ساواک - سازمان اطلاعات و امنیت کشور (1357 - 1335)

مشخصات کتاب

سرشناسه : شاهدی، مظفر، 1345 -

عنوان و نام پدیدآور : ساواک - سازمان اطلاعات و امنیت کشور (1357 - 1335)/مظفر شاهدی.

مشخصات نشر : تهران: موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386.

مشخصات ظاهری : 960 ص.:مصور، نمونه.

شابک : 80000 ریال:978-964-5645-85-2

وضعیت فهرست نویسی : فیپا

یادداشت : نمایه.

یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس

عنوان دیگر : سازمان اطلاعات و امنیت کشور

موضوع : سازمان اطلاعات و امنیت کشور.

موضوع : ایران -- سیاست و حکومت، 1320 - 1357.

موضوع : ایران -- تاریخ -- پهلوی، 1320 - 1357.

شناسه افزوده : موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.

رده بندی کنگره : DSR1544/ش2س2 1386

رده بندی دیویی : 955/082406

شماره کتابشناسی ملی : 1030513

ص:1

اشاره

ص:2

فهرست مطالب

سخن ناشر 13

پیشگفتار 15

فصل یک: سازمان های اطلاعاتی - امنیتی ایران در گذر زمان 17

1- دوران باستان 17

2- دوران اسلامی 19

3- دوران قاجار 24

4- عصر مشروطه و تجدید ساختار نظام اطلاعاتی - امنیتی 29

5- دوران رضاشاه 30

فصل دو: روند و دلایل تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) 47

- قانون امنیت اجتماعی مصدق 48

- کودتای 28 مرداد 1332، مقدمه تشکیل ساواک 50

- نقش سیا و امریکا در تشکیل ساواک 52

- دلایل داخلی تشکیل ساواک 54

- روند تشکیل ساواک 60

فصل سه: سازمان های اطلاعاتی و مراجع انتظامی و

امنیتی موازی با ساواک

(1357 - 1320 ش.) 69

- فرمانداری نظامی 71

ص:3

- ژاندارمری 71

- دژبانی ارتش 72

- تشکیلات اطلاعاتی خصوصی 72

- سازمان اطلاعاتی کوک 73

- رکن 2 (اداره دوم) ارتش 79

- گارد جاویدان 82

- شهربانی و ساواک 83

- دفتر ویژه اطلاعات 87

- شبکه های پنهان دفتر ویژه اطلاعات 94

- دکترین امنیت ملی و نقش دفتر ویژه اطلاعات 95

- شورای عالی هماهنگی 96

- سازمان بازرسی شاهنشاهی 98

- تعامل ساواک با دفتر ویژه اطلاعات 99

فصل چهار: سازماندهی، تشکیلات و مهارتهای اطلاعاتی - پرسنلی ساواک 107

- ساختار تشکیلاتی 107

- الف) حوزه ریاست ساواک 108

- ب ) ادارات کل ساواک 109

1- اداره کل یکم (امور اداری) 110

2- اداره کل دوم (جمع آوری اطلاعات خارجی) 111

3- اداره کل سوم (امنیت داخلی) 113

4- اداره کل چهارم (حفاظت) 131

5- اداره کل پنجم (فنی) 133

6- اداره کل ششم (امور مالی) 135

7- اداره کل هفتم (بررسی اطلاعات خارجی) 136

8- اداره کل هشتم (ضد جاسوسی) 137

9- اداره کل نهم (تحقیق) 139

10- اداره کل دهم 140

ص:4

- ساواک تهران 141

- ساواک استانها و شهرستانها 141

- نیروهای ساواک 143

- مقررات داخلی کارمندان ساواک 145

- اسناد و مکاتبات 147

- نشریات اطلاعاتی - خبررسانی داخلی 153

- آموزش و مهارتهای فنی - اطلاعاتی 154

- آموزش های فنی 155

- آموزش بازجویی 157

- آموزش علوم اجتماعی و انسانی 158

فصل پنج: ساواک و سیا (CIA) 161

- پیشینه سیا 161

- جایگاه سیا در میان سرویسهای اطلاعاتی جهان 164

- روند نفوذ و حضور سیا در ایران 165

- سیا و ساواک 171

- تبادل اطلاعات میان سیا و ساواک 175

- دستگاههای شنود و استراق سمع سیا در ایران 180

- سیا و مخالفان سیاسی حکومت ایران 184

- همکاری مشترک سیا، ساواک و موساد 188

- مقابله با کا. گ. ب 190

- سیا در دوران انقلاب 192

فصل شش: روابط و همکاریهای ساواک و موساد 195

1- پیشینه و تشکیلات موساد 195

2- آغاز روابط ایران و اسرائیل 201

3- آغاز روابط ساواک و موساد 205

4- موساد در ایران 218

5- پایگاههای اطلاعاتی موساد در ایران 222

ص:5

6- نمایندگان و مأموران موساد در ایران 227

7- نقش موساد در آموزش و تجهیز ساواک 237

8- طرح کریستال (بلور) 244

9- تبادل اطلاعات 247

10 - همکاری مشترک ساواک و موساد با سرویس های دیگر 253

11- بهره برداری های یک جانبه 254

12- همکاری های نظامی - تسلیحاتی و اقتصادی 255

13- مسائل فرهنگی 257

14- موساد و ساواک در دوران انقلاب 259

فصل هفت: روابط MI6 با ساواک و دفتر ویژه اطلاعات 265

- پیشینه اینتلیجنس سرویس 265

- MI6 در ایران 266

- MI6 و کودتای سرلشکر قرنی 271

- MI6 و دفتر ویژه اطلاعات 272

- MI6 و سازمان بی سیم 273

- رابطه MI6 با شاه 273

- MI6 در دوران انقلاب 274

فصل هشت: ساواک در دوره تیمور بختیار (1339 - 1335 ش.) 275

- آغاز فعالیت ساواک (دوران تکوین) 275

- مخالفان سیاسی و ساواک (1340 - 1335ش.) 279

- حزب توده 279

- نهضت مقاومت ملی و طرفداران مصدق 284

- روحانیون و علما 285

- امور فرهنگی 288

- پایان ریاست بختیار بر ساواک 290

فصل نه: ساواک در دوره حسن پاکروان (1343 - 1340 ش.) 295

- دومین رئیس ساواک 295

- تحول در ساواک 295

ص:6

- بحران های سیاسی - اجتماعی دوره پاکروان 297

- ساواک در تعقیب مخالفان (1343 - 1340 ش.) 298

- جبهه ملی 299

- نهضت آزادی ایران 306

- ساواک و عشایر فارس 310

- نهضت امام خمینی (ره) 312

- انقلاب سفید 313

- فیضیه 318

- قیام 15 خرداد 1342 324

- کاپیتولاسیون 334

فصل ده: ساواک در دوره نعمت الله نصیری؛ اوج مبارزات روحانیت 339

- ریاست نصیری؛ فصل نوین در فعالیت ساواک 339

- سومین رئیس 339

- رؤیای پایان مخالفت ها 343

- ساواک در برابر روحانیت 345

- مبارزه در فضای اختناق 348

- سرکوب و مقاومت 349

- مراقبت های ویژه 354

- تفرقه افکنی 368

- امریکا و اسرائیل 374

- انجمن حجتیه و بهائیت 376

فصل یازده: ساواک در تعقیب مخالفان سیاسی 381

- استبداد فزاینده 381

- ساواک و تعقیب مخالفان 383

- دستگاه قضایی مقهور ساواک 385

- زندانیان سیاسی 389

ص:7

- نهضت آزادی ایران 392

- جبهه ملی 394

- کانون نویسندگان 399

- حزب زحمتکشان ملت ایران 401

- جامعه سوسیالیست های نهضت ملی ایران 402

- حزب ایران و حزب ملت ایران 406

- عوامل ایجاد بحران سیاسی در کردستان 406

-گروه نیکخواه 409

- کارگران و سندیکاهای کارگری 413

- حزب توده 416

فصل دوازده: ساواک؛ دانشگاهیان و مراکز آموزش عالی 425

- 16 آذر 427

- انقلاب سفید 431

- توصیه به سرکوب 434

- دانشجویان و گروههای سیاسی مخالف حکومت 436

- سیاست نفوذ و تفرقه افکنی 440

- ادامه مبارزه، سرکوب و کنترل دائمی 443

- استادان و مسائل آموزشی دانشگاهها 446

- ریاست و مدیریت دانشگاهها 448

- آسیب شناسیهای بی حاصل 451

- اسلامگرایی 452

- گسترش بحران 454

- مدارس و دانش آموزان 456

فصل سیزده: ساواک و فرهنگ 459

- پیشینه 459

- مطبوعات؛ جولانگاه ساواک 462

- نشریات فاقد محتوا 469

ص:8

- مطبوعات وابسته 473

- وابستگی های متقابل 476

- سانسور کتاب 479

- فرهنگ ستیزی در عرصه بین المللی 484

- ساواک و فراماسونری 486

- سانسور؛ سینما، نمایش و تلویزیون 492

- سانسور مکاتبات و کنترل ارتباطات 499

- روشنفکران 500

- علما، روحانیون و اسلام سیاسی 506

فصل چهارده: ساواک و مخالفان در خارج از کشور 513

- انجمن های اسلامی دانشجویان ایرانی خارج از کشور 514

- گروههای سیاسی 515

- کنفدراسیون 517

- ساواک در خارج از کشور 521

- اقدامات ساواک در خارج از کشور 524

فصل پانزده: عملیات برون مرزی ساواک 527

- چشم انداز کلی 527

- نمایندگی های سیاسی و سفارتخانه ها 528

- ساواک و موساد 532

- پیمان سنتو 532

- پاکستان 533

- افغانستان 534

- ترکیه 535

- افریقا 535

- آلمان غربی 536

- فرانسه 536

- کشورهای حاشیه خلیج فارس 537

ص:9

- مصر 539

- سوریه 541

- لبنان 542

- عراق 545

فصل شانزده: ساواک، کا. گ. ب و بلوک شرق 555

فصل هفده: ساواک و مبارزه مسلحانه 573

- زمینه 573

- حزب ملل اسلامی 577

- هیأت های مؤتلفه اسلامی 579

- سایر گروههای چریکی مسلمان 581

- سازمان چریک های فدایی خلق 584

- سازمان مجاهدین خلق 589

فصل هجده: امام خمینی در تبعید 597

- تبعید در ترکیه 597

- تبعید در عراق 599

- اقدامات ساواک 600

- مرجعیت و اعلمیت 601

- تفرقه و اختلاف 602

- ساواک و سرویس اطلاعاتی عراق 603

- انتقادات بی پایان 604

- فرانسه و نوفل لوشاتو 605

فصل نوزده: ساواک و مجموعه حاکمیت 607

- امنیت، حراست و حفاظت 607

- شاه و خاندان سلطنت 608

- کارخانجات و کارگاههای تولیدی و اقتصادی 612

- نظامیان 613

- رادیو و تلویزیون 613

ص:10

- رجال و کارگزاران 614

- احزاب دولتی و حکومت ساخته 617

- مجلس شورای ملی 623

فصل بیست: ساواک؛ شکنجه، قتل، جنایت 631

- زندان و زندانیان سیاسی 631

- شکنجه 640

- کمیته مشترک ضد خرابکاری 656

- قتل درمانی 662

- ساواک و حقوق بشر 666

فصل بیست و یک: ساواک و انقلاب اسلامی 671

- سیاست چماق و هویج 676

- دستگیری مخالفان 681

- بمب گذاری و ایجاد هراس 682

- نفرت از ساواک 684

- آسیب شناسی و برنامه ریزی 686

- چماقداران ساواک 691

- نخست وزیری شریف امامی 695

- نخست وزیری ازهاری 701

- میانه روها 704

- امام خمینی(ره) 711

- نخست وزیری شاپور بختیار 717

- انحلال ساواک 722

- ساواک و سقوط پهلوی 725

فصل بیست و دو: ساواک و ساواکیان پس از پیروزی انقلاب اسلامی 739

- ساواک و ساواکیان در بامداد انقلاب 739

- پاکسازی 741

- تعقیب و محاکمه 746

ص:11

- همکاری با سیا 751

- در صف ضد انقلاب 756

منابع و مآخذ 763

ضمایم 807

- زندگی نامه ها 807

- سندها 839

- عکسها 867

فهرست اعلام 885

ص:12

سخن ناشر

سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در دوره سلطنت محمد رضا پهلوی، مولود فضای سیاسی - اجتماعی سالهای پس از کودتای انگلیسی - امریکایی 28 مرداد 1332 بود.

ساواک به سرعت به سازمانی مخوف و غیر انسانی اشتهار یافت و حیطه نفوذ و حضور آن در نقاط مختلف کشور گسترش یافت؛ همچنین در بخش هایی از جهان نیز فعالیت این سازمان بیشتر شد. ساواک برای دفاع از منافع ملی کشور و حمایت از حقوق اساسی مردم ایران، پای به عرصه وجود ننهاد. به نظر می رسد اگر کودتای 28 مرداد، رخدادهای پس از آن، جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب، گرایش شاه به استبداد و پذیرش رابطه سلطه پذیرانه با جهان غرب و به ویژه امریکا نبود، هیچگاه سازمانی مانند ساواک تشکیل نمی شد. مجموعه عملکرد 22 ساله ساواک، نشان می دهد که این سازمان جز در راستای استبداد حکومتی قدم بر نداشت و حقوق اساسی مردم ایران را به کلی نادیده گرفته و سرنوشت خود را به خواست و سیاست جهانی و منطقه ای ایالات متحده امریکا و غرب پیوند زد. همچنان که حکومت پهلوی اهداف و مصالح عالی و ملی کشور را فدای خودخواهی ها و وابستگی هایش ساخت، ساواک نیز به عنوان مهمترین ابزار اجرای خواست حکومت، جز برآورده ساختن این مقاصد تأسف بار و بدفرجام، هدف دیگری نمی شناخت.

اثر حاضر بر آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که: ساواک در کدام فضای سیاسی - اجتماعی و در راستای چه مقصودی تأسیس شد و در 22 سال فعالیت خود چه اهدافی را دنبال کرد و چه کارنامه ای از خود بر جای نهاد؟

در پاسخ به این پرسش ها، نویسنده کتاب موارد زیر را در نظر گرفته است:

1- ساواک مولود خشونت بود؛ و فضای سیاسی - اجتماعی رعب انگیز سالهای پس از

ص:13

کودتای 28 مرداد 1332 که با سلطه فزاینده خارجی همراه بود، مقدمه تأسیس این سازمان شد.

2- آغاز جنگ سرد بین بلوک شرق و اردوگاه غرب، همچنین موقعیت ژئوپولتیکی ایران در خاورمیانه و نیاز مبرم ایالات متحده امریکا به حفظ، گسترش و تحکیم موقعیت خود در ایران، در ردیف مهمترین دلایل تأسیس ساواک برشمرده می شود.

3- برای عملی شدن دو هدف بالا، ساواک هر آنچه در توان داشت برای نقض حقوق فردی، اجتماعی و سیاسی مردم ایران به کار بست.

4- با آغاز حرکتهای مردمی در سالهای میانی دهه 1350ش.، حکومت پهلوی و حامیان خارجی آن، امیدوار بودند ساواک در کنترل اوضاع و نجات رژیم از سقوط نهایی گامی جدی بردارد، اما این سازمان که عملکرد سوءش در سالهای گذشته، خود از مهمترین علل آغاز حرکت های مردمی بود، ناتوان تر از قبل می نمود و به سان مجموعه حاکمیت، ناگزیر در برابر انقلاب اسلامی مردم ایران سرتسلیم فرود آورد و با بدنامی تمام و درصدر ناقضان حقوق بشر در جهان، به حافظه تاریخ سپرده شد.

مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی

بهار 1386

ص:14

پیشگفتار

اثری که تحت عنوان «ساواک» پیش روی شماست، تدوین آن، بیش از چهار سال به طول انجامیده است. نگارنده این سطور امیدوار است حاصل این پژوهش، زوایای پنهانی از تاریخ ایران دوره پهلوی دوم را بنمایاند.

در این کتاب بخش مهمی از تحولات ایران در بیست و پنج ساله اخیر سلطنت پهلوی با نگرشی آسیب شناسانه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. این اثر حاصل تلاش نگارنده در مدت زمانی طولانی و بررسی دقیق و گسترده اسناد و مدارک، شواهد، کتابها و سایر منابع مطالعاتی و تحقیقاتی است.

برای نگارش و تدوین این کتاب، هزاران برگ از اسناد محرمانه و طبقه بندی شده مضبوط در بایگانی های ساواک مطالعه و بررسی شده و صدها برگ سند منتشرة دیگر مورد استفاده قرار گرفته است. نگارنده نهایت سعی خود را به کار بسته تا منابع و اسناد قابل دسترس، مطالعه شده و صحیح ترین متن در تدوین و تنظیم اثر به کار رود.

هر چند نام نگارنده این سطور در جایگاه نویسنده معرفی شده، اما در مراحل مختلف تحقیق، تدوین و تنظیم نهایی کتاب، عزیزان پر ارج دیگری نیز یاریگر نویسنده بوده اند. بدون تردید نظیر آثار پیشین نگارنده، همسر گرانقدرم سرکار خانم اقبال حکیمیون در صدر تمام کسانی است که موجبات تدوین و آماده سازی این اثر را فراهم آورده اند که از ایشان سپاسگزارم. همچنین از بخش حروف چینی این مؤسسه، به ویژه سرکار خانم لیلا قدیانی که حروفچینی و صفحه آرایی اثر حاضر را عهده دار بوده اند، صمیمانه سپاسگزارم. در نهایت قدردان همه عزیزانی هستم که هر یک به گونه ای و در مراحل مختلف، یاریگر نویسنده بوده و در تدوین، آماده سازی و چاپ و انتشار کتاب قبول زحمت فرموده اند.

ص:15

امیدوارم مطالب کتاب حاضر مورد مداقه قرار گیرد؛ همچنین پذیرای ایرادات و نواقص احتمالی و تذکرات اهل فن هستم.

مظفر شاهدی

تهران - بهار 1386

ص:16

فصل یک: سازمانهای اطلاعاتی - امنیتی ایران در گذر زمان

1- دوران باستان

در نوشته ها و آثار مورخان و پژوهشگران، اخبار قابل اعتنا و متقنی دربارة دستگاهها و مراجع اطلاعاتی و امنیتی ایران قدیم و عهد باستان دیده نمی شود؛ و اساساً محققان در این زمینه به ندرت به اطلاعاتی دست یافته اند. آنچه امروزه تحت عنوان دستگاهها و مراجع اطلاعاتی و امنیتی از آن یاد می شود در نظام سیاسی - اجتماعی عهد باستان محلی از اعراب نداشته و اصولاً ارتباطات اجتماعی - سیاسی مردمان آن روزگاران هنوز ابتدایی بود. با تمام این احوال، می توان استنباط کرد که در جای جای همین ارتباطات و نظام اجتماعی - سیاسی ابتدایی هم جنبه هایی از فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی وجود داشته است. با آغاز سلسلة هخامنشی در ایران - قرن ششم قبل از میلاد - به تدریج رگه های روشن تری از تشکیلات و فعالیتهای اطلاعاتی امنیتی را می توان ردیابی کرد. با تشکیل امپراتوری هخامنشی، که صاحب نظران آن را پایه گذار نظام امپراتوری انسجام یافته و متشکل در جهان می دانند، ارتباطات سیاسی - اجتماعی و اداری بخشهای مختلف گسترش قابل اعتنایی یافت و با تقسیم بندی جدید جغرافیایی - سیاسی امپراتوری به ساتراپهای متعدد، موجب شد شاهان هخامنشی درصدد بهره گیری از شیوه های کارآمدتر نظام اطلاعاتی - امنیتی و خبررسانی برآیند تا میان مرکز امپراتوری با ساتراپ نشینهای متعدد ارتباط لازم برقرار شود. در همین راستا بود که، هم زمان با پدید آمدن نخستین دستگاههای اداری - دیوانی انسجام یافته، اهمیت قابل توجهی به نظامهای اطلاعاتی - امنیتی و خبررسانی داده شد تا «کار حفظ عدالت و امنیت را تسهیل کند.» بدین ترتیب بود که، حداقل از دوران سلطنت داریوش اول هخامنشی، دستگاه اطلاع رسانی و جاسوسی، تحت عنوان «چشم و گوش شاه» پا به عرصه

ص:17

وجود نهاد و با گماشتن مأمورانی در اقصی نقاط امپراتوری، کار نظارت بر امور مختلف کشور را به گونه ای نامحسوس، ولی تقریباً کارآمد، برعهده گرفت.(1)

همگام با تضعیف و سپس فروپاشی امپراتوری هخامنشی، دستگاه اطلاعاتی - امنیتی آنان نیز راه زوال پیمود و از میان رفت و با تشکیل سلسله سلوکی (میراث خواران اسکندر) نظمی نوین در عرصه سیاسی - اجتماعی و اداری کشور پدیدار شد و با ورود عناصر یونانی و هلنی به عرصة فرهنگی، اجتماعی و سیاسی ایران، در نظامهای امنیتی - اطلاعاتی امپراتوری هم تغییراتی داده شد. ساتراپ نشینهای پیشین به تدریج برچیده شدند و به جای آنها واحدهای سیاسی - اداری کمتر متشکل، تحت عناوین پلیس در سراسر امپراتوری بنیاد نهاده شد که ارتباطات سیاسی - اداری و اطلاعاتی هماهنگ تری با پادشاه سلوکی داشتند. در این میان، نیروهای نظامی نقش بسیار مهمی در انجام وظایف اطلاعاتی - امنیتی برعهده داشتند. منابع موجود، نظام اطلاعاتی - امنیتی مستقل دیگری، به جز این نیروها، برای سلسلة سلوکیان و میراث خواران اسکندر در ایران ثبت نکرده اند.

در دورة اشکانیان، نظام اطلاعاتی - امنیتی منسجم و قابل توجهی تشکیل نشد و نظام اداری - سیاسی آن از نظمی استوار برخوردار نبود. به علت عدم تمرکز سیاسی و پراکندگی روابط میان شاه اشکانی با ایالات و بخشهای مختلف و شکل گیری نوعی نظام ملوک الطوایفی، که رگه هایی از فرهنگ و تمدن یونانی را هم در خود نهفته داشت، امکان تأسیس دستگاهی که بتواند به گونه ای منظم و کارآمد روابط اطلاعاتی - امنیتی مرکز را با ولایات آسان گرداند میسر نشد. در آثار و منابع قابل دسترس، اشاره ای صریح و آشکار به وجود دستگاه اطلاعاتی - امنیتی سلسله اشکانیان نشده است. بنابراین، نظامی که از اوایل تأسیس سلسلة هخامنشی برای انجام وظیفه یک نظام اطلاعاتی - امنیتی تقریباً متمرکز و کارآمد شکل گرفته بود، مدتها پس از سقوط آن سلسله به دست فراموشی سپرده شد.(2)

با تشکیل امپراتوری ساسانی، نظام اداری - سیاسی کشور از انسجام و یکپارچگی قابل توجهی برخوردار شد. تقسیمات اداری - سیاسی و نیز سازمان دیوانی گسترده ای در امپراتوری

ص:18


1- عبدالحسین زرین کوب، تاریخ مردم ایران: ایران قبل از اسلام، ج 1، صص 13 - 110؛ اردشیر خدادادیان، تاریخ ایران باستان: آریاییها و مادها (مجموعه اول و دوم)، صص 17 - 105 و ص 150.
2- عبدالحسین زرین کوب، پیشین، صص 150 - 151 و صص 390 - 395؛ رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، ص 157؛ صص 310 - 315.

شکل گرفت و دستگاه اطلاعاتی - امنیتی تقریباً نیرومندی ایالات و بخشهای مختلف کشور را با مرکز امپراتوری مرتبط می ساخت. نظام اطلاعاتی - امنیتی کشور زیرمجموعه گسترده تری از تشکیلات عظیمی بود که زیرنظر وزیر اعظم، که لقب «هزار بد» داشت، اداره می شد. اعضای سازمان اطلاعاتی - امنیتی ساسانیان ترکیبی از افراد نظامی و غیرنظامی بود که به فراخور جایگاهی که داشتند وظایف محوله را انجام می دادند. این دستگاه اطلاعاتی، علاوه بر برقراری امنیت داخلی در شهرها و بخشهای مختلف امپراتوری، اخبار و اطلاعات ریز و کلان حوزه خدمت خود را به مرکز امپراتوری و وزیر اعظم گزارش می دادند و طبق آموزشهای ارائه شده از سوی تشکیلات مرکزی، فعالیت خود را تنظیم می کردند. در دورة پادشاهی خسرو انوشیروان، تشکیلات اطلاعاتی - امنیتی امپراتوری باز هم گسترش یافت و به تبع اصلاحات او «وحدت و تمرکزی که به وسیله دیوان و ارتش در قلمرو ساسانی به وجود آمد موجب استقرار امنیت بی سابقه ای شد!»(1)

2- دوران اسلامی

پس از گسترش اسلام، تا مدتها ایران جزئی از امپراتوری پهناور اسلامی محسوب می شد و به تبع آن، نظام اداری و سیاسی ایران هم تابع نظم نوین جهان اسلام گردید. پس از پایان عصر خلفای راشدین، امویان و سپس عباسیان بر مقدرات جهان اسلام حکم می راندند. حوزه جغرافیایی - سیاسی ایران هم در تمام دوران حکمرانی امویان به طور مستقیم توسط حکمرانان عرب اداره می شد. با آغاز قدرت یابی عباسیان، به تدریج، حکومتهای محلی نیمه مستقل و سپس مستقل در بخشهایی از ایران سربرآوردند. با این حال، تا آغاز حمله مغول و تسخیر سراسر ایران و بغداد (مرکز جهان اسلام)، عباسیان هنوز در ایران نفوذ و اعتبار معنوی و اسمی داشتند. با فتح ایران به دست مسلمانان و اعراب، نظام سیاسی پیشین تقریباً یک سره از میان رفت. با این حال، دستگاه اداری و دیوانی آن، توسط حکمرانان جدید اقتباس شد و تا مدتها حداقل در بخشهای شرقی امپراتوری اسلامی، روش اداری - دیوانی عصر ساسانی، در اداره کشور به حاکمان عرب و مسلمان یاری می داد. هم زمان با آن، نظام اطلاعاتی - امنیتی

ص:19


1- آرتور کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، صص 148 - 205؛ د. امینی، تاریخ دو هزار و پانصد ساله پلیس ایران، صص 9 - 10.

جدیدی شکل گرفت که هر چند از تجارب نظم پیشین بهره می برد اما اساساً تحت کنترل رهبران مسلمان قرار گرفت. از همان نخستین سالهای حضور اسلام در ایران به تدریج اداره جدید «شرطه» که ریاست آن را «صاحب الشرطه» می نامیدند شکل گرفت و در کنار آن اداره دیگری تحت عنوان «حسبیه» و به ریاست «محتسب» تأسیس شد. این دو سازمان جدید، علاوه بر حفظ امنیت و برقراری نظم در جامعه، عهده دار وظیفه اطلاعاتی و خبررسانی نیز بود و ارتباط مرکز امپراتوری با حکمرانان آن در نقاط مختلف و از جمله ایران، عمدتاً از طریق این دو اداره تأمین می شد. طی سالهای بعد، حیطه وظیفه و عمل اطلاعاتی و خبررسانی این دو سازمان گسترش یافت و اداره دیوان جدیدتر «برید» به ریاست «صاحب البرید» بیش از پیش به تسهیل امور دستگاه اطلاعاتی - امنیتی و خبررسانی و جاسوسی خلفای اموی و سپس عباسی کمک کرد. علاوه بر این دوایر رسمی اداری، خلفای اموی و عباسی برای کنترل و مراقبت از اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بخشهای مختلف امپراتوری، از حضور و فعالیت گروههای پرشمار خبرچینان و مهنیان بهره می بردند؛ گروههایی که گفته می شد تا خصوصی ترین زوایای زندگی افراد نفوذ کرده بودند؛ در این میان، به ویژه، اعمال و رفتار حکام، وزیران، نجبا و صاحبان نفوذ و قدرت در بخشهای مختلف جهان اسلام زیر ذره بین مراقبت دائمی جاسوسان خلفای اموی و عباسی قرار داشت.(1)

با تشکیل حکومتهای محلی مستقل و نیمه مستقل در بخشهای مختلف ایران در واپسین سالهای تسلط عباسیان، دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی امپراتوری اسلامی، در این حکومتها و در مقیاسی کوچک تر در این حکومتها تأسیس شد. این نظام اطلاعاتی - امنیتی تقریباً در تمام حکومتهای محلی آن روزگار برقرار بود. پیشگام این دستگاه اطلاعاتی در حکومتهای محلی، سامانیان بودند؛ پس از آن آل بویه، غزنویان و خوارزمشاهیان و دیگر حکومتهای مقارن هم این نظام را تقلید کردند. در حکومت آل بویه، که عمدتاً نظامیان بر دیوانیان تفوق داشتند، دستگاه اطلاعاتی و امنیتی آنان نیز بیش از آن که در اختیار دیوانها باشد توسط نظامیان کنترل می شد. در این دوره اساساً دیوان، تابعی از «مصلحت لشکر» بود و دیوانهای چندگانه مذکور که حداقل بخشی از وظایف و حیطه عمل آنها در جهت اطلاع رسانی و امور اطلاعاتی و امنیتی بود، با هماهنگی نیروی نظامی و لشکری وظایف فوق را انجام می دادند.

ص:20


1- د. امینی، پیشین، صص 10 - 12.

با این حال، امرا و حکمرانان آل بویه برای نظارت و کنترل امور نظامیان و سایر بخشهای اداری و حکومتی هم ناظران مستقلی گمارده بودند که آنان را از کم و کیف امور و توطئه های احتمالی آگاه می کردند. غزنویان هم، که دستگاه اداری - سیاسی شان عمدتاً برگرفته از روش دیوانی سامانیان بود، کمابیش از سیستم اطلاعاتی - امنیتی سامانیان برای امور داخلی و خارجی خود سود می جستند. در دورة حکمرانی سلجوقیان هم کمابیش همین دستگاه دیوانی و اجزاء اطلاعاتی - امنیتی آن برقرار بود.(1)

با تسلط مغولان بر حوزه جغرافیایی ایران، تا مدتی در نظام دیوانی و اطلاعاتی - امنیتی کشور نقصانی وارد شد. اما ایلخانان خیلی زود به اهمیت این دستگاه اداری - دیوانی و اطلاعاتی پی بردند. به ویژه، با بهره گیری از رجال و سیاستمداران ایرانی، بار دیگر آن را احیا کرده و با سنتهای اداری - سیاسی مغولی درآمیختند. با این حال، در نظام اداری - امنیتی مغولان، تا واپسین سالهای حضورشان، نیروهای نظامی و لشکریان بر دیوانیان تفوق داشتند. در همان حال، حیطه وظیفه اطلاعاتی و خبررسانی دیوانهای ذکر شده اندکی تغییر یافت؛ از جمله حیطه فعالیت اطلاعاتی و نظارتی محتسب و دیوان حسبیه نسبت به دوره های پیشین گسترش یافت؛ علاوه بر این، مقام حاجب که در حکومتهای محلی سابق (به ویژه در دوره سلجوقیان و غزنویان) تا حد زیادی تنزل داده شده بود، اهمیت بیشتری یافت و به عنوان یک منصب مهم درباری، نظارت عالیه ای بر امور مختلف لشکری و کشوری پیدا کرد. از مهمترین مناصب جدیدی که در دوره ایلخانان، بخش عمده ای از وظایف آن در حیطه نظارتی، اطلاعاتی و امنیتی متمرکز شد مقام داروغه بود که، به ویژه، در برقراری امنیت داخلی شهرهای مختلف از شأن و اعتبار و نیز اقتدار قابل توجهی برخوردار شد و فعالیت دوایر دیوانی - اداری سابق را تا حد زیادی تحت الشعاع قرار داد.

در همان حال در دوره مغول، «دیوان اشراف» تحت ریاست مشرف الممالک از اهمیت بیشتری در امور اطلاعاتی و نظارتی برخوردار شد، تا جایی که مشرف الممالک در این دوره مقامی هم شأن «صاحب دیوان» که عمدتاً بر امور مالی، تجاری و نظایر آن نظارت داشت، به دست آورد. همچنین با تأسیس سازمان جدید «یام» یا «یامخانه» که امور مربوط به چاپار و

ص:21


1- ریچارد. ن. فرای، تاریخ ایران از فروپاشی دولت ساسانیان تا آمدن سلجوقیان، ج 4، صص 125 - 126 و صص 158 - 159؛ آن. ک. س. لمبتون، سیری در تاریخ ایران بعد از اسلام، صص 81 - 88.

چاپارخانه ها را برعهده داشت، نحوة خبررسانی در نظام مغولان بیش از پیش آسان شد. این یامخانه ها، علاوه بر نقل و انتقال اخبار و مکتوبات متعارف، در ارسال اخبار و اطلاعات امنیتی و جاسوسی نیز فعال بودند؛ با این توضیح که بسیاری از اعضای غیرنظامی دیوانها و دوایر اطلاعاتی - امنیتی و نیز اداری - مالی مغولان را ایرانیان تشکیل می دادند و تا پایان عصر ایلخانان در ایران، همواره بین نظامیان و دیوان سالاران ایرانی، که بسیاری از مشاغل حساس اداری و اطلاعاتی را به دست آورده بودند، کشمکشی پایان ناپذیر وجود داشت. این کشمکش در نهایت موجبات فروپاشی تقریباً زودهنگام حکومت مغولان را در ایران فراهم آورد.(1)

با آغاز سلسله صفویه، تشکیلات اداری و دیوانی، گسترش کمّی و کیفی یافت و به تبع آن، زیرمجموعه های اطلاعاتی - امنیتی و خبررسانی نیز نمود آشکارتری یافتند؛ به ویژه این که نظام سیاسی صفویه نسبت به دوره های قبل، از انسجام و یکپارچگی بیشتری برخوردار شد و این مهم با وجود دستگاه اداری - دیوانی و اطلاعاتی منظم و کارآمد تداوم یافت. منصب داروغه که از دوره مغولان پدید آمده بود، در دورة صفویه اهمیت بیشتری یافت و در تمام شهرهای کشور بر فعالیتهای اطلاعاتی - امنیتی و نظارتی آن افزوده شد. مقام و منصب دیگری که از دوران صفویه مورد استفاده قرار گرفت «کلانتر» بود. اولین هسته های مقام کلانتری در دوران مغول پدید آمد، اما گسترش کمّی و کیفی فعالیت و حیطه عمل آن در دورة صفویه بود. کلانتران که در تمام شهرها و قصبات و حتی روستاهای کشور حضور داشتند، به عنوان رابط بین حکومت و مردم عمل می کردند و به اقتضای شغل و سمتی که داشتند، بخشی از وظایف آنان به امور اطلاعاتی - امنیتی و خبررسانی مربوط می شد. از دیگر تأسیساتی که به نوعی از نوآوریهای دوره صفویه بود و از آن در امور اطلاع رسانی و انتقال خبر استفاده می شد، کبوترخانه ها بود. استفاده از کبوتران در امور خبررسانی، از قدیم الایام در ایران مرسوم بود، اما از زمان شاه عباس اول، این شبکه گسترش یافت و او «در تمام مملکت وسیع خود کبوترخانه هایی به منظور مطلع شدن از حوادث روزانه قلمرو خود و ارتباط مستقیم با فرماندهان قسمتها و قلاع نظامی و ... در تمام ایران... کبوترخانه هایی بنا نمود و هر کبوترخانه به وسیله پنج نفر نظامی مأمور و مسئول که ورود کبوتران را اطلاع می داده اند،

ص:22


1- آن. ک. س. لمبتون، پیشین، صص 103 - 104 و صص 146 - 162؛ برتولد اشپولر، تاریخ مغول در ایران، صص 296 - 297.

اداره می گردید.» در همان حال، روش اطلاع رسانی از طریق شیپور و آتش نیز در این دوره مورد توجه و استفاده فراوان قرار گرفت که بیشتر کاربرد نظامی داشت. نیز صفویان چاپارخانه ها را در سراسر کشور منسجم و کارآمد کردند و به تبع آن، سرعت نقل و انتقال خبر در کشور افزایش چشمگیری یافت.

از دیگر دوایر و مناصبی که به فراخور شغل و سمتشان، بخشهایی از وظایفشان به امور اطلاعاتی - امنیتی و خبررسانی مربوط می شد، «نقیب»، «عسس»، «احداس» (احداث)، «میرشب» و «کشیک چی ها» بودند. تمام این دوایر انتظامی و اطلاعاتی - امنیتی زیرنظر مقام «دیوان بیگی» انجام وظیفه می کردند.(1)

پس از سقوط صفویان و ظهور نادرشاه افشار، یکپارچگی و انسجام سیاسی - اداری و اطلاعاتی پیشین دچار نقصان شد. از آنجایی که نادرشاه فرصت بسیار کمی برای پرداختن به آبادانی و تثبیت سیاسی - اجتماعی حکومت داشت، در نتیجه نهادهای اداری و دیوانی هم امکانی برای توسعة دوباره نیافتند. نادرشاه پیش از هر چیز در هیئت یک دولت و حکومت نظامی همیشه مسلح ظاهر شد و عمدة دوران حکومت و پادشاهی او در جنگهای پایان ناپذیرش با همسایگان و سرکوب شورشها و نافرمانیهای داخلی گذشت. به همین دلیل دستگاه اطلاعاتی و امنیتی نادر بیش از هر چیز به امور نظامی و لشکری می پرداخت و بسیاری از مشاغل و مناصب دیوانی و اطلاعاتی آن دوره در اختیار نظامیان و سپاهیان بود؛ وظایف اساسی و عمده آن هم حمایت و فراهم آوردن امکانات لازم اطلاعاتی - امنیتی برای ارتش همیشه مسلح نادرشاه بود.

با تشکیل حکومت زندیه، تا حدی از نابسامانیهای سیاسی، نظامی و اجتماعی دوران پس از نادر کاسته شد. به ویژه در دوران سی ساله حکمرانی کریم خان زند که خود را «وکیل الرعایا» نامید، آرامش نسبی در گوشه و کنار کشور پدیدار شد که بیش از هر چیز به درایت سیاسی او بازمی گشت. در دوره حکومت او، به تدریج در دستگاه اداری و دیوانی کشور بهبود حاصل شد و نظم اطلاعاتی - امنیتی دوباره ای برای نظارت بر امور کشور برقرار گردید. اما پس از درگذشت کریم خان زند، دوران پرتلاطم نابسامانیهای سیاسی و نظامی و اجتماعی

ص:23


1- ن. و. پیگو لوسکایا و دیگران، تاریخ ایران از قدیم ترین ایام تا عصر حاضر، صص 538 - 539 و صص 546 - 553؛ یحیی افتخارزاده، نظمیه در دوره پهلوی، صص 12 - 13.

آغاز شد و تمام ارکان اداری - دیوانی و به تبع آن، سازمان اطلاعاتی - امنیتی کشور تا مدتها به شدت ضربه دید. با آغاز قدرت یابی آقا محمدخان قاجار و استقرار و تثبیت تدریجی سلسلة قاجار در ایران، بار دیگر کشور انسجام سیاسی خود را به دست آورد و دوران جدیدی در عرصه تاریخ تحولات سیاسی - اجتماعی آغاز شد.(1)

3- دوران قاجار

آقا محمدخان با انتصاب قاسم خان دولّو به عنوان کوتوال تهران، اولین گام را در راه تشکیل نظمیه (شهربانی) در تاریخ معاصر ایران برداشت و میرزا شفیع مازندرانی را برای مدیریت امور غیرنظامی شهر گماشت. پس از آن، دستگاه اداری - دیوانی و اطلاعاتی و امنیتی به میراث رسیده از دورانهای گذشته، به تدریج در نظام جدید پذیرفته شد. از جمله، منصب کلانتر بار دیگر مورد توجه حکمرانان قاجار قرار گرفت و دامنه آن توسعه یافت. میرزا ابراهیم خان کلانتر، که وزیر اعظم و اعتماد الدوله سه پادشاه (لطفعلی خان، آقا محمدخان و فتحعلی شاه) بود، نشان از اهمیت و اعتبار سمت و منصب کلانتری در آن روزگار است و نشان می دهد که کلانتران اساساً از میان رجال درجه اول کشور و منطقه منصوب می شدند. دستگاه اداری و به تبع آن، نظام اطلاعاتی و امنیتی قاجارها طی دوران حکومت فتحعلی شاه و محمدشاه، بر همان پایه های سنتی ادامه یافت و نسبت به دوران گذشته تغییر محسوسی در آن مشاهده نشد.(2)

با آغاز پادشاهی ناصرالدین شاه، روند تدریجی تحوّل در دستگاه اداری و نیز اطلاعاتی و امنیتی قاجارها سرعت گرفت؛ به ویژه، با انتصاب میرزا محمدتقی خان امیرکبیر به عنوان صدراعظم، به نظام اطلاعاتی و امنیتی کشور توجه جدی تری شد. امیرکبیر، علاوه بر اینکه قوای امنیتی - اطلاعاتی و انتظامی سابق را تقویت کرد و نظم جدیدی به آن داد، در انتظام امور جاسوسی و اطلاعاتی نیز تلاش قابل توجهی کرد. دستگاه اطلاعاتی و جاسوسی امیرکبیر، که به «منهیان امیر» هم شهرت یافته است، علاوه بر اینکه بر عملکرد مجموعه

ص:24


1- ن. و. پیگو لوسکایا و دیگران، پیشین، صص 606 - 607 و صص 615 - 619؛ آن. ک. س. لمبتون، پیشین، ص 179.
2- ناصر تکمیل همایون، تحولات قشون در تاریخ معاصر ایران، ج 1، صص 106 - 125؛ یحیی افتخارزاده، پیشین، صص 13 - 14.

دستگاههای حکومتی و دوایر داخلی نظارت داشت، در امور مربوط به کنترل خارجیان در ایران و نیز ارتباطات رجال و دولتمردان ایرانی با محافل و سفارتخانه های خارجی و غیره فعال بود. گفته شده که امیرکبیر افرادی «امین و راستگو» را به عنوان منهیان دستگاه جاسوسی خود به کار گمارده بود و این افراد در مأموریتهای محوله جاسوسی و خفیه نگاری خود موفق بودند. امیرکبیر، به ویژه در مراقبت از رفتار و فعالیت محافل و سفارتخانه های روس و انگلیس مصر بود و برای کنترل آنها به تشکیلات جاسوسی - خبرچینی ویژه خود اتکا داشت. در عین حال نیز بر روابط اتباع ایران با سفارتخانه ها و افراد خارجی در ایران، نظارت دقیق داشت.

دستگاه اطلاعاتی و جاسوسی امیرکبیر به حدی موجبات نگرانی سفارتخانه های روس و انگلیس را فراهم آورده بود که آنان برای مقابله با آن، منابع مالی و اطلاعاتی مضاعفی از دولتهای متبوع خود خواستار شدند. از جمله کلنل شیل وزیر مختار وقت بریتانیا در تهران، اعلام کرده بود: «مبلغی در حدود سیصد لیره برای شناختن جاسوسان امیر، چه در تهران و چه در ولایات، مورد نیاز هیئت نمایندگی می باشد. تصور می رود صرف چنین مبلغی بجا و ضروری باشد.»

از مهمترین اقدامات امیرکبیر، تعیین مأموران دوجانبه و ضدجاسوسی در سفارتخانه های روس و انگلیس بود. گفته می شد بسیاری از منشیان، دبیران و کارکنان ایرانی سفارتخانه های خارجی در تهران، اخبار و اطلاعات محرمانه درون سفارتخانه ها را به امیرکبیر گزارش می کردند.

با پیگیری دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ویژه امیرکبیر، در بخشهای مختلف دستگاههای حکومتی، اخذ رشوه به حداقل رسید و مأموران و کارگزاران حکومت به دلیل رُعبی که از جاسوسان و خبرچینان امیرکبیر داشتند در اخذ رشوه سخت مردد شدند.

با برکناری و قتل امیرکبیر، دستگاه اطلاعاتی - جاسوسی و امنیتی او نیز یکسره از میان رفت و از منهیان امیر اثری باقی نماند. به ویژه سفارتخانه های خارجی و محافل بیگانه نیز از مأموران جاسوسی و ضدجاسوسی امیرکبیر که در برخی موارد به خصوصی ترین و محرمانه ترین اسرار آنان دست پیدا کرده بودند رهایی یافتند.(1)

ص:25


1- د. امینی، پیشین، صص 23 - 24؛ تقی نجاری راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم پهلوی، صص 18 - 19.

در واپسین سالهای حکومت ناصرالدین شاه، به تدریج تشکیلات پلیسی - اطلاعاتی جدیدتری جایگزین نظم پلیسی پیشین شد. به نظر می رسید با ورود مستشاران خارجی و تشکیل نظمیه جدید، نظام امنیتی - پلیسی کشور وارد مرحله جدیدی شده است. کنت دو مونته فورته اتریشی اولین نظمیه جدید ایران را در دوره ناصرالدین شاه بنیاد نهاد و خود نزدیک به چهارده سال در رأس آن قرار گرفت؛ نظامنامه جدیدی برای نظمیه تدوین شد و به تدریج امور اطلاعاتی، امنیتی و جاسوسی هم در اداره جدیدالتأسیس نظمیه متمرکز شد. نظمیه جدید کار خود را رسماً از 1295ق. آغاز کرد. کنت دومونت فورته در 1309ق. از سمت خود برکنار شد. از هنگام برکناری فورته تا پیروزی انقلاب مشروطیت، سیزده تن به ریاست نظمیه منصوب شدند «که همگی زیر نفوذ شاه و نایب السلطنه قرار داشتند». از جمله رؤسای نظمیه در آن دوره محمد کریم خان مختارالسلطنه بود که گفته شده خدمات سودمندی در ارتقای کمِّی و کیفی فعالیتها و حیطه عمل نظمیه داشت. سرپاس رکن الدین مختار، رئیس جبار و جنایت کار شهربانی رضاشاه فرزند همین مختارالسلطنه بود. با این احوال، برخی آگاهان به امور تصریح کرده اند که با آغاز کار نظمیه جدید، فساد اداری و سیاسی از میان نرفت.(1)

از دوایری که در اواخر دوران سلطنت ناصرالدین شاه تشکیل شد «دایره خفیه نگاری» است که وظیفه اولیه آن کشف جرایم و جلوگیری از اعمال تروریستی و بمب گذاری بود. هدف این بود که از سوءقصد احتمالی به جان شاه و سایر رجال و دولتمردان درجه اول کشور جلوگیری شود و از طریق دایره خفیه نگاری، توطئه کنندگان قبل از انجام هرگونه اقدام سوء شناسایی و دستگیر شوند. تشکیلات دایره خفیه نگاری تا سالها بعد به فعالیت خود ادامه می داد و اسناد و مدارک موجود، از فعالیت آن در دوره سلطنت مظفرالدین شاه، محمدعلی شاه و پس از آن نیز حکایت دارد. حیطه عمل و وظایف خفیه نویسان که تشکیلات آن تحت کنترل نظمیه قرار گرفت، به تدریج گسترش یافت. در بیشتر محافل و مجالس سیاسی، مذهبی و گروه های مختلف اجتماعی، اقتصادی و ... افرادی از آن - پیدا یا پنهان - حضور داشتند و گزارشهای مخفیانه بسیاری از حوزه فعالیت خود تهیه می کردند و به مرکز می فرستادند. بسیاری از مأموران اداره خفیه نویسی به عنوان نوکر، فراش، آشپز و ... در بخشهای مختلف

ص:26


1- د. امینی، پیشین، صص 23 - 32؛ یحیی افتخارزاده، پیشین، صص 15 - 17.

انجام وظیفه می کردند و هویت آنان مخفی بود.

با آغاز تحرکات مشروطه خواهی، گزارشهای خفیه نویسان افزایش چشمگیری یافت. آنها در میان افراد و جمعیتهای مخالف حضور می یافتند و دیده ها و شنیده های خود را طی گزارشهای مکتوبی در اختیار مسئولان قرار می دادند.(1)

از نوآوریهای ناصرالدین شاه، که به نوعی در زمرة امور اطلاعاتی - امنیتی و خبررسانی قرار می گرفت، تشکیل صندوق عرایض در شهرها و ایالات مختلف بود. ظاهراً نظارت بر این صندوقها که معمولاً در میدانهای اصلی شهرها و ایالات نصب می شد، از عهده حکمران و دوایر رسمی محلی خارج بود و معتمدین مستقلی از سوی حکومت مرکزی بر آنان گماشته شده بود. قرار بود مردمی که به دلایلی قادر نیستند شکایات و خواسته های خود را با حکومت محلی مطرح سازند و یا خواسته ها و حقوقشان از سوی کارگزاران حکومتی نادیده گرفته و پایمال شده است و یا اخبار و اطلاعاتی از سوء جریان امور در اختیار دارند، طی عریضه هایی که مستقیماً در اختیار حکومت مرکزی قرار می گرفت، دادخواهی کنند و شکایت نزد شاه برند. اما این صندوقهای عرایض به دلیل اعمال قدرت حکومتهای محلی، در مدت زمانی کوتاه کارآیی خود را از دست دادند. به رغم دستورات حکومت مرکزی، مأموران حکومت محلی دورادور بر آن نظارت داشتند و پیش از آنکه عریضه نویسان، عریضه های خود را در صندوقها بیندازند، تهدید و تنبیه شده، نامه های آنان گشوده و اسرار آن برملا می شد؛ در نهایت نیز از ارسال آن جلوگیری می شد.

ص:27


1- جرج ناتانیل. کرزن، ایران و قضیه ایران، ج 1، صص 603 - 604.

در دوره ناصرالدین شاه اداره محابس و زندانهای کشور هم (به ویژه در پایتخت) در اختیار نظمیه قرار گرفت. شعبات و دوایر نظمیه، به تدریج علاوه بر تهران در برخی شهرهای مهم کشور نیز تشکیل شد که در مقیاسی کوچک تر همان وظایف نظمیه پایتخت را عهده دار بودند. زندانهای عصر قاجار وضع اسفباری داشت و از نظر بهداشتی و نیز تغذیه دارای حداقل امکانات بود. دو نوع زندان در دوران ناصرالدین شاه و پس از آن قابل شناسایی است. قسم اول مختص زندانیان عادی بود که تحت عنوان انبار شناخته می شد و دیگری زندان قلعه بود که به مخالفان و محکومان سیاسی اختصاص داشت. ضمن اینکه متهمان سیاسی تا تعیین نهایی میزان مجازات، عمدتاً در منازل حکام محلی و متنفذان و غیره نگهداری می شدند. در

دوره قاجار، شکنجه زندانیان و متهمان سیاسی و غیره بسیار معمول بود و برای اقرار گرفتن از متهمان، سخت ترین تنبیهات و شکنجه ها اعمال می شد. در دوره صدارت حاج میرزا آقاسی و امیرکبیر، تلاشهایی برای جلوگیری از شکنجه شدید زندانیان و متهمان صورت گرفت و مقرراتی وضع شد، اما این مقررات هیچگاه ضمانت اجرایی نیافت و به ویژه در ایالات و شهرهای مختلف، حکام محلی و کارگزاران حکومتی هرگز به دستورهای صادر شده در منع شکنجه متهمان توجه نکردند. در همان حال، مجازاتهای سنگین و غیرانسانی محکومان در دوره ناصرالدین شاه و پس از آن کماکان ادامه یافت و پس از انقلاب مشروطیت و تحولات پس از آن بود که به تدریج در نوع مجازاتها تعدیلی به وجود آمد.(1)

از دیگر اقدامات نظمیه و دستگاه اطلاعاتی - امنیتی قاجارها، سانسور مطبوعات و کنترل و نظارت بر نشر روزنامه و کتاب بود. از آغاز امر، سانسور و نظارت بر نشر مطبوعات از سوی اداره کل انطباعات به ریاست محمدحسن خان صنیع الدوله صورت می گرفت و مطبوعات و کتابها قبل از انتشار توسط بازبینان اداره انطباعات مورد بررسی و مطالعه قرار می گرفتند و هرگاه مطالبی برخلاف مصالح حکومتی تشخیص داده نمی شد مجوز نشر صادر می گردید.

از هنگام تشکیل اداره سانسور - نوزدهم ربیع الثانی 1302 - بر کتابها و نشریات منتشره در کشورهای خارجی و ورود و توزیع آن در کشور، کنترل شدیدی اعمال شد، به تبع آن نیز «سخت گیری در امور ارتباطات پستی و ارسال مراسلات افزایش یافت».

با قتل ناصرالدین شاه و آغاز سلطنت مظفرالدین شاه، کنترل و نظارت و نیز سانسور مطبوعات و کتاب، نوساناتی از سر گذرانید. میرزا علی اصغر خان امین السلطان از سانسور و کنترل مطبوعات و کتاب پشتیبانی می کرد، به همین دلیل در دوران صدارت عظمای او اداره انطباعات و نظمیه در کار سانسور جدیّت بیشتری به خرج می دادند؛ اما در دوران میرزا علی خان امین الدوله، سختگیری بر مطبوعات و نشر کتاب کاهش چشمگیری یافت. بدین ترتیب، هر چه از دوران سلطنت مظفرالدین شاه زمان بیشتری سپری می شد، کار نظارت و سانسور مطبوعات و کتاب در داخل و خارج کشور کاهش می یافت؛ تا جایی که در آستانه انقلاب مشروطیت، نشریات و روزنامه های بسیاری در گوشه و کنار کشور منتشر می شد که نسبت به

ص:28


1- علی اصغر شمیم، ایران در دوره سلطنت قاجار، ص 342؛ محمد زرنگ، تحول نظام قضایی ایران، ج 1، صص 111 - 113.

حکومت قاجار و نظام استبدادی حاکم بر کشور، انتقادات تند و صریحی داشتند و حکومت و کارگزاران آن هم به ندرت قادر بودند از نشر و توزیع آن جلوگیری کنند.(1)

4- عصر مشروطه و تجدید ساختار نظام اطلاعاتی - امنیتی

مقدمات تجدید ساختار نظمیه و استخدام مستشاران خارجی برای مدیریت آن، از همان ابتدای فتح تهران - 1327ق. - در دولت محمدولی خان تنکابنی (سپهدار اعظم) فراهم شده بود. رهبران مشروطه دریافته بودند که بدون وجود نظمیه ای کارآمد و سازماندهی شده، قادر به ایجاد نظم و امنیت در کشور نخواهند بود.

مستشاران سوئدی را باید پایه گذار نیروهای جدید اطلاعاتی - امنیتی و کارآگاهان نظمیه دانست. سوئدیها برای تربیت نیروهای اطلاعاتی و کارآگاهان ماهر، آموزشهایی در نظر گرفتند و با مراجعه به کتابها و منابع معتبر خارجی، اولین هسته های نیروهای امنیتی - اطلاعاتی و کارآگاهی کشور را به روش جدید تربیت کردند و به خدمت اداره تأمینات نظمیه درآوردند. چگونگی تشخیص هویت و احراز بزه متهمان سیاسی و جنایتکاران و غیره و نیز بهره گیری از شیوه انگشت نگاری، از جمله مهمترین آموزشهایی بود که توسط مدیران سوئدی اداره تأمینات به کارآموزان کارآگاهی و نیروهای اطلاعاتی - امنیتی ارائه می شد.

از مهمترین حوادث جنایی و تروریستی دوران فعالیت سوئدیها در نظمیه ایران، جریان «کمیته مجازات» بود.

پس از چندین قتل، بالاخره نظمیه، اداره تأمینات و کارآگاهی نظمیه اعضای برجسته آن را دستگیر کرد. در دوران پرتلاطم مشروطه، قتلهای سیاسی و غیرسیاسی دیگری نیز به وقوع پیوست که نظمیه و اداره تأمینات در کشف برخی از آنها موفق بود.(2)

از ادارات تحت کنترل نظمیه سوئدیها، زندانها بود. با مدیریت سوئدیها بر نظمیه، زندانها نیز تا اندازه ای وضع مناسبی یافتند، اوضاع زندانیان اندکی بهبود پیدا کرد و مقررات و قواعد

ویژة زندان و زندانیان تنظیم و به مورد اجرا گذاشته شد.(3)

ص:29


1- محمدابراهیم انصاری لاری، نظارت بر مطبوعات در حقوق ایران، صص 54 - 62.
2- مرتضی سیفی فمی تفرشی، نظم و نظمیه در دوره قاجار، 179 - 189 و صص 207 - 211؛ سون. بری. دال، گزارش نظمیه تهران، صص 40 - 46 و صص 124 - 127.
3- مرتضی سیفی فمی تفرشی، پیشین، صص 198 - 199 و صص 271 - 274؛ سون. بری. دال، پیشین، صص 47 - 49.

با آغاز دوران مشروطه و تشکیل دولت و مجلس، نشریات و روزنامه ها از آزادی عمل بیشتری برخوردار شدند. اما این آزادی بر اثر نوسانات سیاسی - اجتماعی، دچار نقصانهای مقطعی شد و با آغاز دوران استبداد صغیر بسیاری از نشریات مشروطه خواه و منتقد به دستور حکومت توقیف و تعطیل شدند. با این حال، روند نظارت و کنترل بر مطبوعات نسبت به دوران پیشین، از قاعده و نظم بیشتری برخوردار شد. در مجلس شورای ملی دوره اول و دوم قوانینی به تصویب رسید که بر اساس آن مجوز نشر مطبوعات و حیطه فعالیت و آزادی آنها مشخص تر شد. در قانون اساسی مشروطیت هم توجه خاصی به اهمیت نشر مطبوعات و روند انتشار آنها شده بود. پس از مشروطیت، نظارت و کنترل نظمیه بر مطبوعات و نشریات، کاهش چشمگیری یافت و این مهم در اختیار وزارت معارف قرار گرفت.

بدین ترتیب، هنگامی که کودتای سوم اسفند 1299 به وقوع پیوست، هنوز افسران سوئدی بر نظمیه و دوایر آن نظارت عالیه داشتند. در میان ادارات نظمیه، ادارة تأمینات و پلیس سیاسی، توسعه کمّی و کیفی قابل توجهی یافته و کارآمدی آن آشکار شده بود. دوایر اطلاعاتی و کارآگاهی و خبررسانی آن مراحل تکوین خود را پشت سر نهاده بودند و گمان می رفت در آینده ای نه چندان دور از توسعه کیفی بیشتری برخوردار شوند. اما این نظم ایجاد شده و روند در حال شکل گیری آن، پس از کودتای سوم اسفند 1299، دچار تحول و دگرگونی شد و به تدریج در مسیر تحکیم موقعیت نظام استبدادی رضاخان قرار گرفت.(1)

5- دوران رضاشاه

نظام اطلاعاتی - امنیتی، که پیش از آن فقط بخش کم اهمیتی از تشکیلات و حیطه فعالیت نظمیه و شهربانی بود، در دورة رضاشاه گسترش یافت و فعالیت و حیطه عمل آن فعالیتهای شهربانی را تحت الشعاع قرار داد و آن را تابعی از سیاستهای کلی عملیاتی - اجرایی خود ساخت. رضاشاه تصمیم گرفته بود با نظمی قبرستانی و رعب انگیز که دستگاه شهربانی و نظام اطلاعاتی - امنیتی آن ایجاد می کند و تمایلات مستبدانه او را برآورده می سازد، حکومت

کند و هرگونه مخالفت با حکومت خود را سرکوب و از عرصه سیاسی - اجتماعی کشور حذف

ص:30


1- محمد ابراهیم انصاری لاری، پیشین، صص 64 - 81.

کند. با این هدف بود که رضاخان مدت کوتاهی پس از کودتای سوم اسفند 1299، درصدد برآمد دستگاه شهربانی را به لحاظ کمّی و کیفی تقویت کرده و با گماردن افراد مورد اعتماد خود در رأس مدیریتهای آن، کارآیی اش را تضمین کند. بدین ترتیب مدیران و رؤسای سوئدی نظمیه طی یکی دو سالی که از کودتا می گذشت، کنار گذاشته شده و افسران و نیروهای مورد اعتماد رضاخان جای آنان را گرفتند.

در همان حال، رضاخان - رئیس الوزراء - تصویب نامه ای از تأیید هیئت وزیران گذرانید که بر اساس آن دولت اجازه می یافت تشکیلات شهربانی (نظمیه) را سر و سامان دهد و با گماردن مأموران و مدیرانی، به اصطلاح لایق، ساختار آن را منسجم و دگرگون سازد. در همان تصویب نامه، ساختار و تشکیلات جدیدی برای نظمیه (شهربانی) پیش بینی و حیطه وظایف و عمل شهربانی در تهران و سایر شهرها به طور مبسوط و مشخص تشریح شد.(1)

طرح تشکیل حکومتی متمرکز و مقتدر که در نقاط مختلف کشور حکم نافذ آن جاری باشد، از دلایل اصلی مشارکت انگلیس در کودتای سوم اسفند 1299 بود. بنابراین، ضرورت داشت تشکیلات شهربانی، به ویژه بخش سیاسی - اطلاعاتی آن از نظمی جدید و در عین حال کارآمد برخوردار باشد تا حداقل، مخالفان داخلی حکومت را از میان بردارد. در راستای تقویت هر چه بیشتر شهربانی، رضاخان پس از رسیدن به منصب ریاست الوزرایی، در اولین قدم و به رغم تمام مخالفتها، نظمیه (شهربانی) را که تا آن هنگام زیرنظر وزارت داخله انجام وظیفه می کرد، تحت کنترل وزارت جنگ قرار داد؛ وزارتخانه ای که خود از همان اوایل کودتا در رأس آن قرار گرفته بود و این سمت را تا زمان رسیدن به مقام سلطنت حفظ کرد.

پس از عزل سوئدیها، تا پایان سلطنت رضاشاه، شش نفر در رأس شهربانی قرار گرفتند. اولین آنها میرزا محمدخان امیر اقتدار بود که فقط دو هفته در این مقام باقی ماند. پس از او محمدخان درگاهی در دی 1302 رئیس شهربانی شد و تا 12 آذر 1308 - حدود 6 سال - بر شهربانی حکم راند. پس از او، به ترتیب، سرتیپ محمدصادق کوپال و سرتیپ فضل الله زاهدی جمعاً نزدیک به دو سال در رأس شهربانی قرار گرفتند؛ اما چنان که مورد نظر رضاشاه بود مدیران لایقی برای این تشکیلات تشخیص داده نشدند تا این که در 1310ش. سرتیپ

محمدحسین آیرم به ریاست شهربانی منصوب شد و تا فروردین 1315 که رکن الدین مختار

ص:31


1- استفانی کرونین، ارتش و حکومت پهلوی، صص 254 - 258؛ یحیی افتخارزاده، پیشین، صص 24 - 27.

(سرپاس سرتیپ مختاری) بر این سمت گمارده شد در مقام خود باقی بود. سرپاس مختاری آخرین رئیس شهربانی دورة رضاشاه بود.

آنچه پس از کودتا پیش آمد و آن که جانشین ادارة تأمینات و پلیس سیاسی عصر مشروطیت شد عملکردش در تقابل با آزادیهای مشروع سیاسی، اجتماعی و فردی ایرانیان بود. محمد درگاهی، که جانشین وستداهل شد، پیش از آن به دستور رضاخان مأمور رسیدگی به پرونده و عملکرد سوئدیها شده بود تا برای آنها پرونده سازی کرده، بهانه لازم را برای انفصال آنها از رأس نظمیه به دست آورد و این وظیفه را چنانکه خواسته رضاخان بود به انجام رساند. در دورة ریاست درگاهی، شهربانی حیطه فعالیت خود را در تهران و سایر بخشها گسترش داد و در مسیر خواسته های رضاشاه از هیچ کوششی فروگذار نکرد؛ به ویژه در از میان برداشتن مخالفان سیاسی حکومت بی پروایی را به نهایت رسانید. درگاهی در روند قدرت یابی رضاخان، پس از کودتای سوم اسفند تا صعود نهایی او به تخت سلطنت، نقش اساسی برعهده گرفت و با از میان برداشتن مخالفان سیاسی او، راه را برای انقراض سلطنت قاجار هموار کرده، مخالفان سلطنت پهلوی را به انحاء گوناگون به قتل رسانید و یا منزوی ساخت.(1)

در دوره کوتاه ریاست کوپال هم روند تعقیب مخالفان سیاسی حکومت رضاشاه ادامه یافت. برخی رجال درجه اول نظیر نصرت الدوله فیروز در این دوره محاکمه و در زندان شهربانی محبوس شدند.

پس از کناره گیری سرتیپ کوپال از ریاست شهربانی در آذر 1309، چند ماه سرتیپ فضل الله زاهدی، که پیش از آن به علت ناکامی در سرکوب مخالفان استان فارس مورد غضب رضاشاه قرار گرفته، خلع درجه گشته و بیکار شده بود، ریاست شهربانی را برعهده داشت. پس از مدتی رضاشاه زاهدی را عفو کرد و او را پس از کوپال به ریاست شهربانی منصوب کرد؛ اما به علت بی لیاقتی و مخصوصاً پس از «فرار جمعی از زندانیان به سرکردگی سیدفرهاد، یاغی معروف» از زندان قصر، بار دیگر مورد خشم و بی مهری رضاشاه قرار گرفته،

پس از مدت کوتاهی در اردیبهشت 1310 خلع درجه شده از ریاست شهربانی برکنار و زندانی

ص:32


1- د. امینی، پیشین، صص 60 - 61؛ ابوالحسن عمیدی نوری، یادداشتهای یک روزنامه نگار، صص 103 - 105 و صص 129 - 131.

گردید.

دوره ریاست زاهدی بر شهربانی کوتاه تر از آنی بود که بتواند در تشکیلات و مدیریتهای شهربانی تغییراتی دهد. پس از عزل زاهدی سرتیپ محمدحسین آیرم وارد صحنه شد.

آیرم در رأس شهربانی، قدرت بی حد و حصری یافت و در اندک زمانی توانست اعتماد کامل رضاشاه را به خود جلب کند. در دوره او شهربانی به اوج قدرت جهنمی رسید و «مالک الرقاب جان و مال مردم» شد. مخالفان سیاسی و سایر مردم، تحت کنترل شدید و مراقبتهای تمام نشدنی شهربانی قرار گرفتند. حتی رجال و کارگزاران وفادار به رضاشاه هم از تیر گزند شهربانی در امان نبودند و پیوسته از آزاررسانیها و پرونده سازیهای شهربانی در هراس بودند. آیرم بسیاری از رقبای سیاسی و نظامی خود را از اطراف رضاشاه دور کرد و با فراهم آوردن هر آنچه رضاشاه دلخواهش بود، خود را به او نزدیک ساخت. جاسوسان و دستگاه اطلاعاتی - امنیتی شهربانی در دورة آیرم تمام دوایر دولتی و حکومتی را تحت مراقبتهای شدید قرار داده، مخالفان حکومت را تعقیب می کردند؛ در همان حال، مطبوعات در آن دوره تحت شدیدترین سانسورها و نظارتها قرار داشتند و امنیت اجتماعی و حتی فردی مردم نیز از سوی جاسوسان و خبرچینان پرشمار شهربانی سلب شد. در همان حال، آیرم از هر راهی برای ثروت اندوزی و کسب مال و مکنت منقول و غیرمنقول وارد می شد. به واسطه ازدواج فرزندش با خواهرزن رضاشاه، بیش از هر زمان دیگر به خاندان سلطنت نزدیک شد و برای شخص رضاشاه هم املاک و ثروت بسیاری فراهم آورد. همواره مواظب بود سوءظن شاه را نسبت به خود و شهربانی برنیانگیزاند. اما نزدیکی آیرم به رضاشاه و قدرت مهارنشدنی او در رأس شهربانی، چندان دوام نیاورد. رضاشاه به تدریج، چنان که شیوة او بود، نسبت به آیرم و اعمال او ظنین شد. البته این بار آیرم بر رضاشاه پیشدستی کرد و قبل از آن که به تیر خشم رضاشاه گرفتار آید به بهانه معالجه بیماری راهی خارج از کشور شد و به رغم پیگیریهای رضاشاه، دیگر به کشور بازنگشت.(1)

در دورة ریاست کوپال بر شهربانی رکن الدین مختار به سرعت پله های ترقی را طی کرد و معاون انتظامی کل شهربانی کشور شد؛ و این سمت را در دوران ریاست زاهدی و آیرم نیز

حفظ کرد. در واپسین ماههای ریاست آیرم، مختار معاون او بود. هنگامی که آیرم کشور را به

ص:33


1- یحیی افتخارزاده، پیشین، ص 31؛ حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج 6، صص 109 - 115.

بهانه معالجه بیماری به قصد اروپا ترک کرد و دیگر بازنگشت، تا تعیین تکلیف نهایی، مختار کفالت شهربانی را عهده دار بود. هنگامی که رضاشاه از بازگردانیدن آیرم به کشور نومید شد، رکن الدین مختار را با یک درجه ارتقاء به سرپاسی، که معادل با درجه سرتیپی بود، رسانید و ریاست کل شهربانی کشور را به او سپرد. مختاری در تمام دوران ریاستش بر شهربانی و قبل از آن، به فساد مالی آلوده نشد؛ اما در بیرحمی و قساوت دست کمی از آیرم نداشت. در دوره ریاست مختار بر شهربانی، رعب و وحشت سراسر کشور را فراگرفت و دستگاه اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی شهربانی در تمام شئون زندگی سیاسی - اجتماعی و فردی مردم دخالتهای ناروای پایان ناپذیری می کرد.

در دورة ریاست مختار، تشکیلات اداری و امنیتی شهربانی باز هم گسترش یافت و در شهرها و مناطق بیشتری دوایر شهربانی تأسیس شد.

در دوره رکن الدین مختار، فشار شهربانی و اداره سیاسی آن بر مخالفان سیاسی گسترش یافت و نظم قبرستانی کم نظیری در کشور ایجاد شد. در همین دوره بود که برخی از مهمترین رجال مغضوب کشور به دستور مستقیم شاه و مختار و توسط مأموران اداره سیاسی و آگاهی شهربانی به قتل رسیدند و مخالفان رضاشاه تحت تعقیب قرار گرفته و بیش از پیش منزوی شدند.

در دورة مختار ادارة نگارشات شهربانی که مسئول سانسور نشریات؛ کتاب و روزنامه ها بود بر شدت عمل خود افزود و مطبوعات و قلم را به کلی از اعتبار انداخت. در این دوره سانسور و ممیزی به نهایت رسید، تا جایی که حتی تمام مکاتبات و نامه های شخصی مردم با همکاری کارمندان اداره پست خوانده می شد. مأموران آگاهی و اداره تأمینات شهربانی مراقبت شدیدی بر باجه های پستی و فرستندگان و گیرندگان مراسلات و نامه ها داشتند تا هرگاه مطلبی حاکی از مخالفت با حکومت در آنها یافت شود، عاملین را تحت تعقیب قرار داده، مجازات کنند.(1)

انگلیسیها، که خود پایه گذار سلطنت پهلوی بودند گرایش چندانی به آموزش نیروهای اطلاعاتی و امنیتی رضاخان نشان ندادند. با این حال، بسیار مایل بودند از همان آغاز، دستگاه امنیتی و شهربانی رضاخان در سرکوب مخالفان سیاسی بکوشد و «به فعالیتهای سیاسی مضر

رسیدگی کند». نیروهای اطلاعاتی و امنیتی که در ایران دوره رضاشاه حضور داشتند ترجیح

ص:34


1- مرتضی سیفی فمی تفرشی، پلیس خفیه ایران، صص 139 - 163؛ یحیی افتخارزاده، پیشین، ص 35.

می دادند در بسیاری موارد خود مستقیماً در امور اطلاعاتی - امنیتی دخالت کنند و در کشف توطئه های سیاسی رضاخان را یاری نمایند. حسین فردوست نقش فرانسویان را بیش از انگلیسیان در شکل گیری دستگاه اطلاعاتی، جاسوسی و ضداطلاعاتی دوران رضاشاه مؤثر می داند و ترجیح می دهد فرانسویان را پایه گذار و «بنیانگذار دستگاه اطلاعاتی در ایران» معرفی کند.

بنابراین، دستگاه اطلاعاتی - امنیتی و کارآگاهی رضاشاه، بدون اینکه از آموزشهای لازم اطلاعاتی و پلیسی برخوردار باشد، مجموعه ای از نیروهای نامتجانس را تشکیل می داد که مهمترین وظیفه آن وحشت آفرینی در نقاط مختلف کشور و سرکوب شدید مخالفتها بود تا رضاشاه در راستای نقض هر چه بیشتر دستاوردهای مشروطیت و پایمال کردن حقوق اساسی مخالفان سیاسی، اجتماعی و مذهبی آسوده تر گام بردارد. بیشترین فعالیت ادارة تأمینات و پلیس سیاسی رضاشاه در سرکوب گروههای زیر متمرکز شد:

1. دارندگان اندیشه مشروطه خواهی که، با کودتای سوم اسفند 1299 و قدرت یابی و صعود نهایی رضاشاه به تخت سلطنت، دستاوردهای دوران مشروطیت را محکوم به زوال می دانستند؛

2. روحانیان و علمای مذهبی (اسلامی) که، علاوه بر علایق سیاسی، آشکارا نظاره گر دین زدایی و ایجاد محدودیت برای استقلال روحانیان و علما از سوی او بودند؛

3. رجال و سیاستمداران و کارگزاران دولتی، حکومتی و نظامی که با وجود اعلام وفاداری نسبت به رضاشاه و خدمت در مجموعه حاکمیت، همواره مورد سوءظن و خشم رضاشاه بودند، در حالی که رضاشاه، در واقع و یا در دنیای خیال، تصور می کرد هر آن ممکن است از سوی آنان توطئه ای بر ضد او در حال شکل گیری باشد. این گروه از رجال و کارگزاران نیز دائماً در بیم و هراس از رضاشاه و دستگاه مخوف اطلاعاتی - امنیتی به سر می بردند؛

4. مدیران و تحریریه مطبوعات و نویسندگان کتابها و نشریات که از همان نخستین ماههای کودتای سوم اسفند تحت شدیدترین سانسورها و نظارتهای نظمیه (شهربانی) قرار گرفتند و این روند تا پایان دوران سلطنت رضاشاه ادامه یافت؛

5. ایلات و عشایر که بلافاصله پس از کودتا سرکوب آنان آغاز شد و تا پایان دوران سلطنت رضاشاه همواره از مهمترین دغدغه های او به شمار می رفتند؛

6. در نهایت، عامه مردم که همواره تحت مراقبت شهربانی قرار داشتند و هرگز از

ص:35

آزارهای مأموران فاسد آن آسوده نبودند.

شکل گیری و انسجام نهایی دستگاه اطلاعاتی و پلیس سیاسی رضاشاه مدتها به طول انجامید. اما دستگاه خبرچینی و جاسوسی او از طریق نظمیه (شهربانی) از همان آغازین سالهای کودتای سوم اسفند 1299 فعال بود و مأموران مخفی و جاسوسان پرشمار آن، مردم را تحت مراقبتهای شدید قرار می دادند. با تمام این احوال، دستگاه اطلاعاتی شهربانی و ادارة تأمینات آن تا دوران ریاست آیرم تکمیل نشد. در دوره آیرم بود که دایره ای ویژه، که به زودی سایر فعالیتهای شهربانی را تحت الشعاع قرار داد، تحت عنوان ادارة سیاسی تشکیل شد که از آن تحت عناوین «اداره تأمینات»، «پلیس سیاسی» و «ادارة آگاهی» نیز یاد شده است. تمام این عناوین به دایره ویژه شهربانی که وظیفه اساسی آن تعقیب و سرکوب مخالفان سیاسی رضاشاه بود اطلاق می شد. اداره آگاهی شهربانی در دوره آیرم مأموران بسیاری به خدمت گرفت و آنها را در مناطق مختلف جامعه پراکند. بدین ترتیب تمام دوایر دولتی، وزارتخانه ها، مجلس شورای ملی و غیره مملو از جاسوسانی شد که همه روزه گزارشهایی تهیه کرده و برای ریاست شهربانی ارسال می کردند. بر اساس بسیاری از همان گزارشهای مخفیانه، که در موارد متعدد چندان هم حقیقت نداشت، مخالفان حکومت و نیز رقبا و دشمنان شخصی ریاست شهربانی و رضاشاه تحت تعقیب قرار گرفته، مجازات می شدند. بسیاری از رجال درجه اول کشور عمدتاً بر اساس گزارشهای مخفیانه اداره سیاسی شهربانی مقصر شناخته شده، محاکمه و مجازات می شدند.

پلیس سیاسی، دامنة فعالیتهای خود را تا خصوصی ترین مسائل زندگی مردم گسترده بود. حتی نامه های پستی و مراسلات شهروندان معمولی نیز از سوی مأموران و خبرچینان شهربانی، که در ادارات و دوایر مختلف پست حضور داشتند، خوانده می شد؛ نیز کسانی که می خواستند مسافرتهای بین شهری انجام دهند مجبور بودند از اداره سیاسی شهربانی جواز دریافت کنند. پرونده سازیها و پاپوش دوزیهای مکرر پلیس سیاسی شهربانی در دورة آیرم افزایش چشمگیری یافت و افراد بسیاری، صرفاً در نتیجه پرونده سازیها و نیز جرم تراشیهای پلیس سیاسی و ادارة تأمینات گرفتار شده از هستی ساقط می شدند.(1)

ص:36


1- محمود حکیمی، داستانهایی از عصر رضاشاه، صص 246 - 249؛ حسین فردوست، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، خاطرات، ج 1، صص 80 - 81 و صص 480 - 481.

بدین ترتیب، تقریباً تمامی رجال، شخصیتها، نمایندگان مجلس شورای ملی، افراد بانفوذ و صاحب مقام، صاحبان حرفه ها و مشاغل تجاری و اقتصادی و تمام کسانی که سری در میان سرها داشتند پرونده هایی در نزد آیرم و اداره تأمینات و آگاهی او داشتند و او هرگاه اراده می کرد به وسیله همین پرونده سازیهای عمدتاً جعلی و ساختگی فرد موردنظر را به خاک سیاه می نشانید؛ این پرونده سازیها، در عین حال، راهی پرسود برای ثروت اندوزی آیرم و رؤسای وقت شهربانی بود. بسیاری از دارندگان پرونده سیاسی در شهربانی مبالغی کلان و یا اموال و داراییهای غیرمنقول بسیاری در ازاء مطرح نشدن آن، به رئیس شهربانی می پرداختند تا از عقوبت فرجام خلاصی یابند.

پس از پایان دوران ریاست آیرم بر شهربانی و انتصاب رکن الدین مختار به جای او، ادارة تأمینات و پلیس سیاسی باز هم حیطه فعالیت و عمل خود را گسترش داد. تعداد کارآگاهان و افسران اطلاعاتی بیشتر شد و شمار جاسوسان و خبرچینان به «شمار ستارگان آسمان!!» افزایش یافت. جوّ بدبینی در میان مردم و ترس و نگرانی دائمی از خبرچینان شهربانی همگانی شد. علاوه بر مخالفان سیاسی و تمام کسانی که گمان مخالفت درباره آنان می رفت، تمام رجال، شخصیتها و کارگزاران دولت و حکومت نیز در سیطره جاسوسان و خبرچینان ادارة تأمینات (آگاهی) قرار گرفتند و خوش شانس ترین آنان کسی بود که گزارش کمتر مغرضانه تری درباره او تدوین و به رؤسای شهربانی تسلیم می شد. در دوران مختاری، دستگاه دادگستری و وزارت عدلیه، بیش از پیش، تحت سیطره شهربانی و اداره سیاسی آن قرار گرفت و بر اساس پرونده های تنظیمی شهربانی بود که بیشتر محاکمه شوندگان در دادگستری محکوم می شدند. اصولاً قضات و وزارت عدلیه چاره ای جز پذیرش دیدگاههای شهربانی نداشتند. مانند دوران آیرم، در دوره مختاری هم پرونده سازی برای رجال و شخصیتهای کوچک و بزرگ کشور، از امور جاری اداره تأمینات شهربانی محسوب می شد و رجال کشور در دوایر مختلف حکومتی و دولتی از ادارة تأمینات (آگاهی) شهربانی سخت در هراس بودند. در دوران ریاست مختاری، علاوه بر رجال کشوری، افسران و فرماندهان نظامی نیز، با شیوه هایی خاص، تحت مراقبت و کنترل کارآگاهان و جاسوسان ادارة تأمینات قرار گرفتند.

در همان حال، در دوران مختاری هم پرونده سازیهای جعلی و پاپوش دوزی درباره اتباع کشور بسیار رایج بود و مأمورین تأمینات شهربانی به صرف مظنون شدن به افراد، آنان را

ص:37

بازداشت می کردند و مدتها تحت آزار و شکنجه قرار می دادند.(1)

در شهربانی دوره رضاشاه اداره ویژه ای برای کسب اطلاعات و اخبار سری و پنهانی از کشورها و منابع خارجی پیش بینی نشده بود. اصولاً در دوره رضاشاه تشکیلاتی سازمان یافته، که امور مربوط به ضدجاسوسی و عملیات پنهانی اطلاعاتی در خارج از کشور را سازماندهی کند و به انجام رساند، وجود نداشت. با این حال، شهربانی در ضمن اموری که در مورد امنیت داخلی انجام می داد، در زمینه اطلاعات خارجی و مسائل ضدجاسوسی نیز فعالیتهای اندک و پراکنده داشت. فعالیتهای پراکنده ضداطلاعاتی شهربانی نیز عمدتاً در درون مرزهای جغرافیایی و سیاسی کشور صورت می گرفت و به ندرت مأموران اطلاعاتی و امنیتی این تشکیلات در خارج از مرزهای کشور فعالیت داشتند. شهربانی دوران رضاشاه نفوذ چندانی در کشورهای خارجی نداشت و اساساً هیچ گاه به درجه ای از اعتبار و اهمیت اطلاعاتی و ضدجاسوسی دست نیافت که قادر باشد حیطه فعالیتهایش را به خارج از مرزهای کشور گسترش دهد؛ و یا حتی از سوی سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی مختلف جهان، از جمله انگلستان، مورد توجه قرار گیرد. بسیاری از اخبار و اطلاعات امنیتی و جاسوسی خارجی از طریق سفارتخانه ها و نمایندگیهای سیاسی رضاخان از کشورهای خارجی برای مسئولان امر ارسال می شد که «طبعاً کیفیت بسیار نازلی داشت». علاوه بر آن، وظیفه اصلی رکن 2 نیز در ارتش «ضداطلاعات» بود، اما این اداره هم هیچگاه نتوانست چنانکه باید، وظیفه اش را به انجام رساند. فقط در واپسین سالهای سلطنت رضاشاه، افسرانی از فرانسه برای آموزش فعالیتهای ضدجاسوسی به ایران فراخوانده شدند؛ اما نتیجه نهایی اقدامات آنان قابل توجه نبود.

انگلیسیان هم، که رضاخان را به قدرت رسانیده بودند، هرگز درصدد برنیامدند تشکیلات اطلاعاتی و ضدجاسوسی قابل توجهی برای او سازماندهی کنند. ترجیح می دادند مستقیماً و از طریق مأموران اطلاعاتی خود این مهم را انجام دهند و اساساً اعتباری برای شهربانی و دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی رضاخان قائل نشدند. به عقیده آنان تشکیلاتی نظیر شهربانی

صرفاً در جهت سرکوب قهرآمیز و غیرانسانی (آن هم به شیوه های سنتی و عقب مانده) اتباع

ص:38


1- مرتضی سیفی فمی تفرشی، پلیس خفیه ایران، صص 167 - 168 و صص 210 - 219.

کشور می توانست کارآیی داشته باشد.(1)

دستگاه شهربانی، که تشکیلات آن پس از کودتا به سرعت رشد یافت، هیچگاه به حقوق فردی، اجتماعی و سیاسی ایرانیان توجهی نشان نداد و چنانکه دلخواه رضاخان بود هدف خود را سرکوب شدید مردم و ایجاد رعب و وحشتی وصف ناپذیر در کشور قرار داد و در این مقصود البته به موفقیتهای قابل توجهی نیز دست یافت. در همان حال، قدرت شهربانی در سراسر کشور رشدی سرطانی یافت، فساد در درون آن افزایش چشمگیری پیدا کرد و در آن میان رؤسای شهربانی بیش از دیگران در این فساد اقتصادی و اجتماعی غوطه ور شدند.

دزدی، جنایت، قتل، آدم ربایی، رشوه، اختلاس، غصب اموال مردم، تجاوز به نوامیس عمومی و ... در میان کارکنان شهربانی رایج شد. مردم، در نتیجه اعمال غیراصولی و ضدانسانی شهربانی از حقوق فردی و اجتماعی محروم شدند و به تدریج تمام مخالفتها در نطفه خفه شد. منتقدین و دلسوزان جامعه که از بیم جان و مالشان، همواره در تیررس تجاوزات شهربانی بودند، تا پایان دوران سلطنت رضاشاه لب فروبسته و یا به جرم «تشویش اذهان عمومی» و «خلل در نظم کشور» دستگیر و تحت شدیدترین مجازاتها قرار گرفتند و حتی به قتل رسیدند تا عبرتی برای دیگران باشد. بیم و هراس و دلهره همیشگی از تعقیب و مراقبتهای تمام نشدنی مأموران پرشمار ولی فاسد و کم سواد که بر شیوه های سنتی و عقب مانده تکیه داشتند، در میان جامعه فراگیر شد. در همان حال وجدان عمومی جامعه سخت ضربه دید و روح بدبینی و بی اعتمادی در سراسر کشور سایه افکند و جامعه ایرانی به سرعت از مسیر پویای اجتماعی و سیاسی منحرف شد.

در کنار آن، فساد اخلاقی و ابتذال فرهنگی، اجتماعی از سوی دستگاه حاکمیت تشویق می شد. روسپیگری، خرید و فروش و مصرف گسترده مواد مخدر که بسیاری از مأموران و افسران بلندپایه شهربانی نیز گرفتار آن بودند، در جامعه شیوع داشت. بدین ترتیب، شهربانی در حیطه عمل، چنان فضاحتی به بار آورد که نه تنها مخالفان سیاسی رضاشاه بلکه حتی مهمترین افراد، رجال و شخصیتهای کشور نیز که به حکومت وفادار بودند، نفرت شدیدی از آن پیدا کردند. این نفرت که با عزل هر یک از رؤسای وقت شهربانی - به دستور رضاشاه - و

تنبیه احتمالی وی، موجی از خوشحالی (البته پنهانی) در سطح جامعه پدید می آورد، حاکی از

ص:39


1- حسین فردوست، خاطرات، ج 1، صص 80 - 81 و صص 381 - 382.

اوج فساد و خفقان حاکم بر آن دستگاه بود که گمان می رفت با برکناری و تنبیه رؤسای آن، اندکی از آسیبهای وارده بر جامعه التیام یابد.

در دوران رضاشاه دستگاه مهیب شهربانی کرامت انسانی را مورد تعرض قرار داد و آن را تحقیر کرد. بدین ترتیب، ملتی که در آغاز قرن بیستم با انقلاب مشروطیت پیشگام تمام ملل آسیایی در پایان دادن به روش استبدادی حکومت بود، اندکی پس از آن گرفتار رژیم خشن رضاشاه و شهربانی مخوف او شد و مورد شدیدترین تحقیرها و اهانتها قرار گرفت. برجسته ترین رجال و علمای سیاسی - مذهبی کشور با روشهایی بس ناجوانمردانه و غیرانسانی از عرصه سیاسی - اجتماعی کشور حذف شدند. شهربانی به «دستگاه غلام سازی» تبدیل شده بود تا صدای اعتراض هر انسان آزادیخواه و وطن پرستی را در گلو خفه کند و افراد پاکدامن و درستکار را از عرصه زندگی اجتماعی و سیاسی ریشه کن سازد. منشأ همه این فساد رفتار در شهربانی و سایر مراجع حکومتی و دولتی، شخص رضاشاه بود و بس.

فساد شهربانی رضاشاه در سطوح و جوانب مختلف نمودار فسادی بود که مجموعه حاکمیت را دربر گرفته بود. در این میان شهربانی مظهر این فساد بود. رضاشاه هم بارها گفته بود: «نظمیه یعنی من» و این خود حاکی از نگاه ویژه شخص اول مملکت نسبت به روش ویژه حکومتداری بود. بدین ترتیب، رضاشاه بسیار مشعوف بود که «سازمان شهربانی به صورت دستگاه میرغضبی تا حد شقاوت» عمل می کند تا او بتواند بدون توجه به معیارهای انسانی و منطقی، به روشهای استبدادی، بر حکومت پوشالی خود ادامه دهد. آگاهان به امور در آن دوره، تردیدی نداشتند که بخش اعظم قدرت و اعتبار رضاشاه تنها به روشهای خشن «دستگاه دژخیمی شهربانی اش» بستگی دارد.(1)

رضاشاه همیشه نسبت به تمام کارگزاران حکومت سوءظن داشت. دست کم، رجال و کارگزاران لشکری و کشوری درجه اول را در زمره کسانی می دانست که لزوماً باید به طور دائم مراقبت و کنترل شوند و رفتار و کردارشان زیر ذره بین گزارشگران معتمد قرار گیرد. به نظر می رسد در حکومت رضاشاه تمام مردم در زمرة دشمنان و مخالفان او قرار گرفته باشند،

بی آنکه هیچگاه مخالفت آنان به اثبات رسیده باشد.

ص:40


1- محمود حکیمی، پیشین، ص 229 و صص 417 - 420؛ غلامرضا مصور رحمانی، کهنه س-رباز، ج 3، ص 112.

شهربانی و ادارة تأمینات (آگاهی) آن، مسئول مستقیم مراقبتهای سیاسی و سرکوب مخالفان رضاشاه بود و شهربانی همچنانکه خواست رضاشاه بود، این مهم را به انجام رسانید. با این حال، فقط در اوایل دوران ریاست آیرم بر شهربانی بود که «قانون مجازات مقدمین علیه امنیت کشور» - 22 خرداد 1310 - در مجلس شورای ملی تحت کنترل رضاشاه به تصویب رسید تا روند سرکوب مخالفان سیاسی و منتقدان روش استبدادی حکومت رضاشاه نظام مند و قانونی جلوه گر شود. «با دستاویز به این قانون بسیاری گرفتار و افرادی بی گناه در دادگاههای نظامی محکوم و معدوم» شدند.(1)

دستگاه قضایی و دادگستری دوران رضاشاه، نظیر تمام زیرمجموعه های دیگر حاکمیت، از استقلال لازم برای محاکمه و رسیدگی عادلانه به پرونده ها و جرایم سیاسی برخوردار نبود. وزارت عدلیه (دادگستری) آن روزگار صرفاً در چارچوب نظرات و خواسته های رضاشاه و بازوی اجرایی قدرت او، شهربانی و ادارة تأمینات آن، قضاوت کرده و حکم صادر می کرد. اما در واقع امر، جریان رسیدگی به پرونده هایی که به دستگاه دادگستری ارجاع می شد مسیری معکوس داشت؛ به عبارت دیگر، وزارت عدلیه (= دادگستری) صرفاً مجاز بود حکمی را صادر کند که پیشاپیش شهربانی رضاشاه اراده کرده بود. در واقع، بسیاری از پرونده ها و مدارک جرمی که از سوی شهربانی برای رسیدگی و صدور رأی قانونی به وزارت عدلیه ارجاع می شد عاری از واقعیت و حقیقت بود و هرگاه تشکیلات مستقلی بر آن می شد تا صحت این پرونده ها را بررسی کند، محمل منطقی برای اثبات ادعای شهربانی یافت نمی شد. بدین ترتیب، بسیاری از متهمان سیاسی صرفاً در نتیجه پرونده سازیها و دروغ پردازیهای مأموران و گزارشگران ادارة تأمینات و جاسوسان مغرض و یا بی اطلاع و نادان آن، محاکمه و محکوم می شدند. به تدریج، وزارت عدلیه در برابر خواسته و اراده شهربانی سرتسلیم فرود آورد و صرفاً به مجری دستورهای رؤسای شهربانی تبدیل شد تا بر جنایات و ستم های آن صورتی قانونی دهد. به ندرت امکان داشت دستگاه قضایی، گزارشها و پرونده های تنظیمی شهربانی را مورد تردید قرار دهد و در پی صحت و سقم آن باشد.

شهربانی رضاشاه در روند رسیدگی قضایی به پرونده های متهمان، آشکارا به حدی

ص:41


1- مرتضی سیفی فمی تفرشی، پلیس خفیه ایران، صص 146 - 147؛ حسین مکی، پیشین، ج 5، صص 146 - 147.

تهدیدآمیز عمل می کرد که وکلای وقت دادگستری جرأت پذیرفتن وکالت پرونده های ارجاعی سیاسی را نداشتند و نمی توانستند از حقوق موکلان خود، چنانکه قانون اجازه می داد، دفاع کنند. پرونده تعدادی از متهمان، با وجود تبرئه در دادگستری، با اعتراض رؤسای شهربانی نزد رضاشاه، بار دیگر به جریان می افتاد و بدون اینکه جرم آنان ثابت شده باشد، مدتها در زندان باقی می ماندند؛ حتی پس از پایان دوران محکومیت باز هم از زندان خلاصی نداشتند.

در موارد متعددی تنها به صرف بدگمانی شهربانی به افراد، آنان را بازداشت می کردند. افراد بدون اینکه در دادگستری و محاکم قضایی محاکمه شوند، سالها در زندان و بازداشت نگهداری می شدند؛ و با آنکه موارد اتهامی آنان هرگز به اثبات نمی رسید، شهربانی و اداره سیاسی آن به دلایلی کاملاً بی اساس از آزادی آنان جلوگیری می کرد.(1)

پایه های قدرت سیاسی رضاخان از همان آغاز کودتا با خونریزی و قتل مخالفان سیاسی او، که عموماً از آزادیخواهان و مشروطه طلبان بودند، استوار شد. او، در اولین اقدام، مخالفان خود را در مجلس شورای ملی، هدف قرار داد تا مدافعان قانون اساسی و طرفداران نظم قانونی را در کشور از سر راه بردارد و در همان حال با آغاز زودهنگام ترور و قتلهای سیاسی پیدا و پنهان، نشان داد که در راه فاجعه آمیزی که گام نهاده، جدیتی تام دارد.

تعداد کسانی که توسط شهربانی مخوف و فاسد رضاشاه به قتل رسیدند هیچگاه معلوم نشده است. آماری هم در این باره تهیه نشده که تعداد دقیق قربانیان آن دوره را بشناساند. برخی منابع حدود 24000 نفر را آمار داده اند. اگر این گونه آمارها گوشه هایی از حقایق امر باشد پس تعداد کسان گمنام و کمتر شناخته شده ای که به سبب مخالفت با دیکتاتور، در اثر ستمکاری کارگزاران پرشمار و فاسد او جان خود را از دست داده اند بسیار بیشتر از کسانی است که تاریخ دربارة آنان اسنادی ارائه داده است.

علاوه بر مأمورانی از شهربانی که تخصص آنها سم خوراندن و یا خفه کردن کسانی بود که به دستور رضاشاه و ریاست شهربانی دیگر ضرورتی به زنده ماندن آنها احساس نمی شد،

روش آسان تری هم برای از میان برداشتن و به قتل رسانیدن مخالفان وجود داشت و آن

ص:42


1- جهانگیر موسوی زاده، محاکمه، ج 1، صص 26 - 28 و صص 65 - 80؛ بزرگ علوی، پنجاه و سه نفر، صص 88 - 90.

بهره گیری از تخصص پزشکانی ماهر و حاذق در تزریق آمپول هوا و نظیر آن به بخت برگشتگان سیاسی و نیز غیرسیاسی در بیمارستان شهربانی و یا محلی دیگر بود. در تمام دوران سلطنت مخوف رضاشاه، دست کم، دو تن را می شناسیم که به همین عنوان نام آور شدند. اولین آنها دکتر علیم الدوله و دومین آنها پزشک احمدی بود. پزشک احمدی (که پیش از آن شاگرد دوافروش بود)، طی دوران ریاست مختاری بر شهربانی، قتل درمانی مخالفان را برعهده داشت و در این وظیفه خطیر بسیار هم با موفقیت عمل می کرد.(1)

شهربانی و مأموران ستمکار آن در غصب اموال و داراییهای مردم به نفع رضاشاه نقش درجه اول داشتند. همچنین بسیاری از امیران ارتش و شهربانی نیز با سوءاستفاده از قدرت و نفوذی که داشتند در جمع آوری ثروت و مکنت پای در جای پای رضاشاه ارباب کل نهادند. در این میان، ثروت اندوزیهای سرلشکر امیرحسین آیرم و کسب داراییهای غیرقانونی توسط او بیش از سایر رؤسای شهربانی نمود یافت. از اینها که بگذریم، شهربانی و رؤسای وقت از همان دوران ریاست درگاهی تا واپسین ماههای سقوط رضاشاه، که مختاری بر شهربانی حکمرانی می کرد، برای ثروت اندوزی شاه و غصب اموال و داراییهای مردم، از هیچ کوششی فروگذار نمی کردند. بی جهت نبود که در زندان قصر «قسمتی بود که اطاق قباله نامیده می شد و هرگاه زمینداران یا زندانیان دیگر مالک املاکی بودند که مورد توجه کارپردازان اداره املاک اختصاصی قرار می گرفت و آنها حاضر نبودند آنها را تقدیم» نمایند، در آن بخش محبوس می شدند و در نهایت البته با پذیراییهای مفصلی! که از سوی شکنجه گران شهربانی از آنان صورت می گرفت قباله از پیش تنظیم شده را با رغبت تمام به نام اعلیحضرت همایونی واگذار کرده امضا می نمودند. بدین ترتیب، با اعمال فشار و تهدیدهای پایان ناپذیر مأموران شهربانی، بسیاری از ملاکان و زمینداران، به ویژه در مناطق شمالی و سایر بخشهای حاصلخیز کشور، مجبور شدند حداقل بخشی از داراییها و املاک خود را به رضاشاه واگذار کنند و یا به رسم انعام و چشم روشنی، به ولیعهد و نظایر آن پیشکش نمایند. همچنین بسیاری از مردم را مجبور می کردند املاک خود را با نازل ترین قیمت به اعلیحضرت رضاشاه بفروشند و هرگاه

کسانی حاضر نمی شدند در این نقل و انتقالات همکاری! لازم را با مأموران شهربانی و سایر

ص:43


1- مجموعه مکاتبات، اسناد، خاطرات و آثار فیروز میرزا نصرت الدوله فیروز، ج 2، صص 177 - 345؛ محاکمه محاکمه گران، به کوشش محمد گلبن و یوسف شریفی، صص 190 - 192.

مراجع قانونی! کشور داشته باشند، زندان، شکنجه و احتمالاً قتل و نابودی در انتظارشان بود.(1)

با آغاز سلطنت رضاشاه، مطبوعات سیاسی از عرصه کشور رخت بربستند و کنترل سانسورچیان شهربانی بر مطبوعات بسیار سخت شد. از آن پس فقط نشریاتی ادامه حیات یافتند که در ستایش از رضاشاه و سیاستهای او گوی سبقت و رقابت را از یکدیگر می ربودند. به تدریج تمامی نشریات دولتی شدند و محتوای آنها خالی از مطالب خواندنی و جالب توجه شد، به ویژه، مسائل سیاسی داخلی دیگر جایی در مطبوعات نداشت. در همان حال، مراجع دولتی و مجلس نیز دیگر هرگز جرأت نکردند دربارة مطبوعات و سانسور اخباری که بر آن حاکم بود سخنی به میان آورند.

در دوره رضاخان کشور فاقد دستگاه ضداطلاعاتی و جاسوسی قابل توجهی بود. اما اینتلیجنس سرویس که از دوران قاجار مأموران بسیاری در کشور داشت نفوذش را در دوره رضاشاه گسترش داد. دستگاه اطلاعاتی انگلستان در ایران دوره رضاشاه عمدتاً برای کنترل فعالیتهای آلمانیها فعال بود که، در نهایت، در جنگ جهانی اول به تدریج در بخشهای مختلف اقتصادی - تجاری و البته سیاسی کشور نفوذ داشتند. همچنین تعداد قابل توجهی آلمانی در پوششهای مختلف اقتصادی و دیپلماتیک در ایران فعالیت می کردند. پس از پایان جنگ جهانی اول و هم زمان با قدرت یابی رضاخان در ایران، آلمانیها باز هم بر نفوذ خود در ایران افزودند. انگلستان، که در آن روزگار اصلی ترین رقیب و دشمن آلمانیها محسوب می شد، نیروهای اطلاعاتی و امنیتی خود را بیش از پیش در ایران فعال کرد تا علاوه بر امور جاری اطلاعاتی و جاسوسی، رقبای آلمانی خود را در ایران کنترل کند. بدین ترتیب، دستگاه اطلاعاتی - امنیتی انگلستان از پرنفوذترین سرویسهای اطلاعاتی بیگانه در ایران آن دوره بود که علاوه بر تهران، در سایر شهرها و مناطق حساس ایران هم مأ مورانی با پوششهای مختلف اقتصادی، تجاری، دیپلماتیک و غیره داشت؛ البته سرویس اطلاعاتی انگلستان نفوذ دیرپایی در ایران داشت.

پس از انگلستان، شوروی در ایران دارای نفوذ اطلاعاتی - جاسوسی چشمگیری بود. این

کشور هم از اوایل دوران قاجار در ایران نفوذ یافت و مأموران اطلاعاتی - امنیتی آن هم، پا به

ص:44


1- حسین مکی، پیشین، ج 6، صص 27 - 30 و ص 102؛ اسنادی از انتخابات مجلس شورای ملی در دوره پهلوی اول، صص 65 - 66 و صص 139 - 143.

پای سایر عوامل این کشور در ایران، فعال بودند. با سقوط دولت تزاری و جایگزینی رژیم کمونیستی در شوروی، رهبران رژیم جدید، علایق اقتصادی، سیاسی و اطلاعاتی خود را باز هم در ایران دنبال کردند و مأموران بسیاری از دستگاه اطلاعاتی و جاسوسی آن در پوششهای مختلف سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی و غیره در دوران رضاشاه فعالیت داشتند. گو اینکه در آغاز امر میان سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و شوروی در ایران دوره رضاشاه رقابت شدیدی وجود داشت اما پس از حمله آلمانها به شوروی و پیوستن آن کشور به صف متفقین، همکاری سرویس اطلاعاتی شوروی و انگلستان در ایران علیه آلمانیها آغاز شد.

آلمانیها حداقل از زمان جنگ جهانی اول، در ایران نفوذ قابل توجهی به دست آورده بودند و در دوران جنگ جهانی اول، مأموران اطلاعاتی آلمان در بخشهای مختلف با انگلیسیها و روسها رقابت چشمگیری داشتند. این رقابتها پس از آغاز سلطنت رضاشاه باز هم افزایش یافت و پس از آن، شمار بسیاری از نیروهای اطلاعاتی آلمان با پوششهای مختلف روانه ایران شدند. فعالیت نیروهای اطلاعاتی آلمان در ایران با آغاز جنگ جهانی دوم نمود بیشتری یافت و این خود بهانه ای شد برای دخالتهای هر چه بیشتر انگلیسیها و روسها در ایران، که در نهایت به سقوط رضاشاه انجامید. متفقین معتقد بودند حضور گستردة مأموران آلمانی در ایران، اصل بی طرفی ایران را در جنگ جهانی دوم نقض کرده و از رضاشاه خواستند آلمانیها را اخراج کند. گفته شده که مأموران اطلاعاتی آلمان در ایران در مسائل جاسوسی و سیاسی، ارتباطاتی نیز با رضاشاه داشتند و یکی از توطئه هایی که بر ضد او چیده شده بود با اطلاع رسانی به موقع دستگاه اطلاعاتی آلمان ناکام ماند.

به هر حال، متفقین که قصد داشتند با اشغال ایران ارتباط مستقیمی بین شوروی و خلیج فارس برقرار سازند، در نهایت، حضور گسترده ستون پنجم آلمان را ایران دستاویزی برای این اقدام تجاوزکارانه قرار دادند.(1)

ص:45


1- سازمانهای جاسوسی بیگانه در ایران، صص 22 - 31 و ص 53.

ص:46

فصل دو: روند و دلایل تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)

اشاره

پس از سقوط رضاشاه قدرت بلامنازع شهربانی و ادارة تأمینات آن دچار رکود شد و دامنة فعالیت مأموران ادارة آگاهی و پلیس سیاسی آن کاهش چشمگیری یافت. به ویژه پس از آنکه برخی از مهمترین جنایتکاران پیشین شهربانی دستگیر و تحت تعقیب قرار گرفتند، به تبع آن در نظام خشن پلیسی و اطلاعاتی شکل گرفته در تشکیلات گسترده شهربانی هم نقصان جدی پدیدار شد و تا سالها روش های پیشین در تعقیب، دستگیری و شکنجه مخالفان سیاسی دنبال نشد. با این حال دستگاه اطلاعاتی - جاسوسی شهربانی یک سره از کار نیفتاد، اما به دلیل تحولات سیاسی - اجتماعی نوینی که در کشور در حال شکل گیری بود، روشهای مذموم گذشته به ندرت در شهربانی و ادارة آگاهی مجال بروز و ظهور یافت و این روند تا کودتای 28 مرداد 1332 کماکان ادامه داشت. بدین ترتیب طی دوازده سال نخست سلطنت محمدرضا، دستگاه اطلاعاتی - امنیتی و نیز پلیس سیاسی قابل اعتنایی وجود نداشت. با این حال در برخی مقاطع همین دوران دوازده ساله، دستگاه شهربانی در مسائل سیاسی روز دخالت می کرد و به سود یا زیان برخی گروههای سیاسی، دربار و غیره وارد عمل می شد. اما این گونه اقدامات هیچگاه انسجام یافته نبود و در عین حال تداوم جدی هم نداشت. در همان حال رکن 2 ارتش و فرمانداری نظامی هم در امور اطلاعاتی - امنیتی و پلیسی دخالت می کردند. پس از کودتای 28 مرداد 1332 و سرنگونی دولت مصدق، به تدریج فضای سیاسی اجتماعی کشور به سمت روشهای ناپسند دوران رضاشاه سیر کرد و هنگامی که در اواخر 1335ش. با تصویب قانون تأسیس و تشکیل ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) دستگاه اطلاعاتی - امنیتی انسجام یافته ای در ایران شکل گرفت، بسیاری از روشهای

نامطلوب و غیراصولی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در حال خودنمایی بود. این بار هم دستگاه

ص:47

اطلاعاتی، امنیتی کشور قدم در راهی نهاد که پیش از آن شهربانی رضاشاه آن را آزموده و قریب به دو دهه حقوق اساسی مردم را نقض کرده و حمایت گر روش استبدادی حکومت شده بود. طرح تشکیل ساواک هنگامی ضرورت یافت که محمدرضا با حمایت و پشتیبانی قدرتهای خارجی مسیری را که پیش از او پدرش بر آن نهج حکم رانده بود گام نهاد و به تبع آن هر چه روند مشروطیت زدایی و گرایش به استبداد نمود بیشتری می یافت، ساواک هم بر روشهای خشن خود می افزود. فرض این مبحث بر این پایه استوار خواهد بود که: 1. زمانی ضرورت وجودی تأسیس ساواک احساس شد که حاکمیت به سمت استبداد و خودکامگی رفت. 2. قدرتهای خارجی (امریکا و انگلستان) که به دنبال کودتای 28 مرداد 1332 دولت مصدق را سرنگون و نظامی دلخواه جایگزین آن کرده بودند، به تدریج تشکیل نهادی پلیسی - امنیتی و اطلاعاتی جدیدی را مورد توجه قرار دادند که بتواند منافع درازمدت آنان را در ایران تضمین کند. بنابراین این دو کشور و به ویژه امریکا پیشگام تشکیل، تکوین و هدایت ساواک شد تا از یک سو بتواند بر مخالفتهای داخلی پایان دهد و از سوی دیگر این کشور را در اهداف اطلاعاتی - جاسوسی منطقه ای یاری دهد. بدین ترتیب ساواک برخلاف نامش برای سلب امنیت داخلی و نیز نقض و تضعیف حاکمیت و استقلال ملی به نفع قدرتهای غربی ذی نفوذ در ایران گام نهاد. پیش از آنکه ساواک تشکیل شود فرمانداری نظامی که در رأس آن تیمور بختیار انجام وظیفه می کرد، بسیاری از موانع رسیدن به حکومت استبدادی را از میان برداشته و با تحکیم موقعیت و نفوذ سیاسی، اقتصادی امریکا و انگلیس در ایران، آماده بود مجموعه مسئولیتهایش را (البته) در مقیاس بسیار گسترده تری به مولود جدید (ساواک) واگذار کند.

قانون امنیت اجتماعی مصدق

برخی از مخالفان مصدق، از جمله مظفر بقایی، قانون امنیت اجتماعی او را که با استفاده از لایحه اختیارات شش ماهه از مجلس شورای ملی، به تصویب رساند، مقدمه ای بر تشکیل ساواک در بیش از چهار سال بعد دانسته اند. این قانون که شامل 9 ماده و چند تبصره بود، در اول آبان 1331 توسط مصدق تهیه شد و سه ماه ضمانت اجرا داشت. تردیدی نیست که اقدام مصدق در اخذ اختیار قانونگذاری از مجلس دوره هفدهم از اشتباهات فاحش دوران

نخست وزیری او محسوب می شود. همان مجلس هفدهم هم که این اجازه را به نخست وزیر

ص:48

اعطاء کرد البته گناه مضاعف تری مرتکب شد. در هر حال اطلاق نام قانون بر تمام این مقررات، لوایح و سایر دستورالعملهایی که از سوی مصدق و یا هر مرجع دیگری تهیه و تصویب شد دور از منطق است. قانون واژه ای است که فقط پس از تأیید و تصویب مجلس شورای ملی مفهوم می یافت. بدین ترتیب آنچه تحت عنوان قانون امنیت اجتماعی مصدق معروف شده، اقدامی فراقانونی و باطل بود. اما در هر حال مقرراتی که تحت عنوان قانون امنیت اجتماعی تدوین شد، محدودیت هایی برای جامعه سیاسی - اجتماعی ایران آن روزگار ایجاد می کرد. این مقررات، مراجع دولتی و حکومتی را برای اعمال فشار بر مخالفان سیاسی و اعتصاب کنندگان گشاده دست ساخت و دستاویزی علی الظاهر قانونی و رسمی برای محدود ساختن آزادیهای فردی، اجتماعی و سیاسی بود. گمان می رود مصدق که خود را پاسدار نظام دموکراتیک حکومت می دانست، با وضع این مقررات، آشکارا در نقض قانون اساسی مشروطیت گام نهاده بود. حتی اگر سیر حوادث سیاسی، اجتماعی داخلی به هر دلیلی امکان ادامه نخست وزیری مصدق را با مشکلات عدیده روبرو می ساخت، او حق نداشت با اقداماتی از این دست، در راستای محدود ساختن حقوق اساسی جامعه ایرانی گام بردارد.

متن این مقررات به اصطلاح قانونی و بسیاری از مفاد و اصول این لایحه، آشکارا ناقض صریح قانون اساسی و تهدید کننده حقوق سیاسی مردم کشور بود و در همان دوران هم مورد اعتراض بسیاری از افراد و گروههای سیاسی قرار گرفت.(1)

این قانون موجب شد تا سالها پس از تشکیل ساواک و آشکار شدن اعمال خلاف آن، مخالفان مصدق او را پیشگام تشکیل ساواک خطاب کنند و از این رهگذر انتقادات تندی متوجه او سازند(2) و ساواک را مولود دوران نخست وزیری او بدانند.(3) گفته شده که برخی از نزدیکترین یاران مصدق پس از تصویب و تهیه این مقررات، راه خود را از او جدا کرده به صف مخالفان پیوستند.(4) این در حالی است که برخی از افراد، به رغم انتقاداتی که به این مقررات داشتند، از اینکه آن را مقدمه تأسیس ساواک بدانند اجتناب ورزیدند.

منصور رفیع زاده آخرین نماینده ساواک در امریکا که بعدها خاطراتش را در کتاب شاهد به

ص:49


1- محمد زرنگ، پیشین، ج 2، صص 111 - 113.
2- مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی، ج 10، صص 167 - 168.
3- مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی، ج 10، ص 168.
4- منصور رفیع زاده، شاهد، ص 101.

چاپ رسانید، ضمن انتقاد از قانون امنیت اجتماعی مصدق که ناقض حقوق اساسی مردم بود، ارتباطی میان آن با قانون تشکیل ساواک و فعالیتهای آتی آن نمی بیند.

کودتای 28 مرداد 1332، مقدمه تشکیل ساواک

هرگاه بتوان مقدمه و آغازی برای روند و دلایل تشکیل ساواک قایل شد، کودتای انگلیسی - امریکایی 28 مرداد 1332 می تواند نقطه عطف و عزیمت این جریان باشد. امروزه دیگر کسی در نقش مستقیم انگلیس و امریکا در کودتای 28 مرداد تردیدی روا نمی دارد. کرمیت روزولت عامل اصلی کودتا صراحتاً به نقش خود، امریکاییها و انگلیسیها در کودتای 28 مرداد 1332 اعتراف دارد. بدین ترتیب باید سازمان سیا و اینتلیجنس سرویس را طراح و مجری اصلی کودتای 28 مرداد 1332 دانست که با همراهی عوامل ایرانی، دربار و وابستگان به محافل خارجی در ایران، دولت در حال احتضار مصدق را به سقوط کشانیدند و چنانکه دلخواهشان بود، مهره های سر به راهی جایگزین آن ساختند تا هر آنچه را که می خواهند در فضای سیاسی مطلوب و بدون مشکل کسب کنند.(1)

کودتای 28 مرداد 1332 اهداف کوتاه مدت و بلندمدتی برای امریکا و سپس انگلیس دنبال می کرد. آنی ترین هدف کودتا از میان برداشتن دولت مصدق بود که بر سر راه نفوذ آنان مشکل آفرینی کرده بود. با نیل به این مقصود، هدف مهم تر تسلط دوباره بر سر پلهای نفتی ایران، در انتظار آنان بود. در این میان امریکا بیش از انگلیس سود برد که تا آن هنگام به طور جدی از عایدات سرشار نفت ایران بهره مند نشده بود. ضمن اینکه با کودتای 28 مرداد 1332 انگلیس هم بخش عمده ای از منافع از کف داده را بار دیگر صاحب شد. عقد قرارداد کنسرسیوم نفت در دوره نخست وزیری سپهبد زاهدی، سرآغاز نیل به این هدف استراتژیک اقتصادی و سیاسی بود. اما هدف امریکا صرفاً کسب عایدات و منافع نفت نبود. این بار آنان به جدّ بر آن بودند تا به عنوان تنها قدرت برتر خارجی در ایران نفوذ کرده، جای پایی استراتژیک که هدف دائمی و بلندمدت آنان را دنبال کند، به دست آورند. بدین ترتیب هر چه

از کودتای 28 مرداد 1332 می گذشت، نفوذ و قدرت امریکا در ایران پررنگ تر می شد تا جایی

ص:50


1- برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره بنگرید به ! دیوید وایز و توماس راس، سیا؛ حکومت نامرئی، ج 1، صص 118 - 122.

که طی یک دهة آتی، این کشور بر بسیاری از اهداف اقتصادی - سیاسی و فرهنگی موردنظر در ایران دست یافته بود و به سرعت در حال تثبیت موقعیت بلامنازع خود در ایران بود. به دلیل مرزهای طولانی ایران با شوروی سوسیالیستی که در آن روزگار رقیبی جدی برای امریکا محسوب می شد، سیاستگزاران این کشور به گسترانیدن هر چه بیشتر حوزه های نفوذ خود در ایران احساس نیاز تمام نشدنی داشتند. بدین ترتیب خیلی زود محمدرضا و نظام حکومتی آن برای امریکا اهمیت استراتژیک بی بدیلی یافت. با چنین اهدافی بود که امریکا پس از مدتی احساس کرد نیازمند دستگاهی اطلاعاتی - امنیتی است تا علاوه بر پایان دادن به مخالفتهای داخلی در کشور، یاریگر اهداف استراتژیک سیاسی و اطلاعاتی و امنیتی در مرزهای ایران و نیز سایر نقاط جهان باشد. بنابراین امریکا از تأسیس ساواک به مراتب بیش از حاکمان ایران و نیز رقبا و دوستان خارجی خود سود می برد. امریکا، به ویژه پس از تشکیل ساواک، امید داشت تا از طریق این تشکیلات جدید، مخالفان ایرانی حضور این کشور را در ایران که تعداد آنان رقم پرشماری از جمعیت چند ده میلیونی را شامل می شد، سرکوب و به انزوا بکشاند.(1) امریکا پس از کودتای 28 مرداد به سرعت تلاش کرد با وابستگی هر چه بیشتر حکومت پهلوی به خود، حضور سایر رقبای سیاسی - اقتصادی را در ایران تحت الشعاع قرار داده، احساس نیاز همیشگی به حضور امریکا را در ایران به شاه و حکومت او بقبولاند. روند رو به افزایش کمکهای مالی، تسلیحاتی و اقتصادی امریکا به دولتهای ایران (پس از کودتا) در راستای نیل به همین مقصود بود.(2) بدین ترتیب امریکا به رژیم کودتا کمک کرد تا 1. مخالفان خود را سرکوب کرده و آنان را تا مدتی منزوی سازد 2. با حل مسئله نفت و کمکهای اقتصادی متعدد مشکلات اقتصادی رژیم را مرتفع سازد 3. سیاست خارجی ایران را در راستای اهداف و خواسته های منطقه ای و جهانی خود سوق دهد 4. با تضعیف و اعمال فشار بر گروههای مختلف سیاسی، دینی و اسلامی، زمینه های داخلی مخالف با حضور خود در ایران را کاهش دهد 5. ساختار اقتصادی کشور را در مسیر وابستگی هر چه بیشتر تغییر جهت دهد 6. با سرکوب و تضعیف شدید حزب توده و گروههای چپ، زمینه های داخلی نفوذ

احتمالی شوروی را در ایران به حداقل برساند 7. با اعمال نفوذ در انتصاب نخست وزیران

ص:51


1- برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره بنگرید به ! جواد منصوری، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج1، صص 16 - 35 .
2- محمد اختریان، نقش امیرعباس هویدا در تحولات سیاسی اجتماعی ایران، صص 14 - 18.

مطیع و طرفدار سیاست امریکا در ایران، با انعطاف عمل بیشتری طرحهای خود را اجرا کند 8. با وارد کردن ایران به پیمانهای منطقه ای (نظامی و اقتصادی) کمربند امنیتی قابل اعتنایی برای تحکیم نفوذ و سلطة خود در منطقه ایجاد کند 9. با اعمال سیاستهای فرهنگی - اجتماعی دلخواه، ایرانیان را به تبعیت از روش زندگی غربی و به ویژه امریکاییها سوق دهد.(1)

بدین ترتیب با تمهید این مقدمات و اهداف ریز و کلانی که امریکا در ایران داشت، تأسیس ساواک و به تبع آن تجهیز و راهبری آن توسط سیا و عوامل پیدا و پنهان امریکا در ایران، می توانست نقش قابل توجهی در موفقیت این اهداف بر عهده گیرد. ضمن اینکه پس از تشکیل ساواک، امریکا باز هم حیطه نفوذ و قدرت خود را در ایران گسترش داد.

هارولد ایرنبرگر که کتابی هم دربارة ساواک نوشته، تأسیس ساواک را از پیامدهای کودتا برشمرده است. وی امریکا را از عوامل اصلی تشکیل ساواک معرفی می کند که امیدوار بود با قدرت و اعتباربخشی به آن، منابع ریز و درشتشان در ایران از تجاوز مصون بماند. او ساواک را «دوست شکنجه گر غرب» لقب داده و نقش سیا را در زمینه چینی برای تأسیس ساواک بی بدیل ارزیابی می کند.(2)

نقش سیا و امریکا در تشکیل ساواک

ساواک اساساً در پاسخ به هیچ نیاز مغفول در کشور پدید نیامد. عملکرد آتی ساواک هم نشان داد که هدف عمده آن تقویت بنیانی نهادهای مدنی سیاسی، اطلاعاتی - امنیتی کشور نبود. و اصولاً هم طرح تشکیل ساواک ابتکاری از سوی دولتمردان و هیئت حاکمه کشور نبود. حسین فردوست تشکیل ساواک را به سیا و امریکا نسبت می دهد. وی معتقد است این سازمان در راستای توسعه شبکه های اطلاعاتی - امنیتی منطقه ای سیا تشکیل شد.(3)

محمد حسنین هیکل روزنامه نگار برجسته مصری هم که کتابی دربارة انقلاب ایران و

ریشه های آن نوشته، با برشمردن علایق و خواسته های سیاسی، اقتصادی و استراتژیک

ص:52


1- برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره بنگرید به ! جواد منصوری، بیست و پنج سال حاکمیت امریکا در ایران، صص 42 - 63.
2- برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره بنگرید به ! خواندنیها، س 39، ش 34، شنبه 22 اردیبهشت 1358، صص 28 - 29 و صص 58 - 60.
3- حسین فردوست، پیشین، ص 289.

امریکا در ایران پس از کودتای 28 مرداد 32، تشکیل ساواک را مؤثرترین اقدام امریکا و سیا ارزیابی می کند که جهت تقویت علایق و منافع آنی و بلندمدت آن کشور در این منطقه احساس نیاز می شد. او ساواک را «بیش و کم شاخه ای از سیا به شمار» آورده که عمده فعالیتهایش در راستای اهداف امریکا شکل گرفته و هدایت شد.(1) برخی دیگر از پژوهشگران نیز تحلیل کرده اند که بخشی از اهداف امریکا و سیا در تأسیس ساواک، به طرح آن کشور برای ریشه کن سازی کمونیسم و گروههای چپ در ایران معطوف بود تا از طریق این تشکیلات جدید، بر مشکلات احتمالی که گمان می رفت از ناحیه این گروهها بر منافع امریکا در ایران وارد شود، جلوگیری کند و موقعیت سیاسی شاه را نیز در رأس هرم قدرت تضمین نماید.(2) علاوه بر گروههای چپ، ساواک باید مخالفان سیاسی، مذهبی او را نیز سرکوب کند.(3)

قرینه دیگری که محققان را به نقش سیا در تشکیل و راهبری ساواک هدایت می کند عملکرد بعدی آن است به طوری که هم زمان با تغییر و تحولاتی که در سیاستهای دولتهای احزاب دموکرات و جمهوریخواه امریکا بروز می کرد و به تبع آن سیاست گذاری و نگرش این کشور در مناطقی نظیر ایران دچار دگرگونیهای مشابهی می شد، در نوع عملکرد ساواک هم که اقدامات و فعالیتهای آن تابعی از سیاستها و خواسته های سیا بود، تغییراتی همسو رخ می داد. چنانکه وقتی دموکراتها سیاست ویژه ای پیش روی دولتمردان پهلوی قرار می دادند، به تبع آن رفتار ساواک نسبت به مخالفان و سایر وظایفی که بر عهده داشت در چارچوب همان طرحهای اعلام شده شکل می گرفت؛ هنگامی نیز که جمهوری خواهان اعمال سیاستهای خشن تری را به شاه توصیه می کردند، هم زمان با آن، سیا هم ساواک را به همان مسیر سوق می داد.

احمد فاروقی و ژان لووریه که فصلی از کتاب مشترکشان - ایران بر ضد شاه - را به ساواک اختصاص داده اند و از آن تحت عنوان چشم و گوش شاه نام می برند، تصریح می کنند که این سازمان پلیسی - اطلاعاتی اساساً تابعی از دستگاه اطلاعاتی امریکا «سیا» بود و سیا بر آن بود تا از طریق این سازمان جدید، اهداف اطلاعاتی، امنیتی و سیاسی خود را در ایران و

ص:53


1- محمد حسنین هیکل، ایران؛ روایتی که ناگفته ماند، صص 126 - 128.
2- ب. کیا، ارتش تاریکی، صص 65 - 68.
3- شمس آل احمد، از چشم برادر، صص 87 - 92.

سایر کشورهای منطقه تسهیل بخشد.(1) جان. دی. استمپل کارمند بخش سیاسی - اطلاعاتی سفارت امریکا در تهران هم دیدگاهی مشابه دربارة نقش سیا در تشکیل و تجهیز ساواک دارد. وی تأکید می کند که «سازمان امنیت و اطلاعات کشور [ساواک] ... آمیزه ای از اف. بی. آی [F.B.I] و سی. آی. ا [CIA] امریکا بود.»(2)

ویلیام سولیوان آخرین سفیر امریکا در تهران هم بر این نکته تأکید دارد که تشکیل ساواک از ابتکارات سیا بود. وی معتقد است همین سازمان بود که طرح تشکیلاتی و چگونگی تأسیس و فعالیت ساواک را در اختیار حاکمان ایران قرار داد. به اعتراف سولیوان: «در سال 1957 سازمان سیا طرح و چارچوب تشکیلاتی یک سازمان جدید اطلاعاتی را به شاه داد و خود در تأسیس و سازمان دادن آن مشارکت کرد. این تشکیلات که به نام سازمان اطلاعات و امنیت کشور نامیده می شد به زودی به نام مخفف آن یعنی ساواک شهرت یافت.»(3)

دلایل داخلی تشکیل ساواک

دلایل داخلی تشکیل ساواک، از علل و دلایل خارجی شکل گیری آن قابل تفکیک نیست. مجموعه علل و عواملی که بر شکل گیری سیاست و رویکرد خارجی حکومت اثرگذار بود، با سلسله تحولات سیاسی - اجتماعی داخلی پیوند نزدیکی داشت. از آنجا که رویکرد کلی سیاست داخلی و خارجی ایران در راستای اهداف و استراتژی منطقه ای و جهانی در حال شکل گیری غرب و به ویژه امریکا بود، تشکیل نهادها و سازمانهایی نظیر ساواک نیز نمی توانست جدای از این مجموعه تحولات صورت گیرد. سرکوب و منزوی ساختن گروههای مختلف سیاسی، اجتماعی و مذهبی کشور صرفاً خواسته محمدرضا شاه نبود، بلکه حامیان خارجی او و در رأس آنها امریکا نیز برای حفظ، تداوم و تحکیم موقعیتشان در ایران خواستار از میان برداشتن این گونه مخالفتها بودند. ضمن اینکه اگر امریکا و سیا در طرح

تشکیل ساواک نقش کلیدی بر عهده داشته باشند، می شود گفت که سرکوب مخالفان رژیم نیز، توسط امریکا صورت گرفته است. بی مورد نبود که برخی محققان تصریح کرده اند ساواک به گونه ای عمل می کرد که گویا شاخه و زیرمجموعه ای از سیا است.

ص:54


1- احمد فاروقی و ژان لووریه، ایران بر ضد شاه، صص 141 - 146.
2- جان. دی. استمپل، درون انقلاب ایران، صص 19 - 20.
3- ویلیام سولیوان، مأموریت در ایران، ص 69.

منوچهر هاشمی آخرین مدیرکل اداره هشتم ساواک (ضدجاسوسی) که پس از سقوط شاه کتابی دربارة کارنامه ساواک منتشر کرده، با برشمردن روند سرکوب مخالفان سیاسی رژیم پهلوی پس از کودتای 28 مرداد 1332 توسط فرمانداری نظامی، ضرورت ادامه سیاست سرکوب مخالفان در سالهای آتی حیات رژیم پهلوی را به دست سازمانی کارآمدتر، از دلایل مهم تشکیل ساواک برمی شمارد.(1)

منوچهر هاشمی خطرات متعددی که مخالفان داخلی رژیم پهلوی را تهدید می کرد، برشمرده و معتقد است که این خطرات نیازمند تأسیس سازمانی پلیسی - اطلاعاتی بود که بر این مخالفتها پایان دهد. وی تصریح می کند که امریکا مدتها قبل از تأسیس ساواک دست به سازماندهی و تجهیز مجدد واحدهای اطلاعاتی ارتش زده بود و هنگامی که نتایج دلخواه از آن حاصل نشد، تشکیل سازمان جدیدی را مورد توجه قرار داد که در هیئت ساواک ظهور و بروز یافت.(2) به گفته او:

هیچ کدام از سازمانهای یاد شده، اعم از فرمانداری نظامی و واحدهای ضداطلاعات در ارتش و شهربانی و ژاندارمری، واجد آن خصوصیات جامعی که یک سازمان اطلاعات و امنیت باید داشته باشد نبودند. فرمانداری نظامی بنا به ذات نظامی خود از جامعه فاصله داشت و خود را به عنوان یک قدرت فائقه برای مقابله با حرکتهایی که بر ضد نظام و رژیم برخاسته بودند یا احتمال به وجود آمدن آنها در آینده

بود، شناسانده بود. در حالیکه یک سازمان اطلاعاتی بنا به طبیعت کار و اصل پنهانکاری، می بایستی در یک چهارچوب جدا از هیاهو، و حتی به صورت نامرئی عمل می کرد، نه به صورت سازمان شناخته شده پرهیاهو. وظیفه ضداطلاعات واحدهای نظامی و انتظامی هم محدود به حوزة کار خود بود، لذا با در نظر گرفتن تمام جوانب امر، تصمیم مقامات کشور، باز هم با صلاحدید کارشناسان غربی، و عمدتاً امریکا، بر آن شد که در ایران هم مانند تقریباً همه کشورهای پیشرفته دنیا، به منظور جمع آوری و تمرکز اطلاعات مورد نیاز کشور از لحاظ امنیت داخلی، و تأسیس واحد اطلاعات خارجی و ضدجاسوسی در آن، سازمانی به وجود آید و کلیه فعالیتهای ذکر شده در آن سازمان متمرکز شود. با این قصد و نیت بود که سازمان اطلاعات و امنیت کشور در

ص:55


1- منوچهر هاشمی، داوری؛ سخنی در کارنامه ساواک، صص 97 - 98.
2- منوچهر هاشمی، داوری؛ سخنی در کارنامه ساواک، صص 98 - 99.

ماههای پایانی سال 1325 تولد یافت و مجوز تأسیس آن از تصویب مجلس شورای ملی گذشت.(1)

آنچه مسلم بود و برخلاف نظری که برخی طرفداران رژیم پهلوی ابراز کرده اند تشکیل ساواک گامی در تحکیم و تقویت پایه های امنیت ملی و استقلال سیاسی کشور نبود و این سازمان مشابهت های بسیاری با نظام پلیسی - امنیتی شهربانی دوره رضاشاه داشت که صرفاً در جهت تقویت پایه های نظام استبدادی او فعالیت می کرد. آنچه هیچگاه موردتوجه قرار

نگرفت احترام و حمایت از حقوق اساسی ملت و تقویت پایه های نظام حکومت مشروطه بود. بنابراین، به لحاظ داخلی ساواک سازمانی بود که اساساً برای رودررویی با مردم پا به عرصه وجود نهاد. هدف از تأسیس آن تقویت پایه های قدرت استبدادی حکومت، که نشانه های آشکار وابستگی خارجی نیز در آن دیده می شد، در برابر میلیونها مردمی بود که از حقوق اساسی اجتماعی، سیاسی و فردی خود محروم شده بودند.

منصور رفیع زاده تصریح دارد که دلایل داخلی تشکیل ساواک تابعی از طرحهای بلندمدت سیا و امریکا در ایران بود. او معتقد است ساواک در داخل کشور جز سلب امنیت اجتماعی، سیاسی و فردی که کشور را به زندانی بزرگ تبدیل کرده بود وظیفه دیگری نداشت و در حیطة خارجی هم جز تبعیت از طرحها و خواسته های امریکا و سیا وظیفه دیگری نمی شناخت. رفیع زاده که نمایندگی ساواک را در امریکا به عهده داشت، به درستی تأکید می کند که ساواک در عرصه داخلی کارنامه ای سیاه از خود به نمایش گذاشت و با از میان برداشتن مخالفان حکومت به مثابه شعبه ای از سیا در ایران و خاورمیانه عمل می کرد.(2)

هنگامی که ساواک در اواخر سال 1335 تشکیل شد بیش از سه سال بود که از کودتای 28 مرداد 1332 می گذشت. در این فاصله تقریباً تمامی مخالفان سیاسی حکومت سرکوب شده بودند. طرفداران مصدق و گروههای سیاسی تشکیل دهنده جبهه ملی، دیگر جایی در عرصه سیاسی نداشتند. نهضت مقاومت ملی هم که از بقایای این گروهها تشکیل شده بود، دیگر رمقی نداشت. در همان حال حزب توده و گروههای چپ به شدت سرکوب شده، بسیاری از اعضای برجسته آن زندانی، اعدام و یا از کشور فرار کرده بودند. روحانیون و علمای

ص:56


1- منوچهر هاشمی، داوری؛ سخنی در کارنامه ساواک، صص 98 - 99.
2- منصور رفیع زاده، پیشین، صص 24 - 25.

مذهبی که در رأس همه آنها آیت الله کاشانی جای داشت، گوشه عزلت گزیده بود و فرمانداری نظامی کنترل شدیدی بر اعمال و رفتار او داشت. فدائیان اسلام نیز که در اعتراض به سیاستهای غیراصولی رژیم دست به تحرکات جدی زده و حتی بر آن بودند حسین علاء - عاقد قرارداد بغداد - را به قتل برسانند، از سوی فرمانداری نظامی تحت شدیدترین فشارها قرار گرفتند و رهبران آن اعدام شدند. در همان حال، حکومت با کنسرسیوم نفت، پیمان بغداد، برگزاری انتخابات فرمایشی، مردم کشور را از نشاط سیاسی - اجتماعی عاری ساخته، نظمی قبرستانی جایگزین آن ساخت. در همان حال با تقسیم غنایم نفت ایران و روند رو به گسترش

نفوذ امریکا در این کشور، دور جدیدی از وابستگی سیاسی، نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی ایران به اردوگاه غرب، تحت رهبری امریکا، در حال تکوین بود. بدین ترتیب وقتی طرح تشکیل ساواک مورد توجه قرار گرفت، حاکمان داخلی و حامیان خارجی آنان بر آن بودند تا سیاستهای در پیش گرفته شده پس از کودتای 28 مرداد 1332 را به گونه ای گسترده تر ادامه دهند.(1) کارنامه ساواک طی سالهای آتی آشکارا این نظریه را اثبات می کند:

پس از 28 مرداد حکومت نظامی در کشور ما دائمی شد و از همان فردای کودتا کشتار زیر شکنجه، ترور در خیابان، ربودن مخالفین، حبس و تبعید غیرقانونی و اعدام سیاسی جزء لاینفک کشورداری گشت. و این ترور متشکل و سازمان یافته با تشکیل ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) وارد مرحله نوینی گشت. در کشور ما دستگاه تروریستی و گانگستری عظیمی به وجود آمد که در پیوند با سیاهترین سازمانهای جاسوسی و تروریستی امپریالیستی و صهیونیستی، از دست یازیدن به هیچ جنایت و هیچ عمل پلیدی باک ندارد. اصول «اخلاقی» آن مافیایی است و مقیاس جنایات آن به طور باورنکردنی گسترده و وسیع. زندانهای این سازمان تروریستی دیگر بی نام و نشان است. دادگاههای نظامی فرمایشی هم دیگر برایش ایجاد مزاحمت نمی کند. ربودن پنهانی هزاران نفر و نگاهداری آنان در

شرایط دلخواه و به مدت دلخواه، تلاش برای سلب حیثیت و اعتبار و خدشه دار کردن شخصیت انسانی زندانیان، کشتن زیر شکنجه، و با گلوله از قفا، پنهان کردن اجساد قربانیان و دزدیدن اموال مردم و در یک کلمه دست زدن به کثیف ترین اعمالی که با حیثیت و شرف انسانی و با حرمت جامعه بشری تناقض دارد - همه و همه اینها شیوه هایی است که

ص:57


1- برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره بنگرید به ! جیمز. ا. بیل، شیر و عقاب، صص 139 - 145.

ساواک موجودیت خود را وابسته به وجود و اعمال آنها می بیند وهر چه زمان می گذرد بهیمیت این سازمان فرون تر می شود و استغراق آن در باطلاق [باتلاق] جنایت و فساد عمیق تر می گردد.

ما را قصد برشماری فهرست جنایات رژیم نیست. چنین کاری به چندین کتاب نیازمند است. تردیدی هم نیست که این کتابها به موقع خود نوشته خواهد شد. قصد ما تنها یادآوری این واقعیت است که در درون دستگاه دولتی ضدملی و ضددموکراتیک کنونی - که در مجموع خویش «طبق قانون» به زبان مردم می چرخد - دستگاه ترور سازمان یافته ای وجود دارد که بر هیچ قانونی متکی نیست، جز خدمت به مرتجعترین و هارترین محافل دربار پهلوی و امپریالیسم. در حال حاضر دولت واقعی که بقیه دستگاه دولتی را هم زیر چکمه

خود می کوبد، همین دستگاه ترور و آدم کشی است. (1)

شخص شاه نیز درباره علل تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) اظهارنظر کرده است. او ضمن اینکه ساواک را سازمانی نظیر دستگاههای اطلاعاتی کشورهایی چون امریکا، انگلیس، فرانسه و غیره می داند،(2) مبارزه با کمونیسم و گروههای مختلف چپ را دلیل اصلی شکل گیری ساواک اعلام می کند. شاه تصریح دارد که ایران به خاطر داشتن مرزهای طولانی با شوروی، همواره در معرض خطر بود و ساواک مأموریت یافت با سرکوب حزب توده و سایر گروههای چپ، خطر سلطه شوروی را در ایران از میان بردارد:

ساواک پس از ماجرای مصدق، به منظور مبارزه با عملیات براندازی کمونیستها در ایران تشکیل شد. من نمی خواستم نسبت به رویة دول غربی در برابر کمونیستها، اظهارنظر و قضاوت کنم ولی فراموش نکنیم که ایران دارای یک مرز مشترک طولانی با اتحاد جماهیر شوروی است. گرچه ما موفق شدیم با این کشور روابط مودّت آمیز حسن همجواری و همکاری اقتصادی برقرار کنیم، با این وجود باید بگویم که پس از جنگ جهانی دوم، مناسبات ما خالی از اشکال و نشیب و فراز نبود. زیرا در سالهای جنگ و تا 1325 قسمتی از خاک ایران در اشغال نیروهای شوروی بود و سپس در آخرین ماههای حکومت مصدق حزب توده چنان قدرت یافته بود که امید داشت ایران را تحت

سلطة خود درآورد. پس ما ن

ص:58


1- احسان طبری، پنجاه سال تبهکاری و خیانت سلسله پهلوی، صص 18 - 19.
2- محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص 369.

اچار شدیم نه به خاطر دفاع از رژیم، بلکه به خاطر حفظ تمامیت ملی، این حزب را غیرقانونی و ممنوع اعلام کنیم.(1)

شاه در جایی دیگر، تشکیل ساواک را برای جلوگیری از اقدامات براندازانه ای می داند که پس از کودتای 28 مرداد 1332 در حال شکل گیری بود. وی تصریح می کند که برای تشکیل و تجهیز ساواک از سیا بهره گرفته شده بود:

ایجاد ساواک، به منظور مبارزه با فعالیتهای براندازی خارجی و داخلی علیه استقلال و تمامیت ارضی ایران بود. مسئولیت بنیانگذاری ساواک در سال 1332 به سپهبد تیمور بختیار تفویض شد. وی در این کار از «سیا» کمک خواست. تعداد زیادی از کارمندان ساواک برای طی دوره های آموزشی به امریکا رفتند و در ادارة مرکزی «سیا» به کارآموزی پرداختند. همچنین دوره های کارآموزی و بازآموزی انفرادی و دسته جمعی، برای کارمندان سازمان اطلاعات و امنیت کشور در غالب سازمانهای اطلاعاتی اروپای غربی ترتیب یافت تا با روشهای آنان آشنایی حاصل کنند.(2)

کریستین دلانوا در کتاب «ساواک» با برشمردن موارد بسیاری از سلطه نظامهای کمونیستی طرفدار شوروی در خاورمیانه و قاره امریکا، تشکیل ساواک را در ایران توسط

امریکا، اقدامی جهت جلوگیری از رخنه کمونیسم ارزیابی کرده است:

... استدلال امریکاییان چنین بود. البته، آنان از تار و مار شدن کمونیستها در ایران خشنود بودند. اما محدودیت سرویسهای امنیتی ایران را که منحصراً برای داخل کشور سازمان یافته بود به خوبی می شناختند. از بعد از کودتای 28 مرداد 32، مستشاران امریکایی در سرویسهای امنیتی ایران کار می کردند. آنها بودند که تصمیم گرفتند ادارات مختلف امنیتی را در یک سازمان واحد جمع کنند که وظیفه اش اساساً فعالیت ضدجاسوسی در جهت اتحاد جماهیر شوروی باشد. امریکاییان میان تهدید شوروی و خطر کمونیسم داخلی تفاوتی نمی دیدند. لذا، به جای ایجاد دو سازمان مستقل، یکی برای مراقبت درون مرزی و دیگر برای مراقبت برون مرزی، هر دو وظیفه را درون سازمان واحدی متمرکز کردند. مادة اول قانون تأسیس ساواک، گردآوری اطلاعات برای امنیت کشور بود و ماده دوم آن، تعقیب

ص:59


1- محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص 370.
2- محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص 371.

عملیات جاسوسی از هر سنخ.(1)

محسن مبصر از رؤسای شهربانی دوره پهلوی هم، ضمن اینکه تأسیس ساواک را در راستای مبارزه با کمونیسم و حزب توده ارزیابی می کند، تصریح دارد که این هدف هیچ گاه از سوی ساواک جدی گرفته نشد و اقدام مؤثری در مبارزه با حزب توده و گروههای چپ

صورت نگرفت.(2) منوچهر هاشمی هم با ارائه تاریخچه ای از فعالیت کمونیستها و حزب توده در ایران دوره پهلوی و اقداماتی که برای جلوگیری از گسترش مرام کمونیستی در ایران صورت گرفته بود، تشکیل ساواک را در راستای تداوم این مبارزه و از میان برداشتن گروههای چپ و حزب توده ارزیابی می کند.(3)

مروری گذرا به کارنامه ساواک در طول حدود بیست و دو سال فعالیت آن، نشان می دهد که نمی توان مبارزه با حزب توده و کمونیسم را تنها علت تشکیل ساواک دانست. شاید به دلایل عدیده ای، امریکا فکر مبارزه با کمونیسم را به حاکمان وقت ایران القا کرده باشد، اما آنچه شد آنی نبود که ادعا می شد. البته ساواک در طول دوران فعالیت خود گروههای چپ را نیز به شدت تحت تعقیب قرار می داد، اما این تنها مأموریت و یا حیطه عمل آن نبود، بلکه سایر گروههای سیاسی، مذهبی، فرهنگی و ... نیز هیچگاه از تیررس حملات این سازمان در امان نماندند. روحانیون و علمای مبارز، گروههای سیاسی طرفدار مصدق (جبهه ملی - نهضت آزادی) و دهها گروه و تشکل دیگر، از سوی ساواک تحت تعقیب قرار گرفتند که هیچ یک با گروه های چپ هم سویی نداشتند. بنابراین نمی توان پذیرفت که تشکیل ساواک صرفاً برای مبارزه با کمونیسم و از میان برداشتن گروههای چپ و حزب توده در ایران بنیان نهاده شده باشد.

روند تشکیل ساواک

از اواسط 1335، اخبار و گزارشاتی در نشریات و روزنامه ها منتشر می شد که حاکی از تلاش دولت علاء برای تشکیل سازمان اطلاعاتی - امنیتی بود. گفته می شد که با تشکیل این سازمان، بر فعالیت فرمانداری نظامی پایان داده خواهد شد و ترکیبی از افسران و

ص:60


1- کریستین دلانوا، ساواک، صص 65 - 67.
2- محسن مبصر، پژوهش؛ نقدی بر خاطرات فردوست، صص 274 - 275.
3- منوچهر هاشمی، پیشین، صص 85 - 93.

نیروهای آن، سازمان جدید را اداره خواهند کرد. چهارشنبه 11 مهر 1335 اعلام شد که هیئت وزیران طرح تشکیل سازمان امنیت را تصویب کرده است و برای تأسیس آن نیازی به تأیید و تصویب مجلس شورای ملی و سنا وجود ندارد، «زیرا یک اداره عمومی است که اجازه تشکیل آن با هیئت وزیران است». با این حال تصریح شده بود حیطه فعالیت و اختیارات آن را باید

مجلسین تعیین، تصویب و تأیید کنند. همچنین وعده داده شده بود که به زودی در همین رابطه، لایحه ای تقدیم مجلس شورای ملی خواهد شد. چند روز بعد نیز گفته شد که محل استقرار سازمان امنیت در خیابان ایرانشهر خواهد بود و جهت اداره و سازماندهی آن در مرحلة اول، 35 تن از افسران و درجه داران ستاد ارتش در نظر گرفته شده اند. از همان آغاز نگرانیهای فراینده ای در میان مردم پدیدار شد که به درستی پیش بینی می کردند با پای گرفتن سازمانی از این نوع، سرکوبها بیش از پیش ادامه خواهد یافت و سلب امنیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و فردی مردم به نهایت خواهد رسید. برخی مخالفتها نیز به طور جسته و گریخته در نشریات انعکاس یافت، اما دولت اعلام کرد که نگرانیهای پیش آمده بی مورد است و این سازمان جدید جانشین فرمانداری نظامی نخواهد شد. این اظهارات که از سوی وزیر جنگ دولت علاء بیان شد، به دلیل رعب و وحشت زایدالوصفی بود که فرمانداری نظامی در طول بیش از سه سال (پس از کودتای 28 مرداد 32) در سراسر کشور ایجاد کرده و مخالفان سیاسی حکومت را به شدت سرکوب کرده بود. بدین ترتیب برای رفع نگرانی مردم، که البته از میان هم نرفت، گفته شد که «مانند همه سازمانهای مشابه در دنیا، فعالیت آن جلوگیری از عملیات خرابکارانه و اقداماتی است که مخالف مصالح کشور است.»(1) با این حال مردم، به ویژه آگاهان به امور سیاسی به درستی واقف بودند که مقصود از عملیات خرابکارانه و نیز مصالح کشور، سرپوشی برای سرکوبهای شدیدی است که در آینده، مخالفان حکومت پهلوی را نشانه رفته بود.

اگر اظهارات عیسی پژمان، آخرین نماینده ساواک در عراق قرین با واقعیت باشد، مأموریت تدوین طرح اولیه ساواک برعهده سرلشکر حسن پاکروان رئیس سابق رکن 2 ارتش نهاده شده بود. گویا این طرح اولین بار توسط وی تهیه و تدوین شد. عیسی پژمان، به گفته خود، از سوی ریاست رکن 2 ارتش - سرهنگ مصطفی امجدی - مأموریت یافته بود با حسن

ص:61


1- آیت الله ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 787.

پاکروان ملاقات کرده و در امر مهمی (که گویا خود او نیز از جریان آن بی اطلاع بود) او را یاری کند. این طرح همان طرح تشکیلات ساواک بود که پاکروان در دست تهیه داشت.

چنانکه از نوشته های پژمان برمی آید گویا در همان هنگام تدوین مقررات مربوط به حیطه فعالیت و عمل ساواک نیز تردیدهایی به وجود آمده بود. نگرانی این بود که مقررات وضع

شده، امکان فراوانی برای سوءعملکرد تشکیلات در دست تأسیس فراهم خواهد آورد و موجب خواهد شد اعضای آن با بهره گیری از امکانات و اختیارات وسیع به انحراف کشیده شده و در نتیجه خود عامل فساد و ناامنی شوند.

سپهبد محسن مبصر هم در خاطرات خود، اظهارات عیسی پژمان را تأیید می کند و می نویسد که وقتی آشکار شد با پایان تدریجی دوران فعالیت فرمانداری نظامی هنوز مخالفان سیاسی رژیم (و عمدتاً حزب توده و کمونیسم) چنانکه باید ریشه کن نشده اند و در همان حال رکن 2 ارتش هم نخواهد توانست جانشین مناسبی برای فرمانداری نظامی باشد، طرح تشکیل ساواک مورد توجه جدی قرار گرفت و حسن پاکروان عهده دار تدوین مقررات مربوط به تشکیل ساواک شد.

شواهد و قراینی هم وجود دارد که حاکی از همکاری نزدیک برخی افسران ارشد سیا با دولت کودتا و فرمانداری نظامی تیمور بختیار، برای طرح و تشکیل یک واحد اطلاعاتی - امنیتی کارآمد است. بدین ترتیب می شود استنباط کرد که میان اقدام حسن پاکروان در تدوین طرح اولیه تشکیل ساواک با فعالیتهای همزمان مأموران سیا در ایران، هماهنگی و ارتباط مستقیمی وجود داشته است. بنابراین باید گفت امریکا و سیا در همان آغازین مراحل طرح تشکیل ساواک در جریان امور قرار داشته اند و این که در گزارشات و اسناد متعدد از سیا به عنوان طراح و مؤسس اصلی ساواک یاد می شود مؤید همین موضوع است.(1) مارک. ج. گازیورووسکی که کتابی دربارة روابط شاه با امریکا دارد، دربارة حضور مأموران اطلاعاتی - امنیتی سیا در ایران پس از کودتا و تلاش آنان برای تشکیل واحد اطلاعاتی - امنیتی در کنار فرمانداری نظامی چنین نوشته است:

سیا تعلیم نیروهای اطلاعاتی ایران را نیز آغاز کرد. در سپتامبر 1953 [1332] یک سرهنگ ارتش امریکا که سالها برای سیا در خاورمیانه کار کرده بود و پیش زمینة وسیعی در کار

ص:62


1- عبدالرحمن احمدی، ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، صص 74 - 78.

پلیسی و کارآگاهی داشت در پوشش وابستة نظامی به

ایران اعزام شد. مأموریت او سازمان دادن و فرماندهی یک واحد جدید اطلاعاتی بود که در آن زمان زیرنظر فرمانداری نظامی تهران تأسیس شد که در دسامبر 1953 زیر فرماندهی سرتیپ تیمور بختیار قرار گرفته بود. سرهنگ همکاری نزدیکی با بختیار و زیردستانش داشت، این واحد را فرماندهی می کرد، و به اعضای آن فنون پایه ای اطلاعات از قبیل روشهای مراقبت و بازجویی، عملیات شبکه های اطلاعاتی و ا منیت سازمانی را یاد می داد. واحد اطلاعاتی بختیار نخستین سازمان اطلاعاتی امروزی و کارآمد بود که در ایران عمل می کرد.(1)

گازیورووسکی در جایی دیگر از همین کتاب چنین نوشته است:

سرهنگی از ارتش امریکا که اندکی پس از کودتای 1953 [1332] برای آموزش و فرماندهی واحد اطلاعاتی جدید سرتیپ بختیار به ایران فرستاده شده بود تا مارس 1955 [1334] در ایران ماند و در این زمان با دستة ثابت تری از پنج افسر سیا جایگزین شد. در 1965 [1335] شاه پس از مشورت با مقامهای امریکا تصمیم گرفت این واحد اطلاعاتی را تجدید سازمان کند و گسترش دهد. سازمان جدید که ساواک نام

گرفت زیر فرماندهی بختیار قرار گرفت که معاون نخست وزیر شد و امکان دسترسی مستقیم به شاه به او داده شد.

نخستین هدف شاه از تأسیس ساواک ایجاد دستگاه اطلاعاتی امروزی کارآمدی بود که قادر باشد تهدیدهای داخلی و خارجی علیه سلطه او را شناسایی و با آنها نبرد کند و از رقابتهای خرد و ریز و لختی دیوانسالارانه ای که واحدهای اطلاعاتی موجود (مثلاً واحدهای ارتش، ژاندارمری و شهربانی) گرفتار آن بودند رها باشد. [...] بختیار در [سال] 1956 [1335] به امریکا سفر کرد تا با مقامهای امریکایی مشاوره کند و نحوة کار سیا و اف. بی. آی را بررسی کند. [...] رایزنی و آموزش امریکاییها در تبدیل ساواک به یک سازمان اطلاعاتی کارآمد حیاتی بود.(2)

ص:63


1- عبدالرحمن احمدی، ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، صص 78 - 79.
2- تقی نجاری راد، پیشین، صص 36 - 38.

قانون تشکیل ساواک

بدین ترتیب وقتی دولت حسین علا بر آن شد تا رسماً تشکیل ساواک را تصویب کند، طرح تشکیلاتی آن آماده بود. وزیر کشور وقت - اسدالله علم - که لایحه تشکیل ساواک را به مجلس شورای ملی ارائه داد، تصریح کرد که این قانون متضمن هیچ گونه مضاری برای کشور نخواهد بود. نیز هنگامی که تعدادی از نمایندگان مجلس برای خالی نبودن عریضه به برخی مفاد آن انتقاد کرده و نسبت به عواقب سوء تصویب آن هشدار دادند، موافقان طرح و

نیز وزیر کشور ضمن ارائه توضیحاتی دربارة طرح، نگرانی مخالفان را بی مورد دانستند. در هر حال مجلس شورای ملی با اکثریت آرا طرح تشکیل ساواک و مواد قانونی آن را تصویب کرد. پس از آن، لایحه برای تصویب نهایی و ابلاغ به دولت به مجلس سنا رفت. در مجلس سنا هم تنی چند از نمایندگان بر لایحه تصویبی انتقاداتی وارد ساختند. از جمله ابراهیم خواجه نوری آن را ظالمانه ترین لوایحی برشمرد که تا آن روزگار از سوی دولت به مجلسین شورای ملی و سنا ارائه شده بود. او تصریح کرد که پس از تصویب و لازم الاجرا شدن این لایحه قانونی، مضرات و مشکلات عدیده ای متوجه مردم خواهد شد و موجبات سوءاستفاده فراوان مأموران مربوطه را فراهم خواهد ساخت. وزیر دادگستری که در دفاع از لایحه در مجلس سنا حضور یافته بود نگرانیهای خواجه نوری را بی مورد خوانده و تصریح کرد که دولت هیچ گونه مقصود سوئی از تصویب این قانون و تشکیل ساواک ندارد. وی اضافه کرد که در ارائه این لایحه، دولت اقدام تازه ای جز آنچه سابق بر این به طور پراکنده در دستگاه قضایی و غیره مجرا بوده انجام نداده است. گلشائیان، - وزیر دادگستری - خواجه نوری را متهم ساخت که به دلیل ناآگاهی از محتوای قانون بر آن ایراد وارد کرده است. وی افزود هیچ گونه قرینه ای مبنی بر ظالمانه بودن طرح قانونی تشکیل ساواک وجود ندارد. سناتور دیگری - سپهبد امیراحمدی - در دفاع از سخنان گلشائیان - وزیر دادگستری - تصویب قانون ساواک را برای امنیت کشور ضروری و تردیدناپذیر دانست. با این حال، خواجه نوری قانع نشد و در پایان سخنانش (که پس از دفاعیات وزیر دادگستری و امیراحمدی ایراد کرد) در توصیف قانون تشکیل ساواک شعری قرائت کرد که حاوی مضمونی هشدارآمیز نسبت به عواقب سوءتشکیل و فعالیت سازمان اطلاعات و امنیت کشور بود.

جمال امامی هم مخالفتهای دیگری با لایحه قانونی تشکیل ساواک ابراز داشت،اما پیشاپیش آشکار بود که اینگونه مخالفتها از اهمیت قابل اعتنایی برخوردار نیست. بدین ترتیب

ص:64

مجلس سنا پس از چند جلسه مباحثه و مشاوره، نهایتاً رأی به تأیید آن داد.(1)

در قانون تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور که در 23 اسفند 1335 به تصویب رسید، چنین آمده است:

قانون مربوط به تشکیل سازمان اطلاعات

و امنیت کشور

مصوب 23 اسفندماه 1335

ماده 1 - برای حفظ امنیت کشور و جلوگیری از هرگونه توطئه که مضر به مصالح عمومی است سازمانی به نام اطلاعات و امنیت کشور وابسته به نخست وزیری تشکیل می شود و رئیس سازمان سمت معاونت نخست وزیر را داشته و به فرمان اعلیحضرت همایون شاهنشاهی منصوب خواهد شد.

ماده 2 - سازمان اطلاعات و امنیت کشور دارای وظایف زیر است:

الف - تحصیل و جمع آوری اطلاعات لازم برای حفظ امنیت کشور.

ب - تعقیب اعمالی که متضمن قسمی از اقسام جاسوسی است و عملیات عناصری که بر ضد استقلال و تمامیت کشور و یا به نفع اجنبی اقدام می کنند.

ج - جلوگیری از فعالیت جمعیتهایی که تشکیل و اداره کردن آن غیرقانونی اعلام شده یا بشود و همچنین ممانعت از تشکیل جمعیتهایی که مرام و یا رویة آنها مخالف قانون اساسی است.

د - جلوگیری از توطئه و اسباب چینی بر ضد امنیت کشور.

ه - بازرسی و کشف و تحقیقات نسبت به بزه های زیر:

1- بزه های منظور در قانون مجازات

مقدمین بر علیه امنیت و استقلال مملکتی مصوب 22 خرداد 1310.

2- جنحه و جنایاتی که در فصل اول باب دوم قانون کیفر عمومی مصوب 23 دیماه 1304 پیش بینی شده است.

3- بزه های مذکور در مواد 310 و 311 و 312 و 313 و 314 و 316 و 317 قانون دادرسی و کیفر ارتش مصوب 1317.

ماده 3 - مأمورین سازمان اطلاعات و امنیت کشور از حیث طرز تعقیب بزه های مذکور در این قانون و انجام وظایف در زمرة ضابطین نظامی محسوب و از این حیث دارای کلیه

ص:65


1- تقی نجاری راد، پیشین، صص 38 - 40.

اختیارات و وظایف ضابطین نظامی خواهند بود و از تاریخ تصویب این قانون رسیدگی به کلیه بزه های مذکور فوق در صلاحیت دادگاههای دائمی نظامی خواهد بود.

تبصره 1- انجام وظایف و تکالیف سازمان اطلاعات و امنیت کشور از حینی که ضابط نظامی محسوبند به هیچ وجه مانع انجام وظایف و تکالیفی که به موجب قانون دادرسی و کیفر ارتش بر عهده ضابطین نظامی است نخواهد بود و همچنین مواد این قانون مانع اجراء قوانین و احکام و آئین نامه ها و مقرراتی که مربوط به تکالیف مأمورین نظامی و ژاندارمری و شهربانی نسبت به انجام وظایف و خدمات

محوله است نمی باشد.

تبصره 2 - رسیدگی به بزه هایی که به موجب این قانون در صلاحیت دادگاه دائمی نظامی شناخته شده و متهمین به ارتکاب بزه های مزبور که قبل از تصویب این قانون در مراجع صالح دیگر تحت تعقیب قرار گرفته اند هرگاه بر علیه متهمین کیفرخواست صادر نگردیده پرونده های متشکله دادستانی ارتش جهت تعقیب و رسیدگی فرستاده می شود و نسبت به پرونده هایی که کیفرخواست صادر شده در دادگاههای مربوط رسیدگی خواهد شد.

ماده 4 - کارمندان سازمان اطلاعات و امنیت کشور هرگاه متهم به ارتکاب بزهی شوند که راجع به خدمت بوده یا ملازمه با خدمات و وظایف آنها داشته باشد در حکم نظامیان و خدمتگزاران ارتش هستند و با رعایت مقررات قانون دادرسی و کیفر ارتش مصوب 1317 تابع دادگاههای دائمی نظامی خواهند بود.

ماده 5 - اساسنامه - سازمان و آئین نامه های داخلی و استخدامی و مالی مربوط به این قانون با تصویب هیئت دولت قابل اجراء است.

قانون فوق که مشتمل بر پنج ماده و دو تبصره است در جلسه پنجشنبه بیست و سوم اسفندماه یکهزار و سیصد و سی و پنج به

تصویب مجلس شورای ملی رسید.

رئیس مجلس شورای ملی - رضا حکمت(1)

حدود دو سال بعد - 4 دی 1337 - از سوی مجلس شورای ملی اصلاحاتی در قانون مذکور صورت گرفت و دو ماده قانونی به شرح زیر (به عنوان اصلاحیه) بدان افزوده شد:

قانون اصلاح قانون سازمان اطلاعات و امنیت کشور

مصوب 4 دیماه 1337

ص:66


1- مجموعه قوانین و مصوبات دوره نوزدهم قانونگذاری مجلس شورای ملی، ج 1، صص 5 - 7.

ماده اول - در مورد بزه های مصرح در قانون سازمان اطلاعات و امنیت کشور مصوب بیست و نهم اسفند ماه 1335 هرگاه متهم نظامی یا کارمند نیروهای مسلح شاهنشاهی باشد وظیفه ضابطین به عهده اشخاص مندرج در مادة 123 قانون دادرسی و کیفر ارتش و مأمورین سازمان ضداطلاعات خواهد بود.

ماده دوم - مأمورین سازمان ضداطلاعات در زمرة ضابطین نظامی محسوب می شوند.

قانون فوق که مشتمل بر دو ماده است پس از تصویب مجلس سنا در جلسه پنجشنبه چهارم دیماه یکهزار و سیصد و سی و هفت به تصویب مجلس شورای ملی رسید.

نایب رئیس مجلس شورای ملی - عماد تربتی(1)

از دیگر قوانینی که تقریباً هم زمان با تصویب قانون تشکیل ساواک از تصویب نمایندگان مجلسین شورای ملی و سنا گذشت، «قانون حفظ امنیت اجتماعی» بود. هر چند این قانون

ارتباط مستقیمی با وظایف تعریف شده برای ساواک نداشت، اما طی سالهای آتی که مخالفت مردم، به ویژه به رهبری روحانیون و علما، بر ضد حکومت، شدتی تمام نشدنی گرفت، این قانون مکرر مورد توجه قرار گرفت و با تشکیل کمیسیونهای امنیت اجتماعی در شهرهای مختلف که نمایندگان ساواک هم در آن حضور داشتند، محکومیتهای مکرری برای مخالفان حکومت صادر شد. به ویژه با استناد به همین مواد قانونی، روحانیون بسیاری در دهة 1340 و 1350ش. به بخشهای مختلف کشور تبعید شدند. قانون حفظ امنیت اجتماعی شامل 6 ماده بود و در 23 بهمن 1335 به تصویب مجلس شورای ملی رسید.

پس از تصویب نهایی قانون تشکیل ساواک در مجلس شورای ملی و سنا، شاه طی فرمانی هیئت دولت را به اجرای آن ملزم کرد. بدین ترتیب با تصویب و تأیید نهایی قانون تشکیل ساواک، این سازمان جدید التأسیس آماده بود چنانچه دلخواه حاکمان داخلی و البته حامیان خارجی آنها بود، فعالیت خود را طبق وظایف تعیین شده آغاز کند. در فصل های بعدی حیطه فعالیت، عملکرد ساواک و نتایج مترتب بر آن، آشکار خواهد شد.

ص:67


1- مجموعه قوانین و مصوبات دوره نوزدهم قانونگذاری مجلس شورای ملی، ج 1، صص 7 - 8.

ص:68

فصل سه: سازمانهای اطلاعاتی و مراجع انتظامی و امنیتی موازی با ساواک (1357 - 1320ش.)

اشاره

هنگامی که ساواک تشکیل شد چند دستگاه اطلاعاتی - امنیتی و پلیسی دیگر در کشور فعالیت داشتند و همچنانکه انتظار می رفت با آغاز فعالیت ساواک محدودیتی در کار آنها به وجود نیامد و در حیطه عمل آنها نیز تغییری داده نشد. بدین ترتیب و به رغم تمام مشکلاتی که بروز کرد و انتقاداتی که از سوی ساواک وارد شد تا پایان دوران سلطنت محمدرضا هم زمان با ساواک فعالیت این سازمانها نیز به طور موازی ادامه داشت. هر چند در حد و اندازه و حیطه عمل ساواک ظاهر نشدند، اما همان اندازه فعالیت محدود ولی همسو و موازی هم هر از گاه برای ساواک مشکلاتی به وجود می آورد. با این احوال، شخص شاه که البته از این فعالیتهای موازی آگاهی داشت هیچ گاه برای از میان برداشتن آن اقدامی نکرد و در واقع خود مشوق این گونه فعالیتهای موازی بود تا با رقابتی که بین رؤسا و مدیران این تشکیلات متنوع به وجود می آورد، از رقابت آنان به نفع حکومت و موقعیت خود در رأس هرم قدرت بهره مند شود. گزارشات و اسناد متعددی وجود دارد که حاکی از عدم رضایت ساواک از تداخل وظایف و حیطه عمل سایر دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی و پلیسی کشور در حوزة فعالیت آن است.(1) شاه که به تدریج از شر رجال و نخست وزیران قدرتمند و صاحب رأی رهایی یافته بود و با گماردن افراد ضعیف الاراده و بدون شخصیت مستقل سیاسی به ریاست دولت و سایر نهادهای کشور، در رأس حکومت احساس قدرت می کرد، با گماردن افراد و رجال مخالف و رقیب به ریاست ارتش، ساواک، شهربانی و دوایر دیگر، دشمنی میان آنان را شدت می بخشید و به دنبال آن رقابتی پایان ناپذیر که در عین حال فسادآور می نمود، در آن میان شعله ور

ص:69


1- برای نمونه بنگرید ! آیت الله العظمی سیدمحمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج2، صص 544 - 545.

می شد. بدین ترتیب تشکیلات موازی ساواک هیچگاه از میان برداشته نشد تا حکومت برای شاه لذت آفرین تر از آنی که بود بشود.(1) بهره گیری از این سیاست، روش حکومتی محمدرضا بود و این گونه رقابت افکنی میان دستگاهها و دوایر حکومتی به تشکیلاتی نظیر ساواک، شهربانی و ارتش اختصاص نداشت. او همیشه از افراد و شخصیتهای با کفایت متنفر بود و امیدوار بود با ایجاد اختلاف و رقابت میان رجال حکومت و دوایر مختلف دولتی و حکومتی با اطمینان خاطر بیشتری به حکومت ادامه دهد.

... همه با هم رقیب بودند و این رقابت را شاه تشویق می کرد. ارتش را به واحدهای مختلف تقسیم کرده بود و با هر فرماندهی جداگانه ارتباط داشت و آنها در حال رقابت با هم بودند. همه سازمانها از ساواک بیمناک بودند. با همه اینها شاه دستگاه امنیتی دیگری در مقابل ساواک قرار داده بود. بازرسی شاهنشاهی - شهربانی - رکن 2 ستاد ارتش که مستقیماً به شاه گزارش می دادند و در اکثر مواقع گزارش یکدیگر را خنثی می کردند... در زمان نصیری و عامل فعالش پرویز ثابتی، رعایت هیچ اصولی را نمی کردند که تجاوزات و تعدیات فراوان شد. دست به کشتارها و تصفیه ها زده شد...(2)

اما چنانکه شاه تصور می کرد در بلندمدت اینگونه رقابت افکنی و ایجاد دستگاههای موازی اطلاعاتی - امنیتی نفعی برای او نداشت. هنگامی که قهر انقلابی مردم ایران بساط سلطنت

استبدادی را که دچار فساد درمان ناپذیری شده بود، با تهدید جدی مواجه ساخت، همین تشتت در نظام اطلاعاتی کشور خود عاملی شد برای غفلت حکومت از مجموعه حوادثی که در کشور در حال گسترش بود. در طول دوران پیروزی انقلاب اسلامی، 1356 - 1357، دستگاههای اطلاعاتی و موازی با ساواک نیز نتوانستند به وحدت عمل معقولی دست یابند. رقابت درونی رؤسای دوایر انتظامی و اطلاعاتی موازی با ساواک در دوران انقلاب، رژیم پهلوی را از مواجهه با بحران پیش آمده متحیر و سرگردان ساخت. احسان نراقی که در ماههای پایانی عمر رژیم با شاه ملاقات کرده بود تا جهت مهار بحران مشاوره هایی به او دهد، دربارة اثرات و نتایج سوء وجود رقابت میان ساواک با سایر دستگاههای انتظامی و اطلاعاتی در گسترش هر چه بیشتر تحرکات انقلابی به شاه چنین می گوید:

ص:70


1- جهانگیر آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، صص 258 - 259.
2- مصطفی الموتی، پیشین، ج 2، ص 425.

اعلیحضرت، همیشه میان پلیس، ساواک و ارتش رقابتهایی وجود داشته است. احتمالاً، به دلیل آنکه یکی بر دیگری تفوق نیابد، شاید خود شما در دورة ثبات، چنین رقابتی را حفظ می کردید؛ اما اگر در آن موقع قادر بودید تا این چشم و هم چشمی را اداره نمائید و بر آن حاکم باشید، امروز دیگر چنین حالتی وجود ندارد؛ زیرا بحران عمیقی که در جامعه و رژیم پدید آمده، عامل مکملی در تقویت منازعه ها شده است. چنانچه از نزدیک وضعیت را مورد بررسی قرار دهیم، متوجه خواهیم شد که این رقابت ناسالم، منشأ بسیاری از درگیریها با مردم است، که هر روز موجب کشته و مجروح شدن عده ای می گردد. مثلاً در تهران، تضاد میان دولت نظامی با ساواک بسیار شدید است. تیمسار مقدم [رئیس ساواک] به لطف تجربیاتی که

دارد، وضعیت را بهتر از تیمسار اویسی، فرماندار نظامی تهران، درک می کند؛ زیرا اویسی همه چیز را با زور می خواهد حل کند...(1)

فرمانداری نظامی

از مهمترین واحدهای اطلاعاتی - پلیسی کشور تا هنگام تشکیل ساواک، فرمانداری نظامی بود که ریاست آن را تیمور بختیار بر عهده داشت. این واحد بلافاصله پس از سقوط دولت مصدق، به منظور تعقیب، دستگیری و سرکوب مخالفان سیاسی حکومت آغاز به کار کرد و تا هنگامی که ساواک سر و سامان یافته، فعالیتش آغاز شود، فرمانداری نظامی با شدت و حدّت تمام وظایف محوله را انجام می داد. در سه سال و نیم فعالیت فرمانداری نظامی، بزرگترین شبکه مخفی حزب توده در نیروهای انتظامی و ارتش کشف و از میان برداشته شد و به حزب توده آسیبهای جدی وارد آمد. در همان حال نیز سایر مخالفان سیاسی و مذهبی حکومت به شدت سرکوب شدند.

ژاندارمری

از دیگر واحدهای انتظامی آن دوره ژاندارمری بود که پس از جنگ جهانی دوم توسط کارشناسان نظامی و اطلاعاتی امریکا تجدید سازمان شد و همکاری امریکا با این نیرو تا اواخر عمر رژیم پهلوی ادامه یافت. ژاندارمری چندان در حیطه اطلاعاتی و ضدجاسوسی

ص:71


1- احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، صص 162 - 163.

فعالیت نداشت و بیشتر وظیفه امنیتی و پلیسی را در نقاط مختلف کشور برعهده داشت. با این حال بر حسب حیطه گسترده جغرافیایی که داشت، به طور غیرمستقیم در برخی زمینه های اطلاعاتی - امنیتی که ارتباط مستقیمی با وظیفه پلیسی و انتظامی آن داشت فعالیتهای محدودی می کرد.(1)

دژبانی ارتش

از دیگر واحدهایی که فعالیت اطلاعاتی محدودی داشت دژبانی ارتش بود که حیطه عمل و فعالیت آن مورد توجه جدی قرار نگرفت و فعالیت آن در محدوده ارتش باقی ماند.(2)

تشکیلات اطلاعاتی خصوصی

به دلیل ضعف اطلاعاتی و فقدان دستگاه اطلاعاتی - امنیتی کارآمد و انسجام یافته در دهة 1320 شاهد شکل گیری برخی تشکیلات اطلاعاتی خصوصی از سوی نخست وزیران وقت هستیم. قوام السلطنه به دلیل ضعف اطلاعاتی موجود در دولت برای امور روزمره دوران زمامداریش، سرویس اطلاعاتی - جاسوسی محدودی تشکیل داد که فقط برای شخص او فعالیت می کرد. احمد آرامش که ارتباط نزدیکی با قوام السلطنه داشت و مدتی هم معاون نخست وزیر بود، در خاطراتش به گوشه هایی از فعالیت این سرویس مخفی اشاراتی دارد.

احمد آرامش تصریح دارد که دستگاه اطلاعات مخفی قوام السلطنه - نخست وزیر وقت - زیرنظر شخص او فعالیت می کرد: «مأمورین ... دستگاه اطلاعات نخست وزیر [قوام السلطنه] زیرنظر این جانب [احمد آرامش] کار می کرد...» احمد آرامش در جایی از خاطرات خود به گوشه هایی از حیطه فعالیت دستگاه اطلاعاتی - جاسوسی قوام السلطنه چنین پرداخته است:

باری، قوام یک روز پس از بیست و پنجم آذر، یعنی بلافاصله بعد از بازگشت از آذربایجان، در خصوص برنامة آینده کشور با نگارنده مذاکرات مفصل به عمل آورد. ضمن این مذاکرات چنین تصمیم گرفته شد که از ادارة اطلاعات سرّی نخست وزیری که زیرنظر مستقیم نخست وزیر و این جانب، و از محل درآمد حزب دموکرات ایران اداره

می شد و

ص:72


1- فرد هالیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایه داری در ایران، ص 85.
2- فرد هالیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایه داری در ایران، ص 84.

مخفیانه به منظور کسب اطلاع از برنامه و تاکتیک سران فرقة دموکرات آذربایجان و حزب توده فعالیت می کرد کماکان استفاده شود.(1)

سازمان اطلاعاتی کوک

دربارة وجه تسمیه واژه کوک اطلاعات متقنی در دست نیست. با این حال گفته شده این واژه ترکیبی از سه کلمه کجور، کلارستان و نور است که هر سه از شهرهای استان مازندران هستند. گفته شده است که سازمان کوک از ابتکارات رکن 2 ارتش بود و هویت مخفی داشت که هدف آن مقابله با گسترش کمونیسم و حزب توده در شهرهای شمالی کشور بود. اما به تدریج حیطه فعالیت آن گسترش یافت و مراقبت و کنترل طرفداران مصدق و جبهه ملی را نیز برعهده گرفت.(2) سازمان کوک تشکیلاتی بود که اساساً از دربار و شخص شاه حمایت می کرد و اعضای آن به تدریج در سراسر کشور در دوایر دولتی، وزارتخانه ها و سایر بخشهای جامعه نفوذ کردند. عمده فعالیت آنها در راستای تقویت دربار و شاه در برابر مخالفان سیاسی او بود. هرگاه موضوع مهمی پیش می آمد اعضای کوک جلسات مخفی تشکیل می دادند و درباره چگونگی برخورد با آن به تبادل نظر، گفتگو و رایزنی می پرداختند. سازمان کوک ارتباطات اطلاعاتی و خبررسانی قدرتمندی داشت که سراسر کشور را با مرکز و دربار مربوط می ساخت. طی سالهایی که ساواک تأسیس شد و فعالیتش را آغاز کرد، سازمان کوک همچنان اقداماتش را ادامه داد و به نیروی اطلاعاتی - جاسوسی قابل اعتنایی تبدیل شد. فعالیتهای این سازمان موازی با فعالیتهای اطلاعاتی - امنیتی ساواک بود و مراکز اطلاعاتی و پایگاههای خبررسانی آن مستقلانه اخبار و اطلاعات حوزه فعالیت خود را به مرکز گزارش می دادند. منوچهر هاشمی آخرین مدیرکل ادارة هشتم ساواک (ضدجاسوسی) در خاطراتش در این باره می نویسد:

در ایامی که مسئولیت ساواک فارس را

داشتم، روزی رئیس اداره پست استان از من سئوال کرد، چرا در جلسات سازمان کوک شرکت نمی کنم. من اولین بار بود که کلمه «کوک» به گوشم می خورد. پرسیدم کوک چیست و جلسات آن کی و کجا تشکیل می شود؟ جواب

ص:73


1- احمد آرامش، خاطرات سیاسی احمد آرامش، ص 173.
2- احمد آرامش، خاطرات سیاسی احمد آرامش، صص 170 - 171.

داد، جلسات اعضای اصلی و بنیانگذاران کوک در منزل سرلشکر همت، شهردار شیراز تشکیل می شود، ولی از چگونگی تشکیل جلسات فرعی و اعضای دیگر اطلاعی ندارم. اما می دانم که گزارشها و صورت جلسات کمیته های فرعی، بعضاً در جلسات اصلی مطرح می شود.از نحوه اظهارات او استنباط کردم او خودش عضو سازمان کوک است و در جلسات مربوط به آن در منزل تیمسار همت شرکت می کند.

روزی او را به خانه دعوت کردم و سعی کردم دربارة سازمان کوک اطلاعات بیشتری کسب نمایم. او ضمن صحبت دربارة مسائل مختلف، به اختلافات بین رئیس دانشگاه شیراز و تعدادی از استادان اشاره کرد و گفت اختلاف طرفین سبب ایجاد تشنج در محیط دانشگاه است. دانشجویان از این موقعیت استفاده می کنند و کلاسهای درس را به هم می ریزند و در فرصتهای مقتضی و با به دست آوردن بهانه، مبادرت به تظاهرات می کنند. او اضافه کرد اختلاف رئیس دانشگاه که پزشک است و مطب خصوصی دارد

و چندین شغل و پست و مقام دیگر را هم یدک می کشد با استادان، در جلسه کوک مطرح و درباره آن اتخاذ تصمیم شده، و نتیجه در صورت جلسه درج و طی گزارشی به ستاد ارتش منعکس شده است.

از اظهارات رئیس اداره پست و قرائن دیگر به دست آمده، از جمله نامه های رسیده از ساواک مرکز که در آنها به اختلاف رئیس دانشگاه و استادان اشاره و به بعضی مطالب تقریباً سری در این مورد انگشت گذارده می شد، یقین حاصل کردم که سازمان دیگری وجود دارد که اخبار استان را به مرکز گزارش می نماید.(1)

منوچهر هاشمی در استان خراسان هم از فعالیت تشکیلات سازمان کوک اطلاع پیدا کرد:

هنگامی که با سمت ریاست ساواک استان خراسان به مشهد منتقل شدم، اطلاع پیدا کردم این سازمان در مشهد هم فعال بوده و یکی از امرای بازنشسته ارتش آن را اداره می کرده است. فعالیت این سازمان پس از مدتی بسیار محدود شد. از سرنوشت بعدی آن بی اطلاع هستم.(2)

سازمان کوک به ویژه گزارشات مکرری دربارة عملکرد ساواک تهیه کرده و برای مسئولان در تهران ارسال می کرد. افرادی که در آن عضویت می یافتند سوگند وفاداری یاد

ص:74


1- منوچهر هاشمی، پیشین، صص 267 - 268.
2- منوچهر هاشمی، پیشین، صص 265 - 266.

می کردند که از نظریات آن سرپیچی نکنند، در چارچوب طرحهای ارائه شده فعالیت نمایند.

عضویت در آن تنها با معرفی افراد سرشناس و معتمد صورت می گرفت. هر گاه تشخیص داده می شد فردی در حوزه فعالیت سیاسی، اداری و اجتماعی اش به شاه و سلطنت وفادار بوده و از شایستگی های لازم برخوردار است، ترتیب عضویت او در کوک فراهم می شد:

درباره سابقه سازمان کوک و اعضای آن، از رئیس اداره پست سئوال کردم، او گفت، این سازمان سالهاست به ابتکار ادارة دوم ستاد ارتش تشکیل شده است. در حال حاضر رئیس آن سپهبد کیا رئیس اداره دوم ستاد بزرگ ارتشتاران می باشد. سازمان، انتخاب عضو، تشکیل جلسات و سایر برنامه های آن، عیناً از روی الگوی فراماسونری اقتباس شده است. بدین ترتیب که پذیرش عضو جدید با معرفی یکی دو نفر از اعضاء و تصویب اکثریت در جلسه اصلی با ادای سوگند صورت می گیرد. برای توسعه فعالیت و جلب اعضای جدید هم به این صورت عمل می شود که افراد و اشخاص سرشناس و قابل اعتماد از طبقات مختلف با موقعیت اجتماعی ممتاز نشان می شوند و با تماس و معرفی اعضا به عضویت سازمان درمی آیند. پس از تصویب عضویت و ادای سوگند از طرف عضو جدید برای وفاداری به اهداف سازمان، وظایف او توضیح داده می شود.

وظیفه اعضا، شناسایی مخالفین رژیم در سطوح بالای اجتماع و هم چنین جمع آوری اطلاعات دربارة رؤسای ادارات و

سازمانهای دولتی و بخش خصوصی و سایر فعل و انفعالاتی است که در منطقه صورت می گیرد. درباره مسئولین ادارات و مؤسسات، نسبت به سوءاستفاده آنان از موقعیت و نیز فساد ادارات گزارشهای مستندی تهیه و در جلسات مطرح می شود که پس از بررسی و درج مسایل مطروح در صورتجلسات، مراتب به مرکز گزارش می شود.

با به دست آوردن این اطلاعات به این نتیجه رسیدم اطلاعیه های مکرری که از ساواک مرکز می رسد و در آنها به نکات متعددی در حوزة عمل ساواک استان اشاره می شود، غالباً از اختلافات محلی اشخاص و مقامات با همدیگر سرچشمه می گیرد، از ناحیه سازمان کوک به تشکیلات مرکزی آن گزارش می شود و در مرکز هم از آن طریق به ساواک منعکس می شود. مراتب را به مرکز گزارش کردم و استعلام نمودم، اگر صلاح است در جلسات سازمان کوک که به وسیله اداره دوم ستاد ارتش به وجود آمده و مانند ساواک کار می کند، شرکت کنم. قبل از اینکه جواب دریافت کنم، سپهبد بختیار، سپهبد کیا و سرلشکر علوی

ص:75

مقدم رئیس شهربانی، هم زمان از شغل خود برکنار شدند. من هم به استان خراسان

مأمور شدم و مسئله کان لم یکن ماند.(1)

اولین رئیس کوک، حاجی علی کیا در 1285ش. در مازندران متولد و در دوران جوانی وارد ارتش شده بود. وی مدتها برای تحصیل علوم نظامی و سایر مأموریتهای محوله در کشورهای اروپایی اقامت داشت و در همان دوران دوره عالی ستاد را در دانشگاه جنگ سوئد گذراند. پس از بازگشت به کشور مورد توجه سپهبد رزم آرا قرار گرفته و به ریاست بخش تجسس رکن دوم ستاد ارتش منصوب شد. او به زودی از طرفداران جدی دربار و شخص شاه شد. در دوران نخست وزیری مصدق به دلیل حمایتش از شاه و دربار بازنشسته شد، ولی پس از کودتای 28 مرداد 1332، شاه او را به ارتش بازگردانید و طی سالهای 1334 - 1336ش. از مهمترین نفوذیهای شاه در ارتش محسوب می شد. او در 1336 و به دنبال عزل سرلشکر قره نی، به ریاست اداره دوم ستاد ارتش منصوب شد؛ مدتی بعد نیز درجه سپهبدی گرفت. شاه بر آن بود تا با گماردن او به ریاست رکن 2 ارتش، رقیب قدرتمندی در برابر تیمور بختیار علم کند که به تازگی به ریاست ساواک منصوب شده بود. در آن دوره سپهبد حاجی علی کیا بر سازمان کوک هم ریاست داشت. حاجی علی کیا تقریباً هم زمان با تیمور بختیار و در 1339ش. بازنشسته شد(2) و در دورة علی امینی دستگیر و زندانی شد. در دوران زندان هم ارتباط او با اعضای سازمان کوک قطع نشد. ساواک در این باره چنین گزارش داده است:

سازمان کوک وابسته به تیمسار سپهبدکیا که اعضای آن در وزارتخانه ها و مؤسسات دولتی هنوز ارتباط خود را با یکدیگر حفظ کرده اند[،] مرتباً از تیمسار کیا در زندان دستور می گیرند و ا جرا می کنند و با شروع محاکمه نامبرده طبق دستوری که به آنها داده شده در همه جا شایع کرده اند که به زودی با حمایت دو سیاست روس و انگلیس حکومت نظامی که دست نشانده

تیمسار کیا خواهد بود روی کار خواهد آمد و آقای دکتر امینی و چند نفر از وزراء کابینه ایشان از جمله آقایان الموتی و درخشش را محاکمه و اعدام خواهد نمود. (سند ساواک - 31/2/1341).(3)

حسین فردوست معتقد است که سازمان کوک در 1336ش. به ریاست حاجی علی کیا

ص:76


1- منوچهر هاشمی، پیشین، ص 268.
2- منوچهر هاشمی، پیشین، صص 266 - 267.
3- ظهور و سقوط، ج 2، صص 486 - 487.

تشکیل شد و در همان سالها شبکه این سازمان در سراسر کشور گسترش یافت. پس از کیا، سرلشکر همایونی به ریاست سازمان کوک منصوب شد؛ اما این جابجایی به نفوذ حاجی علی کیا در سازمان کوک پایان نداد. با این حال سازمان کوک به تدریج انسجام سابقش را از دست داد و اعضا که از مدیریت و سازماندهی آن رضایت چندانی نداشتند از قبول مسئولیتهای محوله سرباز می زدند. ساواک در 15 خرداد 1344 در این باره چنین گزارش می دهد:

در حال حاضر سازمان مخفی کوک با بی نظمی و بی توجهی شدید اعضای خود مواجه شده و اکثر کمیته ها تشکیل جلسه نمی دهند و شدیداً از طرز عمل به اولیاء سازمان انتقاد می کنند و چون طبق معمول در اکثر حوزه ها هنگام تشکیل جلسات آنها یک نفر نماینده از سازمان کوک معرفی و در جلسات کمیته ها شرکت می کند[،] اعضاء کمیته ها به نماینده اعزامی از مرکز سازمان کوک فوق العاده بی اعتنایی می کنند و به آنها می گویند شما به عنوان کارمند سازمان کوک از دستگاه حقوق می گیرید و باید در مقابل دریافت حقوق انجام وظیفه

کنید ولی اعضاء کمیته ها که پولی دریافت نمی کنند وظیفه در مقابل سازمان ندارند، به ویژه آنکه سرلشکر همایونی و سایر اولیاء کوک توجهی به خواسته ها و نظرات اعضای کمیته ها ندارند[.] کمیته مربوط به سپهبد کیا به هیچ وجه تشکیل نمی شود و رابطة ایشان با سازمان کوک به کلی قطع شده و گله و کدورت شدیدی با سرلشکر همایونی دارند. لیکن عده زیادی از اولیاء و کارمندان سازمان کوک با تیمسار کیا رابطه و دوستی خود را حفظ کرده اند.(1)

حسین فردوست که به دلیل ریاست بر دفتر ویژه اطلاعات و ارتباط نزدیکش با شخص شاه اطلاعات قابل توجهی درباره سازمان کوک داشت، معتقد است این سازمان در اواخر دوره ریاست حاجی علی کیا از رونق افتاد و علت آن نیز فساد کیا بود. گزارشات سازمان کوک مستقل از سایر گزارشات دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی و عمدتاً از طریق دفتر ویژه و شخص فردوست در دسترس شاه قرار می گرفت و شاه تا حد زیادی از کیفیت و حیطه عمل آن آگاهی داشت. با این حال فعالیت سازمان کوک در نظر فردوست از اهمیت قابل توجهی برخوردار نبود. وی دربارة فراز و فرود سازمان کوک چنین اظهارنظر کرده است:

ص:77


1- ظهور و سقوط، ج 2، ص 488.

به هر حال، سپهبد کیا در یکی از جلسات ملاقات خصوصی به من گفت که «سازمان کوک» را او تشکیل داده و هدف آن پی بردن به نارضائیهای عمومی و فساد مقامات در سطح کشور است. ولی با شناخت تدریجی او متوجه شدم دو موضوعی که اصلاً به آن علاقه

ندارد یکی رفع نارضائی در اجتماع و دیگری فساد مقامات است. بعداً فهمیدم که کیا از فساد مقامات حداکثر استفاده را می برد و هر مقام نظامی ولو یک سپهبد و هر مقام غیرنظامی ولو وزیر یا استاندار را با یک گزارش به محمدرضا از کار برکنار می کند[.] حال فساد واقعی باشد یا ساختگی و از این راه در ارتش و خارج از ارتش برای خود نفوذی غیرقابل تصور ایجاد کرده و همه از او بیم دارند.

پس از اینکه کیا بازنشسته شد، «سازمان کوک» به سرلشکر همایونی واگذار شد و چون او با محمدرضا ملاقاتی نداشت (در آن سطح لازم نبود) از من خواهش کرد که هفته ای یک بار گزارشات «سازمان کوک» را به دفتر تحویل دهد که از آن طریق به اطلاع محمدرضا برسد. من هم قبول کردم. یک سرهنگ به دفتر می آمد، او را می پذیرفتم و پاکت گزارشات را به من تحویل می داد و احتراماً چند دقیقه با او صحبت می کردم. یک بار از او سئوال کردم در این گزارشات از «کوک» که شعبة دفتر خلاصه آنها را به تصویب من می رساند که به اطلاع محمدرضا برسد هیچگاه از یک مسئله سیاسی بحثی نیست. چطور این سازمان عریض و طویل در سطح کشور نتوانسته از یک فعالیت سیاسی انحرافی

اطلاعی حاصل کند؟ گفت: چرا، اطلاعات سیاسی هم هست ولی نمی دانم سرلشکر همایونی از چه طریقی نسبت به آنها عمل می نماید، گفتم: همین مأمورین معمولی که نارضاییها را گزارش می دهند از فعالیتهای انحرافی نیز مطلع می گردند؟ گفت: در بین آنها عنصری هست که قادر به کسب چنین اطلاعاتی هستند، اگر اجازه فرمائید به سرلشکر همایونی بگویم یک نسخه از آن اطلاعات سیاسی را هم در پاکت جداگانه به شما تحویل دهم. گفتم: خیر، لابد ایشان راهی دارند که به اطلاع محمدرضا برسد. دفعه بعد از طرف سرلشکر همایونی بابت این راهنمایی تشکر کرد، ولی تا زمانی که «کوک» وجود داشت (شاید تا انقلاب هم وجود داشت) اطلاعات سیاسی به دفتر ارسال نشد. مسئله ای که گفته سرهنگ فوق را دربارة اطلاعات سیاسی تأیید می کرد این بود که بر اساس آمارهایی که در شعبه 2 دفتر تنظیم نموده بودند، پس از گذشت یک سال به من گزارش دادند که تعداد گزارشات تحویل شده از «سازمان کوک» در استانهای شمالی حدود ده برابر سایر استانها است. پس در «سازمان

ص:78

کوک» تعداد پرسنل مربوط به نارضاییها در شمال ده برابر سایر استان ها بوده و بالطبع عناصر فعال

سازمان در جبهة سیاسی هم در شمال باید حدود ده برابر سایر استانها باشد. چون در دو سازمان بی سیم و ماهوتیان علاقه انگلیسیها فقط به استانهای شمالی بوده است، در «سازمان کوک» هم سازمانهای قوی در استانهای شمالی استقرار یافته بود و در پوشش کشف نارضایی با استفاده از عناصر متخصص در براندازی و جاسوسی می توانسته از فعالیتهای سیاسی شوروی در استانهای شمالی مطلع گردد.(1)

رکن 2 (اداره دوم) ارتش

رکن 2 ارتش که پس از مدتی به ادارة دوم ارتش تغییر نام داد فعالیتهای محدودی در عرصة اطلاعات داخلی داشت و عمده وظیفه آن نیز ضداطلاعات و جمع آوری اخبار و اطلاعات از کشورهای خارجی بود. گفته می شد گزارشات نهایی آن تا اواخر دهة 1320 برای شاه و نخست وزیری فرستاده می شد و گویا در مقاطعی نسخه ای از آن گزارشات به اشرف پهلوی نیز تسلیم می شد.(2) غلامرضا مصور رحمانی عمده وظایف رکن 2 ارتش را جمع آوری اطلاعات خارجی و امور ضدجاسوسی برشمرده است:

اساس کار رکن دوم ستاد کل، کسب اطلاعات نظامی از خارج کشور است. این اطلاعات، باید روی سلاحهای جدید، مداخلة تکنولوژی در تأثیر سلاحها از حیث برد، دقت، نشانه گیری در خنثی کردن رزمجویان، روحیه، و به خصوص روشهای جنگی جدید و

تحولات سیاسی اتحادها و سیستم مخابراتی دشمنهای متعرض احتمالی، تمرکز یابد.

چون دشمن احتمالی همواره موجبات تعرضی خود را به طرف کمال می برد، پس رکن دوم وظیفه دارد با ایجاد شبکه های تجسسی وسیع، کارآگاهانه و هوشیارانه در خارجه، علی الدوام، آگاهی خود را بالا ببرد و به تجسس خود ادامه دهد تا یقین حاصل کند در روز مبادا، عده ای خودی در اثر مواجهه با اوضاغ غیر مترقب و یا در برخورد به انواع سلاحهای پیش بینی نشده، دچار غافلگیری و عوارض شوم آن نشوند.(3)

بدین ترتیب حیطه عمل و وظایف رکن 2 ارتش در مقاطع مختلف دچار نوسان می شد.

ص:79


1- ظهور و سقوط، ج 2، صص 491 - 492.
2- ظهور و سقوط، ج 2، ص 493.
3- جهانگیر تفضلی، خاطرات جهانگیر تفضلی، صص 79 - 80.

هر از گاه بر اساس تصمیمات مسئولین امر برای امور اطلاعاتی - امنیتی داخل کشور نیز از خدمات رکن دوم بهره گرفته می شد. با تمام این احوال، در همان حیطه فعالیتهای اطلاعات خارجی و ضدجاسوسی نیز رکن 2 ارتش کارنامه قابل قبولی نداشت و بسیاری از اطلاعات و گزارشات ارسالی مأموران آن از کشورهای خارجی فاقد ارزش اطلاعاتی بود. در این باره گفتگوی غلامرضا مصور رحمانی با رئیس وقت رکن 2 ارتش - سرلشکر حسن پاکروان - قابل توجه است:

بر اثر گزارشهای حاد سرکنسول ایران در بصره و تکرار رسیدن اخبار وحشت آور از مسافرین تازه وارد از عراق، قرار شد هر چه زودتر به عراق بروم تا اوضاع را در محل مشاهده و تحقیق کنم و بلافاصله به تهران برگردم و نتیجه را به استحضار

شخص دکتر محمد مصدق برسانم.

در تمام پرونده هایی که مورد مطالعه ام واقع شده بود اثری از گزارشهای شبکه اطلاعاتی محرمانه دولت ایران در عراق به نظرم نرسید. یک روز صبح اول وقت رفتم نزد پاکروان و خواهش کردم آن گزارشها را در اختیارم بگذارد که در دفتر رکن دوم مطالعه کنم و پس دهم.

گفت: پرونده ها را هر چه بود قبلاً در اختیارتان گذاشتم دیگر چیزی نیست که به شما واگذار شود.

گفتم: آن پرونده ها یا مربوط به اظهارات مسافرین بود و یا گزارش سرکنسولگری. منظورم پرونده های اطلاعات محرمانه ای است که از مأمورین مخصوص رکن دوم در محل و یا سایر مأمورین مخفی محلی به شما رسیده.

گفت: همانطور که گفتم چیز دیگری نیست تا به شما واگذار شود و پروندة اطلاعات محرمانه نداریم.

با تحیر تمام گفتم: پس مأمورین مخفی شما در عراق اطلاعات خودشان را به چه مقامی می دهند و گزارشهای آنها در کدام دفتر متمرکز می شود؟

گفت: ما در عراق اساساً عوامل استخباری نداریم که به ما گزارشهایی بدهند.

از این جواب غرق در بهت شدم و گفتم

می فرمائید سازمان نیروی دفاعی و سازمان سیاسی کشور در کشور همسایه مطلقاً دارای عوامل استخباری نیستند؟

گفت: متأسفانه همینطور است.

دیگر ادامه مذاکره معنی نداشت. خداحافظی کردم و بیرون آمدم و از اینکه سازمان دفاعی

ص:80

کشور تا این اندازه سطحی و عاری از حس مسئولیت است حالت تأسف فوق العاده ای در خود احساس کردم.

من اطلاع داشتم که رکن دوم مأمورین خفیه بسیاری در خدمت داشت و تصورم بر این بود که همه یا لااقل اغلب آنها همان طور که در سایر ارتشها معمول است، برای کسب اطلاع از کشورهای خارجی و به خصوص دشمنان احتمالی، فعالیت می کنند ولی آن روز متوجه شدم برای مأمورین استخباری ارتش ما «خودی» دشمن احتمالی را تشکیل می داد!(1)

پس از کودتای 28 مرداد 1332 در رکن 2 ارتش هم تغییراتی روی داد و بار دیگر وظیفه اطلاعات و امنیت داخلی نیز برعهده آن نهاده شد تا با همکاری فرمانداری نظامی، مخالفان سیاسی حکومت را تحت تعقیب قرار دهد. مدت کوتاهی پس از کودتا، حسن پاکروان از ریاست رکن 2 ارتش کنار گذاشته شد و به جای او سرهنگ مصطفی امجدی منصوب شد. با این حال چنانکه انتظار می رفت تحول قابل اعتنایی در رکن 2 و کیفیت فعالیت آن در عرصة داخلی و نیز خارجی رخ نداد. هنگامی که ساواک تشکیل شد و تیمور بختیار از فرمانداری نظامی کناره گرفت و به ریاست ساواک منصوب شد، شاه درصدد برآمد به رکن 2 ارتش هم

پر و بالی بدهد و آن را در برابر ساواک و تیمور بختیار مطرح سازد. به همین دلیل سرلشکر حاجی علی کیا را که از مخالفان و رقبای سرسخت بختیار بود به ریاست رکن 2 ارتش منصوب کرد و او توانست رکن 2 ارتش را به عنوان رقیبی قابل اعتنا در برابر ساواک علم کند. در دوره ریاست کیا، رکن 2 ارتش، هم در عرصه اطلاعات و امنیت داخلی و هم در عرصه ضدجاسوسی و اطلاعات خارجی گزارشات مستقلی تهیه و تنظیم کرده به شاه ارائه می داد و این روند تا پایان دوره سلطنت محمدرضا شاه کماکان (با نوساناتی چند) ادامه یافت. رقابت رکن 2 و ساواک در امور اطلاعاتی و ضدجاسوسی به حدی آشکارا و عیان می نمود که حتی مخالفان حکومت از آن آگاهی یافته بودند. محمدعلی عمویی به گوشه هایی از رقابتهای اطلاعاتی - امنیتی ساواک و رکن دوم ارتش چنین اشاره می کند:

... اینک در پایان سال 38 و اوایل سال 39 شاهد ندامت بازیهای مبتذل و سبک مشتی عوام «طاعون زده» هستیم که همه روزه در حیاط زندان و با حمایت زندانیان، برگزار می شود. بار دیگر فضای حیاط خفقان آور شده است و رفقای ما به منظور پرهیز از رویارویی با آن

ص:81


1- غلامرضا مصور رحمانی، کهنه سرباز، ج 3، ص 63.

تملق گوییها و ریاکاریها، از راهرو، و حتی اتاق بیرون نمی رفتند و به ندرت از هواخوری حیاط استفاده می کردند. از عمر حضور «جاسوسان چترباز» چند ماهی نگذشته بود که با احالة پرونده هایشان به دادرسی ارتش و پس از رسیدگی به محتویات آن پرونده ها، دستور آزادی آنها از زندان صادر شد و جرایمشان «کَاَن لَم یَکُنْ» تلقی شد. معلوم شد که ماجرا، داستان رقابت بین دستگاههای گوناگون اطلاعاتی کشور بوده است. ضداطلاعات ارتش برای

فعال نشان دادن خود دست به چنان پرونده سازی رسوا می زند تا در برابر ساواک خودی نشان دهد، اما رکن دوم گارد[،] بی اساس بودن آن پرونده ها را به دفتر مخصوص شاه گزارش می کند... با این کار، هم آنها را از بند رها می کند.(1)

گارد جاویدان

گارد جاویدان از ابتکارات دوران سلطنت محمدرضا بود که حفاظت و حراست از شاه را برعهده داشت. پیش از تشکیل گارد جاویدان واحدهایی از ارتش تحت عناوین «گردان گارد» و «هنگ گارد» این وظیفه را عهده دار بودند. شاه در اواسط دوران سلطنت تصمیم گرفت واحد اختصاصی برای این مهم تشکیل دهد که به نوعی یادآور گارد جاویدان ایران باستان هم باشد.

گارد جاویدان با تلاشهای حسین فردوست تشکیل گردید و سازماندهی شد و تا پایان دورة سلطنت محمدرضا هم به تدریج از لحاظ کمی و کیفی گسترش یافت.(2) گارد جاویدان وظیفه نگهبانی و حفاظت از شاه و کاخهای او را برعهده داشت و کمتر در حیطه امور اطلاعاتی وارد می شد. با این حال با تمهیدات دفتر ویژه اطلاعات و شخص حسین فردوست معدودی از اعضای آن وظیفه غیررسمی حفاظت اطلاعات گارد را برعهده داشتند و مستقیماً با فردوست و دفتر ویژه او در ارتباط بودند. در اواخر دهة 1340 تلاشهایی صورت گرفت تا ساواک بر فعالیت گارد جاویدان نظارت اطلاعاتی - امنیتی داشته باشد. وزیر دربار وقت امیراسدالله علم مُصر بود «افسران باشند.»(3) او در این باره مدتها با حسین فردوست که رئیس دفتر ویژه اطلاعات و قائم مقام ساواک بود به گفتگو پرداخت تا راهی برای عملی شدن این

ص:82


1- غلامرضا مصور رحمانی، کهنه سرباز، ج 1، صص 245 - 246.
2- محمدعلی عمویی، دُرد زمانه: خاطرات محمدعلی عمویی، صص 144 - 145.
3- سعیده لطفیان، ارتش و انقلاب اسلامی، صص 105 - 106.

طرح پیدا کند.(1) با این حال گارد جاویدان هیچ گاه به طور رسمی تحت نظارت و کنترل ساواک

قرار نگرفت؛ اما دفتر ویژه اطلاعات و شخص حسین فردوست تا اواخر عمر رژیم پهلوی بر عملکرد آن کنترل داشت. با این حال مدرکی به دست نیامده که حاکی از وجود رقابت میان گارد جاویدان و ساواک در عرصه امور اطلاعاتی و جاسوسی باشد.

شهربانی و ساواک

چنانکه آمد پس از سقوط رضاشاه دستگاه شهربانی به طور کلی و ادارة تأمینات و پلیس سیاسی (آگاهی) آن به طور خاص اعتبار پیشین را از دست داده و تا مدتها پلیس سیاسی و اداره آگاهی شهربانی منفعل باقی ماند. این روند تا پایان دوران نخست وزیری مصدق با نوساناتی چند ادامه داشت. در پی کودتای 28 مرداد 1332 و حوادثی که به دنبال آن در عرصه سیاسی، اجتماعی کشور رخ داد، بار دیگر شهربانی مورد توجه جدی قرار گرفت و تشکیلات آگاهی و اطلاعاتی آن همگام با فرمانداری نظامی و رکن 2 ارتش در تعقیب و سرکوب مخالفان سیاسی رژیم مشارکت فعالی داشت. با تشکیل ساواک، شهربانی هم به تدریج دوران رکود و انفعالش را پشت سر نهاده و در رقابتی تنگاتنگ با این سازمان جدید، وظایف پلیسی - اطلاعاتی و امنیتی گسترده ای برعهده گرفت. این روند تا واپسین دوران سقوط رژیم پهلوی کماکان ادامه یافت. در این میان، شاه چنانکه مرسومش بود، همواره افراد رقیب و مخالف یکدیگر را در رأس شهربانی و ساواک قرار می داد تا از نتایج این انتصاب آگاهانه بهره گیرد. از شهریور 1332 افراد زیر به ترتیب در رأس شهربانی قرار گرفتند:

1. سرلشکر علوی مقدم از شهریور 1332 تا شهریور 1339، 2. سرتیپ امیرانصاری از شهریور تا آبان 1339، 3. سپهبد نعمت الله نصیری از آذر 1339 تا بهمن 1343، 4. سپهبد محسن مبصر از بهمن 1343 تا دی 1349، 5. سپهبد صدری از دی 1349 تا مرداد 1352، 6. سپهبد صمدیان پور از مرداد 1352.(2)

با نگاهی گذرا به نمودار سازمانی و تشکیلات اداری شهربانی در اواخر دورة محمدرضا پهلوی آشکار می شود که رسته های اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی و نیز کارآگاهی آن از

ص:83


1- اسدالله علم، یادداشتهای علم، ج 2، ص 104.
2- همان، ص 104.

مهمترین بخشهای این مجموعه محسوب می شد. شهربانی علاوه بر امور اطلاعاتی - امنیتی و کارآگاهی داخلی، در بخش ضداطلاعات نیز فعالیت می کرد. بدین ترتیب فعالیتهای

اطلاعاتی - ضدجاسوسی آن تا حد زیادی موازی با اقدامات ساواک بود. نمودار سازمانی و تشکیلاتی شهربانی کل کشور در اواخر دورة پهلوی دوم به شرح زیر بود:(1)

ص:84


1- یحیی افتخارزاده، نظمیه در دوره پهلوی، صص 370 - 376؛ شجاع جوادی، تاریخ سیر پلیس در قم، صص 43 - 45.

سازمانهای اطلاعاتی و مراجع انتظامی و امنیتی موازی با ساواک 85

رئیس شهربانی کل

کشور

قائممقام رئیس شهربانی کل

معاون

اداره کل ستاد بازرسی کل

تشریفات

تربیت بدنی

طرح و بررسی و آمار

گروه تحقیقات جرایم

آگاهی کل

تشخیص هویت

مبارزه با موادمخدر

زندان

گروه آجودانی کل

دبیرخانه

کارگزینی

روابط عمومی

دادرسی

گروه لجستیکی

دانشگاه پلیس

اردنانس

مخابرات

حسابداری

گروه انتظامی

پلیس تهران

کنترل اغتشاشات

کادر شهربانی

راهنمایی کل

گروه اطلاعاتی

اطلاعات

ضداطلاعات

گذرنامه

اماکن عمومی

کارپردازی

بهداری

رفاه و مسکن

چنانکه از ساختار تشکیلاتی شهربانی برمی آید حداقل سه بخش مهم (از پنج بخش) آن در عرصه اطلاعاتی و ضداطلاعات، امور پلیسی و جلوگیری از اغتشاشات؛ و امور آگاهی و تشخیص هویت و کشف جرم فعالیت می کرد که مشابهت تامی با وظایف ساواک داشت. ضمن اینکه اداره زندان شهربانی هم از فعال ترین بخشهای آن محسوب می شد. چنانکه در فصل های بعدی خواهیم دید ساواک بر زندانهای کشور سیطره داشت و مدیریت و هدایت امور زندانها با حیطه فعالیت و وظایف آن در عرصه امنیت داخلی مرتبط بود.(1)

ص:85


1- د. امینی، پیشین، ص 109.

ادارة آگاهی شهربانی که در دورة رضاشاه وظیفه پلیس سیاسی (ادارة تأمینات) را برعهده داشت در دوره محمدرضا نیز کماکان فعال ماند و از فعال ترین بخشهای شهربانی به شمار می رفت. طی سالهای پایانی حکومت محمدرضا، اعضای این اداره از آموزشهای فنی - اطلاعاتی قابل اعتنایی برخوردار شدند. در همین حال تجهیزات پلیسی - اطلاعاتی پیشرفته ای برای آن تهیه شده بود.(1) تا قبل از تأسیس ساواک اداره زندانهای کشور مستقیماً تحت کنترل شهربانی بود و در نمودار تشکیلاتی شهربانی هم بخش مخصوصی تحت عنوان اداره زندان وجود داشت که بر تمام زندانها و بازداشتگاههای شهربانی در سراسر کشور مدیریت می کرد. پس از گسترش فعالیت ساواک، برخی از مهمترین زندانهای کشور در اختیار آن قرار گرفت و در همان حال زندانها و بازداشتگاههای پیدا و پنهان بسیاری ساخته شد که مستقیماً از سوی ساواک اداره می شد. در همان حال در زندانهای تحت مدیریت شهربانی هم، ساواک نفوذ قابل توجهی به دست آورد، تا جایی که در اواخر رژیم پهلوی تقریباً در تمامی زندانهای کشور مأموران ساواک حضور داشتند و صرفاً امور اداری و حفاظتی زندانها بر عهده شهربانی بود و این خود موجبات افتراق و رقابت میان مأموران ساواک و شهربانی را فراهم می آورد.

بدین ترتیب شهربانی را باید از مهمترین تشکیلات پلیسی - اطلاعاتی و امنیتی رقیب ساواک برشمرد که فعالیتهای موازی آن با ساواک تا پایان دوران پهلوی مشهود بود. به ویژه اینکه شخص شاه نیز مصّر بود این رقابتها و فعالیتهای موازی ادامه یابد و هیچ گاه درصدد برنیامد در فعالیتهای اطلاعاتی - جاسوسی موازی موجود در کشور وحدت رویه ای پدید آورد. به همین دلیل از همان آغاز تشکیل ساواک، همواره رؤسای آن با رؤسای وقت شهربانی رقابتی تمام نشدنی داشتند که گاه تا حد دشمنی طرفین هم می رسید. چنانکه در دوران ریاست بختیار بر ساواک، سپهبد علوی مقدم رئیس وقت شهربانی از مخالفان و رقبای سرسخت او محسوب می شد و در بسیاری از امور اطلاعاتی - امنیتی تا حد کنترل یکدیگر پیش می رفتند.(2) در دورة ریاست پاکروان بر ساواک، سپهبد نصیری رئیس وقت شهربانی، سخت با او مخالف بود. در این دوران که مصادف با ناآرامیهای دوران به اصطلاح انقلاب

ص:86


1- همان، صص 103 - 104 و صص 113 - 117.
2- همان، صص 160 - 164.

سفید و قیام 15 خرداد و حوادث مربوط به آن بود، به ویژه نصیری - رئیس شهربانی - برای از اعتبار انداختن پاکروان - رئیس ساواک - از هیچ کوششی فروگذار نمی کرد؛ عاقبت هم تلاشهای نصیری بر ضد پاکروان به ثمر نشست و او توانست در اواخر 1343 با عزل پاکروان به ریاست ساواک منصوب شود. در دوران ریاست نصیری بر ساواک رقابت ساواک و شهربانی گسترش چشمگیرتری یافت و هر دو تشکیلات تلاشهای خستگی ناپذیر خود را برای خنثی سازی توطئه های حریف ادامه دادند. جواد مخفی یکی از شکنجه گران ساواک در خلال محاکماتش پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به گوشه هایی از رقابتهای شهربانی و ساواک و تلاشهای تخریبی آن دو در برابر کنترل دیگری چنین اشاره کرده است: «... ساواک می خواست در شهربانی نفوذ کند ولی شهربانی کل به دستور سپهبد صدری، سپهبد جعفری اداره اطلاعات را سپر بلا کردند و مانع رسوخ ساواک در ادارات شهربانی شدند. من به دستور صدری تلفن های پرویز ثابتی را کنترل می کردم و اسنادی از سوءاستفاده های ثابتی را به صدری گزارش دادم و او آن را به اطلاع شاه رسانید ولی هیچ کاری نکردند.»(1)

دفتر ویژه اطلاعات

برخلاف ساواک که امریکا در طرح و تأسیس آن نقش اصلی را برعهده داشت، دفتر ویژه اطلاعات مستقیماً از سوی انگلیسیها و MI6 (اینتلیجنس سرویس) تشکیل شد و دو سه سالی پس از ساواک فعالیت رسمی خود را آغاز کرد. گفته شده وقتی شاه در اوایل سال 1338ش. به انگلستان رفت در دیدارش با ملکه انگلستان اظهار داشت که به خاطر تعدد گزارشاتی که از منابع اطلاعاتی متعدد و موازی در اختیار او قرار می گیرد در جمع بندی نهایی آن دچار مشکل شده است و از او مشورت خواسته بود. ملکه هم که (گفته شده است از سوی MI6 توجیه شده بود) به اطلاع شاه می رساند که او دفتری ویژه در کاخش دارد که کار آن سر و سامان دادن

به همین گونه گزارشات اطلاعاتی پراکنده است که در نهایت خلاصه ای جمع بندی شده از تمام آن در اختیار وی قرار می گیرد. ملکه در همان حال پیشنهاد کرده بود هرگاه شاه ایران نیز مایل باشد می تواند فردی را به انگلستان بفرستد تا آموزشهای لازم جهت تشکیل دفتری مشابه در کاخ شاه به او داده شود. به دنبال آن ملاقات بود که شاه حسین فردوست، دوست

ص:87


1- علی امینی به روایت اسناد ساواک، ج 3، بخش اول، ص 198.

دوران کودکی اش را به همین منظور روانه انگلستان کرد. فردوست طی مدتی کوتاه (حدود 4 ماه) موفق شد آموزشهای لازم را نزد مأموران MI6 فرا گرفته به کشور بازگردد. بدین ترتیب در همان سال 1338، دفتر ویژه اطلاعات با هدایت و طراحی اینتلیجنس سرویس (MI6) و تحت مدیریت حسین فردوست پایه گذاری شد.

دفتر ویژه اطلاعات که فعالیت آن با روش MI6 همخوانی داشت دارای پنج شعبه مختلف بود که به ترتیب امور اداری، کشوری، سیاسی، نظامی و اقتصادی و تحقیق را برعهده داشتند. با تشکیل این دفتر تمام گزارشهای اطلاعاتی - امنیتی که از سازمانهای اطلاعاتی موازی ارسال می شد توسط شعبات مربوطه و تحت نظارت و مراقبت عالیه شخص حسین فردوست جمع بندی و تلخیص می شد و به شاه تسلیم می گردید. فردوست تا پایان دوره سلطنت محمدرضا بر این دفتر ریاست می کرد و جز شخص شاه از هیچ سازمان یا مقامی فرمانبری نداشت. در واقع دفتر ویژه اطلاعات تشکیلاتی کاملاً مستقل بود و جز شاه هیچ مرجعی بر آن نظارت نداشت. فقط هزینه و نیروهای مورد نیاز آن از سوی گارد شاهنشاهی (گارد جاویدان) تأمین می شد. طی سالهای اخیر سلطنت، هزینه های جاری دفتر ویژه از سوی ستاد ارتش تأمین می شد. ضمن اینکه هر ساله مبالغی نیز به عنوان هزینه های سرّی در اختیار این دفتر قرار می گرفت. پرسنل این مجموعه تابع مقررات سازمانی - اداری و سلسله مراتب ارتش بودند. معمولاً افسرانی که در دفتر ویژه اطلاعات به کار گمارده می شدند از شاخص ترین چهره های ارتش انتخاب می شدند. بسیاری از کسانی که در دفتر ویژه اطلاعات خدمت می کردند پس از پایان فعالیتشان، به سمتهای نظامی برجسته ای منصوب شدند. صمدیان پور، عشقی پور، نجاتی، ناصر مقدم، ارتشبد خاتمی، سپهبد فیروزمند، نصرت الله فردوست، سرلشکر محمودی، سرلشکر ناجی، سرلشکر صفاپور، سرلشکر شاکر، سپهبد جعفری، سپهبد افشانی، سرلشکر امین افشار، سرتیپ زندی پور و سرتیپ پرنیان فر از جمله افسرانی بودند که مدتها در دفتر ویژه اطلاعات زیرنظر فردوست خدمت کرده بودند و طی سالهای بعد به مناصب نظامی

- امنیتی و اطلاعاتی درجه اولی دست یافتند.(1) سازماندهی و تشکیلات دفتر ویژه اطلاعات و حیطه فعالیت آن طبق اظهارات حسین فردوست به شرح زیر بود:

سازمان دفتر به شرح زیر بود:

ص:88


1- فصلنامه تخصی تاریخ معاصر ایران، س 6، ش 24، زمستان 1380، صص 210 - 211.

رئیس و یک معاون. در تمام طول موجودیت دفتر تا انقلاب ریاست دفتر با من بود و این یک اصل بود که در انگلستان نیز به شدت رعایت می شد. در طول این مدت دفتر تنها 3 معاون داشت: اول صمدیانپور، پس از او عشقی پور و سپس نجاتی. امور دفتر توسط 5 شعبه اداره می شد:

شعبه یک، مسئول انجام کلیه امور اداری و مالی دفتر بود. هزینه سرّی از این امر مستثنی بود و در اختیار معاون دفتر قرار داشت. این شعبه طبعاً بیشترین پرسنل را داشت و مرکب از یک افسر و حدود 20 درجه دار و یک ماشین نویس بود، که وظایفی از قبیل رانندگی، نامه رسانی، نظافت، آبدارخانه و اموری از این قبیل را انجام می دادند.

شعبه دو، مسئول امور کشوری بود. مطالبی که از سازمانهای مختلف کشوری به دفتر می رسید توسط این شعبه بررسی و تلخیص و گزارش مربوطه تهیه می شد و در صورت صدور دستور، همین شعبه مسئول مراجعه به وزارتخانه مربوطه و اخذ جواب و تهیه

گزارش بود. این شعبه دارای 4 افسر (رئیس و 3 پرسنل) و یک ماشین نویس بود.

شعبه سه، مسئول امور سیاسی بود. بررسی و خلاصه کردن و تهیه گزارش از مسائل سیاسی که اکثراً از اداره دوم ارتش و اداره کل سوم ساواک واصل می شد، به عهده این شعبه بود. در صورت صدور دستور، مراجعه به سازمان مربوطه و اخذ جواب و تهیه گزارش نیز با شعبه فوق بود. این شعبه دارای 4 افسر (رئیس و 3 پرسنل) و یک ماشین نویس بود.

شعبه چهار، مسئول امور نظامی و انتظامی کشور بود. بررسی و خلاصه کردن و تهیه گزارش دربارة ارتش و نیروهای انتظامی (شهربانی و ژاندارمری) و در صورت صدور دستور مراجعه به سازمان مربوطه و اخذ جواب و تهیه گزارش با این شعبه بود. این شعبه نیز 4 افسر (رئیس و 3 پرسنل) و یک ماشین نویس داشت.

شعبه پنج، شعبه تحقیق بود. این شعبه در آغاز وجود نداشت و بعداً تشکیل شد. علت این بود که محمدرضا در مواردی دستور تحقیق پیرامون مسئله ای را می داد و لذا ضرورت یافت که شعبه ای مختص این کار تشکیل شود. هرگونه تحقیقی که در هر سازمان، اعم از کشوری و نظامی و انتظامی در مرکز یا خارج از مرکز،

ضرورت می یافت، توسط این شعبه انجام می شد. این شعبه به علت حجم زیاد کار به پرسنل بیشتر نیاز داشت و لذا مرکب از 6 افسر (رئیس و 5 پرسنل) و یک ماشین نویس بود.

بنابراین، «دفتر ویژه اطلاعات» جمعاً پرسنل ناچیزی داشت، ولی چارت سازمان به نحوی

ص:89

بود که می توانست تا 25 افسر را به خدمت گیرد و همین تعداد به خوبی از عهده وظایف برمی آمدند. دفتر از نظر انجام وظایف خود استقلال داشت و تابع هیچ سازمانی نبود، ولی از نظر تأمین پرسنل و وسایل و اخذ حقوق و مزایا تابع گارد بود. در سالهای اخیر هزینه سری دفتر حدود 750 هزار تومان بود که از ستاد ارتش دریافت می شد، ولی هر سال طبق رویه ارتش هم در مورد تعداد پرسنل و هم در مورد هزینه سری تجدیدنظر می شد و معمولاً تصویب می گردید. بنابراین دفتر رأساً استخدام انجام نمی داد و کلیه پرسنل (افسر و درجه دار) از نیروی زمینی تقاضا می شد. ترفیعات با تصویب ارتش امکان پذیر بود و در خود دفتر برای افسران تا درجه سرهنگی و برای درجه داران تا استوار یکمی بی اشکال بود. ولی چون دفتر محل سرتیپی نداشت، اگر قرار بود افسری سرتیپ شود، بدواً به

واحد مربوطه منتقل می شد و سپس ترفیع می یافت. چون سازمان مصوبه در اختیار ستاد ارتش بود، هر افسری که به دفتر منتقل می شد در محل بلاتصدی برای او تعیین شغل و به ستاد ارتش گزارش می شد. هر افسری که به دفتر منتقل می شد، طبق مدارک موجود به او آموزش داده می شد و سپس آزمایش می گردید. کلیه درجه داران دوره حفاظت را طی می کردند. حقوق پرسنل توسط ستاد ارتش پرداخت می شد و مزایای پرسنل با مزایای اداره دوم ارتش منطبق بود...(1)

حداقل از ده منبع اطلاعاتی مختلف، گزارشات روزانه و یا نوبه ای برای دفتر ویژه اطلاعات می رسید که مسئولان امر در شعبات مربوطه آنها را تنظیم می کردند. این منابع اطلاعاتی دهگانه عبارت بودند از: اداره دوم ارتش، اداره کل سوم ساواک، اداره کل هفتم ساواک، اداره کل هشتم ساواک، ساواک تهران، شهربانی، ژاندارمری، وزارت اطلاعات و جهانگردی، سازمان کوک و شبکه های پنهانی که تحت کنترل دفتر ویژه اطلاعات بودند. گفته می شد که حجم گزارشات این منابع اطلاعاتی روزانه به بیش از 250 صفحه بالغ می شد و پس از جمع بندی و بهره گیریهای لازم نهایتاً طی 2 تا 5 صفحه تنظیم می شد و در اختیار شاه قرار می گرفت. پیش از آنکه دفتر ویژه تأسیس شود این حجم گسترده گزارشات به یکباره (و هر روز) به شاه تسلیم می شد که گویا او چندان هم به مطالعه آنها تمایلی نشان

ص:90


1- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 397 - 399.

نمی داد و «دستور ابطال می داد».(1) حسین فردوست درباره گزارشاتی که از منابع دهگانه اطلاعاتی به دفتر ویژه اطلاعات می رسید و نقش این دفتر در جمع بندی نهایی آن چنین گفته است:

گزارشاتی که به دفتر ارسال می شد به شرح زیر بود:

1- اداره دوم ارتش، هر روزی یک بولتن (حدود 20 صفحه) از اداره اطلاعات می فرستاد که شامل اخباری از ارتش، اخباری از مرزها، اخباری از ارتشهای کشورهای هدف و برخی اطلاعات متفرقه مربوط به امور نظامی بود. اداره دوم همچنین هر ماه یا هر 2 ماه یک گزارش نوبه ای (دوره با توافق من تعیین می شد) راجع به وضع نظامی یک کشور هدف ارسال می داشت که شامل تعداد و ترکیب ارتش کشور مربوطه و همراه با یک نقشه بود که محل و نوع واحد و رده آن را مشخص می کرد (حدود 20 - 30 صفحه).

2- اداره کل سوم ساواک، هر روز یک بولتن اخبار روزانه به دفتر ارسال می داشت و هر ماه یا 2 ماه و برخی موارد هر 3 یا 6 ماه (دوره با توافق من تعیین می شد) بولتن جداگانه ای درباره روحانیت، عشایر، اقلیتهای مذهبی، فراماسونری، فرقه بهایی، سازمانهای مخالف رژیم در داخل و خارج کشور و غیره به دفتر ارسال می داشت.

3- اداره کل هفتم ساواک، روزانه یک بولتن درباره اخبار کشورهای هدف و اخبار برون مرزی به دفتر می داد که اخبار

برون مرزی را از اداره کل دوم اخذ و پس از رفع موارد ابهام در بولتن خود درج می نمود. اخبار کشورهای هدف، مقداری از اداره کل دوم ساواک و مقداری نیز توسط خود اداره کل هفتم از مطبوعات و اخبار رادیویی مستقیماً اخذ و در بولتن درج می شد. همچنین یک ماهه یا 2 ماهه (با توافق من) بولتنهای نوبه ای درباره کشورهای هدف تهیه و به دفتر ارسال می شد. این بولتنها شامل حوادث و مسائل سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و سایر موارد مشابه در طول دوره مشخص بود.

4- اداره کل هشتم ساواک، نیز روزانه یک بولتن درباره سفارتخانه ها تهیه و هر 3ماه (مدت با توافق من تعیین می شد) نیز یک بولتن نوبه ای در ارتباط با وظایف خود به دفتر ارسال می داشت.

5- ساواک تهران نیز روزانه یک بولتن از اخبار مربوط به حیطه کار خود به دفتر ارسال

ص:91


1- همان، صص 397 - 398.

می داشت.

6- شهربانی روزانه یک بولتن از اخبار مربوطه ارسال می داشت (حدود 30 صفحه).

7- ژاندارمری روزانه یک بولتن ارسال می داشت (حدود 30 صفحه).

8- وزارت اطلاعات سابق روزانه یک بولتن حاوی اخبار رادیویی جهان (20 - 30 صفحه) و یک بولتن حاوی مندرجات مطبوعات

جهان در رابطه با ایران (حدود 20 - 30 صفحه) ارسال می داشت.

9- سازمان کوک نیز کلیه اخبار واصله را به دفتر ارسال می داشت.

10- دفتر مستقیماً نیز توسط شبکه های پنهانی خود به اخباری دست می یافت.

بنابراین، هر روز حدود 50 صفحه گزارش روزانه و حداقل 2 بولتن (حدود 70 صفحه) از ادارات کل ساواک، به اضافة گزارشات دیگر به دفتر می رسید که مجموعاً حجمی حدود 250 صفحه در روز داشت. قبل از تشکیل دفتر، این 250 صفحه، روزانه توسط سازمانهای مربوطه در پاکتهای لاک و مهر شده برای محمدرضا ارسال می شد و او اصولاً هیچ کدام را مطالعه نمی کرد و دستور ابطال می داد. پس از شروع کار دفتر، نخست کوشیدم تا در ارسال گزارشات نظم ایجاد کنم. در اولین جلسات گفتم که باید هر خبر در یک برگ باشد و خبر خام قبول نیست، بلکه باید دارای عنوان، متن، ارزیابی، نظریه و پیشنهاد باشد و توصیه کردم که به جای ارسال اوراق متفرق، اخبار روزانه هر سازمان در مجلدی گذارده شود و روی جلد آرم و نام سازمان چاپ شود و اوراق با ریسمان به جلد وصل شود و پس از استفاده جلدها برای استفاده مجدد به سازمان مربوطه

عودت داده خواهد شد. این رویه مرسوم شد و میان اداره دوم، ساواک، شهربانی و ژاندارمری از نظر نحوه تهیه و ارسال بولتن یک نواختی به وجود آمد. گزارشات بدین نحو به دفتر ارسال می شد و در دفتر توسط شعب مورد بررسی قرار می گرفت. در نتیجه، حدود 250 صفحه گزارش روزانه به حداقل 2 و حداکثر 5 صفحه گزارش تبدیل می شد و این در حالی بود که میان 2 خبر متوالی نیز یک سطر فاصله گذارده می شد. افسران دفتر به دلیل سالها کار و انتقال مستمر تجربه در کار خود تخصص پیدا کرده و تلخیص آنها بسیار خوب بود. در نهایت، حاصل کار آنها به دست من می رسید و من نیز خلاصه آنها را گاه خلاصه تر می کردم و گاه اخبار غیرلازم را حذف و یا اخبار ضروری تر را جایگزین می نمودم. بدین ترتیب، کار دفتر آماده می شد و در کاغذ مخصوص دفتر تایپ و هر شب با جعبه مخصوص به کاخ برده می شد و محمدرضا

ص:92

می توانست با صرف چند دقیقه وقت از اخبار ایران و جهان و سایر اطلاعات ضرور آگاه شود.(1)

سپهبد محسن مبصر که نقدی بر خاطرات حسین فردوست نوشته، خود را طراح تشکیلات اولیه دفتر ویژه اطلاعات معرفی می کند و معتقد است شاه طرح ایجاد این دفتر را

اولین بار با نعمت الله نصیری رئیس وقت گارد شاهنشاهی در میان نهاده است. مبصر که به رغم تمام تلاشهایش نتوانسته بود به ریاست دفتر در دست تأسیس ویژه اطلاعات برسد، وظیفه و حیطه عمل این دفتر را بی اهمیت می داند و می نویسد که «دفتر ویژه اطلاعات علی رغم نام پرطمطراقی که داشت کاری مانند دفترهای ارسال و مراسلات را انجام می داده است» در همان حال اضافه می کند که حسین فردوست - رئیس این دفتر - در امور اطلاعاتی «تجربه و تخصصی» نداشته است.(2) مبصر، فردوست را فردی معمولی و متوسط ارزیابی می کند که صرفاً به خاطر نزدیکی و دوستی با شاه توانست ریاست دفتر ویژه اطلاعات را از آن خود کند. وی مدعی است طرح اولیه تشکیلات و نمودار سازمانی مولود جدید اطلاعاتی را او تهیه و تقدیم «اعلیحضرت» نموده است.(3) برخلاف دیدگاههای محسن مبصر دربارة فردوست و نقش او در ریاست دفتر ویژه اطلاعات، احسان نراقی دربارة فردوست و نقش پراهمیت او عقیده دیگری دارد:

فردوست رئیس دفتر ویژه شاه بود. دفتر ویژه جایی بود که تمام سیستم اطلاعاتی رژیم، مطالب و مسائل مربوط به آن را گرد می آورد و طبقه بندی می کرد و در چمدانی می گذاشت که دو کلید داشت: یکی دست شاه و دیگری دست فردوست. شب به شب این چمدان کوچک را برای شاه می فرستاد. بعد هم به ریاست کل بازرسی شاهنشاهی منصوب شد و آنجا هم هیئتهایی را به تمام نقاط کشور برای تهیه گزارش می فرستاد. دفتر ویژه محلی بود که سازمانهایی مانند شهربانی، ژاندارمری،

رکن دو و سرویسهای اطلاعاتی هر سه نیروی ارتش، کلیه مطالبشان را روزانه به آنجا می فرستادند.(4)

دفتر ویژه اطلاعات نقش مهمی در هماهنگی میان دستگاههای مختلف اطلاعاتی -

ص:93


1- همان، ص 401.
2- همان، صص 400 - 401.
3- همان، صص 242 - 246.
4- همان، ص 9.

امنیتی و نیز سایر دوایر دولتی و وزارتخانه ها داشت و در بسیاری از امور دخالت می کرد؛ تا جایی که گاه رسیدگی به بسیاری از پرونده های شخصی رجال و کارگزاران درجه اول کشور نیز به این دفتر ارجاع می شد(1) و در همان حال ارتباط بسیار نزدیکی میان این دفتر و دستگاههای اطلاعاتی انگلستان و امریکا برقرار بود. تقریباً قریب به تمام اطلاعات و گزارشات سیا و MI6 از طریق فردوست و دفتر ویژه اطلاعات در اختیار شاه قرار می گرفت.(2) البته انتخاب فردوست از سوی MI6 به ریاست دفتر ویژه اطلاعات هم (که توسط شاپور ریپورتر پیشنهاد و معرفی شده بود) نمی تواند بدون سابقه ذهنی از شخصیت و توانایی های او صورت گرفته باشد.

شبکه های پنهان دفتر ویژه اطلاعات

از مهمترین حیطه فعالیت دفتر ویژه اطلاعات ایجاد شبکه های پنهان و مخفی کسب خبر و اطلاعات از عملکرد نیروهای نظامی، انتظامی و ارتش بود که حدود یکی دو سال پس از آغاز فعالیت دفتر ویژه اطلاعات به تدریج شکل گرفت. مهمترین شبکه های پنهان دفتر ویژه اطلاعات در ارتش، ژاندارمری و شهربانی فعال بودند. شخص فردوست با بهره گیری از آموزشهای ویژه ای که در این رابطه در انگلستان دیده بود، در تشکیل این شبکه ها بسیار موفق عمل کرد. چنانکه خود می گوید این شبکه های پنهانی که طی سالهای آتی باز هم گسترش یافت تا آخرین روزهای عمر رژیم پهلوی فعال بودند و هیچ گاه نیروهای این واحدها شناخته نشدند. فردوست، سرگرد صفاپور را که از افسران ضداطلاعات بود، به ریاست این شبکه های پنهان دفتر ویژه اطلاعات منصوب کرد. او در این سمت شایستگی نشان داد و تا

درجه سرلشکری هم ارتقاء درجه یافت.(3)

طرح عملیاتی شبکه های پنهان که از سوی فردوست تهیه شده و توسط رئیس شبکه های پنهان افراد ویژه او - صفاپور - اجرا شد، موارد زیر را دربر می گرفت:

1- نفوذ در ارتش، شهربانی، ژاندارمری (تقدم با ارتش).

2- مأمورین از بین درجه داران و افسران جزء باشند تا بتوانند به طور طبیعی از درون واحد

ص:94


1- احسان نراقی، آن حکایتها، ص 147.
2- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 268 - 272.
3- اردشیر زاهدی، بیست و پنج سال در کنار پادشاه، صص 272 - 273.

خود کسب خبر کنند.

3- مأمورین در هر شغل و در هر واحدی باشند مؤثرند.

4- مأ مورین هر واحدی منتقل شدند به وظیفه خود کماکان در همان واحد ادامه دهند.

5- مأمورین پس از بازنشستگی نیز کماکان به کار خود ادامه دهند.

6- درباره هر یک از مأمورین تحقیقات دقیق و وسیع سیاسی و غیرسیاسی صورت گیرد و پرونده های مربوطه با توجیه مناسب به دفتر خواسته شود و دقیقاً بررسی گردد.

7- ملاقاتها با مسئول شبکه، آمادگی، آموزش، توجیه، همه در خانه امن صورت گیرد و تنها در موارد بسیار استثنایی ملاقات در محل «دفتر ویژه اطلاعات» مجاز باشد.

8- اگر مأمور در خارج از مرکز باشد و آمدن او به تهران میسر نباشد، گزارشات خود را با پست به آدرس تعیین شده توسط مسئول شبکه ارسال دارد.

9- به هر درجه دار 150 تومان و به هر افسر جزء 250 تومان پاداش ماهیانه داده شود.

10- در صورتی که ارتقاء مأمورین یا تغییر واحد ضرورت یافت، «دفتر ویژه اطلاعات» با پوشش مناسب (مثلاً به عنوان اینکه او خویشاوند افسر یا درجه دار دفتر است) سفارش لازم را بکند.

11- مسئول شبکه همواره یک نفر باشد و اگر او از «دفتر ویژه اطلاعات» منتقل شد و یا حتی بازنشسته شد نیز این مسئولیت را ادامه دهد.(1)

دکترین امنیت ملی و نقش دفتر ویژه اطلاعات

کشور در دورة محمدرضا پهلوی از دکترین امنیت ملی مستقلی که با ویژگیهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و ملی منطبق باشد پیروی نمی کرد. این مهم به دلیل وابستگی رژیم به قدرتهای خارجی، هیچگاه تحقق نیافت و البته در دستور کار حکومت هم نبود. بدین ترتیب آنچه به عنوان دکترین امنیت ملی در آن دوره مورد توجه قرار گرفت نسخه هایی بود که از سوی بریتانیا و مهم تر از آن امریکا پیچیده می شد. و به همین دلیل نیز این اصول توصیه شده، به ندرت با واقعیتهای موجود کشور هم خوانی داشت. این که حکومت پهلوی در نهایت به دلیل عدم درک صحیح و منطقی از شرایط و واقعیتهای اجتماعی - فرهنگی کشور جز

ص:95


1- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 403 - 407.

سقوط حتمی سرانجامی نیافت، ناشی از همین بی توجهی به هنجارها و معیارهای پذیرفته شده جامعه بود که بر اساس آن دکترین امنیت ملی هرکشوری شکل می گیرد. فردوست، وابستگی حکومت به قدرتهای خارجی و به ویژه امریکا را از دلایل اصلی عدم شکل گیری دکترین واقعی امنیت ملی در دوره محمدرضا پهلوی می داند.(1) وی تصریح می کند که انگلستان و امریکا بر اساس دیدگاههای ویژه ای که داشتند اصولی را برای تدوین دکترین امنیت ملی ایران توصیه می کردند. انگلیسیها از طریق حسین فردوست و دفتر ویژه اطلاعات به شاه قبولاندند که او با مدیریت و نظارت همین دفتر ویژه اطلاعات «شورای امنیت» خود را تشکیل دهد و فردوست را دبیر آن شورا کند. اما از همان آغاز سپهبد حاجی علی کیا رئیس اداره دوم ارتش و تیمور بختیار رئیس ساواک این شورا را جدی نگرفتند و حاضر نشدند با سایر اعضای شورا همکاری مؤثری داشته باشند. پس از برکناری بختیار و حاجی علی کیا - در اواخر دوران نخست وزیری شریف امامی و اوایل دوران زمامداری علی امینی - شورای امنیت مذکور دوباره قوام یافت و تا سالها جلسات آن تحت ریاست دفتر ویژه اطلاعات و شخص حسین فردوست برگزار می شد. با این حال چنانکه انتظار می رفت نتوانست گامی جدی در مسیر تحقق اهداف از پیش تعیین شده بردارد. در اواخر دهة 1340 افرادی نظیر شاپور ریپورتر با توصیه احتمالی انگلیسیها اقدام به تأسیس و تشکیل دو شورای هماهنگی رده یک و رده دو کردند. اما نتایج حاصله باز هم قابل اعتنا نشد. بدین ترتیب دفتر ویژه اطلاعات به رغم تمام تلاشهایی که کرد، نتوانست در جهت تدوین و تحقق دکترین امنیت ملی کشور گام قابل توجهی بردارد.

شورای عالی هماهنگی

شورای عالی هماهنگی با توصیه انگلیسیها و از طریق دفتر ویژه اطلاعات تشکیل شد. مدت کوتاهی پس از تشکیل دفتر ویژه اطلاعات شورای امنیت ملی کشور شکل گرفت که ریاست آن برعهده فردوست بود و ریاست اداره دوم ارتش، رئیس ساواک، رئیس شهربانی کل کشور، فرمانده ژاندارمری کل کشور و ریاست دفتر ویژه اطلاعات در آن عضویت داشتند. پس از حدود ده سال که از تشکیل این شورا می گذشت اعضای آن نتوانستند انتظارات پیش بینی

ص:96


1- همان، صص 404 - 405.

شده را برآورده کنند. به همین دلیل در سال 1349 شاپور ریپورتر از شاه خواست در تشکیلات و کیفیت شورای امنیت ملی تجدیدنظر کند. به دنبال آن، شاه از فردوست خواست تا تشکیلات جدیدی طراحی کند و رکودی را که دامنگیر شورای امنیت ملی شده از میان بردارد. بدین ترتیب، دو شورا با عنوان شورای رده یک و شورای رده دو تأسیس و شورای امنیت ملی سابق برچیده شد. قرار شد علاوه بر اعضای پیشین، رئیس ستاد ارتش هم به جمع شوراهای جدید افزوده شود و نام شورای امنیت ملی به شورای هماهنگی یا شورای رده یک تغییر یافت. شورای رده دوم هم با عنوان شورای هماهنگی رده دو با عضویت مقامات درجه دوم سازمانهای اطلاعاتی - امنیتی و انتظامی تشکیل شد. ریاست و هدایت اجرایی هر دو شورا به دفتر ویژه اطلاعات واگذار شد. مقرر گردید شورای امنیت کشور تنها در شرایط خاص و هرگاه شخص شاه مصلحت بداند تشکیل شود.(1) شورای هماهنگی رده دو با عضویت مقامات ذیل تشکیل می شد: «1- مدیرکل اداره سوم ساواک 2- مدیرکل اداره هشتم ساواک 3- رئیس اداره اطلاعات ارتش 4- رئیس ضداطلاعات ارتش 5- رئیس اطلاعات شهربانی 6- رئیس ضداطلاعات شهربانی 7- رئیس رکن 2 (اطلاعات) ژاندارمری 8- رئیس ضداطلاعات ژاندارمری 9- افسر «دفتر ویژه» و «دبیر شورا.»(2)

جلسات شورای عالی هماهنگی و شورای هماهنگی رده دو با نوساناتی چند تا دوران انقلاب اسلامی به ریاست و مدیریت فردوست و دفتر ویژه اطلاعات تشکیل می شد و درباره برخی از مسائل کشور هم گفتگوهایی صورت می گرفت.(3) اما بنابر اظهارات فردوست، چنانکه انتظار می رفت جلسات اعضای شوراهای هماهنگی نتیجه قابل اعتنایی به دنبال نداشت:

یکی دیگر از وظایف اصلی دفتر، تشکیل و اداره «شورای امنیت کشو» بود که بعداً به 2 شورا به نامهای «شورایعالی

هماهنگی» و «شورای هماهنگی رده دو» تبدیل شد. روز شنبه هر هفته شورای رده یک و شنبه هفته بعد شورای رده دو در دفتر تشکیل می شد و رئیس دفتر (من) دبیر شورایعالی هماهنگی بود. این جلسات تا انقلاب (یعنی تا روزی که امکان داشت) تشکیل شد. برای هر جلسه، در دفتر صورتجلسه تهیه می شد که یک نسخه به محمدرضا و یک نسخه به هر یک از اعضای شورا داده می شد. همان طور که گفتم،

ص:97


1- همان، صص 389 - 392.
2- همان، ص 392.
3- همان، صص 488 - 496.

شورای رده دو بسیار جدی تر و منظم تر از شورای رده یک بود و لذا چون جلسات شورای رده یک را بی حاصل تشخیص دادم، که اکثراً وقت خود را به شوخی و یا طرح مسائل بی اهمیت می گذراندند، دیگر آنها را دعوت نکردم مگر در مواردی که یا محمدرضا دستور تشکیل جلسه می داد، یا یکی از اعضاء شورا تقاضای تشکیل می کرد و یا خود من تشکیل جلسه را ضرور تشخیص می دادم. به همین دلیل تعداد صورتجلسات شورای رده یک به تدریج بسیار کم شد.(1)

سازمان بازرسی شاهنشاهی

سازمان بازرسی شاهنشاهی تشکیلاتی اطلاعاتی و نظارتی بود که در سال 1347 تحت نظارت مستقیم شخص شاه تشکیل شد. هدف آن کنترل و نظارت عالیه بر فعالیت و عملکرد

تمام دستگاههای دولتی بود و فعالیت آن تا واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی ادامه یافت. اولین رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی سپهبد مرتضی یزدان پناه بود. پس از او فردوست در رأس آن قرار گرفت که هم زمان بر دفتر ویژه اطلاعات هم مدیریت داشت. گفته می شد که حدود 200 تن از افراد و درجه داران در سازمان بازرسی شاهنشاهی عضویت داشتند. شاه امیدوار بود از این گروه به مثابه چشم و گوش خود در امور ریز و کلان کشور بهره برد. برخلاف ادعاهایی که شاه در آغاز تشکیل سازمان بازرسی شاهنشاهی داشت و قاطعانه تصریح کرد که با تأسیس و فعالیت این سازمان بسیاری از انحرافات صورت گرفته در مراجع مختلف دولتی و حکومتی در راه صواب قرار خواهد گرفت، گذشت زمان بیهوده بودن این ادعاها و امیدواریهای شاه را ثابت کرد. به رغم برخی اقدامات متظاهرانه مدیران و رؤسای مربوطه، سازمان بازرسی شاهنشاهی نتوانست در حل مشکلات پایان ناپذیر که دامنگیر دوایر دولتی و حکومتی بودند، گام جدی بردارد. همچنان که تشکیل سازمان مشابه دیگری (کمیسیون شاهنشاهی) در اواخر دوران نخست وزیری هویدا به ریاست نصرت الله معینیان و مدیریت فردوست برای بررسی، ریشه یابی و حل مشکلات عدیده دوایر دولتی و حکومتی جز رسواتر ساختن هرچه بیشتر مجموعه حاکمیت ثمر دیگری برای حکومت نداشت.(2)

ص:98


1- همان، ص 402.
2- عبدالمجید مجیدی، خاطرات، صص 170 - 173.

تعامل ساواک با دفتر ویژه اطلاعات

به رغم اینکه ساواک، سازمانی امریکایی و دفتر ویژه، تشکیلاتی انگلیسی بود، اما نمودار سازمانی و حیطه عمل و وظایف آنها به گونه ای تنظیم شده بود که این دو تشکیلات، رقیب یکدیگر محسوب نمی شدند. در واقع به لحاظ سلسله مراتب، دفتر ویژه و ریاست آن نزدیکی بیشتری با شاه داشت و وظیفه نظارت و کنترل بر امور ساواک را نیز در اختیار داشت. به ویژه پس از ریاست پاکروان بر ساواک، که ارتشبد فردوست ضمن ریاست دفتر ویژه اطلاعات به قائم مقامی ساواک هم منصوب شد، موضوع رقابت این دو تشکیلات کمرنگ تر شد. پیش از آن و در دوره ریاست بختیار بر ساواک، اندک نافرمانیهایی از ناحیه او نسبت به فردوست و دفتر ویژه اطلاعات محسوس بود. اما پس از آغاز ریاست سرلشکر حسن پاکروان، حداقل بر حسب ظاهر دیگر شاهد تنشی جدی و قابل اعتنا میان این دو تشکیلات نیستیم. به ویژه با نفوذ و اعتباری که فردوست نزد شاه داشت و هم به دلیل عدم وجود خوی ستیزه جویی در او،

به تدریج فضای ویژه ای بین او و دفتر ویژه اش با ساواک و ریاست آن پدید آمد که اساساً به سمت هم زیستی مسالمت آمیز سیر می کرد. به نوعی نیز برتری او و دفترش در نزد رؤسای ساواک، مورد پذیرش قرار گرفته بود. ضمن اینکه فردوست در مقام قائم مقامی ساواک که در تجدید ساختار ساواک هم نقش اساسی برعهده داشت، تعارضی بین وظیفه خود در دفتر ویژه اطلاعات و ساواک قائل نبود و به نوعی معاونت ساواک را در راستای مدیریتش بر دفتر ویژه اطلاعات ارزیابی می کرد.(1) بدین ترتیب به نظر می رسد رؤسا و مدیران ساواک هم به نوبة خود دفتر ویژه اطلاعات را تشکیلات چندان غریبی نمی دانستند و معتقد بودند که این سازمان نزدیکترین پله رسیدن به شاه است. به عبارت دیگر دفتر ویژه اطلاعات به نوعی پیوند دهنده ساواک به شاه، در مسیری طولی (و نه چندان موازی و رقیبانه) ارزیابی می شد. در این میان شخص فردوست سایه ای از شاه محسوب می شد. سفارت امریکا در تهران از فردوست به عنوان «چشمها و گوشهای شاه» تعبیر می کردند که افرادی در حد رؤسای وقت ساواک (اگر هم اراده می کردند) نمی توانستند تبعات سوءرقابت و دشمنی با او را بپذیرند.(2) به ویژه اینکه فردوست اعتبارش در نزد شاه بیش از هر مقام و رجال دیگری بود.(3) حتی امیر

ص:99


1- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 408 - 409.
2- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 1، صص 175 - 176.
3- ماروین زونیس، پیشین، صص 248 - 249.

اسدالله علم که خود ارتباط بسیار عمیقی با شاه داشت، هنگامی که از فردوست سخن به میان می آورد او را نزدیکترین و وفادارترین دوستان شاه ارزیابی می کند. سفارت امریکا در تهران ضمن برشمردن محفل خصوصی شاه و درجه نزدیکی هر یک از آن افراد به شاه دربارة حسین فردوست و روابط ویژه او با شاه می نویسد:

رابطه شاه با مقامات نظامی و امنیتی از طریق یکی از دوستان دیرین بنام سرلشکر حسین فردوست برقرار می گردد. او یکی از کسانی است که برای تحصیل همراه محمدرضا شاه در مدرسه مقدماتی مخصوص انتخاب شده بود. در مورد سوابق خانوادگی فردوست اطلاعات چندانی در اختیار نیست. پدرش

گروهبان بود و بعدها به درجه سروانی ارتقاء درجه یافت و احتمالاً در روزهای قبل از سلطنت با رضاشاه ارتباط داشته؛ و یکی از ملازمین رضاشاه بوده است.

حسین فردوست همراه شاه به مدرسه له روزه در سوئیس و مدرسه نظام تهران رفت. به جز یک دوران کوتاه وی همیشه عهده دار موقعیتهای مهم بوده و با وجود اینکه ارتقاء درجات نظامی وی مسیر عادی داشته ولی از نفوذ و اقتدار بسیاری برخوردار بوده است. محمدرضا احتمالاً از او از سالهای 1941 به این سو به عنوان رابط خود با سفارت آلمان استفاده می کرده است. فردوست از مدتها قبل رئیس دفتر اطلاعات ویژه شاه بوده و هم زمان با این معاونت ساواک را نیز برعهده داشته و در حال حاضر رئیس دفتر بازرسی شاه است و به عنوان ناظر بر عملیات دولت عمل می کند.(1)

سفارت امریکا حسین فردوست را در رأس 18 نفری قرار می دهد که محفل خصوصی شاه را تشکیل می دهند که در آن میان پرویز ثابتی و ارتشبد نعمت الله نصیری - سومین رئیس ساواک - در آخرین رده این جدول قرار دارند.(2) در چنین شرایطی به ندرت شاهد بروز رقابت میان فردوست و رؤسای وقت ساواک هستیم. البته نصیری در آغاز امر تلاشهای ناموفقی انجام داد تا به نوعی بر موقعیت فردوست در نزد شاه خدشه وارد سازد. اما این گونه تلاشها حاصلی جز عقب نشینی و قبول ارشدیت (حداقل صوری) حسین فردوست نداشت. هر چند

حسین فردوست به لحاظ اداری معاون او در ساواک محسوب می شد. حسین فردوست از آغاز

ص:100


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 1، صص 51 - 52.
2- همان، صص 53.

