی دیواندره نیز به دلیل موقعیت جاده ای و تدارکات و نیز ارتباط با گروه های

مسلح درگیر در سنندج از موارد مهم به شمار می آمد. به خصوص تأکید می شد

باید امکان رفت وآمد جاده ای از راه زمین هرچه زودتر فراهم شود زیرا وسایل پروازی نمی توانند برای مدت مدیدی تدارک از راه هوا را تأمین کنند. گفتنی است درجهت امن شدن راه

زمینی زنجان به سنندج، علاوه بر ضرورت حل مسئله دیواندره که امری به شدت ضروری بود بیجار که به لحاظ جغرافیایی قبل از دیواندره می باشد نیز از آسیب های واردشده این ایام مصون نبود و سر راه عبور ستون های ارتش و دیگر نیروها، اخلال های جدی ازجمله انفجار مین رخ می داد.

بیشتر از بیست روز طول کشید تا در سنندج تحرکات قوای دولتی با ابتکارعمل چشمگیری همراه بشود و وضعیت به طور محسوسی به زیان شورشیان مسلح تغییر کند. در این تحول تکیه اصلی روانی خودی همچنان بر روی انگیزه ها و حضور نیروهای داوطلب انقلابی بود. نیروهای ارگان های نظامی رسمی مؤمن به انقلاب نیز با انگیزه های شبیه آنان دست اندرکار بودند. برای مثال در یک مقطع درحالی که مسئول هماهنگی عملیات سپاه و ارتش رحیم صفوی بود، محمد بروجردی در رأس نیروهای سپاه تهران و پیشمرگان مسلمان قرار گرفته و علی صیاد شیرازی ساماندهی درست نیروهایی از ارتش (تیپ3 زرهی همدان) را پیگیری می کرد.

به هر ترتیب، با عبور از روزهای پرحادثه در سنندج، موازنه قوایی که در بیش از بیست روز وجود داشت سرانجام به ضرر شروع کنندگان آن یعنی گروه های مسلح ضدانقلاب تغییر یافت و پیروزی نیروهای دولتی در چشم اندازی مساعد قرار گرفت.

روز 22/2/1359، هرچند درعمل و در صحنه واقعیات برای اعلام قطعی پایان کار خیلی زود بود و این نگرانی هنوز وجود داشت که تحولاتی غیرمنتظره جهت و روند کار را عوض کند، اما چشم انداز پیروزی در حدی روشن بود که شب هنگام،

در سطح تبلیغات سراسری، آن را قطعی و کار را تمام شده اعلام کردند. در پایان این روز مسئول روابط عمومی ستاد عملیاتی غرب به مطبوعات خبر داد: کنترل کلیه نقاط شهر دراختیار سپاه و ارتش است و می توان

گفت که کار پاک سازی در سنندج تاحدودی خاتمه یافته است. شب هنگام، مهم ترین خبر رسمی و رسانه ای

نظام و انقلاب درباره وضع امروز سنندج بدین شرح پخش شد: «در ساعت 22:05، برنامه اخبار سیمای جمهوری اسلامی

ایران قطع شد و به دنبال آن ازسوی دفتر ریاست جمهوری اعلام شد که شهر سنندج به طورکلی پاک سازی شده و کنترل شهر در دست افراد ارتش و پاسداران است.»

روز سه شنبه 23 اردیبهشت، از این نظر تعیین کننده بود که در سنندج الحاق نیروها پی درپی صورت می گرفت، به خصوص برای اولین بار ارتباط بین پادگان و فرودگاه از راه زمینی در این روز برقرار گردید. دراین حال، گروه های مسلح غیرقانونی افراد خود را از شهر خارج کردند و عده ای از آنان دستگیر شدند. هرچند برخی مسئولان سپاه اعلام کردند درحال حاضر کنترل شهر کاملاً در دست ارتش و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، اما پیش بینی می شد درگیری ها

ص: 74

به صورت تک تیراندازی تا یک هفته دیگر ادامه داشته باشد. حتی برخی مسئولان سپاه اذعان می کردند امکان اینکه دوباره به ما حمله شود زیاد است چون شهر کامل پاک سازی نشده است.

به این ترتیب در سنندج از حدت اوضاع کاملاً کاسته شده و وضعیت برای نیروهای خودی به سرعت رو به بهبود می رفت، اما هنوز تا وضعیت عادی فاصله زیادی وجود داشت. بااین همه،

تنها امتیاز و ابتکارعمل چشمگیر گروه های مسلح غیرقانونی در سنندج، امکان خروج از رخنه موجود در شمال شرقی، سمت جاده سقز بود. این یعنی برعکس نیروهای خودی برای طرف مقابل اوضاع به سرعت وخیم می شد. دراین میان نیروهایی که با کار و نقش تشکیلاتی در شهر درگیر بودند این امتیاز را داشتند که به وسیله تشکیلات، قبل از به دام افتادن از شهر خارج شوند. بالطبع عده ای هم در لایه های پایین تشکیلات یا هواداران عادی قربانی می شدند که به خصوص ازنظر گروه هایی چون کومه له که روش و بینش آن مبتنی بر بی رحمی و دامن زدن به تضاد و نفرت پایه گذاری شده بود، امری منفی هم نبود و به اصطلاح

باعث تعمیق و تداوم جدی تر

مبارزه می شد. به عنوان مثال سازمان چریک های

فدایی خلق در شماره76 نشریه خبر (نشریه شاخه سنندج این سازمان) چنین نوشته بود: «در جلسه مشترک، نیروهای سیاسی شهر (کومه له، دمکرات، فدائی) به این نتیجه رسیدند که تا پیروزی با چنگ ودندان از شهر و مردم مبارز و قهرمانمان دفاع خواهیم کرد. این تصمیم مشت محکمی است بر دهان یاوه گویان که

شایع کرده بودند پیشمرگه ها شهر را ترک می کنند. براین اساس به هواداران سازمان چریک های فدایی خلق در سنندج اعلام می داریم زیر نظر سازمان با رهنمودهای سازمان و با هماهنگی و همکاری با حزب دمکرات کردستان ایران و کومه له به مقاومت پرداخته تا به آخر پیش خواهیم رفت. ... باید سرسخت و مقاوم در تمامی جبهه ها و با تمامی اشکال اصولی به مبارزه برحق خود ادامه دهیم.»

به هرحال، گروه ها شکست راهبرد و تاکتیک خود را نمی پذیرفتند و هریک به نوعی آن را توجیه می کردند تا زمینه برای تحرکات آتی از دست نرود. به طور مثال کومه له، در یکی از نشریات وابسته (جنبش مقاومت خلق کرد، شماره 3، 17/3/1359)، در توجیه وضعیت اخیر خود آورده است: «پیشمرگه های کرد در تاریخ 24/2/1359، به خاطر جلوگیری از کشتار توده های مردم از شهر خارج گردیدند تا مبارزه خود را در جبهه ای دیگر ادامه دهند. دولت این تغییر شیوه جنگ را به حساب پیروزی خود گذاشته و برای آن جشن گرفت. مبارزه خلق با ضدخلق همیشه به یک شکل نبوده و نیست.» دراین میان، بعضی از وابستگان تشکیلاتی گروه های مسلح درگیر نتوانستند خارج شوند و دستگیر شدند.

در روز چهارشنبه 24 اردیبهشت، وضعیت سنندج به گونه ای بود که هنوز ارسال تجهیزات و نیروهای رزمنده ضرورت داشت. درعین حال، برای پاسداران و ارتشیان، مهم تر از پاک سازی و کشف بنکه ها و مراکز باقیمانده گروه ها، وضع عمومی شهر و اوضاع مردم بود. بالطبع امنیت گروه های امدادی و امدادرسانان بسیار اهمیت داشت. در این روز تلفن گرام ارسالی سرپرستی

ص: 75

جمعیت شیروخورشید سرخ (دکتر سامی) به سپاه حاکی بود از مدیر گروه امدادی و درمانی جمعیت شیروخورشید سرخ که از دو هفته قبل، برای خدمات امدادی و درمانی به سنندج اعزام شده بودند هیچ گونه خبری در دست نیست. درواقع درحالی که

سنندج با کندی، ولی به گونه ای غیرقابل برگشت به سوی آرامش می رفت، هنوز ناامنی هایی ناشی از تداوم تحرکات مسلحانه وجود داشت. در این

فضای ناایمن، حتی بیمارستان از مراکز خطر محسوب می شد. بااین همه کمک ها جریان داشت و بی وقفه ادامه می یافت.

در روز پنجشنبه 25 اردیبهشت، در سنندج تکاپوی نیروهای انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در دو جنبه تحکیم و تعمیم امنیت در شهر و رفع نابسامانی های عمومی در جنبه های اجتماعی، معیشتی، بهداشتی و... ادامه یافت. نیروهای مسلح انقلاب اعم از پاسداران و نیروهای ارتش، هرچند مسئولیت مهمی در توزیع سیل کمک های مردمی و دولتی به مردم از جنگ رهاشده و نیز تلاش برای ساماندهی مراکز و سازمان های اداری شهر برعهده داشتند، اما این مانع و نافی و رافع مسئولیت اصلی آنان نبود و هنوز تهدید تا حد خطر مرگ، با گلوله های تیراندازان ناشناس پنهان در زوایای شهر وجود داشت. این خطر علاوه بر ارتشیان و پاسداران، برای تمام نیروها اعم از رزمنده و امدادگر و... که داوطلبانه راهی سنندج شده بودند جدی بود.

مهم ترین موضوع این روز، مسئله مدفون شدگان بود. روز 25 اردیبهشت، طبق تلفن گرامی که ستاد عملیات غرب کشور به تهران مخابره کرد: «جنازه 74 سرباز و 70 درجه دار و استوار در بیمارستان سنندج در زیر خاک ها کشف شد.» انتشار این گونه مسائل دلخراش در مطبوعات خالی از چاشنی تبلیغات و احساسات نبود، اما درمورد گزارش های داخلی مقامات مسئول به یکدیگر دراین باره که حاوی مطالب مشابهی بود، نمی توان چنین نظر داد و آن را تبلیغاتی دانست.

در روز جمعه 26 اردیبهشت، علامت مهم آزادی سنندج ازنظر نظام و هواداران آن، برگزاری نمازجمعه در این شهر بود که به خصوص نوعی پیروزی را تداعی می کرد. در فضایی مثل فضای سنندج که بعد از روزها درگیری شدید، آزاد شده بود، برگزاری نمازجمعه با مشکلاتی عدیده روبه رو بود و تمهیدات خاص خود را می طلبید، اما به هر ترتیب، نمازجمعه در مرکز بحران، یعنی شهر، که هنوز به طورکامل آرام نگرفته بود، در فضایی متفاوت از بقیه شهرها برگزار شد. در این مراسم سه قشر مشخص شرکت داشتند:

1. قشری از مؤمنان که ماه ها را سپری کرده و موفق به برپایی و شرکت در نماز جمعه نشده بودند و اینک با حفظ موضع بی طرفی شان چنین توفیقی را مغتنم شمرده بودند. اگرچه این اولین نمازجمعه ای بود که پس از سقوط حاکمیت جریانات مارکسیستی برگزار می شد و هنوز ابر ناامیدی از آسمان شهر رخت برنبسته بود، اما قشر مسلمان و مذهبی شهر باوجود خطرهای جانی احتمالی ازسوی گروه ها، چنین فرصتی را به فال نیک گرفته و با شرکت در مراسم نماز، دوباره اعتماد نسبی شان را به حاکمیت جمهوری اسلامی و فاتحان سنندج ابراز می کردند.

ص: 76

2. قشر به شدت هوادار نظام و در رأس آنها پیشمرگان مسلمان کرد که آشکارا با شیفتگی و شوق و ذوق در این مراسم حضور یافته بودند. آنها اغلب، ماه ها بود که در مهاجرت به سر برده و از حضور در دیارشان محروم بوده اند.

3. قشر سوم از نمازگزاران غیربومی شامل رزمندگان، امدادگران و غیره تشکیل می شد. در پیشاپیش آنان، محمد بروجردی فعال و برنامه ریز بود که اهمیت حضور در این مراسم را با تأکید به رزمندگان سپاه گوشزد می کرد. او در این مراسم، همچنین بخش مهمی از جامعه سنندجی مربوط به دو قشر دیگر را که شامل زنان و دختران مسلمان می شد، نادیده نگرفته بود. مدیریت و نقش فعال محمد بروجردی در این مراسم و استمرار حضور او در سنندج و سخنرانی اش قبل از نمازجمعه هفته بعد، گویای انگیزه ها و پیام اصلی او در این معرکه بود. به گفته ناظران مطلع، برای او مسرت بخش و غرورآفرین بود که صحن و حیاط مسجد جامع سنندج (که به شدت صدمه دیده بود) از نمازگزاران پر شده و بانگ الله اکبر در اطراف مسجد و داخل شهر آنی قطع نشود.

یکشنبه 28 اردیبهشت، سنندج از سیطره گروه های

مسلح غیرقانونی خارج شده بود، اما هنوز ذیل حاکمیت نظام قرار نداشت. تلاش برای عادی شدن اوضاع شهر هم در جنبه های اجتماعی و عمومی و هم در جنبه نظامی ادامه داشت. در گزارش خبرنگاران روزنامه انقلاب اسلامی درباره این روز سنندج آمده است: «سنندج کاملاً آرام است و

تنها شب ها فرودگاه این شهر مورد حمله مهاجمین قرار می گیرد. ادارات، مدارس و بیشتر مغازه ها همچنان تعطیل است.» دوشنبه 29 اردیبهشت، در سنندج اولویت با امور عمومی شهر بود، اما جنبه های امنیتی نیز همچنان جدی تلقی می شد. دراین حال، بازدید فعالان سیاسی و هیئت های دولتی و غیردولتی مربوط به خدمات گوناگون ادامه یافت. سه شنبه 30 اردیبهشت، در سنندج حرکت به سمت روال عادی شهر و در کنار آن تداوم پاک سازی به خصوص در روستاهای اطراف و جاده های مواصلاتی ادامه داشت. پاک سازی جاده کرمانشاه سنندج که از کامیاران می گذرد، مهم ترین مسئله بود که مشکلاتی همراه داشت. در همین حال، عده زیادی از گروه های مسلح ضدانقلاب در دهات اطراف سنندج مستقر و برابر گزارش های واصله درحال تجدید سازمان بودند. شبکه برق و تلفن قسمت اعظم شهر و نیز منبع آب شهر مرمت و مورد بهره برداری قرار گرفته بود. در این روز، ستاد مشترک ارتش و پاسداران در اطلاعیه ای که از رادیو سنندج خوانده شد از کلیه مغازه داران خواستند مغازه های خود را تا ساعت 2 بعدازظهر 31/2/1359، باز کنند، در غیراین صورت ارتش و پاسداران خود مبادرت به این کار خواهند کرد. البته معاون عملیات سپاه مستقر در سنندج، در مصاحبه ای که در تاریخ 31/2/1359، روزنامه جمهوری اسلامی درج شد دراین باره توضیح داد که «براساس تهدیدات عناصر ضدانقلاب مبنی بر اینکه هرکس مغازه اش را باز کند آن را منفجر می کنیم ما هم جهت خنثی کردن این مطلب چنین اطلاعیه ای صادر کردیم. ... عده ای از صاحبان مغازه به علت شکسته شدن شیشه های مغازه شان و همچنین خارج شدن از شهر در طی درگیری و

ص: 77

عدم بازگشت آنان تاکنون به سنندج مغازه آنها بسته است، ولی کسانی که خود در شهر هستند، تا حالا مغازه های خود را گشوده اند و می توان گفت اکثر مغازه ها باز است.»

چهارشنبه 31 اردیبهشت، در آخرین روز دوره کتاب حاضر، وضع عمومی سنندج در یک نگاه، ترکیبی از دو دسته تکاپو در جنبه های

متفاوت امنیتی و به خصوص

امور مربوط به نیازمندی های

عمومی شهر بود. در این روز، یک گروه پزشکی داوطلب از بیمارستان حجتیه اصفهان برای انجام خدمات درمانی و پزشکی وارد سنندج شد و کار خود را آغاز

کرد. این گروه پزشکی شامل 2 جراح، یک طبیب، یک ماما، 2 تکنسین بیهوشی، 3 تکنسین اورژانس و یک بهیار بود. جمعیت شیروخورشید سرخ نیز با کوشش گروه های اعزامی علاوه بر ایجاد و اداره مرکز درمانی و بهداشتی، در کار توزیع مواد غذایی بین مردم شهر سنندج فعال بود.

حل مسئله ناامنی ناشی از تحرکات ایذایی و مسلحانه در جاده های منتهی به سنندج به خصوص در جاده اصلی کرمانشاه به سنندج که از مراکز مستعدی چون کامیاران می گذرد از مهم ترین لوازم عادی شدن وضعیت سنندج محسوب می شد که باید احراز می گردید. به گزارش خبرنگار روزنامه انقلاب اسلامی: «اکثر مغازه ها به ویژه نانوایی ها و قصابی ها باز و مردم طبق معمول در رفت وآمد هستند. هیچ فرد مسلحی در شهر دیده نمی شود. نیروهای ارتش ارتفاعات اطراف شهر را در تصرف خود دارند و افراد سپاه پاسداران و پیشمرگان مسلمان کرد مشغول توزیع مواد غذایی و دارویی بین اهالی شهر هستند. اکثر ادارات دولتی که توسط مهاجمین به آتش کشیده شده است پاک سازی می شود. پیشمرگان مسلمان کرد همچنان پاک سازی را ادامه می دهند. تعداد متهمین و دستگیرشدگان در زندان پادگان افزایش یافته است و احتیاج شدید به قاضی شرع می باشد تا برای محاکمه متهمین دادگاه تشکیل شود. آموزش وپرورش سنندج که خود یکی از کانون های فساد و ضدانقلاب در سنندج بوده است کاملاً تعطیل است.» جنبه هایی از وضعیت سنندج قبل از آزادشدن شهر نیز در روزنامه های این روز، منعکس شده است. ازجمله مصاحبه معاون عملیات سپاه مستقر در سنندج در روزنامه جمهوری اسلامی درج شد. وی گفت: «قریب 300 الی 400 جسد مسلمانان در اطراف سیلوی سنندج هست که می کشتند و به آنجا می بردند. ... از طرفی دیگر همین سه روز پیش به علت عدم تسلط کامل سپاه و ارتش توسط عناصر مزدور سه برادر را که فامیلشان نمکی است، به جرم مسلمان بودن اعدام کردند و الآن هم گاهی اوقات از ارتفاعات شهر یا بعضی از منازل خمپاره شلیک می کنند.»

و بالاخره، مطلب پایانی این قسمت، توضیحاتی درباره یکی از شخصیت های تأثیرگذار در سنندج، یعنی سرهنگ ایرج نصرت زاد است که درواقع نگاهی دوباره به مقطع آغازین این درگیری است.

در زمان حرکت ستون اعزامی به سنندج در اواخر فروردین 1359 که با اقدام گروه های مسلح غیرقانونی به ویژه

کومه له، به آغازی برای جنگ در سنندج تبدیل شد، سرهنگ ایرج نصرت زاد

فرماندهی تیپ1 لشکر28 سنندج را برعهده داشت. در کتاب 22 روز حماسه و ایثار در سنندج

ص: 78

که به قلم مجید نداف یکی از نیروهای سپاه پاسداران نوشته شده است، حضور نصرت زاد بسیار پررنگ و برای ذهن خواننده غیرقابل عبور است. مواردی از این حضور و تأثیر شگرف به نقل از کتاب یادشده در اینجا ذکر می شود: «در فضایی آکنده از تبلیغات و جنگ روانی گروه ها علیه فرمانده لشکر28 و تلاش مؤثر آنها در مرعوب ساختن

وی و فرمانده ستون متوقف شده،

نصرت زاد داوطلبانه پیش قدم شد تا ستون را تحت فرماندهی

و هدایت خود به حرکت درآورد. ... نصرت زاد فرمانده تیپ یکم از لشکر28

کردستان بود که تاکنون چندبار فراتر از حیطه مسئولیت خویش ظاهر شده بود. در زمانی که بسیاری از افسران غیرداوطلبانه و بالاجبار در ناحیه کردنشین ایران حضور پیدا می کردند او داوطلبانه هم زمان با ورود چهل نفر دیگر از نظامیان انقلابی، پا در صحنه خونین کردستان گذاشت و همواره در کانون توجهات خودی و دشمن قرار داشت. ... این مسئله که برون رفت از شرایط سخت سیاسی نظامی آن زمان جز با ایثار و جان فشانی نصرت زاد میسر نبود، در اعتراف گونه های قاتلان او نیز مشهود است. تحلیل های

بعدی فرمانده کل نظامی کومه له

نشان می دهد حرکت دادن ستون توسط نصرت زاد (به مثابه زمینه های ورود سایر نیروهای انقلابی در صحنه) چهره اردوگاه خودی را از انفعال به فعال تغییر و ضعف های خودی را به اردوگاه مقابل انتقال داد. ... علائم و آثار موجود روی بدن شهید سرهنگ نصرت زاد، نشانگر این بود که وی هنگام اسارت به شدیدترین وجه شکنجه شده، به طوری که گردن، فک و شانه او زیر لگد خرد شده

بود. مهاجمین پس از دادن شکنجه های فراوان او را به شهادت رسانده و جنازه شهید را در بیابان های سنندج رها کردند. ...

فرمانده ضدانقلاب خم شد و چانه نصرت زاد را گرفت و فشار داد و گفت: در چه حالی فرمانده؟ مرا می شناسی؟ من سرتیپ یحیوی هستم. یادت می آید؟ نصرت زاد آب دهانش را گرد کرد و به صورت یحیوی انداخت. ... یحیوی نشست کنار نصرت زاد و گفت: ببین سرهنگ، من و تو نان ونمک شاهنشاه را خورده ایم. اشتباه کرده ای، گولت زده اند، مغزت را شست وشو داده اند، باشد قبول دارم. اگر به سربازهای پادگان بگویی دست از مقاومت بردارند و تسلیم شوند به شرافتم قسم می خورم خودت و خانواده ات را صحیح و سالم بفرستم به یک کشور اروپایی. [نصرت زاد جواب داد:] تو از شرافت حرف می زنی نمک به حرام؟ تویی که به کشور و مردمت خیانت می کنی! من هم قسم خورده ام تا آخرین قطره خونم از کشورم دفاع کنم. یحیوی بلند شد. لگدی به شکم خونی نصرت زاد کوبید و رو به جوانک گفت: کارش را تمام کن! نصرت زاد گفت: مرا بکش فقط بگذار وصیتم را به سربازانم بگویم. یحیوی تف کرد رو به زمین و گفت: حیف از تو! حیف از تکاوری مثل تو!»

4. بحران در دانشگاه ها

در اواخر فروردین گذشته، یعنی در آستانه ورود به دوره کتاب حاضر، با یک درگیری که گروه های مارکسیستی در سخنرانی و علیه حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در دانشگاه تبریز به راه انداختند، حرکتی در دانشگاه تبریز و سپس در کلیه دانشگاه ها شروع شد که بعدها به انقلاب

ص: 79

فرهنگی موسوم گردید و موجب شد چشم انداز جدیدی در نوع تقابل و موازنه جریان های سیاسی گشوده شود. ضمن توصیه مؤکد به مرور وقایع روزهای 28 تا 31 فروردین 1359، مندرج در کتاب قبلی روزشمار(1) در اینجا نیز اشاره مختصری به سابقه موضوع، ضروری است.

در آستانه وقوع این حوادث، نظام نوپای جمهوری اسلامی، با بغرنجی های

عدیده ای مواجه بود؛ ازجمله بحران مشارکت در داخل و تنش هایی

روزافزون در روابط با امریکا

و عراق در عرصه خارجی و نیز تحرکات مسلحانه عناصر ضدانقلاب در کردستان. یادآوری می شود در فروردین 1359، ابتدا به دلیل احتمال وقوع حمله نظامی، قطع رابطه سیاسی امریکا با ایران و تحریم اقتصادی، خطر امریکا همواره جدی و خطر اصلی تلقی می شد. در ادامه، شروع دور تازه ای از تحرکات مسلحانه در کردستان عمده حساسیت ها را متوجه خود کرد و جای چندانی برای تمرکز در موضوع احتمال حمله نظامی امریکا باقی نگذاشت، اما اواخر فروردین، تشدید بحران های مربوط به دانشگاه ها هردو موضوع را فرعی و همه حساسیت ها را متوجه خود ساخت.

درباره وضعیت حاکم بر دانشگاه های کشور می توان گفت در وجه غالب، تأثیرپذیری تشکیلاتی و سازمانی از مبارزات سیاسی شدید و تند گروه ها و جریان های مختلف که اغلب با برخوردهای فیزیکی و خشونت بار نیز همراه بود، جنبه اصلی فعالیت در این محیط را شکل می داد. تقریباً همه گروه های کوچک و بزرگ حتی آنها که در کردستان و آذربایجان غربی به طور رسمی به اقدام مسلحانه دست می زدند، در دانشگاه ها مقر، دفتر، پایگاه، تشکل و هوادار رسمی داشتند. درواقع، در وضعیت فقدان توسعه نهادهای صنفی و سیاسی و احزاب، دانشگاه ها به صورت مناسب ترین محیط برای پرکردن هرچند موقت این خلأ درآمده و فلسفه اصلی ایجاد دانشگاه فراموش شده بود. سابقه مبارزاتی و نقش دانشگاه در انقلاب نیز پتانسیل و حاشیه امنیت خاصی برای جریان های اقلیت ایجاد کرده بود، جریان هایی که در افکارعمومی دیدگاه هایشان قابل طرح نبود.

عدم استقرار قطعی نهادهای قانونی و امکان پذیر نبودن عمل به همه وظایف محول شده و نیز ناتوانی نظام در پاسخ گویی

مناسب به مطالبات که از خواص دوره گذار به مرحله ثبات است ادامه وضعیت انقلابی را در جامعه و به گونه ای وسیع تر و شدیدتر در دانشگاه ها، موجب شده بود؛ وضعیتی که در آن اقدام مستقیم و خارج از روال قانونی به وسیله افراد و نیز حل مسائل و تعیین تکلیف در خیابان ها و مجامع عمومی به جای اقدام نهادهای مربوط، امری عادی شده بود. از دید فعالان هوادار نظام (توده ها و نخبگان)، اقتدار جریان های اقلیت در دانشگاه به تدریج وضعیتی شبیه منطقه آزادشده و

بلکه خانه های تیمی را تداعی می کرد که آن را طبیعی و قابل قبول نمی دانستند. این موضوع، هرچندوقت یک بار در تشنجات و درگیری های مختلف خود را نشان می داد و روزبه روز حساسیت بیشتری می یافت. آنچه روز 26 فروردین 1359، در دانشگاه تبریز اتفاق افتاد نمودی است از وضعیتی که ترسیم شد.

ص: 80


1- ***** هادی نخعی، روزشمار جنگ ایران و عراق، (قطع رابطه امریکا با ایران)، جلد اول کتاب هفتم، تهران: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، 1385.

الف) دانشگاه تبریز، ایستگاه اول

تشنج و درگیری ایجادشده به وسیله عده ای از عناصر گروه های مارکسیستی در تالار اجتماعات دانشکده پزشکی دانشگاه تبریز هنگام سخنرانی حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، واکنشی را ازطرف دانشجویان و کارکنان مسلمان این دانشگاه به دنبال داشت که منشأ سایر تحولات وسیع و غیرمنتظره بعدی گردید؛ تحولاتی که نوع صف بندی سیاسی دانشجویی را به کلی دگرگون کرد. به زودی مشخص گردید نظیر ارائه الگوی موفق تحرکات انقلابی در روز 29 بهمن 1356، تبریز یک بار دیگر دوران ساز گردیده است.

ماجرا به این ترتیب آغاز شد که جلسه سخنرانی حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی در تالار اجتماعات دانشکده پزشکی دانشگاه تبریز متشنج شد و بین دو گروه از دانشجویان برخورد شدید لفظی روی داد و درگیری ایجاد شد. در این درگیری ها، درهای تالار اجتماعات شکسته شد و هاشمی رفسنجانی سالن را ترک کرد. درپی این حادثه، ساختمان مرکزی دانشگاه تبریز را اعضای سازمان دانشجویان مسلمان و انجمن اسلامی کارگران و کارمندان این دانشگاه تصرف کردند. تصرف کنندگان در اطلاعیه هایی، ضمن اعتراض به برهم خوردن جلسه سخنرانی، خواستار تصفیه و پاک سازی دانشگاه شدند. آنان به دنبال یک راه پیمایی در محوطه دانشگاه، ساختمان مرکزی این دانشگاه را به تصرف خود درآوردند و در آنجا متحصن شدند. در نخستین اطلاعیه ای که تحصن کنندگان انتشار دادند، آمده بود: «به اطلاع ملت مسلمان و قهرمان ایران می رساند که با درنظر گرفتن پیام امام که باید انقلابی اساسی در دانشگاه ایجاد گردد، ما سازمان دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، اقدام به تصرف ساختمان مرکزی دانشگاه تبریز نمودیم.»

درپی این واقعه، گروه هایی در اعتراض به ایجاد تشنج هنگام سخنرانی حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی اعلام موضع کردند، ازجمله جامعه روحانیت مبارز تبریز، نهادهای انقلاب، بازاریان و اقشار مختلف مردم به ویژه دانشجویان مسلمان دانشگاه تبریز. بعدازظهر نیز قسمتی از بازار تبریز به حالت تعطیل درآمد.

درعمل و به نحوی از آغاز مشخص بود که آماج اصلی این تحرک، گروه های غیرمذهبی عمدتاً محارب (مانند سازمان چریک های فدایی خلق) که در دانشگاه تبریز، فارغ از افکارعمومی برای خود حاشیه امنیتی درست کرده بودند و نیز سازمان های متحد آنان (نظیر سازمان مجاهدین خلق) قرار داشتند. درنهایت، حوادثی که از همان فردای روز ایجاد تشنج در سخنرانی هاشمی رفسنجانی در دانشگاه تبریز شروع شد و تا بروز دگرگونی هایی وسیع، با سرعت ادامه یافت، نشان داد که این حادثه شروع یک روند جدید بوده است. می توان به نحوی مشابه، حوادث 29 بهمن 1356 تبریز (چهلم شهدای قم) را به یاد آورد که راهی جدید پیش روی جنبش وقت گشود. این بار نیز دانشگاه تبریز راهی را گشود که بعدها صورت سراسری یافت و با عنوان انقلاب فرهنگی موازنه قوای نیروهای هوادار نظام با مخالفان آن را در داخل دانشگاه ها و پیرو آن در بیرون

ص: 81

دانشگاه، برهم زد. خیلی زود مشخص شد که وضعیت دانشگاه تبریز به سرعت درحال تسری به دانشگاه های دیگر است و همه انجمن های اسلامی دانشجویان در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی، برای برخورد با وابستگان سازمان ها و گروه های ضدانقلاب در دانشگاه ها درصدد استفاده از الگوی دانشگاه تبریز هستند. برای نمونه، از نخستین ساعات بامداد روز 28/1/1359، گروهی از دانشجویان دانشگاه علم وصنعت کلیه قسمت های این دانشگاه را تحت نظر خود گرفتند. در ادامه، گروه های مختلف دانش آموزان و دانشجویان به پشتیبانی از هر دو گروه، با اجتماع در اطراف دانشگاه ها شعار می دادند: "دانشجوی خط امام افشاکن! افشاکن!"

صف بندی نیروهای درگیر در ماجرای دانشگاه ها،

خیلی زود به وضع مشخصی رسید. برخورد گروه های دانشجویی مخالف نظام با گروه های

دانشجویی هوادار آن ادامه یافت

و به تصمیم گیری و اعلام موضع رسمی مسئولان نظام انجامید. گفتنی است هر دو جناح حکومت (موسوم به بنی صدر بهشتی یا لیبرال خط امام) در اینکه تحرکات یادشده در دانشگاه ها فرصتی برای حل وفصل وضعیت دانشگاه هاست، هم عقیده بودند و هیچ یک تمایل نداشت دانشگاه ها به صورت یک حوزه خارج از اعمال حاکمیت نظام و ستادی برای بسیج و تجهیز و عضو گیری گروه هایی باقی بماند که به هیچ وجه حاضر نیستند شأن سیاسی نظامی خود را با یک شأن سیاسی عوض کنند؛ گروه هایی که باوجود وزن سیاسی تا حدودی قابل توجه و غیرقابل صرف نظرکردن، هیچ کدام بجز سازمان مجاهدین خلق موفق نشده بودند حداقل وزن اجتماعی لازم برای حرکت خود را کسب کنند. و درنتیجه دانشگاه ها برای آنان سنگری حیاتی و حذف آنان از دانشگاه ها به معنای یک شکست بزرگ جبران ناپذیر محسوب می شد.

در این ماجرا، جناح های مختلف نظام باوجود اختلاف نظر در روش ها و حتی برخی مبانی در این موضوع اتفاق نظر داشتند که دانشگاه نمی تواند ستاد عملیاتی گروه های معاند نظام باشد؛ گروه هایی که درصورت یافتن فرصت و زمینه مناسب (مانند حوادث کردستان و گنبد) از دست زدن به اقدام مسلحانه هم خودداری نمی کردند.

در سطح دانشجویی، درگیری بین دانشجویان طرف دار گروه ها و دانشجویان مسلمان طرف دار نظام بود. حرکت قبلی و جمعی انجمن های

اسلامی و سازمان های دانشجویان مسلمان دانشگاه های سراسر کشور که بعدها عنوان "دفتر

تحکیم وحدت" گرفت در ماجرای لانه جاسوسی امریکا، به اندازه

کافی آنها را نیرومند کرده بود که بتوانند درگیری دانشجویی را به سود خود جلو ببرند، اما درواقع این یک قضیه صرفاً دانشگاهی و دانشجویی نبود بلکه عقبه آن آشکارا عرصه ای از درگیری وسیع تری را شامل می شد. یک طرف درگیری گروه های سیاسی نظامی قرار داشتند که به هیچ وجه راضی و حاضر نبودند حاکمیت جمهوری اسلامی را که دارای مشروعیت سیاسی و مردمی بسیار بالایی بود، بپذیرند. اینها که توان کافی هم برای درگیری نداشتند، در دانشگاه ها و جنبش دانشجویی امکانات ممتاز و منحصربه فردی یافته بودند که می توانست تا حدی به آمادگی و افزایش توانایی

ص: 82

آنها کمک و آنها را برای روزهای درگیری آتی حفظ کند. طرف دیگر نیز هواداران نظام و درعمل و به طور غیررسمی، نهادهای آن قرار داشتند. ازنظر اینها نیز تکلیف بسیار روشن بود، گروه ها بایستی دانشگاه ها را تخلیه می کردند و در بیرون به مثابه یک گروه سیاسی و نه شبه نظامی در چارچوب قانون به فعالیت خود ادامه می دادند.

سرانجام اواخر فروردین ماه، حرکت دانشجویان مسلمان به سرعت گسترش یافت. این حرکت در سطح کشور، نظیر ماجرای لانه جاسوسی، از حمایت کلیه هواداران نظام برخوردار گردید و در داخل حکومت نیز هر دو جناح را برای تعیین تکلیف قطعی نوع حضور گروه های مسلح و متحدان آن در دانشگاه ها به صحنه درگیری فراخواند. هرچند تعیین تکلیف به اردیبهشت ماه، کشیده شد که در این کتاب شرح آن آمده است اما چگونگی فرجام این ماجرا درواقع در اواخر فروردین پایه گذاری شد. بنابراین در ادامه، ابتدا تحولات فروردین ماه به اختصار مرور شده و سپس به ماوقع و فرجام کار در دوره کتاب حاضر (اردیبهشت 1359)، پرداخته شده است.

در روز 29/1/1359، براساس مفاد اطلاعیه شورای انقلاب، سه روز برای برچیده شدن دفاتر گروه ها در دانشگاه ها، مهلت داده شد. قرار بر این بود که چنانچه تا پایان روز دوشنبه 1/2/1359، این دفاتر تعطیل نشده باشند، رئیس جمهوری

و اعضای شورای انقلاب همراه مردم در دانشگاه ها حاضر شده و این کانون های

اختلاف را برچینند. بااینکه در اطلاعیه های رسمی و موضع گیری های اعلام شده مسئولان نظام و نهادهای آن، مردم به خودداری از دخالت در مسئله دانشگاه ها و صبر کردن تا فراخوان رئیس جمهوری دعوت شده بودند، اما پافشاری گروه های سیاسی بر حفظ دفاتر خود به صورت

استقرار شبانه روزی در آن و نیز در برخی موارد استمداد اعضای انجمن های اسلامی و سازمان های دانشجویان مسلمان (هواداران نظام) از مردم، فضای ملتهبی ایجاد کرده بود. درواقع، مسیر ماجرا به سمتی کشیده شده بود که دانشگاه ها

تبدیل به محلی برای بروز و ظهور مرزبندی افکارعمومی با گروه های سیاسی مخالف نظام، شده بود. طبیعی است در چنین وضعیتی، مرزبندی مزبور جدی تر و تقاضای افکارعمومی درزمینه برخورد

شدید و قاطع، وسیع تر بود، چراکه در یک سو تهدیدات روزافزون امریکا و عراق وجود داشت و در سوی دیگر، یکی دو روز بود که بحران و درگیری مسلحانه در کردستان وضعی حاد پیدا کرده بود.

درعمل، تعدادی از مراکز آموزش عالی به تصرف اعضای انجمن های اسلامی و سازمان های دانشجویان مسلمان درآمد، اما در تعدادی از این مراکز نیز مقاومت سازمان یافته گروه های سیاسی وجود داشت. عمده این مقاومت ها ازسوی سازمان مجاهدین خلق، سازمان چریک های فدایی خلق و در مرحله بعد، سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر و گروه های کوچک تری چون راه کارگر (مستقر در دانشگاه ها) بود. این مقاومت ها موجب شد که درگیری های جدی ایجاد شود و فضای دوقطبی ملتهبی که در برخی مراکز دانشگاهی حاکم بود به سایر مراکز آموزش عالی نیز تسری یابد.

دراین حال، دانشجویان عضو انجمن های اسلامی و سازمان های دانشجویان مسلمان دانشگاه ها

ص: 83

و مدارس عالی کشور که طرف اصلی مقابل گروه های مستقر در دانشگاه ها بودند و حوادث اخیر در سراسر کشور با ابتکار و پیگیری آنان شکل گرفته بود چندین اطلاعیه صادر کردند. در یکی از این اطلاعیه ها آمده است: «از آنجا که ما در این شرایط حساس، هرگونه درگیری و تشتت و ایجاد هرج ومرج را جز به نفع امریکای جنایتکار و عمال مزدورش نمی دانیم، لذا درپی تصمیم شورای انقلاب جمهوری اسلامی، با بستن دفاتر [خود] و تخلیه دانشگاه ها و مدارس عالی درجهت ایجاد فضایی آرام و مسالمت آمیز سعی خواهیم نمود. ... ایجاد نظامی اسلامی و انقلابی، جز با توقف و انحلال سیستم موجود امکان پذیر نیست و مصرانه خواهان آنیم که تعطیلی دانشگاه های وابسته و امریکایی تا برپایی دانشگاهی مستقل و اسلامی ادامه یابد.»

دراین زمینه مطالب روزنامه جمهوری اسلامی (ارگان حزب جمهوری اسلامی) نیز جلب نظر می کرد و این حزب را درقالب یک طرف جدی مدعی نشان می داد. این روزنامه مطالب متنوع و متعددی درقالب اطلاعیه ها و بیانیه ها، اخبار، تحلیل ها و مصاحبه ها درج می کرد که در حمایت از انقلاب فرهنگی جهت داده شده بود. ضمن این مطالب، تأکیداتی

چون «بی شک اگر چنانچه انقلاب فرهنگی آغاز نگردد و به پیروزی نرسد، انقلاب ایران به پیروزی نخواهد رسید»، به چشم می خورد.

در طرف دیگر، دو سازمان مجاهدین خلق و چریک های فدایی خلق که رفتار و مواضع تقریباً یکسانی در قبال مسائل دانشگاه ها داشتند، در آستانه ورود به دوره کتاب حاضر در برخورد با حوادث و سختی آن دو رفتار جداگانه از خود بروز دادند. سازمان مجاهدین خلق که با انتشار اعلامیه های بسیار و گزارش های جهت دار، از گروه های سرسخت و درگیر در مسئله اخیر محسوب می شد، در شامگاه آخرین روز فروردین، اعلام کرد با شروطی دفاتر خود را تخلیه خواهد کرد، اما سازمان چریک های فدایی خلق همچنان تسلیم ناپذیر بر سر مواضع خود ایستاد و قضیه را به روزهای بعد کشاند.

سازمان مجاهدین خلق با صدور اطلاعیه ای با امضای شاخه دانشجویی خود بالاخره تصمیم گرفت خود را از معرکه ای که پیش بینی می کرد در روزهای بعد از موضع شدیداً ضعیف در آن قرار بگیرد، خلاص کند. متن اطلاعیه که در روزنامه ها نیز درج شد به این شرح است: «به نام خدا و به نام خلق قهرمان ایران. انجمن های دانشجویان مسلمان دانشگاه ها و مدارس عالی با تأکید بر حقوق قانونی، صنفی و سیاسی خود، برحسب اعلامیه مورخ 30/1/1359 شورای انقلاب به منظور ممانعت از هرگونه توطئه، مراکز خود را ترک می کنند. بدیهی است که ما پس از حضور در دانشگاه ها و کلاس های خود از روز سه شنبه مورخ 2/2/1359، کلیه مشکلات مربوط به فعالیت های صنفی و سیاسی حقه خود را با مقامات مسئول در میان خواهیم گذاشت.»

اما اقدام نهایی سازمان مجاهدین خلق را زوج دائمی آن تکرار نکرد. سازمان چریک های فدایی خلق در اطلاعیه ای که آخرین روز فروردین ماه، منتشر کرد ضمن اعلام اینکه دانشگاه ها و دیگر مراکز آموزشی، مورد تهاجم سراسری و سازمان یافته حزب جمهوری اسلامی، شورای انقلاب و شخص رئیس جمهور

قرار گرفته است، نظر نهایی خود را مبنی بر ادامه مقاومت قاطعانه و حفظ دفاتر خود در

ص: 84

دانشگا ه ها، اعلام کرد. در این اطلاعیه که در نشریه کار (ارگان سازمان مزبور) درج شده، چنین آمده است: «ما بار دیگر

تأکید می کنیم که این یورش ها دربرابر مقاومت یکپارچه دانشجویان و دانشگاهیان، معلمان و دانش آموزان که از حمایت نیروهای انقلابی و مردم آگاه برخوردار است با شکست روبه رو خواهد شد و ثمره ای جز شکست و رسوایی بیشتر برای طراحان آن به بار نخواهد آورد.»

البته باتوجه به ایدئولوژی آشکارا غیرمذهبی و الحادی سازمان چریک های فدایی خلق، این سازمان از امکانات توده ای درون اجتماعی بسیار محدودی برخوردار بود، ازاین رو بالطبع برای این سازمان ازدست دادن پایگاه دانشگاه بسیار خسارت بارتر از سازمان مجاهدین بوده و همین امر از انگیزه های مقاومت این سازمان به شمار می آمد.

ب) دانشگاه تهران، آخرین ایستگاه

در ابتدای دوره کتاب حاضر، تخلیه ستادهای گروه ها در دانشگاه ها با سرعت امکان پذیر شد، هرچند گاهی نیز درگیری های شدیدی رخ می داد. صرف دعوت شورای انقلاب خود نشانه اهمیت دانشگاه تهران در تعیین تکلیف قطعی قضایای اخیر بود. یادآوری می شود این یک تلقی عام بود که در روند انقلاب و روزهای آن، دانشگاه تهران در جایگاهی فراتر از یک مرکز آموزش عالی قرار داشته و از مهم ترین و تأثیرگذارترین مراکز بوده است. بعد از پیروزی انقلاب نیز این دانشگاه پایگاهی بود که تمامی جریان های سیاسی درصدد حضور و نفوذ در آن و بهره برداری از موقعیت آن بوده و هستند. ازاین رو، در اذهان بدیهی بود که در وقایع جاری دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی نیز حرف آخر و نهایت کار هرچه باشد، در دانشگاه تهران شکل بگیرد. درعمل نیز دانشگاه تهران در تعیین تکلیف این وقایع در چندین قالب آخرین منزل شد. این قالب ها عبارت بودند از: سنگربندی و درگیری؛ راه پیمایی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام؛ جلسه شورای انقلاب؛ تجمع مردمی.

سنگربندی و درگیری در دانشگاه تهران

در اولین روز دوره کتاب حاضر (1/2/1359)، محور اصلی و به عبارتی نقطه پایان درگیری های اخیر دانشگاهی در دانشگاه تهران ترسیم شد. درحالی که مهلت شورای انقلاب برای تخلیه دفاتر و مراکز گروه ها در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی در این

روز پایان می گرفت، در تعدادی از مراکز یادشده چند گروه تخلیه دفاتر خود را نپذیرفته بودند. مهم ترین این گروه ها دانشجویان پیش گام (شاخه دانشجویی سازمان چریک های فدایی خلق) و دانشجویان هوادار سازمان پیکار و گروه های کوچک متعدد هم خط آن بودند. دراین میان، انجمن دانشجویان مسلمان (شاخه دانشجویی سازمان مجاهدین خلق) اعلام کرده بود که به غیراز دفتر مرکزی که ساختمانی استیجاری است، بقیة مراکز خود را تخلیه کرده و تحویل مقامات دانشگاهی خواهد داد. تداوم مقاومت گروه های مذکور، ادامه ناآرامی ها را در دانشگاه تهران، به قوت متجلی کرد.

ص: 85

ازنظر سازمان چریک های فدایی خلق نیز صحنه اصلی و تعیین کننده، دانشگاه تهران بود. باوجود آخرین مقاومت های این سازمان برای ازدست ندادن یک پایگاه بسیار مهم پتانسیل بسیار بالای طرف مقابل (ازنظر کمی و کیفی) موجب شد حتی در نزد خوش بین ترین ناظران هم کوچک ترین چشم اندازی برای پیروزی مشی اتخاذشده به وسیله سازمان مزبور متصور نباشد. به خصوص اعلام تعطیلی دفاتر گروه های شناخته شده ای چون سازمان مجاهدین خلق و حزب توده بی حاصل بودن این مقاومت ها را تأیید می کرد. دخالت مسلحانه سازمان مزبور در حوادث کردستان و گنبد افکارعمومی را بیشتر حساس کرده بود و این سؤال به قوت طرح می شد که آیا نظام مجاز است به گروهی که به طور علنی و رسمی دست به اقدام مسلحانه می زند، اجازه بدهد که در دانشگاه تریبون و پایگاه جذب هوادار و درواقع جذب چریک ضددولتی داشته باشد.

درهرحال درگیری های اول اردیبهشت در دانشگاه تهران، از اولین ساعات بعدازظهر، شدت گرفت و تا آخرین ساعات شب، ادامه یافت و سرانجام چند ساعت پس از نیمه شب، نتیجه نهایی آن که از ابتدا قابل پیش بینی بود تحقق یافت. دانشجویان پیش گام

قبل ازظهر روز گذشته، با کندن دو نرده جلوی دانشکده حقوق و فنی منحصراً دانشگاه را دراختیار گرفته و تعداد زیادی از میز و صندلی های دانشگاه را برای ایجاد راه بندان و سنگربندی به وسط خیابان ها

ریخته بودند. همچنین بالای ساختمان مرکز بهداشت سابق دانشگاه تهران را که حالا مقر ستاد مرکزی دانشجویان پیش گام

شده بود

با کیسه های شن و ماسه سنگربندی کرده بودند. در چنین وضعیتی سرتاسر ضلع جنوبی دانشگاه تهران مملو از جمعیت بود. درحالی که که در بقیه دانشگاه های شهر تهران چندان خبری نبود، دانشجویان پیش گام و هواداران پیکار و... کلیه نیروهای خود را در دانشگاه تهران، به خصوص در محل خیابان 16 آذر متمرکز کرده بودند. از طرف دیگر، تعداد زیادی از مردم در خیابان انقلاب ایستاده بودند و شعار می دادند "مرگ بر فدائی، مزدور امریکایی" و تعدادی از آنها که چوب و میله های آهنی در دست داشتند سعی می کردند به داخل دانشگاه راه یابند.

جمعیت به تدریج بیشتر و خشمگین تر می شد و در طرف مقابل هم دانشجویان و دیگر طرف داران دانشجویان پیش گام سرتاسر خیابان 16 آذر را با صفوف متشکل زنجیروار گرفته و آماده مقابله با حمله احتمالی مردم بودند. در اولین ساعت بعدازظهر، درحالی که به وسیله دانشجویان مزبور صفی از ضلع غربی دانشگاه تا ستاد پیش گام بسته شده بود، صدها شیشه خالی نوشابه از تریاهای دانشکده ها به داخل ساختمان پیش گام حمل شد. بالطبع جمعیت حاضر با ساختن کوکتل از دوران انقلاب آشنا بود و این در ذهن آنان خودبه خود خشونت متقابل را متبادر می ساخت. با اوج گیری عصبانیت مردم، اولین درگیری های شدید بعد از ساعت 14، رخ داد که براثر آن تعدادی زخمی شدند. به این ترتیب، بعدازظهر، در آخرین فرصتی که شورای انقلاب برای تخلیه دفاتر سیاسی و انجمن ها تعیین کرده بود، دانشگاه تهران شاهد درگیری های خونینی بود که در آن به نوشته مطبوعات 3 تن کشته و بیش از 349 نفر زخمی شدند.

ص: 86

دراین میان، به دلیل اینکه صحنه گردانان اصلی ماجرا، جریان های

فرادانشگاهی و فرادانشجویی بودند، تلاش سرپرستان و مسئولان مستقیم اداره دانشگاه راه به جایی نبرد. درحقیقت فضای محافظه کارانه و آرامش طلب سرپرستان دانشگاه تحت تأثیر فشارهای روانی جریان های

پرتحرک مخالف تعطیلی دفاتر گروه ها

قرار داشت؛ جریان های

پرتحرکی که درعمل باعث خنثی شدن

تکاپوهای مسئولان مذکور می گردید.

تأثیر بیانیه ای که شورای سرپرستان دانشگاه تهران صادر کرده بود نیز تاحدودی در همین چارچوب

قرار گرفت و نتوانست در روال حرکت، تأثیرگذار باشد. در این بیانیه از مسئولان خواسته شده بود مردم را از هجوم به دانشگاه و دفاتر گروه ها بازدارند و جلسات مشورتی با مدیران دانشگاه ترتیب دهند. به آنها اطمینان داده بودند که فرزندان دانشگاه در این موقع حساس با مربیان خود همکاری لازم را خواهند کرد. طبیعی بود که هیچ کدام از دو طرف که اهداف سیاسی خود را تعقیب می کردند هرگز چنین جایگاهی برای اساتید و سرپرستان دانشگاه قائل نبودند، بنابراین این بیانیه هم نظیر سایر اقدامات رؤسای دانشگاه ها، نتیجه ای دربرنداشت و بعدازظهر درگیری های اطراف دانشگاه تهران شدت گرفت.

با تاریک شدن هوا، وضعیت بغرنج تر می شد و خطرها و خسارات بیشتری متصور بود، به خصوص که بعضی گزارش ها به مراکز ذ ی ربط حکایت از این داشت که علاوه بر تیراندازی های هوایی و اقدامات مسلحانه نیروهای رسمی نظام، ازطرف مقابل نیز احتمال اقدام مسلحانه وجود دارد و این باتوجه به تجربه قبلی نظام در سنندج و گنبد، امری ممکن و متصور بود. در گزارش روزنامه کیهان به صراحت آمده است که تیراندازی های ممتد اطراف دانشگاه تا نیمی از شب ادامه داشت و همراه با پرتاب گاز اشک آور بود. درعین حال در گزارش ها تأکید شده است که اگر پاسداران در محل نبودند امکان داشت درگیری های به مراتب خونین تری رخ دهد.

تا آخرین لحظات شب، کوشش های مقامات برای تخلیه ستادهای دانشجویان پیش گام، پیکار در راه آزادی طبقه کارگر و راه کارگر در دانشگاه تهران به جایی نرسید. حدود نیمه شب (به نوشته روزنامه بامداد ساعت 22:30)، سازمان دانشجویان پیش گام با صدور بیانیه ای ضمن تحلیل حوادث اخیر، با طرح شروطی موافقت خود را با واگذاری ستاد پیش گام به شورای دانشجویان و دانشگاهیان دانشگاه تهران اعلام کرد. بااین حال، درگیری ها تا ساعاتی پس از نیمه شب نیز ادامه یافت. درنهایت پس از برقراری تماس هایی، دانشجویان پیش گام با تضمین امنیت جانی دانشگاه را ترک کردند. بااینکه هنگام خروج، خطر حمله به آنها وجود داشت، اما این امر تا ساعت 4 بامداد عملی شد.

راه پیمایی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام

هم زمان با اوج گیری برخوردها در دانشگاه تهران، دانشجویان وابسته به انجمن های اسلامی و سازمان های دانشجویان مسلمان سراسر کشور،(1) که یکی از دو طرف اصلی ماجرا محسوب می شدند،

ص: 87


1- ****** همان جریان دانشجویی که پیش تر با عنوان "دانشجویان مسلمان پیرو خط امام" ماجرای لانه جاسوسی را ایجاد کرد.

از قبل، برگزاری یک راه پیمایی از حسینیه ارشاد تا اقامتگاه موقت امام خمینی در خیابان دربند را اعلام کرده بودند. این حرکت درواقع نشان می داد آنها در درگیری های روز جاری دانشگاه تهران، نقش و شرکت ندارند. علاوه براین، راه پیمایی از حسینیه ارشاد تا بیت امام، خودبه خود نوعی نمادسازی و اقدامی سمبلیک نیز بود، یعنی عمده این جریان که با دکتر شریعتی اسلام گرایی را شروع کرده است، آن را به امام خمینی ختم می کند. آنها حدود ساعت 3 بعدازظهر روز اول اردیبهشت، با نظم خاصی در صفوف شش نفری از مقابل حسینیه ارشاد به سوی اقامتگاه موقت امام خمینی به حرکت درآمدند. هزاران نفر دیگر از طبقات مختلف مردم نیز از قبل خود را به مقر امام رسانده بودند و به محض نزدیک شدن نخستین گروه رژه روندگان، با فریادهای "درود بر خمینی، سلام بر دانشجو" از آنان استقبال کردند. سرتاسر خیابان دربند تا میدان تجریش از جمعیت موج می زد. دانشجویان مذکور در یک صف دو کیلومتری ساعت 17، به مقابل اقامتگاه امام رسیدند. راه پیمایان شعارهایی چون "فرهنگ استعماری نابود باید گردد، دانشگاه اسلامی ایجاد باید گردد"؛ "فیضیه، دانشگاه، سنگر انقلاب است"؛ "وای اگر خمینی حکم جهادم دهد، ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد"؛ "الله اکبر، خمینی رهبر" و "امام مستضعفین منتظر تو هستیم" سر می دادند. در ساعت 17:30، امام در بالکن ساختمان اقامتگاهشان حضور یافتند و در میان احساسات مردم سخنانی را ایراد کردند.

امام خمینی در سخنانشان که در شرایط جاری بسیار تعیین کننده بود برای آنچه به انقلاب فرهنگی موسوم است عبارت "اصلاح

دانشگاه ها" را به کار بردند و فرمودند: «مقصود ما از اصلاح دانشگاه ها چیست؟ بعضی گمان کردند کسانی که دانشگاه ها را می خواهند و می خواهند دانشگاه ها اسلامی باشد این است. این اشخاص توهم کردند.

علوم دو قسم است... یکی اسلامی است، یکی غیراسلامی. از جهتی اعتراض کردند به اینکه علم اسلامی و غیراسلامی ندارد. و... اینها اشتباهاتی است که بعضی می کنند یا خودشان را به اشتباه می اندازند. ... ما می گوییم که در این پنجاه سال یا بیشتر که ما دانشگاه داریم، فراورده های دانشگاه را برای ما عرضه دارید. ما می گوییم که دانشگاه های ما مانع از ترقی فرزندان این آب وخاک است. ... ما می گوییم که دانشگاه ما مبدل شده است به یک میدان جنگ تبلیغاتی... می خواهیم بگوییم دانشگاه های ما اخلاق اسلامی ندارد. دانشگاه ما تربیت اسلامی ندارد، اگر دانشگاه های ما تربیت اسلامی و اخلاق اسلامی داشت، میدان زدوخورد عقایدی که مضر به حال این مملکت است، نمی شد. ... ما می خواهیم یک دانشگاه مستقل درست کنیم و تغییر بنیادی بدهیم که مستقل بشود. وابسته به غرب نباشد. وابسته به کمونیسم نباشد، وابسته به مارکسیسم نباشد.»

در پایان راه پیمایی و پس از سخنرانی امام، دانشجویان قطعنامه ای در 13 ماده قرائت و به تصویب جمعیت حاضر رساندند. در این قطعنامه آمده است: «تداوم انقلاب در گرو انقلاب اسلامی در تمامی زمینه ها در رأس آن انقلاب فرهنگی است که پیروزی آن شرط اصلی موفقیت انقلاب است، لذا ما خواستار گسترش اصیل فرهنگی در تمامی نهادهای آموزشی به خصوص

ص: 88

دانشگاه ها هستیم. اصلی ترین پایگاه فرهنگی امپریالیسم امریکا دانشگاه است و تازمانی که این پایگاه درهم کوبیده نشود نمی توان به عدم حضور امریکا در درون ایران مطمئن بود، لذا با تمام توان سعی در انهدام این پایگاه داخلی شیطان بزرگ خواهیم کرد.»

