نگرش هایی نو به آموزه مهدویت

مشخصات کتاب

سرشناسه: اخوان کاظمی، بهرام، 1343

عنوان و نام پدیدآور: نگرش هایی نو به آموزه مهدویت/ بهرام اخوان کاظمی

مشخصات نشر: قم: مؤسسه آینده روشن، 1390.

مشخصات ظاهری: 224ص

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

یادداشت: کتابنامه: ص. [221] – 224؛ همچنین به صورت زیرنویس

موضوع: محمد بن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق.

موضوع: مهدویت.

موضوع: مهدویت – انتظار

رده بندی کنگره: 1387 8ن35 الف/4/224BP

رده بندی دیویی: 462/297

شماره کتابشناسی ملی: 1180193

ص :1

اشاره

ص :2

نگرش هایی نو به

آموزه مهدویت

بهرام اخوان کاظمی

(استادیار دانشگاه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیراز)

ص :3

سرشناسه: اخوان کاظمی، بهرام، 1343

عنوان و نام پدیدآور: نگرش هایی نو به آموزه مهدویت/ بهرام اخوان کاظمی

مشخصات نشر: قم: مؤسسه آینده روشن، 1390.

مشخصات ظاهری: 224ص

وضعیت فهرست نویسی: فیپا

یادداشت: کتابنامه: ص. [221] – 224؛ همچنین به صورت زیرنویس

موضوع: محمد بن حسن (عج)، امام دوازدهم، 255ق.

موضوع: مهدویت.

موضوع: مهدویت – انتظار

رده بندی کنگره: 1387 8ن35 الف/4/224BP

رده بندی دیویی: 462/297

شماره کتابشناسی ملی: 1180193

ص :4

فهرست

مقدمه 7

فصل اول:مفهوم شناسى و جايگاه آموزه مهدويت 11

فصل دوم:كرامت انسانى در دولت مهدوى 21

فصل سوم:عدالت مهدوى و امنيت 57

فصل چهارم:مقايسه دو آموزه جهانى سازى غربى و جهانى سازى مهدوى 91

-مفهوم جهانى شدن و برداشت هاى مختلف از آن 93

-جهان گرايى و جهان شمولى اسلام 104

-جهانى سازى مهدوى و شاخصه هاى آن 108

فصل پنجم:آموزه مهدويت و حقوق محيط زيست 131

فصل ششم:آموزه مهدويت و ليبرال-دموكراسى 157

منابع 221

ص:5

ص:6

مقدمه

اعتقاد به ظهور منجى موعود و برقرارى حكومت جهانى امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،از اصلى ترين اعتقادات متمايز مكتب نجات بخش تشيع به شمار مى رود.اين موضوع در باورها،مناجات ها و دعاهاى شيعى به بارزترين شكل به چشم مى خورد.امروزه اين باور،به دلايل مختلفى رفته رفته در حال تبديل شدن به اعتقاد و خواست عمومى جامعه بشرى است.بدبختانه،در عصر فرامدرنيته كه علم و فن آورى استيلا دارد و انواع مكاتب به ظاهر عقلانى و پيشرفته بشرى سردمدارند،نه تنها سعادت كه صلح،امنيت و آرامش واقعى براى بشر حاصل نيامده است.بسيارى از انسان ها با معضلات بى شمارى مانند جنگ،گرسنگى، بى سوادى،عقب ماندگى،جهل و خرافه پرستى مواجهند.جنگ ها و تهديدهاى بى پايان،هم چنان بر فضاى زيست روانى و فيزيكى انسان ها سايه مى افكند.از سوى ديگر،انسان و جامعه به ظاهر پيشرفته غربى نيز با دورى از تعاليم الهى،

ص:7

سر در گريبان تمايلات نفسانى و ماديت صرف سوداگرايانه نهاده و در حقيقت معنا و هويت واقعى انسانى خود را از دست داده و در بحران معناى زندگى و تحير،گم گشتگى و از خود بيگانگى بيشترى قدم نهاده است.همين مسئله، رفته رفته در او احساسى به وجود آورده كه بدان منجى خواهى گويند.

خوش بختانه با ظهور انقلاب اسلامى ايران به رهبرى امام خمينى قدس سرّه،توجه به امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف و آموزه مهدويت،چه در ايران و چه در كشورهاى مسلمان و چه در سطح دنيا،افزايش فوق العاده اى يافته و البته اين عنايت در چند سال اخير بسيار بيشتر شده است؛به ويژه آن كه طرح اين گونه مسائل از قالب هاى سنتى پيشين خارج گشته و از منظرهاى مختلف و تازه،ابعاد آكادميك گسترده اى يافته است.امروزه مراكز پژوهشى و آموزشى مختلفى در سطح حوزه ها،دانشگاه ها و رسانه هاى مكتوب،ديدارى و شنيدارى و در پاسخ به خواست و عطش بى پايان عمومى،با نگاهى ژرف انديشانه و ملاحظه مقتضيات زمانى و مكانى جديد،در سطوحى به اين موضوع گسترده مى پردازند.

كتاب نگرش هايى نو به آموزه مهدويت نيز به اين منظور و براى پاسخ گويى به اين نياز نوشته شده و از منظرهاى جديدى به مسئله آموزه مهدويت و حيات طيبه مهدوى مى پردازد.

در فصل نخست،مفهوم و جايگاه و كارآيى آموزه مهدويت و نوع تعامل آن با پاره اى از مفاهيم به ظاهر هم پيوند تشريح مى گردد؛فصل دوم دربردارندۀ مستدلاّت اهتمام عالى دولت مهدوى به ارتقاء نهايى كرامت هاى انسانى و حقوق بشردوستانه است؛در فصل سوم،به گونه اى تفصيلى به دو ارمغان اساسى حكومت طيبه مهدوى يعنى«عدالت»و«امنيت»پرداخته مى شود؛فصل چهارم، شامل مباحثى تطبيقى در مقايسه دو آموزه جهانى سازى غربى و جهانى سازى مهدوى است و در آن به طور مستدل و با ذكر معايب و معضلات جهانى سازى غربى،برترى جهانى سازى مهدوى اثبات مى گردد؛در فصل پنجم،پس از توضيح

ص:8

موضوع با اهميت حقوق محيط زيست،رعايت آرمانى اين حقوق در آموزه و حيات طيبه مهدوى به بحث كشيده مى شود؛در فصل ششم،ضمن نقد مبانى ليبرال-دموكراسى و تشريح ايرادها بر اين الگو و مدينه فاضله كاذب جهان سرمايه دارى غرب،بيست شاخص برترى دين سالارى سپهرى مهدوى(آخرين وجه تكاملى مردم سالارى دينى)بر نظام هاى بشرى و به ويژه بر ليبرال- دموكراسى تبيين مى شود.

در خاتمه جا دارد از مؤسسه آينده روشن(پژوهشكده مهدويت)براى نشر اين اثر تشكر نمايم.با اين اميد كه اين تلاش ها مرضى درگاه ذات احديت و موجب خشنودى آن امام همام يعنى موعود منتظر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف قرار گيرد.

بهرام اخوان كاظمى استاديار دانشكده حقوق و علوم سياسى دانشگاه شيراز شهريور 1385

ص:9

ص:10

فصل اول: مفهوم شناسى و جايگاه آموزه مهدويت

اشاره

اصطلاح«دكترين»و يا به بيانى«آموزه»،از واژه ها و مصطلحاتى به شمار مى رود كه به تازگى وارد مباحث و ادبيات مهدويت شناسى شده است.صاحب نظران درباره وجه تسميه،ميزان رسايى و كاربرد دكترين مهدويت،اختلاف نظر دارند.

حتى برخى،اصطلاحات ديگرى را براى اشاره به اين موضوع پيش نهاد داده اند.

در نتيجه،براى توضيح بيشتر مطلب،در اين فصل تلاش شده تا با طرح پرسش هايى،تنوير لازم در اين زمينه صورت گيرد و به دنبال آن،جايگاه آموزه مهدويت و كارآمدى آن در عصر حاضر تشريح شود.بنابراين،طرح پرسش و پاسخ هاى هفت گانه ذيل بدين منظور صورت پذيرفته است:

ص:11

الف)تعريف لغوى و اصطلاحى دكترين و نوع كاربرد آن

واژه »anirtcoD« در زبان لاتين به معناى دكترين،آموزش و علم مى باشد.كلمه enirtcoD با تلفظ،املا و معانى مشابه نيز به زبان هايى مانند انگليسى و فرانسوى راه يافته است.براى نمونه،اين اصطلاح در سال 1160 ميلادى به معناى علم و دانستن وارد زبان فرانسه شد و ريشه آن در اين زبان از كلمه »erecod« به معناى آموزش دادن است.دكترين در زبان فارسى به اصطلاح«آموزه»ترجمه شده،هر چند در لغت نامه هاى عمومى به معناى اصول،عقيده،مجموعه عقايد پيروان يك مكتب و نيز پيش نهادها ترجمه شده است.فرهنگ لغت هاى غير فارسى، مترادف هايى مانند دگم(نكات و اصول ترديدناپذير)،تئورى،افكار،سيستم،تز، مذهب و فلسفه براى دكترين ياد كرده اند،اما شايد بتوان چند تعريف ديگر را براى بيان كاربرد دكترين به اجمال ارائه كرد:

1.مجموعه اى از مفاهيم كه با تأكيد بر صدق خود،مدعى ارائه تفسيرهاى لازم در عرصه هاى عملى و كنش هاى حيات بشرى و الگوهاى ضرورى براى هدايت و اداره حيات مزبور در اين قلمروند؛

2.مجموعه آرا،عقايد،سازوكارها و راه كارها و آموزش ها كه تفسيرهاى راه بردى از حوزه هاى اساسى حيات بشر در عرصه هاى نظرى و عملى را براى به زيستى و مديريت بهينه حيات فردى و جمعى بشر ارائه مى دهند؛

3.مجموعه افكار و عقايد مكتبى ادبى يا فلسفى يا اصول ترديدناپذير يك مذهب.

دكترين ها مى توانند در عرصه هاى مختلف مذهبى،فلسفى،اخلاقى،هنرى، ادبى،سياسى،اجتماعى،اقتصادى و فرهنگى ارائه شوند.

ب)تفاوت دكترين با مفاهيمى چون ايدئولوژى،مكتب،نظام و گفتمان

ابتدا يادآور مى شويم كه فقدان تعاريف قطعى و اجماعى از واژه ها،مفاهيم و اصطلاحات،از مشكلات مباحث علوم انسانى است،تا جايى كه گاهى براى يك

ص:12

اصطلاح مانند«قدرت»،نزديك 150 تعريف ذكر مى شود.علاوه بر اين،نبود تيقّن در معانى واژه ها سبب شده كه اين تعاريف در برخى و يا حتى بسيارى از بخش هاى خود،داراى هم پوشى و ترادف معنايى باشند.در نتيجه،در تفكيك تفاوت معنايى اصطلاح دكترين با مفاهيمى مانند ايدئولوژى،مكتب،نظام و گفتمان،ممكن است با مشكلات و هم پوشى هاى معنايى روبرو شويم،ولى در هر صورت به طور قطع مى توان اذعان كرد كه دكترين،با وجود برخى همانندى ها،به معناى اين مفاهيم نيست.در بين اين مفاهيم،ايدئولوژى معناى بسيار گسترده ترى را دربر مى گيرد و حتى در تعاريف متعددى،ايدئولوژى را شامل دكترين و اعم از آن دانسته اند و رابطه«عموم و خصوص من وجه»را بين آنها قائل شده اند.براى نمونه،در تعريف ايدئولوژى گفته اند:

1.مجموعه اى از آرا،اعتقادات و دكترين هاى خاص درباره يك دوره،يك جامعه يا يك طبقه اجتماعى؛

2.سامانه اى(سيستمى)از آرا و فلسفه ها درباره جهان و زندگى.

البته در برخى تعاريف ديگر،ايدئولوژى را زيرمجموعه و محتواى دكترين ها به شمار مى آورند؛هم چنان كه گفته اند،ايدئولوژى مجموعه اى سامان مند از آراست كه يك دكترين را مى سازد.برخى ديگر از تعابير درباره ايدئولوژى بدين شرح است:

1.ايدئولوژى،فلسفه سياسى-اجتماعى و سامان مندى از انديشه هاست كه داراى طرحى آرمانى از جامعه بوده و هم مى خواهد جهان را توضيح دهد، و هم آن را دگرگون سازد و اين دگرگون سازى را از هواداران خود طلب مى كند؛

2.به تعبير ماركس،ايدئولوژى«آگاهى دروغين»و دسته اى از باورهاى غير واقعى به شمار مى آيد كه بيان گر خواست ها و سودهاى يكى از طبقات اجتماعى است و تصويرى نادرست از جهان و امور را به ذهن متبادر

ص:13

مى كند.از طريق اين آگاهى هاى دروغين و باورهاى كاذب،هم مردم خود را مى فريبند و هم طبقات غالب و استثماركننده آنان را فريب مى دهند.

3.ايدئولوژى مجموعه تجليات ذهنى است كه همراه با ايجاد پيوند ميان افراد پديدار مى شود و از راه تحريك حواس به وسيله واقعيت خارجى در آگاهى انسان شكل مى گيرد؛

4.ايدئولوژى حالاتى از آگاهى است كه با عمل سياسى پيوند دارد و تقريبا به صورت هايى از آگاهى اطلاق مى شود كه به شكل واژه ها يا گفتار )sruocsid،sucsid( درآمده باشد.ايدئولوژى اصولا و صرفا گفتار نيست، بلكه هسته اى غير كلامى به شمار مى آيد كه حالت وجودى آن كلامى است.

بنابراين،گفته مى شود كه ايدئولوژى گفتارى مبتنى بر عمل سياسى است.با وجود اين تعابير،ايدئولوژى با وجود پاره اى همانندى ها،به معناى دكترين به كار نمى رود و درعين حال نيز تعبيرى مناسب براى بيان انديشه مهدويت نيست؛زيرا ايدئولوژى اساسا از حيث ارزشى،نه درست است و نه نادرست،بلكه فقط امكان دارد كه موفق يا ناموفق و منسجم يا نامنسجم باشد.ايدئولوژى را فقط مى توان براساس ناكارآيى و انسجام نداشتن آن نقد كرد؛افزون بر آن كه امروزه از اصطلاح ايدئولوژى،نسبتا براى تبيين و نام گذارى مجموعه افكار نظام هاى فكرى بسته،قشرى،دگماتيك و جزم انديش و مانند آن استفاده مى كنند و واژه ايدئولوژى را غيرارزشى و فقط عمل گرايانه مى دانند؛هم چنان كه«ژان بشلر»پنج كاركرد ايدئولوژى را شامل صف آرايى يا جبهه گيرى،توجيه گرى،پرده پوشى(كه نوعى حيله گرى سياسى براى فريب ديگران است)،موضع گيرى،دريافت يا ادراك مى داند. (1)ايدئولوژى از اين منظر،ابزارى سياسى است كه به ويژه در

ص:14


1- ژان بشلر،ايدئولوژى چيست،ترجمه على اسدى،ص 61-99.

كاركرد«دريافت يا ادراك»،عمل سياسى را ساده مى كند،تمامى جامعه را در خود جاى مى دهد و رو به آينده دارد.

اما درباره«مكتب» )elocE,loohcS( و تفاوت آن با دكترين بايد گفت كه به نظر مى رسد مكتب،بسيار عام تر از اصطلاح دكترين و حتى ايدئولوژى باشد؛زيرا ممكن است دكترين ها،ايدئولوژى ها و گفتمان هاى بسيارى را در خود جاى دهد.

مكتب در حقيقت،معرف حوزه اى است كه بر بنيادى خاص بنا شده و روش ها، آموزش ها و تعاليم و پيروان ويژه خود را دارد،ولى اساس اين آموزش ها و تعاليم و راه كارها در حوزه هاى نظرى و عملى،بر محورى واحد و اسلوبى ويژه پى ريزى شده است.

اصطلاح دكترين با اصطلاح«نظام» )redro-erdro( نيز ممكن است مشابهت هايى داشته باشد؛هرچند اين دو،مترادف نيستند.در تعريف نظام گفته شده كه جامعه در هر زمان راه حل هايى را براى حل مشكل توزيع كالاهاى كم ياب(قدرت،ثروت،منزلت و...)و انتخاب نهادها و ارزش ها نشان مى دهد.

اين راه حل ها ممكن است موفق يا ناموفق باشند و باهم هم آهنگ يا ناهم آهنگ باشند،ولى مجموع چنين راه حل هايى را مى توان نظام ناميد.شايد هر نظام دربرگيرنده دكترين هاى يگانه و يا متعددى باشد،هم چنان كه دكترين نيز ممكن است سرانجام خود را به طراحى نظامى سياسى،اجتماعى،فكرى و...

معطوف كند.

هم چنين معمولا گفتمان،چه از لحاظ پيچيدگى معنايى و چه از لحاظ سطح كمى و كيفى،اعم از دكترين نيست،بلكه معمولا دكترين امكان دارد از گفتمان هاى متعدد استفاده كند؛زيرا گفتمان به معناى گفت وگوى متقابل،تبادل آرا و محاوره براساس استدلال است.

به نظر مى رسد كه هيچ يك از اين اصطلاحات و تعابير نمى تواند به درستى و كمال،بيان گر انديشه مهدويت باشد و بهتر است براى اين منظور از تعابير

ص:15

اسلامى و قرآنى-و نه اصطلاحى غربى مانند دكترين-استفاده شود.شايد استفاده از تعابيرى مانند حيات طيبه مهدوى يا حيات طيبه در عصر مهدوى،نظام يا حكومت جهانى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،نهضت،قيام و يا اصلاح جهانى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف مناسب تر باشد.بهره گيرى از اصطلاح غربى دكترين،علاوه بر كافى نبودن بار معنايى اين واژه،نوعى«تجددگرايى بيانى ناموزون»و اسم گذارى تحميلى زمانه را به ذهن متبادر مى كند و درعين حال،انديشه سترگ مهدوى را به سطوحى نازل تقليل مى دهد؛هم چنان كه امروزه براى تبيين راه برد فلان سياست يا متفكر و رئيس جمهور از اصطلاح دكترين ياد مى كنند،مانند:دكترين مونروئد،آيزنهاور،نيكسون،برژينسكى،برژنف،موازنه قوا و...

هم چنين با توجه به خنثا بودن مفهوم ايدئولوژى و گستردگى كاربردهاى منفى آن،استفاده از اين اصطلاح نيز توجيه ندارد.درباره مكتب بايد گفت كه اين واژه فاقد بار منفى است و حتى براى تبيين اديان الهى هم از آن استفاده مى شود؛چون حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف ارمغان آورنده مكتب و دين جديدى نيست و در حقيقت مكتب نبوى و علوى را تكميل مى كند و آنها را به سرانجام و مقصود نهايى مى رساند و درواقع احياگر اسلام است.باوجوداين،نمى توان از انديشه مهدوى،تحت عنوان«مكتب»ياد كرد و يا دست كم،عنوان مناسبى نيست؛زيرا حضرت،مجدّد مذهب و بزرگ مصلح و احياگر اسلامى است و نه واضع مكتب جديد.ايشان با زدودن خرافه ها و حشو و زوايد از اسلام،غربت و مهجوريت را از اسلام نبوى و علوى مى زدايد و حيات آن را تجديد مى كند.

اصطلاحات نظام و گفتمان نيز رسايى لازم را براى بيان انديشه مهدويت ندارند؛زيرا در بين تمام اين اصطلاحات،كلمه«نظام»در اين زمينه سزاوارتر مى نمايد و مى توان با افزودن كلمه قرآنى«طيبه»،با كلمات«نظام طيبه مهدوى»از حكومت جهانى و انديشه مهدوى هم ياد كرد.

ص:16

ج)چيستى دكترين مهدويت و معناى آن

به نظر مى رسد كاربرد واژه دكترين براى بيان انديشه مهدويت مناسب نباشد،ولى در هر حال،كسانى كه دكترين مهدويت را به كار برده يا مى برند،دكترين را به معناى آموزه هاى ويژه امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف مى دانند كه تفسيرى راه بردى از حوزه هاى اساسى حيات بشرى هم چون انسان شناسى،سياست،اقتصاد،جامعه،حكومت، روابط بين الملل و...ارائه مى دهد و در حقيقت نوعى انديشه و سازوكار آرمانى و درعين حال تحقق پذير و جهان شمول براى نجات و به زيستى حيات بشر بر مبناى احيا و تجديد اسلام نبوى و علوى است.

د)منزلت و موقعيت دكترين مهدويت در تعاليم اسلامى

هم چنان كه در بسيارى از مكاتب فكرى و مذهبى جهان امروز،اعتقاد به مصلح جهانى،مدينه فاضله،هم چنين موعود و منجى گرايى و هزاره گرايى وجود دارد، نظام فكرى و اجرايى مهدويت،در تعاليم اسلامى و آراى بسيارى از فرق آن، منزلت و موقعيت ويژه و بالايى دارد.برخى از متفكران مانند ابن خلدون و بعضى ديگر به اين نظام فكرى شبهاتى نارسا وارد كرده اند،ولى در گستره فرق اسلامى، اين اعتقاد به استوارى وجود دارد.البته بديهى است اختلافاتى هم در اين زمينه وجود داشته كه بيشتر آنها اعتقادى و يا در مورد شخصيت منجى يعنى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف است.براى نمونه،درباره رجعت اختلافاتى وجود دارد و يا اين كه برخى از فرق سنى برخلاف تشيع به تولد آن حضرت در آينده معتقد هستند و مانند زيديه(از فرق شيعى)كه معتقدند امام بايد قادر به جنگ و دفاع باشد.

بنابراين،مهدى غايب را به امامت نمى پذيرند و هم چنين امامى را كه كودك باشد نيز امام نمى شمارند.در هر حال،اعتقاد به مهدويت،از ضرورى ترين اعتقادات اسلامى به ويژه شيعى به شمار مى رود و خاتميت و تكامل نهايى رسالت اسلام،منوط به ظهور مهدى موعود است و خاتميت قطعى اين دين مبين با آن معنا مى يابد.

ص:17

ه)دكترين مهدويت؛تئورى اى در فلسفه تاريخ،فلسفه سياسى يا اعتقادى كلامى؟

منحصر كردن نهضت مهدويت به يك تئورى و فلسفه تاريخ يا فلسفه سياسى، چيزى جز كوچك نمايى اين نهضت اصلاحى جهان شمول جامعه بشرى نيست.

تئورى يا نظريه در بهترين صورت خود،بيان بررسى اثبات شده يا سازه هاى تصورى و فرضيه هاى ثابت شده درباره ماهيت واقعى اشياء و رابطه علت و معلولى بين پديده هاست و درواقع روابط علّى بين پديده ها و متغيرها را به طور شفاف تبيين مى كند و مى كوشد قدرت پيش بينى و آينده نگرى داشته باشد.بديهى است كه نظريه در صورت اثبات مكرر،به قانون علمى مى انجامد كه درواقع از اصول كلى درباره رابطه حتمى،قطعى و هميشگى بين متغيرها حكايت مى كند و از مشاهده حقايق يا فرآيندهاى منطقى به دست مى آيد؛درحالى كه انديشه مهدويت،چه در حيطه نظرى و چه در عرصه عملى،چيزى بسيار فراتر از يك يا چند نظريه تعميم نيافته محدودنگر و حتى فراتر از يك قانون علمى است و هم چنين بسيارى از حقايق،واقعيت ها و كشف بسيارى از مجهولات عالم بشرى و سپهر آفرينش را دربر دارد.البته با توجه به اين كه مباحث امامت در عرصه علم كلام مطرح مى شوند،انديشه مهدويت را-آن هم نه از باب حصر-در زمره اعتقادات كلامى مى توان برشمرد؛هرچند بسيارى از حوزه هاى علوم اسلامى نيز بدان اشارت دارند.

و)نقش دكترين مهدويت در دنياى جديد و در كنار ديگر تئورى هاى جهانى

در بسيارى از اديان الهى و بشرى و مكاتب فكرى،انواعى از منجى گرايى، هزاره گرايى،موعودگرايى و اعتقاد به ظهور مدينه فاضله و مصلح جهانى وجود دارد و حتى در دنياى جديد نيز اين اعتقادات با قوت و قدرت مطرح مى شوند؛ هم چنان كه دنياى غرب در بطن باورهاى مسيحى خود،به ظهور مجدد مسيح ايمان دارد و در مواعظ و توصيه هاى خود،اين باور را به شدت تبليغ مى كنند.

بنابراين،طرح انديشه مهدويت در فضاى قرن بيست و يكم نه تنها استبعادى ندارد،بلكه مخاطبان بسيارى در جهان در انتظار تحقق چنين ايده و آرمانى

ص:18

هستند و دوست دارند با زواياى مختلف اين انديشه بيشتر آشنا شوند.بديهى است موج عظيم اسلام خواهى در جهان و گرايش روزافزون جهانيان به اين دين كه حتى موجب هراس و وحشت سردمداران كليسا و دولت هاى غربى شده، نقشى اساسى در اقبال به انديشه مهدويت دارد و بايد در اين زمينه با ابزارهاى كارآمد و جديد رسانه اى،به تبليغ و تنوير لازم همت گماشت؛در دوره اى كه ايدئولوژى ها رو به پايانند،ماركسيسم فرومى پاشد و بحران هاى متوالى و دامن گير ليبرال-دموكراسى گسترده مى شوند،انديشه جهان شمول مهدويت شايستگى طرح و جلب مخاطبان جهانى خود را داشته و دارد.

ز)توانايى دكترين مهدويت در پاسخ گويى به انسان ها و جوامع پس از ظهور

بى گمان انديشه مهدويت در اساس و با توجه به ذخاير و منابع عظيم اسلامى، مطالبات روزافزون انسانى را در حوزه هاى متفاوت مى تواند به صورت بالقوه پاسخ گويد.اين انديشه بايد در حوزه نظرى و عملى مورد بازكاوى و تفسيرهاى روزآمد واقع شود.از اين رو،شايسته است كه هزاران حديث مورد تنوير و تفسيرهاى انتقادى قرار گيرد و شبهات فراوان در اين زمينه پاسخ داده شود تا احاديث ضعيف و ناموثق كنار رود.آن گاه با توجه به عرصه هاى جديد حيات سياسى،اجتماعى،اقتصادى،بشرى و مقتضيات زمانى و مكانى جديد،احاديث درباره عصر ظهور،بازنگرى و مصداق يابى گردد و به ويژه خصوصيت هاى حكومت جهانى مهدوى،مدت اين حكومت،وضعيت ديگر اديان،اقوام و حقوق اقليت ها،نوع حكومت،جايگاه جمهورى اسلامى در عصر ظهور و قبل از آن، نوع برخورد حضرت با عرب ها و فارس ها،ميزان استفاده از زور يا بهره گيرى از اقناع و مجادله به نحو احسن،شناسايى شخصيت ها و جريان هاى مثبت و منفى عصر ظهور و مصداق هاى معاصر مخالفان و هواداران حكومت مهدوى،مشخص گردند.براى نمونه،بايد يادآورى كرد كه سنوات حكومت حضرت در احاديث موثق،به طرق مختلف حدود ده،بيست،هفتاد و نود سال ذكر شده،يا بنابر برخى از احاديث،هر سال حكومت ايشان برابر ده سال زمان فعلى است و نيز

ص:19

درباره سرانجام و شهادت يا درگذشت طبيعى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف بيان ها و احاديث روشنى وجود ندارد.بديهى است از دلايل اصلى اين ابهامات اين بوده كه ائمه بزرگوار اسلام در وضعيت خفقان و استبداد،نمى توانستند زواياى كاملى از حكومت جهانى موعود را مشخص سازند و يا به دليل حساسيت سياسى اين احاديث،تلاش براى كتمان سازى آنها توسط راويان،به تضعيف و چندگويى روايات منجر شده است.

هم چنين با توجه به طرح مسائل مستحدثه و تازه،تطبيق اين احاديث با موضوعات جديد،كار ساده اى نيست و جا دارد حوزه هاى فكرى و حلقه هاى مطالعاتى گسترده اى به تأمل ورزى در اين زمينه بپردازند و علاوه بر ايجاد كرسى هاى علمى و تأسيس رشته هاى مرتبط با اين موضوعات در حوزه ها و دانشگاه ها،صدها كتاب و پايان نامه و تزهاى دكترى در اين قلمروها به رشته تحرير درآيد و مباحث از حالت صرف انشا و ادبيات زيبا و يا«نوستالژيك»و يا همراه با مدح و ثناهاى فراوان،به گونه اى مستدل و واضح بيان شود و مواضع حكومت جهانى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف و ويژگى هاى آن،تبيين و شفاف سازى گردد.

البته با توجه به اين كه حكومت مهدوى ادامه و تتمه و تكمله رسالت نبوى و امامت علوى است،اين تنوير نبايد به احاديث مربوط به زمان حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف منحصر گردد،بلكه بايد نهضت احيا و تجديد حيات اسلامى مهدوى را نيز در عصر حاضر آغاز كرد و كوشيد چهره واقعى و بشردوستانه و متعالى اسلام به ويژه تشيع براى همگان آشكار گردد.آن گاه بايد شبهات،دروغ پردازى ها،اتهامات ناروا،خرافه ها،جهالت ها و زنگارهاى منتسب و الصاق شده بدان كه دشمنان و يا ناآگاهان به آن زده اند،از آن زدوده شود.روشن است در چنين صورتى،توان اسلام و انديشه مهدويت براى پاسخ گويى به مطالبات بشرى بيش از پيش آشكارتر خواهد شد و رغبت آنها به اين حيات طيبه كه موعود قرآنى است، روزافزون خواهد گرديد.

ص:20

فصل دوم: كرامت انسانى در دولت مهدوى

اشاره

اهتمام به ارتقاى كرامت هاى انسانى و حقوقى بشردوستانه از موضوعات بسيار با اهميت،به ويژه در سدۀ اخير بوده است.متأسفانه،اين اهتمام با وجود تلاش هاى فراوان انديشه ورزان و جامعه بشرى،نه تنها تاكنون به نتايج پذيرفتنى نينجاميده كه اين حقوق و كرامت ها در بسيارى از انحاى عالم وضعيت اسف ناك و بغرنجى دارد.

آيين رحمت و رأفت اسلام،از زمان تلألؤ خويش،از منظرى الهى به به سازى وضعيت بشر و حفظ حقوق و كرامت ها و ارزش هاى انسانى نگريسته و توجه ويژه اى به اين امر مبذول داشته است.اسلام همواره كوشيده تا مكارم اخلاقى را

ص:21

به نهايت كمال برساند.به همين دليل،شواهد بسيار غنى در منابع قرآنى و روايى اين موضوع را تأييد مى كنند.

از سويى،تبيين جايگاه كرامت هاى انسانى در دولت و عصر مهدوى از موضوعات مهمى به شمار مى رود كه تاكنون بدان كمتر پرداخته شده است.

امروزه برخى با تصورات نادرست و چه بسا مغرضانه،از امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف صرفا تصويرى خشن و غير رأفت آميز ترسيم مى نمايند.از همين رو،نتايج چنين پژوهش هايى،اين توهم ها را از اساس زايل مى كند و بر غلبه همه سويه جوانب انسانى و كريمانه قيام حضرت و شخصيت مكرم ايشان مهر تأييد مى زند.

سؤال اصلى اين پژوهش را اين گونه مى توان خلاصه نمود:كرامت هاى انسانى در دولت حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف چه جايگاهى دارد و خاست گاه اصلى،مبانى و شاخصه هاى آن كدامند؟و اساسا اين كرامت ها بر حول چه محور و مدارى تحقق و ابتنا مى يابند؟

برحسب پرسش يادشده،مدعا و مفروض اين نوشتار،اين گونه سامان يافته است:كرامت انسانى در انديشه اسلامى و در آموزه دولت مهدوى خاست گاهى الهى دارد،يعنى انسان نه بر محور انسان بلكه بر محور خدا به كرامت و بزرگوارى مى رسد و ميان افزايش تقرّب به درگاه الهى و مماثلت با آن و افزايش كرامت هاى انسانى رابطه مستقيمى وجود دارد.به همين دليل،مؤمنان واقعى يعنى شيعيان،در دولت مهدوى از بالاترين كرامت ها و تعظيم ها برخوردارند.

اين مقاله براى پاسخ به پرسش ها و آزمون صدق روايى مدعاى فوق،مباحث اصلى را در سه بخش اصلى تدوين كرده است:ابتدا پيشينه تاريخى موضوع كرامت انسانى و حقوق بشردوستانه،به ويژه در اعلاميه جهانى حقوق بشر مطرح مى گردد و سپس موضوع كرامت در قرآن و روايات تبيين مى شود و در نهايت، مبحث كرامت انسانى به تفصيل در دوره ظهور تشريح شده و خاست گاه هاى

ص:22

اصلى،شاخصه ها و مبانى آن با استناد به منابع روايى بيان مى گردد.

الف)كرامت انسانى و اعلاميه جهانى حقوق بشر

مقام انسان،انسانيت و كرامت و حقوق انسانى از موضوعاتى بوده كه از ديرباز مورد توجه فراوان اديان،فلاسفه و انديشه ورزان بشرى بوده است.امروزه نيز مبحث حقوق بشر (1)به اين موضوع بااهميت مى پردازد.اين حقوق،از حق زيستن كه طبيعى ترين حق انسان به شمار مى رود،شروع مى شوند و به حقوق معنوى كه موجد كمال و اعتلاى بشر هستند،مثل آزادى بيان،آزادى قلم و انديشه ختم مى گردند.امروزه حقوق مزبور از محدوده مرزهاى ملى به صحنه بين المللى گذر كرده و به ظاهر در اعلاميه جهانى حقوق بشر صورت يافته است.البته به اعتقاد بسيارى از صاحب نظران،اعلاميه جهانى حقوق بشر مبتكر حقوق بشر نبوده،بلكه اديان الهى به ويژه اسلام نخستين اعلاميه هاى حقوق را دربر داشته اند و فلاسفه و دانش مندان نيز به گونه اى از حقوق بشر دفاع كرده اند و قبل از اعلاميه جهانى حقوق بشر اين حقوق در برخى از اعلاميه ها و مقررات داخلى كشورها مطرح شده است.هم چنين تاريخ تمدن بشر،شاهد كوشش پيامبران،فلاسفه و متفكران و انسان دوستان مشرق و مغرب زمين در اعتلاى شأن و كرامت انسان و دفاع از حقوق و آزادى هاى اساسى اوست؛ (2)در اين باره به انعقاد«حلف الفضول»توسط محمد امين صلى اللّه عليه و اله و سلم و قبل از بعثت آن حضرت و هم چنين تأسيس نهاد مشابهى كه در زمان اسماعيل پيامبر،به صورت پيمانى در قبيله«جرحم»كه به نحوى،با هدف حمايت و دفاع از حقوق بشر شكل گرفته،مى توان اشاره نمود.

از سويى توجه به موضوع كرامت انسانى و حقوق بشر را در اين چنين اسنادى

ص:23


1- حقوق بشر به زبان انگليسى »sthgiR namuH« و به فرانسه »emmoh'L ed siorD« و به عربى «حقوق الانسان»ناميده مى شود.
2- نك:حقوق بشر در اسلام و اعلاميه جهانى حقوق بشر،ص 378.

تاريخى مى توان مطالعه كرد:قانون حمورابى پادشاه بابل(2123-2080 قبل از ميلاد)،قانون اساسى آتن(507 قبل از ميلاد)،منشور كوروش پادشاه هخامنشى (قرن پنج پيش از ميلاد)،الواح دوازده گانه روم(451 قبل از ميلاد)،اقدامات ژوستى نين امپراطور روم(قرن ششم قبل از ميلاد)در جهت احيا و اصلاح الواح دوازده گانه روم،قطع نامه ماكناگارتا معروف به منشور كبير انگلستان(1215 ميلادى)،اعلاميه حقوق انگلستان(1866 ميلادى)،منشور آزادى ها مصوب دادگاه عمومى ماساچوست(1641 ميلادى)،اعلاميه استقلال امريكا(1766 ميلادى)،لايحه حقوقى ويرجينيا(1776 ميلادى).بنابراين اسناد، (1)زمام داران به رضا يا اكراه،رعايت حقوق و آزادى ها و كرامت انسان ها را به تناسب شرايط زمانى و مكانى خويش،جزو دستور و برنامه كار خود قرار دادند.

با وجود طرح مباحث كرامت انسانى در كهن ترين اسناد بشرى،تدوين اعلامه جهانى حقوق بشر،پيشينه اى كمتر از شصت سال دارد.درواقع اين اعلاميه در دهم دسامبر 1948 ميلادى(19 آذر 1372 شمسى)به تصويب مجمع عمومى سازمان ملل متحد رسيد و رسما انتشار يافت.از آن جا كه مواد اين ميثاق تنها هنگامى اجرايى مى شد كه 35 كشور به آن ملحق شوند،از اين رو فرآيند اين الحاق ها مدت ها طول كشيد تا آن كه در 1966 ميلادى پس از تكميل امضاها، ميثاق هاى بين المللى حقوق بشر از حيث عملى قابليت پى گيرى يافت.

اعلاميه جهانى حقوق بشر يك مقدمه و سى ماده دارد.مقدمه اعلاميه متضمن سلسله مفاهيم و انديشه هايى بنيادى است كه امضاكنندگان اعلاميه،اعتماد و اعتقاد راسخ خود را به آن اعلام داشته اند.آن مفاهيم عبارتند از:

1.وحدت اعضاى خانواده بشرى،حيثيت ذاتى انسان(كرامت انسانى)و شناسايى حقوق ناشى از آن(حقوق بشر)؛

ص:24


1- نك:اعلاميه هاى حقوق بشر،ص 2(مقدمه).

2.آزادى عقيده و بيان،و آزادى از ترس و فقر و به طور كلى استقلال فرد؛

3.حمايت حقوق بشر از راه اجراى قانون(حاكميت قانون)؛

4.برابرى حقوق انسان و برابرى ملت ها و دولت ها؛

5.توسعه روابط دوستانه بين ملت ها.

نويسندگان اعلاميه،وحدت اعضاى خانواده بشرى(افراد بشر)،كرامت انسانى و شناسايى حقوق ناشى از آن را اساس آزادى،عدالت و صلح در جهان مى دانند و ظهور جهانى را كه در آن،افراد بشر در بيان عقيده آزاد و از ترس و فقر رها باشند،بالاترين آمال بشرى اعلام مى نمايند.مقدمه اعلاميه چنين آغاز مى شود:

از آن جا كه حيثيت ذاتى كليۀ اعضاى خانواده بشرى و حقوق يك سان و انتقال ناپذير آنان،اساس آزادى،عدالت و صلح را در جهان تشكيل مى دهد...از آن جا كه عدم شناسايى و تحقيق حقوق بشر منتهى به اعمال وحشيانه اى گرديده است كه روح بشريت را به عصيان واداشته و ظهور دنيايى كه در آن افراد بشر در بيان و عقيده،آزاد و از ترس و فقر فارغ باشند،به عنوان بالاترين آمال بشرى اعلام شده است... (1)

اعلاميه در سى ماده،حقوق بشر را با وضوح و صراحت كاملى اعلام مى دارد و آنها را براى رشد و پرورش شخصيت انسانى ضرورى مى داند.(ماده 28 و بند 1 از مادۀ 30) (2)

متأسفانه باوجود اين تلاش ها براى حفظ و رعايت كرامت انسانى،نتايج به دست آمده فاقد موفقيت هاى لازم و درخور بوده و به اعتقاد صاحب نظران،«به رغم تلاش هايى كه صورت گرفته و موفقيت هايى كه به دست آمده،وضع حقوق

ص:25


1- نك:آزادى هاى عمومى و حقوق بشر،ص 229-230.
2- براى مشاهده متن كامل اعلاميه جهانى حقوق بشر،نك:اعلاميه هاى حقوق بشر،ص 12-17. هم چنين براى بررسى تحليلى اين اعلاميه نك:آزادى هاى عمومى و حقوق بشر،ص 229-232 و حقوق بشر در اسلام و اعلاميه جهانى حقوق بشر،ص 379-381.

بشر از هر زمان ديگرى بحرانى تر و اسف ناك تر است.علوم و فنون بيش از آن چه در خدمت حقوق باشند،در خدمت پايمال كردن حقوق انسان ها در ابعاد وسيع و وحشت ناك قرار گرفته اند.حتى خود حقوق بشر نيز از زمانى كه به صورت ابزارهاى سياست خارجى قدرت هاى بزرگ درآمده،به صورت ابزارى براى سركوب ملت هاى ضعيف به كار گرفته شده است و متأسفانه انديشه ها و نظريه هاى انتزاعى كه به مدت دويست سال در دفاع از حقوق بشر به كار گرفته شده اند،هيچ كمكى به پيشرفت موضوع نكرده اند». (1)از سوى ديگر،فقدان حمايت ها و نبود ضمانت اجرايى ميثاق هاى بين المللى از جمله اعلاميه جهانى حقوق بشر از دلايل چنين ناكامى هايى است كه به ناكارآيى چنين اعلاميه اى انجاميده؛چنان كه ارزش حقوقى اين ميثاق نيز كاملا زير سؤال رفته است.

ارزش يابى نهايى اين اعلاميه در حفظ كرامت انسانى از ديد كلى از صاحب نظران اين گونه بيان شده است:

در پايان بايد دانست با وجود آن كه اعلاميه حقوق بشر،فاقد ارزش حقوقى است،لكن بايد اين حقيقت را پذيرفت كه اصول اعلاميه در معاهدات بين المللى رسوخ كرده و به صورت عرف بين المللى درآمده است كه خود از جمله منابع حقوق بين المللى به شمار مى رود... (2)

با اين وجود،ضمانت اجراهاى مندرج در ميثاق ها بسيار ضعيف است و از كارآيى لازم برخوردار نمى باشد،به ويژه ميثاق حقوق اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى سعى نمى كند كه اجراى اين دسته از حقوق بشر را به گونه مؤثرى تضمين نمايد... (3)

گفتنى است كه يكى ديگر از علل ناكارآيى اعلاميه جهانى حقوق بشر و

ص:26


1- حقوق بشر،ص 5(مقدمه مترجم).
2- آزادى هاى عمومى و حقوق بشر،ص 232.
3- همان،ص 233.

ميثاق هاى آن،ناهم سازى معدودى از موارد آن(مانند ماده 16 و 18)با موازين اسلامى است و به همين دليل نيز كشورهاى مسلمان در اجلاس وزراى امور خارجه سازمان كنفرانس اسلامى در قاهره،اعلاميه حقوق بشر را در پنجم اوت 1990(پانزدهم مرداد 1369)در 25 ماده به تصويب رساندند، (1)هرچند كه اين اعلاميه نيز همانند ساير ميثاق ها در حد حرف و انتزاعيات باقى مانده و فاقد ضمانت اجرا و حمايت و تحقق عملى است.

ب)كرامت انسانى در قرآن و روايات

مفهوم«كرامت»در لغت،در مقابل«لئامت»و«دنائت»و«دنيا»قرار مى گيرد؛ هم چنان كه در روايتى از امام على عليه السّلام آمده است:«من كرمت نفسه صغرت الدنيا فى عينه.» (2)بنابراين،كرامت از مفاهيم استعلايى است كه از طريق تعالى روح و به گونه اى ايجابى و با نزاهت و دورى از همه پستى ها و دنائت ها به گونه اى سلبى بر قامت انسان وارسته از همه تعلقات،وابستگى ها و دل بستگى ها و آلودگى هاى دنيوى پوشانده مى شود.

راغب اصفهانى از دو جهت به معناى كرامت مى پردازد.كرامت خداوند با استناد به آياتى مانند: فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ (3)نام احسان و نعمت هايى است كه خدا مى دهد و از اين طريق ظهور مى كند و در جايى كه بخواهد انسان توصيف شود،به نام آراستگى ها و افعال نيكى كه از او آشكار مى شود،كرامت گفته مى شود،ولى درباره او كريم نمى گويند.سپس راغب مى گويد:واژه كرامت معناى عامى دارد و به هرچيزى كه در جاى خودش شرافت و بزرگى داشته باشد، كرامت مى گويند.به همين دليل خداوند درباره گياه مى گويد: فَأَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ

ص:27


1- براى ملاحظه اعلاميه اسلامى حقوق بشر نك:اعلاميه هاى حقوق بشر،ص 4-10.
2- ميزان الحكمه،ج 8،ص 363.
3- «بى گمان پروردگارم بى نياز و كريم است.»(سوره نمل،آيه 40)

زَوْجٍ كَرِيمٍ. (1)هم چنين اكرام و تكريم،چيزى است كه به انسان نفعى و فايده اى برساند كه در آن پيچيدگى و مانع نباشد. (2)

جالب آن كه يكى از معروف ترين اسامى قرآن در نزد مسلمانان،«قرآن كريم» است؛هم چنان كه با گشودن اين صحيفه الهى،به كلمات و واژگان بسيارى برمى خوريم كه با كلمه«كريم»پيوند خورده است؛واژه هايى همانند: «رَسُولٌ كَرِيمٌ» ، (3)«رِزْقٌ كَرِيمٌ» ، (4)«أَجْرٌ كَرِيمٌ» ، (5)«كِتابٌ كَرِيمٌ» ، (6)«رب الكريم»، (7)، «زَوْجٍ كَرِيمٍ» ، (8)«مَقامٍ كَرِيمٍ» ، (9)،«عرش كريم»، (10)«مَلَكٌ كَرِيمٌ» ، (11)«قول كريم»، (12)«عزيز كريم»، (13)«قرآن كريم»، (14)و«مدخل كريم». (15)

با نگاهى كوتاه و گذرا به واژگان پيش گفته،به جز مواردى كه مختص ذات الهى است،درمى يابيم كه بسيارى از آنها درباره انسان و يا امور درباره اوست، مانند:رزق،زوج،اجر و...علاوه بر واژه كريم،مشتقات ديگرى از اين واژه به صور مختلف در قرآن كريم به كار رفته كه هركدام يادآور نكته اى خاص و بيان گر موضوعى در اين زمينه است.

ص:28


1- «و از هر نوع[گياه]نيكو در آن رويانيديم.»(سوره لقمان،آيه 10)
2- نك:معجم مفردات الفاظ القرآن،باب الكرم،ص 445-446.
3- سوره دخان،آيه 17.
4- سوره حج،آيه 50.
5- سوره حديد،آيه 11.
6- سوره نمل،آيه 29.
7- سوره انفطار،آيه 6.
8- سوره لقمان،آيه 10.
9- سوره دخان،آيه 26.
10- سوره مؤمنون،آيه 16.
11- سوره يوسف،آيه 31.
12- سوره اسراء،آيه 23.
13- سوره دخان،آيه 49.
14- سوره واقعه،آيه 77.
15- سوره نساء،آيه 4.

قرآن كريم آن جا كه مى خواهد در ميان گراميان،با كرامت ترين را نزد خداوند معرفى كند: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ (1)را يادآور مى شود و آن جا كه اوصاف نيكان را يادآورى مى كند،به عبور كريمانه آنان مى پردازد: وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً، (2)و وقتى به ملائك محافظ انسان اشاره مى كند،آنان را به كِراماً كاتِبِينَ (3)مى ستايد كه نشان از جايگاه و موقعيت آنها نزد فرشتگان ديگر دارد و در آن هنگام كه از نامه هاى يادآورى كننده همراه با ارائه دهندگان آنها ياد مى كند،به وصف كرامت مى خواند: فِي صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ... * بِأَيْدِي سَفَرَةٍ* كِرامٍ بَرَرَةٍ (4)كه يادآور قيامت است و تنهايى او. (5)

گفتنى است كه انواع كرامات الهى مذكور در قرآن را در دو نوع تكريم عام و تكريم خاص مى توان جاى داد:نوع اول اين توجّهات و كرامات،عام است و همگى انسان ها اعم از زن و مرد،مؤمن و كافر و...را شامل مى شود كه بيان گر صفت رحمانيت خداوند است.همان گونه كه در تفسير صفت«رحمان»آمده، رحمان در مقابل رحيم بوده و آن نوعى از كرامت خداوندى است كه تمام بشر را دربر مى گيرد. (6)كراماتى چون حق حيات و خلقت انسان،قدرت اراده و اختيار، قدرت تعقل و انديشه،مسخّر قرار دادن ديگر موجودات براى انسان،فراهم كردن اسباب هدايت انسان مانند فرستادن رسول ظاهرى و باطنى از اين جمله اند.

نوع ديگر كرامات الهى به بشر،خاص بوده و تنها انسان هايى را شامل مى شود كه راه حقيقت را يافته اند و ايمان به خدا دارند.خداوند به اين دسته از انسان ها، رحمت خاصى عطا كرده كه غير مؤمنان،از آن بى نصيبند.از اين نوع كرامت و

ص:29


1- «در حقيقت ارجمندترين شما نزد خدا پرهيزكارترين شماست.»(سوره حجرات،آيه 13)
2- «و چون بر لغو بگذرند با بزرگوارى مى گذرند.»(سوره فرقان،آيه 72)
3- سوره انفطار،آيه 11.
4- «در صحيفه هايى ارجمند،...به دست فرشتگانى،ارجمند و نيكوكار.»(سوره عبس،آيه 16)
5- نك:«فضيلت از ياد رفته»،ص 4 و 5.
6- نك:الميزان فى تفسير القرآن،ج 13،ص 18.

رحمت در لسان قرآن و تفاسير،به رحمت خاص ياد شده است.مفسران در معناى«رحيم»گفته اند كه نوعى از رحمت خاص پروردگار است كه تنها مؤمنان را شامل مى شود: وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً (1)و نيز خداوند مى فرمايد: إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ (2)و (3)

به هرحال،تعدد آيات قرآنى مربوط به موضوع كرامت انسانى بيان گر آن است كه هيچ مكتبى به اندازه اسلام براى انسان ارزش و اهميت قائل نشده است. (4)

قرآن انسان را جانشين خدا بر روى زمين مى داند (5)و وى را موجودى مى خواند كه فرشتگان بر او سجده كرده اند، (6)همه آسمان ها و زمين در تسخير او هستند و موجودات جهان آفرينش سرتمكين در برابر او فرود آورده اند. (7)در نظر اسلام، انسان مقام و ارزش والايى دارد و خداوند،سرورى موجودات زمين و آسمان را براى او فراهم ساخته است.روح خدا در آدم دميده شده و شايسته تكريم و تعظيم گرديده و حتى فرشتگان مأمور شده اند كه بر او سجده كنند.انسان در نظر اسلام داراى مقام خليفة اللّه است. (8)در اين زمينه آيات و روايات فراوان وجود دارد،به ويژه آيه اى از سوره اسراء كرامت انسانى را با وضوح هرچه تمام تر اعلام مى دارد:

وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَنِي آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضِيلاً؛ (9)

ص:30


1- «و به مؤمنان همواره مهربان است.»(سوره احزاب،آيه 43)
2- «[خداوند]نسبت به آنان مهربان و رحيم است.»(سوره توبه،آيه 117)
3- نك:همان،ص 19.
4- براى نمونه نك:چكيده مقالات همايش بين المللى امام خمينى رحمه اللّه و قلمرو دين(كرامت انسان).
5- سوره بقره،آيه 30.
6- سوره بقره،آيه 34.
7- سوره ابراهيم،آيه 32.
8- سوره بقره،آيه 29.
9- آيه 70.

و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم،و آنان را در خشكى و دريا[بر مركب ها]برنشانديم،و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم،و آنها را بر بسيارى از آفريده هاى خود برترى آشكار داديم.

گفتنى است كه از نظر اسلام،همان طور كه از پاره اى آيات از جمله آيه 29 از سوره بقره برمى آيد،همه انسان ها صرف نظر از دين و مذهب و اعتقادات و اعمال و رفتار آنها داراى كرامت هستند،هرچند كه انسان باتقوا داراى فضيلت و كرامتى بيشتر است.به ديگر سخن،هر انسان كرامت ذاتى دارد،اما گروهى از انسان ها علاوه بر كرامت ذاتى داراى كرامت ارزشى يا اكتسابى نيز هستند كه بنا به آيه معروف: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاكُمْ (1)با تقوا به دست مى آيد.اسلام به ويژه بر اين كرامت تأكيد دارد،درحالى كه در اعلاميه جهانى حقوق بشر و قوانين كشورها، به اين كرامت توجه چندانى نشده است. (2)البته دليل چنين امرى بديهى مى نمايد؛ در اين دست از اعلاميه ها كه بر مبناى تفكر انسان مدارانه و اومانيستى و ليبراليستى غربى نگاشته شده،نظام ها و انديشه هاى سكولار حاكم بر جوامع غرب،مبناى كرامت را در خود انسان و فرد جاى داده اند و انسان و ارزش هاى صرف انسانى و مادى را جاى گزين خدا و ارزش هاى الهى نموده اند و در حقيقت و برخلاف تفكر اسلامى،خاست گاه كرامت هاى انسانى را الهى نديده اند و بلكه آن را بشرى پنداشته اند و آن را در دايره حقوق طبيعى انسان ها تعريف كرده اند و لذا مبناى جعل آن را غالبا بشرى و نه الهى به شمار مى آورند.به همين دليل، برخى از مواد اين اعلاميه ها با پاره اى از موازين اديان الهى و از جمله اسلامى داراى درجاتى از مغايرت است.

همان طور كه آيات الهى،منشأ و خاست گاه كرامت هاى انسانى را الهى مى بينند،روايات اسلامى نيز چنين ديدگاهى اصولى دارند.در اين گونه روايات در موضوعاتى مانند«كرم»،«كرامه»،«كريم»،«كرام»،و«إكرام»به موضوع كرامت

ص:31


1- سوره حجرات،آيه 13.
2- «حقوق بشر در اسلام و اعلاميه جهانى حقوق بشر»،ص 382-383.

پرداخته شده است و صفات متعدد الهى و در رأس آنها تقوا كه مايه تقرب به درگاه ذات احديت مى گردد،از مؤلفه هاى تحقق كرامت به حساب آمده است.

امام على عليه السّلام فرموده اند:

لا كرم كالتقوى؛ (1)

هيچ كرمى مانند تقوا نيست.

من اتّقى ربّه كان كريما؛ (2)

هركس تقواى الهى پيشه كند،كريم است.

إنّما الكرم التنزّه عن المعاصى[المساوى]؛ (3)

به درستى كه كرم به معناى اجتناب از گناهان و بدى هاست.

الكرم حسن السجية و اجتناب الدنية؛ (4)

كرم به معناى سجاياى نيكو و اجتناب از پستى هاست.

أملك عليك هواك و شحّ بنفسك عمّا لا يحلّ لك،فإنّ الشحّ بالنفس حقيقة الكرم؛ (5)

هواى نفس بر تو سيطره دارد،بر نفست از آن چيزى كه بر تو حلال نيست، بخل ورز و از او دريغ دار؛زيرا در حقيقت اين امساك نفس،عين واقعيت كرم است.

الكرم نتيجة علوّ الهمة؛ (6)

كرم و كرامت نتيجه علو همت است.

من كرمت عليه نفسه هانت عليه شهوته؛ (7)

ص:32


1- ميزان الحكمة،ج 8،ص 366.
2- همان،ص 374.
3- همان،ص 363.
4- همان.
5- همان.
6- همان.
7- همان.

كسى كه نفس او كريم و بزرگوار شود،شهوتش بر او خوار و ضعيف مى گردد.

الكريم من تجنّب المحارم و تنزّه عن العيوب؛ (1)

كريم كسى است كه از محارم اجتناب نموده و خود را از عيب ها منزه مى دارد.

يستدلّ على كرم الرجل بحسن بشره و بذل برّه؛ (2)

كرامت مرد با روى گشاده و بذل و بخشش نيكويى هايش اثبات مى گردد.

الكريم يعفو مع القدرة،و يعدل مع الإمرة و يكفّ لسانه،و يبذل إحسانه؛ (3)

كريم كسى است كه هنگام قدرت عفو مى كند و در هنگام امارت و اميرى عدالت مى ورزد و زبانش لجام دارد و نيكى هايش را بذل و بخشش مى كند.

هم چنين در روايت جالبى،پيامبر مكرم اسلام صلى اللّه عليه و اله و سلم،كرامت را با تدين يكى دانسته و فرموده اند:«كرم الرجل دينه؛ (4)كرامت هر شخصى در دين وى نهفته است.»در روايت ديگرى امام صادق عليه السّلام سه چيز را دال بر كرامت فرد مى داند كه عبارتند از حسن خلق،فروخوردن خشم و چشم پوشى و گذشت. (5)

بديهى است كه همه اين روايات و ديگر اشارات قرآنى،سرچشمه كرامت انسانى و بشرى را در ديانت و فطرت الهى انسان جست وجو مى كنند و معناى واقعى و متعالى آن را از اين منظر مى نگرند.البته به كرامت،نه تنها از زاويه فردى و اخلاقى كه از زواياى اجتماعى،سياسى و اقتصادى نيز چنين نگريسته مى شود و كاملا مى توان اين برداشت از كرامت و جايگاه آن را در تعاملات اجتماعى و

ص:33


1- همان،ص 365.
2- همان،ص 362.
3- همان،366.
4- همان،ص 362.
5- «ثلاثة تدلّ على كرم المرء:حسن الخلق و كظم الغيض و غضّ الطرف.»(همان)

سياسى ملاحظه نمود؛هم چنان كه امام عليه السّلام نيز ويژگى هاى دولت كريمه را در تقابل با دولت فرومايه چنين به تصوير كشيده است:

دولة الكريم تظهر مناقبه،دولة اللئيم تكشف مساويه و معايبه؛ (1)

دولت كريمه دولتى است كه مناقب و نيكى هاى آن آشكار مى شود و دولت فرومايه و لئيم،دولتى است كه بدى ها و معايب آن بروز مى يابد.

ج)كرامت انسانى در عصر ظهور

1.زوال كرامت ها از ملاحم قبل از ظهور

در بسيارى از روايات منقول از پيامبر صلى اللّه عليه و اله و سلم و معصومان عليهم السّلام از زوال كرامت انسانى و بروز ناامنى ها،بى عدالتى ها،جنگ ها،هرج و مرج ها و فتنه هاى فراوان و فساد گسترده به عنوان ملاحم و نشانه هاى ظهور مهدى موعود عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف و ويژگى عصر غيبت ياد شده است،از جمله خطبه 138 نهج البلاغه(2)چنين مضامينى دارد؛ هم چنان كه پيامبر مكرم اسلام صلى اللّه عليه و اله و سلم در اين زمينه مى فرمايد:

منّا مهدى هذه الامّة إذا صارت الدنيا هرجا و مرجا و تظاهرت الفتن و تقطّعت السبل و أغار بعضهم على بعض فلا كبير يرحم صغيرا و لا صغير يوقّر كبيرا فيبعث اللّه عند ذلك مهدينا التاسع من صلب الحسين يفتح حصون الضلالة و قلوبا غفلاء يقوم فى الدين فى آخر الزمان كما قمت به فى أوّل الزمان و يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا؛ (3)

مهدى اين امت از ماست.هنگامى كه در دنيا هرج و مرج شده و فتنه ها آشكار شود و راه ها مورد راه زنى قرار گرفته و بعضى از مردم به بعض ديگر تهاجم كنند و بزرگ به كوچك رحم نكند و كوچك تر احترام بزرگ تر را نگه ندارد،در چنين زمانى مهدى ما كه نهمين امام از صلب حسين است

ص:34


1- همان،ص 366.
2- نك:نهج البلاغه،ترجمه محمد دشتى،خطبه 138،ص 190.
3- محمد باقر مجلسى،بحار الأنوار،ج 52،باب 25،ص 266،روايت 154.