سلطنت محمدرضا در شهریور 1320 تا پایان دوران سلطنت او همواره در رأس حساس ترین و مهمترین دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی و نظارتی انجام وظیفه می کرد و این خود حاکی از عمق اعتماد شاه به او بود. خود وی درباره مهمترین مشاغل و مناصبش چنین گفته است:

فردوست: مهمترین مأموریتها و مشاغلی که محمدرضا به من محول نمود، به شرح زیر است:

1- در روزهای شهریور 1320، برای حل مسئله سلطنت محمدرضا، از طرف وی مأمور تماس با مستر ترات، رئیس اطلاعات سفارت انگلیس شدم.

2- پس از شهریور 20، به دستور محمدرضا روابط شخصی پنهانی او را با افراد مختلف مانند دکتر فریدون کشاورز و دکتر مرتضی یزدی (سران حزب توده)، دکتر کریم سنجابی، دکتر مصطفی مصباح زاده، دکتر منوچهر اقبال، مورخ الدوله سپهر، شیخ حسین لنکرانی و غیره، برقرار می کردم.

3- در همین سالها به دستور محمدرضا «گارد جاویدان» را پایه گذاری کردم.

4- در سال 1338 مأ مور پایه گذاری «دفتر ویژه اطلاعات» شدم و پس از طی دوره در انگلیس ریاست این ارگان را به عهده گرفتم. این مسئولیت تا انقلاب ادامه یافت و شغل اصلی مرا تشکیل می داد.

5- با تأسیس «دفتر ویژه اطلاعات» به عنوان رئیس دفتر، دبیر شورای امنیت

کشور بودم، که از سال 1350 به «شورایعالی هماهنگی» یا «شورای هماهنگی رده یک» تغییر نام داد. در همین زمان «شورای هماهنگی رده دو» نیز تشکیل شد، که مسئولیت هر دو شورا با دفتر بود.

6- از سال 1340 تا 20 فروردین 1350، از سوی محمدرضا مأمور تجدید سازمان و آموزش ساواک بودم و به عنوان قائم مقام ساواک در این سازمان بودم.

7- از 20 فروردین 1350، مأموریت تجدیدسازمان و فعال کردن بازرسی را یافتم و به جای سپهبد یزدان پناه رئیس سازمان فوق شدم. این مسئولیت تا انقلاب ادامه داشت و صبحها در بازرسی و بعد از ظهرها در «دفتر ویژه اطلاعات» بودم.

8- به دستور محمدرضا، تحقیق در مورد سوءاستفاده یا عدم لیاقت مقامات نظامی، انتظامی و سایر سازمانهای دولتی تحت نظر من انجام می شد.

9- به عنوان رئیس بازرسی، عضو کمیسیون عالی برکناری مقامات مملکتی بودم.

10- از سال 53 یا 54 عضو کمیسیون قیمتهای پایه بودم.

ص:101

11- پس از تشکیل حزب رستاخیز، مسئولیت ایجاد سازمان حفاظت و تحقیق حزب به من محول شد.

12- پس از صدور فرمان مبارزه با

گرانفروشی، مسئولیت تحقیق دربارة اجرای آن با من بود.(1)

روی هم رفته روابط دفتر ویژه اطلاعات و شخصی فردوست با ساواک و دوایر و تشکیلات آن همواره نوعی از تعامل و سازش بود و در این میان اولی بر دومی برتری پیدا و پنهان داشت. فردوست به عنوان قائم مقام ساواک بسیاری از امور تحقیقاتی و بازرسی دفتر ویژه را از طریق دوایر و مدیریت های مربوطه ساواک انجام می داد. در این میان رابطه معقولی نیز بین طرفین برقرار بود.(2) در موارد متعددی نیز که امکانات پرسنلی و فنی دفتر ویژه اطلاعات محدودیت داشت امکانات ساواک برای انجام امور فوق به کار گرفته می شد. ضمن اینکه عمده اطلاعات و گزارشات ریز و درشتی که دربارة مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی، فردی، فرهنگی و اقتصادی به دفتر ویژه اطلاعات ارسال می شد از منابع ساواک بود و عمدتاً بر اساس همین داده های اطلاعاتی ساواک بود که فردوست نتیجه تحقیقات و جمع بندیهای نهایی خود را در اختیار شاه قرار می داد.(3) علی رغم اینکه فردوست از اوایل دهة 1350ش. رسماً قائم مقام ساواک نبود، اما نفوذ و ارتباط او با ریاست ساواک کماکان برقرار بود و نقش هماهنگ کننده اطلاعاتی - امنیتی دفتر ویژه اطلاعات را با بخشهای مختلف ساواک ایفا می کرد.(4) روابط اطلاعاتی - امنیتی دفتر ویژه اطلاعات با ساواک در تمام سالهای دهة 1340 و 1350 و نیز دوران انقلاب با نظمی منطقی ادامه یافت. در این میان، گروههای سیاسی مخالف رژیم که در رأس همه آنها روحانیون قرار داشتند، به شدت از سوی این دو سازمان اطلاعاتی - امنیتی تحت کنترل و مراقبت بودند. ساواک در فواصل معینی بولتنهای ویژه ای دربارة تحرکات مخالفان تهیه و به دفتر ویژه ارائه می داد تا پس از جمع بندی و آماده سازی

ص:102


1- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 652 - 653.
2- همان، صص 663 - 665.
3- همان، صص 665 - 667.
4- احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، ص 341.

نهایی در اختیار شاه قرار گیرد.(1) گفته شده که از سالهای نخست دهة 1350، شاه دیگر علاقة چندانی به گزارشات تنظیمی دفتر ویژه اطلاعات که تلخیص و تحلیلی آسیب شناسانه از اوضاع جاری کشور بود نشان نمی داد و ترجیح می داد گزارشات ارسالی از ساواک و سایر

مراجع اطلاعاتی به طور مستقیم در اختیار او قرار گیرد. با این حال دفتر ویژه کماکان وظایف پیشین را در حد امکان انجام می داد و ضمن ارسال مستقیم گزارشات، خود نیز طبق برنامه ای که از سالها قبل برقرار بود گزارشات ویژه اش را در اختیار شاه قرار می داد.(2)

در دوران پیروزی انقلاب اسلامی، روابط اطلاعاتی - امنیتی و نظارتی دفتر ویژه اطلاعات و ساواک گسترش چشمگیری یافت. هر روزه حجم گسترده ای از گزارشات ارسالی ساواک از سوی فردوست و دفتر ویژه اطلاعات جمع بندی شده و پس از تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری در اختیار شاه قرار می گرفت تا پس از هماهنگیهای لازم دربارة روش برخورد ساواک با انقلابیون تصمیم سازی شده، به واحدهای عملیاتی و اجرایی ساواک ابلاغ شود.(3)

همکاری دفتر ویژه اطلاعات و ساواک در تمام دوران پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت. حتی پس از خروج شاه از کشور هم این ارتباط قطع نشد. مسئولان ساواک از رده های مختلف شخصاً به دیدار فردوست می رفتند و دربارة نحوة برخورد با انقلابیون و راههای جلوگیری از سقوط رژیم پهلوی رایزنی هایی می کردند. در همان حال گزارشات ارسالی ساواک، به دقت از سوی فردوست و دفتر ویژه اطلاعات پیگیری می شد و براساس آن تصمیماتی اخذ می شد. در غیاب شاه، فردوست گزارشهای دفتر ویژه اطلاعات را به وزیر دربار وقت - علیقلی اردلان - تسلیم می کرد.(4) خود فردوست در این باره چنین اظهار داشته است:

- من رئیس «دفتر ویژه اطلاعات» بودم و مسئول ساختمان، وسایل و اسناد و نیز مسئول بیش از 50 نفر پرسنل آن. این تشکیلات نیز کلیه وسایل لازم را در اختیار داشت و مانند بازرسی خود را در مقابل حکومت مسئول احساس می کردم. در طول حکومت بختیار کار روزانه دفتر را ادامه دادم و همه روزه اخبار را به علیقلی اردلان، وزیر دربار و عضو شورای

سلطنت، می رساندم. اردلان کسی نبود و من نیز وظیفه نداشتم که اخبار را به او تحویل

ص103


1- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (حصر)، ج 4، صص 254 - 261.
2- احسان نراقی، پیشین، صص 342 - 343.
3- فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا، صص 60 - 62.
4- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 612 - 614.

دهم، ولی منظورم این بود که چون کار روزانه به مقامی تحویل می شود علاقه بیشتری در افسران دفتر ایجاد شود و نظم کار به هم نریزد. دستورات اردلان همه بی مورد بود، که هیچ کدام را اجرا نکردم. او مثلاً فکر می کرد که محمدرضا مراجعت خواهد کرد و تصور می کرد که واقعاً وزیر دربار است! لذا دستورات بی معنی می داد: روزی دستور داد که مقداری اسلحه بین سران عشایری که به محمدرضا علاقمندند تقسیم شود. افسر مربوطه در دفتر از من سئوال کرد که چه پاسخی به او بدهد، گفتم: هیچ، چون مزخرف گفته، این حرفها یعنی چه؟! روز دیگر وزیر دربار به افسر دفتر گفت که محمدرضا برای نقشبندی خانه ای در تهران اجاره کرده و چون حالا او از ایران رفته اجاره خانه را شما بدهید. به افسر دفتر گفتم که به ایشان بگویید ما پولی نداریم که به کسی بدهیم. درطول 37 روز حکومت بختیار من کسی را در رأس خود نمی دیدم و تنها این رابطه تشریفاتی را با دربار حفظ کردم و گزارشی نیز به بختیار ندادم زیرا تابع نخست وزیر نبودم و عجب این است که بختیار نیز درخواستی از من نکرد و با

احساس ضعفی که داشت جرئت نکرد که وارد این حوزه شود. لابد تحلیلهای مرا شنیده بود و می دانست که از او حرف شنوی ندارم و لذا به افرادی مانند قره باغی اکتفا کرد...(1)

در همان حال فردوست روابطش را با مسئولان ساواک حفظ کرد. به رغم اینکه ناصر مقدم رئیس وقت ساواک چندان تمایلی به ملاقات با او نشان نمی داد، اما پرویز ثابتی مدیرکل اداره سوم که مسئول امنیت داخلی ساواک بود به طور مکرر با فردوست ملاقات داشت و با او درباره مسائل مختلف و تحولات سریع کشور مذاکره و مشورت می کرد. پس از خروج ثابتی از کشور، عطاپور از مدیران اداره سوم ساواک چند روزی با فردوست و دفتر ویژه او مرتبط بود. با خروج او از کشور که دو سه روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی صورت گرفت، دیگر فرصتی باقی نبود تا فردوست و دفتر ویژه اطلاعاتش ارتباط خود را با ساواک ادامه دهد.(2)

بدین ترتیب و به رغم اینکه همزمان با ساواک دستگاهها و تشکیلات اطلاعاتی - امنیتی

ص:104


1- همان، صص 614 - 615.
2- برای آگاهی از خطوط کلی ارتباطات دفتر ویژه اطلاعات و شخص فردوست با ساواک و سایر دستگاههای اطلاعاتی- امنیتی و نیز انتظامی کشور به جلد اول خاطرات فردوست، اثر مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی مراجعه فرمایید.

متعدد دیگری هم در عرصه کشور فعال بودند، اما با تشکیل و آغاز فعالیت ساواک تغییراتی در حیطه فعالیت هر یک از این سازمانها پدید آمد و با عملیاتی شدن ادارات کل ساواک که هر یک به فراخور وظیفه تعیین شده در زمینه های متعدد اطلاعاتی - امنیتی و ضدجاسوسی فعال شدند، برخی از وظایف دستگاههای اطلاعاتی پیشین به این سازمان تازه تأسیس واگذار شد. حسین فردوست تحول ایجاد شدة مذکور را به شرح زیر آورده است:

1- عملکردهای ضدبراندازی و ضدجاسوسی از شهربانی گرفته و به ساواک داده شد. در نتیجه، اداره کل سوم ساواک مسئول براندازی و اداره کل هشتم ساواک مسئول

ضدجاسوسی گردید. در این دوران شهربانی فقط مسئول ضدبراندازی و ضدجاسوسی در درون سازمان خود بود. بعدها اداره اطلاعات شهربانی مسئول جمع آوری اخبار شد و اداره ضداطلاعات شهربانی مسئول فعالیتهای ضدبراندازی و ضدجاسوسی در درون شهربانی گردید.

2- اطلاعات غیرنظامی (گردآوری اطلاعات غیرنظامی از کشورهای هدف) از رکن 2 ستاد ارتش گرفته شد و به اداره کل دوم ساواک محول گردید، ولی رکن 2 کماکان مسئول گردآوری اطلاعات نظامی از کشورهای هدف از طریق وابستگان نظامی بود. در ساواک، اداره کل هفتم مسئول بررسی اطلاعات جمع آوری شده توسط اداره کل دوم بود.

3- رکن 2 ژاندارمری نیز از ارتش تفکیک شد و مسئول فعالیتهای ضدبراندازی و ضدجاسوسی در درون سازمان خود گردید. بعدها نیز مانند شهربانی، رکن 2 ژاندارمری مسئول جمع آوری خبر از حوزه فعالیت خود شد و ضداطلاعات ژاندارمری مسئول فعالیتهای ضدبراندازی و ضدجاسوسی در درون ژاندارمری گردید.

4- اداره دوم (یا رکن 2) ارتش مسئول فعالیتهای ضدبراندازی و ضدجاسوسی در درون ارتش و مسئول فعالیتهای اطلاعاتی

در کشورهای هدف شد و به 2 ادارة اطلاعات و ضداطلاعات تفکیک گردید. بعداً تصمیم گرفته شد که در فعالیتهای جاسوسی چنانچه حتی اگر یک فرد ارتشی نیز در شبکه مکشوفه باشد پرونده به ضداطلاعات ارتش محول گردد.

5- با تشکیل «شورای هماهنگی» تلاش شد که به مجموعه ارگانهای اطلاعاتی و امنیتی نظام و سیستم داده شود و هماهنگی و برنامه ریزی در کار آنها راه یابد.

6- «دفتر ویژه اطلاعات» باید هم به عنوان مسئول و مدیر شوراهای هماهنگی و هم به عنوان

ص:105

مرکز و مغز اطلاعاتی و امنیتی کشور عمل می نمود. طبق این وظیفه، ادارات کل سوم (ضدبراندازی)، هشتم (ضدجاسوسی غیرنظامی) و هفتم (بررسی اطلاعات غیرنظامی از کشورهای هدف)، اطلاعات ارتش، اطلاعات شهربانی و رکن 2 ژاندارمری کلیه اطلاعات غیرعملیاتی خود را به «دفتر ویژه اطلاعات» تحویل می دادند. در عین حال، دفتر در صورت لزوم میان ارگانهای فوق نیز تبادل اطلاعات می نمود. وزارت اطلاعات سابق نیز اخبار رادیویی جهان و مقالات مطبوعات جهان درباره ایران را به «دفتر

ویژه اطلاعات» ارسال می داشت.(1)

ص:106


1- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 393 - 394.

فصل چهار: سازماندهی، تشکیلات و مهارتهای اطلاعاتی - پرسنلی ساواک

ساختار تشکیلاتی

اشاره

ساختار تشکیلاتی و نمودار سازمانی ساواک در طول حدود 22 سال فعالیت آن همواره دچار تحول و توسعه کمی و کیفی شده است.

پس از تأسیس و آغاز به کار ساواک، به تدریج و بر حسب نیاز در سازمان و مدیریت اجرایی و برنامه ریزی ساواک هم تغییراتی پدید می آمد. با این حال ساختار اولیه ای که ساواک بر اساس آن شکل گرفت کماکان به عنوان اساس سازماندهی آن باقی ماند و همواره بخشهای جدیدتر بر آن افزوده شد. با این حال منابع موجود ترکیب سازماندهی و تشکیلاتی یکسانی از ساواک ارائه نمی دهند. تشکیلات و ساختار درونی ساواک در منابع گوناگون آمده، اما بسیاری از آنها فقط کلیاتی از طرح تشکیلاتی ساواک ارائه می دهند و کمتر وارد جزئیات نمودار سازمانی آن شده اند. به تبع آن نیز به ندرت می توان شمایی نزدیک و مقرون به حقیقت از کنه و عمق فعالیتهای ساواک به دست آورد. در میان خاطرات، خاطرات منوچهر هاشمی آخرین مدیرکل اداره کل هشتم ساواک توصیف جامع تری از تشکیلات و سازماندهی ساواک به دست داده است.(1)

در خاطرات حسین فردوست هم نکاتی درباره تشکیلات و حیطه وظایف هر یک از دوایر ساواک می توان به دست آورد. دانشجویان ایرانی عضو کنفدراسیون نیز در کتابی دربارة

ساختار درونی و تشکیلات ساواک مطالبی آورده اند.(2)

ص:107


1- برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره بنگرید به ! منوچهر هاشمی، پیشین، صص 123 - 128.
2- برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره بنگرید به ! پاره ای از اسناد ساواک، صص 9 - 15.

تحقیقات و پژوهشهایی از جمله: ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم پهلوی(1)، شاهنشاهی پهلوی در ایران(2)، دربارة ساواک(3) و غیره(4) نیز مطالبی درباره تشکیلات ساواک آورده اند. مهمتر از تمام اینها بولتنی است که پس از انقلاب اسلامی توسط وزارت اطلاعات بر اساس مدارک و اسناد مستند، شمایی دقیق تر از نمودار تشکیلاتی و سازمانی ساواک تهیه کرده است. در این جزوه که بر اساس سازماندهی تشکیلاتی ساواک در سال 1352 تنظیم شده، جزئیات بیشتری به دست می آید و تکمیل کننده اطلاعاتی است که منابع دیگر در این باره ارائه می دهند. نمودار تشکیلاتی و سازمانی ساواک از سه قسمت عمده تشکیل شده بود: الف) حوزه ریاست ساواک ب) ادارات کل ساواک ج) ساواکهای استانها و شهرستانها.

الف) حوزة ریاست ساواک

بر اساس اسناد و مدارک موجود، حوزه ریاست ساواک در 1352ش. از بخشهای هشتگانه زیر تشکیل می شد:

1- دفتر ریاست ساواک

2- دفتر قائم مقام ساواک

3- صندوق ویژه

4- مشاوران رئیس ساواک

5- کنترل

6- بازرسی کل

7- دبیرخانه شورای امنیت ملی

8- پیمانها(5)

ص:108


1- برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره بنگرید به ! تقی نجاری راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم پهلوی، صص 52 - 62.
2- برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره بنگرید به ! عبدالامیر فولادزاده، شاهنشاهی پهلوی در ایران، ج 3، صص 122 - 133.
3- برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره بنگرید به ! هارولد ایرنبرگر، دربارة ساواک، صص 20 - 24؛ خواندنیها، س 39، شماره 35، شنبه 29 اردیبهشت 1358، صص 37 - 39 و صص 52 - 54.
4- برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره بنگرید به ! فاطمه پاکروان، خاطرات فاطمه پاکروان، صص 9 - 11؛ ابراهیم سنجر، نفوذ امریکا در ایران، صص 179 - 183.
5- بولتن ویژه وزارت اطلاعات، ص 13.

حسین فردوست، در خاطرات خود با تغییراتی چند دربارة چارت مدیریتی و اجرایی حوزه ریاست ساواک سخن به میان آورده و دربارة هر یک از دوایر و حیطه فعالیت و عمل آن نیز توضیحاتی داده است. برای حوزه ریاست ساواک هم سازمانی متمرکز با ترکیب رئیس ساواک، قائم مقام ساواک، رئیس سازمان اطلاعات خارجی، مدیرکل، معاون مدیرکل، رئیس اداره، رئیس بخش، رئیس دایره و رئیس شعبه نام می برد.(1)

به گفته فردوست دادسرای اداری ساواک هم تحت نظارت حوزه ریاست ساواک فعالیت می کرد که مجموع (دادگاه بدوی و تجدیدنظر) آن شامل 12 کارمند می شد.(2) بخشی هم تحت عنوان حسابداری وجود داشت که عمده وظایف آن کنترل و نظارت عالیه به حسابهای مالی اداره کل ششم ساواک بود. بخش بودجه سرّی ساواک می توانست دربارة موارد مصرف و هزینه کردن آن تصمیم بگیرد. در حوزة ریاست ساواک بخش مهمی عهده دار امور موتوری و بهداری بود.(3)

منوچهر هاشمی در کتاب «داوری» علاوه بر موارد ذکر شده «ستاد ساواکهای استانها و شهرستانها» نیز به حوزه ریاست ساواک می افزاید.(4)

ب) ادارات کل ساواک

اشاره

ساواک در آغاز دارای هشت اداره کل بود. به تدریج بر تعداد ادارات کل تا ده اداره افزایش یافت. بر اساس آخرین تقسیم بندی صورت گرفته ده اداره کل ساواک عبارت بود از:

1- ادارة کل یکم: امور اداری

2- اداره کل دوم: جمع آوری اطلاعات خارجی

3- اداره کل سوم: امنیت داخلی

4- اداره کل چهارم: حفاظت

5- اداره کل پنجم: فنی

6- اداره کل ششم: امور مالی

ص:109


1- حسین فردوست، پیشین، ج 1، ص 430.
2- همان، ص 431.
3- همان، صص 431 - 432.
4- منوچهر هاشمی، پیشین، ص 123.

7- اداره کل هفتم: بررسی اطلاعات خارجی

8- اداره کل هشتم: ضدجاسوسی

9- اداره کل نهم: حقوق

10- اداره کل دهم: آموزش(1)

اداره کل یکم (امور اداری)

وظایف اداره کل یکم ساواک که اساساً عهده دار امور اداری و کارگزینی بود، هشت مورد زیر را دربر می گرفت:

1- اجرای امور اداری رئیس و قائم مقام ساواک

2- بررسی سازمان و وظایف ساواک با نظر متخصصین و مسئولین مربوطه و نگاهداری آنها.

3- تهیه نشریات و فرمهای اداری و کنترل در رعایت اجرای آنها.

4- امور تشریفات و تبلیغات.

5- امور توزیع مکاتبات صادره و وارده.

6- امور پرسنلی.

7- امور مخابرات.

8- پشتیبانی نیروهای هیئت رئیسه از نظر اداری و مالی.(2)

نمودار سازمانی اداره کل یکم (امور اداری) هم شامل دفتر، کمیته استخدام، بخش مستقل سازمان و شش اداره اجرایی دیگر می شد. نمودار سازمانی اداره یکم ساواک به صورت زیر رسم شده بود:(3)

ص110


1- بولتن ویژه وزارت اطلاعات، ص 14.
2- همان، ص 15.
3- همان، ص 15.

سازماندهی، تشکیلات و مهارتهای اطلاعاتی پرسنلی ساواک

دفتر

کمیته استخدام

اداره یکم (توزیع مراسلات

اداره کل یکم

(امور اداری)

اداره دوم (کارگزینی)

اداره سوم (مخابرات)

اداره چهارم (طرح و ... و تشریفات)

اداره پنجم (پذیرایی و تشریفات)

اداره ششم (کامپیوتر)

حسین فردوست اداره کارگزینی، ادارة مخابرات و ادارة تشریفات را از مهمترین بخشهای ادارة کل یکم می داند.

اداره کل دوم (جمع آوری اطلاعات خارجی)

وظایف اداره کل دوم ساواک در سه مورد مشخص زیر متمرکز شده بود:

1- کسب و جمع آوری اخبار خارجی لازم برای حفظ امنیت کشور از طریق عملیات پنهانی.

2- اجرای وظیفه از طریق عملیات مستقیم (برون مرزی) و غیرمستقیم (نمایندگیها و مأمورین) در کشور هدف، تحقیق از مسافرین قانونی و معاودین.

3- تهیه و تأمین اخبار و مدارک آشکار بر حسب درخواست ادارات ذینفع.(1)

ص:111


1- همان، ص 16.

عمدة وظیفه اداره کل دوم ساواک کسب اطلاعات خارجی بود. این اداره از طریق پایگاههای برون مرزی در کشورهای هدف شبکه های پنهانی ایجاد می کرد و از طریق این شبکه ها اخبار و اطلاعات موردنیاز را جمع آوری و به مرکز انتقال می داد. جمع آوری اطلاعات خارجی از کشورهای هدف از طریق دیگری نیز صورت می گرفت و آن حضور افراد اطلاعاتی و ادارة دوم در پوششهای سیاسی دیپلماتیک در نمایندگیهای سیاسی، سفارتخانه ها و کنسولگریهای ایران در کشورهای خارجی بود. اداره دوم پس از کسب اطلاعات خارجی، آن را به اداره کل هفتم ساواک ارسال می کرد که عمده وظیفه آن بررسی و تحلیل اطلاعات خارجی بود؛ بین اداره کل دوم و اداره کل هفتم نیز ارتباط تنگاتنگی وجود داشت.(1) اداره کل دوم و هفتم ساواک به دلیل ارتباط نزدیکی که داشتند عمدتاً تحت ریاست یک نفر اداره می شد و از ترکیب این دو اداره «سازمان اطلاعات خارجی ساواک» شکل می گرفت. تا هنگامی که فردوست قائم مقام ساواک بود، ریاست آن برعهده سرلشکر علی معتضد قرار داشت. فردوست معتقد است که طراحی سازمان اطلاعات خارجی ساواک از ابتکارات سیا و امریکا بود که نمی خواست سازمان مستقلی برای امور اطلاعات خارجی ایران تأسیس کند و معتقد بود کشور نیاز چندانی به داشتن دستگاه عریض و طویل مستقلی برای این منظور ندارد. به همین دلیل آن را در دل سازمان کل ساواک که اساساً وظیفه امنیت داخلی برای آن قایل بودند، قرار دادند.

با این حال اداره های کل دوم و هفتم مستقلاً هم مدیرانی داشتند. مدیر کل اداره دوم تا سال 1346 سرلشکر منصور قدر بود. پس از او سرتیپ فرازیان مدیرکل اداره دوم شد. در مدیریت، هدایت و سازماندهی اداره کل دوم، مأموران موساد نقش اساسی داشتند و در همان حال بیشترین بهره این عملیات مشترک اطلاعاتی هم نصیب آنان می شد.(2)

عمده فعالیت اداره کل دوم ساواک در کشورهای همسایه و خاورمیانه متمرکز بود؛ منطقه ای حساس که صهیونیستها هم بیشترین اختلافات را با همسایگان و سایر کشورهای

عربی داشتند.(3)

ص:112


1- همان، صص 16 - 17.
2- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 260 - 261؛ منوچهر هاشمی، پیشین، صص 123 - 124.
3- عیسی پژمان، اثر انگشت ساواک، صص 205 - 211.
ادارة کل سوم (امنیت داخلی)

معروفترین اداره کل ساواک، ادارة کل سوم بود. تمام اشتهار ساواک ریشه در حیطه فعالیت و عمل این اداره کل دارد. اصولاً هم در آغاز امر امریکا و سیا عمده سرمایه گذاری اطلاعاتی، فنی، تجهیزاتی و عملیاتی ساواک را برای تقویت هر چه بیشتر اداره کل سوم متمرکز کردند. هدف نهایی آنها از تشکیل ساواک هم پدید آوردن سازمانی بود که بتواند امنیت دلخواهشان را در درون مرزهای جغرافیایی و سیاسی ایران ایجاد کند. اساسی ترین وظایف ساواک را نیز همین اداره کل سوم انجام می داد. شاید بشود گفت ساواک یعنی ادارةکل سوم آن سازمان. این امر به معنی نادیده گرفتن حیطه عمل و وظایف ساواک در سایر امور اطلاعاتی - امنیتی و ضدجاسوسی در داخل و خارج از کشور نیست بلکه مقصود نشان دادن اهمیت و جایگاه ویژه و بلامنازع اداره کل سوم در مجموعه سازمان ساواک است که تمام فعالیتهای دیگر آن را تحت الشعاع قرار داده بود.

نمودار سازمانی اداره کل سوم (امنیت داخلی) شامل دفتر اداره کل، بخش مستقل بازجویی، کمیته مشترک ضدخرابکاری و هفت ادارة مجزای دیگر می شد.(1)

ص:113


1- بولتن ویژه وزارت اطلاعات، ص 19.

دفتر اداره کل

بخش مستقل بازجویی

اداره یکم (عملیات و بررسی)

اداره دوم (عملیات و بررسی)

اداره کل سوم

(امنیت داخلی)

اداره سوم (عملیات و بررسی)

اداره چهارم (عملیات و بررسی)

اداره پنجم (پشتیبانی عملیاتی)

اداره ششم (بایگانی)

اداره هفتم (عملیات و بررسی)

کمیته مشترک ضدخرابکاری

حیطه وظایف و حوزه فعالیت بخشهای مختلف اداره کل سوم ساواک طبق آخرین نمودار تشکیلاتی در سال 1352ش. به شرح زیر تعیین شده بود.(1)

دفتر اداره کل

دفتر ادارة کل سوم از دو بخش (1 و 2) تشکیل شده بود که وظایف ذیل را به عهده داشت.

1- انجام امور پرسنلی - مالی و کارپردازی اداره کل و نگهداری سوابق مربوطه.

ص:114


1- همان، صص 20 - 33.

2- تهیه لیست نگهبانی و آمادگی اداره کل و نظارت در اجرای مقررات مربوطه.

3- نظارت در اجرای مقررات حفاظتی و حضور و غیاب پرسنل اداره کل.

4- توزیع مراسلات اداره کل.

5- تقسیم کار و نظارت در اجرای وظایف نظافتکاران و رانندگان سرویس عمومی اداره کل.

بخش مستقل بازجوئی

این بخش وظایف ذیل را به عهده داشت که عبارتند از:

1- مشاور اداره کل در امور قضایی.

2- همکاری با بخشهای اداره کل در تشکیل پرونده های قضایی.

3- اجرای بازجوئیها و اقدامات قضایی که مدیرکل لازم بداند.

4- شرکت در کمیسیونها بر حسب دستور مدیرکل.

اداره یکم (عملیات و بررسی)

این اداره وظایف تجسس، کشف، مراقبت و تعقیب فعالیتهای براندازی را برعهده داشت که از شش بخش ذیل تشکیل می شد:

- بخش 1 (احزاب و گروههای کمونیست)

این بخش از دو دایره عملیات و یک دایره بررسی تشکیل شده که دایره اول عملیات مربوط به تهران و دایره دوم عملیات مربوط به شهرستانها می باشد و دایره بررسی امور مربوط به بخش را بررسی می کند.

- بخش 2 (احزاب و گروههای افراطی سیاسی و براندازی)

این بخش نیز مانند بخش نخست از دو دایره عملیات و یک دایره بررسی تشکیل شده است. دایره اول عملیات در ارتباط با احزاب و گروههای افراطی سیاسی و دایره دوم عملیات در ارتباط با گروههای برانداز فعال بوده و دایره بررسی نیز امور مربوط به بخش را مورد

بررسی قرار می دهد.

ص:115

- بخش 3 (اعراب، بلوچ و هدفهای جدید)

این بخش از سه دایره عملیات و یک دایره بررسی تشکیل شده که دایرة اول عملیات در ارتباط با اعراب، و دایره دوم عملیات در ارتباط با بلوچ و دایره سوم نیز در ارتباط با فعالیتهای براندازی مشکوک فعالیت می نماید و دایره بررسی نیز امور مربوط به بخشی را مورد بررسی قرار می دهد.

- بخش 4 (اکراد)

این بخش از یک دایره اقدام، یک دایره عملیات و یک دایره بررسی تشکیل شده است. دایره اقدام وظایف اخذ و اعاده پرونده های اقدامی از اداره بایگانی و اقدام روی نامه های بخش، طبق خواسته های مسئولین مربوط را به عهده دارد. دایره عملیات وظیفه هدفهای اطلاعاتی و عملیاتی اکراد را به انجام رسانیده و دایره بررسی نیز امور مربوط به هدفهای بخش را مورد بررسی قرار می دهد.

- بخش 5 (تحقیقات و تبلیغات ضد مارکسیسم و تبادل اطلاعات)

این بخش از سه دایره بررسی تشکیل شده که دایره اول بررسی نشریات و کتب کمونیستی، دایره دوم، بررسی تبلیغات ضداخلالگری و تهیه گزارشات و همکاری با مبادی و دایرة آخر، بررسی و انجام تبادل اطلاعات با سرویسهای همکار را به عهده دارد.

- بخش 6 (اقدام)

این بخش از دو دایره تشکیل شده که وظایف دریافت پرونده، بررسی، استعلام از بخشهای ذینفع و پاسخ به مبادی مربوطه را به عهده دارد.

اداره دوم (عملیات و بررسی)

این اداره علاوه بر وظیفه تجسس، کشف، مراقبت و تعقیب فعالیتهای براندازی، وظیفه کسب خبر از فعالیتهای سیاسی طبقه آموزش دهنده و آموزش گیرنده و کارمندان

وزارتخانه های علوم و آموزش و پرورش را نیز به عهده دارد و از چهار بخش ذیل تشکیل شده است:

ص:116

- بخش 1 (آموزش عالی و دانشگاه تهران)

این بخش از سه دایره «عملیات و بررسی» تشکیل شده است که عبارتند از دایرة اول (وزارت علوم و آموزش عالی، واحدهای تابعه دانشگاه تهران و مجامع دانشجویی)، دایره دوم (دانشکده علوم تجربی دانشگاه تهران و دیگر مؤسسات وابسته که کار آنها به علوم تجربی ارتباط دارد) و دایره سوم (دانشکده های نظری و مؤسسات تابعه که کار آنها با علوم نظری ارتباط دارد) که در ارتباط با هدفهای اطلاعاتی و عملیاتی و بررسی هدفهای مذبور فعال می باشند.

- بخش 2 (مراکز آموزشی مرکز به غیر از دانشگاه تهران)

این بخش نیز مانند بخش نخست از سه دایره «عملیات و بررسی» تشکیل شده است که عبارتند از دایره اول (دانشگاهها و دانشکده ها)، دایره دوم (کانونهای آموزش عالی) و دایره سوم (کانونهای وابسته به وزارتخانه ها و سازمانها) که در ارتباط با هدفهای اطلاعاتی و عملیاتی و بررسی هدفهای معین شده فعالیت می نمایند.

- بخش 3 (مراکز عالی آموزش شهرستانها)

این بخش از چهار دایره «عملیات و بررسی»، تشکیل شده که عبارتند از دایرة اول (مناطق شمال و شرق)، دایره دوم (مناطق شمال غرب)، دایره سوم (مناطق غرب) و دایره چهارم (مناطق جنوب و مرکز) که در ارتباط با هدفهای اطلاعاتی و عملیاتی و بررسی هدفهای مربوطه فعالیت می نمایند.

- بخش 4 (وزارت آموزش و پرورش)

این بخش از سه دایره «عملیات و بررسی» تشیکل شده که عبارتند از دایره اول (هنرجویان، اداری و آموزش محصلین و سایر آموزشهای مربوط به وزارت آموزش و پرورش)، دایره دوم (آموزش دورة متوسطه، کادر اداری آموزش و محصلین وزارت آموزش و پرورش) و

دایره سوم (کادر آموزش ابتدایی، کارمندان اداری وزارت آموزش و پرورش) که در ارتباط با هدفهای اطلاعاتی و عملیاتی و بررسی هدفهای مشخص شده فعالیت داشته است.

ص:117

اداره سوم (عملیات و بررسی)

اداره سوم علاوه بر وظیفه تجسس، کشف و مراقبت فعالیتهای براندازی، وظیفه کسب خبر از ایرانیان خارج از کشور به منظور پی بردن به فعالیتهای مشکوک در زمینه های مساعد فعالیتهای براندازی و کسب اطلاع در خصوص رفتار متقابل آنها با سازمانهای خارجی دایر شده در کشورهای خارجی را نیز دارد.

این اداره از چهار بخش ذیل تشکیل شده است:

- بخش 1 (آلمان فدرال و کشورهای شرق اروپا)

این بخش از یک دایره عملیات و یک دایرة بررسی تشکیل شده است.

- بخش 2 (کشورهای اسکاندیناوی و غرب اروپا)

این بخش نیز مانند بخش نخست از یک دایرة عملیات و یک دایرة بررسی تشکیل شده است.

- بخش 3 (امریکا و کانادا)

این بخش از یک دایره عملیات و یک دایره بررسی تشکیل شده است.

- بخش 4 (آسیا، آفریقا و اقیانوسیه)

این بخش نیز مانند سایر بخشهای اداره دارای یک دایره عملیات و یک دایره بررسی می باشد.

ادارة چهارم (عملیات و بررسی)

وظایف این اداره عبارتند از:

1- کسب خبر از طبقات مختلف و گروههای اجتماعی به منظور پی بردن به فعالیتهای

مشکوک در زمینه های مساعد فعالیتهای براندازی و کسب اطلاع در خصوص رفتار متقابل افراد و سازمانهای اجتماعی و کسب خبر در امور مطبوعاتی و تبلیغاتی و همکاری با سازمانهای مسئول در جهت مشی تبلیغات.

ص:118

2- بررسی و انعکاس موارد اطلاعاتی به مبادی ذینفع طبق روشهای مصوبه.

3- ارسال اخبار و اطلاعات مربوط به هدفهای اطلاعاتی اداره یکم (عملیات و بررسی) به آن اداره و ارسال اخبار و اطلاعات مورد لزوم به سازمانهای ذینفع طبق روشهای مصوبه.

اداره چهارم دارای هفت بخش می باشد:

- بخش 1 (حزب رستاخیز و انجمنهای ملی)

این بخش از سه دایره «عملیات و بررسی» تشکیل شده که دایره اول حزب رستاخیز مرکزی، دایره دوم حزب رستاخیز شهرستانها و دایره سوم انجمنهای منتخب ملی و مجلسین را تحت پوشش داشته و فعالیتهای اطلاعاتی، عملیاتی و بررسی را در حیطه کاری خود انجام می دهند.

- بخش 2 (وزارتخانه ها و سازمانهای دولتی و حساس ملی)

این بخش دارای سه دایره می باشد؛ دو دایره اول، دایره عملیات و بررسی می باشد. دایره اول سازمانهایی را که جنبه سیاسی و اجتماعی دارند و دایره دوم سازمانهایی که جنبة اقتصادی دارند تحت پوشش داشته و فعالیتهای اطلاعاتی، عملیاتی و بررسی را در حیطه کاری خود انجام می دهند. دایره آخر دایرة مأموران به سازمانها می باشد.

- بخش 3 (امور کارگری و اصناف)

این بخش از چهار دایرة «عملیات و بررسی» تشکیل شده است. دایرة اول کارگران مرکز، دایرة دوم کارگران شهرستانها، دایره سوم وزارت کار و امور اجتماعی، امور کارگری وزارت بهداری و بهزیستی و بانکها و دایره چهارم اصناف و کارفرمایان را تحت پوشش دارد.

- بخش 4 (روحانیون، جوامع و اقلیتهای مذهبی)

این بخش دارای سه دایره «عملیات و بررسی» می باشد. دایرة اول اوقاف و مجامع اسلامی، دایرة دوم فرق و اقلیتهای مذهبی و دایره سوم مؤسسات اجتماعی را تحت پوشش دارد.

ص:119

- بخش 5 (امور کشاورزی، دامپروری و عشایری)

این بخش دو دایره «عملیات و بررسی» دارد. دایره اول کشاورزی و دامپروری و دایره دوم امور عشایری را تحت پوشش دارد.

- بخش 6 (مطبوعات و تبلیغات)

این بخش نیز مانند بخش پنج از دو دایره «عملیات و بررسی» تشکیل شده است. دایرة اول وزارت اطلاعات و جهانگردی، خبرنگاران جراید و کتب، دایره دوم وزارت فرهنگ و هنر رادیو و تلویزیون و کانونهای تبلیغاتی را تحت پوشش دارد.

- بخش 7 (نارضایتیهای عمومی و مسائل اجتماعی و اقتصادی)

این بخش نیز از دو دایرة «بررسی» تشکیل شده است. دایرة اول در ارتباط با امور اقتصادی، دایرة دوم در ارتباط با امور اجتماعی فعالیت می نمایند. با جمع آوری و پرورش اخبار واسطه و استفاده از نتایج بررسی و ارسال گزارشات به مراجع ذینفع وظایف خود را انجام می دهند.

ادارة پنجم (پشتیبانی عملیاتی)

اداره پنجم وظایف پشتیبانی عملیاتی و اطلاعاتی و هدایت و هماهنگی اداری و آموزشی اداره کل در تخصصهای مربوط و طبق درخواست را و بازرسی و ارزیابی واحدهای امنیت داخلی ستاد و صحنه (سازمانها و نمایندگیها) طبق اوامر را به عهده دارد و دارای پنج بخش می باشد:

- بخش 1 (دکترین و آموزش)

این بخش از دو دایره تشکیل شده است. دایرة اول دکترین می باشد که وظایف ذیل را به عهده دارد:

1- مطالعه مداوم در بهبود روشهای اداری و عملیاتی اداره کل، امنیت داخلی سازمانها و نمایندگیها و پیشنهاد راه حلهای مناسب به منظور تعقیب هدف فوق.

2- ارزیابی کار هر سازمان اعم از ستاد یا صحنه و کارمندان آن به منظور تجسم و

ص:120

پیشنهاد مناسبترین سازمان و تخصص به آن طبق رویه.

3- مطالعه در بکار گرفتن پیشرفته ترین روش تکنیک متداول به منظور حصول مطلوب ترین بهره کار در سایه صرف کمترین پرسنل و امکانات.

4- انجام موارد ارجاعی طبق رویه و نظر مدیرکل.

دایره دوم، آموزش می باشد که وظایف ذیل را برعهده دارد:

1- آموزش کارمندان در زمینه های تکنیکی و نظری دربارة مسائل ضروری از جمله اطلاعاتی و عملیاتی حفاظتی و تحقیقی با همکاری پرسنل واجد شرائط اداره کل مربوط.

2- همکاری با اداره کل آموزش در اجرای امر تعلیم و تعلم کارمندان و انجام برنامه های آموزشی اداره کل مزبور از جمله تصحیح کتب و همچنین همکاری با بخش بازرسی در قالب وظایف مدونه.

3- انجام موارد ارجاعی طبق رویه و نظر مدیرکل.

- بخش 2 (سانسور)

این بخش وظیفه همکاری با سازمانهای اطلاعات و امنیت در امر سانسور و همچنین نظارت ستادی در اداره منابع و انجام کنترل مکاتبات و انجام امور ترجمه را به عهده داشت و از سه دایره تشکیل می شد. دایرة اول عملیات، دایره دوم بررسی و دایره سوم ترجمه می باشد.

- بخش 3 (پشتیبانی فنی)

این بخش از یک دایرة «عملیات و بررسی» و یک دایرة فنی تشکیل شده است. دایره اول وظیفه اطلاعاتی - عملیاتی و بررسی در قبال امور تعقیب و مراقبت را برعهده داشته و دایره دوم پشتیبانی فنی بخشهای عملیاتی در محدوده وظایف بخشی و تکثیر اسناد را به

عهده دارد.

علاوه بر این، بخش 3 با ادارات کل پنجم و ششم در زمینه وسائل فنی و پشتیبانی همکاری می نماید.

ص:121

- بخش 4 (بازرسی)

این بخش وظایف ذیل را به عهده دارد:

1- انجام بازرسیهای لازم به منظور پی بردن به حسن انجام کار و حجم آن.

2- تهیه گزارش بازرسی و چک لیستهای مربوطه.

3- تشریک مساعی با بخش 1 (دکترین و آموزش) به منظور مطالعه و پیشنهاد روشهای تازه و رفع مشکلات گردش امور.

4- ابلاغ نتایج بازرسی به مبادی مربوطه.

- بخش 5 (پشتیبانی و آمادگی)

این اداره وظایف ذیل را به عهده دارد:

1- تشکیل و نگهداری پرونده های انفرادی و موضوعی لازم.

2- تنظیم - نگهداری - تشکیل و تصفیه فیش.

3- بازرسی اوراق پرونده و توجه به دستورات ذیل نامه ها.

4- انجام خواستهای پرونده ای بخشهای ذینفع ادارة کل.

5- بررسی فرمهای استعلام صلاحیت و تطبیق آنها با پرونده های موجود و ارسال آن به مراجع ذینفع.

6- تصفیه پرونده طبق روش مصوبه.

ادارة ششم (بایگانی)

این اداره از چهار بخش تشکیل شده است:

- بخش 1 (فیش و تشکیل پرونده)

این بخش وظیفه تنظیم، نگهداری، تکمیل و تصویب فیش، مراجعه به فیش به منظور پیدا کردن پرونده مربوطه، تشکیل پرونده های انفرادی و موضوعی لازم را به عهده دارد و از دو دایره تشکیل شده است. دایره اول مربوط به فیش و دایره دوم مربوط به تشکیل پرونده می باشد.

ص:122

- بخش 2 (بایگانی)

این بخش وظیفه نگاهداری پرونده های انفرادی و موضوعی، بازرسی اوراق پرونده با توجه به دستورات ذیل نامه ها، انجام خواسته های پرونده ای بخشهای ذینفع اداره کل و عکسبرداری از اسناد به صورت میکروفیلم را به عهده دارد و از سه دایره تشکیل شده است. دایرة اول مربوط به پرونده های انفرادی، دایره دوم مربوط به پرونده های موضوعی و دایره سوم مربوط به میکروفلیم می باشد.

- بخش 3 (بررسی و تطبیق مشخصات)

این بخش وظیفه دریافت و بررسی فرمهای استعلام صلاحیت، بررسی فرمهای استعلامی و تطبیق آنها با پرونده های موجود، استفاده از نتایج بررسی و ارسال گزارشات به مراجع ذینفع، ارسال فرمهای استعلامی که با پرونده های موجود مطابقت دارد به بخشهای ذینفع اداره کل.

- بخش 4 (تصفیه پرونده)

این بخش وظیفه تصفیه پرونده های جاری طبق روش مصوبه، اقدام در انتقال پرونده های جاری به راکد طبق روش مصوبه، نظارت در نحوه نگاهداری پرونده های راکد و ابطال پرونده های راکد زائد طبق روش مصوبه.

ادارة هفتم (عملیات و بررسی)

این اداره وظیفه تجسس، کشف، مراقبت و تعقیب فعالیتهای براندازی، کسب خبر از بین کادر شاغل و بازنشسته نیروهای انتظامی و افراد اخراجی و مستعفی ساواک و انجام امور مربوط به اسلحه و مهمات ارجاعی به امنیت داخلی را به عهده دارد و از چهار بخش تشکیل شده است:

- بخش 1 (نیروی زمینی شاهنشاهی و سپاهیان انقلاب)

این بخش از دو دایره «عملیات و بررسی» تشکیل شده است. دایرة اول اجرای امور

ص:123

مربوط به وظایف بخش در مورد افسران، درجه داران و سربازان (کادر وظیفه) نیروی زمینی شاهنشاهی و سپاهیان انقلاب و بررسی هدفهای دایره را به عهده دارد. دایره دوم اجرای امور مربوط به افسران و درجه داران بازنشسته، مستعفی، اخراجی و فراری را به عهده دارد.

- بخش 2 (نیروی هوائی و دریائی و اهداف وابسته)

این بخش از دو دایره «عملیات و بررسی» تشکیل شده است. دایرة اول مربوط به نیروی هوائی و دریایی و دایره دوم مربوط به سازمان هواپیمایی کشوری، هواپیمایی ملی ایران، سازمان هواشناسی و ایرتاکسی می باشد.

- بخش 3 (شهربانی و ژاندارمری و اسلحه قاچاق)

این بخش از سه دایره «عملیات و بررسی» تشکیل شده است. دایره اول مربوط به ژاندارمری، دایره دوم مربوط به شهربانی و دایره سوم مربوط به اسلحه قاچاق می باشد.

- بخش 4 (گارد شاهنشاهی، وزارت جنگ و دیگر اهداف نظامی)

این بخش از سه دایره «عملیات و بررسی» تشکیل شده است. دایره اول مربوط به ستاد بزرگ ارتشتاران و وزارت جنگ، دایره دوم مربوط به سازمان صنایع نظامی و دایره سوم مربوط به گارد شاهنشاهی، سازمان دفاع غیرنظامی، کارمندان اخراجی و مستعفی ساواک، شورای امنیت ملی، شورای آمادگی ملی و مستشاران خارجی می باشد.

کمیته مشترک ضدخرابکاری

علت اصلی به وجود آمدن کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک - شهربانی اقدامات مسلحانه گروههای مخالف بود. پس از وقایع سال 1349، ساواک، کمیته ویژه ای از نیروهای امنیت داخلی برای پی گیری مسئله ایجاد کرد. در بهمن 1350 شاه فرمان تأسیس کمیته مشترک ضدخرابکاری ساواک و شهربانی را صادر

کرد. با تأسیس این کمیته به ریاست رئیس شهربانی، کمیته های ساواک به همراه نیروهای مربوطه در کمیته مشترک ادغام شدند و تمامی سرنخهای اطلاعاتی در اختیار کمیته مشترک ضدخرابکاری قرار گرفت.

در سال 1352، شاه پیشنهاد سازمان جدید کمیته مشترک ضدخرابکاری را تأیید کرد:

الف: کمیته مشترک ضدخرابکاری شامل سه واحد (هر واحد در حد یک اداره ساواک) اطلاعاتی، اجرائی و پشتیبانی گردید.

ص:124

ب: رئیس کمیته می بایست از بین امرای ساواک انتخاب شود.

پ: بولتنهای ویژه کمیته مشترک از طریق ساواک به شرف عرض ملوکانه برسد.

ت: محل استقرار کمیته در شهربانی بوده و اعتبارات مالی کمیته از بودجه نخست وزیری تأمین و کلیه عملیات نیز مشترکاً انجام می گیرد.

عملاً با تأیید شاه، کمیته مشترک ضدخرابکاری در ردیف یکی از ادارات اداره کل سوم (امنیت داخلی) درآمد.

همان گونه که در بالا اشاره شد، این کمیته دارای 3 واحد بود که واحد اول - اطلاعاتی - سه دایره داشت: دایره اول بازجویی، دایره دوم بهره برداری و دایره سوم بررسی و هماهنگی اطلاعاتی.

- واحد دوم - اجرائی - پنج دایره داشت: دایره اول اسلحه و مهمات؛ دایره دوم موتور پول؛ دایره سوم تجسس، شناسایی، دستگیری و بازرسی؛ دایرة چهارم فنی، تعقیب و مراقبت و دایره پنجم مخابرات.

- واحد سوم - پشتیبانی - 3 دایره داشت: دایره اول زندان؛ دایره دوم تدارکات و دایره سوم دفتر و انتظامات.

اداره کل سوم ساواک نیروهای پیدا و پنهان بسیاری در سراسر کشور و در بسیاری از کشورهای جهان داشت. نمایندگیهای متعدد ساواک در سراسر اروپا، امریکا، خاورمیانه، آسیا و آفریقا تحت کنترل و مدیریت اداره کل سوم ساواک بود.(1) حیطه فعالیت اداره کل سوم به ویژه از اوایل دهة 1350 و از آغاز ریاست پرویز ثابتی گسترش یافت.(2)

نیروهای اداره کل سوم ساواک در اروپا و امریکا

دربارة تعداد نیروهایی که با اداره کل سوم ساواک همکاری می کردند، اطلاعی در دست نیست. با این حال بیشترین نفرات ساواک در این اداره کل مشغول به فعالیت بودند. در دوره مدیریت ناصر مقدم، اداره کل سوم دو معاون داشت: سرتیپ طباطبایی و سرهنگ پرنیان فر. در دوران ریاست پرویز ثابتی معاونت او برعهده دکتر بهبودی بود که مدتی هم با نام مستعار

ص:125


1- حسین فردوست، پیشین، ص 465.
2- همان، صص 466 - 467.

دکتر سجادی در نمایندگی ساواک در آلمان غربی خدمت می کرد. برخی دیگر از مهمترین اعضای اداره کل سوم در داخل کشور عبارت بودند از:

احسان الله شهبازی، رضا عطارپور (دکتر حسینی زاده)، فرجادی، خانم ابراهیمی (ازغندی)، مرشد زاده، بصیری، سروان بازنشسته محجوبی (برادر هنرمند محجوبی)، ویجویه، رفیع زاده، مرتضی اکبر، ناظمان، ولیان، پرویز صادقی، آزموده، یاوری، یدالله غرائی (قهرمان شطرنج)، حسینی، ابراهیمی، مبینی، نظیف کار، شهاب فردوس، میرهادی، دکتر آریایی، سرهنگ سجده ای، سرهنگ سلطانی، خانم کیقبادی، سرهنگ معماری، مهندس امیدی، مقتدرنژاد، بهرام بیگی، باقی زاده، رنجبران، سرهنگ آگه دل، مجیدی.(1)

از نیروهای اداره کل سوم ساواک در مقاطع مختلف در آلمان غربی، افراد زیر شاخص بوده اند:

سپهبد علوی کیا (مسئول سابق ساواک در اروپا و منشی سابق بختیار)، سرهنگ اکبر دادستان (گرداننده فعلی ساواک در این کشور)، سرگرد عطاءالله فروتن (مسئول مالی ساواک)، سرهنگ صفا مرتضوی (مسئول امور سیاسی - مونیخ. وی سابقاً رستوران شهرزاد را در مونیخ اداره می کرد)، سرهنگ دوم فرزانگان (ظاهراً تاجر فرش در مونیخ)، سرهنگ زیبائی (جلاد معروف که اکنون در ویسبادن زندگی می کند)، هدایتی (که با نام مستعار «محمودی» امور بانکی ساواک را انجام می دهد)، مهندس جمشید تشریفی (کارمند شرکت هواپیمایی «سوئیس ایر» در فرانکفورت)، ستوان یکم بیگلری (مأمور رابط با خبرچینان)، خانم انصاری (مترجم و مسئول حقوق مأمورین ساواک آلمان)، رجب زاده (منشی سفارت در دستگاه دادستان و مسئول پست)، علی قاضی (وابسته اقتصادی که قبلاً در برلن بود و اکنون در بن مشغول «کار» است)، منوچهر آزمون (گرداننده سابق روزنامه دولتی اخبار ایران و وزیر مشاور دولت شریف امامی در حال حاضر)، محمد عاطمی(گرداننده کلوپ و مجله کاوه)، دکتر عزیزی (سرپرست سابق دانشجویان و رئیس کنونی بخش اروپایی «هما»). دکتر امیر خلیلی (آتاشه فرهنگی و مطبوعاتی سفارت، سواد زبان آلمانی ایشان واقعاً

دیدنی و شنیدنی و شایسته شغل شریف ایشان است). سروان دادگر. کاوس مهدوی (دربارة اینجانب رجوع شود به برخی از مکاتبات ایشان با مزدور دیگر هدایتی (محمودی) که نامش در بالا برده شد به کتاب

ص:126


1- هارولد ایرنبرگر، دربارة ساواک، ص 147.

«درباره ساواک» از انتشارات کنفدراسیون، صفحات 171 و 172)، ناظمان (کارمند سابق اداره کل سوم در تهران)، دکتر شفیعیها و سرهنگ آیرملو (هر دو به ایران مراجعت کرده اند).

شروان آریانا، ولیان، پرویز صادقی (دو نفر اخیر سابقاً در تهران و در ادارة کل سوم به مزدوری مشغول بودند). طوفانی (مأمور سابق ساواک در اتریش و اکنون ساواک در آلمان)، خلخالی، عطاران، اسماعیل سیگاری، منشی زاده، علی دری، (شش نفر اخیر همواره در مونیخ برای سازمان امنیت به جاسوسی و خبرچینی اشتغال داشته اند). وهاب زاده، اخوان، شاپوریان، جوان، پارساکیا.(1)

در میان همکاران و اعضای اداره کل سوم ساواک در اتریش، افراد زیر شناسایی شده اند:

بوشهری پور (وزیرمختار سابق ایران در اتریش)، فرخ امیرپرویز (کارمند سفارت)، ایرج شهیدی و شاپور زندنیا (وصف این دو نفر به تفصیل در کتاب حاضر آمده است)،

ابراهیم راضی، مهدی تکه، فیروز حجازی (عضو سابق اتحادیه وین)، کشاورز (سرپرست سابق دانشجویان در وین)، اتابکی (سفیر اسبق شاهنشاه آریامهر که به وحشی گری و بی چاک دهنی مشهور بود و خود را مرتب و در همه جا نوکر اعلیحضرت می نامید)، سامی سیاوش (مسئول امور دانشجوئی در اتریش)، پرویز کیائی (مهندس کشاورزی و از همکاران سابق (و یا فعلی؟) دانشگاه آریامهر)، ناصر کرمی ملایری (سارق مواد منفجره از معادن تریی ملکام واقع در شمال اتریش و یکی از همکاران (و یا قربانیان؟) ایرج شهیدی، وی اینک مدتهاست که در ایران امرار معاش (؟) می کند)، هوشنگ سمیعی (سرپرست سابق ساواک و یکی از جانشینان کشاورز، وی مدتیست که به ایران مراجعه کرده و مصدر مشاغل مهمی که مطابقت با خدمات خائنانه اش دارند، می باشد)، صالحی و ملائکه (دو نفر اخیر رابط وزارت امور خارجه و ساواک اتریش می باشند)، خانلری (مأمور سیا و ساواک).(2)

هارولد ایرنبرگر، افراد زیر را به عنوان مهمترین عوامل و اعضای اداره کل سوم در انگلستان معرفی کرده است:

نبوی (سرپرست سابق دانشجویان شرکت

نفت)، سعید دستغیب (مزدوری که بعدها به کالیفرنیا رفت)، اویسی (پسر ارتشبد اویسی فرماندار نظامی تهران در حال حاضر، وی

ص:127


1- همان، صص 148 - 149.
2- همان، ص 149.

یکی از چاقوکشان بنام درباری و فرزند خلف پدرش می باشد). درودیان و زنش (خانم درودیان سابقاً از منشی های نصیری بوده است)، فرخ خدابنده لو (نامبرده سردبیر مجله دانشجویی(؟) «پژوهش» بود که توسط سازمان دانشجویی پرویز خوانساری منتشر می شد)، پرویز خوانساری (مأمور سابق اداره کل سوم در تهران که به علت «جان نثاری»ها و خدمات بسیار رذیلانه اش مراتب ترقی را به سرعت طی کرده و به سمت سفیر مخصوص شاهنشاه به خارج فرستاده شد. در این سمت بود که ریاست مرکز اروپایی ساواک نیز به عهده او گذارده شد. در توطئه چینی و رذالت وی حتی در دستگاهی چون ساواک بی نظیر است. پسر وی به پاس خدمات پدرش به خاندان منفور پهلوی و بدون داشتن کوچکترین شایستگی به ریاست بیمارستان فرح دیبا منصوب شده است که مدرن ترین و مجهزترین بیمارستان کشور بوده و در نوع خود کم نظیر است. این امر سبب شده که بسیاری از پزشکان نامدار و چیره دست که با مقداری امیدهای واهی در آنجا کار می کردند نومیدانه این محل و برخی از

آنها کشور را ترک کرده و به خارج رفته اند). یدالله خدیوی (از مأ موران سابق ساواک که اینک در ایران است)، میرهادی، امامی، فضل الله نیک آئین، حسن کینوش (کارمند سفارت که با همکاری «روشن» (ابراهیم نبوی که نامی در بالا آورده شد) مأمور عضوگیری برای ساواک می باشد. رجوع شود به حاشیه 11). معین زاده.(1)

مأموران اداره کل سوم ساواک در ایتالیا نیز به شرح زیر بود:

یاوری (مسئول ساواک در ایتالیا که در ظاهر عهده دار امور دانشجویی می باشد. چنین به نظر می آید که وی تحت نام «سیار» به رتق و فتق امور جاسوسی ساواک مشغول است)، حسین صادق (کارمند اداره تغذیه سازمان ملل متحد که هنگام فرار شاه به رم پول و ماشین در اختیار شاه شاهان گذاشت. وی مدتی نیز سمت سرپرستی امور دانشجویان را در رم به عهده داشت). جبل عاملی (برادراین حضرت نیز از خادمین دستگاه بوده و استاد ضداطلاعات ساواک در تهران می باشد)، (با زرگانی که بیش از 35 سال است که در رم اقامت دارد)، داریوش فرهنگ دره شوری و خسرو فانیان (این دو نفر در فلورانس مقیم می باشند) صادقی (مسئول سابق امور

دانشجویان)، رضا اویسی، فریور، مهماندوست، نادختری

ص:128


1- همان، صص 149 - 150.

اشرف پهلوی (وی احتمالاً دختر قوام بوده و مبالغ هنگفتی از سفارت دریافت می دارد).(1)

در سوئیس هم که مرکز عمده ساواک در اروپا بود، شاخص ترین اعضای اداره کل سوم ساواک این عده بودند:

سرهنگ حقیقی (رئیس ساواک که مدتی است دارفانی اش را ترک کرده، وی در زمان حیاتش مسئول پرداخت پول برای انجام انواع و اقسام عملیات جاسوسی نیز بود). آزموده (پسر سپهبد آزموده که قبلاً با سرگرد آریانا در فرانسه همکاری می کرد و پس از فوت سرهنگ حقیقی بجای او به سمت ریاست ساواک سوئیس برگزیده شد). مهنا (کارمند سفارت در ژنو که سرایدار «ویلای گل سرخ» زاهدی نیز می باشد)، فیروز فولادی (چهره شناخته که همواره با سران ساواک در تماس بوده و مدتی نیز در لوزان به سر می برد)، خدوی (ساکن زوریخ و رابط ساواک با افراد مختلف)، سرهنگ احمد مالک مهدوی صاحب نام مستعار مهدوی (ویژگیها و اهمیت ... که این مزدور در ساواک سوئیس بازی می کرده زمانی به وضوح تمام روشن شد که اسناد و مدارک زیادی از ساواک به دست کنفدراسیون افتاد.

اکثر مکاتبات مرکز اروپایی ساواک در ژنو با سایر نمایندگیها توسط وی انجام می شده اند. رجوع شود به «پاره ای از اسناد ساواک» از انتشارات کنفدراسیون جهانی (1976)، حسن افتخاری، مرتاضی، پرویز خوانساری (رجوع شود به بخش مربوط به انگلستان)، صادق عظیمی (سفیر شاهنشاه در دفتر اروپایی سازمان ملل متحد، حداقل از پادوهای ساواک).(2)

مهمترین ابواب جمعی اداره کل سوم ساواک در فرانسه نیز به شرح زیر بود:

سرلشکر پاکروان (وی دومین رئیس ساواک و جاشنین جلاد بختیار بود. بعداً به عنوان سفیر ایران به فرانسه رفته و اینک از اوائل ماه اکتبر 1978 طبق خبر رادیو ایران مجدداً به ایران بازگشته و عهده دار امور مالی وزارت دربار شده است)، سرگرد آریانا (رئیس اسبق ساواک در فرانسه و همکار پسر سپهبد آزموده که بعداً رهسپار ترکیه شد)، پوررستگار (یکی دیگر از مزدوران ساواک که گویا فعلاً در ایران مشغول انجام وظیفه است)، سرهنگ هوشمند (رئیس سابق ساواک همدان و از خویشاوندان سرلشکر فردوست قائم مقام ساواک

ص:129


1- همان، صص 150 - 151.
2- همان، ص 151.

ایران و رئیس دفتر ویژه)، سرتیپ قانع (یکی از رؤسای اسبق ساواک

فرانسه)، همایون کیکاوسی (جریان تیر خوردن مرموزانه وی در دو سال پیش سبب هیاهو و جنجال فراوان گشت)، روحانی (وی از مأمورین دفتر ویژه بوده و چند سالی است که تحت عناوین «مذهبی» در اروپا فعالیت می کند)، جهانگیر تفضلی (از مهره های بنام و کارکشته رژیم، وی در مقام وزارت اطلاعات موجبات تعطیل صدها روزنامه و مجله و نشریات دیگر را فراهم آورده و اختناق وحشتناک عقیده و جراید را دوچندان نمود. بعدها سفارت ایران در الجزایر به عهده او گذاشته شد)، احسان نراقی (این شخص مرموز و حیله گر از مأمورین «سی. آی. ای» و مصدر انواع و اقسام مشاغل بوده است. حیطه فعالیتهای وی اکنون ایران می باشد)، استوانی (سرپرست سابق دانشجویان ایرانی در فرانسه)، پرویز عدل (وابسته مطبوعاتی ایران در فرانسه و کارمند اسبق سازمان ملل متحد)، آشتیانی (از کارمندان سابق سفارت ایران در فرانسه)، فرجادی، هدایتی.(1)

شناخته شده ترین مأموران اداره کل سوم ساواک در نمایندگی آن سازمان در امریکا نیز عبارت بودند از:

سرهنگ فریوری، سرهنگ دانا (وابسته

نظامی) خسرو افشار بگلو (عضو انجمن ایران و امریکا)، پورزند (مخبر کیهان که در کالیفرنیا به کار مشغول است)، فریدون شمس (عضو سابق سازمان دانشجویی)، دکتر معبری (دبیر سابق سفارت)، مهندس آذرپور (مسئول امور دانشجویان)، اویسی (کارمند سفارت)، پوران پورزینال، محمد آشتیانی، جواد خاکباز، اسکندر امان الهی بهاروند، محمد قراگزلو، قهاری، شفیق عزاز، فلاهاله سبحانی، موهب الله سبحانی، داریوش برومند (رهبر بهائیان)، سدهی، دکتر پرویز خطیب دماوندی، پریوش سطوتی، گچ بزانی، سبقتی، منصور اسکندری، سرهنگ مصور رحمانی، دکتر سیاحتگر، علی زارع، رضا تقوی، هاشم امینی دریانی، خانم بدری مستوفی الممالکی، هوشنگ ثابتی، کامران امجدی، نعمانی، سیمون غنی زاده، مجید کمال، دکتر هوشنگ مقتدر، کامران مشایخی، گله داری، ایرج مستوری، حسین ساسان، یدالله مترجمی، میراحمدی، شهیراصفهانی، یحیی دوستدار، خسرو خرمشاهی، بیات، هژیری، بهرام قریب، عباس هدایت وزیری، سیف غفاری، منوچهر شفا، سیروس مسعودی،

ص:130


1- همان، ص 152.

پازارگاد، ایرج مرعشی، محمد حاج غفوری، دکتر جلیل محمودی، منوچهر مشعوف، دکتر خسرو

مستوفی، منصور رفیع زاده، ناصر قوش بیگی، دکتر کردنی زاده، محمود حشمتی، مرتضی علی اکبر، مهندس اکبر نورمنش، هوشنگ محمدی، دکتر مقبل، حسین صاحب، محمدرضا حق پرست، علیرضا گودرزی، محمد مروارید، فرهاد نعمانی، هوشنگ پاکسرشت، مهندس حسین آیتی، پرویز الیسون، گودرز شهدائی، علی پارسا، متقی، حسن محمدی نجف آبادی، فرهاد عظیما، دکتر محمد زرنگار، مهین حسیبی، احمد جباری، هوشنگ صدیق زاده.(1)

مأموران شناخته شده اداره کل سوم ساواک در ترکیه عبارت بودند از:

منوچهر پاکروان (برادر سرلشکر پاکروان و کارمند ضداخلالگری سنتو)، پریچهر جاویدان (زن منوچهر پاکروان و کارمند سفارت در آنکارا)، سرلشکر صالح (مسئول ساواک)، سرتیپ سبحانی (رئیس سابق ساواک ترکیه)، وثوقی (مأمور مخابرات دفتر ضداخلالگری سنتو)، دکتر شیلاتی (افسر سابق توپخانه و سفیر اسبق ایران در ترکیه)، فرامرز عظیمی (او نیز کارمند دفتر ضداخلالگری سنتو بوده است)، کاظم زادگان (از کارمندان سفارت)، رشیدی، علی یاشار، قمامی، حمیاری.(2)

اداره کل چهارم (حفاظت)

اداره کل چهارم ساواک عهده دار حفاظت و حراست از تمام دوایر، وزارتخانه ها و مؤسسات دولتی و نیز ادارات و تشکیلات ریز و درشت ساواک بود. به طور کلی دو وظیفه عمده زیر برای اداره کل چهارم در نظر گرفته شده بود:

1- نظارت بر تهیه و اجرای طرحهای حفاظتی وزارتخانه ها و ادارات و مؤسسات دولتی و حکومتی، شامل طرحهای حفاظتی اماکن، اسناد، پرسنل و کنترل اجرای مواد آیین نامه مقررات حفاظت وزارتخانه ها، مؤسسات دولتی و حکومتی.

توضیح - درجه حساسیت ادارات و مؤسسات دولتی و حکومتی بنا به پیشنهاد ساواک و تصویب هیئت دولت تعیین می شد.

ص:131


1- همان، صص 152 - 153.
2- همان، صص 153 - 154.

2- تهیه و اجرای طرحهای کلی حفاظتی ادارات تابعه سازمان اطلاعات و امنیت کشور شامل طرحهای حفاظتی اماکن، اسناد، پرسنل و نظارت بر تهیه و اجرای طرحهای حفاظتی ادارات و کنترل اجرای مواد آئین نامه 106 - 10 مقررات حفاظت داخلی ساواک.(1)

نمودار سازمانی اداره کل چهارم ساواک طبق جدول زیر ترسیم شده بود:(2)

فردوست تعداد نیروهای حفاظتی (پاسداران) اداره کل چهارم ساواک را حدود 800 نفر آورده است. این نیروها علاوه بر وظایف ذکر شده، حفاظت از ساواکهای استانها و شهرستانها، زندانها و بازداشتگاههای ساواک و نیز پایگاههای اطلاعاتی امریکا در نقاط مختلف کشور را نیز برعهده داشته اند. در تمام دوایر، سازمانها، وزارتخانه ها و مؤسسات بزرگ دولتی، واحدی تحت عنوان سازمان حفاظت تشکیل شده بود که افراد آن عمدتاً از سوی اداره کل چهارم ساواک تعیین می شد و مدیریت و نظارت بر فعالیت آنها نیز برعهده ساواک و اداره کل چهارم آن بود.(3)

ص:132


1- بولتن ویژه وزارت اطلاعات، ص 33.
2- همان، ص 33.
3- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 454 - 456.

آورده است . این نیروها علاوه بر وظایف ذکر شده ، حفاظت از ساواکهای استانها و شهرستانها،

زندانها و بازداشتگاههای ساواک و نیز پایگاههای اطلاعاتی امریکا در نقاط مختلف کشور را

نیز برعهده داشته اند. در تمام دوایر، سازمانها ، وزارتخانه ها و مؤسسات بزرگ دو لتی ، واحدی

تحت عنوان سازمان حفاظت تشکیل شده بود که افراد آن عمدتاً از سوی اداره کل چهارم

ساواک تعیین می شد و مدیریت و نظارت بر فعالیت آنها نیز برعهده ساواک و اداره کل چهارم

آن بود. (1)

ادارة کل پنجم (فنی)

وظایف ادارة کل پنجم ساواک به شرح زیر بود:

1- پشتیبانی فنی و عملیاتی سازمانهای تابعه ساواک.

2- آماده نگهداشتن و بکار انداختن وسائل فنی.

3- بکار بردن فنون زیر در عملیات ضداطلاعات.

انواع مراقبتهای سمعی، سویابی، سانسور، عکاسی، فیلمبرداری، امور چاپ و هنری، گراورسازی و کلیشه سازی، تهیه اسناد و پوشش مأمورین کسب اطلاع، تشخیص اصالت اسناد، رفع احتیاجات مکانیکی، الکتریکی و شیمیایی.

4- تعمیر وسائل فنی معمول در ساواک (وسائل الکترونیک، مکانیک، مخابراتی و عکاسی).

5- تهیه برنامه آموزشی فنی و عملیاتی برای دادن تعلیمات لازم به کارمندان خود اداره کل و به کلیه عناصری که برای کارهای فنی و عملیاتی از سازمانهای دیگر ساواک مأمور می شوند.

6- نصب و برقراری دستگاههای فنی و وسائل مخابراتی مربوط به ساواک در داخل و خارج کشور.

7- تعقیب و مراقبت و دستبرد بنا به درخواست سازمانهای تابعه ساواک.

8- تهیه طرحهای فنی و عملیاتی لازم.

9- پیش بینی و برآورد هزینه طرحهای مصوبه و راهنمائی به اداره کل ششم در تأمین

ص:133


1- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 454 456

احتیاجات فنی ساواک.

10- نظارت فنی در خرید وسائل فنی.

11- پیش بینی عملیات فنی ساواک برای سالهای آتی.

12- تدوین دستورات فنی برای ساواک.

13- نظارت در حسن اجرای عملیات فنی.

14- بررسی و پژوهش دائم در تحولات و تکامل وسائل فنی و عملیاتی.

15- بازرسی و کنترل پرسنل و وسائل فنی.

مجموعه این وظائف تعیین شده برای اداره کل پنجم ساواک طی نمودار تشکیلاتی زیر سازماندهی می شد:(1)

ص:134


1- بولتن ویژه وزارت اطلاعات، صص 34 - 35.

سازماندهی، تشکیلات و مهارتهای اطلاعاتی پرسنلی ساواک

دفتر

بخش مستقل پژوهشهای فنی

بخش مستقل تدارکات فنی

اداره کل پنجم

(فنی)

پایگاه ویژه

اداره 1 (فنی)

اداره 2 (فنی)

اداره 3 (تعقیب و مراقبت)

اداره 4 (شنود و ...)

فردوست مدعی است که در تجهیز و کارآمدی هر چه بیشتر اداره کل پنجم ساواک که وظیفه مهمی در پشتیبانی فنی - تکنیکی مأموران ساواک ایفا می کرد، نقش مهمی داشت. او می گوید که در دوران قائم مقامی اش در ساواک، این اداره کل پیشرفته ترین وسائل اطلاعاتی و شنود را در اختیار گرفت. نیروهای اداره پنجم عمدتاً از سوی کارشناسان امریکایی و سیا آموزش می دیدند و تلاش می شد تیمهای عملیاتی - فنی این اداره کل، علاوه بر آموزش کافی، از تجهیزات فنی روزآمد نیز بهره گیرند.

اداره کل ششم (امور مالی)

اداره کل ششم عهده دار انجام وظایف مالی و حسابداری و بودجه علنی و غیرسری ساواک بود.

ص:135

اداره کل هفتم (بررسی اطلاعات خارجی)

رابطه مستقیمی میان وظایف ادارات کل دوم و هفتم وجود داشت. اطلاعاتی که اداره کل دوم از منابع خارجی و کشورهای هدف جمع می کرد، به اداره هفتم ساواک ارسال می شد. اطلاعات در این اداره کل بررسی شده و به مراجع مربوطه تسلیم می شد.

مجموع وظایفی که برعهده اداره کل هفتم ساواک نهاده شده بود، به شرح زیر است:

1- تعیین هدفهای اطلاعاتی و تهیه طرحها و نیازمندیهای اطلاعاتی بر مبنای سیاست عالیه کشور.

2- دریافت هرگونه اخبار خارجی لازم مفید برای حظافت امنیت کشور از کلیه منافع و عوامل آشکار.

3- پرورش اخبار خارجی دریافتی از کلیه منابع.

4- بررسی اطلاعات حاصله تهیه گزارش اطلاعاتی.

5- استفاده از گزارشات اطلاعاتی و ارسال آنها به مقامات و مراجع ذینفع.

اداره کل هفتم از قسمتهای زیر تشکیل شده است.

1- دفتر

2- بخش مستقل ارتباطات خارجی

3- بخش مستقل پیمان سنتو

4- ادارة بایگانی

- بخش فیش

- بخش بایگانی

5- اداره بهره برداری از منابع آشکار

- بخش 1: شنود

- بخش 2: انتخاب و ترجمه

- دایره تهیه بولتن روزانه

6- ادارة یکم اخبار جاریه

- بخش 1: خاورمیانه

- بخش 2: خلیج [فارس]

- بخش 3: اکراد

ص:136

7- اداره دوم اخبار جاریه

- بخش 1: آسیای مرکزی

- بخش 2: افریقا

- بخش 3: اروپا و امریکا

8- اداره بررسی موضوعات

- بخش نظامی

- بخش اقتصادی

- بخش سیاسی و حقوقی

- بخش کمونیزم.(1)

اداره کل هشتم (ضدجاسوسی)

اداره کل هشتم ساواک از دوایر مهم این سازمان محسوب می شد و عمده وظایف آن شامل «عملیات ضدجاسوسی و مقابله با اقدامات عوامل خارجی در مرکز یا مناطق دیگر ایران که هدف برخی از کشورها بود» می شد.(2) وظایف اداره کل هشتم به شرح زیر تعیین شده بود:

1- شناسائی بیگانگان و کنترل فعالیتهای آنها.

2- شناسائی مؤسسات و سازمانهای قانونی و غیرقانونی بیگانه و کنترل فعالیت آنها.

3- تعیین و تشخیص هدفها و نقشه های بیگانگان در ایران و روش کار آنها به منظور رسیدن به این هدفها.

4- کشف شبکه های جاسوسی و اقدامات تدافعی و تهاجمی به منظور خنثی کردن فعالیتهای مزبور.

5- کشف فعالیتهای مضره و غیرقانونی بیگانگان مقیم ایران و خنثی نمودن آنها.

6- دستگیری و بازجوئی به منظور تشکیل پرونده مقدماتی جاسوسان و عمال و ایادی بیگانگان و ارسال آن به مقامات قضائی مسئول.(3)

سازمان اداری و ترکیب دوایر مختلف اداره کل هشتم ساواک شامل بخشهای زیر می شد:

ص:137


1- همان، صص 39 - 40.
2- منوچهر هاشمی، پیشین، صص 125 - 126.
3- همان، ص 126.

1- دفتر

2- شعبه مستقل قضائی

3- بخش مستقل مترجمین

4- بخش مستقل فیش و بایگانی

5- اداره یکم (کنترل بیگانگان)

- بخش 1: امور معاودین، مهاجرین، پناهندگان، متجاوزین، ایرانیان

- بخش 2: امور بیگانگان مقیم ایران

- بخش 3: کنترل فرودگاهها و مرزها

- شعبه کنترل مؤسسات بیگانه

- شعبه کارت تردد.

6- اداره دوم (عملیات و بررسی شوروی و اقمار)

- بخش 1: عملیات کشورهای شوروی

- بخش 2: عملیات کشورهای شوروی

- بخش 3: بررسی

7- اداره سوم (عملیات و بررسی کشورهای عربی و همجوار)

- بخش 1: عملیات کشورهای عربی

- بخش 2: عملیات کشورهای همجوار آسیایی

- بخش 3: سایر کشورهای جهان

8- بخش تحقیق.(1)

آخرین نمودار سازمانی اداره کل هشتم ساواک (در سال 1352) ترسیم شده بود:(2)

در آغاز تشکیل ساواک، اداره کل هشتم ساواک هنوز وجود خارجی نداشت و امور ضدجاسوسی برعهده اداره دوم از زیرمجموعه های اداره کل سوم قرار داشت. اما چند سال بعد و در سال 1338، ضرورت ایجاد اداره کل مستقلی برای انجام امور ضدجاسوسی موجبات تشکیل اداره کل هشتم را فراهم آورد و به تدریج حیطه فعالیت آن در سراسر کشور (به ویژه

ص:138


1- بولتن ویژه وزارت اطلاعات، صص 41 - 42.
2- همان، ص 42.

در مناطق حساس سیاسی و استراتژیک) و نیز برخی نمایندگیهای ساواک درخارج از کشور گسترش یافت.

برخی از مهمترین ساواکهای استانها و شهرستانها که اداره کل هشتم ساواک در آنها بخش ویژه ای به خود اختصاص داده بود عبارت بودند از:

خراسان (برای روسها و افغانها)، گرگان و گنبد (برای روسها و ترکمنها)، انزلی و بوشهر (برای روسها)، جلفا (برای روسها)، رضائیه (برای آسوریها)، آبادان و اهواز و خرمشهر (برای حاکم نشینهای خلیج و عراق و کنسولگریهای کشورهای مختلف)، بوشهر و بندرعباس (برای حاکم نشینهای خلیج)، سیستان و بلوچستان (برای مراقبت روی بلوچها و افغان)، اصفهان (برای ارامنه، پس از احداث ذوب آهن فوق العاده تقویت شد)(1)

حسین فردوست اداره کل هشتم ساواک را مورد توجه سیا و MI6 می داند و معتقد است این دو سرویس، برای تقویت هرچه بیشتر این اداره کل از هیچ تلاشی فروگذار نکردند و رابطه بسیار نزدیک و مستقیمی میان نمایندگان سیا و MI6 در تهران با اداره کل هشتم برقرار بود. (2)

اداره کل نهم (تحقیق)

اداره کل نهم (تحقیق) طی سالهای بعد توسط حسین فردوست تأسیس شد تا امور مربوط به تحقیق را انجام دهد. اسرائیل و مسئول اداره کل تحقیق موساد در روند تشکیل و چگونگی فعالیت اداره کل نهم ساواک نقش داشتند. به دنبال آموزشهای آنان بود که فردوست با یاری

برخی نیروهای ساواک، اداره کل نهم را پایه گذاری کرد و به تدریج حیطه فعالیت آن در تهران و سایر ساواکهای کشور گسترش یافت.

حیطه عمل و وظایف اداره کل نهم (تحقیق) در موارد زیر تعیین شده بود:

1- اجرای هرگونه تحقیق - بررسی سوابق و یا کسب اطلاعات لازم دربارة موارد زیر:

الف) تحقیق صلاحیت استخدام در ساواک و تحقیق صلاحیت استخدام و یا ادامه خدمت در سازمانهای حساس دولتی و ملی.

ص:139


1- عیسی پژمان، پیشین، صص 337 - 342.
2- حسین فردوست، پیشین، ج 1، ص 456.

ب) تحقیق دربارة اشخاص مظنون.

ج) کسب اطلاعات متفرقه.

2- اجرای تحقیقات و بررسیها دربارة افراد - پرسنل سازمانها و کسب اطلاعات متفرقه لازم صرفاً بنا به درخواست مقامات مسئول در حدود خواسته شده انجام می شود.

توضیح: این اداره مسئولیت بررسی موضوعات را نداشت.(1)

اداره کل دهم

در برخی منابع از ادارة کل دهمی هم برای ساواک نام برده شده است، اما حیطه وظایف متناقضی برای آن ذکر شده است. در خاطرات حسین فردوست اشاره ای به اداره کل دهم نشده است. در بولتنها و اسناد برجای مانده از ساواک هم اشارة آشکاری به این اداره کل وجود ندارد. اما در خاطرات دو تن از مدیران ارشد ساواک مطالب کوتاه و در عین حال متناقضی به چشم می خورد. منوچهر هاشمی مدیرکل ادارة هشتم ساواک در این باره چنین نوشته است:

اداره کل دهم: وظیفه آموزش پرسنل ساواک بر حسب نیازهای هر واحد، از زبان خارجی تا دوره های فنی، مثل آموزش خط شناسی، آموزش بازجوئی، آموزش بررسی اطلاعات و تهیه گزارش، مخابرات، حفاظت و غیره در

این اداره کل متمرکز بود.(2)

عیسی پژمان، برخلاف هاشمی، وظیفه این اداره کل را انجام امور بهداری و پزشکی ثبت کرده است:

ادارة کل دهم - همان ادارة سابق بهداری، در ضمن ادارة کل یکم بود که به لطف ارتشبد نصیری به خاطر سرتیپ دکتر لطیفی به اداره کل بهداری تبدیل و سرتیپ دکتر لطیفی عنوان مدیرکلی پیدا کرد. اداره بهداری از ابتدای تشکیل ساواک از عده ای از پزشکان نظامی و غیرنظامی مجرب و کاردان و علاقمند به کار و حرفه خود سازمان یافت. درجه داران پزشکیار نیز از میان بهترین معین پزشکان ارتش انتخاب شدند. به علت شرکت نویسنده در عملیات شمال عراق در جنگ کردها با ارتش عراق از عده ای از پزشکان و معین پزشکان

ص:140


1- بولتن ویژه وزارت اطلاعات، ص 44.
2- منوچهر هاشمی، پیشین، ص 127.

اداره بهداری برای معالجه و مداوای بیماران و زخمیها و غیره در بیمارستانهای صحرائی که در عقب جبهه و در نقاط مختلف مستقر بود استفاده شد.(1)

ساواک تهران

تا مدتها پس از تشکیل ساواک، ساواک تهران نُه ساواک دیگر را تحت مدیریت داشت که عبارت بودند از ساواکهای ورامین، شهر ری، شمیران، دماوند، کرج، بلوار، امیریه، امجدیه و

بازار. چهار ساواک اخیر که در مناطق مختلف شهر تهران فعالیت می کردند، تحت عنوان ساواک شمال غرب، ساواک شمال شرق هم معروف بودند. پس از مدتی ساواکهای دماوند و ورامین از حوزه استحفاظی ساواک تهران خارج شده و تحت مدیریت ساواک سمنان قرار گرفتند؛ ساواکهای چهارگانه سطح شهر تهران هم منحل شده و در ساواک مرکزی تهران، دفاتری برای کنترل این مناطق تشکیل شد و گزارشات آن مستقیماً در اختیار رئیس کل ساواک قرار می گرفت.(2)

ساواک استانها و شهرستانها

ساواک استانها شامل مقامات و بخشهای زیر می شد:

1- رئیس

2- معاون

3- دفتر

4- شعبه امنیت

- بخش فعالیتهای پنهانی و موزه

- بخش کشف و گزارش نارضایتیها

5- شعبه حفاظت

6- شعبه فنی

7- شعبه تحقیق

ص:141


1- عیسی پژمان، پیشین، ص 365.
2- بولتن ویژه وزارت اطلاعات، صص 46 - 47.

8- شعبه برون مرزی

9- شعبه ضدجاسوسی(1)

ساواک استانها شمایی کوچک از نمودار سازمانی تشکیلات کل ساواک بود. علاوه بر ریاست و معاون ساواک در استانها که نماینده تام الاختیار رئیس کل ساواک محسوب می شدند، دفتر ساواک استانها علاوه بر امور دفتری وظایف اداره کل یکم و اداره کل ششم را انجام می دادند؛ شعبه امنیت ساواک استانها در حکم اداره کل سوم ساواک عمل می کرد؛

فعالیت شعبه حفاظت هم مشابهت تامی با وظایف اداره کل چهارم ساواک داشت؛ وظایف شعبه فنی در راستای وظایف اداره کل پنجم بود، وظایف شعبه تحقیق ساواک استانها، مشابه وظایف و فعالیت اداره کل نهم بود، شعبه برون مرزی که عمدتاً در استانهای مرزی کشور فعال بود، متناظر با اداره کل دوم ساواک عمل می کرد و فعالیت شعبه ضدجاسوسی هم «متناظر ادارة کل هشتم» ساواک بود.(2)

ساواک شهرستانها بسیار محدود بود و عمدتاً شامل یک رئیس، دو یا سه رهبر عملیات و چند نگهبان می شد.(3) ضمن اینکه برحسب ضرورت ساواک در برخی از شهرهای کشور دوایر یا شعباتی ویژه دایر می کرد.

اولین مرکز استانی ساواک در خراسان و فارس تشکیل شد. استان خراسان به دلیل همجواری با اتحاد جماهیر شوروی و استان فارس به دلیل اشراف به مرزهای جنوبی کشور، در اولویت تأسیس مرکز استانی ساواک قرار گرفتند.(4) با این حال مسائل داخلی استانها به تدریج در کانون توجهات ساواکهای استانها قرار گرفت و مسائل ضدجاسوسی و خارجی در اولویت دوم قرار گرفت. ایجاد امنیت داخلی و جلوگیری از گسترش مخالفتهای سیاسی و نیز نظارت بر امور حکومتی در استانها و نظایر آن، بیشترین دغدغه خاطر ساواک استانها را تشکیل می داد.(5)

ص:142


1- همان، صص 45 - 46.
2- همان، ص 46.
3- همان، ص 46.
4- عیسی پژمان، پیشین، صص 199 - 201.
5- منوچهر هاشمی، پیشین، صص 298 - 346.

نیروهای ساواک

دربارة تعداد کارمندان و کارکنان ساواک و نیز کیفیت استخدام و به کارگیری آنان اطلاع دقیقی وجود ندارد. بسیاری از کارکنان آغازین سالهای شکل گیری ساواک، عمدتاً شامل افسران و ارتشیان بازنشسته می شدند و بسیاری از آنان در سرکوبهای دوران پس از کودتای 28 مرداد 1332 نقش چشمگیری داشتندو در فرمانداری نظامی از همکاران نزدیک تیمور بختیار محسوب می شدند. منصور رفیع زاده آخرین نماینده ساواک در امریکا در این باره چنین نوشته است:

هنگامی که ساواک در سال 1957 تأسیس شد بسیاری از افرادی که در مأموریتهای کثیف شاه دست داشتند به کار گمارده شدند.

سالها بعد، هنگامی که برای تعطیلات در تهران بودم، یکی از بدنام ترین این افراد در مقابلم سبز شد. او می دانست که من چه کاره هستم و خواهش کرد سفارش او را به تیمسار نصیری بکنم. من بلافاصله او را شناختم. وی در زمان اعتراضات دانشجویی، زندانبان من بود. او با افتخار از کارهای خود و شرکت در قتل شیرازی(1) سخن گفت. هنگامی که برای دانستن جزئیات پافشاری کردم وی با گستاخی در مورد شب آتش سوزی در سال 1953 گفت: «من فردی بودم که در حالیکه چند نفر شیرازی را گرفته بودند، نفت بر سر و بدن او ریختم، چون لباسهای خودم نیز نفتی شده بود، نمی توانستم او را آتش بزنم چون ممکن بود لباسهای خودم هم آتش بگیرد. یکی دیگر از مأمورین زندان کهنه ای را آتش زد و به طرف او پرتاب کرد...(2)

ارتش شاه ظرفیت نداشت بیشتر از

سربازانش، تیمسار و ارتشبد داشته باشد. اما یک سرهنگ هم، یک آدم است. مگر چند سال می تواند منتظر رسیدن درجه ای تازه و ارتقاء مقام باشد؟ این مشکل را، در آن سنوات، چنین حل کرده بودند که سرهنگان زایده را از ارتش می راندند. اما برای جلوگیری از نارضایی، آنان را جیره خور ساواک می ساختند. با دریافت حقوق همین گونه مدیریتها که افزون بر حقوق بازنشستگی به آنان عطا می شد. و از آنان

ص:143


1- مقصود کریم پور شیرازی، روزنامه نگاری است که پس از کودتای 28 مرداد 1332 به دستور اشرف در آتش سوزانده شد.
2- منصور رفیع زاده، شاهد، صص 177 - 178.

توقع نظارت و گزارشهایی داشتند که باید به ساواک می فرستادند.(1)

در همان حال به تدریج گروهی از توده ای ها و سایر گروههای تواب و وابسته به جریانهای سیاسی چپ، به خدمت ساواک درآمدند.

نیروهای شاغل در ساواک، ترکیب نامتجانسی از گروههای مختلف نظامی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور بودند که در سطوح مختلف در خدمت اهداف و خواسته های ساواک به فعالیت مشغول بودند. گفته می شد بسیاری از رجال درجه اول کشور که در رأس مهمترین مدیریتهای اداری و سیاسی قرار داشتند، از اعضای رسمی و غیررسمی ساواک به شمار می روند.(2)

دربارة تعداد کارکنان ساواک هم نظرات مختلفی ارائه شده است. در برخی منابع تعداد کارکنان رسمی و حقوق بگیر ساواک تا بیش از هفت هزار تن اعلام شده است.(3) در برخی منابع گفته شده که ساواک در سالهای اولیه، حدود 2000 تا 2400 کارمند رسمی داشت که این تعداد در اواخر دهة 1340 به 7 تا 10 هزار تن افزایش یافت، این تعداد غیر از دهها هزار

نفری بود که به صورت غیررسمی با ساواک همکاری می کردند.(4) برخی منابع، تعداد کارمندان رسمی ساواک را تا اواخر دهة 1340، حدود 5500 نفر برشمرده اند که بایستی این رقم طی دهة پایانی حکومت پهلوی افزایش یافته باشد.(5) آمارهای غیررسمی دیگری نیز تعداد کارکنان رسمی ساواک را حدود 3 تا 3500 تن ذکر می کنند. به غیر از نیروهای رسمی ساواک، همکاران غیررسمی بسیاری نیز برای آن برشمرده اند. در محافل سیاسی و اجتماعی داخلی معاصر دوره انقلاب شایع بود که «از هر سه ایرانی یک نفر عضو ساواک است»(6) در همان حال، آمده که در اواخر دهة 1340 ساواک «55000 خبرچین داشت» که سالانه مبالغی هنگفت برای ساواک هزینه برجای می نهاد.(7)

در برخی گزارشات، تعداد خبرچینان و همکاران غیررسمی ساواک بین 20 تا 30 هزار نفر

ص:144


1- شمس آل احمد، از چشم برادر، ص 48.
2- ماروین زونیس، شکست شاهانه، ص 521.
3- عباس امیرانتظام، آن سوی اتهام، ج 2، ص 235.
4- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 1، ص 19.
5- خلاصه مقالات اطلاعاتی - امنیتی، ج 2، ص 53.
6- پرویز راجی، خدمتگزار تخت طاووس، ص 186.
7- خلاصه مقالات اطلاعاتی - امنیتی، ج 2، ص 53.

اعلام شده که در قالب «خبرچین و گردن کلفت» در خدمت اهداف ساواک بودند.(1)

ساواک از نظر نیروی انسانی و نیروهای رسمی و غیررسمی در نقاط مختلف کشور و نیز در بخشهای مختلف جهان، کمبودی نداشت و علاوه بر نیروهای رسمی، شمار داوطلبان خدمت و همکاری با ساواک نیز قابل توجه بود.(2)

در انتخابات مدیران ارشد ساواک و به ویژه رئیس کل ساواک، شاه نقش مستقیمی داشت و جایگاه ظاهری رئیس ساواک به عنوان معاون نخست وزیر، هیچ حق انتخابی برای رؤسای وقت دولت در پی نداشت.(3)

مقررات داخلی کارمندان ساواک

ساواک برای کارمندان و کارکنان خود مقررات و آئین نامه مفصل و در عین حال سفت و سختی تنظیم و تدوین کرده بود که نیروهای آن را مقید می ساخت بر اساس ملزومات ویژه اداری - امنیتی ساواک رفتار کنند و تمام اصول و ویژگیهای یک سازمان امنیتی - اطلاعاتی

را در رفتار اداری - پرسنلی خود رعایت نمایند. مقررات داخلی ساواک برای تمامی پرسنل و مستخدمین آن وظایف ویژه ای مقرر می کرد.

تمام کسانی که به انحاء گوناگون به استخدام ساواک درمی آمدند و همکاری شان با بخشهای مختلف این سازمان آغاز می شد از سوی حفاظت ساواک تحقیقاتی دربارة آنان صورت می گرفت و بر اساس سمت و شغلی که به آنها واگذار می شد مراحل و مراتب گزینش متعددی داشتند.

کسانی که در ساواک (به ویژه در امور حساس) به کار گرفته می شدند به طور دائم تحت کنترل و مراقبت حفاظتی قرار داشتند و دائماً در معرض آزمایشات حفاظتی آن سازمان بودند.

ساواک بر اساس شغل رسمی که به کارکنان و پرسنل واگذار می کرد چهار نوع آزمایش حفاظتی - گزینشی را دربارة آنان اعمال می کرد که عبارت بود از: 1- بررسی سوابق شخصی 2- بررسی سوابق شخصی بستگان و معاشران نزدیک 3- آزمایش محدود و 4- آزمایش

ص:145


1- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 1، ص 19.
2- هارولد ایرنبرگر، ساواک یا دوست شکنجه گر غرب، ص 14.
3- جعفر شریف امامی، خاطرات جعفر شریف امامی، ص 245.

کامل.(1)

نظام اداری حاکم بر ساواک همچنین کارمندان و کارکنان آن را ملزم می کرد شئون اداری ویژه سازمان را مراعات کنند.

کارمندان و کارکنان ساواک به دو دسته رسمی و غیررسمی تقسیم می شدند که مقررات اداری ویژه ساواک برای به کارگیری و استخدام هر یک از آنان شرایط خاصی داشت.

سلسله مراتب اداری ساواک بر اساس مقامات دهگانه و به شرح زیر طبقه بندی می شد:

ماده 33: مقامات سازمان اطلاعات و امنیت کشور به ده مقام زیر تقسیم می شود:

الف - مقام 10 مدیران کل

ب - مقام 9 معاونین ادارات کل

پ - مقام 8 رؤسای ادارات

ت - مقام 7 رؤسای بخش

ث - مقام 6 رؤسای دوائر

ج - مقام 5 رؤسای شعب

چ - مقام 4 کارمندان درجه 1

ح - مقام 3 کارمندان درجه 2

خ - مقام 2 کارمندان درجه 3

د - مقام 1 کارمندان درجه 4(2)

ساواک برای چگونگی برخورد با تخلفات اداری کارکنانش هم مقررات ویژه ای را وضع کرده بود.

ساواک برای نظارت بر حسن انجام امور محوله از سوی کارکنان و پرسنل مربوطه، به فواصل مختلف به بازرسی از محل کار و مأموریت نیروهایش می پرداخت و برای این بازرسیها اهداف، شرایط و ویژگیهایی قایل شده بود.

از آنجایی که در بسیاری از مناطق و شهرها کارمندان ساواک در خانه ها و منازل سازمانی ساواک مسکن می گزیدند، تشکیلات اداری - حفاظتی ساواک درباره ویژگیهای این منازل و

ص:146


1- آزمایشات حفاظتی، محرمانه، از انتشارات ساواک، ص 3.
2- مقررات داخلی سازمان اطلاعات و امنیت کشور، ص 32.

چگونگی سکونت در آنها، شرایط و مقررات خاصی از نظر حفاظتی - امنیتی قائل شده بود.

نهایتاً اینکه ساواک برای چگونگی بهره گیری کارمندان و پرسنل آن سازمان از تعطیلات رسمی کشور، استفاده از نشانهای خارجی و لباسهای تشریفاتی، ساعات حضور در محلهای خدمت و غیره نیز دستورالعملهای ویژه ای تعیین و کارکنانش را به مراعات آن ملزم می ساخت.

آنچه آمد از مهمترین مقررات و آئین نامه های ویژه امنیتی - حفاظتی تشکیلات اداری ساواک بود که کارکنان و نیروهای این سازمان در سطوح مختلف را به رعایت آن ملزم می ساخت.

اسناد و مکاتبات

اسناد و نامه های متبادله میان دوایر و بخشهای مختلف ساواک با یکدیگر و نیز نامه نگاریها و مراسلات ساواک با خارج از ساواک، براساس ضوابط ویژه ای صورت می گرفت. علاوه بر اینکه تشکیلات اداری ساواک مقررات و آئین نامه های خاصی برای چگونگی تدوین و نگارش نامه و سایر مکاتبات اداری و غیره تعیین کرده بود، نگهداری اسناد محرمانه، سری

و طبقه بندی اسناد و بهره گیری از اسامی و کلمات مستعار و اعداد رمز نیز از نظم و قاعده ای خاص پیروی می کرد.

در مکاتبات و نامه نگاریهای محرمانه ساواک از اسامی مستعار و رمز بهره برده می شد. مکاتبات حساس که از نقاط مختلف کشور و نیز خارج از کشور صورت می گرفت، بیش از هر مورد دیگری از اسامی، اعلام و اعداد رمز استفاده می شد. بخش رمز و کشف رمز از مهمترین دوایر ساواک محسوب می شد. علاوه بر اینکه بسیاری از مدیران و اعضای ارشد ساواک در مکاتبات معمولی از اسامی و اعداد رمز استفاده می کردند، در موارد بسیاری مکاتبات و مراسلات ساواک با بخشهای مختلف آن در داخل و خارج از کشور، به طور کلی به وسیله حروف رمز صورت می گرفت.

بسیاری از دوایر، نمایندگیها، مأموران و پایگاههای ساواک در داخل و خارج از کشور، با اسامی و اعداد رمزی که هر از چندگاه تغییر می کرد قابل شناسایی بود. برخی از مهمترین رجال کشور نیز که در رأس همه آنها شخص شاه قرار داشت، در مکاتبات ساواک با اسامی و اعداد رمز ذکر شده اند. برای نمونه در بسیاری از اسناد ساواک برای شاه اسامی رمز و مستعار

ص:147

«منصور»، «نیکنام» و عدد رمز «66» ذکر شده است.(1)

در اسناد ساواک واژه های رمزی که نمایانگر مقامات ساواک است بر اساس نام روزهای هفته به کار رفته است. معمولاً در پایان مکاتبات و اسناد به ترتیب شنبه تا چهارشنبه ذکر شده است. مفهوم این اسامی رمز به شرح زیر است:

نظریه شنبه: نظریه منبع نفوذی ساواک (گزارشگر) است که از طریق مشاهده مستقیم یا از راههای دیگر کسب خبر نموده و ارائه شده است.

نظریه یکشنبه: نظریه رهبر عملیات است که پس از گزارش منبع نفوذی آن را تأیید یا تحلیل می کند. رهبر عملیات مسئولیت مستقیم کنترل منبع و هدایت وی را به

عهده دارد.

نظریه دوشنبه: نظریه رئیس دایره عملیات است.

نظریه سه شنبه: نظریه امنیت داخلی است و در اداره کل، رئیس بخش است.

نظریه چهارشنبه: نظریه رئیس سازمان اطلاعات و امنیت منطقه و در ادارة کل، رئیس اداره است.(2)

تقریباً در همة اسناد ساواک برای ساواک استانها، شهرستانها، ادارات کل ساواک و دوایر و زیرمجموعه های آنها اعداد و حروف رمزی هم ذکر شده که نمایانگر مبدأ و یا مقصد مکاتبات و مراسلات بوده است. مهمترین این اعداد رمز و موارد استفاده از آن به شرح زیر بود:

1 ه (ساواک گیلان)، 2 ه (ساواک مازندران)، 3ه (ساواک آذربایجان شرقی)، 4 ه (ساواک آذربایجان غربی)، 5 ه (ساواک کرمانشاه)، 6 ه (ساواک خوزستان)، 7 ه (ساواک فارس)، 8 ه (ساواک کرمان)، 9 ه (ساواک خراسان)، 10 ه (ساواک اصفهان)، 11 ه (ساواک سیستان و بلوچستان)، 12 ه (ساواک کردستان)، 13 ه (ساواک همدان)، 14 ه (ساواک سمنان)، 15 ه (ساواک لرستان)، 16 ه (ساواک بوشهر)، 17 ه (ساواک هرمزگان)، 18 ه (ساواک کهگیلویه و بویراحمد)، 19 ه (ساواک چهار محال و بختیاری)، 20 ه (ساواک تهران)، 21 ه (ساواک قم)، 22 ه

(ساواک اراک)، 23 ه (ساواک قزوین)، 24 ه (ساواک ایلام)، 25 ه (ساواک زنجان)، 26 ه (ساواک یزد) بوده اند.

همچنین مبداء یا مقصد نامه ها و گزارشات مربوط به اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی)

ص:148


1- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ص ه .
2- علی امینی به روایت اسناد ساواک، ج 3، بخش اول، ص 8.

به اعداد رمز عنوان شده است. اداره کل سوم از هفت بخش تشکیل می شد که عبارت بودند از: 1 مدیریت کل اداره کل سوم 2 اداره یکم عملیات و بررسی 3 اداره دوم عملیات و بررسی 4 اداره سوم کل سوم 5 اداره چهارم کل سوم 6 اداره پنجم کل سوم 7 اداره ششم کل سوم.

اجزاء اداره یکم عملیات و بررسی شامل: 310 (دفتر اداره یکم عملیات و بررسی)، 311 (بخش احزاب و دستجات کمونیستی)، 312 (بخش احزاب و دستجات سیاسی و مذهبی افراطی)، 313 (بخش هدفهای تازه و فعالیتهای مربوط به عرب زبانان ناراحت و بلوچهای حاد ایرانی)، 314 (اکراد)، 315 (فعالیتهای خارجی) و 316 (روحانیون و مقامات مذهبی) بوده است.

اجزاء اداره دوم عملیات و بررسی شامل:

320 (دفتر اداره دوم عملیات و بررسی)، 321 (بخش دانشگاه تهران)، 322 (بخش دانشگاهها و مراکز عالی آموزش تهران)، 323 (بخش دانشگاهها و مراکز عالی آموزشی استانها و شهرستانها) و 324

(بخش آموزش و پرورش و مدارس در تهران و استانها و شهرستانها) بوده است.

اجزاء اداره سوم کل سوم شامل: 330 (دفتر اداره سوم کل سوم)، 331 (بخش ممالک اسکاندیناوی و اروپای شرقی)، 332 (بخش کشورهای اروپای غربی)، 333 (بخش امریکا و کانادا و امریکای جنوبی و مرکزی) و 334 (بخش خاورمیانه و کشورهای عربی و ممالک قاره آسیا و افریقا) بوده است.

اجزاء اداره چهارم کل سوم شامل: 340 (دفتر اداره چهارم کل سوم)، 341 (بخش احزاب و دستجات راست، انجمنها و اتحادیه های دولتی و خصوصی)، 342 (بخش وزارتخانه ها و ادارات و سازمانهای دولتی)، 343 (بخش کارگری)، 344 (بخش اصناف و بازرگانان)، 345 (بخش کشاورزی و امور زراعی)، 346 (بخش عشایر و قاچاق اسلحه و مهمات و کالا)، 347 (بخش جراید و سینما و تلویزیون9، 348 (بخش نارضایتیهای عمومی) و 349 (بخش روابط عمومی) بوده است.

اجزاء اداره پنجم کل سوم شامل: 350 (دفتر اداره پنجم کل سوم)، 351 (بخش دکترین و آموزش و سازمان و وظایف رهبران عملیات امنیت داخلی)، 352 (بخش سانسور و کنترل مکاتبات) و 353 (بخش

منابع و مأموران و گروههای تعقیب و مراقبت) بوده است.

ص:149

اجزاء اداره شش کل سوم شامل: 360 (دفتر اداره ششم کل سوم)، 361 (بخش فیش)، 362 (بخش بایگانی) و 363 (بخش بررسی و تجزیه) بوده است.(1)

دربارة طبقه بندی شکل و محتوای اسناد و مدارک ساواک تاکنون مطالعه و بررسی قابل توجهی صورت نگرفته است. مهمترین و مستندترین پژوهش مقاله کوتاهی است که توسط آقای کریمی تحت عنوان «اسناد ساواک و نقش آنها در روشن ساختن زوایای تاریک تاریخ» در مجموعه مقالات همایش اسناد و تاریخ معاصر به چاپ رسیده است. وی اسناد ساواک را بر اساس محتوا و شکل به سه دوره کلی (دوره ریاست تیمور بختیار، دوران بازسازی ساواک توسط فردوست و دوره سیطره نصیری بر ساواک) تقسیم می کند و معتقد است که اسناد دوره اول ساواک شباهت تامی به گزارشات و اسناد شهربانی دارد. اما دوره های بعد، تغییراتی در شکل و محتوای گزارشات پدید آمده است. وی در این باره چنین توضیح داده است:

با نگاهی گذرا به اسناد و بقایای کار ساواک، از لحاظ اداری آن را به سه دوره یعنی: دوره اول: تشکیل ساواک و ریاست تیمور بختیار، دورة دوم: بازسازی به کمک فردوست و دوره سوم: دوره حاکمیت نصیری بر ساواک تقسیم کرد که شاخصه دوره اول شباهت تهیه و تنظیم گزارشها - از لحاظ شکل و محتوا - به شهربانی است و شاخصه دوره سوم تغییرات شکلی و محتوایی در کسب خبر و ارزیابی آن است.

در دورة اول ریاست بختیار بر ساواک، شباهت کار با شهربانی به این دلیل بود که هم، بعضی از کارمندان اداره دوم شهربانی به ساواک منتقل شده بودند و هم منابع انسانی شهربانی به ساواک وصل شده بودند، و غالب گزارشها از سوی مأمورین تنظیم می شد و فرم مورد استفاده نیز در مقایسه با دورن سوم بسیار ساده و ابتدایی بود. اما بعد از بازسازی ساواک که توسط ارتشبد فردوست و با کمک گرفتن از عناصر اطلاعاتی اسرائیل در قبال واگذاری پایگاهی در غرب ایران به آنان، صورت گرفت، شاهد تحولاتی در فرم و کیفیت گزارشها هستیم. همچنین از منابع دیگر کسب خبر از قبیل استراق سمع، تعقیب و مراقبت، سانسور پستی و ... نیز در مواقع خاص استفاده می شد.

به همین دلیل یکی از مواد آموزشی کادر ساواک «گزارش نویسی» بود که اکثریت قریب به

ص:150


1- استاد علامه محمدتقی جعفری تبریزی به روایت اسناد ساواک، ج 7، صص پنجاه و یک، پنجاه و دو؛ علی امینی به روایت اسناد ساواک، ج 3، بخش اول، صص 9 - 10.

اتفاق آنان موظف به گذراندن این دوره بودند.

اسناد موجود نشان دهنده آن است که ساواک در این رابطه در تماس با سرویسهای اسرائیل، امریکا، انگلیس، آلمان غربی و فرانسه در زمینه تنظیم آگهی خبر که فرم مربوطه جهت درج گزارشهای منابع در آن بوده، از کمکهای آنان بسیار بهره برده

است. در واقع با آموزشهایی که هم کارمندان دیده اند و هم به منابع داده شده آنان در قالب فرم مذکور به 5 سئوال اصلی و کلیدی کی، کجا، کی، چگونه و چرا، پاسخ می داده اند و در کنار آن منبع و منشأ معلوم می گردیده، اشارات اداری و پس از متن خبر، در پایان ارزیابی آن نیز توسط سلسله مراتب اداری معین می شده است.

در محتوا نیز می توان به 2 نکته اشاره داشت: یکی اینِکه در نگارش اخبار و اطلاعات، در نقل قول و در جملات منقول، افعال معلوم را به افعال مجهول تغییر می دادند و دیگر اینکه ضمایر اول شخص را به سوم شخص تبدیل می نمودند که در اکثر گزارشها به وضوح قابل مشاهده است.(1)

در سالهای نخست شکل گیری و فعالیت ساواک، گزارش و اسناد تهیه شده به ندرت تکثیر و یا نسخه برداری می شد و سابقه پرونده ها و اسناد عمدتاً در یک رده یا یگان نگهداری می شد. اما به تدریج از گزارشات و پرونده های تشکیل شده، نسخه و کپی های متعددی تهیه می شد و بر اساس احتمال استفاده از آنها در رده های مختلف بایگانی می شد. برای نمونه هرگاه گزارش ساواک حاوی مطالبی دربارة افراد مختلفی بود به تعداد افراد نام برده شده (البته مهم) از آن اسناد و گزارشات نسخه برداری می شد و پرونده های متعددی تشکیل می گردید و در مکانهای مختلف نگهداری می شد. به طور متوسط پرونده و یا گزارش ساواک در سه تا شش جای مختلف بایگانی و نگهداری می شد.(2) اسناد موجود در ساواک به طور کلی

به دو دسته تقسیم می شد: 1- سوابق انفرادی 2- سوابق موضوعی:

سوابق انفرادی خود به انواع: پرونده های پرسنلی ساواک، پرونده های حفاظتی ساواک، پرونده های تعیین صلاحیت، پرونده های منابع، پرونده های سوژه های ساواک و از این قبیل تقسیم می شود.

ص:151


1- کریمی «اسناد ساواک و نقش آنها در روشن ساختن زوایای تاریک تاریخ»، مجموعه مقالات اسناد تاریخ معاصر، آذر 1381، ج 3، صص 35 - 36.
2- همان، صص 36 - 37.

سوابق موضوعی که شامل: پرونده موضوعی گروههای مختلف، پرونده های موضوعی - اداری ساواک، پرونده های بررسیهای خارجی و از این قبیل می گردد.(1)

منابع کسب خبر و گزارش ساواک، شامل عوامل انسانی و نیز وسایل فنی و یا ترکیبی از مشارکت عوامل و نیروی انسانی با وسایل و تجهیزات فنی بود.

ساواک برای ارزیابی و سنجش درجه اعتبار اخبار و گزارشاتی که از منابع مختلف کسب می کرد، از حروف و اعداد رمزی استفاده می کرد. هر یک از حروف و اعداد بیانگر درجه اعتبار خبر و منبع ارائه کننده آن بود.

در گزارشها و اسناد ساواک به قسمتی به نام تقویم منبع برمی خوریم که با روش ترکیب حروف و اعداد هم، منبع و هم، خبر کسب شده مورد ارزیابی قرار می گرفت. حروف مربوط به ارزیابی منبع و اعداد مربوط به ارزیابی خود خبر بود. این حروف و اعداد به شرح زیر تبیین می شود:

الف: کاملاً مورد اعتماد.

ب: معمولاً قابل اعتماد.

ج: تقریباً قابل اعتماد.

ه : قابل اعتماد نیست.

و: غیرقابل قضاوت است.

همان گونه که مشاهده می نمایید این موارد کاملاً مربوط به فرد خبردهنده و ارزیابی اوست. و اما اعداد:

1- از منابع دیگر تأیید شده است.

2- به احتمال قوی صحت دارد.

3- ممکن است صحیح باشد.

4- مشکوک است.

5- غیرقابل قضاوت است.

حال برای اینکه بهتر متوجه ارزیابی خبر و منبع شوید مثال ترکیبی را بیان می نمایم. مثلاً اگر تقویم منبعی «ب - 3» باشد معنی و مفهوم این ارزیابی آن است که منبع موردنظر

ص:152


1- همان، ص 37.

معمولاً قابل اعتماد بوده و فردی است که غالباً اخبار را صحیح شنیده و منتقل می نماید ولی خبر کسب شده 50% احتمال صحت دارد و لذا تحقیق بیشتری را در این زمینه می طلبد؛ هم از ناحیه هدایت مجدد منبع مذکور نسبت به تکمیل مطالب اظهار شده و هم از ناحیه عوامل دیگر.(1)

ساواک برای طبقه بندی نامه ها، مکاتبات، سوابق و اسناد، مقررات و آئین نامه های امنیتی - حفاظتی ویژه ای تدوین کرده بود.

برای انهدام اسناد و مدارکی که دیگر حفظ و بایگانی آن به مصلحت تشخیص داده

نمی شد، دستورالعمل حفاظتی - امنیتی خاصی تدوین شده بود و مسئولان امر صرفاً با رعایت موازین اعلام شده می توانستند به نابودی و انهدام اسناد اطلاعاتی - امنیتی و غیره اقدام کنند.

نشریات اطلاعاتی - خبررسانی داخلی

ساواک برای تغذیه اطلاعاتی - خبری و جهت دهی فکری - سیاسی کارکنان خود در رده های مختلف، نشریات داخلی و محرمانه متعددی چاپ و در اختیار اعضا قرار می داد. این نشریات که عمدتاً به صورت ادواری چاپ می شد، به غیر از بولتنهای ویژه و گاه و بیگاه ساواک درباره مسائل، مباحث و رخدادهای مختلف داخل و خارج از کشور بود. از میان نشریات داخلی ساواک دو نشریه امنیت داخلی و آگاهی نامه اهمیت بیشتری یافتند. نشریه امنیت داخلی به صورت ماهانه چاپ می شد و این نشریه محرمانه از انتشارات بخش دکترین و آموزش ساواک بود و در قسمت بالای حاشیه روی جلد آن تاج شاه نقش بسته بود.(2)

از دیگر نشریات خیلی محرمانه داخلی ساواک آگاهی نامه بود که در سالهای پایانی عمر رژیم پهلوی به فاصله هر پانزده روز یک بار چاپ می شد و هدف آن بررسی تحلیلی - خبری و اطلاع رسانی از رویدادهای سیاسی و اجتماعی داخلی و خارجی بود. در آن درباره بسیاری از رخدادهای سیاسی داخلی و نیز برخوردهای ساواک با مخالفان، اطلاعات هدفمند و کنترل شده ای در اختیار اعضای ساواک قرار می گرفت.

ص:153


1- همان، ص 39.
2- برای نمونه بنگرید به ! نشریه امنیت داخلی، ش 59، 28 آبان 2535 شاهنشاهی، [محرمانه]؛ نشریه امنیت داخلی، ش 71، 28 آبان 2536 شاهنشاهی، [محرمانه].

آموزش و مهارتهای فنی - اطلاعاتی

مقوله آموزش و مهارتهای فنی - اطلاعاتی از مهمترین پیش شرطهای کار اطلاعاتی - امنیتی است. برای ساواک به عنوان سازمان اطلاعاتی - امنیتی بهره گیری از آموزشهای فنی و اطلاعاتی جایگاه مهمی داشت و چنانکه در مباحث پیشین هم گفته شد، ساواک تحت هدایت و مدیریت سیا و امریکا تشکیل شد و به تبع آن بخش اعظمی از آموزش آن نیز بر عهدة این سازمان قرار گرفت.

آموزشهایی که از سوی سیا و موساد به نیروهای ساواک داده می شد دائماً در حال

گسترش بود. این دو سرویس هر آنچه ضروری می دانستند، به ساواک هم پیمان خود آموزش داده و مهارتهای لازم را در اختیار آن قرار می دادند.

از جمله آموزشهایی که سیا و موساد به ساواکیها دادند چگونگی شکنجه مخالفان و زندانیان سیاسی و غیره بود. سازمانهای حقوق بشر و عفو بین المللی بارها فاش ساختند که سیا در آموزش ساواک برای شکنجه زندانیان و مخالفان سیاسی مستقیماً دست دارد.(1)

از دیگر سرویسهای اطلاعاتی غرب که بسیاری از نیروهای ساواک را آموزش می داد، MI6 بود. مدیران و افسران ارشد، برخی دوره های عالی آموزش را زیر نظر آن در انگلستان می گذرانیدند. آموزشهای MI6 و نیز MI5 انگلیس به نوعی مکمل آموزشهای سیا و موساد بود.

از مهمترین مفاهیم از آموزشهای تئوریک ساواک که به اعضا داده می شد مفهوم اطلاعات و ضداطلاعات و زیرمجموعه های آن بود. در این باره کتابها و جزوه های متعددی که مهر محرمانه و سری دارد، در اختیار واحدهای آموزشی ساواک قرار داشت. نیروهای ساواک در این جزوه ها آموزشهای مربوط به حیطه اطلاعات، ضداطلاعات، جاسوسی، حفاظت و غیره را فرا می گرفتند.(2) از دیگر آموزشهای ساواک چگونگی جمع آوری اطلاعات پنهانی مستقیم و غیرمستقیم از منابع مختلف در داخل و خارج کشور بود.(3)

از جمله مهمترین آموزشهایی که به نیروهای ساواک داده می شد ضداطلاعات و ضدجاسوسی بود که عمدتاً شامل اعضای اداره کل هشتم ساواک می شد. هر چند کلیدی ترین

ص:154


1- پیتر سالینجر، امریکا در بند، ص 143.
2- کلیات ضداطلاعات [محرمانه]، صص 1 - 37.
3- جمع آوری پنهانی مستقیم و غیرمستقیم [محرمانه]، صص 1 - 151.

آموزشهای ضداطلاعات در امریکا انجام می گرفت اما به تدریج و با فعال شدن حوزه آموزش ساواک، نیروهای این سازمان در داخل کشور هم به فراگیری ضداطلاعات پرداختند. با ترجمه و تدوین کتابها و جزوه های ضداطلاعات سیا و دوره هایی که برای نیروهای اطلاعاتی و ضداطلاعات امریکا مرسوم بود، منابع مورد نیاز آموزش در داخل کشور نیز فراهم شد.(1)

از دیگر آموزشهای نیروهای ساواک، روشهای اصولی و علمی جاسوسی بود.(2) این آموزشها

در حیطه مسئولیت اداره کل سوم ساواک قرار داشت و مأموران آن اداره کل بیشترین بهره را از آموزشهای جاسوسی می بردند. بخش دیگری از آموزش برای بررسی اطلاعات به دست آمده از منابع مختلف بود که در حیطه وظیفه و عمل اداره کل هفتم قرار داشت.

از آموزشهای مهم دیگری که به اعضای اطلاعاتی - عملیاتی ساواک داده می شد، جستجوی صحیح و منطقی سوژه های مختلف انسانی و اشیاء بود. جستجو، تعقیب و مراقبت از مهمترین عرصه های فعالیت و عمل ساواک، به ویژه در داخل کشور، بود.

از دیگر آموزشهای ساواک موضوع مشاهده و توصیف اشخاص و سوژه های مختلف بود. در این مرحله نیروها با روشهایی که در روند مشاهده و توصیف دقیق و کارآمد سوژه های مختلف آنان را یاری می داد آشنا می شدند.

از دیگر آموزشها چگونگی شناسایی و برخورد حساب شده با پدیده جدید مخالفان سیاسی مسلح (مبارزان چریکی) بود. علاوه بر آموزشهای فنی - نظامی، الکترونیکی و بهره گیری کارآمدتر از اسلحه در مواجهه با گروههای چریکی، شناسایی علمی و منطقی گروههای چریکی و مسلح هم اهمیت قابل توجهی داشت.

آموزش های فنی

از مهمترین عرصه های آموزشی ساواک چگونگی بهره گیری از وسایل و لوازم فنی، الکترونیکی و سایر تدابیر تخصصی - مهارتی بود.

این آموزش ها به دو روش تئوریک و عملی صورت می گرفت و بدین ترتیب ضمن اینکه اصول و چگونگی بهره گیری از وسایل و روشهای فنی در امور مختلف اطلاعاتی، کسب خبرو

ص:155


1- ضداطلاعات، [محرمانه]، صص 6 - 14.
2- اطلاعات مثبت [محرمانه]، صص 16 - 24.

غیره در کلاسهای آموزش تئوریک به کارآموزان عرضه می شد هم زمان بهره گیری از وسایل فنی مذکور به طور عملی تشریح می شد. (1)

از جمله آموزش های دیگر ساواک چگونگی کسب خبر از طریق میکروفن گذاری بود. میکروفن گذاری که از کارآمدترین روشهای شنود کسب خبر پنهانی بود، به جدّ مورد توجه ساواک بود و به همین دلیل نیروهای مربوطه با جدیدترین روشهای میکروفن گذاری آشنا

شده و با دستگاههای شنود سر و کاری دائمی داشتند.(2)

از دیگر آموزشهای فنی (تئوریک و عملی) ساواک به نیروهای مربوطه شیوه کارآمد استفاده از شنود تلفنی برای کسب خبر بود که در این روش کارآموزان روش کنترل تلفن سوژه های تحت تعقیب را فرا می گرفتند.(3)

آشنایی با شیوه های علمی و حرفه ای عکاسی از دیگر آموزشهایی بود که به صورت عملی و تئوریک به پرسنل ساواک ارائه می شد و طی آن ضمن آشنا کردن پرسنل با انواع دوربینهای حرفه ای، روشهای اصولی تهیه تصاویر مطلوب را به آنها آموزش می دادند.

در دیگر آموزشهای فنی ساواک شیوه های حرفه ای باز کردن و گشودن قفل های مختلف بود.

از دیگر آموزشهای فنی ساواک بهره گیری علمی و روشمند از مکالمات و ارتباط رمزی بود. آخرین دستاوردهای فنی - الکترونیکی مربوط به امور اطلاعات و خبررسانی در فراگیری شیوه های ارسال پیامهای رمزی به کار گرفته می شد و با بهره گیری از تجهیزات پیشرفته آن دوره آموزشهای عملی و تئوریک متنوعی به نیروهای ساواک داده می شد.(4) و در همان حال آموزشهای لازم برای رمزشکنی و چگونگی ورود به دریافت پیامهای رمزی رقیبان در اختیار آنان قرار داده می شد.(5)

از دیگر آموزشهای فنی ساواک آشنا ساختن نیروها با نوشته های مختلف برای شناسایی نویسندگان و منشأ این نوشته ها بود تا در امور مختلف اطلاعاتی، کسب خبر و غیره از آن

ص:156


1- برای نمونه بنگرید به ! آموزش فنی [محرمانه]، از انتشارات ساواک.
2- آموزش فنی [محرمانه]، صص 159 - 169.
3- همان، صص 199 - 202.
4- دستور کار رمز کننده مکالمات تلفنی [سری]، صص 1 - 5.
5- آبرام شولسکی، نبرد بی صدا، صص 99 - 102.

بهره گرفته شود.

مهم تر از همه اینها آموزش خط شناسی بود که از سوی مسئولان ساواک بسیار جدی گرفته شد و با بهره گیری از استادان خط شناس موساد گام های مهمی در این راه برداشته شد.

یکی ازمهمترین اقدامات ساواک برای مراقبت از مخالفان، سانسور مکاتبات و گشودن مراسلات و نامه های آنان بود، آموزش «روشهای گشودن پاکات» در میان آموزه های ساواک

به نیروها جایگاه مهمی داشت.(1)

از دیگر آموزشهای فنی ساواک شیوه های کارآمد سانسور مکاتبات، نشریات و نظایر آن بود. در جزوات آموزشی ساواک در تعریف سانسور آمده بود که: «سانسور از نظر کلی یعنی گشودن پاکات و کنترل نامه ها و نشریات»(2) سانسور مکاتبات، نشریات و نامه های مردم در داخل و خارج کشور از جمله مهمترین اعمال و فعالیت ساواک در تمام دوران حضور خود در عرصه کشور بود و بهره گیری از روشهای کارآمدتر سانسور، از دل مشغولیهای همیشگی مسئولان آن بود.

فراگیری علمی - فنی کاربرد تله های شیمیایی و فیزیکی در امور سانسور مکاتبات و غیره از دیگر آموزشهایی بود که به نیروهای ساواک داده می شد. (3)

انگشت نگاری از دیگر دانشهای فنی بود که در کلاسهای سری ساواک آموزش داده می شد.(4)

آموزش بازجویی

بازجویی از متهمان و مخالفان سیاسی و غیره از اقشار مختلف از مهمترین حیطه های وظایف و عمل ساواک در تمام دوران فعالیت آن محسوب می شد و آشنایی با شیوه های جدید و کارآمدتر بازجویی (حداقل در بخشی از دوران فعالیت ساواک) مورد توجه رهبران و رؤسای ساواک قرار گرفت. در اوایل تأسیس ساواک از بازجویی به روش علمی خبری نبود و شکنجه و آزارهای جسمی و روحی شدید مخالفان و متهمان از اصلی ترین روش اقرارگیری و به تبع

ص:157


1- آموزش فنی [محرمانه]، صص 74 - 77.
2- همان، ص 66.
3- همان، صص 69 - 73.
4- همان، صص 52 - 63.

آن پرونده سازیهای عمدتاً ناروا بود. بعدها و به ابتکار شخص فردوست بود که سازمان موساد بهترین بازجویان خود را همراه با کتاب و جزوه آموزشی و علمی لازم به ایران اعزام کرد تا بازجویان و پرسنل ساواک را با روشهای علمی بازجویی آشنا سازند و توسط متخصصین اسرائیلی شماری از نیروهای ساواک با روشهای علمی تر بازجویی آشنایی یافتند و روش اعتراف گیری و بازجویی علمی و منطقی تر هم تا مدتها در ساواک باب شد. اما این مهم

حداقل از اواخر دهة 1340 به بعد که ساواک آشکارا به سوی روشهای خشن روی آورد به دست فراموشی سپرده شد و شکنجه های مرگبار جانشین شیوه های منطقی و مسالمت آمیزتر پیشین شد.(1)

آموزش علوم اجتماعی و انسانی

از جمله مهمترین عرصه های آموزش در ساواک، آشنا ساختن نیروها با برخی از شاخه های علوم انسانی و اجتماعی بود. تشخیص داده شده بود که فراگیری برخی از شاخه های علوم اجتماعی و انسانی ساواک را در اهداف اطلاعاتی و امنیتی اش یاری خواهد رسانید.(2)

از مهمترین شاخه های علوم انسانی که در میان مجموعه آموزشهای ساواک جایگاه مهمی داشت، دانش منطق بود. منطق پرسنل ساواک را در تعقیب، مراقبت، کنترل، شناسایی و ... مخالفان و سوژه های مختلف اطلاعاتی - امنیتی و عملیاتی در داخل و خارج کشور یاری می داد.(3)

از دیگر حیطه های مهم آموزش ساواک، مطالعه علمی طبقات و اقشار مختلف جامعه ایران بود تا با شناخت هر چه بیشتر از احوال مردم، بتواند با بهره گیری از روشهای کارآمدتر هرگونه مخالفت با حکومت را از میان بردارد و در عین حال دانش اطلاعاتی - جامعه شناختی نیروهای آن سازمان را ارتقاء دهد.(4)

از دیگر آموزشهای ساواک، بررسی اوضاع جغرافیایی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی،

ص:158


1- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 448 - 451.
2- روش تدریس [سری]، از انتشارات دانشکده ساواک، صص 1 - 85.
3- منطق [محرمانه]، صص 1 - 60.
4- طبقات مختلف اجتماع [محرمانه]، ج 1 و 2ا.

تکنولوژیکی، اقتصادی، تاریخی و... کشورهای مختلف جهان بود. در این میان مطالعه و شناخت کشورهایی که هدف اطلاعاتی و ضدجاسوسی ساواک بودند، از اهمیت قابل توجهی برخوردار بود.(1)

بررسی و شناخت راههای بهینه و کارآمد بهره گیری از منابع زنده و انسانی در امور

اطلاعاتی و نیز ضدجاسوسی از دیگر آموزشهایی بود که توسط ساواک به نیروهای مربوطه ارائه می شد.(2)

از دیگر آموزشهایی که پس از گسترش مبارزات چریکی و مسلحانه بیش از پیش مورد توجه ساواک قرار گرفت شیوه برخورد با مخالفان مسلح و چریکی رژیم بود که ساواک اصطلاحاً عنوان «ضدخرابکاری» بر آن نهاده بود. بر همان اساس نیز کتابها و جزوه های محرمانه متعددی ترجمه، یا تدوین و تهیه شده بود که طی آن به نیروهای مربوطه روشهای برخورد کارآمدتر با گروههای مخالف رژیم را آموزش می دادند. با این حال آموزش ضدخرابکاری صرفاً جهت برخورد با گروههای چریکی مخالف حکومت صورت نمی گرفت بلکه وظایف آن آشنا ساختن نیروهای ساواک با تمام اقداماتی بود که در داخل و نیز از ناحیه کشورهای خارجی (طبق استانداردهای اطلاعاتی - امنیتی) در قالب عملیات خرابکاری و ضدخرابکاری جای می گرفت.(3)

ص:159


1- بررسی کشورهای همجوار و مسائل مهم منطقه ای [محرمانه]، صص 1 - 107.
2- منابع زنده در ضدجاسوسی [خیلی محرمانه]، صص 1 - 173.
3- ضد خرابکاری [محرمانه]، صص 2 - 4.

ص:160

فصل پنج: ساواک و سیا (CIA)

پیشینه سیا

سازمان اطلاعات مرکزی یا آژانس مرکزی اطلاعات امریکا - سیا (CIA) - بر مبنای قانون امنیت ملی امریکا مصوب اول مه 1947 کنگره تشکیل شد. تا تشکیل نهایی سیا، امریکا دارای نظام اطلاعاتی و امنیتی انسجام یافته و صاحب اقتداری نبود. حداقل از هنگام پیروزی انقلاب امریکا و دوران ریاست جمهوری جرج واشنگتن به بعد تلاشهای متعددی برای شکل دهی دستگاه اطلاعاتی - امنیتی امریکا صورت گرفته بود. اولین تشکیلات اطلاعاتی این کشور که در سال 1775م. پا به عرصه وجود نهاد و عمده وظایف آن هم مقابله اطلاعاتی با انگلیسیها بود، «کمیته سری مکاتبات» نام داشت. تا دوران جنگ جهانی اول تحول قابل اعتنایی در نظام اطلاعاتی - امنیتی امریکا صورت نگرفت. در آن برهه انگلیسیها از طریق MI6 بر آن شدند تا بر تشکیلات اطلاعاتی - امنیتی امریکا سر و سامانی بخشند و به ویژه از فعالیت آن بر ضد روسیه بهره گیرند. با این احوال تا تشکیل دستگاه اطلاعاتی منسجم و کارآمد در امریکا مدتها وقت لازم بود. در آستانه جنگ جهانی دوم فعالیتهای اطلاعاتی امریکا هنوز از تمرکز لازم برخوردار نبود و حداقل سه تشکیلات مجزا از هم، این مهم را انجام می دادند:

1. وزارت خارجه که از شبکه اطلاعاتی خود اساساً در پوشش سیاسی و دیپلماتیک بهره می برد 2. اداره اطلاعات نظامی 3. اداره اطلاعات نیروی دریایی. به این سه دستگاه اطلاعاتی باید برخی فعالیتهای محدود اطلاعاتی مأموران امریکا را که در پوشش فعالیتهای انسان دوستانه در صلیب سرخ انجام می دادند، افزود. بدین ترتیب تا آغاز جنگ جهانی دوم هنوز فعالیت سرویسهای اطلاعاتی و جاسوسی امریکا آماتور بود و وارد فعالیت حرفه ای

ص:161

جاسوسی و اطلاعاتی نشده بود.(1) با آغاز جنگ جهانی دوم رهبران این کشور درصدد برآمدند دستگاه اطلاعاتی، امنیتی و جاسوسی انسجام یافته و کارآمدی که در مقیاس جهانی فعالیت کند، طراحی و سازماندهی کنند. پس از پایان جنگ جهانی دوم و در مه 1947 تلاشهای چندین ساله امریکا که از کمک اینتلیجنس سرویس بهره فراوانی برده بود، به ثمر نشست و سیا (CIA) متولد شد.

در سال 1942 توسط ژنرال دنوان (وی تا درجه سرلشکری رسید)، سازمان مرکزی اطلاعات نظامی امریکا با نام «اداره خدمات استراتژیک» (OSS)(2) تأسیس شد و تا پایان جنگ به کار خود ادامه داد. این سازمان از آنجا که فاقد حداقل تجربیات اطلاعاتی بود نخستین اعضای خود را به انگلیس اعزام داشت تا در پایگاههای اینتلیجنس سرویس آموزش و تجارب اولیه را کسب کنند. فعالیت OSS چهار سال بیش به طول نکشید و با پایان جنگ، در سال 1946 به دستور پرزیدنت ترومن منحل شد و بر شالودة آن سازمانی به نام «گروه مرکزی اطلاعات» (CIG)(3) ایجاد گردید... با گسترش تمایلات امپریالیستی در محافل حاکمه امریکا، نیاز به سازمانی که جهان را زیر پوشش جاسوسی و توطئه گری خود قرار دهد... و بر مبنای «قانون امنیت ملی» مصوبه کنگره امریکا، در اول مه

1947 «آژانس مرکزی اطلاعات» امریکا (سیا)(4) تأسیس شد. «سیا» فعالیت اولیه خود را با 2000 پرسنل آغاز کرد که 3/1 آن در خارج از مرزهای ایالات متحده فعالیت داشتند.(5)

تا هنگامی که سیا رسماً در رأس جامعه اطلاعاتی امریکا قرار گرفت، برخی رقابتها و مشکلات بین این سازمان با سایر سازمانهای اطلاعاتی امریکا، به ویژهFBI و NSA بروز می کرد. از آن پس سیا جایگاه بلامنازعی در امور اطلاعاتی و امنیتی امریکا (بالاخص در خارج از مرزهای آن کشور) به دست آورد و رئیس آن «مدیر اطلاعات مرکزی (DCI)»(6) امریکا شد که بر اساس آن «وظیفه کنترل اداری و عملیاتی و تنظیم بودجه سایر سرویسها» نیز تحت مدیریت او قرار می گرفت. به رغم اینکه رئیس سیا رسماً عضوی از کابینه امریکا

ص:162


1- ظهور و سقوط، ج 2، صص 202 - 203.
2- Office of Strategic Services (OSS)
3- Central Inteligence Group (CIG)
4- -Central Inteligence Agency (CIA)
5- ظهور و سقوط، ج 2، صص 203 - 204.
6- -Director of Central Inteligence (DCI)

محسوب می شود اما در حیطه عمل در برابر دولت مسئولیتی برعهده نمی شناسد و ارتباط مستقیمی با شخص رئیس جمهور داشته و صرفاً در جلسات شورای امنیت ملی(1) امریکا «کلیات اطلاعات خود را ارائه می دهد».(2)

هر چند در تشکیل و آغازین مراحل فعالیت سیا، اینتلیجنس سرویس (MI6) انگلستان نقش قابل اعتنایی برعهده داشت، اما به دلیل ضربات سنگین و جبران ناپذیر مالی و فنی انگلستان در طول دوران جنگ جهانی دوم، امریکا به سرعت به قدرت درجه اول جهان تبدیل شد. به تبع آن نیز، سیا با شتابی بیشتر حیطه قدرت و فعالیت خود را در نقاط مختلف جهان گسترد. البته در موارد متعددی نیز با اینتلیجنس سرویس برخوردهایی داشت و در مناطق مهمی از جهان به طور تدریجی جایگزین (MI6) شد. بدین ترتیب تا برقراری مجدد همگرایی و توافق اطلاعاتی - عملیاتی سیا و MI6 مدتی طول کشید و از اوایل دهة 1960م. مناسبات دو سرویس روندی دوستانه و مطلوب یافت.(3)

سیا بیش از 000/50 نفر کارمند رسمی در اختیار دارد که بیش از 3/2 آن در خارج از خاک امریکا فعالیت می کنند. بسیاری از کارمندان ستاد مرکزی سیا در ایالت ویرجینیا دارای تحصیلات عالیه دانشگاهی هستند. ستاد مرکزی چهار بخش کلی:

1. علوم و تکنولوژی 2. لجستیک و تدارکات و ارتباطات 3. اطلاعات و 4. نقشه ها و طرح ها را دربردارد.

گفته شده که بودجه سیا بیش از چهار برابر بودجه ای است که به وزارت امور خارجه امریکا اختصاص داده می شود؛ تا جایی که گاه این رقم 25% کل بودجه این کشور را دربرمی گیرد. بودجه این سازمان هر سال افزایش چشمگیری می یابد. طی سالهای پایانی دهة 1970 و اوایل دهة 1980م. بودجه سیا از 10 میلیارد دلار فراتر رفت.(4) مرکز اصلی و ستاد مرکزی سیا در ایالت ویرجینیای امریکا است.

سیا در مجموعه تصمیم سازیهای دولت و حکومت امریکا نقش قاطعی برعهده دارد. بسیاری از طرحهای اطلاعاتی - عملیاتی این کشور در جهان توسط این سازمان اجرا می شود.

ص:163


1- ظهور و سقوط، ج 2، ص 205.
2- همان، صص 206 - 210.
3- همان، ص 210.
4- احمد ساجدی، سازمانهای جاسوسی دنیا، صص 74 - 77.

بر اساس همین گستردگی حیطه فعالیت و عمل سیا و سایر دستگاههای اطلاعاتی - جاسوسی امریکاست که برخی از پژوهشگران، امریکا را دارای دو نوع حکومت آشکار و مرئی و حکومت نامرئی و در سایه دانسته اند. حکومت نوع دوم، عمدتاً برعهده سیا است.(1)

این تعبیر تا جایی که به ایران مربوط می شود کاملاً واقعی است. در حالی که سیا در بسیاری از تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران نقش درجه اول داشت، شهروندان امریکایی تا مدتها از این موارد آگاهی نداشتند. سالها طول کشید تا جامعة امریکا به تدریج درک کرد که سیا با کودتای 28 مرداد و دیگر اقداماتش در حمایت از نظام فاسد پهلوی، حقوق اساسی مردم ایران را آشکارا پایمال کرده است. چنانکه برخی پژوهشگران به درستی خاطرنشان کرده اند، سیا «ارباب سیاست خارجی امریکا» محسوب می شود.

جایگاه سیا در میان سرویسهای اطلاعاتی جهان

سازمان سیا به سرعت در سراسر جهان شبکه های پیدا و پنهان خود را گسترد و نیروهای

پرشماری به خدمت گرفت که در مسیر مقاصد و اهداف آن (که البته خواسته و منافع بلندمدت و کوتاه مدت امریکا بود) به فعالیت مشغولند. شبکه تبلیغاتی - خبررسانی وظیفه القای نفوذ، قدرت و حضور پررنگ و چشمگیر سیا را در سراسر جهان برعهده گرفته است. در این میان بسیاری از رسانه های گروهی، نشریات و روزنامه های منتشره در امریکا و سایر نقاط جهان، هر یک به فراخور موقعیتی که دارند، در این مهم نقشی برعهده دارند.(2) با اعمال چنین سیاستهایی است که سیا در میان سرویسهای اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی جهان نقش درجه اول یافته و قدرت بلامنازع نظام اطلاعاتی - جاسوسی جهان شناخته می شود. این سازمان به عنوان بازوی اطلاعاتی - جاسوسی دولت و هیئت حاکمه امریکا، راه نفوذ و حضور این کشور را در دیگر مناطق جهان هموار می کند و بستری مناسب برای تحکیم موقعیت و منافع امریکا در کشورهای هدف ایجاد می نماید.

ص:164


1- دیوید وایز و توماس راس، سیا: حکومت نامرئی، ج 1، صص 11 - 13.
2- فرهنگ اصطلاحات اطلاعاتی و امنیتی (انگلیسی - فارسی)، صص 321 - 324.

روند نفوذ و حضور سیا در ایران

تا پایان دوران سلطنت رضاشاه و آغاز جنگ جهانی دوم، امریکا روابط گسترده ای با ایران نداشت. از برخی مبادلات محدود تجاری و فرهنگی که بگذریم، روابط سیاسی دو کشور هیچ گاه اهمیت قابل اعتنایی نیافت. حتی در سالهای پایانی سلطنت رضاشاه، مدتها روابط سیاسی و دیپلماتیک طرفین در حد بسیار پایینی قرار داشت. با آغاز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران از سوی متفقین به تدریج پای سربازان امریکایی هم به ایران باز شد و تعداد نظامیان آن کشور در ایران به بیش از 30 هزار تن رسید و برخی مبادلات تجاری محدود بین دو کشور برقرار شد. کمکهای مالی اندکی نیز از سوی امریکا در اختیار دولتهای وقت ایران قرار داده شد؛ هیئتی به ریاست آرتور میلسپو برای تجدید ساختار مالی - اقتصادی ایران به کشور دعوت شد و تعدادی از شرکتهای نفتی امریکایی تلاشهای ناموفقی برای کسب امتیازات نفتی در ایران انجام دادند.

با این حال هیچ یک از این اقدامات و فعالیتها هنوز نشان جدی از گسترش روابط ایران و امریکا نداشت. امریکا هنوز امکانی برای گسترش نفوذ خود در ایران پیدا نکرده بود. طی

سالهای آغازین دهة 1320ش. هنوز دکترین مونروئه (سیاست انزواطلبانه امریکا) به طور رسمی به پایان راه نرسیده بود.

گمان می رفت امریکا چندان تمایلی به دخالت در امور داخلی کشورهای جهان، از جمله ایران، نشان نخواهد داد. پس از آن که در پی خاتمه جنگ جهانی دوم، نیروهای شوروی در موعد مقرر خاک ایران را ترک نکردند، امریکا به حمایت از ایران برخاست و ظاهراً نشان داد که به جد طرفدار استقلال سیاسی و حفظ تمامیت ارضی ایران است. اما این گونه نگرشها با تغییر اصول دکترین سیاست خارجی امریکا و خروج آن کشور از انزوا (طی دکترین مارشال و ترومن در 1947م.) به سرعت رنگ باخت. امریکا سیاست انزواطلبانه را به کنار نهاد و در مسائل منطقه ای و جهانی وارد شد. در این میان تلاش دولتمردان وقت ایران برای جلب حمایتهای مالی - سیاسی آن کشور چندان پیشرفتی نداشت. با این حال روابط دیپلماتیک و سیاسی دو کشور حداقل از اواسط دهة 1320ش. پیشرفت محسوسی کرد و سفارت امریکا در تهران سیاست فعالتری در پیش گرفت. در سال 1947م./1326ش. سازمان تازه تأسیس سیا (CIA)، در سفارت امریکا در تهران پایگاهی تأسیس کرد و مأمورانی در آن مستقر شدند «تا عملیات نهانی را که قبلاً از سوی وابسته نظامی آن کشور و اعضای سفارت انجام می گرفت

ص:165

به عهده» بگیرند.(1)

هم زمان با نفوذ تدریجی امریکا در ایران، سیا نیز علاوه بر بسترسازی مناسب برای گسترش نفوذ امریکا در ایران، در پی جلوگیری از نفوذ شوروی و طرفداران آن در عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران بود. مارک. ج. گازیورووسکی دربارة حیطه های متعدد فعالیت سیا در ایران در اواخر دهة 1320ش./1940م. چنین اظهار عقیده کرده است:

سیا پنج نوع عملیات نهانی را در اواخر دهة 1940 در ایران انجام می داد. نخست، اقدام به سازماندهی شبکه های «پشت جبهه» [ستون پنجم] در میان قشقاییها و دیگر عشایر جنوب ایران تا بتواند در صورت حمله شوروی [به ایران] اقدام به جنگ

چریکی در پشت خطوط جنگی شورویها کند. دوم، افسران سیا راه های فرار و راه های حمله را برای بهره گیری نفرات امریکایی و ایرانی، نقشه برداری می کردند تا در صورت تجاوز شوروی به ایران از آنها استفاده کنند. سوم، سیا در ایران اقدام به عملیات جاسوسی و براندازی در آن سوی مرزهای شوروی می کرد و در این کار از آذربایجانیها، ارمنیها، و دیگر گروههای قومی که در دو سوی مرز زندگی می کردند، بهره می گرفت. چهارم، سیا، فعالیتهای شوروی و متحدان آن را در ایران از راه جاسوسی و برنامه های نظارت، ردیابی می کرد. پنجم، در سال 1948، سیا عملیاتی را با نام رمز بدامن آغاز کرد که برای تضعیف شوروی و حزب توده در ایران، طرح ریزی شده بود.

گرچه بدامن اساساً یک عملیات تبلیغاتی بود، ولی از اوائل دهة 1950 عملیات سیاسی مخفی را نیز دربرگرفت. این عملیات سیا که نهایتاً متوجه شورویها بود، خواه ناخواه در اثر تقویت یا تضعیف گروههای دست نشانده مانند قشقاییها و حزب توده، بر سیاستهای داخلی ایران نیز اثر می گذاشت...(2)

بدین ترتیب سیا از همان آغاز شکل گیری فعالیتش در ایران عمده تلاشش را در جلوگیری از گسترش نفوذ شوروی در ایران متمرکز کرد. مدت کوتاهی پس از پایان جنگ جهانی دوم، اتحاد دوران جنگ از هم گسیخته بود و با گسترش تنش بین دو بلوک شرق و غرب که در پی سیاستهای شوروی در اروپای شرقی و یونان و تشکیل حکومت چین

ص:166


1- مارک. ج. گازیورووسکی، سیاست خارجی امریکا و شاه، صص 140 - 141.
2- همان، صص 140 - 141.

کمونیست تشدید شده بود به سرعت روابط طرفین به سردی گرائید و دوران طولانی «جنگ سرد» آغاز شد. به تبع آغاز این دوران دو بلوک شرق و غرب در بخشهای مهمی از جهان شکل گرفت که اردوگاه شرق را شوروی رهبری می کرد و جهان غرب تحت هدایت و رهبری امریکا قرار گرفت. در حالی که هر دو بلوک در تلاش بودند در بخشهای مختلف جهان سرپلهای سیاسی، اقتصادی گسترده تری در اختیار گیرند، فعالیت سرویسهای اطلاعاتی - امنیتی طرفین هم با جدیت، فعالیتهای موازی با سیاست دولتهای متبوعه خود را برعهده گرفتند. ایران از جمله مهمترین کشورهایی بود که در این نبرد مورد توجه هر دو بلوک قرار گرفت. به دنبال این تحولات امریکا و به طور خاص سیا، فعالیتهایش را در شئون مختلف ایران گسترش داد تا ایران را که در همسایگی جنوبی شوروی حدود دو هزار کیلومتر مرز مشترک (و در منطقه ای بسیار استراتژیک) با آن کشور داشت به پایگاهی مطمئن برای تحکیم نفوذ و منافع امریکا در خاورمیانه تبدیل کند. همگام با آن نیز دولت امریکا به جد بر آن شد تا از ایران و سایر کشورهایی که کمربند امنیتی این کشور را در برابر شوروی تشکیل دادند، حمایت کند. این سیاست از اوایل دهة 1950م./1330ش. به جد مورد توجه سیاستگذاران امریکا و سیا قرار گرفته و به سرعت دنبال شد.

امریکاکه از اواخر دهة 1320ش./1940م. شاهد رشد فعالیت حزب توده و طرفداران سیاست شوروی در ایران بود و از سوی دیگر، بحران اقتصادی دامنگیر دولتهای وقت ایران را عاملی جدی برای آسیب پذیری کشور در برابر تهدیدات و نفوذ شوروی تشخیص می داد، به تدریج علاوه بر اینکه کمکهای مالی بیشتری در اختیار دولتهای وقت ایران قرار داد، سفارت این کشور در تهران را بیش از پیش تقویت کرد. در آستانه انتخاب مصدق به نخست وزیری - 1330ش. - امریکا و سیا امکانات مالی، سیاسی و اطلاعاتی قابل اعتنایی برای گسترش نفوذ و موقعیت خود در ایران تدارک دیده بود.

علاوه بر آن، امریکا که بر آن بود در عرصه سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران به قدرتی بلامنازع و بی رقیب ارتقاء مقام یابند، ابتدا به ظاهر با جریان نهضت ملی کردن نفت همسویی

نشان داد تا با از میان برداشته شدن سلطه انحصاری انگلیسیها از حوزه های نفتی جنوب ایران، شرکتهای نفتی این کشور نیز سهمی از عایدات سرشار نفت ایران نصیبشان شود؛ ضمن اینکه در طول دهة 1320ش. با تمام تلاشهای شوروی برای کسب امتیازات نفتی (بالاخص در مناطق شمالی) در ایران مخالفت کردند. بدین ترتیب امریکا به دلایل

ص:167

استراتژیک و سیاسی و نیز اقتصادی، ایران را منطقه ای مهم تشخیص داده بود که ضرورت داشت در حفظ آن از هیچ کوششی فروگذار نکند.

در دوران نخست وزیری مصدق هم مهمترین اهداف امریکا در ایران جلوگیری از نفوذ شوروی و کمونیسم و نیز یافتن راه حلهایی برای تقسیم دوباره نفت و سهیم شدن شرکتهای امریکایی در عایدات سرشار نفت ایران بود. در دوران نخست وزیری مصدق عوامل سیا با همراهی و همکاری MI6 و عوامل داخلی خود، اساساً مقصدی جز تعقیب این دو مهم را دنبال نکردند و نهایتاً به دستاویز جلوگیری از گسترش کمونیسم و نفوذ شوروی در ایران دولت مصدق را سرنگون کردند. سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و امریکا در واقع طرفداران و مجریان اصلی کودتای 28 مرداد 1332 بودند.

پا به پای این علایق مشترک امریکا و شاه، این کشور به سرعت به تقویت حکومتهای پس از کودتا پرداخت و با کمکهای مختلف مالی، اطلاعاتی و نظامی، استواری هر چه بیشتر آن را وجهه همت خود قرار داد. در این میان سیا، به ویژه در سرکوب مخالفان سیاسی حکومت و نیز پایان بخشیدن به ناآرامیها و نارضایتیهای پراکنده در نقاط مختلف کشور کمکهای باارزشی در اختیار حکومت قرار داد. امریکا به خوبی درک می کرد که به سقوط کشانیدن دولت مصدق در مخالفت آشکار با خواست مردم ایران صورت گرفته،اما برای تحکیم موقعیت خود در ایران چاره ای جز از میان برداشتن مخالفتهای اکثریت مردم را نداشت. امریکا پس از کودتا، بیش از 25 سال از حکومتی حمایت کرد که آشکارا در برابر خواسته های مشروع مردم قد علم کرده بود. حکومت پهلوی شیوه و روش استبدادی و خودکامه را پیشه خود ساخته بود. در این راستا سیا نقش برجسته و انکارناپذیری برعهده داشت.

پس از کودتای 28 مرداد 1332، مخالفان حکومت با راهنماییهای اطلاعاتی سیا دستگیر و تحت تعقیب قرار گرفتند. طرفداران مصدق در کشور به انحاء گوناگون از سوی سیا تحت فشار قرار گرفتند و در برابر کودتا مقاومت جدی از خود نشان ندادند. در همان حال اعضای

حزب توده که مورد بغض و کینه سیا و امریکا بودند با راهنماییها و شناسائیهای اطلاعاتی سیا سرکوب شده و از عرصه سیاسی - اجتماعی کشور کنار گذاشته شدند. فرمانداری نظامی در کشف شبکه نظامی حزب توده در میان ارتش و نیروهای نظامی در درجه اول مدیون سیا بود. ضمن اینکه در دستگیری رهبران گروه فدائیان اسلام و سپس اعدام آنان نیز، بدون تردید

ص:168

امریکا و سیا نقش داشتند. با در هم شکستن مخالفتهای داخلی، دولت زاهدی انتخابات دورة هجدهم مجلس شورای ملی را بدون مواجهه با مشکلی برگزار کرد و راه را برای امضای قرارداد کنسرسیوم هموار نمود و مجلس دوره هیجدهم با اکثریت قاطع به کنسرسیوم رأی مساعد داد. شواهدی وجود دارد که ثابت می کند سیا در جریان انتخابات دوره هجدهم مجلس شورای ملی هم کمکهای باارزشی در اختیار حکومت کودتا قرار داده و به بسیاری از نامزدهای انتخاباتی آن دوره کمک مالی کرده است.(1)

از مهمترین اقدامات سیا پس از کودتای 28 مرداد 1332 آموزش یگانهای ویژه اطلاعاتی - امنیتی فرمانداری نظامی بود که مدت کوتاهی پس از سقوط مصدق وارد تهران شدند. آموزش اطلاعاتی - امنیتی این یگانها برای شناسایی و سرکوب مخالفان داخلی حکومت کودتا صورت می گرفت که در رأس آنها حزب توده قرار داشت. با این حال دامنه فعالیت این یگانها به شناسایی و شکار حزب توده محدود نشد و سایر گروههای مخالف نیز تحت تعقیب قرار گرفتند. علاوه بر آموزشهای اطلاعاتی - شناسایی، شیوه های کارآمدتر بازجویی، مراقبت و امنیت سازمانی و نظایر آن توسط سیا به یگان اطلاعاتی - امنیتی فرمانداری نظامی داده شد. همین آموزشهای سیا بنیان اولیه تشکیل ساواک طی چند سال آتی شد:

سیا آموزش نیروهای اطلاعاتی ایران را نیز آغاز کرد. در سپتامبر 1953 یک سرهنگ ارتش امریکا، که به مدت چند سال در خاورمیانه برای سیا، کار کرده بود و پیشینة بسیار خوبی در امور پلیسی و کارآگاهی داشت، تحت پوشش وابسته نظامی، به ایران فرستاده شد. مأموریت وی آن

بود که یک یگان اطلاعاتی نوین را سازمان داده و رهبری کند، که در آن زمان تحت سرپرستی فرمانداری نظامی تهران تأسیس شده، و در دسامبر 1953 زیرنظر فرماندهی تیمسار تیمور بختیار قرار گرفته بود. سرهنگ مزبور همکاری نزدیکی را با بختیار و زیردستانش آغاز کرد، و اعضای این یگان را در زمینه تاکتیکهای پایه ای اطلاعات، مانند روشهای مراقبت و بازجوئی، عملیات شبکه های اطلاعات، و امنیت سازمانی، هدایت کرده و آموزش داد. [بدین ترتیب] یگان اطلاعاتی بختیار، نخستین سازمان اطلاعاتی نوین و کارآئی بود که در ایران به کار افتاد.

وظیفه اصلی این یگان اطلاعاتی، یافتن و خنثی کردن همة تهدیدهایی بود که متوجه شاه و

ص:169


1- همان، صص 199 - 208.

دولت ایران می شدند. انتظار می رفت که این تهدیدها، عمدتاً از سوی حزب توده باشد، ولی امکان برخوردهایی از سوی بازماندگان جبهه ملی و برخوردهای درونی ارتش نیز محتمل بود. مهمترین دستاورد این یگان، که کار خود را از اوائل سال 1954 آغاز کرد، یافتن و نابود کردن شبکه نظامی حزب توده، که در سپتامبر 1954 کشف شد، بود. گرچه سرهنگ ارتش امریکا در این زمان در سمت فرماندهی، این یگان را اداره می کرد، ولی این

زیردستان او بودند که شبکه را کشف کردند. این رویداد نقشی کلیدی در تحکیم رژیم پس از کودتا داشته و دلیلی عمده برای تصمیم بعدی شاه جهت تأسیس یک سازمان یگانه اطلاعاتی و پیشرفته بود.(1)

به دنبال کودتای 28 مرداد 1332 نفوذ و قدرت سیا در ایران افزایش یافت و همگام با سفارت امریکا در تهران که به سرعت به مرکز ثقل تصمیم سازیهای مهم سیاسی تبدیل شد، سیا در بسیاری از موارد ریز و کلان داخلی ایران دخالت پیدا و پنهانی داشت و این روند طی سالهای آتی کماکان ادامه یافت.(2) سیا علاوه براینکه در سقوط دولت مصدق نقش داشت، پس از استقرار حکومت کودتا هم در سرکوب هر چه خشن تر مخالفان حکومت همکاری زایدالوصفی با فرمانداری نظامی و سایر مراجع حکومتی انجام داده بود. به همین دلیل:

در سالهای پس از سقوط مصدق، واژه «سیا» مبدل به تحقیرآمیزترین اصطلاح سیاسی در فرهنگ ناسیونالیستهای ایرانی گردید. اصطلاح مزبور اشاره به نوعی امپریالیسم شریر و مبتذل می کرد که به تدریج مترادف با سیاست امریکا شد.(3)

در راستای تحکیم مواضع و موقعیت امریکا در ایران، طی سالهای پس از کودتا قراردادهای متعددی نیز بین حکومت ایران و امریکا منعقد شد. پیمان بغداد (سنتو بعدی) اولین و مهمترین این پیمانها بود که در آن امریکا و انگلیس حضور فعال ولی غیررسمی داشتند و به رغم ظاهر مسالمت جویانه آن، محتوایی نظامی و دفاعی داشت. هدف اساسی آن ایجاد کمربند امنیتی بین سرپلهای اقتصادی و منطقه ای امریکا با شوروی و اردوگاه کمونیسم بود. به ویژه این که منافع بسیار اندکی از عقد این قرارداد عاید ایران می شد.

ص:170


1- همان، صص 211 - 212.
2- محمدحسنین هیکل، ایران؛ روایتی که ناگفته ماند، صص 123 - 124.
3- جیمز. ا. بیل و ویلیام راجر لوئیس، مصدق؛ نفت، ناسیونالیسم ایرانی، ص 454.

سیا و ساواک

سیا از همان سال تأسیس در 1947م. فعالیتش را در ایران آغاز کرد. هنگامی که با طراحی و هدایت آن، ساواک تأسیس شد، حدود ده سال از فعالیت سیا در ایران سپری شده و در این مدت، در عرصة سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران تجارب گرانبهایی اندوخته بود. در واقع سیا، ساواک را هم در ادامه سیاستهای اطلاعاتی - امنیتی گذشته خود بنا نهاد تا طی سالیان آینده، دستیاری سازمان یافته تر در اختیار داشته باشد.(1) طی سالهای پس از کودتای 28 مرداد، سیا برای سازماندهی یگانهای اطلاعاتی - امنیتی در ایران در فرمانداری نظامی و شهربانی و برخی دوایر دیگر اقداماتی انجام داد و با ارائه آموزشهای متعدد، به تشکیل برخی گروههای ضداطلاعاتی - امنیتی همت گمارد. اما به تدریج آشکار شد که این گونه اقدامات محدود فقط می تواند مقدمه تشکیل سازمانی مستقل و منسجم برای انجام امور اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی قرار گیرد و در همان حال به شخص شاه القا شد که برای حفظ موقعیت متزلزل خود در رأس حاکمیت، چاره ای جز تأسیس این سازمان جدید ندارد:

یک سرهنگ ارتش امریکا بلافاصله پس از کودتای 1953 به ایران فرستاده شد، و به آموزش فرماندهی یگان تازه تشکیل یافتة اطلاعاتی تیمسار بختیار پرداخت و تا مارس 1955 در ایران ماند؛ و در این زمان، یک گروه برجسته تر متشکل از پنج افسر سیا جانشین وی شد. در سال 1956 شاه پس از مشورت با مقامهای امریکایی، تصمیم گرفت که یگان اطلاعات را تثبیت و گسترش دهد. این سازمان جدید که به نام ساواک مشهور شد، تحت فرماندهی تیمسار بختیار قرار گرفت؛ و نامبرده به مقام معاونت نخست وزیر برگزیده شد و از

دسترسی مستقیم به شاه برخوردار شد. منظور اصلی شاه از تأسیس ساواک، ایجاد یک سازمان اطلاعاتی نوین و کارآ بود که بتواند تهدیدهای داخلی و خارجی علیه فرمانروایی وی را شناسایی و با آنها مبارزه کند؛ و از رقابتهای جزئی و سست دیوانسالارانه ای که سازمانهای اطلاعاتی موجود را فراگرفته بود، به دور ماند.(2)

به پیشنهاد سیا و امریکا هم بود که شاه تیمور بختیار را به عنوان اولین رئیس ساواک انتخاب کرد که در سالهای پس از کودتا در سرکوب مخالفان حکومت تلاش بسیار داشت.(3)

ص:171


1- یوسف ترابی، روابط ایران و امریکا، صص 154 - 156.
2- مارک. ج. گازیورووسکی، پیشین، ص 255.
3- همان، صص 255 - 256.

پس از تأسیس ساواک، گام بعدی سیا آموزش نیروهای اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی این سازمان جدید بود. به زودی کارشناسان و آموزشگران سیا به ایران گسیل شدند تا نفرات ساواک را آموزش دهند. در میان آموزشهای سیا، چگونگی برخورد اطلاعاتی - جاسوسی با کا.گ.ب و نیروهای پیدا و پنهان آن در ایران اهمیت بیشتری داشت. در همان حال بسیاری از مهمترین شیوه های دستگاههای اطلاعاتی شوروی و بلوک شرق در کشورهای مختلف و از جمله ایران به نیروهای ساواک آموزش داده می شد. آموزشهای سیا محدود به ایران نبود؛ طی سالهای بعد، نیروهای بسیاری از ساواک به امریکا اعزام شدند تا در پایگاههای مجهز آن سازمان با روشهای پیشرفته تر اطلاعاتی - جاسوسی و عملیاتی آشنا شوند. در همان حال برخی کشورهای اروپایی نیز در امور آموزشی یاریگر ساواک بودند. مارک. ج. گازیورووسکی درباره روند آموزشهای اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی سیا به نیروهای ساواک چنین نوشته است:

گروه پنج نفرة آموزشی سیا، با تغییر گهگاهی پرسنل آن، تا سال 1960 یا 1961 در ایران ماند. این گروه شامل یک رئیس،

یک معاون، و کارشناسانی در امور عملیات پنهانی، تحلیلگری اطلاعاتی و ضداطلاعاتی بود. گرچه این گروه رسماً تحت فرماندهی رئیس پایگاه سیا در تهران بود، ولی محل کار آن در اداره مرکزی ساواک قرار داشته، و تماس بسیار اندکی با نفرات پایگاه سیا داشت. مأموریت اصلی این گروه، تدارک آموزش لازم برای ساواک و تبدیل آن به یک سازمان اطلاعات پیشرفته و مؤثر بود.

این آموزش شامل دوره هایی در زمینه اصول کار اطلاعات، مشابه آن چیزی که در تأسیسات آموزشی سیا، مانند فورت پیری در ویرجینیا، آموخته می شد، بود. افسران ساواک ابزار اولیة فن جاسوسی، مانند استخدام عامل جاسوسی، بهره گیری از محل پیام گذاری و خانه های امن، روشهای نظارت و مراقبت و بازجوئی، و امنیت شخصی را فرا می گرفتند. تحلیلگران اطلاعاتی ساواک، تکنیکهای پیشرفته تحلیلگری را می آموختند، مانند اینکه چگونه پرونده های شرح حال افراد را گردآوری کنند، چگونه قابل اعتماد بودن منابع اطلاعاتی را تشخیص داده و دریابند، چگونه به وارسی اطلاعات از منابع مختلف برای تهیه یک گزارش اطلاعاتی بپردازند، و چگونه گزارشهای خود را تهیه کرده و

به گونه ای موثر از میان ببرند. کارشناسان ضداطلاعات ساواک مهارتهای اساسی در امور سری و پنهانی، و نیز تکنیکهای سازمانی و عملیاتی سازمانهای اطلاعاتی بلوک شوروی را، فرا گرفتند. بسیاری

ص:172

از افسران ساواک دوره تخصصی خود را در رشته هایی مانند، کشف جعل، زبان روسی، و به کارگیری کامپیوتر و وسائل ویژه ردیابی و نظارت، بازجوئی، و ارتباطات، در امریکا گذراندند. همچنین افسران ساواک در اواخر دهة 1950 برای گذراندن دورة آموزشهای تخصصی به انگلیس، فرانسه، و آلمان باختری رفتند. زمانی که در اواخر دهة 1960 برنامه آموزشی سیا پایان پذیرفت، تقریباً همه کارکنان نسل اول ساواک از طریق سازمان سیا آموزش دیده بودند.(1)

هنگامی که اسرائیلی ها و موساد به جمع مشترک ساواک و سیا پیوستند، بخشی از مهمترین حیطه های آموزشی به آنان سپرده شد. با این حال هیچ گاه از اهمیت و کیفیت همکاری آموزشی - راهبری سیا و ساواک در داخل و خارج از ایران کاسته نشد و تا واپسین سالهای عمر رژیم پهلوی، سیا تأمین کننده بخش مهمی از نیازمندیهای آموزشی، فنی و تجهیزاتی ساواک باقی ماند.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی نشریه «کوریه دو پلی تیک اترانژر» چاپ پاریس درباره آموزش بسیاری از پرسنل ساواک در پایگاههای سیا در امریکا چنین نوشت:

«پلیس مخفی سابق ساواک نه تنها در کشور

خود بلکه در کشورهای خارجی و در مرحله اول در ایالات متحده امریکا نیز به فعالیتهای گسترده مشغول بود و در این فعالیتها از پشتیبانی کامل سرویسهای ویژه امریکا برخوردار بود. از زمان ایجاد ساواک که شهرت بدی یافته سازمان سیاسی امریکا به ترتیب عمال آن و تجهیز سرویسهایش پرداخته بود. بعداً مستشاران سازمان سیا در ایران مستقیماً بر فعالیتهای ساواک نظارت می کردند. مدتی پیش از سقوط شاه وزارت خارجه امریکا اذعان کرد که در اواخر سال گذشته 164 کارگزار ساواک در آموزشگاه سازمان سیا در ایالت ویرجینیای امریکا مشغول آموزش بودند. هر ساله 400 ساواکی از امریکا فار غ التحصیل می شدند. ساواک یک سازمان کاملاً امریکایی نیز بود. گذشته از این سازمان عملاً زیر کنترل سازمان سیا فعالیت می کرد.»(2)

ایران از معدود کشورهای متحد امریکا در جهان محسوب می شد که رؤسای منطقه ای سیا ارتباط مستقیمی با رأس حکومت - شاه - داشتند؛ در این میان سفیر و سفارت امریکا در ص:173


1- همان، صص 256 - 257.
2- روزنامه کیهان، ش 10712، دوشنبه 31 اردیبهشت 1358، ص 1 و ص 5.

تهران نقش واسطه ای برعهده داشت. در واقع رابطه شاه با رؤسای سیا در ایران از ارتباطش با سفارت امریکا در تهران نزدیکتر بود.

سیا تا پایان دوره پهلوی فعالیت آزادانه ای در ایران داشت که در بسیاری موارد برخلاف قواعد و قوانین جاری کشور عمل می کرد. حکومت ایران نیز به رغم آگاهی از این اقدامات،

مزاحمتی ایجاد نمی کرد.(1) شاه هفته ای یک بار (و دقیقاً رأس ساعت 9 صبح روز شنبه) با نماینده سیا در ایران ملاقات می کرد و به مبادلة نقطه نظرات خود می پرداخت و متقابلاً توصیه ها و پیشنهادات سیا را مورد توجه قرار می داد.(2) حسین فردوست، مهمترین نماینده سیا در تمام دوران سلطنت محمدرضا شاه پهلوی را سرهنگ یاتسویچ می داند که تجارب و فعالیت گسترده ای در امور اطلاعاتی - امنیتی داشت. در دوران او بود که نفوذ سیا در ایران و نیروهای انتظامی - اطلاعاتی کشور روزافزون شد و رابطة نزدیک اطلاعاتی - امنیتی بین دو کشور به وجود آمد.

سرهنگ یاتسویچ رابطه نزدیکی با شاه و دفتر ویژه اطلاعات داشت و هر آنچه نیازمند دانستن بود در اختیارش قرار داده می شد. شاه به خواسته های سیا در ایران توجه بسیاری نشان می داد، برای نمونه هنگامی که سیا درصدد برآمد نفوذیهای حزب توده را در جبهه ملی شناسایی کند، از طریق شاه و حسین فردوست بر این مهم دست یافت.(3) روند همکاریهای نزدیک ساواک و سیا طی سالهای دهة 1340 و 1350ش. گسترش چشمگیر تری یافت و امریکا به موازات بهره های فراوانی که از قبل روابط خود با حکومت پهلوی می برد، در حمایت از ساواک و اعطای اختیارات بیشتر به آن چندان محدودیتی ایجاد نکرد. در همان حال همکاریهای مشترک اطلاعاتی - امنیتی در سایر نقاط جهان نیز افزایش قابل ملاحظه ای یافت. همگام با این همکاریها، اعضای ساواک آزادانه در مناطق مختلف امریکا حضوری جدی داشتند و به تعقیب مخالفان حکومت در آن کشور پرداختند. امریکا، هر آنچه مقدور بود در جلب حمایت شاه وفادار ایران و ساواک سرکوبگر او به جای آورد. مایکل لدین در این باره چنین نوشته است:

... سخن از اقدامات مشترکی بود که طرفین می بایست مشترکاً از فواید آنها بهره ور شوند.

ص:174


1- مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی، ج 10، ص 177.
2- عبدالامیر فولادزاده، شاهنشاهی پهلوی در ایران، ج 3، صص 83 - 84.
3- حسین فردوست، پیشین، صص 338 - 341.

آن اقدامات مشتمل بود بر ایجاد راههای فرار برای ناراضیانی که خواهان پناهنده شدن به غرب بودند، و

بالعکس راههای نفوذ برای گردآوری اطلاعات؛ سازماندهی مانورهای مشترک برای مقابله با تلاشهای تروریستی اعراب که هدف آنها بر هم زدن ثبات و آرامش مناطق آرام بود؛ و سرانجام مبادلة اطلاعات دربارة برخی از کشورهای مورد توجه واشنگتن و تهران. در حقیقت، این همکاری طی سالهای بعد به درجه ای رسید که مأموران ساواک اجازه یافتند به ایالات متحده وارد شوند و نه تنها در کسب اطلاعات مربوط به دانشجویان ایرانی، بلکه همچنین در برنامه های مختص سرکوبی تظاهرات آنان شرکت کنند. دامنة این همکاری در مقیاس کامل آن شناخته نیست، لیکن از همه شواهد به روشنی چنین برمی آید که دستگاههای مدیریت نیکسون، فورد و کارتر عمداً چشمان خود را به روی فعالیتهای ساواک بستند، و سیا تا آنجا پیش رفت که تلاشهای اف. بی. آی را برای دخالت در آنچه نقض آشکار حق حاکمیت امریکا به وسیله این افراد ایرانی تلقی می نمود، خنثی ساخت. طی تمام این سالها، وزارت امور خارجه، که کیسینجر و ونس در رأس آن بودند، اعمال ساواک را در ایالات متحده به قصد ندیده گرفت.

این رفتار شگفت آور از جانب بلندپایگان دستگاه مدیریت نیکسون، فورد و کارتر،

که از دخالت به منظور پایان دادن به عملیات این سرویس خارجی، در خاک ایالات متحده، و همچنین به فعالیتهای ضدتروریستی آن، امتناع می کردند، بر ملاحظات مهم تر سیاست ملی مبتنی بود؛ این رفتار نشان می دهد که دولت امریکا تا چه پایه به اتحاد به ایران ارج می نهاد. «مراکز استراق سمع» در مرز ایران برای نظارت بر آزمایشهای موشکی شوروی حائز اهمیت اساسی بود و واشنگتن چندان مایل نبود که بر اثر مخالفت با اقدامات ساواک شاه را مکدر سازد...(1)

تبادل اطلاعات میان سیا و ساواک

ساواک در ارتباط با سیا و امریکا موردی برای پنهانکاری و یا اجتناب از ارائه اخبار و اطلاعات محرمانه و امنیتی نداشت. به ویژه در امور اطلاعاتی - امنیتی مربوط به منافع فیمابین، ساواک از سیا تبعیت می کرد. مأموران سیا علاوه بر اینکه اطلاعات مورد توجه

ص:175


1- مایکل لدین، هزیمت یا شکست رسوای امریکا، ص 84.

حکومت ایران را در اختیار مقامات ایرانی قرار می دادند، در موارد بسیاری از اندوخته های اطلاعاتی ساواک برای اهداف و خواسته های خود بهره می بردند. برای ساواک، اطلاعات مربوط به مخالفان سیاسی و سایر مسائل داخلی کشور که به نوعی با مسائل امنیتی ارتباط داشت، جالب توجه می نمود. در همان حال، ساواک هر آنچه مورد توجه سیا بود، در اختیار قرار می داد. چنانکه از شواهد و قراین موجود برمی آید، در موارد متعددی اطلاعات ارائه شده از سوی ساواک برای سیا اهمیت قابل اعتنایی داشت.(1)

علاوه بر داخل کشور، مراکز اروپایی و خاورمیانه ای ساواک هم اخبار و اطلاعات محرمانه

و سری بسیاری در اختیار سیا قرار می دادند.(2) و در همان حال بین سرویسهای اطلاعاتی برخی کشورهای اروپایی با سیا، ساواک و نیز موساد ارتباطات دائمی وجود داشت.(3) از میان مخالفان سیاسی حکومت پهلوی، حزب توده و سایر گروههای چپ مورد بغض و کینه مشترک سیا و ساواک بودند. به همین دلیل از همان آغاز شکل گیری ساواک، تبادل اطلاعات درباره روند و چگونگی فعالیت این تشکلهای سیاسی در گوشه و کنار کشور، از مهمترین حیطه های فعالیت اطلاعاتی مشترک دو سرویس محسوب می شد.(4) از دیگر همکاریهای مشترک سیا و ساواک در تبادل اطلاعات، تعقیب و مراقبت از حضور و فعالیت مأموران و جاسوسان شوروی و کا.گ.ب در ایران و احتمالاً در برخی کشورهای دیگر بود. در این میان سیا علاقمندی بیشتری به مراقبت و تعقیب مأموران کا.گ.ب نشان می داد و در همان حال همکاری اطلاعاتی سیا و ساواک هر از چند گاه تا درون مرزهای شوروی هم کشیده می شد. مارک. ج. گازیورووسکی در این باره چنین نوشته است:

گروه پنج نفرة آموزشی سیا، پس از آنکه ایران را ترک کرد، یک یگان کوچک رابط سیا، دفتر آن گروه در ادارة مرکزی ساواک را اشغال نمود، و روابط کاری نزدیک خود را با ساواک ادامه داد. از راه این کانالها بود که سیا و ساواک به مبادلة اطلاعات می پرداختند. سیا به ساواک، اطلاعات درخور توجهی درباره دیگر کشورهای منطقه، از جمله کشورهای عربی، افغانستان، و شوروی می داد. سیا اطلاعات مربوط به آزمایشهای موشکی شوروی و دیگر

ص:176


1- حسن طوفانیان، خاطرات ارتشبد حسن طوفانیان، صص 89 - 90.
2- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 68، صص 132 - 133.
3- ساواک عامل وحشت، صص 100 - 110؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 1، صص 512 - 513.
4- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 4، ص 183.

فعالیتهای نظامی شوروی را در نزدیکی مرزهای شمالی ایران، که از راه

ایستگاههای استراق سمع الکترونیک خود [در ایران] به دست می آورد، در اختیار ایران می گذاشت. همچنین سیا در دهة 1950 و اوائل دهة 1960 دربارة حزب توده، اطلاعاتی در اختیار ساواک می گذاشت، ولی درباره سازمانهای سیاسی دیگر ایران، مانند جبهه ملی، فعالان روحانی، یا گروههای چریکی که در اواخر دهة 1960 پدید آمدند، اطلاعاتی به ساواک نمی داد. در عوض ساواک اطلاعات درخور توجهی درباره امور منطقه و حزب توده، گروههای چریکی، و دیگر سازمانهای سیاسی ایران در اختیار سیا قرار می داد که اکثر آنها غیرقابل اعتماد یا حتی عمدتاً گمراه کننده بودند.

همچنین سیا با ساواک و یگانهای نیروهای مسلح ایران عملیات پنهانی مشترک را به اجرا درمی آوردند. این دو سازمان اطلاعاتی، گهگاه اقدام به عملیات مشترک گردآوری اطلاعات در آن سوی مرز در اتحاد شوروی می کردند. نوعاً ساواک پشتیبانی لُجستیکی را در ازاء دریافت مقداری اطلاعات فراهم می آورد. اینگونه عملیات، کمابیش، و گهگاه پس از سال 1957، که ایستگاههای استراق سمع الکترونیک [در ایران] نصب شدند، صورت می پذیرفتند. همچنین سیا هر از گاهی به ساواک در

زمینه بازجوئی از عاملان شوروی که در ایران به دام می افتادند، کمک می کرد...(1)

از جمله مهمترین اطلاعاتی که سیا در اختیار نمایندگی ساواک در امریکا قرار می داد، اخبار مربوط به فعالیت دانشجویان و گروههای مخالف حکومت پهلوی در آن کشور بود.(2)

در سال 1353ش. ایران و امریکا قراردادی امضاء کردند که بر اساس آن اطلاعات طبقه بندی شده و محرمانه میان طرفین مبادله می شد.

ریچارد هلمز سفیر وقت امریکا در تهران در 18 خرداد 1353/28 مه 1974 طی نامه ای که خطاب به عباسعلی خلعت بری وزیر امور خارجه وقت ایران می نویسد به رئوس کلی این قراردادها و محتوای آن اشاره می کند.

عباسعلی خلعت بری وزیر خارجه ایران نیز حدود هشت روز بعد و در 15 خرداد 1353/ ژوئن 1974 طی نامه ای که به شرح زیر برای ریچارد هلمز سفیر امریکا در تهران فرستاد

ص:177


1- مارک. ج. گازیورووسکی، پیشین، صص 259 - 261.
2- همان، ص 261.

موافقت دولت و حکومت ایران را با عقد این قرارداد به اطلاع رسانید:

تهران، 6 ژوئن 1974

آقای سفیر:

افتخار دارد به یادداشت شمارة 370 مورخ 28 مه 1974 شما و ضمیمة آن اشاره کند که پیشنهاد می نماید اطلاعات طبقه بندی شده مبادله شده بین دولت شاهنشاهی ایران و دولت امریکا تابع بعضی از اصول امنیتی مورد توافق و مشخص شده در آن باشد.

در اینجا با کمال افتخار اعلام می دارم که دولت شاهنشاهی ایران با پیشنهاد مندرج در یادداشت فوق الذکر و ضمیمه آن

موافقت خویش را اعلام می نماید. در رابطه با اطلاعاتی که از سوی دولت ایران ارائه می گردد، اصول و روشهای مطروحه شامل تمام اطلاعات دارای طبقه بندی «محرمانه»، «خیلی محرمانه»، «سری» و «خیلی سری» می باشد. مگر آن که در مورد این گونه اطلاعات توافق خاص دیگری به عمل آید.

بر طبق پیشنهاد مطروحه در یادداشت شما، بدین وسیله موافقت می نماید که یادداشت شمارة 37 مورخ 28 مه 1971 شما و ضمیمه آن و این پاسخ از همین تاریخ به صورت قراردادی بین دو دولت ما تلقی گردد.

با استفاده از این فرصت احترامات بی شائبه خود را تقدیم می دارد.

عباسعلی خلعتبری

وزیر امور خارجه ایران(1)

هر چند این قرارداد تبادل اطلاعات محرمانه و سرّی میان ایران و امریکا و در واقع (سیا و ساواک) را رسمی تر کرد، اما این امر به مفهوم فقدان روابط اطلاعاتی میان دو سرویس طی سالهای گذشته نبود. به نظر هم نمی رسد که این قرارداد تحول جدی در روابط اطلاعاتی سیا و ساواک ایجاد کرده باشد. ناتوانی نهایی سیا و ساواک در پیش بینی تحولات انقلاب ایران گواهی می دهد که تبادل اطلاعات سیا و ساواک هیچ گاه به نتیجه مطلوبی برای طرفین نرسید.(2) به نظر می رسد سیا تا پایان دوران سلطنت محمدرضا پهلوی نیز اعتبار چندانی برای قابلیتهای اطلاعاتی - جاسوسی ساواک قایل نبود. سفیر انگلیس در تهران ساواک را «پلیس

ص:178


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 61، صص 5 - 6.
2- جس، جیمز لایف «سیا در ایران با همه کس تماس داشت به جز مردم»، خواندنیها، س 39، ش 30، شنبه 25 فروردین 1358، ص 19 و ص 67.

جهان سومی» می نامید و سازمان سیا تصریح می کرد که ساواک سازمانی «نیمه حرفه ای»

است.(1) با تمام این احوال سیا هیچگاه در زمینه تبادل اطلاعات و سایر همکاریهای امنیتی - جاسوسی با این سازمان تردیدی به خود راه نداد. این دو سرویس، علاوه بر ایران در بخشهای مختلف جهان و از جمله خاورمیانه تا اروپا و امریکا همکاریهای اطلاعاتی مستقیمی داشتند.(2) یکی از مهمترین همکاریهای اطلاعاتی سیا و ساواک در ایران به دام انداختن سرلشکر احمد مقربی بود که سالیان طولانی برای کا.گ.ب جاسوسی می کرد. مقربی در 1356ش. توسط مأموران ساواک دستگیر و پس از اثبات جاسوسی اش برای کا.گ.ب در فاصله ای کوتاه اعدام شد.

سیا می گوید که پیش از آن، اطلاعاتی در اختیار ساواک قرار داده بود که حاکی از جاسوسی فرد یا افرادی ایرانی برای کا.گ.ب و شوروی است:

طبق مندرجات پروندة بازجویی، مأموران کا.گ.ب. وقتی که نامبرده در دانشکده افسری تحصیل می کرد با وی ارتباط برقرار کرده بودند. ساواک متوجه می شود که هر چند وقت وانت استیشنی متعلق به سفارت شوروی ولی بدون پلاک سیاسی در حوالی خانة سرلشکر مقربی توقف می کند. چند دقیقه بعد راننده از آن پیاده می شد و پس از قفل کردن در اتومبیل از آنجا دور می شد. هیچ قرینه ای برای تماس میان سرلشکر مقربی و شورویها وجود نداشت. مأموران ساواک با ترتیب دادن تصادف اتومبیلشان با وانت کذایی آن را توقیف می کنند. رانندة روسی ناگزیر برای تنظیم صورتجلسه همراه با مأموران ساواک به

کلانتری می رود. وانت ضبط می شود. در جستجوی درون وانت یک دستگاه گیرندة پیشرفته ای پیدا می کنند که فرستنده اش در خانه سرلشکر مقربی نصب شده بود. سرلشکر مقربی اطلاعاتش را با پیام رادیویی می فرستاد و دستگاه آن را گرفته و مستقیماً به اتحاد جماهیر شوروی مخابره می کرد. سرلشکر مقربی پس از دو روز محاکمه، محکوم به مرگ و در 4 دی 1356 اعدام شد.

منابع امریکایی، به ویژه ویلیام سولیوان، سفیر آن کشور در تهران، معتقدند که نقش ساواک در این ماجرا چندان غرورآمیز نبود. زیرا اگر ساواک توانست هویت سرلشکر احمد مقربی

ص:179


1- کریستین دلانوا، پیشین، ص 157.
2- همان، صص 157 - 161.

را به عنوان جاسوس اتحاد جماهیر شوروی شناسایی کند، برای آن بود که سیا قبلاً حضور یک جاسوس شوروی را در ایران، با ضبط پیامهای رادیویی میان تهران و شوروی، به ساواک اطلاع داده بود. کاری که برای ساواک مانده بود یافتن جاسوس بود.(1)

دستگاههای شنود و استراق سمع سیا در ایران

مهمترین دلیل گسترش فعالیت و حضور سیا در ایران رقابت و مبارزه اطلاعاتی -

جاسوسی با شوروی و کا.گ.ب بود. امریکا می دانست که مرزهای شمالی ایران در مجاورت مرزهای جنوبی شوروی برای فعالیتهای جاسوسی بر ضد شوروی موقعیت کم نظیری ایجاد کرده است. به همین دلیل از همان سالهای نخست پس از کودتای 28 مرداد 1332، سیا به سرعت به کار نصب و راه اندازی دستگاههای عظیم و مدرن جاسوسی - اطلاعاتی و استراق سمع در نقاطی از قلمرو شمالی ایران اقدام کرد تا علاوه بر کنترل فعالیتهای جاسوسی شوروی از مجموعه فعالیتهای تکنولوژیکی، نظامی، موشکی و ... آن کشور اطلاع یابد. سال 1334ش. امریکا نخستین دستگاههای جدید جاسوسی - استراق سمع خود را در برخی نقاط شمالی ایران مستقر کرد. در این ایستگاههای استراق سمع و جاسوسی، دستگاههای پیشرفته ای نصب شده بود که گفته می شد کارایی آن برای قرن 21م. هم پیش بینی شده بود.

با تأسیس پایگاههای جاسوسی و استراق سمع سیا در مناطق شمالی ایران، فعالیتهای سیا در ایران گسترش یافت و مأموران سیا وارد ایران شدند. برخی گزارشات حاکی است که ایران بیشترین مأموران و جاسوسان سیا را در خود جای داده بود. در همان حال ایران استراتژیک ترین منطقه ای محسوب می شد که امریکا و سیا برای کنترل امور اطلاعاتی - جاسوسی شوروی در سراسر جهان در اختیار داشت. مهمترین پایگاههای جاسوسی سیا در شمال ایران در صفی آباد بهشهر، کبکان خراسان و پارس آباد مغان قرار داشت که مجهز به پیشرفته ترین تجهیزات و دستگاههای اطلاعاتی - جاسوسی آن روزگار بود.(2) سپهبد هاشم برنجیان که پس از انقلاب محاکمه شد درباره پایگاه جاسوسی سیا در صفی آباد بهشهر و سایر پایگاههای جاسوسی سیا در بخشهای شمالی ایران چنین گفته است:

ص:180


1- همان، صص 161 - 162.
2- محمد. ت، ماهیت و عملکرد امپریالیسم امریکا در ایران، ص 82.

... از زمان درست شدن پایگاههای جاسوسی بهشهر و بعد از چند سال کبکان، در آن سال فرمانده نیروی هوایی پیش من آمد و گفت شاه، باغ شخصی خود را در صفی آباد بهشهر به «سیا» داده و رئیس پرسنلی را صدا کرد و این وضع را به اطلاع آنها رسانید او گفت: آنها ضمن آنکه کارهای

خود را می کنند نیروی هوایی هر سال عده ای در حدود 250 نفر دانشجو به آنها معرفی می کند و من هم افراد مورد اعتماد را برای حفاظت آنها به بهشهر می فرستم کارهایی که من در این مدت کرده ام، یا فرستادن کارگر و پرسنل بود و یا مسائل خدماتی و حفاظتی، کارهایی که آنها انجام می دادند مربوط به خودشان بود ولی مسلماً آنها از شاه اجازه گرفته بودند زیرا زمین پایگاه ملک اختصاصی شاه بود و ارتباطی به نیروی هوایی نداشت و افسری از ضداطلاعات هوایی به آنجا نرفته بود و هر بار که لازم بود یک نفر غیرنظامی می آمد و احتیاجات پایگاه را با من در میان می گذاشت که من هم به مسئولان پستهای مختلف منعکس می کردم و آنها می رفتند، این غیرنظامیان هر دو - سه سال یک بار عوض می شدند من فقط یک واسطه بین فرماندهی نیروی هوایی و این پایگاهها بودم و هیچ گاه من رابطة مستقیمی با امریکاییها نداشتم و هیچ گاه هم مستشاری در کنار من قرار نمی گرفت. ارتباط من همین بود و بس. اما آنچه مسلم است امریکاییها در بهشهر و کبکان پایگاههایی داشته اند که این پایگاهها آن قدرعظیم بود که از دوازده کیلومتری دیده می شد و طبیعی است اینچنین خبرگیری

مربوط به داخل نبود و هر کس اهل حرفه می دانست که برای داخل نبوده است.(1)

ویلیام سولیوان در خاطرات خود نصب دستگاههای جاسوسی در شمال ایران را از موفقیتهای وصف ناپذیر سیا و امریکا در ایران ارزیابی می کند که به آنها امکان می داد فعالیتهای جاسوسی - استراتژیک و نظامی و موشکی شوروی را در عمق خاک گستردة آن کشور تحت کنترل و مراقبت قرار داده و اطلاعات لازم را کسب نمایند.(2)

اسناد برجای مانده از سفارت امریکا در تهران تأیید می کند که امریکا به مخاطرات احتمالی فعالیت این پایگاههای جاسوسی برای حکومت ایران وقوف کامل داشت؛ با این احوال نگران بود مبادا بحرانی پیش بینی نشده موقعیت حکومت ایران را که در راستای تأمین

ص:181


1- یوسف ترابی، پیشین، صص 161 - 162.
2- همان، صص 162 - 163.

اهداف و خواسته های امریکا در ایران از هیچ تلاشی فروگذار نمی کرد، متزلزل سازد. امریکا امیدوار بود با حمایت حساب شده از شاه، حضور خود را در ایران تضمین کند.(1)

علاوه بر تجهیزات جاسوسی و راداری سیا در شمال کشور، در برخی نقاط حساس و استراتژیک جنوب ایران نیز تجهیزات استراق سمع و جاسوسی نصب شده بود که مهمترین آن در چابهار و بندرعباس قرار داشت.(2) سیا در نظر داشت طی سالهای آتی فعالیتش، در سایر نقاط استراتژیک ایران نیز دستگاههای استراق سمع و جاسوسی نصب کند، اما حرکت مردم ایران که سقوط رژیم پهلوی را به دنبال داشت مانع از عملی شدن این طرحها شد. مدتها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، افکار مردم ایران نسبت به حضور امریکا در نقاط مختلف کشور تهییج شده و آنها از این مهم آگاهی داشتند. مایکل لدین از اعضای برجسته سفارت امریکا در تهران که عمده وظایفش در رابطه با فعالیت سیا در ایران بود، یکی از دلایل عمده عدم نصب دستگاههای استراق سمع و جاسوسی امریکا در نقاط بیشتری از ایران را ترس از تهییج بیشتر احساسات ضدامریکایی مردم ایران می داند.(3)

رادارهای جاسوسی - اطلاعاتی سیا در ایران توسط اداره کل چهارم ساواک حفاظت و

مراقبت می شد و این بخشی از تعهدات ساواک در قبال فعالیتهای سیا در ایران بود.

در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی برخی نشریات نوشتند که مرکز جاسوسی سیا در ایران که در فرودگاه مهرآباد تهران مستقر بود کشف شده است «و به مک آفیس معروف است.»(4)

پس از پیروزی انقلاب اسلامی درباره پایگاههای جاسوسی سیا در ایران اظهارنظرها و اخبار مختلفی منتشر شد که هر یک به مناسبتی درباره اهمیت این پایگاهها و تعطیلی و یا ادامه فعالیت آن اطلاعاتی به مخاطبانشان ارائه می دادند. اخبار اولیه حاکی از تصرف این پایگاهها به دست نیروهای انقلابی بود.(5) در همان حال برخی از رسانه ها و خبرگزاریهای خارجی هم با نقل مطالبی درباره پایگاههای مذکور به گوشه هایی از اهمیت آن برای امریکا در دوران پهلوی و تبعات سوء ناشی از پیروزی انقلاب اسلامی اشاراتی می کردند. از جمله

ص:182


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 8، صص 64 - 66.
2- یوسف ترابی، پیشین، ص 163.
3- مایکل لدین، پیشین، صص 55 - 56.
4- ح. پاکباز، در آینه 37 روز، ص 220.
5- محمد. ت، پیشین، صص 54 - 55.

خبرگزاری فرانسه در 12 اسفند 1357 در این باره چنین گزارش داد:

امریکاییها با از دست دادن کنترل ایستگاه استراق سمع آن کشور در شمال ایران با شکست بزرگی مواجه شده اند منابع امریکایی تأیید کردند 20 کارشناس امریکایی قبل از آنکه این ایستگاه را با یک هواپیمای ارتش ایران به تهران ترک کنند تجهیزات الکترونیکی 500 میلیون دلاری آن را منهدم کرده اند... کارشناسان امریکایی از این ایستگاه که در شصت کیلومتری مرزهای شوروی قرار داشت برای ضبط علایم رادیویی مرکز فضایی شوروی در «بایکونور» استفاده می کردند.

از بین رفتن این دو دستگاه استراق سمع، سرویسهای اطلاعاتی امریکا در درگیری

موشکهای شوروی با مشکل بزرگی روبرو خواهد شد.(1)

بره نیجین خبرنگار لوس آنجلس تایمز که پس از پیروزی انقلاب از محل پایگاه جاسوسی سیا در بهشهر دیدن کرده بود، گزارش مبسوطی از آن تهیه کرد.(2) پس از پیروزی انقلاب، دولت موقت تلاشهایی برای شناسایی و کنترل پایگاههای جاسوسی سیا در بخشهای مختلف کشور آغاز کرد.

در همان حال اخباری وجود داشت که حاکی از ادامه فعالیت جاسوسی پایگاههای استراق سمع و جاسوسی سیا در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. از جمله: «روزنامه هرالد تریبیون چاپ پاریس گزارش داد با اینکه کارشناسان امریکایی پایگاههای جاسوسی امریکا را در بهشهر ترک کرده اند دستگاهها طوری تنظیم شده اند که کار جاسوسی امریکاییها در این پایگاه همچنان ادامه دارد... پایگاه بهشهر یکی از هفت پایگاه جاسوسی امریکا در نزدیکی مرز ایران و شوروی است و مأموریت آن ردیابی پرتاب موشکهای شوروی است... تمام محوطه پایگاه پس از خروج امریکاییان به دست افراد مسلح کمیته امام افتاد...»(3)

در همان حال برخی گزارشات دیگر حاکی از تعطیلی و از کار افتادن سایر پایگاههای جاسوسی سیا در ایران بود. به گزارش روزنامه کیهان: «یک پایگاه مخفی جاسوسی امریکا و اسرائیل در منطقه پارس آباد مغان در 3 کیلومتری مرز ایران و شوروی کشف شد... کارشناسان امریکا و اسرائیل پیش از ترک این پایگاه جاسوسی اسباب و لوازم پیچیده آن را تخریب کردند...

ص:183


1- همان، صص 55 - 56.
2- خواندنیها، س 39، ش 37، شنبه 12 خرداد 1358، ص 24.
3- روزنامه کیهان، ش 10657، شنبه 19 اسفند 1357، ص 2.

شبه جاسوسی مزبور تحت پوشش یک شرکت ساختمانی کار می کرد... دستگاههای این شبکه که دارای رادارهای قوی بود شبها به کار می افتاد و اطلاعاتی را دربارة

فعالیتهای درون خاک شوروی ضبط می کرد...»(1)

پس از پیروزی انقلاب اسلامی پایگاههای جاسوسی سیا در ایران محکوم به تعطیلی بود و این مهم طی دو سه ماه نخست پیروزی انقلاب اسلامی به تحقق پیوست. منابع امریکایی در اواسط فروردین 1358 و در حالی که کمتر از دو ماه از پیروزی انقلاب اسلامی سپری می شد، تصریح کردند که دوران فعالیت جاسوسی - اطلاعاتی آنها در ایران به پایان راه رسیده و آنها برآنند پایگاههای جاسوسی و استراق سمع جدیدی در خاک ترکیه مستقرکنند. گویا در همان زمان امریکا در ازای نصب دستگاههای استراق سمع در ترکیه پیشنهاد پرداخت یک صد میلیون دلار کمک نقدی به مقامات آن کشور کرده بود.(2) در همان حال اعلام شد سیا پس از پیروزی انقلاب اسلامی پایگاههای جاسوسی خود را بر ضد شوروی در قبرس مستقر خواهد کرد و در این باره با مقامات بریتانیایی هم که در قبرس نفوذ داشتند به توافق رسیده اند.(3) پیش از آن و در همان روز پیروزی انقلاب اسلامی (در 22 بهمن 1357) خبرگزاری فرانسه از قول حزب کمونیست قبرس گزارش داد که «تجهیزات نظامی و جاسوسی امریکا از ایران به پایگاههای نظامی انگلیس در قبرس منتقل شده است.»(4)

سیا و مخالفان سیاسی حکومت ایران

چنانکه در حیطه عمل هم مشاهده شد مهمترین وظیفه ای که برای ساواک در نظر گرفته شد، سرکوب مخالفان سیاسی و ایجاد بستری مطلوب و آرام برای ادامه نظام سیاسی حاکم بر ایران بود. سیا و سیاستگذاران امریکایی امور ایران هم از همان آغاز فعالیت ساواک بیش از هر چیز به کارآمدی هر چه بیشتر این سازمان در ایجاد امنیت داخلی کشور توجه نشان دادند.(5) سیا تا واپسین سالهای حیات رژیم پهلوی کماکان حامی و مشوق روشهای خشن و

ص:184


1- همان، ص 2.
2- همان، ش 10678، دوشنبه 20 فروردین 1358، ص 4.
3- همان، ش 10677، یکشنبه 19 فروردین 1358، ص 4.
4- همان، ش 10635، یکشنبه 22 بهمن 1357، ص 8.
5- ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، صص 197 - 198.

سرکوبگر ساواک در جلوگیری از گسترش مخالفتها باقی ماند:

ساواک، سازمان اطلاعات و ا منیت کشور،

در سال 1957 «به منظور حفظ امنیت کشور و جلوگیری از هرگونه توطئه زیان آور علیه منافع عمومی» تأسیس شد. به اصطلاح امریکایی، قرار بود ساواک آمیزه ای از سازمان سیا و «اف. بی. آی» و سازمان امنیت ملی باشد. اختیارات آن نظیر سازمانهایی که در زمان داریوش به عنوان «چشم و گوش شاه» خدمت می کردند، بسیار وسیع بود. وظیفة اصلی آن حمایت از شاه از طریق کشف و ریشه کن ساختن افرادی که با حکومت مخالف بودند و اطلاع دادن از وضع و حال و روز مردم به او بود. مأموران ساواک به وسیله موساد و سیا و «سازمان امریکایی برای پیشرفت بین المللی، تربیت می شدند...(1)

در سراسر دهة 1340 و 1350ش. امریکا و سیا هیچ گاه به طور جدی شاه را به دلیل در پیش گرفتن سیاستهای سرکوبگرانه و دهشت آفرین مخالفان سیاسی اش که توسط ساواک اعمال می شد، شماتت نکرده و از او انتقاد ننمودند و چه بسا مشوق آن هم شدند. بسیاری از مخالفان سیاسی حکومت صرفاً به دلیل مخالفت با گسترش سلطه امریکا در ایران، توسط ساواک تحت تعقیب قرار گرفته، شکنجه و زندانی شده و یا به قتل رسیدند. بدین ترتیب رهبران امریکا بیش از آنکه نگران نقض حقوق بشر در ایران باشند، شاه و ساواکش را به دلیل ایجاد بستری مناسب و مطلوب برای ادامه حضورشان در ایران تشویق و تأیید می کردند.(2) سیا در سرکوب هر حرکتی که به نوعی در برابر حضور پررنگ امریکا در ایران صف آرائی می کرد از هیچ کمکی به ساواک و حکومت ایران فروگذار نمی کرد. تردیدی باقی

نبود که هرگاه نظام استبدادی و سرکوبگر حاکم بر ایران دچار تزلزلی جدی می شد، موقعیت و منافع بسیار امریکا در ایران با آسیبی انکارناپذیر روبرو می شد.(3) چنانکه آیت الله محمدرضا سعیدی فقط به این دلیل از سوی ساواک دستگیر، شکنجه و در نهایت به قتل

ص:185


1- همان، صص 198 - 203.
2- احمد آرامش، پیشین، ص 204.
3- غلامرضا کرباسچی، روزشمار روابط ایران و امریکا، صص 204 - 206.

رسید که با حضور سرمایه گذاران امریکایی در ایران مخالفت کرده بود. آیت الله سعیدی در اوایل خرداد 1349 به خاطر انتقاداتش از ورود سرمایه گذاران امریکایی به ایران، در 5 خرداد 1349 دستگیر و در حدود 20 خرداد همان سال تحت شکنجه های مرگبار ساواک در زندان به قتل رسید.

احمد آرامش هم عمدتاً به خاطر مخالفتهایش با حضور گسترده امریکا در ایران توسط ساواک هدف گلوله قرار گرفته و کشته شد. تردیدی وجود ندارد که سیا در این قتلها مشوق و هدایتگر ساواک بود.

از دیگر حیطه فعالیت سیا در ایران، تشریک مساعی و همکاری با ساواک در شناسایی و از میان برداشتن گروههای چپ بود. سیا از دوره کودتای 28 مرداد 1332 کمکهای باارزش اطلاعاتی - جاسوسی در اختیار فرمانداری نظامی قرار داد تا گروههای چپ و حزب توده را که در حکومت نفوذ کرده بودند شناسایی و تحت تعقیب قرار داده و از میان بردارد. با تأسیس ساواک، همکاری سیا برای سرکوب گروههای چپ باز هم ادامه یافت. این همکاری تا منزوی شدن نهایی اعضای این تشکلها کماکان ادامه داشت. بگذریم از اینکه همکاری سیا با ساواک در سرکوب گروههای اسلامی - مذهبی و روحانیون و علمای مبارز، به ویژه طی دهه های 1340 و 1350ش. قابل توجه بود.(1)

مراقبت و کنترل سیا صرفاً به مخالفان سیاسی حکومت ایران محدود نمی شد، بلکه مأموران این سازمان در ایران، اقشار و گروههای مختلف سیاسی، اجتماعی، قومی، نژادی، زبانی و... را تحت کنترل، داشتند. سیا، گزارشات متعددی از جامعه ایرانی تهیه و تنظیم می کرد تا در برنامه ریزیهای آتی از آن بهره برد. این اطلاعات و گزارشات، سیاستمداران امریکایی امور ایران را قادر می ساخت شناختی کافی از جامعه ایرانی داشته و اهداف و مقاصد متعدد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و اطلاعاتی - جاسوسی خود را بر حسب

مقتضای زمان و مکان اجرا کنند.(2) در همان حال، ساواک درباره اتباع ایرانی، با سیا تبادل اطلاعات می کرد.

مهمترین همکاری سیا با ساواک، در آغاز دهة 1340ش. بود؛ زمانی که شاه مجبور شد با توصیه الزام آور امریکا و سیا اصلاحات موسوم به انقلاب سفید را به مورد اجرا گذارد. انقلاب سفید و اصلاحات مربوط به آن، چنانکه مورد توجه و نظر شاه و امریکا بود به آسانی در ایران پیاده نشد و مخالفان سیاسی حکومت نسبت به آن واکنش نشان دادند. به ویژه روحانیون و

ص:186


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 8، صص 53 - 58.
2- داریوش همایون به روایت اسناد ساواک، صص 68 - 69.

علمای مذهبی به رهبری امام خمینی(ره) مبارزه آشتی ناپذیری سر و سامان دادند که به رغم سرکوبگریهای گسترده هیچ گاه به خاموشی نگرائید.(1)

سیا که در طراحی اصلاحات این دوره نقش مهمی برعهده داشت، در سرکوب مخالفان این اصلاحات کمکهای قابل توجهی در اختیار ساواک و حکومت ایران قرار داد. در واقع با حمایتهای بی شائبه امریکا بود که شاه و نیروهای سرکوبگر آن مخالفتهای آن روزگار را با اعمال خشونتهای بسیار از میان برداشتند.(2) پیش از آن و در آغاز دهة 1340ش. با حمایت و پشتیبانی سیا و امریکا شاه مجبور شد بر نخست وزیری علی امینی گردن نهد و در اجرای طرحهای اصلاحی انقلاب سفید او را یاری دهد. سیا در دورة امینی از هیچ کوششی برای موفقیت او در اجرای اصلاحات پیشنهادی امریکا فرو نگذاشت.

شواهد و قراین موجود نشان می دهد که سیا برای ارعاب شاه و متقاعد کردن او برای پذیرش نخست وزیری امینی که سخت مورد توجه محافل امریکایی بود، اعلامیه های جعلی منتشر می کرد که حاوی تلاش گروههای جمهوری خواه برای سرنگونی نظام شاهنشاهی و استقرار نظام جمهوری در ایران بود.(3)

تردیدی وجود ندارد که فضای باز سیاسی ایجاد شده در دوران نخست وزیری امینی نسخه ای بود که سیا و امریکا برای نجات شاه از بحرانهای عدیده سیاسی، اجتماعی، اقتصادی دامنگیر کشور پیچیده بودند. زمانی هم که احساس کردند شاه قادر خواهد بود با سرکوب بیشتر، خواسته های آنان را به انجام رساند، از پشتیبانی نخست وزیری امینی و فضای

باز سیاسی دوران نخست وزیری او سر باز زدند.

بدین ترتیب آشکار است که سیا در ظهور و سقوط دولتهای ایران پس از کودتای 28 مرداد نقش قابل توجهی داشت. برخی از مهمترین نخست وزیران شاه طی 25 سال اخیر سلطنت او، متهم به همکاری با سیا بودند. در آن میان سپهبد فضل الله زاهدی نخست وزیر کودتا، حسین علاء، علی امینی، حسنعلی منصور، امیرعباس هویدا، جمشید آموزگار، غلامرضا ازهاری و شاپور بختیار با محافل امریکایی روابط نزدیکی داشتند. در واقع نظر مساعد امریکا و سیا در انتصاب آنان به نخست وزیری تأثیر به سزا و غیرقابل انکاری داشت. حسنعلی منصور

ص:187


1- ستاره فرمانفرمائیان، دختر پارس، صص 346- 349؛ منوچهر فرمانفرمائیان، خون و نفت، صص 512 - 513.
2- جواد منصوری، پیشین، ج 1، صص 82 - 83.
3- ظهور و سقوط، ج 2، صص 306 - 307.

با مأموران سیا در ایران ارتباط بسیار نزدیکی داشت. جانشین او - امیرعباس هویدا - نیز از حمایتهای سیا بهره مند بود. سیا در ایجاد زمینه های نخست وزیری حسنعلی منصور نقش اساسی ایفا کرد؛ در واقع نخستین پایه های کانون مترقی منصور با حمایتهای سیا بنا نهاده شد.

سیا که در دورة نخست وزیری اسدالله علم حکومت را در سرکوب قهرآمیز مخالفین یاری داده بود، در نهایت به این نتیجه رسید که ادامه نخست وزیری او می تواند آینده مبهمی برای سطنت شاه و مهم تر از آن منافع امریکا رقم زند. به همین دلیل پس از رایزنیهای متعدد، شاه را متقاعد کرد علم را از نخست وزیری بردارد و به جای او حسنعلی منصور را بگمارد که به رغم تمام کاستیهایی که داشت، از نظر سیا، در آن شرایط مناسب ترین فرد برای احراز پست نخست وزیری بود.(1)

هنگامی که حسنعلی منصور به قتل رسید، باز هم به توصیه سیا بود که امیرعباس هویدا جانشین مناسبی برای او تشخیص داده شد. ضمن اینکه امیرعباس هویدا نیز تنها هنگامی از نخست وزیری عزل شد که امریکا به شاه هشدار داد برای جلوگیری از بحران پیشامده نیازمند نخست وزیری دیگر است. بر این اساس جمشید آموزگار - تکنوکرات مورد توجه امریکا - زمام امور را به دست گرفت.

همکاری مشترک سیا، ساواک و موساد

امریکا از همان آغاز تشکیل دولت اسرائیل، حامی اصلی این دولت بود. در طول بیش از

پنجاه و پنج سال گذشته، صهیونیستها همواره حفظ و تحکیم موقعیت خود در منطقه پرآشوب و بحرانی خاورمیانه را مدیون امریکا بوده اند. امریکا طی سالیان گذشته اسرائیل را در برابر کشورهای عربی و اسلامی حمایت کرده و امنیت آن را تضمین نموده است. به نظر می رسد اسرائیل بخشی از قلمرو امریکا در این سوی جهان است. یهودیان امریکایی نیز اثرگذارترین گروههای سیاسی - اقتصادی این سرزمین هستند که دل در گرو اسرائیل دارند؛ بدین ترتیب می شود گفت دولتهای وقت امریکا در حمایت بدون شائبه از اسرائیل چاره ای نداشتند. رؤسای جمهور و سیاستگذاران این کشور، پیوسته برای حمایت و دفاع از امنیت و توسعه طلبی

ص:188


1- محمدحسین طباطبایی، روابط ایران و غرب، صص 1 - 11.

اسرائیل در برابر همسایگان عرب و مسلمانش از سوی محافل قدرتمند یهودی و صهیونیستی فعال در عرصه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و امنیتی امریکا تحت فشار قرار دارند.

از سوی دیگر، هر چند از زمان اعلام تشکیل دولت اسرائیل در 1948م./1327ش. تا هنگام شناسائی این رژیم از سوی حکومت ایران مدتها فاصله افتاد، اما در همان آغاز امریکائیها که در ایران نفوذ داشت برای ایجاد پیوند بین ایران و اسرائیل مشتاقانه فعالیت می کردند. امریکا به خوبی پی برده بود که نظام سیاسی حاکم بر ایران - با توجه به ویژگیها و موقعیت ایران در میان کشورهای اسلامی و عرب - در آینده ای نه چندان دور مستعد همکاری و ارتباط نزدیک با اسرائیل است.(1) سیا که از سال 1947م./1326ش. فعالیتش را در ایران آغاز کرده بود، نخستین بنیانهای شکل گیری روابط ایران و اسرائیل را از اواخر دهة 1320ش./1940م. پی نهاد. البته این تلاشها تنها پس از کودتای 28 مرداد 1332 و روند شتاب آلود تحکیم و تقویت موقعیت امریکا در ایران با موفقیت بیشتری قرین شد. شاه از همان نخستین سالهای سلطنت (و به رغم اختیار اندکی هم که داشت) نشان داده بود که به گسترش روابط ایران با کشورهای عربی و اسلامی چندان علاقمند نیست؛ این سیاست طی سالهای آتی حکومت او نیز نمود بیشتری یافت. هنگامی که پیوندهای او با امریکا گسترش یافت، آشکار شد که او در جبهه مقابل کشورهای عربی و اسلامی قرار گرفته و از موضع تجاوزکارانه اسرائیل حمایت می کند. از اواسط دهة 1330ش. آشکار شده بود که شاه ایران پیوندهای گسست ناپذیری با صهیونیستها دارد.(2) سیا بسیار شایق بود که این مولود جدید -

ساواک - ارتباط گسترده و نزدیکی با موساد ایجاد کند و در امور اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی همکاری با آن را آغاز نماید. به زودی به حکومت ایران قبولانده شد که کشورهای عربی، اختلاف و تضادی حل ناشدنی با ایران دارند و در این میان فقط ایجاد ارتباط و پیوند نزدیک ایران با اسرائیل است که می تواند ضامن حفظ امنیت طرفین باشد، گویا شاه گفته «که ایران و اسرائیل هیچ کدام مایل نیستند در دریایی از عربها تنها بمانند». در همان حال یکی از پژوهشگران اسرائیلی تأکید کرده که ایران «طعمه ای استراتژیک» برای اسرائیل در برابر اعراب است و تنها ایران می تواند «توجه و ابتکارات اعراب را از مرزهای اسرائیل دور»

ص:189


1- همان، ص 52.
2- جیمز. ا. بیل، شیر و عقاب، صص 570 - 572.

سازد.(1)

بدین ترتیب همکاری مشترک سیا، موساد و ساواک در امور مختلف اطلاعاتی - جاسوسی و غیره در درجه اول متضمن حفظ و تحکیم

امنیت و موقعیت اسرائیل در برابر کشورهای عربی و اسلامی بود که خود ارتباط مستقیمی با اهداف و منافع امریکا در ایران و منطقه داشت.

مقابله با کا.گ.ب

از مهمترین وظایف و حیطه عمل سیا در ایران مقابله با نفوذ شوروی، کمونیسم و نیز مأموران کا.گ.ب بود. سیا از همان آغاز حضورش در ایران تا پایان دوران پهلوی این مهم را به جد دنبال کرد. در دوران پهلوی، کا.گ.ب مأموران بسیاری در ایران داشت که به طور پیدا و پنهان و در پوششهای مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی فعالیت می کردند. در این میان سیا تلاش داشت فعالیت جاسوسی - اطلاعاتی آنها را تحت کنترل گرفته و خنثی کند. در مناطقی که گمان می رفت مأموران کا.گ.ب حضور فعالی داشته باشند، مراقبتهای ساواک نمود بیشتری داشت.(2) سیا با کمک مأموران خود و نیز با یاری سفارت امریکا در تهران و ساواک، علاوه بر اینکه فعالیت کا.گ.ب را تحت کنترل داشت، با وسواس تمام نگران احتمال نفوذ مأموران آن در تشکیلات اطلاعاتی - امنیتی خود نیز بود.(3) سیا همواره در تلاش بود آسیب پذیری اتباع، تأسیسات و منافع آن کشور (در ایران و سایر نقاط جهان) را در برابر

اقدامات جاسوسی کا.گ.ب به کمترین حد کاهش دهد.(4) در اسناد بر جای مانده از سفارت امریکا در تهران، «انجام اقدامات ضروری و در حیطه قدرت ایران به منظور خنثی سازی فعالیتهای پنهان شوروی در ایران و ممانعت از گسترش شوروی به سوی خلیج فارس» از مهمترین اهداف امریکا در ایران برشمرده شده است.(5) طی سالهای پایانی رژیم پهلوی، امریکا شاه را به دلیل تسهیلات گسترده ای که برای امور جاسوسی - اطلاعاتی بر ضد

ص:190


1- همان، ص 573.
2- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 51، صص 6 - 14 و صص 73 - 78.
3- همان، صص 120 - 123.
4- همان، ج 1، ص 307.
5- همان، ص 277.

شوروی و کا.گ.ب در اختیار آنها نهاده بود، ستایش می کرد.(1) امریکا در همان حال، ساواک را به دلیل همکاری جدی که با سیا در مراقبت از فعالیتهای جاسوسی - اطلاعاتی شوروی در ایران و آن سوی مرزها داشت تمجید می کرد. البته ساواک این همکاری را صرفاً با سیا نداشت و دستگاه اطلاعاتی انگلیس و اسرائیل هم از این مواهب و یاری رسانیها بهره مند بودند.(2) اسنادی که بعدها به دست آمد نشان می داد که سیا در مقابله با کا.گ.ب و شوروی در ایران، به ویژه در مرزهای شمالی کشور برنامه های گسترده ای پیش بینی کرده بود.(3)

ولادیمیر کوزیچکین در خاطرات خود به گوشه هایی از همکاریهای اطلاعاتی - جاسوسی ساواک با سیا در مقابل کا.گ.ب در ایران، چنین اشاره کرده است:

ساواک را ایالات متحده تأمین مالی و کنترل می کرد. آنچه می کرد در جهت تقویت رژیم شاه، و در هم شکستن مخالفان او و به خصوص جناح چپ بود. اضافه بر اینها، ساواک به یک دسته بندی سرویسهای ویژه با نام رمز «ترایدنت» (نیزة سه شاخه) ملحق شده بود. دو عضو دیگر آن سیا و موساد، سرویس جاسوسی اسرائیل بودند. هدف ترایدنت، البته، متوجه اتحاد شوروی و

یارانش در منطقه بود. این «دار و دسته ای» بود که افسران رزیدنسی کا.گ.ب می بایست با آن دست و پنجه نرم کنند.

ساواک از هشت ادارة کل با وظایف گوناگون تشکیل شده بود. ادارة کل هشتم، که ادارة ضدجاسوسی ساواک بود، با ما سر و کار داشت. سفارتخانه شوروی را شبکه ای از پستهای مراقبت، که در مجتمع های چندین طبقه قرار گرفته بودند، در میان گرفته بود. ما کاملاً مطمئن بودیم که این پستهای مراقبت کلیه زمینهای سفارتخانه را زیر نظر دارند. اصلی ترین آنها درست در مقابل در اصلی ورودی سفارتخانه قرار داشت. از این محل کلیه رفت و آمد افراد شوروی بیست و چهار ساعته کنترل می شد و از افراد موردنظر محرمانه عکس می گرفتند و از اینجا با دیگر پستهای مراقبت ارتباط برقرار بود.(4)

امریکا اطمینان داشت که شاه و ساواک «هرگونه اطلاعات مورد لزوم آنها دربارة

ص:191


1- ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، پیشین، ص 307.
2- سازمانهای جاسوسی بیگانه در ایران، ج 20، صص 91 - 92.
3- ولادیمیر کوزیچکین، کا.گ.ب در ایران، ص 270.
4- احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، ص 220؛ جاسوسی امریکا در ایران و منطقه، صص 2 - 14.

فعالیتهای کمونیستها و مأموران شوروی در ایران را در اختیارشان قرار» خواهند داد.(1) همچنان که سیا در اقصی نقاط ایران فعالیتهای متعددی داشت، مأموران ساواک نیز در برخی از شهرهای بزرگ امریکا حضور داشتند. این عده علاوه بر اینکه در برخی امور اطلاعاتی با سیا همکاری داشتند، در کنترل و مراقبت از مخالفان و ناراضیان حکومت ایران در آن کشور نیز از آزادی عمل بسیاری برخوردار بودند؛ دولتهای وقت امریکا برای فعالیت ساواک در آن کشور

محدودیتی قائل نبودند. کریستین دلانوا در این باره چنین نوشته است:

در سرزمین امریکا، اف. بی. آی. کاری به کار ساواک نداشت. دولت امریکا که از حضور ساواکیها در خاک خود اطلاع کامل داشت، برای خشنودی هم پیمانش از سیا خواست که کاری به کارشان نداشته باشد. به اف. بی. آی. نیز که وظیفه اش جلوگیری از ورود جاسوسان به سرزمین امریکاست دستور داده شد مداخله ای نکنند.(2)

سیا در دوران انقلاب

آنچه در دوران انقلاب بروز کرد محصول شرایط و اوضاع و احوالی بود که پس از کودتای 28 مرداد 1332 در عرصه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ایران رخ نموده و در سالهای بعد ادامه یافت. البته در پدید آمدن این شرایط و نیز تداوم آن، سیا و مجموعه سیاستگذاران امریکایی امور ایران، نقش چشمگیری داشتند. امریکا طی 25 سال اخیر سلطنت محمدرضا پهلوی، قدرت بلامنازع خارجی اثرگذار در ایران بود و برای ادامه این روند که با استبداد و خودکامگی حکومت همراه بود، از هیچ تلاشی فرو نگذاشت.

بسیاری از رجال و کارگزاران ریز و درشت حکومت و در رأس آنها شخص شاه، از امریکا حرف شنوی داشتند و از نفوذ این کشور در ایران حمایت کرده و تسهیلات لازم را فراهم آورده بودند.(3) سیا با بهره گیری از ساواک و سایر مراجع حکومتی، هم زمان با گسترش هر چه بیشتر نفوذ و حضور امریکا در ایران، طرحهای قابل توجهی برای حمایت از ادامه سلطه پهلوی در ایران اجرا کرد. امریکا به همراه دولتمردان امریکایی و سفارت آن کشور در تهران، در توانمند سازی هر چه بیشتر حکومت و سرکوب قهرآمیز و دهشت آفرین مخالفان سیاسی

ص:192


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 8، صص 82 - 84 و صص 174 - 182.
2- کریستین دلانوا، پیشین، صص 225 - 226.
3- احمد آرامش، پیشین، صص 163 - 166.

کوشش زایدالوصفی انجام داد.(1) رژیم پهلوی هر آنچه داشت از امریکا بود که در تحکیم

موقعیت او از هیچ تلاشی فروگذار نکرد. فرد هالیدی تصریح می کند که «ماهیت دستگاه اختناق کنونی ایران[1356 - 1357ش.] از جت های فانتوم نیروی هوایی اش گرفته تا روشهای بازجویی ساواک که از اف. بی. آی آموخته شده از طریق روابط این کشور با امریکا شکل گرفته است.»(2) بدین ترتیب امریکا در روند شکل گیری و ادامه نظام استبدادی در ایران که ضامن گسترش نفوذش در این کشور بود، نقش قابل توجهی داشت.(3)

ص:193


1- جلال آل احمد، فرهنگ جلال آل احمد، صص 70 - 72.
2- فرد هالیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایه داری در ایران، ص 98.
3- سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، صص 187 - 210.

ص:194

فصل شش: روابط و همکاریهای ساواک و موساد

1- پیشینه و تشکیلات موساد

از همان آغازین روزهای اعلام رسمی تشکیل دولت اسرائیل در 1948م./1327ش. طرح تشکیل یک سازمان اطلاعاتی و جاسوسی مورد توجه رهبران آن قرار گرفت. دولت صهیونیستی از سوی محافل سیاسی، اقتصادی و نیز برخی دولتهای اروپایی و امریکا حمایت می شد. صهیونیستها هنگام اعلام موجودیت اسرائیل، سالیانی طولانی با اعراب مسلمان درگیر نبردهایی تجاوزکارانه بودند و برای تحکیم موقعیت خود در منطقه، جنایات بسیاری مرتکب شده و گروههای مختلف تروریستی صهیونیست، قتلهای فراوانی مرتکب شده بودند. بدین ترتیب مقرر شد دولت اسرائیل که مولود خشونت و تجاوزکاری بود، به عنوان زایده ای التیام ناپذیر در برابر تیر خشم و کینه مسلمانان قرار گیرد. تشکیل اسرائیل خیانتی آشکار و انکارناپذیر در حق مردمان مسلمانی است که در سرزمین فلسطین حیات تمدنی - فرهنگی و سیاسی دیرپایی داشته اند.

در واکنش به برخورد قهرآمیز جهان اسلام، رهبران اسرائیل برای مقابله با مخالفان داخلی و خارجی خود، به سرعت طرح تأسیس سازمان اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی را مورد توجه قرار دادند. رودررویی اجتناب ناپذیر با اعراب و مسلمانان از مهمترین انگیزه های طرح تشکیل این سازمان اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی جدید بود. در مه 1948، دیوید بن گوریون - رهبر اسرائیل - با همدستی شرتوک، وزیر امور خارجه، و برخی از مهمترین رهبران جامعه صهیونیست، ضرورت تشکیل سازمان اطلاعاتی - جاسوسی را دریافتند. آنان در اولین گام بر آن شدند تا با بهره گیری از تجارب اطلاعاتی - جاسوسی خیم هرزوک، رئیس سازمان اطلاعات ارتش جدیدالتأسیس اسرائیل - که ارتباطاتی هم با جوامع اطلاعاتی - جاسوسی

ص:195

انگلستان داشت، سازمان اطلاعات سری بریتانیا را الگوی این تشکیلات در دست تأسیس قرار دهند. در آن دوره سازمان اطلاعات سری بریتانیا که اختصاراً (SIS) نامیده می شد، کارآمدترین سازمان جاسوسی - اطلاعاتی جهان محسوب می شد. بدین ترتیب طی ماههای مه و ژوئن 1948، طرح اولیه تشکیلات سازمان اطلاعاتی اسرائیل آماده شد و به عنوان دایره ای وابسته به وزارت امور خارجه آن کشور «بخش سیاسی» نام گرفت و بوریس گورئیل (Boris Guriel) که در جنگ جهانی دوم تجارب جاسوسی - اطلاعاتی فراوانی اندوخته بود در رأس آن قرار گرفت. اولین کارکنان تشکیلات اطلاعاتی - جاسوسی اسرائیل را نفرات اداره سیاسی آژانس یهود تشکیل می دادند که مدت کوتاهی قبل از آن منحل شده بود. این تشکیلات اطلاعاتی - جاسوسی به سرعت رشد کرد و بخشهای متعددی به آن افزوده شد؛ شعبات عملیاتی و جاسوسی مختلفی نیز در برخی از کشورهای اروپایی چون آلمان، فرانسه و انگلستان تشکیل شد. در همان حال در داخل خاک فلسطین اشغالی هم شعبات اطلاعاتی و ضدجاسوسی متعددی کار خود را آغاز کرد. علاوه بر مردم این سرزمین و نیز یهودیانی که به طور فزاینده وارد فلسطین اشغالی می شدند، سفارتخانه ها، کنسولگریها، نمایندگیهای سیاسی خارجی فعال و نیز دفاتر سازمان ملل، تحت مراقبتهای بخش ضدجاسوسی تشکیلات جاسوسی - اطلاعاتی جدید اسرائیل قرار گرفتند.(1) با ادغام و هماهنگی تدریجی میان تشکیلات اطلاعاتی - جاسوسی متعدد دیگری که سالها قبل از اعلام رسمی تشکیل دولت اسرائیل توسط گروههای مختلف صهیونیست به وجود آمده بود، سازمان اطلاعاتی - جاسوسی اسرائیل به سرعت رشد کرد. هسته های اطلاعاتی - جاسوسی در بخشهای مختلف اروپا فعالیت خود را به ویژه هنگام قدرت گرفتن حزب نازی در آلمان - در دهة 1930 - آغاز کرد و در تمام دهة 1930 و 1940 که نهایتاً به تشکیل دولت رسمی اسرائیل منجر شد، ادامه داد. با تلاش تشکیلات متعدد جاسوسی و اطلاعاتی بود که بسیاری از یهودیان مقیم اروپا و روسیه طی دهه های 1930 و 1940 به سوی سرزمین فلسطین گسیل شدند. هم زمان با آن نیز هسته های نظامی - تروریستی یهودی ضدعرب در سرزمین اشغالی فلسطین و مناطق همجوار آن شکل گرفت. این گروههای اطلاعاتی - جاسوسی که از سوی دولت انگلستان پشتیبانی می شدند، در بخشهای مختلفی از اروپا پایگاه اطلاعاتی - عملیاتی داشتند و در

ص:196


1- یان بلک و دیگران، جنگهای نهانی اسرائیل، صص 99 - 100.

متشکل ساختن جامعه یهود اروپا و تشویق آنان برای عزیمت به سرزمین فلسطین نقش قابل توجهی ایفا کردند. گروههای اطلاعاتی - جاسوسی یهودی که اقدامات و فعالیتهایشان، با قتل، ترور و خشونت بر ضد مخالفانشان در اروپا و شرق مدیترانه و فلسطین نیز توأمان بود، از سوی سرمایه داران بزرگ یهودی اروپاو نیز امریکا حمایت می شدند. ایرگون، اشترن، پالماچ و هاگانا از مهمترین این گروههای زیرزمینی اطلاعاتی - جاسوسی و تروریستی، محسوب می شدند. اما اولین و مهمترین این گروههای اطلاعاتی - جاسوسی و تروریستی سازمان مخفی یهودیان صهیونیست بود که با نام «موساد آلیابت» فعالیت می کرد و معنای آن «سازمان مهاجرت یهود» بود. با اعلام تشکیل دولت اسرائیل در مه 1948، دیوید بن گوریون تشکیلات متعدد اطلاعاتی - جاسوسی و تروریستی را سامان بخشید و با از میان برداشتن اختلافات و رقابتهای موجود، نخستین سنگ بنای سازمان اطلاعاتی - جاسوسی جدید صهیونیستهارا بنا نهاد. با تلفیق و ادغام این تشکیلات متعدد، سازمان «شای» شکل گرفت. اسرائیل از همان هنگام اعلام موجودیت، درگیر مقابله با فلسطینیان و اعراب مسلمان بود و فلسطینیان بسیاری را قتل عام کرد. در همان حال نیز برای کارآمد کردن تشکیلات اطلاعاتی - جاسوسی خود تغییرات وسیعی در سازمان شای داد. در واقع این سازمان را منحل کرده و سازمان جدیدی تشکیل داد که اولین هسته تشکیل موساد شد.(1) این سازمان جدید دارای 5 اداره مختلف بود که عهده دار وظایف زیر شدند:

1- اداره اول موسوم به «آمان» که وظیفه جمع آوری اطلاعات نظامی در کشورهای خارجی را از طریق جاسوسی برعهده داشت.

2- اداره دوم موسوم به «رامان» که وظیفه جمع آوری اطلاعات سیاسی برای وزارت خارجه اسرائیل را در کشورهای خارجی برعهده داشت.

ص:197


1- احمد ساجدی، سازمانهای جاسوسی دنیا، صص 121 - 124.

3- اداره سوم موسوم به «شین بث» که وظیفه مبارزه با فعالیت جاسوسان خارجی

در اسرائیل و به عبارت دیگر مسئولیت عملیات ضدجاسوسی در داخل اسرائیل را برعهده داشت.

4- اداره چهارم یا واحد بررسی و تحقیقات، که وظیفه تحقیق درباره افراد در داخل کشور و حفظ امنیت داخلی اسرائیل را برعهده داشت.

5- اداره پنجم موسوم به بخش ویژه پلیس، که مأموریتهای اجرایی و ترورها و تخریبها را در داخل و خارج کشور برعهده داشت.(1)

تا هنگام تشکیل نهایی موساد چند سالی وقت لازم بود. طی سالهای 1948 - 1953م. دولت صهیونیست درگیریهای شدیدی با مردم و کشورهای عربی داشت و در اولین نبرد میان اسرائیل و پنج کشور عربی که در سال نخست اعلام موجودیت اسرائیل و با حمایتهای بدون شائبه انگلستان و امریکا، رخ داد، اسرائیل به پیروزی رسید. در همان حال، سازمان اطلاعاتی - جاسوسی این دولت هم به رغم تمام مشکلات خود نقش اساسی در تحولات جاری داشت. هنگام درگیری اسرائیل با کشورهای عربی، برخی از مأموران اطلاعاتی این دولت در ارتشهای عربی نفوذ کرده و اطلاعات با ارزشی در اختیار صهیونیستها قرار دادند. گلدامایر از جمله مهمترین جاسوسان اسرائیل بود که توانست با نفوذ در ارتش اردن، اطلاعات ذی قیمتی در اختیار ارتش اسرائیل قرار دهد. سازمان اطلاعاتی - جاسوسی اسرائیل در سال 1953م. - پس از پنج سال فعالیت - دچار تحول مهمی شده و به دو بخش اطلاعات داخلی و خارجی تقسیم شد. بخش اطلاعات داخلی و ضدجاسوسی اسرائیل به سازمان «شین بث» واگذار شد و جمع آوری اطلاعات خارجی و جاسوسی در کشورهای دیگر به سازمان جدیدی سپرده شد که به زودی موساد(2) نام گرفت. این تشکیلات دوگانه که به سرعت رشد کرد، دوایر متعددی

را شامل می شد. با گسترش هر چه بیشتر حیطة فعالیت موساد در عرصه داخلی و خارجی، این بخش، فعالیت شین بث را هم تا حد زیادی کنترل می کرد.(3)

سازمان شین بث در تأمین نیروهای مورد نیاز موساد نقش قابل توجه داشت و برخی از مهمترین مأموران اطلاعاتی - جاسوسی موساد از میان پرسنل شین بث انتخاب می شدند. «مدرسة عملیات عالی مشترک»، مهمترین مرکز تربیت نیروی اطلاعاتی و جاسوسی شین بث و موساد است.(4) رؤسای شین بث و موساد مستقیماً از سوی نخست وزیر اسرائیل منصوب می شوند. اولین رئیس موساد ایزرهال بود که توسط دیوید بن گوریون منصوب شد و ازسال

ص:198


1- همان، ص 125.
2- موساد نامی بود که در آغاز به واژة هاموساد لتئوم Hamossad leteum به معنای مؤسسه هماهنگی داده شد. در 1963م. بار دیگر در مفهوم و نام نهانی و واقعی آن تغییر داده شد و بر آن «مؤسسه اطلاعات و وظایف ویژه» نام نهاده شد. (یان بلک، پیشین، ص 112).
3- احمد ساجدی، پیشین، صص 126 - 127.
4- همان، صص 128 - 130.

1953 تا سال 1963 به مدت ده سال در ریاست موساد باقی بود. دومین رئیس موساد مایرآمیت به مدت 5 سال و تا 1968 این سمت را برعهده داشت. زوی زمیر سومین رئیس موساد طی سالهای 1968 - 1974 در این سمت باقی بود. پس از او اسحاق هوفی در مقام ریاست موساد قرار گرفت. گفته شده که بیشترین فعالیت موساد در رابطه با کشورهای عربی است و بیش از هزار نفر از جاسوسان آن در پوششهای مختلف در این کشورها مشغول فعالیت هستند. در همان حال، مأموران سازمان موساد در بیش از 80 کشور جهان فعالیت جاسوسی دارند.(1) موساد در بسیاری از کشورهای اروپایی شعب و پایگاههای اطلاعاتی - جاسوسی پیدا و پنهانی دارد که از سالهای نخستین تشکیل، فعالیت خود را آغاز کرده و علاوه بر امور جاسوسی و اطلاعاتی، در امور مختلف اقتصادی، تجاری و حتی قاچاق کالا و ارز نیز فعال است. در همین حال همکاری اطلاعاتی نزدیکی نیز با سرویسهای اطلاعاتی برخی کشورهای دوست دارند و در تسهیل روابط اسرائیل با کشورهای مختلف نقش قابل توجهی ایفا می کنند.(2)

علاوه بر شین بث و موساد، اسرائیل دستگاه اطلاعاتی - امنیتی دیگری نیز دارد. کمیتة هماهنگ کننده عملیات و فعالیت سرویسهای متعدد اطلاعاتی - امنیتی اسرائیل که از سال 1951 کار خود را آغاز کرده، «کمیته سران سرویسها» و اختصاراً «وعدت» نامیده می شود. از

اوایل سال 1963 در حیطه فعالیت و حدود عمل هر یک از سرویسهای صهیونیستها تغییراتی صورت گرفت.

طی دهة 1970 در حیطه فعالیت دستگاههای متعدد اطلاعاتی - جاسوسی اسرائیل و نحوة تعامل و ارتباطات آنان با شخص نخست وزیر و اعضای بلندپایه اسرائیل تغییراتی داده شد. برای تقویت حیطه فعالیت موساد هم چاره اندیشیهای دوباره ای اعمال شد و ارتباط اطلاعاتی - امنیتی موساد با نخست وزیر هماهنگ تر از سابق گردید.(3)

علاوه بر سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل، برخی از سازمانها، دوایر غیرنظامی، وزارتخانه ها و سازمانهای غیررسمی صهیونیستی و نیز محافل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی یهودی در سراسر جهان یاریگر دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی اسرائیل هستند. تا واپسین

ص:199


1- همان، صص 131 - 133.
2- یان بلک، پیشین، صص 100 - 107.
3- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 11، صص 15 - 17..

سالهای عمر رژیم پهلوی در ایران، تعداد کارکنان اطلاعاتی - امنیتی رده بالای موساد از 2000 نفر تجاوز می کرد و شین بث نیز بیش از 1000 نفر در اختیار داشت. در مجموعه اطلاعات نظامی اسرائیل هم بیش از 7000 نفر مشغول فعالیت بودند. دربارة میزان اعتبار مالی که به سرویسهای اطلاعاتی اسرائیل، از جمله موساد، اختصاص داده می شود اطلاعی در دست نیست.(1)

مهمترین حیطه فعالیت اطلاعاتی و جاسوسی موساد در سراسر جهان متوجه جهان عرب و کشورهای مسلمان است. موساد در سراسر جهان تلاش می کند تا آنجا که می تواند بر منافع و موقعیت کشورهای عرب و کشورهای مسلمان ضربه وارد کند. مأموران موساد در بسیاری از کشورها و از جمله در کشورهای عربی حضور دارند و از هرگونه امکان برای تأمین منافع صهیونیستها در سطوح مختلف بهره می جویند.

موساد در بسیاری از کشورهای غیرعربی پایگاههای اطلاعاتی - جاسوسی دارد که عمدتاً در پوششهای دیپلماتیک و سیاسی فعالیت می کنند. نمایندگیهای سیاسی و کنسولی اسرائیل در جهان مهمترین پایگاههای جاسوسی موساد هستند و اقدامات تروریستی و غیرقانونی بسیاری نیز توسط آنان انجام می شود.

موساد برای مراقبت هر چه بیشتر کشورهای عربی و مسلمان، رابطه اطلاعاتی -

جاسوسی دوستانه ای با بسیاری از سرویسهای اطلاعاتی - جاسوسی کشورهای بیگانه ایجاد کرده است. دامنه همکاریهای اطلاعاتی - جاسوسی دوجانبه علاوه بر بسیاری از کشورهای اروپایی و برخی کشورهای خاورمیانه مانند ایران دوران پهلوی و ترکیه، بخشهایی از افریقا، امریکای لاتین، ایالات متحده امریکا و آسیای شرقی را نیز دربر می گیرد:

هدف اصلی روابط اسرائیل با ایران، ایجاد و توسعه سیاستهای ضدعربی و موافق اسرائیل، در تصمیمات مقامات ایرانی بود. از اواخر دهة 1950 به بعد، در طی سالها، موساد در عملیات مشترکی با ساواک، همکای داشته است. موساد، به فعالیتهای ساواک یاری داده است و کردهای عراق را حمایت موده است. اسرائیل مرتباً گزارشاتی دربارة فعالیتهای مصر در کشورهای عربی، تحولات و حوادث عراق، و فعالیتهای کمونیستها، که اثراتی برایران

ص:200


1- همان، صص 26 - 28.

داشت، به سازمان اطلاعات ایران منتقل می کرده است.(1)

2- آغاز روابط ایران و اسرائیل

از اوایل دهة 1880م. رهبران صهیونیست تلاشهای منسجمی برای تشکیل دولت یهود در سرزمین فلسطین انجام دادند. نخستین کنگره بزرگ یهود به همت هرتزل در شهر بال سوئیس طی قطعنامه ای طرح تشکیل دولت اسرائیل را در فلسطین تصویب کرد. به دنبال آن با تشکیل گروههای متعدد یهود در بخشهای مختلف جهان و به ویژه اروپا، گامهای مهمی برای نیل به این هدف برداشته شد. در این میان آژانس یهود در اتحاد هر چه بیشتر جامعه پراکنده یهود سرآمد سایر گروههای یهودی بود.

در 29 نوامبر 1947/8 آذر 1326 سازمان ملل متحد تقسیم سرزمین فلسطین به دو دولت مستقل عرب و یهود را تصویب کرد و قیمومیت انگلستان بر سرزمین فلسطین به پایان راه خود رسید. با اعلام رسمی تشکیل دولت اسرائیل در مه 1948/اردیبهشت 1327 مرحله جدیدی در تاریخ تحولات سیاسی خاورمیانه آغاز شد.

در شرایطی که دولت اسرائیل از سوی کشورهای مسلمان عرب مورد تهدید بود، رهبران آن تلاش داشتند در عرصه بین المللی و جهانی موقعیت خود را تثبیت و تحکیم کنند. موضوع شناسایی رسمی رژیم صهیونیست اسرائیل از مهمترین اقداماتی بود که می توانست در توان بخشی آن در برابر مخالفان مؤثر افتد. به همین دلیل اسرائیل درصدد برآمد نظر موافق دولت ایران را نسبت به این مهم جلب نماید. در آن دوره ایران شاهد اختناق سیاسی - اجتماعی بود و بسیاری از فعالان سیاسی - مذهبی تحت تعقیب قرار گرفته و به انحاء گوناگون از عرصه فعالیتهای اجتماعی - سیاسی محروم مانده بودند. آیت الله کاشانی که از مخالفان سرسخت اسرائیل بود دستگیر و به لبنان تبعید شده بود و افکار عمومی کشور امکانی برای ایستادگی در برابر تصمیمات سوء حکومت پهلوی و دولت وقت نداشت. شکست زودهنگام و سریع ارتشهای کشورهای عربی در برابر اسرائیل باعث شد تا اشتیاق حکومت پهلوی، هر چند ضمنی، برای ارتباط با اسرائیل افزایش یابد. چنانکه سپهبد رزم آرا رئیس ستاد ارتش طی سخنانی در باشگاه افسران، پیروزی ارتش اسرائیل بر ارتش کشورهای عرب را

ص:201


1- همان، صص 61 - 64..

ستایش کرد. برخی نشریات داخلی نیز با انتشار مطالبی در این باره به طور ضمنی از ضرورت شناسایی اسرائیل از سوی دولت ایران سخن به میان آوردند.(1)

از سوی دیگر با گسترش ستیز میان اسرائیل و کشورهای عربی، بسیاری از یهودیان عراق از طریق مرزهای غربی وارد ایران شده و مشکلات عدیده ای برای دولت پدید آوردند.

یکی از ایرانیانی که در تشکیل دولت صهیونیستی با آنان همکاری داشت، سیدضیاءالدین طباطبایی بود. سیدضیاءالدین طباطبایی (نخست وزیر کودتای سوم اسفند 1299) در سرزمین فلسطین به کار ملک داری اشتغال داشت و در خرید املاک و زمینهای مردم عرب به نفع یهودیان آن سرزمین نقش واسطه را بازی می کرد و در واقع با فریب مسلمانان فلسطینی املاک آنان را به نام خود (به عنوان یک مسلمان) می خرید و سپس اسناد مالکیت آن را به

یهودیان منتقل می کرد.(2)

موضوعی که می توانست موجبات نزدیکی دولت ایران با دولت صهیونیستی را فراهم آورد، روابط سرد و گاه تیره ایران با برخی کشورهای عربی و مهمتر از همه عراق بود که در بسیاری مسائل سیاسی و مرزی اختلافاتی شدید و دیرینه داشتند. در آن مقطع به رغم برخی اقدامات صورت گرفته، روابط فیمابین تیره بود. روابط ایران با مصر (مهمترین کشور عربی آن روزگار) هم استحکامی نداشت. به ویژه پس از جدایی فوزیه از شاه، روابط طرفین به سردی گرائیده بود.(3)

مهم تر از همه، نقش انکارناپذیر انگلستان و امریکا در سوق دادن حکومت ایران به ایجاد رابطه با دولت اسرائیل بود. انگلیسیها که در عرصه سیاسی ایران نفوذ چشمگیری داشتند، به رغم رشد احساسات ضدانگلیسی در بین مردم ایران، در درون حاکمیت از ارج و اعتبار برخوردار بودند و توانستند بخشهایی از دولت و کارگزاران حکومت را با رأی خود موافق سازند. ایالات متحده نیز که از جنگ جهانی دوم به بعد در شئون مختلف سیاسی، اقتصادی، نظامی و اجتماعی ایران نفوذ قابل توجهی یافته بود، در همسویی سیاست حکومت ایران با اسرائیل نقش درجه اول داشت. در آن دوره، امریکا کمکهای مالی، اقتصادی و نظامی قابل اعتنایی به ایران می کرد و گامهای جدی برای ایجاد سلطه بیشتر بر ایران برداشته بود. بر

ص:202


1- مرتضی قانون، پیشین، ص 179.
2- همان، ص 185.
3- همان، صص 186 - 187.

همین اساس هنگامی که شاه در آبان 1328 برای نخستین بار به امریکا سفر کرد، دولت امریکا ضمن وعده های متعدد درباره ارائه کمکهای اقتصادی، فنی و نظامی به حکومت ایران، ضرورت شناسایی دولت جدید التأسیس اسرائیل را به او گوشزد کرد. در همان حال طی اقامت 48 روزه شاه در امریکا، بسیاری از تجار، سرمایه داران و محافل سیاسی - اقتصادی یهودی مقیم امریکا در ملاقاتهای متعدد با شاه از هیچ کوششی برای متقاعد کردن وی بر ضرورت شناسایی رسمی دولت اسرائیل و ایجاد روابط سیاسی فیمابین فرو نگذاشتند.(1) شاه در گام نخست تسهیلات لازم را برای پذیرایی مطلوب از یهودیانی که از عراق وارد ایران می شدند، فراهم کرد.

در همان سفر، شاه به طور تلویحی وعده داد تمامی تلاشهایش را برای فراهم آوردن

زمینه های شناسایی رسمی اسرائیل به کار خواهد بست.

وعده های شاه هنگامی امکان عمل یافت که مأموران اطلاعاتی اسرائیل موفق شدند با اعطای رشوه هایی کلان، نخست وزیر (محمد ساعد) و برخی وزرا و کارگزاران حاکمیت را به سیاستهای دلخواه خود سوق دهند. گفته شد که مقامات دولت جدید صهیونیست با هزینه کردن چندصد هزار دلار (بین 240 تا 400 هزار دلار)، به آسانی توانستند مقصود خود را عملی کنند:(2)

اسرائیل شناسایی دو فاکتوی خود را با پرداخت رشوة قابل توجهی به دست آورد.(3)

به دنبال اعلام شناسایی اسرائیل از سوی ایران کشورهای عربی انتقادات سختی از دولت ایران کردند، اما ایران که به پشتیبانی امریکا و انگلستان مستحضر بود، به اعتراضات اعراب توجهی نکرد و سرکنسولگری ایران در بیت المقدس فعال شد.

اما نخستین مرحله روابط ایران و اسرائیل دیری نپایید و با آغاز نخست وزیری مصدق روابط دو کشور قطع شد. البته پیش از آن و از آغاز شناسایی اسرائیل، آیت الله کاشانی که سالها در برابر سیاستهای تجاوزکارانه انگلستان در ایران و خاورمیانه ایستاده بود، به سیاست دولت در شناسایی اسرائیل حمله کرد و هشدار داد هرگاه دولت ایران از تصمیم اتخاذ کرده عدول نکند، مردم ایران در آینده ای نه چندان دور، خود برای جلوگیری از نفوذ اسرائیل در

ص:203


1- همان، صص 187 - 190.
2- مرتضی قانون، دیپلماسی نهان، صص 190 - 193؛ علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران، ص 410.
3- عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی، ص 154.

ایران راهی پیدا خواهند کرد.

بدین ترتیب در 15 تیر 1330 رسماً اعلام شد روابط ایران و اسرائیل به پایان راه رسیده و باقر کاظمی وزیر امور خارجه وقت اعلام کرد که سرکنسولگری ایران در بیت المقدس تعطیل شده است.(1)

به رغم این احوال، اسرائیل تلاش می کرد از قطع کامل رابطه با ایران جلوگیری کند. هنگامی که این مقصود ممکن نشد، ی. دانتر رئیس بخش مهاجرت آژانس یهود در تهران طی نامه ای از وزیر خارجه ایران خواست اجازه دهد سرکنسولگری ایران در ترکیه عهده دار صدور روادید برای یهودیانی شود که قصد داشتند ایران را به مقصد اسرائیل ترک کنند. اما

باقر کاظمی وزیر امور خارجه این تقاضای نماینده آژانس یهود در ایران را نپذیرفت و طی مراسله ای از وزارت کشور خواست تا هر چه زودتر به فعالیت آژانس یهود در ایران خاتمه دهد.

البته پس از کودتای 28 مرداد 1332 به تدریج روابط ایران با اسرائیل آغاز شد. با این حال تا شناسایی آشکارتر این رژیم از سوی شاه دو سه سالی زمان لازم بود. علاوه بر گفتگوها و ملاقاتهای عمدتاً مخفیانه نمایندگان سیاسی دو کشور، تلاش برای فروش نفت ایران به اسرائیل در پاییز 1333ش. نخستین گام جدی برای پیوند مجدد دو کشور تلقی شد. با این حال فقط در 1336ش. بود که دو کشور برای صدور نفت ایران به اسرائیل قرارداد رسمی امضا کردند و به تبع آن میان نمایندگان سیاسی - اقتصادی دو کشور ملاقاتها و مذاکرات بیشتری پیرامون مسائل ذی علاقه صورت گرفت. طی ماههای آتی، شاه در ملاقات با برخی مقامات اسرائیل (البته به طور غیررسمی) مانند لوی اشکول - وزیر دارایی - وعده فروش نفت بیشتر به اسرائیل داد و هم زمان با آن توافقاتی برای یافتن راه گسترش روابط طرفین در زمینه های مختلف سیاسی - اقتصادی صورت گرفت؛ تا جایی که از اواسط 1338ش. دولت ایران آماده بود برای شناسایی و برقراری روابط سیاسی فیمابین گامهای بیشتری بردارد.(2) در اولین گام جدی و آشکار، وزارت امور خارجه در 21 آذر 1338 نماینده ای غیررسمی به اسرائیل فرستاد تا امور کنسولی ایران را در این کشور که تا آن هنگام اداره آن برعهده سفارت سوئیس در اسرائیل بود، مستقیماً برعهده گیرد. چند ماه بعد و در اوایل تیر 1339 نماینده

ص:204


1- علیرضا ازغندی، پیشین، ص 411.
2- همان، صص 411 - 412.