جلسه شورای انقلاب

درحالی که برخوردهای دانشگاه تهران، به سرعت و با شدت اوج می گرفت و هم زمان راه پیمایی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام به سمت اقامتگاه موقت امام خمینی با استقبال وسیع مردم مواجه بود، جلسه نسبتاً طولانی شورای انقلاب نیز تشکیل شد. براساس تصمیمات این جلسه، اعلام گردید که روز بعد (2/2/1359)، اعضای شورای انقلاب و هیئت دولت همراه بنی صدر رئیس جمهوری، به دانشگاه تهران می روند و بنی صدر در

دانشگاه تهران سیاست دولت را درمورد دانشگاه ها و دانشجویان اعلام خواهد کرد؛ ازجمله اینکه دانشگاه ها بتوانند تا 15 خردادماه، امتحانات خود را برگزار کنند و پس از آن، گروهی از اعضای شورای انقلاب و اعضای هیئت علمی دانشگاه ها باهم جلساتی خواهند داشت تا نظام جدید آموزشی را برای سال تحصیلی آینده تدوین کنند.

تجمع مردمی در دانشگاه تهران و لانه جاسوسی امریکا

دانشگاه تهران که روز اول اردیبهشت، (اولین روز دوره کتاب حاضر) تا ساعاتی بعد از نیمه شب، به دلیل خودداری گروه های چپ مارکسیستی (نظیر راه کارگر، پیکار و به طور عمده سازمان چریک های فدایی خلق) از تخلیه ستادهای خویش در دانشگاه، صحنه درگیری و تیراندازی بود با شروع روز دوم اردیبهشت، وضعی به کلی متفاوت یافت. دانشگاه و خیابان های اطراف مملو از مردمی بود که با دعوت قبلی رئیس جمهور و شورای انقلاب، در حمایت از سیاست های نظام درباره عدم حضور گروه های مسلح در دانشگاه ها گرد آمده بودند. روزنامه انقلاب اسلامی این تجمع را یک اجتماع میلیونی توصیف کرد و روزنامه جمهوری اسلامی جمعیت را نزدیک دو میلیون نفر تخمین زد. روزنامه نامه مردم (ارگان حزب توده) نیز جمعیت را صدها هزار نفر توصیف کرد. روزنامه کیهان هم شرکت صدها هزار تن از مردم تهران را گزارش کرد.

این تجمع در دانشگاه تهران در شرایطی برگزار شد که با حوادث سنندج دور جدیدی از درگیری های مسلحانه علیه نظام در کردستان شروع شده بود. این مسئله که صف بندی نیروها و درگیری های دانشگاه همان صف بندی و درگیری های کردستان است بر التهاب حاکم بر فضای تجمع افزوده بود. در فضایی سرشار از احساسات ضد گروه های مسلح به ویژه سازمان مجاهدین خلق و چریک های فدایی خلق که بیشترین درگیری های

دانشگاهی را باعث شده بودند و درحالی که شعارهای سرزنش ضدانقلاب با شعارهای حمایت از امام خمینی، رئیس جمهور و شورای انقلاب همراه بود، بنی صدر با تأکید بر اینکه امروز روز حاکمیت دولت است به سخنرانی

ص: 89

پرداخت و گفت: «شما امروز، در اینجا حاضرید می توانید

شاهد باشید که چه به روزگار این دانشگاه آوردند. هرجا را که

توانستند اموال این خلق و کلاس های این خلق و تأسیسات این خلق را خراب کردند. همین بلندگو را که تا این زمان طول کشید درست بشود خراب کردند. اگر آنها واقعاً می خواستند دانشگاه باز بماند و به کار خود ادامه دهد، چرا اصرار داشتند که این دانشگاه را به سنگر تبدیل کنند، سنگری دربرابر ملت و دربرابر اراده ملت. ما این سنگرهایی که دربرابر ملت ما ساخته بشود سنگرهای شیطان تلقی می کنیم و بدون ترحم آنها را درهم می کوبیم. ... این محیط جای سنگربندی ها و چماق کشی ها نیست.»

بنی صدر در پایان سخنرانی خود از مردم دعوت کرد برای پاسخ گویی به توطئه های امریکا به مقابل لانه جاسوسی بروند. در مقابل لانه جاسوسی، حجت الاسلام موسوی خوئینی ها، درباره وضع دانشگاه ها و ضرورت تغییر بنیادی نظام آموزشی سخنرانی کرد. پس از آن اجتماع کنندگان آنجا را ترک کردند.

ج) پس لرزه در شهرستان ها

آنچه در دانشگاه تهران به عنوان محور اصلی درگیری های دانشگاه روی داد، درواقع سرانجام درگیری های دانشگاهی را تعیین کرد. وضع دیگر دانشگاه های شهر تهران نیز هم زمان، بدون درگیری حادی به وضعیت نهایی مورد نظر نظام (تخلیه ستاد گروه های مسلح و استقرار کامل حاکمیت نظام) نزدیک گردید. این وضع در بسیاری شهرستان ها هم تکرار شد، هرچند در برخی از مراکز دانشگاهی شهرستان ها با درگیری همراه بود. به این ترتیب، درحالی که دانشگاه تهران در روزهای اول و دوم اردیبهشت، صحنه اصلی و نقطه پایان حوادث اخیر بود، در تعدادی از مراکز دانشگاهی شهرستان ها، این وقایع با پیامدهای حوادث اخیر تا چند روز تداوم یافت.

در بعضی شهرها، بدون آنکه پای مرکز آموزش عالی شهر در کار باشد، موافقت و مخالفت با تعطیلی ستاد گروه ها در دانشگاه ها، باعث تحرکات و گاه درگیری های جدی بین جریان های مختلف شد؛ ازجمله در آمل، تظاهراتی که یک گروه کمونیستی در ساعت 6 بعدازظهر شروع کرد، سرانجام به درگیری بین مخالفان و موافقان سازمان مجاهدین خلق انجامید.

در ملایر به جای درگیری دانشجویی، در درگیری بین دو گروه از دانش آموزان دختر (انجمن اسلامی و جنبش مجاهدین خلق) دبیرستان انقلاب ملایر 8 نفر مجروح شدند.

در شیراز که یکی از وسیع ترین درگیری های مربوط به دانشگاه ها را پشت سر گذاشته بود هم زمان با تحولات دانشگاه تهران، درگیری ها و برخوردها در حدی وسیع ادامه یافت به طوری که کیهان درباره آن نوشت: در زدوخوردهای دانشجویان مخالف در دانشگاه شیراز بیش از 600 نفر مجروح شدند و به بیش از 50 خانه خساراتی وارد شد. حدود 20 نفر از مجروحان دانشگاه شیراز از افسران و درجه داران شهربانی بودند که در ساعات آخر درگیری، به منظور جداسازی مداخله کردند و

ص: 90

مجروح شدند. در توضیح حدت صف بندی مسائل دانشگاه شیراز، متن پیام های آیت الله سیدعبدالحسین دستغیب امام جمعه شیراز و آیت الله ربانی شیرازی به مناسبت انقلاب فرهنگی و نابودی نظام استعماری حاکم و حمایت از اقدام دانشجویان مسلمان به وضوح نشان می دهد موضوع از یک درگیری دانشجویی فراتر رفته و درواقع انعکاس یک برخورد ملی در سطح شیراز مطرح بوده است.

در کرمانشاه، درگیری ها هم زمان با درگیری های دانشگاه تهران تا ساعت 3 بامداد، طول کشید و در آن 24 نفر مجروح شدند که 9 تن آنان از مأموران شهربانی بودند.

در زاهدان، حدود 6 هزار نفر به منظور پاک سازی دانشگاه و مدارس عالی درحالی که پیشاپیش آنان استاندار و دادستان انقلاب و روحانیون اهل تشیع و تسنن در حرکت بودند از مسجد جامع شروع به راه پیمایی کردند. در دانشگاه بلوچستان در ساعت 12، درگیری شروع شد. این درگیری ابتدا با سنگ باران جمعیت از داخل دانشگاه و درمقابل استفاده از چوب و سنگ توسط مردم شروع و به تیراندازی کشیده شد. با گذشت یک ساعت، درحالی که یک نفر کشته شده و حدود 40 تن مجروح شده بودند، بالاخره دانشگاه دراختیار مردم قرار گرفت.

در اهواز نیز حوادث با درگیری توأم بود. در مطبوعات تعداد کشته شدگان این درگیری ها 5 تن و تعداد مجروحان 98 تن گزارش شده است.

حوادث دانشگاه گیلان نیز با ضایعات و خسارات انسانی همراه بود. این دانشگاه جزو معدود مراکز آموزش عالی بود که دانشجویان هوادار گروه های مسلح حتی پس از تجمع دوم اردیبهشت دانشگاه تهران، حاضر به تخلیه ستادهای خود نشدند. چنین مواضع سرسختانه ای ناشی از برداشت گروه های چپ مارکسیستی از موازنه قوای شهر و منطقه بود که براساس آن، آنها نوعی صف آرایی شدید را طراحی کرده بودند. دراین میان، تعطیلی اکثر دانشگاه ها و آزاد بودن نیروهای هوادار دیگر نقاط برای کمک به معدود مراکز آموزشی باقیمانده نیز مزید بر علت بود. در طرف مقابل (موافقان فعال نظام در شهر رشت) نیز وضعی مشابه حکم فرما بود و موقعیت آنان با ورود هادی غفاری چهره معروف تظاهرات ها و راه پیمایی های قبل و بعد از انقلاب، تقویت شد. وجود چهره های انقلابی باسابقه شهر چون ابوالحسن کریمی (دادستان) و علی انصاری (استاندار) نیز که در سطح شهر شهرتی چون شهرت هادی غفاری در سطح کشور داشتند و در صف مقابل وجود گروه های سرسختی چون سازمان چریک های

فدایی خلق حدت و شدت درگیری ها را پیشاپیش محتمل می کرد.

البته به گزارش ژاندارمری، از قبل مشخص بود که با ورود نیروها و هواداران گروه های چپ از دیگر شهرها، وزنه و کفه گروه های

مذکور در رشت سنگین تر شده است. درواقع، قطع اخبار در ساعت 22:15 و حضور چهره هایی چون انصاری استاندار گیلان، همراه حجت الاسلام

هادی غفاری و ابوالحسن کریمی دادستان انقلاب اسلامی گیلان، بر صفحه تلویزیون استان و پیام به مردم گیلان و تقاضا از آنان برای آمدن به خیابان ها و ممانعت از به آتش کشیدن نهادهای انقلابی، نشان دهنده

وخامت اوضاع و جدیت سرسختانه دو طرف در رسیدن به مقصود بود که افزایش خسارات را درپی داشت. به گزارش خبرنگار

ص: 91

کیهان: «مردم با شنیدن پیام استاندار به خیابان تختی ریختند و با ورود آنان گروه های مخالف متفرق شدند و خیابانی که دراثر آتش زدن لاستیک و موانع دیگر بسته شده بود، باز شد.» یادآوری می شود در خیابان تختی نیز ساختمان جهاد سازندگی محاصره شده و مورد هجوم قرار گرفته بود و پاسداران مستقر در ساختمان جهاد اقدام به تیراندازی کردند. آخرین وضعیت دانشگاه

گیلان در گزارش سپاه رشت چنین ذکر شده است: «دانشگاه گیلان در دست مردم و انجمن اسلامی می باشد.» این درحالی است که در طول درگیری های دانشگاهی دانشگاه گیلان، درگیری های دیگری در این شهر روی داد که به نوشته مطبوعات 7 کشته و بیش از 80 مجروح به جای گذاشت.

د) تشکیل شورای انقلاب فرهنگی

مسائل مربوط به چگونگی تشکیل شورای انقلاب فرهنگی خارج از بازه زمانی کتاب حاضر است، در اینجا فقط اشاره می شود که با تصمیم شورای انقلاب، دانشگاه ها در 15 خرداد 1359، تعطیل شد و 8 روز بعد، امام خمینی در 23 خرداد 1359، فرمان تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی را صادر کردند. ازنظر بسیاری از هواداران نظام، متعاقب تب وتاب های گسترده ناشی از حرکت انجمن های اسلامی، آغاز حرکتی نهادمند برای ساماندهی و همگام سازی دانشگاه با انتظارات جامعه اسلامی بارقه امیدی به شمار می رفت.

شورای انقلاب فرهنگی موظف بود زمینه های تحول و اسلامی شدن دانشگاه ها و دگرگون سازی شرایط را ایجاد کند. نخستین اعضای شورای انقلاب فرهنگی که با فرمان امام تعیین شدند، عبارت بودند از: آقایان ربانی املشی، محمدجواد باهنر، جلال الدین فارسی، شمس آل احمد، حسن حبیبی، عبدالکریم سروش و علی شریعتمداری.

حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی این ترکیب را ترکیب مناسبی در آن زمان شمرده است. وی معتقد بود: «با انقلاب اسلامی واقعاً جامعه ما باید عوض شود. ... پس در مواد درسی، در روش تحصیلی، در استاد و در زمان تحصیل و در رابطه محصل با مردم و رابطه دانشجو با استاد، باید روی همه این مسائل کار شود.»

4. بحران در تعاملات و مناسبات نیروهای سیاسی داخلی اعم از جریان های داخل جناح های حکومتی و خارج از آن

اشاره

همان گونه که ذکر شد در دوره زمانی کتاب حاضر، ایران با دو بحران خارجی بسیار مهیب رویارو بود: اول، بحران مربوط به امریکا که بزرگ ترین پایگاه سیاسی نظامی

خود در منطقه را با پیروزی انقلاب اسلامی از دست داده و سپس در ماجرای لانه جاسوسی تحقیر شده بود. دوم، بحران مربوط به رژیم عراق که دیکتاتوری حاکم بر آن درپی تحقق منافع و مطامع خویش برآمده بود. علاوه براین، تحرکات مسلحانه گروه های سیاسی ضدانقلاب در مناطق کردنشین که با هدف براندازی و تجزیه طلبی انجام

ص: 92

می شد، نظام را با بحران تهدیدکننده دیگری مواجه کرده بود. هم زمان با این مسائل تحولات منجر به تعطیلی دانشگاه ها نیز بحران دیگری را شکل داده بود. علاوه بر بحران های مذکور، نظام جمهوری اسلامی همچنین در تعاملات و مناسبات نیروهای سیاسی داخلی خود نیز با بحران مواجه بود. قبل از پرداختن به این موضوع مهم، ذکر این نکته ضروری است که همه اینها، درحالی است که نظام جمهوری اسلامی در شرایط دوران گذار و در وضعیت دوگانه قرار دارد.

الف) وضعیت دوگانه در دوران گذار

البته این امری طبیعی است که در دوران گذار پس از انقلاب که نظام جدید هنوز به مرحله استقرار قطعی و ثبات طبیعی و قانونی خویش نرسیده است، وضعیت دوگانه پدید بیاید. مقصود از وضعیت دوگانه این است که گرچه نظام جدید به طور رسمی و حقوقی تأسیس شده است، اما هنوز پتانسیل ناشی از

وضعیت انقلابی نیرومند است و به رفتار انقلابی افراد و جریان های سیاسی و اجتماعی (اعم از مخالفان یا موافقان نظام جدید) می انجامد. آنان با نوع رفتار انقلابی فعالیت می کنند و به طور کامل در یک چرخه منظم قانونی و عقلانی قرار نمی گیرند.

بنابراین، وضعیت دوگانه این مقطع، یعنی امتزاج وضعیت انقلابی و استقرار حاکمیت قانونی نظام جدید، در هر انقلابی طبیعی است و بحران های مختلف از پیامدهای طبیعی این دوره گذار است که باید به تدریج حل وفصل شود، اما ایران انقلابی، همان طورکه ذکر شد علاوه براین، باید با دو بحران خارجی بسیار مهیب هم مقابله می کرد. البته این عرصه مهیب به وجود آمده در سیاست خارجی، ماهیتی داشت که خودبه خود در داخل و حتی در سطح منطقه ای،

باعث افزایش مشروعیت و اعتبار انقلاب و نظام نوپا می گردید، تاجایی که به صورت عرصه ای برای رقابت

جریان های سیاسی داخلی در راه کسب مشروعیت بیشتر درآمد، اما درهرحال، مشکلات ناشی از آن نیز بسیار عظیم بود.

در دوره زمانی کتاب حاضر، نظام جمهوری اسلامی در وضعیتی دوگانه قرار داشت. نظام علاوه بر پیدایش ازطریق مشروعیت انقلاب در 12 فروردین 1358، رسمیت و مشروعیت قانونی و حقوقی نیز یافته و با اتکا به مشروعیت سیاسی بالای حاصل از ظرفیت انقلابی و حقوقی، پی درپی نهادهای قانونی خود را تأسیس یا پایه ریزی می کرد. ازجمله قبل از دوره کتاب حاضر همه پرسی قانون اساسی و انتخابات ریاست جمهوری و مرحله اول انتخابات اولین دوره مجلس قانون گذاری انجام شد و این مجلس با برگزاری مرحله دوم انتخابات در دوره کتاب حاضر رسمیت یافت. نهادها و سازمان ها و ارگان های قوه قضائیه نیز درحال شکل گیری و استقرار بود، اما از سوی دیگر، پس لرزه های انقلاب نیز هنوز نیرومند بود و بسیاری از تشکل ها به طور آشکار و پنهان مسلح بودند. بسیاری از ساختمان ها و امکانات دولتی دراختیار گروه های سیاسی رسمی و غیررسمی قرار داشت. در این اوضاع، مطالبات سیاسی نیرومندی وجود داشت که نظام قادر یا مجاز به جذب و پاسخ مساعد به آنها نبود، بنابراین مطالبات مزبور بلاتکلیف مانده و عرصه

ص: 93

سیاسی را دستخوش بحران می کرد و به این ترتیب بحران مشارکت، هم در جناح بندی حکومتی و صف بندی نخبگان نظام جدید و هم در صف بندی جریان های عرصه سیاسی کلی کشور هرروز تهدیدکننده تر از پیش خود را نشان می داد.

در ادامه، ذیل دو عنوان "تعیین تکلیف در خیابان به جای مجاری قانونی" و "جناح بندی حکومتی" گوشه ای از پیچیدگی های خاص این دوره ذکر می شود. البته خواننده از مراجعه به متن کتاب، به هیچ وجه بی نیاز نیست.

ب) تعیین تکلیف در خیابان به جای مجاری قانونی

علاوه بر مناطق کردنشین که مرکز اصلی بحران و درگیری بود، در بعضی از شهرهای کشور ناآرامی هایی روی می داد که هرچند برخی از آنها واکنش به حوادث کردستان بود، ولی روی هم رفته حاصل تقابل گروه ها و جریان های مدافع و مخالف نظام در وضعیت

دوگانه کنونی به شمار می آمد. به عبارت دیگر، در این دوره انواع تحرکات غیرقانونی را از گروه های مخالف یا موافق حکومت می توان انتظار داشت. دراین میان انگیزه های غیرسیاسی نیز مجال بروز می یافت و هم اکثریت طرف دار نظام و هم اقلیت مخالف آن، هر دو دسته، باتوجه به شرایط و زمینه های به وجودآمده آن گونه که می توانستند و می پسندیدند برای پیشبرد اهداف خود به هر شیوه و هر اقدامی متوسل می شدند. یکی از معضلات حاصل از این شرایط، تعیین تکلیف در خیابان به جای تعیین تکلیف در نهادهای قانونی بود که به دلیل استقرارنیافتن نظام قانونی یا استحکام نداشتن آن مرتباً روی می داد. نکته دیگر اینکه در درگیری هایی که در وضعیت (دوگانه) کنونی در شهرهای مختلف ایجاد می گردید، اغلب یک طرف گروه های مخالف و گاهی محارب و طرف دیگر موافقان نظام جدید که بیشتر خود را حزب الله می خواندند قرار داشتند. دراین میان، مسئولان رسمی قضیه را بزرگ تر و فراتر از حدود توانایی و اختیارات خود می دیدند. علاوه براین، بلاتکلیفی نهادهای قانونی که هنوز هم استقرار قطعی نیافته و ناتوان بودند نیز گاهی آشکار می گردید. دراین زمینه چند نمونه در ادامه ذکر می شود:

در زاهدان در 19/2/1359، تعیین تکلیف کتابخانه مسجد جامع که دراختیار هواداران سازمان مجاهدین خلق بود به صورت درگیری خیابانی انجام شد.

نمونه ای دیگر، همین روز در بابل روی داد. مطابق اطلاعیه حزب توده ایران (شاخه بابل)، هنگامی که 4 نفر از هواداران حزب در این شهر مشغول نصب پوسترهای تبلیغاتی بودند، هدف حمله قرار گرفتند. عاملان این درگیری، وابسته به گروهک های مائوئیستی بودند.

در بروجرد، مطابق گزارش شهربانی این شهر، «از ساعت 16 روز جاری مورخ 12/2/1359، مردم شهر بروجرد برای مشاهده جنازه پاسدار حجت الاسلام بیرانوند که در درگیری سنندج شهید [شده و پیکر وی را] به آن شهرستان آورده بودند به سردخانه بیمارستان رفته و پس از

ص: 94

مشاهده جنازه تهییج شده و به خیابان آمده و تعدادی از دکه های کتاب فروشی و نوارفروشی مسیر خیابان ها را به آتش کشیده و شعارشان نیز "مرگ بر

فدائی" بوده است. درحال حاضر جمعیت در نقاط مختلف شهر اجتماع کرده و وضع عادی نمی باشد.»

در خرمشهر، به دنبال وقوع انفجار در دو کتاب فروشی این شهر، سپاه پاسداران خرمشهر اطلاعیه ای منتشر کرد. متن اطلاعیه بدین شرح است: «در ساعت 2 بامداد 6/2/1359 و در ساعت 4:10 بامداد روز 8/2/1359، کتاب فروشی های نسیم و اعتماد خرمشهر به دست آتش افروزان منفجر شد. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خرمشهر ضمن اعلام انزجار از این گونه اعمال ضدانسانی این اقدامات را در این شرایط حساس تشدید بحران های داخلی تلقی کرده و معتقد است زیان های جبران ناپذیری بر مبارزات ضدامپریالیستی خلق مسلمان ایران می زند و همچنین اعتقاد دارد این انفجارات به مثابه انحراف اذهان عمومی از اقدامات ضدانقلاب در منطقه خوزستان می باشد. لذا این سپاه عاملان این گونه انفجارها را توطئه گر و آب به آسیاب ریزان ضدانقلاب می داند. براین اساس است که با آنان به گونه ضدانقلاب برخورد می کند. سپاه پاسداران خرمشهر از کلیه برادران و خواهران عزیز خرمشهر تقاضا دارد چنانچه درباره عواملی که در این گونه بمب گذاری ها شرکت می کنند اطلاعی دارند اطلاعات خود را دراختیار سپاه پاسداران خرمشهر قرار دهند.»

مصطفی میرسلیم معاون سیاسی وزارت کشور و سرپرست شهربانی جمهوری اسلامی، در یک گفت وگوی اختصاصی با خبرنگار روزنامه انقلاب اسلامی گفت: «ما برای مردم این مملکت که حزب الله

را تشکیل می دهند احترام قائلیم و نیازمند همکاری آنها هستیم و از مردم می خواهیم

که اجازه ندهند کسانی از این اسم مقدس (حزب الله) سوءاستفاده بکنند و آبروی ملت قهرمان ما را که حزب الله واقعی هستند ببرند.» وی یادآور شد: «درصورتی که اجتماع یا راه پیمایی با مجوز کتبی وزارت کشور انجام می گیرد هیچ گونه دخالت [و] ممانعتی به عمل نیاورند و اگر خلافی از شرکت کنندگان (گروه های سیاسی) مشاهده شد رسیدگی به آن تخلف را به عهده مقامات مسئول مملکتی و مأمورین انتظامی بگذارند.» میرسلیم درعین حال افزود: «حزب الله اکثراً از مردم هستند که به مناسبت شعارهای نامناسب و اهانتی که ازسوی گروه های سیاسی به اصول و عقاید آنها می شود

تحریک شده از خود عکس العمل نشان می دهند.» سرپرست شهربانی همچنین یادآور شد: «مسلماً عده ای از عناصر ضدانقلاب سعی می کنند که به این گونه درگیری و اغتشاش دامن بزنند تا حالت بی نظمی در جامعه شکل بگیرد و ارگان های مسئول دولتی مختل شود. همچنین احتمال دارد عده ای از همین عناصر ضدانقلاب در جمع گروه های سیاسی رفته و از دو سو موجب درگیری و تحریک مردم شوند، لذا آگاهی و هوشیاری باید ازطرف گروه های سیاسی و مردم، هر دو صورت گیرد.»

در همین زمینه، آیت الله بهشتی در پاسخ به سؤال یکی از خبرنگاران خارجی درباره انبوه جمعیت در خیابان ها (حزب الله) و دانشجویان درگیر در قضایای انقلاب فرهنگی، گفت: «آیا فکر می کنید که تشکیلات سیاسی به نام حزب الله در ایران وجود دارد، این اولین و بزرگ ترین اشتباه

ص: 95

شما و بسیاری از افراد دیگر است. تشکیلات خاصی به نام حزب الله وجود ندارد، این همان میلیون ها نفری هستند که توی خیابان ها، انقلاب را به ثمر رساندند و اکنون یک اقلیت کوچک با آنها درگیری پیدا کرده و آنچه دیدید یک نمونه از این درگیری بود، اما وظیفه ما این است که کوشش کنیم جلوی این درگیری ها را بگیریم و این کار را خواهیم کرد.» وی افزود: «طبیعی است که ما دررابطه با هر انسان آسیب دیده و مصدومی در این جامعه نگران و ناراحت خواهیم بود و به دلیل همین ناراحتی بیشتر تلاش خواهیم کرد که کنترل شدیدتر و قوی تری بر این رویدادها داشته باشیم، اما آنچه رخ داد، قصه معارضه میان یک تشکیلات سیاسی با یک تشکیلات سیاسی دیگر نبود، قصه معارضه یک تشکیلات سیاسی کوچک با یک اکثریت و یک ملت بود.»

آیت الله بهشتی پیش تر در مصاحبه ای دیگر (3/2/1359)، تأکید کرده بود: «صریحاً اعلام می کنیم

که ما همچنان برای حفظ آزادی های

اساسی خواهیم کوشید، ولی اگر دیگران بحران ایجاد کردند، هر کسی می داند که در بحران ها نمی شود همه آزادی های اساسی را حفظ کرد. از همه کسانی که به این آزادی ها ارج می نهند و علاقه مندند، صمیمانه دعوت می کنیم که [از] بروز بحران ها قبلاً جلوگیری کنند. اگر نسل نوجوان و جوان ما و اگر

روشن فکران و همه مردم ما دوست دارند و مصمم اند که انقلاب با حفظ آزادی های اساسی راه خود را ادامه دهد، همه کوشش کنند تا بحران ها پیش نیاید، وقتی یک گروهی با استفاده از ساختمان دولت و از خیابان های کنار دانشگاه ها برای سنگربندی مسلحانه علیه اجرای تصمیم شورای انقلاب استفاده می کند، این بحران به وجود می آید.»

در دزفول هم در محل اقامت آیت الله آذری قمی انفجاری روی داد که هرچند تلفات جانی نداشت، ولی باعث وحشت ساکنان اطراف محل انفجار گردید. این حادثه نشانه ای از جدی بودن اعتراضات نیروهای فعال هوادار انقلاب به نوع برخورد ملایم آیت الله آذری قمی با مفاسد سرمایه داران و وابستگان رژیم گذشته تلقی شد. گفتنی است این نظر رایج و شایع بود که علت انفجار، همان علت اعتراضات عمومی در دزفول بود و در این ماجرا سپاه دزفول نیز در کنار معترضان قرار داشت. سخنان خود آقای آذری قمی نیز که در رأس هیئتی برای رسیدگی به پرونده های دادسراها و دادگاه های انقلاب خوزستان به این استان سفر کرده بود مؤید این فرض است. وی اعلام کرد: در دزفول به دنبال بررسی پرونده افرادی که مشمول عفو امام هستند برای آزادی آنها با مشکلاتی روبه رو شده ایم که متأسفانه این مشکلات از بعضی ارگان های انقلابی ایجاد شده است.

یادآوری می شود، تعلقات ضدسرمایه داری و حمایت از طبقات محروم در این شرایط، اختصاصی به جریان های چپ مارکسیستی و سوسیالیستی غیرمذهبی نداشت، بلکه بخش عمده ای از نیروهای مذهبی هوادار نظام و انقلاب اسلامی ازجمله نیروهای سپاه نیز چنین تعلقات و خصلت هایی بروز می دادند و آن را به طور اساسی جزء انقلابی گری و وفاداری به آرمان های انقلاب می دانستند. بعضی نیز این گرایش ها را منفی و مذموم می شمردند. به خصوص در محیط های محدود که ارتباط بین

ص: 96

افراد وسیع است، امثال تحرک یادشده ازطرف نیروهای انقلابی مذهبی، صرف نظر از زیان زدن به نظام، درواقع جریان های چپ غیرمذهبی را به نوعی از زمره مدعیان اصلی مطالبات اجتماعی به حاشیه می راند و هواداران را از آنها جدا می کرد و این برای نظام تازه تأسیس عاملی برای افزایش مشروعیت سیاسی و انقلابی بود. این اقدام انتقاد دیگران را هم درپی داشت.

نمونه دیگر، از نشریه کار، ارگان سازمان چریک های فدایی خلق ذکر می شود. این نشریه در شماره 59 خود (31/2/1359) گزارشی درج کرده است که نشان دهنده وضعیت استقرار حاکمیت نظام و نیز میزان توقع و زیاده خواهی های گروه های مدعی مخالف آن می باشد. حتی صرف درج هوادارانه این گزارش در ارگان یک گروه سیاسی، خود تأییدی است بر آنچه درباب وضعیت دوگانه (جنبشی ساختاری) کنونی ذکر شد. در این وضعیت رفتارها نه براساس استقرار نظام بلکه مقدم بر آن براساس گرایش های آرمان خواهانه موسوم به انقلابی گری، انجام می گیرد. براساس گزارش این نشریه، در میاندوآب یک مراسم محاکمه و اعدام، خارج از حوزه اقتدار دولت و نظام انجام شده است. صرف نظر از اینکه دلیل اصلی اعدام چه بوده است این گزارش هم درجهت نمایش قدرت گروه های مسلح مخالف نظام و هم در جنبه تظاهر به نوعی اصول گرایی مقدم بر تعلقات قومی و گروهی با جهت گیری تبلیغاتی واضحی همراه است. متن کامل گزارش بدین شرح است: «امروز [دوشنبه 22 اردیبهشت 1359]، در شهر میاندوآب حدود 8000 نفر از اهالی شهرها و روستاهای مختلف گرد آمدند تا شاهد محاکمه 2 تن از پیشمرگان باشند. افراد فوق به جرم قتل یک هم وطن ترک میاندوآبی محاکمه و به اعدام محکوم شدند. حکم اعدام در ساعت 3 بعدازظهر، در باغ خانه پیشاهنگی به اجرا درآمد. محاکمه توسط نیروهای سیاسی کردستان (حزب دمکرات) صورت گرفت. طبق اطلاع رسیده، افراد مزبور از پیشمرگه های حزب دمکرات بوده اند. اقدام انقلابی نیروهای جنبش مقاومت درزمینه مجازات افراد فوق باعث تحکیم هرچه بیشتر وحدت مبارزاتی خلق ترک و کرد شد و درعین حال نشان داد که جنبش مقاومت کردستان، هرگونه تجاوز به جان و مال زحمت کشان را به ویژه ازسوی افراد پیشمرگه به شدیدترین وجه مجازات می کند.» تأمل در حادثه یادشده، نشان می دهد که در این وضعیت دوگانگی انقلاب نظام به قوت وجود داشته است. در این شرایط، دادگاه انقلاب نظیر هر ارگان انقلابی دیگر پرمشغله بوده و در جنبه های متعدد و مختلفی به ناچار بایستی فعال می بود.

گفتنی است در موقعیتی که در ابتدای پیدایش نظام جدید، نهادها و ارگان های حکومتی وجود ندارد، پیدایش ارگان های انقلابی چون دادگاه انقلاب در هر انقلابی، طبیعی است، زیرا حاکمان جدید هنوز هیچ گونه سیکل قانونی برای حفظ امنیت و سرکوب متجاوزان به حقوق مردم و... ندارند، اما هرچه از پیدایش نظام جدید می گذرد، توقع شکل گیری منطقی و ایجاد روند قانونی مجازات ها

ص: 97

بیشتر می شود.

ج) جناح بندی حکومتی

همان طورکه پیش تر ذکر شد، تصمیم قطعی همه جناح های نظام بر حل مقتدرانه قضایای اخیر کردستان قرار گرفت. البته این امر از فروردین ماه 1359 شروع شده بود و در اردیبهشت ماه این سال (دوره کتاب حاضر) ادامه یافت. دراین میان، جایگاه بنی صدر در موضع فرماندهی کل قوا و مشی وی در همراهی با کل نظام در موضوعات کردستان و دانشگاه ها، موقعیت خوبی در افکارعمومی برای وی به وجود آورد.

همچنین از اولین روزهای دوره کتاب حاضر که در واکنش به اقدامات امریکا، در ایران وجه تبلیغی و جنگ روانی قضیه به نحوی پررنگ مدنظر قرار داشت و مسئولان کشور به تقویت اراده عمومی درجهت مقاومت علیه اقدامات امریکا می پرداختند، مصاحبه های رادیو تلویزیونی بنی صدر این جنبه را نیز دربرمی گرفت. وی یک بار از افشای سندی خبر داد و به گونه ای به توضیح و تحلیل آن پرداخت که نمونه ای از اقدامات توطئه آمیز امریکا علیه نظام جدید را نشان می داد. این سند درواقع یادداشت سال گذشته برژینسکی بود (6 اوت 1979 15/5/1358) که در آن اظهار کرده بود باتوجه به مبهم بودن آینده ایران، امریکا باید با تمام گرایش های سیاسی تماس بگیرد. بنی صدر تأکید کرد که این سند، خیلی چیزها را برای مردم روشن می کند.

بنی صدر در 24 اردیبهشت نیز در گفت وگو با صداوسیما، برخوردی تند با مسئله امریکا نشان داد. وی ضمن بررسی مسائل کردستان و ارتش، درباره امریکا گفت: همین امروز صبح، از امریکا یک کسی که به اطلاعاتی دست یافته بود به من تلفن کرد و گفت که 96 امریکایی را اینها در مناطقی پیاده کرده اند و قرار است تا دو هفته دیگر

خراب کاری هایی بکنند و شلوغی هایی در شهرهای ایران به وجود بیاورند، 2 هلیکوپتر به بختیاری آمده و برای کردها هم اسلحه آورده است و 19 ایرانی که سال ها در امریکا بوده اند روانه ایران شده اند برای اجرای این کار.(1) اینها اطلاعات است و مقاماتی که مسئولیت امنیت کشور را دارند و حالا باید از یک رهبری طبق موافقت امام پیروی بکنند باید دنبال آن بروند و آن را پیدا و خنثی کنند.

منظور بنی صدر از کسی که طبق موافقت امام مسئولان امنیت کشور باید از او پیروی بکنند، خودش بود. ذکر این نکته ضروری است که یکی از مشکلات بنی صدر این بود که برخی از نیروهای انقلاب پس از یک دوران شیفتگی به وی، به کلی از او ناامید شده بودند، تاجایی که حتی سفارش امام نیز آنها را به تبعیت مورد نظر بنی صدر وادار نمی کرد. در اینجا بنی صدر می خواست با استفاده از حمایت های امام مشکلات خود را حل کند، اما چون رفتار بنی صدر هرروز از چارچوب خط امام دورتر می شد، وی قادر به جذب نیروهای فعال طرف دار نظام و خط امام نبود.

در طول حوادث و درگیری های دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی کشور نیز بنی صدر می کوشید

ص: 98


1- ******* در واکنش به اظهارات بنی صدر رادیو امریکا روز بعد (25/2/1359)، اعلام کرد: «در واشنگتن سخنگوی ریاست جمهوری امریکا گفت: هیچ گونه حقیقتی در این موضوع وجود ندارد و چنین اتهامی بی اساس است.»

به عنوان رئیس جمهور و رئیس شورای انقلاب روند حوادث و تحولات را تاجایی که امکان دارد به دلخواه و مطابق مصالح مورد نظر خویش مهار کند و پیش ببرد. این شیوه در همان روزی که درگیری دانشگاه تهران روی داد از نخستین ساعات روز تا اواخر شب، به طور محسوس وجود داشت، البته در صحنه عمل، حوادث و تحولات در ادامه روندی پیش می رفت که نه تنها از اختیار رئیس جمهور، بلکه از عهده هر مقام رسمی دیگر نیز خارج بود. در نخستین ساعات روز، دفتر رئیس جمهور در اطلاعیه ای با امضای "رئیس جمهور منتخب مردم ابوالحسن بنی صدر"، اعلام کرد: تا صبح سه شنبه،

هیچ نیازی به اجتماع مردم نیست اگر ضرورت اقتضا کرد که مردم گرد آیند موضوع به اطلاع عموم خواهد رسید. بنابراین هرگونه اجتماع و ایجاد درگیری در دانشگاه ها و خارج آن عملی ضدانقلابی تلقی می شود.

صدای جمهوری اسلامی ایران در ساعت 10 بامداد، اعلام کرد: «هم اکنون

دکتر بنی صدر رئیس جمهور، در تماس با صداوسیمای جمهوری اسلامی از

کلیه کسانی که خود را پیرو انقلاب اسلامی می دانند خواست خیابان های اطراف دانشگاه تهران را تخلیه کنند. ایشان افزودند همگی بدون استثنا باید امروز، مراکز خود را در دانشگاه ها تعطیل نموده و گروه ها آنجا را ترک کنند.»

بنی صدر همچنین در یک مصاحبه رادیو تلویزیونی شرکت و اظهار کرد که ابتکارعمل با وی بوده است و باید باشد. وقتی شب هنگام نیز بنی صدر در پیامی خطاب به مردم تهران به اجتماع کنندگان داخل دانشگاه تهران اخطار کرد که دست از زدوخورد بردارند، مشخص شد هیچ یک از دو طرف به حرف هیچ مقام رسمی گوش نمی کنند.

به طورکلی در این حوادث، صف بندی ها و مواضع گروه های مختلف در حمایت تصریحی و تلویحی از یک طرف درگیری یا تکیه بر میانجیگری و آشتی جویی برای دو طرف روشن گردید و گروه ها و جریان های مختلف به تناسب، به اعلام مواضع پرداختند. نکته قابل توجه این است که کلیه گروه های مخالف نظام در روند تحولات دانشگاه ها، مخالفت خود را به صورت مقوله ای ضدامپریالیستی ارائه می دادند. آنها ضمن اعلام مخالفت مجدد خود با امپریالیسم در متهم کردن طرف مقابل خویش یعنی نظام و هواداران آن به سازش یا همدستی با امپریالیسم اشتراک عمل داشتند. از سوی دیگر، تمام جریان های وابسته به نظام بالطبع از روند جاری، حمایت و حتی بر لزوم آن تأکید می کردند، اما دراین میان جریان وابسته به بنی صدر در معرکه ای گرفتار شده بود که اگر حرکت می کرد سقوط مشروعیت بود و اگر همراهی می نمود پیشروی های طبیعی جناح رقیب را نمی توانست تحمل کند.

با ماجرای حمله طبس و تحولات مربوط به موضوع گروگان های امریکایی، موضوع مهم سومی بر مسائل عمده جاری، یعنی درگیری دانشگاه ها و درگیری های کردستان اضافه شد. هر سه این مسائل، خودبه خود به بنی صدر به عنوان رئیس جمهور و فرمانده عالی نیروهای مسلح مربوط می شد. علاوه براین سه موضوع، درگیری های

مربوط به جناح بندی موسوم به (لیبرال خط امام) در داخل حاکمیت نیز برای بنی صدر از عمده ترین مشکلات محسوب می شد. بنی صدر در ماجرای

ص: 99

کردستان در کلیات با جناح دیگر حکومت و نیروهای انقلابی خط امام و وفادار نظام همسو بود. در ماجرای دانشگاه ها از جنبه ای که تعدادی از جریان های مخالف وی در دانشگاه ها تضعیف و حذف می شدند، با جناح دیگر همسو بود، اما به دلیل اینکه ابتکارعمل در دانشگاه ها با آن دسته از نیروهای دیگر نظام بود که با وی نیز اختلاف تفکر و خط مشی داشتند، وضع دوگانه ای را درپیش روی می دید و برای فائق شدن بر این دوگانگی و سوار شدن بر امواج حرکت مربوط به آن می کوشید. موضوع حمله امریکا برای بنی صدر فرصتی بود تا برای پیروزی بر جناح رقیب و نیروهای مخالف خویش در درون نظام نیز تلاش بیشتری کند. این تلاش که جنبه هایی از نقض وفاداری به نظام را نیز همراه داشت با خصلت هایی از بنی صدر نظیر کیش شخصیت آغشته بود و ویژگی فرصت طلبی خاص بنی صدر و استفاده ابزاری از حادثه ملی مربوط به کل نظام و انقلاب برای اقتدار خود و تضعیف رقبا، در آن آشکار بود. بنی صدر تهدید حمله نظامی امریکا را یک فرصت می شمرد و می کوشید با استفاده از فضای ناشی از ماجرای طبس به حل موضوع اصلی خویش یعنی تعیین تکلیف با جناح رقیب بپردازد. به همین دلیل برخلاف ویژگی های اصلی اش، سعی داشت خود را در جایگاه یک ضدامریکایی قاطع نشان دهد. براین اساس وی سعی داشت کلیه مخالفان خویش اعم از نیروهای مذهبی و انقلابی وفادار نظام و نیروهای غیرمذهبی محارب را در یک کاسه قرار دهد و آنها را به اتهام همراهی و تقویت خط امریکا سرزنش کند و بعد پیکان اصلی حمله امریکا را متوجه اقتدار خود و جریانش در داخل حاکمیت نظام ترسیم نماید. نکات مندرج در یادداشت های وی در سرمقاله روزنامه انقلاب اسلامی و نیز مطالب طرح شده در مصاحبه های مطبوعاتی بنی صدر حاکی از تأیید جمع بندی مذکور است.

در سرمقاله روزنامه انقلاب اسلامی 6/2/1359، بنی صدر خود را در جایگاه قدرت مرکزی، در معرض تهدید امریکا نشان داد و با عنوان "معنی تجاوز" چنین نوشت: «کشور از یک دستگاه اطلاعات یاب محروم است، اگر روش علمی کار امکان یافتن رابطه ها و خط سیر و هدف های تصمیم گیری های خودکامانه و توطئه ها

برای ناموفق کردن

بنی صدر را نمی داد، معلوم نبود امروز وضعیت کشور چه می شد؟ این تعبیر درست است که به هنگام مراجعت از خوزستان لوکوموتیو حادثه ای که از دانشگاه شروع می شد و به همه جا دامن می گسترد و باید به خونریزی مهیب و سقوط دولت انقلابی می انجامید به حرکت درآمده بود. من توانستم به درون آن بپرم و با زحمت طاقت شکنی آن را مهار کنم. هدف این حادثه را آقای کارتر در نطق دیروز خود، در مقام توجیه تجاوز دولتش به ایران به روشنی و وضوح تمام شرح کرده است.» وی سخن کارتر را این گونه بازگو کرد: «با جریان مداوم اضمحلال قدرت مرکزی در ایران و خطرهای روزافزونی که متوجه سلامت گروگان ها می بود و نیز درک روشن صریح این مطلب که آزادی گروگان ها به این زودی میسر نخواهد بود، من تصمیم گرفتم عملیات آزادی گروگان ها را آغاز کنم.» بنی صدر نتیجه گرفت: «بدین قرار هدف حادثه اضمحلال قدرت مرکزی بود.»

ص: 100

در همین حال، کادرهای اصلی جریان بنی صدر به طور واضح و صریح برخوردهای جناحی را طرح می کردند. برای مثال در اولین روز دوره این کتاب، مدیر مسئول روزنامه انقلاب اسلامی که از یاران شاخص بنی صدر بود در سرمقاله روزنامه به انتقاد شدید (هرچند بدون ذکر نام و عنوان صریح) از جریان مقابل و مظلوم نمایی پرداخت. جریان وابسته به بنی صدر همچنین در سرمقاله دیگر روزنامه انقلاب اسلامی (2/2/1359)، با عنوان "توطئه" نوشت: «قصد این بوده است که دانشگاه را تعطیل و موج تعطیل را به همه جا بکشانند و به این ترتیب به بنی صدر رئیس جمهور منتخب مردم، ضربه وارد کرده، وی را در مقابل افکارعمومی ناتوان از اداره کشور جلوه دهند. ...»

بنی صدر در سرمقاله دیگری از روزنامه انقلاب اسلامی در تاریخ 23/2/1359، با عنوان "تجربه سنندج" کوشیده است پیروزی نظام در سنندج را صرفاً ناشی از قاطعیت خود وانمود کند و نیز با استفاده از این موقعیت به طور تلویحی به رقبای سیاسی و جناح دیگر حکومت هشدار بدهد. وی در بخشی از این سرمقاله نوشته است: «از آنجا که وضع کشور به غایت حساس است به همه افراد، به همه گروه ها و احزاب اخطار می کنم که دست از رویه خودکامگی بردارند و اگر چنین نکنند همه پرسی خواهم کرد. باید دوران

حکومت ژ3 و چماق پایان پذیرد و کشور به سازندگی روی بیاورد.» یادآوری می شود این گونه سخن گفتن شگرد بنی صدر بود که رقیبان جناحی خویش را در عداد مخالفان نظام طوری ترسیم می کرد که هم آنان را زیر سؤال ببرد و هم درصورت لزوم با تظاهر به اینکه منظور وی رقبای نام آشنای مورد نظر نبوده است خود را از اتهام به تفرقه افکنی تبرئه کند.

مطابق آنچه در سطح علنی و عادی قابل طرح بود، نکات مطرح شده ازسوی بنی صدر اغلب مطالبی حق به جانب و حتی سؤالاتی بدون پاسخ بود، ولی در پشت صحنه و در عرصه های غیرشفاف و پیچیده سیاسی آن زمان مسائلی مطرح می شد که نه به آسانی قابل بیان بود و نه برای عامه مردم قابل فهم.

نمونه ای از این بغرنجی و پیچیدگی، ملاقات دوساعته مسعود رجوی با بنی صدر می باشد که بالطبع آنها که مراقب روند تحرکات بودند آن را با نگرانی دنبال می کردند. چنانچه مضمون جلسه و جهت گیری

نهایی آن قابل ارائه در سطح مردم و کادرهای انقلاب می بود، حتماً بنی صدر آن را خود طرح می کرد و به گونه ای توان رهبری و قوت خویش را حتی در مهار تشکل هایی مثل مجاهدین خلق به رخ می کشید،

اما مسائل طرح شده در جلسه فقط ازسوی رجوی بازگو شد که درزمینه فضاسازی و بیان کردن آنچه باید گفت و نگفتن آنچه نباید گفت، چهره شناخته شده ای است. رجوی به خصوص درزمینه نوع تهدید کردن مظلومانه و درعین حال

قدرتمندانه استاد است. به هرحال،

رجوی درباره این جلسه به خبرگزاری پارس گفت: «من به رئیس جمهوری گفتم ... به ویژه باتوجه به اختیاراتی که شما از امام گرفتید انتظار این است که ازاین پس به طور یک طرفه و فقط از امثال ما رعایت اجرای قانون و حفظ آرامش را نخواهند، ... باز می شنویم که در ماه های آتی بازهم تصفیه مجاهدین مدنظر عده ای است که طبیعتاً عواقب وخیم آن بر هیچ کس پوشیده نیست. در اینجا رئیس جمهوری گفتند در مقابل

ص: 101

هرگونه سرکوب آزادی ها و قانون شکنی بی تفاوت نخواهند نشست و قاطعانه موضع خواهند گرفت. ... رئیس جمهوری نسبت به حل مشکلات کشور بسیار خوش بین

هستند و به خصوص تضمین آزادی های سیاسی و فعالیت آزاد گروه های

سیاسی را که

از اولی ترین خواست های انقلاب ما هست در چارچوب قانون اساسی مورد تأکید قرار دادند.» یادآوری می شود روزنامه انقلاب اسلامی مورخ 24/2/1359، اظهارات رجوی را به نقل از خبرگزاری پارس گزارش داد و قسمت های عمده ای از مطالب وی (ازجمله مسائلی مربوط به انتخابات و تهدیدات ضمنی رجوی) که حتی در روزنامه اطلاعات درج شد را حذف کرد.

تلاش های آشکار و پنهان سازمان مجاهدین خلق در نزدیک شدن به بنی صدر و قرار گرفتن به عنوان مدافع جریان وی در جناح بندی کنونی حاکمیت، در طول دوره، تداوم داشته و با بروزهایی همراه بود؛ ازجمله روزنامه انقلاب اسلامی (ارگان جریان بنی صدر) در روز 29/2/1359، گزارش داد که هیئت تحریریه روزنامه مجاهد نامه ای برای دکتر بنی صدر فرستاده است. این نامه پیش تر به طورکامل در نشریه مجاهد چاپ شده بود، اما در متن چاپ شده در روزنامه انقلاب اسلامی برای گرفتن تندی های آن تغییراتی ایجاد و بخش هایی حذف شده بود. روز قبل هم، همین روزنامه پیام دیگری را از سازمان مذکور درج کرده و آورده بود: «مجاهدین خلق ایران با انتشار اطلاعیه ای اعلام کرده است که تنها مسئولیت دفاتری [را] که مورد تأیید سازمان می باشد، می پذیرد.»

علاوه بر محافل مذهبی انقلابی، این موضوع در محافل دیگر نیز مورد بحث بود. ازجمله نشریه حقیقت (ارگان اتحادیه کمونیست های ایران) در 29/2/1359، به این مسئله (نزدیکی تدریجی بنی صدر و سازمان) پرداخت و تحت عنوان "کشمکش و وحدت در هیئت حاکمه" با اشاره به موانع انتخاب نخست وزیر

چنین آورد: بنی صدر که از یک سو به طور سرکوبگرانه درپی ایجاد نظم و امنیت کذایی یا به عبارت بهتر سرکوب نیروهای کمونیستی و مبارزات توده ای مردم است، از سوی دیگر در مبارزه و کشمکش با حزب جمهوری بر سر غلبه بر قدرت است و می خواهد نیروهای دیگر را نیز زیر چتر و برنامه های خود درآورد و به این دلیل سعی دارد تا از تضاد واقعی که بین سازمان مجاهدین خلق و حزب جمهوری موجود است به نفع دعوای خود با حزب جمهوری اسلامی سود جوید و قصد دارد تا تضاد مجاهدین و دارودسته بهشتی را بر تضاد خود

با حزب منطبق کند. وی می خواهد مجاهدین را بر روی سیاست خود بکشاند و خطر در اینجاست.

درواقع هرچند که بنی صدر در مقام ریاست جمهوری قرار داشت، اما از قدرت و پشتوانه لازم برای تحرک تعیین کننده

در فضای کنونی برخوردار نبود و آرام آرام در گره یک تناقض اساسی گرفتار می شد. او که قبل از انقلاب، از اولین کسانی بود که مارکسیست شده ها و منحرفان مجاهدین خلق را با عنوان منافق خطاب می کرد، حالا که جریانات خط امام از وی روی برمی گرداندند و حتی شخصیت های خط امام که از او حمایت می کردند به تدریج متزلزل و کمتر می شدند، درحال ورود به یک بازی بود که مجاهدین خلق آن را طراحی کرده بودند. در این

ص: 102

ورود او با احتیاط پناهگاهی تشکیلاتی می جست که در سطح توده ها قدرت بسیج داشته باشد و با پیش بینی کاهش اقبال توده ای خود در آینده که درصورت رویارویی شدید با جناح خط امام قطعی می نمود، فکری برای تحرکات اجتماعی موافق خویش بکند. از سوی دیگر، بنی صدر هنوز با تفکر سازمان مرزبندی داشت و آنها را التقاطی می خواند، اما این قضیه دربرابر اهداف وی مهم به نظر نمی رسید. فقط باید برای ورود به بازی راهی پیدا می کرد که نزدیک شدن آتی وی به جریانی که خود آن را التقاطی می خواند، توجیه کند. البته در این دوره، هرچند زمینه های

وحدت بنی صدر با مجاهدین خلق درحال شکل گیری بود، اما این وحدت کاملاً عملی نشد و اختلافات در تفکر و روش هنوز واضح بود. به عنوان مثال، در چهارمین و آخرین روز نخستین گردهمایی انقلاب فرهنگی اسلامی که در تالار ابوریحان دانشگاه ملی برپا شد (20/2/1359)، بنی صدر رئیس جمهور، دکتر حبیبی وزیر فرهنگ و آموزش عالی، دکتر شریعتمداری، حجت الاسلام معادیخواه (به جای آیت الله موسوی اردبیلی)، مسعود رجوی، شمس آل احمد، طاهر احمدزاده و دکتر تکمیل همایون شرکت داشتند و هرکدام سخنرانی کردند. در پایان جلسه، بنی صدر به جمع بندی و نتیجه گیری از صحبت های سخنرانان پرداخت. وی از جلال آل احمد،

دکتر شریعتی و شهید مطهری به عنوان

پرچم داران انقلاب فرهنگی یاد کرده و گفت: «خیلی چماق به این کله ما خورده

است، تاس نشده، اما پرمقاومت شده است. محیط های دانشگاهی بپذیرند که قدر مسلم ایدئولوژی حاکم بر دانشگاه باید موضوع بحث باشد، یک ملتی که با شعار الله اکبر یعنی معنویت تمام شروع کرده دانشگاهی دارد که اساس کلامش مادیت تمام است. ... گمان من این است که در مقام جمع بندی و به طور مختصر حق را به مسلمانان بدهید که نگران دانشگاهی باشند که پایه کارش را انکار معنی قرار داده است.» بنی صدر در بخشی دیگر از این سخنرانی گفت: «گفته شد که در خردادماه با مجاهدین تسویه حساب می شود باید بگویم که این دعواها و چماق کشیدن ها همان چماق های ابهام است که شما بر سر همدیگر خرد می کنید.» در این موقع رجوی گفت: «آقای بنی صدر توجه داشته باشید چماق خرد کردن متقابل نبوده است.» بنی صدر در پاسخ گفت: «بله شما چماق زبانی به سر دیگران می شکنید دیگران چماق چوبی.»

در تقابل و نوع برخورد جناحی، جناح مقابل جریان بنی صدر نیز بیکار نبود، ولی هم در اهداف و هم روش ها تفاوت ها محسوس بود. مرور برخوردهای جناحی دوره که در اینجا به اختصار مورد اشاره قرار می گیرد این امر را نشان می دهد.

در همان اوایل دوره، نمونه ای از اختلافات جناحی بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی بروز کرد. درپی سرمقاله طعن آمیز روزنامه انقلاب اسلامی علیه این حزب در2/2/1359، روزنامه جمهوری اسلامی روز بعد، همان سرمقاله را بی کم وکاست درج کرد و در توضیح و نقد آن با عنوان "ما و روزنامه انقلاب اسلامی" نوشت: «روزنامه جمهوری اسلامی اولین روزنامه انقلاب بود و سپس برادرش انقلاب اسلامی متولد شد و بعدترها آزادگان و از همان اول ما از داشتن برادری

ص: 103

هم زمان و هم ریشه خوشحال بودیم و امید داشتیم که در این برهه حساس از انقلاب و افتخار، دست در دست هم به صورت مکمل نه عین هم به شتاب بیشتر بخشیدن به انقلاب و به حفظ دستاوردهای آن کمک کنیم، ولی متأسفانه انقلاب اسلامی از همان آغاز چون رقیبی به ما نگریست و جابه جا هرجا دستش رسید تکذیبی، تحقیری، شماتتی علیه روزنامه جمهوری اسلامی درج کرد. ... [ما] نه تنها دشمن آقای بنی صدر نیستیم، بلکه احساس می کنیم

که به یاری ایشان برخاسته ایم،

طبیعی

است که گاهی اختلاف عقیده ای داشته باشیم. ... برای قضاوت مردم مقاله روز گذشته این روزنامه را که در آن به طرز ناجوانمردانه به حزب حمله گشته است می آوریم تا مردم خود به قضاوت بنشینند.»

در همین روز، آیت الله بهشتی نیز در پاسخ به سؤال خبرنگاری که گفت: «در سرمقاله دیروز روزنامه انقلاب اسلامی مطالبی راجع به حزب جمهوری اسلامی نوشته شده بود و گفته شده بود که پشت سر این، توطئه شده تا دولت آقای بنی صدر سقوط کند.» چنین گفت: «فکر می کنیم صحیح این باشد که این نظر را [که من می خواهم بگویم] برادرم آقای بنی صدر بگویند تا هم دلنشین تر باشد و هم مطبوع تر، ... ما امروز کوشیده ایم که حتی اختلاف نظرهای مربوط به مواضع سیاسی خاصمان را در وحدت و یکپارچگی مان در مقابل شرایط حاد و حساس کنونی کشور دخالت ندهیم و این سرمقاله در نظر خوانندگان ممکن است درست خلاف این را منعکس کند. من دراین زمینه با آقای بنی صدر صحبت کردم و به ایشان یادآوری کردم که براساس خط متحدی که درجهت پیشبرد سریع تر انقلاب و در این دوره خاص و بحرانی داریم جا دارد که ایشان تذکرات لازم را بدهند و اقدامات لازم و حتی توضیح لازم را بدهند.»

از سوی دیگر، بنی صدر نیز در سرمقاله مفصلی، عصر همین روز، در روزنامه انقلاب اسلامی نوشت: «امروز نابختیاری روش های

تخریبی به روزنامه انقلاب اسلامی نیز سرایت کرده است. در سرمقاله دیروز، رعایت روش های

سازنده اسلامی نشده است. وقتی عده ای در اطراف دانشگاه با انگ حزب جمهوری اسلامی حرف هایی می زنند، باید آن حرف ها را با شورای حزب در میان گذاشت و از آنها درباره آن حرف ها توضیح خواست و اگر معلوم شد گرایش از این نوع وجود دارد به انتقاد علمی آن پرداخت و به خصوص از تعمیم خودداری کرد. زمان ما روش های سازنده و ایجاد فرهنگ تولید و زبان ما، زبان علم و بحث آزاد باید باشد.» البته در پایان سرمقاله بنی صدر که در آن مباحث متعددی ازجمله ضرورت پرهیز از تخریب آمده بود، روزنامه انقلاب اسلامی درقالب پاورقی اضافه کرد: «ما مدارک و شواهدی را که در دست است و اثبات می کند

که عده ای از درون و برون حزب به کینه ورزی علیه رئیس جمهور منتخب ملت می پردازند و این کار را در دیگران نیز القا می کنند برای شورای حزب خواهیم فرستاد و در انتظار جواب ایشان خواهیم ماند. [در اینجا حدود دو سطر روزنامه پاک شده که بسیار معنی دار است] و برای اشاره یادآوری می کنیم که براداران حزب به آرشیو روزنامه جمهوری اسلامی مراجعه کرده و روش این روزنامه را در دوران انتخابات ریاست جمهوری و بعد از آن مورد بررسی قرار دهند.»