برج و باروهاى گمراهى و قلب هاى قفل شده را فتح مى كند و در آخر الزمان براى دين قيام مى كند؛همان طور كه من در اول زمان،بدين قيام مبادرت كردم.او زمينى را كه از جور پر شده،از عدل و داد،پر و سرشار مى سازد.

امام على عليه السّلام در خطبه 108 نهج البلاغه با جملاتى مانند:«تفيض اللئام فيضا و تغيض الكرام غيضا...»عصر فرومايگى قبل از ظهور و فراگيرى لئامت و ندرت يابى كرامت را به خوبى تشريح فرموده اند؛دوره اى كه همانند جامعه هابزى، انسان ها گرگ يك ديگر شده و درنده خويى جاى انسانيت و مدنيت را مى گيرد.

اين ملاحم كه مسخ همه ارزش ها و كرامت هاى الهى و انسانى را دربر دارد،از ديد امام عليه السّلام چنين بيان شده است:

پس در آن هنگام كه بر شما تسلط يابند،باطل بر جاى خود استوار شود و جهل و نادانى بر مركب ها سوار و طاغوت زمان عظمت يافته و دعوت كنندگان به حق اندك و بى مشترى خواهند شد.روزگار چونان درنده خطرناكى حمله ور شده و باطل پس از مدّت ها سكوت،نعره مى كشد.مردم در شكستن قوانين خدا دست در دست هم مى گذارند و در جدا شدن از دين متحد مى گردند و در دروغ پردازى باهم دوست و در راست گويى دشمن يك ديگرند.و چون چنين روزگارى مى رسد،فرزند با پدر دشمنى مى ورزد و باران خنك كننده،گرمى و سوزش آورد،پست فطرتان و لئيمان همه جا را پر و لب ريز مى نمايند و افراد با كرامت و بزرگوار به شدت كم ياب و كاسته مى گردند.مردم آن روزگار چون گرگان و پادشاهان چون درندگان،تهى دستان طعمه آنان و مستمندان چون مردگان خواهند بود، راستى از ميانشان رخت برمى بندد و دروغ فراوان مى شود.با زبان تظاهر به دوستى دارند،اما در دل دشمن هستند.به گناه افتخار مى كنند و از پاك دامنى به شگفت مى آيند و اسلام را چون پوستينى وارونه مى پوشند.

بديهى است در چنين زمانى با تكريم دون پايگان،مجالى براى احترام به كرامات واقعى انسانى نخواهد بود و مؤمنان و شيعيان ذليل خواهند شد.

ص:35

در اين باره علامه مجلسى از غيبت نعمانى حديثى را از امام على عليه السّلام بدين شرح نقل نموده است:

روزى بيايد كه شيعيان مانند بز باشند كه شير نداند دست روى كدام يك از آنها بگذارد!يعنى عزت آنها از دست رفته و كسى احترامى براى آنها قائل نيست و كسى ندارند كه در كارهاى خود به وى پناه برند. (1)

2.امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف مظهر كرامت ها و سرآمد كريمان

امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف همانند جد خويش اكرم الاكرمين و خاست گاه كرامت است.پيامبر مكرم اسلام صلى اللّه عليه و اله و سلم بارها خود را چنين متصف مى نمود و مى فرمود:«أنا أكرم الأكرمين» (2)يا«أنا أكرم ولد آدم على ربّى». (3)هم چنين با توجه به روايات فراوانى كه سنت و سيره امام عصر را هم سان سنت و سيره نبوى و علوى به شمار مى آورند،بسيار بديهى است كه دولت تحت فرمان مهدوى،بر محور كرامت و لحاظ عالى ترين حد كرامت هاى الهى و انسانى حركت كند و تبلور يابد.در همين زمينه پيامبر صلى اللّه عليه و اله و سلم مى فرمايد:

سنّته سنّتى يقيم الناس على ملّتى و شريعتى و يدعوهم إلى كتاب ربّى عزّ و جلّ؛ (4)

سيرت و سنت او،سيرت و سنت من است.مردم را بر دين و آيين من به پا خواهد داشت و آنان را به كتاب پروردگارم دعوت مى كند.

و يا امام صادق عليه السّلام فرموده اند:

إنّ قائمنا إذا قام لبس لباس على و سار بسيرته؛ (5)

ص:36


1- مهدى موعود (ترجمه جلد سيزدهم بحار الأنوار)، ترجمه على دوانى،ص 341.
2- ميزان الحكمه،ص 373.
3- همان.
4- كمال الدين و تمام النعمه،ج 2،ص 411.
5- وسائل الشيعه،ج 3،ص 348.

به درستى كه قائم ما در هنگام قيام،لباس على را پوشيده و به سيره او حركت و عمل مى كند.

مهدى موعود عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف همانند ساير ائمه هدى مظهر كرامت،انس و شفقت و دل سوزى با مردم بوده و پناه گاه عالميان است و اين مقام جز در قالب امامت شيعى تصور شدنى نيست.اين مطلب در روايت امام رضا عليه السّلام اين گونه توصيف شده است:

الإمام الأنيس الرفيق و الوالد الشفيق و الأخ الشفيق و الامّ البرّه بالولد الصغير مفزع العباد فى الداهية النأد؛ (1)

امام،آن هم دم همراه و آن پدر مهربان و برادر تنى(كه پشتيبان برادر)بوده و همانند مادر دل سوز به فرزند خردسال و پناه گاه بندگان در واقعه هول ناك است.

يكون أولى الناس بالناس من أنفسهم،و أشفق عليهم من آبائهم و امّهاتم،و يكون أشدّ الناس تواضعا للّه عزّ و جلّ،و يكون آخذ الناس بما يأمر به،و أكفّ الناس عمّا ينهى عنه...و يكون أعلم الناس و أحكم الناس و أتقى الناس و أحلم الناس،و أسخى الناس و أعبد الناس...و تنام عيناه و لا ينام قلبه...؛ (2)

او براى مردم از خودشان سزاوارتر،از پدر و مادرشان مهربان تر و در برابر خداوند از همه متواضع تر است.آن چه به مردم فرمان مى دهد،خود بيش از ديگران به آن عمل مى كند و آن چه مردم را از آن نهى مى كند،خود بيش از همگان از آن پرهيز مى كند....او عالم ترين،حكيم ترين،باتقواترين، صبورترين،بخشنده ترين و عابدترين مردمان است...و اگر چشمان او به خواب رود،قلبش بيدار است...

امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،سرآمد كريمان عالم،متواضع ترين فرد جهان بشرى در برابر

ص:37


1- اصول كافى،ج 1،ص 225.
2- تاريخ عصر غيبت،ص 437 و 439.( به نقل از:الزام الناصب،ص 9 و 10)

خداوند بوده (1)و در شتاب به سوى نيكى ها و بزرگوارى ها،مجاهد و مجتهدى سخت كوش است. (2)او كمال موسى،شكوه عيسى و شكيبايى ايوب را دارد (3)و مى توان وى را سرآمد تهجدپيشگان و شب زنده داران و ساجدان به درگاه الهى به شمار آورد.امام كاظم عليه السّلام اوصاف عبادى امام غايب را چنين برشمرده است:

او[مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف]بر اثر تهجد و شب زنده دارى رنگش به زردى متمايل است.

پدرم فداى كسى باد كه شب ها در حال سجده و ركوع،طلوع و غروب ستارگان را مراعات مى كند...او چراغ هدايت در تاريكى هاى مطلق است.

پدرم فداى كسى كه به امر خدا قيام مى كند.

اوصاف كريمانه امام عصر به كرات در روايات مورد تأكيد قرار گرفته است؛ همان طور كه امام على عليه السّلام با ذكر اين اوصاف،بزرگوارى و كرامت فرزند دوازدهم خود را مايه پناه و گردهم آيى مسلمين و تجديد عزت و عظمت آنها به حساب آورده است:

مردى است نيرومند،شمشيرى از شمشيرهاى خدا،بزرگى است بخشنده و با استقامت.فرق او به قله عظمت مى سايد و بزرگوارى هميشگى او بر بهترين اصول استوار است...پناه دادن وى به مردم بى پناه از شما بهتر، علمش از شما افزون تر و جهدش در صله ارحام از همه بيشتر است.

خداوندا با بيعت كردن با وى،مردم را از اندوه بيرون آور و مسلمانان را از پراكندگى نجات ده!... (4)

3.كرامت هاى انسانى با خاست گاهى الهى

حكومت جهانى امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف در پى فراهم آوردن اسباب تقرب الى اللّه و

ص:38


1- «قال الرضا عليه السّلام:يكون أشدّ الناس تواضعا للّه عزّ و جلّ.»(نك:همان،ص 436)
2- «قال الرضا عليه السّلام:الجحجاح المجاهد المجتهد.»(نك:همان،به نقل از:جمال الاسبوع،ص 410)
3- بحار الأنوار،ج 86،ص 81.
4- مهدى موعود،ص 342.

برداشتن موانع اين مسير است و مى خواهد وعده الهى (1)تفوق جهانى اسلام بر ساير اديان را محقق نمايد و در سايه حاكميت امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،بانگ توحيد را همه جا فراگير سازد و شرك و كفر را نابود كند.اساسا حيات معنوى وجه تمايز انسان با ساير موجودات است و همين حيات،او را به خداوند حيات آفرين مى رساند و به مقام قرب الهى نايل مى كند؛هم چنان كه قرآن كريم بر همين مبنا، انسان را به سوى احياى واقعى فرا مى خواند:

يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِما يُحْيِيكُمْ؛ (2)

اى كسانى كه ايمان آورده ايد،چون خدا و پيامبر،شما را به چيزى فرا خواندند كه به شما حيات مى بخشد،آنان را اجابت كنيد.

ازاين رو،در زمان حاكميت جهانى دولت كريمه،اين بخش از وجود آدمى و مكارم عالى و ارزش هاى انسانى در همه ابعاد سامان گرفته و رونق و طراوت مى يابد و از دلايل فضيلت مدارى و كرامت محورى چنين دوره اى،نابودى شرك و برطرف شدن همه زمينه هاى صفات رذيله است.به فرموده امام باقر عليه السّلام:

...هرآينه(در زمان امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف)دين محمد صلى اللّه عليه و اله و سلم به هرجا كه شب مى رسد خواهد رسيد و عالم گير خواهد شد،به گونه اى كه بر سطح زمين اثرى از شرك نخواهد ماند،همان گونه كه خداوند وعده كرده است. (3)

در حكومت دين سالار مهدوى،تمايلات و هواهاى نفسانى جايى ندارد و با از بين رفتن بسيارى از گناهان،كرامت هاى الهى و دروازه هاى بركت به سوى عالميان گشوده خواهد شد.امام على عليه السّلام در عبارت هاى مختلفى ضمن شرح

ص:39


1- هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ؛ «اوست كسى كه فرستاده خود را با هدايت و آيين درست روانه كرد،تا آن را بر هرچه دين است فائق گرداند،هر چند مشركان را ناخوش آيد.»(سوره صف،آيه 9 و سوره توبه،آيه 33 و سوره فتح،آيه 28)
2- سوره انفال،آيه 24.
3- بحار الأنوار،ج 51،ص 55.

تفصيلى اين دوران فرموده است:

او[حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف]خواسته ها و اميال را تابع هدايت وحى مى كند، هنگامى كه مردم هدايت را تابع هوس هاى خويش قرار مى دهند.در حالى كه به نام تفسير،نظريه هاى گوناگون خود را بر قرآن تحميل مى كنند، او نظريه ها و انديشه ها را تابع قرآن مى سازد.... (1)بدى مى رود و خوبى باقى مى ماند،رونق كشاورزى بى اندازه مى شود،زنا،شرب خمر و ربا رخت بر مى بندد،مردم به عبادت،شريعت و ديانت روى مى آورند؛نماز جماعت رونق مى گيرد،عمرها طولانى مى گردد،امانات ادا مى شود،درختان پرميوه و بركات فراوان مى گردد،اشرار نابود مى شوند،اخيار باقى مى مانند و دشمنان اهل بيت باقى نمى مانند. (2)

در عصر ظهور كرامت هاى الهى و بشرى در بستر احياى امر به معروف و نهى از منكر تحقق مى يابد و«مهدى و ياران او امر به معروف و نهى از منكر مى كنند» (3)و خداوند به وسيله حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف اين امت را پس از آن كه تباه شده اند،اصلاح مى كند (4)و او آثار گمراهى و هوا و هوس را نابود خواهد كرد؛ همان طور كه در دعاى ندبه كه آهنگ فراق و نواى جدايى از امام غايب بوده،اين اشاره آمده است:

أين طامس آثار الزيغ و الأهواء،أين قاطع حبائل الكذب و الإفتراء؛

كجاست آن كه ريسمان هاى دروغ و افترا را خواهد گسيخت؟كجاست آن كه آثار گمراهى و هوى و هوس را نابود خواهد كرد؟

بر همين منوال،امام هيچ بدعتى را وا نمى گذارد،مگر اين كه آن را ريشه كن

ص:40


1- نهج البلاغه،خطبه 138،ص 190.
2- لطف اللّه صافى گلپايگانى،منتخب الأثر،ص 593.
3- «قال الباقر عليه السّلام:المهدى و أصحابه...يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر.»(نك:الغيبه،ص 242، روايت 26)
4- «قال النبى صلى اللّه عليه و اله و سلم:...ليصلح الامّة بعد فسادها.»(بحار الأنوار،ج 51،ص 83)

كند و از هيچ سنتى الهى نمى گذرد،مگر اين كه آن را برپا نمايد. (1)هم چنين از اقدامات اساسى جهت تمهيد و بسترسازى احياى كرامت ها و فضايل عالى در جامعه آخر الزمان،نابودى شيطان به دست امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف است.علامه مجلسى در بحار الأنوار در ذكر روايتى نقل مى كند كه از امام صادق عليه السّلام درباره«وقت معلوم» كه خداوند به شيطان فرمود منتظر آن باشد (2)پرسيدند و ايشان فرمود:

روز قيام قائم ماست؛وقتى خداوند او را برانگيخته مى كند(و آماده قيام است)و در مسجد كوفه است.در آن وقت شيطان درحالى كه با زانوهاى خود راه مى رود،به آن جا مى آيد و مى گويد:اى واى از خطر امروز!قائم پيشانى او را مى گيرد و گردنش را مى زند.آن موقع روز وقت معلوم است كه مدت او به آخر مى رسد. (3)

بدين ترتيب،عصر ظهور،دوران تكميل و تتميم مكارم اخلاقى و كرامت هاى انسانى خواهد بود؛دوره اى كه با عمليات اصلاحى دولت مهدوى،آدميان به نهايت تزكيه نفسانى،بلوغ و تكامل اخلاقى مى رسند و ايمان آنها از حيث عقيدتى و عمل كامل مى شود و مسلمانان و مؤمنان عزت مى يابند و منافقان و بى دينان ذليل مى گردند؛همان گونه كه در دعاى افتتاح،اين وضعيت آرمانى و كريمه اين گونه از خدا مطالبه گرديده است:

اللّهمّ إنّا نرغب إليك فى دولة كريمة تعزّ بها الإسلام و أهله و تذلّ بها النفاق و أهله؛

خدايا!از تو اميد داريم كه دولت با كرامت امام زمان را به ظهور آورى، و اسلام و اهلش را با آن عزت بخشى،و نفاق و اهل نفاق را ذليل و خوار گردانى.

ص:41


1- «قال الباقر عليه السّلام:...و لا يترك بدعة إلاّ أزالها و لا سنّة إلاّ أقامها.»(همان،ج 58،روايت يازدهم)
2- فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ* إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ. (سوره حجر،آيه هاى 37 و 38 و سوره ص، آيه 81)
3- مهدى موعود،ص 1135-1136.

4.كرامت محورى و كرامت خواهى در ادعيه امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف

در مجموعه دعاهاى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف كه«صحيفه مهديه»يا«صحيفة المهدى» (1)ناميده مى شود نيز كرامت خواهى و كرامت محورى موج مى زند.براى نمونه در دعاى معروف زير امام عليه السّلام ضمن درخواست هدايت الهى به منزله مبناى كرامت (و أكرمنا بالهدى)،راه كارهاى فراوانى را براى همه قشرهاى اجتماعى در كسب كرامت از مسير اطاعت الهى و دورى از معاصى و محرمات الهى بيان مى فرمايند:

بارالها!به ما توفيق فرمان بردارى و پرهيز از گناه و نافرمانى و نيت پاك و بى آلايش و شناخت و معرفت به آن چه نزد تو ارزش مند است،عطا فرما و ما را به هدايت و پايدارى تكريم نما و زبان ما را به صدق و صواب بر كلام حكيمانه و شايسته گويا ساز و دل ما را از علم و معرفت لب ريز فرما و شكم ما را از اطعام حرام و شبهه ناك پاك گردان و دست ما را از ظلم و تعدى و تجاوز باز دار و چشم ما را از گناه و خيانت محفوظ دار و گوش ما را از شنيدن سخنان بيهوده و غيبت مسدود گردان!به دانش مندان ما زهد و بى رغبتى به دنيا و نصيحت و خيرخواهى و به دانش آموزان ما جدّيت و شوق و رغبت و به شنوندگان،پيروى و پندپذيرى و به بيماران مسلمان شفا و آسايش و به مردگان آنان رأفت و رحمت،به پيرمردان ما وقار و متانت،به جوانان،بازگشت به سوى تو و توبه،و به زنان،حيا و عفت عنايت فرما و به ثروت مندان تواضع و سعه صدر و به فقيران صبر و قناعت و به رزمندگان نصرت و پايدارى و به اسيران آزادى و آسايش و به اميران و فرماندهان دادگرى و مهربانى و به مردم انصاف و سرشت نيك عطا فرما!و به توشه و سرمايۀ حجاج و زائران بركت عنايت كن و حج و عمره اى كه بر آنان واجب ساخته اى،ادا فرما!به فضل و رحمتت اى مهربان ترين مهربانان. (2)

اين عبارت زيبا،بلند و متعالى از ادعيه امام غايب به خوبى نشان مى دهد كه در

ص:42


1- براى نمونه نك:صحيفة المهدى،صحيفه مهديه.
2- مصباح الكفعمى،ص 281.

انديشه اسلامى و مهدوى كرامت هاى انسانى بدون ابتناى بر مبادى ايمانى و توحيدى فاقد معنا و دلالت لازم بوده و اين ارزش ها چه در حوزه هاى فردى و چه در تعاملات اجتماعى بر مبناى عمل به آموزه هاى دينى و اتصاف به اخلاقيات اسلامى شكل مى گيرد.

5.بيعت نامه مهدوى،منشور كرامت مدارى و بشردوستى

بديهى است كه رعايت كرامات انسان ها و حقوق بشردوستانه-مبتنى بر آيين توحيدى اسلام-تنها به امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف ختم نمى شود،بلكه ياران وى نيز عالم و عامل به اين حقوق و مظهر آن در تعاملات فردى و اجتماعى هستند؛زيرا آنان به خداوند و امام خود شناخت فراوان دارند و با آگاهى كامل در ميدان حق حضور دارند؛هم چنان كه امام على عليه السّلام درباره ايشان فرموده است:

رجال عرفوا اللّه حقّ معرفته و هم أنصار المهدى فى آخر الزمان؛ (1)

مردانى كه خدا را آن چنان كه بايد،شناخته اند،ياران مهدى در آخر الزمانند.

و يا امام صادق عليه السّلام مى فرمايد:

رجال كأنّ قلوبهم زبر الحديد لا يشوبها شكّ فى ذات اللّه أشدّ من الحجر؛ (2)

آنان مردانى اند كه گويا دل هايشان پاره هاى آهن است و از سنگ سخت ترند و هيچ ترديدى در ذات خداوند ندارند.

كرامت محورى ياران مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف بسيار طبيعى است؛زيرا اين ياوران،از پيشوايى خود الگو گرفته اند و روزها و شب ها را با ياد معبود سپرى مى كنند و روح بندگى و رازونياز با جانشان درهم آميخته،همواره خود را در محضر خدا مى بينند و از ياد او لحظه اى غفلت نمى ورزند.روايات متعددى مؤيد اين مطلب است؛چنان كه امام باقر عليه السّلام فرموده اند:

ص:43


1- منتخب الأثر،ص 611.
2- بحار الأنوار،ج 52،ص 308.

گويا قائم و يارانش را در نجف اشرف مى نگرم؛توشه هايشان به پايان رسيده و لباس هايشان مندرس شده است،جاى سجده بر پيشانيشان نمايان است،شيران روزند و راهبان شب. (1)

امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف با ياران عابد و زاهد خود جهت شروع عمليات اصلاحى و الهى عدالت گسترشان،ميثاقى مى بندند كه به حق مى توان آن را منشور حقوق بشردوستانه و كرامت محورانه دولت مهدوى به شمار آورد؛بيعتى كه امام على عليه السّلام در وصف آن فرموده اند:

يبايعون على أن لا يسرقوا و لا يزنوا،و لا يسبّوا مسلما و لا يقتلوا محرّما و لا يهتكوا حريما محرّما و لا يهجموا منزلا و لا يضربوا أحد إلاّ بالحقّ و لا يكنزوا ذهبا و لا فضّة و لا برّا و لا شعيرا و لا يأكلوا مال اليتيم و لا يشهدوا بما يعلمون...؛ (2)

با او بيعت مى كنند كه هرگز دزدى نكنند،زنا نكنند،مسلمانى را دشنام ندهند،خون كسى را به ناحق نريزند،به آبروى كسى لطمه نزنند،به خانه كسى هجوم نبرند،كسى را به ناحق نزنند،طلا و نقره و گندم و جو ذخيره نكنند،مال يتيم را نخورند،در مورد چيزى كه يقين ندارند گواهى ندهند، مسجدى را خراب نكنند،مشروب نخورند،حرير و خز نپوشند،در برابر سيم و زر سر فرود نياورند،راه را بر كسى نبندند،راه را ناامن نكنند،گرد هم جنس بازى(و اعمال منافى عفت)نگرايند،خوراكى را انبار نكنند،به كم قناعت كنند،طرفدار پاكى باشند،از پليدى گريزان باشند،به نيكى فرمان دهند،از زشتى ها باز دارند،جامه هاى خشن بپوشند،خاك را متكّاى خود سازند،در راه خدا حقّ جهاد را ادا كنند و...

اين ميثاق الهى و بشردوستانه يك جانبه نيست و امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف نيز خود را

ص:44


1- همان،ج 53،ص 7.
2- منتخب الأثر،ص 469.

بدان مكلف مى داند.امام على عليه السّلام مى فرمايد:

...و يشترط على نفسه لهم،أن يمشى حيث يمشون و يلبسون كما يلبسون و يركب كما يركبون و يكون من حيث يريدون و يرضى بالقليل و يملأ الأرض بعون اللّه عدلا كما ملئت جورا،يعبد اللّه حقّ عبادته،و لا يؤاخذ حاجبا و لا بوّابا. (1)

...او نيز در حق خود تعهد مى كند كه از راه آنها برود،جامه اى مثل جامه آنها بپوشد،مركبى همانند مركب آنها سوار شود؛آن گونه كه مردم مى خواهند و به كم راضى و قانع شود،زمين را به يارى خداوند پر از عدالت كند؛چنان كه پر از ستم شده باشد،خدا را آن طور كه شايد بپرستد و براى خود حاجب و نگهبان و دربان اختيار نكند.

امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف بر مبناى همين ميثاق الهى و كريمانه،«يارانش را در همه شهرها پراكنده مى كند و به آنان دستور مى دهد كه عدل و احسان را شيوۀ خود سازند و آنان را فرمان روايان اقليم هاى مختلف مى گرداند و به آنان فرمان مى دهد كه شهرها را آباد سازند». (2)امام عليه السّلام در حفظ حقوق و كرامت مردم و به ويژه بى نوايان بسيار كوشا بوده و بر كارگزاران خود در اين امر نظارت شديدى دارد.به تعبير روايات،«مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف»بخشنده اى است كه مال را به وفور مى بخشد،بر كارگزاران و مسئولان دولت خويش بسيار سخت مى گيرد و بر بى نوايان بسيار رئوف و مهربان است» (3)و به همين دليل،حاصل چنين سيره الهى و كرامت محورانه، تعظيم و تكريم امت اسلامى خواهد بود؛به فرموده پيامبر صلى اللّه عليه و اله و سلم:

ص:45


1- همان.
2- قال الصادق عليه السّلام:«يفرق المهدى أصحابه فى جميع البلدان و يأمرهم بالعدل و الإحسان و يجعلهم حكّاما فى الأقاليم و يأمرهم بعمران المدن.»(نك:تاريخ عصر غيبت،ص 483. به نقل از:الامام المهدى،ص 271)
3- قال الصادق عليه السّلام:«المهدى سمح بالمال،شديد على العمّال،رحيم بالمساكين.»(همان،به نقل از: الملاحم و الفتن،ص 137)

يخرج فى آخر امّتى المهدى،يسقيه اللّه الغيث و تخرج الأرض نباتها و يعطى المال صحاحا و تكثر الماشية و تعظم الامّة؛ (1)

در پايان روزگار امت من،مهدى خروج مى كند.خداوند در زمان او زمين را با باران رحمتش سيراب مى كند،زمين گياهانش را مى روياند.او ثروت را به طور مساوى بين مردم تقسيم مى نمايد.در آن زمان چهارپايان در جهان فراوان شود و امت را تكريم نموده و عظمت مى بخشد.

بدين ترتيب در دولت كريمه مهدوى،كرامت انسان ها و حقوق بشردوستانه نه تنها محوريت دارد كه به عالى ترين حد خود خواهد رسيد.گفتارى از امير مؤمنان عليه السّلام بهترين شاهد روايى بر توصيف نوع كرامت بخشى به جامعه انسانى در عصر ظهور است:

سپس به كوفه روى مى آورد كه قرارگاه و منزل اوست.بردۀ مسلمان در بندى نمى ماند جز اين كه او را مى خرد و آزاد مى سازد و بدهكارى نمى ماند مگر اين كه دين او را مى دهد و مظلمه اى نمى ماند جز اين كه آن را مى پردازد و كشته اى نمى ماند مگر اين كه ديه او را مى دهد...و كشته اى نمى ماند جز اين كه دين او را مى پردازد و خانواده او را تأمين مى كند و همه امور را تدبير و كارها را تنظيم مى نمايد تا آن جايى كه زمين را سرشار از عدل و داد مى نمايد،همان گونه كه به هنگامه ظهور او،از ظلم و جور لب ريز است... (2)

در چنين وضعيتى كه امام عليه السّلام به منزله ملجأ و قله كرامت و اكرم الاكرمين عالميان بوده،«امت اسلامى به سوى او پناه مى برند،آن چنان كه زنبوران عسل به سوى ملكه خود پناه مى برند؛عدالت را در سراسر گيتى مى گستراند،هم چنان كه پر از ستم شده،تا جايى كه صفا و صميميت صدر اسلام را به آنها باز مى گرداند.

ص:46


1- امام مهدى از ولادت تا ظهور،ص 750-751.( به نقل از:عقد الدرر،باب 7،ص 144)؛ منتخب الأثر، ص 473.
2- همان،ص 671-672.( به نقل از:تفسير عياشى،ج 1،ص 66؛معجم احاديث الامام المهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف ص 22)

«خفته اى را بيهوده بيدار نمى كند و خونى را(به ناحق)نمى ريزد» (1)و بدين ترتيب «ساكنان آسمان،مردم زمين،پرندگان هوا،درندگان صحرا،و ماهيان دريا همه و همه از او خشنود مى شوند». (2)

6.برخى مبانى و شاخصه هاى كرامت محورى جامعه مهدويت

اشاره

كرامت محورى و كرامت خواهى جامعه و دولت كريمه مهدوى داراى الزامات و مقوماتى است كه مى توان از آنها به مبانى و شاخصه هاى تحقق كرامت هاى مزبور نيز ياد كرد.روايات بسيارى نيز بر اين الزامات و مقومات شاهدند كه به گونه اى موجز برخى از آنها مى آيد:

يكم.عدالت و نفى تبعيض

تحقق عدالت و استيفاى كامل حقوق همگان،از اساسى ترين مبانى و پايه هاى تأمين كرامت ها و ارزش هاى الهى و انسانى به شمار مى رود.بديهى است كه عدالت به منزله شعار اصلى حكومت عدل گستر مهدوى،ضامن تحقق اين كرامت هاى عالى خواهد بود؛به فرموده پيامبر اعظم صلى اللّه عليه و اله و سلم:

...فيملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا يرضى عنه ساكن السماء و ساكن الأرض...؛ (3)

پس زمين را از عدل و قسط پر مى كند،همان گونه كه از ستم و جفاكارى پر شده بود.هم ساكنان آسمان و هم ساكنان زمين از او خشنود هستند.

هم چنين امام صادق عليه السّلام سوگند ياد مى كند كه مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف عدالت را هم چنان كه سرما و گرما وارد خانه ها مى شود،وارد خانه هاى مردمان مى كند. (4)

ص:47


1- قال النبى صلى اللّه عليه و اله و سلم:«تأوى إليه امّته كما تأوى النحل إلى يعسوبها يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا،حتّى يكون الناس على مثل أمرهم الأوّل لا يوقظ نائما و لا يهريق دما.»(منتخب الأثر،ص 478)
2- قال النبى صلى اللّه عليه و اله و سلم:«فيفرح به أهل السماء و أهل الأرض و الطير و الوحوش و الحيتان فى البحر.»(همان، ص 473)
3- بحار الأنوار،ج 51،ص 81، روايت پانزدهم.
4- «أما و اللّه ليدخلنّ عليهم عدله جوف بيوتهم،كما يدخل الحرّ و القرّ.»(همان،ج 52،ص 362)

از سويى اعمال عدالت در جامعه مهدوى بدون تبعيض بوده و حتى بدكاران از عدالت و مساوات امام عليه السّلام بهره مند مى گردند:امام باقر عليه السّلام،نفى تبعيض پيش گفته را چنين شرح داده است:

...فإنّه يقسم بالسوّية و يعدل فى خلق الرحمان،البرّ منهم و الفاجر؛ (1)

آن حضرت(اموال را)برابر تقسيم مى كند و ميان همه مردم چه نيكوكار و چه بدكار،به عدالت رفتار مى نمايد.

عدالت ورزى امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف به گونه اى است كه در حيطۀ قضا و قضاوت نيز كرامت قضايى همگان تأمين مى شود؛زيرا امام با استفاده از علم لدنى و برحسب اشراف بر كنه و باطن وقايع،قضاوت مى نمايد و حتى به طلبيدن گواه شاهدان نيازى ندارد. (2)

دوم.امنيت و صلح همه جانبه و پايدار

تحقق كامل امنيت و صلح فراگير،از ويژگى هاى اساسى عصر ظهور است.

خاستگاه بسيارى از حقوق و ارزش هاى بشرى در كسب امنيت روانى،جانى، مالى و...نهفته و همانند تعامل عدالت و كرامت،ميان امنيت واقعى و همه كرامت هاى عالى،تعاملى مستقيم و دوجانبه وجود دارد؛زيرا تأمين امنيت به معناى مصونيت بخشى اين كرامت ها از هرگونه گزند و آسيب محتمل است.در روايت معروف امام على عليه السّلام دوره امنيت و صلح فراگير جامع ۀ عادله مهدوى چنين تشريح گرديده است:

اگر به تحقيق،قائم ما قيام كند،به واسطه ولايت و عدالت او،آسمان آن چنان كه بايد مى بارد و زمين نيز رستنى هايش را بيرون مى دهد و كينه از دل هاى بندگان زدوده مى شود و ميان دد و دام آشتى برقرار مى شود؛به

ص:48


1- همان،ج 51،ص 29.
2- قال الباقر عليه السّلام:يقضى بقضاء داود و سليمان لا يسأل بينة؛«مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف براساس داورى هاى حضرت داوود و سليمان داورى مى كند و مطالبه گواه و دليل نمى كند.»(تاريخ عصر غيبت،ص 446)

گونه اى كه يك زن ميان عراق و شام پياده خواهد رفت و آسيبى نخواهد ديد و هرجا قدم مى گذارد،همه سبزه و رستنى است و بر روى سرش زينت هايش را گذارده و نه ددى او را آزار مى دهد و نه مى ترساند. (1)

سوم.فقدان تحميل عقيده و تكريم اقليت ها

در دولت كريمه مهدوى،اسلام آيينى برتر و متعالى است كه با براهين و استدلال هاى روشن به جهانيان معرفى مى شود اكثر آنان نيز آن را خواهند شناخت و پذيرفت.اگر معاندان و لجاجت پيشگانى هم به اين امر تن ندهند و به حق ستيزى ادامه دهند،سرانجام مجبور خواهند شد كه براساس جريان جهانى و عالم گيرى حق جويانه اسلام،بدين حق گرايش يابند.بدين ترتيب،همان گونه كه امام صادق عليه السّلام مى فرمايد:«وقتى قائم آل محمد قيام مى كند،مكانى بر روى زمين باقى نمى ماند مگر اين كه كلمه طيبه''لا إله الاّ اللّه محمّد رسول اللّه''در آن جا به آواز بلند گفته شود». (2)

از سويى چون بخش اعظم جهانيان با ميل و رغبت خود به دين اسلام مى گروند،تحميل عقيده در عصر و دولت كريمه مهدوى از اساس باطل و بى بنياد است.همان طور كه پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و اله و سلم درباره اجماعى بودن پذيرش حكومت حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف مى فرمايد:

زمين را همان گونه كه از ستم پر شده بود،از عدل سرشار مى كند.اهل آسمان ها و اهل زمين و پرندگان آسمان به خلافت او رضايت مى دهند. (3)

البته علاوه بر رضايت همگان از اين دولت كريمه و اجماعى بودن مشروعيت آن،عالميان بنا به روايات پيش آمده،از آن فرح ناك و مسرور خواهند بود؛زيرا

ص:49


1- بحار الأنوار،ج 10،ص 110.
2- مهدى موعود(ترجمه جلد سيزدهم بحار الأنوار)،ترجمه حسين بن محمد اروميه اى،ج 2،ص 227.(به نقل از:تفسير عياشى،ج 1،ص 183،روايت 81)
3- «يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا،يرضى بخلافته أهل السموات و أهل الأرض و الطير فى الجوّ...» (بحار الأنوار،ج 51،باب 8،ص 91؛ همان،باب 17،ص 95)

محور كار حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف-همان طور كه از نامشان نيز برمى آيد-هدايت جامعه بشرى است كه بديهى مى نمايد اصل و اساس هدايت،بر اقناع مى بايستى مبتنى باشد.

بنابر دلالت روايات،حضرت از همان ابتداى ظهور،كتب بدون تحريف زبور، تورات،انجيل و...را نمايان مى سازد و براساس نسخ اصلى آنها با اهل كتاب محاجّه،استدلال و گفت وگو مى كند و آن بر آنان حكم مى راند تا آن كه ايشان به دين اسلام و حكومت جهان شمول مهدوى هدايت گردند. (1)اوج اكرام و كرامت بخشى امام عليه السّلام و دولت ايشان در اين است كه امام«...بين اهل تورات با تورات و بين اهل انجيل با انجيل و بين اهل زبور با زبور و بين اهل قرآن با قرآن،قضاوت خواهد كرد». (2)بدين سان اگر اقليت هاى دينى محدودى هم در جامعه مهدوى وجود داشته باشند،از تكريم آنها و احترام به عقايدشان كوتاهى نخواهد شد. (3)

چهارم.رشد عقلانيت،شكوفايى علوم و فن آورى

كمال عقلانيت بشرى در دوره ظهور،ضامن تحقق كرامت هاى عالى الهى و انسانى است.روايات فراوانى بيان گر آن است كه عقول مردم در دوره ظهور به بالاترين مرحله كمال خويش مى رسد؛به فرموده امام باقر عليه السّلام:

إذا قام قائمنا وضع يده على رئوس العباد فجمع به عقولهم و أكمل به أخلاقهم؛ (4)

ص:50


1- براى رؤيت روايت مربوطه نك:مهدى موعود،ج 2،ص 228-229.
2- قال الباقر عليه السّلام:«...و يحكم بين أهل التوراة بالتوراة و بين أهل الإنجيل بالإنجيل و بين أهل الزبور بالزبور و بين أهل القرآن بالقرآن.»(نعمانى،الغيبه،ص 125)
3- براى اطلاع بيشتر نك:«اهل كتاب و دولت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف»(قسمت اول)،فصل نامه انتظار موعود،ش 11 و 12،بهار و تابستان 1383؛همان(قسمت دوم)،ش 15،بهار 1384.
4- بحار الأنوار،ج 52،ص 336؛ منتخب الأثر،ص 482. گفتنى است كه در برخى كتب روايى(كمال الدين، ج 2،ص 675؛ بحار الأنوار،ج 52،ص 338؛ اصول كافى،ج 1،ص 25) به جاى«أخلاقهم»،«أحلامهم» آورده شده است،يعنى حضرت قائم آرمان ها،آرزوها و فرزانگى آنان را به تماميت مى رساند.

وقتى قائم ما قيام كند،خداوند دست عنايتش را بر سر بندگان مى كشد و عقل آنها زياد مى شود و به واسطه اين رشد عقلى،اخلاق آنها نيز كامل مى گردد.

در عصر مهدوى دانش بشرى به دست آوردهايى مافوق تصور مى رسد و 25 حرف از 27 حرف كل دانش،كشف و در ميان مردم منتشر مى شود؛همان گونه كه امام صادق عليه السّلام به تفصيل اين شكوفايى علوم و بالندگى فن آورى را بيان نموده اند. (1)بسيار هويداست كه در اين دوره طلايى معرفت بشرى،كرامت ها و ارزش الهى به گونه غريبى بر جوامع انسانى مسلط مى گردند و جنبه ملموسى مى يابند و اين گسترش كرامت ها و حكمت بر جامعه بشرى به گونه اى خواهد بود كه زنان خانه دار هم حكمت مى آموزند و بى نياز از ديگران براساس احكام الهى و نبوى به قضاوت مى پردازند؛به فرموده امام باقر عليه السّلام:

...به مردم زمان قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف آن چنان حكمتى عطا خواهد شد كه حتى زنان در كانون خانه خويش براساس كتاب خدا و سنت پيامبرش عادلانه و آگاهانه داورى مى كنند و نيازى به ديگرى ندارند. (2)

پنجم.تأمين رفاه،بالندگى اقتصادى و معيشتى

حفظ كرامت هاى انسانى بدون توجه به رفاه و وضعيت معيشتى مردم درواقع فاقد معناى لازم است و در اسلام توجه به«معاد»و«معاش»باهم ديده شده و همين دو لازم و ملزوم هم دانسته شده اند.اين تلازم در عصر ظهور در نهايت كمال محقق مى گردد و همه انسان ها و به ويژه مؤمنان از حيث معيشت و رفاه به عالى ترين سطوح ممكن خواهند رسيد.توصيف پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم از اين وضعيت بدين صورت است:

ص:51


1- بحار الأنوار،ج 52،ص 336.
2- «...تؤتون الحكمة فى زمانه حتّى إنّ المرئة لتقضى فى بيتها بكتاب اللّه تعالى و سنة رسول اللّه.» (همان،ج 52،ص 352)

در آن زمان،امت من چنان از نعمت برخوردار شوند كه هرگز امتى آن چنان از نعمت برخوردار نشده باشد؛سرتاسر زمين محصول دهد و هيچ چيز را از آنان دريغ ندارد،اموال انبوه شود.هركس نزد مهدى آيد و بگويد به من مالى ده او بى درنگ مى گويد:بگير. (1)

به فرموده امام صادق عليه السّلام،حضرت ناچيزترين ديون و طلب هاى شيعيان را حتى اگر سير و خشخاش باشد،پرداخت مى كند و«در دنيا اعلام مى دارد كه هركس طلبى از يكى از شيعيان دارد،بيايد بگيرد». (2)

در دولت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف رباخوارى از بين مى رود (3)و اموال توسط حضرت بدون آن كه شمارش شوند،تقسيم مى گردند (4)و تمام معادن و گنج هاى زيرزمينى در حكومت او آشكار و استخراج مى شوند و بر روى زمين مخروبه اى نمى ماند مگر آن كه به وسيله آن حضرت آباد شود. (5)بدين ترتيب،جامعه بشرى به استغناى كامل خواهند رسيد و حتى فقيرى براى دريافت زكات،صدقات و اعانات يافت نخواهد شد.بخشى از روايات امام صادق عليه السّلام در اين باره بدين صورت است:

...و زمين خزينه هاى خود را آشكار مى گرداند،به نوعى كه خلايق همه آنها را در روى زمين مى بينند و مرد در آن وقت كسى را مى طلبد براى اين كه از مالش به او اعطا نمايد تا اين كه صله رحم به جا بياورد و يا اين كه از وجه زكات چيزى به او بدهد،چنين كسى كه اينها را از او قبول نمايد،يافت نمى گردد و خلايق به سبب آن چه خدا از فضل خود به ايشان روزى كرده،مستغنى و بى احتياج خواهند بود. (6)

ص:52


1- همان،ج 51،ص 88.
2- مهدى موعود،ترجمه دوانى،ص 1181.
3- قال الصادق عليه السّلام:«و يذهب الربا.»(منتخب الأثر،ص 474)
4- «و يقسم المال و لا يعدّه.»(تاريخ عصر غيبت،ص 432، به نقل از:صحيح مسلم بشرح النووى،ج 18، ص 39)
5- «و تخرج له الكنوز و لا يبقى فى الأرض خراب إلاّ يعمره.»(منتخب الأثر،ص 482)
6- مهدى موعود،ترجمه اروميه اى،ج 2،ص 222.(به نقل از:شيخ مفيد،الارشاد،ص 363)
ششم.كمال قوت و سلامت جسمى و روانى

از ضمانت ها و عوامل تحقق كرامت هاى عالى در دولت كريمه مهدوى آن است كه بيمارى هاى جسمى و روانى انسان ها در اين دوره از بين مى رود و قواى بدنى و روحى مؤمنان به طور شگفت آورى نيرومند مى شود.امام صادق عليه السّلام مى فرمايد:

هنگامى كه حضرت قائم قيام كند،خداوند بيمارى ها را از مؤمنان دور مى كند و تن درستى را به آنان باز مى گرداند. (1)

امام زين العابدين عليه السّلام اين وضعيت را اين گونه تشريح مى نمايند:

هنگامى كه قائم ما قيام كند،خداوند آفات و بيمارى و بلايا را از شيعيان ما دور خواهد كرد و قلب هاى آنان را به مانند پاره هاى آهن خواهد ساخت و قوت و توان مردان ايشان را به اندازه چهل مرد افزون خواهد نمود.در آن هنگام شيعيان حاكمان زمين و سروران آن خواهند گشت. (2)

كرامت بخشى به مؤمنان در اين دوره به جايى خواهد رسيد كه توانايى هاى شنوايى و بينايى آنها توسعه بى بديل و شگفت آورى خواهد يافت؛آن گونه كه مؤمنان در شرق و غرب هم ديگر را با وجود اختلاف و بعد مكانى،مشاهده خواهند نمود؛ (3)و به فرمايش امام صادق عليه السّلام:

هنگامى كه قائم ما قيام كند،خداوند در دستگاه شنوايى و بينايى شيعيان ما گستردگى و كشش ويژه اى مى بخشد تا ميان آنها و مهدى ما واسطه و نامه رسان يا فاصله اى نباشد. (4)

البته در دولت كريمه،ميان برخوردارى از سطوح عالى ايمانى و كرامت هاى

ص:53


1- بحار الأنوار،ج 52،ص 364.
2- ميزان الحكمه،ج 1،ص 293.( به نقل از:مشكوة الأنوار،ص 80)
3- نك:بحار الأنوار،ج 52،ص 391.
4- مهدى موعود،ج 2،ص 220.

اعطايى خداوند متعال،رابطه مستقيمى وجود دارد و اين گونه قابليت ها و استعدادها در مؤمنان واقعى كه همان شيعيان هستند،رؤيت پذير و تحقق يافتنى است.

هفتم.رعايت و محترم شمردن حريم هاى خصوصى و عمومى

در نظريه ها و مكاتب مردم سالار امروزين،دخالت و تعدى به حريم خصوصى افراد و يا عدم پاسخ به مطالبات در حوزه حقوق عمومى،از نشانه هاى حكومت هاى بسته و جامع القوا(توتاليتر)است كه خواه ناخواه نتيجه چنين عمل كردى،تضييع و تضييق كرامت ها و حقوق انسان ها خواهد بود.دولت كريمه مهدوى از اين قبيل آفات و نقايصى به دور است و در مقابل چنين نظام هاى سركوب گرى قرار دارد.لذا در اين حكومت،هرگونه تجاوز به حقوق عمومى و خصوصى مردم به شدت نفى و با آن مقابله مى گردد.براى نمونه در دولت كريمه،حتى اشراف بر منزل ديگران،يا ريزش آب از ناودان منازل به محيط عمومى و يا اشراف مسجد به خانه هاى مردم و يا ساخته شدن بخشى از يك بنا در راه هاى عمومى،با برخورد حكومت مواجه خواهد شد و اين موارد هرچند با تخريب مسجد برطرف مى گردد.روايت امام صادق عليه السّلام گواه روشنى بر اين كرامت خواهى و دفاع از حقوق خصوصى و عمومى مردم در اين دوره آرمانى است:

هنگامى كه قائم ما قيام كند،چهار مسجد را در كوفه منهدم مى كند و هيچ مسجد مشرفى را نمى گذارد مگر اين كه كنگره و اشراف آن را خراب نمايد و به حال ساده و بدون اشراف گذارد؛شاه راه ها را توسعه مى دهد؛ هر گوشه اى از خانه ها را كه در راه عمومى قرار دارد،اصلاح مى كند و ناودان هايى را كه مشرف به راه مردم است،برمى دارد؛هر بدعتى را برطرف مى سازد و هر سنتى را باقى مى گذارد... (1)

ص:54


1- مهدى موعود،ترجمه دوانى،ص 1121.

در حديث مشابه ديگرى،امام باقر عليه السّلام مى فرمايد:

و وسّع الطريق الأعظم،و كسر كلّ جناح خارج فى الطريق،و أبطل الكنف و الميازيب إلى الطرقات...؛ (1)

راه هاى اصلى را توسعه مى دهد،بالكن هايى كه به داخل راه ها آمده از بين مى برد،ناودان هايى را كه به كوچه ها مى ريزد،برمى دارد...

نتيجه

جامعه بشرى از ديرباز به كرامت و حقوق انسانى اهميت مى داده است.اعلاميه جهانى حقوق بشر(1948 ميلادى)مبتكر اين حقوق نبوده،بلكه اديان الهى به ويژه اسلام از نخستين مدافعان كرامت انسانى و حقوق بشردوستانه بوده اند.

امروزه وضع حقوق بشر،به دلايل متعددى از جمله فقدان ضمانت اجرا و كارآيى لازم اين گونه اعلاميه ها و ميثاق ها و استفاده سياسى ابزارى از آنها،بحرانى تر و اسف ناك تر گشته و حتى علوم و فنون در خدمت پايمال كردن حقوق انسان ها در ابعاد وسيع و دهشت ناك قرار گرفته اند.هم چنين نگاه قرآنى و روايى به موضوع كرامت انسانى،حاكى از متونى غنى و شواهد بسيار ملموسى در اين باره است.

اين قراين نشان مى دهند كه هيچ مكتبى به اندازه اسلام براى انسان و كرامت هاى وى ارزش و اهميت قائل نشده است.آيات الهى و روايات معصومان عليهم السّلام؛ منشأ و خاست گاه كرامت هاى انسانى را الهى مى دانند و بين اين دو تلازم كاملى را برقرار مى نمايند.

در مبحث اصلى و تفصيلى مقاله،جايگاه كرامت هاى انسانى در عصر ظهور تبيين شد و مشخص گرديد كه زوال اين كرامت ها از ملاحم و نشانه هاى اصلى دوران ماقبل ظهور است.آن گاه با استناد به روايات،امامت شيعى و از جمله امام

ص:55


1- ظهور حضرت مهدى،ص 325.(به نقل از:شيخ مفيد،الإرشاد،ص 765)؛ بشارة الاسلام،ص 258؛ شيخ طوسى،الغيبه،ص 283؛بحار الأنوار،ج 52،ص 339.

مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،مظهر كرامت و سرآمد كريمان دانسته شدند و بر الهى بودن ريشه و خاست گاه كرامت هاى انسانى در دوره ظهور تأكيد گرديد.چنان كه مستدل گذشت،حتى ادعيه امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف نيز سرشار از كرامت محورى و كرامت خواهى است.سپس بيعت نامه امام عصر با ياران خويش به گونه اى استدلالى منشور كرامت مدارى و بشردوستى آموزه مهدويت مطرح گرديد.آن گاه تشريح گرديد كه كرامت محورى و كرامت خواهى دولت كريمه مهدوى داراى الزامات و مقوماتى است كه مى توان آنها را مبانى و شاخصه هاى تحقق كرامت هاى مزبور ياد كرد.آن الزامات و مقومات عبارت بودند از:

1.عدالت و نفى تبعيض؛

2.امنيت و صلح همه جانبه و پايدار؛

3.فقدان تحميل عقيده و تكريم اقليت ها؛

4.رشد عقلانيت،شكوفايى علوم و فن آورى؛

5.كمال قوت و سلامت جسمى و روانى؛

6.رعايت و محترم شمردن حريم هاى خصوصى و عمومى.

بدين ترتيب،اين نوشتار با پاسخ به پرسش اصلى خويش مدعا و مفروضى چنين را تأييد نمود:كرامت انسانى در انديشه اسلامى و آموزه و دولت مهدوى خاست گاهى الهى دارد؛انسان نه بر محور انسان مدارى،بلكه بر مدار خدامدارى به كرامت و بزرگوارى مى رسد و ميان افزايش تقرّب به درگاه الهى و مماثلت با آن و افزايش كرامت هاى انسانى رابطه مستقيمى وجود دارد.به همين دليل، مؤمنان واقعى يعنى شيعيان در دولت مهدوى از بالاترين كرامت ها و تعظيم ها برخوردارند.

ص:56

فصل سوم: عدالت مهدوى و امنيت

اشاره

در منابع اسلامى،آيات و روايات بسيارى درباره اهميت دو مقوله اساسى و حياتى عدالت و امنيت (1)و جايگاه رفيع آنها در تمام ابعاد زندگى بشرى وارد شده است.با نگاهى گذرا به رواياتى كه درباره امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف و عصر ظهور ايشان وارد شده،به خوبى درك مى شود كه عدالت و امنيت از برترين و مقدم ترين نعمت ها و دست آوردهاى امام موعود به بشر خواهد بود.ذكر اين مسئله در روايات،متواتر است.انقلاب مصلحانه حضرت به منظور تكميل ديانت و رسالت نبوى و امامت اصلاح گرايانه معصومان عليهم السّلام،اين نهضت را به پايان خواهد برد و

ص:57


1- .ytiruceS,ecitsuJ

تمام اقوام و ملل و آحاد بشرى،بدون هيچ گونه تبعيض و گزينشى،طعم و حلاوت عدالت و امنيت مهدوى را خواهند چشيد و اسلام دين فراگير خواهد شد و در جايگاه عادلانه و بايسته خود خواهد نشست.

در اين فصل براى فهم وضعيت و نوع حكومت مهدوى در عصر ظهور و شناخت شاخصه هاى آن از جمله عدالت و امنيت و تعامل اين دو مفهوم،افزون بر تفحص در روايات عصر ظهور،به سيره نظرى و عملى پيامبر صلى اللّه عليه و اله و سلم و معصومان عليهم السّلام و به ويژه امام على عليه السّلام مراجعه خواهد شد.با توجه به اهميت اين موضوع،نوشتار حاضر تلاش دارد با نيم نگاهى به ماهيت،معانى و منزلت اين دو مفهوم در انديشه اسلامى،جايگاه آنها را نيز در حكومت مهدوى تا اندازه اى روشن سازد.

الف)بى عدالتى و ناامنى از شاخصه هاى اصلى دوره پيش از ظهور

بررسى زمينه هاى تاريخى بروز و تثبيت بى عدالتى و ناامنى در جهان اسلام،مسئله مهمى است كه بايد به ريشه و دلايل اساسى اين پديده اشاره كرد.ظهور اسلام در عصر جاهلى و حركت عظيم تمدن ساز پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم در طول 23 سال مجاهدت ايشان،به اصلاحات و ترقيات اساسى در عصر و اجتماع آن روز انجاميد،ولى متأسفانه در تمام اين مدت،عناصر منحط و فرصت طلب و مرتجع با مقاومت فعالانه در برابر اين جنبش،به دنبال زنده كردن ريشه هاى جاهليت و شرك و اشرافيت پيشين بودند.اين باندهاى سياسى-اقتصادى فاسد يا در ساختارهاى جديد حل و هضم نشدند و يا اين كه فريب كارانه خود را جزو گروندگان و مؤمنان به اسلام جاى زدند.اين حركت هاى منافقانه و رياكارانه، همواره مايه نگرانى پيامبر صلى اللّه عليه و اله و سلم بود.با ارتحال آن رهبر الهى،ريشه ها و حركت هاى گذشته جاهلى دوباره سر برآورد و انقلاب و نهضت انسان ساز و معنوى نبوى را كند يا منحرف ساخت.برخى نمونه هاى مهم اين انحراف عبارتند از:به شهادت رساندن سه امام نخستين تشيع و بروز فاجعه كربلا كه به ترتيب در

ص:58

سال هاى 40،49 و 61 هجرى بزرگ ترين خسارت ها را به عالم اسلامى وارد ساخت.

انحراف سياسى امت اسلامى و عامل اساسى تثبيت بى عدالتى و ناامنى، ماجراى سقيفه در نيمه اول هجرى است.در آن جريان برخى پس از تمرد از دستور و نص صريح نبوى مبنى بر اولويت امام على عليه السّلام براى جانشينى،امامت و ولايت در عرصه ظاهرى و دنيوى را از امام غصب كردند.پس از آن،با احياى ريشه هاى ارتجاعى زندگى سياسى-اجتماعى جاهلى و قبيله اى،روند برگشت به اين دوران تيره آغاز و دنبال شد.

تبديل خلافت به ملوكيت و تبعات منفى بعدى آن،انحراف هاى برخاسته از قضيه سقيفه را كامل كرد.هم چنين با افزايش گم راهى مردم و هواپرستى و هوس زدگى آنها بر اثر سياست هاى وقت خلفا و حاكمان ستم گر،امامان معصوم كم كم ياورى مردمى را از دست داند و در جوّى پر از بى عدالتى و ناامنى و خفقان،در نهايت مظلوميت به شهادت رسيدند.از سوى ديگر،اين اوضاع نامساعد به غيبت امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف انجاميد.تا پيش از آن،سياست فشار و اختناق، امامان را وادار كرده بود تا فعاليت خود را در نهان دارند و گفتار و كردار خويش را همراه با تقيه،در پوشش كتمان و رمز حفظ كنند.

امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف در چنين فضايى،در نيمه شعبان سال 255 قمرى به دنيا آمد.

پنج سال از عمر شريف ايشان در زمان حيات پدر بزرگوارش گذشت؛هنگامى كه دستگاه حاكم خلفاى عباسى امام حسن عسكرى عليه السّلام را به زندگى مخفيانه و محتاطانه واداشته بود.در نهايت،به سبب فشارهاى مذكور و گم راهى مردم و همراهى نكردن آنها،غيبت صغرا از سال 260 تا 329 قمرى به طول انجاميد و امام پس از گذشت تقريبا هفتاد سال از غيبت صغرا،از سال 329 تاكنون در غيبت كبرا به سر مى برد،تا با اجازه الهى ظهور يابد و زمين را پر از عدل و امان كند.

ص:59

افزون بر اين،خودكامگان با حذف امام على عليه السّلام از صحنه خلافت،زمينه تحريف شريعت اسلامى و مسخ عدالت آرمانى را آغاز كردند.به يقين،مى توان خودكامگى و زورمدارى را به منزله بزرگ ترين عامل اين تحريف و گسترش جو ناامنى فيزيكى و روانى در جهان اسلام به شمار آورد.درواقع،بخش گسترده اى از تاريخ نظام هاى سياسى به نظام هاى خودكامه اختصاص دارد؛حكومت هايى كه شيوه اعمال قدرتشان بر زور و چيرگى خشونت آميز و اجبار مبتنى بوده و به دليل بى عدالتى،نامشروع به شمار مى رفته اند.چنين حكومت هايى مجبور بوده اند براى مشروع و موجه نشان دادن خود،به تحريف دين،مفهوم عدالت و حذف مصاديق و اسوه هاى معصومان عليهم السّلام بپردازند و عملا نيز در كار خويش تا پيش از عصر ظهور،به توفيق دست يافتند.اينان به نفع امنيت كاذب در سايه شمشير، عدالت آرمانى را مسخ كردند و عقب راندند.در سايه چنين خفقانى،ائمه يازده گانه عليهم السّلام را به شهادت رساندند و بسيارى از مناديان حق و رهروان آنها را شكنجه،تبعيد يا شهيد كردند و يا اين كه با افترا و تهمت و ناسزا آنان را از ميدان به در ساختند. (1)

از سوى ديگر،همواره تهديدها و حملات پى درپى،از عوامل پديدآورنده ناامنى در جهان اسلام بوده است.اسلام در طول تاريخ،پيوسته درگير معارضان و مخالفان سرسخت و كينه توز داخلى و خارجى بوده و اين درگيرى و منازعه از گذشته تاكنون به طور مداوم ادامه داشته است.اساسا موقعيت جغرافيايى جهان اسلام از همان ابتداى ظهور و گسترش،به گونه اى بوده كه آن را در معرض تاخت و تازها و حملات پى درپى و سهم گين قرار داده است؛حملاتى چون تهاجم مغول ها،جنگ هاى تحميلى صليبى،هجوم گسترده و همه جانبه استعمار

ص:60


1- هم چنان كه درباره سرنوشت اين شيعيان در دعاى ندبه چنين آمده است:«فقتل من قتل و سبى من سبى و اقصى من اقصى...؛تا آن كه به ظلم ستم كاران امت،گروهى كشته و جمعى اسير و فرقه اى دور از وطن شدند.»

غربى به جهان اسلام و اشغال مستقيم كشورهاى اسلامى(قرن 19 ميلادى و 13 هجرى)،تثبيت ناامنى،ايجاد ركود اقتصادى-اجتماعى،تخريب بنيان هاى فرهنگى و اجتماعى و به طور كلى انحطاط داخلى مشرق و جهان اسلام را به دنبال داشته كه تأثيرات منفى و عقب نگه دارنده آنها تا به امروز باقى است.