اسرائیل اجازه یافت تا در کنفرانس بین المللی زنان که در تهران تشکیل شده بود شرکت کند.

شاه در آستانه برقراری روابط سیاسی غیررسمی بین اسرائیل و ایران (در دوم مرداد 1339) تصریح کرد که اقدام اخیر او جز تأکید و تأیید سیاست دولتهای گذشته نیست.(1)

بدین ترتیب طی سالهای پایانی دهة 1330ش. روابط ایران و اسرائیل گسترش بیشتری یافت و حکومت پهلوی بدون توجه به تبعات سوئی که این رابطه بر منافع ایران برجای می نهاد، به صهیونیستها روی خوش نشان داد. اما دولت ایران به دلایل عدیده که مهمترین آن مخالفت دنیای اسلام و جهان عرب و نیز مردم ایران، به ویژه روحانیون بود هیچگاه نتوانست با رژیم صهیونیستی روابط رسمی برقرار کند و شناسایی این رژیم در حد دوفاکتو

باقی ماند.

البته به رغم روابط غیررسمی و دوفاکتو، در طول دوران سلطنت محمدرضا پهلوی رهبران درجه اول اسرائیل بارها (البته به طور مخفیانه) از ایران دیدن کرده و با شاه ملاقات کردند. در این ملاقاتهای مخفیانه که البته کم هم نبود، رعایت مسائل امنیتی و اطلاعاتی اساساً برعهده ساواک و موساد بود که از اواخر دهة 1330ش. روابط گسترده ای با یکدیگر برقرار کردند.(2)

از جمله مهمترین رهبران اسرائیل که تا بهمن 1357 به طور مخفیانه به ایران سفر کرده و با شاه و سایر مقامات ایران ملاقات نمودند عبارتند از: دیوید بن گوریون، لوی اشکول، گلدا مایر، اسحق رابین، مناخیم بگین، شیمون پرز، موشه دایان و ایگال آلون.(3)

به رغم روابط بسیار نزدیک بین حکومت پهلوی و صهیونیستها، دولتمردان ایران همواره وجود رابطة جدی بین تل آویو و تهران را تکذیب می کردند، اما این فقط ظاهر امر بود و با واقعیت وجود روابط گسترده ایران و اسرائیل فاصله قابل توجهی داشت.

3- آغاز روابط ساواک و موساد

مسائل امنیتی - اطلاعاتی از مهمترین موارد مورد علاقه ایران و اسرائیل بود. از یک سو اسرائیل علاقمند بود با نفوذ اطلاعاتی - امنیتی موساد در بخشهای مختلف ایران در مراقبت و کنترل اطلاعاتی - جاسوسی بر کشورهای عربی برتری یابد و از سوی دیگر ایران امیدوار

ص:205


1- مرتضی قانون، پیشین، صص 275 - 276.
2- علی فلاح نژاد، مناسبات ایران و اسرائیل در دوره پهلوی دوم، صص 173 - 176.
3- همان، ص 183.

بود از تجارب اطلاعاتی - جاسوسی موساد برای هدایت، سازماندهی، آموزش و تجهیز سازمان تازه تأسیس ساواک بهره برد؛ در همان حال در کنترل و مراقبت از مخالفان داخلی و نیز مأموران اطلاعاتی - امنیتی شوروی در ایران، یاری موساد را پشت سر داشته باشد. ضمن اینکه با روند رو به تزاید اختلافات سیاسی بین رژیم پهلوی و کشورهای عربی، همکاری ساواک و موساد می توانست در مراقبت از رفتار و اقدامات احتمالی کشورهای عربی مؤثر افتد.

همکاری ساواک و موساد موضوعی غیرقابل اجتناب بود که پیشاپیش درباره چگونگی و روند آن از سوی امریکا و سیا تصمیم سازی شده بود. به عبارت دیگر این رابطه نیاز ضروری حضور قدرتمندانه امریکا در ایران و منطقه خاورمیانه بود.(1) سیا به جد در نظر داشت با

گسترش روابط ساواک و موساد، بسیاری از مسئولیتهای اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی در ایران و منطقه خاورمیانه را به این دو سرویس بسپارد:

از ایالات متحده که بگذریم، در دوران پس از 1953 ایران مهمترین روابط دوجانبه امنیتی را با اسرائیل داشت. پیوندهای امنیتی ایران و اسرائیل اساساً در سال 1960 یا 1961، یعنی زمانی آغاز گردید که ظاهراً به تشویق امریکا تعدادی از افسران امنیتی اسرائیل برای آموزش کارمندان ساواک به ایران اعزام شدند. چنان که پیشتر گفته شد، این گروه جای گروه مشابهی از «سیا» را در ایران گرفت و تا 1965 در ایران باقی ماند و منبع مهم آموزشی ساواک در این دوره بود. تقریباً ازهمان زمان ایران و اسرائیل همکاری در عملیات پنهانی مشترک علیه کشورها و سازماندهی تندروی عرب در خاورمیانه را آغاز کردند. دو کشور در دهه های 1960 و 1970 با استفاده از پایگاههای واقع در غرب ایران به یک رشته عملیات جمع آوری اطلاعات امنیتی علیه عراق دست زدند. در این دوره اسرائیل با همدستی ایران (و ایالات متحده) کردهای بارزانی را در شورش علیه حکومت عراق یاری داد...(2)

سرزمین ایران امکانات و جذابیتهای متعدد دیگری نیز داشت که می توانست در فعالیتهای موساد مؤثر افتد. برخی از این موارد عبارت بود از:

1- وجود بیش از چهل هزار اقلیت یهودی در ایران.

2- وجود تعداد زیادی از کلیمیان کشورهای عربی به ویژه عراق که در اثر عدم پذیرش

ص:206


1- مرتضی قانون، پیشین، صص 269 - 272؛ درآمدی بر ریشه های انقلاب اسلامی، صص 352 - 355.
2- درآمدی بر ریشه های انقلاب اسلامی، ص 352.

جوامع مذکور به ایران مهاجرت کرده و به تدریج به تابعیت دولت شاهنشاهی ایران درآمده اند. طبق سوابق موجود عده ای از این افراد قبلاً در کشورهای عربی به نفع اسرائیل همکاری داشته و در کشور شاهنشاهی ایران نیز ارتباط خود را با اعضای سرویس زیتون«اسرائیل» و همچنین سایر اعضای نمایندگی اسرائیل حفظ و فعالیتهای اطلاعاتی نیز بعضاً از آنها مشاهده شده است.

3- وجود دموکراسی وآزادی مذهب در کشور شاهنشاهی ایران به بهترین وجه برای کلیه اقلیتهای مذهبی به ویژه اقلیت کلیمی.

4- اتکا به ریشه های سیاسی و اقتصادی و مالی که جامعه یهود در طی سالیان دراز در اغلب کشورهای جهان به وجود آورده اند و استفاده و تغذیه کامل از کلیه این امکانات.

5- استفاده از ایدئولوژی صهیونیسم در

بین اقلیت کلیمی ایران.

6- داشتن سازمانهای وسیع فرهنگی و مذهبی و تبلیغات در کلیه کشورهای جهان به ویژه کشورهای اروپایی و امریکایی و تغذیه مؤثر از این مؤسسات چه از نظر اقتصادی و سیاسی و مالی و تبلیغاتی.

دور از واقعیت نیست که در ساختار قدرت و نمودار تشکیلاتی حکومت پهلوی، اهرمی که می توانست حضور و موقعیت صهیونیستها را در ایران تثبیت و تحکیم کند و به علاوه پوشش امنیتی آنها را نیز تضمین نماید، «ساواک» بود.(1)

علل و عوامل دیگری در امور نظامی و نیز امنیتی - اطلاعاتی، موجبات نزدیکی ایران و اسرائیل را فراهم می آورد. برخی از عللی که از دسته بندیهای سیاسی - نظامی منطقه ای و رقابت شوروی و امریکا نشأت می گرفت، عبارت بودند از:

1- همکاریهای محتمل استراتژیک نظامی در صورت حمله یکی از کشورهای عربی به یکی از طرفهای درگیر.

2- استفاده از متخصصین امنیتی اسرائیل در سرکوب ناآرامیهای قومی و سیاسی در ایران.

3- انبار احتمالی تجهیزات نظامی اسرائیل در ایران در صورت بروز تحریم نظامی از سوی برخی از کشورهای غربی و

دریافت تجهیزات نظامی در این گونه مواقع از ایران.

ص:207


1- محمدتقی تقی پور، «پیمان ساواک با موساد»، فصلنامه مطالعات تاریخی، س اول، ش اول، زمستان 1382، ص 112.

4- استفاده از تخصص و تجارب اسرائیلیها در زمینه مدرنیزه کردن تجهیزات نظامی کهنه ایران.

5- بهره گیری از مشاورین نظامی اسرائیل و خرید برخی اقلام نظامی ساخت آن کشور (همچون اسلحه، شعله افکن و سوی پرتاب موشک).

6- مبادله اطلاعات نظامی و ارزیابی قدرت نظامی کشورهای عربی از طریق خرید و یا به غنیمت گرفتن سلاحهای روسی.(1)

ایران امیدوار بود با گسترش رابطه با اسرائیل از نفوذ قابل توجه محافل سیاسی - اقتصادی یهودی در هیئت حاکمه امریکا، برای پذیرش تقاضاهایش و حمایتهای مختلف نظامی و مالی بهره برد. تحولات آتی نشان داد که یهودیان ذی نفوذ در امریکا در موارد متعددی برای برآورده شدن نیازهای شاه از سوی امریکا پادرمیانی می کردند.(2) ضمن اینکه طی دو دهة پایانی رژیم پهلوی، اسرائیل در تأمین اسلحه و تجهیزات موردنیاز حکومت ایران نقش قابل توجهی ایفا نمود.(3) چنانکه از برخی اسناد و مدارک موجود برمی آید تبادل اطلاعات، طرح فروش تجهیزات نظامی اسرائیل به ایران و نیز آموزش نیروهای ساواک از مهمترین دلایلی بود که همکاری موساد و ساواک را توجیه می کرد. رضا پرورش از اعضای بلندپایه ساواک در دادگاه انقلاب اسلامی به مواردی در این باره اشاره کرده است:

برگ بازجویی و صورتمجلس

خوانده: رضا پرورش

تاریخ: 12/2/1358

س - کلیه هدفهایی را که ایران و اسرائیل در همکاری نزدیکشان با یکدیگر تعقیب می کردند چه بود؟

ج - هدفهایی که فرماندهی اطلاعات و نمایندگان اسرائیل بررسی می کردند، یکی تبادل اطلاعات بود که برابر روش جاری تبادل، نمایندگان کشورهایی که با ایران تبادل داشتند اطلاعاتی که از اداره دوم (فرماندهی اطلاعات) می خواستند کتباً نیازمندی می دادند و آنچه فرماندهی اطلاعات از آنها می خواست یا آنها داشتند کتباً به صورت سابقه، در پرونده

ص:208


1- مرتضی قانون، پیشین، صص 313 - 314.
2- همان، ص 317.
3- همان، صص 315 - 316.

هرکشور نگهداری یا در بولتن روزانه درج می شد. برنامه دیگری که اسرائیل به فرماندهی اطلاعات اداره دوم داشت، سالی یک بار رؤسای دسک های (برحسب ضرورت و انتخاب) یک در میان در کشورهای یکدیگر، کنفرانسی برای بررسی و تبادل اطلاعات روی کشورهای موردنظرشان انجام می دادند که در مدت کار من در اداره دوم، یک بار سرلشگر شجاعی با تعدادی از افسران به اسرائیل رفت و یک بار هم سرتیپ مسیح زاده با تعدادی از افسران در اسرائیل در این کنفرانس شرکت جست.

برنامه دیگر، بیشتر جنبه عمومی در سطح ارتش بود. وابسته نظامی اسرائیل سعی داشت تولیدات نظامی اسرائیلی را به

ارتش ایران بفروشد که بر این اساس بیشتر فعالیت آنها با صنایع نظامی و ارتشبد طوفانیان بود. فقط از نظر الکترونیک یک بار نماینده آنها با مسئولین الکترونیک اداره دوم و فرماندهی اطلاعات در زمینه الینت، شرکت جست که گویا به نتیجه ای نرسید.

برنامه دیگر، آموزش تعدادی از پرسنل مدیریت جمع آوری فرماندهی اطلاعات بود که چند جلسه نماینده اسرائیل در این آموزش شرکت جست.

[امضا](1)

اولین تماسهای مأموران و نمایندگان اطلاعاتی - امنیتی موساد با مسئولان ساواک یکی دو سال قبل از آغاز روابط سیاسی غیررسمی دو کشور برقرار شد. هنگامی که لوی اشکول وزیر دارایی اسرائیل در 1957م./1336ش. برای مذاکره و عقد قرارداد اقتصادی وارد تهران شد، مورد استقبال تیمور بختیار - اولین رئیس ساواک - قرار گرفت و در مهمان سرای ساواک اقامت نمود. مدت کوتاهی پس از آن، مصر و سوریه درباره مسائل سیاسی - امنیتی به توافقی با اتحاد جماهیر شوروی دست یافتند. بلافاصله با هدایتهای پیدا و پنهان امریکا، شاه ارتباط امنیتی، اطلاعاتی و سیاسی جدی تری با اسرائیل برقرار کرد که منجر به عقد قرارداد امنیتی - اطلاعاتی میان این کشورها شد. به دنبال این تحولات، تیمور بختیار در اکتبر 1957 به پاریس رفت و موفق شد با یعقوب تسور سفیر اسرائیل در فرانسه ملاقات کرده و درباره مسائل مشترک و مورد علاقه ایران و اسرائیل گفتگو کند. این ملاقات مورد توجه بن گورین - نخست وزیر اسرائیل - و سایر مقامات صهیونیستی قرار گرفت. حدود یک ماه بعد - نوامبر

ص:209


1- تقی نجاری راد، پیشین، صص 105 - 106.

1957 - تیمور بختیار با ایزر (ایسار) هارل رئیس وقت پایگاه موساد در رم ملاقات کرد و طرفین برای آغاز سریع روابط اطلاعاتی - امنیتی دو سرویس به توافقات جدی دست یافتند.

حدود یک ماه پس از این ملاقات، یعقوب کاروز - نماینده موساد - به طور مخفیانه وارد تهران شد تا با مقامات ساواک و احیاناً سایر مقامات کشور درباره راههای گسترش روابط اطلاعاتی - امنیتی موساد و ساواک گفتگو کند. مدتی پس از آن و در پی آشکار شدن وحدت مصر و سوریه در فوریه 1958 و نیز به دنبال وقوع کودتا در عراق و خروج این کشور از پیمان بغداد (سنتو بعدی)، ایران و اسرائیل در گسترش روابط امنیتی - اطلاعاتی جدیت بیشتری نشان دادند و هم زمان با آن، روابط اطلاعاتی - امنیتی آن دو با ترکیه و اتیوپی هم بیش از پیش تقویت شد. شاه به بن گورین نخست وزیر اسرائیل پیغام داد که برای گسترش هر چه بیشتر روابط اطلاعاتی - امنیتی دو کشور از کانال موساد و ساواک آمادگی تام دارد و مایل است روابط دو کشور در زمینه های مختلف اقتصادی و مبادلات تجاری و غیره ارتقاء یابد. به دنبال این تحولات، دکتر زوی دوریل به نمایندگی از اتاق بازرگانی اسرائیل وارد تهران شد تا دفتری در تهران افتتاح کند و این مقدمه ای برای ورود مئیر عزری - یهودی ایرانی الاصل - به ایران و افتتاح نمایندگی غیررسمی سیاسی اسرائیل در تهران شد. عزری که هفت - هشت سال پیش، از ایران به اسرائیل مهاجرت کرده بود، پس از ورود به تهران خود را ایرانی معرفی کرد که بار دیگر به زادگاهش بازگشته است. مئیر عزری حدود 15 سال وزیرمختار و نیز سفیر (البته به صورت غیررسمی) در ایران بود.(1)

ملاقاتهای نهایی رؤسا و مدیران ساواک و موساد برای آغاز رسمی همکاری اطلاعاتی - امنیتی در روز دوشنبه 24مرداد 1339 صورت گرفت. سپهبد تیمور بختیار رئیس ساواک به همراه سرتیپ حسن پاکروان و سرتیپ علوی کیا قائم مقام ساواک، با ایسرهارل رئیس موساد و کاروز از مقامات درجه اول موساد ملاقات کرده و برای گسترش روابط اطلاعاتی - امنیتی فیمابین در زمینه های مشروح زیر به توافق رسیدند:

طبق تصمیمات متحده قبلی روز دوشنبه 24 مرداد جلسه... رؤسای سازمانهای اطلاعات ایران و اسرائیل با حضور سپهبد بختیار - آقایان هارل - کاروز - سرتیپ پاکروان - سرتیپ علوی کیا منعقد شد.

ص:210


1- عبدالرضا هوشنگ مهدوی، پیشین، صص 283 - 286.

آقای هارل اظهارات زیر را نمود:

با توجه به وضع حساس دو کشور و شرایط بحرانی جهان چنانچه در سیاست عالی و در فعالیت بین المللی دو کشور هم آهنگی ایجاد شود و دربارة هدفهای کلی که بین دو کشور می باشد تبادل نظر - مشورت و توافق به عمل آید بدون شک خواهیم توانست در صحنه بین المللی نقش مؤثری بازی کنیم و خطراتی که توجه ما می باشد رفع سازیم.

در اینجا آقای هارل تذکر داد که وضع جهان و خاورمیانه طوری است که پشتیبانی و حفظ منافع ایران از لحاظ اسرائیل جنبه حیاتی دارد و هر عملی که دولت اسرائیل به نفع ایران انجام می دهد در حقیقت قدمی است که به نفع خود اسرائیل برداشته شده است و بنابراین باید تصریح کرد که هر نوع کمک اسرائیل به ایران بدون توقع هیچ گونه عمل متقابلی از طرف دولت شاهنشاهی است و ما اکنون اصراری درباره مبادله نمایندگان سیاسی بین دو کشور نداریم. البته دولت اسرائیل امیدوار است که در آتی این منظور عملی بشود ولی موضوع مزبور فعلاً مطرح نیست.

1. هدفهای کلی:

آقای هارل متذکر شد که هدفهای کلی کار در مرحله حاضر عبارت است از:

- جلوگیری از هرگونه افزایش قدرت ناصر

- دفع حمله تبلیغاتی که جمال عبدالناصر با تشریک مساعی روسها علیه ایران آغاز کرده است. در این خصوص اقدام عمومی در فاش کردن ماهیت حقیقی عبدالناصر و سیاست او لازم است.

- تقویت ایران از نقطه نظر سیاسی و اقتصادی تا مبانی ثبات و پایداری ایران مستحکم تر شود.

دولت اسرائیل حاضر است که تمام امکانات خود را بدون هیچ گونه قید و شرط و با تمام قدرت و با رعایت تمام شرایطی که فعلاً باید دولت ایران ملاحظه نماید در اختیار ایران بگذارد.

2. نحوه همکاری:

همکاری می تواند در حیطه های زیر به طور مؤثری صورت گیرد:

1- حیطه سیاسی

2- حیطه تبلیغاتی

ص:211

3- حیطه اجتماعی

در حیطه سیاسی؛ چنانچه در کشورهای مهم دنیا بین نمایندگان سیاسی دو کشور طبق دستورات مرکز تبادل نظر و مشورت به عمل آید و برای حل مسائل جاری راه مشترکی آغاز شود زودتر و مؤثرتر به منظور خود نائل خواهیم شد و شاید بعضی مسائل که به تنهایی قابل حل نبودند به آسانی

راه حل پیدا کنند. نمایندگیهای دولت اسرائیل تمام تجربیت و معلومات خود را در اختیار نمایندگان ایران خواهند گذاشت. «لوبی»های موجود را به کار خواهیم برد. شرط موفقیت این است که نمایندگیهای خارجی ایران که به طور کلی ضعیف می باشند به طور شایسته ای تقویت شوند و باید به طور قطع برای این منظور در سفارتخانه های مهم تعداد کارمندان ورزیده و شایسته افزایش یابد زیرا در وضع حاضر امکانات اغلب سفارتخانه ها به قدری محدود است که قادر به انجام وظایف محوله نمی باشند.

در حیطه تبلیغاتی: با در نظر گرفتن حمله تبلیغاتی بی سابقه ای که علیه ایران جریان دارد باید تمام وسایل را به کار برد تا از شدت این حمله کاسته شود. برای این منظور باید آشنایی کامل با محیط مطبوعاتی کشورهای مختلف داشت و با شخصیتهای متنفذ این محافل تماس نزدیکی برقرار شود.

و در محیط هر کشور طبق مختصات روانی آن کشور عمل نمود تا به نتیجه برسیم. نمایندگان دولت اسرائیل در خارج در این خصوص معلومات خیلی وسیعی دارند که تماماً در اختیار نمایندگان ایرانی گذاشته خواهد شد. ضمناً برای اعمال نفوذ

در سایر رشته های تبلیغاتی مانند رادیو - تلویزیون و غیره می توان اقدامات مؤثرتری در نظر گرفت.

حیطه اجتماعی و روابط عمومی و اقتصادی: چنانچه با طرق عمل مناسب فعالیتهای دامنه داری برای برقراری تماس با شخصیتهای موثر در طبقات مختلف انجام شود می توان از خیلی امکانات که تا به حال دست نخورده مانده اند استفاده نمود. به عبارت دیگر باید سازمانهای روابط عمومی مجهز و منظمی (که تاکنون یا وجود نداشته و یا به نحو غلطی اداره می شده) تأسیس کرد. در این مورد آقای هارل گفت که دولت اسرائیل از مؤسسات خصوصی موجود تجربه بدی دارد و به این نتیجه رسیده که آنها از مقتضیات و اوضاع حقیقی کشورهای ما بیش از حد بی اطلاع هستند و بالنتیجه نمی توانند عمل مفیدی انجام دهند و با در نظر گرفتن این تجربه دولت اسرائیل تصمیم گرفت که عمل روابط عمومی را

ص:212

رأساً انجام دهد و تا به حال نتیجه رضایت بخشی حاصل شده است. اسرائیل نه فقط حاضر است دستگاه خود را در اختیار ایران بگذارد بلکه نمایندگیهای ایرانی را کمک خواهد کرد تا دستگاه مشابهی برپا کنند. وقتی دستگاه مؤثری ایجاد شد به خودی خود خیلی از مسائل تبلیغاتی و

اقتصادی راه حل مناسبی پیدا خواهد کرد.

3. پیشنهادات برای اقدامات اولیه:

آقای هارل پیشنهاد نمود هر چه زودتر بین وزرای امور خارجه و کشور ملاقاتی به عمل آید تا مسائل فوری همکاری و هم آهنگی مطرح گردد. چنانچه در آتیه نزدیکی چنین ملاقاتی میسر نباشد اجازه داده شود که وزیر امور خارجه اسرائیل نماینده تام الاختیاری نزد آقای آرام اعزام دارد تا مذاکرات لازم را به عمل آورند. سپس باید به نمایندگیهای سیاسی دو کشور در نقاط مهم دنیا دستورات لازم صادر شود و به این منظور پیشنهاد می شود گروه کار که از یک نفر ایرانی و یک نفر اسرائیلی مرکب خواهد بود تشکیل و به نقاط موردنظر اعزام شوند تا در محل ترتیبات لازم همکاری دوجانبه را بدهند.

سپهبد بختیار در اینجا اظهار داشت پس از اینکه مطالب بالا بشرفعرض رسید و مورد تصویب واقع شد ترتیب لازم برای همکاری دو کشور داده خواهد شد.

در قسمت دوم مذاکرات ترتیبات همکاری بین مأمورین دو سرویس مورد مطالعه واقع شد و عملیاتی که تا به حال انجام گفته مرور شد و اصلاحات لازم برای پیشرفت کار

مطرح گردید.(1)

رؤسای دو سرویس درباره حیطه عمل و فعالیت مشترک اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی و نیز چگونگی بهره گیری از امکانات و تجارب فیمابین به توافقات چشمگیری دست یافتند. چنانکه پیش بینی می شد اولین توافقات دو سرویس درباره چگونگی همکاری اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی مشترک در برابر کشورهای عربی (و در درجه اول مصر و سوریه) بود. ساواک در این باره چنین گزارش داده است:

در تاریخ 24 - 25 و 26 مرداد 1339 (مطابق با 15 - 16 و 17 اوت 1960) کمیته اطلاعاتی مشترک ایران و اسرائیل مرکب از آقایان آلموگ - رابکین - بابایی به نمایندگی از طرف اسرائیل و انصاری - عظیما - کاوه - عالیخانی از طرف ایران تشکیل شد.

ص:213


1- عبدالرحمن احمدی، پیشین، صص 149 - 153.

دستور کمیته به شرح زیر بود:

1- فعالیتهای علیه سوریه و مصر از لبنان

2- فعالیتهای علیه سوریه و مصر از کشورهای بی طرف دیگر

3- استخدام مأمورین ویژه تحت پوششهای مختلف و آموزش آنها

4- تأمین وسایل ارتباطی برای مأمورین موجود و بهبود وضعیت ارتباطی آنها

5- شروع عملیات مخصوص

6- تهیه اسناد ایرانی برای مأمورین ویژه سرویس اسرائیل

7- کسب اخبار از منابعی که من غیر عمد اطلاعاتی را افشاد می کنند (منابع ناآگاه)

کمیته مشترک به اتفاق آراء تصمیم گرفت پیشنهادات زیر را برای تصویب به رؤسای سرویسهای اطلاعاتی دو کشور تعلیم نماید.

1- فعالیتهای علیه سوریه و مصر از لبنان.

الف) سرویس ایران یک نفر با پوشش مناسب در سفارت ایران در بیروت مستقر سازد. این شخص ممکنست [ممکن است] به وسیله سرویس اسرائیل تعلیم داده شده و با محیط خدمتی خود آشنا گردد. از طرف سرویس اسرائیل وسائل ارتباط لازم در اختیار او گذارده خواهد شد.

ب) باید از وجود ایرانیهای مقیم لبنان - لبنانیها و سوریهای مخالف ناصر مقیم لبنان (که شناخته نشده اند) برای ایجاد شبکه اطلاعاتی به منظور کسب اطلاع از سوریه استفاده نمود. سرویس اسرائیل حاضر است فهرست تعدادی اشخاص نشان شده را در اختیار سرویس ایران گذارده و حتی المقدور راجع به تحقیق در اطراف نشان شده ها و استخدام اشخاص مناسب به سرویس ایران کمک نماید.

ج) تحقیق دربارة نمایندگیهای مختلف لبنان که در سوریه مستقر می باشد (از

قبیل نمایندگی تجارتی - بانکی - بیمه - حمل و نقل و غیره) و بررسی درباره امکان استفاده اطلاعاتی از طریق این نمایندگیها.

2- فعالیت علیه سوریه و مصر از کشورهای بی طرف دیگر:

الف) بررسی امکان عملیاتی علیه مصر از طریق کشورهای لیبی - سودان - عربستان سعودی.

ب) بررسی امکان استفاده از سودانیهایی که در مصر کارمند ادارات دولتی هستند و به آنها

ص:214

از طرف دولت مصر به منظور مستعفی کردن آنها فشار آورده می شود و بالنتیجه این اشخاص از دستگاه ناراضی هستند.

ج) در هر نقطه از جهان که دو کشور ایران و ج.م.ع نمایندگی سیاسی دارند مأمورین سرویس ایران اشخاص مناسبی را در بین کارمندان نمایندگی سیاسی ج.م.ع نشان کرده و به تدریج در مورد استخدام آنان مطالعه می نمایند. سرویس اسرائیل در مورد استخدام این قبیل نشان شده ها کمک خواهد کرد.

3- استخدام مأمور ویژه:

دو سرویس ایران و اسرائیل فعالیت مشترک فعلی خود را به منظور استخدام و تربیت مأمور توسعه خواهند داد. سرویس اسرائیل

حاضر است برای تعلیم مأمورین سرویس ایرانی (به طور نظری و عملی) در صورت لزوم به نقاط دیگر جهان نیز کارشناسانی بفرستد.)

4- وسایل ارتباط:

سرویس اسرائیل برای تکمیل وسایل ارتباط مأمورین سرویس ایران حاضر است هرگونه وسیله از قبیل بی سیم - مرکب نامریی - وسایل عکاسی - مخفی کردن پیام و غیره در اختیار سرویس ایران بگذارد و طرز به کار بردن آنها را نیز تعلیم دهد. سرویس ایران صورت نیازمندیهای خود را تهیه و به سرویس اسرائیل خواهد داد.

5- شروع عملیات مخصوص:

عملیات مخصوص دو سرویس باید با توجه به دو اصل صورت گیرد:

(یکم) - بررسی فعالیتهای اطلاعاتی و تخریبی ناصر در خاورمیانه و مقابله با آنها[.] در این مورد لازم است نحوه نفوذ در سازمان اطلاعاتی مصر و سوریه[،] روش رسوخ در میان عوامل ناصر و پایگاههای وی در خاورمیانه و کشورهای دوست دیگر مورد مطالعه قرار گیرد.

(دوم) - نقطه ضعف ناصر در سوریه است. بنابراین باید نهایت کوشش را برای کسب اطلاع از وضع سوریه به کار برد و درباره شرایط فعلی محافل و طبقات مختلف این

کشور دقیقاً تحقیق کرد و با توجه به آنها برای وارد آوردن ضربه مهلک به ناصر در سوریه از وضعیت مناسب استفاده نمود.

با توجه به نکات فوق توصیه های زیر می شود:

الف) اقدام به عملیات ویژه مشترک در کشورهای عرب با توجه به امکانات ارتباطی ایران

ص:215

(استفاده از محافل اقتصادی سوریه که از ناصر بیزار هستند و همچنین بررسی امکان بکار بردن اعضای حزب منحله بعث). هدف این عملیات کشف فعالیت محافل مصری و طرفدار مصری و پیدا نمودن طرق مقابله با آنها است.

ب) بررسی روابط فعلی ایران و سوریه پس از قطع روابط سیاسی با ج.م.ع در این مورد باید امکان استفاده از تجار سوری مقیم ایران - پرواز هواپیماهای ایرانی از فراز سوریه و رفت و آمد کشتیهای ایرانی را در بنادر ج.م.ع موردنظر قرار داد.

ج) کسب اطلاع از مدارکی که محتملاً در سفارت ج.م.ع در ایران.

سرویس ایرانی حاضر است مدارک هویت لازم (شناسنامه و گذرنامه) جهت مأ«ورین اسرائیلی که به صورت یک نفر ایرانی به کشور عربی اعزام می شوند تهیه نماید.

7- تحقیق از منابع ناآگاه:

باید به مأمورین اطلاعاتی دو سرویس اهمیت استفاده از منابع ناآگاه توضیح و تعلیمات کافی داده شود. منابع ناآگاه در صورتی که به نحو زیرکانه و صحیحی مورد استفاده قرار گیرند یکی از مفیدترین و سرشارترین منابع اطلاعاتی می باشند. دو سرویس باید مرتباً فهرستی از مطالبی که می توان دربارة آنها اطلاعاتی از منابع ناآگاه تهیه کرد در اختیار مأمورین خود بگذارند.

- به منظور تسهیل امکان اجرای برنامه فوق سرویس ایرانی یک مأمور برای ارتباط با سرویس اسرائیل معرفی خواهد کرد.

- به منظور بررسی نتیجه فعالیتهای محوله در مورد پیشنهادات بالا و تشخیص معایب و نواقص و طرق مرتفع ساختن آنها کمیته اطلاعاتی مشترک دو سرویس سه ماه دیگر از این تاریخ در اسرائیل تشکیل جلسه خواهد داد.(1)

روابط ایران و اسرائیل به طور عام و همکاریهای اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی ساواک و موساد به طور خاص از آغاز دهة 1340ش. گسترش یافت. در این میان امریکا با حساسیت بسیار، روند همکاریهای طرفین را پیگیری، ارزیابی و هدایت می کرد. نمایندگان طرفین، به انحاء گوناگون، اخبار روند تحولات و روابط سیاسی - اقتصادی و امنیتی خود را در اختیار

ص:216


1- همان، صص 153 - 156.

امریکا قرار می دادند.(1) با این احوال، شاه تلاش می کرد موضوع گسترش روابط سیاسی، امنیتی و اقتصادی ایران و اسرائیل، به دلیل جلوگیری از گسترش ناآرامیهای سیاسی و مخالفت روحانیون و علما که دشمن رژیم صهیونیستی بودند، در هاله ای از ابهام گذارده و مخفی نگه دارد.(2)

در همین حال، نمایندگان و مأموران مخفی و پیدای اسرائیل در ایران، تلاش کردند تا زمینه های گسترش روابط میان اسرائیل و ایران را فراهم آورند. از جمله این اقدامات، ارتباط با برخی مدیران نشریات و روزنامه های وابسته به حکومت بود تا با انتشار مطالبی در نشریات تحت مدیریت خود، به این مهم جامه عمل بپوشانند. البته در این رابطه صهیونیستها از توزیع هدفمند پول بین مدیران نشریات دریغ نمی کردند. بر اساس اسناد به دست آمده از سفارت امریکا در تهران:

نماینده غیررسمی اسرائیل در تهران، در گنجاندن موضوعاتی در طرفداری از اسرائیل، در مطبوعات محلی بسیار فعال بوده است. تماسهای وی از طریق عباس شاهنده ناشر مجله فرمان و مهندس عبدالله والا ناشر و مالک تهران مصور صورت می گیرد. چنین شایع است که وی درخلال هفته اول نوامبر یکصد هزار ریال به روزنامه نگاران پول داده است.(3)

هم زمان با اقداماتی از این نوع، مأموران موساد در ایران اقداماتی می کردند که هدف آن گسترش بیشتر روابط بین دو کشور بود. از جمله این اقدامات غیررسمی و مخفی، تماس با رجال و دولتمردان متعدد کشور و القای ضرورت نزدیکی هر چه بیشتر اسرائیل و ایران و لزوم اتحاد آنان در برابر جهان عرب بود. فعالیت نمایندگان اسرائیل به حدی مشکوک و غیرعادی می نمود که حتی سفارت امریکا در تهران هم اطلاع دقیقی از چند و چون آن نداشت. از جمله

این مأموران سیاسی - اطلاعاتی اسرائیل در تهران دکتر زوی دوریل بود. سفارت امریکا در تهران در 28 آوریل 1965/8 اردیبهشت 1344 در این باره چنین گزارش کرده است:

دکتر زوی دوریل، نماینده اسرائیل در محل، در زندگی مشکوکی به سر می برد. او به طرز گسترده ای در بین هیئت دیپلماتیک می پلکد اما جزو آنان نمی باشد. کوشش وی در حدود یک سال پیش برای معرفی خودش به عنوان سفیر از جانب دولت ایران به طور قطع با

ص:217


1- جواد منصوری، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، صص 310 - 311.
2- عبدالرضا هوشنگ مهدوی، پیشین، ص 290.
3- مرتضی قانون، پیشین، صص 269 - 270.

شکست مواجه گردید. (او وادار به پس گرفتن بخش نامه ای شد که او در آن از طرف خود به عنوان سفیر اسرائیل امضاء کرده بود). تاکنون او تماسهایش را گسترش داده است و شکی نیست که دارای تماسهای مؤثری با مقامات ایرانی می باشد. دوریل هشت سال است که در ایران به سر می برد و در بسیاری از فعالیتها مشغول به کار می باشد... اشکالی که ما در رابطه با وی داریم این است که کاملاً واضح است که در میان اقدامات متنوع وی، که شامل شایع کردن گزارشات آشوب طلبانه در مورد ناصر نیز می شود، دلگرمی وی به خطی است که ناصر به وسیله کمک امریکاییان نگاهداشته می شود.(1)

چنانکه دلخواه امریکا و رهبران اسرائیل بود موساد در زمانی بسیار کوتاه نفوذ قابل توجهی در ایران به دست آورد و روابط بسیار نزدیک و گسترده ای با ساواک ایجاد کرد.

4- موساد در ایران

شواهد موجود نشان می دهد که امریکادر تلاش بود هم زمان با گسترش روابط موساد و ساواک، بسیاری از مسئولیتهای سیا را در ایران و خاورمیانه به موساد واگذارد. تا آغازین سالهای دهة 1340ش. سیا در تشکیل، آموزش، تجهیز و راهبری ساواک نقش درجه اول داشت و اینک امریکا در نظر داشت با سپردن بخش مهمی از مسئولیتهای جاری سیا به موساد از نیرو و توان سیا در امور مهم تری استفاده کند. با این حال هدف امریکا از این طرح، کاهش حضور سیا در ایران و کاهش همکاری با ساواک نبود؛ بلکه مقصود اصلی حضور بیشتر موساد در ایران بود تا با هماهنگی با ساواک که خود تابعی از خواسته های سیا بود، هماهنگی بیشتری بین سرویسهای دوست در ایران و خاورمیانه به وجود آید. به عبارت دیگر با حضور موساد در ایران، در حیطه وظایف و عمل سرویسهای اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی حامی سیاستهای امریکا در منطقه، تغییراتی حاصل شد. در این میان اسرائیل به دلیل درگیری و دشمنیهای آشکاری که با دنیای اسلام و کشورهای عربی داشت، بیش از پیش می توانست با تهدیدات موجود مقابله کند. امریکا ترجیح می داد همگام با حضور قدرتمند سیا در ایران، روابط ساواک و موساد را گسترش دهد و از امکانات بسیاری که ایران در اختیار اسرائیل قرار می داد بهره برد. امریکا امیدوار بود در فاصله ای نه چندان دور، در موارد بسیاری

ص:218


1- -. همان، ص 270.

در حیطه وظایف و عمل ساواک و موساد یگانگی و همسویی ایجاد شود. گفتنی است بین خواسته ها، اهداف و حیطه عمل این دو سرویس در مسائل مختلف داخلی و خارجی و نیز فعالیتهای اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی در رابطه با امنیت داخلی و کشورهای هدف، اختلاف آشکاری وجود نداشت. گویی حکومت ایران هم مانند اسرائیل باکشورهای اسلامی و عرب اختلاف دارد. به تبع آن، اعمال سیاستی واحد و همسان در قبال این کشورها توسط موساد و ساواک، انکارناپذیر می نمود. تحولات آتی نشان داد که امریکا و اسرائیل در بهره گیری از این سیاست، موفقیتی قابل توجه کسب کرده و ساواک چنانکه دلخواه سیا و موساد بود، در مسیر مطلوب آن دو گام برمی دارد.(1)

از اوایل دهة 1340ش.و هم زمان با ریاست سرلشکر حسن پاکروان بر ساواک، روابط

موساد و ساواک گسترش یافت و با هدایتهای سیا و امریکا، موساد نه به عنوان سرویس جایگزین بلکه به مثابه سرویس مکمل و در عین حال پرتوان به جمع سرویسهای دوست و همگرا در ایران و خاورمیانه پیوست.(2) با گسترش روابط موساد و ساواک، کمربند امنیتی امریکا در برابر شوروی در منطقه استراتژیک خاورمیانه، استحکام بیشتری یافت. بدین ترتیب پس از امریکا، اسرائیل دومین کشوری بود که با ایران روابط استراتژیک داشت. با روند رو به گسترش روابط اطلاعاتی - امنیتی ایران و اسرائیل، ایران بیش از پیش در مدار امریکا و غرب قرار گرفت و به تبع آن از کشورهای اسلامی دور افتاد. موضوعی که البته در این میان مورد توجه قرار نگرفت، تأمین منافع جهان اسلام بود. گازیورووسکی در این باره می گوید:

ایران در این دوره روابط بسیار نزدیکی را با اسرائیل به جریان انداخت. ایران در سال 1950 با اسرائیل روابط سیاسی غیررسمی برقرار کرد، و در سال 1957 به اسرائیل اجازه داده شد که یک دفتر روابط در تهران تأسیس کند. افزون بر همکاری نزدیک دو کشور در زمینه های اطلاعاتی و نظامی، ایران در دهة 1960 مقدار قابل توجهی نفت به اسرائیل می فروخت و به ساخت خط لوله نفتی ایلات - اشلکون کمک مالی کرد، و اسرائیل هم به ایران کمکهای کشاورزی و کمک در برابر بلایای طبیعی می داد. گرچه هر دو دولت کوشیدند که تا آنجا که ممکن بود در روابط خود محتاط باشند، ولی بسیاری از ایرانیان آگاه، تا اندازه ای از

ص:219


1- مارک. ج. گازیورووسکی، پیشین، صص 269 - 270.
2- محمدتقی تقی پور، استراتژی پیرامونی اسرائیل، ص 116.

روابط واقعی و نزدیک دو کشور اطلاع داشتند.

بسیاری از ایرانیان با مردم فلسطین در زمینه های ضدامپریالیستی یا پان - اسلامی، ابراز همدردی می کردند و از این روی به شدت از تمایل شاه به حفظ روابط نزدیک با اسرائیل، منزجر بودند. افزون بر این، همین که امریکا به اسرائیل نزدیک تر شد، بسیاری از ایرانیان روابط ایران و اسرائیل را، بیش از پیش نشانگر نفوذ امپریالیسم امریکا در ایران به حساب آوردند.

پس از افزایش انفجارآمیز بهای نفت و خروج نیروهای نظامی بریتانیا از خلیج فارس، شاه به گونه ای فزاینده، درگیر کشمکشهای منطقه ای مانند درگیری در عمان و شاخ افریقا شد. بسیاری از ایرانیان، این گونه اقدامها را نمونه بارزتر همراهی ایران با امپریالیسم امریکا به حساب می آوردند. در میان این کشمکش های منطقه ای، به ویژه قیام ظفار در عمان، برای ایرانیان هشدار دهنده بود، زیرا سربازان ایرانی در این سرزمین جنگیده و کشته می شدند تا قیام مسلمانان علیه یک پادشاه خودکامه را که چیزی بیش از یک دست نشانده بریتانیا به حساب نمی آمد، سرکوب کنند.(1)

گسترش مخالفت کشورهای عربی با شاه و حمله به مشی او در برابر دنیای اسلام، بیش از پیش در دوستی او با اسرائیل مؤثر افتاد. برخی کشورهای عربی در رسانه های خود، شاه را خائن به آرمانهای دینی و اسلامی ارزیابی می کردند که با دشمن بزرگ جهان اسلام (اسرائیل) پیوندهای گسترده ای برقرار کرده است. هم زمان، جوسازیهای اسرائیل و نیز حمایتهای پیدا و پنهان برخی کشورهای عربی از مخالفان سیاسی شاه، موجب نزدیکی هر چه بیشتر ایران با اسرائیل شد.(2)

بن گورین نخست وزیر اسرائیل در این باره پیشگام سایر رهبران اسرائیل بود. او طی نامه ای در اوایل دهة 1340ش. به شاه هشدار داد که اگر در گسترش روابط

سیاسی و امنیتی با اسرائیل بیش از این تعلل شود، از سوی کشورهای تندرو عرب تبعات سوئی متوجه شاه و رژیمش خواهد شد.

مسافرت نیکیتا خروشچف دبیرکل حزب کمونیست شوروی در اردیبهشت 1343 به قاهره که گسترش روابط شوروی و مصر را در پی داشت، بیش از پیش شاه را برای گسترش روابط

ص:220


1- مارک. ج. گازیورووسکی، پیشین، صص 411 - 412.
2- علی فلاح نژاد، پیشین، صص 69 - 76.

خود با اسرائیل مصمم ساخت. طی سالهای بعد و به دنبال تحولات سیاسی - امنیتی که هر از گاه در خاورمیانه و کشورهای عربی روی می داد، رهبران اسرائیل می کوشیدند روابط خود را با ایران تحکیم بخشند. تا اوایل دهة 1970م./1350ش. که مصر قرارداد کمپ دیوید را با اسرائیل امضاء کرد، تندرویهای رهبران سیاسی این کشور همواره بزرگترین سلاح تبلیغاتی رژیم صهیونیستی برای نزدیک کردن سیاست خود با رژیم پهلوی بود.(1) دیگر کشور عربی که با اعمال سیاستهای قهرآمیز در برابر اسرائیل و نیز حکومت ایران موجبات همکاریهای گسترده ساواک و موساد را فراهم آورد عراق بود. موساد و ساواک طی حدود 20 سال همکاری، بخش مهمی از فعالیت مشترک خود را به عراق اختصاص دادند.

عراق، با حکومت پهلوی رقابتی پرتنش داشت و کشمکشهای سیاسی و تهدیدات نظامی - امنیتی طرفین بر ضد دیگری تمامی نداشت.(2)

مسائلی از این دست، روابط ایران و اسرائیل را گسترش داده و این دو کشور را به یکدیگر وابسته کرد. فرد هالیدی تصریح می کند که در شرایط انزوای ایران از سوی کشورهای

اسلامی خاورمیانه، ایران و اسرائیل مشتاقانه روابطشان را «تحکیم» بخشیدند.(3) ایران بیش از هر کشور دیگری با صهیونیستها روابط سیاسی - امنیتی و اقتصادی داشت. ویلیام سولیوان آخرین سفیر امریکا در ایران، در این باره می گوید:

شاید مطلع ترین همکاران خارجی من در تهران، که کمتر از امه به چشم می خورد نمایندة سیاسی اسرائیل در تهران بود. او که یکی از دیپلماتهای ارشد کشور خود به شمار می رفت در تهران عنوان سفارت نداشت. زیرا با وجود روابط نزدیک و صمیمانة اسرائیل با حکومت شاه، چون ایران یک کشور اسلامی بود شاه ترجیح می داد روابط ایران و اسرائیل در سطح غیرسمی باقی بماند. با وجود این چون قریب هشتاد هزار یهودی در ایران زندگی می کردند و جامعة یهودیان ایران در کلیة رشته های تجارت و اقتصاد ایران رسوخ کرده بودند دیپلماتهای اسرائیلی در تهران به شبکه اطلاعاتی وسیعی در ایران دست داشتن که نظیر آن در اختیار هیچ کشور دیگری نبود.(4)

ص:221


1- همان، صص 80 - 86.
2- همان، صص 87 - 99.
3- فرد هالیدی، پیشین، صص 288 - 289.
4- ویلیام سولیوان، پیشین، ص 43.

مایکل لدین از کارگزاران سیاست خارجی امریکا نیز با اشاره به خشم انقلابیون ایران به رهبری امام خمینی(ره) از اسرائیل، درباره روابط گسترده ایران و اسرائیل چنین نوشته است:

کسانی که به روابط میان ایران و اسرائیل آشنایی ندارند، چه بسا از شدت

خشم آیت الله خمینی از همان سال 1975 دچار شگفتی شوند. آنها عموماً از این امر بی خبرند که همه نخست وزیران اسرائیل از دیوید بن گوریون گرفته تا مناخیم بگین در این دوره به تهران رفته اند همچنان که بسیاری از رجال دیگر اسرائیلی این کار را کرده اند، مثلاً موشه دایان و اسحاق رابین، در کمال خفا به تهران رفته اند، تا با همتایان ایرانی خود دربارة منافع مشترکشان گفتگو کنند و میان دو کشور همکاری شدیدی وجود داشته است.

ایران برای اسرائیل معتمدترین تأمین کننده نفت بوده است و اسرائیل در عوض با کمک به تهران در زمینه آمادگی نظامی و با سهیم کردن ایران تا حد معینی در اطلاعات سرویسهای اطلاعاتی خود و حتی با تأمین کمک فنی واکنش نشان داده است.

اسرائیل در تهران سفارت نداشت، لکن یوری لوبرانی رئیس هیئت اسرائیلی در ایران به اندازه هر دیپلمات دیگری که رسماً این عنوان را داشت، سفیر بود.(1)

5- پایگاههای اطلاعاتی موساد در ایران

بر اساس همین روابط نزدیک و منافع مشترک بود که شاه موافقت کرد موساد در بخشهای غربی و جنوبی کشور چند پایگاه جاسوسی - اطلاعاتی ایجاد کند و با یاری ساواک

بر ضد کشورهای عربی - اسلامی منطقه به اقدامات جاسوسی و اطلاعاتی دست زند. حسین فردوست، موساد را پس از سیا، فعال ترین سرویس اطلاعاتی - امنیتی خارجی می داند که در ایران حضور گسترده داشت.(2)

از همان سالهای نخست دهة 1340ش. سازمان موساد با همکاری ساواک، سه پایگاه اطلاعاتی - جاسوسی در استانهای خوزستان، ایلام و کردستان تأسیس کرد که عمده فعالیت آن عملیات اطلاعاتی - جاسوسی بر ضد عراق و برخی کشورهای عربی دیگر بود. برخی از همکاران اطلاعاتی موساد و ساواک در این پایگاهها، عرب بودند و تابعیت کشورهای عراق،

ص:222


1- فخر روحانی، اهرمها، ج 1، صص 192 - 193.
2- حسین فردوست، پیشین، ج 1، ص 551.

کویت، امیرنشینهای امارات، بحرین و نیز عربستان را داشتند. طی سالهای بعد، فعالیت این پایگاهها گسترش یافت و با بهره گیری از تجهیزات جاسوسی مدرن و نصب رادارهای متعدد در مناطق مختلف مرزی ایران با عراق، بخش اعظمی از خاک این کشور تحت کنترل قرار گرفت.(1)

چنانکه از خاطرات فردوست برمی آید، مقامات موساد برای بهره گیری بیشتر از امکانات ساواک در پایگاههای خود، حتی به برخی مقامات ساواک ماهیانه مقرری هایی می پرداختند که فردوست از آن به رشوه تعبیر کرده است. فردوست فعالیت این پایگاهها را برای اهداف جاسوسی موساد بسیار مفید ارزیابی می کند و تصریح می کند که برای اداره آنها از مأمورانی بسیار ورزیده و کارآزموده بهره گرفته می شد. در بخشهایی از خاطرات فردوست در این باره چنین می خوانیم:

زمانی که در سال 1340 به ساواک رفتیم، سرتیپ علوی کیا (قائم مقام سابق ساواک) فردی به نام یعقوب نیمرودی را به من معرفی کرد و گفت که محمدرضا اجازه داده که او با ساواک رابطه داشته باشد و تبادل اطلاعات نماید. نیمرودی درجه سرهنگ دومی داشت و رئیس اطلاعات سفارت

مخفی اسرائیل بود. او یک ماه بعد به دیدن من آمد و ضمن تشکر از همکاری برخی ادارات کل ساواک (ادارات کل دوم و سوم و هشتم) پاکتی به من داد. دیدم که در پاکت مبلغ 80 هزار تومان (یا 60 هزار تومان) وجه نقد است. از او پرسیدم که این مبلغ چیست؟ پاسخ داد: «از بدو همکاری برون مرزی هر ماهه این مبلغ به سرتیپ علوی کیا بابت هزینه هایی که ساواک در این همکاری متحمل می شود، پرداخت می گردد!» پاکت را به او پس دادم و گفتم: فعلاً نزد خودتان باشد تا با علوی کیا ملاقات و موضوع را مطرح نمایم. او هم پس گرفت و خداحافظ کرد. با سرتیپ علوی کیا ملاقات کردم و جریان را پرسیدم. گفت: «مدتی است که اسرائیلیها 3 پایگاه برون مرزی در غرب و جنوب ایران احداث کرده اند و بابت هزینه هایی که ساواک از این بابت متحمل می شود، هر ماهه این مبلغ را به ساواک می پردازند که به مسئول هزینه های سرّی ساواک داده می شود.» گفتم: اگر ساواک اجازه ایجاد این 3 پایگاه را داده، دیگر اجازه خانه پرسنل اسرائیلی و تهیه غذا و سایر تسهیلات که با ستاد مرکزی ساواک نیست و اینها در هر محلی که هستند رئیس

ص:223


1- تقی نجاری راد، پیشین، صص 68 - 71.

ساواک آن منطقه می تواند تسهیلات را فراهم آورد و هزینه

مربوطه را خودشان بدهند. در حالی که پرداخت وجه به قائم مقام ساواک مثل این است که بابت اجازه ایجاد 3 پایگاه به مقام عالی ساواک رشوه می دهند. علوی کیا گفت: «هر طور مصلحت بدانید. ظاهراً راه حل پیشنهادی شما صحیح تر است!» به این ترتیب مسئله پول منتفی شد و نیمرودی دیگر هیچ بحثی در این باره نکرد. پاکروان اهل این حرفها نبود، ولی به احتمال زیاد معتضد، که رئیس قسمت اطلاعات خارجی ساواک (یعنی ادارات کل دوم و هفتم) بود به اتفاق علوی کیا، با نیمرودی وارد معامله شده و این پول را میان خود تقسیم می کردند...»(1)

فردوست درباره روند فعالیت پایگاههای سه گانه جاسوسی موساد در قلمروهای غربی و جنوبی ایران و حیطه فعالیت و عمل هر یک از آن پایگاهها نیز اطلاعات جالب توجهی ارائه کرده است:

به هر حال، اسرائیل دارای 3 پایگاه برون مرزی در ایران بود، که احتمالاً از سال 1337 این پایگاهها ایجاد شده بود. این 3 پایگاه در خوزستان (مرکز اهواز)، درایلام (مرکز ایلام) و در کردستان (مرکز بانه یا مریوان) و در محلی مستقر بود که ساواک هم در آن محل باشد. در آن زمان اطلاعی از وضع این پایگاهها نداشتم

و اداره کل آموزش هم وجود نداشت تا کسب اطلاع کنم، لذا برای آشنایی کامل و دقیق از سازمان برون مرزی اسرائیل و نحوة گردآوری اطلاعات، خواستم که بهترین رئیس پایگاه به تهران احضار شود، که گفته شد رئیس پایگاه خوزستان است. او 3 روز در تهران ماند و صبح و بعد از ظهر هر چه لازم بود دیکته کرد و من همه را نوشتم و بعداً بر اساس آن یک جزوه مدون، تنظیم نمودم. این جزوه به حدی کامل بود که بعدها هر چه در ساواک در زمینه برون مرزی آموزش داده می شد به کاملی این جزوه نبود. از همان روز اول مشهود بود که این فرد از افراد ممتاز سازمان برون مرزی اسرائیل است. لذا، بعدها او را چند بار برای آموزش به اداره کل دوم دعوت کردم و متوجه شدم که حتی از نیمرودی نیز ورزیده تر است.

هدف پایگاههای برون مرزی اسرائیل در ایران، عراق و کشورهای عربی بود و اکثر مأمورین را این 3 پایگاه استخدام می کردند و پس از آموزش کامل مرحله بهره برداری شروع می شد. اکثر مأمورین پایگاهها عراقی بودند، ولی پایگاه خوزستان موفق شد تعدادی مأمور کویتی و

ص:224


1- حسین فردوست، پیشین، صص 366 - 367.

بحرینی و امیرنشینهای امارات و حتی افرادی از عربستان سعودی را نیز

استخدام و به کار گمارد، به طوری که از این 3 پایگاه کلیه اطلاعات لازم از عراق و تا حدی از کویت و امارات و عربستان و سوریه جمع آوری می شد. البته منظور اسرائیلیها در شروع کار عراق بود، ولی به تدریج امکانات به حدی زیاد شد که کشورهای فوق الذکر را نیز تحت پوشش قرار داد. یک نسخه از کلیه اطلاعات جمع آوری شده به اداره کل دوم ساواک تحویل می شد و یک نسخه نیز به سرعت به اسرائیل ارسال می گردید. باید اضافه کنم که اداره کل دوم ساواک نیز دارای حدود 10 پایگاه برون مرزی برای کار در عراق و کشورهای عربی بود، ولی نتیجه کار این 3پایگاه اسرائیلی حتی با مجموع کار آن 10 پایگاه نیز قابل مقایسه نبود. علت عدم ورزیدگی و عدم تجربه کافی رهبران برون مرزی اداره کل دوم بود.(1)

علی الظاهر پایگاههای سه گانه اطلاعاتی - جاسوسی موساد در مناطق غربی و جنوبی ایران در سال 1346 برچیده شد و مسئولان آن سازمان ترجیح دادند از آن پس، هدایت شبکه های اطلاعاتی گسترده ای را که تا آن هنگام در ایران ایجاد کرده بودند (گفته شده که در همین رابطه حدود 300 نفر مأمور ورزیده اطلاعاتی و جاسوسی تربیت شده و به کار گرفته شده بودند) از خاک اسرائیل برعهده گیرند.(2) چند سال بعد، بار دیگر اسرائیل درصدد برآمد پایگاههای سه گانه اطلاعاتی - جاسوسی در غرب و جنوب ایران را فعال سازد، اما رؤسای

ساواک چندان تمایلی به فعالیت دوباره آن نشان ندادند. در آستانه قرارداد صلح ایران و عراق در الجزایر (1975م./1354ش.) برخی کارشناسان و مدیران ارشد ساواک هشدار دادند که با فعال شدن دوباره پایگاههای اطلاعاتی موساد در مناطق غربی و جنوبی کشور، در روند صلح دو کشور (ایران و عراق) مشکلات جدی بروز خواهد کرد. در این میان، رئیس وقت ساواک خوزستان ضمن اشاره به اثرات سوء فعالیت پایگاههای جاسوسی سه گانه مذکور، گفته که همکاریهای گذشته، فایده قابل اعتنایی برای ایران نداشته است. وی به تبعات سوء از سرگیری فعالیت این پایگاهها در روابط ایران و عراق نیز پرداخته است:

عطف به 38319/243 - 1/11/54

موضوع استقرار مجدد رهبر عملیات برون مرزی دوستان زیتون(3) در آبادان و شروع همکاری

ص:225


1- همان، صص 367 - 368.
2- همان، ص 370.
3- زیتون نام مستعار موساد است.

مشترک با پایگاه برون مرزی، این ساواک با بررسی سوابق همکاری 12 ساله دوستان زیتون در خوزستان و نتایجی که در گذشته به دست آمده به شرح زیر اظهارنظر می گردد:

1- دوستان زیتون انتظار بهره کار منابع را داشته و به حفاظت آنها کمترین توجهی نمی نمودند و در نتیجه آخرالامر تعدادی منابع ایرانی و عراقی لو رفته و تعدادی نیز دستگیر و اعدام و تعدادی هم متواری و پناهنده شدند که هنوز از نظر تأمین مخارج خانواده آنها ساواک با مشکلاتی درگیر است.

2- به طور کلی عدم آشنایی رهبر عملیات برون مرزی دوستان [اسرائیلیها] به زبان

خارجی و بعضاً عدم آگاهی از خصوصیات اخلاقی، طرز زندگی، آداب و سنن و تعصبات مذهبی منطقه ای ساکنان نوار مرزی باعث می گردد که اگر رهبر عملیات دوستان زیتون از ابتدای نشان کردن در جریان ماوقع قرار نگیرد به نامه پراکنی و شکوه و شکایت نزد اولیای خود در مرکز می پردازد[...]. و اگر در جریان قرار گیرند و در عملیات شرکت کنند ناخودآگاه چنان رفتار می کنند که نشان شده را یا بری از همکاری و یا بسیار متوقع و یا مطلع از فعالیت به نفع یک کشور بیگانه می نمایند[...]. بعضاً دوستان زیتون مایل بودند که زیرکانه و مخفیانه منابع پایگاه برون مرزی خود را مستقیماً خود از طرق دیگری اداره نمایند[...].

5- با توجه به توافقت سیاسی و مرزی بین دولتین ایران و عراق و تعهدات سیاسی ناشی از آن و تشدید مراقبتهای نوار مرزی و هوشیاری دستگاههای ضداطلاعاتی حریف و صدور اوامر مؤکد در زمینه رعایت کامل حفاظت در جلوگیری از لو رفتن عوامل و دیگر کارهایی که به حسن نیت سیاسی دولت شاهنشاهی لطمه بزند. به نظر می رسد در حال حاضر با در نظر گرفتن موارد بالا به هیچ وجه ریسک کردن در فعالیتهای مشترک برون مرزی و تشکیل

شبکات [شبکه های] اطلاعاتی و گسترش آن به صلاح نباشد. زیرا دوستان زیتون به این مسئله اهمیتی نمی دهند و محتملاً دلشان به حال ما نسوخته و با اوضاع و احوالی که به همین علت بعداً از نظر سیاسی بین ایران وعراق روی خواهد داد و عکس العمل اعراب روی ایران اعتنایی نخواهند نمود.

نتیجه اینکه با توجه به مقدار زیاد یهودی ایرانی که در آبادان وجود دارد و شناسایی دوستان زیتون روی آنها و اینکه اکثر این یهودیها در بیشتر شئون مختلف اجتماعی و تجاری آبادان و خرمشهر نفوذ کامل دارند و سابقه امر نشان می دهد که رفت و آمدهای مشکوک و بی دلیل رهبران عملیات اعزامی دوستان [اسرائیلی] درگذشته به نقاط پست و دور افتاده شهر

ص:226

احتمال تماس آنها را با این یهودیها و یا عوامل دیگری دور از برنامه همکاری مشترک و به طور کلی دید ساواک [... است].(1)

پس از مدت کوتاهی، بار دیگر از اوایل 1355ش. پایگاههای اطلاعاتی - جاسوسی موساد در غرب و جنوب کشور فعالیت خود را از سر گرفتند و تا پایان دوران پهلوی این پایگاهها فعال بود.(2) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، این پایگاهها توسط انقلابیون تصرف شد و به فعالیت آن خاتمه داده شد. روزنامه کیهان در سوم اسفند 1357 درباره کشف یکی از همین

پایگاهها چنین نوشته است:

«عده ای از مجاهدین قهرمان شهر کرمانشاه موفق به کشف یک پایگاه بزرگ مخابراتی و جاسوسی در غرب این شهرستان شدند... گروهی از مطلعین و مجاهدین هنگام جستجو تعدادی اسناد و مدارک سری در ساختمانهای این پایگاه کشف کردند و عقیده داشتند که این مجموعه به وسیله عمال ساواک و مأموران جاسوسی اسرائیل و هدایت و کنترل سیا در دست ساختمان بود...»(3)

6- نمایندگان و مأموران موساد در ایران

روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی اسرائیل با ایران جدای از فعالیتهای گسترده اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی موساد در ایران نبود. اسرائیل به رغم روابط غیررسمی که با ایران داشت، نمایندگان و مأموران بسیاری به ایران اعزام کرده بود که روابط دو کشور را کنترل می کردند. در این میان نمایندگی غیررسمی اسرائیل در تهران که به مثابه سفارت آن کشور عمل می کرد، مأموران و نمایندگان بسیاری در خود جای می داد. اینان در زمینه های مختلف سیاسی، نظامی، امنیتی و جاسوسی تجربه و تخصص داشتند و بر حسب نیاز انجام وظیفه می کردند.

دولت ایران به رسانه های گروهی و ارباب مطبوعات دستور داده بود که از انتشار هرگونه خبری درباره روابط سیاسی و اقتصادی ایران و اسرائیل خودداری کنند تا موجبات رنجش و اعتراض کشورهای عربی فراهم نشود. این در حالی بود که رسانه های گروهی اسرائیل، روابط

ص:227


1- محمدتقی تقی پور، پیشین، صص 162 - 163.
2- همان، ص 163.
3- روزنامه کیهان، ش 10644، پنج شنبه 3 اسفند 1357، ص 7.

خود را با رژیم پهلوی آشکارا منتشر می کردند.

در همان حال با تمهیدات مشترک ساواک و موساد، تلاش می شد تا مسافرتها و رفت و

آمدهای سران، مقامات و کارگزاران سیاسی دو کشور پنهان بماند. شخص شاه نیز مُصر بود تا مسافرت مقامات اسرائیلی به ایران با نهایت پنهان کاری انجام شود و در این باره به ساواک دستورات اکیدی صادر کرده بود. به همین دلیل قبل از آغاز سفر هیئتهای اسرائیلی به ایران، هماهنگی و پیش بینی های امنیتی شدیدی با همکاری موساد و ساواک و وزارت امور خارجه هر دو کشور اندیشیده می شد.

پیش از سفر مقامات اسرائیلی به ایران، سرویس اسرائیل (موساد) درباره هویت مقاماتی که مقرر بود از ایران دیدن کنند اطلاعاتی در اختیار ساواک قرار می داد تا تدابیر لازم اندیشیده شود. موساد معمولاً اطلاعات دقیقی دربارة زمان مسافرت، تعداد مسافران، زمان توقف در ایران و برخی جزئیات دیگر به اطلاع همتای ایرانی می رساند. هرچه شأن و منصب مقاماتی که از ایران دیدن می کردند مهم تر می نمود، تدابیر امنیتی و پنهانکاری، بیشتر می شد.

ساختمانی که سفارت غیررسمی اسرائیل در آن مستقر بود، تابلو، پرچم و یا علامت مشخص کننده دیگری نداشت و نمایندگان اسرائیل نمی توانستند در مراسم تشریفاتی و رسمی دولت و دربار ایران شرکت جویند. با این احوال رئیس هیئت نمایندگی و یا معاونین او در مواقع غیررسمی به آسانی می توانستند با شاه و دیگر مقامات ایران ملاقات کرده و درباره تمامی مسائل به گفتگو و رایزنی بپردازند. نفرات اسرائیل نیز از این که حکومت ایران برای اجتناب از انتقادات کشورهای عربی، اجازه فعالیت رسمی به آنان نمی داد چندان ناراضی به نظر نمی رسیدند. آنچه مهم بود تأمین خواسته ها و منافع دولت اسرائیل در مطلوب ترین شرایط بود که رژیم پهلوی بدون هیچ محدودیتی در راستای تحقق آن گام برمی داشت.

ساختمان سفارت اسرائیل در تهران تحت شدیدترین تدابیر امنیتی قرار داشت. دالانها و دهلیزهای زیرزمینی داشت و نیز تجهیزات دیده بانی نصب شده در آن، فضای امنیتی و اطلاعاتی به این ساختمان می بخشید. مأموران کا.گ.ب که در تمام دوران رژیم پهلوی به رغم تمام تلاشهای صورت گرفته نتوانسته بودند راهی به درون این نمایندگی غیررسمی سیاسی، اما بسیار مهم بیابند، تنها زمانی توانستند به گوشه هایی از اسرار آن دسترسی یابند که پس از پیروزی انقلاب اسلامی نمایندگی ساف در تهران این امکان را برای آنان مهیا ساخت.

روزنامه اطلاعات هم در اوایل تیر 1358 به افشای گوشه های دیگر از وضعیت داخلی

ص:229

سفارت غیررسمی اسرائیل در تهران پرداخت و از سیستم اطلاعاتی - جاسوسی بسیار مجهز و پیشرفته ای خبر داد که در بخشهای مختلف این ساختمان 135 اتاقه به کار گرفته شده بود:

در سفارت سابق اسرائیل در ایران که اخیراً تبدیل به دفتر نمایندگی سازمان مقاومت فلسطین (الفتح) شده است مجهزترین دستگاههای تجسس برای کنترل تلفنهای خارج ازکشور کار گذاشته شده بود. اعضای سفارت اسرائیل تلفن کشورهای مختلف را با این دستگاهها کنترل می کردند.

قبل از ظهر روز پنجشنبه هیئت اجرائی جمعیت ایرانی تعاون فلسطین از محل سابق سفارت اسرائیل دیدن کردند.

برادر اسماعیل، نماینده فلسطین که از روز پیروزی انقلاب تاکنون در این سفارتخانه بوده است، اطلاعاتی از اعمال و نحوه کار اعضاء سفارت اسرائیل در اختیار هیئت گذاشت. وی گفت: بی شک ساختمان این سفارتخانه 135 اتاقی، بیشتر شبیه به شکنجه گاه، زندان و مرکز جاسوسی است، تا یک سفارتخانه. اتاقهای تاریک و مشرف به هم با درهای آهنی که فقط با کلید رمز باز می شود گواه این ادعا است.

برادر اسماعیل برای این هیئت توضیح داد: بیش از چهار ماه است که در مورد کارهای اعضای این سفارت خانه تحقیق کرده است.

وی گفت اسرائیلیها با نصب دستگاههای

بسیار مجهز و قوی تلفن سران کشورهای مختلف از جمله سوریه و عراق را کنترل می کرده اند.

قسمتی از طبقه هم کف ساختمان سفارتخانه به میدان تیراندازی اختصاص داده شده که افراد و مأموران امنیتی در آنجا تعلیم تیراندازی می دیدند. دور حیاط سفارتخانه سیمهایی کار گذاشته شده. به محض اینکه کسی وارد حیاط سفارتخانه شود با صدای بوق، مأموران سفارتخانه متوجه ورود او می شوند. روی پشت بام سفارتخانه دستگاه نقاله ای کار گذاشته شده که به محض وجود خطر، این دستگاه قادر است عده ای را به پشت بام همسایه انتقال دهد.

در بالای پشت بام اتاقکی است که در آن از بالای سقف باز می شود و به زیرزمین ساختمان راه دارد، در این مکان اسلحه نگهداری می شده است. برادر اسماعیل همچنین توضیح داد: در ورودی اکثر اتاقها، رمزی بود و مگر با شماره رمز باز نمی شد. ما برای باز کردن این درها سقف اتاقها را خراب کردیم و از داخل اتاقها با به دست آوردن شماره رمز درها را باز

ص:229

کردیم.(1)

مأموران بسیار موساد در ایران که عمدتاً در پوششهای اقتصادی، تجاری و دیپلماتیک

(البته غیررسمی) فعالیت می کردند در نقاط مختلف ایران حضور داشتند و بسیاری از ملزومات نظامی، تجهیزات و اسلحه آنها از طریق پست دیپلماتیک به ایران حمل می شد. ساواک در تسهیل این نقل و انتقالات غیرقانونی نقش درجه اول داشت.(2) بسیاری از کسانی که در پوششهای فرهنگی و سیاسی از اسرائیل وارد ایران می شدند از مأموران سازمان موساد بودند که در موارد متعددی حتی ساواک و نمایندگان سیاسی - امنیتی سفارت امریکا در تهران و سیا هم به ندرت می توانستند از کنه مأموریتهای جاسوسی آنها آگاهی یابند.(3) در همان حال، برخی مأمورین اطلاعاتی و جاسوسی موساد در پوشش روزنامه نگار، خبرنگار و نظایر آن در ایران فعالیت می کردند و مأموریتهای محوله را با چنان مهارتی انجام می دادند که تا پایان حکومت پهلوی به ندرت از سوی ساواک و دیگر سرویسهای اطلاعاتی - امنیتی فعال در ایران شناسائی شدند.(4)

چنانکه مرسوم موساد در سراسر جهان بود بسیاری از مأموران و جاسوسان آن در ایران نیز دارای گذرنامه و ملیتهای علی الظاهر غیراسرائیلی بودند. چه بسا افرادی با گذرنامه های جعلی کشورهای اروپایی، امریکایی و غیره در ایران برای موساد، فعالیت می کردند؛(5) با این تذکر که جاسوسان و مأموران غیررسمی موساد یهودیانی بودند که در کشورهای مختلف زندگی می کردند و تابعیت و گذرنامه مربوطه آن کشورها را نیز در اختیار داشتند، اما نسبت به دولت اسرائیل وفاداری ایدئولوژیک و سیاسی داشتند.

در گسترش نفوذ موساد در ایران، برخی شخصیتها و افراد وابسته به صهیونیستها مؤثر بودند و با اقدامات و فعالیتهای پیدا و پنهان آنان، موساد به سرعت در ایران رشد کرد. یعقوب نیمرودی از مهمترین این افراد محسوب می شود که بیش از سیزده سال در ایران حضور داشت. نیمرودی اول ژوئن 1926 در یک خانواده یهودی عراقی الاصل در بیت المقدس به دنیا

ص:230


1- خواندنیها، س 39، ش 41، شنبه 9 تیر 1358، ص 5.
2- تقی نجاری راد، پیشین، صص 292 - 293.
3- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 11، صص 87 - 88.
4- رضا گلپور، شنود اشباح، صص 571 - 572.
5- احمد ساجدی، پیشین، صص 134 - 135.

آمد و خیلی زود به عضویت سازمان تروریستی هاگانا درآمد. او در سالهای 1940 - 1947م. عضو هاگانا بود و در فعالیتهای تروریستی علیه مسلمانان فلسطینی مشارکت داشت. نیمرودی به سرعت در شبکه اطلاعاتی - جاسوسی و تروریستی اسرائیل پلکان ترقی را پیمود و

هم زمان با تأسیس رسمی موساد، از افسران بلندپایه آن شد. وی از مهمترین پایه گذاران موساد در ایران، عراق و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس بود. نیمرودی در جوانی، عضو شبکه عربی پالاخ (ستاد عملیات نظامی سازمان تروریستی مخفی یهودیان صهیونیست پیش از تأسیس رسمی دولت اسرائیل) بود و در حوادث خونینی که منجر به اعلام رسمی تأسیس دولت اسرائیل شد، نقش قابل توجهی برعهده گرفت. وی در سالهای بعد و در جریان لشکرکشیهای اسرائیل به کشورهای عربی، هدایت شبکه های اطلاعاتی - جاسوسی آن کشور را بر عهده داشت. یعقوب نیمرودی اولین بار در 30 دی 1334 از طریق مرزهای ترکیه وارد ایران شد و معاونت آژانس یهود را در ایران به عهده گرفت. بدین ترتیب او اولین افسر اطلاعاتی - جاسوسی موساد در ایران محسوب می شد. البته نیمرودی هنگام ورود به ایران، ادعا کرد کارمند آژانس یهود است، اما آگاهان مسایل سیاسی تردیدی نداشتند که مأموریت اصلی او در ایران نمایندگی موساد است که با پیش بینی ها و تمهیدات امریکا، مقدر بود تا چند سال بعد به مهمترین هم پیمان و متحد ساواک در ایران و منطقه خاورمیانه ارتقاء مقام یابد. در موفقیت موساد در ایران، یعقوب نیمرودی نقش بسیاری داشت؛ وی تا پایان دوران مأموریت رسمی اش در ایران - 1348ش. - برجسته ترین نماینده موساد محسوب می شد. طی دوران حضور او در ایران، ساواک روابط بسیار گسترده و نزدیکی با موساد برقرار کرد. فعالیتهای نیمرودی تنها در عرصه اطلاعاتی - جاسوسی و امنیتی خلاصه نمی شد، او در بسیاری از مسائل اقتصادی، فرهنگی و نیز سیاسی یاریگر دولت اسرائیل در ایران بود.(1) نیمرودی با حکومت پهلوی ارتباط بسیار نزدیکی داشت؛ روابط بسیار نزدیک او با شاه رشک و حسد رجال درجه اول ایرانی را برمی انگیخت. بنیامین بیت هلحّمی در کتاب «ارتباط اسرائیل»، دربارة نیمرودی و دوران حضور او در ایران چنین نوشته است:

«نیمرودی» در سال 1927 در یک خانواده یهودی که از کردستان عراق، به اورشلیم مهاجرت کرده بود، به دنیا آمد. وی در اوایل جوانی در سازمان اطلاعاتی قبل از استقلال

ص231


1- ظهور و سقوط، ج 2، صص 125 - 126.

[اعلام وجود دولت جعلی] اسرائیل

موسوم به «شای» استخدام شد و استخدام کننده اش مقام ارشدی در این سازمان بود به نام «اسحاق ناوون» (Navon) که بعداً به مقام منشی خصوصی «بن گوریون» و سپس ریاست جمهوری اسرائیل دست یافت.

از آنجا که «نیمرودی» می توانست عربی صحبت کند، برای آنهایی که از اروپای شرقی آمده و «هاگانا» [گروه تروریستی جنایتکار صهیونیست] و سازمان «شای» را تحت کنترل داشتند، عضو به دردبخوری از آب درآمد. در هنگام [اعلام شرم آور] تشکیل دولت [جعلی] اسرائیل، به سرویس اطلاعت نظامی پیوست. در اوایل دهة 1950، هنگامی که «نیمرودی» به فرماندهی جنوبی نیروی [موسوم به] دفاعی اسرائیل پیوسته بود، با یک فرمانده [دیگر] جوان و درحال صعود ارتش برخورد کرد و با او دوست شد. این شخص «آریل شارون» نام داشت. نقطة عطف این سرگرد جوان، [«یعقوب»] به سال 1955 و هنگامی پدیدار شد که او را به تهران فرستادند و بخش اعظم دوران کار خود را، در این شهر گذراند... او بعداً درباره سیزده سالی که در تهران به سر برده بود، اظهار می داشت که این مدت، شادترین دوران زندگی اش بوده است. از نمونة نوینی بود از فرستادگان اسرائیلی که به جای پنهان

شدن و در تاریکی به سر بردن، قدرت خود را اعلام می کرد و حتی با وجود اینکه ایران و اسرائیل هنوز [در ظاهر] روابط کامل دیپلماتیک نداشتند، به مقامات عالیرتبة ایرانی دسترسی داشت. میهمانان اسرائیلی او مسلماً حیرت می کردند از اینکه می دیدند، ژنرالهای ارتش ایران، صبورانه در راهروی دفتر کار وی انتظار می کشند، تا طی دیدار کوتاهی با او، از وی بخواهند نزد رئیس ستاد و یا حتی«شاه» وساطت و یا شفاعت آنها را بکند...

«نیمرودی» از توجه به افسران جوانی هم که به ملاقاتش می رفتند، غافل نبود؛ زیرا امکان داشت بعداً در موقعیتی قرار گیرند که وی به لطف آنها نیازمند باشد.(1)

یعقوب نیمرودی بعدها دربارة حیطه فعالیت و عمل خود در ایران چنین اعتراف کرد: «اگر یک روز به روزنامه نگاران اجازه دهند از کارهایی که ما در تهران کرده ایم مطلع شوند از آنچه می شنوند وحشت خواهند کرد حتی نمی توانند آن را تصور کنند.»(2)

ص:232


1- رضا گلپور، پیشین، صص 143 - 144.
2- همان، ص 143.

یعقوب نیمرودی مشتاق بود با اعطای رشوه و برگزاری میهمانیهای پرزرق و برق، دوستان ایرانی اش را بیش از پیش به خود جلب کند. اندرولسکی و کاکبورن در «ارتباط

خطرناک» چنین نوشته اند:

... در آن روزها، یک سرهنگ در نیروی دفاعی اسرائیل حقوق قابل توجهی دریافت نمی کرد. با این حال گروه وسیعی از ایرانیان برجسته از جمله رؤسای ستاد و نخست وزیران از اینکه از مهمان نوازی دوست داشتنی نیمرودی برخوردار شوند، شاد می گردیدند. به ویژه آنکه تماس با او سبب زیر سئوال رفتن فرد نمی شد. نیمرودی از توجه به افسران جوانی هم که به ملاقاتش می رفتند غافل نبود. زیرا امکان داشت بعداً در موقعیتی قرار گیرند که وی به لطف آنها نیازمند باشد. گزارشی که در سال 1985 در روزنامه اسرائیلی داوار منتشر شد و مطلب آنقدرها تملق آمیزی نبود، از وجود شایعاتی پیرامون دریافت رشوه و هدیه خبر می داد. نیمرودی چنین مسائلی را تکذیب کرد و ممکن است این حرفها صرفاً شایعاتی باشند که افراد حسود از خودشان درآورده اند اما باید خاطرنشان ساخت کسی که جانشین نیمرودی شد پس از چند ماه تحت شرایط ناخوشایندی برکنار گردید و در دفاعیه خود پیرامون عملکرد خویش گفت، آنچه انجام داده به خاطر این صورت گرفته که رسم و عادت در

محل کارش در تهران چنین بوده است.(1)

نیمرودی مدت کوتاهی پس از پایان مأموریتش در ایران از سمتش در موساد و ارتش اسرائیل هم کناره گرفت و بار دیگر فعالیتش را در عرصه اقتصادی - تجاری ایران پی گرفت و ارتباطش را با شاه و رجال بلندپایه ایرانی حفظ نمود.(2) با این حال ساواک تردید نداشت که حضور مجدد یعقوب نیمرودی در ایران، فقط به معاملات و فعالیتهای اقتصادی و نظایر آن محدود نخواهد بود و او اقدامات جاسوسی خود را در ایران، علیه کشورهای عربی از سر خواهد گرفت. در 26 اسفند 1348 اداره کل هفتم ساواک طی نامه ای به اداره کل ششم در این باره چنین اظهارعقیده کرد:

روزنامه کثیرالانتشار معاریو (مستقل، چاپ تل آویو) طی مقاله ای نوشته است: سرهنگ یعقوب نیمرودی و یک نفر یهودی میلیونر ژاپنی به نام آیزنبرگ به زودی شرکتی به منظور

ص:233


1- مرتضی قانون، پیشین، ص 320.
2- همان، ص 320.

شیرین کردن آب شور در نقاط مختلف ایران تأسیس خواهند کرد. سرهنگ نیمرودی درصدد است که برای اشتغال کامل به کارعمرانی جدیدش در ایران از ارتش کناره گیری نماید و این امر برای شخص وی و افرادی که از 22 سال خدمت وی به ارتش اسرائیل آگاهی دارند عملی دشوار محسوب می گردد... با توجه به تجربیات نظامی وسیع نیمرودی و تخصصی که در امور خاورمیانه عربی دارد، کناره گیری وی از ارتش در هنگامی که اسرائیل بیش ازهر زمان دیگر نیازمند یک

چنین افراد است باعث تأسف می باشد.

... سرهنگ نیمرودی مدت 13 سال در ایران ظاهراً به عنوان وابسته نظامی اسرائیل خدمت می نموده و اشتغال جدید وی در ایران اعم از اینکه از ارتش کناره گیری نماید یا ننماید به احتمال زیاد پوششی برای فعالیت اطلاعاتی در خلیج فارس و شیخ نشینها خواهد بود.(1)

بدین ترتیب نیمرودی هم زمان با فعالیتهای کلان اقتصادی - تجاری در ایران که ثروت هنگفتی برای وی به بار آورد، با دستگاه اطلاعاتی - جاسوسی اسرائیل در ایران نیز ارتباط داشت و تا واپسین روزهای حضورش در ایران دوران پهلوی، مدیران موساد را از خدمت و تجارب خود بهره مند می ساخت. گفته شده که او در قاچاق آثار عتیقه و باستانی ایران به کشورهای خارجی و از جمله اسرائیل دست داشت.(2)

از دیگر کسانی که در گسترش روابط سیاسی، اقتصادی، اطلاعاتی و جاسوسی ایران و اسرائیل نقش قابل توجهی ایفا کرد، مئیر عزری بود که به عنوان نماینده سیاسی غیررسمی اسرائیل حدود بیست سال در ایران حضور داشت. در تمام دوران روابط ایران و اسرائیل، مئیر عزری در مقام نمایندگی سیاسی، اقتصادی و بازرگانی اسرائیل در تهران باقی ماند. وی از یهودیان ایرانی بود که پس از اعلام تشکیل دولت صهیونیست، از ایران به فلسطین اشغالی مهاجرت کرد و در آستانه آغاز روابط غیررسمی سیاسی دو کشور در 1338ش. به ایران بازگشت و تا واپسین روزهای عمر رژیم پهلوی در ایران بود. مئیر عزری طی دوران طولانی حضورش در ایران، با طبقات ممتاز حکومت و شخص شاه روابط بسیار نزدیکی داشت.

برخی از بلندپایه ترین رهبران اسرائیل در دوران پهلوی (به طور مخفیانه) توسط عزری از ایران دیدن کردند و با شاه و برخی رجال سیاسی کشور ملاقات نمودند. اسدالله علم رابطه

ص:234


1- ظهور و سقوط، ج 2، ص 127.
2- همان، صص 128 - 129.

بسیار نزدیکی با مئیرعزری داشت و هم او بود که با موافقت شاه، نشان درجه دوم تاج را به

عزری اعطا نمود.(1) از 1973م. به رغم حضور پررنگ عزری در نمایندگی سیاسی اسرائیل در تهران، ریاست سفارت غیررسمی آن کشور برعهده اوری لوبرانی بود.

فرد دیگری که در گسترش نفوذ موساد در ایران نقش آفرین شد اوری (یوری) لوبرانی بود. لوبرانی از ژوئن 1973 سفیر غیررسمی اسرائیل در تهران بود و از سالها قبل از تأسیس رسمی دولت اسرائیل، در برخی گروههای جاسوسی - تروریستی یهودی فعالیت داشت. وی قبل از آنکه وارد ایران شود در مشاغل بسیار حساس سیاسی، دیپلماتیک و اطلاعاتی خدمت کرده بود.

اوری لوبرانی با شاه و امیرعباس هویدا رابطه دوستانه ای داشت و هرگاه اراده می کرد می توانست با آنها ملاقات کرده و درباره مسائل مختلف به گفتگو بنشیند:

... یک نفر دیگر هم [که] در زندان به ملاقات «هویدا» رفت، «یوری لوبرانی» نام داشت و در عمل سفیر اسرائیل در ایران بود. البته اسرائیل در ایران، سفارت رسمی نداشت، اما دفتر منافعش «را دولت ایران در هر زمینه اصلی، چون یک سفارت تلقی می کرد.» (قسمت داخل گیومه نقل شده از "Israeli operations in Iran" U.S. Embassy, Tehran-Iran 2 April 1965-NSA, No 549 می باشد) از اوایل دهة پنجاه، ریاست دفتر اسرائیل را «لوبرانی» به عهده داشت و او روابط ویژه و نزدیکی با «هویدا» پیدا کرده بود... مرتب با او، در دفتر نخست وزیر هم دیدار و گفتگو می کرد. هر وقت سفیری از یکی از کشورهای خارجی به دیدار «هویدا» می آمد، او تأکید داشت یکی از منشیانش، در جلسه

حضور داشته باشند. تنها استثنا «لوبرانی» بود. (گفتگو[ی «عباس میلانی»] با «افسانه جهانبانی» پاریس 3 ژوئن 98) وقتی در این مورد از «لوبرانی» پرسیدم، جواب داد: «تا آنجا که من می دانستم، «هویدا» در مورد من استثنایی قائل نمی شد.» در عین حال می گفت همواره احساس می کرد از روابط دوستانة ویژه ای با «هویدا» برخوردار بود. می گفت: «به خاطر همین دوستی بود که وقتی به زندان افتاد، من هم از تمام قدرتم استفاده کردم، تا پیش از خروج از ایران، یک بار با او در زندان دیدار و وداع کردم.» (گفتگو[ی «عباس میلانی»] با «یوری

ص:235


1- علیرضا ازغندی، پیشین، صص 414 - 415.

لوبرانی» - 8 ژوئیه 1999)(1)

اوری لوبرانی از مقامات عالی رتبه موساد هم محسوب می شد. در برخی منابع از او تحت عنوان «خطرناک ترین فرد» در موساد نام برده شده است. او با رهبران اسرائیل رابطه نزدیکی داشت و با تعدادی از نخست وزیران اسرائیل همکاری کرده است. گفته شده لوبرانی در آموزش ساواک و آشنا کردن مأموران آن با شیوه های مرگبار شکنجه، نقش قابل توجه داشته است. لوبرانی نخستین و در واقع تنها مقام اطلاعاتی - جاسوسی خارجی در ایران محسوب می شد که هم زمان با آغاز تحرکات انقلابی در ایران، سقوط قریب الوقوع شاه را پیش بینی می کرد. محمد شریده در کتاب «رهبران اسرائیل» درباره اوری لوبرانی چنین نوشته است:

اوری لوبرانی، مأمور عالیرتبه اطلاعاتی سازمان موساد و به عنوان فردی قدرتمند، برای انجام بسیاری از مأموریتهای مهم

اطلاعاتی توصیف می شود. ناظران سیاسی می گویند که وی، کارمند کشوری عالیرتبه و نمونه ای است که می توان کارهای «نامطلوب» را به او واگذار کرد. گفته می شود، وی خطرناک ترین فرد اسرائیل و سازمانهای وابسته به آن است.

در دوران حزب کارگر و جناح لیکود انجام وظیفه کرد. وی یک «ملی گرای متعصب» است که به ایدئولوژیهای دیگر و تفسیرهای آنان، وقعی نمی گذارد. با «دیویود بن گوریون»، «لوی اشکول»، «گلدا مایر»، «مناخیم بگین»، «اسحاق شامیر» و «اسحاق رابین» همکاری داشته است.

از آنجا که رابطه ای محکم و صمیمانه با شخص «هایلا سلاسی»، امپراتور اتیوپی داشت، لذا از سوی سازمان اطلاعاتی موساد به «آدیس آبابا» اعزام شد. ضمناً او رابطه ای بسیار محکم و صمیمانه با «محمدرضا پهلوی» [ستم] «شاه» ایران داشت و لذا از سوی سازمان موساد به ایران اعزام شد و گفته می شد که وی در ایجاد اتاقهای بازجویی معروف (وحشتناک) «ساواک» همکاری داشته است.

علیرغم این مسائل وی در سال 1978، «سقوط شاه» را پیش بینی کرد که این امر در آن زمان برخلاف نظرات (مورد قبول) سازمان سیا و وزارت خارجه اسرائیل بود... در

سالهای 1967 تا 1971 برای جلوگیری از نفوذ اعراب در افریقا، به فعالیت پرداخت و روابط استواری با تعدادی از رهبران افریقایی مانند «عیدی امین» رئیس جمهوری سابق اوگاندا برقرار کرد.

ص:236


1- رضا گلپور، پیشین، صص 155 - 156.

در هنگام حضورش در ایران، به عنوان فرستادة موساد، با «یعقوب نیمرودی» که تاجر اسلحه بود، همکاری کرد... در سال 1983 سازمان موساد را ترک کرد تا به مدت فقط شش ماه با وزارت دفاع همکاری کند، ولی تاکنون همچنان در وزارت دفاع خدمت می کند. شریک مؤسسه صادراتی اسلحه «یورکون» است که به همراه ژنرال «آوراهام اورلی» آن را تأسیس کردند.(1)

اوری لوبرانی به عنوان سفیر غیررسمی اسرائیل در تهران، به جای مئیرعزری منصوب شد. به دنبال گسترش روابط ایران و مصر در اوایل دهة 1350ش. بود که همکاریهای اطلاعاتی - سیاسی ایران و اسرائیل کاهش یافت و دولت اسرائیل برای تحرک بخشیدن دوباره به همکاریهای دو کشور، دریافت که چاره ای جز اعزام فردی برجسته تر و کارآزموده تر به ایران ندارد. لوبرانی طی سالیان گذشته مدتها مشاور عالی بن گوریون نخست وزیر اسرائیل - 1948 - 1963م. - بود. برخلاف نمایندگان سابق، اوری لوبرانی نخستین فردی بود که تلاش کرد استوارنامه اش را تسلیم شاه کند. در همان حال نیز نامه ای رسمی از سوی آباابان، وزیر امورخارجه اسرائیل - برای همتای ایرانی اش - عباسعلی خلعت بری - به همراه داشت. البته شاه برای اجتناب از اعتراض کشورهای عربی، نتوانست به طور رسمی با لوبرانی ملاقات کند. لوبرانی در آذر 1353، با همکاری ساواک و شخص نصیری، ترتیب مسافرت مخفیانه اسحاق رابین - نخست وزیر وقت اسرائیل - را به تهران فراهم آورد. لوبرانی در دورة حضورش در

تهران، توانست بار دیگر روابط اسرائیل با ایران را بیش از پیش گسترش دهد.(2)

7- نقش موساد در آموزش و تجهیز ساواک

هر چند از اوایل 1339ش. شاه (با حمایت و هدایت امریکا) تصمیم گرفت روابط غیررسمی سیاسی با اسرائیل برقرار کند، اما پس از کودتای 28 مرداد 1332، افراد و گروههای متعددی از اسرائیل به طور پیدا و پنهان با برخی محافل سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران ارتباطاتی داشته و پیشاپیش نیز مأمورانی از سوی دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی اسرائیل در بخشهایی از خاک ایران نفوذ کرده بودند. از اواسط 1333ش.

ص:237


1- همان، صص 145 - 146.
2- علی فلاح نژاد، پیشین، صص 147 - 151.

نمایندگان سیاسی - اقتصادی اسرائیل به طور غیررسمی و گاه مخفیانه برای برخی مبادلات تجاری و به ویژه خرید نفت با محافل سیاسی - اقتصادی ایران تماسهایی داشتند و یکی از مهمترین افسران اطلاعاتی - جاسوسی موساد از 1334ش. در ایران حضور داشت. بنابراین هنگامی که ساواک در اواخر 1335ش. تشکیل شد، مدتها از حضور مأموران موساد در ایران سپری می شد. برخی از این مأموران با افسران بلندپایه ارتش و فرمانداری نظامی تهران که تیمور بختیار در رأس آن بود، ارتباطاتی داشتند. البته حضور مأموران موساد در ایران نمی توانست از نظر مأموران سیا در ایران مخفی بماند. هم، این سازمان بود که در طرح تشکیل، هدایت و راهبری بعدی ساواک نقش کلیدی داشت. اسرائیل در آن دوره روابط بسیار نزدیک و استراتژیکی با امریکا داشت و با تشویق و هدایت امریکا بود که زمینه های اصلی گسترش روابط ایران و اسرائیل فراهم شد. باز با هدایت سیا بود که به تدریج ساواک و موساد روابط تنگاتنگی با یکدیگر برقرار کردند. بدین ترتیب از همان آغازین ماههای شکل گیری و فعالیت ساواک، مأموران موساد، هر چند غیرمستقیم، در جریان اقدامات و فعالیتهای آن قرار داشتند. هنگامی که از اواسط مرداد 1339ش.، رهبران موساد و ساواک به طور رسمی با یکدیگر ملاقات کرده و راهکارهای عملی برقراری روابط را بررسی کردند، مدتها از رایزنیهای غیررسمی و مخفیانه نمایندگان و مأموران طرفین سپری شده بود. سیا در تشکیل، هدایت و راهبری مدیریتی - عملیاتی ساواک در سالهای نخست فعالیتش، نقشی انکارناپذیر داشت. در این میان موساد به دلیل تجارب وسیعی که در امور اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی داشت

بیش از هر منبع اطلاعاتی دیگر می توانست بر یکی از مهمترین اهداف سیا در ایران که همانا کارآمد کردن هر چه بیشتر ساواک بود یاری رساند. آموزش و تجهیز فنی و اطلاعاتی ساواک اولین گام در کارآمد کردن این سازمان اطلاعاتی - امنیتی جدیدالتأسیس بود. گفته شده که آموزشهای سیا به رغم تمام تلاشهایی که از همان آغاز امر به کار برده بود، مورد توجه بلندپایگان و افسران ساواک قرار نگرفت. بدین ترتیب ضرورت آموزشهای بیشتر و در عین حال کارآمدتری در مواجه با دنیای پیرامون احساس می شد. در چنین شرایطی امریکا و سیا (و تا حدی انگلیسیها) از حضور نیرومند موساد در امر آموزش، تجهیز و هدایت عملیاتی ساواک استقبال کردند. حسین فردوست در خاطرات خود به گوشه هایی از این موضوع اشاراتی کرده است.

فردوست درباره سطح نازل آموزشهای ساواک در آستانه دهة 1340 و تلاش او در مقام

ص:238

قائم مقام ساواک در ارتقاء سطح آموزش نفرات این سازمان چنین اظهارنظر کرده است:

اشکال اساسی که با آن مواجه شد این بود که اجرای وظایف ساواک در ایران هیچ سابقه ای نداشت و این وظایف را قبلاً شهربانی و مدتی فرمانداری نظامی (بعد از 28 مرداد) به سبک خود و به وسیلة افراد غیرمسلط انجام می داد. پس، لازم بود که این آموزش توسط سازمان اطلاعاتی و امنیتی یک کشور مسلط و با تجربه داده شود. طی 5 سالی که از تأسیس ساواک می گذشت، هیئت مستشاری امریکا آموزشهائی داده بود، که به هیچ وجه کفایت نمی کرد و معلوم شد که بیش از این حاضر به همکاری نیستند (یعنی اجازه نداشتند و تعدادی شان نیز معلومات لازم را نداشتند). آموزش خود من در دورة «دفتر ویژه اطلاعات» در انگلستان نیز هر چند

بسیار عالی بود، ولی برای کار دیگری بود و نه برای ساواک. لذا تصمیم گرفتم که مجدداً از انگلیسی ها کمک بگیرم. در آغاز خودم و سپس با صمدیان پور و ماهوتیان به لندن رفتم. ولی این آموزشها نیز نازل بود و معلوم بود که انگلیسی ها رغبتی به آموزش جدی ساواک ندارند و صراحتاً گفتند که بیش از این برایمان میسر نیست. به هر حال تشکر کردم. سپس 2 - 3 دوره و در هر دوره 5 یا 6 نفر را برای آموزش به امریکا فرستادم. در مراجعت مشخص شد که امریکاییها چیز به درد بخوری آموزش نداده اند. در آن زمان، ایران، اسرائیل را به طور «دوفاکتو» به رسمیت شناخته بود و اسرائیل یک سفارتخانه غیررسمی در تهران داشت و مسئول اطلاعات آن سرهنگ دوم یعقوب نیمرودی بود، که با تأیید محمدرضا با ساواک رابطه فعال داشت. اطلاع داشتم که تشکیلات اطلاعاتی اسرائیل بسیار قوی است. زیرا برخی افراد یهودی در کشورهای اروپا و امریکای شمالی در مشاغل حساس اطلاعاتی شاغل بوده اند و این افراد پس از تشکیل کشور اسرائیل سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی آن را تشکیل داده اند. لذا به کمک نیمرودی آموزش ساواک را سازمان دادم، که منجر

به تأسیس اداره کل آموزش شد و سرتیپ کیوانی ریاست آن را به عهده گرفت.(1)

یعقوب نیمرودی نماینده موساد در ایران که موضوع آموزش ساواک را راهی بسیار کارآمد برای گسترش نفوذ موساد در ایران ارزیابی می کرد، به پیشنهاد فردوست به سرعت واکنش مثبت نشان داد و مدت کوتاهی پس از آن، نخستین نیروهای ساواک برای کسب دوره های

ص:239


1- حسین فردوست، پیشین، ج 1، ص 443.

آموزشی به اسرائیل اعزام شدند. در همان حال با افزایش امکانات آموزشی ساواک در داخل کشور ترجیح داده شد استادانی از موساد به ایران فراخوانده شوند تا کار آموزش ساواک در داخل ایران نیز ادامه یابد. در این باره، کتابها و جزوات آموزشی متعددی توسط اسرائیل در اختیار ساواک قرار گرفت که به سرعت ترجمه شده و در کلاسهای آموزش مورد استفاده قرار گرفت. موفقیت زودهنگام و در عین حال کارآمد موساد در آموزش ساواک، اولین گام جدی در گسترش روابط اطلاعاتی - جاسوسی و امنیتی فیمابین و به تبع آن سوق داده شدن تدریجی ساواک به سوی موساد بود:

در آغاز 2 یا 3 تیم و هر تیم مرکب از حدود 10 نفر از ادارات کل عملیاتی (دوم، سوم، هشتم) برای آموزش به اسرائیل اعزام شدند. مدت آموزش هر تیم بین 1 تا 2 سال و نتیجه آموزش عالی بود. این نشان می داد که اسرائیلیها برای دوستی با محمدرضا بهای زیادی قائلند و روی نقش ساواک در آینده منطقه حساب جدی باز کرده اند. سپس، ترجیح دادم که استادان اسرائیلی را به تهران بیاورم. به تدریج موارد مورد نیاز را از شخص نیمرودی می خواستم و او نیز به سرعت استاد مربوطه را به تهران دعوت

می کرد. در هر کلاس حدود 35 نفرانتخاب شده و شرکت می کردند. از استادان خواسته بودم که پس از خاتمه کلاس به ترتیب تقدم استعداد و قدرت فراگیری، لیستی به شخص من بدهند. چنین می کردند و من نفرات اول تا سوم کلاس را به عنوان استاد انتخاب می کردم تا به بقیه آموزش دهند. استادان اسرائیلی با خود کتب و مدارک آموزشی مربوطه را نیز می آوردند و این کاری بود که امریکاییها و انگلیسیها نکردند و ساواک قبلاً از این حیث در مضیقه جدی بود. این کتب ترجمه می شد و از لحاظ نظم در تدریس کمک مؤثری بود. اساتیدی که از اسرائیل آمدند و به خاطرم مانده، همه اساتید برجسته ای بودند: استاد امنیتی (ضدبراندازی) ورزیده ترین فردی بود که تا آن زمان در رشته خود در اسرائیل دیده شده بود و بعدها از اداره کل هشتم شنیدم که وی به قائم مقامی ریاست سازمان امنیت اسرائیل رسیده و احتمالاً باید حالا رئیس شده باشد. شاید به کمک او بود که عطارپور و سایر مأمورین ساواک پس از انقلاب در اسرائیل شغلی پیدا کردند. درس وی مسائل امنیتی و براندازی و ضدبراندازی بود، که کتاب داشت و ترجمه شد و ضمناً از درس او نیز نُت برداری شد. استاد خط شناسی برای آموزش اداره کل

پنجم آمد که بعداً توضیح خواهم داد. استاد تحقیق نیز در عالی ترین سطح از اسرائیل آمد و به پیشنهاد اداره کل نهم (تحقیق) تأسیس شد. استاد اطلاعات خارجی

ص:240

ساواک نیز رئیس پایگاه برون مرزی اسرائیل در خوزستان بود. درباره او قبلاً توضیح داده ام و گفتم که وی حتی از نیمرودی نیز ورزیده تر بود. در زمینه ضدجاسوسی، کامل ترین آموزشی که ساواک دید پس از تشکیل اداره کل آموزش بود، که از طریق سرتیپ تاج بخش، رئیس ضداطلاعات ارتش، مطلع شدم که یک هیئت 10 نفری از افسران متخصص ضداطلاعات ارتش امریکا به تهران آمده اند و در بین آنها ژنرال هم هست. با دعوت تاج بخش، 8 نفر را از ساواک برای آموزش به ضداطلاعات ارتش فرستادم. آموزش بی نظیر بود و موجب تشکر فراوان من از تاج بخش شد. آنها یک دوره کتاب انگلیسی نیز به ساواک دادند که به سرتیپ کیوانی (مدیرکل آموزش) تحویل دادم. همان موقع برایم مشخص شد که ارتش هدف اصلی امریکاییها در ایران است و به ساواک اهمیت درجه 2 می دهند. همانطور که گفتم، هیئت مستشاری امریکا در ساواک به حدی بی فایده شده بود که عذرشان را خواستم و آنها نیز با خوشحالی رفتند. این در حالی بود که هر

روز به تعداد مستشاران امریکایی ارتش اضافه می شد. مشخص بود که امریکاییها و انگلیسیها تعمداً امکانات خود را از ساواک دریغ می کنند و بی تفاوتی نشان می دهند تا ساواک هر چه بیشتر به سمت اسرائیل سوق یابد. چنین نیز شد و این عمل امریکا و انگلیس ثمرات خوبی برای اسرائیل داشت. نیمرودی همیشه با علاقه از ایران به عنوان تنها دوست اسرائیل در منطقه یاد می کرد.

به هر حال، به تدریج ساواک در زمینه آموزش به خودکفایی رسید و اساتید کافی تربیت شد، ولی رابطه با اسرائیل قطع نشد و گاهی از اساتید اسرائیلی دعوت به عمل می آمد و گاهی هیئتهای 5 - 6 نفره، در مواردی که استاد مربوطه نمی توانست به تهران بیاید، به اسرائیل اعزام می شد.(1)

به تدریج برخی از نفرات ساواک که آموزشهای تخصصی قابل توجهی پشت سر گذارده بودند، در فنون کسب شده صاحب نظر شده و به مرحله استادی رسیدند و رأساً آموزش کارکنان ساواک را برعهده گرفتند و علاوه بر آن، در آموزش مأموران برخی سرویسهای اطلاعاتی منطقه هم سهیم شدند. تا جایی که موساد بر آن شد از تجارب برخی از متخصصین ساواک برای نظارت بر آموزش مأموران اطلاعاتی - امنیتی کشورهای خارجی در

ص:241


1- همان، صص 443 - 445.

اسرائیل بهره برد.

هر چند از اوایل دهة 1340ش. ساواک در امور آموزش نفرات خود به موساد وابسته بود،

اما این امر به مفهوم پایان مأموریتهای آموزشی سیا درباره ساواک نبود. تا پایان دوران سلطنت محمدرضا پهلوی، گروههایی از نفرات ساواک، برخی از آموزشهای خود را در پایگاههای سیا در امریکا طی می کردند. بنا به نوشته بوندارفسکی:

روزنامه «اینترنیشنل هرالد تریبون» اعترافات و اقاریر زیادی را درباره چگونگی نقش «سیا» و اسرائیلیها در ساواک شاه، نقل کرده که یکی از جالب ترین آنها اعتراف جس لیف کارمند سابق سیا و کارشناس مسائل ایران است. او می گوید ساواک مستقیماً به دست امریکاییها ایجاد شد. یکی از کارکنان بلندپایه «سیا» شیوه های مدرن شکنجه زندانیان را به ساواکیها تعلیم می داد. سمینارهای خاصی تشکیل می شد که به بررسی و تعلیم تکنیک شکنجه اختصاص داشت. لیف می گوید که امریکاییها ساواک را با «تجربه» نازیهای هیتلری که قربانیان خود را در سالهای دومین جنگ جهانی به شیوه های مختلف شکنجه می دادند، آشنا کردند...

«سیا» در تأسیس ساواک - این دستگاه عظیم تضییق و ترور - رهبری مستقیم داشت. از همان لحظه تشکیل ساواک در سال 1957، عمال آن توسط کارکنان «سیا» آموزش می دیدند و مجهز می شدند و رهنمود می گرفتند. در اواخر سال 1978 سخنگوی وزارت خارجه امریکا تأیید کرد که 175

تن از کارکنان ساواک در پایگاه مخصوص «سیا» در ماکلین - مرکز ویرجینیا - دوره تعلیماتی می گذرانند. البته باید گفت که سال 1978 از این لحاظ «کم بار» بود، زیرا سالهای پیش از آن، در هر دورة پنج ساله «پالایشگاه ویرجینیا»ی «سیا» به طور متوسط 455 تن از عمال ساواک تعلیم می دیدند.(1)

موساد در زمینه های مختلف آموزشهایی در اختیار ساواک قرار می داد که مهمترین آن روشهای برخورد با مخالفان سیاسی حکومت و گروههای مختلف چریکی و برانداز بود. روشهای کارآمد تحقیق و بازجویی از مخالفان و زندانیان، بخش مهمی از آموزشهای موساد به ساواک محسوب می شد.(2) برخی از مهمترین شکنجه گران ساواک دوره های آموزشی

ص:242


1- گ. ل. بوندرافسکی، تاریخ توسعه طلبی امریکا در ایران، صص 71 - 72.
2- محمدتقی تقی پور، پیشین، ص 118.

شکنجه را زیرنظر متخصصان اسرائیلی فراگرفته بودند و در موارد متعدد مأموران موساد در زندانها و بازداشتگاههای ساواک حضور می یافتند تا به طور عملی و مستند آموخته های خود را به کارآموزان در ساواک انتقال دهند.(1)

ساواک از اوایل دهة 1340ش. تقریباً در تمام مسائل آموزشی خود به آموزه های استادان و متخصصان موساد وابسته شد. ضمن آنکه در موارد مشخص، کلاسهای آموزش منظمی از سوی موساد برای نفرات ساواک برگزار می شد، هرگاه موارد خاصی پیش می آمد متخصصینی از موساد روانه ایران می شدند تا هم پیمانان استراتژیک خود را در ساواک آموزش دهند.(2)

ساواک هم هر از گاه آخرین نیازهای آموزشی خود را در اختیار مأموران موساد قرار می داد تا بر اساس برنامه های اعلام شده، کارشناسان و متخصصین مربوطه را همراه با تجهیزات مورد نیاز برای ساواک ارسال دارد. برای نمونه در دی 1355، ساواک برای مقابله با گروههای چریکی و مبارزان مسلح تقاضاهای آموزشی خود را به شرح زیر برای موساد ارسال کرد:

1- شناسایی انواع منفجره ها که در خرابکاریهای ابتکاری از سال 1970 [1349] تاکنون در اختیار خرابکاران قرار داشته است (در حدود امکانات)

2- نحوه مسلح کردن و آزاد کردن ماسوره های کوچک که در پاکات پستی (منفجر شونده) به کار می رود ضمن شناسایی مواد منفجره مربوطه داخل پاکات

3- نحوة خرابکاری در کشتیها (از داخل آب با وسایل غواصی)

4- شناسایی و بازدید انواع وسایل و مواد منفجره که دارای حجم کم و قدرت انفجار فوق العاده است (مکانیزم و نحوة عمل)

5- شناسایی و بازدید انواع وسایلی که از طریق راه دوره منفجر می گردد. (صوتی)(3)

همچنین فیلمهای آموزشی متعددی از سوی موساد برای ساواک ارسال می شد که به تناسب موضوع و محتوایی که داشت در اختیار نفرات ذی ربط در بخشهای مختلف ساواک قرار داده می شد.(4)

موساد علاوه بر آموزش، تجهیزات الکترونیکی، اسلحه، کتاب، نشریات آموزشی و لوازم

ص:243


1- روزنامه کیهان، ش 10711، یکشنبه 30 اردیبهشت 1358، ص 6.
2- تقی نجاری راد، پیشین، صص 185 - 186.
3- همان، ص 124.
4- همان، صص 228 - 229.

دیگری که ساواک برای فعالیتهای متعدد خود نیاز داشت در اختیار آن قرار داد.(1)

از جمله تجهیزاتی که پس از آغاز مبارزات چریکی و گسترش درگیریهای درون شهری در میان فهرست سفارشات ساواک از اسرائیل جای گرفت اسلحه یوزی بود. از اواخر دهة

1340 تا پایان دوران سلطنت پهلوی، صدها قبضه از این اسلحه که مسلسلی سبک و خودکار بود از اسرائیل وارد شد.(2)

اسرائیل و موساد در تجهیز ساواک با وسایل روزآمد اطلاعاتی - جاسوسی و فنی و نظامی نقش مهمی داشتند. بر اساس اسناد و مدارک به ندرت می توان مواردی یافت که اسرائیل تجهیزات موردنیاز ساواک را در اختیار این سازمان قرار نداده باشد.(3)

8- طرح کریستال (بلور)

با تشکیل دولت اسرائیل، کشمکش بین این دولت با کشورهای اسلامی عرب آغاز شد. گسترش روابط امریکائیها با حکومت پهلوی پس از کودتای 28 مرداد 1332 منجر به شناسایی دوفاکتو اسرائیل از سوی ایران شد و ایران آشکارا در مقابل سیاستهای ضداسرائیلی کشورهای عربی قرار گرفت. اسرائیل از همان آغاز آشکار ساخت که در درجه اول برآنست تا از روابط خود با ایران در برابر جهان عرب سود جوید. حکومت ایران هم هماهنگ با منافع غرب و امریکا در منطقه، از رابطه با اسرائیل و به ویژه موضع گیری مشترک بر ضد کشورهای اسلامی - عربی استقبال کرد. شاه در دهة 1330ش. رابطة سیاسی اش را با کشورهای اسلامی عرب تیره کرده بود و در دهة 1340ش. آماده بود تا با گسترش رابطه با اسرائیل، در رقابت با کشورهای عرب موضع جدی تری اتخاذ کند. این در حالی بود که مردم ایران، سیاستهای تجاوزکارانه اسرائیل را محکوم می کردند، مردم، روابط ایران و اسرائیل را در راستای منافع ملی کشور تشخیص نمی دادند. در چنین شرایطی، موساد پس از چند سال حضور در ایران و روابط نزدیکی که با ساواک داشت، درصدد برآمد با یاری جستن از ساواک و امکانات بالقوه و بالفعل آن، فعالیت مشترک انسجام یافته ای بر ضد اهداف اطلاعاتی - جاسوسی کشورهای عربی مخالف اسرائیل آغاز کند. بدین ترتیب، مقدمات فعالیت مشترک

ص:244


1- عبدالرحمن احمدی، پیشین، صص 114 - 115.
2- تقی نجاری راد، پیشین، صص 221 - 223.
3- عبدالرحمن احمدی، پیشین، ص 161.

موساد و ساواک در طرح کریستال از اواخر 1344ش./ ژانویه 1966 بین رؤسای دو سرویس، مهیا شد و تصمیم گرفته شد برای آغاز فعالیت، کمیته اجرایی مرکب از نمایندگان اداره کل دوم و اداره کل هشتم ساواک و نیز نمایندگان موساد در تهران تشکیل شود. اما هنگامی که

این طرح در اختیار اداره کل سوم ساواک قرار گرفت، اجرای آن برخلاف مصالح ساواک ارزیابی گردید. به عقیده اداره کل سوم ساواک این طرح تداخل وظایف ادارات کل دوم، سوم و هشتم ساواک را در پی داشته و به نفوذ عوامل و مأموران موساد در بخشهای مهمی از دوایر اطلاعاتی و امنیتی ساواک که مغایر با اصول حفاظتی پذیرفته شده این سازمان بود، می انجامید. اداره کل دوم ساواک نیز هشدار می داد که به پیمان مشترک موساد و ساواک در چارچوب طرح کریستال نمی توان اعتماد داشت، زیرا:

با امکانات وسیعی که دوستان زیتون از نظر رهبران عملیات ورزیده و کادر تعلیم یافته و بودجه کافی و سایر موارد در اختیار دارند این امکان نیز وجود دارد که پس از ورود عوامل و مأمورین استخدام شده به کشور هدف دوستان زیتون مأمور موردنظر را در اختیار گفته و بدون همکاری با ساواک از او استفاده نمایند. خصوصاً در کشورهایی که همجوار کشور زیتون بوده و عوامل دیگر ساواک هم در این مورد قادر به کنترل عملیات آنان نمی باشند.(1)

در نهایت اداره کل دوم ساواک تصریح کرد که به دلیل واقع شدن مرکز فعالیت «طرح کریستال» در ایران، امتیازات ویژه در اختیار موساد قرار خواهد گرفت اما تبعات سوء ناشی از شکست فعالیت پنهانی، دامنگیر حکومت ایران خواهد شد و به رغم تمام فوایدی که برای موساد و اسرائیل خواهد داشت، «نامی از کشور زیتون [اسرائیل] برده نخواهد شد.»(2)

با این حال گزارش اداره کل دوم ساواک مورد توجه مقامات بلندپایه ساواک قرار نگرفت و نصیری دستور داد مذاکرات برای نیل به توافق نهایی در چارچوب طرح کریستال ادامه یابد.

در خرداد 1345 مذاکرات ادامه یافت و متن نهایی همکاری دو سرویس در اوایل تیر 1345 مورد تأیید طرفین قرار گرفت. در توافق نامه نهایی، هزینه اجرای طرح مشترکاً برعهده هر دو سرویس نهاده شد و سه کشور عراق، سوریه و مصر به عنوان کشورهای هدف تعیین گردید.(3)

همکاری موساد و ساواک در قالب طرح کریستال مدت کوتاهی پس از امضای توافق نامه

ص:245


1- همان، ص 161.
2- همان، صص 186 - 192.
3- همان، صص 199 - 235.

نهایی آغاز شد و چنانکه از اسناد و مدارک برمی آید رهبری و هدایت کلی عملیات با موساد بود. در بسیاری از موارد مأموران موساد، سوژه های مطلوب را که در ایران می یافتند، شناسایی می کردند و سپس با ارائه اطلاعاتی درباره پیشینه و راههای بهره گیری از آنها در اهداف اطلاعاتی - عملیاتی در کشور هدف، آنها را با امکانات فراوانی که ساواک در اختیارشان قرار داده بود، به خدمت می گرفتند. هر چند توافق نامه «کریستال» طرفین را ملزم می ساخت که در سه کشور مصر، سوریه و عراق اقدام به استخدام جاسوس و خبرچین کنند، اما در سالهای آتی، گستره فعالیت به برخی کشورهای عربی دیگر نیز (نظیر حوزه خلیج فارس) کشیده شد و در حیطه عمل، بیشترین فعالیتها در عراق متمرکز شد. بسیاری از اتباع کشورهای عربی ملیتهای دوگانه ایرانی و عربی داشتند و بسیاری از آنان در ایران ساکن بودند، در مواردی نیز اقوام، آشنایان و نزدیکانشان در کشورهای عربی هدف سکونت داشتند. این دسته از اعراب که تعدادشان کم هم نبود، در بخشهای جنوبی و غربی ایران حضور چشمگیری داشتند و بیش از هر منبع اطلاعاتی دیگر می توانستند در طرح کریستال مؤثر واقع شوند. در سراسر مناطق غربی و جنوبی ایران، خانواده های پرشمار کرد و عرب زبانی زندگی می کردند که در کشورهای هدف هم دارای علایقی بودند.

اتباع بسیاری از کشورهای هدف با مقاصد مختلف اقتصادی، تجاری و فرهنگی مکرراً از ایران دیدار می کردند و این گروه که گاه در میان مقامات سیاسی کشورهای هدف هم دارای نفوذ و اعتباری بودند، برای مقاصد تعیین شده در طرح کریستال مؤثر می افتادند. با این احوال به کارگیری اتباع کشورهای هدف صرفاً به کسانی که با ایران ارتباطاتی داشتند محدود نشد و دو سرویس تلاشهای گسترده ای داشتند تا از اتباع کشورهای هدف در سایر کشورهای جهان نیز بهره گیرند.

از جمله مهمترین گروههایی که برای بهره گیری در طرح کریستال مورد توجه جدی دو

سرویس قرار گرفتند نظامیان و نیروهای امنیتی کشورهای هدف بودند که طی دوران فعالیت پروژه کریستال در حد مطلوب مورد استفاده قرار گرفتند. گروههای دیگری که مورد توجه قرار گرفتند دانشجویانی بودند که در ایران و یاکشورهای عربی به تحصیل مشغول بودند. هر چند در توافق نامه نهایی تصریح شده بود که از اعضای نمایندگیهای سیاسی و دیپلماتهای کشورهای هدف در طرح مشترک بهره ای گرفته نشود، اما طی سالهای بعد این موضوع به تدریج نادیده گرفته شد و در موارد متعددی هر دو سرویس به بهره گیری از گروه سیاسی -

ص:246

دیپلماتیک کشورهای هدف هم تمایل نشان دادند.(1)

در میان کشورهای عربی نیز، عراق از مهمترین اهداف اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی مشترک ساواک و موساد محسوب می شد و به تبع آن بیشترین اهداف و سرمایه گذاریهای اطلاعاتی - جاسوسی هم بر ضد آن کشور صورت می گرفت. بسیاری از جاسوسان مشترک ساواک و موساد راهی عراق می شدند و در همان حال مأموران ساواک در پوششهای مختلف سیاسی، دیپلماتیک، فرهنگی و اقتصادی اخبار و دیدگاههای اطلاعاتی - امنیتی قابل اعتنایی در اختیار سرویس اسرائیلی قرار می دادند. بر اساس داده های اطلاعاتی - جاسوسی از این نوع بود که دو سرویس تحرکات و اقدامات سیاسی، نظامی، امنیتی و ... عراق را تحت مراقبت قرار داده، برای مواجه احتمالی با آن چاره اندیشی می کردند. پایگاههای اطلاعاتی - جاسوسی دو سرویس در سراسر مرزهای غربی و جنوبی ایران، همگام با اخبار و اطلاعاتی که از سوی خبرچینان اعزامی به عراق می رسید، همواره داده های اطلاعاتی طرفین را روزآمد می کردند.(2)

9- تبادل اطلاعات

علاوه بر مأموران و نشانهای مشترک ساواک و موساد در کشورهای هدف هر دو سرویس معمولاً مأموران دیگری نیز در اختیار داشتند که در کشورهای مختلف به دور از اطلاع و آگاهی دیگری در امور محوله اطلاعاتی - جاسوسی و نظایر آن فعال بودند و دو سرویس ترجیح می دادند هویت این مأموران مخفی بماند. بدین ترتیب در شرایطی که هر دو سرویس می دانستند هر یک از طرفین چنین مأمورانی در اختیار دارند اصرار چندانی جهت

آگاهی از هویت آنان نشان نمی دادند. چنانکه از اسناد برجای مانده ساواک برمی آید در موارد متعدد موساد تقاضا کرده است برای برخی موارد اطلاعاتی، ساواک هویت مأمورانش را در کشورهای مختلف به مأموران آن سرویس بشناساند. اما کارشناسان ساواک هشدار می دادند که شناسایی اینگونه مأموران از سوی موساد متضمن اثرات سوئی برای ساواک خواهد بود. در چنین شرایطی بود که دو سرویس ترجیح می دادند برای تأمین نیازهای اطلاعاتی خود به تبادل اطلاعات روی بیاورند. بدین ترتیب بود که در میان مجموعه همکاریهای ساواک و

ص:247


1- تقی نجاری راد، پیشین، صص 147 - 149.
2- همان، صص 194 - 197. برای اطلاع بیشتر از طرح کریستال، اقدامات و عواقب اجرای آن توسط ساواک و موساد، رجوع کنید به: محمدتقی تقی پور، استراتژی پیرامونی اسرائیل، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.

موساد، موضوع تبادل اطلاعات، مورد علاقه طرفین بود. معمولاً هر یک از دو سرویس نیازهای اطلاعاتی خود را به صورت کتبی و گاه شفاهی در اختیار دیگری قرار می دادند و بر اساس آن، یافته های اطلاعاتی - جاسوسی میان دو سرویس مبادله می شد. در این میان موساد مشتاق بود مأموران ساواک را درباره چگونگی جمع آوری اطلاعات از کشورهای عربی (و در درجة اول عراق، لبنان و سوریه) آموزش دهد. اما کارشناسان اداره دوم ساواک (جمع آوری اطلاعات خارجی) به تماس مستقیم مأموران خود در نمایندگیهای کشورهای عربی با مأموران و نمایندگان موساد تمایلی نداشتند و ترجیح می دادند موساد تجارب و اطلاعات خود را مستقیماً در اختیار مسئولان ساواک و یا آن اداره کل در تهران قرار دهد تا ساواک رأساً نمایندگیهای خود را در کشورهای عربی توجیه کند.(1)

هر یک از دو سرویس (ساواک و موساد) از طریق نمایندگیهای خود در تل آویو و تهران آخرین یافته های اطلاعاتی خود را در اختیار دیگری قرار می دادند. معمولاً اطلاعات مورد علاقه طرفین از طریق پست ویژه به نمایندگی سرویس مربوطه در پایتخت هر دو کشور ارسال می شد و سپس در اختیار مسئولان امر قرار می گرفت.

اخبار و اطلاعاتی که در چارچوب همکاری مشترک دو سرویس مبادله می شد از سوی کارشناسان مربوطه مورد ارزیابی قرار می گرفت و بر اساس میزان اعتبار و ارزشی که داشت درجه بندی اطلاعاتی - موضوعی می شد تا بر حسب موضوع مورد استفاده قرار گیرد.(2)

در دوران شدت یافتن درگیریها و کشمکشهای سیاسی - نظامی اسرائیل با کشورهای عربی، اطلاعات و اخباری که مأموران ساواک درباره موضع گیری، تواناییهای نظامی،

اقتصادی و تحرکات نظامی و ... کشورهای عربی درگیر با اسرائیل در اختیار موساد قرار می دادند، مفید و کارساز بود.

از جمله طی جنگهای سالهای 1967م./1346ش. و 1973م./1352ش. اعراب و اسرائیل، مأموران و نمایندگیهای ساواک در کشورهای عربی، اطلاعات باارزشی از توان نظامی، تحرکات و تصمیمات سیاسی، نقل و انتقالات نظامی کشورهای عربی درگیر با اسرائیل به موساد عرضه داشتند. ساواک در گزارشی تحت عنوان «اخباری که با سرویس زیتون

ص:248


1- تقی نجاری راد، پیشین، ص 133.
2- همان، صص 113 - 114.

[اسرائیل] مبادله شده است» به مجموعه اطلاعاتی که طی جنگ اخیر درباره موقعیت و تحرکات سیاسی - نظامی کشورهای عربی درگیر با اسرائیل به موساد ارائه داده است، چنین اشاره می کند:

1- عربستان سعودی آمادگی خود را برای کمک به مصر به رئیس جمهوری آن کشور اطلاع داده است، ولی از طرف انورالسادات تاکنون تقاضایی نشده است.

2- دولت اردن دیر یا زود وارد جنگ خواهد شد و بدین ترتیب نیروهای عربستان سعودی در آن کشور، به مقابله با اسرائیل کشانده خواهند شد.

3- عده ای از مردم سوریه، از نتیجه جنگ مصر و سوریه با اسرائیل، با غرور زایدالوصفی کار اسرائیل را تمام شده می دانند، ولی عده ای دیگر معتقدند که باید در انتظار نتایج کلی جنگ در روزهای آینده بود.

4- دستور آماده باش فوری به ارتش اردن، از طرف اعلیحضرت ملک حسین پس از تماس تلفنی با رؤسای جمهوری مصر و سوریه در تاریخ 14/7/1352 صادر گردید.

5- در 14/7/1352 پادشاه اردن به نخست وزیر، وزیر دفاع، فرمانده کل نیروهای مسلح، رئیس ستاد ارتش و سایر مقامات مسئول، دستوراتی در مورد بررسی دقیق اوضاع دو جبهه و تماس مستمر با رده های مسئول به منظور کسب اطلاعات لازم از دو کشور مصر و سوریه داد.

6- عبور ارتش مصر از کانال سوئز، امید مردم مصر را به پیروزی در جنگ تقویت نموده است. اوضاع قاهره عادی است [و] بنزین، شکر و چای جیره بندی و مدارس تعطیل گردیده است. عبور نیروهای مصر از کانال سوئز ادامه دارد.

7- روحیه افراد ارتش سوریه قوی است. این حالت ناشی از ترس از شکست در مقابل دشمن و اسارت و کشته شدن می باشد. قرار است در آینده، عده ای از فدائیان فلسطین به ارتشهای سوریه و اردن ملحق شوند.

8- بعد از شروع جنگ میان اعراب و اسرائیل، ارتش کویت نیز به حالت آماده باش درآمده است. پادگان فرماندهی کل ارتش کویت در خاموشی به سر می برد و نقل و انتقالات و پرواز هلیکوپترها در این پادگان، هنگام شب ادامه دارد.

9- طبق اظهارات زعیم شلاش (تبعه سوریه مقیم کویت که در قسمت توپخانه این کشور به خدمت اشتغال دارد) در تاریخ

14/7/1352 دولت عراق از ترس حمله اسرائیل به این

ص:249

کشور، نیروهای خود را از مرزهای ایران و کویت به سمت شمال عراق منتقل نموده است.

10- در شب 14/7/1352 به دستور نیروی هوایی کویت، دو بلوک از مهمانخانه های دولتی صلیبیات کویت در اختیار افراد نظامی مصر و سوریه که به این کشور آمده اند، قرار گرفته است.

11- در ساعت 30/22 مورخ 15/7/1352 به دستور نیروی هوایی کویت، دو بلوک از مهمانخانه های دولتی صلیبیات کویت در اختیار افراد نظامی مصر و سوریه که به این کشور آمده اند، قرار گرفته است.

12- در شب مورخ 16/7/1352 تعداد یک صد نفر سرباز کویتی دیگر نیز به جبهه جنگ مصر و اسرائیل اعزام گردیده اند.

13- در تاریخ 14/7/1352 یکی از دکترهای مصری اظهار داشت: «دولت مصر از کویت تقاضای دریافت خون نموده است. قرار بوده در تاریخ 15/7/1352 مقدار خون موردنظر؛ به مصر ارسال شود.»

14- کلیه دکترهای کویتی و آنهایی که تبعه سایر کشورهای عربی، ولی مقیم کویت می باشند، به خدمت احضار شده اند.

15- بیمارستان الصباح کویت، آماده برای پذیرش آسیب دیدگان جبهه جنگ مصر با

اسرائیل شده است.

16- اعلیحضرت ملک حسین روز 17/7/1352 در جلسه شورای عالی دفاع غیرنظامی حضور یافت و دستوراتی به مقامات اسرائیل داد.

17- در روز اول جنگ اعراب و اسرائیل، دو اسکادران از هواپیماهای عراق در عملیات شرکت داشت و لشکر یکم و سوم عراق، در اختیار سوریه گذارده شد.

18- الجزایر دو لشکر در اختیار مصر قرار خواهد داد که شامل پیاده نظام و نیروی زرهی و توپخانه است.

19- ساعت 8 صبح 17/7/1352 در حدود بیست کامیون حامل بمبهای سنگین که حفاظت و استتار نداشته و متعلق به نیروی هوایی مصر بودند، در مسیر حلوان - قاهره که به طرف شمال در حرکت بودند مشاهده شده است.

20- در روز 17/7/1352 حفاظت از مراکز نظامی و پادگانها در مصر، شدت یافته است و اعلامیه های نظامی مصر نشان می دهد که نیروهای این کشور نسبت به واحدهای اسرائیل

ص:250

در وضع بهتری قرار دارند. پاره ای محافل معتقدند که هدف مصر این است که با وارد آوردن ضربه به اسرائیل و اشغال قسمتی از صحرای سینا، از موضع قدرت به حل بحران بپردازند.

21- واحدهایی از ارتش عراق که بیشتر از یک تیپ زرهی تخمین شده شده، در 16/7/1352 به سوریه اعزام گریدند.

22- مصر از بعضی از کشورهای عربی مانند لیبی، عراق و الجزایر خواسته است موشکهای سام 6 و رادار و بیسیم در اختیار مصر قرار دهند. این موضوع مورد موافقت سه کشور فوق قرار گرفته است.

23- اردن درحال حاضر (18/7/1352) قسمت اعظم نیروهای مسلح خود را در شمال، در برابر جبهه اسرائیل مستقر نموده و در نظر ندارد علیه اسرائیل وارد جنگ شود. لیکن نگرانی اردن از این جهت است که اسرائیل بخواهد با اشغال مناطق شمالی اردن، از این طریق نیروهای سوریه را در «جولان» مورد حمله قرار دهد. در این صورت اردن، ناچار است در جنگ وارد شود.

24- تا زمانی که «جولان» در دست اسرائیل قرار دارد، اردن داخل جنگ علیه اسرائیل نخواهد شد، لیکن به محض سقوط ارتفاعات جولان به دست نیروهای سوریه، اردن نیز جبهه سوم را خواهد گشود.

25- در 18/7/1352 در حدود یک صد کامیون که متعلق به بخش خصوصی بودند، در خدمت ارتش، وسایل و ذخایر پادگانهای مصر در اطراف اسوان را به جبهه منتقل نمودند.

26- تا 19/7/1352 تلفات ارتش مصر زیاد

بوده، به طوری که تعدادی از هتلهای قاهره برای زخمیهای جنگی اختصاص داده شده است.

27- در 17/7/1352 مصر قسمتی از پایگاههای متحرک موشکهای سام - 6 را به قسمت شرق کانال سوئز، با موفقیت منتقل نموده است و سعی می کند پایگاههای ثابت سام - 2 و سام - 3 را نیز به صحرای سینا منتقل نماید. حمله هوایی اسرائیل به «پرت سعید» قبل از این تاریخ، در حقیقت به منظور جلوگیری از انتقال این پایگاهها بوده است.

28- اکثر هواپیماهای نیروی هوایی اردن به پایگاه «التبوک» واقع در شمال عربستان سعودی منتقل شده و به حال آماده باش به سر می برند.

29- یگانهای توپخانه کویت، آماده عزیمت به جبهه جنگ سوریه و اسرائیل شدند.

30- نیروهای عراقی در 17/7/52[13] مرکب از 16 تا 18 هزار سرباز و یکصد ارابه تانک

ص:251

و 3 الی 4 اسکادران میگ 31 وارد سوریه شدند.

31- واحدهای سنگینی از نیروهای عربستان سعودی با تجهیزات و ساز و برگ نظامی در 19/7/52[13] از پایگاه التبوک به سوریه اعزام شدند.

32- پادشاه اردن روزهای 14 و

15/7/52[13] به طور محرمانه به قاهره و دمشق عزیمت و با رؤسای جمهوری دو کشور مذاکراتی انجام داده است.

33- به دنبال اعلام حالت آماده باش در اردن (19/7/52) کلیه خودروهای باری و اتوبوسهای شهری در آن کشور، جهت بهره برداریهای نظام، از صاحبان آنها مصادره گردیده است.

34- کابینه کویت ساعت 00/9 روز 21/7/1352 تشکیل جلسه داد و تصمیم گفته شد یک یگان مختلط، از طریق عراق به سوریه اعزام گردد.

35- به طور کلی، در وقایع جنگ کنونی ناباوری مردم مصر، تدریجاً جای خود را به نوعی اعتماد به نفس داده، معهذا هنوز عده ای همه حرفهای رادیوهای سوریه و مصر را قبول ندارند.

36- بر اثر وقایع جاری، بار دیگر بین ارتش لبنان و فدائیان در منطقه جنوب لبنان تصادماتی روی داده است.

37- قرار است لبنان نیروهای نظامی خود را از مواضع مرزی اسرائیل، به داخل کشور منتقل سازد تا در صورت حمله اسرائیل، فقط فدائیان که به جنگ مشغول خواهند شد، سرکوب گردند.

38- سوریه با داشتن نیروی انسانی بیشتر در مقابل اسرائیل، از سیستم دفاعی

شورویها که عبارت از ایجاد خطوط دفاعی متعدد می باشد، استفاده می کند. تا 21/7/52[13] بقایای خط اول دفاعی شدیداً در حال مقاومت بوده است. خطوط دفاعی بعدی (احتمالاً دو خط دفاعی) خود را برای مراحل آینده جنگ با اسرائیل آماده می کند.

39- واحدهای ارتش اردن که رسماً خبر اعزام آنها به سوریه در 21/7/1352 اعلام شد، قبلاً به جبهه سوریه اعزام شده بودند. گفته می شود که استعداد این واحدها در حدود یک تیپ زرهی است.(1)

ص:252


1- همان، ص 124.

از اقدامات مشترک موساد و ساواک برگزاری سمینار و کنفرانسهای دوجانبه درباره مسائل و مباحث مورد علاقه طرفین در ایران و اسرائیل بود.

بر اساس اسناد موجود، موضوع برخی از این سمینارها به سیاستهای شوروی در خاورمیانه و کشورهای عربی و تلاشهای آن کشور برای گسترش و نفوذ سیاسی، نظامی در کشورهای افریقایی مربوط می شد. بررسی اوضاع و احوال سیاسی، اجتماعی و نظامی برخی کشورهای خاورمیانه و افریقا که به نوعی در تضاد با سیاست ایران و اسرائیل بود و یا ارتباط دوستانه ای با آنها داشتند، از دیگر موضوعات مطروحه در این سمینارها بود.

10- همکاری مشترک ساواک و موساد با سرویسهای دیگر

از اوایل دهة 1340ش. هم زمان با گسترش روابط ساواک و موساد، سازمان سیا به طور غیرمستقیم تمهیداتی به کار برد تا بخشی از وظایفش در رابطه با ساواک برعهده موساد نهاده شود.

بسیاری از اقدامات مشترک اطلاعاتی دو سرویس در منطقه خاورمیانه و افریقا که گاه با همکاری سرویسهای اطلاعاتی سایر کشورها بود، با حسن مساعدت و همراهی سیا صورت می گرفت.(1)

از مهمترین سرویسهای اطلاعاتی - امنیتی خاورمیانه که با ساواک و موساد رابطه داشت، سرویس امنیت ملی ترکیه (TNSS) بود. این روابط سه جانبه که به زودی به «نیزه سه سر» (Trident) شهرت یافت در مسیر اهداف میثاق حاشیه ای اسرائیل بود. ترکیه اولین کشور خاورمیانه بود که به صورت رسمی روابط سیاسی و دیپلماتیک با اسرائیل (1949م.) برقرار ساخت و به دنبال آن همکاری نزدیکی بین موساد و TNSS به وجود آمد. چنانکه از منابع موجود برمی آید طی ماههای پایانی سال 1958م. و اوایل سال 1959م. که مقارن با سالهای نخست تأسیس ساواک و برقراری تدریجی روابط آن با موساد بود، نخستین پایه های برقراری روابط سه جانبه میان ساواک، موساد و TNSS بنیان نهاده شد که مهمترین هدف آن جلوگیری از نفوذ شوروی و مقابله با کشورهای عربی تندرو مخالف اسرائیل و مخالف حکومت ایران بود. در این میان موساد و سرویس امنیت ملی ترکیه، بیش از ساواک از این

ص:253


1- مارک. ج. گازیورووسکی، پیشین، صص 270 - 271.

همکاری مشترک سود می بردند. موساد متعهد شده بود اطلاعات مربوط به فعالیت طرفداران شوروی در ترکیه و سایر مخالفان حکومت ترکیه در خاورمیانه را در اختیار TNSS قرار دهد. در همان حال TNSS موافقت کرد اطلاعات مربوط به مقاصد سیاسی نظامی کشورهای عربی بر ضد اسرائیل را به موساد ارائه دهد. بدین ترتیب بیشترین فعالیت سازمان سه جانبه «نیزه سه سر» تبادل اطلاعات میان این سرویسها در زمینه های مورد علاقه طرفین متمرکز شده بود. گفتنی است ائتلاف نیزه سه سر تا واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی به فعالیت خود ادامه می داد.(1) با این احوال ساواک ترجیح می داد بیشترین همکاری اطلاعاتی امنیتی خود را با اسرائیل و موساد خارج از سازمان نیزه سه سر انجام دهد.

سازمان نیزه سه سر دارای چند کمیته و یک شورا بود و علاوه بر تماس دایم و جلسات ادواری نمایندگان سه سرویس، رؤسای سه سرویس هر شش ماه یک بار سمینارها و جلساتی تشکیل می دادند و درباره مسائل مورد علاقه طرفین به بحث و تبادل نظر می پرداختند.

کشور دیگری که سرویس اطلاعاتی آن روابط اطلاعاتی - امنیتی مشترکی با موساد و ساواک داشت، اتیوپی در افریقا بود. شایان گفتن است که هایله سلاسی پادشاه این کشور روابط نزدیکی با ایران و اسرائیل داشت. هرچند روابط اطلاعاتی - امنیتی اتیوپی با ایران و اسرائیل گسترش قابل توجهی نیافت، اما سرویس اطلاعاتی آن کشور هر ساله حداقل یک کنفرانس مشترک با موساد و ساواک برگزار می کرد. این کنفرانس که هر ساله در یکی از کشورهای عضو برگزار می شد دارای سه کمیته و یک شورا بود و هدف اصلی آن تبادل اطلاعات میان سه سرویس در زمینه های مختلف اطلاعاتی - امنیتی مورد علاقه طرفین بود.

11- بهره برداریهای یک جانبه

چنانکه از اسناد و مدارک موجود برمی آید برخلاف نمایندگی سرویس موساد در ایران که از آزادی عمل و فعالیت اطلاعاتی گسترده ای برخوردار بود و برای کسب اطلاعات لازم از مراجع مختلف کمتر دچار محدودیت بود،(2) نمایندگی ساواک در اسرائیل به ندرت امکان می یافت جز مراجع رسمی اطلاعاتی موساد که هر از گاه اخبار و اطلاعات دلخواه را در اختیار

ص:254


1- همان، ص 271.
2- عبدالرحمن احمدی، پیشین، صص 406 - 412.

او قرار می دادند از منابع دیگری کسب خبر کند. نیز نمایندگی ساواک در اسرائیل برای ارسال اخبار و اطلاعات مکتسبه و تنظیمی خود برای مقامات ساواک در ایران دچار محدودیتهایی بود و اطلاعات ارسالی آن از سوی مأموران موساد کنترل می شد. موساد همواره تلاش می کرد نمایندگی ساواک را در اسرائیل به طور انحصاری تغذیه کند و امکان دسترسی مستقلانه آن به منابع اطلاعاتی دیگر به حداقل برسد. مهم تر از آن محتوای اطلاعات ارائه شده به نمایندگی ساواک در اسرائیل بود. بنا به گزارش نمایندگی ساواک، بسیاری از اطلاعات، پیش از آنکه در اختیار نماینده ساواک قرار گیرد در نشریات پرتیراژ و مهم اسرائیل به چاپ رسیده و منتشر می شد. نماینده ساواک در اسرائیل شکایت می کند که محتوای بسیاری از جلسات محرمانه وی با نمایندگان موساد در نشریات این کشور به چاپ می رسد نمایندگی ساواک تصریح می کند که حضور او در اسرائیل و ارتباطش با نمایندگان موساد در آن کشور سودمندی درخوری ندارد.(1)

دیگر نارضایتی کارشناسان و مقامات ساواک از موساد در مورد بهره گیری یک سویه و انحصاری آن از جاسوسان و خبرچینان مشترک دو سرویس در چارچوب طرح کریستال بود. در موارد متعدد نمایندگان ساواک هشدار می دادند که مأموران به کار گرفته شده در کشورهای هدف توجه چندانی به نیازهای اطلاعاتی ساواک نشان نمی دهند و اخبار و اطلاعات ارائه شده از سوی آنان اساساً در راستای اهداف اطلاعاتی موساد مورد استفاده قرار می گیرد.(2)

12- همکاریهای نظامی - تسلیحاتی و اقتصادی

چنانکه پیش از این هم آمد، روابط رژیم پهلوی با اسرائیل به حیطه خاصی محدود نبود و در تمام شئون اقتصادی، تجاری، نظامی، فرهنگی و سیاسی گسترش یافت. در این میان روابط اطلاعاتی - امنیتی دو کشور در تسهیل روابط طرفین مؤثر افتاد.

در روابط نظامی و تسلیحاتی دو کشور، موساد و ساواک مهمترین حلقه های اتصال و تماس نمایندگان آنها محسوب می شدند. اطلاعات مربوط به مسائل نظامی و تسلیحاتی

ص:255


1- همان، صص 406 - 412.
2- همان، صص 60 - 62.

اسرائیل از طریق نمایندگان و مأموران موساد در اختیار ایران قرار می گرفت. هر چند دو کشور در زمینه روابط نظامی و تسلیحاتی در سطح امیران ارتش و نمایندگان سیاسی ارتباطات گسترده ای داشتند اما در موارد بسیاری، مقدمات و تمهیدات لازم برای روابط طرفین از سوی سرویسهای اطلاعاتی دو کشور تسهیل می شد. علاوه بر اینکه بسیاری از تجهیزات نظامی و لجستیکی ساواک توسط اسرائیل و موساد تأمین می شد، اسرائیل برای فروش تسلیحات نظامی به ایران عمدتاً از طریق نمایندگان موساد تماس می گرفت. گسترش روابط نظامی و تسلیحاتی دو کشور تابعی از روابط سیاسی - امنیتی و اطلاعاتی طرفین در منطقه بود. دو سرویس در دیدار مقامات نظامی دو کشور نقش قابل توجهی داشتند؛ در عین حال، موساد در معرفی سلاح و جنگ افزارهای اسرائیلی به مقامات نظامی و سیاسی ایران (از طریق ساواک) بیشترین نقش را برعهده داشت.(1)

از اوایل دهة 1340، علاوه بر این که اسرائیل تجهیزات نظامی به ایران صادر می کرد،

بین دو کشور پیمانهای همکاری نظامی و طرحهایی برای تولید تجهیزات نظامی و موشکی به امضاء رسید.(2) و امریکا نیز گسترش روابط و همکاریهای نظامی و تسلیحاتی بین ایران و اسرائیل را تشویق می کرد.

در اواخر دهة 1330ش. روابط اطلاعاتی - امنیتی ساواک با موساد گسترش یافت و همکاری دو سرویس در تسهیل صدور نفت ایران به اسرائیل مؤثر افتاد. با تمهیدات مشترک دو سرویس، مقامات اقتصادی، سیاسی و نفتی اسرائیل از ایران دیدن کردند و با مقامات ایرانی و از جمله شخص شاه ملاقات نمودند. اسرائیل در اقتصاد کشاورزی ایران نیز فعال بود و برخی از مهمترین پروژه های کشاورزی و زراعی ایران در دشتهای گسترده و حاصلخیز قزوین به مورد اجرا گذاشته شد. بدین ترتیب اسرائیل در بسیاری از امور تجاری - بازرگانی، صنعتی، خدمات، کشاورزی و تحقیقاتی همکاری و روابط بسیار نزدیکی با حکومت ایران داشت.(3)

در موارد متعدد، رئیس و مدیران ارشد ساواک دربارة مسائل اقتصادی و تجاری با نمایندگان اسرائیل مذاکره می کردند.

ص:256


1- مرتضی قانون، پیشین، صص 321 - 324.
2- محمدحسنین هیکل، پیشین، صص 196 - 197؛ علی فلاح نژاد، پیشین، صص 165 - 172.
3- علی فلاح نژاد، پیشین، صص 207 - 214..

13- مسائل فرهنگی

فعالیتهای فرهنگی اسرائیل در ایران که البته جدا از حضور و نفوذ اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی موساد در ایران نبود، در شرایط انزوای اسرائیل، می توانست در خاورمیانه بیش از هر فعالیت دیگر برای اعتبار بخشیدن به موجودیت و قوام آن کشور مؤثر افتد. دستگاهها و محافل فرهنگی و تبلیغاتی اسرائیل با دستگاه اطلاعاتی - امنیتی این کشور در ارتباط بودند و فعالیتهای خود را با اهداف و خواسته های موساد هماهنگ می کردند.

از جمله مهمترین تلاش صهیونیستها برای نفوذ در محافل فرهنگی و تبلیغاتی ایران در عرصه مطبوعات بود و برخی نشریات و روزنامه ها به طور پیدا و پنهان به حمایت از اسرائیل پرداختند. از مهمترین این نشریات روزنامه آیندگان بود که گفته می شد با سرمایه گذاری مستقیم صهیونیستها تأسیس شد و چنانکه وعده داده بود تا واپسین سالهای فعالیتش نیز ستایشگر سیاستهای صهیونیستها بود. ساواک در این باره چنین گزارش کرده است:

آقای مئیر عزری معاون نمایندگی اسرائیل در تهران اظهار داشته است که داریوش همایون از او خواسته است که در روزنامه در شرف تأسیس (آیندگان) تا حدود دو میلیون تومان سرمایه گذاری نمایند. او ضمناً گفته است که در صورتی که این سرمایه گذاری عملی شود تعهد می نماید که برای همیشه مطالب روزنامه را علیه اعراب و به نفع اسرائیل تنظیم نماید.

داریوش همایون یازده شماره نشریه بامشاد را که در آن تفسیرهایی در مورد اعراب و اسرائیل بر له و علیه اعراب نوشته شده بود ارائه داده است و خواهش کرده که آنها را به وزارت امور خارجه اسرائیل بفرستد و اضافه نموده که در سفری که به تل آویو کرده با مقامات وزارت امور خارجه اسرائیل راجع به این موضوع صحبت کرده و در آن وقت آنها از او پشتیبانی کرده و وعده کمک داده اند...

داریوش همایون یکی از گردانندگان روزنامه آیندگان در سفری که در ایام جنگهای شش روزه اسرائیل و اعراب به اسرائیل رفته بود موضوع خرید یک رتاتیو از سرمایه داران اسرائیل را عنوان کرده و وزارت خارجه اسرائیل پس از مشورت با نمایندگی آژانس اسرائیل در ایران و با

کمک (عذری) نماینده اسرائیل در تهران که از دوستان داریوش همایون می باشد سرانجام موافقت کرده که دولت اسرائیل یا سازمان صهیونیزم پرداخت اقساط فروش رتاتیو را عهده دار شده و با پرداخت قسمتی از مخارج رتاتیو آن را به داریوش همایون بفروشد.

در مقابل این مساعدت مالی که دولت اسرائیل و وزارت امور خارجه این کشور به داریوش

ص:257

همایون کرده او متعهد شده است که حمله به اعراب را در روزنامه مذکور عنوان نموده و از اسرائیل حمایت بنماید.

در هفته گذشته موافقت کامل وزارت خارجه و پشتیبانی از همایون به وسیله عذری به او ابلاغ گردید.

نظریه: در محافل مطبوعاتی شایعاتی در زمینه خریداری دستگاه رتاتیو جهت روزنامه آیندگان از اسرائیل پخش گردیده است.(1)

در میان اسناد برجای مانده از ساواک، گزارشات بسیاری درباره حیطه فعالیت، تشکیلات، اعضا و ارتباطات سازمانهای فرهنگی وابسته به صهیونیستها وجود دارد. مهمترین این سازمانها آژانس یهود بود که در بسیاری از سازمانهای فرهنگی - تبلیغی یهود در ایران نفوذی تام داشت و روابط آن با مأموران و نمایندگان اطلاعاتی - امنیتی و سیاسی - اقتصادی و نظامی اسرائیل در ایران بسیار نزدیک بود. مهمترین وظیفه آژانس یهود انتقال یهودیان

سراسر جهان به سرزمین فلسطین اشغالی تعیین شده بود.(2) ساواک گزارشات بسیاری از فعالیت آژانس یهود در ایران تهیه کرده که تلا ش آن سازمان را برای گسترش نفوذ سیاسی، اقتصادی و اطلاعاتی اسرائیل در ایران و طرح اعزام یهودیان ایرانی به فلسطین اشغالی و ارسال سالانه مقادیر فراوانی پول و سایر کمکهای یهودیان ایرانی را به دولت اسرائیل نشان می دهد. با هماهنگی ساواک و موساد، آژانس یهود انتقال یهودیان سراسر آسیا و خاورمیانه را به اسرائیل، از طریق خاک ایران انجام می داد.

بین رؤسا و مدیران برخی از مهمترین سازمانهای فرهنگی - تبلیغی صهیونیستی فعال در ایران، از جمله آژانس یهود روابط نزدیکی با رؤسا و مدیران وقت ساواک وجود داشت.(3) نمایندگان آژانس در نقاط مختلف ایران به فعالیتهای جاسوسی - اطلاعاتی نیز مشغول بودند و در این باره برخی محافل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی یهودیان ایرانی را در مسیر مقاصد اطلاعاتی - جاسوسی اسرائیل (موساد) به کار گرفتند. چنانکه از اسناد برجای مانده از ساواک برمی آید آژانس یهود در مسائل مربوط به جامعه یهود ایران دخالتهای ناروایی می کرد و برای پیشبرد اهداف سیاسی - اطلاعاتی خود حتی از تهدید محافل مختلف یهودی فعال در ایران

ص:258


1- تقی نجاری راد، پیشین، صص 152 - 153؛ حسین میر، تشکیلات فراماسونری در ایران، صص 200 - 201.
2- سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران، صص 446 - 456.
3- همان، صص 142 - 143.

نیز ابایی نداشت.

14- موساد و ساواک در دوران انقلاب

از همان آغاز، روابط ایران و اسرائیل با مخالفتهایی در بین محافل سیاسی - اجتماعی روبرو شد. هم زمان با گسترش روابط دو کشور در دهه های 1340 - 1350ش. روند مخالفت با نفوذ اسرائیل در ایران، از سوی مخالفان سیاسی حکومت، به ویژه روحانیون، افزایش یافت. به همین دلیل روحانیون و گروههای مسلمان بیش از سایر گروههای سیاسی تحت تعقیب قرار گرفته و از مخالفت با اسرائیل منع شدند. روحانیون و علمای دینی از همان سالهای پایانی دهة 1320ش. که تلاشهایی برای آغاز روابط غیررسمی سیاسی بین ایران و اسرائیل صورت گرفت، طی اعلامیه های متعددی ایجاد هرگونه رابطه با دولت صهیونیستی را محکوم کردند. البته روند مخالفت روحانیون و اسلام گرایان، با نوساناتی چند ادامه یافت. در سالهای

نخست دهة 1340 موج جدیدی از مخالفت روحانیون به رهبری امام خمینی(ره) با اسرائیل آغاز شد. در همان حال ساواک و سایر دستگاههای امنیتی و انتظامی، روحانیون مخالف حکومت را هشدار می دادند که سخنی در مخالفت با اسرائیل و روابط آن با رژیم پهلوی بر زبان نرانند. حساسیت رژیم پهلوی و ساواک نسبت به مخالفت مردم با حضور اسرائیل در ایران در تمام سالهای دهة 1340 و دهة 1350ش. کاستی نگرفت. تا جایی که حتی مخالفان از به کار بردن واژه هایی نظیر بنی اسرائیل که در قرآن کریم بدان اشارت رفته بود، منع شدند. آیت الله سیدعلی خامنه ای در بخشهایی از خاطرات خود در این باره چنین اظهار داشته است:

... متأسفانه در کشورهای دیگر این فرصت را به مردم نمی دهند که اقلاً غصه های خودشان را نسبت به این قضایای عظیم امت اسلام بر زبان جاری کنند. شما کشورهای عربی را ببینید. چقدر انسانهایی هستند که از قضایای مربوط به سازش با دشمن صهیونیستی دلشان خون است ولی نمی توانند چیزی بگویند، مثل وضع خود ما در دوران رژیم گذشته، که آن روز دلهای ما خون بود ولی نمی توانستیم چیزی بگوییم.

بنده یک وقتی در قبل از انقلاب به مناسبت تفسیر آیات مربوط به بنی اسرائیل در اوایل سورة بقره، چیزهایی را در جمع دانشجویان گفته بودم. بعد بنده را در یکی از بازداشتها، زیر منگنه و سئوال و بازجویی قرار دادند که چرا شما اسم اسرائیل را آوردید؟ چون من از بنی اسرائیل صحبت کرده بودم و بحث مربوط به آیات بنی اسرائیل بود! گفتند: چرا اسم

ص:259

اسرائیل را آوردید؟! یعنی در آن

دوران، کسی که تفسیر قرآن هم می کرد حق نداشت از بنی اسرائیل یک کلمه بگوید که مبادا به متحد آن رژیم خبیث و خائن (پهلوی) که آن وقت با اسرائیل روابط گرمی داشت بر بخورد. در خیلی از کشورهای اسلامی امروز هم، مثل همان وضع، حاکم است.(1)

مخالفت با اسرائیل محدود به روحانیون و علمای مذهبی نمی شد. برخی گروههای سیاسی دیگر نیز ضمن انتقاد از سیاستهای تجاوزکارانه اسرائیل در فلسطین، روابط گسترده این کشور را با رژیم پهلوی محکوم می کردند.

علاوه بر مخالفان سیاسی - مذهبی، جوّ عمومی جامعه نیز نسبت به اسرائیل غیردوستانه و مخالفت آمیز می نمود. مراقبتهای شدید ساواک از افراد، مؤسسات و سازمانهای مختلف اقتصادی، فرهنگی، تجاری اسرائیلی و یهودی در ایران حاکی از جوّ عمومی غیردوستانه مردم ایران نسبت به اسرائیل بود. نمونه بارز تدابیر شدید امنیتی ساواک در قبال اسرائیلیها هنگام برگزاری بازیهای آسیایی در تهران و حضور ورزشکاران اسرائیلی در تهران روی داد و ساواک «حدود ده هزار نفر از دانشجویان و اشخاص مظنون» را بازداشت کرد.(2) با این احوال هم زمان با برگزاری مسابقه فوتبال بین تیمهای ملی ایران و اسرائیل که به شکست تیم اسرائیل منجر شد، مردم تهران احساسات ضداسرائیلی آشکاری به نمایش گذاشتند.

موساد در مبارزه با مخالفان سیاسی حکومت ایران هم همکاری پیدا و پنهانی با ساواک داشت. در دهه های 1340 و 1350ش. که با گسترش مخالفتهای سیاسی - مذهبی، گروههای چریکی متعددی نیز به صف مخالفان حکومت پیوستند، موساد در شناسایی و ردیابی مخالفان حکومت نقش قابل اعتنایی داشت.(3) بسیاری از مخالفان سیاسی حکومت ایران در کشورهای مختلف عربی (به ویژه لبنان، سوریه و تا حدی مصر) که با برخی از گروههای فلسطینی و ضداسرائیلی هم ارتباطاتی داشتند در همکاری مشترک ساواک و

موساد شناسایی شده و تحت تعقیب قرار گرفتند.(4)

هم زمان با گسترش فعالیت مخالفان سیاسی، موقعیت رژیم پهلوی در داخل و نیز در

ص:260


1- [آیت الله] علی خامنه ای، خاطرات و حکایتها، ج 1، صص 53 - 54.
2- ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، پیشین، ص 272.
3- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 11، صص 89 - 93.
4- محمدحسنین هیکل، پیشین، صص 132 - 134.

عرصه های بین المللی با مشکلاتی مواجه می شد و انتقاد از عملکرد حکومت و فشار روزافزون بر مخالفان، به رسانه های گروهی جهان، گروههای مختلف حقوق بشر و نظایر آن کشیده می شد. در این دوره موساد تلاش می کرد تا با بهره گیری از رسانه ها و مطبوعات تحت کنترل خود چهره ای مساعد و موفق از رژیم پهلوی ارائه دهد. روند این همکاریها طی سالهای نخست دهة 1350ش. گسترش یافت و در دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر که با آغاز حرکت انقلابی مردم ایران همراه بود سرعت بیشتری گرفت.(1) به رغم اقداماتی از این نوع، در سالهای میانی دهة 1350ش. موقعیت رژیم پهلوی متزلز تر از آن بود که نوشداروهای تبلیغی - رسانه ای، حتی در سطح بین المللی و جهانی، بتواند بر حیات این محتضر شفایی بخشد. همگام با گسترش مخالفتهای سیاسی، موقعیت اسرائیل نیز در ایران مورد تعرض انقلابیون قرار گرفت.

در دوران انقلاب، اسرائیل مورد نفرت و کینه انقلابیون بود.(2) موساد تحولات انقلاب ایران را با حساسیت و جدیت پی می گرفت و از هر تلاشی در حمایت از رژیم پهلوی فرونمی گذاشت. برخلاف سیا که بسیار دیر متوجه شد رژیم پهلوی دیگر قادر به ادامه حیات نخواهد بود، موساد و نمایندگی سیاسی اسرائیل در تهران که ارتباط مستقیمی با ساواک داشت، ماهها قبل از سیا به دولت متبوع خود هشدار داد که شاه ایران در برابر مخالفان مدت طولانی دوام نخواهد آورد و سقوط نهایی رژیم پهلوی حتمی خواهد بود.(3) در همان حال اسرائیل از هر فرصت لازم برای روحیه دادن به شاه و لزوم مقاومت هر چه بیشتر در برابر مخالفان بهره می برد. از جمله اسحاق رابین نخست وزیر وقت اسرائیل که در آن هنگام مذاکرات صلح با مصر را دنبال می کرد، طی روزهای 25 و 26 شهریور 57 با ارسال پیامهایی برای شاه ایران، ضمن ابراز تأسف از رخدادهای جاری تأکید کرد که از هر تلاشی برای دفاع از حکومت او بهره خواهد برد.

هم زمان با گسترش حرکت انقلابی مردم ایران، موساد نیز بر فعالیت خود در ایران افزود. نمایندگی سیاسی اسرائیل در تهران بیش از پیش اقدامات و سیاستهایش را با موساد و ساواک هماهنگ می کرد تا بلکه جهت کنترل ناآرامیهای سیاسی راهی بیابد. همچنین موساد به

ص:261


1- اسدالله علم، یادداشتهای علم، ج 2، ص 708 و صص 749 - 750.
2- کریستین دلانوا، پیشین، صص 234 - 235.
3- مایکل لدین، هزیمت، صص 170 - 173.

تقویت هر چه بیشتر بنیه دفاعی، آموزشی، تهاجمی و اطلاعاتی ساواک می پرداخت تا در مقابله با انقلابیون و مخالفان شاه کارآمدتر از گذشته عمل کند.(1) نیز موساد در تلاش بود تا مخالفان رژیم پهلوی را در کشورهای مختلف عربی تحت کنترل درآورده و جاسوسان مشترک بیشتری به کشورهای عربی اعزام کرد. موساد آمادگی داشت تمام امکانات و توانایی بالقوه و بالفعل خود را در حمایت از رژیم پهلوی به کار گیرد تا بلکه برای نجات نهایی شاه از سقوط حتمی راهی پیدا شود.(2) چنانکه موساد و مجموعه تصمیم گیرندگان اسرائیل به درستی درک کرده بودند، سقوط شاه ضربه جبران ناپذیری بر منافع اسرائیل در ایران و خاورمیانه وارد کرده، موضع آن را در برابر کشورهای عربی و مسلمانان تضعیف می ساخت.(3) تنفر از اسرائیل و موساد در میان مخالفان حکومت پهلوی در دوران انقلاب اسلامی، هنگامی بیش از پیش غلیان یافت که شایع شد مأموران موساد در ایران، بر روی تظاهرکنندگان مخالف حکومت آتش گشوده و در سرکوب مستقیم مردم ایران همدست ساواک و سایر مراجع انتظامی و نظامی رژیم پهلوی شده اند. تا جایی که همان زمان «اسرائیلیان به جلاد خلق ایران شهرت پیدا کردند»(4). در 30 مهر 1357 هم برخی خبرگزاریها از قول مخالفان حکومت پهلوی در خارج از کشور، خبر دست داشتن مأموران موساد در کشتارهای دوران انقلاب را منتشر کردند:

در همین شرایط، امروز کنفدراسیون دانشجویان ایرانی (فدراسیون آلمان) با صدور اعلامیه ای، یک بار دیگر خواهان توجه بیشتر افکار عمومی به اوضاع ایران شد. در این اعلامیه گفته شده که تعداد شهدای حوادث هفته های اخیر ایران

پانصدهزار نفر است و دولت [ایران] با کمک دولتهای امپریالیستی نظیر امریکا و نیز دخالت دادن سربازان اسرائیلی در کشتار تظاهرکنندگان، روی واقعیت حوادث ایران و قیام مردم سرپوش گذاشته است. کنفدراسیون بار دیگر ساواک را مسئول کشتار سینما رکس آبادان خواند و وسایل ارتباط جمعی آلمان را متهم کرد که تحت تأثیر تبلیغات دستگاههای وابسته به ایران هستند.(5)

ص:262


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا،ْ ج 11، صص 3 - 10.
2- تقی نجاری راد، پیشین، صص 273 - 282.
3- جهانگیر آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ص 205.
4- کریستین دلانوا، پیشین، ص 235.
5- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 6، ص 46.

به رغم تمام این احوال، حرکت مردم مسلمان ایران که توسط امام خمینی(ره) رهبری می شد، توفنده تر از آن بود که حامیان خارجی شاه و از جمله موساد و اسرائیل بتوانند در روند پیروزی آن مانعی ایجاد کنند. آخرین اقدامی که گفته شده موساد برای جلوگیری از سقوط نهایی شاه ایران درصدد انجام آن بود، مشارکت در کودتای ارتش شاه و ترور امام خمینی(ره) در پاریس بود. مصطفی الموتی از قول اری بن مناشه از مأموران عالی رتبه موساد در این باره چنین نوشته است:

در آوریل سال 1978 رؤسای من نظریاتم را درباره رویدادهای ایران و انقلاب قریب الوقوع آن کشور پذیرفتند و کنفرانسی که نمایندگان سیا نیز در آن شرکت داشتند، یکی از تحلیلگران امریکا (عضو سیا) نظر مرا بی اساس خواند و مدعی شد آنچه که در ایران می گذرد سر و صدای بچگانه ای است که به زودی آرام خواهد شد. در دسامبر سال 1978 طرحی از طرف

(رافی ایتان) مشاور امور ضدتروریستی نخست وزیر اسرائیل تهیه شد که خمینی در پاریس ترور شود.

سیا نیز موافقت خود را اعلام داشت تا یک تیم تروریستی اسرائیل به پاریس برود و خمینی را ترور کرده بازگردد.

برای حمله به اقامتگاه خمینی در نوفل لوشاتو و مصدوم کردن خمینی تیم کماندوئی سرهنگ آصف هف تز Assef Heftez رئیس گارد ویژه پلیس ضدترویسم اسرائیل در نظر گرفته شده بود.

بدیهی است که این تیم قادر بود مأموریتی را که برعهده اش قرار می گرفت با موفقیت اجرا کند و بدون برخورد با اشکال و مانعی به اسرائیل بازگردد. ولی موانع اجرای طرح جای دیگری بود.

اوری لوبرانی Uri Lubrani نماینده سیاسی اسرائیل در ایران مأموریت یافت که موضوع را با شاه در میان بگذارد. شاه بی تأمل مخالفت کرد و گفت اجازه نخواهد داد جوی خون در کشور جاری شود. او عقیده داشت در صورتی که ژنرالها قدرت را به دست گیرند خونریزی اجتناب ناپذیر می گردد و می پنداشت بدون نیاز به چنین اقدامی او قادر خواهد بود بر بحران غلبه کند.

لوبرانی پس از ملاقات شاه به سازمان

اطلاعاتی اسرائیل اطلاع داد که نه شاه دیگر می تواند در قدرت باقی بماند و نه ژنرالها قادر به کودتا هستند. کشور عملاً در اختیار رهبران مذهبی

ص:263

قرار گرفته است...(1)

با سقوط رژیم پهلوی فصل نهایی همکاریهای مشترک موساد و ساواک پایان یافت و برخی از افسران و مدیران بلندپایه و ارشد ساواک هم به اسرائیل پناهنده شدند.

ص:264


1- مصطفی الموتی، پیشین، ج 16، صص 116 - 117.

فصل هفت: روابط MI6 با ساواک و دفتر ویژه اطلاعات

پیشینه اینتلیجنس سرویس

اینتلیجنس سرویس (Intelligence Service) سازمان جاسوسی و ضدجاسوسی انگلستان، قدیمی ترین دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی جهان به شمار می رود. هنگامی که این سازمان در سال 1573م. در دوران سلطنت الیزابت اول و به همت یکی از وزیران او - فرانسیس واتینگهام - در لندن تأسیس شد، تنها 80 سال از کشف قاره امریکا گذشته بود. سازمان اطلاعاتی انگلستان به سرعت سازماندهی شد و ساختار تشکیلاتی آن بر اساس شش اداره مستقل شکل گرفت. این ادارات شش گانه که تا امروز هم با تغییراتی چند دوام آورده اند عبارتند از: 1- اداره اطلاعات سیاسی خارجی 2- اداره اطلاعات دریایی 3 - اداره اطلاعات نظامی 4- اداره اطلاعات تجاری و صناعی 5 - اداره اطلاعات داخلی و 6 - اداره اطلاعات مستعمرات.

این دوایر شش گانه در ساختمانهای مجزایی مستقر هستند و ارتباطی با یکدیگر ندارند و صرفاً از طریق اداره مرکزی اینتلیجنس سرویس که در منطقه وایت هال لندن واقع است فعالیت آنها کنترل می شود. بیشترین مأموران اینتلیجنس سرویس در کشورهای خارجی در پوشش دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی فعالیت می کنند. در سفارتخانه های انگلستان، مأموران اطلاعاتی - امنیتی آن کشور بخش ویژه ای به خود اختصاص می دهند که فعالیت و حیطه عمل آن مستقل از بخش سیاسی و دیپلماتیک سفارت است و کارکنان رسمی سفارت اطلاعی از فعالیتهای بخش اطلاعاتی و جاسوسی ندارند.

تشکیلات اطلاعاتی - جاسوسی بریتانیا پس از جنگ جهانی دوم تحت کنترل ارتش درآمد. امنیت داخلی بریتانیا پس از جنگ، برعهده اداره پنجم سازمان اطلاعات نظامی قرار

ص:265

گرفت که اختصاراً MI5 نامیده می شود.(1) MI5 تشکیلاتی بسیار مخفی است و فعالیت آن پوشیده و پنهان است؛ گفته می شود که «مردم انگلیس آن را نمی شناسند». MI-5 تحت پوشش شهربانی مرکزی آن کشور «اسکاتلندیارد» فعالیت می کند و پوشش اجرایی و رابط آن تحت عنوان «اداره ویژه» در اسکاتلند یارد مستقر است.(2) اما سازمان جاسوسی انگلستان در کشورهای خارجی که بالاخص پس از جنگ جهانی دوم توانمندی بیش از پیش یافت MI6 است(3) که تحت کنترل اداره ششم اطلاعات نظامی است و معروف ترین اجزای سازمان اطلاعاتی - جاسوسی بریتانیا به شمار می رود و فعالیت تمام دستگاههای اطلاعاتی آن کشور تحت الشعاع فعالیت و حیطه عمل آن قرار دارد.(4) مأموران MI6 در کشورهای خارجی و هدف عمدتاً تحت پوشش دیپلماتیک و سیاسی فعالیت می کنند و عضوی از وزارت خارجه بریتانیا معرفی می شوند و نهایت پنهانکاری اعمال می شود و نفرات و اجزای آن تقریباً هویتشان هیچ گاه آشکار نمی شود.

MI6 در ایران

برخلاف سیا و موساد، از حضور و فعالیت MI6 در ایران اسناد و مدارک قابل توجهی در اختیار نداریم. نیز نمی دانیم از چه زمانی پای مأموران این سازمان اطلاعاتی - جاسوسی در ایران باز شده است. با این حال و با توجه به قرائن و شواهد موجود حداقل از هنگام آغاز روابط جدی سیاسی میان ایران و انگلستان، مأمورانی از دستگاه اطلاعاتی انگلستان در سفارت این کشور و یا برخی نمایندگیهای سیاسی بریتانیا در ایران حضور داشته اند. تصور می رود از دوران حکومت سلسله صفویه تا آغازین سالهای سلسله قاجار در ایران، مأمورانی از دستگاه اطلاعاتی بریتانیا هر چند به طور پراکنده، مسافرتهایی به ایران کرده و اطلاعاتی در اختیار سازمان متبوعه خود گذاشته باشند. در این میان حداقل از اواخر دوران سلطنت نادرشاه و تمامی دوران حکمرانی زندیه به بعد، می باید رفت و آمد و مسافرتهای مأموران دستگاه اطلاعاتی - جاسوسی بریتانیا به ایران شتاب بیشتری به خود گرفته باشد. با گسترش روابط

ص:266


1- MI5 مخفف عبارت Section 5 of Military Inteligence است.
2- اداره ویژه Special Branch.
3- MI6 مخفف عبارت Section 6 of Military Inteligence است.
4- احمد ساجدی، پیشین، صص 177 - 178؛ حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 312 - 313.

ایران و انگلستان در دوران قاجار، به تدریج این کشور در ایران نفوذ یافت. حضور و فعالیتهای بریتانیا در ایران عصر قاجار بر کسی پوشیده نیست و کودتای سوم اسفند 1299 با حمایت آن کشور صورت گرفت.(1) نیز هم آنان بودند که رضاشاه را در شهریور 1320 از سریر سلطنت به زیر کشیدند و فرزندش محمدرضا را جانشین او ساختند. در تمام دوران سلطنت قاجارها و نیز رضاشاه، مأموران اینتلیجنس سرویس در ایران حضور داشتند و در تحولات آن دوره اثرگذار بوده و نقش قابل توجهی برعهده داشتند. چنانکه از منابع برمی آید آلن چارلز ترات رئیس وقت MI6 در سفارت انگلستان در تهران در صعود نهایی محمدرضا به سلطنت نقش قابل توجهی ایفا کرد. حسین فردوست به ارتباطاتش با ترات و نقش او در به سلطنت رسانیدن محمدرضا پهلوی اشارات جالب توجهی کرده است.(2) سفارت بریتانیا در تهران و نیز دستگاه اطلاعاتی - جاسوسی این کشور در ایران، در تمام دوران دوازده ساله نخست سلطنت محمدرضا نقش قابل توجهی برعهده داشتند.(3) گفته می شد که بسیاری از تحریکات و ناآرامیهای سراسر دهة 1320ش. در بخشهای مختلف ایران توسط عوامل اطلاعاتی - جاسوسی بریتانیا در ایران صورت می گیرد و نیز در مناطق نفت خیز جنوب و میان رجال و صاحبان نفوذ، نمایندگان مجلس و غیره در تهران و سایر مناطق کشور نیز ردّ پایی از نفوذ و اثرگذاری عوامل اطلاعاتی انگلستان دیده می شد.(4)

در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران و نخست وزیری مصدق، دستگاه اطلاعاتی - جاسوسی بریتانیا در ایران فعال بود و در فراهم آوردن تمهیدات لازم برای به سقوط کشانیدن دولت مصدق نقش قابل توجهی برعهده داشت.(5) با تلاشهای پیگیر دستگاه سیاسی - اطلاعاتی انگلستان بود که نهایتاً امریکا متقاعد شد راهی جز سرنگون کردن دولت مصدق ندارد.(6) چنانکه از منابع موجود برمی آید پس از پایان موفقیت آمیز کودتا و تحولات پس از آن هم تثبیت قدرت و موقعیت محمدرضا پهلوی در رأس حکومت بیش از هر چیز مدیون سرسختی و حمایت انگلستان و دستگاه اطلاعاتی آن کشور در برابر موضع متفاوت امریکا بود

ص:267


1- حسین فردوست، ج 1، صص 283 - 287.
2- همان، صص 100 - 104.
3- همان، ج 2، صص 47 - 53.
4- سازمانهای جاسوسی بیگانه در ایران، ج 20، صص 90 - 91.
5- همان، ص 86.
6- ظهور و سقوط، ج 2، ص 176.

که به قدرت رسانیدن افرادی نظیر زاهدی یا تیمور بختیار را بر ماندن شاه در سریر سلطنت ترجیح می داد. نماینده MI6 در ایران این موضوع را یک بار با فردوست نیز در میان گذاشته و تصریح کرده که اگر پافشاری آنان نبود موقعیت شاه در پی کودتای 28 مرداد 1332 سخت به مخاطره می افتاد.(1) پس از کودتای 28 مرداد 1332 مدتها طول کشید تا امریکا متقاعد شد تثبیت قدرت محمدرضا پهلوی در رأس حاکمیت، بیش از هر جانشین احتمالی دیگر ضامن گسترش منافع آنان در ایران است.

هر چند به دنبال کودتای 28 مرداد 1332 روابط سیاسی ایران و انگلستان پس از گسستی که در دوره نخست وزیری مصدق بدان راه یافته بود، بار دیگر گسترش یافت و انگلیسیها در کنسرسیوم نفت ایران هم سهم قابل توجهی به دست آورده و جای پای خود را در ایران تثبیت کردند، اما خیلی زود آشکار شد که از آن پس تنها قدرت برتر در عرصه ایران نخواهند بود و رقیب تازه نفس و پرقدرت آنان، امریکا، بر جایگاه قدرت بلامنازع خارجی در عرصه ایران تکیه خواهد زد.(2) بدین ترتیب پس از کودتای 28 مرداد به رغم حضور جدی و چشمگیر انگلیس در ایران که تا پایان دوران سلطنت محمدرضا هم دوام آورد، همواره امریکا بود که در ایران نقش درجه اول داشت. انگلیسیها در آن برهه خواسته یا ناخواسته پذیرفتند که امریکا به به دلیل موقعیت برتر جهانی، در ایران نیز نقش اصلی داشته باشند. در این میان انگلیسیها تشخیص دادند که حمایت از برتری امریکا در ایران و نیز سایر نقاط جهان و دنیای غرب، برای موقعیت آنان سودمندتر خواهد افتاد.(3)

البته مأموران دستگاه اطلاعاتی انگلستان تا پایان دوران سلطنت محمدرضا شاه در ایران حضور داشتند.(4) با این احوال اسناد و مدارک کمی در اختیار داریم که ارتباط مأموران MI6 را با ساواک نشان دهد. مأموران MI6 با شاه و برخی رجال درجه اول کشور ارتباطاتی داشتند و درباره مسائل مورد علاقه طرفین تبادل نظرهایی می کردند.(5) اما در مقایسه با سیا و موساد، دستگاه اطلاعاتی - جاسوسی انگلستان در ایران در حاشیه قرار گرفت.

ص:268


1- همان، صص 183 - 184.
2- علیرضا ازغندی، پیشین، صص 241 - 248.
3- ظهور و سقوط، ج 2، صص 287 - 289.
4- مظفر شاهدی، مردی برای تمام فصول، ص 590.
5- همان، صص 59 - 591.

از جمله کسانی که به موضوع روابط و همکاریهای دوجانبه MI6 و ساواک اشاره می کند منوچهر هاشمی است که مدتها مدیرکل اداره کل هشتم ساواک (ضدجاسوسی) بود. او تأکید دارد که MI6 با امکانات و تجارب فراوانی که در امور ضدجاسوسی داشت در مواردی کمکهای باارزشی در اختیار اداره کل هشتم ساواک قرار می داد.(1) بیشترین همکاری MI6 با اداره کل هشتم ساواک در رابطه با تعقیب و مراقبت از مأموران کا.گ.ب در ایران بود. منوچهر هاشمی ضمن اشاره به همکاری نزدیک اداره کل هشتم ساواک با نمایندگیهای سیا و MI6 در ایران، برخی دلایل نیازمندی ساواک به مساعدت سیا و MI6 را برشمرده است:

1- داشتن آرشیو کامل، حاوی اطلاعات بسیار جامع از تشکیلات و سازمانهای جاسوسی شوروی و کشورهای اقمار آن. این اطلاعات چه در مورد افسران کی. جی. بی. یا جی. آر. یو.، و چه در مورد شیوه ها و تکنیکها و عملکرد آنان، مرتباً در اختیار نمایندگیهای سیا یا MI6 گذاشته می شد، و بدیهی است که این اطلاعات در موفقیت عملیات تا چه اندازه می توانست مؤثر واقع شود. البته در مواردی که اداره هشتم، هدف مشترکی با آن سرویسها داشت، اطلاعات مورد نیاز در اختیار این اداره و مأموران عملیاتی آن هم قرار داشت، اطلاعات مورد نیاز در اختیار این اداره و مأموران عملیاتی آن هم قرار می گرفت. علاوه بر همکاری در هدفهای مشترک، اصولاً همکاری سرویسهای اطلاعاتی غرب با کشورهای دوست ایجاب می کرد، خلاصه

سوابق افسران اطلاعاتی شوروی، به محض ورود به آن کشورها، در اختیار سازمانهای اطلاعاتی آنها قرار داده شود، و اداره هشتم ساواک هم از این قاعده مستثنای نبود.

2- مأمورینی از اعضای سرویسهای اطلاعاتی شوروی و کشورهای اقمار که به غرب پناهنده می شدند، یا به صورتهایی به خدمت سیا و MI- 6 در می آمدند، و موارد آن هم زیاد بود، اطلاعات زیادی از سازمانهای جاسوسی کشورهای خود در اختیار کشورهای غربی می گذاشتند. بدین ترتیب منابع اطلاعاتی آنها از سرویسهای اطلاعاتی شوروی غنی تر و کامل تر می شد. این امکان، به جز امریکا و انگلیس، و احیاناً یکی دو کشور دیگر، برای هیچ یک از کشورهای دیگر وجود نداشت.

3- سرویسهای اطلاعاتی غرب از پیشرفته ترین و کامل ترین وسایل فنی و علمی برخوردار

ص:269


1- منوچهر هاشمی، پیشین، صص 409 - 426.

بودند و همه روزه هم بر غنای تکنولوژی و امکانات خود می افزودند.

4- سرویسهای اطلاعاتی غرب مأموران و کارشناسان متعددی از اقوام و ملیتهای مختلف با آشنائی به زبانهای گوناگون در اختیار داشتند که در هر مناسبتی می توانستند از وجود آنها استفاده

بکنند، و از آن طریق به اسناد و مدارک و مطالب مکتوب به هر زبان دسترسی پیدا کنند.

همانطور که اشاره شد، امکانات و توانائیهای اداره هشتم در مواردی که هدفهای مشترکی با سرویسهای اطلاعاتی غرب در بین بود، با امکانات آن سرویسها تلفیق می شد. یا در صورت نیاز به همکاری و اخذ کمک در عملیاتی که باید مستقلاً صورت می گرفت، سرویسهای همکار، از کمکهای همدیگر بهره مند می شدند.

توضیحاً اضافه کنم، سازمانهای اطلاعاتی که اداره ضدجاسوسی ساواک از کمکهای مختلف آنها بهره مند می شد، سازمانهای سیا و MI6 بودند...(1)

سیا و MI6 به رغم ارتباطاتی که با ساواک داشتند از نفوذ در ساواک و به استخدام درآوردن برخی نفرات ساواک برای مقاصد خود نیز ابایی نداشتند.(2)

به رغم همکاری فیمابین گاه ساواک فعالیتهای MI6 و سیا را در ایران کنترل می کرد. البته این دو سرویس هم به اقدامات مشابهی در برابر ساواک دست می زدند و تلاش می کردند برخی اطلاعات موردنیاز را از مسیرهای دیگر و پنهان از چشم ساواک کسب کنند که در این میان گاه برخوردهایی نیز به وجود می آمد.(3)

برخلاف سیا و نیز موساد که با ساواک ارتباط مستقیم داشتند، MI6 هیچ گاه به گسترش روابط مستقیم با ساواک تمایل نشان نداد، اما در مواردی با بهره گیری از نیروها، امکانات مالی و فنی به فعالیت های مستقلی در ایران انجام می داد. از جمله مهمترین این اقدامات تأسیس

شبکه اطلاعاتی - جاسوسی معروف به شبکه ماهوتیان در استانهای شمالی کشور بود که طی آن نیروهایی از ساواک به سرپرستی سرتیپ ماهوتیان - از معاونین ساواک - فعالیت اطلاعاتی مستقلی را با هدایت مستقیم مأموران MI6 در ایران سر و سامان می دادند. چنانکه از قراین و شواهد موجود برمی آید این شبکه از اوایل تأسیس ساواک و از دوران ریاست

ص:270


1- همان، صص 416 - 417.
2- همان، صص 419 - 421.
3- همان، صص 422 - 425.

سپهبد تیمور بختیار بر ساواک در استانهای شمالی ایران (گرگان، مازندران و گیلان) آغاز شده بود. مهمترین وظیفه ای که MI6 برای این شبکه محدود اما کارآمد در نظر گرفت، فعالیت بر ضد عوامل پیدا و پنهان شوروی و کا.گ.ب در استانهای شمالی ایران بود. بودجه و هزینه فعالیت این شبکه مستقیماً از سوی ساواک تأمین می شد و افراد ساواکی مرتبط با آن، تماس مستقیمی با بدنه مدیریتی ساواک نداشته و از حیطه فعالیت و عملکرد خود هیچ گزارشی در اختیار این سازمان قرار نمی دادند، بلکه کلیه اقدامات و نتیجه فعالیت آنان صرفاً در اختیار نمایندگان MI6 در ایران قرار می گرفت. به رغم این احوال، هم رؤسای وقت ساواک و هم شاه هیچ گاه مانعی بر سر راه فعالیت این شبکه اطلاعاتی نتراشیدند. ارتباط این شبکه با ساواک از طریق قائم مقام وقت ساواک برقرار می شد و از کانال او بود که هزینه ها و تجهیزات و امکانات مورد درخواست در اختیار شبکه قرار می گرفت.(1) مأموران شبکه ماهوتیان عمدتاً در هیئت مغازه دارانی فعالیت می کردند که تمام امکانات آن از سوی MI6 و در واقع ساواک تأمین می شد. این افراد به نوبه خود افراد دیگری در حوزه فعالیتشان نشان می کردند تا اطلاعات مورد نیاز را به دست آورده و در اختیار مسئولان مربوطه قرار دهند.

MI6 و کودتای سرلشکر قر نی

از مهمترین حوادث اواخر 1336ش. افشای کودتای سرلشکر ولی الله قرنی - رئیس وقت رکن 2 ارتش - بود که گفته می شد در نظر داشت با حمایت سیا طی کودتایی شاه را از سلطنت خلع و حکومتی نظامی در ایران برقرار سازد. درباره انگیزه قرنی و نیز موضوع پشتیبانی امریکا از به راه انداختن کودتایی واقعی بر ضد محمدرضا و نیز نقشی که انگلیسیها و MI6 در افشای این کودتا و مجریان آن برعهده داشتند، تاکنون تحلیل و ارزیابی دقیقی صورت نگرفته است.

برخی منابع به طور تلویحی ذکر کرده اند که شاپور ریپورتر عامل مهم MI6 در ایران جریان کودتای در دست اقدام قرنی را به اطلاع شاه رسانیده است.(2) علی الظاهر به رغم اتهام بسیار سنگینی که متوجه سرلشکر قرنی بود، مجازات قابل اعتنایی برای او تعیین نشد و «به

ص:271


1- ظهور و سقوط، ج 2، صص 347 - 352.
2- همان، صص 330 - 331.

خاطر وساطت امریکا» برخورد شدیدی با او صورت نگرفت. او فقط به سه سال زندان محکوم شد و چند ماه قبل از پایان مدت محکومیت، آزادی خود را بازیافت.(1)

MI6 و دفتر ویژه اطلاعات

دفتر ویژه اطلاعات که در 1338ش. با راهنمایی MI6 و زیرنظر حسین فردوست تشکیل شد، هماهنگ کننده نهایی فعالیت دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی کشور و از جمله ساواک بود. گزارشات ارائه شده از سوی ساواک، دفتر ویژه اطلاعات ویرایش و کنترل شده و در دسترس شاه قرار می گرفت.

فردوست صراحتاً اظهار می دارد که در طرح تشکیل دفتر ویژه اطلاعات و سپس راه اندازی و هدایت آن، انگلیس و MI6 نقش یگانه ای برعهده داشت و هم آنها بودند که طی سالهای ریاست فردوست بر آن دفتر، بر فعالیت آن کنترل داشتند و از طریق فردوست و دفتر ویژه اطلاعات بسیاری از خواسته های خود را با شاه مطرح می کردند.

با آنکه فردوست مسئول MI6 را در ایران فرد دیگری معرفی می کند، اما شاپور ریپورتر را مهمترین مأمور آن سازمان در ایران می داند که با شاه و رجال درجه اول کشور ارتباط برقرار کرده و در نزد اولیای دولت و حکومت بریتانیا هم ارج و قربی کم نظیر داشت؛ رئیس کل MI6 نیز جایگاه و احترام ویژه ای برای او قائل بود. شاپور ریپورتر تنها مأمور MI6 بود که سالیانی طولانی در ایران باقی ماند و برخلاف رؤسای MI6 در ایران که هر چهار سال جای خود را به دیگری می دادند، شاپور ریپورتر تا پایان دوران سلطنت محمدرضا در ایران ماند. ریپورتر علاوه بر شاه و دفتر ویژه اطلاعات، با بسیاری از رؤسا و مدیران ارشد ساواک هم ارتباط داشت. ارتشبد نصیری رئیس وقت ساواک و سرلشکر علی معتضد قائم مقام و مسئول اطلاعات خارجی ساواک، ارتباط دوستانه ای با شاپور ریپورتر داشتند. همچنین سرتیپ منوچهر

هاشمی مدیرکل اداره کل هشتم ساواک، آرشام رئیس ساواکهای خراسان، سیستان و بلوچستان و کرمان و سپهبد محسن مبصر نیز از دیگر دوستان ریپورتر در ساواک و شهربانی محسوب می شدند. ریپورتر به حدی در رأس حاکمیت ایران نفوذ داشت که حتی به طور تلویحی به شاه گوشزد می کرد که پدر او - اردشیرجی - در به سلطنت رسانیدن رضاشاه نقش

ص:272


1- همان.

درجه اول داشته است.(1)

MI6 و سازمان بی سیم

قبل از آنکه دفتر ویژه اطلاعات تشکیل شود، MI6، سازمان اطلاعاتی - امنیتی ویژه ای تحت عنوان سازمان بی سیم در ایران ایجاد کرده بود که با ستاد ارتش در ارتباط بود. این سازمان که در 1345ش. از ستاد ارتش منتزع و تحت مدیریت مستقیم دفتر ویژه اطلاعات قرار گرفت، از پایگاههای مخفی اطلاعاتی در شهرهای مرکزی و شمالی ایران تشکیل می شد. اعضای این سازمان از طریق بی سیم با یکدیگر در ارتباط بودند و رابطی از سوی رئیس ستاد ارتش، فعالیت آن را با مسئول MI6 در تهران هماهنگ می کرد. گفته شده که MI6، سازمان بی سیم را اولین بار به تقلید از پایگاههای مخفی اطلاعاتی و امنیتی فرانسه در دوران جنگ جهانی دوم، در ایران و برخی کشورها تشکیل داد. سازمان بی سیم که برای مقابله با تهدیدات احتمالی شوروی در ایران تأسیس شد، در مشهد، گنبد، گرگان، ساری، رشت، تبریز و اصفهان پایگاه داشت و ستاد مرکزی آن هم در تهران بود. اطلاعات به دست آمده از طریق پایگاه تهران که تحت کنترل مستقیم MI6 بود به ایستگاه MI6 در قبرس مخابره می شد.

گفته می شد بی اعتمادی MI6 به رعایت اصول پنهانکاری در ستاد ارتش و نیز ساواک موجب شد مدیریت سازمان بی سیم در اختیار دفتر ویژه اطلاعات قرار گیرد. MI6 همواره نگران نفوذ مأموران شوروی و کا.گ.ب در ساواک و نیز ستاد ارتش بود. سازمان بی سیم تا پایان دوران سلطنت محمدرضا در ایران فعال بود و هزینه های آن از طریق بودجه سری دفتر ویژه اطلاعات تأمین می شد.(2)

- رابطه MI6 با شاه

علاوه بر شاپور ریپورتر که ارتباط منظمی با شاه داشت و در تمام مسافرتهای شاه به انگلستان او را همراهی می کرد، مسئولان وقت MI6 در ایران هم ملاقاتهای منظم و

ص:273


1- همان، صص 293 - 298.
2- همان، صص 357 - 363.

زمان بندی شده ای با شاه داشتند. گفته شده مسئول MI6 در تهران حداقل ماهی دوبار با شاه ملاقات می کرد. هنگام مسافرتهای زمستانی شاه در سن موریتس هم رئیس کل MI6، ملاقات و مذاکرات متعددی با شاه داشت و طی این ملاقاتها شاپور ریپورتر تنها کسی بود که تقریباً همیشه حضور می یافت.

با این احوال هم سیا و هم MI6 در دربار نفوذ فراوانی داشتند و همواره مأمورانی از این دو سرویس در پوششهای مختلف در دربار حضور می یافتند. شاه به رؤسای ساواک و دفتر ویژه اطلاعات دستور داده بود «آنچه انگلیسیها و امریکاییها می خواهند در اختیارشان گذارده شود.(1)

MI6 در دوران انقلاب

در دوره سلطنت محمدرضا پهلوی، انگلیسیها تلاشی برای کاهش استبداد در ایران انجام ندادند و به شاه نسبت به تبعات سوء ادامه روش خود هشدار ندادند. حکومت بریتانیا هیچ گاه به نقض حقوق بشر در ایران توجه نکرد.(2)

برخلاف دستگاه دیپلماسی بریتانیا، رسانه های گروهی این کشور هر از گاه انتقادهایی نسبت به نقض حقوق بشر در ایران منتشر می کردند.

ص:274


1- همان، صص 332 - 333.
2- سعید میرترابی، رژیم شاه و سازمانهای حقوق بشر، صص 180 - 181.

فصل هشت: ساواک در دوره تیمور بختیار (1339 - 1335ش.)

آغاز فعالیت ساواک (دوران تکوین)

هنگامی که در واپسین ماههای سال 1335ش. و اوایل سال بعد، ساواک کار خود را آغاز کرد، علی الظاهر حکومت بر بسیاری از مشکلات پیش رو فائق آمده و در کنار سرکوب مخالفان داخلی، در عرصه بین المللی نیز به موفقیتهایی دست یافته و اینک آماده بود دور جدیدی از حیات سیاسی را آغاز کند. با عقد قرارداد کنسرسیوم نفت و تجدید روابط سیاسی، اقتصادی و نظامی با بریتانیا و امریکا و متعاقب آن الحاق به پیمان سنتو، حکومت پهلوی در وابستگی به غرب گامهای استواری برداشته بود. با انتصاب منوچهر اقبال به نخست وزیری - فروردین 1336 - که برخلاف نخست وزیران قبلی در چاپلوسی و تملق نسبت به شاه حدی نمی شناخت، موقعیت شاه در سریر قدرت قوامی دوباره یافته بود. در چنین شرایطی حکومت با پشتیبانی امریکا و سپس انگلیس آماده می شد به حالت فوق العاده در کشور پایان داده و چنین وانمود سازد که آرامش دلخواه بر عرصه سیاسی - اجتماعی کشور بازگشته است. بر بنیاد چنین تصوراتی بود که در آغاز 1336ش. نخست وزیر مأموریت فرمانداری نظامی را پایان یافته تلقی کرده و حکومت نظامی را لغو کرد. شاه نیز با وابسته و ناکارآمد خواندن احزاب و تشکلهای فعال در کشور، برای تأسیس احزابی سیاسی که از منویات و خواسته های او و حکومتش پیروی کنند اعلام آمادگی کرد. در حالی که تمامی مخالفان و تشکلهای سیاسی مستقل سرکوب و منزوی شده بودند، چنین وانمود شد که کشور عصر جدیدی از روش دموکراتیک و مشروطه را آغاز کرده است. با تشکیل دو حزب حکومت ساخته و فرمایشی - مردم و ملیون (به ترتیب اقلیت و اکثریت) رژیم پهلوی دورانی کمدی - تراژیک را آغاز کرد. در چنین شرایطی سازمان جدیدالتأسیس ساواک تحت ریاست سپهبد تیمور بختیار کار خود را

ص:275

آغاز کرد. بختیار که طی سالهای پس از کودتا و در رأس فرمانداری نظامی در سرکوب قهرآمیز مخالفتها تجارب گرانبهایی آموخته بود، علی الظاهر از اینکه به عنوان اولین رئیس ساواک در رأس تشکیلاتی قرار می گرفت که بنیان سازمان یافته دقیق و نظام مندتری داشت، چندان احساس غربت نکرد. به ویژه آن که در آن مقطع، «سیا» برای راه اندازی آن، کارشناسان مجربی به تهران اعزام کرد. اسناد و مدارک موجود هم نشان می دهد که در سازماندهی، تشکیلات و آغاز فعالیت ساواک نقش درجه اول با سیا بود. دوره ریاست تیمور بختیار بر ساواک (1335 - 1339ش.) دوران تکوین ساواک است که طی آن برخی از مهمترین ادارات کل و دوایر مهم این سازمان تشکیل می شد. ساواک با بهره گیری از تجربیات مدیران و برخی رؤسای خود که پیش از آن در بخشهای امنیتی - اطلاعاتی ارتش و دیگر نیروهای نظامی خدمت می کردند، گامهای نخست را برداشت. ضمن اینکه بخش اعظمی از وظایف و نیروهای اطلاعاتی - امنیتی شاغل در فرمانداری نظامی، همراه تیمور بختیار در خدمت تشکیلات جدید قرار گرفت. در همان حال، سیا علاوه بر سازماندهی تشکیلات ساواک، در تجهیز و آموزش نیروهای این سازمان نقش اساسی داشت. بدین ترتیب ساواک در همان دو سه سال نخست فعالیت، به نمودار تشکیلاتی قابل قبولی دست یافت و در همان حال نفرات آموزش دیده قابل اعتنایی را جذب کرد. در این دوره ساواک با بسیاری از رموز کار تشکیلاتی، اطلاعاتی، امنیتی و جاسوسی آشنا شد. از آنجا که علت وجودی ساواک در درجه اول تحکیم موقعیت استعماری امریکا در عصر جنگ سرد در منطقه بود، با آغاز فعالیت آن، ادارات و بخشهای ضدجاسوسی، اداره اطلاعات خارجی و سپس امنیت داخلی در اولویت قرار گرفت و بیشترین حیطه کاری دوایر ضدجاسوسی و اطلاعات خارجی نیز در خدمت فعالیتهای جاسوسی - امنیتی سیا بر ضد شوروی و کشورهای تحت نفوذ آن کشور در منطقه خاورمیانه معطوف شد. بر همین اساس در تمام دوران نخست وزیری اقبال در مرحله نخست فعالیت ساواک، روابط سیاسی ایران و شوروی تیره شد و رهبران همسایه شمالی ایران به دلیل نفوذ و حضور امریکا در ایران، همواره حکومت ایران را تهدید می کردند. در همین دوران حضور سیا در ایران افزایش یافت و سازمان نوپای ساواک را به عنوان پادویی در جهت اهداف امنیتی - جاسوسی خود بر ضد شوروی و اقمار آن به خدمت گرفت.

از مهمترین همکاران بختیار در بدو تأسیس ساواک که در سازماندهی و تثبیت موقعیت ساواک نیز کمکهای مؤثری به او کردند حسن علوی کیا و سرتیپ حسن پاکروان بودند.

ص:276

سرتیپ حسن علوی کیا که پس از کودتای 28 مرداد 1332 معاون پاکروان در رکن 2 ستاد ارتش بود، پس از تأسیس ساواک به عنوان معاون دوم بختیار در ساواک منصوب شد و این سمت را تا پایان ریاست بختیار بر ساواک حفظ کرد. علوی کیا با انتصاب پاکروان به ریاست ساواک، چند ماه قائم مقام ساواک بود و پس از آنکه حسین فردوست در 1340 قائم مقام ساواک شد، به نمایندگی ساواک در آلمان غربی اعزام شد و مدت کوتاهی بعد در تمام اروپا بر نمایندگیهای ساواک مدیریت می کرد.(1) انتصاب تیمور بختیار به ریاست سازمان نوپای ساواک هم در درجه اول از اعتماد انگلیس و امریکا به او نشأت می گرفت که امیدوار بودند این افسر خشن و بی رحم، چنانکه طی سالهای پس از کودتا نشان داده بود ساواک را نیز اداره کند. اردشیر زاهدی در خاطرات خود از ارتباط بسیار نزدیک بختیار با سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و امریکا طی سالهای پس از کودتا خبر می دهد.(2)

از دیگر کسانی که تیمور بختیار از تجارب اطلاعاتی - امنیتی آنان در سازماندهی ساواک بهره گرفت عبارت بودند از: سرهنگ زیبایی، سرهنگ غفوری، سرهنگ مرادی، سرهنگ منوچهر هاشمی، سرهنگ نعمانی، سرهنگ ناصر مقدم، سرهنگ عمید، سرهنگ مبصر، سرهنگ ماهوتیان و سرهنگ زالتاش که پیش از آن در رکن 2 ارتش و فرمانداری نظامی مشغول به فعالیت بودند. علاوه بر افرادی از این دست که سابقه خدمات نظامی - امنیتی و اطلاعاتی داشتند، ساواک در همان آغاز کار خود از همکاری بسیاری از غیرنظامیان نیز بهره گرفت که در مسائل و حیطه های مختلفی دارای تخصص و تجاربی بودند. برخی از دوایر و ادارات کل ساواک در آغاز امر فعالیت خود را با کارمندانی کمتر از تعداد انگشتان دست شروع کردند که این رقم طی سالهای پایانی فعالیت ساواک به چند صد تن بالغ می شد.(3) گفته شده بختیار، بخشی از سازماندهی ساواک را مدیون افسران نادم توده ای بود که طی سالهای پس از کودتای 28 مرداد دستگیر و در زندان به سر می بردند. احسان نراقی «ساواک را محصول اتحاد غیرمنتظره توده ایهای هوادار شوروی و امریکاییان» ارزیابی می کند که «اولیها رهنمود ایدئولوژیک و دومیها پشتیبانی لجستیکی آن را فراهم کردند.»

ساواک کار خود را به عنوان سازمانی مستقل آغاز کرد که ریاست آن عضوی از هیئت

ص:277


1- عزت الله سحابی، پیشین، صص 30 - 31 و ص 70.
2- اردشیر زاهدی، 25 سال در کنار پادشاه، ص 263.
3- مصطفی الموتی، پیشین، ج 10، ص 171؛ کریستین دلانوا، پیشین، ص 73.

دولت بود و پست معاونت نخست وزیر را داشت. بدین ترتیب تیمور بختیار با انتصاب به ریاست ساواک، معاون نخست وزیر در کابینه اقبال شد.(1) البته از همان آغاز معلوم بود که ساواک تنها در ظاهر زیرنظر نخست وزیری انجام وظیفه خواهد کرد، و در واقع مستقیماً از شاه فرمان می برد و روابطش با سرویسهای اطلاعاتی خارجی و دیگر اقدامات و فعالیتهای ریز و درشت آن با هیئت دولت و نخست وزیر ارتباطی نداشت.

با تأسیس ادارات کل، به تدریج تأسیس شعبات و نمایندگیهای ساواک در استانهای مختلف نیز آغاز شد؛ ساواک استانها عمدتاً شامل نیروهای اداره کل سوم (امنیت داخلی) و اداره کل هشتم (ضدجاسوسی) می شد. تا واپسین ماههای حضور بختیار در ساواک، علاوه بر مراکز استانها، در بسیاری از شهرهای کشور نیز شعب محلی ساواک دایر شد که تحت مدیریت ساواک استانهای مربوطه انجام وظیفه می کردند. از همان آغاز امر، تقویت ساواک در برخی استانهای حساس مرزی نظیر کردستان، خوزستان و خراسان بیش از سایر مناطق مورد توجه قرار گرفت.(2) با استقرار شعب ساواک در مراکز استانها و شهرهای مختلف کشور، از سوی مدیران محلی ساواک، مسئولان اداری، کارگزاران محلی و نیز روحانیون و علما توجیه می شدند و به مخالفان سیاسی و مذهبی هم هشدار داده می شد که از مخالفت خوانی با حکومت اجتناب ورزند.(3)

از دیگر اقدامات بختیار تأسیس نمایندگیها و شعب ساواک در برخی کشورها به ویژه اروپا و امریکا بود که تحت مدیریت اداره کل سوم (امنیت داخلی) قرار داشتند.(4)

با تمام این احوال و به رغم تمام سبعیتهای تیمور بختیار، ساواک طی سالهای نخست فعالیت از منظر عامه مردم ایران هنوز چهره چندان خشن و سرکوبگری محسوب نمی شد و دامنه خشونت و سرکوبهای این سازمان عمدتاً متوجه تشکلهای سیاسی و مذهبی مخالف حکومت بود. به عبارت دیگر «از بسیاری جهات خشونت هنوز در مرحلة مقدماتی بود و نه پیشرفته».(5) در واقع مردم در آغاز امر شناخت درستی از روند و دلایل تأسیس و نقشی که

ص:278


1- عباسقلی گلشائیان، گذشته ها و اندیشه های روزگار یا زندگی من، ج 2، ص 1039.
2- کریستین دلانوا، پیشین، ص 103.
3- سایت اینترنتی بازتاب، رسول جعفریان، «بررسی خاطرات حجت الاسلام بکایی»، 29 مرداد 1384، کد خبر 27936.
4- کریستین دلانوا، پیشین، ص 105.
5- همان، ص 102.

برای ساواک تدارک دیده شده بود نداشتند و ساواک هم هنوز دارای تشکل سازمانی و نیروهای لازم نبود تا بتواند حیطه فعالیت و دخالتهایش را گسترش دهد. با این احوال در پایان دهة 1330ش. و آغاز دهة 1340، ساواک در اکثریت وزارتخانه ها، دوایر دولتی و حکومتی و نیز کارخانجات و کارگاههای تولیدی، دانشگاهها و مراکز علمی و دانش آموزی حضور جدی داشت و از رفتار سیاسی و مخالفت خوانیهای بسیاری از گروههای سیاسی، مذهبی، شناختی کسب کرده بود.(1)

مخالفان سیاسی و ساواک (1340 - 1335ش.)

حزب توده

حزب توده که مدت کوتاهی پس از سقوط رضاشاه تأسیس شد و رهبران آن از همان آغاز تحت کنترل و سلطه شدید سیاستگذاران شوروی قرار گرفته بودند، به سرعت فعالیتهای خود را در بسیاری از مناطق ایران گسترش داد و آشکارا از منافع و ضرورت نفوذ و حضور هر چه بیشتر شوروی در ایران حمایت می کرد. به دنبال سوءقصد به شاه در 15 بهمن 1327 فعالیت این حزب غیرقانونی اعلام شد و رهبرانش تحت تعقیب قرار گرفته و بسیاری از کشور گریختند. در دوران نخست وزیری مصدق حزب توده جانی دوباره گرفت. موضع گیریهای مشکوک حزب توده در قبال دولت مصدق و کودتای 28 مرداد بر کسی پوشیده نیست. از همان سالهای نخست دهة 1320 علاوه بر شاخة سیاسی، حزب توده در میان نیروهای نظامی کشور نیز نفوذ کرد. بعدها آشکار شد که دهها تن از نظامیان کشور در رسته های مختلف، از درجه داران تا افسران میانی و برخی افسران ارشد به عضویت حزب توده درآمده و شاخه نظامی آن را تشکیل داده اند. در دهة 1320 (و طی سالهای 1322 - 1325) بسیاری از اعضای نظامی حزب توده در نیروهای نظامی و انتظامی شناسایی و تحت تعقیب قرار گرفته بودند اما این موج دستگیریها بر نفوذ حزب توده در میان ارتش و نیروهای انتظامی پایان نداد و تنها پس از کودتای 28 مرداد بود که با همکاری رکن 2 ارتش و فرمانداری نظامی، قریب به اتفاق نظامیان عضو حزب توده شناسایی، دستگیر و یا تحت تعقیب قرار گرفتند و رهبران و اعضای برجسته و فعال غیرنظامی این حزب نیز به سرعت از عرصه سیاسی - اجتماعی کشور

ص:279


1- همان، ص 103.

منزوی شدند و یا از کشور گریختند.(1) تعقیب حزب توده پس از کودتای 28 مرداد 1332 با حمایت و همنوایی پیدا و پنهان انگلیس و امریکا صورت می گرفت. آنها بر این باور بودند که رهبران و اعضای بلندپایه حزب وابستگی بلاشرطی به شوروی دارند و در شرایط فعالیت گسترده حزب توده، راه نفوذ و حضور شوروی در ایران روزافزون خواهد شد. بر همین اساس، هم زمان با سرکوب شدید حزب توده، دولتهای وقت ایران همگام با سیاستهای امریکا و انگلیس، در روابط سیاسی، اقتصادی خود با شوروی محتاطانه رفتار می کردند. در دوران نخست وزیری اقبال، روابط ایران و شوروی به تیرگی گرائید؛ در این میان حزب توده مورد بغض و کینه فرمانداری نظامی و ساواک واقع شد(2) و این روند تا پایان دوران پهلوی کماکان ادامه یافت.(3) حزب توده به حمایت از شوروی، با پیمانهای متعدد رژیم پهلوی با کشورهای اروپایی و امریکا مخالفت می کرد و این پیمانها را در راستای وابستگی هر چه بیشتر ایران به امریکا و امپریالیسم غرب ارزیابی می نمود.(4) سرکوب و انزوای حزب توده (شاخه سیاسی و نظامی) پس از کودتای 28 مرداد 1332 سریع و بسیار موفقیت آمیز بود. صدها نفر از اعضای بلندپایه حزب در بخش سیاسی و نظامی دستگیر، شکنجه، محاکمه و مجازات شدند. در آستانه تشکیل ساواک، حکومت در از میان برداشتن حزب توده به دستاوردهای قابل توجهی دست یافته بود. در این میان ضعف و خیانت رهبران حزب توده آسیبهای جبران ناپذیری بر بدنه میانی و پایین دست حزب وارد ساخته بود.(5) دستگیری، محاکمه و اعدام دهها تن از افسران عضو حزب توده طی سالهای 1333 - 1337 نشان داد که رژیم پهلوی و نیز حامیان خارجی آن خطر نفوذ حزب توده در ارکان کشور را بیش از هر زمان دیگری جدی تلقی کرده و درصدد ریشه کن کردن آن برآمده اند.(6)

جرم اعدام شدگان و نیز محبوسین ابد و طولانی مدت اعضای حزب توده «خیانت بر ضد امنیت کشور و خیانت و جاسوسی» اعلام شده بود.(7) تعقیب، دستگیری و محاکمه اعضای

ص:280


1- سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی، ج 1، صص 84 - 88 و صص 140 - 146.
2- امیر یاوری، درباره بعضی از مسائل حزب توده ایران، صص 1 - 2.
3- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 5، صص 199 - 200.
4- احسان طبری و دیگران، پنجاه سال تبهکاری و خیانت سلسله پهلوی، صص 38 - 44.
5- مازیار بهروز، شورشیان آرمان خواه، صص 46 - 49.
6- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 6، ص 107.
7- همان، ص 159.

حزب توده (و عمدتاً شاخه نظامی) پس از پایان کار فرمانداری نظامی و از اوایل 1336ش. به سازمان جدیدالتأسیس ساواک سپرده شد؛ البته در آستانه فعالیت ساواک، در ارکان و تشکیلات حزب توده در نقاط مختلف ایران رخوت راه یافته بود.(1) در این دوره حدود 450 نفر از اعضای سازمان نظامی حزب توده دستگیر و به مجازاتهایی سنگین محکوم شده بودند.(2)

کیانوری تصریح می کند که در آغاز فعالیت ساواک «از سازمان حزبی [توده] شبکه بسیار کوچکی برجای مانده بود و تعداد اعضای آن از چند صد نفر تجاوز نمی کرد» مهمترین اعضای باقی مانده سازمان نظامی حزب توده خسرو روزبه بود که نهایتاً دستگیر و در «21 اردیبهشت 1337 تیرباران شد.»(3)

شکنجه و اعتراف گیریهای توأم با اعمال خشونت مهمترین میراث فرمانداری نظامی بختیار برای ساواک بود. هر چند طی سالهای دهة 1320 نیز موارد پراکنده ای از اعمال شکنجه و آزارهای جسمی و روحی متهمان و زندانیان سیاسی وجود داشت، اما پس از کودتای 28 مرداد 1332 شکنجه مخالفان و متهمان سیاسی روندی سریع یافت و افراد بسیاری تحت شدیدترین شکنجه های جسمی و روحی قرار گرفتند.

این روند پس از تأسیس ساواک نیز با اعمال روشهایی کارآمدتر ادامه یافت. برخی از مهمترین بازجویان و شکنجه گران ساواک تربیت یافته مکتب تیمور بختیار در فرمانداری نظامی بودند. سرهنگ زیبایی، سرهنگ سیاحتگر، سرهنگ امجدی و سرهنگ مولوی از جمله این افراد بودند که کار شکنجه و بازجویی از متهمان را پس از لغو فرمانداری نظامی در ساواک ادامه دادند و بعضاً طی سالهای آتی به مقامات کلیدی ساواک دست یافتند.(4) گزارشات موجود نشان می دهد که طی سالهای مدیریت بختیار بر ساواک بیشترین روشهای قهرآمیز توأم با شکنجه های جسمی و روحی شامل متهمان و زندانیان سیاسی می شد. پس از فروپاشی تشکیلات سیاسی - نظامی حزب توده تا نیمه دهة 1330، ساواک تلاش بیشتری برای تعقیب و دستگیری هسته های وابسته به حزب توده آغاز نمود و بسیاری از اعضای آن را روانه زندان کرد. با این اقدامات خشن، در پایان ریاست بختیار بر ساواک، دیگر از حزب توده

ص:281


1- همان، صص 35 - 96.
2- همان، صص 112 - 127.
3- نورالدین کیانوری، خاطرات، صص 350 - 351.
4- فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، س 6، ش 24، زمستان 1380، صص 209 - 210.

رمقی باقی نمانده بود.(1) در جریان دستگیری، شکنجه و محاکمات، اعضای حزب توده واکنشهای متعددی از خود بروز دادند. گروهی تا واپسین روزهای حیات، همکاری با فرمانداری نظامی و سپس ساواک را روا ندانستند، اما گروه عمده ای، تحت فشار و شکنجه فرمانداری نظامی و ساواک از پیشینه سیاسی خود ابراز پشیمانی کرده و با دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی همکاری کردند و به خدمت رژیم درآمدند و به تدریج در مدیریتهای مهم و حساس ساواک و سایر دوایر و دستگاههای دولتی و حکومتی به کار گمارده شده، تئوریسین دفاع از نظام شاهنشاهی پهلوی شدند.(2) تیمور بختیار رئیس فرمانداری نظامی و ساواک در اظهار ندامت و پشیمانی و توبه نویسی اعضای حزب توده، نقش درجه اولی برعهده داشت.(3) در بخشهایی از ندامت نامه دکتر محمد بهرامی دبیرکل وقت حزب توده چنین می خوانیم:

اینجانب دکتر محمد بهرامی دبیرکل سابق حزب منحله توده اینک که به اتهام سنگینی در کنج زندان افتاده و به گذشته سیاه خود نگاه می کنم می بینم که غیر از شرمساری و ندامت حاصلی از عمرم ندارم. دفتر سیاه اعمال گذشته من اینطور خلاصه می شود:

در آلمان بودم از روی سادگی اغفال شدم و به دام کمونیسم بین المللی افتادم (سال 1314) به ایران آمدم دست از فعالیت کمونیستی نکشیده و با دسته 53 نفر زندانی شده و چهار سال و نیم در زندان ماندم و در شهریور منحوس 1320 آزاد گردیده و یکی از بانیان اولیه حزب بیگانه پرست توده شدم (مهرماه 1320) از

همان روز تأسیس حزب منحله توده در کمیته مرکزی آن حزب دارای مقام و مسئولیتهای مهمی بودم بعد از مرگ سلیمان میرزا اسکندری با نورالدین الموتی هر دو دبیر کمیته مرکزی بودم و کسی بالاتر از ما نبود و در کنگره دوم دکتر رادمنش دسته بندی کرد و او دبیرکل شد و من دبیر هیئت اجرائیه شدم. وقتی که بهمن 1327 پیش آمد و دولت حزب توده را منحل کرد دکتر رادمنش و آنهایی که با اعدام غیابی محکوم شده بودند فرار کردند و ما را با یک دنیا مشکلات اینجا گذاشته از آن به بعد دبیرکل حزب بنده بودم تا روزی که دستگیر شدم. در تمام جریانات حزب خائن توده بنده دخیل و ناظر بوده ام و اینک به نظر من بزرگترین خیانتها را که حزب بی آبروی توده در طول زندگانی خودش مرتکب شده است یادآوری می کنم (البته از جزئیات و

ص:282


1- محمدعلی عمویی، پیشین، ص 127 و صص 146 - 159؛ عزت الله باقری، از وانان تا وین، صص 335 - 354.
2- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 6، صص 146 - 147.
3- علی بهزادی، شبه خاطرات، ج 2، صص 211 - 213.

اقدامات کوچکتر صرفنظر می کنم)...

در خاتمه با کمال شرمساری از خاکپای همایونی طلب عفو می نمایم و قول می دهم که اگر مورد عفو قرار گیرم از راه طبابت که شغل جان نثار است ارتزاق خواهم کرد و دیگر لقمه جاسوسی و خیانت بدهان خود و زن و فرزندانم نخواهم گذاشت. از مقامات دولتی و انتظامی هم طلب عفو

می کنم و قول می دهم غیر از مطالبی که تا به حال درباره خیانتها و جاسوسیها و آدمکشیها و بیگانه پرستیهای حزب منفور توده عرض کرده ام بقیه مطالب را نیز فاش کرده در آتیه تا جان در بدن دارم از منویات شاهنشاه معظم پیروی و با دستگاه انتظامی همکاری نمایم.

زنده باد شاهنشاه جوانبخت ما.

مرگ بر حزب بیگانه پرست توده.

مرگ بر اجنبی پرستان.

دکتر م - بهرامی(1)

از جمله اقدامات ساواک دعوت به همکاری از افسران توده ای نادم بود که با نگارش ندامت نامه هایی مورد عفو شاه قرار گرفته بودند.(2)

بدین ترتیب تعداد زیادی از زندانیان توده ای با هماهنگی پس از تحمل چند سال حبس به تدریج از زندان رهایی یافتند(3) و ضمن همکاری با ساواک در بخشهای مختلف اداری و مدیریتی کشور مجوز کار گرفتند. بسیاری از همکاران و اعضای حزب توده نیز توسط نادمین و همکاران اطلاعاتی جدید ساواک شناسایی و تسویه شدند. علی امینی در خاطرات خود به فساد و خوش خدمتیهای دانسته و نادانسته ای اشاره می کند که اعضای نادم حزب توده در ارکان حاکمیت پهلوی وارد ساختند.(4)

بسیاری از افراد نادم تا زمان به دست آوردن کار و شغل موردنظر ساواک، مستمریهای ماهیانه دریافت می کردند،(5) ضمن اینکه نادمین، هر از گاه تعهداتی مبنی بر ادامه همکاری با

ص:283


1- بهرام افراسیابی، ایران و تاریخ، صص 105 - 107.
2- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 6، ص 267.
3- محمدعلی عمویی، پیشین، صص 122 - 125.
4- علی امینی، خاطرات دکتر علی امینی، صص 144 - 145.
5- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 6، ص 301.

ساواک امضاء کرده و ارادت خود را نسبت به آن سازمان تجدید می کردند.(1) علاوه بر پستهای

دولتی، بختیار تلاش کرد تعدادی از افسران نادم را در اراضی خالصه و یا در بخش کشاورزی و دامداری به کار گمارد.(2) شرکت هواپیمایی از دیگر مراکزی بود که در دوران ریاست بختیار تعدادی از توده ایهای نادم در آن به کار گمارده شدند.(3)

نهضت مقاومت ملی و طرفداران مصدق

بسیاری از طرفداران، کارگزاران دولت و همکاران مصدق که پس از کودتای 28 مرداد 1332 نهضت مقاومت ملی را برپا ساخته و به کودتا اعتراض داشتند، در دوران ریاست تیمور بختیار بر فرمانداری نظامی تحت تعقیب قرار گرفتند. اعضای دولت مصدق نظیر وی دستگیر، محاکمه و گرفتار حبس شدند. دکتر حسین فاطمی تنها کسی از طرفداران مصدق بود که به اعدام محکوم شد. پس از تأسیس ساواک نیز تعقیب، دستگیری و پیگیری پرونده اتهامی این گروه مورد توجه قرار گرفت؛ البته ساواک به زودی دریافت که اعضای نهضت مقاومت ملی و طرفداران مصدق دیگر آن رمق و قدرت سابق را در کشور ندارند و فعالیت اعضای پراکنده آن نیز از اعتراضات و انتقادات قابل اعتنایی برخوردار نیستند و مراقبت از آنان چندان زحمتی برای ساواک ندارد.(4) ساواک در همان نخستین ماههای فعالیت، اعضای نهضت مقاومت ملی را به دو طبقه یکم و دوم تقسیم بندی کرد. گروه یکم افرادی را دربرمی گرفت که هنوز از عقاید خود دفاع می کردند. گروه دوم شامل کسانی بود که پس از دستگیری، بازجویی و احتمالاً شکنجه از رویه پیشین عدول کرده و از رفتار سابق خود اظهار پشیمانی کرده بودند.(5) در آبان 1336 نیز ساواک گروهی از طرفداران جبهه ملی سابق و نهضت مقاومت ملی را دستگیر کرد و نخست وزیر وقت - دکتر اقبال - دستگیرشدگان را خائن خواند که هنوز از تز مصدق دست برنداشته اند و قصد دارند «با خارجیها ارتباط پیدا کنند.»(6) ساواک بر آن بود تا با دستگیری گسترده اعضای نهضت مقاومت ملی در تهران و سایر شهرها و از بین بردن

ص:284


1- همان، صص 302 - 305.
2- همان، صص 309 - 311.
3- همان، صص 312 - 313.
4- عزت الله سحابی، تداوم حیات سیاسی در اختناق، ص 26.
5- محمدعلی سفری، قلم و سیاست، ج 2، صص 273 - 274.
6- همان، صص 273 - 274.

انسجام درونی و تشکیلاتی آن، آخرین رمق نهضت مقاومت ملی را در هم شکند؛ برخی از

اعضای برجسته این گروه توسط مأموران شکنجه شدند. در آن دوره نام سرهنگ زیبایی در صدر شکنجه گران و بازجویان ساواک قرار داشت. قبل از تأسیس ساواک نیز برخی از فعالان نهضت مقاومت ملی تحت شکنجه قرار گرفته بودند.(1)

روحانیون و علما

در دوره نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، آیت الله کاشانی نامدارترین علمای پیشگام مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی بود. پس از کودتای 28 مرداد 1332 مخالفت ایشان با استبداد و سلطه امریکا و انگلیس بر کشور کماکان ادامه یافت. در همان حال رژیم کودتا تا واپسین روزهای عمر ایشان، آزارهای تمام ناشدنی را متوجه وی ساخته و با آغاز کار ساواک، مراقبت از او افزایش یافت. حکومت که هنوز تصور روشنی از قدرت و نفوذ روحانیون و علما در کشور نداشت، برای برخورد با آنان شیوه روشمندی در پیش نگرفته بود. در تمام سالهای دهة 1330، حوزه های علمیه به رهبری آیت الله العظمی بروجردی، در حال تثبیت و گسترش نظام علمی، فرهنگی و اجتماعی خود بودند و نشانه هایی آشکار از تربیت و بالندگی نسل جدیدی از علما و روحانیون مبارز و مخالف با نظام استبدادی پهلوی در گوشه و کنار کشور به چشم می خورد. در آغاز دهة 1340 در برابر موج فزاینده مخالفت خیل عظیمی از علما و روحانیون، حکومت به سرعت غافلگیر شد و ابتکار عمل را از دست داد. در دوران ریاست بختیار، به دلیل حضور آیت الله العظمی بروجردی ساواک نظیر سایر ارکان حکومت، کمتر رفتار خشنی با روحانیت در پیش گرفت و سعی داشت مقاصدش را از روش های مسالمت آمیزتری پیش برد.(2) ساواک از همان آغاز فعالیت، به سرعت علما و روحانیون مخالف حکومت را شناسایی و برای هر یک سوابق و پرونده هایی تشکیل داد و مأمورانی به مراقبت از آنان گمارد.(3) امام خمینی(ره) از جمله علما و روحانیون سرشناس و مخالفی بود که در دوران ریاست بختیار بر ساواک، تحت مراقبت شدید مأموران این سازمان قرار داشت.(4) در این دوره

ص:285


1- همان، صص 30 - 31 و ص 70.
2- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 164.
3- همان، صص 186 - 188.
4- همان، صص 186 - 188.

ساواک مراقب بود تا از مخالفت روحانیون و علما با استیلای امریکا و انگلیس بر ایران

جلوگیری شود. از هنگام آغاز روابط غیررسمی حکومت با رژیم اسرائیل نیز که با اعتراض علما همراه بود، مراقبت ساواک از روحانیون بیش از پیش افزایش یافت.(1) از همان آغاز فعالیت ساواک، ضرورت کنترل مساجد و تکایا مورد توجه قرار گرفت و در مساجد و منابری که علمای سرشناس مخالف حکومت حضور می یافتند، خبرچینان ساواک در آمد و شدی همیشگی بودند و معمولاً از تمام مشاهدات خود گزارش تهیه می کردند. کنترل و مراقبت از مساجد و تکایا در روزهای عزاداری ماههای محرم، صفر و رمضان شدت می گرفت. ساواک مراقب بود در مساجد و تکایا، علما و وعاظ، سخنی در مخالفت از رژیم پهلوی و خاندان سلطنت و مشکلات و بحرانهای عدیده سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بر زبان نیاورند.(2) از جمله مهمترین محورهای انتقاد علما و روحانیون از رژیم پهلوی در آن مقطع، اسلام زدایی و نیز اشاعه فساد و فحشا در کشور، به ویژه در شهرهای بزرگ بود. حکومت متهم بود که در ترویج فساد و فحشاء و اسلام زدایی از جامعه ایرانی، تلاشهای پیدا و پنهان بسیاری انجام می دهد.(3) با این احوال، مسئولان درجه اول ساواک، از جمله تیمور بختیار، هنوز تلاش می کردند در مقابله با علما جانب احتیاط را رعایت کنند و با روشهای مسالمت آمیز و عوام فریبانه، خود را به نوعی طرفدار اسلام و ارزشهای دینی بشناسانند.(4) ساواک توصیه می کرد رجال درجه اول کشور در مراسم عزاداری و نظایر آن شرکت کنند و نگران تبعات سوء عدم توجه رجال و شخصیتهای سیاسی مهم کشور به ارزشهای اسلامی بود.(5) در همین راستا ساواک جدولی از روزها و ماههای مورد عنایت شیعیان را تهیه کرده و به اولیای امور توصیه می کرد در روزهای تعیین شده بیش از ایام دیگر به شعائر دینی پایبندی نشان دهند و رادیو نیز در ایام پیش بینی شده برنامه های هماهنگ تری پخش کند.(6)

از جمله اقدامات ساواک در آن دوره تلاش برای ایجاد اختلاف بین علما و روحانیون بود. اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که در برخی از نقاط کشور این ترفندهای ساواک مدتی

ص:286


1- اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، صص 17 - 19.
2- آیت الله حاج شیخ جواد فومنی حائری به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 237.
3- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 207.
4- همان، صص 208 - 209.
5- همان، ص 209 و ص 127.
6- همان، ص 142.

مؤثر افتاد.(1) از جمله روحانیون و وعاظ صاحب نام آن دوره حجت الاسلام محمدتقی فلسفی بود که در سخنرانیهای خود همواره از حکومت انتقاد می کرد و ساواک به رغم تمام تلاشها و هشدارهایی که می داد نمی توانست موجبات سکوت او را فراهم آورد. فلسفی به دلیل ارتباط نزدیکش با آیت الله العظمی بروجردی، در منابر و سخنرانیهایش حملات تندی به نارسائیهای فرهنگی و گسترش فحشا و فساد در کشور می کرد و از ظلم و ستمی که به مردم روا داشته می شد انتقادات صریحی می نمود. وی بارها از سوی ساواک احضار و تذکرات فراوانی به او داده می شد، اما او هیچ گاه این هشدارها را جدی نمی گرفت.

از جمله علمای سرشناسی که در تمام دوران ریاست بختیار بر ساواک، انتقادات صریح و بی پرده ای از حکومت می کرد آیت الله حاج شیخ جواد فومنی حائری بود. ساواک همواره جاسوسانی در مجالس او داشت که انتقادات و سخنرانیهای اعتراض آمیز او را ثبت و گزارش می کردند. ساواک بارها به او هشدار داده و تهدید می کرد که دست از بدگویی از رژیم پهلوی بردارد، اما وی در مجالس و منابر انتقادات صریح خود را مطرح می کرد.(2) انتقادات او از حکومت تند و صریح بود و رژیم پهلوی را در منابر و سخنرانیهایش با واژه هایی چون «قلدر بی دین و زورگو و بی شرف» خطاب می کرد.

آیت الله العظمی بروجردی در تمام دوران ریاست بختیار بر ساواک، به رغم اینکه کمتر در مسائل سیاسی به طور مستقیم وارد می شد، نسبت به مسائل مختلف اجتماعی و فرهنگی حساس بود و رژیم پهلوی و شخص شاه نیز در برخورد با ایشان جانب احتیاط را رعایت کرده، برای او احترام قابل ملاحظه ای قایل می شدند.

ساواک رفتار مسالمت آمیزی با ایشان داشت؛ تیمور بختیار تلاش می کرد از رنجش آیت الله العظمی بروجردی اجتناب ورزد و چنان وانمود کند که خواسته های او را به انجام می رساند.(3) ساواک در تلاش بود به آیت الله بروجردی چنین تلقین کند که شاه و مجموعه حاکمیت پهلوی جز در راستای اهداف متعالی اسلام و تشیع گام برنمی دارند. ساواک با برخی اقدامات متظاهرانه سعی می کرد از مخالفت ایشان با اقدامات حکومت جلوگیری کند. ساواک تلاش می کرد چنین وانمود سازد که وجود شاه در سریر سلطنت برای استقلال کشور، اجرای

ص:287


1- علی باقری، خاطرات 15 خرداد، ج 3، بخش 2، صص 20 - 22.
2- آیت الله حاج شیخ جواد فومنی حائری به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 66 - 67.
3- تقی نجاری راد، پیشین، صص 160 - 161؛ روح الله حسینیان، 20 سال تکاپوی اسلام شیعی...، ص 415.

شعائر اسلامی و دینی، دفاع از جهان تشیع و مبارزه با کمونیسم و جریانات سیاسی و فلسفی ضددینی ضرورتی تام و انکارناپذیر دارد.(1) ساواک بارها تلاش کرد آیت الله العظمی بروجردی را به حمایت سیاسی از شاه و حکومت ترغیب سازد، اما ایشان هیچ گاه چنین اقدامی را روا نداشت.(2) در دوران حیات ایشان، رژیم پهلوی و حامیان خارجی او قادر نشدند طرحهای اصلاحی شاه موسوم به انقلاب سفید را اجرا کنند. آیت الله بروجردی هرگاه اقدام خلافی از ناحیه حکومت مشاهده می کرد، آشکارا به مسئولان امر و حتی شخص شاه تذکر می داد.(3) بختیار - رئیس وقت ساواک - بارها مسئول ساواک قم را مأمور کرد تا با آیت الله بروجردی دیدار کند و مراتب ارادت او را به آیت الله اظهار نموده، متظاهرانه، آمادگی ساواک را برای اجرای دستورات ایشان اعلام نماید.(4) مأموران و نمایندگان ساواک در طی ملاقاتهایشان با آیت الله بروجردی، نظرات ایشان را جویا می شدند و به انحاء گوناگون می کوشیدند اقدامات حکومت را در راستای مصالح کشور قلمداد نمایند؛ اما ایشان آنچه را به مصلحت تشخیص می داد به صراحت ابراز می کرد.(5)

بر همین اساس در آستانه درگذشت آیت الله بروجردی، تلاش فراوانی صورت گرفت تا جانشین ایشان از میان مراجع مورد اعتماد رژیم پهلوی انتخاب شود، که با ناکامی روبرو شد.(6)

امور فرهنگی

از مهمترین حیطه فعالیت سازمان جدیدالتأسیس ساواک، فضاهای آموزشی و فرهنگی کشور بود. دانشگاهها و مراکز آموزش عالی به عنوان مهمترین کانونهای مخالفت با رژیم پهلوی، پس از کودتای 28 مرداد به سرعت توسط فرمانداری نظامی و سپس ساواک به مبارزه فراخوانده شد. هماهنگ با سرکوب سایر گروههای سیاسی - مذهبی مخالف حکومت، سیاست سرکوب دانشجویان و دانشگاهیان مبارز نیز با شدت بیشتری ادامه یافت. در تمام دوران ریاست بختیار، مأ موران ساواک در ارکان مدیریتی و اداری و نیز در میان استادان و

ص:288


1- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 66 - 72.
2- همان، ص 130.
3- همان، ص 133.
4- همان، صص 150 - 152.
5- همان، ص 153 و ص 165.
6- همان.، صص 178 - 182.

دانشجویان نفوذ کردند.(1) البته به رغم تمام تلاشهای صورت گرفته در دهة 1330ش. دانشگاهیان به مبارزه بر ضد رژیم پهلوی ادامه دادند و در آستانه دهة 1340 جنبشها و اعتراضات دانشجویی وارد مرحله نوینی شد.

نشریات و روزنامه ها که در دهة 1330 از مهمترین کانونهای اطلاع رسانی محسوب می شدند، از همان آغاز، تحت تعقیب و مراقبتهای شدید فرمانداری نظامی و سپس ساواک قرار گرفتند. مطبوعات مستقل و منتقد حکومت بسیار زود به تعطیلی کشانیده شد. در همان حال، نشریات باقی مانده تحت نفوذ و سلطه دستگاههای امنیتی - اطلاعاتی قرار گرفتند. مأموران فرمانداری نظامی و سپس ساواک، مدیران مسئول و نویسندگان نشریات را به دقت کنترل می کردند و مطبوعات منتقد به سرعت تعطیل می شدند.(2) به نشریات دستور داده شده بود در نوشته های خود از رژیم پهلوی تمجید کرده و از مخالفان حکومت سخنی به میان نیاورند. در دهة 1330، مدیران مسئول و نویسندگان نشریات، بارها تعهد سپردند تا از چارچوب خواسته های ساواک فراتر نروند.(3) انتشار مطالبی در تمجید از برخی کشورهای خارجی نظیر شوروی که دشمنی و رقابت آشکاری با امریکا و جهان غرب و نیز رژیم پهلوی داشت نیز ممنوع بود.(4) فرمانداری نظامی و سپس ساواک همواره فهرست و پیشینه تمام نویسندگان و مدیران مسئول مطبوعات را در اختیار داشتند و هرگاه صلاحیت آنان مورد تأیید ساواک قرار می گرفت، ادامه فعالیت مطبوعاتی آنان امکان پذیر می شد.(5) دست اندرکاران نشریات به مجرد تخطی از چارچوبهای مطبوعاتی تعیین شده تحت تعقیب قرار گرفته و دستگیر می شدند.(6)

از مهمترین سانسورچیان و مأموران ساواک در مطبوعات، محرم علی خان نامی بود که از سال 1306ش. در شهربانی رضاشاه استخدام شده و از همان زمان در بخش مطبوعات اداره آگاهی فعالیت می کرد و در تمام سالهای منتهی به کودتای 28 مرداد و پس از آن به عنوان

ص:289


1- آیت الله سیدابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 789؛ جلال عبده، خاطرات جلال عبده، ج1، ص 606.
2- مجله امید ایران به روایت اسناد ساواک، صص 4 - 5.
3- همان، صص 8 - 9.
4- همان، صص 10 - 11.
5- همان، ص 31.
6- همان، ص 43.

مأموری دون پایه ولی بسیار با تجربه به مسئولیت برخورد با نشریات ادامه می داد. او که فردی کم سواد بود، در تمام دوران ریاست بختیار به فعالیت خود ادامه داد. مدیران مسئول، سردبیران و نویسندگان مطبوعات آن دوره موارد بسیاری از برخوردهای وی را با مطبوعات و روزنامه ها در خاطر دارند. عمدتاً محرم علی خان از سوی ساواک مأموریت می یافت تا خبر توقیف و تعطیلی نشریات را به مدیران مسئول اطلاع دهد. سالهای طولانی همواره سر و کله این محرم علی خان در نشریات کشور پیدا بود.(1) هنگامی که تیمور بختیار به ریاست ساواک رسید، علاوه بر انتقال بسیاری از همکاران خود در بخشهای امنیتی - اطلاعاتی فرمانداری نظامی به سازمان جدیدالتأسیس ساواک، بسیاری از مأموران سانسور نشریات و روزنامه ها را نیز که طی سالهای پس از کودتا تجارب قابل توجهی اندوخته بودند با خود به ساواک آورد. خاطرات اهالی مطبوعات نشان می دهد که در تمام دهة 1330 تیمور بختیار رئیس ساواک مظهر بی رحمی، سخت گیری و اعمال سانسور بر مطبوعات و نشریات کشور بود.(2) از اوایل سال 1339 و هم زمان با گسترش بحرانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، رژیم پهلوی درصدد برآمد با برگزاری انتخابات حزبی، فضای به اصطلاح باز سیاسی در کشور ایجاد کند. در این دوره مطبوعات نیز، به سان برخی گروههای سیاسی، فضایی جدید اما کوتاه برای تنفس یافتند که تا واپسین ماههای دوران نخست وزیری علی امینی (1340 - 1341) با نوساناتی چند ادامه یافت. البته این امر به مفهوم پایان سانسور و غیبت ساواک در عرصه آزار و اذیتهای مطبوعاتی نبود.

پایان ریاست بختیار بر ساواک

تیمور بختیار وفاداری خود را به رژیم پهلوی و شاه به اثبات رسانیده بود. در جریان کودتای 28 مرداد، حمایت صریح و آشکار او از کودتا، مورد رضایت شاه قرار گرفت و به پاداش آن حکم ریاست فرمانداری نظامی که وظیفه قلع و قمع مخالفان را برعهده داشت برای او صادر شد. موفقیت چشمگیر او در انجام مأموریتهای محوله، موجبات انتصابش به ریاست ساواک را فراهم آورد. بختیار افسری جاه طلب و بی رحم بود که حد و مرزی برای

ص:290


1- مصطفی الموتی، پیشین، ج 11، صص 44 - 49.
2- فرید قاسمی، خاطرات مطبوعاتی، صص 376 - 377.

حیطه قدرت و فعالیتش نمی شناخت و آرزومند دستیابی به مقامات و مناصب درجه اول سیاسی - نظامی بود. رسیدن وی به پست نخست وزیری، از مهمترین آرزوهای بختیار بود. بدین ترتیب به رغم وفاداری بدون قید و شرط بختیار، هیئت حاکمه نسبت به او بی اعتماد بود و برخی در این باره به شاه هشدار می دادند. حضور قدرتمندانه بختیار در رأس مهمترین نیروی اطلاعاتی - امنیتی کشور (فرمانداری نظامی و سپس ساواک) بیش از پیش موجبات اینگونه سوءظنها را فراهم می آورد.

از هنگام نخست وزیری حسین علاء (1334 - 1336ش.)، تیمور بختیار برای رسیدن به مقام نخست وزیری تلاش می کرد؛(1) در دوره حضور بختیار در رأس ساواک، جاه طلبیهای وی افزایش یافت. گفته می شد بسیاری از نمایندگان مجلس شورای ملی نیز به تدریج مرعوب ساواک شدند؛ تا جایی که برخی از قوانین با فشارهای پنهانی ساواک تصویب می شد و نفوذ بختیار و ساواک در ارکان مختلف کشور گسترش می یافت.(2) به تبع آن، سوءظن و سپس هراس شاه از خطر بالقوه ای که از ناحیه بختیار او را تهدید می کرد، نمود بیشتری یافت.(3)

هشدارهایی که برخی رجال در این باره به شاه می دادند، بیش از پیش موقعیت بختیار را تضعیف کرد. از جمله مهمترین کسانی که در شهریور 1339 و هم زمان با پایان دوران نخست وزیری اقبال نسبت به سوءعملکرد ساواک و بختیار به شاه هشدار داد حسین علاء - وزیر دربار وقت - بود. وی معتقد بود که حضور و نفوذ ساواک در ارکان حاکمیت و نیز بخشهای حساس داخل و خارج کشور بیش از حد گسترش یافته است.(4) شاه نیز در تمام دوره ریاست بختیار بر ساواک، تلاش می کرد بین او و سایر امیران ارتش و همکاران بلندپایه اش در ساواک اختلاف بیاندازد. گفته می شد شاه به سپهبد کیا و سپهبد علوی مقدم دستور داده بود به طور پنهانی فعالیتهای بختیار را زیرنظر گیرند؛ در عین حال بختیار را نیز مأمور تجسس در رفتار آنها کرده بود.(5) با این احوال، هنگامی شاه به بختیار سوءظن یافت که جان. اف. کندی در ماههای پایانی 1339ش. به ریاست جمهوری امریکا رسید و به بحرانهای عدیده سیاسی،

ص:291


1- جهانگیر تفضلی، خاطرات جهانگیر تفضلی، ص 107.
2- همان، صص 106 - 107.
3- ماروین زونیس، پیشین، صص 274 - 276.
4- پهلویها، ج 3، صص 76 - 78؛ جهانگیر تفضلی، پیشین، صص 215 - 217.
5- منوچهر هاشمی، پیشین، ص 294.

اجتماعی، اقتصادی موجود در ایران واکنش نشان داده و نارضایتی خود را از روند حاکم بر کشور که به عقیده او موجبات نفوذ و سلطه شوروی را فراهم می آورد، اعلام کرد. به همین دلیل، شاه، بختیار - رئیس ساواک - را به واشنگتن فرستاد تا دیدگاه نهایی کندی را درباره ایران جویا شده و نسبت به برآورده شدن خواسته های امریکا در ایران به رئیس جمهور جدید اطمینان دهد. گفته شده در این ملاقات، کندی از ضرورت محدود ساختن قدرت شاه در رأس حاکمیت و انتصاب بختیار - حداقل به پست نخست وزیری - وعده هایی به او داده است.(1) حتی گفته شده که کندی درباره جایگزینی بختیار با شاه، در رأس حاکمیت، نیز مذاکراتی انجام داده است.(2) با این احوال در گزارش مفصلی که ساواک درباره مسافرت بختیار به امریکا و ملاقاتهایش با رئیس جمهور و سایر مقامات آن کشور تهیه کرده، حتی اشاره ای که شایعات فوق را تأیید کند وجود ندارد.(3) بختیار مدت کوتاهی پس از ملاقات با کندی، در واپسین روزهای 1339ش. از ریاست ساواک کنار گذاشته شد. گفته شده بخشی از مقامات سیا که با قدرت یابی بختیار در رأس حاکمیت پهلوی موافقت نداشتند، محتوای نگران کننده مذاکرات بختیار و کندی را بلافاصله به اطلاع شاه رسانیده بودند.(4)

علی امینی نیز بعدها در خاطراتش تصریح کرد که در شرایط بحرانی آستانه دهة 1340، شاه که از جاه طلبیهای بختیار نگران شده بود، ترجیح داد به نخست وزیری امینی تن در دهد و خود را از شرّ بختیار رهایی بخشد.(5) در هر حال در 24 اسفند 1339 جعفر شریف امامی - نخست وزیر وقت - با معرفی سرلشکر حسن پاکروان به عنوان رئیس ساواک، به بیش از چهار سال مدیریت بختیار بر ساواک پایان داد و بختیار تا هنگام انتصاب امینی به نخست وزیری، در انتظار انتصاب به این سمت باقی ماند.(6) اما انتصاب امینی نیز او را مأیوس نکرد و در تمام دوران نخست وزیری امینی که با برخی ناآرامیهای سیاسی و بازداشت رجال سیاسی کشوری و لشکری همراه بود، به دنبال راهی برای قدرت یابی بود.(7) در تابستان 1340ش. هم مدتی شایع

ص:292


1- علی بهزادی، پیشین، ج 1، صص 190 - 193.
2- فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، س 6، ش 24، زمستان 1381 - ص 213.
3- پهلویها، ج 3، صص 323 - 354.
4- رضا گلپور، پیشین، صص 244 - 245.
5- جلال عبده، پیشین، ص 603.
6- علی بهزادی، پیشین، ج 2، صص 193 - 194.
7- همان، صص 194 - 196.

شد که هنگام مسافرت شاه در خارج از کشور، بختیار درصدد کودتا برآمده است. احتمالاً افرادی نظیر علی امینی بر این شایعه دامن زده بودند تا ذهن شاه را بیش از پیش از او مشوب کنند؛ بختیار پس از پایان کارش در ساواک، دفتر خصوصی در خیابان فیشرآباد (شهید قرنی) تهران تأسیس کرده و به امور شخصی مشغول بود.(1) با این حال، به دنبال ناآرامیهای سیاسی، دانشجویی زمستان 1340، امینی شاه را متقاعد کرد که بختیار معزول در گسترش بحران دست دارد و تقاضا کرد شاه با بازداشت بختیار موافقت کند، اما شاه ضمن مخالفت با این طرح، به بختیار تکلیف کرد کشور را ترک کند. بدین ترتیب بختیار در سوم بهمن 1340 کشور را ترک کرد.(2) شاه نیز پس از پایان سلطنت، در آخرین کتابش «پاسخ به تاریخ» یادآور شد که سپهبد بختیار - اولین رئیس ساواک - را به دلیل جاه طلبی و طمعی که در امور مختلف داشت از مقامش عزل کرده است.(3) بختیار در خارج از کشور نیز منتظر بود راهی برای بازگشت به کشور و رسیدن به پست نخست وزیری بیابد، اما این آرزوی او با آغاز نخست وزیری اسدالله علم - 28 تیر 1341 - و بعد از بازنشسته شدنش توسط شاه با ناکامی روبرو شد.(4)

ص:293


1- منوچهر هاشمی، پیشین، صص 289 - 295.
2- علی امینی به روایت اسناد ساواک، ج 3، بخش اول، صص 38 - 39.
3- محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ص 371.
4- علی بهزادی، پیشین، ج 2، صص 195 - 196.

ص:294

فصل نه: ساواک در دوره حسن پاکروان (1343 - 1340ش.)

دومین رئیس ساواک

سرلشکر حسن پاکروان فرزند فتح الله پاکروان در واپسین روزهای سال 1339 به عنوان دومین رئیس ساواک جانشین سپهبد تیمور بختیار شد. پاکروان که در طرح تشکیل ساواک و تدوین نمودار سازمانی اولیه آن نقش قابل توجهی داشت و مدتها در ریاست رکن 2 ارتش خدمت کرده بود، در دوره ریاست بختیار، معاون بین الملل ساواک بود. گفته می شد سیاستهای خشن بختیار موجب شد تا شاه با انتخاب فردی به ظاهر نرمخو که بیشتر طرفدار سیاست مصالحه در برخورد با مخالفان حکومت است، ذهنیت مثبتی از ساواک ایجاد کند. در همان حال انتخاب جان. اف. کندی به ریاست جمهوری امریکا که از روند سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حاکم بر ایران ابراز نارضایتی کرد، موجبات این تغییر و تحول را فراهم آورد.(1)

سرلشکر پاکروان از واپسین ماههای نخست وزیری جعفر شریف امامی و تمام دوران نخست وزیری علی امینی، اسدالله علم و حسنعلی منصور - قریب به چهار سال - رئیس ساواک بود. وی با ترور حسنعلی منصور برکنار گردید و در کابینه امیرعباس هویدا - 7 بهمن 1343 - وزیر اطلاعات و جهانگردی شد.

تحول در ساواک

با انتصاب پاکروان به ریاست ساواک دوره دوم حیات این سازمان آغاز شد. دوره ریاست

ص:295


1- احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، صص 313 - 314؛ فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر، س 6، ش 24، زمستان 1381، صص 205 - 206.

بختیار بر ساواک دوران تکوین آن بود. با توجه به تحولاتی که در ساختار و تشکیلات و نیز حیطه عمل و فعالیت ساواک رخ نمود، تمام دهة 1340ش. را به عنوان دوران استقرار (دورة دوم) ساواک نام نهاده اند. دوره سوم یا دوران تثبیت ساواک با آغاز دهة 1350 شروع می شود و تا پایان دوران ریاست نصیری بر ساواک ادامه می یابد. نهایتاً دوران چهارم و پایانی ساواک در دوره ریاست سپهبد ناصر مقدم بر این سازمان که با گسترش حرکتهای مردمی و سقوط نهایی رژیم پهلوی توأم شد، رقم می خورد.

از مهمترین اولویتهای مدیریت جدید ساواک در دوران پاکروان، تصفیه زودهنگام این سازمان از طرفداران و هواداران تیمور بختیار بود. بختیار بسیاری از دوستان و همکاران سابقش را در فرمانداری نظامی و سایر رسته های انتظامی وارد ساواک کرده بود. نیروهای رسمی ساواک که به زحمت از چند صد تن تجاوز می کرد، وفاداری مطلقی به او داشت، به همین دلیل شاه می خواست پس از عزل بختیار، طرفداران او در ساواک به سرعت تصفیه شوند و در رأس مدیریتهای مهم ساواک عناصر قابل اعتمادی گمارده شوند. این مهم به حسین فردوست - دوست نزدیک شاه - سپرده شد که از حدود دو سال قبل در رأس دفتر ویژه اطلاعات خدمت می کرد و اینک با حفظ سمت پیشین، به عنوان قائم مقام ساواک به سرلشکر حسن پاکروان معرفی شده بود. با ورود فردوست به ساواک، تشکیلات اداری و مدیریتی این سازمان به تدریج انسجام درونی قابل توجهی یافت و در همان حال بسیاری از اعضای بلندپایه ساواک جای خود را به عناصر جدید دادند. در این میان با تصفیه و برکناری نفرات بلندپایه ای که روابط نزدیکی با بختیار داشتند، افراد جدیدی زمام امور را برعهده گرفتند. از جمله مهمترین کسانی که کار خود را در ساواک از دست داد سرهنگ زیبایی بود که در دوره بختیار نقش مهمی در بازجویی، شکنجه و پرونده سازی برای مخالفان سیاسی و مذهبی حکومت بر عهده داشت و به بختیار نیز علاقمند بود. مدیریت جدید درصدد بود القا کند که از آن پس، ساواک در برخورد با مخالفان، از روشهای خشونت آمیز تبعیت نخواهد کرد. مصطفی امجدی مدیر اداره کل سوم (امنیت داخلی) به رغم روابط خوبی که با بختیار داشت، تا شامگاه 15 خرداد 1342 در مقام خود باقی بود. احتمال می رود فردوست - قائم مقام وقت ساواک - به دلیل روابط نزدیکش با او و برادرش - سرلشکر امجدی - او را در این پست مهم ابقا کرده باشد. با آشکار شدن ضعف ساواک در جریان قیام 15خرداد 1342، به دستور شاه، مصطفی امجدی از مدیریت اداره کل سوم ساواک برکنار شد و فردوست، سرهنگ ناصر مقدم

ص:296

را که پیش از آن در دفتر ویژه اطلاعات با او همکاری می کرد به مدیریت اداره کل سوم ساواک معرفی نمود. سرهنگ ناصر مقدم تا 1352ش. که پرویز ثابتی مدیر اداره کل سوم ساواک شد، کماکان در این سمت باقی بود. در دوره پاکروان، فردوست - قائم مقام - نقش مهمی در مدیریت و سازماندهی جدید ساواک ایفا کرد.

از جمله مهمترین تحولاتی که در این برهه صورت گرفت، کناره گیری تدریجی مستشاران سیا از مدیریت و راهبری ساواک بود. خروج تدریجی مأموران سیا از حیطه مدیریتی و اجرایی ساواک، همزمان با ورود مأموران موساد بود.