ص: 104

حزب جمهوری اسلامی در 5/2/1359، قدم جدی تری را برداشت و یک بیانیه و دستورالعمل درون گروهی درباره نوع برخورد با بنی صدر که در مقام رئیس جمهور و فرمانده کل نیروهای مسلح قرار داشت، صادر کرد. این بیانیه بالطبع باتوجه به حوادث اخیر سنندج و دانشگاه ها که نوعی همراهی و هماهنگی بین همه جناح ها و مسئولان نظام را درپی داشت و به خصوص

بعد از مباحث سرمقاله مشخص روزنامه انقلاب اسلامی (2/2/1359)، تهیه شده و این هماهنگی اخیر، آشکارا پیشرفت های چشمگیری را در حل معضلات ناشی از

تحرک گروه های مسلح مخالف نظام، که چه در مرحله درگیری های مسلحانه و چه در پوشش تحرکات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی با همان جهت گیری براندازی فعال بودند، به دنبال

داشت. در بیانیه و ابلاغیه مزبور که قرار بود انتشار عام نیابد، چنین آمده است: به دنبال اوج گیری این سؤال در برادران و خواهران حزبی که در این مرحله از انقلاب و باتوجه به کل شرایط موجود چه حرکت هایی

در مقابل دولتمردان داشته باشیم؟ و اصولاً با این قضایا چگونه برخورد نماییم؟ این سؤال در حوزه های حزبی مطرح شد و پس از بررسی های اولیه در حوزه ها، درمورد شورای مرکزی مطرح و بالاخره پس از بحث های

زیاد نتایجی به عنوان موضع حزب به دست آمد که از نظر می گذرد.

بدیهی است این یک دستور درون تشکیلاتی

بوده و فقط برای هماهنگی برادران و خواهران حزبی مطرح می شود، لذا حفظ رده درون تشکیلاتی بودن این موضوع ضروری است و فقط خواهران و برادران حرکت هایشان را برمبنای این موضوع تنظیم نمایند. اصول این مواضع عبارت اند از: حزب در برخورد با آقای بنی صدر

به عنوان رئیس جمهور و به عنوان یک چهره انقلابی معروف و در هرجا دولتمردان و سیاستمداران و چهره ها و گروه های دیگر باید سخت مراقب باشد که واقعاً برخوردش آهنگ رقابت بر سر قدرت نداشته باشد، رعایت مصلحت انقلاب و جامعه خود یک حقیقت است. بنابراین در همه اظهارنظرها و موضع گیری ها باید رعایت این مصلحت را نموده و مصلحت انقلاب و جامعه در شرایط کنونی ایجاب می کند که هم دوستان و هم دشمنان حس کنند که حزب، شورای انقلاب و آقای بنی صدر یکپارچه عمل می کنند. البته هرجا بنی صدر یا شورای انقلاب از قانون اساسی و مصلحت سیاسی اجتماعی ملت منحرف شوند، حزب حق انتقاد سالم و آگاه کننده برای خود را محفوظ می داند و آن را تذکر می دهد. بدیهی است که لحن و جملات به کار گرفته شده در این جهت نقش مهمی دارند. این مواضع مطرح شده باید حتماً در سخنان اعضای حزب رعایت شود. ... اگر زمینه ملاقات ازطرف آقای بنی صدر با حزب مطرح شد حزب آن را بپذیرد.

البته این توافق و تفاهم بیشتر در حد ظاهر، بروز کرد و چندان دوام نیاورد و درعمل و تا پایان دوره، جناح بندی کنونی حاکمیت، به تدریج

و به آرامی به دوقطبی بنی صدر بهشتی تبدیل شد. این مسئله درواقع مطابق مشی سازمان مجاهدین خلق هم بود که به جای جناح بندی قبلی لیبرال خط امام، شخص آیت الله بهشتی و پشت سر وی حزب جمهوری اسلامی مخاطب تبلیغاتی و رویاروی بنی صدر باشد. تحت تأثیر مستقیم و غیرمستقیم سازمان بر رئیس جمهور، بنی صدر نیز به تدریج به چنین جهتی سوق داده می شد و دراین میان جناح بنی صدر در سطح رسانه، شدت برخوردهای

ص: 105

تبلیغاتی را در دستور کار داشت، ولی جناح مقابل، برعکس درعمل استواری نشان می داد،

ولی در تبلیغات رفتاری ملایم داشت. یک مثال مناسب دراین زمینه مسئله انتخاب نخست وزیر

بود. باتوجه به وضعیت افکارعمومی، وزن قابل ملاحظه کاندیداهای مورد حمایت حزب و نتیجه انتخابات مرحله اول مجلس، مشخص بود که در مرحله دوم نیز اکثریت قوی به جناح مقابل بنی صدر تعلق خواهد داشت. شأن و حق مجلس در دادن رأی اعتماد به کابینه در اینجا کاملاً بنی صدر را ازنظر قانونی منفعل می کرد و جریان وی را به حاشیه

می راند. به این ترتیب، ازنظر بنی صدر یکی از مبرم ترین اهداف وی شکل دادن مطلوب به دولت آتی و انتخاب نخست وزیر بود، ولی وقتی هنوز مجلس تشکیل نشده بود این کار با چالش هایی قانونی روبه رو بود که بالطبع می توانست وسیله ای قوی برای مقاومت جناح مقابل با شد و مورد استفاده نیز قرار بگیرد، بنابراین باتوجه به اهمیت مسئله یادشده از چند روز مانده به برگزاری انتخابات مرحله دوم که قرار بود در روز 19/2/1359 برگزار شود، بنی صدر در تکاپوی حل این مسئله بر آمد. وی در 17/2/1359، این دغدغه خود را رسانه ای کرد و به خبرنگاران گفت: «به نظر من معرفی نخست وزیر و هیئت وزیران پیش از گشایش مجلس ضرورت دارد و دراین زمینه گفت وگوهای زیادی شده است.»

بنی صدر درواقع برای خروج از بن بست قانونی یادشده، از قبل تدابیری اندیشیده بود. وی در نامه ای به امام خمینی درباره انتخاب نخست وزیر پیشنهادهایی درقالب درخواست ارائه داده بود. متن این نامه، (که البته چند روز بعد مطبوعاتی شد)، بدین شرح است: «بسمه تعالی. حضور مبارک حضرت آیت الله العظمی امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی ایران دام ظله العالی. نظر به اوضاع کشور و مقابله قاطع با توطئه ها و حوادث، ضروری دید براساس گفت وگوهای مفصلی که حاج احمد آقا به عرض می رسانند، خواهان سه امر زیر بشوم: 1. انتخاب نخست وزیر با تصویب امام. 2. قوای انتظامی دراختیار و به دستور عمل کنند. 3. دستگاه های تبلیغاتی باید برخلاف مصالح کشور و مخالف سیاست جمهوری اسلامی نباشد و آزادی آنان در حد قوانین اسلامی باید مراعات شود. اطمینان می دهد که باوجود همه مشکلات، درصورتی که وسایل کار در دسترس و به اختیار باشند، هیچ گونه خطری متوجه انقلاب اسلامی و کشور عزیز نخواهد شد. ابوالحسن بنی صدر، 16/2/1359»

امام خمینی به نامه مذکور چنین پاسخ دادند: «بسمه تعالی. موافقت شد. روح الله الموسوی الخمینی»

از همین رو بنی صدر در همان مصاحبه روز هفدهم اردیبهشت، در پاسخ به خبرنگاری که پرسیده بود آیا نظر رهبر انقلاب و بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران دراین باره کسب شده است، گفت: «البته این مسئله با تصویب امام انجام خواهد گرفت.»

به این ترتیب، درحالی که هنوز مرحله دوم انتخابات مجلس برگزار نشده بود، موضوع تعیین نخست وزیر و اعضای کابینه، قبل یا بعد از شروع کار اولین مجلس شورا به سرعت به صورت یکی از مباحث اختلاف برانگیز میان جناح ها و شخصیت های حکومتی درآمد. بنی صدر و حامیان

ص: 106

وی به تشکیل هرچه سریع تر هیئت دولت با پشتوانه تصویب شورای انقلاب اصرار داشتند و جناح مقابل نیز با ذکر دلایل مختلف به تلویح یا تصریح، خواهان تعویق این کار تا تشکیل مجلس بودند؛ ازجمله آیت الله موسوی اردبیلی دادستان کل کشور، عضو شورای انقلاب و عضو مؤسس حزب جمهوری اسلامی، درباره انتخاب نخست وزیر و کابینه ازسوی ریاست جمهوری در زمان فعلی اظهار داشت: «من فکر نمی کنم چیز جالبی از آب درآید، زیرا مدت کار این دولت بسیار کم است. اگر آقای رئیس جمهور از حالا به فکر باشند تا وقتی که مجلس تشکیل شود و آن گاه کابینه خود را معرفی کنند بهتر خواهد بود، زیرا کابینه را باید مجلس تأیید کند. اگر کابینه ای با موافقت شورای انقلاب تشکیل بدهند، ولی ندانند که آیا مجلس با آن موافقت می کند یا موافقت نمی کند، زحمت فوق العاده ای است که برای یک کار مجهول انجام می شود.»

مسئله انتخاب نخست وزیر

باتوجه به ترکیب آتی مجلس، علاوه بر داخل کشور مورد توجه رسانه های

خارجی نیز بود. در همان روز برگزاری انتخابات، بی بی سی در تفسیر خود باتوجه به

نتایج انتخابات مجلس و پیروزی قاطع جناح خط امام و ذکر اینکه حزب جمهوری اسلامی از برتری انتخاباتی گسترده تری

نسبت به دیگران برخوردار است، به ارتباط این پیروزی با جنبه ای از جناح بندی کنونی، یعنی انتخاب نخست وزیر قبل از آغاز کار مجلس پرداخت. بخش فارسی رادیو کلن نیز که به طورکلی جانب دارانه و گاهی با ادبیاتی کاملاً مشابه گروه های

منتقد و مخالف نظام به پخش خبر و گزارش و تفسیر می پرداخت، در همین روز در تفسیری که درباره انتخابات و کابینه پخش کرد به ذکر

مطالب مورد بحث در محافل مختلف پرداخت. در این تفسیر آمده است: روز گذشته، دکتر محمد بهشتی در یک مصاحبه مطبوعاتی هشدار داد که کابینه آینده ایران بایستی مورد تأیید کسانی قرار گیرد که از اعتماد و اطمینان بیشتر مردم ایران برخوردارند که درنهایت منظور وی به طور مستقیم حزب جمهوری اسلامی بوده است. بهشتی اعتقاد دارد بایستی پست نخست وزیری و اکثریت اعضای کابینه به اعضای این حزب واگذار شود.

به دنبال برگزاری مرحله دوم انتخابات اولین دوره مجلس و قطعی شدن ترکیب آن، مسئله انتخاب نخست وزیر به صورت مهم ترین موضوع محافل سیاسی درآمد. دراین حال، اعلام پذیرش درخواست های رئیس جمهور از امام خمینی این گمانه را که تعیین نخست وزیر و تشکیل دولت قبل از تشکیل مجلس انجام گیرد، تقویت کرده بود. بااین حال، در روز بعد از انتخابات مرحله دوم، در پایان جلسه شورای انقلاب آیت الله بهشتی درباره ضوابط انتخاب نخست وزیر گفت: این حق برای مجلس محفوظ است که به کسی که شورای انقلاب و رئیس جمهور انتخاب کرده است رأی تمایل و اعتماد بدهد یا ندهد. آیت الله مهدوی کنی دیگر عضو شورای انقلاب و سرپرست وزارت کشور و عضو شورای نگهبان نیز دراین باره گفت: اگر بتوانیم مجلس را زودتر تشکیل دهیم بهتر است که کابینه با رأی اعتماد مجلس تشکیل شود.

از سوی دیگر، مسئله ای که نه از قول منبع مشخص بلکه به نقل از مقام های مطلع و موثق به

ص: 107

آن پرداخته می شد، اسامی چهره های احتمالی برای این پست بود که در میان آنها اسامی دکتر سیداحمد مدنی، داریوش فروهر، صادق طباطبایی و عزت الله سحابی به چشم می خورد.

علاوه بر اختلاف درمورد فرد انتخابی، زمان انتخاب آن هم به یکی از موضوعات برخورد جناح های داخلی حکومت تبدیل شده بود. مسئله این بود که آیا برای تعیین نخست وزیر باید منتظر تشکیل مجلس ماند یا با مجوزی که بنی صدر از امام گرفته است، نیازی به تشکیل مجلس نیست. دراین باره دیدگاه های متفاوتی از مواضع مختلف ابراز

می شد. ازجمله روزنامه انقلاب اسلامی (ارگان جریان بنی صدر) در روز 22/2/1359، چکیده ای از آخرین وضعیت جاری را بدین گونه بازگو کرد: تا ظهر امروز، هنوز از تعیین و معرفی نخست وزیر خبری نشده است. به دنبال فعالیت های چندروزه اخیر چنین به نظر می رسد که در امر تعیین نخست وزیر ازجانب رئیس جمهور مشکلی وجود دارد که میدان عمل آزاد را از وی گرفته است، حال رئیس جمهور تا چه حدی بتواند این قیدوبندهای سیاسی را کنار گذاشته و آزادانه عمل کند باید منتظر فردا و روزهای دیگر بود.

شامگاه همین روز، در پایان جلسه مشترک شورای انقلاب و هیئت دولت حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی عضو شورای انقلاب نیز درباره تعیین نخست وزیر به خبرنگاران گفت: در جلسه امشب، راجع به تعیین نخست وزیر مذاکره ای صورت نگرفت و مشکل می دانم که این روزها نخست وزیر تعیین بشود. وی افزود: علت آن این است که تشکیل مجلس نزدیک است و هر کسی که انتخاب بشود باید مجلس او را تأیید بکند مگر اینکه احساس بکنیم که درحال حاضر انتخاب نخست وزیر خیلی ضروری است.

در مصاحبه مطبوعاتی روز 24 اردیبهشت، آیت الله بهشتی هم دراین باره گفت: مسئله اساسی این است که آیا تعیین یک نخست وزیر در آستانه شروع کار مجلس ازنظر اصولی کار صحیحی هست یا نه؟ به خصوص که تعیین این نخست وزیر همراه با تأیید خاص امام باشد این نگرانی هست که مبادا این (موضوع) روی رأی آزاد نمایندگان مردم در مجلس اثر بگذارد. از طرف دیگر، آیا یک نخست وزیر که الآن سر کار می آید، بعدها می خواهد وزرایش را انتخاب کند و بعد شروع به کار بکند برنامه و کارش را چگونه تنظیم خواهد کرد؟ آیا از همین حالا او اطمینان خواهد داشت که مجلس هم به او و برنامه اش رأی اعتماد خواهد داد یا این اطمینان را ندارد و دراین صورت چقدر می تواند در کارش موفق باشد؟ بنابراین اینها مسئله اساسی است که بالطبع نباید بدون توجه کافی به این نکات در یک چنین مسئله مهمی تصمیم گرفت، وگرنه مسئله توافق اعضای شورای انقلاب و رئیس جمهور روی یک نفر مسئله چندان دشواری نیست.

وجود چنین مقاومتی در مصاحبه آیت الله بهشتی در آخرین روز دوره کتاب حاضر نیز آشکار است. وی در پاسخ به سؤال خبرنگار روزنامه انقلاب اسلامی (ارگان جناح بنی صدر) که پرسیده بود: «این تصور در اذهان است که امام با خواسته رئیس جمهور برای انتخاب نخست وزیری موافقت کرده است، ولی چگونه شورای انقلاب دراین مورد به نتیجه نرسیده است؟» چنین گفت: «هیچ کس

ص: 108

مخالفت اصلی ندارد، امام موافقت کردند که ایشان می توانند قبل از اینکه مجلس اعتبارنامه هایش را تنظیم کند و آماده بشود فردی را با وزرایش انتخاب بکنند و شورا تا آماده شدن مجلس (که اختیارات مجلس را دارد) عین آن نقش را به عهده بگیرد. بنابراین این تابع این است که ایشان بتوانند چنین فردی را با وزرایش انتخاب بکنند و شورا هم تصمیم بگیرد. چون مسئله مهم این است که اگر این نخست وزیر و وزرا طوری انتخاب نشوند که تقریباً 90 درصد به کار آینده شان مطمئن باشند چطور می توانند الآن کاری انجام بدهند؟ چطور می توانند نقشی به عهده بگیرند؟ درواقع این است که انتخاب یک نخست وزیر و یک دولت در این شرایط به طوری که هم حالا مورد تأیید شورای انقلاب و تصویب امام باشد چون در شرایط کنونی باید این طور باشد و هم بعد از دو سه هفته ازطرف مجلس بتواند رأی اعتماد بگیرد که این کار پیچیده ای است و کار ساده ای نیست.»

به این ترتیب باوجود پشتوانه نظر مثبت امام، استواری صبورانه رهبران حزب جمهوری اسلامی دراین زمینه مانع تحقق برنامه های بنی صدر شد.

د) نقش و جایگاه سازمان مجاهدین خلق

نظر به اهمیت سازمان مجاهدین خلق در شکل گیری آینده جریان بنی صدر، بررسی نقش و جایگاه این سازمان در این دوره ضروری است که در اینجا مهم ترین نکات مربوط به آن به اختصار مرور می شود.

علاوه بر گروه هایی که در ماجرای کردستان به طور مستقیم درگیر حادترین اقدامات بودند، دیگر گروه ها نیز در عرصه سیاسی کشور فعال بوده و موضوع مباحث و درگیری های سیاسی قرار می گرفتند، عمده ترین آنها، سازمان مجاهدین خلق بود. این

سازمان پیگیرانه درپی مطرح کردن خویش در عرصه سیاسی به عنوان یک جریان سیاسی بود و درعین حال بدون پذیرش خلع سلاح، موضوع داشتن سلاح و کنارنگذاشتن مشی مسلحانه را به انحای مختلف مسکوت می گذاشت و از آن طفره می رفت. آن قدر مسائل متنوع درارتباط با این سازمان وجود داشت که سازمان می توانست با پرداختن به آن در نظر هواداران خود کاملاً در موقعیت یک سازمان سیاسی که حقوق آن رعایت نمی شود (و نه یک سازمان شبه نظامی که عرصه براندازی را برای خویش مهیا می کند)، قرار بگیرد و وقت و ذهن آنها را به گونه ای پر کند که شکاف بیشتری با نظام حس کنند و آمادگی بیشتری برای یک درگیری آشتی ناپذیر و براندازانه بیابند.

سازمان مجاهدین خلق که با تأکید مکرر بر «راه مجاهدین، راه خون بار حنیف نژادها، بدیع زادگان ها و محسن ها...» به عنوان تنها راه رهایی هواداران، درواقع اذعان می کرد که گروهی محارب و برانداز است نه یک گروه سیاسی ذیل نظام، برای کسب زمان به منظور آمادگی و در کوشش برای خنثی کردن این اشکال در افکارعمومی که اگر مجاهدین یک گروه سیاسی بوده و در فکر براندازی نیست، پس چرا سلاح های دراختیار خود را تحویل نمی دهد، به مناسبت های

ص: 109

مختلف این گونه عبارات را نیز به کار می گرفت: «بار دیگر بر غیرمسلح بودن تمام دفاترمان در سراسر کشور تأکید نموده و مقامات مسئول را همچنان به هرگونه تحقیق و بازدید مجاز می دانیم. بنابراین امیدواریم که مقامات مسئول به ویژه مسئولان انتظامی کشور هشدار حاضر را به منظور خنثی کردن هرگونه تشنج و درگیری و خونریزی جدی تلقی کنند و در همین جا از رادیو تلویزیون نیز تقاضا می کنیم تا چنانچه خواستار آرامش و عقیم ماندن توطئه ها است به قرائت اعلامیه حاضر در اولین فرصت مبادرت ورزد.»

از روش های مرسوم سازمان مجاهدین خلق این بود که درعین حفظ سلاح و لبه تهدیدآمیز آن در وضع کنونی در جایگاه یک جریان فعال سیاسی محق و مورد ظلم واقع شده، قرار داشته باشد؛ به این ترتیب این سازمان، درضمن تلاش بسیار شدید برای مخفی نگاه داشتن بخش تسلیحاتی آن، درعین عدم تصریح به مسلح نبودن خود سازمان،

مراکز و دفاتر (علنی) سازمان را غیرمسلح اعلام می کرد. همان طورکه روزنامه انقلاب اسلامی نامه سازمان را مبنی بر اینکه فقط مسئولیت دفاتر رسمی خود را می پذیرد، درج کرد، واضح بود سازمان هیچ گاه سلاح های خود را در دفاتر رسمی اش انبار نمی کند. در دوران فاز نظامی، تعدد خانه های تیمی مسلح، این نظر فعالان مخالف سازمان را اثبات کرد، هرچند در همین زمان هم به اندازه کافی شواهد برای این امر وجود داشت. بااین حال، در صحنه های اجتماعی روش های سازمان در جلب نظر عامه مؤثر بود، اما در نگاه افراد پیگیر و فعال اثر منفی داشت و نفاق سازمان را تأیید می کرد.

هنر سازمان در مخفی کاری و انضباط تشکیلاتی بسیار چشمگیر بود و بجز موارد استثنایی هیچ گاه مخالفان، دسترسی قابل توجهی

به بخش مخفی مسلح سازمان پیدا نکردند. افشاشدن مورد ملایر البته یک استثنا بود، ولی همین مورد هم نشان می داد که سازمان برای مخفی نگه داشتن

این جنبه از تشکیلات، حاضر است هرگونه منافع، هوادار و ارکان تشکیلاتی دیگر خود را قربانی کند. هنگامی که در ملایر علامتی نه چندان مهم از مسلح بودن سازمان بروز کرد که البته این از موارد بسیار استثنایی بود تلاش سازمان در راه خنثی کردن این موضوع و نیز تلاش انجمن جوانان مسلمان ملایر (شاخه ملایر سازمان) قابل توجه بود. ماجرا از این قرار بود که در روز 15/2/1359، از شخصی که به رهبری سازمان مجاهدین خلق در ملایر مشهور بود، 14 بمب ساعتی و به قولی تعدادی بمب دستی و سه راهی کشف و این فرد دستگیر و تحویل دادگاه انقلاب اسلامی شد. درپی آن به نوشته روزنامه انقلاب اسلامی، «درگیری بین اعضای این سازمان و مردم صورت پذیرفت که طی آن تعدادی از هواداران سازمان مجاهدین زخمی و به بیمارستان اعزام و تعدادی از آنها نیز دستگیر شدند.» انجمن جوانان مسلمان ملایر در نامه ای به بنی صدر این حادثه را به حمله نظامی امریکا علیه ملت به پاخاسته ربط داد و تقاضا کرد هرچه زودتر به این وضع رسیدگی شود. در این نامه هیچ اشاره ای به وابستگی یا عدم وابستگی انجمن مزبور به سازمان مجاهدین خلق نشد، بلکه علت حادثه، دلایل حرکت سرکوب گروه های سیاسی و نه

ص: 110

تسلیحات مکشوفه، شمرده شد. این درحالی است که

سازمان روش تازه ای در برخورد با این موضوع در پیش گرفت به این ترتیب که هم موضوع سلاح و بمب و سه راهی را غیرمرتبط با سازمان جلوه داد و هم در کاری ریشه ای تر وابستگی و ارتباط انجمن مزبور را با سازمان نفی کرد. این اولین بار بود که ارتباط تشکیلاتی این گونه تشکل ها با سازمان نفی می شد و این از حساسیت مسئله حکایت داشت. ازنظر سازمان هر مسئله ای که به نوعی زرادخانه سازمان را که برای روز موعود انبار می شد، طرح می کرد و باعث پیگیری آن می شد، بایستی پاک می گردید. دراین مورد، تکذیب سازمان درحالی بود که نه تنها فعالان سیاسی بلکه همه کسانی که اندک درنگی در مسائل روز داشتند می دانستند که نوع نام گذاری تشکل های وابسته به سازمان چگونه است: انجمن دانشجویان مسلمان، انجمن زنان مسلمان، انجمن کارگران مسلمان و... مسئله بسیار حائز اهمیت بود که چنین امر آشکاری نفی می شد. یک نکته مهم در توضیح قدرت تشکیلاتی سازمان این است که درپی اعلام موضع سازمان، چند روز بعد، انجمن جوانان مسلمان ملایر با ادبیات و شیوه ای کاملاً متفاوت با نامه ارسالی به رئیس جمهور، به گونه ای که معلوم بود از یک دستور تشکیلاتی تبعیت می کند، اطلاعیه ای صادر کرد که در آن هم وابستگی تشکیلاتی به سازمان نفی شده بود و هم تبلیغی اساسی برای سازمان در بر داشت.

درمجموع، در دوره کتاب حاضر در بخش عمده افکارعمومی و نیز در محافل مذهبی آشکار و پنهان طرف دار نظام و همچنین در نگاه اکثریت قریب به اتفاق مسئولان وقت نظام، سازمان مجاهدین خلق از متحدان اصلی گروه های مسلح ضدنظام که در کردستان فعال بودند محسوب می شد، که فقط برای جذب نیروی بیشتر و آمادگی بهتر برای مبارزه مسلحانه، امروز مشی سیاسی پیشه کرده و برای همین هم مسئله تحویل سلاح و غیرنظامی شدن

خود را با تدابیر لطیف مسکوت می گذاشت.

درعین حال، این سازمان از اینکه بسان یک تشکل سیاسی آزاد قلمداد نمی شد با تاکتیک های مبتنی بر مظلوم نمایی، نهایت بهره برداری تبلیغاتی را می برد. در این دوره تاکتیک نزدیکی به رئیس جمهور در

جناح بندی کنونی نیز به صورت مسئله ای کلیدی و راهبردی به روش های سازمان افزوده شد.

البته این تنها جلوه در بروز رفتار سازمان در کتاب حاضر نیست. در این دوره میراث گذشته سازمان یعنی مبارزه ضدامریکایی هنوز هم به عنوان اصلی ترین هدف و رفتار برای سازمان تبلیغ می شد و هنوز هم ابزاری برای مشروعیت و تداوم حیات پرشور آن و نیز عامل مهم جذب هوادار بود. این مسئله در تمامی سخنرانی ها، اعلام مواضع، اعلامیه ها، بیانیه ها، نشریات و... مربوط به این سازمان دیده می شد؛ ازجمله، در اواخر دوره (24/2/1359)، در صفحه اول نشریه مجاهد (ارگان سازمان مجاهدین خلق)، در کنار عکسی از تجمع ضدامریکایی و ضداسرائیلی طرف داران سازمان در واشنگتن به مناسبت سالروز قرارداد کمپ دیوید، اطلاعیه ای با عنوان "اعلامیه دانشجویان طرف دار سازمان در سالروز عقد قرارداد کمپ دیوید" درج شد. در این اطلاعیه آمده

ص: 111

است: «به نام خدا و به نام خلق قهرمان فلسطین و به نام همه خلق های تحت ستم دنیا. در سالروز عقد قرارداد کمپ دیوید ما طرف داران سازمان مجاهدین خلق ایران این به اصطلاح قرارداد را با شدت هرچه تمام تر محکوم می نماییم. ...»

5. ویژگی هایی از سپاه

اشاره

در دوره کتاب حاضر، سپاه بیشتر به یک تشکل انقلابی با اتکا به عنصر داوطلب شبیه بود تا یک تشکیلات و سازمان رسمی و موظف نظامی و هنوز ادامه وضعیت انقلابی، آشکارا در این نهاد قابل رؤیت بود.

الف) ویژگی ها

سپاه در این اوضاع بیشتر درقالب یک تشکل ایدئولوژیک، سیاسی، نظامی، انقلابی و شناور دارای معنی بود تا یک نهاد رسمی نظامی با وظایف قانونی معین و محدود. درواقع به جای انضباط ناشی از یک سلسله مراتب، قوانین و فرماندهی مشخص، انگیزه ها و ایمان فردی افراد بود که درقالب تکلیف به تشخیص خود در مجموعه ای به نام سپاه، جمع شده بودند تا از انقلاب اسلامی پاسداری کنند. در حوزه ها، واحدها و رده های مختلف

نوعی آزادی عمل وجود داشت که خاص سپاه بود و از نظم یک ارگان نظامی فاصله داشت. درحقیقت، نوعی نظم و احساس مسئولیت انقلابی و ضرورت تبعیت از کادرهای کیفی تر جایگزین سلسله مراتب صرفاً نظامی بود. ازاین رو هر روز از گوشه وکنار سپاه اختلافاتی که ناشی از تفاوت برداشت ها در انجام تکلیف انقلابی بود بروز می کرد. این مشکل باید به تدریج و در روند شکل گیری یک نهاد موظف رسمی قانون مدار و البته سراسری رفع می شد و راه حل سریعی برای آن وجود نداشت.

نکته قابل ذکر این است که سپاه درعمل توانایی و قابلیت بالایی در برخورد با وظایف محول شده نشان داده و نوع واکنش گروه های مخالف و دشمنان نظام را از علائم حقانیت راه و درستی روش های خود می دانست و زیر نظر یک نظم کلاسیک قرار گرفتن را به مثابه اتلاف نیرو و ازدست رفتن فرصت و ایجاد تهدید برای انقلاب و نظام تلقی می کرد.

همواره مراقبت از سلامت عقیدتی و تشکیلاتی و رعایت قواعد وحدت و درگیری برای یک تشکل انقلابی از ضروریات است، سپاه نیز در این شرایط از این ضروریات معاف نبود. به عنوان مثال، در این دوره یک آزمون برای سپاه پیش آمد بدین نحو که سازمان مجاهدین خلق اعلام کرد حاضر است تمامی نیروهای خود (میلیشیا چریک نیمه وقت) را برای مبارزه با امریکا تحت فرماندهی سپاه قرار بدهد. در واکنش به این امر روابط عمومی سپاه اطلاعیه ای منتشر کرد که نشان می داد اختلاف سپاه و سازمان مجاهدین خلق در مبانی عقیدتی و خط مشی سیاسی عمیق تر از آن است که بتوانند به اقدام مشترک بپردازند، ولو این اقدام، مبارزه با امریکا باشد. علاوه براین، بی اعتمادی سپاه به سازمان نیز یک بار دیگر در این اطلاعیه مورد تأکید قرار گرفت و مشخص

ص: 112

شد سپاه حرکات این سازمان را مبتنی بر ملاک های مکتبی اسلام نمی داند.

از سوی دیگر، در آن موقعیت بااینکه سپاه جایگاه بسیار مهمی در محافل مختلف عقیدتی و سیاسی هوادار نظام داشت، نوع ارتباط قلبی و عقیدتی آن با امام خمینی جایی برای حضور مؤثر محافل مزبور در سپاه، به گونه ای که ایجاد وابستگی کند، باقی

نمی گذاشت. بنابراین، سپاه شاخه نظامی هیچ گروه و جریان سیاسی داخل نظام نبوده و این گونه هم تلقی نمی شد.

نصایح روز 12 اردیبهشت امام خمینی به فرماندهان سپاه، نمونه ای از نوع رابطه سپاه با فرماندهی عالی آن است. امام خمینی در این ملاقات علاوه بر اعلام موضع درباره مسئله امریکا و مقایسه انقلاب اسلامی با دیگر انقلاب ها، خطاب به فرماندهان سپاه نصایحی را بدین صورت بیان کردند: «آن چیزی که باید من عرض کنم به شما آقایان که سران این جمعیت ها هستید، این است که کاری بکنید که این نهضت لکه دار نشود. شما الآن جزء جنود الهی هستید. جند الله شما هستید. شما لشکر خدایید. کسی که لشکر خداست اگر خدای نخواسته یک کاری بکند که مرضی خدا نباشد و آن وقت یک جوری باشد که گفته بشود که خوب، اینها هم مثل سابق، اینها حالا دستشان رسیده به یک چیزی اینها هم زور می گویند به مردم، اینها هم اذیت می کنند مردم را، اینها هم مثلاً مال مردم را خدای نخواسته برمی دارند. این طور نباشد. به جوان هایتان سفارش کنید.»

سپاه در طول این دوره، به سبب نوع نیروهای وقت، انعطاف تشکیلاتی و رو به رشد بودن، بعضی تحرکات انقلابی چشمگیر را بروز می داد که ویژه شرایط دوگانه (انقلاب نظام) بوده و نشان می داد این وضعیت، آزادی عملی را برای این نیرو به بار آورده است که با جایگاه یک سازمان نظامی یا انتظامی عادی متفاوت است. نامه مورخ 10/2/1359، مسئول واحد تدارکات سپاه به سفارت سوریه در تهران، با مهر واحد تدارکات سپاه و امضای محسن رفیق دوست، مربوط به خرید 500 قبضه موشک انداز آر.پی.جی7 و 5 هزار گلوله موشک مربوط به آن، نمونه ای از تفاوت وضعیت سپاه ازلحاظ تحرک، ارتباط و انعطاف تشکیلاتی است.

در شرایطی که هنوز نهادها و ارگان های نظام جدید یا به طور کامل تأسیس نشده یا هنوز بی تجربه و ناتوان بودند، سپاه پاسداران درعمل عمده وظایف برزمین مانده بسیاری از آنها را برعهده گرفته بود و این امر به خصوص در مناطق مستعد بحران و برخی نواحی که مناسبات محلی بر روابط و ضوابط رسمی دولتی مقدم شمرده می شد، گاهی

چالش هایی درپی داشت. دراین میان، انگیزه های فوق العاده نیرومند افراد سپاه که از وضعیت انقلابی تازه گذشته در آنها باقی مانده بود نیز اغلب باعث می شد افراد برای حل ناهنجاری ها خود را طوری به آب وآتش بزنند که ناظران نتوانند قضاوت واحدی راجع به آنان داشته باشند. واقعه ای که 21/2/1359، در یکی از روستاهای جیرفت اتفاق افتاد یکی از وقایعی است که نمودی از آنچه گفته شد به حساب می آید. سه روایت متفاوت روزنامه جمهوری اسلامی، ستاد مشترک ارتش و استانداری کرمان دراین باره نشان می داد هرکدام از منظری متفاوت ماجرا را برداشت کرده و به قضاوت مختلفی رسیده اند.

ص: 113

ب) تنوع مسئولیت

در این دوره، تنوع مسئولیت های سپاه و حوزه گسترده ایفای نقش آن به تناسب وضعیت کنونی ازجمله نکات قابل توجه است. نیروهای سپاه در عرصه بسیار وسیعی درگیر مسائل مختلف، از درگیری های نظامی مناطق بحرانی غرب کشور و منطقه گنبد تا برخورد با انواع نابسامانی های سیاسی و اجتماعی تهران و دیگر شهرها بودند. مواردی که در ادامه آمده، نمودهایی از تنوع وظایف سپاه است.

در روز 1/2/1359، سپاه شهر گرگان با اعلام اینکه که برخی از مزارع تقسیم شده منطقه به دست عوامل فئودال ها تخریب شده است، هشدار داد که با عاملان این حوادث به شدت مقابله خواهد کرد.

در چا بهار، سپاه این شهر از تهران پیامی مبنی بر وظایف مراقبت از لنج های حامل اسلحه غیرمجاز دریافت کرد.

در کرمانشاه نیز سپاه تلفن گرامی مبنی بر اقدامات خاص درباره آتش سوزی و قصد گروه های چپ گرا برای تخریب پل جوانشیر از ستاد مشترک ارتش دریافت کرد.

در تهران، روزنامه جمهوری اسلامی پاسخ سپاه به مقاله "کنترل تلفن ها سلب اعتماد و امنیت اجتماعی" مندرج در روزنامه مجاهد (ارگان سازمان مجاهدین خلق) را درج کرد که در آن ایرادات سازمان بررسی و مختصات خط مکتبی سپاه بیان شده بود.

در همدان هم رسیدگی به مسئله شورش زندانیان پس از آنکه از اقدامات نیروهای موظف مربوطه نتیجه ای حاصل نشد به سپاه محول گردید.

نامه دکتر قندی وزیر پست و تلگراف و تلفن به سپاه در روز 22/2/1359، نمونه ای دیگر از تنوع وظایف و توقعات از سپاه است. در این نامه آمده است: «به طوری که اطلاع دارند مراکز مخابراتی کشور ازجمله نقاط حساس است که باید به طور مستمر زیر پوشش حفاظتی قرار گیرد و... خواهشمند است نظر موافق آن سپاه را دایر بر اعزام نفرات مورد نیاز اعلام و دستور فرمایند ترتیبی اتخاذ شود که در شهرهای بزرگ نیز به نحوی که در تهران معمول خواهد شد با هماهنگی رئیس ستاد پاسداران و رئیس مخابرات افراد مورد نیاز برای حفاظت کاملاً مطمئن اختصاص داده شود.»

ج) گسترش کمی و کیفی تشکیلات بسیج

علاوه بر مأموریت های درون مرزی مربوط به حفظ انقلاب در قبال تحرکات مسلحانه ضدنظام و مأموریت های برون مرزی مربوط به پر کردن خلأ ارتشی نوسازی شده که هنوز براثر انقلاب فاقد آمادگی لازم بود، سپاه مأموریت های انتظامی را هم برعهده داشت، این مأموریت ها هم وظایف ژاندارمری (خارج شهر) و هم وظایف شهربانی (داخل شهر) را در بر می گرفت. البته همان طور که گذشت، تنوع حرکات سپاه به آنچه در اینجا ذکر شد محدود نمی شد. به همین دلیل، ضرورت ارزیابی و کنترل و خودانتقادی جدی، برای سالم ماندن این تشکیلات بزرگ برآمده از انقلاب، در

ص: 114

نزد غالب عناصر آن احساس می شد. این امر در نوعی پویایی خودجوش و نه به صورت الزام از بالا، درجهت تعیین و تصحیح و تداوم حرکت سپاه، به شکل های مختلف وجود داشت. در طول دوره نمونه هایی از نقادی ها، کنترل ها و ارزیابی های داخلی سپاه، مشاهده می شود.

در دوره کتاب حاضر، سپاه گرچه به طور طبیعی در داخل تشکیلات با مشکلات ناشی از مرحله گذار انقلابی روبه رو

بود، اما درعین حال، گسترش اساسی خود ازجمله دراختیار گرفتن سازمان بسیج را نیز مدنظر داشت. بنابراین، درحالی که

حرکت رسمی بسیج و تجهیز ارتش بیست میلیونی

مستقل از سپاه برنامه ریزی

شده و به تدریج و البته با

کندی درحال شکل گیری بود، گسترش درجهت زیر بال وپر گرفتن بسیج و ارتش بیست میلیونی از اهداف اصلی سپاه به شمار می آمد. البته درباره این شکل گیری باید یادآوری کرد که سازمان توانمند سپاه با تلاش نیروهای ورزیده انقلابی داوطلب، عمده کارهای اصلی سازماندهی و تشکیل ارتش بیست میلیونی را نه به عنوان وظیفه رسمی قانونی، بلکه به عنوان یک تکلیف انقلابی، درعمل، برعهده گرفته و انجام می داد.

در اواخر این دوره (27/2/1359)، سپاه با امضای ستاد هماهنگی آموزش و سازماندهی ارتش بیست میلیونی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نامه ای به شورای انقلاب نوشت. در این نامه یادآوری شده است: پس از فرمان امام دایر بر تشکیل ارتش بیست میلیونی، برای هماهنگ کردن فعالیت های سپاه پاسداران و ارتش و دیگر ارگان های نظامی و انتظامی، ستادی به نام ستاد بسیج ملی تشکیل شده و اساسنامه ای به دست نمایندگان سپاه پاسداران، وزارت کشور و ارتش جمهوری اسلامی تنظیم گشت و به منظور تصحیح و تصویب به شورای انقلاب فرستاده شد. در ادامه نامه، سپاه اعلام کرده است: «متأسفانه ستاد بسیج هیچ گاه تحقق واقعی نیافت و تنها سپاه پاسداران بود که امر آموزش و سازماندهی ارتش بیست میلیونی را در سراسر کشور با برنامه های تدریس شده و تشکیلاتی منضبط به عهده گرفت. ... آنچه اخیراً به نام قانون تشکیل سازمان بسیج ملی تدوین شده و به شورای انقلاب فرستاده شده است به دلایل زیر مورد تأیید این ستاد نمی باشد و درصورتی که اصلاح نشود ما قادر به همکاری نخواهیم بود.» پس از 6 بند توضیح، اضافه شده است: «برای عرض توضیحات بیشتر، نماینده این ستاد در هرموقع که تعیین فرمایند خدمت خواهد رسید.»

یادآوری می شود، سازمان بسیج ملی، برای تحقق دیدگاه های امام خمینی درمورد تشکیل ارتش بیست میلیونی، پیش تر به طور رسمی تأسیس شده بود و برای نمایش قدرت مردمی و بیشتر برای معرفی و تبلیغ و آشنا کردن عامه با این تشکیلات، مراسم مختلفی را برگزار می کرد. در رأس ستاد فرماندهی این سازمان که با تلاش سپاه و کادرهای

باانگیزه آن راه اندازی شده بود، یک جوان روحانی نه چندان معروف و باسابقه، قرار گرفته بود که تمایل زیادی برای استقلال این سازمان از هر نهاد دولتی و انقلابی داشت.

ص: 115

فرماندهان سپاه که بسیج را مولودی از سپاه می دانستند، از همان بدو کار اعتراض و نگرانی خود را درمورد استقلال بسیج، در محافل خصوصی پنهان نمی کردند. بعدها، پس از مباحث بحث انگیز و مفصل، مجلس شورای اسلامی سازمان بسیج ملی را با عنوان سازمان بسیج مستضعفین، زیرنظر سپاه و درواقع یکی از واحدهای آن معرفی کرد.

د) سپاه و ارتش

قبل از هر چیز، به لحاظ عوامل مختلف ازجمله وجود تفاوت های اساسی در زمینه های پیدایش و گسترش باید بر طبیعی بودن ویژگی های متفاوت سپاه و ارتش تأکید کرد.

درعمل، یکی از مشکلات قابل ذکر، اما نه چندان مهم و حاد این دوره، ناهماهنگی و برخی اختلافات موجود میان ارتش و سپاه بود. این اختلافات برخی طبیعی و به تفاوت نوع سازمان و تشکیلات و بعضی دیگر به تفاوت انگیزه ها و خصلت های غالب و رایج در هرکدام از این دو نیرو مربوط می شد و برخی نیز درواقع نوعی فرافکنی و پاسخ به فشارهای طرف مقابل بود؛ چراکه یک طرف توقع کار جدی تر و رفتار انقلابی و نه صرفاً انجام وظیفه اداری را داشت و طرف دیگر رعایت نظم رایج، اهمیت به ظواهر سلسله مراتب و دیگر قواعد ارتشی را متوقع بود.

در شرایطی که سپاه هم در عرصه مقابله با گروه ها و تشکیلات مسلح مخالف نظام در جنبه های مختلف سیاسی، عقیدتی و نیز نظامی و امنیتی تنها نیروی قابل اتکای

نظام جدید بود و هم در بحران های

مناطق کردنشین، عامل اصلی خنثی کردن

تدابیر و سیاست ها و روش های گروه های قدرتمند و سابقه دار منطقه ای به حساب می آمد، این یک خطر بود که آسیب تفرقه و اختلاف میان این نیروی نوپا و رو به رشد با همراهان ارتشی آن به صورت

تهدیدی جدی ظاهر شود.

درواقع در کنار فعالیت نیروهای مذهبی و مؤمن ارتش که بار اصلی ایفای وظایف ارتش، عمدتاً به طور داوطلبانه بر دوش آنها بود، گاهی نوعی واکنش های غیردوستانه و غیرانقلابی نیز تبادل ها و همراهی های فراوان دو نیروی

سپاه و ارتش را به خدشه و تضعیف، تهدید می کرد. البته واکنش ها و رفتار غیردوستانه که از شمول دفعات و کمیت بالایی هم برخوردار نبود، از هر دو طرف مشاهده می شد، ولی جهت گیری ها و دغدغه ها متفاوت بود. این قبیل رفتارها که به طورکلی به صورت گلایه ظاهر می شد، اغلب مربوط به سطح میانی بود و به سطوح عالی فرماندهی تسری نمی یافت. در این سطح، به خصوص در آن شرایط حساس از دامن زدن به اختلافاتی که درصورت مهار نشدن می توانست کارایی هر دو نیرو را کاهش دهد، پرهیز می شد. برای نمونه می توان از گلایه های مربوط به وضعیت حساس سنندج یاد کرد.

در هنگامه ای که درگیری ها در سنندج همچنان ادامه داشت، ایجاد هماهنگی و وحدت فرماندهی و عمل میان نیروهای مسلح متفاوت موجود یعنی نیروهای داوطلب و سپاه و از طرفی نیروهای موظف ارتش که هرکدام در فضای جداگانه ای به سر می بردند از معضلات بود.

ص: 116

به خصوص که فرمانده کل قوا بنی صدر بود و در ذهنیت نیروهای سپاه به وی مشکل اساسی وجود داشت و او را فردی می دانستند که صرف نظر از مواضع سیاسی، در این گونه موارد فردی بی اطلاع بوده و ذهن و ملاک تصمیم گیری های خود را دراختیار فرماندهان ارتشی قرار داده است که چندان توانایی و تمایلی به انجام روش ها و راه حل های مورد نظر سپاه ندارند. طبیعی است صرف نظر از صحت وسقم، زمینه ها و وجود این گونه دیدگاه ها به تنهایی مشکل آفرین بود.

بااین همه، بنی صدر در مقام فرماندهی کل قوا، به اتخاذ تدابیری برای حل این معضلات دست زد که درقالب دستورالعمل هایی ازسوی ستاد مشترک ارتش به کلیه نیروهای مسلح درگیر ابلاغ شد؛ ازجمله در یک تلفن گرام اعلام شد: «در جلسه شورای وزرای امنیتی روز 16/2/1359، با توافق مقامات مسئول ریاست جمهور

فرمودند آقای ابوشریف و سرگرد شیرازی در منطقه لشکر28 حضور داشته باشند و زیر امر فرمانده لشکر عملیات هماهنگ نموده از اقدامات مستقل و موضعی بی نتیجه خودداری شود.» فقط همین یک دستورالعمل که افرادی چون ابوشریف و صیاد شیرازی را زیر امر لشکر28 قرار می داد، خود گویای بی اطلاعی بنی صدر و از طرفی پیشاپیش محکوم به شکست بودن مدیریت

وی بود. به خصوص در فضای انقلابی وقت که شخصیت و رفتار انقلابی بیشتر افراد مقدم بر شخصیت و رفتار سازمانی و قانونی آنان بود، این گونه دستورالعمل ها فقط واکنش و ذهنیت منفی نسبت به وی را افزایش می داد.

علاوه براین، غالب نیروهای سپاه فقط با اقشار و افراد خاصی از ارتش که ازنظر تعلقات دینی و انقلابی ویژگی های سپاه را داشتند، مایل و قادر به همکاری بودند، مهم تر از همه اینکه فضای حاکم بر سپاه و نیروهای آن به گونه ای بود که قرار گرفتن زیر نظر ارتش را نه تنها امری مفید و مثبت تلقی نمی کردند، بلکه آن را عامل کم اثرشدن و هدررفتن نیروی خود می شمردند. گذشته از این، درعمل سختی کار و ویژگی های آن وضعیت بحرانی که پیشبرد امور متکی بر ایثار و داوطلبی بود، خودبه خود به افرادی که جدی تر، کوشاتر و خطرپذیرتر بودند در صحنه و میدان عمل نقش هدایت و فرماندهی می داد.

از سوی دیگر، رئیس ستاد مشترک و برخی دیگر از فرماندهان ارتش که در نقش یک فرمانده عالی نظامی و درگیر مسئولیت های خویش بودند، نمی توانستند به چنین ظرایفی دقت و توجه لازم را مبذول دارند و این باعث ناهماهنگی هایی می شد. به طوری که در روز 3/2/1359، ابلاغیه ای با امضای سرلشکر شادمهر رئیس ستاد مشترک ارتش، برای نیروهای زمینی و هوایی ارتش، ژاندارمری و نیز سپاه پاسداران ارسال شد که حاوی تدبیر کلی عملیات نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در منطقه غرب کشور بود. در متن پیام قید شده بود که تدبیر مزبور به تصویب فرماندهی کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران (بنی صدر)

رسیده است. در این پیام که در سه عنوان وضعیت، مأموریت و اجرا تنظیم شده بود درمورد سپاه پاسداران آمده است: «سپاه پاسداران انقلاب با استعدادی درحدود 4000 نفر تحت کنترل عملیاتی نیروی زمینی عمل

ص: 117

خواهد کرد، جنگ افزار سنگین مورد نیاز سپاه پاسداران به وسیله نیروی زمینی تأمین می گردد.» در ادامه این ابلاغیه به تشکیل مرکز عملیات تاکتیکی مشترک و هدایت عملیات توسط نیروی زمینی ارتش و اینکه طرح هر عملیات پس از تصویب ستاد مشترک ارتش قابل اجرا می باشد، اشاره شده بود. تصویری که در این تدبیر از میزان توانایی ارتش در

مقابله با بحران های موجود و به خصوص از نوع همکاری سپاه و ارتش ترسیم شده بود، درعمل به کلی متفاوت با واقعیت و نیز علامت عدم شناخت تهیه کنندگان آن از ماهیت و بافت سپاه و جایگاه آن در شرایط وقت بود. این را روند تحولات بعدی، در طول دوره کتاب تأیید کرد.

در این دوره، ارتش به اشکال مختلف مورد هجوم گروه هایی بود که از همان ابتدای پیدایش نظام جدید، شعار انحلال ارتش امریکایی را به جد سر می دادند. هجومی که نه فقط از بیرون، بلکه به صورتی خطرناک تر از درون به شکل نفوذ پیگیرانه وجود داشت. در امر خنثی کردن این تهدید دولبه، چه در تصمیم سازی و تصمیم گیری و چه درعمل، نقش و جایگاه سپاه، به دلیل بافت و ترکیب و چگونگی ربط آن با انقلاب، نقش و جایگاه ویژه ای بود و به طور عملی درجهت حذف موانع و رفع مشکلات ارتش برای مسئولان نظام و نیز فرماندهان متعهد ارتش پشتوانه و حامی مغتنمی محسوب می شد. تلفن گرامی که از سپاه خرم آباد برای مرکز فرماندهی سپاه ارسال شد بروزی از این نقش را نشان می دهد. در این تلفن گرام آمده بود: «ساعت 10 صبح که تیپ84 خرم آباد ارتش قصد داشت یک گردان به سنندج روانه کنند، زمانی که افراد برای اعزام آماده شده بودند 2 نفر از افراد این تیپ به مخالفت با این مأموریت پرداختند و گفتند ما به مأموریت برادرکشی نخواهیم رفت. بعداً در جست وجویی که با حکم دادستانی از خانه یکی از این دو انجام شد تعدادی اعلامیه گروه های چپی، نامه هایی به سرقت رفته از ارتش و کتاب های تاکتیک و نقشه های نظامی به دست آمد.»

در اواخر این دوره در شرایطی که ارتش درگیر مسائل کردستان بود و به شدت

ازطرف گروه های کمونیستی تحت فشارهای چندجانبه قرار داشت از جهتی کاملاً متضاد نیز به نحوی آشکار زیر سؤال رفت. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در 24/2/1359، بیانیه ای منتشر کرد که روزنامه جمهوری اسلامی آن را تیتر اصلی خود قرار داد و در سه ردیف، با عنوان درشت "آماده باش با طرح کودتای امریکایی مقابله کنیم" این بیانیه را در نیم صفحه

اول خود به چاپ رساند. در این بیانیه آمده است: «مردم مسلمان و انقلابی!

براساس اطلاعات موثقی که به ما رسیده، امریکای جهان خوار با تکیه بر ستون پنجم خود (ایادی مزدور داخلی) و با همکاری فراماسونری، صهیونیزم بین المللی، اینتلجنت سرویس، موساد و... درصدد تهاجم نظامی جدیدی است. بدین معنی که توطئه شکست خورده اش در طبس در ابعاد وسیع تری ادامه یافته، احتمالاً توسط عمالش در درون ارتش (که متأسفانه بعضاً تا فرماندهی سطوح بالا نیز نفوذ کرده اند)، ساواکی های فراری و مخفی (که اینها نیز متأسفانه احیاء شبکه کرده اند!) و... درصدد برپانمودن یک کودتای داخلی

ص: 118

است، (این کودتا ممکن است تحت عنوان "دفاع از انقلاب اسلامی"، "مارکسیستی و دست چپی" یا "ملی و دفاع از استقلال و تمامیت ارضی ایران" باشد). این کودتا ... بلافاصله با یک کودتای دیگر دست راستی به شیوه اندونزی سرنگون می شود! ... تأکید می کنیم که ما شرایط کنونی را (همچنان که در بیانیه "نگاهی به توطئه نظامی امریکا" مفصلاً شرح داده ایم)، همانند شرایط 25 تا 28 مرداد 32 ارزیابی کرده، هرلحظه امکان اجرای نقشه های ویرانگری را توسط اجانب و ایادی داخلی شان می دهیم.»

گذشته از تمام آنچه ذکر شد، ارتش در آن اوضاع، به سبب تصفیه رأس آن (تیمسار به بالا) در انقلاب، قطع پشتوانه لجستیک آن (امریکا و انگلیس) و نیز نابودی ایدئولوژی حاکم بر آن (شاهنشاهی) و تازه وارد بودن ایدئولوژی جدید ناشی از انقلاب اسلامی، هنوز در وضعیتی بسیار شکننده به سر می برد. بدیهی است که برای روی پاایستادن مجدد محتاج کمک فراوانی باشد و در آن موقعیت فقط نیروهایی نظیر نیروهای سپاه پاسداران می توانستند ارتش را دربرابر هجوم بی امان مشکلات متعدد نابودکننده، محافظت و نیز تقویت کنند. نقطه اتصال، البته نیروهای مذهبی انقلابی ارتش بوده است.

یکی از این مشکلات متعدد نابودکننده همان کودتای داخلی مذکور بود که البته نه با چارچوب تحلیلی یادشده در بیانیه، در تیرماه 1359، روی داد و خسارات فراوانی به ارتش جمهوری اسلامی ایران وارد کرد.

***

در اینجا لازم است از کلیه اعضا و کارکنان مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس (مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ) که در مدت طولانی مراحل تحقیق و تدوین این کتاب (حدود 8 سال) حتی خارج از وظایف رسمی مرکز به رفع مشکلات عدیده کار اقدام کردند و در جنبه های مختلفی اینجانب را یاری دادند، به خصوص برادران عزیزم محسن رشید، حسین اردستانی، حمیدرضا فراهانی، مجید نداف و مهدی انصاری سپاسگزاری کنم. همچنین باید از کوشش و تلاش دستیارانم در امر تحقیق محمدرضا نخعی و زهره سادات بطحایی، به ویژه از زحمات و پیگیری های متعهدانه سجاد نخعی و فاطمه سادات مدنی در مراحل مختلف تحقیق و تدوین کتاب تشکر کنم.

وظیفه خود می دانم از برادر ابراهیم حاج محمدزاده یاد کنم که مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ و نیز پروژه روزشمار جنگ با تعهد و همت و انگیزه مثال زدنی وی راه اندازی شد و بر گردن راویان، محققان و نویسندگان مرکز به خصوص حقیر حقی بزرگ و فراموش نشدنی دارد و دعا کنم خداوند به او جزای خیر بدهد و او را از شرور مختلف روزگار حفظ کند.

آرزو می کنم این اثر بتواند در امر تهیه منابع اولیه تاریخ دفاع مقدس و زمینه های آن در انقلاب اسلامی و درجهت رفع نیاز محققان کنونی و آتی و در ممانعت از تحریف تاریخ ایران اسلامی

ص: 119

گامی هرچند ناچیز محسوب شود که دراین صورت مقصود نویسنده حاصل شده است.

و دعای پایانی اینکه: امید دارم تهیه این کتاب مرضی حضرت حق جل و اعلی بوده باشد و به این سبب پدر و مادرم را مشمول غفران و رحمت واسعه اش قرار بدهد و خانواده ام، به خصوص همسرم را که در این مدت طولانی، فداکارانه شریک رنج های کار بود از شر آسیب های جسمی و روحی مصون دارد و به این حقیر از خزانه بی کران لطفش پاداش دنیوی و اخروی عنایت بفرماید.

هادی نخعی 22 بهمن 1391

ص: 120

روزشمار جنگ دوشنبه 1 اردیبهشت 1359 5 جمادی الثانی 1400 21 آوریل 1980

طرح و بررسی موضوع اقدام نظامی امریکا علیه ایران برای حل ماجرای گروگان ها،

امروز نیز مانند روزهای اخیر هم در سطح آشکار و هم در سطح سری، ادامه یافت. در سطح علنی موافقان و مخالفان به بیان دیدگاه های خود پرداختند، ولی در سطح سری تصمیم قطعی برای اجرای "عملیات نجات" با مخالفت شدید وزیر امور خارجه امریکا روبه رو شد، تا جایی که به استعفای وی انجامید.

آنچه در سطح آشکار به آن پرداخته می شود، از یک روال کلی تبعیت می کند و به طورکلی چشم انداز روشنی درباب تهدید نظامی و به خصوص انجام کوتاه مدت آن، ترسیم نمی شود و به این ترتیب، فضای آمادگی قطعی مقابله را در ایران و در مسئولان جمهوری اسلامی ایجاد نمی کند، اما درعین حال، تکرار این موضوع از جنبه های مختلف، نوعی عادت و آمادگی در افکارعمومی به وجود می آورد.