پيامبر صلى اللّه عليه و اله و سلم و معصومان عليهم السّلام بروز ناامنى ها،بى عدالتى ها،جنگ ها،هرج و مرج ها و فتنه هاى فراوان را از ملاحم و نشانه هاى ظهور مهدى موعود عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف و ويژگى هاى عصر غيبت ياد كرده اند. (1)امام على عليه السّلام در اين زمينه فرموده است:

او[حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف]خواسته ها را تابع هدايت وحى مى كند؛هنگامى كه مردم هدايت را تابع هوس هاى خويش قرار مى دهند.درحالى كه به نام تفسير،نظريه هاى گوناگون خود را بر قرآن تحميل مى كنند،او نظريه ها و انديشه ها را تابع قرآن مى سازد.در آينده،آتش جنگ ميان شما افروخته مى گردد و چنگ و دندان نشان مى دهد.با پستان هايى پر شير كه مكيدن آن شيرين،اما پايانى تلخ و زهرآگين دارد،به سوى شما مى آيد.آگاه باشيد! فردايى كه شما را از آن هيچ شناختى نيست،زمام دارى حاكميت پيدا مى كند كه غير از خاندان حكومت هاى امروز است و كارگزاران حكومت ها را بر اعمال بدشان كيفر خواهد داد.زمين ميوه هاى دل خود را براى او بيرون مى ريزد و كليدهايش را به او مى سپارد.او روش عادلانه در حكومت حق را به شما مى نماياند و كتاب خدا و سنّت پيامبر صلى اللّه عليه و اله و سلم را كه تا آن روز متروك مانده،زنده مى كند. (2)

هم چنين پيامبر اكرم صلى اللّه عليه و اله و سلم در پاسخ اين پرسش كه چه موقعى قائم شما قيام مى كند،فرمود:«زمانى كه دنيا را هرج و مرج فرا گيرد.» (3)

ص:61


1- نك:نهج البلاغه،ترجمه محمد دشتى،خطبه 138.
2- همان،ص 190.
3- «سئل عن النبى صلى اللّه عليه و اله و سلم متى يقوم قائمكم،قال صلى اللّه عليه و اله و سلم إذا صارت الدنيا هرجا و مرجا.»(بحار الأنوار،ج 36، باب 41،ص 322،روايت 176)

پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم در روايت ديگرى به شكل مفصل ترى ناامنى و بى عدالتى پيش از ظهور را چنين بيان فرموده است:

منّا مهدىّ هذه الامّة إذا صارت الدنيا هرجا و مرجا و تظاهرت الفتن و تقطّعت السبل و أغار بعضهم على بعض فلا كبير يرحم صغيرا و لا صغير يوقّر كبيرا فيبعث اللّه عند ذلك مهديّنا التاسع من صلب الحسين عليه السّلام يفتح حصون الضلالة و قلوبا غفلاء يقوم بالدين فى آخر الزمان كما قمت به فى أوّل الزمان و يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا؛ (1)

مهدى اين امت از ماست.هنگامى كه در دنيا هرج و مرج شود و فتنه ها آشكار گردد و راه زنان بر راه ها بايستند و بعضى از مردم به بعض ديگر تهاجم كنند و بزرگ به كوچك رحم نكند و كوچك تر احترام بزرگ تر را نگه ندارد،در چنين زمانى،مهدى ما كه نهمين امام از صلب حسين عليه السّلام است،برج و باروهاى گمراهى و قلب هاى قفل شده را فتح مى كند و در آخر الزمان براى دين به پا مى خيزد،همان طور كه من در اول زمان، بدين قيام مبادرت كردم.او زمينى را كه از جور پر شده،از عدل و داد، سرشار مى سازد.

در همين زمينه،محمد بن مسلم از ابا عبد اللّه عليه السّلام چنين نقل مى كند:

به درستى كه براى قيام قائم ما-كه بر او درود باد-نشانه هايى است كه خداوند عز و جل آنها را براى مؤمنان قرار داده است.

او اين علامت ها را از امام مى پرسد و ايشان نيز با اشاره به آيه 155 سوره بقره، مى فرمايد:

اين كه خداوند فرموده است:«و قطعا شما را به چيزى[از قبيل]ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جان ها و محصولات مى آزماييم و

ص:62


1- همان،ج 52،باب 25،ص 266،روايت 154.

شكيبايان را مژده ده»،يعنى اين كه مؤمنان پيش از خروج قائم اين گونه آزمايش مى شوند. (1)

شايسته است پيش از اين كه به وضعيت عدالت و امنيت در عصر حكومت مهدوى اشاره شود،تعاريف اين دو مفهوم را بررسى كنيم و جايگاه آنها را در منابع اسلامى بازخوانيم.

ب)مفهوم و جايگاه عدالت

ابهام در تعريف و معنا از دشوارى هاى بحث مفهوم بنيادى عدالت است.البته اين دشوارى باعث نشده كه مكاتب دينى،سياسى،اجتماعى و...در ارائه ديدگاه هاى خود در اين باره كوتاهى ورزند.براى مثال،فلسفه و انديشه سياسى غرب در اين زمينه ميراثى غنى دارد.در نظر برخى از انديشه ورزان اين حوزه،تعريف و شمارش همه معانى عدالت وهمى بيش نيست و اين مفهوم دچار ابهامى علاج ناشدنى است. (2)باوجوداين،در انديشه اسلامى كلمه عدل را معمولا با چند معنا و كاربرد مختلف به كار مى برند كه برگرفته از قرآن،سنت نبوى و سخنان امام على عليه السّلام است.اين معانى عبارتند از:راستى،درستى،داد،موزون بودن،رعايت تساوى و نفى هرگونه تبعيض،قرار دادن و نهادن هرچيز در جاى خويش، رعايت حقوق افراد و دادن حق به مقدار،رعايت استحقاق ها در افاضه وجود توسط خداى متعال و...

ص:63


1- عن محمد بن مسلم قال،سمعت أبا عبد اللّه عليه السّلام يقول:«"إنّ لقيام القائم علامات تكون من اللّه عزّ و جلّ للمؤمنين"قلت:"و ما هى جعلنى اللّه فداك؟"قال:"ذلك قوله عزّ و جلّ وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ -يعنى المؤمنين قبل خروج القائم- بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصّابِرِينَ".»؛ (ميزان الحكمه،ج 1،ص 290-291،روايت 1228.(به نقل از:تفسير نور الثقلين،ج 1، ص 314))
2- ed etisrevinu ed noitide,0791,41-21.p,dee,nosiar TE ecitsuJ,namlereP miahcC:eeS .sellexurB

هم چنين عدالت در فرقه ها و گرايش هاى گوناگون در انديشه سياسى اسلام مانند فلسفه سياسى،فقه سياسى،اندرزنامه نويسى،ادبيات سياسى،تاريخ و فلسفه اجتماعى تعريف شده است.در آراى همه متفكران اين نحله ها و مكاتب،تعابير متعدد و همانندى از مفهوم عدالت به پيروى از قرآن و سنت،صورت گرفته كه بخشى از آنها بدين شرح است:

1.عدالت،خصيصه ماهوى نظم الهى حاكم در كائنات؛ (1)

2.عدالت به معناى«وضع كلّ شىء فى موضعه؛قرار دادن هرچيز در جاى خويش»؛

3.عدالت به معناى«اعطاء كلّ ذى حقّ حقّه؛حق را به مقدار رساندن»و ايفاى اهليت و رعايت استحقاق ها و نفى تبعيض و نامترادف با برابرى مطلق؛

4.عدالت به معناى اعتدال گرايى،ميانه روى و رعايت ملكات متوسط؛ (2)

5.عدالت به معناى تعادل سه قوه در نفس و مدينه و سپردن راه برى نفس و مدينه به خرد و خردمندان؛

6.عدالت به معناى راستى و راست كردارى و راست كردن؛

7.عدالت به معناى تناسب و تساوى جرم با مجازات در حوزه قضا؛ (3)

8.عدالت به معناى تأمين مصلحت عمومى به بهترين صورت ممكن و اصلى ترين مبناى تأمين عمران و امنيت؛ (4)

9.عدالت در مدينه،به معناى تقسيم برابر خيرات مشترك عمومى؛ (5)

ص:64


1- اين تعريف از عدالت،در تمام آثار دانش مندان اسلامى آمده است.براى نمونه نك:انديشه هاى اهل مدينه فاضله،ص 258.
2- نك:سياست نامه،ج 2،ص 57 و 98.
3- نك:همان،ص 3.
4- نك:مقدمه ابن خلدون،ج 1،ص 71-72 و 537-543؛همان،ج 2،ص 711-716.
5- نك:فصول المدنى،فصل 58،ص 141-142؛هم چنين نك:اخلاق ناصرى،ص 301-308.

10.عدالت به معناى«حسن در مجموع»و كمال فضايل و جور به معناى «مجموعه و تمام رذايل»؛ (1)

11.عدالت به معناى تقواى فردى و اجتماعى و هم سازى با نظم الهى حاكم بر طبيعت؛

12.عدالت به معناى انصاف؛ (2)

13.عدالت به معناى عقد و قرارداد اجتماعى افراد،براى تقسيم كار در زندگى مدنى مبتنى بر شريعت؛ (3)

14.عدالت به معناى مفهومى هم سان با عقل و خرد عملى؛ (4)

15.عدالت از ديد فقها،به معناى ملكۀ راسخه اى كه باعث ملازمت تقوا در ترك محرمات و انجام دادن واجبات مى گردد؛ (5)

16.عدالت به معناى استقامت در طريق شريعت.

البته برخى از اين تعريف ها رواج و اجماع بيشترى دارد.براى مثال،امام على عليه السّلام و بيشتر متفكران اسلامى از گذشته تاكنون،اذعان داشته اند كه عدالت به معناى قرار دادن هرچيز در جاى خويش و حق را به مقدار رساندن و ايفاى اهليت و رعايت استحقاق هاست.بر مبناى اين تعريف،هرچيز بايد در جاى مناسب خويش قرار گيرد و در جايگاه خود بايد به انجام وظيفه ويژه خود بپردازد.شاهد اين مدعا اين كه در قرآن بر همين اساس در سوره كهف،از دو باغ سبز و خرم با ميوه هاى فراوان سخن مى رود:

ص:65


1- نك:همان،ص 136.
2- نك:نهج البلاغه،ترجمه و شرح فيض الاسلام،كلمات قصار،ش 223،ص 1188.
3- نك:الاشارات و التنبيهات،ج 4،ص 61؛هم چنين نك:الشفاء و الالهيات،ص 441.
4- نك:نهج البلاغه،حكمت 235،ص 171.
5- نك:الاصطلاحات الفقهية فى الرسائل العلمية،ص 139.

كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَها وَ لَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئاً؛ (1)

هريك از اين دو باغ محصول خود را[به موقع]مى داد و از[صاحبش] چيزى دريغ نمى ورزيد.

يعنى باغ هم در حقيقت عادل است و عدالت يعنى اين كه در نظام هستى به وظيفه خود عمل مى كند.موجودات ديگر نيز همانند اين دو باغ بر پايه عدل استوارند.خواهيم ديد كه در عصر مهدوى،با حكم فرمايى عدالت،زمين و زمان و طبيعت نيز عدالت پيشه مى كنند و با عمل به وظايف بايسته خويش،بشر را بيشتر بهره مند خواهند كرد و ميوه ها و فايده هاى پنهان خود را براى بهينه ترين نوع استفاده به بشر تقديم خواهند نمود.

درباره بيان منزلت عدالت،به دليل بديهى و مبرهن بودن شأن والاى عدالت، به توضيح فراوان نيازى نيست.تنها ذكر همين نكته بس كه مبنا و زيربناى تمامى اصول،در همه انديشه هاى سياسى،اجتماعى و اقتصادى اسلام،عدالت است.

آيات الهى اشاره دارند كه پيامبران را با مشعل هاى هدايت فرستاديم و به آنها كتاب و ميزان داديم تا عدالت را برپا دارند.بنابراين،چه بيانى رساتر از اين كه قرآن استقرار عدالت و گسترش آن را يكى از دو هدف اساسى و فلسفه بعثت انبيا ذكر كرده (2)و آن را از صفات الهى و بارزترين خصيصه آفرينش و نيكوترين انسان معرفى كرده است. (3)هم چنين اساس حكميت و حكومت در قرآن،ايجاد قسط و عدل در جامعه به شمار مى آيد.از سوى ديگر،كثرت آيات و روايات درباره عدل و كلمات مترادف و متضاد اين واژه،اهميت جايگاه اين مفهوم در

ص:66


1- سوره كهف،آيه 33.
2- لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ؛ «به راستى[ما] پيامبران خود را با دلايل آشكار روانه كرديم و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند.»(سوره حديد،آيه 25)
3- نك:سوره شورى،آيه 15؛سوره مائده،آيه 8؛سوره نساء،آيه 58؛سوره نحل،آيه 90.

قرآن و احاديث و به ويژه موارد مرتبط با عصر ظهور را بيان مى كند.

ج)مفهوم و جايگاه امنيت

امنيت از مقوله هاى اساسى است كه وجود آن در تمام ابعاد زندگى بشرى به گونه اى قابل لمس و مؤثر احساس مى شود و از ديرباز تاكنون در حيات انسانى منشأ تحولات و دگرگونى هاى فراوان شده است.ريشه«امن»،مشتقاتى مانند «ايمان»،«ايمنى»و«استيمان»دارد.اين واژه را به مفهوم اطمينان،آرامش در برابر خوف،تفسير و ترجمه كرده اند كه بسيار به واقعيت نزديك است و شامل دو بعد ايجابى و سلبى در تعريف امنيت مى شود.از سويى،اطمينان،آرامش فكرى و روحى و از سوى ديگر فقدان خوف،دلهره و نگرانى كه موجب سلب آرامش و اطمينان مى گردند،از كاربردهاى ديگر اين واژه است. (1)هم چنين امنيت از موضوعات بسيار مهمى به شمار مى آيد كه در قرآن و روايات به گستردگى آن اشاره شده است.صورت فارسى و عربى اين كلمه به اشكال«امنيت»و«امنيه»در متون اسلامى موجود نيست.در مجموع از ريشه يا كلمه«امن»،62 كلمه مشتق شده (2)و حدود 879 بار در قرآن به كار رفته كه از اين تعداد كاربرد،358 مورد

ص:67


1- اصلى ترين مترادف هاى قرآنى واژه عدل كه در قرآن آمده اند و با آن ارتباط معنايى دارند،عبارتند از: قسط،قصد،استقامت،وسط،نصيب،حصّه،ميزان و غيره.هم چنين جور-متضاد كلمه عدل-كه خود نيز مترادف ظلم به شمار مى آيد،كم تر در قرآن آمده است.البته كلمه ظلم و مشتقات آن به صورتى بسيار گسترده در اين كتاب آسمانى وجود دارد.
2- 62 مورد از مشتقات كلمه«أمن»در قرآن بدين شرح است:آمن-آمن-آمنا-آمنّا-آمنت-آمنت- آمنة-آمنتم-آمنكم-آمنهم-آمنو-آمنو-آمنون-آمنين-أوتمن-الأمانات-أماناتكم-أماناتهم- الأمانة-أمانته-أمن-الأمن-أمنا-أمنة-أمنتكم-أمنتم-أمنو-أمين-الإيمان-إيمانا-إيمان- إيمانكم-إيمانه-إيمانها-إيمانهم-بإيمانهنّ-تؤمن-تأمنّا-لتؤمننّ-تأمنه-تؤمنوا-تؤمنونّ- مؤمن-مؤمنا-مؤمنات-مؤمنة-مأمنه-مؤمنون-مؤمنين-مؤمنين-مأمون-نؤمن-لنؤمننّ- يأمن-يؤمن-يؤمنّ-ليؤمننّ-ليؤمننّ-يأمنوا-يؤمنوا-يأمنوكم-يؤمنون؛هم چنين كلمه هايى با بار معنايى مشابه امنيت،مانند«سكينة»و«سكينته»سه بار،«سلام»33 بار،و«سلاما»نه بار در قرآن به كار رفته است.

آيات مكى و 521 مورد آيات مدنى به شمار مى روند. (1)پيوند معنايى ناگسستنى اين اصطلاح با كلمه هاى اسلام،ايمان و مؤمن اهميت فوق العادۀ مفهوم امنيت را نشان مى دهد.مفهومى كه علاوه بر قرآن و روايات،در ادعيه اسلامى و شيعى بسيار ديده مى شود.

اين مفهوم در منابع اسلامى،عرصه وسيعى دارد و قلمروهاى فردى و اجتماعى و زمينه هاى داخلى و خارجى،فكرى و روحى،اخلاقى و اعتقادى، دنيايى و آخرتى را دربر مى گيرد و با شاخص هاى ايجابى و سلبى،از هر دو زاويه تعريف شدنى و دست رس پذير است.البته اين امر نسبى و نه مطلق به شمار مى رود و تابع وضع،امكانات و توانايى هاى هر فرد و جامعه است و نبايد آن را تنها به امكانات و تجهيزات نظامى،با اندازه هاى مادى و فيزيكى يا مقولات اقتصادى و مانند آن تعريف كرد،بلكه مفهومى عميق تر،ظريف تر و فراگيرتر از موضوعات ياد شده داشته و بر ابعاد روحى،فكرى،فرهنگى،اخلاقى،معنوى و اعتقادى و ارزش هاى الهى نيز انطباق كامل دارد.قرآن و روايات هرگونه امنيتى را سرچشمه يافته از ايمان و اعتقادات معنوى و الهى مى دانند و خاستگاه هرگونه ناامنى در هر عرصه اى را بى ايمانى و صفات متقابل ايمان مانند شرك،كفر،ظلم و استكبار ياد كرده اند.هم چنين مؤمن و صفات ايمانى،اصلى ترين خاستگاه صدور كنش هاى امنيت زاست.مى توان گفت كه بسترسازى حيات معنوى طيبه و حسنه براى تربيت و تهذيب افراد چه در حوزه رفتارهاى فردى و چه در عرصه هاى اجتماعى و دورى آنها از حيات سيئه و غير ايمانى،اصلى ترين

ص:68


1- براى اطلاع نك:المعجم الاحصايى لالفاظ القرآن الكريم(فرهنگ آمارى كلمات قرآن كريم)،ج 1، ص 372-373.كلمه«الأمن»در مجموع سه بار،دوبار آن در سوره مكى انعام،آيات 81 و 82 و يك بار آن در سوره مدنى نساء آيه 83 به كار رفته،كلمه«أمنا»دوبار يكى در سوره مدنى بقره،آيه 125 و ديگرى در سوره مدنى نور،آيه 55 استفاده شده و هم چنين واژه«أمنة»دوبار در سوره هاى مدنى آل عمران،آيه 154 و انفال،آيه 11 كاربرد داشته است.

سازوكار تأمين امنيت به شمار مى آيد.حال،چه در نظام اسلامى باشد،چه در عصر مهدوى و حكومت حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف.اين نظام بايد تلاش كند با تشويق حيات مؤمنانه و پشتيبانى از مؤمنان و مقابله با دشمنان جبهه ايمان،امنيت و عدالتى همه جانبه و فراگير را براى همه شهروندان جامعه اسلامى و حتى غير مسلمانانى كه در پناه آن زندگى مى كنند،فراهم آورد.البته اين كار بايد بدون غفلت از زندگى دنيايى و با تأمين نيازهاى اين جهانى باشد تا بتواند زمينه ورود سرشار از عافيت و سلامت و ايمن از عذاب را به زندگى آن جهانى و اخروى آماده سازد.بى گمان،حكومت هاى دنيايى تا پيش از ظهور،به اجراى كامل و بهينه اين امور قادر نيستند و اين گونه آرمان هاى عالى الهى و بشرى به صورت كامل،تنها در عصر حكومت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف محقق خواهد شد.

آيات بسيارى درباره اهميت امنيت و جايگاه والاى آن در زندگى فردى، اجتماعى و اقتصادى انسان وجود دارد كه نمونه هايى از آنها آورده مى شود:

1.قرآن يكى از اهداف برقرارى حاكميت خدا و جانشينى صالحان و طرح كلى امامت را تحقق امنيت معرفى كرده است:

وَعَدَ اللّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئاً؛ (1)

خداوند به كسانى از شما كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده اند،وعده داده است كه حتما آنان را در اين سرزمين جانشين[خود]قرار دهد، همان گونه كه كسانى را كه پيش از آنان بودند،جانشين[خود]قرار داد و آن دينى را كه بر ايشان پسنديده،به سودشان مستقر كند و بيمشان را به ايمنى مبدل گرداند[تا]مرا عبادت كنند و چيزى را با من شريك نگردانند.

ص:69


1- سوره نور،آيه 55.

علامه طباطبايى رحمه اللّه درباره اين آيه فرموده است:

اين آيه وعده جميل و زيبايى است براى مؤمنان كه عمل صالح هم دارند.به آنان وعده مى دهد كه به زودى جامعه صالحى مخصوص به خودشان برايشان درست مى كند و زمين را در اختيارشان مى گذارد و دينشان را در زمين متمكن مى سازد و امنيت را جاى گزين ترسى كه داشتند مى كند؛امنيتى كه ديگر از منافقان و كيد آنان و از كفار و جلوگيرى هايشان بيمى نداشته باشند،خداى را آزادانه عبادت كنند و چيزى را شريك او قرار ندهند. (1)

بدين ترتيب،قرآن به گروهى از مسلمانان كه داراى دو صفت ايمان و عمل صالح هستند و به يارى خداوند،حكومت جهانى مستضعفان را تشكيل خواهند داد،امنيت و از ميان رفتن همه اسباب ترس و وحشت را نويد داده است.

2.بنا به آيه وَ إِذْ قالَ إِبْراهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً، (2)حضرت ابراهيم هنگام بنا نهادن كعبه،به اين نياز فطرى توجه كرد و از خداوند خواست آن سرزمين را از نعمت«امنيت»برخوردار سازد.خداوند نيز بنا به آيه وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَيْتَ مَثابَةً لِلنّاسِ وَ أَمْناً، (3)آن جا را خانه امنى براى مردم قرار داد.

اين ويژگى چنان عزيز است كه موجب منت پروردگار بر آدميان بوده و او را شايسته سپاس بندگى مى كند. (4)پروردگار جهان به همين سرزمين امن،براى بيان كيفيت آفرينش انسان سوگند ياد مى كند. (5)با اجابت دعاى حضرت ابراهيم،

ص:70


1- تفسير الميزان،ج 15،ص 209.
2- «و ياد كن هنگامى را كه ابراهيم گفت:پروردگارا،اين شهر را ايمن گردان.»(سوره ابراهيم،آيه 35)
3- «و چون خانه[كعبه]را محل اجتماع و[جاى]امنى قرار داديم.»(سوره بقره،آيه 125)
4- فَلْيَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَيْتِ* اَلَّذِي أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ؛ «پس بايد خداوند اين خانه را بپرستيد.همان[خدايى]كه در گرسنگى غذايشان داد و از بيم[دشمن]آسوده خاطرشان كرد.» (سوره قريش،آيه 3 و 4)
5- وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ* لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ؛ «و اين شهر امن و امان.[كه]به راستى انسان را در نيكوترين اعتدال آورديم.»(سوره تين،آيه 3 و 4)

خداوند هم امنيت تكوينى به مكه داد؛چنان كه در طول تاريخ حوادث ناامن كننده كمتر آن جا اتفاق افتاده،و هم به آن جا امنيت تشريعى عطا فرمود؛زيرا به فرمان الهى همه انسان ها و حتى جانوران در اين سرزمين در امن و امان هستند.شكار حيوانات آن جا ممنوع است و حتى تعقيب مجرمانى،كه به اين حرم و خانه كعبه پناه برند نيز جايز نيست.تنها مى توان براى اجراى عدالت در حق چنين مجرمانى،آذوقه را بر آنها بست تا بيرون آيند و تسليم شوند.

امن دانستن خانه كعبه،در حقيقت اهميت امنيت را بيان مى كند كه اين بناى بسيار مقدس با آن توصيف شده است.اين صفت كعبه در آيات بسيارى وجود دارد؛هم چنان كه در سوره تين،مكه مكرمه و شهر كعبه به«بلد امين»تشبيه شده است.علامه طباطبايى در اين باره مى فرمايد:

مراد از وَ هذَا الْبَلَدِ الْأَمِينِ مكه مشرفه است،و بلد امينش خواند،چون امنيت يكى از خواصى است كه براى حرم تشريع شده و هيچ جاى ديگر دنيا چنين حكمى برايش تشريع نشده،و اين حرم سرزمينى است كه خانه كعبه در آن واقع است و خداى تعالى درباره آن فرموده: أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنّا جَعَلْنا حَرَماً آمِناً. (1)و (2)

3.در قرآن،شهرى كه برخوردار از نعمت باشد،سرزمين آرمانى و مثالى معرفى شده است و بنا به آيه وَ ضَرَبَ اللّهُ مَثَلاً قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ، (3)تحقق نهايى چنين شهرى در جايى به جز عصر و حكومت امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،محقق نخواهد شد.

4.يكى از مصداق هاى مهم واژه هايى مانند«نعمت»،«نعيم»و«بركات»در

ص:71


1- «آيا نديده اند كه ما[براى آنان]حرمى امن قرار داديم.»(سوره عنكبوت،آيه 67)
2- همان،ج 20،ص 539.
3- «و خدا شهرى را مثال زده است كه امن و امان بود[و]روزيش از هر سو فراوان مى رسيد.»(سوره نحل،آيه 112)

قرآن،امنيت دانسته شده است.براى نمونه،علامه طباطبايى در مورد آيه وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ (1)به اين معنا اشاره كرده و مى نويسد:

بركات به معناى هرچيز كثيرى از قبيل امنيت،آسايش،سلامتى،مال و اولاد است كه غالبا انسان به فقد آنها مورد آزمايش قرار مى گيرد. (2)

هم چنين ايشان در تفسير آيه وَ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْواناً وَ كُنْتُمْ عَلى شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْها (3)با بيان وضع ناامنى حاكم بر جامعه جاهلى پيش از اسلام،منظور از نعمت در آيه را چنين برمى شمارد:

منظور از نعمت،مواهب جميلى است كه خداى تعالى در سايه اسلام به آنان داده و حال و روز بعد از اسلام آنها را نسبت به پيش از اسلام بهبود بخشيد.در دوران جاهليت امنيت و سلامتى و ثروت و صفاى دل نسبت به يك ديگر و پاكى اعمال نداشتند و در سايه اسلام صاحب همه اينها شدند. (4)

علامه در تفسير كلمه«نعيم»در ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ يَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِيمِ (5)آورده است:

و نيز در مجمع البيان است كه بعضى گفته اند:نعيم عبارت است از امنيت و صحت(منقول از مجاهد و عبد اللّه بن مسعود)و اين معنا از امام ابو جعفر و ابو عبد اللّه عليهما السّلام نيز روايت شده است. (6)

ص:72


1- «و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند،قطعا بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى گشوديم.»(سوره اعراف،آيه 96)
2- همان،ج 8،ص 252.
3- «و نعمت خدا را بر خود ياد كنيد،آن گاه كه دشمنان[يك ديگر]بوديد.پس ميان دل هاى شما الفت انداخت،تا به لطف او برادران هم شديد و بر كنار پرت گاه آتش بوديد كه شما را از آن رهانيد.» (سوره آل عمران،آيه 103)
4- همان،ج 5،ص 376.
5- سوره تكاثر،آيه 8.
6- امام باقر و امام صادق عليهما السّلام در تفسير اين آيه فرموده اند:«امنيت يكى از نعمت هاى بزرگ خداوندى است و در برابر اين موهبت بزرگ،انسان ها در روز قيامت مورد سؤال قرار خواهند گرفت و بايد

ايشان در تفسير خويش،در تبيين واژه هاى«حيات حسنه» (1)و«حيات طيبه» (2)، يكى از ويژگى هاى اصلى اين نوع زندگى را بهره مندى از نعمت امنيت ذكر مى كند؛هم چنان كه يكى از ويژگى هاى«حيات سيئه»را زندگى در ناامنى مى داند. (3)

5.«اولوا الالباب»در قرآن،به امنيت و سلامت جاودانى بشارت داده شده اند، به تعبير علامه مجلسى رحمه اللّه:

جمله سَلامٌ عَلَيْكُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدّارِ، حكايت كلام ملائكه است كه اولو الالباب را به امنيت و سلامتى جاودانى و سرانجام نيك نويد مى دهند؛سرانجامى كه هرگز دست خوش زشتى و مذمت نگردد. (4)

از سوى ديگر بنا به آيه اُدْخُلُوها بِسَلامٍ آمِنِينَ، (5)در روز سرنوشت،وقتى انسان هاى صالح در بهشت گام مى نهند،به آنها نويد امنيت و سلامت مى دهند و مى گويند:به اين باغ ها با سلامت و امنيت وارد شويد.

6.هنگامى كه خانواده حضرت يوسف عليه السّلام وارد مصر شدند،وى از ميان تمامى مواهب و نعمت هاى مصر،به مسئله امنيت اشاره مى كند و به پدر و مادر و برادران خودش مى گويد:

اُدْخُلُوا مِصْرَ إِنْ شاءَ اللّهُ آمِنِينَ؛ (6)

ان شاء اللّه،با[امن و]امان داخل شهر شويد.

اين نشان مى دهد،نعمت امنيت ريشه همه نعمت هاست؛زيرا هرگاه امنيت از

ص:73


1- بحار الأنوار،ج 10،ص 210.
2- همان،ج 7،ص 465.
3- همان.
4- همان،ج 11،ص 475.
5- سوره حجر،آيه 45.
6- سوره يوسف،آيه 99.

ميان برود،ديگر مسائل دفاعى و مواهب مادى و معنوى نيز به خطر خواهد افتاد.

در محيط ناامن،نه اطاعت خداوند مقدور است،نه زندگى همراه با سربلندى و آسودگى فكر و نه تلاش و كوشش و جهاد براى پيش برد هدف هاى اجتماعى. (1)

7.امنيت بزرگ ترين پاداشى است كه در تميز اهل حق از باطل،به اهل حق اعطا مى شود؛همان گونه كه قرآن مى فرمايد:

فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ؛ (2)

كدام يك از[ما]دو دسته به ايمنى سزاوارتر است؟

در سخنان و روايات معصومان عليهم السّلام نيز مطالب فراوانى درباره اهميت و ضرورت امنيت وارد شده است كه براى نمونه،تنها مواردى از آنها ذكر مى شود.

پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم مى فرمايند:

من أصبح معافى فى بدنه آمنا فى سربه عنده قوت يومه فكأنّما خيرت له الدنيا بحذافيرها؛ (3)

هركه تنش سالم و در جامعه خويش ايمن است و قوت روز خويش دارد، جهان سراسر مال اوست.

ايشان هم چنين فرموده است:

الأمن و العافية نعمتان مغبون فيها كثير من الناس؛ (4)

امنيت و سلامت دو نعمت است كه بسيارى از مردم در آن مغبونند.

امام صادق عليه السّلام زندگى بدون امنيت را ناقص و ناگوار شمرده و فرموده است:

ص:74


1- نك:تفسير نمونه،ج 10،ص 84.
2- سوره انعام،آيه 81.
3- نهج الفصاحه،ص 59.
4- همان.

خمس خصال من فقد منهنّ واحدة لم يزل ناقص العيش،زايل العقل،مشغول القلب:فأولاها صحّة البدن و الثانية الأمن و...؛ (1)

پنج چيز است كه حتى اگر يكى از آنها برقرار نباشد،زندگى ناقص و ناگوار است،عقل نابود مى شود و مايه دل مشغولى مى گردد؛نخستين اين پنج چيز، سلامت و دومين آن امنيت است و...

در روايتى ديگر،امنيت،عدالت و فراوانى،سه نياز اساسى مردم به شمار آمده است:

ثلاثة أشياء يحتاج الناس طرّا إليها:الأمن،و العدل و الخصب؛ (2)

سه چيز است كه همه مردم به آن نياز دارند:امنيت،عدالت و فراوانى.

امام على عليه السّلام در بحث از اهداف عالى حكومت،يكى از دلايل پذيرش حكومت را تأمين امنيت براى بندگان مظلوم و محروم و پشتيبانى از آنها مى شمارد.

هم چنين در بيان نقش و اهميت امنيت مى فرمايد:«رفاهيّة العيش فى الأمن؛ (3)رفاه زندگانى در امنيت است.»و«لا نعمة أهنأ من الأمن؛ (4)هيچ نعمتى گواراتر از امنيت نيست.»

د)عدالت،خاستگاه و بستر امنيت

اصولا در چگونگى فهم وضعيت و نوع حكومت مهدوى،در عصر ظهور و شاخصه هاى آن مانند عدالت و امنيت،دو راه مى توان در پيش گرفت:نخست، تفحص در روايات عصر ظهور و راه دوم مراجعه به سيره نظرى و عملى پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم و ديگر معصومان عليهم السّلام به ويژه امام على عليه السّلام.

ص:75


1- بحار الأنوار،ج 78،ص 171، روايت يكم.
2- تحف العقول،ص 334.
3- شرح غرر الحكم و درر الكلم،ج 4،ص 100.
4- همان،ج 6،ص 435.

روشن است كه معصومان عليهم السّلام،همه در سيره و سنت يك شيوه دارند؛زيرا همه از نورى يكتا آفريده شده و ترجمان وحى هستند.از سويى،حكومت آرمانى امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف درواقع،ادامه تلاش هاى اصلاح طلبانه امامان معصوم عليهم السّلام به ويژه براى به ثمر نشاندن حكومت نافرجام امام على عليه السّلام است كه به دليل فشار خودكامگان مسلّط،و هواپرستى و گمراهى مردم ادامه نيافت.از سوى ديگر،مراجعه به سيره و سنت سياسى-اجتماعى ديگر معصومان عليهم السّلام به ويژه سيره علوى،رافع پاره اى از ابهام ها و كمبودهايى است كه امروزه در فهم دقيق وضعيت عصر ظهور با آنها مواجه هستيم.به همين دليل،در اين گفتار ابتدا براى فهم ارتباط عدالت مهدوى و امنيت به سيره ديگر معصومان عليهم السّلام رجوع مى كنيم.

حضرت على عليه السّلام،عدالت را رمز بقا،استحكام و ترقى نظام سياسى و ضامن ثبات و امنيت واقعى و منافى خشونت به شمار مى آورد.امام،عدل را«رستگارى و كرامت»،«برترين فضايل»،«بهترين خصلت»،«بالاترين موهبت الهى» (1)، «فضيلت سلطان»،«سپر و نگه دارنده دولت ها»،«مايه اصلاح رعيت»،«باعث افزايش بركات»،«مايه حيات آدمى و حيات احكام»و«مأنوس خلايق»ذكر مى كند.ايشان حكومت را به«عدالت گسترى»مشروط دانسته،نظام آمريت را بر «عدل»مبتنى مى داند.از اين ديدگاه«ملاك حكم رانى و قوى ترين بنيان،عدل است»؛بنيانى كه«قوام عالم به آن مبتنى است». (2)

ص:76


1- «العدل فوز و كرامة.»،«الإنصاف أفضل الفضائل.»(بقا و زوال در كلمات سياسى امير مؤمنان عليه السّلام، ص 97)؛«العدل أفضل سجية.»(همان،ص 100)؛«الإنصاف أفضل الشيم.»(همان،ص 97)؛«أسنى المواهب العدل.»(همان،ص 112)
2- «العدل فضيلة السلطان.»،«العدل جنّة الدول.»،«العدل يصلح الرعية.»،«العدل مألوف.»،«اعدل تحكم.»، «العدل نظام الأمر.»،«بالعدل تتضاعف البركات.»،«العدل حياة.»،«العدل حياة الأحكام.»،«ملاك السياسة العدل.»،«العدل أقوى أساس.»و«العدل أساس به قوام العالم.»(ميزان الحكمه،باب العدل، ص 78-90)

على عليه السّلام هيچ وقت براى حفظ امنيت و نظام سياسى،از عدالت به نفع امنيت عقب ننشست،بلكه برعكس،رعايت عدالت را ضامن امنيت،حفظ نظام،مايه روشنى چشم زمام داران و نفوذ محبت آنان در دل مردم مى داند.امام عليه السّلام در نامه به مالك اشتر مى فرمايد:

إنّ أفضل قرّة عين الولاة استقامة العدل فى البلاد و ظهور مودّة الرعيّة و إنّه تظهر مودّتهم إلاّ بسلامة صدورهم؛ (1)

تحقيقا بهترين چيز(نور چشم)براى حاكمان،اقامه عدالت و استقرار عدالت در سطح كشور و جذب قلوب ملت است و اين حاصل نشود مگر به سلامت سينه هايشان[خالى بودن از كينه و بغض حاكمان].

پس اگر زمام داران عادل پيشه باشند،قلب ها به سوى آنان جذب مى گردد و عقده ها از دل ها بيرون مى رود.اين خود تضمين كننده استحكام اركان دولت و پيوند محكم آن با ملت است.عدل محورى نظام سياسى،باعث مى شود مردم براى رسيدن به آرمان ها و خواسته هاى خود راه هاى منطقى را برگزينند.در غير اين صورت،نوميدى از عدالت،انسان ها را به نيرنگ،سوء استفاده،خلاف كارى، تضعيف اخلاق عمومى و از هم پاشيدگى اجتماعى خواهد كشانيد كه خواه ناخواه، نتيجه آن ناپايدارى امنيت و ثبات سياسى نظام حاكمه و دولت است.

از ديد امام على عليه السّلام،رهبران و كارگزاران نظام اسلامى با رعايت عدالت در سطوح مختلف سامانه سياسى،نتايج مثبت فراوانى را به بار مى آورند.اين آثار براى شخص رهبران عبارتند از:استقلال و توان،نفوذ حكم،ارزش مندى و بزرگ مقدارى،بى نيازى از ياران و اطرافيان،مورد ستايش قرار گرفتن زمان حكم رانى آنها و بالا رفتن شأن،عظمت و عزت ايشان. (2)

ص:77


1- نهج البلاغه،نامه 53،ص 988.
2- «من عدل تمكّن.»(شرح غرر الحكم،ج 5،ص 275)؛«من عدل عظّم قدره.»(همان،ص 193)؛«من

به اعتقاد امام على عليه السّلام،«هيچ چيزى مانند عدالت،دولت ها را محافظت نمى كند» 1و عدل چنان سپر محكمى است كه رعايت آن،موجب تداوم قدرت و اقتدار نظام سياسى مى گردد.

مهم ترين و فراگيرترين اثر عدالت در سازندگى و اصلاح جامعه است؛زيرا «عدل،انتظام امور مردم و جامعه را سبب مى شود»و«هيچ چيز به اندازه عدالت نمى تواند مردم را اصلاح كند»،اجراى عدالت«مخالفت ها را از بين مى برد و دوستى و محبت ايجاد مى كند» 2و در عمران و آبادانى كشور(توسعه اقتصادى- صنعتى)تأثير بسزايى دارد. 3اگر عدالت در جامعه اجرا نشود،ظلم و ستم جاى آن را خواهد گرفت و ظلم جز آوارگى و بدبختى و در نهايت،خشونت اثرى نخواهد داشت.حضرت به يكى از واليان خود مى فرمايد:

استعمل العدل،و احذر العسف و الحيف،فإنّ العسف يدعو بالجلاء،و الحيف يدعو إلى السيف؛ 4

به عدالت كار كن و از ستم و بيداد بپرهيز كه ستم،رعيت را به آوارگى وامى دارد و بى دادگرى شمشير در ميان آورد.

از اين سخنان نتيجه گرفته مى شود كه از ديدگاه امام على عليه السّلام،عدالت ورزى

ص:78

زمام داران باعث برچيده شدن خشونت گرايى و شورش مردم عليه حكومت مى گردد و اطمينان،آرامش و محبت به نظام سياسى،به جاى احساس نوميدى و سرخوردگى و تنفر از حكومت،در دل ايشان جاى مى گيرد.با افزايش محبت و وفادارى مردم به نظام،تشتت،تفرقه،ناامنى و ناپايدارى،به وحدت عمومى، امنيت و ثبات واقعى تغيير جهت خواهد داد.همين معانى در سخنان ديگر معصومان نيز آمده است.حضرت فاطمه عليها السّلام در خطبه فدك مى فرمايد:

خداى سبحان،ايمان و اعتقاد به توحيد را براى پاكيزه نگه داشتن از آلودگى و شرك واجب كرد و عدالت را براى تأمين اطمينان و آرامش دل ها لازم نمود؛اطاعت مردم از حكومت را مايه انتظام ملت قرار داد و با امامت و رهبرى،تفرقه آنها را رفع كرد و نيز عدالت در احكام را براى تأمين انس و هم بستگى و پرهيز از اختلاف و تفرقه قرار داد. (1)

هم چنان كه امام سجاد عليه السّلام به والى و سلطان مى فرمايد:

حق مردم بر تو آن است كه بدانى ايشان به دليل ضعف خود و قوت تو زير فرمان روايى و رهبرى تو قرار گرفته اند.پس واجب است كه با آنها عدالت پيشه كنى و برايشان همانند پدرى مهربان باشى و از نادانى هايشان گذشت نمايى و در عقوبت و مجازاتشان عجله نكنى و ضرورى است درباره نيروى فرادستى خود نسبت به آنان،كه عطيه الهى است،شكر خدا را به جاى آورى. (2)

از سوى ديگر در روايات،استبداد،سركوب گرى و خودكامگى،منشأ ناامنى و بروز شورش و بى ثباتى سياسى و اجتماعى و از ميان رفتن حكومت به شمار آمده است.ازاين رو،براى اعمال بهينه قدرت سياسى و دست يابى به آرمان هاى والاى حكومت مانند امنيت،برخورد دوستانه و مودت آميز،بدون كاربرد خشونت

ص:79


1- نك:«اجراى عدالت،مهم ترين عامل بقاى نظام»،روزنامه جمهورى اسلامى،ش 3082،23 دى 1368.
2- همان.

و سركوب گرى مردم،توصيه شده است.بنابراين،با نهى شديد استبدادورزى، بر رعايت عدالت در حقوق متقابل مردم و حكومت پافشارى گرديده است.اگر عدالت متعامل با امنيت به شمار آيد،بديهى است ظلم نيز مقارن با ناامنى و بى ثباتى خواهد بود.امام على عليه السّلام،يكى از نشانه هاى ظلم را سركوب كردن (تغلب)زيردستان مى داند و چيرگى فرد بر فرودستان را از نشانه هاى ستم گرى مى داند. (1)

امام عليه السّلام در بسيارى از سخنانش،استبداد،خودكامگى و خشونت كارگزاران نظام سياسى با مردم را به شدت نهى كرده و برخورد ملاطفت آميز و عادلانه با آنها را سفارش فراوان فرموده است.ايشان اين شيوه را عامل بقا و ماندگارى حكومت و نوميدى دشمنان مى داند و حقوق ميان حكومت و مردم را دوسويه دانسته،اين حقوق و رعايت آن را مايه انتظام در روابط مردم و عزت دين آنان به شمار مى آورد.آن حضرت صلاح مردم را در صلاحيت حكومت ها و صلاح حكومت ها را در استوارى و استقامت مردم مى داند. (2)

روشن است كه دست آورد چنين امامت و حكومتى،چه در عصر علوى و چه در عصر مهدوى،عدالت و امنيت و حيات طيبه و كامل است و با ظلم،تغلب (چيرگى و سركوب)و هم چنين اعمال خشونت منافات دارد.

ه)عدالت و امنيت،دست آورد فراگير حكومت مهدوى

بنابر روايات،بشر در دوران حيات زمينى خود،تا قيام قائم آل محمد عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،اسير پراكندگى،دشمنى و جنگ خواهد بود.اين دوران پراكندگى،نابرابرى و ناامنى، با ظهور مهدى موعود و طلوع خورشيد عدالت و امنيت،فرجامى خوش خواهد يافت.بنابر آيه 55 سوره نور،پارسايان،به رهبرى امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف خليفه خدا

ص:80


1- نهج البلاغه،حكمت 342،ص 1251.
2- همان،خطبه 207،ص 681.

مى شوند و دين حاكم مى گردد.در اين صورت،بنا به وعده الهى،امنيت جاى ترس را مى گيرد و بندگان خدا به خشنودى و خوش بختى حقيقى دست خواهند يافت.اثر اين عدالت و امنيت فراگير،چنان است كه طبيعت نيز بر سر مهر خواهد آمد و همه گنج هاى خود را براى انسان رو خواهد كرد.

با اين كه اخبار و روايات بيان گر هرج و مرج و چيرگى بى عدالتى و ناامنى در عصر پيش از ظهور است،به نظر مى رسد اين وضعيت به صورت مطلق در همه جهان حاكم نباشد.بنابراين،اين باور انحرافى كه براى شتاب بخشيدن به ظهور حضرت،به افزايش فساد و ناامنى بايد كمك كرد،كاملا مردود و مخالف اسلام است؛مگرنه اين كه خود امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،حضور خود را در عصر غيبت به خورشيد پشت ابر تشبيه مى كند، (1)يا در روايتى ديگر مى فرمايد:

إنّى أمان لأهل الأرض كما أن النجوم أمان لأهل السماء؛ (2)

به درستى كه من مايه امان اهل زمين هستم؛هم چنان كه ستارگان مايه امنيت اهل آسمان ها هستند.

ده ها روايت از پيامبر و امامان وارد شده كه خود و اهل بيت را مايه امان ساكنان زمين به شمار آورده اند. (3)حضور امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف چه به صورت غايب و چه به صورت ظاهر و در زمان قيام،مايه بارش فيض و نعمات الهى به سوى مردم است.به طور طبيعى،اين جريان در دوره حكومت مهدوى به كمال خود خواهد رسيد و همه موانع موجود بر سر اتصال فيض ميان خداوند و مردم،از طريق امام برطرف خواهد شد.البته آن هنگام،مردم اين واسطه خير و نعمت نامرئى را آشكارا خواهند ديد و لمس خواهند كرد.

ص:81


1- «و أمّا وجه الانتفاع بى فى غيبتى فكالانتفاع بالشمس إذا غيبها عن الأبصار السحاب.»(بحار الأنوار، ج 52،ص 92)
2- همان،ج 78،باب 30،ص 380، روايت يكم.
3- قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلم:«و أهل بيتى أمان لأهل الأرض.»(همان،ج 23،باب 1،ص 37،روايت 64)

همه امامان شيعه در زمان خود واسطه فيض بوده اند،اما مع الأسف به دليل اختناق زمانه و سركوب خودكامگان چيره از يك سو و هواپرستى و گمراهى مردم از سوى ديگر،نتوانستند بشر را به كمال و غايت تكامل الهى و انسانى خويش رهنمون سازند.بنابراين،ميان امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف و ديگر امامان معصوم در اين زمينه تفاوتى نيست،ولى به خواست خداوند،امام موعود كسى است كه رسالت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم و طرح اصلاحى ديگر معصومان در اكمال دين و دست يابى به عدالت و امنيت و ديگر فضايل را به نتيجه نهايى مى رساند.روايات اثبات گر اين مدعا فراوانند.براى نمونه،امام زين العابدين عليه السّلام مى فرمايد:

ما امام مسلمانان و براهين الهى بر جهانيان و سرور مؤمنانيم؛ما رهبر شريف ترين مسلمانان و...مايه امان ساكنان زمين هستيم؛همان گونه كه ستارگان مايه امان و حفظ آسمان ها هستند.ما كسانى هستيم كه خداوند به واسطه ما آسمان را از سقوط به روى زمين نگه داشته است و اين به اجازه خداوند بستگى دارد.خداوند توسط ما زمين را از اين كه اهلش را نابود كند،نگه داشته است و به واسطه ما باران مى فرستد و رحمت خويش را بر مردم مى گستراند و به واسطه ما بركات زمين خارج و ظاهر مى شود و اگر ما بر روى كره خاكى نبوديم،زمين اهل خود را فرومى برد. (1)

امامان پاك ما به دليل جو اختناق حاكم بر زمان خويش،آرمان هاى خود را در دوره قيام قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف جست وجو مى كردند؛هم چنان كه امام على عليه السّلام درباره عدالت گسترى و ايمنى عصر ظهور و سرشارى آن دوره از عدالت و امنيت و ديگر بركت ها مى فرمايند:

و لو قد قام قائمنا لأنزلت السماء قطرها و لأخرجت الأرض نباتها و لذهبت الشحناء من قلوب العباد و اصطلحت السباع و البهائم حتّى تمشى المرئة بين

ص:82


1- همان،ج 23،باب 1،ص 5،روايت دهم.

العراق إلى الشام لا تضع قدميها إلاّ على النبات و على رأسها زينتها،و لا يهيّجها سبع و لا تخافه؛ (1)

هنگامى كه،قائم ما قيام كند،به واسطه ولايت و عدالت او،آسمان آن چنان كه بايد ببارد،مى بارد و زمين نيز رستنى هايش را بيرون مى دهد و كينه از دل هاى بندگان زدوده مى شود و ميان درندگان و چرندگان آشتى برقرار مى گردد؛به گونه اى كه زنى ميان عراق و شام پياده خواهد رفت و آسيبى نخواهد ديد و هرجا قدم مى گذارد،همه سبزه و رستنى است و زينت هايش را بر روى سرش گذارده و درنده اى او را نمى آزارد و نمى ترساند.

روايات از اين دست فراوانند كه در ذيل به چند نمونه از آنها كه از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم نقل شده اشاره مى كنيم:

مردى از اهل بيت من خروج خواهد كرد و به سنت من عمل مى كند و خداوند براى او از آسمان بركاتش را فرو مى فرستد و زمين بركت هايش را خارج مى سازد.به واسطه وى،زمين همان گونه كه از ستم و جفاكارى پر شده،از برابرى و داد سرشار مى شود... (2)

اگر از عمر دنيا تنها يك شب باقى مانده باشد،خداوند آن شب را به اندازه اى طول خواهد داد تا مردى از اهل بيت من به حكومت برسد...او زمين را از قسط و عدل پر مى كند،همان گونه كه پيش از آن از ستم و جفاكارى پر شده بود.وى خواسته و مال را برابر پخش مى كند و خداوند در آن هنگام بى نيازى را در دل هاى اين امت قرار مى دهد... (3)

از اين دسته روايت ها،به خوبى فهميده مى شود كه در حكومت جهان شمول

ص:83


1- همان،ج 10،ص 104؛ تحف العقول،ص 110.(در نسخه تحف العقول حديث اين گونه روايت شده كه اين زن زنبيل را بر روى سرش قرار داده است.)
2- بحار الأنوار،ج 51،ص 82،روايت 25.
3- همان،ص 84،روايت 35.

حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،عدالت و امنيتى فراگير در همه جاى دنيا برقرار مى شود و تنها مسلمانان از اين فيض و رحمت خداوندى بهره مند نمى شوند،بلكه اين بهره مندى به همه ساكنان زمين مى رسد؛زيرا در سراسر گيتى،«گنج ها بيرون آورده خواهد شد و شهرها و روستاهاى شرك فتح مى شود.» (1)در چنين حكومتى، عدالت و امنيت و همه بهره هاى آسمان و زمين،بى تبعيض،نصيب همگان خواهد گرديد؛هم چنان كه امام حسين عليه السّلام در بيان مهمى مى فرمايد:

...إذا قام قائم العدل وسع عدله البرّ و الفاجر؛ (2)

هنگامى كه برپا دارنده عدل قيام كند،گستردگى عدلش نيكوكار و فاجر را دربر مى گيرد.

بهره حكومت جهان شمول و عدالت گستر و امنيت محور حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف، نه تنها شامل مسلمانان و غير مسلمانان و اقليت هاى گوناگون مى شود،بلكه حتى بدكاران را هم دربر مى گيرد.البته از روايات چنين برمى آيد كه حسنات و جاذبه حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف و نهضت عدالت گستر او باعث جهان شمولى ديانت اسلام و اصلاح بدكاران و روى آوردن تمام مردم جهان به اسلام خواهد شد.روايت امام صادق عليه السّلام بر اين مدعا گواه است.از ايشان درباره تفسير آيه وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ (3)پرسيدند.امام عليه السّلام فرمودند كه اين آيه درباره زمان قيام قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف است كه در آن هنگام بر كره خاكى،جايى نمى ماند مگر آن كه در آن نداى شهادتين(لا إله إلاّ اللّه و محمد رسول اللّه)بشنوند. (4)

ص:84


1- قال رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلم:«المهدى من ولدى...يستخرج الكنوز و يفتح مدائن الشرك.»(همان،باب 18، ص 96)
2- همان،ج 27،باب 4،ص 90،روايت 24.
3- «و هركه در آسمان ها و زمين است خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است و به سوى او بازگردانيده مى شوند.»(سوره آل عمران،آيه 83)
4- «إذا قام القائم لا يبقى أرض إلاّ نودى فيها بشهادة أن لا إله إلاّ اللّه و أنّ محمدا رسول اللّه.»(ميزان الحكمه،

از سويى،با توجه به اين كه در طول تاريخ،بسيارى از بى عدالتى ها و خون ريزى ها و ناامنى ها متوجه شيعيان بوده،دوران امام قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،عصر قدرت و ايمنى و رفع بلا و مصائب از شيعيان است؛توان دفاعى آنها بسيار بالا مى رود و حكومت زمين و سرورى آن به ايشان خواهد رسيد.امام زين العابدين عليه السّلام در اين باره فرموده است:

إذا قام قائمنا أذهب اللّه عن شيعتنا العاهة،و جعل قلوبهم كزبر الحديد و جعل قوّة الرجل منهم قوّة أربعين رجلا و يكونون حكّام الأرض و سنامها؛ 1

هنگامى كه قائم ما قيام كند،خداوند آفات و بيمارى و بلايا را از شيعيان ما دور مى سازد و قلب هاى آنان را به مانند پاره هاى آهن مى گرداند و قوّت و توان مردان ايشان را به اندازه چهل مرد افزون مى كند.در آن هنگام شيعيان حاكمان زمين و سروران آن خواهند گشت.

باوجوداين،در عصر حكومت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،همه مردم از امنيت و عدالت فراگيرى برخوردار خواهند بود و عدالت در بيشترين حد و به صورت كامل و تمام اجرا مى شود.در آن هنگام استيفاى حقوق به صورت قطعى صورت خواهد گرفت و در قضاوت ها و محاكم،ديگر امكان هيچ خطا و اشتباهى نخواهد بود؛ زيرا امام عليه السّلام خود ميان مردم زندگى مى كند و بر آنها حكومت و قضاوت خواهد كرد؛قضاوتى كه بدون نياز به بينه و اماره صورت مى گيرد.اين حكومت و قضاوت به الهام الهى تكيه دارد و بر همين مبنا بر علم امام متكى است.امام عليه السّلام از مردم درخواست بينه و شاهد نمى كند و به مانند داوود و سليمان حكم واحدى مى كند. 2بر همين مبنا،عدالت و اداى حقوق به صاحبان آن به شكل قطعى و

ص:85

كامل صورت مى پذيرد و كاملا و بدون هيچ شبهه و خطايى انجام مى گردد.

از ديگر نشانه ها و شاخصه هاى مهدوى كه موجب پديد آمدن امنيت، آرامش و ثبات سياسى،اجتماعى و اقتصادى مى گردد،تقسيم درست و برابر و مبتنى بر استحقاق بيت المال و اموال مشترك عمومى است،هم چنان كه امام باقر عليه السّلام مى فرمايد:

إذا قام قائم أهل البيت قسّم بالسوية و عدل فى الرعية فمن أطاعه فقد أطاع اللّه و من عصاه فقد عصى اللّه؛ (1)

وقتى قائم اهل بيت قيام كند،[بيت المال را]با مساوات تقسيم مى كند و به شهروندان عدل مى ورزد.پس هركس او را اطاعت كند،خدا را اطاعت كرده و سركشى از او همانند سركشى از خداست.

نكته بسيار مهم در مبحث حكومت عدالت محور و امنيت گستر مهدوى اين كه حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف فاتح شهرهاى شرك هستند و حتى چهره ترسيمى ايشان در روايات و هنگام قيام به گونه اى است كه همواره شمشير بر دوش دارند،اما در حقيقت،قيام امام،نظامى و ميليتاريستى و متكى بر اجبار و سركوب نيست.

بنابراين،نبايد امنيت و عدالتى كاذب و در سايه شمشير برقرار شود.قيام مصلحانه ياد شده،نهضتى ايمانى،اسلامى و انسانى براى رهانيدن همه بشر از زنجيرهاى نفسانى،موانع و بندهاى بى شمارى است كه طاغوتيان بر دست و پاى انسان ها زده اند و بشر را از كمال واداشته اند و يا به پس رفت و قهقرا كشانده اند.

حركت اميدبخش و زنده كننده حضرت كه با پرچم ايمان و عدالت صورت مى پذيرد،در نهايت مشروعيت و رضايت عمومى صورت مى گيرد و با پذيرش همگانى همه ساكنان زمين و آسمان و حتى حيوانات و جنبندگان عالم هستى

ص:86


1- همان،ج 52،باب 27،ص 350،روايت 103؛هم چنين نك:همان،ج 51،ص 81،روايت پانزدهم.

تحقق مى يابد و همه با مباهات و خشنودى به آن تن مى دهند.در اين ميان، فرقى ميان دين ها،نژادها،قوميت ها و هويت هاى گوناگون مردم گيتى نيست؛ زيرا نهضت مهدوى،حركتى جهان گستر و عالم شمول براى نجات و رستگارى بشر است.

عدالت گسترى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،خود زمينه هاى تقويت و پايندگى مشروعيت حكومت ايشان و جذب دل هاى بيشتر مردم را به دنبال خواهد داشت.

پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم درباره اجماعى بودن پذيرش حكومت حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف مى فرمايد:

...فيملأ الأرض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا يرضى عنه ساكن السماء و ساكن الأرض...؛ (1)

...پس زمين را از عدل و قسط پر مى كند؛همان گونه كه از ستم و جفاكارى پر شده بود.هم ساكنان آسمان و هم ساكنان زمين از او خشنود هستند....

...يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا يرضى بخلافته أهل السموات و أهل الأرض و الطير فى الجوّ...؛ (2)

زمين را همان گونه كه از ستم پر شده بود،از عدل سرشار مى كند.اهل آسمان ها و اهل زمين و پرندگان آسمان به خلافت او رضايت مى دهند.

از ديگر ويژگى هاى عدالت مهدوى و جهان شمولى بدون تبعيض حركت مصلحانه امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،اين است كه ايشان اصحاب خود را با هدايت الهى و بر اساس لياقت و شايستگى،نه از يك جاى خاص بلكه از كشورها و شهرهاى گوناگون برمى گزيند.حركت امام ويژه ناحيه يا كشور خاصى نيست،بلكه به همه جهانيان متعلق است تا آنان اسلام را با آغوش باز و خشنودى بپذيرند و

ص:87


1- همان.
2- همان،باب 8،ص 91؛همان،باب 17،ص 95.

دستورهاى آن را سرمشق زندگى رستگارانه خود قرار دهند.

پيامبر گرامى اسلام درباره عدالت گسترى و هم چنين اصحاب حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف فرموده است:

مهدىّ يحكم بالعدل و يأمر به يصدّق اللّه عزّ و جلّ و يصدّقه اللّه فى قوله يخرج من تهامة حين تظهر الدلائل و العلامات و له كنوز لا ذهب و لا فضّة إلاّ خيول مطهّمة و رجال مسوّمة يجمع اللّه له من أقاصى البلاد على عدّة أهل بدر ثلاث مئة و ثلاثة عشر رجلا معه صحيفة مختومة فيها عدد أصحابه بأسمائهم و بلدانهم و طبايعهم و حلاهم و كناهم كدّادون مجدّون فى طاعته؛ (1)

مهدى به عدالت حكم و به آن امر مى كند.خداوند عز و جل،او و كلامش را تصديق مى فرمايد و هنگامى كه نشانه و علامت ها آشكار مى شوند،از مكه خروج مى كند.وى داراى گنج هايى از طلا و نقره نيست،بلكه گنج هاى او اسب هاى خوش اندام و نيكومنظر و مردان مشخص شده اى هستند كه خداوند آنها را براى وى از دورترين شهرها جمع آورى كرده كه تعدادشان به عدد اهل جنگ بدر،313 نفر مرد است و صحيفه اى همراه مهدى وجود دارد كه در آن اصحاب وى با ذكر اسامى،كشورها،محل سكونت و حتى نوع طبايعشان آمده است.اينان در راه اطاعت او كوشا هستند و رنج و سختى مى كشند.

مى توان چنين استنباط كرد كه در حكومت جهانى مهدوى،حقى از كشورها يا به عبارتى بهتر،ايالت هاى اين حكومت در هر كجاى گيتى ضايع نمى شود.