با تمهیدات و برنامه ریزیهای حسین فردوست، افراد ساواک با روشهای اطلاعاتی - امنیتی و مدیریتی کارآمدتری آشنا شدند و شعبه ها و نمایندگیهای ساواک در داخل و خارج از ایران، از انسجام و کارآمدی بیشتری برخوردار شد. تعداد افراد ساواک در رسته های مختلف از مرز هزاران نفر گذشت و این رقم در پایان دهة 1340 و اوایل دهة 1351ش. بیش از چهار برابر شد.(1)

سرلشکر حسن پاکروان چندان مورد توجه شاه نبود. در دوره پاکروان شاه هنوز اتکای کاملی بر ساواک نداشت. به نظر می رسد در این دوره چهار ساله، شهربانی در ایجاد امنیت در داخل، جایگاه مهم تری داشت. فرد قابل قبول تری چون نعمت الله نصیری بر شهربانی ریاست می کرد و روشهای خشن او بیش از هر روش دیگری مطلوب شاه بود؛ هر چند ساواک در دوران ریاست پاکروان نقش قابل توجهی در تحولات و رخدادهای کشور داشت.(2)

بحرانهای سیاسی - اجتماعی دوره پاکروان

در آستانة دهة 1340ش. حکومت پهلوی دچار بحران سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بود. در این میان نارضایتی زمامداران جدید کاخ سفید از عملکرد نظام حاکم بر کشور، بحران فزاینده موجود را مضاعف ساخته بود.

در حالی که سخت گیریهای سیاسی - اجتماعی دهة 1330ش.، آشکارا رژیم را با چالشهای جدی روبرو ساخته بود، اما شاه جز تبعیت از دیدگاهها و خواسته های سیاسی،

ص:297


1- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 423 - 426.
2- علی امینی، پیشین، ص 102.

اجتماعی و اقتصادی امریکا چاره دیگری نداشت. در این برهه، شاه در ازای تثبیت مقامش در سریر سلطنت، که به شدت متزلزل بود، آماده بود هر توصیه و خواسته امریکا را جامه عمل بپوشاند. امریکا نگران بود به دلیل ناتوانی رژیم پهلوی در مقابله با بحرانهای کشور، سلطه اش در ایران به وسیله تحولات انقلابی داخلی و یا تمهیدات خارجی با خطراتی پیش بینی ناشده مواجه شود. آشکار بود که امریکا برای تحکیم موقعیت خود مصمم است تمام شرایطش را به حکومت و شاه تحمیل کند و شاه نیز صرفاً با برآورده ساختن خواسته های این حامی قدرتمند، توانست در رأس حاکمیت بماند. در چنین شرایطی، علی امینی برای احراز پست نخست وزیری از سوی امریکا به شاه تحمیل شد. در همان حال، اجرای برنامه های اصلاحی که به انقلاب سفید موسوم شد، به سرعت در دستور کار حکومت قرار گرفت. طرحهای انقلاب سفید که از مدتها قبل توسط کارشناسان امریکایی تنظیم شده و اجرای آن تنها راه برون رفت رژیم پهلوی از بحرانهای گرفتار آمده تشخیص داده شده بود، به زودی پیامدهای ناگواری پیش روی رژیم نهاد. در ماههای میانی 1341ش. همزمان با آغازین ماههای نخست وزیری اسدالله علم، مخالفت گسترده مردم به رهبری امام خمینی(ره) انقلاب سفید را با چالشی عمیق مواجه کرد و امریکا نیز به عنوان طراح این اصلاحات، با جدیت تمام به پشتیبانی از رژیم پهلوی در برابر مخالفانش برخاست. تصویب کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی و سنا از مهمترین اقدامات تحمیلی امریکا بود که تا واپسین ماههای سال 1343ش. به درازا کشید و در دوره ریاست حسن پاکروان بر ساواک، سلطه امریکا بر شئون مختلف کشور مجدداً تحکیم یافت.

سهم ساواک در این تحولات؛ پرسشی است که تلاش می شود در بحث پیش رو پاسخی بدان داده شود.

ساواک در تعقیب مخالفان (1340 - 1343ش.)

علی امینی در خاطراتش از این که دوران نخست وزیری او (1340 - 1341ش) همزمان با ریاست سرلشکر حسن پاکروان بر ساواک بود، اظهار خوشحالی می کند. هر چند در دوران نخست وزیری او، فضای نسبتاً باز سیاسی حاکم بود اما نخست وزیر، مخالفتهای جدی سیاسی را برنمی تابید و ساواک که مرحله جدیدی را تجربه می کرد، بارها در از میان برداشتن مخالفان یاریگر امینی شد. هنگامی که امینی در ماههای نخست زمامداری دستور بازداشت برخی

ص:298

رجال لشکری و کشوری را صادر کرد، ساواک در اجرای این دستور پیشگام دستگاههای انتظامی و امنیتی شد و با دستگیری و بازجویی بسیاری از کسانی که متهم به اقدامات خلاف سیاسی، اقتصادی و قضایی بودند، به برنامه های تبلیغاتی دکتر امینی یاری رساند.(1)

جبهه ملی

در ماههای تیر و مرداد 1339، حکومت پهلوی درصدد برآمد فضای باز سیاسی کنترل شده ای را تجربه کند. اعضای پراکنده جبهه ملی سابق دوباره فرصتی یافتند تا با تشکیل و آغاز فعالیت جبهه ملی دوم، آمادگی خود را برای شرکت در انتخابات تابستانی دوره بیستم اعلام کنند. اما تحت فشار ساواک و دستگاههای دولتی و حکومتی، موفقیت جبهه ملی برای مشارکت در انتخابات بسیار ناچیز بود.(2) در حالی که جبهه ملی دوم در نیمه دوم سال 1339، جانی دوباره گرفته بود، اما ساواک به ریاست بختیار، کنترل کاملی بر رفتار اعضای این جبهه اعمال می کرد و ضمن نفوذ در بین اعضا و تشکیلات جبهه ملی، از شکل گیری هرگونه تحرک جدی بر ضد حکومت جلوگیری می کرد.

با آغاز نخست وزیری علی امینی، در برخوردهای ساواک با جبهه ملی نیز نرمشهای بیشتری به وجود آمد. علی امینی ضمن انتقاد از روشهای سرکوبگرانه ساواک در سالیان گذشته، وعده داد آزادیهای بیشتری برای مخالفان در نظر خواهد گرفت.(3) اما این وعده دوام چندانی نداشت و به دلیل اختلافات زودهنگامی که در درون جبهه ملی بروز کرد، برخورد طرفین ادامه یافت و ساواک در کنترل جبهه ملی (در شرایط تشتت درونی آن) به موفقیتهای تازه ای دست یافت. ساواک از اوایل سال 1340 گزارشهایی داشت که حاکی از نفوذ طرفداران حزب توده در جبهه ملی بود. به دنبال آن، تعدادی از هواداران این جبهه توسط ساواک دستگیر شدند. جبهه ملی ضمن تأیید این اقدام، به ساواک وعده داد که در آینده راه نفوذ هواداران حزب توده را در جبهه ملی سد خواهد کرد.(4) در همان حال، آشکار شد که در درون جبهه ملی دو نگرش کلی نسبت به حکومت در حال شکل گیری است. گروه نخست که از

ص:299


1- احمد آرامش، پیکار من با اهریمن، صص 242 - 246.
2- خسرو سعیدی، زندگینامه اللهیار صالح، ج 1، صص 168 - 170.
3- لطف الله میثمی، خاطرات لطف الله میثمی، ج 1، صص 54 - 55.
4- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 2، بخش اول، صص 194 - 195.

واپسین ماههای سال 1339 به واسطة ساواک تماسهایی با دربار و حکومت برقرار کرده بودند، با دریافت وعده های اغواکننده از سوی شاه و دربار، بر ضرورت مخالفت با دولت دکتر علی امینی پای می فشردند. گفته می شد شاه وعده داده است با سقوط دولت امینی، یکی از اعضای میانه رو جبهه ملی نظیر اللهیار صالح را به نخست وزیری منصوب خواهد کرد. اما گروه دوم معتقد بود این وعده شاه، سرابی بیش نیست و به محض پشت سرگذاردن بحران سیاسی موجود، وعده ها از یاد خواهد رفت. با فضا سازیهای ساواک در ماههای فروردین و اردیبهشت 1340، رهبران جبهه ملی به طرفداران خود چنین وانمود کردند که به زودی علی امینی جای خود را به عضو بلندپایه ای از جبهه ملی خواهد سپرد.(1) ساواک در حالی که بر روند تحولات درونی جبهه ملی کنترل داشت، در 28 اردیبهشت 1340 به این جبهه اجازه داد میتینگی در میدان جلالیه تهران برگزار کند. هر چند علی امینی - نخست وزیر - موافقت خود را با برگزاری این میتینگ اعلام کرده بود، اما شواهد موجود نشان می دهد که دربار انتظار داشت نوک حمله این گردهمایی متوجه دولت امینی شود.(2) جبهه ملی در ماههای اردیبهشت و خرداد انشعابی بزرگ را پشت سر گذاشت و طیف مخالفان شاه، تحت عنوان نهضت آزادی ایران، تشکل تازه ای تشکیل دادند، اما جناح میانه رو جبهه ملی تحت رهبری افرادی نظیر اللهیار صالح و دکتر سحابی که به وعده های شاه و دربار دلخوش کرده بودند، از هر اقدامی که موقعیت شاه را در برابر امینی تضعیف کند پرهیز می کردند.(3) به همین دلیل علی امینی در اوایل خرداد 1340 به ساواک دستور داد از گسترش فعالیت جبهه ملی در کشور جلوگیری کند.(4)

گزارشات موجود نشان می دهد که جبهه ملی تصریح می کرد از تز بی طرفی ایران در رابطه با کشورهای بزرگ طرفداری نمی کند و همچنان بر لزوم ادامه رابطه با امریکا و بلوک غرب تأکید دارد.(5) با این احوال، ساواک از بروز انشعاب در جبهه ملی و تشکیل نهضت آزادی ایران که مشی جدی تری در مخالفت با شاه داشت، نگران بود.(6) دستگاه رهبری جبهه ملی که

ص:300


1- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 321.
2- جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 53 و صص 65 - 67.
3- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 328.
4- جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 68.
5- همان، ص 71.
6- همان، ص 74.

از روند فعالیتهای سیاسی اش رضایت داشت، مایل بود دامنه فعالیتهایش را تا آستانه تحمل حکومت و ساواک گسترش دهد و این ساواک بود که دامنه و حیطه فعالیت آنان را رقم می زد.(1) بدین ترتیب ساواک پیوسته آنان را در حالت بیم و امید نگه می داشت و همچنان به ایجاد اختلاف بین جبهه ملی و سایر گروهها ادامه می داد. ادعای نفوذ عناصر وابسته به حزب توده در درون جبهه ملی، از مهمترین حربه هایی بود که ساواک برای کنترل این گروه از آن استفاده می کرد؛ تا جایی که وقتی جبهه ملی درصدد برآمد به مناسبت سالگرد قیام 30 تیر 1331 میتینگی برگزار کند، سیاست ساواک، اثر این اقدام جبهه ملی را به حداقل رسانید.(2)

رهبران جبهه ملی که در دوره نخست وزیری علی امینی، با سفارت امریکا در تهران ارتباط داشتند، در گفتگو با مسئولان سفارت نسبت به وعده های حکومت و ساواک مبنی بر به دست گرفتن قدرت پس از سقوط دولت امینی، اظهار امیدواری می کردند. این عده ضمن آشکار دانستن فعالیت سیاسی خود، پیشنهاد می کردند ساواک در تمام جلسات و فعالیتهای سیاسی، اجتماعی آنان، نمایندگانی اعزام کند تا دقیقاً در جریان امور قرار گیرد.(3) در حالی که گزارشاتی از تلاشهای تیمور بختیار برای ارتباط با جبهه ملی وجود داشت، رهبران جبهه ملی هرگونه توافق با او را انکار می کردند و امیدوارانه از سقوط قریب الوقوع دولت امینی که به زعم آنان به دست آوردن پست نخست وزیری را در پی خواهد داشت، سخن به میان می آوردند.

در این میان تلاش علی امینی برای جلب همکاری و اعتماد جبهه ملی با مشکلاتی روبرو شده بود.(4) با حمایت جبهه ملی از دربار، علاوه براینکه موقعیت متزلزل شاه در رأس هرم قدرت در برابر علی امینی تقویت می شد و دولتمردان امریکایی نیز به تدریج به ضرورت تثبیت موقعیت شاه می اندیشیدند، طرحهای موسوم به انقلاب شاه و ملت که برنامه هایی امریکایی بود با مشکلات کمتری اجرا می شد. بر اساس توهم کسب قدرت، جبهه ملی در دوره نخست وزیری علی امینی از مخالفت با برنامه های انقلاب سفید و هر اقدامی که موقعیت شاه را تضعیف کند احتراز کرد. در حالی که جبهه ملی انتقاد چندانی متوجه دربار نمی کرد،

ص:301


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 21، صص 53 - 54.
2- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 356 - 362.
3- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 2، بخش اول، صص 206 - 207.
4- علی امینی، پیشین، صص 138 - 140.

روابط آن با دولت امینی به تدریج خصمانه تر شد و اعضای تندرو جبهه ملی خواستار برخورد شدید با امینی شدند. این روند در اول بهمن 1340 و در پی برگزاری تظاهرات گسترده دانشجویان طرفدار جبهه ملی بر ضد دولت امینی، که با سرکوب شدید نیروهای انتظامی همراه شد، به اوج رسید. در همان زمان نیز شایعاتی وجود داشت که ساواک را عامل سازماندهی این تظاهرات می دانست. به دنبال آن، به دستور امینی، برخی از رهبران و اعضای فعال جبهه ملی دستگیر شدند؛ در این میان رهبران میانه رو جبهه ملی که امیدوار بودند با سقوط دولت امینی عضوی از این جبهه جانشین او شود، ضمن دعوت به تشکیل و سازماندهی مجدد، هشدار می دادند که فشار بیش از حد بر دولت امینی کنترل اوضاع را از اختیار آنان و دربار خارج ساخته، موجبات روی کار آمدن دولتی نظامی را فراهم خواهد کرد.(1)

مأموران سیا نیز در ملاقات با اعضای جبهه ملی در سفارت امریکا، جز دعوت به آرامش سخن دیگری نداشتند.(2) در حالی که جناح میانه رو جبهه ملی با وعده های دربار دلخوش بودند، به دنبال توافق شاه و رهبران امریکا، در واپسین روزهای تیر 1341، علی امینی از نخست وزیری عزل و اسدالله علم که خود از اواخر سال 1339 واسطه ارتباط جبهه ملی با دربار شده بود، مأمور تشکیل کابینه شد. جبهه ملی نیز در ماههای میانی سال 1341، سیاست منفعلانه ای در پیش گرفت و آغاز جدی تر طرحهای انقلاب سفید در آغازین ماههای نخست وزیری اسدالله علم که با مخالفتهای جدی و سرسختانه علما و روحانیون مواجه شده بود، واکنش قابل توجهی از سوی جبهه ملی در پی نداشت.(3)

جبهه ملی که همواره نگران موقعیت خود در نزد افکار عمومی، علما و روحانیون و دانشجویان بود، مراقب بود درباره طرحهای انقلاب سفید موضع موافق علنی در پیش نگیرد. با این حال ساواک، تلاش می کرد تا جبهه ملی را به موافقت علنی در برابر طرحهای اصلاحی انقلاب سفید وادارد. این طرحها در ماههای منتهی به برگزاری رفراندوم 6 بهمن 1341 شدت بیشتری یافت(4) و به دنبال برگزاری کنگره جبهه ملی در نخستین روزهای دی 1341 که با اقدامات ساواک موفقیت قابل اعتنایی کسب نکرده بود، این گروه بحران جدی را

ص:302


1- جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 69 - 70.
2- همان، صص 88 - 89.
3- مارک. ج. گازیورووسکی، پیشین، صص 367 - 373.
4- جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 97.

تجربه می کرد. ساواک به افراد خود دستور داده بود اقداماتی انجام دهند تا وابستگی جبهه ملی به حکومت، اختلافات حل ناشدنی درونی آن، چند دستگیهای رهبران آن و جاه طلبیهای رهبران جبهه که برای به دست گرفتن قدرت با ساواک و دربار مذاکرات پنهانی داشتند، برملا شود. عمده هدف ساواک از این طرح، بی اعتبار کردن جبهه ملی نزد دانشجویان، روشنفکران، بازاریان و اصناف، صاحبان مشاغل، کارمندان دولت و مردمی بود که در گوشه و کنار کشور از جبهه ملی هواداری می کردند.(1)

در حالی که مردم مسلمان ایران به رهبری امام خمینی(ره) رژیم پهلوی و طرحهای اصلاحی انقلاب سفید را به چالش طلبیده، حکم به تحریم رفراندوم داده بودند، جبهه ملی تحت فشارهای ساواک، روز دوم بهمن 1341، طی اعلامیه ای گنگ با طرحهای انقلاب سفید روی موافق نشان داد و صرفاً مخالفت خود را با دیکتاتوری و خودکامگی حکومت اعلام کرد. مدت کوتاهی پس از آن و در آستانه برگزاری رفراندوم نیز اعلام کرد که با اصلاحات ارضی و دیگر بندهای اصلاحی انقلاب سفید موافقت دارد، اما دیکتاتوری را نمی خواهد.(2) اما در این میان ساواک که احساس می کرد بهره لازم را از همراهیهای چندین ماهه رهبران جبهه ملی برده است، در آستانه برگزاری رفراندوم و از روز سوم بهمن 1341 بسیاری از رهبران و اعضای فعال این جبهه و نیز نهضت آزادی را دستگیر و زندانی کرد. در حالی که به رغم مخالفتهای گسترده مردم، رفراندوم دلخواه حکومت در روز 6 بهمن 1341 برگزار شده بود، مراقبت ساواک بر مخالفان سیاسی و از جمله طرفداران جبهه ملی فزونی گرفت و در ماههای بهمن و اسفند 1341 ساواک بسیاری از مخالفان سیاسی را بازداشت کرد.(3) و رعب و وحشتی مثال زدنی در نقاط مختلف کشور حاکم شد.(4)

مراقبت ساواک از اعضای فعال جبهه ملی با آغاز سال 1342ش. که همزمان با گسترش مخالفتهای علما و روحانیون با اقدامات حکومت بود، بیش از پیش شدت گرفت.(5)

ساواک از اعضای دستگیر شده جبهه ملی بازجوییهای مفصلی انجام داده و پرونده های

ص:303


1- همان، صص 148 - 155.
2- بهمن خدایی، همه پرسیهای رژیم شاه، صص 186 - 187.
3- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 2، بخش اول، صص 182 - 183.
4- همان، صص 182 - 183.
5- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 49.

قطوری برای آنان تدارک دید. این پرونده سازیها برای تحت فشار قرار دادن رهبران زندانی جبهه ملی برای همکاریهای بیشتر با ساواک و اجتناب از مخالفت با رژیم پهلوی تدارک دیده شده بود.(1) فشار بر جبهه ملی طی روزهای منتهی به قیام 15 خرداد 1342 افزایش یافت؛ در حالی که بحران سیاسی از برخورد قریب الوقوع علما با رژیم پهلوی حکایت می کرد، ساواک در تلاش بود از مخالفت جبهه ملی با طرحهای انقلاب سفید جلوگیری کند. اسناد موجود نشان می دهد که در آستانه قیام 15 خرداد 1342 علاوه بر اجزای زندانی جبهه ملی، اعضای برجسته این جبهه در بیرون از زندان نیز درباره تأیید طرحهای انقلاب سفید و عدم حمایت از قیام اسلام گرایان بر ضد حکومت، به ساواک قول مساعد داده بودند.(2) برخی از اعضای برجسته جبهه ملی در آستانه قیام 15 خرداد از سوی ساواک احضار شدند و اطمینان دادند که مخالفت روحانیون را بر ضد رژیم پهلوی تأیید نخواهند کرد. در همان حال، رهبران این جبهه، دانشجویان مخالف حکومت را نیز که علاوه بر همدلی با جبهه ملی با قیام 15 خرداد نیز همدلی نشان می دادند، از مشارکت در قیام 15 خرداد برحذر داشتند، اما بسیاری از دانشجویان، هشدار جبهه ملی و ساواک را نادیده گرفته و با قیام 15 خرداد همراه شدند.(3) اللهیار صالح رهبر زندانی جبهه ملی، پس از آزادی از زندان، هرگونه ارتباط جبهه ملی با قیام 15 خرداد و مخالفت با اصلاحات موسوم به انقلاب سفید را مردود اعلام کرد.

از اردیبهشت 1342، پاکروان و برخی از مدیران ارشد ساواک چون سرهنگ ناصر مقدم - مدیرکل اداره کل سوم - و سرهنگ جناب، با رهبران زندانی جبهه ملی نظیر اللهیار صالح مذاکراتی دربارة شرایط آزادی از زندان آغاز کردند و با برخی وعده هایی که طرفین به یکدیگر می دادند، به تدریج دانشجویان زندانی طرفدار جبهه ملی آزاد شدند، اما رهبران جبهه ملی، در حالی که به مذاکرات خود با ساواک ادامه می دادند، تا روزهای میانی شهریور 1342 آزادی خود را باز نیافتند. در آن هنگام رژیم پهلوی با سرکوب قیام 15 خرداد 1342 آماده بود تا رهبران زندانی جبهه ملی را که دیگر در برابر قدرت نهایی ساواک خلع سلاح شده بودند از زندان آزاد کند.(4) در روزهای نخست شهریور 1342، ساواک در گزارشی از زندان، روحیه

ص:304


1- همان، صص 195 - 196.
2- همان، صص 411 - 412.
3- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 22، ص 89.
4- مهدی بازرگان، خاطرات بازرگان، ج 1، صص 390 - 391.

رهبران زندانی جبهه ملی را «ضعیف و خراب» توصیف می کند و تصریح می کند که گسترش اختلافات درونی و کدورتهای شخصی، بحران روحی آنان را مضاعف کرده است.(1) ساواک که از واپسین ماههای سال 1339 بازی خیره کننده ای با سران جبهه ملی آغاز کرده و پس از حدود 5/2 سال به نتایج دلخواه رسیده بود، از 13 شهریور 1342 موجبات رهایی آنان را فراهم آورد.(2) اللهیار صالح، رهبر جبهه ملی دوم، که پس از آزادی از زندان دیگر رمقی برای مخالفت احتمالی با رژیم پهلوی و ساواک در خود احساس نمی کرد، با اجتناب از تأیید قیام 15 خرداد تصریح کرد که در شرایط موجود امکان هرگونه فعالیت سیاسی از میان رفته و ضرورت در پیش گرفتن سیاست صبر و انتظار را به اعضای از هم پاشیده جبهه ملی دوم پیشنهاد داد.(3) در ماههای مهر و آبان 1342، اختلاف سران به شدت متزلزل جبهه ملی دوم باز هم فزونی گرفت و بسیاری از هواداران این گروه اعتماد خود را نسبت به رهبران آن از دست دادند. اللهیار صالح که از سر استیصال به دنبال یافتن جانشینی برای خود بود در ملاقات با افراد سفارت امریکا در تهران، فشار ساواک را بر جبهه ملی علت اصلی درماندگی آن دانست و تصریح کرد که پاکروان رئیس ساواک به او هشدار داده که اگر مخالفت با حکومت را ادامه دهند، پرونده های رهبران و بیش از سه هزار نفر از هواداران جبهه ملی بار دیگر به جریان خواهد افتاد. صالح، اظهار کرد که اقدامات حساب شده ساواک امکان هرگونه ابتکار عمل و فعالیت سیاسی را از جبهه ملی سلب کرده است.(4) در حالی که جبهه ملی دوم تحت فشارهای ساواک از هم فروپاشیده و رهبران آن به دنبال مفرّی برای رهایی از مشکلات مبتلا به بودند، بسیاری از دانشجویان و سایر هواداران این تشکل که خود نیز تحت فشار ساواک قرار داشتند، نومیدانه در پی بازسازی دوباره جبهه ملی دوم و یافتن راههای جایگزین دیگری برای ادامه مخالفت با حکومت بودند. اما جبهه ملی در سراسر سال 1342 کماکان منفعل باقی ماند.(5)

ص:305


1- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 4، ص 86.
2- مهدی بازرگان، یادداشتهای روزانه، صص 89 - 90 و صص 96 - 98.
3- رسول مهربان، بررسی مختصر احزاب بورژوازی، ص 178.
4- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 4، ص 128؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 2، بخش اول، صص 280 - 281.
5- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 4، ص 341؛ شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب به روایت اسناد ساواک، ص 251.

در سال 1343 به دلیل سیاستهای ساواک، به جز برخی کر و فرهای پراکنده که هیچ گاه از چشم ساواک نیز دور نمی ماند، شاهد فعالیت سیاسی قابل اعتنایی از سوی جبهه ملی نیستیم. در نشستهای خانگی و خصوصی برخی اعضای این تشکل به شدت منفعل و فروپاشیده، به ندرت سخنی از تحولات سیاسی - اجتماعی بر زبان رانده می شد. با این احوال برخی از اعضای تندروتر جبهه ملی تلاشهایی برای بازسازی آن انجام دادند. در 1344، جبهه ملی سوم در فضایی نومیدکننده اعلام موجودیت کرد، اما در شرایطی که رژیم پهلوی پس از حوادث خونین سالهای 1341 - 1343ش. رعب و وحشتی مثال زدنی در کشور حاکم کرده بود، جبهه ملی دیگر هیچ گاه نتوانست در تحولات سیاسی - اجتماعی کشور تأثیر قابل اعتنایی بر جای بگذارد.(1)

نهضت آزادی ایران

از همان سالهای پس از کودتا و تشکیل نهضت مقاومت ملی، اختلافاتی در نگرشهای سیاسی - مذهبی رهبران و اعضای فعال آن وجود داشت. اما به دلیل شرایط سخت سیاسی دهة 1330 و سیاست خشنی که توسط حکومت متوجه مخالفان بود، این اختلافات مجالی برای بروز و ظهور نیافت. با تشکیل جبهه ملی دوم در تابستان 1339، هنوز رهبران و اعضای برجسته آن بر ضرورت ایجاد تشکل واحد می اندیشیدند. اما این روند دوامی نیافت و با نفوذ زودهنگام ساواک، جبهه تازه تأسیس شده دوم که با گرایش برخی از چهره های میانه رو دستگاه رهبری به سوی دربار همراه بود، جناح مذهبی جبهه ملی راه انشعاب در پیش گرفت. به همت افرادی چون آیت الله طالقانی، آیت الله زنجانی و مهندس مهدی بازرگان، در واپسین روزهای اردیبهشت 1340 نهضت آزادی ایران تشکیل شد. نهضت آزادی ایران برخلاف رهبران جبهه ملی دوم، آموزه های دینی را الهام بخش مبارزات سیاسی خود می دانست و در عین حال بر این اعتقاد بود که نوک حمله مبارزه سیاسی بیش از هر کس باید شاه را نشانه رود که برخلاف نظام مشروطه، سلطنت و حکومت را توأمان از آن خود ساخته است.(2)

ص:306


1- بیژن جزنی، تاریخ سی ساله ایران، ج 2، صص 104 - 110؛ مجموعه مقالات همایش اسناد و تاریخ معاصر، آذر 1381، ج 3، صص 7 - 23.
2- عزت الله نوذری، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، صص 95 - 98؛ حسن یوسفی اشکوری، در تکاپوی آزادی، ج 1، بخش نخست، صص 254 - 256.

ساواک از همان آغاز در تلاش بود از اختلاف میان نهضت آزادی و جبهه ملی به سود حکومت بهره برد و به سخنان مهدی بازرگان استناد کرد که معتقد است اعضای جبهه ملی دوم این تشکل را وسیله ای برای مقاصد شخصی خود قرار داده و ضمن بی توجهی به دیدگاههای مصدق به دنبال کسب امتیازات سیاسی و غیره از دربار و حکومت هستند.(1) اعضای بلندپایه جبهه ملی دوم هم که علاوه بر ساواک و دربار با سفارت امریکا در تهران روابط نزدیکی داشتند روش سیاسی نهضت جدیدالتأسیس آزادی را نکوهش می کردند.(2) در همان حال ساواک هم که از مشی نهضت آزادی بر ضد حکومت بیمناک بود، رهبران آن را در کنترل داشت و پرونده های اتهامی اعضای برجسته نهضت آزادی را که از سالهای پس از کودتای 28 مرداد تشکیل شده بود بار دیگر گشود.(3) در دوره نخست وزیری علی امینی، نهضت آزادی بیشترین انتقادات را متوجه دربار و حکومت کرد و برخلاف جبهه ملی به وعده های حکومت تن در نداد. با آغاز نخست وزیری اسدالله علم و آغاز نهضت روحانیون بر ضد برنامه های انقلاب سفید، نهضت آزادی بیش از پیش تحت مراقبتهای ساواک قرار گرفت. آیت الله سیدمحمود طالقانی بیش از سایر اعضای این تشکل تحت تعقیب و مراقبت ساواک قرار داشت. ساواک که تمام فعالیتهای سیاسی و منابر و سخنرانیهای او را در مسجد هدایت و سایر مراکز تحت نظر داشت، در جلوگیری از اقدامات او با حکومت با مشکل روبرو بود.(4) تذکرات و هشدارهای ساواک مبنی بر خودداری وی از انتقاد و اعتراض به اوضاع سیاسی - اجتماعی کشور، به جایی نمی رسید. ساواک در 30 تیر 1340 وی را برای مدت کوتاهی دستگیر و سپس آزاد کرد؛ اما در اواسط مهر 1340 از ناتوانی اش در جلوگیری از فعالیتهای سیاسی ضدحکومتی او سخن رانده و به ضرورت برخورد خشن تر با وی پای فشرد.(5) البته احضارها و تذکرات متعدد ساواک در دوره نخست وزیری علی امینی، نتوانست آیت الله طالقانی را در مبارزه با حکومت باز دارد.(6) با آغاز نخست وزیری علم، فشار ساواک بر آیت الله طالقانی فزونی گرفت و برای منابر و سخنرانیهای ایشان در مسجد هدایت و غیره

ص:307


1- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 333.
2- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 2، بخش اول، صص 204 - 205.
3- آیت الله سیدمحمود طالقانی به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 66 - 67.
4- همان، صص 57 - 58.
5- همان، ص 83 و ص 131.
6- همان، صص 180 - 181.

محدودیتهای بیشتری به وجود آمد.(1) با این احوال، مخالفت آیت الله طالقانی با حکومت کماکان ادامه یافت و در آستانه برگزاری رفراندوم 6 بهمن 1341 در مسجد همت تجریش سخنرانی شدیداللحنی بر ضد رژیم پهلوی و انقلاب سفید ایراد کرد. وی در این سخنرانی ضمن حمله به حکومت، طرح رژیم را برای برگزاری رفراندوم نکوهش کرده و هیئت حاکمه را فاسد و دروغگو خواند؛ همچنین روشهای خشن ساواک را در برخورد با مخالفان سیاسی و از میان برداشتن آزادیهای مصرح در قانون اساسی، به شدت محکوم کرد. ساواک در گزارش خود از همکاری و ارتباط نزدیک آیت الله طالقانی با مبارزات امام خمینی و علما سخن به میان آورده و نسبت به اثرات سوء ادامه چنین فعالیتهایی هشدار می دهد.(2)

در 3 بهمن 1341، نهضت آزادی ایران در اعلامیه ای شدیداللحن تحت عنوان «ایران در آستانه یک انقلاب بزرگ» انقلاب سفید شاه را به باد انتقاد گرفته و آن را «توطئه ای به وسیله بیگانگان علیه ملت ایران» ارزیابی کرد و مخالفت خود را با برگزاری رفراندوم پیش رو (6 بهمن 1341) اعلام کرد. به دنبال این موضع گیری، ساواک روز چهارم بهمن 1341 بسیاری از رهبران و اعضای فعال نهضت آزادی را دستگیر و روانه زندانهای قزل قلعه و قصر کرد. آیت الله طالقانی، مهندس مهدی بازرگان و دکتر یدالله سحابی در صدر بازداشت شدگان نهضت آزادی قرار داشتند.(3) به دنبال آن، در سال 1342 ساواک بر مجموعه فعالیتهای اعضای بازداشت شده نهضت آزادی ایران نظارت می کرد. البته به رغم تمام فشارها، هر از گاه اعلامیه های مخفی به نام نهضت آزادی ایران در کشور منتشر می شد و در آن سیاستهای رژیم پهلوی و ددمنشیهای ساواک محکوم می شد.(4) در اوایل خرداد 1342، فشار بر نهضت آزادی شدت یافت و با کشف چاپخانه مخفی آنان، برخی از فعالان نهضت آزادی دستگیر و روانه زندان شدند.(5) ساواک در روز 12خرداد 1342، آیت الله طالقانی را از زندان آزاد کرد، تا شاید موج مخالفت را مهار کند و از سوی دیگر در صف مخالفان حکومت اختلاف اندازد. اما چنانکه از گزارشات ساواک برمی آید، آیت الله طالقانی مدت کوتاهی پس از آزادی، با نهضتی

ص:308


1- همان، ص 227.
2- همان، صص 342 - 345.
3- عزت الله نوذری، پیشین، ص 109؛ اسناد نهضت آزادی ایران، ج 3، صص 9 - 10.
4- اسناد نهضت آزادی ایران، ج 2، صص 193 - 195 و صص 205 - 207.
5- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 268 - 270.

که به رهبری امام خمینی(ره) در حال اوج گیری بود، همراه شد و آشکارا از آن حمایت نمود.(1) در ادامه سیاستهای حکومت و پس از قیام 15 خرداد 1342، آیت الله طالقانی به همراه چند تن دیگر از اعضای نهضت آزادی ایران، بار دیگر - 6 تیر 1342 - دستگیر شدند.(2)

در قیام 15 خرداد و روزهای پس از آن، نهضت آزادی ایران اعلامیه های تند دیگری در محکومیت کشتار 15 خرداد و حمایت از نهضت امام خمینی(ره) منتشر کرد.(3) از اواخر خرداد 1342، ساواک ضمن بازجویی از اعضای زندانی نهضت آزادی، تلاشهایی برای دلجویی و جلوگیری از ادامه مخالفت آنان با حکومت انجام داد. از جمله، افرادی چون پاکروان و مقدم، ملاقاتهای مکرری با سران نهضت آزادی در زندان انجام دادند و این ملاقات و دید و بازدیدهای علی الظاهر آشتی جویانه در تمام تابستان 1342 ادامه یافت.(4) اما روند مذاکرات نتیجه دلخواه ساواک را به دنبال نداشت و اعلامیه نهضت آزادی ایران در 8 شهریور 1342 در تحریم انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی و حملات تندی که به اقدامات ساواک و حکومت شده بود، ساواک را از هرگونه مصالحه با رهبران نهضت آزادی ناامید ساخت.(5) بدین ترتیب با پرونده سازیهای ساواک، اعضای متهم نهضت آزادی آماده محاکمه شدند.(6) اسناد و گزارشات موجود نشان می دهد که برخی از زندانیان نهضت آزادی در جریان پرونده سازیهای ساواک شکنجه های شدیدی نیز متحمل شدند.(7)

هنگامی که پرونده سازی ساواک برای متهمان نهضت آزادی به مرحله نهایی رسید، دادگاه نظامی در اول آبان 1342 محاکمه را آغاز کرد. پس از حدود 31 جلسه محاکمه، در 16 دی 1342، دادگاه بدوی، آیت الله طالقانی و مهندس مهدی بازرگان را هر یک به ده سال و بقیه متهمین را به حبسهایی تا 6 سال محکوم کرد و دادگاه تجدیدنظر نیز در 16 تیر 1343 حکم دادگاه بدوی را تأیید کرد.(8) پس از محاکمه و صدور حکم محکومیت برای اعضای

ص:309


1- آیت الله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 395.
2- همان، ص 419.
3- غلامرضا کرباسچی، پیشین، ج 2، صص 402 - 413؛ محمد دهنوی، قیام خونین 15 خرداد 42 به روایت اسناد، صص 37 - 39 و صص 156 - 159.
4- مهدی بازرگان، یادداشتهای روزانه، صص 72 - 75.
5- همان، صص 101 - 105.
6- همان، صص 105 - 106.
7- لطف الله میثمی، پیشین، ج 1، صص 250 - 253؛ درباره جنایات ساواک، صص 156 - 157.
8- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 4، ص 182؛ مجتبی سلطانی، خط سازش، ص 75.

برجسته نهضت آزادی ایران، ساواک به مراقبتهای خود از هواداران و اعضای نهضت آزادی افزود و برای جلوگیری از ارتباط این تشکل با علما و روحانیون مخالف حکومت تمهیداتی اندیشید.(1) از جمله اقدامات ساواک در جریان برگزاری جلسات محاکمه اعضای نهضت آزادی، پرونده سازی برای برخی از وکلای مدافعی بود که هنگام دادرسی، با متهمین همدلیهایی نشان داده و دفاعیات اصولی تری کرده بودند. این وکلای به اصطلاح خاطی، بعدها دستگیر، محاکمه و به حبسهایی بیش از یک سال محکوم شدند.(2) پس از محاکمه و تأیید حکم زندان اعضای بلندپایه نهضت آزادی، ساواک نسبت به پایان فعالیتهای نهضت آزادی امید فراوانی داشت و قراین موجود از کاهش شدید فعالیت نهضت آزادی در آن دوره حکایت دارد.(3)

ساواک و عشایر فارس

بسیاری از عشایر ایران با سلسله پهلوی خصومتی تاریخی داشتند و از دوران سلطنت رضاشاه برخوردهای خشنی بین آنها روی داده بود. در سالهای دهه 1320 و 1330ش. عشایر از سوی حکومت مورد بی مهری قرار گرفته و اجحافاتی متوجه آنان می شد. بدرفتاری کارگزاران کشوری و لشکری و فشارهای عدیده اقتصادی و معیشتی و فرهنگی در تمام سالهای منتهی به دهه 1340 متوجه عشایر بود. با تأسیس و آغاز فعالیت ساواک، طرحهای گسترده ای برای کنترل عشایر و نفوذ پیدا و پنهان در جامعه عشایری در دستور کار رؤسای ساواک و حکومت قرار گرفت. در این میان عشایر مناطق جنوبی، مرکزی و غربی کشور در اولویت طرحهای ساواک قرار گرفتند.(4) هم زمان با برنامه های اصلاحات ارضی در آغاز دهة 1340، حضور ساواک در مناطق عشایری که بسیاری از رؤسای آن اراضی کشاورزی قابل توجهی در اختیار داشته و از بزرگ مالکان محسوب می شدند، چشمگیر شد. در این میان عشایر و بزرگ مالکان فارس که اراضی شان در معرض طرحهای اصلاحات ارضی قرار گرفته بود، پیشگام مخالفت با حکومت شدند. در حالی که ارتباطاتی هم با مخالفان سیاسی - مذهبی حکومت و به ویژه علما و روحانیون در استان فارس و تهران و قم برقرار کرده بودند، خود را

ص:310


1- همان، ص 329.
2- غلامرضا نجاتی، پیشین، ج 1، صص 333 - 334.
3- آیت الله سیدمحمود طالقانی به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 478 - 479.
4- منوچهر هاشمی، پیشین، صص 210 - 215.

برای برخورد احتمالی با حکومت آماده می کردند. مأموران ساواک از آغاز سال 1341 طی گزارشاتی نسبت به روند رو به گسترش بحران و ناآرامیها در میان عشایر فارس که ادامه آن تا خوزستان نیز کشیده می شد هشدارهایی به اولیای حکومت می دادند.(1) با قتل مشکوک مهندس ملک عابدی در سال 1341 در تنگ آب فیروز فارس که به منظور اجرای برنامه اصلاحات ارضی عازم استان فارس بود، بحران گسترش یافت. به دنبال آن واحدهای نظامی متعددی برای سرکوب مخالفان به استان فارس اعزام شدند. با این احوال، مقاومت عشایر فارس حکومت مرکزی را تا مدتها مستأصل کرد. عشایر به ویژه در بویراحمد سفلی و علیا، کوه مره سرخی و نیز هسته هایی از عشایر موصلو در رأس مخالفان عشایری حکومت قرار داشتند. هم زمان با حضور نیروهای نظامی، مأموران بسیاری نیز از ساواک در مناطق بحران زده حضور داشته و ضمن تلاش برای ایجاد اختلاف و چند دستگی میان مخالفان، تحولات سیاسی - نظامی و امنیتی منطقه را برای اخذ تصمیمات مقتضی به مسئولان امر گزارش می کردند.(2) در همان حال ارتباطات سران عشایر با علما و روحانیون فارس و شیراز، همواره از سوی مأموران ساواک ردیابی شده و تلاشهایی برای گسست اینگونه روابط صورت می گرفت.(3)

سرلشکر حسن پاکروان در روزهای پایانی سرکوب ناآرامیهای عشایری در اردیبهشت 1342، از منطقه بحرانی فارس بازدید کرد و با مسئولان نظامی و سیاسی منطقه مذاکراتی انجام داد.(4) ساواک در کنترل اطلاعاتی عشایر از وجود جاسوسانی متعدد بهره می برد که در مناطق عشایری فارس حضور داشتند و تحرکات نظامی عشایر و ارتباطات آنان با دیگر مخالفان حکومت را ردیابی می کردند.(5) در آستانه سرکوب نهایی عشایر، به دستور پاکروان رئیس ساواک، بسیاری از خوانین و رؤسای ایلات و عشایر فارس که با شورشیان همدلی کرده بودند و احتمال مشارکت آنان در تحرکات ضدحکومتی می رفت، دستگیر شدند. به برخی از رؤسای سرشناس ایلات و عشایر نیز که علی الظاهر هنوز مخالفتی با حکومت ابراز نکرده

ص:311


1- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 410؛ جواد منصوری، قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، صص 288 - 292.
2- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 451 - 453 و صص 508 - 532.
3- جلیل عرفان منش، خاطرات 15 خرداد، ج 1، صص 95 - 97؛ جواد منصوری، پیشین، صص 292 - 294.
4- منوچهر هاشمی، پیشین، صص 218 - 221.
5- همان، صص 221 - 224.

بودند، وعده هایی درباره تأمین امنیت از سوی ساواک داده شد و نیز ساواک به اولیای امور هشدار داد که کارگزاران دولتی و عوامل نظامی بحران آفرین در منطقه را از سمتهایشان برکنار سازند. تیر 1342، عشایر مخالف، با هجوم گسترده نیروهای نظامی سرکوب شدند و ساواک برای برقراری مجدد امنیت و شناسایی و دستگیری مخالفان، مدتها در مناطق عشایری فارس و نواحی همجوار حضور داشت.(1)

پس از سرکوب شورش عشایر، در سالهای 1342 - 1343 ساواک بر طرحهای اطلاعاتی - امنیتی خود در منطقه عشایری کشور در فارس و جنوب افزود. با سرکوب برخی تحرکات قشقاییها (1343 - 1344)، شورش عشایری مهم دیگری در این منطقه وجود نداشت.(2)

نهضت امام خمینی(ره)

از همان واپسین روزهای حیات حضرت آیت الله العظمی بروجردی، ساواک مراقبتهای خود را بر مراکز دینی و حوزوی با حساسیت بیشتری پی گرفت. ساواک و حکومت نگران تبعات پیش بینی نشده ناشی از احتمال فقدان آیت الله بروجردی بودند. به همین دلیل مأموران ساواک در تهران و سایر شهرهای بزرگ، هرگونه واکنش علما و شیعیان ایران را نسبت به آیت الله بروجردی و موضوع مرجعیت پس از ایشان به دقت بررسی می کردند.(3)حکومت که امیدوار بود پس از درگذشت آیت الله بروجردی طرحهای انقلاب سفید را چنانکه دلخواه امریکا بود اجرا کند، در تلاش بود در موضوع انتخاب مرجع آتی، خود را دخیل کرده و از مطرح شدن مراجعی که بیم مخالفت آنان با حکومت و طرحهای در دست اجرایش وجود داشت، جلوگیری کند. به همین دلیل، بلافاصله پس از رحلت آیت الله بروجردی، ساواک در تمام مساجد، تکایا و مراکزی که به مناسبت رحلت ایشان، مراسم ختم و عزاداری برگزار شده بود، حضور یافت و با هماهنگی نیروهای انتظامی و پلیس و نیز دوایر دولتی و حکومتی، طرحهای خود را اجرا کرد.(4) نمایندگانی از طرف دربار و شاه که از سوی ساواک هدایت می شدند، در تمام مراحل دفن، عزاداری و ختم آیت الله بروجردی حاضر بودند تا چنین القا

ص:312


1- همان، صص 224 - 237.
2- غلامرضا نجاتی، پیشین، ج 1، صص 291 - 293.
3- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 268 - 269.
4- همان، ص 275.

کنند که شاه موضوع

مرجعیت جهان تشیع را با علاقمندی تمام دنبال می کند.(1) شاه بلافاصله پس از رحلت آیت الله بروجردی، با ارسال تلگراف تسلیت خطاب به آیت الله حکیم در نجف، قصد داشت مرجعیت شیعیان را از ایران به خارج از مرزهای کشور منتقل کند و امیدوار بود که مرجع آتی (برخلاف آیت الله بروجردی) بر سر راه حکومت او مانع کمتری ایجاد کند. این در حالی بود که پس از رحلت آیت الله بروجردی، برخی نشریات کشور ضمن درج نام علمایی که احتمال مرجعیت آنان می رفت، از امام خمینی نیز یاد ِ کردند.

حکومت پهلوی و ساواک تصور می کردند که با انتقال مرجعیت از ایران به خارج از مرزهای کشور، علما و روحانیون دیگر امکانی برای مخالفت و مبارزه با حکومت نخواهند داشت. امام(ره) در آن دوره تمایلی به مطرح شدن نامشان در ردیف مراجع نشان نمی داد و این عقیده را خود صریحاً به اطرافیان گوشزد کرده بود. امام(ره)، برای جلوگیری از به وجود آمدن هر شائبه ای، حتی در مراسم تشییع پیکر آیت الله بروجردی نیز حضور نیافت.(2) اما روند حوادث چنانکه دلخواه ساواک و حکومت بود پیش نرفت و علما و روحانیون ایران با پشتیبانی مردم، ابتکار مبارزه با طرحهای امریکایی را به دست گرفتند. این مهم با پایان نخست وزیری علی امینی و روی کار آمدن اسدالله علم هم زمان شد که مصمم بود با سرکوب مخالفان، موجبات تثبیت و تحکیم موقعیت متزلزل شاه را در رأس هرم قدرت فراهم آورد. ساواک در شهرهای مذهبی نظیر قم، تحولات اجتماعی و رفتار سیاسی علما و روحانیون را با حساسیت بیشتری دنبال می کرد. ساواک در خرداد 1341 که مقارن با ایام عزاداری محرم و صفر بود، به عوامل خود دستور داد ضمن مراقبت از علما، روحانیون و وعاظ مخالف حکومت، به وعاظ و روحانیون طرفدار رژیم پهلوی هشدار دهند که سخنی خلاف حکومت و طرحهایش بر زبان نرانند.

انقلاب سفید

با انتصاب اسدالله علم به نخست وزیری و قصد حکومت برای اجرای جدی تر طرح انقلاب سفید، کنترل ساواک بر مخالفان فزونی یافت و رفتار علما و روحانیون و واکنش احتمالی آنان

ص:313


1- همان، ص 272.
2- علی اکبر مسعودی خمینی، خاطرات آیت الله مسعودی خمینی، صص 188 - 191؛ علی باقری، خاطرات 15 خرداد، ج 4، ص 93.

در قبال برنامه های جدید حکومت با حساسیت و دقت بیشتری مورد توجه قرار گرفت.(1) تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و تغییر موادی از قانون انتخابات (که نقض صریح قانون اساسی و مشروطیت بود) و به رغم تمهیدات امنیتی گسترده ساواک، با مخالفت جدی علما و روحانیون مواجه شد. در این میان، امام خمینی(ره) با برشمردن مضار این تصویب نامه، به دولت وقت انتقاد کرده و خواستار لغو آن شد؛ نیز تعداد زیادی از علما و طلاب، طی اقدامی هماهنگ، نسبت به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی اعتراض کرده، حکومت را با بحرانی فراگیر مواجه ساختند.(2) کنترل اوضاع از دست ساواک و سایر دستگاههای امنیتی و انتظامی خارج شد. علما و روحانیون در بسیاری از شهرها از تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی به صراحت انتقاد می کردند و مأموران ساواک به ندرت توانستند معترضین را از مخالفت باز دارند. در همان حال عناصری از ساواک در ملاقات با برخی علما و روحانیون صاحب نفوذ، تلاش می کردند تا چنین القا کنند که لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی تعارضی با قوانین موضوعه و اساسی کشور ندارد و حکومت در دفاع از شعائر دینی و اسلامی جدیتی تام دارد.(3) ساواک برای ایجاد اختلاف بین علما و روحانیون و نیز فریب مخالفان، به اقدام دیگری نیز دست زد. نمایندگانی به ملاقات برخی علما فرستاده شدند تا چنین القا کنند که حکومت موضوع انجمنهای ایالتی و ولایتی را به این دلیل با سر و صدای زیاد مطرح کرده که مخالفت علما را از موضوع مهم اصلاحات ارضی به جای دیگری منحرف کند و برنامه اصلاحات ارضی بدون مخالفت جدی اجرا شود. ساواک قصد داشت با این گونه تحلیلهای ناروا، علما را در برابر مردم قرار داده و آنان را طرفدار بزرگ مالکان، خوانین و مخالف مردم محروم کشور قلمداد کند.(4) با درایت امام خمینی(ره) مخالفت با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی با جدیت دنبال شد و به عقب نشینی دولت و حکومت انجامید. نهایتاً در 5 آذر 1341 علم - نخست وزیر- این لایحه را ملغی اعلام کرد.(5) با این حال حکومت کوشید از تبعات سوء احتمالی این عقب نشینی آشکار در برابر مخالفان جلوگیری شود. در همین راستا مأموران

ص:314


1- حجت الاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک، ص 127.
2- علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج 3، صص 58 - 62.
3- همان، صص 69 - 70.
4- حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 1، صص 168 - 172.
5- مظفر شاهدی، پیشین، صص 412 - 414.

ساواک علمای مخالف حکومت را تحت نظر گرفتند و تلاش زیادی صورت گرفت تا چنین وانمود شود که لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی اقدامی داوطلبانه از سوی دولت و حکومت بوده و مخالفت روحانیون تأثیری در این اقدام دولت نداشته است.(1) دولت، تحت فشار امریکا، بر آن شد تا اصلاحات انقلاب سفید را به رفراندوم عمومی بگذارد و ساواک برای جلوگیری از مخالفتهای عمومی و برگزاری موفق این رفراندوم در تلاش بود. سرلشکر حسن پاکروان برای جلوگیری از مخالفت علما و روحانیون، در آستانه برگزاری رفراندوم، با برخی از علما دیدار و گفتگو کرد و ضمن تشریح مفاد برنامه های اصلاحات انقلاب سفید اجرای آن را به نفع جامعه ایرانی و مردم مسلمان کشور ارزیابی کرد. پاکروان با امام خمینی که اینک رهبری او در مخالفت با حکومت آشکار شده بود، ملاقات کرد تا نظر مساعد ایشان را نسبت به برگزاری رفراندوم 6 بهمن 1341 جلب کند، اما پاسخ امام خمینی منفی بود.(2) با این حال ساواک از پای ننشست. پاکروان طی دستورالعملهایی، از شعب و نمایندگیهای ساواک در شهرهای مختلف کشور خواست برای تشویق مردم به شرکت در رفراندوم و سکوت مخالفان از هیچ اقدامی فرونگذارند.

امام(ره) در روز 2 بهمن 1341 طی اعلامیه ای برگزاری رفراندوم را برخلاف قانون اساسی و عملی اجباری ارزیابی کرده و آن را تحریم کرد. به دنبال آن علما و روحانیون بسیاری در شهرهای مختلف و به ویژه در تهران و قم، از نظر ایشان تبعیت کرده و از تحریم رفراندوم حمایت کردند. در حالی که ساواک اوضاع را به شدت تحت کنترل داشت، شاه در روز چهارم بهمن 1341 برای قدرت نمایی در برابر مخالفان رفراندوم، وارد قم شد. اما برخلاف انتظار با واکنش سرد مردم شهر و نیز بی توجهی علما و روحانیون مواجه شد و پس از ایراد یک سخنرانی سراسر اهانت آمیز به روحانیت، شهر را ترک کرد.(3) شایع شد که در جلسه سخنرانی شاه در قم، با تمهیدات ساواک، برخی از مأموران و کارگزاران حکومتی لباس روحانیت را بر تن کرده بودند تا چنین وانمود شود که حوزه علمیه قم از مسافرت شاه به قم استقبال کرده

ص:315


1- شهید آیت الله سیداسدالله مدنی به روایت اسناد ساواک، صص 16 - 17؛ حجت الاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک، صص 154 - 155.
2- مهدی عراقی، ناگفته ها، صص 152 - 155.
3- عباسعلی عمید زنجانی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، صص 451 - 452؛ حمید روحانی، پیشین، ج 1، صص 259 - 260.

است. اما ساواک که نتوانسته بود با توسل به راههای مسالمت آمیز علما و روحانیون را از مخالفت با رفراندوم باز دارد، در روزهای منتهی به برگزاری رفراندوم به خشونت متوسل شد و همگام با سرکوب دانشجویان و گروههای سیاسی مخالف رفراندوم، به ضرب و شتم بسیاری از طلاب و روحانیون مخالف در تهران، قم و سایر شهرهای کشور دست زده و بسیاری را دستگیر کرد. مراکز تجمع و سخنرانی در مساجد و تکایا و نظایر آن تحت محاصره قرار گرفته و سیاست دهشت آفرینی در پیش گرفته شد. با توسل به برخی روحانیون موافق حکومت، تلاشهای ناموفقی نیز در ایجاد اختلاف میان مخالفان رفراندوم انجام شد.(1) ساواک، به نشریات و روزنامه های تهران و شهرستانها دستور می داد مطالب و مقالاتی در نکوهش مخالفان رفراندوم درج کنند و مردم را به ضرورت شرکت در انتخابات ترغیب و تشویق کنند؛ در ضمن چنین وانمود سازند که فقط بخش کوچکی از علما و جامعه دینی و حوزوی با رفراندوم مخالفت کرده است.(2) یک روز پس از تحریم رفراندوم از سوی امام خمینی، سرلشکر حسن پاکروان - رئیس ساواک - در روز سوم بهمن 1341 طی بخشنامه ای به ساواک شهرهای مختلف و به ویژه ساواک قم دستور داد برای جلوگیری از هرگونه مخالفتی در روند برگزاری رفراندوم بکوشند.

علاوه بر آن، ساواک طی روزهای سوم تا پنجم بهمن در شهرهای مختلف، به ویژه قم و تهران مجالس سخنرانی بر ضد مخالفان رفراندوم و در موافقت با برنامه های انقلاب سفید برگزار کرد و موجبات درگیری آنان را با مخالفان حکومت فراهم آورد. برنامه های تبلیغی بسیاری در نشریات و رادیو و تلویزیون به حمایت از انقلاب سفید به راه افتاد.(3) ساواک طی روزهای منتهی به برگزاری رفراندوم، عوامل و افراد خود را در شهرهای بزرگ، به ویژه تهران و قم بسیج کرد تا با توسل به زور، مغازه های مخالفین رفراندوم را باز کنند و از تعطیلی بازار و سکوتی که بر شهرها حاکم شده بود جلوگیری کنند. گفته می شود در جریان این گونه اقدامات، مهاجمین به غارت مغازه ها دست زدند، اما نتایج حاصله مشکلات را حل نکرد و مطلوب ساواک نبود.(4) بالاخره در 6 بهمن 1341 و در حالی که تدابیر امنیتی و پلیسی شدیدی

ص:316


1- عباسعلی عمید زنجانی، پیشین، صص 451 - 452؛ حمید روحانی، پیشین، ج 1، صص 234 - 239.
2- حمید روحانی، پیشین، ج 1، صص 302 - 305.
3- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 475 و صص 479 - 481.
4- همان، ص 476.

در سراسر کشور حاکم بود و مخالفان سیاسی - مذهبی حکومت (علما، روحانیون، اسلام گرایان، نهضت آزادی، عشایر و...) با توسل به خشونت و رعب و وحشت تحت فشار قرار گرفته بودند، رفراندوم دلخواه حکومت برگزار شد. به رغم تبلیغات حکومت، مردم بسیاری در رفراندوم شرکت نکردند. در همان حال بسیاری از رأی دهندگان نیز در فضای رعب آوری که ساواک و دیگر نیروهای حکومت ایجاد کرده بودند اجباراً و از روی ترس در پای صندوقهای رأی حاضر شدند. در روز رأی گیری، سایه سنگین حضور ساواک در نقاط مختلف کشور به چشم می خورد. ساواک که در روز رأی گیری تمهیدات امنیتی - پلیسی گسترده ای اندیشیده بود، با هماهنگی سایر دوایر حکومتی و دولتی، طرفداران حکومت را با وسایل نقلیه عمومی به حوزه های رأی گیری منتقل می کرد و با تبلیغات گسترده، حضور به اصطلاح چشمگیر مردم را در انتخابات نمایش می داد. این در حالی بود که شواهد موجود نشان می داد بسیاری از حوزه های رأی گیری در شهرهای بزرگی چون تهران و قم خالی از رأی دهندگان بود و فضای شهرها به شدت غیرعادی و رعب آلود می نمود.(1) گفته شده که ساواک به کارمندان و کارکنان دوایر دولتی تفهیم کرده بود که اگر در رفراندوم شرکت نکنند، نمی توانند به دریافت حقوق ماه آتی امیدوار باشند. همچنین بخشنامه ای صادر شده بود که حقوق ماه بعد با ارائه تعرفه انتخابات داده می شود.(2) روز پس از برگزاری رفراندوم که هم زمان با آغاز ماه رمضان بود، ساواک کنترل شدید تری اعمال کرد و به تمام شعب خود دستور داد با هماهنگی مقامات سیاسی - اداری محلی، علما و روحانیون مخالف را به سرعت دستگیر کنند و به وعاظ هشدار دهند در سخنرانیها و منابر سخنی در مخالفت با حکومت بر زبان نیاورند.(3) ساواک دستور داشت مفادی از تصویب نامه های رفراندوم 6 بهمن 1341 را با کمک کارشناسان امر با موازین شرعی و دینی مطابقت داده و در بین مردم منتشر کند و نیز نسخه هایی از آن را برای علما و روحانیون شیعه در عراق و سایر مناطق جهان ارسال دارد.(4)

بدین ترتیب سال 1341 در حالی به پایان رسید که ساواک رعب و وحشتی تام در کشور ایجاد کرده بود و علما و روحانیون مخالف حکومت، سخت تحت فشار قرار گرفته و بسیاری

ص:317


1- حمید روحانی، پیشین، ج 1، ص 269 و صص 244 - 246.
2- جلال آل احمد، فرهنگ جلال آل احمد، صص 155 - 156.
3- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 486 - 487 و صص 492 - 493.
4- همان، ص 551.

از آنان مورد ضرب و شتم قرار گرفته و راهی زندان شده بودند. با این احوال، فضای سیاسی - اجتماعی کشور برخلاف انتظار ساواک و حکومت به سوی ناآرامیهای بیشتر سیر می کرد و مخالفان خود را برای برخوردهای قهرآمیزتری آماده می کردند.(1) در واپسین روزهای اسفند 1341، ساواک به گسترش مخالفت علما و روحانیون که مردم نیز از آنان حمایت می کردند، اعتراف کرد.

فیضیه

در روزهای پایانی سال 1341 در حالی که ساواک به دنبال برگزاری رفراندوم، بر سختگیریهای خود افزوده بود، امام خمینی بر مخالفتهای آشکار بر ضد حکومت ادامه داد و تصریح کرد که از تهدیدات ساواک و حکومت ابایی ندارد و مبارزات خود را بر ضد حکومت تشدید خواهد کرد. امام، در واپسین روزهای سال 1341، طی اعلامیه ای شدیداللحن، نوروز سال 1342 را عزای عمومی اعلام کرد و از علما، روحانیون و مردم مسلمان کشور دعوت کرد تا در مخالفت با اقدامات حکومت و انقلاب سفید، تزلزلی به خود راه ندهند.(2) به دنبال اعلامیه امام، علما و روحانیون بسیاری از نظرات او پیروی کرده، طی اعلامیه هایی تصریح کردند که مردم مسلمان، سال 1342 عید نخواهند داشت.(3) به دنبال این موضع گیریها، سرلشکر پاکروان در 28 اسفند 1348 طی بخشنامه ای خطاب به ساواکهای سراسر کشور دستور داد ضمن برخورد شدید با علما و روحانیون مخالف، ترتیبی اتخاذ کنند تا نوروز سال 1342 باشکوه و جلال تمام برگزار شود و با گسیل مأموران نفوذی به مجالس علما و روحانیون مخالف حکومت، مانع از اجرای برنامه های آنان شوند.(4) در همان حال، ساواک مأموریت یافت در قم، تهران و سایر شهرهای بزرگ، مانع از چاپ و انتشار اعلامیه های امام و سایر علما و روحانیون در تحریم نوروز 1342 شود.(5) از نخستین ساعات روز اول فروردین 1342، ساواک نیروهای خود را در مراکز حساس قم مستقر کرد و همگام با سایر نیروهای انتظامی که واحدهای

ص:318


1- محمدتقی فلسفی، خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، صص 248 - 251؛ حمید روحانی، پیشین، ج1، صص 284 - 289.
2- جایگاه مبارزات روحانیون ایران، صص 218 - 219.
3- همان، صص 234 - 235.
4- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 569.
5- رضا شریف پور، مسجد و انقلاب اسلامی، ص 169.

کماندویی بسیاری به این شهر گسیل کرده بودند، در اطراف و اکناف این شهر موضع گرفته و افرادی برای نفوذ در اجتماعات علما و روحانیون اعزام کرد.(1) بدین ترتیب از شامگاه روز اول فروردین که مخالفتهای عمومی با حکومت وارد مرحله حساس شده بود، ساواک و سایر نیروهای انتظامی و اطلاعاتی در قم حضور داشتند. با آغاز روز دوم فروردین مردم بسیاری در فیضیه گرد آمده و به رغم حالت بحرانی به عزاداری پرداختند. ساواک و شهربانی افراد خود را با لباسهای شخصی بین جمعیت اعزام کردند. اطراف منزل امام خمینی که محور مخالفت با حکومت بود، محل استقرار نیروهای امنیتی بسیاری شد، اما به رغم حضور نیروهای امنیتی، ایشان توجهی به تهدیدات نداشت. در این بین نیروهای امنیتی - اطلاعاتی و انتظامی تحت فرماندهی سرهنگ مولوی - رئیس ساواک تهران - از حمله به منزل ایشان منصرف شده و به مدرسه فیضیه حمله کرده و به ضرب و شتم و کشتار علما، روحانیون و طلاب پرداختند. در این حمله علاوه بر نیروهای ساواک و سایر نیروهای انتظامی و نظامی، بسیاری از اراذل و اوباش نیز با مهاجمان همکاری داشتند(2) بسیاری از افراد ساواک نیز لباس کارگران و کشاورزان را بر تن کرده و در ضرب و جرح علما و طلاب شرکت کردند.(3) منابع موجود از صحنه های بسیار زننده و زشتی یاد کرده اند که ساواک با همکاری سایر نیروهای امنیتی - نظامی و اراذل و اوباش طرفدار حکومت در روز دوم فروردین 1342 در مدرسه فیضیه و در برخی نقاط دیگر شهر قم پدید آوردند.(4)

سرهنگ مولوی - رئیس ساواک تهران - در کشتار فیضیه نقش اصلی داشت.(5) پس از پایان فاجعه، در فیضیه شایع شد که ساواک قصد حمله به منزل امام خمینی را دارد. به دنبال آن بسیاری از طلاب و مردم کوچه و بازار به سوی منزل ایشان روانه شدند تا مانع از ورود ساواک به محل زندگی امام شوند. اما امام، سرسختانه تأکید کرد که به تهدیدات ساواک وقعی نمی نهد.(6)

ص:319


1- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 17.
2- حسن طاهری خرم آبادی، خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، صص 168 - 172؛ علی باقری، پیشین، ج 4، صص 198 -200.
3- خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، ص 47.
4- حمید روحانی، پیشین، ج 1، صص 334 - 349؛ روحانیت و 15 خرداد، صص 28 - 32.
5- روحانیت و 15 خرداد، صص 81 - 84 .
6- حمید روحانی، پیشین، ج 1، صص 356 - 357 و صص 360 - 363.

در چند روز بعد رعب و وحشتی مثال زدنی در قم حکمفرما بود. ساواک با دستگیری بسیاری از طلاب و مردم شهر که با ضرب و شتم آنان نیز همراه بود، به دنبال ایجاد نظمی قبرستانی بود. روزهای دوم و سوم فروردین، مدرسه فیضیه در اشغال ساواک و سایر نیروهای انتظامی بود و از روز چهارم فروردین، به تدریج آمد و شد در مدرسه مجاز شمرده شد.(1) از جمله مهمترین مراکزی که هم زمان با مدرسه فیضیه مورد حمله ساواک و نیروهای امنیتی - انتظامی حکومت قرار گرفت، مدرسه طالبیه تبریز بود و طی آن بسیاری از طلاب و روحانیون مورد ضرب و شتم قرار گرفته و تعدادی جان خود را از دست دادند. پس از کشتار فیضیه و مدرسه طالبیه تبریز، نشریات و روزنامه های کشور در اخباری که از سوی ساواک دیکته شده بود به تحلیل واقعه پرداختند. ساواک در روزهای نخست فروردین 1342 سبعیت کم نظیری از خود نشان داد و حتی به مجروحان حادثه نیز رحم نکرده و بیمارستانهای قم را از پذیرش حادثه دیدگان منع کرد.(2) ساواک تهدید کرد اگر امام خمینی از کشور خارج نشود با خطرات جدی مواجه خواهد شد؛ اما ایشان به این تهدید ساواک وقعی ننهادند(3) و به مردمی که پس از واقعه فیضیه به منزل ایشان پناه برده بودند دلداری داده و تهدیدات و رعب و وحشت آفرینی حکومت را به هیچ انگاشته و از مردم خواستند که برای مقابله با ستمکاری حکومت بیش از پیش آماده شوند. ایشان طی اعلامیه ای در 3 فروردین 1342، حمله کنندگان به فیضیه را رجاله هایی نامید که منطقی جز خشونت و غارت نمی شناسند.(4) با این احوال، خشونت و ارعاب کماکان ادامه یافت و علما و طلاب بیش از دیگر مخالفان تحت تعقیب قرار گرفتند. از جمله اقدامات ساواک در این برهه، دستگیری و اعزام طلاب به خدمت سربازی بود که چند صباحی ادامه یافت.(5) اما مخالفتها تمامی نداشت و به زودی دامنه بحران به سایر شهرهای کشور نیز کشیده شد و برخوردهای شدیدی بین مخالفان با ساواک و سایر نیروهای انتظامی و امنیتی روی داد.(6) ساواک آمد و شد علما، روحانیون و طلاب را به منزل امام خمینی کنترل

ص:320


1- علی دوانی، پیشین، ج 3، صص 273 - 280.
2- حمید روحانی، پیشین، ج 1، صص 366 - 367.
3- همان، صص 398 - 400؛ علی اکبر مسعودی خمینی، پیشین، صص 254 - 255.
4- جواد منصوری، قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 558 - 560.
5- همان، صص 568 - 570.
6- علی دوانی، پیشین، ج 3، ص 304؛ اسماعیل فردوسی پور، همگام با خورشید، صص 68 - 70.

می کرد و آنان را تحت تعقیب و یا بازخواست قرار می داد.(1) ساواک مراقب بود سخنرانیها و دیدگاههای سیاسی امام، سایر علما و روحانیون را تحت تأثیر قرار نداده و بر دامنه بحران نیافزاید.(2) اما به رغم مراقبتهای ساواک، قراین موجود حاکی از ادامه مخالفت علما و روحانیون در شهرهای مختلف با حکومت و سیاستهای سرکوب بود.(3) ساواک نگران آگاهی افکار عمومی مردم از جریان حمله به مدرسه فیضیه و حوادث پس از آن بود. ساواک قم گزارش داد که به رغم تمام تمهیدات و سختگیریها، همه روزه علما و روحانیون بسیاری از شهرهای مختلف راهی قم شده و با امام خمینی ملاقات می کنند و تلاش ساواک برای جلوگیری از افزایش اینگونه آمد و شدها و ارتباطات به نتیجه مطلوبی نمی رسد.(4) از اقدامات ساواک برای مقابله با مخالفان، برگزاری تظاهرات و راه پیماییهای پراکنده و تصنعی در شهرهای مختلف در حمایت از انقلاب سفید و شاه بود. تظاهرکنندگان که عمدتاً از کارگزاران کشوری و لشکری بودند، تحت عناوین صنوف، شرکتها، سندیکاها و غیره پلاکاردهایی حمل می کردند که ساواک در اختیار آنان قرار داده بود. ساواک همچنین اعلامیه هایی چاپ و در سطح شهرهای بزرگ (به ویژه قم و تهران) پخش می کرد که حاوی مطالبی در حمایت علما و روحانیون و طلاب از انقلاب سفید شاه و اعتراض و انتقاد از علما و روحانیون مخالف حکومت بود.(5) اما در این میان امام خمینی که رهبری مخالفت با شاه را برعهده داشت، در رأس تمام کسانی بود که ساواک را به مبارزه طلبیده و از هیچ کوششی در مقابله آشکار و صریح با حکومت فروگذار نمی کردند. ایشان از همان نخستین روزهای پس از واقعه فیضیه، طی سخنرانیها و اعلامیه های متعدد، ضمن اشاره به نصایحی که طی سال 1341 به واسطه سرلشکر پاکروان به شاه کرده و او نشنیده گرفته بود، عواقب سوئی برای رژیم پهلوی پیش بینی کرده و هشدار داد که در مبارزه با رژیم از پای نخواهد نشست.(6) مخالفت صریح با گسترش روابط ایران و اسرائیل، از دیگر محورهای مهم سخنرانیها و اعلامیه های امام خمینی طی ماههای پایانی سال 1341 به بعد بود که در سالهای بعد نیز کماکان ادامه یافت. ساواک

ص:321


1- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 50.
2- همان، ص 58.
3- همان، ص 60.
4- همان، ص 118.
5- همان، صص 41 - 42.
6- امام خمینی، صحیفه نور، ج 1، صص 12 - 14 و صص 84 - 85.

پیوسته در تلاش بود از انتشار و پخش اعلامیه ها و متن سخنرانیهای امام خمینی در سطح کشور جلوگیری کند؛ تلاشی که به ندرت با موفقیت قرین می شد.(1) پس از صدور اعلامیه امام خمینی به مناسبت چهلم شهدای فیضیه، ساواک برای جلوگیری از انتشار آن در سطح کشور تلاش بسیاری کرد.(2) از جمله راههای انتشار سخنرانیهای امام خمینی در سطح کشور، تکثیر نوارهای کاست بود که توزیع آن در سطح کشور برخلاف انتظار ساواک گسترش می یافت و غیرقابل کنترل بود.(3) به رغم تلاش پیشگیرانه ساواک محبوبیت امام خمینی در بین مردم همواره رو به تزاید بود. چنانکه از گزارشات ساواک برمی آید تصاویر و عکسهای متعدد ایشان در سردر مغازه ها، اتومبیلها و حتی اتوبوسهای شهری (واحد) و نظایر آن نصب می شد. ساواک به ندرت می توانست عاملین انتشار و نصب این تصاویر را شناسایی کند. تصاویر امام خمینی علاوه بر تهران و قم در بسیاری از شهرهای بزرگ و کوچک نیز در معابر عمومی و مغازه ها نصب می شد و تهدیدات و هشدارهای ساواک برای جلوگیری از این گونه اقدامات به جایی نمی رسید.(4)

از دیگر اقدامات ساواک برای تحت فشار قرار دادن طرفداران و مقلدان امام، ایجاد مانع در جمع آوری و توزیع وجوهات شرعی بود که مردم برای ایشان ارسال می کردند. ساواک افراد سرشناسی را که عهده دار جمع آوری وجوهات شرعی امام بودند تحت فشار قرار داده و مشکلاتی برای آنان ایجاد می کرد،(5) اما کارشکنیها و اعمال فشارهای ساواک در درازمدت نتوانست مانعی جدی در این باره به وجود آورد.(6)

از جمله اقدامات ساواک برای جلوگیری از گسترش ناآرامیها پس از واقعه فیضیه، بهره گیری از موقعیت روحانیون محافظه کار و نیز موافق حکومت برای مقابله با مخالفان بود. ساواک در بررسیهای خود به این نتیجه رسیده بود که با پرداخت مبالغی پول به روحانیون و طلابی که دچار مشکلات اقتصادی بودند، می توان بین طلاب و روحانیون، طرفدارانی برای

ص:322


1- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 522.
2- حمید روحانی، پیشین، ج 1، صص 408 - 409 و صص 606 - 613؛ قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 217 و ص 344.
3- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 318 و ص 324.
4- همان، ص 212 و ص 243.
5- همان، ص 201.
6- همان، ج 4، ص 328.

حکومت دست و پا کرد.(1) در شهرها و مناطقی که علما و روحانیون سرشناس صراحتاً با حکومت مخالفت می کردند، ساواک تلاش بسیاری برای پرداخت پول به وعاظ و روحانیون طرفدار حکومت انجام می داد تا در برابر مخالفان حکومت جبهه گیری کنند.(2)

ساواک تلاش می کرد تا تشکلهایی علی الظاهر مذهبی، تحت عناوین مختلف با اعلامیه ها و اقدامات پر سر و صدای دیگر، ضمن حمایت از شاه و انقلاب سفید او، حملات و انتقادهای تندی متوجه علما و روحانیون مخالف حکومت سازند.(3) تلاش ساواک برای تحبیب علما و روحانیون در شهرهای مختلف، طی روزهای منتهی به آغاز ماه محرم در اوایل خرداد 1342 افزایش یافت. ساواک می دانست که با آغاز ماه محرم، مخالفت علما و روحانیون شدت خواهد گرفت. از جمله علما و روحانیون سرشناسی که ساواک برای جلوگیری از گسترش بحران سیاسی و مخالفت امام خمینی و طرفداران ایشان از وی بهره گرفت، آیت الله سیدکاظم شریعتمداری بود که با ساواک و دربار روابط پیدا و پنهانی داشت. پاکروان - رئیس ساواک - و نصیری - رئیس وقت شهربانی - طی ملاقاتهایی، از وی می خواستند در بحران پیشامده نقش بازدارنده برعهده گیرد. اسناد و مدارک متعددی وجود دارد که نشان می دهد آیت الله شریعتمداری در پی مذاکراتش با ساواک، تلاشهای قابل توجهی برای جلوگیری از مخالفتهای صریح و بی پروای امام خمینی با حکومت انجام داد، اما برخلاف انتظار ساواک و حکومت توفیقی کسب نکرد.(4) خیلی زود آشکار شد که وی قادر نخواهد بود، نقطه نظرات امام را نسبت به حکومت تغییر دهد و به همین دلیل تلاش کرد با صدور اعلامیه های تعدیل کننده، از التهاب و خشم فروخفته علما و روحانیون و نیز بازاریان و اقشار مختلف مردم بر ضد حکومت بکاهد.(5) ساواک برای جلب موافقت هر چه بیشتر شریعتمداری، به طور ضمنی وعده داد در صورت تخفیف ناآرامیها و تنزل موقعیت امام، راه برای مطرح شدن مرجعیت تام او هموار خواهد شد.(6) با این احوال، در آستانه قیام 15 خرداد 1342 و روزهای میانی دهه اول محرم و

ص:323


1- محمدعلی سفری، پیشین، ج 2، ص 733.
2- شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب به روایت اسناد ساواک، صص 48 - 49 و صص 60 - 61.
3- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 193.
4- حمید روحانی، شریعتمداری در دادگاه تاریخ، صص 50 - 59؛ جواد منصوری، پیشین، ج 1، صص 580 - 597.
5- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 231.
6- همان، ص 246.

همزمان با بحرانی تر شدن اوضاع سیاسی، امام در میان علما، روحانیون و مردم از موقعیت و محبوبیتی مثال زدنی برخوردار شده بود. آیت الله شریعتمداری به ساواک اطلاع داد که شرایط برای اقدامات بازدارنده او که بتواند در صف مخالفان اختلافاتی جدی ایجاد کند، آماده نیست و تماسها و مذاکراتش را با مدیران ساواک به پس از تاسوعا و عاشورای آن سال موکول کرد.(1)

با این احوال، پس از دستگیری امام خمینی در سحرگاه 15 خرداد 1342، آیت الله شریعتمداری طی اعلامیه ای نه چندان صریح، مخالفت خود را با این اقدام دولت ابراز داشته و آرزو کرد بحران جاری هر چه زودتر پایان یابد،(2) اما روند تحولات سیاسی کشور حاکی از آن بود که طرحها و اقدامات ساواک نتیجة مطلوبی برای حکومت در پی نداشته و علما و روحانیون مخالف، به رهبری امام خمینی خود را برای برخوردهای جدی تری با حکومت پهلوی آماده می کنند.

قیام 15 خرداد 1342

در ماههای نخست سال 1342 که مخالفت علما و روحانیون با حکومت وارد مراحل بحرانی می شد، ساواک برای شناخت سلسله مراتب روحانیت شیعه و نوع تعامل آنان با جامعه، مردم و رویکردشان به حکومت و مسائل سیاسی، گزارش مبسوطی تهیه کرد که هدف نهایی آن یافتن راههایی کم هزینه تر برای کنترل روحانیت و جلوگیری از استقلال عمل آنها بود. در این گزارش ضمن اشاره به ویژگیهای روحانیت شیعه اثنی عشری، درباره اجتهاد و مجتهدان و نیز چگونگی انتخاب مراجع تقلید و ویژگیهای آنان اطلاعاتی داده شده و تصریح شده بود که پس از رحلت آیت الله بروجردی، امام خمینی از مراجع تقلیدی است که نسبت به سایر مراجع، نفوذ و اعتبار قابل توجهی در میان شیعیان کسب کرده و به دلیل صراحت و جدیتی که در مخالفت با حکومت نشان می دهد، پیروان و طرفداران او همواره رو به فزونی اند. ساواک تصریح می کند که حمایت حکومت از برخی مراجع تقلید موجب روی گردانی مردم از آنان شده است. در ادامه این گزارش محرمانه، تأکید شده که در شرایط استقلال عمل حوزه های

ص:324


1- همان، ص 339.
2- اسناد انقلاب اسلامی، ج 1، صص 68 - 71.

علمیه و عدم اتکای طلاب و روحانیت به منابع مالی و امکانات مختلف دولتی، حکومت توان چندانی برای کنترل و مراقبت از آنان در آینده نخواهد داشت. ساواک پیشنهاد می کند برای جلوگیری از این روند، حکومت با بهره گیری از علما و روحانیون طرفدار رژیم، به تدریج زمینه های استقلال اقتصادی - مالی، علمی و آموزشی طلاب و روحانیون را از میان بردارد و با تأسیس اداره ای با عنوان «تبلیغ و ترویج تعلیمات اسلامی»، آموزش، مدیریت و نهایتاً رفتار سیاسی روحانیون و طلاب را مستقیماً به کنترل درآورد. ساواک برای عملی شدن این پیشنهاد، طرح ده ماده ای نیز ارائه داده بود که در آن «کلیه مدارس علوم دینی و مساجد کشور تحت نظر مستقیم اداره تبلیغ و ترویج تعلیمات دینی» اداره می شد.(1) با این حال گسترش بحران در اردیبهشت و خرداد مجالی برای اجرای این پیشنهاد ساواک باقی نگذاشت و مأموران و مدیران بسیار ساواک با همکاری گسترده نیروهای شهربانی و سایر دستگاههای امنیتی با تمام قوا آماده می شدند تا با آغاز ماه محرم در نخستین روزهای خرداد 1342، به مخالفت علما و روحانیون، با حکومت و انقلاب سفید، پایان دهند.(2)

در این میان، امام خمینی بیش از دیگر علما و روحانیون مورد توجه ساواک بود. ساواک همواره دستور می داد از افزایش هواداران او جلوگیری کرده و طرحهایی برای پراکنده شدن طرفدارانش تهیه و اجرا کنند؛(3) نیز برای جلب همکاری روحانیون با حکومت و پشتیبانی از شخص شاه، از هیچ تلاشی فروگذار نشود.(4) ساواک در 21 اردیبهشت 1342 پیشنهاد کرد برای جلوگیری از عمیق تر شدن اختلاف علما و حکومت، شاه به مناسبت عید غدیر از مذهب شیعه تجلیل کند. این پیشنهاد البته از طرف شاه اجرا شد،(5) اما مورد توجه علما قرار نگرفت. امام خمینی در سخنانی - به طور تلویحی - اینگونه اقدامات شاه را تظاهر دانسته و او را مسئول سرکوبگری های ساواک و دیگر نیروهای امنیتی قلمداد کرد.(6) بدین ترتیب آشکار بود که اختلاف بین حکومت و علما، به گونه ای مسالمت آمیز حل و فصل نخواهد شد. به همین

ص:325


1- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 162 - 184.
2- جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 1، ص 621؛ حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 1، صص 432 - 444.
3- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 101.
4- همان، ص 157.
5- همان، ص 205.
6- همان، ص 213.

دلیل طی بخشنامه ای که با هماهنگی ساواک، شهربانی و پلیس تهران (در 28 اردیبهشت 1342) صادر شد، تصمیم گرفته شد که در ماه محرم تمام مساجد، تکایا، دستجات مذهبی و اصناف تحت کنترل قرار گرفته و با هر سخن مخالفی به شدت برخورد شود.(1) در حالی که از سوی امام، به علما و روحانیون توصیه شده بود در ماه محرم به انتقادات خود از حکومت بیافزایند، ساواک در بخشنامه ای از افراد خود در سراسر کشور خواست، وعاظ و علمای مخالف را تحت کنترل درآورده و آنها را با ابراز هرگونه سخن مخالفی، سریعاً دستگیر کنند.(2) ساواک در 30 اردیبهشت 1342 گزارش داد که علما و روحانیون مخالف بر مخالفت خود با حکومت افزوده و دیگر صرفاً مخالفت با انقلاب سفید را مورد توجه قرار نمی دهند، بلکه عقیده دارند حکومت پهلوی درصدد نابودی اسلام است. ساواک دستور داد به علما و روحانیون موافق حکومت تفهیم شود که در سخنرانیهای ماه محرم، از شاه به عنوان پشتیبان مذهب شیعه اثنی عشری تجلیل کنند و از اختصاص بخشی از املاک سلطنتی به مصارف دینی سخن به میان آورند و تصریح کنند که شاه در کنار کشورهای اسلامی از منافع اسلام و مسلمین دفاع می کند و انقلاب سفید شاه، مغایرتی با قوانین و مقررات اسلامی ندارد.(3)

ساواک در تلاش بود از سخنرانی علمایی که احتمال مخالفت آنان با حکومت می رفت، جلوگیری شود.(4) اقدامات ساواک از واپسین روزهای اردیبهشت و اوایل خرداد 1342 شدت گرفت، اما شواهد موجود حاکی از عدم توانایی ساواک در جلوگیری از مخالفتهای پیش رو بود.(5)

ساواک که در انظار عمومی و بین مخالفان، چهره ای خشن و بدنام داشت، در آستانه محرم 1342 تصمیم گرفت تا حد ممکن اقدامات آشکار مانند دستگیری مخالفان، توسط پلیس و نیروهای شهربانی صورت گیرد و ساواک در درجه اول به فعالیتهای اطلاعاتی - جاسوسی و مراقبتهای پیدا و پنهان خود ادامه دهد.(6) بدین ترتیب ساواک از یک سو تلاش داشت با تهدید مخالفان، از بیان سخنان ضدحکومتی جلوگیری کند و از سوی دیگر با

ص:326


1- محمد دهنوی، پیشین، صص 42 - 43.
2- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 226 - 228.
3- همان، صص 235 - 237.
4- همان، ص 261.
5- همان، ص 249 و صص 253 - 255.
6- همان، صص 256 - 257.

پیشقدمی در برگزاری مراسم دینی - مذهبی، کنترل اوضاع را به دست گیرد.(1) با این حال و به رغم تمهیدات گسترده، مأموران ساواک از افزایش محبوبیت امام خمینی در نزد افکار عمومی گزارش داده و از تأیید و پشتیبانی مردم از مخالفت ایشان با انقلاب سفید و سایر اقدامات حکومت خبر می دادند.(2) پاکروان - رئیس ساواک - نیز به تدریج متوجه شد که روشهای مسالمت آمیز برای جلوگیری از گسترش مخالفتهای علما و روحانیون به رهبری امام خمینی نتیجه مطلوبی به دنبال نخواهد داشت. به همین دلیل در 5 خرداد 1342 دستور داد افراد ساواک در جلوگیری از مخالفتها، اعمال خشونت را نیز به طور جدی در دستور کار قرار دهند.(3)

گزارشات ساواک نشان می دهد که در روزهای منتهی به تاسوعا و عاشورا، کنترل اوضاع در کشور برای ساواک مشکل می نمود.(4)

در روز 11 خرداد 1342، ریاست ساواک در بخشنامه ای از مأموران ساواک خواست در حد امکان طی روزهای تاسوعا و عاشورا از درگیری و اعمال خشونت نسبت به عزاداران اجتناب ورزیده و صرفاً عوامل اصلی مخالف را پس از پایان مجالس عزاداری دستگیر کنند.(5)

گزارشات دیگر تصریح دارند که روحانیون و علما به رهبری امام خمینی خود را برای برخوردی قاطع با حکومت آماده می کردند.(6) به همین دلیل در روز 11 خرداد 1342 کمیسیون فوق العاده ای با شرکت نمایندگان ساواک و سایر نیروهای امنیتی - انتظامی برای مقابله با بحران پیش رو تصمیماتی اتخاذ کرد و وظیفه هر یک از نیروهای اطلاعاتی - امنیتی و انتظامی را به هنگام درگیریهای احتمالی تشریح و تعیین کرد.(7) از روز 11 خرداد 1342 در شهرهای تهران، قم و برخی شهرهای بزرگ، افراد ساواک با کمک دیگر نیروهای امنیتی و انتظامی در مساجد، تکایا و مراکز امنیتی و مذهبی حضور یافته و به حالت آماده باش درآمدند.(8) گزارشات ارسالی مأموران ساواک نشان می داد که مردم عزادار، آشکارا شعارهایی در

ص:327


1- همان، ص 287.
2- همان، ص 284.
3- همان، ص 295.
4- همان، ص 327 و ص 338.
5- همان، ص 342.
6- همان، ص 336 و ص 343.
7- محمد دهنوی، پیشین، صص 44 - 47.
8- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 392 - 394 و ص 363.

حمایت از امام خمینی سر می دهند و تصاویر و اعلامیه های ایشان را در میان جمعیت توزیع می کنند.(1) ساواک در 11 خرداد 42 گزارش داد که آیت الله خمینی تصمیم دارند در عصر روز عاشورا در مدرسه فیضیه سخنرانی کنند.(2) روز 12 خرداد 1342 (تاسوعا) ساواک که پیش بینی می کرد سخنرانی امام در روز عاشورا در مدرسه فیضیه، سمت و سوی سیاسی داشته و انتقادات شدید و بدون پرده ای متوجه حکومت شود، دستور داد نیروهای امنیتی - اطلاعاتی با همکاری نیروهای ارتش و شهربانی در شهر قم مانوری با سر و صدای زیاد انجام دهند.(3) از صبح روز 13 خرداد 42 (روز عاشورا) در نقاط مختلف کشور مجالس عزاداری برپا بود و در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ نیز وعاظ و روحانیون به رغم حضور ساواک در مخالفت با حکومت سخن می گفتند؛ در قم نیز برخی علمای سرشناس مجالس عزا و سخنرانی برپا کردند. در منزل امام نیز از صبح روز عاشورا مجلس عزا برقرار بود و مأموران ساواک نیز در آن حضور داشتند. یکی از مقامات ساواک به امام هشدار داد که اگر عصر آن روز در مدرسه فیضیه سخنرانی کند، نیروهای امنیتی و انتظامی با توسل به قوه قهریه مدرسه را به آتش کشیده و حمام خون به راه خواهند انداخت. اما ایشان به این تهدید وقعی ننهاد و اظهار داشت، اگر چنین اقدامی صورت گیرد، ما هم به کماندوهای خود دستور می دهیم فرستادگان اعلی حضرت را تأدیب نمایند.(4) بدین ترتیب و در حالی که هر دو طرف خود را برای درگیری و برخوردی شدید آماده می کردند، امام در عصر روز موعود، منزل را به قصد مدرسه فیضیه ترک کرد و در میان ابراز احساسات شدید جمعیت انبوه که در بین آنها افراد ساواک و دیگر نیروهای امنیتی و انتظامی در آمد و شد بودند، در ساعت 5 بعد از ظهر سخنرانی تاریخی خود را ایراد کردند. از همان آغاز سخن، رژیم پهلوی با دستگاه ستمکار یزید هم آوا ارزیابی شد و حکومت وقت ایران دشمن دین اسلام معرفی گردید. ایشان از روابط نزدیک حکومت با اسرائیل انتقاد کرده و رفراندوم 6 بهمن 41 را عملی سخیف خواندند که با زور سرنیزه و به دست مشتی اراذل و اوباش اجرا شد.

سخنرانی امام خمینی که متن آن به سرعت در کشور منتشر شد، از یک سو مردم را در

ص:328


1- همان، صص 380 - 381 و ص 403.
2- همان، ص 348.
3- شهید طیب حاج رضایی به روایت اسناد ساواک، صص 80 - 81 و صص 86 - 87.
4- علی دوانی، پیشین، ج 4، صص 28 - 30.

جریان تحولاتی که در قم و تهران می گذشت قرار داد و از سوی دیگر بر خشم و کینه حکومت و ساواک افزود و حکم بازداشت ایشان صادر شد. اما برای جلوگیری از غلیان احساسات عمومی و گسترش بیشتر بحران، پس از افزایش تدابیر امنیتی در قم در شامگاه 14 خرداد 1342، امام در صبحگاه 15 خرداد 42 دستگیر و به تهران اعزام شدند.

ساواک اعلام کرد ایشان را «به اتهام اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت دستگیر» و بازداشت کرده است.(1) سرلشکر پاکروان رئیس ساواک در جوف همین خبر، شرح مبسوطی از مخالفتهای صریح و تند ایشان ضمیمه کرد و دلایل قضایی دستگیری را توجیه نمود.(2) در پایان گزارش ساواک تصریح شده بود که آیت الله خمینی در بازجوییهای اولیه از پاسخ به سئوالات بازپرس خودداری کرده و از عدم استقلال قضایی ایران انتقاد کرده است.(3)

با انتشار خبر دستگیری امام تحرکات گسترده ای در مخالفت با رژیم پهلوی شکل گرفت. در تهران و قم دامنه تظاهرات بسیار گسترده شد تا جایی که حتی ساواک و دیگر نیروهای انتظامی و امنیتی هم که از مدتها قبل خود را برای اقدامات خشن آماده کرده بودند، از دامنه گسترده مخالفتها دچار سردرگمی شدند.

گزارشات ساواک نشان می دهد که از همان نخستین ساعات روز 15 خرداد در تهران و قم مخالفت عمومی با حکومت به سرعت فراگیر شد و جمعیت عظیمی از گوشه و کنار شهر با سر دادن شعارهایی بر ضد حکومت با نیروهای اطلاعاتی - امنیتی و انتظامی درگیر شدند.(4) احساس می شد رژیم با بحران غیرقابل پیش بینی روبرو شده و می توان به حیات آن پایان داد، در این حال نیروهای امنیتی - انتظامی به دستور مستقیم شاه و اسدالله علم - نخست وزیر - با تظاهرکنندگان در تهران، قم و سایر مناطق درگیر شدند که ساعتها ادامه داشت و طی آن افراد بسیاری به شهادت رسیده و یا مجروح شدند؛ در سرکوب قیام 15 خرداد 42، ساواک از رایزنیها و مشاوره های کارشناسان سیا و MI6 در تهران سود برد. پس از کشتار روز 15 خرداد، رژیم و حامیان خارجی آن که از گستره عظیم تظاهرات سخت نگران و غافلگیر شده بودند، عقب نشینی (هر چند مقطعی) مخالفان را به منزله نجات رژیم از سقوط حتمی ارزیابی کردند.

ص:329


1- قیام 1ظ5 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 416 - 426.
2- همان، صص 416 - 424.
3- همان، ص 426.
4- همان، صص 430 - 433.

با این احوال شاه در پایان روز 15 خرداد از سوء عملکرد ساواک و ضعفی که در پیش بینی و سپس پیشگیری حادثه و کنترل آن نشان داده بود، سخت ابراز نارضایتی کرده و قصد داشت پاکروان را برکنار کند، اما بر اساس خاطرات فردوست، موضوع با برکناری مصطفی امجدی، مدیرکل اداره سوم ساواک، به پایان رسید.(1) تا چندین روز بعد در کشور حالت فوق العاده برقرار بود و ساواک با کمک اراذل و اوباش و سایر نیروهای امنیتی و اطلاعاتی رعب و وحشت بسیاری بر کشور حاکم کرده بود.(2) از جمله مهمترین اقدامات ساواک پس از سرکوب قیام 15 خرداد، دستگیری علما، روحانیون و نیز مخالفان سیاسی و مذهبی در نقاط مختلف کشور بود. در تهران، قم، مشهد، شیراز و برخی شهرهای بزرگ کشور، دهها تن از روحانیون، علمای سرشناس و طلاب دستگیر و راهی زندان شده و پس از تحمل شکنجه و بازجوییهای مکرر به جرم اخلال در نظم عمومی و اقدام علیه امنیت داخلی کشور به حبس و تبعید محکوم شدند. در تمام مراحل بازداشت، بازجویی، شکنجه، تشکیل دادگاه و تعیین نوع و میزان محکومیت، ساواک نقش درجه اول داشت.(3) اسدالله علم، برای از اعتبار انداختن قیام علما و روحانیون شایع کرد که آنان مبالغی پول از تیمور بختیار دریافت کرده اند(4) و سرلشکر حسن پاکروان نیز پس از قیام 15 خرداد 42 در یک مصاحبه مطبوعاتی حملات تند و ناروایی متوجه امام خمینی، علما و روحانیون مخالف حکومت کرد.

اسدالله علم ضمن اشاره به دستگیری امام و سایر علما تهدید کرد که در آینده ای نه چندان دور محکمه ای نظامی آنان را به اعدام محکوم خواهد کرد.(5) شاه نیز طی سخنانی تند و زننده از علما و روحانیون مخالف انتقاد کرد.(6) به دنبال مصاحبه پاکروان و سخنان علم و شاه، در بسیاری از شهرها، علما و روحانیون و نیز مردم نسبت به این سخنان اعلام انزجار کردند و حکومت برای جلوگیری از هرگونه واکنش تند احتمالی، بار دیگر بر تدابیر امنیتی خود افزود.(7)

ص:330


1- ظهور و سقوط، ج 2، صص 510 - 519.
2- رحیم روح بخش، نقش بازار در قیام 15 خرداد ، صص 204 - 207.
3- حمید روحانی، پیشین، ج 1، صص 566 - 568؛ مرتضی بذرافشان، شهید هاشمی نژاد فریاد فضیلت، صص 53 - 61.
4- مهدی عراقی، پیشین، صص 32 - 33.
5- حمید روحانی، پیشین، ج 1، صص 498 - 499.
6- همان، صص 500 - 501.
7- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 3، صص 42 - 49.

بر اساس اسناد، ساواک ابتدا تصمیم گرفت امام را به سنندج تبعید کرده و در منزلی تحت الحفظ نگه دارد، اما نهایتاً از این تصمیم منصرف شد و در حالی که امام تا 11 مرداد 1342 در بازداشت بودند، به منزلی در قیطریه (از منازل تحت کنترل ساواک) منتقل شدند.(1)

در دوره حصر امام در قیطریه، پاکروان و برخی مقامات ساواک با ایشان ملاقات و گفتگوهایی داشتند. طی یکی از ملاقاتها با پاکروان، امام پیش بینی کرده بود در آینده ای نه چندان دور حکومت پهلوی سقوط خواهد کرد.(2) جریان قیام 15 خرداد 1342 و ایستادگی قاطعانه امام در برابر حکومت، موجب افزایش محبوبیت ایشان نزد مردم شد، تا جایی که برخی نشریات منتشره، به طور ضمنی مطالبی در تمجید از ایشان چاپ کردند و شعرا در مدح و ستایش ایشان اشعاری سرودند.(3)

از جمله وقایعی که پس از دستگیری امام خمینی روی داد، مهاجرت بسیاری از علما و روحانیون به تهران بود. در پی انتشار خبری مبنی بر اینکه رژیم قصد دارد ایشان را اعدام کند، بسیاری از علما راهی تهران شدند تا از عملی شدن این تصمیم جلوگیری کنند و موجبات آزادی ایشان را فراهم آورند.(4) فشار ساواک برای جلوگیری از افزایش مهاجرت علما به تهران تمامی نداشت و علمای مهاجرت کرده برای بازگشت دوباره به شهرهای محل اقامت خود، تحت فشار ساواک بودند. بازگشت علما از تهران روندی تدریجی را طی کرد؛ تنها پس از آزادی امام از زندان و تحت الحفظ شدن ایشان در قیطریه که دیگر خطر جانی ایشان را تهدید نمی کرد، علما به خروج از تهران رضایت دادند.(5)

پس از انتقال امام به قیطریه، تعدادی از علما و روحانیون با ایشان دیدار کردند. در برخی از شهرها مجالس جشن و چراغانی به مناسبت آزادی ایشان برپا شد. ساواک تصریح کرد که امام در ملاقات با علما از ادامه مبارزه با حکومت خبر داده است. ساواک از جنب و جوش دوباره مردم در طرفداری از امام نگران بود و از کسانی که پیشگام این گونه حمایت ها بودند،

ص:331


1- همان، ص 216 و ص 248.
2- فاطمه پاکروان، پیشین، صص 26 - 27.
3- عبدالرحیم ذاکر حسین، ادبیات سیاسی ایران در عصر مشروطه، ج 4، صص 154 - 162.
4- فصلنامه 15 خرداد، س 6، ش 26 - 27، تابستان و پاییز 1376، صص 191 - 204؛ مهدی حائری یزدی، خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی، صص 125 - 133.
5- علی اکبر محتشمی، خاطرات، صص 295 - 304؛ علی دوانی، پیشین، ج 4، صص 219 - 222.

مراقبت می کرد.(1) ساواک برای کاستن از موج حمایتهایی که از امام خمینی در حال شکل گیری بود، طی اعلامیه هایی چنین القا می کرد که ایشان و سایر علما (محلاتی - قمی و دستغیب) تنها پس از آنکه قول داده اند دیگر در امور سیاسی دخالت نخواهند کرد، آزادی خود را به دست آورده اند.(2) این خبر به سرعت از سوی امام و سایر علما تکذیب شد و ایشان تصریح کرد که در مبارزه با حکومت پهلوی هرگز از پای نخواهد نشست.(3) پیش از آن و در جریان قیام 15 خرداد 42، توسط پاکروان، علم و شاه شایع شد که ایشان و طرفدارانشان برای ایجاد ناآرامی در روز 15 خرداد، از بیگانگان (و به طور مشخص مصر) پول دریافت کرده اند تا در نزد افکار عمومی داخلی و خارجی موقعیت امام متزلزل شده و از اهمیت قیام کاسته شود.(4) نتایج به دست آمده از این شایعه به ضرر حکومت تمام شد و ساواک چند روز بعد، در گزارشات خود اعلام کرد که پخش شایعه ارسال پول به ایران از سوی کشورهای خارجی (آن هم مبلغ ناچیز یک میلیون تومان) موجب سرشکستگی حکومت ایران شده است و چنین ارزیابی شده که حکومت ایران تا آن درجه ضعیف است که با مبلغ ناچیزی، امکان سرنگونی آن وجود دارد.(5) نیز ساواک به زودی اعتراف کرد که شایعه پول گرفتن آیت الله خمینی از کشورهای خارجی هیچ گونه مقبولیتی در نزد افکار عمومی داخلی و خارجی پیدا نکرده است «زیرا اگر آیت الله خمینی می خواست پول بگیرد از ملت ایران می گرفت و به علاوه کسی که می تواند با یک سخنرانی هزار تومان پول جمع کند احتیاجی به پول خارجی ندارد.»(6) بلافاصله پس از قیام 15 خرداد، ساواک تلاش کرد تا قیام را به طور دلخواه نزد افکار عمومی داخلی و خارجی انعکاس دهد. علاوه بر رسانه های داخلی، نمایندگیهای ساواک در کشورهای خارجی نیز دستور یافتند به رسانه ها و دولتهای خارجی چنین القا کنند که قیام 15 خرداد حرکتی ارتجاعی بود و با پشتیبانی برخی کشورهای خارجی و در تقابل با اقدامات اصلاحی حکومت به وقوع پیوست.(7)

ص:332


1- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 4، صص 12 - 14 و ص 29 و ص 39.
2- علی دوانی، پیشین، ج 2، ص 181.
3- همان، ج 4، صص 187 - 188.
4- حمید روحانی، پیشین، ج 1، صص 523 - 524.
5- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 3، ص 124.
6- همان، ص 272.
7- همان، صص 73 - 74 و ص 77.

ساواک برای تخریب حرکت 15 خرداد به راههای دیگری نیز متوسل شد. از آغازین روزهای محرم 1342 اعلامیه های جعلی در حمایت از شاه و حکومت و در مخالفت با علما و روحانیون به رهبری امام خمینی، منتشر شد و تظاهرات (میتینگ) برگزار گردید. همچنین مقالاتی نیز با نامهای جعلی در حمایت از انقلاب سفید و انتقاد از علما و روحانیون مخالف در نشریات منتشر شد. ساواک تلگرافاتی در موافقت با انقلاب سفید و به نام اصناف خطاب به شاه ارسال می کرد؛ همچنین دستور می داد اشعار و سخنانی در تخریب علما در دیوارهای شهرهای بزرگ نوشته شود.(1)

از جمله اقدامات ساواک پس از قیام 15 خرداد تشدید طرح اعزام طلاب و روحانیون (به ویژه مخالفان) به خدمت نظام وظیفه بود. از ماههای پایانی سال 1341 و سپس به دنبال واقعه فیضیه این طرح با نوساناتی چند به مورد اجرا گذاشته شد. اما پس از 15 خرداد این طرح با شدت بیشتری مورد توجه ساواک و حکومت قرار گرفته و تا واپسین ماههای سال 1342 به رغم مخالفتهایی که وجود داشت، بسیاری از طلاب و روحانیون به خدمت سربازی اعزام شدند. در جریان قیام 15 خرداد افراد بسیاری دستگیر و محاکمه شدند که از آن میان طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی از میدان داران جنوب تهران به اعدام محکوم شدند.

از جمله مهمترین اقدامات ساواک پس از قیام 15 خرداد اخراج همه کارمندان، کارکنان دولتی و کارگران کارخانجات و غیره بود که در جریان این قیام از علما، روحانیون و امام پشتیبانی کرده بودند.

از جمله اقدامات دولت اسدالله علم در 26 شهریور 1342 برگزاری دوره 21 مجلس شورای ملی بود. این در حالی بود که به دنبال قیام 15 خرداد 42 و بحرانهای سیاسی متعاقب آن، بسیاری از مردم برای شرکت در انتخابات تمایل نداشتند. پاکروان، برای متقاعد کردن علما و روحانیون مبنی بر دعوت مردم به شرکت در انتخابات، بارها با علما و روحانیون سرشناس در تهران، قم و سایر شهرها ملاقات کرد، اما برخلاف انتظار رئیس ساواک، تقریباً همه روحانیون شرکت در انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی را تحریم کردند. آیت الله ابوالقاسم خویی، حاج سید محمدصادق روحانی، آیت الله میلانی، آیت الله شریعتمداری، آیت الله مرعشی نجفی، آیت الله قاضی طباطبایی و دهها تن از علما و روحانیون دیگر در سراسر کشور

ص:333


1- شهید حاج طیب رضایی به روایت اسناد ساواک، صص 237 - 240.

طی اعلامیه هایی شرکت در انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی را تحریم کردند.

در 26 شهریور 1342 ساواک حکومت را مطمئن ساخت که اجازه نخواهد داد آیت الله خمینی انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی را تحریم کند،(1) اما همین سختگیری ساواک بر امام که در آن هنگام در منزلی تحت الحفظ به سر می بردند، موجب شد موج تحریم انتخابات گسترش یابد.(2)

امام که از 11 مرداد 1342 در قیطریه تحت الحفظ بودند، در روز 7 آبان 1342 با موافقت ساواک اجازه یافتند در منزل دیگری در تهران سکنی گزینند. به همین دلیل با تلاش اطرافیان امام، منزل یکی از بازرگانان طرفدار ایشان به نام آقای روغنی برای سکونت انتخاب شد و امام تا هنگام آزادی نهایی در فروردین 1343 در منزل ایشان ساکن شدند و تحت مراقبتهای شدید ساواک به سر بردند.(3)

کاپیتولاسیون

در 17 اسفند 1342 اسدالله علم از نخست وزیری برکنار شد و حسنعلی منصور دبیرکل حزب جدیدالتأسیس ایران نوین که از حامیان سیاست امریکا در ایران بود، جای او را گرفت. منصور با انتقاد از برخی اقدامات و رفتارهای دولت سابق بر آن بود تا با علما و روحانیون و به ویژه امام خمینی رویه آشتی جویانه ای در پیش گیرد و چنان وانمود سازد که نگرش و رفتار سیاسی دولت جدید تفاوت آشکاری با کابینه قبلی خواهد داشت.

مدت کوتاهی پس از تشکیل کابینه منصور، جواد صدر وزیر کشور با امام خمینی ملاقات کرد و وعده داد به زودی آزاد خواهند شد. منصور نیز در 16 فروردین 1343 طی سخنانی از دین اسلام و روحانیت ایران تجلیل کرد. در 17 فروردین 1343 نیز سرهنگ مولوی - رئیس ساواک تهران - با امام ملاقات کرده، آزادی ایشان را اعلام نمود و روز بعد امام خمینی پس از 10 ماه و 3 روز زندان و حصر، تحت تدابیر شدید امنیتی وارد قم شد(4) و به رغم این که از سوی ساواک هشدار داده شده بود در مقابل حکومت سکوت کند، مدت کوتاهی پس از ورود

ص:334


1- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 4، صص 81 - 82.
2- آیت الله حاج آقا حسین خادمی به روایت اسناد ساواک، صص 36 - 37.
3- قیام 15 خرداد به روایت اسناد س-اواک، ج 4، ص 184؛ حمید روح-انی، پیشین، ج 1، صص 588 - 591.
4- حمید روحانی، پیشین، ج 1، صص 643 - 645.

به قم در مسجد اعظم قم سخنرانی تندی ایراد کرد و ساواک را به دلیل اعمال خشونت سرزنش نمود.(1) پس از آزادی امام؛ روزنامه اطلاعات با هماهنگی ساواک طوری خبر را منتشر کرد که گویا ایشان در قبال کسب آزادی، تعهد داده اند که دیگر در مسائل سیاسی دخالتی نکنند. ایشان به سرعت نسبت به این خبر جعلی واکنش نشان داده و آن را تکذیب کردند. سرهنگ مولوی از ایشان تقاضا کرد این موضوع را پیگیری نکند، اما ایشان ضمن برخورد شدید با مولوی، تصریح کردند هیچگاه در مقابل اقدامات خلاف حکومت سکوت نخواهند کرد.(2) آزادی امام سرور و شادی علما، روحانیون و مردم در تهران، قم و برخی شهرهای بزرگ را در پی داشت.(3) در مراسمی که با حضور امام در مدرسه فیضیه برای تجلیل از ایشان برگزار شد قطعنامه ای (البته بدون اطلاع ایشان) از سوی علی حجتی کرمانی قرائت شد که موجب خشم ساواک گردید. به رغم سیاستهای متظاهرانه دولت منصور، تدابیر امنیتی ساواک درباره رفتار سیاسی علما و روحانیون مخالف حکومت کماکان با شدت و حدّت تمام ادامه یافت. دولت حسنعلی منصور درصدد بود در فضایی آکنده از رعب و سکوت، لایحه معروف کاپیتولاسیون را برای تصویب در اختیار مجلس شورای ملی قرار دهد. لایحه کاپیتولاسیون در دوره نخست وزیری اسدالله علم به مجلس سنا تقدیم شده بود ولی تا آغاز نخست وزیری منصور و به دلیل بحران سیاسی موجود و مخالفتی که علما با اقدامات شاه در پیش گرفته بودند، مسکوت گذاشته شد.

در روز 21 مهر 1343 مجلس شورای ملی پس از چند ساعت مذاکره که با مخالفت برخی از نمایندگان نیز همراه بود، با اکثریتی ضعیف لایحه کاپیتولاسیون را تصویب کرد. دکتر حسین خطیبی که در روز تصویب این لایحه به عنوان نایب رئیس مجلس شورای ملی جلسه را اداره می کرد در خاطرات خود تأکید کرده که رژیم درصدد بود این لایحه با حداقل مخالفتها به تصویب برسد و خود او نیز به عنوان رئیس جلسه اطلاع درستی از لایحه ارائه شده نداشت.(4) با این احوال خبر تصویب این لایحه و محتوای آن در شرایطی که ساواک

ص:335


1- علی دوانی، پیشین، ج 4، صص 284 - 286.
2- مهدی عراقی، پیشین، صص 199 - 200 ؛ حسن طاهری خرم آبادی، پیشین، صص 255 - 256 و صص 274 - 275.
3- رحیم نیک بخت، جنبش دانشجویی تبریز، صص 198 - 200؛ علی دوانی، پیشین، ج 4، صص 274 - 277.
4- حسین خطیبی، خاطرات دکتر حسین خطیبی، صص مختلف.

سکوت خبری - رسانه ای قابل توجهی بر کشور حاکم کرده بود، در اوایل آبان 1343 به اطلاع امام خمینی رسید و ایشان با ننگ آور توصیف کردن این لایحه، در روز 4 آبان 1343 - مصادف با سالگرد تولد شاه - طی یک سخنرانی تاریخی با محکوم کردن تصویب لایحه، از حکومت انتقاد کردند. این سخنرانی تاریخی در شرایطی ایراد می شد که ساواک بر اوضاع و احوال کشور مسلط بود و برای جلوگیری از مخالفت علما و روحانیون و شخص امام تدابیر امنیتی شدیدی اندیشیده بود. ساواک تصور نمی کرد ایشان بار دیگر در مخالفت با حکومت به اقدامی این چنین صریح و بی پروا دست زند. امام خمینی علاوه بر سخنرانی، اعلامیه دیگری نیز خطاب به ملت ایران صادر کرد. در این اطلاعیه ضمن برشمردن تبعات سوء تصویب لایحه کاپیتولاسیون در مجلس شورای ملی و اهانتی که به موجب آن متوجه مردم ایران و نیز حکومت و دوایر مختلف دولتی و لشکری می شد به گسترش سلطه استعماری امریکا در ایران اشاره کرد و مصوبه را غیرقانونی دانست. به رغم کنترل شدید ساواک، در زمانی بسیار کوتاه، دهها هزار نسخه از متن سخنرانی و اعلامیه امام در مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون در کشور منتشر شد. سرعت عمل انتشار دهندگان به حدی سریع و غافلگیرانه بود که گفته شد شاه مستقیماً ساواک را به دلیل ناتوانی در جلوگیری از انتشار آن مورد انتقاد قرار داده است.(1) چند روز پس از سخنرانی امام و انتشار اعلامیه ایشان، حسنعلی منصور در 9 آبان 1343 طی سخنانی در مجلس سنا سخنرانی و اعلامیه امام خمینی را تحریک آمیز دانسته و اظهار تأسف کرد و از تصویب لایحه کاپیتولاسیون حمایت کرد. به دنبال آن، در نیمه شب 13 آبان 1343 مأموران ساواک با کمک نیروهای انتظامی و امنیتی منزل امام را در شهر قم محاصره کرده، ایشان را دستگیر و مستقیماً به فرودگاه مهرآباد منتقل کرده و به ترکیه تبعید کردند. بلافاصله نیز بسیاری از طرفداران و اطرافیان امام در قم، تهران و سایر شهرها دستگیر و روانه زندان شدند.(2)

تصویب لایحه کاپیتولاسیون و سپس تبعید امام خمینی به خارج از کشور به رغم تصور حکومت و ساواک، از سوی مخالفان مورد بی توجهی قرار نگرفت و فراموش نشد. اولین نتیجه این اقدامات، ترور حسنعلی منصور نخست وزیر در اول بهمن 1343 توسط چند تن از اعضای

ص:336


1- علی اکبر محتشمی، خاطرات، صص 382 - 383.
2- غلامرضا نجاتی، پیشین، ج 1، صص 303 - 310؛ علی جنتی، خاطرات علی جنتی، صص 36 - 42.

شاخه نظامی جمعیت هیئتهای مؤتلفه اسلامی بود که نهایتاً به قتل وی در روز 6 بهمن 1343 (سالگرد رفراندوم 6 بهمن 1341) انجامید.(1) البته ساواک تلاش می کرد القا کند که نقشه ترور و قتل حسنعلی منصور با موضوع تصویب لایحه کاپیتولاسیون و تبعید امام هیچ ارتباطی ندارد.(2)

قتل حسنعلی منصور و آغاز نخست وزیری امیرعباس هویدا در بهمن 1343 با پایان ریاست حسن پاکروان بر ساواک همزمان شد. شاه، سپهبد نعمت الله نصیری رئیس کل شهربانی کشور را که در سرکوب تحرکات سیاسی علما و روحانیون در دوران نخست وزیری علم و منصور موجبات رضایت او را فراهم آورده و در همان حال با پاکروان رقابت تنگاتنگی داشت، بیش از هر کس دیگری برای ریاست ساواک مناسب تشخیص داد. قتل حسنعلی منصور به عزل پاکروان کمک کرد، در کابینه امیرعباس هویدا، سپهبد نصیری به عنوان معاون نخست وزیر و رئیس ساواک معرفی شده و سرلشکر پاکروان به وزارت اطلاعات و جهانگردی منصوب گردید.(3)

در دوره چهارساله پاکروان، این سازمان تحولات عمده ای به لحاظ تشکیلاتی و مدیریتی پشت سر گذاشت و تجارب قابل توجهی کسب کرد. تعداد افراد ساواک در این دوره افزایش یافت و علاوه بر تهران، قم و سایر شهرهای بزرگ، در بسیاری از شهرهای کوچک و مناطق دورافتاده نیز سایه سنگین ساواک گسترانیده شد. نمایندگیهای ساواک در بسیاری از کشورهای اروپایی، امریکا و غیره سر و سامان یافت و روابط ساواک با موساد گسترش پیدا کرد. در دوره ریاست پاکروان، این سازمان با تحکیم پایه های خود مرحله استقرار را پشت سر گذاشته و به تثبیت موقعیت خود نزدیک شد. ساواک در دوره پاکروان یکی از حساس ترین دوران خود را پشت سر گذاشت و در شرایطی که مخالفان حکومت برای جلوگیری از گسترش استبداد و نیز گسترش روزافزون سلطه خارجی تلاش می کردند، ساواک با سرکوب و اعمال خشونت گامی دیگر در عرصه نقض حقوق اساسی ملت ایران و توسعه دیکتاتوری و خودکامگی که با وابستگی خارجی نیز توأم بود، پایه های حکومت پهلوی را تحکیم می بخشید.

ص:337


1- غلامرضا نجاتی، تاریخ 25 ساله ایران، ج 1، ص 311.
2- حمید روحانی، پیشین، ج 1، صص 809 - 811.
3- سعیده لطفیان، ارتش و انقلاب اسلامی، ص 343.

ص:338

فصل ده: ساواک در دوره نعمت الله نصیری؛ اوج مبارزات روحانیت

ریاست نصیری؛ فصل نوین در فعالیت ساواک

سومین رئیس

سپهبد نعمت الله نصیری با آغاز نخست وزیری امیرعباس هویدا در بهمن 1343 جایگزین پاکروان شد. در دوران ریاست پاکروان، نصیری رئیس کل شهربانی بود و در دوره نهضت امام خمینی، در اعمال خشونت و سرکوب مخالفان سرسختی نشان داد. نصیری افسر کم سوادی بود و تنها راه برخورد با مخالفان را در سرکوب قهرآمیز جستجو می کرد. نصیری در دوره ریاست پاکروان با او رقابت داشت و تلاش می کرد برای جلب رضایت شاه تمام توان شهربانی را در مقابله با بحران به کار گیرد.

در سالهای نخست دهه ی 1340، مقارن با نهضت روحانیون، دستگاه اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی شهربانی تحت ریاست نصیری بیش از پیش فعال شد؛(1) تا جایی که به نظر می رسید در بسیاری از موارد گوی سبقت را از ساواک ربوده است. نصیری مشتاق بود به ریاست ساواک منصوب شود و ادعا می کرد اگر به ریاست ساواک برسد، در سرکوب مخالفان و ایجاد نظم و امنیت، به دلخواه حکومت رفتار خواهد کرد. شاه در طول دوران نخست وزیری اسدالله علم چند بار در صدد برآمده بود با انتصاب نصیری به این سمت، مهره دلخواه را در رأس ساواک قرار دهد اما این فرصت مناسب فقط با ترور منصور و آغاز نخست وزیری امیرعباس هویدا به دست آمد. نصیری که از بهمن 1343 تا خرداد 1357 حدود 13 سال و 6 ماه رئیس ساواک بود، منفورترین رئیس ساواک به شمار می رود و در واپسین سالهای

ص:339


1- ماشاءالله ورقا، در سایه بیم و امید، صص 15 - 18.

حکومت محمدرضا پهلوی در ردیف بدنام ترین کارگزاران حکومت محسوب می شد.(1) گفته می شد بسیاری از افراد و مدیران ساواک نیز از انتصاب نصیری ناراضی هستند. با این احوال علاقمندی شاه به حضور نصیری در رأس ساواک جایی برای ابراز مخالفت دیگران باقی نمی گذاشت.(2) به زودی آشکار شد که ساواک در اعمال خشونت بر ضد مخالفان بیش از پیش سبعیت نشان خواهد داد و «سازمان جهنمی» و رئیس آن «جلاد معروف نصیری» لقب خواهد گرفت.(3) شاه علاقمند بود با بهره گیری از سبعیت و در همان حال وفاداری بدون قید و شرط نصیری، خود را از نگرانیهای دائمی که مخالفان سیاسی اش ایجاد می کردند آسوده سازد. مخالفان سیاسی حکومت نیز تردیدی نداشتند که انتصاب نصیری به ریاست ساواک هدفی جز وحشت بیشتر در پی نخواهد داشت.(4) هم شاه و هم حامیان امریکایی اش علاقمند بودند این سازمان مخالفتها را به سرعت در هم شکند و برای پیشبرد طرحهای آنان محیطی امن ایجاد کند. تصور می رفت سپهبد نصیری بتواند این خواسته را جامه عمل بپوشاند.(5) گسترش سلطه امریکا بر ایران و روی آوردن شاه به استبداد بیشتر با گرایش آشکار به نظامی گری و شرکت در پیمانهای منطقه ای اطلاعاتی - امنیتی و نظامی توأمان بود. این سیاست از آغاز دهة 1350 با سرعت و حدّت بیشتری دنبال شد. خروج نیروهای انگلیسی از منطقه و نقش ژاندارمی شاه و نیز گسترش مبارزات چریکی و مسلحانه، بر ضرورت حضور نصیری در رأس ساواک بیش از پیش قوت بخشید. هر چند در دوران ریاست بختیار و پاکروان، نخست وزیران وقت به ندرت در جریان فعالیت ساواک قرار می گرفتند، اما این روند در دوران ریاست نصیری که با دوران طولانی نخست وزیری امیرعباس هویدا هم زمان بود، نمود بیشتری یافت و ساواک به سازمانی کاملاً مستقل از دولت عمل می کرد. البته هویدا پیش از انتصاب به نخست وزیری، مدتها با ساواک ارتباط داشت و در پلکان ترقی اداری - سیاسی به نوعی برکشیده ساواک محسوب می شد.(6) بخش مهمی از دلایل رعب انگیز شدن ساواک در دورة نصیری، به حمایتهای امریکا و انگلیس از حکومت پهلوی مربوط می شد که

ص:340


1- ولادیمیر کوزیچکین، پیشین، ص 314.
2- منصور رفیع زاده، پیشین، ص 314.
3- غلامرضا مصور رحمانی، پیشین، صص 30 - 31.
4- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 3، بخش 2، ص 12.
5- اصغر صارمی شهاب، پیشین، صص 76 - 77.
6- ظهور و سقوط، ج 2، صص 368 - 374.

علاقمند بودند قدرت سرکوبگر ساواک، ادامه حضور و سلطه آنان را در ایرانی امن تضمین کند. حامیان خارجی رژیم پهلوی نیز نظیر خود او دیگر تمایل نداشتند با مخالفان سیاسی مماشات و مدارایی صورت گیرد. با چنین بینشی بود که «آدم بی فرهنگی مثل نصیری که در میان گروه خودش به نعمت خره معروف بود» در رأس ساواک قرار گرفت.(1)

هر چند هویدا در تعیین حیطه فعالیت و عملکرد ساواک نقشی نداشت، اما این موضوع به مفهوم عدم ارتباط نخست وزیر با ساواک نبود. هویدا در تمام دوران نخست وزیری، حداقل با بخشهایی از ساواک مرتبط بود و از اقتدار و نفوذ ساواک برای حفظ و تحکیم موقعیتش در رأس دولت سود می برد. برخی از مهمترین مدیران ساواک با هویدا ارتباط داشتند و نصیری رئیس ساواک نیز نسبت به تقاضاهای گاه و بیگاه هویدا بی اعتنا نبود. از اوایل دهة 1350، مدیر اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی)، پرویز ثابتی، که در بسیاری از اقدامات و فعالیتهای رعب آور ساواک در داخل و خارج از کشور نقش درجه اول داشت، ارتباط بسیار نزدیکی با نخست وزیر داشت. گفته می شد که در ملاقاتهای ثابتی با هویدا، گزارش بسیاری از فعالیتهای ساواک در اختیار نخست وزیر قرار می گرفت. هویدا در تأمین بودجه کلان ساواک نقشی قابل توجه داشت و از چند و چون فعالیت ساواک و تبعاتی که به دنبال می آورد آگاهی داشت. او سالهای پایانی نخست وزیری اش، بارها از عملکرد ساواک دفاع کرده و حتی کمیسیون بین المللی حقوقدانان را که ساواک را متهم به شکنجه زندانیان کرده بود، دروغگو خوانده و اعضای آن را عوامل سیا! دانست. در دوره طولانی نخست وزیری امیرعباس هویدا، ساواک، گسترش یافته و به تشکیلاتی مخوف تبدیل شد.(2)

در دوره طولانی ریاست نصیری، ساواک به طور گسترده در امور تجاری و اقتصادی دخالت می کرد و در بسیاری از معاملات سنگین تجاری در نقش واسطه و نظایر آن عمل می کرد.(3) نصیری خود به طور گسترده به فساد مالی آلوده بود و در برخی از سرمایه گذاریهای کلان اقتصادی مشارکت می کرد.(4) علاوه بر نصیری بسیاری از مدیران ارشد و میانی ساواک به فساد مالی آلوده بوده، در سرمایه گذاریهای اقتصادی و تجاری عمدتاً غیرقانونی که با

ص:341


1- احسان نراقی، در خشت خام، صص 103 - 107.
2- ویلیام شوکراس، پیشین، ص 266 و ص 280.
3- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 224 - 226.
4- نیمه پنهان، ج 11، صص 105 - 107.

اجحاف در حق مردم نیز همراه بود، مشارکت داشتند و در همان حال اخذ رشوه در میان بسیاری از مدیران و نیروهای ریز و درشت ساواک شیوع داشت(1) و سوءاستفاده های عدیده مالی و اختلاسهای کلان به شیوه ای معمول در میان رؤسا و متنفذین ساواک تبدیل شده بود.(2) از جمله مهمترین سرمایه گذاریهای ساواک در سازمان عمران کیش بود که در دوره نصیری صورت گرفت و سوءاستفاده های مالی و اقتصادی فراوانی به دنبال آورد.(3)

در همین دوره علاوه بر افزایش نیروهای رسمی ساواک، جاسوسان و خبرچینان غیررسمی آن به هزاران نفر بالغ می شد، تا جایی که گفته می شد ساواک در روستاهای بسیار دور افتاده نیز منابع اطلاعاتی - امنیتی در اختیار دارد.(4) مردم، حتی در درون خانواده خود نیز، احساس راحتی و امنیت نمی کردند و رعب و بدبینی در فضای بسیاری از خانواده ها سایه افکنده بود.(5) بدین ترتیب، ترس از ساواک و موضوع جاسوسان و خبرچینان آن در کشور فراگیر شد.(6) شایع بود که خبرچینان ساواک در میان گروههای مختلف اجتماعی و اقتصادی، اصناف و بازاریان، کارکنان دولت، و کارگران نفوذ کرده اند و هیچ مکان و مرکز عمومی، دولتی و خصوصی مصون از حضور این خبرچینان نیست.(7)

علاوه بر مخالفان و مظنونان سیاسی که همواره تحت تعقیب و کنترل ساواک بودند بسیاری از مردم عادی کشور نیز تحت فشارهای عدیده ساواک، دچار بحران های روحی عدیده ای شدند و روابط حکومت و مردم از هم گسیخته شد.(8) ایجاد فاصله بین حکومت و مردم طی سالهای دهة 1350 روندی شتابان گرفت و امکان انتقاد، حتی از لایه های بسیار فرودست حکومت و دولت به رویایی دست نایافتنی تبدیل شد.(9) آنان که در محاصره ساواک در کشور گیر افتاده بودند، پس از خروج از کشور، دیگر تمایلی به بازگشت نشان نمی دادند. این روند علاوه بر مخالفان و ناراضیان سیاسی، بسیاری از مردم غیرسیاسی را هم شامل می شد

ص:342


1- مسعود بهنود، 275 روز بازرگان، ص 394.
2- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 3، صص 350 - 351؛ کریستین دلانوا، پیشین، صص 142 - 148.
3- منوچهر هاشمی، پیشین، صص 270 - 280؛ عبدالامیر فولادزاده، پیشین، ج 3، صص 42 - 43.
4- احمد فاروقی و ژان لوروریه، ایران بر ضد شاه، ص 43.
5- سینتیا هلمز، خاطرات همسر سفیر، ص 205؛ ماروین زونیس، پیشین، ص 532.
6- ناصر میرداماد، اراده و سرنوشت، ج 2، صص 212 - 214.
7- ریشارد کاپوشینسکی، شاهنشاه، صص 74 - 83 و صص 150 -165.
8- جلال آل احمد، پیشین، صص 165 - 166.
9- کریستین دلانوا، پیشین، صص 149 - 156؛ ستاره فرمانفرمائیان، پیشین، صص 320 - 323.

که احساس می کردند روال زندگی معمول آنان در ایران، تحت فشارهای ساواک، دچار مشکلات عدیده ای است.(1) بسیاری از صاحبان مشاغل، سرمایه گذاران و نظایر آنان و تحصیل کردگان ایرانی در دانشگاههای خارج نیز پس از پایان دوران تحصیل دیگر به خود زحمت بازگشت به ایران را نمی دادند.(2)

رؤیای پایان مخالفتها

پس از تبعید امام خمینی به ترکیه و سپس عراق، فشار ساواک بر علما و روحانیون مخالف گسترش یافت و بسیاری از مخالفان دستگیر و زندانی شدند. این روند با آغاز نخست وزیری هویدا و ریاست نصیری بر ساواک با شدت و حدّت بیشتری ادامه یافت.(3) ساواک قصد داشت نام و یاد امام را در تبعید، از اذهان عمومی بزداید و با ایجاد رعب و وحشت در میان علما و روحانیون، بر مخالفتها پایان دهد. اما این اقدامات ساواک با واکنش شدید علما در تهران، قم و دیگر شهرها روبرو شد و علما طی اعلامیه هایی خطاب به مردم و امام بر ادامه مبارزه با حکومت پای فشردند. فشارها و تهدیدات پایان ناپذیر ساواک نیز نتوانست علما و روحانیون را به سکوت وادارد.(4) از همان نخستین ماههای ریاست نصیری علما و روحانیون اعلامیه هایی در اعتراض به رعب و وحشت حاکم بر کشور و نیز ادامه تبعید امام خمینی به خارج از کشور صادر می کردند(5) و تلاش ساواک برای جلوگیری از انتشار اعلامیه های اعتراض آمیز نتیجه ای نداشت.(6) ساواک از اوایل سال 1344، برای کنترل و تضعیف علما و روحانیون مخالف اقدامات امنیتی گسترده ای داشت و با افزایش پستهای مراقبت در تهران، قم، مشهد، تبریز و سایر شهرها، رفتار سیاسی مخالفان را تحت کنترل گرفت.(7) گروه کثیری از علما و روحانیون در 29 بهمن 1343 و 30 آبان 1344 طی نامه هایی خطاب به هویدا - نخست وزیر - با انتقاد شدید از ادامه تبعید امام خمینی، دهشت آفرینیهای

ص:343


1- .[1]- خانبابا تهرانی، نگاهی از درون به جنبش چپ در ایران، ص 312.
2- ریشارد کاپوشینسکی، پیشین، صص 104 - 109؛ اسناد انقلاب اسلامی، ج 4، صص 652 - 653.
3- حمید روحانی، پیشین، ج 1، صص 789 - 797.
4- علی اکبر مسعودی خمینی، پیشین، صص 302 - 304.
5- حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 88 - 95.
6- اسناد انقلاب اسلامی، ج 4، صص 120 - 125.
7- حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 30 - 33؛ جیمز. ا. بیل، شیر و عقاب، صص 224 - 231.

حکومت و ساواک را محکوم کردند و گسترش استبداد و خودکامگی حکومت را که تضییع حقوق اولیه مردم را در پی داشت، نکوهش کردند.(1) از اقدامات ساواک در دوره تبعید امام، جلوگیری از مسافرت علما و روحانیون و افرادی بود که به قصد دیدار با ایشان راهی خارج از کشور می شدند. بسیاری از مشتاقان ملاقات با امام توسط ساواک دستگیر شده و تحت بازجویی قرار می گرفتند. اما این گونه اقدامات نتوانست ارتباط علما و روحانیون و دیگر طرفداران امام را با ایشان قطع کند.

ساواک نگران بود با افزایش رفت و آمد علما و روحانیون و سایر مردم به ترکیه و عراق و ملاقات با امام، دامنه مخالفتهای عمومی با رژیم پهلوی بیش از پیش گسترش یابد و دیدگاههای ایشان به سهولت در اختیار مردم قرار گیرد.(2) ساواک بسیاری از طرفداران امام خمینی را ممنوع الخروج کرده بود و تحرکات سیاسی و جلسات و گردهمایی آنان را در داخل کشور تحت مراقبت شدید داشت.(3) با این احوال ساواک همواره معترف بود که تلاشهایش برای جلوگیری از مسافرت طرفداران امام خمینی به عراق و ملاقات با ایشان موفقیت قابل اعتنایی به دنبال نداشته است.(4) در حالی که در تمام دهة 1340 و 1350 گروههای سیاسی، چریکی متعددی بر ضد رژیم پهلوی فعالیت می کردند، اما ساواک طرفداران امام خمینی را با حساسیت قابل توجهی تحت مراقبت داشت. ساواک به تمام شعب خود دستور داده بود طرفداران و پیروان امام را پس از شناسایی، بدون اغماض تعقیب، دستگیر و پس از بازجویی روانه دادگاه کنند تا موجبات محکومیت و مجازات آنان فراهم شود.(5) در مرداد 1352، ساواک صراحتاً دستور داد تا از هر فرصت ممکن برای «تار و مار نمودن طرفداران خمینی» استفاده کنند. در پی اعمال این سیاست بود که صدها تن از علما و روحانیون و سایر طرفداران امام تحت تعقیب ساواک قرار گرفته و دستگیر، شکنجه و بازجویی شدند. این عده با محاکمات نمایشی و فرمایشی با محکومیتهای سنگین مواجه شدند؛(6) اما نتایج حاصله مطلوب حکومت

ص:344


1- دین ستیزی رژیم پهلوی، صص 24 - 26؛ جایگاه مبارزات روحانیون ایران، ص 288.
2- آیت الله سیدمرتضی پسندیده به روایت اسناد ساواک، صص 30 - 31.
3- آیت الله شهید سیدمحمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک، ص 170؛ آیت الله حاج آقا حسین خادمی به روایت اسناد ساواک، صص 220 - 221.
4- شهید حاج مهدی عراقی به روایت اسناد ساواک، صص 350 - 351.
5- آیت الله حاج شیخ مهدی ربانی املشی به روایت اسناد ساواک، ص 90.
6- همان، ص 153.

نبود.(1)

ساواک در برابر روحانیت

در دوره ریاست نصیری علما و روحانیون در زمره مهمترین مخالفین سیاسی حکومت محسوب می شدند. به همین دلیل بخش ویژه ای در ساواک انحصاراً مسئولیت مراقبت و کنترل و نهایتاً برخورد با روحانیون را برعهده داشت. علاوه بر تهران و قم، در دیگر شهرها نیز ساواک به این مهم می پرداخت. در حالی که روحانیون سرشناس و صاحب نام به انحاء گوناگون با حکومت مخالفت می کردند، اما ساواک نسبت به پیروان امام خمینی بیش از هر گروه سیاسی - مذهبی مخالف دیگر حساس بود.

از جمله اقدامات ساواک برای کنترل و مراقبت از علما و روحانیون، استفاده از شنود تلفنی و نصب میکروفن و دیگر تجهیزات ضبط صدا بود. همچنین ساواک عموماً در منازل و بیوت بسیاری از علما جاسوسانی داشت که اخبار لازم را کسب و گزارش می کردند.(2)

مراقبت و کنترل ساواک از علما و روحانیون هنگامی که رژیم در تدارک برگزاری مراسم و جشنهای ویژه بود گسترش می یافت. از جمله مهمترین این مقاطع برگزاری جشن تاجگذاری شاه در آبان 1346 و جشنهای موسوم به جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی ایران در مهر 1350 بود. در طول برگزاری این جشنها، بسیاری از علما و روحانیون مخالف دستگیر شدند و نیز تدابیر امنیتی ساواک در منازل علما و روحانیون سرشناس و نیز حوزه های علمیه و مراکز آمد و شد روحانیون و طلاب افزایش یافت.(3) علما و روحانیون نیز هنگام برگزاری جشنها و مراسمی از این دست، بر دامنه مخالفتهای خود با حکومت می افزودند و با صدور اعلامیه ها، سخنرانیها و نظایر آن حکومت را سرزنش می کردند.(4) از دیگر مقاطعی که ساواک بر مراقبت خود از علما و روحانیون مخالف می افزود، موسم برگزاری حج بود. در این برهه، ساواک تعداد زیادی از مأمورانش را برای کنترل مخالفان به عربستان سعودی اعزام می کرد. هنگام حضور حجاج در عربستان سعودی، طرفداران امام خمینی فرصت مناسب تری برای

ص:345


1- همان، صص 276 - 277.
2- محمدتقی فلسفی، پیشین، صص 300 - 303.
3- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
4- اسناد انقلاب اسلامی، ج 5، صص 132 - 133.

گفتگو و تبادل نظر به دست می آوردند. ساواک درصدد بود تا با کشف و شناسایی این گونه ارتباطات، مخالفان را پس از بازگشت به کشور تحت تعقیب قرار داده، ارتباط علما و مخالفان حکومت را با خارج از کشور به حداقل برساند.(1)

از دیگر نگرانیهای تمام ناشدنی ساواک، برگزاری سالگردهای واقعه فیضیه (2 فروردین 1342) و قیام 15 خرداد 42 در سالهای دهة 1340 و 1350 بود که به رغم تمام تمهیدات ساواک، یاد و نام این وقایع گرامی داشته می شد. ساواک برای جلوگیری از گسترش احتمالی مخالفتها در روزهای منتهی به دوم فروردین و 15 خرداد هر سال، تحرکات علمای مخالف حکومت را تحت مراقبت قرار می داد(2) و با صدور بخشنامه هایی دستور داده می شد با تمام کسانی که قصد دارند به مناسبت سالگرد قیام 15 خرداد و واقعه فیضیه مراسمی برگزار کنند به شدت برخورد شود.

در مراسمی که به همین منظور در 15 خرداد 1354 برگزار شد، کنترل اوضاع از اختیار ساواک و نیروهای امنیتی - انتظامی خارج شد و به زد و خورد میان روحانیون و طلاب با ساواک انجامید. ساواک و نیروهای انتظامی، فیضیه را به محاصره درآورده و به ضرب و شتم علما و طلاب پرداختند. حدود 350 نفر از طلاب و روحانیون دستگیر و روانه زندان اوین شدند. بازداشت شدگان توسط ساواک شکنجه و بازجویی شدند. حدود 200 نفر از بازداشت شدگان، به سربازی اعزام شدند و حدود یکصد نفر از آنان نیز در دادگاههای تحت کنترل ساواک به 3 تا 15 سال زندان محکوم گردیدند.(3) نشریات کشور پس از دو روز تأخیر خبر درگیری با علما و روحانیون را در مدرسه فیضیه منعکس کردند و مخالفان را «عوامل ارتجاع سیاه و سرخ» خواندند که با لباس روحانیت و شعارهای کمونیستی «بلوا» برپا کرده اند.(4) برخلاف تبلیغات رسانه ای ساواک و حکومت، حرکت روزهای 15، 16 و 17 خرداد 1354، حکومت را نگران کرده بود. این حرکت در شرایطی که شاه با اعلام تأسیس حزب واحد رستاخیز (حدود 4 ماه قبل از آن) مردم کشور را به مبارزه طلبیده و استبداد حکومتی را در مسیر لجام گسیخته تر هدایت کرده بود، می توانست شورش گسترده ای فراهم آورد. به ویژه

ص:346


1- خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، ص 90.
2- محدودسازی مذهب، روحانیت و حوزه های علمیه، ص 62.
3- علی دوانی، پیشین، ج 6، صص 272 - 275.
4- عباسعلی عمید زنجانی، خاطرات، صص 498 - 499.

آن که امام خمینی نیز مدت کوتاهی قبل از این واقعه، اقدام رژیم را در تأسیس حزب واحد رستاخیز محکوم کرده بود.

به دنبال این واقعه، امام خمینی طی اعلامیه ای حملات ساواک و نیروهای انتظامی را به مدرسه فیضیه محکوم کرد.(1)

گفته شده که حکومت در واپسین سالهای عمر، در نظر داشت تغییراتی در حوزه علمیه قم و مدرسه فیضیه ایجاد کند. ظاهراً با هماهنگی ساواک، نیروهای انتظامی و تولیت آستان حضرت معصومه(س)، قرار بود مدرسه فیضیه خراب شده و صحن جدیدی به جای آن ساخته شود و شاه نیز با اجرای این طرح موافقت کرده بود. نیز گفته می شد برای تغییر موقعیت مسجد اعظم قم نیز، حکومت طرحهایی در دست اقدام داشت اما گسترش ناآرامیهای سیاسی و پیروزی نهایی انقلاب اسلامی مانع از انجام این مقصود شد.(2) در اوایل سال 1354، برخی از علما و مراجع درصدد برآمدند برای اسکان طلاب و روحانیون در قم ساختمانی بنا کنند و ساواک از ساخت چنین بنایی ممانعت کرد و با هماهنگی شهرداری و کارگزاران محلی حکومت در قم، مانع از عملی شدن این طرح شد.(3)

ساواک نگران افزایش حضور روحانیون و طلاب طرفدار امام خمینی در قم بود. ساواک ضمن مخالفت شدید با ساخت بناهایی برای اسکان روحانیون در قم، تصریح نمود که اراضی تحت مالکیت و کنترل علما و روحانیون سرشناس که برای ساخت این قبیل منازل در نظر گرفته شده، به انحاء گوناگون «اشغال شوند». نصیری تصریح می کند که برای جلوگیری از گسترش حوزه علمیه قم و گرایش روزافزون مردم به دروس دینی و حوزوی در این شهر، «باید سعی کرد مراکز دیگری که جنبه تمدن روز را دارد در قم به وجود آورد.»(4)

هنگامی که دولت درصدد دست زدن به اقداماتی غیرشرعی و ضددینی برمی آمد، ساواک نیز بر تمهیدات و تدابیر امنیتی خود بر ضد علما و روحانیون می افزود. به طور نمونه هنگامی که در اواخر سال 1345 دولت لایحه «حمایت از زن و خانواده» را که حاوی برخی نکات غیرشرعی درباره طلاق و ازدواج بود، برای تصویب به مجلس شورای ملی تقدیم کرد، ساواک

ص:347


1- علی دوانی، پیشین، ج 6، صص 268 - 270.
2- علی اکبر مسعودی خمینی، پیشین، صص 100 - 101.
3- آیت الله حاج سیدمرتضی پسندیده به روایت اسناد ساواک، ص 275.
4- شهید آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی به روایت اسناد ساواک، صص 64 - 65.

برای پیشگیری از اقدام مخالفان طی بخشنامه ای از نیروهای مسئول خواست بر شدت اقدامات پیشین خود بیفزایند.

به دنبال این دستورالعمل، علما و روحانیون در شهرهای مختلف تحت مراقبت شدید قرار گرفته و واکنش آنان نسبت به لایحه موسوم به «حمایت خانواده» از سوی خبرچینان به مرکز گزارش و تدابیر لازم برای برخورد احتمالی با مخالفان اندیشیده شد.(1)

مبارزه در فضای اختناق

علاوه بر اقداماتی نظیر دستگیری، تبعید و زندان، ساواک با هماهنگی سایر مراجع و کارگزاران حکومت، برای کسب و کار و شغل علما و روحانیون مخالف نیز مشکلات عدیده ای به وجود می آورد. جلوگیری از کسب مجوز فعالیت اقتصادی و نظایر آن از جمله این اقدامات ساواک بود. از جمله این افراد آیت الله سیدمرتضی پسندیده برادر امام خمینی بود که آزار و اذیتهای ساواک برای او تمامی نداشت و برای جلوگیری از مخالفتهای وی با حکومت، بارها دفترخانه اسناد رسمی او در شهر خمین تعطیل و خود ایشان بازداشت شد.(2)

از جمله اقدامات ساواک در سالهای دهة 1340 و 1350، جلوگیری از سخنرانی علما و روحانیون بر ضد حکومت پهلوی بود. ساواک با کمک عوامل نفوذی خود در مجامع و محافل علما و روحانیون، رفتار و سخنرانیهای آنان را ضبط کرده و هرگاه مغایر با سیاستهای حکومت تشخیص می داد بر ضد آنان وارد عمل می شد. در همان حال علما و روحانیون که از حضور جاسوسان و نفوذیهای ساواک در مجالس وعظ و سخنرانی آگاهی داشتند، سخنان خود را با شگردهای خاصی بیان می کردند تا مأموران ساواک نتوانند مقصود آنان را درک کنند.(3) ساواک اعتراف می کرد که سخنان و مواعظ علما و روحانیون دربارة مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی و دینی به آسانی از سوی بسیاری از مردم پذیرفته می شود و این می تواند تبعات سوء فراوانی برای حکومت به دنبال داشته باشد.(4)

از جمله علمایی که ساواک به رغم هشدارهای قبلی و تهدیدات پیدا و پنهانش نتوانست از

ص:348


1- اسناد انقلاب اسلامی، ج 5، ص 125.
2- آیت الله سیدمرتضی پسندیده به روایت اسناد ساواک، صص 92 - 95.
3- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 3، ص 295؛ احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، ص 22.
4- شهید حجت الاسلام والمسلمین سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک، صص 173 - 175.

سخنرانیهای ضدحکومتی وی جلوگیری کند، حجت الاسلام محمدتقی فلسفی بود.(1) ساواک به مسئولان مساجد و مراکز مذهبی هشدار می داد از دعوت علمای مخالف حکومت برای ایراد سخنرانی اجتناب کنند(2) این روند از سال 1355 به بعد که حرکت انقلابی مردم ایران بر ضد رژیم پهلوی شتاب گرفت، گسترش یافت. در سالهای 1356 - 1357 کنترل اوضاع از اختیار ساواک خارج شد.(3)

از گزارشات ساواک برمی آید که این سازمان دیگر امکان جدی برای مقابله و مخالفت با سخنرانیهای ضدحکومتی علما و روحانیون نداشت.(4) از ماههای میانی سال 1357 به بعد ساواک حتی به ندرت می توانست در قبال سخنان آشکارا انتقادآمیز روحانیون مخالف به آنان تذکر دهد.(5) ساواک از این هم فراتر رفت و به تدریج راغب شد با علما و روحانیون مخالف حکومت تماس گرفته و به درددل آنان گوش فرا دهد و نقطه نظرات آنان را درباره مسائل سیاسی - اجتماعی کشور جویا شده و برای حل بحران راهکارهایی بیابد.(6) گزارشات موجود نشان می دهد که ساواک به تدریج به این نتیجه رسید که با اعمال فشار نمی تواند مانع از سخنان علما و روحانیون بر ضد حکومت شود. کارشناسان ساواک هشدار می دادند که سخت گیری بر علمای مخالف موجب محبوبیت بیشتر آنان در نزد افکار عمومی خواهد شد.(7)

با اوج گیری حرکت انقلابی مردمی، ساواک در مقابل سخنرانیهایی که به حمایت از امام خمینی ایراد می شد، کاملاً تسلیم شده(8) و «دیگر زندگی مخفی و فرار از دست مأموران ساواک معنی نداشت».(9)

سرکوب و مقاومت

ساواک برای همه علما و روحانیون مخالف که نقشی در مبارزات ضدحکومتی داشتند

ص:349


1- حجت الاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک، صص 397 - 399.
2- استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک، صص 384 - 385 و ص 455.
3- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 354 - 355.
4- شهید آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی به روایت اسناد ساواک، صص 124 - 125.
5- حجت الاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک، صص 648 - 649.
6- آیت الله حاج سیدمرتضی پسندیده به روایت اسناد ساواک، صص 476 - 479.
7- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 7، صص 158 - 159.
8- شهید آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی به روایت اسناد ساواک، صص 420 - 422.
9- اکبر براتی، خاطرات اکبر براتی، ص 97.

پرونده های انفرادی تشکیل داده بود و معمولاً پیشینه، ارتباطات سیاسی - اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی علما و روحانیون مخالف را در اختیار داشت.(1)

از جمله علمایی که در دوره پهلوی تحت مراقبت دائمی قرار داشت، آیت الله سید محمدهادی میلانی از مراجع بزرگ مشهد بود که از همان سالهای نخست دهة 1340 همگام با سایر علما و مراجع به مخالفت و مبارزات خود با رژیم پهلوی ادامه داد.(2) آیت الله میلانی در نهضت علما به رهبری امام خمینی طی سالهای 1341 - 1343 و تحولات پس از آن فعال بود و به تبع آن، همواره تحت تعقیب ساواک قرار داشت.(3) با این حال ساواک در شرایطی نبود که بتواند با آیت الله میلانی رفتار خشنی داشته باشد. به همین دلیل سعی می کرد با مماشات و مدارا، مخالفت او را با حکومت تعدیل کند و نظر مساعد او را به رژیم جلب نماید؛ اما اقداماتی از این نوع هیچ گاه نتایج مطلوب ساواک و حکومت را به دنبال نداشت.(4)

از علما و روحانیونی که در دهة 1340ش. در مبارزه و مخالفت صریح با حکومت و ساواک آنی از پای نایستاد و سرانجام زیر شکنجه های ساواک به شهادت رسید، آیت الله سید محمدرضا سعیدی بود.(5)

چنانکه از اسناد ساواک برمی آید از همان سالهای نخست دهة 1340 انتقادات وی از حکومت آغاز شد و بدون توجه به هشدارها و تهدیدات تمام ناشدنی ساواک، بی محابا به مخالفت صریح و بدون پرده با حکومت ادامه داد.(6) به رغم تضییقات و مراقبتهایی که ساواک اعمال می کرد به طور مستقیم و غیرمستقیم با امام خمینی رابطه داشت و طی سخنرانیهای خود نیز آشکارا از ایشان حمایت می کرد.(7) ساواک او را «از طرفداران سرسخت [امام] خمینی» ارزیابی کرده که در اوایل سال 1346 «در مسافرت قاچاقی خود به عراق رفته با [امام] خمینی ملاقات کرده است».(8) ساواک تصریح می کند که آیت الله سعیدی پس از ملاقات با

ص:350


1- شهید سید اسدالله لاجوردی به روایت اسناد ساواک، صص 70 - 71.
2- آیت الله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 182.
3- همان، صص 202 - 203.
4- همان، صص 306 - 308.
5- حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 594 - 646.
6- شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک، صص 86 - 91.
7- همان، صص 110 - 111.
8- همان، ص 111.

امام بر دامنة فعالیتهای ضدحکومتی خود افزوده و با گروهی از دوستان و همفکرانش قصد دارد تشکیلاتی تحت عنوان «حزب خمینیسم» سازماندهی کرده تا در تماس دائم با امام، بر مخالفتهای خود با رژیم پهلوی شدت بخشند.

طی سالهای پایانی دهة 1340 فشار ساواک بر آیت الله سعیدی فزونی گرفت، او بارها دستگیر و تحت بازجویی قرار گرفته و با ارائه تعهد مبنی بر عدم فعالیت سیاسی، از زندان آزاد شد، اما چنانکه از متن تعهدات سپرده شده برمی آید او هیچ گاه خود را ملزم به اجتناب از مخالفت و انتقاد از رژیم پهلوی نکرد(1) و به رغم هشدارها و سخت گیریهای مداوم ساواک، در سخنرانیهای خود انتقاداتش را متوجه حکومت ایران کرده و از امام خمینی تمجید می کرد.(2) ساواک او را در رمضان 1389ق. (آبان 1348) ممنوع المنبر کرد.(3) زمانی که خبر ورود گروهی از سرمایه داران امریکایی به ایران برای عقد قراردادهای اقتصادی منتشر شد و حوزه علمیه قم اعلامیه ای در مخالفت با عقد قرارداد و همکاری با کنسرسیوم خارجی صادر کرد، ساواک به اتهام این که وی مسبب اصلی تهیه و توزیع گسترده این اعلامیه در کشور بود، او را دستگیر کرد.(4) ساواک استدلال می کرد که تمجید صریحی که در این اعلامیه از امام خمینی شده، نمی تواند منشأ دیگری جز آیت الله سعیدی داشته باشد.(5) به همین دلیل مقدم مدیرکل اداره سوم ساواک از رئیس ساواک تهران خواست آیت الله سعیدی را (که در تهران مقیم بود) احضار و به او هشدار داده شود اگر «از تحریک افکار عمومی علیه اقدامات دولت خودداری» نکند «تصمیمات شدیدی دربارة او گرفته خواهد شد.»(6) به دنبال این دستور، آیت الله سعیدی توسط ساواک تهران دستگیر و به اتهام «اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت» در زندان قزل قلعه بازداشت شد و بلافاصله تحت شدیدترین شکنجه ها قرار گرفت که تا چند روز ادامه داشت و نهایتاً نیز در روز 21 خرداد 1349 در زندان قزل قلعه به شهادت رسید.(7) شهادت آیت الله سعیدی موجبات خشم افکار عمومی در داخل و خارج از کشور را فراهم آورد و ساواک

ص:351


1- همان، صص 208 - 209.
2- همان، صص 196 - 197 و صص 206 - 207.
3- همان، ص 353.
4- حمید روحانی، پیشین، ج 2، ص 618 - 619.
5- همان، صص 619 - 620.
6- شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک، ص 463.
7- حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 620 - 621.

از پیامدهای احتمالی این واقعه نگران بود و اعلام کرد که وی بر اثر سکته قلبی فوت کرده است و پزشک قانونی نیز مرگ او را ناشی از «ضربه به شبکه عصبی خورشیدی» اعلام کرد.(1) ساواک با همکاری وزارت امور خارجه تلاش کرد تا افکار عمومی جهان را از خبر مرگ آیت الله سعیدی زیر شکنجه های ساواک منحرف سازد، اما توفیقی کسب نکرد.(2) در داخل کشور نیز برخی علما و حوزه علمیه طی اعلامیه هایی، شهادت آیت الله سعیدی را توسط ساواک محکوم کرد و این واقعه تأسف بار را به امام خمینی تسلیت گفتند.(3)

از دیگر روحانیونی که به رغم اعمال فشارهای ساواک آشکارا از رژیم پهلوی، شاه و خانواده سلطنتی انتقاد می کرد، شیخ احمد کروبی بود که در الیگودرز لرستان اقامت داشت و ساواک در پیشگیری از مخالفتهای او با حکومت، اظهار عجز و ناتوانی می کرد.(4)

احمد کروبی در جریان نهضت روحانیون طی سالهای نخست دهة 1340 نقش فعالی داشت.

وی در 1354 که بیش از 90 سال داشت بارها توسط ساواک دستگیر و زندانی شده بود. ساواک که نگران درگذشت ناگهانی او در زندان بود محکومیت زندان او را با محکومیتهای دیگر جایگزین کرد. ساواک می دانست که اگر وی در زندان فوت کند مخالفان حکومت در داخل و خارج از کشور مستمسکی به دست خواهند آورد. به همین دلیل احمد کروبی در 24 خرداد 1354 از زندان آزاد شد.(5) ساواک به رغم تمام تلاشهایی که انجام می داد قادر نبود از مخالفتهای او بر ضد رژیم بکاهد.(6) طی ناآرامیهای دوران انقلاب نیز ساواک بارها درصدد برآمد احمد کروبی را از محل اقامتش در الیگودرز به منطقه دیگری تبعید کند اما هر بار به دلایلی از این اقدام اجتناب ورزید.(7) در 17 مهر 1357 ساواک گزارش داد که احمد کروبی از طرفداران سرسخت آیت الله خمینی در انتقاد صریح و آشکار از رژیم پهلوی و شاه حد و مرزی نمی شناسد و شایعات ساواک درباره دیوانه خواندن او نیز نتیجه مطلوبی برای حکومت به

ص:352


1- همان، صص 621 - 625.
2- شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک، صص 584 - 585.
3- حجت الاسلام حاج سید علی اکبر ابوترابی به روایت اسناد ساواک، ص 2.
4- ملا احمد کروبی به روایت اسناد ساواک، صص 13 - 15.
5- همان، صص 174 - 175.
6- همان، صص 274 - 275.
7- همان، صص 304 - 305.

دنبال نداشته است.(1)

گزارش مبارزه فرد فرد علما و روحانیون با ساواک و رژیم پهلوی در این مبحث نمی گنجد و آنچه ذکر شد نمونه هایی از مبارزات صدها تن از علما و روحانیون طی دهه های 1340 و 1350 با ساواک و رژیم پهلوی بود.(2) به هر حال مبارزات و مخالفتهای علما و روحانیون به رغم تمام فشارهای ساواک، پیگیر و دائمی بود و این روند تا واپسین روزهای حیات رژیم پهلوی کماکان ادامه یافت.(3)

از جمله مهمترین طرحهای ساواک جلوگیری از ارتباط مردم با روحانیون مخالف بود. مأموران نفوذی و خبرچینان ساواک طی گزارشاتی، تمام آمد و شد مردم با علما و روحانیون مخالف را ثبت و ضبط کرده و با تهیه فهرست اسامی و مشخصات افراد ملاقات کننده، چگونگی این گونه ارتباطات را تشریح می کردند. ساواک نیز با کنترل محمولات پستی مخالفان، کسانی را که با علما و روحانیون مکاتبه داشتند شناسایی و تحت تعقیب قرار می داد.(4) کنترل و مراقبت از کسانی که با علمای طرفدار امام خمینی ارتباط داشتند، از شدت بیشتری برخوردار بود.

با آغاز ناآرامیهای دوران پیروزی انقلاب اسلامی تدابیر امنیتی ساواک برای شناسایی و کنترل افراد مرتبط با علما و روحانیون افزایش یافت.(5) اما بحران سیاسی آن دوره فراتر از آنی بود که ساواک قادر به انجام اقدامات پیشگیرانه مؤثری باشد.(6)

با آغاز و گسترش مبارزات چریکی، روند سرکوب و اعمال خشونت ساواک درباره روحانیون مخالف نیز شدت گرفت و با افزایش تدابیر امنیتی، تعقیب و دستگیری، شکنجه و محکومیتهای علما نیز سیر صعودی یافت و از واپسین سالهای دهة 40 و تمامی دهة 50 که نهایتاً به سقوط رژیم پهلوی منتهی شد، فشار ساواک بر روحانیون مخالف ادامه یافت.(7)

ص:353


1- همان، صص 327 - 329.
2- شهید آیت الله سید اسدالله مدنی به روایت اسناد ساواک، صص چهارده - سی و دو.
3- مسعود رضوی، هاشمی و انقلاب، صص 435 - 441؛ آیت الله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 502 - 503.
4- شهید آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی به روایت اسناد ساواک، ص 274 و ص 340.
5- آیت الله حاج آقا حسین خادمی به روایت اسناد ساواک، ص 399.
6- همان، صص 416 - 417.
7- عبدالامیر فولادزاده، پیشین، ج 2، صص 178 -179.

با آغاز فضای باز سیاسی در کشور، حدود نیمه سال 1355، فشار ساواک بر علما و روحانیون کاستی گرفت. مخالفت علما با حکومت نیز در شرایط کاهش فشارهای ساواک، اندک اندک فزونی یافته و با انسجام روزافزون مخالفان، ساواک و مجموعه حاکمیت را با بحرانی حل ناشدنی مواجه ساخت.(1)

مراقبت های ویژه

با فرارسیدن ماههای محرم، صفر و رمضان که علما و روحانیون در نقاط مختلف کشور مجالس وعظ و سخنرانی داشتند و ضمن طرح مسائل دینی و مذهبی، دربارة مسائل سیاسی - اجتماعی و فرهنگی کشور نیز سخنانی ایراد می شد، تدابیر امنیتی و نیز مراقبتهای ساواک افزایش چشمگیری می یافت. معمولاً در آستانه محرم، صفر و نیز رمضان، ساواک با هماهنگی شهربانی و ژاندارمری و نیز مقامات محلی استانها و شهرهای مختلف کشور، طی کمیسیونهایی مشترک، تدابیر ویژه ای می اندیشید. در این ماهها، علما و روحانیون مخالف ممنوع المنبر می شدند و یا ساواک تعهداتی مبنی بر اجتناب از ایراد سخنانی در مخالفت با حکومت از آنان اخذ می کرد.(2) از آنجایی که همه ساله در ماههای محرم، صفر و رمضان تعداد زیادی از طلاب و روحانیون برای سخنرانی به شهرهای کوچک و روستاهای دور و نزدیک کشور اعزام می شدند، ساواک مراقب بود سخنی در مخالفت با حکومت بر زبان نیاورند.(3) در شهرها و مناطقی که مخالفت با حکومت از شدت بیشتری برخوردار بود، ساواک سخنرانان مساجد و منابر مهم را شناسایی و تعیین می کرد.

در موارد متعدد به دلیل عدم توجه علمای مخالف به هشدارهای ساواک و ایراد سخنرانیهایی در مخالفت با حکومت، درگیریهایی به وجود می آمد که موجب دستگیری و زندانی شدن علما می شد.(4) در رمضان 1357 (تیر و مرداد) اعتراضات مردم بر ضد رژیم گسترش یافت و پرویز ثابتی مدیر اداره کل سوم ساواک، از ساواکهای کشور و به ویژه ساواک قم خواست که بر تدابیر امنیتی خود در مساجد، تکایا و سایر مراکزی که علما و روحانیون به

ص:354


1- مسعود رضوی، پیشین، صص 135 - 140.
2- شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک، ص 227.
3- آیت الله حاج آقا حسین خادمی به روایت اسناد ساواک، صص 204 - 205.
4- شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب به روایت اسناد ساواک، صص 500 - 501.

1- محمدرضا مهدوی ساکن تهران

(کنی)

2- شیخ غلامحسین جعفری ساکن تهران

همدانی

3- سیدمحمود علائی

طالقانی ساکن تهران

4- شیخ علی اصغر

مروارید ساکن تهران

5- عبدالمجید

معادیخواه ساکن تهران

6- شیخ یحیی نصیری نوری ساکن شیراز

7- شیخ عباس کبیری ساکن شیراز

8- سید عبدالرضا

حجازی ساکن شیراز

9- شیخ عباسعلی

اسلامی سبزواری ساکن مشهد

10- شیخ قاسم اسلامی ساکن مشهد

11- سید محمود سدهی ساکن مشهد

12- عبدالرسول حجازی ساکن مشهد

13- سیدمرتضی صالحی ساکن مشهد

14- صدرالدین حائری ساکن شیراز

15- سیدمهدی دستغیب ساکن شیراز

ص:355

16- میرزا محمد

دستغیب ساکن شیراز

17- نعمت الله تقاء ساکن مشهد

18- حبیب الله آشوری ساکن مشهد

19- سیدعلی خامنه ای ساکن مشهد

20- سیدعلی خامنه ای ساکن مشهد

21- شیخ محمدرضا

محامی ساکن مشهد

22- شیخ یحیی انصاری شیرازی ساکن قم

23- شیخ علی اصغر

فرقانی ساکن قم

24- غلامرضا صلواتی ساکن قم

25- شیخ قدرت الله

علیخانی (صفائی) ساکن قزوین

26- سید احمد کلانتر ساکن سراوان

27- سیداحمد سادات

خراسانی ساکن ایرانشهر رفسنجان

28- شیخ علی سهرابی ساکن خمین

29- شیخ عباس پورمحمدی ماهونکی ساکن رفسنجان

30- شیخ عباس ایزدی ساکن نجف آباد

31- سیدجعفر یعقوبی

انجدانی ساکن اراک

32- شیخ ابراهیم

معدنی ساکن ایرانشهر مشهد

(1)

در سالهای بعد نیز ساواک فهرست علما و روحانیون ممنوع المنبر را در ماههای محرم، صفر و رمضان به شعب خود ارسال کرده، خواستار جلوگیری از سخنرانی آنان می شد.(2) روند ممانعت از منبر رفتن علما و روحانیون مخالف در سالهای 1355 - 1357 از شدت بیشتری برخوردار شد و ساواک دستورات شداد و غلاظی صادر کرد.(3) از اوایل سال 1356 که حکومت تحت فشارهای عدیده داخلی و خارجی درصدد برآمد به ظاهر فضای باز سیاسی ایجاد کند، ساواک نیز بر آن شد، به تدریج به علمای ممنوع المنبر اجازه سخنرانی و وعظ بدهد. در 15 آذر 1356 پرویز ثابتی - مدیر اداره کل سوم ساواک - از ساواکهای شهرهای مختلف خواست با اخذ برخی تعهدات اخلاقی و اخذ التزام و ضمانتهای دیگر، به آنان اجازه منبر و سخنرانی بدهند.(4)

در 30 خرداد 1357 نیز ساواک از تمام شعب خود در شهرهای مختلف خواست تا با اخذ

ص:356


1- حمید کرمی پور، جامعه تعلیمات اسلامی به روایت اسناد ساواک، صص 260 - 261.
2- شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک، ص 573.
3- همان، صص 676 - 677.
4- حجت الاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک، ص 652.

تعهد و به واسطه برخی معتمدین و افراد خوشنام، ممنوعیت منبر بسیاری از علمای مخالف حکومت را لغو کنند. این تصمیم به دنبال گسترش مخالفتهای سیاسی و ناتوانی ساواک و حکومت در جلوگیری از مخالفتهای مردمی اتخاذ می شد،(1) اما تحولات آتی نشان داد که صدور دستوراتی از این دست تأثیری در جلوگیری از افزایش مخالفتها نخواهد گذاشت. بدین ترتیب از واپسین روزهای شهریور 1357 به بعد، دیگر ساواک امکان کنترل سخنرانیها و انتقادات علما و روحانیون مخالف رژیم رو به زوال پهلوی را نداشت.

در طول سالهای دهة 1340 و 1350 بسیاری از علما و روحانیون توسط ساواک دستگیر، بازجویی، شکنجه و راهی زندان شدند. موج اول دستگیری گسترده روحانیون در جریان نهضت علما بر ضد اصلاحات ادعایی شاه - سالهای 1341 - 1342 - به وقوع پیوست. پس از رفراندوم 6 بهمن 1341، واقعه دوم فروردین 1342 فیضیه و قیام 15 خرداد 1342، صدها تن از علما، روحانیون و طلاب جوان دستگیر و پس از بازجویی و تحمل شکنجه، زندانی شدند. پس از واقعه کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی که مخالفت علما و روحانیون با حکومت وارد مرحله تازه ای شد، موج دیگری از دستگیری، شکنجه و زندانی شدن آنان به پا خاست و در دوره نصیری با نوساناتی چند کماکان ادامه یافت.

ساواک از سالهای میانی دهة 40 تلاش گسترده ای برای تصفیه حوزه علمیه قم و دیگر مراکز علوم دینی از طرفداران امام آغاز کرد. هر از گاه ساواک در قم، تهران، مشهد، تبریز و سایر شهرها علما و روحانیون را دستگیر و پس از بازجویی و پرونده سازی موجبات محاکمه و زندانی شدن آنها را فراهم ساخت.(2) ضمن اینکه گروه زیادی از هواداران غیرروحانی علما نیز به اتهام همکاری با علمای مخالف، توسط ساواک دستگیر و زندانی شدند.(3) اتهام بسیاری از علمایی که دستگیر و سپس محاکمه و راهی زندان می شدند «اقدام بر ضد امنیت داخلی» و

ص:357


1- شهید آیت الله سید اسدالله مدنی به روایت اسناد ساواک، صص 551 - 552.
2- مرتضی بذرافشان، شهید هاشمی نژاد فریاد فضیلت، صص 76 - 83.
3- شجاع الدین امیرطاووس، شهید محمدعلی رجایی، ج 1، ص 35.

«اهانت به رئیس مملکت» ذکر می شد.(1)

از جمله مجازاتهایی که ساواک در تمام سالهای دهة 1340 و 1350 برای بسیاری از علما و روحانیون در نظر گرفت، تبعید آنها به مناطق بدآب و هوا بود. از آغاز ریاست نصیری بر ساواک، طرح تبعید علما و روحانیون مخالف به طور جدی دنبال شده و بسیاری از علما پس از دستگیری و محاکمه و بر اساس رأی کمیسیونهای امنیت اجتماعی، مدتهای طولانی در تبعید سپری کردند.(2) در کمیسیونهای امنیت اجتماعی شهرهای مختلف که با شرکت نمایندگانی از ساواک، شهربانی، استانداری و فرمانداری تشکیل می شد، نماینده ساواک در تعیین نوع مجازات نقش درجه اول داشت. ساواک به گونه ای برنامه تبعید روحانیون را تنظیم می کرد که دوران تبعید را در فصول سرد در سردترین شهرهای کشور و در فصول گرم در گرم ترین مناطق کشور بگذرانند. علما و روحانیون مخالف در دوران تبعید با مشکلات عدیده ای مواجه بودند که عمده آن از ناحیه ساواک به وجود می آمد. اما به رغم تمام فشارها و تهدیدات، آنان از هر فرصتی برای مخالفت با حکومت بهره می بردند.(3)

با آغاز دهة 1350، هم زمان با گسترش مبارزات چریکی، باز هم بر تعداد روحانیونی که عمدتاً به خاطر حمایت از امام خمینی و فعالیتهای ضدحکومتی دستگیر و تبعید شدند افزوده شد.(4)

ساواک مراقب بود تا علما و روحانیون مخالف حکومت به مناطقی از کشور که مردمان آن دارای علایق دینی و مذهبی عمیق تری بوده و نسبت به علما و روحانیون ارادت بیشتری ابراز می کردند، تبعید نشوند.(5) از جمله کسانی که در 1 شهریور 1353 طبق رأی کمیسیون امنیت اجتماعی شهر قم و با دستور مستقیم نصیری به جرم«ایجاد تشنج و تحریک مردم به شورش و بلوا» به شهرهای مختلف تبعید شدند عبارت بودند از:

ص:359


1- شهید سید اسدالله لاجوردی به روایت اسناد ساواک، صص 58 - 59.
2- حمید روحانی، پیشین، ج 1، صص 834 - 837؛ علی جنتی، پیشین، صص 75 - 77.
3- علی اکبر مسعودی خمینی، پیشین، صص 340 - 343؛ صادق خلخالی، خاطرات، صص 183 - 185.
4- شهید آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی به روایت اسناد ساواک، صص 158 - 159؛ علی دوانی، پیشین، ج 6، صص 107 - 111.
5- آیت الله حاج شیخ مهدی ربانی املشی به روایت اسناد ساواک، صص 172 - 173.

نام

شهرت

نام پدر

محل اقامت

1- ابوالقاسم

خزعلی

غلامرضا

مشکین شهر

2- حسن

صانعی

محمدعلی

مشکین شهر

3- عبدالرحیم

ربانی شیرازی

بمانعلی

خلخال

4- حسینعلی

منتظری

علی

خلخال

5- یحیی

انصاری

محمد

نائین

6- محمد

واعظ عبایی

حسین

نائین

7- احمد

آذربیگدلی

حسینعلی

نائین

8- عباس

محفوظی

عیسی

گلپایگان

9- علی اکبر

فیض مشکینی

ملاعلی

گلپایگان

10- محمدمهدی

ربانی رانکوهی

ابوالمکارم

فردوس

11- احمد

جنتی لادانی

هاشم

فردوس

12- محمد

جعفری گیلانی

محمدحسین

کاشمر

13- محمد

حکمت نژاد

علی

کاشمر

14- فتح الله

امید نجف آبادی

محمود

بافت

15- عبدالمجید

معادیخواه

حسین

بافت

16- جهانبخش

تعمیرکاری

عبدالحسین

بافت

17- محسن

عندلیب

محمدجواد

شهر بابک

18- محمدعلی

گرامی

عباس

شهر بابک

19- محمد

یزدی

علی

رودبار

20- محمدصادق

صادقی گیوی

یداله

رودبار

21- احمد

منتظری

علی

رودبار

22- عبدالحمید

مولانا

محمود

فومن

23- محمدصادق

کرباسچی

ابوالقاسم

فومن

24- محمد

موحدی گیلانی

فاضل

فومن

25- محمد

دانش زاده

عباس

تویسرکان

26- نعمت الله

صالحی نجف آبادی

حسینعلی

تویسرکان

27- علی اصغر

احمدی

محمدمهدی

تویسرکان(1)

با آغاز سال 1356 که ناآرامیهای سیاسی رژیم پهلوی را به چالش می طلبید سخت گیری

ص:359


1- همان، صص 185 - 186.

ساواک بر علمای مخالف باز هم فزونی یافت و تبعید آنان بیش از پیش مورد توجه ساواک قرار گرفت.(1) در دی 1356 دهها تن از علمای قم با رأی کمیسیون اجتماعی و به دستور

ساواک راهی تبعید شدند.(2) از جمله کسانی که در دی 1356 تبعید شدند عبارت بودند از:(3)

از

به

1. سیدمحمد احمدی

اصفهان

سقز

2. سیدمحمدرضا

اصفهانی

جهرم

مهاباد

3. شیخ فتح الله امید

قم

بندر شاه

4. هادی باریک بین

قزوین

سردشت

5. حاجی سیدمرتضی

پسندیده

قم

انارک - داران - خمین

اخوی 85 ساله آیت الله

خمینی

6. عباس پورمحمدی

رفسنجان

زابل سراوان

7. شیخ علی آقا تهرانی

مشهد

چاه بهار - سیرجان -

سقز

8. جنتی

کرج

مهاباد

9. شیخ احمد جنتی

قم

10. حائری

شیراز

11. شیخ

محمدجواد حجتی کرمانی

قم

ایرانشهر - سنندج

12. سیدمجتبی حسینی

تهران

ایران دره

13. سید شهاب الدین

حسینی

قم

سقز

14. حاجی شیخ علی

حیدری

نهاوند

شهر بابک

15. حمیدزاده

تهران

نقده

16. سیدعلی خامنه ای

مشهد

ایرانشهر

ص:360


1- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 253.
2- همان، ج 2، صص 52 - 54.
3- اسناد نهضت آزادی ایران، ج 9، دفتر 2، صص 141 - 143.

17. سیداحمد خراسانی

رفسنجانی

بیجار

18. سیدهادی خسروشاهی

قم

انارک

19. محمدصادق خلخالی

رفسنجان

لار - بانه

20. سید علی اصغر

دستغیب

شیراز

21. سید علی محمد

دستغیب

شیراز

22. راشد یزدی

یزد

ایرانشهر

23. مهدی ربانی املشی

قم

شهر بابک - جیرفت

24. شیخ عبدالرحیم

ربانی شیرازی

قم

کاشمر - فیروزآباد -

سردشت

24. شیخ

عبدالرحیم ربانی شیرازی

قم

کاشمر - فیروزآباد -

سردشت

25. سیدفخرالدین

رحیمی رضوی

خرم آباد

نقده

26. زمانی

نهاوند

27. صاحب الزمانی

رضائیه

بافت

28. شیخ عباس ضیغمی

قم

انارک

29. جلال الدین طاهری

اصفهان

سقز

30. سید شکرالله

طاهری

خرم آباد

31. طاهری خرم آبادی

خرم آباد

32. شیخ حسین عمادی

مشهد

چاه بهار - اصفهان

33. عندلیب زاده

تهران

ساوه

34. فاضل اصفهانی

قم

35. شیخ مرتضی کرمانی

قم

سقز

36. حاجی سیدعلی اکبر

قریشی

رضائیه

بافت کرمان

37. سیداحمد کلانتر

قم

انارک

37.

سیداحمد کلانتر

قم

انارک

38. حاجی سیداسدالله

مدنی

خرم آباد

نورآباد ممسنی، گنبد

کاوس

39. شیخ عبدالحسین

معادیخواه

سیرجان

شاهپور

40. محمدعلی گرامی

قم

شوشتر

41.

فرحزاد تهران

بندر شاهپور

ص:361

42. شیخ ناصر مکارم

قم

چاه بهار، مهاباد،

انارک

43. موحدی ساوجی

تهران

44. موحدی قمی

قم

45. سیدعلی موسوی

گرمسار

ایرانشهر

46. سیدمحسن موسوی

تبریزی

قم

تربت جام

47. شیخ حسین ناصرزاده

تبریز

48. سیدکاظم مفیدی

گرگان

49. حسین تحریری

قم

خلخال، سقز

50. شیخ

محمد یزدی

قم

بندر لنگه، شاه آباد

غرب

به دنبال انتشار مقاله «استعمار سرخ و سیاه» به قلم مستعار احمد رشیدی مطلق در 17 دی 1356 و سپس برخورد شدید ساواک و نیروهای انتظامی با مردم قم در روز 19 دی 1356، سخت گیریهای ساواک درباره روحانیون مخالف افزایش یافت و به دنبال آن روند دستگیریها و تبعید روحانیون سیر صعودی گرفت.(1) از دی 1356 تا 14 تیر 1357، در قم و سایر شهرها، 63 نفر از علما و روحانیون دستگیر و بر اساس رأی کمیسیون امنیت اجتماعی به مناطق مختلف کشور تبعید شدند که همگی طرفداران و حامیان امام خمینی بودند.(2) ساواک روحانیون تبعید شده طرفدار آیت الله خمینی را به دو دسته متعصب و افراطی و افراد میانه رو تقسیم بندی می کند. در فهرست 33 نفره روحانیون تبعید شده طرفدار امام که ساواک آنان را افراطی و متعصب ارزیابی کرده است، اسامی زیر به چشم می خورد:(3)

فهرست اسامی عناصر تبعیدی که فعالیت و تأثیر اقدامات آنان درجه اول بوده است

ص:362


1- آیت الله حاج شیخ مهدی ربانی املشی به روایت اسناد ساواک، صص 300 - 303؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 109 و ص 342.
2- ساواک و روحانیت، ج 1، صص 370 - 371.
3- همان، صص 370 - 371.

ردیف

اسم

شهرت

شغل

مدت تبعید

محل تبعید

ساواک در دوره نعمت الله نصیری؛ اوج مبارزات روحانیت 363

ردیف

اسم شهرت شغل مدت تبعید محل تبعید

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

عباس

سیدهادی

سیداحمد

محمدصادق

شیخ مرتضی

عبدالرحیم

محمدعلی

حسن

محمدجواد

محمد

عبدالمجید

ابوالقاسم

شیخ علی اکبر

حسن

جهانبخش

کاظم

محسن

عبدالسید

علی محمد

علی اصغر

علی

علی

سیدعلی

حسین

محمدتقی

حسن

ضیغمی

خسروشاهی

کلانتر

صادقی گیوی

فهیم

ربانی شیرازی

گرامی

نوری (نوری همدانی)

حجتی کرمانی

یزدی

معادیخواه

خزعلی

مکارم

صانعی

تعمیرکاری

راشدپور یزدی

پورمیرغفاری

محمودی

دستغیب

دستغیب

مشارزاده مهرابی

مرادخانی ارنگه ای

خامنه ای

عمادی

عالمی دامغانی

ایمانی

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

2 سال

3 سال

2 سال

2 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

انارک

انارک

انارک

بانه

سقز

سردشت

شوشتر

خلخال

سنندج

شاه آباد غرب

شاهپور

بیجار

سنندج (متواری است)

میناب

مشکین شهر

ایرانشهر

تربت جام

پیرانشهر

سقز

سراوان

رامهرمز

انارک

ایرانشهر

چابهار

سردشت

مریوان

ص:363

28

29

30

31

32

33

شکراله

فخرالدین

محمدمهدی

حسین

رمضانعلی

کاظم

مرتضی

طاهری

رحیمی

روشنی موسیوند

اعتمادی

جنتی رضوی

نورمفیدی

ناظم زاده زمردی

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

2 سال

1 سال

سردشت

ایرانشهر

زابل

مهاباد

مهاباد

مریوان

سیرجان

در فهرست روحانیون تبعید شده دسته دوم اسامی زیر ثبت شده است: (1)

فهرست اسامی عناصر تبعیدی که فعالیت و تأثیر اقدامات آنان درجه دوم بوده است

ردیف

اسم شهرت شغل مدت تبعید محل تبعید

1

2

3

4

5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

حسین

قاسم

ناصر

غلامحسین

محمدمهدی

محمدصادق

هادی

سیدنوری

یحیی

حبیب اله

محمدرضا

علی اکبر

محمد

مظفر

سلیمانی

دخیلی

مکارم شیرازی

خردمند

ربانی رانکوهی

کرباسچی تهرانی

باریک بین

آصف آگاه

قزوینی

طاهری

اصفهانی

شمسی

مشارزاده محرابی

شخصی مددی

خرازی فروش

بازرگان

واعظ

فرش فروش

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واسطه معاملات

واعظ

واعظ

زرگر

دبیر

کارمند

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

18 ماه

18 ماه

1 سال

18 ماه

3 سال

3 سال

2 سال

2 سال

تربت جام

تویسرکان

انارک

خوی

رودسر

انارک

سردشت

دره گز

پاوه

یاسوج

کرج

بیجار

مشکین شهر

گنبد کاووس

ص:364


1- همان، صص 368 - 369

عباس

محمد

جلال

جلیل

شهاب الدین

فاضل

حسین

مجتبی

احمد

محمدعلی

رضا

محمدعلی

عبدالرزاق

ماشاءالله

محمد

علی اصغر

سلیمانی

دخیلی

مکارم شیرازی

خردمند

ربانی رانکوهی

کرباسچی تهرانی

باریک بین

آصف آگاه

قزوینی

طاهری

اصفهانی

شمسی

مشارزاده محرابی

شخصی مددی

پورمحمد ماهونکی

احمدی فروشانی

طاهری حسین آبادی

معطری

حسینی

حسینی ورکانه

عندلیب زاده

صباح حسینی

زمانیان کوهانی

حیدری

خاتمی

موسویان

زین الدین

کریمی

رئیسی

معصومی

خرازی فروش

بازرگان

واعظ

فرش فروش

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واسطه معاملات

واعظ

واعظ

زرگر

دبیر

کارمند

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

خواربارفروش

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

واعظ

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

3 سال

18 ماه

18 ماه

1 سال

18 ماه

3 سال

3 سال

2 سال

2 سال

2 سال

2 سال

2 سال

1 سال

2 سال

1 سال

1 سال

1 سال

1 سال

1 سال

1 سال

1 سال

3 سال

3 سال

1 سال

1 سال

تربت جام

تویسرکان

انارک

خوی

رودسر

انارک

سردشت

دره گز

پاوه

یاسوج

کرج

بیجار

مشکین شهر

گنبد کاووس

زابل

سقز

مهاباد

بانه

سقز

مهاباد

پاوه

دیوان دره

چابهار

شهر بابک

بافت

ایرانشهر

سقز

پیرانشهر

تربت حیدریه

سمیرم

از حدود آذر 1357 به بعد ساواک کنترل جدی بر علما و روحانیون تبعیدی نداشت و در ماههای پایانی عمر رژیم، بیشتر علمای تبعید شده، به شهرهای محل سکونت خود بازگشتند.(1)

از جمله اقدامات ساواک در طول سالهای 1340 و 1350ش. ممنوع الخروج کردن بسیاری از علما و روحانیونی بود که بر ضد رژیم پهلوی فعالیت کرده و ضمن حمایت از امام خمینی با

ایشان و رابطین او در داخل و خارج از کشور ارتباط داشتند. ممنوع الخروج شدن علمای مخالف تنها به مقصد کشورهای اسلامی منطقه چون عراق و عربستان سعودی خلاصه نمی شد، بلکه از مسافرت علمای مخالف به دیگر کشورهای جهان نیز ممانعت می شد.(2)

ص:365


1- آیت الله حاج شیخ مهدی ربانی املشی به روایت اسناد ساواک، ص 432.
2- شهید آیت الله دکتر سید محمدحسینی بهشتی به روایت اسناد ساواک، صص 148 - 149.

ساواکهای شهرهای مختلف معمولاً با ارسال نام و مشخصات علما و روحانیون مخالف در حوزه استحفاظی و فعالیت خود خواستار جلوگیری از خروج آنان از کشور می شدند.(1) اداره کل سوم ساواک نیز پس از مطالعه و بررسی لازم، تصمیم نهایی را اتخاذ می کرد.(2) در 26 اسفند 1354 نام علما و روحانیون زیر در فهرست طولانی ممنوع الخروج شدگان ساواک قرار داشت:(3)

1- شیخ محمدتقی فلسفی فرزند محمدرضا

2- سید محمود علائی طالقانی فرزند ابوالحسن (فعلاً در زندان است)

3- شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی فرزند علی (فعلاً در زندان است)

4- شیخ غلامحسین جعفری همدانی فرزند محمدتقی

5- شیخ حسن لاهوتی اشکوری فرزند نصراله (فعلاً در زندان است)

6- شیخ جعفر جوادی شجونی فومنی فرزند حاج محمد

7- اکرم حریری فرزند رجبعلی

8- شیخ یحیی نصیری (نوری) فرزند اسماعیل

9- محمدحسین علوی طباطبائی فرزند

ابوالقاسم

10- شیخ محمدجواد باهنر فرزند علی اصغر

11- دکتر علی شریعتی مزینانی فرزند محمدتقی

12- شیخ علی اصغر مرتضوی فرزند علی (معروف به شیخ عبداله جعفری)

13- سیدحسین حسینی فرزند سیدمصطفی

14- فخرالدین حجازی فرزند محمد (فرهنگی و منبری)

15- شیخ فضل الله مهدی زاده محلاتی فرزند غلامحسین

16- شیخ مرتضی مطهری فرزند حسین

17- سید محمود سدهی فرزند حاج جواد

18- سید علی موسویان فرزند محمد

19- محمدصالح طاهری فرزند ابوطالب

ص:366


1- شهید آیت الله سید اسدالله مدنی به روایت اسناد ساواک، ص 473.
2- آیت الله حاج سید مرتضی پسندیده به روایت اسناد ساواک، صص 276 - 277.
3- آیت الله حاج شیخ مهدی ربانی املشی به روایت اسناد ساواک، صص 226 - 229؛ استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک، صص 528 - 531.

20- شیخ علی حجتی کرمانی فرزند عبدالحسین

21- سید علی غیوری فرزند سیدمصطفی (فعلاً در تبعید است)

22- شیخ محمدرضا مهدوی کنی فرزند اسداله (فعلا ً در تبعید است)

23- شیخ محمد امامی کاشانی فرزند ابوتراب (فعلا ً در تبعید است)

24- شیخ علی اصغر مروارید فرزند علی

25- شیخ عباسعلی اسلامی قرائنی (سبزواری)، فرزند حسین

26- شیخ عبدالرحیم ربانی شیرازی فرزند

بمانعلی (فعلاً در زندان است)

27- شیخ محمد نصیری (امامقلی) فرزند حسین

28- شیخ عبدالعلی کنی (آقابزرگ) فرزند سید عبدالرحیم (فعلاً در تبعید است)

29- شیخ زین الدین قربانی فرزند غلامحسین

30- سید مرتضی عسگری فرزند سیدمحمد

31- سید رضا بنی طبا فرزند سیدمرتضی

32- سید ابراهیم موسوی فرزند سیدعباس

33- شیخ حسین لنکرانی فرزند سیدمهدی

34- شیخ احمد ضیافتی کافی (فعلاً در تبعید است)

35- سید موسی بنی طباء فرزند سیدمرتضی

36- شیخ حسن ضیافتی کافی

37- شیخ حسن سعید تهرانی فرزند شیخ عبداله

38- سید محمد غروی فرزند سید محمدمهدی

39- شیخ مرتضی تهرانی فرزند شیخ عبدالعلی

40- شیخ هادی غفاری آذرشهری فرزند شیخ حسین

41- سید عبدالمجید ایروانی فرزند عبدالحجت

42- سید ابوالفضل موسوی زنجانی فرزند سیدمحمد

43- شیخ محمود احمدی یزدی نژاد فرزند علیرضا (معروف به شیخ محمود صادقی)

44- شیخ اکبر حمیدزاده گیوی فرزند غفار

45- محمدتقی جلالی خمینی فرزند علی حسین

46- سید نورالدین علوی طالقانی فرزند محی الدین

ص:367

47- شیخ محمد قرنی فرزند حسن (فعلاً زندانی است)

48- شیخ احمد کروبی فرزند محمود (فعلاً در تبعید است)

49- سید محمدصادق لواسانی فرزند ابوالقاسم (فعلاً در تبعید است)

50- شیخ علی اکبر تکه فرزند آقائی (معروف به مهدوی خراسانی واعظ)

51- سید مهدی طباطبائی فرزند سید محمدحسین

52- سید علی بطحائی گلپایگانی

53- مهدی قدس محلاتی فرزند ابوالفضل

54- شیخ رمضان جنتی (فعلاً تبعید است)

55- شیخ اسحق تقویان اشکوری فرزند تقی

56- شیخ محمدحسن بکائی فرزند ابراهیم.

از جمله مهمترین دل مشغولیهای ساواک جلوگیری از چاپ و انتشار اعلامیه های ضدحکومتی علما و روحانیون در نقاط مختلف کشور بود. در این میان ساواک نسبت به انتشار و توزیع اعلامیه ها و متن سخنرانیهای امام خمینی که معمولاً در زمانی بسیار کوتاه، در گستره ای بسیار وسیع پخش می شد حساسیت نشان می داد و با دارندگان اعلامیه ها و کسانی که موجبات انتشار آن را فراهم می کردند، برخورد می کرد. با این احوال موفقیت ساواک در جلوگیری از چاپ و انتشار اعلامیه های علما در مخالفت با حکومت چندان مطلوب آن سازمان و رژیم نبود و به رغم تمهیدات و تدابیری که ساواک می اندیشید اعلامیه ها در گستره وسیعی

انتشار یافته در میان مردم توزیع می شد.(1) ساواک برای جلوگیری از چاپ و انتشار اعلامیه های روحانیون مخالف، بر چاپخانه ها نیز نظارت می کرد. اما در موارد اندکی ساواک موفق به کشف محل چاپ اعلامیه ها می شد. ضمن اینکه در مواردی، مخالفان اعلامیه ها و متن سخنرانیها را در کشورهای خارجی چاپ کرده و در داخل کشور توزیع می کردند.(2)

تفرقه افکنی

از جمله اقدامات ساواک، تلاش پیگیر برای بهره گیری از روحانیون طرفدار حکومت بر

ص:368


1- اسناد انقلاب اسلامی، ج 3، صص 185 - 191 و صص 222 - 225.
2- آیت الله حاج شیخ مهدی ربانی املشی به روایت اسناد ساواک، صص 106 - 107؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 195.

ضد علما و روحانیون مخالف رژیم بود. ساواک مشتاق بود روحانیون و علما در برخی از مناقشات سیاسی حکومت با همسایگان (نظیرعراق) از رژیم حمایت کنند.(1) در کشور گروهی - هر چند اندک - از روحانیون با ساواک ارتباط داشتند و ساواک تلاش می کرد تا از وجود آنان بر ضد علما و روحانیون مخالف بهره برد.(2) در مقاطع حساس سیاسی و نیز ماههای محرم، صفر و رمضان، ساواک با بسیج روحانیون طرفدار حکومت، تلاش می کرد سخنرانیها و سخنان علمای مخالف حکومت را تحت الشعاع قرار داده و چنان وانمود سازد که رژیم پهلوی در میان علما و روحانیون اعتبار دارد و مجموعه اقدامات آن تأیید جامعه روحانیت ایران می باشد. ساواک برخی از روحانیون موافق حکومت را به مساجد و محافلی که علمای مخالف حکومت سخنرانی می کردند، اعزام می کرد تا با ایراد سخنرانی و موعظه در برابر مخالفان، از موضع حکومت دفاع کنند.(3)

میزان ارتباط و همکاری روحانیون با ساواک و رژیم پهلوی نیز متفاوت بود. برخی از روحانیون ارتباط و تماس بسیار نزدیک و آشکاری با ساواک و حکومت داشتند؛ گروهی در قبال همکاری با ساواک، مشی میانه روتری دنبال می کردند و سعی داشتند به رغم ارتباط با ساواک، بر وجهه اجتماعی آنان لطمه ای وارد نشود؛ گروهی دیگر نیز ارتباطشان با ساواک کاملاً پنهانی بود. با این حال، ساواک علاقمند بود روحانیون طرفدار حکومت، در برابر علما و

روحانیون مخالف آشکارا موضع گیری کرده و از اقدامات و مشی سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی حکومت پشتیبانی کنند.

در تمام دوران او ج گیری انقلاب اسلامی، 1356 - 1357، ساواک همواره بر ضرورت تقویت روحانیون طرفدار حکومت تأکید می کرد. این گونه طرحهای ساواک برای بهره گیری از روحانیون موافق حکومت در برابر مخالفان، به سرعت رنگ باخت و با گسترش روزافزون مخالفتهای عمومی با رژیم پهلوی، روحانیون میانه رو و موافق حکومت نیز دیگر به ندرت جرأت یافتند در برابر موج گسترده مخالفتها، از عملکرد رژیم پهلوی حمایت کرده و به همکاری با ساواک ادامه دهند.(4) ساواک اعتراف می کند که از ماههای میانی سال 1357به

ص:369


1- محمدتقی فلسفی، خاطرات و مبارزات، صص 322 - 325.
2- نصرالله رئیسی، مسائل مبرم انقلاب، صص 86 - 88؛ حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 770 - 789.
3- استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک، ص 403.
4- شهید آیت الله سید اسدالله مدنی به روایت اسناد ساواک، ص 604.

بعد، هیچ یک از روحانیونی که پیش از آن ارتباط پیدا و پنهانی با حکومت و ساواک داشتند، دیگر تمایلی به همکاری با حکومت نشان نمی دهند. ساواک می گوید به دلیل تنفر عموم مردم از ساواک «هیچ روحانی محتاج هم حاضر نخواهد شد از طرف ساواک به وی کمک شود و همه از اسم ساواک گریزانند.»(1)

از جمله روحانیون سرشناسی که از همان سالهای نخست دهة 1340 مشی میانه روی پی گرفت و ارتباط پیدا و پنهانی با ساواک داشت، آیت الله سیدکاظم شریعتمداری بود. طی سالهای 1341 - 1343 ساواک تلاش کرد تا از وجود او بر ضد مخالفان حکومت که تحت رهبری امام خمینی بودند، بهره برد. ساواک تلاش می کرد با طرح مرجعیت وی، موجبات ایجاد اختلاف میان روحانیون مخالف حکومت را فراهم آورد، آیت الله شریعتمداری نیز با مشی میانه رو خود، همچنان به تماس با ساواک و حکومت از یک سو و گروههایی از علما و روحانیون از سوی دیگر ادامه می داد. هر چند آیت الله شریعتمداری همواره از رژیم پهلوی انتقاد می کرد، اما هیچ گاه در صف مخالفان حکومت قرار نگرفت. به عبارت دیگر ضمن علاقمندی به پا در میانی بین حکومت و مخالفان، آرزومند بقای رژیم پهلوی بود.

آیت الله شریعتمداری موافقتی با سقوط رژیم پهلوی نداشت و در تمام ناآرامیهای سیاسی دوران انقلاب نیز رویه معتدل پیشه کرد که ضمن برخی همراهیها با انقلابیون، آرزومند بقای رژیم پهلوی با ساختاری معتدل بود.(2)

با گسترش ناآرامیهای سیاسی دوران انقلاب، تقریباً برای تمام روحانیون و دیگر مخالفان سیاسی رژیم پهلوی آشکار شده بود که وی رغبت چندانی به همراهی جدی با خواسته های انقلابی امام و مردم نشان نمی دهد و به نوعی نگران از دست رفتن موقعیت خود است.(3) برخی از علمای مخالف حکومت، آشکارا آیت الله شریعتمداری را مجتهد شاه و ساواک قلمداد می کردند.(4) برخی از کارگزاران رژیم پهلوی نیز بعدها در خاطرات خود درباره ارتباطات آیت الله شریعتمداری با ساواک و رژیم پهلوی و تلاشهایی که وی برای جلوگیری از گسترش

ص:370


1- استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک، صص 594 - 597.
2- جان. دی. استمپل، پیشین، صص 156 - 157؛ نیکی. آر. کدی، ریشه های انقلاب ایران، صص 312 - 314.
3- حمید روحانی، شریعتمداری در دادگاه تاریخ، صص 151 - 153.
4- صادق خلخالی، پیشین، ج 1، صص 298 - 299.

ناآرامیهای سیاسی دوران انقلاب و سقوط رژیم پهلوی انجام داد نکاتی آورده اند.(1) اسناد لانه جاسوسی امریکا نیز به روابط آیت الله شریعتمداری با رژیم پهلوی و ساواک اشاراتی دارد.(2)

هنگامی که ساواک در ارتباط با علما و روحانیون مخالف، با مشکل جدی مواجه می شد انتظار داشت آیت الله شریعتمداری با پادرمیانی و اعمال نفوذ، مانع از گسترش بحران شود. چنانکه وقتی آیت الله محمدرضا سعیدی در زندان قربانی خشونت ساواک شد، اداره کل سوم ساواک ترتیبی داد تا آیت الله شریعتمداری با خانواده و اطرافیان وی تماس گرفته و از تبعات سوء این واقعه دلخراش جلوگیری کند.(3) این واقعه تقریباً با فوت آیت الله سیدمحسن حکیم - مرجع شیعیان در عراق - هم زمان بود و رژیم و ساواک در قدردانی از خدمات شریعتمداری، به مناسبت درگذشت آیت الله حکیم پیام تسلیت رسمی دربار و شاه را برای آیت الله شریعتمداری فرستادند که به مفهوم به رسمیت شناختن مرجعیت او بود.(4) این همکاریها طی سالهای بعد نیز کماکان ادامه یافت. در موارد متعدد ساواک از نفوذ و قدرت شریعتمداری برای جلوگیری از گسترش

مخالفت علمای مخالف بهره گرفت، ضمن اینکه شریعتمداری در مواقع لزوم اطلاعات خود را درباره روحانیون طرفدار امام خمینی به ساواک گزارش می داد.(5)

در تمام دوران اوج گیری انقلاب اسلامی، با هماهنگی ساواک، برخی از رجال درجه اول

کشور با شریعتمداری ملاقات می کردند که هدف آن، یافتن راه حلهایی - هر چند مقطعی - برای کند کردن تحولات سیاسی دوران انقلاب و نجات نهایی رژیم پهلوی از سقوط حتمی بود.(6) از آنجایی که آیت الله شریعتمداری نزد افکار عمومی متهم به طرفداری از رژیم پهلوی و ارتباط نزدیک با ساواک بود؛ با برنامه ریزیهای قبلی، دسته هایی از عوامل ساواک یکی دو بار به محل سکونت او در قم حمله کرده و مردمی را که در آن مکان پناه گرفته بودند، مورد ضرب و شتم قرار دادند.(7) ساواک انتظار داشت با بهره گیری از مشی معتدلانه و طرفدارانه

ص:371


1- یوسف مازندی، ایران ابرقدرت قرن، صص 610 - 611؛ احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، صص 118 - 120.
2- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 55، صص 4 - 5.
3- حمید روحانی، نهضت امام خمینی، ج 2، صص 640 - 641.
4- اسناد انقلاب اسلامی، ج 5، ص 130.
5- شهید آیت الله سید اسدالله مدنی به روایت اسناد ساواک، صص 214 - 216.
6- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 3، ص 274.
7- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 3، صص 300 - 301.

شریعتمداری از حکومت، از نفوذ و اعتبار امام خمینی بکاهد. در مقاطعی نیز که امام طی اعلامیه ها و سخنرانیهایی مردم را به مبارزه پیگیر با حکومت دعوت می کرد، ساواک شریعتمداری را وادار می کرد مردم را به آرامش دعوت کند.(1) در سالهای 1356 - 1357، ساواک برای اعتبار بخشیدن به آیت الله شریعتمداری، بارها ترتیبی فراهم کرد تا وی برای برخی از روحانیون زندانی و یا تبعیدی از شاه تقاضای عفو کرده و با موافقت شاه، بین حکومت و مخالفان آن آشتی برقرار شده و از ادامه بحران جلوگیری کند.(2) از دیگر اقدامات هماهنگ ساواک و شریعتمداری در دوران انقلاب، طرح حمایت از اجرای کامل قانون اساسی مشروطیت در برابر مخالفان براندازی حکومت بود که جز به سقوط رژیم پهلوی نمی اندیشیدند. اما این حربه نیز چنان که خود ساواک اعتراف می کند کارآمد نبود و علمای مخالف، این موضع گیری را ترفندی برای نجات رژیم ارزیابی کرده و آن را رد کردند.(3)

از دیگر اقدامات ساواک، تلاش برای بدنام کردن علما و روحانیون مخالف نزد افکار عمومی بود. القای وابستگی و همکاری روحانیون و علمای مخالف حکومت با ساواک، از جمله حربه هایی بود که این سازمان از آن بهره می گرفت.(4) ساواک همواره تلاش می کرد علما و روحانیون طرفدار امام خمینی را رودرروی دیگر روحانیون و طلاب قرار دهد و به تبع آن در صف مخالفان روحانی حکومت، شکاف ایجاد کند.(5) تا جایی که برخی روحانیون تحت القائات

و تحریکات ساواک علناً و یا به طور ضمنی در برابر یکدیگر موضع گیری می کردند و حتی اعلامیه هایی علیه یکدیگر صادر می نمودند.(6) در این مسیر ساواک حتی از اختلاف عقیده علما درباره مسائلی چون زمان فرا رسیدن اوقات شرعی و اعلام روز عید فطر و غیره برای اهداف خود بهره می برد.(7) گاه اتفاق می افتاد که ساواک برای ایجاد اختلاف بین علما و روحانیون و بی اعتبار ساختن آنان نزد پیروان و طرفدارانشان، اعلامیه هایی علیه آنان منتشر و مخفیانه

ص:372


1- شهید آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی به روایت اسناد ساواک، صص 148 - 149.
2- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 9، ص 119.
3- شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک، ص 774.
4- آیت الله حاج آقا حسین خادمی به روایت اسناد ساواک، صص 151 - 152.
5- همان، ص 152.
6- آیت الله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، صص 97 - 98.
7- همان، ص 539.

توزیع می کرد.(1)

از دیگر اقدامات ساواک برای بدنام کردن علما و روحانیون مخالف، بهره گیری از سوژه های موهن غیراخلاقی و جعلی و پرونده سازیهایی از این نوع بود از جمله مهمترین این اقدامات مونتاژ عکسهای غیراخلاقی از برخی علما و روحانیون مخالف به همراه زنانی برهنه و نظایر آن بود.(2) از دیگر اقدامات ساواک برای بدنام کردن علمای مخالف، انتشار نامه های جعلی از قول آنان خطاب به شاه و مقامات ساواک بود که طی آن وابستگی و طرفداری نگارنده به رژیم پهلوی مورد تأیید و تأکید قرار گرفته بود.(3) ساواک در نشریات و محافل مختلف سیاسی، فرهنگی و دینی چنین شایع می کرد که هنگام دستگیری و بازرسی منازل علما و روحانیون مخالف، مبالغ هنگفتی پول کشف کرده است.(4)

ساواک برای تحقیر و توهین به علما و روحانیون و نیز طلاب، تمهیداتی فراهم می آورد تا مردم کوچه و بازار در معابر عمومی و خیابانها و دیگر اماکن، روحانیون را با واژه هایی رکیک و غیرمؤدبانه خطاب کنند یا درباره زندگی فردی و اجتماعی آنان شایعات بی اساس رواج داده و افکار عمومی را نسبت به آنان بدبین سازند.(5) در مواردی هم ساواک برای بدنام کردن علما و روحانیون، آنان را به داشتن گرایشات کمونیستی و نظایر آن متهم ساخته و شایعاتی در این باره منتشر می کرد.(6) گاه ساواک با انتشار اعلامیه هایی جعلی چنین وانمود می کرد که علما

و روحانیون حمیّت ملی نداشته، به ایران و مواریث تاریخی و فرهنگی آن اعتنایی ندارند و اصولاً برای میهن پرستی و آب و خاک کشور جایگاهی قائل نیستند.(7)

گاه نیز به دستور ساواک، اشعاری مبتذل با مضامین هجو و تخریب علما و روحانیون مخالف تهیه شده و به وسیله نوارهای کاست در جامعه پخش می شد.(8) در مواردی نیز ساواک، نامه هایی علیه آنها به امضای حوزه علمیه و دیگر مراکز علمی و مذهبی خوشنام چاپ و

ص:373


1- حجت الاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک، صص 360 - 361.
2- لطف الله میثمی، پیشین، ج 1، صص 219 - 220.
3- رحیم نیکبخت، زندگی و مبارزات شهید آیت الله قاضی طباطبایی، صص 221 - 223.
4- عباسعلی عمید زنجانی، پیشین، ص 199.
5- [آیت الله] علی خامنه ای، خاطرات و حکایتها، ج 1، ص 19.
6- جلال الدین فارسی، زوایای تاریک، ص 341.
7- آیت الله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 344 - 346.
8- همان، ج 3، ص 79.

توزیع می کرد. گاهی ساواک اعلامیه های جعلی از قول مردم خطاب به برخی علما و روحانیون چاپ و منتشر می کرد.(1) ساواک برای تخریب علمای مخالف، نسخه هایی از اعلامیه ها و نوشته های جعلی خودساخته را از طریق پست برای علمای مورد احترام مردم در نقاط مختلف کشور ارسال می کرد.(2)

ساواک گاه با آزادی برخی از روحانیون از زندان و یا موافقت با رفع تبعید آنان، چنین شایع می کرد که این افراد صرفاً به دلیل سپردن تعهد به ساواک و همکاری با آن، آزادی خود را بازیافته اند.(3) از جمله روحانیونی که ساواک سالها به تخریب علیه او ادامه داد حجت الاسلام فلسفی بود.

اما اقداماتی از این نوع، وقفه ای در روند مبارزات سیاسی - مذهبی مردم در برابر رژیم پهلوی ایجاد نکرد و موجب تنفر بیش از پیش افکار عمومی از نظام سیاسی حاکم بر کشور شد.

امریکا و اسرائیل

حکومت پهلوی به طور عام و ساواک به طور خاص، نسبت به مخالفت مردم با امریکا و اسرائیل حساسیت نشان می دادند. در این میان علما و روحانیون مخالف حکومت که از نقش این دو دولت در تحکیم و تثبیت موقعیت حکومت پهلوی اطلاع داشتند، با آنان به مقابله برخاستند. در سخنرانیها و اعلامیه های امام خمینی در دوره محمدرضا پهلوی و نیز طی ده

ساله حیات ایشان پس از پیروزی انقلاب اسلامی انتقادات تند و صریح نسبت به سیاستهای امریکا و اسرائیل در ایران و دیگر نقاط جهان به چشم می خورد.

در دوره نهضت امام خمینی(ره)، ایشان سخنان تندی علیه اسرائیل و امریکا ایراد کرده است. به همین دلیل ساواک در طول آن دوران می کوشید از گسترش حملات علما به سیاست امریکا و اسرائیل جلوگیری کند، چنانکه وقتی در اسفند 1344 حجت الاسلام فلسفی طی سخنانی به سیاستهای امریکا در ایران و سایر نقاط جهان حمله کرد، نصیری رئیس وقت ساواک دستور داد به وی هشدار داده شود که از آن پس سخنی در مخالفت با امریکا بر زبان

ص:374


1- شهید آیت الله سید اسدالله مدنی به روایت اسناد ساواک، صص 241 - 243.
2- همان، ص 354.
3- شهیدان حجج اسلام سید نورالدین و سید فخرالدین رحیمی به روایت اسناد ساواک، صص 167 - 168.

نیاورد و چنانچه بر این رویه ادامه دهد دستگیر و زندانی خواهد شد. روند مخالفت علما با سیاستهای امریکا در ایران در تمام سالهای دهة 1350 ادامه یافت و در ناآرامیهای دوران انقلاب به اوج خود رسید.

سابقه مخالفتهای علما و روحانیون با موجودیت اسرائیل و با سیاستهای بعدی آن در قبال فلسطینیان و جهان اسلام نیز به دوران تشکیل دولت اسرائیل باز می گردد. در آغاز دهة 1340 سیاستهای اسرائیل در جهان اسلام و ارتباط نزدیک آن با رژیم پهلوی از سوی علما و به ویژه امام خمینی نکوهش شد و حکومت به دلیل بسط ارتباط سیاسی، اقتصادی و امنیتی خود با صهیونیستها مورد سرزنش قرار گرفت. ساواک نسبت به حملات ضداسرائیلی روحانیون حساسیت نشان می داد و به شدت با آن برخورد می کرد.(1) با این حال روحانیون بر مخالفت خود با اسرائیل ادامه دادند و در مقاطع مختلف نظیر جنگ 6 روزه رمضان - 1346ش/1967م - و نیز در جریان درگیریهای سال 1352ش./1973م. بین کشورهای اسلامی و اسرائیل، طی اعلامیه هایی ضمن حمایت از جهان اسلام و فلسطینیان، انتقادات تندی متوجه سیاست اسرائیل کردند.(2) ساواک در گزارشات خود صراحتاً به نقش قابل توجه روحانیون طرفدار امام خمینی در مخالفت آشکار با اسرائیل و روابط این دولت با رژیم پهلوی اشاره می کند و به مأموران خود هشدار می دهد از انتشار و توزیع اعلامیه های ضداسرائیلی در کشور جلوگیری کنند.(3) هنگامی که علما و روحانیون، از مردم خواستند در پاسخ به سیاستهای تجاوزکارانه اسرائیل در قبال فلسطینی ها، کمکهای نقدی و غیرنقدی خود را در اختیار آوارگان

فلسطینی قرار دهند، ساواک می کوشید در این راه کارشکنی کرده و اخلال ایجاد کند.(4) ساواک به علما و روحانیون که عهده دار جمع آوری کمکهای نقدی و غیرنقدی مردم برای آوارگان فلسطینی بودند، القا می کرد که کمکهای جمع آوری شده از سوی کشورهای عربی حیف و میل شده و به دست فلسطینیها نخواهد رسید و به آنان پیشنهاد می کرد کمکهای دریافت شده را برای امور خیریه و نظایر آن در داخل کشور مصرف کنند. زمانی که متولیان امر هشدار ساواک را نادیده گرفتند، ساواک تهدید کرد ارسال کنندگان هرگونه وجه نقدی به

ص:375


1- محمدتقی فلسفی، پیشین، صص 409 - 414.
2- علی دوانی، پیشین، ج 5، صص 244 - 248؛ حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 244 - 246.
3- شهید آیت الله سید اسدالله مدنی به روایت اسناد ساواک، صص 136 - 137.
4- استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک، صص 224 - 225.

خارج از کشور به اتهام خیانت به کشور تحت تعقیب قضایی قرار خواهند گرفت.(1)

بدون تردید این اقدامات تحت فشار مأموران موساد و نمایندگان سیاسی اسرائیل در ایران صورت می گرفت. طی سالهای آتی عمر رژیم پهلوی نیز که روابط ایران با اسرائیل گسترش یافت، ساواک برای جلوگیری از مخالفت روحانیون و مردم از هیچ تلاشی فروگذار نکرد،(2) اما اقدامات ساواک در حرکت علما، روحانیون و مردم مانع جدی ایجاد نکرد.

انجمن حجتیه و بهائیت

عنوان کامل انجمن حجتیه که در برخی منابع تحت عنوان انجمن ضدبهائیت نیز از آن یاد شده، انجمن خیریه حجتیه مهدویه است که مدت کوتاهی پس از کودتای 28 مرداد 1332 به وسیله شیخ محمود ذاکرزاده تولایی معروف به شیح محمود حلبی تأسیس شد. هدف از تأسیس آن مبارزه با گسترش بهائیت و بهائی گری در جامعه ایرانی بود. به دنبال کودتای 28 مرداد 1332 و سرکوب مخالفان سیاسی، انجمن تازه تأسیس حجتیه به دور از هرگونه شائبه مخالفت و مبارزه با نظام سیاسی حاکم بر ایران، فعالیتهای عمدتاً فکری - فرهنگی و تبلیغاتی خود را برای مبارزه با گسترش بهایی گری و جلوگیری از نفوذ بهائیان آغاز کرد. در این میان رژیم پهلوی نیز که می دانست وجود و فعالیت این انجمن نمی تواند مشکلی برای حکومت ایجاد کند، نسبت به ادامه فعالیت آن روی خوش نشان داد. بالاخص اینکه گفته می شد رهبران انجمن حجتیه در برابر شاه و رژیم پهلوی مشی جانبدارانه ای دنبال

می کنند و شاه را نگاهبان و حافظ تشیع اثنی عشری ارزیابی کرده و نسبت به تحولات سیاسی - اجتماعی کشور و سرکوب گروههای مختلف سیاسی واکنش نشان نمی دهند. در تمام سالهای دهة 1330 انجمن حجتیه تحت حمایتهای ضمنی حکومت و دستگاههای امنیتی آن به فعالیت خود ادامه داد.(3) هنگامی که مبارزات علما و روحانیون به رهبری امام خمینی با رژیم پهلوی در سالهای نخست دهه 1340 شکل جدی تری به خود گرفت، انجمن حجتیه نسبت به تحولات جامعه بی توجه بود. جامعه دینی، علما و روحانیون نسبت به فعالیت و نوع

ص:376


1- همان، صص 306 - 307.
2- حجت الاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک، ص 389؛ غلامرضا اسلامی، غروب خورشید فقاهت، صص 126 - 127.
3- عزت الله نوذری، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، صص 139 - 144.

ارتباطاتی که اعضای این گروه با ساواک داشتند سخت بدبین بود؛ چنین ارزیابی می شد که انجمن حجتیه بدون توجه به اقتضائات سیاسی - مذهبی زمان از طریق صواب دینداری منحرف شده و با حمایت پنهان و پیدای رژیم پهلوی و همکاری با نیروهای امنیتی آن، عملاً در برابر بخش اعظمی از جامعه دینی - اسلامی و جهان تشیع موضع مخالف در پیش گرفته است. مخالفان چنین تحلیل می کردند که اعضای انجمن حجتیه بدون توجه به تلاشهای گسترده ای که رژیم پهلوی و ساواک با کمک حامیان خارجی برای تخریب شعائر اسلامی و روحانیت شیعه انجام داده، عملاً در مسیر تضعیف دین اسلام و مذهب تشیع گام برمی دارد.(1) اعضای انجمن حجتیه اعتقادی به مبارزه با رژیم پهلوی نداشتند؛ چه بسا در مقاطع مختلف نیز از آن حمایت کردند. در این میان آنها دلخوش بودند که رژیم پهلوی اجازه فعالیت بر ضد بهائیان را داده است.(2)

انجمن حجتیه آشکارا از اعضای خود می خواست در امور سیاسی دخالت نکنند و نقض کنندگان این دستور را اخراج می کرد.(3) اسناد و مدارک موجود نیز نشان می دهد که ساواک تا واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی، بر مجموعه فعالیتهای انجمن حجتیه و رفتار گردانندگان آن کنترل داشت و برای ادامه فعالیت آنان در کشور تسهیلات لازم را فراهم می آورد. در اسناد ساواک تصریح شده که گردانندگان اصلی انجمن حجتیه با آن سازمان همکاری نزدیکی دارند.(4) ساواک، همچنین در موارد متعدد از این انجمن در برابر افکار مخالف

حمایت کرده و ایراد گیرندگان بر نحوه و کیفیت فعالیت آن را تحت تعقیب قرار داده و حتی «شکنجه» می کرد. گفته می شد انجمن حجتیه دستگیری و شکنجه مخالفان را توسط ساواک نوعی غضب الهی ارزیابی می کرد که به دلیل دور شدن از «رحمت امام زمان و خدا» گریبانگیر آنان شده است.(5) ساواک درصدد بود انجمن ضدبهائیت حجتیه را در برابر مخالفان حکومت قرار دهد.(6) برخی از روحانیون در خاطرات خود به مخالفتهای شیخ محمود حلبی - رهبر انجمن حجتیه - با امام خمینی اشارات جالب توجهی کرده و تصریح کرده اند که حلبی

ص:377


1- انجمن حجتیه نسلی مأیوس از حرکت و انقلاب، صص 130 - 136.
2- همان، صص 32 - 41 و صص 118 - 121.
3- احمد احمد، خاطرات احمد احمد، صص 56 - 57.
4- عماد الدین باقی، در شناخت حزب قاعدین زمان، صص 46 - 52؛ عزت الله نوذری، پیشین، صص 147 - 149.
5- عماد الدین باقی، پیشین، صص 202 - 203.
6- آئینه آفتاب، صص 88 - 89؛ حمید روحانی، پیشین، ج 3، صص 186 - 196.

معتقد بود مخالفت ایشان با حکومت نتیجه محتومی جز شکست نخواهد داشت.(1) گفته می شد ساواک و دربار با تقویت هم زمان بهائیت و انجمن حجتیه، قصد داشتند این دو جریان را در روندی فرسایشی به یکدیگر مشغول داشته و با گسترش حیطه فعالیت آنان، مخالفتهای سیاسی - اجتماعی مردم را با رژیم پهلوی تحت الشعاع قرار دهند.(2) با این وجود در مواردی هم ساواک در اقدامی مصلحت اندیشانه، برخی از اعضای انجمن حجتیه و یا نفراتی از بهائیان را دستگیر می کرد تا به نوعی بین طرفین موازنه ایجاد شود. اسنادی که پس از انقلاب اسلامی از ساواک و سایر دوایر حکومتی به دست آمد، تأیید می کند که علما و روحانیون مخالف حکومت در نگرش نسبت به ارتباطات اعضای فعال انجمن حجتیه با ساواک و مقاصدی که ساواک از ادامه فعالیت این گروه دنبال می کرد، راه خطا نپیموده اند. از منظر ساواک، وجود و فعالیت انجمن ضدبهائیت حجتیه که فعالیت آن نیز تحت کنترل دائم ساواک قرار داشت، می توانست افکار عمومی را بر این باور رهنمون سازد که رژیم پهلوی نظر مساعدی نسبت به بهائیان ندارد.(3) با این توضیح که؛ اعضای فعال

ص:378


1- علی اکبر ناطق نوری، پیشین، صص 99 - 101.
2- انجمن حجتیه نسلی مأیوس از حرکت و انقلاب، صص 25 - 27.
3- مصطفی الموتی، پیشین، ج 12، صص 238 - 239.

و رهبران انجمن حجتیه بر رفتار اعضای این انجمن کنترل دائمی داشته و هرگاه تغییری در نگرش سیاسی آنان در قبال حکومت مشاهده می شد، بی محابا دانسته های خود را در اختیار ساواک قرار می دادند و به عبارت بهتر بر ضد اعضای انجمن حجتیه عملاً جاسوسی و خبرچینی می کردند.(1)

با پیروزی انقلاب اسلامی، اعضای فعال انجمن حجتیه برای نفوذ در بخشهای مختلف

حاکمیت و دوایر مختلف دولتی تلاش گسترده ای انجام دادند. با این احوال رهبران انقلاب اسلامی از همان آغاز نسبت به تبعات سوء حضور و نفوذ اعضای این انجمن در بخشهای مختلف هشدار داده و بدان روی خوش نشان ندادند. گفته می شد انجمن حجتیه برای نفوذ در مراکز حساس اطلاعاتی - امنیتی مانند مراکز ساواک که به دست انقلابیون افتاد، اشتیاق قابل توجهی نشان می دادند. آگاهان به امور تصریح کرده اند که اعضای انجمن حجتیه طی همان نخستین سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بسیاری از اسناد و مدارک موجود در ساواک و دیگر مراکز امنیتی رژیم پهلوی را که حاوی همکاری و ارتباط نزدیک اعضای فعال و رهبران انجمن حجتیه با آن بوده، از میان برده اند.(2)

در دوران سلطنت محمدرضا پهلوی، بهائیان در شئون مختلف کشور نفوذ چشمگیری داشتند. گواینکه انجمن حجتیه با هدف مبارزه فرهنگی - فکری با بهائیت تأسیس شد و در تمام دوران سلطنت وی نیز مدعی مبارزه با بهائیان بود، اما چنانکه مدارک موجود نشان می دهد، نتیجه فعالیت انجمن ضدبهائیت حجتیه به حدی ناچیز بود که می شود آن را بدون ثمر خواند. طی سالهای پس از کودتای 28 مرداد و در دوران ریاست تیمور بختیار بر فرمانداری نظامی، به همت برخی علما و روحانیون، مبارزه جدی بر ضد بهائیان سازمان داده شد و می رفت رژیم پهلوی را با بحران روبرو کند. اما موضوع با دخالت دولت و فرمانداری نظامی که در ظاهر امر از روحانیون و مردم مسلمان کشور در برابر بهائیان حمایت می کرد، پایان یافت و تا مدتی بهائیان رفتار محتاطی داشتند.(3) اما این روند از واپسین سالهای دهة 1330، در حالی که رژیم پهلوی و سازمان جدیدالتأسیس ساواک از بهائیان حمایت می کردند، متوقف شد و بار دیگر بهائیان آشکارا در مدیریتهای مختلف سیاسی، امنیتی و اطلاعاتی، اقتصادی و غیره پستهای حساسی به دست آوردند و با فضای مناسبی که رژیم پهلوی برای آنان ایجاد کرد در بسیاری از سرپلهای اقتصادی - تجاری و نظایر آن فعالیت کردند. اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که از همان آغازین سالهای تأسیس و فعالیت ساواک خدمت افرادی از بهائیان در مدیریتهای ریز و درشت آن آغاز شد.(4) بهائیان با بهره گیری از چتر

حمایتی ساواک و رژیم، تلاش پیگیری برای نفوذ در ارکان حاکمیت آغاز کردند.(5) ساواک نیز ضمن حمایت از بهائیان، همواره نسبت به عواقب سوء حضور آشکار بهائیان ابراز نگرانی کرده و تمایل داشت حضور بهائیان با پنهان کاریهای بیشتری دنبال شود. ساواک نگران گسترش مخالفتهای علما، روحانیون و جامعه مسلمان ایرانی با بهائیان و به تبع آن رژیم پهلوی بود. از همان دوران نخست وزیری اسدالله علم در سال 1341ش. تا واپسین سالهای عمر رژیم پهلوی، همواره تعدادی از وزیران کابینه ها را بهائیان تشکیل می دادند. با آغاز نخست وزیری

ص:379


1- عماد الدین باقی، پیشین، صص 204 - 205.
2- انجمن حجتیه نسلی مأیوس از حرکت و انقلاب، صص 86 - 87.
3- مظفر شاهدی، پیشین، صص 269 - 272.
4- امان الله اردلان، خاطرات حاج عزالممالک اردلان، صص 425 - 426؛ حسین میر، تشکیلات فراماسونری در ایران، صص 208 - 211.
5- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 497 - 499.

امیرعباس هویدا که پدرش مسلک بهایی داشت و خود نیز گامی در کتمان مسلک بهائی گری برنداشت، نفوذ و حضور بهائیان در کابینه و دیگر پستهای حساس سیاسی، اداری، اقتصادی چشمگیر بود. در این میان علما، روحانیون و نیز مردم همواره حضور هویدای بهائی را در رأس کابینه و نفوذ چشمگیر بهائیان را در ارکان حاکمیت با نگرانی دنبال می کردند. اسناد موجود نشان می دهد که ساواک نیز همواره گوشزد می کرد حضور هویدا در رأس دولت و عضویت بهائیانی در کابینه و دیگر پستهای حساس کشور، می تواند عواقب سوئی برای رژیم به دنبال داشته باشد. ساواک طی سالهای دهة 1340 و 1350 همواره نسبت به احتمال بروز شورش بر ضد بهائیان هشدار می داد و نگران خطرساز شدن بهائیان برای موجودیت رژیم پهلوی بود. ساواک از همان آغاز فعالیت، تجربیاتی از حساسیتهای علما نسبت به بهائیان داشت. هنگامی که در سال 1338 در قم خبری منتشر شد که عمده سهام شرکت زمزم (تهیه کننده نوشابه های پپسی کولا) متعلق به بهائیان است، با فتوای آیت الله العظمی بروجردی، مخالفت گسترده ای با نمایندگی زمزم در قم صورت گرفت و دامنه آن به شهرهای دیگر نیز کشیده شد. به دنبال آن با هشدارهای ساواک، نمایندگیها و فعالیتهای تبلیغاتی شرکت زمزم از قم برچیده شد و تا سالها این شرکت برای فروش نوشابه های خود در نقاط مختلف کشور با مشکلات عدیده ای روبرو بود.(1)

ساواک از آغاز نخست وزیری هویدا تلاش می کرد تا هویدا و برخی همکاران بهایی او را در کابینه و مدیریتهای حساس کشور، افرادی مسلمان و معتقد معرفی کند و در این مسیر از

کمک روحانیون درباری و طرفدار حکومت نیز بهره گرفت.(2)

شاه نیز نسبت به بهائیان نظر مساعدی داشت و ضمن این که از حضور گسترده این گروه در پستهای حساس سیاسی - اقتصادی و امنیتی مطلع بود، علاقمند بود ساواک درحمایت از آنان قصور نورزد.(3)

ص:380


1- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 205 - 206؛ جواد منصوری، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، صص 332 - 334.
2- ظهور و سقوط، ج 2، صص 386 - 389.
3- جواد منصوری، پیشین، صص 324 - 328.

فصل یازده: ساواک در تعقیب مخالفان سیاسی

اشاره

مخالفان رژیم پهلوی طیف گسترده ای بودند که هر یک در مبارزه با حکومت مشی ویژه ای در پیش گرفتند. با این احوال در مبحث حاضر صرفاً کارنامه سیاسی و مبارزاتی تشکلهایی مورد بررسی و ارزیابی قرار خواهد گرفت که در مخالفت با حکومت از روشهای مسالمت آمیز پیروی کردند. روحانیون و علما که از مهمترین مخالفان سیاسی حکومت محسوب می شدند نیز در چارچوب همین دسته طبقه بندی می شوند، اما به دلیل گستره وسیع مبارزات آنان، کارنامه سیاسی شان در فصل گذشته، به طور مستقل بررسی شد.

در فصل حاضر، پس از بررسی مختصری از وضعیت استبداد داخلی و روش ساواک در تعقیب مخالفان سیاسی، تسلط این سازمان بر دستگاه قضایی شرح داده شده و برخی گروههای سیاسی بررسی شده اند. گروههایی که در این مبحث نامی از آنها برده شده، عبارتند از: نهضت آزادی ایران، جبهه ملی، کانون نویسندگان، حزب زحمتکشان ملت ایران، جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران (حزب نیروی سوم)، حزب ایران، حزب ملت ایران، عوامل بحران ساز در کردستان، گروه نیکخواه، سندیکاهای کارگری و حزب توده.

استبداد فزاینده

از جمله مهمترین ویژگیهای نظام سیاسی حاکم بر کشور، از نخستین سالهای دهة 1340ش، گرایش روزافزون شاه به استبداد بیشتر و ایجاد انسداد سیاسی و به تبع آن از میان برداشتن مخالفان و منتقدان مسالمت جوی سیاسی بود. در این میان ساواک بیش از هر ابزار دیگری می توانست بر این خوی ناصواب و غیراصولی حکومت که از پشتیبانی حامیان خارجی خود (و به ویژه امریکا) نیز سود می برد، پاسخ مساعد دهد. رژیم آشکارا نشان داده بود که از

ص:381

مردم فاصله گرفته و برای بقا و ادامه حیات خود، جز بهره گیری از سیاست سرکوب و نادیده گرفتن حقوق مخالفان، مشی دیگری پیش روی خود نمی بیند. رژیم حتی خود را به اجرای کمترین بخش از قانون اساسی مشروطیت و اجرای دیگر قوانین موضوعه مقید نمی دانست و حفظ و تکریم حقوق اساسی مردم ایران به ندرت برای حاکمان مفهوم داشت.(1)

قیام 15 خرداد 1342 از نگاه بسیاری از پژوهشگران مهمترین نقطه عطف گرایش مهار ناشدنی حکومت به روشهای خشن ارزیابی می شود. در جریان این واقعه، بین رژیم با مردم فاصله ای پر ناشدنی به وجود آمد و شاه و حامیان او را متوجه ساخت که دیگر امکان هرگونه مصالحه و سازش احتمالی با مخالفان از بین رفته است. بنابراین تنها از طریق سرکوبهای پایان ناپذیر ساواک بود که رژیم قادر شد به حیات خود ادامه دهد.(2)

شاه در سالهای دهه 1340 و 1350 نقطه اتکای حکومت را ساواک و روشهای خشن آن قرار داده بود و هیچگاه درصدد برنیامد برای حل مشکلات تمام ناشدنی سیاسی کشور و بحرانی که بنیان سلطنتش را در خود فرو می برد، راه حل دیگری مورد توجه قرار دهد.(3) شاه مکرراً در مصاحبه های خود با خبرنگاران و گزارشگران خارجی از اقدامات ساواک در سرکوب و از میان برداشتن مخالفانش دفاع کرده و خشم خود را از سئوالاتی که درباره جنایات ساواک می شد، پنهان نمی کرد.(4) شاه معتقد بود برای پیشبرد خواسته های خود ناگزیر است از قدرت نمایی و روشهای خشونت آمیز ساواک بهره برد و معترف بود که برای حفظ حکومت چاره ای جز سرکوب توسط ساواک ندارد.(5) سرکوبهای ساواک از حمایتهای پیدا و پنهان امریکا از حکومت نشأت می گرفت که عنان اختیار برخورد با مخالفان سیاسی حکومت را یکسره به شاه و ساواک سپرده بود. گسترش مبادلات تجاری و اقتصادی و گرایش آشکار شاه به نظامی گری و خرید تجهیزات نظامی فزاینده از امریکا، بیش از پیش بر نقش ساواک در ایجاد امنیت قبرستانی حکومت صحه نهاد. اما مهمترین عامل گرایش رژیم به سوی استبداد بیشتر و نادیده گرفتن حقوق مردم، افزایش چشمگیر و یکباره قیمت نفت در سالهای

ص:382


1- علیرضا ازغندی، پیشین، صص 18 - 22.
2- هوشنگ شهابی و دیگران، نظامهای سلطانی، صص 378 - 383؛ محمدعلی همایون (کاتوزیان)، تضاد دولت و ملت، صص 232 - 234.
3- احسان نراقی، آن حکایتها، صص 121 - 122؛ هایزر، مأموریت مخفی ژنرال هایزر در ایران، صص 64 - 65.
4- مصطفی الموتی، پیشین، ج 4، صص 31 - 32.
5- عبدالامیر فولادزاده، پیشین، ج 2، صص 86 - 87؛ باری روبین، جنگ قدرتها در ایران، صص 98 - 101.

نخست دهة

1350 بود. قریب به اتفاق پژوهشگران افزایش قیمت نفت را عامل اصلی افسارگسیختگی سیاسی حکومت و به تبع آن اعمال خشونت بیشتر توسط ساواک می دانند.(1)

تحلیل گران مسائل ایران تصریح کرده اند که از همان واپسین سالهای دهة 1340 و هم زمان با افزایش عایدات ناشی از افزایش قیمت نفت و توسعه کاذب اقتصادی، فاصله حکومت با مردم روزافزون شد و به دنبال آن ساواک فشار بر مخالفان سیاسی حکومت را افزود.(2) این روند با انحلال احزاب سیاسی حکومت ساخته و تأسیس حزب واحد رستاخیز - 11 اسفند 1353- به اوج رسید. بدین ترتیب فشار حکومت و ساواک به حدی بر مخالفان فزونی یافت(3) که تنها قهر انقلابی مردم توانست پایان بخش آن روزگار تأسف بار باشد.

ساواک و تعقیب مخالفان

ساواک در تعقیب مخالفان سیاسی از اختیارات بسیاری برخوردار بود و هیچ محدودیتی نداشت.(4) ساواک برای تعقیب، مراقبت، بازداشت، نگهداری و بازجویی از مخالفان و متهمان سیاسی امکانات وسیعی در اختیار داشت. گفته می شد علاوه بر تجهیزات لجستیکی، نظامی و دیگر لوازم جاسوسی، در تهران، بیش از 000/10 خانه و مکان امن در اختیار داشت که برای تعقیب و کنترل مخالفان از آن بهره می برد.(5)

ساواک در مراکز حساس و مکانهای پرجمعیت و محل آمد و شد مردم که گمان می رفت محیطی برای موضع گیری، اختفا و رفت و آمد متهمان و مظنونان سیاسی باشد، حضور فعال داشت. ساواک در رستورانها، ایستگاههای قطار و پایانه های اتوبوسرانی، حوزه های علمیه و دانشگاهها و مراکز آموزشی، فرودگاهها، سینماها و مراکز تفریحی و سایر مکانهای عمومی دیگر حضور داشت.(6) تمام تشکلهای فرهنگی و علمی، اصناف، جامعه ورزشکاران، اجتماعات

ص:383


1- جمیله کدیور، رویارویی انقلاب اسلامی ایران با امریکا، صص 24 - 29؛ ریچارد کاتم، پیشین، صص 408 - 409.
2- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 1، صص 207 - 208.
3- شاهرخ وزیری، نفت و قدرت در ایران، صص 395 - 397 و صص 451 - 456.
4- مرتضی مشیر، گوشه هایی از خاطرات من در پنجاه سال اخیر، ص 31.
5- روزنامه کیهان، ش 10673، سه شنبه 14 فروردین 1358، ص 1.
6- سید علی اصغر موسوی عبادی، شهرداران تهران از عصر ناصری تا دولت خاتمی، صص 136 - 137.

کارگری و بازاریان همواره تحت کنترل ساواک بود.(1)

گفته می شد ساواک صدها دستگاه تاکسی و تاکسی سرویس در اختیار دارد که وظایف آنان عمدتاً خبرچینی برای ساواک و ردیابی مخالفان سیاسی حکومت در بین مردم بود.(2) بسیاری از مخالفان و مظنونان سیاسی توسط رانندگان تاکسیهایی که برای ساواک خبرچینی می کردند مستقیماً راهی دفاتر و مراکز ساواک می شدند.(3) از جمله مهمترین مراکزی که ساواک برای شناسایی، ردیابی و مراقبت از مخالفان سیاسی حکومت مأموران بسیاری داشت، آموزش و پرورش بود.(4) اقدامات مراقبتی ساواک در موارد متعدد به حدی به افراط کشیده می شد که حتی مردم بی توجه به مسائل سیاسی کشور نیز، پس از مدتی در سلک مخالفان سیاسی حکومت درمی آمدند. سوءظنهای بی پایه ساواک که در بسیاری موارد موجب دستگیری و شکنجه های مرگبار افراد می شد، شمار مخالفان سیاسی حکومت را روزافزون می ساخت.(5)

کارشناسان و تحلیلگران سیاسی هر بخش ساواک، پس از مطالعه و بررسی گزارشات خام رسیده، رفتار سیاسی مخالفان را جمع بندی می کردند تا برنامه های بعدی ساواک را مشخص کنند. به طور نمونه ساواک برای مراقبت از اعضای جبهه ملی طرح خاصی دنبال می کرد و برای مراقبت از روحانیون و یا اعضای نهضت آزادی طرح دیگری را؛ ضمن اینکه رفتار ساواک با گروههایی که مشی چریکی و نظامی را برگزیده بودند، نوع دیگری بود.

ساواک برای کنترل مخالفان سیاسی حکومت در خارج از کشور نیز طرحهای ویژه ای داشت که با داخل کشور متفاوت بود. البته مراقبت از مخالفان در کشورهای مختلف نیز با توجه به نوع ارتباط بین حکومت ایران با دولت آن کشورها متفاوت بود.

ساواک، مخالفان و مظنونان سیاسی هر یک از احزاب و گروههای سیاسی را درجه بندی می کرد. افراد وابسته به هر یک از گروهها و احزاب سیاسی و نیز کسانی که به آن احزاب دلبستگی نشان داده و هواداریهایی به نفع آن انجام می دادند، توسط ساواک مورد تحلیل و

ص:384


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- مینو صمیمی، پیشین، ص 62.
3- روزنامه کیهان، ش 10645، شنبه 5 اسفند 1357، ص 4.
4- شهید محمدعلی رجایی به روایت اسناد ساواک، صص 60 - 61 و صص 121 - 123.
5- ریشارد کاپوشینسکی، پیشین، صص 185 - 191.

ارزیابی قرارگرفته و نسبت به میزان و نوع مخالفتهایی که با رژیم داشتند، درجه بندی می شدند. ساواک افراد مخالف حکومت را به تفکیک گروههای سیاسی وابسته به آن، به سه درجه طبقه بندی می کرد و اسامی و مشخصات هر یک از افراد را در فهرستی ثبت کرده، پرونده های انفرادی و گروهی ویژه ای برای آنان تشکیل می داد.(1)

علاوه بر مخالفان سیاسی، بسیاری از بستگان و منسوبین مخالفان نیز از فشارها و آزاررسانیهای ساواک در امان نمی ماندند. البته خاطرات مبارزان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی نشان می دهد که ساواک چنانکه باید در ردیابی و شناسایی مخالفان و شگردهایی که برای در امان ماندن از تعقیب ساواک به کار می بستند، چندان موفق عمل نمی کرد.(2)

دستگاه قضایی مقهور ساواک

از جمله مهمترین اقدامات تخریبی حکومت پهلوی از همان آغازین سالهای سلطنت، نقض استقلال قضایی دادگستری بود که در دوره محمدرضا نیز به جدّ دنبال شد و در سالهای دهة 40 و 50 به اوج رسید.(3) هر چند در دهة 1320، نیز چنانکه باید دستگاه قضایی ایران مستقل نبود، اما پس از کودتای 28 مرداد 1332، دستگاه قضایی کشور به سرعت استقلال عمل خود را از دست داد و صرفاً مجری خواسته های شاه شد. در این میان دستگاه اطلاعاتی و امنیتی (فرمانداری نظامی و سپس ساواک) تسلط کاملی بر نظام قضایی داشت.(4) ساواک از همان آغازین سالهای تأسیس بر دادگستری و محاکم قضایی سیطره یافت و نقش اصلی را در انحراف دستگاه قضایی ایفا کرد. ساواک در تمام مراحل بازجویی، تشکیل پرونده و محاکمات بدوی و تجدیدنظر حضور داشت و مداخله می کرد، تا جایی که حتی در جلسات دادگاهها علاوه بر متهمان و کسانی که مورد محاکمه قرار می گرفتند، قضات، وکلا و دیگر دست اندرکاران برگزاری دادگاه نیز سایه سنگین مأموران ساواک را احساس می کردند. آنها می دانستند که صدور هر رأیی از نگاه ساواک دور نمانده و تبعاتی برای آنان خواهد داشت. ساواک در رابطه با پرونده متهمان سیاسی دخالتهای بی پروایی داشت. در خاطرات متهمان

ص:385


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- همان.
3- محمد زرنگ، پیشین، ج 2، صص 48 - 49.
4- همان، صص 115 - 116.

سیاسی دوره محمدرضا پهلوی که احکام قضایی بی پایه و سنگینی برای آنان صادر شده، اشارات مبسوطی به اعمال نفوذ و نقش درجه اول ساواک در تعیین نوع احکام قضایی شده است.(1) دادگاههای فرمایشی بسیاری در سالهای دهة 1340 و 1350، تحت کنترل ساواک برای محاکمه و محکوم کردن متهمان و مخالفان سیاسی به مجازاتهای دلخواه حکومت، تشکیل می شد و ساواک در تعیین میزان و نوع حکم مداخله می کرد.(2) آنچه هیچگاه مورد توجه دادگاهها نبود، ضرورت رعایت حقوق کسانی بود که پرونده سازیهایی برای آنان صورت گرفته و در برابر محاکم قضایی قرار گرفته بودند.(3) مطلعین از روند برگزاری محاکم قضایی تصریح می کنند که دادگاههایی که محاکمه متهمان و مخالفان حکومت را برعهده داشتند، هیچ توجهی به قوانین نمی کردند و «همین قانون [هم] توسط ساواک و با همکاری مستقیم دادگاههای نظامی [و غیره] عملاً زیر پا گذاشته» می شد. بدین ترتیب متهمان هیچ امکانی برای دفاع از خود نداشتند در بسیاری از موارد، فضای عمومی برگزاری جلسات محاکم و دادگاههایی که برای محاکمه متهمان سیاسی برگزار می شد، تحت نفوذ و فشار ساواک، توأم با رعب و وحشت بود و حتی تماشاچیان حاضر در دادگاه نیز از سوی مأموران ساواک تهدید می شدند.

تمام کسانی که درباره آنان سوءظن مخالفت با حکومت می رفت، دستگیر شده و تحت شکنجه های غیرانسانی، اعترافات و اقرارهایی در پرونده های قضایی آنان ثبت می شد.(4) تقریباً تمام مخالفان و مظنونان سیاسی که حداقل یک بار از سوی ساواک دستگیر و روانه زندان شده و به انحاء گوناگون اعترافات دلخواه ساواک از آنان گرفته شده بود، همواره پرونده های قضایی مفتوحی داشتند که هرگاه ساواک تشخیص می داد آنان را دوباره روانه محاکم قضایی می کرد و به جزای دلخواه محکوم می نمود.(5) تمام بازداشت شدگان و متهمان سیاسی به اراده ساواک در دادگاه نظامی محاکمه می شدند و تعیین نوع و میزان محکومیت آنان نیز عمدتاً بسته به رأی ساواک بود. متهمان و بازداشت شدگان سیاسی در موارد بسیاری از دلایل

ص:386


1- عباس سماکار، من یک شورشی هستم، صص 186 - 250؛ اشرف دهقانی، حماسه ی مقاومت، صص 194 - 203.
2- عباس سماکار، پیشین، صص 190 - 250؛ محسن نجات حسینی، بر فراز خلیج فارس، صص 310 - 312.
3- محمد زرنگ، پیشین، ج 2، صص 178 - 181.
4- اسناد نهضت آزادی ایران، ج 9، دفتر 2، صص 256 - 258.
5- شهید محمدعلی رجایی به روایت اسناد ساواک، ص 297.

دستگیری و نوع پرونده ای که برای آنان تشکیل می شد تا هنگام تشکیل دادگاه و قرائت کیفرخواست، اطلاعی نداشتند. ضمن اینکه پس از قرائت کیفرخواست نیز اجازه دفاع از خود را نداشته و نمی توانستند وکیلی برای دفاع از خود برگزینند. ساواک تنها مرجعی بود که متهمان را بازجویی کرده و برای آنان پرونده سازیهای دلخواه را انجام می داد و انحصاراً درباره تکمیل یا ناقص بودن پرونده اظهارنظر می کرد. هنگام تشکیل دادگاه نیز (که معمولاً پس از مدتهای طولانی که گاه چندین سال به طول می انجامید) برای متهمان، وکلای موردنظر ساواک انتخاب می شد و آنان نیز درباره چگونگی دفاع از متهمان، تحت فشار قرار داشتند. علیرغم این که دادگاهها معمولاً غیرعلنی بود، باز هم تحت خواسته ساواک، قضات و مسئولان دادگاه، به ندرت از محتوای پرونده و جرائمی که به متهمان نسبت داده می شد، اطلاع داشتند. چنانکه خواست ساواک بود، متهمان هیچ گاه حق نداشتند برای اثبات حقانیت گفته های خود، شاهد و یا شاهدانی به دادگاه بیاورند. اصولاً دادگاه هیچگاه دلیلی نداشت به اعتبار بازجویی متهمان که تحت شکنجه های ساواک انجام می گرفت، خدشه وارد کند! پس از صدور احکام بدوی، متهمان به ندرت امیدوار بودند که در فرجام خواهی، دادگاه تجدیدنظر حکم صادره را تخفیف دهد. مدارک موجود نشان می دهد که در موارد بسیاری، پس از فرجام خواهی و اعتراض، دادگاه تجدیدنظر حکم دادگاه بدوی را کافی تشخیص نداده و بر میزان آن افزوده است. برخی از متهمان پس از پایان دوران محکومیت نیز باز هم در زندان می ماندند و آزادی خود را باز نمی یافتند.(1) در بسیاری از موارد، احکام قضایی صادر شده درباره مخالفان و متهمان سیاسی، با جرایم ادعایی متهمان تناسب نداشت و صرفاً تحت فشار ساواک، محاکم رأی صادر می کردند.

جرم سیاسی در تمام دوران پهلوی واژه ای ناشناخته بود. در پرونده هایی که ساواک برای متهمان تشکیل داده و آنان را راهی دادگاه می کرد، هیچ اشاره ای به جرم سیاسی و مسائلی از این دست نشده است و اصولاً ساواک و محاکم قضایی آن روزگار چنین مفهوم و واژه ای را به رسمیت نمی شناخته اند. تقریباً در تمام پرونده های قضایی آن دوره، از متهمان و مخالفان سیاسی تحت عنوان مقدمین علیه امنیت کشور و عباراتی مشابه یاد شده است.(2) در بسیاری از

ص:387


1- احمد فاروقی، پیشین، صص 163 - 165.
2- کاظم مقدم، خشونت قانونی، صص 349 - 355؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 7، صص 324 - 325.

موارد، سئوالاتی که از متهمان و مخالفان سیاسی پرسیده می شد با اتهام فرد همخوانی نداشت. همچنین در برخی موارد احکام صادره نیز با محتوای بازجوییها همخوانی و همگونی نداشت و اتهامات واهی موجب تشکیل پرونده های بدون اساس و سپس صدور احکام واهی و بی توجیه می شد.(1) مدتها قبل از آغاز محاکمه متهمان، به دستور ساواک، روزنامه ها و نشریات، مطالب خلاف واقعی درباره متهمان و جرائمی که بدانها نسبت داده شده بود منتشر می کردند تا افکار عمومی در مسیر دلخواه حکومت قرار گیرد و زمینه های پذیرش عمومی محاکمات فراهم شود. در جریان برگزاری جلسات محاکمات نیز، طبق خواسته ساواک، روزنامه ها صرفاً مطالب دیکته شده منتشر می کردند. این گونه اطلاع رسانی سانسور شده و انحرافی، پس از صدور احکام قضایی نیز تا مدتها ادامه می یافت.(2)

ساواک مراقب بود، حقایق دفاعیات و آنچه در دادگاههای (عمدتاً نظامی) محاکمه متهمان و مخالفان سیاسی می گذشت در نشریات داخلی و خارجی درج نشود. با این احوال هر از گاه اخبار و گزارشات تکان دهنده ای درباره برگزاری دادگاههای فرمایشی، توسط رسانه های گروهی و نیز نشریات خارجی منتشر می شد.(3)

ساواک مراقب بود تا قضات در تعیین مجازات برای مخالفان هیچ اغماضی روا ندارند و در جریان فرجام خواهی و تشکیل دادگاه تجدیدنظر نیز، تصریح می کرد که نباید تخفیفی در مجازات تعیین شده قائل شوند.(4)

تنها قضات دادگاه ها نبودند که تحت فشار ساواک، مجازاتهای دلخواه حکومت را درباره متهمان و محاکمه شوندگان صادر می کردند، بلکه وکلای تعیین شده نیز هیچ گاه از تیررس خشم ساواک در امان نبودند. هرگاه وکلا در جریان دفاع از متهمان، سخنی به میان می آوردند که در آن شائبه حمایت از موکلینشان وجود داشت، تحت تعقیب قرار می گرفتند. در موارد متعددی ساواک حتی برای وکلای تسخیری تحت کنترل حکومت نیز پرونده سازی کرده، موجبات محاکمه و مجازات آنان را فراهم آورد.(5)

ص:388


1- جلال آل احمد، نامه های جلال آل احمد، ج 1، صص 223 - 226.
2- همان، صص 192 - 193 و صص 215 - 217.
3- جلال آل احمد به روایت اسناد ساواک، صص 93 - 95.
4- شهید سید اسدالله لاجوردی به روایت اسناد ساواک، صص 294 - 295.
5- درباره جنایت ساواک، صص 133 - 138.

زندانیان سیاسی

بندهای متعددی از زندانهای کشور به زندانیان سیاسی اختصاص داشت. در آن دوره زندانها با همکاری ساواک و شهربانی اداره می شد. شهربانی عمدتاً مسئول امور اداری و نگاهبانی و حفاظت فیزیکی زندانها بود و درباره مسائل حساس امنیتی و نیز ترکیب و بافت کلی زندانیان سیاسی، مذهبی و چریکی، ساواک تصمیم می گرفت. شهربانی معمولاً مجری دستوراتی بود که توسط ساواک درباره زندانیان اخذ می شد.(1) البته اعضای شهربانی رفتار معقول تری نسبت به ساواک با زندانیان داشتند. هرگاه سر و کله مأموران ساواک پیدا می شد، برخورد خشن و اهانت آمیز با زندانیان سیاسی نیز بیشتر می شد. در بسیاری از موارد نیز افراد شهربانی از برخوردهای غیرانسانی ساواک با زندانیان و تبعات سوئی که در اداره و مدیریت زندانها به دنبال می آورد، ناراضی بودند.(2) ساواک مقدر می کرد که هر یک از زندانیان سیاسی در کدامیک از زندانهای کشور محبوس شوند. زندانیان سیاسی که در مخالفت با حکومت پایداری و تعصب بیشتری نشان می دادند، در مناطق بدآب و هوا و زندانهایی که از حداقل امکانات رفاهی، بهداشتی و نظایر آن برخوردار بودند، حبس می شدند و مقررات محدود کننده بسیاری در مورد آنان اجرا می شد.(3) نیز ساواک مُصر بود زندانیانی که به انحاء گوناگون یاریگر دیگر زندانیان بوده و در تسکین آلام و مشکلات زندانیان مؤثر واقع شدند، دوران محکومیت خود را در مکان غیرقابل دسترس تری بگذرانند. علاوه بر اینها ساواک مراقب بود زندانیانی که افکار و عقاید ضدحکومتی آنان می توانست زندانیان دیگر را تحت تأثیر قرار دهد در مکان دورتری نگاهداری شوند.

از جمله مهمترین اقدامات ساواک در زندانها، ایجاد اختلاف و چنددستگی میان زندانیان سیاسی - مذهبی بود. در اسناد ساواک نیز صراحتاً به ضرورت ایجاد اختلاف بین زندانیان سیاسی اشاره شده است.(4) گاه اتفاق می افتاد که ساواک برای تحت فشار قرار دادن زندانیان سیاسی، آنان را مدتی در جمع زندانیان غیرسیاسی (نظیر قاچاقچیان، چاقوکشان، اراذل و اوباش) محبوس می کرد.

ص:389


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- محمدعلی عمویی، پیشین، صص 363 - 367.
3- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
4- همان.

ساواک معمولاً در زندانها و در جمع زندانیان سیاسی، افرادی به عنوان نفوذی و در پوشش زندانی سیاسی جای می داد تا اخبار داخل زندان و رفتار و گفتار زندانیان سیاسی و ارتباطات آنان را گزارش کنند.(1) ساواک معمولاً برای ملاقات بستگان با زندانیان سیاسی محدودیت ایجاد می کرد و مراقب بود زندانیان سیاسی در شهرها و مناطقی دور از محل سکونت خود و بستگانشان محبوس شوند تا امکان ملاقاتها به حداقل برسد.