در ادامه این وضعیت امروز در پاریس، ریچارد نیکسون رئیس جمهور اسبق امریکا، در مصاحبه ای مطبوعاتی گفت: اگر فرانسه و سایر متحدان اروپای غربی امریکا به محدودیت های این کشور علیه ایران نپیوندند، ایالات متحده برای آزادی گروگان ها ناچار به اقدام نظامی خواهد شد. وی افزود: من می دانم این کار برای دوستان فرانسوی و سایر متحدان اروپای غربی امریکا دشوار است، ولی شرکت این کشورها در قرنطینه اقتصادی ایران واجد اهمیت فراوان است. انجام چنین کاری خطرهای فراوانی دارد. من می دانم

فرانسه و آلمان غربی بیش از ایالات متحده به نفت وابسته هستند، ولی اگر این کار انجام نشود، وقایع دیگری ممکن است اتفاق بیفتد. نیکسون اضافه کرد: درصورتی که کشورهای اروپای غربی از امریکا حمایت نکنند، اگر حرف های پرزیدنت کارتر مفهومی داشته باشد که من امیدوارم داشته باشد اقدام نظامی پیش خواهد آمد و خطر چنین کاری به مراتب بیشتر است. نیکسون با رد اظهاراتی مبنی بر اینکه اروپای غربی هیچ منازعه ای با ایران ندارد و مسئله گروگان ها مشکل امریکا است، گفت: تروریسم یک

ص: 121

مسئله جهانی است. وی اضافه کرد که می داند

اتحاد شوروی بیکار نخواهد نشست، توسل به اقدام نظامی خطرهای بزرگ دربردارد،

ولی خطر انجام ندادن آن و جلوه گر شدن امریکا به مثابه یک هیولای بی دفاع به مراتب بزرگ تر است. نیکسون همچنین خواستار افزایش بودجه دفاعی امریکا شد. (1)

دراین زمینه، هانس دیتریش گنشر وزیر امور خارجه آلمان فدرال، در یک مصاحبه رادیویی بر ضرورت اتخاذ تصمیم مشترک اروپاییان تأکید کرد و افزود: به کارگیری تمام امکانات مسالمت آمیز برای آزادی گروگان های سفارت امریکا در تهران، استفاده از وسایل نظامی را بعید می سازد. (2)

ماسایوشی اوهیرا نخست وزیر ژاپن نیز از ایالات متحده امریکا خواست تا به ماجرای تأسف انگیز گروگان گیری در تهران ازطریق راهکارهای سیاسی پایان دهد و برای این منظور وسایل نظامی را به کار نگیرد. وی در گفت وگو با سفیر امریکا در توکیو درعین حال تأکید کرد که ژاپن حاضر است تا در یک فشار مؤثر نظامی علیه ایران شرکت کند. (3)

همچنین سابورو اوکیتا وزیر امور خارجه ژاپن، امروز در لوکزامبورگ خطاب به امیلیو کلمبو دبیر اجرایی جامعه اقتصادی اروپا، اعلام کرد که کشورش آماده است در تصمیم هایی که روز سه شنبه وزیران امور خارجه 9 کشور عضو بازار مشترک اروپا در قبال ایران اتخاذ خواهند کرد شرکت جوید. وی گفت: موضع اساسی ژاپن یافتن راه حلی صلح جویانه و مخالفت با کلیه اقدامات نظامی امریکا در ایران است. (4)

از سوی دیگر، دن شومردن ژنرال اسرائیلی که در سال 1976، فرماندهی عملیات "گروگان گیری فرودگاه انتبه" را به عهده داشت، آزادکردن گروگان های امریکایی در تهران را با استفاده از زور امکان پذیر

دانست. ژنرال شومردن در مصاحبه ای با روزنامه داوار

سوید اظهار کرد: در موقعیت فعلی ایران و تهران و فقدان یک قدرت مرکزی، امکان دارد از اوضاع در هم و برهم سود برد و به عملیات نجات گروگان ها دست زد. وی افزود که تصمیم ایالات

متحده برای اجرای عملیات نجات گروگان ها باتوجه به خطر موجود برای گروگان ها و اقدامات بین المللی پس از آن خواهد بود، لکن باید گفت مسئله اصلی گروگان ها نیستند، بلکه موقعیتی است که یک ابرقدرت با آن مواجه شده است. ایالات متحده با اسرائیل تفاوت بسیار دارد و شکست در این عملیات ضربه ای به حیثیت امریکا خواهد بود. (5)

روزنامه امریکایی واشنگتن پست نیز در تفسیری دراین باره نوشت: درگیری احتمالی نیروهای مسلح ایالات متحده با ایران احتمالاً پرخطرترین استفاده از نیروهای مسلح ایالات متحده پس از سال ها خواهد بود و به عنوان اولین قدم در راهی تلقی می شود که پایان آن قابل پیش بینی نیست. آثار اقدام نظامی برای اروپا و ژاپن درد آور و به دلیل اشاعه ناآرامی در بین کشورهای صادر کننده نفت خلیج فارس خطرناک خواهد بود. مشاوران رئیس جمهور امریکا به تازگی تأیید کرده اند که خطر دست زدن به یک اقدام نظامی، بسیار بزرگ است، ولی همین مشاوران گفته اند خودداری بیشتر در انجام اقدامی برای آزادی گروگان ها، هم در صحنه بین المللی و هم در صحنه داخلی نتایج بسیار گران به دنبال خواهد داشت. (6)

ص: 122


1- 1. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 32، 2/2/1359، ص10، پاریس خبرگزاری رویتر، 21 آوریل 1980 {1/2/1359}.
2- 2. همان، صص 18 و 19، بخش فارسی رادیو کلن، 1/2/1359.
3- 3. همان، ص18، بخش فارسی رادیو کلن، 1/2/1359.
4- 4. روزنامه بامداد، 3/2/1359، ص3.
5- 5. روزنامه انقلاب اسلامی، 1/2/1359، ص16.
6- 6. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص12.

در سطح سری، رئیس جمهور و شورای امنیت ملی امریکا طرح یک اقدام نظامی با عنوان "عملیات نجات گروگان ها" را طبق برنامه و بدون تزلزل دنبال می کنند و حتی استعفای امروز وزیر امور خارجه امریکا تغییری در این تصمیم ایجاد نکرده است. البته ونس امروز استعفا داد، ولی خبر این استعفا قرار است چند روز بعد اعلام شود. (1)

سایروس ونس وزیر امور خارجه امریکا، که روز گذشته با اتمام مرخصی خود به واشنگتن بازگشت، مطلع شد در غیاب وی تصمیم قطعی درباره عملیات نجات اتخاذ شده است. وی امروز صبح خیلی زود به دیدار رئیس جمهور رفت و نگرانی بسیار عمیق خود را درباره این تصمیم ابراز و سپس اعتراض های خود را یک به یک بیان کرد. (2) ونس به کارتر گفت: از آنجا که نمی تواند از عملیات نجات حمایت کند، بهتر است استعفا کند. (3) دراین باره ونس اظهار کرد: «در صبح روز دوشنبه 21 آوریل، درنهایت اندوه، نامه رسمی استعفای خود را نوشتم و بعدازظهر همان روز، شخصاً آن را به دست رئیس جمهوری دادم. ... کارتر نامه را خواند و به آرامی آن را تا کرد و در جیب خود گذاشت و گفت باید دراین باره صحبت کنیم. من گفتم تصمیم من قطعی است و به فرض موفقیت مأموریت نجات هم از آن عدول نخواهم کرد. رئیس جمهور از من خواست که از افشای موضوع استعفای خود قبل از عملیات خودداری کنم و تا آن موقع به کار خود در وزارت خارجه ادامه بدهم.» (4)

تصویر

سایروس ونس وزیر امور خارجه امریکا؛

قطعی شدن اجرای عملیات طبس در شورای امنیت ملی امریکا به استعفای وی انجامید.

در ملاقات صبح امروز ونس با کارتر، وزیر امور خارجه امریکا عمده ترین نگرانی ها و دلایل مخالفت خود را با طرح مذکور چنین توضیح داد: اولاً، این عملیات بی نهایت دشوار و شانس موفقیت در آن بسیار کم است. ثانیاً، حتی اگر عملیات موفقیت آمیز هم باشد، بعضی از گروگان ها حین عملیات کشته خواهند شد. درصورتی که

بعضی از گروگان ها نجات یابند، احتمال دارد روز بعد افراد دیگری دستگیر شوند. (و این شامل گزارشگران امریکایی و شاید حتی انگلیسی و فرانسوی هم می باشد) و چه بسا در پایان عملیات، تعداد گروگان ها حتی از قبل هم بیشتر شود. بجز موضوع گروگان ها، مسئله اثر سیاسی عملیات نجات نیز مطرح شد. ونس احتمال می داد این کار انفجاری در کل منطقه غرب آسیا ایجاد کند و احتمال جنگ مسلمانان علیه غرب را افزایش دهد و علاوه براین

مشکلات دیگری نیز میان ایالات متحده و متحدانش بروز کند. ونس یادآوری کرد: ایالات متحده به تازگی علاوه بر محدودکردن روابط سیاسی، تجارت با ایران جز درزمینه کشاورزی را هم قدغن کرده و با این قول که ایالات متحده

ص: 123


1- 7. جولیتو کیه زا، هدف: تهران، ترجمه هادی سهرابی، تهران: نشر نو، چاپ دوم، 1362، ص22.
2- 8. پیر سالینجر، امریکا در بند، تهران: کتاب سرا، 1362، ص279.
3- 9. ادوارد کلن، امریکا در اسارت، مترجمان توران خاوری و سرور طلیعه، تهران: انتشارات قلم، 1362، ص181.
4- 10. سایروس ونس، زبیگنیو برژینسکی، توطئه در ایران، ترجمه محمود مشرقی، تهران: انتشارات هفته، 1362، ص93.

اقدام به عملی نظامی نخواهد کرد، با فشار از متحدان خود می خواهد این کشور را در تحریم همراهی کنند.(1) وقتی این متفقین که نمی شود آنان را از پیش در جریان عملیات گذاشت پی ببرند که فریب خورده اند، چه واکنشی از خود نشان می دهند؟ بالاخره ونس می اندیشید اقدامات نظامی، حتی اگر به صورت محدود برای نجات گروگان ها باشد، ایران را به آغوش شوروی سوق می دهد.

وقتی سخنان ونس به پایان رسید، رئیس جمهور گفت: اینها دلایلی منطقی هستند. آیا میل دارید آنها را برای شورای امنیت ملی بازگو کنید؟ ونس گفت: بله مایلم.

دو ساعت بعد، ونس دلایل خود را برای شورای امنیت ملی بیان کرد. به دنبال سخنان وی بحث مختصری شد و پس از آن درباره تصمیمی که در 11 آوریل اتخاذ شده بود، دوباره رأی گیری شد. تنها رأی منفی متعلق به ونس بود. ونس به رئیس جمهور قول داد تا پایان عملیات درباره استعفای خود حرفی نزند.

پیش از آن، رئیس جمهور به تمام افراد کاخ سفید که از آن تصمیم مطلع بودند هشدار داده بود تا از بیان هر مطلبی که حاکی از وقوع حادثه ای باشد، خودداری کنند. (2)

درحالی که قرار است در اجلاس آتی کشورهای عضو جامعه اقتصادی اروپا در لوکزامبورگ، درباره نوع حمایت از امریکا علیه ایران تصمیم گیری شود، پارلمان اروپا در استراسبورگ در قطعنامه ای، گروگان گیری تهران را به شدت محکوم کرد و به 9 کشور عضو بازار مشترک اروپا پیشنهاد کرد درصدد قطع مناسبات دیپلماتیک خود با ایران بر آیند. تصمیم پارلمان اروپا، در یک جلسه فوق العاده اتخاذ شد. (3)

دراین حال، برخی کشورها با اعلام مواضع قبلی به استقبال اجلاس مذکور می روند و می کوشند در نتایج آن تأثیرگذار باشند. ازجمله، امروز در لندن، داگلاس هرد سخنگوی وزارت امور خارجه انگلیس، در یک گفت وگوی تلویزیونی گفت فکر می کنم عدم حمایت از امریکا علیه ایران به خروج این کشور از ناتو بینجامد و عواقب این اقدام برای متحدان این کشور بسیار وخیم خواهد بود و خطر جدی درپی خواهد داشت، البته، نه به زودی و نه لزوماً امسال، اما در طولانی مدت، احساس عمومی در امریکا چنین خواهد شد که آنها به اتحادی تعلق دارند که مهم و کارآمد است، اما حاضر نیست خود را درگیر مشکلات کند.

به گفته هرد، چنانچه دول عضو بازار مشترک نتوانند در اجلاس لوکزامبورگ به تصمیم مشترکی دست یابند، آن وقت، دولت های حامی امریکا باید با یکدیگر تماس بگیرند و ببینند در

ص: 124


1- * آنچه در گزارش ها انعکاس یافت، این بود که اگر اروپاییان با تحریم و قطع رابطه سیاسی امریکا همراهی نکنند به ناچار خطر حمله نظامی پدید خواهد آمد.
2- 11. امریکا در بند، پیشین، ص279.
3- 12. روزنامه انقلاب اسلامی، 1/2/1359، ص12.

این موقعیت ناراحت کننده چه کاری می توانند انجام دهند. به گزارش آسوشیتدپرس، مقصود هرد از این کشورها، به خصوص انگلستان و آلمان بود. (1)

امروز همچنین رادیو کلن گزارشی منتشر کرد که نشانه شدت مواضع غیردوستانه بخشی از حاکمیت کنونی آلمان غربی علیه ایران است. به گزارش این رادیو: «رئیس اتحادیه بانک های پس انداز در آلمان فدرال اطمینان داد که مؤسسات اعتباری در جمهوری فدرال آلمان تصمیمات سیاسی علیه ایران به علت ماجرای گروگان گیری در تهران [را] محترم خواهند شمرد. وی در یک مصاحبه مطبوعاتی گفت که این موضوع درمورد مسئله مسدودساختن حساب های مربوط به سپرده های ایران در آلمان نیز اعتبار دارد. رئیس اتحادیه بانک های پس انداز درعین حال خاطرنشان کرد که ایران تابه حال به تمامی تعهدات مالی خود عمل کرده و به همین جهت مؤسسات اعتباری اقدامات خاصی را ازسوی خود به عمل نخواهند آورد.» (2)

در واکنش به چنین مواضعی، امروز، سفارت ایران در آلمان غربی در یک اطلاعیه مطبوعاتی تأکید کرد: کوشش های دولت فدرال آلمان برای واداشتن کشورهای عضو جامعه اروپا به انجام تحریم های

درخواستی دولت امریکا علیه ایران، روابط خوب قدیمی بین ملت آلمان و ایران را به خطر می اندازد. سفارت

ایران در این کوشش های دولت آلمان، نشانی از گروه های فشار می یابد که با نفوذ در جمهوری فدرال آلمان امید دارند شرایط مساعد خود را در ایران به وجود آورند و به نفع خود از آن بهره برداری کنند. (3)

در همین حال، به گزارش خبرگزاری آلمان شرقی، امروز، یک هیئت تجاری ایرانی به سرپرستی معاون وزارت بازرگانی این کشور در آلمان شرقی مذاکراتی را با این دولت آغاز کرد. در این مذاکرات «هر دو طرف علاقه فی مابین را به تعمیق روابط و ایجاد همکاری های ثمربخش دوجانبه براساس حق مالکیت، تساوی حقوق و عدم دخالت در امور داخلی یکدیگر تأیید کردند.» (4)

یادآوری می شود دیگر کشورهای نزدیک به بلوک شرق نیز امروز به اعلام مواضع خود در حمایت از ایران دربرابر امریکا پرداختند. ازجمله، کره شمالی محدودیت های امریکا علیه ایران را یک عمل مطرود سیاسی که هدف آن لطمه زدن به استقلال ایران است، خواند و آن را محکوم کرد. روزنامه رودونگ سیم نون ارگان حزب کمونیست کره شمالی، دراین باره نوشت: هدف از محدودیت های امریکا علیه ایران مرعوب کردن ملت و دولت ایران و وادارساختن آنها به تغییر موضع مستقل ضدامریکایی شان است. این نشریه افزود: این کار دخالت مستقیم در امور داخلی یک کشور دیگر است. رودونگ سیم نون هشدار داد: هیچ تهدید و باج خواهی نمی تواند مردم ایران را مقهور سازد و اقدامات کارتر را تاکتیک هایی برای کسب محبوبیت و اشغال کرسی ریاست جمهوری امریکا خواند. (5)

برخی کشورها نیز به نوعی که برایشان ضرر چندانی نداشته باشد از امریکا حمایت کردند. ازجمله دولت استرالیا امروز، با یک سلسله محدودیت های تجاری ایران موافقت کرد که می تواند در آینده به صورت تحریمی مؤثر از مواد غیرغذایی در آید.

ص: 125


1- 13. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص1.
2- 14. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 32، 2/2/1359، ص18، بخش فارسی رادیو کلن، 1/2/1359.
3- 15. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص2.
4- 16. روزنامه جمهوری اسلامی، 3/2/1359، ص12.
5- 17. روزنامه جمهوری اسلامی، 1/2/1359، ص1.

به گزارش آسوشیتدپرس: «[در] هفت ماهه سال گذشته صادرات مواد غذایی استرالیا به ایران 96 میلیون دلار بوده [درحالی که] صادرات مواد غیرغذایی اش 11 میلیون دلار بیشتر نمی شده است.» (1)

1. در موضوع تحریم اقتصادی که امریکا درصدد جلب حمایت جهانی دراین باره علیه ایران است، مقوله نفت، جایگاه خاصی دارد. باتوجه به مواضع ایران و تهدیدهای جمهوری اسلامی درخصوص تنبیه نفتی کشورهایی که در تحریم علیه ایران شرکت کنند، این کار بایستی با حداقل خسارت برای جوامع صنعتی مصرف کننده نفت پیگیری شود تا امکان موفقیت امریکا در جلب موافقت کشورهای مزبور، ایجاد شود. در گزارش های امروز منابع خبری دراین باره، علاوه بر نشست مطبوعاتی وزیر نفت ایران، طرح موضوع منافع نفتی دراز مدت امریکا و نیز اوضاع یکی از متحدان آن کشور، یعنی ژاپن قابل توجه است.

در ایران علی اکبر معین فر وزیر نفت، در یک نشست مطبوعاتی با حضور جمعی از خبرنگاران داخلی و خارجی شرکت کرد. وی در بخشی از سخنانش گفت: خط مشی ما در آینده ازلحاظ فروش نفت همان چیزی است که پیش تر نیز اعلام شده بود و ما به هر کشوری که از امریکا حمایت کند و در تحریم اقتصادی علیه ایران شرکت کند، نفت نخواهیم فروخت. وی افزود: 40 درصد نفت ما به کشورهای عضو بازار مشترک اروپا صادر می شود. چنانچه این کشورها در تحریم اقتصادی ما شرکت کنند ما این 40 درصد نفت را به آنها نخواهیم فروخت و سعی می کنیم اولاً، تا جایی که بتوانیم نفت کمتری صادر کنیم، زیرا ما قسمتی از پول نفتی را که در گذشته به دست می آوردیم

برای خرید قطعات و وسایل از این کشورها مصرف می کردیم و چنانچه این کشورها به ما چیزی نفروشند، لزومی ندارد که ما این سطح تولید را به میزان قبلی نگه داریم و این فرصت خوبی است که ما می توانیم در تولید نفت صرفه جویی کنیم. ثانیاً، ما با 42 کشور جهان قرارداد فروش نفت داریم و هنوز کشورهای زیادی وجود دارند که طالب نفت ما می باشند و چنانچه ما به کشورهای بازار مشترک نفت نفروشیم، می توانیم ظرف چند هفته مشتریان لازم را به دست آوریم و طبیعی است که زیان واقعی به کشورهای بازار مشترک که مجبورند نفت را به قیمت بیشتر در بازار آزاد بخرند، وارد می شود. (2)

علی اکبر معین فر وزیر نفت:

به هر کشوری که از امریکا حمایت و در تحریم اقتصادی علیه ایران شرکت کند، نفت نخواهیم فروخت.

وزیر نفت همچنین درباره مشکلات اخیر فروش نفت ایران به ژاپن گفت:

ص: 126


1- 18. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص4.
2- 19. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص9.

«آنچه بین ما و ژاپن مطرح است مسئله قیمت نفت نیست، مسئله دیگری که مطرح است ازنظر سیاسی می باشد و چنانچه ژاپن از سیاست کارتر پیروی کند، ما فروش نفت را به آن کشور قطع می کنیم.»(1) (2)

دراین حال، برخی شواهد از تزلزل ژاپن در شیوه برخورد با ایران و کوشش امریکا برای رفع تردیدهای آن کشور حکایت می کند. به گزارش خبرگزاری فرانسه، شرکت های بزرگ وارد کننده نفت ژاپن باوجود خودداری از خرید نفت ایران به بهای 5/2 دلار اضافی در هر بشکه، پیشنهاد گفت وگوهای تازه ای را با شرکت ملی نفت ایران کرده اند. دراین زمینه آنها به کشتی های نفتکش خود دستور دادند تا به سوی ایران حرکت کنند، لیکن شرکت ملی نفت ایران تصمیم گرفته است تا موقعی که کمپانی های نفتی ژاپن از پذیرش افزایش بهای نفت ایران خودداری کنند از بارگیری این کشتی ها در بندرهای ایران جلوگیری کند. (3)

از سوی دیگر، به گزارش رویتر، دولت کارتر امروز به دولت ژاپن قول داد باتوجه به خودداری ژاپن از خرید نفت ایران به قیمت بالا، نیازهای نفتی ژاپن را بررسی کند. یک سخنگوی وزارت امور خارجه امریکا ضمن تقدیر از این اقدام ژاپن گفت: دولت امریکا با ژاپن درمورد نیازهایش درزمینه نفت در تماس خواهد بود. (4)

دراین میان، دولت امریکا برنامه های نفتی دراز مدت مربوط به خود را نیز دنبال می کند. یک مقام آگاه در امور انرژی امریکا اعلام کرد: ایالات متحده درصدد ایجاد یک سیستم ذخیره نفت به میزان یک میلیارد بشکه می باشد، اما دراین زمینه بدون مشورت با متحدان خود اقدام نخواهد کرد. روت دیویس دستیار وزیر انرژی امریکا در سخنانی در کمیته انرژی سنای امریکا، این گزارش را که منابع ذخیره انرژی کشور به دلیل مخالفت عربستان سعودی پر نشده است، تکذیب کرد.

یادآوری می شود کنگره امریکا به تازگی قانونی را تصویب کرده است که براساس آن منابع موجود برای ذخیره نفت تا سال 1985، به منظور مقابله با هرگونه قطع واردات نفتی، برای ذخیره تا یک میلیارد بشکه نفت تجهیز شده و توسعه خواهد یافت. این درحالی است که منابع مذکور تا اوت گذشته، فاقد ذخیره نفت بوده است و به نظر منابع آگاه، تا آن تاریخ {1985}، فقط 92 میلیون بشکه نفت را در خود جای خواهد داد. بااین همه، خانم دیویس اعلام کرد: سیاست تردیدناپذیر کشور پر کردن ذخایر مذکور در کمترین زمان ممکن است. (5)

ص: 127


1- *وزیر نفت در این نشست علاوه بر امریکا و ژاپن، به سرزنش جدی دولت عراق نیز پرداخت و سپس نابودی این رژیم را وعده داد. وی درباره آینده بازار جهانی نفت اظهار کرد: هرلحظه امکان سقوط حکومت صدام می رود و این تأثیر مهمی در سیاست نفتی جهان خواهد گذاشت. وی افزود: حکومتی مثل عراق که ادعا می کند امریکایی نیست، هنوز دارد نفتش را به امریکا می فروشد و اینجاست که اگر تغییری ایجاد شود، عرضه نفت در بازار جهانی به این شکل نخواهد بود و امپریالیسم امریکا از همین مسئله می ترسد. [روزنامه انقلاب اسلامی، 1/2/1359، ص13] معین فر گفت: ما منتظریم تا هرچه زودتر ریشه این حکومت جبار که پایگاهی هم در میان مردم عراق ندارد از جا کنده شود و هرلحظه احتمال این موضوع می رود که صدام حسین و دارودسته اش در سرازیری نابودی قرار گیرند و ما معتقدیم که به زودی این عمل صورت خواهد گرفت. [روزنامه کیهان، 1/2/1359، ص11]
2- 20. روزنامه انقلاب اسلامی، 1/2/1359، ص13.
3- 21. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص12.
4- 22. روزنامه بامداد، 3/2/1359، ص3.
5- 23. روزنامه بامداد، 1/2/1359، ص12.

1. در واکنش به اقدامات امریکا، در ایران وجه تبلیغی و جنگ روانی قضیه نیز مدنظر قرار دارد و مسئولان کشور به منظور مقاومت علیه اقدامات امریکا به تقویت اراده عمومی می پردازند. مصاحبه رادیو تلویزیونی بنی صدر که شب هنگام از رسانه ها پخش شد، این جنبه را نیز در خود داشت. رئیس جمهور از انتشار سندی که بیانگر نمونه ای از اقدامات توطئه آمیز امریکا علیه جمهوری اسلامی بود خبر داد و به توضیح و تحلیل آن پرداخت. بنی صدر تأکید کرد که این سند، خیلی مسائل را برای مردم روشن می کند. (1)

به نوشته روزنامه کیهان، امروز، این سند که حاوی اطلاعات و اسرار مهمی از توطئه امریکا علیه ایران و انقلاب ایران است، به طور اختصاصی دراختیار

خبرگزاری پارس قرار گرفت. کیهان همچنین نوشت: نمونه سند که به تاریخ 6 اوت 1979 به صورت یادداشتی با امضای برژینسکی مشاور امنیتی کارتر، است در خبرگزاری پارس موجود می باشد. این یادداشت خطاب به وزیر امور خارجه امریکا بدین شرح است: به موجب این یادداشت، شما مجاز هستید اقداماتی را که در حیطه شایستگی و مسئولیت وزارت امور خارجه است، به عمل آورید و درمورد اقداماتی که برای نفوذ در سیر تحولات ایران مشخص شده اند، رئیس جمهور معتقد است که اقدامات موردنظر بایستی با هماهنگی وزارت دفاع و سیا و همچنین سایر ادارات و مؤسسات هر کجا که لازم باشد و باتوجه به

دیدگاه هایی که شاه ایران در مشورت های اخیرش داده است، صورت پذیرد. رئیس جمهور

همچنین خاطر نشان کرد که لازم است جو سوءظن و بی اعتمادی که بین ایران و همسایگان وجود دارد، مورد بهره برداری

قرار گیرد. رئیس جمهور معتقد است پایان حمایت سیاسی از جمهوری اسلامی (آیت الله)

خمینی به ویژه ازسوی اتحاد جماهیر شوروی حتماً به تضعیف مواضع سیاست خارجی رژیم (آیت الله) خمینی منجر خواهد شد. رئیس جمهور

همچنین تأکید کرد که باتوجه به

قابل پیش بینی نبودن حوادث و تحولات آینده در ایران، الزاماً مهم است که امریکا با تمامی رهبران سازمان ها و گرایش های سیاسی بدون استثنا ازجمله اقلیت ها

(نژادی یا مذهبی) و گروه های

افراطی که قادرند مقاومت های

مسلحانه علیه رژیم (آیت الله)

خمینی را تحریک کنند تماس هایی

برقرار کند، اما به هرحال،

با درنظرگرفتن طبیعت بسیار ظریف این نوع عملیات، رئیس جمهور با برقراری هرگونه تماس با رهبران مذهبی و سیاسی گروه (آیت الله) خمینی یا اعضای مخالفان و فرماندهان عالی رتبه در ایران بدون مشورت قبلی با رئیس سیا مخالف است.(2) (3)

دراین باره روزنامه جمهوری اسلامی نیز گزارش داد: «به دنبال انتشار سند توطئه های امریکا علیه ایران، آقای بنی صدر باتوجه به حقایقی که در این سند افشا شده هشداری به ملت ایران داد. متن این هشدار به شرح زیر است:

ص: 128


1- 24. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، صص 2 و 9.
2- * ضمیمه دارد؛ طرح مسئله اختلافات جناحی در حاشیه بازگوکردن یادداشت سال گذشته برژینسکی.
3- 25. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص9.

امروز متنی از مشاور امنیتی کارتر آقای برژینسکی، به دست آمده که مبین سیاست تجاوزکارانه امریکا در ایران است که عیناً به اطلاع افکارعمومی می رسد. باتوجه به متن این سند:

1. بر مردم واجب است خیابان ها را تخلیه کنند و هیچ گونه عملی که نظم را مختل کند به عمل نیاورند.

2. تصمیمات مقامات مسئول باید بلادرنگ اجرا گردد و هر گروه بخواهد اجرای تصمیمات را مختل سازد در خدمت برنامه امریکا برای تسلط بر ایران است.

3. مردم کشور، اینک به روشنی پی می برند که در کردستان چه کسانی به روی ارتش، آتش گشوده اند.

4. بر پاسداران و ارتش دلیر جمهوری اسلامی است که با قاطعیت تمام عمل کنند.

رئیس جمهوری ابوالحسن بنی صدر» (1)

1. امروز در آنکارا یک گردهمایی برگزار شد که در آن، امریکا و عراق به طور مشترک محکوم شدند.

سفارت جمهوری اسلامی ایران در آنکارا گزارش داد که به منظور افشای توطئه امپریالیسم امریکا و دولت بعث عراق علیه انقلاب اسلامی ایران یک هم اندیشی به ابتکار دانشجویان عضو کنفدراسیون سی.ای.اس و عده ای از ایرانیان مقیم آنکارا در محل خانه فرهنگی ایران تشکیل شد. در پایان این گردهمایی، قطعنامه ای صادر و توطئه امپریالیسم و تجاوز دولت ضدخلقی بعثی عراق به ایران محکوم شد. (2)

این درحالی است که امروز، دفتر هواپیمایی و کنسولگری ایران در استانبول هدف حمله مسلحانه قرار گرفت. دراین باره یونایتدپرس گزارش داد: براثر انفجار بمب، به دفتر هواپیمایی ایران در استانبول خسارت زیادی وارد شد. یونایتدپرس به نقل از شاهدان این حادثه اضافه کرد: پرتاب بمب به سوی دفتر هواپیمایی ایران از درون یک اتومبیل قرمز رنگ صورت گرفت و نیم ساعت پس از این حمله، سرنشینان یک اتومبیل مشابه، کنسولگری ایران در استانبول را به گلوله بستند. براساس این گزارش، چند ساعت بعد از حملات یادشده، یک شخص ناشناس در تماس تلفنی با مراکز خبری مختلف گفت که حمله به دفتر هواپیمایی ایران و کنسولگری این کشور ازسوی چریک های کرد انجام گرفته است. (3)

اما ایران این اقدام ایذایی را به عراق مربوط دانست. در اطلاعیه وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران دراین باره آمده است: «وزارت امور خارجه ایران بدین وسیله به اطلاع می رساند که دولت بعث عراق برای وحشت و تروریزم بین الملل طرح وسیعی برای تخریب و آدم کشی در سفارتخانه ها و مراکز ایران در کشورهای مختلف دارد که از آن جمله، حمله به سفارتخانه ایران در بیروت و سوءقصد به جان کاردار و حسابداران سفارتخانه می باشد و طبق گزارش رسیده امروز، سفارتخانه ایران و دفتر نمایندگی هواپیمایی ملی ایران در استانبول نیز منفجر گردیده است. روی این اصل به تمام سفارتخانه ها و نمایندگی های ایران در خارج اعلام گردیده که متوجه این توطئه عمال دژخیم عراقی باشند و تمام دولت ها را نیز از طرح این توطئه مطلع کرده و آنها را در مقابل مسئولیت های خود قرار دهند.» (4)

ص: 129


1- 26. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص2.
2- 27. روزنامه جمهوری اسلامی، 3/2/1359، ص12.
3- 28. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص2.
4- 29. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص2.

1. موضوع میانجیگری و ایجاد آرامش در روابط ایران و عراق، ازسوی مقامات فلسطینی و بنگلادشی مطرح شد.

امروز خبرگزاری رسمی کویت به نقل از گزارش مندرج در روزنامه الرای العام خبر داد: یاسر عرفات رهبر سازمان آزادی بخش فلسطین، به عنوان پیش در آمد میانجیگری میان ایران و عراق به زودی وارد کویت خواهد شد. سفر عرفات به دعوت شیخ سعد آل عبدالله ولیعهد کویت و نخست وزیر این کشور، انجام می گیرد. سازمان آزادی بخش فلسطین در کوششی برای تخفیف جنگ میان دو همسایه تاکنون 2 تن از مشاوران خود را به تهران و بغداد فرستاده تا با ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور ایران و صدام حسین رئیس جمهور عراق، ملاقات کنند. خبرگزاری کویت افزود: عرفات باتوجه به گزارش فرستادگانش، شخصاً از تهران و بغداد دیدن خواهد کرد. (1)

یادآوری می شود، روز گذشته نیز بنا بر گزارش های رسیده، عرفات در بیروت گفته بود، وی در مناقشاتی که عراق با ایران و سوریه دارد، میانجیگری خواهد کرد. خبرگزاری یوگسلاوی با نقل این خبر از قول عرفات، اضافه کرد: سازمان آزادی بخش فلسطین به صورت یک پل اتحاد بین سوریه، عراق و ایران باقی خواهد ماند. (2)

یک سخنگوی وزارت امور خارجه بنگلادش نیز امروز گفت: این کشور پیشنهاد کرده است که اجلاس ملل اسلامی باید به گروه ویژه ای مأموریت دهد تا برای برقراری آرامش بین ایران و عراق کوشش کند. (3) این سخنگو در یک نشست مطبوعاتی افزود: «دولت بنگلادش طی ماه آینده جزئیات این پیشنهاد را به کنفرانس وزیران امور خارجه کشورهای اسلامی ارائه خواهد کرد.» وی جبهه گیری های ایران و عراق را تهدیدی برای وحدت اسلامی و برادری جهانی نامید. (4)

امروز گارد ساحلی خسروآباد گزارش داد: «یک فروند کشتی با پرچم روس حامل تجهیزات نظامی {تانک نفربر} از ساعت 10:30 روز جاری، ازطریق

1. دهانه شط العرب [اروندرود] وارد شطیط گردیده و در محل فوق لنگر [انداخته است]. دستور فرمایند ازطریق خشکی مراقبت های مقتضی [را] معمول دارند.» (5)

گزارش منابعی دیگر از اهواز نیز از تشکیل شورای ارتش عراق؛ ورود مستشارانی از اردن و طراحی نقشه های حمله هوایی به تأسیسات مهم نظامی ایران حکایت دارد. (6)

دراین حال، خبرگزاری رسمی عراق امروز در تحلیلی نوشت: عراق بر بازستاندن سه جزیره عربی که از سال 1971 {1350} در اشغال ایران است، اصرار ورزیده و آن قسمت از شط العرب (اروندرود) را که از سال 1975 {1354} دراختیار ایران است، باز پس خواهد گرفت. این کشور فقط حقوق مزبور را مطالبه نمی کند، بلکه به گونه ای جدی و قاطع برای گرفتن و به دست آوردن آنها تلاش می کند. (7)

ص: 130


1- 30. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 33، 3/2/1359، ص14، کویت یونایتدپرس، 21 آوریل 1980 {1/2/1359}.
2- 31. روزنامه کیهان، 1/2/1359، ص4.
3- 32. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، ص12.
4- 33. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص12.
5- 34. سند شماره 347471 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از هنگ آبادان به استاندار خوزستان، 1/2/1359.
6- 35. سند شماره 40822 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از اهواز به تهران {اطلاعات}، 1/2/1359.
7- 36. ستاد تبلیغات جنگ، ستیز با صلح، تهران: ستاد تبلیغات جنگ {شورای عالی دفاع جمهوری اسلامی ایران}، چاپ دوم، 1366، ص67، به نقل از مجله الوطن العربی، 5/2/1359.

2. در ادامه انفجارهایی که به دست عوامل عراق در اماکن عمومی خوزستان صورت می گیرد، حدود ساعت 10:50 امروز نیز در آبادان انفجاری رخ داد. مواد منفجره در یک موتورسیکلت جاسازی شده بود. شهربانی آبادان در گزارش این حادثه به استانداری افزوده است: «شخصی به نام م.پ(1) عامل انفجار معرفی شده که توسط مأمورین شهربانی دستگیر و به سپاه پاسداران آبادان تحویل داده شده است.» (2) این بمب در بازار ماهی فروشان خیابان ساحلی آبادان مقابل دادگستری منفجر شد. (3) فرمانده عملیات سپاه پاسداران آبادان دراین مورد اعلام کرد: «براثر انفجار، 31 نفر مجروح شدند که متأسفانه بعدازظهر، یکی از مجروحین براثر شدت جراحات وارده در بیمارستان شیروخورشید در گذشت.» (4)

یادآوری می شود، تربیت عوامل انفجار و ترور و اعزام آنها به ایران همواره یکی از اقدامات ایذایی عراق بوده است که همچنان ادامه دارد و شواهدی از تشدید آن در گزارش ها قابل ملاحظه است، برای مثال: «مسافرانی که از عراق

به کشورهای هم جوار بازگشته اند حکایت می کنند، اردوگاه های متعددی که عراق برای آموزش عملیات نظامی به مزدوران و گسیل به ایران بر پا کرده، روزبه روز افزایش می یابد.» (5) در گزارش سپاه دشت آزادگان، دراین باره آمده است: «آموزش افراد خرابکار، در ده دبسیه از توابع شهر عماره شبانه روزی شده و مدت آموزش یک هفته می باشد. در عرض یک هفته افراد آموزش [استفاده از] اسلحه های آر.پی.جی7، بازوکا، خمپاره انداز، تیربار صدتایی، بمب های تخریبی، مین گذاری، پرتاب نارنجک دفاعی و هجومی [می بینند].» (6)

سپاه اهواز نیز در گزارشی که امروز به تهران ارسال کرد، به نقل از منابع ذی ربط یادآوری کرد: «افسران نظامی عراق برای بازرسی نزد افراد جبهة التحریر می آیند و برای آنها سخنرانی کرده و آنها را تشویق به حمله به ایران می کنند. جایزه آنها یک کلاشینکف و یک کلت 9تیر روسی است. نیروهای به اصطلاح آزادی بخش عربستان ایران که درحدود 50 نفر می باشند به وسیله قایق و ماشین در کنار جاده شیب که متصل به عماره می باشد، مستقر می باشند و به گشت سیار می پردازند.» (7)

از سوی دیگر، خبرگزاری عراق گزارش هایی به خبرگزاری های جهانی مخابره کرده که در آن به تلویح یا تصریح، ایران نیز مسئول اقدامات خرابکارانه ای در عراق معرفی شده است. امروز، یونایتدپرس به نقل از خبری که خبرگزاری عراق از رادیو عراق نقل کرده است، گزارش داد: براثر انفجار یک بمب مقابل وزارت فرهنگ و اطلاعات عراق یک مأمور پلیس کشته شد و چند نفر زخمی شدند. رادیو عراق افزود: این بمب به دست یک مأمور ایرانی کار گذاشته شده بود که پلیس وی را دستگیر کرد. زمان وقوع حادثه مشخص نشده است. عراق، ایران را مسئول چند واقعه مشابه که اخیراً در بغداد اتفاق افتاده معرفی کرده است. (8)

دراین حال، برخی گزارش ها از اقدامات توطئه آمیز مأموران امنیتی عراق در تصفیه مخالفان صدام، حکایت می کند. در گزارشی از آسوشیتدپرس آمده است: «روزنامه مستقل کویتی الرای العام

ص: 131


1- * در گزارش شهربانی آبادان، نام کامل فرد مزبور ذکر شده است.
2- 37. سند شماره 000617 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از امور انتظامی وزارت کشور به استانداری خوزستان، 8/2/1359.
3- 38. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص4.
4- 39. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص11.
5- 40. روزنامه بامداد، 1/2/1359، ص12.
6- 41. سند شماره 189937 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از واحد تحقیقات و اطلاعات سپاه پاسداران دشت آزادگان به واحد تحقیقات و اطلاعات سپاه پاسداران اهواز، 1/2/1359، ص2.
7- 42. سند شماره 040823 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از اهواز به تهران {عملیات}، 1/2/1359.
8- 43. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 33، 3/2/1359، ص14، کویت خبرگزاری یونایتدپرس، 21 آوریل 1980 {1/2/1359}.

به نقل از یکی از منابع دیپلماتیک در بغداد نوشت عبدالکریم شیخ علی وزیر امور خارجه پیشین عراق، در سر راهش به شرکت برق توسط چند مرد ناشناس در بغداد به قتل رسید. بدین صورت که عده ای مسلح با یک اتومبیل شخصی از کنار او گذشته و وی را به قتل رساندند. وی مدتی در خانه اش تحت بازداشت بود، اما بعدها آزاد گردید.» (1)

در کردستان عراق نیز تحرکات ایذایی گروه های مخالف دولت صدام ادامه دارد، اطلاعات ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران، فعالیت ایذایی امروز حزب سوسیالیست کردستان عراق را با قید "صحت دارد"، بدین شرح گزارش کرد: «یک گروه از پیشمرگان حزب سوسیالیست به شرکت نفت الینجاغ (بین راه کرکوک و کوی سنجق) با آر.پی.جی7 و سلاح های سبک و سنگین حمله برده، یک مخزن نفت را منهدم [کرده] و مهندسین شرکت نفت که از کشورهای بنگلادش، فرانسه و بلغارستان بوده اند، به کرکوک فرار کرده اند. در این درگیری 5 نفر پلیس کشته و 3 نفر زخمی شده اند.» (2)

1. هم زمان با تشدید اقدامات عراق، سپاه خرمشهر نیز در محدوده مسئولیت خویش طالب افزایش و تشدید تلاش ها برای مقابله با این شرایط است. دراین راستا امروز، محمدعلی جهان آرا مسئول سپاه خرمشهر، نامه هایی به ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ارسال کرد. این نامه ها، شامل گزارش ها و مطالبی است که وضع کنونی خرمشهر را توصیف می کند. در ادامه، متن کامل چهار مورد آن به ترتیب درج می شود.

محمدعلی جهان آرا

مسئول سپاه پاسداران خرمشهر؛

ارسال چهار نامه به ستاد مرکزی سپاه

درباره وضع کنونی خرمشهر

1. بندر خرمشهر:

«محترماً به عرض می رساند که بندر خرمشهر بزرگ ترین

بندر اقتصادی مملکت می باشد و در نقطه حساس از این منطقه قرار دارد و درست روبه روی عراق

می باشد و هر هفته یک انفجار در آن صورت می گیرد که این انفجارات باعث شد که دیگر کشتی های خارجی در این بندر پهلو نگیرند و این امر باعث کمبود کار و ایجاد هرج ومرج و بلوا شده است. گارد بندر هیچ گونه همکاری در کشف این جریانات ندارد و کم کاری می کند و چه بسا در دزدی همکاری دارد. بدین موضوع جهت امنیت و حفاظت این بندر احتیاج مبرمی به ناوچه و امکانات خودرو می باشد. لطفاً جهت رفع این موضوع اقدامات لازم را به عمل آورید.

با تشکر فراوان مسئول سپاه پاسداران خرمشهر محمدعلی جهان آرا» (3)

ص: 132


1- 44. روزنامه کیهان، 1/2/1359، ص4.
2- 45. سند شماره 034630 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران {رکن2 دایره اطلاعات} به نخست وزیری {معاونت در امور انقلاب}، 9/2/1359.
3- 46. سند شماره 252555 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خرمشهر به ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1/2/1359.

2. عدم امنیت مرز آبی:

«محترماً به عرض می رساند که کراراً به صورت شفاهی ازطرف فرماندهی سپاه خرمشهر به مسئولین امر جهت حفاظت مرز آبی از نهر خین تا دهنه خلیج توضیحات لازم تذکر داده شده است، ولی هیچ گونه حفاظتی صورت نمی گیرد و نه گارد ساحلی آبادان که کار اصلی آن می باشد، انجام می دهد و نه اینکه نیروی دریایی یا گارد ساحلی بندر خرمشهر و فقط یک ناوچه دراختیار سپاه پاسداران آبادان می باشد که هیچ گونه کفاف [کافی] نمی باشد. بدین وسیله هشدار می دهیم که این قسمت چون طبق اخبار واصله به خصوص قسمت جزیره [پر] رفت وآمدترین و شدیدترین منطقه ازلحاظ آوردن اسلحه و مهمات و مواد منفجره می باشد، ازنظر امنیت و حفاظت صفر می باشد و تنها وسیله ای که می تواند از این رفت وآمد جلوگیری کند گشت ناوچه می باشد که درحال حاضر دراختیار گارد ساحلی می باشد. لطفاً جهت تحقیقات و رسیدگی اقدامات لازم را مبذول فرمایید.» (1)

3. استقرار نیرو در مرز شلمچه:

«محترماً به عرض می رساند، برابر اطلاع از وضعی که در مرز شلمچه وجود داشت سپاه پاسداران درحدود دو ماه قبل در جلسه شورای تأمین شهر، استقرار نیرو را در مرز مطرح کرد که مورد قبول شورای تأمین قرار گرفت و با تأیید استانداری این استقرار به عمل آمده و درحال حاضر در پاسگاه مؤمنی درحدود 12 نفر نیرو مستقر می باشد.» (2)

4. استقرار نیرو در مرز شلمچه:

«محترماً به عرض می رساند برابر توافق با استاندار خوزستان جهت استقرار در مرز شلمچه، سپاه پاسداران خرمشهر تعداد 40 نفر از برادران پاسدار را در مرز شلمچه از نهر خین تا کیلومتر 25 جاده اهواز خرمشهر مستقر کرده است. محل استقرار این نیرو در پاسگاه خین و پاسگاه حدود و پاسگاه شلمچه می باشد.» (3)

1. به منظور احراز آمادگی برای مقابله با تهدیدات عراق، عصر امروز، اصغر ابراهیمی استاندار ایلام، با انتشار اطلاعیه ای از «اهالی شرافتمند و متعهد استان ایلام که مسلح هستند یا آموزش نظامی دیده اند» دعوت کرد تا با دردست داشتن سلاح و مهمات و کارت شناسایی برای رفتن به نواحی مرزی و مناطقی که ضدانقلاب در آنها به فعالیت پرداخته است، در مقابل ساختمان سپاه پاسداران ایلام تجمع کنند. (4) در این اطلاعیه همچنین گفته شده است که مردم غیرمسلح ازطرف هنگ ژاندارمری مسلح خواهند شد و درصورت اعزام به نواحی مرزی و مبارزه با ضدانقلاب حقوق و مزایای کافی به داوطلبان پرداخت خواهد شد. (5) روزنامه انقلاب اسلامی پس از درج خبر مزبور

ص: 133


1- 47. سند شماره 287135 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1/2/1359.
2- 48. سند شماره 061136 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خرمشهر به ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1/2/1359.
3- 49. سند شماره 061137 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خرمشهر به ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1/2/1359.
4- 50. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، ص10.
5- 51. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص1.

افزود: به دنبال درخواست استاندار ایلام، آمادگی اهالی این استان برای پاسداری از مرزهای کشور همچنان ادامه دارد. (1)

در همین حال، خبرهای دیگری از همین استان حاکی از فقدان زمینه های لازم برای بسیج و آمادگی عمومی است، ازجمله امروز، رکن 2 ستاد لشکر92 زرهی به فرماندهی نیروی زمینی ارتش اعلام کرد: «برابر گزارش پایگاه دهلران، برنامه سیمای جمهوری اسلامی ایران از تاریخ 26/1/1359، قطع و هیچ گونه تصویری پخش نمی نماید. با عطف توجه به برنامه های

مسموم کننده تلویزیون عراق مردم

این اهالی ناچاراً از شبکه های مذکور استفاده می نمایند که مسلماً تأثیر غیرمطلوبی روی آنان دارد.

فرمانده لشکر92 زرهی سرهنگ ستاد فرزانه» (2)

1. در ادامه فعالیت مهاجمان(3) وابسته به عراق که در مناطقی از غرب کشور فعال اند، حوالی نیمه شب نیروهای سپاه پاسداران با عده ای از مهاجمان در ازگله (کرمانشاه) درگیر شدند. در این درگیری که دو ساعت طول کشید، مهاجمان عقب رانده شدند و به نیروهای سپاه تلفاتی وارد نیامد. (4) همچنین نیمه شب، در تنگه هوان، درگیری و آتش متقابل به مدت نیم ساعت بین مهاجمان و نیروهای خودی جریان داشت. در این درگیری مهاجمان از سلاح های سبک و خمپاره انداز استفاده کردند. (5)

2. با توقف اجباری یک ستون نظامی ارتش در سنندج و ممانعت آشکار گروه های مسلح ضدانقلاب از تحرک و تردد نیروهای نظامی رسمی حکومتی، دور تازه ای از درگیری های مسلحانه بین وفاداران جمهوری اسلامی و مخالفان آن در غرب کشور شروع شده است.(6) کانون اصلی بحران این بار نیز همانند فروردین سال گذشته، سنندج است. ستون نظامی مذکور که در روز چهارشنبه 27/1/1359، در آستانه ورود به سنندج در محدوده فرودگاه این شهر متوقف شده بود، بامداد روز گذشته، کوشید برای پرهیز از درگیری، شهر را دور بزند و ادامه مسیر بدهد، اما در مسیر خارج شهر نیز مورد هجوم مسلحانه قرار گرفت.(7) دو اطلاعیه که در ادامه می آید، به عنوان نمونه ای از برخورد رسمی نظام با این قضیه، وخامت اوضاع را نشان می دهد.

ص: 134


1- 52. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، ص10.
2- 53. سند شماره 347469 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از ستاد لشکر92 زرهی {رکن2} به ستاد فرماندهی نزاجا {معاونت عملیات و اطلاعات}، 1/2/1359.
3- * در حوادث غرب کشور عبارت مهاجمان برای افراد مهاجم غیرمرتبط با گروه های سیاسی مسلح به کار می رود. اینان معمولاً افراد محلی غیرسیاسی ساده ای هستند که برای پول و زیر نفوذ وابستگان محلی سرشناس عراق، به حملات مسلحانه اقدام می کنند.
4- 54. سند شماره 40880 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از سماجا3 {مرکز فرماندهی} به نزاجا {معاونت عملیات و اطلاعات}، 2/2/1359.
5- 55. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص4.
6- * ضمیمه دارد؛ گفت وگوی فرماندهان سپاه راجع به سنندج در جلسه بررسی و تحلیل مسائل کردستان.
7- * برای مطالعه شرح وقایع به روزهای 27 تا 31 فروردین 1359، در جلد اول کتاب هفتم روزشمار جنگ (قطع رابطه امریکا با ایران) مراجعه شود.

سرهنگ صدری فرمانده لشکر28 سنندج، دراین باره ضمن اطلاعیه ای اعلام کرد: «چهار روز بود که نیروهای مسلح در فرودگاه سنندج معطل گردید و علت تأخیر این بود که ضدانقلاب با سپر قراردادن دانش آموزان خردسال از حرکت آن جلوگیری کرد. پس از آنکه طی اطلاعیه ای مکرر هدف این یگان نظامی

اعلام گردید، ستون به منظور جلوگیری از [کشته شدن] اهالی بی دفاع از مسیر جاده فرعی خارج از شهر به حرکت در آمد. باوجوداین، عناصر ضدانقلاب با استفاده از مناطق درخت زار اطراف این جاده از حسن نیت ارتش جمهوری اسلامی ایران سوءاستفاده نموده و تعدادی از رشیدترین فرزندان اسلام را مجروح نموده یا به شهادت رسانیده اند. ما قاطعانه از مردم غیور سنندج می خواهیم که خود جلوی این افراد خود فروخته را بگیرند و در غیر این صورت ما با قاطعیت عمل نموده و هرگونه عواقب ناشی از این عمل را به خود مردم واگذار می کنیم.» (1)

ستاد مشترک ارتش نیز در اطلاعیه ای اعلام کرد:

«بسمه تعالی

دررابطه با وقایع اخیر کردستان به اطلاع هم میهنان می رساند برابر اطلاع واصله، در حرکت یگان اعزامی از سنندج به سقز ضدانقلابیون نشان دادند که در آبادی های واقع در مسیر ستون اعزامی موانع ایجاد نموده و از کمینگاه ها با انواع جنگ افزارها به روی ستون نظامی مبادرت به تیراندازی می کنند. به دنبال اعلام خروج افراد مسلح از روستاهای مسیر راه بدین وسیله متذکر می شود که یگان اعزامی جهت انجام مأموریت محوله ناچار است موانع موجود در مسیر خود را حتی اگر تیراندازی از داخل روستاها باشد با آتش متقابل از میان بردارد.» (2)

صبح امروز، یک سخنگوی دفتر چریک های فدایی خلق در سنندج به خبرنگار خبرگزاری پارس خبر داد: «دیشب در منطقه سراب قامیش تلفاتی به ستون وارد شده است.» (3) وی گفت: «هم اکنون ستون در منطقه سراب قامیش است، ولی نمی دانم متوقف است یا درحال حرکت.» (4) یک سخنگوی دیگر چریک های فدایی خلق اعلام کرد: «ما تا ساعت 4 بامداد که این ستون درحال درگیری بوده از وضع آن اطلاع داشته ایم،

ولی ظاهراً ستون هم اکنون درحال

پیشروی به سوی سقز است، زیرا دیشب، یک گروهان نظامی به کمک ستون رفته بود.» (5)

در ساعت 13:15، سیدعلی یک سخنگوی حزب دمکرات، به خبرنگار خبرگزاری پارس گفت: «ما اطلاع از وضع ستون نداریم، ولی احتمالاً رو به سقز پیش می رود.» یک سخنگوی کومه له نیز درمورد وضع ستون گفت که این ستون هم اکنون حرکت کندی دارد، ولی همچنان در محاصره پیشمرگان و مردم است. (6)

درباره تلفات نیروهای خودی و عوامل ضدانقلاب، گزارش ها بیشتر جنبه تبلیغاتی و جنگ روانی دارد و برای نشان دادن وضعیت برتر است و دقت لازم را ندارد. عباراتی چون بقایای ستون و تارومارشدن همه ستون و انهدام و تصرف خودروهای آن در گزارش های حزب دمکرات و متحدان آن (7) یا کشته شدن حدود 300 مهاجم در حمله به ستون، در گزارش تلفنی فلاحی به

ص: 135


1- 56. روزنامه کیهان، 1/2/1359، ص2.
2- 57. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص4.
3- 58. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 32، 2/2/1359، ص5، سنندج خبرگزاری پارس 1/2/1359.
4- 59. همان، ص4، سنندج خبرگزاری پارس، 1/2/1359.
5- 60. همان، ص3، سنندج خبرگزاری پارس، 1/2/1359.
6- 61. همان، ص3، سنندج خبرگزاری پارس، 1/2/1359.
7- 62. همان، صص3 و 4، سنندج خبرگزاری پارس، 1/2/1359؛ و روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص3.

کیهان (1) به چشم می خورد. در گزارش روزنامه جمهوری اسلامی آمده است: «یکی از ناظران و افراد ستون اعزامی طی تماسی اظهار داشت یک گروه سی نفره از افراد ارتش که از ستون عقب افتاده بود به وسیله سلاح های سنگین ضدانقلابیون نابود شده اند.» (2) گزارش روزنامه بامداد حاکی است در ساعت 19

امروز، «بیمارستان شهدا با نوشتن نام کشته ها و مجروحین جلوی در ورودی بیمارستان تعداد کشته شدگان و مجروحان را چنین اعلام کرد: 8 کشته و 32 مجروح بجز 6 جنازه که مربوط به درجه داران

و سربازان است و در سردخانه بیمارستان سنندج وجود دارد، اطلاع دقیق دیگری از کشته شدگان یا مجروحان نظامی در دست نیست، زیرا شدت درگیری... اجازه نزدیک شدن به گروه های امداد را به هیچ کس نداده است.» (3) درمجموع، آنچه قطعی است، قابل توجه بودن تلفات نیروهای خودی و عناصر ضدانقلاب است. به گزارش تیمسار امین داری جانشین ریاست ستاد مشترک ارتش، سرهنگ نصرت زاد فرمانده تیپ1 لشکر28

سنندج، ضمن درگیری های امروز به شهادت رسید. (4) حدود ظهر امروز، خبرنگار خبرگزاری پارس در سنندج، با یکی از مسئولان کومه له تماس گرفت. وی با تکذیب این خبر گفت: «سرهنگ نصرت زاد معاون لشکر را کومه له دستگیر کرد و هم اکنون دراختیار حزب دمکرات است.» این خبرنگار سپس با سید علی یکی از مسئولان حزب دمکرات، تماس گرفت که وی دستگیری سرهنگ نصرت زاد را تکذیب کرد و گفت: «این اخبار شایعاتی بیش نیست.»(5) (6)

1. تبعات مربوط به نقل وانتقال ستون نظامی در سنندج، منحصر به درگیری جاده و حاشیه شهر نیست. در شهر نیز این مسئله موجب دور تازه ای از درگیری های مسلحانه شده است.

در ادامه حوادث روز گذشته،(7) شهر سنندج شب ناآرامی را گذراند و در طول شب، صدای تیراندازی و انفجار در نقاط مختلف شهر به گوش می رسید. (8) در وضعیت کنونی، علاوه بر پادگان لشکر که بالطبع محل رسمی استقرار نظامیان است، سه نقطه دیگر در سنندج از مراکز درگیری محسوب می شود: ساختمان رادیو تلویزیون، باشگاه افسران و فرودگاه سنندج. این نقاط کانون های مختلف دفاع نیروهای خودی است که به وسیله عده ای از نیروهای ارتش و سپاه حفاظت می شود. در شب گذشته، هجوم عوامل ضدانقلاب و دفاع مدافعان، موجب شد که محدوده مراکز یادشده، به صورت مرکز درگیری، تیراندازی و انفجار درآید. (9) گروه های مسلح غیرقانونی ادعا کردند که نظامیان به داخل شهر آتش گشوده اند.