عدالت مهدوى و اسلامى ايجاب مى كند كه اقوام،كشورها و مليت ها،شايستگان و نخبگان متصف به صفات لازمه اسلامى را در محيطى با ثبات و سرشار از آرامش و فارغ از هرگونه نزاع،به كارگزارى و مديريت ايالات خويش،در چارچوب حكومت جهانى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف بگمارند و از مواهب گوناگون اين

ص:88


1- همان،ج 52،باب 27،ص 310،روايت چهارم.

حكومت،هم چون امنيت به گونه اى مساوى با ديگران بهره مند شوند.

نتيجه

همان گونه كه گفته شد،عدالت و امنيت از برترين و مقدم ترين نعمت ها و دست آوردهايى است كه امام موعود به بشر،آن هم در فراخناى گيتى هديه خواهد كرد.انقلاب مصلحانه حضرت براى تكميل ديانت،رسالت نبوى و امامت اصلاح گرايانه امامان معصوم عليهم السّلام است؛امامتى كه به دليل خودكامگى،اختناق و سركوب خودكامگان ستم گر و چيره به فرجام نيكوى خويش نرسيد.امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف اين نهضت را به پايان خواهند برد و همه اقوام،ملل و انسان ها بدون هيچ گونه تبعيض و گزينشى طعم شيرين عدالت و امنيت مهدوى را خواهند چشيد.اسلام دين فراگير خواهد شد و در جايگاه عادلانه و بايسته خود خواهد نشست و شيعيان از آفات و بليات و آسيب ها به دور خواهند ماند و در كمال امنيت،توان روزافزون خواهند يافت.

آن گاه بشر و تمام ساكنان و جنبندگان آسمان ها و زمين،با آغوشى باز بدين حكومت تن خواهند داد.قريه و شهر امن قرآنى و الهى در سايه عدالت گسترى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف محقق خواهد گرديد و جانشينى زمين به صالحان و پارسايان خواهد رسيد و ايمان به منزله سرچشمه اصلى امنيت،بر قلب ها و جان ها حكم فرما خواهد شد.حيات سيئه بشرى،جاى خود را به حيات طيبه و حسنه خواهد داد.آسمان ها و زمين نيز با پيشه كردن عدالت،همه بهره ها و نعمت هاى خود را براى استفاده بشر،تقديم مى كنند و ترس،هراس،ناامنى و بى عدالتى جاى خود را به آرامش و قسط و عدل خواهد داد.

امنيت در زمان ظهور حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،غالب بر عدالت است و در سايه شمشير،سركوب و خودكامگى و اجبار نيست،بلكه بر روى كرد و مشى الهى و انسانى استوار است و از مشروعيت،مقبوليت و حقانيتى مبتنى بر رضايت و

ص:89

پذيرش كامل مردم سود مى برد.همين امر به جذب بيشتر قلب هاى مردم به سوى امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف و نهضت جهان شمول ايشان خواهد انجاميد و حتى بدكاران نيز راه خوبى و رستگارى در پيش خواهند گرفت.

عدالت مهدوى حكم مى كند كه ملاك گزينش كارگزاران،قوميت پرستى و قبيله گرايى نباشد.برعكس،در گزينش آنها،اصلح بودن،شايستگى و كاردانى لحاظ مى شود؛هم چنان كه امام در انتخاب 313 يار خود،اين ملاحظات را در نظر مى گيرد و آنها را از كشورها و شهرهاى مختلف و با هدايت الهى انتخاب مى كند.

عدالت و امنيت،چه در انديشه اسلامى و چه در عصر مهدوى،در تعامل مستقيمى با يك ديگر قرار دارد و عدالت،خاستگاه و بستر امنيت است.

حضرت با رعايت مساوات و استحقاق هاى افراد،خيرات مشترك را ميان مردم توزيع مى كند و با حكميت و قضاوت بر مبناى الهام و علم الهى خويش،زمينه هرگونه حكومت و داورى ناعادلانه و خطاآميز را از بين مى برد.بدين وسيله، زمينه هاى نارضايتى و اعتراض هاى مردمى را كه بى ثباتى و ناامنى نتيجه آن است، از ميان برمى دارد.در آن دوران،در دل مردم به جاى اشمئزاز از حكومت،مهر و محبت جاى گزين مى شود.

ص:90

فصل چهارم: مقايسه دو آموزه جهانى سازى غربى و جهانى سازى مهدوى

اشاره

جهانى شدن يا جهانى سازى، (1)پديده اى انكارناپذير در عالم امروز است و جهان،با پيشرفت هاى روزافزون به ويژه در عرصه علوم،فن آورى،ارتباطات و اطلاعات، حمل و نقل و...هر روز بيش از پيش،به سوى تحقق تدريجى اين امر گام برمى دارد.اين فصل در سه گفتار اصلى،با تبيين مفهوم و برداشت هاى مختلف از اين فرآيند،ماهيت اصلى پديده جهانى شدن را وامى نمايد؛ماهيتى كه در درون آن،سلطه گرى،استكبارورزى،استثمار و امپرياليسم جديد نهفته و نمى توان از بسيارى جوانب مترقى و ايجابى آن چشم پوشيد،تبعات و پى آمدهاى منفى و

ص:91


1- noitazilabolG

ويران گر آن نيز براى بشر و آحاد جامعه جهانى انكارناپذير است.

با توجه به اين پى آمدهاى منفى،آموزه و پديده جهانى سازى در اساس،پديده لازم و مثبتى مى نمايد و بايد از اين راه برد به گونه نيكو سود جست و با اصلاح آفات و اعمال صحيح،آن را در خدمت بشر قرار داد؛همان طور كه اديان الهى و به ويژه اسلام و حتى مصلحان بشرى،جملگى جهانى انديشيده اند و هم چنان كه آموزه هاى قرآنى و روايى اسلامى نيز خود را به صورت جهان شمول مطرح كرده اند،طرح حكومت حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف و جهانى سازى مهدوى نيز در حقيقت راه برد آرمانى و نهايى جهان وطنانه اسلامى و نسخه درمان جامعه بشرى از آلام، حرمان ها و تنگناهاى بى شمار است.

در اين فصل،با مقارنه جهانى سازى مهدوى با جهانى سازى غربى،ويژگى ها و شاخصه هاى هر دو به ويژه در عصر مهدوى،تبيين مى شود و با استدلال هاى لازم، برترى بى چون و چراى الگوى جهانى سازى مهدوى براى نجات بشر و حيات هستى،نمايان مى گردد و به پرسش هاى ذيل پاسخ گفته مى شود:

1.جهانى شدن يا جهانى سازى به چه مفهومى است و چه برداشت هايى از آن وجود دارد؟آثار مثبت و منفى آن كدام است و ماهيت واقعى جهانى سازى امروزى چيست؟

2.آيا اسلام و اديان الهى نيز داراى رسالت جهان شمول و جهان گرا بوده اند؟

3.نهضت و آموزۀ جهانى سازى مهدوى چه ويژگى ها و شاخصه هايى دارد و وجوه تمايز و برترى آن از ديگر آموزه هاى جهانى سازى در چه شاخصه ها و ويژگى هايى نهفته است؟

مفروض اين نوشتار را نيز به اجمال مى توان اين گونه طرح كرد:

با وجود جوانب مثبت پديده جهانى سازى،ماهيت اصلى و فعلى اين پديده، غربى و به خصوص امريكايى،سلطه ورزانه و استكبارى است،درحالى كه نهضت و آموزه جهانى مهدوى،الگوى آرمانى و راه بردى برتر و متعالى بوده و نجات

ص:92

بشر و حيات هستى را با خواست و اراده الهى به ارمغان خواهد آورد.

گفتار اول

اشاره

مفهوم جهانى شدن و برداشت هاى مختلف از آن

الف)مفهوم جهانى شدن يا جهانى سازى

بى شك،جهانى شدن از متداول ترين اصطلاحات دهه حاضر در جهان و پديده اى جدى و جارى،در عرصه كنونى و دهه هاى آينده است.روزنامه نگاران، سياست مداران،مديران تجارى،دانشگاهيان و ديگران،با به كار بردن اين اصطلاح قصد دارند نشان دهند كه پديده اى ژرف در حال وقوع است كه جهان را دگرگون مى سازد و نظمى نو در عرصه اقتصاد،سياست و فرهنگ جهانى ظهور و پديد مى آورد.افراد متفاوت و با اغراض گوناگون،اين اصطلاح را در موارد مختلف،چندان فراوان به كار برده اند كه تعيين موضوع مورد بحث در جهانى شدن،كاركردهاى اين اصطلاح و آثارش بر نظريه و سياست معاصر را دشوار كرده است.بنابراين،به رغم تداول اصطلاح جهانى شدن يا جهانى سازى، هنوز تعريف جامع و مانع و با زوايا و ابعاد روشن و محسوس براى اين مفهوم جديد و دست خوش تحول كه عمرى كمتر از دو دهه دارد،بيان نشده است. (1)

البته تعاريف متعددى در اين مورد عرضه شده است.براى نمونه،در تعريفى بسيط،جهانى شدن را با چرخش آزاد سرمايه،نيروى كار و اطلاعات تعريف كرده اند،يا آن را براى توصيف روندى به كار برده اند كه در آن اقتصاد جهانى، نيروهاى سياسى و فرهنگى،به سرعت كره زمين را زير نفوذ قرار مى دهند و به

ص:93


1- خوش بختانه كتب و مقالات بى شمارى حتى به زبان فارسى درباره پديده جهانى شدن نوشته شده است.براى نمونه نك:روندهاى اخير جهانى شدن و آلترناتيوهاى واقعى آن،سرمايه دارى در عصر جهانى شدن،جهانى شدن غربى سازى جهان،نگاهى موشكافانه بر پديده جهانى شدن.

خلق يك بازار تازه جهانى،سازمان هاى سياسى فراملّى و فرهنگى جهانى تازه دست مى زنند.به نظر اينان،دورنماى جهانى شدن،گسترش بازار جهانى سرمايه دارى،زوال دولت ملت،گردش پرشتاب تر كالاها،انسان ها،اطلاعات و قالب هاى فرهنگى است و از منظرى ديگر،شكوفايى جوامع مدنى،عامل كاهش موانع در راه تجارت آزاد و تعميق وابستگى متقابل را دربر مى گيرد و به يك سان سازى و يا مشابه كردن كشورها و فرهنگ هاى جهان مى انجامد.در اين زمينه،با توسعه ماه واره ها،گسترش نظام هاى ارتباطى و الكترونيكى و افزايش رسانه ها و كاربرد اينترنت و ازدياد كانال هاى تلويزيونى و نفوذ فرامرزى آنها، مرزهاى ملى از بين رفته و يا كم رنگ مى شود؛كشورها نقش گذشته خود را از دست مى دهند و به جاى قوانين داخلى،قوانين بين المللى حاكم مى گردد.

در گذر همين فرآيند،قيد و بندهاى جغرافيايى،فرهنگى،مذهبى و...كه بر روابط انسانى سايه افكنده،از بين مى رود.بدين ترتيب،مى توان جهانى شدن را به فرايندهايى تعريف كرد كه براساس آن،همه مردم جهان در جامعه اى واحد و فراگير به هم مى پيوندند.

اين مفهوم در نمايى عام عبارت است از:«درهم ادغام شدن»بازارهاى جهانى در زمينه هاى تجارت و سرمايه گذارى مستقيم و جابه جايى و انتقال سرمايه، نيروى كار و فرهنگ در چارچوب آزادى بازار و شكافته شدن مرزهاى ملى، رقابت بى قيد و شرط در سطح جهانى،به ويژه در سطح قدرت هاى بزرگ، گسترش نوآورى هاى تكنولوژيك،رشد روزافزون تجدد و نوگرايى،جهانى شدن توليد و مبادله با هدف گذر از اقتصاد ملى به اقتصاد جهانى،حركت از جامعه صنعتى به جامعه اطلاعاتى،تمركززدايى،توسعه فضاى رقابتى مبتنى بر ائتلاف و ادغام،يك پارچگى بازارهاى مالى جهانى و گسترده شدن مبادلات تجارى، مقررات زدايى و برداشته شدن ضوابط حمايت گرايانه بازرگانى داخلى و ملى.

ص:94

مى توان جهانى شدن را برحسب تعاريف موجود،شكل گيرى شبكه اى دانست كه در چارچوب آن،اجتماعاتى كه پيش از آن بر كره خاكى دور افتاده و منزوى بوده اند،بر پايه وابستگى متقابل و وحدت جهانى ادغام مى شوند و ارتباط آنها با يك ديگر،چه در سطح فردى و چه در سطح اجتماعى،بسيار نزديك و متقارن و حتى چهره به چهره مى گردد و هويت انسان ها از سيطره جامعه و ساختار اجتماعى ثابت خارج مى شود و از هويت سياسى،اجتماعى،فرهنگى و اقتصادى در عرصه بين المللى متأثر خواهد گشت.كوتاه سخن آن كه بسيارى از صاحب نظران، ويژگى هاى عصر جهانى شدن را در مفاهيمى چون ظهور دهكده الكترونيكى جهانى،انقلاب اطلاعاتى،فشردگى زمان و مكان،گسترش جهان آگاهى،پايان جغرافيا و عصر«سيبرنيتيك»خلاصه كرده اند.دوره اى كه روابط«فراملّى» جانشين«روابط بين المللى»مى گردد و جامعه مدنى جهانى به منزله شبكه اى از سازمان هايى كه اهداف و آرمان هايش مرز نمى شناسد،به مثابه مظهرى از روابط فراملّى آشكار مى گردد.

ب)برداشت هاى مختلف از جهانى شدن

ديدگاه ها و دريافت هاى متنوعى درباره مسئله جهانى شدن وجود دارد.برخى جهانى شدن را چيزى فراتر از مرحله اى گذرا و موقت در تاريخ بشر نمى دانند.

برعكس،عده اى ديگر آن را تبلور رشد سرمايه دارى غرب و نوسازى تلقى مى كنند.گروه سوم،جهانى شدن را تحولى اساسى در سياست جهانى برمى شمرند كه فهم آن نيازمند تفكر جديدى است. (1)

از منظر برخى صاحب نظران،در ره يافت هاى مختلف،سه نوع جهانى شدن به چشم مى خورد:يكى جهان گرايى راستين و كامل كه هم مادى و هم معنوى است و علاوه بر توسعه اقتصادى،تعادل سياسى و اجتماعى و تعالى فرهنگى و انسانى

ص:95


1- نك:«جهانى شدن نظريه ها و روى كردها»،ص 32.

را دربر دارد؛ديگرى،جهان گرايى ناقص و نارسا كه تنها اقتصادى و تك ساحتى است؛سوم،جهان گرايى كاذب و سلطه جويانه و تنازعى كه همان جهانى سازى امريكايى با ماهيتى سياسى و سلطه جويانه و انحصارطلبانه است كه امريكا را در رأس قدرت جهانى در نظر مى آورد و يكه تازانه،افزايش قدرت اين كشور و افزايش وابستگى جهانى به امريكا را پى مى گيرد. (1)

شايد بتوان گفت كه درباره فرآيند جهانى سازى يا جهانى شدن دو ديدگاه اساسى وجود دارد:يكى ديدگاه مثبت نگر و ديگرى منفى نگر.از ديدگاه مثبت، جهانى سازى مى تواند با استفاده از عرصه فن آورى اطلاعات )TI( همانند پلى تمام دنيا و شهروندان آن را متحد كند و محروميت هاى علمى،اقتصادى،سياسى، اجتماعى و فرهنگى را از بين ببرد يا كاهش دهد؛هنجارهاى پسنديده دينى، اخلاقى يا دست كم انسانى را بر جهان حكم فرما كند و نوعى وحدت بهينه،مثبت و متكامل را در ميان بشر برقرار سازد.جهانى سازى مى تواند مردم دنيا را هم پيكر كند تا همانند يك اندام در فكر صلاح و اصلاح يك ديگر برآيند و در سنگرى يگانه،عليه تمام عوامل بازدارنده از تكامل مبارزه كنند.

اما بر مبناى ديدگاه دوم،فرآيند جهانى سازى فعلى اگرچه داراى برخى فوايد از موارد پيش گفته است،در حقيقت هدف اصلى آن،چيزى نيست جز يك پارچه كردن جهان و ادغام آن در بازار مشترك جهانى،به رهبرى دنياى سرمايه دارى و به سردمدارى امريكا؛بازارى كه همه مؤلفه هاى حيات اجتماعى (اقتصاد،سياست و فرهنگ)را به سود منفعت طلبى و استكبارورزى دادوستد مى كند و سلطه بى چون و چراى تمدن غرب و استيلاى بيشتر كشورهاى ثروت مند عليه كشورهاى فقير را به دنبال دارد.امروزه حتى برخى از متفكران غربى از جهانى شدن به منزله خطر و تهديدى بالفعل و بالقوه به منظور«امريكايى

ص:96


1- نك:«آسيب شناسى جهانى شدن و جهانى سازى با مدل جهانى گرايى مهدويت»،ص 160.

شدن»جهان،نام مى برند.

به همين دليل،برخى همانند والرشتاين،دان دويچ ولستى،با نگاهى بدبينانه، جهانى سازى را اقتصادى سازى جهان و استثمارگرى(استعمار شوندگى)جهانى مى دانند؛زيرا نظريه آنان به جوهر هژمونيك،تنازعى و«هابسى-داروينيستى» اين فرابرد معطوف شده است؛فرايندى كه در حقيقت،داروينيسم جهانى را ترويج مى كند.نظريه«سياست قدرت»هانس مورگنتا،راه برد و دكترين تنازع تمدن هاى هانتينگتون،سياست جنگ صليبى نومحافظه كاران امريكايى،يكه تازى، يك جانبه گرايى،نظامى گرى آنان تحت عنوان مبارزه با تروريسم،تهديد و ارعاب نظامى و امنيتى و براندازى يا اشغال گرى و تجزيه كشورها و دولت ها،از جمله آثار و عوامل تحقق جهانى سازى غربى است كه مدعى جامعه جهانى تك قطبى و سرمايه سالارانه با سلسله مراتب قدرت و سلطه بوده و علاوه بر استفاده از ميلتياريسم،از شيوه ها و ابزارهاى تازه تحميق علمى و فرهنگى و تطميع اقتصادى و تكنولوژيك بهره مى گيرد.بى دليل نيست كه دانش ورانى مانند پولانى،اسكات گرى،هوتن و فركلا نيز از اين فرابرد جهانى سازى،با تعابيرى مانند غربى سازى، امريكايى سازى،و گاه«نئوامپرياليسم»در قالب نظام تازه تك قطبى و دهكده جهانى ياد كرده اند. (1)

جهانى سازى از نوع غربى،پروژه اى تحميلى و طرحى مهندسى-اجتماعى در سطح كلان سيستمى است كه ايدئولوژى غربى را تحميل مى كند و با تكيه بر بنيادهاى نئوليبراليستى و سرمايه دارى،درصدد فراگير كردن شيوه زندگى امريكايى و غربى كردن انسان ها و ترويج فرهنگ مصرف و اصالت سرمايه است.

پيروان اين نگرش،جهانى شدن را مقوله اى ارادى و در كنترل عده اى خاص مى دانند.به زعم آنان،اين اراده در حال حاضر در اختيار جهان سرمايه دارى قرار

ص:97


1- نك:همان،ص 162.

دارد.از اين ديدگاه،جهانى شدن مرحله تازه اى از امپرياليسم به شمار مى آيد كه در آغاز به صورت هم بستگى ظاهر شده و تازگى خود را در چهره جهانى نمايانده است.شون هيلى،از مخالفان جهانى شدن،آن را پروژه اى تحميلى مى داند و عقيده دارد كه تنها حوزه هاى به خصوصى،جهانى شده اند.به گفته وى، «ثروت»در دهه نود،جهانى نشد،بلكه در دست عده اى خاص متمركز گرديد.

تكنولوژى با آن كه بسيار تواناتر از گذشته شده،اما جهانى نگشته و حتى رشد اقتصادى كه پايه و اساس برترى تاريخى سرمايه دارى به شمار مى آيد،صورت جهانى نيافته است. (1)

ج)ابعاد و دست آوردهاى منفى جهانى سازى غربى(به طور اخص)

به باور بسيارى،جهانى سازى غربى از غالب ترين برداشت هاى نظرى و عملى از اصطلاح و مفهوم جهانى شدن به شمار مى آيد.به اعتقاد آنان،جهانى سازى در اساس خود مستلزم غربى شدن جهان و پوششى براى سلطه سرمايه دارى است.

بنابراين،اين اصطلاح به طور غالب،واژه اى جاى گزين براى گفتمان ها و مصطلحاتى كهنه تر همانند«امپرياليسم»و نيز«نوگرايى»به شمار مى آيد.

جهانى شدن در مفهوم جاى گزين«امپرياليسم»،توجه ما را به سلطه كشورهاى بسيار توسعه يافته بر كشورهاى در حال توسعه يا سلطه شركت هاى فرامليتى بر اقتصادهاى ملى و محلى معطوف مى كند.از اين گذشته،جهانى شدن مى تواند به مثابه مفهومى پوششى،وحشت جهانيان را از استعمارگرايى خنثا سازد.اين مفهوم مى تواند در قالب گفتمان امپرياليسم نو،استثمار هميشگى بسيارى از كشورهاى دنيا توسط ابرقدرت ها و شركت هاى غول پيكر فراملّى را پنهان كند و در نتيجه، برخى ابعاد مخرب تر و وحشيانه تر توسعه معاصر را مخفى نگاه دارد.

حتى كليت جهانى شدن از نگاه منتقدان،نابودى سنن محلى،وابستگى مستمر

ص:98


1- نك:«جهانى شدن و تحول در مؤلفه هاى سياست خارجى»،ص 23-24.

كشورهاى فقير به كشورهاى ثروت مند،نابودى محيط زيست و همگون شدن فرهنگ ها و شيوه زندگانى روزمره را به همراه مى آورد.دامنه اين منتقدان،بسيار وسيع است؛حتى ماركسيست ها،ليبرال ها و هواداران چند فرهنگى بودن جهان كه بر تهديد حاكميت ملى،سنن محلى و دموكراسى مشاركتى نيروهاى جهانى انگشت مى گذارند،يا هواداران محيط زيست كه از پى آمدهاى اكولوژيك ويران گر جهانى شدن عنان گسيخته هراس دارند و محافظه كاران كه جهانى شدن را تهديدى براى فرهنگ هاى ملى و محلى و تقدس سنت به شمار مى آورند. (1)

جهانى سازى غربى با سلطه بر اقتصاد و سياست جهانى به دنبال نابودى اديان و فرهنگ هاى بومى رقيب و جلوه دادن فرهنگ غربى به منزله فرهنگ برتر بوده و بحران هويت را در عرصه ديگر دول و ملت ها دامن زده است.پتراس، تصويرى كه از شكل و شمايل جهانى شدن نشان مى دهد،چهره اى از يك نظام مبتنى بر امپرياليسم فرهنگى متكى بر سيطره مطلق اقتصادى غرب است.از منظر وى،اين گونه امپرياليسم فرهنگى اى،به معناى نفوذ دائم و تسلط فرهنگى طبقه حاكم غرب بر توده ها به منظور نظام بخشى مجدّد به ارزش ها،رفتارها،نهادها و هويت مردم استثمار شده و براى هم سويى با منافع طبقات استثمارگر است. (2)

لايبز و كاتز،جهانى شدن را به مثابه سلطه بى چون و چراى تمدن غرب مى دانند.به باور آنها،استيلا همان چيزى است كه در لوس آنجلس بسته بندى مى شود و سپس به دهكده جهانى ارسال مى گردد و آن گاه در مغز انسان هاى بى گناه مى نشيند.گفته رابرتسون نيز همان نگرانى ها را دوچندان مى كند:

جهانى شدن متضمن فشار بر جوامع،تمدن ها و سنت ها از منظر نمايش آنها روى صحنه جهانى-فرهنگى و با هدف توجه به هويت انديشه ها و نمادهاى مربوطه است. (3)

ص:99


1- نك:«نظريه انتقادى جهانى شدن»ص 128-129.
2- نك:«جهانى شدن»،ص 80.
3- نك:«جهانى شدن و تحول در مؤلفه هاى سياست خارجى».

گفتنى است كه جهان سرمايه دارى به رهبرى امريكا نيز از متفكران و نظريه پردازان مشهورى نيز سود مى برد كه فراوان هوادار نظريه جهانى سازى امريكايى در سايه مكتب ليبرال-دموكراسى هستند.از جمله به عقيده باركر، جهانى شدن با توجه به گسترش سلطه سرمايه دارى امريكا،امرى طبيعى و تحقق آن به سود همه مردم جهان است،بنابراين،سرمايه دارى امريكايى بايد مردم تحت سلطه خود را قانع كند كه راه و رسم امريكايى،همان پديده اى است كه آنان مطالبه مى كنند و البته هژمونى امريكا امرى طبيعى و به سود همه مردم جهان خواهد بود. (1)

هم چنين فرانسيس فوكويا كه فرجام تاريخ را در غلبه تمدن و فرهنگ امريكايى و مكتب ليبرال دموكراسى مى بيند،با نخوتى آشكار،منظر خود را از جهانى شدن امريكايى چنين بيان مى كند:

فرايندى بنيادى در كار است تا الگوى تكاملى مشتركى براى كل جوامع انسانى ديكته كند.به طور فشرده،جهانى شدن چيزى شبيه تاريخ جهانى بشر در راستاى دست يابى به ليبرال دموكراسى است. (2)

جالب اين كه اين ادعاهاى مغرورانه در حالى صورت مى گيرد كه امروزه بحران هاى متعددى در دنياى غرب(امريكا و اروپا)پيش مى آيد،از جمله:بحران معنويت،بحران مشروعيت،بحران هويت،بحران هاى اخلاقى،فساد اقتصادى و بحران محيط زيست.عارضه هاى اين بحران ها نيز ظهور گسترده اى يافته است، مانند:آلودگى محيط زيست،ماشينى شدن و مادى شدن سپهر زندگى انسان غربى،افول نظام هاى تعليم و تربيت،بى معنا شدن و يا كاهش معناى زندگى،از خودبيگانگى افراد و جوامع،ناهنجارى و گسيختگى خانواده ها،فقدان عدالت

ص:100


1- نك:همان.
2- نك:همان.

اجتماعى،كنترل احزاب سياسى،محدوديت آرا و عقايد عمومى و اعمال آن، ظهور تعصبات نژادى و ملى،نبود عاطفه و روابط صميمانه ميان افراد،بى احترامى به قانون و ظهور«ونداليسم اجتماعى»،تقليل امنيت و رفاه اجتماعى،گسترش بى حد و مرز بى بند و بارى هاى جنسى و خشونت هاى فردى و اجتماعى.

بنابر چنين حقايقى،جهان غرب و الگوى جهانى سازى غربى نتوانسته و نمى تواند در پرتو مكتب مادى گرايانه ليبرال-دموكراسى،ارمغان آورنده معانى جديد و آرمانى براى حيات بشرى باشد.امروزه جامعه غرب از ليبراليسم به «ليبراليسم نو»گرايش يافته،اما حتى برجسته ترين فيلسوف جهان معاصر يعنى يورگن هابرماس اين گرايش تازه غرب را به«ليبراليسم وحشى»تعبير كرده است؛ (1)ليبراليسمى كه براى جهانيان چيزى جز افزايش جنگ،فقر و نابرابرى به بار نياورده و براى غربى ها نتيجه اى جز افزايش قدرت،ثروت و شكاف بيشتر كشورهاى فقير و غنى دربر نداشته و هژمونى آنها را بر جهان افزون كرده و به جاى صلح جهانى،ناامنى هاى بين المللى را دامن زده است.

آيا در سايه جهانى سازى غربى،وقتى صاحبان قدرت مند كارتل ها و تراست ها كه درعين حال نظام اطلاع رسانى جهانى را نيز در اختيار خود گرفته اند،در وضعيتى نابرابر،راه بر چشمان ملت هاى فقير مى بندند و از ره آورد اين كورچشمى تحميلى و ارتباطات يك سويه،دست در جيب رقيب ناتوان مى كنند، مى توان مانند فوكوياما هم چنان خوش بينانه از«اعتماد متقابل»سخن گفت؟

امروزه پنج غول اقتصادى يعنى امريكا،ژاپن،فرانسه،انگليس و آلمان از جمع دويست كارتل و تراست بزرگ جهان،170 مورد از آنها را زير يوغ خود گرفته اند.بر پايه گزارش سازمان ملل متحد،اندازه منابع مالى و نقدينگى 358 نفر از اعضاى اليگارشى قماربازان جهانى مساوى منابع مالى 2/5 ميليارد انسان است.

ص:101


1- نك:«جهانى شدن»،ص 87.

از سويى،حجم شگفت انگيز قدرت و ثروت در قالب شركت هاى چند مليتى،به سادگى مرزهاى دولتى و هويت هاى ملى را درهم مى شكند و ارزش هاى مورد نظر ليبراليزم نو را بر جهان حاكم مى كند.متفكرى به نام خوزه دو كاسترو در آثار گوناگون خود با آمار و ارقام ثابت كرده كه همين كره خاكى مى تواند چند برابر جمعيت كنونى خود را نان دهد و جهان هم در آرامش و صلح دائم به سر برد.

وى در كتاب سياه گرسنگى جهان معاصر را چنين ترسيم كرده است:

در عصر ما اكثريتى هستند كه خوراك ندارند و اقليتى كه خواب ندارند.آيا چنين وضعيتى،دست آوردهاى مستقيم جهانى سازى به شيوه غربى نيست؟ البته اين ابعاد منفى تنها به حوزه اقتصادى و رفاه زدگى كشورهاى«دارا»و فقرزدگى كشورهاى«ندار»ختم نشده است و تخريب بنيادهاى فرهنگى، ارزشى و اخلاقى آنها را نيز به دنبال داشته و دارد.از ديد هوركهايمر، جهانى شدن براى بورژوازى،حكم آب براى ماهى را دارد.بنابراين، بورژوازى ناگزير است زمينه هاى فرهنگى مورد نياز را در كشورهاى مختلف بسترسازى كند،و چنين است كه مى بينيم جهانى شدن اقتصاد،از جهانى شدن فرهنگ و فروريختن ارزش ها و باورها و خرده فرهنگ هاى محلى،بومى و ملى سر درمى آورد. (1)

بديهى است كه نتيجه و ابعاد منفى چنين جهانى شدنى به رفع فقر،نابرابرى، تبعيض،جنگ و خشونت و...نينجامد.بايد پرسيد كه چگونه چنين امرى متوقع مى تواند باشد،درحالى كه امروزه كشورهاى توسعه يافته صنعتى و فراصنعتى، كمتر از بيست درصد جمعيت جهان را در خود جاى داده اند،بيش از هشتاد درصد ثروت جهان را به كيسه كارتل ها و تراست هاى خودى ريخته اند!

مع الأسف اربابان كليسا در جهان غرب نيز نتوانسته اند به مقابله لازم با تبعات منفى اين گونه جهانى سازى يك سويه و امپرياليستى بپردازند؛هم چنان كه فيلسوف

ص:102


1- نك:همان،ص 90 و 96.

فرانسوى يعنى پير بورديو فراتر از اين ادعا،كليساى مسيحى را به هم سويى با اين روند و منفعت خوارى از اين جريان ناسالم جهانى متهم كرده است.

به عقيده وى:

كليساى كاتوليك،دشمن سرمايه دارى نيست.اين كليسا مايل است مشتى از مزاياى نئوليبراليسم را از آن خود سازد و از اروپا مى خواهد نئوليبراليسم را با كاتوليسيسم درهم آميزد.اين همان سرمايه دارى«كشيش زده»است. (1)

جالب آن كه امروزه بسيارى از تجاوز طلبى هاى امريكا و تهاجمات اين كشور به ديگر كشورهاى مستقل،با آموزه هاى«مسيحيت بنيادگرا»و همراهى كشيشان و كليساى اين نحله از مسيحيت صورت مى گيرد كه به آن«صهيونيزم مسيحى» (2)نيز گفته مى شود.بنابر صهيونيسم مسيحى،حضرت مسيح در بيت المقدس ظهور مى كند و يهوديان را نجات مى دهد و ديگر اديان،تمدن ها و فرهنگ هاى متعارض خويش و از جمله مسلمانان را نابود مى كند.ازاين رو،صهيونيزم هرگونه جنايت، سركوب و قساوت را توجيه مى كند.بنابراين،هم پيمايى و هم پيوندى مستحكم زمام داران امريكايى با صهيونيسم در اين زمينه،توجيه پذير است.

با تبيين برداشت هاى مختلف جهانى شدن و به ويژه ابعاد منفى پروژه جهانى سازى غربى،مى توان به روشنى ادعا كرد كه حكومت جهانى و جهان شمول حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف هيچ كدام از شاخصه هاى منفى پيش گفته را ندارد و ضمن برخوردارى از زوايا و ابعاد مثبت«جهانى سازى»،راه بردى حقيقى،

ص:103


1- همان،ص 90.
2- اسامى ديگرى نيز براى صهيونيسم مسيحى رايج است،از جمله:بنيادگرايى مسيحى،تجديد حيات يافتگان،مبلغان انجيل يا مبلغان جنگ جوى انجيل،پيروان خواسته هاى مسيح يا خواسته هاى خدا و تروريسم مقدس.آرا و انديشه هاى اين نحله بنيادگراى مسيحى در كتاب هايى مانند تدارك جنگ بزرگ،جنگ جوى انجيل،مبلغان جنگ جوى انجيل در بستر جنگ هسته اى هر سه اثر كريس هال سل و دو كتاب ديگر به نام هاى زمين سياره بزرگ،و در پيش گويى هاى انجيل جاى امريكا كجاست نوشته كشيشى به نام هال ليندسى آمده است.

متعادل براى اين طرح فراگير است.

گفتار دوم

جهان گرايى و جهان شمولى اسلام

جهانى سازى يا جهان گرايى علاوه بر اين كه همواره از اهداف مصلحان بزرگ بشرى بوده،از تعاليم و رسالت هاى اديان بزرگ الهى سرچشمه مى گيرد و مى توان آن را از اصلى ترين آرمان هاى همه انبيا و اديان بزرگ الهى و از جمله اسلام به شمار آورد. (1)بنابراين،اصطلاح جهانى سازى واژه جديدى نيست و در حقيقت در عصر حكومت مهدوى،حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف اين رسالت نبوى و هدف اولياى الهى و ائمه عليهم السّلام را به بهترين شكل ممكن محقق خواهد ساخت و اين طرح جهانى را تكميل خواهد كرد؛در غير اين صورت،خاتميت دين اسلام معناى حقيقى خود را از دست مى دهد و به واژه اى بى معنا تبديل مى شود.

ريشه هاى جهان شمولى دين اسلام،در مبتنى بودن آن بر فطرت،انعطاف پذير بودن آموزه هاى آن و حركت و تطابق اجتهاد آن بر مبناى مقتضيات زمان و مكان نهفته است.اسلام و دستورهاى آن با فطرت انسانى كه همان بعد ثابت حيات انسانى به شمار مى آيد،هم آهنگ است.به همين دليل،اسلام دين جامع و فراگير بوده و مى تواند جهان شمول گردد.از سويى،عناصر جهانى شدن نيز در مذهب تشيع فراوان ديده مى شود؛از جمله آن كه شيعه در بين ديگر مذاهب،بيشترين ملازمت را با خردورزى دارد.بنابراين،اين عناصر را به روشنى در عقلانيت، اجتهاد،عدالت،مهدويت و فرازمانى و فرامكانى بودن پيام تشيع مى توان ديد.

ص:104


1- براى اطلاع بيشتر از بحث روابط اسلام و جهانى شدن،معدود آثارى نگاشته شده است.براى نمونه نك:جهان شمولى اسلام و جهانى سازى(مجموعه مقالات)،ج 2؛مسلمانان و مسئله جهانى شدن، فصل نامه قبسات،پاييز 1383؛فصل نامه كتاب نقد،ش 24 و 25،پاييز و زمستان 1381.

در تعاليم اسلامى از كره زمين،به«بيت»تعبير شده و انسان به طور مطلق از هر نژاد و رنگ و زبان و مليت و طبقه اى مالك اين خانه به حساب آمده است.

در تفكر قرآنى،انسان از هر نژاد و جنسيت و طبقه اى،نماينده و خليفه خداوند در زمين به شمار مى رود:

وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَكُمْ خَلائِفَ الْأَرْضِ؛ (1)

و اوست كسى كه شما را در زمين جانشين[يك ديگر]قرار داد.

اين مضمون دست كم در سه آيه ديگر (2)آمده است كه رسالت كلى همه انسان ها را در اين زيست گاه كه زمين نام دارد،تبيين مى كند.پيامبران و رسولان الهى نيز راه نماى همه انسان ها هستند و تعليم،تربيت و نظام بخشى به زيست فردى و گروهى انسان ها را بر عهده دارند تا مديران جامعه بشرى در همه ابعاد باشند.

قرآن كريم در رسالت اولين رسولان الهى چنين گفته است:

وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً؛ (3)

و چون پروردگار تو به فرشتگان گفت:من در زمين جانشينى خواهم گماشت.

و در خطاب به داوود پيامبر عليه السّلام چنين آمده است:

يا داوُدُ إِنّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ؛ (4)

اى داوود ما تو را در زمين خليفه[و جانشين]گردانديم.

اين آيات بيان گر آن است كه رسول حق،نماينده و مدير منصوب الهى،در كل پهنه زمين،مأموريت رسالت دارد،نه در بخش خاص يا نژادى ويژه.درباره پيامبر

ص:105


1- سوره انعام،آيه 165.
2- سوره يونس،آيه 14 و 73؛سوره فاطر،آيه 39.
3- سوره بقره،آيه 30.
4- سوره ص،آيه 26.

اسلام،اين رسالت جهانى و فراگير با صراحت بيشترى مطرح گرديده است:

تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً؛ (1)

بزرگوار[و خجسته]است كسى كه بر بنده خود،فرقان[كتاب جداسازنده حق از باطل]را نازل فرمود،تا براى جهانيان هشداردهنده اى باشد.

قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً؛ (2)

بگو اى مردم،من پيامبر خدا به سوى همه شما هستم.

وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ كَافَّةً لِلنّاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً؛ (3)

و ما تو را جز[به سمت]بشارت گر و هشدار دهنده براى تمام مردم نفرستاديم.

اين آيات بيان مى كند كه هدف اسلام همانند ديگر اديان بزرگ الهى،اصلاح كل جامعه انسانى در فراخناى گيتى و بدون توجه به حدود جغرافيايى و مرزهاى ساختگى است.به همين دليل،اين اديان و از جمله اسلام همه حكومت ها و دولت ها را وراى مرزها و نژادهايشان به يك دين و دولت واحد و مركزيتى يگانه فرامى خواند؛هم چنان كه در آغاز رسالت اسلام،پيامبر به حكام ايران،مصر، حبشه،يمن،روم و...نامه نوشتند و آنان را به يگانگى و تن دادن به مديريت واحد در جامعه انسانى دعوت مى كردند.

براى تبيين اين اصل محورى،كلمه«الناس»نزديك به 240 بار و كلمه «الانسان»نزديك به 65 بار در قرآن تكرار شده كه واژه اى عام براى همه افراد انسانى به شمار مى آيد و در بسيارى از موارد،عموميت و كليت خطاب ها بسيار روشن است،از جمله:

ص:106


1- سوره فرقان،آيه 1.
2- سوره اعراف،آيه 158.
3- سوره سبأ،آيه 28.

قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنَّما أَنَا لَكُمْ نَذِيرٌ مُبِينٌ؛ (1)

بگو اى مردم!من براى شما فقط هشدار دهنده اى آشكارم.

قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنّاسِ إِماماً؛ (2)

[خدا به او]فرمود:من تو را پيشواى مردم قرار دادم.

در اين خطاب ها،هدايت الهى و آموزش هاى پيامبران براى همه انسان ها ضرورى شمرده شده و فرقه ها و امتيازهاى موهوم كه امكان دارد يگانگى و يك پارچگى جامعه انسان را بگسلد،باطل و پوچ معرفى گشته است.بدين گونه نگرش قرآنى به انسان و رهبران جامعه انسانى،فراگير و جهانى بوده كه هيچ مرز و مانعى را در جهت اهداف بلند،جهان شمول و جهان وطنانه خويش نمى شناسد. (3)

قرآن،به صراحت بر مسئله جهانى سازى تأكيد كرده و آن را مسئوليت خطير جامعه اسلامى به شمار آورده و از انسان ها مى خواهد با تمام توان خود در ساخت وساز ملت ها و اصلاح جوامع بشرى در سراسر جهان بكوشند:

وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَلَى النّاسِ وَ يَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً؛ (4)

و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم تا بر مردم گواه باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد.

و در جاى ديگر مى فرمايد:

هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ كَفى بِاللّهِ شَهِيداً؛ (5)

ص:107


1- سوره حج،آيه 49.
2- سوره بقره،آيه 124.
3- نك:«جهانى سازى اسلامى،جهانى سازى غربى»،ص 108-112.
4- سوره بقره،آيه 143.
5- سوره فتح،آيه 28.

اوست كسى كه پيامبر خود را به[قصد]هدايت،با آيينى درست روانه ساخت تا آن را بر تمام اديان پيروز گرداند و گواه بودن خدا كفايت مى كند.

در اين آيه،به برترى فرهنگ اسلامى اشاره شده تا شايستگى آن را بر ديگر فرهنگ ها در جهت جهانى سازى اسلام و ايجاد حيات طيبه براى همه عالميان، مبرهن سازد.از ديد آيات الهى،بركات الهى در چنين حيات مؤمنانه اى جهان را فراخواهد گرفت:

وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ؛ (1)

و اگر مردم شهرها ايمان آورده و به تقوا گراييده بودند،قطعا بركاتى از آسمان و زمين برايشان مى گشوديم.

هرگاه ايمان و تقوا(التزام به تعهدات انسانى)در جامعه گسترش يابد و انسان ها حريم خود و خدا را حفظ كنند،بركات الهى جهان را فرا خواهد گرفت و اگر مسلمانان،جهانيان را به اين حقيقت رهنمون شوند،آن گاه زمام جهانى سازى بشردوستانه را به دست مى گيرند و مسئوليت خويش را در برابر خدا و خلق به نيكوترين گونه به جا خواهند آورد. (2)آن گاه فرهنگ اسلامى جهانى خواهد شد و گسترش آگاهى و دانايى و عدل جهان را دربر خواهد گرفت و تمام نظام هاى سلطه و استثمار جهانى فرو خواهد ريخت.

گفتار سوم

اشاره

جهانى سازى مهدوى و شاخصه هاى آن

چنان كه گذشت،اسلام دينى با اصول و آرمان هاى جهانى به شمار مى رود كه از همان ابتداى ظهور خويش به دنبال ايجاد حيات طيبه در سطح عالم و براى تمام

ص:108


1- سوره اعراف،آيه 96.
2- نك:«جهانى شدن،زمينه جهانى سازى يا در انتظار يوم موعود»،ص 59.

انسان ها بوده است.براساس معتقدات اسلامى و شيعى،جهانى شدن اسلامى و حيات طيبه جهانى در آخرالزمان و در عصر و دولت مهدى موعود عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،تحقق قطعى خواهد يافت و اين جهانى شدن،با هيچ پروژه و يا طرح جهانى سازى فعلى،نه از حيث نظرى و نه علمى و نه از حيث شموليت و فراگيرى و مقياس هاى موجود،مقايسه شدنى نيست و نمى توان آن را اندازه گيرى كرد.فقط شناخت مقدماتى آن از راه احاديث وارده امكان پذير است.به همين دليل،پاره اى از ويژگى هاى دولت كريمه حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف و حكومت جهانى سرشار از حيات طيبه ايشان را نه از باب حصر بلكه از باب احصا و اشاره،برمى شماريم:

1.حاكميت جهان شمول اسلام و برچيدگى شرك و اختلافات بشرى

در نظريه هاى جهانى شدن غربى كه زيربناى بسيارى از آنها مكتب ليبرال- دموكراسى است،با اعتقاد به نسبيت اخلاقى و ارزشى اعمال،اصل تساهل و روادارى افراطى در برابر تمام عقايد و اديان از ادعاهاى اصلى به شمار مى آيد و موضع حكومت بر مبناى لائيسم،در برابر ديانت و مذهب،خنثاست.از منظر آنها،حمايت و هوادارى از يك مذهب،مداخله در آزادى هاى فردى و مخدوش كردن آزادى عقيده و ابراز عقايد به شمار مى رود.درحالى كه سكولاريسم يا عرفى شدن و دنياپرستى و اصالت امور دنيوى در سرلوحه جهانى سازى ليبرال- دموكراسى قرار دارد،در حكومت جهانى مهدوى،اسلام بدون هيچ گونه مجامله و تعارفى،آيين مطلق و برتر و متعالى به جهانيان معرفى شده و انسان ها نيز پس از شناسايى،آن را مى پذيرند.

رواياتى در تأييد اين مطلب وجود دارد؛از جمله:

محمد بن مسعود در تفسير عياشى از رفاعة بن موسى روايت مى كند كه امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه: وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً، (1)فرمود:

ص:109


1- «هركه در آسمان و زمين است خواه وناخواه سر به فرمان او نهاده است.»(سوره آل عمران،آيه 83)

وقتى قائم آل محمد قيام كند،مكانى بر روى زمين باقى نمى ماند مگر اين كه كلمه طيبه«لا اله الا اللّه،محمد رسول اللّه»در آن جا به آواز بلند گفته مى شود. (1)

هم چنين ايشان ضمن بيان مفصلى درباره عصر ظهور حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف مى فرمايند:

وقتى قائم ما قيام كند،...اهل هيچ دينى باقى نمى ماند مگر اين كه اظهار اسلام مى كنند و با ايمان،مشهور و معروف مى گردند... (2)

در جاى ديگر مى فرمايد:

درباره اين آيه از پدرم(امام باقر عليه السّلام)پرسيدند:«با همه مشركان مبارزه كنيد، چنان كه همگى به مبارزه شما برخاستند تا اين كه در زمين فتنه اى باقى نماند و دين و آيين از آن خدا باشد.»او فرمود:«تفسير اين آيه هنوز فرا نرسيده، چنان چه قائم قيام نمايد كسانى كه او را درك مى كنند،چگونگى تفسير اين آيه را خواهند ديد و سرانجام آيين محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلم مانند پايان شب به صبح صادق روشن شده و اثرى از شرك بر روى زمين باقى نخواهد ماند.» (3)

هم چنين امام باقر عليه السّلام فرموده است:

در زمين هيچ ويرانه اى نمى ماند مگر اين كه آباد گردد و هيچ معبودى جز خداوند متعال از بت و غير آن نمى ماند مگر اين كه دچار حريق گشته و مى سوزد. (4)

در جاى ديگر،امام صادق عليه السّلام ضمن پاسخ به سؤال هاى مفضل و مطابق دانستن

ص:110


1- مهدى موعود(ترجمه جلد سيزدهم بحار الأنوار)،ترجمه حسين بن محمد ولى اروميه اى،ج 2، ص 227.(به نقل از:تفسير عياشى،ج 1،ص 183،روايت 81)
2- همان،ص 224.
3- عصر ظهور،ص 357.(به نقل از:تفسير عياشى،ج 2،ص 56)
4- همان،ص 361.(به نقل از:كمال الدين،ص 331)

آيه 33 سوره توبه با عصر حكومت جهانى مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف به وى مى فرمايد:

...به خدا سوگند ياد مى كنم اى مفضل،هرآينه اختلاف ملت ها و دين ها از ميان برداشته مى شود و همه دين براى خدا و يكى مى گردد،چنان كه خداى تعالى فرموده: إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللّهِ الْإِسْلامُ (1)(در حقيقت دين نزد خدا همان اسلام است)و نيز فرموده: وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ (2)(و هركه جز اسلام،دينى[ديگر]جويد،هرگز از وى پذيرفته نشود و وى در آخرت از زيان كاران است.) (3)

2.حاكميت مطلق عدالت و دادورزى

همگان آگاهند كه عدالت،ويژگى اصلى حكومت جهانى مهدوى است.بيشتر احاديث درباره عصر ظهور،به اين ويژگى،نياز و گم شده اساسى بشرى اشاره كرده اند.به همين دليل،فقط به ذكر احاديث معدودى در اين باره بسنده مى شود.

پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله و سلم مى فرمايد:

...اگر از عمر دنيا تنها يك شب باقى مانده باشد،خداوند آن شب را به اندازه اى طول خواهد داد تا مردى از اهل بيت من به حكومت برسد...او زمين را از قسط و عدل پر مى كند،همان گونه كه پيش از آن از ستم و جفاكارى پر شده بود... (4)

حكومت جهان شمول مهدوى،در عدالت گسترى نيز به گونه اى فراگير و بدون تبعيض عمل مى كند؛هم چنان كه امام حسين عليه السّلام در كلام مهمى مى فرمايند:

...إذا قام قائم العدل وسع عدله البرّ و الفاجر؛ (5)

ص:111


1- سوره آل عمران،آيه 19.
2- سوره آل عمران،آيه 85.
3- مهدى موعود،ج 2،ص 304-305.
4- بحار الأنوار،ج 51،ص 84،روايت 35.
5- همان،ج 27،باب 4،ص 90،روايت 24.

هنگامى كه اقامه كننده عدل قيام كند،گستردگى عدلش نيكوكار و فاجر را دربر مى گيرد.

عدالت ياد شده نيز گستره حوزه هاى فردى و اجتماعى بشرى را شامل مى شود.بر اين مدعا نيز بيان امام باقر عليه السّلام گواه است كه مى فرمايد:

بدانيد همان طور كه سرما و گرما به داخل خانه هايشان نفوذ مى كند،عدالت او[قائم]نيز به درون خانه هايشان راه خواهد يافت. (1)

3.برقرارى امنيت و آرامش همه جانبه

بنابر روايت ها درباره حكومت جهان شمول حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،ناامنى و هراس از زندگانى آحاد بشرى رخت برمى بندد و امنيتى فراگير در همه گيتى برقرار مى شود؛هم چنان كه امام على عليه السّلام درباره ايمنى عصر ظهور و سرشارى آن دوره از امنيت و ديگر بركت هايى مانند عدالت مى فرمايند:

اگر قائم ما قيام كند،به واسطه ولايت و عدالت او،آسمان آن چنان كه بايد ببارد،مى بارد و زمين نيز رستنى هايش را بيرون مى دهد و كينه از دل بندگان زدوده مى شود و ميان درندگان و چرندگان آشتى برقرار مى شود؛به گونه اى كه زنى ميان عراق و شام پياده خواهد رفت و آسيبى نخواهد ديد و هر جا قدم مى گذارد،همه سبزه و رستنى است و زينت هايش را بر روى سرش مى گذارد،درنده اى او را نمى آزارد و نمى ترساند. (2)

4.رفاه و رشد پايدار اقتصادى،استغناى عمومى و رفع فقر

شكاف هاى اقتصادى،تبعيض هاى ناروا و فقر و فاقه برآمده از جهانى سازى غربى در نهضت جهانى سازى مهدوى،وجود ندارد و نه تنها اين شكاف ها پر مى گردند، بلكه جامعه بشرى به استغناى كامل مى رسد؛حتى فقيرى براى دريافت صدقات

ص:112


1- ظهور نور(ترجمه كتاب الشموس المضيئة)،ص 199.( به نقل از:اثبات الهداة،ج 3،ص 544،روايت 529)
2- بحار الأنوار،ج 10،ص 104.

و اعانات يافت نخواهد شد.امام صادق عليه السّلام در اين زمينه مى فرمايد:

چون قائم ما قيام كند،زمين با نور پروردگار خود نورانى و روشن مى شود و خلايق از نور و روشنايى آفتاب مستغنى و بى نياز باشند و تاريكى زايل مى گردد و مردم در ايام سلطنت آن حضرت بسيار عمر مى كنند...و زمين خزينه هاى خود را آشكار مى گرداند،به نوعى كه خلايق همه آنها را بر روى زمين مى بينند و مرد در آن وقت كسى را مى طلبد براى اين كه از مالش به او عطا نمايد تا اين كه صله رحم به جا بياورد،يا اين كه از وجه زكات چيزى به او بدهد،چنين كسى كه اينها را از او قبول كند،يافت نمى گردد و خلايق به سبب آن چه خدا از فضل خود به ايشان روزى كرده،مستغنى و بى احتياج هستند. (1)

آن امام همام،اين بى نيازى عمومى را چنين تشريح كرده است:

...و در ميان خلايق به طريق حكم داوود و محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلم حكم مى كند.در اين وقت زمين خزينه هاى خود را ظاهر و بركات خويش را آشكار مى گرداند و در اين وقت مردى از شماها كسى را نمى تواند پيدا كند كه صدقه اى به او بدهد يا احسانى در حق وى كند؛زيرا همه مؤمنان غنى و مال دار هستند. (2)

توسعه گسترده اقتصادى و انسانى پايدار و بالنده نهضت جهان شمول مهدوى در روايات نبوى نيز آشكار است.پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم مى فرمايند:

يكون فى امّتى المهدى...يتنعّم امّتى فى زمانه نعيما لم يتنّعموا مثله قطّ،البرّ و الفاجر،يرسل السماء عليهم مدرارا و لاتدّخر الأرض شيئا من نباتها؛ (3)

در امت من،مهدى قيام كند...و در زمان او،مردم به رفاه و نعمت هايى دست مى يابند كه در هيچ زمانى دست نيافته باشند؛همه چه نيكوكار و چه

ص:113


1- مهدى موعود،ج 2،ص 222.(به نقل از:شيخ مفيد،الارشاد،ص 363)
2- همان،ص 224-225.
3- بحار الأنوار،ج 51،ص 78.

بدكار از آن جمله اند.آسمان باران رحمتش را بر آنان ببارد و زمين چيزى از روييدنى هاى خود را پنهان ندارد.

5.رشد و ترقى علوم و فنون و شكوفايى و كمال عقلانيت بشرى

جهان امروز كه در مسير جهانى شدن گام برمى دارد،از حيث پيشرفت علوم و تكنولوژى،ترقى انكارناپذيرى كرده،ولى نه تنها اين پيشرفت موجب رفع آلام بشرى و رساندن انسان ها به امنيت و آرامش،مساوات و عدالت نگشته،بلكه ميلياردها مجهول ديگر در مسير اكتشافات قرار دارد كه بشر از حل آنها عاجز است و جهانى سازى غربى نيز نتوانسته به رفع اين عجز و ناتوانى كمك كند.در حالى كه دانش بشرى در عصر حكومت جهانى مهدوى به دست آوردهايى مافوق تصور مى رسد.امام صادق عليه السّلام در بيانى بليغ،از گوشه اى از پيشرفت هاى علمى آن عصر چنين ياد مى فرمايد:

دانش 27 حرف است.همه علومى كه پيامبران براى مردم آورده اند تنها دو حرف بيش نبوده و مردم تا به امروز جز آن دو حرف را نشناخته اند،ولى وقتى قائم ما قيام كند،25 حرف ديگر را ابراز مى كند و آن را در ميان مردم گسترش مى دهد،آن گاه آن دو حرف را نيز ضميمه مى كند و همه 27 حرف را در ميان مردم منتشر مى سازد. (1)

روايات تبيين كننده وضعيت عصر ظهور،بيان گر آن است كه عقول مردم در دوره ظهور به بالاترين مرحله كمال خويش مى رسد.امام باقر عليه السّلام مى فرمايد:

وقتى قائم ما قيام كند،خداوند دست عنايتش را بر سر بندگان كشيده و عقل آنها زياد و فهمشان بالا مى رود. (2)

در دولت جهانى مهدوى،حتى دانش و بينش،آگاهى و شناخت صحيح،مفيد، سازنده و كارگشا در خانه ها گسترش مى يابد و حلقه هاى درس و بحث براى زن و

ص:114


1- همان،ج 52،ص 336،روايت 73.
2- ظهور نور،ص 202.( به نقل از:اثبات الهداة،ج 3،ص 495،روايت 253)

مرد در سرتاسر جامعه بشرى برقرار مى شود.امام باقر عليه السّلام در اين زمينه مى فرمايد:

...تؤتون الحكمة فى زمانه حتّى إنّ المرئة لتقضى فى بيتها بكتاب اللّه و سنّة رسوله؛ (1)

...به مردم زمان قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف آن چنان حكمتى عطا خواهد شد كه حتى زن در كانون خانه خويش براساس كتاب خدا و سنت پيامبرش،عادلانه و آگاهانه داورى مى كند(و به ديگرى نيازى ندارد).

علاوه بر تبيين وضعيت عالى دانش و بينش بشرى در عصر ظهور،اين روايت بيان مى كند كه مردم آن روزگار،براساس آداب و مقررات دينى تربيت مى شوند، احكام شريعت را مى آموزند و بر پايه اى از فرهنگ و فرهيختگى سير مى كنند كه حتى بانوان خانه دار براساس مقررات كتاب خدا و سيره عادلانه پيام آور بزرگ وى،مى توانند قضاوت كنند.

6.تكيه بر استدلال و اقناع و كسب مقبوليت و رضايت عمومى

هم چنين جهانى سازى عصر مهدوى بر استدلال و براهين عقلى مبتنى است.امام حسن عليه السّلام درباره قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف مى فرمايد:

خداوند در آخر الزمان و روزگارى سخت در ميان جهل و نادانى مردم، مردى را برمى انگيزد و او را با فرشتگان خود تأييد مى كند و ياران او را حفظ مى نمايد و با آيات و نشانه هاى خويش او را نصرت مى دهد و بر كره زمين غالب مى گرداند تا آن جا كه مردم-پاره اى از روى ميل و گروهى بى ميل و با اكراه-به دين خدا مى گروند.سپس زمين را پر از عدل و داد و نور و برهان مى كند.تمام مردم جهان در برابر وى خاضع مى شوند و هيچ كافرى باقى نمى ماند،مگر آن كه مؤمن شود و هيچ بدكارى نمى ماند،جز اين كه اصلاح گردد... (2)

ص:115


1- بحار الأنوار،ج 52،ص 352.
2- حكومت جهانى حضرت مهدى از ديدگاه قرآن و عترت،ص 278-279.(به نقل از:الاحتجاج،

اين روايت به خوبى بر اين مطلب تصريح دارد كه برخى از مردم جاهل و گمراه در ابتداى حكومت حضرت،ممكن است با اكراه به حكومت وى تن دهند،ولى وقتى عدل گسترى و برهان هاى شفاف و مستدل و نورانى وى را ملاحظه مى كنند،در مقابل حكومت وى خاضع مى شوند و با طوع و رغبت و رضايت مندى تمام به آن تن مى دهند.بنابراين،نظام حكومت جهانى مهدوى را بايد نظامى بر پايه مشروعيت كامل يعنى داراى مقبوليت،حقانيت و قانونيت دانست؛مشروعيتى كه مانند برخى از نظام هاى سياسى به اصطلاح مدرن غربى امروزى با«دماگوژى»يا فريب افكار عمومى،با نظارت،دست كارى آراى عمومى و با نفوذ تبليغات پر دامنه به دست نمى آيد،بلكه محصول رضايت قلبى آحاد جامعه بشرى و حتى ديگر موجودات عالم است.