ساواک در برخی موارد ملاقات کنندگان را احضار کرده و از آنها بازجویی می کرد.(2) ساواک مکاتبات و نامه های زندانیان سیاسی با خارج از زندان را کنترل می کرد و هرگاه لازم می دانست از ارسال مکاتبات به آدرسهای تعیین شده خودداری می کرد. ضمن اینکه در مواردی متعدد مراسلات بستگان و دوستان و منسوبان زندانیان نیز از سوی ساواک ضبط شده و به دست زندانیان نمی رسید.

از جمله مسائلی که هر از گاه و به مناسبتهای مختلف نظیر جشن تاجگذاری، تولد شاه و غیره رخ می داد، عفو گروهی از زندانیان بود؛ دربارة زندانیان سیاسی، تنها ساواک تشخیص می داد که چه وقت مشمول عفو شاه قرار گیرند. زندانیان سیاسی که از مخالفت با حکومت عدولی نداشتند، مشمول عفو نمی شدند. ساواک هنگام عفو زندانیان سیاسی، تلاش می کرد تا از این واقعه به نفع حکومت بهره برد. به دستور ساواک، نشریات و رسانه های گروهی به مدیحه سرایی از عنایات شاهانه می پرداختند. از اواسط دهة 1340 به بعد و گسترش مخالفتهای سیاسی، تعداد دستگیریها و محبوسین سیاسی روزافزون شد و حکومت ساخت و بهره برداری از زندانهای جدید و بزرگتر را مورد توجه قرار داد. در سالهای پایانی دهة 1340 و اوایل دهة 1350، چندین زندان جدید و بزرگ در کشور مورد بهره برداری قرار گرفت.(3) با بهره برداری از زندانهای جدید و بزرگ که با امکانات و تجهیزات مدرنی نیز آراسته شده بود، تعداد زندانیان سیاسی از مرز چند ده هزار تن گذشت. در سالهای نخست دهه 1350 زندانهای کشور مملو از بازداشت شدگان سیاسی بود. هم زمان با شکوفایی دستاوردهای تمدن بزرگ و انقلاب سفید شاه و ملت! تعداد زندانیان سیاسی به چندین هزار تن بالغ می شد.(4) در تمام

ص:390


1- همان.
2- محمدعلی عمویی، پیشین، ص 241.
3- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
4- محمدعلی عمویی، پیشین، صص 420 - 421.

سالهای دهه های 40 و 50ش. زندانیان سیاسی تحت فشارهای جسمی و روحی ساواک و نیروهای شهربانی بودند. کسانی که در برابر حکومت ایستادگی بیشتری نشان می دادند، بیش از دیگران مورد خشم و کینه ساواک قرار می گرفتند. تا واپسین ماههای سال 1355 و اوایل سال 1356، زندانیان سیاسی در زندانهای تحت سلطه ساواک فشارهای عدیده ای تحمل می کردند. اما با آغاز حرکتهای دوران انقلاب، در فضای زندانهای کشور به تدریج گشایشی به وجود آمد و تحت فشار افکار عمومی، ساواک روش ملایم تری در پیش گرفت. البته این اقدامات در درجه اول برای جلوگیری از گسترش ناآرامیهای سیاسی صورت می گرفت.

گزارشات بر جای مانده از کمیته های تحقیق سازمانهای حقوق بشری نیز نشان می دهد که ساواک طی سالهای دهة 1340 و 1350 نسبت به زندانیان سیاسی به اقدامات خشنی دست زده است. چنانکه از گزارش کمیته صلیب سرخ بین المللی نیز برمی آید مأموران این کمیته در بازدید از زندانهای آن دوره (به رغم تمام تمهیداتی که ساواک برای جلوگیری از مصاحبه و رودررویی زندانیان آسیب دیده در اثر شکنجه ها به کار می برد) با تعدادی از زندانیان سیاسی مصاحبه کرده بودند که آثار و علایم شدید ناشی از شکنجه در نقاط مختلف بدن آنها دیده می شد و زخمهای موجود در بدن آنها حاکی از بدرفتاریهای شدید و شکنجه های غیرانسانی ساواک بود. کمیته بین المللی صلیب سرخ تأکید کرد که در طول سالهای حکمرانی بدون رادع و مانع ساواک در زندانهای کشور، بسیاری از زندانیان سیاسی به انحاء گوناگون مجبور به نوشتن ندامت نامه شده اند. صلیب سرخ جهانی همچنین تأکید کرد که برخی از زندانیان سیاسی بر اثر شکنجه های مرگبار ساواک در زندان و یا بیرون از زندان جان خود را از دست داده و به قتل رسیده اند. صلیب سرخ تصریح کرد که مأموران ساواک زندانیان سیاسی را تحت فشار قرار داده اند تا در برخورد با نمایندگان این سازمان سخنی در مخالفت با حکومت و شکنجه هایی که متحمل شده اند بر زبان نیاورند و نمایندگان صلیب سرخ نیز از سوی مأموران ساواک به زودباوری متهم شده اند. نمایندگان صلیب سرخ تأکید کرده اند که تقریباً تمام کسانی که با اتهامات سیاسی، سالهایی از عمر خود را در زندانهای رژیم پهلوی سپری کرده اند، بارها توسط ساواک تحت شکنجه های غیرانسانی جسمی و روحی قرار گرفته اند. صلیب سرخ تأکید کرد که زندانیان سیاسی در تمام دوران حضور در زندان، نسبت به جان خود در ترس و هراس به سر می برده اند. این سازمان تأکید کرد که بسیاری از زندانیان سیاسی، پس از پایان دوران محکومیت، هنوز آزادی خود را بازنیافته اند.

ص:391

نمایندگان صلیب سرخ اذعان داشتند که در طول سالهای دهة 1340 و 1350 از سرنوشت بسیاری از زندانیان سیاسی اطلاع دقیقی به دست نیامده و آشکار نشده که این افراد در کدام مناطق زندانی هستند. صلیب سرخ همچنین از بازداشتهای غیرقانونی خبر می دهد که در سالهای ریاست نصیری بر ساواک انجام می شد و با بازجوییها و شکنجه های مرگبار جسمی و روحی تشکیل پرونده های خلاف واقع همراه بود. در این گزارش به وجود دهها سلول و زندان غیرقانونی و ناشناخته اشاره شده که تحت سیطره ساواک و به دور از چشم ناظران بین المللی و حتی مراجع دولتی و حکومتی در شهرهای مختلف ساخته و برای بازداشت، بازجویی، شکنجه و پرونده سازی و حبس مخالفان سیاسی حکومت بهره برداری می شد. بر اساس گزارشات صلیب سرخ، برخلاف تمام اصول و قوانین بین المللی، بازداشت موقت متهمان سیاسی معمولاً ماههای طولانی ادامه یافته است.(1) اسناد موجود نشان می دهد که ساواک و سایر مراجع قضایی گزارشهای صلیب سرخ جهانی را درباره نقش ساواک پذیرفته بودند. اداره دادرسی نیروهای مسلح طی گزارشی در اسفند 1356 تأیید کرد که: 1- ساواک تنها مرجع مختار درباره صدور حکم بازداشت تمام کسانی بوده که مظنون و یا متهم به مخالفت با رژیم پهلوی بوده اند. 2- ساواک در بازرسی از منازل و نیز بازجویی، شکنجه و پرونده سازی برای آنان نقش درجه اول داشته است. 3- ساواک متهمان سیاسی را به هنگام محاکمه در دادگاهها از داشتن وکیل و یا وکلای مستقل منع می کرده است. 4- در تمام سالهای دهة 1340 و 1350، بازداشتهای غیرقانونی و در عین حال طولانی بسیاری توسط ساواک صورت گرفته است. 5- افراد بسیاری به اتهامات واهی، ماهها و بلکه سالهای طولانی بدون اینکه پرونده اتهامی آنان مطرح و در دادگاه صالحه ای مورد بررسی قرار گیرد، در بازداشت موقت مانده اند.(2)

نهضت آزادی ایران

نهضت آزادی ایران که در اعتراض به مسالمت جوییها، ارتباطات مشکوک، بی توجهی به شعائر مذهبی و بی انگیزگی رهبران جبهه ملی دوم در اردیبهشت 1340 از درون این تشکل

ص:392


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- همان.

تقریباً ناهمگون انشعاب کرده و پای به عرصه وجود گذاشت، در تمام سالهای دهة 40 و 50ش. نسبت به جبهه ملی مشی قاطع تری در مبارزه با رژیم پهلوی در پیش گرفت. هر چند این تشکل سیاسی چندان گسترش نیافت و طرفداران، اعضا و هواداران آن در کشور چندان پرشمار نبودند، اما ساواک برای جلوگیری از گسترش فعالیتهای آن تمهیدات قابل اعتنایی اندیشید. هر چند نهضت آزادی ایران صبغة دینی - مذهبی داشته و در مبارزات خود با رژیم پهلوی نیز بر حفظ این شعائر تأکید می کرد، اما همواره با سایر گروههای اسلام گرا فاصله معناداری داشت. نهضت آزادی با علما و روحانیون مخالف رژیم پهلوی که به رهبری امام خمینی به مبارزه با رژیم برخاسته بودند، به رغم برخی ارتباطات، چندان همکاری فکری - فرهنگی و مبارزاتی نداشت.

رهبران و برخی از اعضای برجسته و فعال نهضت آزادی ایران طی سالهای 1341 - 1342 توسط ساواک دستگیر، بازداشت و پس از پرونده سازیها که در مواردی با شکنجه های جسمی و روحی نیز همراه بود به زندانهای طولانی محکوم شدند و سالها در زندانهای تحت سیطره ساواک عمر سپری کردند.(1)

به دنبال دستگیریهای سالهای 1341 - 1342ش. دیگر شاهد فعالیت انسجام یافته ای از نهضت آزادی ایران نیستیم. با دستگیری رهبران نهضت آزادی توسط ساواک، تنها بقایا و اعضای درجه دوم این تشکل به صورت پراکنده، هواداریهایی از مشی نهضت آزادی در مخالفت و مبارزه با حکومت می کرد. این اعضا و هواداران پراکنده نیز معمولاً تحت کنترل ساواک قرار داشتند و در مخالفت با حکومت چنانکه باید سرسختی و ایستادگی نشان نمی دادند. ساواک نیز برای بسیاری از اعضای خارج از زندان نهضت آزادی، پرونده های گشوده ای داشت و آنان را در نگرانی نگه می داشت. ساواک جلسات خصوصی طرفداران نهضت آزادی را تحت کنترل داشت و مأموران نفوذی ساواک از آن اطلاع کافی داشتند. هرگاه ساواک احساس می کرد در فعالیتهای ضدحکومتی اعضای نهضت آزادی و هواداران آن اندک جنب و جوشی به وجود آمده، با دستگیری و تهدید تعدادی از اعضای مهم، فعالیتهایش را به رکود می کشاند.(2)

ص:393


1- همان.
2- همان.

ساواک در گزارشاتی که در اواسط دهة 1340ش. دربارة تعلقات فکری - سیاسی و مذهبی نهضت آزادی ایران تهیه کرده، آنان را افرادی مقید به حفظ شعائر و مقررات دینی و اسلامی ارزیابی کرده(1) که در میان برخی گروههای سیاسی - مذهبی دیگر نظیر دانشجویان و انجمنهای اسلامی دانشگاهها در داخل و خارج کشور هوادارانی دارند.(2) از جمله کسانی که از همان آغاز تشکیل نهضت آزادی ایران از آن حمایت کرد آیت الله سید محمود طالقانی بود که به دلیل پایمردی در مبارزه با حکومت، سالهای طولانی در زندان به سر برد. ساواک در داخل و خارج از زندان کنترل شدیدی بر او داشت و، وی تا واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی، هنوز آزادی خود را بازنیافته بود.(3)

از جمله اقدامات ساواک برای کنترل و تضعیف نهضت آزادی ایران، دامن زدن به اختلافات آن با جبهه ملی بود. این اقدام ساواک تا حد زیادی مؤثر واقع شد و این دو تشکل درباره مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی روز مواضع متفاوتی اتخاذ کردند و ساواک در سالهای بعد در کنترل آنان با مشکل جدی روبرو نشد.

هر چند ساواک در جلوگیری از فعالیتهای ضدحکومتی نهضت آزادی ایران موفقیتهای قابل اعتنایی کسب کرده و مانع از فعالیت منسجم و خطرآفرین آن بر ضد رژیم پهلوی گردید، اما چنانکه مطلوب رژیم بود نتوانست از ادامه فعالیت هر چند کم هواداران و اعضای آن در گوشه و کنار کشور جلوگیری کند. افراد و گروههای طرفدار این تشکل، در برخی مناطق کشور به طور پراکنده و غیرمنسجم، به اعتراضات، انتقادات و مخالفتهای خود با ساواک و حکومت ادامه می دادند و با برگزاری برخی جلسات خصوصی و نظایر آن، پرونده نهضت آزادی را در ساواک همواره گشوده نگه می داشتند. این عده در وقایع سیاسی دوران انقلاب که به سقوط نهایی رژیم پهلوی انجامید، فعال شدند.(4)

جبهه ملی

ساواک برای جبهه ملی پرونده مستقلی تشکیل داده بود: 1- پرونده کلی 2- پرونده

ص:394


1- همان.
2- همان.
3- برای کسب اطلاعات بیشتر بنگرید به ! آیت الله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک، دو جلد.
4- جلال الدین فارسی، زوایای تاریک، صص 110 - 111.

فعالیت 3- پرونده قدرت و امکانات جبهه ملی 4- پرونده انتشارات و تحقیقات 5- ارتباط جبهه ملی با سایر گروهها و تشکلها.(1)

اداره کل سوم ساواک طی بخشنامه ای به تمامی ساواکهای کشور دستور داده بود هنگامی که در مکاتبات و یا گزارشات خود به عنوان جبهه ملی اشاره می کنند، از واژه «جبهه به اصطلاح ملی سابق» برای اعضای پراکنده و فروپاشیده این جبهه در داخل کشور و نیز از واژه «جبهه به اصطلاح ملی» برای این تشکل در خارج از کشور استفاده کنند. هدف این بخشنامه - آذر 1347 - تحقیر موقعیت جبهه ملی بود تا چنین وانمود شود که جبهه ملی برخلاف عنوانی که دارد در راستای اهداف ملی گام برنمی دارد. تشکیلات جبهه ملی طی دو سه سالی که از آغاز ریاست نصیری بر ساواک سپری می شد، در داخل کشور تقریباً از هم پاشیده و طرفداران و اعضای آن در گوشه و کنار کشور پراکنده بودند.

ساواک طی سالهای 1341 - 1342 جبهه ملی دوم را تحت فشار قرار داد و از اواسط سال 1342، با گسترش اختلاف درونی بین رهبران و اعضای فعال آن، دیگر امکانی برای ادامه فعالیت جبهه ملی دوم متصور نیست. پس از آزادی تدریجی رهبران و طرفداران جبهه ملی - اواسط سال 1342 - که احساس می شد در مصالحه با ساواک انجام گرفته، اللهیار صالح رهبر جبهه ملی، سیاست صبر و انتظار را پیشه خود ساخت. بدین ترتیب با فروپاشی جبهه ملی دوم، برخی اعضای آن تلاش کردند تا با بازسازی جبهه ملی، فعالیت آن را ادامه دهند. این در حالی بود که تمام شواهد و قراین موجود نشان می داد که ساواک بر تمامی زیر و بم تشکیلات جبهه ملی نفوذ یافته و روند فروپاشی و اضمحلال حیات جبهه ملی دوم را حساب شده دنبال کرده است.(2) ساواک از تمام ارتباطات درونی اعضای جبهه ملی و نیز روابط و تماسهای پیدا و پنهان آنان با دیگر تشکلهای سیاسی و موضعی که در قبال تحولات جاری کشور در پیش گرفته اند، آگاه بود.(3) فعالیت جبهه ملی دوم از اواسط سال 1342 متوقف شده و به پایان راه رسید. ساواک خرسند بود که در جریان قیام 15 خرداد 1342، توانسته است اعضا و رهبران جبهه ملی دوم را از تأیید و حمایت قیام روحانیون بر ضد حکومت، دور نگه دارد.(4)

ص:395


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- همان.
3- همان.
4- جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 164.

ساواک توانست بقایای جبهه ملی را طی تابستان 1342 منزوی ساخته(1) و بین رهبران اعضای جبهه ملی و طرفداران آن اختلافاتی حل ناشدنی به وجود آورد. روحانیون، علما و بسیاری از مخالفان سیاسی - مذهبی حکومت نیز نسبت به جبهه ملی بدبین و بی اعتماد شدند.(2) اسناد موجود نشان می دهد که ساواک طی ماههای پایانی سال 1342، از بحرانی که سرانجام جبهه ملی دوم را به سقوط کشانیده بود، ابراز رضایت و خرسندی می کرد.(3) گزارشات ساواک نشان می دهد که برخی از اعضای پراکنده جبهه ملی قصد داشتند با نزدیک شدن به امام خمینی، در میان مخالفان سیاسی حکومت وجهه ای کسب کنند.(4) در اردیبهشت 1343 ساواک از گسترش بیشتر اختلاف بین رهبران و اعضای برجسته جبهه ملی دوم سابق خبر می دهد. اعضای به اصطلاح تندرو و افراطی جبهه ملی، گروه میانه رو را به دلیل نقشی که در اضمحلال جبهه داشته اند، شماتت کرده و خواستار تجدید فعالیت جبهه ملی شده بودند. ساواک تلاش می کرد در قبال موضع گیریهای گروه تندرو، از گروه میانه رو که ارتباطاتی هم با ساواک داشتند حمایت کرده و نهایتاً هر دو گروه متخاصم را تضعیف کند. از سوی دیگر، ساواک گروه تندرو را بدنام کرده و با نفوذ در میان آنان، موجبات تفرقه و اختلاف درونی آنان را شدت بخشید.(5) ساواک تلاش می کرد روابط اعضای جبهه ملی را با دکتر مصدق که در احمدآباد به سر می برد و با دیگر هوادارانشان در داخل و خارج تیره کرده، جوّی توأم با بی اعتمادی ایجاد کند.(6) اخبار روابط و تماسهای پیدا و پنهان برخی اعضای جبهه ملی با سفارت امریکا در تهران، در اندک مدتی توسط مأموران سیا به اطلاع ساواک می رسید و این موضوع بیش از پیش ساواک را در تعقیب و مراقبت از اعضای جبهه ملی فروپاشیده دوم یاری می داد.(7) از اواخر سال 1343، با پادرمیانی و تلاش پیگیر دکتر مصدق، اقداماتی برای بازسازی جبهه ملی و تشکیل جبهه ملی سوم با حضور برخی احزاب و تشکلهای همسو صورت گرفت و پس از مدتی کوتاه نیز جبهه ملی سوم اعلام موجودیت کرد. اما چنانکه باید

ص:396


1- همان، ص 165.
2- همان، صص 166 - 168.
3- همان، ص 170.
4- همان، ص 171.
5- همان، صص 176 -180.
6- همان، ص 182.
7- همان، ص 183.

نتوانست انسجام درونی خود را حفظ کند و عمر جبهه ملی سوم با تشدید اختلافات، به زودی به سر آمد. مدت کوتاهی بعد، طرح تشکیل جبهه ملی چهارم نیز با ناکامی روبرو شد. بدین ترتیب تا ماههای میانی سال 1344 تمام این تلاشها به پایان راه رسید. البته ساواک در جلوگیری از شکل گیری و ادامه فعالیت جبهه های ملی که متناوباً تأسیس می شد، نقش قابل توجهی داشت.(1) ساواک طی سال 1343، بارها اعضا و هواداران فعال جبهه ملی را احضار و نسبت به ادامه فعالیتهای آنان هشدار می داد و از آنان می خواست دانشجویان هوادار جبهه ملی را در داخل و خارج کشور از مخالفت با حکومت بازدارند.(2)

در اواسط سال 1344، بسیاری از رهبران و اعضای برجسته جبهه ملی معتقد بودند که در شرایط ادامه سرکوبهای ساواک، دیگر امکانی برای ادامه فعالیت جبهه ملی و طرفداران آن وجود ندارد و چاره ای جز در پیش گرفتن سیاست صبر و انتظار ندارند.(3) با دستگیری و بازداشت بسیاری از اعضای فعال جبهه ملی در شهریور 1344، فشار بر اعضا و هواداران پراکنده این تشکل بیش از پیش افزایش یافت. ساواک برای جلوگیری از هرگونه مخالفتی توسط اعضای جبهه سابق ملی، برای بسیاری از آنان پرونده سازیهایی کرده و از آنان تعهد پرهیز از مخالفت با رژیم پهلوی گرفته بود تا هرگاه کمترین مخالفتی از سوی آنان دیده شود، بلادرنگ دستگیر و راهی زندان شوند. دهها تن از رهبران و اعضای برجسته جبهه ملی که طی سالهای 1341 - 1342 دستگیر و سپس آزاد شده بودند، نزد ساواک پرونده های قضایی گشوده داشتند.

مأموران و نمایندگیهای ساواک در اروپا و امریکا نیز، تشکیلات و اعضای فعال جبهه ملی را در خارج از کشور تحت کنترل داشتند. افراد نفوذی ساواک، اطلاعات بسیاری از ساختار تشکیلاتی، ارتباطات، اعضای فعال، کادر رهبری و شیوه و روند مخالفت آنان با رژیم در اختیار این سازمان قرار می دادند. اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که ساواک از تشکیلات و فعالیت جبهه ملی در خارج از کشور اطلاع کافی داشت.(4)

در اواخر دهة 40 دیگر جبهه ملی تشکلی خطرآفرین برای ساواک و رژیم محسوب

ص:397


1- همان، صص 190 - 191.
2- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 2، بخش 1، صص 319 - 320.
3- همان، بخش 1، صص 391 - 393.
4- جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 199 - 201.

نمی شد و مأموران ساواک مخالفت خوانیهای پراکنده و گاه و بیگاه برخی از اعضا و طرفداران این تشکل را به سرعت خاموش می کردند.(1) ارزیابی ساواک این بود که در تحرکات سیاسی ضدحکومتی، دیگر طرفداران جبهه ملی نقشی برعهده ندارند و اعضای پراکنده این تشکل - ناتوان تر از هر زمان دیگر - امکان هرگونه ابراز مخالفت با حکومت را از دست داده اند.(2) اجزای پراکنده جبهه ملی نیز در برخی نشستهای خصوصی، آشکارا از ابراز هرگونه مخالفت با حکومت تبری می جستند. مأموران و گزارشگران نفوذی ساواک طی گزارشات خود، از به بن بست رسیدن جبهه ملی در مبارزه با رژیم پهلوی در پایان دهة 1340 و اوایل دهة 1350 سخن به میان آورده اند.(3) در همین زمان برخی طرفداران سابق جبهه ملی با حکومت و ساواک ارتباط داشتند و حکومت به بعضی از آنان پستهای حساس در حد وزارت واگذار کرد. از جمله مهمترین این افراد، دکتر فریدون مهدوی بود که سالها در جبهه ملی عضویت داشت و سپس وزیر بازرگانی کابینه هویدا شد.(4)

از جمله اقدامات ساواک، مراقبت از تبعیدگاه مصدق در احمدآباد بود که از همان آغازین روزها تا پایان عمر او - اسفند 1345 - ادامه داشت.(5) هنگامی که مصدق درگذشت، ساواک تدابیر امنیتی شدیدی برای جلوگیری از هرگونه مخالفتی اندیشید و از شرکت طرفداران وی در مراسم تدفین و خاکسپاری جلوگیری کرد.(6) بسیاری از کسانی که برای مصدق ابراز احساسات کردند، تحت تعقیب ساواک قرار گرفتند و حتی آیت الله زنجانی که در مراسم تدفین وی نماز میّت خوانده بود، «از همانجا دستگیر شد و به زندان رفت». ساواک به اعضا و طرفداران جبهه ملی و نهضت آزادی و دیگر کسانی که به مصدق ارادت داشتند، هشدار داد که از صدور اعلامیه در بزرگداشت و رثای وی پرهیز کنند.(7)

برخی از رهبران و چهره های برجسته جبهه ملی دوم متهم بودند که با ساواک ارتباط دارند و به عنوان نفوذی ساواک، اخبار و اطلاعات مربوط به این جبهه را در اختیار آن سازمان

ص:398


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 3، بخش 2، صص 27 - 28.
2- جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 218.
3- همان، ص 219 و ص 224.
4- همان، صص 225 - 227.
5- اسناد نهضت آزادی ایران، ج 2، صص 28 - 29.
6- غلامحسین مصدق، در کنار پدرم مصدق، صص 154 - 155.
7- حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 212 - 213.

قرار می دهند.(1) نفوذیهای ساواک در پوششهای مختلف، به تشکیلات، مجموعه فعالیتها و رفتارهای جبهه ملی و طرفداران آنها دسترسی داشتند و ساواک به مدد همکاری آنان، در مراقبت و تحت تعقیب قرار دادن افراد موفق عمل می کرد.(2) در اسناد ساواک نیز به ارتباط و همکاری برخی اجزای مؤثر جبهه ملی با آن سازمان اشاراتی شده است.(3) البته گفته شده که برخی از این افراد مستمریهای منظمی از ساواک دریافت می کردند.(4) اسناد سفارت امریکا نیز ادامه روابط برخی از اعضای جبهه ملی را با ساواک تا واپسین روزهای عمر رژیم در بهمن 1357، تأیید می کند.(5)

کانون نویسندگان

مقدمات تشکیل و فعالیت کانون نویسندگان ایران به واپسین روزهای سال 1346 باز می گردد. در این برهه با کارگردانی و مدیریت فرح پهلوی، مقدمات برگزاری کنگره ای تحت عنوان «کنگره نویسندگان و شعرا و مترجمان» در حال شکل گیری بود. در این میان تعدادی از نویسندگان، شعرا و ادبای کشور طی بیانیه ای با اشاره به عدم وجود حداقل آزادیهای سیاسی - اجتماعی در کشور، برگزاری چنین کنگره ای را عبث شمرده و تصریح کردند که در شرایط خفقان سیاسی - اجتماعی موجود، در این کنگره شرکت نمی کنند و مداخله حکومت در امر فرهنگ و کار اهل قلم و اندیشه را در راستای اعتلای اندیشه و تفکر ارزیابی نمی کنند.(6) در همان زمان، ساواک گزارش داد که در مقابله با برگزاری کنگره حکومتی تحت مدیریت فرح، گروهی از نویسندگان و اهل قلم کشور درصدد هستند کنگره ای مستقل تشکیل دهند. به همین دلیل سرهنگ ناصر مقدم مدیر کل اداره سوم از ساواک تهران خواست تا درباره تلاش نویسندگان و چند و چون قضایا تحقیقاتی کند.(7) در 30 اردیبهشت 1347 ساواک گزارش داد که به همت گروهی از نویسندگان و شعرا و اهل قلم مخالف حکومت، تشکلی

ص:399


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 22، صص 25 - 27.
2- لطف الله میثمی، پیشین، ج 1، صص 211 - 212.
3- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 4، ص 305.
4- رسول مهربان، بررسی مختصر احزاب بورژوازی، صص 182 - 183.
5- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 27، صص 96 - 99.
6- کانون نویسندگان ایران به روایت اسناد ساواک، صص 1 - 2.
7- همان، صص 3 - 5.

تحت عنوان «کانون نویسندگان ایران» اعلام موجودیت کرده و از مأموران خود خواست تا با نفوذ در مجامع و جلسات آن، اطلاع دقیق تری از اهداف، تشکیلات، اعضای شرکت کننده و دیگر مسائل آن در اختیار قرار دهند.(1)

در 29 خرداد 1347 ساواک با اشاره به پیشینه سوء بسیاری از اعضای کانون جدیدالتأسیس نویسندگان ایران از تلاش کادر رهبری آن برای ثبت این تشکل در اداره ثبت شرکتها جلوگیری کرد.(2) در تیر 1347، نصیری با اشاره به پیشینه اکثر اعضای تشکیل دهنده کانون نویسندگان ایران و مخالفتهایی که با حکومت داشتند، دستور داد از هر راه ممکن به موجودیت آن پایان داده شود.(3) مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ و هنر وقت نیز با ارسال نسخه ای از اساسنامه کانون نویسندگان ایران به ساواک، درباره امکان یا عدم امکان فعالیت این تشکل استعلام کرد(4) و در 17 شهریور 1347 ساواک با اشاره به مخالفت بسیاری از اعضای این تشکل با رژیم پهلوی، موافقت با تأسیس و فعالیت آن را به مصلحت ندانسته، خواستار جلوگیری از تشکیل آن شد.(5) به رغم مخالفت رسمی با تشکیل کانون نویسندگان و اعمال فشارهای ساواک، این کانون به فعالیت خود ادامه داد، به همین دلیل ساواک برای جلوگیری از گسترش آن درصدد برآمد در این تشکل نفوذ کند.(6) هر چند ساواک نتوانست از توقف کامل فعالیتهای کانون نویسندگان ایران جلوگیری کند، اما شواهد نشان می دهد که در جلوگیری از گسترش فعالیتهای آن موفقیتهایی به دست آورده و مأموران نفوذی ساواک فعالیتهای اعضای آن را تحت مراقبت داشتند.(7)

طی سال 1349، ساواک بیش از پیش بر کانون نویسندگان سخت گرفت. در شهریور همان سال، تعدادی از اعضای برجسته و مؤثر آن دستگیر و راهی زندان شدند.(8) در همان حال، ساواک بر تعداد مأموران نفوذی و خبرچینان خود در کانون نویسندگان ایران افزود و نیز

ص:400


1- همان، صص 10 - 11.
2- همان، ص 24.
3- همان، صص 28 - 29.
4- همان، صص 38 - 40.
5- همان، صص 50 - 51 و صص 84 - 85.
6- همان، صص 92 - 93.
7- همان، ص 127.
8- همان، ص 169.

درصدد برآمد با برخی از چهره های اثرگذار کانون ارتباط برقرار کند.(1) در سالهای نخستین دهة 1350 نیز ساواک از مجموعه فعالیتهای کانون نویسندگان ایران مراقبت می کرد، اما با گسترش تدریجی حرکت انقلابی مردم، کانون نویسندگان نیز به تدریج خود را از مراقبتهای ساواک رهایی بخشیده و با صدور اعلامیه های متعدد به مخالفت با رژیم پهلوی شدت بخشید.(2) برگزاری جلسه بحث و گفتگو و شب شعر از جمله مهمترین اقدامات کانون نویسندگان ایران در اواسط سال 1356 بود.(3) با این احوال گزارشات ساواک نشان می دهد که در همان دوران انقلاب نیز برخی اعضای کانون نویسندگان، ارتباطاتی با ساواک داشته و برای حل مشکلات خود به ملاقات برخی مقامات مسئول ساواک تمایل نشان می دادند. ساواک مشتاق بود با نفوذ روزافزون در کانون نویسندگان و ارتباط با برخی از اعضای آن، از رفتار و موضع گیری کانون در برابر رژیم اطلاع یابد.(4) حرکت مردم باعث شد که ساواک به تدریج بسیاری از زندانیان سیاسی و از جمله برخی از اعضای زندانی کانون نویسندگان را در نخستین ماههای سال 1357 از زندان آزاد کند.(5)

حزب زحمتکشان ملت ایران

حزب زحمتکشان ملت ایران که در واپسین سالهای دهة 1320 توسط مظفر بقایی تأسیس شد، در دوران حیات خود کارنامه قابل اعتنایی در مخالفت با رژیم پهلوی ندارد. در دوران نخست وزیری مصدق، بقایی و حزب او عملاً در صف حمایت از دربار و کودتا جای گرفتند. طی دهة 1330ش. نیز فعالیت قابل اعتنایی از این حزب دیده نمی شود. دکتر بقایی روابط خود را با دربار، دولتهای پس از کودتا و برخی مدیران و دست اندرکاران ساواک حفظ کرد و به ویژه، با سرلشکر حسن پاکروان دوستی نزدیک و دیرپایی داشت. در طول دوران مبارزات روحانیون و علما با حکومت پهلوی طی سالهای 1341 - 1343، حزب زحمتکشان اقدام مهمی نکرد و به دلیل ارتباطات مشکوک بقایی با حکومت و ساواک، مخالفان حکومت،

ص:401


1- همان، ص 180.
2- همان، ص 235.
3- همان، صص 239 - 240.
4- همان، ص 330.
5- همان، ص 410.

او و حزبش را تابعی از سیاستهای رژیم ارزیابی کردند. طی سالهای پس از قیام 15 خرداد و در تمام دهة 1340 و 1350، بقایی و حزبش در مجموعه تحولات سیاسی، اجتماعی کشور تقریباً هیچ نقشی نداشتند و ساواک نیز به رغم برخی مراقبتهای گاه و بیگاهی که از اجتماعات چند ده نفری آنان در نشستهای خصوصی و نظایر آن می کرد، هیچ گاه برای این تشکل علی الظاهر سیاسی، اهمیتی قائل نشد. هر چند حزب زحمتکشان نیز نظیر دیگر گروههای سیاسی در ساواک پرونده ای مجزا و مستقل داشت، اما اعضای بسیار اندک این حزب که جز تمجید و تحسینهای سراسر اغراق آمیز از بقایی به ندرت وظیفه دیگری داشتند، هیچ گاه به طور جدی، انرژی و امکانات ساواک را مصروف مراقبت از خود نساختند.(1) فرصت طلبیهای گاه و بیگاه بقایی نیز در برخی سخنرانیهای تند علیه افراد و رجال وابسته به حکومت، هیچ گاه توجه حکومت و نیز مخالفان آن را به خود جلب نکرد. مخالفان حکومت در وابستگی و ارتباطات نزدیک او با ساواک کمتر تردید نشان می دادند. ساواک تصریح می کند که حزب زحمتکشان هیچ فعالیت ضدحکومتی در داخل و خارج کشور ندارد و ملاقاتهای آنان به صحبتهای دوستانه و تفننی سپری می شود. ساواک اذعان دارد که حزب زحمتکشان هیچ گونه ارتباط تشکیلاتی، سیاسی و غیره با دیگر تشکلهای سیاسی - اجتماعی کشور ندارد. مهم تر از آن، از نگاه ساواک این حزب هیچ نفوذی در بین مردم نداشت و رو به زوال بود. ساواک پیش بینی می کرد که حزب زحمتکشان طی ماههای بعد نیز نتواند موقعیت متزلزل و غیرقابل اعتنای خود را ولو بسیار اندک بهبود بخشد.(2)

در آستانه سقوط رژیم پهلوی، حزب زحمتکشان تلاش بسیاری داشت تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی مورد عنایت رهبران انقلاب قرار گیرد، اما موفق نشد.

جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران

سابقه فعالیت جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران که رهبری آن را خلیل ملکی بر عهده داشت، به سالهای پایانی دهة 1320ش. بازمی گردد. خلیل ملکی که از حزب توده سرخورده شده بود، به همراه تعدادی از هم مسلکان سیاسی اش از این حزب انشعاب کرده و

ص:402


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- همان.

تشکلی با نام حزب نیروی سوم بنیان نهاد. مدت کوتاهی بعد نیز با حزب زحمتکشان بقایی ائتلاف کرد و در دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت ودوران نخست وزیری مصدق، از جبهه ملی حمایت کرده و از تشکلهای وابسته به این جبهه محسوب می شد. پس از کودتای 28 مرداد، نظیر دیگر گروههای سیاسی تحت تعقیب فرمانداری نظامی و سپس ساواک قرار گرفت. در جریان تشکیل جبهه ملی دوم در اواخر دهة 1330، ارتباطاتی با آن داشت و در جریان تماسهای رهبران جبهه ملی دوم با دربار و شاه، خلیل ملکی ملاقاتهایی نیز با اسدالله علم داشت و به نوعی واسطه مذاکرات و ملاقاتهای دربار با جبهه ملی بود. حزب نیروی سوم که پس از مدتی به جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران تغییر نام داده بود، ادامه فعالیتش را وام دار خلیل ملکی بود که با رهبران برخی تشکلهای سیاسی چون جبهه ملی و اعضای برجسته نهضت آزادی ایران ارتباط داشت. ساواک برای جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی پرونده مجزا و مستقلی تشکیل داده و از اعضا و هواداران قابل اعتنای آن تقریباً به طور دائم مراقبت می کرد.(1) طی سالهای نهضت امام خمینی(ره) (1341 - 1342) جامعه سوسیالیستها اقدام عملی بر ضد رژیم انجام نداد، اما ساواک از آنها مراقبت می کرد. مدت کوتاهی پس از قیام 15 خرداد، به دستور شاه، ساواک بر تدابیر امنیتی خود بر ضد این تشکل افزود.(2) ساواک اعضای برجسته و کادر رهبری جامعه سوسیالیستها را کنترل می کرد و به انحاء گوناگون می کوشید انسجام درونی آن را از بین برده و در کادر رهبری آن نفوذ کرده و با برخی اعضای آن ارتباطاتی برقرار کند.(3) ساواک به دلیل حمایت جامعه سوسیالیستها از قیام 15 خرداد، مایل بود رفتار شدیدی با کادر رهبری این تشکل در پیش گیرد. در 30 شهریور 1342 طرح دستگیری کادر رهبری و اعضای برجسته این تشکل مورد توجه جدی ساواک قرار گرفت.(4) در اواسط مهر 1342 (به استثنای خلیل ملکی رهبر این تشکل که در خارج به سر می برد) تعدادی از اعضای کادر رهبری جامعه سوسیالیستها توسط ساواک دستگیر و تحت بازجویی قرار گرفتند.(5) به دنبال آن، ساواک پرونده سازی برای این گروه را آغاز کرد و با رجوع به

ص:403


1- یادنامه خلیل ملکی، صص 40 - 42.
2- خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک، صص 194 - 195.
3- همان، صص 196 و صص 244 - 247.
4- همان، صص 197 - 199.
5- همان، صص 201 - 202.

موضع گیریهای سیاسی آنان در برابر حکومت، درصدد برآمد مستندات لازم را برای اثبات مخالفت آنان با حکومت جمع آوری کرده و کادر رهبری جامعه سوسیالیستها را به میز محاکمه بکشاند. البته پاکروان - رئیس وقت ساواک - موافق برخورد شدید با آنها نبود و ترجیح می داد با مذاکره و اعمال روشهای مسالمت آمیز، کادر رهبری این تشکل را از موضع سیاسی اتخاذ کرده به عقب نشینی وادارد. به همین دلیل اعضای دستگیر شده این تشکل مدت کوتاهی پس از بازداشت آزاد شدند.(1) رئیس ساواک می خواست ضمن مذاکره با برخی رهبران و اعضای برجسته این تشکل، با ایجاد اختلاف بین کادر رهبری، موجبات تضعیف آنها را فراهم آورد و کمتر به طور مستقیم خود را درگیر برخورد خشن سازد.(2) ساواک در دی 1342 خبر داد که این تشکل رسماً نام خود را از حزب نیروی سوم به جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران تغییر داده و بر فعالیتهای سیاسی خود افزوده است. به دنبال این موضع گیری جدید، ساواک بر مراقبتهای خود بر آن افزود و هر از گاه، تعدادی از کادر رهبری و اعضای فعال این تشکل از سوی ساواک احضار شده و تهدید می شدند.(3) طی سال 1343، ساواک مراقب ارتباطات خلیل ملکی با بقایای اعضای جبهه ملی و نیز مصدق بود.(4) ساواک در 27 مرداد 1344 خلیل ملکی را دستگیر و به اتهام اقدام علیه امنیت داخلی تحت بازجویی قرار داد و پس از چند جلسه اعتراف گیری و بازجویی، پرونده قطوری بر ضد او ترتیب داد. نهایتاً در 24 شهریور 1344 ساواک پیشنهاد کرد که به دلیل محرز شدن اقدامات او بر ضد امنیت داخلی کشور، پرونده برای محاکمه در اختیار دستگاه قضایی قرار گیرد.(5) مدت کوتاهی پس از خلیل ملکی، بسیاری از کادر رهبری و اعضای برجسته این تشکل و برخی گروههای سیاسی دیگر نیز که با آنان ارتباط داشتند، توسط ساواک دستگیر و بازجویی شدند.(6) طی ماههای بعد، فشار ساواک بر جامعه سوسیالیستها فزونی یافت و تلاش فراوانی برای ایجاد اختلاف بین آنها با جبهه ملی سابق صورت گرفت. همچنانکه از گزارشات و اسناد ساواک برمی آید، خلیل ملکی که پس از حدود 15 ماه زندان، آزادی خود را بازیافته بود، در تیر 1346 از ساواک تقاضا کرد

ص:404


1- همان، صص 203 - 205.
2- همان، صص 208 - 209.
3- همان، صص 266 - 267.
4- همان، ص 273.
5- همان، صص 333 - 343.
6- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 23، صص 18 - 21.

به مناسبت آغاز جشنهای تاجگذاری شاه در آبان همان سال، اعضای زندانی جامعه سوسیالیستها از زندان آزاد شوند تا «از عنایات شاهانه برخوردار... و برای سازمان سیاسی خود اعاده حیثیت نمایند». ملکی همچنین تقاضا نموده، ساواک بار دیگر اجازه دهد از نشریه علم و زندگی «که مدتها مبارزات تئوریک با حزب تودة منحله، داشته» رفع توقیف شود. بنا به گزارش ساواک، ملکی با برخی از رجال درجه اول کشور به ویژه اسدالله علم نیز تماس گرفته و خواستار عنایات شاه نسبت به تشکل سیاسی خود و کاهش فشارهای ساواک بر این تشکل شده بود. ساواک بر آن بود با کاهش فشار بر خلیل ملکی و جامعه سوسیالیستها، موجبات گرایش تدریجی آن را به سوی حکومت فراهم آورد.(1) اسناد موجود نشان می دهد که در سال 1346، ساواک در برخورد با آنها روشهای معتدلی اتخاذ کرد و با تهدید و هشدارهای گاه و بیگاه، آنان را از تبعات سوء هرگونه ابراز مخالفتی با حکومت برحذر می داشت. در واپسین ماههای سال 1347 و اوایل سال 1348، ساواک کنترل شدیدی بر مجموعه فعالیتهای جامعه سوسیالیستها اعمال می کرد و خلیل ملکی نیز دیگر چندان اراده ای در مخالفت با حکومت نشان نمی داد.(2)

با درگذشت ناگهانی خلیل ملکی در 21 تیر 1348 این تشکل سیاسی بیش از پیش دچار بحران شد. تحت فشار ساواک، در مراسم خاکسپاری خلیل ملکی در شهر ری، تنها حدود یک صد تن از دوستان و هم مسلکان او شرکت کردند.(3) در مراسم شب هفت خلیل ملکی نیز ساواک تدابیر امنیتی قابل توجهی اندیشید و از شرکت بسیاری از دوستان او در این مراسم جلوگیری کرد. ساواک اعضای جامعه سوسیالیستها را تهدید کرد که در رثای ملکی سخنی به میان نیاورند.(4) پس از درگذشت خلیل ملکی موقعیت جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران به ضعف گرایید و ساواک دیگر چندان خطری از سوی این گروه احساس نمی کرد. با این احوال گروهی از هواداران و اعضای این جمعیت در خارج از کشور به مخالفت خود با حکومت پهلوی ادامه دادند.(5)

ص:405


1- خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک، صص 506 - 509.
2- یادنامه خلیل ملکی، صص 248 - 250.
3- خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک، صفحه بیست و یک.
4- همان، صص 600 - 601.
5- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

بدین ترتیب جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران از سالهای پایانی دهة 40 به بعد، دیگر فعالیت قابل اعتنایی در عرصه سیاسی - اجتماعی کشور نداشت و فقط با آغاز حرکتهای مردمی در دوران انقلاب اسلامی، برخی از اعضای این تشکل، بار دیگر درصدد تجدید فعالیت سیاسی برآمدند، اما به نظر می رسید که دیگر به پایان راه رسیده اند.(1)

حزب ایران و حزب ملت ایران

از دیگر تشکلهای سیاسی که عمدتاً در چارچوب جبهه ملی و هواداران آن در سالهای دهة 1340 و 1350 فعالیت می کردند، حزب ایران و حزب ملت ایران بودند که از همان آغاز تشکیل و فعالیت جبهه ملی، از مهمترین متحدین این تشکل محسوب می شدند و در طول دوران نخست وزیری مصدق و بعد از آن سرنوشت خود را با جبهه ملی دوم و سوم پیوند زدند.

هر چند این احزاب، علاوه بر عضویت در جبهه ملی، موجودیت مجزا و مستقلی نیز برای خود قائل بودند اما ساواک همزمان با سرکوب سایر احزاب و گروههای سیاسی، سرنوشت مشابهی نیز برای این دو حزب رقم زد. در طول دهة 1340 و 1350 اعضای این دو حزب تحت کنترل شدید ساواک قرار داشتند و جز برگزاری برخی جلسات و نشستهای خصوصی و پراکنده، فعالیت قابل اعتنایی نداشتند. تنها با آغاز حرکتهای مردمی دوران انقلاب بود که این دو حزب در عرصه سیاسی - اجتماعی کشور تکاپوهای سیاسی خود را از سر گرفتند.

عوامل ایجاد بحران سیاسی در کردستان

از همان نخستین سالهای تأسیس سلسله پهلوی، روابط حکومت مرکزی با کردستان دچار بحران بود، اما تنها پس از سقوط رضاشاه بود که احزاب و تشکلهای سیاسی چریکی در کردستان به وجود آمد. در این میان نابخردی حکومت مرکزی ایران توأم با سیاستهای سوء کشورهای خارجی ذی نفوذ در امور ایران، بر این بحرانها شدت بخشید. در سالهای دهة 1320 و به ویژه پس از بحران آذربایجان و تشکیل حزب کومله و فرقه دمکرات آذربایجان، کردستان به منطقه ای بحران خیز که از حمایت کشورهای خارجی نیز سود می برد و در رقابتهای منطقه ای قدرتهای ذی نفع مؤثر بود، تبدیل شد. البته آنچه در این میان کمتر مورد توجه قرار

ص:406


1- خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک، صص بیست و یک - بیست و دو.

گرفت، خواستها و نیازهای مردم کردستان بود. اهداف و خواسته های گروههای سیاسی - چریکی متخاصم و کشورهایی که از اختلافات موجود بهره می بردند، کمترین بهره ای برای مردم آن سامان نداشتند. در این میان شوروی و غرب، از کردستان و موضوع کردها در مرزهای مشترک ایران، ترکیه و عراق به عنوان نقطه تلاقی پیشبرد سیاستهای منطقه ای خود بهره برده و همواره بر بحرانهای منطقه می افزودند. هر یک از این دو، با تقویت تشکلهای تحت حمایت خود که با دخالتهای اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی طرفین نیز همراه بود، سالیان طولانی مشکلاتی در منطقه به وجود آورده و مردم را دچار معضلات عدیده ای می کردند. به ویژه حزب توده برای نفوذ در کردستان تلاشهای بسیاری کرد و در بین برخی افراد و گروههای منطقه نفوذ یافت. به تدریج بین گروههای چپ در کردستان با حزب توده، اختلافاتی بروز کرد. شوروی در میان کادر رهبری و اعضای برجسته حزب کومله و سپس دمکرات کردستان، نفوذ قابل توجهی داشت و تعیین کننده خط مشی این تشکلها بود.(1) از سوی دیگر، از اواخر دهة 1330، بین احزاب و تشکلهای سیاسی کردستان ایران با گروههای سیاسی کرد در عراق نیز روابطی وجود داشت و دستگاههای اطلاعاتی - امنیتی هر دو کشور برای بهره برداری از آن تحرکات شدیدی داشتند. ضمن اینکه اختلافات حکومت ایران با عراق که ریشه های تاریخی طولانی داشت، در گسترش درگیریهای سیاسی، نظامی و اطلاعاتی کردستان تأثیر به سزایی گذاشت. در سالهای دهة 40 و 50، ساواک با همکاری اطلاعاتی موساد و سیا فعالیت قابل توجهی در کردستان ایران و عراق داشت. و احزاب و تشکلهای کرد ایرانی همواره تحت تعقیب و مراقبتهای شدید ساواک و هم پیمانان امریکایی و اسرائیلی آن قرار داشتند. گروهها و احزاب سیاسی کرد عراق برای مقابله با رژیم این کشور توسط ساواک، موساد و سیا تقویت می شدند.(2)

در سال 1340، ساواک بین گروههای سیاسی مخالف حکومت و مرتبطین با کردهای عراق و نظایر آن، نفوذ قابل توجهی یافته بود و تلاش می کرد کنترل حکومت مرکزی بر نواحی کردستان و مناطق همجوار که تسهیل کننده رفت و آمد مخالفان و ارتباط با یکدیگر بود، بیش از پیش افزایش یابد.(3) ساواک ضمن نفوذ در کردهای عراق، همواره نگران اتحاد و

ص:407


1- کردستان تا قیام بهمن 57: تحلیل شرایط اقتصادی و سیاسی، صص 31 - 44.
2- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 500 - 504.
3- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 62 - 64.

همکاری مشترک کردهای عراق با فعالان و مخالفان سیاسی حکومت ایران در کردستان ایران بود.(1)

ساواک اخباری در اختیار داشت که نشان می داد مصطفی بارزانی برای جلب همکاری کردهای ایران پیامهایی برای گروهی از فعالان و متنفذین محلی فرستاده و خواستار تشکیل کردستانی آزاد شده است.(2) ساواک نگران گسترش مخالفاتهای عمومی در کردستان ایران و همدلی و همراهی گروههای سیاسی آن نواحی با مصطفی بارزانی بود.(3) در تیر 1342، ساواک پیشنهاد کرد با تسریع طرحهای اصلاحات ارضی در کردستان، مردم آن نواحی را که در معرض تبلیغات کمونیستی گروههای سیاسی منطقه قرار گرفته اند، به حکومت جلب کرده، موجبات رضایت آنان فراهم شود. در آن دوره ساواک از تشکلی تحت عنوان حزب پارت سخن به میان می آورد.(4) ساواک در اواسط سال 1342 به مسئولان هشدار داد که برای پیشگیری از همراهی کردها و گروههای سیاسی ایرانی با کردهای عراق، تدابیر امنیتی - انتظامی لازم در مرزهای ایران و عراق اندیشیده شود و نیز از نفوذ بقایای حزب توده در میان مخالفان سیاسی حکومت در کردستان جلوگیری شود.(5) طی سال 1344 ساواک به رغم تمام مراقبتهای خود، از گسترش روابط بین حزب دمکرات کردستان ایران با ملا مصطفی بارزانی و طرفداران او خبر می دهد.(6) حمایت پیدا و پنهان شوروی از حزب دمکرات کردستان و آمد و شدهایی که میان عوامل آن در منطقه صورت می گرفت، از جمله دلایل نگرانی دائمی ساواک از تحولات و ناآرامیهای سیاسی موجود در کردستان بود.(7) شواهدی وجود داشت که نشان می داد ساواک از سال 1342 در درون تشکیلات حزب دمکرات کردستان نفوذ کرده و مأمورانی در این حزب گمارده بود.(8) به همین دلیل هر از گاه با کمک ارتش و سایر نیروهای انتظامی، حملاتی بر ضد این حزب و هواداران آن در مناطق مختلف کردستان تدارک می دید

ص:408


1- همان، ص 73.
2- همان، ص 81.
3- همان، صص 86 - 87.
4- همان، صص 122 - 123.
5- همان، ص 148.
6- همان، ص 259.
7- همان، ص 304.
8- همان، ص 317.

و طرحهای امنیتی شدیدی برای تعقیب و دستگیری آنان اجرا می کرد.(1) ساواک به مصطفی بارزانی در مخالفت با رژیم عراق یاری می رسانید و گزارشاتی دریافت می کرد که حاکی از تمایل آشکار او به گسترش فعالیتهای سیاسی کردهای ایرانی در قالب حزب پارت و حزب دموکرات کردستان بود. بارزانی امیدوار بود با افزایش ناآرامیهای سیاسی در کردستان ایران، ساواک و دولت ایران کمکهای بیشتری در اختیار آنان قرار دهند.(2) ساواک تلاش می کرد تا ارتباطی بین حزب دموکرات کردستان با تشکلهای سیاسی مخالف حکومت نظیر حزب توده، جبهه ملی، روحانیون و علما، رؤسای عشایر و نظایر آن بیابد. با این حال یافته های ساواک نشان می داد که جز ارتباط پراکنده این حزب با برخی عناصر وابسته به حزب توده در خارج کشور، سایر گروههای سیاسی - مذهبی مخالف حکومت، ارتباطی با این تشکل و دیگر عوامل بحران ساز کردستان ندارند.(3)

در سالهای پایانی عمر رژیم پهلوی و به دنبال پیمان الجزایر در 1975م./1354ش. آرامش نسبی در کردستان به وجود آمد و ساواک در کنترل مخالفتهای آن مناطق، موفقیتهای قابل اعتنایی به دست آورد.

گروه نیکخواه

پرویز نیکخواه که از اوایل دهة 1330، عضو سازمان جوانان حزب توده شده بود، در واپسین سالهای این دهه به کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی در اروپا پیوست و در اوایل سال 1343 به ایران بازگشت. نیکخواه که از مشی منفعلانه حزب توده در برابر رژیم رضایت چندانی نداشت، به همراه چند تن از دوستانش با تأسیس یک گروه (سازمان) انقلابی از حزب توده انشعاب کرد و ضرورت در پیش گرفتن مشی مبارزه مسلحانه و چریکی با حکومت مورد توجه او و هم مسلکانش قرار گرفت. وی به رغم سوءظنهای ساواک، پس از بازگشت به ایران شغل دولتی برای خود دست و پا کرده بود و هنوز اقدام قابل اعتنایی نداشت. به دنبال ترور شاه در 21 فروردین 1344 در کاخ مرمر، به دست رضا شمس آبادی، گروه نیکخواه به عنوان محرک این ترور تحت تعقیب ضداطلاعات و رکن 2 ارتش قرار

ص:409


1- همان، ص 345.
2- همان، صص 376 - 377.
3- همان، صص 420 - 430.

گرفت و پس از مدتها بازجویی ادامه پرونده به ساواک واگذار شد. پس از مدتی بازجویی، پرویز نیکخواه به همراه تعدادی دیگر از هم مسلکانش محاکمه و به حبس ابد محکوم شدند. دو نفر نیز به اعدام محکوم شدند و چند نفر دیگر به حبسهایی کمتر از ده سال محکوم گردیدند. دادگاه تجدیدنظر حکم زندان نیکخواه را به 10 سال کاهش داد و دو نفر از کسانی که حکم اعدام گرفته بودند با یک درجه تخفیف حبس ابد گرفتند.(1)

به دنبال دستگیری گروه نیکخواه، کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا با صدور اعلامیه و برگزاری تظاهرات نسبت به دستگیری نیکخواه و دوستان او - احمد منصوری، فیروز شیروانلو، محسن رسولی، منصور پورکاشانی و تهرانی - اعتراض کرده، خواستار آزادی بدون قید و شرط آنان شدند. کنفدراسیون، دستگیری این گروه را توطئه ای از پیش تعیین شده توسط ساواک ارزیابی کرد که بر آن است برای آنان تحت شکنجه های مرگبار پرونده سازی کرده و آنها را در دادگاههای تحت سلطه خود محاکمه کند.(2) نصیری - رئیس ساواک - مدت کوتاهی پس از دستگیری گروه نیکخواه طی نامه ای خطاب به شاه تصریح کرد که در اولین فرصت کلیه شرکت کنندگان و عاملان ترور او در کاخ مرمر شناسایی، بازجویی، پرونده سازی و به دادگاه سپرده خواهند شد.(3) در حالی که قراین و شواهد موجود نشان می داد که پرویز نیکخواه طی ماههای نخست دستگیری و بازجویی، به همکاری با ساواک علاقه نشان داده و بیش از آنی که ساواک انتظار داشت اطلاعات در اختیار بازجویانش قرار داده و با استغفار از گذشته سیاسی خود آماده بود با ساواک و رژیم پهلوی همکاری کند، ساواک در نشریات، روزنامه ها و رادیو و تلویزیون تبلیغات بسیاری بر ضد گروههای سیاسی مخالف حکومت به راه انداخت.(4) رادیو و تلویزیون، همچنان که ساواک دیکته کرده بود، اخبار مربوط به ترور شاه را منتشر کردند، روزنامه ها و نشریات نیز تیترهای اصلی خود را به این واقعه اختصاص دادند.(5) ساواک ترتیبی داد تا اعترافات گروه نیکخواه در رسانه های گروهی و روزنامه ها انتشار یابد و از این اعترافات برای پیشبرد اهدافش در حمله به

ص:410


1- بیژن جزنی، پیشین، ج 2، صص 124 - ؛ اعترافات سران حزب توده ایران، ج 1، صص 385 - 386.
2- ماجرای سوءقصد به شاه در کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک، صص 160 - 163.
3- همان، صص 14 - 15.
4- مسعود بهنود، کشته گان بر سر قدرت، ص 521.
5- ماجرای سوءقصد به شاه در کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک، صص 2 - 3.

مخالفان سیاسی حکومت، بهره برد. مأموران و نمایندگیهای این سازمان در داخل و خارج نیز تبلیغات رسانه ای وسیعی بر ضد مخالفان حکومت ترتیب دادند.(1) روزنامه ها، نشریات و رادیو و تلویزیونهای بسیاری در کشورهای مختلف (به ویژه در اروپا و امریکا) اخبار مربوط به سوءقصد به شاه و نیز اعترافات دستگیرشدگان را مخابره کردند.(2)

ساواک گزارشاتی در دست داشت که نشان می داد بسیاری از مردم کشور موضوع ترور ناموفق شاه را چندان جدی تلقی نکرده و آن را صحنه سازی ارزیابی کردند که هدف نهایی آن تحمیق مردم است.(3) همچنان که از گزارشات ساواک برمی آید تقریباً تمامی گروههای سیاسی مخالف رژیم علاقمند بودند این واقعه به زندگی شاه خاتمه دهد. برخی گروهها نیز این واقعه را (به دلایل عدیده) توطئه ای از سوی امریکا و یا انگلیس ارزیابی می کردند.(4)

پس از سوءقصد به شاه، سیا طرحهای جدی تری برای توسعه فعالیت ساواک اجرا کرد و ضمن تجهیز این سازمان با وسایل اطلاعاتی - جاسوسی و امنیتی جدید، بر دامنه آموزشهای فنی، امنیتی و اطلاعاتی آن افزود.(5) از تبعات زودهنگام ترور شاه در کاخ مرمر، گسترش بیشتر سرکوب مخالفان سیاسی حکومت و گروههای سیاسی توسط ساواک بود. گروهی نیز موضوع بروز برخی اختلافات بین حکومت ایران با بریتانیا را که موجب انتشار مطالبی ضدحکومتی توسط کنفدراسیون شده و نقش پرویز نیکخواه در انتشار این مطالب (هنگامی که در لندن اقامت داشت) را موجب دستگیری این افراد دانستند و معتقد بودند که اصولاً گروه نیکخواه نمی توانسته با رضا شمس آبادی، سربازی که شاه را هدف گلوله قرار داد، مرتبط بوده باشد.(6) شواهد و قراین بعدی نیز نشان داد که پرویز نیکخواه و دوستان او بسیار زود در دام ساواک گرفتار آمده و با ابراز ندامت از پیشینه سیاسی خود، همکاری با ساواک را آغاز کرده و به خدمت رژیم درآمده اند. بدین ترتیب گروه نیکخواه هنگامی که در زندان به سر می برد، همکاری نزدیکی با ساواک داشت و در درون زندان با حمایت از رژیم پهلوی دیگر زندانیان سیاسی را به دلیل ادامه مخالفت با حکومت مورد شماتت و سرزنش قرار داده، خواستار اظهار

ص:411


1- همان، ص 51.
2- همان، صص 220 - 221.
3- همان، ص 203.
4- همان، صص 135 - 139.
5- محمدرضا پهلوی، پیشین، زیرنویس، صص 352 - 353.
6- درباره جنایات ساواک، صص 108 - 109؛ ب. کیا، پیشین، صص 88 - 91.

ندامت از گذشته سیاسی و همکاری با رژیم پهلوی می شد. ضمن اینکه پرویز نیکخواه از همان نخستین ماههای محاکمه و زندانی شدن، در مصاحبه های تلویزیونی متعدد، با ابراز ندامت از گذشته سیاسی اش، به حمایت از رژیم پهلوی برخاسته و اقدامات آن را ستود.(1) تخفیف حکم دادگاه بدوی از سوی دادگاه تجدیدنظر درباره پرویز نیکخواه و دوستان او، تنها به دنبال ابراز ندامت و وفاداری آنان نسبت به رژیم پهلوی و با هماهنگی ساواک صورت گرفته است.(2) پس از تخفیف مجازات این گروه در دادگاه تجدیدنظر، اعضای گروه که در زندان بودند، طی نامه هایی از «پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر» تشکر و قدردانی کرده مراتب تأسف عمیق خود را از اقداماتی که بر ضد حکومت انجام داده بودند، ابراز داشتند و امیدوار شدند عنایات شاهانه در آینده ای نه چندان دور بیش از پیش شامل حال آنان شده و موجبات خدمتگزاری بیشتر آنان را به رژیم فراهم آورد.(3) گروه نیکخواه در سالهایی که در زندان به سر می بردند، روابط نزدیکی با ساواک داشتند. پرویز نیکخواه، دربارة پیشینه سیاسی خود و گروههای مختلف سیاسی، دانشجویی ایران در داخل و خارج کشور و ارتباطهای هر یک از آنان با یکدیگر و نظایر آن، اطلاعات با ارزشی در اختیار ساواک قرار داد. گفته می شد به دلیل افشاگریها و اطلاع رسانیهای او از وضعیت گروههای سیاسی و دانشجویی ایران که در چارچوب کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی در کشورهای مختلف جهان برضد حکومت پهلوی فعالیت می کردند، ساواک موفق شد بسیاری از مخالفان حکومت را به دام انداخته و برای گروه دیگری محدودیتهای شدیدی ایجاد کند. اوج همکاری تبلیغاتی پرویز نیکخواه با ساواک در خرداد 1349 اتفاق افتاد. او با ظاهر شدن در مقابل دوربین تلویزیون، ضمن ابراز ندامت و پشیمانی از پیشینه سیاسی خود، به سایر گروههای سیاسی مخالف حکومت در داخل و خارج کشور حمله کرد که بدون توجه به پیشرفتهای سریعی که به همت رژیم پهلوی در کشور جریان دارد، راه ناصواب و انحراف در پیش گرفته اند. وی از مخالفین خواست برای همراهی با قافله پیشرفت و تمدن، هر چه سریع تر به دامن رژیم پهلوی بازگشته و سهمی در توسعه و پیشرفت کشور داشته باشند. نیکخواه در این مصاحبه تلویزیونی، ایران تحت حکومت شاه را بهشت برین خواند. مصاحبه تلویزیونی

ص:412


1- محمد اختریان، پیشین، صص 80 - 82.
2- مصطفی الموتی، پیشین، ج 4، ص 119.
3- ماجرای سوءقصد به شاه در کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک، ص 369.

نیکخواه به سرعت و در گستره وسیعی در رادیو و تلویزیون و نیز نشریات و روزنامه های داخلی و برخی نشریات و رسانه های خارجی انتشار یافت. اما این تبلیغات مورد توجه محافل سیاسی، اجتماعی کشور قرار نگرفت. ساواک گزارش داد که بسیاری از گروههای سیاسی اهمیتی به مصاحبه نیکخواه نداده اند و آن را اقدامی تحت فشار ساواک ارزیابی کرده اند و گفته اند تمام مسائلی که از سوی نیکخواه در تلویزیون گفته شده، پیشاپیش از سوی ساواک دیکته شده است.(1) به دنبال پرویز نیکخواه، دیگر دوستان زندانی او نیز با تدوین ندامت نامه و سپردن تعهداتی مبنی بر ادامه همکاری با ساواک، به تدریج آزاد شدند. از ندامت این افراد نیز توسط رژیم بهره برداری شد و تا مدتها به سوژه ای برای ابراز قدرت ساواک و نقش رژیم پهلوی در توسعه و پیشرفت کشور و نیز سرزنش و برخورد با مخالفان سیاسی تبدیل شد.(2) اعضای گروه نیکخواه از اواسط سال 1349 در حالی که در زندان به سر می بردند به تدریج به خدمت ساواک درآمدند و در این سازمان استخدام شدند.(3) آنها پس از آزادی و موافقت ساواک، در پستهای سیاسی - اداری مهمی به کار گمارده شده و تا پایان دوران رژیم پهلوی خدمات قابل توجهی برای حکومت کردند. پرویز نیکخواه پس از آزادی از زندان - سال 1349 - ضمن همکاری با ساواک، پس از مدتی به استخدام رادیو تلویزیون ملی ایران درآمد و از صحنه گردانان و تئوری پردازان درجه اول رژیم پهلوی شد و تا پایان دوران رژیم پهلوی خدماتش را به حکومت ادامه داد(4) و پس از انقلاب اسلامی محاکمه و اعدام شد.

کارگران و سندیکاهای کارگری

از جمله مهمترین مراکزی که ساواک بر آن مراقبت داشت، محیطهای کارگری و کارخانجات، کارگاههای تولیدی، اقتصادی، صنعتی و نظایر آن بود. کارگران و محیطهای کارگری در دهة 1320، توسط برخی گروههای سیاسی (به ویژه حزب توده و تشکلهای چپ) مورد توجه قرار گرفت. در برخی محیطهای کارگری، اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری تشکیل شده بود که عمدتاً تحت پوشش خواسته های صنفی کارگران، به فعالیتهای سیاسی

ص:413


1- همان، ص 319 و صص 326 - 330.
2- همان، صص 390 - 394.
3- همان، صص 471 - 472.
4- همان، صص 325 - 326.

نیز گرایش یافته و برخی احزاب و گروههای سیاسی، سندیکاهای کارگری را به عنوان ابزاری برای پیشبرد خواست های سیاسی خود به کار می گرفتند. در این مورد، حزب توده پیشتاز دیگر گروههای سیاسی بود. در سالهای دهة 1320 و یکی دو سال آغاز دهه 1330 که به سقوط دولت مصدق و کودتای 28 مرداد منجر شد، سندیکاهای کارگری به رغم نوسانات پرفراز و نشیب، در گوشه و کنار کشور فعالیتهایی داشتند. به دنبال کودتای 28 مرداد 1332 و هم زمان با سرکوب گروههای سیاسی مخالف، سندیکاها و اتحادیه های کارگری تحت نفوذ گروههای سیاسی نیز به سرعت تحت تعقیب قرار گرفته و از میان برداشته شد.

با تأسیس ساواک نفوذ این سازمان بر سندیکاها و اصناف گسترش یافت. در سال 1339 بر اساس آئین نامه های جدید، تعداد سندیکاها و اتحادیه های کارگری افزایش یافته بود و ساواک برای اعمال نفوذ مستقیم بر مجموعه فعالیتها و سمت و سوی تصمیم گیریهای این تشکلهای صنفی، بر تمهیدات و تدابیر امنیتی خود افزود.(1) بر اساس سیاستهای ساواک میزان اعتصابات کارگری در دهة 1330 کاهش یافت و اتحادیه ها و سندیکاهای مستقل کارگری به عنوان نماد گرایش به کمونیسم و گروههای چپ، از میان برداشته شدند. موضوع برخورد سیستماتیک و هماهنگ با سازمانها و سندیکاهای کارگری به حدی جدی تلقی می شد که حتی از سوی کشورهای عضو پیمان سنتو نیز طرحهای مشترکی برای جلوگیری از شکل گیری و فعالیت این تشکلها مورد توجه قرار گرفت. ساواک در بهمن 1343 در راستای طرح عملیاتی پیمان مرکزی (سنتو) در برخورد هماهنگ با اتحادیه های کارگری، دستور داد برای جلوگیری از گرایش کارگران به سوی این گونه فعالیتهای علی الظاهر صنفی که می تواند در خدمت اهداف سیاسی مخالفان حکومت قرار گیرد 1- فیلمهایی از وضع نابهنجار و نابسامان کارگران در کشورهای کمونیستی تهیه و در میان کارگران به نمایش گذاشته شود. 2- سندیکاها و اتحادیه های کارگری تحت حمایت ساواک و حکومت با تهیه گزارش و فیلمهایی از اوضاع رو به توسعه محیطهای کارگری در ایران، کارگران و صاحبان صنوف و مشاغل را به حمایت از حکومت فراخوانند. 3- ساواک ترتیبی اتخاذ کند تا نشریاتی دوره ای حاوی نکات تبلیغی در میان کارگران توزیع شود. 4- ساواک برای کارخانجات و محیطهای کارگری کتابخانه هایی تأسیس کرده و کارگران را به مطالعه کتابها و نشریات و اخبار دلخواه

ص:414


1- حبیب لاجوردی، اتحادیه های کارگری و خودکامگی در ایران، صص 387 - 390.

سوق دهد. 5- هر از گاه گروهی از کارگران کارخانجات مختلف با هماهنگی ساواک، به همراه تعدادی از روزنامه نگاران موافق حکومت به کشورهای اروپای غربی مسافرت کرده و با پیشرفتهای فنی آنان آشنا شوند. 6- ساواک ترتیبی اتخاذ کند تا سازمان کارگری ایران (که البته تحت سلطه ساواک فعالیت می کرد) با کنفدراسیون بین المللی کارگری بیش از پیش ارتباط برقرار کند و چنین وانمود شود که حکومت ایران برای استیفای حقوق کارگران ایرانی از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند. 7- با هماهنگی ساواک، رهبران کارگران در گوشه و کنار کشور به شهرهای کارگری نظیر آبادان، اصفهان، یزد و غیره مسافرت کرده و برای کارگران سخنرانیهایی ایراد کرده، با گوشزد کردن خطر نفوذ کمونیسم و جریانهای سیاسی مخالف حکومت در محیطهای کارگری، موجبات گرایش آنان را به حکومت فراهم آورند. 8- ساواک پیشنهاد می کرد به منظور سوق دادن کارگران به حمایت از رژیم پهلوی، افراد و گروههایی از کمونیستهای سابق و وابسته به حزب توده را که اینک به رژیم پهلوی پیوسته و با ساواک همکاری داشتند، برای سخنرانی در کارخانجات و محیطهای کارگری کشور اعزام کنند. 9- از هر راه ممکن برای بدنام کردن و از اعتبار انداختن گروههای سیاسی و سازمانهای کارگری وابسته به رژیمهای کمونیستی تلاش کنند.(1)

شواهد موجود نشان می دهند که ساواک سالهای دهه 40 و 50 از تجارب و کمکهای سیا در مبارزه با تشکیل سندیکاهای کارگری بهره می برد.(2) بر همین اساس طی دو دهه پایانی حکومت پهلوی، دیگر، اعتصاب واژه ای بیگانه در محیطهای کارگری بود و هرگونه مخالفت به سرعت توسط ساواک سرکوب شده و مخالفان تحت فشار قرار می گرفتند. در واقع تشکیلات اتحادیه های کارگری مستقیماً توسط ساواک، هدایت و اداره می شدند. در تمام کارخانجات، محیطهای کارگری، سندیکاها و نظایر آن، ساواک نمایندگان، مأموران و نفوذیهای بسیاری داشت.(3)

از اوایل دهة 1340، اتحادیه ها و سندیکاهای کارگری مستقل از سلطه و نفوذ ساواک و حکومت، در کشور وجود نداشت؛ تنها پس از موافقت ساواک بود که سندیکاهای کارگری، نه از سوی کارگران و تشکلهای کارگری بلکه از سوی کارفرمایان و مدیران دولتی، در

ص:415


1- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 5، صص 168 - 171.
2- ساواک و کارگران، صص 22 - 27.
3- فرد هالیدی، پیشین، صص 212 - 221.

کارخانجات و کارگاههای تولیدی و نظایر آن تأسیس شده و به فعالیت می پرداختند. ماهیت و محتوای فعالیت آنان نیز به ندرت به خواسته های واقعی کارگران توجه می کرد و عمده هدف آنان تمجید از شاه و جلوگیری از گسترش احتمالی مخالفتهای کارگران با رژیم بود.(1) تا آغاز حرکت انقلابی مردم بر ضد پهلوی، کارگران نیز در گوشه و کنار کشور، مانند سایر مردم در کنترل ساواک بودند.(2) اما در دوره اوج گیری حرکت مردم، محیطهای کارگری نیز از مراقبت ساواک خارج شدند.(3)

اتحادیه های کارگری جهانی و نیز سازمانهای عفو بین المللی و دیگر تشکلها و گروههای صنفی و سندیکاهای کارگری در بخشهای مختلف جهان نیز به ندرت به اوضاع اسفبار کارگران و نقش قاطع ساواک در سرکوب کارگران و تضییع حقوق آنان توجه نشان می دادند.

حزب توده

در واپسین سالهای دهة 1330، حزب توده دیگر در عرصه سیاسی - اجتماعی ایران حضور قابل اعتنایی نداشت و به دنبال سیاستهای سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332، این حزب عملاً به پایان راه رسید. با دستگیری و محاکمه صدها تن از اعضای فعال آن، منزوی شدن شمار بسیاری از هوادارانش و فرار بقایای کادر رهبری و اعضای برجسته آن به کشورهای خارجی، رژیم پهلوی و ساواک از خطر احتمالی این حزب برای همیشه آسوده خاطر شد. در یکی دو سال پایانی دهه 1330 و اوایل دهة 1340 که اندک فضای سیاسی - اجتماعی بازی برای فعالیت احزاب و گروههای مختلف پدید آمد، حزب توده در موقعیتی قرار نداشت که بتواند سهم قابل اعتنایی ایفا کند. نقشی که حکومت و ساواک در بدنام کردن و از اعتبار انداختن حزب توده در سطح گسترده انجام داد، در عدم اقبال عمومی از این حزب مؤثر افتاد. افزایش اختلافات درونی بین کادر رهبری و اعضای فعال این حزب در داخل و خارج کشور، موجبات فروپاشی و تضعیف بیشتر این تشکل سیاسی قدرتمند دهه 1320 را فراهم آورد. در سال 1337، گروهی از هواداران و اعضای کرد حزب توده با انشعاب از این حزب، بار دیگر حزب دموکرات کردستان را که از سال 1326 فعالیتی نداشت احیاء کردند. انشعاب دوم

ص:416


1- حبیب لاجوردی، اتحادیه های کارگری و خودکامگی در ایران، صص 379 - 381 و صص 395 - 397.
2- ساواک و کارگران، صص 6 - 12.
3- آگاهی نامه، ش 25، اول مرداد 1357، صص 63 - 65 [خیلی محرمانه].

به دنبال اختلاف میان شوروی و چین روی داد و به تبع آن گروهی از کادر رهبری حزب توده در 15 مهر 1344 با انشعاب از حزب توده طرفدار شوروی، سازمان مارکسیست لنینیست طوفان را تشکیل دادند که تمایلات چپی داشت و همفکران سابق خود را در حزب توده به گروهی غیرانقلابی اپورتونیست متهم می کردند.(1) انشعاب سوم نیز در همان زمان موجبات تأسیس سازمان انقلابی حزب توده را فراهم آورد که مدعی بودند حزب توده عملاً حرکتی در مخالفت با رژیم پهلوی انجام نمی دهد. چند سال بعد هم نسل جدیدی از چپهای معتقد به مشی مبارزه مسلحانه در قالب چریکهای فدایی خلق پای به عرصه مخالفت با حکومت نهادند که آنان نیز حزب توده را فاقد هرگونه برنامه قابل اعتنا برای مخالفت با حکومت ارزیابی می کردند.(2) بدین ترتیب طی دهة 1340 و 1350 حزب توده دیگر به عنوان تشکلی انسجام یافته و قابل اعتنا وجود خارجی نداشت و بسیاری از اعضا و هواداران برجسته و فعال آن در داخل و خارج کشور، تحت مراقبت دائمی ساواک قرار داشتند.(3) در تمام دوران نهضت امام خمینی(ره) بر ضد شاه، ساواک بر عناصر هوادار حزب توده کنترل داشت، اما حزب توده در 25 دی 1341 در اعلامیه ای تحت عنوان «مضحکه رفراندوم شاه» مخالفت خود را با رفراندوم 6 بهمن و انقلاب سفید اعلام کرد.(4) با این حال چنانکه از فحوای اسناد ساواک برمی آید، حزب توده در مقابل قیام 15 خرداد 1342 موضع روشنی اتخاذ نکرد و به طور ضمنی آن را حرکتی «ارتجاعی تر و فاشیستی تر» از رژیم پهلوی ارزیابی کرد.(5) بدین ترتیب، در سالهای نخست دهة 1340 (1341 - 1343) حزب توده هیچ مشکلی برای ساواک به وجود نیاورد. گزارشات ساواک حاکی از آن بود که از نخستین ماههای سال 1340، اعضای پراکنده حزب توده اعتراف می کردند که اگر بتوانند خود را به جبهه ملی نزدیک کنند، خواهند توانست به نوعی در تحولات آتی کشور نقش داشته باشند.(6) بر همین اساس، تشکیلات حزب توده در خارج کشور، از طریق رادیو پیک ایران به طرفدارانش دستور داد با جبهه ملی

ص:417


1- مازیار بهروز، شورشیان آرمان خواه، ص 153.
2- دنیا، س 3، ش 8، آبان 1355، صص 6 - 7.
3- مازیار بهروز، پیشین، صص 33 - 40.
4- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 471 - 473.
5- همان، ج 3، ص 147.
6- همان، ج 1، صص 331 - 332.

همراهی بیشتری نشان دهند و «تحت لوای جبهه ملی» به مخالفت با حکومت برخیزند.(1) ساواک با تعقیب دائمی اعضای فعال این حزب، مانع از حرکت مخالف قابل اعتنایی از سوی آن می شد.(2) در جلوگیری از تحرکات سیاسی احتمالی افراد و گروههای طرفدار حزب توده، ساواک از همکاری نزدیک مأموران سیا و موساد بهره می برد. اسناد موجود در سفارت امریکا نشان می دهد که این سفارت با حساسیت قابل توجهی اخبار مربوط به تعقیب طرفداران حزب توده را توسط ساواک دنبال می کرد.(3) حل و فصل تدریجی اختلاف بین رژیم پهلوی و شوروی در سالهای دهة 1340، موجبات تضعیف بیشتر موقعیت حزب توده و دیگر تشکلهای چپ طرفدار آن کشور را در ایران فراهم آورد. ضمن این که اجرای طرحهایی نظیر اصلاحات ارضی و تبلیغات وسیعی که ساواک و مجموعه حاکمیت در این باره به راه انداخته بودند، موقعیت حزب توده را به عنوان تشکلی طرفدار توده مردم زحمتکش، دچار مشکل می کرد.(4) البته حزب توده به دلیل وابستگی به شوروی دیگر به ندرت قادر شد بین مردم، علاقمندان گسترده ای جذب کند.(5) از اوایل دهة 1340 بسیاری از اعضا و هواداران ریز و درشت این حزب نیز اعتماد خود را نسبت به توانایی و صداقت آن در مبارزه واقعی با رژیم پهلوی از دست دادند. در سالهای دهة 1340 و 1350 با افزایش اختلافات درونی بین کادر رهبری و اعضای برجسته حزب توده در داخل و خارج کشور و نیز افزایش ریزش نیرو، این حزب دیگر قادر نشد بین مردم پایگاه قابل اعتنایی کسب کند.(6) برخی از رهبران حزب کاملاً منفعل شده و از عدم تحرک حزب توده در مقابل حکومت و ساواک دفاع می کردند.(7)

اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که ساواک از همان سالهای پایانی دهة 1330 تا پایان دوران پهلوی، همیشه در بین اعضا و طرفداران حزب توده در داخل و خارج کشور جاسوسانی داشت که اخبار و مسائل مطروحه را به این سازمان گزارش می کردند. حزب توده از سالهای میانی دهة 1330، دیگر تشکیلات انسجام یافته و متحدی در داخل ایران نداشت و

ص:418


1- همان، صص 354 - 355.
2- همان، ص 363.
3- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 2، بخش 1، صص 125 - 126.
4- مازیار بهروز، پیشین، صص 80 - 85.
5- همان، صص 84 - 85.
6- همان، صص 137 - 149.
7- دنیا، س 3، ش 8، آبان 1355، صص 6 - 7.

اعضا و کادرهای پراکنده در کشورهای خارجی نیز گرفتار اختلافات و مشکلات درونی بودند. در این حال تلاشهای گاه و بیگاه گروههای وابسته به حزب توده در کشور و ارتباطاتی که میان این تشکیلات با یکدیگر به وجود می آمد، از نگاه ساواک و نفوذیهای این سازمان دور نمی ماند. در موارد متعدد، برخی اعضا و طرفداران حزب توده توسط ساواک دستگیر می شدند و به همکاری با ساواک تمایل نشان داده و مرتباً اخبار و اطلاعات مربوط به حوزه های حزبی خود را به ساواک منتقل می کردند.

در چنین شرایطی، جوّی از بی اعتمادی بین اعضای حزب توده در داخل و خارج کشور به وجود آمد. هسته های مختلف حزبی به ندرت حاضر می شدند وجود و فعالیت دیگری را به رسمیت شناخته، ارتباطی با همدیگر برقرار سازند. هر یک از این گروهها، تصور می کرد دیگری نفوذی و مأمور مخفی ساواک است و هر آن می تواند موجبات دستگیری او را فراهم سازد. به همین دلیل برای جلوگیری از نفوذهای پی در پی ساواک و جلوگیری از فعالیت هسته ها و تشکیلات حزبی قلابی تحت سلطه و نفوذ ساواک، کادر رهبری حزب در خارج از کشور بارها مجبور شد از طریق رادیو پیک ایران اعلام کند که حزب توده در داخل ایران تشکیلاتی ندارد و از کسانی که در پوشش حزب توده مدعی مبارزه با حکومت (در داخل کشور) هستند شناختی ندارند و نمی توانند صحت مدعیات آنان را تأیید و یا تکذیب کنند. بدین ترتیب هرگاه یکی از اعضای حزب توده در داخل و یا خارج کشور به برخی پیشرفتهایی در حوزه فعالیتش نایل می شد، از سوی اعضای حزب توده به وابستگی و همکاری با ساواک متهم می شد. از منظر بسیاری از اعضای حزب توده، ساواک توانمندتر از آنی بود که اجازه دهد گروهی کوچک از حزب توده فعالیت مهمی داشته باشد.(1) برخی از کادرهای اصلی در دستگاه رهبری حزب توده در خارج کشور نیز همواره در معرض اتهام همکاری با ساواک قرار داشتند و قراین و شواهدی وجود داشت که ساواک در میان اعضای درجه اول حزب توده (به طور مستقیم و غیرمستقیم) نفوذ کرده بود.(2)

از جمله جاسوسان ساواک در میان حزب توده حسین یزدی فرزند دکتر مرتضی یزدی از بنیانگذاران حزب توده بود که به وسیله سرهنگ آیرملو - رئیس ساواک در آلمان غربی - به

ص:419


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 2، بخش 1، ص 103؛ حزب جاسوسان و اهداف شوروی در ایران، صص 42 - 43.
2- اپوزیسیون قلابی در مقابل...، صص 24 - 25؛ نورالدین کیانوری، خاطرات، صص 482 - 487.

خدمت ساواک درآمد و به دلیل ارتباط نزدیکی که با دکتر رادمنش و برخی دیگر از اعضای کادر رهبری حزب توده در خارج کشور داشت، مدتها اخبار درون تشکیلاتی کادر رهبری حزب توده در خارج کشور را به ساواک اطلاع می داد. پس از مدتی حسین یزدی توسط پلیس آلمان شرقی دستگیر و به بیست سال زندان محکوم شد، اما پس از حدود 12 سال با وساطت حکومت ایران (و البته با تلاشهای ساواک) دولت آلمان شرقی او را آزاد کرد.(1) اما مهمترین و بزرگترین جاسوس ساواک در درون حزب توده، عباسعلی شهریاری از اعضای قدیمی حزب بود که پس از حوادث کودتای 28 مرداد 1332 از کشور گریخته و به کویت رفته بود و علی الظاهر ارتباطش را با برخی شاخه ها و اعضای حزب توده در ایران حفظ کرده بود. گفته شده عباسعلی شهریاری (مرد هزار چهره) طی سالهای پایانی دهه 1330، توسط ساواک جذب و به همکاری با آن سازمان علاقمند شده بود و تا پایان عمر مهمترین جاسوس و هادی سیاستهای ساواک در درون حزب توده در داخل و خارج کشور محسوب می شد. بیش از یک دهه همکاری و ارتباط نزدیک شهریاری با ساواک، باعث شد تا صدها تن از اعضا و طرفداران حزب توده توسط ساواک دستگیر، شکنجه، زندانی و به قتل رسیده و اثری از آنان به دست نیاید. بسیاری از تشکیلات و هسته های حزب توده در تهران و سایر شهرها با خبررسانیهای شهریاری، شناسایی و از میان برداشته شد. شهریاری در دهة 1340 رابط و نماینده اصلی حزب توده با کادر رهبری حزب در خارج کشور بود و دستورالعملها و خواسته های آنان مستقیماً از طریق او رد و بدل می شد. با هماهنگی شهریاری بود که اعضای برجسته و یا نمایندگانی از سوی حزب توده وارد کشور می شدند و البته پس از مدتی توسط ساواک دستگیر می گردیدند. گفته می شد به رغم سوءظنهایی که درباره شهریاری می رفت، رادمنش دبیر اول حزب توده هیچگاه نسبت به او بدبین نشده و همواره او را در ردیف صدیق ترین اعضای حزب توده ارزیابی کرده و سخن منتقدین را در دستگاه رهبری و غیره ناشنیده می گرفت.(2)

هنگامی که برخی از کادر رهبری حزب توده در دهة 1340، برای مخالفت با حکومت در عراق مستقر شدند و با تیمور بختیار ارتباطاتی یافتند عباسعلی شهریاری نیز به عراق رفت و با

ص:420


1- هوشنگ منتصری، در آن سوی فراموشی، صص 72 - 74؛ اعترافات سران حزب توده ...، ج 1، صص 55 - 56.
2- اعترافات سران حزب توده ایران، ج 1، صص 56 - 61 و صص 232 ؛ سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی، ج 1، صص 154 - 155.

بختیار تماسهایی گرفته و از او پول و برخی امکانات دیگر گرفته و مستقیماً در اختیار ساواک قرار داد، همچنین درباره موقعیت بختیار در عراق و مخالفت او با حکومت اخبار قابل توجهی نیز در اختیار ساواک قرار داد. ضمن اینکه، طی سالها همکاریش با ساواک، پول و امکانات مهمی که دستگاه رهبری حزب توده در اختیار شهریاری قرار می داد، مستقیماً به ساواک تحویل می داد.(1)

از جمله اقدامات شهریاری، تشکیل هسته های حزب توده بود که در پی آن دهها نفر از اعضای قدیمی حزب توده و نیز بسیاری از افراد دیگر، جذب این تشکیلات شده و در دام ساواک گرفتار آمده و دستگیر شدند.(2) موضوع جاسوسی و ارتباط عباسعلی شهریاری برای ساواک از اواخر دهه 1340 از پرده بیرون افتاد. از اواسط دهة 1320ش. افراد بسیاری از اعضای حزب توده پس از ابراز ندامت از پیشینه سیاسی خود به همکاری با رژیم پهلوی تمایل نشان داده و در مشاغل و پستهای مختلف به کار گمارده شدند. این روند در دهة 1330 و به دنبال کشف سازمان نظامی حزب توده شدت گرفت. به دنبال دستگیری صدها نفر از اعضای سازمان نظامی و دیگر اعضای غیرنظامی حزب توده و شکنجه و محاکمه آنان، خیل عظیمی از این دستگیرشدگان به تدریج از پیشینه سیاسی خود ندامت جسته، آشکارا به خدمت رژیم درآمدند. پس از تأسیس و آغاز به کار ساواک، کار نادم سازی و سپس جذب توده ایهای سابق و نیز وابستگان به دیگر گروهها و تشکلهای سیاسی چپ (سیاسی و چریکی) از انسجام بیشتری برخوردار شد، تا جایی که حداقل از اواسط دهة 1340، بسیاری از توده ایها و چپهای نادم در دربار، دولت، رادیو و تلویزیون، نشریات و روزنامه های مختلف تحت سلطه ساواک، هواپیمایی کشوری و دهها کارخانه و کارگاه تولیدی و نظایر آن به کار گماشته شده و اقدامات بسیاری به نفع حکومت انجام دادند. تعداد توده ایها و چپهای سابق، به تدریج در بدنة حاکمیت افزایش یافت و برخی وابستگان و رجال درجه اول کشور نسبت به عواقب سوء این جریان برای حاکمیت سخت نگران شدند. به اعتقاد ساواک گزینش و سپس به کار گماری این عناصر چپ و توده ای با مطالعات قبلی صورت می گرفت و همواره مأمورانی از ساواک نیز فعالیت و رفتارهای سیاسی، اجتماعی آنان را مراقبت می کردند. بسیاری از این افراد در

ص:421


1- ایرج اسکندری، خاطرات ایرج اسکندری، ص 317.
2- ناصر زربخت، گذر از برزخ، ص 125.

مشاغل حساس سیاسی - اداری به کار گمارده شدند و برخی وزیر و وکیل شده و در احزاب حکومت ساخته آن دوره عضویت یافته، تئوریسین و توجیه گر سیاسی رژیم پهلوی شدند. پس از تأسیس حزب واحد رستاخیز، توده ایها و چپهای به حکومت پیوسته، در تئوریزه کردن این حزب به فلسفه بافی و نظریه سازی روی آوردند و مقالات و نوشته های گوناگونی در توجیه و تشریح این حزب، تدوین و منتشر کردند. گروهی از آنان نیز در رادیو و تلویزیون و نشریات و روزنامه های تحت سلطه ساواک، مقالات بسیاری در تمجید از رژیم پهلوی و نظام شاهنشاهی و نقش بلامنازع آن در توسعه و تکامل جامعه ایرانی به رشته تحریر درآوردند. در اجرای تمام این طرحها، ساواک نقش اول داشت. از جمله افراد توده ای که به حکومت پیوستند: محمد معتضد باهری، محمود جعفریان، فرخ داداش پور، پرویز نیکخواه، فرهاد نیکوخواه و منوچهر آزمون بودند.(1)

ساواک در مرداد 1346 حداقل 6 گروه وابسته به تشکلهای سیاسی چپ را نام می برد که اعضای آن، طی سالیان گذشته با ابراز ندامت و سرسپردگی به ساواک مورد عفو قرار گرفته بودند: 1- اعضای فرقه دموکرات آذربایجان 2- سازمان نظامی حزب توده 3- فرقه دموکرات آذربایجان (پس از تجدید فعالیت در سال 1338) 4- کمیته انقلابی حزب توده 5- گروه پرویز نیکخواه 6- گروههای متفرقه وابسته به تشکلهای چپ و اعضای پراکنده حزب توده.(2)

بدین ترتیب روند نادم سازی و به کارگماری افراد وابسته به حزب توده و دیگر تشکلهای چپ توسط ساواک در تمام سالهای دهة 1340 و 1350 و تا واپسین سالهای عمر حکومت ادامه یافت و اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که نتایج به دست آمده مطلوب ساواک بود.(3)

حزب توده در تمام سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332 تا واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی اعتبار قابل اعتنایی در عرصه سیاسی - اجتماعی کشور نداشت و چنانکه اسناد و مدارک موجود نشان می دهد، در حرکت دوران انقلاب نیز این حزب ناتوان تر از آن بود که سهم قابل توجهی برعهده گیرد. در سالهای 1355 - 1356 کادر رهبری و اعضای برجسته

ص:422


1- نیلوفر کسری، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، صص 174 - 175؛ به یاد حماسه آفرینان دوازدهم محرم، صص 38 - 39.
2- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 6، صص 398 - 401.
3- همان، صص 408 - 409 و صص 418 - 425.

حزب توده (که تقریباً همگی در خارج به سر می بردند) به درک درستی از تحولات سیاسی - اجتماعی کشور نرسیده بودند و تا ماههای میانی سال 57 هم شاهد تحرک سیاسی قابل اعتنایی از سوی این حزب نیستیم. اعضای پراکنده این حزب نیز در کشور تا مدتها سایه سنگین ساواک را بر روی خود احساس می کردند. گفته می شد که کشورهای اروپای شرقی و شوروی برای جلوگیری از تیرگی روابطشان با رژیم پهلوی، به رهبران حزب توده اجازه فعالیت بر ضد شاه نمی دادند و تنها از شهریور 1357 بود که به تدریج هواداران این حزب در گوشه و کنار کشور به صف مخالفان پیوستند و اعلامیه هایی توسط این حزب در مخالفت با رژیم پهلوی و ساواک منتشر شد.(1) به رغم اینکه رهبری حزب توده تلاش گسترده ای کرد تا در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی خود را با رهبران انقلاب همراه نشان داده و در دوران جدید، سهمی به دست آورد، اما تا واپسین ساعات عمر رژیم، هیچگاه موضع تندی در قبال حکومت در پیش نگرفت. به نظر می رسید چنانکه طی سالیان طولانی گذشته، حزب توده نشان داده بود، کماکان موضع گیری خود را با مشی و سیاستهای کلی شوروی در قبال رژیم پهلوی و تحولات سیاسی و اجتماعی کشور هماهنگ می کرد.(2)

ص:423


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 24، صص 138 - 139؛ اسناد و اعلامیه های حزب توده ایران، صص 22 - 23.
2- بابک امیرخسروی و محسن حیدریان، پیشین، صص 362 - 363؛ غائله چهاردهم اسفند 1359، صص 73 - 74.

ص:424

فصل دوازده: ساواک؛ دانشگاهیان و مراکز آموزش عالی

اشاره

در تمام دوره پهلوی موضوع دانشگاه و چگونگی برخورد با دانشگاهیان از مهمترین دلمشغولیها و مشکلات مبتلا به حکومت و دستگاههای امنیتی - انتظامی آن بود. در دوران رضاشاه پس از تأسیس دانشگاه تهران، به رغم تمام سختگیریهای سیاسی و رعب و وحشتی که در جامعه ایرانی ایجاد شده بود، هر از گاه شاهد تحرکات و مخالفتهای سیاسی دانشجویان هستیم. پس از سقوط رضاشاه و در دهه 1320 که آزادیهای سیاسی نسبی به وجود آمده و متعاقب آن فعالیت تشکلها، احزاب و گروههای مختلف سیاسی افزایش یافت، دانشجویان و دانشگاهیان فرصت بیشتری برای ابراز خواسته های خود یافتند. جنبشها و تحرکات سیاسی دانشجویان و دانشگاهیان در دهة 1330 انسجام یافته تر شد و در دهة 1340 اوج گرفته و در دهه پایانی عمر حکومت پهلوی به تکامل رسید. جنبشهای دانشجویی و ناآرامیهای سیاسی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و نیز مدارس و مراکز وابسته به آموزش و پرورش، متأثر از فضای سیاسی - اجتماعی حاکم بر کشور بود و هم زمان با آن، احزاب، گروهها و تشکلهای سیاسی بر تحرکات و جنبشهای دانشجویی و نیز ناآرامیهای سیاسی تأثیری متقابل داشتند. چنانکه در دوران سلطنت رضاشاه گرایشات محدود دانشجویان، حول محور فقدان آزادیهای سیاسی و نیز تمایلات کمونیستی دور می زد. این روند در دهه 1320 و هم زمان با تشکیل دهها گروه و حزب سیاسی و مذهبی گسترش یافت و هر یک از گروهها و احزاب سیاسی مذهبی آن دوره در دانشگاه و بین دانشجویان و دانشگاهیان طرفدارانی یافتند. در دهة 1320، حزب توده بیشترین فعالیت را در جذب دانشجویان داشت و در سالهای پایانی این دهه احزاب و گروههای تشکیل دهنده جبهه ملی، حامیان و طرفداران قابل توجهی بین دانشجویان داشتند. دهة 1320 فعالیت سیاسی در بین دانشجویان و دانشگاهیان گسترش یافت و احزاب

ص:425

و گروههای سیاسی تلاش گسترده ای برای جذب و جلب نظر مساعد دانشگاهیان انجام دادند. بدین ترتیب دانشگاه و فضاهای آموزشی کشور به سرعت به کانونهای تأثیرگذار در تحولات سیاسی - اجتماعی کشور تبدیل شدند. به دنبال کودتای 28 مرداد 1332، همگام با گسترش استبداد و خودکامگی حکومت و سلطه روزافزون امریکا و انگلیس، جامعه دانشگاهی نیز متأثر از آن، سمت و سوی تحرکات خود را به سوی مخالفت و مبارزه با استبداد داخلی و استعمار و سلطه خارجی سوق داد. به تبع آن نیز، حکومت برای مقابله با تحرکات و جنبشهای دانشگاهیان، بیش از پیش بر مراقبتها و تمهیدات امنیتی - انتظامی مراکز آموزش عالی افزود. طی سالهای پس از کودتا، فرمانداری نظامی با سرکوب مخالفتهای دانشجویی، رعب و وحشتی تمام در دانشگاهها به وجود آورد و نیروهای امنیتی - اطلاعاتی و انتظامی قابل توجهی در پوششهای مختلف در مراکز آموزش عالی حضور یافتند. پس از تأسیس و آغاز فعالیت ساواک، این مهم بر عهده این سازمان قرار گرفت. در دهة 1330، احزاب و تشکلهای پراکنده ای که پیش از آن جبهه ملی را تأسیس کرده و اینک عمدتاً در نهضت مقاومت ملی گرد آمده بودند، بیشترین طرفداران را در بین دانشجویان داشتند. با سرکوب نهایی حزب توده در دو سه سال پس از کودتای 28 مرداد 32، بر تعداد دانشجویانی که از اندیشه های سیاسی - مذهبی حمایت می کردند افزوده شد و تا پایان دهة 1330 رشد قابل توجهی یافت. تحولات سیاسی سالهای 1340 - 1343ش. که با نهضت امام خمینی همزمان بود، گرایش این گروه به سوی اسلام سیاسی افزایش یافته و به تدریج بر تعداد تشکلهای سیاسی - مذهبی در فضاهای دانشگاهی افزوده شد. ضمن اینکه در واپسین سالهای دهه 1330، جبهه ملی دوم و سپس نهضت آزادی ایران نیز در میان دانشجویان طرفداران قابل توجهی یافتند. در همان حال، برخی تشکلهای دانشجویی در خارج از کشور و به ویژه کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی که از سال 1337 در اروپا اعلام موجودیت کرده بود، تعداد قابل توجهی از دانشجویان داخل کشور را از فعالیت خود متأثر ساخت. نیز تشکیل انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور (به ویژه در اروپا و امریکا) در دهة 1340 و 1350 در تحرک سیاسی - مذهبی بسیاری از دانشجویان داخل کشور مؤثر افتاد. تشکلهای دانشجویی - مذهبی عمدتاً از اندیشه ها و خواستهای سیاسی - مذهبی علما و روحانیون به رهبری امام خمینی پیروی کرده و با سایر تشکلهای همسو در داخل و خارج کشور ارتباطات پیدا و پنهانی داشتند. دیگر گروههای سیاسی مخالف حکومت نظیر جبهه ملی، نهضت آزادی ایران، حزب

ص:426

توده و سایر تشکلهای چپ، جامعه سوسیالیستها (نیروی سوم) و حزب ایران نیز هر یک، بین دانشجویان و دانشگاهیان طرفدارانی داشتند. از دیگر گروههایی که از اواسط دهة 1340 تحرکات سیاسی دانشجویان را تحت تأثیر فعالیتهای خود قرار دادند، مبارزان چریکی و مسلح بودند. سازمان مجاهدین خلق، شاخه نظامی جمعیتهای مؤتلفه اسلامی و چریکهای فدایی خلق ایران در زمره شاخص ترین این گروههای چریکی مخالف حکومت محسوب می شدند که در دهة 1340 و 1350، طرفداران و حامیان قابل اعتنایی در بین دانشجویان و دانشگاهیان پیدا کردند و هسته بسیاری از مخالفان چریکی را بنا نهادند. بدین ترتیب فضای سیاسی - اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی کشور در مقاطع مختلف، تحرکات و جنبشهای سیاسی - دانشجویی را تحت تأثیر قرار می داد و گروهها و تشکلهای سیاسی و مذهبی مخالف حکومت هر یک به فراخور نقشی که در تحولات کشور ایفا می کردند، در بین دانشجویان و دانشگاهیان اعتبار و طرفدارانی داشتند. به این دلایل، از سالهای پایانی دهه 1320 تا واپسین روزهای عمر حکومت پهلوی، بخش قابل توجهی از حیطه فعالیت ساواک، در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی متمرکز شد و دانشجویان و دانشگاهیان به طور دائم تحت مراقبت ساواک قرار داشتند.(1)

16 آذر

در پی کودتای 28 مرداد 1332، رعب و وحشتی مثال زدنی در فضای سیاسی - اجتماعی کشور حاکم شد و مخالفان سیاسی حکومت تحت تعقیب قرار گرفتند. دانشگاهیان و دانشجویان نیز تحت کنترل شدید نیروهای انتظامی و امنیتی قرار گرفته و انتقادات و اعتراضات آنان با واکنش تند حکومت روبرو شد. التهابات سیاسی در بین دانشجویان و دانشگاهیان روزافزون شد. در حالی که حکومت کودتا به سرعت همکاران دولت سابق را تحت تعقیب قرار داده و با از میان برداشتن مداوم مخالفان حکومت، روابط خود را با دولتهای بریتانیا و امریکا تحکیم می کرد، دانشگاهیان بر مخالفت خود با کودتاچیان افزودند. دولت کودتا نیز برای جلوگیری از جنبش فراگیر دانشجویی، نیروهای امنیتی - اطلاعاتی بسیاری

ص:427


1- حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 474 - 483 و صص 668 - 671؛ علیرضا کریمیان، جنبش دانشجویی در ایران، صص 38 - 39 و صص 104 - 107.

وارد دانشگاه تهران و دیگر مراکز دانشگاهی و آموزش عالی کشور کرد. علاقه امریکا و انگلیس به گسترش روابط با دولت کودتا، بیش از پیش بر التهابات سیاسی دانشگاه افزود. هنگامی که اعلام شد ریچارد نیکسون معاون ریاست جمهوری امریکا در 18 آذر 1332 وارد تهران خواهد شد، خشم دانشجویان از حکومت به اوج رسید و در حالی که نیروهای انتظامی - امنیتی بسیاری برای مراقبت از دانشجویان معترض به آغاز رابطه ایران و انگلیس در روز 16 آذر 1332 وارد دانشگاه شده بودند، نظامیان بر روی دانشجویان معترض آتش گشوده و سه تن از آنان کشته شدند. بدین ترتیب واقعه 16 آذر 32 به نمادی در مبارزات دانشجویی علیه حکومت پهلوی تبدیل شد. همه ساله در سالگرد کشته شدن این سه دانشجو (احمد قندچی، مهدی شریعت رضوی و مصطفی بزرگ نیا) دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور با برگزاری مراسمی که گاه به برخورد با نیروهای امنیتی - اطلاعاتی نیز منجر می شد، یاد قربانیان را گرامی می داشتند. از واپسین سالهای دهه 1330، همزمان با تأسیس ساواک، موضوع برگزاری سالگردهای 16 آذر 1332 اهمیتی روزافزون یافت و در دهة 1340 و 1350 به رغم تدابیر شدید امنیتی و هشدارها و تهدیدهای مداوم ساواک، دانشجویان مراسم یادبود این روز را برگزار می کردند.(1)

به دلیل رعب و وحشتی که طی سالهای پس از کودتا بر کشور حاکم بود تا سالها دانشجویان امکان اندکی برای برگزاری مراسم سالگرد 16 آذر داشتند. تنها در آذر 1339 و به دنبال گسترش بحران سیاسی و ناتوانی حاکمیت در کنترل اوضاع، دانشجویان دانشگاه تهران پس از 7 سال، تحت تدابیر شدید امنیتی ساواک، سالگرد آن واقعه را گرامی داشتند و تهدیدات و هشدارهای مکرر ساواک برای جلوگیری از برگزاری این مراسم به جایی نرسید؛ دامنه این ناآرامیها تا اواسط بهمن 1339 ادامه داشت. به نظر می رسد اگر جبهه ملی دوم در برابر حکومت و دربار کمتر جانب احتیاط را رعایت کرده و با دانشجویان همدلی بیشتری نشان می داد، ناآرامیهای دانشگاه تهران به سایر دانشگاههای کشور نیز کشیده می شد و حاکمیت را با بحرانی عمیق تر مواجه می کرد.(2) در 16 آذر 1340، همزمان با دوران نخست وزیری علی امینی، به رغم تدابیر امنیتی شدید، علاوه بر دانشگاه تهران، در برخی

ص:428


1- غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، ج 1، صص 114 - 115؛ مصطفی چمران، شانزده آذر، صص 3 - 23.
2- ابوالحسن ضیا ظریفی، سازمان دانشجویان دانشگاه تهران، صص 267 - 273.

دانشگاهها نیز به یاد جان باختگان 16 آذر 1332 مراسمی برگزار شد. گزارشات موجود نشان می دهد که روزهای قبل از 16 آذر 1340 ساواک در بخشنامه هایی از ساواک شهرها خواسته بود برای جلوگیری از برگزاری هرگونه مراسمی، تمام تلاش خود را به کار بسته و با اقداماتی پیشگیرانه، با هماهنگی ریاست و مدیران دانشگاهها از برگزاری مراسم یادبود جلوگیری کنند.(1) طی سالیان بعد و در دهه 1340 سالگردهای واقعه 16 آذر، تحت کنترل قرار گرفته و به شدت محدود شد. با این احوال همه ساله دانشجویان مراسمی بسیار محدود به یاد واقعه برگزار می کردند.

دانشجویان ایرانی دانشگاههای خارج کشور، برخلاف دانشجویان داخل، امکان بیشتری برای برگزاری مراسم داشتند. تشکلهای دانشجویی، فارغ از تهدیدات مستقیم ساواک با برگزاری جلسات یادبود و نیز به راه انداختن راهپیمایی، به حکومت و ساواک اعتراض می کردند. با آغاز دهة 1350، به رغم تمام سختگیریهای ساواک، دانشجویان کشور برای برگزاری یادبود واقعه 16 آذر جدیت بیشتری نشان دادند. در این دوره دانشجویان طرفدار اسلام سیاسی و آموزه های دینی در مراکز آموزش عالی و دانشگاهها به تدریج بر سایر تشکلهای سیاسی دانشجویی سبقت جستند و موضوع چگونگی مقابله و جلوگیری از برگزاری مؤثر مراسم بیش از پیش مورد توجه ساواک قرار گرفت.(2)

ساواک به بهانه های مختلف، در سالگرد واقعه 16 آذر، موجبات تعطیلی کلاسها و خلوت شدن محیطهای دانشگاهی را فراهم می کرد. در موارد متعددی هم ساواک علناً روزهای منتهی به 16 آذر و چند روز پس از آن را در دانشگاههای مختلف تعطیل اعلام کرده و از ورود دانشجویان به دانشگاه جلوگیری می کرد.(3) ساواک برای جلوگیری از گسترش مخالفتها، در آستانه فرارسیدن سالگرد 16 آذر، بسیاری از دانشجویان مخالف حکومت را دستگیر و روانه زندان می کرد. گاه دانشجویانی که هشدار و تهدیدات ساواک را نادیده می گرفتند، از دانشگاه اخراج و راهی سربازخانه ها می شدند. برخی دانشجویان نیز یک تا چند ترم تحصیلی از حضور در دانشگاه محروم می شدند.(4)

ص:429


1- رحیم نیک بخت، پیشین، صص 117 - 120.
2- همان، صص 426 - 433.
3- اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، ج 2، صص 1022 - 1023.
4- عمادالدین باقی، پیشین، ص 200.

به رغم تمهیدات ساواک، در برخی دانشگاهها، مراسم یادبود شانزدهم آذر به برخورد و رودررویی شدید با دانشجویان منجر شده و دامنه اعتصابات و تظاهرات به سطح شهر نیز کشیده شده و شعارهای تندی بر ضد حکومت سر داده می شد.(1) برخورد ساواک با مخالفتهای دانشجویی، در سالگردهای 16 آذر، معمولاً شدید بود و به ضرب و شتم و دستگیری بسیاری از آنان می انجامید.(2) طی سالهای پایانی حکومت پهلوی دانشجویان در برگزاری مراسم سالگرد 16 آذر بیش از پیش جدیت نشان می دادند و با برخی ابتکارات، موجب سردرگمی ساواک و دیگر نیروهای امنیتی می شدند؛ از دهة 1350 به بعد نیز، دانشجویان اسلام گرا در برگزاری مراسم یادبود 16 آذر ابتکار عمل را به دست گرفته بودند.(3) در مواردی که ساواک در مراسم یادبود 16 آذر ابتکار عمل را از دست می داد، مأموران، دانشجویان شرکت کننده را شناسایی کرده و پس از پایان مراسم آنان را دستگیر کرده و به فراخور نقشی که در برگزاری مراسم داشتند، محکوم می شدند. در آستانه سالگردهای 16 آذر، علاوه بر دانشجویان و دانشگاهیان، اعضای برجسته و فعال بسیاری از گروههای سیاسی - مذهبی نیز، بیش از پیش تحت مراقبت ساواک قرار می گرفتند. تلاش گسترده ای صورت می گرفت تا از ارتباط و تماس رهبران و اعضای فعال احزاب و گروههای سیاسی - مذهبی مخالف حکومت با دانشجویان جلوگیری شده و احتمال هرگونه پیشامدی به حداقل برسد.(4) علاوه بر سرکوبهای بی حاصل، ساواک اقدامات دیگری برای جلوگیری از گسترش مخالفتهای دانشجویی در سالگردهای 16 آذر انجام می داد.

از جمله این اقدامات می توان به تغییر مدیران دانشگاهها، ایجاد تفرقه بین دانشجویان، تشکیل تورها و برنامه های تفریحی در سالگرد 16 آذر و غیره اشاره داشت.(5) اما اقدامات و تمهیداتی از این دست، کارکردی طولانی و در عین حال قابل اعتنا نداشت و مخالفت با حکومت در مراسم سالگردهای 16 آذر در سالهای پایانی حکومت پهلوی شتاب گرفت.(6)

ص:430


1- همان، صص 206 - 207.
2- همان، صص 176 - 178.
3- همان، صص 202 - 205.
4- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
5- اسناد نهضت آزادی ایران، ج 9، دفتر 1، صص 23 - 28.
6- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 136 - 137.

انقلاب سفید

از اواسط سال 1339، که حکومت تحت فشار افکار عمومی و بحران به وجود آمده، به ناچار در برابر مخالفان خود عقب نشینی کرد و فضای باز سیاسی نسبی پدید آمد، ناآرامیها و مخالفتهای دانشجویی نیز وارد مرحله تازه ای شد. در دوره نخست وزیری جعفر شریف امامی در نیمه دوم 1339، به رغم تمام سیاستهای سرکوب ساواک، مخالفت دانشجویان ادامه یافت و تنها به دنبال سیاستهای سازشکارانه رهبران جبهه ملی دوم با حکومت و دربار بود که دانشجویان در برابر رعب و وحشت آفرینیهای ساواک مدتی عقب نشستند. در این دوره گروهی از دانشجویان توسط ساواک دستگیر و راهی زندان شدند و تحت شکنجه های طاقت فرسا قرار گرفتند.(1) دردوران نخست وزیری علی امینی - 1340 و ماههای نخست 1341 - نیز ناآرامیهای دانشجویی کماکان ادامه یافت. به رغم تمهیدات ساواک و نیروهای انتظامی، دامنه مخالفتها علاوه بر دانشگاه تهران به سایر دانشگاهها نیز سرایت کرد و عمدتاً با درگیری بین ساواک و پلیس با دانشجویان مخالف همراه بود.(2) با این حال ساواک تلاش داشت مخالفتهای دانشجویی را با روشهای مسالمت آمیز از میان بردارد. گزارشات ساواک نشان می دهد که این سازمان با بهره گیری از چهره های سیاسی - اجتماعی وابسته به حکومت و نیز دانشجویانی که با آن سازمان ارتباط داشتند، در صدد بود در صف مخالفان دانشجویی اختلاف انداخته و آنان را به مذاکره و همراهی با دولت امینی دعوت کند.(3) ساواک به دلیل موفقیتی که در جلب نظر مساعد رهبران درجه اول جبهه ملی دوم کسب کرده بود، از احتمال ائتلاف دانشجویان مخالف با جبهه ملی بر ضد حکومت نگرانی نداشت. دیگر گروههای سیاسی نظیر نهضت آزادی و تشکلهای چپ نیز عمدتاً دچار اختلاف و تشتت بوده و قدرت آن را نداشتند که بتوانند دانشجویان بسیاری بر ضد حکومت و دولت بسیج کنند.

به دنبال واقعه اول بهمن 1340 در دانشگاه تهران، در دیگر دانشگاهها نیز دانشجویان دست به تظاهرات زده، نسبت به اعمال ساواک و نیروهای امنیتی - انتظامی اعتراض کردند؛ زد و خوردهایی نیز بین طرفین رخ داد.(4) ساواک تمهیدات گسترده ای در شهرهای مختلف

ص:431


1- یادنامه خلیل ملکی، به کوشش امیر پیشداد، صص 195 - 201.
2- اسناد نهضت آزادی ایران، ج 2، صص 72 - 80؛ علی امینی، خاطرات علی امینی، صص 184 - 188.
3- اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، ج 1، صص 96 - 97.
4- رحیم نیک بخت، پیشین، صص 129 - 135.

اندیشید که هدف آن جلوگیری از گسترش بحران و ناآرامیهای دانشجویی در سایر دانشگاهها بود.(1) علی امینی بعدها در خاطرات خود مدعی است برخی گروههای وابسته به دربار و مخالف دولت او در حاکمیت، مسبب اصلی گسترش ناآرامیهای دانشگاه در دوران نخست وزیری او بوده اند.(2) برخی شواهد نیز نشان می داد که تیمور بختیار رئیس معزول ساواک در ناآرامیهای سیاسی دانشجویان در آن برهه نقش داشته است.(3)

ناآرامیهای دانشگاهها پس از روی کار آمدن دولت اسدالله علم که فرمان داشت طرح موسوم به انقلاب سفید را اجرا کند، کماکان ادامه یافت. همگام با مخالفت علما و روحانیون با انقلاب ادعایی شاه، دانشجویان دانشگاههای کشور نیز به صف مخالفان آن پیوسته و به برگزاری میتینگ، تظاهرات و پخش تراکت و اعلامیه دست زدند. در پی آن، ساواک برای جلوگیری از گسترش مخالفتهای دانشجویی، بر تدابیر امنیتی خود در دانشگاهها افزود و مأموران بسیاری به میان دانشجویان فرستاد تا از تشکل آنان بر ضد اصلاحات شاهی جلوگیری کند. ساواک، همچنین عمال حکومتی و نیز طرفداران دولت را به خیابانها فرستاد تا با برگزاری تظاهرات فرمایشی چنین القا کنند که دانشجویان در مخالفت با اصلاحات ادعایی شاه، هدفی جز نادیده گرفتن حقوق کشاورزان، کارگران و طبقات محروم جامعه را دنبال نمی کنند. هر از گاه نیز بین نیروهای ساواک با دانشجویان معترض، زد و خوردهای شدیدی روی داده و به دستگیری و زندانی شدن دانشجویان منجر می شد.(4)

در روزهای نزدیک به رفراندوم 6 بهمن 1341 نیز بسیاری از دانشجویان دانشگاهها با مبارزات علما علیه اقدامات شاه همراهی نشان دادند. به همین دلیل در روزهای نخست بهمن 1341 ساواک بر مراقبتهای خود از دانشگاه و خوابگاههای دانشجویی افزود و گروه قابل توجهی از دانشجویان مخالف را دستگیر و راهی زندان کرد. ضمن اینکه با هجوم مأ موران ساواک و نیروهای انتظامی، بسیاری از دانشجویان مخالف مورد ضرب و شتم قرار گرفته و زخمی شدند. تا آستانه برگزاری رفراندوم 6 بهمن 1341 نیز دانشگاه تهران در اشغال ساواک

ص:432


1- اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، ج 1، صص 134 - 135.
2- علی امینی، پیشین، صص 180 - 181.
3- اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، ج 1، صص 185 - 187؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 23، صص 180 - 183.
4- حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 686 - 688؛ رحیم نیک بخت، پیشین، صص 136 - 147.

و نیروهای انتظامی بود و خسارات قابل توجهی به تأسیسات آموزشی و آزمایشگاهی و رفاهی دانشگاه وارد آمد.(1)

در ماههای پایانی سال 1341 و اوایل سال 1342، در دانشگاه تهران ساواک حضور داشت. دانشجویان بسیاری که از اوایل بهمن 1341 توسط ساواک دستگیر شده بودند، طی ماههای پایانی بهار سال 42 به تدریج آزاد شدند. ساواک بر آن بود تا با آزادی تدریجی دانشجویان و ارتباط نزدیکی که با رهبران جبهه به شدت متزلزل ملی دوم داشت، از التهابات سیاسی که فضای دانشگاهها و مراکز آموزش عالی را در خود فرو برده بود، بکاهد؛ نیز با ایجاد اختلاف بین دانشجویان و اعضای درجه اول جبهه ملی، ابتکار عمل را از مخالفان حکومت بگیرد. اما برخلاف انتظار ساواک، از اوایل سال 1342 که مخالفت علما و روحانیون با حکومت گسترش یافت، علاوه بر دانشجویان دانشگاه تهران، در دیگر دانشگاههای کشور نیز ناآرامیها روزافزون شد و پاکروان - رئیس وقت ساواک - بر آن شد تا مخالفت دانشجویان را با حکومت در مسیر دلخواه خود قرار دهد؛ البته اثر این گونه اقدامات، ناچیز بود. تلاشهای ساواک برای نفوذ بین دانشجویان مخالف و از بین بردن مخالفتهای ضدحکومت نیز، با هوشیاری دانشجویان خنثی شد. بسیاری از دانشجویان، همگام با علما و روحانیون به مخالفت با حکومت ادامه دادند. در جریان قیام 15 خرداد 42، به حمایت از مبارزات علما و رهبری امام خمینی، تظاهراتی توسط دانشجویان برگزار شد که با برخورد شدید ساواک روبرو گردید.(2) هم زمان با دانشگاه تهران، دیگر دانشگاهها نیز با قیام 15 خرداد همدلی و همراهی نشان دادند. ساواک پس از قیام 15 خرداد 1342 بر سرکوب دانشگاهها افزود، به ویژه دانشجویان طرفدار امام خمینی و تشکلهای دانشجویی مسلمان را بیش از سایر گروهها، تحت تعقیب قرار داد.(3) ارتباط دانشجویان مسلمان با علما و روحانیون بیش از پیش افزایش یافت و در سالهای بعد از انسجام بیشتری برخوردار شد.(4)

ص:433


1- علی دوانی، پیشین، ج 3، ص 216.
2- عمادالدین باقی، پیشین، صص 88 - 89.
3- علی رضا کریمیان، پیشین، ص 19.
4- رحیم نیک بخت، پیشین، صص 160 - 165.

توصیه به سرکوب

با آغاز ریاست نصیری بر ساواک، بر دامنه سرکوب ساواک در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی افزوده شد. گسترش گرایش دانشجویان به فعالیتهای سیاسی - چریکی در دهه 1340 و ارتباطی که دانشجویان با احزاب و تشکلهای سیاسی و چریکی ضدحکومت داشتند، ساواک را در کنترل مخالفتهای دانشجویی، بیش از پیش به بهره گیری از روشهای خشن سوق داد. علاوه بر مدیران و رؤسای ارشد ساواک که سرکوب را کارآمدترین روش آرام کردن محیطهای دانشگاهی می دانستند، شاه نیز طرفدار اعمال روش خشن و سرکوب دانشجویان مخالف بود. اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که شاه در دهه 40 و 50، بارها از رؤسای ساواک خواست از هر راه ممکن در سرکوب و از میان برداشتن دانشجویان مخالف فروگذار نکرده، مخالفان حکومت او را در دانشگاهها بدون اغماض تنبیه کنند. از اسناد ساواک برمی آید که صدها نفر از دانشجویان به اتهامات سیاسی گرفتار خشم و کینه مأموران این سازمان شده، دستگیر، بازداشت، شکنجه و سالها در زندان به سر بردند. ضمن اینکه تعداد بسیاری نیز به ا نحاء گوناگون به قتل رسیدند.(1) از واپسین سالهای دهه 1340، به رغم سیاستهای خشن ساواک، جنبشهای دانشجویی در بین دانشجویان و دیگر گروههای سیاسی - مذهبی شکل جدی تری به خود گرفت. شاه دستور داد ساواک بر دامنه حضور خود در دانشگاهها افزوده، هرگونه امکان فعالیت مخالفین را سلب کند.(2) در فروردین 1352 نیز شاه دستور داد ساواک امور اطلاعاتی - امنیتی دانشگاهها را با مسائل انتظامی توأم ساخته، آشکارا و بدون هرگونه اغماضی، دانشجویان مخالف را دستگیر و تحت تعقیب قرار دهد. بر این اساس و برای جلوگیری از گسترش مخالفتهای دانشجویی، تمام ابزارهای سرکوب و بازدارنده به کار افتاد.(3) شاه، همچنین ساواک و شهربانی را مشترکاً مسئول کنترل و تعقیب دانشجویان مخالف حکومت تعیین کرده و دستور داد دانشجویان مخالف در کمیته مشترک ضدخرابکاری تحت بازجویی و شکنجه قرار گیرند و پس از پرونده سازی و محاکمه، مجازاتهای لازم درباره آنها اعمال شود.(4) بدین ترتیب برخورد خشن ساواک با دانشجویان مخالف، در تمام سالهای

ص:434


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، ج 2، صص 892 - 893.
3- همان، ص 937 و صص 952 - 956.
4- همان، صص 936 - 937.

دهه 1340 و 1350 همواره گسترش یافت. ساواک در نخستین روزهای آغاز ترم تحصیلی، با هماهنگی مسئولان دانشگاهها، دستورالعملها و مقررات ویژه ای برای جلوگیری از مخالفتهای دانشجویی صادر می کرد و در تمام مسائل آموزشی، تفریحی و غیره دخالت داشت و با آسیب شناسی گاه و بیگاه مشکلات مبتلابه دانشگاهیان، توصیه ها و راه کارهایی برای پیشگیری از مخالفتهای دانشجویی و نظایر آن ارائه می داد.(1)

در سالهای 1340 و 1350، بخش اعظمی از زندانیان سیاسی را دانشجویان تشکیل می دادند.(2) اسناد ساواک نشان می دهد که به رغم اعمال فشارها و سیاستهای خشن ساواک، دانشجویان از مخالفت با حکومت بازنایستادند و از هر فرصتی برای ابراز مخالفت بهره بردند.(3) ساواک در آستانه دهه 1350، وحشت آفرینی در دانشگاهها را به اوج رسانید و برای سرکوب دانشجویان مخالف، هیچ محدودیتی نمی شناخت.(4) ساواک دانشجویان دانشگاهها را به دسته های مختلفی تقسیم بندی کرده بود تا مراقبت از آنان با سهولت دنبال شود. به عقیده ساواک گروهی از دانشجویان جز پیگیری مسائل درسی خود فعالیت دیگری ندارند؛ بدین ترتیب این گروه از منظر ساواک هیچ خطری برای حکومت نداشتند. گروه دوم افراد متدین اما غیرسیاسی بودند که اینان نیز به ندرت به مسائل سیاسی - اجتماعی و حوادث و وقایعی که در دانشگاهها می گذشت علاقمندی نشان می دادند. ساواک دسته سوم دانشجویان را مارکسیست و مزدور بیگانه می خواند. دسته چهارم نیز مارکسیستهای اسلامی نامیده می شدند و ساواک معتقد بود که افراد خطرناکی هستند. به عقیده ساواک، این گروه در ظاهر امر مسلمان و مذهبی و در واقع کمونیست هستند. ساواک دانشجویان طرفدار جبهه ملی و نهضت آزادی و دیگر گروههای سیاسی را نیز در دسته های جداگانه ای جای داده بود. این دسته بندیهای دانشجویی برای هشدار به دانشجویان تازه وارد انجام می شد و جزواتی در اختیار آنان قرار می گرفت تا از مراوده با دانشجویان مخالف پرهیز کنند. ساواک در همین جزوه چند صفحه ای، قیافه ظاهری دانشجویان طرفدار و عضو هر یک از گروههای سیاسی -

ص:435


1- همان، ج 1، صص 293 - 295.
2- محمدعلی عمویی، پیشین، صص 277 - 279.
3- فعالیتهای سیاسی دانشجویان، ج 2، صص 88 - 96.
4- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 60، صص 85 - 88.

مذهبی را تشریح کرده بود.(1) دستوراتی که برای برخورد با دانشجویان مخالف توسط شاه صادر می شد، درباره دانشجویان حامی جریانات سیاسی - چریکی، چپها و گروههای مسلمان و مذهبی شدید بود. جلسات توجیهی و مشترک ساواک، رؤسای دانشگاهها و هیئت دولت و شهربانی در حوادث خاص تشکیل می شد و در بیشتر موارد خط مشی سرکوب پی گرفته می شد.(2) نصیری - رئیس ساواک - به ندرت طرفدار تز رفتار ملایم و مسالمت جویانه در قبال دانشجویان مخالف بود؛ تقریباً همیشه توصیه می کرد مخالفان با شدت هر چه تمام تر سرکوب شوند.(3)

از جمله اقدامات ساواک برای تحت فشار قرار دادن دانشجویان مخالف حکومت، جلوگیری از دادن امکانات دانشجویی به آنان بود. دانشجویان مخالف حکومت از دریافت هرگونه وام و هزینه های تحصیلی دانشجویان محروم می شدند.(4)

گفتنی است با تشکیل کمیته مشترک ضدخرابکاری (کمیته مشترک ساواک و شهربانی) همکاری ساواک و شهربانی در مقابله با دانشجویان شدت گرفت.(5)

دانشجویان و گروههای سیاسی مخالف حکومت

از دغدغه های همیشگی ساواک، یافتن راههایی برای جلوگیری از ارتباط دانشجویان با گروههای مذهبی و سیاسی مخالف حکومت بود. با این احوال از دهه 1340 تا 1350، دانشجویان روابط قابل توجهی با گروههای سیاسی و مذهبی مخالف حکومت در داخل و خارج کشور داشتند. به رغم تلاشهای ساواک از اوایل دهه 1340، دانشجویان مسلمان با امام خمینی، علما و روحانیون مخالف حکومت ارتباط داشتند. سالهایی که امام خمینی در ایران بودند، ارتباط بین نمایندگان دانشجویان مسلمان با ایشان وجود داشت و پیامها، سخنرانیها و موضع گیریهای ایشان مورد توجه دانشجویان مسلمان بود. پس از تبعید ایشان نیز، دانشجویان مسلمان ارتباط خود را با ایشان حفظ کردند. این روند به رغم سخت گیریهای ساواک، تا

ص:436


1- عمادالدین باقی، پیشین، صص 262 - 263.
2- اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، ج 1، صص 392 - 398.
3- همان، صص 368 - 371 و صص 506 - 510.
4- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
5- اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، ج 2، صص 912 - 921 و صص 844 - 845.

واپسین سالهای حیات رژیم، با نوساناتی، کماکان ادامه یافت.(1)

دانشجویان مسلمان برای زنده نگه داشتن یاد و خاطرة قیام 15 خرداد 1342، تلاش می کردند و با برپایی تظاهرات و مراسم یادبود، همراهی خود را با قیام روحانیون بر ضد حکومت نشان می دادند. این گونه برنامه ها که علاوه بر دانشگاههای تهران در مراکز آموزش عالی دیگر نیز اجرا می شد، معمولاً با واکنشهای شدید ساواک روبرو می شد. ساواک ضمن ضرب و شتم شدید دانشجویانی که با گرامی داشتن یاد و نام قیام 15 خرداد با علما و روحانیون مخالف حکومت و به ویژه امام خمینی اعلام همبستگی می کردند، بسیاری از آنان را دستگیر و شکنجه کرد؛ در نهایت نیز پرونده های مجعولی برای آنان ساخت و موجبات زندانی شدن و نیز اخراج آنان را از دانشگاه فراهم آورد.(2) بین تشکلهای دانشجویی نظیر انجمنهای اسلامی دانشگاهها، با روحانیون و کانونهای اسلامی و فرهنگی مخالف حکومت، ارتباط نزدیکی وجود داشت.(3) روحانیون و علمایی که در صدر مخالفان حکومت جای داشتند و با محافل سیاسی دانشجویان نیز در تماس بودند، بین دانشجویان مسلمان طرفداران جدی داشتند؛(4) این پیوندها در دوران پیروزی انقلاب اسلامی افزایش یافت.

از دیگر گروههای سیاسی که با دانشجویان مخالف حکومت رابطه داشتند، نهضت آزادی ایران بود. رهبران نهضت آزادی ایران که افکار سیاسی خود را با آموزه های دینی و اسلامی پیوند زده بودند و با طیفهای مختلف سیاسی - مذهبی نیز دارای ارتباطاتی بودند، در دهه های 40 و 50، تماس خود را با دانشجویان حفظ کرده و گسترش دادند و در واپسین سالهای حکومت پهلوی نیز در بین دانشجویان اعتبار قابل توجهی داشتند.(5)

از گروههای تأثیرگذار بر جنبشها و تحرکات دانشجویی دوره پهلوی، جبهه ملی بود که در دهه های بعد از 1320 نیز با نوساناتی چند ادامه یافت. از اواخر دهة 1330 که جبهه ملی دوم تشکیل شد، دانشجویان بسیاری از آن حمایت کردند. دانشجویان به رغم فشارهای ساواک و نیروهای انتظامی، از جبهه ملی حمایت کرده و بسیاری از آنان در این راه دستگیر، شکنجه،

ص:437


1- علی رضا کریمیان، پیشین، صص 302 - 305.
2- عماد الدین باقی، پیشین، صص 256 - 259.
3- علیرضا کریمیان، پیشین، صص 298 - 299.
4- رحیم نیک بخت، پیشین، صص 240 - 243.
5- علی دوانی، پیشین، ج 4، صص 142 - 144؛ علیرضا کریمیان، پیشین، صص 187 - 195 و صص 298 - 299.

بازجویی و زندانی شدند. به دنبال سازش رهبران جبهه ملی با حکومت در سالهای نخست دهه 1340، حامیان دانشجویی این تشکل نیز نوساناتی را از سر گذرانید.

حزب توده و گروههای سیاسی چپ نیز در دهه 1320 تا واپسین دوره حکومت پهلوی، بین دانشجویان و دانشگاهیان طرفداران و حامیانی داشتند. هر چند گسترش سرکوب حزب توده و گروههای چپ در دهه های 1330 و 1340، در کاهش میزان فعالیت طرفداران این تشکلها اثر قابل توجهی برجای گذاشت، اما تعدادی از دانشجویان از افکار چپ و کمونیستی تبعیت می کردند. چپهای تندرو از حزب توده انتقاد می کردند و خواهان اقدامات تندتری بودند؛ از دهه 1340 بسیاری از دانشجویان زندانی ساواک را طرفداران گروههای چپ و نیز وابستگان حزب توده تشکیل می دادند.

بسیاری از دانشجویان مخالف حکومت در دانشگاهها، با تشکلهای دانشجویی چون «انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی در خارج از کشور» ارتباط داشتند که از چشم ساواک پنهان نمانده و موجبات تعقیب و دستگیری آنان را فراهم می ساخت.(1) تقریباً اکثر گروههای سیاسی - مذهبی مخالف حکومت، به فراخور وزن سیاسی و اعتبار خود در جامعه، بین دانشجویان و دانشگاهیان حامیانی داشتند.

از جمله مهمترین تلاشهای ساواک، جلوگیری از گسترش رابطه بین د انشجویان مخالف دانشگاههای داخل با خارج بود. دانشجویان خارج عمدتاً در تشکلهایی نظیر کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی و اتحادیه ها و انجمنهای اسلامی، مخالفتهای گسترده ای با حکومت ابراز می کردند. دانشجویان خارج به مخالفت با حکومت دامن زده و دانشجویان داخل کشور را به مخالفت بیشتر با رژیم پهلوی دعوت می کردند. اینان با افشاگریهای گسترده، اذهان دانشجویان ایرانی را نسبت به مظالم و ستمکاریهای رژیم پهلوی آگاه می ساختند. ساواک برای قطع ارتباط دانشجویان داخل کشور با دانشجویان ایرانی مقیم خارج، تدابیری اندیشید. سانسور شدیدی بر مکاتبات پستی بین دانشجویان داخل و خارج اعمال می شد. اقدامات گسترده ای برای جلوگیری از ورود و انتشار نشریات، اعلامیه ها و جزوات سیاسی مخالف حکومت در مجامع دانشجویی انجام می شد. نیز برای کاهش ارتباط دانشجویان داخل و خارج، خانواده ها و بستگان این دو گروه را در ایران تحت فشار قرار داد و به مأموران بسیار

ص:438


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

خود در محیطهای دانشگاهی دستور داد که نسبت به هر تحرک مشکوکی، به سرعت واکنش نشان دهند.(1)

از جمله گروههای مخالفی که از اواسط دهه 1340 به بعد بین دانشجویان، طرفدارانی یافتند، مخالفان چریکی حکومت بودند. سازمان مجاهدین خلق و سپس چریکهای فدایی خلق در صدر این گروهها قرار داشتند. مبارزه چریکی برای بسیاری از دانشجویان جاذبه داشت و اکثر نیروهای آنان از میان دانشجویان تأمین می شد. ساواک برای جلوگیری از گسترش گرایشات چریکی در بین دانشجویان، تدابیر خاصی اندیشیده بود. گزارشات بر جای مانده حاکی از نگرانی دائم ساواک از جذب دانشجویان توسط گروههای چریکی بود. برخورد ساواک با این قبیل دانشجویان شدید و با شکنجه های بدون اغماض بود.(2) برای کشف ارتباط دانشجویان با گروههای چریکی، بسیاری از آنان دستگیر شده و تحت شکنجه های مرگبار قرار گرفتند. کشف کتاب و نشریاتی درباره جنگهای چریکی و پارتیزانی در کشورهای مختلف از دانشجویان، برای دستگیری و شکنجه آنان کفایت می کرد. به همین منظور، ساواک در همه دانشگاهها، خوابگاهها و مراکز اسکان دانشجویان، نفوذیهایی داشت که ارتباط احتمالی و نیز گرایش آنان را به مبارزات چریکی کنترل می کرد.(3) سازمان مجاهدین خلق از زمان تأسیس در 1344 تا انشعاب و تغییر ایدئولوژی در 1354، عمدتاً در بین دانشجویان مسلمان طرفدارانی داشت و پس از انشعاب به مارکسیسم، طرفدارانش را در بین این دانشجویان از دست داد. چریکهای فدایی خلق نیز عمدتاً در بین دانشجویان متمایل به گروههای چپ و کمونیستی طرفداران قابل اعتنایی داشت. بسیاری از نیروهای این دو سازمان چریکی را دانشجویان دانشگاهها تشکیل می دادند. این گروههای چریکی که مبارزه مسلحانه را پی گرفتند، اقداماتشان با تحسین بسیاری از دانشجویان روبرو شد. هم زمان با سخت گیری ساواک بر گروههای چریکی، که موجب دستگیری و قتل بسیاری از اعضای آنان شد، ضربات جبران ناپذیری به موجودیتشان وارد آمد. دانشجویان طرفدار آنها نیز تحت تعقیب ساواک قرار گرفته و بدون هر اغماضی تحت شدیدترین شکنجه ها قرار گرفته و پس از بازجویی و

ص:439


1- همان.
2- همان.
3- همان.

پرونده سازیهای سنگین راهی زندان شده و از ادامه تحصیل بازماندند.(1) با این وجود موضوع مبارزه چریکی و نظامی با حکومت تا واپسین دوران حیات رژیم پهلوی در بین دانشجویان طرفداران قابل اعتنایی داشت.(2)

نفوذ روزافزون ساواک در گروههای چریکی و دانشجویان متمایل به روش نظامی و چریکی مبارزه در اوایل دهه 1350، که با سرکوب شدید سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق و نیز تضعیف دیگر گروههای سیاسی - چریکی همزمان بود، مشکلات عدیده ای متوجه دانشجویان مخالف ساخت.(3) گسترش مبارزات چریکی و مسلحانه از اواسط دهه 1340 موجب شد تا ساواک در سرکوب مخالفتها و انتقادهای دانشجویان دانشگاهها دستاویزی دلخواه بیابد.(4)

سیاست نفوذ و تفرقه افکنی

از مهمترین تشکلهای دانشجویی دوره پهلوی،انجمنهای اسلامی است که سابقه آن به سال 1321 باز می گردد و هدف از آن اشاعه افکار و اندیشه های دینی و اسلامی در محیط دانشگاه بود. فعالیت آنها در سالهای بعد، بیش از پیش تقویت شد و در سالهای دهه 1330 و به دنبال گسترش دانشگاهها، فعالیت فکری - سیاسی خود را در بسیاری از دانشگاهها و دانشکده های کشور گسترش دادند. انجمنهای اسلامی با گروههای سیاسی - مذهبی خارج از دانشگاه و به ویژه علما و روحانیون مخالف حکومت نیز ارتباط داشتند.

انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی خارج از کشور نیز با برخی از مهمترین انجمنهای اسلامی در دانشگاههای داخل ارتباط داشتند.(5) در بسیاری از موارد، انجمنهای اسلامی فعالیتی غیرعلنی و غیررسمی داشتند و دفاتر و محل تشکیل جلسات علنی آنها توسط ساواک پلمب می شد.(6) ساواک انجمنهای اسلامی را مراکزی برای تجمع افراد مخالف حکومت تشخیص داده بود و فعالیت آن را در دانشگاههای کشور ممنوع اعلام کرده بود. معمولاً عمر انجمنهای

ص:440


1- علیرضا کریمیان، پیشین، صص 196 - 213.
2- رحیم نیک بخت، پیشین، ص 289.
3- عماد الدین باقی، پیشین، صص 232 - 233.
4- رحیم نیک بخت، پیشین، صص 282 - 286.
5- علیرضا کریمیان، پیشین، صص 213 - 218.
6- جلال الدین فارسی، زوایای تاریک، صص 181 - 182.

اسلامی مخالف حکومت چندان طولانی نمی شد و ساواک در اولین فرصت با تعطیلی آن، دانشجویان عضو را دستگیر و راهی زندان می کرد؛ گاه نیز با اخراج آنان، از ادامه تحصیلشان جلوگیری می شد.

علاوه بر دانشجویان و دانشگاهیان مذهبی، دانشجویان دیگری نیز در تشکلهای دانشجویی گردهم می آمدند. اما این دانشجویان نیز تحت فشار ساواک، به ندرت می توانستند تشکلهای دانشجویی انسجام یافته و مستقلی تأسیس کرده و فعالیت مداومی داشته باشند. ساواک با نفوذ در برخی انجمنهای اسلامی، ضمن طرد اعضای تندرو آنها، برای انحراف اهداف مبارزاتی این انجمنها تلاش می کرد.

در مواردی، ساواک برای نفوذ دانشجویان موافق حکومت بین تشکلهای دانشجویی و اجتماعات و جلسات خصوصی دانشجویان مخالف، با به راه انداختن جار و جنجالی تبلیغاتی آنان را دستگیر و مدتی زندانی می کرد و پس از آزادی از زندان، با آموزشهای لازم، به جمع دانشجویان مخالف حکومت می فرستاد. از دیگر شگردهای ساواک برای شناسایی، کنترل و تعقیب دانشجویان مخالف حکومت، گماردن دانشجویان نفوذی در برخی مسئولیتهای رفاهی، خدماتی و آموزشی در دانشکده ها بود. این قبیل افراد در سلف سرویس، کافه تریا، فتوکپی و تکثیر دانشجویی، کتابخانه ها، برنامه های رفاهی و تفریحی، اتاقهای کوهنوردی و نظایر آن به کار گمارده می شدند و به دلیل تماس دائم با دانشجویان، بیش از دیگران در جریان رفتار آنها قرار می گرفتند.(1) ساواک تلاش می کرد دانشجویانی را که از سوی دانشجویان مخالف حکومت طرد می شوند، به خود جلب کرده و با حمایتهایش، موجبات همکاری آنها را فراهم سازد.(2) در مواردی که دانشجویان نفوذی ساواک در دانشگاهها شناسایی و ردیابی می شدند، اسامی و مشخصات آنان توسط دیگر دانشجویان منتشر می شد. از جمله در مکانهایی چون دستشوییها، حمام، کافه تریاها و غیره اسامی این افراد به طور مخفیانه درج و به دانشجویان هشدار داده می شد از تماس و ارتباط با آنان اجتناب ورزند.

از جمله طرحهای ساواک، تأسیس تشکلها و سازمانهای دانشجویی در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی بود تا ضمن خنثی کردن فعالیت سازمانها و انجمنهای مستقل دانشجویی،

ص:441


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- همان.

سمت و سوی جنبشها و تحرکات دانشجویی را در مسیر دلخواه هدایت کند. کمیته بررسی مسائل دانشجویی ساواک، طرحی را در اوایل دهه 1350 پیشنهاد داد که به موجب آن تشکلی تحت عنوان «سازمان دانشجویان ایرانی» با هدایت و راهبری نامحسوس ساواک در دانشگاه تأسیس می شد. این طرح که در پوشش مشارکت دانشجویان در امور مربوط به دانشگاهها و مسائل دانشجویی به جامعه دانشگاهی ارائه شد، بر آن بود تا دانشجویان و دانشگاهیان را به سمت و سوی دلخواه حکومت سوق داده و از فشار مخالفان بر حکومت بکاهد.

ساواک برای هر یک از زیرمجموعه های سازمان دانشجویان ایرانی نیز وظایف و حیطه فعالیت مبسوطی تدارک دیده بود که چنانکه به مورد اجرا گذارده می شد، این سازمان بر محیطهای دانشگاهی و مراکز آموزش عالی کنترل می یافت.(1)

این طرح چنانکه مورد انتظار ساواک بود در دانشگاهها اجرا نشد، اما ساواک در هر یک از دانشگاهها و مراکز آموزش عالی، تشکلهایی وابسته تأسیس کرد و گروهی از دانشجویان وفادار به حکومت و نفوذیهای خود را در رأس آن قرار داد و با هماهنگی مسئولان دانشگاهها، بر شیوه و چگونگی فعالیت آنان نظارت می کرد. از جمله مهمترین این تشکلها اتحادیه دانشجویان دانشگاه تهران بود که در 1356 تشکیل شد و تا واپسین ماههای عمر حکومت فعال بود، اما بین دانشجویان و دانشگاهیان اعتباری کسب نکرد و اعضای تشکیل دهنده آن، به عنوان وابستگان و نفوذیهای ساواک طرد شدند.(2)

از جمله اقدامات اتحادیه دانشجویان، برخورد با دانشجویان مخالف بود که با گسترش حرکتهای مردمی در دوران انقلاب روزافزون شد و خشم و اعتراض محافل سیاسی و دانشجویی را برانگیخت.(3)

از دیگر تشکلهای ساواک ساخته در بین دانشگاهیان، کمیته های دانشجویی مبارزه با فساد بود که مدت کوتاهی پس از تأسیس حزب رستاخیز، طرح تأسیس آن مورد توجه رهبران حزب رستاخیز و ساواک قرار گرفت. رهبران حزب رستاخیز بر آن بودند تا با همکاری ساواک تشکلهای حزبی ایجاد کرده و با مشارکت دانشجویان، سلطه حزب را در مراکز

ص:442


1- همان.
2- همان.
3- مظفر بقایی کرمانی، شناخت حقیقت در پیشگاه تاریخ، صص 432 - 433.

آموزش عالی گسترش دهند. در واپسین ماههای سال 1354، جلسات مشترکی بین نمایندگان حزب رستاخیز، ساواک، دولت و مسئولان و رؤسای دانشگاهها تشکیل شد و راهکارهای اجرایی این طرحها مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت.

از دیگر طرحهای مشترک حزب رستاخیز و ساواک، مشارکت دانشجویان در مسائل اجتماعی نظیر مبارزه با فساد و گرانفروشی بود. این طرح از اواخر سال 1354، در جلسات مشترک ساواک و حزب رستاخیز تصویب شد و در پی آن کمیته هایی تحت عنوان «کمیته های دانشجویی مبارزه با فساد» شکل گرفت.(1) ساواک امیدوار بود این کمیته های دانشجویی علاوه بر به راه انداختن تبلیغات وسیع، بتواند دانشجویان را از مخالفت با حکومت باز دارد و به نوعی به طرحهای امنیتی - اطلاعاتی و انتظامی ساواک در دانشگاهها کمک برساند.(2) به رغم تمام تلاشهای صورت گرفته، این کمیته ها پس از مدتی کوتاه، اعتبار خود را از دست داده و از میان رفت.

هم زمان با تأسیس تشکلها، اتحادیه ها و انجمنهای دانشجویی حکومتی، ساواک طرحهایی نیز برای ترویج و گسترش فساد و بی بند و باری اخلاقی در بین دانشجویان و دانشگاهیان اجرا کرد که هدف آن بی اعتنا ساختن دانشجویان به مسائل سیاسی - اجتماعی کشور بود.(3) با این حال سیاستهای نفوذی، خبرچین سازی و تأسیس تشکلهای دانشجویی حکومتی و نیز راهکارهایی نظیر تفرقه افکنی و نظایر آن که تا واپسین ماههای حکومت پهلوی ادامه داشت، به نتایج مورد انتظار حکومت نیانجامید.(4)

ادامه مبارزه؛ سرکوب و کنترل دائمی

ساواک بر چاپ و انتشار نشریات دانشجویی نظارت داشت. نشریات و جزوات دانشجویی، پیش از انتشار و توزیع در اختیار ساواک قرار می گرفت تا مورد بررسی قرار گیرد.(5) نفوذیهای این سازمان در دانشگاهها و کتابخانه های دانشجویی و خوابگاهها، بر مجموعه کتابهای

ص:443


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- همان.
3- عمادالدین باقی، پیشین، صص 116 - 117.
4- رحیم نیکبخت، پیشین، صص 158 - 162.
5- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی که در اختیار دانشجویان قرار می گرفت نظارت می کردند. گروههای دانشجویی مسلمان و انجمنهای اسلامی، بیشترین کتابخانه های دانشجویی را در دانشگاههای کشور دایر کرده بودند. دانشجویان وابسته به گروههای چپ و حزب توده نیز کتاب و نشریات قابل اعتنایی در اختیار دانشجویان همفکر خود قرار می دادند. ساواک برای جلوگیری از گسترش این گونه کتابخانه های دانشجویی و نهایتاً تعطیلی و ضبط کتابهای گردآوری شده، تلاش بسیار داشت و مسئولان و رؤسای دانشگاهها را برای جلوگیری از گسترش این مراکز تحت فشار قرار می داد. روزهایی که دانشگاهها تعطیل بود و یا هنگام امتحانات که دانشجویان کمتری در دانشگاهها حضور داشتند، ساواک به کتابخانه های دانشجویی یورش برده و با ضبط و مصادره کتابها، آنها را تعطیل می کرد.

از جمله اقدامات ساواک برای جلوگیری از گسترش مخالفتهای دانشجویی، تماس با خانواده های دانشجویان و احضار آنان به ساواک بود؛ از خانواده ها برای جلوگیری از رفتار سیاسی ضدحکومتی فرزندانشان، تعهد گرفته شده و از عواقب سوئی که ادامه فعالیت سیاسی برای فرزندانشان به دنبال خواهد داشت، هشدار می داد.(1) ساواک حتی بر چگونگی برگزاری امتحانات آخر ترم دانشجویان و میزان و تعداد دانشجویانی که در امتحانات شرکت می کردند نیز نظارت داشت. ساواک با بررسی آماری دانشکده های مختلف، درباره رفتار سیاسی - اجتماعی دانشجویان تحلیل می کرد. علاوه بر گارد دانشگاه که رسماً تحت مدیریت شهربانی فعالیت می کرد، ساواک نیز در دانشگاههای مختلف شعبات و نمایندگیهایی داشت که دفتر کارشان در کنار دفاتر رؤسای دانشگاهها بود و نقش حراست امنیتی - اطلاعاتی دانشگاه را عهده دار بود.(2) خوابگاهها و محلهای اسکان دانشجویان نیز هر از گاه و عمدتاً به طور سرزده از سوی ساواک بازرسی می شد تا علاوه بر دستگیری دانشجویان مخالف، اسناد و مدارک حاکی از فعالیت سیاسی ضدحکومتی دانشجویان به دست آید. دانشجویان حتی در محل خوابگاهها و محل اسکان و استراحت خود نیز از تیررس آزار و اذیتهای ساواک مصون نبودند. جاسوسان و خبرچینان ساواک، رفتار دانشجویان را گزارش می دادند. در مواردی، رؤسای دانشگاهها به آسانی تسلیم نظرات ساواک در بازرسی خوابگاههای دانشجویی نمی شدند و تا استعلام از

ص:444


1- همان.
2- عمادالدین باقی، پیشین، ص 136.

مرکز و جلب نظر مساعد برخی رجال درجه اول کشور (نظیر هیئتهای امنای دانشگاهها) صادر نمی شد، اجازه بازرسی خوابگاهها را به مأموران ساواک نمی دادند. به همین دلیل گاه میان ساواک و مسئولان دانشگاهها، اختلافاتی بروز می کرد.(1) در میان تمام دانشگاههای کشور، دانشگاه تهران از حساسیت قابل توجهی برخوردار بود. به همین دلیل ساواک برای مراقبت از آن و خوابگاههایش تدابیر امنیتی - اطلاعاتی و انتظامی قابل توجهی می اندیشید. دانشگاههای شیراز، تبریز و مشهد در اولویتهای امنیتی - انتظامی بعدی ساواک قرار داشتند.(2) ساواک در همان آغاز از دانشجویان متقاضی سکونت در خوابگاههای دانشجویی، تعهد می گرفت در مسائل سیاسی دخالت نکنند و به مسئولان خوابگاهها هشدار می داد که مقررات مربوط به آمد و شد دانشجویان را در خوابگاهها به دقت اجرا کرده و از ورود افراد غیردانشجو به این اماکن جلوگیری کنند و دانشجویان مخالف حکومت را به سرعت از خوابگاهها اخراج کنند.(3)

گارد دانشگاهها از میان نیروهای شهربانی انتخاب می شدند، اما ساواک بر چگونگی و کیفیت فعالیت این گروه نیز نظارت می کرد. هر چند از اوایل دهه 1340 کمتر نیروهای امنیتی - انتظامی در دانشگاهها حضور داشتند، اما از اواخر دهة 1340 و هم زمان با گسترش فعالیتهای سیاسی - چریکی در بین دانشجویان، نیروهایی از شهربانی تحت عنوان گارد در دانشگاهها مستقر شدند.(4)

ساواک معتقد بود دانشجویان طرفدار امام خمینی امنیت سیاسی حکومت را تهدید می کنند، بنابراین چاره ای جز برخورد شدید با آنان وجود ندارد.(5) ساواک ضمن ابراز نارضایتی از برخی آسان گیریها و اغماضهایی که از سوی مسئولان دانشگاهها درباره دانشجویان منتقد و مخالف حکومت صورت می گرفت، تصریح می کرد که دانشجویان مخالف حکومت باید از محیطهای دانشگاهی طرد شوند.(6) بدین ترتیب سالانه صدها نفر از دانشجویان دانشگاههای کشور بنابر مصلحت اندیشیها و تصمیم گیریهای ساواک به اتهامات سیاسی اخراج و از ادامه

ص:445


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- همان.
3- همان.
4- عمادالدین باقی، پیشین، صص 128 - 129.
5- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
6- همان.

تحصیل باز می ماندند.(1)

هنگام برگزاری برخی مراسم و یادبودهای مهم که معمولاً با مخالفتهای گسترده دانشجویان مواجه می شد، ساواک بر دامنه تمهیدات و تدابیر امنیتی خود در دانشگاهها می افزود. از جمله در آستانه برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی که با مقاومتها و مخالفتهای بسیاری از دانشجویان مواجه شد، ساواک بسیاری از دانشجویان مخالف را دستگیر و راهی زندان ساخت؛ دانشجویان طرفدار امام خمینی (که طی اعلامیه هایی برگزاری این جشن را محکوم کرده بود) بیش از سایر دانشجویان تحت تعقیب ساواک قرار گرفتند.(2) هنگامی نیز که به دنبال اعلام تأسیس حزب رستاخیز و عضوگیری اجباری برای آن، دانشجویان به مخالفت برخاستند، بار دیگر ساواک بر سختگیریهای خود در محیطهای دانشگاهی افزود. علاوه بر دانشجویان ایرانی، دانشجویان خارجی مشغول به تحصیل در دانشگاههای ایران نیز همواره تحت کنترل ساواک بودند.

ساواک برای در هم شکستن روحیه دانشجویان مخالف، از برخی دانشجویانی که به خطاهای سیاسی موردنظر ساواک اعتراف کرده و تحت شکنجه، از سابقه فعالیت سیاسی ضدحکومتی خود ابراز ندامت کرده و از رژیم پهلوی تمجید و ستایش می کردند، در برنامه های رادیو و تلویزیونی بهره برداری می کرد. ساواک بر آن بود تا با پخش اعترافات و سخنانی که توسط آن سازمان دیکته شده و توسط دانشجویان بازگو می شد، از رشد مخالفتهای دانشجویی جلوگیری کرده و چنین وانمود کند که دانشجویان تحت القائات دشمنان، با پیشرفت و توسعه کشور به مخالفت برخاسته اند.

استادان و مسائل آموزشی دانشگاهها

استادان و مدرسان دانشگاهها و مراکز آموزش عالی نیز همواره تحت کنترل ساواک قرار داشتند و رفتار آنان در کلاسهای درس از سوی خبرچینان و جاسوسان ساواک در ا ختیار این سازمان قرار می گرفت. ساواک هیچ سخن انتقادی را از ناحیه استادان دانشگاهها از نظر دور نمی داشت. سخنان استادان دانشگاهها توسط ساواک ثبت شده و در پرونده های انفرادی آنان

ص:446


1- همان.
2- حمید روحانی، پیشین، ج 3، صص 957 - 961؛ علی دوانی، پیشین، ج 6، صص 20 - 21.

نگهداری می شد تا در صورت مقتضی بر ضد آنان بهره برداری شود.(1) هرگاه مصلحت تشخیص داده می شد، علاوه بر کلاسهای درس در دیگر مکانها نیز، مأمورانی از ساواک برای مراقبت از استادان دانشگاهها حضور داشتند. چنانکه درباره دانشجویان مخالف نیز مرسوم بود، هرگاه استادان و کادر آموزشی دانشگاهها سخنی علیه حکومت می گفتند، توسط ساواک احضار شده و به آنها هشدارهای لازم داده می شد. در صورتی که استادان مخالف، این گونه هشدارها را نادیده می گرفتند، دستگیر شده، بازجویی و شکنجه می شدند. ساواک فهرست کاملی از استادان و کادر آموزشی دانشگاهها را که احتمال مخالفت سیاسی آنها وجود داشت، تهیه کرده بود. ساواک درباره استادانی که در دانشگاهها از اعتبار و احترام بالایی برخوردار بودند، احتیاط می کرد و بیشتر ترجیح می داد با بهره گیری از روشهای مسالمت آمیز از مخالفت آنان با حکومت بکاهد.(2) البته هرگاه اقداماتی از این دست به نتیجه نمی رسید، ساواک آنها را دستگیر نموده و از کار برکنار می کرد.(3)

در سالهای فعالیت ساواک، دهها تن از استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی کشور به دلیل مخالفت سیاسی با رژیم پهلوی، از دانشگاه اخراج شده و به اصطلاح تصفیه شدند. از اواخر دهه 1340 روند تصفیه استادان مخالف سرعت گرفت و در دهه 50 ادامه یافت.(4) علاوه بر استادان و اعضای هیئت علمی، رؤسا و مدیران دانشگاهها نیز که با معیارهای موردنظر ساواک همخوانی نداشتند، شغل و سمت خود را از دست می دادند.

هم زمان با گسترش حرکتهای مردمی در سالهای 1356 - 1357 برخورد ساواک با استادان و اعضای هیئت علمی دانشگاهها شدت گرفت و استادان مخالف به عنوان محرکین دانشجویان و دانشگاهیان، تحت فشار قرار گرفته و بسیاری از آنان اخراج شدند.(5)

در میان استادان دانشگاهها، افرادی نیز به ساواک وابسته بوده و با آن همکاری داشتند. علاوه بر آن، استادانی نیز بودند که در امور سیاسی - اجتماعی دخالت نمی کردند و اصولاً نه به ساواک و نه به گروههای سیاسی مخالف حکومت اعتنای چندانی نداشتند.

ص:447


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- همان.
3- همان.
4- رحیم نیک بخت، پیشین، صص 228 - 235.
5- فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا، صص 114 - 115.

گفته می شد ساواک حتی بر محتوای برخی دروس ارائه شده نیز نظارت می کرد و گاه تدریس برخی دروس را بنا به دلایل امنیتی و نظایر آن ممنوع می کرد.(1) ساواک درباره چگونگی تدریس برخی دروس و یا اجتناب از ادامه تدریس بعضی رشته های تحصیلی، نظراتی داشت و آن را به مسائل امنیتی پیوند می داد.(2) ساواک مسئولان دانشگاهها و گروههای آموزشی را ملزم می ساخت که پیشاپیش برنامه های درسی و کلاسی دانشجویان رشته های مختلف و زمان بندی و چگونگی تشکیل کلاسها را به این سازمان ارسال دارند.(3)

ریاست و مدیریت دانشگاهها

ساواک در تعیین صلاحیت و انتصاب رؤسای دانشگاهها و نیز دانشکده ها نقش درجه اول داشت. تمام کسانی که در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی به پستهای مدیریتی - اداری و اجرایی گمارده می شدند، پیشاپیش تعیین صلاحیت آنان از ساواک استعلام می شد.(4) کسانی که بیش از دیگران با ساواک همکاری می کردند موقعیت تثبیت یافته تری به دست آورده و به آسانی ارتقای مقام می یافتند.(5) تقریباً در همه جلسات، نشستها و شوراهای هماهنگی دانشگاهها که با حضور رؤسای دانشگاهها، دانشکده ها و برخی مدیران تشکیل می شد، نمایندگانی از ساواک نیز شرکت می کردند و نقطه نظرات آنان در بسیاری از تصمیم های آموزشی، اداری و مدیریتی صائب بود.(6) مأموران ساواک بر عملکرد مدیریتی و اداری رؤسای دانشگاهها و دانشکده ها نظارتی همیشگی داشتند و مراقب بودند رفتار آنان اثر سوئی در نگرش دانشجویان و دانشگاهیان بر مجموعه حاکمیت بر جای نگذارد.(7) ساواک برای رؤسای دانشگاهها نیز بولتن ویژه ای درباره مشکلات و نارساییهای احتمالی حوزه مدیریتی آنان تهیه می کرد تا با بررسی جوانب مختلف، کاستیهای موجود را از میان بردارند.

ساواک مراقب بود اقدامات رؤسا و مدیران ارشد دانشگاهها در میان کادر آموزشی،

ص:448


1- عبدالامیر فولادزاده، پیشین، ج 2، ص 279.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
3- همان.
4- مسعود بهنود، از سیدضیاء تا بختیار، ص 596.
5- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 68، ص 116.
6- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
7- همان.

دانشجویان و کارکنان آن اثرات سوئی بر جای نگذارد و موجبات نارضایتی بیشتر دانشجویان و دانشگاهیان را از مجموعه حاکمیت فراهم نیاورد. هر از گاه مأموران ساواک درباره شیوه مدیریت و درجه موفقیت یا ناتوانی رؤسا و مدیران دانشگاهها، یافته های کارشناسی خود را در اختیار مسئولان امر قرار می دادند تا نسبت به ارتقا، تنبیه، تشویق و یا عزل آنان اقدام شود.(1)

ساواک تا واپسین سال عمر حکومت، همه ساله درباره دانشگاهها، گزارشات سالانه ای تهیه می کرد.(2) این گزارشات به صورت بولتنهای محرمانه در اختیار مقامات ذی صلاح قرار می گرفت و کمتر جنبه تبلیغاتی داشت.

بدین ترتیب رئیس و سایر مسئولان دانشگاه، تذکرات و هشدارهای ساواک را درباره لزوم رسیدگی به مشکلات مبتلابه دانشگاه جدی تلقی می کردند، به ویژه اینکه هرگونه گزارش ساواک می توانست در تحکیم و یا تزلزل موقعیت شغلی آنان مؤثر افتد.

علاوه بر رؤسا و معاونین دانشگاهها و دانشکده ها که روابط نزدیکی با ساواک داشتند، بسیاری از مدیران میانی و رؤسای ادارات دانشگاهها نیز معمولاً با صلاحدید ساواک منصوب می شدند و در موارد متعددی نیز نیروهایی از ساواک در رأس مدیریتهای دانشگاهها و مراکز آموزش عالی قرار می گرفتند.(3) شایع بود بسیاری از کارمندان و کارکنان دانشگاه با ساواک ارتباط داشته و برای آن سازمان جاسوسی و خبرچینی می کنند.(4) همگان به این باور بودند که هر فرد، هر چند صاحب نفوذ و ذی اقتدار، تنها زمانی می تواند در بخشی از مدیریت دانشگاه قرار گیرد که صلاحیت و اعتبار او از سوی ساواک تأیید شده باشد. روند از میان برداشته شدن استقلال مدیریتی دانشگاهها از اوایل دهه 1330 آغاز شده بود؛ اما با شروع فعالیت ساواک در پایان این دهه، دانشگاه بیش از پیش مورد هجوم هیئت حاکمه قرار گرفت. از اوایل دهه 1340 به بعد نیز، تنها سرسپردگی و ارادت افراد به حکومت و تأیید صلاحیت آنان از سوی ساواک می توانست صندلیهای ریاست در بخشهای مختلف دانشگاه را برایشان به ارمغان آورد. تداوم و بقای ریاست آنان نیز عمدتاً با میزان حرف شنویشان از ساواک ارتباط مستقیمی

ص:449


1- همان.
2- همان.
3- عمادالدین باقی، پیشین، صص 100 - 101.
4- همان، ص 101.

داشت.(1)

معمولاً در بین دانشجویان نسبت به نیروهایی از دستگاه اداری و مدیریتی دانشگاهها که با ساواک همکاری داشتند، نگرش منفی توأم با سوءظن و بدگمانی وجود داشت. دامنه این بدگمانی گاه به خشم، نفرت و ضرب و شتم آنان نیز می انجامید. در موارد متعددی گروهی از دانشجویان، کسانی را که با ساواک همکاری داشتند مورد ضرب و شتم قرار می دادند.

بخش عمده ای از حیطه فعالیت و همکاری مشترک ساواک با رؤسای دانشگاهها و مدیران آن به کنترل دانشجویان مربوط می شد. تمام برنامه ریزی ها و اقدامات امنیتی - اطلاعاتی و انتظامی ساواک در محیط دانشگاهها، برای کنترل تحرکات سیاسی دانشجویان و جلوگیری از گسترش مخالفتهای آنان با حکومت صورت می گرفت. رؤسا و مدیران دانشگاهها هم نظیر ساواک و دیگر دستگاههای امنیتی - انتظامی، همواره نگران گسترش ناآرامیها در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و به تبع آن تضعیف موقعیتشان در رأس مدیریتهای کلان بودند، به همین دلیل برای جلوگیری از مخالفتهای دانشجویی همکاری و هماهنگی نزدیکی بین آنان با ساواک و سایر نیروهای امنیتی - انتظامی وجود داشت.(2) هر دو گروه ترجیح می دادند مسائل و عناصر دردسرساز و حادثه آفرین را از میان بردارند. ساواک به عنوان مسئول اصلی حفظ امنیت در دانشگاهها، درباره بسیاری از بایدها و نبایدهای دانشگاهها نقش قاطع تری داشت. هر چند مسئولین و رؤسای دانشگاهها مراقب تحرکات سیاسی دانشجویان و دانشگاهیان بودند، اما معمولاً ساواک صواب و یا ناصواب بودن رفتار سیاسی دانشجویان را رأساً مصلحت اندیشی می کرد و رؤسای دانشگاهها را به انجام خواسته های امنیتی - اطلاعاتی خود مقید می ساخت.(3)

از اواخر دهة 1340 و اوایل دهة 1350، در شورای هماهنگی و جلسات مشترک رؤسای دانشگاهها با ساواک و مقامات محلی، معمولاً برخورد قاطع و سرکوب شدید حرکتهای دانشجویی بیشترین طرفدار را داشت.(4) در این میان خواسته های صنفی و محدود دانشجویان به ندرت از سوی رؤسا و مسئولین دانشگاهها مورد رسیدگی قرار می گرفت و به هر خواسته و

ص:450


1- اسناد نهضت آزادی ایران، ج 11، صص 361 - 363؛ کریستین دلانوا، پیشین، صص 129 - 131.
2- اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، ج 1، صص 411 - 412.
3- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
4- همان.

انتقادی رنگ و بوی سیاسی داده می شد تا محلی برای سرکوب پیدا شود.(1) ساواک و رؤسای دانشگاهها در سرکوب خشن دانشجویان از پشتیبانی شاه نیز برخوردار بودند.(2) با گسترش بحران در دوران انقلاب، دخالتهای ساواک در امور امنیتی - اطلاعاتی گسترش یافت و نیز حوزه مدیریت دانشگاهها بیش از پیش مقهور خواسته های ساواک شدند.(3) با این احوال ناآرامیها در دانشگاهها برخلاف انتظار ساواک و حکومت فروکش نکرد و اقدامات ساواک نتوانست به مخالفتهای سیاسی دانشجویان و دانشگاهیان با حکومت پایان دهد.(4)

آسیب شناسیهای بی حاصل

در حالی که استبداد و نیز وابستگی حکومت به قدرتهای خارجی که با افزایش فشارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بر مردم توأم بود، علت اصلی گسترش مخالفتهای سیاسی در کشور ارزیابی می شد، حکومت و ساواک بدون توجه به بحران سیاسی حاکم بر کشور هر از گاه، درباره علل مخالفت دانشجویان و دانشگاهیان و ناتوانی حکومت از مهار ناآرامیها، تحلیلهای آسیب شناسانه ای ارائه می دادند. طی سالهای دهه 1340 و 1350 شاه و دولت وقت بارها از نصیری - رئیس ساواک - خواستند تا با بررسی و شناسایی علل گسترش مخالفتهای دانشجویی، برای حل آن راهکارهایی پیشنهاد کنند. اما اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که این سازمان در بررسی علل اصلی گسترش بحران سیاسی در دانشگاهها و یافتن راهکارهای لازم معمولاً راه خطا می پیمود و با برشمردن برخی دلایل جنبی و متهم کردن برخی مقامات اداری و مدیریتی در بخشهای مختلف دانشگاهها، آخرین راه حل فروکش کردن بحران را در سرکوب خشن دانشگاهها جستجو می کرد.(5) راه حلهایی از این دست نمی توانست مشکل دانشگاهها را حل و فصل کند و هر از گاه، شاه خشمگین از ادامه بحران سیاسی در دانشگاهها به ساواک دستور می داد به کشف ریشه های اصلی بحران و خشکانیدن آن مبادرت کند(6) و باز هم ایجاد رعب و وحشت و دستگیری و اخراج دانشجویان به عنوان

ص:451


1- همان.
2- همان.
3- همان.
4- همان.
5- اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، ج 1، صص 354 - 361.
6- همان، ص 370.

راه حل نهایی توصیه می شد.(1) هنگامی که از ساواک خواسته می شد دلایل گسترش ناآرامیها را جستجو کند، کارشناسان این سازمان کمونیسم را به عنوان پدیده ای همه گیر در جهان، عامل انحراف فکری - سیاسی دانشجویان ایران قلمداد می کردند و نتیجه می گرفتند که بسیاری از دانشجویان ایرانی به دلیل فقر اقتصادی به فعالیتهای سیاسی ضدحکومت گرایش می یابند.

مدارک موجود نشان می دهد که مسئولان حکومت و نیز دانشگاهها هیچ گاه مصمم نشدند حتی به حل همان مشکلاتی که بارها از سوی ساواک تهیه و ارائه شده بود توجه کنند. به همین دلیل مدت کوتاهی پس از طرح مسائلی از این دست، بار دیگر موضوع ریشه یابی مشکلات دانشگاهها و مراکز آموزش عالی به دست فراموشی سپرده می شد و همان حربه قدیمی سرکوب مورد توجه قرار می گرفت. این روند تا واپسین سالهای عمر رژیم پهلوی با نوساناتی چند، کماکان ادامه یافت.(2)

اسلام گرایی

همچنان که در مباحث پیشین هم اشاره شد، در پی تحولات سیاسی دهة 1340 که به قیام 15 خرداد 1342 و گسترش نهضت روحانیون و اسلام گرایان بر ضد حکومت انجامید، در دانشگاهها نیز موج اسلام گرایی شتاب گرفت. تلاشهای بسیار اما ناموفق ساواک بر آن بود تا بین علما و روحانیون با دانشجویان و دانشگاهیان فاصله ایجاد کرده و از گسترش روابط دو طرف جلوگیری کند و تشکلهای مسلمان نظیر انجمنهای اسلامی امکان فعالیتی نداشته باشند. ساواک مراقب بود، رابطه دانشجویان با روحانیون طرفدار امام خمینی به حداقل برسد و رفتار ایشان در قبال حاکمیت، بین دانشجویان نضج نگیرد. اما از اسناد برمی آید که گروههای مسلمان در سالهای دهة 1340 و 1350 موقعیت تعیین کننده ای در جنبشهای دانشجویی داشتند و افکار سیاسی - مذهبی امام(ره) بین دانشجویان با اقبال گسترده ای روبرو شد. ساواک در اواخر دی 1347 از حمایتهای گسترده دانشجویان دانشگاهها از امام خمینی سخن به میان می آورد و تصریح می کند که اقدامات پیشگیرانه ساواک تغییری در نگرش سیاسی دانشجویان نسبت به ایشان به وجود نیاورده است. ساواک توصیه می کرد برای

ص:452


1- همان، صص 374 - 375.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

جلوگیری از گسترش وضعیت موجود، طرفداران امام خمینی از دانشگاهها اخراج شوند؛ در غیر این صورت در آینده ای نه چندان دور تبعات سیاسی سوئی برای رژیم رقم خواهد خورد.(1)

ساواک اعتراف می کند که به رغم تمام اقدامات پیشگیرانه، در بسیاری از دانشگاهها، خوابگاهها و مراکز رفت و آمد دانشجویان و دانشگاهیان، اعلامیه ها، نوارهای سخنرانی و دیگر پیامهای امام خمینی دست به دست می گردد و آن سازمان نیز قادر به جلوگیری از این روند نیست.(2) نصیری - رئیس ساواک - بارها طی بخشنامه هایی خطاب به مسئولان هشدار می داد که در برخورد با دانشجویان و دانشگاهیان حامی امام خمینی، هیچ اغماضی روا ندارند و آنان را به عنوان خائنین به کشور تحت تعقیب قرار داده و از محیطهای دانشگاهی طرد کنند.(3) ساواک تصریح می کرد که گرایش دانشجویان به دین اسلام و مذهب تشیع از تمایل صرف مذهبی آنان سرچشمه نمی گیرد، بلکه عامل تبعیت از تفکر سیاسی مبتنی بر آموزه های اسلامی و دینی است که اساساً توسط روحانیون پیرو امام خمینی هدایت می شود.(4) ساواک با احساس خطر، گسترش حجاب در بین دانشجویان دختر را «بیش از حد» ارزیابی کرده و در یک تحلیل آماری تصریح کرد که با گسترش موج اسلام گرایی در دانشگاهها، طی سالهای آتی، بسیاری از دانشجویان را اسلام گرایان شکل خواهند داد.

ساواک همواره هشدار می داد که در دانشگاهها بر تعداد نمازگزاران افزوده می شود و نمازخانه ها و مساجد دانشگاهها و خوابگاههای دانشجویی روز به روز پذیرای تعداد بیشتری از دانشجویان و دانشگاهیان است.(5) ساواک از تعدد چشمگیر چاپ، توزیع و انتشار اعلامیه ها سخن به میان می آورد که طی سالهای پایانی عمر حکومت در طرفداری از اسلام سیاسی، محیط دانشگاهها و مراکز آموزش عالی را آکنده کرده و تلاش آن سازمان برای کشف توزیع کنندگان آن به ندرت به نتایج دلخواه منجر می شد.(6) این روند در ماههای پایانی سال 1356 رشدی چشمگیر و کنترل ناشدنی یافت و فضای دانشگاهها به تدریج از کنترل ساواک خارج شد، تا جایی که از آن پس ساواک بیشتر گزارشگر وضعیت سیاسی حاکم بر دانشگاهها

ص:453


1- همان.
2- همان.
3- همان.
4- همان.
5- همان.
6- همان.

بود تا عامل جدی در جلوگیری از گسترش مخالفتها.(1)

گسترش بحران

با آغاز حرکتهای انقلابی مردم بر ضد رژیم پهلوی، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در صدر مراکز و کانونهای مخالفت با حکومت قرار گرفتند؛ ساواک و دیگر نیروهای امنیتی نیز بر دامنه سرکوب افزودند. در پی حوادث قم - 19 دی 1356 - در دانشگاهها نیز مخالفت با حکومت آشکارتر از پیش جریان یافت و موجبات درگیری و زد و خورد ساواک با دانشجویان و دانشگاهیان را فراهم آورد؛(2) به دنبال آن، تعداد زیادی از دانشجویان مخالف توسط ساواک دستگیر شدند. اما ناآرامیهای دانشگاهها دیگر کنترل ناشدنی می نمود. پس از قیام 29 بهمن 1356 در تبریز و شعله ور شدن مخالفتهای عمومی با حکومت، در بسیاری از شهرها، محیط دانشگاهها بیش از پیش متشنج شد و تعداد دانشجویان دستگیر شده از صدها تن فراتر رفت و بسیاری از کلاسهای درس نیز تعطیل شد.(3) به تدریج دانشجویان در برابر ساواک و گارد دانشگاه، از حالت تدافعی خارج شده و خواستار خروج ساواک و گارد از دانشگاهها شدند.(4) در گزارشات ساواک، آشکارا می توان به تزلزل و سردرگمی ساواک و دیگر نیروهای امنیتی - اطلاعاتی و نیز مسئولان و رؤسای دانشگاهها و دانشکده ها در این باره پی برد.

در اواسط 1357 علاوه بر دانشجویان، بسیاری از کارکنان بخش اداری، مدیران میانی، استادان و اعضای هیئت علمی و دیگر عوامل دانشگاه نیز به صف مخالفان آشکار حکومت پیوستند. اینان، ساواک و دیگر نیروهای امنیتی - انتظامی را به مبارزه طلبیده و عوامل و نفوذیهای این سازمان را در محیطهای دانشگاهی طرد کردند. تلاشهای ساواک و دیگر مسئولان دانشگاهها در فریفتن مخالفان با وعده هایی نظیر افزایش حقوق و مزایا و دیگر مسائل رفاهی و غیره، کمتر گوش شنوایی پیدا می کرد.(5) هر چند دانشگاه تهران و دیگر دانشگاههای پایتخت در رأس مخالفان دانشجویی حکومت قرار داشتند، اما چنانکه از

ص:454


1- همان.
2- رحیم نیک بخت، پیشین، صص 729 - 732.
3- همان، صص 742 - 758.
4- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 5، صص 102 - 103.
5- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

گزارشات ساواک برمی آید، در دانشگاههای سایر شهرها نیز مخالفت با حکومت گسترش می یافت و برخوردهای شدید ساواک که با دستگیریهای گسترده دانشجویان و دانشگاهیان نیز توأم بود، نتوانسته بود از موج مخالفتها بکاهد.(1)

گروههای مخالف دانشجویی همگام با گروهها و احزاب سیاسی - مذهبی کشور، سیاستهای هماهنگ تری دنبال می کردند و اعتصابات دانشگاهها گسترش یافته و کلاسهای درس عمدتاً تعطیل می شدند. دانشگاهها عملاً به سنگری برای مبارزه با حکومت تبدیل شده بود و تظاهرات و زد و خوردهای بین دانشجویان و ساواک و دیگر نیروهای امنیتی - انتظامی پایان ناپذیر می نمود. در 17 مرداد 1357 رؤسای دانشگاهها با نخست وزیر وقت جمشید آموزگار و نمایندگانی از ساواک برای چگونگی برخورد با دانشگاهیان و دانشجویان مخالف جلسه مشورتی تشکیل دادند که با اشاره به دستور صریح شاه برای آرام کردن دانشگاهها، تصمیم گرفته شد فشار ساواک و دیگر نیروهای امنیتی - اطلاعاتی بر مخالفان ادامه یافته و هم زمان چنین القا شود که حکومت طرح استقلال دانشگاهها و انجام خواسته های دانشگاهیان را به طور جدی تحت بررسی دارد. اما به نظر می رسید بین دولت و ساواک در برخورد با دانشجویان و دانشگاهیان نظر واحدی وجود ندارد و نخست وزیر ساواک را متهم می کرد که در برخورد با مخالفان در دانشگاهها نظرات دولت را نادیده می گیرد و صریحاً ساواک را به اجتناب از اقدامات خودسرانه در دانشگاهها فرا می خواند.(2)

اوج سرکوب ساواک در 13 آبان 1357 در دانشگاه تهران و اطراف آن اتفاق افتاد. در این روز صدها تن از دانشجویان، توسط ساواک و سایر نیروهای امنیتی و انتظامی مورد حمله قرار گرفته و مجروح شدند و گروهی نیز به شهادت رسیدند. این واقعه به نقطه عطفی در مبارزات دانشجویان با رژیم پهلوی تبدیل شد و مبارزات و مخالفتهای سیاسی با حکومت، شتاب گرفت و ساواک به دلیل نقشی که در کشتار دانشجویان داشت بیش از پیش توسط مخالفان حکومت در داخل و خارج سرزنش شد.(3) همچنین نمایش صحنه هایی از سرکوب دانشجویان و دانش آموزان از تلویزیون خشم و نفرت عمومی از ساواک و حکومت را مضاعف کرد و

ص:455


1- اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران، ج 3، صص 1447 - 1450؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 7، صص 310 - 311.
2- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 8، صص 317 - 319.
3- همان، ج 7، صص 306 - 310.

ساواک از ادامه پخش برنامه هایی از این دست جلوگیری کرد.

مدارس و دانش آموزان

ساواک در آموزش و پرورش نیز نفوذ فراوانی داشت. هرگونه امور مدیریتی، انتصابات، عزل و نصبها، جابجاییها، مأموریتها و نظایر آن عمدتاً با صلاحدید و مصلحت اندیشیهای ساواک صورت می گرفت و استخدام و به کارگیری نیروهای آموزشی، اداری و غیره تنها با تأیید نهایی ساواک امکان پذیر بود. علاوه بر آن، ساواک در بین معلمان و کادر آموزشی و مدیریتی مدارس نیز مأمورانی داشت؛ گفته می شد حتی در بین دانش آموزان نیز (که معمولاً سن آنان از 18 سال تجاوز نمی کرد) جاسوسان و خبرچینانی داشت. در تمام سالهای فعالیت ساواک، ترس از دخالتها و آزاررسانیهای این سازمان به پدیده ای عمومی در بین کارکنان آموزش و پرورش که مسئولیت تعلیم و تربیت میلیونها دانش آموز را برعهده داشتند، تبدیل شده بود.

در موارد متعددی، نیروهای آموزش و پرورش از سوی ساواک احضار شده و تحت بازجویی قرار می گرفتند. در موارد بسیاری نیز قدرت نمایی و دخالتهای نابجای ساواک در امور آموزشی و مدیریتی در محیط مدارس و ادارات آموزش و پرورش، اختلال ایجاد می کرد.(1)

مهمترین برخورد معلمان و اهالی آموزش و پرورش با ساواک در واپسین ماههای دهة 1330 و در دوران نخست وزیری جعفر شریف امامی روی داد. در جریان اعتراض معلمان به وضع معیشتی نابسامان خود، صدها تن از آنان توسط ساواک و نیروهای انتظامی مورد ضرب و شتم قرار گرفته و یکی از آنان به نام دکتر خانعلی کشته شد. در طول سالهای نخست دهه 1340 که نهضت روحانیون بر ضد اقدامات شاه ادامه داشت، در بین معلمان و کادر آموزش و پرورش نیز مخالفتهایی با حکومت بروز کرد و بین آنان و ساواک برخوردهایی پیش آمد و گروهی از مخالفین توسط ساواک تحت تعقیب قرار گرفتند.(2) در شهرهای قم و تهران، دانش آموزان و معلمان برخی مدارس در حمایت از قیام 15 خرداد و دستگیری امام خمینی دست به تظاهرات زدند و ساواک برای جلوگیری از گسترش مخالفتها، گروهی از آنان را

ص:456


1- ن. ا. فیروزکوهی، آن سوی دیوار، صص 217 - 228.
2- شهید آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 12 - 13.

دستگیر کرد و در همان حال بر تدابیر امنیتی در مدارس و محیطهای آموزشی افزود.(1)

اسناد و گزارشات ساواک نشان می دهد که در دوران انقلاب، مدارس و مراکز آموزش و پرورش از کانونهای اصلی مبارزه با حکومت بودند و دانش آموزان همگام با معلمان و بسیاری از کادر اداری و مدیریتی آموزش و پرورش، مبارزات پیگیر و گسترده ای با حکومت و عوامل ساواک داشتند.(2) از ماههای پایانی سال 1356، شعارهای حمایت آشکار از امام خمینی و انتقاد از ساواک و شخص شاه در بسیاری از مدارس و در میان اهالی آموزش و پرورش گسترش یافته بود.(3) در دوران انقلاب بسیاری از دانش آموزان و معلمان به دلیل مخالفت با حکومت توسط ساواک دستگیر و راهی زندان شده و تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفتند.(4) ناآرامیهای سیاسی در مدارس و ادارات آموزش و پرورش، با آغاز سال 1357 فزونی گرفت؛ گزارشات مأموران ساواک نیز حاکی است که معلمان، دانش آموزان و دیگر کارکنان آموزش و پرورش بدون توجه به تهدیدات ساواک، به مخالفت با حکومت ادامه می دهند.(5)

از اوایل مهر سال 1357، مدارس و مراکز آموزش و پرورش در سراسر کشور همگام با دیگر مردم مخالفت با حکومت را گسترش دادند(6) و نقش قابل توجهی در پیروزی انقلاب اسلامی ایفا کردند.

ص:457


1- همان، ج 3، صص 16 - 17.
2- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 198 - 199.
3- همان، ج 2، ص 198.
4- همان، صص 250 - 251.
5- همان، ج 4، صص 308 - 309.
6- حسن نوربخش، یادوارة نهضت اسلامی یا چهره انقلاب در اصفهان، ج 2، ص 100.

ص:458

فصل سیزده: ساواک و فرهنگ

پیشینه

پدیده سانسور و فرهنگ ستیزی در ایران عمری به درازای استبداد سیاسی حاکم بر کشور دارد. با این احوال تا جایی که به تاریخ معاصر ایران مربوط می شود پدیده سانسور با آغاز انتشار روزنامه ها و مطبوعات و سپس کار ترجمه و تألیف کتاب معنی و مفهوم یافت. هم زمان با گسترش انتشار روزنامه ها و رشد مؤلفه های فکری، فلسفی و سیاسی، سانسور دامنه وسیع تری یافت و در سالهای سلطنت محمدرضا پهلوی به اوج رسید. از دوران سلطنت محمدشاه قاجار، نخستین روزنامه ها در ایران شکل گرفتند. در دوره ناصرالدین شاه نشریات بسیار اندک اما تا حدی منظم چاپ شدند. از اواخر سلطنت مظفرالدین شاه و همزمان با گسترش ناآرامیهای انقلاب مشروطیت، تعداد و کیفیت نشریات و روزنامه های منتشر شده افزایش یافت. با کودتای سوم اسفند 1299 و به ویژه پس از آغاز سلطنت رضاشاه انتشار نشریات و مطبوعات کاهش یافت. در همان حال کیفیت آنها نیز افت کرد و تا هنگام عزل رضاشاه از سلطنت این روند کماکان ادامه یافت. پس از آغاز سلطنت محمدرضا پهلوی، مطبوعات گسترش یافت و تا کودتای 28 مرداد 1332 صدها روزنامه و نشریه در کشور منتشر می شد. در این برهه و به رغم آزادی نسبی سیاسی، مطبوعات چنانکه انتظار می رفت نتوانستند در دفاع از حقوق اساسی ملت گام اساسی بردارند. پس از کودتای 28 مرداد، مطبوعات و روزنامه های مستقل به سرعت از میان برداشته شدند و بار دیگر مطبوعات شرایطی نظیر دوران سلطنت رضاشاه پیدا کردند.(1) از دوره ناصرالدین شاه، مطبوعات و

ص:459


1- مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص دو - هفت.

روزنامه ها تحت نظارت حکومت قرار گرفته و اداره ای تحت عنوان سانسور تشکیل شد که عمده وظایف آن نظارت و کنترل نشریات و کتابهای وارده از کشورهای بیگانه بود. با این احوال نشریات و روزنامه های داخلی نیز جز خواسته حکومت مشی دیگری طی نمی کردند. این روند از اواسط دوران سلطنت مظفرالدین شاه تا حد زیادی از کنترل حکومت خارج شد. پس از پیروزی مشروطه، مطبوعات و نشریات آزادیهای قابل توجهی یافتند. با این احوال هرگاه دولت اراده می کرد، با استناد به مواد قانونی و تفسیر خاصی که از قوانین موضوعه می شد، از انتشار نشریات مخالف جلوگیری می کرد. پس از صعود رضاخان به نخست وزیری و سپس سلطنت، کار سانسور مطبوعات و نظارت حکومت بر نشر روزنامه ها، سازمان گرفت و نشریات محدود موجود، تنها تحت نظارت شدید سانسورچیان شهربانی رضاخان به چاپ می رسید.

در دهة 1320ش. نیز به رغم آزادیهای نسبی سیاسی و انتشار صدها عنوان نشریه و روزنامه، هرگاه دولتهای وقت اراده می کردند، نشریات مخالف را با تفسیر برخی قوانین توقیف می کردند. با این حال، از نظارت و سانسور سازمان یافته دوران رضاشاه دیگر خبری نبود و این روند کژدار و مریز برخورد با مطبوعات و سانسور آنها، در تمام سالهای نخست وزیری مصدق نیز ادامه یافت.(1)

کتاب نیز نظیر نشریات و روزنامه ها از همان آغاز با سانسور و کنترل حکومت روبرو شد. از دوران سلطنت ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه قاجار که کتابهای محدودی از زبانهای خارجی به فارسی ترجمه می شد، اداره سانسور بر محتوای آن نظارت می کرد. در دوران مشروطیت، به تدریج بر میزان کتابهای منتشره افزوده شد و نظارت و سانسور کتاب با وسواس کمتری دنبال شد. در دوره سلطنت رضاشاه نیز، کتابها پیش از انتشار بررسی می شدند و پس از نظر مساعد سانسورچیان حکومت اجازه نشر می یافتند. طی دوازده سال نخست سلطنت محمدرضا پهلوی، نظارت بر چاپ و انتشار کتاب روند معقولی یافت، اما پس از کودتای 28 مرداد 1332 کتابها نیز سرنوشتی نظیر روزنامه ها و نشریات پیدا کردند.(2)

فرمانداری نظامی تهران، ارباب جراید را تحت فشار قرار داده و آنان را از چاپ و انتشار هر مطلبی که از نظام سیاسی حاکم بر کشور انتقاد می کرد، برحذر می داشت. بسیاری از

ص:460


1- مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک، صص هفت - پانزده.
2- فرید قاسمی، صدخاطره از صد رویداد، صص 214 - 217.

روزنامه نگاران و مدیران مطبوعات تهدید شده و مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. این روند در تمام سالهای میانی دهه 1330 و تا هنگام تأسیس و آغاز کار ساواک و پایان مأموریت فرمانداری نظامی، با شدت ادامه یافت. برخی از نشریات و روزنامه ها نیز با شرایط جدید پیش آمده کنار آمده و با نظام سیاسی وقت همکاری کردند و تحت حمایت حکومت قرار گرفته، به مخالفان حمله می کردند.

از جمله معروفترین روزنامه نگارانی که پس از کودتای 28 مرداد دستگیر و پس از مدتها شکنجه در زندان، به قتل رسید امیرمختار کریم پورشیرازی بود. وی در سالهای انتشار روزنامه شورش، انتقادات تندی متوجه دربار کرده و مورد بغض و کینه شاه و اشرف بود. وی در واپسین روزهای اسفند 1332 در زندان لشکر زرهی به قتل رسید. گفته شد که مرگ فجیع کریم پورشیرازی از سوی دربار و شخص اشرف پهلوی هدایت شده است.(1) هر چند کریم پورشیرازی در حمله به دربار و سایر مخالفان، سیاست تندی داشت، اما قتل او در اواخر سال 1332 که تنها چند ماه از کودتای 28 مرداد 1332 گذشته بود، حاکی از طرح حکومت برای برخورد سخت با جراید و ارباب مطبوعات بود.(2)

از روزنامه نگارانی که به دلیل حملات شدیداللحن به شخص شاه در روزنامه باختر امروز به اعدام محکوم شد دکتر حسین فاطمی بود. دکتر حسین فاطمی وزیر خارجه دولت مصدق که تا واپسین روز حیات دولت وی، حملات شدیدی متوجه شاه می کرد، پس از مدتها اختفا، دستگیر و پس از محاکمه اعدام شد.(3)

در دوران نخست وزیری مصدق، مقررات قانونی قابل توجهی برای محدود ساختن و سانسور مطبوعات وجود نداشت، با این احوال در شرایط بحرانی مواردی پیش می آمد که دولت، برخی نشریات و روزنامه ها را توقیف می کرد. دکتر مصدق با استفاده از لایحه اختیارات، برخی مقررات به اصطلاح قانونی برای سر و سامان دادن به روند انتشار نشریات و روزنامه ها را درکشور تدوین و تنظیم کرد. اما در دوران نخست وزیری او، به این مقررات چنانکه باید، توجه نشد. پس از کودتای 28 مرداد 1332 تا مدتها برخورد با نشریات و ارباب

ص:461


1- محمد ستایش، کشتار نویسندگان در ایران، صص 80 - 87.
2- فرید قاسمی، خاطرات و مخاطرات، صص 30 - 37؛ عباس فاطمی، شعبان جعفری در آینه اسناد، صص 136 - 137.
3- محمود ستایش، کشتار نویسندگان ایران از صوراسرافیل تا پوینده و مختاری، صص 111 - 113.

جراید توسط فرمانداری نظامی صورت می گرفت. در مرداد 1334 مجلس شورای ملی طی قانونی، محدوده فعالیت نشریات را تعیین کرد و با تعریف جرایم مطبوعاتی و مصادیق آن، مجازاتهایی برای متهمین مطبوعاتی در نظر گرفت. اما این قانون نیز نتوانست از سیطره حکومت و دستگاههای امنیتی و انتظامی بر نشریات و روزنامه ها بکاهد.(1) این قانون به اندازه ای قابل تفسیر و تعبیر بود که دستگاههای امنیتی و قضایی با تفاسیر دلخواه مفاد آن، مخالفان مطبوعاتی را تحت تعقیب قرار داده و مطبوعات و روزنامه ها را تعطیل می کردند.(2)

مطبوعات؛ جولانگاه ساواک

ساواک از همان آغاز فعالیت، در نظارت بر مطبوعات و روزنامه های کشور نقش اصلی داشت. هنگامی که ساواک تأسیس شد، مدتها از سرکوب مطبوعات مستقل می گذشت و دیگر روزنامه ها و مطبوعات قابل اعتنایی منتشر نمی شدند؛ بسیاری از روزنامه نگاران مخالف و ارباب جراید نیز از عرصه فعالیت مطبوعاتی کنار رفته و یا رفتار دلخواه حکومت را پیشه کرده بودند. اما این سازمان تازه تأسیس بیش از پیش در نظارت و جلوگیری از شکل گیری مطبوعات مستقل کوشید. اعطای مجوز انتشار روزنامه و مطبوعات، تنها به تأیید این سازمان منحصر شد؛ تعیین صلاحیت سیاسی، اجتماعی و اخلاقی و فردی صاحبان، سردبیران و نیز نویسندگان و هیئت تحریریه نشریات نیز صرفاً به ساواک سپرده شد. از آن پس تنها کسانی می توانستند امتیاز نشریه داشته باشند و یا در مطبوعات به فعالیت بپردازند که پیشاپیش ساواک نظر مساعد خود را اعلام کرده باشد.(3)

در دوران ریاست تیمور بختیار بر ساواک، سانسور و کنترل مطبوعات با شدت هر چه تمام ادامه یافت. بختیار در رأس فرمانداری نظامی تهران تجارب بسیاری در سانسور و نظارت بر نشریات اندوخته بود و تیم سانسور خود را به ساواک منتقل کرد و با گسترش دامنه فعالیت آن، رعب و وحشتی تام در مطبوعات ایجاد کرد. در چهار سال پایانی دهة 1330، ساواک بر مطبوعات سراسر کشور نظارت داشت. در این میان نشریات و روزنامه های پایتخت بیشتر در

ص:462


1- محمدابراهیم انصاری لاری، نظارت بر مطبوعات در حقوق ایران، صص 98 - 105؛ مسعود کوهستانی نژاد، اسناد دادگاهها و هیئتهای منصفه مطبوعاتی، صص 717 - 721.
2- فرید قاسمی، خاطرات و مشاهدات، صص 82 - 83.
3- مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 6 - 7.

تیررس ساواک و شخص تیمور بختیار قرار داشتند و ساواک در جهت دهی محتوایی مطبوعات نقش داشت.

نام تیمور بختیار بر اندام هر روزنامه نگار و صاحب جریده حتی موافق حکومت، لرزه می انداخت. بختیار در موارد متعدد شخصاً روزنامه نگاران و ارباب مطبوعات را به دفترش احضار می کرد و درباره مسائل مختلف از آنان پرسش می نمود و تهدید می کرد.(1) وی درباره جهت گیری نشریات مربوطه و مطالبی که از نظر او نمی توانست منطبق با خواست حکومت باشد توضیح می خواست؛ وی در برخورد با مخاطبان مطبوعاتی اش، به توهین و تهدید متوسل می شد.(2)

در ماههای پایانی سال 1339، مطبوعات جانی گرفتند و سانسور مطبوعات تا اندازه ای فروکش کرد؛ این روند تا پایان دوره نخست وزیری علی امینی نیز با نوساناتی ادامه یافت.(3) در سالهای نخست دهة 1340، همزمان با ریاست سرلشکر حسن پاکروان بر ساواک و آغاز نهضت امام خمینی(ره)، مرحله نوینی از برخورد ساواک و مجموعه حاکمیت با مطبوعات و رسانه ها آغاز شد. در دوره نخست وزیری علم، حدود 80 نشریه ادواری و روزنامه به بهانه های مختلف تعطیل شدند. نشریه هایی نیز که اجازه انتشار یافتند، تحت سانسور و نظارت شدید ساواک قرار گرفتند و در تعیین مطالب و محتوای آنها، ساواک دخالت می کرد.(4)

با آغاز ریاست نصیری بر ساواک، سانسور مطبوعات گسترش یافت. در دهه های 1340 - 1350، مطبوعات و روزنامه ها از محتوا عاری شدند؛ در همان حال روزنامه نگاران و ارباب مطبوعات، تحت مراقبتهای دائمی ساواک قرار گرفتند. دوران نخست وزیری امیرعباس هویدا (1343 - 1356) سخت ترین برهه سانسور و کنترل سازمان یافته مطبوعات و روزنامه ها را تجربه کرد و ارباب مطبوعات و نویسندگان جراید، تنها در چارچوب تعیین شده از سوی ساواک و مجموعه حاکمیت قلم فرسایی می کردند. مطبوعات همواره سایه سنگین ساواک را بر فعالیتهای خود احساس می کردند. آنچه در نشریات منعکس می شد، در درجه اول ارائه تصویری غیرواقعی، تحسین آمیز و ستایش گرانه از شخص شاه و دربار بود. چنین القا می شد

ص:463


1- علی بهزادی، شبه خاطرات، ج 2، صص 185 - 186.
2- همان، صص 170 - 178.
3- فرید قاسمی، پیشین، صص 38 - 39.
4- فرید قاسمی، مطبوعات ایران در قرن بیستم، صص 105 - 111.

که کشور تحت هدایتهای شاه به سرعت در مسیر توسعه و تعالی قرار گرفته و مخالفان حکومت جز جلوگیری از این حرکت قصدی نداشته و بنابراین محکوم به شکستند. به عبارت دیگر مطبوعات تنها مواردی را منعکس می کردند که خوشایند ساواک، دربار، شاه و مجموعه حاکمیت بود.(1) با آغاز دهة 1350 و با افزایش قیمت نفت، شاه بیش از پیش به استبداد روی آورد. توهم قدرت، او را دچار بیماری مزمنی کرده بود؛ سانسور مطبوعات شدت بیشتری یافت و ساواک با همکاری وزارت اطلاعات و جهانگردی در کنترل ارباب مطبوعات و روزنامه نگاران از هیچ تلاشی فروگذار نمی کرد. در آن برهه، حتی نشریاتی که وفاداری بدون قید و شرطی به حکومت داشتند نیز از اعمال فشار ساواک و سانسورچیان مطبوعات آسوده نبودند.(2)

مهمترین اتفاق عرصه مطبوعات در سال 1353، تعطیلی حدود 63 روزنامه، مجله و نشریه ادواری بود که دلیل آن هیچ گاه به طور واضح و روشن اعلام نشد. اما تعطیلی نشریات که تعداد باقی مانده آنها به زحمت از ده مورد تجاوز می کرد، زمینه تأسیس حزب واحد رستاخیز را در اسفند 1353 فراهم آورد؛ ساواک در گزینش و تعطیلی این نشریات عامل اصلی بود. به نظر می رسید شاه و مجموعه حاکمیت، دیگر حتی انتشار نشریات و روزنامه های موافق نظام حاکم را نیز تحمل نخواهند کرد.

در این دوره نشریات و روزنامه های فکاهی و طنز نیز از تیغ سانسور در امان نماندند و در موارد متعددی نشریات فکاهی به دلیل انتشار مطالب طنز و انتقاد از برخی نارساییها، توسط ساواک توقیف شدند.(3) ساواک در سالهای نخست فعالیت، مأمورانی در روزنامه ها داشت که مجلات و نشریات ادواری را پس از چاپ و در آستانه انتشار و توزیع و روزنامه ها را پس از چاپ اولین شماره به این سازمان ارسال می کردند تا در صورت تأیید سانسورچیان چاپ گردد. این روند طی سالهای دهه های 40 و 50 تکامل یافت و به زودی مأمورانی از ساواک در هیئت تحریریه و سردبیری نشریات قابل اعتنا مشغول به کار شدند. بدین ترتیب سانسور به عنوان بخش جدایی ناپذیر مطبوعات پذیرفته شد، هر چند ساواک، گروه قابل اعتنایی از

ص:464


1- عبدالرحیم ذاکرحسین، ادبیات سیاسی ایران در عصر مشروطیت، ج 4، صص 315 - 319.
2- انورخامه ای، خاطرات روزنامه نگار، صص 184 - 197؛ فرید قاسمی، خاطرات و مخاطرات، ص 55.
3- فرید قاسمی، خاطرات و مخاطرات، صص 130 - 132؛ مطبوعات عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 275.

نویسندگان و صاحبان دانش و علم را به خدمت گرفته بود، اما تعداد مأموران کم سواد و نادانی هم که به دلیل بیسوادی و نادانی مشکلات عدیده ای برای ارباب جراید فراهم می آوردند، کم نبودند.(1) چه بسا روزنامه نگاران و نویسندگانی که به دلیل سوء برداشت و یا کج فهمی مأموران سانسورچی ساواک، ممنوع القلم شده و یا تحت شکنجه قرار گرفتند.(2)

گفته می شد امریکا طرحهایی برای بهره گیری هم پیمانان خود در کشورهای جهان سوم نظیر ایران اجرا می کرد که به موجب آن بایستی روزنامه ها و مطبوعات این کشورها برای توسعه و پیشرفت در اختیار رژیمهای متبوع خود قرار گیرند. این موضوع خود به عامل مهمی در کنترل رژیم پهلوی بر مطبوعات شد تا به بهانه حمایت از طرحهای توسعه ای، سانسور شدیدی بر مطبوعات اعمال کنند و خط مشی آن را با سیاستهای خود هماهنگ سازند.(3)

در چنین شرایطی مطبوعات صرفاً به انعکاس اخبار و اطلاعات یک سویه ارائه شده از سوی حکومت می پرداختند و تبلیغات گسترده ای به سود حکومت انجام می دادند. بر همین اساس، به تدریج اقبال مردمی نسبت به روزنامه ها کاهش یافت. سردبیران و مدیران مسئول روزنامه ها و نشریات، تقریباً ارتباط دائمی با ساواک و سایر مراجع حکومتی داشتند و در مذاکرات مکرر که با تهدید و توهین نیز همراه بود، خط مشی و رویکرد نشریات مربوطه تعیین می شد.(4)

از جمله اقدامات ساواک و وزارت اطلاعات و جهانگردی که در پی نارضایتی شاه از مطالب مندرج در برخی نشریات پرتیراژ و صاحب نام صورت گرفت، تعیین سردبیران تحمیلی آنها بود.

از جمله سردبیران تحمیلی ساواک در نشریات، پرویز لوشانی و علی شعبانی بودند که هر یک، مدتی در نشریه خواندنیها این مهم را برعهده داشتند.(5) فشار ساواک صرفاً متوجه نشریات و نویسندگان مستقل نبود. چنانکه علی اصغر امیرانی صاحب امتیاز نشریه خواندنیها که نیز حمایت و طرفداری او از حکومت بر کسی پوشیده نیست، مکرر طی نامه هایی خطاب به

ص:465


1- فرید قاسمی، صد خاطره از صد رویداد، صص 184 - 185.
2- فرید قاسمی، خاطرات و مشاهدات، صص 95 - 97.
3- کاظم معتمدنژاد، روزنامه نگاری، صص 519 - 520.
4- طهمورث قاسمی، نهضت امام خمینی و مطبوعات، صص 75 - 81.
5- مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک، صص 212 - 217 و ص 239.

رجال درجه اول کشور، از اقدامات ساواک و دستگاههای ناظر بر مطبوعات گله می کرد.(1) بسیاری از نویسندگان نشریات، شامل روشنفکران چپ و وابستگان به گروههای سیاسی چپ و حزب توده بودند که پس از اعلام وفاداری و همکاری با ساواک از سوی این سازمان وارد عرصه مطبوعات و روزنامه نگاری شده بودند.(2) موارد بسیار اندکی پیش می آمد که ساواک در روزنامه های مختلف خبرچینی نگمارده باشد و یا از همکاری و حمایت مسئولان و نویسندگان مطبوعات بی بهره مانده باشد.(3) مهمترین نشریات و روزنامه های کشور از کمکهای مالی دولت نیز برخوردار بودند. این مشوقها، نقش چشمگیری در هماهنگ سازی ارباب مطبوعات با مشی دلخواه حکومت بازی می کرد. ساواک با اعمال سیاست تهدید و تحبیب، موفق شده بود مطبوعات منتشره را تا حد زیادی با خواسته های حکومت همراه سازد و بسیاری از نشریات و روزنامه ها دچار نوعی خودسانسوری شده بودند.(4)

ساواک فهرست بلندبالایی از نویسندگان، روشنفکران و صاحبان قلم و اندیشه در اختیار داشت که آنان را ممنوع القلم کرده و به نشریات و روزنامه های مختلف دستور داده بود مطلبی از آنان به چاپ نرسانند. چاپ نام بسیاری از فعالان سیاسی در داخل و خارج کشور نیز در نشریات ممنوع بود و با نشریات متخلف به شدت برخورد می شد. علاوه بر این، ساواک به کار بردن واژه هایی چون شهید، گل سرخ، جنگل، فردای امید، فردای سپید، فردای بهتر، افق تاریک، طلوع آفتاب، فریاد، حنجره، زخم، زخمی، هراس، دلهره و دهها عبارت دیگر را در نشریات ممنوع کرده بود. از دیگر حساسیتهای ساواک، به کار بردن اسامی و عبارات مربوط به شاه و خاندان سلطنت بود. یک اشتباه چاپی در جریان حروفچینی و نظایر آن، کفایت می کرد تا مسئولان نشریه به شکنجه ساواک دچار شوند.

نشریات، از انتشار مطالب انتقادی منع شده بودند و نوشته های مخالفان و منتقدان سیاسی حکومت هیچ گاه امکان انتشار نداشتند و متخلفین تحت تعقیب ساواک قرار می گرفتند. در موارد متعددی، نشریات به دلیل انتشار نامه ای گلایه آمیز، حتی بسیار خفیف، توسط ساواک تحت فشار قرار می گرفتند و تلاش می شد نویسندگان مطالب شناسایی و مورد بازخواست قرار

ص:466


1- فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، ش 24، صص 279 - 285.
2- نیمه پنهان، ج 10، صص 184 - 185.
3- روزنامه کیهان، ش 10708، چهارشنبه 26 اردیبهشت 1358، ص 7.
4- شمس آل احمد، پیشین، صص 318 - 320.

گیرند.(1) علاوه بر آن، نشریات و روزنامه ها از چاپ و انتشار تصاویر و عکسهای مخالفان نیز منع شده بودند. نام افرادی چون امام خمینی و مصدق در رأس این اسامی ممنوعه قرار داشتند.(2) علاوه بر آن، ساواک حتی از انتشار مطالب و عکسهایی از ورزشکاران و هنرمندان که گمان می رفت موجبات اشتهار و محبوبیت اجتماعی آنان را فراهم آورد، جلوگیری می کرد. از جمله مهمترین این افراد غلامرضا تختی بود که به دلیل اشتهارش به طرفداری از جبهه ملی، ساواک نسبت به انتشار مطالبی درباره او حساسیت نشان می داد.(3) هنگامی که وی به طرز مشکوکی درگذشت، نشریات و روزنامه ها از انتشار مطالبی درباره او منع شدند و برخی نشریات ورزشی که مطالبی درباره صفات انسانی و موفقیتهای ورزشی تختی چاپ کرده بودند، تحت فشار قرار گرفته و نویسندگان مربوطه بازخواست شدند.(4) در مراسم تشییع، خاکسپاری و بزرگداشت تختی نیز، ساواک، نشریات و روزنامه ها را از تمجید او منع کرد؛ حتی از چاپ و توزیع آگهیهای مراسم بزرگداشت نیز جلوگیری شد.(5)

در موارد متعددی، ساواک برای بدنام کردن مخالفان سیاسی، مطالب دروغی درباره آنان چاپ می کرد؛ نویسندگان ساواک مقالاتی در انتقاد از شخصیتهای مخالف حکومت نوشته و در نشریات مختلف چاپ می کردند.(6) به دستور ساواک، در نشریه ها به امام خمینی(ره) هتاکی کرده و سخنان ناروایی درباره او چاپ کردند. به ویژه پس از قیام 15 خرداد و تبعید ایشان، نشریات به دستور ساواک، مطالب و نوشته های توهین آمیز متعددی درباره ایشان چاپ کردند.(7)

هر چند طی سالهای نخست فعالیت ساواک، هنوز برخی گروههای سیاسی نظیر جبهه ملی نشریاتی در سطح محدود منتشر می کردند، اما ساواک به زودی انتشار و توزیع این نشریات و جزوات را ممنوع اعلام کرد.(8) در مواردی هم که گروههای سیاسی، ساواک را متقاعد می کردند تا اجازه دهد نشریاتی منتشر کنند، ساواک بر آن بود تا با بهره گیری از این

ص:467


1- مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک، صص 171 - 173 و ص 123.
2- مجله سپید و سیاه به روایت اسناد ساواک، ص 6.
3- عباس فاطمی، زندگی و مرگ جهان پهلوان تختی در آئینه اسناد، صص 66 - 73.
4- همان، صص 129 - 133.
5- همان، صص 216 - 217.
6- شریعتی به روایت اسناد ساواک، ج 3، صص 305 - 306.
7- علی دوانی، پیشین، ج 5، صص 70 - 71.
8- آیت الله حاج سیدمرتضی پسندیده به روایت اسناد ساواک، صص 396 - 398.

نشریات کنترل شده، به دیگر مخالفان سیاسی حکومت حمله کند. به طور مثال هنگامی که خلیل ملکی درصدد برآمد مجله «علم و زندگی» را از توقیف ساواک آزاد سازد، وعده داد با انتشار و به مدد این نشریه، مقالات و گفتارهایی در انتقاد و مخالفت با حزب توده و کمونیسم به چاپ خواهد رساند.(1)

در ناآرامیهای سیاسی - اجتماعی کشور، نشریات و روزنامه ها از انعکاس دقیق و صحیح اخبار و حوادث و رخدادها منع می شدند و تنها اطلاعات جعلی توسط ساواک به نشریات دیکته می شد. به طور نمونه وقتی آیت الله العظمی بروجردی در اوایل سال 1340ش. درگذشت، ساواک سانسور خبری شدیدی بر مطبوعات حاکم کرد و نویسندگان و صاحبان مطبوعات را از نگارش مقالاتی درباره شخصیت علمی - سیاسی و اجتماعی ایشان منع کرد و تعدادی از نشریات که درباره ایشان مطالبی چاپ کردند، مورد بازخواست ساواک قرار گرفتند.(2) در تمام سالهای 1341 و 1342 و آغاز نهضت امام خمینی، مطبوعات و روزنامه ها تحت نظارت مستقیم ساواک، تنها مطالبی که دربارة این قیام از سوی ساواک در اختیار آنان قرار داده می شد، چاپ می کردند. درباره درگیری نیروهای امنیتی و اطلاعاتی با مخالفان نیز گزارش دقیقی منعکس نمی شد. نشریات به خواست ساواک، مخالفان را گروهی بسیار اندک و محدود قلمداد می کردند که جز جلوگیری از توسعه و پیشرفت کشور، هدفی دنبال نمی کنند. چنانکه حوادث مربوط به مخالفت امام(ره) و علما با لایحه انجمنهای اسلامی، برگزاری رفراندوم، کشتار مدرسه فیضیه در 2 فروردین 1342 و نهایتاً قیام 15 خرداد 1342 هیچ گاه در مطبوعات انعکاس نیافت.(3) این روند در سال 1342 و سپس سال 1343 که نهایتاً به تصویب لایحه کاپیتولاسیون و تبعید امام خمینی انجامید، ادامه داشت.(4)

از جمله مواردی که ساواک سانسور خبری شدیدی بر نشریات و روزنامه ها اعمال می کرد، دادگاه محاکمات زندانیان سیاسی بود. روزنامه ها و نشریات به ندرت اجازه می یافتند گوشه هایی از جریان برگزاری جلسات دادگاهها را منعکس کرده و درباره دفاعیات متهمان گزارشی منتشر کنند. نشریات معمولاً درباره این گونه مسائل خبری منتشر نمی کردند و هرگاه

ص:468


1- منوچهر سعیدوزیری، جستجو در گذشته، صص 224 - 226.
2- همان، صص 252 - 253.
3- طهمورث قاسمی، نهضت امام خمینی و مطبوعات رژیم شاه، صص 48 - 51.
4- همان، صص 64 - 72.

ضرورت می یافت، صرفاً نکات دیکته شده توسط ساواک به چاپ می رسید.(1)

نشریات و روزنامه ها هرگز مجاز نبودند درباره کشورهایی که با حکومت پهلوی روابط دوستانه ای دارند، مطالب انتقادی منتشر کنند؛ امریکا، اسرائیل و انگلستان در رأس این کشورها قرار داشتند. ساواک مراقب بود، نشریات درباره ماهیت تجاوزکارانه دولت صهیونیستی و نقشی که در سرکوب و کشتار فلسطینیان برعهده داشت، قلم نزنند و انتقاداتی متوجه آن نسازند.(2) به ویژه به نشریات و روزنامه ها درباره اسرائیل «دستورات اکید» داده شده بود که مطلبی منتشر نکنند و به اصطلاح «خفقان» بگیرند.(3) ساواک همچنین مطبوعات و روزنامه ها را از تمجید کشورهای بلوک شرق و کمونیست و در رأس همه، اتحاد جماهیر شوروی منع کرده بود. ساواک مراقب بود تا ارباب مطبوعات و نویسندگان روزنامه ها با نمایندگان سیاسی و سایر مأ موران کشورهای کمونیست در ایران ملاقات نکنند. ساواک، روزنامه ها و مطبوعات را تشویق می کرد مقالاتی در انتقاد از کمونیسم و احزاب و گروههای چپ منتشر کنند و سوء عملکرد حزب توده و دیگر گروههای چپ را بشناسانند و بر ضرورت برخورد شدیدتر با حزب توده و دیگر گروههای چپ تأکید ورزند.(4) با این حال ساواک مراقب بود مطالبی از این دست به روابط سیاسی - اقتصادی ایران با شوروی و کشورهای بلوک شرق آسیبی وارد نکند.(5) ساواک نسبت به درج مطالب و تصاویر مربوط به کشورها و شخصیتهای عربی حساس بود. و مراقبت می کرد تا از کشورهای عرب که روابط نزدیکی با ایران ندارند، تمجید نشود. نشریات از درج تصاویر شخصیتها و رهبران کشورهای عربی که با حکومت ایران مخالف بودند، منع گردیدند.(6)

نشریات فاقد محتوا

ساواک مطالب نشریات را قبل از چاپ بررسی می کرد و به تشخیص خود به حذف و

ص:469


1- فرید قاسمی، خاطرات و مشاهدات، صص 216 - 221؛ اسناد نهضت آزادی ایران، ج 3، ص 270.
2- مجله سپید و سیاه به روایت اسناد ساواک، ص 189.
3- فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، س 6، ش 3 و 4، پاییز و زمستان 1376، صص 373 - 374.
4- مجله سپید و سیاه به روایت اسناد ساواک، ص 35؛ مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک، صص 76 - 78.
5- مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک، صص 118 - 119.
6- مجله سپید و سیاه به روایت اسناد ساواک، ص 157.

اضافه کردن جملات و واژه ها اقدام می نمود.(1) ساواک در نشریات مختلف چنین القا می کرد که رژیم پهلوی تنها برآورنده آمال و آرزوهای ملی - مذهبی و نیز رهنمون کننده کشور به سوی توسعه و تعالی است.(2) در همین راستا، ساواک درباره انتشار مطالب مربوط به تاریخ دوران معاصر ایران و به ویژه دوران پهلوی حساسیت نشان می داد. در موارد متعددی نیز ساواک ارباب مطبوعات را وادار می کرد برای تجلیل از نقش رژیم پهلوی در تاریخ معاصر ایران، مقالات، نوشته ها و اسناد سفارش شده و جعلی منتشر کنند. به طور نمونه نشریات هیچ گاه نتوانستند درباره تحولات سیاسی ایران پس از کودتای 28 مرداد 1332 و مسائلی نظیر کودتا، کنسرسیوم نفت، پیمان سنتو و غیره مطالب مستندی چاپ کنند.(3) در سالهای پس از اجرای انقلاب به اصطلاح سفید نیز سانسور شدیدی بر مطبوعات حاکم شد و روزنامه ها و نشریات از تجزیه و تحلیل درست حوادث و وقایع دوران انقلاب سفید و تبعات آن منع شدند. به طور مثال هنگامی که مجله فردوسی مطلبی تاریخی از محمدابراهیم باستانی پاریزی چاپ کرد که طی آن به نقش زنان در دربار ساسانی اشاراتی شده بود، ساواک انتشار آن را برخلاف مصلحت حکومت تشخیص داده و مدیرمسئول مجله فردوسی را مورد بازخواست قرار داد و تا مدتها از ارائه کمک مالی به این نشریه خودداری کرد.(4)

اخبار مربوط به اقدامات سوء حکومت پهلوی توسط ساواک سانسور می شد و نشریات قادر نبودند مطلبی در این باره بنویسند. به طور نمونه هنگامی که رژیم پهلوی درصدد برآمد استقلال بحرین را به رسمیت بشناسد و با تجزیه ایران موافقت کند، ساواک، مطبوعات را از درج هرگونه خبر، گزارش و مقاله ای که می توانست در تعارض با این سیاست حکومت قرار گیرد، برحذر داشت. نشریات صرفاً اجازه یافتند موضوع استقلال بحرین را بر اساس دیدگاههای حکومت و دیکته های ساواک منعکس کنند.

در جریان حضور حکومت ایران در ناآرامیهای ظفار - عمان - که طی آن صدها نفر از نیروهای ایرانی کشته و زخمی شدند، ساواک سانسور خبری شدیدی بر مطبوعات حاکم کرد

ص:470


1- مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک، ص 66.
2- فخر روحانی، پیشین، ج 1، صص 202 - 203.
3- مجله تهران مصور به روایت اسناد ساواک، صص 16 - 17.
4- مجله سپید و سیاه به روایت اسناد ساواک، صص 25 - 27.

و از انعکاس اخبار مربوط به این واقعه جلوگیری نمود.(1) نیز زمانی که در جریان برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی، حکومت پهلوی توسط رسانه های گروهی و نشریات و روزنامه های کشورهای خارجی مورد انتقاد شدید قرار گرفته بود، نشریات داخلی هیچ گاه نتوانستند مطلبی در انتقاد از این نمایش بزرگ به چاپ برسانند. ساواک، در نشریات و روزنامه های وابسته، تبلیغات گسترده ای در حمایت از ضرورت برگزاری هر چه مجلل تر و باشکوه تر جشنهای 2500 ساله به چاپ رسانید.(2) ساواک تلاش می کرد خط مشی، موضع گیری، آرزوها و اهداف حکومت پهلوی را در نشریات تبلیغ و توجیه کرده و از آن حمایت کند. چنانکه وقتی در جریان انتخابات ریاست جمهوری امریکا در سال 1355، شاه به ضرورت پیروزی جمهوری خواهان و شکست جیمی کارتر - نامزد دموکراتها - تمایل نشان داد، نشریات و روزنامه های داخل کشور نیز از انتشار هرگونه مطلبی به نفع حزب دمکرات و نامزد آنان در انتخابات ریاست جمهوری امریکا (جیمی کارتر) منع شدند و نشریات و روزنامه ها تحت فشار قرار گرفتند تا فقط مطالبی در چارچوب سیاستهای شاه و حکومت منتشر کنند.(3)

از جمله مهمترین اقدامات ساواک، جعل خبر از قول خبرگزاریها، رسانه های گروهی و نشریات و روزنامه های خارجی و انتشار آن در نشریات و رسانه های داخلی بود. ساواک از این رویه به طور مکرر بهره می برد و اخبار و گزارش نشریات و رسانه های خارجی را به طور دلخواه در روزنامه ها و رسانه های داخلی منعکس می کرد. این در حالی بود که ارباب مطبوعات و نیز صاحبان رسانه ها و نشریات خارجی که اخبار آنان از سوی ساواک جعل شده بود، از ساختگی بودن این خبرها مطلع می شدند، اما هر یک به دلایلی از افشای آن اجتناب می کردند. رسانه ها و نشریات داخلی نیز جسارت و توان لازم را در خود احساس نمی کردند که بتوانند در برابر این گونه اخبار جعلی ساواک واکنش نشان دهند. البته رسانه ها، خبرگزاریها و نشریات خارجی نیز به دلیل سکوتی که در قبال این گونه جعل و خبرسازی ساواک اختیار می کردند، کمکهای مالی قابل توجهی از سوی حکومت دریافت می کردند. همین خبرگزاریها و نمایندگان روزنامه های خارجی در قبال دریافت پولهای بسیاری از ساواک، از انعکاس مستند

ص:471


1- فرید قاسمی، خاطرات و مشاهدات، صص 184 - 186.
2- مسعود بهنود، از سیدضیاء تا بختیار، صص 568 - 569.
3- محمدعلی سفری، پیشین، ج 3، ص 540.

اخبار و حوادثی که در ایران جریان داشت، طفره می رفتند.(1)

ساواک از انعکاس و انتشار هرگونه خبر و گزارشی که فقر و فلاکت مردم را گزارش می داد، جلوگیری می کرد.(2) چنانکه وقتی مجله سپید و سیاه طی گزارشی به موضوع کار کودکان زیر 12 سال در کارگاههای فرشبافی در برخی نقاط کشور اشاره کرد، با واکنش شدید ساواک مواجه شد و مسئولان آن نشریه تحت فشار ساواک مجبور شدند این گزارش را تکذیب کنند. ساواک صراحتاً هشدار می داد که انتشار مطالبی از این دست «مغایر مصالح کشور و موجب تبلیغات سوء در داخل و خارج از کشور» است.(3) زمانی نیز که برخی نشریات درصدد برآمدند به منظور نمایش زندگی روستایی و عشایری ایران، عکسهایی از برخی روستاها و زندگی عشایری کشور منتشر سازند، بار دیگر با واکنش مخالف ساواک مواجه شدند.(4)

ساواک همچنین از انتشار عکس و تصاویری که موجبات تکدر خاطر شاه و خاندان سلطنت را فراهم می آورد، جلوگیری می کرد؛ به ویژه در تصاویری که شاه و اعضای برجسته خاندان سلطنت، شأن و شوکت دلخواه حکومت را نداشتند، هیچ گاه در نشریات چاپ نمی شد.

با تمام تمهیداتی که ساواک می اندیشید، برخی نشریات و روزنامه ها، برای انتشار مطالب و مقالات دلخواه، به حیله های گوناگون متوسل شده و با زبان طنز، استعاره، شبیه سازی و نظایر آن انتقاداتی متوجه حاکمیت می کردند.(5) علاوه بر تهدیدات و اعمال فشارهایی که ساواک مستقیماً بر ارباب مطبوعات و نویسندگان و هیئت تحریریه نشریات و روزنامه ها وارد می آورد تا از درج مطالب و تصاویر انتقادآمیز و شائبه برانگیز اجتناب کنند(6) در موارد متعددی نیز برای تحت فشار قرار دادن نشریاتی که همدلی کمتری با این سازمان نشان می دادند و در عمل به خواسته های آن تعلل می کردند، از فشارهای مالی استفاده می کرد و یارانه هایی که به نشریات پرداخت می شد، تا زمانی که خواسته ساواک تأمین نشده، قطع می گردید و نیز از ارجاع و انتشار آگهیهای تبلیغاتی و نظایر آن که درآمدزایی قابل توجهی برای نشریات و روزنامه ها

ص:472


1- خواندنیها، س 39، ش 21، صص 37 - 38.
2- انورخامه ای، پیشین، صص 202 - 203.
3- مجله سپید و سیاه به روایت اسناد ساواک، ص 252.
4- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 7، صص 238 - 240.
5- مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک، صص 26 - 28؛ فرید قاسمی، خاطرات و مخاطرات، صص 11 - 12.
6- فرید قاسمی، خاطرات و مشاهدات، صص 177 - 180.

داشت ممانعت می کرد تا مطبوعات و روزنامه ها چنانکه دلخواه ساواک و حکومت بود تسلیم شوند.(1) نشریات و روزنامه ها بر حسب درجه همکاری با ساواک و دیگر مراجع حکومتی و دولتی از امکانات مالی و مساعدتها و یارانه های مختلف بهره مند می شدند.(2)

در چنین شرایطی نشریات و روزنامه ها به سرعت از محتوای قابل اعتنا عاری شده و مخاطبان خود را از دست دادند. برخی نشریات نیز برای ادامه فعالیت و یافتن مخاطبان خاص، به چاپ و انتشار مطالب و تصاویر مستهجن و غیراخلاقی روی آوردند. بسیاری از نشریات نیز برای ادامه حیات نیازمند کمکهای نقدی ساواک و مراجع حکومتی گردیدند.

مطبوعات وابسته

تقریباً تمام نشریات و روزنامه های دوره پهلوی دوم خواسته یا ناخواسته مجبور بودند با ساواک همکاری کنند. در این میان گروهی از ارباب مطبوعات و نویسندگان و هیئت تحریریه، ارتباط هماهنگ تری با آن سازمان داشتند. ساواک نیز کنترل بیشتری بر آنها داشت. مدیران مسئول، سردبیران و دیگر اعضای تحریریه این نشریات، برای اجرای خواسته های ساواک، رغبت بیشتری نشان داده و سیاستهای تعیین شده در قبال مطبوعات را نهادینه می کردند. ضمن آن، به وعده ها و کمکهای مالی ساواک امید بسیاری داشتند.(3) ساواک از همان نخستین سالهای فعالیت، بر ضرورت تربیت و جذب روزنامه نگاران و ارباب مطبوعات وابسته به حکومت تأکید کرده، اقدامات قابل توجهی برای تحقق این مقصود انجام داده بود. در این راستا ضمن اینکه روزنامه نگاران و نویسندگان مستقل و مخالف حکومت تحت تعقیب قرار گرفته، منزوی شدند و یا به اجبار فعالیت خود را کژدار و مریز ادامه دادند، نویسندگان و مطبوعات وابسته مورد حمایت قرار گرفتند.(4) کسانی که در دوران فعالیت سیاسی، اجتماعی و مطبوعاتی خود مخالفتهایی حتی اندک، با حکومت داشتند، هیچ گاه موفق به دریافت مجوز روزنامه و نشریه نمی شدند.(5) از طریق نشریات وابسته بود که ساواک مطالب دلخواه خود را

ص:473


1- فرید قاسمی، صد خاطره از صد رویداد، صص 150 - 156.
2- خواندنیها، س 39، ش 21، ص 39 و ص 55.
3- مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک، صص 84 - 85.
4- پیتر آوری، تاریخ معاصر ایران، ج 3، ص 72.
5- مجله تهران مصور به روایت اسناد ساواک، صص 158 - 163.

درباره مخالفان حکومت منتشر می کرد و به آنها نسبتهای ناروا می داد.(1) از جمله اقدامات نظارتی ساواک در نشریات وابسته، درج مطالبی درباره نقش رژیم پهلوی در حمایت از باورهای مذهبی و وفاداری شاه و خاندان سلطنت به مذهب شیعه و پاسداری از ارزشهای دینی بود. این اقدامات به ویژه برای جلوگیری از گسترش مخالفتهای سیاسی - مذهبی علما و روحانیون صورت می گرفت.(2) جلوگیری ساواک از انتشار مطالب و تصاویر مستهجن و خلاف عفت عمومی در نشریات وابسته، نیز در راستای همین هدف صورت می گرفت. ساواک هر از گاه و با توجه به مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی مبتلابه حکومت در داخل و خارج کشور، درباره محتوای مطالبی که مقرر بود ارباب مطبوعات و نویسندگان روزنامه ها در آن باره مطالب دلخواه حکومت را منعکس کنند، دستورالعملهایی (البته محرمانه) صادر می کرد.(3) صاحبان نشریات وابسته، در برخی موارد نشریه خود را به عاملی برای اعمال فشار بر مخالفان شخصی و نیز اخاذی تبدیل می کردند. در این میان برخی صاحبان نفوذ و ثروتمندان، برای پرداخت رشوه، توسط نشریات وابسته به حکومت تحت فشار قرار گرفته و تهدید می شدند. این در حالی بود که ساواک نیز از این اقدامات صاحبان نشریات اطلاع داشت، اما معمولاً در مقابله با آن اقدام جدی نمی کرد.(4) سانسور مطبوعات و روزنامه ها توسط ساواک، به دو نوع سانسور منفی و سانسور مثبت تقسیم می شد. سانسور منفی شامل نشریات و روزنامه هایی بود که کمتر به حکومت وابسته بودند. البته سانسور مثبت شامل هر دو دسته می شد. در سانسور منفی ساواک به نشریات هشدار می داد از انتشار مطالب خلاف مصالح حکومت اجتناب ورزند. در سانسور مثبت که در درجه اول شامل نشریات وابسته و همکار ساواک می شد، این سازمان مطالب حکومت خواسته را برای درج به این قبیل نشریات دیکته می کرد. ساواک حتی در نحوه قرار گرفتن هر یک از مطالب در صفحات مختلف روزنامه و مجلات نیز دخالت می کرد و نیز درباره میزان و چگونگی شرح و بسط مطالب و اخبار مندرج در نشریات دستورات لازم الاجرایی صادر می کرد.(5)

ص:474


1- مجله رنگین کمان نو به روایت اسناد ساواک، صص 56 - 57.
2- مجله تهران مصور به روایت اسناد ساواک، ص 21.
3- همان، صص هجده - سی و پنج.
4- همان، صص سی و شش - سی و نه.
5- روزنامه کیهان، ش 10643، چهارشنبه 2 اسفند 1357، ص 6.

گروه نشریات وابسته به ساواک در تمام سالهای دهه های 1340 و 1350 به رغم انسداد گستردة سیاسی، به تمجید و ستایش از حکومت و شاه و خاندان سلطنت مشغول بودند و درباره نقش شاه و رژیم پهلوی در به اصطلاح گسترش آزادیهای سیاسی و آزادی بیان و قلم، قلم فرساییهای بسیاری داشتند و از اقدامات حکومت ستایش کردند.(1)

از جمله اقدامات تبلیغی و جهت گیریهای انحرافی نشریات و روزنامه های وابسته به ساواک و حکومت در دوران انقلاب می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1- اهمیت دادن به گروهها و جریانات سیاسی کمتر قابل اعتنا در جریان انقلاب اسلامی برای از اعتبار انداختن مخالفان اصلی و سازش ناپذیر حکومت 2- مطرح کردن جریانات سیاسی میانه رو که احتمال مذاکره و سازش با آنان وجود داشت 3- تحریف و حذف شعارهایی از انقلاب اسلامی که موجودیت رژیم پهلوی را مورد پرسش قرار داده و خواستار برچیده شدن نهایی حکومت پهلوی می شد 4- هشدار نسبت به رشد و گسترش موقعیت حزب توده، کمونیسم و دیگر گروههای سیاسی چپ، برای تشکیک مردم در شعارهای اصلی انقلاب و ایجاد اختلاف در صفوف مخالفان حکومت و نیز تهدید مردم نسبت به تبعات سوء سقوط رژیم پهلوی برای کشور 5- تنزل سطح خواسته ها و اعتراضات مردم در برابر رژیم و القای این فکر که مخالفان با اخذ امتیازاتی از حکومت، اعتراضات را پایان خواهند داد. 6- انعکاس گسترده اقدامات ساواک در عرصه های مختلف و تصریح این نکته که حکومت به سرعت در پی انجام خواسته های مخالفان و ایجاد اصلاحات گسترده است. 7- تلاش برای تطهیر چهره شاه و خاندان سلطنت و القای این تفکر که با دستگیری عاملین نارضایتی مردم (نظیر برخی وزراء و رجال کشور) بحران فروکش کرده، انتقادات و ناآرامیها پایان خواهد یافت. 8- ارائه گزارشات و اخبار تحریف شده درباره نقش روحانیت و علما در رهبری حرکت مردم بر ضد حکومت پهلوی و ایجاد شبهه در اذهان و افکار عمومی درباره نقش رهبری امام خمینی. 9- تلاش برای ایجاد چندگانگی و تشتت در رهبری و هدایت حرکت مردم. 10- تلاش برای کم رنگ کردن ارزشهای اسلامی در شکل گیری انقلاب اسلامی. 11- هشدار نسبت به تبعات سوء روی کار آمدن رژیمی انقلابی با ماهیت اسلامی به رهبری امام خمینی و اجرای مقررات و احکام اسلامی. 12- تلاش گسترده برای نشان دادن اقتدار و ثبات رژیم پهلوی و عدم توان

ص:475


1- مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک، صص 140 - 142.

مخالفان حکومت در ایجاد شکاف در بدنه حاکمیت. 13- به هراس افکندن افکار عمومی از احتمال وقوع کودتا توسط نظامیان و آغاز دوره ای مملو از رعب و وحشت در کشور. 14- هشدار نسبت به آغاز جنگ داخلی و تجزیه کشور در صورت ادامه حرکتهای مردمی و سقوط رژیم.(1)

وابستگیهای متقابل

نشریات و روزنامه های وابسته به حکومت در قبال همکاری و مساعدت با ساواک و دیگر مراجع حکومتی مورد حمایت قرار می گرفتند که مهمترین آن اعطای کمکهای مالی نقدی و قبول آگهیهای بازرگانی و دیگر گزارشهای سازمانها، دوایر، وزارتخانه ها و مراجع دولتی بود. در همان حال برخی مدیران مسئول و نیز سردبیران و نویسندگان نشریات به عنوان مستخدم دولت و دیگر شرکتها و دوایر وابسته به حکومت، ماهیانه مبالغی به عنوان حقوق و مزایا دریافت می کردند.(2)

ساواک فهرست کاملی از نشریاتی که همه ماهه یارانه های نقدی از آن سازمان دریافت می کردند و نیز راههای درآمدزای دیگری که برای آنان در نظر گرفته بود، در اختیار داشت و بر اساس نظر کارشناسان سازمان هر از گاه در میزان این کمکها تغییراتی داده می شد. معمولاً صاحبان نشریات وابسته به حکومت ارتباط نزدیکی با ریاست ساواک داشتند و تقاضاهای مالی و دیگر خواسته های خود را طی نامه هایی مستقیماً با او در میان می گذاشتند. ساواک از صاحبان نشریات وابسته در برابر مدعیان و شاکیان خصوصی و دولتی حمایت می کرد. این سازمان بسیاری از موارد فساد مالی - اقتصادی و اجتماعی و اخلاقی را (که بسیاری از مدیران جراید وابسته، به آن گرفتار بودند) به انحاء گوناگون لاپوشانی کرده و از طرح آنها در مراجع قضایی جلوگیری می کرد. اینگونه پرونده ها معمولاً در سوابق و بایگانیهای آنان محفوظ می ماند تا در موارد مقتضی به عنوان اهرمهای فشار بر ضد آنان به کار افتد.

ساواک به نمایندگان و شعب خود در شهرهای مختلف دستور داده بود برای افزایش فروش نشریات وابسته، تسهیلاتی در نظر گیرند و از جمله دوایر مختلف دولتی و نیز

ص:476


1- نگرشی بر نقش مطبوعات وابسته در روند انقلاب اسلامی ایران، ج 1، صص متعدد.
2- خاطرات پراکنده رجال پهلوی، صص 47 - 48.

دانشگاهها و مراکز آموزشی را به طور غیرمحسوس به خرید دهها نسخه از اینگونه نشریات ترغیب (و در واقع وادار) سازند.

از جمله دلایلی که موجبات وابستگی و همکاری متقابل بیش از پیش ارباب مطبوعات و بسیاری از نویسندگان و هیئت تحریریه روزنامه ها و نشریات را با ساواک فراهم می آورد، فساد گسترده مالی، اخلاقی و نظایر آن بود که گروه نخست با هم دستی و زمینه چینیهای ساواک در آن غوطه ور بودند. شیوع فساد در میان گردانندگان نشریات وابسته به حکومت که معمولاً با اطلاع ساواک همراه بود، از سالهای پایانی دهة 1340 به بعد گسترش یافت. با چشم پوشی عمدی ساواک از خلافکاریها و فساد حاکم بر ارباب مطبوعات، این گروه در حمایت از رژیم پهلوی و تبعیت از خط مشی تعیین شده آن سازمان تردیدی به خود راه نمی دادند. با حمایتهای ساواک از مطبوعات وابسته، بسیاری از صاحبان، گردانندگان و نویسندگان این نشریات، از قبل خلافهای اقتصادی - مالی و دیگر زد و بندهایی که با ارباب قدرت و نفوذ داشتند، ثروتهای هنگفتی به دست آوردند.(1) بعضی از ارباب مطبوعات وابسته (نظیر علی اصغر امیرانی، مدیرمسئول مجله هفتگی خواندنیها) که با ارتشبد نصیری و برخی دیگر از مدیران بلندپایه ساواک ارتباط داشتند، می کوشیدند با سهیم کردن آنان در برخی فعالیتها، پشتیبانی قدرتمند برای اعمال خلاف خود دست و پا کنند.(2) اینگونه نشریات از هر فرصت ممکن برای ستایش و تمجید رؤسای وقت ساواک بهره می بردند. چنانکه وقتی نصیری - رئیس وقت ساواک - در مهر 1351 به درجه ارتشبدی رسید، علی اصغر امیرانی طی مقاله ای به تعریف و تمجید از او پرداخته و با شرح سابقه خدمات درخشان او به حکومت پهلوی، ریاست او را بر ساواک فرصتی بس مغتنم برای توسعه کمی و کیفی این سازمان ارزیابی کرد و حاصل فعالیت او را در ریاست ساواک ارزنده و سودمند دانست.(3)

از جمله پاداشهایی که ساواک و شخص شاه برای برخی مدیران نشریات وابسته اختصاص داده بودند، اعطای اتومبیلهای سواری لوکس و گران قیمت بود. چنانکه علی اصغر امیرانی در شهریور 1355 به دریافت یک دستگاه اتومبیل بنز SEL 450 مدل 1977 مفتخر

ص:477


1- یونس جوانرودی، تسخیر کیهان، صص 35 - 43.
2- مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک، صص 272 - 282.
3- همان، صص 246 - 253.

شد.(1)

بر اساس همین تعهدات دوجانبه، نشریات وابسته به حکومت در وقایع دوران انقلاب، در حمایت از حکومت و انتقاد و حمله به مخالفان رژیم از هیچ تلاشی فروگذار نکردند.(2) با این احوال بسیاری از نویسندگان نشریات، خبرنگاران و روزنامه نگارانی که به دلیل اعمال فشار ساواک فعالیت کژدار و مریزی در مطبوعات داشتند، با آغاز حرکتهای دوران انقلاب، آشکارا سیاستهای سرکوب ساواک را در عرصه مطبوعات مورد انتقاد قرار داده، خواستار پایان سانسور در سراسر کشور شدند. در 27 اسفند 1356، 90 نفر از اهالی مطبوعات طی نامه ای سرگشاده خطاب به جمشید آموزگار - نخست وزیر وقت -، مراتب اعتراض و انتقاد خود را به سانسور گسترده نشریات و روزنامه های کشور اعلام کرده، خواستار پایان نظارت و کنترل ساواک بر مطبوعات شدند. در دوم اردیبهشت 1357 هم نامه دیگری برای نخست وزیر ارسال شد که خواستار رفع هر چه بیشتر و سریع تر سانسور شده بود.

از جمله اقداماتی که گروهی از اهالی مطبوعات و نویسندگان و روزنامه نگاران و خبرنگاران انجام دادند، تشکیل سندیکای نویسندگان و خبرنگاران بود و هدفی صنفی داشت. این سندیکا خواستار حمایت از حقوق روزنامه نگاران و خبرنگاران بود. اما ساواک به تدریج در این سندیکا نفوذ کرد و گروهی از ارباب مطبوعات و روزنامه نگاران وابسته به ساواک در آن عضو شدند و در دهه های 1340 و 1350 کنترل آن را برعهده گرفتند. مدیران مسئول نشریات و روزنامه های پرشمارگان مهم پایتخت چون اطلاعات، کیهان و آیندگان که ارتباط نزدیکی با ساواک داشتند، بر این سندیکا مسلط بودند. از جمله مهمترین کسانی که در مدیریت و هدایت سندیکای نویسندگان و خبرنگاران نقش قابل توجهی داشت، داریوش همایون، مدیرمسئول روزنامه آیندگان، بود(3) این روزنامه به ساواک وابسته بود و همایون نیز ارتباط نزدیکی با این سازمان داشت. این روزنامه از مهمترین قطبهای مطبوعاتی - تبلیغاتی رژیم پهلوی به شمار می رفت و در دوره انتشار، مورد حمایت و در عین حال توجه خاص حکومت و ساواک بود.(4) داریوش همایون توسط ساواک تقویت می شد و ساواک برای توسعه

ص:478


1- همان، صص 325 - 329.
2- یونس جوانرودی، پیشین، صص 6 - 7.
3- داریوش همایون به روایت اسناد ساواک، ص 53.
4- پرونده ناتمام، صص 135 - 141.

کمی و کیفی این روزنامه از هیچ تلاشی فروگذار نکرد.(1)

در این میان نظرات مخالفان حکومت درباره روند انتشار مطبوعات وابسته به انحاء گوناگون به آگاهی مردم می رسید. البته ساواک ضمن جلوگیری از انتشار هرگونه نشریه و خبرنامه ای، حتی داخلی، که افکار مخالفان حکومت را ترویج می کرد، نشریات داخلی را از درج هر مطلبی در حمایت و یا موافقت با احزاب و گروههای سیاسی مخالف حکومت منع کرده بود.(2)

با آغاز مبارزات چریکی و مسلحانه بر ضد رژیم پهلوی از واپسین سالهای دهة 1340، همکاری تبلیغاتی نشریات وابسته به ساواک بر ضد مخالفان شدت گرفت.(3) زیاده روی نشریات وابسته در انتقاد و اهانت به مخالفان سیاسی و چریکی حکومت چنان گسترده شد که گروههای چریکی، برخی مدیران مسئول نشریات وابسته را تهدید به قتل کردند و ساواک برای حفاظت از جان این جان نثاران حکومت، بر تمهیدات و تدابیر امنیتی خود افزود.(4) با این احوال صاحبان نشر و نویسندگان نشریات وابسته، هیچ گاه به حملات مخالفان سیاسی - چریکی حکومت دچار نشدند و به همکاری خود با ساواک ادامه دادند. این عده تنها در واپسین ماههای حکومت پهلوی که سقوط حتمی رژیم مشخص شد، از جرگه طرفداران رژیم خارج شدند.(5)

سانسور کتاب

ساواک بر چاپ، انتشار و توزیع کتاب نیز نظارت داشت. معمولاً نسخه ای از کتاب تدوین شده قبل از چاپ و انتشار در اختیار ساواک قرار می گرفت و کارشناسان سانسور پس از مطالعه و بررسی نهایی اثر، رأی به چاپ و یا توقیف آن می دادند. نظارت ساواک صرفاً بر محتوای اثر محدود نمی شد، بلکه صلاحیت و پیشینه سیاسی، اجتماعی نویسندگان و پدیدآورندگان کتاب نیز هم زمان با آثار ارائه شده، مورد بررسی و ارزیابی ساواک قرار

ص:479


1- داریوش همایون به روایت اسناد ساواک، صص 86 - 87 و صص 130 - 131.
2- اسناد نهضت آزادی ایران، ج 2، صص 227 - 228.
3- مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک، صص 240 - 242.
4- همان، صص 256 - 260.
5- همان، صص 362 - 365.

می گرفت. هرگاه نویسندگان، پیشینه سیاسی به اصطلاح سوئی داشتند، کتاب آنان امکانی برای چاپ و نشر نمی یافت.(1)

تا اواسط دهة 1340، مقررات قانونی لازم الاجرا و منسجمی برای نظارت حکومت برکار چاپ و انتشار کتاب وجود نداشت و مراجع انتظامی - امنیتی نظیر ساواک، شهربانی و وزارت فرهنگ و هنر بر این موضوع نظارت داشتند. البته در این میان، ساواک نقش قاطع تری اعمال می کرد و مأموران و خبرچینان آن فعالتر بودند. ساواک بر کار چاپخانه ها کنترل داشت؛ گفته می شد در بسیاری از چاپخانه های کشور مأمورانی از ساواک به کار اشتغال دارند. به همین دلیل بسیاری از چاپخانه ها برای رد یا قبول چاپ و انتشار کتاب نویسندگان و شرکتهای انتشاراتی، در بلاتکلیفی به سر می بردند. چاپ کتاب مخالف با خواسته های ساواک و حکومت موجب تعطیلی چاپخانه های خاطی و گرفتاریهای مسئولان و کارکنان آن بود. برخی چاپخانه ها، کتابهایی را مخفیانه چاپ کرده و به صورت پنهان و یا نیمه علنی به چندین برابر قیمت واقعی می فروختند.(2) از اواسط دهة 1340 که مبارزات چریکی و انتشار کتاب و جزوات سیاسی و ایدئولوژیکی مخالف حکومت به طور مخفی افزایش یافت، سانسور نیز از انسجام بیشتری برخوردار شد. مؤسسات انتشاراتی و نویسندگان موظف شدند قبل از انتشار کتاب، نسخه هایی از آن را در اختیار ساواک و وزارت فرهنگ و هنر قرار دهند تا پس از بررسی نهایی درباره انتشار یا عدم انتشار آن تصمیم نهایی اخذ شود. به چاپخانه ها نیز هشدار داده شد که قبل از چاپ، هماهنگی لازم را با مراجع حکومتی و ساواک انجام دهند. در این میان به اعتراضات و انتقادات گاه و بی گاه برخی مجامع روشنفکری و یا مجامع بین المللی و مخالفان سیاسی حکومت در تقبیح سانسور وقعی نهاده نشد.

از اواخر دهة 1340 در وزارت فرهنگ و هنر اداره ای با نام « نگارش» تشکیل شد که تقریباً همه اعضا و کارشناسان آن یا کارمند ساواک بودند و یا با ساواک رابطه داشتند. وظیفه این اداره بررسی کتابها قبل از چاپ و انتشار بود. برخی نویسندگان دستگیر و راهی زندان شده و تحت شکنجه قرار گرفتند؛ نیز از انتشار هزاران جلد کتاب پس از چاپ جلوگیری شد و صاحبان بسیاری از چاپخانه ها و مؤسسات انتشاراتی به دست ساواک شکنجه شدند و در

ص:480


1- شهید آیت الله سیدمحمد حسینی بهشتی به روایت اسناد ساواک، صص 109 - 110.
2- خواندنیها، س 29، ش 19، صص 31 - 32.

آستانه دهة 1350، نشر کتاب دچار بحران شد.(1) به تدریج گروههای سانسور کتاب در تعدادی از وزارتخانه ها و دوایر دولتی تشکیل شد؛ گروه سانسور ساواک، گروه سانسور وزارت فرهنگ و هنر، گروه سانسور شهربانی، گروه سانسور حزب رستاخیز و گروه سانسور وزارت اطلاعات و جهانگردی، از این موارد است. در مواردی هم علاوه بر جمع آوری کتابهای به اصطلاح «ناباب و مضره»، نویسندگانشان و مسئولان چاپخانه و مؤسسه انتشاراتی مربوطه، دستگیر و تحت شکنجه قرار می گرفتند.(2) تعدادی از مهمترین سانسورچیان از توده ایها و دیگر گروههای چپ بودند که از دهة 1330 به بعد، به خدمت حکومت درآمده بودند. کتابها پیش از چاپ، از سانسور ساواک می گذشت و مواردی که ضرورت داشت حذف و اضافه و یا تغییر یابد تذکر داده می شد. اینگونه «توصیه های لازم» که معمولاً از طریق افرادی چون عطاءالله تدین، محمود جعفریان، مهدی برادران قاسمی، پرویز نیکخواه و دیگران داده می شد، ناشران را از انتشار «انواع کتبی که نباید چاپ شود» منع می کرد. در چنین شرایطی شمارگان چاپ در ایران همواره روندی نزولی داشت، تا جایی که از دهة 1340 شمارگان کتابها معمولاً بین هزار تا پانصد جلد و بلکه کمتر در نوسان بود. کتابهای با ارزش علمی و قابل اعتنا نیز در حکم کیمیا بود و معمولاً کتابهایی با مضامین جنسی، عشقی و ضداخلاقی بیشترین شمارگان چاپ را به خود اختصاص می داد.

از جمله اقدامات ساواک برای بی اعتبار کردن نویسندگان و پدیدآورندگانی که در صف مخالفان حکومت قرار داشتند، بدنام کردن آنان در اذهان عمومی بود. گاه اتفاق می افتاد که مطالبی در تمجید و ستایش از حکومت در نشریات به قلم این نویسندگان منتشر می شد، در حالی که خود آنان اطلاعی از آن نداشتند و امکانی نیز برای تکذیب این مقالات نبود.(3)

ساواک در سانسور کتاب از مقررات خاصی پیروی نمی کرد و هر طور می خواست، عمل می کرد. در موارد متعدد از صدور مجوز چاپ برای کتابی که پیش از آن بارها چاپ و منتشر شده بود جلوگیری می کرد و یا از انتشار کتاب داستانی به صرف این که در آن شاه و یا شاهزاده ای مقتول می شد، جلوگیری می کرد. چنانکه نمایشنامه های هملت و مکبث - اثر شکسپیر - تنها به دلیل همین موضوع از ادامه انتشار در ایران بازماندند. ضمن اینکه برخی

ص:481


1- همان، صص 32 - 33 و صص 66 - 67.
2- خواندنیها، س 39، ش 20، صص 36 - 37.
3- همان، صص 37 - 38 و صص 55 - 56.