ص: 136


1- 63. روزنامه کیهان، 1/2/1359، ص2.
2- 64. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص4.
3- 65. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص3.
4- 66. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، ص9.
5- * سرهنگ ایرج نصرت زاد یکی از شخصیت های تأثیرگذار در مقطع آغازین درگیری های سنندج بود که با وضعی دردناک، اما قهرمانانه به شهادت رسید. برای آگاهی بیشتر درباره نصرت زاد و شهادت وی به روزشمار 28/2/1359 رجوع شود.
6- 67. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 32، 2/2/1359، ص3، سنندج خبرگزاری پارس، 1/2/1359.
7- * گزارش کامل آن در روز 31/1/1359، جلد اول کتاب هفتم روزشمار جنگ (قطع رابطه امریکا با ایران) درج شده است.
8- 68. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص1.
9- 69. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 32، 2/2/1359، ص5، خبرگزاری پارس، 1/2/1359.

از سوی دیگر، نظامیان مستقر در سنندج، اقدامات خود را به طور

مطلق دفاعی و درجهت مقابله با تهاجم مسلحانه تشریح می کنند. امروز، لشکر28 سنندج در اعلامیه ای که از صدای جمهوری اسلامی ایران پخش شد، از همه ساکنان اطراف باشگاه افسران، رادیو تلویزیون و فرودگاه سنندج درخواست کرد که

خانه های خود را ترک کنند تا براثر اصابت گلوله، خون بی گناهی ریخته نشود. در این اطلاعیه آمده است: «هم وطنان عزیز که از کلیه وقایع روزهای اخیر آگاه هستید و می دانید که جلادان جیره بگیر امپریالیزم، برادران سرباز شما را به جرم حفاظت از مرزهای کشور آن چنان کشتار می کنند [این افراد] هم اکنون نیز به طرف پرسنل نظامی در باشگاه افسران، رادیو تلویزیون و فرودگاه سنندج که با خروج سپاه پاسداران به وسیله ارتش محافظت می گردد، آتش گشودند و قصد کشتار آنان را دارند.» (1)

فلاحی فرمانده نیروی زمینی ارتش نیز در گفت وگوی امروز خود با روزنامه کیهان ضمن گزارش وقایع مربوط به ستون سنندج گفت: «به موجب قرارداد هیئت حسن نیت و مردم سنندج، حفاظت رادیو تلویزیون سنندج به لشکر سپرده شده است و لشکر عناصری در آنجا دارد. امروز، گروه های مسلح تهدید کرده اند که به رادیو تلویزیون حمله خواهند کرد. حمله به رادیو تلویزیون، حمله به مردم سنندج است و لشکر با توپخانه از رادیو تلویزیون سنندج دفاع می کند. به همین علت به ساکنان اطراف رادیو تلویزیون اعلام شده است که اگر مهاجمان به رادیو تلویزیون حمله کردند، آنها خانه های اطراف را تخلیه کنند.» (2)

درگیری ها و ناآرامی های 24 ساعت گذشته در سنندج امروز نیز ادامه یافت. گزارش خبرگزاری پارس از سنندج حاکی است: شهر در وضع تعطیلی کامل قرار دارد و تمام ادارات، مدارس و بازار بسته است. براساس این گزارش، درحالی که ستون نظامی از 18

کیلومتری شهر به سمت دیواندره درحال حرکت است، در شهر نیز صدای تیراندازی قطع نمی شود. چند هواپیمای جت فانتوم صبح امروز، بر فراز آسمان سنندج به پرواز در آمدند. (3) به نوشته روزنامه بامداد، به علت شکسته شدن دیوار صوتی براثر پرواز فانتوم ها، بسیاری از مردم سنندج که از صدای آن نگران شده بودند، به خیابان های شهر ریختند. فرماندار در

گفت وگویی اعلام کرد که با مقامات مسئول و هیئت ویژه مذاکره خواهد کرد تا این وضع تکرار نشود. (4)

سرتیپ ولی الله فلاحی

فرمانده نیروی زمینی ارتش:

به موجب قرارداد هیئت حسن نیت

از رادیو تلویزیون سنندج دفاع می کنیم.

ص: 137


1- 70. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص4.
2- 71. روزنامه کیهان، 1/2/1359، ص2.
3- 72. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 32، 2/2/1359، ص5، سنندج خبرگزاری پارس، 1/2/1359.
4- 73. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص3.

1. در حاشیه حوادث سنندج که شروع دور جدید درگیری هایی وسیع را نشان می دهد، حتی مسیرهای منتهی به سنندج نیز حساسیت ویژه ای یافته اند، دراین زمینه وقوع درگیری در قروه و دهگلان که محور ورودی سنندج از شرق محسوب می شود قابل ذکر است.

امروز، واحد عملیات سپاه همدان در پیامی به واحد عملیات ستاد مرکزی سپاه در تهران اطلاع داد: «در گنجی، 15 کیلومتری قروه درگیری ایجاد شده و ما نیرو فرستادیم؛ در جریان باشید.» (1)

در همین حال، یک سخنگوی حزب دمکرات در سنندج نیز از وقوع درگیری شدید در گنجی از توابع قروه خبر داد. وی به خبرنگار خبرگزاری پارس در سنندج گفت: «در روستای گنجی از توابع قروه در استان کردستان درگیری شدیدی ... آغاز شده است و تاکنون تعدادی پاسدار کشته شده و اسلحه سه تن از کشته شدگان به دست پیشمرگان افتاده است.» خبرگزاری پارس افزود: «دفتر چریک های فدایی خلق در سنندج نیز همراه با عده ای مسافر این خبر را برای خبرنگار ما بازگو و تأیید کردند. در سنندج شایع است که نظامیان و پاسدارانی که در گنجی درگیر شده اند رو به سنندج در حرکت بوده اند.» (2)

به نوشته روزنامه بامداد، فراهانی جانشین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همدان، در تماس تلفنی به خبرنگار این روزنامه گفت: تا ساعت یک بعدازظهر در درگیری های قروه، 2 نفر از پاسداران شهید و 6 نفر زخمی شده اند. (3) روزنامه کیهان نیز در ادامة خبر بستری شدن 2 پاسدار مجروح در بیمارستان امام خمینی همدان، اعلام کرد: «پس از پخش اطلاعیه ای از رادیوی مرکز همدان، عده زیادی از مردم شهر به بیمارستان امام خمینی و اکباتان مراجعه کردند و مقدار زیادی خون برای معالجه زخمی های درگیری اهدا کردند.» (4)

در ساعت 21:55، ژاندارمری به دفتر ریاست جمهوری گزارش داد: «درنتیجه حمله افراد دمکرات به مقر سپاه پاسداران در قروه 2 نفر پاسدار شهید و حدود 10 نفر مجروح گردیده اند که با اعزام مأمورین کمکی ازطرف ژاندارمری مهاجمین عقب نشینی کرده و 2 نفر از آنان کشته، 13 نفر دستگیر و نیروهای خودی آنان را تعقیب [کرده] و تا ده کیلومتری دهگلان پیشروی نموده اند و وضع شهر قروه درحال حاضر آرام است.» (5) سپاه همدان نیز در ساعت 22:08 به تهران خبر داد: «طبق اطلاع حاصله بخش دهگلان از اطراف قروه به تصرف سپاه در آمده و 55 نفر از مهاجمین دستگیر و چند نفر زخمی و کشته [شده اند] و سپاه 2 شهید و 6 زخمی داشتند و بقیه مهاجمین به سنندج رفته اند.» (6) اما این به معنای ختم ماجرا نبود. پیام بعدی سپاه همدان حاکی است: «نیروهای دشمن حدود 6000 نفر پراکنده در روستاها می باشند و احتمال جنگ پراکنده می رود. {50} نفر با سلاح های سنگین اعزام کنید. با کمبود اسلحه سنگین مواجه هستیم.» (7)

مطبوعات هرکدام وجهی از درگیری های امروز قروه را منعکس کردند؛ به طور مثال روزنامه

ص: 138


1- 74. سند شماره 040829 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از همدان {عملیات} به تهران، 1/2/1359.
2- 75. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره32، 2/2/1359، ص3، سنندج خبرگزاری پارس، 1/2/1359.
3- 76. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص3.
4- 77. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص2.
5- 78. سند شماره 040839 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: تلفن گرام از ژاجا {رکن3} به دفتر ریاست جمهوری، 1/2/1359.
6- 79. سند شماره 40842 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از همدان به تهران {عملیات}، 1/2/1359.
7- 80. سند شماره 040851 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از همدان به تهران {عملیات}، 1/2/1359.

جمهوری اسلامی اطلاعیه پیشمرگان مسلمان کرد را بدین شرح درج کرد: «ساعت 6 بامداد، نیروهای دمکرات و فدائی و...(1) از دهگلان به پیشمرگان مسلمان کرد مستقر در قروه حمله می نمایند. سازمان پیشمرگان کرد همراه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قروه قهرمانانه به دفع حملات آنان می پردازند و هرلحظه آنان را مجبور به عقب نشینی می نمایند. درپی عقب نشینی مزدوران دمکرات و...(2) و درنتیجه پیشروی جانبازانه پیشمرگان مسلمان کرد، گنجی از وجود عناصر ضدانقلاب پاک می گردد.» (3) اما در گزارش روزنامه بامداد تصریح شده است: «ستونی مرکب از ارتش و پاسداران که صبح... [امروز] از قروه عازم سنندج بود در روستای گنجی با پیشمرگان کرد درگیر شدند.» (4)

1. علاوه بر سنندج (محور اصلی دور تازه درگیری ها)، قروه و دهگلان، ناآرامی ها و تحرکات ایذایی مسلحانه ضدانقلاب و از سوی دیگر، نقل وانتقالات و دیگر تحرکات و آماده سازی نیروها و هواداران نظام، در نقاطی از استان های کرمانشاه، کردستان و آذربایجان غربی، قابل ذکر است.

در ادامه درگیری های پاوه،(5) در ساعت 13:30 امروز، فرماندار پاوه از یک درگیری خبر داد که ساعت 23:30 شب گذشته شروع شده و تا ساعت یک بامداد در این شهر ادامه داشته است. وی گفت: شهر پاوه از روستاهای نوریاب و تازه آباد موردهجوم ضدانقلاب قرار گرفت. (6) سپاه پاوه اعلام کرد: «حمله دیشب مهاجمان مسلح [ضدانقلاب] به پاوه با خمپاره انداز سنگین صورت گرفت و هدف حملات، مقر پاسداران و سنگرهای آنها و همچنین قرارگاه ارتش بود.» در این گزارش آمده است: «مهاجمان مسلح [ضدانقلاب] ساعت 2 بامداد نیز به مقر سپاه پاسداران تازه آباد حمله کردند، اما این درگیری تلفاتی در بر نداشت.» (7) در ساعت 16 امروز، سپاه کرمانشاه در اطلاعیه ای پس از ذکر حمله شب گذشته اعلام کرد: مهاجمان یک بار دیگر پایگاه های ارتش و مقر سپاه پاسداران در پاوه را مورد حملات خود قرار داده اند که نیروهای ارتش و پاسداران به این حملات پاسخ می دادند. (8) در اطلاعیه های سپاه، خسارات واردشده در جریان حمله به پاوه، مجروح شدن عده ای از مردم عادی (9) و انهدام چندین خانه و نیز خانقاه پاوه (10) ذکر شده است.

حرکات ایذایی در پاوه، منحصر به تیراندازی از ارتفاعات به شهر نیست. به گزارش شهربانی پاوه «حدود ساعت 4 بامداد روز 1/2/1359، یک دستگاه اتومبیل سپاه پاسداران پاوه در حین گشت زنی و عبور از دوراهی باینگان به قریه مریدی [مزیدی] براثر گذاشتن مین به وسیله افراد مسلح در جاده مذکور منفجر و 3 نفر سرنشین آن زخمی و خساراتی نیز به اتومبیل وارد شده است.» (11)

ص: 139


1- * سه نقطه از متن اطلاعیه است.
2- * سه نقطه از متن اطلاعیه است.
3- 81. روزنامه جمهوری اسلامی، 3/2/1359، ص4.
4- 82. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص3.
5- * برای مطالعه این حوادث، به روزشمار 31/1/1359، در جلد اول کتاب هفتم روزشمار جنگ (قطع رابطه امریکا با ایران) مراجعه شود.
6- 83. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، ص7.
7- 84. روزنامه کیهان، 3/2/1359، ص11.
8- 85. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، ص10.
9- 86. همان.
10- 87. روزنامه کیهان، 3/2/1359، ص11.
11- 88. سند شماره 000581 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از شهربانی کرمانشاهان به استاندار کرمانشاهان، 3/2/1359.

همچنین در جاده نوسود پاوه، تبعات ماجرای خلع سلاح و گروگان گیری عده ای از ارتشیان ادامه دارد.(1) طبق مهلتی که لشکر81 زرهی کرمانشاه ضمن اطلاعیه خود قائل شده بود: «احزاب و گروه های مسلح که گردان یاد شده را خلع سلاح کردند» تا ساعت 8 بامداد امروز، فرصت داشتند که «پرسنل، وسایل و تجهیزات گروه یادشده را رها کنند.» (2) اما روزنامه کیهان در شماره امروز خود نوشت: «تیمسار امین داری جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، صبح امروز، در یک گفت وگوی تلفنی به خبرنگار کیهان گفت مسئله گروگان گیری چند تن از پرسنل نیروی زمینی در نوسود همچنان ادامه دارد.» (3) یادآوری می شود، سپاه پاوه درگیری های چند روز اخیر در منطقه اورامانات را متأثر از توطئه های مشترک کومه له، دمکرات و عوامل بعث عراق می داند. (4)

درباره درگیری های سقز، امروز، خبرگزاری پارس از سنندج گزارش داد: گزارش های رسیده از سقز نیز حاکی است، درگیری در سقز ادامه دارد(5) و قرار است امروز، مذاکراتی برای آتش بس انجام شود. شهر سقز در دست پیشمرگان است، فقط بیمارستان و چند نقطه دیگر دراختیار ارتش است. (6) همچنین بنا به اعلام دفتر این خبرگزاری در سنندج، گزارش رسیده به خبرگزاری پارس از سقز حاکی است تاکنون حدود 100 نفر از نیروهای نظامی شهید شده اند و فرمانده پادگان اظهار تمایل کرده که با معتمدان سقز مذاکره کند. (7)

درباره بانه، امروز، یک سخنگوی کومه له به خبرنگار خبرگزاری پارس در سنندج گفت: «9 نفر از نظامیانی که در کوه اربابا در شهر بانه هستند برای تدارک آذوقه وارد شهر شده اند، ولی به وسیله کومه له دستگیر و خلع سلاح شدند.» (8)

1. مراسم سالگرد حادثه نقده(9) با همکاری مردم و ارگان های دولتی دیروز و امروز در این شهر برگزار شد و به عامل جدیدی در تبلیغات قوم گرایی «کرد و ترک» تبدیل نشد.

روزنامه جمهوری اسلامی از برگزاری مراسم سالگرد «فاجعه تأسف بار شهر نقده که تعداد زیادی زخمی و شهید برجای گذاشت» یاد کرد که به مناسبت آن ازطرف روحانیت و مردم با ایمان و متعهد شهرستان نقده عزای عمومی اعلام شد. به همین مناسبت دیروز ادارات، بازار و مدارس شهر تعطیل بود و مردم ضمن شرکت در راه پیمایی با دادن شعارهای "الله اکبر، خمینی رهبر" به سمت مزار شهدا حرکت کردند. (10)

ص: 140


1- * خبر این گروگان گیری در جلد اول کتاب هفتم روزشمار جنگ (قطع رابطه امریکا با ایران)، روز 30/1/1359 درج شده است.
2- 89. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 31، 1/2/1359، ص6، کرمانشاه خبرگزاری پارس، 31/1/1359.
3- 90. روزنامه کیهان، 1/2/1359، ص2.
4- 91. روزنامه انقلاب اسلامی، 1/2/1359، ص15.
5- * درباره درگیری های قبلی سقز به روزهای 29 تا 31/1/1359 در جلد اول کتاب هفتم روزشمار جنگ (قطع رابطه امریکا با ایران) مراجعه شود.
6- 92. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره32، 2/2/1359، ص5، سنندج خبرگزاری پارس، 1/2/1359.
7- 93. همان، ص3، سنندج خبرگزاری پارس، 1/2/1359.
8- 94. همان، ص5، سنندج خبرگزاری پارس، 1/2/1359.
9- * در حادثه سال گذشته نقده، تلاش مسلحانه حزب قوم گرای دمکرات کردستان در گسترش نفوذ خود در نقده با مقابله مردم (ترک ها) روبه رو شد و فجایع دلخراشی رخ داد که نمود آن مقابله قومی کرد و ترک بود. جزئیات این حادثه در کتاب اول روزشمار جنگ (پیدایش نظام جدید)، روزهای 31 فروردین و اول و دوم اردیبهشت 1358 ذکر شده است.
10- 95. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص4.

به مناسبت سالگرد حادثه نقده، جمشید حقگو استاندار آذربایجان غربی، پیام های جداگانه ای برای حجت الاسلام محرر و ملاصالح رحیمی رهبران مذهبی ترک ها و کردها و مردم نقده فرستاد. وی در این پیام ها ضمن تسلیت فاجعه غم انگیز و یادآوری شبه جنگ ناخواسته نقده به مردم این شهر، ابراز امیدواری کرد که ان شاءالله دیگر این گونه فجایع تکرار نشود و روح اخوت اسلامی و گذشت و ایثار بین برادران ایمانی ترک و کرد ایجاد شود. (1)

2. علاوه بر مناطق بحرانی غرب کشور، سپاه در عرصه های مختلف در سطح کشور وظایف متعدد و متنوعی برعهده دارد.

در گرگان، سپاه این شهر با انتشار اطلاعیه ای اعلام کرد که برخی از مزارع تقسیم شده منطقه، به دست

عوامل فئودال ها تخریب شده است. سپاه گرگان هشدار داد که با عاملان این حوادث به شدت مقابله خواهد کرد. متن اطلاعیه بدین شرح است: «به اطلاع می رساند که اخیراً مشاهده شده است زمین هایی

که دراختیار کشاورزان و زحمت کشان

روستایی توسط هیئت پنج نفری و این سپاه قرار داده شده است، به وسیله عده ای

فئودال وابسته به رژیم کثیف پهلوی تخریب می شود، لذا به این اشخاص شدیداً اخطار می نماییم که این عمل

درجهت خواست امپریالیسم امریکا است و با مشاهده و تکرار این وضع، با این افراد شدیداً مقابله خواهد شد و آنها را به شدیدترین وجه مجازات و در پیشگاه امت مسلمان انقلابی مان افشا خواهیم کرد و از روستائیان عزیز تقاضا می کنیم که با مشاهده این وضع ما را یاری نمایند.» (2)

در چا بهار، سپاه این شهر از ستاد مرکزی سپاه در تهران پیامی دریافت کرد که وظایف مراقبتی و عملیاتی خاصی را برای آن ایجاد کرده است. در این پیام آمده است: «از قرار معلوم یک لنج حامل اسلحه غیرمجاز در ظرف امشب و فردا در کنارک یا چا بهار لنگر خواهد انداخت.» (3)

درباره کرمانشاه، مرکز فرماندهی سپاه تلفن گرامی از ستاد مشترک ارتش دریافت کرد که اقدامات خاصی را در این شهر طلب کرده است. در این تلفن گرام آمده است: «از ساعت 19:00 روز 1/2/1359، گروه های چپ گرا در خیابان جوانشیر کرمانشاه، مبادرت به آتش سوزی نموده و قصد دارند پل جوانشیر را تخریب نمایند. ضمناً شهربانی محل مزبور تا این لحظه هیچ گونه دخالتی ننموده و سپاه پاسداران نیز دستوری برای متفرق کردن مردم ندادند. دستور فرمایید دراین مورد اقدام نمایند.

ر. سماجا سرلشکر شادمهر» (4)

در همدان، پس از آنکه از اقدامات نیروهای مسئول درمورد شورش زندانیان نتیجه ای

حاصل نشد، این مسئله به سپاه محول شد. شهربانی در گزارش خود، وضع را غیرقابل پیش بینی عنوان و اعلام کرده است: «در ساعت 18:30 روز جاری، در زندان این شهربانی شورش شده و زندانیان قصد فرار داشته[اند] که با استفاده از جمیع امکانات و برخورداری از پشتیبانی کمیته ها و سپاه

ص: 141


1- 96. همان.
2- 97. روزنامه کیهان، 1/2/1359، ص12.
3- 98. سند شماره 040844 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از سپاه مرکزی {عملیات} به سپاه چا بهار {عملیات}، 1/2/1359.
4- 99. سند شماره 040848 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از سماجا3 {مرکز فرماندهی} به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1/2/1359.

پاسداران، زندان محاصره و تاکنون از خروج زندانیان جلوگیری شده [است]. هم اکنون زندان به وسیله زندانیان به آتش کشیده شده، تلاش فوق العاده جهت اطفای

حریق که پیش بینی شده بود، به عمل آمده، ولی وضع غیرقابل پیش بینی است.» (1)

در ساعت ده و نیم شب، تیمسار شادمهر رئیس ستاد مشترک ارتش، در تلفن گرامی به سپاه نوشت: «برابر گزارش لشکر16 مستند به گزارش تیپ همدان، استاندار همدان و دادستان، تلفنی به فرمانده تیپ اطلاع داده اند که زندان شهر شلوغ شده و کلیه نیروها به کار رفته و هیچ گونه نتیجه ای عاید نشده است و به علت ضیق وقت، استاندار اظهار داشته حرف من را به عنوان شورا قبول کنید و تقاضای کمک به اعزام نیروی نظامی را نموده است. دستور فرمایید فوراً در نزدیک ترین محل نسبت به تقویت سپاه پاسداران همدان و فرونشاندن غائله اقدام نمایند.» (2)

در یادداشت سپاه مندرج در حاشیه پیام ستاد مشترک درباره سرانجام قضیه آمده است: «زندانی ها شورش کرده، زندان را آتش زدند، بعد هم سپاه رفت و زندانی ها را پراکنده کردند و در یک قسمت از زندان که سالم مانده بود جا دادند،... و 50 نفر از زندانی ها را پادگان تحویل گرفته است.» (3)

یادآوری می شود، سرهنگ احمد حیدربیگی معاون تحقیقات و کشف جرایم شهربانی همدان، با بیان اینکه «بیش از 600 نفر از زندانیان سیاسی و عادی زندان شهربانی همدان شورش کرده و زندان را به آتش کشیدند»، توضیح داد: «عصر روز دوشنبه، پس از اتمام وقت ملاقات، تعدادی از زندانیان بعد از گروگان گیری چند تن از مأمورین غیرمسلح و با شکستن در و پنجره قصد فرار از زندان را داشتند که شهربانی با استمداد از مأمورین کمیته و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی موفق به محاصره زندان و جلوگیری از فرار آنان شد.» (4)

1. به دنبال اعلام عدم صلاحیت ابوالفضل قاسمی (دبیرکل حزب ایران) و درنتیجه ابطال آرای انتخابات درگز،(5) اعتراضاتی دراین باره صورت گرفت.

دکتر کریم سنجابی دبیر کل جبهه ملی، در تلگرامی به بنی صدر رئیس جمهور، نوشت: «شما بهتر می دانید که قاسمی در تمام حیات سیاسی خود مظهر آزادگی و میهن دوستی و شرافت و پاکدامنی بوده است.» (6) امروز، دفتر اطلاعات و انتشارات و روابط عمومی وزارت کشور نیز با صدور اطلاعیه ای دراین باره اعلام کرد: «بدین وسیله جهت روشن شدن اذهان عمومی اعلام می دارد مدارک مورداستناد که دال بر ارتباط و همکاری ابوالفضل قاسمی با ساواک منحله می باشد اخیراً از مرکز اسناد انقلاب اسلامی ایران به وزارت کشور منعکس [شده است] ... اضافه می نماید مدارک موجود حاکی است که ابوالفضل قاسمی کارمند و سرپرست کتابخانه دانشگاه تهران،

ص: 142


1- 100. سند شماره 040853 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از شاجا به وزارت کشور، 1/2/1359.
2- 101. سند شماره 040847 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از سماجا {مرکز فرماندهی} به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1/2/1359.
3- 102. همان.
4- 103. روزنامه انقلاب اسلامی، 3/2/1359، ص10.
5- * برای کسب اطلاعات بیشتر درباره این ماجرا به جلد اول کتاب هفتم روزشمار جنگ ایران و عراق (قطع رابطه امریکا با ایران)، روز 31/1/1359، رجوع شود.
6- 104. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، ص7.

عضو جبهه ملی و دبیرکل حزب ایران از تاریخ 1/11/1343 به عنوان منبع و خبرچین برجسته در مقابل دریافت حقوق ماهانه با شماره رمز 9672 به استخدام ساواک منحله در آمده و نحوه کار ایشان برای رهبران عملیات ساواک منحله به قدری مفید و مؤثر بوده که در ارزیابی معموله، کیفیت 32 فقره گزارشات یک ساله وی را عالی توصیف کرده اند، به طوری که در دی ماه سال 1357، زمانی که مردم غیور و انقلابی ایران زیر رگبار مسلسل های رژیم منفور و طاغوتی پهلوی برای به ثمررسانیدن انقلاب اسلامی به خاک وخون کشیده می شدند، ابوالفضل قاسمی به خاطر رساندن اخبار از محافل جبهه ملی و نهضت آزادی در یک قلم 500 هزار ریال پاداش دریافت می دارد. ایشان کلیه حرکت های سیاسی افرادی همچون مهندس بازرگان، داریوش فروهر، کریم سنجابی و سایر مبارزین انقلاب و جلسات مهم جبهه ملی را زیر نظر داشته و گزارش های خود را مرتباً به بخش 12 ساواک در تهران که در بر گیرنده جناح های افراطی و احزاب مخالف رژیم بوده تسلیم می کرده است.» (1)

از سوی دیگر، آقای مهدوی کنی سرپرست وزارت کشور، درمورد ابطال انتخابات درگز و امکان تجدیدنظر در این دستور گفت: «طبیعتاً اگر مدافعات

نماینده سابق درگز منطقی باشد قابل قبول خواهد بود. همچنین ایشان می توانند به کمیسیون هفت نفری شکایت کنند یا مستقیماً از وزارت کشور دراین مورد توضیح بخواهند.» (2)

1. روزنامه بامداد در شماره امروز خود، ضمن گزارشی از گردهمایی بررسی مسائل امنیت ملی که به تازگی برگزار شد، با درج اظهارات بازرگان در این مراسم نوشت: مهندس مهدی بازرگان عضو شورای انقلاب، در هم اندیشی بررسی مسائل امنیت ملی با استناد به آیه های قرآن مجید، مطالبی را درباره ارتش اسلامی و بُعد جهانی جهاد اسلامی بیان کرد. وی گفت کسانی که می خواهند از دستورات او و قرآن پیروی کنند نباید پرونده های فردی را از 20 سال گذشته ورق بزنند تا نقطه ضعفی دررابطه با خوش خدمتی یا خلاف کوچکی که از او سر زده باشد به اصطلاح افشاگری کنند، باعث هتک حرمت و حیثیت او شوند، درحالی که تزکیه در اسلام به راه راست هدایت کردن افراد پشیمان و گناهکار است.

مهندس بازرگان در قسمتی دیگر از سخنان خود به جهاد اشاره کرد و با تأکید بر اینکه در جهاد مرحله نهایی شهادت است، ولی جهاد به معنای جنگ و کشتار نیست، با اشاره به

مهدی بازرگان عضو شورای انقلاب

ص: 143


1- 105. همان.
2- 106. روزنامه کیهان، 1/2/1359، ص2.

آیاتی از قرآن گفت: قرآن بیشتر به منع جنگ پرداخته است، ولی در آن آمده است اگر متجاوزی با شما جنگ کرد، شما نیز باید در همان محل با او بجنگید نه اینکه وارد خانه او شوید و اگر کسی در گذشته مرتکب گناهی شده باشد و حالا اظهار ندامت می کند و آماده خدمت می باشد، او را ببخشید، چون خداوند ارحم الراحمین است، مگر اینکه قتل کرده باشد یا دستور قتل داده باشد که باید طبق قانون شرع مجازات شود. بازرگان آن گاه، با اشاره به آیاتی از قرآن برای قصاص و اشاره به وصیت حضرت علی(ع) درمورد قاتل خود نتیجه گرفت: در اسلام جنگ، ضدتجاوز و ضدظلم و برای بسط عدالت است و جنبه دفاعی دارد نه جنبه شخصی.

بازرگان همچنین بر لزوم داشتن یک ارتش قوی و مدرن تأکید کرد و افزود: حکومت و ارتش اسلامی باید همیشه قوی، آماده و مجهز باشد تا دشمن هوس تجاوز نکرده و در مقابل دشمنان احتمالی به خوبی بایستد و از کشور و مستضعفین دفاع کند. ارتش ما ارتشی است اسلامی و برقرار کننده صلح و عدل و ما باید از تسلیحات که به نام حدید در قرآن آمده است برای صلح استفاده کنیم و آن را در راه صلح به کار بریم و ارتش درواقع کمک و امدادکننده خدا و پیغمبر و بعد هم خلق خدا است. (1)

1. درحالی که دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی سراسر کشور، در روزهای اخیر، عرصه برخورد و درگیری دانشجویان وابسته به انجمن های اسلامی (هواداران نظام) با شاخه های دانشجویی سازمان ها و گروه های مختلف (مخالفان و محاربان و...) بود و باتوجه به حوادث روز گذشته،(2) چشم انداز پایان ماجرا و چگونگی آن تقریباً روشن شده است: بنی صدر می کوشد در جایگاه رئیس جمهور و رئیس شورای انقلاب، روند حوادث و تحولات را حتی المقدور به دلخواه و مطابق مصالح مورد نظر خویش، مهار کند و پیش ببرد. این فعالیت، امروز، از نخستین ساعات روز تا اواخر شب، به طور محسوس وجود داشت. درحالی که در صحنه عمل، حوادث و تحولات، در ادامه روند گذشته به جلو می رفت.(3)

در نخستین ساعات امروز، دفتر رئیس جمهور درباره حوادث اخیر دانشگاه ها اطلاعیه ای منتشر کرد. (4) متن کامل این اطلاعیه که با امضای ریاست جمهوری انتشار یافته به این شرح است:

«بسم الله الرحمن الرحیم

مقصود شورای انقلاب از تصمیم متخذه عادی کردن وضع و برعهده دولت گذاشتن تغییرات بنیادی نظام آموزشی بوده است. در این دو سه روز گروه هایی به این عنوان که رئیس جمهور و

ص: 144


1- 107. روزنامه بامداد، 1/2/1359، ص12.
2- * جزئیات حوادث مذکور ازجمله حادثه دانشگاه تبریز در روزهای 26/1/1359 تا 31/1/1359، جلد اول کتاب هفتم روزشمار جنگ (قطع رابطه امریکا با ایران) آمده است.
3- * حوادث و وقایع مندرج در چند گزارش آتی، نشانه این امر است.
4- 108. روزنامه انقلاب اسلامی، 1/2/1359، ص2.

شورای انقلاب از مردم خواسته اند

ستادهای

گروه ها را تخلیه کنند افراد را دربرابر دانشگاه ها و مؤسسات عالی و مراکز فعالیت گروه های سیاسی در خارج دانشگاه جمع می کنند و برخوردهایی به وجود می آورند که منجر به ضرب وجرح و بیشتر از آن شده و می شود. این است که مراتب زیر را به اطلاع عموم می رساند:

1. برابر اطلاعیه و توضیحات چند گروه دانشجویی، این گروه ها تصمیم شورای انقلاب را اجرا کرده و می کنند، بنابراین تا صبح سه شنبه، هیچ نیازی به اجتماع مردم نیست اگر ضرورت اقتضا کرد که مردم گرد آیند موضوع به اطلاع عموم خواهد رسید. بنابراین هرگونه اجتماع و ایجاد درگیری در دانشگاه ها و خارج آن عملی ضدانقلابی تلقی می شود.

2. در خارج دانشگاه اقدام به هر نوع تجمع و حمله به مراکز سیاسی، توطئه برضد انقلاب و تضعیف جبهه داخلی ما دربرابر امریکای سلطه گر است. هر محلی که خارج از دانشگاه تصرف شده باشد، فوراً تخلیه گردد.

3. مردم کشور باید مراقب امنیت محیط کار خود باشند و بدانند اجرای تصمیمات مقامات تعیین شده ازسوی مردم شرط ادامه انقلاب و پیروزی آن است.

رئیس جمهور منتخب مردم ابوالحسن بنی صدر» (1)

صدای جمهوری اسلامی ایران ساعت 10 صبح، اعلام کرد: «هم اکنون دکتر بنی صدر رئیس جمهور، در تماس با صداوسیمای جمهوری اسلامی از کلیه کسانی که خود را پیرو انقلاب اسلامی می دانند خواست خیابان های اطراف دانشگاه تهران را تخلیه کنند. ایشان افزودند همگی بدون استثنا باید امروز، مراکز خود را در دانشگاه ها تعطیل نموده و گروه ها آنجا را ترک کنند.» (2)

بنی صدر همچنین در یک مصاحبه رادیو تلویزیونی، گزارشی ارائه کرد که نشان می داد ابتکارعمل با وی بوده است و باید باشد. وی گفت: «در شورای انقلاب گفتند گروه ها در دانشگاه یک ستادهایی تشکیل دادند که عملاً آنجا را

از صورت محل درس خارج کردند، درس از بین رفته، گفتم خب اگر علت تعطیل این است، ما می توانیم بگوییم آن گروه ها، ستادهایشان را تخلیه کنند و مانع از این بشویم که درس در دانشگاه تعطیل بشود. در شورای انقلاب گفته شد به چه ترتیبی؟ گفتم که به آنها 48 ساعت یا سه روز، فرصت تخلیه می دهیم، اگر [تخلیه] نکردند از مردم دعوت می کنیم که در محل حاضر شوند و بدون زدوخورد با نظم و انضباط انقلابی از اینها بخواهند که بروند و هیچ کس جلوی مردم نخواهد ایستاد. این نظر به اتفاق آرا تصویب شد و پس از آن خدمت امام رفتیم و ایشان تصویب کردند و قرار شد امام جمعه هم در نماز این مطلب را خاطرنشان بکند که باید تصمیمات شورای انقلاب به اجرا دربیاید، هر تصمیمی را لازم نیست که همه آنان موافق باشند. [وظیفه] کادر رهبری این است که باتوجه به اطلاعات گوناگونی که دریافت می کند، مصالحه ای که تشخیص دهد، تصمیماتی اتخاذ کند و اگر قرار باشد که هر تصمیمش که عده ای با آن موافق نبودند به اجرا در نیاید، می شود کشور بدون اداره و کشور بدون اداره به طرف

ص: 145


1- 109. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص12.
2- 110. روزنامه کیهان، 1/2/1359، ص2.

سقوط می رود و این یک چیز بدیهی است و چون ما معتقدیم که ملت پشتیبان ماست و حتماً می دانیم که توانایی برای حل مشکلات داریم و مسائلی نیستند که لاینحل باشند، این است که محکم ایستادیم که تصمیمات شورای انقلاب به اجرا در بیاید. آنها که خود را پشتیبان این حکومت اسلامی می دانند، آنها باید ولو موافق نباشند از این تصمیمات پیروی کنند.» (1)

شب هنگام نیز بنی صدر در پیامی خطاب به مردم تهران، به اجتماع کنندگان

داخل دانشگاه تهران(2) اخطار کرد که دست از زدوخورد بردارند. متن پیام به این شرح است: «مردم تهران، از دیشب پی درپی شما را [به] خونسردی دعوت کرده ام، به شما هشدار داده ام که می خواهند برخوردها را هرچه سخت تر کنند. از شما دعوت کرده ام

اطراف دانشگاه جمع نشوید، اینک به شما می گویم اطراف دانشگاه را ترک کنید. همه گروه ها تصمیم شورای

انقلاب را پذیرفته اند، جز یک گروه که درصورت تخلیه نکردن دانشگاه به مردم معرفی خواهند شد. این گروه که دست به سنگربندی زده اند آرزویی جز این ندارند که یک زدوخورد شدید به وجود بیاورند. این گروه، صبح امروز به خود من گفتند موافق اند که عدم آرامش به زیان کشور است و قرار شد برای تحویل مراکز خود به وزیر علوم مراجعه کنند، ولی در همان حال به سنگربندی دست زدند. اینک از کسانی که در اطراف دانشگاه هستند می خواهم دور شوند تا معلوم شود آیا راست می گویند که مایل اند دانشگاه را ترک کنند یا خیر و به آنها که داخل دانشگاه هستند اخطار می کنم دست از زدوخورد و تحریک بردارند و دانشگاه را ترک کنند.

ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهوری ایران» (3)

1. بعدازظهر امروز، درحالی که برخوردهای دانشگاه تهران، به سرعت و شدت اوج می گرفت، هم زمان جلسه نسبتاً طولانی شورای انقلاب تشکیل شد.

براساس تصمیم های گرفته شده در این جلسه اعلام شد که فردا، اعضای شورای انقلاب و هیئت دولت همراه بنی صدر رئیس جمهوری، به دانشگاه تهران می روند و بنی صدر در آنجا، سیاست دولت را درمورد دانشگاه ها و دانشجویان اعلام خواهد کرد، ازجمله اینکه: دانشگاه ها بتوانند تا 15 خردادماه، امتحانات خود را برگزار کنند و پس از آن گروهی از اعضای شورای انقلاب و اعضای هیئت علمی دانشگاه ها با هم جلساتی خواهند داشت تا نظام جدید آموزشی را برای سال تحصیلی آینده تدوین کنند.

یکی از اعضای دفتر رئیس جمهوری نیز در تماسی با روزنامه بامداد اظهار کرد: جلسه مهم شورای انقلاب به ریاست دکتر بنی صدر تشکیل و در آن به بحث و تبادل نظر درمورد چگونگی

ص: 146


1- 111. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، ص2.
2- * مشروح این تجمع در گزارش های آتی آمده است.
3- 112. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص2.

تغییر نظام آموزشی دانشگاه ها پرداخته شد و فردا دکتر سیدابوالحسن بنی صدر در یک سخنرانی مهم در دانشگاه تهران مواضع شورای انقلاب را درمورد تخلیه دانشگاه ها بیان خواهد کرد. (1)

به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی، حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی نیز در یک مصاحبه رادیو تلویزیونی گفت: «مسئله اساسی ما مسئله تغییر نظام آموزشی است، به مسئله گروه های مزاحم باید به عنوان مسئله فرعی توجه شود.» وی افزود: «برای تغییر نظام آموزشی زمانی معین نشده است و ما باید این فرصت را داشته باشیم که بتوانیم یک طرح اساسی بریزیم.» به نوشته این روزنامه: «وی در پایان مصاحبه اش در پیامی از دانشجویان مسلمان خواست که برای پیاده شدن نظر شورای انقلاب همکاری کنند و البته خیلی بیدار و هوشیار باشند که هرگونه انحراف و سوءاستفاده ای دیده شد، آرام ننشینند و کاملاً مواظب این مسئله اساسی که پرچم دار آن شدند [باشند] و این پرچم را تا آخر به دوش بکشند.» (2)

درحالی که مهلت شورای انقلاب برای تخلیه دفاتر و مراکز گروه ها در دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی کشور امروز پایان می یابد، هنوز در تعدادی از مراکز یاد شده، چند گروه ازجمله دانشجویان پیش گام (شاخه دانشجویی سازمان چریک های فدایی خلق) و دانشجویان هوادار سازمان پیکار تخلیه دفاتر خود را نپذیرفته اند. اما انجمن دانشجویان مسلمان (شاخه دانشجویی سازمان مجاهدین خلق) اعلام کرده است که به غیراز دفتر مرکزی که ساختمانی استیجاری است، بقیه مراکز خود را تخلیه کرده و تحویل مقامات دانشگاهی خواهد داد. (3) تداوم مقاومت گروه های مذکور، ناآرامی های چند روز اخیر(4) را همراه داشت. امروز، صحنه اصلی حوادث، دانشگاه تهران بود. بعضی دانشگاه ها نظیر علم وصنعت، چند روز درگیری و تشنج را پشت سر گذاشته اند، ولی بعضی هنوز درگیر ماجراهایی هستند که به تدریج در سطح وسیع تری به "انقلاب فرهنگی" موسوم می شود.(5) قبل از توضیح وقایع امروز دانشگاه تهران، وضعیت تعدادی از مراکز دانشگاهی در تهران و شهرستان ها که هنوز به نحوی با پیامدهای حوادث اخیر مواجهند، به نقل از

1. منابع گوناگون، به اختصار مرور می شود. البته، حوادث شیراز نیز به دلیل وسعت استثنایی آن، جداگانه در گزارشی مستقل خواهد آمد.

ص: 147


1- 113. همان، صص 3 1.
2- 114. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص9.
3- 115. روزنامه کیهان، 1/2/1359، ص3.
4- * برای اطلاع از جزئیات وقایع مزبور، به گزارش های مندرج در روزهای 28/1/1359 تا 31/1/1359، جلد اول کتاب هفتم روزشمار جنگ ایران و عراق (قطع رابطه امریکا با ایران)، مراجعه شود.
5- * روزنامه جمهوری اسلامی در تاریخ 30/1/1359، در تیتر صفحه اول با رنگ سبز این عبارت را نوشت: «انقلاب فرهنگی آغاز می شود» در بالای تیتر اصلی (روتیتر) چنین درج شده بود: «با تغییر بنیادی نظام آموزشی استعماری در مراکز آموزشی و واژگونی سیستم اسلام زدایی در دانشگاه ها» با تحولات بعدی عنوان "انقلاب فرهنگی" رایج و تثبیت شد که مرحله ای از تحولات ایران بعد از انقلاب اسلامی به شمار می رود.

دکتر نیک روش رئیس دانشگاه پلی تکنیک، هنگام عصر، در تماس تلفنی به روزنامه بامداد گفت: «هواداران سازمان مجاهدین خلق و دمکرات ها [شاخه دانشجویی حزب توده] گروه هایی بودند که دفاتر خود را تخلیه [کردند] و تحویل مسئولان دانشگاه دادند؛ ولی گروه پیش گام [شاخه دانشجویی سازمان چریک های فدایی خلق] و [هواداران] سازمان پیکار، هر 4 شاخه آن [که] در این دانشگاه دفتر دارند، هنوز حاضر به تحویل دفتر خود نشده اند، ولی آنچه مشهود است گروه های یاد شدة اخیر تمام اثاث خود را از دفاتر بیرون برده اند و تنها از اتاق خالی حفاظت می کنند.» (1)

دانشگاه علم وصنعت اطلاعیه ای صادر کرد و با ذکر این مطلب که «کلیه گروه های دانشجویی مستقر در دانشگاه، محیط دانشگاه را ترک نموده و اتاق ها و وسایلی را که دراختیار داشتند تحویل دادند»، اعلام کرد: «دانشگاه علم وصنعت ایران با اظهار امتنان و قدردانی تمام از افرادی که در ایجاد نظم و حسن ختام این امر همکاری نمودند، به اطلاع می رساند که با اعتقاد راسخ به انقلاب فرهنگی و نظام آموزشی درجهت تأیید مصوبات شورای انقلاب، دانشگاه در تاریخ 2/2/1359 فردا باز خواهد بود... کارکنان و دانشجویان برای ورود به دانشگاه باید کارت شناسایی خود را ارائه کنند.» (2)

در دانشگاه ملی ایران(3) دانشجویان وابسته به انجمن اسلامی، جنبش دانشجویان مسلمان (هواداران جنبش مسلمانان مبارز) و انجمن دانشجویان مسلمان (شاخه دانشجویی مجاهدین خلق)، دفاتر خود را در این دانشگاه تخلیه کرده اند، ولی گروه های دانشجویی پیکار، پیش گام و مبارز هنوز دفاتر خود را تخلیه نکرده اند. (4)

در دانشگاه متحدین،(5) انجمن دانشجویان مسلمان دفتر خود را تخلیه و انجمن اسلامی نیز آمادگی خود را اعلام کرده است، اما عده ای از دانشجویان پیش گام هنوز دفترشان را تخلیه نکرده اند. (6)

در دانشکده مهدی رضایی،(7) انجمن دانشجویان مسلمان نیمه شب گذشته، دفتر خود را تخلیه کرد، اما دانشجویان طرف دار سازمان پیکار، سازمان چریک های فدایی خلق و سازمان دانشجویان مسلمان (پیرو خط امام) هنوز ستادهای خود را دراختیار دارند.

در دانشگاه تربیت معلم، یکی از مسئولان انجمن اسلامی این دانشگاه گفت: از آنجایی که

ص: 148


1- 116. روزنامه بامداد 2/2/1359، ص3.
2- 117. همان.
3- * بعد از فاجعه هفتم تیر1360، به دانشگاه شهید بهشتی تغییر نام یافت.
4- 118. روزنامه انقلاب اسلامی، 1/2/1359، ص2.
5- * مدرسه عالی دختران که در رژیم گذشته تأسیس شده بود، بعد از انقلاب ابتدا به یاد محبوبه متحدین که سازمان مجاهدین خلق از وی به عنوان یکی از شهدای خویش یاد می کرد به نام دانشگاه متحدین خوانده شد، ولی بعدها مشخص شد که نامبرده و شوهرش حسن آلادپوش، هر دو از مارکسیست شده های سازمان بوده اند. این دانشگاه، امروز دانشگاه الزهرا نامیده می شود.
6- 119. روزنامه کیهان، 1/2/1359، ص3.
7- * عنوانی است که به مدرسه عالی بازرگانی داده شده است. بعدها از ادغام این مدرسه با تعدادی از مدارس و مراکز آموزش عالی، دانشگاه علامه طباطبایی ایجاد شد.

دانشگاه تربیت معلم سرپرست ندارد، انجمن اسلامی حاضر است دانشگاه را فقط به مقامات دولتی تحویل دهد. وی افزود: ما معتقدیم چنانچه نظام آموزشی دانشگاه ها تغییر یابد، مسئله گروه های کوچک سیاسی حل خواهد شد. (1)

درباره مدرسه عالی کامپیوتر باید گفت که یکی از دانشجویان عضو انجمن اسلامی این مدرسه در تماس تلفنی خود بیانیه انجمن را برای روزنامه بامداد قرائت کرد که در آن آمده است: «انقلاب فرهنگی در مدرسه عالی کامپیوتر با یاری مردم قهرمان و مستضعف محله حسن آباد زرگنده صورت گرفته و جوانان غیور حسن آباد علی رغم تحریکات گروه های معلوم الحال با صبر انقلابی این مدرسه را بدون هیچ گونه درگیری تصرف کرده اند و باتوجه به اینکه دانشگاه باید در خدمت مردم محروم میهنمان در آید ما [انجمن اسلامی دانشجویان] از این تاریخ، نام این مدرسه را به دانشکده کامپیوتر حسن آباد تغییر دادیم.» (2)

در مجتمع تکنولوژی تهران، هواداران مجاهدین خلق و حزب توده حاضر به تخلیه ستادهای خود شدند، ولی هواداران چریک های فدایی خلق، پیکار در راه آزادی طبقه کارگر و سایر گروه های چپ از این کار خودداری کردند. (3)

در برخی مراکز استان ها و شهرستان ها که دارای مراکز آموزشی عالی هستند نیز ناآرامی روزهای اخیر با شکل گیری و شدت و ضعف متفاوت، کم وبیش ادامه یافت.

در مشهد در حاشیه قضیه دانشگاه ها، برخوردها و درگیری بین موافقان و مخالفان سازمان مجاهدین خلق وسیع و حتی جدی تر و مهم تر از خود قضیه دانشگاه ها مطرح بود. امروز، در مقایسه با روزهای قبل آرامش بیشتری برقرار بود و ادامه تحرکات روز قبل به صورت جزئی وجود داشت. هنگام ظهر، درپی توافق قبلی استاندار خراسان و مسئولان سازمان در مشهد، ساختمان سازمان مجاهدین خلق در خیابان بهشت این شهر به طور رسمی تخلیه شد و مأموران انتظامی و پاسداران در آن مستقر شدند. (4) دراین حال، محمدحسن غفوری فرد استاندار خراسان، در جواب به این سؤال خبرنگار خبرگزاری پارس که آیا دفاتر سیاسی گروه های مستقر در دانشکده ها تخلیه شده است یا خیر، گفت: «دفاتر جنبش شب قبل به وسیله خودشان تخلیه شده بود و الآن در دفاتر آنها فقط مقداری آشغال و چوب و چماق [باقی مانده] است که [مأموران] مشغول لاک و مهرکردن آنها هستند و دراختیار دادستانی قرار خواهد گرفت و از گروه پیش گام به اندازه یک وانت اسناد و مدارک به دست آمده که دراختیار دادستانی قرار گرفته است.» (5)

همچنین شهربانی از شروع تحرکی در ساعت 15، به این نحو خبر داد: «حدود 4 هزار نفر درحالی که تمثال های امام خمینی در دست داشتند مقابل دانشکده پزشکی تجمع [کردند] و شعارهایی علیه فدائی و منافق و توده ای می دادند، سپس به طرف فلکه حضرت حرکت [کردند] و به آرامی پراکنده شدند. ضمناً، حدود 1000 نفر که اکثراً دختران محصل بودند، در بیمارستان مصدق به انگیزه وقایع روزهای گذشته [به تحصن] نشسته اند.» (6)

ص: 149


1- 120. روزنامه انقلاب اسلامی، 1/2/1359، ص2.
2- 121. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص3.
3- 122. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص6.
4- 123. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص4.
5- 124. روزنامه بامداد، 1/2/1359، ص2.
6- 125. سند شماره 040885 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از سماجا3 {مرکز فرماندهی} به نزاجا، 1/2/1359.

در ادامه، ساعت 16، از رادیو مشهد اطلاعیه ای پخش شد و در آن استاندار خراسان از مردم خواست با هوشیاری عمل کرده و از حمل هرگونه اسلحه سرد و گرم خودداری کنند و اگر کسی از این دستور سرپیچی کرد محیط را طوری آماده کنند تا راه مأموران انتظامی برای دستگیری اشخاصی که اسلحه حمل می کنند، باز شود. (1)

در تبریز، بقایای مقاومت شاخه دانشجویی سازمان چریک های فدایی خلق با تصرف دانشکده پزشکی ادامه یافت، اما قابلیت توسعه و ایجاد درگیری نداشت. در گزارش روزنامه کیهان از تبریز دراین باره آمده است: «حدود 2000 نفر از دانشجویان پیش گام تبریز که شب را در دانشگاه گذرانده بودند، همراه دیگر هواداران خود از مدارس تبریز، زنجیروار جلوی دانشکده پزشکی این دانشگاه گرد آمدند و آماده حمله احتمالی و درگیری با نیروهای مخالف شدند. یکی از مسئولان سازمان دانشجویان پیش گام تبریز درباره این موضوع گفت دفاع از حریم دانشگاه وظیفه هر دانشجوی مسئول و متعهد است. یکی از مسئولان روابط عمومی سازمان دانشجویان مسلمان دانشگاه تبریز که ساختمان مرکزی این دانشگاه را تصرف کرده اند نیز درباره تصمیمات شورای انقلاب درمورد تخلیه ستادهای گروه های سیاسی از دانشگاه گفت ما معتقدیم امکاناتی که هم اکنون دراختیار گروه های سیاسی است باید پس گرفته شود، اما فعالیت های سیاسی و بحث آزاد از مسائلی است که باید در دانشگاه، آزاد باشد. وی افزود: هدف اصلی ما تحول اساسی و فرهنگی مناسب دانشگاهی است و سیستم فعلی باید از همین حالا متوقف گردد.»

همچنین، «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام دانشگاه تبریز با انتشار اطلاعیه هایی

متذکر شدند، گروه ها یی که ساختمان دانشکده پزشکی را متصرف شده اند مسلح به سلاح های گرم و سرد هستند و از مردم خواستند که خونسردی خود را در این مراحل حساس حفظ کنند و بهانه ای به دست توطئه گران ندهند.

دانشجویان مسلمان دانشگاه تبریز همچنین در اطلاعیه دیگری اعلام داشتند که در دو روز گذشته شاهد نقل وانتقالات اموال بیت المال در دانشگاه بودند، لذا برای جلوگیری از حیف ومیل اموال عمومی دانشگاه و همچنین جلوگیری از هرگونه حمله و درگیری از برادران و خواهران دانشجو کمک و یاری خواستند.» (2) نظیر دیگر نقاط، در تبریز هم دانشجویان موسوم به هواداران جنبش مسلمانان مبارز، حساب خود را از دو طرف قضیه جدا کرده اند و به دلیل اینکه توانایی تأثیرگذاری و ایجاد جریان خاصی را نداشتند، به تکرار کلیاتی در اطلاعیه خویش اکتفا کردند. در اطلاعیه مزبور، آنها خاطرنشان کردند که شرایط فعلی سیاسی کشور و ارتباط ارگانیک این جریانات با مبارزه ضدامپریالیستی خلق ها، ضرورت برخورد فعال و واقع گرایانه با این مسائل را به خوبی مشخص می کند. (3)

در کرمانشاه، درگیری ها به سطوحی خارج از محدوده دانشجویی کشیده شد و درنهایت به تعطیلی و تخریب دفاتر گروه ها و سازمان ها در سطح شهر انجامید؛ به طوری که دفتر حزب توده به آتش کشیده شد. (4) در توضیح آغاز این ماجرا، خبرگزاری پارس چنین نوشته است: «پیش ازظهر

ص: 150


1- 126. روزنامه بامداد، 1/2/1359، ص2.
2- 127. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص4.
3- 128. همان.
4- 129. روزنامه نامه مردم، 8/2/1359، ص6.

امروز، گروهی از مردم کرمانشاه در مخالفت با تصمیم شورای انقلاب و رئیس جمهوری با دادن شعارهایی ازجمله "دانشگاه

مکتب آزادی است" در خیابان های مرکزی این شهر به راه پیمایی پرداختند و در ساعت 12:05 این راه پیمایی منجر به درگیری شد. مأموران پلیس در صدد جداکردن دو طرف درگیر بر آمدند.» (1) در این شهر هم مانند شهرهای دیگر، یکی از مراکزی که در درگیری ها

موردهجوم مردم قرار گرفت، دفاتر سازمان مجاهدین خلق بود. به گزارش خبرگزاری پارس: «عده ای از تظاهرکنندگان به سوی گروه دیگر سنگ پرتاب کردند و روی پل هوایی کرمانشاه آتش افروختند. در ساعت 17:30، گروهی دیگر دفتر انجمن جوانان مسلمان کرمانشاه [شاخه تحت پوشش سازمان مجاهدین خلق برای

فعالیت هواداران] را به تصرف در آورند و اوراق و اسناد و کتاب های این محل را از بین بردند. افسر گشتی پلیس کرمانشاه گفت در تظاهرات و درگیری های عصر امروز {1/2/1359}، بین 15 تا 20 نفر مجروح شدند.» (2)

اما برخورد مهم تر، در ستاد اصلی سازمان روی داد. در گزارش شهربانی کرمانشاه دراین باره آمده است: «در ساعت 15 [روز] 1/2/1359، اطلاع حاصل شد که عده ای از هواداران مجاهدین خلق کرمانشاه در دفتر این سازمان واقع در خیابان چهل متری مستقر گردیده اند و عده ای از اهالی جلوی این دفتر اجتماع نموده و خواستار تخلیه آن هستند که با مخالفت افراد سازمان روبه رو و بلافاصله شخصاً به اتفاق افسر و مأمور کافی در محل حاضر و به منظور جلوگیری از برخورد بین مردم که حدود 10000 نفر بودند [و] هواداران سازمان که در داخل مستقر بودند در پای ورودی ساختمان تحت کنترل مأمورین قرار گرفتند. چون تلاش مأمورین در متفرق کردن مردم مؤثر واقع نشد از حاکم شرع تقاضای مداخله گردید [که] ایشان طی حکمی دستور تخلیه محل را صادر نمودند و با انجام تدابیر لازم حدود 200 نفر از افراد سازمان که داخل ساختمان بودند با کامیون به شهربانی منتقل [شدند] که در ساعت 2 بامداد، پس از متفرق شدن جمعیت به وسیله اتومبیل های شهربانی به منازلشان برده شدند.» (3)

در اهواز، شب گذشته، به دعوت حجت الاسلام جنتی امام جمعه این شهر، به منظور

پشتیبانی از پاک سازی دانشگاه ها، نماز جماعت در زمین چمن دانشگاه برگزار شد. خبرنگار روزنامه انقلاب اسلامی تعداد نمازگزاران را ده ها

هزار نفر گزارش کرد. در این مراسم امام جمعه اهواز در سخنانی گفت: تا سه شنبه به گروه های سیاسی مهلت می دهیم، اگر اتاق ها را تخلیه نکنند مردم در دانشگاه حضور پیدا خواهند کرد. پس از پایان نماز، حجت الاسلام جنتی از مردم خواست به هیچ وجه با هیچ گروهی درگیر نشوند و به منازل خود بروند. (4) امروز عصر هم در «پشتیبانی از انجمن های اسلامی و تصفیه دانشگاه ها و ایجاد

انقلاب بنیادی اسلامی در دانشگاه ها» مراسمی در محل استادیوم تختی برگزار شد که پس از مراسم مردم با راه پیمایی در مسجد اعظم این شهر اجتماع کردند و قطعنامه ای در 13 ماده قرائت شد. (5) به این ترتیب، عملاً امکان باقی ماندن ستادهای گروه ها در دانشگاه اهواز به کلی منتفی گردید.

ص: 151


1- 130. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 32، 2/2/1359، ص7.
2- 131. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص4.
3- 132. سند شماره 000566 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: وزارت کشور، 1/2/1359.
4- 133. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، ص11.
5- 134. همان، ص10.