7.گفتمان واقعى و احتجاج با اديان ديگر

بر مبناى روايات،در جهانى سازى مهدوى،حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف بدون هيچ تعارفى همه موحدان و غير موحدان و پيروان ديگر اديان را به پيروى از اسلام و تعاليم نجات بخش آن با قاطعيت تكليف مى كند،ولى اين به معناى اجبار صرف عقيدتى ايشان به پذيرش مطلق آيين اسلام نيست،بلكه محور كار حضرت همان طور كه از نامشان نيز برمى آيد،هدايت جامعه بشرى است و اصل و اساس هدايت بايد بر اقناع مبتنى باشد.روايات نيز دلالت مى كنند كه حضرت از همان ابتداى ظهور، كتب بدون تحريف زبور،تورات،انجيل و...را مى يابد و براساس نسخ اصل آنها با اهل كتاب محاجّه،استدلال و گفت وگو مى كند و بر آن اساس بر آنها حكم مى راند تا آن كه ايشان به دين اسلام و حكومت جهان شمول مهدوى هدايت گردند.امام باقر عليه السّلام در اين زمينه مى فرمايند:

به خدا سوگند!ياد مى كنم هرآينه گويا قائم را مى بينم،درحالى كه پشت به حجر الاسود داده،بعد از آن حق خويش را[يعنى خلافت را]از خداوند

ص:116

عالم مى طلبد.بعد از آن مى گويد:«ايها الناس!هركه در خصوص خدا با من محاجّه و گفت وگو نمايد،هرآينه من نزديك ترين خلايقم به خدا؛ايها الناس! هركه در خصوص آدم عليه السّلام با من گفت وگو و محاجّه نمايد،هرآينه من نزديك ترين خلايقم به آدم عليه السّلام؛ايها الناس!هركه در خصوص نوح عليه السّلام با من گفت وگو نمايد،هرآينه من نزديكترين خلايقم به نوح عليه السّلام؛ايها الناس! هركه در خصوص ابراهيم عليه السّلام با من محاجّه و گفت وگو كند،هرآينه من نزديك ترين خلايقم به ابراهيم عليه السّلام؛ايها الناس!هركه در خصوص موسى عليه السّلام با من محاجه و گفت وگو نمايد،هر آينه من نزديك ترين خلايقم به موسى عليه السّلام؛ايها الناس!هركه در خصوص عيسى عليه السّلام با من گفت وگو و محاجه كند،هرآينه من نزديك ترين خلايقم به عيسى عليه السّلام؛ايها الناس!هركه با من در خصوص محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلم گفت وگو و محاجه كند،هرآينه من نزديك ترين خلايقم به محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلم؛و ايها الناس!هركه با من در خصوص كتاب خدا گفت وگو نمايد،هرآينه من نزديك ترين خلايقم به كتاب خدا.» بعد از اين سخنان به مقام ابراهيم مى رود و دو ركعت نماز در آن جا مى گزارد،بعد از آن حق خود را[يعنى خلافت را]از خداى تعالى مى طلبد. (1)

امام باقر عليه السّلام در بيانى ديگر،برخورد گفتمانى و استدلالى و محترمانه امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف با ديگر اديان را چنين بازگو مى فرمايد:

چون قائم اهل بيت قيام مى كند،اموال را بالسويه قسمت مى نمايد و در خصوص رعيت با عدالت حكم مى كند؛پس هركه او را اطاعت نمايد، هرآينه خدا را اطاعت كرده و هركه با او مخالفت كند،هرآينه با خدا عصيان و مخالفت نموده و ناميدن او به مهدى از اين بابت است كه خدا او را به امورات مخفيه راه مى نمايد و تورات و ساير كتاب هاى خدا را در انطاكيه از مغاره بيرون مى آورد و در ميان اهل تورات با تورات و در ميان اهل انجيل

ص:117


1- مهدى موعود،ج 2،ص 228-229.

با انجيل و در ميان اهل زبور با زبور و در ميان اهل قرآن با قرآن حكم مى فرمايد... (1)

8.حفظ و ارتقاى كرامت انسانى و حقوق بشردوستانه

در جهانى سازى حكومت مهدوى،كرامت انسان ها و حقوق بشردوستانه نه تنها محوريت دارد،بلكه به عالى ترين حدّ خود خواهد رسيد.امير مؤمنان عليه السّلام در بيانى، كرامت بخشى به جامعه انسانى در عصر ظهور را چنين تصوير مى فرمايند:

سپس به كوفه روى مى آورد كه قرارگاه و منزل اوست.برده مسلمان در بندى نمى ماند،جز اين كه او را مى خرد و آزاد مى سازد و بدهكارى نمى ماند،مگر اين كه دين او را مى دهد و مظلمه اى نمى ماند،جز اين كه آن را مى پردازد و كشته اى نمى ماند،مگر اين كه ديه او را مى دهد...و كشته اى نمى ماند،جز اين كه دين او را پرداخته و خانواده او را تأمين مى كند و همه امور را تدبير و كارها را تنظيم مى نمايد تا آن جا كه زمين را سرشار از عدل و داد مى نمايد،همان گونه كه به هنگامه ظهور او،از ظلم و جور لب ريز است... (2)

پيامبر مكرم اسلام صلّى اللّه عليه و اله و سلم نيز ضمن تبيين بركات عصر ظهور،آن دوره را زمان تكريم و تعظيم امت معرفى مى فرمايد:

در آخر الزمان در ميان امتم،آن نجات بخش ملت ها قيام مى كند.خدا كران تا كران قلمرو حكومت جهانى او را به وسيله باران سيراب مى سازد و زمين،گياه و نبات خويش را مى روياند؛اموال عمومى را به طور عادلانه به مردم اعطا مى كند و به دام دارى و دام پرورى اهميت مى دهد و امت را تكريم نموده و عظمت مى بخشد. (3)

ص:118


1- همان،ص 243-244.
2- امام مهدى از ولادت تا ظهور،ص 671-672.( به نقل از:تفسير عياشى،ج 1،ص 66؛معجم احاديث الامام المهدى،ص 22)
3- همان،ص 750-751.( به نقل از:عقد الدّرر،باب 7،ص 144)

رعايت كرامت انسان ها و حقوق بشردوستانه تنها به امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف ختم نمى شود،بلكه ياران وى نيز بر مبناى لحاظ و رعايت اين امور با حضرت دست بيعت مى دهند.حضرت على عليه السّلام در گفتارى طولانى در وصف بيعت 313 تن از ياران حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف مى فرمايد:

با او بيعت مى كنند كه هرگز دزدى نكنند؛زنا نكنند؛مسلمانى را دشنام ندهند؛خون كسى را به ناحق نريزند؛به آبروى كسى لطمه نزنند؛به خانه كسى هجوم نبرند؛كسى را به ناحق نزنند؛طلا،نقره،گندم و جو ذخيره نكنند؛مال يتيم را نخورند؛در مورد چيزى كه يقين ندارند،گواهى ندهند؛ مسجدى را خراب نكنند؛مشروب نخورند؛حرير و خز نپوشند؛در برابر سيم و زر سر فرود نياورند؛راه را بر كسى نبندند؛راه را ناامن نكنند؛از اعمال منافى عفت اجتناب كنند؛خوراكى را از گندم و جو انبار نكنند؛به كم قناعت كنند؛هوادار پاكى باشند؛از پليدى گريزان باشند؛به نيكى فرمان دهند؛از زشتى ها باز دارند؛جامه هاى خشن بپوشند؛خاك را متّكاى خود سازند؛در راه خدا،حق جهاد را ادا كنند؛و...او نيز در حق خود تعهد مى كند كه از راه آنها برود؛جامه اى مثل جامۀ آنها بپوشد؛مركبى همانند مركب آنها سوار شود؛آن چنان كه آنها مى خواهند باشد؛به كم راضى و قانع باشد؛زمين را به يارى خدا،پر از عدل و داد كند،آن چنان كه پر از جور و ستم شده است؛خدا را آن چنان كه شايسته است بپرستد؛براى خود دربان و نگهبان اختيار نكند و... (1)

جهانى سازى حكومت مهدوى،در عين صلابت و بى هيچ گونه تبعيض،بر عطوفت،صفا و صميميت و مهرورزى و تكريم انسان ها مبتنى است؛حكومتى كه حتى خفته اى را بى جهت بيدار نمى كند و با چنين آرامش بخشى به عالم بشر،پناه و مأواى جامعه بشرى مى گردد.پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم در توصيف اين وضعيت مى فرمايد:

ص:119


1- جلوه هاى نور از غدير تا ظهور،ص 183-184.(به نقل از:روزگار رهايى،ج 1،ص 465 و 466)

مردم به سوى او پناه مى برند،هم چنان كه زنبوران عسل به ملكه خود پناه مى برند؛عدالت را در سراسر گيتى مى گستراند،چنان كه از ستم پر شده بود، تا جايى كه صفا و صميميت صدر اسلام به آنها باز مى گردد؛هيچ خفته اى را[بى جهت]بيدار نمى كنند و هيچ خونى[به ناحق]ريخته نمى شود. (1)

9.نفى قوميت مدارى و نژادپرستى

قوميت مدارى و نژادگرايى در نهضت جهانى سازى مهدوى وجود ندارد و از منظرها و ملاك هاى تقوا و شايسته سالارى،براى اصلاح امور مادى و معنوى بشرى به شكل جهانى انديشيده و عمل مى شود.گزينش 313 يار اصلى امام از كشورهاى مختلف،بر مبناى تقوا،شايستگى و كاردانى،از نمونه هاى صدق اين گفتار است.نويسنده عالى قدر كتاب امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،از ولادت تا ظهور در تحقيق جالبى به نام،شهر و كشورهاى ياران حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف اشاره مى كند و براساس جغرافياى امروز،قريب 23 كشور (2)را خاستگاه و محل سكونت اين افراد معرفى مى كند. (3)اين امر نشان مى دهد كه نهضت جهانى مهدوى،به قوميت و مليت خاصى متكى نيست و ملاك حركت و تكاپوى آن و گزينش كارگزارانش، ملاك هاى قرآنى و الهى است.همين ويژگى به همراه ويژگى هاى ديگر حكومت طيبه مهدوى،باعث مى گردد كه حكومت جهانى مزبور مورد رضايت همه اهل عالم،ملل و نحل مختلف و نظام هاى سياسى گوناگون قرار گيرد و با اجراى كامل عدالت،شكاف ها و محروميت هاى ناشى از استكبارورزى و زياده خواهى ملل و دول زورمند از جهان رخت بربندد و استعدادها و توان مندى ها و استيفاى

ص:120


1- منتخب الأثر،باب 7،ص 478،روايت دوم.
2- برخى از اين نواحى و كشورها عبارتند از:عراق،قاره افريقا،عربستان سعودى،ايران،لبنان، ارمنستان،فرانسه،مصر،تركيه،يمن،بيت المقدس،سوريه،بحرين،هندوستان،مرو واقع در شوروى سابق،افغانستان،اردن،عمان،پاكستان،اتيوپى،ازبكستان و منطقه قفقاز.
3- ص 587-600.

فراگير تمام حقوق جوامع بشرى-اعم از ضعيف يا قوى،محقق شود و به اصطلاح امروزى،جهان نه با توسعه ناموزون بلكه با توسعه موزون مواجه گردد.

روايات بسيارى بر نفى قوميت پرستى و نژادگرايى نهضت جهانى موعود اشاره مى كند.نه تنها اعراب و قريش در اين دولت جهانى،قوم و طبقه ممتاز شناخته نمى گردند،بلكه بسيارى از آنها برحسب آزمايش ها و ابتلائات عصر مهدوى، مرتد مى شوند و حضرت فوج فوج آنها را نابود مى كند.حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف نه تنها به دليل مشابهت قومى با ايشان،ملاحظه آنها را نمى كند،بلكه برحسب مبانى متقن الهى،ايشان را به علت كفر و نفاقشان گردن مى زند و بر آنها بسيار سخت مى گيرد. (1)

10.حكومت شبه فدرالى و احترام به ديگر ملل

از برخى روايات،اين گونه به نظر مى رسد كه ملل ديگر حكومت جهانى مهدوى و جهانى سازى وى در قالب نوعى حكومت مشابه فدراليسم و در كنار تبعيت از حكومت مركزى جهانى،داراى آزادى هايى در تبعيت از رسوم و فرهنگ هاى ملى غير متعارض با اسلام هستند و حضرت اين حق و احترام را براى آنها نگاه مى دارد.امام باقر عليه السّلام مى فرمايد:

وقتى قائم قيام كند،قطايع و حكومت هاى طايفه اى از بين خواهند رفت. (2)

باوجوداين،امام صادق عليه السّلام مى فرمايد:

وقتى قائم ما قيام كند،به هر منطقه اى نماينده اى مى فرستد و به او مى گويد:

«حكومت در اختيار توست،هرچه مصلحت مى بينى عمل كن.» (3)

ص:121


1- نك:مهدى موعود،ج 2،ص 240-242.
2- ظهور نور،ص 202.( به نقل از:اثبات الهداة،ج 3،ص 523،روايت 409)
3- همان،ص 203.(به نقل از:اثبات الهداة،ج 3،ص 573،روايت 712)

11.نوسازى و احياى دين بر مبناى مقتضيات جديد

لحاظ مقتضيات زمانى و مكانى و حركت بر مبناى تحولات تازه و پاسخ گويى به امور جديد،از ويژگى هاى فرابرد جهانى شدن است.پيش تر گذشت كه اسلام و به ويژه تشيع،به پشتوانه ماهيت خود و بر مبناى سنت مترقى اجتهاد، اين انعطاف پذيرى را هميشه به همراه دارد.نظام جهانى سازى مهدوى نيز از اين ويژگى ضرورى غافل نيست و كاملا بدان مجهز است و در عصر مهدوى، جهان با احياى اسلامى جديد و نوسازى دينى مواجه خواهد گرديد.امام صادق عليه السّلام مى فرمايد:

چون قائم قيام مى كند،امر تازه و احكامى تازه مى آورد،هم چنان كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم در اول اسلام همين گونه عمل نمود و خلايق را به امر جديد دعوت نمود... (1)آن حضرت كارهاى مشابه رسول خدا انجام مى دهد.وى همان گونه كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم امور جاهليت را برهم زد،امور قبل از خود را برهم مى زند و قائم،دين اسلام را تازه مى كند. (2)

امام باقر عليه السّلام نيز مى فرمايد:

قائم كتابى جديد،امرى جديد و حكمى جديد مى آورد و بر عرب سخت مى گيرد. (3)

ايشان در جايى ديگر،ضمن تشبيه سيره حكومت مهدوى با سيره پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم در ابطال احكام جاهليت مى فرمايد:

...هم چنين است قائم وقتى قيام مى كند،باطل مى گرداند احكامى را كه در ايام مصالحه با كفار در دست خلايق بوده و با عدالت در ميان خلايق رفتار مى كند. (4)

ص:122


1- مهدى موعود،ج 2،ص 224.( به نقل از:الارشاد،ص 364)
2- همان،ص 246.
3- ظهور نور،ص 199.( به نقل از:اثبات الهداة،ج 3،ص 540،روايت 502)
4- مهدى موعود،ج 2،ص 284.( به نقل از:تهذيب،ج 6،باب 70،ص 154،روايت يكم)

بدين گونه جهانى سازى مهدوى،به احيا و تجديد اسلام ناب و نوسازى جديد آن برحسب مقتضيات جديد معطوف خواهد بود.بديهى است كه چنين امرى به شفافيت اسلام و افزايش پيروى آن دين حنيف مى انجامد و ديگر به بحث و فحص هاى طاقت فرساى علمى و حوزوى براى فهم و دريافت آراى واقعى شارع مقدس نيازى نيست و اكثر شيوه هاى درسى و اجتهادى و استنباطى،كهنه و بى استفاده خواهند شد.عالم عالى قدر،آيت اللّه قزوينى در اثر خويش اين مطلب را در تحليلى جامع اين گونه بيان فرموده اند:

خدا مى داند كه اين تحول مطلوب و مترقى چگونه خواهد بود،اما به نظر مى رسد بسيارى از كتاب هاى فقه و حديث،نوسازى گردد و نقش بسيارى از موضوعات كتاب هاى اصولى به پايان برسد؛چرا كه امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف قواعد عمومى براى دريافت مسائل شرعى و مقررات دينى را بيان مى كند و در پرتو همان ها،دانش مندان از بسيارى از بحث هاى اصولى و قواعد آن بى نياز مى گردند.كتاب هاى مربوط به شرح حال راويان احاديث كه به كتاب هاى رجالى معروفند و نيز شرح حال و بيوگرافى آنان و تقسيم بندى روايات به صحيح و ضعيف و اصطلاحاتى از اين گونه،همه و همه نقششان به پايان مى رسد؛چرا كه اين بحث ها بيشتر به حدس و ظنّ تكيه دارد و در عصر غيبت و به خاطر نرسيدن دست مردم به امام معصوم مورد استفاده قرار مى گيرد.اما در عصر ظهور،مردم به مقررات و احكام قطعى دست مى يابند و از اينها بى نياز مى گردند.

و نيز در عصر ظهور،بيشتر كتاب هاى تفسيرى از اعتبار ساقط مى شود؛چرا كه مردم با رشد فكرى و ژرف نگرى برخاسته از فرهنگ عصر ظهور،به تفسيرهاى برخاسته از نظرات افراطى افراد،بهايى نمى دهند.از اين رو،تنها تفاسير برخاسته از روايات رسيده از پيامبر و اهل بيت باقى مى ماند.

ص:123

همين گونه قرائت هاى مختلف از قرآن شريف كه دليلى براى آنها نازل نشده است،برداشته مى شود؛چرا كه مردم،قرآن و قرائت صحيح آن را به گونه اى كه بر قلب مصفّاى محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلم فرود آمده است،از امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف مى آموزند و تفسير و پيام و مفهوم آن را آن گونه كه خدا اراده فرموده است،مى شناسند و بر معارف بلند و راز و رمز و شگفتى هاى آن كه هم چنان ناشناخته و پوشيده است،آگاهى مى يابند... (1)

12.تحول شگرف در حوزه ها و فضاهاى ارتباطى و رسانه اى

فضاهاى ارتباطى و رسانه اى در دولت جهانى مهدوى،دچار تحولات شگرف و بنيادينى خواهد شد كه ساده ترين تعبير از روايات،بحث استفاده از رسانه هايى مانند اينترنت و تلويزيون و ارتباط مردم با يك ديگر از اين طرق را به ذهن متبادر مى كند.گويا اين روايات،بر پيشرفت هاى وسيعى در اين زمينه دلالت دارند و مى توان اين دوره را از حيث وصف وضعيت رسانه ها و ارتباطات،به دوره اى بسيار فراتر از دوره ظهور ابررسانه ها تشبيه كرد.امام صادق عليه السّلام مى فرمايد:

إنّ المؤمن فى زمان القائم و هو فى المشرق ليرى أخاه الذى فى المغرب و كذا الذى فى المغرب يرى أخاه الذى فى المشرق؛ (2)

مؤمن در عصر قائم درحالى كه در مشرق است،برادر خويش را در مغرب مى بيند و همان گونه آن كه در مغرب است،برادر مؤمن خويش را در مشرق مى بيند.

در جاى ديگر فرموده اند:

إنّ قائمنا إذا قام مدّ اللّه لشيعتنا فى أسماعهم و أبصارهم،حتّى لايكون بينهم و بين القائم بريد يكلّمهم فيسمعون و ينظرون إليه و هو فى مكانه؛ (3)

ص:124


1- امام مهدى از ولادت تا ظهور،ص 735-736.
2- همان،ص 773.( به نقل از:بحار الأنوار،ج 52،ص 391؛ معجم احاديث الامام المهدى،ج 4،ص 56)؛ مهدى موعود،ج 2،ص 298.
3- امام مهدى از ولادت تا ظهور،ص 733( به نقل از:اصول كافى،ج 8،ص 240؛خرائج،ج 2،ص 840؛ معجم احاديث الامام المهدى،ج 4،ص 57)؛ مهدى موعود،ج 2،ص 220.

هنگامى كه قائم ما قيام كند،خداوند در دستگاه شنوايى و بينايى شيعيان ما، گستردگى و كشش ويژه اى مى بخشد تا ميان آنان و مهدى ما واسطه و نامه رسان يا فاصله اى نباشد.

فهم روايت اول با وجود پيشرفت هاى امروزى در عرصه فن آورى ارتباطات همانند تلويزيون و اينترنت،دشوار و پيچيده نيست.اما با توجه به روايت دوم،به نظر مى رسد كه پيشرفت هاى عصر ظهور در عرصه گسترش فضاهاى ارتباطى، تنها تكنولوژى و ابزارهاى ارتباطى نباشد،بلكه مؤمنان به واسطه سطوح عالى ايمانى خود،برخوردار از كمالات اعطايى الهى مى شوند و گوش و چشم هاى آنان داراى قدرت فرابينى و فراشنوايى و فرامكانى مى گردد و همان طور كه مى توانند در هر لحظه با يك ديگر ملاقات سمعى و بصرى كنند،به طريق اولى با حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف نيز ارتباط خواهند داشت و از فيض مطلق وجود او در وراى مكان ها و زمان ها استفاده خواهند كرد.در عصر حضور كه هرچيز به كمال نهايى خود مى رسد،تجهيز انسان هاى مؤمن به چنين مواهب الهى،دور از ذهن نيست.به همين دليل،مى توان تصور كرد كه با اين پيشرفت ها در خلقت انسان هاى برگزيده،كشف ديگر كرات در فضاهاى لايتناهى و افشاى ميلياردها اسرار نهفته در كائنات براى بشر عصر ظهور نه تنها ممكن،بلكه در منتهاى حد،با رهبرى زعيم موعود،صورت خواهد گرفت و اسرار بى شمار كائنات بر ايشان كشف خواهد گرديد.

13.رعايت آرمانى حقوق محيط زيست و جان داران

جهانى سازى مهدوى همانند جهانى سازى غربى،تأثيرات و تبعات تخريبى براى محيط زيست و ساكنان موجود در آن ندارد؛درحالى كه امروزه جهان با

ص:125

مشكلات زيست محيطى عظيمى همانند سوراخ شدن لايه ازن،گرم شدن زمين بر اثر گازهاى گل خانه اى،نابودى جنگل ها،روند رو به انقراض پاره اى از موجودات،آلودگى هاى صنعتى و شيميايى محيط زيست و...مواجه است.پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم خشنودى تمام موجودات انسانى و غيرانسانى از حكومت جهانى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف را با عبارت زيباى«يرضى عنه ساكن الأرض و السماء» (1)بيان فرموده اند و در جاى ديگر،حكومت ايشان را مايه رفاه و فرح و شادمانى تمام موجودات به شمار آورده،مى فرمايند:

فيفرح به أهل السماء و أهل الأرض و الطير و الوحوش و الحيتان فى البحر؛ (2)

ساكنان آسمان و مردم زمين،پرندگان،درندگان و ماهيان دريا،همه در سايه لطف و حكومت او شادمان و فرح ناك هستند.

بسيار بديهى است كه اين شادمانى،بدون تصور رعايت آرمانى حقوق همه جان داران و حفظ حقوق محيط زيست آنها در دولت جهان شمول مهدى موعود، محقق و ميسر نيست.هم چنين در روايتى از امام حسن عليه السّلام نقل شده كه«در دولت حضرت مهدى،درندگان آزادانه[و بدون مزاحمت]زندگى مى كنند.» (3)اين امر بيان گر اوج صلح و آرامشى است كه دولت جهان شمول مهدوى براى بشر به ارمغان خواهد آورد؛دولتى كه عالم را به سمتى سوق خواهد داد كه تمام آيات الهى به منتهاى ظهور خود برسند،حق و باطل از هم جدا شوند و براساس پاره اى استنباطها،ديگر معصيت خداى سبحان انجام نشود و بارى تعالى،با كمترين مداخله هواى نفس و بدون وسوسه شيطان،به طور خالص عبادت گردد.

مردگان نيز با اشك شوق،خواهان رجعت به دنيا و احياى خويش از خداوند

ص:126


1- نك:ظهور نور،ص 207.( به نقل از:التشريف بالمنن،ص 146،روايت 175)
2- منتخب الأثر،باب 3،ص 472،روايت 3.
3- نك:حكومت جهانى مهدى از ديدگاه قرآن و سنت،ص 279.(به نقل از:الاحتجاج،ج 2،ص 11)

مى گردند تا افتخار و آرزوى زندگى در اين دوره نيز براى آنها نيز محقق شود و موعود الهى را يارى رسانند.

نتيجه

در اين نوشتار،مفهوم جهانى شدن يا جهانى سازى و برداشت هاى مختلف از آن تبيين گرديد.جهانى سازى غربى يا امريكايى،از اصلى ترين آموزه هاى اين پديده در اين زمان است.سپس با تشريح پى آمدهاى كليت راه برد موردنظر،ضمن نفى نكردن پى آمدهاى مثبت آن،تبعات منفى و ويران گر جهانى سازى غربى نيز بيان شد.در بطن اين آموزه،چه در حوزه نظرى و چه در حوزه عملى،سلطه گرى، هژمونى طلبى،استكبارورزى،استثمار و امپرياليسم نهفته است.اين گونه جهانى سازى به دليل ماهيت تعرضى و استكبارى و انحصار طلبانه خويش، فرايندى مادى،يك سويه،مصنوعى،و غير جهان شمول و سكولار به شمار مى آيد كه هدفى جز يك پارچه سازى جهانى و ادغام آن در بازار مشترك جهانى به رهبرى دنياى سرمايه دارى و سردمدارى امريكا را دنبال نمى كند؛بازار سودگرايانه و سود محورانه مادى كه همه مؤلفه هاى حيات اجتماعى(اقتصاد،سياست و فرهنگ)را به سود منفعت طلبى و استكبارورزى و سلطه بى چون و چراى تمدن غرب و استيلاى بيشتر آنها عليه ديگر كشورها و فرهنگ ها دادوستد مى كند و مدعى جامعه جهانى تك قطبى سرمايه سالارانه و ميليتاريستى است.مى توان آن را پروژه اى تحميلى و يك طرح مهندسى-اجتماعى در سطح كلان سيستمى دانست؛پروژه اى كه مى كوشد ايدئولوژى هاى غربى را با تكيه بر بنيادهاى نئوليبراليستى و سرمايه دارى به كل جامعه بشرى تحميل كند و از اين طريق در صدد فراگير كردن شيوه زندگى امريكايى و غربى كردن انسان ها و ترويج فرهنگ مصرف و اصالت سود و سرمايه است.هم چنين نابودى سنن و فرهنگ هاى محلى و نابودى اديان رقيب،نابودى محيط زيست،و وابستگى مستمر كشورهاى

ص:127

ضعيف به كشورهاى غربى را دنبال مى كند و به دروغ سعى دارد نظام فكرى و اجرايى ليبرال-دموكراسى را الگوى تكاملى مشترك براى كل جوامع انسانى معرفى و ديكته كند؛درحالى كه در عمل،ناكارآمدى اين ايده،چه در سپهر انديشه و چه در حوزه عمل و اجرا،ثابت شده و بحران هاى فعلى گريبان گير رژيم هاى غربى مؤيد اثبات اين مدعاست.

براى اثبات مدعاى اين نوشتار،به جهان شمولى تعاليم عاليه اسلام و سزاوارى آموزه جهانى سازى مهدوى براى ارائه الگويى جهان شمول،فراگير،اميدزا و تحرك آفرين براى تكامل جامعه بشرى و نجات آن از ورطه ها،حرمان ها و تنگناهاى موجود،به گونه اى مستدل اشاره گرديد.بنابر استدلال هاى پژوهش، آموزه جهانى سازى مهدوى مى تواند ترجمان بخش مثبت فرايند جهانى شدن فعلى باشد،يعنى با استفاده از عرصه هاى مختلف فن آورى و ديگر مواهب خداداد در عصر ظهور،همانند پلى تمام دنيا و شهروندان آن را متحد كند و محروميت هاى علمى،اقتصادى،سياسى،اجتماعى و فرهنگى را از بين ببرد؛هنجارهاى پسنديده دينى،اخلاقى و انسانى را بر جهان حكم فرما سازد و نوعى وحدت بهينه،مثبت و متكامل را در ميان بشر ايجاد كند.دولت جهانى مهدوى،با زعامت آخرين معصوم الهى،مى تواند خاتميت دين و رسالت جهان شمول نبوى را تكميل سازد و معنا بخشد تا مردم دنيا همانند يك اندام و با تبعيت از تعاليم عاليه و نوسازى شده اسلامى،در فكر صلاح و اصلاح يك ديگر برآيند و در سنگرى واحد عليه تمام عوامل مخل تكامل بشرى و پلشتى هاى گيتى و زيست بوم خود مبارزه كنند و با رخت بربستن هوا و هوس هاى شيطانى،به عبوديت و خلوص در پرستش الهى دست يابند.بديهى است كه اين امر،تنها در پرتو حكومت جهانى مهدوى و تشخيص ويژه آن به شاخصه هايى از جمله موارد ذيل فراهم مى گردد:

1.حاكميت جهان شمول اسلام و برچيدگى شرك و اختلافات بشرى؛

ص:128

2.حاكميت مطلق عدالت و دادورزى؛

3.برقرارى امنيت و آرامش همه جانبه؛

4.رفاه و رشد پايدار اقتصادى،استغناى عمومى و رفع فقر؛

5.رشد و ترقى علوم و فنون و شكوفايى و كمال عقلانيت بشرى؛

6.تكيه بر استدلال و اقناع و كسب مقبوليت و رضايت عمومى؛

7.گفتمان واقعى و احتجاج با ديگر اديان؛

8.حفظ و ارتقاى كرامت انسانى و حقوق بشردوستانه؛

9.نفى قوميت مدارى و نژادپرستى؛

10.حكومت شبه فدرالى و احترام به ديگر ملل؛

11.نوسازى و احياى دينى بر مبناى مقتضيات جديد؛

12.تحول شگرف در حوزه ها و فضاهاى ارتباطى و رسانه اى؛

13.رعايت آرمانى حقوق محيط زيست و جان داران.

واضح است دولت جهانى مهدوى با اين ويژگى هاى آرمانى،خواهد توانست طرح آرمانى جهانى سازى دولت كريمه اهل بيت و حيات طيبه موعود قرآن را در فراخناى گيتى محقق سازد.

ص:129

ص:130

فصل پنجم: آموزه مهدويت و حقوق محيط زيست

اشاره

موضوع محيط زيست (1)و ضرورت صيانت و حمايت از آن در تمام ادوار تاريخ بشر،اهميت ويژه اى داشته است،تا جايى كه اين امر،انسان ها را واداشته كه در چند دهه اخير،با وضع مقررات و قواعد ويژه اى،حقوق خاصى را تحت عنوان حقوق محيط زيست تدوين كنند.باوجوداين،هنوز هم بشر مدرن نتوانسته تبعات ويران گر حيات صنعتى،ماشينى و مصرفى خود را بر محيط زيست نظارت كند و جهان همواره با روند تخريب و آلودگى روزافزون آن روبه روست.

اين فصل،نظر به ضرورت طرح مباحث نو و گشودن زواياى جديد در حوزه

ص:131


1- .tnemnorivnE

مهدويت،نوع نگرش به محيط زيست و جايگاه آن را در حيات طيبه مهدوى بررسى نموده و اثبات مى كند كه حقوق محيط زيست و هم چنين حقوق جان داران و گياهان در عصر ظهور به كامل ترين شكل رعايت مى شود و همه موجودات و حتى محيط زيست آنها به عالى ترين حد تحقق قابليت هاى بالقوه خويش،خواهند رسيد.

الف)نگرشى به حقوق محيط زيست در جهان امروز

محيط زيست،از اصلى ترين دغدغه هاى بشر و جهان مدرن در چند دهه گذشته تاكنون بوده است.بر همين مبنا،ايجاد و تحول حقوق و تكاليف آن،چه داخلى و چه بين المللى،از مسائل بسيار مهمى به شمار مى آيد كه بسيارى از صاحب نظران،دولت مردان،و شمارى از سازمان هاى جهانى و معاهدات بين المللى را به خود معطوف و مشغول كرده است.

البته اصطلاح محيط زيست دست كم به معناى امروزى آن در بسيارى از زبان ها نو و تازه به شمار مى آيد و پيشينه آن،در زبان فرانسه به قرن دوازدهم برمى گردد؛ هرچند اين اصطلاح از آغاز دهه 1960 ميلادى كاربرد پيوسته پيدا كرده است.

تمدن ها و فرهنگ هاى پيشين به محيط زيست احترام گذاشته اند.براى نمونه، ايرانيان ميترا يا خورشيد را مى پرستيدند،هنديان و مصريان رودخانه هاى گنگ و نيل را مقدس مى داشتند و بابليان ستارگان را مى پرستيدند.كتاب هايى هم چون ريگ ودا(كتاب مقدس هندوان)،تورات و قانون حمورابى نيز به خصوص حفظ منابع طبيعى و پرهيز از آلودگى محيط زيست پرداخته اند.اقوام ديگر چون فنيقى ها،ليدى ها،هيتى ها،مايا و اينكا نيز به تقديس پديده هاى طبيعى پرداخته اند.

آسيب هاى زيست محيطى،با ظهور انقلاب صنعتى در قرن هجدهم،به ويژه در جهان صنعتى غرب شكل بسيار ملموس ترى يافت و پس از آن در قرن بيستم، خسارات زيست محيطى با قضايايى هم چون تريل اسميلتر (1)در 1941،كانال

ص:132


1- .retlems lairT

كورفو (1)در 1946،اختلاف درياچه لانو (2)در 1957،اختلاف سدگات (3)در 1968، قضيه كاسموس 945 (4)در فضا در سال 1978،فاجعه كارخانه شيميايى بوپال هند (5)در سال 1984،فاجعه نيروگاه هسته اى چرنوبيل در 26 آوريل 1986 و آلودگى هاى ناشى از حريق عمدى چاه هاى نفت كويت توسط عراق در جنگ دوم خليج فارس،شكل عينى تر و بحرانى ترى يافت و نشان داد كه بشر براى چيرگى بر اين خطرها،نيازمند عزمى جهانى و برنامه ريزى دقيق،قاطع و فراگير در سطوح محلى،منطقه اى و بين المللى است؛در غير اين صورت،حيات بشرى دچار نابودى و انهدام روزافزونى خواهد شد.

امروزه تهديدهاى زيست محيطى،دامنه وسيعى را دربر مى گيرد؛آب وهوا، ميزان حرارت و گرم شدن دماى زمين،بالا آمدن سطح درياها،حفظ گونه هاى مختلف و به ويژه گونه هاى نادر گياهى و جانورى،فرسايش لايه ازن،آثار فعاليت هاى صنعتى ناشى از اعمال انسان،تخريب جنگل ها،آلودگى آب ها، باران هاى اسيدى،آلودگى هاى صوتى،نظامى،هسته اى و مانند آن.از سويى، برخى از اين ضايعات زيست محيطى،خود نيز منشأ ضايعات گسترده ترى شده اند؛براى نمونه،كارشناسان معتقدند كه قطع درختان جنگلى به صورت انبوه و انتشار ممتد ضايعات صنعتى در فضا،باعث تغييرات بسيار منفى در وضعيت آب و هواى جهانى و بالا آمدن سطح آب درياها و به تبع آن،زير آب رفتن دشت هاى ساحلى و گسترش امواج گرمازا گرديده؛هم چنان كه سوخت هاى فسيلى و استفاده نامتناسب و گسترده از آنها،باعث افزايش دى اكسيد كربن زمين

ص:133


1- .esac lennahc ufroC
2- .noitartibrA xuonal ekaL
3- .noitartibrA mad tuG
4- .esac 549 somsoc etilletas teivoS
5- در اين سال،نشت گاز متيل ايزو سايانيت از كارخانه اى اطراف يونيون در بوپال هند،موجب مرگ دو هزار نفر و آسيب ديدن دويست هزار نفر گرديد.

و ايجاد پديده گازهاى گل خانه اى شده است.وجود گازهاى سمى منتشر شده از فعاليت هاى صنعتى انسانى،به اسيدى شدن باران ها مى انجامد و آب هاى مصرفى و فضاى حياتى موجودات دريايى را مسموم مى كند و سلامت انسان ها را به خطر مى اندازد.

امروزه موضوعات محيط زيستى را از جهت روابط بين الملل پديده هاى جديدى نمى دانند،اما با توجه به وخامت اوضاع آن،رهبران جهان به طور فزاينده اى مسائل محيط زيستى را از موضوعات حاشيه اى و جانبى،به دستور كار اصلى سياسى شان منتقل كرده اند؛ (1)هم چنان كه همين روش نيز در مورد عمل كرد سازمان هاى بين المللى و جهانى در نحوه برخورد پيش گيرانه از آلودگى محيط زيست مشاهده مى شود و تصويب و عقد ده ها معاهده و كنوانسيون زيست محيطى،بيان كننده چنين اهميت روزافزونى است.

اصطلاح محيط زيست به يك منطقه يا تمام سياره و حتى به فضاى خارجى اى اطلاق مى شود كه آن را احاطه نموده است.يونسكو براى محيط زيست،از اصطلاح«بيوسفر» (2)يا لايه حياتى نام برده كه از تعاريف دامنه دار در اين باره بوده و عبارت است از:محيط زندگى بشر يا آن بخش از جهان كه بنا به دانش كنونى بشر،همه حيات در آن استمرار دارد.در حقيقت،بيوسفر يا لايه حياتى،همان لايه و قشر نازكى به شمار مى رود كه اين كره خاكى را در ميان گرفته و شامل زمين و هزار متر بالا و عمق زمين و اقيانوس هاست.

آب،هوا،خاك و عوامل درونى و بيرونى تأثيرگذار در حيات هر موجود زنده نيز محيط زيست به شمار مى روند.هم چنين از نظر برخى از كنوانسيون هاى محيط زيستى،محيط مذكور اين بخش ها را شامل مى شود:

1.منابع طبيعى اعم از تجديدپذير و تجديدناپذير،مانند هوا،آب،خاك و

ص:134


1- نك:حقوق بين الملل محيط زيست و تحقيقى از دانشگاه هاروارد(ترجمه)،ص 31.
2- .erehpsoiB

تمام جانوران و گياهان و تأثير متقابل اين عوامل در يك ديگر؛

2.امول و دارايى هايى كه جزو ميراث فرهنگى هستند؛

3.مناظر و چشم اندازهاى ويژه.

از اين رو،محيط زيست ساخت دست بشر،شامل بناها،آثار تاريخى، ساختمان هاى گوناگون و يا مناظر و چشم اندازهاى ويژه كه بخشى از محيط زيست به شمار مى آيند،بايد در برابر خرابى حراست شوند؛ (1)همان طور كه منابع طبيعى كره زمين از جمله هوا،آب،زمين،گياهان،حيوانات و به ويژه نمونه هاى معرف اكوسيستم هاى طبيعى بايد به نفع نسل هاى حاضر و آينده،برحسب نياز با برنامه ريزى و مديريت دقيق محافظت گردند و با منطقى كردن مديريت توليد و مديريت منابع،تعارض موجود ميان توسعه و محيط زيست حل شود،اما مع الأسف انسان عصر فراصنعتى و دوره«بيوتكنو الكترونيك»،نتوانسته بر معضل نابودى و تخريب محيط زيست خويش فائق آيد و هر روز با بيشتر نابود كردن جنگل ها،افزايش بيابان ها،آلودگى هوا،آب و خاك،محيط زيست و انقراض گونه هايى از حيات جانورى و گياهى بيش از پيش روبه روست و اين فرايند در مدارى بسته و قهقرايى،همواره تكرار مى شود و باز هم سرعت تخريب محيط زيست از سرعت ترميم آن روزافزون تر است.

ب)حقوق محيط زيست در سيره نبوى و معصومان

در بحث آموزه مهدويت،همواره نظر كردن به سيره عموم معصومان راه گشا و ضرورى است؛زيرا حاكميت و امامت حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف نقطه پايانى و تكميل رسالت نبوى و امامت ديگر معصومان عليهم السّلام خواهد بود.بديهى است كه اين سيره، آموزه مهدويت را شرح و تبيين مى كند؛همان طور كه اين آموزه نيز مكمل و مبيّن سيره موردنظر است.بدين لحاظ در اين جا جايگاه حقوق موجودات اعم از

ص:135


1- نك:حقوق محيط زيست،ص 7.

جانورى و گياهى و محيط زيست آنها به اجمال بررسى مى شود تا مدخلى مقدماتى براى تبيين بحث مذكور در آموزه مهدويت باشد.

پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله و سلم به موضوع محيط زيست بسيار اهميت داده اند.براى نمونه، احاديث فراوانى از ايشان در مورد اهميت درخت و درخت كارى و آبادانى محيط زيست نقل شده است؛از جمله فرموده اند:

چه نيكو مالى است نخل كه در گل محكم است؛

اگر رستاخيز برپا شد و نهالى در دست يكى از شما بود،اگر مى تواند آن را بكارد بايد بكارد؛

هركه درختى بنشاند،خدا به اندازه ميوه اى كه از آن درخت برون مى شود، پاداش براى وى ثبت مى كند؛

هركه درختى بكارد،هربار كه انسانى يا يكى از مخلوقات خدا(به اندازه ميوه اى كه از آن درخت برون مى شود)از آن بخورد،براى او صدقه محسوب مى شود. (1)

پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم در حديث ارزش مند ديگرى،كاشت درخت،جارى كردن نهر و حفر چاه را سه مورد از صدقات جاريه،هم پاى اثر«فرزند صالح»و«ساخت مسجد»به شمار آورده كه پاداش آن نيز براى فاعل آن تا ابد،دوام مى يابد:

هفت چيز است كه پاداش آن براى بنده در قبر او و پس از مرگش دوام دارد:كسى كه علمى تعليم دهد،يا نهرى به جريان آورد،يا چاهى حفر كند، يا نخلى بكارد،يا مسجدى بسازد،يا مصحفى به ارث گذارد،يا فرزندى بر جا نهد كه پس از مرگش براى او آمرزش خواهد. (2)

توصيه هاى پيامبر گرامى صلّى اللّه عليه و اله و سلم در مورد حفظ حقوق حيوانات و برخورد ملاطفت آميز با آنها فراوان است.ايشان علاوه بر نهى شديد از اذيت و كشتن

ص:136


1- براى مشاهده احاديث نك:نهج الفصاحه،ص 268.
2- نك:همان.

نابه جاى حيوانات،بر رسيدگى كامل به آنها تأكيد مى ورزند؛از جمله فرموده اند:

هر حيوان،پرنده يا غير آن به ناحق كشته شود روز قيامت با قاتل خويش مخاصمه كند؛

هركه گنجشكى را بيهوده بكشد،روز قيامت آن گنجشك بيايد و نزد عرش فرياد زند و گويد:پروردگارا!از اين بپرس براى چه مرا بى فايده كشت؛

هركه گنجشكى را به ناحق بكشد،خدا روز قيامت از وى بازخواست كند؛

زنى به جهنم رفت؛براى آن كه گربه اى را بسته بود و چيزى بدو نخورانيد و نگذاشت از چيزهاى زمين بخورد تا بمرد. (1)

آن حضرت بر ساخت وساز و عمران محيط زيست تأكيد فراوانى داشته است؛ هم چنان كه ايشان افراد را از زندگى در خانه هاى ويران برحذر مى داشتند و دعاى چنين كسى را همانند فردى كه در حفظ حيوان تحت مالكيت خويش اهمال مى ورزد،اجابت ناشدنى مى دانستند:

سه كسند كه خدا دعايشان را نمى پذيرد:مردى كه در خانه ويران جاى گيرد و مردى كه كنار راه اقامت گزيند و مردى كه حيوان خود را رها كند و سپس دعا كند كه خدا آن را نگه دارد. (2)

پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم،خرج كردن براى اسب را هم چون نفقه ضرورى مى داند و ضمن همانند دانستن آن با صدقه،امساك كردن در اين باره را نهى مى فرمايد و سفارش مى كند كه پيشانى اين حيوان را نوازش كنند تا بركت بيفزايد. (3)تأكيد حضرت،با توجه به كاربرد گسترده حيواناتى مانند اسب در امور نظامى و حمل و نقل، صورتى نمادين دارد.درواقع،اين توجه بر حفظ حقوق ديگر حيوانات نيز ناظر است؛هم چنان كه مردم را به تكريم گاو،مهتر چهارپايان توصيه مى فرمايد. (4)

ص:137


1- نك:همان،ص 212.
2- همان.
3- همان،ص 35.(باب الفرس-الخيل)
4- «أكرموا البقر فإنّه سيد البهائم.»(بحار الأنوار،ج 13،باب 7،ص 208،روايت سوم)

هم چنين از امام صادق عليه السّلام نقل شده كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم مردم را از شلاق زدن،به خصوص به صورت چهارپايان و كشتن زنبور عسل و داغ نهادن بر صورت بهائم نهى فرموده است. (1)امام صادق عليه السّلام در حديث ديگرى نهى از شلاق زدن به صورت حيوانات را بدين علت دانسته اند كه حيوانات با صورت خود خداوند را تسبيح مى كنند. (2)نيز امام حسين عليه السّلام در اين باره فرموده اند:

براى هرچيزى حرمتى نهاده اند و حرمت چهارپايان در صورت آنها نهفته است. (3)

در روايات اسلامى انسان هاى بى عقل،در رديف چهارپايان به شمار آمده اند (4)و يا حتى انسانى كه شهوتش را بر عقلش حاكم مى كند،بدتر از چهارپايان به حساب آمده است. (5)از اين رو،حيوانات به دليل فقدان عقل در مرتبه پايين تر از انسان ها قرار داده شده اند،ولى اين مسئله دليلى بر تجويز مراعات نكردن حقوق آنها نيست.در برخى روايات،جانوران به چهار دسته تقسيم شده اند:اول، انسان ها كه كامل ترين موجودات هستند،سپس چهارپايانند كه گاو مهتر آنها به شمار مى آيد،سوم،دسته پرندگان هستند كه مهتر آنها عقاب است و چهارم، حيوانات وحشى هستند كه شير مهتر آنهاست.در اين روايت،امام على عليه السّلام تصريح فرموده اند كه گاو،عقاب و شير براى صنف هاى زيرمجموعه خويش،از خداوند با تضرع درخواست رزق و شفاعت مى كنند. (6)پس همه حيوانات اهل تسبيح خداوند هستند و به شيوه خويش خداوند را عبادت مى كنند.با توجه به

ص:138


1- «قال نهى رسول اللّه عن ضرب وجوه البهائم و نهى عن قتل النحل و نهى عن الوسم فى وجوه البهائم.»(همان،ج 64،باب 8،ص 215،روايت 28)
2- نك:همان،ج 64،باب 9،ص 288،روايت 25.
3- نك:همان،باب 8،ص 215،روايت 28.
4- «فأمّا من عدم العقل فإنّه يلحق بمنزلة البهائم.»(همان،ج 61،باب 47،ص 323،روايت سى ام)
5- «من غلب شهوته عقله فهو شرّ من البهائم.»(همان،ج 60،باب 39،ص 299،روايت پنجم)
6- نك:همان،ج 58،باب 4،ص 11،روايت پنجم.

اين نوع نگرش دين اسلام به حيوانات و حتى گياهان،علت توصيه اين دين حنيف به رفتار محبت آميز و محترمانه و مودت آميز بيشتر مشخص مى شود.

در سيره امام على عليه السّلام نيز بر حمايت از حقوق محيط زيست و رعايت حقوق حيوانات تأكيد فراوان شده است.دستور حضرت على عليه السّلام براى جمع آورى ماليات(درباره رعايت كردن حيواناتى كه از آنها براى جمع آورى ماليات استفاده مى شود)،از بهترين منشورهاى اسلامى در زمينه رعايت حقوق حيوانات به شمار مى رود.اين بخش از نامه كه درواقع در سال 36 هجرى براى كارگزاران نگارش يافته،نحوه گردآورى و نوع برخورد و نگه دارى اين حيوانات را براى تحويل به بيت المال مسلمانان شرح مى دهد و عمل به اين دستور را مايه هدايت و بزرگى پاداش الهى به شمار مى آورد:

در رساندن حيوانات،آن را به دست چوپانى كه خيرخواه و مهربان،امين و حافظ،كه نه سخت گير باشد و نه ستم كار،نه تند براند و نه حيوانات را خسته كند،بسپار.سپس آن چه از بيت المال جمع آورى شد،براى ما بفرست تا در نيازهايى كه خدا اجازه فرموده مصرف كنيم.هرگاه حيوانات را به دست فردى امين سپردى،به او سفارش كن تا بين شتر و نوزادش جدايى نيفكند و شير آن را ندوشد تا به بچه اش زيان وارد نشود.در سوار شدن بر شتران عدالت را رعايت كند و مراعات حال شتر خسته يا زخمى را كه سوارى دادن براى او سخت است بنمايد.آنها را در سر راه به درون آب ببرد و از جاده هايى كه دو طرف آن علف زار است،به جاده بى علف نكشاند و هرچندگاه،شتران را مهلت دهد تا استراحت كنند و هرگاه به آب و علف زار رسيد،فرصت دهد تا علف بخورند و آب بنوشند تا آن گاه كه به اذن خدا بر ما وارد شوند،فربه و سرحال،نه خسته و كوفته باشند تا آنها را براساس رهنمود قرآن و سنت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم تقسيم نماييم.عمل به دستورهاى ياد شده مايه بزرگى پاداش و نيز هدايت تو خواهد بود. (1)

ص:139


1- نهج البلاغه، ترجمه و شرح محمد دشتى،نامه 25،ص 367-368،بند 2.

ج)حقوق زيست محيطى در عصر مهدوى

اشاره

با تأملى كوتاه در روايات ويژه عصر ظهور،به خوبى فهميده مى شود كه فضاى زيست و موجودات ساكن در قلمرو آن،در نهايت كمال از مواهب حكومت حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف برخوردار مى گردند و طعم آسايش،آرامش و حيات طيبه مبتنى بر عدالت را خواهند چشيد.موارد زير،برخى از ويژگى هاى محيط زيست در عصر ظهور درباره رعايت كامل حقوق موردنظر آن است.البته يادآورى آنها از باب حصر نيست و تنها اشاره اى اجمالى است:

1.تطهير و نورانيت زمين

زمين در عصر مهدوى،با لطف الهى از هرگونه جور و ظلمى تطهير مى شود و با نور الهى منور و تابان مى گردد.كلمات جور و ظلم با كلماتى مانند طغيان،ميل و انحراف،ترادف معنايى دارند.بديهى است كه هرگونه آلودگى،زيرمجموعه معانى جور و ظلم قرار مى گيرد؛زيرا هرگونه آلودگى به معناى انحراف از طبيعت مخلوق الهى و به معناى تعدى از حق و حركت به سوى باطل است؛هم چنان كه ظلم،به هرگونه تجاوز از حق،اعم از تجاوز كم و زياد اطلاق مى شود.هم چنين ظلم در لغت به معناى تاريكى و شكافى است كه در زمين به وجود مى آيد و به معناى«تجاوز از حد و قرار دادن چيزى در جاى نامناسب» (1)نيز آمده است.

ابن فارس مى گويد:

ظلم به دو معنا گفته مى شود:نخست به مفهوم مخالف نور و روشنايى و دوم قرار دادن چيزى در جايگاهى كه شايسته آن نيست. (2)

حكومت ظلم ستيز و عدالت محور مهدوى برطبق اين تعاريف،برمبناى آرمانى تطهير محيط زيست از هرگونه آلودگى و انحراف است و از طهارت و

ص:140


1- نك:لسان العرب،ج 12،ص 373؛هم چنين نك:معجم مفردات الفاظ القرآن،ص 326.
2- معجم مقاييس اللغة،ج 3،ص 468.

حيات طيبه آن محافظت خواهد كرد.

امام رضا عليه السّلام در اين زمينه مى فرمايند:

يطهّر اللّه به الأرض من كلّ جور و يقدّسها من كلّ ظلم...فإذا خرج،أشرقت الأرض بنور ربّها و وضع ميزان العدل بين الناس فلا يظلم أحد أحدا و هو الذى تطوى له الأرض؛ (1)

خداوند به واسطه او،زمين را از هرگونه جور و ظلم تطهير و منزه مى كند...پس هنگامى كه وى(حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف)خروج كند،زمين با نور پروردگار،نورانى گشته،ترازوى عدالت در ميان مردم حكم فرما مى گردد.

پس از آن،ديگر هيچ كس ظلم نمى كند و او كسى است كه زمين برايش درنورديده مى شود.

2.رضايت و سرور موجودات و محيط زيست

روايات بى شمارى در تبيين عصر مهدوى،از نهايت رضايت تمامى ساكنان و موجودات در زمين و آسمان از حكومت مهدى موعود عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف حكايت مى كند.پر واضح است كه اين رضايت و سرور همگانى نمى تواند بدون تأمين حقوق محيط زيست و ساكنان آن باشد.در روايات متعددى به خصوص از پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم اين معنا چنين ذكر شده است:

...يملأ الأرض عدلا كما ملئت جورا يرضى فى خلافته أهل الأرض و أهل السماء و الطير فى الجوّ؛ (2)

زمين از عدل پر مى شود همان طور كه قبلا از جور پر شده بود.در خلافت او اهل زمين و اهل آسمان و پرنده در هوا،از اين حكومت راضى و خوش حال هستند.

ص:141


1- بحار الأنوار،ج 52،باب 27،ص 321،روايت 29.
2- نك:همان،ج 36،باب 40،ص 219، روايت نوزدهم؛همان،ج 51،ص 78،روايت 37؛ همان،باب 1، ص 80،روايت 37 و همان،ص 95،روايت 38.

امام على عليه السّلام نيز فرموده اند:

از قيام وى اهل آسمان و ساكنان زمين فرح ناك مى شوند.او زمين را پر از عدل مى كند،چنان كه پر از ظلم و ستم باشد. (1)

3.امنيت،صلح و دوستى در سپهر انسانى،حيوانى و گياهى

محصول عدالت گسترى و ظلم ستيزى حكومت مهدوى و رعايت حقوق محيط زيست و ساكنان آن،چيزى غير از امنيت و برقرارى صلح و دوستى در فراخناى هستى نيست.همان طور كه برحسب روايات،كينه ها و اختلاف ها از جامعه بشرى رخت برمى بندد،از عالم حيوانى و جانورى نيز اين كينه ها و عوامل نزاع،ناپديد خواهد شد و حتى حيواناتى كه به كينه جويى و تقابل باهم شهره دارند،در كمال مسالمت و آرامش به زندگى مودت آميز در كنار هم خواهند پرداخت؛هم چنان كه در حديث معروفى،نشان بر وضع امنيت بى سابقه در عصر ظهور آمده است كه زنى به همراه زينت آلات خود از عراق به شام در كمال آرامش و بدون مزاحمت عامل انسانى و حيوانات وحشى مسافرت مى كند و نيز چنين آورده شده كه حيوانات وحشى و چهارپايان در آن عصر،در كمال صلح و مسالمت با يك ديگر به سر مى برند. (2)در روايتى ديگر فرموده اند:

حيوانات وحشى امنيت مى يابند،چنان كه همانند چهارپايان اهلى در راه هاى زمين به گردش درآمده،به چرا مشغول مى شوند. (3)

در روايتى ديگر،اين وضعيت بدين صورت تشريح شده است:

اسمه اسم النبى يأمر بالعدل و يفعله و ينهى عن المنكر و يجتنبه،يكشف اللّه به الظلم و يجلو به الشك و العمى يرعى الذئب فى أيّامه مع الغنم و يرضى عنه ساكن السماء و الطير فى الجوّ و الحيتان فى البحار...؛ (4)

ص:142


1- مهدى موعود،ترجمه على دوانى،ص 293.
2- «اصطلحت السباع و البهائم.»(نك:بحار الأنوار،ج 10،باب 7،ص 104، روايت يكم)
3- «و تأمن الوحوش حتّى ترتعى فى طرق الأرض كأنعامهم.»(همان،ج 53،باب 29،ص 86،روايت 86)
4- همان،ج 36،باب 40،ص 219، روايت نوزدهم.

او هم نام پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم است.به عدالت امر مى فرمايد و خود بدان عمل مى كند و از منكر نهى مى فرمايد و خداوند توسط وى از ظلم جلوگيرى مى كند و شك و نبود بصيرت ها را مى زدايد.گرگ و گوسفند در روزگار او باهم به چرا مى پردازند و ساكنان آسمان و پرنده در هوا و ماهى هاى دريا از او راضى و خشنود هستند.

هم چنين در كنز الفوائد از ابن عباس ويژگى هاى عصر ظهور ذكر شده كه يكى از آنها اين است:«گرگ،ميش،گاو،شير،انسان و مار از جان خود ايمن باشند.» (1)نيز امام صادق عليه السّلام با تشريح بركت دهى آسمان و زمين در اين دوره مى فرمايند:

«همه وحوش و درندگان در امنيت كامل خواهند بود.» (2)بنابراين،طبق فرمايش پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم،در حكومت جهانى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف«مردم در رفاه و چهارپايان در آسايش هستند.» (3)ايشان در روايت ديگرى كه گوياى اوج حفظ حقوق محيط زيست در آن عصر طيبه است،مى فرمايد:

...نامش نام من است.در موقع ظهور او پرندگان در آشيانه هايشان و ماهيان در درياها(با كمال آزادى و دور از هرگونه ترس و مزاحمت دشمن)توليد نسل مى كنند و نهرها كشيده مى شود و چشمه ها مى جوشد و زمين دو برابر محصول خود را مى روياند... (4)

4.فعليت يابى همه قابليت هاى محيط زيست در عالى ترين حد

در اصيل ترين منابع دينى،عدالت به معناى قرار گرفتن هرچيز در جاى خويش، ايفاى اهليت ها و رعايت و استيفاى همه حقوق ها آمده است.بنابراين در حكومت مهدوى هر موجودى اعم از انسان،حيوان و نبات بايد به عالى ترين

ص:143


1- مهدى موعود،ص 257.
2- همان،ص 374.
3- همان،ص 294.
4- همان،ص 1095.

جايگاه و تحقق تمام استعدادها و قابليت هاى خود برسد.

در عصر مهدوى،افزون بر جامعه بشرى،محيط زيست ارضى و سماوى و تمام موجودات ساكن در آنها به عالى ترين و نهايى ترين حد تحقق قابليت هاى خود دست مى يابند و به عبارت روشن تر،آنها نيز عدالت پيشگى را سرلوحه خود قرار مى دهند.به همين دليل،آسمان و زمين ثروت هاى مكنون خود را بيرون مى ريزند و هرگونه آلودگى و تلوّث را با يارى خداى منان و مواهب حكومت مهدوى از خود دور مى سازند و پوشش گياهى،تمام عالم را فرا مى گيرد؛هم چنان كه بنابر روايت،زنى مسافر،راه عراق و شام را در امنيت مى پيمايد،آمده كه وى«در مسير خويش گام نمى گذارد مگر بر نبات و گياهان» (1)و اين نشانه اى از پوشش گسترده گياهى در سراسر جهان است كه شام و عراق با مناطقى تقريبا كم آب و علف و نيمه خشك،در عصر ظهور،پوشيده از گياه مى شوند.برخى از روايات بيان كننده تحقق تمام استعدادهاى بالقوه محيط زيست در دوران ظهور است،از جمله:

فيخطب الناس فتستبشر الأرض بالعدل و تعطى السماء قطرها و الشجر ثمرها و الأرض نباتها و تتزيّن لأهلها...و تخرج لهم الأرض كنوزها...؛ (2)

پس[حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف]مردم را خطاب مى كند،سپس زمين را به عدالت، بشارت مى دهد.در اين هنگام آسمان باران خود را عطا مى كند و درختان ميوه هاى خود را فرومى فرستند.زمين تمام رستنى هاى خويش را عرضه مى كند و خود را براى اهل عالم با اين گياهان زينت مى بخشد...؛هم چنان كه زمين براى مردم،گنج هاى خود را خارج مى سازد.

يظهر اللّه له كنوز الأرض و معادنها و ينصره بالرعب...؛ (3)

خداوند گنج ها و معادن زمين را براى او آشكار مى سازد و وى را با رعب خويش يارى مى دهد.