نویسندگان نیز صرفاً به دلیل اینکه، فردی از مخالفین حکومت در نامه ای به عبارت و یا جمله ای از کتاب او استناد می کرد و یا به مناسبتی آن را نقل کرده بود، تحت تعقیب ساواک قرار گرفته، زندانی و شکنجه می شد و کتابش نیز توقیف و از کتابفروشیها جمع می شد.(1) در این شرایط برخی نویسندگان به ناچار جلای وطن کرده، نوشته های خود را در خارج کشور به چاپ رساندند؛ بسیاری از این کتابهای ترجمه شده نیز توسط ساواک ممنوع الانتشار تشخیص داده شده و برای همیشه توقیف می شدند.(2)

از دیگر اقدامات ساواک حمایت از برخی مؤسسات انتشاراتی بزرگ و از میان برداشتن بسیاری از ناشران کوچک و خرده پایی بود که کنترل آنها به انرژی، زمان و نیروی بسیاری نیاز داشت. در همین راستا با کمک ساواک برخی از مهمترین و بزرگ ترین مؤسسات انتشاراتی علی الظاهر خصوصی (ولی کاملاً تحت سلطه و حمایت ساواک) سهام شرکتهای کوچک را خریدند و بسیاری از مؤسسات نشر کتاب از گردونه فعالیت خارج شدند. مؤسسات بزرگ انتشاراتی، تحت نظارت کامل ساواک، آثار دلخواه حکومت را با شمارگان سفارشی و با کیفیتی مطلوب چاپ می کردند و نسبت به بازگشت سرمایه گذاریهای انجام شده نیز دغدغه ای نداشتند.(3) در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی و در واپسین روزهای حیات پهلوی، کارکنان وزارت فرهنگ و هنر طی اعلامیه ای، فهرست طولانی از سانسورچیان کتاب منتشر ساختند.(4)

با تمام تمهیداتی که صورت می گرفت، تا واپسین روزهای حیات حکومت پهلوی، برخی چاپخانه ها به طور مخفیانه جزوات مخالفان سیاسی حکومت را چاپ می کردند. هرچند در موارد متعدد ساواک موفق می شد با کشف این چاپخانه ها و دستگیری عوامل آن رعبی در دل دیگر چاپخانه داران بیافکند، اما هیچ گاه نتوانست روند چاپ و انتشار مخفیانه کتابهای مختلف سیاسی، روشنفکری و مذهبی را کاملاً متوقف کند. از جمله پدیده های بازار چاپ و نشر در دهه های 1340 و 1350، چاپ آثار معروف به جلد سفید و زیراکسی بود که به صورت گسترده چاپ می شد و در اواسط دهة 1350 به اوج رسید. این کتابها، فاقد جلد و صحافی قابل اعتباری بود و صرفاً محتوا و متن اصلی اش با رویه ای نازک و سفید که معمولاً عنوان نداشت

ص:482


1- فریدون هویدا، سقوط شاه، صص 93 - 94.
2- تقی نجاری راد، ساواک و نقش آن...، صص 95 - 96.
3- خواندنیها، س 39، ش 22، شنبه 21 بهمن 1357، صص 39 - 40.
4- روزنامه کیهان، ش 10632، 18 بهمن 1357، ص 5.

و در قطعهای کوچک تهیه شده بود و ردّی از چاپخانه مربوطه نیز بر خود نداشت، به طور وسیع منتشر می شد. چاپ و انتشار آثار زیراکسی و جلد سفید، از مهمترین پدیده های کتاب در عصر پهلوی دوم به شمار می رود و نقش قابل توجهی در انتشار جزوات سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیکی مخالفان در بین مردم داشت.(1) ساواک علاوه بر سانسور کتابهای انتقادی علیه حکومت، آثار و نوشته هایی را که مطالب انتقادی درباره برخی کشورهای بیگانه هم پیمان با رژیم پهلوی داشت ممنوع الانتشار کرده بود. از مهمترین این کشورها اسرائیل بود که انتشار کتابی در انتقاد از آن ممنوع بود و ساواک و سایر مراجع دولتی با متخلفین برخورد می کردند. چنانکه وقتی علی اکبر هاشمی رفسنجانی کتاب عربی «القضیة الفلسطینیه» نوشته اکرم زعیتر، مورخ و پژوهشگر اهل اردن هاشمی را با عنوان «سرگذشت فلسطین» ترجمه و به دور از چشم ساواک چاپ و منتشر کرد، با واکنش شدید این سازمان روبرو شد. ساواک تلاش بسیاری برای جمع آوری نسخه های منتشر شده در کشور به کار بست، اما برخلاف انتظار، این کتاب بارها به طور مخفی چاپ شد و تهدیدات و هشدارهای ساواک، کمتر نتیجه بخش شد.(2) بسیاری از کتابهای داستان و آثار ادبی و هنری که ساواک تصور می کرد درصددند در قالب استعاره، تشبیه، کنایه و نظایر آن حکومت پهلوی را مورد انتقاد قرار دهند نیز در ردیف کتابهای ممنوع الانتشار قرار داشتند. به طور نمونه کتاب «شهر مورچگان» نوشته حسن میثمی که طی آن کوشیده بود زوایایی از زندگی مورچگان و نقشی را که برخی از آن حشرات در بهره کشی از دیگر هم نوعان داشتند به تصویر بکشد، توسط ساواک مضر تشخیص داده شد.(3)

حکومت می کوشید با کارگردانی ساواک از نویسندگان و پدیدآورندگان آثار فرهنگی دلجویی کرده و آنها را به خود جذب کند. از جمله این اقدامات برگزاری کنگره نویسندگان و اندیشمندان وابسته به حکومت در تابستان 1346 بود. به رغم شرکت بعضی از نویسندگان وابسته و برخی نوقلمان، بسیاری از روشنفکران و اهالی قلم این کنگره را محکوم کرده و حاضر به همکاری با حکومت نشدند. اینگونه اقدامات ساواک خود عاملی برای انسجام هرچه بیشتر نویسندگان و اهالی قلم و تشکیل برخی تشکلهای صنفی نظیر کانون نویسندگان ایران

ص:483


1- اسماعیل جمشیدی، گوهرمراد و مرگ خودخواسته، صص 108 - 109.
2- مسعود رضوی، هاشمی و انقلاب، صص 344 - 350 و صص 454 - 456.
3- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 3، صص 178 - 179.

شد.(1)

ساواک مراقب بود کتابهای ممنوعه داخلی در اختیار مخالفان سیاسی حکومت در خارج کشور قرار نگیرد(2) و کتابهای خارجی که مضر تشخیص می داد وارد کشور نشود. بسیاری از کتابهای سیاسی، اجتماعی، تاریخی، فلسفی، شعر، رمان، داستان و نظایر آن در دوره پهلوی در زمره کالاهای قاچاق محسوب می شد و دارندگان آن در ردیف متهمان و در واقع مجرمان سیاسی قرار داشته و در صورت کشف آن توسط ساواک، دارندگان آن دچار مشکلات عدیده ای می شدند که خلاصی از آن چندان هم آسان نمی نمود.(3)

فرهنگ ستیزی در عرصه بین المللی

منابع موجود نشان می دهد که هرگونه ارتباط و همکاری فرهنگی، هنری و دانشگاهی ایران با مجامع مختلف بین المللی و خارجی صرفاً از طریق ساواک صورت می گرفت. افراد و گروههای فرهنگی - هنری تنها با هماهنگی ساواک قادر بودند در مجامع مختلف بین المللی حضور یافته و تبادل نظر کنند. ضمن اینکه بسیاری از طرحهای نمایشی و ظاهرفریب حکومت در عرصه های مختلف فرهنی، هنری و روشنفکری در عرصه های بین المللی با هماهنگی ساواک صورت می گرفت.(4) در همان حال سمینارهای بین المللی که هر از گاه درباره مسائل مختلف فرهنگی، اجتماعی و مباحث جهانی و بین المللی به میزبانی ایران برگزار می گردید، توسط ساواک کنترل می شد. علاوه بر مسائل امنیتی و اجرایی این سمینارها، ساواک در بسیاری از مسائل محتوایی و چند و چون ارائه مطالب و سخنرانیها نیز دخالت قابل توجهی می کرد. در این سمینارها انتقاد از مشی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رژیم پهلوی ممنوع بود و تلاش می شد از این گردهماییها نیز به سود حکومت بهره گرفته شود.(5)

ساواک مراقب بود تا خبرنگاران و نویسندگان نشریات خارجی که وارد ایران می شدند، مطالب خود را در راستای اهداف و خواسته های حکومت تنظیم کنند و از ارائه اخبار و

ص:484


1- مسعود بهنود، پیشین، صص 532 - 533.
2- شریعتی به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 37 - 39.
3- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 8، صص 350 - 351؛ محمد حیدری، فساد و اختناق در ایران، صص 59 - 61.
4- احسان نراقی، نظری به تحقیقات اجتماعی در ایران، صص 71 - 73.
5- همان، صص 494 - 495.

گزارشاتی در مقابله با سیاستهای حکومت و نیز انعکاس واقعیات تلخ سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی مردم ایران اجتناب کنند. در این راستا تطمیع نشریات و رسانه های خارجی با ستایش آنها از حکومت همراه بود.(1)

ساواک مراقب بود، نشریات و روزنامه های خارجی که مطالبی در مخالفت با حکومت منتشر می کردند وارد کشور نشود.(2) به رغم تمام تلاشهایی که ساواک برای جلوگیری از انتشار مطالب مخالف نشریات و رسانه های خارجی انجام می داد، هر از گاه مطبوعات و رسانه های خارجی اخباری درباره نواقص و مشکلات موجود در نظام سیاسی ایران منتشر می کردند. به ویژه درباره عملکرد سوء ساواک در کشور مطالب مبسوط و قابل توجهی در نشریات و رسانه های خارجی منتشر می شد که موجبات خشم حکومت را نیز فراهم می آورد.(3)

ساواک برای ساخت فیلمهای تبلیغاتی درباره رژیم پهلوی و نقش آن در توسعه و پیشرفت کشور و ارائه چهره ای سراسر به اصطلاح «گل و بلبل» از ایران، با برخی گروههای هنری، رسانه ای و فیلم سازان و مستندسازان اروپا و امریکا مذاکره داشت و با همکاری وزارت امور خارجه و وزارت دربار، گروههایی از این دست، با صرف هزینه های کلان، به ایران دعوت می شدند تا فیلمهایی تبلیغاتی به نفع حکومت تهیه کرده و در رسانه های خارجی به نمایش گذارند.(4)

از جمله مهمترین مراکزی که ساواک در تعیین خط مشی و هدایت آن نقش قابل توجهی داشت سازمان جلب سیاحان بود. به دلیل جایگاه ویژه این سازمان در سازماندهی آمد و شد گردشگران خارجی به ایران، ساواک مأموران بسیاری در آن گمارده بود. این سازمان بر جنبه های فرهنگی - تبلیغاتی گردشگران خارجی نظارت می کرد و تلاش داشت بهره برداریهای لازم از آمد و شد آنها بشود. ساواک در تلاش بود از طریق صنعت گردشگری چهرة مطلوبی از نظام سیاسی پهلوی و نیز زندگی مردم ایران به جهانیان معرفی شود. ساواک مراقب بود تا گردشگران خارجی کمتر مجال بازدید از مناطقی را بیابند که چهره نامطلوبی از مشکلات کشور را به نمایش می گذارد. تلاش می شد صحنه های نامطلوب و آزاردهنده زندگی

ص:485


1- اسنادی از صنعت جهانگردی در ایران، ج 2، صص 422 - 428.
2- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 108.
3- دنیا، س 3، ش 7، مهر 1355، صص 38 - 47.
4- اسنادی از موسیقی، تئاتر و سینما در ایران، ج 3، صص 1172 - 1176.

اجتماعی، فردی و معیشتی مردم در گوشه و کنار کشور، در مسیر حرکت و دید و بازدیدهای گردشگران خارجی قرار نگیرد. با این وجود، برنامه های پیشگیرانه ساواک، همیشه قرین موفقیت نبود و در مواردی گردشگران صحنه های زننده ای از زندگی تأسف بار مردم ایران را ثبت و ضبط می کردند.(1)

از دیگر اقدامات ساواک انتشار اخبار و اطلاعات کنترل شده درباره کشورهای جهان در نشریات و رسانه های گروهی (رادیو و تلویزیون) بود. بدین ترتیب نوع روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی حکومت پهلوی با کشورهای مختلف جهان تأثیر مستقیمی در انعکاس اخبار و مسائل مربوط به آن کشورها داشت و جهت دهی کلی آن توسط ساواک تعیین می شد. هر از گاه ساواک در دستورالعملهایی معین می کرد که درباره هر یک از کشورها گزارشات مربوط را چگونه و با چه کیفیتی چاپ و منتشر کنند. در این باره موضع گیری هدفمند و از پیش تعیین شده ساواک درباره کشورها نیز دنبال می شد. ساواک درباره کشورهایی که رابطه خوبی با حکومت پهلوی نداشتند، سیاستهای سخت گیرانه ای دنبال می کرد. کشورهای کمونیستی و بلوک شرق و شوروی، عراق و مصر از جمله مهمترین کشورهایی بودند که ساواک مسائل فرهنگی، خبری و نظایر آن را با حساسیت بیشتری پی می گرفت.(2)

ساواک و فراماسونری

پدیده فراماسونری در ایران سابقه ای تقریباً طولانی پشت سر گذاشته است. حداقل از اوایل دوران قاجار و از آغاز قرن نوزدهم میلادی به بعد، ایرانیانی را می شناسیم که در برخی لژهای فراماسونری عضویت یافته اند. با این احوال تا اواخر قرن نوزدهم و دوره سلطنت ناصرالدین شاه این پدیده هنوز در ایران قوام جدی نیافته بود. از اواسط دوره سلطنت ناصرالدین شاه، به تدریج بسیاری از رجال و متنفذین محلی در لژهای فراماسونری عضویت یافتند. در آستانه شکل گیری انقلاب مشروطیت، این پدیده رشد کمی و کیفی چشمگیری یافت و تا واپسین سالهای عمر سلسله پهلوی ادامه داشت. در دوره سلطنت رضاشاه، فعالیت لژهای فراماسونری و ایرانیان عضو این لژها تحت تأثیر فضای خفقان آلود سیاسی کمتر نمود

ص:486


1- همان، صص 586 - 590.
2- اسنادی از صنعت جهانگردی در ایران، ج 2، صص 586 - 590.

داشت. گفتنی است بسیاری از رجال درجه اول آن دوره که محصول انقلاب مشروطه و پس از آن بودند، در لژهای فراماسونری عضویت داشتند. پس از سقوط رضاشاه و آغاز سلطنت محمدرضا، فعالیت لژهای فراماسونری رونق گرفت. از اواخر دهة 1320 و در تمام دهة 1330، این روند گسترش یافت و طی سالهای بعد شتاب گرفت. با تأسیس و آغاز فعالیت ساواک، لژهای متعدد فراماسونری و نیز اعضای آن تحت مراقبتهای ساواک قرار گرفتند. البته ساواک در روند فعالیت لژهای فراماسونری و اعضای آن دخالتی نداشت. شایان ذکر است که اکثر قریب به اتفاق اعضای لژهای ماسونی، از رجال درجه اول و ذی نفوذ کشور بودند و مجموعه حاکمیت و شاه نیز از چند و چون و حیطه فعالیت آنان اطلاع داشت. قبل از تأسیس ساواک، اداره اطلاعات شهربانی درباره فعالیت فراماسونها و لژهای فراماسونی در ایران، اطلاعات و اخبار پراکنده ای جمع آوری می کرد. پس از تأسیس ساواک، در ابتدا مدیران این سازمان درباره چگونگی برخورد با فراماسونری و نوع اقدامات نظارتی بر فعالیت آن، به جمع بندی دقیقی نرسیده بودند و چند بخش مختلف به طور پراکنده اطلاعات این گروهها را جمع آوری و در پرونده هایی جداگانه بایگانی می کردند. اما از سال 1343ش. به بعد ساواک بخش ویژه ای در اداره کل سوم ایجاد کرد که وظیفه آن مراقبت بر فعالیت لژهای فراماسونری در ایران و ارتباطات آن با سایر لژهای ماسونی در خارج از کشور بود. ساواک برای اولین بار، برای لژهای ماسونی وابسته به کشورهای انگلستان، فرانسه، آلمان و امریکا پرونده های جداگانه و مجزایی تشکیل داده و طی بخشنامه هایی از ساواکهای شهرستانها خواست فعالیت لژهای فراماسونری را در نقاط مختلف کشور زیر نظر بگیرند. در همان حال اداره کل سوم ساواک از اداره کل نهم این سازمان خواست اطلاعات زیر را درباره لژهای فراماسونری در اختیار آن اداره کل قرار دهد: 1- تاریخچه فعالیت لژهای فراماسونری در جهان و ایران 2- نوع و چگونگی ارتباط لژهای فراماسونری ایران با تشکیلات ماسونی در جهان 3- اهداف و مقاصدی که لژهای فراماسونری در ایران دنبال می کنند. 4- تهیه فهرست کاملی از اعضا و گردانندگان لژهای ماسونی در ایران 5- تهیه فهرست کاملی از اسامی و تعداد لژهای ماسونی فعال در بخشهای مختلف کشور و نیز ذکر اسامی اعضا و گردانندگان آن.

در همین ارتباط، کتابها و منابع متعددی درباره فراماسونری شناسایی و در اختیار بخشهای مطالعاتی و پژوهشی ساواک قرار گرفت. هر از چندی، آخرین اطلاعات و یافته های ساواک درباره فعالیت لژهای فراماسونری در ایران و جهان طی گزارشات سری در اختیار مسئولان

ص:487

ذی ربط در دولت و حکومت قرار می گرفت.(1) در این میان شاه مشتاق بود ساواک اطلاعات مربوط به فعالیتهای لژهای فراماسونری را در اختیار او قرار دهد. شاه تا هنگام تشکیل لژ بزرگ ایران در اواخر دهة 1340 که به پیوستگی و ارتباط لژهای پراکنده با یکدیگر انجامید و افراد مورد اعتماد شاه را در رأس آن نشاند، از تبعات فعالیتهای گسترده لژهای ماسونی نگران بود. شاه معتقد بود که احتمالاً برخی کشورهای خارجی (به ویژه انگلستان) از طریق اعضای لژهای ماسونی در ایران می توانند خطراتی متوجه حکومت او سازند. شاه از اواخر دهة 1320 لژ همایون یا پهلوی را سازماندهی کرد که محمد خلیل جواهری در رأس آن قرارداشت و به کانون ارتباطی شاه با فعالیتهای مجامع و تشکیلات فراماسونری در ایران و لژهای ماسونی جهانی تبدیل شد.

پس از تشکیل ساواک، امریکا مشتاق بود این سازمان بخشی از نیروی خود را صرف نظارت و کنترل بر فعالیت لژهای فراماسونری کند، چرا که معروف بود فراماسونها عمدتاً با محافل وابسته به انگلستان در ارتباط هستند؛ امریکا امیدوار بود از طریق ساواک در جریان فعالیتهای این لژهای ماسونی قرار گیرد. بسیاری از اعضا و گردانندگان لژهای فراماسونری از مراقبتهای ساواک اطلاع داشتند و به رغم تمام احتیاطهایی که در گزینش اعضای جدید و ارتباط لژها با یکدیگر می شد، می دانستند که ساواک بر بسیاری از رفتارها و فعالیتهای کلی لژها اشراف دارد. ساواک هر از گاه برای کسب اطلاعات بیشتر از لژهای مختلف ماسونی، اسناد و مدارکی از آنان سرقت می کرد و یا در محل تشکیل جلسات لژهای ماسونی انواع وسایل و تجهیزات شنود نصب می کرد و به سانسور مکاتبات اعضای لژهای ماسونی با یکدیگر و دیگر افراد در داخل و خارج کشور اقدام می کرد. نیز ساواک برای جلب اعتماد و همکاری برخی اعضای لژهای ماسونی تلاش می کرد.(2) بدین ترتیب ساواک از اواسط دهة 1340 به بعد، به تدریج در مجامع و محافل ماسونی نفوذ کرد و از جزئیات فعالیتهای آنها در زمینه های مختلف آگاهی یافت.(3)

ساواک با نظارت بر لژهای وابسته به لژ بزرگ ایران، به حوادث و رخدادهای پشت پرده

ص:488


1- فصلنامه پانزده خرداد، ش 24، صص 144 - 147.
2- اسناد فراماسونری در ایران، ج 1، صص 49 - 55.
3- همان، صص 214 - 219.

بین رجال و متنفذین حکومت اشراف بیشتری یافت.(1) به عبارت دیگر ساواک با مراقبت از محافل و مجالس ماسونی، به دسته بندیها، اقدامات، اختلافات، موضعگیریها، زد و بندها و دیگر مسائلی که در بیرون از محافل ماسونی و در محیط اداری - مدیریتی اعضای لژها در جریان بود، دست می یافت.(2) از اواسط دهة 1340 ساواک روش ساده تری برای کنترل اعضای لژهای فراماسونری در پیش گرفت و آن الزام اعضای لژهای فراماسونری به تکمیل پرسش نامه های ویژه ای بود که طی آن پیشینه فعالیت در لژهای ماسونی و سابقه خانوادگی و سیاسی، اداری و مسائل دیگر شرح داده می شد. البته برخی از اعضای بلندپایه و عادی لژهای ماسونی با ساواک رابطه داشتند و اطلاعات لازم را در اختیار این سازمان قرار می دادند.(3) بدین ترتیب اسامی و مشخصات مختلف از سوی شعب و نمایندگیهای ساواک در مناطق مختلف شناسایی شده و پرونده های مجزا و طبقه بندی شده ویژه ای برای هر یک از این گروههای ماسونی تشکیل شده و نیز درباره ارتباطات سیاسی، اجتماعی، خانوادگی و اقتصادی این افراد، اطلاعات سودمندی جمع آوری گردیده بود.(4)

بعدها و در پایان حکومت پهلوی، استادان اعظم و سردمداران لژهای فراماسونری در ایران صراحتاً اعتراف کردند که ساواک بر مجموعه فعالیتهای آنان اشراف داشت و در بسیاری از مجامع و محافل ماسونی مأمورانی از ساواک حضور داشته و اطلاعات لازم را در اختیار این سازمان قرار می دادند. ساواک آگاه بود که میان پیوستن به لژهای فراماسونری و انتصاب به پستهای مهم و حساس سیاسی، اداری و کسب مشاغل اقتصادی و نظایر آن ارتباط مستقیمی وجود دارد.(5) فراماسونهای ایران، به ویژه از اواسط دهة 1340 به بعد، به تدریج نسبت به رژیم پهلوی همدلی بیشتری یافته و بسیاری از سیاستها، اقدامات و رویکردهای آن را در زمینه های مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی تأیید می کردند. با این احوال ساواک تا واپسین سالهای عمر حکومت پهلوی، مراقب بود تا اعضای لژهای فراماسونری سخنی در مخالفت با حکومت بر زبان نیاورند. البته اعضای بلندپایه و کلیدی لژهای ماسونی از وابستگان نزدیک حکومت

ص:489


1- همان، صص 249 - 257.
2- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 144.
3- مطالعات سیاسی، ج 1، ص 50.
4- اسناد فراماسونری در ایران، ج 1، صص 328 - 335.
5- محمدحسین طباطبایی، پیشین، صص 242 - 245.

بودند و مخالفتهای احتمالی و گاه و بیگاه، عمدتاً در میان اعضای غیر شاخص و عادی لژها صورت می گرفت و این موضع گیریها به ندرت از دید ساواک پوشیده می ماند.(1)

علاوه بر لژهای فراماسونری، پدیده دیگری که در میان رجال، صاحبان نفوذ و شخصیتهای مختلف سیاسی، اقتصادی و فرهنگی رواج یافت، باشگاههای روتاری و لاینز بود و محافل متمایل به امریکا در آن عضویت داشتند. این باشگاهها که نسبت به لژهای فراماسونری آشکارتر بودند، در رقابت با لژهای ماسونی شکل گرفته بود. بدین ترتیب اعضای باشگاههای لاینز و روتاری به محافل امریکایی وابسته بودند. امریکا راغب بود اعضای لژهای فراماسونری در موضع ضعف قرار گیرند و اعضای باشگاههای لاینز و روتارینها در مشاغل حساس و پستهای مدیریتی - سیاسی مهم گمارده شوند. بر همین اساس، گفته می شد سیا و ساواک در افشای اسامی اعضای لژهای فراماسونری در سالهای پایانی دهة 1340، نقش اصلی داشتند. اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که ساواک بر مجموعه فعالیتهای باشگاههای لاینز و روتاری نیز مراقبت می کرد و با تشکیل پرونده های مجزا و مستقل برای مجامع و اعضای این باشگاه، اطلاعات مورد نیاز را ثبت و ضبط می نمود.(2)

چاپ و انتشار کتاب اسماعیل رائین تحت عنوان «فراموشخانه و فراماسونری در ایران» مقدمه تشکیل لژ بزرگ ایران در اسفند 1347 شد که البته ساواک در تدوین، چاپ و انتشار آن نقش مهمی برعهده داشت.(3) اسماعیل رائین ارتباط نزدیکی با سیا و ساواک داشت و کتابش را نیز با همکاری و هدایت مشترک این دو سرویس تدوین و منتشر کرد.(4)

اردشیر زاهدی، از رجال درجه اول دربار پهلوی، هم اذعان کرده که کتاب رائین با هدایت و حمایت و سرمایه گذاریهای ساواک و سیا تدوین، چاپ و منتشر شده است و هدف نهایی آن تضعیف موقعیت رجال و شخصیتهای طرفدار بریتانیا در کشور بود. شاه انتظار داشت انتشار کتاب رائین و افشای اسامی فراماسونها، موجبات تضعیف موقعیت آنان را در مجموعه حاکمیت فراهم آورد.(5) هنگامی که جلد سوم کتاب رائین منتشر شد محافل قدرتمند ماسونی

ص:490


1- اسناد فراماسونری در ایران، ج 1، صص 240 - 243.
2- محمدحسین طباطبایی، پیشین، صص 142 - 147؛ حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 372 - 374.
3- اسناد فراماسونری در ایران، ج 1، صص 234 - 237؛ ظهور و سقوط، ج 2، صص 242 - 247.
4- نورالدین کیانوری، خاطرات، صص 414 - 416.
5- اردشیر زاهدی، بیست و پنج سال در کنار پادشاه، صص 250 - 259؛ ارتشبد بهرام آریانا به روایت اسناد ساواک، ص 31.

در ایران درصدد برآمدند از پخش و توزیع آن جلوگیری کنند. هم زمان با چاپ کتاب رائین برخی از نشریات و روزنامه های وابسته به حکومت و ساواک تحت تأثیر هدایت این سازمان مطالب و مقالاتی درباره پدیده فراماسونری و فراماسونها چاپ و منتشر کرده، حملات و انتقادات هدایت شده ای متوجه محافل ماسونی و نفوذ آنان در کشور کردند.(1) هم زمان با انتشار کتاب رائین، تلاش دیگری هم توسط ساواک صورت گرفت تا کتاب و یا آثار دیگری به قلم نویسندگان و پژوهشگران دیگر دربارة پدیده فراماسونری و فراماسونها در ایران تدوین و چاپ و منتشر گردد. تقریباً هم زمان با انتشار جلد سوم کتاب رائین، محمود کتیرایی نیز کتابی تحت عنوان «فراماسونری در ایران از آغاز تشکیل تا لژ بیداری ایران» چاپ و منتشر کرد که مورد توجه ساواک قرار گرفت و تصمیم گرفته شد برای ادامه کار همکاریهای لازم با او صورت گیرد. از دیگر کسانی که در سال 1349 کتابی درباره فراماسونری نوشت ابراهیم الفت بود که اثر او نیز مورد توجه ساواک قرار گرفت. ولی الله یوسفیه هم کتاب دیگری تحت عنوان «سازمان جهانی فراماسونری» نوشت که آن هم با استقبال ساواک روبرو شد.(2)

بدین ترتیب و با تمهیداتی که از سوی دربار و ساواک اندیشیده شده بود، به سرعت موجبات تشکیل لژ بزرگ ایران فراهم شد و چنانکه از اسناد و مدارک موجود برمی آید ساواک بر روند تأسیس و فراز و نشیبهایی که در جریان تشکیل لژ بزرگ ایران وجود داشت، نظارت می کرد. ساواک طی گزارشات منظمی به روند تشکیل لژ بزرگ ایران با متشکل شدن اعضای لژهای ماسونی وابسته به لژ بزرگ اسکاتلند (انگلستان)، فرانسه و آلمان اشارات جالب توجهی دارد و از تمهیدات و تسهیلاتی نام می برد که پس از تشکیل لژ بزرگ ایران، از سوی حکومت برای قوام یافتن فعالیت آن اندیشیده شده بود.(3) ساواک از برخی مخالف خوانیهایی گزارش می دهد که در جریان ادغام لژهای متعدد و پراکنده ماسونی و تشکیل لژ بزرگ ایران از سوی برخی اعضای بلندپایه و استادان اعظم لژها ابراز می شد.(4) بدین ترتیب نهایتاً با ادغام لژهای وابسته به لژهای ماسونی آلمان، فرانسه و انگلستان، جعفر شریف امامی به عنوان استاد اعظم در رأس لژ بزرگ ایران جای گرفت و دکتر احمد علی آبادی و دکتر حسن امامی به عنوان

ص:491


1- مجله رنگین کمان نو به روایت اسناد ساواک، ص 53؛ اسناد فراماسونری در ایران، ج 2، ص 365.
2- اسناد فراماسونری در ایران، ج 2، صص 363 - 377.
3- ظهور و سقوط، ج 2، صص 392 - 395.
4- مطالعات سیاسی، ج 1، صص 60 - 64.

دبیران لژ برگزیده شدند.(1) با نفوذ و سلطه شاه بر لژ بزرگ ایران، ساواک نیز بر تمهیدات خود افزود و برخی اعضای بلندپایه ساواک نظیر ارتشبد نصیری - رئیس وقت ساواک - به عضویت لژ بزرگ ایران درآمدند.(2) ساواک تا واپسین دوران عمر حکومت پهلوی مراقب بود تا اقدامات و فعالیتهای لژ بزرگ ایران و اعضای آن در مسیر دلخواه شاه ادامه یابد؛ این که شریف امامی، فرد مورد اعتماد شاه، به استادی اعظم لژ بزرگ ایران برگزیده شد در راستای همین هدف صورت گرفت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی اسناد و مدارک قابل توجهی درباره لژهای ماسونی و اعضای بسیار آن به دست آمد.(3)

سانسور؛ سینما، نمایش و تلویزیون

اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که ساواک از همان نخستین ماههای تأسیس، بر فعالیتهای سالنهای سینما، فیلمهای سینمایی و مؤسسات و مسائل مربوط به نمایش و نظایر آن نظارت می کرد. سرلشکر تیمور بختیار نسبت به ضرورت نظارت و سانسور فیلمهای ایرانی و خارجی آماده نمایش در سینماها و سالنهای نمایش و نیز مجموعه های نمایشی حساس بود. دولت وقت نیز در «کمیسیون نمایش» که وظیفه آن نظارت بر نمایش فیلمهای سینمایی و دیگر مجموعه های نمایشی بود، جایگاه ویژه ای برای نمایندگان ساواک در نظر گرفته بود.(4) از همان زمان، کمیسیون نمایش با حضور فعال نمایندگان ساواک، آئین نامه ها و مقرراتی درباره چگونگی و کیفیت نمایش فیلمهای سینمایی داخلی و خارجی در سالنهای نمایش و سینماها تدوین کرده و نیز درباره کارهای نمایشی و تئاتر خارجی نیز مقررات ویژه ای تنظیم شد. در این مقررات، مسائل امنیتی - اطلاعاتی مرتبط با امور نمایشی و سینما، اهمیت قابل توجهی داشت.(5) در همان حال ساواک مراقب بود تا فیلم سازان، فیلم برداران و مستند سازان داخلی و خارجی درباره مناظر و جلوه های زشت و متأثرکننده کشور فیلمی تهیه نکنند و یا درباره زوایایی از زندگی شاه و خاندان سلطنتی که می توانست موجبات نمایش بخشهای تحقیر

ص:492


1- مظفر شاهدی، مردی برای تمام فصول، صص 687 - 689؛ اسناد فراماسونری در ایران، ج 1، صص 113 - 115.
2- مظفر شاهدی، پیشین، ص 689.
3- علی دوانی، پیشین، ج 10، ص 239.
4- اسنادی از موسیقی، تئاتر و سینما در ایران، ج 2، صص 677 - 679.
5- همان، صص 659 - 661.

کننده از زندگی آنان را فراهم آورد، فیلمی ساخته نشود. با این احوال هر از چندی فیلمهایی مستند و یا داستانی درباره صحنه های زننده و دلخراش از زندگی ایرانیان، به دور از نظارت و کنترل ساواک، ساخته شده و در رسانه های خارجی به نمایش گذاشته می شد؛(1) اگر افرادی از ایران نیز در تهیه این تصاویر و فیلمها نقشی داشتند با برخوردهای شدید ساواک روبرو می شدند.(2) برای پیشگیری از ساخت و نمایش فیلمهای مخالف حکومت، ساواک، معمولاً در بسیاری از استودیوهای فیلمبرداری، سالنهای نمایش و سینماها و در میان دست اندرکاران و سازندگان فیلمهای مختلف عوامل و مأمورانی داشت. ضمن اینکه بسیاری از مدیران و دست اندرکاران درجه اول استودیوهای فیلم سازی و گردانندگان سالنهای نمایش و سینماها از میان افراد مورد اطمینان حکومت برگزیده می شدند.(3) به دلیل سخت گیریها و سانسور شدیدی که در کشور وجود داشت، صنعت فیلم سازی و سینما در ایران رشد قابل اعتنایی نکرد. ساخت و نمایش هر فیلمی که به نوعی، حتی غیرمستقیم و ضمنی، به اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی انتقاداتی روا داشته بود، ممنوع بود و سازندگان اینگونه فیلمها به ندرت از تیر خشم ساواک رهایی می یافتند. در همان حال بازار دوبلاژ و نمایش فیلمهای اروپایی و به ویژه امریکایی در ایران بسیار داغ و پرمخاطب بود. به غیر از این، از واپسین سالهای دهة 1340، ساواک دیگر به ندرت عوامل تولید و پخش فیلمهای سینمایی داخلی و خارجی را به دلیل نمایش صحنه های خلاف عفت عمومی با محدودیت مواجه می کرد. در میان صدها فیلم سینمایی که همه ساله در کشور نمایش داده می شد، ابتذال فرهنگی و جذابیتهای صحنه های خلاف عفت عمومی بیشترین اولویت را به خود اختصاص داده بود.(4) در منابع موجود نمونه هایی از فیلمهای سینمایی ساخته شده توسط فیلم سازان ایرانی که توسط ساواک سانسور و از نمایش آنها جلوگیری به عمل آمده، نام برده شده است. از جمله این فیلمها عبارت بودند از:(5)

آخرین عشق: دکتر اسماعیل کوشان 1330

ص:493


1- مجله سپید و سیاه به روایت اسناد ساواک، صص 163 - 167.
2- همان، صص 166 - 167.
3- اسنادی از موسیقی، تئاتر و سینما در ایران، ج 2، صص 809 - 811.
4- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 3، صص 37 - 38.
5- امیر اسماعیلی، تاریخ سینمای ایران از تولد تا بلوغ، صص 307 - 308.

از جهنم تا بهشت: سالار عشقی 1348

اسیر زن: رکنی 1357

اشک مادر: عزیزالله بهادری 1357

انفجار: ساموئل خاچیکیان 1357

التیماتوم: پرویز خطیبی 1330

برهوت: منوچهر مصیری 1357

بلندیهای واژگون: حسن ساسانپور 1350

پاداش بزرگ: قدرت الله بزرگی 1354

پرستش: داود اسماعیلی 1357

پیشواز: قدرت الله بزرگی 1357

در اوج افتخار: امیر شروان 1343

دنیای کوچک آنها: سیاوش شاکری 1344

دو کبوتر: ایرج فاطمی 1352

تپه 303: امان منطقی 1356

تشنه باران: نادر قانع 1356

جاهل و محصل: امیر شروان 1357

جنجال بزرگ: سیاوش شاکری 1353

جوانمرد دهکده: خسرونژاد 1347

خشم و خون: ناصر محمدی 1353

خوش غیرت: پرویز نوری 1355

کوثر: منوچهر قاسمی 1353

گل صحرا: دکتر جنتی 1338

ماجراجویان: درویش صفت 1346

سنجر: سیروس الوند 1355

سیم خاردار: مهدی معدنیان 1355

شاهنامه آخرش خوشه: موثق سروری 1345

شب بازیگران: نادر قانع 1357

ص:494

شکاف: اسماعیل پورسعید 1357

شیرعلی مردان: عبدالله غیابی 1351

عشق پیری: علی محمد نوربخش 1339

عقاب صحرا: علی محمد نوربخش 1337

علی بلبل: سیروس قهرمانی 1351

فاجعه: اسماعیل پورسعید 1357

فرار از بند: نادر قانع 1356

فرار از قانون: سردار جوکندریاسل 1338

فرجام: آراگل باباخانی 1349

فریاد شرم: نادر قانع 1357

قضا و قدر: احمد قضایی 1346

قصه خیابان دراز: محسن تقوایی 1353

کلید رمز: سیروس جراح زاده 1351

ماجراهای علاءالدین: پرویز نوری 1357

وقتی که آسمان بشکافد: فتح الله منوچهری 1354

وقتی که آفتاب غروب کند: هوشنگ کاوسی 1340

هوکانی: سیاوش یاسمی 1348

ساواک از همان آغاز، کار سانسور و ممیزی فیلم را در پوشش متظاهرانه حمایت از هنر، اخلاق و وحدت ملی پنهان کرده بود و بر اساس معیارهای حکومت، قیچی سانسور را متوجه فیلمهای مختلفی کرد که طی سالهای متمادی از سوی فیلم سازان، تهیه کنندگان و پدیدآورندگان هنر هفتم پای به عرصه وجود می نهادند. به تدریج آیین نامه ها، دستورالعملها و مقررات اجرایی لازم برای محدود ساختن به اصطلاح قانونی فیلم سازان تهیه و تنظیم شد که معیارهای موردنظر حکومت را بر جامعه سینمایی کشور تحمیل می کرد. ساواک نگران شکل گیری و پدید آمدن سینمایی پویا و اندیشمند بود که می توانست دامنه فعالیت خود را به انتقاد از حکومت ایران و فساد گسترده حاکم بر کشور بکشاند. به همین دلیل از همان آغاز

راه، هرگونه تلاش انتقادی در عرصه سینما و فیلم بر فیلم سازان و پدیدآورندگان هنر فیلم سازی مسدود شد و این روند در تمام سالهای دهة 1340 و 1350 با شدت ادامه یافت.

ص:495

برهمین اساس، هرچه زمان سپری می شد، ساخت و نمایش فیلمهایی با مضامین اجتماعی، سیاسی و انتقادی به دست فراموشی سپرده شد و تولید فیلمهای بی محتوا مورد توجه قرار گرفت. ضمن اینکه توسط ساواک دوبلاژ و نمایش فیلمهایی با محتوای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خارجی نیز ممنوع اعلام شده بود و صرفاً فیلمهایی از سینمای جهان دوبله و پخش می شد که گونه هایی از ابتذال فرهنگی و اخلاقی و لاابالی گری و نظایر آن را تشویق و ترغیب می کرد.(1) سخت گیریها و مشکل تراشیهای ساواک به تدریج چنان گسترش یافت که در عمل تقریباً تمام فیلم سازان و تهیه کنندگان و پدید آورندگان آثار سینمایی و نمایش دچار خودسانسوری شدند. تا جایی که طی سالهای پایانی عمر رژیم پهلوی دیگر به ندرت فیلمهای ساخته شده با اعمال سانسور ساواک و دیگر نهادهای حکومتی مواجه می شدند.(2) سانسور بر روند فیلم سازی مراحل متعددی سپری می کرد. در آغاز امر فیلم نامه و سناریو از زیر تیغ سانسور ساواک و دیگر نهادهای حکومتی می گذشت، در مرحله دوم فیلمی که از سناریوی تصویب شده ساخته می شد مورد بازبینی و بررسی مجدد قرار می گرفت و در این میان تعابیر، تفاسیر و برداشتهای خاص هیئت نظارت و سانسورچیان نهایتاً تعیین کننده رد یا قبول اثر تهیه شده بود.(3) در بسیاری از موارد ساواک نگران تبعات سوء فیلمهای ساخته شده در خارج از کشور بود. چنانکه فیلم گاو - ساخته داریوش مهرجویی - تنها به این دلیل سالها در توقیف ماند که «خارج از کشور عکس العمل بدی خواهد داشت و می گویند هنوز در ایران دهاتی هست و هنوز از این جور اتفاقات می افتد.»(4) با دخالتها و سیاستهای نظارتی نامعقول ساواک، برخی از مهمترین فیلمهای ساخته شده در داخل کشور علاوه بر اینکه از نمایش در سالنهای سینمای کشور منع شدند، از امکان راه یابی و شرکت در جشنواره های جهانی نیز بازماندند.(5) در موارد متعددی حتی فیلمهای سفارشی ساخته شده برای رادیو و تلویزیون، وزارت فرهنگ و

هنر و دیگر نهادهای حکومتی و دولتی نیز توسط ساواک توقیف شده و اجازة نمایش نمی یافت.(6) در کل، سانسور حاکم بر عرصه سینما و فیلم سازی مانع از بالندگی هنر هفتم در

ص:496


1- مسعود مهرابی، سینمای ایران از آغاز تا سال 1357، صص 521 - 531.
2- همان، صص 531 - 533.
3- فانوس خیال، صص 105 - 107.
4- همان، صص 108 - 109.
5- همان، صص 118 - 123.
6- همان، صص 124 - 125.

کشور شده، موجبات ابتذال هنری و فرهنگی در عرصه فیلم سازی و سینما را فراهم آورد.(1)

از همان آغاز، ساخت سالنهای سینما و نمایش فیلم در شهرهای کشور با مخالفت علما و روحانیون و بخشی از مردم روبرو می شد و ساواک تلاش می کرد از گسترش مخالفتها جلوگیری کند. در شهرهای مذهبی نظیر قم، مخالفت و مقاومت عمومی در برابر طرحهای حکومت در ساخت سالنهای نمایش و سینما از شدت بیشتری برخوردار بود. علما و متدینین چنین استدلال می کردند که فیلمهایی که نمایش داده می شود، در درجه اول بسیاری از معیارهای اخلاقی و عفت عمومی را نادیده گرفته و ابتذال هنری و فرهنگی را تبلیغ می کند و همچنین بسیاری از فیلمهای ساخته شده (و یا دوبله شده خارجی) به شعائر و ارزشهای اسلامی و دینی توجهی ندارند.(2) در سالهای دهه 1330 و اوایل دهة 1340 که حکومت پهلوی با بحرانهای سیاسی - اجتماعی فراگیری مواجه بود، برخورد ساواک با مخالفان پدیده سینما و فیلمهای نمایش داده شده، احتیاط آمیز می نمود و تلاش می شد حتی الامکان موجبات رضایت علما، روحانیون و مردم، هر چند نسبی فراهم شود. اما این روند از اواسط دهة 1340 همواره سیر نزولی یافت و با گسترش استبداد حکومتی، ساواک در بسیاری از موارد پیشگام گسترش سینمای مبتذل و غیراخلاقی شد و به انتقادهای مخالفان نیز کم تر توجه نشان می داد.(3)

تئاتر و هنرهای نمایشی نیز وضعیت بهتری نسبت به سینما و فیلم نداشت. در سالهای فعالیت ساواک، از اجرای بسیاری از نمایشنامه ها و آثار نمایشی توسط ساواک و مراجع حکومتی جلوگیری شد. برخی از مهمترین نمایشنامه نویسان و تهیه کنندگان امور نمایش نیز توسط ساواک ممنوع القلم شده و اجرای آثار آنان ممنوع شده بود. بسیاری از کارگردانان و اهالی تئاتر، به دلیل فشارهای سانسورچیان ساواک و نهادهای حکومتی، عملاً عرصه فعالیت هنری را ترک کرده بودند. دیگرانی هم که به انحاء گوناگون در این عرصه فعالیت داشتند، همواره سایه سنگین سانسورچیان حکومت را بر سر خود احساس می کردند. در چنین شرایطی

تئاتر نیز به تدریج گرفتار آثار فاقد محتوا شد.(4) تئاتر در بسیاری از شهرها و مناطق کشور به هنر حکومتی تبدیل شد و کارگردانان، بازیگران و نویسندگان آن دایم تحت کنترل و نظارت سانسورچیان ساواک و سایر مراجع سانسور قرار گرفتند.(5)

مهمترین رسانه گروهی رسمی کشور، رادیو و تلویزیون، نیز در تمام سالهای حاکمیت پهلوی تحت کنترل و نظارت

ص:497


1- همان، صص 125 - 126.
2- اسنادی از موسیقی، تئاتر و سینما در ایران، ج 2، صص 880 - 883.
3- همان، صص 860 - 863 و صص 872 - 873.
4- کیهان، ش 10763، یکشنبه 31 تیر 1358، ص 6.
5- جلال آل احمد، فرهنگ جلال آل احمد، صص 308 - 311؛ اسنادی از موسیقی، تئاتر و سینما در ایران، ج 2، ص 657 و صص 688 - 691.

سانسورچیان ساواک قرار داشتند. بسیاری از مشاغل حساس و تأثیرگذار رادیو و تلویزیون در اختیار کسانی قرار داشت که با ساواک همکاری داشتند. تلویزیون به دلیل تأثیر فزاینده بر بینندگان خود، بیش از رادیو در خدمت اهداف تبلیغاتی حکومت قرار داشت. بسیاری از سانسورچیان زبده و تأثیرگذار ساواک در بخشهای مختلف رادیو و تلویزیون مشغول به کار بوده و برنامه های حکومتی تولید می کردند و ساواک، برای انتقاد، نکوهش و منزوی کردن مخالفان سیاسی حکومت، از تلویزیون بهره می برد.(1) بسیاری از مصاحبه های تلویزیونی با صلاحدید و سازماندهی ساواک صورت می گرفت و در موارد متعدد، سئوالاتی که از مصاحبه شوندگان (موافق و یا مخالف حکومت) پرسیده می شد، پیشاپیش توسط ساواک طراحی شده و مدتها درباره چند و چون آن گفتگو می شد.(2) ساواک بر دیگر برنامه های رادیو و تلویزیون نیز نظارت داشت؛ چنانکه تمام فیلمها، سریالها و نمایشهای تلویزیونی قبل از پخش، توسط مأموران ساواک کنترل می شد. رادیو و تلویزیون در درجه نخست به عنوان اهرمی قدرتمند در مسیر اهداف تبلیغاتی رژیم پهلوی به کار گرفته می شد. در رادیو و تلویزیون مخالفان مورد هجوم قرار می گرفتند تا از گسترش نارضایتیهای عمومی جلوگیری شود.(3) ساواک حتی درباره مسائل فنی پخش برنامه های رادیویی و تلویزیونی نیز دخالت می کرد. همچنین درباره ضرورت نصب فرستنده های رادیویی و تلویزیونی در بخشهای مختلف کشور (به حسب ضرورتهای امنیتی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و نظایر آن) توصیه ها

و پیشنهادات لازم الاجرایی را به مسئولان امر ارائه می داد.(4) روند سانسور برنامه های رادیو و تلویزیون توسط ساواک، در تمام سالهای حکومت پهلوی ادامه داشت. به ویژه با آغاز حرکتهای مردمی دوران انقلاب اسلامی، ساواک بر سانسور برنامه های رادیو و تلویزیون افزود

ص:498


1- نیمه پنهان، ج 10، ص 235.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
3- اسنادی از موسیقی، تئاتر و سینما در ایران، ج 2، ص 715 و ص 747؛ حجت الاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک، ص 17 و صص 606 - 607.
4- اسنادی از تاریخچه رادیو و تلویزیون، صص 742 - 745.

و تا واپسین ماههای حیات رژیم، این دو رسانه مهم کشور عمدتاً اخبار، اطلاعات و برنامه های ارائه شده توسط ساواک را پخش می کرد.(1)

سانسور مکاتبات و کنترل ارتباطات

از جمله اقدامات گسترده ساواک کنترل نامه های مردم، به ویژه مخالفان سیاسی بود. ساواک برای اطلاع از مفاد نامه های مخالفان، فرمهای مخصوصی طراحی کرده بود و سانسورچیان، بر اساس محورهای مشخص شده نامه های موردنظر را کنترل می کردند.

گفته می شد بسیاری از مأموران ساواک در بخشهای مختلف ادارات پست به کار اشتغال داشتند(2) و مکاتبات مخالفان سیاسی شناخته شده حکومت در اولویت برنامه های نظارتی ساواک قرار داشت. اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که ساواک، مکاتبات و نامه های خصوصی تمام علما و روحانیون سرشناس مخالف حکومت و مرتبطین با آنها را کنترل می کرد.(3) ساواک مراقب بود فرستندگان و گیرندگان مراسلات، از سانسور نامه هایشان اطلاع نیابند. مراسلات پستی مخالفان، صرفاً شامل نامه های خصوصی نمی شد، بلکه ساواک بسیاری از نشریات، اعلامیه ها، خبرنامه ها و نظایر آن را که با پست ارسال می شد، کنترل می کرد.(4) در مواردی هم سانسورچیان ساواک در اداره پست در جریان کار خود سوءاستفاده های مالی می کردند. در یک مورد، مأموری از ساواک پس از باز کردن نامه ای چند فقره چک همراه نامه را که از پاریس به مقصد تهران فرستاده شده بود، به بانک مقصد ارائه داده و وجوه آن را دریافت کرده بود.(5)

علاوه بر سانسورچیانی که ساواک در دوایر پستی داخل گمارده بود، در نمایندگیهای این

سازمان در کشورهای بیگانه نیز مأمورانی، وظیفة شناسایی، ردیابی و کنترل مکاتبات و نامه نگاریهای مخالفان سیاسی و دانشجویی حکومت را با داخل برعهده داشتند. نامه ها و مکاتباتی که از داخل و نیز سایر نقاط جهان برای مخالفان سیاسی و دانشجویی حکومت

ص:499


1- آذر آریان پور، پشت دیوارهای بلند، ص 26.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
3- شهید آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی به روایت اسناد ساواک، ج 3، صص 8 - 9 و صص 154 - 160.
4- شریعتی به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 421.
5- شمس الدین امیرعلایی، مجاهدین و شهیدان راه آزادی، صص 453 - 454.

در کشورهای مختلف ارسال می شد، معمولاً قبل از آنکه به مقصد برسد توسط نمایندگیها و مأموران ساواک بررسی گردیده و محتوای آن به مرکز ساواک در ایران ارسال می شد.(1)

مکاتبات و نامه های زندانیان توسط ساواک کنترل شده و سپس به مقصد گیرنده ارسال می شد. ضمن اینکه نامه های ارسالی برای زندانیان سیاسی نیز پس از اطمینان از اینکه مطلب قابل اعتنایی در آن وجود ندارد، در اختیار زندانیان قرار می گرفت.(2)

سانسور نامه ها صرفاً به مخالفان سیاسی حکومت محدود نمی شد، بلکه ساواک نامه های بیشتر شهروندان کشور را سانسور می کرد. نیز نامه های بسیاری از شهروندان که به مقصد رجال، شخصیتهای سیاسی، مدیران ارشد، نمایندگان مجلس شورای ملی و سنا، مدیران و مسئولان نشریات و روزنامه های مختلف و وزیران ارسال می شد قبل از آنکه در اختیار گیرندگان قرار گیرد، توسط ساواک کنترل می شد.(3)

از دیگر اقدامات ساواک شنود تلفنی و میکروفن گذاری و بهره گیری از گیرنده ها و فرستنده های مختلف جهت آگاهی از مکالمات، گفتگوها، دیدگاهها و نظرات مردم درباره حکومت بود. این اقدام نیز نظیر سانسور مکاتبات صرفاً شامل مخالفان سیاسی حکومت نمی شد، بلکه تلفن منزل و محل کار بسیاری از رجال و کارگزاران حکومت توسط ساواک کنترل می شد و در محل کار و منزل آنها به طور مخفیانه دستگاههای شنود نصب می گردید. گفته می شد ساواک حتی در محل کار و منزل امیرعباس هویدا نخست وزیر نیز میکروفن گذاری کرده و تلفن او را کنترل می کرد. تلفن مخالفان سیاسی سرشناس حکومت معمولاً همیشه تحت کنترل ساواک قرار داشت.(4)

روشنفکران

از نگاه ساواک این گروه در زمره مهمترین مخالفان رژیم پهلوی محسوب می شدند. این گروه چهره های شاخص و قابل اعتنایی بودند که در میان دانشگاهیان، اهالی قلم و نویسندگان و پژوهشگران، شاعران و روحانیون و علمای پیشرو و نظایر آنان ارج و قرب قابل

ص:500


1- امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 315 - 318.
2- شهید سید اسدالله لاجوردی به روایت اسناد ساواک، ص 166 - 167 و صص 216 - 217.
3- مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک، صص 346 - 349.
4- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

توجهی داشتند. دیدگاهها و نظرات سیاسی - فکری آنان در شکل دهی گونه های مختلف مبارزه و مخالفت با حکومت نقش مؤثری داشت. در آن دوره شاهد شکل گیری محافل کوچک، اما بسیار اثرگذار روشنفکری در میان مسلمانان هستیم که می توان تحت عنوان روشنفکری دینی از آن یاد کرد. استاد مرتضی مطهری، استاد علامه محمدتقی جعفری، دکتر علی شریعتی، مهندس مهدی بازرگان و چند تن دیگر را می توان در رأس محفل روشنفکری دینی آن روزگار شماره کرد که در شکل گیری و گسترش تحرکات سیاسی - مذهبی مردم بر ضد رژیم پهلوی نقش قابل توجهی داشتند.

طبقه ای از جامعه ایرانی که مسامحتاً تحت عناوین روشنفکر از آن یاد می شد در تمام سالهای حیات رژیم پهلوی تحت فشار دائمی ساواک قرار داشتند. هیچ نوشته، مقاله، گفتار و اثری از آنان بدون نظارت و مجوز ساواک چاپ و منتشر نمی شد. حتی گردهماییهای نیمه رسمی و خصوصی آنان در منازل یکدیگر نیز توسط ساواک کنترل می شد. معمولاً مأمورانی از ساواک در پوششهای مختلف، مجموعه مقالات، فعالیتها و رفتار سیاسی - فرهنگی آنان را تحت مراقبت داشت. بسیاری از این افراد در سالهای دهة 1340 و 1350 بارها توسط ساواک احضار، بازجویی و روانه زندان شده و شکنجه شدند. همچنین این عده با محدودیتهای عدیده مالی و اقتصادی مواجه شده و یا مشاغل و کار دولتی خود را از دست دادند؛ نیز در فضای سیاسی - اجتماعی پر از رعب و وحشت که توسط ساواک به وجود آمده بود، روزگار سختی سپری کردند. بسیاری از آنان بارها توسط افراد و گروههای علی الظاهر ناشناس که به دست ساواک سازماندهی شده بودند، مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و جلسات سخنرانی آنان مکرراً مورد هجوم نیروهای ساواک قرار گرفت. برای تحت فشار قرار دادن بیشتر آنان، برخی از نزدیک ترین منسوبان و اعضای خانواده هایشان، توسط ساواک دستگیر، بازجویی و شکنجه شدند.(1) ساواک در تلاش بود افراد شاخصی از جامعه روشنفکری کشور را که اثرگذار بوده و

محبوبیت داشتند، تحت فشار قرار داده و منزوی کند.(2) بدین ترتیب جامعه روشنفکری و اهل قلم و اندیشه از همان آغاز فعالیت، خود را در سانسوری محصور می دید که توسط ساواک و سایر مراجع حکومتی با شدت اعمال می شد. به همین دلیل اکثر این افراد به تدریج گرفتار

ص:501


1- گزارش خانم دلا فو - ورون حقوقدان فرانسوی، صص 11 - 22.
2- آذر آریان پور، پیشین، ص 101.

نوعی خودسانسوری شده و با درک تدریجی آستانه تحمل ساواک و حکومت، خط قرمزهای نسبی برای فعالیت خود در نظر گرفتند. از دیگر سیاستهای ساواک تلاش برای تحبیب برخی از روشنفکران و صاحبان قلم و اندیشه و ترغیب آنان به حمایت از رژیم پهلوی بود. در این میان کسانی که به دعوت ساواک نظر مساعد نشان می دادند، مورد حمایت قرار گرفته و امکانات مالی بسیاری در اختیار آنان قرار می گرفت.(1) در سالهای دهة 1340 و 1350 گروه قابل توجهی از اهالی قلم و اندیشه (به ویژه در بین گروههای چپ) توسط ساواک و حکومت جذب شده و با امکانات قابل توجهی که در اختیارشان قرار گرفته بود در مسیر اهداف و خواسته های حکومت فعالیت کردند.(2) فقدان تشکیلات منسجم و قابل اعتنایی که بتواند از خواسته های روشنفکران و اهالی علم و اندیشه در برابر حکومت حمایت کند، موجب شد تا روشنفکران در برخورد با سیاستهای ساواک، روشهای مختلفی در پیش گیرند. گروه اندک اما متعهد از روشنفکران در تمام سالهای دهة 40 و 50 تلاشهای هماهنگ ساواک، دربار و سایر نهادهای حکومتی را برای تشکیل مجامع و گروههای متعدد روشنفکری وابسته به دربار با ناکامی روبرو کردند و بخشی از بار مبارزه سیاسی - فرهنگی و فکری با رژیم پهلوی را بر دوش گرفتند.(3) به همین دلیل ساواک در تمام آن دوره قادر نشد با استفاده از سیاست تطمیع بر روشنفکران معترض و متعهد چیره شود.؛ برخورد قهرآمیز، کارآمدترین روش از میان برداشتن روشنفکران و اهالی قلم و اندیشه برشمرده می شد.(4) بسیاری از این اندیشمندان و اهالی قلم و اندیشه، مشاغل خود را در بخشهای مختلف دولتی و دانشگاهی از دست دادند. چنانکه استاد شهید مرتضی مطهری به دلیل مخالفت با حکومت، از تدریس در دانشگاهها (دانشکده الهیات دانشگاه تهران) منع شد.(5)

ساواک برای تحت فشار قرار دادن اندیشمندان و اهالی قلم، حملات شبانه و یکباره ای به منازل آنان تدارک می دید و با مصادره نوشتجات، کتابها و یادداشتها، آنان را دستگیر می کرد.(6)

ص:502


1- مصطفی الموتی، پیشین، ج 9، صص 279 - 281.
2- همان، صص 252 - 253.
3- شمس آل احمد، پیشین، صص 322 - 325.
4- فریدون هویدا، پیشین، ص 105؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 1، ص 171.
5- استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک، صص 286 - 287 و صص 312 - 313؛ آیت الله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج 3، ص 553.
6- شمس آل احمد، پیشین، صص 460 - 461.

هم جهت شدن و برخی وجوه اشتراکی بین نوشته ها و اندیشه های روشنفکران و اهالی قلم با اقدامات و خواسته های گروههای مخالف سیاسی - مذهبی و چریکی، موجبات گرفتاری این اندیشمندان را فراهم می آورد.(1) در همین راستا برخی اندیشمندان به اتهام حمایت و هدایت فکری - سیاسی گروههای مختلف سیاسی - چریکی با زمینه چینیها و تمهیدات ساواک در دادگاههای فرمایشی به مرگ محکوم شده و جان خود را از دست دادند.(2)

در موارد متعددی، افراد به صرف در اختیار داشتن کتاب و نوشته هایی از اندیشمندان و روشنفکران مخالف حکومت، توسط ساواک تحت تعقیب قرار گرفته و زندانی می شد.(3) از جمله افرادی که آثار و نوشته های او به طور مکرر توسط ساواک سانسور و توقیف شد، جلال آل احمد بود؛ آثار او در میان گروههای سیاسی، دانشجویی و دانشگاهیان مخاطب داشت. کارشناسان سانسور ساواک با بررسیهای آثار جلال، معتقد شدند که بسیاری از نوشته های او با مشی نظام سیاسی حاکم بر کشور در تضاد است و اقدامات و سیاستهای رژیم پهلوی را مورد پرسش و انتقاد قرار داده و در مواردی، بنیاد سلطنت پهلوی را به چالش می طلبد. به همین دلیل آثار وی در ردیف کتابهای ممنوع الانتشار قرار گرفت و در نتیجه همواره به صورت قاچاق خرید و فروش می شد. ضمن اینکه خود او نیز، به طور دائم تحت مراقبتهای ساواک قرار داشت.(4) در این میان نشریات و مجلاتی که جسارت به خرج داده و بدون هماهنگی ساواک، نوشته هایی از اندیشمندان فهرست سیاه ساواک را چاپ می کردند، توقیف می شد.(5) تلاش برای بدنام کردن و وابسته نشان دادن این افراد به حکومت و ساواک، از جمله راه حلها برای بی اعتبار کردن آنان بود.(6) هرگاه تمامی این روشها کارآمد نبود، برخی گروههای

مشکوک می توانست چند صباحی حکومت را از زحمت افزایی آنان رهایی بخشد. البته تبعات سوء اقداماتی از این دست، برای حکومت کم نبود. البته این اقدام ساواک نیز به ندرت توانست جامعه فرهنگی کشور را در سکوت و خفقان فرو برد، تا جایی که در اوج دوران خشونت ساواک، سالهای 1354 - 1355، افرادی از اهالی اندیشه در نامه ها، اعلامیه ها و

ص:503


1- شریعتی به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 226 - 227.
2- عباس سماکار، من یک شورشی هستم، صص 256 - 262؛ حماسه خسرو گلسرخی، صص 5 - 21.
3- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 3، ص 300.
4- جلال آل احمد به روایت اسناد ساواک، ص 17 و صص 32 - 37.
5- شمس آل احمد، پیشین، ص 478.
6- همان، صص 29 - 31.

نوشته های سرگشاده خطاب به شاه و رجال درجه اول کشور بر سانسور شدیدی که در جامعه حاکم شده و آزادیها و حقوق فردی، اجتماعی و سیاسی مردم را نقض کرده بود، اعتراض می کردند و حکومت را نسبت به تبعات سوء این رفتارها هشدار می دادند.(1)

در این میان اندیشمندان دینی بیش از دیگر اهالی فکر تحت فشار بودند. به ویژه آن که ساواک به درستی تشخیص داده بود که اسلام سیاسی در بین مردم طرفداران بسیاری دارد و هرچه زمان می گذرد این روند افزایش می یابد. برهمین اساس افرادی نظیر دکتر علی شریعتی و استاد مرتضی مطهری به طور مداوم تحت مراقبت ساواک بودند و آثار آنان گرفتار سانسور دائمی ساواک بود؛ جلسات سخنرانی و وعظ آنان نیز توسط ساواک کنترل می شد. برخی از بزرگ ترین اندیشمندان مسلمان، بارها توسط ساواک دستگیر و راهی زندان شدند.(2) به همین دلیل آثار اندیشمندان اسلامی عمدتاً به صورت پنهانی، چاپ و به دست مخاطبان در داخل و خارج کشور می رسید.(3)

ساواک بارها کوشید افکار و اندیشه های سیاسی - عقیدتی برخی اندیشمندان مسلمان را با تفکرات مارکسیستی و کمونیستی پیوند زده، مردم را نسبت به آنان بدبین سازد.(4) به طور نمونه هنگامی که دکتر علی شریعتی در خارج از کشور درگذشت، ساواک تلاش کرد تا مردم را نسبت به آراء و اندیشه های او بدبین کرده و با انتشار برخی بیانیه ها و نامه های جعلی تلاش نمود او را منادی و مشوق تفکر کمونیستی و مارکسیستی قلمداد کند.(5) حکومت با چاپ و انتشار بخشهایی از نوشته ها و آثار او به صورت پاورقی در روزنامه ای چون کیهان، بر آن بود تا نیز چنین القا کند که شریعتی با ساواک و حکومت همکاری دارد و در دوران حبس برای

همکاری با رژیم پهلوی به توافقاتی با ساواک دست یافته است. افراد وابسته ای چون احسان نراقی با هماهنگی ساواک تلاش می کردند بین روشنفکرانی چون دکتر شریعتی و حکومت نوعی همگرایی ایجاد کرده و موضع آنان را نسبت به حکومت تعدیل کنند.(6)

با آغاز حرکتهای مردمی دوران انقلاب، اهالی اندیشه به طرق گوناگون در مخالفت با

ص:504


1- علی اصغر حاج سیدجوادی، نامه ها، نامه دوم، صص 40 - 49 و صص 60 - 62.
2- شریعتی به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 409 - 410 و ص 381.
3- همان، صص 430 - 431.
4- همان، ج 3، ص 333.
5- همان، صص 336 - 339.
6- همان، ج 2، صص 226 - 227.

رژیم پهلوی کوشیدند و طی اعلامیه ها، نوشته ها و سخنرانیهای خود زوایای پیدا و پنهان بسیاری از ناملایمات و کاستیها و ددمنشیهای حکومت و ساواک را بر مخاطبان خود آشکار ساختند. در این میان کانون نویسندگان ایران نیز از فضای به وجود آمده بهره برده و با انتشار اعلامیه ها، بیانیه ها و نامه های سرگشاده و برگزاری مراسم سخنرانی، در صحنه حاضر شد.(1) در سالهای پایانی حکومت پهلوی، اهالی علم و اندیشه سخنها رانده و مقالات بسیاری نوشتند و با تشکیل برخی مجامع و تشکلهای سیاسی - فرهنگی اعتراضات و انتقادات قابل توجهی متوجه دولتهای وقت و حکومت کردند.(2) از جمله این تشکلها می توان به جمعیت دفاع از حقوق زندانیان سیاسی و کمیته ایرانی دفاع از حقوق بشر اشاره کرد که در افشای ددمنشیهای ساواک سهیم بودند.(3)

بخشی از جریان روشنفکری ایران از اوایل دهة 1330، به بعد در میان شاعران نمود یافت که تحت تأثیر تحولات سیاسی پس از کودتای 28 مرداد اعتراض و انتقاد خود را بر ضد نظام وقت در قالب شعر بیان می کردند.(4) در شعر شاعران، اشارات قابل توجهی به سانسور مطبوعات، روزنامه ها و جلوگیری حکومت از آزادی بیان و قلم شده و نقش دستگاههای سرکوبگر در نقض حقوق فردی، سیاسی و اجتماعی مردم نکوهش شده است.(5)

داستان، ادبیات داستانی و رمان نیز نظیر سایر عرصه های فکری - فرهنگی، از سالهای پایانی دهة 1330، گرفتار سانسور ساواک شد و اعمال سانسورچیان به انحطاط و از بین رفتن ادبیات داستانی و رمان نویسی خلاق و پویا انجامید.

با این احوال و به رغم سخت گیریهای ساواک، معدود کتابهای داستانی با ارزش هر از گاه

چاپ می شد. در مواردی هم به رغم مجوز صادر شده، برخی از همین کتابها پس از چاپ توسط ساواک جمع می شد.(6) رفتارهای خشن ساواک اثرات منفی خود را در عرصه ادبیات داستانی و خلق آثار داستانی و رمان بر جای نهاد و به ویژه از اوایل دهه 1340، ادبیات داستانی در کشور به ابتذال، سطحی گرایی و پرداختن به مفاهیم، مضامین و موضوعات

ص:505


1- جلال آل احمد به روایت اسناد ساواک، صص 176 - 178 و صص 218 - 220.
2- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 3، صص 250 - 251.
3- مصطفی الموتی، پیشین، ج 10، صص 204 - 205؛ کیان کاتوزیان، از سپیده تا شام، صص 36 - 37.
4- شمس لنگرودی، تحلیل شعر نو، ج 2، صص 2 - 29.
5- عبدالرحیم ذاکرحسین، ادبیات سیاسی ایران در عصر مشروطیت، ج 4، صص 82 - 86.
6- حسین میرعابدینی، صد سال داستان نویسی ایران، صص 657 - 662.

کلیشه ای که به ندرت با نیازهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه ایرانی ارتباط داشت، گرایش یافت.(1)

علما، روحانیون و اسلام سیاسی

علما و روحانیون که در دهه های 1340 و 1350 مهمترین و تأثیرگذارترین مخالفان سیاسی حکومت محسوب می شدند، همواره تحت مراقبت ساواک قرار داشتند. به ویژه پس از قیام 15 خرداد و تبعید امام خمینی، ساواک طرحهایی برای تضعیف موقعیت روحانیت اجرا کرد. ساواک در تلاش بود با تقویت روحانیون و جریانات مذهبی موافق حکومت، از رشد اسلام سیاسی و بالندگی جریانات فرهنگی - سیاسی اسلام گرا جلوگیری کند. در همین ارتباط ساواک کوشید آموزشهای مذهبی را در محیطهای آموزشی (مدارس، دبیرستانها و دانشگاهها) به حداقل برساند و امکانات حکومت را در جهت حمایت از اسلام غیرسیاسی سوق دهد. ساواک تلاش می کرد فعالیتهای فکری - فرهنگی روحانیون را با شکست مواجه سازد و آنها را تحریم خبری و رسانه ای نموده، از انتشار هر خبر، مطلب و گزارشی که می توانست اذهان عمومی را با اندیشه های آنان آشنا سازد جلوگیری کند.(2) از دیگر اقدامات ساواک کنترل مسائل درسی و آموزشی حوزه علمیه قم و محدود کردن حیطه فعالیتهای آن بود تا طلاب را در مسیر دلخواه حکومت سوق داده و از رشد اندیشه های مخالف حکومت جلوگیری کند. از دیگر طرحها، ممانعت از گسترش حوزه های علمیه و جلوگیری از گرایش مردم برای تحصیل علوم حوزوی بود. اسناد و مدارک نشان می دهد که شاه ساواک را ملزم کرده بود از اجرای هر طرحی که باعث گسترش حوزه علمیه قم و گرایش مردم به تحصیلات علوم حوزوی می شود

ممانعت کند.(3) از دیگر اقدامات ساواک، کنترل دستجات و هیئتهای مذهبی و عزاداری، به ویژه در ماههای محرم، صفر و رمضان بود.

پس از قیام 15 خرداد 1342، طرحی تهیه شد که بر اساس آن مقرر گردید هم زمان با کاهش تعداد طلاب در سالهای بعد، محتوای درسی و آموزشی حوزه های علمیه نیز تغییر کند؛ در همان حال برنامه هایی نیز برای کاهش نفوذ علما و روحانیون در بین مردم اجرا شود.

ص:506


1- جلال آل احمد، فرهنگ جلال آل احمد، صص 354 - 357.
2- تقی نجاری راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم پهلوی، صص 161 - 167.
3- همان، صص 169 - 170.

ساواک قصد داشت با وابسته کردن تدریجی علما و روحانیون به حکومت که مستلزم پرداخت حقوق و مقرری منظم و دائمی به آنان بود، روحانیون و علما را بر حسب میزان و نوع آموزشی که فرا می گرفتند درجه بندی کند. طرح ساواک مقدمه ای برای تشکیل دانشگاهی با عنوان دانشگاه اسلامی بود که حکومت در نظر داشت با تأسیس آن، عملکرد علما و روحانیون را به کنترل خود درآورد.(1) اسناد موجود نشان می دهد که ساواک در پی تأسیس این دانشگاه بود، اما امام خمینی با آن مخالفت کرده و آن را توطئه ای برای تضعیف موقعیت اسلام و قرآن در جامعه ایرانی ارزیابی کردند(2) و این طرح با مخالفت روحانیون و علما شکست خورد. به دنبال آن، ساواک از طرح تشکیل مجامع علمی - مذهبی دیگری چون دارالتبلیغ و دارالترویج حمایت کرد که به مدیریت روحانیونی چون آیت الله شریعتمداری فعالیت خود را آغاز کردند. از دیگر اقدامات حکومت برای جلوگیری از رشد اسلام سیاسی و گسترش مبانی فکری - فرهنگی مخالف حکومت، تشکیل سپاه دین به مدیریت و کارگردانی روحانیون موافق حکومت بود که پس از مدتها کش و قوس، سرانجامی نیافت و با مخالفت شدید امام خمینی، اجرا نگردید.(3)

از دیگر اقدامات ساواک که پیش از این نیز ذکر شد، سانسور کتابهای روحانیون مخالف حکومت و جلوگیری از چاپ و نشر آن بود. ساواک همواره خرید و فروش، مطالعه و نگهداری فهرست بلندبالایی از کتابها و آثار روحانیون مخالف حکومت را ممنوع کرده بود.(4) از جمله مهمترین آثار ممنوعه، رساله عملیه و دیگر آثار امام خمینی بود. با این احوال، آثار امام به طور

مخفیانه و در سطح وسیع چاپ و در اختیار مخاطبان قرار می گرفت.(5) در همان حال سخنان، استفتائات، اعلامیه ها و دیدگاههای امام(ره)، توسط پیروان و علاقمندان ایشان به صورت جزوات مجزایی چاپ و مخفیانه در اختیار علاقمندان قرار می گرفت.(6)

از جمله اندیشمندانی که در دهه های 1340 و 1350 تحت کنترل شدید ساواک قرار داشته و آثار و نوشته هایش توسط ممیزان ساواک بررسی می شد و سخنرانیها، گفتارها و

ص:507


1- حمید روحانی، پیشین، ج 3، صص 980 - 990.
2- همان، صص 990 - 995.
3- همان، صص 995 - 1007.
4- شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک، ص 212.
5- شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک، ص 387.
6- همان، صص 328 - 329.

فعالیتهای فکری - فرهنگی اش از سوی جاسوسان و مأموران ساواک مراقبت می گردید، علامه محمدتقی جعفری بود. ساواک همواره نگران تأثیرپذیری مردم، به ویژه دانشجویان و طلاب از دیدگاهها و آراء سیاسی - فرهنگی و فکری وی بود.(1)

از دیگر اقدامات ساواک، کنترل کانونهای فرهنگی و مذهبی بود. ساواک همواره مترصد کمترین بهانه و دستاویزی برای تعطیلی کانونها، مجامع و تشکیلات فکری - فرهنگی و مذهبی روحانیون بود.(2) از جمله کانونهای اسلامی، حسینیه ارشاد بود که از اواسط دهة 1340 تعدادی از اندیشمندان، روحانیون و علما در آن فعالیت داشتند. در این میان دکتر علی شریعتی در این مرکز سخنرانیهای منظمی داشت.

از جمله مراکز آموزشی - فرهنگی آن دوره، جامعه تعلیمات اسلامی بود که مدیریت آن بر عهده شیخ عباسعلی اسلامی بود. جامعه تعلیمات اسلامی عهده دار مدیریت مدارسی در تهران و سایر شهرها بود. محتوای دروس ارائه شده در این مدارس مورد تأیید آموزش و پرورش بود، اما در بسیاری از مسائل داخلی و مدیریتی خود روش مستقلی دنبال می کردند. ساواک بر مجموعه فعالیتهای گردانندگان، مدیران و کادر علمی آن نظارت داشت. شیخ عباسعلی اسلامی بنیانگذار و مدیر جامعه تعلیمات اسلامی همواره تحت کنترل ساواک بود و پرونده سیاسی قطوری در ساواک داشت. با تمام مشکلاتی که ساواک برای جامعه تعلیمات اسلامی ایجاد می کرد، این مجموعه تا پایان دوران حکومت پهلوی به فعالیت خود ادامه داد. ساواک بر مجموعه مقالات و فعالیتها و آمد و شدهای مجامع، مراکز، کانونها و تشکیلات فکری - فرهنگی و آموزشی اسلامی و دینی نیز نظارت داشت؛ چنانکه هزاران مسجد و تکیه نیز

همواره تحت مراقبتهای ساواک بود.(3) ساواک تا جایی پیش رفت که حتی در راه تأسیس و گسترش فعالیت صندوقهای مختلف قرض الحسنه که معمولاً توسط معتمدین محلی و علما و روحانیون با مرکزیت مساجد تشکیل می شد، مانع تراشی می کرد و برای محدود کردن فعالیت این صندوقها و تعطیلی آنها، به هر روشی متوسل می شد.(4)

ص:508


1- استاد علامه محمدتقی جعفری به روایت اسناد ساواک، صص متعدد.
2- علی احمدی میانجی، خاطرات، صص 269 - 271؛ شریعتی به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 192 - 195.
3- حمید کرمی پور، جامعه تعلیمات اسلامی، صص 85 - 89 و صص 229 - 232؛ حجت الاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک، صص 23 - 24.
4- شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک، صص 599 - 600؛ علی دوانی، پیشین، ج 6، صص 290 - 292.

از جمله اقدامات حکومت پهلوی در سال 1344 چاپ و انتشار کلام الله مجید بود. حکومت قصد داشت با این اقدام، در اذهان عمومی رواج دهد که شاه مسلمانی معتقد و حافظ اسلام است تا شاید بدین روش اقدامات روحانیون مخالف را خنثی سازد. ساواک با بهره گیری از روحانیون وابسته به حکومت، بر ضرورت چاپ و انتشار قرآن پهلوی - قرآن آریامهری - تأکید می کرد. پس از چاپ قرآن پهلوی (آریامهری) ساواک مأموریت یافت تا نسخه هایی از آن را به مراجع، علما، روحانیون و طلاب سرشناس هدیه کند و نیز با تشریفات خاصی، نسخه هایی از آن را در برخی مساجد و تکایای مهم شهرها قرار دهد. این قرآن که تحت عنوان هدیه اعلیحضرت، در اختیار اشخاص موردنظر قرار گرفت، با واکنشهای مختلفی روبرو شد. برخی از علما و بزرگان دین از قبول این هدیه خودداری کردند و این اقدام با اقبال گسترده علما و روحانیون روبرو نشد.(1)

از دیگر اقدامات حکومت، تأسیس سازمان تبلیغات دینی و اوقاف در سال 1345 بود که با واکنش منفی علما روبرو شد.(2)

از جمله مسائلی که ساواک برای ایجاد اختلاف بین علما و روحانیون بدان متوسل شد، کتاب «شهید جاوید» به قلم نعمت الله صالحی نجف آبادی بود که در سال 1349 چاپ و منتشر شد؛ دو تن از علمای مخالف حکومت (آیت الله منتظری و آیت الله مشکینی) نیز تقریظی بر این کتاب نوشتند. نویسنده در این کتاب بر این باور بود که امام حسین(ع) به قصد شهادت به مبارزه و مخالفت با حکومت غاصب یزید و امویان برنخاسته و هدفشان تشکیل

حکومت اسلامی بود و ایشان نمی دانستند که نهایتاً در کربلا به شهادت خواهند رسید. این موضوع دست مایه ای برای ساواک شد تا علما و روحانیونی را که با این تفکر مخالف بودند، بر ضد موافقان برانگیزاند. مدت کوتاهی پس از انتشار کتاب، مدافعان و مخالفان بسیاری درباره آن موضع گیری کردند و برخی علمای سرشناس نیز بر ضد نویسنده کتاب و موافقان آن نظراتی ابراز کردند. ساواک قصد داشت با ایجاد اختلاف بین علما و روحانیون، موضع علمای مخالف حکومت را تضعیف کند. به همین دلیل اعلامیه ها، شب نامه ها و نوشته ها و برخی فتاوای صادر شده، در شمارگان چندین هزار نسخه از سوی ساواک چاپ و به صورت مخفیانه

ص:509


1- فصلنامه 15 خرداد، س 6، ش 25، بهار 1376، صص 166 - 193؛ سجاد حججی، خاطرات حجت الاسلام والمسلمین حججی، صص 107 - 108.
2- اسناد انقلاب اسلامی، ج 5، ص 124.

توزیع شد. تلاش ساواک نیز برای به دست آوردن نوشته و یا نظری از امام خمینی در رد یا قبول محتوای این کتاب بی نتیجه ماند. کتاب شهید جاوید سالها دستاویزی در دست ساواک برای ایجاد اختلاف بین روحانیون بود.(1)

علیرغم همه اقدامات ساواک، قدرت مخالفان به تدریج ابتکار عمل را از ساواک سلب کرد و این سازمان به ناچار حالت تدافعی گرفت،(2) تا جایی که برخی از نشریاتی که در سال 1353 به بهانه هایی واهی تعطیل شده بودند، از اواسط سال 1357 به تدریج فعالیت خود را از سر گرفتند(3) در همان حال، انتقاد از ساواک به دلیل ادامه سانسور نشریات، روزنامه ها و دیگر آثار فکری - فرهنگی و سیاسی - مذهبی گسترش یافت. بسیاری از نویسندگان و هیئت تحریریه روزنامه ها و نشریات بر ضد ادامه سانسور اعتصاب کردند و با انتشار اعلامیه هایی، مراتب اعتراض خود را به مسئولان امر گوشزد کردند. در اواسط سال 1357 معترضین خواستار لغو کامل سانسور در عرصه مطبوعات و تولیدات فکری - فرهنگی و سیاسی بودند.(4) نویسندگان مطبوعات و اهالی علم و اندیشه، از این هم فراتر رفته و با ارسال نامه ای به وزارت دادگستری، علیه مسئولان حکومتی و ساواک اعلام جرم کردند. دامنه مخالفت با سانسور در عرصه مطبوعات و تولیدات فکری - فرهنگی در اواسط سال 1357 به مجلس شورای ملی دوره 24 نیز کشیده شد و برخی نمایندگان مجلس وقت خواستار حذف سانسور شدند.(5) هر

چند در دوره پایانی نخست وزیری جمشید آموزگار - بهار و تابستان 1357 - حکومت، تحت فشار مخالفان، در اعمال سانسور عقب نشینیهای قابل اعتنایی کرد،(6) اما تنها در دوره نخست وزیری شریف امامی بود که دولت با اوج گیری حرکتهای مردمی مجبور شد وعده دهد سانسور مطبوعات را لغو خواهد کرد؛ نهایتاً هم در 19 مهر 1357، تصریح کرد که طبق قانون اساسی از آزادی و فعالیت مطبوعات صیانت خواهد کرد.(7) البته دردوره چند ماهه نخست وزیری

ص:510


1- علی شیرخانی، حماسه 19 دی 1356، صص 171 - 172؛ فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، س 6، ش 3 و 4، پاییز و زمستان 1376 - صص 259 - 271.
2- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 7، ص 87.
3- مجله سپید و سیاه به روایت اسناد ساواک، صص 102 - 109.
4- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 6، ص 300؛ اردشیر زاهدی، پیشین، ص 300.
5- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 5، صص 151 - 152.
6- مسعود کوهستانی نژاد، اسناد دادگاهها و هیئتهای منصفه مطبوعاتی، صص 723 - 736.
7- اکبر خلیلی، گام به گام با انقلاب، صص 62 - 63؛

شریف امامی و به رغم ادعای دولت در لغو سانسور، ساواک هنوز در کنترل و سانسور مطبوعات و سایر محصولات فکری - فرهنگی فعال بود.(1) پس از سقوط دولت شریف امامی و در دوره نخست وزیری ازهاری نیز ساواک به تلاش خود در سانسور مطبوعات و جلوگیری از چاپ و انتشار آثار فرهنگی، سیاسی ادامه داد. بختیار نیز در دوران کوتاه نخست وزیری اش هنوز وعده لغو سانسور می داد.(2) البته از مدتها قبل آشکار شده بود که فرهنگ ستیزی و سیاست سانسور ساواک و حکومت در برابر گسترش حرکت مردم، با شکستی حتمی روبرو شده است.(3)

ص:511


1- غلامرضا نجاتی، پیشین، ج 2، صص 77 - 86.
2- گزارشی کوتاه درباره جمعه سیاه، صص 8 - 11.
3- یونس جوانرودی، پیشین، صص 65 - 77.

ص:512

فصل چهارده: ساواک و مخالفان در خارج از کشور

اشاره

در بیست و پنج سال پایانی حکومت پهلوی، بسیاری از مخالفان حکومت را درخارج از کشور، دانشجویان و تشکلهای دانشجویی تشکیل می دادند. در پی کودتای 28 مرداد 1332 و سخت گیریهای حکومت نسبت به احزاب، گروهها و فعالان سیاسی و مذهبی، به تدریج کانونهای سیاسی مخالف حکومت در بین دانشجویان و تشکلهای دانشجویی شاغل به تحصیل در خارج از کشور شکل گرفت.

از اواسط دهة 1330، گروههای سیاسی و مذهبی مخالف حکومت در داخل امکان فعالیت نداشتند و به تدریج در کشورهای دیگر مستقر شده و به مبارزه ادامه دادند و همان دسته بندیها و گرایشات سیاسی دانشجویی داخل کشور، در خارج نیز بروز کرد. گروههای سیاسی و دانشجویی متعددی در کشورهای بیگانه شکل گرفت که با احزاب و تشکلهای سیاسی چون جبهه ملی، نهضت آزادی ایران، حزب توده و سایر گروهها همراهی داشته و به مبارزه با رژیم پهلوی پرداختند. این عده، شعب و تشکلهای وابسته به احزاب و گروهها را در خارج از کشورتشکیل دادند. مخالفان و منتقدان سیاسی حکومت در داخل، همواره تحت تعقیب ساواک بودند، اما مخالفان حکومت در خارج، بستر مناسب تری برای ابراز مخالفت داشتند، به همین دلیل بسیاری از مخالفان راهی خارج شدند.(1)

در بسیاری از اعلامیه ها، سخنرانیها، آثار و موضعگیریهای ضدحکومتی گروهها در خارج از کشور، انتقاد از روش غیرانسانی ساواک جایگاه ویژه ای داشت و همواره ساواک ابزاری برای

ص:513


1- رابرت شولزینگر، دیپلماسی امریکا در قرن بیستم، صص 542 - 543؛ علی جنتی، خاطرات علی جنتی، صص 14 - 15.

تقویت حکومت استبدادی در ایران معرفی می شد.(1)

انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی خارج از کشور

روند تشکیل و فعالیت انجمنهای اسلامی دانشجویان ایرانی خارج از کشور به آغازین سالهای دهة 1340 و آغاز نهضت امام خمینی بازمی گردد. با گسترش حرکت سیاسی و مذهبی روحانیون و مطرح شدن اسلام سیاسی به عنوان کانون قدرتمند مبارزه ضدحکومتی، گرایشات مذهبی در بین دانشجویان، شتاب گرفت و بسیاری از دانشجویان ایرانی در دانشگاههای اروپا و امریکا نیز به اسلام سیاسی گرایش یافتند. پیش از آن، کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی، که در اواخر دهة 1330 و عمدتاً در اروپا شکل گرفته بود، مهمترین کانون دانشجویی مخالف حکومت در خارج از کشور به شمار می رفت. نهضت امام(ره) در آغازین سالهای دهة 1340، روند تشکیل کانونهای دانشجویان مسلمان را در خارج از کشور تسریع بخشید و در همان حال موجب رویگردانی تدریجی دانشجویان مسلمان از کنفدراسیون شد که نسبت به مسائل دینی و مذهبی علاقه ای نشان نمی داد. در این مسیر، در سال 1345 «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا - گروه فارسی زبان» به همت آیت الله دکتر بهشتی و با حضور 12 دانشجوی ایرانی در شهر گینس آلمان غربی تأسیس شد و به تدریج حیطه فعالیت خود را در سراسر اروپا گستراند. با انتشار مجله «اسلام مکتب مبارز» در روند مبارزات سیاسی - مذهبی بر ضد حکومت در خارج از کشور، گامهای استواری نیز برداشته شد. در همین حال انجمنهای اسلامی رابطه خود را با روحانیون و به ویژه امام خمینی گسترش دادند. این انجمنها برای ادامه مبارزه انسجام یافته تر، با دیگر تشکلهای دانشجویی و سیاسی در اروپا و امریکا رابطه داشته و تشکیلات خود را در بسیاری از شهرهای اروپا گسترش دادند. به دنبال تشکیل اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویی در اروپا، در سال 1346، «انجمن اسلامی دانشجویان در امریکا و کانادا» نیز پایه ریزی شد و در دهه های 1340 و 1350 به فعالیت در بسیاری از شهرهای امریکا و کانادا ادامه داد. این تشکل نیز با برخی از گروهها و تشکلهای دینی - اسلامی مخالف حکومت در خارج از کشور، به ویژه با

ص:514


1- درباره جنایات ساواک، صص 24 - 26.

امام خمینی رابطه داشت.(1) بسیاری از موضع گیریها، سخنرانیها و پیامهای امام(ره) در نگرش سیاسی آنان انعکاس می یافت.(2) گزارشاتی که در داخل ایران امکان انتشار نداشت، توسط انجمنهای اسلامی دانشجویان به اطلاع افکار عمومی جهانیان می رسید. چاپ و انتشار مباحث انتقادی و تحلیلی نظیر برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی، دلایل و روند صلح ایران و عراق طی قرارداد الجزایر، روابط حکومت پهلوی با اسرائیل و ارتباط تنگاتنگ ساواک و موساد و نقش این دو سازمان در سرکوب مبارزان فلسطینی، اعتراض و انتقاد به نقش ساواک در به شهادت رسانیدن افرادی چون آیت الله سعیدی، انتقاد از تغییر تقویم و مبدأ تاریخ، سیاستهای ساواک درباره مخالفان سیاسی و بدرفتاری با زندانیان، حضور رژیم پهلوی در واقعه ظفار و پدیده صهیونیسم در خاورمیانه و در میان کشورهای اسلامی از جمله مباحثی بود که در مجله «اسلام مکتب مبارز» درباره آن سخن به میان می آمد.(3)

علاوه بر دانشجویان و گروههای دانشجویی اسلامی در اروپا و امریکا، علما و روحانیون هم در برخی کشورهای اسلامی، اروپا و امریکا با رژیم پهلوی مبارزه می کردند. ساواک نیز برای کنترل و جلوگیری از گسترش مخالفتها در اروپا و امریکا و سایر کشورها تلاش می کرد و بخش قابل توجهی از امکانات، زمان و نیروی مأموران و نمایندگیهای این سازمان در خارج از کشور صرف جلوگیری از مخالفت با رژیم پهلوی می شد.(4)

گروههای سیاسی

برخی اعضای گروهها و احزاب سیاسی، پس از انسداد فعالیت سیاسی در ایران، از اواخر دهة 1330 و اوایل دهة 1340 کشور را ترک کردند و فعالیت خود را در خارج از کشور ادامه دادند و در بین دانشجویان و فعالین سیاسی نیز اعضا و مخاطبینی یافتند. از جمله این گروهها جبهه ملی بود که برخی از اعضای فعال آن پس از فروپاشی جبهه ملی دوم در سال 1342، به تدریج به خارج از کشور رفتند و تا واپسین سالهای حکومت پهلوی به فعالیت نه چندان پر

ص:515


1- اسلام مکتب مبارز، ش 21، زمستان و بهار 54/1355، صص 4 - 5.
2- همان، صص 21 - 23.
3- همان، ص الف و صص 26 - 33 و صص 58 - 69.
4- شهید سرافراز دکتر مصطفی چمران به روایت اسناد ساواک، صص 158 - 159 و صص 188 - 191.

فروغ خود ادامه دادند.(1) برخی از اعضای نهضت آزادی ایران هم مدت کوتاهی پس از قیام 15 خرداد 1342 که بسیاری از رهبران و اعضای فعال آن توسط ساواک دستگیر و زندانی شدند، چون دریافتند رژیم پهلوی امکان هرگونه فعالیت مسالمت آمیز سیاسی را سلب کرده، به تدریج به مبارزه مسلحانه با حکومت روی آوردند. گروهی از آنان نیز راهی خارج شدند و با برخی از گروههای چریکی سایر کشورها همکاری کردند؛ البته این گروه در داخل با سازمان مجاهدین خلق نیز ارتباطاتی داشت. برخی رهبران درجه اول نهضت آزادی ایران از اواخر دهة 1340، به تدریج از تب و تاب مبارزه کنار کشیدند و در اروپا و امریکا ماندگار شده و به روشهای مسالمت آمیز سیاسی سوق یافتند و تنها در جریان پیروزی انقلاب اسلامی وارد صحنه شدند. حزب توده از دیگر احزاب و گروههایی بود که پس از کودتای 28 مرداد 1332 تحت تعقیب قرار گرفته، به سرعت متلاشی شد و بسیاری از اعضای فعال آن دستگیر و راهی زندان شدند. همچنین، تقریباً همه رهبران و تعدادی از اعضای فعال و درجه اول آنان (تشکیلات نظامی و غیرنظامی) از کشور گریختند و در شوروی، آلمان شرقی و سایر کشورهای بلوک شرق اقامت گزیدند. علاوه بر شوروی و سایر کشورهای بلوک شرق، برخی اعضای حزب توده و گروههای چپ در کشورهای خاورمیانه، آسیا، اروپای غربی، امریکا و حتی افریقا اقامت گزیدند. این عده با تشکیل مجامع و گروههای سیاسی متعدد و یارگیری از بین دانشجویان ایرانی شاغل به تحصیل در کشورهای خارجی، به فعالیت خود سر و سامان دادند. با این احوال اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که در سالهای حضور حزب توده در خارج از کشور، ساواک بر فعالیتها، ارتباطات، رفت و آمدها و دیگر اقدامات آنان نظارت داشت و علاوه بر اقدامات در کشورهای اروپای غربی، امریکا و آسیا (نظیر عراق، لبنان، سوریه و فلسطین) حتی اقدامات و فعالیتهای این حزب در کشورهای اروپای شرقی (به ویژه آلمان شرقی) و شوروی نیز از چشم ساواک پنهان نبود.(2) به دلیل همین اطلاعات موثق ساواک بود که بسیاری از اعضای حزب توده و دیگر گروههای چپ بلافاصله پس از ورود به کشور دستگیر می شدند.(3) ساواک نفوذ قابل توجهی نیز بر رهبران و اعضای بلندپایه حزب توده و

ص:516


1- نورالدین کیانوری، خاطرات، صص 420 - 421؛ اسرار فعالیتهای ضد ایرانی در خارج از کشور، صص 42 - 49.
2- محمدجواد مظفر، اولین رئیس جمهور، صص 58 - 59؛ پاره ای از اسناد ساواک، صص 19 - 20
3- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 5، ص 127.

دیگر گروههای چپ در خارج از کشور داشت. مأموران نفوذی و خبرچینان ساواک اطلاعات بسیار مهمی از مجموعه اقدامات، جهت گیریها و آمد و شد اعضا و رهبران درجه اول حزب توده و گروههای همسو را در اختیار ساواک قرار می دادند. علاوه بر آن، تعدادی از اعضای برجسته و فعال حزب توده در خارج از کشور، از اعضا، مستخدمین و خبرچینان ساواک بودند و از قبل آنها، موجبات دستگیری و گرفتاری بسیاری از اعضای فعال حزب توده در داخل کشور فراهم می شد. ضمن اینکه برخی از اعضای سرشناس حزب توده و گروههای چپ در خارج از کشور نیز برای همکاری با ساواک اعلام آمادگی کرده و سالها با ساواک رابطه داشتند.(1)

از دیگر گروههای چپ که در دهه های 1340 و 1350 ساواک نفوذ قابل توجهی در کادر رهبری و اعضای فعال آن داشت، سازمان انقلابی حزب توده بود. این سازمان در اعتراض به روشهای غیرانقلابی حزب توده، از این حزب انشعاب کرد، اما به زودی بسیاری از رهبران آن در دام ساواک افتادند و از طریق آنان نیز، ساواک نفوذ قابل توجهی بر اقدامات حزب توده و سایر گروههای چپ در خارج از کشور به دست آورد.(2)

کنفدراسیون

از جمله تشکلهای دانشجویی خارج از کشور که شکل گیری آن به سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332 بازمی گردد، کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در خارج از کشور بود که اختصاصاً «کنفدراسیون» نامیده می شد. در آغاز، دانشجویان طرفدار حزب توده و سایر گروههای چپ و نیز علاقمندان به جبهه ملی و نیروی سوم، بیشترین اعضای کنفدراسیون را تشکیل می دادند و در کادر رهبری و مدیریت آن نیز هماهنگی و تقسیم وظایف بین اعضا حاکم بود. اما به تدریج کفه دانشجویان طرفدار حزب توده و سایر گروههای چپ در کنفدراسیون سنگین تر شد. با گسترش اختلافات درونی، فضای نه چندان دلچسبی در حیطه رهبری، سازماندهی و فعالیت کنفدراسیون به وجود آمد. کنفدراسیون از سالهای 1337 - 1338، فعالیتش را به طور جدی با مرکزیت مونیخ، پاریس و لندن آغاز کرد و سپس در سایر

ص:517


1- محمدجواد مظفر، پیشین، صص 58 - 59؛ خانبابا تهرانی، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران، ص 191.
2- ایرج کشکولی، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران، صص 162 - 168؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 1، صص 77 - 78.

شهرهای اروپای غربی، بلوک شرق و تا حدی امریکا گسترش یافت. کنفدراسیون در سال 1354 با برنامه ریزیهای ساواک مضمحل شده و عملاً فعالیتش پایان یافت. کنفدراسیون طی دهة نخست فعالیت، ارتباط نه چندان خصمانه ای با حکومت پهلوی داشت. در این دوره، حکومت ایران توسط ساواک و نمایندگیهای سیاسی اش در کشورهای اروپایی، کمکهای مالی قابل توجهی به کنفدراسیون می کرد. برخی سفیران ایران در اروپا، رؤسای افتخاری این تشکل بودند. ضمن اینکه سرپرستان دانشجویان ایرانی در خارج از کشور (جهانگیر تفضلی، اردشیر زاهدی و پرویز خوانساری) هم روابط خوبی با کنفدراسیون داشتند. آنها تلاش می کردند فعالیتهای کنفدراسیون را در مسیر خواستها و اهداف حکومت هدایت کنند. هر چند کنفدراسیون در سالهای فعالیت توانست، دانشجویان ایرانی را با گرایشات سیاسی مختلف جذب کند، اما همواره از مشکلات و اختلافات درونی در سطح رهبری رنج می برد. در این میان نفوذ ساواک در بین برخی از مهمترین اعضای آن و سپس همکاری گسترده آنها با حکومت، به شدت از اعتبار و موقعیت آنها کاست. البته با تمام مشکلات مبتلابه، اقدامات و مخالفتهای سیاسی بر ضد حکومت پهلوی و ساواک انجام داد و با برخی از احزاب، گروهها و تشکلهای سیاسی مخالف حکومت در داخل و خارج از کشور در ارتباط بود. به تبع آن نیز ساواک برای جلوگیری از اقدامات این تشکل بر ضد حکومت، تلاشهای گسترده ای انجام داد و برای نفوذ در این تشکل و ناکارآمد کردن آن، انرژی، زمان و هزینه های هنگفتی صرف کرد.(1)

مهمترین نشریه کنفدراسیون ماهنامه ای با نام «روشنایی» بود که تا واپسین سالهای حکومت پهلوی به طور نامنظم منتشر می شد.(2) بسیاری از موضع گیریها و گرایشات سیاسی دانشجویان عضو کنفدراسیون در این نشریه چاپ می شد و به همراه آن اخبار و گزارشات متعددی درباره مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مبتلا به جامعه ایران می آمد. در نشریات کنفدراسیون به نقش ساواک در ایجاد رعب و وحشت قبرستانی در کشور و اعمال شکنجه و کشتار مخالفان سیاسی حکومت، اشارات مبسوطی شده بود.(3) همچنین اخبار و گزارشات مفصلی درباره نقش ساواک در کشورهای خارجی (به ویژه اروپا) و اقدامات غیرقانونی و

ص:518


1- مصطفی الموتی، پیشین، ج 9، صص 237 - 249؛ عزت الله نوذری، پیشین، صص 225 - 234.
2- ماهنامه بالاخره روشنایی است، س 1، ش 2، خرداد 1356.
3- افشین متین، کنفدراسیون، صص 291 - 313 و صص 332 - 335.

ضدانسانی آن در نشریات کنفدراسیون درج می شد.(1) گاه کنفدراسیون برای معرفی خشونتهای ساواک به مخاطبان خود، جزوات مستقلی نیز چاپ می کرد.(2)

کنفدراسیون همچنین برای انعکاس اخبار و حوادث ایران توسط گروههای مختلف حقوق بشر، عفو بین الملل و نظایر آن، در اروپا و امریکا فعالیت می کرد و نمایندگان این تشکل با بسیاری از سازمانهای حقوق بشر بین المللی در تماس بودند. از جمله مهمترین اقدامات کنفدراسیون، برگزاری تظاهرات و راهپیماییهای ضدحکومتی در کشورهای مختلف جهان، به ویژه هم زمان با سفر شاه به خارج از کشور بود که به دلیل حضور پررنگ ساواک در کشورهای میزبان، درگیریهایی نیز بین طرفین روی می داد. دانشجویان عضو کنفدراسیون و سایر تشکلهای سیاسی و مذهبی در خارج از کشور، علیرغم تمهیدات امنیتی ساواک و نیروهای کشور میزبان، زوایای بسیاری از ناهنجاریهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مبتلابه حکومت ایران و نیز اعمال ضدبشری ساواک را به معرض نمایش می گذاشتند. در بسیاری از تظاهرات خارج از کشور اسناد، مدارک، تصاویر و کاریکاتورهایی در نکوهش استبداد حاکم بر ایران و شکنجه و کشتار زندانیان و فعالان سیاسی حمل می شد و دانشجویان در مصاحبه با رسانه ها و مطبوعات خارجی، افکار عمومی مردم جهان را با اقدامات خشن حکومت آشنا می کردند.(3)

کنفدراسیون در سالهای فعالیت، دچار تشتت پایان ناپذیر داخلی بود. ساواک نیز با نفوذ در آن، در بسیاری از موارد آن را با مشکلات جدی تری روبرو می کرد. علاوه بر آن، اخباری نیز وجود دارد که نشان می دهد برخی سرویسهای امنیتی متحد ساواک، همچون سیا، در کنفدراسیون نفوذ کرده اند. کنفدراسیون چند بار دچار انشعاب شد. نهایتاً در 1354، انشعاب دیگری صورت گرفته و روند فروپاشی نهایی آن تسریع شد. هر چند تا واپسین دوران عمر حکومت، هنوز هم گروههایی از دانشجویان ایرانی در خارج از کشور تحت عنوان کنفدراسیون فعالیت می کردند، اما شواهد و قراین موجود نشان می دهد که این تشکل در آخرین سالهای حکومت پهلوی، به شدت دچار ضعف شده بود. از جمله اقدامات تبلیغاتی ساواک برای بدنام کردن کنفدراسیون، ادعای وابسته بودن کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در خارج

ص:519


1- خانبابا تهرانی، پیشین، صص 295 - 296.
2- درباره جنایات ساواک، صص 1 - 2 و ص 14.
3- پاره ای از اسناد ساواک، صص 13- 20 و ص 108.

از کشور به چین و شوروی بود. ساواک در تبلیغات خود مدعی بود که کنفدراسیون از چین و شوروی کمکهای مالی دریافت می کند.(1)هنگامی که تبلیغات کنفدراسیون بر ضد ساواک افزایش می یافت، ساواک هم متقابلاً این تشکل دانشجویی را هدف حملات تبلیغاتی و رسانه ای خود قرار می داد و نشریات و روزنامه های داخل کشور در مقالات و نوشته هایی که توسط ساواک دیکته شده بود، تلاش می کردند این سازمان را وابسته به بیگانگان قلمداد کنند. در برخی موارد نیز ساواک نشریات جعلی به عنوان ارگان برخی احزاب سیاسی مخالف حکومت نظیر حزب توده منتشر می کرد و در آن اقدامات کنفدراسیون و سایر تشکلهای دانشجویی را محکوم کرده و آنان را وابسته به ساواک و غیره قلمداد می کرد. ساواک در گزارشات نوبه ای خود مدعی بود که این تشکل ارتباط نزدیکی با کشورهای کمونیستی (چین و شوروی) دارد. ساواک که در بین کنفدراسیون نفوذ چشمگیری داشت، در موارد متعدد، از اقدامات کنفدراسیون پیش از وقوع اطلاع می یافت(2) و در تضعیف، انشعاب و فروپاشی نهایی کنفدراسیون نقش درجه اول داشت.(3) نمایندگیهای ساواک در خارج از کشور فهرست کاملی از دانشجویان عضو کنفدراسیون و ترکیب سیاسی و گرایشات هر یک از آنان را در اختیار داشتند و اقدامات خود را بر ضد آنان سازماندهی می کردند.(4) در این میان پرویز خوانساری سفیر ایران در ژنو نقش قابل توجهی در هماهنگی فعالیتهای ساواک بر ضد کنفدراسیون و سایر دانشجویان مخالف در کشورهای اروپایی برعهده داشت. پلیس و نیروهای امنیتی سوئیس (مرکز اروپایی ساواک) هم به دلیل روابط گسترده اقتصادی با حکومت پهلوی، در تعقیب، مراقبت و شناسایی دانشجویان و فعالان سیاسی مخالف حکومت ایران در آن کشور، همکاری نزدیکی با ساواک داشت.(5) نفوذ گسترده ساواک در کنفدراسیون و بحرانی که در مدیریت و سازماندهی این تشکل از اوایل دهة 1350 به بعد بروز کرد، موجبات انشعاب آن را فراهم آورد. طی سالهای 1354 - 1357 گروههایی از دانشجویان فعال در این تشکل، به برخی نمایندگیهای سیاسی، کنسولگریها و سفارتخانه های حکومت پهلوی در کشورهای مختلف

ص:520


1- حمید شوکت، کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی، صص 370 - 373.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
3- همان.
4- پاره ای از اسناد ساواک، صص 53 - 54.
5- هارولد ایرنبرگر، پیشین، صص 110 -111.

جهان حمله کرده و آنها را برای مدتی به اشغال خود درآوردند. مهمترین اقدام کنفدراسیون در اشغال مراکز اروپایی ساواک در ژنو - خرداد 1355/ژوئن 1976 - بود که فضاحت و رسوایی گسترده ای برای حکومت پهلوی و ساواک به بار آورد. 13 تن از دانشجویان عضو کنفدراسیون با اشغال کنسولگری ایران در ژنو (مرکز اروپایی ساواک) صدها برگ از اسناد و مدارک موجود در این مرکز را به دست آورده و بخشهای مهمی از آن را چاپ کردند و پس از این اقدام روابط میان ایران و سوئیس تیره شد. در اسناد به دست آمده، احمد ملک مهدوی - دبیر اول سفارت ایران در ژنو - کارگردان اصلی اقدامات ساواک در سوئیس و اروپا شناسانده شده و به دستور دولت سوئیس اخراج گردید؛ در مقابل، دولت ایران نیز وابسته سفارت سوئیس در تهران را اخراج کرد. تا مدتها جنجال ناشی از اشغال مرکز نمایندگی ساواک در اروپا و اسناد و مدارکی که به نمایش گذاشته شد، در رسانه های مختلف خارجی و نیز مطبوعات و روزنامه ها منعکس می شد. اسناد و مدارک به دست آمده از مرکز اروپایی ساواک در ژنو، بعدها دستمایه تدوین کتابها و نوشته هایی درباره فعالیتهای ساواک در خارج از کشور شد و توسط محافل سیاسی مخالف حکومت، مورد بهره برداری قرار گرفت.(1)

ساواک در خارج از کشور

از همان نخستین سالهای تأسیس ساواک، بخش مهمی از حیطه وظایف آن در خارج از کشور تعریف شده و به تبع آن نیروهایی نیز برای انجام امور امنیتی - اطلاعاتی به خارج از کشور اعزام شدند. در این میان اداره کل دوم و هفتم ساواک که وظیفه جمع آوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات خارجی را برعهده داشت، بیش از سایر بخشها مأموریتهای خارجی داشت. به دنبال افزایش مخالفتهای گروهها و احزاب و نیز دانشجویان ایرانی در خارج از کشور، اداره کل سوم ساواک که عهده دار ایجاد امنیت در داخل کشور بود، بیش از پیش در مأموریتهای خارج از کشور درگیر شد و تعقیب، مراقبت، کنترل و نیز برخورد با مخالفان سیاسی و دانشجویی در خارج از کشور برعهده این اداره کل قرار گرفت.

پیش از این نیز اشاره شدکه اسناد و مدارک موجود نشان می دهد مرکز نمایندگی ساواک در اروپا، در ژنو سوئیس بود. فعالیتهای سایر مراکز و نمایندگیهای ساواک توسط این مرکز

ص521


1- افشین متین، پیشین، صص 383 - 389؛ خانبابا تهرانی، پیشین، صص 291 - 295.

هدایت می شد.(1) از دیگر شهرهای سوئیس که ساواک نمایندگی فعالی داشت، برن بود.

ساواک در سایر کشورهای اروپایی نیز به ضرورت نمایندگیهایی داشت. از دیگر کشورهای اروپایی که ساواک حضوری جدی داشت، آلمان غربی بود که به دلیل گسترده بودن تعداد مخالفان سیاسی و دانشجویی در این کشور، حضور ساواک را ضروری می ساخت. ضمن اینکه آلمان غربی حلقه وصل بلوک شرق با اروپای غربی و از مهمترین نقاط رفت و آمد دانشجویان و سایر مخالفان سیاسی حکومت پهلوی به آلمان شرقی و کشورهای بلوک شرق و کمونیست بود.(2)

در انگلستان هم ساواک حضور فعالی داشت. در برخی شهرها، ساواک نیروهای قابل توجهی بسیج کرده بود. سفارتخانه و نمایندگیهای حکومت پهلوی در انگلستان از مهمترین مراکز تجمع و حضور نیروهای ساواک به شمار می رفت.(3) در اتریش و بلژیک هم ساواک نمایندگان و مأموران قابل توجهی داشت.(4) فرانسه و به ویژه پاریس، از دیگر پایگاههای فعال ساواک در اروپا به شمار می رفت. فرانسه از مهمترین کشورهای اروپایی بود که دانشجویان ایرانی بسیاری در آن تحصیل می کردند. مرکز ساواک در پاریس در همه دوره حکومت پهلوی به ویژه در سالهای پایانی رژیم و حضور امام خمینی در فرانسه، از فعال ترین پایگاههای این سازمان در خارج از کشور به شمار می رفت.(5)

علاوه بر اروپای غربی، در کشورهای بلوک شرق و شوروی هم مأموران ساواک فعالیت می کردند.(6) نیز در کشورهای خاورمیانه و اسلامی هم ساواک حضور داشت.

از مهمترین کشورهایی که ساواک حضور جدی داشت، ایالات متحده بود. سفارت و نمایندگیهای سیاسی ایران در شهرهای مختلف این کشور، مراکز امنی برای حضور و فعالیت مأموران، نمایندگان، جاسوسان و خبرچینان ساواک بودند. ساواک با همکاری سیا و FBI در بسیاری از شهرهای امریکا مخالفان سیاسی حکومت را تحت تعقیب قرار می داد و از حمایت

ص:522


1- خواندنیها، س 39، ش 37، شنبه 12 خرداد 1358، صص 38 - 40 و صص 53 - 54؛ هارولد ایرنبرگر، پیشین، صص 45 - 53.
2- عیسی پژمان، اثر انگشت ساواک، صص 254 - 256.
3- همان، صص 257 - 261.
4- همان، صص 310 - 313.
5- شمس الدین امیرعلایی، در راه انقلاب، صص 184 - 199 و صص 222 - 223.
6- درباره جنایات ساواک، صص 71 - 73.

آشکار این سازمانها برخوردار بود.(1)

ساواک برای پیشبرد امور در کشورهای خارجی، از کمک برخی روحانیون وابسته به حکومت نیز بهره می برد. از جمله مهمترین این افراد سیدمهدی روحانی بود که در پاریس اقامت داشت و خود را آیت الله و رهبر شیعیان اروپا لقب داده و نماینده رسمی مذهبی حکومت پهلوی در این قاره بود. اسناد و مدارک موجود از ارتباط و همکاریهای بسیار نزدیک او با ساواک در اروپا حکایت دارد. سیدمهدی روحانی تا مدتها پس از انقلاب هنوز در پاریس به سر می برد. سفارت ایران در پاریس نیز در اسناد و گزارشاتی به وزارت امور خارجه در تهران، گوشه هایی از همکاری او را با ساواک در اروپا آورده است.(2)

فعالیت ساواک در اروپا و سایر کشورها معمولاً با همکاری نزدیک سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای میزبان و نیز دولتهای هم پیمان با حکومت پهلوی همراه بود. ساواک در سراسر اروپا همکاری نزدیکی با سیا و موساد داشت. در نمایندگیهای این سازمان در برخی شهرها مانند بن - پایتخت وقت آلمان غربی - فرستنده ها و گیرنده هایی نصب شده بود که ارتباط میان آنها با نمایندگیها و مأموران سیا و موساد را در اروپا تحت پوشش قرار می داد. گفته می شد نمایندگیهای امنیتی - اطلاعاتی سیا و موساد در شهرهای مختلف اروپا هم، فرستنده و گیرنده های مشابهی در محل استقرار خود نصب کرده بودند. در ضمن همکاریهایی از این دست بین ساواک و برخی دیگر از سرویسهای اطلاعاتی اروپایی نیز وجود داشت که اساساً بر ضد اهداف مشترک و نیز برای کنترل و مراقبت از مخالفان سیاسی و دانشجویی رژیم پهلوی به کار گرفته می شد.(3)

برخلاف اروپا که بیشترین ابتکار عمل تشکلهای دانشجویی مخالف حکومت در اختیار کنفدراسیون بود، در امریکا، انجمنهای اسلامی دانشجویان و نیز تشکلهای دانشجویی وابسته به احزاب و گروههای ملی و مذهبی (نظیر جبهه ملی و نهضت آزادی ایران) بیشترین نفوذ را داشتند.(4) نماینده رسمی ساواک در امریکا منصور رفیع زاده بود. چهار نمایندگی اصلی ساواک در شهرهای مختلف امریکا قابل شناسایی است. در این میان شعبه ساواک در واشنگتن

ص:523


1- ظهور و سقوط، ج 2، صص 258 - 260؛ اردشیر زاهدی به روایت اسناد ساواک، صص 194 - 195.
2- شمس الدین امیرعلایی، پیشین، صص 332 - 396.
3- روزنامه کیهان، ش 10721، پنجشنبه 10 خرداد 1358، ص 5.
4- غلامرضا نجاتی، پیشین، ج 1، صص 464 - 477.

مهمترین مرکز این سازمان در امریکا بود. ساواک همواره از سیا می خواست که مخالفان سیاسی و دانشجویی حکومت پهلوی را اخراج کند و یا حداقل آنها را تحت فشار قرار دهد.(1) منصور رفیع زاده که سالهای طولانی نماینده ساواک در امریکا بود، در خاطراتش به موارد متعددی از همکاری و ارتباط نزدیک ساواک با سیا و FBI در برخورد با مخالفان سیاسی و دانشجویی رژیم پهلوی در امریکا اشاره کرده است.(2) دولت امریکا و نیز سیا و FBI هیچ گاه به طور جدی درصدد برنیامدند از رفتارهای سوء ساواک بر ضد شهروندان و اتباع ایرانی در آن کشور جلوگیری کنند و چنانکه از منابع موجود برمی آید، این سازمانهای هم پیمان ساواک، تا روزهای آخر حکومت پهلوی مدعی بودند که ساواک هیچ اقدام غیرقانونی در امریکا انجام نمی دهد.(3)

از جمله مهمترین کشورهای منطقه خاورمیانه که ساواک نفوذ و حضوری قابل توجه در آن داشت ترکیه بود. در مصر نیز، به ویژه از اوایل دهة 1350 که روابط دو کشور گسترش یافت، ساواک حضور جدی داشت و دانشجویان ایرانی در این کشور تحت مراقبتهای ساواک بودند.(4)

اقدامات ساواک در خارج از کشور

از اقدامات ساواک بر ضد مخالفان سیاسی و دانشجویی حکومت در خارج از کشور، جلوگیری از تمدید گذرنامه های تحصیلی و اقامتی آنان و نیز قطع کمکهای مالی و هزینه های تحصیلی بود. ساواک همچنین، دانشجویان و سایر مخالفان سیاسی حکومت را تحت فشار قرار داده و با تهدید و ارعاب، آنان را به سکوت و عدم مخالفت با حکومت دعوت می کرد. از دیگر اقدامات ساواک اعمال فشار به خانواده های دانشجویان و فعالان سیاسی مخالف حکومت در خارج از کشور بود که در ایران اقامت داشتند. ساواک همچنین به طور مستقیم و غیرمستقیم برای دانشجویان مخالف حکومت در دانشگاهها و مراکز تحصیل مشکل ایجاد می کرد.(5) از دیگر اقدامات ساواک برای کنترل تحرکات سیاسی دانشجویان

مخالف در خارج از کشور، تشکیل و راه اندازی مجامع و گروههای دانشجویی و سیاسی موافق حکومت در اروپا و امریکا بود. از جمله این تشکلهای ساواک ساخته می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1- سازمان دانشجویان ایرانی در امریکا 2- انجمن دانشجویی لندن 3- سازمان رهبری جوانان 4- سازمان ناسیونالیست ایران 5- سازمان دانشجویان

ص:524


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 2، بخش 1، صص 228 - 229؛ روزشمار انقلاب اسلامی، فروردین 1357، ص 150.
2- منصور رفیع زاده، پیشین، صفحات متعدد.
3- غلامرضا کرباسچی، پیشین، صص 246 - 247.
4- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
5- درباره جنایات ساواک، صص 52 - 57.

ناسیونالیست ایران 6- باشگاه تاج 7- باشگاه آریامهر 8- شعبات متعدد حزب ایران نوین 9- گروه تحقیقات علمی 10- گروههای مختلف فرهنگی و ادبی و انجمنهای متعدد دولتی.(1)

از دیگر اقدامات ساواک در خارج از کشور، انتشار مجلات و نشریات نوبه ای در اروپا و امریکا بود که طی آن از حکومت پهلوی ستایش می شد. این نشریات معمولاً در شمارگان بسیار چاپ و به طور رایگان در بین شهروندان ایرانی توزیع می گردید. ساواک همچنین در بسیاری از شهرهای اروپا، امریکا و سایر کشورها، فیلمهای سفارشی می ساخت. از دیگر اقدامات تبلیغاتی ساواک در خارج از کشور، برگزاری جشنها و مراسم مختلف در اروپا و امریکا بود که هدف آن برجسته ساختن رژیم پهلوی، و کسب اعتبار برای حکومت بود.(2)

ساواک همچنین طرحهایی برای دعوت فارغ التحصیلان دانشگاههای خارج از کشور، برای بازگشت به ایران و تدریس در دانشگاهها و نیز اشتغال در دیگر مراکز دولتی اجرا می کرد. اما چنانکه انتظار می رفت دانشجویان و سایر فعالان سیاسی این طرح ساواک را جدی نگرفتند.(3) ساواک علاوه بر سازمانهای سیاسی و دانشجویی ایرانی مخالف حکومت، احزاب و تشکلهای سیاسی، فرهنگی و دانشجویی خارجی را که با تشکلها و احزاب ایرانی در خارج از کشور ارتباطاتی داشتند، تحت مراقبت قرار می داد. ساواک در برخورد با مخالفان سیاسی حکومت به هر وسیله ممکن اقدام می کرد؛ برای از میان برداشتن برخی از رهبران مخالف در خارج از کشور نیز طرحهایی در دست اقدام داشت.(4) در مواردی نیز تلاشهای ساواک، مشکلاتی برای این سازمان به وجود آورده و با افشاگریهای صورت گرفته، رسواییهایی به بار می آورد.(5)

ص:525


1- همان، صص 58 - 59.
2- هارولد ایرنبرگر، پیشین، صص 54 - 55.
3- علیرضا کریمیان، پیشین، صص 264 - 265.
4- مسعود بهنود، 275 روز بازرگان، صص 252 - 253.
5- کریستین دلانوا، پیشین، صص 164 - 165.

ص:526

فصل پانزده: عملیات برون مرزی ساواک

چشم انداز کلی

در مبحث پیشین درباره دلایل مهم فعالیت ساواک در بسیاری از کشورها، تحت تعقیب قرار دادن، مراقبت و کنترل مخالفان سیاسی و دانشجویی رژیم پهلوی و دیگر اتباع و شهروندان ایرانی مقیم خارج از کشور سخن به میان آمد. با این احوال حیطه فعالیت ساواک در کشورهای دیگر صرفاً به موضوع کنترل و مراقبت از اتباع ایرانی محدود نمی شد و ساواک بر حسب نوع و چگونگی رابطه با کشورهای مختلف، اهداف و مقاصد متفاوتی دنبال می کرد. شیوه عمل ساواک در کشورهای هم پیمان و متحد حکومت پهلوی با سایر کشورها تفاوت داشت.

ساواک اهداف خود را در کشورهایی که ارتباط نزدیکی با حکومت پهلوی داشتند، با آزادی عمل بیشتری دنبال می کرد، اما فعالیتش در کشورهای مخالف و یا رقیب حکومت ایران، با دشواریهای قابل توجهی همراه بود.

در تقسیم بندی کلان کشورهای جهان به دو قطب سرمایه داری و کمونیسم و رقابت و اختلافات عمیق آنها با یکدیگر، حکومت پهلوی عضو مهمی در اقمار کشورهای سرمایه داری به شمار می آمد و ماهیت فعالیت ساواک متأثر از رقابت جهان سرمایه داری با دنیای کمونیسم و بلوک شرق بود.

ارتباط و نوع تعامل ساواک با سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی در منطقه خاورمیانه، تا حدی نیز تحت الشعاع اختلافات منطقه ای، مرزی، سیاسی و ژئوپولتیکی بود. گسترش حضور حکومت پهلوی در پیمانهای منطقه ای و طرحهای دولتهای غربی برای این حکومت، از سالهای پایانی دهة 1340، فعالیت ساواک را در منطقه خاورمیانه و جهان، ضروری

ص:527

می ساخت.(1) برای کارآمدی عملیات برون مرزی ساواک در خاورمیانه و همسایگان ایران، این سازمان شبکه هایی در نقاط مرزی تأسیس کرد و فعالیت کشورهای همسایه را تحت پوشش قرار داد. برای هماهنگی بیشتر بین بخشهای مختلف ساواک نیز، اطلاعات منظمی بین ادارات کل دوم، سوم، هفتم و هشتم مبادله می شد و هر یک از این ادارات، اطلاعات دریافتی را از داخل و خارج کشور در اختیار یکدیگر قرار می دادند.(2)

نمایندگیهای سیاسی و سفارتخانه ها

ساواک در وزارت امور خارجه و نمایندگیهای سیاسی و سفارتخانه ها و کنسولگریهای ایران در کشورهای مختلف جهان حضور داشت. این سازمان برای فعالیتهای برون مرزی خود به همکاری، هماهنگی و پوششی وزارت امور خارجه نیاز داشت. مجموعه وزارت امور خارجه از مهمترین حوزه های حضور ساواک در دولت و حاکمیت بود و به تبع آن رفتار بسیاری از اعضای این وزارتخانه توسط مأموران ساواک کنترل می شد. ساواک در مدیریت بسیاری از نمایندگیها و سفارتخانه های ایران در خارج از کشور، نقش داشت. در کشورهایی که مخالفان سیاسی حکومت فعالیت گسترده تری داشتند، ارتباط سفیران و نمایندگیهای سیاسی با ساواک بیشتر بود. معمولاً بخش ویژه ای از ساختمان سفارت و نمایندگیهای سیاسی ایران به نمایندگی ساواک اختصاص داشت. ضمن اینکه در موارد متعددی سفیران و اجزای سفارتخانه ها و نمایندگیهای سیاسی ایران از بین کارمندان و نیروهای رسمی ساواک منصوب می شدند.(3) عباسعلی خلعتبری که سالها وزیر امور خارجه بود پس از پیروزی انقلاب اسلامی، درباره فعالیت ساواک در خارج از کشور، چنین اظهارنظر کرده است:

... رابطة وزارت خارجه با ساواک دو نوع بود:

الف - رابطه مربوط به کارمندان که به استخدام در می آمدند و مراقبت مداوم

آنان همچنین ساواک اطلاعاتی روی کاغذهای بی مارک و بدون امضا درباره سفارتخانه های خارجی در تهران و رفت و آمدها و ارتباط آنان با ایرانیان می فرستاد... رئیس دفتر حفاظت وزارت

ص:528


1- علیرضا ازغندی، دولت دست نشانده، صص 383 - 385.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
3- علی جنتی، خاطرات علی جنتی، صص 160 - 162؛ شمس الدین امیرعلایی، مجاهدان و شهیدان راه آزادی، صص 564 - 565.

خارجه و مأمورین حفاظت در سفارتخانه های ایران از طرف ساواک معین می شدند و تعدادی از اعضای وزارت خارجه مخفیانه با ساواک همکاری داشتند که شناخته نمی شدند.

ب - رابطه مربوط به مأمور مبادلات فرهنگی و دانشجویان که مستقیماً با معاون امور فرهنگی بود و دو نوع بود:

1- تهیه برنامة مبادله فرهنگی که در کمیسیونی با شرکت نماینده ساواک انجام می شد.

2- امور مربوط به دانشجویان ایرانی در خارجه و دانشجویان خارجی در ایران که باز هم با ارتباط ساواک انجام می گردید...

دستگاههایی که به نام سرپرستی دانشجویان معروف بودند، در رأس یا در داخل آنان نمایندة ساواک حضور داشت در سالهای اخیر برای دانشجویان مقیم امریکا دکتر کاظمیان (معاون پیشین وزارت علوم) و برای دانشجویان مقیم اروپا و آسیا پرویز خوانساری (معاون

پیشین وزارت کار و خارجه) قرار داشتند.

ترتیب کار ساواک در خارج چنین بود که:

الف - در نمایندگیهای کوچک مانند سفارتخانه های ایران در افریقای سیاه معمولاً ساواک از تهران عضو نمی فرستاد و از یکی از کارمندان سفارت مخفیانه استفاده می نمود.

ب - در نمایندگیهای متوسط یا بزرگ که در محل آن دانشجو نیست یا کم است ولی ایرانیان در آنجا مقیم می باشند و وضع کشور از لحاظ سیاسی اهمیت خاصی دارد مانند سفارت شوروی و کشورهای اروپای شرقی ساواک با این نمایندگیها هم از تهران مأمور می فرستاد و هم از مأمورین محل و کارمندان جزء استفاده می کرد علاقة ساواک بیشتر به کسب اطلاعات و مراقبت از رفتار و رفت و آمدهای رئیس و کارمندان سفارت بود که تحت تأثیر افکار و ایدئولوژی سیاسی محل نروند. ضمناً سعی می نمود ایرانیان مقیم محل را از نظر افکار سیاسی و فعالیتها و روابطشان با ایران بشناسد.

تعداد دانشجویان ایرانی در این کشورها زیاد نبود و معمولاً بورسیه های دولت بودند که قطعاً آنها را تحت تعلیمات حزبی می گذاشتند و مأموران ساواک علاقه به آشنایی با آنان داشتند ولی با

مراقبتهای مأموران امنیتی محل کار آسانی نبود. و در پاره ای موارد برای مأمور ساواک مشکلاتی ایجاد نمود. مأموران ساواک در سفارت ایران در مسکو که علاقه زیاد به جمع آوری اطلاعات نشان می دادند دچار گرفتاریهایی می شدند که ناچار می بایستی به ایران مراجعت داده شوند.

ص:529

ج - نمایندگیهای بزرگ که در محل آن ایرانیان زیادی (دانشجو و غیردانشجو) مقیم بودند و دولت محل با ایران روابط مهم و گسترده ای داشت. در این گروه باید تمام نمایندگیهای سیاسی و کنونی ا یران را در اروپای غربی و امریکا گذاشت و به علاوه کشورهای همسایه و بعضی کشورهای مسلمان غیرهمجوار در این کشورها ساواک فعالیتهای وسیعی داشت که از حدود نمایندگی تجاوز می نمود و به صورت شبکه ای وجود داشت. در این نمایندگیها ساواک در پی به دست آوردن اطلاعات سیاسی و مراقبت از نظر فعالیتهای ایدئولوژی نبود بلکه فعالیت عمدة آن مراقبت از سازمانهای دانشجویی و ارتباط آنها با ایران بود. مأموران ساواک در این گروه از نمایندگیها از هر سه دسته مورد اشاره در بالا بودند و منحصر به یک مأمور در هر سه دسته نبود. یک اشکال که

در چند مورد پیش آمد ولی فقط در یکی دو مورد دولت محل از خود عکس العمل نشان داد این بود که مأموران ساواک که می بایستی کاملاً در پوشش سفارت بمانند و نگذارند شناخته شوند احتیاط را از دست می دادند این بی احتیاطی باعث آتش زدن دفاتر ساواک در چند نمایندگی شد و باعث سوءقصد و تیراندازی به نماینده ساواک در پاریس شد.

نقش ساواک در خصوص دانشجویان در اروپا و امریکا این بود که آنها را شناسایی کند و از وضع آنان مطلع باشد و بداند گروههای مختلف دانشجویی کدامند و فعالیتشان چیست و روابطشان با تهران چگونه است و با احزاب سیاسی کشور محل اقامت چه نوع روابطی دارند و از همة این مطالب تهران را باخبر سازند. این اطلاعات را ساواک از شبکه ارتباطی بسیج دانشجویان و از دفاتر سرپرستی دانشجویان استفاده می کرد. این دفاتر که شعبه ژنو آن مسئول دانشجویان اروپا و آسیا و افریقا بود و شعبه واشنگتن آن مسئول دانشجویان در تمام ایالات متحده امریکا بود در واقع شعبه ای از ساواک بودند و ریاست آن گرچه تحت پوشش وزارت خارجه بود زیر نظر پرویز خوانساری، برای اروپا و آسیا و افریقا، زیرنظر

دکتر کاظمیان بود. وظیفه این دفاتر راهنمایی دانشجویان از نظر تحصیلی و کمک به آنان برای نام نویسی در دانشگاهها و به طور کلی تمام امور تحصیلی و دانشجویی بود. این دفاتر که کاملاً زیرنظر ساواک کار می کردند دستورات را از شورای هماهنگی نخست وزیری که ساواک در آن عضویت داشت دریافت می نمودند.

... ساواک پیوسته سعی داشته است که نفوذ خود را از راههای مختلف در تمام قسمتهای وزارت خارجه بگستراند و برای این منظور به وسیله مأمورین رسمی شناخته شده و مأموران

ص:530

مخفی و اداره حفاظت و سفیران ساواکی و مستخدمین جزء و کارشناسان در رشته های مختلف اقدامات خود را انجام دهد. ساواک در همه نمایندگیها دارای دو یا سه نوع مأمور بود:

1- یک یا چند مأمور که با اطلاع وزارت امور خارجه از تهران اعزام می گردند. اینها تحت پوشش وزارت خارجه بودند و به دولت محل به عنوان عضو رسمی و سیاسی نمایندگی معرفی می شدند.

2- یکی یا چند مأمور مخفی شناخته نشده که با سمت و تحت عنوانی در نمایندگی به خدمت مشغول بودند. اینها ممکن است از

کارمندان رسمی (اداری یا سیاسی) وزارت خارجه باشند که مخفیانه با ساواک همکاری داشتند و یا ممکن است از ایرانیان یا افراد محلی باشند که به عنوان «کارمند محلی» نمایندگی انتخاب می شدند.

3- یک یا چند کارمند جزء محلی مانند راننده یا پیشخدمت (ایرانی یا محلی).

... هنگامی که در روزنامه ها و سازمانهای مختلف در کشورهای جهان درباره تعداد زندانیان سیاسی در ایران و شرائط زندانها و رفتار غیرانسانی با زندانیان سیاسی مقالاتی منتشر و اعلامیه هایی صادر می گردید کمیته بین المللی صلیب سرخ خواستار شد که بر اساس قراردادهای بین المللی از زندانهای ایران بازدید و گزارش برای مقامات ایرانی تهیه نماید. وزارت خارجه با احترام به تعهدات بین المللی با این درخواست موافق بود اما ساواک مخالفت می نمود. بالاخره نظر اینجانب مورد تأیید شاه قرار گرفت و به ساواک ابلاغ گردید که نمایندگان صلیب سرخ را به زندانها راه داده و در اجرای تحقیقاتشان آزاد بگذارند. در نتیجه سه هیئت به فاصله

زمانهایی از زندان دیدن نمودند.(1)

مأموران و نیروهای ساواک در کشورهای خارجی و نیز خانواده های آنان، گذرنامه سیاسی داشتند و برای آنان شغل و یا سمتی سیاسی، فرهنگی، بازرگانی، نظامی و غیره تعریف شده بود.(2)

بسیاری از کادر وزارت امور خارجه در خارج از کشور نیز پیش از اعزام به محل مأموریت درباره ضرورت همکاری با نمایندگان و مأموران ساواک توجیه می شدند و به فراخور سمت و

ص:531


1- جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، صص 205 - 208 و صص 219 - 220.
2- روزنامه کیهان، ش 10701، سه شنبه 18 اردیبهشت 1358، ص 7.

مأموریتهایشان دوره های ویژه جاسوسی، ضدجاسوسی و سایر مسائل امنیتی - اطلاعاتی را پشت سر می گذاشتند تا در تعامل با ساواک کمتر دچار مشکل شوند.(1)

ساواک و موساد

همانگونه که در مباحث پیشین درباره روابط ساواک با موساد آمد، بخش مهمی از روابط مشترک ساواک و موساد به عملیات برون مرزی دو سرویس در کشورهای عربی و اسلامی مربوط می شد. هر دو سرویس نمایندگیهای فعالی در پایتختهای یکدیگر داشتند. کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، عراق، مصر، لبنان، سوریه و فلسطین از مهمترین مناطق عملیات برون مرزی مشترک ساواک و موساد محسوب می شدند.(2) گسترش اختلافات سیاسی و مرزی بین رژیم پهلوی با کشورهای عربی نظیر مصر، عراق، لبنان و سوریه، روابط ساواک و موساد را گسترش داد. به همین دلیل در واکنش به همکاری ساواک و موساد و نقش مشترکی که در فعالیت بر ضد کشورهای مختلف عربی و اسلامی داشتند، برخی کشورهای عربی مواضع هماهنگ تری بر ضد ایران و اسرائیل اتخاذ کردند و سرویسهای امنیتی آنان به مقابله با موساد و ساواک برخاستند.

از دیگر حیطه های فعالیت مشترک برون مرزی ساواک و موساد، ارتباط گروههای چریکی و مبارزان مسلح ایرانی با چریکها و مبارزان فلسطینی بود.(3) همچنین این دو سرویس امنیتی

در لبنان و سوریه هم رفت و آمدها و اقدامات مخالفان چریکی حکومت پهلوی و نیز مبارزان و گروههای مخالف اسرائیل را زیرنظر داشتند.(4)

پیمان سنتو

پیمان بغداد که به دنبال خروج عراق از آن به پیمان سنتو (یا مرکزی) تغییر نام داد ماهیتی سیاسی، نظامی و امنیتی داشت و دیگر همکاریها و فعالیتهای آن تحت الشعاع فعالیتهای نظامی و امنیتی قرار گرفت. در این میان، همکاری سرویسهای اطلاعاتی

ص:532


1- حسین شهیدزاده، ره آورد روزگار، صص 38 - 41.
2- عیسی پژمان، پیشین، صص 276 - 278.
3- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 5، ص 96.
4- عبدالرحیم اباذری، امام موسی صدر امید محرومان، صص 167 - 169.

کشورهای عضو در چارچوب پیمان سنتو جایگاه مهمی داشت. اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که ساواک با سرویس اطلاعاتی کشورهای عضو پیمان سنتو (ایران، پاکستان، ترکیه، انگلستان و امریکا) همکاری نزدیکی داشت.

سرویسهای عضو سنتو دبیرخانه و تشکیلات اداری و مدیریتی ویژه و کمیته های اصلی و فرعی متعددی داشتند.(1) موضع گیری مشترک درباره احزاب و گروههای سیاسی و تشکلهای چریکی - نظامی کمونیستی و چپ، چگونگی مقابله با نفوذ شوروی و کمونیسم در کشورهای مختلف خاورمیانه، مقابله با مأموران، جاسوسان و خبرچینان کا.گ.ب و اقمار منطقه ای آن و نیز اروپای شرقی و چین، راههای نفوذ در اقمار شوروی در خاورمیانه (نظیر عراق) و برخورد منظم با مخالفان سیاسی حکومتها و کشورهای عضو پیمان سنتو (به طور مشخص ایران، ترکیه و پاکستان) و جلوگیری از هرگونه خرابکاری و اخلال گری، از جمله مهمترین محورهای مذاکره در نشستها و سمینارهای سرویسهای عضو پیمان سنتو بود.(2)

پاکستان

سرویس امنیتی و اطلاعاتی پاکستان در چارچوب پیمان سنتو، ارتباط نزدیکی با ساواک داشت. ساواک در پاکستان با مشکل چندانی مواجه نبود و دو سرویس در فضایی دوستانه اطلاعات لازم را مبادله می کردند. از جمله مهمترین حوزه های فعالیت و همکاری مشترک ساواک و سرویس اطلاعاتی پاکستان، مسائل مرزی و قلمروهای دو کشور در بلوچستان بود

که معمولاً دچار ناامنی دائمی می شد.(3) از دیگر همکاریهای مشترک دو سرویس، جلوگیری از نفوذ و حضور مخالفان حکومت پهلوی در پاکستان بود. ساواک مراقب بود تا روابط طلاب، روحانیون و شیعیان پاکستان با امام خمینی و سایر روحانیون ایرانی مخالف رژیم پهلوی به حداقل برسد.(4)

کمکهای مالی حکومت پهلوی به پاکستان،دست ساواک را برای تعقیب مخالفان سیاسی و مذهبی حکومت در این کشور باز گذاشته بود. از دیگر دلمشغولیها و نگرانیهای ساواک در

ص:533


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- همان.
3- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 545 - 548؛ عیسی پژمان، پیشین، صص 251 - 252.
4- آیت الله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج 3، صص 442 - 443.

پاکستان، ورود دهها نفر از افراد سنی مذهب و بلوچ ایرانی به این کشور و فراگیری علوم دینی بود. ساواک معتقد بود، این موضوع در بلندمدت مشکلاتی متوجه رژیم پهلوی خواهد ساخت.(1)

افغانستان

افغانستان مرزهای طولانی با ایران دارد و به رغم آن که حکومتهای وقت این کشور، به ندرت مشکلات جدی با حکومت پهلوی داشتند، اما وجود اشرار و قاچاقچیان افغانی در مرزهای دو کشور همواره مشکلاتی برای حکومتها به وجود می آورد. ساواک برای فعالیت در افغانستان کمتر مشکل داشت. در دوران حکومت ظاهرشاه در افغانستان، که روابط حسنه ای با شاه داشت و حکومت ایران نیز کمکهای مالی قابل اعتنایی به او می کرد، ساواک در فعالیتهای اطلاعاتی - امنیتی خود در افغانستان با گشاده دستی تمام عمل می کرد. از مهمترین نگرانیهای ساواک در دوران سلطنت ظاهرشاه، گسترش نفوذ شوروی در این کشور بود. همه ساله تعداد بسیاری از افسران و درجه داران افغانی برای فراگیری مهارتهای نظامی راهی شوروی می شدند و ایدئولوژی کمونیسم به تدریج در میان ارتش رشد می کرد. نمایندگی ساواک در افغانستان همواره گزارشاتی در این باره به تهران منعکس می کرد. اما به دلایل عدیده که مهمترین آن سیاستهای ویژه دولت امریکا بود، چندان وقعی به گزارشات و نگرانیهای ساواک نهاده نمی شد. نمایندگی سیا و سفارت امریکا در کابل، علاقمند بودند با درگیر کردن شوروی در افغانستان، از فعالیت و نفوذ این کشور از نقاط دیگر جهان بکاهند.

ساواک درباره خطر بالقوه و بالفعل نفوذ تدریجی شوروی در افغانستان هشدارهای لازم را به مسئولان در تهران داده و به احتمال سقوط قریب الوقوع افغانستان در دامن شوروی اشارات آشکاری کرده بود؛ اما واکنش رژیم پهلوی و هم پیمانان امریکایی اش چندان جدی نمی نمود و سرانجام هم کمونیستها طی کودتایی کم هزینه ظاهرشاه را از سریر سلطنت به زیر کشیدند. درگیریهای مرزی پراکنده بین اشرار و نیز برخی واحدهای نظامی افغانی با ژاندارمری و نیروهای امنیتی - اطلاعاتی ساواک هم هر از گاه روی می داد که تلفاتی برای طرفین

ص:534


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

داشت.(1) و پس از سقوط ظاهرشاه نیز افزایش یافت.

ترکیه

سرویس اطلاعاتی و امنیتی ترکیه از همکاران استراتژیک ساواک در خاورمیانه محسوب می شد. این دو سرویس علاوه بر این که در چارچوب پیمان سنتو همکاری دوستانه ای داشتند با موساد نیز فعالیت مشترک داشتند. این سه سرویس در پیشبرد اهداف کلان سیاسی، امنیتی و نظامی امریکا و غرب در منطقه، نقش قابل توجهی داشتند. ساواک برای فعالیت در ترکیه مشکلی نداشت و در بسیاری از مأموریتهای برون مرزی خود از مساعدتها و همکاریهای سرویس اطلاعاتی و امنیتی ترکیه برخوردار بود.(2)

روابط ساواک با سرویس اطلاعاتی ترکیه در بالاترین سطوح مدیریت و راهبری بود و تبادل اطلاعات و همکاری راهبردی و عملیاتی دو سرویس، در فضایی کاملاً دوستانه و صمیمی صورت می گرفت.(3) سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی ترکیه و ایران در کمربند امنیتی غرب و امریکا در برابر شوروی و بلوک شرق در خاورمیانه، نقش مهمی داشتند.(4) دو سرویس همچنین در مراقبت از فعالیتهای کردها همکاری داشتند.(5) از دیگر حیطه های فعالیت برون مرزی ساواک در ترکیه، کنترل دانشجویان سیاسی مخالف حکومت بود که با تشکلهای دانشجویی مخالف حکومت ایران در اروپا و امریکا رابطه داشتند؛ مهمترین تشکل دانشجویی

ایرانی در ترکیه «فدراسیون دانشجویان ایرانی در ترکیه» بود.

افریقا

ساواک برای گسترش فعالیت خود در افریقا تلاش می کرد. در این راستا با سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی برخی کشورهای افریقایی رابطه دوستانه ای داشت؛ از جمله در دهة 1350 با سرویس اطلاعاتی مصر، افریقای جنوبی و اتیوپی همکاری داشت.(6) راههای جلوگیری از

ص:535


1- مظفر شاهدی، مردی برای تمام فصول، صص 621 - 625.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
3- عیسی پژمان، پیشین، صص 252 - 253.
4- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 166.
5- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
6- همان.

گسترش کمونیسم در افریقا و خاورمیانه و نفوذ در کشورهای مختلف عربی و اسلامی در شمال افریقا، خاورمیانه و خلیج فارس و جلوگیری از شکل گیری و گسترش فعالیت تشکلها و احزاب چپ و کمونیستی در این مناطق، از مهمترین محورهای بحث و همکاری ساواک با این سرویسهای اطلاعاتی سه گانه بود.

آلمان غربی

ساواک در آلمان غربی حضور داشت و نمایندگی آن در آلمان غربی از مهمترین پایگاههای ساواک در مجاورت آلمان شرقی (کمونیست و عضوی مهم از کشورهای بلوک شرق) بود. مأموران ساواک در عملیات برو ن مرزی خود در آلمان غربی کمتر با محدودیتهای جدی مواجه بودند و روابط آنان با سرویس اطلاعاتی و امنیتی این کشور حسنه بود. بررسی راههای کارآمدتر مقابله با گروههای سیاسی و دانشجویی مخالف رژیم پهلوی در آلمان غربی و برخی دیگر از نقاط اروپا، مبارزه هماهنگ و مشترک با گروههای مختلف چریکی و تروریستی، ردیابی و شناسایی روابط میان مخالفان چریکی و مسلح رژیم پهلوی با گروههای مسلح و مبارز در دیگر نقاط جهان و نیز حضور و نفوذ گروههای سیاسی و چریکی با گرایشات چپ و کمونیستی در آلمان غربی و نظایر آن، از جمله مهمترین محورهای بحث و مذاکرات مشترک نمایندگان دو سرویس آلمان غربی و ساواک بود.(1)

اسناد و مدارک موجود نیز نشان می دهد که سرویس اطلاعاتی آلمان غربی، به حمایت از ساواک، در برخورد با گروههای سیاسی و دانشجویی مخالف حکومت، اقدامات قابل توجهی

کرده است.(2)

فرانسه

حضور و فعالیت ساواک در فرانسه چشمگیر بود؛ سرویس امنیتی فرانسه در تعقیب گروههای سیاسی و دانشجویی مخالف رژیم پهلوی، همکار ساواک بود. ساواک و سرویس اطلاعاتی فرانسه برای جلوگیری از شکل گیری و گسترش فعالیت گروههای سیاسی

ص:536


1- همان.
2- همان.

کمونیستی و وابسته به شوروی و بلوک شرق در ایران، فرانسه و سایر کشورها همکاریهای مشترکی داشتند. سرویس اطلاعاتی فرانسه درباره برخی کشورهای خاورمیانه، اخبار و اطلاعاتی در اختیار ساواک قرار داده و نیز اخباری درباره مسائل مورد علاقه، از ساواک دریافت می کرد.(1) در سال 1355 بین سرویسهای اطلاعاتی فرانسه، ایران، عربستان سعودی، مراکش و مصر همکاری پنج جانبه ای برای مبارزه با کمونیسم و گسترش نفوذ شوروی و گروههای کمونیستی و چپ در افریقا به وجود آمد. برای پوشش قرار دادن فعالیتهای اطلاعاتی - جاسوسی این سرویسها، در افریقا، چند دفتر تجاری در کشورهای شمالی افریقا تأسیس شد که مهمترین آن در کازابلانکا و قاهره بود. این سرویسهای پنج گانه دفتری به ظاهر تجارت نیز در ژنو داشتند. از دیگر اقدامات مشترک این سرویسها، تأسیس دفتر مطالعات استراتژیکی در تهران بود که عمده وظایف آن بررسی، تجزیه و تحلیل، شناسایی، تشخیص و مبادله اخبار و اطلاعات درباره انواع فعالیتهای کمونیستی در کشورهای افریقایی بود.(2) از دیگر مؤسسات سرویسهای پنج گانه، «دبیرخانه کل مبارزه با خرابکاری و تروریسم» در جده عربستان بود. اعضای این دبیرخانه رئیسان کل دستگاههای اطلاعاتی کشورهای پنج گانه (ایران، عربستان سعودی، مصر، مراکش و فرانسه) بودند. بخشهای اداری، کارشناسی، ارزشیابی، هماهنگ سازی و چند بخش دیگر نیز از جمله اجزای این دبیرخانه بودند.(3)

کشورهای حاشیه خلیج فارس

ساواک، نفوذ گسترده ای در کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس داشت. در این میان با سرویس اطلاعاتی و امنیتی عربستان سعودی که از مهمترین متحدان و اقمار غرب و امریکا در منطقه محسوب می شد، روابط نزدیکی داشت. در بسیاری از مسائل سیاسی، امنیتی و استراتژیکی منطقه و جلوگیری از نفوذ و حضور مخالفان سیاسی دو کشور در قلمرو دیگری، همکاری نزدیکی بین سرویس اطلاعاتی و امنیتی عربستان سعودی و ساواک وجود داشت.(4) ساواک همچنین روابط و همکاری مشترکی با سرویسهای اطلاعاتی عربستان سعودی، مصر

ص:537


1- همان.
2- همان.
3- همان.
4- امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 393 - 394.

و اسرائیل داشت. این همکاریهای چند جانبه از اواسط دهة 1340 و از اوایل دهة 1350 به اوج رسید.(1)

از دیگر مناطق تحت نفوذ و حضور ساواک در حاشیه جنوبی خلیج فارس امارات متحده عربی بود که ساواک از همان سالهای نخست، کوشید در آن نفوذ کند. نمایندگی ساواک در این کشور، از مهمترین شعب برون مرزی ساواک در منطقه محسوب می شد. به ویژه به دلیل ادعای بی اساس امارات متحده عربی درباره جزایر سه گانه ایرانی (تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی)، ساواک فعالیت برون مرزی خود را در امارات با حساسیت قابل توجهی دنبال می کرد.(2) از دیگر دلایل حضور جدی ساواک در امارات متحده عربی و سایر کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس، آمد و شد گروههای سیاسی و چریکی مخالف رژیم پهلوی در این کشورها بود.(3) البته بین مأموران این سازمان با دستگاههای امنیتی شیخ نشینها نیز روابطی وجود داشت و ساواک در تعقیب مخالفان سیاسی و چریکی حکومت پهلوی از همکاری آنان سود می برد.(4)

هم زمان با اقدامات و فعالیتهای برون مرزی ساواک، اداره کل هشتم (ضدجاسوسی) این سازمان نیز همواره مراقب بود جاسوسان و مأموران دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی کشورهای مختلف عربی و اسلامی خاورمیانه به اهداف موردنظر در ایران دست نیابند. در بین کشورهای عربی، عراق، مصر، لیبی و سوریه بیش از سایر کشورها طرحهای نفوذ اطلاعاتی و

جاسوسی را در ایران دنبال می کردند و ساواک بیش از دیگر کشورهای منطقه نگران نفوذ اطلاعاتی و جاسوسی آنان در ایران بود.(5) ساواک در تمام کشورهای عربی و اسلامی مأموران و جاسوسانی داشت که در پوششهای مختلف فعالیت می کردند. در میان کشورهای عربی عراق تنها کشوری بود که ساواک به رغم حضور جدی اش در آن (به دلیل رقابت و اختلافات سیاسی و مرزی بین رژیم پهلوی با حکومت این کشور) از آزادی عمل چندانی برخوردار نبود و برای پیشبرد اهدافش با محدودیتهایی روبرو بود.(6) از جمله مهمترین حیطه های همکاری

ص:538


1- عیسی پژمان، پیشین، صص 313 - 321.
2- ایرج کشکولی، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران، ص 156.
3- محسن نجات حسینی، برفراز خلیج فارس، صص 94 - 95.
4- علی دوانی، پیشین، ج 5، صص 310 - 315.
5- جلال الدین فارسی، زوایای تاریک، صص 278 - 279 و صص 372 - 377.
6- همان، ص 245.

ساواک با سرویسهای اطلاعاتی - امنیتی کشورهای عربی و اسلامی جلوگیری از شکل گیری و گسترش فعالیت احزاب و گروههای سیاسی چپ و کمونیستی بود که عمدتاً از سوی شوروی و بلوک شرق حمایت می شدند و به تبع فعالیت این گونه احزاب و گروهها، خطر نفوذ شوروی در آن نواحی نیز افزایش می یافت.(1) بخشی از مهمترین دلایل حضور ساواک در کشورهای عربی و اسلامی، به نیازمندیها و اهداف اطلاعاتی و جاسوسی موساد بازمی گشت. به دلیل دشمنیها و اختلافات اسرائیل با کشورهای عربی و اسلامی در خاورمیانه و شمال افریقا و محدودیتها و مشکلاتی که بر سر راه فعالیت آزادانه تر موساد در این کشورها وجود داشت، ساواک در جمع آوری و ارائه اطلاعات به موساد کمک می کرد.

در واپسین سالهای حکومت پهلوی، ساواک برای همکاری با سرویس اطلاعاتی و امنیتی سازمان آزادی بخش فلسطین که یاسر عرفات در رأس آن بود، تلاشهایی انجام داد. چنانکه شواهد و مدارک موجود نیز نشان می دهد در تیر 1356 یاسر عرفات برای همکاری سرویس اطلاعاتی اش با ساواک اعلام آمادگی کرده بود.(2)

مصر

روابط سیاسی ایران و مصر از اوایل دهة 1330 تا اوایل دهة 1350 به رغم برخی نوسانات، عمدتاً تیره و به تبع آن حضور ساواک در این کشور متأثر از این روابط، کمتر مسالمت جویانه و عمدتاً خصمانه بود. روابط ساواک و موساد نیز طی سالهای دهة 1340 و

اوایل دهة 1350، اثر منفی بر رابطه ساواک با سرویس اطلاعاتی مصر می گذاشت. با این احوال پس از مرگ جمال عبدالناصر و به قدرت رسیدن انورسادات، موجبات نزدیکی روابط سیاسی ایران و مصر بیش از پیش فراهم شد و به تبع آن ساواک هم در فعالیتهای برون مرزی خود در مصر و روابطش با سرویس اطلاعاتی این کشور موفقیتهای قابل توجهی به دست آورد؛(3) از سال 1352، همکاری سرویسهای اطلاعاتی مصر و ایران وارد مرحله نوینی شد. دو سرویس برای هماهنگی بیشتر اساسنامه ای تنظیم کرده و با برگزاری سمینارها و

ص:539


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- همان.
3- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

نشستهای متعدد، دامنه روابط دوجانبه را گسترش دادند.(1) روابط و همکاری سرویس اطلاعاتی مصر و ساواک عمدتاً در زمینه تبادل اطلاعات و اخبار، ضداطلاعات، استخدام و به کارگیری کارمندان و جاسوسان مشترک در کشورهای مختلف، آموزش نیروها، امور فنی، حفاظت، امور امنیتی و ضدجاسوسی و بهره برداری از کامپیوتر برای اهداف مختلف متمرکز بود.(2) تا هنگامی که روابط مصر و اسرائیل خصمانه بود، سرویس اطلاعاتی مصر علاقمند بود درباره استعداد و توانمندیهای نظامی اسرائیل، اطلاعاتی از ساواک به دست آورد؛ موضوع رقابت بین المللی در اقیانوس هند و خلیج فارس از دیگر زمینه های همکاری ساواک و سرویس اطلاعاتی مصر بود. درباره مسائل ضدجاسوسی و امنیت داخلی هم همکاریها و تبادل اطلاعات قابل توجهی بین دو سرویس وجود داشت. زیرمجموعه هایی نظیر روشهای تعقیب اتباع خارجی، راههای کشف اهداف ضدجاسوسی و چگونگی کسب خبر و اطلاعات از کشورهای دشمن، تبادل اطلاعات درباره کشورهای کمونیستی و بلوک شرق و دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی این کشورها، و نیز کسب اطلاعاتی درباره حضور مأمورین اطلاعاتی کشورهای بلوک شرق در دو کشور مصر و ایران از دیگر زمینه های همکاری دو سرویس مصر و ایران بود. در همکاری بین ساواک و سرویس اطلاعاتی مصر، ساواک نقش مدیریتی و آموزشی داشت و نیروهای امنیتی مصر آموزشهای متعددی از ساواک فرا می گرفتند.(3)

در همان حال ساواک متوقع بود دستگاه اطلاعاتی و امنیتی مصر از اهداف و منافع ایران در کشورهای اسلامی و عربی خاورمیانه و خلیج فارس دفاع کند. سرویس اطلاعاتی مصر هم

علاقمند بود در روابط ایران و لیبی موجباتی برای میانجی گری فراهم آید. از سالهای پایانی دهة 1340، به تدریج رابطه مصر با شوروی و بلوک شرق به حداقل رسید و روابط استراتژیکی با غرب و امریکا برقرار کرد؛ روابط ساواک با سرویس اطلاعاتی و امنیتی این کشور نیز متأثر از تحولات صورت گرفته بود. ساواک در شکل گیری روند صلح بین اسرائیل و مصر در آغازین سالهای دهة 1350 نقش مهمی داشت. از سالهای پایانی دهة 1340، ساواک و موساد تلاشهای مشترکی برای نفوذ در بین رجال و شخصیتهای مصری و حمایت از کسانی که دیدگاههای سیاسی نزدیکتری نسبت به غرب داشتند، انجام داده و بر آن شدند

ص:540


1- همان.
2- همان.
3- همان.

زمینه های قدرتیابی آتی آنان را در رأس حاکمیت مصر (در مقابل تضعیف موقعیت طرفداران شوروی و بلوک شرق) فراهم آورند.(1) ضمن این که ساواک برای کاهش تنش بین فلسطینیان و اردن هاشمی هم مذاکرات متعددی، با همتایان خود در موساد انجام داده و طرحهایی در این باره پیشنهاد کرده و تبادل نظرهایی نیز با این سرویس انجام داد. نقش میانجیگرانه ساواک در روند صلح بین مصر و اسرائیل به نتیجه رسید و مصر و اسرائیل در سال 1972 به طور رسمی روابط سیاسی برقرار کردند؛ ساواک به عنوان رابط دیدگاههای شاه در پیوند دو کشور نقش قابل اعتنایی ایفا کرد.(2) سرویس اطلاعاتی مصر در دوره اوج گیری انقلاب، روابط نزدیکی با ساواک داشت و برای تضعیف موقعیت انقلابیون و امام خمینی در عراق و سپس فرانسه از هیچ تلاشی فروگذار نمی کرد. از جمله اقدامات سرویس امنیتی مصر، وادار کردن رؤسا و گردانندگان جامعه الازهر مصر به اتخاذ مواضعی در مخالفت با دیدگاههای امام خمینی بود.

سوریه

در دهه های 1340 و 1350، ایران و سوریه روابط سیاسی و اقتصادی چندان قابل توجهی نداشتند. به ویژه در دوره حکمرانی جمال عبدالناصر در مصر و اتحاد مصر و سوریه، تنش سیاسی بین ایران و سوریه افزایش یافت. مأ موران ساواک در سوریه فعال بودند، اما بین ساواک با دستگاه امنیتی و اطلاعاتی سوریه رابطه جدی وجود نداشت. پس از مرگ ناصر در

مصر و از هم پاشیدن موضوع اتحاد مصر و سوریه، تنش بین ایران و سوریه کاهش یافت و بار دیگر سفارتخانه ایران در سوریه و به تبع آن ساواک فعال شد. با این حال ساواک در سوریه ابتکار عملی نداشت و بسیاری از مخالفان سیاسی حکومت پهلوی در سوریه آمد و شد کرده و به فعالیتهای سیاسی مشغول بودند. دستگاه اطلاعاتی و امنیتی سوریه نیز بیش از آن که با ساواک رابطه داشته باشد، با مخالفان سیاسی و چریکی رژیم پهلوی همدلی نشان می داد.(3)

ص:541


1- همان.
2- همان.
3- روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک، صص 356 - 357.

لبنان

از نخستین سالهای تأسیس ساواک، مأمورانی به لبنان اعزام شده و نمایندگی ساواک در این کشور ایجاد شد. سرتیپ حمید ناصری اولین نفری بود که در رأس نمایندگی ساواک در لبنان قرار گرفت. مراقبت از گسترش اندیشه های چپ و کمونیستی در لبنان، نظارت بر احزاب و گروههای سیاسی و قومی مؤثر در تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و نظامی لبنان، تلاش برای جلوگیری از گسترش نفوذ مصر و جمال عبدالناصر و عراق در لبنان، و نیز تلاش برای گسترش نفوذ فرهنگی ایران در بین مردم لبنان، از جمله مهمترین اهداف طرحهای راهبردی و اجرایی ساواک در لبنان بود. ناآرامیهای تمام نشدنی سیاسی در لبنان و تلاش پیگیری که مصر، سوریه و عراق برای نفوذ در این کشور داشتند و نیز رقابت قدرتهای بزرگ در منطقه که با همکاری نزدیک ساواک، موساد و سرویس اطلاعاتی و امنیتی ترکیه نیز در لبنان همراه بود، بیش از پیش بر حساسیت و اهمیت فعالیت و حضور ساواک در لبنان می افزود. از سوی دیگر آمد و شد بسیاری از گروههای سیاسی و چریکی مخالف رژیم پهلوی در لبنان و ارتباطاتی که با برخی گروههای سیاسی لبنانی و فلسطینی در آن مناطق داشتند، از دیگر دلایل مهم حضور و فعالیت چشم گیر ساواک در لبنان بود. از همان سالهای نخست تأسیس ساواک و تشکیل نمایندگی این سازمان در لبنان، بین ساواک و دستگاه اطلاعاتی لبنان رابطه برقرار شد. ساواک همچنین برای نفوذ در بین شیعیان لبنان و نیز دیگر گروههای مذهبی و قومی (نظیر مسیحیها) گامهای بزرگی برداشت و تلاش کرد از اتحاد لبنان با عراق، سوریه و مصر جلوگیری کند. پس از حمید ناصری، سرهنگ پاشایی و سپس سرلشکر منصور

قدر در رأس نمایندگی ساواک در لبنان قرار گرفتند.(1) در اردن نیز به دلیل روابط سیاسی نزدیک حکومت پهلوی با ملک حسین، ساواک در فعالیتهای برون مرزی خود آزادی عمل بسیاری داشت. منصور قدر هم زمان با مسئولیت سفارت ایران در اردن و سپس لبنان، نمایندگی ساواک را نیز در این کشورها عهده دار بود؛ ساواک در دوره حضور او در لبنان، در بین گروههای سیاسی، احزاب، شخصیتها و رجال سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، فرهنگی و مذهبی لبنان نفوذ یافت.(2)

ص:542


1- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 468 - 471.
2- جلال الدین فارسی، پیشین، صص 406 - 409.

به رغم حضور ساواک در لبنان، مخالفان سیاسی و چریکی حکومت در لبنان آمد و شد داشتند و به انحاء گوناگون برای مأموران ساواک مشکل ساز می شدند؛ چنانکه در مراسم خاکسپاری دکتر علی شریعتی در سوریه، بسیاری از مخالفان سیاسی حکومت ایران که مقیم لبنان و سوریه بودند، حضور داشتند و تلاشهای ساواک برای جلوگیری از برگزاری مراسم تدفین و بزرگداشت او در لبنان و سوریه با شکست روبرو شد.(1)

از جمله مخالفان رژیم پهلوی که در لبنان آمد و شد داشتند، گروههای چریکی بودند. بسیاری از اعضای گروههای چریکی و سیاسی مخالف حکومت پهلوی برای فراگیری آموزشهای نظامی و نیز تهیه اسلحه و مواد منفجره، در لبنان و بخشهایی از سرزمینهای فلسطینی در آمد و شد بودند و با مبارزان فلسطینی و لبنانی در اردوگاههای مختلف تماس داشتند. این امر موجب می شد ساواک موضوع کنترل مخالفان حکومت را در لبنان با حساسیت پیگیری کند.

از جمله وقایعی که در واپسین سالهای دهة 1340 در روابط ایران و لبنان مشکلاتی ایجاد کرد، حضور تیمور بختیار اولین رئیس ساواک (که اینک به عنوان مخالف حکومت پهلوی در خارج از کشور به سر می برد) در لبنان بود که به رغم تمام تلاشهای سیاسی و دیپلماتیک و نیز اقدامات گسترده ساواک، دولت لبنان حاضر به تسلیم او به ایران نشد؛ به دنبال آن نیز، شاه روابط سیاسی دو کشور را قطع کرد.(2)

از جمله فعالیتهای ساواک، تلاش برای نفوذ در بین شیعیان لبنان بود. نمایندگی ساواک

در لبنان همواره تلاش می کرد در انتخاب رؤسای جامعه شیعه اثر گذاشته و شخصیتی در رأس شیعیان قرار گیرد که از رژیم پهلوی حمایت کند.(3) ساواک تلاش می کرد با برخی شیعیان ایرانی فعال در لبنان، از جمله امام موسی صدر و دکتر مصطفی چمران (پایه گذاران جنبش امل در لبنان) رابطه برقرار کند. عواملی از ساواک، چند بار با دکتر مصطفی چمران در لبنان تماس گرفته و کوشیدند او را با حکومت آشتی دهند.(4) ساواک برای دلجویی از دکتر چمران نامه هایی حاکی از ارادت برای او نوشت که حاوی تمجید از او و امام موسی صدر بود.

ص:543


1- محسن نجات حسینی، پیشین، ص 236 و صص 248 - 249 و ص 332.
2- امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 22 - 23.
3- شهید سرافراز دکتر مصطفی چمران به روایت اسناد ساواک، صص 198 - 199.
4- همان، صص 210 - 213.

در همین حال مأموران ساواک تلاش می کردند، بین اعضای جنبش امل نفوذ کنند و مجموعه فعالیتها و گرایشات سیاسی آنان و موضعگیری و نگرش آنان را نسبت به رژیم پهلوی تحت نظر گیرند.(1) طرح ساواک برای جلب همکاری دکتر چمران با شکست روبرو شده و ساواک تلاش کرد در رابطه او با امام موسی صدر اختلافاتی ایجاد کند؛(2) در همان حال برای جلب نظر مساعد امام موسی صدر به حکومت تلاش می کرد.(3)

برای نفوذ در بین شیعیان لبنان و جلب نظر مساعد امام موسی صدر، رقابت تنگاتنگی بین رژیم پهلوی و دولت عراق وجود داشت؛ نمایندگان سرویسهای اطلاعاتی و امنیتی دو کشور طی ملاقاتهایی با رهبران شیعیان لبنان و اعطای برخی کمکهای مالی و دادن وعده هایی، قصد داشتند این جمعیت پرنفوذ را به سوی خود جلب کنند.(4) ساواک در جلب نظر مساعد امام موسی صدر و جنبش امل به رژیم پهلوی با شکست مواجه شد و مذاکرات گاه و بیگاه طرفین هیچگاه نتیجه مطلوبی برای حکومت به بار نیاورد. به همین دلیل ساواک مأیوس از جلب همکاری امام موسی صدر، تلاش می کرد موجبات اذیت او را توسط دستگاه اطلاعاتی، امنیتی و قضایی لبنان فراهم آورد.(5)

ساواک هر از گاه برای تضعیف و بدنام ساختن امام موسی صدر در بین شیعیان لبنان و

وادار کردن او به حمایت از حکومت پهلوی، در نشریات کشورهای مختلف عربی و اسلامی مقالاتی بر ضد امام موسی صدر منتشر می ساخت و چنین وانمود می کرد که این اقدامات توسط دولت عراق و سوریه صورت می گیرد. به دنبال عدم همکاری امام موسی صدر با حکومت پهلوی، ساواک به برخی از نشریات داخلی دستور داد مطالبی بر ضد او منتشر کنند؛ نیز به پاره ای از روحانیون وابسته به حکومت هم گوشزد شد سخنرانیهایی بر ضد او ایراد کرده و وی را فردی وابسته به بیگانگان قلمداد کنند که به رغم داشتن تابعیت ایرانی، منافع کشور خود را قربانی مصالح و مطامع بیگانگان می سازد.(6) امام موسی صدر، هم به دلیل مشی

ص:544


1- همان، ص 298.
2- مصطفی الموتی، پیشین، ج 10، صص 235 - 239.
3- امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک، ج 2، ص 69 و صص 94 - 95.
4- همان، ص 299.
5- شهید سرافراز دکتر مصطفی چمران به روایت اسناد ساواک، صص 242 - 243 و صص 294 - 297؛ عبدالرحیم اباذری، پیشین، صص 139 - 143.
6- شریعتی به روایت اسناد ساواک، ج 3، صص 290 - 291 و صص 307 - 308.

سیاسی حکومت ایران و هم نقشی که ساواک در سرکوب مخالفان داشت، تمایل چندانی به بهبود روابطش با رژیم پهلوی نداشت. چنانکه سفر او در آذر 1350 به تهران و ملاقات با برخی مقامات سیاسی و همچنین شاه، به نتیجه موردنظر حکومت نیانجامید.(1)

از دیگر اقدامات مداوم اما ناموفق ساواک، تلاش برای جلوگیری از گسترش رابطه امام موسی صدر با امام خمینی بود. ساواک می کوشید این ارتباطات را محدود کند، اما امام موسی صدر در سال 1347 به دیدار امام خمینی در عراق رفت.(2) تنها با ناپدید شدن امام موسی صدر در 9 شهریور 1357 بود که ساواک از توطئه چینی بر ضد وی دست برداشت. با این حال گفته می شد در آستانه ناپدید شدن امام موسی صدر، موساد، درباره پایان کار وی در آینده ای نه چندان دور به ساواک وعده هایی داده بود.(3) هم زمان با مفقود شدن امام موسی صدر، برخی خبرگزاریها و نشریات جهانی احتمال دادند که امام موسی صدر پس از خروج از لیبی مخفیانه وارد ایران شده تا در کنار انقلابیون بر ضد رژیم پهلوی مبارزه کند، اما از سوی ساواک دستگیر شده است.(4)

عراق

در همه سالهای حکومت پهلوی، روابط سیاسی ایران و عراق دچار بحران بود. اختلافات

سیاسی و مرزی دو کشور در سالهای سلطنت رضاشاه و پس از آن هیچ گاه به طور ریشه ای حل نشد. روابط سیاسی دو کشور به گونه ای کژدار و مریز پیش می رفت و هر از گاه، تنشهایی، این رابطه را با مشکلاتی روبرو می کرد. تنها پس از قرارداد 1975م./1354ش. الجزایر بود که علی الظاهر مشکلات بین دو کشور تا حدی کاهش یافت.(5) در 1334ش. عراق و ایران هر دو اعضای پیمان بغداد بودند و قرار بود بر اساس طرحهای بلندمدت امنیتی امریکا در خاورمیانه، در جلوگیری از نفوذ شوروی و کمونیسم در منطقه نقشهای مشترکی ایفا کنند.(6) اما با کودتای ضدسلطنتی در عراق - 1337ش. - و خروج عراق از پیمان بغداد، روابط

ص:545


1- امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 232 - 235.
2- شهید سرافراز دکتر مصطفی چمران به روایت اسناد ساواک، صص 333 - 335.
3- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 6، ص 142.
4- هوشنگ طالع، تجاوز و دفاع، صص 13 - 23؛ حمیدرضا ملک محمدی، پیشین، صص 143 - 150.
5- عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، صص 260 - 262.
6- روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک، صص 21 - 23 و صص 36 - 37.

ایران با این کشور تیره شد و در سالهای بعد دو کشور روابط پرتنشی پشت سر گذاشتند. برخی تنش زداییهای مقطعی نیز که عمدتاً به دنبال وقوع کودتا و بروز تحولاتی سیاسی در عراق صورت می گرفت، پایداری چندانی نداشت و اقدامات پیدا و پنهان سیاسی، اطلاعاتی و امنیتی دو کشور بر ضد یکدیگر تقریباً به طور دائم ادامه داشت.(1) به نظر می رسد از اواسط دهة 1340 امریکا به تدریج طرح نفوذ بر رهبران عراق را دنبال می کرد؛ در پایان عمر حکومت پهلوی هم آشکار شد که صدام حسین رئیس جمهور عراق از امریکا حرف شنوی دارد.(2) در اواخر دهة 1330 و به دنبال وقوع کودتا در عراق، شواهد و قراین موجود حاکی از نفوذ تدریجی شوروی در عراق بود. در این دوره حکومتهای وقت عراق در برابر اسرائیل موضع مخالفی در پیش گرفته و با برخی کشورهای اسلامی و عربی نظیر سوریه و مصر روابط نزدیکی برقرار کردند. بر این اساس برخورد خصمانه حکومت پهلوی با عراق امری طبیعی می نمود و ساواک و موساد نیز فعالیتهای مشترک بسیاری علیه عراق (به ویژه در شمال این کشور و در میان کردهای عراق) داشتند. جاسوسان مشترک دو کشور در عراق فعال بودند و در برخی کشورهای عربی نظیر لبنان و سوریه و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس نیز همکاری ساواک و موساد بر ضد عراق تا واپسین روزهای حکومت پهلوی ادامه یافت. از جمله اهداف برون مرزی ساواک در عراق، نفوذ گسترده بین کردهای عراق در شمال این کشور و حضور در جامعه شیعی عراق بود؛ ضمن این که بسیاری از مخالفان سیاسی حکومت پهلوی هم ساکن

عراق بودند و یا به آن کشور آمد و شد داشتند.

از دیگر طرحهای ساواک در عراق، نفوذ در بین رجال کشوری و لشکری بود. مسائلی از قبیل شناسایی و تهیه زندگی نامه افراد شاغل در پستهای حساس سیاسی و اداری، مسئله کردهای عراق، ضرورت نفوذ و حضور در میان شیعیان عراق، احزاب و گروههای سیاسی و قومی، دولتهای پی در پی که در عراق بر سر کار می آمدند، ضرورت نفوذ در میان ارتش و واحدهای نظامی عراق، مسائل مرزی و اختلافات سیاسی و جغرافیایی ایران و عراق، مسئله رقابت امریکا و شوروی در عراق، روند شکل گیری پیمان الجزایر بین ایران و عراق، ایرانیان مهاجر در عراق، تلاش برای تماس و مذاکره با مقامات ارشد سیاسی و امنیتی عراق، مدارس

ص:546


1- همان، صص 122 - 123 و صص 252 - 253.
2- عیسی پژمان، پیشین، صص 272 - 292.

و مؤسسات آموزشی ایرانی در عراق، روحانیون و علمای ایرانی مقیم عراق، مخالفان سیاسی و مذهبی حکومت ایران در عراق، مسئله معاودین، شناسایی و به کارگیری جاسوسان و نفوذیهای مختلف در بخشهای مدیریتی، اداری، نظامی و سیاسی دولت و حکومت عراق، و مسئله نفوذ شوروی و کمونیستها، از مهمترین طرحهای اجرایی و راهبردی نمایندگی و مأموران ساواک در عراق به شمار می رفت.(1)

اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که ساواک در بخشهای مختلف عراق نفوذ داشت. در این میان به ویژه تغییر ناگهانی و پی در پی حکومتهای ناپایدار در عراق، بر میزان نفوذ ساواک در این کشور می افزود.(2)

از جمله مهمترین وظایف ساواک در عراق کنترل دانش آموزان و دانشجویان ایرانی شاغل به تحصیل در مدارس ایرانی و عراقی و نیز دانشگاههای این کشور بود. بسیاری از مخالفان سیاسی حکومت پهلوی در دهه های 1340 و 1350 برای در امان ماندن از تعقیب ساواک، به خاک عراق آمد و شد داشتند. نمایندگی ساواک در این کشور نیز هر از گاه می کوشید نظر مساعد این کشور را به ضرورت استرداد این قبیل افراد به ایران جلب نماید.(3)

به رغم تمهیدات و تلاشهای گسترده ساواک، دولت عراق به ندرت حاضر می شد مخالفان سیاسی حکومت پهلوی را مسترد کند. از جمله مهمترین این موارد، در جریان یک هواپیماربایی بروز کرد و طی آن تلاشهای مشترک سفارت ایران و نیز نمایندگی ساواک در

عراق برای استرداد هواپیماربایان ایرانی که از دبی به مقصد عراق ربوده شده بود، به جایی نرسید.(4) علاوه بر علما و روحانیون مخالف حکومت پهلوی که به دلیل حضور امام خمینی، به این کشور رفت و آمد می کردند، بسیاری از اعضای گروههای چریکی هم از طریق عراق، به لبنان، سوریه رفت و آمد می کردند. از دیگر گروههای سیاسی مخالف رژیم پهلوی که هر از گاه در عراق ظاهر می شدند، برخی اعضای حزب توده و گروههای چپ بودند که در دوره تفوق طرفداران شوروی بر عراق، راهی این کشور می شدند. با این احوال اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق به رغم خصومتی که با ساواک

ص:547


1- روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک، صص 204 - 205.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
3- محسن نجات حسینی، پیشین، صص 358 - 361.
4- مختار حدیدی و جلال فرهمند، پرونده ناتمام، صص 336 - 343.

داشت، در مقاطعی با این سازمان پیرامون مسائل مختلف مربوط به مخالفان سیاسی رژیم پهلوی در عراق و برخی موارد مشترک دیگر همکاری می کرد.(1)

در مواردی برخی از مخالفان سیاسی حکومت پهلوی در عراق علی الظاهر توسط افراد ناشناس هدف گلوله قرار می گرفتند و به قتل می رسیدند؛ اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که در طراحی و اجرای بسیاری از این قتلهای مشکوک، ساواک نقش داشته است.(2)

طی سالهای دهه 1340 و 1350 دهها نفر از اتباع عراق و ایران و سایر ملیتهای مقیم عراق، به اتهام همکاری با ساواک، موساد و نیز سیا دستگیر و شکنجه شدند. در موارد متعددی رژیم عراق طی برنامه های رادیویی و تلویزیونی از افرادی که به روابط خود با ساواک اعتراف می کردند، بهره برداری تبلیغاتی می کرد.(3) دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق همواره نسبت به ایرانیانی که در عراق سکونت داشتند و یا کسانی که برای امور زیارتی و نظایر آن به عراق اعزام می شدند، حساسیت قابل توجهی نشان می داد. در همان حال، رفتار حکومت و دستگاه امنیتی عراق با اتباع ایرانی در این کشور، تا حد زیادی متأثر از روابط سیاسی دو کشور بود. در مقاطعی که روابط طرفین تیره می شد آزار و اذیت اتباع ایرانی در این کشور شدت می گرفت.(4) به همین دلیل در دهة 1330 هر از گاه گروه زیادی از ایرانیان و نیز اتباع عراق به بهانه های مختلف از عراق اخراج و به مرزهای ایران رانده می شدند. معاودین

عراقی و ایرانی رانده شده از عراق از جمله افراد و گروههایی محسوب می شدند که ساواک برای اسکان آنها در ایران و بهره برداری احتمالی اطلاعاتی از آنان، اقداماتی انجام می داد. از دیگر طرحهای ساواک ترغیب دانشجویان معاود عراقی برای اعتراض به رفتار و عملکرد سوء حکومتهای وقت عراق نسبت به اتباع ایرانی مقیم این کشور و نیز شهروندان عراقی بود. در این باره، نامه های اعتراض آمیزی با حمایتها و جهت دهیهای ساواک از قول دانشجویان معاود عراقی تدوین و برای برخی مراجع بین المللی و روزنامه های کثیرالانتشار در کشورهای اسلامی و عربی و نیز اروپا و امریکا فرستاده می شد.

دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق از اواسط دهه 1340 و همزمان با تثبیت موقعیت حزب

ص:548


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک، ص 359.
3- همان، ص 28 و ص 92.
4- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

بعث در رأس حاکمیت این کشور، به سرعت گسترش یافته و در ردیف مخوفترین و خشن ترین سرویسهای امنیتی و اطلاعاتی منطقه قرار گرفت.(1) صدام حسین پس از دستیابی به قدرت، جنگ اطلاعاتی و امنیتی قابل توجهی بر ضد ایران در داخل و خارج از عراق سازمان داد. دستگاه امنیتی عراق در دوران قدرت یابی او، بیش از پیش تجهیز و گسترش یافت و نسبت به ایران روشهای خصمانه تری در پیش گرفت. این خود عاملی بس مهم در توجه بیش از پیش ساواک و متحدان منطقه ای آن به موضوع عراق و دستگاه امنیتی این کشور شد.(2) دستگاه اطلاعاتی عراق طرحهایی بر ضد اهدافی در ایران، اجرا می کرد که از جمله آن آموزش و گسیل داشتن ناراضیانی از اتباع ایرانی به برخی استانهای ایران (نظیر سیستان و بلوچستان و خوزستان) بود که درگیریهای نظامی و چریکی با نیروهای امنیتی و انتظامی به راه می انداختند.(3) از دیگر اقدامات دستگاه اطلاعاتی عراق، نفوذ بین اعراب و عشایر خوزستان و دعوت ناراضیان این مناطق به ایجاد اغتشاش، ناآرامی و نظایر آن بود. از دیگر اقدامات این سازمان، تلاش برای ایجاد حرکتهای تجزیه طلبانه در خوزستان، حمایت از ناراضیان عرب خوزستان، تلاش برای تضعیف موقعیت ایران در خلیج فارس و ایجاد نقار بین رژیم پهلوی و کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و نظایر آن بود.(4) حمایت از دعاوی بی اساس برخی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس درباره مالکیت برخی جزایر ایرانی خلیج

فارس و نیز پشتیبانی از تجزیه بحرین از ایران، از دیگر اقدامات دستگاه اطلاعاتی عراق بر ضد ایران بود.(5)

ساواک با احزاب و گروههای سیاسی مخالف و معارض دولت عراق در داخل و خارج نیز ارتباط داشت. ملاقاتهایی بین برخی مدیران ارشد ساواک با رهبران سیاسی و مذهبی مخالف حکومت عراق صورت می گرفت و درباره چگونگی برخورد و مقابله با رژیم عراق تبادل نظرهایی می شد. ساواک در تلاش بود در بین گروههای معارض عراقی، وحدت نظری هر چند نسبی پدید آورده و از امکانات آنان بر ضد بغداد بهره گیرد.(6)

ص:549


1- روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک، صص 272 - 279 و ص 287.
2- علی اکبر محتشمی، پیشین، ص 511.
3- روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک، صص 310 - 311 و صص 370 - 372.
4- همان، ص 42 و ص 57.
5- ارتشبد بهرام آریانا به روایت اسناد ساواک، صص 83 - 84.
6- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

ساواک علاوه بر امکانات خود، برای اجرای یک عملیات خرابکارانه و براندازانه احتمالی در عراق (در سال 1338)، به گروههای سیاسی معارض حکومت وقت این کشور نیز چشم دوخته بود و برای تجهیز نظامی و نیازهای مادی و پشتیبانی آنان برنامه ریزیهایی کرده بود.(1) هرچند به دنبال تحولات سیاسی عراق و منطقه، مسئله عملیات براندازی و خرابکارانه ساواک، که در سالهای پایانی دهة 1330 دنبال می شد، به تدریج مسکوت گذارده شد، اما ساواک طرحهای بلندمدت خود را برای نفوذ و حضور فعال در عراق دنبال می کرد.

از جمله طرحهای همیشگی ساواک، نفوذ در بین نیروهای نظامی و ارتش عراق بود و ارتباط با افسران بازنشسته ارتش این کشور از اولویت برنامه های ساواک محسوب می شد.(2) اما دستگاه اطلاعاتی عراق نیز برای نفوذ در قلمرو ایران اقدامات جاسوسی و اطلاعاتی متعددی داشت. در مرزها و قلمروهای غربی ایران، نفوذ و حضور جاسوسان و مأموران اطلاعاتی عراق بیش از دیگر مناطق مشهود بود.(3) در جریان بسیاری از تهاجمات و حملات متقابل مخالفان سیاسی دولت عراق بر ضد حکومت این کشور (بالاخص در شمال عراق)، ساواک کمکهای اطلاعاتی، نظامی، پشتیبانی، مالی و تجهیزاتی قابل توجهی به آنان می کرد.(4) جاسوسان و خبرچینان عراقی ساواک در عراق نیز برای شناسایی، ردیابی و کنترل مخالفان سیاسی

حکومت پهلوی که در عراق بودند، کمکهای فراوانی در اختیار این سازمان قرار می دادند.(5) ساواک همچنین از همکاریهای نظامی عراق با برخی کشورهای بلوک شرق نظیر آلمان شرقی و چک اسلواکی هم اطلاعات مفصلی تهیه کرده بود.(6) از جمله مقاطعی که روابط ایران و عراق تیره شد و فعالیت اطلاعاتی و جاسوسی ساواک در عراق افزایش یافت، هنگام پناهنده شدن تیمور بختیار به عراق و اخذ گذرنامه عراقی از حکومت این کشور - اردیبهشت 1348 - بود. این مسئله به فعالیت گسترده ساواک در عراق انجامید و نهایتاً با قتل تیمور بختیار توسط عوامل ساواک در عراق پایان یافت. ترور و قتل بختیار در عراق موفقیتی

ص:550


1- همان.
2- همان.
3- همان.
4- همان.
5- اسدالله علم، پیشین، ج 1، صص 182 - 183.
6- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

چشمگیر برای عملیات برون مرزی ساواک در عراق به شمار می آمد.(1)

بخش مهمی از فعالیت برون مرزی ساواک در عراق در شمال این کشور و در میان کردهای مخالف حکومت عراق متمرکز بود. این فعالیت با همکاری موساد و سپس دستگاه اطلاعاتی ترکیه و سیا توأمان بود. بخش عمده ای از وظایف مأموران متعدد ساواک در عراق، فعالیت در بین کردها و عشایر معارض دولتهای وقت عراق در شمال این کشور بود.(2) حضور چشمگیر ساواک در مناطق کردنشین عراق و نقشی که در ایجاد توازن نظامی و اطلاعاتی در بین طرفین متخاصم داشت، در پیشبرد اهداف سیاسی و نظامی رژیم پهلوی در برابر حکومتهای وقت و در عین حال کمتر قابل انعطاف عراق، نقش قابل توجهی داشت.(3)

در آن دوره ساواک گزارشاتی در دست داشت که نشان می داد دولت عراق نیز برای نفوذ در بین کردهای ایران و ایجاد اغتشاش در قلمرو شمال غربی ایران تلاشهایی انجام داده و با برخی از متنفذین کرد تماسهایی برقرار کرده است.(4) این روند از اواخر سال 1342 که بین کردهای شمال عراق با حکومت مرکزی این کشور آتش بس به وجود آمده و اختلافات فیمابین تا حدود زیادی فروکش کرد، نمود بیشتری یافت.(5) با این احوال، حتی دوره هایی که

بین ایران و عراق روابط نسبتاً دوستانه ای به وجود می آمد، هر دو طرف یکدیگر را به همکاری با شورشیان و مخالفان سیاسی طرف مقابل متهم می کردند.

از جمله طرحهای ساواک بر ضد حکومت مرکزی عراق که در اواخر سال 1348 افشا شد، تلاش برای انجام یک کودتای نظامی بود که قبل از اجرا، کشف شد. بسیاری از کسانی که مقرر بود در این کودتا نقش داشته باشند، شناسایی، دستگیر و پس از محاکماتی کوتاه و سریع به جوخه اعدام سپرده شدند.

در سال 1347 ساواک برای تشکیل جمعیت دوستی میان ایران و عراق تلاش کرد که هدف آن کاهش تنش در روابط دو کشور بود.(6) به رغم تنش و اختلافات تقریباً دائمی میان دو

ص:551


1- عیسی پژمان، پیشین، صص 108 - 116 و صص 129 - 136؛ چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 49.
2- عیسی پژمان، پیشین، صص 97 - 108.
3- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 71 - 72.
4- همان، ج 1، صص 226 - 227.
5- همان، صص 169 - 171.
6- روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک، صص 25 - 26.

کشور، از همان آغاز تأسیس و فعالیت ساواک، رفت و آمدها و ملاقاتهایی هر چند محدود و پراکنده بین برخی مدیران و رؤسای این سازمان با همتایان عراقی صورت می گرفت.(1)

با آغاز حرکت مردم در دوران انقلاب اسلامی ایران، ساواک امیدوار بود از کمک دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق بهره مند شود(2) و برای جلب همکاری دستگاه اطلاعاتی این کشور تلاش می کرد. از آنجا که امام خمینی و بسیاری از مخالفان سیاسی حکومت پهلوی در عراق حضور داشتند، ساواک امید داشت دستگاه امنیتی عراق در کنترل مخالفان سیاسی حکومت پهلوی، این سازمان را یاری دهد.(3) اسناد و مدارک موجود نیز نشان می دهد که ساواک همواره از کمکهای همتای عراقی اش در جلوگیری از گسترش فعالیتهای مخالفان رژیم پهلوی (به ویژه امام خمینی) برخوردار بود. دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق در سال 1357 بارها به امام خمینی هشدار داد از فعالیتهای سیاسی بر ضد رژیم پهلوی خودداری کند.(4) با آغاز ریاست سپهبد ناصر مقدم بر ساواک (خرداد 1357) ملاقاتهای او و برخی رؤسای ساواک با مدیران و رؤسای دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق افزایش یافت. عمده خواست ساواک از سرویس عراق، جلوگیری از فعالیتهای ضدحکومتی در این کشور بود.(5) سرویس امنیتی عراق در آن دوره، بارها آمادگی خود را برای تعقیب مخالفان حکومت پهلوی در این کشور اعلام کرده

است.(6) در دوران پیروزی انقلاب اسلامی، سرویس اطلاعاتی عراق، اقدامات سخت گیرانه ای بر ضد مخالفان سیاسی حکومت پهلوی در این کشور اعمال می کرد؛ به ویژه این که بر ضد امام خمینی و طرفداران ایشان دست به تحرکات گسترده ای زد.(7) شواهد و قراین موجود نشان می دهد که حکومت عراق و دستگاه امنیتی این کشور روند تحولات شتابان سیاسی ایران را که رژیم پهلوی را به سرعت به سوی سقوط و نیستی سوق می داد، برنمی تابید و آن را مغایر با سیاستهای کلی خود در منطقه ارزیابی کرده و پیروزی نهایی انقلاب اسلامی را به زیان این کشور می دانست و به همین دلیل آماده بود برای جلوگیری از سقوط رژیم پهلوی،

ص:552


1- همان، صص 224 - 229.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
3- همان.
4- همان.
5- همان.
6- همان.
7- همان.

همکاری خود را با ساواک ادامه دهد.(1) در روزهای نخست بهمن 1357، دستگاه امنیتی عراق کماکان بر دوستی و همکاری خود با ساواک و حکومت رو به زوال ایران تأکید کرد و با بروز هرگونه تزلزلی در ارکان رژیم پهلوی مخالف بود.(2) دستگاه امنیتی عراق و نیز دولت این کشور آشکارا نگران گسترش بحران سیاسی در ایران بودند و تصریح می کردند که با پیروزی انقلاب اسلامی، مردم عراق نیز انقلاب مشابهی بر ضد حاکمان بغداد سازماندهی خواهند کرد. دستگاه امنیتی عراق به ویژه نگران گسترش مخالفتهای سیاسی در میان شیعیان عراقی بود که بخش اعظمی از جمعیت این کشور را تشکیل می دهند.(3)

ص:553


1- همان.
2- همان.
3- همان.

ص:554

فصل شانزده: ساواک، کا.گ.ب و بلوک شرق

از همان نخستین سالهای پیروزی انقلاب کمونیستی در روسیه شوروی که تقریباً با پایان تدریجی کار سلسله قاجار و صعود رضاخان به سریر قدرت و سپس سلطنت او همراه بود، دستگاه اطلاعاتی و امنیتی روسیه تحرکات جاسوسی و اطلاعاتی خود را در قلمروهای شمالی ایران آغاز کرد. به دلیل فقدان دستگاه اطلاعاتی و امنیتی قابل اعتنا در ایران دوره رضاشاه که بتواند فعالیتها و ارتباطات دستگاههای امنیتی خارجی را کنترل کند، مأموران شوروی در انجام مقاصد اطلاعاتی و جاسوسی خود در ایران کمتر دچار مشکل می شدند. پس از حمله متفقین به ایران و سقوط رضاشاه و سپس حضور طولانی ارتش متفقین و به ویژه ارتش شوروی در ایران، فعالیت و حضور مأموران اطلاعاتی و امنیتی شوروی در ایران افزایش یافت. با تأسیس و فعالیت احزاب و گروههای چپ (به ویژه حزب توده) در کشور که عمدتاً از اهداف شوروی در ایران حمایت می کردند، سپر امنیتی قابل توجهی در مقابل فعالیت دستگاه اطلاعاتی و جاسوسی شوروی در ایران ایجاد شد. این روند در دهة 1320 و اوایل دهة 1330 با نوساناتی ادامه یافت، زیرا به رغم وجود رقابتهای گسترده بین شوروی، امریکا و انگلیس، شرایط اجتماعی و سیاسی ایران هنوز دوران گذار را سپری می کرد و برای یکه تازی غرب و امریکا در عرصه ایران چند سالی زمان لازم بود. وقوع کودتای 28 مرداد 1332 و متعاقب آن قلع و قمع طرفداران و اعضای حزب توده، نشان داد که در روابط سیاسی ایران با شوروی و در واقع غرب با بلوک شرق تحولات اساسی رخ داده است. در این میان رژیم وابسته کودتا که محور مهمی از کمربند امنیتی امریکا در منطقه بود، ضرورتاً باید سیاست موردنظر امریکا را در رابطه با شوروی و جهان کمونیسم در پیش می گرفت. بدین ترتیب با آغاز جنگ سرد، در چگونگی فعالیت دستگاه اطلاعاتی و جاسوسی شوروی در ایران نیز تغییرات جدی به

ص:555

وجود آمد. به عبارت دیگر به دنبال حضور مأموران سیا و MI6 در ایران پس از کودتا، که استیلاجویی بر ایران با شدت بیشتری پی گرفته شد، موضوع کنترل اطلاعاتی - جاسوسی و امنیتی شوروی در سراسر قلمرو ایران با اجرای طرحهای نوینی مورد توجه قرار گرفت. در این شرایط، کا.گ.ب، دیگر نمی توانست از مزایایی همچون مزایای دهة 1320 و اوایل دهة 1330 بهره مند شود؛ بدین ترتیب رقابت سرویسهای اطلاعاتی شرق و غرب در قلمروهای ایران به طور جدی آغاز شد. با این احوال کا.گ.ب مأموران خود را در پوششهای مختلف سیاسی، دیپلماتیک، اقتصادی، بازرگانی و غیره به ایران اعزام می کرد و سفارتخانه و نمایندگیهای سیاسی، بازرگانی و کنسولی شوروی در شهرهای مختلف کشور، همواره پذیرای تعداد قابل توجهی از مأموران ریز و درشت کا.گ.ب بودند. البته شوروی تلاش می کرد تا روابط سیاسی و اقتصادی اش با ایران تیره نشود، همچنین مانع از نفوذ، حضور و تسلط همه جانبه امریکا در ایران بود. برخلاف خواسته شوروی، حکومت ایران سلطه پذیری مطلقی از امریکا و غرب در پیش گرفته بود و در پی عقد قراردادهای همکاری دوجانبه نظامی و اقتصادی با امریکا بود.(1) عضویت ایران در پیمان بغداد (سنتو بعدی) و سپس عقد قراردادهای همکاری نظامی و دفاعی با امریکا، بیش از پیش موجب سردی روابط ایران و شوروی و گسترش فعالیت خصمانه امنیتی - اطلاعاتی و جاسوسی کا.گ.ب در ایران و منطقه شد.(2) به تبع آن تلاشهای بسیاری از سوی این سازمان برای عقیم گذاردن فعالیت پیمان سنتو و همکاریهای منطقه ای کشورهای عضو این پیمان به عمل آمد.(3)

شوروی، به کمک کا.گ.ب، برای گسترش روابط با کشورهای عرب منطقه تلاش می کرد.(4) پس ازکودتای 28 مرداد 1332 سخت گیریهای گسترده ای از جانب حکومت ایران درباره شوروی، فعالیت کا. گ. ب در ایران و طرفداران سیاسی شوروی در ایران (به ویژه حزب توده) ایجاد شد؛(5) این روند با تشکیل ساواک که توسط سیا هدایت می شد، تشدید گردید. محوری ترین وظیفه ساواک، مبارزه با نفوذ و حضور کا.گ.ب و احزاب و گروههای سیاسی

ص:556


1- علیرضا ازغندی، پیشین، صص 255 - 267؛ مرتضی قانون، دیپلماسی پنهان، صص 246 - 247.
2- سعیده لطفعلیان، ارتش و انقلاب اسلامی، صص 128 - 131.
3- فریدون برکشلی، نفت و سیاست در خاورمیانه، صص 129 - 130.
4- همان، صص 130 - 132.
5- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 3، صص 2 - 3.

طرفدار این کشور تعیین شده بود.(1) در تمام سالهای نیمه دوم دهه 1330 بحران سیاسی بین ایران و شوروی ادامه یافت و حملات تبلیغاتی طرفین به رغم برخی تلاشهایی که برای کاهش بحران صورت می گرفت، ادامه یافت.(2) ساواک تحرکات سیاسی، تبلیغاتی و جاسوسی شوروی را بر ضد رژیم پهلوی و هم پیمانان خارجی آن، با حساسیت پی می گرفت و نسبت به تبعات سوء احتمالی تأثیرگذاری تبلیغات شوروی در بین مردم ایران هشدار می داد.(3) ساواک گزارشاتی در اختیار داشت که نشان می داد شوروی از نفوذ اطلاعاتی و جاسوسی امریکا و سیا در ایران نگران است و برای ردیابی حیطه های جغرافیایی نفوذ و فعالیت سیا در ایران تمهیداتی اندیشیده است. مأموران اطلاعاتی این کشور درباره ماهیت ضدشوروی فعالیت امریکا و سیا در ایران، به اخبار و اطلاعاتی دست یافته بودند.(4) در همین راستا تلاش می شد برخی تحولات و ناآرامیهای سیاسی ایران در آن مقطع به تحریکات عوامل شوروی و کا.گ.ب در ایران نسبت داده شود.(5) ساواک همچنین برای جلوگیری از ارتباط اتباع ایرانی با مقامات سیاسی و امنیتی شوروی در ایران تمهیدات امنیتی و جاسوسی گسترده ای اندیشیده، آمد و شد اجزای سفارت و نمایندگیهای شوروی را کنترل می کرد.(6) اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که ساواک عوامل تنش زا در روابط ایران و شوروی را شناسایی می کرد تا درباره چگونگی حل و فصل مشکلات فیمابین چاره اندیشی شود.(7) به رغم تنشهای سیاسی بین ایران و شوروی در دهة 1330، با آغاز دهة 1340 تلاشهایی از سوی طرفین صورت گرفت تا در روابط دو کشور بهبود حاصل شود. با مسافرت رهبران و رجال سیاسی، دیپلماتیک و آمد و شد هیئتهای تجاری و بازرگانی دو کشور، رفتار سیاسی طرفین نسبت به یکدیگر، روند مطلوب تری یافت. از اوایل دهة 1340 سیاست هم زیستی مسالمت آمیز بین دو کشور در پیش گرفته شد که متأثر از رویکرد امریکا در قبال بلوک شرق به رهبری شوروی بود. در این حال فعالیتهای اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی ساواک و کا.گ.ب در ایران در جوّ آرام تری پی گیری

ص:557


1- اسناد نهضت آزادی ایران، ج 2، صص 244 - 245.
2- محمدعلی عمویی، پیشین، صص 141 - 143.
3- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 3، ص 199.
4- همان، ص 329.
5- همان، صص 354 - 355.
6- همان، صص 360 - 361.
7- همان، صص 372 - 373.

می شد. به نظر می رسید تحولات جاری موجب شد هم شوروی رابطه مسالمت آمیز با حکومت پهلوی را به صلاح خود بداند و هم رژیم پهلوی روابط سیاسی رسمی به دور از تنش با شوروی را برگزیند. هر دو کشور پذیرفته بودند که رقابت اطلاعاتی و جاسوسی شان در فضایی علی الظاهر آرام و بدون سر و صدا ادامه یابد.(1)

سرویس اطلاعاتی و امنیتی شوروی اولین بار در دسامبر 1917 و با نام چکا فعالیت خود را آغاز کرد. در سال 1922 این سازمان منحل شد و «گ.پ.او» جای آن را گرفت؛ نهایتاً نیز در 1954 به کا.گ.ب تغییر نام یافت. کا.گ.ب شامل 4 اداره کل، 7 اداره مستقل و 6 بخش کوچک تر می شد و هر یک از این ادارات زیرمجموعه های متعددی داشتند. اداره کل یکم کا.گ.ب عهده دار عملیات برون مرزی این سازمان در کشورهای خارجی بود و 5 اداره کوچک تر داشت: 1- اداره غیرقانونیها، 2- اداره علمی و فنی، 3- اداره طرح ریزی و تجزیه و تحلیل، 4- اداره انحراف افکار عمومی، و 5- اداره عملیات اجرایی.

ایران، مهمترین متحد غرب و امریکا در جوار قلمرو جنوبی شوروی، در عملیات برون مرزی کا.گ.ب نقش قابل توجهی داشت. کا.گ.ب در فعالیت برون مرزی خود در ایران از وجود و نفوذ صدها نفر از مأموران و خبرچینان خود بهره می برد. در سفارتخانه و نمایندگیهای سیاسی و کنسولی شوروی در شهرهای مختلف ایران، بیش از یکصد نفر از اتباع شوروی فعالیت می کردند که بسیاری از آنان اعضای کا.گ.ب بودند. همزمان با افزایش همکاریهای اقتصادی، تجاری و تکنولوژیکی شوروی با ایران، چندین هزار نفر از متخصصین این کشوردر شهرهای مختلف ایران به کار گمارده شدند که تعداد قابل توجهی از این نیرو، وظیفه جاسوسی و کسب خبر را برای کا.گ.ب برعهده داشتند. شوروی تعداد قابل توجهی سازمان، انجمن و مجموعه فرهنگی، بیمارستانی، انتشاراتی، بازرگانی و غیره داشت که در بین اعضای این مراکز هم مأموران کا.گ.ب جاخوش کرده بودند. از سوی دیگر در سراسر قلمرو شمالی ایران، تعداد قابل توجهی از اتباع شوروی زندگی می کردند که با آن سوی مرزها نیز ارتباطاتی داشتند. در شهرهای مختلف ایران هزاران نفر از اتباع افغانستان زندگی می کردند که به دنبال استقرار رژیم کمونیستی در این کشور، تأمین کننده بخش دیگری از نیازهای اطلاعاتی و

ص:558


1- ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، صص 297 - 304؛ سپهر ذبیح، تاریخ جنبش کمونیستی در ایران، صص 376 - 378.

جاسوسی کا.گ.ب در ایران شدند. همچنین کا.گ.ب در مواردی می توانست از همکاری اطلاعاتی برخی سرویسهای امنیتی بلوک شرق در ایران نیز بهره مند شود. برخی از اعضای بلندپایه حزب توده و دیگر گروههای چپ نظیر چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق و غیره که با محافل وابسته به شوروی در داخل و خارج کشور ارتباط داشتند، نیز، از دیگر منابع اطلاعاتی و خبری کا.گ.ب در ایران به شمار می رفتند. همچنین کا.گ.ب در بین اتباع معمولی ایران نفوذیها و جاسوسانی نشان کرده و خبرچینان و جاسوسانی نیز در محافل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و غیره در اختیار داشت. از دیگر محافل مهم نفوذ کا.گ.ب در ایران، ارتش و نیروهای نظامی بود. اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که این سازمان در به خدمت گرفتن برخی از بلندپایه ترین افسران و امیران ارتش به موفقیتهای قابل توجهی دست یافته بود.(1) بدین ترتیب کا.گ.ب که برای فعالیت برون مرزی اش در ایران اهمیت قابل توجهی قائل بود، مسئولیت نفوذ و حضور فعال در ایران را به افسران برجسته و درجه اول خود واگذار می کرد.(2) ولادیمیر کوزیچکین از مجرب ترین افسران اطلاعاتی کا.گ.ب که در دوره پهلوی چند سالی نمایندگی این سازمان را در ایران اداره می کرد، در خاطرات خود به چگونگی استقرار و اقامت مأموران کا.گ.ب در سفارت شوروی در تهران و دیگر نمایندگیهای سیاسی و کنسولی این کشور و نیز شیوة عمل کا.گ.ب در ایران اشارات جالبی کرده است.(3)

رهبران و کادر مرکزی حزب توده از همان نخستین سالهای فعالیت با دستگاههای اطلاعاتی شوروی و نهایتاً با کا.گ.ب مرتبط بودند. همکاری این عده با کا.گ.ب، پس از مهاجرت و اقامت در شوروی و سایر کشورهای اروپای شرقی، افزایش یافت. رهبران حزب توده در طول سالیان طولانی همکاری با شوروی به تدریج محور اصلی شبکه جاسوسی کا.گ.ب را در ایران تشکیل دادند که تا روزهای پایانی حکومت پهلوی و حتی مدت کوتاهی پس از آن ادامه داشت.(4)

ص:559


1- رابرت موس، توطئه در ایران، صص 1 - 3 و صص 10 - 27؛ منوچهر هاشمی، پیشین، صص 445 - 447.
2- ولادیمیر کوزیچکین، پیشین، صص 107 - 119 و ص 140.
3- همان، صص 183 - 209.
4- سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی، ج 1، صص 183 - 184 و صص 225 - 226؛ بابک امیرخسروی و محسن حیدریان، پیشین، صص 449 - 451.

کا.گ.ب نفوذ قابل توجهی بر رهبران حزب توده و سایر اعضای گروههای چپ داشت و برای جاسوسی در ایران از آنها استفاده می کرد. در همان حال رهبران حزب توده درجه موفقیت فعالیتهای خود را با میزان رضایت کا.گ.ب از عملکرد خودشان محک می زدند.(1)

هم زمان با گسترش ناآرامیهای سیاسی دوران انقلاب، رهبران حزب توده با مصلحت اندیشی کا.گ.ب و رهبری شوروی، به ظاهر در صف انقلابیون قرار گرفته و پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم تا مدتها از جناحهای انقلابی حمایت می کردند. اما تحولات بعد نشان داد که این گروه کماکان به جاسوسی برای کا.گ.ب ادامه داده و همراهی آنان با جریانات انقلاب هم در درجه اول برای تقویت موقعیت شوروی در بین رهبران حکومت انقلابی ایران بود. کا.گ.ب تلاش می کرد با یاری حزب توده و سایر گروههای چپ، علاوه بر حفظ پایگاههای اطلاعاتی و جاسوسی پیشین خود، اهداف اطلاعاتی، امنیتی و جاسوسی نوینی در مجموعه حاکمیت جدید، به دست آورد. خط مشی سیاسی و فعالیت حزب توده و سایر گروههای چپ توسط کا.گ.ب و تصمیم گیرندگان سیاسی شوروی ترسیم می شد.(2) کا.گ.ب که در دستگاه رهبری حزب توده نفوذ گسترده ای داشت، در دهه های 1340 و 1350 همواره نگران نفوذ ساواک در بین کادر رهبری و اعضای فعال این حزب و سایر گروههای چپ بود.(3) پس از پیروزی انقلاب اسلامی، شوروی می دانست موقعیتش نزد رهبران انقلاب اسلامی (به ویژه امام خمینی) تا مدتها مطلوب نخواهد بود. بر این اساس مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی کادر رهبری حزب توده را به ایران فرستاد و به نمایندگی کا.گ.ب در تهران دستور داد از حزب توده و دستگاه رهبری این حزب برای گسترش نفوذ و بهبود موقعیت شوروی در نزد رهبران انقلابی کشور بهره برد. منابع موجود نشان می دهد کادر رهبری حزب توده به سان پیشین، برای ادامه همکاری با کا.گ.ب در ایران کاملاً آماده بودند. این حزب در چند سال نخست تشکیل جمهوری اسلامی، قواعد تعیین شده توسط کا.گ.ب را در روابط خود با انقلاب و رهبران آن به کار بست.(4) حزب توده،

ص:560


1- ایرج اسکندری، خاطرات ایرج اسکندری، صص 360 - 361؛ نورالدین کیانوری، پیشین، ص 516.
2- واقف شریفی، وقتی مارکسیستها تاریخ می نویسند، دفتر اول، صص الف - و؛ مازیار بهروز، شورشیان آرمانخواه، صص 63 - 68.
3- نورالدین کیانوری، پیشین، صص 130 - 131؛ جلال آل احمد، فرهنگ جلال آل احمد، صص 128 - 129.
4- ولادیمیر کوزیچکین، پیشین، صص 399 - 401 و صص 405 - 407.

در تأمین نیازهای مالی، اقتصادی و غیره خود به کا.گ.ب وابسته بود و تا پایان فعالیت این حزب در اوایل دهة 1360، این قاعده بازی ناسالم حزبی - جاسوسی کماکان ادامه یافت.(1)

علاوه بر رهبران حزب توده، بسیاری از اعضای آن هم پس از کودتای 28 مرداد 1332 متواری شده و به شوروی رفته بودند. در سالهای پایانی دهة 1340 علاوه بر اعضای حزب توده، طرفداران سایر گروههای چپ نظیر چریکهای فدایی خلق نیز به شوروی مهاجرت کردند. فشار مضاعف ساواک و حکومت پهلوی بر اعضای حزب توده و سایر گروههای چپ، موجبات پناهندگی آنان را به شوروی فراهم آورد و آنها را به سرعت به دام مأموران کا.گ.ب کشاند.(2) این گروه پناهندگان بسیار و عمدتاً بدفرجام، پس از ورود به شوروی با فقر و خفقان مواجه شدند.(3) پس از گذشت چند ماه آزار، شکنجه، زندان و اطمینان کا.گ.ب از جاسوسی نکردن این عده برای ساواک، آرام آرام زندگی عادی را در شوروی پی گرفتند؛ بدین ترتیب بسیاری از پناهندگان ایرانی در شوروی چاره ای جز همکاری با کا.گ.ب نداشتند.(4) کا.گ.ب حتی از ملاقات گروههای چپ ایرانی در شوروی با یکدیگر جلوگیری می کرد و جو مملو از بدبینی، کینه و جاسوس پروری در بین آنها به وجود آورده بود. کا.گ.ب که نگران نفوذ عوامل ساواک در شوروی بود، ناگزیر تنها پس از اعمال شکنجه، بازجویی و زندانهای تقریباً طولانی و اثبات عدم همکاری آنان با ساواک و حکومت پهلوی، اجازه می داد زندگی عادی خود را در شوروی پی گیرند. این در حالی بود که بسیاری از این پناهندگان بالاجبار برای ادامه زندگی در شوروی ناگزیر به جاسوسی برای کا.گ.ب می شدند.(5) در موارد متعددی نیز کا.گ.ب در معامله پایاپای، برخی از همین مهاجرین چپ ایرانی را در قبال تحویل گرفتن جاسوسان و نفوذیهای شوروی در ایران که به چنگ ساواک افتاده بودند، به ایران مسترد می کرد. همچنین بسیاری از این مهاجرین چپ ایرانی که پس از مدتی زندگی در شوروی از کمونیسم و جامعه و نظام سیاسی حاکم بر شوروی ابراز انزجار کرده، قصد بازگشت به ایران را داشتند، هنگام عبور از مرز دو کشور توسط ساواک دستگیر می شدند. در این میان برخی رهبران حزب

ص:561


1- بابک امیرخسروی و محسن حیدریان، پیشین، صص 408 - 411.
2- همان، صص 390 - 435.
3- همان، صص 434 - 435.
4- همان، صص 245 - 250 و صص 438 - 439.
5- همان، صص 111 - 113 و صص 126 - 127.

توده و نیز گروههای چپ که با کا.گ.ب همکاری داشتند، در آزار، شکنجه و حتی قتل و سر به نیست شدن هم مسلکان سیاسی ایرانی شان، مساعدتهای بسیاری به کا.گ.ب می کردند.(1)

کا.گ.ب علاوه بر ایران، برخی جاسوسان ایرانی خود را به سایر کشورها از جمله اروپا و خاورمیانه اعزام می کرد.(2) کا.گ.ب از جاسوسان چپ ایرانی خود تعهد می گرفت که به خدمت رسانی و همکاری با کا.گ.ب وفادار باشند.(3) جاسوسی گروههای مختلف چپ برای کا.گ.ب، علاوه بر دوران پهلوی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز ادامه یافت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل جوّ سیاسی، اجتماعی که در کشور به وجود آمده و نظام خشن تحت کنترل ساواک از هم پاشیده بود، جاسوسان ایرانی کا.گ.ب اهداف شوروی را با فراغ بال بیشتری در ایران دنبال می کردند. روند جاسوسی حزب توده و سایر عوامل چپ برای کا.گ.ب، پس از بازگشت از شوروی، تا اوایل دهة 1360 که نهایتاً به انحلال و پایان رسمی کار حزب توده و سایر گروههای چپ انجامید، ادامه یافت.(4)

کا.گ.ب برای جذب جاسوس بین مقامات بلندپایه سیاسی اداری و نظامی حکومت پهلوی در داخل ایران نیز تلاشهایی داشت. اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که طی دوران سلطنت پهلوی دهها نفر از رجال برجسته کشوری و لشکری برای شوروی و کا.گ.ب در ایران جاسوسی می کردند. برخی از رجال برجسته نظیر تیمورتاش وزیر دربار رضاشاه با دستیابی به آخرین اطلاعات محرمانه حکومت، مدتها با دستگاه اطلاعاتی و امنیتی شوروی همکاری می کردند. روند جذب جاسوس در بین رجال حکومت طی سالهای دهة 1320 با شدت بیشتری ادامه یافت. تلاش کا.گ.ب برای نفوذ در ارکان حاکمیت حکومت پهلوی از این هم فراتر رفت و نمایندگی این سازمان در ایران طرحهایی برای نفوذ در ساواک و سایر دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی کشور (نظیر رکن 2، ضداطلاعات ارتش و اطلاعات شهربانی) در دست اقدام داشت. همچنین کا.گ.ب در تلاش بود در میان مأموران سیا در ایران و جاسوسان و نفوذیهای آن در گوشه و کنار کشور هم نفوذ کرده و مأمورانی به

ص:562


1- همان، صص 525 - 528.
2- همان، صص 493 - 509.
3- همان، صص 160 - 161.
4- بابک امیرخسروی، پیشین، صص 481 - 483 و صص 378 - 379؛ ایرج اسکندری، پیشین، ص 28.

استخدام درآورد.(1)

در این میان کا.گ.ب برای نفوذ در ارتش و نیروهای نظامی حکومت پهلوی جایگاه ویژه ای قائل بود. اسناد و مدارک موجود هم نشان می دهد که طی سالهای دهة 1320 تا 1350 دهها نفر از اعضای ارتش و نیروهای نظامی حکومت پهلوی در رده های مختلف برای کا.گ.ب جاسوسی می کردند. ساواک در مقاطع مختلف تعداد قابل توجهی از این جاسوسان را شناسایی، دستگیر و مجازات می کرد.(2) نفوذ کا.گ.ب در بین نیروهای نظامی قابل توجه بود، تا جایی که حتی برخی از افسران بلندپایه دستگاههای اطلاعاتی و ضدجاسوسی ارتش و سایر نیروهای نظامی نیز با کا.گ.ب همکاری می کردند؛ ساواک موفق شد برخی از این عناصر را شناسایی و دستگیر کند.(3) از جمله مهمترین و دیرپاترین جاسوسان کا.گ.ب در ایران، سرتیپ علی اکبر درخشانی بود که در دوران جنگ جهانی دوم توسط دستگاه اطلاعاتی و امنیتی شوروی جذب شده و تا فروردین سال 1357 که مأموران ضدجاسوسی ساواک توانستند روابط او را با مأموران کا.گ.ب کشف کنند، کماکان ادامه یافت. منابع در دسترس درباره چند و چون و ماهیت جاسوسی و همکاری درخشانی با کا.گ.ب در ایران، چندان صراحتی نشان نمی دهند، با این وجود مشخص شده که او در قبال دریافت مبالغی ماهیانه، با کا.گ.ب همکاری می کرد. درخشانی در 7 فروردین 1357 توسط مأموران ساواک دستگیر شد و در 18 فروردین همان سال نشریات درباره همکاری دیرپای او با کا.گ.ب جزئیات بیشتری منتشر کردند. درخشانی که از همان نخستین لحظات پس از دستگیری به روابط پنهانی خود با کا.گ.ب اعتراف کرده بود، هنگام محاکمه دچار سکته مغزی شد و در جلسه دادگاه درگذشت. وی هنگام مرگ، 85 سال داشت.(4) اما از جاسوسان مهم کا.گ.ب در بین ارتش پهلوی، سرلشکر احمد مقربی است که هنگام دستگیری - آذر 1356 - از امیران بلندپایه ارتش محسوب می شد و در ستاد ارتش پست مهمی داشت. وی درباره بسیاری از وقایع درون ارتش و نیروهای نظامی و انتظامی و اطلاعاتی، روابط آن با مقامات اطلاعاتی و نظامی امریکا، و تحولات درون ارتش، تجهیزات نظامی و همکاریهای نظامی حکومت با امریکا و سایر

ص:563


1- ولادیمیر کوزیچکین، پیشین، ص 155.
2- پاره ای از اسناد ساواک، ص 224.و
3- منوچهر هاشمی، پیشین، صص 589 - 592؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 2، ص 480.
4- منوچهر هاشمی، پیشین، صص 593 - 600؛ ولادیمیر کوزیچکین، پیشین، صص 284 - 289.

کشورها، اطلاعات بسیاری داشت. احمد مقربی نیز همکاری خود را مانند علی اکبر درخشانی، از دوران جنگ جهانی دوم با کا.گ.ب آغاز کرده و سالیانی طولانی در قبال دریافت پول، اطلاعات لازم را در اختیار کا.گ.ب قرار می داد. از سال 1355 و به دنبال دستور شاه به ساواک مبنی بر این که بسیاری از اطلاعات محرمانه و حساس ارتش و نیروهای نظامی در اختیار کا.گ.ب و عراقیها قرار می گیرد، اداره کل هشتم (ضدجاسوسی) ساواک فعالیت خود را برای شناسایی و دستگیری عامل و یا عاملین کا.گ.ب در ارتش آغاز کرد. پس از ماهها فعالیت، نهایتاً در آذر 1356 سرلشکر احمد مقربی به جرم همکاری با کا.گ.ب دستگیر شد. در منابع موجود درباره ماهیت و چگونگی همکاری سرلشکر احمد مقربی با کا.گ.ب و روند دستگیری و محاکمه او، که نهایتاً به اعدامش در 14 دی 1356 انجامید، اطلاعات مبسوطی وجود دارد.(1)

شواهد و قراین موجود نشان می دهد که سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق در دهة 1340 و 1350 تلاشهایی برای ارتباط با سفارت شوروی در تهران و مأموران کا.گ.ب در ایران انجام داده و به برخی موفقیتها نیز دست یافته بودند. البته سفارت شوروی و نمایندگی کا.گ.ب در ایران، در ایجاد ارتباط با گروههای چریکی و مسلح محتاطانه رفتار می کرد و از گسترش بدون محابای روابطش با آنها خودداری می کرد. علی الظاهر مأموران کا.گ.ب نگران اثرات سوء روابط خود با این دو سازمان چریکی بودند. مقامات سیاسی شوروی همواره به نمایندگی کا.گ.ب در ایران و سفارتشان در تهران هشدار می دادند که با گسترش روابط خود با این سازمانها، موجبات خشم حکومت پهلوی را که می توانست اثرات سوئی در روابط سیاسی و اقتصادی دو کشور بر جای گذارد، به وجود نیاورند. با این احوال هر دو سازمان (مجاهدین خلق ایران - چریکهای فدایی خلق) در تمام سالهای فعالیت خود، بارها با مقامات سیاسی و امنیتی شوروی در ایران تماس برقرار کرده و برای به دست آوردن اسلحه و سایر امکانات مالی آنان را به کمک طلبیده اند.(2) با آغاز جریانات دوران انقلاب، نمایندگی کا.گ.ب در تهران به تماسهایش با سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق افزود. از آنجا که تصور می شد با پیروزی انقلاب اسلامی این گروهها در ارکان حاکمیت، موقعیت و

ص:564


1- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 2، صص 360 - 361 و صص 350 - 351؛ منوچهر هاشمی، پیشین، صص 573 - 588.
2- ولادیمیر کوزیچکین، پیشین، صص 262 - 267 و صص 355 - 361.

جایگاه قابل اعتنایی کسب کنند، نمایندگی کا.گ.ب امیدوار بود از طریق آنان به مقاصد اطلاعاتی خود دست یابد. اولین خواست مهم کا.گ.ب از سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق برداشتن پست نگهبانی و بازرسی از مقابل ساختمان سفارت شوروی در تهران بود، که با هوشیاری رهبران و مسئولان نظام اسلامی نتیجه مطلوبی برای آنان نداشت. اما منابع موجود نشان می دهد که رابطه نمایندگی کا.گ.ب در تهران، به ویژه با سازمان مجاهدین خلق به رغم دشواریهای پیش رو همچنان ادامه یافت.(1) مهمترین همکاری سازمان مجاهدین خلق با نمایندگی کا.گ.ب در ایران، در جریان تسلیم پرونده سرلشکر احمد مقربی جاسوس دیرپای کا.گ.ب در ارتش پهلوی است. نمایندگی کا.گ.ب در تهران از طریق محمدرضا سعادتی - رابط سازمان مجاهدین خلق - موفق شد پرونده قطور سرلشکر مقربی را که در بایگانی ساواک بود به دست آورده و از ایران خارج کند. محمدرضا سعادتی با همکاری اجزایی از اداره کل هشتم (ضدجاسوسی) ساواک که پس از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز دستگیر نشده بودند، این اسناد را در اختیار کا.گ.ب قرار دادند. در نهایت سعادتی و این افراد شناسایی شده و به جرم جاسوسی برای کا.گ.ب دستگیر شدند. بدین ترتیب موضوع تسلیم پرونده سرلشکر مقربی توسط محمدرضا سعادتی به عوامل کا.گ.ب در تهران، تماسهای سازمان مجاهدین خلق را با کا.گ.ب و سفارت شوروی در تهران شکننده کرد. نمایندگی کا.گ.ب از همان آغاز پیروزی انقلاب اسلامی امیدوار بود با دست یابی سازمان مجاهدین خلق بر مجموعه بایگانی و پرونده های ساواک، اطلاعات موردنیاز خود را از آنان اخذ و به پرونده ها و اسناد موردنظر دست یابد. اما این روند دوام چندانی نیافت و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی نظام اسلامی به تدریج مجموعه فعالیتهای اطلاعاتی - جاسوسی نمایندگی کا.گ.ب و دیگرسرویسهای اطلاعاتی خارجی فعال در ایران را تحت کنترل درآوردند. البته در چند ساله نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دستگاه اطلاعاتی - امنیتی کشور هنوز در برخورد با عوامل اطلاعاتی و جاسوسی سرویسهای امنیتی خارجی در ایران، چنان که باید، کنترل نداشت.(2)

از جمله مهمترین روشهای کا.گ.ب برای کسب اطلاعات، ترتیب دادن میهمانیها و یا

ص:565


1- همان، صص 356 - 361.
2- چشم انداز ایران، ش 22، مهر و آبان 1382، صص 34 - 35 و صص 37 - 38.

شرکت در میهمانی و مجالس جشن بود. در این میان حضور هنرمندان، خوانندگان و رقاصان روسی در میهمانیهای سوژه های ایرانی، از دیگر جذابیتهای ایجاد شده کا.گ.ب برای کسب خبر به شمار می رفت.(1) ضمن این که ساواک هم برای کسب خبر از منابع شوروی در ایران از این گونه ابزارها بهره می جست.(2) روزنامه نگاران، خبرنگاران و گزارشگران روزنامه و نشریات مختلف شوروی که در مقاطع مختلف وارد ایران می شدند از دیگر منابع اطلاعاتی و جاسوسی کا.گ.ب در ایران به شمار می رفتند. به همین دلیل ساواک این گروه را هنگام حضور در ایران، تحت کنترل داشت و آمد و شدها و ارتباطات آنان را با شهروندان ایرانی ردیابی می کرد.(3)

از دیگر مراکز اطلاعاتی و جاسوسی کا.گ.ب در ایران بیمارستان شوروی در تهران و برخی مراکز درمانی این کشور در ایران بود؛ شماری از مأموران کا.گ.ب در این مکانها مشغول به کار بودند.(4) دفتر هواپیمایی شوروی در ایران نیز از دیگر منابع اطلاعاتی، جاسوسی کا.گ.ب در ایران به شمار می رفت که در آن عواملی از کا.گ.ب حضور داشتند.(5) البته برخی از همین دفاتر و نمایندگیهای اقتصادی، هواپیمایی، فرهنگی و غیره شوروی در ایران، به دلیل مطامع و چشم داشتهای مالی در معرض یارگیریهای ساواک قرار داشتند و یکی از نگرانیها و اقدامات دائمی کا.گ.ب در ایران جلوگیری از نفوذ ساواک در این مراکز بود.(6)

علاوه بر مأموران بسیاری از کا.گ.ب که در پوششهای دیپلماتیک و اقتصادی و با گذرنامه های دارای مصونیت سیاسی وارد ایران شده و اصطلاحاً مقیمین قانونی نامیده می شدند، گروهی دیگر از مأموران کا.گ.ب مقیمین غیرقانونی نامیده می شدند. این عده با گذرنامه های جعلی و یا به عنوان اتباع کشورهای دیگر (غیر از شوروی) و در پوشش مشاغل و فعالیتهای اقتصادی، فرهنگی و غیره وارد ایران شده و در اختیار اهداف اطلاعاتی - جاسوسی سازمان متبوعه خود - کا.گ.ب - قرار می گرفتند. این گروه معمولاً با فرهنگ، آداب و زبان کشور ثالثی که با گذرنامه جعلی آن کشور وارد ایران می شدند، آشنایی داشتند و کلیه

ص:566


1- یوسف مازندی، پیشین، صص 396 - 401.
2- عبدالامیر فولادزاده، شاهنشاهی پهلوی در ایران، ج 2، صص 318 - 319.
3- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 3، صص 229 - 231.
4- ولادیمیر کوزیچکین، پیشین، صص 213 - 215.
5- همان، صص 238 - 241.
6- همان، صص 239 - 241.

مدارک شناسایی، حسابهای بانکی، بیمه، دانشنامه و غیره متعلق به کشور ثالث را در اختیار داشتند. مقیمین غیرقانونی به ندرت با مقیمین قانونی کشور خود (شوروی) تماس می گرفتند و عمدتاً در آموزش، هدایت و راهبری جاسوسان و نفوذیهای بومی کا.گ.ب در ایران نقش برجسته ای ایفا می کردند. هر چند شناسایی و دست یابی به هویت واقعی این گونه افراد بسیار مشکل می نمود، با این احوال ساواک طی سالهای دهة 1340 و 1350 موفق شده بود تعدادی از این جاسوسان را شناسایی و دستگیر کند. کا.گ.ب همچنین در طول سالها فعالیت در ایران، برخی از شهروندان ایرانی را برای امور جاسوسی و اطلاعاتی به خدمت گرفته بود. گاه هویت برخی از این افراد برای ساواک آشکار می شد و این سازمان از وجود آنان به صورت مأموران دوجانبه «دوبل» بهره می برد. کا.گ.ب در طول مرزهای طولانی ایران با شوروی، تعداد قابل توجهی از مرزنشینان ایرانی را به خدمت گرفته بود. ضمن این که کا.گ.ب در موارد متعددی، تعدادی از مأمورانش را به طور پنهانی از مرزهای شمالی ایران عبور داده و برای انجام مأموریتهای مخفی در قلمرو ایران، گسیل می داشت. کا.گ.ب همچنین برای انجام امور اطلاعاتی و جاسوسی خود در ایران از وجود اتباع برخی کشورهای دیگر نظیر افغانها، پاکستانیها، اتباع اروپای شرقی و غیره بهره می برد.(1) ساواک طی سالهای طولانی فعالیت خود تعداد قابل توجهی از مأموران و عوامل کا.گ.ب را در ایران شناسایی، دستگیر و یا اخراج کرد.(2)

از جمله اقدامات ساواک برای کنترل سفارت شوروی در تهران، بهره گیری از تجهیزات مخابراتی و دستگاههای فرستنده و گیرنده های قوی و مدرن بود که توسط سرویسهای اطلاعاتی غرب و اسرائیل در اختیار آن قرار می گرفت.(3) در مواردی ساواک برای آگاهی از مسائل داخلی سفارت شوروی، اتباعی از ایران و یا کسانی را که به رغم زندگی در ایران در شوروی هم اقوامی داشتند به بهانه دریافت روادید به سفارت می فرستاد.(4) علاوه بر این، ساواک به طور دائم از طریق پستهای مراقبتی که در ساختمانهای مقابل و یا مجاور سفارت شوروی قرار داشت، رفت و آمدها را کنترل می کرد. چندین تیم تعقیب و مراقبت ساواک هم

ص:567


1- همان، ص 152 و ص 159.
2- بابک امیرخسروی، پیشین، ص 421.
3- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
4- ولادیمیر کوزیچکین، پیشین، صص 220 - 221.

که در اتومبیلهای مختلفی در اطراف سفارت شوروی موضع گرفته بودند؛ کلیه رفت و آمدها و تماسهای سفارتخانه را کنترل می کردند. هرگاه افرادی از اجزای سفارت و یا مأموران کا.گ.ب از سفارت خارج می شدند، یک یا چند اتومبیل تعقیب و مراقبت ساواک که در منطقه حضور دائم داشتند، آنان را تعقیب می کردند.

در شناسایی، کنترل و تعقیب مأموران کا.گ.ب، همکاری نزدیکی بین ساواک و سیا وجود داشت. اسناد بر جای مانده از سفارت امریکا در تهران نشان می دهد که مأموران سیا اطلاعات با ارزشی درباره مشخصات فردی، سیاسی، اجتماعی و اطلاعاتی نمایندگان و مأموران سیاسی و اطلاعاتی شوروی در ایران در اختیار ساواک قرار می دادند و برای تکمیل اطلاعات خود با همتایانشان در این سازمان مذاکره می کردند.(1) ساواک درباره فعالیتهای سیاسی گروههای چپ و کمونیستی طرفدار شوروی در ایران هم اطلاعات قابل توجهی در اختیار سیا قرار می داد.(2)

ساواک، کا.گ.ب را بزرگترین سرویس اطلاعاتی جهان می دانست و به همین دلیل برای کنترل فعالیتهای آن در ایران اهمیت قابل توجهی قائل بود. تمامی اتباع شوروی و سایر کشورهای بلوک شرق در ایران توسط ساواک کنترل می شدند. ساواک مراقب نفوذ عوامل و عناصر کا.گ.ب در بین اقلیتهای قومی و ناراضیان فراوان بود. ساواک هر از گاه شماره تلفنهایی را از رسانه های گروهی اعلام کرده و یا در روزنامه ها چاپ می کرد و از مردم می خواست هرگونه تحرک مشکوکی را که حاکی از فعالیت جاسوسی سرویسهای اطلاعاتی خارجی است، به این سازمان اطلاع دهند.(3) منابع موجود نشان می دهد که ساواک موفق شده بود از میان شهروندان ایرانی و خارجی، مأموران دوجانبه موفقی را دربارة کا.گ.ب به خدمت درآورد که سالها بدون این که سوءظن کا.گ.ب را برانگیزند، با ساواک همکاری می کردند.(4)

ساواک و کا.گ.ب در ایران و سایر کشورهای خاورمیانه، فعالیتهای تبلیغاتی، رسانه ای و مطبوعاتی نیز بر ضد دیگری سازماندهی می کردند. ساواک هر از گاه گزارشاتی از منابع مختلف دریافت می کرد که نشان می داد سفارت شوروی در برخی کشورهای همسایه، با کمک مأموران کا.گ.ب، نشریات و بولتنهایی بر ضد فعالیت ساواک و حکومت پهلوی منتشر

ص:568


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 47، صص 13 - 15 و صص 31 - 32.
2- احسان نراقی، پیشین، صص 336 - 337.
3- همان، صفحات مختلف؛ کردستان، صص 36 - 38.
4- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 32، صص 152 - 155.

می کند.(1) در مقاطعی که روابط سیاسی ایران و شوروی به سردی می گرایید، تبلیغات رسانه ای و مطبوعاتی کا.گ.ب و سایر مراجع حکومتی شوروی، بر ضد فعالیتهای ساواک و نیز نظام حاکم بر ایران گسترش می یافت.(2) ساواک نیز از تبلیغات رسانه ای و مطبوعاتی بر ضد کمونیسم، احزاب و گروههای چپ و نیز شوروی و دستگاه اطلاعاتی آن استفاده می کرد.(3) در سالهای دهة 1340 و 1350 کتابها، مقالات و آثار متعددی توسط ساواک چاپ و در سطح وسیعی منتشر شد که دربرگیرنده مسائل و مطالب بسیاری در تقبیح کمونیسم و انتقاد از نظامهای سیاسی، اجتماعی و معیشتی حاکم بر کشورهای کمونیستی بود. در این آثار به رعب و وحشتی که توسط دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی بر مردم این کشورها سایه افکنده بود اشاره شده و درباره جنایاتی که در شوروی بر مردم این کشور رفته، مطالبی آمده بود.(4)

ساواک نسبت به ایرانیانی که از مسافرت به کشورهای کمونیستی بازمی گشتند سوءظن داشت. این عده پس از ورود به کشور مدتی در قرنطینه بازجویان ساواک سپری می کردند. علاوه بر آن، ساواک هنگام برگزاری مراسم جشن در سفارت شوروی در تهران که اتباعی از ایران (نظیر رجال سیاسی، اداری، خبرنگاران و غیره) در آن شرکت می کردند، نیز تمهیدات قابل توجهی می اندیشید و با نفوذ مأمورانش در این مجالس، رفتار میهمانان ایرانی را کنترل می کرد.(5)

با تمام این احوال ساواک و کا.گ.ب در برخی موارد و به حسب ضرورت همکاریهایی با هم داشتند. با توافق دو سرویس، گاه فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی از شوروی اخراج شده و در مرزهای دو کشور به چنگ ساواک می افتادند. ساواک هم در اقداماتی مشابه، برخی فراریان اتباع شوروی را به خواست کا.گ.ب به این کشور تسلیم می کرد.(6) اما این گونه همکاریها همواره تحت الشعاع رقابت دو سرویس در داخل و خارج از ایران قرار داشت و ساواک به عنوان یکی از مهمترین سرویسهای اطلاعاتی هم پیمان سیا در خاورمیانه، نقش

ص:569


1- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 3، ص 174.
2- همان، صص 104 - 111 و صص 144 - 145.
3- همان، ص 265 و ص 375.
4- بابک امیرخسروی، پیشین، صص 104 - 105.
5- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 3، صص 278 - 281.
6- همان، صص 281 - 282.

قابل توجهی در برخورد اطلاعاتی و امنیتی با کا.گ.ب ایفا می کرد.(1) شواهد و قراینی وجود دارد که نشان می دهد دامنه رقابت ساواک و کا.گ.ب علاوه بر ایران و کشورهای خاورمیانه، تا برخی کشورهای افریقایی نیز کشیده شده بود.(2) این رقابتها عمدتاً در راستای اختلافات و رقابتهای دو بلوک شرق و غرب در دستیابی به سرپلهای سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه، افریقا و سایر نقاط جهان صورت می گرفت.

ساواک علاوه بر کنترل نمایندگیهای سیاسی، سفارتخانه و سایر مراکز شوروی و کا.گ.ب در ایران، فعالیت سرویسهای اطلاعاتی و نمایندگیهای سیاسی، بازرگانی و فرهنگی سایر کشورهای اروپای شرقی را نیز کنترل می کرد.(3)

از شواهد و قراین موجود برمی آید که ساواک برخلاف دستگاه اطلاعاتی شوروی و سایر کشورهای اروپای شرقی، با سرویس اطلاعاتی جمهوری خلق چین (بزرگترین کشور کمونیستی جهان که با شوروی اختلاف داشت) درگیری اطلاعاتی و جاسوسی چندان قابل توجهی نداشت. هر چند در مقاطعی از سالهای دهة 1340 و 1350 برخی از گروههای مائوئیست برای گذراندن دوره های آموزشی و یا به دست آوردن امکاناتی نظیر اسلحه به جمهوری خلق چین هم مسافرتهای پنهانی داشتند، اما دامنه این تحرکات و کمک حکومت چین به این گروهها، بسیار کمتر از آنی بود که مشکل جدی برای ساواک و حکومت پهلوی ایجاد کند. با این احوال تا اوایل دهة 1350، حکومت پهلوی عمدتاً به تبعیت از امریکا روابط سیاسی رسمی با جمهوری خلق چین نداشت و هر دو کشور حملات اندک تبلیغاتی و رسانه ای متوجه یکدیگر می کردند. در این میان دولت چین تمایل چندانی به گسترش اختلافاتش با ایران نشان نمی داد. به دنبال ایجاد روابط سیاسی رسمی بین دو کشور در 1350 نیز، روابط طرفین به سرعت بهبود یافت و این روند تا واپسین روزهای حکومت پهلوی ادامه پیدا کرد.(4)

در این میان، اقمار شوروی در اروپای شرقی نیز که روابط سیاسی و اقتصادی قابل توجهی با حکومت پهلوی داشته و سفارت و نمایندگیهای سیاسی و اقتصادی آنان در ایران فعال بود،

ص:570


1- پاره ای از اسناد ساواک، صص 108 - 109؛ جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، ص 214.
2- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 2، صص 532 - 533.
3- اردشیر زاهدی، پیشین، ص 166؛ ظهور و سقوط، ج 2، صص 442 - 445.
4- مسعود طارم سری و دیگران، چین؛ سیاست خارجی و روابط ایران، صص 72 - 73 و صص 96 - 97.

در مسائل اطلاعاتی و امنیتی دردسر چندانی برای مأموران ساواک ایجاد نکردند. هر چند مأموران ضدجاسوسی (اداره کل هشتم) ساواک برای کنترل رفتار اهالی سفارت و سایر اتباع کشورهای اروپای شرقی در ایران تمهیداتی اندیشیده بود، اما برخورد اطلاعاتی و امنیتی قابل اعتنایی بین ساواک با مأموران اطلاعاتی این کشورها روی نداد. رومانی، چک اسلواکی، آلمان شرقی، لهستان، بلغارستان و مجارستان از مهمترین کشورهای اروپای شرقی بودند که نمایندگیهای سیاسی و اقتصادی فعالی در ایران داشتند. اما چنان که معمول آن دوره بود، در سفارتخانه ها و احیاناً نمایندگیهای سیاسی و اقتصادی ایران در کشورهای اروپای شرقی، مأمورینی از ساواک حاضر بودند که ضمن کسب اطلاعات، گروههای چپ ایرانی را که در برخی از این کشورها اقامت داشتند و یا از طریق مرزهای این کشورها با اروپای غربی و فعالان سیاسی و دانشجویی ایرانی در اروپا و جهان غرب مرتبط می شدند، مراقبت می کردند.(1)

در برخی منابع و از جمله در صحبتهای شاه در واپسین روزهای حکومت پهلوی، اشاراتی به نقش کا.گ.ب در ناآرامیهای سیاسی دوران انقلاب شده است. شاه معتقد بود که تحولات دوران انقلاب نمی توانست جز با هدایت دستگاه اطلاعاتی قدرتمندی نظیر کا.گ.ب صورت پذیرد. اما این مدعای شاه هیچ گاه توسط محققان و مورخان جدی گرفته نشد. در واقع نه تنها کا.گ.ب، بلکه گروههای سیاسی چپ وابسته و یا متمایل به شوروی نیز در ایران هیچ گاه توان آن را نداشتند که بتوانند در مجموعه تحولات سیاسی، اجتماعی جامعه ایران تأثیر جدی داشته باشند. در تمام حوادث دوران انقلاب هم که ابتکار عمل در اختیار گروههای مذهبی و مسلمان به رهبری امام خمینی بود، حزب توده و سایر گروههای چپ بسیار با تأخیر و آن هم با اشاره شوروی، خود را در تحولات سیاسی موجود سهیم کردند و تا پیروزی نهایی انقلاب اسلامی هم نتوانستند نقش قابل اعتنایی در تحولات سیاسی، اجتماعی کشور برعهده گیرند. از سوی دیگر دولت شوروی و به تبع آن کا.گ.ب هم بسیار دیر در جریان واقعی حوادثی که در ایران در حال تکوین، شکل گیری و گسترش بود، قرار گرفتند و تا ماههای پایانی حکومت پهلوی (آذر - دی 1357) تصور نمی کردند این حوادث خطر جدی برای ارکان حکومت پهلوی داشته باشد. از این مقطع به بعد بود که به تدریج مطبوعات و رسانه های گروهی شوروی، آن هم با احتیاط، انتقاد و حملاتی متوجه رژیم پهلوی کردند. ضمن این که بدون توجه به جایگاه

ص:571


1- ایرج اسکندری، پیشین، صص 403 - 410 و صص 579 - 585.

درجه اول روحانیون در هدایت و شکل دهی تحولات انقلابی مردم ایران بر ضد حکومت پهلوی، کا.گ.ب و دولتمردان شوروی تلاش می کردند از احزاب و گروههای چپ وابسته و وفادار به ایده ها و خواستهای مسکو در ایران حمایت کنند و نقش آنان را در تحولات سیاسی، اجتماعی کشور عمده نشان دهند. در نهایت هم کا.گ.ب و حکومت شوروی در برابر تحولات انقلابی واپسین روزهای حکومت پهلوی عمدتاً روشی منفعلانه و محتاطانه در پیش گرفته و در سقوط نهایی رژیم پهلوی، هیچ نقشی نداشتند.(1)

ص:572


1- پرویز راجی، پیشین، صص 232 - 233؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 1، ص 337.

فصل هفده: ساواک و مبارزه مسلحانه

زمینه

پس از کودتای 28 مرداد 1332، استبداد و سرکوب، جایگزین روش سیاسی شد. بلافاصله پس از کودتا، آشکار شد که نظم نوین، دیگر تجربه سیاسی، هر چند نیم بند پیشین را نیز برنخواهد تابید. حکومت به فعالیت و مبارزات سیاسی قانونی و مسالمت آمیز احزاب و گروههای سیاسی و مذهبی که حاکمیت را به چالش می طلبید، اعتنایی نکرد و با پی گرفتن روش استبدادی و خودکامانه، مخالفان سیاسی را از میان برداشت. هر چند این روند که از سوی حکومت با جدیتی تام دنبال می شد تا به مرحله نهایی برسد حدود یک دهه به طول انجامید، اما در این میان احزاب و گروهها و فعالان سیاسی، مذهبی به رغم مشکلات به وجود آمده توسط حکومت، مدتها مقاومت سیاسی و مدنی پیگیر و مسالمت آمیزی در پیش گرفتند تا بلکه از جان سخت شدن و غیرقابل بازگشت شدن استبداد جلوگیری کنند؛ در همان حال حاکمیت را نسبت به عواقب بدفرجام این نوع حکومت هشدار داده و به راه صوابش دعوت کردند. اما حکومت با اتکا به پشتیبانان خارجی اش عزم جزم کرده بود تا با شتاب بخشیدن به خودکامگی، آسوده خاطر از دردسرهای احزاب و گروههای سیاسی، مذهبی منتقد و مخالف، آنچه که خود تشخیص می داد، عمل کند. بدین ترتیب آخرین تکاپوهای فعالیت سیاسی مسالمت آمیز احزاب و گروههای سیاسی و مذهبی با حکومت پهلوی در نخستین سالهای دهة 1340 با تجربه ای بدفرجام مواجه شده و به شکست انجامید. در چنین شرایطی، به موازات گسترش اختلافات غیرقابل ترمیم بین حکومت، احزاب و گروههای سیاسی و مذهبی، فضای سیاسی و اجتماعی لازم برای شکل گیری نوع جدیدی از برخورد و تقابل بین حکومت و منتقدان و ناراضیان پدیدار شد. هر چند بسیاری از رهبران و فعالان دیرپا و دارای تجربه

ص:573

سیاسی احزاب و گروههای مختلف، به رغم فشار حکومت و نومیدی تدریجی از امکان برخورد مسالمت آمیز و قانونی با حکومت، هنوز به ضرورت برخورد قهرآمیز با آن نرسیده بودند، اما بسیاری از اعضا و فعالان جوان تر این گروهها که تحت فشار قرار گرفته بودند، بدون توجه به ضرورت در میان نهادن دیدگاههای خود با دیگران، تز مبارزه چریکی، مسلحانه و خشونت آمیز با حکومت و دستگاه سرکوب را به عنوان راه حلی اجتناب ناپذیر و حتمی برای خروج از بن بست سیاسی گرفتار آمده مورد توجه قرار داده و پایه گذار روش نوینی در برخورد با حکومت شدند. در این میان افکار عمومی در کشور روش مبارزه مسلحانه و چریکی با حکومت را تأیید نکرد و به رغم تمام اقدامات حکومت کماکان بر ضرورت مقابله آرام با آن اصرار می ورزید. اما فرهنگ ضرورت مبارزه قهرآمیز و مسلحانه با رژیم، بین تعداد قابل توجهی از مخالفان سیاسی - مذهبی جوان تر با استقبال روبرو شد. این عده تصور می کردند در این شرایط که حکومت لجاج کم سابقه و بدون ترحمی در سرکوب مخالفان نشان می دهد، در پیش گرفتن روش مسالمت آمیز، نتیجه ای جز سخت جان تر شدن استبداد و سرکوب در پی نخواهد داشت و تنها روش مبارزه مسلحانه و قهرآمیز است که خواهد توانست بر بنیان حکومت آتش افکنده و با گسترش تدریجی مبارزات مسلحانه به از بین رفتن نهایی آن منجر شود. البته بسیاری از فعالان و رهبران سیاسی و مذهبی از همان آغاز به درستی درک کرده بودند که مبارزه مسلحانه و چریکی چندان بختی برای موفقیت و شکست نهایی رژیم در پی نخواهد داشت؛ البته ضرباتی که مبارزه مسلحانه بر حکومت وارد می کرد، از سوی مردم مرهمی موقت تلقی می شد و با خرسندی مورد اقبال قرار می گرفت. بسیاری نیز بر این باور بودند که مبارزه مسلحانه کم اثر و پرهیاهو، می تواند سرکوب بیشتر را فراهم آورد. با این احوال مبارزه مسلحانه از آغازین سالهای دهة 1340 به تدریج در گوشه و کنار کشور رشد کرد و تا واپسین روزهای حکومت پهلوی، توسط گروههای مختلف با دیدگاههای سیاسی و مذهبی مختلف و حتی متضاد، پی گرفته شد. برخورد قهرآمیز حکومت و ساواک با احزاب و گروههای سیاسی مخالف حکومت در سالهای 1341 - 1342، از مهمترین دلایل داخلی شکل گیری گروههای مسلحانه بود. از سوی دیگر در آن مقطع، مبارزه مسلحانه در بسیاری از کشورهای آسیایی، امریکایی و افریقایی بر ضد حکام خودکامه داخلی و استعمارگران و قدرتهای متجاوز خارجی جریان داشت و فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی نیز خواسته یا ناخواسته تحت تأثیر آنها قرار داشتند. سالها مبارزات چریکی و مسلحانه گروههای اسلامی

ص:574

در

کشورهای عربی و اسلامی در فلسطین، اردن، لبنان، مصر، برخی کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و غیره در گرایش گروههای مسلمان و مذهبی به مبارزه مسلحانه تأثیرات غیرقابل انکاری داشت. در بسیاری از کشورهای افریقایی، امریکای لاتین و آسیا نیز مبارزات چریکی بین گروههای آزادی بخش و انقلابی (که عمدتاً از مرامهای چپ و کمونیستی پیروی می کردند) جریان داشت که شعارهای زیبای آنها، بسیاری از جوانان ایرانی دارای گرایشات چپ و کمونیستی را برای در پیش گرفتن مبارزه مسلحانه وسوسه می کرد. بسیاری از گروههای چریکی مسلمان نیز با تأثیرپذیری از مشی مبارزه مسلحانه در گوشه و کنار جهان، بر این باور بودند که رژیم حاکم جز از طریق برخورد قهرآمیز ناتوان نخواهد شد. این عده، برخی آیات قرآن کریم و روایات و آموزه های دینی و اسلامی را سرلوحه و راهنمای عمل خود قرار می دادند. مبارزات چریکی مسلمانان در بین روحانیون پشتیبانان و موافقینی داشتند که ضمن ادامه مقاومتهای مسالمت آمیز، حمایت و پشتیبانی از گروههای چریکی را نیز برای واداشتن حکومت به عقب نشینی، امری لازم می شمردند. بدین ترتیب پیوستن به گروههای چریکی و مسلح امری مثبت و گامی رو به جلو تلقی می شد و مبارزان چریکی در وجدان عمومی جامعه به دیده احترام نگریسته می شدند.(1)

در شکل گیری اندیشه و مبارزات مسلحانه بر ضد رژیم پهلوی و ساواک، قیام 15 خرداد 1342 نقطه عطف به شمار می رود. در واقع روند سرکوب ساواک و حکومت که از اوایل دهة 1330 آغاز شده بود، به دنبال آغاز نهضت امام خمینی و قیام 15 خرداد 1342 به نقطه بازگشت ناپذیری رسید. در آن مقطع علاوه بر علما و روحانیون، بسیاری از رهبران و فعالان سیاسی احزاب و گروههانظیر حزب توده، جبهه ملی و نهضت آزادی ایران نیز توسط ساواک و سایر نیروها و مراجع امنیتی، قضایی و انتظامی به شدت سرکوب می شدند. بدین ترتیب در شرایط بن بست در عرصه فعالیتهای قانونی، مسالمت آمیز و آشکار سیاسی، افراد و گروههایی ترجیح دادند به طور مخفیانه و به صورت زیرزمینی به مبارزه مسلحانه روی آورند.(2) گروههای چریکی پدید آمده، از آغازین سالهای دهه 1340 از مکاتب سیاسی و مذهبی متعددی پیروی

ص:575


1- جان فوران، مقاومت شکننده، صص 548 - 556؛ سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، صص 138 - 143.
2- عماد الدین باقی، بررسی انقلاب ایران، ج 1، صص 174 - 177؛ فرهاد شیخ فرشی، تحلیلی بر نقش سیاسی عالمان شیعی در پیدایش انقلاب اسلامی، صص 132 - 135.