این درحالی است که دانشکده خلیج فارس شعبه دانشگاه جندی شاپور در خرمشهر نیز تعطیل شده است. سخنگوی انجمن اسلامی این دانشکده در تماسی با خبرگزاری پارس در آبادان اعلام کرد: ازسوی این انجمن تلگرامی به شورای انقلاب مخابره شده که در آن «لزوم تغییر نظام آموزشی استعماری به فرهنگ اسلامی، قضیه استادانی که وابستگی فکری به شرق و غرب دارند، جلوگیری از فعالیت های ضدانقلابی زیر لوای دانشجو [و جلوگیری] از حیف ومیل بیت المال که نهایتاً منجر به مدرک گرفتن می شود» خواسته شده است. این سخنگو در پایان افزود: تا تغییر و دگرگونی کامل سیستم آموزشی، این دانشکده همچنان تعطیل خواهد ماند. (1)

در آبادان، به گزارش خبرگزاری پارس، «هزاران تن از مردم آبادان در پشتیبانی از تصمیم شورای انقلاب دایر بر جمع کردن دفاتر گروه های سیاسی در دانشگاه در این شهر به راه پیمایی پرداختند. راه پیمایان درحالی که پلاکاردهایی با خود حمل می کردند و شعار می دادند وارد دانشکده نفت آبادان شدند. در اینجا مردم پس از برگزاری نماز وحدت بدون هیچ گونه برخوردی دفاتر گروه های سیاسی و نیز پلاکاردهای این گروه ها را برچیدند.» (2) به این ترتیب، کلاس های دانشکده نفت آبادان تا اطلاع بعدی تعطیل شد. رئیس این دانشکده اعلام کرد: تعطیلی کلاس ها تا اطلاع بعدی و تا مشخص شدن وضع دانشکده ادامه خواهد داشت. (3)

در رشت، پرویز البرز رئیس دانشگاه گیلان، اعلام کرد: «به دنبال اعلامیه شورای انقلاب مبنی بر تصفیه دانشگاه ها، خوشبختانه در دانشگاه گیلان به لطف

پروردگار تاکنون هیچ[گونه] درگیری رخ نداده و کارها در کمال آرامش پیش رفته است.» وی افزود: «البته کلاس ها تعطیل شده و برخی از گروه های سیاسی به طوری که شنیده شده ستادهای عملیاتی خود را در دانشگاه گیلان تخلیه کرده اند.» (4) در همین حال، خبرنگار روزنامه کیهان از رشت گزارش داد: «گروه های سیاسی هنوز نسبت به تخلیه دفاتر خود اقدامی نکرده اند. دانشجویان مستقر در دانشگاه طی اطلاعیه ای که انتشار دادند، اعلام کردند تصمیم دارند در دانشگاه بمانند.» (5) گزارش روزنامه جمهوری اسلامی حاکی است: «هنگام عصر، گروهی از اعضای انجمن های اسلامی مدارس و طبقات مختلف مردم رشت به عنوان حضور برخی از گروه های سیاسی در دانشگاه در خیابان های این شهر دست به راه پیمایی زدند. این عده درحین راه پیمایی از مردم می خواستند تا برای پاک سازی دانشگاه به آنها ملحق شوند.» (6) به گزارش روزنامه بامداد، شب هنگام، تجمعی در مسجد کاسه فروشان رشت تشکیل شد. خبرنگار بامداد از این اجتماع گزارش داد: «حجت الاسلام غفاری ... طی سخنانی دررابطه با راه پیمایی طبقات مختلف مردم به سوی دانشگاه گیلان که تا این ساعت دراختیار دانشجویان سیاسی است، اعلام کرد مشت هایمان را در جیبمان می گذاریم و هیچ سلاحی با خود نمی بریم و تنها سلاح ما شعار ماست. همچنان که امریکا را از ایران بیرون کردیم دوستان آنها را هم بیرون خواهیم کرد. وی گفت ما رئیس جمهور و دولت داریم و خودمان به آن رأی دادیم، همچنان منتظر می مانیم تا ببینیم دستور آنها چیست و آن گاه برای پاک سازی دانشگاه گیلان اقدام خواهیم نمود.» (7)

ص: 152


1- 135. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص6.
2- 136. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص3.
3- 137. روزنامه کیهان، 1/2/1359، ص1.
4- 138. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص3.
5- 139. روزنامه کیهان، 2/2/1359، صص 3 و 4.
6- 140. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، ص1.
7- 141. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص3.

در ارومیه، دکتر فرهودی سرپرست دانشگاه ارومیه در گفت وگویی با خبرنگار خبرگزاری پارس ضمن تأیید خبر آرامش در دانشگاه گفت: «کلیه گروه ها اتاق های دانشگاه را تخلیه کرده، ولی هنوز [حدود ظهر] اتاق ها را تحویل دانشگاه نداده اند.»

وی گفت: «ما نماینده ای

برای تحویل اتاق ها انتخاب کرده ایم،

امیدواریم که تصمیم شورای انقلاب بدون هیچ گونه برخورد احتمالی به مورد اجرا گذارده شود.» (1)

در زنجان، ملکوتی معاون دانشکده کشاورزی زنجان، گفت که در اجرای دستور ریاست جمهوری و شورای انقلاب، گروه های سیاسی این دانشکده تا ساعت 12 ظهر، دفاتر خود را جمع آوری کردند و ضمن تنظیم صورت جلسه ای تحویل اینجانب دادند که کلیه این قسمت ها تحویل محافظان دانشکده شده، ولی متأسفانه گروه پیش گام تا این ساعت برای تحویل دفتر خود مراجعه نکرده است. (2)

در اراک، عصر امروز، به دعوت انجمن اسلامی مدرسه عالی اراک در یک گردهمایی وسیع در مقابل مدرسه مزبور، یکی از دانشجویان سخنرانی کرد و سپس راه پیمایی به طرف میدان شهدا انجام شد. در قطعنامه این راه پیمایی تغییر نظام آموزشی استعماری به نظام اسلامی پویا مطالبه شد. (3) عصر امروز، همچنین به گزارش روزنامه انقلاب اسلامی، «ساختمان حزب توده اراک توسط گروهی به آتش کشیده شد. در این جریان، شیشه های این ساختمان شکسته شد و تمام اطلاعیه های موجود در این ساختمان به خیابان ریخته شد.» (4)

در گرگان، عسگری زیارت معاون اداری و مالی مدرسه عالی منابع طبیعی گرگان، در تماسی با خبرگزاری پارس گفت: انجمن های اسلامی دانشجویان و کارکنان، مراکزی را که دراختیار داشتند، به مسئولان این مدرسه تحویل دادند، ولی انجمن دانشجویان مسلمان {هواداران مجاهدین خلق} حاضر به ترک دفاتر خود نیستند. وی افزود: وضع مدرسه عالی طبیعی گرگان درحال حاضر آرام است. (5)

در سمنان، قبل ازظهر امروز، دانشجویان انجمن اسلامی مدرسه عالی فنی این شهر به منظور پشتیبانی از برچیده شدن

ستادهای سازمان ها و گروه های سیاسی در محیط دانشگاه، راه پیمایی

کردند و در قطعنامه ای

خواهان انقلاب فرهنگی

در سطح دانشگاه و مدارس عالی شدند. در این مراسم، دانشجویان انجمن اسلامی اعلام کردند که دفتر انجمن را تعطیل و تخلیه کرده اند و از گروه های دیگر خواستند تا به منظور پیروی از دستورات شورای انقلاب، دفاتر خود را تخلیه کنند. (6)

در بابل، دانشکده صمدیه لباف این شهر در دومین روز تعطیلی خود تحت حفاظت دانشجویان انجمن اسلامی قرار دارد. در جریان تعطیلی این دانشکده، اعضای انجمن دانشجویان مسلمان ضمن اعتراض، محوطه دانشکده را ترک گفتند. دراین خصوص، جنبش معلمان مسلمان بابل با صدور اطلاعیه ای «حمله به مراکز آموزشی توسط عناصر راست گرایان آشوب طلب» را به شدت محکوم و از «میوه چینان انقلاب که از روی خون فرزندان شهید خلق با فراموشی می گذرند» انتقاد کرد. امروز، در این شهر همچنین عده ای از هواداران گروه ها در انتقاد به حوادث دو روز گذشته دست به تظاهرات زدند. (7)

ص: 153


1- 142. همان.
2- 143. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، ص10.
3- 144. همان.
4- 145. همان، ص11.
5- 146. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص6.
6- 147. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، ص10.
7- 148. همان، ص3.

در بابلسر پس از حوادث روزهای قبل، امروز، دانشکده این شهر نسبتاً وضع آرامی داشت. بااین حال، اعتراض های جزئی همچنان ادامه یافت. برای مثال، برخی از دبیرستان های نزدیک به این دانشکده تعطیل بود. همچنین انجمن اسلامی دانشجویان مسلمان با تأکید بر حقوق صنفی و سیاسی خود اعلام کرد: درجهت دعوت شورای انقلاب، روز سه شنبه برای بیان مشکلات خود در کلاس حضور خواهیم یافت و در راه پیمایی که به نفع تعطیلی دانشکده اعلام شده، شرکت نخواهیم کرد و از این جهت هر نوع توطئه و صحنه سازی قبلی را از هم اکنون محکوم می کنیم. (1)

در بعضی شهرها، بدون آنکه پای مرکز آموزش عالی شهر در کار باشد، موافقت و مخالفت با تعطیلی ستاد گروه ها در دانشگاه ها، باعث تحرکات و برخی درگیری های جدی بین جریان های مختلف شده است. دراین زمینه در آمل، تظاهراتی که یک گروه کمونیستی در ساعت 6 بعدازظهر، شروع کرد

سرانجام به درگیری بین مخالفان و موافقان سازمان مجاهدین خلق انجامید. درباره شروع حادثه، در گزارش شهربانی این شهر آمده است: «ساعت 18 روز جاری، حدود 200 نفر از گروه طوفان با در دست داشتن پرچم و پلاکارد در شهر به راه پیمایی پرداخته[اند] که [این اقدام] مورد اعتراض مذهبیون قرار گرفته، درگیری مختصری ایجاد [شده است] که درنتیجه تعداد 8 نفر زخمی [و] به بیمارستان شیروخورشید آمل معرفی گردیدند.» (2) به گزارش روزنامه بامداد: «به دنبال این حادثه، مغازه های آمل تعطیل شد و شهر حالت متشنجی پیدا کرد. در همین حال، گروه هایی از مردم دسته دسته به سوی دبیرستان [امام] خمینی که نمایشگاه مجاهدین در آن برقرار شده رفتند تا نمایشگاه مزبور را تعطیل کنند، ولی گروه هایی از مجاهدین با محاصره اطراف دبیرستان مانع ورود مردم شدند. هم اینک [ساعت 10 شب] بیش از 5 هزار نفر از مردم آمل در اطراف دبیرستان [امام] خمینی اجتماع کرده و علیه مجاهدین شعار می دهند.» (3) گزارش روزنامه جمهوری اسلامی درباره سرانجام این ماجرا حاکی است: «مردم به نمایشگاه مجاهدین خلق در میدان 17 شهریور حمله و آرم سازمان و عکس مسعود رجوی را پاره نموده و براثر فشار مردم، مجاهدین خلق نمایشگاه خود را جمع آوری نمودند. این درگیری که ساعت 6:30 بعدازظهر آغاز شده بود تا ساعت 10 شب ادامه داشت.» (4)

در لنگرود، ساعت 11 صبح، (5) یک تجمع دانش آموزی در مخالفت با روند تحولات اخیر دانشگاه ها برگزار شد. گزارش روزنامه کیهان دراین باره چنین است: گروهی از دانش آموزان

لنگرود مقابل اداره آموزش وپرورش اجتماع کردند و در قطعنامه ای از شورای انقلاب خواستند تا اطلاعیه اخیرش درمورد تخلیه دفاتر گروه های

سیاسی را لغو کند. آنها با اتهام بستن

به مراکز آموزش عالی خواستار «تصفیه عناصر ساواکی در مراکز آموزش عالی و پایان اخراج دانشجویان و محصلان مترقی» شدند. (6) در گزارش شهربانی لنگرود،

شرکت کنندگان در این تجمع «حدود 2500 نفر از جوانان دختر و پسر محصل و هواداران چریک های فدایی خلق شاخه لنگرود» ذکر شده است که «مبادرت به راه پیمایی نموده اند. پس از گذشتن از خیابان اصلی در میدان شهر تجمع و پس از قرائت یک قطعنامه 7 ماده ای مبنی بر محکوم نمودن حوادث اخیر بدون هیچ گونه برخورد و درگیری متفرق شدند.» (7)

ص: 154


1- 149. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص3.
2- 150. سند شماره 040858 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از شاجا به وزارت کشور، 1/2/1359.
3- 151. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص2.
4- 152. روزنامه جمهوری اسلامی، 3/2/1359، ص5.
5- 153. سند شماره 040857 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از شاجا به وزارت کشور، 1/2/1359.
6- 154. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص2.
7- 155. سند شماره 040857 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پیشین.

در ملایر، به جای درگیری دانشجویی، درگیری دانش آموزی

رخ داد. خبرنگار روزنامه بامداد دراین باره نوشت: در یک درگیری بین دو گروه از دانش آموزان دختر دبیرستان ملایر 8 نفر مجروح شدند. در تماسی با فتانه پاک بین

مدیر این دبیرستان، وی گفت: طبق دستور اداره متبوع، موظف بودیم که با مسالمت، مراکز سیاسی گروه ها را در دبیرستان تعطیل کنیم. در این دبیرستان، دو گروه انجمن اسلامی و جنبش مجاهدین خلق فعالیت می کردند. صبح امروز، اعضای انجمن اسلامی تمام وسایل خود را دراختیار ما گذاشت و مراکز فعالیت خود را تعطیل نمود، ولی اعضای جنبش مجاهدین از تخلیه خودداری و حتی ظهر هم در مدرسه ماندند. ما مسئولان اداره را در جریان گذاشتیم، ولی متأسفانه سخنان رئیس و معاون اداره آموزش وپرورش

هم در آنها اثر نگذاشت و محل را ترک نکردند. درنتیجه، دو گروه به طرف هم حمله کردند که دراین میان

جمعی مضروب شدند. چون شدت جراحات 8 نفر از آنها زیاد بود، به بیمارستان فخریه اعزام شدند. مأموران شهربانی و پاسداران در این جریان دخالت نکردند و فقط از دور ناظر بودند. درحال حاضر [یعنی بعدازظهر، هنگام گفت وگوی

خبرنگار و رئیس دبیرستان]، عده زیادی از مردم، اطراف دبیرستان انقلاب گرد آمدند. (1) گزارش شهربانی ملایر که برای وزارت کشور ارسال شد نشان می دهد که سرانجام «در بین ساعت 21 الی 22 مورخه 1/2/1359 در خیابان ارک این شهرستان بین مجاهدین خلق و فداییان با سایر مردم درگیری ایجاد [شد که]

عده ای مجروح و یک نفر در بیمارستان بستری گردید، در ساعت 22:20 همگی متفرق شدند.» (2)

در آباده نیز امروز، درگیری دانش آموزی روی داد. گزارش شهربانی این شهر حاکی است: «ساعت 16 روز جاری، عده ای از دانش آموزان دبیرستان اقبال لاهوری ضمن مباحثه سیاسی درگیر [شدند] و تعدادی از اهالی شهر جلوی دبیرستان اجتماع [کردند] و دبیرستان به حالت تعطیل در آمد.» (3)

در شاهرود نیز نمونه ای از آنچه در روزهای اخیر با تشدید صف بندی در دانشگاه ها رخ می داد، اتفاق افتاد. برابر اعلام شهربانی شاهرود به وزارت کشور، «حدود ساعت 18:40 روز جاری، توده ای از اهالی این شهر به طرف داران مجاهدین خلق در نزدیکی میدان جمهوری اسلامی که مشغول فروش نشریات خود بودند حمله نموده که با اقدامات به موقع بدون درگیری متفرق شدند.» (4)

1. در شیراز که یکی از وسیع ترین درگیری های مربوط به دانشگاه ها را پشت سر گذاشته است، امروز هم درگیری ها و برخوردها در حدی وسیع ادامه یافت.

روزنامه کیهان دراین باره نوشت: «در زدوخوردهای دانشجویان مخالف در دانشگاه شیراز بیش از 600 نفر مجروح شدند و به بیش از 50 خانه خساراتی وارد شد. ... حدود 20 نفر از مجروحان دانشگاه شیراز از افسران و درجه داران شهربانی هستند که در ساعات آخر درگیری، به منظور جداسازی دخالت کردند و مجروح شدند.» (5) ماجرا از ساعت 9 صبح با تجمع عده ای

ص: 155


1- 156. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص2.
2- 157. سند شماره 040921 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: وزارت کشور، 3/2/1359.
3- 158. سند شماره 051206 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از شاجا به وزارت کشور، 1/2/1359.
4- 159. سند شماره 040856 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از شاجا به وزارت کشور، 1/2/1359.
5- 160. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص3.

در مقابل دانشکده پزشکی دانشگاه شیراز(1) آغاز و به درگیری منجر شد. (2) به این ترتیب، وقتی که آنان در اعتراض به تصرف دانشگاه شیراز در مقابل دانشکده پزشکی اجتماع کردند و با دادن شعار خواستار آزادی دانش آموزان و دانشجویان زندانی شدند، عده ای

دیگر از مردم به طرف داری از ستاد و سازمان دانشجویان مسلمان دانشگاه شیراز نیز در مقابل آنان اجتماع کردند و به دادن شعار

پرداختند. گروه های مخالف نیز با دادن شعار در خیابان های شیراز به طرف زندان عادل آباد راه پیمایی کردند. (3) یک بار دیگر، در ساعت 3:30 بعدازظهر، ناآرامی ها اوج گرفت. مرکز این درگیری، علاوه بر اطراف دانشکده پزشکی، ساختمان دانش سرای عشایری و خوابگاه آن را شامل می شد. (4) خبرنگار روزنامه کیهان در شیراز درخصوص این درگیری که ساعت ها طول کشید و خسارات فراوانی به بار آورد، چنین گزارش داده است: «حدود ساعت 5/3 بعدازظهر، زدوخورد بین گروه های مخالف اشغال دانشگاه و مردم صورت گرفت و تعدادی مجروح شدند. گروه های مخالف به طرف ساختمان دبیرستان عشایری و ارشاد ملی و خوابگاه عشایری(5) برگشتند و در آنجا با بستن خیابان های فرعی و سنگربندی با طرف های مخالف به زدوخورد پرداختند.» طبق این گزارش، عده ای از مخالفان تعطیلی دانشگاه «بر روی بام ساختمان هواپیمایی سنگر گرفتند که در این ساختمان درگیری تن به تن با چاقو و چوب و چماق همراه بود. ... [و] مأمورین پلیس برای متفرق کردن مردم به میان آمدند، اما 3 افسر و 15 مأمور مجروح شدند و تمام شیشه های اتومبیل های پلیس شکسته شد و درگیری تا ساعت 7 بعدازظهر، ادامه داشت.» (6)

یادآوری می شود که زمان ورود پلیس به محل و مجروح شدن

آنان ساعت 6 بعدازظهر، بوده است. در گزارش شهربانی به وزارت کشور دراین باره

تصریح شده است: «برابر اعلام شهربانی شیراز در ساعت 18 روز جاری، در زدوخوردهایی که بین گروه های مختلف به مناسبت تعطیل ستاد سازمان های مختلف سیاسی در دانشگاه شیراز به وقوع

پیوسته تعدادی از پرسنل شهربانی که به عنوان حوزه انتظامات در خیابان های

اطراف دانشکده پزشکی و مهندسی و خیابان های مجاور آن مستقر بودند مورد اصابت سنگ از گروه های مزبور قرار گرفته و به تعدادی از اتومبیل های پلیس خسارت وارد گردیده و پرسنل

مشروحه زیر دچار آسیب دیدگی گردیده اند.» در ادامه این نامه اسامی مصدومان و نوع جراحات و صدمات آنها ذکر شده است.

سرانجام درگیری های خیابانی امروز شیراز، به این قرار در گزارش خبرنگار روزنامه کیهان بازگو شده است: «در این درگیری علاوه بر سنگ و چوب و قلاب سنگ از کوکتل مولوتف نیز استفاده می شد تا اینکه در ساعت 7 بعدازظهر، اتومبیل های پلیس درحالی که مردم آنها را حمایت

ص: 156


1- * برای اطلاع دقیق از برخوردهای قبلی در این دانشکده که به تخلیه آن انجامید، به روزشمار 31/1/1359، مندرج در جلد اول کتاب هفتم روزشمار جنگ ایران و عراق {قطع رابطه امریکا با ایران} مراجعه شود.
2- 161. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص3.
3- 162. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص3.
4- 163. همان؛ و روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص3.
5- * به دنبال شایع شدن این مطلب که دانش آموزان دبیرستان {دانش سرای} عشایری، به نفع گروه های مخالف نظام در درگیری های شیراز شرکت داشته اند، عده ای از مردم به سمت دبیرستان و خوابگاه رفتند که درنتیجه برخوردهای یادشده پیش آمد.
6- 164. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص3.

می کردند، سنگر مخالفین را در هم ریخت و ساختمان های بلندی که در اختیارشان بود به تصرف مردم و پلیس در آمد و در این حوادث بیش از 600 نفر مجروح شدند.» (1)

شب هنگام، سرپرست دانشگاه شیراز برای حل مسئله، چگونگی ادامه وضعیت را بررسی کرد. وی گفت: «اگر سپاه پاسداران دانشگاه را تخلیه کند و کلیه دانشجویان زندانی آزاد شوند، دانشگاه باز خواهد شد و آرامش نیز برقرار خواهد بود.» وی اضافه کرد: «اگر با قبول این خواسته بازهم درگیری هایی پیش آمد با پادرمیانی استادان، این موضوع را حل می کنیم.»(2) (3)

در توضیح حدّت صف بندی مسائل دانشگاه شیراز و اینکه موضوع از یک درگیری دانشجویی فراتر بوده و درواقع انعکاس یک برخورد ملی در سطح شیراز مطرح بوده است، دو پیام در شماره امروز روزنامه جمهوری اسلامی بدین شرح درج شده است:

پیام اول: «این پیام ازسوی آیت الله سید عبدالحسین دستغیب امام جمعه شیراز به حمایت از عمل دانشجویان مسلمان دانشگاه شیراز انتشار یافت.

بسم الله الرحمن الرحیم

از دانشجویان غیور و مسلمان که دانشگاه شیراز را از عناصر ضدانقلاب پاک سازی

نموده، کمال تشکر را دارم و عمل آنها [را] برحسب سر فرازی مسلمانان و تقویت انقلاب اسلامی و انجام آرزوی ملت می دانم [؛ لذا] از تمام مسلمانان می خواهم

در حمایت از دانشجویان عزیز سعی نمایند و تا مدتی که

لازم باشد به طور استمرار عده ای در اطراف دانشگاه باشند و درهرحال نظم و آرامش و جلوگیری از هر برخورد را مواظب باشند.» (4)

پیام دوم منتشرشده در این روزنامه نیز چنین است: «این پیام ازطرف آیت الله ربانی شیرازی به مناسبت انقلاب فرهنگی و نابودی نظام استعماری حاکم صادر شد:

بسمه تعالی

خواهران و برادران مسلمان، درود حق بر شما و بر پایداری و احترامات انقلابی شما باد. در این موقعیت حساس سرنوشت ساز که دانشجویان عزیز ستاد دانشجویان مسلمان در راه پاک سازی دانشگاه از عناصر ضدانقلاب توطئه گر قدم مثبتی برداشته اند و مصمم هستند دانشگاه را از وجود این گونه عناصر بزدایند وظیفه همه شما مردم انقلابی است که در حمایت و کمک آنها کوشش جدی به عمل آورید و در حفظ سنگر آنها کمال مراقبت [را] داشته باشید و نگذارید که

ص: 157


1- 165. همان.
2- * یادآوری می شود که درعمل، اوضاع مطابق خواسته های ذکر شده پیش رفت. به نوشته روزنامه کیهان روز بعد، «یکی از مسئولین سپاه شیراز به خبرنگار کیهان گفت: افراد سپاه پاسداران تا ساعت 5 بعدازظهر، دانشکده های مهندسی و ادبیات را ترک کردند و این دانشکده را دراختیار شورای دانشگاه قرار دادند. وی همچنین گفت: تنها ساختمان دانشکده پزشکی تا ساعت 12 شب گذشته، دراختیار افراد سپاه بود به دلیل اینکه در خیابان های مقابل این دانشکده درگیری های شدیدی وجود داشت. وی درمورد دانش آموزان و دانشجویان زندانی گفت: کلیه زندانیان حوادث دانشگاه بعد از ساعت 3 نیمه شب آزاد شدند و دررابطه با مسائل دانشگاه هیچ دانشجو یا دانش آموز زندانی نداریم.» [روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص3]
3- 166. همان.
4- 167. روزنامه جمهوری اسلامی، 1/2/1359، ص9.

ضدانقلاب بیش از این دربرابر انقلاب مقدس ما و مکتب جهان ساز ما و شخصیت های انقلابی ما توطئه کنند و حادثه آفرینند و دروغ زنی کنند و هر روز مانعی در مسیر حرکت تکاملی ما ایجاد نمایند. توفیق برادران و خواهران مسلمان انقلابی و شما را از خداوند متعال خواستار است.» (1)

دانشگاه تهران، امروز نقطه اصلی درگیری های

دانشگاهی اخیر بود. سازمان چریک های

فدایی خلق، آخرین مقاومت های

ممکن را برای ازدست ندادن

یک پایگاه بسیار مهم بروز داد، اما تفرد و تک روی این سازمان که فقط از همراهی معدودی از گروه های کوچک تندرو برخوردار بود، کار را برای آن مشکل می کرد. مهم تر اینکه پتانسیل طرف مقابل ازنظر کمی و کیفی بسیار بالا بود. به این ترتیب، در نزد خوش بین ترین ناظران نیز کوچک ترین چشم اندازی برای پیروزی مشی اتخاذ شده

ازسوی سازمان چریک های

فدایی خلق متصور نبود. به خصوص

اعلام تعطیلی دفاتر گروه های

شناخته شده ای

1. چون سازمان مجاهدین خلق و حزب توده، برای توده های حساس شده و معترض، افراط گرایی و مسئله دار بودن مقاومت سازمان چریک های فدایی خلق را بیشتر نشان داده و ضمن تأکید بر بی حاصل بودن آن به افزایش حضور سرسختانه این توده های حساس شده، می انجامید. یکی از مهم ترین نکته ها، دخالت مسلحانه این سازمان در حوادث کردستان و گنبد بود که افکارعمومی را بسیار حساس کرده بود و این سؤال به قوت، طرح می شد که آیا نظام می تواند به گروهی که اقدام مسلحانه را علنی و رسمی انجام می دهد، اجازه بدهد که در دانشگاه، تریبون پایگاه جذب هوادار و درواقع "جذب چریک ضددولتی" داشته باشد؟ علاوه بر همه اینها بنیان عقیدتی الحادی سازمان انگیزه ای شدید در نیروها و توده های مذهبی علیه این سازمان ایجاد می کرد.

درهرحال، درگیری های امروز دانشگاه تهران از اولین ساعات بعدازظهر، شدید شد و تا آخرین ساعات روز جاری، ادامه یافت و درنهایت چند ساعت پس از نیمه شب، نتیجه نهایی که از ابتدا قابل پیش بینی بود، آشکار گردید. گزارش خبرنگاران مطبوعات از عرصه درگیری بدین شرح است:

بعدازظهر امروز، در آخرین فرصتی که ازسوی شورای

حضور مسلحانه رسمی سازمان چریک های فدایی خلق در درگیری های کردستان

ص: 158


1- 168. همان.

انقلاب برای تخلیه دفاتر سیاسی و انجمن ها تعیین شده بود، دانشگاه تهران شاهد درگیری های خونینی بود که درجریان آن، به نوشته روزنامه کیهان 3 تن کشته و بیش از 349 نفر زخمی شدند. (1) خبرنگار خبرگزاری پارس ساعت 16:30، در تماسی با بیمارستان امام خمینی تهران، گزارش داد که حدود 40 نفر از مجروحان امروز درگیری های دانشگاه تهران را به این بیمارستان منتقل کرده اند. براساس این گزارش، حال 2 نفر از مجروحان بسیار وخیم است که بستری شده اند، ولی بقیه به طور سرپایی درمان و مرخص شده اند. (2) عصر امروز با شدت یافتن درگیری شمار مجروحان به سرعت افزایش یافت. (3)

مقدمات درگیری عصر، از صبح فراهم شده بود. در دانشگاه تهران، انجمن دانشجویان مسلمان {شاخه دانشجویی مجاهدین خلق} و دانشجویان دمکرات {شاخه دانشجویی حزب توده} از قبل، در اطلاعیه ای کلیه دفاتر و اتاق های خود را در دانشگاه تعطیل کردند و آن را تحویل مقامات دانشگاهی دادند که این امر نقش مؤثری در تخفیف درگیری ها داشت، اما دانشجویان پیش گام {هواداران چریک های فدایی خلق} و دانشجویان پیکار و راه کارگر حاضر به تخلیه ستاد خود نشدند و همین امر سبب بروز درگیری های شدیدی شد. دانشجویان پیش گام قبل ازظهر، با کندن دو نرده جلوی دانشکده حقوق و فنی، به صورت انحصاری دانشگاه را دراختیار گرفتند و سپس تعداد زیادی از میز و صندلی های دانشگاه را برای ایجاد راه بندان و سنگربندی به وسط خیابان ها ریختند. همچنین، بالای ساختمان مرکز بهداشت سابق دانشگاه تهران که هم اکنون ستاد مرکزی دانشجویان پیش گام است، با کیسه های شن و ماسه سنگربندی شده بود. (4) در چنین شرایطی سرتاسر ضلع جنوبی دانشگاه تهران مملو از جمعیت شد. (5)

جمعیت به تدریج بیشتر و خشمگین می شد و در طرف مقابل هم دانشجویان و طرف داران دانشجویان پیش گام سرتاسر خیابان 16 آذر را با صفوف متشکل به طور زنجیری گرفته بودند و آماده مقابله با حمله احتمالی مردم بودند. (6) در اولین ساعت بعدازظهر، درحالی که دانشجویان مزبور از ضلع غربی دانشگاه تا ستاد پیش گام صف بسته بودند، صدها شیشه خالی نوشابه از تریاهای دانشکده ها به داخل ساختمان پیش گام حمل شد.(7) (8) به این ترتیب، با اوج گیری خشم جمعیت، اولین درگیری های شدید بعد از ساعت 14، رخ داد که براثر آن تعدادی زخمی شدند. (9)

دراین میان، به دلیل اینکه صحنه گردان اصلی ماجرا، جریان های

فرا دانشگاهی و فرا دانشجویی بودند، تلاش سرپرستان و مسئولان مستقیم اداره دانشگاه، راه

به جایی نمی برد و به طورکلی فضای محافظه کارانه و آرامش طلب سرپرستان، تحت تأثیر فشارهای روانی جریان های پرتحرک مخالف تعطیلی دفاتر گروه ها قرار داشت، جریان های پرتحرکی که موجب خنثی شدن تکاپوهای مسئولان یاد شده می شد. تأثیر بیانیه ای که امروز، شورای سرپرستان دانشگاه تهران صادر کرده بود نیز تقریباً در

ص: 159


1- 169. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص3.
2- 170. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص2.
3- 171. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص3.
4- 172. همان، ص4.
5- 173. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص2.
6- 174. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص3.
7- * بالطبع جمعیت حاضر با ساختن کوکتل مولوتف از دوران انقلاب آشنا بود و این در ذهن آنان خودبه خود خشونت متقابل را نمود بیشتری می داد.
8- 175. همان، ص4.
9- 176. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص2.

همین چارچوب قرار گرفت و نتوانست در روال حرکت، تأثیرگذار باشد. در این بیانیه از مسئولان خواسته شده بود مردم را از هجوم به دانشگاه و دفاتر گروه ها باز دارند و جلسات مشورتی با مدیران دانشگاه ترتیب دهند. آنها اطمینان داده بودند که «فرزندان دانشگاه در این موقع حساس با مربیان خود همکاری لازم را خواهند کرد.» (1) طبیعی بود، هیچ کدام از دو طرف که اهداف سیاسی خود را تعقیب می کردند، به هیچ وجه چنین جایگاهی برای اساتید و سرپرستان دانشگاه قائل نبودند. بنابراین، این بیانیه هم نظیر سایر اقدامات رؤسای دانشگاه ها، نتیجه ای درپی نداشت.

بعدازظهر با شدت یافتن درگیری های اطراف دانشگاه تهران، 3 تن از اعضای شورای سرپرستی دانشگاه تهران در محل نخست وزیری با بنی صدر رئیس جمهور، دیدار کردند تا راه حل های ممکن را پیشنهاد و بررسی کنند. در پایان این ملاقات، یکی از اعضای شورای سرپرستی به خبرنگاران گفت: «در این جلسه وضعیت موجود در خیابان های اطراف دانشگاه تهران را به اطلاع آقای رئیس جمهور رساندیم. همچنین در این جلسه به اطلاع ایشان رسید که گروه های فدائی به چه صورتی در خیابان 16 آذر سنگربندی کرده اند و گروه های طرف دار انقلاب اسلامی نیز به چه صورت در خیابان انقلاب هستند.» وی افزود: «راهی که به نظر ما می رسد این است که به یک وسیله ای از مردم خواهش کنیم که خیابان های اطراف دانشگاه را ترک کنند و آن گاه با دانشجویان به صحبت بپردازیم تا راه حلی برای تخلیه محل آنها به وجود آید.» (2)

دراین حال و در شرایطی که در بقیه دانشگاه های شهر تهران

اعلام مواضع گروه های سیاسی روی نرده های درب اصلی دانشگاه تهران

نرده های دانشگاه تهران؛ از اعلام موضع تا اقدامات عملی

ص: 160


1- 177. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص3.
2- 178. همان.

چندان خبری نبود، دانشجویان پیش گام و پیکار و... کلیه نیروهای خود را در محل خیابان 16 آذر متمرکز کرده بودند. از طرف دیگر، تعداد زیادی از مردم در خیابان انقلاب ایستاده بودند و شعار می دادند: "مرگ بر فدایی، مزدور امریکایی" و در دست تعدادی از آنها چوب و میله های آهنی بود که سعی می کردند به داخل دانشگاه راه یابند. (1) دراین میان، گروهی به قصد ورود به دانشگاه به سمت خیابان 16 آذر حرکت کردند و تصمیم داشتند صفوف زنجیری دانشجویان را که از دو شب قبل در آنجا اجتماع کرده بودند، بشکنند. حدود ساعت 3 بعدازظهر، درگیری میان دو طرف با پرتاب سنگ و چوب آغاز شد که در جریان آن نزدیک به 20 نفر مجروح شدند و دانشجویان مجروح ابتدا به کمیته امداد دفتر دانشجویان پیش گام و سپس با آمبولانس به بیمارستان امام خمینی منتقل شدند. در همین حال، با تیراندازی هوایی افراد کمیته و پاسداران، دو گروه به موضع قبلی خود برگشتند و فقط به دادن شعار پرداختند. دانشجویان پیش گام شعار "مرگ بر امریکا" و "بستن دانشگاه ها توطئه امپریالیسم" را می دادند. درگیری مجدد هنگامی آغاز شد که گروهی از سمت شرقی دانشگاه {خیابان آناتول فرانس} قصد ورود به محوطه دانشگاه را داشتند که با ممانعت دانشجویان روبه رو شدند. این درگیری نیز پس از دخالت نیروهای کمیته وضع آرامی به خود گرفت.

در ساعت 6 بعدازظهر، درحالی که

گروهی در داخل دانشگاه پشت نیمکت ها

موضع گرفته بودند، عده ای که چوب در دست داشتند می کوشیدند

از نرده ها عبور کنند و وارد دانشگاه شوند. پاسداران مستقر در جلوی در اصلی دانشگاه سعی کردند از ورود آنها و درنتیجه از گسترش درگیری جلوگیری کنند. (2) گزارش خبرنگار خبرگزاری پارس از اطراف دانشگاه تهران حاکی است که تلاش پاسداران برای انتقال بدون درگیری افراد داخل دانشگاه به جایی نرسید. وقتی پاسداران به وسیله بلندگو از افراد داخل دانشگاه تهران خواستند تا با

حفاظت پاسداران به هر نقطه که مایل اند بروند، آنها جواب دادند: «اتحاد، مبارزه، پیروزی».(3) از سوی دیگر، تلاش مأموران انتظامی برای متفرق کردن مردم بیرون دانشگاه نیز به جایی نرسید. (4)

با تاریک شدن هوا، وضعیت بغرنج تر شد و خطرها و خسارت های بیشتری متصور بود، به خصوص بعضی گزارش ها به مراکز ذی ربط حکایت از این داشت که علاوه بر تیراندازی های هوایی و اقدامات مسلحانه نیروهای رسمی نظام، احتمال اینکه طرف مقابل نیز دست به اقدام مسلحانه بزند، وجود دارد و این امر باتوجه به تجارب قبلی نظام در سنندج و گنبد، محتمل بود. ازجمله در تلفن گرام ارسالی از ستاد مشترک ارتش به سپاه اعلام شد: «از ساعت 21:15 روز 1/2/1359، گروه های چپ گرا از داخل دانشگاه تهران به طرف پاسداران مستقر در محل مزبور با اسلحه مبادرت به تیراندازی نموده اند.

ر. سماجا سرلشکر شادمهر» (5)

ص: 161


1- 179. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص4.
2- 180. همان، ص3.
3- * این از شعارهای اصلی سازمان چریک های فدایی خلق است که از قبل از پیروزی انقلاب، به خصوص در دانشگاه ها معروف بود.
4- 181. همان، ص3.
5- 182. سند شماره 040854 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از سماجا3 {مرکز فرماندهی} به سپاه پاسداران، 1/2/1359.

ستاد مشترک پیام دیگری نیز برای شهربانی ارسال کرد که در آن هشدار داده شده بود: «دانشجویان پیش گام یک قبضه تیربار روی پشت بام ساختمانی که در داخل خیابان 16 آذر روبه روی در غربی دانشگاه تهران می باشد مستقر نموده اند، درضمن یک قبضه اسلحه کمری کلت نیز از یکی از آنان به وسیله عناصر پاسدار گرفته شده است.» (1) در گزارش روزنامه کیهان درباره حوادث این ساعات به صراحت آمده است که تیراندازی های ممتد اطراف دانشگاه که تا پاسی از شب ادامه داشت، همراه با پرتاب گاز اشک آور بود، اما تأکید شده است اگر پاسداران در محل نبودند، ممکن بود درگیری های به مراتب خونین تری انجام شود. (2)

حتی تا آخرین لحظات شب، خبرنگاران خبرگزاری پارس از درگیری های دانشگاه تهران گزارش می دادند: «ستادهای دانشجویان پیش گام،

پیکار در راه

آزادی طبقه کارگر و راه کارگر در دانشگاه تهران هنوز دراختیار آنان قرار دارد و کوشش های مقامات برای تخلیه این ستادها به جایی نرسید.» (3)

حدود نیمه شب {به نوشته روزنامه بامداد ساعت 23:30}، سازمان دانشجویان پیش گام با صدور بیانیه ای ضمن تحلیل حوادث اخیر، با عنوان کردن شروطی موافقت خود را با واگذاری ستاد پیش گام به شورای دانشجویان و دانشگاهیان دانشگاه تهران اعلام کرد، (4) اما درگیری ها تا ساعاتی پس از نیمه شب نیز ادامه یافت. سازمان مجاهدین خلق ادعا کرد مأموران امنیتی نظام حاضر در صحنه درصدد بازرسی و شناسایی عوامل درگیری بودند که بی شک موردقبول سازمان چریک های فدایی خلق نبود. درنهایت، پس از تماس هایی که انجام شد، دانشجویان پیش گام با تضمین امنیت جانی دانشگاه را ترک کردند. (5)

1. در کنار همه درگیری ها و ناآرامی های امروز مربوط به دانشگاه ها، دانشجویان وابسته به انجمن های اسلامی و سازمان های دانشجویان مسلمان کشور(6) که یکی از دو طرف اصلی ماجرا محسوب می شوند، با دعوت قبلی، یک راه پیمایی از حسینیه ارشاد تا اقامتگاه موقت امام خمینی در خیابان دربند برگزار کردند.

دانشجویان مذکور عصر امروز، هم زمان با اوج گیری برخوردها در دانشگاه تهران، حدود ساعت 3

بعدازظهر، با نظم خاصی در صفوف 6 نفری از مقابل حسینیه ارشاد به سوی

اقامتگاه موقت امام خمینی به حرکت در آمدند. در طول مسیر راه پیمایی، هزاران نفر از طبقات مختلف مردم به استقبال دانشجویان مسلمان آمده بودند. هزاران نفر دیگر از طبقات مختلف مردم که از برگزاری این راه پیمایی با خبر

شده بودند، از پیش خود را به مقر امام رسانده بودند. به محض

ص: 162


1- 183. سند شماره 040837 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از سماجا3 {مرکز فرماندهی} به شهربانی جمهوری اسلامی ایران، 1/2/1359.
2- 184. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص4.
3- 185. همان، ص3.
4- 186. روزنامه بامداد، 2/2/1359، صص 1 و 3.
5- 187. سازمان مجاهدین خلق ایران، نشریه مجاهد، شماره 49، 6/2/1359، ص2.
6- * جریان دانشجویی که پیش تر با عنوان دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، سفارت امریکا در تهران {لانه جاسوسی} را تسخیر کرد.

تصویر

تهران عصر روز اول اردیبهشت 1359، رژه دانشجویان وابسته به انجمن های اسلامی و سازمان های دانشجویان مسلمان کشور از حسینیه ارشاد به سمت اقامتگاه موقت امام خمینی

نزدیک شدن نخستین گروه راه پیمایان، جمعیت با فریادهای "درود

بر خمینی، سلام بر دانشجو" به استقبال آنها شتافتند. (1) مردم از نخستین ساعات بعدازظهر در مقابل اقامتگاه امام و سرتاسر خیابان دربند تا میدان تجریش اجتماع

کرده بودند (2) و هرلحظه به تعداد آنها افزوده می شد. در سرتاسر خیابان دربند تا میدان تجریش، جمعیت موج می زد. (3) دانشجویان ساعت 17، به مقابل اقامتگاه امام رسیدند. در این هنگام به گزارش روزنامه بامداد: «مردم و دانشجویان شعارهایی چون "فرهنگ استعماری نابود باید گردد، دانشگاه اسلامی ایجاد باید گردد"؛ "فیضیه، دانشگاه سنگر انقلاب است"؛ "وای اگر خمینی حکم جهادم دهد، ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد"؛ "الله اکبر، خمینی رهبر" [سرمی دادند]. به گزارش خبرنگار خبرگزاری پارس مستقر در اقامتگاه امام، دانشجویان راه پیما در یک صف دو کیلومتری حرکت می کردند و درحالی که عکس هایی از رهبر انقلاب و شعارهایی مبنی بر اصلاح دانشگاه ها در دست داشتند، به مردمی که در این مسیر اجتماع کرده بودند پیوستند و یکپارچه شور و هیجان و احساس شدند. در این لحظه شعار "امام مستضعفین، منتظر تو هستیم" سر داده شد و در ساعت 17:50، امام بر بالکن ساختمان اقامتگاه خود حضور یافتند و در میان احساسات مردم سخنان خود را ایراد کردند.» (4)

در پایان راه پیمایی، دانشجویان پس از سخنرانی امام، قطعنامه ای در 13 ماده قرائت کرده و به تصویب جمعیت حاضر رساندند. در این قطعنامه آمده است: تداوم انقلاب در گرو انقلاب اسلامی در تمامی زمینه ها، در رأس آن انقلاب فرهنگی است که پیروزی آن شرط اصلی موفقیت انقلاب است، لذا ما خواستار گسترش اصیل {انقلاب} فرهنگی در تمامی نهادهای آموزشی

ص: 163


1- 188. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص12.
2- 189. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص12.
3- 190. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص12.
4- 191. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص3.

به خصوص دانشگاه ها هستیم. اصلی ترین پایگاه فرهنگی امپریالیسم امریکا دانشگاه است و تازمانی که این پایگاه در هم کوبیده نشود، نمی توان به حضورنداشتن امریکا در درون ایران مطمئن بود، پس با تمامی توان سعی در انهدام این پایگاه داخلی شیطان بزرگ خواهیم کرد.

انقلاب فرهنگی کنونی نه تنها انحراف از مبارزه با امریکا نیست، بلکه از اصیل ترین و اصلی ترین راه های مبارزه با سلطه امریکا است؛ بنابراین عنوان این گونه مسائل را جز طرح شعارهای انحرافی برای ایجاد جو تبلیغاتی جهت فریفتن مردم، چیز دیگری نمی دانیم. جو سیاسی موجود فقط و فقط مولود و معلول نظام حاکم بر دانشگاه هاست و انقلاب اساسی در نظام دانشگاهی، خودبه خود جو ناسالم را سالم و پاک خواهد کرد. انقلاب فرهنگی واقعی و ساختن بنایی نو جز با نیروی ملت و کمک متفکران اسلامی و دانشگاهیان متحد انجام پذیر نیست و ما نهایت تلاش خود را درجهت به هدف رساندن این انقلاب عظیم فرهنگی خواهیم کرد. ما حرکت خود را نه درجهت تضعیف نهادهای اجرایی و شورای انقلاب، بلکه به طوردقیق درجهت تقویت آنها برای بازسازی جامعه اسلامی می دانیم. لذا انتظار داریم که با کمک های بی دریغ خود به انقلاب شتاب داده و همراه و همگام این موج در افزایش دامنه آن تلاش کنید. (1)

امام خمینی در سخنان خویش که در شرایط فعلی بسیار تعیین کننده است، برای آنچه به "انقلاب فرهنگی" موسوم است، عبارت اصلاح دانشگاه ها را به کار بردند و این سؤال را مطرح کردند که «مقصود ما از اصلاح دانشگاه ها چیست؟» در ادامه و به آن پاسخ دادند. متن کامل سخنان امام خمینی بدین شرح است:

«بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر شما ملت بزرگ ایران. سلام بر ملت مسلمان جهان. سلام بر دانشگاهیان و دانشجویان معظم که سربازانی برای اسلام اند. من لازم است که یک تذکر به شما بدهم که بدانید مقصود ما از اصلاح دانشگاه ها چیست؟ بعضی گمان کردند که کسانی که اصلاح دانشگاه ها را می خواهند و می خواهند دانشگاه ها

اسلامی باشد این است که گمان کردند که این اشخاص توهم

کردند که علوم دو قسم است: هر علمی دو قسم است. علم هندسه یکی اسلامی است، یکی غیراسلامی. علم فیزیک یکی اسلامی است، یکی غیراسلامی. از این جهت اعتراض کردند به اینکه علم، اسلامی و غیراسلامی ندارد. بعضی توهم کردند که اینها که قائل اند به اینکه باید دانشگاه ها اسلامی بشود، یعنی فقط علم فقه و تفسیر و اصول در آنجا باشد. یعنی همان شأنی را که مدارس

امام خمینی:

«مقصود ما از اصلاح دانشگاه ها چیست؟»

ص: 164


1- 192. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص4.

قدیم دارند باید در دانشگاه ها هم همان تدریس بشود. اینها اشتباهاتی است که بعضی می کنند یا خودشان را به اشتباه می اندازند. آنچه که ما می خواهیم بگوییم این است که دانشگاه های ما، دانشگاه های وابسته است. دانشگاه های ما دانشگاه های استعماری است. دانشگاه های ما اشخاصی را که تربیت می کنند، تعلیم می کنند، اشخاصی هستند که غرب زده هستند. معلمین بسیاری شان غرب زده هستند و جوان های ما را غرب زده بار می آورند.

ما می گوییم که دانشگاه های ما یک دانشگاه هایی که برای ملت ما مفید باشد، نیست. ما بیشتر از پنجاه سال است که دانشگاه داریم، با بودجه های هنگفت کمرشکن که از دسترنج همین ملت حاصل می شود و در این پنجاه سال نتوانستیم در علومی که در دانشگاه ها کسب می شود، خودکفا باشیم. ما بعد از پنجاه سال اگر بخواهیم یک مریضی را معالجه کنیم، اطبای ما بعضی هایشان یا بسیاری شان می گویند این باید برود به انگلستان، پنجاه سال دانشگاه داشتیم و طبیبی که بتواند کفایت از ملت بکند، از احتیاج ملت بکند، به حسب اقرار خودشان نداریم. ما دانشگاه داشتیم و داریم و برای تمام شئونی که یک ملت زنده لازم دارد، احتیاج به غرب داریم. ما که می گوییم دانشگاه باید از بنیان تغییر بکند و تغییرات بنیادی داشته باشد و اسلامی باشد، نه این است که فقط علوم اسلامی را در آنجا تدریس کنند. نه اینکه علوم دو قسم اند. هر علمی دو قسم است: یکی اسلامی و یکی غیراسلامی. ما می گوییم که در این پنجاه سال یا بیشتر که ما دانشگاه داریم، فراورده های دانشگاه را برای ما عرضه دارید. ما

می گوییم که دانشگاه های ما مانع از ترقی فرزندان این آب وخاک است. ما می گوییم که دانشگاه ما مبدل شده است به یک میدان جنگ تبلیغاتی. ما می گوییم که جوان های ما اگر علم هم پیدا کردند تربیت ندارند. مربی به تربیت اسلامی نیستند.

آنهایی که تحصیل می کنند، برای این است که یک ورقه ای به دست بیاورند و بروند و سربار ملت بشوند. آن طور نیست که به حسب احتیاجات ملت، به حسب احتیاجاتی که کشور ما دارد دانشگاه به آن ترتیب رفتار کند و نگذارد این نسل های بزرگ و این جوان های بسیار عزیز به هدر بروند و قوای آنها به هدر برود، در این پنجاه سال، قوای ما را به هدر بردند یا به خدمت خارجی ها وادار کردند. معلمین مدارس ما، معلمین اسلامی به حسب نوع نیست و تربیت در کنار تعلیم نبوده است. و لذا آن چیزی که از دانشگاه های ما بیرون آمده است، یک انسان متعهد، یک شخصی که برای مملکت خودش دلسوز باشد و تمام نظرش به این نباشد که منافع خودش را به دست بیاورد، ما نداریم. ما که می گوییم باید بنیاداً اینها تغییر بکند، می خواهیم بگوییم که دانشگاه های

ص: 165

ما باید در احتیاجاتی که ملت دارند، در خدمت ملت باشند، نه در خدمت اجانب. معلمینی که در مدارس ما، اساتیدی که در دانشگاه های ما هستند، بسیاری از آنها در خدمت غرب اند.

جوان های ما را شست وشوی مغزی می دهند. جوان های ما را تربیت فاسد می کنند. ما نمی خواهیم بگوییم ما علوم جدیده را نمی خواهیم. ما نمی خواهیم بگوییم که علوم دو قسم است که بعضی مناقشه می کنند، عمداً یا از روی جهالت. ما می خواهیم بگوییم دانشگاه های ما اخلاق اسلامی ندارد. دانشگاه ما تربیت اسلامی ندارد. اگر دانشگاه های ما تربیت اسلامی و اخلاق اسلامی داشت، میدان زدوخورد عقایدی که مضر به حال این مملکت است، نمی شد. اگر اخلاق اسلامی در این دانشگاه ها بود این زدوخوردهایی که برای ما بسیار

سنگین است، تحقق پیدا نمی کرد. اینها برای این است که اسلام را نمی دانند و تربیت اسلامی ندارند. دانشگاه ها باید تغییر بنیانی کند و باید از نو ساخته بشود که جوانان ما را تربیت کنند به تربیت های اسلامی. اگر تحصیل علم می کنند، در کنار آن تربیت اسلامی باشد، نه آنکه اینها را تربیت کنند به تربیت های غربی. نه آنکه یک دسته به طرف

غرب بکشانند جوان های ما را و یک دسته به طرف شرق و یک دسته با اشخاصی که با ما جنگ دارند، بالفعل اشخاصی که ما را می خواهند در انحصار اقتصادی قرار بدهند یا برای ما ادعا می کنند که ما حصار اقتصادی می کشیم دور شما و دست وپا می کنند دراین موارد، یک دسته از دانشگاهی های ما، از جوان های ما کمک به آنها نکنند. ما می خواهیم که چنانچه ملت ایران در مقابل غرب ایستاد، جوان های دانشگاهی ما هم همه در مقابلش بایستند. ما می خواهیم که اگر ملت ما در مقابل کمونیست ایستاد، تمام دانشگاهی های ما هم در مقابل کمونیست بایستند. نه اینکه وقتی این جوان هایی که به واسطه ساده لوحی خودشان، تربیت های باطل بعضی از معلمین را قبول کردند و حالا که ما می خواهیم یک دانشگاه مستقل درست کنیم و تغییر بنیادی بدهیم که مستقل بشود، وابسته به غرب نباشد، وابسته به کمونیسم نباشد، وابسته به مارکسیسم نباشد، چنانچه ما بخواهیم این طور کنیم، جبهه بندی می کنند. همین دلیل بر این است که ما دانشگاه اسلامی و دانشگاهی که تربیت کرده باشد جوانان ما را نداشتیم و نداریم. همین شاهد است بر اینکه جوان های ما تربیت صحیح نشدند، و از آن طرف

دنبال تحصیل نیستند. تمام عمرشان را صرف شعار می کنند و صرف تبلیغ سوء باطل. طرف داری از امریکا، طرف داری از شوروی. ما می خواهیم که جوانان ما، جوانان مستقل باشند و خودشان را ببینند. احتیاجات خودشان را ببینند. شرقی نباشند. غربی نباشند. اینهایی که راه افتادند در خیابان ها یا در خود دانشگاه ها و درگیری ایجاد می کنند و زحمت

برای دولت و ملت ایجاد می کنند، اینها اشخاصی هستند که طرف دار غرب یا شرق اند و به عقیده من طرف دار غرب اند طرف دار امریکا [هستند].

ما که امروز با امریکا در قبال هم ایستادیم، در قبال این ابرقدرت ایستادیم و احتیاج به این داریم که جوان های ما هم در قبال آنها بایستند، جوان های ما در مقابل خودشان می ایستند و برای امریکا کار می کنند. ما می خواهیم دانشگاه ها را طوری کنیم که جوان های ما برای خودشان و برای ملتشان کار کنند. این آقایانی که اشکال می کنند در این معانی و کنار نشسته و اشکال می کنند، اینها گمان می کنند که اعضای شورای انقلاب نمی فهمند به اینکه معنی اسلامی کردن

این نیست که در همه علوم دو قسم ما داریم. یک قسم هندسه اسلامی داریم. یک قسم هندسه غیراسلامی. اشکال می کنند. نمی دانند که اعضای شورای ما که بعضی از آنها دکتر هستند و بعضی از آنها مجتهد هستند، نمی فهمند اینها که علوم اسلامی جایی دارد. در مدارس قدیمه هست و اینجا جای

ص: 166

علوم دیگر است. لکن باید دانشگاه اسلامی بشود تا علومی که در دانشگاه تحصیل می شود در راه ملت و در راه تقویت ملت و با احتیاج ملت همراه باشد. ما می گوییم که برنامه هایی که در دانشگاه ها هست، منتهی می کند جوانان ما را به اینکه طرف کمونیسم کشیده بشوند یا طرف غرب و نباید این طور باشد. ما می گوییم که جوانان ما را این معلمینی که یا اساتیدی که در دانشگاه بودند و بعضی از آنها که هستند، نمی گذارند تحصیل حسابی بکنند، آنها را متوقف می کنند. مانع از پیشرفت آنها هست. در خدمت غرب هستند و می خواهند ما در همه چیز محتاج به غرب باشیم. معنی اسلامی شدن دانشگاه این است که استقلال پیدا کند و خودش را از غرب جدا کند و خودش را از وابستگی به شرق جدا کند و یک مملکت مستقل، یک دانشگاه مستقل، یک فرهنگ مستقل داشته باشیم. عزیزان من، ما از حصر اقتصادی نمی ترسیم. ما از دخالت نظامی نمی ترسیم. آن چیزی که ما را می ترساند وابستگی فرهنگی است. ما از دانشگاه استعماری

می ترسیم. ما از دانشگاهی می ترسیم که جوان های ما را آن طور تربیت کنند که خدمت غرب بکنند. ما از دانشگاهی می ترسیم که آن طور جوان های ما را تربیت کنند که خدمت به کمونیسم کنند. ما می خواهیم که دانشگاه ما مثل اشخاصی که بعضی از این اشخاصی که اشکال به این مسئله کردند، نباشند. اینها نمی فهمند معنای استقلال و معنای اسلامیت دانشگاه را. من آن چیزی را که شورای انقلاب و رئیس جمهور گفته اند راجع به تصفیه دانشگاه و راجع به اینکه باید دانشگاه از این جهاتی که در آن هست بیرون برود تا مستقل بشود، تا بتوانیم ما استقلالش را حفظ کنیم، پشتیبانی می کنم و من از تمام جوان ها، از تمام جوان ها خواستارم که کارشکنی نکنند و مقاومت نکنند و نگذارند که اگر مقاومت کردند، ما تکلیف آخر را برای ملت معین کنیم. از خداوند تعالی سعادت ملت اسلام را و سعادت جوان ها را خواستارم و امیدوارم همان طوری که پیشنهاد شده است، دانشگاه ها را از همه عناصر تخلیه کنند و از همه وابستگی ها تخلیه کنند، تا اینکه ان شاءالله یک دانشگاه صحیح [با] اخلاق اسلامی [و] فرهنگ اسلامی تحقق پیدا بکند. و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» (1)

ضمیمه گزارش4: طرح مسئله اختلافات جناحی در حاشیه بازگوکردن یادداشت سال گذشته برژینسکی

بنی صدر در مصاحبه رادیو تلویزیونی شبانه خود مفاد یادداشت برژینسکی را به نحوی درارتباط با مشکلات داخلی خود قرار داد. وی ابتدا گفت: «امروز از روزنامه اطلاعات تلفن کردند که داشتند خبر استعفای مرا صفحه بندی می کردند و در شهرها و روستاهای کردستان دارند این شایعه را می پراکنند، توطئه هایی در کار است و کسانی هستند که مایل اند مانع کار من شوند و در هرکجا که اقدام می کنیم برای حل یک مشکل، سنگی بیندازند.»

بنی صدر پس از تشریح سخنان برژینسکی بار دیگر به موضوع شایعه استعفای خود که در کردستان رایج شده است بازگشت و ادعا کرد: «آنها که دارند این بازی ها را در می آورند که به خیال خودشان من استعفا بدهم باید برای همیشه از این حرف ها

مأیوس بشوند. [به] من اولاً، مردم 11 میلیون رأی دادند. ثانیاً، آنهایی هم که رأی ندادند امروز موافق من

هستند. رئیس جمهوری که یک ملتی دنبالش هست یعنی چه استعفا کند آن هم در خطر، مملکتش را [در] حوادث رها کند و شخص خودش را نجات دهد. همچون ننگ تاریخی را چرا برای خودش می خرد.