ص:144


1- «و لا تضع قدميها إلاّ على النبات.»(بحار الأنوار،ج 10،باب 7،ص 104، روايت يكم)
2- همان،ج 53،باب 29،ص 86،روايت 86.
3- همان،ج 52،باب 27،ص 322،روايت 31.

ذكر دو روايت از پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله و سلم در اين مورد نيز به تنوير مطلب كمك بيشترى مى كند:

...يخرج رجل من أهل بيتى و يعمل بسنّتى و ينزّل اللّه له البركة من السماء و تخرج الأرض بركتها...؛ (1)

مردى از اهل بيت من خروج كرده،به سنت من عمل مى كند و خداوند براى وى بركت هاى خويش را از آسمان فرو مى فرستد و زمين نيز بركات خود را خارج مى سازد...

يتنعّم امّتى فى زمانه نعيما لم يتنعّموا مثله قطّ البرّ و الفاجر،يرسل السماء عليهم مدرارا و لا تدّخر الأرض شيئا من نباتها؛ (2)

امت من در زمان وى از نعماتى متنعم مى شود كه قبلا از آنها بهره مند نشده بودند و نيكوكار و فاجر،جزو بهره مندان اين نعمت ها هستند.آسمان بر آنها باران هايش را نازل كرده،زمين چيزى از روييدنى هايش باقى نمى ماند مگر اين كه آنها را بروياند و تأخيرى در اين مورد روا نمى دارد.

5.آبادانى و توسعه موزون محيط زيست

مطالب پيشين به خوبى گوياى اوج آبادانى محيط زيست در عصر ظهور است.

باوجوداين،در پاره اى از روايات به گونه اى دقيق تر و مصداقى تر به اين آبادانى اشاره شده و حتى آمده كه تمام ويرانه هاى زمين آباد مى گردد.

امام باقر عليه السّلام مى فرمايد:

...خداوند دين خود را به وسيله او بر تمام مكتب هاى جهان پيروز مى گرداند،هرچند مشركان ناخشنود و مخالف باشند؛ويرانى هاى زمين آباد مى گردد... (3)

ص:145


1- همان،ج 51،باب 1،ص 80،روايت 37.
2- همان،ص 78،روايت 37.
3- عصر ظهور،ص 357.

هم چنين در تفسير آيه«مدهامّتان»از امام صادق عليه السّلام منقول است كه در عصر ظهور،«بين مكه و مدينه از درختان نخل متصل مى گردد»، (1)و نيز در بخشى از كلام خود در مورد اين عصر،مى فرمايند:

امام[حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف]مسجدى در بيرون كوفه مى سازد كه هزار در داشته باشد و خانه هاى كوفه به نهر كربلا و«حيره»متصل مى شود،به طورى كه مردى در روز جمعه سوار استر تندرو مى شود تا خود را به نماز برساند،ولى به نماز نمى رسد. (2)

شيخ طوسى با ذكر روايتى در كتاب تهذيب مى نويسد:

امير المؤمنين عليه السّلام به«حيره»تشريف برد و فرمود:«روزى برسد كه كوفه به حيره وصل شود و چنان مرغوبيت پيدا مى كند كه يك ذرع زمين آن به چند اشرفى فروخته مى شود و مسجدى در حيره بنا مى شود كه داراى پانصد در باشد!و نماينده قائم در آن نماز مى گزارد؛زيرا مسجد كوفه براى آنها تنگ خواهد بود،دوازده پيش نماز عادل در آن جا نماز مى گزارند.» (3)

اين روايات از آبادانى و توسعه موزون محيط زيست انسانى،حيوانى و نباتى در كل عالم حكايت مى كند كه اين نيز نتيجه حمايت كامل از حقوق زيست محيطى در آن دوران درخشان است.در نتيجه چنين وضعيتى،حتى كره زمين از وضعيت بهينه خويش و از اين كه در زير قدم هاى ياران مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف قرار مى گيرد،به خود باليده،احساس غرور و افتخار مى كند.امام باقر عليه السّلام در اين مورد مى فرمايد:

ص:146


1- همان،ص 365.(به نقل از:بحار الأنوار،ج 56،ص 49)
2- مهدى موعود،ص 1116.
3- همان،ص 1134-1135.

گويا من ياران قائم را مى بينم كه بر شرق و غرب جهان احاطه پيدا كرده اند و همه چيز تحت فرمان آنهاست؛حتى درندگان زمين و پرندگان شكارى آسمان در پى رضايت آنها خواهند بود و همه چيز حتى اين نقطه زمين بر نقطه ديگر آن اظهار فخر و غرور مى كند و مى گويد:امروز مردى از ياران قائم بر من قدم نهاد و عبور كرد. (1)

6.مقابله با آلاينده ها و رعايت حريم هاى خصوصى و عمومى در حيات مدنى

اين موارد نه تنها مصاديق دقيقى از حفظ حقوق محيط زيست است،بلكه حتى اگر آلايندگى محيط زيست به اشراف بر يك منزل يا ريزش آب از ناودان هاى منازل به محيط عمومى منحصر باشد و يا اين كه مسجد به خانه هاى مردم مشرف گردد و يا حتى بخشى از يك بنا در راه هاى عمومى ساخته شده باشد،با برخورد حكومت روبه رو مى شود و در هرحال،اين مورد با تخريب مسجد،برطرف مى گردد.در كتاب ارشاد،ابوبصير در حديثى طولانى از امام صادق عليه السّلام در اين مورد چنين روايت مى كند:

هنگامى كه قائم ما قيام كند،چهار مسجد را در كوفه منهدم مى كند و هيچ مسجد مشرفى را نمى گذارد،جز اين كه كنگره و اشراف آن را خراب مى كند و به حال ساده و بدون اشراف مى گذارد؛شاه راه ها را توسعه مى دهد؛هر گوشه اى از خانه ها را كه واقع در راه عمومى است،اصلاح مى كند و ناودان ها را كه مشرف به راه مردم است،برمى دارد؛هر بدعتى را برطرف مى سازد و هر سنتى را باقى مى گذارد... (2)

7.استفاده از راه كارها و فن آورى هاى جديد در محيط زيست

در عصر ظهور،رشد و ترقى علوم و فنون به اوج خود مى رسد و دانش بنا به

ص:147


1- عصر ظهور،ص 368.(به نقل از:بحار الأنوار،ج 52،ص 327)
2- مهدى موعود،ص 1121.

روايات از دو حرف به 27 حرف خواهد رسيد؛ (1)ضمن اين كه شكوفايى و كمال عقلانيت بشرى و افزايش فهم و درك جامعه انسانى يكى از مواهب خداداد عصر ظهور به شمار مى آيد. (2)پر واضح است در چنين وضعيت بالنده و سرشار از فن آورى هاى جديد،هزاران ابزار جديد علمى براى مقابله با آلاينده هاى صنعتى در دست رس بشر قرار خواهد گرفت و جهان از وجود تمامى آنها رهايى خواهد يافت.هم چنين در آن عصر،با تعالى جامعه،بشر كه اصلى ترين آلاينده محيط زيست است،از ارتكاب اين گونه اعمال،عاقلانه و برمبناى اعتقاد عملى به ديانت خويش،پرهيز خواهد كرد.

8.گسترش حفظ محيط زيست به فضاهاى ماوراى زمينى

برخى از خبرگان مباحث مهدويت معاصر،بر اين باورند كه بنابر روايات متعدد، كره هاى بسيارى در آسمان ها وجود دارد كه آباد و داراى مخلوقاتى غير از نوع انسان،فرشته و جن هستند.علامه مجلسى مجموعه اى از اين روايات را در بحار الأنوار گرد آورده است؛به اعتقاد استاد على كورانى و عده اى ديگر،شمارى از آيات قرآن نيز بر اين معنا دلالت دارد،از جمله اين آيه شريفه:

اى گروه جنيان و انسيان،اگر مى توانيد از كرانه هاى آسمان و زمين به بيرون رخنه كنيد،پس رخنه كنيد،[ولى]جز با[به دست آوردن]تسلطى رخنه نمى كنيد. (3)

كورانى در ادامه اين آيه مى نويسد:

يعنى به زودى زندگى روى زمين در زمان حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف وارد مرحله جديدى مى شود كه به طور كلى با گذشته ها تفاوت دارد. (4)

ص:148


1- بحار الأنوار،ج 52،ص 336،روايت هفتم.
2- نك:ظهور نور،ص 302.(به نقل از:اثباة الهداة،ج 3،ص 495،روايت 253)
3- سوره رحمن،آيه 33.
4- نك:عصر ظهور،ص 370.

البته منظور ايشان آن است كه بشر در عصر ظهور،با فتح ديگر كره هاى مسكون و معمور توسط حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف و حكومت وى مواجه خواهد گشت.

از اين مبحث نتيجه مى گيريم كه در آن عصر نورانى،هم محيط زيست و هم صيانت و محافظت از آن،ابعاد بسيار گسترده ترى نسبت به جهان فعلى مى يابد و قلمرو آن به همه كره هاى تحت سيطره حكومت حضرت كشانيده خواهد شد.

9.تعالى معنوى محيط زيست و همراهى آن با حيات طيبۀ مهدوى

بيان شد كه حتى حيوانات وحشى در دولت مهدوى،تعالى پيشه مى كنند و با كنار گذاشتن توحش،رام گشته،تكامل مى يابند و درندگى را كاملا كنار مى گذارند.جالب اين كه در برخى روايات،حيوانات عادى نيز كارهاى مخرب را كنار مى نهند تا جايى كه حيوانى مانند موش،به تعبير ابن عباس،«ديگر انبانى را پاره نمى كند.» (1)اما اين تكامل خواهى تنها به حيوانات و نباتات محدود نمى گردد، بلكه جمادات نيز به اين حيات طيبه وارد مى شوند و نهضت جهانى امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف را مساعدت و همراهى مى كنند.ابوبصير در اين مورد،از امام صادق عليه السّلام چنين نقل مى كند:

...وقتى با اراده خدا،قائم قيام نمايد و چون حضرت ظهور نمايد،كافران و مشركان از قيام و ظهور وى ناراضى و نگرانند؛زيرا اگر كافر و يا مشركى در پشت صخره اى نهان شود،آن صخره به صدا درآيد و گويد:اى مسلمان، در پناه من كافر و يا مشركى مخفى شده است؛او را به قتل برسان!وى اقدام مى كند و او را به هلاكت مى رساند. (2)

ص:149


1- مهدى موعود،ص 257.( در همين منبع از ابن عباس نقل شده كه در حكومت حضرت مهدى، خوك ها معدوم مى شوند كه البته نگارنده،چنين روايتى نديده است و اگر هم روايت موثقى باشد، ناظر بر اين است كه در حكومت حضرت با انعدام خوك ها،زمينه انجام شدن گناه(خوردن گوشت حرام اين حيوان)را از بين مى برد؛و اللّه اعلم.)
2- عصر ظهور،ص 356.(به نقل از:مجمع البحرين،ص 87)

10.عارى بودن قيام مهدوى از تخريب هاى زيست محيطى

تمامى روايات بر اين مطلب تصريح دارند كه در دوره ظهور،ياران امام به مجازات و قتل و نابودى ستم گران اقدام خواهند كرد و جامعه اسلامى و ديگر جوامع جهانى را از لوث وجود سركشان و ستم پيشگان پاك سازى مى كنند؛زيرا بدون اين اقدامات،هرگز بساط ظلم زورمداران برچيده نمى شود و عدالت،حاكم نمى گردد و اگر امام با سياست ملايمت و گذشت با آنها رفتار كند،هرگز ترفندها و توطئه هاى جديد مستكبران و فاسدان در زمين از بين نخواهد رفت.

حضرت در عصر قيام،توبه ظاهرى هيچ مجرم و جنايت كارى را نمى پذيرد و همان طور كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم در براندازى نظام جاهلى،جهاد پيشه كرد و با كافران به قتال و كارزار پرداخت،قيام مهدوى نيز علاوه بر تأسى به سيره پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم در اين زمينه،حتى سخت گيرى بر ستم گران را جاى گزين رأفت نبوى مى كند.

امام باقر عليه السّلام مى فرمايد:

اما شباهت داشتن مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف به جد گرامى اش رسول خدا صلّى اللّه عليه و اله و سلم،قيام و ظهور او با شمشير و كشتن دشمنان خدا و رسول او و ستم گران و طاغوت هاست.

وى به وسيله شمشير و ايجاد ترس در دل دشمنان،پيروز مى گردد و لشكريان او شكست نمى خورند. (1)

اما مع الأسف برخى از دشمنان و يا حتى دوستان ناآگاه در مورد اعمال خشونت و كشتار حكومت مهدوى،چنان راه غلو پيشه مى گيرند كه قاطعانه، حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف را برافروزنده جنگ هسته اى با دشمنان ياد مى كنند!به اعتقاد نگارنده،نه تنها در عصر ظهور به سلاح هسته اى نيازى نيست،بلكه نبرد حكومت مهدوى و ياران آن حضرت با دشمنان،تخريب زيست محيطى و ايجاد فجايع محيط زيستى را به دنبال نخواهد داشت.برخى از ادله اين مدعا چنين است:

ص:150


1- همان،ص 353.(به نقل از:بحار الأنوار،ج 51،ص 218)؛هم چنين نك:مهدى موعود،ص 1126.

يكم.بنابر برخى ارزيابى ها،بر اثر جنگ هسته اى معمولى در جهان امروز، دست كم 1/5 ميليارد انسان كشته خواهند شد.ابرهاى هسته اى ايجاد شده بر اثر انفجار اوليه،به ظهور زمستانى طولانى مدت با كاهش دماى حدود پنجاه درجه زير صفر مى انجامد و زمين مدت ها از نور خورشيد محروم خواهد شد و گياهان در اين مدت از رويش باز خواهند ايستاد و شايد بسيارى از آنها و از جمله حيوانات نابود گردند.حال بنا به روايت هاى قبلى،چگونه ممكن است قيامى باعث رضايت و خشنودى همه ساكنان سماوى و ارضى گردد و درعين حال، هم آنها و هم محيط زيست را به بدترين شكل نابود كند؛ضمن آن كه آثار و تشعشعات چنين جنگى،ديرپا و ده ها سال مرگ بارتر خواهد بود و اين نيز با ماهيت حيات طيبه آرمانى مهدوى منافات دارد!مگرنه اين كه طبق روايات، حكومت مهدوى،حكومتى است كه حتى خفته اى را بى جهت بيدار نمى كند، (1)پس چگونه امكان دارد در قيام امام،سلاح هايى اين چنين مخرب به كار گرفته شود؛آن هم در دوره اى كه امنيت در جهان فراگير مى گردد؟

دوم.با توجه به روايات پيش گفته،مبنى بر افزايش فهم و گسترش دانش بشرى در عصر ظهور،امام مى تواند با ابزارهاى جديد كه بر فن آورى هاى جديدى مبتنى است،هم به مبارزه با سلاح هاى مخرب ستم كاران عالم بپردازد و هم اين كه تأثير اين سلاح ها را خنثا ساخته،آنها را درواقع بى اثر و خلع سلاح كند.بنابراين،امام مى تواند با استفاده از علم زمانه خويش،شمشير را كه به منزله سلاح نمادين حضرت در روايات آمده،به سلاح ها و ابزارهاى متعارف و كارآمد روز متحول سازد؛ (2)ابزارهايى كه در عين تأثيرگذارى،فاقد آلايندگى و تخريب

ص:151


1- منتخب الأثر،ص 478،باب 7،روايت دوم.
2- همه پيامبران الهى مخصوصا پيامبران اولوالعزم در زمان ظهور خود،به علم و به عبارتى ابزار متناسب با زمان خود مجهز بوده اند؛مثلا در زمان عيسى عليه السّلام با توجه به پيشرفت علم طب و رونق آن،وى امراض صعب العلاج را شفا داد و به اذن خدا مرده را زنده كرد.در زمان موسى عليه السّلام علم سحر رونق

زيست محيطى باشند.

سوم.بنا به روايات،قتال حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف همانند كشتارهاى بى هدف امروزى نيست.حضرت با استفاده از علم لدنى خويش،تنها اصلاح ناپذيران را هلاك مى سازد (1)و ديگر بدكاران اصلاح پذير را به حال خود رها مى كند تا توبه كنند و اصلاح شوند؛همان طورى كه در روايات،نعمات عصر ظهور،هم براى نيكوكاران و هم بدكاران،ملحوظ گشته است.

از سوى ديگر،طبق روايت،بخش چشم گيرى از جامعه بشرى پيش از حكومت مهدوى از بين مى رود.بنابراين،نمى توان آن را محصول عمليات نظامى و تخريبى حضرت دانست،بلكه قبل از ظهور،اين اتفاق بر اثر منازعات جوامع انسانى حاصل مى گردد.بدين ترتيب در همه گيتى فرياد منجى و موعودخواهى بلند گشته،همگان نجات خود را از خداوند و فرستاده وى طلب مى كنند.

بنابراين،اين گونه فجايع انسانى و زيست محيطى،محصول دوره قبل از ظهور است.امام صادق عليه السّلام در اين مورد مى فرمايد:

قبل از ظهور قائم،دو نوع مرگ و مردن گريبان مردم را مى گيرد:يكى مرگ سرخ و ديگرى مرگ سفيد.مرگ سرخ با شمشير است و مرگ سفيد طاعون و از هر هفت نفر،پنج نفر،از بين مى روند و دو نفر باقى مى مانند. (2)

امام على عليه السّلام هم فرموده اند:

لا تخرج المهدىّ حتّى يقتل ثلث و يموت ثلث و يبقى ثلث؛ (3)

ص:152


1- همان،ص 355.
2- حيدرى كاشانى،حكومت عدل گستر،ص 213.
3- همان.

حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف قيام نمى كند تا اين كه قبل از او ثلث مردم كشته مى شوند و ثلث ديگر مى ميرند و ثلثى باقى مى مانند.

چهارم.طبق روايات فراوان،قيام مهدوى با رعب و نصرت الهى و با كمك فرشتگان و حتى جبرئيل و ميكائيل همراه است.بنابراين،حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف به سلاح هاى مخربى مانند سلاح هسته اى نيازى نخواهد داشت و در صورت تمسك ايشان به سلاح هاى جديد،بديهى است كه چنين تقابلى،مستظهر به نصرت الهى و مؤيد به مساعدت فرشتگان و فاقد هرگونه تخريب زيست محيطى و يا فجايع انسانى خواهد بود و چنين تفكرى از اساس،محال و حتى تناقض نما (پارادوكسيكال)است.برخى از رواياتى كه نصرت الهى در حكومت و قيام مهدوى را نشان مى دهند،عبارتند از:

1.پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم مى فرمايد:

قائم در كنف حمايت جبرئيل و ميكائيل است. (1)

2.شيخ مفيد در كتاب ارشاد از ابو بكر حضرمى روايت كرده كه امام محمد باقر عليه السّلام فرمود:

گويا قائم را در بلندى كوفه(شهر نجف)مى بينم كه با پنج هزار فرشته در حالى كه جبرئيل از سمت راست و ميكائيل از سمت چپ و مؤمنان پيش روى او قرار دارند،به آن جا آمده است و لشكرهاى خود را در شهر پراكنده مى سازد. (2)

3.امام صادق عليه السّلام مى فرمايد:

...خداوند صاحب الأمر را با سه لشكر از فرشتگان و مؤمنان و رعبى(كه در دل پادشاهان و گردن كشان مى اندازد)تأييد مى كند. (3)

ص:153


1- نك:مهدى موعود،ص 289.
2- همان،ص 1119.
3- همان،ص 1125.

4.پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم در كلامى طولانى در شرح ويژگى هاى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف و قيام وى فرموده اند:

او دين خدا را بر همه اديان غالب گرداند و با نصرت خدا و فرشتگان تأييد شود.پس زمين را پر از عدل و داد كند،چنان كه پر از جور و ستم شده بود. (1)

با اين توضيحات روشن مى شود كه قيام الهى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف به حيات طيبه قرآنى و عارى از هرگونه آلودگى و تلوّث و آلايندگى معطوف است و چشمه جوشان طهارت،صلح،صفا،پاكى و صميميت در سپهر حيات انسانى، جانورى و نباتى و حتى عرصه هاى فرازمينى خواهد بود.

نتيجه

در فصل حاضر،در جهت تبيين وضعيت حقوق محيط زيست در آموزه و حيات طيبه مهدوى،ابتدا به وضعيت حقوق ياد شده و اهميت محيط زيست و وضعيت بحرانى آن در جهان امروز اشاره گرديد و سپس با هدف تشريح هرچه بيشتر موضوع حاضر در حكومت جهانى موعود،به طور اجمال،اين مسئله در سيره نبوى و ساير معصومان بررسى شد.نتيجه اين بررسى،نشان مى دهد كه توجه ويژه حكومت مهدوى به موضوع محيط زيست و تعالى بخشى به آن،به شكل كاملا نمايان،از تفكر اسلامى و سنت ناب نبوى و علوى سرچشمه مى گيرد.

آن گاه به طور اخص،مبحث حاضر در آموزه مهدوى،ژرف نگرى گرديد و اين نتيجه به دست آمد كه در عصر ظهور،حقوق محيط زيست به گونه كامل رعايت مى شود و موجودات و محيط زيست آنها در گستره هايى به وسعت جهان هستى، در حيات مادى و معنوى ارتقا و تكامل مى يابند و ضمن همراهى رضايت مندانه و شايد مبتنى بر شعور،به نهايت تحقق استعدادها و قابليت هاى بالقوه خويش

ص:154


1- همان،ص 1135.

مى رسند.در آن زمان،عالم هستى از هرگونه تلوث،آلودگى و آلايندگى مادى و معنوى،تطهير و پاك مى شود و با اشراق الهى،منور و مشعشع مى گردد.آن گاه با نابودى شيطان و وساوس شيطانى،تسبيح و حمد الهى تمام موجودات و حتى جمادات،بيش از پيش با انسان متعالى اين عصر نوپديد و سعيد،هم نواتر مى شود.در پايان،برخى از ويژگى هاى زيست محيطى دوران طيبه مهدوى به اجمال يادآورى مى گردد:

1.تطهير و نورانيت زمين؛

2.رضايت و سرور موجودات و محيط زيست؛

3.امنيت،صلح و دوستى در سپهر انسانى،حيوانى و گياهى؛

4.فعليت يابى قابليت هاى محيط زيست در عالى ترين حد؛

5.آبادانى و توسعه موزون محيط زيست؛

6.مقابله با آلاينده ها و رعايت حريم هاى خصوصى و عمومى در حيات مدنى؛

7.استفاده از راه كارها و فن آورى هاى جديد در حفظ محيط زيست؛

8.گسترش حفظ محيط زيست به فضاهاى ماوراى زمينى؛

9.تعالى معنوى محيط زيست و همراهى آن با حيات طيبه مهدوى؛

10.عارى بودن نبردها و قيام مهدوى از تخريب هاى زيست محيطى.

بنابراين،محيط زيست و موجودات هستى با اين تحول و استحاله ايجابى،به اصل و وضع اصلى و طبيعى و الهى خود باز خواهند گرديد و بنا به تعريف عدل (قرار گرفتن هرچيز در جاى خود و استيفاى اهليت ها و استحقاق ها)عدالت در مورد آنها اجرا خواهد شد و به نهايت اهليت و سزاوارى و تحقق استعدادها و قابليت هاى مكنون خويش دست خواهند يافت.

ص:155

ص:156

فصل ششم: آموزه مهدويت و ليبرال-دموكراسى

اشاره

انسان ها و به ويژه متفكران و مكاتب الهى و غير الهى،از بدو انديشه ورزى جامعه بشرى،به دنبال ترسيم جامعه اى آرمانى بوده اند (1)كه به زيستى نسل بشر و سعادت آدميان را تأمين كند.علاوه بر نهضت هاى عملى و فكرى پيامبران،دست كم از شش قرن قبل از ميلاد مسيح عليه السّلام،مكاتب بشرى نيز اين تلاش ها را نظريه پردازى كرده اند و اين مساعى در الهيات و فلسفه سياسى و فكرى ايران و يونان باستان بيشتر مشهود است.از مشهورترين اين نظريه پردازى ها،مى توان به«نيك شهر»يا «كاليپوليس» (2)افلاطون(427-327 قبل از ميلاد)اشاره كرد كه اين فيلسوف

ص:157


1- براى نمونه نك:آرمان شهر در انديشه ايرانى؛مدينه فاضله در متون اسلامى.
2- silopillaK

كوشيد تا گم شده خود يعنى عدالت را در آن پى جويى و مجسم كند و به همين دليل،عنوان اصلى كتاب اين متفكر يعنى جمهورى به«عدالت»اختصاص يافت.

از سوى ديگر،مدعيان مكتب ليبرال-دموكراسى،در جهان حاضر،اين نحله فكرى و عملى را آرمانى ترين الگوى زندگى و مديريت جامعه بشرى به شمار مى آورند و درواقع،به گونه اى مستقيم يا غيرمستقيم،مدعى هستند كه ليبرال- دموكراسى تجسم و مقصد نهايى آرمان ها و الگوهاى مدائن فاضله بشرى است و همه كشورها بايد آن را كم عيب ترين مدل مديريت جوامع انسانى دانسته،بدان اقتدا كنند.پيروى از آن،مى تواند نجات بخش باشد و انسانيت را به سر منزل نهايى برساند.متفكران امريكايى مانند فوكوياما با فروپاشى شوروى و تضعيف ايدئولوژى هاى رقيب دموكراسى هاى ليبرال،معتقدند كه«ليبرال-دموكراسى شكل نهايى حكومت در جوامع بشرى است».

بنابر انگاره اين مدعيان،ليبرال-دموكراسى توانسته و مى تواند آرمان ها و آرزوهاى ديرپاى بشر را محقق كند و منجى گرايى و انتظار مصلح موعود برآمده از عالم غيب بى فايده است و خواب و خيالى بيش نيست و تفكرى«فاناتيك» (1)به شمار مى آيد.آن چه عينيت و واقعيت دارد،تحقق اكثر آرزوهاى مترقى بشرى در دامن ليبرال-دموكراسى،آن هم نه در آينده اى نامعلوم بلكه در عصر فعلى است.

نوشتار حاضر،علاوه بر پاسخ به ماهيت شناسى الگوى ليبرال-دموكراسى، واقعيت سراب گونه و معضلات نظرى و عملى آن را آشكار ساخته،بر نهايى بودن مقصد آن براى رفع حرمان ها و آلام بشرى خط بطلان مى كشد.آن گاه اين الگو را تا جاى ممكن با مردم سالارى دينى در نظام جمهورى اسلامى و سپس با الگوى دين سالارى سپهرى مهدوى مقايسه مى كند و بر اين ادعا پاى مى فشارد كه هم چنان الگو و آرمان نهايى جامعه فاضله بشرى،در حيات طيبه حكومت

ص:158


1- citanaF (تعصبى،افراطى،جزمى،كوته بينانه).

حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف نهفته است و بشر با تحقق انتظارى فعال،بايد در زمينه سازى و تحقق آن بكوشند.

در اين فصل،ابتدا مفهوم ليبرال-دموكراسى و معايب آن بازكاوى مى شود، آن گاه با اعتقاد به اين كه انقلاب و نهضت اسلامى ايران زمينه ساز حكومت جهانى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف است،نوع نظام مردم سالارى دينى جمهورى اسلامى ايران و تمايزات آن با ليبرال-دموكراسى عيان مى گردد،سپس وضعيت دين سالارى سپهرى در حكومت جهانى مهدوى به گونه اى مقايسه اى با آن دو،تشريح خواهد شد.اين فصل در حقيقت،به روايى سنجى دو الگوى مدعى نجات و ترقى بخشى بشرى خواهد پرداخت و پس از اثبات بى اعتبارى ليبرال-دموكراسى در اين زمينه،سرآمدى و برترى آموزه طيبه مهدويت و دين سالارى سپهرى مهدوى را بيان خواهد كرد.

سيرى در مفهوم و مبانى دموكراسى و ليبراليسم

الف)مفهوم دموكراسى

دموكراسى انديشه اى سياسى و نيز نوعى سازوكار و نظام اداره جامعه و از اندك مفاهيم سياسى ديرپاى فلسفه سياسى به شمار مى رود و به ويژه در دو سده اخير رونق و ترويج يافته است.اين مفهوم از استوارترين و پابرجاترين مفاهيم سياسى در عمر طولانى خويش،تحولات و فراز و نشيب هاى بسيار به خود ديده و به قاطعيت مى توان گفت،بشر مدرن هنوز در استفاده از اين مفهوم جنجال برانگيز و آرامش خيز،به اجماع نظر و توافق دست نيافته است.به قول ديويد هلد،تاريخ انديشه دموكراسى،بغرنج و تاريخ دموكراسى گيج كننده است.

دموكراسى كلمه اى يونانى به شمار مى رود و كاربرد اجتماعى و سياسى آن به معناى«حاكميت مردم»يا«حق همگان براى شركت در تصميم گيرى در امور همگانى»از نيمه دوم قرن پنجم قبل از ميلاد از آتن آغاز شد.دموكراسى يا

ص:159

حكومت مردم سالارى كه در متون كلاسيك«حكومت مردم بر مردم و براى مردم»تعريف شده،تلفيقى از دو لفظ يونانى »someD« به معناى عامه مردم و »sotarK« به معناى قدرت،حكومت،اداره امور و حاكميت است كه امروزه به نام حاكميت يا آراى مردم از آن نام برده مى شود.با وجود تعاريف متعدد از دموكراسى،درواقع مشاركت سياسى شهروندان براى تصميم گيرى،مفروض اساسى دموكراسى و تعريف آن است ولى عمدتا سه اصل آزادى،برابرى و مشاركت در تصميم گيرى هاى سياسى،از مبانى آن به شمار مى آيد.برخى هم اين اصول را شامل سه اصل مشروعيت،برابرى،آزادى و تبعات آن مى دانند.

بعضى در ديدگاهى گسترده تر،اصول اساسى دموكراسى را اين گونه تعبير كرده اند:

نشأت گرفتن قدرت و قانون از اراده مردم،آزادى افكار عمومى و اتكاى حكومت به آن،وجود مكانيسم هاى مشخص براى ابراز افكار عمومى از جمله احزاب سياسى،اصل حكومت اكثريت عددى در مسائل مورد اختلاف در افكار عمومى مشروط به وجود تساهل و مداراى سياسى، محدود بودن اعمال قدرت حكومتى به رعايت حقوق و آزادى هاى فردى و گروهى،تكثر و تعدد گروه ها و منافع و ارزش هاى اجتماعى،امكان بحث و گفت وگوى عمومى و مبادله آزاد افكار درباره مسائل سياسى،قوت جامعه مدنى،اصل نسبيت اخلاقى و ارزشى،تساهل نسبت به عقايد مختلف و مخالف،برابرى سياسى گروه هاى اجتماعى از لحاظ دست رسى به قدرت، امكان تبديل اقليت هاى فكرى به اكثريت از طريق تبليغ نظرات گروهى، استقلال قوه قضائيه در راستاى تأمين و تضمين آزادى هاى مدنى افراد و گروه ها،تفكيك قوا يا استقلال حداقل سه قوه از يك ديگر و امكان ابراز مخالفت سازمان يافته و وجود اپوزيسيون قانونى. (1)

ص:160


1- حسين بشيريه،«تاريخ انديشه ها و جنبش هاى قرن بيستم،انديشه هاى ليبرال-دموكراتيك»،ص 41.

البته پيچيدگى،گستردگى و مبهم بودن معناى دقيق دموكراسى و اصول آن، مشكلاتى را نيز در تعيين انواع آن ايجاد كرده و باعث تقسيم بندى هاى متفاوت و متكثر از اين اصطلاح شده است.

ب)مفهوم ليبراليسم

ليبراليسم و يا فلسفه آزادى خواهى با عناصر و ويژگى هاى فكرى خويش، مهم ترين مفهوم هم پيوند دموكراسى و از فراهم آورندگان تفكر سكولاريسم بوده است.ليبراليسم در معناى وسيع،مجموعه روش ها،سياست ها و ايدئولوژى هايى به شمار مى رود كه فراهم آوردن آزادى هرچه بيشتر براى فرد را سفارش مى كنند.

اعتقاد به آزادى،اختيار،اراده و مجاز بودن انسان به پروراندن خود به گونه آزاد، از ديگر دست آوردهاى ليبراليسم است.از جمله،ليبراليسم سياسى،به آزادى فكر و آزادى عمل فرد تا مرز آزادى ديگران سفارش مى كند و با طرف دارى از اصالت فرد عقيده دارد كه انسان ها خردمندند و خرد،ضامن آزادى فردى و آزادى، ضامن زندگى خردآميز است.سلب آزادى از سوى هرگونه عامل مخل و اعم از هرگونه اقتدار،چه دولتى و چه مذهبى،به معناى نفى خردمندى و نفى خردمندى،نفى آزادى به شمار مى رود.بنابراين،آزادى فردى ضامن مصالح عقلايى بشر بوده و بايد از ابتكار آزادى فردى و خصوصى پاس دارى كرد.در اين زمينه،دين و مذهب هم در عرصه زندگى خصوصى مردم جاى مى گيرد و ليبراليسم براساس باور خود به تساهل و مدارا،به انتخاب آزادانه عقايد و نبود بازخواست مذهبى و عقيدتى از سوى دولت معتقد گرديد؛هم چنان كه آزادى عقايد و مذهب و آزادى بى قيد و شرط در قلمرو انديشه ها و عقايد سياسى و معتقدات مذهبى را شرط پيشرفت و تكامل فرد و افراد اجتماع به شمار آورد و با شخصى و خصوصى برشمردن مذهب در حوزه حيات فردى،ديانت و مذهب را محترمانه از صحنه هاى اجتماعى به عرصه هاى فردى و خصوصى به عقب راند و منزوى كرد.

ص:161

ليبراليسم با شخصى كردن مذهب،به تمايز بين مسائل عمومى و اجتماعى و ضرورت مداخله نكردن در امور خصوصى افراد توسط هرگونه قدرت خودسرانه و استبداد طبقاتى،مذهبى و حزبى،توجه دارد و حكومت يا دولت و يا هرگونه اقتدار ديگر را مجاز به مداخله در قلمرو خصوصى شامل زندگى اجتماعى، اقتصادى و مذهبى نمى داند.بنابر ليبراليسم،خود مصالح و منافع فرد بايد راه نماى او در زندگى باشد و فرد بايد تأمين منافع فردى خويش را دنبال كند.ليبراليسم با طرح انديشه هايى مانند فردگرايى،انسان گرايى و عقل گرايى زمينه ساز پيدايش و تثبيت سكولاريسم گرديد.

ج)مبانى سكولاريستى ليبرال-دموكراسى

اشاره

سكولاريسم (1)از ويژگى هاى اساسى و سرنوشت ساز فرهنگ،تمدن و نظام هاى سياسى جهان غرب در يكى دو سده گذشته بوده و بازتاب هاى بسيار فراوانى در حيات سياسى و اجتماعى اين گونه نظام ها برجاى گذاشته و به طور اجمالى باعث انزواى نقش مذهب و خنثا كردن حضور عينى آن در اين عرصه ها گشته است.

درواقع،سكولاريسم از مهم ترين مقوّمات و فراهم آورندگان ليبرال-دموكراسى در انديشه و عمل،به شمار مى آيد.

«سكولر» (2)،يعنى دنيوى يا آن چه به اين جهان خاكى مربوط مى شود،مشتق از كلمه«سكولوم» (3)به معناى امور اين دنياست.سكولاريسم به معناى دنياپرستى يا اعتقاد به اصالت امور دنيوى و رد آن چه غير آن به شمار مى آيد،به كار رفته است.هم چنين براى سكولاريسم مترادف هاى بسيارى همانند علمانيت،لادينى (به عربى)،دنياويّت و گيتى گرايى،اصالت امور دنيوى،عرفى شدن،دنياپرستى،

ص:162


1- .msiraluceS
2- erialuces به زبان فرانسوى و raluces به زبان انگليسى.
3- .maluceaS

جداانگارى دين و دنيا،غيرمقدس و غيرروحانى،افول دين،هم نوايى با اين دنيا، رهايى جامعه از قيد دين،و در معانى عقلانيت،علم گرايى،نوگرايى و مدرنيسم و اين جهانى،جابه جايى باورها و نهادهاى دينى،تقدس زدايى از عالم و جامعه و غيره ذكر شده است.با توجه به هم پيوندى تام ليبرال-دموكراسى و سكولاريسم، برخى انديشه ها و نظريه هاى معرفتى،بر زمينه سازى و پيدايش و تحقق آنها كاملا مؤثر بوده اند،از جمله:

1.انديشه قداست زدايى

بر مبناى اين انديشه،فرد و جامعه سكولار به امر مقدس اعتقاد و اعتنا ندارد.

اعتقاد به امر مقدس كه از مشتركات همه اديان است،در فرايند سكولاريزاسيون فاقد حرمت و ارزش معنوى گرديد و در برابر،آن چه صرفا ارزش دنيوى و مادى دارد،اهميت و ارزش يافت.

2.سيانتيسم يا اصالت علم و علم زدگى و تعامل آن با پوزيتيويسم

(1)

(2)براساس اين باور،گزاره ها فقط به ميزانى كه با كميات يا امور واقع تجربى پيوند دارند،محتواى حقيقى و صدق دارند.علم زدگى با هر دينى كه شالوده مابعد الطبيعى دارد،قطع نظر از ادعاى وحى آسمانى،ناسازگارى به بار مى آورد.

سرانجام سيانتيسم شكل دين(غيرالهى)را به خود گرفته و به صورت علم پرستى درآمده است. (3)هم چنين سيانتيسم همراه با پوزيتيويسم يا اثبات گرايى و مذهب تحصلى زمينه ساز سكولاريسم بوده اند؛زيرا برخى از پوزيتيويست ها، شناسايى انسان را در قلمرو علوم فيزيكى و شيميايى منحصر دانسته اند و مدعى شده اند كه بازگشت همه معارف واقعى و از آن جمله علوم انسانى،به علوم

ص:163


1- msitneicS
2- msivitisoP
3- نك:«علم و دين»فرهنگ و دين؛برگزيده مقالات دايرة المعارف دين،ص 412-414.(مقاله علم و دين)

طبيعى است و به نفى ثبوت امرى وراى تجربه پرداخته اند؛بنابراين،مذهب تحصلى در اين معنا،به نام«مذهب اصالت علم»نيز خوانده شده است. (1)

3.گرايش به اصالت حس و انسان شناسى مادى

گرايش به اصالت حس در معرفت شناسى انسان عصر روشن گرى به بعد،بدين معناست كه راه شناخت حقايق جز تجربه حسى نيست و تنها آن چه به صورت ملموس و از راه حواس مشاهده و درك شود،امكان شناسايى دارد و در حوزه بررسى علمى و معلومات بشرى قرار مى گيرد؛بنابراين،حقايق متافيزيكى و دينى حتى اگر رد هم نشود،اثبات پذير نيست و در حوزه معلومات بشرى قرار نمى گيرد.در نتيجه،برخى از دانش مندان عصر خردگرايى در بهترين صورت، معارف متافيزيكى را نه رد كردند و نه اثبات پذير دانستند و برخى ديگر به ديده شك به آنها نگريستند و پاره اى نيز آنها را انكار و طرد كردند.

از سويى نگرش سكولاريستى،در حقيقت از نوعى انسان شناسى مادى گرا سرچشمه گرفته است كه انسان و نيازهاى فطرى او و نيز اسرار خلقت وى را در بعد مادى و فيزيكى خلاصه مى كند و آرمان خلقت را تنها در برخوردارى هاى دنيوى و مادى مى گنجاند.

4.قرارداد اجتماعى و نفى حق الهى حكومت

تئورى الهى حكومت داراى چند نظريه فرعى است.طبق يك نظريه، مشروعيت الهى حكومت به گونه مستقيم از عالم الوهى اخذ مى شود و بنابر نظر ديگر،ميان عالم الهى و حكومت،كليسا قرار دارد.براساس اين نظريه،كليسا قائل به نقش ميانجى خود در اعطاى مشروعيت الهى به حكومت است.از اين رو،خود را قدرتى برتر از امپراتور و ديگر حاكمان مى دانست.در اواخر قرون وسطا،ابتدا تئورى برترى معنوى كليسا و نقش ميانجى آن رو به افول گذاشت و

ص:164


1- نك:فلسفه عمومى يا مابعد الطبيعه،ص 156.

سپس با ترويج و تثبيت تئورى الهى حكومت كه مطابق آن،امپراتور و شاه نماينده و سايه خدا در زمين بود،كليسا اقتدار معنوى و سياسى خود را از دست داد و به نهادى حاشيه اى و محكوم حكومت،تبديل شد.از سويى،با گسترش انديشه هاى دموكراتيك و بر مبناى نظريه قرارداد اجتماعى متفكرانى مانند جان لاك و مونتسكيو،حق الهى حكومت نيز تضعيف گشت و به جاى آن حكومت و حاكمان،به مثابه نمايندگانى با شرايطى مقيد به خدمت به مردم و مصالح عامه سركار آمدند و حكومت به جاى حق،وظيفه اى وكالت گونه و مدت دار به شمار آمد و چنين نظام فكرى و سازوكار اداره اجتماع،باعث انزواى بيشتر نهاد كليسا و واسطه گرى كليساييان در امر حكومت گرديد.هم چنان كه بر مبناى دموكراسى، بى توجهى به شرايع الهى و حتى نفى آن در امور تقنينى و اجرايى حكومت ها لازمه اصالت بخشيدن به مردم در مقابل اصالت خدا و قانون الهى شد.

5.اومانيسم، دئيسم و آتئيسم

(1)(2)(3)

«اومانيسم»يا مكتب اصالت انسان و انسان گرايى،نظامى فكرى است كه انسان و بشرگرايى افراطى،اساس و محور جهان بينى آن را شكل مى دهد و طبيعتا با جهان بينى دينى كه خداگرايى،اساس و محور آن است،سازگار نيست.اومانيسم با عطف توجه و اهتمام به انسان و مسائل مربوط به وى،راه حل مشكلات بشرى را بيش از آن كه در حوزه ايمان به خدا بجويد،از ره گذر عقل و خرد آدمى جست وجو مى كند.اومانيسم محصول رنسانس و عصر روشن گرى و مندرج در مكتب ليبراليسم است.ظهور تفكر اومانيستى در جهان غرب كه با اصالت هاى دينى و انديشه خدامحورى تعارض داشت،از نظر نمود و بروز در عرصه اجتماع

ص:165


1- msinamuH
2- msieD
3- msiehtA

دو شكل متفاوت داشت:

شكل نخست آن«دئيسم»بود كه اولا،دين را جداى از حقايق و احكام وحيانى مى پذيرفت و ديگر آن كه،وجود خدا را به منزله موجودى ماوراى طبيعى كه پس از آفريدن جهان آن را به حال خود رها كرده و هيچ گونه نقشى در اداره آن ندارد،معرفى مى كرد.

ديگرى«آتئيسم»بود كه آشكارا وجود خدا را انكار مى كرد و طرف دار الحاد و بى دينى بود.رشد و گسترش اين دو عقيده به قرن هجدهم و پس از آن باز مى گردد؛زيرا در اين قرن كه مشهور به«عصر عقل» (1)است،اومانيست هاى غربى از رشد شتابنده علم جديد در حوزه طبيعت شناسى سرمست و مغرور شده،در پى استقلال و بى نيازى از وحى آسمانى بودند. (2)

6.انديويدوآليسم يا فلسفه اصالت فرد

(3)

فلسفه اصالت فرد از فلسفه هاى اومانيستى به شمار مى آيد كه پس از رنسانس ظهور كرد.در تاريخ فلسفه سياسى،ابتداى قرن هفدهم،آغاز ظهور و رشد اين فلسفه است.در اين فلسفه،انسان گرايى در شكل فردگرايى آن نمايان شد؛يعنى علايق،اميال،منافع و مسرت و سعادت فرد به صورت عريان از ويژگى هاى نژادى،فرهنگى،اقتصادى و مذهبى مورد توجه قرار گرفت و عقل و خرد آدمى ركن اساسى و مستقل كمال و نيك بختى او به شمار رفت.

اين انديشه اومانيستى كه خود از نتايج عقل گرايى(راسيوناليسم) (4)عصر جديد بود،مبدأ پيدايش تفكر اومانيستى ديگرى به نام فلسفه حقوق طبيعى شد.شالوده اين فلسفه را اين نظريه تشكيل مى داد كه در طبيعت آدمى،عناصرى وجود دارد

ص:166


1- nosaeR fo egA
2- نك:ريشه ها و نشانه هاى سكولاريسم،ص 57.
3- msilaudividnI
4- msilanoitaR

كه در تمام افراد بشر مشترك است و اين عناصر مشترك،مدار وحدت افراد به شمار مى رود و معيارهاى حقوق،قانون اساسى و حكومت صالح را ميسر مى سازد و انسان را از تعاليم و احكام مذهبى و ماوراى طبيعى بى نياز مى كند. (1)

بدين ترتيب،اومانيسم و انديويدوآليسم به سكولاريسم انجاميد.

7.راسيوناليسم يا اصالت عقل

عقلانيت يا عقل گرايى از اصول اساسى نظرى پيدايى و پايايى سكولاريسم به حساب مى آيد.عقل گرايى افراطى كه در تقابل با الهيات«دگماتيك»كليساى قرون وسطا در عصر روشن گرى،شكل و نضج گرفت،آموزه دينى معاد و حيات اخروى و بهشت و سعادت ابدى در سراى ديگر را به گونه اى دنيوى تفسير و بشر را به نوعى آخرت انديشى دنياپرستانه دعوت كرده است.اين عقل گرايى افراطى زمينه ساز سكولاريزم شد؛زيرا دين نه تنها در سايه عقل بسندگى از صحنه اجتماع و سياست حذف گشت،بلكه اصل حقانيت آن نيز از انديشه عقلى انسان به بوته فراموشى سپرده شد.دولت سكولار نيز مبتنى بر جدايى دين از سياست، نفى مرجعيت دين در زندگى سياسى و اجتماعى و بر مبناى اعتقاد به استقلال عقل آدمى در شناخت پديده ها و مصالح سياسى تشكيل شد.از اين منظر، سياست دايره نفوذ عقل آدمى به شمار مى آيد،پس سياست پديده اى عقلانى و نه دينى است؛زيرا دين در آن جايى حضور و نفوذ دارد كه عقل به آن دست رس نداشته باشد.

8.پلوراليسم يا كثرت گرايى

(2)

«پلوراليسم»و سكولاريسم رابطه و تعاملى تنگاتنگ دارند و مايه باليدن دو جانبه يك ديگرند.اين دو انديشه،مبانى مشترك نظرى نيز دارند؛هم چنان كه هر

ص:167


1- نك:تاريخ فلسفه سياسى،ج 2،ص 549.
2- .msilarulP

دو نيز از مؤلفه هاى ليبراليسم به شمار مى آيند.دينى كه سكولار شده و به ديانت شخصى روى آورده و تجربه قبلى را مدار دين دارى قرار داده است،در حقيقت، آگاهانه يا ناآگاهانه،تسليم مبناى نظرى و دينى پلوراليسم شده و گوهر دين را نه اعتقاد كه شريعت قلبى مى داند و به خرد و منفعت پرستى آن به گونه اى انسان مدارانه،دنياگرايانه،نسبى و متغير مى نگرد و تفسير به رأى مى كند.

انتقادات عمومى از دموكراسى

اشاره

نقد دموكراسى پيشينه اى طولانى دارد تا جايى كه افلاطون و ارسطو نيز از منتقدان آن بوده اند؛ (1)اما به طور كلى دو دسته از دموكراسى ايراد گرفته اند:دسته اول مخالفان دموكراسى هستند كه اصل و اساس دموكراسى را زير سؤال مى برند و دسته ديگر كسانى اند كه معتقدند رژيمى دموكراتيك برابر با ايده آل و تئورى دموكراسى اندك تحقق مى يابد.اين دسته پيش نهادهايى مى كنند كه متضمن راه حل هايى است.

مطالعه تاريخ نشان مى دهد كه محققان،پياپى و به تناوب،برخى موضع اول و بعضى روش دوم را اختيار كرده اند.در اين بخش به تأمل درباره استدلال هاى مربوط به دسته اول مى پردازيم:

اغلب منتقدان اين گروه،انسان هاى سرشناسى هستند.به نظر آنان دموكراسى، قلمرو تفرقه،تشتت و بى ثباتى و نيز عرصه ديكتاتورى اكثريت و باعث بى مايگى و كم استعدادى است.آنان معتقدند كه رژيم هاى مبتنى بر حزب بازى،وحدت ملى را ضايع مى كند و نوعى جنگ داخلى به وجود مى آورد؛انتخابات و پارلمان بازى باعث مى شود كه افراد كم هوش و ميان مايه به قدرت برسند.چون بسيارند كسانى كه در فعاليت هاى سياسى شركت مى كنند،بازى سياسى در

ص:168


1- براى نمونه نك:بنياد فلسفه سياسى در غرب،ص 24؛مدل هاى دموكراسى،ص 17.

كشمكش افراد به تأمين منافع شخصى مى انجامد و اين امر خود افزايش عوام فريبى را سبب مى گردد كه نتيجه اش فراموش شدن منافع عمومى است.

دموكراسى از ديد اين منتقدان،الزاما به هرج ومرج و لذت جويى توده ها و يك مشت مساوات جويى مادى مى انجامد و مفهوم نفع عام به مفهومى مبتذل تبديل مى گردد و معلوم مى شود كه«قلمرو آزادى»چيزى جز قلمرو ماده و مقدار و كميت نيست. (1)

الف)مبهم بودن ماهيت و مبانى دموكراسى

چنان كه گذشت،ابهام در تاروپود،اصول و مبانى و ماهيت دموكراسى،از معايب بزرگ آن به شمار مى رود.تنوع و تكثر انواع دموكراسى ها مانع ايجاد وحدت نظر در بسيارى از اساسى ترين مفاهيم اين اصطلاح گرديده و گاه به تعارض هاى موجود در آن دامن زده است.گفته مى شود كه دموكراسى در سه مفهوم متفاوت«حكومت اكثريت»،«حكومت قانون»و«تعدد گروه هاى قدرت» به كار مى رود.به عقيده برخى،«ميان اين سه برداشت تعارضاتى وجود دارد كه موجب ابهام در معانى دموكراسى شده و همين ابهام،زمينه تعابير گوناگون از دموكراسى در قرن بيستم را فراهم آورده است.» (2)

دموكراسى مفهومى پيچيده و چندبعدى دارد و ابهام در معناى آن،به تأكيد صاحب نظران و هواداران دموكراسى بر وجوه خاصى از آن برمى گردد.خود دموكراتيك خواندن حكومت هاى گوناگون،به دلايلى چندان شگفت آور نيست؛ زيرا سنت انديشه دموكراتيك بسيار گسترده و مشحون از انديشه هاى متفاوت و حتى متعارض درباره مبانى پيدايش دولت،نهاد انسان،كار ويژه هاى حكومت و

ص:169


1- براى آگاهى بيشتر نك:«سلسله مقالات آلن دوبنوا درباره موضوع دموكراسى»،ترجمه بزرگ نادرزاد، نشريه اطلاعات سياسى-اقتصادى،ش 69-78،خرداد و تير تا بهمن و اسفند 1372.
2- «تاريخ انديشه ها و جنبش هاى قرن بيستم،انديشه هاى ليبرال-دموكراتيك».

غيره است. (1)

«حكومت به وسيله مردم»شايد مفهومى عارى از ابهام به نظر آيد،اما ظواهر هميشه گمراه كننده اند و تاريخ انديشه دموكراسى پيچيده و از دريافت هاى متضاد حكايت مى كند.عرصه هاى نبود توافق بسيار گسترده است و درواقع هريك از اجزاى عبارت فوق،دشوارى هاى مربوط به تعريف را به همراه دارد.«اندرو وينسنت»در اين باره مى نويسد:

مشكل ديگر انديشه حاكميت مردم اين است كه چه كسى يا كسانى به عنوان مردم به حساب مى آيند.چنين كسانى برحسب نظريه اراده عمومى، كل مردم هستند.اما ممكن است مجموعه اى از نمايندگان و يا رأى دهندگان به عنوان مردم تلقى شوند.البته در طى يك قرن و نيم گذشته،رأى دهندگان يا افراد حائز شرايط رأى دادن در حال تحول و تغيير بوده اند.به عبارت ديگر تعريف مردم پيوسته در حال دگرگونى بوده است. (2)

حال واژه هاى«حكومت»،«حكومت به وسيله مردم»و«مردم»به چه معناست؟

اگر فقط از ابهامات موجود در واژه«مردم»آغاز كنيم،اين سؤال ها مطرح مى شوند:

1.چه كسانى را بايد«مردم»برشمرد؟

2.چه نوع مشاركتى براى آنها در نظر گرفته شده است؟

3.شرايط مفروض براى هدايت به مشاركت كدامند؟

واقعيت آن است كه انواع دموكراسى ها،هنوز نتوانسته اند پاسخ هاى قطعى به اين سؤال بدهند تا جايى كه ديويد هلد در اين باره مى گويد:

كوشش به منظور محدود كردن معناى«مردم»به گروه هاى معينى از آنها،از قبيل صاحبان دارايى،سفيدپوستان،مردان تحصيل كرده،صاحبان مشاغل و

ص:170


1- همان،ص 42.
2- نظريه هاى دولت،ص 171.

مهارت هاى ويژه،بزرگ سالان و فقط مردان،سابقه اى ديرينه دارد.هم چنين درباره آن چه«حكومت»به وسيله«مردم»قلمداد مى شوند،در قالب دريافت ها و مباحث گوناگون،داستان سرايى مى شود. (1)

بسيارى ديگر از شارحان دموكراسى به صراحت گفته اند كه دموكراسى غربى هيچ نوع معناى دقيق و مورد توافقى ندارد و پرسش از چيستى معناى دموكراسى، ترديدپذير و داراى برداشت هاى متفاوتى است كه قانع كننده نيستند. (2)

ب)تعارض بين اصل آزادى و اصل برابرى

از مهم ترين تعارض هايى كه در فلسفه سياسى غرب و انديشه و نظام دموكراسى مطرح بوده،تعارض بين دو اصل آزادى و برابرى است كه دو اصل از سه اصل مشترك دموكراسى ها را شامل مى شود.تبيين اين تعارض بسيار ساده و از اين قرار است كه اگر همه مردم برابر شمرده شوند،آزادى آنها به خطر خواهد افتاد؛ زيرا ايجاد برابرى،محتاج مداخله دولت در زندگى افراد و تحديد آزادى هاى (منفى)آنهاست و اگر همه مردم آزاد گذارده شوند،خواه ناخواه برابرى افراد به خطر مى افتد؛زيرا عموم افراد به واسطه اختلاف هايى كه در ثروت و قدرت و مانند آن دارند،پس از مدت كوتاهى مقابل ديگران برترى جويى مى كنند.به هر حال بيشتر دانش مندان هم نظرند كه اين دو غايت عظيم دموكراسى،به طور كامل باهم جمع پذير نيستند و تا حدود زيادى با يك ديگر تنافر دارند.

در قرن بيستم،بيشتر ليبرال هاى راست گرا مانند فريدريش هايك،رابرت نوزيك و ميلتون فريدمن،برابرى را مخل آزادى و جمع ناپذير با آن مى دانند و سخن گفتن از«عدالت اجتماعى»در جامعه مركب از افراد آزاد را موجب پيدايش قدرتى برتر و سلب آزادى انسان ها مى شمارند.برخى از متفكران

ص:171


1- مدل هاى دموكراسى،ص 14-16.
2- نك:دموكراسى،ص 14.

دموكراسى براى فرار از تعارض هم گرايى آزادى و برابرى،همايش اين دو عنصر اصلى را به دموكراسى هاى قديم و در عرصه نظرى مربوط دانسته اند.

ج)صورى بودن اصل برابرى در دموكراسى

گفته شد كه اصل برابرى از سه اصل مشترك دموكراسى ها بوده است،اما آن چه واقعا در اين شيوه حكومتى پذيرفته گرديد،مساوات اسمى بود كه زير لواى آن بر بسيارى از نابرابرى هاى واقعى در جامعه سرپوش گذاشته شد و برابرى در دموكراسى به برابرى در شانس و فرصت محدود گرديد.به عبارت ديگر، دموكراسى نه به معناى برابرى انسان ها،نه به معناى برابرى ثروت و نه به معناى هم سانى وضع و حال مردم است،بلكه بر مبناى برابرى صورى شهروندان در مقابل قانون و فرصت يك سان آنان برابرى هايى به وجود مى آورد كه شرط توسعه و ضرورت وجودى همه جوامع تحول يافته است.هدف دموكراسى،ايجاد فرصت براى برابر شدن افراد نيست،بلكه كارش اين است كه فرصت برابر به آدم ها بدهد تا نابرابر باشند.

د)محدوديت ها و موانع مشاركت سياسى برابر در دموكراسى ليبرال

در قرن بيستم،خطرهاى تازه اى مفهوم دموكراسى كلاسيك را تهديد كرد كه از خطر استبداد اكثريت كمتر نبود و در حقيقت موجب تحولى در معناى دموكراسى شد.واقعيت اقتصاد سرمايه دارى در عمل،بى شك محدوديت هايى بر حق مشاركت سياسى ايجاد كرده است.حق رأى در دموكراسى هاى امروزى،بلاشرط شده و حق انتخاب احزاب سياسى مختلف وجود دارد،اما چنين حقوقى ضامن «برابرى فرصت ها»ى عملى در مشاركت اجتماعى و سياسى نبوده است.متغيرهاى گوناگون چون سطوح مختلف درآمد،آموزش شهرنشينى، حاشيه نشينى و غيره در ميزان مشاركت سياسى و نابرابرى آن در بين عموم مردم مؤثر بوده است.

ص:172

ه)انتقادها بر رژيم نمايندگى

بيشترين انتقادات حقوقى از دموكراسى،بر«رژيم نمايندگى»شده است.اين انتقادها بسيار گسترده بوده و نمى توان به همه آنها اشاره كرد.منتقدان،رژيم نمايندگى و آزادى در دموكراسى را،فقط به زمان انتخاب نمايندگان محدود مى دانند و معتقدند پس از انتخابات،مردم به كنارى گذاشته مى شوند.به گفته ميخلز،رأى دهنده همواره رأى حاكميت و حقوق سياسى خود را به داخل صندوق مى اندازد و نمايندگى چيزى جز قبولاندن اراده خود به منزله اراده جمع نيست.بر اين مبنا،هيچ وقت منتخبان،نماينده واقعى رأى دهندگان نيستند و در حقيقت رژيم نمايندگى يك توهم حقوقى بيش نيست و اساسا دو طرف قراردادى وجود ندارد كه بتوان صحبت از يك قرارداد اجتماعى با مبناى حقوقى به ميان آورد.در اغلب موارد،رأى دهندگان به تعبير جيوان سارتورى،نمى دانند كه چرا و به چه چيزى رأى مى دهند و معمولا آراى اكثريت نارسايى از رأى دهندگان پيروز مى شود كه درواقع تنها اقليتى از كل جمعيت را تشكيل مى دهد. (1)

از ديگر معايب رژيم نمايندگى آن است كه در انتخابات مبتنى بر اكثريت، قوت و شدت عقايد ابراز شده منعكس نمى شود.رأى انتخاب كننده ميانه رو و معتدل با رأى انتخاب كننده مصمم و انتخاب كننده متعهد و مبارز برابر است.

عيب ديگر آن كه گاهى رأى دهنده به فرد مرجّح خود رأى نمى دهد،بلكه عليه كسى كه بيشتر از او نفرت دارد،رأى مى دهد.