می کردند و گاه تضاد و اختلافات فکری - عقیدتی و سیاسی قابل توجهی با یکدیگر داشتند. با این احوال تمامی آنان در یک مسئله اشتراک نظر داشتند و آن این بود که حکومت پهلوی جز اسلحه و بوی باروت، منطق دیگری نمی شناسد و مبارزه مسلحانه اگر تنها راه برخورد با سیستم نباشد، مهمترین و کارآمدترین راه است. هر یک از این گروهها در برگزیدن مبارزه مسلحانه تدارکات عقیدتی، فکری و سیاسی ویژه ای داشتند که از آموزه های قرآن کریم و اسلام گرفته تا ایده های مارکسیستی در نوسان بود. هر یک از گروهها به فراخور تعلق خاطری که به مکاتب و مرامهای فکری، سیاسی و مذهبی خود داشتند، آموزه های آن را راهنمای عمل قرار می دادند.(1) برخی از مهمترین متفکران سیاسی، مذهبی و شاعران و منتقدان سیاسی در زمره مشوقان و گاه ستایشگران مبارزان چریکی درآمدند و مقاومتهای سرسختانه گروههای مختلف چریکی در مقابل حکومت، مورد تحسین آنان قرار گرفت.(2) چریکهای فدایی خلق از زمره گروههای چریکی مخالف حکومت به شمار می رفت و اندیشه های مارکسیستی را به عنوان اندیشه عمل خود معرفی کرده و با الگو قرار دادن کسانی چون ارنستو چگوارا و فیدل کاسترو عمل خود را تفسیر می کردند؛ اندیشه هایی از این نوع در بین تعدادی از جوانان و دانشجویان و فعالان سیاسی هم طرفدارانی داشت.(3) برخی از جوانان متمایل به گروههای مارکسیستی با تحلیل دیدگاههای سیاسی - فلسفی لنین، مبارزه مسلحانه را تنها راه برون رفت از بحران سیاسی موجود ارزیابی کرده و معتقد بودند که هر عمل مسالمت آمیز و مماشات گرانه در برابر این نظامها محکوم به شکست است. درباره مبارزه مسلحانه جزوه ای نیز بر اساس اندیشه های لنین تهیه شد؛ جزوه «مبارزه مسلحانه، هم استراتژی و هم تاکتیک» توسط مسعود احمدزاده از رهبران اولیه چریکهای فدایی خلق تدوین و تنظیم شد.(4) سازمان مجاهدین خلق، از گروههای چریکی آن دوره، نیز به تدریج التقاتی از اندیشه ها و آموزه های دینی و قرآنی را با ایده ها و ذهنیتهای مارکسیستی که در میان روشنفکران آن روزگار طرفدارانی داشت، به عنوان پایه فکری و نقطه اتکای فلسفی -

ص:576


1- اصغر صارمی شهاب، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران، صص 57 - 62؛ کاظم موسوی بجنوردی، مسی به رنگ شفق، صص 53 - 58.
2- نبرد خلق، ش 7، خرداد 1355، ص 158؛ یادنامه شهدای جنبش مسلحانه، صص 2 - 5.
3- علی جنتی، پیشین، صص 60 - 68.
4- مسعود احمدزاده، مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک، صص 32 - 52؛ صادق زیباکلام، مقدمه ای بر انقلاب اسلامی، صص 224 - 240.

سیاسی مبارزات مسلحانه اش برگزید.(1)

گروههای چریکی چپ که گرایشات مارکسیستی داشتند، منتقد دیدگاه رهبران حزب توده در چگونگی مبارزه با حکومت پهلوی بودند. حزب توده که مهمترین مروج اندیشه های مارکسیستی و کمونیستی در ایران بود، در انفعال سیاسی، راه عافیت طلبی و سازش را در پیش گرفته بود. با این حال، هر چند حزب توده روش مبارزه مسلحانه را تأیید نکرد، اما در دهة 1320 و 1330 نخستین حزب سیاسی بود که در بین نظامیان و درجه داران ارتش نفوذ کرده و بسیاری از آنها را به عضویت پذیرفت. هر چند سازمان نظامی حزب توده هیچ گاه از اسلحه علیه حکومت پهلوی بهره نگرفت، اما با مسامحه می توان این شاخه حزب توده را پیشگام مخالفت خوانیهای نظامی بر ضد رژیم دانست که در دو سه سال پس از کودتای 28 مرداد 1332 به طور کامل از میان برداشته شد.(2) بین گروههای دینی نیز، جمعیت فدائیان اسلام پیشگام بودند و مؤثرترین مبارزه مسلحانه را با حکومت در دو دهة 1320و 1330 انجام دادند.

حزب ملل اسلامی

می توان حزب ملل اسلامی را پیشگام مبارزات مسلحانه در آغاز دهة 1340 دانست. همچنان که سید محمدکاظم موسوی بجنوردی - پایه گذار این حزب - در خاطرات خود تصریح کرده، اولین بار در سال 1340 بود که طرح تأسیس تشکلی با هدف مبارزه مسلحانه با حکومت پهلوی مورد توجه آنان قرار گرفت. در حالی که وی بیش از 19 سال نداشت، به تدریج به یارگیری برای تشکل موردنظر پرداخت و مقررات و تمهیدات مقتضی مبارزه چریکی و مخفی را برای گروه خود تدوین و تنظیم کرد. بیش از یک سال از تأسیس این تشکل سپری نشده بود که دهها نفر در عداد اعضای آن قرار گرفته بودند. سید محمدکاظم موسوی بجنوردی علاوه بر استبداد و خشونت حاکم بر کشور، جنبشها و مبارزات چریکی و مسلحانه در گوشه و کنار جهان را در گرایش خود به در پیش گرفتن مبارزه مسلحانه الهام بخش می داند. طی دو سال یارگیری حزب ملل اسلامی و به رغم بی تجربگی اعضای آن که به

ص:577


1- حمید روحانی، پیشین، ج 3، صص 430 - 440؛ صادق زیباکلام، پیشین، صص 225 - 238.
2- ضیاءالدین الموتی، فصولی از تاریخ مبارزات سیاسی و اجتماعی ایران، صص 342 - 347؛ چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 6، صص چهار - بیست و یک.

تدریج افزایش یافتند، ساواک و سایر نیروهای امنیتی - اطلاعاتی حکومت اطلاعی از وجود آن نداشتند. در این مدت حزب ملل اسلامی برای آموزش عقیدتی - فکری، سیاسی و نظامی اعضایش گامهایی برداشته و به پیشرفتهایی نیز نایل آمده بود. همچنین برای تهیه تجهیزات نظامی و اسلحه از منابع خارجی هم موفقیتهای نسبی کسب کرده بود. این حزب، برنامه هایی برای گردشهای گروهی و آموزش تیراندازی و نظایر آن، به دور از چشم حکومت، در مناطق کوهستانی ترتیب داده بود. در حالی که ساواک و سایر نیروهای امنیتی و اطلاعاتی گرفتار بحرانهای سیاسی سالهای 1341 - 1343 بود، حزب ملل اسلامی با جدیت و بدون برخورد با مانعی، فعالیتش را ادامه داده و برای اقدامات آینده و مبارزه مسلحانه با رژیم آماده می شد. تنها یک اتفاق ساده و کاملاً تصادفی موجب لو رفتن این تشکل و دستگیری بسیاری از کادر رهبری و اعضای فعال آن شد.

در اوایل 1344، صنوبری، یکی از اعضای حزب به طور اتفاقی توسط واحدهایی از پلیس، به دلیل احتمال حمل مواد مخدر مورد سوءظن قرار گرفته و پس از آن که از کیف همراهش مقداری اعلامیه کشف شد، شهربانی و سپس ساواک به تدریج در جریان امر قرار گرفتند. شکنجه صنوبری توسط ساواک، شناسایی، ردیابی و دستگیری حدود 55 نفر از رهبران و اعضای فعال و برجسته حزب ملل اسلامی را در کوهستانهای اطراف تهران فراهم آورد. این در حالی بود که حزب هنوز اقدام عملی در مبارزه مسلحانه با رژیم انجام نداده و آسیب پذیر می نمود.(1) با این احوال چنین می نماید که هم ساواک و هم مجموعه حکومت از شکل گیری این تشکل به شدت نگران شد. خبر دستگیری اعضای حزب ملل اسلامی تا حدود سه ماه پنهان نگه داشته شد و بعدها با اشاره حکومت برخی روزنامه ها مطالبی درباره آن درج کردند و به ماهیت و هدفی که این تشکل دنبال می کرد، نسبتهای ناروایی دادند. رهبران و اعضای برجسته حزب ملل اسلامی به اعدام و زندانهای طویل المدت محکوم شدند؛ در نهایت حکم اعدام محکومین به حبس ابد تقلیل یافت.(2) موضوع کشف فعالیت حزب ملل اسلامی با سر و صدا و قدرت نماییهای ساواک انعکاس یافت و چنان وانمود شد که ساواک با کشف این گروه به موفقیت قابل توجهی دست یافته و به عنوان چشم و گوش بیدار و قدرتمند شاه و حکومت

ص:578


1- کاظم موسوی بجنوردی، پیشین، صص 21 - 28 و صص 38 - 46؛ علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج 5، ص 157.
2- کاظم موسوی بجنوردی، پیشین، صص 61 - 63 و ص 68.

بر رخدادهای کشور کنترل دارد و هرگونه تحرک مخالفین را به سرعت از میان برمی دارد.(1)

هیئتهای مؤتلفه اسلامی

از سالهای میانی دهة 1330 گروههایی از افراد مذهبی در مساجد و هیئتهای دینی، طرحهایی برای توسعه فعالیتهای خود در عرصه سیاسی و اجتماعی داشتند. با این احوال تنها با آغاز نهضت امام خمینی(ره) بر ضد رژیم پهلوی این طرحها شدت گرفت. چنانکه از خاطرات بنیانگذاران این تشکلها برمی آید، از اواسط سال 1341 به تدریج هیئتهای مؤتلفه اسلامی متشکل از هیئتهای مذهبی مسجد امین الدوله، گروه اصفهانیها و هیئت مسجد شیخ علی شکل گرفته و در فعالیتهای سیاسی، مذهبی و اجتماعی خود به جمع بندیهای بیشتری نایل آمدند و از اوایل سال 1342 با راهنماییهای امام خمینی فعالیت خود را به طور جدی آغاز کردند. از مهمترین دلایل تکوین، شکل گیری و آغاز جدی فعالیت هیئتهای مؤتلفه اسلامی در سالهای نخستین دهة 1340، انسداد سیاسی و استبداد مطلق بود. علاوه بر فعالیتهای سیاسی، مذهبی، اجتماعی و خیریه هیئت های مؤتلفه اسلامی، شاخه نظامی آنان نیز فعالیت خود را آغاز کرد.(2) ساواک پس از بازجوییهای مفصل اعضای دستگیر شده شاخه نظامی هیئتهای مؤتلفه اسلامی (به دنبال ترور حسنعلی منصور) تصریح می کند که اعمال سیاست سرکوب توسط حکومت، مهمترین دلایل آغاز فعالیتهای مسلحانه هیئتهای مؤتلفه اسلامی بود.(3) به رغم آن که چند سال از آغاز فعالیت هیئتهای مؤتلفه اسلامی می گذشت، ساواک تنها به دنبال ترور حسنعلی منصور و دستگیری گروهی از اعضای برجسته شاخه نظامی و سیاسی آن به طور جدی در جریان تأسیس و کیفیت فعالیت این گروه قرار گرفت.(4)

از مهمترین اقدامات شاخه نظامی هیئتهای مؤتلفه اسلامی، ترور حسنعلی منصور - نخست وزیر وقت - در اول بهمن 1343 بود. حوادثی نظیر حمله ساواک و نیروهای حکومت به مدرسه فیضیه قم در 2 فروردین 1342، سرکوب خونین قیام 15 خرداد 1342، تصویب

ص:579


1- حمید روحانی، پیشین، ج 1، صص 866 - 868 ؛ علی دوانی، پیشین، ج 5، صص 164 - 167.
2- عزت الله نوذری، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، صص 153 - 162؛ کاظم مقدم، پیشین، صص 127 - 129 و صص 137 - 143.
3- کاظم مقدم، پیشین، صص 373 - 375.
4- همان، صص 382 - 383.

کاپیتولاسیون و سپس دستگیری و تبعید امام خمینی در رأس دلایلی قرار می گرفت که هیئتهای مؤتلفه اسلامی را به ترور منصور ترغیب می کرد.(1) به دنبال ترور حسنعلی منصور ساواک تلاش گسترده ای برای دستگیری اعضای هیئتهای مؤتلفه اسلامی، آغاز کرد.(2) برخی از مهمترین عوامل و مباشرین در قتل منصور دستگیر و پرونده های قضایی آنان تشکیل شد، اما تعدادی از طراحان و رهبران عملیات از چنگ ساواک گریختند و ساواک سالها در پی دستگیری آنان بود.(3) برای چند تن از متهمین ردیف اول تقاضای اشدّ مجازات (اعدام) شد و تعداد دیگری نیز به زندانهای طویل المدت محکوم شدند. در 26 خرداد 1344 محمد بخارایی، صفار هرندی، مرتضی نیک نژاد، و صادق امانی همدانی اعدام شدند، در پی آن ساواک برای جلوگیری از اقدام تلافی جویانه احتمالی مخالفان، تمهیدات امنیتی - پلیسی گسترده ای در شهرهای کشور اندیشید. به ویژه آنکه مدت کوتاهی قبل از آن و در اردیبهشت 1344، شاه در کاخ مرمر مورد حمله مسلحانه قرار گرفته و جان سالم به در برده بود.(4)

از شاخص ترین اعضای شاخه نظامی هیئتهای مؤتلفه اسلامی سیدعلی اندرزگو بود که در طراحی ترور حسنعلی منصور نقش داشت. وی پس از آن، مدتها در بخشهای مختلف ایران و نیز خارج از کشور مخفیانه زندگی کرد. در این مدت ساواک بارها به منزل او و بستگانش در قم و سایر شهرها هجوم برده، تعدادی از آنان را دستگیر کرد و شکنجه داد تا بلکه ردپایی از او به دست آورد. در همان حال تیمهای تعقیب و مراقبت ساواک، مدتها برای دستگیری و یا قتل او دامهایی گسترانیدند. سیدعلی اندرزگو در واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی، در دوم شهریور 1357 پس از مدتها دام گسترانیهای ساواک، به محاصره درآمده و در درگیری مسلحانه هدف گلوله قرار گرفته و به شهادت رسید. هیئتهای مؤتلفه اسلامی عمدتاً تا حدود سال 1349 فعالیت قابل توجهی داشتند و پس از آن به تدریج از گستره فعالیتهای آن کاسته شد و تعدادی از اعضای فعال آن با برخی گروههای چریکی، به ویژه سازمان مجاهدین خلق همکاری کردند. اما روند همکاری این افراد با سازمان مجاهدین خلق، پس از تغییر ایدئولوژی

ص:580


1- حمید روحانی، پیشین، ج 3، صص 423 - 429؛ کاظم مقدم، پیشین، صص 243 - 247.
2- شهید حجت الاسلام سیدعلی اندرزگو به روایت اسناد ساواک، صص 24 - 25 و صص 138 - 139.
3- کاظم مقدم، پیشین، صص 274 - 280.
4- مهدی بازرگان، یادداشتهای روزانه، صص 370 - 371؛ شهید حاج مهدی عراقی به روایت اسناد ساواک، ص 143.

این سازمان، متوقف شد.(1)

سایر گروههای چریکی مسلمان

در سالهای میانی دهة 1340، به تدریج گروههای چریکی اسلامی متعددی با هدف مبارزه مسلحانه با حکومت پهلوی تشکیل شدند. پس از قیام 15 خرداد 1342 و حوادث سال 1343، انگیزه مخالفان مذهبی حکومت برای مبارزه مسلحانه افزایش یافت. این گونه گرایشات از اواخر دهة 1340 روزافزون شد و در سالهای نخست دهة 1350 به اوج رسید، تا جایی که در بسیاری از شهرهای کوچک و بزرگ هسته های چریکی مخالف حکومت با ایدئولوژی اسلامی که گاه اطلاعی هم از وجود دیگری نداشتند، شکل گرفت. این حرکتها در دهه 1340 بین دانشجویان و فعالان سیاسی بود، اما در اوایل دهة 1350 دامنه آن به دانش آموزان و نوجوانان نیز کشیده شد. تعداد گروههای چریکی مخالف رژیم که در اواسط دهه 1340 به زحمت به اندازه انگشتان یک دست بود، در دهة 1350 به بیش از شانزده گروه چریکی ریز و درشت رسید. از جمله هسته های چریکی اسلامی می توان به موارد زیر اشاره کرد: 1- گروه ابوذر نهاوند، 2- گروه جهرم، 3- گروه پویندگان راه علی، 4- گروه جوانان غیور قم، 5- گروه حزب الله، 6- گروه الفجر، 7- گروه ولی عصر(عج)، و 8- گروه شیعیان راستین همدان.

در میان وفاداران به گروههای چپ و کمونیستی هم دهها هسته و گروه چریکی کوچک تشکیل شد که هر از گاه در واحدهای کوچک و چندین نفره به صورت محدود با مأموران حکومت و نیروهای ساواک درگیر می شدند و یا اهدافی از سازمانها، تأسیسات، دوایر دولتی و حکومتی و نیز عواملی از طرفداران حکومت را مورد تهاجم قرار می دادند.(2) در سالهای دهة 1350 که مبارزات چریکی وارد مرحله حساسی شده بود، ساواک برای قتل و یا دستگیری مبارزان مسلح جوایز باارزشی تعیین کرده بود. گفته می شد ساواک به هر یک از نیروهای خود که مبارز مسلحی را در درگیریها به قتل برساند تا مبلغ 000/250 ریال جایزه می داد. هر چند علما و روحانیون مبارزه سیاسی و فرهنگی در پیش گرفته بودند، اما بودند کسانی که به

ص:581


1- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 5، ص 36؛ شهید حجت الاسلام سیدعلی اندرزگو به روایت اسناد ساواک، صص دوازده - بیست و نه و صص 198 - 199.
2- احمد احمد، خاطرات احمد احمد، صص 384 - 385؛ حسین زرینی، گروه ابوذر، صص 57 - 73.

مبارزه چریکی روی خوش نشان داده و گامهایی برداشتند.

از جمله گروههای تاریخ مبارزات چریکی با حکومت پهلوی گروه ابوذر بود. هسته اولیه این گروه در بین جوانان و نوجوانان دانش آموز و طی جلسات مذهبی و قرائت قرآن در مساجد و مدارس نهاوند - استان همدان - شکل گرفت. در سال 1352، اعضای فعال آن توسط ساواک دستگیر و شکنجه شدند. دادگاهی که بر اساس پرونده سازیهای ساواک و برای محاکمه ده تن از اعضای فعال این گروه تشکیل شده بود، شش تن را به اعدام محکوم کرد که حکم در 30 بهمن 1352 اجرا شد. فعالیت گروه چریکی ابوذر در شهر کوچک و دورافتاده نهاوند، ساواک و مجموعه حکومت را نگران کرد و در بین مخالفان حکومت، در داخل و خارج، انعکاس یافت.

هسته چریکی فجر انقلاب که با گرایشات اسلامی و با هدف مبارزه مسلحانه با رژیم پهلوی شکل گرفته بود، در دی 1353 توسط ساواک شناسایی و تمام اعضای 14 نفره آن دستگیر شدند. به حکم دادگاه دو نفر از رهبران این گروه (سید حمیدرضا فاطمی و محمدعلی موحدی) اعدام شده و بقیه اعضای آن به زندان محکوم شدند.(1)

از دیگر گروههای چریکی اسلامی که از اواخر سال 1348 و با مشارکت حدود 20 نفر از جوانان، با هدف مبارزه مسلحانه تشکیل شد، گروه حزب الله بود. اعضای این گروه زندگی نیمه عادی و نیمه مخفی در پیش گرفتند، اما اقدام جدی بر ضد حکومت انجام نداده و به دنبال بروز اختلاف بین اعضای آن و پراکنده شدن کادر مرکزی، هسته باقیمانده گروه با سازمان مجاهدین خلق ادغام شدند.(2)

از دیگر گروههای سیاسی متمایل به آموزه های اسلامی و دینی که همزمان با فعالیتهای مسالمت آمیز، طرحهایی نیز برای مبارزه مسلحانه داشت، جنبش آزادی بخش مردم ایران «جاما» بود و افرادی چون دکتر کاظم سامی، دکتر حبیب الله پیمان، رسول زورق جو، هاشم منفرد ضیابری در رأس آن قرار داشتند. جاما از اواخر سال 1343 فعال شد و به رغم برخی اقدامات سیاسی، فعالیت مسلحانه ای نداشت. در مرداد 1344، اعضای کادر رهبری و فعال آن در تهران و سایر شهرها دستگیر و پس از بازجویی روانه زندان شدند.(3)

ص:582


1- علی دوانی، پیشین، ج 6، ص 225.
2- جواد منصوری، خاطرات جواد منصوری، صص 79 - 86.
3- محمود نکوروح، نهضت خداپرستان سوسیالیست، صص 47 - 52 و صص 69 - 70.

هر از گاه ساواک در شهرهای مختلف، هسته هایی از مخالفان سیاسی حکومت را شناسایی و دستگیر می کرد که با هدف مبارزه مسلحانه، تشکیلاتی را سازماندهی می کردند. از جمله این هسته ها می توان به سازمان آزادی بخش ایران یا «مجاهدین اسلام» اشاره کرد. این گروه از اندیشه های سیاسی و مذهبی امام خمینی پیروی می کردند و در اوایل سال 1351 توسط ساواک در شیراز دستگیر شدند.(1) علاوه بر گروههایی از این دست، ساواک هر از گاه از شناسایی و دستگیری برخی هسته های چریکی خبر می داد که عمدتاً بر اساس اهداف قومی و قبیله ای در گوشه و کنار کشور شکل گرفته و با برخی محافل و عناصر خارجی هم در تماس بودند. از جمله مهمترین این گروهها، جبهه آزادیبخش خوزستان بود که توسط دولت بعثی عراق و سایر کشورهای عربی حمایت می شد. ساواک در اواخر 1355 بسیاری از اعضای برجسته و فعال آن را دستگیر و زندانی کرد.(2) برخی هسته های چریکی کوچک نیز در سالهای میانی دهة 1340 شکل گرفتند که قبل از هر اقدام توسط ساواک دستگیر و زندانی شدند. ضمن این که تعدادی از این هسته های چپ به سرعت از پیشینه خود ابراز ندامت کرده و در ردیف همکاران ساواک قرار گرفتند؛ از جمله این هسته ها می توان به گروه چریکی فلسطین و گروه چریکی موسوم به تربت حیدریه اشاره کرد. گروه اخیر مبارزه دهقانی را سرلوحه برنامه های مبارزاتی خود اعلام کرده بود که مدت کوتاهی پس از آغاز فعالیت توسط ساواک شناسایی و اعضای آن دستگیر شدند و پس از ندامت به همکاران صدیق ساواک تبدیل گردیدند.

از مهمترین گروههای چریکی مسلمان، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی بود؛ در آغاز در هسته های چریکی متعددی در خوزستان و استانهای هم جوار فعالیت می کردند. پس از مدتی دامنه فعالیتهای خود را به تهران و سایر نقاط کشور گسترش دادند. گروههای تشکیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی از سال 1349 فعالیت خود را آغاز کرده و در سالهای پایانی حکومت پهلوی دهها نفر از عوامل حکومت را ترور کرده و به قتل رسانیدند. مراکز مختلفی چون بانکها و نظایر آن نیز در برخی شهرها توسط این گروه با بمب منفجر شدند. برخی از اعضای این سازمان مدتی با سازمان مجاهدین خلق همکاری داشتند، اما پس از تغییر

ص:583


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- همان.

ایدئولوژی این سازمان، از آن جدا شدند و نهایتاً با تشکیل سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در برابر سازمان مجاهدین خلق موضع گرفتند. مجاهدین انقلاب اسلامی با برخی محافل دینی و مذهبی در داخل و خارج از کشور ارتباط داشتند و ساواک برای دستگیری آنها تلاش قابل توجهی انجام می داد. در سالهای دهة 1350 بسیاری از اعضای فعال این سازمان توسط ساواک دستگیر و پس از شکنجه، راهی زندان شدند. بعضی از آنان در زیر شکنجه و یا درگیریهای مسلحانه با ساواک هدف گلوله قرار گرفته و به شهادت رسیدند. گروههای تشکیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، هنگام اوج گیری حرکت مردمی در سالهای 56 و 57، بر دامنه فعالیتهای خود افزودند.

سازمان چریکهای فدایی خلق

روند شکل گیری این سازمان به اواسط دهة 1340 باز می گردد. این سازمان از اتحاد دو گروه چریکی چپ (گروه بیژن جزنی و گروه مسعود احمدزاده) در فروردین 1350 تشکیل شد و عنوان «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» را برای خود برگزید. برخی از اعضای دو گروه جزنی و احمدزاده از اواسط دهة 1340 فعال بوده و با برخی احزاب و گروههای سیاسی مانند حزب توده، جبهه ملی و نهضت آزادی ایران همکاری داشتند. این عده با گرایش به اندیشه های مارکسیستی و با این اعتقاد که حزب توده دیگر توان رهبری و هدایت مبارزات گروههای چپ را ندارد، مبارزه مسلحانه با حکومت را برگزیدند. هر دو گروه قبل از ائتلاف و تشکیل نهایی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران با گروههای چریکی و مبارز خاورمیانه در ارتباط بودند و فنون نظامی و مهارتهای مورد نیاز را کسب کرده بودند. همچنین این عده پیش از اتحاد، اسلحه و تجهیزات نظامی مورد نیاز را به دست آورده بودند. برخی از رهبران دو گروه، جزواتی در تحلیل دلایل ضرورت مبارزه مسلحانه سیاسی و اجتماعی تدوین کرده و از روش مسالمت آمیز و به عقیده آنان منفعلانه گروههای سیاسی چپ مانند حزب توده انتقاد می کردند. گروه جزنی بیشتر ایده مبارزه چریکی در روستا و جنگل را توصیه می کرد و گروه مسعود احمدزاده معتقد به مبارزه چریکی در شهربود. هر چند هسته اصلی گروه جزنی در 1346 توسط ساواک دستگیر و راهی زندان شده بودند، اما به دلیل نقش قابل توجه بیژن جزنی در سازماندهی گروه و به رغم گرفتار بودن او در زندان، یاران او در بیرون از زندان، به نام وی مشهور شدند. افرادی از اعضای گروه بیژن جزنی در 19 بهمن 1349 پاسگاهی در

ص:584

روستای سیاهکل را در دامنه جنگلهای گیلان خلع سلاح کردند و با آن به شهرت رسیدند. در پی این واقعه، ساواک و سایر نیروهای انتظامی عملیاتی در جنگلهای گیلان بر ضد این گروه به راه انداختند و دهها نفر از اعضای آن را به قتل رسانده و یا دستگیر کردند. مدت کوتاهی پس از آن، دستگیرشدگان محاکمه و 13 نفر از آنان به مرگ محکوم شده و بقیه حکم زندان گرفتند و این واقعه در فضای سیاسی و اجتماعی کشور انعکاس یافت. به رغم ضربات سختی که ساواک بر پیکر جنبش چریکی چپ وارد کرده بود، با آغاز دهة 1350 بقایای رهبران و فعالان دو گروه احمدزاده و جزنی سازمان چریکهای فدایی خلق را پی افکندند.(1)

چریکهای فدایی خلق تقریباً درصدر گروههای چریکی فعال بر ضد حکومت پهلوی قرار داشت و اعضای آن در تهران و سایر شهرها مکرراً با واحدهای مسلح و تیمهای تعقیب و مراقبت ساواک درگیر می شدند. برخی اعضای این گروه نیز برای تهیه اسلحه و سایر ملزومات نظامی و نیز فراگیری آموزشهای نظامی راهی کشورهای خاورمیانه و سایر نقاط می شدند.(2)

چریکهای فدایی خلق نشریاتی نیز به طور مخفی چاپ و منتشر می کردند که در آنها درباره روی آوردن این سازمان به مبارزه مسلحانه و نیز تئوری پردازی پیرامون ضرورت مبارزه مسلحانه در ایران و سایر نقاط جهان مطالبی درج می شد. بخش مهمی از محتوای این نشریات نیز به اخبار، گزارشات و اعلامیه های چریکهای فدایی خلق و روابطش با سایر گروههای آزادیبخش و چریکی در جهان اختصاص داشت. از جمله مهمترین نشریات دوره ای چریکهای فدایی خلق «19 بهمن تئوریک»، «نبرد خلق» و «عصر عمل» بود.(3) در نشریات و جزوات تئوریک و خبری چریکهای فدایی خلق در طول دهة 1350، انتقاد از مشی منفعلانه حزب توده در برابر حکومت پهلوی فراوان به چشم می خورد.(4) این گروه بر ضد منافع و اتباع امریکا در ایران نیز عملیاتی سازماندهی کرده و اجرا می کرد.(5) سازمان چریکهای فدایی خلق

ص:585


1- محمدعلی عمویی، پیشین، صص 297 - 300؛ سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی، ج 1، صص 62 - 65.
2- حمید روحانی، پیشین، ج 3، صص 490 - 493؛ نبرد خلق، ش 7، خرداد 1355، صص 112 - 120.
3- 19 بهمن تئوریک، ش 2، تیر 1355 و ش 23، مرداد 1355؛ اعلامیه ها و بیانیه های سازمان چریکهای فدایی خلق در سال 1357.
4- مبارزه مسلحانه و اپورتونیستها، ج 1، صص 43 - 51.
5- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 3، بخش 2، صص 258 - 266.

برای در امان ماندن از خطر نفوذ ساواک، راهنمای حفاظتی ویژه ای تدوین کرده و در اختیار اعضای خود قرار داده بود. هر چند چریکهای فدایی خلق در فروردین 1350 و حدود دو ماه پس از واقعه سیاهکل با اتحاد دو گروه احمدزاده - جزنی تشکیل شده و اعلام موجودیت کرد، با این احوال واقعه حمله به پاسگاه سیاهکل به عنوان اولین عملیات مهم این سازمان ثبت شد و به عنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات چریکی و مسلحانه بر ضد رژیم پهلوی در اذهان عمومی باقی ماند.(1) حکومت پهلوی واقعه سیاهکل را به بیگانگان نسبت داد و نشریات، روزنامه ها و رسانه های گروهی داخل کشور، رهبریهای داهیانه شاه را دلیل اصلی این واقعه ارزیابی کردند! و تصریح کردند که دشمنان کشور با اقداماتی از این دست تلاش می کنند راه را بر پیشرفت و توسعه کشور سد کنند.(2) دومین عملیات پر سر و صدای چریکهای فدایی خلق، قتل سپهبد ضیاء فرسیو رئیس دادرسی ارتش در 18 فروردین 1350 بود.(3) ترور فرسیو که حکومت را غافلگیر کرده بود، تشدید سرکوبها را در پی داشت. شاه که از حملات پی در پی گروههای چریکی خشمگین می نمود، بدون توجه به ریشه های گسترش بحران، ساواک و سایر نیروها را مأمور سرکوب بدون اغماض و از میان برداشتن مخالفتها کرد.(4) به رغم سخت گیریهای ساواک که با تشکیل کمیته مشترک ضدخرابکاری تشدید شده بود، فعالیتهای چریکهای فدایی خلق شتاب گرفت؛ این سازمان در 22 مرداد 1351 سرتیپ طاهری رئیس زندان قصر را در جلو منزلش ترور کرده و به قتل رساند.(5) در این میان تعداد قابل توجهی از اعضای این سازمان نیز در درگیری با ساواک به قتل رسیدند و یا پس از دستگیری و شکنجه مرگبار ساواک، جان خود را از دست دادند.(6)

چریکهای فدایی خلق در 14 بهمن 1354، حسین ناهیدی سربازجو و معاون ساواک استان خراسان را در مشهد به قتل رساندند. سازمان چریکهای فدایی خلق به رغم بر جای گذاشتن تلفات قابل توجه که عمدتاً در درگیریهای مسلحانه با ساواک پیش می آمد، دهها نفر

ص:586


1- 19 بهمن تئوریک، ش 2، تیر 1355، صص 45 - 50؛ اعلامیه ها و بیانیه های سازمان چریکهای فدایی خلق در سال 1357، ص 2.
2- حمید روحانی، پیشین، ج 3، صص 485 - 486.
3- علی بیگدلی، ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران، ج 2، صص 694 - 696.
4- فریدون هویدا، پیشین، صص 71 - 72.
5- اسدالله علم، یادداشتهای علم، ج 2، صص 313 - 314.
6- مازیار بهروز، پیشین، صص 289 - 292.

از امیران، افسران، نیروهای نظامی و وابستگان و کارمندان ساواک را ترور کرده و به قتل رساند. ضمن این که تعداد قابل توجهی از نیروهای ساواک هم در درگیری مستقیم با سازمان چریکهای فدایی خلق هدف گلوله قرار گرفته و به قتل رسیدند.(1) چریکهای فدایی خلق بر این اساس که حکومت پهلوی وابسته به امپریالیسم غرب به رهبری امریکاست، برای حمله به اتباع و مراکز سیاسی، فرهنگی و اقتصادی امریکا در ایران نیز طرحهایی داشتند. به عنوان نمونه در 8 دی 1356 ساختمان انجمن ایران و امریکا توسط اعضای چریکهای فدایی خلق منفجر شد.(2)

از جمله اقدامات مسلحانه سازمان چریکهایی فدایی خلق ترور عباسعلی شهریاری جاسوس دیرپای ساواک در حزب توده و سایر گروههای چپ - در 14 اسفند 1353 - بود. ترور عباسعلی شهریاری که به مرد هزار چهره هم شهرت داشت، انعکاس وسیعی در داخل و خارج کشور یافت.(3) با آغاز حرکتهای مردمی در دوران انقلاب اسلامی، سازمان چریکهای فدایی خلق که از سال 1354 به بعد به دلیل سرکوبهای ساواک دچار رکود شده و برخی اعضای آن به شوروی و کشورهای دیگر گریخته بودند، بار دیگر فعالیتهایشان را افزایش دادند. گفتنی است بسیاری از ترورهای سازمان چریکهای فدایی خلق در سالهای 1356 - 1357 انجام شد.(4)

طی سالهای دهة 1350 ساواک دهها خانه تیمی و محل تجمع سازمان چریکهای فدایی خلق و سایر گروههای چریکی را شناسایی و بسیاری از اعضای این گروهها را دستگیر و یا در درگیریها به قتل رساند.(5) تعدادی از دستگیرشدگان تا مدتی از افشای مخفی گاههای اعضا و همقطارانشان اجتناب کرده و به رغم تحمل شکنجه حاضر به همکاری با ساواک نمی شدند، با این احوال تعداد قابل توجهی از دستگیرشدگان به فراخور قدرت و مقاومت جسمی و روحی که داشتند پس از مدتی شکنجه، لب به اعتراف گشوده و ساواک را در دستگیریهای آینده

ص:587


1- اعلامیه ها و بیانیه های سازمان چریکهای فدایی خلق در سال 1357، ص 93 و ص 51؛ نبرد خلق، ش 6، اردیبهشت 1354، ص 65.
2- تعدادی از اعلامیه های سازمان چریکهای فدایی خلق، صص 14 - 15.
3- نبرد خلق، ش 6، اردیبهشت 1354، صص 74 - 76 و صص 98 - 101؛ اعدام انقلابی عباسعلی شهریاری مرد هزار چهره، صص 42 - 55.
4- تعدادی از اعلامیه ها و بیانیه های سازمان چریکهای فدایی خلق، صص 1 - 8.
5- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 8، صص 64 - 72 و ص 75.

یاری می دادند؛ در این میان گروهی نیز در صف یاران و همکاران صدیق ساواک قرار گرفته و داوطلبانه با این سازمان همکاری می کردند. گروهی از دستگیر شدگان سازمان چریکهای فدایی خلق و سایر گروههای چریکی که جرائم آنان می توانست تخفیف یابد و یا آمادگی بیشتری برای همکاری ساواک داشتند، با هدایت ساواک طی نامه هایی خطاب به شاه و یا رؤسای ساواک ضمن ابراز ارادت به حکومت پهلوی و اعلام انزجار از راه طی شده، خاضعانه تقاضای بخشش کرده و آمادگی خود را برای همکاری با ساواک اعلام می کردند.(1)

از جمله اقدامات ساواک قتل از پیش طراحی شده 9 نفر از اعضای زندانی سازمان چریکهای فدایی خلق در 28 فروردین 1354 در تپه های مشرف به زندان اوین بود. هر چند ساواک مدعی شد که این افراد در حال فرار از زندان هدف گلوله قرار گرفته و به قتل رسیده اند، اما محافل سیاسی در داخل و خارج کشور و نیز افکار عمومی، به ندرت این خبر ساواک را باور کردند. قتل این گروه 9 نفره که بیژن جزنی در رأس آنها قرار داشت، در همان زمان در رسانه ها و مطبوعات خارجی انعکاس یافت.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی برخی اعضای ساواک که در این اقدام نقش داشتند، تصریح کردند که طرح قتل بیژن جزنی و 8 نفر از زندانیان همراه او، پیشتر از سوی اداره کل سوم ساواک تهیه شده بود.(2)

سالهای 1350 - 1354 اوج مبارزات مسلحانه سازمان چریکهای فدایی خلق با ساواک به شمار می رود. از سال 1355 به تدریج بین کادر رهبری و اعضای برجسته این سازمان اختلاف درگرفت؛ در همان حال ساواک با شناسایی بسیاری از خانه های تیمی و مراکز تجمع و آمد و شد این سازمان، بسیاری از اعضای آن را دستگیر کرد و در میانة دهة 1350، به تدریج سازمان چریکهای فدایی خلق نیز به ضعف گرایید. تنها پس از آغاز حرکتهای مردمی بر ضد حکومت پهلوی در سالهای 1356 - 1357 بود که این گروه به رغم اختلافات داخلی فراگیر، بار دیگر فعالیتهایش را آغاز کرد.

ص:588


1- حمید روحانی، پیشین، ج 3، صص 468 - 470.
2- نبرد خلق، ش 6، اردیبهشت 1354، صص 104 - 111.

سازمان مجاهدین خلق

سازمان مجاهدین خلق، مهمترین گروه چریکی و مسلح مخالف حکومت پهلوی، نیز متأثر از تحولات و بحرانهای سیاسی، اجتماعی حاکم بر کشور و انسداد شدید سیاسی پس از سرکوب قهرآمیز نهضت امام خمینی در سال 1342، در سال 1344 تشکیل شد. بنیانگذاران این سازمان عمدتاً در نهضت آزادی ایران عضویت داشتند و طی سالهای 1341 - 1342 برخی از آنان در زندان بودند. فعالیت این سازمان از سال 1344 به طور جدی آغاز شد. طی دو سه سالی که از آغاز فعالیت مخفیانه آن سپری می شد، توانست دهها نفر از فعالان سیاسی و مذهبی و علاقمندان و معتقدان به روش مسلحانه را جذب کند. در این میان روی آوردن رهبران و اعضای اصلی سازمان به آموزه ها و شعائر دینی و اسلامی بیش از پیش موجبات گرایش فعالان سیاسی مسلمان را باعث شد. هر چند از همان آغاز قراینی وجود داشت که نشان می داد دیدگاههای سیاسی این گروه علاوه بر آموزه های دینی تا حدی متأثر از اندیشه های مارکسیستی و چپ است، با این احوال برای آشکار شدن و افشای این امر هنوز زمان لازم بود. رویکرد سازمان مجاهدین خلق به مسائل دینی و اسلامی و روش مبارزه چریکی و مسلحانه آنها، تا حدود یک دهه برای تعدادی از اسلامگرایان و برخی روحانیون جذابیت داشت و این امر کمکهای بسیاری از سوی محافل سیاسی و مذهبی را برای این سازمان به ارمغان آورد. این سازمان طی سالهای دهة 1340 بدون برخورد جدی با حکومت روند تکوین، شکل گیری، کادرسازی و سازماندهی خود را پشت سر گذاشت و با جذب و آموزش (نظامی و عقیدتی) دهها نفر از علاقمندان به روش مبارزه مسلحانه، برای برخورد احتمالی با ساواک و حکومت در آینده ای نه چندان دور آماده شد. با این حال نفوذ ساواک و دستگیری بسیاری از رهبران و اعضای فعال آن در شهریور 1350، ضربه قابل توجهی بدان وارد آورد. اما بقایای این سازمان به تدریج به تجدید ساختار پرداخته و با یارگیریهای جدید توانست بار دیگر فعالیتهایش را از سر گیرد. این روند با تغییر ایدئولوژی این سازمان در سال 1354، سخت آسیب دید. ادامه فعالیت سازمان، با جدایی بسیاری از اعضای مسلمان از تشکیلات مارکسیست که با فشارهای ساواک و گسترش اختلافات داخلی نیز همراه بود، با بحران غیرقابل ترمیم روبرو شد. سازمان مجاهدین خلق از سال 1354 تا پایان دوره پهلوی، ضمن از دست دادن بسیاری از اعضای فعال و معتقد، به دو طیف مذهبی و مارکسیست انشعاب یافت؛ این در حالی بود که با ضربات سنگین و فزاینده ساواک، سازمان مجاهدین

ص:589

خلق (هر دو طیف مذهبی و مارکسیست شده) طی سالهای پایانی حکومت پهلوی دیگر فعالیت قابل توجهی نداشت.(1) کادر رهبری در رأس تشکیلات این سازمان قرار داشت. واحدهای مرتبط با سایر گروههای چریکی در داخل کشور و نیز رابطین سازمان با سازمانها و گروههای چریکی در خارج از کشور، در هرم تشکیلاتی این سازمان جای داشتند. شاخه نظامی، شاخه سیاسی و شاخه تدارکاتی هم که تیمهای سیاسی - نظامی این سازمان را تغذیه و برای عملیات آماده می کردند، در رده سوم مدیریتی و اجرایی این سازمان جای داشتند.(2)

سازمان مجاهدین خلق درباره ویژگیهای جنگ چریکی و پارتیزانی و شیوه عمل آن در برابر نیروهای ساواک و سایر نیروهای حکومتی جزوه ای تدوین کرده و در اختیار اعضای خود قرار داده بود تا بر اساس آن به اهداف حکومتی حمله کنند. سازمان مجاهدین خلق در تهیه این گونه جزوات آموزشی از تجربیات جنگ چریکی سایر کشورهای جهان سود می برد.(3) این سازمان برای مقابله با ساواک و به حداقل رساندن تلفات نیروهایش؛ در سال 1348 واحدی تحت عنوان «گروه اطلاعات» تشکیل داد که مدیریت آن را محمود عسکری زاده برعهده داشت. در این گروه درباره چگونگی شناسایی و نفوذ در میان کارکنان، نیروها و همکاران رسمی و غیررسمی ساواک، نیز شناخت روشهای آن، بررسیهای قابل توجهی صورت می گرفت. از دیگر جزوات آموزشی سازمان مجاهدین خلق می توان به «اصول مخفی کاری» اشاره کرد که در آن از اعضای خود می خواست برای در امان ماندن از تعقیب ساواک و اجتناب از شناسایی شدن، نکات ایمنی متعددی را مورد توجه قرار داده و اصول مخفی کاری را مراعات کنند. از جمله مهمترین آموزشهای سازمان مجاهدین خلق به اعضای خود به هنگام درگیری و مواجهه با ساواک و سایر نیروهای امنیتی و انتظامی، مقاومت و اجتناب از دستگیری و افتادن در چنگ نیروی حکومت بود. سازمان مجاهدین خلق برای جلوگیری از دستگیری اعضای خود راه حل دیگری نیز جستجو کرده بود و آن استفاده از قرصهای کشنده سیانور بود. تقریباً تمام اعضای این سازمان تعدادی از آن را در اختیار داشتند تا در آخرین لحظه و پس از آن که شکار می شدند، با خوردن آن به زندگی خود خاتمه دهند. این اقدام به این دلیل صورت می گرفت تا از اعتراف گیری ساواک که می توانست موجبات شناساییهای

ص:590


1- حمید روحانی، پیشین، ج 3، صص 537 - 543؛ نگاه، س سوم، ش 7، ژانویه 1997، صص 37 - 39.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
3- مقاومت همه جانبه، صص 3 - 5.

بیشتر اعضا و وارد آوردن ضربات بیشتر را فراهم آورد، جلوگیری شود.(1) سازمان مجاهدین خلق برای اعضای دستگیر شده خود نیز که پس از بازداشت تحت شکنجه قرار می گرفتند، توصیه های مکتوبی تهیه کرده و طی آن برخی نکات فریب دهنده و انحرافی را به اعضایش توصیه می کرد؛ همچنین برای دوام هر چه بیشتر در زیر شکنجه نیز؛ راهکارهایی تجویز می کرد. این سازمان برای نوع و چگونگی رفتار سیاسی، اجتماعی اعضای خود در هنگام گذراندن مدت حبس نیز دستورالعملهایی داشت که نحوه برخورد و رفتار اعضا با یکدیگر و دیگر زندانیان سیاسی چریکی عضو دیگر گروهها و نیز با زندانبانان و غیره را دربرمی گرفت.(2) این سازمان همچنین برای جلوگیری از هرگونه تخطی، بی نظمی و یا خیانت احتمالی اعضای خود، تنبیه و مجازاتهای خشن و بی رحمانه ای در نظر گرفته بود. تا جایی که اعضای مظنون این سازمان و یا کسانی که به نحوی از منظر کادر رهبری سازمان از مقررات تخطی می کردند، گاه تحت شکنجه های شدید قرار گرفته و نهایتاً هم به قتل می رسیدند. برخی دیگر از اعضای مظنون و به اصطلاح عناصر مشکوک، گاه مخفیانه به قتل رسیده و سر به نیست می شدند و دیگر اثری از آنان به دست نمی آمد؛ به عبارت بهتر تصفیه می شدند. شایان گفتن است در طول سالهای پایانی دهة 1340، تعداد قابل توجهی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به دلایل عدیده با تصمیم کادر رهبری این سازمان به قتل رسیدند.(3)

برخی از یاری دهندگان به سازمان مجاهدین خلق، از لغزشهای فکری - دینی سازمان کمابیش اطلاع داشتند، اما به دلیل شرایط حاکم بر کشور، حرکت سازمان مجاهدین خلق را در مجموع مثبت ارزیابی می کردند. بسیاری از افراد نیز چندان اطلاعی از بحران سیاسی - مذهبی حاکم بر سازمان نداشتند و تنها پس از اعلام تغییر ایدئولوژی سازمان در سالهای 1353 - 1354 بود که حامیان مسلمان سازمان با آن فاصله گرفته و از کمک و انتساب به آن تبری جستند.(4) امام خمینی از همان آغاز، نسبت به روش مبارزه و نیز ایدئولوژی حاکم بر این سازمان نظر موافق نداشت و هیچ گاه حاضر به تأیید آنان نشد. امام خمینی (ره) راه و روش

ص:591


1- محسن نجات حسینی، پیشین، صص 363 - 365.
2- مقاومت همه جانبه، صص 46 - 50.
3- تحلیل آموزشی بیانیه اپورتونیستهای چپ نما، صص 181 - 184 و صص 220، 236.
4- حمید روحانی، پیشین، ج 3، صص 653 - 659.

مبارزاتی آنان را ناصواب ارزیابی کرده، برای آنان سرانجام نیکو پیش بینی نکرد.(1)

پس از اعلام تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق که با گسترش اختلافات سیاسی در بین رهبران و اعضای فعال این سازمان همراه بود، این سازمان در انظار عمومی و به ویژه نزد گروههای سیاسی و مذهبی با مشکلات قابل توجهی روبرو شده و مقبولیت نسبی را که پیش از آن به دست آورده بود، از دست داد. ساواک برای شناسایی و از میان برداشتن سازمان مجاهدین خلق که به اتباع و منافع امریکا در ایران نیز حمله می کردند، از کمک عوامل سیا در ایران و برخی کشورهای خاورمیانه برخوردار بود. سازمان مجاهدین خلق برای آموزش نیروها و نیز به دست آوردن اسلحه و سایر تجهیزات نظامی، با برخی گروههای مبارز فلسطینی نظیر سازمان الفتح و جبهه خلق برای آزادی فلسطین ارتباط داشت. نیروهای سازمان عمدتاً در لبنان و سوریه و در اردوگاههای فلسطینیها و نیز لیبی آموزش نظامی می دیدند. افراد این سازمان در برخی کشورهای خاورمیانه (نظیر کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس) رفت و آمدهایی داشتند، که عمدتاً برای به دست آوردن اسلحه و گاه فرار از چنگ ساواک انجام می شد.(2)

از مهمترین اقدامات مسلحانه سازمان مجاهدین خلق، ترور برخی عناصر نظامی و امنیتی حکومت بود. برخی از وابستگان به حکومت و یا افرادی که به هر دلیل دیگری از نظر سازمان مجاهدین خلق مُضر شناخته می شدند، ترور شده و به قتل رسیدند.(3) از جمله مهمترین کسانی که توسط این سازمان ترور شد، رضا زندی پور رئیس کمیته مشترک ضدخرابکاری بود. چند روز پس از آن، سازمان در اطلاعیه شماره 21 خود مسئولیت ترور او را برعهده گرفت و اعلام کرد که زندی پور را در ساعت 15/7 روز دوشنبه 26 اسفند 1353 به قتل رسانده است.(4) از دیگر کسانی که توسط واحدهای مسلح سازمان مجاهدین خلق به قتل رسید، فاتح، مالک کارخانجات جهان در کرج بود، که سازمان بدرفتاری او با کارگران و عدم توجه به حقوق آنان را از دلایل ترور او برشمرد.(5) از دیگر اقدامات سازمان مجاهدین خلق،

ص:592


1- لطف الله میثمی، پیشین، ج 1، صص 387 - 388.
2- آموزشهایی درباره سازمان، ج 1، صص 53 - 60؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 3، بخش 2، صص 270 - 271.
3- محمدرضا پهلوی، پیشین، [زیرنویس]، صص 379 - 361.
4- سه بیانیه از سازمان مجاهدین خلق، صص 1 - 17.
5- محمدرضا پهلوی، پیشین، صص 359 - 360.

قتل دو سرهنگ امریکایی (شفر و ترنر) در صبح روز چهارشنبه 21 اردیبهشت 1354 بود که هدف از آن انتقام از ساواک در قتل گروه 9 نفره جزنی و همکاری عوامل سیا و امریکا با ساواک در سرکوب مخالفان سیاسی حکومت پهلوی اعلام شده بود.(1) در برخی منابع علت قتل این دو سرهنگ امریکایی به همکاری کا.گ.ب و سازمان مجاهدین خلق نسبت داده شده و تصریح شده که کیف همراه این دو سرهنگ امریکایی حاوی مدارکی درباره طرحهای امریکا در کنترل فعالیتهای موشکی، نظامی و اطلاعاتی شوروی بود که این سازمان پس از ترور این افراد، کیف مذکور را به عوامل کا.گ.ب در تهران تسلیم کرده است.(2) از دیگر مستشاران امریکایی که در 12 خرداد 1352 توسط سازمان مجاهدین خلق ترور و به قتل رسید، سرهنگ لوئیس ل. هاوکینز بود.(3) در 12 تیر 1354 هم سازمان مجاهدین خلق عملیات ناموفق ترور دونالد آربونا - دیپلمات امریکایی در تهران - را اجرا کردند که به دلیل عدم تشخیص دقیق، آسیبی به او نرسید.(4) در 6 شهریور 1355 هم واحدهای ترور سازمان مجاهدین خلق سه نفر از اتباع امریکا را در تهران به قتل رساندند. این سه نفر در نمایندگی شرکت امریکایی راکول در ایران فعالیت می کردند.(5)

ضربه شهریور 1350 که به دنبال دستگیریهای گسترده کادر رهبری و اعضای فعال این سازمان توسط ساواک صورت گرفت، در ردیف مهمترین عوامل غافلگیری و زمین گیر شدن زودهنگام سازمان مجاهدین خلق در آغاز دهة 1350 است. سازمان پیش از آن و طی سالهای دهة 1340 تلاش گسترده ای برای آموزش، کادرسازی و آماده سازی اعضایش برای فعالیتهای چریکی و مسلحانه انجام داده و تجارب قابل اعتنایی اندوخته بود. با دستگیری گسترده اعضای فعال و کادر رهبری سازمان مجاهدین خلق در آستانه برگزاری جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی، سازمان مجاهدین خلق در آغاز راه با مشکلات عدیده ای روبرو شد. از سوی دیگر این دستگیریها برای ساواک که از اوایل دهة 1340، همواره درگیر فعالیتهای مسلحانه بود و ضرباتی از آنان خورده بود و به دلیل ناتوانی در کشف و حذف به موقع آنان

ص:593


1- سه بیانیه از سازمان مجاهدین خلق، صص 19 - 32.
2- محمدرضا پهلوی، پیشین، صص 360 - 361.
3- علی بیگدلی، پیشین، ج 2، صص 998 - 999.
4- سه بیانیه از سازمان مجاهدین خلق، صص 33 - 39؛ نگاه، س 3، ش 7، ژانویه 1997، صص 22 - 24.
5- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

مورد شماتت شاه قرار داشت، پیروزی و اعتباری دوباره به همراه آورد.(1)

پس از ضربه شهریور 1350 سازمان مجاهدین خلق تلاش دوباره ای برای تجدید ساختار و انسجام درونی نیروها آغاز کرد، اما ساواک نیز برای ردیابی و شناسایی اعضای باقیمانده و دستگیر نشده این سازمان در تهران و سایر شهرها فعالیت خود را افزایش داد. در سال 1351 علاوه بر برخی درگیریهای مسلحانه و رو در رو با واحدهای مسلح سازمان مجاهدین خلق در تهران و سایر شهرها، افرادی نیز به اتهام همکاری و یا ارتباط با سازمان مجاهدین خلق دستگیر و راهی زندان شدند.(2) با دستگیریهای صورت گرفته در سال 1350، ساواک بیش از پیش درباره کادرها و اعضای دستگیر نشده این سازمان آگاهی یافت. به ویژه این که با دستگیری رهبران و کادر درجه اول این سازمان به تدریج رهبری و سازماندهی عملیات آن در اختیار نسل دومی از اعضای این سازمان قرار گرفت که به دلایل عدیده قدرت سازماندهی و بهره گیری از روشهای کارآمد مبارزه با ساواک را نداشتند و اختلاف روزافزون بین اعضا که با برخی بی پرواییها در برخورد با ساواک نیز همراه بود، ساواک را در تعقیب و کنترل این سازمان یاری می داد. اینک ساواک بیش از پیش در جریان یارگیری، عضوپذیری و شیوه عمل سازمان مجاهدین خلق قرار گرفته بود و ارتباطات، تماسها و همکاریهای آن با برخی محافل سیاسی داخل و خارج کشور با دقت کنترل می شد. در همان حال با فعال تر شدن کمیته مشترک ضدخرابکاری، اعضا و واحدهای مسلح سازمان مجاهدین خلق که عمدتاً در مناطق شهری و خانه های تیمی مستقر بودند، با آسیب بیشتری روبرو شد و تلفات وارده بر آنان در مقابله با ساواک بیش از آنی بود که در کوتاه مدت بتوانند نیروها و امکانات خود را نوسازی و سازماندهی کنند. در این میان ساواک با شکنجه اعضای دستگیر شده سازمان، معمولاً درباره نیروها و امکانات و مکانهای استقرار سازمان مجاهدین خلق اطلاعات تازه و روزآمدی در اختیار می گرفت که دستگیریها و سرکوبهای بیشتر را به دنبال می آورد. اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که در طول سال 1352 ساواک موفقیتهای قابل توجهی در کنترل و تعقیب تحرکات مسلحانه سازمان مجاهدین خلق به دست آورده بود.(3) از جمله وقایعی که در 14 شهریور 1354 اتفاق افتاد فرار تقی شهرام و حسین عزتی - از اعضای

ص:594


1- محسن نجات حسینی، پیشین، ص 291 - 308؛ آموزشهایی درباره سازمان، ج 1، صص 80 - 87.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
3- همان.

برجسته سازمان مجاهدین خلق - از زندان ساری بود که به کمک ستوان امیرحسین احمدیان - افسر نگهبان زندان - صورت گرفت و تلاشهای ساواک برای به دام انداختن دوباره آنها به جایی نرسید. این افراد در شهریور 1350 دستگیر و به ده سال زندان محکوم شده بودند. تقی شهرام بعدها در تغییر ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق و تشکیل و سازماندهی شاخه مارکسیست سازمان و قتل برخی اعضای مسلمان سازمان که حاضر نشدند ایدئولوژی و راه جدید را بپذیرند نقش اصلی داشت.(1)

منابع موجود نشان می دهد که از اوایل دهة 1350، ساواک در سازمان مجاهدین خلق نفوذ کرده و برخی اعضای فعال و رابطین آنان را به خدمت گرفته بود. همچنان که دستگیریهای گسترده در شهریور 1350 به مدد اطلاع رسانیهای حساب شده و دقیق یکی از نفوذیهای ساواک در این سازمان صورت گرفت. در زندان برخی اعضای سازمان به طور خواسته و یا به اجبار به ساواک وعده همکاری داده و در سالهای پایانی حکومت پهلوی اقدامات قابل اعتنایی به نفع حکومت انجام دادند.(2) با گسترش اختلاف درونی بین اعضای سازمان مجاهدین خلق به دنبال اعلام تغییر ایدئولوژی سازمان، نفوذ ساواک در این سازمان سیر صعودی یافت و جناح مارکسیست سازمان برای شناسایی و دستگیری جناح مذهبی توسط ساواک تلاشهای قابل توجهی داشت. ساواک نیز با آگاهی از تغییر ایدئولوژی سازمان و بروز اختلاف بین اعضای آن، برای فزون تر شدن دامنه اختلافات تلاش می کرد. بسیاری از اعضای سازمان از ادامه همکاری با آن سرباز زدند و در داخل و خارج کشور مبارزات خود را با حکومت در مسیر دیگری ادامه دادند و برخی نیز برای همیشه از ادامه فعالیتهای سیاسی منصرف شدند. ضمن این که بسیاری از فعالان سیاسی و مذهبی که همکاریهایی با سازمان مجاهدین خلق داشتند، از همکاری و ارتباط با آن تبری جستند و تنها با آغاز حرکتهای مردمی در دوران انقلاب اسلامی بود که به دنبال کاهش فشارهای ساواک، جناحهای مختلف سازمان مجاهدین خلق به تدریج فعالیتهای خود را آغاز کردند.

به نظر می رسد اگر حرکت مردم در دوران انقلاب نبود، پرونده مبارزات مسلحانه با ساواک و رژیم پهلوی در نیمه دهة 1350 بسته شده بود. چنانکه پیش از این هم اشاره شد، سازمان

ص:595


1- محسن نجات حسینی، پیشین، صص 313 - 321.
2- اکبر براتی، خاطرات اکبر براتی، صص 30 - 38؛ جواد منصوری، 25 سال حاکمیت امریکا بر ایران، صص 142 - 152.

مجاهدین خلق از اوایل دهة 1350 با برخی عوامل شوروی و کا.گ.ب در داخل و خارج کشور ارتباط داشت. این روابط پس از تغییر ایدئولوژی سازمان و از اواسط دهة 1350 به بعد افزایش یافت و تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی ادامه یافت و عوامل کا.گ.ب برای دستیابی به برخی اسناد و مدارک ساواک از همکاری این سازمان بهره بردند.(1) سازمان مجاهدین خلق که مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با حکومت اختلافاتی به هم زد، در اوایل دهة 1360به سرعت از عرصه سیاسی و اجتماعی کشور منزوی شد.(2) طی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بسیاری از اعضا و فعالان سازمان مجاهدین خلق به تدریج از آن جدا شدند و با انتشار خاطرات و گزارشات متعدد، زوایای بسیاری از روش ناصواب حاکم بر این سازمان را شناساندند. در نشریات و نوشته های ایرانیان خارج کشور نیز مقالات فراوانی در نقد عملکرد سازمان مجاهدین خلق در قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی چاپ و منتشر شده است.(3)

ص:596


1- از آزادی تا شهادت، ج 2، قسمت اول، ص 236؛ مسعود بهنود، 275 روز بازرگان، صص 599 - 600.
2- غائله چهاردهم اسفند 1359، صص 80 - 92؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 24، صص 108 - 109.
3- نگاه: سازمان مجاهدین خلق از نگاه دیگران، س 2، ش 6، دسامبر 1996، صص الف - دو.

فصل هجده: امام خمینی در تبعید

تبعید در ترکیه

در فصول پیشین درباره نهضت امام خمینی سخن به میان آمد. قیام 15 خرداد 1342 نقطه اوج مبارزات علما با حکومت محسوب می شد، اما مخالفتها به رغم سرکوب ساواک و نیروهای حکومت کماکان ادامه یافت. حکومت بر این باور بود که نهضت روحانیون سیر نزولی یافته و در پی اعتراض امام به لایحه کاپیتولاسیون، ایشان دستگیرو تبعید شدند. تصور بر این بود که حضور ایشان در ایران، حتی در زندان و تحت مراقبت ساواک و حکومت نیز می تواند جنبش جدیدی فراهم آورد. به همین دلیل با هماهنگی ساواک و دستگاه اطلاعاتی ترکیه، مقدمات تبعید و حضور امام در ترکیه فراهم شد و صبح روز چهارشنبه 13 آبان 1343 ایشان با کارگردانی ساواک به ترکیه تبعید شد. به دنبال آن ساواک طی اعلامیه ای کوتاه، اعلام کرد که به دلیل اجتناب از ادامه تحریکات امام خمینی و اقداماتی که بر ضد «منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور» انجام می داد، ایشان به ترکیه تبعید شده است. به دنبال تبعید امام، تمهیدات امنیتی قابل توجهی نیز در تهران، قم و سایر شهرها اندیشیده شد.(1) امام خمینی پس از مدت کوتاهی با مصلحت اندیشی ساواک و دستگاه اطلاعاتی ترکیه، از آنکارا به شهر دورافتاده بورسا اعزام شد. مدت کوتاهی پس از تبعید امام به ترکیه، آیت الله سیدمصطفی خمینی نیز به این کشور تبعید شد. گفته می شد که در تبعید امام به ترکیه و نیز دلایلی که موجبات تبعید ایشان را به عراق فراهم آورد، بین ساواک و

ص:597


1- علی باقری، پیشین، ج 8، صص 204 - 208؛ ستاره فرمانفرمائیان، پیشین، صص 359 - 360.

نمایندگان سیاسی و اطلاعاتی امریکا رایزنیهایی صورت گرفته بود.(1)

تبعید امام به ترکیه انعکاس وسیعی در افکار عمومی جهان داشت و بسیاری از رسانه های گروهی، نشریات و سازمانهای سیاسی، مذهبی و بین المللی با انتشار خبر، گزارش و یا انتقاد از حکومت پهلوی و با تمجید از امام خمینی به این واقعه واکنش نشان دادند. گروههای سیاسی، دانشجویی و مذهبی مخالف رژیم پهلوی در داخل و خارج کشور نیز نسبت به تبعید امام واکنش نشان داده، ساواک را مورد انتقاد قرار دادند. علاوه بر بسیاری از علما و روحانیون و طلاب داخل کشور، برخی از علما و مراجع مقیم نجف و عراق نیز طی اعلامیه هایی، از تبعید امام خمینی انتقاد کردند.

تبعید امام خمینی در ترکیه که تحت مراقبت ساواک و دستگاه اطلاعاتی این کشور قرار داشت، تا اواسط سال 1344 به طول انجامید. دولت ترکیه حضور طولانی امام را در این کشور به مصلحت ندانست و در پی آن ساواک و حکومت تصور کردند اعزام امام به عراق اهداف حکومت را برآورده خواهد ساخت. فقدان ارتباط بین مردم ایران و عراق و محدودیتهای شدیدی که توسط رژیم عراق برای مسافرت ایرانیان به عتبات عالیات اعمال می شد، نیز وجود تعصبات قومی و ملی و بی اعتنایی مردم عراق به تبعید امام به این کشور، از جمله دلایلی بود که مسئولان ساواک و حکومت را برای تبعید ایشان به عراق ترغیب کرد. ضمن این که حضور قابل توجه علما، روحانیون و طلاب شیعه در عتبات عالیات و اختلافاتی که بعضاً در روابط بین آنان وجود داشت، ساواک را به این باور رساند که در آینده ای نه چندان دور خواهد توانست رابطه امام خمینی را با برخی مراجع عراق برهم زده و موجبات انزوا و فراموشی تدریجی ایشان را فراهم آورد. بدین ترتیب در 13 مهر 1344 با برنامه ریزی ساواک و توافقاتی که پیش از آن بین این سازمان با سرویس اطلاعاتی عراق به وجود آمده بود، امام خمینی در فرودگاه بغداد پیاده شد و بدون همراهی مأموران دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق و یا ساواک، راهی کاظمین و سپس کربلا شدند؛ پس از چند روز نیز به نجف اشرف عزیمت کرده و در آن شهر اقامت گزیدند. البته برخلاف تصور ساواک ازهمان بدو ورود به عراق، ایشان با استقبال بسیاری از علما، روحانیون، طلاب و ایرانیان مقیم عراق روبرو شدند.(2)

ص:598


1- علی اکبر محتشمی، پیشین، صص 388 - 394 و صص 454 - 455؛ علی دوانی، پیشین، ج 5، صص 24 - 28.
2- صادق خلخالی، پیشین، ج 1، صص 138 - 145؛ علی اکبر محتشمی، پیشین، صص 454 - 456.

تبعید در عراق

ساواک از همان آغاز تبعید امام، در تلاش بود نام و یاد ایشان را از اذهان بزداید. ساواک از ارسال نامه های طرفداران امام به مقصد ترکیه و سپس عراق جلوگیری می کرد و با قطع تدریجی این ارتباطات در تلاش بود نام ایشان در افکار عمومی جامعه ایرانی به فراموشی سپرده شود. اما چنانکه از اسناد و مدارک برمی آید، این سازمان در عملی ساختن این طرح از همان آغاز با شکست روبرو شد و شواهد و قراین موجود نشان می داد که برخلاف خواسته و تلاشهای ساواک، طرفداران امام خمینی در ایران ارتباط و تماس خود را با ایشان حفظ کرده و از هر فرصتی برای مطرح ساختن نام و موضوع مخالفت پی گیر وی با حکومت پهلوی بهره می بردند.(1) ساواک هر از گاه برای بی اعتبار کردن و منزوی ساختن امام در بین مردم، شایعات بی اساسی منتشر می کرد؛ از جمله چنین القا می کرد که امام خمینی پس از تبعید، مخالفت و مبارزه با رژیم را به کنار نهاده و سیاست سکوت در پیش گرفته است.(2) اما این تلاشها در شرایطی که مخالفت روحانیون در داخل کشور با حکومت ادامه داشت و امام خمینی نیز صراحتاً ادامه مبارزه با رژیم پهلوی را در رأس فعالیتهای خود قرار داده بود، کمتر مؤثر واقع می شد.(3) در این میان عکسهای امام علیرغم تلاشهای ساواک، در معابر عمومی و برخی مراکز علمی و دینی نصب می شد.(4) همچنین تلاش ساواک برای جلوگیری از ذکر نام ایشان در مجامع دینی و مساجد و معابر کمتر مؤثر واقع می شد و علاقمندان امام در سخت ترین شرایط برای ذکر نام و یاد ایشان به هر راهی متوسل می شدند.(5)

ساواک در 22 آبان 1346 به منزل امام در قم حمله کرد و تمام کتابها، نامه ها و دیگر مدارک ایشان را ضبط کرده و سختگیری بر بسیاری از روحانیون، طلاب و سایر مردم را که با ایشان در تماس بودند افزایش داد.(6)

ص:599


1- حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 41 - 44.
2- همان، صص 487 - 488.
3- همان، صص 34 - 36 و صص 487 - 488.
4- همان، صص 255 - 259.
5- شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب به روایت اسناد ساواک، صص 338 - 339؛ حماسه 19 دی قم، صص 222 - 223.
6- محمدعلی گرامی، پیشین، صص 292 - 294؛ حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 259 - 262.

اقدامات ساواک

ساواک برای از بین بردن نام و یاد امام از همکاری برخی روحانیون داخل کشور نیز بهره می برد.(1) ساواک سعی می کرد بین امام خمینی و علما و روحانیون سرشناس و ذی نفوذ، در مدیریت، راهبری و تدریس در حوزه های علمیه ایران اختلاف ایجاد کند. از دیگر اقدامات ساواک جلوگیری از مسافرت علما، روحانیون و طلاب طرفدار امام خمینی به عراق و خارج از کشور برای ملاقات با ایشان بود؛(2) ضمن این که مکاتبات و مراسلات روحانیون با امام خمینی نیز توسط ساواک سانسور می شد.(3) از دیگر اقدامات تخریبی ساواک بر ضد امام خمینی انتساب ایشان به برخی گروههای سیاسی غیراسلامی نظیر حزب توده و گروههای چپ بود. هرگاه اعلامیه یا موضع گیری سیاسی امام خمینی از طریق رسانه های مخالف نظیر رادیو پیک ایران، که به گروههای چپ وابسته بود و یا در نشریات متعلق به گروههای چپ منتشر می شد، ساواک آن را به حمایت امام خمینی از حزب توده و گروههای چپ منتسب می ساخت.(4) نیز ساواک می کوشید ایشان را بی علاقه به مسائل ملی و میهنی معرفی کند.(5) ساواک همچنین در تلاش بود از ارسال هرگونه کمک مالی برای امام جلوگیری کند.(6) در مقاطعی از حضور ایشان در عراق، سفارت ایران در بغداد برای کاهش تنش بین او با حکومت پهلوی گامهایی برمی داشت، اما عمدتاً با شکست روبرو می شد.(7) مأموران ساواک در عراق و سایر کشورهای عربی منطقه، برای کنترل امام خمینی و آمد و شد طرفدارانشان با ایشان تلاش می کردند و در این مسیر از مساعدت دستگاه امنیتی عراق نیز بهره می بردند.(8) ساواک برای مرعوب کردن امام و از مخالفت بازداشتن ایشان، اخباری مبنی بر این که دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق قصد کشتن ایشان را دارد، منتشر می کرد.

ص:600


1- حسن طاهری خرم آبادی، پیشین، صص 290 - 292.
2- صادق خلخالی، پیشین، ج 1، صص 147 - 149.
3- حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 58 - 59.
4- همان، صص 188 - 192 و صص 265 - 268.
5- آیت الله حاج سیدمرتضی پسندیده به روایت اسناد ساواک، صص 325 - 327.
6- فصلنامه 15 خرداد، س 5، ش 24، زمستان 1375، ص 142.
7- حسین شهیدزاده، ره آورد روزگار، صص 354 - 357.
8- جلال الدین فارسی، زوایای تاریک، ص 306.

مرجعیت و اعلمیت

از جمله اقدامات ساواک، تلاش برای جلوگیری از مطرح شدن اعلمیت و مرجعیت امام خمینی در سالهای تبعید بود. این در حالی بود که بسیاری از علما و مراجع بزرگ، موضوع مرجعیت و اعلمیت ایشان را تأیید می کردند.(1) ساواک طی بخشنامه های مکرر به شعب خود در جلوگیری از طرح مرجعیت و اعلمیت امام خمینی نزد افکار عمومی تأکید می کرد و با اشاعه دهندگان و مطرح کنندگان موضوع مرجعیت و اعلمیت امام در ایران برخورد غیرقابل اغماضی داشت. پس از درگذشت آیت الله حکیم که بار دیگر موضوع مرجعیت و اعلمیت امام در محافل روحانی پی گیری شد، ساواک برای جلوگیری از طرح نام امام به اقدامات شداد و غلاظی بر ضد پیروان و علاقمندان ایشان در ایران متوسل شد و بسیاری از علما، روحانیون و طلاب را بازداشت کرد.(2) با این احوال در برخی از شهرهای ایران، علما، روحانیون و وعاظ در منابر و سخنرانیهای خود به اعلمیت و مرجعیت امام خمینی اشاره کردند.(3) همچنین برای جلوگیری از تقلید شیعیان از امام خمینی در کشورهای منطقه، با نفوذ ساواک، برخی رهبران کشورهای منطقه، شیعیان کشور خود را از تبعیت و تقلید از امام خمینی منع کردند.(4)

در این میان دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق با ساواک همکاری داشت. حکومت عراق آیت الله خویی را برای به دست گرفتن مرجعیت شیعیان بر امام خمینی ترجیح می داد. البته امام خمینی نیز شخصاً چندان توجهی به طرح موضوع اعلمیت و مرجعیتش نشان نمی داد و با ترویج این موضوع توسط پیروان و طرفدارانش مخالفت می کرد.(5) ساواک تلاش کرد از ورود، چاپ، انتشار و توزیع اعلامیه ها، کتابها، نوارهای سخنرانی و تصاویر امام خمینی به ایران جلوگیری کند که البته ناموفق بود. پس از طرح اعلمیت و مرجعیت ایشان ساواک از ورود توضیح المسائل به ایران جلوگیری کرد، اما به رغم تمام این سیاستها، رساله و دیگر آثار و نوشته های امام به انحاء گوناگون وارد کشور شده و در اختیار مخاطبان و علاقمندان قرار گرفت.(6)

ص:601


1- اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، صص 184 - 185.
2- حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 582 - 584.
3- همان، صص 574 - 578.
4- همان، صص 564 - 566.
5- عباس خاتم یزدی، خاطرات آیت الله خاتم یزدی، صص 97 - 104.
6- شهید سرافراز دکتر مصطفی چمران به روایت اسناد ساواک، ص 300؛ حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 49 - 50 و صص 517 - 520.

از دیگر اقدامات ساواک، جلوگیری از جمع آوری و ارسال وجوهات شرعیه برای امام خمینی از ایران بود. ساواک و حکومت نگران افزایش تعداد مقلدین امام در داخل و خارج کشور بود و همواره از تهدید، آزار و اذیت مقلدین و ارسال کنندگان پول و وجوهات شرعیه و سهم امام برای امام خمینی در عراق غفلت نمی کرد و می کوشید موانع جدی پیش روی مقلدین ایشان ایجاد کند.(1)

از سوی دیگر امام خمینی در بین روحانیون و طلاب داخل کشور، مقلدینی داشت که برای آنان شهریه هایی در نظر گرفته شده بود. ساواک تلاش می کرد برای جلوگیری از توزیع شهریه های امام خمینی در بین طلاب و روحانیون حوزه های علمیه ایران راهکارهایی بیابد و طلاب و روحانیون را از تقلید و دریافت شهریه های ایشان منصرف کند. به همین دلیل، برای مقابله با ساواک، گاه شهریه های امام خمینی با نام مستعار برخی آیات عظام دیگر (که وجود خارجی نداشتند) توزیع می شد.(2)

تفرقه و اختلاف

از مهمترین اقدامات ساواک تلاش برای ایجاد تفرقه بین امام خمینی و سایر علما و روحانیون در عراق بود. امام در دوران تبعید، حملات تندی نسبت به روحانیون و روحانی نمایان وابسته به ساواک و حکومت داشت و مردم را به برخورد قاطع با آنان دعوت می نمود.(3) در نجف و عراق هم روحانیونی وجود داشتند که همکاری مستقیم و غیرمستقیمی با ساواک داشتند، اما رفتار و برخورد امام خمینی با این قبیل افراد نیز معمولاً توأم با مدارا و بزرگوارانه بود و به ندرت در برابر این گروه موضع خصمانه اتخاذ می کردند. مراجع و علمای سرشناس، کمتر خود را درگیر مخالفت با امام خمینی می کردند، اما بودند از اطرافیان روحانی و نیز غیرروحانی آنان که به انحاء گوناگون در مقابله با امام خمینی می کوشیدند. چنانکه منابع موجود نشان می دهد، این برخوردها نیز در ارتباط پیدا و پنهان (و نیز مستقیم و غیرمستقیم) با

ص:602


1- حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 183 - 187.
2- امیررضا ستوده، پیشین، صص 237 - 238.
3- حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 124 - 126 و صص 504 - 505.

ساواک و دستگاه اطلاعاتی و امنیتی عراق صورت می گرفت.(1)

ساواک با نفوذ در بین برخی روحانیون و طلاب و علمای نجف و عراق چنین وانمود می کرد که رژیم پهلوی و شاه در حمایت از آموزه های دینی و شیعی و دفاع از علما و مراجع شیعه از هیچ تلاشی فروگذار نمی کند و علمایی نظیر امام خمینی قصدی جز تخریب بنیانهای مرجعیت شیعه را دنبال نمی کنند. ساواک برای تقویت مخالفتها با ایشان، بین علما و روحانیون و طلاب نجف و عراق، از اعطای کمکهای مالی نیز بهره می برد.(2)

ساواک و سرویس اطلاعاتی عراق

قراین و شواهد موجود نشان می دهد که در روند دستگیری و سپس تبعید امام خمینی به ترکیه و عراق، همکاری نزدیکی بین ساواک، سیا و دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی ترکیه و عراق وجود داشت و هر یک از این سرویسها در مقاطع مختلف محدودیتهایی برای ایشان به وجود آوردند. هر چند، متأثر از روابط شکننده سیاسی حکومت پهلوی با عراق، همکاری دستگاه اطلاعاتی این کشور با ساواک چندان دوستانه نمی نمود. با این احوال در مقاطع مختلف دستگاه اطلاعاتی عراق بر مجموعه رفتار و فعالیتهای امام خمینی در عراق مراقبت داشت و دامنه این محدودیت سازیها در بسیاری از موارد، خواسته یا ناخواسته، در راستای اهداف و خواسته های ساواک و حکومت ایران بود.(3) همکاریهای مشترک دستگاه اطلاعاتی عراق با ساواک در ایجاد محدودیت برای امام خمینی، پس از پایان مقدمات قرارداد صلح الجزایر و امضای این معاهده در سال 1354ش./1975م. افزایش یافت و مدت کوتاهی پس از امضا، مقامات امنیتی و سیاسی نجف، آشکارا از امام خمینی خواستند به فعالیت سیاسی خود بر ضد رژیم پهلوی پایان دهد. بدین ترتیب دور جدیدی از مراقبت بر فعالیتهای امام در عراق آغاز شد که با نوساناتی تا آغاز حرکت مردم ایران و تصمیم ایشان مبنی بر خروج از عراق در سال 1357، کماکان ادامه داشت.(4) با آغاز انقلاب، از اوایل سال 1356، محدودیتهای مشترک ساواک و دستگاه اطلاعاتی عراق بر امام خمینی که تحولات ایران را رهبری می کردند،

ص:603


1- عباسعلی عمید زنجانی، خاطرات حجت الاسلام والمسلمین عمیدزنجانی، صص 136 - 141.
2- آیت الله حاج شیخ مهدی ربانی املشی به روایت اسناد ساواک، ص 76 و صص 84 - 85.
3- فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا، صص 155 - 157.
4- علی دوانی، پیشین، ج 6، صص 251 - 255؛ اسماعیل فردوسی پور، همگام با خورشید، صص 377 - 380 .

افزایش یافت. اما چنانکه انتظار می رفت نتایج دلخواهی از این محدودیت سازیها برای حکومت پهلوی به دست نیامد. در مقاطع مختلف، مأ مورانی از ساواک به بغداد رفتند تا همتایان عراقی خود را به ایجاد محدودیت بیشتر بر امام متقاعد کنند؛ اما اسناد موجود نشان می دهد که مشکل آفرینیهای عراق، تغییری در رویکرد امام خمینی نسبت به حکومت پهلوی ایجاد نکرد. در چنین شرایطی ساواک به این نتیجه رسید که ادامه حضور امام در عراق به طور روزافزون ناآرامیهای سیاسی - اجتماعی را در ایران گسترش خواهد داد. به همین دلیل طرح تبعید دوباره ایشان از عراق به مقصد کشور ثالث در دستور کار قرار گرفت. با تلاش ساواک و مساعدت دستگاه اطلاعاتی عراق، امام خمینی برای ادامه رهبری تحولات ایران راهی فرانسه شد. به غلط تصور این بود که دور شدن ایشان از قلمروی ایران، نقش رهبری ایشان را در جریان انقلاب کم رنگ خواهد کرد.(1)

انتقادات بی پایان

به رغم تمام محدودیتهای ساواک برای امام در دوره تبعید، ایشان از همان آغاز حضور در ترکیه و سپس عراق اعتراضات خود را آشکارا بر ضد حکومت ایران و ساواک ادامه داد.

امام در سخنرانیها، اعلامیه ها و موضع گیریهای سیاسی خود در دوران تبعید، مخالفتهای صریحی با حکومت و اقدامات ساواک دارد؛(2) از جمله در نامه سرگشاده ای که در 27 فروردین 1346 خطاب به امیرعباس هویدا - نخست وزیر وقت - می نویسد، انتقادات و حملات سختی متوجه سفاکیها و اقدامات غیرانسانی ساواک می کند.(3) ایشان از نقش ساواک در ایجاد فضای سیاسی، اجتماعی ناسالم و غیرقابل تحمل در کشور سخن به میان می آورد و با اشاره به فرار دهها نفر از متخصصان و اقامت آنان در کشورهای خارجی، عملکرد سوء ساواک را عمده دلیل گسترش روزافزون این پدیده تأسف بار ارزیابی می کند.(4)

امام خمینی در سخنرانیها و اعلامیه های خود به اعمال شکنجه توسط ساواک و تضییع بدیهی ترین حقوق سیاسی، اجتماعی، فردی و خصوصی مردم ایران اشارات مبسوطی کرده و

ص:604


1- جان. دی. استمپل، پیشین، صص 178 - 179؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 6، صص 82 - 83.
2- امام خمینی، صحیفه نور، ج 1، صص 130 - 131.
3- همان، صص 132 - 134.
4- همان، ج 3، ص 189.

از جنایات پرشماری سخن به میان می آورد که توسط این سازمان به مردم ایران روا داشته شده بود.(1) امام خمینی همچنین از نقش ساواک در ایجاد رعب و وحشت در دانشگاهها و مراکز آموزش عالی نیز انتقاد کرده و این سازمان را به دلیل مشکلات عدیده ای که برای دانشجویان، دانشگاهیان و استادان دانشگاهها ایجاد می کرد، سرزنش کرده است.(2)

ایشان همچنین از نقش ساواک در برگزاری انتخابات و گزینش نمایندگان دلخواه حکومت و نیز کنترل مجلس شورای ملی و احزاب حکومت ساخته، انتقاد می کرد. هنگامی که شاه در 11 اسفند 1353 احزاب فرمایشی پیشین را منحل ساخته و حزب واحد رستاخیز را تأسیس کرد، ایشان نظم سیاسی نوین در کشور را شرم آور توصیف کرد و از نقش بلامنازع ساواک در هدایت این حزب جدید و افزایش رعب و وحشت در کشور سخن به میان آورده و ساواک را «اداره تفتیش عقاید قرون وسطایی» ارزیابی نمود که برای تحمیل حزب جدید رستاخیز به «انواع تهدیدها و اهانتها و ضربتها و شکنجه های وحشیانه» متوسل می شود.(3)

با آغاز حرکت مردم ایران بر ضد رژیم پهلوی در سال 1356، انتقاد ایشان از عملکرد سوء ساواک افزایش یافت و در قریب به اتفاق سخنرانیها، مصاحبه ها و اعلامیه های خود بخشهایی به انتقاد از سوء عملکرد این سازمان اختصاص داد.(4) متعاقب درگذشت فرزندشان - سیدمصطفی خمینی - و نیز کشتار مردم قم در 19 دی 1356، اشارات مبسوطی به جنایات و اقدامات غیرانسانی ساواک نمود.(5) از جمله موضع گیریهای همیشگی امام خمینی در دوران تبعید، مخالفت با اسرائیل و انتقاد صریح از روابط سیاسی، نظامی، اقتصادی و اطلاعاتی - امنیتی گسترده ایران با اسرائیل بود.(6)

فرانسه و نوفل لوشاتو

با آغاز حرکت مردم در دوران انقلاب اسلامی، ساواک با همکاری دستگاه اطلاعاتی و

ص:605


1- امام خمینی، ندای حق، ج 1، صص 8 - 9؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 7، صص 94 - 95.
2- امام خمینی، صحیفه نور، ج 1، ص 274.
3- همان، صص 215 - 216.
4- همان، صص 252 - 254.
5- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 2، صص 503 - 505.
6- تقی نجاری راد، همکاری ساواک و موساد، صص 50 - 57؛ سید حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 697 - 703.

امنیتی عراق، تلاشهایی برای محدود کردن فعالیت ایشان انجام داد. امام در اواسط سال 1357، درصدد برآمد از عراق خارج شود. در این میان به دلیل اخباری که حاکی از احتمال بازگشت ایشان به ایران بود، نگرانی ساواک و حکومت پهلوی افزایش یافت. ساواک و حکومت تردیدی نداشتند که با بازگشت ایشان به ایران، به سرعت عمر حکومت پایان خواهد یافت.(1) سفر ایشان به کویت، با مخالفت این کشور روبرو شد و موجب اعتراضاتی از سوی علما و روحانیون از دولت کویت گردید؛(2) سپس طرح سفر امام به فرانسه به میان آمد و ایشان به فرانسه عزیمت کردند.

حکومت رو به زوال پهلوی چنین تصور می کرد که دور شدن امام از عراق و مرزهای ایران، نقش او را در تحولات سیاسی ایران کم رنگ تر خواهد کردد. به همین دلیل با هماهنگی ساواک و دستگاه اطلاعاتی عراق، امام در 14 مهر 1357 بغداد را با یک هواپیمای عراقی به مقصد فرانسه ترک کرد.(3) در آن مقطع (مهر 1357) ساواک نگران بازگشت امام به کشور بود، به همین دلیل در استانهای غربی حالت فوق العاده اعلام کرده و به واحدهای نظامی و اطلاعاتی خود دستور داد تا با هماهنگی نیروهای انتظامی به مجرد ورود امام به کشور، وی را دستگیر و به تهران اعزام کنند.(4) در تهران نیز، همزمان با خروج امام از عراق، هیئت دولت به اتفاق رئیس ساواک و فرماندهان ارتش و شهربانی جلسه اضطراری تشکیل داده و درباره چگونگی واکنش به این واقعه به رایزنی پرداختند.(5)

امام از هنگام ورود به پاریس و استقرار در نوفل لوشاتو، همواره توسط مأموران ساواک در فرانسه مراقبت می شد. امام خمینی در مقطع حضور در فرانسه بارها از جنایات و اقدامات غیرانسانی ساواک در حدود 22 سالی که از آغاز و ادامه فعالیت آن می گذشت، سخن به میان آورده و ضمن انتقاد شدید از ادامه سیاستهای این سازمان در دوران انقلاب، وعده داد که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سرعت فعالیت این سازمان متوقف خواهد شد.(6)

ص:606


1- مسعود بهنود، پیشین، صص 792 - 794.
2- حسن نوربخش، یادواره نهضت اسلامی، ج 3، صص 55 - 56.
3- اکبر خلیلی، گام به گام با انقلاب، صص 44 - 53؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 6، صص 148 - 150.
4- آئینه آفتاب، صص 119 - 133.
5- امیراصلان افشار، سروها در باد، صص 222 - 230.
6- امام خمینی، ندای حق، ج 1، صص 40 - 41؛ امام خمینی، صحیفه نور، ج 2، صص 257 - 259.

فصل نوزده: ساواک و مجموعه حاکمیت

امنیت، حراست و حفاظت

ساواک در تصمیمات حکومت، امنیت، حراست و حفاظت از ارکان حاکمیت و دوایر و سازمانهای ریز و درشت دولتی و حکومتی نقش اصلی را برعهده داشت. اساساً مقوله امنیت، حراست و حفاظت در دوره پهلوی تنها با حضور پررنگ و تعیین کننده ساواک معنی و مفهوم می یافت. در اساسنامه شورای امنیت ملی، مهمترین مرجع تصمیم گیری درباره مسائل امنیتی، حراستی و حفاظتی کشور، ساواک بود و در تشکیلات، سازماندهی و اجرای طرحهای این شورا نقش حیاتی داشت. رئیس ساواک مؤثرترین عضو شش نفره آن بود و ساواک دبیرخانه شورای امنیت ملی را مدیریت و هدایت می کرد. نیروهای این سازمان در روند طرح موضوع، کارشناسی، هدایت جلسات، دستور جلسات و اخذ تصمیمات این شورا، نقش اساسی داشتند.(1) حفاظت، حراست و مسائل امنیتی تمام وزارت خانه ها، دوایر و سازمانهای ریز و درشت حکومتی و دولتی، کارخانجات و مؤسسات تولیدی، اقتصادی و تجاری و نظایر آن بر عهده ساواک بود. ساواک برای حفاظت و حراست مجموعه حاکمیت و کشور، آیین نامه خیلی محرمانه ای تهیه کرده بود که با توجه به آن، نیروهای حفاظت و حراست، این مهم را انجام می دادند.

هم زمان با این مقررات کلی، ساواک در مقاطع مختلف و بر حسب ضرورت، آیین نامه ها و دستورالعملهای حفاظتی و امنیتی و حراستی دیگری نیز تنظیم کرده و در دوایر، وزارتخانه ها و سازمانهای مختلف دولتی و حکومتی اجرا می کرد.

ص:607


1- اساسنامه شورای امنیت ملی (مصوبه آبان ماه 1351)، محرمانه، صص 1 - 10.

شاه و خاندان سلطنت

شاه در کتاب «پاسخ به تاریخ» مدعی شده که ساواک مستقیماً زیرنظر نخست وزیر اداره می شد و او در کنترل و هدایت آن نقشی نداشته و مسئولیت اقدامات آن را نمی پذیرد(1) و خود را از اقدامات غیرانسانی ساواک در سالهای سلطنتش بری می دانست.(2) اما تمام آگاهان به امور و مسئولان و رجال حکومت پهلوی تردید ندارند که ساواک مستقیماً زیرنظر شاه فعالیت می کرد و اقدامات، تصمیمات، کنشها و واکنشهای این سازمان به دستور او صورت می گرفت.(3) مدارک موجود نشان می دهد که شاه در مسائل امنیتی، اطلاعاتی و برخورد با مخالفان سیاسی حکومت و از میان برداشتن هرگونه حرکت مخالف، برای ساواک نقش درجه اول قایل بود. رؤسای وقت ساواک ارتباط مستقیمی با شاه داشتند و تمام فعالیت، تصمیم گیریها و اقدامات خود را با هماهنگی شاه انجام می دادند.(4) از همان آغاز، در استخدام و به کارگیری نیروهای ساواک وسواس قابل توجهی به کار می رفت. سیاست آن بود که مستخدمین از میان وفادارترین داوطلبان و عناصر معتقد به حکومت و شخص شاه برگزیده شوند و در تمام دوران خدمت هم برای القای شاه دوستی تلاش شود. کوشش می شد مجموعه مدیران و رؤسای ساواک وفاداری و اعتقاد تمام و کمالی به شخص شاه داشته باشند. شاه با رؤسا و مدیران ارشد ساواک رابطه نزدیکی داشت و در بسیاری از محافل خصوصی و مهمانیهای شاه، این افراد از جمله مدعوین درجه اول محسوب می شدند. رؤسا و مدیران ارشد ساواک، دستورات را از شخص شاه دریافت می کردند و او تقریباً تا واپسین روزهای حکومت به ساواک و روشهای آن در مواجهه با مسائل مبتلابه کشور اعتماد کامل داشت.(5)

ساواک برای شاه از اعداد و یا واژه های رمز و کدهای مخصوص استفاده می کرد. ساواک در برخورد با شاه و دیگر اعضای خاندان سلطنت مجبور بود بسیاری از نکات اخلاقی، رفتاری و نظایر آن را که می توانست موجبات خوشایند و یا بدبینی و حسادت و دیگر واکنشهای

ص:608


1- محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، صص 391 - 392.
2- همان، صص 392 - 393.
3- ماروین زونیس، پیشین، صص 8 - 9 و صص 253 - 256.
4- تقی نجاری راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم پهلوی، صص 65 - 73.
5- اردشیر زاهدی، اردشیر زاهدی و اشاراتی به رازهای ناگفته، صص 141 - 144؛ علی اصغر حاج سیدجوادی، نامه ها، نامه دوم، صص 24 - 205.

پیش بینی نشده آنان را در پی داشته باشد، رعایت کند.(1) در منابع موجود از نقش ساواک در حمایت و گسترش فساد اقتصادی و مالی میان دوایر و مجموعه ارکان حاکمیت، به ویژه اعضای خاندان سلطنت سخن به میان آمده است.(2) هر چند ساواک بر اقدامات، فعالیتها و رفتارهای اعضای درجه اول و مؤثر خاندان سلطنت اشراف داشت، اما نمی توانست در برابر اقدامات آنان واکنش نشان دهد. در این میان به دلیل ارتباطات و زد و بندهای نزدیک رؤسای وقت ساواک (به ویژه بختیار و نصیری) با اعضای درجه اول و مؤثر این خاندان، عمدتاً ساواک به مشوقی برای گسترش فساد اقتصادی، مالی و اخلاقی تبدیل شده بود. در گزارشات ساواک، فساد خاندان سلطنت و شخص شاه، به پدیده ای معمول و پذیرفته شده تبدیل شده بود.(3) البته به دلیل واهمه و رعبی که از ساواک در بین مردم وجود داشت، اساساً هیچ انتقاد و اعتراض علنی و آشکاری از فساد حاکم بر خاندان سلطنت وجود نداشت و هرگونه انتقادی حتی بسیار محدود نیز به شدت توسط ساواک منکوب می شد.(4) در همین حال در برخی موارد، ساواک علناً و عملاً از فساد اقتصادی و نیز اجحاف و ستمکاری اعضای خاندان سلطنت در برابر شهروندان حمایت کرده و هرگونه اعتراضی را در نطفه خفه می کرد.(5)

در بین اعضای خاندان سلطنت، اشرف پهلوی، خواهر توأمان (دوقلوی) شاه، بیشترین اشتهار را به فساد اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی یدک می کشید و ساواک از فعالیتهای او اطلاع داشت، اما هیچ گاه مانعی بر سر راه این فعالیتها ایجاد نکرد و یا نتوانست مشکلی به وجود بیاورد. با این احوال، تیمور بختیار و نعمت الله نصیری مهمترین و قسی القلب ترین رؤسای ساواک، نزدیک ترین رابطه را با اشرف پهلوی داشتند و در بسیاری از اقدامات غیرقانونی و فاسد او سهیم بودند. اسناد و مدارک ساواک از ارتباط نزدیک تیمور بختیار با اشرف پهلوی حکایت دارد. وی به دلیل سودی که از اقدامات اشرف می برد، بر مجموعه فعالیتهای او صحه گذاشت.(6)

ص:609


1- منصور رفیع زاده، شاهد، صص 426 - 429.
2- یک گفتگوی استثنایی با یک درمانده استثنایی، صص 32 - 36.
3- جمشید لاریجانی، دوقلوی میرپنج، صص 337 - 338؛ فخر روحانی، پیشین، ج 1، صص 374 - 376.
4- فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، س 6، ش 24، زمستان 1381، صص 312 - 313.
5- الف. میرفیض، خاطرات و ماجراهای وکیل دربار، ص 271.
6- زنان دربار به روایت اسناد ساواک؛ اشرف پهلوی، صص 38 - 43 و صص 49 - 51؛ قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 134.

سند و یا مدرکی دال بر مخالفت احتمالی سرلشکر حسن پاکروان - دومین رئیس ساواک - با اقدامات غیرقانونی و فاسد اشرف پهلوی در اختیار نداریم. با این احوال می دانیم که سپهبد نعمت الله نصیری رابطه صمیمانه ای با اشرف پهلوی داشت و در تمام دوران ریاستش بر ساواک (1343 - 1357)، با سرپوش گذاشتن و حمایت همیشگی از اقدامات او همواره از مراحم و پشتیبانیهای اشرف برخوردار بود.(1) از جمله اشتهارات اشرف، قاچاق مواد مخدر و اشیاء و عتیقه جات در داخل و خارج کشور بود که در مقاطعی در عرصه بین المللی نیز مشکلات و رسواییهایی برای حکومت به وجود می آورد. ساواک از نقش اشرف پهلوی در قاچاق مواد مخدر آگاهی داشت و درباره چند و چون فعالیتهای اشرف و برخی اعضای خانواده سلطنت، گزارشات متعددی تهیه کرده، اسناد و مدارک دقیقی تهیه می کرد، اما هیچ گاه تلاشی برای جلوگیری از این اقدامات نه توسط ساواک و نه شاه و یا هیچ مرجع قضایی دیگر صورت نگرفت و گزارشات این موارد عمدتاً بایگانی می شد.(2)

البته با وجود این، بیشترین اشتهار اشرف پهلوی به فساد اخلاقی و جنسی بود. اما چنان که از شواهد و مدارک موجود برمی آید، ساواک نیز در تسهیل این روابط نقش داشت. در این میان شخص نصیری از همان دوران جوانی با او ارتباط داشت. ساواک گاه برای ترغیب افراد خاص برای ارتباط با اشرف مأ موران قابل اعتنایی به کار می گرفت و برای برآورده کردن مقاصد اشرف نیروهایش را بسیج می کرد. چه بسا کسانی که حاضر نمی شدند با اشرف همخوابگی کنند، توسط ساواک تحت تعقیب قرار گرفته و به انحاء گوناگون تحت فشار قرار می گرفتند.(3) گاه نیز کسانی که حاضر به قبول خواستهای اشرف نمی شدند به دستور او و توسط ساواک جان خود را از دست داده و در حوادث ساختگی به قتل می رسیدند.(4) اشرف پس از پیروزی انقلاب اسلامی از عملکرد ساواک در دوره سلطنت برادرش دفاع کرده و تمام اخبار، گزارشات و اسنادی که از اقدامات غیرانسانی ساواک حکایت می کرد، افسانه خواند.(5)

ص:610


1- جمشید لاریجانی، پیشین، صص 316 - 317؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 1، صص 196 - 197.
2- عبدالامیر فولادزاده، پیشین، ج 2، صص 302 - 303؛ فصلنامه 15 خرداد، س 5، ش 24، زمستان 1375، صص 152 - 166.
3- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 232 - 235؛ نیلوفر کسری، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، صص 179 - 181.
4- جمشید لاریجانی، پیشین، صص 317 - 322.
5- اشرف پهلوی، من و برادرم، صص 269 - 271.

از دیگر چهره های مؤثر خاندان سلطنت که ساواک از فعالیتهایش مراقبت می کرد، فرح دیبا همسر شاه بود. فرح با برخی از اعضای این خانواده نظیر اشرف پهلوی رقابت داشت و هر چند به اندازه اشرف، به فساد شهره نبود اما خود و اطرافیانش سوژه هایی مناسب برای اقدامات ساواک محسوب می شدند. بسیاری از اقدامات و فعالیتهای خلاف او و دوستان و اطرافیانش توسط ساواک نادیده گرفته می شد و یا اساساً گزارشات مأموران ساواک در این باره، به بایگانی سپرده می شد.(1) ساواک مراقبت شدیدی بر رفتار و موضعگیریهای کارکنان و دست اندرکاران طرحها و مؤسسات و مجموعه تشکیلات تحت مدیریت و کنترل فرح داشت(2) و هرگونه اعتراض و انتقاد از تشکیلات و مؤسسات تحت کنترل او با عکس العمل شدید ساواک روبرو می شد.

دیگر اعضای خاندان سلطنت نظیر برادران، خواهران، مادر و وابستگان درجه اول و دوم شاه و خانواده اش نیز به انحاء گوناگون از حمایتهای ساواک برخوردار بودند و بسیاری از اقدامات غیرقانونی آنان توسط ساواک نادیده گرفته می شد و یا گزارشات تهیه شده در بایگانیها به دست فراموشی سپرده می شد. شاه هیچ گاه اجازه نمی داد ساواک برای مجموعه خاندان سلطنت دردسر ایجاد کرده، اقدامی در جلوگیری از رفتار، فعالیتها و اقدامات خلاف قانون آنان انجام دهد. ساواک در دوران فعالیت خود از انتشار هرگونه خبر، گزارش و انتقادی در نشریات و روزنامه ها جلوگیری می کرد و مطبوعات همواره مجبور بودند مطالبی در مدح و ثنای شاه و اعضای درجه اول خاندان سلطنت درج کنند. ساواک ورود نشریه، کتاب و روزنامه هایی که مطلبی در انتقاد از حکومت پهلوی و شخص شاه و خاندان سلطنت نوشته، ممنوع کرده و با متخلفان برخورد می کرد. ساواک برای جلوگیری از حملات احتمالی انقلابیون، به ساختمانها و مؤسسات وابسته و نیز منازل و محل سکونت و کار و مراکز رفت و آمد خاندان سلطنت، تمهیدات امنیتی - حفاظتی و پلیسی گسترده ای اندیشیده بود و به دنبال گسترش حرکت انقلابی مردم، اعضای خاندان سلطنت به سرعت داراییهای قابل توجهی از کشور خارج کرده و خود راه فرار از کشور را در پیش گرفتند و ساواک برای تسهیل این روند تلاش بسیار کرد.(3)

ص:611


1- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 212 - 213.
2- نیلوفر کسری، پیشین، صص 242 - 246.
3- اشرف پهلوی به روایت اسناد ساواک، صص 34 - 35 و ص 434.

کارخانجات و کارگاههای تولیدی و اقتصادی

در دهه های 1330 تا 1350 صدها کارخانه، کارگاه و واحد تولیدی، صنعتی و اقتصادی در کشور فعالیت می کرد و به تبع آن هزاران نفر کارگر، کارفرما، مدیر و نظایر آن در این واحدهای اقتصادی به کار اشتغال داشتند. اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که به رغم مالکیت خصوصی بسیاری از این کارخانجات و واحدهای اقتصادی، عناصر وابسته ای از حاکمیت در فعالیت آن نقش داشتند. در این میان ساواک مهمترین مرجع اطلاعاتی - امنیتی کشور در کنترل محیطهای کارگری، کارخانجات و کارگاهها و واحدهای تولیدی بخش دولتی و نیز خصوصی بود. واحدهای حراست و حفاظت کارخانجات دولتی و خصوصی با ساواک مرتبط بودند و بدین ترتیب ساواک از فعالیتها و رفتار سیاسی و اجتماعی مجموعه کارکنان و تصمیم گیرندگان کارخانجات اطلاع داشت. کارخانجات و محیطهای کارگری به دلیل احتمال نفوذ گروههای سیاسی و چریکی مخالف حکومت، بیش از هر مرکز دولتی و خصوصی دیگر مورد توجه ساواک بود. ضمن این که بسیاری از مدیران، مالکان، کارفرمایان کارخانجات با مجموعه حکومت و دولت نیز ارتباط داشتند و ساواک بر آن بود در جریان این ارتباطات، تدابیر و اقدامات مقتضی انجام دهد.(1) برخی از مدیران ساواک و نیز روسای آن (به ویژه بختیار و نصیری) با سوءاستفاده از موقعیت خود، با مالکان و مدیران ارشد کارخانجات و واحدهای تولیدی - اقتصادی ارتباط داشتند.

از جمله مهمترین دغدغه های ساواک در کارخانجات و کارگاههای اقتصادی، گسترش مخالفتهای سیاسی، صنفی در بین کارگران و کارکنان بود. ساواک مراقب بود تا کارفرمایان و مدیران کارخانجات، موجبات نارضایتی در بین کارگران را به حداقل کاهش دهند. از دیگر دلمشغولیهای ساواک تلاش برای اجرای اصل سهیم کردن کارگران در سود ویژه کارخانجات در چارچوب انقلاب سفید بود. از دیگر اقدامات ساواک نظارت و کنترل بر روند فروش سهام کارخانجات به کارگران برپایه دستورالعمل صادره از سوی شاه بود.(2) ساواک برای پیشگیری از خرابکاری احتمالی در کارخانجات، بروز نقص فنی در بخشهای مختلف کارخانجات را با وسواس و دقت تمام دنبال می کرد.(3) ساواک اختلاف بین مدیران و کارفرمایان کارخانجات

ص:612


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- همان.
3- همان.

بزرگ را با رجال درجه اول حکومت با حساسیت دنبال می کرد و درباره علل بروز این گونه اختلافات و جلوگیری از گسترش دامنه اختلافات و تبعات آن و نیز ضرورت در پیش گرفتن سیاستهای منطقی تر در قبال مدیریت کارخانجات اظهار عقیده می کرد.(1)

نظامیان

هر چند واحدهای مختلف ارتش، شهربانی و ژاندارمری مستقلاً دارای دستگاه اطلاعاتی و امنیتی بودند، اما ساواک هم گاه با همکاری واحدهای اطلاعاتی - امنیتی این نیروها و یا به طور مستقل، اقدامات اطلاعاتی - امنیتی در حیطه این نیروها داشت. به ویژه هنگامی که در رفتار نیروهای نظامی سوءظنی بروز می کرد، ساواک تا حصول نتایج دلخواه با واحدهای امنیتی مربوطه مشارکت می کرد.(2)

ساواک برای امیران، افسران ارشد و مدیران برجسته واحدهای نظامی پرونده هایی تشکیل داده بود و گزارشات مأموران و نفوذیهای خود را دربارة اقدامات سوژه های موردنظر در آن بایگانی می کرد تا در موارد لازم بهره برداری کند. ساواک در موارد متعدد گزارش اقدامات خلاف و فاسد امیران و افسران ارتش را در اختیار شاه قرار می داد.(3) با تلاش ساواک برخی از مهمترین جاسوسان کا.گ.ب و شوروی در ارتش (نظیر سرلشکر احمد مقربی و سرلشکر درخشانی) شناسایی و دستگیر شدند. چه بسا به دنبال گزارشات هشدار دهنده ساواک، شاه برخی فرماندهان ارتش و سایر واحدهای نظامی را تغییر می داد.(4)

رادیو و تلویزیون

رادیو و تلویزیون دولتی، تنها رسانه گروهی در ایران سالهای دهة 1340 و 1350، تحت کنترل مستقیم و مراقبت دائم ساواک قرار داشت و مأموران، نفوذیها و کارشناسان ساواک در آن حضور داشتند. شاه نیز در کنترل رادیو و تلویزیون، نقش ویژه ای برای ساواک قایل بود.(5)

ص:613


1- همان.
2- همان.
3- همان.
4- اردشیر زاهدی، 25 سال در کنار پادشاه، صص 246 - 247؛ حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 378 - 379.
5- اسدالله علم، یادداشتهای علم، ج 2، ص 502.

حضور و نفوذ ساواک در رادیو و تلویزیون و نقشی که در به کارگیری همکاران و نیروهای خود در آن داشت، بیش از هر جای دیگر محسوس بود. رادیو و تلویزیون به دلیل نقش مهمی که در هدایت و اجرای طرحهای تبلیغاتی حکومت و ستایش از رژیم پهلوی و انتقاد از مخالفان سیاسی حکومت ایفا می کرد، مورد توجه ساواک بود.(1) عوامل ساواک در رادیو و تلویزیون روند برنامه سازی و هدایت سیاستهای تبلیغاتی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی حکومت را برعهده داشتند و در مقاطع حساس بیش از پیش بر دامنه فعالیتهای خود می افزودند.(2) ساواک در گزینش و انتصاب مدیران و رؤسای رادیو و تلویزیون نقش تعیین کننده داشت؛ تا جایی که از اواخر دهة 1340 به بعد، بسیاری از مدیران کلیدی در رادیو و تلویزیون را منصوبین و منتخبین ساواک تشکیل می دادند. (3)

روند سلطه و کنترل ساواک بر رادیو و تلویزیون از نیمه دوم دهة 1340، گسترش یافت و سانسور و برنامه ریزی و هدایت ساواک بر برنامه های رادیویی و تلویزیونی و نیز کارکنان و کارمندان این سازمان افزایش یافت.(4) تنها با گسترش حرکتهای مردمی در ماههای پایانی حکومت پهلوی، سلطه ساواک بر رادیو و تلویزیون به تدریج سیری معکوس یافت. گفته می شود در یکی دو ماه پایانی حکومت پهلوی و به ویژه با آغاز نخست وزیری بختیار، بسیاری از عناصر وابسته به ساواک در رادیو و تلویزیون به سرعت از مشاغل و مدیریتهای خود کناره گرفتند و خیل گسترده ای از کارکنان و کارمندان رادیو و تلویزیون به صف معترضین به حضور ساواک در این رسانه پیوسته و خواستار تصفیه رادیو و تلویزیون از عناصر وابسته به ساواک شدند.(5)

رجال و کارگزاران

ریاست ساواک در سلسله مراتب اداری، معاون نخست وزیر بود و ساواک از زیرمجموعه های دولت محسوب می شد. اما کیفیت و حیطه کار و فعالیت این سازمان هیچ گاه

ص:614


1- خواندنیها، س 39، ش 21، شنبه 14 بهمن 1357، ص 36.
2- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 27، صص 74 - 75.
3- احسان نراقی، نظری به تحقیقات اجتماعی در ایران، صص 490 - 491.
4- یوسف مازندی، پیشین، صص 174 - 175.
5- شاپور بختیار، پیشین، صص 91 - 93؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 27، صص 74 - 75.

ارتباط مستقیمی با نخست وزیر و کابینه نداشت و رؤسای ساواک مستقیماً با دربار و شخص شاه در ارتباط بودند. ساواک به عنوان چشم و گوش شاه، وزارت خانه ها، دوایر مختلف حکومتی و دولتی، رجال و شخصیتهای سیاسی، مدیران، کارکنان و کارمندان را کنترل می کرد و بسیاری از تصمیمات و اقدامات، با صلاحدید و مصلحت اندیشی ساواک صورت می گرفت.(1) ساواک علاوه بر مسئولیت حفاظت، حراست و تأمین امنیت در وزارت خانه ها و دیگر دوایر دولتی و حکومتی، در انتصاب و یا عزل وزیران و مدیران کشور و مجموعه حاکمیت نقش قابل توجهی داشت و در بسیاری از موارد مدیریتهای مهم و حساس با صلاحدید ساواک و یا افراد موردنظر این سازمان تعیین می شد.(2) ضمن این که در مدیریت و راهبری دانشگاهها و مراکز آموزش عالی و آموزش و پرورش و نیز برنامه ریزیهای درسی و آموزشی و نظایر آن نیز ساواک دخالت داشت.(3) بسیاری از نیروهای ساواک در وزارت خانه ها و دوایر دولتی و حکومتی مأمور به خدمت بودند.(4) ساواک برای تمامی رجال و کارگزاران، وزیران، مدیران ارشد و میانی دولت، پرونده های انفرادی تشکیل داده بود و تمام گزارشات، اخبار و اطلاعات درباره آنان را طبقه بندی، بایگانی و نگهداری می کرد. همچنین سوابق فعالیت احتمالی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، پیشینه خانوادگی و مسائل خصوصی آنها نیز بایگانی می شد.(5) در حالی که نیروهای ساواک به پستها و مقامات حساس کشور منصوب شده بودند، در مواردی خود موجبات فساد را فراهم می آوردند. در بسیاری از موارد، صعود سریع رجال و مدیران ارشد دولتی تنها با حمایت ساواک صورت می گرفت. اسامی چهره های سیاسی و اداری بلندپایه و درجه اول بسیاری در منابع و اسناد وجود دارد که صعود آنان در پلکان ترقی سیاسی و اداری، اساساً با پشتیبانی و حمایتهای ساواک حاصل شده است.

ساواک بر مجموعه رفتار و فعالیتهای برخی خاندان و خانواده های بزرگ و در عین حال وفادار به رژیم پهلوی نیز مراقبت می کرد. در این میان خانواده هایی که احتمال سوءظن درباره

ص:615


1- جان. دی. استمپل، پیشین، صص 40 - 49؛ تقی نجاری راد، پیشین، صص 74 - 82.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
3- دنیا، س 3، ش 8، آبان 1355، صص 34 - 35؛ روزنامه کیهان، ش 10757، یکشنبه 24 تیر 1358، ص 9.
4- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک)؛ روزنامه کیهان، ش 10708، چهارشنبه 26 اردیبهشت 1358.
5- ظهور و سقوط، ج 2، صص 249 - 250.

آنان می رفت، بیش از دیگران تحت کنترل قرار داشتند.(1) این روند به حدی گسترش یافته بود که حتی فردی چون امیرعباس هویدا - نخست وزیر - نیز همواره نگران گزارشات سوء ساواک بود.(2) هویدا همواره نگران نصب دوربین، دستگاههای استراق سمع و گیرنده های قوی ضبط صدا توسط ساواک در محل زندگی، دفتر کار و مکانهای رفت و آمدهایش بود.(3)

از مهمترین تبعات سوء کنترل و نظارت رعب انگیز ساواک در وزارت خانه ها و دوایر دولتی، رشد شدید پدیده خبرچینی، چاپلوسی، دسیسه گری، حسادت و رقابتهای ناسالم و توطئه چینی در بین کارکنان، کارمندان، رؤسا و مدیران بود. رجال و شخصیتهای سیاسی، مدیران و کارکنان و کارمندان دولت در جوّ بدبینی ایجاد شده توسط ساواک، همواره احساس ناامنی می کردند و هر آن انتظار داشتند ساواک آنان را به دلیل اخبار و گفته های صحیح و یا سقیم بازخواست کرده و مشکلاتی برایشان به وجود آورد و یا شغل، مدیریت و سمتشان با خطر مواجه شود.(4) ساواک در بسیاری از موارد مکالمات تلفنی، ملاقاتهای حضوری و رسمی، آمد و رفتهای خانوادگی، نامه ها و مراسلات و دیگر رفتارها و عملکرد وزیران، کارگزاران و مدیران حکومت را کنترل می کرد.(5) هرچند در مواردی گزارشات و هشدارهای ساواک درباره عملکردها و سوءرفتارها، اجحافات و سودجوییهای رجال، وزیران، کارگزاران و مدیران ارشد چندان با واکنش حکومت روبرو نمی شد، اما مدیران میانی و نیز کارکنان و کارمندان عادی بیشتر تحت کنترل ساواک بودند؛ گاه، حتی کارکنان و کارمندان صادق نیز برای ادامه فعالیت دچار مشکل می شدند. در مواردی نیز ساواک کارمندان را به اجبار به استعفا و کناره گیری وامی داشت و در صورت مقاومت، مشکلاتی برایشان به وجود می آورد.

از دیگر اقدامات ساواک پرونده سازی و مشکل تراشی برای رجال و شخصیتهای سیاسی و اداری درجه اول لشکری و کشوری بود که در مقاطعی از همکاری با حکومت اجتناب کرده و یا از سوی حکومت طرد شده بودند. از جمله مهمترین این افراد دکترعلی امینی بود که طی سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332 همکاری نزدیکی با رژیم پهلوی داشت و از سالهای

ص:616


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 2، بخش 1، صص 60 - 61.
2- مینو صمیمی، پیشین، صص 154 - 155.
3- اردشیر زاهدی، اردشیر زاهدی و اشاراتی به رازهای ناگفته، صص 62 - 63.
4- مینو صمیمی، پیشین، ص 200؛ منوچهر فرمانفرمائیان، پیشین، صص 436 - 438.
5- کریستین دلانوا، پیشین، صص 132 - 138؛ پرویز راجی، پیشین، صص 245 - 246.

پایانی دهة 1330 شاه اعتمادش را به او از دست داد و به دلیل این که وی به عنوان مهره امریکا و رقیب شاه مطرح بود، همواره تحت مراقبت ساواک قرار داشت. بر اساس پرونده سازیهای صورت گرفته توسط ساواک، بارها علی امینی تحت تعقیب قضایی قرار گرفت و این گزارشات دستمایه تصمیمات ویژه حکومت درباره او شد. شاه نیز برای کنترل علی امینی دستورات اکیدی به ساواک داده بود. در مقاطعی که به دلایل سیاسی در عرصه بین المللی، تنشهایی بین ایران و امریکا ایجاد می شد، شایعاتی دربارة بازگشت دوباره علی امینی به قدرت قوت می گرفت و روند پرونده سازی و مشکل تراشی ساواک برای او افزایش می یافت.(1) هر چند علی امینی در ردیف شاخص ترین رجال از این دست بود، اما دهها نفر از رجال و کارگزاران درجه اول و دوم حکومت هم به شیوه هایی مشابه توسط ساواک تحت مراقبت بودند و برای جلوگیری از خطرساز شدن آنان برای حکومت، تحت فشار ساواک قرار داشتند.(2)

هنگامی که رژیم پهلوی به هدف کند کردن روند ناآرامیهای سیاسی در سال 1357 در صدد برآمد برخی رجال، وزیران و کارگزاران درجه اول سیاسی - اداری را که هنوز در دستگاه حکومت دارای شغل و سمت بودند، دستگیر کند، ساواک در انجام این مقصود نقش قابل توجهی داشت و رایزنیهای مقامات مسئول در ساواک، برای چگونگی و روند این دستگیریها، در تصمیم گیری نهایی شاه و حکومت مؤثر افتاد.(3)

احزاب دولتی و حکومت ساخته

احزاب دولتی و حکومت ساخته که با تأسیس حزب مردم (اقلیت) و سپس حزب ملیون (اکثریت) طی سالهای 1336 و 1337ش. فعالیت خود را آغاز کردند، از تبعات کودتای 28 مرداد 1332 بود. احزاب حکومت ساخته مأموریت داشتند چنین القا کنند که تحولات سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332، هیچ تغییری در نظام مشروطه و روش حکومت به وجود

ص:617


1- علی امینی به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 10 - 12 و صص 24 - 25؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 3، بخش 2، صص 85 - 86.
2- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 21، صص 89 - 91؛ محسن مبصر، پژوهش، صص 190 - 192.
3- آذر آریانپور، پشت دیوارهای بلند، صص 18 - 19 و صص 36 - 37؛ مصطفی الموتی، پیشین، ج 13، صص 255 - 256.

نیاورده و رژیم به رعایت قاعده بازی دموکراتیک پایبند است. به زودی همگان دریافتند که مردم ایران توجهی به این احزاب نشان نمی دهند و به غیر از وابستگان به حکومت و کسانی که قصد دارند در مجموعه حاکمیت ترقی کنند، سایر مردم این احزاب را ملعبه دست حکومت و عاملی در جلوگیری از توسعه سیاسی و اجتماعی می دانند. این احزاب برای حفظ و ادامه فعالیت خود در کشور به حاکمیت وابسته بودند و ساواک نیز بر رفتار و فعالیت آنها کنترل داشت. مأموران و نفوذیهای ساواک، احزاب دولتی و اعضای آن را کنترل می کردند و سایه سنگین ساواک بر احزاب حکومت ساخته بر کسی پوشیده نبود. ساواک مأموریت داشت احزاب حکومت ساخته را چنان که مطلوب شاه بود، کنترل کرده و از رشد و نفوذ تحرکات احتمالی ضدحکومتی در آنها جلوگیری کند.(1) همزمان با آن، ساواک جلوگیری از شکل گیری و فعالیت احزاب و تشکلهای سیاسی و مذهبی مخالف حکومت را برعهده داشت.

ساواک در گزینش دبیرکل و دیگر مقامات رده بالای احزاب دولتی (مردم، ملیون، ایران نوین، واحد رستاخیز) نقش قابل توجهی داشت و بسیاری از فعل و انفعالات و تغییر و تحولات درون حزبی از مسیر ساواک به مسئولان احزاب گوشزد می شد. به عبارت دیگر شاه و حاکمیت، بخش قابل توجهی از خواستها و انتظارات خود را از طریق ساواک به رهبران احزاب دولتی منتقل می کردند.(2) ساواک بر تمام آیین نامه ها، مقررات، شرح وظایف، شعب و کمیته های مختلف حزبی، ارتباطات و تعامل و برخوردهای احتمالی آن با دیگر بخشهای دولتی و حکومتی کنترل داشت. ساواک مراقب بود احزاب حکومت ساخته فعالیت خود را به شاه منتسب نسازند و به تبع آن عملکرد منفی این احزاب به نام شخص شاه رقم نخورد.

ساواک از همان آغاز تأسیس و عضوگیری دو حزب مردم و ملیون، آنها را در کنترل خود داشت. به رغم این که مؤسسان این دو حزب اقلیت و اکثریت، اسدالله علم و منوچهر اقبال، از مورد اعتمادترین افراد وابسته به شاه بودند، اما ساواک به تدریج برای کنترل دقیق تر این دو حزب نیز از نیروها و مأموران قابل اعتنایی بهره برد. نیز ترتیبی اتخاذ شد تا برای پیگیری و کنترل فعالیت احزاب دولتی، بخش ویژه ای در ساواک ایجاد شده و این مهم با انسجام و نظم مطلوب تری صورت گیرد. روند تأسیس حزب ایران نوین نیز از همان آغاز مورد توجه ساواک

ص:618


1- فخر روحانی، پیشین، ج 1، صص 492 - 493؛ مجتبی مقصودی، تحولات سیاسی، اجتماعی ایران، صص 268 - 271.
2- مصطفی الموتی، پیشین، ج 12، صص 212 - 217.

بود و مأموران و نفوذیهای ساواک در این حزب، درباره چگونگی شکل گیری، مرامنامه، اساسنامه، اعضای مؤسس و چارچوب فکری - سیاسی رهبران آن گزارشات مفصل و مبسوطی تهیه کرده و با اشاره به عدم موفقیت و شکست احزاب دولتی پیشین (مردم و ملیون) و بی اعتنایی مردم به این احزاب، هشدار می دادند که این حزب جدید ضرورتاً باید برای جلب نظر اکثریت مردم تلاش کند. ساواک هشدار می داد که تبعات سوء عدم موفقیت احزاب دولتی مستقیماً متوجه شخص شاه خواهد شد. ساواک به دلیل توجه خاص شاه به حزب ایران نوین و نقشی که در پیشبرد اهداف و برنامه های انقلاب سفید برای این حزب در نظر گرفته شده بود، از همان آغاز، فعالیت و برنامه های این حزب را با نگرشی آسیب شناسانه پی گیری می کرد. از جمله کسانی که با تأیید و حمایت ساواک در حزب ایران نوین عضویت یافتند، اعضای نادم حزب توده بودند که ارتباط نزدیکی با ساواک داشتند. با تمام تلاشی که برای موفقیت حزب ایران نوین صورت گرفت، این حزب از همان آغاز مورد بی توجهی و بی اعتنایی اکثریت مردم قرار گرفت و ساواک معترف بود که این حزب پاسدار انقلاب شاه و ملت، به سرنوشت احزاب حکومت ساخته پیشین گرفتار شده است.

با اعلام انحلال احزاب حکومت ساخته توسط شاه در 11 اسفند 1353، حزب واحد رستاخیز پای به عرصه وجود نهاد تا نظام سیاسی کشور بر پایه تک حزبی اداره شود. تأسیس حزب رستاخیز حکایت از آن داشت که شاه دیگر وجود و فعالیت احزاب چندگانه دست آموز خود را نیز تحمل نمی کند و مقرر شده از آن پس حزب واحد رستاخیز عهده دار پیشبرد خواستهای او شود. در به وجود آمدن فضای سیاسی، رعب انگیزی که حزب رستاخیز مولود آن بود، ساواک نقش تعیین کننده ای داشت.(1)

برخلاف نظام حکومت ساخته حزبی پیشین، به دلیل اجباری که شاه در عضویت مردم در حزب رستاخیز قائل شده بود، مأموریت و حیطه وظایف ساواک در قبال این حزب واحد گسترده می نمود. به ویژه این که بسیاری از مردم و نیز فعالان و مخالفان سیاسی حکومت، نسبت به فرمان شاه واکنش منفی نشان دادند. صدور برخی اعلامیه ها از سوی مخالفان حکومت در تحریم این حزب (به ویژه اعلامیه امام خمینی) بر حساسیت نقش ساواک در قبال حزب رستاخیز می افزود. اینک آشکار شده بود که با تأسیس حزب رستاخیز عصری نوین در

ص:619


1- محمدعلی سفری، پیشین، ج 3، ص 269.

استبداد و خودکامگی حکومت در ایران آغاز شده است.(1) ساواک توصیه می کرد این تشکل واحد و به اصطلاح فراگیر، نه حزب بلکه نهضت نامیده شود؛ پیشنهادی که البته مورد توجه قرار نگرفت.(2) ساواک از همان آغاز برای عضویت مردم در حزب رستاخیز تلاش بسیار کرد. قریب به اتفاق کارکنان، کارمندان، رجال، مدیران و کارگزاران حکومتی عمدتاً به دلیل رعبی که از ساواک در دل داشتند، در حزب رستاخیز عضو شدند. اقشار وسیعی از مردم برای عضویت در حزب رستاخیز به طور مستقیم و غیرمستقیم توسط ساواک و عوامل آن تهدید شدند.

ساواک شرط استخدام و اشتغال در دوایر دولتی و حکومتی را عضویت در حزب رستاخیز قرار داده بود(3) و تلاشهای بسیاری برای متقاعد کردن جامعه روشنفکری و فرهنگی کشور برای تأیید و عضویت در این حزب به کار گرفت و برخی نویسندگان و اهالی فرهنگ در اردوی موافقان حکومت پهلوی، توسط ساواک، مأمور تماس با جامعه روشنفکری منتقد حکومت شدند.(4) اما روش غالب ساواک برای فراگیر ساختن نفوذ و حضور حزب رستاخیز در کشور، بهره گیری از حربه سرکوب و تهدید بود.(5) ساواک علاوه بر این که بر مجموعه رهبران، مدیران، دست اندرکاران و برنامه ریزان حزب رستاخیز مراقبت داشت، در روند تدوین و تنظیم مرامنامه، اساسنامه، تشکیلات و نیز برگزاری نشستها و کنگره های چندگانه حزب رستاخیز هم مشارکت می کرد. ساواک با کمک کانونهای حزبی، تظاهرات، راهپیمایی، جشن و مراسم و نمایشات مختلف دیگری در حمایت از شاه برگزار می کرد. ساواک در اجرای طرحهای حکومت توسط حزب رستاخیز مشارکت داشت. چنان که در طرح مبارزه با گرانفروشی و سایر برنامه های تبلیغاتی، ساواک همراهی نزدیکی با مسئولان حزب رستاخیز داشت.(6) از سالهای پایانی دهه 1320، چند حزب علی الظاهر مستقل و در واقع وابسته، فعالیت کم فروغی داشتند. از جمله مهمترین این احزاب علی الظاهر مستقل ولی وابسته، حزب پان ایرانیست بود که به عنوان سوپاپ اطمینان در تمام سالهای سرکوب ساواک فعالیت محدودی داشت و ساواک

ص:620


1- عبدالرحیم ذاکرحسین، پیشین، ج 4، صص 320 - 321.
2- اصغر صارمی شهاب، پیشین، ص 159.
3- همان، ص 45.
4- نیمه پنهان، ج 2، ص 99.
5- یک گفتگوی استثنایی با یک درمانده استثنایی، صص 44 - 50.
6- همان، صص 6 - 7؛ مجتبی مقصودی، پیشین، صص 310 - 312.

برخی از طرحهای تبلیغی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی خود را از طریق این حزب انجام می داد. از آنجایی که حزب پان ایرانیست بر مسائل و مباحث ناسیونالیستی و تمامیت ارضی تأکید می کرد، ساواک طرحهای حمایت از رژیم پهلوی را که در قالب مسائلی چون وطن پرستی و ناسیونالیسم ارائه می شد، توسط نشریات و رهبران حزب پان ایرانیست ارایه می داد.(1) موضع گیریهای گاه انتقادآمیز این حزب از حکومت (نظیر جدایی بحرین از ایران در سال 1349) نیز توسط ساواک و حاکمیت نادیده گرفته می شد تا چنین القا شود که حکومت با مخالفان مدارا می کند و باب انتقاد در کشور بسته نیست.(2) ساواک بر مجموعه فعالیت این حزب اشراف داشت و اجازه داده بود دست اندرکاران آن با انتشار نشریاتی، افکار و اندیشه های خود را که اساساً مغایرتی با سیاستهای رژیم پهلوی نداشت، منتشر کنند. حزب پان ایرانیست نیز از ابراز هرگونه موضعی که خشم ساواک و حکومت را به همراه می آورد، اجتناب می کرد.(3) حزب پان ایرانیست از برنامه های انقلاب سفید شاه حمایت می کرد و هرگونه انتقاد احتمالی آن از اعضای دولت و حکومت، معمولاً با موافقت و اطلاع قبلی ساواک صورت می گرفت. ضمن این که این حزب هیچ گاه دامنه انتقادات خود را از سطح و گستره تعیین شده بالاتر نمی برد و معمولاً دیگرانی در مجموعه حکومت و دولت متهم می شدند که منویات و رهنمودهای تعالی بخش و راهگشای شاه را چنان که باید مورد توجه قرار نمی دهند.(4) به دنبال اعلام انحلال احزاب حکومت ساخته در 11 اسفند 1353، حزب پان ایرانیست هم اعلام انحلال کرده و از سیاستهای اعلام شده شاه در پیوستن اعضایش به حزب رستاخیز پیروی کرد. برخی از رهبران و گردانندگان حزب پان ایرانیست در حزب رستاخیز مناصبی به دست آوردند و ایرج پزشکپور و تعداد دیگری از اعضای آن در مجلس رستاخیزی - دوره 24 شورای ملی - نماینده شدند. به دنبال فروپاشی حزب رستاخیز در مهر 1357 و انتقاداتی که پزشکپور از این حزب کرده بود، ساواک موافقت خود را با تجدید فعالیت حزب پان ایرانیست به رهبری ایرج پزشکپور اعلام کرد. به دنبال آن، این حزب برای نجات رژیم پهلوی از سقوط حتمی، همکاری نزدیکی با ساواک آغاز کرد و ساواک نیز در تسهیل فعالیتهای آن پا به میدان نهاد؛

ص:621


1- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 316.
2- علی اکبر رزم جو، حزب پان ایرانیست، صص 126 - 127.
3- همان، صص 99 - 102.
4- قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، ص 443.

اما حزب پان ایرانیست در آن مقطع بحرانی و حساس ناتوان تر از آن بود که بتواند برای نجات رژیم پهلوی از سقوط حتمی اقدام قابل اعتنایی انجام دهد.(1)

از دیگر احزابی که به رغم موضع گیریهای علی الظاهر مستقل و منتقد در قبال حکومت هیچ گاه از سوی حکومت و ساواک دچار زحمت نشد، حزب زحمتکشان ملت ایران به رهبری همیشگی دکتر مظفر بقایی کرمانی بود. این حزب که اساساً فعالیت و موضع گیریهای خود را مدیون رهبر بلامنازع و دائمی اش بود، در شرایطی که احزاب و تشکلهای مخالف حکومت در طول دو دهة 1340و 1350 سرکوب شده بودند، به فعالیت آزادانه خود ادامه داد. قراینی هم وجود ندارد که نشان دهد به رغم برخی موضع گیریهای مخالف و انتقادی رهبر آن در قبال دولتهای وقت و برخی سیاستهای کلی حکومت، با مخالفت قابل اعتنایی از سوی ساواک روبرو شده باشد. منابع موجود نشان می دهد که رهبران و اعضای درجه اول حزب زحمتکشان ملت ایران با برخی از چهره هایی که بعدها در رأس مدیریتهای ساواک قرار گرفتند، روابط نزدیک و دوستانه چندین ساله ای داشتند. که پیش از تأسیس ساواک شکل گرفته بود. گفته می شد دکتر بقایی از نیمه دهة 1330 با تیمور بختیار، سرهنگ ناصر مقدم و سرلشکر حسن پاکروان، رابطه دوستانه ای داشت. این ارتباطات، با تأسیس و آغاز فعالیت ساواک نیز با خللی روبرو نشد و افرادی نظیر پاکروان و مقدم رابطة خود را با مظفر بقایی حفظ کردند. گفته می شد بقایی از سالهای پایانی دهة 1320 به بعد، برخی کمکهای اطلاعاتی را نیز به سرلشکر حسن پاکروان داشت. از دیگر چهره های مطرح ساواک که ارتباط تنگاتنگی با بقایی داشت، منصور رفیع زاده - آخرین نماینده ساواک در امریکا - بود. اخباری هم وجود دارد که نشان می دهد ساواک در استخدام و به کارگیری برخی نیروها از یاری رهبران حزب زحمتکشان برخوردار بود. همکاری حزب زحمتکشان با ساواک در دوره ریاست سرلشکر حسن پاکروان افزایش یافت و بقایی و سایر رهبران حزب، توصیه ها و مشاوره های مؤثری به مدیران و رئیس ساواک داشته، آنان را در چگونگی مواجهه با بحرانهای سیاسی و اجتماعی دامنگیر حکومت راهنمایی می کردند. بقایی، توسط ساواک، مأمور گفت و گو با مخالفان سیاسی حکومت در بعضی مقاطع شده بود. با ارتباط نزدیک بقایی و رئیس و برخی مدیران ساواک بود که او توانست ادامه فعالیت حزب زحمتکشان را طی سالهای دهة 1340 و 1350 تضمین

ص:622


1- فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا، صص 126 - 128 و صص 291 - 292.

کرده و برخی ژستهای انتقادی او از اقدامات حکومت نادیده گرفته شود. ضمن این که بقایی و حزب او هیچ گاه انتقادات خود را متوجه شخص شاه نمی کردند. حزب بقایی از رجال و کارگزاران وابسته به حکومت انتقاد می کردند و نسبت به تبعات سوء و اقدامات آنان برای آینده رژیم پهلوی هشدار می دادند. با این احوال ساواک و شاه هیچ گاه بقایی و حزب او را مورد عتاب قرار نداده و تلاشی برای جلوگیری از ادامه فعالیت آن به عمل نیاوردند.(1) اسناد و مدارک بر جای مانده از سفارت امریکا در تهران نیز، در مقاطع مختلف، از روابط نزدیک بقایی و حزب زحمتکشان او با ساواک سخن به میان آورده است. گزارشات ساواک نیز که در دهه های 1340 و 1350 فعالیت حزب زحمتکشان را ردیابی می کند، از نظر مساعد این سازمان و مجموعه حکومت نسبت به این حزب حکایت دارد.(2) در شرایطی که احزاب و تشکلهای سیاسی مخالف حکومت در دهه های 1340 و 1350 تحت تعقیب ساواک قرار داشتند، ساواک، بقایی را به لزوم تقویت و گسترش حیطه فعالیت حزب زحمتکشان ملت ایران تشویق می کرد. حمایت ساواک از حزب زحمتکشان در دهة 1350 ادامه یافت و حتی پس از آن که حزب رستاخیز بر فعالیت احزاب پیشین پایان داد، حزب زحمتکشان اجازه یافت فعالیتش را ادامه دهد.(3) در دوره اوج گیری حرکتهای مردم در دوران انقلاب نیز که حزب زحمتکشان با انتقاد هدایت شده از برخی مجموعه های وابسته به حکومت و دولت، تلاش کرد برای نجات شاه و رژیم پهلوی از سقوط حتمی راهی بیابد؛ رایزنیها و مذاکرات متعددی بین مسئولان امر در ساواک با این حزب صورت گرفت. اخباری هم وجود دارد که نشان می دهد برای مهار بحران سیاسی در کشور، دکتر بقایی به پذیرفتن پست نخست وزیری بی میل نبود.(4)

مجلس شورای ملی

طی 25 سال اخیر سلطنت محمدرضا شاه (1332 - 1357) هفت دوره مجلس شورای ملی برگزار شد که در این میان انتخابات دو دوره نخست آن (دوره های 18 و 19) طی

ص:623


1- حسین آبادیان، زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی، صص 11 - 13 و صص 22 - 25؛ عزت الله نوذری، تاریخ احزاب سیاسی در ایران، صص 89 - 91.
2- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 3، بخش 2، ص 164 و صص 166 - 168.
3- حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 442 - 444.
4- فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا، صص 201 - 203.

سالهای 1332 و 1334، قبل از تأسیس ساواک برگزار شده بود. ساواک که خود مولود مصوبات دوره نوزدهم مجلس بود، پس از آغاز فعالیت در روند برگزاری انتخابات و نیز نظارت بر فعالیت و عملکرد مجالس قانونگذاری نقش روزافزون داشت. هر چند در روزهای برگزاری انتخابات دوره های 18 و 19 مجلس شورای ملی، ساواک هنوز متولد نشده بود اما برگزاری این دو انتخابات در فضای سیاسی و اجتماعی رعب آور و تحت سلطه فرمانداری نظامی برگزار شد. در زمان برگزاری جلسات دوره 18 مجلس هم فرمانداری نظامی مراقبت شدیدی بر مجلس شورای ملی اعمال می کرد و نهایت تلاش می شد تا نمایندگان مجلس شورای ملی در راستای خواست و انتظارات رژیم پهلوی فعالیت کنند.(1)

مقدمات برگزاری انتخابات دوره نوزدهم تحت تدابیر شدید امنیتی فراهم شد. مخالفان سیاسی و مذهبی حکومت که در سالهای پس از کودتا شداید بسیاری متحمل شده بودند، بیش از پیش تحت فشار قرار گرفته و از حضور در عرصه رقابتهای انتخاباتی منع شدند. حکومت با بهره گیری از نیروی فرمانداری نظامی و پلیس و ایجاد جوّ خفقان تلاش گسترده ای برای گزینش نمایندگانی مطیع و وفادار به رژیم انجام داد. بدین ترتیب چنانکه انتظار می رفت نمایندگان مطلوب حکومت وارد مجلس شورای ملی دوره نوزدهم شدند. در تمام دوران عمر مجلس نوزدهم، مجموعه فعالیتها و موضع گیریهای نمایندگان تحت مراقبت شدید نیروهای امنیتی و اطلاعاتی بود. با رأی نمایندگان این دوره، تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در ماههای پایانی سال 1335 به تصویب رسید و به فاصله کوتاهی این سازمان فعالیت خود را آغاز کرد. البته یکی دو نفر از نمایندگان مجلس نسبت به خطرات احتمالی و عملکرد سوء این سازمان هشدار دادند. اما این گونه انتقادات کمتر مورد توجه دولت، مجلس و حکومت قرار گرفت و اکثریت قاطع نمایندگان به لایحه تأسیس ساواک رأی مثبت دادند. به دنبال آن، واپسین سالهای حیات مجلس دوره نوزدهم تحت مراقبت ساواک قرار گرفت.(2) پس از کودتای 28 مرداد 1332 یک دموکراسی هدایت شونده و کنترلی در ایران شکل گرفت که با تأسیس ساواک در اواخر سال 1335 و سپس تشکیل دو حزب حکومت

ص:624


1- عبدالرحیم ذاکرحسین، پیشین، ج 4، صص 15 - 22؛ یونس مروارید، از مشروطه تا جمهوری، ج 3، صص 518 - 519 و صص 523 - 527.
2- صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره 19، جلسات 71 و 72 و 75؛ عبدالرحیم ذاکرحسین، پیشین، ج 4، صص 63 - 65.

ساخته اقلیت و اکثریت، این روند مشمئز کننده و بازی سیاسی دو حزبی و چند حزبی را به کمال رسانید. در این میان مجلس شورای ملی به عنوان نهاد اصلی مشروطیت، به شدت تحت نفوذ و سلطه ساواک و حکومت قرار گرفته و از اعتبار افتاد.(1)

ساواک از همان آغاز، در تأیید صلاحیت کاندیداهای نمایندگی مجلس شورای ملی تعیین کننده بود. این روند از سالهای دهة 1340 و 1350 به بعد با شدت بیشتری ادامه یافت. تمام کسانی که داوطلب نمایندگی مجلس می شدند تنها پس از آن که ساواک صلاحیت آنان را تعیین می کرد، می توانستند در انتخابات شرکت کنند. به تبع آن نیز، نهایت تلاش صورت می گرفت تا وفادارترین و مطیع ترین افراد در برابر حکومت امکان حضور در رقابتهای انتخاباتی و سپس مجلس شورای ملی را بیابند. در این میان شیوع گسترده تقلبات انتخاباتی و اراده ای که ساواک و حکومت در تأیید فهرست نهایی و موردنظر داشتند، تعیین کننده بود.(2) در چنین دایره محدودی، مخالفان و منتقدینی که ساواک حضور آنان را در مجلس شورای ملی به مصلحت نمی دانست، هیچ گاه امکان حضور نمی یافتند.(3) احزاب حکومت ساخته تنها مرجع تعیین کاندیداهای نمایندگی مجلس بود و در گزارش رفتار و عملکرد مجلس شورای ملی و گزینش نمایندگان دلخواه حکومت، کمکهای مؤثری به ساواک ارائه می دادند.(4) ساواک تلاش می کرد تا به رغم تمام اقدامات غیرقانونی که در جریان برگزاری انتخابات صورت می گرفت، این مهم در بین افکار عمومی انعکاس درستی داشته باشد و چنین القا شود که رژیم پهلوی نسبت به جریان آزاد انتخابات پای بندی نشان می دهد.(5) ساواک هشدار می داد که احزاب از معرفی افراد بدنام به عنوان کاندیدای نمایندگی مجلس پرهیز کنند و برای جلب اعتماد عمومی و به تبع آن افزایش مشارکت مردم در انتخابات، بکوشند. البته مقصود ساواک از افراد خوشنام، مخالفان سیاسی حکومت نبود.(6) ساواک در راستای ارزیابی دلایل کاهش روزافزون مشارکت عمومی در انتخابات مجلس شورای ملی و نیز مجلس سنا، بدون توجه به نقش

ص:625


1- هوشنگ شهابی و دیگران، نظامهای سلطانی، صص 388 - 391.
2- منوچهر سعید وزیری، جستجو در گذشته، صص 398 - 399؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 31، صص 201 - 203.
3- منوچهر سعید وزیری، پیشین، صص 443 - 444.
4- اصغر صارمی شهاب، پیشین، صص 90 - 93.
5- حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، صص 251 - 252.
6- همان، صص 220 - 221.

خود، عمدة تقصیر را متوجه احزاب حکومت ساخته می کرد که به دلایل عدیده ناتوان از بسیج عمومی برای حضور در عرصه انتخابات هستند.(1) دخالتهای ساواک صرفاً به انتخابات مجلس ختم نمی شد و سایر انتخابات داخل حکومت، نظیر انتخابات انجمنهای شهر و روستا، نیز از همین قاعده پیروی می کرد.(2)

در انتخابات تابستانی دوره بیستم مجلس شورای ملی در سال 1339 که مقرر بود دو حزب مردم و ملیون انتخابات را میدان داری کرده و با معرفی داوطلبان حزبی مانع از انتخاب نهایی مخالفان سیاسی حکومت شوند، ساواک به عنوان اولین تجربه برگزاری انتخابات، مداخلات ناروای بسیاری کرد. تیمور بختیار - رئیس وقت ساواک - تلاش بسیاری برای جلوگیری از ورود مخالفان به مجلس انجام داد. به دلایل سیاسی و اجتماعی داخلی و بین المللی، در این دوره، حکومت مجبور شد، به ظاهر وانمود کند که دخالتی در انتخابات ندارد و علاوه بر دو حزب مردم و ملیون، سایر گروهها و احزاب سیاسی مخالف نیز می توانند در انتخابات شرکت کنند. به همین دلیل علاوه بر این که ساواک مأموریت داشت موجبات انتخاب نهایی کاندیداهای موردنظر حکومت را فراهم آورد، تمهیدات گسترده ای نیز برای مانع تراشی بر سر راه کاندیداهای مخالف حکومت اندیشید. به دنبال آشکار شدن نقش ساواک و مجموعه دولت در انتخابات و تقلبات گسترده و غیرقابل انکاری که در این دوره به وقوع پیوست، شاه به ناچار رأی به ابطال انتخابات داد و دکتر منوچهر اقبال - نخست وزیر وقت - ناگزیر استعفا داد. جانشین دکتر اقبال، جعفر شریف امامی بود که برای مهار بحران سیاسی، در دی 1339 انتخابات بی سر و صدایی را بدون محوریت و مشارکت جدی دو حزب مردم و ملیون و شرکت بسیار محدود و کم اثر احزاب و گروههای سیاسی مخالف برگزار کرد. نهایتاً نیز مجلس دوره بیستم در 2 اسفند 1339 گشایش یافت.(3) اما عمر این مجلس کوتاه بود و در اردیبهشت 1340 در اوایل دوره نخست وزیری علی امینی، شاه تحت فشار امینی و مخالفان، رأی به انحلال مجلس شورای ملی داد. بدین ترتیب تا اواسط سال 1342 که اوج نهضت امام خمینی است، کشور فاقد مجلسی حتی فرمایشی و مطیع بود.

ص:626


1- همان، صص 58 - 69.
2- خواندنیها، س 39، ش 18، شنبه 23 دی 1357، ص 25 و ص 71.
3- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 2، بخش 1، صص 266 - 271؛ یونس مروارید، پیشین، ج 3، صص 612 - 615 و صص 632 - 633.

انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی در شرایطی در شهریور 1342، تحت کنترل ساواک، برگزار شد که تمام مخالفان سیاسی طی سالهای 1340 - 1342 از سوی ساواک تحت فشار قرار گرفته و بسیاری از آنان راهی زندان شده بودند. قیام 15 خرداد تنها چند ماه پیش از آن با سبعیت تمام سرکوب شده و رعب و وحشتی مثال زدنی در کشور ایجاد شده بود. در حالی که شمار مردمی که در انتخابات این دوره شرکت کردند، نسبت به دوره های پیشین کاهش یافته بود، نمایندگان این دوره سرسپردگی و اطاعت بی چون و چرایی از شاه داشتند و کارگردانی ساواک در این دوره نتیجه مطلوب شاه و حکومت را به بار آورده بود. بسیاری از لوایح و قوانین دلخواه حکومت در همین دوره به تصویب رسید. از دوره 21 مجلس شورای ملی به بعد دیگر هیچ مخالفتی محلی از اعراب نداشت و لوایح و قوانین دلخواه و مطلوب شاه بدون برخورد با مخالفتی توسط مجلسیان به تصویب می رسید؛ در همان حال نظارت ساواک بر نمایندگان کامل شد. از جمله مهمترین اقدامات مجلس دوره 21 شورای ملی تصویب کاپیتولاسیون بود که مخالفتهای گسترده ای در بین مردم به دنبال داشت.

انتخابات دوره 22 مجلس شورای ملی هم تحت مراقبت ساواک در سال 1346 برگزار شد. این در شرایطی بود که حاکمیت و مجلس، سیاست یک دست و هماهنگی را دنبال می کردند. ساواک با اقتدار بلامنازع خود، از میان انبوهی از کاندیداهای وفادار به شاه و حکومت، که احزاب دولتی مردم و ایران نوین معرفی می کردند، مطیع ترین چهره ها را برای نمایندگی دست چین می کرد. در تمام چهار سال حضور نمایندگان در مجلس دوره 22 - 1346 تا 1350 - هیچ تشویش و نگرانی از ناحیه نمایندگان، برای درخواستها و سیاستهای دلخواه شاه و حکومت به وجود نیامد.(1) در آن مقطع، دیگر از مخالفان سیاسی حکومت در عرصه انتخابات و نمایندگی مجلس شورای ملی نام و اثری نبود. حتی وفاداران به حکومت که برای کسب کرسی نمایندگی مجلس از هر چاپلوسی فروگذار نمی کردند نیز از منظر ساواک درجه بندی می شدند. تیم های کارشناسی ساواک آخرین ارزیابیهای خود را درباره شخصیت، عملکرد و رفتار آنان در قبال حکومت و شاه انجام داده، کسانی که آخرین استانداردهای دلخواه را دارا بودند در فهرست نهایی قرار می گرفتند. در طول برگزاری دوره 23 مجلس شورای ملی نیز ساواک از ناتوانی احزاب حکومت ساخته در جلب مشارکت

ص:627


1- عبدالرحیم ذاکرحسین، پیشین، ج 4، صص 217 - 219 و صص 785 - 791.

عمومی انتقاد می کرد و سوء عملکرد این احزاب را گوشزد می نمود. با این احوال این انتخابات نیز در جوّی مملو از رعب و وحشت که حاصل هنرنماییهای ساواک بود، برگزار شد. چنانکه انتظار می رفت تنها مطیع ترین افراد نسبت به شاه کرسیهای نمایندگی را اشغال کردند. البته برخی سر و صداهای انتخاباتی نیز در انتخابات دهة 1340 و 1350 وجود داشت که اساساً از اختلافات و رقابتهای درونی احزاب و رهبران و هدایت کنندگان آنها در رأس باندهای قدرت ناشی می شد و به رغم تمام تبلیغاتی که صورت می گرفت، مشارکت عمومی سیر نزولی داشت.(1) به دلیل انحلال احزاب پیشین، اینک تمام کاندیداهای انتخابات مجلس شورای ملی (در خرداد 1354) از سوی حزب واحد رستاخیز معرفی می شدند و ساواک گزینش و تعیین صلاحیت نهایی داوطلبان را برعهده داشت. در طول انتخابات دوره 24 که با محوریت حزب رستاخیز برگزار شد، صلاحیت بسیاری از افراد توسط ساواک رد شد و با اعتراضات کم سر و صدا و ناکام همراه بود. گفته می شد که ساواک در مسیر سیاستهای جدید شاه، در صدد بود چنین القا کند که با تأسیس حزب رستاخیز وضعیت اسف انگیز بازی حزبی پیشین پایان یافته است. از میان حدود 10000 نفر که کاندیدای نمایندگی مجلس رستاخیزی شده بودند، ساواک تنها صلاحیت حدود 840 نفر را تأیید کرد. اما به رغم این اقدامات ظاهری، انتخابات دوره 24 مجلس شورای ملی نیز با فشار ساواک بر روی مخالفان حکومت همراه بود و بازی رد یا تأیید صلاحیت داوطلبان صرفاً در میان وفادارترین افراد به شاه، به نمایش گذاشته شده بود. اخباری وجود دارد که نشان می دهد ساواک، مردم را برای عضویت در حزب رستاخیز و نیز حضور در انتخابات دوره 24 مجلس شورای ملی تحت فشار قرار داده و تهدید می کرد. شایعات فراوانی نیز دربارة تبعات سوء عدم حضور در پای صندوقهای رأی و مهر خوردن شناسنامه های مردم، منتشر می شد. ساواک برای کشانیدن مردم به پای صندوقهای رأی از هیچ روشی فروگذار نکرد. ساواک در موارد متعدد در تأیید صلاحیت کاندیداهای انتخابات مجلس 24 شورای ملی، عمدتاً به خواست برخی رجال و کارگزاران درجه اول نظیر اسدالله علم و اشرف پهلوی عمل می کرد. پس از پایان برگزاری انتخابات و آغاز فعالیت مجلس شورای ملی دوره 24، نفوذ و سلطه ساواک بر نمایندگان فزونی گرفت. این دوره از مجلس نیز به رغم تمام تبلیغاتی که درباره آن صورت گرفته بود، مورد انتقاد شدید مخالفان سیاسی و

ص:628


1- یونس مروارید، پیشین، ج 3، صص 841 - 842.

اجتماعی حکومت قرار گرفت و از مجلس تحت عنوان دفتر ساواک یاد می شد.(1) در واپسین روزهای عمر حکومت پهلوی در سال 1357 به تدریج نمایندگانی از مجلس شورای ملی جسارت یافته و بدون اعتنا به تهدیدات ساواک به انتقاد از حکومت و دولت پرداخته و به سیاستهای ساواک انتقاد کردند. با آغاز نخست وزیری شاپور بختیار در دی 1357، دامنه اعتراضات نمایندگان گسترده تر شد، تا جایی که مهمترین موضع گیریهای مجلس در این برهه انحلال ساواک بود. نهایتاً نیز در 4 بهمن 1357 لایحه انحلال ساواک در مجلس شورای ملی طرح و پس از چند جلسه در 17 بهمن 1357 به تصویب نمایندگان مجلس رسید. حتی شاپور بختیار نخست وزیر روزهای پایانی عمر حکومت پهلوی نیز از این سر و دست شکستنها، رقابتها و پیشی گرفتنهای نمایندگان در تصویب نهایی لایحه انحلال ساواک سخت دچار شگفتی و حیرت شده بود. البته معدودی از نمایندگان مجلس شورای ملی با تمام مشکلاتی که برای حکومت بروز کرده بود، تا واپسین روزهای عمر حکومت به حمایت از آن ادامه دادند و به همین اتهام پس از پیروزی انقلاب اسلامی تحت تعقیب و محاکمه قرار گرفتند.(2) ضمن این که میزان قابل توجهی از اعتراضات دوره انقلاب نیز با هماهنگی حکومت انجام می شد و برای ظاهرسازی بود.

ص:629


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 6، صص 107 - 109؛ عبدالرحیم ذاکرحسین، پیشین، ج 4، صص 323 - 324.
2- صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره 24، جلسات: 162 و 163 و 190 و 199 و 204 و 208 و 209؛ اکبر خلیلی، پیشین، ص 42.

ص:630

فصل بیست: ساواک؛ شکنجه، قتل، جنایت

زندان و زندانیان سیاسی

درباره تعداد دقیق زندانیان سیاسی دوره سلطنت محمدرضا اطلاع دقیقی در دست نیست. محافل نزدیک به رژیم پهلوی همواره سعی داشته اند این رقم را تقلیل داده و اندک برآورد کنند، مخالفان حکومت و برخی محافل سیاسی و مطبوعاتی خارجی گاه تعداد زندانیان سیاسی آن دوره را تا 000/100 نفر و بیشتر آورده اند. در منابعی این رقم 25000 نفر ثبت شده است. با این احوال تردیدی نیست که طی سالهای پس از کودتای 28 مرداد 1332 تا واپسین ماههای سال 1357 هزاران نفر به اتهامات سیاسی توسط ساواک دستگیر و پس از بازجویی و تحمل شکنجه مدتی را در زندانهای رژیم سپری کردند. چنان که از منابع برمی آید بیشترین دستگیریها مربوط به سالهای دهة 1350 است. در مقطع پنج، شش ساله (1350 - 1355) به دنبال شدت گرفتن سرکوبهای ساواک، زندانهای حکومت مملو از متهمان و مخالفان سیاسی شد و ساواک نیز برای برخورد غیرانسانی تر با زندانیان سیاسی اختیارات تام به دست آورد.(1)

شاه، هیچ گاه به طور قاطع درباره وجود و یا فقدان شکنجه در زندانها اظهار عقیده نکرد. او همواره از پاسخ دادن به سئوالاتی که هرازگاه خبرنگاران و گزارشگران خارجی درباره وجود شکنجه می پرسیدند، عصبانی شده و تمام اخبار و اطلاعاتی که درباره نقش غیرانسانی ساواک در به بند کشیدن مردم وجود داشت، رد کرده و آن را شایعاتی بی اساس می خواند. به ادعای شاه هم تعداد نیروها و مأموران ساواک و هم گستره فعالیت این سازمان که از آن سازمانی

ص:631


1- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 1، صص 44 - 45؛ محمدعلی عمویی، پیشین، صص 405 - 411.

جهنمی و به شدت خشن به افکار عمومی جهان شناسانیده بود، بسیار کم تر از آن بود که قادر به انجام این قبیل اقدامات باشد. شاه همواره تلاش می کرد چنین بنمایاند که در درون دستگاه اطلاعاتی و امنیتی او (ساواک) شکنجة زندانیان و مخالفان حکومت چندان محلی از اعراب ندارد؛ این در حالی بود که اسناد دستورات صریح شاه به ساواک در ضرورت سرکوب شدید و غیرقابل اغماض مخالفان سیاسی حکومت موجود است. شاه هیچ گاه حاضر نشد مخالفان خود و رژیمش را «مخالفان سیاسی» بنامد. او معتقد بود بیشتر کسانی که با رژیم پهلوی مخالفت می کنند نه مخالفان سیاسی بلکه مقدمین علیه امنیت و استقلال ملی کشور هستند و در نتیجه خائن و محکوم هستند. به همین دلیل از نگاه شاه بدرفتاری ساواک با این گروه نمی توانست به بدرفتاری و خشونت با مخالفان و زندانیان سیاسی تعبیر شود. واژه هایی نظیر مارکسیست، مارکسیست اسلامی و تروریست از جمله عباراتی بود که شاه عمده مخالفان سیاسی خود را به آن منسوب کرده و آنان را از جرگة مخالفان سیاسی خارج می کرد و هرگونه رفتار غیرانسانی با آنان را امری لازم برمی شمرد. شاه همواره منتقدین خارجی را سرزنش می کرد که با طرح پرسشهایی درباره وجود یا عدم وجود شکنجه در ایران و نقشی که ساواک دارد، چشم بر روی پیشرفتهای کشور بسته اند و توجه ندارند که اگر موقعیت حکومتش تضعیف شود، منتقدین اروپایی و امریکایی او نیز با مشکلات جدی روبرو خواهند شد. بدین ترتیب، شاه به طور تلویحی هشدار می داد که بر رفتارهای غیرانسانی ساواک با متهمان، مخالفان و زندانیان سیاسی چشم فروبندند؛ البته در بسیاری از موارد چنین نیز می شد. شاه بعدها در «پاسخ به تاریخ» هم تصریح کرد که هیچ زندانی سیاسی توسط ساواک شکنجه نشده و جان خود را از دست نداده است. او رقم اعلام شده توسط مخالفان و محافل سیاسی، اجتماعی و رسانه ای خارجی درباره وجود 25 تا 100 هزار زندانی سیاسی را در دوران سلطنتش بی اساس خوانده و تعداد کسانی را که طی سالهای 1347 - 1356 توسط ساواک دستگیر و زندانی شده بودند، «دقیقاً سه هزار و صد و شصت و چهار نفر» دانست. شاه مدعی بود نقش قابل توجهی در تعدیل رفتارهای غیرانسانی ساواک با زندانیان و مخالفان سیاسی ایفا کرده است؛ ادعایی که هیچ گاه از سوی محافل داخلی و خارجی پذیرفته نشد. ضمن این که برخی از مدیران و نیروهای ساواک نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مقالات و خاطرات، موضوع شکنجه و بدرفتاری ساواک با زندانیان و متهمان سیاسی را بی اساس ارزیابی کرده و افسانه خوانده اند. اما اسناد، مدارک و شواهد موجود و کسان بسیاری که در آن دوره توسط

ص:632

ساواک شکنجه شده اند، همچنین خاطرات و منابع مستند و بسیار دیگر، خط بطلان بر این ادعاها می کشند.(1) زندانهای آن دوره مملو از زندانیان سیاسی بود که سالیان طولانی از عمر را به جرم مخالفت با استبداد حکومتی در ایران در حبس گذرانیدند و تعداد آنان از رقم چندین هزار نفر فراتر می رفت. زندانیان سیاسی که معمولاً به مجرد دستگیری، در بازداشتگاههای ساواک شکنجه می شدند، در دوره گذراندن محکومیت زندان نیز همیشه در معرض شکنجه های روحی و جسمی قرار داشته و به ندرت از حداقل حقوق زندانیان سیاسی برخوردار می شدند. ساواک از ورود هرگونه نوشته، جزوه، کتاب و آثار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی به زندان، که احتمال می رفت نگرش سیاسی زندانیان را نسبت به رژیم پهلوی تیره تر سازد، جلوگیری می کرد. زندانیانی که از این دستورالعمل تخطی می کردند، با مشکلات و فشارهای بیشتری روبرو می شدند.(2) مکاتبات پستی زندانیان سیاسی با بیرون از زندان تحت تدابیر شدید ساواک بود.(3) وضعیت بهداشتی و تغذیه زندانیان سیاسی نیز معمولاً نازل بود و کیفیت بسیار پایینی داشت؛ تا جایی که در موارد متعددی زندانیان قادر به مصرف آن نبودند و به دلیل عدم رعایت مسائل بهداشتی، بیماریهای متعددی دامنگیر زندانیان می شد؛ اعتراضات و انتقادات زندانیان نیز به ندرت مورد توجه مسئولان زندان و ساواک قرار می گرفت. در مواردی و در پی اعتصاب غذای زندانیان در بعضی زندانها، ساواک اعتصاب کنندگان را تحت شکنجه قرار می داد. در خاطرات زندانیان سیاسی آن دوره به دفعات از شکنجه هایی یاد شده که در پی اعتصاب غذای زندانیان سیاسی توسط ساواک اعمال می شد؛ تا جایی که دهها نفر به شدت مجروح و مصدوم می شدند و عاملان اعتصاب، شکنجه و تبعات سوء مضاعفی را متحمل می شدند.(4)

زندانیان سیاسی که مدت زندانشان نیز قطعی شده بود، همواره تحت فشار ساواک قرار داشتند و ناگزیر به شرایط غیرانسانی تن در می دادند. در سالیان طولانی زندان، بین زندانیان سیاسی، فرهنگ لغت ویژه ای شکل گرفت. عبارات و واژه های خاص، نمایانگر مفاهیم

ص:633


1- ویلیام شوکراس، پیشین، صص 527 - 528؛ پرویز راجی، پیشین، صص 159 - 160.
2- شهید سید اسدالله لاجوردی به روایت اسناد ساواک، ص 143؛ چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 8، صص 44 - 45.
3- شهیدسیداسدالله لاجوردی به روایت اسناد ساواک، ص 298؛ فریده کمالوند، یادهای ماندگار، صص 351 - 352.
4- محمدعلی عمویی، پیشین، صص 370 - 380.

ویژه ای درباره مسائل زندان، زندانیان و مشکلات، مباحث و مجموعه گرفتاریها و زندگی روزمره آنان شده بود.(1)

بدرفتاریهای ساواک با زندانیان سیاسی، گاه از شکنجه و ضرب و جرح نیز فراتر رفته، موجبات قتل آنان را فراهم می آورد. طی سالهای دهة 1330 تا دهة 1350 دهها نفر از زندانیان سیاسی تحت شکنجه های جسمی و روحی به قتل رسیدند که ساواک حتی از تحویل اجساد آنان به خانواده ها یشان نیز خودداری کرد. دهها نفر از دستگیرشدگان، بدون این که نشانی از آنان به دست آید، در ردیف مفقودالاثرها قرارگرفته و اجساد آنان پس از قتل به دست ساواک، در مکانهای نامعلوم و مجهولی به خاک سپرده شدند. ضمن این که صدها نفر از زندانیان، تحت شکنجه های مرگبار ساواک، عضو و یا اعضایی از بدن خود را از دست داده و ناقص العضو شدند و تا پایان عمر دیگر نتوانستند سلامتی جسمی و روحی خود را به دست آورند. گفته می شد که ساواک برخی از شکنجه شدگان را نیز از هلی کوپتر و هواپیما در بیابانهای دورافتاده و کویرهای مرکزی ایران به بیرون پرتاب کرده است. اجساد بسیاری از قربانیان که در زندان و یا طی درگیریهای خیابانی با ساواک به قتل رسیده بودند، در قبرستانها دفن می شد، اما خانواده و بستگان آنها هیچ گاه از محل دفن عزیزان خود مطلع نمی شدند. گاه ساواک پس از آن که زندانیان و متهمان سیاسی را تحت شکنجه های مرگبار به قتل می رساند، بستگان و خانواده های قربانیان را تحت فشار قرار می داد تا به طور کتبی اقرار کنند که ساواک نقشی در شکنجه و قتل آنان نداشته و مرگ آنان به طور طبیعی رخ داده است. البته گروه قابل توجهی از خانواده ها و بستگان زندانیان و دستگیرشدگان سیاسی نیز پس از سالها دوندگی و پرس و جو و مراجعه به مراکز ساواک، زندانها و مراجع مختلف سیاسی، دولتی و حکومتی، هیچگاه اثری از زندانیهای خود به دست نمی آوردند. بعدها آشکارشد که ساواک دستگیرشدگان را تحت شکنجه های مرگبار به قتل رسانده و سپس اجساد آنان را از بین برده است؛ درباره این قربانیان، هیچ خبری در اختیار خانواده هایشان قرار نگرفته و اساساً منکر وجود چنین زندانیانی و یا قربانیانی در مراکز ساواک و زندانها شده است. ساواک متهمان و قربانیان خود را عمدتاً به طور شبانه و بدون آگاهی بستگان دستگیر و راهی

ص:634


1- کتاب جمعه، س اول، ش 1، پنجشنبه 4 مرداد 1358، صص 159 - 161.

قربانگاههای خود می کرد.(1) در بعضی موارد، به رغم پایان دوران محکومیت زندانیان سیاسی و عمدتاً به دلیل مقاومت آنان و اصرار بر ادامه مبارزه، ساواک مانع از آزادی آنان می شد.(2) به رغم تدابیر شدید امنیتی در برخی موارد، معدودی از زندانیان از فرصت استفاده کرده و از درون زندان نامه هایی خطاب به مردم، علما و یا روحانیون و برخی گروههای حقوق بشر بین المللی ارسال می کردند. در این نامه ها به ویژه درباره شکنجه و رفتار غیرانسانی ساواک با زندانیان سیاسی و نقض ابتدایی ترین حقوق زندانیان سیاسی مطالب جالب توجه و در عین حال تأسف باری درج شده است؛ از جنایات غیرانسانی سخن به میان می آمد که به ندرت و یا هیچ گاه امکان انعکاس آن در بیرون از زندان وجود نداشت.(3) مأموران ساواک برای به اصطلاح زهرچشم گرفتن از زندانیان سیاسی و تشدید رعب و وحشت در زندانها، یک باره و به دنبال بهانه ای واهی، در دسته های چندین ده نفره وارد بندهای سیاسی زندان شده و زندانیان را به شدت ضرب و شتم می کردند. در این یورش وسایل اندک و ناچیز زندانیان از میان می رفت و حتی از سرقت وسایل شخصی زندانیان نیز دریغ نمی شد. در مواردی نیز، افرادی از زندانیان غیرسیاسی مانند قاتلین، چاقوکشان، معتادان، سارقان و نظایر آنان را به بندهای سیاسی منتقل کرده و مشکلات زندانیان سیاسی را مضاعف می کردند. رؤسا و مأ موران زندان معمولاً رفتار سخیفی با زندانیان سیاسی داشتند و در برخورد با آنان از بر زبان آوردن فحش و ناسزاهای رکیک و غیرقابل تحمل ابایی نداشتند. زندانبانان و مأ موران ساواک برای به زانو درآوردن زندانیان، به ناسزاها و فحشهای شرم آور متشبث می شدند و آنان را به انوع اقدامات شنیع جسمی و روحی غیرانسانی تهدید می کردند. در زندانهای مناطق بدآب و هوای کشور، زندانیان به عنوان بخشی از مجازات زندان،متحمل گرما و یا سرمای شدید می شدند و در همان حال برای برآوردن برخی حوایج شخصی نظیر استفاده از توالت و حمام، صرف غذا و آب، نور و روشنایی مشکلات عدیده ای متحمل می شدند. ساواک به طور دائم در بین زندانیان سیاسی، جاسوس و نفوذی داشت که رفتار، فعالیت، اقدامات و سخنان و موضع گیریهای زندانیان را منتقل می کردند و دستاویز مضاعفی برای سخت گیری بر زندانیان سیاسی به دست

ص:635


1- خانبابا تهرانی، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران، صص 282 - 283؛ فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا، صص 352 - 353.
2- محمدعلی عمویی، پیشین، ص 392.
3- درباره جنایات ساواک، صص 185 - 186.

می آمد.(1) زندانهای زندانیان سیاسی معمولاً از تجهیزات و وسایل سرمازا و گرمازا بهره نداشت؛ اندک امکانات موجود نیز هیچ گاه نمی توانست حوایج زندانیان را برآورده کند. این وضعیت خود موجبی برای دردسر و مشکلات بیشتر می شد. اطاقها، سلولها و بندهای نگهداری زندانیان سیاسی فاقد حداقل امکانات زندگی بود و معمولاً تعداد زندانیان حاضر در آنها به چند برابر ظرفیت واقعی می رسید. هر اعتراضی نیز به وضعیت مرارت بار موجود با عکس العمل شدید و غیرانسانی زندانبانان روبرو شده و معترضین معمولاً با اعمال فشار بیشتر نظیر محرومیت از امکانات محدود زندان و گاه شکنجه و ضرب و شتم پذیرایی می شدند. فقدان امکانات بهداشتی، موجب بروز بیماریهای مسری و واگیر در بین زندانیان می شد. ساواک از در اختیار قرار دادن هر امکان و فضایی که می توانست وضعیت روحی و جسمی زندانیان سیاسی را بهبود بخشد، جلوگیری می کرد. ساواک گاه و بیگاه به بندها و سلولهای محل استقرار زندانیان حمله ور شده و با به هم ریختن وسایل خواب و زندگی و شکستن معدود وسایل آنان و ضرب و جرح و بر زبان آوردن فحش و ناسزاهای شرم آور، آسایش آنان را بیش از پیش سلب می کرد. از دیگر اقدامات ساواک، جابجایی دائمی زندانیان در بندها و زندانهای مختلف بود. این امر در درجه اول برای کنترل بیشتر و مراقبت از زندانیان و در درجه دوم برای آزار بیشتر زندانیان صورت می گرفت. زندانیانی نیز که از خواستهای ساواک در زندان تخطی می کردند، به زندانهای مناطق بدآب و هوای کشور تبعید می شدند. بازجویی، شکنجه، پرونده سازی و سپس محاکمه و محکومیت نهایی متهمان سیاسی نمی توانست پایان دوره شکنجه و مرارت زندانیان تلقی شود و زندانیان سیاسی آن دوره هنگام گذراندن روزهای محکومیت نیز با شداید و گرفتاریهای فراوانی روبرو بودند که هیچ گاه تمامی نداشت. با تمام این احوال، زندانیان سیاسی برای در هم شکستن فضای رعب انگیزی که ساواک ایجاد کرده بود، تلاش می کردند. این عده برای ایجاد ارتباط، آمد و شد، خبرگیری و سایر اقداماتی که می توانست از تضعیف روحیاتشان جلوگیری کند، از هر امکان ناچیزی استفاده می کردند. اعتراضات گسترده زندانیان سیاسی، ساواک را در برآورده ساختن خواستها و نیازهای آنان - هر چند موقت - به تسلیم وامی داشت.(2) البته این وضعیت علاوه بر این که در تمام زندانها

ص:636


1- عباس سماکار، من یک شورشی هستم، صص 347 - 381 و صص 400 - 417.
2- حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 348 - 332؛ محمدعلی عمویی، پیشین، صص 208 - 209 و صص 236 - 241.

عمومیت نداشت، به ندرت نیز روی می داد و دوام چندانی نداشت. فضای زندانها عموماً رعب انگیز و خوفناک بود و ساواک برای مضاعف کردن رنج و درد زندانیان تلاش می کرد.(1) بارها ساواک برای شکستن روحیه زندانیان و تسلیم آنها، توطئه هایی برای بدنام کردن این عده ترتیب می داد که از جمله مهمترین آن، القای همکاری و ارتباط جاسوسی آنان با ساواک بود. از دیگر اقدامات ساواک، بهره برداری از اختلافات سیاسی و مذهبی زندانیان بود. ساواک برای گسترش اختلافات بین زندانیان سیاسی، برنامه ها و توطئه های حساب شده ای اجرا می کرد. زندانهای دوران پهلوی پذیرای زندانیان سیاسی از احزاب و گروههای سیاسی و مذهبی گوناگونی بود که گاه اختلاف فکری، سیاسی و عقیدتی قابل توجهی با یکدیگر داشتند. حزب توده و گروههای چپ، نهضت آزادی ایران، جبهه ملی و احزاب تشکیل دهنده آن، سازمان دو زیست مجاهدین خلق (اسلام گرا و مارکسیست)، چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، هیئتهای مؤتلفه اسلامی، علما و روحانیون و گروههای سیاسی و مذهبی دیگر در زندانهای کشور محبوس بودند. این زندانیان سیاسی اغلب افکار، اندیشه ها، اعتقادات و رویکردهای سیاسی و مذهبی خود را در درون زندان نیز حفظ کرده و در ترویج ایده ها و افکار خود نیز می کوشیدند. در این میان علما و روحانیون با مجاهدین خلق و گروههای چپ فاصله مشخص تری داشتند که در رفتار و عملکرد آنان در زندان نیز مشخص بود. ساواک برای ایجاد اختلاف بیشتر بین زندانیان، تلاش می کرد و از هر عملی که می توانست بر اختلافات دامن زده و درگیریهایی بین طرفین ایجاد کند، استفاده می کرد. البته به رغم وجود اختلاف عمیق سیاسی، مذهبی و عقیدتی بین گروههای مختلف زندانی، معمولاً عقلا و ریش سفیدان و به عبارتی رهبران و نمایندگانی از بین زندانیان برای جلوگیری از گسترش دامنه اختلافات که می توانست مشکلات زندانیان را مضاعف کند، با یکدیگر مذاکره کرده و راه حلهای مسالمت آمیز و منطقی تری به کار می بستند. البته این گونه راه حلها و پادرمیانیها همیشه کارساز نبود و گاه برخوردهای پرتنشی میان زندانیان سیاسی بروز می کرد.(2) ساواک بی میل نبود اختلافات فکری، سیاسی و مذهبی مخالفان سیاسی حکومت در زندان تبعات سوئی در روند مخالفت با رژیم پهلوی در داخل و بیرون از زندان به دنبال آورده و

ص:637


1- فریده کمالوند، پیشین، صص 281 - 284؛ محمدعلی عمویی، پیشین، صص 360 - 370.
2- عباس سماکار، پیشین، صص 303 - 306؛ مواضع گروهها در زندان، صص 1 - 72.

موقعیت حکومت را در برابر مخالفان تقویت کند. شواهد و قراینی هم وجود داشت که نشان می داد جاسوسان و نفوذیهایی از ساواک در درون زندانها، بر نقاط ضعف و وجوه افتراق گروههای سیاسی مخالف حکومت دامن زده و بر گستره اختلافات بین زندانیان می افزودند.

ساواک هر از گاه در بین زندانیان سیاسی، نفوذیها و نادمانی را می فرستاد که ضمن تماس با زندانیان، آنان را به ابراز ندامت و طلب بخشش از شخص شاه و ساواک تشویق کنند. در این میان گاه چهره های مشهور سابقاً مخالف حکومت که اینک با حمایت ساواک به مقامات سیاسی و اداری مهم و برجسته ای در بدنه حاکمیت صعود کرده بودند، توسط ساواک مأمور ندامت سازی بین زندانیان سیاسی می شدند. از جمله مهمترین این افراد می توان به پرویز نیکخواه اشاره کرد.(1) برخی زندانیان سیاسی با ابراز ندامت در مدت محکومیت خود تخفیف می گرفتند و یا آزادی خود را باز می یافتند. برخی زندانیان سیاسی نیز صرفاً برای رهایی از زندان و ادامه مبارزه با رژیم با ابراز ندامت مصلحتی، تعهدنامه دلخواه ساواک را امضا کرده و آزاد می شدند. ساواک معمولاً زندانیانی را هم که مدت حبس و محکومیت آنان پایان یافته و موعد آزادی قانونی شان فرارسیده بود، ملزم به امضای تعهدنامه ای مبنی بر اجتناب از ادامه مخالفت با حکومت و همکاری با ساواک می کرد که اقدامی تشریفاتی تلقی می شد. ضمن این که برخی از زندانیان سیاسی به رغم تهدیدات و فشارهای ساواک از امضای این تعهدنامه طفره می رفتند.(2) در مواردی هم ساواک برای بهره برداری مضاعف از موضوع زندانیان سیاسی، تمهیداتی فراهم می کرد تا افرادی از زندانیان، مقارن مناسبتهای مورد توجه رژیم (سالروز تولد و یا تاجگذاری و به تخت نشستن شاه) توسط شاه بخشیده شوند.(3) آزار ساواک پس از آزادی نیز شامل حال زندانیان سیاسی می شد. مأموران و جاسوسان ساواک به طور دائم از آزادشدگان مراقبت می کردند و به طور پیدا و پنهان در زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی آنان دخالتهای ناروایی داشتند؛ نیز تهدیدات و هشدارهای ساواک همواره زندگی آنان را تحت الشعاع قرار می داد. ساواک مراقب بود آزادشدگان، به فعالیت سیاسی ادامه ندهند و هر از گاه خطر دستگیری، شکنجه، پرونده سازی و زندان دوباره را به آنان گوشزد می کرد. در همان حال، برای انزوای زندانیان آزاد شده، در محیط کار، زندگی و فعالیت اجتماعی اقدامات ناروای

ص:638


1- روزنامه کیهان، ش 10660، سه شنبه 22 اسفند 1357، ص 8.
2- مرتضی الویری، خاطرات مرتضی الویری، ص 50؛ محمدعلی عمویی، پیشین، صص 286 - 287.
3- شهید سیداسدالله لاجوردی به روایت اسناد ساواک، ص 317.

بسیاری انجام می داد. صاحبان مشاغل در بخش خصوصی که قصد کمک به زندانیان سیاسی آزاد شده را داشتند، توسط ساواک تحت فشار قرار می گرفتند؛ مراکز دولتی نیز از استخدام این قبیل افراد منع شده بودند. این اقدامات برای به تسلیم واداشتن مخالفان صورت می گرفت.(1)

با افزایش تعداد زندانیان سیاسی تا نیمه دهه 1350، فشار، شکنجه، بدرفتاری و اقدامات غیرانسانی ساواک با زندانیان سیاسی افزایش یافت. اما این روند از اواخر سال 1355 و اوایل سال 1356 و به دنبال فزونی گرفتن ناآرامیهای سیاسی، کاهش یافت. به تدریج سختگیریها بر زندانیان سیاسی در زندانهای تحت مدیریت ساواک نیز کاهش یافت و شاه به ناچار به ساواک دستور داد از سخت گیریها و فشار بر زندانیان بکاهد. شاه همچنین به ساواک توصیه کرد از شدت شکنجه متهمان و مخالفان سیاسی اندکی بکاهد و چنان وانمود کند که زندانیان سیاسی دوران خوشی را در زندانها سپری می کنند. ساواک ترتیبی داد تا عنوان زندانیان سیاسی که تا آن زمان «زندانیان ضدامنیتی» بود به واژه «زندانیان سیاسی» تغییر یابد و رؤسا و مدیران بدنام زندان تعویض شوند. در این دوره تسهیلاتی برای ملاقات زندانیان و بستگانشان در فضایی صمیمی تر ایجاد شد، تغذیه و بهداشت زندانیان بهبود یافت، کتابها و مطبوعات داخلی و خارجی با محدودیتهای کمتری در اختیار زندانیان قرار گرفت و زندانیان از برنامه های رادیو و تلویزیون بهره مند شدند. مأموران و مدیرانی از ساواک نیز هر از گاه با خوشرویی و نزاکت قابل توجهی با زندانیان سیاسی ملاقات کرده و از مشکلات و کمبودهای آنان اطلاع می یافتند و آمادگی خود را برای ارائه تسهیلات بیشتر به زندانیان اعلام می کردند. این اقدامات برای آرام کردن فضای سیاسی، اجتماعی بحرانی کشور و نیز ابراز رضایت محافل سیاسی، خبری و حقوق بشر خارجی و بین المللی صورت می گرفت. ساواک تلاش می کرد برخلاف سالهای گذشته چهره ای مهربان از خود نشان داده و چنین بنمایاند که از اعمال هر شکنجه روحی و جسمی درباره زندانیان سیاسی پرهیز می کند. ساواک در این دوره وانمود می کرد انتقادات و اعتراضات زندانیان را با تأسی به روشهای منطقی و مسالمت آمیز پاسخ داده و از برآوردن خواستهای آنان احساس رضایت می کند. اما مخالفان سیاسی حکومت تأکید می کردند که مسالمت جویی ساواک و پرهیز این سازمان از به کار بستن شکنجه در ماههای پایانی عمر حکومت، با توجه به گسترش مخالفتهای سیاسی و انقلابی مردم امری

ص:639


1- احمد احمد، پیشین، صص 216 - 221 و صص 309 - 312؛ محمدعلی گرامی، پیشین، صص 346 - 347.

اجتناب ناپذیر است. البته حکومت تلاش می کرد وانمود سازد که ایجاد فضای باز سیاسی، اجتماعی ابتکاری از سوی شاه است و رژیم پهلوی موقعیت متزلزلی ندارد. به هر حال از اواخر سال 1355 و اوایل سال 1356، زندانیان سیاسی به تدریج تغییر آشکاری در رفتار مأموران و مدیران ساواک با زندانیان مشاهده می کردند و از ضعف و فتوری که در این سازمان راه یافته بود، آگاهی می یافتند. همزمان با کاهش فشارهای ساواک نیز، رژیم پهلوی ناگزیر به تدریج به آزادی زندانیان سیاسی اقدام می کرد. بدین ترتیب بسیاری از زندانیانی که به حبسهای طولانی مدت محکوم شده بودند، آزادی خود را باز یافتند. زندانیان سیاسی برخلاف سالهای گذشته اینک با مأ مورانی از ساواک برخورد می کردند که روحیاتشان متزلزل و تضعیف شده و نسبت به آینده مبهم خود در هراس به سر می بردند. این روند از اواخر سال 1356 و اوایل سال 1357 بیش از پیش افزایش یافت. زندانیان سیاسی از یأس، دلهره و ترس شدیدی که بر بسیاری از بازجویان، شکنجه گران، مدیران و مأموران ساواک مستولی شده بود، سخن به میان آورده و از رفتار ملتمسانه و ترحم برانگیز برخی از ساواکیان در واپسین ماهها و روزهای عمر رژیم پهلوی خبر می دهند.(1) از اوایل نخست وزیری شریف امامی (از 5 شهریور 1357) دیگر از بدرفتاری و اقدامات خشن ساواک در زندانها اثری باقی نمانده بود. در واقع از خرداد 1357 به بعد و به دنبال جایگزین شدن ناصر مقدم به جای نصیری در ریاست ساواک، این سازمان برای برخورد با بحران موجود به تدریج به روشهای ملایم تری روی آورد. البته در این میان از اواسط سال 1357 آزادی زندانیان سیاسی شتاب گرفت. نهایتاً نیز شاپور بختیار در واپسین روزهای دوران نخست وزیری اش، دستور آزادی تمام زندانیان سیاسی را صادر کرد؛ این در حالی بود که در آن مقطع ساواک عملاً دیگر در زندانها حضور نداشت.(2)

شکنجه

هر چند پدیده مذموم شکنجه در تاریخ ایران سابقه ای طولانی دارد، اما رژیم پهلوی پایه گذار روشهای سیستماتیک و کارآمد شکنجه در تاریخ معاصر ایران است. اعمال شکنجه درباره مخالفان سیاسی، از آغازین سالهای سلطنت رضاشاه با شدت هر چه تمام تر به کار

ص:640


1- ماروین زونیس، پیشین، صص 196 - 197؛ غلامحسین مصدق، در کنار پدرم مصدق، ص 75 .
2- عباس سماکار، پیشین، صص 418 - 427؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 1، صص 343 - 344.

گرفته شد و تا واپسین روزهای عمر حکومت او ادامه یافت. روند شکنجه مخالفان و متهمان سیاسی طی دوازده ساله نخست دوره سلطنت محمدرضا کاهش یافت. در حالی که به تدریج خاطره شکنجه های غیرانسانی زندانیان سیاسی دوره رضاشاه از اذهان عمومی زدوده می شد، کودتای 28 مرداد 1332 بسیار زود نویدبخش بازگشت دوباره نظم قدیم (دوره رضاشاه) و ضرورت یافتن شکنجه مرگبار و غیرانسانی مخالفان سیاسی حکومت شد. در سالهای پس از کودتا، صدها نفر از مخالفان سیاسی حکومت متحمل شکنجه شدند که تمامی نداشت و تنها در سال پایانی دهة 1330 و نخستین سال دهة 1340 - دوران نخست وزیری علی امینی - اعمال شکنجه درباره متهمان و مخالفان سیاسی حکومت کاهش یافت. با آغاز نخست وزیری اسدالله علم (تیر 1341 - اسفند 1342) اعمال شکنجه، سیری صعودی یافت و گسترش تدریجی بحران سیاسی، بر دامنه سخت گیریها و اعمال شکنجه بر زندانیان، دستگیرشدگان و متهمان سیاسی، آشکارا افزود. نهضت امام خمینی و قیام 15 خرداد 1342، رژیم پهلوی را بیش از پیش به ضرورت اعمال شکنجه های مرگبار و غیرانسانی درباره متهمان، مخالفان و زندانیان سیاسی متقاعد کرد. اینک آشکار شده بود که شکاف بین حکومت و مخالفان سیاسی او به نقطه غیرقابل ترمیم و بازگشتی رسیده است. در همان حال مشخص شد که حکومت اراده ای برای برخورد مسالمت آمیز با مخالفان ندارد، بنابراین تنها حربه به زانو درآوردن و از میان برداشتن مخالفان، اعمال خشونت تشخیص داده شد.(1) آغاز مبارزات مسلحانه در همان نخستین سالهای پس از قیام 15 خرداد 1342، که خود زاییده و پیامد این حرکت بود و البته مجموعه حکومت و ساواک را غافلگیر کرده بود، به کارگیری حربه شکنجه را، به ضرورتی غیرقابل اغماض برای ساواک تبدیل کرد. به ویژه این که گروههای چریکی علاوه بر روش قهرآمیز، از ساختار تشکیلاتی مخفیانه و پیچیده ای نیز پیروی می کردند. ساواک به طرق مسالمت آمیز نمی توانست، حداقل در کوتاه مدت، به تشکیلات، شیوه و چگونگی مبارزه، اعضا، ارتباطات و دیگر مسائل این گروهها دست یابد. به زعم ساواک، تنها اعمال شکنجه بود که می توانست اعضای دستگیر شده گروههای چریکی را به اعتراف واداشته و موجبات دستگیریهای بیشتر را فراهم آورد و ساواک را در شناسایی و از میان بردن و یا تضعیف موقعیت آنان یاری دهد. همگام با گسترش مخالفتهای مسلحانه، ساواک نیز به طور

ص:641


1- ساواک عامل وحشت، صص 32 - 51؛ عبدالامیر فولادزاده، پیشین، ج 3، صص 135 - 137.

روزافزون، از حربه شکنجه بیشتر استفاده می کرد. افزایش اقدامات مسلحانه در سال 1349 و پس از آن، ساواک را به طور جنون آمیز و دیوانه وار به بهره گرفتن از شکنجه کشاند و این روند در تمام سالهای 1350 - 1355 با شدت ادامه یافت. آوازه ساواک به عنوان سازمانی که در رأس همه همتایان شکنجه گر خود در نقاط مختلف جهان قرار دارد، عالمگیر شد. نام ساواک بیش از پیش با شکنجه های مرگبار و ضدبشری عجین شد.(1) ساواک از همان آغاز برای شناسایی، کسب خبر، اقرارگیری، بازجویی و پرونده سازی برای متهمان و مخالفان سیاسی حکومت بهره گرفتن از شکنجه را حربه ای ضروری، غیرقابل اغماض و در عین حال کارآمد تشخیص داده و به طور دائم به آن متشبث می شد. دستگیرشدگان که در برابر خواستها و پرسشهای مرتبط و غیرمرتبط و یا اساساً ناصواب ساواک مقاومت بیشتری نشان می دادند، پذیرای شکنجه های مرگبارتر و سنگین تری می شدند. البته دستگیرشدگانی کم مقاومت که از همان آغاز بازجویی اطلاعات کافی در اختیار ساواک قرار می دادند نیز، به عنوان چاشنی و یادآوری برخی فراموش شده ها و از قلم افتاده ها، گوشه هایی از شکنجه های جسمی و روحی ساواک را تجربه می کردند. شکنجه جزء لایتجزا و فراموش ناشدنی بازجویی، اقرارگیری و پرونده سازیهای ساواک بود. چه بسا ساواک برای به دست آوردن اخبار و اطلاعاتی که هیچ گاه در عالم واقع وجود نداشت! دستگیرشدگان را شکنجه می کرد و هرگاه متهمان موفق به برطرف کردن سوءظن ساواک و جلب اعتماد بازجویان نمی شدند، به تحمل شکنجه های بیشتر ناگزیر می شدند.(2) اعتراف گیری و پرونده سازیهای ساواک علاوه بر شکنجه، با برخی رفتارهای مسالمت آمیز مصلحتی نظیر تهدید، ارعاب، عطوفت و مهربانی، بلوف و غیره نیز همراه بود. در موارد متعدد هم زمان با بازجویانی که برای اقرارگیری و اعتراف، متهمان و دستگیرشدگان را شکنجه می کردند، همکارانی از آنان در طرحی از پیش تعیین شده و با حرکاتی نمایشی، برای اعتراف گیری، به روشهایی نظیر وعده و وعید دادن، عطوفت و گاه ابراز خشم نسبت به همکاران شکنجه گر خود متوسل می شدند. در مواردی متهمان و شکنجه شدگان با ارائه پاسخهایی انحرافی و حساب شده، بازجویان را سردرگم کرده و آنان را از رسیدن و شناختن کنه قضایا باز می داشتند. ساواک برای اطاعت بی چون و چرای بازجویان

ص:642


1- مازیار بهروز، شورشیان آرمانخواه، صص 101 - 105؛ تأثیر جنبش مسلحانه بر زندانها، صص 1 - 31.
2- عباس سماکار، پیشین، صص 11 - 33.

در اعمال شکنجه، اهمیت قابل توجهی قائل بود. همواره تلاش می شد بازجویان از میان افراد کم سواد، ناآگاه از مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، فکری و نیز معتقدین و هواداران ثابت قدم رژیم پهلوی انتخاب شوند. دُگم اندیشی و ناتوانی فکری، کم تر مجالی برای تجدیدنظر و فهم اقدامات و رفتار خشن و غیرانسانی که با متهمان و مخالفان سیاسی حکومت در پیش گرفته بودند، باقی نمی گذاشت و تحت تأثیر افکار، اندیشه ها و خواستهای مخالفان حکومت قرار نمی گرفتند. بازجویان نیز معمولاً توسط مأمورانی دیگر از ساواک مراقبت می شدند و هرگونه تغییر رفتار احتمالی آنان می توانست به تغییر شغل این افراد منجر شود. بازجویانی از ساواک که پس از پیروزی انقلاب اسلامی تحت محاکمه قرار گرفتند، تصریح کردند که پیشاپیش و قبل از شروع شغل بازجویی، درباره حقانیت و درستی راهی که در پیش گرفته بودند، توجیهات لازم صورت گرفته و متقاعد می شدند که رژیم پهلوی هدفی جز تعالی و پیشرفت کشور دنبال نمی کند و مخالفان سیاسی آن به عنوان عوامل بازدارنده، ضرورتاً باید تحت بازجویی و شکنجه قرار گرفته و پس از تشکیل پرونده، محاکمه و مجازات شوند. ضمن این که ساواک برای ارتقاء کمی و کیفی بازجویان، کمکهای اقتصادی مؤثری به آنها می کرد؛ تا جایی که بسیاری از بازجویان در فاصله زمانی نه چندان طولانی، از ثروت و مکنت قابل توجهی برخوردار می شدند. تعدادی از بازجویان نیز که در برخورد با مخالفان شدت عمل بیشتری نشان داده و اطلاعات صحیح و سقیم قابل توجهی از متهمان کسب می کردند، مواهب مادی بیشتری در انتظارشان بود. در مواردی هم این روند با تطمیع و وعده های مالی و تفریحی بسیار همراه بود.(1) بازجویان که معمولاً از قدرت جسمی قابل توجهی برخوردار بودند، عمدتاً از میان کسانی انتخاب می شدند که آمادگی روحی برخورد قهرآمیز با متهمان را داشته و از اعمال هرگونه شکنجه جسمی و روحی شنیع و طاقت فرسا فروگذار نکنند و بتوانند این روند را برای مدت طولانی ادامه دهند. در خاطرات بسیاری از مخالفان سیاسی که تحت شکنجه های مرگبار مورد بازجویی قرار گرفته بودند، پیرامون شیوه کار بازجویان و روند آغاز و ادامه شکنجه و نیز انواع و اقسام شکنجه های جسمی و روحی که درباره متهمان اعمال می شد، اطلاعات جالب اما تأسف بار و متأثر کننده ای درج شده است. شواهد موجود نشان می دهد که به عنوان مقدمه در اغلب بازجوییها، متهمان ساعتهای طولانی و بدون این که

ص:643


1- روزنامه کیهان، ش 1071، سه شنبه 18 اردیبهشت 1358، ص 3 و ص 8.

تفهیم اتهام شده باشند و یا اساساً با سئوال و پرسشی روبرو شوند، توسط چند نفر از بازجویان به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفته و فحش و ناسزاهای بسیار رکیک غیراخلاقی و ناموسی را پذیرا می شدند. این روند برای درهم شکستن روحیه متهم، چندین مرتبه تکرار می شد و چه بسا موجب جراحات جسمی قابل توجهی می گردید. بازجوییها معمولاً در ساعات پس از نیمه شب آغاز می شد و بازجویان با طرح سئوالات گوناگون، که در مواردی نامرتبط با اتهام بود، متهم را با ادامه شکنجه و ضرب و جرح و تهدید به اعمال شکنجه های مرگبار تر، وادار به پاسخگویی می کردند. این روند پرسش و پاسخ چندین بار تکرار می شد و متهم به طور مکرر برای پاسخگویی شفاهی و سپس کتبی تحت فشار قرار می گرفت. برای در هم ریختن اعصاب و در هم شکستن مقاومت او، ساعتهای طولانی از استراحت و خواب او جلوگیری می کردند و نوری شدید بر چهره و چشمان او می تاباندند. در این فاصله بازجویان بارها تغییر کرده و جای خود را به افراد تازه نفس می دادند. مشت و لگد در رده نخست شکنجه ها جای داشت. هرگاه این مرحله نمی توانست متهمان را به زانو درآورد، دور تازه ای از شلاق زدن بر کف پاها، پشت پاها، کمر تا گردن آغاز می شد که می توانست مدتها به طول بیانجامد و جراحات شدیدی بر جسم شکنجه دیدگان وارد سازد، تا جایی که محل زخم و جراحات عفونت کرده و سلامت جسمی شکنجه دیدگان با آسیبهای جدی روبرو می شد. این رفتار غیرانسانی گاه چندین بار و طی روزها و شبهای متوالی ادامه می یافت. هرگاه این مرحله از شکنجه نیز نمی توانست اراده متهمان را در هم بشکند، شکنجه های غیرانسانی دیگری نظیر کشیدن ناخنهای دست و پا با انبر، بهره گیری از منقلهای الکتریکی، شوک برقی و حتی شکستن انگشتان دست و پا مورد توجه بازجویان قرار می گرفت. ادامه این شکنجه ها، که البته در زندانها و بازداشتگاههای ساواک امری عادی و معمول تلقی می شد، ضربات و صدمات هولناک جسمی و روحی قابل توجهی بر شکنجه دیدگان وارد می کرد. از جمله در زمانی کوتاه، می توانست مقدار زیادی از وزن قربانیان را بکاهد و ضربان قلب و فشارخون آنان را با نوساناتی بسیار شدید روبرو کرده، موجب عدم تعادل روحی و جسمی آنان شده و برای تمام عمر لطمات و صدمات جبران ناپذیر جسمی و روحی بر آسیب دیدگان وارد سازد. از دیگر شکنجه های جسمی، بستن متهمان به صندلیهای بدون پوشش تحتانی و سوزانیدن آنها با اجاقهای برقی و نفتی و نظایر آن بود؛ تا جایی که شکنجه شدگان برای مدتی طولانی از نشستن، راه رفتن و بسیاری دیگر از فعالیتهای جسمی محروم می شدند. در مواردی، برای

ص:644

مضاعف ساختن درد و رنج ناشی از شکنجه های غیرانسانی جسمی، برخی اقدامات شنیع و غیراخلاقی را نیز چاشنی آن می کردند که قلم از ذکر آن شرم دارد. در مواردی متهمان سیاسی را با آب و نیز روغن جوشانده می سوزانیدند؛ تا جایی که موجب کنده شدن پوست و گوشت بدن آنان می شد. فرو بردن سوزن در بخشهای حساس بدن، سوزانیدن دستها، پیشانی، سینه، شکم، پلکهای چشم و دیگر نقاط بدن با آتش سیگار، آویزان کردن وارونه از سقف، بستن دستبندهای سنگین و دردآور قپانی فرو کردن اشیاء تیز و دردآور در مجاری ادرار، و نیز فرو کردن بطری و تخم مرغ داغ در نشیمنگاه متهمان از دیگر شکنجه های غیرانسانی و شرم آور ساواک بود. کابلهای سیمی سنگین و ضخیمی که برای شلاق زدن مورد استفاده قرار می گرفت اثرات جانکاهی بر جسم و روح متهمان بر جای می گذاشت. از دیگر موارد شکنجه بستن قربانیان به میزها و تختهای فلزی و سپس داغ کردن تدریجی آن بود. در مواردی نیز اعضای تناسلی زندانی را به برق و شوک الکتریکی وصل کرده و شوکهای غیرانسانی مضاعفی بر آنان وارد می کردند. شرم آور و دردناک تر از آن، شکنجه غیرانسانی قربانیان در پیش رو و حضور خانواده و بستگان درجه اول آنان بود. ضمن این که برای اقرارگیری از برخی زندانیان به همسر و یا بستگان نزدیک دیگری از آنان در حضور زندانی تجاوز می شد و نیز بستگان و خانواده زندانیان در حضور خود آنان تحت شکنجه های ضدبشری متعددی قرار می گرفتند تا آنان مجبور به اعتراف دلخواه ساواک شوند. دامنه این گونه شکنجه ها گاه تا اطفال 3 یا 4 ساله را نیز در بر می گرفت. چنان که در یک مورد کودک 7 ساله ای پیش روی پدر زندانی اش با شلاق و شوک برقی شکنجه شد و کودک 4 ساله دیگری در حضور مادر زندانی اش با شلاق سیمی شکنجه شده و قطعاتی ظریف از پشت گردنش با قیچی جراحی بریده شد. از دیگر شیوه های اقرارگیری، ترتیب دادن صحنه های نمایشی اعدام برای متهمان بود. در این مورد، به عنوان مقدمه زندانی را وادار به نوشتن وصیت نامه کرده و تصریح می نمودند که مدت زمانی بیش زنده نخواهد بود. تشکیل صحنه های رعب آور جوخه های اعدام و یا تهدید مستقیم با اسلحه از دیگر شکنجه های روحی و جسمی ساواک برای تخلیه اطلاعاتی و پرونده سازی برای متهمان بود. در برخی موارد، زندانیان و متهمان تحت بازجویی، در دسته های چند نفره به شکل صلیب و در حالات مختلف به یکدیگر بسته شده و در فواصل طولانی متعدد با کابلهای سیمی سنگین متحمل شلاق می شدند. در این میان متهمان و زندانیان زن البته در معرض شکنجه های مرگبار و

ص:645

ضدبشری روحی و جسمی مضاعفی قرار می گرفتند.(1) در روند شکنجه های جسمی و روحی، بازجویان ساواک مراقب نقطه ضعف قربانیان بودند تا با پافشاری بر آن، متهمان را به زانو درآورده و مقاومت آنان را در هم بشکنند. چنان که از همان آغاز با فحشهای رکیک و غیراخلاقی و ناموسی و نیز توهین به مقدسات و اشخاص و بستگان نزدیک و درجه اول و نظایر آن درصدد بودند شکنجه شدگان را با مشکلات و بحرانهای روحی و روانی مواجه کنند. نشاندن متهمان در جوار اطاقهایی که هم زمان افراد دیگری تحت شکنجه های مرگبار جسمی و روحی قرار گرفته و فریادها و ضجه های جان کاه آنان می توانست بر روحیه قربانیان تأثیر مضاعفی داشته باشد، از دیگر شگردهای ساواک بود.(2) محرومیت از خواب به مدت چندین شبانه روز و نیز تابانیدن نور شدید بر چهره متهمان و هم زمان بهره گیری از مشت و لگد و شلاق و بر زبان راندن فحشهای رکیک، از جمله شکنجه های ساواک برای به تسلیم واداشتن قربانیان بود. گاه بازجویان، شکنجه شدگان را تهدید می کردند که جهت بی آبرو کردن آنان در جامعه شایعات و صحنه هایی جعلی از اقدامات غیراخلاقی آنان پخش و انتشار خواهد داد. علاوه بر این که صدها تن از شکنجه دیدگان جسمی و روحی ساواک دچار بیماریهای علاج ناپذیری نظیر ناشنوایی، نابینایی، معلولیت حرکتی، قطع عضو، روان پریشی، جنون، دیوانگی، دهها نوع مشکلات روحی و روانی و جسمی دیگر شدند، دهها نفر نیز نتوانستند از شکنجه جان سالم به در برده و به شهادت رسیدند. ساواک نیز به ندرت اجسادشان را به بستگان و خانواده آنان تحویل می داد و گاه هیچ اثری از آنان به دست نمی آمد.(3) گاه در آستانه شکنجه های جسمی، به متهمان وعده می دادند که اگر با ساواک همکاری کرده و اخبار و اطلاعات موردنیاز را در اختیار آن قرار دهند، در مجازات آنان تخفیف داده خواهد شد و اگر همکاری نکنند باید در انتظار اعدام باشند؛ در همان حال، زندانیان تهدید می شدند که ساواک برای قتل و از میان بردن آنان نیز هیچ محدودیتی پیش رو ندارد. این تهدیدات، به ویژه درباره کسانی که به طور پنهانی و بدون اطلاع مردم دستگیر و راهی شکنجه گاهها می شدند، بیشتر اعمال می شد و در مواردی هم البته اعدام می شدند. در صورت مقاومت متهمان، دوران بازداشت موقت و بازجوییهای توأم با شکنجه های مختلف، ماهها ادامه می یافت. شلاق زدنها

ص:646


1- در ویتنام ایران، صص 1 - 27.
2- حسین بنکدار، پیشین، صص 127 - 133.
3- کریستین دلانوا، پیشین، صص 199 - 208.

و شکنجه های ساواک گاه تا سرحد مرگ و عمدتاً تا بیهوشی و ناتوانی کامل جسمی و روحی متهمان ادامه می یافت و این روند بارها تکرار می شد؛ تا جایی که در مواردی متهمان ترجیح می دادند خودکشی کرده و با قتل خود از تحمل مابقی درد ناشی از شکنجه ساواک رهایی یابند. گاه متهمان به اندازه ای زیر شکنجه مقاومت کرده و متحمل صدمات و لطمات جسمی فراوان و طاقت فرسا می شدند که حتی سنگدلترین و قسی القلب ترین بازجویان نیز دچار حیرت توأم با ترس و نگرانی شده و نسبت به بی اثر بودن شکنجه در تخلیه اطلاعاتی قربانیان خود دچار تردید می شدند. شکنجه شدگان مقاوم (ساواک به هر حال در صدد بود از آنان اطلاعات به دست آورد) که حالشان در زیر شکنجه وخیم می شد، برای جلوگیری از کشته شدنشان مدتی به درمانگاه و بیمارستانهای تحت نظارت ساواک اعزام می شدند تا پس از بهبود نسبی، بار دیگر آمادگی شکنجه شدن را بیابند. ساواک در شکنجه گاهها و سلولهایی که متهمان در آن محبوس بوده و در انتظار شکنجه به سر می بردند نیز افرادی را در پوشش زندانی شکنجه دیده، مأمور مراوده و کسب اطلاع از قربانیان خود می کرد و امنیت جسمی و روحی زندانیان تحت شکنجه را به حداقل می رساند. گاه ساواک برای کسب اطلاع از قربانیان، دو و یا چند نفر از آنان را که با یکدیگر ارتباط داشتند، پس از عمال شکنجه های مرگبار، در یک سلول قرار داده و با نصب میکروفون تلاش می کرد از سخنان آنان اطلاعاتی به دست آورد. گاه برای در هم شکستن مقاومت متهمان و زندانیان مسلمان، آنان را از انجام مناسک دینی نظیر نماز و روزه منع می کرد و گاه برای باطل کردن اجباری روزه زندانیان، به زور آب در دهان آنان می ریخت. شواهد و قراین موجود نشان می دهد که زندانیان مسلمان، بیش از سایر متهمان در برابر شکنجه های ساواک مقاومت می کردند.(1) ساواک برای در امان ماندن از پیگیریهای احتمالی خانواده و بستگان متهمان، قربانیان خود را به طور شبانه و مخفیانه ربوده و راهی شکنجه گاه می کرد؛ بدین ترتیب قربانیان را بدون محدودیتی، تا سر حد مرگ شکنجه می داد. در این موارد هیچ خبری درباره دستگیرشدگان منتشر نمی شد و اساساً دستگیری چنین افرادی انکار می شد. افرادی بدون اطلاع از سرنوشتی که برای آنان رقم زده می شد در گوشه و کنار شهرها و مناطق مختلف توسط ساواک ربوده شده و ماهها تحت شکنجه قرار

ص:647


1- احمد احمد، پیشین، صص 222 - 258؛ مرتضی الویری، پیشین، صص 42 - 44.

می گرفتند و خانواده و بستگان آنان نیز اطلاعی به دست نمی آوردند.(1) بسیاری از دستگیرشدگان از همان آغازین مراحل بازجویی و شکنجه تهدید می شدند که اگر اطلاعات موردنیاز را در اختیار ساواک قرار ندهند توسط شکنجه گرهای معروف بازجویی و شکنجه خواهند شد. در حالی که شکنجه های جسمی پایان ناپذیر می نمود، برخی قربانیان برای رهایی از درد و برای آن که فرصتی برای تحمل شکنجه به دست آورند، اعترافات جعلی می کردند. در بسیاری موارد نیزمتهمان و شکنجه دیدگان به ناچار تمام و یا قسمتی از اطلاعات موردنیاز را در اختیار ساواک قرار می دادند.(2)

در میان زندانیان، اعضای گروههای مبارزه مسلحانه شکنجه های بیشتر و مرگبارتری تحمل می کردند. ساواک در شکنجه و حتی قتل اعضای دستگیر شده گروههای مسلح، هیچ محدودیتی نداشت. به رغم این که تعداد قابل توجهی از اعضای این گروهها پس از شکنجه اطلاعات لازم را در اختیار بازجویان قرار می دادند، اما برخی از آنان در برابر فشارها و شکنجه ها مقاومت کرده و ساواک به ندرت قادر می شد به نتیجه مطلوب دست یابد.(3) البته ساواک از روش غیرانسانی اش در برخورد با مخالفان چریکی و مسلح حکومت به برخی موفقیتها دست یافت و گروههای عمده چریکی را با مشکلات جدی روبرو ساخت.(4)از جمله اقدامات ساواک برگزاری مصاحبه های تلویزیونی با شکنجه شدگانی بود که پس از تحمل شکنجه های بسیار ناگزیر به اعتراف شده و در مصاحبه شرکت می کردند. این عده در جلوی دوربین به گناهان مورد علاقه ساواک اعتراف کرده و نیز گروههای سیاسی مخالف حکومت را محکوم می کردند. همچنین این عده در برنامه تلویزیونی خود به تمجید و تحسین از شاه و رژیم پهلوی می پرداختند. این نمایشات تلویزیونی طی سالهای دهة 1350 رونق بسیار پیدا کرده بود.(5) هر چند بیشترین شکنجه ها در بازداشتگاهها و زندانهای تحت کنترل ساواک در تهران اعمال می شد، اما در شعب ساواک در شهرهای مختلف نیز متهمان و دستگیرشدگان را شکنجه می دادند. علاوه بر مردان و زنان مبارز، همسران و فرزندان آنان نیز دستگیر و

ص:648


1- کریستین دلانوا، پیشین، صص 1 - 10؛ ریشارد کاپوشینسکی، پیشین، صص 84 - 89 .
2- یوسف زرکار، خاطرات یک چریک در زندان، صفحات متعدد.
3- عباس سماکار، پیشین، صص 33 - 56.
4- عصر عمل، ش 6، صص 36 - 46.
5- خانبابا تهرانی، پیشین، صص 172 - 173.

متحمل شکنجه می شدند.

در موارد متعدد، شکنجه دیدگان را در حالی که کاملاً لخت بوده و از سر و روی آنان خون می چکید، روی زمین می کشیدند و در همان حال هر یک از بازجویان آتش سیگار، آب دهان، آب دماغ و نظایر آن به روی او می انداختند و برای هتک حرمت و زیر پا نهادن ساحت انسانی او از هیچ تلاشی فروگذار نمی کردند. سخت گیریها گاه چنان افزایش می یافت که شکنجه دیدگان به ناچار در همان کاسه ای که آب و غذا می خوردند، ادرار نیز می کردند و بازجویان برای اعمال فشار بیشتر، ادرار و مدفوع زندانی را بر سر و روی او خالی می کردند. همچنین برای تحقیر و اهانت بیشتر، برخی شکنجه دیدگان روزهای متمادی کاملاً لخت و عریان بودند و در حالی که بر اثر شکنجه بدنشان غرق در خون و عفونت بود، مدتها از استحمام آنان جلوگیری می شد. در مواردی، زندانیان روزه دار را کاملاً لخت کرده و به طور وارونه از سقف آویزان می کردند و در حضور او، شکنجه گران غذاهای مطبوع می خوردند؛ هنگامی که از این اقدامات نیز نتیجه ای برایشان حاصل نمی شد، قربانی را پایین کشیده و پس از آن که صدها ضربه شلاق بر بدن او فرود آورده و پیکرش را خون آلود و پاره پاره می کردند، به زور در دهانش آب دهان می انداختند و به اعتقادات دینی او توهین می کردند.(1) به تدریج تعدد و نوع شکنجه ها آن قدر متنوع و غیرانسانی شده بود که شکنجه هایی نظیر شلاق زدن، دیگر اقدامی معمولی و غیرقابل توجه می نمود.(2)

شکنجه گران و بازجویان ساواک گروهی مالیخولیایی و حیواناتی درنده بودند که وجود درک و شعور انسانی در آنان متصور نبود. اینان درباره دلایلی که موجب می شد بدون توجه به حداقل معیارهای انسانی، قربانیان خود را شکنجه کنند، ذهنیت روشنی نداشتند و اصولاً نمی خواستند و یا قادر نبودند در این باره اندیشه کنند. شکنجه های ساواک صرفاً به داخل زندان محدود نمی شد؛ این سازمان مشکلات اقتصادی، اجتماعی، کاری و خانوادگی بسیاری برای مخالفان در بیرون از زندان به وجود می آورد.(3) هر چند از دهه 1330 به بعد، فرمانداری

ص:649


1- فصلنامه مطالعات تاریخی، س اول، ش اول، زمستان 1382، صص 257 - 267؛ عباس سماکار، پیشین، صص 57 - 146.
2- جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 3، صص 213 - 214؛ پیتر سالینجر، امریکا در بند، صص 361 - 362.
3- ابوالحسن. ک. ی، ساواک با من چه کرد؟، صص 3 - 49.

نظامی و سپس ساواک از حربه شکنجه برای به زانو درآوردن متهمان و مخالفان بهره می بردند، اما طی سالهای دهة 1340 و 1350 روشهای زجرآورتری برای شکنجه مخالفان به کار گرفته شد و آلات و تجهیزات بیشتر و متنوع تری برای شکنجه تهیه شد. بازجویان ساواک برای دستیابی به نتایج مطلوب در اعمال شکنجه، آموزشهای منظمی از موساد و سیا فراگرفته و ابزار و آلات متعدد شکنجه توسط امریکا و اسرائیل در اختیار آنان قرار داده می شد. بسیاری از شکنجه شدگان تصریح کردند که توصیف و تشریح شکنجه هایی که ساواک درباره هزاران نفر از قربانیان خود اعمال کرده، غیرممکن است. نوع، میزان و تعداد شکنجه های جسمی و روحی که ساواک در طول حدود 20 سال بر ضد مخالفان حکومت به کار گرفت، بسیار فراتر و جانکاه تر از آن است که بشود در صفحاتی محدود توصیف کرده و برشمرد. با تمام این احوال، اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که ساواک طی بیش از دو دهه فعالیت، اندوهناک ترین جنایات را در گوشه ای از جهان بر ضد بشریت انجام داده و نام خود را در صدر سازمانهای جانی و تبه کار وابسته به حکومت در جهان ثبت و جاودانه کرد.(1)

از اوایل دهة 1340، رژیم پهلوی به ساخت و تجهیز زندانهای مجهز به بندها و سلولها و تعبیه وسایل و آلات جدید و روزآمد شکنجه پرداخت و همگام با افزایش چشمگیر تعداد زندانیان سیاسی، بندهای بیشتری برای مخالفان سیاسی در نظر گرفته شد.(2) مشهورترین زندان تحت مدیریت ساواک اوین بود که به رغم ساخته شدن زندانها و شکنجه گاههای جدید در تهران و سایر شهرها، از اهمیت آن کاسته نشد؛ هنگام سقوط رژیم پهلوی، زندان اوین در ردیف مخوف ترین شکنجه گاههای ساواک قرار داشت.(3) با توجه به امکانات و تجهیزات متعدد شکنجه در زندان اوین، دست و پا بریدنها با اره های برقی، چشم درآوردنها و کور کردن زندانیان، انداختن جانوران وحشی و گزنده در سلولهای انفرادی زندانیان سیاسی، آزار زن و فرزند زندانیان و دهها مورد شکنجه های دیگر در این زندان رواج داشت. در زندان اوین، توسط ساواک، شکنجه های بسیاری بر متهمان، مخالفان و زندانیان سیاسی مخالف حکومت روا داشته می شد و سلولها، بندها و سالنها و راهروهای منتهی به اتاقهای شکنجه مملو از خون صدها نفر از کسانی می شد که سالیانی طولانی پس از تحمل شکنجه های جانکاه در آن

ص:650


1- زندگینامه مجاهد شهید مجید شریف واقفی، صص 1 - 31؛ ساواک عامل وحشت، صص 187 - 197.
2- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک، ج 8، ص 41؛ محمدعلی عمویی، پیشین، صص 339 - 342.
3- منوچهر هاشمی، پیشین، صص 523 - 527؛ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص 652.

راهروها در رفت و آمد بوده اند و آلات و مکانهای شکنجه بسیار مجهز و خوفناکی در آن تعبیه شده بود؛ اتاقی ویژه شکنجه با شوکهای برقی و الکتریکی، وسیله ای شبیه گیوتین که با آن انگشتان و سایر قسمتهای بدن متهمان به تدریج قطع می شد تا به گناهان کرده و ناکرده اعتراف کنند، وسایل سوزاندن زندانیان با شمع، تخت خوابی فلزی که زندانی را لخت به آن بسته و با داغ کردن تدریجی آن اعترافات دلخواه را از قربانیان می گرفتند و وسایل و تجهیزات دیگری برای کشیدن ناخن زندانیان تدارک دیده شده بود. بدین ترتیب در پس زندان اوین که ظاهری تمیز و آراسته داشت، شکنجه گاههایی با تهجیزات و امکانات طاقت فرسا تعبیه شده بود که روایت شاهدان، نشان از توصیف ناپذیری فجایع صورت گرفته در آن دارد. زندان اوین مهمترین و معروف ترین شکنجه گاه ساواک بود، حتی پس از آن که کمیته مشترک ضدخرابکاری در آغاز دهة 1350 بنا نهاده شده و سخت خوفناک بود، شهرت زندان اوین در شکنجه مخالفان کماکان حفظ شد.(1) از زندانهای قدیمی تهران که ساواک نیز زندانیانی را در آن شکنجه و بازجویی کرده بود، قزل قلعه بود. در طول دهة 1330 و اوایل دهة 1340 در زندان قزل قلعه هنوز اعمال شکنجه رواج داشت؛ اما به دنبال اهمیت یافتن زندان اوین، این زندان اهمیت خود را از دست داد.(2) زندان قصر هم وضعیت مشابهی نظیر زندان قزل قلعه داشت؛ اما پذیرای زندانیان سیاسی بیشتر و متنوع تری بود و سابقه ساخت، تجهیز و فعالیت آن به اوایل دوره سلطنت رضاشاه می رسید. با این احوال در این زندان نیز زندانیان سیاسی فشارها و آزارهای قابل توجهی متحمل شده و گاه و بیگاه و به بهانه های مختلف، مورد هجوم گروههایی از مأموران ساواک و شهربانی قرار می گرفتند. سرتیپ محرری و سرهنگ زمانی از پرآوازه ترین و خشن ترین رؤسا ومدیران زندان قصر در طول سالهای دهة 1340 و 1350 بودند.(3) علاوه بر اینها زندانهای بزرگ و مجهز دیگری نیز در اطراف تهران و سایر شهرها ساخته شده و تحت مدیریت ساواک عهده دار نگهداری زندانیان سیاسی بودند که از جمله مهمترین آن می توان به زندان گوهردشت کرج، زندان عادل آباد شیراز، زندان مشهد، زندان کرمانشاه و زندان اهواز اشاره کرد. ساواک همچنین در تهران و سایر شهرها، دهها بازداشتگاه و خانه امن داشت. این خانه های امن و زندانهای غیررسمی و

ص:651


1- کاظم موسوی بجنوردی، پیشین، صص 184 - 187؛ یادداشتهایی از شکنجه گاه زندان اوین، صص 1 - 45.
2- لطف الله میثمی، پیشین، ج 1، صص 192 - 197؛ عباس سماکار، پیشین، صص 264 - 271.
3- جواد منصوری، پیشین، صص 155 - 159؛ اشرف دهقانی، حماسه مقاومت، صفحات مختلف.

مخفیانه معمولاً پذیرای صدها تن از مظنونان، متهمان و مخالفان سیاسی بودند که ساواک به طور مخفیانه آنان را ربوده و طی شکنجه های مرگبار از آنان بازجویی کرده و اعتراف گرفته است. دهها نفر از محبوسین در این خانه های امن ساواک تا مدتهای طولانی تحت شکنجه قرار گرفته و هیچ اطلاعی از وجود این افراد به مراجع مسئول سیاسی و قضایی داده نمی شد. دهها نفر از بازداشت شدگان در این خانه های امن ساواک پس از مدتها شکنجه به قتل رسیدند و اثری هم از آنان به دست نیامد. اما مهمترین و مشهورترین شکنجه گاه ساواک که در طول دهة 1350 به قربانگاهی بس خوفناک برای شکنجه تبدیل شد، کمیته مشترک ضدخرابکاری بود.(1) تا واپسین دوران عمر رژیم پهلوی اطلاع دقیق و روشنی درباره بازداشتگاههای مخفی و غیررسمی و نیز خانه های امن ساواک در تهران و سایر شهرها وجود نداشت و تنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود که به تدریج بسیاری از این خانه های امن کشف شد و از جنایاتی که در آنها درباره متهمان و مخالفان سیاسی حکومت اعمال می شد، پرده برداشته شد.(2) بسیاری از آلات، ابزار و تجهیزاتی که برای اعمال شکنجه از آن استفاده می شد از این خانه ها و بازداشتگاههای غیررسمی و مخفی به دست آمد.(3)

هر چند خاطرات شکنجه شدگان نشان می دهد که شکنجه های ساواک به حدی جانکاه و غیرانسانی بود که معمولاً بسیاری از شکنجه شدگان مجبور به اعتراف می شدند، اما اقلیتی از زندانیان، به رغم فشارها و شکنجه های جسمی و روحی هیچ گاه حاضر به اعتراف نشده و مقاومت کم نظیر و تحسین برانگیزی از خود نشان دادند.(4)

از جمله مقاوم ترین زندانیان سیاسی مخالف رژیم پهلوی که بارها توسط ساواک دستگیر و تحت شکنجه قرار گرفت، اما هیچ گاه اعتراف نکرد، سید اسدالله لاجوردی بود. بر اساس اسناد و مدارک موجود، ساواک بارها به مقاومت و سرسختی قابل توجه و تحمل شکنجه توسط وی، اعتراف کرده است.(5) درباره تعداد کسانی که به دلیل اعمال فشارهای جسمی و روحی دچار آسیبهای بهبودنایافتنی شدند، آمار دقیق و روشنی وجود ندارد، با این احوال ضربات خردکننده

ص:652


1- احمد احمد، پیشین، صص 282 - 305؛ لطف الله میثمی، پیشین، ج 1، صص 371 - 373.
2- عمادالدین باقی، بررسی انقلاب اسلامی ایران، ج 1، صص 344 - 345.
3- خواندنیها، س 39، ش 35، شنبه 29 اردیبهشت 1358، صص 27 - 29 و صص 58 - 60.
4- محمدعلی عمویی، پیشین، ص 247.
5- شهید سیداسدالله لاجوردی به روایت اسناد ساواک، صص دوازده - هجده و صص 6 - 17.

و ضدبشری ساواک اثرات مخرب پیدا و پنهان بسیاری بر روح و روان و جسم شکنجه دیدگان بر جای می گذاشت.(1)

بخش قابل توجهی از مخالفان سیاسی رژیم پهلوی را زنان تشکیل می دادند. تعداد قابل اعتنایی از زنان و دختران در برهه های مختلف، (به ویژه طی دهه های 1340 و 1350) توسط ساواک دستگیر و در معرض شکنجه های مرگبار جسمی و روحی قرار گرفتند و قربانی نظام مستبد و خودکامه پهلوی شدند. در مقایسه با مردان، زندانیان و دستگیرشدگان سیاسی زن به دلیل ویژگیهای جسمی و روحی خود آسیبهای شدید و غیرمعمول تری نیز متحمل می شدند. در اسناد و مدارک و خاطرات برجای مانده از آن دوره به موارد متعددی از شکنجه های شرم آور جسمی و روحی اعمال شده توسط ساواک بر زنان، اشاره شده است. اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که بسیاری از شکنجه شدگان زن برخلاف تصوری که از مقاومت ناپذیری جسمی آنان وجود داشت، در برابر شکنجه های ضدبشری جسمی و روحی ساواک مقاومت سرسختانه و تحسین برانگیزی نشان می دادند.(2)

ساواک برای به تسلیم واداشتن متهمان و مخالفان سیاسی، خانواده و بستگان درجه اول آنان را تحت فشارهای عدیده جسمی و روحی قرار می داد. از جمله طی تماسهای متعدد تلفنی، به بستگان نزدیک زندانیان و دستگیرشدگان سیاسی هشدار می دادند که اگر راهی برای تسلیم و عقب نشینی او از عقاید سیاسی اش نیابند، به زودی مقدمات اعدام او فراهم خواهد شد. گاه ساواک از این هم فراتر می رفت و بدون مقدمه (البته به دروغ و تنها برای تحت فشار قرار دادن آنان) به وابستگان و خانواده دستگیرشدگان اطلاع می داد که برای تحویل جسد زندانی خود، که به زودی اعدام خواهد شد، در محل تعیین شده حاضر شوند و سپس در یک صحنه از پیش طراحی شده زندانی را با خانواده اش روبرو کرده و از آنان می خواستند رضایت او را برای ابراز ندامت از گذشته سیاسی اش جلب کنند. ساواک در موارد متعدد، محل زندگی و کار مخالفان سیاسی حکومت را به طور شبانه و به ناگهان مورد هجوم قرار داده و خانواده و بستگان و آشنایان آنان را دستگیر و موجبات سلب آسایش آنان را فراهم می آورد. در بسیاری از موارد، بستگان، خانواده و آشنایان مخالفان سیاسی به اتهام گناه ناکرده

ص:653


1- روزنامه کیهان، ش 10620، سه شنبه 3 بهمن 1357، ص 3؛ محمدعلی عمویی، پیشین، صص 250 - 251.
2- حماسه یک پایداری بزرگ، صص 2 - 46؛ عبدالامیر فولادزاده، پیشین، ج 3، ص 141.

و صرفاً به دلیل ارتباطی که با او داشتند دستگیر و مدتها تحت فشار و شکنجه قرار می گرفتند.(1)

به رغم فضای مرعوب کننده ای که ساواک در کشور ایجاد کرده بود، اخبار و اطلاعات مربوط به رواج شکنجه های هولناک جسمی و روحی در زندانها و بازداشتگاههای تحت مدیریت این سازمان در بین مردم و نیز افکار عمومی جهانیان انتشار می یافت و اعتراضات و انتقادات، هر چند پراکنده، در گوشه و کنار کشور نسبت به اقدامات غیرانسانی ساواک در زندانها صورت می گرفت. در این میان، به ویژه مخالفان سیاسی حکومت در خارج از کشور، برای افشای جنایاتی که ساواک در زندانها و شکنجه گاهها مرتکب می شد، تلاش گسترده و قابل توجهی انجام داده و افکار عمومی جهانیان و نیز سازمانهای حقوق بشری و نیز برخی سران و مقامات حکومتی دیگر کشورها را با زوایایی از اقدامات غیرانسانی ساواک آشنا کردند. به رغم تمام پرده پوشیها و انکارهای ساواک، شاه و مجموعه حکومت، بالاخص از اوایل دهة 1350، اخبار مربوط به جنایات و شکنجه های تکان دهنده ساواک در داخل کشور، به اطلاع جهانیان می رسید.(2) حتی معدودی از مخالفان سیاسی حکومت در داخل کشور نیز بدون توجه به خطراتی که از سوی ساواک متوجه آنان بود، طی مکتوباتی خطاب به شاه، جنایات ساواک را گوشزد کرده و از اعمال شکنجه های مرگبار انتقاد می کردند.(3) شکنجه های غیرانسانی و در عین حال پایان ناپذیر ساواک به ویژه در شعارها، نوشته ها، رمان و داستان نویسیهای آن روزگار نیز انعکاس یافت و شاعران و نویسندگان متعددی در نوشته های خود اشارات مستقیم و غیرمستقیم بسیاری به رواج شکنجه های جانکاه در زندانهای تحت سلطه ساواک کرده اند. برخی از مهمترین این نوشته ها و اشعار انتقادآمیز در نشریات و آثار ایرانیان مقیم خارج از کشور مجال انتشار یافت.(4) با این احوال ساواک با حربه شکنجه و جنایات بسیاری در داخل و خارج از زندانها، حداقل در کوتاه مدت توانست نظم و آرامشی قبرستانی در سراسر کشور

ص:654


1- شهید سیداسدالله لاجوردی به روایت اسناد ساواک، ص 179 و ص 199؛ فریده کمالوند، پیشین، صص 261 - 264 و ص 349 - 350.
2- جیمز. ا. بیل، پیشین، صص 256 - 265؛ اسماعیل جمشیدی، پیشین، صص 26 - 30.
3- علی اصغر حاج سیدجوادی، نامه ها، نامه دوم، صص 20 - 23 و ص 84؛ علی اصغر حاج سیدجوادی، دفترهای سیاسی جنبش، ج 1، صص 20 - 21 و صص 28 - 29.
4- اسلام مکتب مبارز، ش 21، زمستان و بهار 54/1355، صص 100 - 103؛ دنیا، س سوم، ش 8، آبان 1355، صص 50 - 51.

ایجاد کند. به دنبال دستگیری تعدادی از مهمترین بازجویان و شکنجه گران ساواک در کمیته مشترک ضدخرابکاری، زندان اوین و سایر زندانها و بازداشتگاهها پس از پیروزی انقلاب اسلامی و اعترافات صریح آنان، جزئیات بیشتری درباره شکنجه در دوره پهلوی فاش شد. از جمله آرش (فریدون توانگری) از شکنجه گران شناخته شده ساواک درباره گوشه هایی از شکنجه های منجر به قتل خود و همکارانش چنین گفت:

... با کمال شرمندگی قبول دارم... شکنجه جزو وظایف و روش کار ما محسوب می شد... این شکنجه ها در اکثر موارد بر اثر اصابت کابل با کف پا بود... در نتیجه ورم می کرد. زندانی را از تخت باز می کردیم و می دواندیم و دوباره روی همان پای باد کرده کابل زده می شد که منجر به شکافته شدن پای این مبارزان شده و به پانسمان می کشید به طوری که مجبور بودند با باسن راه بروند و حتی بعضی مواقع پس از پانسمان هم آنها را کتک می زدیم... بودند کسانی که ماهها تحت شکنجه بودند و حاضر نبودند اطلاعات خودشان را بدهند و در زندان هم علیه رژیم مبارزه می کردند. از مواردی که زیر شکنجه شهید شدند حسین کرمانشاهی اصل است که وقتی دستگیر شد توسط منوچهر وظیفه خواه معروف به منوچهری تحت بازجویی قرار گرفت و فشار به حد اعلی روی این شخص وارد آوردند ولی این شخص حتی حاضر نشده بود اسم خود را بگوید و سرانجام منجر به شهادتش گردید... سلسله مراتب ما آن قدر

سنگدل بودند - خودمان که هیچی - که وقتی مثلاً یک چنین مطلبی را توسط بازجویی می گفت، حسین کرمانشاهی اصل رفت، می گفت، به درک. یک پرونده برایش درست می کرد که در اثر خودکشی یا در اثر بیماری مرده. پزشک قانونی هم تأیید می کرد و به خاک می سپردند.

از سال 55 به بعد شاه گفته بود که شکنجه دیگر ندهید و این افرادی که نباید شکنجه می شدند و اطلاعاتشان باید گرفته می شد می رفتند به اوین و من دیدم حسینی و رسولی پیدایشان نیست... نمی دانستم کجا رفتند ولی شب که روزنامه را خواندیم دیدیم که نوشتند خسرو صفایی و گرسیوز برومند در برخورد مسلحانه کشته شدند. بعد از 2 یا 3 روز بود دیدم رسولی و حسینی سر و کله شان پیدا شد گفتم: کجا بودید؟ گفتند: اوین بودیم... از دهانش در رفت که از خسرو بازجویی می کردیم. گفتم: مگر خسرو در برخورد اولیه کشته نشد؟ گفت: کاری به این کارها نداشته باش نشنیده بگیر... باید سکوت می کردیم... بعد از چند روز عکس آن دو کشته را روی میز او دیدم... نمونه دیگر معصومه

ص:655

توافچیان و مهوش جاسمی که این دو شخص وسیله همان دو نفر دستگیر شده بودند و در کمیته بودند 2 روز در

کمیته بازجویی می کردند... بعد از 2 روز... دیدیم این دو نفر را لباس پوشیده می برند، گفتند اوین می بریم بعد از 2 الی 3 روز من و 2 نفر دیگر از بازجوها... رفتیم داخل اطاقش یک دفعه باز عکس 2 نفر را زیر یک پرونده دیدیم که عکس رنگی هم گرفته بودند که شکنجه شده بودند و با تیر زده بودند و شهیدشان کرده بودند... خیلی شنیده بودم که رسولی اقدام به این گونه اعمال می کند...(1)

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تعداد دیگری از شکنجه گران معروف ساواک نیز که نزد اکثر زندانیان سیاسی شناخته شده بودند، درباره نوع و چگونگی شکنجه های اعمال شده اعترافات تکان دهنده ای داشتند که متن برخی از این اعترافات در نشریات و روزنامه ها چاپ و منتشر شد.(2)

کمیته مشترک ضدخرابکاری

مهمترین، پرآوازه ترین و مخوف ترین شکنجه گاه ساواک در تمام دوره پهلوی کمیته مشترک ضدخرابکاری بود؛ بازداشتگاهی علی الظاهر کوچک و قدیمی که پیش از آن زندان موقت شهربانی بود و در پشت ساختمان مرکزی شهربانی کل کشور قرار داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تغییراتی که در آن ایجاد شده، با نام «موزه عبرت» در معرض تماشای عموم قرار گرفته است. ساواک ترتیبی اتخاذ کرده بود که اکثر بازداشت شدگان و شکنجه دیدگان در کمیته مشترک (به دلیل چشم بندی که دائماً بر چشمهایشان نهاده می شد) نتوانند موقعیت بیرونی و نیز داخلی آن را دیده و شناسایی کنند. کمیته مشترک ضدخرابکاری

ساختمانی کوچک و مدور بود و سه طبقه با بندهای متعدد داشت. علاوه بر آن، اتاقهایی برای بخش اداری و محلهایی برای شکنجه قربانیان ساواک اختصاص داده شده بود. همان گونه که پیش از این آمد، از اواسط دهة 1340 به بعد، مخالفتهای سیاسی، چریکی و مسلحانه بر ضد رژیم پهلوی گسترش یافت. همزمان با آن، ساواک و سایر نیروهای امنیتی و پلیسی برای برخورد با مخالفان به روشهای خشن تری متوسل شدند. با آغاز گسترده تر مخالفتها و مبارزات

ص:656


1- روزنامه جمهوری اسلامی، 2 تیر 1358.
2- روزنامه کیهان، ش 10748، سه شنبه 12 تیر 1358، ص 8 .

چریکی از اواخر دهة 1340و به ویژه پس از واقعه سیاهکل و حوادث متعاقب آن، حکومت احساس کرد برای برخورد انسجام یافته تر با مخالفان نیازمند به وجود آوردن تشکیلات کارآمدتری است و به این نتیجه رسید که با تشکیل کمیته ای مشترک از واحدهای اطلاعاتی و عملیاتی ساواک، شهربانی و ژاندارمری، تعقیب، مراقبت و برخورد با مخالفان سیاسی و چریکی حکومت را با هماهنگی و انسجام بیشتری انجام داده و در همان حال خشونت بیشتری برای به زانو درآوردن مخالفان به کار گیرد. در چنین شرایطی کمیته مشترک ضدخرابکاری تحت مدیریت، ریاست و هدایت ساواک در محل سابق زندان موقت شهربانی تشکیل شد.(1) کمیته مشترک ضدخرابکاری وظیفه برخورد قهرآمیز با تمامی گروههای سیاسی، مذهبی و چریکی مخالف رژیم پهلوی را برعهده داشت. کمیته مشترک ضدخرابکاری در دوران اوج فعالیت خود (1350 - 1355)، پنجاه گروه ضربت و تعقیب و گریز را شامل می شد. به رغم این که نیروهایی از شهربانی و ژاندارمری نیز ساواک را همراهی می کردند، اما مسئولیت تمام فعالیتها، اقدامات و عملیات آنها در کشور برعهده ساواک بود.(2) کمیته مشترک ضدخرابکاری از مهمترین و مؤثرترین دوایر تحت مدیریت اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی) بود و سرلشکر ناصر مقدم - مدیرکل وقت اداره کل سوم ساواک - در تأسیس و آغاز فعالیت آن نقش مهمی داشت. کمیته مشترک دارای یک رئیس و سه معاون بود که تمامی آنان از بین افسران و نیروهای رده بالای ساواک منصوب می شدند. معاون اول بر واحد اطلاعات کمیته مدیریت می کرد. معاون دوم رئیس واحد اجرایی بود و معاون سوم بر واحد پشتیبانی ریاست می کرد. واحد اطلاعات کمیته که مسئولیت کسب خبر و شناسایی، ردیابی و تحت تعقیب قرار دادن مخالفان سیاسی و چریکی رژیم پهلوی را به عهده داشت از

چهار دایره شناسایی، جمع آوری، بازجویی و بهره برداری تشکیل می شد. دایره جمع آوری هم خود شامل سه شعبه: رابطین، جمع آوری اطلاعات و تعقیب و مراقبت بود. دایره بازجویی که از مهمترین بخشهای کمیته مشترک ضدخرابکاری محسوب می شد، هشت تیم بازجویی را دربرمی گرفت که با تشبث به شکنجه های مرگبار و هولناک جسمی و روحی عهده دار اقرارگیری از قربانیان خود بود. واحد اجرایی سه دایره: مخابرات، تجسس و شناسایی و اسلحه

ص:657


1- جلال الدین مدنی، پیشین، ج 2، صص 214 - 215؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص ش - ص.
2- عیسی پژمان، اثر انگشت ساواک، صص 125 - 137.

و مهمات را دربر می گرفت. دایره تجسس و شناسایی نیز شامل پنجاه اکیپ گشتی و تعقیب و مراقبت بود که هر یک از این اکیپها شامل چهار نفر می شد. هر یک از این اکیپهای پنجاه گانه که مجموعه ای از نیروهای ساواک، شهربانی و گاه ژاندارمری را دربر می گرفت، توسط فردی از اعضای ساواک مدیریت می شد. اکیپها و واحدهای گشت و تعقیب و مراقبت به اتومبیل، بی سیم، اسلحه های کلت و مسلسلهای یوزی و یک مسلسل کوچک ام. ده، جلیقه های ضدگلوله، دستبند، نارنجک و سایر لوازم و تجهیزات نظامی و مراقبتی مجهز بودند. 25 اکیپ، تا ظهر وظیفه تعقیب و مراقبت را انجام می دادند و 25 اکیپ باقیمانده بعد از ظهرها. گروههای تعقیب و مراقبت معمولاً پس از اخبار و اطلاعاتی که واحد اطلاعاتی کمیته مشترک در اختیارشان قرار می داد سوژه ها و مکانهای موردنظر را تحت مراقبت قرار داده و به آن حمله می کردند. صدها نفر از مخالفان سیاسی و چریکی رژیم پهلوی در حمله واحدهای تعقیب و مراقبت ساواک دستگیر و راهی شکنجه گاه کمیته مشترک ضدخرابکاری می شدند. ضمن این که در درگیریهای مسلحانه نیز تعداد قابل توجهی از مخالفان و نیز نیروهای ساواک و شهربانی به قتل می رسیدند، چه بسا افراد بی گناهی نیز از ساکنین مناطقی که آماج حملات گروههای تعقیب و مراقبت قرار می گرفت، هدف گلوله قرار گرفته و جان خود را از دست می دادند.(1)

اولین رئیس کمیته مشترک ضدخرابکاری سپهبد جعفرقلی صدری (رئیس وقت شهربانی کل کشور) بود که البته مقامی عمدتاً تشریفاتی داشت و وظیفه او را مدیریت اداره کل سوم ساواک (ناصر مقدم) و سپس (پرویز ثابتی) انجام می دادند. دومین رئیس کمیته سرتیپ رضا زندی پور بود که در 26 اسفند 1354 توسط سازمان مجاهدین خلق ترور شد. پس از او

سرتیپ علی اصغر ودیعی به ریاست کمیته مشترک ضدخرابکاری منصوب شد و آخرین رئیس این تشکیلات هم سرتیپ جلال سجده ای بود. در میان شکنجه گران، بازجویان و سربازجویان کمیته مشترک ضدخرابکاری که برخی در دیگر زندانهای تحت مدیریت ساواک هم وظیفه شکنجه و بازجویی از زندانیان و مخالفان سیاسی حکومت را انجام می دادند، افراد زیر نام آورتر و پرآوازه تر از دیگران شدند: 1- محمدعلی شعبانی معروف به حسینی که از سال 1351 در

ص:658


1- چهار ماه در دادسرا و دادگاههای انقلاب اسلامی، صص 7 - 21؛ روزنامه کیهان، ش 10713، سه شنبه 1 خرداد 1358، ص 3.

کمیته مشترک ضدخرابکاری شکنجه و بازجویی را انجام داده و از خشن ترین چهره های شکنجه گر ساواک محسوب می شد. او که به قساوت و بی رحمی اشتهار داشت به القاب دراکولا، هیولا و گوریل هم شناخته شده بود. حسینی در 24 اسفند 1357 خودکشی کرد. 2- منوچهر وظیفه خواه معروف به دکتر منوچهری که نیز «از شقی ترین و قسی القلب ترین شکنجه گران کمیته مشترک» ضدخرابکاری بود. منوچهری در بهمن 1357 به انگلستان گریخت. 3- محمدحسن ناصری معروف به عضدی که در طول سالهای پایانی حکومت پهلوی در کمیته مشترک ضدخرابکاری قدرت و اشتهار فراوانی داشت و مخالفان سیاسی حکومت را بی محابا تحت شکنجه های مرگبار قرار می داد. عضدی فارغ التحصیل رشته حقوق از دانشگاه تهران بود و اینک در امریکا زندگی می کند. 4- منوچهر ازغندی که او نیز به منوچهری معروف بود و در اعمال خشونت و شکنجه متهمان سیاسی در کمیته مشترک ضدخرابکاری از بازجویان محسوب می شد. 5- پرویز بهمن فرنژاد معروف به دکتر جوان که از همان آغاز فعالیت کمیته مشترک ضدخرابکاری از مهمترین بازجویان و شکنجه گران آن بود. 6- سیف الله شهاب که در بازجویی از متهمان در دهه 1340 سابقه ای طولانی داشت. 7- جلیل اسعدی اصفهانی معروف به بابک. 8- ناصر نوذری معروف به دکتر رسولی، از حرفه ای ترین و مشهورترین و اثرگذارترین شکنجه گران و بازجویان ساواک، که تسلط بسیاری به روشهای متعدد شکنجه و بازجویی داشت. رسولی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی به فرانسه گریخت. 9- رضا عطارپور معروف به دکتر حسین زاده که به درجه بازجوی کل هم ترفیع یافت. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی به اسرائیل گریخت. 10- محمد تفضلی معروف به محمد خوشگله که در ردیف قسی القلب ترین و بی رحم ترین شکنجه گران و بازجویان کمیته قرار داشت. 11- بهمن نادری پور معروف به تهرانی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی محاکمه و اعدام شد. 12- فریدون توانگری معروف به آرش که شکنجه دیدگان او را از بی رحم ترین شکنجه گران و بازجویان ساواک دانسته ا ند. او نیز در دادگاه انقلاب اسلامی از

برخی شکنجه های غیرانسانی اش در کمیته مشترک پرده برداشت. 13- فرج الله سیفی کمانگر معروف به کمالی.(1)

در طول سالهای فعالیت کمیته مشترک ضدخرابکاری، تعدادی از رؤسا و اعضای مؤثر آن

ص:659


1- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 7، ص 201؛ روزنامه کیهان، ش 10663، شنبه 26 اسفند 1357، ص 2.

توسط گروههای مسلح و چریکی مخالف رژیم پهلوی ترور شدند.(1) کمیته مشترک ضدخرابکاری مهمترین و مشهورترین شکنجه گاه ساواک در سراسر کشور بود و شعب ساواک در شهرها و استانها ارتباط منظمی با آن داشتند. شعب ساواک در استانهای کشور، پس از دستگیری متهمان و مخالفان سیاسی حکومت، بازجویی و اقرارگیری مقدماتی را همراه با شکنجه انجام داده و برای بازجویی بیشتر و تکمیلی، آنان را به کمیته مشترک ضدخرابکاری در تهران اعزام می کردند.(2) اسناد، مدارک و خاطرات بسیاری درباره کمیته مشترک ضدخرابکاری وجود دارد؛ آلات و ابزارهای متعدد شکنجه که در این کمیته تعبیه شده بود، در صدر تمام شکنجه گاههای ساواک، زندانها و بازداشتگاهها قرار داشت.

از مشهورترین مکانهای اعمال شکنجه در کمیته مشترک ضدخرابکاری اتاق معروف به «اتاق تمشیت» بود. این اتاق به شکل بیضی بود و بر حسب خاطرات کسانی که در این اتاق شکنجه ها شده اند، «انواع شکنجه ها با دستگاههایی عجیب و غریب به همراه ضربات کابل سیمی، پنجه بُکس، شلاق، مشت و لگد، شوک برقی به ضمیمه فحش و توهین و ناسزا و تهدید زن و فرزند برقرار بود». اتاق تمشیت که در طبقه همکف کمیته مشترک قرار داشت، برای تحت فشار قرار دادن هر چه بیشتر متهمان و دستگیرشدگان به کار گرفته می شد و بازجوییها در اتاق بزرگ تری که آن هم مجهز به انواع آلات شکنجه بود و در طبقه دوم جای داشت، صورت می گرفت. هرگاه قربانیان از پاسخ دلخواه حکومت و ساواک طفره می رفتند، به اعمال شکنجه های بیشتر در اتاق تمشیت که معمولاً حداقل یک بار طعم تلخ آن را چشیده بودند، تهدید می شدند؛ در موارد متعدد نیز دستگیرشدگان به طور مکرر در اتاق تمشیت شکنجه می شدند.(3) کمیته مشترک ضدخرابکاری شکنجه گاهی تمام عیار بود. دستگیرشدگان بلافاصله راهی این شکنجه گاه می شدند تا پس از بازجویی و اقرارگیری و پرونده سازیهای

دلخواه ساواک روانه دادگاههای تحت سلطه این سازمان شده و پس از محکومیت به زندانهای مختلف اعزام شوند. کمیته مشترک ضدخرابکاری بازداشتگاهی موقت به حساب می آمد که روند دستگیری و نگهداری متهمان و مخالفان سیاسی در آن، محدود به هیچ آیین نامه و یا موارد قانونی نبود. ساواک هر کسی را به هر دلیل واهی دستگیر و روانه کمیته

ص:660


1- مصطفی الموتی، پیشین، ج 5، صص 380 - 385.
2- فریده کمالوند، پیشین، صص 58 - 88 و صص 90 - 94.
3- نامه انقلاب اسلامی، بهمن 1360، صص 52 - 61.

مشترک ضدخرابکاری می کرد و تنها زمانی موجبات آزادی او فراهم می شد که پس از تحمل شکنجه، بی گناهیش ثابت شود؛ بازجوییهای همراه شکنجه نیز ماههای طولانی ادامه داشت. نام کمیته مشترک ضدخرابکاری با مفهوم شکنجه قرین و عجین بود. احتمال نمی رود از هزاران نفری که طی سالهای دهة 1350 روانه این شکنجه گاه شدند، کسی طعم تلخ شکنجه های غیرانسانی جسمی و روحی ساواک را نچشیده باشد.(1) بسیاری از مخالفین حکومت پهلوی، از جمله روحانیون پیرو حضرت امام خمینی(ره)، در طول سالهای دهة 1350 به طور مکرر در کمیته مشترک ضدخرابکاری تحت شکنجه های مرگبار جسمی و روحی قرار گرفتند و بازجویان ساواک برای شکنجه، از آلات و ابزارهای متعدد بهره می گرفتند. در خاطرات برخی روحانیون به اعمال شکنجه با دستگاهی تحت عنوان آپولو اشاره شده است. دستگاه آپولو که اینک در موزه عبرت (محل سابق کمیته مشترک ضدخرابکاری) در معرض دید عموم قرار گرفته، شامل یک میز فلزی دارای تکیه گاهی در عقب بود که متهمان را به طور نشسته، در حالی که پاهای او فاصله دار از هم با بندهای فلزی بسته شده، به میز می بستند. سپس کلاه خود آهنی را که تا منتهی الیه گردن زندانی را می پوشاند و شکل دلهره آوری داشت، بر سر قربانی می نهادند. هم زمان شلاقهایی بر بخشهای مختلف بدن شکنجه دیدگان وارد می آمد. هر از گاه نیز ضربه ای به کلاه خود می نواختند که همراه با صدای فریاد و ضجه های قربانی، فریادهای دهشتناکی ایجاد کرده و آنان را دچار رعب و وحشتی وصف ناشدنی می کرد. شناخته شده ترین روحانیونی که تحت شکنجه های ساواک به شهادت رسید و حکومت پهلوی به رغم تمام پرده پوشیها، نتوانست از زیر مسئولیت آن شانه خالی کند، آیت الله محمدرضا سعیدی از پیروان امام خمینی بود که بارها توسط ساواک دستگیر و شکنجه های جسمی و روحی بسیاری متحمل شده بود. اما به دنبال موضع گیری علیه ورود کنسرسیومی از سرمایه گذاران امریکایی به ایران در اوایل سال 1349، مأمورانی از ساواک او

را دستگیر و راهی زندان قزل قلعه کردند و پس از اعمال شکنجه موجبات شهادتش را فراهم آوردند.(2) از دیگر روحانیونی که تحت شکنجه های ساواک به شهادت رسید، آیت الله حسین غفاری بود. وی در 7 دی 1353 به شهادت رسید. آیت الله غفاری در آخرین بازجوییهایی که

ص:661


1- کریستین دلانوا، پیشین، صص 173 - 191.
2- علی بیگدلی، ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران، ج 2، صص 506 - 508؛ شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک، صص س - ک و صص 454 - 457.

ساواک از او انجام داد صراحتاً نوشت که: «من فکر می کنم تنها کسی که می تواند ایران را نجات دهد آیت الله خمینی است»؛ بدنبال آن، شکنجه های مرگبار ساواک ادامه یافت «و او صبور و مقاوم در برابر ضربات هولناک دژخیمان مقاومت کرد، لب از لب نگشود و در آستانه 60 سالگی با سری که از ضربه ستمکاران سوراخ شده بود و رانهایی که با روغن داغ سوخته بود و دو دستی که از ستم بی صفتان شکسته بود و صورتی که باد کرده و کبود شده بود و انگشتانی که له شده بود، به لقاء محبوب شتافت.»(1)

امام خمینی که در دهه های 1340 و 1350 در تبعید به سر می برد، همواره در سخنرانیها، اعلامیه ها و موضع گیریهای خود علما و روحانیون و طلاب را به مقاومت و سازش ناپذیری هر چه بیشتر در مقابل رژیم پهلوی فراخوانده و هشدار می داد از شکنجه های مرگبار و غیرانسانی ساواک بیمی به دل راه ندهند. ایشان در پیش گرفتن این روشهای غیرانسانی را نشانه ضعف و ناتوانی حکومت ارزیابی نموده و آن را محکوم به شکست و زوال می دانست.(2)

قتل درمانی

در دو دهة 1340 و 1350 تعداد قابل توجهی از مخالفان سیاسی حکومت به انحاء گوناگون توسط ساواک به قتل رسیدند. هر چند بسیاری از این قتلها در درگیریهای نظامی بود، اما تعداد کسانی نیز که پس از دستگیری، جان خود را زیر شکنجه از دست دادند قابل توجه بود. بسیاری از کسانی که در درگیریهای خیابانی و نیز زیر شکنجه به قتل می رسیدند، اعضای گروههای چریکی و مسلح بودند که از اواخر دهة 1340 بر رودررویی نظامی خود با حکومت شتاب داده بودند. اعضای دستگیر شده این گروهها را که گاه در

درگیریهای خیابانی مجروح شده بودند تحت شدیدترین شکنجه ها قرار می دادند. ساواک در طول سالهای دهة 1350 دهها نفر از اعضای گروههای چریکی و مسلح را به انحاء گوناگون به قتل رساند و در این میان از سرنوشت تعداد قابل توجهی از مخالفان که در داخل و یا خارج از زندان (البته تعمداً) به قتل رسیدند، هیچ گاه نشانی به دست نیامد و ساواک هرگونه اطلاعی درباره آنان را انکار کرد. با این احوال تعداد قتلهایی هم که اسناد و مدارک مستند و

ص:662


1- شهدای روحانیت، صص 19 - 24 و هادی غفاری، پیشین، صص 135 - 136؛ اکبر براتی، خاطرات اکبر براتی، صص 58 - 71.
2- زندانیان سیاسی رژیم پهلوی در کلام امام خمینی، صص 51 - 83.