علاوه بر اینکه من یک مسئولیتی دارم، دررابطه با خدا و دینم که مسئولیت مرا بر می انگیزد که

ص: 167


1- 193. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی{ره}، صحیفه امام {مجموعه آثار امام خمینی(ره})، جلد 12، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی{ره}، چاپ پنجم 1389، صص 252 248.

باشم و این وطن و انقلاب را پیروز بکنم و من مطمئنم که به خواست خدا و با همراهی امام و ملت موفق می شوم. ...» وی در گریزی از ماجرا بحث را به درگیری های جناحی کشاند و در قضاوت خود از جناح مقابل مدعی شد: «عده ای می نشینند یک جایی و با هم گفت وگو کرده اند و 4 تا اصل برای خودشان در آوردند؛ یکی اینکه باید مستقیم و غیرمستقیم مانع پیشرفت کار ما بشوند، دوم اینکه جوری میان مردم تبلیغ کنند [و] وانمود کنند که خط من غیر خط امام است، سوم اینکه مجلس را زمینه اش را طوری جور کنند که در موقع آن لحظه مناسب که رسید دربرابر من قرارش بدهند، چهارم اینکه وقتی کار به آنجا رسید [به] ترتیبی عمل کنند [که] من یا استعفا بدهم یا سقوط کنم. خب حالا من بیایم به مردم چه بگویم، این است که من به مردم می گویم که شما باید نمایندگانی انتخاب بکنید که هماهنگی با رئیس جمهور داشته باشند، و گرنه مسئله سقوط من نیست، سقوط من اصلاً احتیاجی به این حرف ها

ندارد، یک تروریستی می تواند

ترور کند، مسئله حفظ انقلاب و موجودیت کشور است، این حفظ انقلاب و موجودیت کشور نمی تواند ناهماهنگی ها را تحمل کند ما اگر با هم [باشیم] البته می توانیم مشکلات را از پیش پا برداریم، این است که دفعه آخر که پیش امام رفتیم، امام فرمودند که همکاری و تعاون و تفاهم و هماهنگی تکلیف شرعی است و الآن وضع کشور روشن است، این جور نیست که کسانی بتوانند این رژیم را مثلاً جریانی درست کنند مثل همان جوری که در چین درست کردند و با این حرف ها مرا ساقط کنند. حالا من لئوشائوچی نیستم، [او] یک آدم بیچاره ای بود، گذاشته بودند آنجا برای تماشا. من در خدمت این انقلاب بودم از بچگی تا به حالا، بعد هم مردم رأی دادند پس من یک آدم ضعیفی نیستم، با این بازی ها هم از میدان [به]در نمی روم، و آدمی هم که پیگیر نباشم، نیستم. ... پس مردم هیچ جای نگرانی نباید داشته باشند، به اندازه

سرسوزنی نباید نگران وضع کشورشان باشند. فقط باید اعتماد بکنند که این آدم و این انقلاب بخواهد پیروز شود، باید روی همین اعتماد عمومی تکیه بکند.» (1)

ضمیمه گزارش12: گفت وگوی فرماندهان سپاه راجع به سنندج در جلسه بررسی و تحلیل مسائل کردستان

حمله به ستون نظامی ارتش در سنندج و متوقف ساختن آن، شروع یک دوره جدید در حوادث کردستان است. درواقع، ادامه مماشات گذشته، درعمل به معنای قبول این اقدام و پذیرش آشکار سلب حاکمیت نظام جمهوری اسلامی در منطقه بود. این برای مسئولان جمهوری اسلامی و نیروهای نظامی و شبه نظامی و نیز عامه مردم در سراسر کشور، به هیچ وجه قابل پذیرش نبود. صبوری نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در چند ماه گذشته، به خصوص توجه به اعلام مواضع و هشدارهای قبلی بنی صدر به عنوان رئیس جمهور و فرمانده کل قوا، نمی توانست ادامه پیدا کند.(2) چنین شد که باب هرگونه راه حل مسالمت آمیز بسته شد و ماه ها تلاش هیئت حسن نیت در شهرهای کردنشین بجز انزوای نیروهای اعزامی و بومی طرف دار نظام و تحرک و تقویت روز افزون نیروهای مسلح غیرقانونی در این مناطق، پاسخی در خور نیافت و راه حل خونین دیگری بازهم خود را به نظام جمهوری اسلامی تحمیل کرد. در این ضمیمه برای توضیح بیشتر، بخش هایی از گفت وگوی عده ای از فرماندهان سپاه که در جلسه ای به بررسی و تحلیل حوادث کردستان پرداخته اند، انتخاب و آورده شده است.

رحیم

صفوی: «در بیست ونهم فروردین 1359، با هواپیما در فرودگاه سنندج نشستیم،(3) حالا بگذریم که این هواپیما ما را از اصفهان سوار کرد و توی مرز ترکیه برد و راه را پیدا نمی کرد و بعد هم که می خواست ما را برگرداند و زنجان بنشاند، این قدر گشت که با هزار مکافات توی فرودگاه سنندج پیاده شدیم و به محض اینکه

ص: 168


1- 194. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، صص 2 و 9.
2- * برای مطالعه دیدگاه بنی صدر درخصوص کردستان در فروردین 1359، که هماهنگ با دیگر سران نظام به شدت و با قاطعیت اعلام موضع کرد و نیز بازتاب های آن به روزهای 11 و 30/1/1359 جلد اول کتاب هفتم روزشمار جنگ ایران و عراق، {قطع رابطه امریکا و ایران} مراجعه شود.
3- * ماجرای مربوط به هواپیمای مذکور در روزشمار 31/1/1359 مندرج در جلد اول کتاب هفتم روزشمار جنگ ایران و عراق {قطع رابطه امریکا با ایران} به طورکامل آمده است.

پیاده شدیم، با خمپاره 120 شروع به زدن کردند که ما هم نیروها را سریع پیاده کردیم و خلبان هم فرار کرده بود و موتور هواپیما روشن بود. رفتیم خلبان را به هزار زحمت آوردیم و گفتیم بنشین پشت هواپیمایت و برو که همان موقع هواپیما را حرکت داد، ولی پنج، شش تا بچه های ما ترکش خمپاره 120

خوردند، درست از اول اردیبهشت {که از توی فرودگاه توی پادگان یکی از سپاهی های مرحوم شهید بزرگوار و شهید بروجردی گذاشتیم که برادر عزیزمان آقای هدایت هم بودند}، آرایش ما هم این جوری

بود؛ یعنی یک عده حدود سیصد نفر از برادران تهران توی فرودگاه بودیم، یک نفر دانشجو هم به نام حمید بود که الآن مثل اینکه توی سفارت کار می کند و یک عده هم از برادران تهرانی بودند. ... ما هم

یک مقر توی همان باشگاه و یکی هم توی پادگان داشتیم و دیگر هیچ کجای شهر هم دست ما نبود و مثلاً من خاطرم هست که در روز اول و دوم در فرودگاه سنندج هیچ غذایی به ما نرسید و عین واقعه را می گویم که علف های فرودگاه را بچه ها چیدند و جوشاندند و آب علف را می خوردند که بعد با هواپیما آرد رساندند که بچه ها آنها را روی حلبی خمیر کردند و زیر آن را هم آتش کردند، نان های ساروجی می پختند و نان ها را روی اینها می ریختند، آن موقع تنها رابط ما با فرودگاه هلیکوپتر بود که مثلاً وقتی که [می خواستیم] مهمات و غذا و آرد از فرودگاه ببریم، شنوک می آمد و غذا و از این قبیل داخل فرودگاه می برد یا وقتی که ما می خواستیم فرودگاه برویم، با هلیکوپتر می رفتیم، آرایش نظامی هم [در] همین سه تا مقر که در پادگان و توی فرودگاه و یک باشگاه بود، شکل گرفته بود. البته، باشگاه در یک موقعیت بسیار بدی بود. ...

یک اردیبهشت سال 59 است که تقریباً هجوم سپاه شروع شد؛ یعنی تقریباً مرحله دوم جنگ کردستان است و اصلاً [در همین] مقطع جنگ دوم کردستان است که سپاه تصمیم به آزادسازی کردستان می گیرد و سپاه های تمام شهرها هم مثلاً از شیراز و مشهد و از همه جا نیرو برای آزادسازی کردستان سرازیر کرد و جنگ دوم کردستان هم برای آزادسازی کردستان از همین جا است؛ یعنی به عبارتی می توانیم بگوییم که از فروردین 59 است... تیپ55 هوابرد توی شهر سنندج آمد و اینها قول داده و گفته بودند که شما اسلحه هایتان را دستتان نگیرید و هیچ کس هم با اسلحه نباشد و وقتی که این ستون آمد که از جاده حاشیه شهر برود، اینها با آر.پی.جی. و مسلسل قتل عام کردند و ستون را به آتش کشیدند و خلاصه اینکه داغون کردند و به عبارتی خیلی قتل عام کردند.» (1)

محسن رضایی: «آخرین درگیری شما در سنندج در چه تاریخی تمام شد؟»

رحیم صفوی: «آزادسازی بیست وهفت الی بیست وهشتم اردیبهشت بود.»

محسن رضایی: «یعنی درگیری تان یک ماه طول کشید؟»

رحیم صفوی: «نه در یک روز ما شهر را گرفتیم.»

محسن رضایی: «نه، از روز اول که بچه ها شروع کردند، چقدر طول کشید؟»

رحیم صفوی: «از یک ماه کمتر شد.»

محسن رضایی: «حالا فرض می کنیم یک ماه باشد.»

رحیم صفوی: «یک ماه طول کشید تا شهر آزاد شد.»

محسن رضایی: «مثل اینکه در این مدت یک ماه هم چند بار حمله کردید، ولی موفق نشدید.»

رحیم صفوی: «بله، چند بار هم حمله کردیم و ضربه و آسیب دیدیم.»

محسن رضایی: «بله، ضربه دیدید، منتها بعد به این نتیجه رسیدید که باید به صورت متمرکز و هماهنگ شده باشیم.»

رحیم صفوی: «بله، به صورت متمرکز و هماهنگ باشیم و اصلاً کار بسیار مشکلی بود، یعنی آن طور هم نبود که هماهنگ بشود و من می گویم هر کسی برای خودش کار می کرد.»

محسن رضایی: «یعنی هیچ سازمانی و گرو هانی نبوده است؟»

رحیم صفوی: «هیچ سازمانی نبود و هر کسی با خودش بود، مثلاً تهرانی ها با خودشان بودند؛ اصفهانی ها با خودشان بودند و به نظر من شهید بزرگوار بروجردی که از قدیمی ترین فرماندهان بالای منطقه بود، هماهنگی های لازم را کرده و درهرصورت عمده نیرو هم دست ما بود. بعد هم که نیروهای دیگر از مشهد آمدند با ما بیشتر جوش خوردند، حالا علتش را نمی دانم چی بود؛ مثلاً برادرمان آقای شوشتری یا برادران دیگر مثل حاج آقای رودکی یا مهدیان پور که آمدند بیشتر با ما [جوش] خوردند و ما یک محور شدیم.»

ص: 169


1- 195. سند شماره 18531/پ ن مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: 1373، تحلیل نبرد نوار شماره 31065، راوی عبدالله درویشی، صص 7 4.

نبی رودکی: «ما اصلاً فرودگاه بودیم و به خواست شما جلو رفتیم.»

رحیم صفوی: «به هرجهت شهر آزاد شد. ... سقوط شهر، دقیقاً بیست وششم اردیبهشت 59 بود...»

محسن رضایی: «تعداد تلفات ما درکل درگیری یک ماه چقدر بود؟»

رحیم صفوی: «دقیقاً من نمی دانم، ولی می دانم که بیش از 200، 300 نفر شهید دادیم.»

رستگار: «از محور فرودگاه تا شهر، این تلفات را دادیم.»

رحیم صفوی: «همین را عرض می کنم دیگر، بیشترین تلفات هم از بچه های گردان 2 ولی عصر{عج} و بعد هم تلفات نیروهای اصفهان بود. درهرصورت، می گویم که در این ماه حدود 200، 300 نفر شهید دادیم.» (1)

محسن رضایی: «270 نفر هم شما بعد از عملیات دستگیر کردید؟»

هدایت: «درحین عملیات دستگیر کردیم، یعنی حدود 400 تا را دستگیر کردیم و 270 تا هم از خود ارتشی ها بود که با هماهنگی رکن دوم...»

محسن رضایی: «یعنی این 270 نفر از سرباز هم بودند یا سرهنگ و سرتیپ بودند؟»

هدایت: «اکثراً درجه دار و یک تعداد افسر بودند.»

محسن رضایی: «یعنی اکثراً درجه دار بودند؟»

هدایت: «بیشتر آنها کُرد بودند آن طرحی که مدنی...»

محسن رضایی: «رفیق آقای شمخانی [با شوخی] تیمسار مدنی یک طرحی را بعد از انقلاب پیاده کرده بود که تمام افراد در وطنشان نباشند و برگردند آنجا، مثلاً راننده تانک آمده بود توی لشکر28 پیاده و آشپزی می کرد و چون کُرد بود، آنجا آمده بود و اینها هم توی آن شبکه ای بودند که یک تشکیلاتی روی سقوط تیپ1 سنندج کار می کرد که ما هم با عملیات وارد شدیم و کار کردیم که اینها دستگیر و تبعید شدند.»

رحیم صفوی: «این آزادسازی مرکز استان، یعنی سنندج اصلاً یک روحیه بسیار بالایی را هم توی نیروهای ارتش {چون مقر لشکر بود که درحقیقت دیگر احساس آزادشدن هم می کردند} و هم توی نیروهای سپاه به وجود [آورد].» (2)

فرماندهان حاضر در این جلسه در ادامه مباحث خود به اقدامات انجام شده پس از آزادسازی سنندج پرداختند.

رحیم

صفوی: «با آزادشدن شهر سنندج ستون کشی از سنندج به شهرهای مختلف کردستان شروع شد. ... این ستون کشی هم به این صورت بود که ما چند تا تانک سوار کمرشکن می کردیم و توپ های 150 م.م را هم پشت اینها می بستیم و در این ستون کشی ها ارتشی ها شرکت می کردند. یک ستونی بود که در آن مهمات و آذوقه و سوخت برای پادگان ها بود؛ چون پادگان ها نه سوخت، نه مهمات و نه آذوقه داشتند و یک ستون، مثلاً صد تا ماشین راه می انداختیم که هر چه پادگان های مسیر راه احتیاج داشتند بدهیم، مثلاً پادگان سقز، مریوان و... این جوری هم حرکت می کردیم. ستون هم حرکت می کرد و یک جا می ایستادیم با خمپاره و توپخانه، تمام اطراف را می زدیم،

نیروی پیاده می فرستادیم و تأمین برقرار می کردیم و جلو می رفتیم و بعد در تونل ها، اینها مواد انفجاری گذاشته بودند، مثلاً اولین تونلی که در مسیر دیواندره هست، بچه ها آنجا رفتند و دور زدند دیدند یک پیرمردی ایستاده است که مینیاتورها را فشار بدهد، مینیاتوری که منفجر می کرد.

لذا او را دستگیر کردند و آوردند و دیگر تونل مسیر منفجر نشد یا دکل هالتوژان هم توی همین مسیر بود که یک دکل مخابراتی بود که بچه ها یک هجومی بردند و آنجا را هم گرفتند و

ضدانقلاب از اینجا تمام ارتباط مخابرات را از کار انداخته بودند و مجبور بودیم برای ارتباط با سنندج، اینها شبکه را به تبریز بدهند و از تبریز هم درحالی که در ارتباط مخابراتی بود، آنجا از باختران گردنه مروارید به سنندج بود {ازنظر سیستم ماکروویو} و آنها مروارید را هم گرفته بودند. درهرصورت، ما این ستون کشی ها را انجام دادیم و شهربه شهر هم به پادگان ها می رفتیم.»

محسن رضایی: «موقعی که جنگ [با عراق] شروع شد ما در چه نقطه ای بودیم؟»

رحیم صفوی: «در شروع جنگ که شهریور ماه بود، ما تا نزدیکی سردشت بودیم.»

یکی از حضار: «در گردنه دارساوین بودیم...»

رحیم صفوی: «ولی شهرهای دیگر مثل مریوان دیگر قوت پیدا کرد و آن موقع حاج احمد متوسلیان بود که اگر زنده است خداوند ان شاء الله نجاتش بدهد.»

ص: 170


1- 196. همان، صص 13 9.
2- 197. همان، ص17.

محسن رضایی: «یعنی بانه و...»

رحیم صفوی: «درست است، بوکان و اشنویه آزاد نشده بود و بقیه شهرها آزاد و سپاه هم قوت گرفته بود.»

محسن رضایی: «سردشت و بوکان و اشنویه باقی مانده بود.»

رحیم صفوی: «فقط پادگان سردشت دست ما بود.»

محسن رضایی: «ولی یک عده هم آنجا گیر کرده بودند.»

رحیم صفوی: «بله شهر سردشت هم دست ما بود.» (1)

ضمائم کلی روزشمار 1/2/1359

ضمائم کلی امروز شامل 3 ضمیمه می باشد و به بیان بازتاب هایی از رسانه های جهان اختصاص دارد که حاوی نکات و اطلاعات پراکنده، ولی مفید و در بعضی موارد بسیار مهم است. ضمیمه اول اشاره مستقیم به روابط ایران و امریکا دارد. ضمیمه دوم مربوط به سیاست امریکا در خلیج فارس و نیز به نحوی مرتبط با ایران در نگاه امریکا است. ضمیمه سوم درمورد روابط ایران و عراق است که آشکارا جهت گیری به نفع عراق در آن مشاهده می شود.

ضمیمه اول روزشمار 1/2/1359: بازتاب تشنج های کنونی روابط ایران و امریکا در رسانه های جهان

در بازتاب تنش های کنونی روابط ایران و امریکا، موضوع اقدام نظامی و نیز تحریم اقتصادی از محورهای عام است که دو نمونه از هرکدام در این ضمیمه آورده می شود.

شماره امروز هفته نامه نیوزویک گزارشی با عنوان "یاران نیمه راه" درج کرده است که تردید و نبود تصمیم قاطع کشورهای غربی از همراهی با امریکا را در تحریم اقتصادی بازگو می کند. در این مقاله آمده است: هفته گذشته هنگامی که کارتر آخرین تصمیم های تلافی جویانه علیه ایران را اعلام داشت، هلموت اشمیت صدراعظم آلمان غربی، حتی حاضر نشد تعطیلات عید پاک خود را در هامبورگ نیمه تمام گذارد. کارتر در سخنرانی خود در جمع سردبیران جراید در واشنگتن به صراحت از دوستان قدیمی امریکا انتقاد کرد و گفت اینها خواستار حمایت امریکا هستند، ولی در اجرای تعهدات خود ناشی از مودت با امریکا تردید دارند.

برخی از کشورهای متفق امریکا عقیده دارند که این کشور در آزمون وفاداری، به طور مثال تقاضای شرکت در مجازات های اقتصادی علیه شوروی و ایران، منافع دوستان خود را در نظر نمی گیرد. آلمان غربی تمایلی ندارد در سیاست خود نسبت به شوروی خللی ببیند، یعنی سیاستی که سال گذشته حاصل آن 5/7 میلیارد دلار مبادلات بازرگانی بود. ژاپن نیز حاضر نیست روزی 620,000 بشکه نفتی را که از ایران دریافت می دارد به خطر اندازد؛ یعنی رقمی که 13 درصد جمع واردات نفتی این کشور را تشکیل می دهد. بسیاری از کشورهای متفق امریکا عقیده دارند که اعمال مجازات های اقتصادی علیه ایران برای آنها گران تمام خواهد شد، ولی آزادی گروگان های امریکایی را تسریع نخواهد کرد. یکی از صاحب نظران انگلیسی می گوید تا جایی که تاریخ نشان داده، مجازات های اقتصادی هیچگاه نتیجه ای نداشته است. فهرست مجازات های اقتصادی کشور رودزیا(2) بسیار بلند بالا بود.

ایتالیا مدعی است این کار طرح های ساختمانی این کشور در ایران را که 3 میلیارد دلار ارزش دارند، به خطر خواهد انداخت و 1800 کارگر ایتالیایی را در ایران بدون نمایندگی سیاسی خواهد کرد. حتی آن دسته از متفقین امریکا که سرمایه گذاری کمتری در ایران دارند، معتقدند کشورهای غربی بهتر است با ایران رابطه داشته باشند تا بتوانند در حل بحران، میانجی شوند.

روابط امریکا و فرانسه که روش مستقلی برای خود دارد به ویژه حاکی از عداوت دیرین می باشد. به تازگی در یکی از مجله های آلمان غربی آمده بود که میشل پونیا تروسکی سفیر سیار و بانفوذ فرانسه، کارتر را احمق خوانده است و بااینکه این شخص ذکر چنین چیزی را تکذیب کرده، همچنان نشریه آلمانی مدعی است که نوار صدای وی را دارد. هفته گذشته که فرانسه نمایندگان کشورهای عضو بازار مشترک را در لیسبون تشویق به تعلیق اجرای مجازات های اقتصادی علیه ایران کرد، باران ناسزا ازسوی امریکا باریدن گرفت.

ص: 171


1- 198. همان، صص 24 21.
2- * منطقه شمال افریقای جنوبی، زامبیا و زیمبابوه فعلی.

باوجود انتقاد شدیدی که امریکا و متفقین از یکدیگر می کنند، بازهم نشان می دهند که بین آنها همکاری وجود دارد. کشورهای عضو ناتو {سازمان پیمان آتلانتیک شمالی} با تقویت بنیه دفاعی اتمی اروپا موافقت کرده و اروپایی ها بی سروصدا صادرات غله و تکنولوژی پیشرفته را محدود ساخته اند.

حتی آن دسته از کشورهای اروپایی که آشکارا از سیاست کارتر در گذشته انتقاد کرده اند، عقیده دارند که هرچه باشد آنها متعهد به حمایت از کارتر می باشند. یکی از مقامات دولت انگلیس به خبرنگار نیوزویک گفت: در اصل ما همه متکی به تعهد امریکا نسبت به اروپا هستیم و می خواهیم به هر ترتیب شده حمایت امریکا را از دست ندهیم. دولت امریکا هفته گذشته، سخنگوی وزارت امور خارجه خود را اعزام داشت تا به متفقینش بگوید که بیشتر، انتظار عمل از آنها دارد تا حرف. واشنگتن آخرین برگ برنده خود را در آستین دارد؛ به این معنی که تهدید به محاصره دریایی ایران کرده که {این امر} قطع صادرات نفت را از ایران به بازارهای اروپای غربی و ژاپن به دنبال خواهد داشت. (1)

روزنامه فایننشال تایمز، محور بحث اقتصادی خود را به تغییر گرایش تجاری ایران به سمت شرق معطوف کرده است. این روزنامه در شماره امروز خود گزارش داد که ایران آماده می شود تا نفت خود را به کشورهای اروپای شرقی بفروشد و این به دلیل مشکلاتی است که مشتری های کنونی ایران از زمان افزایش قیمت نفت ایران برای این کشور فراهم کرده اند. علی اکبر معین فر وزیر نفت ایران، با اعلام این مطالب اضافه کرد که بلغارستان جزو کشورهایی است که درحال حاضر با ایران درحال گفت وگو است.

براساس نوشته این روزنامه، در این گفت وگو پیش بینی شده است که وسایل یدکی برای استخراج گاز و نفت به ایران تحویل شود. این روزنامه اضافه کرده است که مسکو از چند هفته پیش به ایران پیشنهاد فروش قطعات یدکی کرده تا در مقابل آن، گاز از ایران

دریافت کند. فایننشال تایمز سپس اشاره کرد، ژاپن خریدار اصلی نفت ایران، از تمدید اعتبار نامه با این کشور برای خرید هر بشکه نفت به قیمت 35 دلار، خودداری کرده است. ایران با این تعرفه قراردادهای نفتی با کشورهای اروپای شرقی منعقد می سازد. (2)

در بحث اقدام نظامی، امروز رادیو آلبانی، نظیر دیگر رادیوهای اروپای شرقی به افشاگری تهدید امریکا و سرزنش آن پرداخت. در این گفتار آمده است: مشاور رئیس جمهور امریکا در امور دفاعی، در بیانات خود دربرابر کمیته سنای امریکا در امور سرویس های ارتشی تأیید کرد که حضور ناو هواپیمابر امریکایی در اقیانوس هند ادامه خواهد داشت و در آینده نیز بر میزان آن افزوده خواهد شد. برای همین، بخشی از ناوگان امریکایی در مدیترانه به منطقه اقیانوس آرام اعزام خواهند شد. (3)

رادیو لندن نیز خبر داد: «مناخیم بگین نخست وزیر اسرائیل، در یک مصاحبه تلویزیونی که از شبکه های تلویزیونی امریکا پخش شد اعلام داشت چنانچه امریکا مایل به حصول تسهیلات نظامی برای نیروهای خود در خاورمیانه [غرب آسیا] باشد، اسرائیل حاضر است که چنین تسهیلاتی را دراختیار این کشور قرار دهد. بگین گفت وی چنین توصیه ای را به کشور خود خواهد کرد، اما درحال حاضر فقط نظر شخصی خود را اظهار می کند.» (4)

یادآوری می شود، رسانه های رژیم اشغالگر قدس نظیر مسئولان آن، دشمنی با انقلاب اسلامی ایران را به طرق مختلف نشان می دهند. در گزارش آسوشیتدپرس از تل آویو آمده است: دیروز یک روزنامه اسرائیلی گزارش داد که مناخیم بگین نخست وزیر اسرائیل، در سال 1977، کمی پس از به قدرت رسیدن حزب لیکود، به تهران سفر کرد. روزنامه داوار در مقاله ای به قلم آوری لوبرانی رئیس پیشین هیئت نمایندگی اسرائیل در تهران، این خبر را منتشر کرد و سخنگوی نخست وزیر اسرائیل برای اظهارنظر دراین مورد در دسترس نبود.

هر چند در رژیم گذشته روابط دیپلماتیک رسمی بین ایران و رژیم صهیونیستی وجود نداشت، ولی 60 درصد نفت مصرفی این رژیم را ایران تأمین می کرد و دو کشور تا قبل از پیروزی انقلاب روابط بازرگانی گسترده ای با یکدیگر داشتند.

لوبرانی که از سال 1973 تا 1978، مأمور خرید خدمت در ایران بود، می افزاید که دیگر رهبران اسرائیل ازجمله داوید بن گورین، گلدامایر و اسحاق رابین نخست وزیران پیشین

اسرائیل و نیز اباآبان، ایگال الون و موشه دایان وزیران پیشین امور خارجه این کشور نیز در تهران با شاه ملاقات کرده بودند. (5)

ص: 172


1- 199. اداره کل مطبوعات و رسانه های خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد ملی، بولتن بررسی روزانه مطبوعات جهان، 30/1/1359، صص 9 7، نیوزویک {چاپ امریکا}، 21 آوریل 1980 {1/2/1359}.
2- 200. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 33، 3/2/1359، ص4، لندن خبرگزاری فرانسه، 21 آوریل 1980 {1/2/1359}.
3- 201. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 32، 2/2/1359، بخش فارسی رادیو آلبانی، 1/2/1359.
4- 202. همان، ص15، بخش عربی رادیو لندن، 1/2/1359.
5- 203. روزنامه جمهوری اسلامی، 1/2/1359، ص12.

ضمیمه دوم روزشمار 1/2/1359: سخنرانی نیوسام در نشست مرکز مطالعات کشورهای همسایه خلیج فارس مرکز مطالعات کشورهای همسایه خلیج فارس در دانشگاه جرج تاون امریکا، سالانه نشستی برگزار می کند. امروز، رادیو امریکا گزارشی از پنجمین گردهمایی سالانه این مرکز که در آن عده ای از اساتید و متخصصین امور غرب آسیا، ازجمله دیوید نیوسام معاون وزارت امور خارجه امریکا، سخنرانی های مهمی ایراد کرده بودند، پخش کرد. عنوان سخنرانی نیوسام "سیاست امریکا و خلیج فارس" بود و رادیو امریکا بخش هایی از آن را با عنوان "نکات برجسته و مهم سخنرانی دیوید نیوسام معاون وزارت [امور] خارجه امریکا" بدین شرح پخش کرد: «اگر جهان به شکل دایره ای بود شاید می شد ادعا کرد که خلیج فارس مرکز آن دایره را تشکیل می دهد در شرایط کنونی که هیچ نقطه ای از جهان به اندازه خلیج فارس توجه مردم کره خاکی را به خود جلب نکرده است هیچ نقطه ای از جهان به اندازه خلیج فارس دارای اهمیت اقتصادی نیست و هیچ منطقه ای به اندازه آن برای جهان سرنوشت ساز نیست. اهمیت خلیج فارس تنها به خاطر نفت آن نیست، بلکه آن را باید مرکزی برای جهان اسلام دانست. ... بدون شک چنین منطقه ای با چنین خصوصیاتی ازنظر شوروی نیز دارای اهمیت است. جز اعضای پولیت بورو دفتر سیاسی حزب کمونیست شوروی، شاید هیچ کسی در جهان نداند که چرا شوروی تصمیم حمله به افغانستان را گرفت، شاید علت اصلی، مهم تر از حضور ظاهری ارتش سرخ در افغانستان است، حتی در گذشته های دور زمانی که شوروی دارای امپراطوری بود به آب های گرم اقیانوس هند چشم داشت و در نظر داشت به آن منطقه دست یابد. ... نظر دولت امریکا درمورد کشورهای آن منطقه چیست؟ ازنظر استراتژیکی دولت امریکا چه هدفی را در منطقه دنبال می کند؟... روابط امریکا با کشورهای آن منطقه به اوایل قرن نوزدهم باز می گردد. در آن زمان امریکا با سلطان مسقط و عمان یک پیمان دریایی و بازرگانی امضا کرد. دومین مرحله روابط امریکا با آن منطقه از سال 1932 آغاز شد. هنگامی که امریکاییان در جزیره بحرین شروع به استخراج نفت کردند، گروهی امریکایی نیز به عربستان سعودی رفتند و درمیان توده های

انبوه نمک و شن به اکتشاف و استخراج نفت

پرداختند. شرکت نفت عرب و امریکا که با همکاری نزدیک دولت عربستان سعودی تشکیل شد، یکی از بزرگ ترین شرکت های تولید کننده در جهان است. آخرین مرحله رابطه نفتی امریکا و عربستان سعودی در آینده نزدیک که قرار است آن کشور مالکیت تمام شرکت آرامکو را به دست آورد، قطع خواهد شد، ولی امریکا رابطه خود را با آن کشور ازطریق اعزام گروه های کارشناس و مقاطعه کار حفظ خواهد کرد. به دنبال انقلاب ایران این تصور پیش آمده است که ممکن است بعضی دیگر از کشورهای منطقه سرنوشتی مشابه سرنوشت ایران داشته باشند، ازجمله عربستان سعودی. ما چنین سرنوشتی برای عربستان سعودی پیش بینی نمی کنیم... باید گفت که شرایط این دو کاملاً از یکدیگر جداست و دولت امریکا اعتقاد راسخ دارد که رهبری عربستان سعودی کلیه مسائل و مشکلاتی را که با آن رویاروست از میان خواهد برد.»

در ادامه این گزارش آمده است: «قبل از آنکه امریکا بتواند با ایران روابط عادی خود را برقرار سازد باید راه حلی برای مسئله گروگان ها

پیدا کند. تازمانی که

گروگان های امریکایی برخلاف قوانین بین المللی در اسارت گروهی غیرمسئول هستند، نمی توانیم درمورد عادی کردن روابط خود با آن کشور موافقت کنیم. ما انقلاب ایران را به عنوان یک واقعیت پذیرفته ایم.

خود ایرانیان باید درباره سرنوشت و آینده خود تصمیم بگیرند، ما مخالف آن نیستیم که ایران شکایت و نارضایتی های

خود را به گوش جهانیان برساند، ولی باید قبل از هر چیز گروگان های امریکایی را آزاد سازد و آنان را سالم به وطنشان باز پس فرستد. ... تجاوز شوروی به خاک افغانستان نه تنها حمله به یک کشور مستقل و غیرمتعهد است، بلکه امکان دستیابی شوروی را به خلیج فارس افزون می سازد. دولت امریکا نمی تواند این حوادث را نادیده انگارد. همان گونه

که پرزیدنت کارتر گفته است هرگونه اقدامی ازسوی هر نیروی خارجی به منظور دستیابی و کنترل در حوزه خلیج فارس

به منزله تجاوز به منافع حیاتی امریکا خواهد بود و امریکا این تجاوز را به هر شکلی ازجمله استفاده از نیروی نظامی پاسخ خواهد گفت. ... کشورهای حوزه خلیج فارس خواهان استقرار نیروی نظامی قوای بیگانه در این منطقه نیستند، از طرفی دیگر رهبران این کشورها آگاهی دارند که درصورت تجاوز یک نیروی خارجی به تنهایی قادر به ادامه مقاومت و مبارزه نمی باشند

و نیاز به حمایت و پشتیبانی ازسوی نیروهای غربی و ایالات متحده امریکا دارند. پاسخ نظامی امریکا دربرابر

ص: 173

رویدادهای اخیر در منطقه گرچه کند

بوده است، ولی دارای تداوم است. امروز، حضور نیروی دریایی امریکا در اقیانوس هند به حدی است که می تواند هرگونه تجاوزی را در هم شکند، هدف از حضور نظامی امریکا در منطقه، دخالت یا تجاوز به کشورهای آن منطقه نیست بلکه هدف آن است که اگر یک نیروی خارجی تصمیم به تجاوز و حمله به یکی از کشورهای منطقه داشته باشد دربرابر آن مقاومت کند.» (1)

ضمیمه سوم روزشمار 1/2/1359: بازتاب روابط کنونی ایران و عراق در رسانه های جهان در بازتاب گسترده روابط متشنج ایران و عراق در مطبوعات غربی، جهت گیری ها اغلب به نفع عراق است. این جهت گیری ها در قالب های مختلفی تنظیم می شود و درنهایت افکارعمومی داخلی عراق و اعراب منطقه را به نوعی علیه ایران برانگیخته و به تحقق اهداف عراق امیدوار می کند. در ادامه دو نمونه از این موضع گیری ها انتخاب و ذکر می شود.

در شماره امروز نشریه اشپیگل {چاپ هامبورگ}، در یک بررسی مفصل آمده است: «دلایل بسیاری وجود دارد که جمهوری اسلامی ایران در یک جنگ مسلحانه با عراق شکست خواهد خورد، زیرا عراق دارای یک ارتش مجهز و تعلیم یافته است که با بقایای ارتش پر قدرت شاه مخلوع که درحال حاضر استعداد محدودی دارد، قابل مقایسه نیست. به همین دلیل دولت عراق سعی نمی کند که از عصبانیت جنگی بکاهد [و] امیدوار است که با پیروزی نظامی بر ایران موقعیت خود را در کشورهای عربی تقویت کند و آنچه مهم تر است، ادعای حکمرانی خود را در حوزه خلیج [فارس] تضمین نماید، زیرا رژیم انقلابی که قبلاً به خاطر سوسیالیسم پان عربیسم مبارزه می کرد و با یک کودتای خونین نظامی قدرت را به دست گرفته است اکنون علاقه دارد که مانند شاه در چند سال گذشته، به عنوان "نگهبان خلیج [فارس]" خوانده شود. صدام حسین رئیس جمهوری

عراق، احتیاجی ندارد که در کشورش جو مخالف ایرانی ها به وجود آورد، زیرا از قرن هفتم... روابط مردم این دو کشور همسایه که یکی عربی و دیگر آریایی است به شدت تیره است. ... رهبر عراق اخیراً یک قرارداد به مبلغ 4 میلیارد مارک برای تحویل اسلحه به این کشور منعقد کرده است. عراقی ها خواهان هلیکوپتر، تانک جنگی، قایق های

سریع السیر و تأسیسات رادار برای ردیابی دریایی هستند. در هفته های

اخیر، عراق 36 هواپیمای میراژ

اف یک دریافت کرد و 24 فروند دیگر از این نوع هواپیما سفارش داد. درباره تحویل جدیدترین نوع میراژ 2000 نیز مذاکره شده است.»

در بخش دیگری از مقاله آمده است: «دلایل زیادی موجود است که عراق می خواهد آزمایش قدرت علیه [آیت الله] خمینی را ازطریق نظامی تعیین کند. رهبری عراق با تهدید از ایران خواست تا نیروهای نظامی خود را از سه جزیره عربی در خلیج[فارس] یعنی تنب کوچک، تنب بزرگ و بوموسی که شاه آنها را با توسل به زور اشغال کرده بود تا بتواند تنگه هرمز را بهتر زیر کنترل داشته باشد، خارج کند.»

همچنین در بخش دیگر آمده است: «مهاجمین داخلی ادعا می کنند که شورشیان تعلیم یافته در عراق قادر هستند که همین امروز بیشتر از 50000 نفر جنگجو را علیه [آیت الله] خمینی به ایران بفرستند. از مدت ها پیش در تبلیغات عراق از خوزستان ایران به عنوان عربستان نام برده می شود.» (2)

وزارت ارشاد نیز در شماره امروز یکی از نشریات اختصاصی خود، درباره وضعیت کنونی روابط ایران و عراق، مقاله ای از نشریه تایم ترجمه و درج کرده که در آن آمده است: «مناقشه کنونی بین دو کشور ایران و عراق ناشی از ادعای ارضی نسبت به سه جزیره کوچک بوموسی، تنب بزرگ و تنب کوچک که نزدیک به مدخل خلیج فارس قرار دارند [می باشد]... عراق سوگند خورده این جزایر را بازپس بگیرد و در این اندیشه از حمایت تمامی جهان عرب برخوردار است. روزنامه با نفوذ کویتی القبس نوشت: "اعراب جز آنکه در کنار باشند چاره ندارند و عراق هم یک کشور عربی است." حمله عراق به این سه جزیره احتمالاً جنگ با ایران را به دنبال دارد که [در] آن صورت پیش بینی نتیجه جنگ دشوار است. جمعیت عراق یک سوم جمعیت ایران است و فاصله این جزایر در آن سوی خلیج فارس از مرز عراق 49 مایل می باشد. به طوری که گفته می شود ارتش عراق بعد از ارتش اسرائیل قوی ترین نیروی نظامی در منطقه است درحالی که ارتش ایران ازلحاظ نیروی انسانی و تجهیزات و روحیه، بعد از انقلاب افول یافته است.

ص: 174


1- 204. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 32، 2/2/1359، صص 27 24، بخش فارسی رادیو امریکا، 1/2/1359.
2- 205. اداره کل مطبوعات و رسانه های خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد ملی، نشریه خلاصه بررسی مطبوعات جهان، 8/2/1359، صص 7 و 9، اشپیگل {چاپ آلمان}، 21 آوریل 1980 {1/2/1359}.

حکومت صدام حسین در مرکز فشار قرار گرفته و از دیر باز پیوند نزدیکی با شوروی داشته است، ولی اخیراً درصدد بهبود روابط خود با غرب به ویژه امریکا بر آمده است. کارتر به فکر فروش موتور برای ناوچه هایی

که عراق به فرانسه و ایتالیا سفارش داده، افتاده است و این موضوع با مخالفت برخی از اعضای کنگره مواجه شده به این دلیل که

عراق از چریک های فلسطینی علیه اسرائیل حمایت می کند. ... ماورای این مسئله برخی از کارشناسان امور در دولت امریکا عقیده دارند که امریکا باید از فرصت استفاده کرده و روابط خود را با بغداد بهبود بخشد درحالی که گروهی دیگر بیم دارند چنین اقدامی روابط ایران و امریکا را از آنچه که هست بدتر سازد. ... هفته گذشته چنین به نظر می رسید که ایران و عراق اصراری برای کاستن از تشنج ندارند و صدام حسین در پاسخ به تهدید ایران که گفته رژیم وی را ساقط خواهد کرد، هشدار داده هر دستی علیه عراق بلند شود، قطع خواهد گردید.» (1)

ص: 175


1- 206. اداره کل مطبوعات و رسانه های خارجی وزارت فرهنگ و ارشاد ملی، نشریه خلاصه بررسی مطبوعات جهان، 1/2/1359، صص 8 6، تایم {چاپ امریکا}، 21 آوریل 1980 {1/2/1359}.

ص: 176

ص: 177

ص: 178

روزشمار جنگ سه شنبه 2 اردیبهشت 1359 6 جمادی الثانی 1400 ٢٢ آوریل ١٩٨٠

درحالی که روز گذشته، در سطح سری، اقدام نظامی امریکا علیه ایران با عنوان "عملیات نجات"، تعیین تکلیف قطعی شده است، امروز در سطح علنی و تبلیغاتی، جیمی کارتر رئیس جمهور امریکا، در یک مصاحبه با شبکه تلویزیونی بی.بی.اس این کشور، کوشید پروژه غافلگیری ایران را با طرح پیشنهادهایی همچنان جلو ببرد. وی چشم انداز اقدام نظامی را دورتر از آنچه تعیین شده است ترسیم کرد و درعین حال به زمینه سازی آن پرداخت.

به گزارش یونایتدپرس، کارتر گفت: اوضاع در ایران بدتر شده است. بافت حکومتی، اجتماعی و اقتصادی ایران به سرعت رو به خرابی می رود و افزود که پیوسته برای سلامتی گروگان ها دعا می کند. او بار دیگر هشدار داد اگر فشارهای اقتصادی امریکا و متحدانش به خلاصی گروگان ها منتهی نشود چه بسا که اقدام نظامی قدم بعدی باشد. (1) به گزارش رادیو امریکا، خبرنگار سؤال کرد: اگر امریکا به اقدام نظامی، علیه ایران دست زند، آیا جان گروگان ها به خطر نخواهد افتاد؟ کارتر پاسخ داد: فکر می کنم درحال حاضر جان گروگان ها بیشتر در خطر است، زیرا اوضاع سیاسی ایران بسیار بی ثبات و به سرعت درحال تحول است. وی افزود: من دائماً در اندیشه سلامتی گروگان ها هستم و برای آنها دعا می کنم. نمی دانم در شرایط فعلی که اوضاع ایران وخیم تر می شود ما تا کی می توانیم اینجا بنشینیم و شاهد اسارت هم وطنان خود در تهران باشیم. (2)

دراین حال، دیگر مقامات و نهادهای امریکا نیز در تکمیل حرکت غافلگیری و فریب کارتر، چشم انداز اقدام نظامی را مبهم و دوردست ترسیم می کردند؛ دراین زمینه یونایتدپرس از واشنگتن گزارش داد: «کمیته روابط خارجی مجلس نمایندگان امریکا امروز اقدامات کارتر را علیه ایران برای آزادساختن گروگان های امریکایی، قاطعانه تأیید کرد. این کمیته در نمایشی از اتفاق آراء که برای نشان دادن به ایران و هم پیمانان امریکا طراحی شده بود، قطعنامه ای را در حمایت از اقدامات کارتر علیه ایران بدون مخالفت تصویب کرد، اما درمورد تصویب اقدامات نظامی در آینده تأمل کرد.» (3)

ص: 179


1- 1. روزنامه کیهان، 3/2/1359، ص5.
2- 2. همان، ص12.
3- 3. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 35، 5/2/1359، ص1، واشنگتن یونایتدپرس، 22 آوریل 1980 {2/2/1359}.

امروز همچنین همیلتون جردن رئیس ستاد کاخ سفید، برای اطلاع از دیدگاه های

مسئولان کاخ سفید، آنها را به جلسه فوق العاده ای دعوت کرد. در

این جلسه، جردن از حاضران که حدود 20 نفر از مقامات عالی کاخ سفید و هدایت کنندگان بخش های مختلف سیاست کاخ سفید و مبارزات انتخاباتی رئیس جمهور بودند، پرسید: «اگر شما به جای رئیس جمهوری باشید دررابطه با گروگان ها چه اقدامی می کنید؟» پیش از همه، هندریک هرتزبرگ نویسنده متن سخنرانی های مهم رئیس جمهور، پاسخ داد: «با نگرانی احساس می کنم درحال لغزیدن بر سراشیبی هستم که به برخورد نظامی می انجامد.» عده ای دیگر از حاضران نیز موافقت خود را با هرتزبرگ اعلام کردند. مثلاً ساموئل آیزنستات از قطع صدور نفت کشورهای خلیج فارس که می تواند به دنبال هرگونه اقدام نظامی روی دهد، ابراز نگرانی کرد. برخی نیز اظهارنظر کردند که «توی بن بست گیر افتاده ایم.» (1)

جالب است که در طرح غافلگیری ایران، حتی شکل دهی به ذهنیت مقامات مذکور کاخ سفید نیز در این جلسه مورد استفاده قرار گرفت؛ به این صورت که در پاسخ به همه اظهارات، جردن قاطعانه گفت که رئیس جمهور تا این لحظه هیچ گونه تصمیمی دراین مورد اتخاذ نکرده است. (2)

رویتر نیز از واشنگتن اظهارات یک شخصیت برجسته نظامی امریکا را که درارتباط با مسائل ایران فعال و معروف است، چنین گزارش کرد: «ژنرال هویزر طی بیانیه ای گفت که هنوز فعالیت های او دررابطه با مسائل ایران پایان نپذیرفته است. او که سال گذشته کمی پیش از خروج شاه مخلوع از ایران برای انجام یک مأموریت ویژه به ایران آمده بود، افزود مادامی که گروگان ها در دست دانشجویان خط امام هستند نباید قضیه را پایان یافته

تلقی کرد.» رویتر افزود: «هویزر قبلاً معاون فرمانده نیروهای امریکا در اروپا بود.» به نوشته هفته نامه نیوزویک، هویزر طبق دستور ویژه از کاخ سفید قرار بود فرماندهان نظامی ایران را برای انجام یک کودتا تشویق کند. البته وی بدون تکذیب یا تأیید این خبر فقط اعلام کرد که گزارش مزبور منعکس کننده فعالیت های او نبوده است.

سخنگوی ژنرال هویزر در جمع خبرنگاران گفت: ژنرال هویزر افشای جزئیات نقش امریکا در طی انقلاب سال گذشته ایران را صحیح نمی داند. به خصوص در شرایطی که امکان مذاکرات برای آزادی گروگان ها دشوار شده است، زیرا ممکن است با روشن شدن نقش امریکا در جریانات سال گذشته سلامت جان گروگان ها به خطر بیفتد. (3)

درهرصورت، بااینکه زمان وقوع اقدام نظامی «دور» ترسیم می شود، اصل وقوع آن هر روز جدی تر مطرح می گردد. علاوه بر موضوعات مطرح شده در محافل سیاسی و در اظهارات مقامات امریکایی، در رسانه های عمومی نیز این امر مشهود است. امشب رادیو لندن در بخش فارسی ساعت 21 خود، باتوجه به سخنان امروز کارتر گزارش داد: «شکست و سرخوردگی و ازدست دادن صبر و حوصله درمورد مسئله گروگان های امریکایی درمیان مردم امریکا رو به افزایش می رود، نتایج نظرخواهی هفته گذشته در امریکا نشان داده است که اکثریت مردم امریکا

ص: 180


1- 4. جولیتو کیه زا، هدف: تهران، ترجمه هادی سهرابی، تهران: نشر نو، چاپ دوم 1362، ص5.
2- 5. همان.
3- 6. روزنامه بامداد، 3/2/1359، ص1.

طرف دار درپیش گرفتن یک اقدام نظامی علیه ایران هستند و تعجب آور نیست که اگر کارتر زیر فشار افکارعمومی مردم امریکا خود را مجبور به درپیش گرفتن اقدام علیه ایران ببیند.» (1)

از سوی دیگر، در ایران، بنی صدر رئیس جمهور، امروز در سخنانی در اجتماع بزرگ دانشگاه تهران(2) گفت: «این بسیج امروز به امریکا درس داد. فهمید که نقشه های او باطل است. به فاصله یک ساعت، یک شهری بسیج شد. بنابراین خواب حمله مسلحانه نبینند. خواب ایجاد توطئه در هیچ جای کشور نبینند. برای مردم ما در این کارخانه و کلاس و مدرسه و اداره حاضرشدن آسان است و نیم ساعت میلیون ها انسان هرجا لازم بشود حاضر می شوند. همان طورکه دیروز معلوم شد ما محتاج نیستیم دربرابر گروه هایی که دربرابر مردم می ایستند، حتی گلوله شلیک کنیم این مردم حاضر می شوند و هیچ احدی نمی تواند به روی اجتماعات میلیونی ما سلاح بکشد.» (3)

در حاشیه زمینه سازی کارتر برای اقدام نظامی در مصاحبه تلویزیونی امروز خود، برخورد او با موضوع ملاقات خانواده های گروگان های امریکایی با آنان نیز جالب توجه بود. بااینکه دولت امریکا پیش تر سفر این خانواده ها به ایران را ممنوع اعلام کرده بود، کارتر دراین باره گفت: «آرزو دارم که خانواده های گروگان ها به ایران سفر نکنند.» (4) کارتر گفت که سعی خواهد کرد به منظور مجاب کردن خانواده گروگان ها برای خودداری از سفر به ایران و ملاقات با فرزندانشان با آنان مذاکره کند. (5)

این درحالی است که والدین جوان ترین گروگان امریکایی گروهبان کنس کرین هرمینتون که 20 سال دارد،(6) چند روز است که در تهران به سر می برند. آنها روز شنبه 30/1/1359 ساعت 6 بامداد وارد تهران شدند و پس از انجام تشریفات کوتاه گمرکی، فرودگاه تهران را ترک کردند. در این سفر، وکیل خانواده نیز همراه آنان بود. آنها اولین خانواده گروگان ها هستند که به ایران آمده اند تا بعد از گذشت پنج ماه با یک گروگان دیدار کنند. (7)

به گزارش بی بی سی، آقا و خانم تیم که مادر و ناپدری گروهبان هرمینتون می باشند، سحرگاه روز شنبه از بانکوک وارد تهران شدند. خانم تیم یک نسخه از کلام الله مجید به زبان انگلیسی همراه داشت. آن دو که بجز یک ویزای اقامت برای 15 روز، چیز دیگری همراه نداشتند، گفتند با دانشجویانی که گروگان ها را در اسارت دارند تلفنی گفت وگو کرده اند، ولی قولی به آنان برای ملاقات داده نشده است و مقامات ایرانی ضمانت نکرده اند که امکان انجام این کار میسر گردد. البته، دانشجویان گفته اند که هنوز دراین باره تصمیمی نگرفته اند. قطب زاده وزیر امور خارجه ایران، قبلاً گفته بود موافق است به بستگان گروگان ها اجازه دیدار با آنها داده شود.

ص: 181


1- 7. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 33، 3/2/1359، صص 9 و 10، بخش فارسی رادیو لندن، 2/2/1359.
2- * مشروح این مراسم در گزارشی جداگانه آمده است.
3- 8. روزنامه بامداد، 3/2/1359، ص3.
4- 9. روزنامه جمهوری اسلامی، 6/2/1359، ص3.
5- 10. روزنامه بامداد، 3/2/1359، ص12.
6- 11. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 30، 31/1/1359، ص11، بخش فارسی رادیو لندن، 30/1/1359.
7- 12. روزنامه بامداد، 31/1/1359، ص2.

کارل ماکاسی وکیل خانم و آقای تیم، گفت که وی باور دارد ممنوعیتی که کارتر برای سفر به ایران ایجاد کرده است شامل حال آنها نمی شود، زیرا برنامه

چنین سفری قبل از اعلام این ممنوعیت تدارک دیده شده بود. ماکاسی افزود او نمی داند دادستان کل و رئیس جمهور امریکا چه واکنشی نشان خواهند داد. (1)

صبح دیروز آیت الله صادق خلخالی نماینده مجلس شورای ملی، با صدور اطلاعیه ای خواستار آزادی این گروگان شد. به گزارش روزنامه بامداد در اطلاعیه آیت الله خلخالی آمده است: «ما با ملت بزرگ امریکا هیچ گونه ستیزی نداریم و بلکه به آنان محبت می ورزیم، ولی دشمن سرسخت سردمداران فساد و در رأس آن آقای کارتر و کیسینجر و گلدواتر و نیکسون و جانسون می باشیم. روی این اصل من اعتقاد دارم برای نشان دادن حسن نیت و احترام به ملت امریکا و پدران و مادران گروگان ها در لانه جاسوسی و برای خاطر این مادر امریکایی که این همه راه را آمده تا با فرزندش ملاقات کند ما نه تنها باید ترتیب ملاقات آن دو را با فرزندشان بدهیم، بلکه از مقامات مسئول جداً می خواهیم که این گروگان را برای نشان دادن علاقه ما به ملت امریکا آزاد کنند و از این رهگذر ثابت نمایند که ملت ایران به همه انسان های آزاده احترام می گذارد، نه مانند کارتر که از یک دزد تبهکار به نام محمدرضا حمایت می کند و پشت سر او قرار می گیرد تا او با کمال وقاحت بتواند 70 هزار نفر از جوان های سلحشور ما را بکشد، البته اگر این گروهبان گروگان جرم مختصری داشته باشد و امیدواریم مقامات مسئول ترتیب آزادی او را هرچه زودتر فراهم کنند تا بدین وسیله نشان دهند که ما با ملت امریکا دوست می باشیم، ولی با کارترها الی الابد صلح و آشتی نخواهیم داشت.» (2)

در ادامه ماجرا به گزارش بامداد، روابط عمومی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام مستقر در لانه جاسوسی امریکا در یک تماس تلفنی با صداوسیمای جمهوری اسلامی اعلام کرد: خانواده گروگانی که برای دیدار با فرزند خود به ایران آمده اند، دیروز قبل ازظهر همراه چند تن از دانشجویان مسلمان پیرو خط امام به عنوان راهنما، از قسمت های مختلف شهر دیدن کردند و سپس در بهشت زهرا بر مزار شهدای انقلاب اسلامی حضور یافتند. درضمن، آنها با پسر خود که گروگان ملت ایران است، در محل لانه جاسوسی ملاقات کردند. بامداد افزوده است: «خانم باربارا تیم مادر یکی از گروگان ها ی امریکایی، عصر دیروز با پسرش در لانه جاسوسی ملاقات کرد، وی بعد از دیدار با پسرش در مصاحبه ای گفت، پسرش کاملاً سرحال بود، وی اظهار داشت از صمیم قلب مطمئن است با پسرش به خوبی رفتار می شود. وی افزود هرگز فکر نمی کرده است پسرش تا به این حد خوب و سرحال باشد. وی گفت پسرش کمی غمگین بود که این امری طبیعی است.» (3)

در گزارش چند روز قبل بی بی سی آمده بود: قبلاً مقامات کاخ سفید درباره قصد زوج امریکایی که اکنون در ایران هستند و می خواهند پسر خود را که درمیان گروگان ها است ببینند، اظهار ناخشنودی کردند. مقامات کاخ سفید از این می ترسند که از دیدار این زوج با فرزندشان به منظور تبلیغات استفاده شود. (4)

ص: 182


1- 13. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 30، 31/1/1359، بخش فارسی رادیو لندن، 30/1/1359.
2- 14. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص9.
3- 15. همان، ص2.
4- 16. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 30، 31/1/1359، ص11، بخش فارسی رادیو لندن، 30/1/1359.

به گزارش آسوشیتدپرس، امروز هم جودی پاول سخنگوی مطبوعاتی کاخ سفید، گفت که دیدگاه های ما درباره سفر خانواده گروگان ها به ایران تغییری نکرده است. او درمورد دیدار پدر و مادر تیم با پسرشان اظهارنظری نکرد و گفت: پس از بررسی، دراین مورد اعلامیه ای منتشر خواهد شد. (1)

پس از مدتی، امروز اجلاس دو روزه وزیران امور خارجه کشورهای عضو بازار مشترک اروپا در لوکزامبورگ شروع به کار کرد. در این اجلاس، از قبل قرار بود که کشورهای عضو جامعه اقتصادی اروپا، درباره تحریم اقتصادی ایران و چگونگی حمایت از امریکا در بحران مربوط به ایران تصمیم بگیرند. (2) گزارش ها حکایت از این دارد که انگلستان مصمم است پیشنهادهایی را درزمینه اعمال فشار به ایران در اجلاس لوکزامبورگ مطرح کند. (3)

به گزارش خبرگزاری فرانسه، پیشنهاد انگلیس این است که 9 کشور عضو جامعه اقتصادی اروپا بلافاصله از خرید نفت ایران خودداری کرده، در نخستین گام، موافقت نامه های اقتصادی خود با ایران را به حال تعلیق درآورند. این کشور همچنین پیشنهاد داد که این 9 کشور، بجز دارو و مواد غذایی، صدور هر نوع کالا به ایران را تحریم کنند. این دو پیشنهاد به عقیده برخی افراد، خط میانه ای است بین موضع سخت آلمان غربی و موضع ملایم فرانسه دربرابر ایران. درعین حال، انگلیسی ها در پیشنهاد خود هیچ ضرب الاجلی برای آزادی گروگان ها و شروع این تحریم ها تعیین نکرده اند، اما کارشناسان می گویند شاید نشست بازار مشترک، پیشنهاد انگلیس را سخت تر کرده، ضرب الاجلی را معین کند. هفته آینده نشستی با حضور سران کشورهای بازار مشترک در لوکزامبورگ تشکیل خواهد شد. انگلیسی ها پیشنهادهای دیگری را هم مطرح کرده بودند که یکی کاهش فوری اعضای سفارتخانه های عضو بازار مشترک در تهران و کاهش متقابل اعضای سفارتخانه های ایران در این کشورها و همچنین ضرورت برقراری مجدد اخذ ویزا میان ایران و 9 کشور بازار مشترک است که قبلاً وجود نداشت. خبرگزاری فرانسه افزوده است: علت عنوان کردن دو دسته اقدامات ازجانب انگلیس این است که هر نوع تحریم تجاری مستلزم به تصویب رسیدن در پارلمان های هریک از این 9 کشور است که البته مدت زیادی وقت خواهد گرفت. (4) بنا به اطلاعات رسیده به خبرگزاری ها از لوکزامبورگ، متن قطعنامه 9 کشور بازار مشترک باتوجه به طرح پیشنهادی انگلستان و تغییراتی که آلمان و دانمارک در آن داده اند، صادر می شود. دو کشور آلمان و دانمارک خواسته اند که تاریخی دقیق برای اقدام های سخت تر تعیین شود. همین منابع افزودند: امروز مهم ترین

مذاکرات 9 کشور بازار مشترک، درمورد تعیین تاریخ این ضرب الاجل و شیوه اعمال تحریم هایی علیه ایران بوده است. درمورد تحریم خرید نفت ایران که انگلستان آن را پیشنهاد کرده است، کشورهای عضو بازار مشترک به توافق هایی رسیدند، اما همان طورکه لندن می خواست، تحریم خریدهای نفت از ایران فوراً اجرا نمی شود. (5)

ص: 183


1- 17. روزنامه بامداد، 3/2/1359، ص12.
2- 18. روزنامه انقلاب اسلامی، 3/2/1359، صص 1 و 12.
3- 19. روزنامه بامداد، 3/2/1359، ص3.
4- 20. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص4.
5- 21. روزنامه بامداد، 3/2/1359، صص 1 و 3.