و)تضاد بين اراده همگانى و آزادى هاى فردى

منتقدان دموكراسى معتقدند كه يكى از تضادهاى اصولى در دموكراسى،تضاد بين اراده همگانى(دموكراسى)و آزادى هاى فردى و اجتماعى است.اغلب اتفاق مى افتد كه دو مفهوم آزادى و دموكراسى يكى انگاشته شده و بدون توجه به

ص:173


1- نظريه هاى دولت،ص 270.

معانى حقيقى كاملا متفاوتشان،به جاى هم به كار مى روند.بعضى از متفكران چون روسو و اغلب سوسياليست ها به پيروى از اين فيلسوف فرانسوى،آزادى را تنها در چارچوب دموكراسى واقعى ميسر مى دانند.درحالى كه دموكراسى و آزادى از ديدگاه فيلسوفان آزادى خواه،دو مفهوم متفاوت و در بعضى موارد احيانا متضاد است.از نظر هايك نقطه تلاقى آزادى و دموكراسى اين جاست كه در نظام آزاد همه در برابر قانون برابرند.اين برابرى خواه ناخواه،به اين درخواست دموكراتيك مى انجامد كه همه به تساوى،خواهان مشاركت در ايجاد قوانين باشند.اما مسئله اساسى براى طرف داران آزادى عبارت است از محدود كردن قدرت جبرى هر حكومتى،چه دموكراتيك چه غير آن،درحالى كه دموكرات هاى جزم گرا تنها يك محدوديت براى حكومت قائلند و آن عقيده جارى اكثريت است.هايك مى نويسد:

تفاوت بين اين دو آرمان(آزادى و دموكراسى)وقتى به وضوح آشكار مى شود كه مفهوم مخالف هركدام را معين كنيم.مفهوم مخالف دموكراسى عبارت است از حكومت مقتدر(خودرأى)و مفهوم مخالف آزادى، حكومت توتاليتر است.هيچ يك از اين دو سيستم ضرورتا نافى مخالف ديگرى نيستند،يعنى دموكراسى مى تواند داراى قواى توتاليتر باشد و از سوى ديگر حكومت مقتدر خودرأى را مى توان تصور نمود كه طبق اصول آزادى عمل مى كند. (1)

ز)تعارض روش هاى وصول به دموكراسى با مبانى دموكراسى

منتقدان«روح»و«ماده»،دموكراسى را با يك ديگر متعارض و متنافر مى دانند.

مسئله مشروعيت وسايل مورد استفاده براى رسيدن به هدف هاى مطلوب كه در واقع به مسئله حدود مفهوم«قانونيت»بازمى گردد،از ديرباز موضوع بحث و

ص:174


1- «ظهور انديشه آزادى و پيوند آن با اقتصاد سياسى»،ص 13.

جدل بوده و اين پرسش مطرح مى شده است كه آيا براى وصول به هدف هاى عالى«دموكراتيك»مى توان وسايلى به كار برد يا راه هايى در پيش گرفت كه دموكراتيك نباشد.

سن ژوست،مى گفت:«به دشمنان آزادى،آزادى ندهيد.»امروزه نيز هرگونه تبليغ سياسى در جوامع غربى از همين اصل سرمشق مى گيرد.«بسيارى از ليبرال ها،آزادى بيان و عقيده را براى هركسى به رسميت مى شناسند،تنها به اين شرط كه در مورد اصول ايدئولوژيكى معتاد مألوف آنان رد و ترديدى پيش نيايد.» (1)

امروزه ملاحظه مى شود كه نخبگان در كشورهاى ليبرال-دموكراسى،به تناوب از شيوه هاى غير دموكراتيك،آنارشيستى و حتى فاشيستى و عوام فريبانه با بهره گيرى از عناصر مدرن عصر ارتباطات در جهت وصول به حاكميت،سود مى جويند.ناگفته نماند كه پوپر،فيلسوف پرآوازه ليبرال-دموكراسى نيز با قائل شدن به اباحى گرى معتقد است كه دموكراسى را هرچند با توسل به شيوه هاى زور و خشونت،بايد استوار نگاه داشت كه اين خود اجتماع نقيضين است و جاى شكى باقى نمى گذارد كه مقوله دموكراسى با تناقض هاى بسيارى روبه رو بوده و از مسير اصلى منحرف شده است.وى مى نويسد:

جامعه باز(دموكراسى)ممكن است نه تنها از جانب جباران و اقليت ها بلكه از سوى اكثريت نيز آسيب ببيند.بنابراين به حق مى توان در برابر اكثريت ها از جامعه باز و نهادهاى آزاد دموكراتيك دفاع كرد.چه بسا مردم فريبان و مستبدينى كه به شيوه هاى خاص خود،اكثريت توده هاى مردم را همراه خويش ساخته و به نام حمايت مردمى،جامعه باز و نهادهاى دموكراتيك را از بين برده اند؛البته شرط اصلى جامعه باز،تساهل سياسى است؛با اين حال تساهل نسبت به گروه هايى كه ضد تساهل دموكراتيك هستند،به بنياد

ص:175


1- «دموكراسى،حاكميت مردم و پلوراليسم»،ص 28.

جامعه باز آسيب مى رساند.بنابراين،در صورت لزوم و وجود تهديدات خطير،بايد دشمنان تساهل و هواداران خشونت را سركوب كرد. (1)

ح)صورى بودن اصل تفكيك قوا در دموكراسى

دموكراسى هاى مدرن مدعى اند،اصل تفكيك قوا از اسلوب هاى اساسى است كه آزادى و برابرى شهروندان را در مقابل هيمنه و قدرت دولت و حكومت حفظ مى كند؛سازوكارى كه براى جلوگيرى از تبديل حكومت اكثريت به ديكتاتورى و جلوگيرى از سوء استفاده از قدرت در نظر گرفته شده است.

منتقدان دموكراسى بر اين ادعايند كه اصل تفكيك قوا در عمل،دو معضل را براى دموكراسى هاى غربى پيش آورده است:اول آن كه تقسيم كامل اين سه قوه از يك ديگر در عمل امكان پذير نيست و در رژيم هايى كه سه قوه را از يك ديگر كاملا منفك مى دانند،اختلالات فراوانى آشكار شده و گاه نظام را فلج و دچار ناكارايى كرده است.هم چنين به طريق اولى،ايجاد موازنه كامل بين سه قوه امكان پذير نيست و هميشه قدرت يكى از دو قوه مجريه و مقننه بر ديگرى چيره مى شود.به همين دليل نيز تفاوت هايى بين دموكراسى هاى غربى در كشورهاى مختلف به وجود آمده است.بسته به اين كه قوه مقننه بر قوه مجريه چيره شود يا برعكس،رژيم را پارلمانى يا رياستى مى نامند كه هريك از آنها نيز معايبى دارد.

براى نمونه،بى ثباتى حكومتى در رژيم هاى پارلمانى مانند جمهورى سوم فرانسه، كشور را با مشكلاتى روبه رو كرد.به همين دليل در جمهورى پنجم فرانسه،سعى شد كه قوه مجريه را از تابعيت قوه مقننه برهانند.در نتيجه بر اقتدار قوه مجريه افزوده شد،به گونه اى كه قوه مقننه از تجاوزات قوه مجريه،مصون نماند.

هم چنين اختيار انحلال مجلس يا مراجعه به همه پرسى از جمله مواردى است كه وضع قوه مقننه را در مقابل قوه مجريه متزلزل مى سازد.

ص:176


1- «انديشه هاى ليبرال-دموكراتيك،ليبراليسم كارل پوپر»،ص 14.

دوم اين كه با وجود احزاب سياسى و مسئله اكثريت،چگونه مى توان قواى سه گانه را كه همه در دست حزب حاكم قرار مى گيرد،از هم منفك دانست.براى مثال،در نظام پارلمانى انگلستان،اصل تفكيك قوا در عمل مدت ها بى معنا بوده است.البته فقط در سال هاى اخير به دليل قدرت گرفتن نسبى احزاب كوچك از يك طرف و افزايش تمردهاى حزبى از طرف ديگر،پارلمان مى تواند حتى بر ضد حزب حاكم نيز وارد عمل گردد.

ط)امكان خطا و صلاحيت نداشتن اكثريت در تصميم گيرى هاى سياسى

به عقيده بعضى،خرده اى كه نقادان امروز به دموكراسى گرفته اند،تنها انتقاد از «قانون اكثريت»است.اين كه هركس با رأى برابر در امور دولت شركت كند،كار درستى به نظر مى آيد.اما همين كار ممكن است خطرناك هم جلوه كند؛زيرا صلاحيت همه برابر نيست.به بيان ساده تر،اين درست همان مخمصه اى است كه تمام دموكراسى ها گرفتار آن هستند.نتيجه مستقيم رأى گيرى،درواقع به منزله تصميم گيرى اكثريت است.از اين رو،تصور اين كه مرجعيت و اقتدار(اتوريته)كه امرى كيفى به شمار مى آيد،بتواند از اكثريت كه امرى كمى است صادر شود، باور صادقى نيست؛زيرا اين تصور كه اكثريت حقيقت را مى گويد،بلافاصله انتقاد ديگرى را پيش مى آورد؛كميت نه تنها كيفيت را نمى سازد بلكه اغلب،آن را ضايع مى كند.در نتيجه،صلاحيت،بصيرت و تدبير داشتن اكثر مردم در كار سياست امرى ترديدپذير است و نمى توان بر صحت هميشگى آن تأكيد كرد و اساسا قاعده اكثريت يكى از تكنيك هاى مختلف براى شناختن آراى مردم به شمار مى آيد.حتى اكثريت مردم و اراده آنان را نمى توان امر واحدى شمرد و اصل اكثريت،با مفهوم دموكراسى متعارض است؛چون خواه ناخواه در بسيارى از دموكراسى ها،با به كرسى نشستن نظر اكثريت،نظر اقليت ها و حقوق آنها در مشاركت و تصميم گيرى سياسى پاى مال و يا تحديد و تقليل مى شود.

ص:177

ى)دموكراسى و امكان بروز استبداد اكثريت

در نقد دموكراسى گفته اند كه استبداد دموكراتيك توده ها و افكار عمومى به همان اندازه استبداد فردى،با آزادى هاى فردى و جمعى تضاد دارد؛زيرا تن دادن به نظر اكثريت متضمن خطر استبداد بالقوه است.از سوى ديگر دموكراسى،انديشه «قدرت مطلقه»را دور نمى اندازد،فقط اين نظريه را نمى پذيرد كه قدرت وجه امتياز يك نفر باشد.دموكراسى هم چنين«قانون حاكميت قوى تر»را منكر نمى شود؛زيرا«اصل اكثريت»نوعى قانون است كه حق را به طرف نيرومندتر مى دهد.بنابراين،علت پيروى افراد از«اكثريت»الزاما اين نيست كه اكثريت حق دارد و حقيقت را معرفى مى كند،بلكه به اين علت است كه اكثريت زور بيشترى دارد.بدين ترتيب،دموكراسى نيز از استبدادگرايى مصون نيست.يكى از راه هاى علاج اين ايراد آن است كه هواداران دموكراسى بر«اكثريت مؤثر»و نه«اكثريت عددى يا كمى»معتقدند.اكثريت مؤثر شامل كسانى است كه در خصوص غايات حكومت،آگاهى كامل و وحدت نظر دارند و يا اكثريت«جامعه سياسى»را تشكيل مى دهند. (1)

ك)خطر فريب افكار و آراى عموم و نفوذپذيرى آن

اين كه رأى مردم در نظام دموكراسى تا چه حد تعيين كننده اصلى در عرصه هاى سياست است،جاى جدل هاى فراوانى را باز مى گذارد.رأى مردم و نتيجه انتخابات تا چه اندازه منعكس كننده اراده واقعى مردم است؟تبليغات و در امان نبودن رأى دهندگان از خطر فريب و نفوذ،عضويت در ماشين هاى بزرگ سياسى -اصطلاحى كه ماكس وبر در مورد احزاب سياسى به كار مى برد-و حق انتخاب محدود بين چند حزب،تا چه حد به فرد امكان مى دهد خواست واقعى خود را از طريق رأى منعكس كند؟به اين سؤال هنوز پاسخ قطعى داده نشده است.

ص:178


1- براى مطالعه بيشتر نك:«نسل قديم ليبرال-دموكرات هاى قرن بيستم»،ص 29،31 و 32.

علاوه بر آن،امروزه مسئله خوددارى قشر بزرگى از شهروندان از شركت در انتخابات نيز مطرح مى شود.

ل)دموكراسى نخبه گرا مانعى بر سر راه مشاركت واقعى مردم

وجود اليت هاى(نخبگان)سازمان يافته و نيرومند در دموكراسى هاى امروز، موانعى بر سر راه مشاركت واقعى عمومى در زندگى سياسى به وجود آورده است تا جايى كه برخى از نظريه پردازان معاصر همانند رابرت دال،دموكراسى را اصولا چيزى بيش از تعدد و رقابت نخبگان به شمار نمى آورند.از ديد وى «ديكتاتورى»حكومت يك اقليت و دموكراسى يا«پوليارشى»،حكومت چند اقليت است. (1)

ربرت ميخلز نيز با نظريه قانون«اليگارشى آهنين»به توصيف حكومت ها و از جمله نظام دموكراسى نخبه گرا پرداخته و جوامع را محكوم به قبول حكومت «اقليت متنفذ»دانسته است.نظارت اليت ها بر تصميم گيرى سياسى در دموكراسى معاصر،مانع از توسعه برابرى اجتماعى و اقتصادى نيز شده است.بدين سان، مفهوم قديم دموكراسى اكثريتى،جاى خود را به دموكراسى اليتيستى داده است.

در دموكراسى نخبگان،آزادى فردى و حكومت اكثريت و برابرى به منزله درون مايه دموكراسى كلاسيك،جاى خود را به دموكراسى به منزله روش و شيوه اى براى تشكيل رهبرى سياسى مى دهد.پلوراليست هاى معاصر،دموكراسى را در عمل چيزى بيش از فعاليت و رقابت چندين اليت نمى دانند.آنان نظر دموكرات هاى راديكالى چون ژان ژاك روسو را در اين مورد كه«صداى مردم صداى خداست»و«اقليت هميشه اشتباه مى كند»،ايده آليستى مى شمارند.

از ديدگاه دموكراسى نخبه گراى امروزى،دموكراسى نه حكومت اكثريت و توده ها بلكه حداكثر وسيله اى براى مشورت با اكثريت و حفظ منافع

ص:179


1- جامعه شناسى،ص 76.

اقليت هاست.فهم مردم براى رسيدگى به امور پيچيده كافى نيست؛نقش آنان تنها بايد رضايت دادن باشد نه حكومت كردن.دموكراسى از اين ديدگاه وقتى تحقق مى يابد كه حكومت از خواست ها و تقاضاهاى مستقيم توده هاى مردم مصون باشد.بدين سان،نظريه پردازى درباره دموكراسى در قرن بيستم گرايش«ضد اكثريتى»پيدا كرد.

م)نشانه هاى بحران و انحطاط دموكراسى ليبرال در قرن بيستم

در سال هاى دهه شصت ميلادى،كشورهاى پيشرفته صنعتى از جمله اغلب كشورهاى اروپاى غربى وارد مرحله اى از پيشرفت شدند كه از ديد هواداران ليبرال-دموكراسى،دوران سعادت و رفاه اقتصادى و از نظر سياسى دوران حكومت عقل،مديريت،تخصص و پايان گرفتن تشنج هاى سياسى-اجتماعى و از ديد منتقدان ليبرال-دموكراتيك،دوران اسارت و از خودبيگانگى انسان و در نتيجه بى اعتنايى انسان ها به مسائل سياسى و امور عمومى و از بين رفتن مشاركت آگاهانه و بالتبع پوچى و زوال درونى اين نظام ها بود.

امروزه در نظام هاى ليبرال-دموكراسى،مشاركت افراد در امور سياسى، ضعيف و محدود و يا بى محتوا و صورى و با بى اعتنايى توده ها همراه شده است.

روند«ذره اى شدن» (1)جوامع صنعتى و تنهايى انسان،نتيجه منطقى ايدئولوژى زدايى،رفاه و ديوان سالارى و سكولاريسم افراطى اين نظام است.

امروزه ليبرال-دموكراسى،علاوه بر بركنارى سياسى توده ها،با كاهش قدرت پارلمان،تبديل احزاب به بنگاه هاى تجارى،كاهش نقش اپوزيسيون و بسترسازى مناسب براى ظهور توتاليتاريسم روبه روست و بى دليل نيست كه عده اى از «فروپاشى الگوى اجتماعى دموكراتيك» (2)سخن مى گويند.

ص:180


1- .noitasimotA
2- «نگاهى به تحولات پايان قرن بيستم»،ص 7.

از سوى ديگر،اعتقاد به نسبيت اخلاق و انسان مدارى،به وضعيت بحران هاى ليبرال-دموكراسى دامن زده است،به قولى:

آن گاه كه مردم باور خود را نسبت به اصول اخلاقى از دست بدهند يا به گفته سوركين وقتى تمدن ها از پويايى فرهنگى بازمانند،دوران تباهى فرا رسد...لذا زوال دموكراسى و كاهش اعتبار دموكراسى غربى،موضوعى نيست كه منحصر به كشورى خاص باشد.امروزه،هم اصول دموكراسى ليبرال مورد ترديد قرار گرفته و هم مشاركت مردم كه يا دچار بى علاقگى مى شوند يا تحت تأثير عوامل غيرسياسى مانند فوتبال،تبليغات سينما و غيره،چهره هاى عمومى را بر چهره ها و نيروهاى سياسى ترجيح مى دهند. (1)

به نظر مى رسد كه ارزش اعتماد،سرمايه گران بهاى اجتماعى و اقتصادى در جوامع غربى ليبرال،رو به كاهش است؛درحالى كه بسيارى از متخصصان غربى درصدد احياى اين ارزش در جوامع خود هستند.

فرانسيس فوكوياما شارح نظريه خوش بينانه«پايان تاريخ»،از جمله صاحب نظران در اين زمينه است كه در كتاب خود به نام اعتماد،به تشريح ضرورت وجود«اعتماد»در ليبرال-دموكراسى غربى مى پردازد.وى درواقع احياى ارزشى را دنبال مى كند كه سال ها پيش از جامعه غربى رخت بربسته است.

گفتنى است كه فوكوياما«بحران اعتماد»و كتاب با اين عنوان را پس از ارائه نظريه و كتاب پايان تاريخ و واپسين انسان مى نگارد.نظريه پايان تاريخ،ليبرال-دموكراسى را شكل نهايى و حكومت پيروز در جوامع بشرى و نقطه پايان تكامل ايدئولوژيك بشر و پايان تاريخ مى داند!اما نگاه نويسنده در كتاب اعتماد، درون گرايانه و همراه با آسيب شناسى و هشدار است.ارزيابى هاى فوكوياما از جوامع غربى،بى ترديد براى جهان سوم كه به نسخه بردارى كوركورانه از

ص:181


1- «واكنش هاى سياسى و نشانه هاى انحطاط دموكراسى در ايتاليا»،ص 35.

الگوهاى غربى در شتابند،اهميت دارد.وى ضمن تأكيد بر مبانى فرهنگى،بر ضرورت ارتقاى روح كار جمعى،وجدان كارى،سطح اعتماد و روحيه مردم آميزى خودجوش در جوامع ليبرال-دموكراسى به ويژه امريكا،پاى فشرده و اين موارد را رمز موفقيت هاى پايدار در جوامع بحران زده مزبور دانسته است. (1)

مردم سالارى دينى جمهورى اسلامى ايران،

زمينه ساز دين سالارى سپهرى مهدوى

مطالب پيش گفته بسيارى از ضعف ها و تعارض هاى نظرى و عملى ليبرال- دموكراسى را عيان ساخت؛گرچه به هيچ وجه نيز منكر پاره اى از شايستگى هاى آن نيست.هواداران دموكراسى نيز به اين معايب معترفند،ولى ادعا مى كنند كه اگرچه دموكراسى هاى غربى با تئورى دموكراسى محض فاصله بسيار دارند، دست كم به اهدافى كه توده هاى مردم در طول تاريخ در نظر داشته اند و به جامعه اى كه انسان ها از نظر مادى و در آرزوى رسيدن به آن بوده اند، نزديك تر هستند.

حتى اگر با خوش بينى اين ادعا پذيرفته شود،به هيچ وجه نمى توان الگوى بحران زده دموكراسى و تماميت آن را الگوى نهايى و برترين نظام سياسى به شمار آورد و آن را براى تمام نظام ها توصيه كرد و به گفته دوبنوا:

اگر دموكراسى به معناى غربى آن،ريشه در تاريخ و تشكيلات و نهادهاى سياسى اروپا دارد و اگر دموكراسى ليبرال با اخلاق يهودى و مسيحى و نيز با فلسفه روشن گرى اروپا در قرن هيجدهم عميقا مربوط است،پياده كردن چنين نظامى در كشورهاى جهان سوم را چگونه بايد توجيه كرد؟ (2)

اين نظام كه مبتنى بر مفهومى آشفته است و به تعبير كارل كوهن،از مدافعان

ص:182


1- براى اطلاع بيشتر نك:«پايان تاريخ و بحران اعتماد؛بازشناسى انديشه هاى فوكوياما»،ص 13.
2- «دموكراسى،حاكميت مردم و پلوراليسم»،ص 30.

دموكراسى،«در نتيجه بى بندوبارى لفظى،آشفتگى فكرى،و حتى اندكى فريب كارى عمدى،اصطلاح دموكراسى تا حد زيادى معناى خود را از دست داده است.اين اصطلاح كه در جهان سياست تقريبا به هرچيزى اطلاق مى شود،به جايى رسيده است كه ديگر تقريبا هيچ معنايى ندارد.» (1)كوهن،چاره معايب دموكراسى را نه در خوش بينى و نه در بدبينى بدان مى بيند بلكه به تلاش براى بهبود و رفع معايب آن معتقد است. (2)

از سويى،درواقع الگوى نظام دموكراسى ليبرال را نمى توان براى تمامى جوامع و نظام هاى سياسى تجويز كرد و اين مدل،با رفع نقايص اساسى خويش، بايد ويژگى هاى بومى،مذهبى و فرهنگى اين جوامع را به دست آورد.ظهور آموزه و نظام مردم سالارى دينى بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران،در حقيقت يكى از اشكال نقادى،بومى و دينى شده دموكراسى غرب در كشور ما و جهان اسلامى است.در حقيقت با تدوين نظرى و نضج عملى اين آموزه، دموكراسى غرب با چالشى جديد مواجه گشته و در صورت توفيق و تحقق روزافزون مردم سالارى دينى،اين چالش ها افزايش و قوت چشم گيرترى خواهند يافت.

شيوه ها و راه هاى مختلفى براى بحث از مردم سالارى دينى وجود دارد؛براى مثال مى توان در دين سياسى و عملى امام على عليه السّلام و آرمان هاى حكومت علوى به تجسم عينى و مصاديق برجسته مردم سالارى دينى دست يافت؛ (3)هم چنان كه مى توان آيات و روايات متعدد در اين زمينه ها را بررسى كرد و يا به تجربه مزبور در كشورهاى اسلامى پرداخت.راه ديگر و طريق مختار اين نوشتار،اين است كه با نقد دموكراسى ليبرال و ارزيابى الگوى مردم سالارى دينى و با عنايت به منابع

ص:183


1- دموكراسى،ص 14.
2- همان،ص 417.
3- براى نمونه نك:«آرمان هاى حكومت در نهج البلاغه»،ص 129-148.

اصيل اسلامى،الگوى دين سالارى سپهرى مهدوى را تا جاى ممكن ترسيم كرد.

گفتنى است بحث امكان يا امتناع تحقق دموكراسى در جوامع دينى از ديرباز و حتى در يكى دو سده اخير همواره مطرح بوده و متفكران بسيارى در اين زمينه نظريه پردازى كرده اند؛از جمله برخى از روشن فكران مذهبى و روحانيان موافق با دموكراسى دين سالارانه،با روى كردى درون دينى در اين چند محور،براى وفاق اسلام و دموكراسى تلاش داشته اند:

الف)سازگارى و بديل يابى نهادها و كنش هاى دموكراتيك موجود فعلى با نهادهاى مدنى صدر اسلام همانند شورا،بيعت و...؛

ب)انطباق فلسفه سياسى دموكراسى با فلسفه سياسى حكومت در اسلام؛

ج)مشروط و محدود كردن دموكراسى غربى و تلقى آن به مثابه زيرمجموعه اى از دين اسلام و مندرج در آن؛

د)پذيرفتن دموكراسى به مثابه نوعى روش حكومت در اسلام؛

ه)تأويل مجدد مفاهيم دموكراتيك در سنت اجتهادى و تحليل زبانى اسلام.

از شارحان برجسته اين نظريات،از اهل سنت مى توان به كواكبى،عبده،حسن البناء و در ميان شيعيان به علامه نائينى رحمه اللّه اشاره كرد.درحالى كه اشخاصى مانند ابوالاعلى مودودى و منير الحسينى به شدت با هرگونه چارچوب نظرى تبيين دموكراتيك حكومت دينى مخالفت ورزيده اند.

امام خمينى رحمه اللّه نيز در باب دموكراسى غربى و نوع اسلامى آن،آرا و انديشه هاى مبسوطى ارائه كرده اند.ايشان با فراست كامل به ابهام،تغيير و تلوّن مفهوم و رژيم دموكراسى معتقد بوده اند و با لحاظ برترى و وضوح اسلام و حكومت اسلامى نسبت به اين نحله فكرى و شكل حكومتى،نوع غربى آن را نفى كرده اند.به باور امام رحمه اللّه،پديده دموكراسى و آزادى هاى غربى،پديده اى مصنوع،دست ساز،سيال و در جهت منافع غربى هاست كه همواره و فريب كارانه اين واژگان را به نفع خود

ص:184

تأويل و تفسير مى كنند و بدين ترتيب،ايشان هم منتقد اصل و اساس دموكراسى غربى بوده اند و هم رژيم هاى دموكراتيك غربى را از واقعيت دموكراسى اصيل بيگانه مى شمرده اند و آنها را با آرمان هاى مورد ادعاى فلسفه دموكراسى منطبق نمى دانسته اند.باور امام رحمه اللّه بر مبناى تحقق دموكراسى اصيل در جامعه دينى است و بارها ايشان برترى حكومت اسلامى را بر دموكراسى يادآور شده و آن را دموكراسى درست و حقيقى خوانده اند و بر جامعيت و كمال حكومت اسلامى پاى فشرده اند. (1)

اما در مقايسه ليبرال-دموكراسى با مردم سالارى دينى،بايد گفت كه دموكراسى در بهترين شكل و كارآمدترين صورت،تنها تأمين كننده مصالح مادى مردم است؛درحالى كه حكومت اسلامى علاوه بر اين،وظيفه اصلى خود را انسان سازى و بازسازى و ارتقاى امور معنوى مردم به شمار مى آورد و اصلى ترين مميزه آن با ليبرال-دموكراسى،اين است كه خدامدارى را جاى گزين فردگرايى و انسان محورى مى كند تا جايى كه حتى عده اى از متفكران معاصر اسلامى، ترجيح داده اند به جاى كلمه مردم سالارى دينى،از واژه هايى مانند«دين سالارى مردمى» (2)و يا«دموكراسى قدسى» (3)استفاده كنند.هم چنين اصل نسبيت اخلاقى و ارزشى و آزادى هاى منفى گونه دموكراسى غربى در انديشه حكومت اسلامى جايى ندارد و مردود است و آزادى تنها در محدوده هاى اسلامى پذيرفته مى شود.

در مردم سالارى دينى،اصالت فرد و فردگرايى افراطى ليبرال-دموكراسى نفى مى شود؛گرچه اعتقاد به ارزش والاى فرد و حقوق و آزادى هاى فردى مانند حق مالكيت،تأمين جانى و مالى از جايگاه عاليه اى در اين نحله برخوردار است.در مردم سالارى دينى،در كنار احترام به حقوق فرد،جمع اصالت داشته و اين باور

ص:185


1- براى اطلاع بيشتر نك:«دموكراسى و آزادى از ديدگاه امام خمينى رحمه اللّه»،ص 72-91.
2- نك:«مردم سالارى دينى يا دين سالارى مردمى؟»،ص 2-6.
3- نك:دموكراسى قدسى.

وجود دارد كه فرد هميشه به تشخيص عقلانى مصالح خود قادر نيست و انزال شرايع الهى و پيامبران،در حقيقت براى مساعدت انسان ها و جوامع صورت گرفته است تا در انتخاب راه درست و مشى در آن،يارى گر افراد باشند.

مردم سالارى دينى علاوه بر رد تساهل و روادارى افراطى ليبرال-دموكراسى، با اعتقاد به خاتميت و جامعيت و علو اسلام نسبت به تمام اديان،افراد را در انتخاب آزادانه عقايد در همه زمينه هاى سياسى،اجتماعى و مذهبى، صاحب اختيار دانسته و معتقد است كه دولت نبايد تفتيش و بازخواست عقيدتى اعمال كند.

مردم سالارى دينى،حكومت مشروع را تنها بر اصل«رضايت»و قرارداد اجتماعى مبتنى نمى داند،بلكه وجه اصلى مشروعيت را به واسطه الهى بودن حكومت،در مقبوليت شرعى آن مى داند و آن گاه رضايت مردم را در قالب شريعت و محدوده آن مى پذيرد و فعليت حكومت را حاصل مطاوعت و همراهى مردم به شمار مى آورد.بدين ترتيب،برخلاف دموكراسى،اراده الهى منشأ قدرت و قانون و حاكميت بوده،سپس در اين چارچوب،بر اراده مردم مبتنى است.

سكولاريسم در مردم سالارى دينى،به معناى«عرفى شدن»و«دنياپرستى»و يا اعتقاد به اصالت امور دنيوى و رد آن چه غير آن است-از جمله مذهب-جايى ندارد.هم چنان كه ليبراليسم اقتصادى،به معناى آزادى مطلق افراد در فعاليت اقتصادى و نفى كامل كنترل سياسى و دخالت دولت در اقتصاد را نفى مى كند و در كنار احترام به مالكيت هاى خصوصى،مداخله دولت در پاره اى از امور اقتصادى را براى جلوگيرى از ايجاد شكاف هاى طبقاتى و شكل گيرى انحصارات، لازم مى شمارد.

مردم سالارى دينى علاوه بر اعتقاد به ضرورت كسب رضايت عامه،بر اين باور است كه همواره خواست اكثريت،كاشف از حق و همواره موافق و مقارن با حق

ص:186

و حقيقت نيست و با احترام كامل به خواست مردم و نظر اكثريت و خرد و عقل جمعى،هيچ گاه،«فرد»يا«جمع»را بر خدا و شريعت الهى مقدم نمى دارد و مصالح جمعى را در قالب چارچوب هاى اسلامى،بر خواست و مصالح فردى مقدم مى كند.باوجوداين اختلاف هاى اساسى كه بين مردم سالارى دينى و دموكراسى ليبرال وجود دارد،مى توان مشابهت هايى نيز بين آنها ترسيم كرد.براى نمونه،ميان مردم سالارى دينى و ليبراليسم كه مهم ترين منبع فكرى،فلسفى و نظرى نظام هاى دموكراتيك است،مى توان به موارد مشابهى مانند نمونه هاى ذيل اشاره كرد:

1.دفاع از دولت مشروط و مقيد به قانون،آزادى و حقوق مدنى به ويژه مالكيت خصوصى،و بيزارى از قدرت خودسرانه و استبدادى اعم از طبقاتى،توده اى،مذهبى،حزبى و كوشش براى به وجود آوردن شكل هاى ديگرى از كاربست قدرت اجتماعى و تحديد و مشروط كردن حكومت به خدمت در جهت مصالح عموم مردم و رعايت قانون؛

2.تفكيك حوزه هاى دولت و جامعه،تحديد و كنترل قدرت دولتى در مقابل حقوق فرد و جامعه و تأكيد بر چندگانگى مراكز قدرت؛

3.محدود و مشخص كردن حدود دخالت دولت در زندگى خصوصى و مدنى به قيود نيرومند و اجرايى و تأكيد بر مداخله نكردن دولت در امور خصوصى؛

4.بيان آزادانه عقايد شخصى و تضمين حقوق و آزادى هاى فردى و حق انتخاب برابر و آزاد؛

5.حمايت از تمركززدايى و پشتيبانى از آزادى هاى محلى،گروهى و خودگردانى بومى؛

6.برابر انگاشتن همه مردم در بهره گيرى از فرصت ها و امكانات موجود؛

7.حمايت از نظام نمايندگى و پارلمانتاريسم،انتخابى شدن مناصب و تأكيد بر

ص:187

تفكيك قوا به منزله يكى از ابزارهاى كنترل قوا و نظارت بر سه قوه؛

8.عدالت اجتماعى بر مبناى لحاظ شايستگى افراد.

هم چنين به نظر مى رسد برخى از مشابهات مردم سالارى دينى و دموكراسى هاى غربى بدين قرار باشد:

1.مشاركت سياسى شهروندان براى تصميم گيرى در عرصه هاى مختلف سياسى،اجتماعى،اقتصادى و...؛

2.آزادى افكار عمومى و اتكاى حكومت بر آن؛

3.ضرورت حكومت قانون و تعدد گروه هاى قدرت؛

4.وجود سازوكارهاى مشخص براى ابراز افكار عمومى از جمله احزاب سياسى؛

5.قوت جامعه مدنى و خودجوشى و تكثر آن؛

6.محدود بودن اعمال قدرت حكومتى به رعايت حقوق و آزادى هاى فردى و گروهى؛

7.تكثر و تعدد گروه ها و منافع و ارزش هاى اجتماعى؛

8.امكان تبديل اقليت هاى فكرى به اكثريت از طريق تبليغ نظارت گروهى؛

9.امكان بحث و گفت وگوى عمومى و مبادله آزاد افكار درباره تمام مسائل اجتماعى؛

10.برابرى سياسى گروه هاى اجتماعى از لحاظ دست رس به قدرت؛

11.استقلال قوه قضائيه در جهت تأمين و تضمين آزادى هاى مدنى افراد و گروه ها؛

12.تفكيك قوا يا استقلال حداقلى سه قوه از يك ديگر؛

13.امكان ابراز مخالفت سازمان يافته در نظام و امكان وجود «اپوزيسيون قانونى».

ص:188

دين سالارى سپهرى مهدوى

اشاره

در اين نوشتار به طور اجمالى،برترى الگوى دين سالارى سپهرى مهدوى در برابر الگوى ليبرال-دموكراسى با ذكر دلايل و پاره اى استنادات روايى تبيين مى شود،اما اين نكته نيز اهميت دارد كه چون دين سالارى مهدوى،آخرين مرحله تكاملى الگوى مردم سالارى دينى است،در مبحث بعدى به برخى آفات محتمل مردم سالارى دينى اشاره مى شود.

الف)فقدان آفات مردم سالارى دينى در دين سالارى سپهرى مهدوى

مردم سالارى دينى در برخى موضوعات و حوزه هاى محتمل ذيل،امكان دارد با چالش و خطر روبه رو شود و به عبارتى آفت ها و خطرهايى در كمين آن باشد كه بديهى است اين آفات و مخاطره ها،در الگوى دين سالارى مهدوى جاى نخواهد داشت:

1.نبود تنوير لازم ماهيت و مبانى دموكراسى دينى؛

2.امكان صورى شدن اصل برابرى؛

3.رفع نكردن ايرادات بر رژيم نمايندگى؛

4.تعارض يابى روش هاى وصول به مردم سالارى دينى با مبانى آن؛

5.امكان صورى شدن اصل تفكيك قوا؛

6.تبيين نكردن دقيق حقوق متعامل دولت و مردم؛

7.حاكميت يافتن مردم سالارى نخبه گرا به مثابه مانعى بر سر مشاركت واقعى مردم؛

8.تحقق اليگارشى آهنين به واسطه احزاب و تبديل احزاب به بنگاه هاى تجارى و ماشين هاى جمع آورى رأى در موسم انتخابات؛

9.كم رنگ شدن و تضعيف نقش اپوزيسيون قانونى؛

10.ضعيف،محدود،بى محتوا و صورى شدن مشاركت سياسى؛

ص:189

11.افزايش بى اعتنايى سياسى،انفعال و از خودبيگانگى و«اتميزه شدن» اجتماعى افراد در اثر عواملى مانند ماشينيسم،افزايش مجادلات و درگيرى هاى بى حاصل جناح هاى سياسى حاكم؛

12.كاهش قدرت پارلمان به منزله يكى از مظاهر اساسى مردم سالارى دينى؛

13.خطر فريب افكار عمومى و نفوذپذيرى آن به واسطه عوامل مخل داخلى و خارجى؛

14.تضعيف بنيادها و مبانى دينى حكومت اسلامى و رواج مذهب زدايى، اباحه گرى،لائيسم و سكولاريسم در سطح نخبگان و خواص و آحاد اجتماع.

ب)شاخصه هاى برترى دين سالارى سپهرى مهدوى

1.نمونه فرجامين،اكمل و بهينه تمام نظام هاى بشرى

بى شك حكومت دين سالارى مهدوى كه نه تنها مردمى و جهانى است بلكه كل سپهر آفرينش را به منزله«امرى جديد»دربر خواهد گرفت،سرآمد همه مكتب ها و نظام هاى فكرى و سياسى جهانى و مرحله فرجامين و بهينه ترين آنها خواهد بود؛زيرا هراس،ناامنى و بى عدالتى گسترده قبل از ظهور،نشان از ناكارآمدى و به بن بست رسيدن تمام نظام هاى بشرى دارد و ليبرال-دموكراسى نيز از اين شمول مستثنا نيست.امام على عليه السّلام در اين زمينه فرموده است:

او[حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف]خواسته ها را تابع هدايت وحى مى كند،هنگامى كه مردم هدايت را تابع هوس هاى خويش قرار مى دهند.درحالى كه به نام تفسير،نظريه هاى گوناگون خود را بر قرآن تحميل مى كنند،او نظريه ها و انديشه ها را تابع قرآن مى سازد.

در آينده،آتش جنگ ميان شما افروخته مى گردد و چنگ و دندان نشان مى دهد.با پستان هايى پر شير كه مكيدن آن شيرين،اما پايانى تلخ و زهرآگين دارد،به سوى شما مى آيد.آگاه باشيد!فردايى كه شما را از آن

ص:190

هيچ شناختى نيست،زمام دارى حاكميت پيدا مى كند كه غير از خاندان حكومت هاى امروز است و عمّال و كارگزاران حكومت ها را بر اعمال بدشان كيفر خواهد داد.زمين ميوه هاى دل خود را براى او بيرون مى ريزد و كليدهايش را به او مى سپارد.او روش عادلانه در حكومت حق را به شما مى نماياند و كتاب خدا و سنت پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم را كه تا آن روز متروك مانده اند، زنده مى كند. (1)

هم چنين پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم در پاسخ پرسشى درباره هنگام قيام قائم،فرمود:

زمانى كه دنيا را هرج ومرج فرا گيرد. (2)

در عصر مهدوى،جهان با احياى اسلامى جديد و نوسازى دينى مواجه خواهد گرديد.امام صادق عليه السّلام نيز فرموده اند:

يهدم ما قبله كما صنع رسول اللّه صلّى اللّه عليه و اله و سلم و يستأنف الإسلام جديدا؛ (3)

گذشته را ويران مى سازد همان طورى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم چنين كرد و اسلام را از نو آغاز مى كند. (4)

هم چنين امام باقر عليه السّلام ضمن تشبيه سيره حكومت مهدوى با سيره پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم در ابطال احكام جاهليت،مى فرمايند:

...هم چنين است قائم وقتى قيام مى كند،احكامى را كه در ايام مصالحه با كفار در دست خلايق بوده،باطل مى گرداند و با عدالت در ميان خلايق رفتار مى كند.

بدين گونه،دين سالارى مهدوى،به احيا و تجديد اسلام ناب و نوسازى جديد

ص:191


1- نهج البلاغه،ص 190،خطبه 138.
2- «سئل عن النبى صلّى اللّه عليه و اله و سلم متى يقوم قائمكم،قال صلّى اللّه عليه و اله و سلم إذا صارت الدنيا هرجا و مرجا.»(بحار الأنوار،ج 36، باب 41،ص 322،روايت 176)
3- همان،ج 52،ص 352؛ نعمانى،الغيبه،باب 13،ص 231، روايت سيزدهم.
4- مهدى موعود،ج 2،ص 224.(به نقل از:الإرشاد،ص 364)

آن برحسب مقتضيات جديد معطوف بوده و بديهى است چنين امرى به شفافيت اسلام و افزايش پيروى آن دين حنيف خواهد انجاميد.

هم چنين ايشان درباره سرآمدى دولت مهدوى بر تمام نظام ها مى فرمايد:

إنّ دولتنا آخر الدول و لم يبق أهل بيت لهم دولة إلاّ ملكوا قبلنا لئلاّ يقولوا إذا رأوا سيرتنا إذا ملكنا سرنا بمثل سيرة هؤلاء و هو قول اللّه تعالى:

وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ؛ (1)

دولت ما آخرين دولت هاست و هيچ خاندانى كه صاحب دولتند،نمى ماند، مگر اين كه پيش از حكومت ما به قدرت مى رسند تا وقتى شيوه ما را ديدند نگويند ما نيز اگر به قدرت مى رسيديم مانند اينان رفتار مى كرديم و اين همان سخن خداى تعالى است كه مى فرمايد:«و عاقبت براى پرهيزكاران است.»

2.خدامحورى و عينيت كامل دين و سياست

نفى نظريه سكولاريسم و جداسازى حكومت از دين،از مبانى نظرى حكومت جهانى مهدوى است كه از مبانى اصلى ليبرال-دموكراسى نيز به شمار مى آيد.از آن جا كه حكومت جهانى مهدوى حكومتى الهى است،نخستين مبنا و شالوده فكرى و عقيدتى آن را خداپرستى شكل مى دهد.ازاين رو،سياست،ابزارى در خدمت اهداف دينى است و فضليت گرايى در اوج خود خواهد بود.اساسا سياست و حكومت،در حكومت عدل مهدوى،ابزار اجرا و تحقق ديانت و شريعت هستند وگرنه ارزش ذاتى ندارند.هم چنان كه دين و شريعت ملاك اصلى عدالت و تعيين جايگاه و محل بايسته قرارگيرى هرچيزى در جامعه اسلامى است،زنده كردن حق،دين،و شريعت و ميراندن باطل،ملاك استيفاى حقوق به شمار مى آيد.حكومت عدل مهدوى،در حقيقت نسخه و ادامه حكومت علوى است.

ص:192


1- محمد صدر،تاريخ مابعد الظهور،ص 282.

براى فهميدن رابطه دين و سياست در حكومت مهدوى بايد به بيان على عليه السّلام نگاه كرد؛آن جا كه در نهج البلاغه،هدف خود را از پذيرش حكومت با جمله«لنرد المعالم من دينك و نظهر الإصلاح فى بلادك،فيأمن المظلمون من عبادك و تقام المعطّلة من حدودك» (1)بيان مى فرمايد.امام عليه السّلام با تضرع به خدا عرض مى كند كه هدفش از قبول حكومت،عشق به قدرت و دست يابى به فزونى متاع دنيا نيست؛تنها بدان منظور است كه نشانه هاى دين خدا را به جايى كه بوده،بازگرداند و اصلاح را در شهرهاى او ظاهر كند تا بندگان ستم ديده خداوند در امان باشند و حدود ضايع شده الهى اقامه شود.

بنابراين،در حكومت امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،وحدت اساسى ميان دين و سياست برقرار است و سياست و حكومت،وسيله و ابزار اجراى منويات ديانت شريف اسلام به شمار مى آيد و اوامر حكومت حضرت،قدسى بوده،اطاعت از آنها مأجور درگاه الهى و سرپيچى از آن گناه و مستوجب عقاب است.اين ويژگى در هيچ مكتب و نظام سياسى در اين مرتبه ديده نمى شود.در همين زمينه امام باقر عليه السّلام مى فرمايد:

إذا قام قائم أهل البيت قسّم بالسويّة و عدل فى الرعيّة فمن أطاعه فقد أطاع اللّه و من عصاه فقد عصى اللّه؛ (2)

وقتى قائم اهل بيت قيام كند،[بيت المال را]با مساوات تقسيم مى كند و به شهروندان عدل مى ورزد.پس هركس او را اطاعت كند،خدا را اطاعت كرده و سركشى از او مانند سركشى و گناه نسبت به خداست.

در حكومت دين سالار مهدوى برخلاف ليبرال-دموكراسى و بسيارى ديگر از نظام هاى غربى،تمايلات و هواهاى نفسانى جايى ندارد و بنابه روايات،با از بين رفتن زمينه هاى بسيارى از گناهان،دروازه هاى بركت بر عالميان گشوده خواهد

ص:193


1- نهج البلاغه،خطبه 131.
2- بحار الأنوار،؛ج 51،ص 81، روايت پانزدهم؛همان،ج 52،باب 27،ص 350،روايت 103.

شد.امير المومنين عليه السّلام در اين باره مى فرمايد:

مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف فرماندهان(فرمان داران)را به شهرها مى فرستد تا به عدالت بين مردم حكم كنند؛گوسفند با گرگ يك جا خواهند بود؛بچه ها با عقرب و مار بازى مى كنند؛بدون آزار و اذيت...بدى مى رود و خوبى باقى مى ماند؛رونق كشاورزى بى اندازه مى شود؛زنا،شرب خمر و ربا رخت برمى بندد؛مردم به عبادت،شريعت و ديانت روى مى آورند؛نماز جماعت رونق مى گيرد؛ عمرها طولانى مى شود؛امانات ادا مى شود؛درختان پرميوه مى شوند؛بركات فراوان مى گردد؛اشرار نابود مى شوند؛اخيار باقى مى مانند؛دشمنان اهل بيت عليهم السّلام باقى نمى مانند. (1)

3.جهان گيرى اسلام،محو شرك و نفى تساهل افراطى

در حكومت جهانى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف

(2)

دين اسلام،پس از ظهور آن حضرت،تنها دين حاكم بر جهان خواهد بود؛ چنان كه دين و سياست نيز از هم تفكيك ناپذيرند و بلكه سياست و حكومت،در خدمت دين و اهداف متعالى آن است؛درحالى كه در ليبرال-دموكراسى،اعتقاد به نسبيت اخلاقى و ارزشى،اعمال اصل تساهل و روادارى افراطى در برابر تمام عقايد و اديان،جزء ادعاهاى اصلى به شمار مى آيد و موضع حكومت بر مبناى لائيسم،در مقابل ديانت و مذهب،خنثا بوده و از منظر آنها حمايت و جانب دارى از يك مذهب،به معناى مداخله در آزادى هاى فردى و مخدوش كردن آزادى عقيده و ابراز عقايد است.درحالى كه سكولاريسم يا عرفى شدن و دنياپرستى و اصالت امور دنيوى در سرلوحه مكتب ليبرال-دموكراسى قرار دارد،در حكومت جهانى مهدوى،بدون هيچ گونه مجامله و تعارفى،اسلام آيين مطلق و برتر و

ص:194


1- منتخب الأثر،ص 593.(به نقل از:كشف الأسرار)
2- برخى آيات كه تفاسير آنها بر جهانى بودن اسلام و نهضت مهدوى دلالت دارد عبارتند از:سوره انبياء، آيه 105؛سوره قصص،آيه 5؛سوره نور،آيه 55؛سوره حج،آيه 41.

متعالى به جهانيان معرفى مى گردد و آنان نيز پس از شناسايى،اسلام را مى پذيرند؛ هم چنان كه پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم مى فرمايد:

فرمان روايى او شرق و غرب عالم را دربر مى گيرد.خداوند به واسطه او دين خود را بر همه اديان غالب مى گرداند و در زمين خرابه اى باقى نمى ماند و همگى آباد مى شود. (1)

محمد بن مسعود در تفسير عياشى از رفاعة بن موسى روايت مى كند كه امام صادق عليه السّلام در تفسير آيه وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً (2)فرمود:

وقتى قائم آل محمد قيام كند،مكانى در روى زمين باقى نمى ماند مگر اين كه كلمه طيبه لا اله الا اللّه،محمد رسول اللّه در آن جا به آواز بلند گفته مى شود. (3)

خداوند نيز در شب معراج به پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم فرمود:

به واسطه قائم از خاندان تو،زمين خود را با تسبيح و تهليل و تقديس و تكبير و تمجيد خود آباد مى سازم و زمين را از دشمنان پاك مى سازم و دوستان خود را وارث آن مى گردانم. (4)

دين سالارى مهدوى،بر مبناى اين روايات و توضيحات،دولتى جهانى و مبتنى بر آموزه هاى وحيانى و دينى خواهد بود و با پذيرش اسلام از سوى همه مردم جهان و عالم گير شدن آن،ديگر هيچ مرزى ميان مردم نخواهد بود.از اين رو، گستره توسعه سياسى نيز به مرزهاى ملى محدود نبوده،بلكه انسان ها دغدغه هاى مشتركى خواهند داشت و در سختى ها و ناملايمات،هم پيكر و در كنار هم خواهند بود.زندگى سياسى،ديگر نه معطوف به كسب منافع گروهى يا نژادى و

ص:195


1- امالى،ص 231.
2- «هركه در آسمان ها و زمين است خواه و ناخواه سر به فرمان او نهاده است.»(سوره آل عمران، آيه 83)
3- مهدى موعود،ج 2،ص 224.( به نقل از:تفسير عياشى،ج 1،ص 183،روايت 81)
4- منتخب الأثر،ص 168.

حتى ملى،بلكه در جهت سعادت بشر و صلاح و اصلاح همه انسان ها خواهد بود.محور اين جامعه،خدا و احكام خداست و تعاليم اسلامى براى اداره جامعه جهانى كافى خواهد بود؛درحالى كه در ليبرال-دموكراسى،قراردادها،قوانين موضوعه،تمايلات بشرى،الحاد و حاكميت سكولاريسم محور و مبانى اصلى است و عنان اين مكتب و نظام سياسى در كف بى كفايت سرمايه دارى استيلاطلب قرار دارد.

4.امام معصوم و انسان كامل در رأس حكومت

حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف كه مظهر انسان كامل است،در دين سالارى سپهرى، عالى ترين و عادلانه ترين نوع مديريت را عرضه مى كند.براى پيشرفت ها در عصر ظهور،عواملى بايد تحقق يابد؛وجود رهبرى معصوم،پاك و منزه از هر نوع عيب و نقص(از قبيل احساسات حيوانى،خشم،غضب بى جا،شهوت،كبر، غرور و خودخواهى)يكى از آنهاست.او فقط به خدا وابستگى دارد و برخلاف نظام هاى سياسى مليت و سلطه طلب موجود،به همه ملت ها،جمعيت ها و نژادها، با چشم مهربانى و برابرى نگاه مى كند و فرقى بين اقوام،نژادها و مليت ها نمى گذارد.بدين ترتيب،دين سالارى سپهرى مهدوى در تمام جهات با حكومت هاى موجود در عالم فرق دارد.حاكم،نوع حكومت،قوانين و نظامات جارى در آن،هيچ همانندى اى با حكومت هاى موجود در عالم ندارد؛نوع حكومتش الهى و بر مبناى ايمان به خداى يگانه و توحيد خالص بوده،متحد كردن جماعت ها و ملت ها،برداشتن ديوارهاى امتيازات و اعتبارات بيهوده،برقرار كردن توحيد كلمه،ايجاد همكارى و ارتباط بين مردم از اهداف آن به شمار مى آيد.حاكم آن نيز امام معصوم،احياكننده شريعت نبوى و مجرى قوانين اسلامى و دستورهاى الهى است.اسلام مى خواهد تمام اختلافات و جدايى ها را كه به نام هاى گوناگون پديد آمده،به وسيله عقيده توحيدى،از ميان بردارد.

تمامى اختلافات نژادى،طبقاتى،ملى،وطنى،جغرافيايى،مسلكى،حزبى و زبانى

ص:196

بايد از ميان برود و سبب امتياز،افتخار و اعتبار نباشد و حتى در آن حكومت، اختلاف دينى هم بايد كنار گذاشته شود و همه،در زير پرچم اسلام تسليم فرمان خدا باشند.اين همان حكومت واحد جهانى است كه در آن،كره زمين با يك حاكم،يك نوع حكومت و با يك شيوه و روش عادلانه اداره مى شود.اسلام براى بشر چنين حكومتى را پيش بينى كرده و در حدود وظيفه تشريع،مقدمات آن را فراهم ساخته و عملى شدن آن را به آماده شدن زمينه كامل آن موكول كرده است.

اساسا حفظ انسانى كامل به عنوان ولى اللّه الاعظم و نگه دارى آن در پشت پرده غيبت،براى تشكيل چنان حكومت واحد جهانى است؛زيرا انسان هاى عادى عهده دار تشكيل چنان حكومتى نخواهند بود. (1)

بدين لحاظ برخلاف ليبرال-دموكراسى كه با عقل گرايى افراطى همه چيز را صرفا به انسان و عقلانيت مادى وى واگذار مى كند،در جامعه مهدوى،رهبرى آسمانى نقش اساسى ايفا مى كند و مهربانانه تر از اولياى انسان ها،هدايت كشتى طوفان زده بشرى را برعهده خواهد گرفت؛هم چنان كه در روايات آمده:«و أشفق عليهم من آبائهم و امّهاتهم؛ (2)مهدى موعود از پدران و مادران بر امت خود مهربان تر است»؛انسان كامل و معصومى كه به گفته خويش،لحظه اى از ياد شهروندان خود غافل نيست و همواره بلاگردان آنهاست. (3)

5.پشت گرمى و مؤيد به رعب و نصرت الهى

طبق روايات فراوان،قيام و دولت طيبه مهدوى با رعب و نصرت الهى و با

ص:197


1- نك:«عصر ظهور يا مدينه فاضله موعود در اسلام».
2- روزگار رهايى،ج 1،ص 129.
3- «إنّا غير مهملين لمراعاتكم و لا ناسين لذكركم؛ما هرگز در رعايت و مراقبت شما كوتاهى نمى كنيم و ياد شما را از خاطر نمى بريم.»(احتجاج،ج 2،ص 497) -«بى يدفع اللّه البلاء عن أهلى و شيعتى؛خداوند به وسيله من بلاها را از شيعيان و خاندانم دفع مى كند.»(شيخ طوسى،الغيبه،ص 246)

كمك فرشتگان و حتى جبرئيل و ميكائيل همراه و محقق خواهد شد.پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم در اين زمينه مى فرمايد:

قائم در كنف حمايت جبرئيل و ميكائيل است (1)او دين خدا را بر همه اديان غالب گرداند و با نصرت خدا و فرشتگان تأييد شود.پس زمين را پر از عدل و داد كند،چنان كه پر از جور و ستم شده بود. (2)

شيخ مفيد در كتاب ارشاد از ابو بكر حضرمى روايت كرده كه امام محمد باقر عليه السّلام فرموده است:

گويا قائم را در بلندى كوفه(شهر نجف)مى بينم كه با پنج هزار فرشته در حالى كه جبرئيل از سمت راست و ميكائيل از سمت چپ و مؤمنان پيش روى او قرار دارند،به آن جا آمده است و لشكرهاى خود را در شهر پراكنده مى سازد. (3)

هم چنين امام صادق عليه السّلام فرموده اند:

...خداوند صاحب الأمر را با سه لشكر از فرشتگان و مؤمنان و رعبى(كه در دل پادشاهان و گردن كشان مى اندازد)تأييد مى كند. (4)

با اين توضيحات روشن شد كه دين سالارى مهدوى كه معطوف به تحقق حيات طيبه قرآنى است،نسبت به تمام نظام هاى بشرى امتيازى بى بديل دارد و آن مؤيد و مستظهر بودن به نصرت لايزال الهى است.

6.فراگيرى سپهر آفرينش

اگر مكاتب و نظام هايى مانند ليبرال-دموكراسى،به مردمى بودن خود تفاخر

ص:198


1- نك:مهدى موعود،ص 289.
2- همان،ص 1135.
3- همان،ص 1119.
4- همان،ص 1125.

مى كنند،دين سالارى مهدوى نه تنها مردمى بلكه جهانى و در مرتبه اى بسيار بالاتر «سپهرى»است؛يعنى تمام هستى و سپهر آفرينش را دربر گرفته و در اين جغرافياى گسترده،همه را اعم از جمادات،نباتات،حيوانات و انسان ها را از خود به اذن و بركت الهى،منتفع مى سازد.بنا به روايات،زمين در عصر مهدوى،با لطف الهى از هرگونه جور و ظلمى تطهير مى شود و با نور الهى منور و تابان مى گردد.امام رضا عليه السّلام در اين زمينه مى فرمايند:

يطهّر اللّه به الأرض من كلّ جور و يقدّسها من كلّ ظلم...فإذا خرج،أشرقت الأرض بنور ربّها و وضع ميزان العدل بين الناس فلا يظلم أحد أحدا و هو الذى تطوى له الأرض؛ (1)

خداوند به واسطه او،زمين را از هرگونه جور و ظلم تطهير و منزه مى كند.

پس هنگامى كه وى(حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف)خروج كند،زمين با نور پروردگار،نورانى شود و ترازوى عدالت در ميان مردم حكم فرما گردد.

پس از آن،ديگر كسى ظلم نمى كند و او كسى است كه زمين برايش درنورديده مى شود.

پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و اله و سلم در كلامى زيبا،خشنودى تمام موجودات انسانى و غيرانسانى از حكومت جهانى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف را با عبارت«يرضى عنه ساكن الأرض و السماء» (2)بيان فرموده اند و در بيانى ديگر،حكومت مزبور را مايه رفاه و فرح و شادمانى موجودات به شمار آورده،مى فرمايند:

فيفرح به أهل السماء و أهل الأرض و الطير و الوحوش و الحيتان فى البحر؛ (3)

ساكنان آسمان و مردم زمين،پرندگان،درندگان و ماهيان دريا،همه در سايه لطف و حكومت او شادمان و فرح ناك هستند.

ص:199


1- بحار الأنوار،ج 52،باب 27،ص 321،روايت 29.
2- همان،ج 51،باب 1،ص 104،روايت 39.
3- منتخب الأثر،باب 3،ص 472،روايت سوم.

بسيار بديهى است كه اين شادمانى،بدون تصور رعايت آرمانى حقوق همه جان داران و حفظ حقوق و رعايت محيط زيست آنها در دين سالارى سپهرى مهدوى محقق و ميسر نمى شود و با تأملى كوتاه در روايات مختص به عصر ظهور،به خوبى مى فهميم كه فضاى زيستى و موجودات ساكن در اين قلمرو،در نهايت كمال از مواهب حكومت حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف برخوردار مى گردند و طعم آسايش،آرامش و حيات طيبه مبتنى بر عدالت را خواهند چشيد.

7.برخوردارى از نهايى ترين حد مشروعيت(حقانيت،مقبوليت،قانونيت)

دين سالارى احياگر مهدوى كه با پرچم ايمان و عدالت صورت مى پذيرد،در نهايت مشروعيت و رضايت عمومى صورت مى گيرد و با پذيرش همگانى ساكنان زمين و آسمان و حتى حيوانات و جنبندگان عالم هستى تحقق مى يابد و همه با مباهات و خشنودى به آن تن مى دهند.در اين ميان،فرقى ميان ديانت ها، نژادها،قوميت ها و هويت هاى گوناگون مردم گيتى نيست؛زيرا نهضت مهدوى، حركتى جهان گستر و عالم شمول براى نجات و رستگارى همه بشر است.

عدالت گسترى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،خود زمينه هاى تقويت و پايندگى مشروعيت حكومت ايشان و جذب دل هاى بيشتر مردم را به دنبال خواهد داشت.

دين سالارى مهدوى حكومتى ولايى است كه مشروعيت حكومت از ولايت و مشيت خداوند سرچشمه مى گيرد و در عين واقعيت،داراى عالى ترين حد كمال از حيث مشروعيت است؛برخلاف حكومت هاى امروزى بشر و نظام ليبرال- دموكراسى كه منشأ مشروعيت آنها خدايى نيست يا مشروعيتى ناقص و كاذب و نوعا محصول دماگوژى يا عوام فريبى و دست كارى افكار است.بر اين اساس، هيچ يك از حكومت هاى بشرى از مشروعيت دينى برخوردار نيستند،اما حكومت ولايى كه از ولايت و مشيت خداوند سرچشمه مى گيرد،چنين مشروعيتى را دارد؛زيرا خداوند،آفريدگار و مالك انسان و جهان است و بالذات حق تصرف در امور بندگان خود را دارد.

ص:200

با اين توضيحات و بنابر روايات،مى توان نتيجه گرفت كه دين سالارى مهدوى،مورد رضايت اهل عالم،ملل و نحل مختلف و نظام هاى سياسى گوناگون بوده،از لحاظ آنها داراى سه درجه مشروعيت كامل يعنى مقبوليت، قانونيت و حقانيت است.

8.غالبيت خواست الهى بر خواست و نظر اكثريت

چنان كه بيان شد،از اصلى ترين شعارهاى ليبرال-دموكراسى،حكومت اكثريت و تجميع خواست اكثريت و پاسخ به آنها در قالب نظريه قرارداد اجتماعى است؛ اما در آموزه مهدويت يا دين سالارى مهدوى،همانند مردم سالارى دينى ضمن اعتقاد به ضرورت كسب رضايت عامه،اين باور نظرى و عملى وجود دارد كه همواره خواست اكثريت،كاشف از حق نيست،همان طور كه عنايت به ديدگاه ها و سخنان امام على عليه السّلام در اين زمينه بسيار راه گشاست.ايشان بر رضايت توده ها و اكثريت مردم تأكيد بسيارى داشتند و جلب رضايت و اعتماد آنان را ضرورى، مفيد،مشكل گشا و مقتضاى حق مى دانستند و از واليان خود مى خواستند تا راه موفقيت و خدمت را از طريق توده و اكثريت بجويند؛زيرا به تعبير امام عليه السّلام:

بى شك توده ها ستون فقرات جامعه دينى،تكيه گاه مكتب و وسيله شكست دشمنان مى باشند.پس بايد با آنها بود و بر آنها تكيه زد و به خواست و نياز آنها توجه كرد. (1)

و در جاى ديگر مى فرمايد:

محبوب امور نزد زمام دار اسلامى،بايد مؤثرترين آنها در حق و فراگيرترين آنها در عدل و جامع ترين آنها براى رضايت عامه جامعه باشد. (2)

از سوى ديگر از ديد امام عليه السّلام،نظر اكثريت همواره موافق و مقارن با حق و

ص:201


1- نهج البلاغه،ترجمه و شرح فيض الاسلام،نامه 53،ص 996،روايت 13.
2- همان،ص 996،بند 11.

حقيقت نيست.امام عليه السّلام پايه حكومت خود را بر پيروى از حق و اقامه آن نهاد و خود،محور و مفسر حق بود.ازاين رو هرگاه اكثر جامعه،از حق پيروى مى كردند،پيش رو آنان بود،ولى اگر از حق سر باز مى زدند،او هم چنان با حق بود و از جدايى اكثريت باطل،بيم نداشت.هم چنان كه به عمار فرمود:

اى عمار!اگر ديدى على از راهى رفت و همه مردم از راه ديگر،تو با على برو و ديگران را رها كن.يقين بدان على هرگز تو را به راه هلاكت نمى برد و از شاه راه رستگارى خارج نمى سازد. (1)

از اين سخنان نتيجه مى گيريم كه دين سالارى مهدوى و مردم سالارى دينى،در كنار احترام كامل به خواست مردم و نظر اكثريت و خرد و عقل جمعى،هيچ موقع،«فرد»يا«جمع»را بر خدا و شريعت الهى مقدم نمى دارد و در كنار رعايت چارچوب هاى اسلامى،به مصالح جمعى اهتمام مى ورزد و آن را بر خواست و مصالح فردى مقدم مى كند.

9.الهى دانستن مبانى عدالت،تفاوتى ماهوى با ليبرال-دموكراسى

عمومى ترين تعريف عدالت در انديشه اسلامى،قرار گرفتن هرچيز در جاى خويش،حق را به حق دار رساندن،ايفاى اهليت و رعايت استحقاق هاست.اين تعريف درباره نوع عدالت حاكم بر نظام مهدوى نيز صدق مى كند.در چنين نظامى،قرار گرفتن هرچيز در جاى خود و استيفاى مداوم حقوق،به تعادل، ثبات،استقامت و پايدارى نظام سياسى مى انجامد.شريعت مبناى اصلى عدالت در حكومت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف است.ديانت شريف اسلام،ملاك و مناط عدالت به شمار مى آيد.مبناى توافق و تعاملات ميان افراد و عرف حاكم در ميان مردم بايد بنابر عدالت مبتنى بر شريعت باشد.هم چنين برخى ديگر از شاخصه هاى عدالت سياسى مهدوى عبارتند از:نفى خودكامگى و تغلب،بسترسازى مشاركت برابر و

ص:202


1- كنز العمال،ج 12،روايت 1212.

آزادانه عموم در عرصه هاى گوناگون،توزيع قدرت و مناصب سياسى و ميزان مشاركت برحسب استحقاق،شايستگى و كارآمدى افراد،شيوه منصفانه و مبتنى بر رعايت استحقاق هاى تمام افراد جامعه در توزيع بيت المال و خدمات و منافع، نفى برابرى و يك سان سازى مطلق در ميان اجتماع و ايجاد زمينه هاى دست يابى مردم به فضايل و مراتب مختلف علمى،اجتماعى،سياسى،اقتصادى و سرانجام تمهيد همه زمينه هاى تحقق توان مندى ها و استعدادهاى بالقوه همه شهروندان جامعه.

اساسا مفهوم عدالت در انديشه فعلى غرب و نظام ليبرال-دموكراسى،در قالب هاى انسانى و غيرروحانى و فايده انگارانه و به صورت مفهومى متغير،نسبى و زمينى،نه در چارچوب شرايع آسمانى،بيان شده است.لذا عدالت در بيشتر نظريه ها و مباحث در ليبرال-دموكراسى،نسبيت داشته،تابع هر نوع ذوق و سليقه مشاهده مى شود.از سويى،نظام هاى سياسى ليبرال-دموكراسى،چه در حوزه نظرى و چه در حوزه اجرايى،به نظر بسيار پيشرفته به نظر مى آيند،ولى در واقعيت،عدالت در نظام سياسى به معناى پيش گفته به چشم نمى آيد.از دلايل اصلى آن مى توان به اين موارد اشاره كرد:تلوّن،ابهام و سياليت در مفهوم دموكراسى،حاكم شدن و حاكميت اليت ها(نخبگان)و اليتيسم(نخبه گرايى)به جاى مشاركت عموم مردم،حاكميت ماشين ها و اليگارشى هاى قدرت مند حزبى بر خواست و اراده مردم،فرآيند تبليغات عوام فريبانه در عرصه سياست و دست كارى افكار عمومى،افراط در اكثريت گرايى و ناديده گرفتن ديدگاه هاى اقليت و ضعيف و آسيب پذير بودن نظام نمايندگى و...

10.مساوات طلبى حقيقى

در آموزه مهدوى،ديگر شكاف هاى اقتصادى،تبعيض هاى ناروا و فقر ماحصل عمل كرد ليبرال-دموكراسى سرمايه دارى و سلطه طلب غربى وجود ندارد و به جاى مساوات طلبى صورى و ظاهرى،مساوات واقعى و برابرى بر مبناى استحقاق،برقرار مى شود و همه در برخوردارى از فرصت ها براى بالفعل كردن

ص:203

استعدادهاى خويش،مساوى خواهند بود.بر اين مبنا،نه تنها شكاف هاى مزبور در اقصى نقاط دنيا پر مى گردند،بلكه جامعه بشرى به استغناى كامل مى رسد و حتى فقيرى براى دريافت صدقات و اعانات يافت نخواهد شد.چنين وضعيتى، محصول توسعه وسيع اقتصادى و انسانى پايدار و بالنده نهضت جهان شمول و سپهرى مهدوى است.امام صادق عليه السّلام در اين زمينه مى فرمايد:

...و در ميان خلايق به طريق حكم داوود و محمد صلّى اللّه عليه و اله و سلم حكم مى كند.در اين وقت زمين،خزينه هاى خود را ظاهر و بركات خويش را آشكار مى گرداند و در اين وقت مردى از شما كسى را نمى تواند پيدا كند كه صدقه اى به او بدهد يا احسانى در حق وى نمايد؛زيرا كه همه مؤمنان غنى و مال دار هستند. (1)

امام باقر عليه السّلام نيز مى فرمايد:

...فإنّه يقسّم بالسويّة و يعدل فى خلق الرحمن،البرّ منهم و الفاجر؛ (2)

آن حضرت(اموال را)برابر تقسيم مى كند و ميان همه مردم،نيكوكار و بدكار،به عدالت رفتار مى نمايد.

براساس اين روايت،در مواردى كه برابرى ميان مردم از مظاهر عدالت است، اموال به تساوى تقسيم مى شود،نه اين كه در همه موارد به همگان يك سان پرداخت گردد.درواقع،برابرى ميان مردم با هدف تأمين ضروريات و امكانات اوليه زندگى است تا همه افراد و قشرها از يك حد منطقى و رفاهى معقول برخوردار باشند.

11.امنيت،صلح و دوستى در سپهر انسانى،حيوانى و گياهى

امنيت از مقوله هايى است كه حاكمان و سياست مداران پيوسته بدان توجه

ص:204


1- مهدى موعود،ج 2،ص 224-225.
2- بحار الأنوار،ج 51،ص 29.

داشته اند،اما در بسيارى از نظام هاى دنيا و از جمله در ليبرال-دموكراسى،اين امنيت در حيطه فيزيكى و از حيث روانى براى شهروندان فراهم نيست و نبود دين در عرصه هاى فردى،جمعى و اجتماعى،باعث شده تا مردم از مبناى اصلى امنيت يعنى ايمان،طمأنينه و آرامش روانى برخوردار نشوند.اين امر،نابسامانى ها و ناهنجارى هاى فراوان رفتارى سياسى را براى ايشان به ارمغان آورده است.در مقابل،برقرارى امنيت واقعى و همه جانبه برمبناى ايمان در جامعه يكى از آرمان هاى دين سالارى مهدوى به شمار مى آيد،به گونه اى كه جان ومال و حيثيت افراد جامعه از تجاوز ديگران حفظ شود.تحقق امنيت براى همه شهروندان،به ويژه مظلومان و مستضعفان رسالت حكومت جهانى مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف است،زيرا اين قشر بيشتر در معرض ناامنى اند.بدين علت،امير المؤمنين عليه السّلام ايجاد امنيت براى مظلومان را يكى از آرمان هاى حكومت اسلامى و علوى مى داند. (1)از سويى،محصول عدالت گسترى و ظلم ستيزى حكومت مهدوى و رعايت حقوق همه كائنات و موجودات در سپهر گيتى،چيزى غير از امنيت و برقرارى صلح و دوستى در فراخناى هستى نمى تواند باشد.همان طور كه برحسب روايات،كينه ها و اختلاف ها از جامعه بشرى رخت برمى بندد،اين كينه ها و عوامل نزاع،از عالم حيوانى و جانورى نيز ناپديد خواهد شد.حتى حيواناتى كه به كينه جويى و تقابل باهم شهره هستند،در كمال مسالمت و آرامش به زندگى مودت آميز در كنار هم خواهند پرداخت.پيامبر صلّى اللّه عليه و اله و سلم درباره موعود و امنيت آن عصر طيبه فرموده اند:

...نامش نام من است.در موقع ظهور او پرندگان در آشيانه هايشان و ماهيان در درياها(با كمال آزادى و دور از هرگونه ترس و مزاحمت دشمن)توليد نسل مى كنند و نهرها كشيده مى شود و چشمه ها مى جوشد و زمين دو برابر محصول خود را مى روياند.... (2)

ص:205


1- نهج البلاغه،خطبه 131.
2- مهدى موعود،ص 1095.

بدين ترتيب در دين سالارى مهدوى برخلاف نظام هاى سياسى فعلى و غربى، امنيت،آرامش و ثبات سياسى،اقتصادى و اجتماعى به وفور و بالاترين حد براى همگان تأمين خواهد گرديد؛زيرا عدالت در بيشترين حد و به صورت كامل و تمام اجرا مى شود.در آن هنگام استيفاى حقوق به صورت قطعى صورت خواهد گرفت و در قضاوت ها و محاكم،ديگر هيچ خطا و اشتباهى پيش نخواهد آمد؛ زيرا امام عليه السّلام خود ميان مردم زندگى مى كند و بر آنها حكومت و قضاوت خواهد كرد.قضاوتى كه بدون نياز به بينه و اماره صورت مى گيرد و اين حكومت و قضاوت به الهام الهى و بر همين مبنا به علم امام متكى است.بدين ترتيب، امام عليه السّلام از مردم بينه و شاهد درخواست نمى كند و به مانند داوود و سليمان حكم واحدى مى نمايد. (1)

12.صفا و صميميت در تقابل با فرآيند«ذره اى شدن»اجتماعى

فردگرايى و مادى گرايى افراطى و سكولاريستى ليبرال-دموكراسى و اكتفا به عقلانيت سوداگرايانه و منفعت محور انسان غربى،باعث از بين رفتن پيوندهاى عاطفى ميان افراد اجتماع و گسترش انزوا و بى اعتنايى سياسى و اجتماعى گرديده است؛فرآيندى كه جامعه شناسان غربى از آن به«ذره اى شدن»يا«اتميزاسيون» فرد و اجتماع ياد مى كنند.افراد در نتيجه اين پديده،علايق جمعى خود را از دست داده،همانند ذره هاى گسسته از يك ديگر،فاقد پيوندهاى عاطفى،احساسى و صميميت و تعاملات لازم مى گردند.اين مشكل هم چنان گريبان گير انسان غربى است.اما اين مسئله در دين سالارى مهدوى به شدت معكوس است.امام باقر عليه السّلام درباره صميميت و برادرى در عصر ظهور مى فرمايد:

إذا قام القائم جائت المزاملة و يأتى الرجل إلى كيس أخيه فيأخذ حاجته لا يمنعه؛ (2)

ص:206


1- نك:بحار الأنوار،ج 14،باب 1،ص 14،روايت 23.
2- همان،ج 52،ص 33.

هنگامى كه قائم عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف قيام كند،رفاقت و دوستى خالصانه(در ميان مردم) رايج مى گردد و اگر مردى دست در جيب برادرش فرو برد و به اندازه نيازش بردارد،برادرش او را منع نمى كند.

ايشان بروز اين صميميت و برادرى كامل را در هنگامه رشد عقول و تكامل اخلاقى در عصر ظهور مى داند و مى فرمايد:

«آيا شما نزد برادرتان مى رويد و دست در جيب او مى بريد و به اندازه نيازتان برمى داريد و او مانع شما نمى گردد؟»راوى مى گويد:«گفتم اين رسم در ميان ما نيست.»امام فرمود:«پس جالب توجه نيست.»گفتم:«آيا هلاكت در پيش است؟»فرمود:«اين مردم هنوز به رشد عقلانى نرسيده اند.» (1)

امام كاظم عليه السّلام نيز آرزوى خود را در نحوه تعاملات پيوندهاى اجتماعى مسلمانان چنين بيان مى دارد:

«اى عاصم!چگونه پيوندهاى اجتماعى را محكم مى داريد و ديگران را در مال خود شريك مى سازيد؟...آيا در تنگ دستى ها كسى از شما به دكان يا منزل برادرش مى رود و آن چه را نياز دارد برمى دارد و(صاحب آن)مانع او نمى گردد؟»گفت:«نه چنين نيستيم.»امام فرمود:«شما(در روابط اجتماعى) آن طور كه من دوست دارم نيستيد.» (2)

بسيار واضح است كه اين فرمايش و خواست امام،در حيات طيبه مهدوى به بهينه ترين صورت،محقق خواهد شد.

13.اوج تحقق جوامع مدنى و تعاملات سياسى و اجتماعى در فضاى«فراابررسانه اى»

جامعه مدنى در ادبيات سياسى غرب و هم چنين در ليبرال-دموكراسى،به تشكل هاى مردمى و خودجوشى گفته مى شود كه به منزله حلقه واسطه و ارتباطى

ص:207


1- عصر زندگى،ص 155-156.
2- همان،ص 156-157.

ميان افراد و گروه هاى اجتماعى با دولت انجام وظيفه مى كند و درواقع مطالبات مردم را به دولت منتقل مى سازد.از جانب ديگر بر عمل كرد اين نهاد نظارت مى كند؛زيرا بر مبناى اين الگوى سياسى،معمولا ميان خواسته هاى افراد و گروه هاى سياسى با دولت،نوعى ناهم سازى و تعارض فرض مى گردد و هريك از اين دو به دنبال به دست آوردن امكانات و اختيارات بيشتر،و تحديد و تعديل افزون تر ديگرى است.

اما در دين سالارى مهدوى به هيچ وجه از اين رابطه تقابلى و نسبتا خصمانه خبرى نيست.درواقع هم گرايى كاملى ميان افراد،گروه ها و جوامع مدنى در يك سو،و دولت در سوى ديگر وجود دارد.در حقيقت دو دستگى و اختلاف مطالبات و اهداف ميان آنها ديده نمى شود و الگوى فعاليت سياسى هر دو، همكارى و مشاركت سياسى فعال متعهدانه با رهبرى امام معصوم،براساس شريعت و هدايت الهى،براى زمينه سازى سعادت و فضيلت اخلاقى در عرصه جهانى است.هم چنين فضاهاى ارتباطى و رسانه اى در دولت جهانى مهدوى، دچار تحولات شگرف و بنيادينى خواهد شد كه بسيار فراتر از دوره ظهور ابر رسانه هاى فعلى است.اين امر امكان ارتباطات بسيار گسترده تر،رخ به رخ و حتى به تعبيرى نوعى دين سالارى مستقيم را محقق خواهد ساخت؛زيرا امكان ملاقات مستقيم و هميشگى همه مردم با يك ديگر و با كارگزاران سياسى و حتى امام معصوم عليه السّلام در هر لحظه وجود دارد.امام صادق عليه السّلام در اين باره مى فرمايد:

مؤمن در عصر قائم درحالى كه در مشرق قرار دارد،برادر خويش را كه در مغرب است مى بيند و همان گونه آن كه در مغرب قرار دارد،برادر مؤمن خويش را در مشرق مى بيند. (1)

و نيز فرموده اند:

ص:208


1- بحار الأنوار،ج 52،ص 391.

هنگامى كه قائم ما قيام كند،خداوند در دستگاه شنوايى و بينايى شيعيان ما، گستردگى و كشش ويژه اى مى بخشد تا ميان آنان و مهدى ما واسطه و نامه رسان يا فاصله اى نباشد. (1)

با توجه به اين روايت ها،به نظر مى رسد كه پيشرفت هاى عصر ظهور در عرصه گسترش فضاهاى ارتباطى تنها به تكنولوژى و ابزارهاى ارتباطى منحصر نباشد،بلكه مؤمنان به واسطه سطوح عالى ايمانى خود،از كمالات اعطايى الهى برخوردار مى گردند و گوش و چشم آنان داراى قدرت فراشنوايى و فرابينى و به عبارتى فرامكانى خواهد شد.همان طور كه در هر لحظه با يك ديگر ملاقات سمعى و بصرى دارند،مى توانند به طريق اولى با حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف نيز ارتباط داشته باشند و از فيض مطلق وجود او،در وراى مكان ها و زمان ها استفاده كنند و در نزد ايشان و براى متابعت و انقياد دائم از آن حضرت دائم الحضور باشند.

بديهى است در آن عصر كه هرچيز و از جمله انواع تعاملات افراد و دولت به كمال نهايى خود مى رسد،تجهيز مؤمنان كه اشرف مخلوقاتند،به چنين مواهب الهى دور از ذهن نيست و در اين صورت،توسعه و مشاركت سياسى آگاهانه به متعالى ترين حد خود خواهد رسيد.

14.تكامل عقول بشرى و مشاركت سياسى عاقلان

نگرش دين سالارى مهدوى به عقل و عقلانيت،به هيچ وجه افراطى،مادى و منفعت انگارانه و تك سويه نيست.برعكس،عقل در جهان بينى توحيدى جايگاهى بس بالا و والا دارد.عاقلان نيز از حرمت و كرامت ويژه اى برخوردارند.برترى عقلى پيامبران،از امتيازات آنان بر ديگران بوده است.آنها در پرتو عقل توانستند بشر را در جهت سعادت دنيوى و اخروى هدايت كنند.مطابق احاديث،انجام دادن فرايض دينى به تنهايى،نشان دهنده كمال و تعالى شخصيت انسان نيست،

ص:209


1- مهدى موعود،ج 2،ص 220.

بلكه كمال ربانى عقل،نشان دهنده تكامل شخصيت اوست.

عقل،انسان را به معرفت درست خداوند رهنمون مى سازد و در حوزه عمل او را به تسليم در برابر اوامر و نواهى الهى برمى انگيزد،همان طور كه علم و دانش از مكارم و مفاخر انسانى است.فرشتگان بر حضرت آدم عليه السّلام كه از موهبت«علم الأسماء»بهره مند بود،سجده كردند.عقل نيز در پرتو هدايت حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف به رشد و كمال وافى مى رسد و شكوفا مى گردد.كوته بينى ها،تنگ نظرى ها و افكار دون و ناپسند با افزايش بصيرت عمومى،از جامعه رخت برمى بندد.امام باقر عليه السّلام در همين باره مى فرمايد:

وقتى قائم ما قيام كند،خداوند دست عنايتش را بر سر بندگان كشيده، عقل آنها زياد و فهمشان بالا مى رود... (1)در زمان مهدى به شما حكمت بياموزند. (2)

در دين سالارى و نيك شهر مهدوى،با وجود تكريم عقل و تجليل از ره آورد برهان عقلى و تجربه حسى،هدايت اصلى به وحى الهى را به امام معصوم مى سپرند و با گسترش دانش و آگاهى ميان مردم،زمينه حضور فعال آنها را در عرصه عمومى آماده مى كنند.در آن هنگام عقول مردم تكامل مى يابد و طبعا كنش هاى سياسى-اجتماعى نيز كه براساس جهل و رقابت هاى ناسالم به تعارض تبديل شده،جاى خود را به همكارى و تعاون و عقلانيت در عرصه سياسى-اجتماعى مى دهد و ريشه منازعات بى حاصل سياسى و اجتماعى، سودجويى ها و كنش هاى نامعقول،از جامعه برطرف مى گردد.

15.تحول بنيادين در ماهيت و عمل كرد احزاب و امكان حذف تحزب

در دولت مهدوى زمينه هاى تعارض و اختلاف از بين رفته و امت واحده ايجاد

ص:210


1- بحار الأنوار،ج 52،ص 328.
2- همان،ص 352.

خواهد شد.بدين ترتيب،علل به وجود آورنده احزاب و گروه ها نيز از بين خواهد رفت؛زيرا شكاف هاى گوناگون در سطح اجتماع،دليل اصلى پديد آمدن احزاب و گروه هاى متنوع است.گروه بندى ها و احزاب متعددى از شكاف هاى جنسى،سنى،طبقاتى،قومى،نژادى،هويتى،تاريخى و...،براى حفظ منافع اين جوامع مدنى و دفاع براى افزايش اين منافع به وجود مى آيد.بديهى است،وقتى حكومتى عادل و فاضل برقرار باشد كه زمينه تبعيض هاى ناروا،نابرابرى ها و شكاف ها را پر كند،ديگر به وجود احزاب و گروه هاى مختلف نيازى نيست.

وجود اين گروه بندى ها ممكن است جامعه و امت واحده عصر مهدوى را دچار تفرقه و انشعاب كند.امروزه در تعريف حزب به گردهم آيى پايدار گروهى از مردم گفته مى شود كه از عقايد مشترك و تشكيلات منظم برخوردارند و با پشتيبانى مردم براى به دست آوردن قدرت سياسى از راه هاى قانونى مبارزه مى كنند.از آن جا كه در حكومت مهدوى،همه با رضايت كامل و افتخار اين حكومت را پذيرفته و به شهروندى آن تن داده اند،اساسا مبارزه اى عليه حكومت وجود نخواهد داشت تا حزبى بخواهد آن را نمايندگى كند.علاوه بر آن،چنين حكومتى،زمينه هاى مشاركت واقعى شهروندان را در تمام امور حكومت بسترسازى مى كند،مشاركت آنها را براساس ميزان اهليت،كاردانى و استحقاق آنها مى پذيرد و از چنين افرادى در اداره جامعه با آغوش باز استقبال مى كند.

در دين سالارى مهدوى،حزب اللّه كه همان امت واحده است،جاى احزاب متفرق را مى گيرد و همه مردم در حزبى واحد كه همان تشكل اصلى مؤمنان است جاى گرفته،مجددا امت واحده قرآنى با حيات طيبه محقق مى شود.البته به نظر مى رسد در صورت بقاى گروه ها و احزاب متعدد سياسى در عصر ظهور، تعاملات انسانى و اسلامى،نه رقابت هاى كاذب و سياست هاى ماكياوليستى ميان آنها حاكم باشد و همه آنها آرمان هاى واحد و والا را از طرق متنوع دنبال كنند.

ص:211

16.سيره گفتمانى و احتجاجى واقعى با اديان و اقليت ها

براساس روايات،در دين سالارى مهدوى،حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف بدون هيچ تعارفى همه موحدان و غيرموحدان و پيروان ديگر اديان را به پيروى از اسلام و تعاليم نجات بخش آن با قاطعيت تكليف مى كند،ولى اين به معناى اجبار صرف عقيدتى ايشان به پذيرش مطلق آيين اسلام نيست،بلكه محور كار حضرت، همان طور كه از نامشان نيز مى آيد،هدايت جامعه بشرى است و اصل و اساس هدايت بايد مبتنى بر اقناع باشد.روايات نيز به اين مطلب اشاره دارند كه حضرت از همان ابتداى ظهور،كتب بدون تحريف زبور،تورات،انجيل و...را پيدا مى كند و براساس نسخ اصل آنها با اهل كتاب محاجّه،استدلال و گفت وگو كرده،بر آن اساس بر آنها حكم مى راند تا آن كه ايشان به دين اسلام و حكومت جهان شمول مهدوى هدايت گردند.امام باقر عليه السّلام نيز علاوه بر اشاره به اين مسئله، برخورد گفتمانى و استدلالى و محترمانه امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف با ديگر اديان را به وضوح تشريح فرموده اند. (1)

بدين ترتيب مى توان استنباط كرد گفتمان و احتجاج و اقناع سازى كه شعار ليبرال-دموكراسى است،به نحو احسن در دين سالارى مهدوى محقق خواهد شد.

17.نفى قوميت مدارى و نژادپرستى و احترام به ديگر ملل و اقوام

امروزه در بسيارى از نظام هاى ليبرال-دموكراسى دنيا،قوميت و نژادگرايى، چه در حيطه نظرى و چه در حيطه عملى،هم در ميان رهبران و كارگزاران و هم در ميان شهروندان،به گونه اى افراطى مشاهده مى شود.دسته بندى هايى مانند كشورهاى شمال،دول دارا و غنى و سازمان هاى سياسى،اقتصادى و نظامى مانند

ص:212


1- مهدى موعود،ج 2،ص 228-229 و 243-244. هم چنين براى اطلاع بيشتر نك:«اهل كتاب در دولت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف 1».

گروه هشت،ناتو،اتحاديه اروپا و...نيز بيشتر بر همين مبادى و هم بستگى هاى قومى،نژادى و استكبارى مبتنى است.بى دليل نيست كه درخواست مصرانه تركيه براى عضويت در اتحاديه اروپا به دليل مسلمان بودن اين كشور پس از گذشت ساليان متمادى همواره رد گرديده است و يا اين كه در بسيارى از كشورهاى غربى،گروه هاى نژادپرستى مانند«نئونازى ها»به شدت فعال هستند!

قوميت مدارى و نژادگرايى مكاتب غربى و از جمله ليبرال-دموكراسى در دين سالارى مهدوى جايى ندارد و از منظرها و ملاك هاى تقوا و شايسته سالارى، براى اصلاح امور مادى و معنوى بشرى،به شكل جهانى انديشيده و عمل مى شود.ويژگى ديگر عدالت مهدوى و جهان شمولى بدون تبعيض حركت مصلحانه امام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،اين است كه ايشان اصحاب خود را با هدايت الهى و بر اساس شايستگى و ملاك هاى قرآنى و الهى،از كشورها،قوميت ها،مليت ها و شهرهاى گوناگون برمى گزيند،نه از يك نقطه خاص.اين امر نشان مى دهد كه حركت امام عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف مختص ناحيه يا كشور خاصى نيست،بلكه متعلق به همه جهانيان است و همين امر به همراه ديگر ويژگى هاى حكومت طيبه مهدوى،باعث مى گردد كه حكومت جهانى مزبور مورد رضايت همه اهل عالم قرار گيرد.با اجراى كامل عدالت،شكاف ها و محروميت هاى ناشى از استكبارورزى و زياده خواهى ملل و دول زورمند از جهان برداشته خواهد شد و استعدادها، توان مندى ها و استيفاى فراگير تمام حقوق جوامع بشرى محقق خواهد گرديد و در جهان،به اصطلاح امروزى،توسعه موزون برقرار خواهد شد.

هم چنين براساس برخى روايات،اين گونه به نظر مى رسد كه در دين سالارى سپهرى مهدوى،در عين عالم گير بودن حكومت اسلام،ملل ديگر نيز در قالب نوعى حكومت مشابه فدراليسم،علاوه بر تبعيت از حكومت مركزى جهانى، داراى آزادى هايى در تبعيت از رسوم و فرهنگ هاى ملى غير متعارض با اسلام هستند و حضرت اين حق و احترام را براى آنها ملحوظ مى فرمايد.امام صادق عليه السّلام

ص:213

در اين زمينه مى فرمايد:

وقتى قائم ما قيام كند،به هر منطقه اى نماينده اى مى فرستد و به او مى گويد:

«حكومت در اختيار توست،هرچه مصلحت مى بينى عمل كن.» (1)

بدين ترتيب مى توان استنباط كرد كه در حكومت جهانى مهدوى،حقى از كسى ضايع نمى شود.پيامبر گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و اله و سلم نيز درباره عدالت گسترى و هم چنين اصحاب حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف فرموده است:

مهدىّ يحكم بالعدل و يأمر به يصدّق اللّه عزّ و جلّ و يصدّقه اللّه فى قوله يخرج من تهامة حين تظهر الدلائل و العلامات و له كنوز لا ذهب و لا فضّة إلاّ خيول مطهّمة و رجال مسوّمة يجمع اللّه له من أقاصى البلاد على عدّة أهل بدر ثلاث مئة و ثلاثة عشر رجلا معه صحيفة مختومة فيها عدد أصحابه بأسمائهم و بلدانهم و طبايعهم و حلاهم و كناهم كدّادون مجدّون فى طاعته؛ (2)

مهدى به عدالت حكم كرده،به آن امر مى فرمايد.خداوند عز و جل او و كلامش را تصديق مى كند و هنگامى كه نشانه و علامت ها آشكار مى شوند، از مكه خروج مى كند.وى داراى گنج هايى از طلا و نقره نيست،بلكه گنج هاى او اسب هاى خوش اندام و نيكومنظر و مردان مشخص شده اى هستند كه خداوند آنها را از دورترين بلاد براى وى جمع آورى كرده كه تعدادشان به عدد اهل جنگ بدر،313 نفر است و صحيفه اى همراه مهدى قرار دارد كه در آن اصحاب وى با ذكر اسامى،كنيه ها،كشورها،محل سكونت و حتى نوع طبايعشان آمده است.اينان در راه اطاعت او كوشا هستند و رنج و سختى مى كشند.

18.حفظ و ارتقاى كرامت انسانى و حقوق بشردوستانه

برخلاف شعارهاى كذب و استفاده ابزارى ليبرال-دموكراسى از موضوع

ص:214


1- نك:ظهور نور،ج 2،ص 202-203.(به نقل از:اثبات الهداة،ج 3،ص 523،روايت 712)
2- بحار الأنوار،ج 52،باب 27،ص 310،روايت چهارم.

حقوق بشر،در دين سالارى مهدوى،كرامت انسان ها و حقوق بشردوستانه نه تنها محوريت دارد،بلكه به عالى ترين حدّ خود خواهد رسيد.امير مؤمنان عليه السّلام، كرامت بخشى به جامعه انسانى در عصر ظهور را چنين تصوير مى فرمايد:

سپس به كوفه روى مى آورد كه قرارگاه و منزل اوست.برده مسلمان در بندى نمى ماند،جز اين كه او را مى خرد و آزاد مى سازد و بده كارى نمى ماند، مگر اين كه دين او را مى دهد و مظلمه اى نمى ماند،جز اين كه آن را مى پردازد و كشته اى نمى ماند،مگر اين كه ديه او را مى دهد...و كشته اى نمى ماند،جز اين كه دين او را پرداخته و خانواده او را تأمين مى كند و همه امور را تدبير و كارها را تنظيم مى نمايد تا آن جايى كه زمين را سرشار از عدل و داد مى نمايد،همان گونه كه به هنگامه ظهور او،از ظلم و جور لب ريز است... (1)

پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و اله و سلم نيز علاوه بر تبيين بركات عصر ظهور،آن دوره را زمان تكريم و تعظيم امت معرفى فرموده است. (2)

رعايت كرامت انسان ها و حقوق بشردوستانه،تنها به امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف ختم نمى شود،بلكه ياران وى نيز بر مبناى لحاظ و رعايت اين امور با حضرت دست بيعت مى دهند.حضرت على عليه السّلام در گفتارى طولانى در وصف بيعت 313 تن از ياران حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف كه به واقع مى توان از آن به منشور حقوق بشردوستانه دولت و آموزه طيبه مهدوى ياد كرد،مى فرمايد:

با او بيعت مى كنند كه هرگز دزدى نكنند؛زنا نكنند؛مسلمانى را دشنام ندهند؛خون كسى را به ناحق نريزند؛به آبروى كسى لطمه نزنند؛به خانه كسى هجوم نبرند؛كسى را به ناحق نزنند؛طلا،نقره،گندم و جو ذخيره

ص:215


1- امام مهدى از ولادت تا ظهور،ص 671-672.( به نقل از:تفسير عياشى،ج 1،ص 66؛معجم احاديث الامام مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،ص 22)
2- همان،ص 750-751.(به نقل از:عقد الدرر،باب 7،ص 144)

نكنند؛مال يتيم را نخورند؛در مورد چيزى كه يقين ندارند،گواهى ندهند؛ مسجدى را خراب نكنند؛مشروب نخورند؛حرير و خز نپوشند؛در برابر سيم و زر سر فرود نياورند؛راه را بر كسى نبندند؛راه را ناامن نكنند؛از اعمال منافى عفت اجتناب كنند؛خوراكى را از گندم و جو انبار نكنند؛به كم قناعت كنند؛طرف دار پاكى باشند؛از پليدى گريزان باشند؛به نيكى فرمان دهند؛از زشتى ها بازدارند؛جامه هاى خشن بپوشند؛خاك را متّكاى خود سازند؛در راه خدا،حق جهاد را ادا كنند؛و...او نيز در حق خود تعهد مى كند كه از راه آنها برود؛جامه اى مثل جامه آنها بپوشد؛مركبى همانند مركب آنها سوار شود؛آن چنان كه آنها مى خواهند،باشد؛به كم راضى و قانع باشد؛زمين را به يارى خدا،پر از عدل و داد كند،آن چنان كه پر از جور و ستم شده است؛خدا را آن چنان كه شايسته است بپرستد؛براى خود دربان و نگهبان اختيار نكند و... (1)

19.اخلاق و تربيت مدارى،رعايت حريم هاى خصوصى و عمومى در حيات مدنى

انسان در دين سالارى مهدوى،به نهايت تزكيه و بلوغ و تكامل اخلاقى مى رسد،برخلاف ليبرال-دموكراسى كه در مورد تربيت اخلاقى افراد دغدغه ندارد و آن را امرى فردى و دخالت در حيطه خصوصى آنها مى شمارد،الگوى توسعه اسلامى در سيره معصومان عليهم السّلام،تلاش براى نيروسازى و تربيت و آماده سازى آنها بوده است.نگاه به سيره امام على عليه السّلام در اين زمينه راه گشاست.

ايشان به عثمان بن حنيف،فرمان دار بصره،درباره ضرورت بينش دهى و تعليم امت توسط امام مى فرمايد:

ألا و إنّ لكلّ مأموم إماما يقتدى به و يستضيىء بنور علمه؛ (2)

بدان هر پيروى،پيشوايى دارد و به او اقتدا مى كند و از نور علم وى منور و آگاه مى شود.

ص:216


1- جلوه هاى نور از غدير تا ظهور،ص 183-184.
2- نهج البلاغه،نامه 45،ص 966،بند 2.

و نيز فرمود:

و على الإمام أن يعلم أهل ولايته حدود الإسلام و الإيمان؛ (1)

بر امام است كه به افراد تحت ولايت خويش اسلام و ايمان را بياموزد.

بر مبناى همين سيره علوى،امام عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف،در آن حيات طيبه موعود،خود به تعليم و تفسير واقعيت هاى قرآن به مردم همت مى گمارد و بواطن نامكشوف اين مصحف شريف را براى آنها تشريح مى كند.واضح است كه برپايى اين دانشگاه همگانى،نه تنها به معناى مداخله در زندگى خصوصى و آزادى استقلال اعتقادى مردم نيست،بلكه بالندگى و شكوفايى كليت افراد و اجتماع را سبب مى شود.

علاوه بر اين كه در حيات طيبه مهدوى،هرگونه تجاوز نابه جا به حقوق عمومى و خصوصى مردم به شدت نفى مى شود.براى نمونه،حكومت اسلامى در آن عصر، حتى با مشرف بودن خانه ها يا ريزش آب از ناودان ها به محيط عمومى و يا اشراف مسجد به خانه هاى مردم و يا ساخته شدن بخشى از بنا در راه هاى عمومى،برخورد خواهد كرد و اين موارد هرچند با تخريب مسجد،برطرف مى گردد.امام صادق عليه السّلام در اين زمينه مى فرمايد:

هنگامى كه قائم ما قيام كند،چهار مسجد را در كوفه منهدم مى كند و هيچ مسجد مشرفى را نمى گذارد،جز اين كه كنگره و اشراف آن را خراب مى كند و به حال ساده و بدون اشراف مى گذارد.شاه راه ها را توسعه مى دهد، هر گوشه اى از خانه ها را كه واقع در راه عمومى است،اصلاح مى كند و ناودان ها را كه مشرف به راه مردم است،برمى دارد.هر بدعتى را برطرف مى سازد و هر سنتى را باقى مى گذارد... (2)

20.صلح طلبى و نفى سياست امپرياليستى و جنگ افروزانه ليبرال-دموكراسى

با وجود شعارهاى صلح طلبانه نظام هاى سرمايه دارى ليبرال-دموكرات به

ص:217


1- شرح غرر الحكم و درر الكلم،ج 4،ص 318.
2- مهدى موعود،ص 1121.

رهبرى امريكا،در جهان امروز هم چنان سلطه طلبى و جنگ افروزى منفعت محورانه اين گونه كشورها،به ويژه با روى كرد تقابلى و سركوب گرايانه در برابر بيدارى و نهضت جهانى اسلام به چشم مى آيد.مداخله نظامى وحشيانه ليبرال-دموكراسى ايالات متحده در عراق و افغانستان و سعى در تحميل نظامى طرح خاورميانه جديد و اعمال جنايات بى شمار در لبنان و فلسطين،باهم دستى رژيم غاصب صهيونيستى،از ارمغان هاى دموكراسى و ليبراليسم براى بشر است.

باوجوداين،برپايى صلح جهانى از آرمان هاى متعالى و پيوسته بشر در طول تاريخ بوده و براساس مبانى دينى،بستر صلح جهانى در سايه برپايى حكومت جهانى مهدوى تحقق مى يابد.صلح عادلانه جهانى در حكومت مهدوى،با تكميل عقلى و رشد علمى،تأمين مى گردد.به بيان ديگر،زمينه اقامه قسط و عدل با بهره گيرى كامل از عقل،فراهم مى شود.

نكته بسيار مهم در مبحث حكومت عدالت محور و امنيت گستر مهدوى اين است كه حضرت ولى عصر عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف فاتح شهرهاى شرك هستند و حتى تصوير ايشان در روايات و هنگام قيام گونه اى ترسيم شده كه همواره شمشير بر دوش دارند، اما واقعيت اين است كه قيام امام،نظامى و ميليتاريستى و متكى بر اجبار و سركوب نيست. (1)بنابراين،نبايد امنيت و عدالتى كاذب و در سايه شمشير برقرار شود.قيام مصلحانه ياد شده،نهضتى ايمانى،اسلامى و انسانى براى رهانيدن بشر از زنجيرهاى نفسانى و موانع و بندهاى بى شمارى است كه طاغوت ها بر دست و پاى انسان فعلى زده اند و تكامل و كمال بشرى را راكد كرده يا به پس رفت و قهقرا كشانده اند.

هم چنين در دين سالارى مهدوى اختلاف و درگيرى بين ملل و دول متنوع وجود نخواهد داشت؛زيرا اساس بسيارى از اين درگيرى ها،اجرا نشدن عدالت و وجود شكاف ها و محروميت هاى ناشى از استكبارورزى و زياده خواهى ملل و

ص:218


1- براى نمونه و توضيح بيشتر نك:«بررسى چند حديث شبهه ناك درباره عدالت آفتاب عالم تاب»

دول زورمند است.با رفع و از بين بردن اين استكبارورزى ها و كينه ها،عداوت جاى خود را به محبت،سازش و هم زيستى مسالمت آميز،با جهت گيرى هاى معنوى و كمال خواهانه خواهد داد.اين دولت طيبه،مورد رضايت اهل عالم قرار خواهد گرفت.بنابراين،برخلاف تصور فعلى و آن چه در جهان حاكم است،در امت واحده مهدوى،نه تنها شاهد درگيرى و نزاع نخواهيم بود،بلكه ميزبان جهانى سرشار از صلح و هم بستگى خواهيم بود كه در عين پاره اى كثرت ها و تنوع ها،درواقع يك پارچه است و وحدت را در كثرت مى توان مشاهده كرد.

نتيجه

در اين فصل طى گفتارهايى چهارگانه،ابتدا مفهوم ليبرال-دموكراسى و معايب آن بازكاوى شد.آن گاه با اعتقاد به اين كه انقلاب اسلامى ايران زمينه ساز حكومت جهانى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف است،نوع نظام مردم سالارى دينى در ايران اسلامى و تمايزات آن نسبت به ليبرال-دموكراسى نمايان گشت.سپس وضعيت دين سالارى سپهرى در حكومت جهانى مهدوى به گونه اى مقايسه اى با آن دو تشريح گرديد و درواقع،نوشتار حاضر با ماهيت شناسى الگوى ليبرال-دمو كراسى،واقعيت سراب گونه و معضلات نظرى و عملى آن را به صورت استدلالى تبيين كرد و بر نهايى بودن مقصد اين مكتب و سامانه اداره اجتماع،براى رفع حرمان ها و آلام بشرى خط بطلان كشيد.در حقيقت،اين فصل به روايى سنجى دو الگوى مدعى نجات و ترقى بخشى بشرى پرداخت و اين ادعا را اثبات كرد كه هم چنان الگو و آرمان نهايى جامعه فاضله بشرى،در حيات طيبه حكومت حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف نهفته است و بشر بايد با تحقق انتظارى فعال،در زمينه سازى و تحقق آن بكوشد.

هم چنين به طور اجمالى برترى الگوى دين سالارى سپهرى مهدوى در مقابل الگوى ليبرال-دموكراسى با ذكر دلايل و پاره اى استنادات روايى بر مبناى شاخصه هاى ذيل تشريح گرديد:

ص:219

1.نمونه فرجامين،اكمل و بهينه تمام نظام هاى بشرى؛

2.خدامحورى و عينيت كامل دين و سياست؛

3.جهان گيرى اسلام،محو شرك و نفى تساهل افراطى؛

4.امام معصوم و انسان كامل در رأس حكومت؛

5.پشت گرم و مؤيد به رعب و نصرت الهى؛

6.فراگيرى سپهر آفرينش؛

7.برخوردارى از نهايى ترين حد مشروعيت(حقانيت،مقبوليت،قانونيت)؛

8.غالبيت خواست الهى بر خواست و نظر اكثريت؛

9.تفاوت ماهوى با ليبرال-دموكراسى در الهى دانستن مبانى عدالت؛

10.مساوات طلبى حقيقى؛

11.امنيت،صلح و دوستى در سپهر انسانى،حيوانى و گياهى؛

12.صفا و صميميت در تقابل با فرآيند«ذره اى شدن»اجتماعى؛

13.اوج تحقق جوامع مدنى و تعاملات سياسى و اجتماعى در فضاى«فرا ابررسانه اى»؛

14.تكامل عقول بشرى و مشاركت سياسى عقلايى؛

15.تحول بنيادين در ماهيت و عمل كرد احزاب و امكان حذف تحزب؛

16.سيره گفتمانى و احتجاجى واقعى با اديان و اقليت ها؛

17.نفى قوميت مدارى و نژادپرستى و احترام به ديگر ملل و اقوام؛

18.حفظ و ارتقاى كرامت انسانى و حقوق بشردوستانه؛

19.اخلاق و تربيت مدارى،رعايت حريم هاى خصوصى و عمومى در حيات مدنى؛

20.صلح طلبى و نفى سياسى امپرياليستى و جنگ افروزانه ليبرال-دموكراسى.

بدين ترتيب و پس از اثبات بى اعتبارى ليبرال-دموكراسى و استناد به شاخصه هاى برتر روايى،سرآمدى و برترى آموزه طيبه مهدويت و دين سالارى سپهرى مهدوى اثبات گرديد.

ص:220

منابع

1.قرآن مجيد(ترجمه محمد مهدى فولادوند،چاپ اول:انتشارات دار القرآن الكريم،تهران 1415 قمرى)

2.نهج البلاغه،ترجمه و شرح سيد على نقى فيض الاسلام،[بى نا]تهران،1351 شمسى.

3.نهج البلاغه،ترجمه محمد دشتى،مؤسسه انتشارات حضور،قم 1381 شمسى.

4.مرتضى فريد تنكابنى(گردآورنده)،نهج الفصاحه،چاپ چهارم:نشر فرهنگ اسلامى،تهران 1374 شمسى.

5.آربلاستر،آنتونى،دموكراسى،ترجمه حسن مرتضوى،انتشارات آشتيان،تهران 1382 شمسى.

6.ابن خلدون،عبد الرحمن،مقدمه،ترجمه محمد پروين گنابادى،جلد اول،چاپ پنجم:انتشارات علمى و فرهنگى،تهران 1366 شمسى.

7.ابن سينا،الاشارات و التنبيهات،جلد چهارم،انتشارات دفتر نشر كتاب،تهران 1362 شمسى.

8.ابن سينا،الشفاء و الالهيات،به كوشش الاب قنواتى و سعيد زايد،قاهره 1964 ميلادى.

9.ابن منظور،لسان العرب،جلد دوازدهم،انتشارات دار احياء التراث العربى،بيروت 1988 ميلادى.

10.ابو محمد بن شعبه الحرانى،تحف العقول،انتشارات مؤسسه النشر الاسلامى،قم 1363 شمسى.

11.اخوان كاظمى،بهرام،«آرمان هاى حكومت در نهج البلاغه»،نشريه حكومت اسلامى،شماره 17، پاييز 1379.

12.اخوان كاظمى،بهرام،«دموكراسى و آزادى از ديدگاه امام خمينى»،نشريه دانشگاه آزاد اسلامى، شماره 9 و 10،تابستان و پاييز 1378.

13.اصيل،حجت اللّه،آرمان شهر در انديشه ايرانى،نشر نى،تهران 1371 شمسى.

ص:221

14.الياده،ميرچا،فرهنگ و دين؛برگزيده مقالات دايرة المعارف دين،هيأت مترجمان،زير نظر بهاء الدين خرمشاهى،انتشارات طرح نو،تهران 1374 شمسى.

15.اميرى،مجتبى،«پايان تاريخ و بحران اعتماد؛بازشناسى انديشه هاى فوكوياما»،نشريه اطلاعات سياسى و اقتصادى،شماره 97-98،مهر و آبان 1374.

16.امين،سمير،سرمايه دارى در عصر جهانى شدن،ترجمه ناصر زرافشان،انتشارات آگاه،تهران 1380 شمسى.

17.بشيريه،حسين،«انديشه هاى ليبرال-دموكراتيك،ليبراليسم كارل پوپر»،نشريه اطلاعات سياسى- اقتصادى،شماره 101-102،بهمن و اسفند 1374.

18.بشيريه،حسين،«نسل قديم ليبرال دموكرات هاى قرن بيستم»،نشريه اطلاعات سياسى-اقتصادى، شماره 99-100،آذر و دى 1374.

19.بشيريه،حسين،«تاريخ انديشه ها و جنبش هاى قرن بيستم،انديشه هاى ليبرال-دموكراتيك»،نشريه اطلاعات سياسى-اقتصادى،شماره هاى 95-96،مرداد و شهريور 1374.

20.بشلر،ژان،ايدئولوژى چيست،ترجمه على اسدى،شركت سهامى انتشار،تهران 1370 شمسى.

21.پازارگاد،بهاء الدين،تاريخ فلسفه سياسى،جلد دوم،چاپ چهارم:انتشارات كتاب فروشى زوار، تهران 1359 شمسى.

22.پيران،پرويز،«نگاهى به تحولات پايان قرن بيستم»،نشريه اطلاعات سياسى-اقتصادى،شماره 101-102،بهمن و اسفند 1374.

23.تميمى آمدى،عبد الواحد،شرح غرر الحكم و درر الكلم،جلد چهارم،تصحيح مير جلال الدين حسينى ارموى،انتشارات دانشگاه تهران،1360 شمسى.

24.حبيبى،محمد حسن،كيس،الكساندر و ديگران،حقوق محيط زيست،انتشارات دانشگاه تهران، 1379 شمسى.

25.حكيمى،محمد،عصر زندگى،چاپ پنجم:انتشارات بوستان كتاب،قم 1381 شمسى.

26.حكيمى،محمد،«جهانى سازى اسلامى،جهانى سازى غربى»،فصل نامه كتاب نقد،شماره 24 و 25، پاييز و زمستان 1381.

27.حيدرى كاشانى،حسين،حكومت عدل گستر،چاپ سوم:دفتر انتشارات اسلامى،قم،[بى تا].

28.دوبنوا،آلن،«دموكراسى،حاكميت مردم و پلوراليسم»،ترجمه بزرگ نادرزاد،نشريه اطلاعات سياسى-اقتصادى،شماره 73-74،مهر و آبان 1372.

29.راغب اصفهانى،معجم مفردات الفاظ القرآن،تحقيق نديم مرعشلى،انتشارات دار الفكر،بيروت 1972 ميلادى.

30.رحيميان،محمد حسين،جلوه هاى نور از غدير تا ظهور،انتشارات دار الثقلين،قم 1379 شمسى.

31.رشاد،على اكبر،دموكراسى قدسى،انتشارات مؤسسه فرهنگى دانش و انديشه معاصر،تهران 1379 شمسى.

32.روحانى،محمود،المعجم الاحصايى لالفاظ القرآن الكريم،(فرهنگ آمارى كلمات قرآن كريم)،جلد اول،انتشارات آستان قدس رضوى،مشهد 1368 شمسى.

33.سعادت پرور،على،ظهور نور،(ترجمه كتاب الشموس المضيئه)،ترجمه محمد جواد وزيرى فرد، چاپ دوم:انتشارات احياء كتاب،تهران 1380 شمسى.

ص:222

34.شريعت زاده خراسانى،محمود،حكومت جهانى حضرت مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه الشريف از ديدگاه قرآن و عترت،انتشارات مؤسسه فرهنگى انصار الحسين،تهران 1371 شمسى.

35.شولت،جان آرت،نگاهى موشكافانه بر پديده جهانى شدن،ترجمه مسعود كرباسيان،انتشارات علمى و فرهنگى،تهران 1382 شمسى.

36.صافى گلپايگانى،لطف اللّه،منتخب الأثر،انتشارات مكتبه داورى،قم،[بى تا].

37.صدر،محمد،تاريخ ما بعد الظهور،انتشارات دار التعارف للمطبوعات،بيروت 1412 قمرى.

38.صدرا،على رضا،«آسيب شناسى جهانى شدن و جهانى سازى با مدل جهانى گرايى مهدويت»، فصل نامه قبسات،سال نهم،پاييز 1383.

39.طاهرى،حبيب اللّه،«عصر ظهور يا مدينه فاضله موعود در اسلام»،فصل نامه انتظار،شماره 2.

40.طباطبايى،سيد محمد حسين،تفسير الميزان،ترجمه سيد محمد باقر موسوى همدانى،جلد پانزدهم، چاپ پنجم:دفتر انتشارات اسلامى،قم 1374 شمسى.

41.طبرسى،ابو على فضل بن حسن،مجمع البيان،جلد دهم،انتشارات دار المعرفه،[بى جا]،[بى تا].

42.طوسى،خواجه نصير الدين،اخلاق ناصرى،تصحيح مجتبى مينويى و على رضا حيدرى،چاپ پنجم:انتشارات خوارزمى،تهران 1373 شمسى.

43.طوسى،خواجه نظام الملك،سياست نامه،تصحيح عباس اقبال،جلد دوم،انتشارات اساطير،تهران 1369 شمسى.

44.العاملى،ياسين عيسى،الاصطلاحات الفقهيه فى الرسائل العلميه،انتشارات دار البلاغه،بيروت 1413 قمرى.

45.عنايت،حميد،بنياد فلسفه سياسى در غرب،چاپ سوم:انتشارات دانشگاه تهران،1351 شمسى.

46.غريب آبادى،كاظم و ديگران،«جهانى شدن و تحول در مؤلفه هاى سياست خارجى»،نشريه اطلاعات سياسى-اقتصادى،شماره 193-194،مهر و آبان 1382.

47.غنى نژاد،موسى،«ظهور انديشه آزادى و پيوند آن با اقتصاد سياسى»،نشريه اطلاعات سياسى- اقتصادى،شماره 89-90،بهمن و اسفند 1373.

48.فارابى،ابو نصر محمد،انديشه هاى اهل مدينه فاضله،شرح و ترجمه سيد جعفر سجادى،چاپ دوم:

انتشارات طهورى،تهران 1361 شمسى.

49.فارابى،ابو نصر محمد،فصول المدنى،تحقيق م.دنلوپ،انتشارات كمبريج،1961 ميلادى.

50.فوكليه،پل،فلسفه عمومى يا ما بعد الطبيعه،ترجمه يحيى مهدوى،چاپ دوم:انتشارات دانشگاه تهران،1362 شمسى.

51.قراگوزلو،محمد،«جهانى شدن»،نشريه اطلاعات سياسى-اقتصادى،شماره 177-178،خرداد و تير 1381.

52.قزوينى،سيد محمد كاظم،امام مهدى از ولادت تا ظهور،ترجمه و تحقيق على كرمى و سيد محمد حسينى،انتشارات دفتر نشر الهادى،قم 1376 شمسى.

53.قطب،محمد،مسلمانان و مسئله جهانى شدن،ترجمه زاهد اويسى،شركت چاپ و نشر بين الملل، تهران 1381 شمسى.

54.كلنر،داگلاس،«نظريه انتقادى جهانى شدن»ترجمه حسين شريفى رهنانى،نشريه اطلاعات سياسى -اقتصادى،شماره 179-180،مرداد و شهريور 1381.

ص:223

55.كورانى،على،عصر ظهور،ترجمه عباس جلالى،انتشارات سازمان تبليغات اسلامى،تهران 1369 شمسى.

56.كوهن،كارل،دموكراسى،ترجمه فريبرز مجيدى،چاپ اول،انتشارات خوارزمى،تهران 1373 شمسى.

57.ربانى گلپايگانى،على،ريشه ها و نشانه هاى سكولاريسم،چاپ دوم:انتشارات مؤسسه دانش و انديشه معاصر،تهران 1381 شمسى.

58.لاتوش،سرژ،جهانى شدن؛غربى سازى جهان،ترجمه فرهاد مشتاق صنعت،انتشارات سمت،تهران 1381 شمسى.

59.مجلسى،محمد باقر،بحار الأنوار،جلد 110،انتشارات دار الكتب الاسلاميه،قم،[بى تا].

60.مجلسى،محمد باقر،مهدى موعود،(ترجمه جلد سيزدهم بحار الأنوار)،ترجمه على دوانى،انتشارات دار الكتب الاسلاميه،تهران 1368 شمسى.

61.مجلسى،محمد باقر،مهدى موعود،(ترجمه جلد سيزدهم بحار الأنوار)،ترجمه حسن بن محمد ولى اروميه اى، چاپ پنجم:انتشارات مسجد جمكران،قم 1382 شمسى.

62.محمدى رى شهرى،محمد،ميزان الحكمه،جلد اول،انتشارات مكتبة الاعلام الاسلامى،قم 1362 شمسى.

63.مردانى گيوى،اسماعيل،«جهانى شدن نظريه ها و روى كردها»،نشريه اطلاعات سياسى-اقتصادى، شماره 167-168،مرداد و شهريور 1380.

64.مرقاطى،سيد طاها،جهان شمولى اسلام و جهانى سازى(مجموعه مقالات)،جلد دوم،انتشارات مجمع جهانى تقريب مذاهب اسلامى،تهران 1382 شمسى.

65.معرفت،محمد هادى،«جهانى شدن،زمينه جهانى سازى يا در انتظار يوم موعود»،فصل نامه قبسات، پاييز 1383.

66.مكارم،محمد حسن،مدينه فاضله در متون اسلامى،انتشارات دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم، 1377 شمسى.

67.موسوى،سيد فضل اللّه،حقوق بين الملل محيط زيست و تحقيقى از دانشگاه هاروارد(ترجمه)،نشر ميزان،تهران 1380 شمسى.

68.مهدوى كنى،محمد رضا،«مردم سالارى دينى يا دين سالارى مردمى؟»،نشريه پيام صادق،شماره 44،آذر و دى 1381.

69.مهدى پور،على اكبر،«بررسى چند حديث شبهه ناك درباره عدالت آفتاب عالم تاب»،فصل نامه انتظار،شماره 14،زمستان 1383.

70.نقيب زاده،احمد،«واكنش هاى سياسى و نشانه هاى انحطاط دموكراسى در ايتاليا»،نشريه اطلاعات سياسى-اقتصادى،شماره 81-82،خرداد و تير 1373.

71.وينسنت،اندرو،نظريه هاى دولت،ترجمه حسين بشريه،نشر نى،تهران 1371 شمسى.

72.هال،گس و ديگران،روندهاى اخير جهانى شدن و آلترناتيوهاى واقعى آن،ترجمه هما احمدزاده و احمد جوهريان،انتشارات پژوهنده،تهران 1381 شمسى.

73.هلد،ديويد،مدل هاى دموكراسى،ترجمه عباس مخبر،انتشارات روشن گران،تهران 1369 شمسى.

ص:224

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109