سرانجام با شروع اجلاس لوکزامبورگ، کشورهای عضو بازار مشترک اروپا امروز صبح درمورد نکات اصلی اقدام جمعی علیه ایران به توافق رسیدند. دو گزارش بی بی سی از جلسه صبح امروز وزیران خارجه 9 کشور عضو بازار مشترک اروپا حاکی است که آنان توافق کردند، اگر دولت ایران تا اواسط ماه مه {اواخر ماه اردیبهشت} برای رهایی گروگان ها اقدامی نکند، برنامه جمعی تحریم اقتصادی علیه ایران را به مرحله عمل درآورند. (1) این تاریخ درست یک هفته پس از انتخابات ایران به منظور تکمیل تعداد نمایندگان پارلمان جدید این کشور است. بنا به درخواست کشورهای فرانسه و دانمارک، وزیران امور خارجه کشورهای بازار مشترک موافقت کرده اند به پارلمان جدید ایران فرصتی برای انجام اقداماتی به منظور رهایی گروگان های امریکایی داده شود. (2) قرار است 9 کشور عضو بازار مشترک دراین باره جلسه دیگری داشته باشند و پس از آن، بیانیه مشترکی دراین زمینه صادر کنند. (3) هرگونه تصمیمی که دراین باره اتخاذ گردد به احتمال زیاد به عنوان الگویی برای چندین کشور دیگر ازجمله کانادا و ژاپن که دیپلمات های عالی رتبه شان را به عنوان ناظر به این جلسات اعزام داشته اند، مورد استفاده قرار خواهد گرفت. (4) مصوبه احتمالی دیگر این خواهد بود که به دنبال تحریم های فوری، دومین دور تحریم ها که سخت تر خواهد بود، احتمالاً از 17 مه آینده پس از تشکیل مجلس شورای ایران درصورت آزادنشدن گروگان های امریکایی اعمال خواهد شد.

براساس گزارش خبرگزاری فرانسه از لوکزامبورگ، در تاریخ 17 مه وزیران امور خارجه 9 کشور عضو بازار مشترک برای یک اجلاس همکاری سیاسی در ناپل گرد هم خواهند آمد. (5)

درحالی که اجلاس وزیران امور خارجه کشورهای عضو جامعه اقتصادی اروپا درحال تعیین تکلیف قطعی کشورهای عضو در برخورد با درخواست های امریکا علیه ایران است، مقامات کشورهای مختلف هرکدام به نوبه خود به اعلام مواضع و تعیین رفتار سیاسی خود دراین باره می پردازند. از سوی دیگر، کشورهای بلوک شرق، مواضعی متفاوت با غربی ها اتخاذ کرده اند.

به گزارش خبرگزاری پارس، فتاحی معاون بازرگانی خارجی وزارت بازرگانی که همراه هیئتی به آلمان شرقی رفته است، اظهار کرد: مقامات آلمان شرقی آمادگی خود را برای هرگونه همکاری با ایران و تأمین بسیاری از کالاهای مورد نیاز کشورمان به ویژه دارو و وسایل پزشکی، محصولات شیمیایی، مواد اولیه صنعتی و مواد غذایی و تأمین خدمات فنی اعلام کرده اند. (6) رادیو امریکا نیز خبر داد: «ایران و اتحاد جماهیر شوروی موافقت نامه اقتصادی عمده ای را امضا کرده اند که به موجب آن، شوروی به صدور تجهیزات صنعتی و مواد غذایی به ایران اقدام خواهد کرد.» (7) خبرگزاری فرانسه تاریخ امضای این موافقت نامه را روز قبل {1/2/1359} ذکر کرد و افزود: شوروی اعلام کرده است درصورتی که امریکا در مرحله آخر به محاصره دریایی ایران

ص: 184


1- 22. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 33، 3/2/1359، ص8، بخش فارسی رادیو لندن، 2/2/1359.
2- 23. همان، صص 8 و 9، بخش فارسی رادیو لندن، 2/2/1359.
3- 24. همان، ص8، بخش فارسی رادیو لندن، 2/2/1359.
4- 25. همان، ص9، بخش فارسی رادیو لندن، 2/2/1359.
5- 26. روزنامه بامداد، 3/2/1359، صص 1 و 3.
6- 27. روزنامه انقلاب اسلامی، 3/2/1359، ص12.
7- 28. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 34، 4/2/1359، ص13، بخش فارسی رادیو امریکا، 3/2/1359.

بپردازد، آماده است راه های کشورش را برای تجارت ایران و جهان دراختیار این کشور بگذارد. (1)

دراین میان، برخی تصمیمات ایران که در دفاع از مقاومت افغانستان علیه اشغال شوروی اتخاذ شده است، مانعی برای افزایش و توسعه روابط با شوروی محسوب می گردد که از آن جمله می توان به تصمیم ایران برای شرکت نکردن

در المپیک مسکو اشاره کرد؛ درحالی که امریکا و برخی متحدانش نیز چنین کرده اند. درخصوص این موضوع امروز سفارت جمهوری اسلامی ایران در مسکو گزارش داد: دکتر محمد مکری سفیر جمهوری اسلامی ایران در مسکو، با بیان توضیحاتی درباره سیاست نه شرقی و نه غربی جمهوری اسلامی و مقابله با هرگونه سلطه جویی که اصل اساسی سیاست خارجی کشور ایران را تشکیل می دهد، اظهار کرد: «تصمیم به تحریم بازی های المپیک ازطرف ایران

به هیچ وجه نباید به عنوان دنباله روی از سیاست امریکا دراین مورد تلقی شود و اصولاً این تصمیم به دلیل جداگانه از دلایل کشورهای غربی اتخاذ شده است.» (2)

1. در شرایطی که یک دیپلمات بلندپایه ژاپنی همراه یک همتای کانادایی خود، در اجلاس لوکزامبورگ شرکت دارد تا ژاپن نیز با حرکت آتی جامعه اقتصادی اروپا همراه و هماهنگ باشد، موضوع قطع صدور نفت ایران به این کشور اعلام گردید.

گزارش یونایتدپرس دراین باره حاکی است: ایران از روز گذشته {1/2/1359} همان طورکه وعده داده بود، نفت خود را بر ژاپن بست درحالی که ژاپن بزرگ ترین خریدار نفت ایران بود. پس از پرتغال، ژاپن دومین کشوری است که مشمول این قاعده شده است. (3) به نظر می آید موضوع اختلاف نظر بر سر قیمت است. خبرگزاری رویتر از توکیو گزارش داد: منابع نفتی گفتند مؤسسه های ژاپنی تصمیم گرفته اند تقاضای ایران را رد کنند چون درصورت قبول این تقاضا، قیمت نفت ایران در مقایسه با نفت خام سبک عربی که هر بشکه آن تقریباً 26 دلار فروخته می شود بسیار گران خواهد شد. وزارت صنایع و تجارت بین المللی ژاپن اعلام کرد: 13 مؤسسه ژاپنی نمی خواهند افزایش قیمت پیشنهادی به میزان هر بشکه 5/2 دلار را که از اول آوریل اجرا خواهد شد قبول کنند. درعین حال، یک مقام این وزارت افزود که آنها امیدوارند مذاکرات قیمت نفت در تهران با شرکت ملی نفت ایران ادامه یابد. (4)

دراین حال، خبرگزاری فرانسه از واشنگتن گزارش داد: «... امریکا برای جبران قطع [صدور] نفت ایران به ژاپن مشغول مطالعه است؛ هادینگ کارتر سخنگوی وزارت خارجه امریکا، گفته است که امریکا خود را آماده حل مشکلی می داند که به خاطر قطع [صدور] نفت ایران برای ژاپن پدید آمده است. او افزود که در دیدار ونس و سفیر ژاپن در واشنگتن در چند روز اخیر شیوه ای برای تأمین نفت ژاپن ازجانب امریکا ابتکار شده است. منابع اقتصادی عالم تصور نمی کنند

که امریکا بتواند به این زودی ها جبران [قطع صدور] نفت ایران به ژاپن را بکند. زیرا در ربع اول امسال، ژاپن نزدیک به 000,950,8 تن نفت از ایران وارد کرده است. آلمان غربی هم به نسبت خود به اندازه ژاپن به نفت

ص: 185


1- 29. روزنامه کیهان، 3/2/1359، ص4.
2- 30. روزنامه انقلاب اسلامی، 3/2/1359، ص12.
3- 31. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص4.
4- 32. روزنامه بامداد، 2/2/1359، ص12.

ایران متکی است، یعنی 9/14 درصد نفت خود را از ایران می خرد. بعد از دو کشور مزبور اسپانیا، انگلیس، بلژیک و هلند خریداران عمده اروپایی نفت ایران به حساب می آیند.» (1)

برخی رسانه ها، قطع صدور نفت ایران به ژاپن را به عنوان یک مسئله نه چندان با اهمیت منعکس کردند. یونایتدپرس دراین باره گزارش داده است: «قطع صدور نفت ایران به ژاپن اثری فوری را بر تأمین نفتی عالم نخواهد گذاشت، مگر آنکه دیگر کشورهای اوپک هم از تولیدات نفتی خود بکاهند.» (2) منابع نفتی لندن نیز اعلام کردند: حتی اگر صادرات نفت ایران به خارج هم قطع شود، بازهم ذخیره سازی غربیان که از مدتی پیش شروع شده، چنان است که اثر چندانی بر آنها نخواهد داشت. (3)

درعین حال، برای رفع نگرانی های قطع صدور نفت ایران، برخی متحدان عرب کشورهای غربی راه حل هایی پیشنهاد می دهند که آن هم بخشی مهم در گزارش های بحران ایران و امریکاست، ازجمله امروز مانع سعید العتیبه وزیر نفت امارات متحده عربی، گفت: احتمال دارد امارات مایل باشد درصورت قطع صدور نفت ایران به ژاپن و آلمان غربی درصورتی که مطابق با مقررات اوپک باشد، کمبود این کشورها را جبران کند. آسوشیتدپرس ضمن اعلام این مطلب افزود: وی گفت توجه بسیاری به اتخاذ تصمیم قدرت اروپا داریم و همواره در کنار دوستانمان در غرب ایستاده ایم. ما آماده ایم تا به آلمان غربی یا اروپا نفت بفروشیم. (4)

از سوی دیگر، نقش برخی کشورها در خنثی کردن فشار دولت های غربی بر ایران و درنتیجه کم اثربودن تحریم متحدان امریکا نیز بااهمیت تلقی می شود.

ازجمله منابع نفتی لندن به عکس العمل لیبی پرداختند که «خود را در کنار ایران گذاشته و از انقلاب ایران حمایت کرده است.»(5) همین منابع گفتند که ایران در اروپای شرقی می تواند مشتریانی برای نفت خام خود پیدا کند. مادامی که نفت ایران وجود دارد، راهیابی آن به بازارهای عالم امری طبیعی خواهد بود. (6)

در صف بندی منطقه ای ناشی از وابستگی، نزدیکی یا دوری به امریکا که در ماجرای ایران به صورت اعلام موضع و غیره خود را نشان می دهد، عربستان سعودی وضع ویژه ای دارد. نقش منطقه ای دولت عربستان این است که از متحدان اصلی امریکاست و در نوعی رقابت {همراه با دشمنی} ایدئولوژیک با دولت جدید ایران قرار دارد. این نقش هر روز بیش از گذشته، روشن تر و واضح تر خود را نشان می دهد. دراین باره در بعضی مطبوعات و محافل ایران نیز جریانی با نام سازمان انقلاب اسلامی جزیرة العرب مطرح شده است و در مواردی به تبلیغ و ترویج آن پرداخته می شود؛ ازجمله برای این سازمان در ایران یک نشست مطبوعاتی ترتیب داده شد که گزارش آن در شماره امروز روزنامه جمهوری اسلامی درج شده است.

ص: 186


1- 33. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص4.
2- 34. همان.
3- 35. همان.
4- 36. روزنامه انقلاب اسلامی، 3/2/1359، ص12.
5- * ضمیمه دارد؛ نمونه ای از چالش های رابطه حسنه ایران و لیبی.
6- 37. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص4.

براساس گزارش این روزنامه، ابتدا سازمان یادشده گزارشی از وضع عربستان سعودی ارائه کرد که در آن آمده است: «درباره وضع سیاسی کشور [عربستان سعودی] بعد از قیام اول محرم در مکه در مسجدالحرام و بعد از قیام 9 و 10 محرم در منطقه شرقیه و روی آوردن

مردم به کارهای انقلابی و علنی شدن

مسئله نارضایتی ها در کشور می بینیم در میان خانواده و در دستگاه حاکمه سعودی یک تصفیه هایی آغاز شده و این نشان می دهد که نظام درحال تزلزل است. می بینیم

که فرمانده نیروی هوایی ژنرال اسعد زهیر و فرمانده نیروی زمینی محمد حماد [و] رئیس ستاد ارتش ژنرال عثمان الحمید اینها بازنشسته می شوند همراه با بسیاری از افسران عالی رتبه و همچنین در میان خود خانواده [آل سعود] می بینیم که وزیر شهرداری ها امیر مکه می شود و امیر مکه بازنشسته می شود.

لازم است

بدانید کشور ما تاکنون قانون اساسی نداشته. وعده انتخابات و تشکیل مجلس شورای ملی و اجرای سیاست عدم تمرکز نشان دهنده عقب نشینی عمیقی است. این خانواده هیچ وقت قبول نمی کند که مردم در حکومت شرکت کنند و می بینیم که وزیر کشور را تعیین می کند که با کمک چند نفر قانون اساسی را بنویسند و بعد از آن هم دولت بر آن قانون اساسی صحه خواهد گذاشت و بعد از آن هم مجلس شورا یک مجلس انتصابی و نه انتخابی خواهد بود و ما سابقه این خاندان را می دانیم و منافعشان اجازه شرکت مردم را در امور کشور نمی دهد، ولی خوشبختانه مردم ما به این حد از رشد و آگاهی رسیدند که بدانند، این بازی ها را بفهمند و از هدفشان که جمهوری اسلامی است دست برنخواهند داشت و اینها فریبشان نخواهد داد. همان طورکه می دانید حکومت سعودی ها در کشور ما روابط نزدیکی با امریکا دارد و اکنون پس از سقوط شاه دست امریکا در منطقه کوتاه شده و کوشش شده است که عربستان جای شاه را بگیرد ما می دانیم که این خاندان قبلاً قرار بود ژاندارم خلیج [فارس] باشد، ولی چون ارتش ضعیفی دارد نتوانست جای شاه را بگیرد و این مأموریت را امریکا به شاه داد و اکنون پس از سقوط شاه می بینیم برای اینکه عربستان این نقش را داشته باشد، امریکا [باید] کمک و نیروی نظامی به کشورمان بفرستد.» (1)

سخنگوی این سازمان در ادامه افزود: «حالا از نهضت مقاومت مردم خودمان سخن بگویم، نهضت مردم ما از همان سال های حکومت این خاندان شروع به کار کرد. اولین جنبشی که آنجا شروع به مقاومت برضد خاندان سعودی کردند به نام حرکت اخوان بود به رهبری فیصل الجویش [که] در زمان عبدالعزیز بود و او به کمک انگلیس ها توانست این جنبش را ریشه کن کند. هدف جنبش، متحدکردن تمام شبه جزیره در یک کشور و حکومت کردن دین اسلام بود. پس از اینکه این جنبش سرکوب شد، یک حرکت های موقتی در کشور ما به وجود آمد که هرمدت زمانی به صورت هجوم مسلحانه به مراکز دورافتاده دولتی نمایان می شد تا اینکه عبدالناصر در مصر پیروز شد و مردم ما از آن زمان به بعد توانستند یک تبلیغات ضددولت خودشان را گوش کنند و حقیقت این نظام برای آنها روشن شد و کمی رشد سیاسی در آنها به وجود آمد تا اینکه انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید... و می بینیم تأثیر جنبش ایران را در قیام مکه مکرمه به

ص: 187


1- 38. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص11.

رهبری جحیهان عقیبی و همچنین قیام مردم شرقیه در روز 9 و 10 محرم 1400 هجری، این نشانگر آن است که جنبش مسلمانان درحال رشد است.»

پس از سخنان سخنگوی سازمان انقلاب اسلامی عربستان، خبرنگاران سؤالات خود را مطرح کردند که بخشی از آن به این شرح است:

سؤال: درحال حاضر چند گروه سیاسی نظامی در عربستان سعودی فعالیت می کنند؟

جواب: درحال حاضر دو سازمان که مردمی ترند و بیشتر فعالیت می کنند وجود دارد که سازمان انقلاب اسلامی سازمان ما است و حرکت اخوان که قیام مکه را در اول محرم، رهبری کرد و سازمان های دیگر که بزرگ نیستند، مانند حزب دمکرات عربستان و یا حزب کمونیست و حزب بعث که مرتبط به عراق هستند و سازمانی به نام اتحاد خلق جزیرةالعرب به رهبری ناصر السعید که مدتی قبل در بیروت به وسیله عمال آل سعود ربوده شد و تاکنون خبری از او نیست و چند جنبش اسلامی و نوینی هستند که تازه شروع به فعالیت کردند. البته، اخوان المسلمین پس از انشعاب از اخوان المسلمین عام که در تمام کشورهای عربی فعالیت می کنند، در کشور ما کار می کنند که البته یک سیاست انقلابی خوبی دارند.

سؤال: فعالیت شما مخفی است یا علنی؟ مسلحانه است یا خیر؟

جواب: اساس کار ما ایمان به کار سیاسی و نظامی است، ولی در این زمان ما نمی خواهیم مسلحانه عمل کنیم. ما معتقدیم اتفاقاتی خواهد افتاد که مردم برای عمل مسلحانه آماده شوند و ما ازنظر مسلحانه آماده ایم. در داخل کشور ما کارمان کادرسازی و بالابردن رشد و آگاهی فرهنگی و سیاسی دادن به مردم است. اساس کار ما مخفیانه است، ولی هر کاری بخشی علنی هم دارد که شامل پخش اعلامیه و غیره است. در داخل کشور و در خارج، افشاگری و تبلیغات و دادن گزارش خبرهایی که توسط رژیم سانسور می شود.

سؤال: به چه منظوری از ایران بازدید می کنید و به چه دلیل سپاه از شما دعوت کرده است؟

جواب: اساساً بازدید ما برای هماهنگ کردن انقلاب اسلامی جهانی و چگونگی کمک به تمام جنبش های مستضعفین در جهان است و به منظور خاصی نیست.

سؤال: آیا از رادیو عربی ایران در عربستان استقبال می شود؟

جواب: بله، تاحدی که دیگر مردم رادیوی کشور را گوش نمی دهند و آنها منتظرند تا یک تلویزیون عربی هم در ایران به وجود بیاید و این کمک بسیار بزرگی است در اشاعه انقلاب اسلامی. (1)

تیرگی روابط میان ایران و عراق، مرتباً افزایش می یابد. در عراق، امروز یک بار دیگر دعاوی مقامات بلندپایه این کشور درباره سه جزیره و نیز وضع خوزستان ایران در سطح وسیعی از خبرهای مربوط به ایران و عراق، انتشار یافت که تداوم پافشاری عراق بر مطامع خویش را نشان می دهد.

ص: 188


1- 39. همان.

خبرنگار خبرگزاری فرانسه در بغداد ضمن گزارش دیدار کنونی وزیر اقتصاد جمهوری عربی یمن از عراق، اظهارات طه یاسین رمضان معاون نخست وزیر عراق را مبنی بر حمایت عراق از حقوق اقلیت عرب در ایران ذکر کرد. بنا بر این گزارش، وی سپس خواستار آن شد که درمورد قرارداد منعقده میان ایران و عراق در سال 1974 (1) تجدیدنظر شود. (2) به گزارش خبرگزاری فرانسه، محمد خرام الشواطی وزیر اقتصاد یمن شمالی، که سرگرم دیدار رسمی از عراق

است، روز گذشته در بغداد اعلام کرد یمن شمالی از ادعای عراق درمورد استرداد سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و بوموسی، که درحال حاضر تحت کنترل ایران می باشد، به کشورهای عربی پشتیبانی می کند. (3) در گزارش خبرگزاری فرانسه همچنین به مواضع وزیر اقتصاد علیه ایران اشاره شده و اینکه کشور متبوع وی برای بازپس گرفتن سه جزیره دهانه هرمز که تحت کنترل ایران است، از عراق حمایت و پشتیبانی می کند. (4)

روزنامه النهار نیز دراین باره نوشت: طه یاسین رمضان نایب اول نخست وزیر عراق، اعتقاد عراق را درمورد بازپس گیری جزایر عربی اشغال شده توسط ایران خاطرنشان ساخت و بر پایبندی این کشور در گرفتن حق ملت عرب عربستان(5) {خوزستان} تأکید کرد.(6) (7)

گزارش های رسیده از منابع خبری مرتبط با ایران نیز از کوشش مقامات عراقی در گسترش دشمنی با ایران حکایت می کند. گزارشی تحت عنوان "تشکیل اجتماعات ضدایرانی در بصره" با این مضمون از منابع محلی داخل عراق رسیده است: «به دستور حکومت بعث عراقی در کلیه شهرها و قراء استان بصره که اکثراً شیعیان در آن سکونت دارند توسط مسئولین حزب بعث اجتماعاتی با شرکت مردم تشکیل و در آن علیه انقلاب اسلامی ایران سخنرانی و به مردم تفهیم می کنند که انقلاب ایران توسط کشور امریکا پایه گذاری و برقرار شده است.» (8)

از سوی دیگر، در ایران، مسئولان و مقامات رسمی از هر جناحی، به طورکلی در نوع برخورد با عراق وحدت نظر و رویه دارند؛ ازجمله ابوالحسن بنی صدر رئیس جمهور، در مصاحبه ای با هفته نامه المجله که امروز منتشر شد، گفت:

طه یاسین رمضان معاون نخست وزیر عراق

ص: 189


1- * منظور قراردادی است که در سال 1975 بین ایران و عراق بسته شده و موسوم به قرارداد الجزایر است.
2- 40. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 33، 3/2/1359، ص15، بغداد خبرگزاری فرانسه، 22 آوریل 1980 {2/2/1359}.
3- 41. روزنامه بامداد، 3/2/1359، ص12.
4- 42. خبرگزاری پارس، نشریه گزارش های ویژه، شماره 33، 3/2/1359، ص15، بغداد خبرگزاری فرانسه، 22 آوریل 1980 {2/2/1359}.
5- * هدف سران رژیم بعث عراق از تکرار این گونه دعاوی با ادبیات خاص آن، درواقع زمینه سازی و گشودن راه جنگ آتی در افکارعمومی عراق و کشورهای عربی است. هم زمان با این گونه دعاوی، رسانه های تبلیغاتی عراق نیز به شدت دشمنی افراطی با ایران را بازگو و ترویج می کنند.
6- * ضمیمه دارد؛ نمونه هایی از تبلیغات عراق علیه ایران.
7- 43. ستاد تبلیغات جنگ، ستیز با صلح، تهران: ستاد تبلیغات جنگ {شورای عالی دفاع جمهوری اسلامی ایران}، چاپ دوم، 1366، ص47، به نقل از روزنامه النهار، 2/2/1359.
8- 44. سند شماره 286961 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از 07 {رکن2} به فرماندهی19، فرماندهی21، 07 {رکن2}، 6/3/1359.

شرط هر مذاکره ای میان ایران و عراق آن است که عراق دخالت های خود علیه ایران را متوقف کند. وی افزود: دولت عراق چندین نماینده به ایران فرستاده و آمادگی خود را برای انجام مذاکره ابراز داشته است، ولی دولت ایران از مذاکره

خودداری کرده است. بنی صدر گفت: وی اخیراً به یاسر عرفات گفته است، قبل از آغاز مذاکره میان ایران و عراق دخالت ها باید پایان یابد. رویتر با اعلام این مطالب، در ادامه گزارش خود آورده است: «ظاهراً اشاره وی به تلاش های یاسر عرفات برای کمک به برقراری روابط عادی میان دو کشور بود.» (1)

صادق قطب زاده وزیر امور خارجه نیز پس از پایان جلسه شورای امنیت ملی درمورد میانجیگری بنگلادش بین ایران و عراق گفت: «حکومت عراق باید برود و هیچ گونه میانجیگری را نمی پذیریم. اگر می توانید حکومت عراق را بردارید ما می پذیریم.» (2)

1. تعرضات پراکنده مرزی ارتش عراق امروز نیز ادامه یافت.

به گزارش شهربانی کرمانشاه، حدود ساعت 6 صبح امروز، ارتش عراق با سلاح های سنگین به طرف پیشمرگان مستقر در قلانی بمو تیراندازی کرد و درنتیجه یکی از آنان مجروح شد. (3) دراین حال، گزارش های مختلف از تقویت پاسگاه های مرزی عراق و احداث مواضع جدید در آن حکایت می کند، ازجمله حفر سنگر در پاسگاه های روبه روی تنگاب نو و قلعه یهودی؛ (4)

حفر سنگر در بین میله های مرزی 24/22 و 23/22 درحدود 2 کیلومتری خاک ایران (5) و اعزام و استقرار یک ستون ارتش عراق {احتمالاً دو گروهان زرهی} از پادگان جلولا به پادگان پیردر و میدان مقابل باویسی به درخواست مرزبان خانقین. (6) این درحالی است که براساس یک برآورد در اطلاعات ژاندارمری، «استعداد پاسگاه های مرزی کشور عراق اکثراً 50 نفر بوده که در کلیه ساعات روز در سنگر و هنگام شب در پاسگاه به سر می برند.» (7)

آمادگی پاسگاهی عراق و سرعت انتقال نیروهای این کشور در نوار مرزی نیز قابل توجه است. امروز وقتی عده ای از افراد پاسگاه ژاندارمری حدود که روبه روی پاسگاه شرطه کشور عراق قرار گرفته است به دادن شعار پرداختند، پس از 15 دقیقه یک کامیون از نظامیان عراقی به این پاسگاه، وارد و در آن مستقر شدند. (8) به گزارش مرزبانی خرمشهر، پاسداران مستقر در پاسگاه حدود با دادن شعار باعث تحریک نیروهای عراقی شدند. (9)

در همین حال، گزارش منابع داخل عراق از اقدام برای فراخوانی سربازان احتیاط حکایت دارد. بنا بر این گزارش: «وزارت کشور و وزارت دفاع عراق تصمیم گرفته اند افراد ذخیره را که سه مرحله خدمت احتیاط انجام داده اند برای بار چهارم به خدمت احضار نمایند.» (10)

ص: 190


1- 45. روزنامه انقلاب اسلامی، 3/2/1359، ص4.
2- 46. همان، ص12.
3- 47. سند شماره 033935 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از شهربانی کرمانشاهان به استاندار کرمانشاهان، 3/2/1359.
4- 48. سند شماره 033973 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: 15/2/1359.
5- 49. سند شماره 033930 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از ژاجا {رکن2 دایره اطلاعات} به دفتر ریاست جمهوری، 2/2/1359.
6- 50. سند شماره 033966 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران {رکن2} به دفتر ریاست جمهوری اسلامی ایران، 14/2/1359.
7- 51. سند شماره 033931 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از ژاجا {رکن2 دایره اطلاعات} به دفتر ریاست جمهوری، 2/2/1359.
8- 52. سند شماره 033955 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از ژاندارمری {دایره اطلاعات} به دفتر ریاست جمهوری، 9/2/1359.
9- 53. سند شماره 347466 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از مرزبانی خرمشهر به رکن3 ستاد {مرکز عملیات فرماندهی}، 3/2/1359.
10- 54. سند شماره 287560 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از 07 {رکن2} به فرماندهی 19 07 {رکن2}، فرماندهی21، 07{رکن2}، 2/2/1359.

1. تحرکات مرزی ایذایی عراق علیه ایران که علاوه بر شکل تعرض مستقیم، به وسیله عوامل محلی در مناطق مرزی ایران هم انجام می شود، امروز نیز ادامه یافت.

در نواحی مرزی کرمانشاه، یک پاسگاه مرزی مورد حمله مهاجمان وابسته به عراق قرار گرفت و تصرف شد. به گزارش ژاندارمری کرمانشاه، عناصر ضدانقلاب پاسگاه دروله را تصرف کردند. برخی مهاجمان شناسایی شدند، ازجمله شخصی به نام سروان کریمی {ارتشی فراری}، م.ع(1) فرزند ع از ایل امامی که 12 سال قبل پسر خود را در منطقه به قتل رسانده و به عراق فرار کرده بود و شخصی به نام ق.خ(2) که قبلاً در پاوه بود. اشرار هنگام حمله به پاسگاه درحدود 200 نفر بودند، با 3 خودروی بزرگ ارتشی و 2 جیپ ارتشی که روی یکی از آنها یک تفنگ106 نصب شده و از سمت نوسود به منطقه وارد شده بود. در گزارش ها یادآوری شده است که عده ای از افراد ایل امامی {مشخصات آنان وارد شده است} قبلاً با اشرار همکاری داشته و با تبانی و راهنمایی آنها، اشرار به دروله آمده، منازل جوانمردان را شناسایی و محاصره کرده اند. از سوی دیگر، 5 نفر از افراد ایل امامی {مشخصات داده شده است} که طرف دار جمهوری اسلامی بودند، پس از تصرف پاسگاه در محل حاضر شده با اشرار مشاجره لفظی کرده اند و حتی احتمال برخورد مسلحانه نیز وجود داشته است که عده ای از ریش سفیدان محل با قرآن دخالت کرده و مانع برخورد شده اند. پس از اشغال، 20 نفر از اشرار در پاسگاه دروله باقی ماندند و بقیه به قصد جنگ به مناطق کردستان و بانه رفتند. (3)

در ازگله نیز نیمه شب گذشته بین ضدانقلاب و پاسداران درگیری روی داد که به مدت دو ساعت ادامه داشت. درنهایت، بدون واردآمدن تلفات، نیروهای ضدانقلاب عقب رانده شدند. (4)

همچنین حدود نیمه شب، خطوط لوله نفت شهر به پاطاق در ناحیه چقاحمام به دست کسانی که شهربانی نفت شهر آنان را افراد خرابکار معرفی کرده است، منفجر و دچار آتش سوزی شد که درنتیجه جریان ارسال نفت به پاطاق قطع گردید. (5)

دراین حال، ژاندارمری اقدامات ایذایی دیگری را نیز احتمال می دهد. در گزارشی که امروز ارسال شده، آمده است: «شخصی به نام ش(6) اهل ولدکشته قصرشیرین با یک گروه در پاسگاه گرکنی عراق روبه روی پاسگاه تنگاب حوزه گروهان قصرشیرین مستقر [شده اند] و در نظر دارند اطراف جاده های گروهان خان لیلی را مین گذاری نموده و به پاسگاه های گروهان خان لیلی حمله نمایند.» (7) و نیز: «یک گروه دیگر به سرپرستی شخصی به نام ف(8) که قبلاً جوانمرد ژاندارمری بوده و در پاسگاه خان لیلی خدمت می کرده و درحال حاضر فراری بوده و همراه گروه خود در پاسگاه کهنه نو

ص: 191


1- * در سند نام کامل آمده است.
2- * در سند نام کامل آمده است.
3- 55. سند شماره 341554 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از ژاندارمری جمهوری اسلامی ایران {رکن2 دایره اطلاعات} به دفتر معاونت در امور انقلاب، 2/4/1359.
4- 56. سند شماره 40880 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از سماجا3 {مرکز فرماندهی} به نزاجا، 2/2/1359، ص1.
5- 57. سند شماره 000590 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از شهربانی کرمانشاهان به استاندار کرمانشاهان، 4/2/1359.
6- * در سند نام و مشخصات کامل آمده است.
7- 58. سند شماره 000572 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از ژاجا {رکن2} به دفتر ریاست جمهوری، 2/2/1359.
8- * در سند نام و مشخصات کامل آمده است.

عراق به سر می برد، قصد دارند به پاسگاه های گروهان قصرشیرین و خان لیلی حمله نمایند.» (1)

درزمینه این گونه درگیری های ایذایی در منطقه، ابوشریف فرمانده عملیات سپاه نیز به ستاد مشترک ارتش پیام داد: «به قرار اطلاع واصله از ستاد عملیات غرب کشور، حکومت بعث عراق در نظر دارد آذوقه و مهمات با هلیکوپتر در منطقه زردویی در آبادی تورگه میان نزدیک باینگان برای مهاجمان به جا بگذارد و قبلاً با مهاجمان این طور قرار گذاشته اند که [اگر] ازطرف ایران فشار بر مهاجمان آمد، 1500 نفر [برای] کمک [به این] افراد [اعزام] کند.» (2)

همچنین، منابع وزارت کشور هشدار دادند: «بنا بر گزارش واصله، عناصر خرابکار عراقی قصد دارند کونجان کم [سد کنجان چم] واقع در منطقه مهران استان ایلام پشتکوه که جنبه حیاتی برای آن سامان دارد را تخریب کنند.» (3) درپیوست، اداره سیاسی وزارت کشور ضمن انتقال این گزارش به مرکز عملیات سپاه اضافه کرد: «دستور فرمائید که در اسرع وقت به منظور نجات مردم آن سامان و جلوگیری از خسارات جبران ناپذیر اقدامات مقتضی مبذول و نتیجه را به این اداره کل اعلام دارند.» (4)

1. بمب گذاری و اقدامات ایذایی عوامل عراق در مناطق عمومی ایران، امری تقریباً دائمی و هرروزه است.

امروز روزنامه انقلاب اسلامی خبر داد که در تهران «روز گذشته براثر انفجار یک بمب در مقابل یک چلوکبابی واقع در خیابان کارگر 10 نفر زخمی شدند.» (5)

در خوزستان به دلیل شرایط منطقه و سابقه فعالیت جبهةالتحریر، فعالیت های ایذایی عوامل عراق شدت بیشتری دارد. خبرنگار کیهان دراین باره از خرمشهر گزارش داد: «عده ای ناشناس، اتومبیل حامل پاسداران را در 5 کیلومتری خرمشهر به گلوله بستند. در این حادثه پاسداری به نام اسحاق بیگوند از ناحیه دست و پا مجروح شد و مهاجمان متواری شدند. یک مقام سپاه پاسداران به خبرنگار کیهان گفت هفته گذشته نیز عده ای با کلت قصد ترور 2 پاسدار را داشتند که موفق به این کار نشدند.» (6)

دراین حال، واحد اطلاعات و تحقیقات سپاه پاسداران دزفول امروز خبر دستگیری یکی از عاملان انفجار لوله نفت در منطقه گاومیش را اعلام کرد. بنا بر این گزارش، از وی تعداد قابل توجهی اسلحه و فشنگ به دست آمد. (7) فرمانده ناحیه ژاندارمری خوزستان در اهواز اعلام کرد، مأموران ژاندارمری گروهان خسروآباد، تعداد 3 قبضه کلت و 2 نارنجک به دست آوردند و 3 تن از حاملان آن را دستگیر کردند. (8)

فعالیت جاسوسی عوامل عراق نیز در خوزستان موردتوجه است. در گزارشی که امروز فرماندهی نیروی زمینی ارتش دریافت کرد، فردی به نام "ع" از اهالی بستان معرفی شده که از عوامل عراق است، بنا بر این گزارش، وی که «ماه هاست با یکی از ستادهای انقلابی ایران همکاری [درزمینه] جمع آوری اخبار دارد، علاوه بر همکاری با جبهةالتحریر، اخبار و اطلاعات ایران را نیز به عراق می دهد.» در گزارش همچنین از فردی به نام "خ" فرزند "م" یاد شده است که «با سازمان التحریر

ص: 192


1- 59. همان.
2- 60. سند شماره 40887 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: تلفن گرام از سپاه پاسداران {مرکز فرماندهی} به سماجا3 {مرکز فرماندهی}، 2/2/1359.
3- 61. سند شماره 040865 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از وزارت کشور به مرکز عملیات سپاه پاسداران، 2/2/1359.
4- 62. همان.
5- 63. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، ص11.
6- 64. روزنامه کیهان، 3/2/1359، ص11.
7- 65. روزنامه اطلاعات، 3/2/1359، ص3.
8- 66. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، ص11.

رابطه داشته و اخبار ایران را نیز به عراقی ها می دهد و اخبار جعلی و ساختگی از عراق به ایران می آورد.» و اینکه بعد از عید امسال، "ع" یک قبضه تفنگ برنو از "خ"(1) دریافت کرده و تحویل اسلحه برنو مجانی به احتمال زیاد پاداش خدمات وی به سازمان التحریر است. (2)

1. موضوع رانده شدگان عراق یا معاودین و مشکلات ناشی از آن برای ایران، همچنان تداوم دارد.

گزارش های رسیده از مرز خسروی حاکی است 18 اتومبیل حامل معلمان ایرانی در عراق و 40 نفر دیگر از رانده شدگان با استفاده از یک وسیله نقلیه ازطریق این مرز وارد خاک ایران شده اند. (3) این درحالی است که سرهنگ شهریاری معاون ناحیه ژاندارمری کرمانشاه، صبح دیروز به خبرنگار خبرگزاری پارس گفت: «در بیست وچهار ساعت گذشته 1809 نفر از خواهران و برادران رانده شده از عراق وارد خاک ایران شدند و با ورود این عده جمع رانده شدگان به 25009 نفر رسید.» (4)

دراین حال، نفوذ عوامل بعثی درمیان رانده شدگان از مشکلات مقامات ایرانی است. برخی گزارش ها حاکی است شماری از افرادی که به ایران سوق داده شده اند در عراق آموزش خرابکاری دیده اند. (5)

از سوی دیگر، کار شناسایی معاودین و تحویل آنان به بستگانشان ادامه دارد؛ ازجمله جهاد سازندگی خرم آباد، تعداد رانده شدگان را که از اردوگاه های این شهر به بستگان خود تحویل داده شده اند، 4000 نفر اعلام کرد. (6) از اردوگاه بروجرد نیز تاکنون 52 تن مرخص شده اند. (7) افراد باقیمانده در اردوگاه ها نیازهای عدیده ای دارند که دولت ایران درپی رفع آنهاست؛ ازجمله به گزارش کیهان هیئت اعزامی ازسوی وزیر آموزش وپرورش بررسی های خود را برای تشکیل کلاس های درس در اردوگاه های آوارگان آغاز کرد. (8) خبرهایی که به مقامات ایرانی می رسد از تداوم اخراج ایرانیان از عراق حکایت دارد؛ براساس یکی از این اخبار، «دستور مقامات وزارت کشور عراق [درمورد] خانواده های ایرانی مقیم عراق که بعضی از افراد تابعیت عراق را پذیرفته، ولی بقیه افراد خانواده تابع ایران می باشند [این است که مأموران عراقی] فوراً شناسنامه عراقی آنها را گرفته و کلیه اعضای خانواده را از خاک عراق اخراج نمایند.» (9)

بعد از حدود دو هفته، امروز در ایران قطعیت شهادت آیت الله سیدمحمدباقر صدر و خواهرش بنت الهدی به طور رسمی اعلام شد و امام خمینی پیامی صادر کرد و شورای انقلاب نیز بیانیه ای به این مناسبت انتشار داد.

ص: 193


1- * در سند، تمام اسامی یادشده به طور کامل ذکر شده است.
2- 67. سند شماره 287437 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از ستاد لشکر92 زرهی {رکن2} به فرماندهی نزاجا {مدیریت اطلاعات}، 2/2/1359.
3- 68. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص1.
4- 69. روزنامه جمهوری اسلامی، 2/2/1359، ص4.
5- 70. سند شماره 347501 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از شهربانی خوزستان {اهواز} به استاندار خوزستان، 2/2/1359.
6- 71. روزنامه کیهان، 3/2/1359، ص9.
7- 72. همان.
8- 73. همان.
9- 74. سند شماره 339223 مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ: از 07 {رکن2} به فرماندهی19 07 {رکن2} و فرماندهی 21 07 {رکن2}، 2/2/1359.

شورای انقلاب با صدور بیانیه ای تأکید کرد: ملت رزمنده و مسلمان عراقی این جنایت بزرگ را بر دولت بعثی نخواهد بخشید و انتقام این خون پاک را تا سرحد ریشه کن کردن رژیم خائن عراق خواهد گرفت. (1) در این بیانیه همچنین آمده است: شورای انقلاب برای تجلیل از مقام شامخ این شهید عالی قدر اسلام، سه روز را عزای عمومی و روز پنجشنبه 4/2/1359 را تعطیل سراسری اعلام می کند و روز جمعه قبل ازظهر مردم را دعوت می کند تا برای اعلام انزجار علیه جنایات دولت بعثی عراق به سوی دانشگاه راه پیمایی کنند. (2)

وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران نیز با انتشار اطلاعیه ای اعلام کرد: «ما ضمن تبریک این شهادت بزرگ به ملت های مسلمان عراق و ایران به تمامی مسلمانان و خانواده ارجمند صدر اعلام می داریم که تا ازبین بردن حکومت جنایتکار و عامل امپریالیسم و صهیونیسم صدام حسین خائن از پای ننشینیم و این یزید کربلا را روانه همان مقامی در جهنم نماییم که یزید جلاد در آن سکنی دارد.» (3)

به نوشته روزنامه جمهوری اسلامی، دراین باره آیت الله منتظری نیز پیامی منتشر کرد که در آن آمده است: «یقین است همان گونه که رهبر انقلاب اسلامی فرموده اند برادران ارتش و ملت مبارز عراق در سایه ایمان، استقامت و اتحاد این لکه ننگ را از دامن اسلام و صفحات تاریخ پرافتخار عراق محو خواهند نمود.» (4) در این پیام همچنین تأکید شده است: «مطمئنم همان گونه که خون پاک شهیدان، انقلاب اسلامی را در ایران به ثمر رسانید و رژیم سفاک پهلوی را سرنگون ساخت، قطرات پاک خون این شهیدان راه اسلام نیز در عروق تک تک ملت مسلمان عراق و کشورهای اسلامی خواهد جوشید و تا سقوط کامل رژیم صدامی و استقرار جمهوری، عدل اسلامی از جوشش بازنخواهد ایستاد.» (5)

امام خمینی دراین باره پیامی صادر کرد که در آن آمده است: «شهادت این بزرگواران که عمری را به مجاهدت در راه اهداف اسلام گذرانده به دست اشخاص جنایتکاری که عمری به خونخواری و ستم پیشگی گذرانده اند عجیب نیست؛ عجب آن است که مجاهدان راه حق در بستر بمیرند. ... عجب آن است که ملت های اسلامی و خصوصاً ملت شریف عراق و عشایر دجله و فرات و جوانان غیور دانشگاه ها و سایر جوانان عزیز عراق از کنار این مصائب بزرگ که به اسلام و اهل بیت رسول الله صلی الله علیه و آله وارد می شود بی تفاوت بگذرند و به حزب ملعون بعث فرصت دهند که مفاخر آنان را یکی پس از دیگری مظلومانه شهید کنند و عجب تر آنکه ارتش عراق و سایر قوای انتظامی آلت دست این جنایتکاران واقع شوند و در هدم اسلام و قرآن کریم به آنان کمک کنند.

من از ردة بالای قوای انتظامی عراق مأیوس هستم؛ لکن از افسران و درجه داران و سربازان مأیوس

{در سوگ شهادت آیت الله سیدمحمدباقر صدر، در ایران سه روز عزای عمومی و یک روز تعطیل رسمی اعلام شد.}

ص: 194


1- 75. روزنامه انقلاب اسلامی، 3/2/1359، ص3.
2- 76. همان.
3- 77. همان.
4- 78. روزنامه جمهوری اسلامی، 3/2/1359، ص7.
5- 79. روزنامه کیهان، 3/2/1359، ص10.

نیستم و از آنان چشمداشت آن دارم که یا دلاورانه قیام کنند و اساس ستمکاری را برچینند، همان سان که در ایران واقع شد؛ یا از پادگان ها و سربازخانه ها فرار کنند و ننگ ستمکاری حزب بعث را تحمل نکنند.» (1)

یادآوری می شود وقفه طولانی بین اعلام اولین خبرهای مربوط به شهادت آیت الله صدر تاکنون، خودبه خود نشانه ای از توانایی های رژیم عراق در عادی سازی خبر و انفعال و عقب ماندگی خبری و تحلیلی ارگان های ذی ربط و شخصیت های مسئول در جمهوری اسلامی تلقی گردید. دراین باره روزنامه انقلاب اسلامی در شماره امروز خود گزارش داد: «گروهی از هواداران آیت الله سیدمحمدباقر صدر ضمن انتشار اعلامیه ای، شهادت آیت الله سیدمحمدباقر صدر را به امام خمینی تسلیت گفته و خواستار پخش رسمی این خبر از صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران شدند تا عاشورای دیگری در عراق برپا شود. در بخشی از این اعلامیه آمده است ای رهبر بزرگ خمینی بت شکن، آیا سزاوار است که فرزند راستین سیدالشهدا دو هفته پیش توسط عمال بعث عراق شهید شود و جمهوری اسلامی ایران در مقابل این فاجعه هولناک بی تفاوت باشد و ملت شریف ایران ساکت بنشیند؟ آیا سزاوار است که این خبر داغ را وزارت ارشاد ملی تکذیب کند و روزنامه ها اخبار ضدونقیضی بنویسند [تا] این خبر را همان گونه که صدام می خواهد مردم با شک و تردید تلقی کنند؟» (2)

1. درگیری های سنندج از شب گذشته تا پایان امروز ادامه داشت. شب گذشته، درگیری های شدید در اطراف باشگاه افسران، ساختمان رادیو تلویزیون و فرودگاه که محل استقرار افراد ارتش و پاسداران است، جریان داشت که با به کارگیری سلاح های سبک و سنگین تا امروز صبح ادامه یافت. تا ساعت 6 بامداد امروز، درگیری شدید و خونین بود، سپس فروکش کرد، اما خاتمه نیافت، طوری که خبرنگاران در ساعت 8:30 گزارش دادند: «هنوز صدای تک تیراندازی به گوش می رسد.» (3)

در ادامه روز، درگیری ها شدیدتر شد تاجایی که شهر حالت جنگ زده پیدا کرد؛ «درحدود ساعت 5 بعدازظهر، درگیری شدیدی با راکت و خمپاره و توپ سنگین در اطراف محله شریف آباد سنندج درگرفت که به علت اصابت این گلوله ها قسمت زیادی از ساختمان های محله آسیب دیدند.» (4)

اظهارات مقامات ایران و گروه های ضدانقلاب حاکی از شدت و ادامه درگیری در طول روز است. شیخ الاسلامی سخنگوی دفتر شیخ عزالدین حسینی، دراین باره گفت: «در شهر سنندج جنگ سختی [درگرفته] است و درگیری ها به داخل شهر کشیده شده است. ...» وی افزود: «درگیری ها در اطراف رادیو و تلویزیون و باشگاه افسران و پادگان شهر ادامه دارد، به طوری که پیشمرگان، رادیو تلویزیون و باشگاه افسران را محاصره کرده اند.» (5)

از سوی دیگر، نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز دراین باره اطلاعیه ای بدین شرح صادر کرد: «از صبح روز یکم اردیبهشت ماه، مهاجمان به باشگاه لشکر سنندج واقع در داخل این شهر حمله کردند و این حملات با خمپاره، تفنگ106 و آر.پی.جی7 تا هم اکنون ادامه دارد و پرسنل مستقر در این باشگاه از تأسیسات دفاع می کنند. ضدانقلابیون آب و برق و تلفن باشگاه را قطع کرده اند.

ص: 195


1- 80. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی{ره}، صحیفه امام {مجموعه آثار امام خمینی(ره})، جلد12، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی{ره}، چاپ پنجم 1389، صص 253 و 254.
2- 81. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، ص11.
3- 82. روزنامه کیهان، 2/2/1359، ص2.
4- 83. روزنامه کیهان، 3/2/1359، ص2.
5- 84. همان.

مهاجمان به مراکز رادیو تلویزیون که حفاظت آن به ارتش واگذار شده بود حمله کردند و برابر اطلاع واصله ژنراتور فرستنده را با آر.پی.جی7 منهدم کردند. پرسنل نظامی در داخل مرکز درحال دفاع هستند. به ساکنان خانه های اطراف باشگاه اعلام شده است که خانه های خود را ترک کنند چون ترکش گلوله های توپ ضدانقلابیون و دفاع واحدهای ارتش ممکن است آسیب هایی به ساختمان وارد آورد. ضمناً به نظر نمی رسد که در خانه های اطراف ساختمان های مزبور کسی ساکن باشد.» (1) یادآوری می شود، قبلاً ارتش اعلام کرده بود که ساکنان حوالی ساختمان رادیو تلویزیون خانه ها را تخلیه کنند. (2)

در گزارش کیهان از صحنه برخوردهای شهری، وضع امروز سنندج چنین توصیف شده است: «آمبولانس ها مرتب در گوشه وکنار شهر سنندج حرکت می کنند و مشغول جمع آوری اجساد و مجروحان هستند و صدها نفر از اهالی شهر برای کمک رسانی مجروحین فعالیت شدیدی را انجام می دهند. مردم سنندج حالت وحشت زده ای دارند و کلیه مغازه ها، نانوایی ها و مؤسسات خدمات شهری تعطیل هستند و از سه روز پیش عملاً تهیه نان، گوشت و مایحتاج عمومی غیرممکن شده است زیرا خروج از خانه به آسانی امکان ندارد. گروهی از نظامیان مستقر در باشگاه افسران شهر سنندج که در محاصره قرار دارند بدون غذا و مایحتاج هستند. هم زمان با ایجاد تشنج در شهر، جوانان هر محله و ساکنان خیابان ها اقدام به سنگربندی کردند و به ساختن کوکتل مولوتف پرداختند.» (3)

روند حوادث نشان می دهد که نظام اگر تاکنون در اعمال حاکمیت بر گروه های مسلح غیرقانونی و مناطق تحت تسلط آنان مماشات و مسامحه می کرده، به دلیل ضعف و ناتوانی و تسلیم طلبی نبوده، بلکه درپی راه حل های مناسب بوده است. وقتی طرف مقابل در یک محاسبه اشتباه، ماجرای متوقف کردن ستون نظامی درحال عبور از سنندج را شروع کرد، متناسب فضای موجود، تصور گرفتن امتیازی دیگر و حصول پیروزی آسان دیگری را داشت،اما برعکس، این اقدام درواقع مجوز برخورد قطعی با اقدامات مسلحانه را صادر و مشروعیت سرکوب عواملی را که با اقدام مسلحانه مانع اعمال حاکمیت نظام می شوند تأمین کرد؛ به گونه ای که تجویز نظامی و جنگ طلبی گروه های مسلح ضدانقلاب که روزهای گذشته با اشتیاق و تحرک امیدوارانه همراه بود، تا پایان امروز به سمت تمایل به پایان درگیری و بازگشت به وضع قبل جلو رفت. در پاسخ به این تمایل، دیشب ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران درباره درگیری های سنندج اعلامیه ای صادر کرد که در آن طرف مقابل به شدت سرزنش و محکوم و حتی از آن با صفاتی چون مزدور بیگانه و خودفروخته یاد شده است، اما در پس این تندی با نوعی ملایمت و آسان گیری با درخواست آنان موافقت مشروط شده است. به این ترتیب که در پایان اعلامیه آمده است: «این گروه خودفروخته باید بداند که ملت آنها را شناخته است و این بار ملت و به تبعیت از خواست او واحدهای ارتش و سپاهیان پاسدار فریب نخواهند خورد و هنگامی آتش بس اعلام خواهد شد که کلیه افراد مسلح از شهر خارج شوند و هرگز با اسلحه به شهر رفت وآمد ننمایند.»(4) (5)

ص: 196


1- 85. روزنامه انقلاب اسلامی، 3/2/1359، ص2.
2- 86. روزنامه کیهان، 3/2/1359، ص2.
3- 87. همان.
4- * ضمیمه دارد؛ متن کامل اطلاعیه ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران.
5- 88. روزنامه انقلاب اسلامی، 3/2/1359، ص2.

اشتراک نظر اخیر مسئولان نظام و دست اندرکاران ذی ربط درمورد ضرورت قاطعیت در حل مسئله گروه های مسلح ضدانقلاب، در اشکال مختلف بروز می یابد.

دراین زمینه، جلسه شورای امنیت ملی امروز با حضور بنی صدر رئیس جمهور؛ چمران وزیر دفاع ملی؛ تیمسار شادمهر رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی؛ چند تن از فرماندهان و مسئولان ارتش، سپاه، ژاندارمری و شهربانی و نیز چند تن از اعضای شورای انقلاب اسلامی تشکیل شد. در پایان این جلسه، تیمسار فلاحی فرمانده نیروی زمینی ارتش، گفت: «به موجب قرارداد هیئت حسن نیت که خود من مجری آن بودم، قرار بر این شد که تمام گروه های مسلح سیاسی از شهر بیرون بروند و باشگاه افسران را به خود باشگاه افسران

و رادیو تلویزیون و فرودگاه را به ارتش بدهیم. از دیروز، گروه های مسلح هم به رادیو تلویزیون و باشگاه و فرودگاه حمله کرده اند. به عبارت دیگر، به قرارداد فی مابین هیئت حسن نیت و مردم بی حرمتی شده است و ما هر کاری که در سنندج می کنیم، منحصراً دفاع است و دفاع حق هر انسان است.» (1)

ابوشریف فرمانده عملیاتی سپاه پاسداران نیز پس از ختم جلسه شورای امنیت ملی درباره این جلسه گفت: «در این جلسه درمورد هماهنگی ارگان های نظامی درمورد کردستان تصمیم گیری شد.» وی افزود: «درمورد حملاتی که ازسوی عراق در مرزها می شود، ارتش وظیفه دارد که به مرزها برود، ولی ضدانقلابیون مانع می شوند .... می دانید در این شرایط حساس که ایران ازسوی امریکا مورد تهدید نظامی قرار گرفته، در این شرایط که تنها ارگان انقلابی حافظ استقلال مملکت، سپاه بوده است و چون سپاه و ارتش موفقیت هایی داشته[اند]، توطئه گران می کوشند با شایعه پراکنی و ایجاد تفرقه بین سپاه و ارتش اختلاف بیندازند.» (2)

تیمسار ظهیرنژاد فرمانده ژاندارمری نیز گفت: «درمجموع اوضاع غرب کشور آرام است و نیروهای ژاندارمری و ارتش در مواضع خود مستقر هستند و پاسخگوی حملات پراکنده ضدانقلاب و اشرار می باشند.» (3)

به این ترتیب، همه فرماندهان در عین اینکه از بازگوکردن جزئیات حوادث جاری و نیز تصمیمات اتخاذشده درخصوص آن خودداری کردند،

{عباس آقازمانی {ابوشریف} فرمانده عملیات سپاه پاسداران و تیمسار ظهیرنژاد فرمانده ژاندارمری}

ص: 197


1- 89. همان، ص12.
2- 90. همان، ص12.
3- 91. روزنامه انقلاب اسلامی، 2/2/1359، ص9.

اما در کل، جهت گیری یکسانی را درخصوص مسائل بروز دادند. درواقع، احساس خطر از آنچه گروه های مسلح ضدانقلاب دربرابر آسان گیری هیئت حسن نیت،

از خود نشان دادند، سبب شد مسئولان و نهادهای ذی ربط در مسئله کردستان به اشتراک نظر برسند. این اشتراک تصمیم در سخنرانی های اخیر رئیس جمهور عالی ترین مقام فرماندهی نیروهای مسلح پس از امام، خود را نشان داده است؛ ازجمله در سخنرانی امروز صبح بنی صدر در دانشگاه تهران، یک بار دیگر تصمیم قطعی نظام درباره تسلیم نشدن دربرابر مطامع گروه های ضدانقلاب در کردستان ایران، از زبان رئیس جمهور اعلام شد، هرچند شخص بنی صدر نیز از این گونه تصمیم گیری و هم جهتی درباره کردستان به نوبه خود، درجهت مقاصد جناحی و تقویت و تبلیغ شخص خویش، در این سخنرانی بهره کافی برد، اما درهرحال، سیاست های نظام دراین باره هم به افکارعمومی سراسر ایران و هم به گروه های درگیر در مسئله کردستان اعلام و تأکید شد. بنی صدر در قسمتی از سخنان خود گفت: «حضور شما در اینجا خود بهترین دلیلی است بر [اینکه ما به] آنچه می گوییم، عمل می کنیم. اگر در کردستان یا در هرجای دیگر ایران کسانی بخواهند مسلحانه یا غیرمسلحانه دربرابر اراده ملت ما بایستند این ملت به دعوت رئیس جمهور منتخب خود به طرف کردستان خواهد رفت. ارتشی که در آنجا است و پاسداران غیور ما، ارتش جمهوری اسلامی ما که در آنجا دربرابر گروه های مسلح [ضدانقلاب] و آتش آنها است بدانند که آنها در آنجا معرف یک ملت در آن استان هستند همه آنها که به روی فرزندان ما آتش گشوده اند بدانند که بر روی ملت خود آتش گشودند و یقین بدانند ما آنهایی را که به روی ملت آتش می گشایند به سختی مجازات می کنیم.» (1)

وی همچنین گفت: «از کردستان به ما پیغام داده اند که شما گفته اید اصل پیشنهادی ما را