قابل وثوقی در باره آنان وجود دارد، قابل توجه است.(1)

در طول سالهای دهة 1340 و 1350، دهها نفر از فعالان سیاسی مخالف حکومت پهلوی، به دنبال بازجویی با شدیدترین شکنجه های جسمی و روحی، در محاکم قضایی حکم اعدام گرفته و به جوخه های مرگ سپرده شدند.(2) از جمله جنایات هولناک ساواک در طول دهة 1350 به گلوله بستن 9 نفر از زندانیان سیاسی زندان اوین (گروه جزنی) در تپه های مشرف به این زندان بود. ساواک تلاش می کرد چنین القا کند که این واقعه به دنبال فرار مقتولین از زندان رخ داده است. پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به دنبال افشاگریها و اعترافات برخی عوامل ساواک که خود در این جنایت از پیش تعیین شده دست داشتند، (از جمله بهمن نادری پور معروف به تهرانی) آشکار شد که این جنایت هولناک با تأیید و اصرار شخص شاه و هدایت نصیری رئیس وقت ساواک و کارگردانی پرویز ثابتی مدیر اداره کل سوم ساواک و مباشرت گروهی از شکنجه گران کمیته مشترک ضدخرابکاری و زندان اوین صورت گرفته است.(3) آزارهای ساواک صرفاً شکنجه نبود، در این میان صدها نفر از مخالفان سیاسی حکومت در طول بیش از دو دهه فعالیت ساواک توسط این سازمان به انحاء گوناگون به قتل رسیدند. این روند از اواسط دهة 1340 گسترش یافت. در حالی که در طول سالهای 1350 - 1355 تعداد مقتولین شناخته شده و مجهول الهویه ساواک به صدها نفر بالغ می شد، با آغاز حرکتهای مردمی دوران انقلاب و طی سالهای 1356 - 1357، تعداد کسانی که در درگیریهای مسحلانه و تظاهرات خیابانی و نظایر آن به دست این سازمان به قتل رسیدند (هر چند آمار دقیقی وجود ندارد) از مرز دهها و صدها نفر گذشت.(4) ساواک دهها نفر از

مخالفان سیاسی رژیم را زیر شکنجه به قتل می رساند و سپس در مکانهایی نامعلوم به خاک می سپرد. تنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی مدفن برخی از این شمار گسترده مدفون شدگان در مکانهای نامعلوم کشف و اطلاعاتی درباره هویت برخی قربانیان در گوشه و کنار کشور به دست آمد. اگر هم در مواردی به قتل رسیدگان زیر شکنجه، مشهورتر و شناخته شده تر از آن بودند که ساواک بتواند آنان را سربه نیست کند، با کمک پزشکانی از زندان،

ص:663


1- یادنامه شهدای جنبش مسلحانه لرستان، صص 6 - 91.
2- عباس سماکار، پیشین، صص 251 - 254؛ علی بیگدلی، پیشین، ج 1، صص 330 - 334.
3- کریستین دلانوا، پیشین، صص 209 - 215؛ محمدرضا پهلوی، پیشین، صص 369 - 370.
4- محسن نجات حسینی، پیشین، صص 308 - 310؛ دنیا، س سوم، ش 8، آبان 1355، صص 58 - 63.

برای مقتولین تحت شکنجه، گواهیهای فوت (به مرگ طبیعی و مثلاً بر اثر عارضه ای داخلی) صادر می کرد.(1)

از جمله اقدامات ساواک، دست داشتن در دهها قتل و ترور مشکوکی است که در کشور روی می داد. در این میان قتل مشکوک مخالفان سیاسی و به ویژه چهره های شناخته شده و مشهور سیاسی، فرهنگی، روشنفکری و نظایر آن بیش از دیگران به ساواک نسبت داده می شد و ساواک نیز تلاش می کرد وانمود کند که در قتلها و یا مرگهای مشکوک نقشی ندارد.(2) از جمله کسانی که مرگ مشکوک او به ساواک نسبت داده شد جهان پهلوان غلامرضا تختی قهرمان کشتی بود که جسد او در روز 17 دی 1346 در هتل آتلانتیک تهران پیدا شد. هر چند سند موثقی از دست داشتن ساواک در قتل احتمالی تختی به دست نیامد، با این احوال مخالفان سیاسی و مردم در همان دوره، ساواک را عامل قتل وی دانستند؛ به ویژه این که غلامرضا تختی با برخی گروههای سیاسی مخالف نظیر جبهه ملی نیز سابقه همکاری داشت. شایعاتی وجود داشت که نشان می داد حکومت از اشتهار و خوشنامی او در بین مردم رضایت ندارد.(3) از دیگر کسانی که مرگ مشکوک او از سوی مخالفان سیاسی در ردیف قتلهای مخفیانه ساواک ثبت شد، جلال آل احمد بود. جلال آل احمد در فعالیتهای سیاسی - روشنفکری پیشینه ای طولانی داشت و مخالفت خوانیهای او با حکومت و انتقاداتی که در نوشته ها و آثارش از ساواک و روش ناپسند حکومت در ایران می کرد، بر کسی پوشیده نبود. پیش از آن، ساواک برای جلوگیری از مخالفت جلال آل احمد، مشکلات عدیده ای برای او ایجاد کرده بود. اما برخی از نزدیکان جلال آل احمد بر این باورند که ساواک همواره

طرحهایی برای قتل و از میان برداشتن او در سر می پرورانید. پس از مرگ مشکوک جلال آل احمد در 18 شهریور 1348 در اسالم گیلان، شایعاتی درباره نقش ساواک در قتل او در افکار عمومی انتشار یافت و تلاشهای ساواک برای پاک کردن دامن خود از قتل وی اثر نداشت.(4) دکتر علی شریعتی در 29 خرداد 1356 در لندن درگذشت. هر چند شواهد و قراین

ص:664


1- روزنامه کیهان، ش 10695، یکشنبه 9 اردیبهشت 1358، ص 6.
2- شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک، ص 845.
3- علی بیگدلی، پیشین، ج 1، صص 254 - 255؛ حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 306 - 307 و صص 312 - 313.
4- شمس آل احمد، از چشم برادر، صص 36 - 43 و صص 111 - 115؛ جلال آل احمد به روایت اسناد ساواک، صص 244 - 257.

موجود نشان می داد که دکتر شریعتی به مرگ طبیعی و بر اثر سکته قلبی درگذشته است، اما بلافاصله با اعلام مرگ او، شایع شد که ساواک در قتل (و در واقع مرگ مشکوک) دکتر شریعتی نقش داشته و تلاشهای ساواک برای جلوگیری از گسترش این شایعه، به جایی نرسید.(1) از دیگر کسانی که مرگ مشکوک او به ساواک نسبت داده شد، سیدمصطفی خمینی فرزند امام خمینی بود که در اول آبان 1356 در نجف اتفاق افتاد. شایعه دست داشتن ساواک در مرگ او، به نقطه عطفی در گسترش تحرکات دوران انقلاب اسلامی تبدیل شد. هرچند هیچ گاه نقش احتمالی ساواک در قتل سیدمصطفی خمینی آشکار نشد و سندی آن را تأیید نکرد، اما در آن مقطع حساس، مخالفان حکومت از این واقعه بهره برداری کردند.

از دیگر کسانی که در 28 مرداد 1352 توسط عده ای ناشناس در پارک لاله (فرح سابق) به گلوله بسته شد و به طرز فجیعی به قتل رسید و مرگ او به ساواک نسبت داده شد، احمد آرامش بود. وی مدتی رئیس سازمان برنامه و بودجه بود. پس از مدتی از استبداد حکومتی در ایران انتقاد کرد و مدتها در زندان گذراند. وی مدت کوتاهی پس از آزادی از زندان، در پارک فرح (لاله) تهران به قتل رسید. قتل او نیز به ساواک نسبت داده شد. قتل احمد آرامش، در روز روشن صورت گرفت و حکومت نیز تلاشی برای یافتن عاملین آن نکرد.(2)

مرگ و قتل مشکوک برخی رجال، شخصیتها و افراد وابسته و یا وفادار به حکومت نیز در آن دوره به ساواک نسبت داده می شد. این گونه شایعات گاه چنان گسترده بود که حتی قتل برخی از افرادی که چگونگی مرگشان هیچ ابهامی نداشت به ساواک نسبت داده می شد. از جمله این افراد سپهبد محمدعلی خادمی رئیس هواپیمایی ملی، از کارگزاران رژیم پهلوی بود

که موضوع خودکشی وی از سوی محافل سیاسی مردود ارزیابی شده و قتل او به ساواک نسبت داده شد. گفته می شد سپهبد خادمی به دلیل برخی اطلاعاتش درباره شیوع گسترده فساد مالی در میان اعضای خاندان سلطنت، توسط ساواک سر به نیست شده است. لئون پالانچیان و مجیدمختار از دیگر وابستگان به دربار بودند که گفته می شد ساواک در سقوط هواپیمای آنان، که از مازندران راهی تهران بود (خرداد 1348)، نقش داشته است. هرچند

ص:665


1- شریعتی به روایت اسناد ساواک، ج 3، صص 82 - 91 و صص 104 - 105؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 1، ص 259 و ص 307.
2- احمد آرامش، پیکار من با اهریمن، صص 166 - 167 و ص 247؛ مصطفی الموتی، پیشین، ج 5، صص 216 - 225.

درباره صحت و سقم این شایعه هیچ سندی به دست نیامد؛ اما همان موقع نیز شایع شد که ساواک به دستور اشرف پهلوی به این جنایت دست زده است.(1)

ساواک و حقوق بشر

نام ساواک در محافل سیاسی و اجتماعی مخالف رژیم پهلوی در داخل و خارج کشور و نیز اذهان عمومی مردم جهان با نقض حقوق بشر عجین شده بود. از اواخر دهة 1340 و اوایل دهة 1350، مجامع حقوق بشر، ساواک را در صدر سازمانهایی قرار دادند که در زیر پا نهادن حقوق فردی، اجتماعی و سیاسی مردم «ضرب ا لمثل» شده است.(2) مجامع، گروهها و سازمانهای مختلف طرفدار حقوق بشر به رغم تمام اقداماتی که رژیم پهلوی انجام می داد، در تمام سالهای حاکمیت ساواک، گزارشات بسیاری درباره نقض صریح و وحشتناک حقوق بشر به دست ساواک، تهیه و در اختیار محافل سیاسی و اجتماعی و نیز سازمانهای مرجع بین المللی قرار می دادند. از جمله این موارد تهیه و ارسال گزارشات پیاپی و مداوم از تشکیل دادگاههای فرمایشی و ناعادلانه ای بود که تحت سلطه ساواک، ابتدایی ترین حقوق متهمان و مخالفان سیاسی رژیم پهلوی را نادیده گرفته و بر اساس پرونده سازیهای ساواک رأی به محکومیت قربانیان صادر می کردند. حقوقدانان بسیاری از کشورهای خارجی به طور مکرر از موارد نقض حقوق بشر در دستگاه قضایی و دادگاههای فرمایشی رژیم پهلوی انتقاد کرده و افکار عمومی مردم جهان را با گوشه هایی از فجایع جاری در ایران آشنا می کردند. البته موضع گیری حکومتها درباره نقض شدید حقوق بشر توسط ساواک آشکارا متأثر از دسته بندیهای سیاسی - ایدئولوژیکی حاکم برنظام دو قطبی جهان بود. کشورهای بلوک شرق

به رغم نقض غیرانسانی حقوق بشر در کشورهای متبوع خود، همواره منتقد نقض حقوق بشر در ایران بودند. اما کشورهای سرمایه داری غرب (به ویژه اروپای غربی و امریکا) مخالفت قابل اعتنایی با سیاستهای ساواک و حکومت پهلوی نداشتند و منافع آنان در ایران و خاورمیانه بر هر امر دیگری ارجحیت داشت.(3) رژیم پهلوی نیز همواره منکر نقض حقوق بشر در ایران بود و گزارشات و اخبار را افسانه ارزیابی می کرد و در محافل بین المللی تلاش می کرد خود را

ص:666


1- مصطفی الموتی، پیشین، ج 15، صص 240 - 241؛ اسدالله علم، یادداشتهای علم، ج 1، صص 254 - 255.
2- ویلیام شوکراس، پیشین، ص 239.
3- سعید میرترابی، رژیم شاه و سازمانهای حقوق بشر، صص 158 - 167 و صص 182 - 183.

مدافع حقوق بشر، معرفی کند. از جمله اقدامات حکومت پهلوی برای تبری جستن از اتهام نقض حقوق بشر برگزاری کنفرانس بین المللی حقوق بشر در تهران در سال 1347 بود که افراد و محافل شرکت کننده در این کنفرانس بدون توجه به فجایعی که در ایران رواج داشت، پس از پایان کنفرانس و بدون توجه به وضعیت نابسامان حقوق بشر در ایران، قطعنامه ای صادر کردند.(1) ساواک هر از گاه برای زهرچشم گرفتن از برخی سازمانها و گروههای حقوق بشری که در تهران دفاتری داشتند، حملاتی ترتیب داده و ضمن ضرب و شتم برخی اعضای فعال آن، خساراتی نیز به محل فعالیت آنان وارد می ساخت. این گونه اقدامات در مقاطعی که این سازمانها گزارشاتی درباره نقض حقوق بشر ساواک منتشر می کردند، از شدت بیشتری برخوردار می شد.(2) در این میان، شاه که نگران ترسیم چهره ای خشن از ساواک در سطح جهانی بود و از گزارشات متعدد محافل حقوق بشری درباره نقض صریح حقوق انسانی در ایران عصبانی بود، تلاش می کرد برخی اقدامات اصلاحی حکومت و نیز پیشینه فرهنگی و تاریخی ایران را در ازمنه گذشته به عنوان شاهدی بر رعایت حقوق بشر در ایران بنمایاند؛ چنان که از مسائلی نظیر اعلامیه جهانی حقوق بشر (کوروش هخامنشی) بهره برداریهای سیاسی و تبلیغاتی وسیعی می کرد و نیز برنامه های انقلاب سفید خود را عامل پیشبرد توسعه، آزادی و دموکراسی در ایران ارزیابی می کرد. حکومت با تأسیس کمیته ایرانی دفاع از حقوق بشر به دستور شاه در 1347ش. و ریاست اشرف پهلوی بر آن، تلاش می کرد چنین بنمایاند که حکومت پهلوی پاسدار حقوق بشر در داخل و نیز در عرصه جهانی است. شاه از طریق سفارتخانه ها و نمایندگیهای سیاسی و فرهنگی ایران در خارج کشور تلاش می کرد اقدامات

خود را در قبال مخالفان توجیه کند. شاه همواره از سازمانها و مجامع حقوق بشری بین المللی و جهانی که از ساواک به دلیل نقض حقوق بشر انتقاد می کردند، خشمگین و عصبانی بود. هنگامی که در 1356 جایزه صلح نوبل به سازمان عفو بین الملل اهدا شد، شاه از این اقدام، که به طور مستقیم و غیرمستقیم ناظر به تلاش این سازمان در انتقاد از عملکرد سوء رژیم پهلوی و ساواک در نقض صریح و آشکار حقوق انسانی مردم ایران بود، ابراز نگرانی کرده و از برخی سفیران و نمایندگیهای سیاسی ایران در خارج از کشور خواست در قبال این تصمیم

ص:667


1- حمید روحانی، پیشین، ج 2، صص 322 - 324؛ شیرین عبادی، تاریخچه و اسناد حقوق بشر در ایران، صص 295 - 299.
2- عباس امیرانتظام، آن سوی اتهام، ج 1؛ صص 252 - 253.

اهداکنندگان جایزه صلح نوبل، موضع گیری کنند.(1) در دهه های 1340 و 1350 هر از گاه مأمورانی از ساواک با مجامع و سازمانهای حقوق بشر تماس گرفته و تلاش می کردند آنان را از اعتراض به نقض گسترده حقوق بشر در ایران بازدارند. گفته می شد که ساواک به درون برخی از این مجامع نفوذ کرده و از طریق آنان درباره فعالیت مخالفان سیاسی رژیم پهلوی در داخل و خارج از کشور و نیز دیگر مسائل مورد علاقه، اطلاعات لازم را به دست می آورد. ساواک همچنین ترتیبی اتخاذ می کرد تا برخی از نشریات و روزنامه های خارجی، مقالاتی درباره رعایت حقوق بشر و احترام به آزادیهای سیاسی، اجتماعی و فردی در ایران منتشر کنند.(2) با این احوال کارنامه ساواک در نقض صریح و دائمی حقوق انسانی مردم ایران سیاه تر از آن بود که با پرده پوشیها و اقدامات توجیهی و نظایر آن تبرئه شود.

از دهه 1340، مجامع، سازمانها و گروههای مدافع حقوق بشر، از وضعیت اسف بار نقض صریح حقوق مردم ایران، به انحاء گوناگون انتقاد کرده و هر از گاه رژیم پهلوی و به ویژه ساواک را به دلیل بدرفتاری و شکنجه زندانیان و متهمان سیاسی مورد نکوهش قرار می دادند. افکار عمومی جهان، از جمله سازمان ملل متحد و سایر مجامع جهانی، برای پایان دادن به این تراژدی غم انگیز، تحت فشار افکار عمومی مردم جهان قرار داشتند.(3) در برخی مقاطع که اعتراضات جهانی بر ضد فجایع ساواک درباره مخالفان سیاسی حکومت شدت می گرفت و نیز هنگام مسافرتهای خارجی شاه، ساواک به طور موقت اعمال فشار بر مخالفان را تا حدودی کاهش می داد.(4) در آستانه بازدید گروههای مدافع حقوق بشر از زندانهای کشور، ساواک

ترتیبی می داد تا زندانها و بندهایی که قرار بود مورد بازدید قرار گیرند زیباسازی شده و تسهیلات رفاهی، بهداشتی و نظایر آن فراهم آید.(5) ساواک همچنین زندانیانی را که شکنجه های مرگبار را تحمل کرده و آثار ضرب و شتم و جراحت در بدنشان وجود داشت از بندهای موردبازدید گروههای حقوق بشری به مکانهای دیگر منتقل کرده و تلاش می کرد تا زندانیانی که با این افراد ملاقات می کنند سخنی در انتقاد از ساواک و بدرفتاری این سازمان با

ص:668


1- پرویز راجی، پیشین، صص 108 - 109؛ سعید میرترابی، پیشین، صص 65 - 76.
2- هارولد ایرنبرگر، درباره ساواک، صص 94 - 97؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 8، ص 67.
3- مسعود بهنود، پیشین، ص 747.
4- محمدعلی عمویی، پیشین، ص 226.
5- حاجی رضا خدابخشی، انقلاب اسلامی و لرستان، صص 127 - 128.

زندانیان بر زبان نیاورند.(1) ساواک زندانیان را تهدید می کرد که اگر از ساواک انتقاد کنند شکنجه های بیشتری را متحمل خواهند شد.(2) ساواک همچنین برای کاهش فشار و انتقادات مجامع و سازمانهای مدافع حقوق بشر، هر از گاه برخی از زندانیان سیاسی را آزاد می کرد. این روند به ویژه از سال 1355 به بعد شتاب گرفت.(3) هم زمان با گسترش مخالفتهای سیاسی طی سالهای 1356 - 1357 بازدید گروهها و مجامع و افراد مدافع حقوق بشر از زندانها و بازداشتگاههای تحت سلطه ساواک افزایش یافت؛ در همان حال ساواک نیز به ناچار تا حدودی از فشار بر زندانیان سیاسی کاست.(4)

هم زمان با اوج گیری حرکتهای مردمی در دوران پیروزی انقلاب اسلامی و در حالی که حکومت پهلوی واپسین ماههای عمر خود را پشت سر می گذاشت، دسته های متعددی از خانواده و بستگان زندانیان و شکنجه دیدگان سیاسی در شهرهای مختلف تظاهرات و اجتماعاتی در اعتراض به جنایات ساواک به راه انداخته و خواستار دستگیری و مجازات عوامل سرکوبگر و شکنجه گران ساواک می شدند. در این میان بسیاری از تجمع کنندگان تصریح می کردند که عزیزانشان طی سالهای گذشته توسط ساواک دستگیر و راهی زندان شده و تاکنون هیچ اطلاعی از سرنوشت آنان به دست نیامده است. با آزادی آخرین دسته های زندانیان سیاسی از زندانها و بازداشتگاههای تحت سلطه ساواک، آشکار شد که تعداد کسانی که توسط ساواک دستگیر و زیر شکنجه به قتل رسیده و در مکانهای نامعلوم و مجهولی دفن شده اند، قابل توجهند.(5) همزمان با طرح انحلال ساواک در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی

اسناد و مدارک برجای مانده از ساواک درباره جنایات این سازمان در زندانها و نیز خارج از زندان، منتشر شد و با استقبال افکار عمومی روبرو گردید.

ص:669


1- رضا گلپور، پیشین، صص 696 - 697؛ فریده کمالوند، پیشین، صص 286 - 288.
2- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 1، صص 326 و ص 375.
3- پرویز راجی، پیشین، صص 52 - 53.
4- عباس سماکار، پیشین، صص 345 - 346.
5- آیت الله حاج آقا حسین خادمی به روایت اسناد ساواک، صص 280 - 283 و صص 288 - 289؛ محمدتقی شهرام، یادداشتهایی از زندان، صص 1 - 11.

ص:670

فصل بیست و یک: ساواک و انقلاب اسلامی

اشاره

هنگام اعلام فضای باز سیاسی، که برخی آثار و نشانه های آن از اواخر سال 1355 و اوایل سال 1356 در محافل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور دیده می شد، ساواک در برابر مخالفان و منتقدان نرمش قابل اعتنایی نشان نداد. از همان آغاز، حکومت می دانست که با ادامه فضای باز سیاسی، مخالفان و منتقدان به تدریج کنترل اوضاع را در دست خواهند گرفت. ساواک، در این دوره به عنوان بازوی اجرایی شاه و حکومت، با در پیش گرفتن سیاست یک گام به پس و دو گام به پیش، خشونت و سرکوب پیشین را (کم سر و صداتر) ادامه داد. البته ظاهر امر نشان می داد که ساواک از فشار بر زندانیان کاسته و اعمال شکنجه های روحی و جسمی بر متهمان و مخالفان سیاسی در زندانها تعدیل شده است. ساواک نگران کنترل اوضاع کشور در مدت طولانی بود. همزمان با گسترش مخالفتها و انتقادات سیاسی در کشور و ناتوانی حاکمیت برای برخورد با آن، به رغم آنچه ظاهر امر نشان می داد ساواک بر سرکوب ادامه داد. ارتشبد نعمت الله نصیری - رئیس وقت ساواک - و سایر مسئولان بلندپایه این سازمان نظیر پرویز ثابتی - مدیرکل اداره کل سوم - معتقد بودند که سرکوب آخرین راه کنترل اوضاع کشور است. به همین دلیل در طول ماههای منتهی به زمستان 1356، شاهد سرکوب ساواک در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور هستیم.(1) حکومت بر این باور بود که اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور را در دست دارد، اما چنانکه تصور می شد تحولات سیاسی و اجتماعی کشور به دلخواه حکومت پیش نرفت. حزب رستاخیز در دی 1356 کنگره ای پر سر و صدا در تهران برگزار کرد. انتشار مقاله ای تحت عنوان «ایران و

ص:671


1- جان. دی. استمپل، پیشین، صص 386 - 387؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 3، صص 101 - 103.

استعمار سرخ و سیاه» در 17 دی 1356 در یکی از صفحات میانی روزنامه اطلاعات، به نقطه عطفی در گسترش حرکت سیاسی مخالفان حکومت تبدیل شد. این مقاله با نام مستعار احمد رشیدی مطلق به چاپ رسید؛ بعدها نیز معلوم شد که نویسنده واقعی آن فرهاد نیکوخواه از اعضای پیشین حزب توده و مشاور دربار شاهنشاهی بود. انتشار این مقاله در کشور انعکاس یافت و موجبات واکنش تند طرفداران امام خمینی را در پی داشت. به ویژه در قم - 19 دی 1356 - ساواک و سایر نیروهای امنیتی و انتظامی، با معترضین درگیر شدند و گروهی از تظاهرکنندگان به شهادت رسیدند. همچنین تعداد قابل توجهی نیز دستگیر، محاکمه، زندانی و یا تبعید شدند و در این ماجرا ساواک نقش اصلی داشت.(1) برخی کارشناسان ساواک درج این مقاله را اقدام نادرستی ارزیابی کرده و با اشاره به محبوبیتی که امام خمینی در بین مردم داشت آن را گامی در مسیر گسترش بحران سیاسی در کشور دانستند. ساواک قم که گزارشهای بسیاری درباره چگونگی گسترش بحران و ناآرامیهای سیاسی در قم به ساواک تهران ارسال می کرد، ضمن اشاره به برخورد شدید ساواک با تظاهرکنندگان، نسبت به ادامه انتشار مقالات و نوشته هایی از این دست و تبعات سوئی که می توانست برای حکومت پهلوی در پی داشته باشد، هشدار داد.(2) با این وجود برخی منابع نشان می دهد که فرهاد نیکخواه اطلاعات لازم را برای تدوین این مقاله از ساواک دریافت کرده بود. هر چند این مقاله به دستور شخص شاه تهیه و به چاپ سپرده شده بود، با این احوال ساواک نیز در فراهم شدن موجبات انتشار آن نقش داشت.(3) این در حالی بود که جمشید آموزگار - نخست وزیر وقت - درج مقاله رشیدی مطلق را توطئه مشترک هویدا و ساواک (به ویژه پرویز ثابتی) بر ضد خود ارزیابی می کند که تلاش داشتند نخست وزیری او را با بحران روبرو کنند. به دنبال گزارش ساواک مبنی بر تبعات سوء سیاسی مرگ مشکوک آیت الله سید مصطفی خمینی در نجف برای حکومت پهلوی، شاه دستور تدوین و چاپ این مقاله را داد.(4) در شهریور 1357، روزنامه

ص:672


1- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 2، صص 442 - 444 و ص 527؛ علی شیرخانی، حماسه 19 دی 1356، صص 104 - 106.
2- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 5 - 7 و صص 20 - 21؛ امیر اصلان افشار، پیشین، صص 130 - 141 و صص 154 - 155.
3- اردشیر زاهدی، 25 سال در کنار پادشاه، صص 302 - 304.
4- فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، س 6، ش 24، زمستان 1381، صص 17 - 19 و صص 28 - 33؛ اسناد نهضت آزادی ایران، ج 11، صص 26 - 27.

اطلاعات طی مطلبی به طور تلویحی اشاره کرد که مقاله رشیدی مطلق را در 17 دی 1356 فقط با فشار ساواک و وزارت اطلاعات و جهانگردی چاپ کرده است.(1) به دنبال مخالفت های محافل سیاسی و مذهبی در قم، تهران و سایر شهرها، ساواک با توسل به محافل روحانی چون آیت الله شریعتمداری، درصدد برآمد بحران پیشامده را مهار کند. در همان حال با کمک برخی مراجع دولتی نظیر حزب رستاخیز، طرحهایی برای مقابله با ناآرامیهای سیاسی و اجتماعی به مورد اجرا گذاشته شد.(2) البته تحولات موجود نشان می داد که به تدریج کنترل اوضاع از دست حکومت پهلوی و به ویژه ساواک خارج شده است.(3) دولت جمشید آموزگار با بحران گسترده و حل ناشدنی مواجه شد.(4) با این احوال، متعاقب واقعه 19 دی 1356 در قم، شاه به ساواک دستور داد در سرکوب مخالفان تردیدی به خود راه ندهد و از هر راه ممکن از گسترش ناآرامیها جلوگیری کند.(5)

اما چنانکه ساواک نیز پیش بینی می کرد، ناآرامیها در حادثه 19 دی 1356 متوقف نشد و در فضای ملتهب آن روز، در چهلمین روز شهیدان آن واقعه، مردم تبریز تظاهرات گسترده ای بر پا کرده و با ساواک و نیروهای انتظامی درگیر شدند. بدین ترتیب موضوع برگزاری مراسم چهلم شهیدان در جریان تظاهرات شهرهای مختلف، زنجیره وار بر دامنه اعتراضات افزود.(6) در واقعه 29 بهمن 1356 تبریز، ساواک نقش قابل توجهی در سرکوب مخالفتها داشته و بسیاری از تظاهرکنندگان را دستگیر کرد.(7) واقعه 29 بهمن 1356 ناکارآمدی ساواک و نیروهای انتظامی را در مواجهه با ناآرامیها آشکار کرد.(8) چند روز پس از این واقعه نیز، برخی از مهمترین رؤسا و مسئولان ساواک در استان آذربایجان شرقی و سایر نقاط کشور از سمتهای

ص:673


1- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 5، صص 114 - 116.
2- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 2، صص 278 - 283؛ اسنادی از همکاری شریعتمداری با رژیم شاه، صص 12 - 13.
3- فریدون هویدا، پیشین، صص 18 - 24؛ علی شیرخانی، پیشین، صص 107 - 110.
4- مسعود بهنود، پیشین، صص 722 - 733؛ حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 572 - 576.
5- فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا، صص 19 - 21؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 4، ص 334.
6- آیت الله حاج آقا حسین خادمی به روایت اسناد ساواک، صص 244 - 256؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 1، صص 474 - 476.
7- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، صص 11 - 12؛ عمادالدین باقی، جنبش دانشجویی ایران، ج 1، صص 303 - 307.
8- ریچارد کاتم، ناسیونالیسم در ایران، ص 434.

خود برکنار شدند و برخی دیگر تنزل مقام و درجه یافتند.(1) برای پیشگیری از تکرار رخدادهای مشابه در سایر شهرها، ساواک مذاکرات مفصلی با آیت الله شریعتمداری و برخی دیگر از روحانیون موافق حکومت انجام داد. آیت الله شریعتمداری برای برخورد منطقی تر با تظاهرات و مخالفتها رهنمودهایی به ساواک ارایه کرد. ضمن این که وی برای کاستن از التهابات سیاسی آذربایجان و سایر نقاط کشور، اعلامیه هایی صادر کرده و مردم را به آرامش و پرهیز از خشونت دعوت کرد.(2) اما اقداماتی از این دست نتوانست در گسترش مخالفتها وقفه ای ایجاد کند. ساواک در پی واقعه 29 بهمن 1356، طی بخشنامه شدیداللحنی خطاب به شعب خود در شهرها و استانهای مختلف، بر ضرورت سرکوب قهرآمیز مخالفتهای سیاسی تأکید کرده و وظیفه این سازمان را در برخورد با ناآرامیها خطیر و حساس ارزیابی کرد. به دنبال این بخشنامه موج جدیدی از خشونت و سرکوب در کشور آغاز شد.(3) کسانی که در واقعه 29 بهمن 1356 در تبریز شرکت کرده بودند، تحت تعقیب ساواک قرار گرفتند.(4) پس از واقعه تبریز، به دستور شاه، هیئتی مرکب از نمایندگان ساواک و سایر مراجع حکومتی پیگیر دلایل بروز این واقعه شدند که نتیجه کار این هیئت پس از مدتی منتشر شد.(5) به رغم تظاهر شاه به ادامه سیاست فضای باز در کشور، هم زمان با گسترش ناآرامیهای سیاسی، ساواک نیز به سیاست سرکوب خود در قبال مخالفان ادامه داد. البته برخی محافل حکومتی، به ویژه بعضی از نمایندگان مجلس شورای ملی درباره اقدامات ساواک انتقاداتی می کردند، تا چنین القا شود که حکومت انتقاد از کاستیها و خلافکاریها را تحمل می کند.(6) برخی مراجع نظیر دفتر ویژه اطلاعات توصیه می کردند برای جلوگیری از گسترش بحران، حکومت به برخی اقدامات ایذایی و عوامفریبانه متوسل شود و با در پیش گرفتن سیاستهای علی الظاهر مسالمت آمیز، به ایجاد اختلاف و تشتت در صفوف مخالفان مبادرت کند.(7) به نظر می رسید رؤسا و مدیران ارشد

ص:674


1- مسعود بهنود، پیشین، ص 749؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 2، ص 609 و صص 691 - 692.
2- اسنادی از همکاری شریعتمداری با رژیم شاه، صص 10 - 11 و صص 34 - 35؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 3، صص 31 - 32 و صص 44 - 45.
3- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 2، صص 688 - 689.
4- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 3، ص 61.
5- همان، صص 20 - 25 و ص 30؛ اسنادی از همکاری شریعتمداری با رژیم شاه، صص 18 - 19.
6- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 3، صص 206 - 208؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 23، صص 63 - 65.
7- فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا، صص 60 - 64.

ساواک، چنان که باید، برای سرکوب مخالفان، کارآمد نیستند؛ بر این اساس ارتشبد نعمت الله نصیری از ریاست ساواک عزل شد. در خرداد 1357، سپهبد ناصر مقدم، که در دهة 1340 در رأس اداره کل سوم ساواک قرار داشت و به نظر می رسید برای مواجهه با بحران از آمادگی بیشتری برخوردار است، جایگزین نصیری شد. با انتصاب مقدم به ریاست ساواک، علاوه بر ادامه سرکوب، طرح در پیش گرفتن مشی مسالمت آمیز و آسیب شناسانه در برخورد با مخالفان مورد توجه قرار گرفت. مقدم به ضرورت تماس با مخالفان میانه رو حکومت در بین احزاب و گروههای سیاسی اعتقاد داشت. در همین راستا، در دوره نخست وزیری جمشید آموزگار، بارها جلسات مشترکی بین فرماندهان نظامی و امنیتی و هیئت دولت برگزار شد و طی آن راهکارها و چگونگی برخورد با مخالفان حکومت مورد بحث قرار گرفت. مقدم هشدار می داد تا آنجا که ممکن است از کشتار و قتل تظاهرکنندگان اجتناب شده و در مقابل، طی برنامه ای حساب شده و در زمان بندی چند ماهه، عمده ترین مخالفان سیاسی حکومت در مناطق مختلف کشور دستگیر و راهی زندان شوند. مقدم طی جلسه ای که در 24 مرداد 1357 برای بررسی راههای مقابله با بحران سیاسی تشکیل شده بود، سیاست ادامه کشتار مخالفان را عامل مهم در گسترش بیشتر ناآرامیها ارزیابی کرد و با تأکید بر ضرورت ایجاد اختلاف بین مخالفان سیاسی و مذهبی حکومت، تعطیلی و بستن تدریجی مراکز تجمع، تبلیغ و آمد و رفت مخالفان و به حداقل رسانیدن روابط، تماسها و هماهنگیهای میان مخالفان را از مهمترین راهکارهای مهار بحران ارزیابی کرد. مقدم همچنین به هیئت دولت هشدار داد سیاست فضای باز سیاسی موردنظر شاه را با احتیاط بیشتری دنبال کرده و نشریات و روزنامه های مختلف را از درج مطالب تحریک آمیز منع کند. با این احوال مقدم معتقد بود بخشی از انرژی، وقت و امکانات حکومت در کشور لزوماً باید صرف برخورد خشن با مخالفان شود. در حالی که شاه انتظار داشت حزب رستاخیز و ساواک به اقدامات مشترکی بر ضد مخالفان حکومت دست زنند، مقدم بر این اعتقاد بود که حزب رستاخیز توان برخورد با مخالفان را ندارد. مقدم بر این باور بود که مخالفان حکومت متشکل تر شده و به تبع آن برخورد انسجام یافته و کارآمد با آنها دشوار خواهد شد. مقدم به نقش علما و روحانیون در رهبری فکری، سیاسی انقلابیون نیز تأکید داشت.(1)

ص:675


1- ما گرفتار یک جنگ واقعی روانی شده ایم، ص 17 و صص 24 - 29.

از حوادث تأسف بار روزهای پایانی مرداد 1357 که به استعفای جمشید آموزگار از نخست وزیری انجامید، آتش سوزی سینما رکس آبادان و کشته شدن صدها نفر از کسانی بود که مشغول تماشای فیلم بودند. بلافاصله پس از آتش گرفتن سینما رکس آبادان، انگشت اتهام به سرعت به سوی ساواک نشانه رفت. شایعه دست داشتن ساواک در این فاجعه به سرعت در کشور انتشار یافت و در محافل سیاسی، اجتماعی و رسانه های گروهی، نشریات و روزنامه های داخلی و خارجی انعکاس وسیعی پیدا کرد. در تمام این گزارشات، ساواک کماکان متهم درجه اول این فاجعه بود. احزاب و گروههای سیاسی و مذهبی در اعلامیه ها، بیانیه ها و سخنرانیهای خود با تقبیح این اقدام، ساواک را عامل اصلی این جنایت معرفی کردند. از جمله امام خمینی طی پیامی خطاب به مردم آبادان، فاجعه سینما رکس را به عوامل رژیم پهلوی نسبت داد. آیت الله شریعتمداری هم بدون اشاره به منشأ بروز این فاجعه، آتش سوزی سینما رکس را با جنایات نازیها و فاشیستها در جریان جنگ جهانی دوم مقایسه کرد.(1) علاوه بر ساواک که تلاش می کرد دست داشتن در این جنایت را تکذیب کند، شاه نیز در مصاحبه ای، دست داشتن ساواک را در آتش سوزی سینما رکس یک دروغ خواند. این فاجعه در تضعیف بیشتر موقعیت حکومت پهلوی و عوامل سرکوب آن اثر بسیاری بر جای گذاشت و شکاف بین حکومت و مردم را بسیار عمیق تر کرد. پرونده فاجعه آتش سوزی سینما رکس آبادان بدون اینکه به نتیجه متقن و روشنی برسد کماکان باز بود تا پس از پیروزی انقلاب اسلامی دهها نفر در این رابطه دستگیر و تحت محاکمه قرار گرفته و حداقل 6 نفر به اعدام محکوم شدند.(2)

سیاست چماق و هویج

پیش از این اشاره شد که نصیری تا روزهای آخر ریاست ساواک همواره حامی سرکوب شدید مخالفان سیاسی بود. نصیری ایده خود را بارها در ملاقات با مسئولان حکومت در میان نهاده بود. تصور می شد با برکناری نصیری (رئیس بدنام ساواک) موج حرکت مردمی تخفیف خواهد یافت. مقدم رئیس جدید ساواک نیز به زودی نشان داد که برخورد قهرآمیز مخالفان را

ص:676


1- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 5، ص 34؛ تعدادی از اعلامیه های سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، ص 33 و صص 43 - 44.
2- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 24، صص 36 - 37؛ جواد منصوری، 25 سال حاکمیت امریکا بر ایران، صص 192 - 199.

سرلوحه عمل خود قرار داده است. شخص شاه نیز با تمام ادعایی که درباره سیاست فضای باز داشت، طرفدار برخورد شدید و قهرآمیز با تظاهرکنندگان بود.(1) حکومت، از برکناری نصیری و جایگزینی مقدم که شایع بود فردی اصلاح طلب است، هدف دیگری نیز دنبال می کرد. حکومت درصدد بود القا کند که مجموعه حکومت به روش دموکراتیک روی آورده است. ضمن اینکه حکومت تلاش می کرد با این اقدام از اشتهار ساواک به سرکوبگری بکاهد. گفته می شد رژیم قصد دارد با ریاست مقدم بر ساواک، تغییر و تحولاتی اساسی در ساختار مدیریتی و چارچوب تشکیلاتی و مجموعه فعالیتهای آن به وجود آورد. همچنین شایع بود با برکناری نصیری از ساواک، شاه قصد دارد سرکوب ساواک را در سالیان طولانی گذشته صرفاً اقداماتی خودسرانه جلوه داده و مجموعه رژیم پهلوی را از اتهام خشونت مستثنی کند و چنین القا شود که شاه از همان آغاز هم موافق روشهای سرکوب ساواک نبوده است. ناصر مقدم رئیس جدید ساواک در نخستین روزهای تصدی اش در نامه ای خطاب به مدیریت اداره کل سوم، بر ضرورت تجدیدنظر در روشهای ساواک و لزوم ارائه چهره ای انسانی تر از این سازمان در نزد افکار عمومی مردم ایران و جهان سخن به میان می آورد؛ با این حال تأکید می کند که ساواک به سان قبل در سرکوب مخالفان سیاسی حکومت هیچ تردیدی به خود راه نخواهد داد. جایگزینی مقدم با نصیری از منظر مخالفان سیاسی، عقب نشینی آشکار حکومت و شاه در برابر حرکتها تلقی شد.(2) برکناری نصیری از ریاست ساواک و جایگزینی مقدم به جای او از سوی برخی محافل سیاسی و اجتماعی مورد استقبال قرار گرفت و حتی برخی از محافل طرفدار سلطنت و حکومت آن را اقدامی عقلانی و درست ارزیابی کردند. گفته می شد شخص آموزگار - نخست وزیر - در برکناری نصیری از ریاست ساواک نقش قابل توجهی داشت. این واقعه در نشریات و رسانه های گروهی داخلی و خارجی نیز انعکاس یافت.(3) البته علیرغم همه تلاشها و اعمال سیاست هویج و چماق مقدم و تعدیلی که به ظاهر می خواست در روشهای ساواک ایجاد کند، چاره ای از مشکلات فزاینده حکومت نگشود.(4) با انتصاب مقدم به ریاست

ص:677


1- ماروین زونیس، پیشین، صص 574 - 575؛ فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا، صص 58 - 59.
2- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 3، صص 266 - 267 و صص 477 - 478؛ عمادالدین باقی، جنبش دانشجویی ایران، ج 1، صص 280 - 285.
3- پرویز راجی، پیشین، صص 198 - 199؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 25، صص 54 - 62.
4- عمادالدین باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، صص 386 - 387؛ منوچهر هاشمی، پیشین، صص 636 - 643.

ساواک، مذاکرات و ملاقاتهای او با شاه افزایش یافت. گفته می شد مقدم حتی درباره ضرورت تغییر کابینه های مختلف، مشاوره هایی به شاه می داد. در بسیاری از موارد مقدم رابط شاه با رجال، شخصیتها و گروههای سیاسی و اجتماعی کشور بود. مقدم با برخی افراد که شاه در ماههای پایانی حکومت پهلوی، به نخست وزیری آنان ابراز تمایل کرده بود، ملاقاتهایی انجام داد. هم او بود که به شاه توصیه کرد شریف امامی را در رأس کابینه، جایگزین آموزگار کند. هنگامی که طرحهای شریف امامی با ناکامی روبرو شد، باز هم مقدم در نخست وزیری ازهاری مؤثر واقع شد. او پس از آن که مذاکراتش با برخی چهره های سیاسی برای پذیرش پست نخست وزیری به جایی نرسید، برای نجات شاه، شاپور بختیار را آماده پذیرش نخست وزیری کرد.(1)

در دوره اوج گیری حرکتهای مردمی در ماههای پیروزی انقلاب اسلامی، بین ساواک و نیروهای انتظامی و مسئولان حکومتی نشستهای توجیهی برگزار می شد. در این میان علاوه بر ستاد ساواک در تهران، شعب و نمایندگیها و مقرهای این سازمان در دیگر استانها و شهرها نیز ضمن هماهنگ کردن فعالیتهای خود با مراکز ساواک در تهران، با دستگاههای انتظامی و شورای تأمین استانها و شهرستانها روابط نزدیکی داشتند. در این جلسات درباره چگونگی برخورد با مخالفان روزافزون حکومت تصمیمات لازم اتخاذ می شد.

حکومت تلاش می کرد برای سرکوب کارآمد تظاهرکنندگان و مخالفان، بین ساواک و سایر نیروها هماهنگی ایجاد شود. البته هرچه زمان می گذشت، ناهماهنگیها بیشتر می شد. در ماههای پایانی حکومت پهلوی نیز، در بسیاری از شهرهای بحران زده کشور، هماهنگی در سرکوب و برخورد با مخالفان به حداقل رسیده بود. هر یک از نیروهای امنیتی، انتظامی و ساواک به گونه ای نه چندان انسجام یافته در برابر مخالفان موضع گیری می کردند.(2)

در سال 1357، به زودی آشکار شد که ساواک بیشترین نقش را در سرکوب و کشتار مخالفان دارد، به ویژه در شهرها و مناطقی که دامنه تظاهرات فزاینده بود، اقدامات ساواک نمود بیشتری داشت. چنانکه در جریان بسیاری از کشتارهای گسترده در شهرهای کوچک و بزرگ، بیشترین اتهامات متوجه نیروهای ساواک بود که بی محابا، به قتل عام تظاهرکنندگان

ص:678


1- امیر اصلان افشار، پیشین، صص 36 - 69 و ص 85؛ مصطفی الموتی، پیشین، ج 13، ص 146.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

می پرداختند. کشتار و سرکوب غیرانسانی مخالفان، که از دوران ریاست نصیری بر ساواک آغاز شده بود، در دوران ریاست مقدم هم ادامه یافت.(1) ساواک علاوه بر این که در کشتار و قتل عام تظاهرکنندگان نقش مهمی داشت، در اقدامات پیشگیرانه نیز پیشگام سایر نیروها بود. ساواک تلاش می کرد در تمام دوایر، سازمانها، وزارتخانه ها و مراکز حکومتی و دولتی فضای اختناق بیشتر حاکم شود و چنان بنمایاند که نیروهای این سازمان بر مجموعه رفتار و عملکرد کارکنان و کارمندان دولتی و حکومتی اشراف کامل دارند؛ در همان حال تلاش می کرد سران و سازمان دهندگان تظاهرات و ناآرامیها را کنترل کند. ساواک مُصر بود سازمان دهندگان و رهبران تشکلهای مخالف را دستگیر کرده و در محاکم قضایی محکومیتهای سنگینی برای آنان در نظر گرفته شود. ساواک بر آن بود تا بسیاری از روحانیون را که در گسترش مخالفتها نقش قابل توجهی دارند، دستگیر و یا به مناطق دور افتاده تبعید کند.(2) به رغم تمام تمهیدات امنیتی و پلیسی ساواک و سایر نیروهای حکومتی، دامنه مخالفتها و تظاهرات ضدحکومتی همواره روزافزون بود و مردم ایستادگی و مقاومت جانانه و تحسین برانگیزی در برابر ساواک به نمایش می گذاشتند.(3) همزمان با گسترش سرکوب ساواک، خبرگزاریها و رسانه های مختلف جهان از کشتارهای روزافزونی خبر می دادند که همه روزه در شهرها و مناطق مختلف کشور توسط ساواک صورت می گرفت. در مهمترین درگیریهای منجر به قتل عام گسترده مخالفان در شهرهای مختلف (از جمله قم، تهران، تبریز، مشهد، اصفهان، شیراز، کرمان و رشت) ساواک نقش درجه اول داشت. ساواک در اقداماتی پیشگیرانه، به منازل و محل کار و رفت و آمد سازمان دهندگان و رهبران گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی مخالف حکومت، که در گسترش ناآرامیها نقش داشتند، حمله کرده و آنان را دستگیر می کرد و یا به شدت مورد ضرب و شتم قرار می داد. ساواک با ایجاد رعب و وحشت، در تلاش بود کنترل اوضاع را به دست گیرد؛ اما این اقدامات به ندرت به نتایج قابل اعتنایی منجر می شد. گاه ساواک به علما و روحانیون سرشناس و سایر سازمان دهندگان تظاهرات مخالف حکومت در شهرهای مختلف هشدار می داد و آنان را از ادامه مخالفت با حکومت برحذر می داشت. با این احوال مخالفتها

ص:679


1- فریدون هویدا، پیشین، صص 194 - 196؛ پرویز راجی، پیشین، صص 348 - 349.
2- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 106 - 107؛ شهید آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی به روایت اسناد ساواک، صص 182 - 191.
3- عبدالرحیم ذاکرحسین، پیشین، ج 4، صص 394 - 397؛ ستاره فرمانفرمائیان، پیشین، صص 413 - 415.

همواره فزاینده بود و به تبع آن عجز و ناتوانی ساواک و سایر مراجع حکومتی و نظامی در برابر مخالفان بیش از پیش آشکار می شد. این روند در تمام تابستان و سپس ماههای منتهی به بهمن 1357 با شدت ادامه داشت.(1) مخالفت آشکار با حکومت (حداقل از اواسط سال 1357) به امری فراگیر تبدیل شد و به تدریج گروه وفاداران به رژیم پهلوی به سرعت در اقلیت قرار گرفتند. در واپسین ماههای عمر حکومت پهلوی، ساواک و سایر نهادهای حکومتی نظیر ارتش (در سطح فرماندهی و امیران ارشد) تنها وفاداران به رژیم پهلوی بودند.(2) با این احوال، ساواک کماکان به رفتار خشن و غیرانسانی خود با مخالفان ادامه می داد و حتی نسبت به مجروحان و مصدومان تظاهرات و درگیریها نیز اغماض نمی کرد.(3) ساواک نگران رویگردانی نیروهای نظامی و انتظامی از حکومت و پیوستن آنان به مخالفان و انقلابیون بود. به طور مدام بر تعداد کسانی که خدمت در ارتش و نیروهای نظامی را ترک کرده و به مخالفان می پیوستند، افزوده می شد. ساواک در تماسهای تلفنی خود، فرماندهان نیروهای انتظامی و ارتش و نیز رجال و کارگزاران حکومتی و دولتی را به مقاومت در برابر مخالفان وامی داشت و هشدار می دهد که اگر در برخورد با مخالفان قصور ورزند با مجازاتها و عواقب سنگینی روبرو خواهند شد.(4) در این دوره ساواک کماکان به حملات دیوانه وار و غیرانسانی خود به مخالفان پرشمار حکومت در کشور ادامه داد و بر شمار قربانیان دوران انقلاب افزود(5) و برای سرکوب و قلع و قمع بی رحمانه طرفداران امام خمینی دستور اکید صادر کرد.(6) از اواسط سال 1357، دامنه درگیریها به حدی گسترش یافت که گاه تعداد قربانیان ساواک از چند صد نفر در روز فراتر می رفت. ساواک گاه حملات خود را به صفوف مخالفان و تظاهرکنندگان، توسط افراد خود و در پوشش برخی صنوف و گروههای اجتماعی به اصطلاح طرفدار شاه و حکومت انجام می داد. گاه، گروههای سازماندهی شده ای در هیئت کارگران و کشاورزان که

ص:680


1- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 1، ص 263 و ص 312؛ شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک، صص 822 - 824.
2- جان. دی. استمپل، پیشین، ص 231 و صص 374 - 375.
3- علی دوانی، پیشین، ج 8، صص 67 - 68.
4- ژنرال هایزر، مأموریت مخفی هایزر در ایران، ص 101؛ فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا، صص 168 - 169.
5- شهید آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی به روایت اسناد ساواک، صص 530 - 533، انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 5، ص 510.
6- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 5، ص 510.

به انواع اسلحه های سرد و گرم و سایر آلات ضرب و جرح نظیر زنجیر، پنجه بوکس و چماق مجهز بودند، با هدایت ساواک و به عنوان دفاع از نظام شاهنشاهی پهلوی و قانون اساسی، به مخالفان حکومت حمله می کردند.(1)

دستگیری مخالفان

از جمله طرحهای ساواک برای مهار انقلاب و کاهش ناآرامیها، شناسایی و دستگیری گروه قابل توجهی از افراد شاخص گروهها، احزاب و سازمانهای مخالف حکومت بود که در مدیریت، سازماندهی و هدایت تظاهرات و گسترش ناآرامیها نقش مهمی داشتند. اولین بار در اواسط خرداد 1357 و همزمان با آغاز دوران ریاست مقدم بر ساواک، این طرح مورد توجه قرار گرفت و مقرر گردید حدود 3500 نفر از افراد مؤثر در جریان تحولات سیاسی و اجتماعی جاری کشور دستگیر شوند تا به تدریج از دامنه تظاهرات و ناآرامیها کاسته شود. اما این طرح در آن دوره مورد توجه شاه قرار نگرفت. برای بار دوم در اواخر آبان 1357 و در دوران نخست وزیری ارتشبد غلامرضا ازهاری، طرح دستگیری گسترده رهبران و سازمان دهندگان تظاهرات مورد توجه جدی ساواک قرار گرفت و فهرستی از اشخاص و مشخصات و آدرس آنان همراه با چگونگی دستگیریشان تهیه شد. اما این بار نیز این طرح امکان عملی نیافت.

آخرین بار در دوره نخست وزیری شاپور بختیار و پس از خروج شاه از کشور، که اعلام شد امام خمینی به زودی راهی ایران خواهد شد، بار دیگر طرح همزمان دستگیری متعدد و گسترده مخالفان سیاسی و مذهبی حکومت و انجام یک کودتای نظامی در کشور قوت گرفت. با این احوال، با فراگیر شدن دامنه تظاهرات و ناآرامیهای سیاسی در کشور و فقدان هر روزنه امید به نجات رژیم رو به زوال پهلوی، این طرحها، پیش از اجرا محکوم به شکست بودند. شایان گفتن است در اجرای این طرحها برای ساواک نقش درجه اول پیش بینی شده بود.(2)

ص:681


1- علی دوانی، پیشین، ج 9، صص 93 - 94؛ م. ج، وقایع انقلاب ایران، صص 106 - 108.
2- از آزادی تا شهادت، ج 2، قسمت اول، صص 12 - 17؛ علی اصغر حاج سیدجوادی، دفترهای سیاسی جنبش، ج 1، صص 30 - 31.

بمب گذاری و ایجاد هراس

از جمله اقدامات ساواک، بمب گذاری در محل کار و منزل برخی از رهبران مخالف بود. اقداماتی از این دست که به ویژه در ماههای نخست سال 1357 افزایش یافت، عمدتاً تلفات جانی دربر نداشت و بیشتر با برجای گذاشتن خسارات مالی، مخالفان را تهدید می کرد که اگر به مخالفت با حکومت ادامه دهند، با عواقب وخیمی روبرو خواهند شد. هر چند ساواک هیچ گاه مستقیماً مسئولیت این اقدامات را برعهده نگرفت، ولی همگان می دانستند این بمب گذاریها که گروهی تحت عنوان «کمیته های انتقام» مسئولیت آن را پذیرفتند، تحت هدایت و کارگردانی ساواک انجام می شود. ساواک همچنین هر از گاه به منزل و محل کار برخی مخالفان سیاسی حمله می کرد و آنان و همراهانشان را مورد ضرب و شتم قرار داده و با وارد آوردن خساراتی، محل را ترک می کرد.(1) این حملات که عمدتاً در شب صورت می گرفت علاوه بر ضرب و شتم مخالفان و خانواده و نزدیکان آنان، خسارات مالی قابل توجهی به بار می آورد و در مواردی با دستگیری آنان و ضبط و مصادره اموالشان همراه بود.(2) علاوه بر اینها، ساواک بسیاری از مخالفان سرشناس حکومت را نیز از طریق تلفن تهدید به قتل می کرد و شایعاتی پخش می کرد تا القا کند که با به خطر افتادن موقعیت رژیم پهلوی، مخالفان، امنیت اجتماعی، سیاسی و فردی مردم را سلب خواهند کرد. تعداد کسانی که در طول ناآرامیهای دوران انقلاب توسط ساواک به انحاء گوناگون به بازداشت و قتل تهدید شدند از هزاران نفر فراتر می رود.(3) ساواک محل کار و زندگی تعدادی از مخالفان سیاسی حکومت را به آتش کشید و یا به وسیله عوامل خود تخریب کرد. گفته می شد ساواک علاوه بر تخریب اموال، منازل و محل کار مخالفان، در آتش سوزی، غارت و تخریب برخی مراکز و ساختمانهای دولتی دست دارد، تا در بین مردم ترس و واهمه ایجاد کرده، مخالفان حکومت را افرادی سودجو و مخرب معرفی کند. در مواردی نیز ساواک برای ترغیب دولت برای بهره گیری بیشتر از خشونت و سرکوب مخالفان، به طور پنهانی در تخریب و آتش سوزیها نقش داشت.

ص:682


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 25، صص 48 - 49؛ احمدعلی مسعود انصاری، من و خاندان پهلوی، صص 130 - 131.
2- اسناد نهضت آزادی ایران، ج 9، دفتر اول، ص 231؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 12، بخش اول، صص 135 - 137.
3- شهیدان حجج اسلام سید نورالدین و سید فخرالدین رحیمی به روایت اسناد ساواک، ص 396؛ حسن نوربخش، پیشین، ج 3، ص 89.

گفته می شد ساواک برای تحت فشار قرار دادن شاه و تغییر دولت شریف امامی و روی کار آمدن ازهاری نظامی که سرکوب خشن تری خواهد داشت، آتش سوزیهای مهیبی به راه انداخته و به تخریب گریهای متعددی دست زد؛ تا جایی که شریف امامی در جلسات رسمی دولت صراحتاً از نقش ساواک در تخریب و آتش سوزیهای تصنعی و عمدی در مراکز دولتی و حکومتی، نیز منزل و محل کار مردم سخن به میان آورد.(1)

از دیگر اقدامات ساواک، تلاش برای منحرف کردن افکار عمومی از مسیر تحولات جاری کشور به سوی جریانات سیاسی بی اثر منفور بود. به طور مثال ساواک شایع می کرد سرنخ تمام تحولات کشور در اختیار حزب توده و طرفداران شوروی و گروههای چپ است.ساواک بر آن بود تا موجبات رعب و وحشت و یأس و سرخوردگی و نومیدی مردم را فراهم کند. ساواک، گاه اعلامیه ها و بیانیه های جعلی تندی نیز با نام حزب توده و سایر گروههای چپ منتشر می کرد. ساواک تلاش می کرد موضع انقلابی گروههای مذهبی و مسلمان را که در تحولات انقلاب نقش تعیین کننده ای داشتند، در بین مردم بی اعتبار سازد و چنین القا کند که علما و روحانیون و نیز امام خمینی و طرفداران او در کشور نقش قابل اعتنایی در ناآرامیها ندارند. ساواک همواره تبلیغ می کرد که مخالفان سیاسی حکومت گروهی تروریست و خرابکار هستند و هرگاه خطری متوجه رژیم پهلوی شده و آنان قدرت را در دست گیرند، تبعات هولناکی برای مردم خواهد داشت. ساواک که نقش قابل توجهی در کشتارها و قتل عامهای دوران انقلاب داشت، برای جلوگیری از بهره برداریهای سیاسی از موضوع قربانیان و شهیدان دوران انقلاب، مراقبت شدیدی بر قبرستانها و محل دفن شهیدان اعمال می کرد.(2) در مواردی ساواک انتقادات تصنعی و هدایت شده ای از بخشهای مختلف حکومت و دولت به راه می انداخت و تصور می کرد خواهد توانست از گسترش مخالفتها بکاهد؛ در این مسیر نیروهایی از ساواک در معابر عمومی و محل تجمع و رفت و آمد مردم جمع می شدند و گاهی نیز مأموران آن به عنوان منتقد در رسانه های گروهی از برخی عوامل و مسئولان حکومتی و دولتی انتقاداتی می کردند. از دیگر شگردها و طرحهای ساواک، اعزام مأموران نفوذی در صف مخالفان و تظاهرکنندگان و طرح شعارهای انحرافی و تعدیل کننده بود که در تمام دوران

ص:683


1- رمضانعلی شاکری، انقلاب اسلامی و مردم مشهد...، ص 132؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 7، ص 539.
2- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 3، ص 88.

انقلاب با نوساناتی ادامه داشت.(1) ساواک همواره مسئله نفوذ سیاسی، فکری و مذهبی امام خمینی را در بین سربازان، افسران، درجه داران و سایر نیروهای نظامی و انتظامی، با نگرانی و دقت تمام دنبال می کرد و نیروی قابل اعتنایی صرف جلوگیری از گرایش نظامیان به انقلاب و به ویژه پدیده فرار روزافزون سربازان وظیفه می کرد.(2)

از دیگر اقدامات ساواک جلوگیری از انعکاس وسیع خبر ناآرامیها در مطبوعات و رسانه ها بود. ساواک برخی مدیران و دست اندرکاران مطبوعات را احضار می کرد و تذکرات و هشدارهایی به آنها می داد. با این احوال، به ویژه در ماههای پایانی حکومت پهلوی نفوذ و سلطه ساواک بر مطبوعات کاهش یافت. حکومت برای آرام کردن فضای بحرانی کشور در دوره نخست وزیری ازهاری، نصیری رئیس پیشین و منفور ساواک را از سفارت ایران در پاکستان فراخواند و بازداشت کرد؛ تعداد دیگری از سران رژیم نیز دستگیر شدند. البته اقداماتی از این دست هیچ گاه از سوی مخالفان جدی گرفته نشد.(3)

نفرت از ساواک

گسترش حرکتهای مردمی در دوران انقلاب، که با سرکوب بیشتر ساواک همراه بود، تنفر عمومی نسبت به این سازمان بیش از پیش نمود یافت. به دنبال آشکار شدن ناتوانی حکومت و ساواک در کنترل اوضاع اجتماعی و سیاسی کشور و افزایش روزافزون تظاهرات مردمی نیز، مردم امکان بیشتری برای ابراز مخالفت و اعلام انزجار از ساواک یافتند. واژه ساواک و ساواکی در صدر عبارات تنفربرانگیز دوران انقلاب قرار گرفت و به تبع آن ساواکیها و افرادی که با این سازمان همکاری داشتند، در معرض انتقاد، نکوهش و گاه حمله و ضرب و جرح، قرار گرفتند. به همین دلیل نیروهای ساواک و کسانی که در پوششهای مختلف با این سازمان همکاری می کردند، در دوره انقلاب، تمهیدات امنیتی و حفاظتی قابل توجهی برای در امان ماندن از حملات مردم اندیشیدند. در دوران انقلاب افرادی به اتهام وابستگی و یا همکاری با ساواک تحت تعقیب قرار گرفته و مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. مردم خشمگین که سالها شاهد ستمکاری و جنایات ساواک بودند، اینک فرصتی برای انتقامجویی یافته بودند.

ص:684


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- پیتر شولاتور، پیشین، صص 526 - 527؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 7، صص 194 - 195.
3- احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، صص 160 - 161؛ ستاره فرمانفرمائیان، پیشین، صص 367 - 369.

اوج گیری اعتراضات مردمی و از میان رفتن تدریجی رعب و وحشت پیشین، اینک موجباتی فراهم آورده بود تا مردم، خشم فروخورده سالیان گذشته را با تعقیب اعضا و وابستگان ساواک، به ویژه، از اواسط سال 1357 که انقلابیون در برابر رژیم پهلوی موقعیتی برتر یافتند، نشان دهند. در این دوره بروز احساسات و هیجانات بر ضد ساواک و ساواکیها نمود آشکارتری یافت.(1) در این میان علاوه بر ساواکیها، برخی مراکز، مقرها و محل تجمع ساواک در شهرها مورد حمله انقلابیون قرار گرفت و بعضاً آتش گرفته و تخریب شد.(2) در برخی از شهرها نیروهای ساواک به دست انقلابیون و تظاهرکنندگان به قتل رسیدند. بدین ترتیب در حالی که مردم توسط ساواک و سایر نیروهای حکومتی قتل عام می شدند، تظاهرکنندگان که کینه و خشم عمیقی از ساواک داشتند، در هر فرصت ممکن به نیروهای ساواک حمله می کردند. ساواک تلاش می کرد از این حوادث بهره برداری تبلیغاتی کرده و مخالفان حکومت را افراد جانی و اخلال گر معرفی کرده و مظلوم نمایی کند. ساواک که جان و مال نیروهایش تهدید می شد، از آنان می خواست بیش از پیش موارد حفاظتی و امنیتی را رعایت کنند و برای کاستن از وحشت و ترس به آنها روحیه می داد.

ساواک برای حراست از مقرهای خود تمهیدات قابل توجهی اندیشیده بود.(3) با این احوال تنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی ساواک سر تسلیم فرود آورد. به رغم تصویب قانون انحلال ساواک در آخرین روزهای عمر حکومت پهلوی، برخی مراکز مهم ساواک در تهران و سایر شهرها، در زمره آخرین سنگرهای دفاع از رژیم رو به زوال پهلوی، در برابر انقلابیون ایستادگی می کردند.(4) گفته می شد بسیاری از اسناد مهم ساواک، طبق دستورالعملهای تعیین شده پیشاپیش معدوم و از میان رفته است.(5)

در ماههای پایانی سال 1356 و اوایل سال 1357 به رغم سیاستهای ساواک، نشریات و روزنامه ها به تدریج از حکومت انتقاد می کردند. از اواسط سال 1357 سلطه ساواک بر مطبوعات سیری نزولی یافت و چنان که از اسناد و گزارشات ساواک برمی آید، نشریاتی چون

ص:685


1- شهید حاج مهدی عراقی به روایت اسناد ساواک، ص 389؛ حسن نوربخش، پیشین، ج 3، ص 71.
2- مسعود بهنود، از سیدضیاء تا بختیار، ص 848 و صص 918 - 919؛ م. ج، پیشین، صص 110 و 124.
3- م. ج. وقایع انقلاب ایران، صص 143 - 144.
4- ابراهیم یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، صص 303 - 304.
5- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

کیهان و اطلاعات بر دامنه انتقاد و مخالفت با حکومت افزودند.(1)

برخلاف نشریات و روزنامه ها، رادیو و تلویزیون ایران تا آخرین روز حکومت پهلوی در سلطه ساواک بود و به رغم برخی انتقادات مستقیم و غیرمستقیمی که در برنامه های رادیو و تلویزیونی از عملکرد سوء حکومت صورت می گرفت و احیاناً گوشه هایی از تظاهرات در رادیو و تلویزیون، مجالی برای انعکاس می یافتند، ساواک تا سقوط نهایی حکومت این رسانه را در کنترل داشت. ساواک علاوه بر رادیو و تلویزیون، نشریات و روزنامه های داخلی، اخبار و گزارشات رسانه ها و نشریات خارجی درباره تحولات ایران را نیز به دقت پیگیری می کرد. در این میان اخبار و گزارشات رادیوهای مهم جهانی و منطقه ای، توسط مأموران ساواک کنترل می شد.

آسیب شناسی و برنامه ریزی

ساواک طرحهای بلندمدت و انسجام یافته ای برای برخورد با شرایط بحرانی پیش بینی نکرده بود و با آغاز حرکتهای مردمی در دوران پیروزی انقلاب اسلامی، دچار سردرگمی شد. با این احوال کوشید با ارائه راه حلهایی، موجبات فروکش کردن ناملایمات اجتماعی و سیاسی را فراهم آورده و چاره اندیشی هایی کند. به طور نمونه به دنبال واقعه 19 دی 1356 قم و سپس 29 بهمن 1356 در تبریز، ساواک به این نتیجه رسید که تبعیت مردم از روحانیون و نیز نارضایتی آنان از سوء عملکرد دوایر و دستگاههای دولتی و حکومتی عامل بروز حادثه است. به همین دلیل به شعب خود دستور داد ضمن بررسی مشکلات و نارضایتیهای عمومی حوزه فعالیت خود، دلایل و ریشه های بروز بحران را شناسایی و تجزیه و تحلیل کنند. ساواک به مأموران خود هشدار می داد که از روحانیون مخالف حکومت مراقبت کنند و علت گرایش مردم را به سوی آنان بررسی نمایند. ساواک در جزوه ای که با هدف ریشه یابی روند و چگونگی شکل گیری و گسترش بحران سیاسی تهیه کرده بود، به تحولات پس از کودتای 28 مرداد 1332 و نقش این سازمان در سرکوب مخالفان سیاسی حکومت در دهه های 1330 تا 1350، اشاره کرده بود. ساواک در این گزارش تحلیلی اعتراف می کند که ریشه بسیاری از نارضایتیها را در کشور باید در موارد زیر جستجو کرد:

ص:686


1- آگاهی نامه، ش 25، اول مرداد 1357، صص 20 - 44 [خیلی محرمانه].

1- فقدان عدالت اجتماعی و اقتصادی، 2- شکاف عظیم طبقاتی در کشور، 3- ناکارآمدی و عدم تحقق برنامه های پر سر و صدای انقلاب سفید، 4- بی توجهی و بی اعتقادی رجال و کارگران حکومتی و دولتی به طرحهای انقلاب سفید و اساساً بی توجهی و بی اعتقادی به برنامه های اصلاحی حکومت، 5- فساد گسترده اداری، 6- فساد گسترده اقتصادی و مالی، گسترش دزدی و ارتشا، گسترش تبعیض و بی عدالتی در سطوح مختلف اداری و مدیریتی، بی توجهی به مردم در دوایر دولتی و حکومتی، 7- ناهماهنگی و ناکارآمدی دوایر حکومتی و دولتی، 8- مشکلات فزاینده اقتصادی، 9- توزیع نامتعارف و تبعیض آمیز ثروت عمومی و افزایش تجمل پرستی در میان اقلیت ثروتمند و گسترش فقر عمومی در سطوح میانی و پایین دست جامعه، 10- شکست برنامه های نوسازی و توسعه در بخش کشاورزی و عدم توجه حکومت به روستائیان، 11- رشد نامتوازن شهرها، 12- عدم توجه حکومت به حل مشکلات عدیده جوانان، 13- عدم توجه کارگزاران حکومت به خواستهای مردم و بی اعتمادی مردم نسبت به مجموعه حکومت و 14- نقش استادان دانشگاهها و نیز معلمین و آموزگاران مدارس در انتقاد از حکومت در ایران و نیز گرایش طبیعی دانشجویان و دانش آموزان و طیف وسیعی از فرهنگیان و دانش آموختگان کشور به ایدئولوژیهای سیاسی و مذهبی مخالف رژیم پهلوی.

ساواک در برخی ارزیابیهای خود، تلاش می کرد تحولات سیاسی دوران انقلاب را به گروههایی چون حزب توده پیوند زند و وانمود سازد که گروههای مسلمان نقش درجه چندمی در انقلاب دارند. در مواردی نیز ساواک، احتمالاً برای یافتن دستاویزی در سرکوب مخالفان، بر نقش محوری گروههای مسلح در دوران انقلاب تأکید می کرد و چنین القا می کرد که گروههای خرابکار و تروریست عامل اصلی بحران سیاسی آن دوره هستند.(1) ساواک برای غلبه بر بحران سیاسی، همگام با برخورد قهرآمیز با مخالفان، موارد زیر را نیز توصیه می کرد: 1- با فعالیت حزب رستاخیز، حکومت چنین بنمایاند که خود پرچمدار تشکیل و فعالیت حزب و یا احزاب ملی شده و این حزب یا تشکلهای جدید به مظاهر و ارزشهای فرهنِگی، سیاسی، مذهبی، اعتقادی، اجتماعی و ... به دیده احترام می نگرند، 2- حکومت برای فائق آمدن بر مشکلات، گروهی از جامعه شناسان و متفکرین را به خدمت بگیرد، 3- با تفکیک گروههای مختلف به مخالف، ناراضی و منتقد حکومت، برای ایجاد تضاد و اختلاف بین این گروهها

ص:687


1- شیوه های ساواک، ج 1، صص 63 - 69.

برنامه ریزی کرده و از گروههای ناراضی متمایل به حکومت حمایت کند، 4- طرحهایی برای جذب گروههای مختلف سیاسی و اجتماعی به حکومت اجرا کرده و حمایت از رژیم پهلوی را در سطوح مختلف تبلیغ کند، 5- رسانه های گروهی (رادیو و تلویزیون) را از وجود افراد فاسد، مغرض و منحرف پاکسازی کند، 6- هر چه سریعتر در حل مشکلات دانشگاه و دانشگاهیان بکوشد و بر مجموعه دانشگاه کنترل بیشتری اعمال کند، 7- برای رسیدگی به مشکلات و خواستهای کارکنان، کارگران و کارمندان دولت به سرعت چاره اندیشی کند، 7- قوانین و مقررات دست و پاگیر اداری بر سر راه رونق تجارت و بازرگانی در عرصه داخلی وخارجی را از میان بردارد، 9- برای تهیه مایحتاج عمومی به سرعت دست به کار شود و برای به حداقل رساندن تورم تلاش کند؛ و همچنین برای کاهش قیمت مسکن و ساخت خانه های انبوه و ارزان قیمت سرمایه گذاری کند، 10- برای نجات اقتصاد کشاورزی و روستایی تدابیر جدی و عملی اتخاذ کند، 11- برای تأمین نیازها و مشکلات مالی و معیشتی نیروهای انتظامی و نظامی چاره اندیشی کند، 12- با پدیده فساد، مبارزه ای جدی، پیگیر و واقعی شروع کند، 13- برای تقویت و حمایت از علما و روحانیون مخالف امام خمینی از هیچ تلاشی فروگذار نکرده و در ایجاد اختلاف میان علما و روحانیون هیچ گونه تردیدی به خود راه ندهد، 14- در برابر مخالفان حکومت امتیازات بدون ما به ازایی ندهد و تلاش کند بیشترین امتیازات در اختیار ناراضیان و منتقدین متمایل به حکومت قرار گرفته و موضع آنان را در برابر مخالفان آشتی ناپذیر حکومت تقویت کند، 15- آزادی زندانیان سیاسی با تدبیر و برنامه ریزی ویژه ای صورت گرفته و از آزادی شتاب زده و سریع آنها جلوگیری شود و تلاش شود صرفاً در ازای به دست آوردن امتیازاتی از مخالفان، زندانیان آزاد شوند، 16- دولت تلاش کند اعطای هر امتیازی به مخالفان از موضع قدرت صورت گرفته و چنین وانمود نشود که حکومت و دولت به دلیل ضعف و ناچاری تن به درخواست مخالفان داده است.(1)

ساواک در گزارش محرمانه ای که در 8 مهر 1357 درباره روند شکل گیری مخالفتهای سیاسی با رژیم پهلوی تهیه کرد، با بررسی نقش گروههای سیاسی، اجتماعی و مذهبی مختلف در تحولات جاری کشور، نهایتاً بر این نکته پای فشرد که امام خمینی از همان آغاز

ص:688


1- آگاهی نامه، ش 23، اول خرداد 1357، صص 1 - 67؛ بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

حرکت مردم نقش تعیین کننده در هدایت و رهبری تحولات جاری کشور داشته و تمام تلاشهای ساواک برای پیشگیری از نقش ایشان کمتر با موفقیت قرین شده است.(1) ساواک با اشاره به گروههای سیاسی و اجتماعی مختلفی که در جریان ناآرامیهای دوران انقلاب مشارکت دارند، تصریح می کند که سرنخ تمام تحولات و ناآرامیها در اختیار امام خمینی و روحانیون تحت هدایت ایشان است. ساواک تهران در اواسط سال 1357 با برشمردن روند حوادث کشور اعلام کرد که تقریباً تمام گروهها، احزاب و دستجات سیاسی فعال ناگزیر از امام خمینی و ایده های انقلابی او پیروی می کنند و هدف نهایی مخالفان به سقوط کشانیدن رژیم پهلوی و برقراری حکومتی اسلامی به رهبری امام خمینی است. در آذر 1357 اداره کل چهارم ساواک توصیه کرد که این سازمان برای کسب حیثیت خود باید به اقدامات زیر متوسل شود:

1- جلسات و نشستهای مشترکی با دستگاههای دولتی و حکومتی برگزار کرده و طی مصاحبه های تلویزیونی وظایف قانونی ساواک را برای اذهان عمومی تشریح کند و به مردم بقبولاند که ساواک برخلاف تبلیغات و اخبار موجود، سازمانی سرکوبگر نیست، 2- مصاحبه و گفت و گوهایی با ارباب جراید و روزنامه ها ترتیب داده و آنان را ترغیب کند تا مطالبی در حمایت و طرفداری از ساواک بنویسند و از تخریب بیشتر این سازمان در نزد افکار عمومی خودداری کنند، 3- ساواک طرحهای تبلیغی و رسانه ای مؤثری برای معرفی نقش سازنده این سازمان در ایجاد امنیت داخلی اجرا کند و بر نقش این سازمان در ایجاد امنیت و حفظ استقلال کشور تأکید کند، 4- از طریق برنامه های تبلیغی رسانه ای (رادیو و تلویزیون) و نیز از طریق روزنامه ها و مطبوعات، مردم را به ایجاد ارتباط و تماس دوستانه و نزدیک با ساواک تشویق کرده و چنین القا کند که ساواک جز سعادت و نیک بختی مردم آرزوی دیگری ندارد ، 5- کمیته ای برای ارزیابی فعالیت و اقدامات ساواک و آسیب شناسی رفتار و عملکرد این سازمان در برابر مردم تشکیل دهد، 6- در روشهای بازجویی و اعتراف گیری از متهمان و مخالفان سیاسی تجدیدنظر کرده و از بازجویان تحصیل کرده و آموزش دیده استفاده کند، 7- در حیطه وظایف و شیوه عمل اداره کل سوم ساواک تجدیدنظر کند، 8- ساواکیان بدنام و تبه کار و تمام کسانی که به دلیل انتساب به ساواک و همکاری با آن موجبات بدنامی سازمان

ص:689


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

را فراهم آورده اند، اخراج شوند.(1)

اداره کل هشتم ساواک (ضدجاسوسی) نیز در 22 آذر 1357 برای نجات ساواک از بحران گرفتار آمده که در نوک حمله مخالفان قرار داشت، پیشنهاداتی به شرح زیر ارائه داد:

1- برای انحراف افکار عمومی از موضوع خلافکاریها و جنایات ساواک، نام این سازمان تغییر یابد، 2- طی برنامه های تبلیغاتی و اطلاع رسانی، حیطه وظایف و عمل ساواک بر حسب مقررات و قوانین تصویب شده توضیح و تشریح شود، 3- برای اعاده حیثیت ساواک اقدامات مؤثری صورت گرفته و به ویژه جنایات، سرکوبگریها و تمام اقدامات غیرانسانی که توسط مخالفان به ساواک نسبت داده می شود، تکذیب شده و چنین القا شود که نیروهای ساواک انسانهایی شریف، فداکار و وطن پرست بوده و جز تعالی و پیشرفت کشور هدفی دنبال نکرده اند، 4- برای شناسایی برخی اقدامات مثبت خود در حفظ امنیت کشور، پاره ای از اسناد درباره جاسوسیها و خیانتهای گروههای سیاسی نظیر کمونیستها را افشا کند، 5- اسناد و مدارک خود را درباره اقدامات این سازمان بر ضد نفوذ کمونیسم و دستگاه اطلاعاتی شوروی و سایر سرویسهای اطلاعاتی - جاسوسی مخالف کشور را منتشر کرده و در معرض قضاوت عمومی قرار دهد، 6- برای ادامه همکاری منابع اطلاعاتی و نفوذیها با این سازمان، ساواک تمهیدات امنیتی و اصول شدید مخفی کاری را رعایت کرده و با دادن وعده های مختلف، این منابع اطلاعاتی را به ضرورت ادامه همکاری با ساواک دلگرم کند، 7- آن دسته از منابع اطلاعاتی را که اینک در صدد قطع همکاری برآمده و بر آن شده اند اسراری از ساواک را افشا کنند، به انحاء گوناگون تحت فشار و تهدید قرار دهد، 8- برای استخدام و به کارگیری منابع اطلاعاتی جدید که وفاداری بیشتری به حکومت و آن سازمان دارند، گامهای اساسی بردارد و با جلب اعتماد و اطمینان آنان در افزایش قابل توجه حقوق و مزایای دریافتی آنان بکوشد و به آنان چنین القا شود که منتقدان رفتار سوء ساواک، مخالفان پیشرفت و توسعه کشورند و مصالح عموم مردم را تشخیص نمی دهند، و 9- نهایتاً ساواک برای دفاع از عملکرد این سازمان، از هیچ اقدام تبلیغاتی در سطح روزنامه ها و نشریات و نیز رسانه های گروهی (رادیو و تلویزیون) غفلت نورزد.

ساواک گزارشات منظمی به صورت بولتنهای نوبه ای محرمانه تهیه و در اختیار مسئولان

ص:690


1- همان.

در دولت و حکومت قرار می داد. این روند تهیه گزارشات محرمانه، تا واپسین روزهای حکومت پهلوی ادامه داشت. این گزارشات به ویژه پس از بازگشت امام خمینی به کشور، اقدامات و تلاشهای دولت بختیار را برای جلوگیری از سقوط قطعی رژیم پهلوی مهم ارزیابی کرده و چنین وانمود می کرد که به زودی در ایران، بحران گسترش خواهد یافت و امام خمینی در فاصله زمانی نه چندان طولانی با چالشهایی جدی روبرو خواهد شد. گزارشات محرمانه ساواک درباره تحولات سیاسی، اجتماعی جاری کشور تا ساعات پایانی حکومت پهلوی هم کماکان ادامه داشت.(1)

چماقداران ساواک

از جمله اقدامات ساواک در برخورد با مخالفان حکومت در دوره انقلاب، استفاده از گروههای سازمان یافته در پوششهای مختلف و به ظاهر طرفدار شاه و رژیم پهلوی بود. اینان به وسایلی چون چوب و چماق، پنجه بوکس و چاقو مجهز بوده و به انقلابیون حمله می کردند. این گروهها که از اواسط سال 1356 ظاهر شدند، در اوایل، عمدتاً برخی از سرشناس ترین چهره های سیاسی، فرهنگی و مذهبی مخالف حکومت را مورد ضرب و شتم قرار داده و با سردادن شعارهایی در حمایت از رژیم پهلوی صحنه را ترک می کردند. طی ماههای نخست فعالیت، تعداد افراد هریک از این دسته های معروف به چماقداران حدود 40 تا 50 نفر بود. به تدریج ساواک بر تعداد این گروهها افزود و تعداد بیشتری با مجهز شدن به انواع سلاحهای سرد، به مقابله با مخالفان و تظاهرکنندگان پرداختند. این گروهها که ماهیتشان برای تظاهرکنندگان شناخته شده بود، تا واپسین روزهای عمر رژیم پهلوی در بسیاری از شهرهای کشور فعال بودند. این گروهها ضمن حمله به تظاهر کنندگان، شعارهایی در حمایت از رژیم پهلوی و شخص شاه سر می دادند و در همان حال از رهبران انقلاب انتقاد کرده و تصاویر آنان را پاره می کردند. گروههای چماقدار توسط واحدهای نظامی، انتظامی و امنیتی حمایت می شدند و به طور توأمان به صف تظاهرکنندگان حمله می کردند. در جریان برخی از سرکوبهای مشهور و خونین ساواک، گروههای چماقدار نقش برجسته ای داشتند. گفته می شد گروههای چماقدار در برخی شهرها مرتکب اقداماتی چون قتل، تجاوز و سرقت

ص:691


1- همان.

شده و تعدادی از مخالفان را با چاقو، کارد، زنجیر، پنجه بوکس، چوب و چماق مجروح کرده و تعدادی نیز در این درگیریها کشته شد ه اند. در بسیاری از شهرها به مغازه ها و منازلی که تصاویر امام خمینی نصب شده بود حمله کرده و آن را غارت می کردند و اتومبیلهای انقلابیون را آتش می زدند. در مواردی، چماقداران راه را بر مردم می بستند و آنها را وادار می کردند که عکسی از شاه را در جلو اتومبیل خود نصب کنند و یا اقدام و حرکتی در حمایت از شخص شاه و رژیم پهلوی انجام دهند. به دنبال خودداری مردم از نصب عکس شاه به شیشه اتومبیلهایشان، چماقداران آنها را مورد ضرب و شتم قرار داده و خساراتی به وسایل نقلیه آنان وارد می ساختند.(1) از مهمترین تشکلهای حکومتی که در تجهیز و به راه انداختن چماقداران نقش داشت، حزب رستاخیز بود. حکومت، مأیوسانه می کوشید از طریق این حزب به اصطلاح فراگیر، افرادی را بر ضد مخالفان بسیج کند. بر این اساس گروهها و کمیته های موسوم به انتقام و اقدام در بسیاری از شهرها فعال شد. در حالی که حزب رستاخیز تلاش می کرد چنین وانمود سازد که راه افتادن چنین گروههایی در حمایت از شاه و رژیم پهلوی، حرکتی خودجوش و مردمی است، اما مردم می دانستند که اینان نظیر گروههای چماقدار پیشین، توسط ساواک تجهیز، سازماندهی و راه اندازی می شوند.(2) از دیگر گروههای چماقداری که با کمیته های اقدام و انتقام قرابت بسیاری داشت، گروههای موسوم به نیروی پایداری بود که با همکاری مشترک ساواک و حزب رستاخیز فعالیت می کردند. این گروههای چماقدار، علاوه بر حمله به تظاهرکنندگان و مخالفان، رهبران سازمان دهندگان و فعالان شناخته شده تر را تهدید می کردند؛ گاه آنان را ربوده و به شدت مورد ضرب و شتم قرار می دادند. در مواردی، صدها نفر از اعضای کمیته های انتقام و نیز چماقداران ساواک در ساعاتی از شبانه روز کنترل برخی محلات را به دست می گرفتند و با مخالفان و تظاهرکنندگان زد و خوردهای خشن و خونینی داشتند. بمب گذاری در منازل و محل کار برخی مخالفان سرشناس حکومت و به راه انداختن آتش سوزی و تخریب اماکن عمومی و نیز منازل، مغازه ها و محل کسب و کار مردم از دیگر اقدامات کمیته های انتقام و سایر چماقداران ساواک بود.(3)

ص:692


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 3، بخش دوم، صص 39 - 42؛ جواد منصوری، خاطرات جواد منصوری، صص 253 - 254.
2- حسین بنکدار، تجربه و مبارزه، صص 150 - 155.
3- کیان کاتوزیان، پیشین، صص 38 - 39؛ روزشمار انقلاب اسلامی، ج 3، صص 235 - 237 و ص 312.

از دیگر اقدامات ساواک، برگزاری گاه و بیگاه تظاهرات و راهپیمایی به نفع شاه و حکومت بود. این گونه نمایشها به ویژه به دنبال واقعه 19 دی 1356 در شهر قم روندی منظم یافت و به تبع گسترش ناآرامیها، تظاهرات و راهپیمایهای گسترده ای با همکاری حزب رستاخیز و ساواک به نفع حکومت پهلوی انجام می شد. در اغلب این تظاهرات، شرکت کنندگان اطلاعاتی درباره چند و چون راهپیماییهای تصنعی ساواک نداشتند و چه بسا موجبات تمسخر و مضحکه بیشتر حکومت و ساواک را فراهم می آورد. برگزاری تظاهرات نمایشی و فاقد وجاهت عمومی توسط ساواک در 1357 هم پی گرفته شد. در جریان برگزاری این راهپیماییها ساواک تلاش می کرد از وجود روحانیون سرشناس و طرفدار و حامی حکومت نیز بهره گیرد.(1) برخی از شعارهایی که ساواک توصیه می کرد تظاهرکنندگان طرفدار شاه، سر دهند عبارت بود از:

- قانون اساسی ضامن استقلال است

- ما خواهان اجرای کامل قانون اساسی هستیم

- مجازات سریع فاسدان را خواهانیم

- ما از استقلال و تمامیت کشور دفاع خواهیم کرد

- ما بر علیه استبداد و ظلم و ستم قیام کردیم

- ایرانی از خانه ات دفاع کن

- ما امنیت و آسایش می خواهیم

- ایرانی فریب تبلیغ جهان وطنان را نمی خورد

- ما حافظ دین و کشور خود هستیم

- ایرانی به ایران بیاندیش

- ایرانی خانه ات را آباد کن

- خوشا بحال بیدار دلانی که روی از فتنه و فساد برمی تابند

- صلح و تفاهم شرط اصلی زندگی و بقا است

- ایرانی به وحدت ملی بیاندیش

- استقلال و تمامیت ایران هدف هر ایرانی پاک سرشتی است

ص:693


1- علی دوانی، پیشین، ج 7، صص 53 - 54؛ اسنادی از همکاری شریعتمداری با رژیم شاه، صص 6 - 7.

- از دولت قانونی شاپور بختیار حمایت می نمائیم

- چو ایران نباشد تن من مباد

- «لاضرر و لاضرار فی الاسلام»

- ویرانگران مال و خانه مردم، مسلمان نیستند

- سکوت در برابر دشمنان قانون اساسی خیانت به ایران است.(1)

در دوره نخست وزیری ازهاری (آبان - دی 1357) برگزاری تظاهرات و راهپیماییهایی از این دست افزایش یافت؛ با رو ی کار آمدن دولت بختیار، ساواک برای برگزاری تظاهرات و راهپیمایی در دفاع از رژیم پهلوی و به اصطلاح قانون اساسی مشروطیت افرادی را به خیابانها می کشاند و این نمایشات را تظاهرات ملی قلمداد می کرد. از دیگر اقدامات ساواک در دوره انقلاب، پخش شایعات و اخبار جعلی و بی اساس در کشور بود. در آذر 1357 و همزمان با عاشورا و تاسوعا که مخالفان در تدارک برگزاری تظاهرات گسترده ای بودند، ساواک در اعلامیه هایی بین مردم شایع کرد که بسیاری از مردم از نحوه برگزاری مراسم عاشورای حسینی در تهران و سایر شهرها ناراضی هستند. ساواک به واحدهای مختلف خود در تهران و حومه دستورداده بود چنین شایع کنند که ناآرامیهای سیاسی و انقلابی به زودی پایان یافته و در زمانی نه چندان طولانی، اوضاع به حال سابق باز خواهد گشت. ساواک همچنین شایع

کرده بود که در ناآرامیهای سیاسی جاری کشور، کمونیستها نقش درجه اول دارند.

در آستانه برگزاری مراسم عزاداری روزهای تاسوعا و عاشورا (آذر 1357) ساواک چنین شایع کرد که کمونیستها قصد دارند در جریان برگزاری مراسم، بسیاری از روحانیون و علمای سرشناس و نیز سایر مخالفان سیاسی و مذهبی حکومت را ترور کرده و به قتل برسانند و سپس تقصیر آن را به گردن دولت و حکومت بیاندازند. از دیگر اقدامات ساواک، به راه انداختن گاه و بیگاه اعتصابات کارگری در کارخانجات و کارگاههای تولیدی بود. در جریان این اعتصابات، تلاش می شد وانمود شود که خواسته مخالفان و منتقدین حکومت، مطالبات مالی و مسائلی نظیر افزایش حقوق و دستمزد است. این گونه شگردها به ویژه در دوران نخست وزیری شریف امامی بیش از پیش به کار گرفته شد.(2) از دیگر اقدامات تحت حمایت

ص:694


1- فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و آمریکا، صص 359 - 360.
2- مسعود بهنود، پیشین، صص 788 - 789.

ساواک در دوره انقلاب که با هدف مهار حرکت مردم صورت می گرفت، انتقادات و اعتراضات برخی محافل سیاسی و اداری وابسته به حکومت از کاستیها، مشکلات، نارساییها و فساد حاکم بر کشور بود. در این میان سخنرانیهای گاه و بیگاه برخی نمایندگان مجلس دوره 24 شورای ملی در سال 1357 که گاه بسیار تند بود و طی آن حملات شدیدی متوجه دستگاهها و دوایر مختلف دولتی و حکومتی و حتی ساواک می شد، از مهمترین این طرحهای نمایشی بود. از دیگر اقدامات ساواک، بهره گیری از وجود اراذل و اوباش، چاقوکشان و به اصطلاح افراد لات و گردنکش در برخی درگیریهای خونین با انقلابیون و تظاهرکنندگان مخالف حکومت بود. ساواک از همان سالهای نخست تأسیس و فعالیت با برخی از مهمترین چاقوکشان و گردنکشان طرفدار حکومت در شهرهای مختلف ارتباط داشت. مشهورترین این چهره های گردنکش، شعبان جعفری معروف به شعبان بی مخ بود.(1) (در 28 مرداد 1385 در امریکا درگذشت).

نخست وزیری شریف امامی

در حالی که در روز 28 مرداد 1357 حکومت با برگزاری مراسم بزرگداشت کودتای 28 مرداد تلاش می کرد وانمود کند رژیم از موقعیت مستحکمی برخوردار است، آتش سوزی

سینما رکس آبادان، که به زودی شایع شد ساواک در آن دست دارد، دولت جمشید آموزگار را با بحران جدی مواجه کرد. سپهبد ناصر مقدم رئیس وقت ساواک در ملاقاتی با شاه خاطرنشان کرد که با توجه به مجموعه شرایط، عمر نخست وزیری جمشید آموزگار به سر آمده و او دیگر برای حل مشکلات حکومت توانی ندارد. شاه به توصیه مقدم و برخی محافل سیاسی داخلی و خارجی، جعفر شریف امامی را مأمور تشکیل کابینه کرد. ناصر مقدم پیشاپیش در این باره با افرادی چون آیت الله شریعتمداری نیز مشورت کرده و به این نتیجه رسیده بود که حضور فردی با شعارهای مسالمت جویانه تر، که در عین حال بتواند با محافلی از مخالفان میانه رو حکومت نیز ارتباطاتی داشته باشد و وعده هایی برای نجات حکومت از بحران ارائه دهد، بیش از هر گزینه دیگری برای اشغال پست نخست وزیری مطلوب خواهد بود؛ تعداد

ص:695


1- سید عباس فاطمی، پیشین، صص 111 - 115 و ص 124؛ قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 423 - 424.

قابل توجهی از افراد کابینه جعفر شریف امامی را اعضای ساواک تشکیل می دادند.(1) شریف امامی بسیاری از طرحهای دولت را با همکاری و رایزنی مقدم برنامه ریزی می کرد.(2) هیئت دولت شریف امامی برای مهار بحران، نشستهای مشترک متعددی با فرماندهان نظامی داشت که در اغلب این جلسات ناصر مقدم نیز حضور داشت و راهکارهای او درباره چگونگی مواجهه با مشکلات مبتلابه دولت و حکومت، بین اعضای کابینه و فرماندهان نظامی با استقبال روبرو می شد.(3) مقدم تلاش کرد تا بلکه آیت الله شریعتمداری در ملاءعام مخالفت خود را با امام خمینی اعلام کند، اما وی که از قدرت و اعتبار امام در بین مردم اطلاع داشت و از تبعات سوء خواسته ساواک نگران بود، تقاضای مقدم را رد کرد. اما در مذاکرات و گفت و گوهای طولانی و متعدد خود اظهار امیدواری می کرد که به روش دیگری، از روش امام خمینی در مبارزه با رژیم پهلوی انتقاد کند. در بسیاری از موارد، ساواک برای مذاکره با شریعتمداری از رابطی به نام هدایت اسلامی نیا بهره می برد که با سفارت امریکا در تهران و نیز سایر گروههای میانه رو مخالف حکومت نیز روابط نزدیکی داشت. شریعتمداری خواستار پیاده شدن اصول قانون اساسی مشروطیت و قدرت یابی دوباره مجلس شورای ملی به عنوان مهمترین رکن مشروطه بود. وی همچنین هر از گاه به دلیل قتل عامهایی که در تظاهرات صورت می گرفت، دولتهای وقت را سرزنش می کرد. از دیگر اقدامات ساواک در این دوره، آزادی

تدریجی دهها نفر از علما و روحانیون بود و به غلط چنین تصور می شد که با آزادی این افراد، از دامنه نارضایتیها در بین علما و روحانیون کاسته خواهد شد.(4)

از دیگر پیشنهادات مقدم به دولت شریف امامی و نیز شخص شاه، طرح حساب شده آزادی شماری از زندانیان سیاسی در مناسبتهای مختلف بود. به پیشنهاد ساواک در روزهای چهارم آبان 1357 و سپس 19 آذر 1357 (مصادف با روزهای تولد شاه و روز بین المللی حقوق بشر) شمار قابل توجهی از زندانیان آزاد شدند و حکومت درباره این اقدامات، تبلیغات پر سر و صدایی به راه انداخت.(5) از دیگر اقدامات ساواک در این دوره تلاش برای ارائه چهره ای مدافع

ص:696


1- مصطفی الموتی، پیشین، ج 13، ص 182؛ اشرف پهلوی، من و برادرم، صص 345 - 346.
2- مسعود بهنود، پیشین، ص 744.
3- امیر اصلان افشار، پیشین، صص 169 - 197 و صص 220 - 221.
4- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 12، بخش دوم، صص 22 - 24؛ جهانگیر آموزگار، پیشین، ص 533.
5- احسان نراقی، پیشین، صص 141 - 143؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 5، ص 250.

و حامی اصول و ارزشهای دینی و مذهبی از دولت شریف امامی بود. شریف امامی تقویم رسمی کشور را از تاریخ مجعول شاهنشاهی به تاریخ هجری شمسی تغییر داد. ساواک تلاش می کرد با تشبث به برخی شعائر و ارزشهای اسلامی و مذهبی، بین علما و روحانیون اختلاف افکنی کند و چنین القا کند که اقدامات و موضعگیریهای امام خمینی و روحانیون و علمای پیرو او با اصول و ارزشهای اسلامی و دینی مغایرت دارد و بسیاری از علما و روحانیون، مخالف دیدگاههای سیاسی، اجتماعی و مذهبی ایشان هستند.

از جمله اقدامات دولت شریف امامی که ناصر مقدم رئیس ساواک در آن نقش مهمی داشت، اعلام حکومت نظامی در تهران و 11 شهر دیگر در شامگاه روز 16 شهریور 1357 بود. با این اقدام فاجعه جمعه 17 شهریور 1357 در میدان ژاله (شهدا) تهران رقم خورد و به نقطه عطفی در گسترش مخالفتهای عمومی با حکومت پهلوی تبدیل شد. چند روز قبل و در روز 13 شهریور 1357 - عید فطر - تظاهرات گسترده ای در تهران و سایر شهرها روی داد و ساواک از روند حوادث و تبعات ادامه آن احساس نگرانی می کرد. سپهبد ناصر مقدم پس از تظاهرات روز عید فطر (13 شهریور 1357) به دیدار شاه رفت و با اشاره به ناآرامیهای جاری کشور و ابراز نگرانی از تبعات سوئی که می توانست برای ارکان حاکمیت به بار آورد، موافقت شاه را برای برقراری حکومت نظامی در تهران و برخی شهرها به دست آورد. به دنبال آن، در شامگاه روز 16 شهریور 1357 جلسه شورای امنیت ملی دولت شریف امامی تشکیل شد و طی مذاکراتی به کارگردانی مقدم، نهایتاً به ضرورت برقراری حکومت نظامی در تهران و 11

شهر دیگر رأی داده شد. مقدم با ذکر اخبار و شایعاتی درباره آغاز موج جدید ناآرامیها در تهران و سایر شهرها، حاضران در جلسه را متقاعد کرد که چاره ای جز موافقت با طرح او (که پیش از آن شاه نیز موافقتش را با آن اعلام کرده است) در برقراری حکومت نظامی ندارند. برخی از حاضران در جلسه استدلال کردند که در ساعات محدود باقیمانده تا صبح روز 17 شهریور (زمان آغاز برقراری حکومت نظامی) مردم امکان آگاهی از این تصمیم جدید دولت را نخواهند داشت، اما مقدم با اصرار بر ضرورت برقراری سریع حکومت نظامی تصریح کرد که رسانه ها (رادیو و تلویزیون) این تصمیم دولت را به طور مکرر به اطلاع مردم خواهند رساند. اما همچنان که پیش بینی می شد، مردم نتوانستند در جریان تصمیم دولت قرار بگیرند.(1) از

ص:697


1- عمادالدین باقی، پیشین، ج 1، صص 254 - 255؛ عباس قره باغی، پیشین، صص 20 - 25.

صبح روز 17 شهریور 1357 در بسیاری از نقاط تهران و سایر شهرها بسیاری از مردم به خیابانها ریخته و بدون توجه به اخطارهایی که درباره برقراری مقررات حکومت نظامی داده می شد، بر ضد رژیم به تظاهرات پرداختند. میعادگاه اصلی تظاهرکنندگان تهرانی در میدان ژاله قرار داشت که نیروهای انتظامی و ساواک بی محابا به روی مردم بسیاری که در این میدان و خیابانهای اطراف گرد آمده بودند، آتش گشوده و شمار زیادی مجروح و تعداد کثیری نیز به شهادت رسیدند. در این روز علاوه بر شهادت و جراحت صدها نفر از تظاهرکنندگان توسط ساواک، خسارات مالی و اقتصادی قابل توجهی به منازل، مغازه ها و اتومبیلهای مردم وارد شد و آتش سوزیهای عمدی بسیاری در بخشهای مختلف شهر به راه انداخته شد. در دیگر شهرهای کشور نیز ساواک و سایر نیروهای نظامی و امنیتی بر روی تظاهرکنندگانی که حکومت نظامی را نادیده گرفته و به خیابانها ریخته بودند، آتش گشود و تعداد کثیری را شهید و مجروح کردند. بیشترین اتهامات مربوط به فاجعه روز 17 شهریور 1357 متوجه ساواک شد.(1) تبعات کشتار 17 شهریور برای رژیم پهلوی گران تمام شد؛ از آن پس ناآرامیها وارد مرحله جدیدی شد. در آن میان شریف امامی نخست وزیر وقت برای آرام کردن فضای بحرانی کشور، طی نطقی از واقعه میدان ژاله ابراز تأسف کرد و کشته شدگان و جان باختگان 17 شهریور را مورد تکریم قرار داده و به مردم به دلیل این فاجعه تسلیت گفت. این موضع گیری شریف امامی از سوی ساواک تهران، که در آن نقش محوری داشت، مورد اعتراض واقع شد

و پرنیان فر - رئیس ساواک تهران - طی نامه ای خطاب به مقدم، به این موضع گیری نخست وزیر انتقاد کرده و اضافه کرد که اگر سخن شریف امامی در ادای احترام به کشته شدگان و شهدای 17 شهریور مورد تأیید مجموعه حکومت بوده باشد، پس در این میان نیروهای امنیتی و انتظامی که به دستور حکومت در آن روز مرتکب این کشتار شدند، در چه جایگاهی قرار خواهند گرفت. پرنیان فر هشدار داد که سخنان نخست وزیر اثرات و تبعات سوئی در تضعیف روحیه نیروهای ساواک و دیگر نیروهای نظامی و انتظامی بر جای خواهد گذاشت.(2)

در همان زمان شایع شد که علاوه بر ساواک و نیروهای نظامی، واحدهایی از سربازان

ص:698


1- رمضانعلی شاکری، پیشین، صص 93 - 94؛ حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 578 - 589.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

اسرائیلی نیز در جریان کشتار 17 شهریور 1357 دست داشته اند.(1) روز پس از کشتار 17 شهریور، شورای امنیت ملی دولت شریف امامی با حضور مقدم، بار دیگر تشکیل جلسه داد و درباره واقعه به بحث پرداخت. با این احوال، به دلیل گسترش دامنه بحران در نقاط مختلف کشور، به طور ضمنی ضرورت ادامه سیاست سرکوب مورد توجه حاضران در جلسه قرار گرفت و در تعداد دیگری از شهرهای کشور نیز مقررات حکومت نظامی برقرار شد.(2) پس از واقعه 17 شهریور، کارتر - رئیس جمهور امریکا - در تماسی، به شاه اطمینان داد که از روش قهرآمیز و قاطع او در برخورد با مخالفان حمایت می کند.(3)

به دنبال کشتار 17 شهریور، مخالفان رژیم با صدور اعلامیه، بیانیه و ارائه سخنرانی مراتب انزجار خود را از حکومت پهلوی اعلام کردند. در این میان آیت الله شریعتمداری نیز طی اعلامیه ای که مردم را به آرامش دعوت می کرد، نیروهای حکومتی را به دلیل کشتار 17 شهریور نکوهش کرد. گفته می شود اعلامیه آیت الله شریعتمداری توسط ساواک بهره برداری شده و متن آن در شمارگان بسیار پخش شد.(4) پس از واقعه 17 شهریور، مقدم در یکی از جلسات شورای امنیت ملی دولت شریف امامی از وضعیت وخیم و ناکارآمد دستگاههای تبلیغاتی و رسانه ای حکومت انتقاد کرده و بر این نکته تأکید کرد که رادیو و تلویزیون از

برآوردن خواستها و نیازهای تبلیغاتی حکومت و نقشی که ضرورتاً این دستگاه باید در برابر مخالفان اتخاذ کند، عاجز و ناتوان است. مقدم همچنین از وزارت اطلاعات و جهانگردی دولت شریف امامی هم انتقاد کرد که در کنترل و هدایت نشریات و روزنامه ها ناتوان بوده و اجازه می دهد روزنامه ها چنا ن که دلخواه مخالفان حکومت است به انعکاس اخبار، حوادث و رخدادهای جاری کشور مبادرت کنند و حکومت را با مشکلات مضاعفی روبرو سازند.(5)

بدین ترتیب به نظر می رسید به رغم جایگزینی مقدم در ریاست ساواک، تحولات محسوسی در روش برخورد ساواک با مردم به وجود نیامده و این سازمان کماکان به دلیل سوء رفتارش پذیرای بیشترین انتقادات و اعتراضات بود. با این احوال، دولت شریف امامی

ص:699


1- وحیدالزمان صدیقی، انقلاب اسلامی ایران از نگاه دیگران، صص 72 - 73.
2- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 5، صص 306 - 309؛ تصمیم شوم: جمعه خونین، صص 97 - 100.
3- جان. دی. استمپل، پیشین، صص 166 - 169.
4- تصمیم شوم: جمعه خونین، صص 101 - 102.
5- همان، صص 123 - 124.

وعده هایی مبنی بر ایجاد تحول در ساختار تشکیلاتی و حذف نیروهای سرکوبگر و بدنام این سازمان داد. به دنبال آن، به تدریج در محافل سیاسی و اجتماعی شایع شد که به زودی تعدادی از نیروهای بدنام ساواک از این سازمان اخراج خواهند شد. به دنبال آن، ناصر مقدم فهرستی از چند ده نفر از افراد بدنام تر این سازمان را برای اخراج از ساواک در اختیار شاه و دولت قرار داد. مشهورترین این افراد پرویز ثابتی مدیرکل بدنام و بی رحم اداره کل سوم (امنیت داخلی) بود؛ پرویز ثابتی نهایتاً در آبان 1357 از کشور گریخت. با این احوال دامنه تغییر و تحول در ساواک در آن دوره چندان قابل اعتنا نبود و سرعت تحولات سیاسی و اجتماعی بسیار پرشتاب تر از آن بود که دولت و نیز ریاست ساواک، امکان، فرصت و نیز مجال جدی برای ایجاد تغییر و تحولات ساختاری در این سازمان بیابند. طرح مسائلی چون لزوم تصفیه ساواک از عناصر بدنام و ناباب و سرکوبگر و ایجاد تحولاتی در ساختار و تشکیلات آن، بیش از پیش موجبات تضعیف روحیه نیروهای این سازمان را فراهم آورد و همزمان با آن، تهدیدات و خطرات بالفعلی که همه روزه از سوی مخالفان، متوجه نیروهای ساواک می شد، مشکلات روحی و روانی این نیروها را مضاعف می ساخت.(1)

به تدریج آشکار شد که اقدامات دولت شریف امامی که تلفیقی از طرحهای به اصطلاح مسالمت آمیز و آشتی جویانه و نیز سرکوب بود، علاوه بر این که نتیجه مطلوبی برای رژیم به بار نیاورد، بر دامنه بحران نیز افزود. دولت شریف امامی کارنامه نومید کننده ای برای حکومت

داشت و چاره ای جز تغییر آن با کابینه ای دیگر به ذهن تصمیم گیران حکومت و به ویژه ناصر مقدم خطور نمی کرد. در چنین شرایطی با زمینه سازیهای پیشین ساواک، شاه متقاعد شد که جز برکناری شریف امامی از نخست وزیری و روی کار آمدن فردی نظامی، که سرکوب بیشتر مخالفان را پی گیرد، چاره دیگری نیست. ساواک از روز 13 آبان 1357 بر جنایات خود در تهران و سایر شهرها افزود و با ایجاد درگیریهای خونین با تظاهرکنندگان و آتش زدنها و تخریبهای عمدی در سطح وسیعی از شهر تهران، بیش از پیش موجبات نگرانی شاه را از عواقب سوء ادامه نخست وزیری جعفر شریف امامی فراهم آورد. نهایتاً نیز مقدم در ملاقاتی با شاه موجبات انتصاب ارتشبد غلامرضا ازهاری را به نخست وزیری فراهم آورد.(2)

ص:700


1- شهید آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی به روایت اسناد ساواک، ص 498.
2- عمادالدین باقی، بررسی انقلاب ایران، ج 1، صص 264 - 273؛ غلامرضا نجاتی، پیشین، ج 2، صص 116 - 126.

نخست وزیری ازهاری

به دنبال ملاقاتهای مقدم با شاه، رئیس ساواک به شریف امامی هشدار می داد که چاره ای جز کناره گیری ندارد و نهایتاً هم چنان که خواست ساواک بود، شریف امامی به دیدار شاه رفت و از نخست وزیری استعفا داد تا ارتشبد غلامرضا ازهاری در نیمه آبان 1357 و در شرایط اوج گیری حرکتهای مردمی، زمام امور را در دست گیرد.(1) به دنبال انتصاب ازهاری به نخست وزیری، ساواک طی بخشنامه ای خطاب به شعب و واحدهای مختلف خود با اشاره به بحران کشور، به نیروهایش دستور داد در سرکوب مخالفان و حمایت از دولت جدید از هیچ اقدامی فروگذار نکنند.(2) با انتصاب ازهاری، اعتراضات گسترش یافت و به تبع آن ساواک بیش از پیش به خشونت روی آورد. از مهمترین وقایع نخستین روز نخست وزیری ازهاری، اقدام شاه در ارسال پیام معروف «من صدای انقلاب شما را شنیدم» بود که گفته می شد ساواک در وادار ساختن شاه به صدور این پیام نقش داشته است. ساواک به سرعت متن پیام شاه را تکثیر کرده و برای بسیاری از علما و روحانیون در سراسر کشور ارسال کرد.(3)

با این وجود، واکنش سریع امام خمینی و فریب و خدعه خواندن این توبه نامه، موجب شد

تا افکار عمومی نسبت به آن بی توجهی نشان داده و کماکان به مخالفتهای خود بر ضد حکومت ادامه دهند. از جمله طرحهای دولت ازهاری که ساواک نیز در آن نقش محوری داشت، لزوم برقراری حکومت نظامی در بسیاری از شهرها بود. در جلسه ای که در روز 16 آذر 1357 و با حضور هیئت وزیران تشکیل شد، ناصر مقدم نیز کارگردان جلسه بود.(4) از دیگر اقدامات دولت ازهاری برای آرام کردن فضای بحرانی کشور، دستگیری تعدادی از رجال و کارگزاران درجه اول حکومت در دومین روز نخست وزیری بود. این اقدام به دنبال رایزنیها و مشورتهای شاه با مقدم صورت گرفت. مقدم معتقد بود با دستگیری این رجال و معرفی آنان به عنوان عاملین و مسببین اصلی بروز انحراف، حکومت گام جدی برای مهار بحران برخواهد داشت و با محاکمه و مجازات این گروه، رژیم از خطر سقوط حتمی نجات خواهد یافت. به

ص:701


1- امیر اصلان افشار، پیشین، صص 51 -53.
2- فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا، صص 218 - 219؛ مصطفی الموتی، پیشین، ج 13، صص 238 - 239.
3- فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا، صص 224 - 225؛ غلامرضا نجاتی، پیشین، ج 2، صص 131 - 135.
4- صورت مذاکرات دولتهای ازهاری و بختیار، صص 45 - 51.

دنبال این تصمیم و به دستور مقدم، در 16 آبان 1357 امیرعباس هویدا نخست وزیر و وزیر دربار پیشین، ارتشبد نعمت الله نصیری و دوازده نفر دیگر از کارگزاران و وزیران کابینه های سابق دستگیر و زندانی شدند.(1) تقریباً تمامی این افراد به همراه گروه دیگری که بعداً دستگیر شدند، تا هنگام پیروزی انقلاب اسلامی در زندان بودند و پس از آن بسیاری از آنان محاکمه شده و مجازاتهای مختلفی برای آنان تعیین شد. با این حال دستگیری رجال درجه اولی چون هویدا و نصیری، که به هدف آرام کردن فضای کشور صورت گرفت، پیامد مثبت قابل اعتنایی برای رژیم نداشت و همزمان با گسترش سرکوب، مخالفان ساواک متشکل تر و انسجام یافته تر از قبل، به سوی هدف نهایی که سقوط رژیم بود، پیش رفتند.(2)

در دوره نخست وزیری ازهاری، جلسات مشورتی متعددی با حضور هیئت وزیران و فرماندهان نظامی و انتظامی تشکیل شد که ضمن بررسی اوضاع و احوال کشور، درباره لزوم انجام برخی اقدامات برای آرام کردن فضای بحرانی، راهکارهایی ارائه می شد. در هدایت و مدیریت این جلسات نیز، مقدم نقش مهمی داشت. دولت ازهاری و مجموعه تصمیم گیرندگان آن، به زودی در برابر ناآرامیها دچار ناتوانی شدند. متن مذاکرات هیئت وزیران دولت ازهاری نشان می دهد که راه حلی برای مهار بحران، پیش روی آنان وجود نداشت. از جمله طرحهای دولت ازهاری تشکیل کمیته بحران متشکل از برخی وزیران کابینه، فرماندهان نظامی و ناصر

مقدم بود که نتیجه ای درخور در پی نداشت. به دلیل انتقادات گسترده ای که از مدتها قبل درباره عملکرد ساواک مطرح بود و اقدامات شریف امامی که ارکان آن را متزلزل کرده بود، تا حد زیادی از کارآمدی این سازمان کاسته شد. بدین ترتیب ساواک به رغم آن که هنوز وفادارترین نیروی حکومت به شمار می رفت، دیگر آن قدرت و جبروت گذشته را از دست داده بود.(3)

از اقدامات ساواک در این دوره برای آرام کردن فضای کشور، اجرای طرح اطعام در محلات پرجمعیت و فقیرنشین تهران بود. ساواک با کمک برخی وعاظ و روحانیون موافق حکومت تلاش می کرد از اجرای این گونه طرحها به نفع حکومت بهره برداری سیاسی و

ص:702


1- عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، ص 485؛ داریوش همایون به روایت اسناد ساواک، ص 265.
2- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 6، صص 216 - 218 و صص 238 - 239.
3- صورت جلسات دولتهای ازهاری و بختیار، صص پانزده - 83.

تبلیغاتی کند.(1) مقدم طی نامه ای که در 8 آذر 1357 خطاب به ازهاری نوشت با اشاره به شواهد و قراین اعلام کرد که در روزهای محرم و صفر، مخالفتهای سیاسی، اجتماعی در کشور گسترش خواهد یافت. وی در این باره پیشنهاد کرد برای مقابله با مخالفان تمهیدات زیر به کار گرفته شود:

1- دستگاههای تبلیغاتی حکومت (رادیو و تلویزیون) به شدت تحت کنترل و مراقبت قرار گرفته و از نفوذ هرگونه عنصر و عامل ضدحکومتی در بخشهای مختلف آن جلوگیری شود، 2- مراسم سینه زنی و نوحه خوانی در شهرهای مختلف کشور توسط دولت و حکومت برگزار شده و از این گونه مراسم هدایت شده بهره برداری شود، 3- از نقاط حساس و حیاتی تهران و سایر شهرها مراقبت شود، 4- از تأسیسات آب و برق حراست شود و از قطع احتمالی آب و برق در سطح شهرها، که می تواند موجبات نارضایتی بیش از پیش مردم را فراهم آورد، جلوگیری گردد، 5- از تأسیسات نفتی مراقبت شود و از بروز ناامنی، بی نظمی و کم کاری و احیاناً اعتصابات کارگری در آن نواحی، جلوگیری شود،6- از حرکت دسته های عزادار در خیابانها که می تواند موجبات تجمع گسترده مردم و بروز ناآرامیها را فراهم آورد، جلوگیری شود، 7- از برگزاری مراسم عزاداری در مساجد، تکایا و مکانهای بسیار بزرگ که می تواند جمعیت زیادی در خود جای دهد، جلوگیری شود، 8- جمعیتهای عزادار پس از پایان مراسم از مساجد و تکایا متفرق شوند، 9- از سخنرانی و وعظ علما، روحانیون و وعاظ ممنوع المنبر،

جلوگیری شود، 10- تمام کسانی که در مجالس عزاداری، سخنان و رفتار تحریک آمیز سیاسی انجام می دهند، سریعاً دستگیر شوند، 11- نیروهای امنیتی در اکیپها و گروههای چندین نفره برای کنترل آسان تر اوضاع، حضور دایم داشته باشند، 12- از اجتماعات و گردهماییهای خیابانی جلوگیری شده و مقررات حکومت نظامی (در مناطق اعلام شده)، دقیقاً اجرا شود، 13- اعلامیه های هشدار دهنده در شهرهای مختلف از سوی مراجع حکومتی و انتظامی صادر شود، 14- برنامه های تبلیغاتی، هشدارآمیز و اثرگذار از طریق رادیو و تلویزیون پخش شود، 15- از توقف و پارک کردن اتومبیلها در خیابانها در روزهای برگزاری مراسم سوگواری ممانعت شود، 16- از آمد و شد دوچرخه، موتورسیکلت، وانت بار و اتومبیلهای بارکش در

ص:703


1- پهلویها، ج 3، به کوشش فرهاد رستمی پویا، صص 608 - 611؛ در آستانه انقلاب اسلامی، به کوشش جلال فرهمند، صص 96 - 97.

روزهای برگزاری مراسم عزاداری جلوگیری شود، 17- مواد غذایی و سوختی مردم کشور، تأمین شود. 18- از احتمال حملات مسلحانه و چریکی گروههای مخالف حکومت در شهرهای مختلف کشور، مراقبت شود. 19- محرکین سیاسی مخالف حکومت در مراکز تجمع و حضور مردم سریعاً دستگیر شوند و از متولیان، بانیان و مسئولان مساجد و تکایا و دیگر محلهای برگزاری سوگواری و نیز وعاظ و سخنرانان برای اجتناب از مخالفت با حکومت. تعهد اخذ شود.(1)

ساواک همچنین هر از گاه درباره راههای جلوگیری از گسترش بحران در مناطق سنی نشین و نیز در میان اقلیتهای قومی و نظایر آن هشدارهایی به مقامات دولتی و حکومتی می داد. ساواک در هشدار و گزارشاتی از این دست، به دلایل و عواملی اشاره می کرد که موجبات گسترش نارضایتیهای عمومی در مناطق دارای اقلیت قومی و مذهبی را فراهم آورده و سپس درباره راههای به حداقل رسانیدن مخالفتها راهکارهایی ارائه می داد.(2)

میانه روها

از جمله طرحها و اقدامات ساواک (به ویژه پس از انتصاب مقدم به ریاست آن) کنترل ناآرامیها با تشبث به میانه روهای منتقد حکومت بود. ساواک تلاش می کرد چنین بنمایاند که مخالفان آشتی ناپذیر و جریان برانداز رژیم، اقلیتی غیرقابل اعتنا هستند و در این میان کسانی

که صرفاً منتقد حکومت بوده و خواهان انجام برخی اصلاحات در بدنه حاکمیت هستند و از قانون اساسی مشروطیت حمایت می کنند، در اکثریت قرار دارند. ساواک امیدوار بود این گروهها با ایجاد اختلاف در صفوف مخالفان، موجبات نجات رژیم را از سقوط فراهم آورند. در بین علما و روحانیون و جناح مذهبی، ساواک به یاری افرادی چون آیت الله شریعتمداری امید فراوانی بسته بود و در مقاطع مختلف هم برای پیشبرد اهداف و مقاصد خود و حکومت از وی بهره می برد. طرفداران حزب توده، سایر گروههای چپ، گروههای چریکی و کسانی که طرفدار مبارزه چریکی و مسلحانه با رژیم بودند، امام خمینی و تمام کسانی که از دیدگاههای ایشان پیروی می کردند، در صدر مخالفان آشتی ناپذیر حکومت جای داشتند. ساواک امیدوار

ص:704


1- در آستانه انقلاب اسلامی، به کوشش جلال فرهمند، صص 140 - 147.
2- همان، صص 560 - 564.

بود افراد و محافل وابسته به جبهه ملی و نیز نهضت آزادی ایران را برای مهار ناآرامیها و جلوگیری از سقوط رژیم به خدمت گیرد. ساواک بر این باور بود که این احزاب و گروهها در مقایسه با دیگر مخالفان رژیم برای گفت و گو و مذاکراتی که می توانست به راه حل امیدوار کننده ای بیانجامد، آمادگی بیشتری دارند؛ بر همین اساس همواره بر ضرورت گفت و گو و رفتار مسالمت آمیز با مخالفان میانه رو حکومت تأکید می کرد.

البته در میان اعضا و طرفداران گروههایی نظیر نهضت آزادی نیز افراد و شخصیتهای سازش ناپذیری حضور داشتند. ساواک دلایل بسیاری داشت که نشان می داد برخی از مهمترین چهره های جبهه ملی حاضر به گفت و گو و مذاکره با حکومت هستند. ساواک البته از کمک همتایان امریکایی خود (سیا و نیز سفارت امریکا در تهران) نیز بهره مند بود که با بسیاری از چهره های مشهور جبهه ملی در تماس بودند. برخی از این افراد در گفت و گو با امریکاییها، دیدگاههای خود را درباره تحولات جاری ابراز می کردند.(1) اسناد سفارت امریکا در تهران، از روابط برخی اعضا و چهره های شناخته شده جبهه ملی و نیز برخی هواداران و اعضای نهضت آزادی ایران با سفارت امریکا و مقامات آن کشور در تهران حکایت دارد که تقریباً در تمام دوران انقلاب ادامه داشت.(2) سفارت امریکا و نیز مأموران سیا در تهران در دوران ناآرامیهای انقلاب تلاش داشتند به برخی اعضای نهضت آزادی ایران نزدیک شوند و امیدوار بودند از طریق این گروه، در جریان تحولات قرار گرفته و موقعیتهایی برای آینده

حضور خود در ایران دست و پا کنند.

تماسهای سفارت امریکا در تهران با دو گروه (جبهه ملی و نهضت آزادی ایران) تا واپسین روزهای عمر رژیم پهلوی ادامه یافت. با آشکار شدن سقوط نهایی رژیم، دیگر مذاکرات و گفت و گوها بیشتر درباره وضعیت سیاسی آینده ایران پس از روی کار آمدن رژیم انقلابی جدید متمرکز شده بود.(3) به دنبال خروج شاه از کشور، امام خمینی برای بازگشت به ایران اعلام آمادگی کردند و ملاقاتها و تماسهای مقدم با افراد جبهه ملی و نهضت آزادی ایران و سایر میانه رو ها افزایش یافت. در این میان سفارت امریکا در تهران در جریان بسیاری از این

ص:705


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 20، صص 180 - 188 و صص 190 - 192.
2- همان، ج 2، بخش اول، صص 163 - 165.
3- همان، ج 10، صص 30 - 31 و صص 38 - 40.

ملاقاتها و تصمیمات اتخاذ شده قرار داشت.(1) در نیمه شهریور 1357، هنوز خواستهای اصلاح طلبانه جبهه ملی مسائلی نظیر لزوم انحلال فوری ساواک بود که در چارچوب حفظ نظام سیاسی موجود مطرح می شد. سفارت امریکا در تهران نیز در گزارشات خود طی آذر 1357، موضوع انحلال ساواک را از مهمترین خواستهای جبهه ملی برمی شمرد.(2) جبهه ملی به ویژه در دوره انقلاب تلاش می کرد بین رفتار سیاسی خود با حکومت و رفتار امام خمینی اندکی فاصله وجود داشته باشد. این گروه چندان رغبتی به پذیرفتن رهبری فکری - سیاسی بلامنازع امام خمینی نداشت.(3) در شهریور 1357 هم هنوز افرادی از جبهه ملی در گفت و گو با امریکاییان در داخل و خارج کشور، درباره موضعگیری خود در برابر شاه و مشکلاتی که ساواک برای آنان ایجاد می کرد پرس و جو و تعیین تکلیف می کردند(4) و موضع مشخصی درباره تحولات جاری کشور در پیش نگرفته و عمدتاً انفعالی رفتار می کردند.(5) برخی اعضای سرشناس جبهه ملی، در واپسین ماههای عمر رژیم، در گفت و گو با برخی گروههای میانه رو و مرتبط با شاه و حکومت، نگرانی خود را از وضعیت بحرانی کشور ابراز داشته و از شاه تقاضا می کردند اجازه دهد گروههای میانه رو به اصطلاح اصلاح طلب، راهی برای مهار بحران بیابند.(6) برخی از رهبران و اعضای برجسته جبهه ملی نیز تا واپسین روزهای عمر رژیم پهلوی

به تماس با مقدم ادامه دادند. بر همین اساس، مقدم با متقاعد کردن شاه، بارها با رهبرانی از جبهه ملی تماس گرفت و خواستار مشارکت آنان در پروژه جلوگیری از سقوط نهایی رژیم شد. برخی افراد وابسته به جبهه ملی با وساطت مقدم با شاه نیز گفت و گو کردند. در این میان مقدم برای ایجاد اختلاف بین جبهه ملی و گروههای میانه رو با امام خمینی تلاش می کرد.(7) البته تلاش مقدم برای تماس و مذاکره با روحانیون مخالف و سازش ناپذیری چون (آیت الله دکتر بهشتی)، حتی با وساطت افرادی از رهبران نهضت آزادی نیز به نتیجه نرسید و

ص:706


1- همان، ج 27، صص 121 - 124.
2- همان، ج 22، صص 68 - 69؛ غلامرضا نجاتی، پیشین، ج 2، صص 537 - 542.
3- جان. دی. استمپل، پیشین، صص 78 - 80.
4- احسان نراقی، در خشت خام، صص 84 - 85.
5- یرواند آبراهامیان، پیشین، صص 564 - 567؛ علی دوانی، پیشین، ج 8، صص 104 - 105.
6- جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 252 - 253 و صص 276 - 277؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 3، صص 148.
7- عمادالدین باقی، بررسی انقلاب ایران، ج 1، صص 326 - 327؛ مسعود بهنود، پیشین، صص 830 - 831.

علما و روحانیون مخالف حکومت حاضر به ملاقات و گفت و گو با مقدم نشدند.(1)

در مقایسه با جبهه ملی، نهضت آزادی موضع انقلابی تری داشت و طی دهه های 1340 و 1350 هم بیش از گروه نخست در مقابل رژیم پهلوی ایستادگی کرده و طعم سرکوب ساواک را چشیده بود. در همان حال، بیش از جبهه ملی در حمایت از مواضع انقلابی امام خمینی ثابت قدم بود. با این احوال برخی از اعضای بلندپایه نهضت آزادی ایران نیز در دوره ناآرامیهای انقلاب با مقدم و افراد و محافل دیگری در دولت و حکومت تماسهایی داشتند و با سفارت امریکا در تهران نیز مشکلات و خواستهای خود را در میان می نهادند.(2)

پس از آن که آشکار شد ارتشبد ازهاری نیز از مهار بحران ناتوان است و از رجال و کارگزاران وابسته به حکومت فرد دیگری یارای پذیرفتن نخست وزیری نیست، طرح مذاکره با رجالی از جبهه ملی و یا نهضت آزادی ایران و نیز سایر افراد، مورد توجه شاه قرار گرفت. پس از کسب موافقت شاه، مقدم در زندان ملاقاتی با مهندس مهدی بازرگان کرد و به او وعده داد که از آن پس شاه به نظام مشروطه پایبند خواهد بود. با این احوال بازرگان او را نومید ساخت و گفت که دیگر برای عملی شدن آرزوی شاه دیر شده است و او نمی تواند در این راستا گامی بردارد. از دیگر کسانی که مقدم با او ملاقات کرد، دکتر کریم سنجابی از رهبران جبهه ملی (رهبر حزب ایران) بود که او دعوت مقدم را برای ملاقات با شاه پذیرفت و در گفت و گو با شاه، وعدة مساعدی برای پذیرش نخست وزیری داد، اما شروط او نیز، نظیر خروج شاه از

کشور، مورد تأیید شاه قرار نگرفت. پس از آن جبهه ملی در رابطه با این ملاقات اعلامیه ای صادر کرد و در صدد برآمد ارتباط جبهه ملی با شاه و رژیم پهلوی را تکذیب کرده و بر ارتباط خود با امام خمینی تأکید ورزد. ارتباطات مقدم، در روزهای پایانی نخست وزیری ازهاری افزایش یافت. اعضای برجسته و رهبران جبهه ملی و نهضت آزادی ایران و سایر افراد و گروههای همسو تردید داشتند که نهایتاً کفه ترازوی تحولات سیاسی به سود رژیم پهلوی خواهد بود و یا انقلابیون. حداقل برای برخی از مهمترین اعضای این احزاب و گروهها تصمیم گیری دشوار می نمود. چه، از یک سو برخی از آنان علاقه مند بودند با در اختیار گرفتن نخست وزیری و سایر پستهای مهم، شاه را در مجموعه حاکمیت تا سر حد پادشاهی

ص:707


1- ابراهیم یزدی، پیشین، صص 141 - 142؛ ژنرال هایزر، پیشین، صص 302 - 303.
2- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 3، بخش دوم، صص 216 - 219؛ عباس امیرانتظام، آن سوی اتهام، ج 2، صص 314 - 316.

تشریفاتی در نظام مشروطه تنزل مقام بخشند، و از سوی دیگر تردید داشتند که با پذیرش این سمتها در آن شرایط بحرانی، بتوانند کنترل اوضاع را به دست گرفته و نظام دلخواه را در عرصه کشور مستقر سازند؛ به ویژه این که شواهد نشان از سقوط قریب الوقوع حکومت پهلوی می داد.(1) از دیگر کسانی که پس از ملاقات سنجابی، به دیدار شاه رفت و درباره پذیرفتن مقام نخست وزیری با او مذاکراتی انجام داد، دکتر غلامحسین صدیقی بود که به همت مقدم پنج بار با شاه به گفت و گو نشست. منابع موجود نشان می دهد که صدیقی بیش از سنجابی برای پذیرش نخست وزیری اشتیاق نشان داد و در همان حال ضرورت انحلال ساواک را به شاه گوشزد کرد. اما برخی شروط دیگر او از جمله به حداقل رسیدن نقش شاه در حاکمیت که شاه نپذیرفت، به استنکاف او از پذیرش این پست انجامید؛ ضمن این که اعضای جبهه ملی نیز در برابر او موضع مخالفی اتخاذ کرده و به او هشدار دادند از پذیرش پست نخست وزیری شاه که می تواند پیشینه سیاسی او را تحت الشعاع قرار دهد، پرهیز کند. در حالی که هنوز طرح نخست وزیری صدیقی منتفی نشده بود، مقدم طی بخشنامه ای از نیروهای تحت امرش خواست تا برای جلوگیری از هرگونه پیشامد غیرمنتظره برای صدیقی و خانواده و بستگان او، تدابیر امنیتی و پلیسی لازم اندیشیده شود.(2) اما مذاکرات مقدم با شاپور بختیار، از رهبران جبهه ملی، برای پذیرش پست نخست وزیری با موفقیت قرین شد. ملاقاتها و مذاکرات برخی رهبران و اعضای برجسته نهضت آزادی ایران و جبهه ملی با مقدم و سایر مراجع حکومتی و

نظامی، در دوران نخست وزیری شاپور بختیار نیز ادامه یافت. پس از آن که امام خمینی اعلام کردند به زودی راهی ایران خواهند شد، این مذاکرات و گفت و گوها، که احتمالاً با سفارت امریکا در تهران نیز در میان نهاده می شد، بیش از پیش ادامه یافت. در این میان، درباره چگونگی برقراری تمهیدات لازم برای بازگشت امام خمینی به کشور و موضع گیری دولت بختیار در مقابل ایشان، گفت و گوهایی به عمل می آمد. شواهد موجود نشان می دهد که افراد و گروههای شرکت کننده در این گفت و گوها امیدوار بودند با بازگشت امام خمینی به کشور، از گسترش بیشتر بحران جلوگیری شود. برخی از اسناد سفارت امریکا نشان می دهد که گروههای مذاکره کننده و از جمله مقدم، امیدوار بودند امام خمینی چند روز پس از مراسم

ص:708


1- غلامرضا نجاتی، پیشین، ج 2، ص 549؛ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 5، ص 87.
2- امیراصلان افشار، پیشین، صص 78 - 80؛ جهانگیر آموزگار، پیشین، ص 461.

استقبال ویژه ای، تهران را به قصد قم ترک کند و به تبع آن بختیار با تغییر چند وزیر و گماردن چهره های میانه رویی از انقلابیون به اصطلاح دولت وحدت ملی تشکیل دهد؛ اگر این طرح موفقیتی کسب نکرد، تلاش شود، نظام جدید انقلابی از کنترل گروهها و احزاب انقلابی میانه رو خارج نشود.(1)

از جمله مهمترین کسانی که مقدم برای به خدمت گرفتنش در رأس کابینه ملاقاتهای متعددی با او داشت، علی امینی بود که از اوایل دهة 1340 در حاکمیت سمتی نداشت و به دلیل سوءظن شاه به او، ساواک رفتار و ملاقاتهای او را کنترل می کرد. اما امینی پس از آن که تصریح کرد برای کنترل بحران بسیار دیر شده، اضافه کرد که هرگاه شاه کنترل ارتش و ساواک را برعهده او گذارد، حاضر به پذیرش نخست وزیری خواهد شد. این پیشنهاد از سوی شاه رد شد، با این وجود پس از آن که ازهاری هم از عهده مشکلات برنیامد، بار دیگر مقدم از سوی شاه مأمور مذاکره با علی امینی شد تا بلکه او را به پذیرفتن پست نخست وزیری متقاعد کند. اما علی امینی علاوه بر دو شرط پیشین، لزوم خروج سریع شاه از کشور و نیز تشکیل شورای سلطنت را پیش شرط خود برای پذیرش نخست وزیری اعلام کرد. اما شاه این شروط امینی را برای بار دوم رد کرد. اما امینی بارها به دیدار شاه رفت و با مقدم نیز مذاکرات و رایزنیهای سیاسی متعددی انجام داد. بر پایه مشورت با امینی بود که موضوع مذاکره و تماس با افرادی از جبهه ملی و نهضت آزادی ایران برای قبول پست نخست وزیری مورد

توجه شاه قرار گرفت و به دنبال آن مقدم به عنوان رابط اصلی این ملاقاتها، گفت و گو و مذاکرات چند جانبه مکرر و مفصلی با رهبران جبهه ملی و نهضت آزادی ایران و نیز سفارت امریکا در تهران انجام داد. در این میان مذاکرات و گفت و گوهای مقدم با امینی برای قبول پست نخست وزیری تا مدتها ادامه داشت. از دیگر کسانی که از دوران زمامداری شریف امامی بی میل به قبول پست نخست وزیری نبود، دکتر مظفر بقایی کرمانی بود که حزب زحمتکشان او در تمام دوره انقلاب در پوشش حمایت از قانون اساسی و نظام مشروطه حکومت، از رژیم حمایت کرده و خواستار جلوگیری از سقوط نهایی نظام شاهنشاهی بود. ساواک هم به طور ضمنی از این گونه موضعگیریهای بقایی، که به ظاهر انتقاداتی هم متوجه حکومت و حتی

ص:709


1- عباس قره باغی، پیشین، صص 302 - 303؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 10، صص 30 - 32 و صص 38 - 40.

شاخص شاه می کرد، حمایت می نمود.(1)

در آستانه نخست وزیری ازهاری و پس از آن، مدت کوتاهی نیز موضوع نخست وزیری ارتشبد غلامعلی اویسی مطرح شد و این موضوع در شورایی متشکل از فرماندهان نظامی و مقدم و برخی افراد دیگر مورد بررسی قرار گرفت که خیلی زود به دست فراموشی سپرده شد.(2)

مقدم مذاکرات و ملاقاتهای مکرری با اجزای سفارت امریکا و نیز مأموران سیا در تهران داشت و درباره مسائل و مشکلات مختلف سیاسی و اجتماعی مبتلابه رژیم پهلوی با آنان به گفت و گو می نشست، تا بلکه با بهره گیری از اطلاعات و تجارب امریکاییان، برای مهار بحران راه حلی بیابد. بسیاری از اقدامات ساواک و نیز مجموعه حکومت در دوران انقلاب با مشاورت و یا حداقل اطلاع قبلی سفارت امریکا و نیز مأموران سیا در ایران صورت می گرفت. موضوع جابجایی دولتها و نیز موضع گیریها و برخوردهای حکومت در مقابل مخالفان و سیاستهایی که در مقاطع مختلف در قبال بحران اتخاذ می شد، معمولاً توسط ساواک و سایر مراجع، با محافل امریکایی در تهران در میان نهاده می شد. با گسترش مخالفتها و بحرانی شدن موقعیت رژیم، در گفت و گوهای مقدم با سفارت امریکا، درباره آینده حضور امریکا در ایران و خطرات احتمالی که منافع این کشور را در ایران تهدید می کرد، گفت و گوهای مفصلی صورت می گرفت. در برخی از این گفت و گوها، مقدم امریکاییان را نسبت به عواقب سویی که پس از سقوط احتمالی شاه در انتظار منافع آنها در ایران است، هشدار می داد و از

آنان می خواست در حمایت از رژیم پهلوی تردیدی به خود راه ندهند. طی ماههای پایانی عمر رژیم پهلوی، برخی مدیران ارشد سیا برای رایزنی و نیز آگاهی از اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران وارد تهران شده و مذاکرات مفصلی با مقدم انجام دادند. این روند در دوره نخست وزیری شاپور بختیار بیش از پیش ادامه یافت و طرفین درباره راههای مهار بحران و جلوگیری از پیروزی نهایی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی اظهارنظرهایی داشتند.(3) با این احوال و برخلاف انتظاری که حکومت و ساواک از سیا و امریکاییها داشتند، سیا تا واپسین دوران عمر رژیم پهلوی به شناختی واقع بینانه از روند تحولات سیاسی و اجتماعی جاری در ایران دست

ص:710


1- فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا، صص 146 - 148؛ حسین آبادیان، زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی، صص 312 - 313.
2- مصطفی الموتی، پیشین، ج 12، صص 500 - 502.
3- جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 286 - 299؛ ابراهیم یزدی، پیشین، صص 201 - 223.

نیافت و در پیش بینی حوادثی که می توانست و می رفت تا مجموعه رژیم پهلوی را با خطر سقوط مواجه کند، ناتوان عمل می کرد.

هنگامی که ژنرال هایزر در دوره نخست وزیری بختیار برای کنترل بحران وارد تهران شد و شایعه احتمال وقوع کودتایی امریکایی (نظیر کودتای 28 مرداد 1332) بر سر زبانها افتاد، مقدم در گفت و گوهای مقامات ایران با وی، نقش قابل توجهی داشت. هایزر تصریح کرده که صرف حضور مقدم در جلسات شورای فرماندهان نظامی و رجال سیاسی، بیانگر اهمیت مذاکرات و تصمیمات اتخاذ شده بود.

امام خمینی

در مباحث و فصول پیشین درباره برخوردهای ساواک با امام خمینی در مقاطع مختلف سخن به میان آمد. به رغم تمهیدات، اعمال فشارها، سختگیریهای مشترک ساواک و سازمان امنیت عراق، امام خمینی تا اواسط سال 1357 انقلاب ایران را از عراق رهبری کردند. اما هنگامی که فشار ساواک و سازمان امنیت عراق عرصه را برایشان و طرفدارانشان تنگ کرد، ایشان تصمیم گرفتند عراق را ترک کنند. در آستانه خروج امام خمینی از عراق، مقدم رایزنیهایی با سازمان امنیت عراق و وزارت امور خارجه ایران و نیز شخص شاه و هیئت وزیران وقت (به ریاست شریف امامی) داشت و درباره چگونگی و راههای برخورد با امام در صورت خروج از عراق و مقصد او انجام داد. با این احوال، ایشان تصمیم گرفت عراق را به مقصد فرانسه ترک کند. بسیاری از کارگزاران حکومت، به غلط، معتقد بودند دور شدن ایشان

از ایران، از گسترش بیشتر بحران جلوگیری خواهد کرد و حکومت در مهار ناآرامیها موفق خواهد شد.(1) با نفوذ ساواک، برخی از روحانیون و علمای کشورهای اسلامی طی اعلامیه ها و بیانیه هایی حمایت خود را از رژیم پهلوی اعلام کردند. بعضی از روحانیون کشورهای منطقه با هدایت ساواک، نامه هایی برای روحانیون ایران مخابره کردند که در آن نسبت به عواقب سوئی که در پی سقوط رژیم پهلوی دامن گیر مردم و علمای ایران خواهد شد، هشدار می دادند.(2)

ص:711


1- امیر اصلان افشار، پیشین، صص 198 - 220.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

در این میان، امام طی اعلامیه ها، بیانیه ها و سخنرانیهایی، مواضع سازش ناپذیری بر ضد رژیم پهلوی اتخاذ کرده و طرفداران خود را به ضرورت ادامه مبارزه با رژیم پهلوی دعوت می کرد. ایشان در مقاطع مختلف، مردم را نسبت به تلاشهایی که ساواک برای ایجاد اختلاف در صفوف انقلابیون انجام می داد، هشدار داده و آنان را از هر عملی که بر اختلافات داخلی دامن بزند، برحذر می داشت. ایشان به مخالفان رژیم پهلوی هشدار می داد که ساواک برای انحراف مسیر انقلاب و نیز دلسرد کردن مردم در میان صفوف تظاهرکنندگان نفوذ کرده و اختلاف افکنی می کند و نیز با به راه انداختن تظاهرات و راهپیماییهای انحرافی و هدایت شده، در صدد مهار ناآرامیهاست. ایشان مردم را هشدار می داد که در برابر اقدامات انحرافی، تحریک کننده و گول زننده ساواک هوشیار باشند.(1) از آنجایی که از نیمه سال 1357 افراد و گروههایی از انقلابیون و مخالفان رژیم پهلوی در شهرها و مناطق مختلف کشور افرادی را به اتهام وابستگی و ارتباط با ساواک مورد حمله قرار داده بودند، امام خمینی در 20 دی 1357 طی اعلامیه ای با اشاره به اعلامیه های بدون امضایی که در شهرهای مختلف، اشخاصی را به ساواک منسوب کرده و تهدید به قتل می کردند، هشدار داد که این گونه اقدامات برخلاف نظر اسلام و خلاف شرع بوده و آن را توطئه ای برای شکست و ناکامی تحرکات انقلابی مردم ارزیابی کرده و از مردم خواست تا از این گونه اقدامات جلوگیری کنند و به خواسته این شب نامه ها و اعلامیه های بدون امضا توجهی نشان ندهند:

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام و تحیت به عموم ملت ایران ایدهم الله تعالی. مطالبی از ایران می رسد که از توطئه ای خطرناک حکایت می کند. گفته می شود اعلامیه هایی بدون امضاء در تهران و شهرستانها منتشر می شود و اشخاص بسیاری را به اسم ساواکی و یا عمال شاه تهدید به قتل می کنند و خانه هایی را با همین بهانه ها سوزانده و به زن و فرزندان آنان اهانت نموده و آزار داده اند. به طوری که از ایران اطلاع داده اند اعمالی برخلاف اسلام و انصاف بدون رعایت حقوق شرعی انجام می گیرد که شاهد بر آن است که دسته های ناپاکی در کار است که با هرج و مرج و ایجاد رعب و وحشت نهضت مقدس اسلامی را متهم نموده و خدای نکرده به شکست بکشند. ملت محترم ایران باید بداند که دیانت

ص:712


1- ام-ام خمینی، ندای ح-ق، ج 1، صص 122 - 123 و صص 130 - 131؛ حسن نوربخش، پیشین، ج 1، ص 37.

مقدس اسلام، جان و مال انسانها را محترم شمرده و تجاوز به آن را از محرمات عظیمه می داند و کسانی که دست به این نحو جنایات زده و موجب ارعاب مردم می شوند به نظر می رسد از جناحهای منحرفی باشند که می خواهند در پناه هرج و مرج، یا شاه را حفظ کنند و یا کشور را با ایجاد کودتای نظامی به تباهی بکشند.

مردم مسلمان ایران در مبارزات به حق خود از این روشهای غیرانسانی استفاده نمی کنند و موظف شرعی هستند که به اعلامیه های مشتمل بر قتل و غارت و اعلامیه های بی امضاء به

هیچ وجه ترتیب اثر ندهند و از اشخاصی که می خواهند به خانه های مردم تجاوز کنند و آتش سوزی نمایند جلوگیری نمایند که به نظر می رسد توطئه ای در دست اجرا است که باید از آن جلوگیری کرد.

ملت شریف در تهران و شهرستانها و قصبات به راهپیمایی و تظاهرات و اعتصابات خود ادامه دهند تا این ئوطئه با رفتن شاه خنثی شود.

بر حضرات علمای اعلام ایران است که مردم را با اطلاعیه ها بیدار کنند و آنان را به وظایف شرعیه خود آگاه نمایند که مجازات اشخاص جنایتکار و مجرم بعد از اثبات جنایت با محاکم صالحه است، نه با اشخاص متعارف. از خداوند تعالی قطع دست جنایتکاران را خواستارم.

والسلام علیکم و رحمه الله

روح الله الموسوی الخمینی(1)

ایشان در برابر اقدامات و طرحهایی که ساواک و حکومت برای مهار انقلاب اجرا می کرد، موضع گیری می نمود و ضمن ابراز مخالفت با اقدامات ایذایی ساواک و حکومت، مردم را نسبت به اهداف و مقاصدی که رژیم پهلوی از طرح و اجرای این گونه اقدامات دنبال می کرد، آگاه می نمود. چنان که وقتی ساواک درصدد برآمد با برگزاری برخی مراسم در اعیاد دینی و مذهبی نظیر اعیاد شعبانیه، افکار عمومی را به سوی حکومت جلب کند، امام خمینی به این

اقدام ساواک واکنش نشان داده و طی اعلامیه ای، مردم را نسبت به توطئه ای که ساواک و حکومت در این برنامه دنبال می کردند، هشدار داد و شرکت در این جشنها را تحریم کرد. به دنبال کشتار روز جمعه 17 شهریور 1357 نیز ایشان طی اعلامیه مردم ایران را به ضرورت مبارزه با رژیم پهلوی دعوت کرد و هنگامی که شاه طی نطق معروف خود اعتراف کرد که صدای انقلاب مردم ایران را شنیده و اینک آماده است جبران مافات کند، امام خمینی آن را

ص:713


1- امام خمینی، صحیفه نور، ج 4، ص 196؛ حسن نوربخش، پیشین، ج 3، ص 121.

خدعه و نیرنگ دانست و اضافه نمود که مردم بی توجه به این توبه فریبکارانه شاه، مخالفت با او را تا سقوط نهایی رژیم پهلوی ادامه خواهند داد. ایشان طی گفت و گویی با روزنامه هلندی «دی ولت کرانت» تصریح کرد که شاه با اعتراف به گناهانش باید محاکمه و مجازات شود. بنابراین اگر صدای انقلاب مردم ایران را شنیده است پس مقام سلطنت را ترک کرده و سرنوشت مردم را به دست خود آنان بسپارد. هنگامی نیز که با توصیه افرادی نظیر مقدم، شاه در صدد برآمد برای آرام کردن فضای کشوری، نصیری رئیس سابق ساواک را دستگیر و روانه زندان کند، امام خمینی طی مصاحبه ای این اقدام را نیز خدعه ای دیگر از سوی حکومت ارزیابی کرده و تصریح نمود این دستگیریها شاه را که یک عمر به مردم ایران خیانت کرده است، تبرئه نخواهد کرد. ایشان افرادی نظیر نصیری را شریک جرم شاه خوانده و اظهار داشت که اگر رژیم پهلوی بخواهد او را محاکمه کند، ناگزیر شاه نیز باید تحت محاکمه قرار گرفته و به مجازات برسد.(1) هنگامی نیز که بختیار در آخرین روزهای عمر رژیم پهلوی برای مهار بحران وعده داد به زودی لایحه انحلال ساواک را به مجلس ارائه خواهد داد و مجلسیان هم به سرعت درصدد عملی کردن این وعده برآمدند، امام خمینی بار دیگر هشدار داد که این گونه طرحها و اقدامات، توطئه ای برای انحراف مسیر تحرکات انقلابی مردم ایران است و مردم ایران راه خود را تا پیروزی نهایی ادامه خواهند داد.(2)

برخلاف آنچه که رژیم پهلوی انتظار می کشید، با ورود امام خمینی به پاریس (نوفل لوشاتو) تحرکات و ناآرامیها گسترش یافت و مخالفان حکومت با سهولت بیشتری با ایشان ارتباط برقرار کردند. رسانه های گروهی، نشریات و روزنامه ها نیز برای انعکاس خواستها، سخنان، اعلامیه ها و موضع گیریهای ضدحکومتی ایشان آمادگی و آزادی عمل بیشتری

یافتند. ساواک برای کنترل فعالیتهای امام خمینی و سایر مخالفان حکومت در فرانسه، با دستگاه اطلاعاتی و امنیتی فرانسه ارتباط نزدیک داشت؛ نمایندگانی از ساواک برای رایزنی با سازمان اطلاعات فرانسه وارد پاریس شدند. برخی رؤسا و مدیران برجسته سازمان اطلاعاتی فرانسه نیز برای ملاقات با مقدم، از تهران دیدار کردند. ساواک همچنین برای تقویت موقعیت رژیم پهلوی در مطبوعات و رسانه های گروهی فرانسه، مبالغ قابل توجهی در اختیار مدیران،

ص:714


1- امام خمینی، صحیفه نور، ج 3، ص 75؛ امام خمینی، ندای حق، ج 1، ص 75.
2- امام خمینی، صحیفه نور، ج 4، ص 141؛ حسن نوربخش، پیشین، ج 3، ص 114.

سردبیران، نویسندگان و دیگر مسئولان این نشریات و روزنامه ها قرار داد. مأموران ساواک در میان کسانی که به ملاقات امام خمینی در نوفل لوشاتو می رفتند نفوذ کرده و گزارشات، اخبار و اطلاعاتی درباره موقعیت ایشان و فعالیتهایی که انجام می داد، برای ساواک تهران ارسال می کردند. ساواک از مأمورانش در اروپا می خواست تحقیق کنند: 1- مرتبطین و کسانی که با امام خمینی دیدار و گفت و گوهای دائم و همیشگی دارند و به نفع ایشان فعالیت می کنند، چه کسانی هستند، 2- چه کسانی تاکنون با ایشان ملاقات کرده و یا بعداً به ملاقات ایشان خواهند رفت، 3- غیرایرانیانی که با ایشان ملاقات می کنند چه کسانی هستند، 4- از مقامات سیاسی و رسمی چه کسانی به ملاقات ایشان می روند و کدامیک از نشریات و خبرنگاران خارجی با ایشان ملاقات و مصاحبه می کنند، 5- علاوه بر ایشان و فرزندشان سید احمد خمینی، چه کسان دیگری نزد ایشان در نوفل لوشاتو سکونت دارند، 6- چه ارتباطی می تواند میان ربوده شدن امام موسی صدر و مسکن گزیدن امام خمینی در پاریس وجود داشته باشد، 7- شماره تلفنهایی که اطرافیان ایشان با آن تماس می گیرند، تحت کنترل قرار گرفته و محتوای آن ثبت و ضبط شود، 8- آیت الله امام خمینی و همراهانشان تا چه مدت در فرانسه باقی خواهند ماند، و نهایتاً اینکه 9- تاریخ دقیق حرکت ایشان از فرانسه و مقصد بعدی ایشان به کجا خواهد بود.

در همان حال ساواک دستورالعملهای پیاپی و با هدف کنترل فعالیتهای امام خمینی و اطرافیان ایشان در فرانسه برای مأمورانش در این کشور ارسال می کرد. ساواک تلاش می کرد فرانسه موجبات اخراج امام و همراهانش را فراهم آورد. ساواک بر آن بود دولت و سرویس اطلاعاتی فرانسه متقاعد شوند که امام با کمونیستهای فرانسه و ایتالیا در تماس است. مأموران این سازمان پیشنهاداتی نیز مبنی بر ضرورت خروج ایشان از فرانسه به مقصد ایتالیا می دادند. ساواک امیدوار بود موجبات ترور و قتل ایشان در ایتالیا فراهم شود. ساواک با سرویس اطلاعاتی فرانسه مذاکراتی هم درباره ضرورت اخراج امام خمینی به کشورهایی نظیر

امریکا، الجزایر، لیبی و سوریه داشت. ساواک از سرویس اطلاعاتی فرانسه گلایه مند بود که در ارائه اخبار مربوط به فعالیتها و رفت و آمدهای اطرافیان امام خمینی در پاریس، چنان که باید، دقت و سرعت عمل به خرج نمی دهد. با تلاشهای ساواک، برخی مقامات بلندپایه سرویس اطلاعاتی فرانسه وارد تهران شده و در ملاقات با شاه قول دادند برای فعالیتهای ضد

ص:715

حکومتی امام خمینی و طرفدارانشان در فرانسه محدودیتهایی ایجاد کنند.(1) پس از عزیمت امام خمینی به پاریس، ساواک برای بدنام کردن و از اعتبار انداختن ایشان چنین شایع کرد که وی به سرزمین کفر پناهنده شده است و گویا برخی از روحانیون و علمای میانه رو و متمایل به حکومت هم از این توطئه ساواک برای بدنام کردن ایشان استقبال کردند.(2)

اخباری هم وجود داشت که نشان می داد ساواک برای جلوگیری از انتشار تصویر و صدای امام خمینی از طریق رادیو و تلویزیونهای فرانسه و دیگر کشورهای جهان، در دستگاههای گیرنده و فرستنده محل اقامت ایشان در نوفل لوشاتو خرابکاریهایی می کرد.(3) ساواک از نخستین روزهای حضور امام خمینی در پاریس، به مأموران خود در فرانسه دستور داده بود اسناد و مدارک موجود و قابل دسترس را (برای پیشگیری از حمله احتمالی مخالفان به سفارت و نمایندگی ساواک در فرانسه) معدوم کنند. اخباری نیز وجود داشت که حاکی از تلاش برخی مأموران ساواک برای به قتل رساندن امام خمینی در فرانسه و یا ربودن ایشان بود؛ که در هر حال در آن شرایط سیاسی، اجتماعی و حاد و بحرانی که دامنگیر رژیم پهلوی بود، طرحهایی از این دست غیرعملی و به زیان رژیم تشخیص داده شد.(4) در آذر 1357، سپهبد ناصر مقدم طی ملاقاتی با شاه، پیشنهاد کرد توسط پزشکی از نیروهای ساواک که در فرانسه اقامت دارد، امام خمینی با تزریق مواد سمی به قتل برسد، اما حاضران در جلسه، عواقب چنین اقدامی را برای رژیم پهلوی سخت خطرناک ارزیابی کردند و بدین ترتیب طرح مقدم مسکوت ماند.(5)

ساواک به مراقبتهای خود از محل اقامت و فعالیتهای امام خمینی و اطرافیانش در

نوفل لوشاتو ادامه داد و نیروهایی از آن در نزدیکی منزل ایشان در فرانسه خانه ای اجاره کرده و به طور دائم آمد و شدهای این منطقه را تحت کنترل داشتند. ساواک درباره روابط، ارتباطات و آمد و شدهای اطرافیان امام خمینی با مخالفان حکومت در داخل کشور نیز اطلاعات قابل توجهی در اختیار داشت و از طریق منابع نفوذی خود در میان مخالفان، به

ص:716


1- مطالعات سیاسی، ج 2، صص 327 - 358.
2- علی اکبر مسعودی خمینی، پیشین، ص 388.
3- فصلنامه 15 خرداد، سال 5، ش 25، زمستان 1375، ص 137.
4- شمس الدین امیرعلایی، در راه انقلاب، صص 226 - 231؛ مصطفی الموتی، پیشین، ج 13، صص 272 - 278.
5- امیر اصلان افشار، پیشین، صص 71 - 72.

اطلاعات و اخبار فراوانی درباره مذاکرات، خواستها و محمولات و مراسله های پستی و نظایر آن دست می یافت.(1) مراقبتهای ساواک بر ضد امام خمینی و اطرافیان ایشان در فرانسه تا هنگام حضورشان در این کشور ادامه داشت. هنگامی که به دنبال خروج شاه از کشور، امام برای بازگشت به ایران اعلام آمادگی کرد، مأموران ساواک در فرانسه درباره این موضوع گزارشات لحظه به لحظه ای به تهران مخابره کردند. مقدم برای چگونگی برخورد با این موضوع، مذاکرات و گفت و گوهای مفصلی با دولت بختیار، فرماندهان نظامی، ژنرال هایزر، سفارت امریکا و نیز مأموران سیا در تهران و افراد و گروههایی از انقلابیون در ایران انجام داد. راهکارهای مختلفی برای جلوگیری از ورود ایشان به ایران و یا برخورد با ایشان پس از ورود به ایران اندیشیده شد. نهایتاً چنین تصمیم گرفته شد که چاره ای جز فراهم آوردن تمهیدات لازم برای ورود مسالمت آمیز ایشان به کشور پیش روی مسئولان امر و مذاکره کنندگان وجود ندارد.(2) با این احوال شایعه ترور امام خمینی و گروه قابل توجهی از طرفداران ایشان پس از ورود به کشور، تا مدتها در میان افکار عمومی دهان به دهان می گشت و این نگرانی وجود داشت که با شهادت ایشان رژیم پهلوی حرکت انقلابی مردم را سرکوب کند.(3) اما امام خمینی به رغم نگرانیهای فراوانی که وجود داشت، روز 12 بهمن 1357 وارد تهران شد و ساواک نتوانست هیچ اقدامی انجام دهد.(4)

نخست وزیری شاپور بختیار

ارتشبد غلامرضا ازهاری در پست نخست وزیری ناتوان تر از آنی عمل کرد که شاه، ساواک

و مجموعه حکومت انتظار داشتند. به همین دلیل مقدم مذاکرات بسیاری برای یافتن فرد جایگزین برای احراز این مقام آغاز کرد و چنان که در مباحث پیشین هم گفته شد کسی جز شاپور بختیار برای این سمت داوطلب نشد. تصور بر این بود که با انتصاب فردی از اعضای جبهه ملی به نخست وزیری، به تدریج زمینه مهار بحران فراهم آمده و در آینده ای نه چندان

ص:717


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 68، ص 45؛ شمس الدین امیرعلایی، پیشین، صص 214 - 216.
2- غلامرضا نجاتی، پیشین، ج 2، صص 371 - 375؛ عباس قره باغی، پیشین، صص 144 - 151 و صص 290 - 291.
3- اکبر خلیلی، پیشین، صص 290 - 291.
4- خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، صص 109 - 111.

دور گروههای میانه رو خواهند توانست مخالفان آشتی ناپذیر را منزوی کرده و مانع از سقوط نهایی رژیم پهلوی شوند. بختیار، عضو جاه طلب جبهه ملی، به رغم هشدارها و مخالفتهای هم مسلکان سیاسی اش در جبهه ملی پس از چند جلسه مذاکره و گفت و گو با مقدم و شاه و گذاردن برخی شروط، مأمور تشکیل کابینه شد. البته در انتصاب او به این مقام، مقدم نقش برجسته ای داشت. مقدم تنها واسطه او در ملاقاتهایش با شاه بود و پس از موافقت شاه، مقدم، بختیار را برای معرفی هر چه سریع تر اعضای کابینه ترغیب می کرد. پس از آن که سایر اعضای جبهه ملی حاضر به پذیرش پست نخست وزیری نشدند، مقدم برای متقاعد کردن شاه به اعطای پست نخست وزیری به بختیار، مدتها با شاه مذاکره و گفت و گو کرد.(1) در کابینه ای هم که بختیار به شاه معرفی کرد تعدادی از اعضای آن همکاران ساواک بودند.(2) در همان حال بختیار در پی پذیرش نخست وزیری از جبهه ملی اخراج شد. در آستانه نخست وزیری بختیار، امریکاییها به شاه هشدار دادند که برای جلوگیری از گسترش بیشتر بحران چاره ای جز خروج از کشور ندارد. این در حالی بود که بسیاری از وفاداران به شاه و سلطنت و از جمله مقدم تمایلی به خروج شاه از کشور نداشتند، اما همزمان با رأی اعتماد مجلس شورای ملی به دولت بختیار در روز سه شنبه 26 دی 1357، شاه برای همیشه ایران را ترک کرد و وارد قاهره شد. در آستانه خروج شاه از کشور، ساواک برای جلوگیری از خروج او از هیچ ترفندی فروگذار نکرد و حتی شایعاتی در شهرهای مختلف پخش شد که گویی آیت الله سید عبدالله شیرازی خواب دیده که ائمه اطهار از موضوع خروج شاه از کشور رضایت ندارند و این اقدام شاه به زیان اسلام است؛ این شایعه البته خیلی زود به دست فراموشی سپرده شد و دفتر آیت الله شیرازی نیز این شایعه را تکذیب کرد. در همان حال شایعاتی هم مبنی بر این که به محض خروج شاه از کشور، ساواک و دیگر نیروهای امنیتی و نظامی سرکوب و قتل عام وسیع و

گسترده مخالفان را در پیش خواهند گرفت، وجود داشت. مقدم با طرح امریکاییها مبنی بر خروج شاه از کشور موافق نبود و حتی به شاه هشدار داد به مجرد خروج او از کشور، امام خمینی پاریس را به قصد تهران ترک خواهد کرد.(3) در آستانه آغاز به کار دولت بختیار و در 25 دی 1357 با مشارکت فرماندهان چندگانه ارتش و نیز مقدم، شورای فرماندهان ارتش

ص:718


1- ابراهیم یزدی، پیشین، صص 75 - 79؛ امیر اصلان افشار، پیشین، صص 95 - 99.
2- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 26، صص 134 - 135.
3- مسعود بهنود، 275 روز بازرگان، صص 34 - 39؛ امیر اصلان افشار، پیشین، صص 100 - 113.

تشکیل شد و تا واپسین ساعات عمر رژیم پهلوی در روز 22 بهمن 1357 درباره چگونگی برخورد با بحران سیاسی کشور بارها تشکیل جلسه داد. مقدم از جمله مهمترین و تأثیرگذارترین افراد شرکت کننده در این جلسات بود که اظهارات و پیشنهادات او بیش از دیگران مورد توجه حاضرین قرار می گرفت و در هر پیشنهادی که توسط شرکت کنندگان برای مقابله با انقلابیون داده می شد، برای ساواک نقش قابل توجهی در نظر گرفته شده بود. مقدم تأکید می کرد که برای پیشگیری از سقوط نهایی رژیم، چاره ای جز تقویت توان و موقعیت نیروهای مسلح کشور وجود ندارد. مقدم نگران گرایش تدریجی نیروهای نظامی به انقلابیون بود. وی معتقد بود که اگر این روند ادامه یابد، در مدت زمانی کوتاه، رژیم تنها نیروی وفادار به خود را نیز از دست خواهد داد. تصمیمات شورای فرماندهان ارتش و نیز مجموعه نیروهای نظامی و ارتش در دوران نخست وزیری بختیار مهم بود، چرا که شاه در آستانه خروج از کشور به فرماندهان ارتش گوشزد کرده بود که اعتماد چندانی به بختیار ندارد و اتکای او برای حفظ سلطنتش تنها به ارتش و نیروهای نظامی است. مقدم طی این جلسات همواره به شرکت کنندگان هشدار می داد برای کنترل اوضاع و مهار دوباره بحران، فرصت چندانی باقی نمانده است. مقدم تردیدی نداشت که در فرصت اندک باقی مانده هم برای مقابله با مخالفان و انقلابیون چاره ای جز بهره گیری از خشونت وجود ندارد. او معتقد بود که فرماندهان عالی نظامی در شهرها و استانهای مختلف باید برای برخورد شدید و قاطعانه با مخالفان حکومت از اختیارات کامل برخوردار شوند. با این احوال معتقد بود که نیروهای نظامی تنها باید هنگامی که با تظاهرات و ناآرامی مواجه شدند وارد عمل شوند و خودسرانه بر دامنه بحران نیافزایند. اما دامنه این مذاکرات عمدتاً در همان جلسات محدود می ماند و در عمل به ندرت برای اجرا مجال می یافت.(1)

مقدم در دوره نخست وزیری بختیار نیز مهمترین رابط حکومت با نهضت آزادی ایران و جبهه ملی بود. مقدم درباره چگونگی مواجهه دولت با مجموعه تحولات جاری کشور پس از خروج شاه از کشور و سپس بازگشت امام خمینی به ایران و نیز اقداماتی که میانه روها می توانستند برای جلوگیری از گسترش ناآرامیها انجام دهند، با افرادی نظیر مهدی بازرگان مذاکراتی انجام می داد. از جمله نگرانیهای مقدم در واپسین روزهای عمر حکومت پهلوی،

ص:719


1- مثل برف آب خواهیم شد، صص 6 - 121.

نفوذ انقلابیون و مخالفان حکومت در نیروهای مسلح بود که مهمترین حامیان رژیم پهلوی محسوب می شدند. مقدم معتقد بود که در ماههای پایانی عمر حکومت حتی ساواک نیز از خطر نفوذ مخالفان در امان نیست و قراینی وجود داشت که نشان می داد افرادی نفوذی اطلاعات و اخبار محرمانه ساواک را به خارج از این سازمان درز می دهند.(1) با این احوال و در شرایطی که در واپسین روزهای دوره نخست وزیری بختیار نیروهای ساواک با طرح انحلال این سازمان به شدت در ضعف و نومیدی به سر می بردند، مقدم هنوز در شورای فرماندهان ارتش و نیز هیئت دولت نقشی محوری و درجه اول داشت و در ایجاد رابطة دولت بختیار با افرادی از انقلابیون نقش کلیدی برعهده گرفته بود.(2) مقدم تا واپسین ساعات عمر رژیم رابطه نزدیکش را هم با بختیار و هم افرادی از انقلابیون و مخالفان حکومت حفظ کرد و برای یافتن راه حلی در مسیر نجات رژیم پهلوی از سقوط نهایی تلاش بسیار کرد. وی در 21 بهمن 1357 هنوز با بختیار درباره انجام یک کودتای نظامی و دستگیری گسترده مخالفان و انقلابیون گفت و گو می کرد و امیدوار بود در آخرین ساعات باقی مانده راهی برای نجات حکومت بیابد.(3) پیش از آن و در آستانه بازگشت امام خمینی به ایران، وی از جمله مهمترین اعضای تیم مذاکره کننده مشترک دولت بختیار و انقلابیون برای فراهم آوردن امکانات لازم برای استقبال از امام در تهران بود. اما در آن مقطع هنوز تصور این بود که حتی بازگشت امام خمینی به کشور نیز نمی تواند به مفهوم پایان قطعی عمر رژیم پهلوی باشد و کسانی از دولت و حکومت و از جمله مقدم امیدوار بودند با بازگشت مسالمت آمیز امام خمینی به کشور و نقشی که ساواک و مجموعه حکومت بر عهده می گیرند، خود موجبی برای کاهش تدریجی بحران سیاسی باشد. در این میان با توافقات طرفهای مذاکره کننده، برنامه ای درباره کیفیت

استقبال از امام خمینی تنظیم شد که بخشی از انجام وظایف آن برعهده ساواک، نیروهای نظامی و دولت بختیار بود. اما به رغم این تمهیدات، با ورود امام خمینی به کشور، کنترل اوضاع از اختیار دولت و ساواک خارج شد و انقلابیون تقریباً یک سره بر اوضاع مسلط گردیدند و ساواک و مجموعه حکومت به سرعت منفعل شدند.(4) بر همین اساس هنگامی که

ص:720


1- عباس قره باغی، پیشین، صص 94 - 95 و صص 108 - 112.
2- صورت مذاکرات دولتهای ازهاری و بختیار، صص 94 - 100 و صص 105 - 110.
3- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 606 - 608؛ عباس قره باغی، پیشین، صص 320 - 331.
4- جان. دی. استمپل، پیشین، صص 238 - 243؛ مهدی بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، صص 70 - 71.

آشکار شد دولت بختیار و نیروهای نظامی دیگر برای مقابله با مردم هیچ ابتکار عملی ندارند، به طور شتاب زده طرح انجام کودتایی نظامی و دستگیری گسترده انقلابیون مورد توجه فرماندهان ارتش، مقدم و نیز بختیار قرار گرفت. البته در این میان محافلی در وزارت امور خارجه امریکا و سیا اعتقاد داشتند اقدامی نظیر کودتا احتمالاً اوضاع را به نفع سلطنت تغییر خواهد داد، اما چنان که تحولات بعدی نشان داد، اوضاع دولت، ارتش و دیگر وفاداران به حکومت بسیار وخیم تر از آن بود که بتواند با توسل به کودتا تغییر قابل اعتنایی در روند حوادث جاری کشور ایجاد کند.(1) در این میان شورای فرماندهان نظامی و مهم تر از همه مقدم و بختیار، مذاکرات محرمانه ای نیز درباره ضرورت تماس با امام خمینی و فراهم کردن زمینه های تشکیل یک کابینه به اصطلاح «وحدت ملی» با مشارکت انقلابیون انجام دادند؛ این موضوع پس از تشکیل دولت موقت به ریاست مهندس بازرگان جدی تر شد. اما انقلابیون و در رأس همه امام خمینی حاضر به مذاکره و سازش با دولت بختیار، که آن را غیرقانونی می دانست، نبود. بعد از 16 بهمن 1357 دامنه تظاهرات و ناآرامیها که با درگیریهای خونین و شدیدی نیز همراه بود، افزایش یافت. در این میان بسیاری از پادگانها، مراکز نظامی، امنیتی و دولتی طی درگیریهایی به دست انقلابیون افتاد. در چنین شرایطی اوضاع به طور کلی از کنترل دولت بختیار، نیروهای ارتش و ساواک که در زمره آخرین وفاداران به رژیم پهلوی محسوب می شدند، خارج شد. مقدم رئیس ساواک، که دیگر عملاً وجود خارجی نداشت، در ادامه مذاکرات خود با انقلابیون و از جمله بازرگان به این نتیجه رسید که دولت بختیار چاره ای جز تسلیم قطعی در برابر امام خمینی(ره) ندارد و به تبع آن ضرورت اعلام بی طرفی ارتش در مذاکرات او با بازرگان مورد توجه قرار گرفت. به دنبال آن، صبح روز 22 بهمن 1357 شورای عالی نیروهای مسلح با حضور مقدم و پس از چند ساعت مذاکره و گفت و گو و

پس از اطلاع از نتیجه مذاکرات مقدم با بازرگان ادامه مقاومت در برابر انقلابیون را بیهوده ارزیابی کرده و در ساعت 30/10 روز 22 بهمن 1357 به بی طرفی ارتش در اختلاف بین رژیم پهلوی و انقلابیون رأی داده و بدین ترتیب انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.(2)

ص:721


1- ابراهیم یزدی، پیشین، صص 196 - 198 و صص 256 - 265؛ از آزادی تا شهادت، ج 2، بخش اول، صص 48 - 49.
2- عمادالدین باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، صص 458 - 463؛ عباس قره باغی، پیشین، صص 349 - 365.

در برخی منابع گفته شده که بازرگان و برخی دیگر، طی ملاقات با مقدم از او می خواستند تا بختیار را متقاعد کند که از نخست وزیری استعفا دهد. با این احوال شواهد و مدارک نشان نمی دهند که مقدم در این باره اقدام جدی کرده باشد. از زمان خروج شاه از کشور تا روز 22 بهمن 1357، بختیار تحت فشار هم مسلکان سابق خود در جبهه ملی و نیز نهضت آزادی ایران بارها ترغیب شد تا از نخست وزیری کناره گیری کند، اما این مهم تا پایان عمر رژیم پهلوی نیز تحقق نیافت، حتی پس از اعلام بی طرفی ارتش و در بعد از ظهر روز 22 بهمن 1357 هم که مقدم به همراه ارتشبد عباس قره باغی با بختیار ملاقات کردند، هنوز بختیار مردد از هر تصمیم قطعی مبنی بر بقا و یا کناره گیری از این سمت بود.(1)

مقدم نیز که تصور نمی کرد سقوط پهلوی خطری متوجه او کند در ایران ماند و هر از گاه با برخی اعضای دولت موقت هم رفت و آمد داشت، اما در فروردین 1358 دستگیر و مدتی بعد محاکمه و به جوخه اعدام سپرده شد.(2)

انحلال ساواک

از همان نخستین ماههای آغاز ناآرامیها در دوره انقلاب، انتقاد از عملکرد سوء ساواک از مهمترین موضع گیریهای مخالفان حکومت بود. در این میان محافلی در دولت و حکومت نیز به تدریج بر این باور رسیدند که طرح انحلال ساواک خواهد توانست گسترش ناآرامیها را مهار کند. با آغاز نخست وزیری شریف امامی در شهریور 1357 طرح انحلال ساواک در دستور کار دولت قرار گرفت و در این باره وعده هایی نیز به افکار عمومی داده شد. با این احوال در آن مقطع، موضوع انحلال و یا تغییر و تحول در ساواک مسکوت ماند. ادامه

اعتراضات به ساواک، همراه با عدم تلاش دولت و حکومت در حمایت صریح از ساواک، موجب تضعیف شدید روحیه بسیاری از ساواکیان شد. هر چند ازهاری درباره انحلال ساواک برنامه ای نداشت، اما ساواک و ساواکیان بیش از هر مرجع حکومتی دیگر مورد حمله، انتقاد و سرزنش مخالفان قرار گرفتند. اما با آغاز نخست وزیری بختیار که صراحتاً از ارائه زود هنگام و سریع لایحه انحلال ساواک به مجلس شورای ملی خبر داد، ساواکیان بیش از پیش متزلزل

ص:722


1- غلامرضا نجاتی، پیشین، ج 2، صص 397 - 401؛ عمادالدین باقی، پیشین، صص 435 - 437.
2- عباس امیرانتظام، پیشین، ج 1، صص 29 - 30؛ فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال 6، ش 24، زمستان 1381، ص 235.

شدند.

در این میان مقدم طی دستورالعملها و بخشنامه های متعددی خطاب به رؤسای ساواک تلاش می کرد چنین بنمایاند که موضوع انحلال ساواک، که طرح آن از سوی نخست وزیر وقت تهیه شد، تبعات سوئی متوجه کارمندان این سازمان نخواهد کرد و کارکنان ساواک نظیر دیگر کارمندان دولت از حقوق و مزایای دوران کار و اشتغال و سپس بازنشستگی و سایر مزایای زندگی کماکان برخوردار خواهند شد. اما این گونه بخشنامه ها در شرایطی که بحران سیاسی هر روز گسترش می یافت، به ندرت توانست بر روحیه آسیب دیده ساواکیان مرهمی بگذارد.(1) منابع موجود تأکید می کند که بسیاری از اعضا و همکاران ساواک پس از جدی تر شدن موضوع انحلال ساواک، در دوره نخست وزیری بختیار، آشکارا نسبت به آینده مبهم زندگی خود دچار بیم و هراس شده بودند.(2) برخی چنین تحلیل می کردند که با مطرح شدن انحلال ساواک رژیم پهلوی یکی از مهمترین ارکان قدرت خود را از دست خواهد داد.(3) با این احوال بختیار برای کسب اعتبار در بین مردم و نیز تحکیم موقعیت خود در نخست وزیری، به ضرورت و باید ساواک را منحل می کرد.(4) او چنان که پیشاپیش وعده داده بود، انحلال ساواک را از مهمترین برنامه های دولت قرار داد.(5) بختیار لایحه انحلال ساواک را به شرح زیر به مجلس شورای ملی ارائه داد:

لایحه انحلال ساواک

لایحه انحلال سازمان اطلاعات و امنیت کشور

که به موجب قانون اسفند 1335و قانون اصلاحی آن، مصوب چهارم دی ماه 1337 تشکیل گردید، منحل و قوانین مربوطه ملغی می گردد.

تبصره 1- تشکیلات و بودجه و اعتبارات و اسناد و اموال سازمان اطلاعات و امنیت کشور به نخست وزیری تحویل می گردد که به دستور نخست وزیر بر حسب اقتضاء، از کارمندان سازمان مذکور در سایر سازمانهای دولتی استفاده گردد و یا به خدمت آنان بر طبق قوانین و مقررات مربوطه با آن سازمان خاتمه داده شود.

ص:723


1- فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا، صص 350 - 365.
2- محمود گلابدره ای، پیشین، صص 172 - 173.
3- احمدعلی مسعود انصاری، پیشین، ص 147.
4- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 26، صص 121 - 123.
5- شاپور بختیار، مبانی اندیشه های سیاسی و برنامه های اجرایی ...، ص 13؛ نیکی. آر. کدی، پیشین، ص 377.

تبصره 2- با الغاء قانون مربوط به تشکیل سازمان اطلاعات و امنیت کشور، رسیدگی به کلیه جرایم ارتکابی کارمندان سازمان مذکور به وزارت دادگستری محول می گردد که بر حسب مورد، در مراجع قانونی مربوط، مورد تعقیب قرار گیرند و چنانچه طبق مقررات قانون قبلی، پرونده ای از این حیث در دادسراهای نظامی تشکیل شده باشد، در هر مرحله از رسیدگی که باشد، می بایستی با صدور قرار عدم صلاحیت به دادگستری ارسال شود.

تبصره 3- دولت موظف است ظرف یک ماه از تاریخ تصویب این قانون، لایحه ای در مورد تأسیس و تشکیل مرکز اطلاعات ملی نوینی که منحصراً در خدمت استقلال و حفظ و امنیت داخلی و خارجی کشور باشد، تهیه و برای تصویب به مجلسین تقدیم نماید.

تبصره 4- از تاریخ تصویب این قانون، کلیه وظایف و تکالیف سازمان اطلاعات و امنیت کشور - از حیثی که ضابط نظامی محسوبند - به عهدة مأمورین نظامی و ژاندارمری و شهربانی واگذار و هرگونه وظیفه دیگری در زمینه جمع آوری اطلاعات که به عهده سازمان مذکور می باشد - به تشخیص نخست وزیر - به سایر مراجع مملکتی محول می گردد.(1)

بختیار بعدها طی مصاحبه ای تصریح کرد که با توجه به جنایات ساواک، او چاره ای جز انحلال این سازمان پیش روی خود نمی دید.(2) بختیار وعده داد پس از انحلال ساواک مقدمات تشکیل سازمان دیگری برای عهده داری وظیفه اطلاعات و امنیت کشور فراهم خواهد آورد. به دنبال آن نمایندگان مجلس شورای ملی پس از مذاکراتی نه چندان طولانی در روز 17 بهمن 1357 لایحه دولت را مبنی بر انحلال ساواک تصویب کردند و اعلام شد که 163 نفر از نمایندگان حاضر در مجلس به این لایحه رأی مثبت داده اند. بدین ترتیب ساواک پس از حدود 22 سال فعالیت و تنها 5 روز قبل از پایان حکومت پهلوی، منحل و برچیده شد.(3)

طی ماههای پایانی حکومت پهلوی رجال، کارگزاران و وابستگانی از رژیم پهلوی با پیش بینی آینده ناخوشایندی که در انتظار رژیم بود، مبالغ هنگفتی به خارج از کشور منتقل می کردند؛ در این میان برخی رؤسا و مدیران رده بالای ساواک نیز مبالغ گزافی به خارج از کشور حواله کردند و مقدمات فرار خود، خانواده و بستگان نزدیکشان را فراهم آوردند.(4) در

ص:724


1- تقی نجاری راد، پیشین، ص 231.
2- شاپور بختیار، پیشین، صص 84 - 86.
3- یرواند آبراهامیان، پیشین، ص 639 و ص 647؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 13، صص 99 - 101.
4- امان الله اردلان، پیشین، ص 421.

همان حال هر از گاه گروهی از اعضا و همکاران ساواک طی اعلامیه ها، بیانیه ها و نامه های سرگشاده ای که برخی از آنها در مطبوعات نیز چاپ می شد، از جنایات و اقدامات غیرانسانی

ساواک در سالیان طولانی گذشته تبری می جستند.(1) به رغم اعلام انحلال ساواک توسط دولت بختیار و نیز تأیید نهایی آن در مجلس شورای ملی، تا واپسین ساعات عمر رژیم پهلوی و پس از آن، مأموران و نیروهای این سازمان به فعالیت خود در مقابله با مخالفان حکومت ادامه می دادند و گزارشگران این سازمان اخبار و اطلاعاتی درباره رخدادها و تحولات جاری کشور تهیه می کردند.(2) مراکز و مقرهای مهم ساواک نیز عمدتاً تا آخرین ساعات عمر رژیم پهلوی هنوز در برابر انقلابیون مقاومتهایی می کردند و در این میان مقر اصلی ساواک در سلطنت آباد تهران پس از چند ساعت درگیری، در روز 22 بهمن 1357 به تصرف انقلابیون درآمد.(3)

ساواک و سقوط پهلوی

هنگامی که پس از ماهها ناآرامی رژیم پهلوی در سراشیبی سقوط قرار گرفته و انقلابیون نظام سیاسی دیگری را بر بنیانی نوین پی افکندند، پیرامون ریشه ها، روند و دلایل سقوط حکومت پهلوی اظهارنظر و تحلیل و ارزیابیهای فراوان و مفصلی توسط افراد، گروهها و محافل مختلف سیاسی، اجتماعی و مطبوعات ابراز شد که هر یک با آوردن برخی زوایای پیدا و پنهانی که مجموعه حکومت را شکل می داد و نیز عوامل مؤثری که به انحاء گوناگون در این مجموعه دخیل بودند، به ریشه یابی و واکاوی عوامل و دلایلی برآمدند که توانست به تدریج رژیم پهلوی را به نیستی بکشاند. ساواک از جمله مهمترین سازمانهای وابسته به حکومت بود که در بسیاری از منابع موجود و نیز آسیب شناسیهای ارائه شده، عملکرد آن در سالیان طولانی فعالیت، در ردیف نخستین عوامل سقوط پهلوی آورده شده است. بسیاری بر این باور بودند که متوقف نشدن حیطه و حوزه فعالیت ساواک در چارچوبهای قانونی، هر چند در کوتاه مدت به ظاهردر تحکیم موقعیت رژیم پهلوی مفید بود، اما در درازمدت دامنه مخالفتهای عمومی را گسترش داد و نهایتاً خود به عامل مهمی در توسعه کمی و کیفی

ص:725


1- مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
2- فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا، صص 366 - 367 و صص 370 - 372.
3- علی دوانی، پیشین، ج 10، صص 35 - 37.

مخالفتها و نارضایتیهای عمومی تبدیل شد. برخی تصریح کرده اند که اخبار، گزارشات و اطلاعاتی که ساواک درباره اوضاع اجتماعی و سیاسی کشور و موقعیت مخالفان، معارضان و

منتقدان حکومت تهیه کرده و در اختیار مسئولان امر قرار می داد، با واقعیت امر همخوانی نداشت. چه بسا گزارشات ارسالی ساواک پس از چند واسطه تأثیرگذار که می توانستند در محتوای آن دست برده و شمایی دلخواه از وضعیت سیاسی و اجتماعی کشور در اختیار مسئولان امر و به ویژه شخص شاه قرار دهند، به مقصد نهایی تسلیم می شد. برخی دیگر بر این باورند که ساواک هیچ گاه به شناخت و ارزیابی درست و دقیقی از مجموعه تحولاتی که در کشور می گذشت، نرسید و گزارشات آسیب شناسانه و تحلیلی این سازمان که دست مایه اصلی مسئولان امر در حکومت و به ویژه شخص شاه برای بررسی و ارزیابی موقعیت حکومت در برابر مخالفان، معارضان و منتقدان و سایر عوامل خطرآفرین برای حکومت بود، عمدتاً بی پایه و فاقد حداقل چارچوبهای دقیق کارشناسانه بود.(1) با این احوال برخی از نیروهای ساواک که سالیان طولانی در این سازمان فعالیت می کردند پس از پیروزی انقلاب اسلامی مدعی شدند که آنان برای شناخت علل و عوامل بسیاری که سبب ساز گسترش نارضایتیهای عمومی می شد، مطالعات قابل توجهی انجام داده و نتایج تحقیقات و فعالیتهای آسیب شناسانه خود را طی گزارشات مستند و مفصلی در اختیار رؤسای وقت ساواک قرار می دادند. اما این گزارشات به ندرت از سوی شاه مورد توجه قرار می گرفت و چه بسا موجبات خشم و آزردگی خاطر وی نیز فراهم می آمد. برخی نیروهای ساواک تصریح کرده اند که شخص نصیری چند بار آنان را به دلیل تهیه این گزارشات فراخوانده و متذکر شده بود که شاه حاضر به شنیدن و خواندن اینگونه گزارشات نگران کننده نیست و از آنان خواسته بود بر اینگونه گزارش نویسیهای آسیب شناسانه و نگران کننده پایان دهند. شاه علاقمند بود که سرویس اطلاعاتی او همواره گزارشات سرگرم کننده ای حاوی تمجید و تحسین از روش حکومت داری او ارائه دهد و چنین بنمایاند که گویی اتباع و رعایای اعلیحضرت همایونی! در کمال خوشی و شادمانی به دعاگویی و ثنای او مشغول بوده و کشور به سرعت راه ترقی و تعالی را می پیماید.(2) گفته می شد که شاه علاقمند بود دستگاه اطلاعاتی و امنیتی او (ساواک) اخبار و گزارشات

ص:726


1- محمد ابراهیم باستانی پاریزی، اژدهای هفت سر، صص 697 - 699.
2- احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، صص 319 - 325.

محرمانه ای درباره زندگی شخصی و بی بند و باریها و فساد اخلاقی رجال، درباریان و نظایر آن را به او گزارش کند تا موجبات تفریح و شادمانی او فراهم آید. این ذائقه اطلاع خواهیهای شاه

از ساواک و دیگر مراجع امنیتی، از سوی مسئولان امر در ساواک و دفتر ویژه اطلاعات امری شناخته شده بود.(1) در بسیاری موارد، ساواک ترجیح می داد یافته های خود را درباره اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی کشور با فرح دیبا که گویی بیش از شاه آمادگی شنیدن و خواندن اخبار و گزارشاتی از این نوع را داشت، در میان نهد. گفته شده که شاه حتی گزارشاتی که در آستانه انقلاب توسط موساد ارائه شده و طی آن او را نسبت به گسترش ناآرامیها در آینده ای نه چندان دور هشدار داده بود، نادیده گرفته و از طریق ساواک برای همتای اسرائیلی پیام فرستاده بود که ارسال این گونه اخبار ترسناک را که به زعم شاه شایعاتی بیش نمی توانست تلقی شود، متوقف کند.(2) اما شاه مدت کوتاهی پس از سقوط سلطنتش طی مصاحبه ای تصریح کرد که ساواک به دلیل عدم درک صحیح از روند تحولاتی که موجبات گسترش مخالفتهای عمومی را فراهم آورده بود، نقش قابل توجهی در سقوط او داشت؛ شاه اضافه کرد که ساواک برای جلوگیری از سقوط نهایی حکومت او تلاش قابل اعتنایی نداشت.

شاه ساواک را متهم کرد که هیچ شناختی از مخالفان اصلی حکومت او - علما و روحانیون - نداشت و چنین تصور می کرد که به نقش فعال روحانیون در عرصه تحولات سیاسی و اجتماعی کشور برای همیشه پایان داده است. شاه ساواک را بی اطلاع و ناتوان از تحلیل و ارزیابی وزن و موقعیت اجتماعی و سیاسی مخالفانش معرفی کرده است.(3) البته ساواک جرأت ارائه گزارشات دقیق از موقعیت سیاسی و اجتماعی رژیم پهلوی در مقابل مخالفان حکومت نداشت و به همین دلیل معمولاً گزارشاتی برای شاه ارسال می شد که موجبات شعف و شادمانی او فراهم آید.(4) با این احوال بسیاری از منابع بر این باورند که به رغم ناخشنودی شاه از شنیدن و یا خواندن گزارشات مستند درباره مشکلات و بحرانهای سیاسی و اجتماعی دامنگیر حکومت، ساواک نیز از ارزیابی دقیق و به موقع خطرات بالقوه و بالفعلی که حکومت

ص:727


1- فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال 6، ش 24، زمستان 1381، صص 211 - 212.
2- محمدحسنین هیکل، پیشین، صص 268 - 279.
3- ویلیام شوکراس، پیشین، صص 449 - 450.
4- اسدالله علم، یادداشتهای علم، ج 1، ص 124.

را تهدید می کرد، ناتوان بود.(1) در این میان به ویژه هنگامی که حرکت پرشتاب مردم در دوره انقلاب فرا رسید، رژیم غافلگیر شد و نه ساواک، نه شاه و نه سایر مراجع مسئول در حکومت

برنامه ای برای مواجهه با آن نداشتند.(2) به تبع اتهامات واهی که شاه طی سالیان طولانی به مخالفان خود داده و همه را صرفاً کمونیست، خائن و نظایر آن لقب می داد، ساواک نیز تحت تأثیر این ادبیات، در گزارشات آسیب شناسانه خود هم دیدگاههای شاه را درباره مخالفان سیاسی حکومت تکرار می کرد و به همین دلیل نه این سازمان و نه شاه و نه سایر مسئولان به درستی نقاط ثقل مخالفتها و تعارضات اجتماعی و سیاسی را درک نمی کردند.(3) برخی عوامل ساواک هم پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعتراف کردند که هم حکومت و هم دوستان و همپیمانان خارجی آن صرفاً خطر بالقوه و بالفعل کمونیستها و گروههای چپ را یادآور می شدند و توجهی به سایر کانونهای مخالفت نداشتند. گفته شده که نیروهای ساواک ارتباط قابل توجهی با لایه های مختلف اجتماعی نداشتند و اصولاً تصور این که علما و روحانیون و اساساً دین و مذهب بُن مایه مخالفت با رژیم پهلوی قرار گیرد، در نزد ساواک و مجموعه حکومت امری قابل اعتنا نبود.(4) دست اندرکاران و کارگزاران حکومت در خاطرات و نوشته های خود ساواک را متهم کرده اند که درک صحیحی از قدرت و نفوذ علما و روحانیون در میان مردم که نهایتاً در رأس راهبری و هدایت ناآرامیها قرار گرفتند، نداشت و اطلاعات و گزارشاتی که این سازمان درباره فعالیتهای سیاسی روحانیون و ارتباطشان با امام خمینی در خارج از کشور ارائه می داد، ناچیز و در عین حال بسیار سطحی و ناپخته می نمود.(5) اسدالله علم وزیر دربار مورد اعتماد و نزدیک به شاه در خاطرات روز 31 اردیبهشت 1349 خود هشدار می دهد که ساواک به عنوان مهمترین نیروی اطلاعاتی و امنیتی کشور اخبار و گزارشات دقیق و مستندی از وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی حاکم بر کشور در اختیار شاه قرار نمی دهد و در همان حال شاه نیز ترجیح می دهد همان گزارشات نه چندان قابل اعتنای

ص:728


1- تقی نجاری راد، پیشین، ص 224؛ مصطفی الموتی، پیشین، ج 13، صص 138 - 139 و صص 170 - 171.
2- جهانگیر آموزگار، پیشین، صص 428 - 429 و صص 576 - 579.
3- احسان نراقی، پیشین، صص 200 - 203.
4- همان، صص 327 - 333.
5- اشرف پهلوی، پیشین، صص 337 - 339؛ عمادالدین باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، ص 283 و صص 347 - 349.

ساواک را آئینه تمام نمای ممالک محروسه تحت حاکمیتش تلقی کند.(1) حتی با آغاز دوران انقلاب هم هنوز ساواک نمی خواست و یا نمی توانست بپذیرد که منشأ حرکت مردم نه گروههای چپ و کمونیستی بلکه علما و روحانیون هستند؛ تا جایی که مأموران ساواک تلاش

می کردند حوادثی نظیر واقعه 19 دی 1356 قم و سپس واقعه 29 بهمن 1356 تبریز را به کمونیستها و گروههای چپ نسبت دهند.(2)

تحلیلگران حوادث و رخدادهای سیاسی، با بررسی کارنامه ساواک معتقدند که هم حکومت و هم حامیان خارجی آن در غرب، از همان آغاز سمت و سوی فعالیت ساواک را در مسیر مبارزه با کمونیسم و گروههای چپ متمرکز کرده و دشمن اصلی حکومت را حزب توده و گروههای طرفدار بلوک شرق و شوروی دانستند. ساواک نیز بر این توهم پای فشرد و به تبع آن بخش عظیمی از مردم که در زمره مخالفان، معارضان و منتقدان حکومت قرار گرفتند در معرض نگاه آسیب شناسانه ساواک قرار نداشتند و ساواک به کانونهای اصلی مخالفت با رژیم پهلوی دست نیافت.(3) بنابراین هر چند بخشی از ناکارآمدی ساواک به مسائل درونی این سازمان بازمی گشت اما بخش عمده مسائل و دلائلی که موجبات گسترش نارضایتیهای عمومی را فراهم آورد، در نظام سیاسی بیمار کشور ریشه داشت و اساساً رژیم استبدادی، حقوق فردی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مردم را نقض می کرد و ناگزیر محکوم به شکست بود. برخی از مدیران ارشد ساواک در خاطرات خود به دلایل گسترش فساد و روشهای غیرانسانی که موجبات گسترش ناآرامیها را فراهم آورد، اشاره کرده اند. از جمله منوچهر هاشمی مدیرکل اداره کل هشتم ساواک در بخشهایی از خاطرات خود با اعتراف و اشاره به فساد گسترده ای که در ساواک حاکم بود و عامل گسترش روزافزون مخالفتهای عمومی شد، اشاره کرده است:

به طور کلی روند تکامل غالب سازمانهای اطلاعاتی، حتی در جوامع دارای دموکراسی، در جهت افزون طلبی در قدرت و اعمال اراده در همه شئون است، چه رسد به جوامعی که به اراده فرد یا افراد به خصوصی، اداره می شوند. در چنین جوامعی این سازمانها سریعاً رشد می کنند و خود

را به حکومت و دستگاه رژیم نزدیک و سپس تحمیل می کنند. این کار

ص:729


1- اسدالله علم، پیشین، ج 1، صص 54 - 55.
2- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 3، صص 215 - 217.
3- کریستین دلانوا، پیشین، صص 253 - 256.

دلایل خاص خودش را دارد که ساده ترین و روشن ترین و در عین حال قوی ترین آنها این که، در ذات غالب نظامهای استبدادی و دیکتاتوری فساد است، انحراف از اصول و عدول از قانون است. آلودگی و زیاده طلبی هست. زور است. تجاوز به حقوق دیگران است و بالاخره مجموعه ای از آنچه به آن در عرف سیاسی انحطاط گفته می شود، هست. سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی در این قبیل رژیمها اگر هموار کننده راه این انحرافات و آلودگیها نباشند، حداقل در جریان آنها قرار می گیرند و دقیقاً به این دلیل که چون خود عامل اجرای آن برنامه ها برای دیگران هستند، این حق برایشان به وجود می آید که چرا برای خود نباشند. اگر هم عامل اجرا نباشند، به دلیل آگاهی از زیر و بم همه کارها در مورد همه افراد، از صدر تا ذیل مملکت و اطلاع از نقاط ضعف آنها، از این آتو برای بسط قدرت خود و تحمیل خود به حکومت استفاده می کنند. این رابطه تا جایی حاکم است. نکته دیگر در مورد جوامع آلوده به فساد اینکه، در این جوامع غالب نهادها و دستگاهها و مسئولین امور و حتی مطبوعات و احزاب،

حتی احزاب طراز نوین، که رسالت اصلاح و پیشرفت جامعه را دارند آلوده اند. چطور می شود توقع داشت که سازمان اطلاعات برآمده از چنین جامعه ای از همه آلودگیها و انحرافات مبرا باشد. منظور از ذکر این نکته ها هرگز این نبوده که ساواک آلودگیهایی از این نوع داشت و این ادعا هم نباید باشد که از همه انحرافات و عدول از اول مبرا بود. ولی به جرئت و قوت می توان گفت که کژیها و کاستیهای ساواک در مقایسه با بسیاری از سازمانهای مشابه، در حداقل میزان خود بود.

اگر ساواک از جهاتی قابل انتقاد باشد، که هست، مربوط به عملکرد کل سیستم بود که در این باره گفتنی زیاد است. از آن جمله اینکه علیرغم تصمیمات اولیه، که باید همه کادر سازمان، مثل کشورهای پیشرفته از بین غیرنظامیان انتخاب و با گذراندن دوره های آموزشی لازم به تدریج جایگزین نظامیان در همه رده ها بشوند، مشاغل و سمتهای آن تقریباً در بست در دست نظامیان باقی ماند و خود سازمان هم مانند ارتش و سایر واحدهای انتظامی، عملاً تحت فرماندهی کل قوا قرار گرفت و نتیجه اینکه عملکرد آن، از چهارچوب تصمیم و تصویب ملی خارج ماند و با آن،

آن گونه رفتار شد که با ارتش. این سازمان قانوناً از ا رکان نخست وزیری بود و رئیس آن سمت معاونت نخست وزیر را داشت و علی القاعده، فعالیتها و عملکردهای آن باید در چهارچوب نهاد نخست وزیری صورت می گرفت و تصمیمات، که آن هم باید آزادانه و متناسب با شرایط و اوضاع و احوال و در چهارچوب استراتژی یک

ص:730

سیاست ملی اتخاذ می شد و از کانال عادی آن می گذشت.، درست از بالای سر نخست وزیری می گذشت و حاصل کار این می شد که تمام زحمات شبانه روزی مأموران و اعضای آن که گاه تا پای جان می کوشیدند و کم هم نبودند کسانی که در راه انجام وظیفه جانشان را از دست دادند، نتیجه معکوس می داد و خدمات آنها که کلاً در جهت مصالح ملی بود، بر ضد ملت و ملیت به حساب می آمد.

ممکن است گفته شود غالب امور کشوری چنین وضعی داشتند. از جمله دیپلماسی، معاملات خارجی، انتخابات، احزاب و غیره و غیره، همه خارج از تصویب ملی بودند و به قول آن مرحوم همه چیز مربوط به سیستم می شد، چگونه است که عملکرد ساواک، فقط از این بابت قابل انتقاد است و دیگر سازمانها نه؟ جواب این که اولاً عملکرد آنها هم کاملاً قابل انتقاد

است و نتایجش هم قابل بحث و تحلیل، ثانیاً بحث درباره آنها در حوزه این یادداشتها نیست، ثانیاً اهمیت امر در مورد ساواک و آثاری که بر آن مترتب بود، این سازمان را شاخص تر از دیگر نهادها می کرد و بار انتقاد از آن سنگین تر.

نکته قابل ذکر دیگر در این رابطه اینکه، ساواک به جای اینکه از خود یک تصویر می ارائه بدهد، آن چنان که وظایف و نقش آن ایجاب می نمود، و در انجام آن وظایف هم کارهای درخشانی انجام داده بود، از خود یک چهره مخوف و وحشت آور، آنهم در رویارویی با ملت، نشان می داد، و به این عمل خود افتخار هم می کرد و می کوشید تا به آن شهرت هم بدهد. گرچه عملاً تا این حد نبود، ولی شهرت می داد که هست، و این موجب شده بود که وزیر، معاون خود را خبرچین ساواک تصور بکند، مدیرکل منشی اش را، امیر ارتش راننده اش را و سفیر، دبیرش را. نتیجه چنین سیستمی در یک سازمان اطلاعاتی این می شد که افراد فرصت طلب و نفع جو، هر چقدر تعدادشان هم کم، می توانستند برای افراد از صدر تا ذیل پرونده سازی بکنند و آب را گل آلود و در نتیجه اشخاص و افراد در همه سمتها و مشاغل به همدیگر بدبین و

همه را یکجا به دستگاه و رژیم بدبین تر بکنند، در برابر، رژیم و دستگاه را به همه افراد، به خصوص وطن پرست ترین آنها مشکوک. بدین ترتیب یکی از مهمترین وظایف ساواک که کشف کژیها و کاستیها و علل و اسباب نارضایتیهای مردم در صنوف مختلف و نهایتاً رفع آنها و ایجاد تفاهم و نزدیکی بین دولتها و ملت بود، نقش بر آب می شد و زحمات دهها کارشناس و تحلیلگر و صدها گزارشگر به هدر می رفت.

مورد دیگر قابل ذکر از عملکرد ناصحیح ساواک، قرار گرفتن پاره ای از مقامات آن در

ص:731

خدمت منافع افراد صاحب قدرت و موقعیت بود که از این رهگذر هم موجب ناحق شدن بسیاری از حقها و حق شدن بسیاری از ناحقها گردید و اسباب بدنامی بناحق این سازمان را، که به درستی بیش از هر سازمان دیگر، در خنثی کردن توطئه ها و دسیسه های ضدملی و ضدایرانی داخلی و خارجی کوشیده بود، فراهم آورد...(1)

منوچهر هاشمی ساواک را سرزنش می کند که هیچ گاه درباره خطری که از ناحیه روحانیون و علما موجودیت رژیم را تهدید می کرد به مطالعه و بررسی فراگیر و کارشناسانه نپرداخت و به گونه ای توهم آمیز بر این تصور کودکانه باقی ماند که این گروهها فاقد هرگونه امکان رویارویی جدی با حکومت هستند. عیسی پژمان از مدیران ساواک که مدتی هم

نمایندگی ساواک را در عراق رهبری می کرد، بر این باور است که اساساً ساواک هیچ گاه به شناختی منطقی، دقیق و عمیق از سمت و سوی اصلی مخالفتها با رژیم پهلوی نرسید و به تبع نظام حکومتی مستبد که تصور می کرد مخالفان اندک حکومت هم عمدتاً کمونیست بوده و هیچ پیوندی بین آنان با جامعه ایرانی وجود ندارد، بی مهابا به سرکوب خود ادامه داد و هنگامی که ناآرامیهای دوران انقلاب آغاز شد، این سازمان نظیر دیگر بخشهای حکومت غافلگیر و سردرگم بود.(2) امیر طاهری سردبیر پیشین روزنامه کیهان (در دوران پهلوی) نیز تصریح می کند که ساواک نظیر دیگر ارکان حاکمیت، بر خلاف آنچه ظاهر امر نشان می داد، سازمانی ناکارآمد، سطحی نگر و فاقد هرگونه پتانسیل لازم برای برخورد با حوادث و رخدادهای عظیم و غیرقابل پیش بینی بود و بسیاری از مدیران و کارکنان آن بی سواد، کم تجربه و فاقد صلاحیت لازم برای فعالیت در سازمانی با عنوان و وظایف اطلاعاتی و امنیتی بودند. او معتقد است که فساد گسترده اداری، مالی و اقتصادی حاکم بر مجموعه ساواک مانع از هرگونه فعالیت عمیق و کارشناسانه این سازمان در زمینه شناخت، ارزیابی و از میان برداشتن منطقی، دقیق و بنیادی مخالفتها و نارضایتیها در جامعه بود. طاهری تصریح می کند که شخص شاه نیز در ناکارآمدی و انحراف این سازمان از جاده صواب فعالیت نقش قابل توجهی ایفا می کرد.(3) بسیاری از منابع تصریح کرده اند که بخش قابل توجهی از مردمی که بعدها به صف مخالفان و منتقدان رژیم پهلوی پیوستند، پیشاپیش تحت فشار ساواک قرار

ص:732


1- منوچهر هاشمی، پیشین، صص 109 - 113.
2- عیسی پژمان، اثر انگشت ساواک، صص 164 - 197.
3- امیر طاهری، ما را چه می شود؟ صص 34 - 35.

گرفته بودند و ساواک در رأس مراجع حکومتی ناراضی ساز بود. بسیاری از اقدامات ساواک که به ظاهر به هدف تأمین امنیت و برقراری نظم و در راستای تحکیم موقعیت رژیم پهلوی صورت می گرفت، خود مهمترین عامل گسترش ناامنی، نارضایتی و بی اعتبار ساختن موقعیت حکومت در بین مردم بود.(1) بسیاری از رؤسا و مدیران ارشد ساواک در مقاطع مختلف دچار فساد و آلودگیهای مالی و اقتصادی بوده و در این روند با مدیران، رجال و صاحبان نفوذ و قدرت در سایر مراجع حکومتی و دولتی، کارخانجات و بخش خصوصی در تعامل نزدیک قرار داشتند. چه بسا بسیاری از اقدامات فاسد در بخشهای مختلف حکومت از سوی ساواک نادیده

گرفته می شد و ساواک در تضییع حقوق مردم توجیه گر و پشتیبان می شد.(2) آنتونی پارسونز آخرین سفیر بریتانیا در دوران پهلوی به گوشه هایی از عملکرد سوء ساواک که موجبات گسترش نارضایتیها و مخالفتهای عمومی را فراهم می آورد، چنین اشاره کرده است:

و بالاخره باید از ساواک نام برد که مطبوعات غرب در اواسط دهة 1970 دیوی از آن ساخته بودند و گزارشهای مربوط به عملیات این سازمان یکی از مشغولیات اصلی جمعیتها و سازمانهای طرفدار حقوق بشر در اروپا و امریکا به شمار می رفت. آیا ساواک به همان بدی و زشتی که آن را تصویر می کردند بود؟ شاید. ولی باید این واقعیت را هم پذیرفت که سازمانهای امنیتی یا پلیس مخفی در بسیاری از کشورهای دیگر، به خصوص ممالک دیکتاتوری جهان سوم کم و بیش مرتکب همان فجایعی که به ساواک نسبت می دادند می شوند. رئیس ساواک ژنرال نعمت الله نصیری مرد زیرک و کاردانی نبود. او مردی کم اطلاع و کند ذهن بود. که فقط به خاطر وفاداری به شاه و جلب اعتماد وی هنگامی که فرمانده گارد سلطنتی بود ترقی کرد. شاید یکی از خدمات نصیری که موجب ترقی او شد این بود که مأموریت ابلاغ فرمان عزل دکتر مصدق را از مقام نخست وزیری به عهده گرفت، هر چند در انجام این مأموریت

موفق نشد و در این جریان دستگیر و بازداشت گردید. او مردی بی عاطفه و سنگدل بود و به هر کاری برای حفظ رژیم دست می زد، هر چند کارهای او سرانجام نتیجه معکوس داشت. ساواک در دورانی که نصیری ریاست آن را به عهده داشت به جای طرح نقشه های دقیق و اساسی برای مبارزه با خرابکاری و فعالیتهای

ص:733


1- ابراهیم طالبی دارابی، پیشین، ص 66، جایگاه قیام 19 دی 1356 در انقلاب اسلامی.
2- پرویز راجی، پیشین، صص 85 - 87؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 25، ص 44.

ضدرژیم، به یک رشته اعمال خشونت آمیز و وحشیانه و ایجاد مزاحمتهای بی مورد و نابجا برای طبقات مختلف مردم پرداخت. روش ساواک مبتنی بر ارعاب بود، بازداشتهای جمعی برای ساواک یک کار عادی به شمار می آمد و این تصور در اذهان عمومی نقش بسته بود که ساواک در تمام شئون زندگی مردم، از سازمانهای دولتی و دانشگاهها گرفته تا مؤسسات خصوصی و کارخانه ها و احزاب سیاسی و سازمانهای دانشجویی در خارج از کشور نفوذ کرده و در همه جا حاضر و ناظر است. البته این مطلب بعید به نظر می رسید و ساواک دارای چنان امکانات وسیعی نبود که در همه جا حضور داشته باشد، ولی ساواک خود به این شایعه دامن می زد تا رعب و وحشت بیشتری در مردم ایجاد کند. نظر خود من، که البته بیشتر مبتنی بر حدس و گمان است، زیرا اطلاعات دقیقی در این مورد در دست نداشتم این

بود که ساواک قسمت اعظم فعالیت خود را متوجه کمونیستها و گروههای دست چپی و دانشجویان کرده و در عین حال مراقب دیپلماتهای خارجی، حتی دیپلماتهای کشورهای دوست و متحد ایران از جمله خود ماست. نکته جالب و خنده آوری که من از آن اطلاع یافتم این بود که کیوسک سیگارفروشی جنب سفارت انگلیس یک تلفن بی سیم در اختیار داشت که قطعاً برای سفارش سیگار از آن استفاده نمی شد. آنچه برای من حیرت آور بود این بود که اگر ساواک نارضائی و مخالفت با رژیم را آن قدر وسیع می دانست که چنین تدابیری را ضروری تشخیص می داد چرا به فکر یک چاره اساسی برای کاستن از این نارضائیهای نمی افتاد و به علاوه برای اعمال کنترل و مراقبت چه نیازی به آن همه وحشی گری و خشونت بود؟ نفرت از اعمال ساواک بیشتر در میان طبقة تحصیل کرده و دانشجویان دانشگاهها مشهود بود و حتی در بازدیدهای سفرای خارجی از دانشگاهها با همه پیش بینیها و تدابیری که اعمال می شد نفرت و عدم رضایت کاملاً مشهود بود. من یک بار در سال 1975 این موضوع را با شاه در میان گذاشتم، پاسخ شاه این بود که «تعداد کمی از دانشجویان با الهام گرفته از خارج درصدد ایجاد تشنج هستند

و باید با قاطعیت با آنها روبرو شد». شاه با این جواب کوتاه و تغییر موضوع صحبت به طور غیرمستقیم به من فهماند که در کاری که به من مربوط نیست مداخله نکنم و من هم دیگر موضوع را تعقیب نکردم. قبل از این گفتگو من گمان می کردم که شاه خود از واقعیت امر آگاه است و وسعت نارضائی در دانشگاهها را می داند، ولی پس از صحبتی که با او داشتم این سئوال در ذهن من نقش بست که آیا شاه خود به آنچه می گوید معتقد است یا این که گزارش نصیری را

ص:734

بازگو می کند؟ و اگر نصیری چنین گزارشی به شاه داده است آیا خود او هم این موضوع را باور دارد؟(1)

افکار عمومی مردم نیز به درستی معتقد بود که اقدامات جنایتکارانه، غیرانسانی و تبه کارانه ساواک طی سالیان طولانی گذشته موجبات گسترش نارضایتیها و مخالفتهای تدریجی و مداوم مردم را فراهم آورده است. ضمن این که انقلابیون در تمام دوران، آشکارا شاهد نقش بی بدیل و انکارناپذیر ساواک در سرکوب، قتل، کشتار و برخورد قهرآمیز با مخالفان حکومت بودند.(2) زوایایی از نفرت و خشم مردم از عملکرد سوء ساواک در شعارهای انقلابیون (طی سالهای 1356 - 1357) منعکس شده که نشان می دهد مخالفان سیاسی بین روش غیرانسانی حکومت با عملکرد سوء ساواک رابطه مستقیمی قائلند. در پایان این بحث به نمونه های جالب توجهی از خواسته ها، شعارها و دیوار نوشته های انقلابیون بر ضد ساواک اشاره می کنیم:(3)

«مرگ بر ساواک»

«شام غریبان ساواک امشب است، گریه طفلان ساواک امشب است»

«ممد در بدر شد - ساواک بی پدر شد»

«فرح بی شوهر شد - رضا بی پدر شد - ساواک در بدر شد»

«سازمان امنیت را منحل کنید»

«آتیش کار ساواکه»

«ای ساواکیها کارتون تمومه - تخم همه تون تخم حرومه»

«سازمان امنیت - این مظهر جنایت - ویران باید گردد»

«ای ساواکی ای مرد بی شرف - ای گذشته زجان در ره علف»

«این تویی این تویی پاسدار شاه - خصم آزادگان دوستدار شاه»

«بود تو را به دست همیشه یک چماق - خدا کند تو را زهر دو دست چلاق»

«بهایی، ساواکی پیوندتان مبارک»

ص:735


1- ویلیام سولیوان و آنتونی پارسونز، پیشین، صص 302 - 303 و صص 320 - 321.
2- ماروین زونیس، پیشین، صص 449 - 450.
3- راهپیماییهای دوران انقلاب، ص 12 و صص 24 - 25؛ محمود گلابدره ای، لحظه های انقلاب، صص 62 - 63 و صص 180 - 181.

«این خانه ساواکیه - سزای وطن فروشی همینه»

«با رفتن شاه ساواک هم گور به گور شد»

«پاره کردن اطلاعیه کار خود ساواک است»

«پاره کردن اطلاعیه حیله جدید ساواک»

«پاک نکن خون آشام - پاک نکن ساواکی»

«چه ترسی، چه باکی - گور پدر ساواکی»

«حزب توده همکار ساواک»

«خمینی درود بر تو که جان میلیونها نسل آینده را از خاندان ننگین پهلوی و ستمکاران و شکنجه گران ساواک نجات داده ای، درود بر تو»

«ساواک بیست، حالا شده نیست - ناز ی آباد صفر حالا شده بیست»

«ساواک حافظ منافع امپریالیسم غارتگر امریکاست»

«ساواک ستون فقرات شاه و امپریالیسم نابود باید گردد نه بازسازی»

«ساواکی بی پدر شد»

«ساواک یتیم شد»

«ساواکیها حیا کنید - این ملت را رها کنید»

«شاه در بدر شد - ساواکی بی پدر شد»

«شاه وطن فروش است - ساواکی خودفروش است»

«شکستن شیشه کار ساواک است»

«طرح سینما رکس آبادان را نصیری و ثابتی کشیدند»

«کمونیستها و ساواکیها در لباس بی حجاب هستند»

«کیهان سفید نخرید کار ساواک است»

«مردم ایران خواهان برچیده شدن تسلط ساواک و رستاخیز و حسابرسی به تمام جنایتهای رژیم و عمال خائن و شکنجه گران هستند»

«مرگ بر تفرقه اندازان و ساواکی»

«مرگ بر چهار چیز: مرگ بر شاه، مرگ بر بختیار، مرگ بر ساواک، مرگ بر ارتشیهایی که خون برادران خود را بریزند»

«مرگ بر سانسورچی ساواک»

ص:736

«مرگ بر ساواک»

«مرگ بر ساواکی چماق به دست»

«مرگ بر ساواکی و پلیس مزدور»

«مرگ بر شاه = نابودی ساواک»

«مرگ بر شاه و ساواکش، قاتلان حرفه ای»

«مرگ ساواک و شاه نزدیک است»

«مستشاران نظامی و عوامل ساواک را از ارتش بیرون می کنیم و بنای ارتش مردمی می ریزیم»

«نقش جدید ساواک، کمونیسم»

«وای بر تو ساواکی»

ص:737

ص:738

فصل بیست و دو: ساواک و ساواکیان پس از پیروزی انقلاب اسلامی

ساواک و ساواکیان در بامداد انقلاب

هر چند طی روزهای پایانی عمر رژیم پهلوی مجلس رو به زوال شورای ملی دوره 24 طرح دولت بختیار مبنی بر انحلال ساواک را تصویب کرد، اما هنوز عناصری از ساواک در تهران و سایر شهرها در برابر انقلاب مقاومتهایی می کردند. به همین دلیل در واپسین روزهای عمر رژیم، حملات انقلابیون به مراکز، ساختمانها و مقرهای ساواک شدت گرفت. در این میان سقوط مقر اصلی ساواک در منطقه سلطنت آباد تهران و نیز تصرف کمیته مشترک ضدخرابکاری در حوالی میدان توپخانه تهران که سالها مرکز شکنجه های ساواک بود، بیش از سایر مراکز در افکار عمومی مردم و رسانه ها انعکاس یافت. مراکز و مقرهای ساواک پس از درگیریهای خونین به تسخیر انقلابیون درمی آمد و برخی اعضا و عوامل ساواک دستگیر می شدند و اعلام خبر تصرف این مراکز با شادی توأم می شد؛ به ویژه این که سالیانی طولانی نام ساواک با شکنجه، قتل و مسائلی از این دست مرادف بود.(1) از جمله روزنامه کیهان خبر تصرف کمیته مشترک ضدخرابکاری به دست انقلابیون را به شرح زیر به اطلاع عموم رسانید:

ساختمان کمیته [مشترک ضدخرابکاری] مرکز عملیاتی مأموران ساواک که طی سالهای اخیر بزرگ ترین شکنجه گاه جوانان ایران بوده است، دیروز [22 بهمن 1357] به

دنبال یک نبرد 4 ساعته به تصرف مردم درآمد و گروهی از کارکنان آن دستگیر شدند... نیروهای انقلابی در یورش خود به کمیته مشترک شهربانی و ساواک حمله کردند و در سلولهای

ص:739


1- روزنامه کیهان، ش 10620، یکشنبه 29 بهمن 1357، ص 4؛ رمضانعلی شاکری، پیشین، ص 174.

نمور و اتاقهای وحشتناک کمیته مقدار زیادی عکس از جنازه زندانیان سیاسی که در زیر شکنجه شهید شده بودند... پیدا کردند. تعداد زیادی از ابزارهای شکنجه هم در این حمله به دست نیروهای انقلابی افتاد...(1)

به دنبال اعلام تصرف کمیته مشترک ضدخرابکاری، بسیاری از مردم برای بازدید از این شکنجه گاه مخوف هجوم بردند.(2)

اخبار و گزارشات موجود نشان می داد که تعدادی از عوامل و اعضای ساواک در تهران و سایر شهرها در واپسین روزهای حکومت پهلوی در درگیری با انقلابیون به قتل رسیده و یا دستگیر و راهی زندان شدند.(3) انقلابیون و رهبران جمهوری اسلامی ایران علاقمند به شناسایی، دستگیری و پاکسازی عناصر وابسته به ساواک از ارکان حاکمیت و دولت بودند و از خطراتی که ساواکیان می توانستند با هماهنگی سایر گروههای ضدانقلاب برای نظام اسلامی به وجود بیاورند، آگاه بودند، اما در این میان احزاب و گروههایی نظیر سازمان مجاهدین خلق، چریکهای فدایی خلق، کمونیستها و عناصری از وابستگان به حزب توده خود را به افشای نام و مشخصات اعضا و عناصر وابسته به ساواک و نیز آشکار شدن اسناد و مدارک محرمانه و سرّی ساواک مشتاق تر نشان می دادند. برخی چنین تحلیل می کردند که تلاش گروههای چپ و کمونیستی برای افشای سریع نام اعضا و همکاران ساواک طرحی از پیش تعیین شده از سوی کا.گ.ب و سفارت شوروی در تهران برای دستیابی سریع و آسان به مراکز، منابع اطلاعاتی و اقدامات ساواک در سالیان گذشته بر ضد شوروی و کا.گ.ب در ایران و سایر

مناطق جهان است. گفته می شد کا.گ.ب و محافل وابسته به شوروی قصد داشتند با شناسایی سریع ارتباطات و اقدامات و طرحهای ساواک، بر مجموعه منابع اطلاعاتی، امنیتی و ضدجاسوسی در ایران اطلاع یابند. در این میان در دی 1358 گروهی موسوم به اتحادیه کمونیستهای ایران کتابی حاوی فهرست نام و مشخصات حدود 8000 نفر را منتشر کرد که آنها را به عضویت در ساواک و یا همکاری با آن منتسب کرده بود.

در شرایطی که به مقتضای وضعیت انقلابی، احزاب و گروههای مختلفی با ارائه راه حلهایی خواستار رسیدگی به وضعیت ساواک و ساواکیان بودند، تا مدتها مردم به دنبال

ص:740


1- روزنامه کیهان، ش 10636، دوشنبه 23 بهمن 1357، ص 5.
2- روزنامه کیهان، ش 10637، سه شنبه 24 بهمن 1357، ص 4.
3- م. ج، وقایع انقلاب ایران، صص 175 - 177.

شناسایی و دستگیری اعضا و عناصر وابسته به ساواک بوده و در این میان دادگاههای انقلاب اعضای درشت ساواک را محاکمه و به تناسب جرایمشان مجازاتهایی تعیین می کردند. طی چند ماه اول پیروزی انقلاب اسلامی تعدادی از اعضای برجسته ساواک دستگیر، محاکمه و به جوخه اعدام سپرده شدند.(1)

در این میان هر از گاه افرادی که از سوی برخی محافل، گروهها و افراد به عضویت و یا همکاری با ساواک متهم می شدند، طی اعلامیه ها و یادداشتهایی در نشریات و روزنامه ها، از وابستگی، همکاری و عضویت خود در ساواک تبری می جستند.(2) همچنین مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب، افرادی از مستخدمین و اعضای ساواک در تجمعی در مقابل ساختمان نخست وزیری، ضمن تبری جستن از جنایات و اقدامات غیرانسانی ساواک خواستار روشن شدن وضعیت استخدامی و آینده کاری و شغلی خود شدند.(3)

از جمله پدیده هایی که مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی رخ نمود، شیوع گسترده اتهام افراد و شخصیتهای مختلف به وابستگی، عضویت و همکاری با ساواک بود. شواهد و قراینی وجود دارد که نشان می دهد در بسیاری از موارد این اتهامها بی پایه و اساس بود.

پاکسازی

از همان نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی تلاشهایی برای پاکسازی و

تصفیه وزارت خانه ها، دوایر دولتی و حکومتی، دانشگاهها، مؤسسات، کارخانجات تولیدی، رادیو و تلویزیون و سایر مراکز از عناصر و عوامل وابسته به ضدانقلاب و به ویژه ساواک آغاز شد. در بسیاری از دوایر دولتی و حکومتی و وزارتخانه ها و مؤسسات، افراد وابسته و یا عضو ساواک عمدتاً توسط کارکنان و کارمندان شناخته شده و پیشاپیش تعیین تکلیف شده بودند. البته میان دولت موقت بازرگان که عمدتاً در برخورد با مشکلات و مسائل پیش رو، سیاست میانه رویی دنبال می کرد، با سایر بخشهای حاکمیت و مردم که خواستار برخورد قاطع تری با

ص:741


1- صادق خلخالی، پیشین، ج 1، صص 356 - 357؛ مصطفی الموتی، پیشین، ج 16، صص 170 - 187.
2- روزنامه کیهان، ش 10669، چهارشنبه 8 فروردین 1358، ص 7.
3- مسعود بهنود، 275 روز بازرگان، ص 408 و صص 460 - 461.

ضدانقلابیون و عوامل رژیم سابق و ساواکیان بودند، اختلاف نظرهایی وجود داشت.(1)

با این حال حتی گروههای میانه رو نیز نمی توانستند خواست مردم را نادیده بگیرند و به همین دلیل موضوع پاکسازی مجموعه حاکمیت را از عناصر و عوامل وابسته و عضو ساواک امری ضروری دانسته و در اجرای آن تردیدی نشان نمی دادند. از مهمترین مراکزی که موضوع ضرورت پاکسازی و تصفیه عناصر و عوامل ساواک را به سرعت مورد توجه قرار داد، رادیو و تلویزیون بود.(2) در حالی که مهمترین چهره های وابسته به ساواک در رادیو و تلویزیون پیشاپیش این سازمان را ترک کرده و یا از کشور گریخته بودند و تعداد قابل توجهی نیز از سوی کارکنان این سازمان شناسایی و معرفی شده بودند، مدیریت جدید رادیو و تلویزیون در اعلامیه های مکرری به کارکنان و کارمندان وابسته به ساواک، که هنوز در این سازمان مشغول به کار بودند، هشدار می داد که در اولین فرصت خود را به مراجع مسئول معرفی کنند.(3)

از دیگر مراکزی که طرح پاکسازی و تصفیه آن از اعضا و وابستگان ساواک مورد توجه قرار گرفت، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی بود. روزنامه کیهان در 3 خرداد 1358 تصمیمات اتخاذ شده از سوی شورای رؤسای جدید دانشگاههای کشور را برای پاکسازی دانشگاهها از افراد وابسته به ساواک منتشر کرد.

مطبوعات نیز از مراکزی بود که مسئولان آن به سرعت به پاکسازی عناصر ساواک پرداختند. به همین دلیل در چند ماه اول پیروزی انقلاب اسلامی، بخشی از انرژی، وقت و

امکانات مطبوعات صرف پاکسازی و تصفیه نشریات و روزنامه ها از عناصر و عوامل وابسته به ساواک شد.(4)

مراجع قضایی، دادگاهها و نیز کانون وکلای دادگستری نیز به تدریج از عوامل و اعضای ساواک پاکسازی شدند.(5) وزارت امور خارجه نیز که در دوران طولانی گذشته صدها نفر از اعضا و وابستگان ساواک را در خود جای داده بود، بیش از سایر دوایر دولتی مشمول

ص:742


1- خواندنیها، س 39، ش 32، شنبه 8 اردیبهشت 1358، ص 5.
2- خواندنیها، س 39، ش 30، شنبه 25 فروردین 1358، صص 24 - 25 و ص 59.
3- روزنامه کیهان، ش 10690، دوشنبه 3 اردیبهشت 1358، ص 3؛ خواندنیها، س 39، ش 32، شنبه 8 اردیبهشت 1358، ص 5.
4- محمدعلی سفری، پیشین، ج 4، صص 564 - 570.
5- روزنامه کیهان، ش 10760، چهارشنبه 27 تیر 1358، ص 2.

پاکسازی و تصفیه شد.(1) در نیروهای نظامی و انتظامی هم پاکسازی و تصفیه های گسترده ای صورت گرفت.(2)

از دیگر مسائلی که نظام انقلابی مدتها با آن مواجه بود، خطر نفوذ اعضا و وابستگان ساواک و سایر عوامل ضدانقلاب در آنها بود. شواهد و قراینی هم وجود داشت که نشان می داد عناصری از ساواک در برخی نهادها و ارگانهای جدیدالتأسیس نفوذ کرده اند. امام خمینی هم طی سخنرانیهایی، هر از گاه از خطر نفوذ ساواکیهای سابق در ارکان حاکمیت و نهادهای انقلاب هشدار می دادند. دادستان انقلاب اسلامی نیز طی اطلاعیه ای در 26 اسفند 1357 از افراد نفوذی خواست تا در اولین فرصت خود را به سپاه پاسداران معرفی کنند.

سفارت امریکا در تهران نیز بر پایه برخی گزارشات تصریح می کرد که اعضا و یا وابستگان ساواک هنوز در برخی از دوایر دولتی و حکومتی و ارگانهای تازه تأسیس انقلابی حضور دارند و تلاش می کنند خود را با وضعیت جدید وفق دهند.(3)

برخی از رهبران انقلاب و مسئولان امر نیز طی اظهاراتی از نفوذ عوامل وابسته ساواک و رژیم پهلوی در بخشهایی از حکومت و دولت نظیر نخست وزیری، کمیته های انقلاب اسلامی، دادستانی و غیره سخن به میان می آوردند و تصریح می کردند که فقدان تشکیلات انسجام یافته در آغازین ماههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی که با برخی آسان گیریها و تسامح های دولت موقت و سپس دوران ریاست جمهوری بنی صدر نیز توأم شده بود، موجبات این رخنه و نفوذها را فراهم آورده است.(4)

در حالی که موضوع نفوذ عوامل ساواک در دستگاههای دولتی و ارگانها و نهادهای جدیدالتأسیس تا مدتها در رسانه ها منعکس می شد، مسئولان امر نیز از تلاش خود برای پاکسازی حوزه های مسئولیت خود از عناصر و وابستگان به ساواک و رژیم سابق سخن به میان می آوردند و حدود دو سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بخش اعظمی از عوامل نفوذی ساواک شناسایی و تصفیه شدند.

در آستانه سقوط رژیم پهلوی بسیاری از شعب و نمایندگیهای ساواک در داخل و خارج

ص:743


1- مسعود بهنود، پیشین، ص 745.
2- سعیده لطفیان، پیشین، ص 383 و ص 392.
3- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 16، صص 21 - 22.
4- رضا گلپور، پیشین، ص 121 و ص 511.

کشور اسناد محرمانه و حساس را معدوم کرده و از میان بردند. با این حال چند ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، انقلابیون به دفترچه های رمزی دست یافتند و کشف رمز کردند که حاوی اسامی و مشخصات نفوذیها، خبرچینان، جاسوسان و عوامل ساواک در پوششهای مختلف در دوایر و وزارتخانه ها بود. در همان حال اخبار و گزارشات موجود نشان می داد که از همان روزهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تلاشهای بسیاری برای ربودن اسناد بر جای مانده از ساواک صورت می گرفت. از جمله مهمترین مراکز ساواک که بخش قابل توجهی از پرونده های محرمانه آن ربوده شده و دیگر اثری از آن به دست نیامد، شعبه ساواک در تبریز و آذربایجان بود.(1)

بدین ترتیب تا مدتها پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل فقدان دولتی کارآمد، افراد و گروههایی در پوششهای مختلف اسناد و مدارک بسیار حساس و قابل استنادی را که می توانست بر ضد برخی گروههای به ظاهر انقلابی به کار گرفته شود، ربودند و یا معدوم کردند.(2) مهندس بازرگان بعدها در کتاب «انقلاب ایران در دو حرکت» این گروهها را انقلابیونی متظاهر ارزیابی می کند که جز برای رسیدن به قدرت و حکومت اندیشه دیگری در سر نداشتند و همانان بودند که در سرآغاز پیروزی انقلاب اسلامی به غارت پادگانها و مقرهای ساواک و غیره پرداخته و اسناد و مدارک و غنایم بسیاری به یغما بردند.(3)

سازمان مجاهدین خلق از جمله گروههایی بود که از همان آغازین روزهای پیروزی انقلاب و طی اعلامیه ها و بیانیه های مختلف از ضرورت برخورد قاطع با عوامل و اعضای ساواک سخن به میان می آورد و به دولت موقت هشدار می داد که در برخورد با این افراد تعلل

از خود نشان می دهد و در حالی که عضوی از آن (محمدرضا سعادتی) به جرم جاسوسی برای سفارت شوروی و کا.گ.ب در تهران دستگیر شده بود، این سازمان طی تلگرامی با عنوان «اعلام جرم به مهندس بازرگان و شورای انقلاب و وزیر دادگستری» اقدام دولت انقلابی در دستگیری عضو خود را توطئه ای از سوی عوامل سیا و ساواک ارزیابی کرد.(4)

از جمله اخبار و شایعاتی که در دوره نخست وزیری مهندس مهدی بازرگان در بین مردم

ص:744


1- شهید آیت الله قاضی طباطبایی به روایت اسناد ساواک، صص 343 - 345.
2- علی اکبر مسعودی خمینی، پیشین، ص 412.
3- مهدی بازرگان، انقلاب ایران در دو حرکت، صص 139 - 140.
4- مجموعه اعلامیه ها و موضع گیریهای سیاسی مجاهدین خلق ایران، ج 1، ص 52 و صص 164 - 165.

بر سر زبانها افتاد موضوع تلاش دولت برای تجدید ساختار و سازمان ساواک در تشکیلاتی تحت عنوان «ساواما» بود. در این باره با برخی از اعضای دولت بازرگان نیز مصاحبه هایی شد تا صحت و سقم آن آشکار شود. در این میان حسین فردوست در خاطرات خود تصریح کرده که از آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب، برخی از مقامات دولت جدید با او تماس گرفته و درباره تشکیل سازمانی نظیر ساواک با او رایزنیهایی کرده بودند و او سپهبد ناصر مقدم آخرین رئیس ساواک را برای تصدی سازمان جدید معرفی کرده بود.(1) در اسناد سفارت امریکا در تهران نیز به گزارشی از جاسوسان این سفارت اشاره شده که در جریان تلاش دولت بازرگان برای تشکیل دستگاه اطلاعاتی و امنیتی جدیدی تحت عنوان «ساواما» مورد مشورت قرار گرفته بودند. البته ابراهیم یزدی از اعضای کابینه بازرگان اخبار مربوط به ارتباط بازرگان با سپهبد ناصر مقدم پس از پیروزی انقلاب اسلامی را رد می کند و تصریح می کند که برخلاف شایعات موجود بازرگان هیچ وعده ای مبنی بر انتصاب مقدم به ریاست سازمان اطلاعاتی و امنیتی جدید به او نداده است.(2) با این احوال شواهد و قراین موجود نشان می دهد که علاوه بر بازرگان، سایر تصمیم گیرندگان انقلاب نیز مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب بر ضرورت تأسیس سازمان اطلاعاتی و امنیتی جدیدی که مسائل ضداطلاعاتی و ضدجاسوسی را پی گیرد، واقف شده بودند.

در برخی از سخنان مهندس مهدی بازرگان هم به طور ضمنی از تلاش دولت موقت تحت مدیریت وی برای بهره گیری از تجارب و همکاری بعضی از اعضای اداره کل هشتم ساواک در امر ضدجاسوسی و مراقبت از جاسوسان و مأموران اطلاعاتی و امنیتی کشورهای خارجی در ایران (نظیر کا.گ.ب و سیا) از همان روزهای نخستین پس از پیروزی انقلاب

اسلامی اشاراتی شده است.(3) سالها بعد سعید حجاریان در مصاحبه ای با روزنامه شرق تصریح کرد که در دولت موقت بازرگان اداره کل هشتم ساواک (ضدجاسوسی) بار دیگر فعالیتش را تجدید کرد.

شایعات مربوط به تجدید ساختار ساواک در سازمانی جدید و تحت عناوینی نظیر ساواما تا مدتها در محافل سیاسی، اجتماعی و مطبوعاتی وجود داشت. محسن مبصر در خاطرات

ص:745


1- حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 627 - 631.
2- ابراهیم یزدی، آخرین تلاشها در آخرین روزها، صص 317 - 318.
3- عباس امیرانتظام، پیشین، ج 2، صص 18 - 20 و صص 58 - 59.

خود، ارتشبد حسین فردوست را طراح تشکیلات ساواما معرفی می کند که مقرر بود با تمهیدات و امکاناتی که دولت موقت در اختیار او می گذارد و با بهره گیری از تجارب و همکاری اداره کل هشتم ساواک، این تشکیلات جدید را سازماندهی کند.(1) برخی گروههای سیاسی مخالف دولت بازرگان هم در اعلامیه ها، نوشته ها و موضع گیریهای خود این دولت را به تلاش برای تجدید ساختار و فعالیت ساواک متهم کرده اند.(2) افکار عمومی کشور و نیز بسیاری از گروههای سیاسی و اجتماعی شایعات مربوط به طرح تجدید ساختار و فعالیت ساواک را با نگرانی دنبال می کردند و در این راستا حملات و انتقادات بسیاری نیز متوجه دولت موقت می شد.

بحث تجدید ساختار بخشهایی از ساواک و نیز بهره گیری از تجارب و همکاری اعضای آن در تشکیل سازمان اطلاعاتی و امنیتی جدید در تمام دوران نخست وزیری بازرگان و سپس زمان ریاست جمهوری بنی صدر ادامه یافت. از پیروزی انقلاب اسلامی در بخشهای مختلفی چون نخست وزیری، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، کمیته های انقلاب اسلامی و دادستانی انقلاب، دوایری به منظور پی گیری مسائل اطلاعاتی، امنیتی و ضدجاسوسی تشکیل شده بود. با این حال موضوع مربوط به تجدید ساختار و فعالیت ساواک در قالب سازمانی با عنوان جدید از حد شایعات و اخبار بی اساسی که در محافل مختلف سیاسی، اجتماعی و مطبوعاتی وجود داشت، فراتر نرفت و نیروهای مسئول در نظام جدید، به ویژه از اوایل دوران ریاست جمهوری شهید محمدعلی رجایی، طرح تشکیل سازمان اطلاعاتی و امنیتی جدیدی را پی افکندند که پس از مدتها به تأسیس نهایی وزارت اطلاعات در سال 1363 منجر شد.

تعقیب و محاکمه

از نخستین نهادهایی که تقریباً بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی شکل گرفت، دادگاههای انقلاب و محاکم شرع بود که برای محاکمه وابستگان به رژیم پهلوی تأسیس شد. از جمله وظایف این نهادها دستگیری، بازجویی و محاکمه اعضا و عوامل وابسته به ساواک بود. کمیته های انقلاب اسلامی که حتی زودتر از محاکم انقلاب در شهرها و مناطق

ص:746


1- محسن مبصر، پیشین، صص 269 - 271 و ص 284.
2- علی راسخ افشار، جبهه ملی ایران، صص 25 - 37.

مختلف کشور تشکیل شدند، در دستگیری و تسلیم متهمان و اعضای ساواک به دادگاههای انقلاب نقش قابل توجهی ایفا کردند. یکی از وظایف محوله به کمیته های انقلاب اسلامی شناسایی، دستگیری و تسلیم اعضای ساواک و وابستگان به این سازمان به محاکم قضایی و دادگاههای انقلاب بود و به رغم انتقادات برخی بخشهای دولت موقت، این نهاد در آن مقطع حساس و پرخطر آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، نقش مهمی در استقرار و تثبیت موقعیت نظام اسلامی ایفا کرد.(1) از دیگر نهادهای جدیدالتأسیس که در شناسایی و دستگیری و مقابله با عوامل ساواک و ضدانقلاب نقش قابل توجهی داشت، بسیج مستضعفین بود که در 5 آذر 1358 رسماً اعلام موجودیت کرد و به عنوان بازوی مردمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در شناسایی، دستگیری و نیز برخورد و مقابله با اعضای ساواک و ضدانقلابیون نقش مهمی داشت.

از جمله مدارکی که پس از پیروزی انقلاب اسلامی برای شناسایی و محاکمه اعضای شاخص ساواک از آن بهره گرفته شد، اسناد و مدارک بر جای مانده از ساواک بود. محاکم شرع و دادگاههای انقلاب با استناد به این اسناد، پرونده های متهمان و وابستگان به رژیم سابق را تکمیل می کردند. چنان که اسناد بر جای مانده از ساواک ارتباط برخی اعضای نهضت آزادی ایران و جبهه ملی را که پس از پیروزی انقلاب اسلامی دستگیر و محاکمه شدند، با این سازمان مشخص کرد.(2)

امام خمینی (ره)، مجامع و سازمانهای جهانی و بین المللی را که نسبت به اجرای برخی احکام درباره اعضا و وابستگان ساواک انتقاد می کردند، مردود دانسته و می فرمودند که چرا در دوران رژیم پهلوی و در قبال جنایات، شکنجه ها، قتلها و اقدامات غیرانسانی و ناروایی که

ساواک انجام می داد، هیچ اعتراض و انتقادی روا نمی دانستند، اما اکنون با اعدام چند نفر از شکنجه گران به اعتراض برمی خیزند. امام خمینی در عین حال، نهادهای انقلابی نظیر کمیته های انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و محاکم انقلاب و شرع را هشدار می داد که در برخورد با مخالفان نظام جمهوری اسلامی از جاده صواب منحرف نشوند.(3) ایشان طی بیاناتی در 27 آبان 1358 تصریح کردند که اگر فردی در نظام جمهوری اسلامی

ص:747


1- علی جنتی، پیشین، صص 166 - 169؛ نامه انقلاب اسلامی، بهمن 1360، صص 128 - 130.
2- علی دوانی، پیشین، ج 6، ص 39؛ عباس امیرانتظام، پیشین، ج 2، صص 72 - 78 و صص 216 - 220.
3- امام خمینی، پیشین، ج 6، صص 174 - 175.

برخلاف مصالح و خواسته اسلام عمل کند، «این از ساواکی بدتر است.»(1)

در این اوضاع و احوال، مردم خواستار برخورد شدید و قاطع دادگاهها و محاکم شرع و انقلاب با اعضا و وابستگان ساواک بودند. گروهی از مادران کسانی که در دوران پهلوی توسط ساواک مورد آزار قرار گرفته و یا به شهادت رسیده بودند، طی نامه ای از امام خمینی خواستار مجازات عوامل ساواک شدند: «... حضرت آیت الله ما کینه توز و انتقام جو نیستیم اما خواستاریم که عدالت اجرا شود. مردم از این که نسبت به عناصر و اعضای سازمان مخوف ساواک تعللی به خرج داده می شود دچار نگرانی و دلهره هستند. در حالی که آنها با کمال وقاحت جهت دریافت حقوق ومزایا و تعیین تکلیف خویش به نخست وزیری مراجعه می کنند [اشاره به تجمع ساواکیها در مقابل ساختمان نخست وزیری]... ما مادران خواستاریم کلیه عناصر و افراد ساواک در گوشه و کنار این مرز و بوم دستگیر و به دادگاههای انقلابی سپرده شوند.»(2)

امام خمینی نیز طی فرمانی در 28 اسفند 1358، اعلام عفو عمومی کرد، اما افراد جانی و

تبه کار را از قاعده عفو عمومی مستثنی ساخت.(3)

روزنامه ها و نشریات آن دوره مملو از اخبار و گزارشات مربوط به تعقیب اعضای ساواک و دستگیری بسیاری از عوامل این سازمان است. در همان حال برخی از مهمترین چهره های ساواک در تهران و سایر شهرها به انحاء گوناگون تلاش می کردند از چنگ انقلابیون بگریزند. اخبار و گزارشات موجود حاکی از دستگیری برخی از همین افراد در آستانه خروج از مرزهای کشور بود. اسامی بسیاری از اعضای فعال و رده بالای ساواک که جرم آنان در شکنجه، قتل و سایر اقدامات خلاف محرز شده بود، در روزنامه های آن دوره درج می شد.(4)

در این میان، بسیاری از چهره های شکنجه گر و شناخته شده ساواک که از همان نخستین روزهای پس از انقلاب در گوشه و کنار کشور زندگی مخفیانه ای داشتند، تحت تعقیب دادگاههای انقلاب،کمیته ها و سایر مراجع مسئول قرار گرفتند. هر از گاه اسامی و مشخصاتی در روزنامه ها و نشریات منتشر شده و از مردم می خواستند چنانچه از این افراد اطلاعاتی در

ص:748


1- همان، ج 13، ص 176.
2- روزنامه کیهان، ش 1075، یکشنبه 23 اردیبهشت 1358، ص 6.
3- امام خمینی، پیشین، ج 12، صص 13 - 14.
4- روزنامه کیهان، ش 10669، چهارشنبه 8 فروردین 1358، ص 5؛ روزنامه کیهان، ش 10696، دوشنبه 10 اردیبهشت 1358، ص 5.

دست دارند، در اختیار دادگاهها و دادسراهای مربوطه قرار دهند. از جمله روزنامه کیهان در 2 خرداد 1358 در این باره به نقل از دادستان انقلاب استان مرکز چنین آورد:

«دادستان انقلاب اسلامی مرکز صورت اسامی 14 نفر از متهمین دادسرای انقلاب اسلامی را انتشار داد تا چنان که کسانی اطلاعاتی و یا شکایاتی علیه آنها دارند با مدارک کافی به دفتر این دادسرا ارسال دارند: 1- سرهنگ هوشنگ سلیمی تهرانی رئیس ساواک اهواز، اردبیل، استان آذربایجان و بوشهر 2- روح الله معبر بازجوی ساواک اهواز به ویژه دانشجویان دادگاه بندر شاپور 3- فریدون سلیمی تهرانی بازجو 4- صمد امیرصمصام پور معاون ساواک رشت و

آبادان 5- سرهنگ پرنیانی رئیس ساواک کرج 6- علی اصغر صادقی یگانه بازجوی متخصص 7- عبدالله ذوالفقاری عضو اکیپ کمکی کمیته مشترک به اصطلاح خرابکاری 8- احمد اظهری بازجوی ساواک رضائیه 9- سرهنگ احمدی رئیس ساواک اراک 10- هوشنگ امیرافشارنیا رئیس زندانهای اوین و قزل قلعه 11- کریم باصرنیا رئیس ساواک قم، بازجو و شکنجه گر و دستگیر کننده 12- ولی الله غیاثی جزو تیم گشتی اوین 13- پرویز حاجی فرجی جزو تیم گشتی و دستگیری اوین 14- محسن نادریان معروف به محسن سگ سبیل.»(1)

در 15 اردیبهشت 1358 روزنامه کیهان فهرست 86 نفره ای منتشر کرد که در پوششهای مختلف سیاسی، دیپلماتیک، دانشجویی و غیره برای ساواک در خارج از کشور کار می کردند و بانک مرکزی همه ماهه حقوق و دستمزد آنان را از حساب ویژه ساواک ارسال می کرد.(2) اخبار و گزارشات موجود حاکی از آن بود که مدت کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مردم خشمگین در شهرهای مختلف اعضای برجسته و در عین حال بدنام و جنایتکار ساواک را دستگیر و گاه به طرز فجیعی به قتل می رسانیدند. همچنان که روزنامه کیهان در روز 23 بهمن 1357 از قتل فجیع 6 ساواکی و نیز رئیس ساواک رشت توسط مردم خشمگین این شهر خبر داد.(3) برخی از مهمترین چهره های ساواک نیز قبل از دستگیری، خودکشی کردند. از مشهورترین و در عین حال جنایتکارترین ساواکیانی که قبل از دستگیری خودکشی کرد،

ص:749


1- روزنامه کیهان، ش 10714، چهارشنبه 2 خرداد 1358، ص 5؛ روزنامه کیهان، ش 10668، سه شنبه 7 فروردین 1358، ص 2.
2- روزنامه کیهان، ش 10698، شنبه 15 اردیبهشت 1358، ص 8.
3- روزنامه کیهان، ش 10636، دوشنبه 23 بهمن 1357، ص 8.

محمدعلی شعبانی معروف به حسینی بازجوی کمیته مشترک ضدخرابکاری بود. او تا حدود

50 روز پس از آن که با اسلحه کمری خودکشی کرد،

زنده بود و نهایتاً در روز جمعه 14 اردیبهشت 1358 مرد.(1) تعداد قابل توجهی از ساواکیان و وابستگان آن سازمان نیز که شناسایی، دستگیر و در زندان به سر می بردند، از زندانها و از دست مأ مورین فرار کرده و بعضاً پس از مدتی از کشور گریختند.(2) اموال و داراییهای منقول و غیرمنقول بسیاری از اعضا و وابستگان ساواک نیز در شهرهای مختلف با رأی محاکم قضایی مصادره شد؛ البته تعداد قابل توجهی از ساواکیان ماهها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و با پیش بینی روند تحولاتی که آشکارا سقوط نهایی حکومت پهلوی را هدف گرفته بود، بخش اعظمی از داراییها و اموال و وجوه نقدی خود را ازکشور خارج کرده و خود نیز به خارج از کشور گریخته بودند. به رغم تمام قاطعیتی که قضات و محاکم شرع و انقلاب در محاکمه و صدور مجازات برای مقامات، مدیران، شکنجه گران و جانیان ساواک از خود نشان می دادند، مواردی هم وجود داشت که برخی چهره های ساواک پس از آن که با استناد به مدارک موجود ثابت می کردند که در آن شرایط از انجام برخی اقدامات ناگزیر بوده اند ، از مجازاتهای سنگین نظیر اعدام، نجات یافتند.(3) با این احوال در چند ماه اول انقلاب هر از گاه روزنامه ها گزارشات مفصلی از روند محاکمه، صدور و اجرای احکام چهره های مشهور ساواک چاپ و منتشر می کردند؛ به ویژه جریان محاکمه چهره هایی از ساواک که به اعدام محکوم می شدند، در صدر اخبار قرار می گرفت. دادگاههای انقلاب درباره برخی از چهره های ساواک که پیش از دستگیری، از کشور خارج شده بودند و یا هنوز دستگیر نشده و در داخل کشور زندگی مخفی داشتند، احکام غیابی صادر می کردند. تعداد قابل توجهی از اعضای اداره کل سوم ساواک که اتهام آنان شکنجه و قتل مردم بود، به اعدام محکوم می شدند. از مهیج ترین محاکماتی که در ماههای نخست پیروزی انقلاب برگزار شد، دادگاه آرش و تهرانی بود، که از بی رحم ترین شکنجه گران ساواک بودند.

شاه طی سخنانی در خارج از کشور، از قاطعیتی که دادگاههای انقلاب در محاکمه، صدور و اجرای سریع احکام برای محکومان نشان می دادند، انتقاد کرد. شاه با اظهار تأسف از اعدام

ص:750


1- مسعود بهنود، پیشین، ص 451 و ص 524.
2- همان، صص 456 - 457.
3- مسعود بهنود، پیشین، صص 182 - 183 و صص 471 - 474؛ محمد یزدی، پیشین، صص 282 - 284.

سریع برخی از رؤسا و اعضای برجسته ساواک، مجامع حقوق بشری و عفو بین المللی و نظایر

آنها را به باد انتقاد می گرفت.(1) در همان حال برخی اعضای ساواک که ادعا می کردند در دوران فعالیت خود در ساواک مرتکب خلافی نشده اند، با برگزاری گردهماییهایی در برابر ساختمان نخست وزیری نسبت به دستگیری و زندانی شدن همکاران سابق خود در ساواک اعتراض می کردند و خواستار آزادی هر چه سریع تر آنان می شدند. جالب اینکه برخی از افراد جانی و تبه کار ساواک در درون همین معترضین و تشکیل دهندگان میتینگهای اعتراضی، شناسایی شده و دستگیر می شدند.(2)

همکاری با سیا

در دوره انقلاب، سفارت امریکا در تهران و نیز مأموران سیا در ایران تحولات سیاسی و اجتماعی کشور را با دقت دنبال می کردند. در واپسین ماههای حکومت پهلوی آشکار شده بود که امید چندانی به نجات شاه نیست، به همین دلیل، سفارت و مأموران سیا، برای حفظ منافع خود در نظام سیاسی جدیدی که پیش بینی می شد در آینده ای نه چندان دور قدرت را در دست گیرد، با برخی افراد میانه رو وارد مذاکره شدند. با انتصاب بازرگان به سمت نخست وزیر موقت انقلابی، امریکا برای کنار آمدن با حکومت اسلامی امیدوار شد و به دنبال آن تماسهایی در سطح نمایندگان دولت و افرادی از سفارت امریکا در تهران ادامه یافت. در همان حال سفارت امریکا و نیز مأموران سیا در ایران به رغم انتقاداتی که از سوی انقلابیون متوجه آنان بود، با افراد و گروههایی از ضدانقلاب و اعضا و وابستگان ساواک در ارتباط بودند و تلاش می کردند قبل از آن که دادگاهها و محاکم انقلابی ساواکیان و عناصر وابسته به رژیم سابق را محاکمه و به مجازات برسانند، به آنان پناه داده و با جعل اسناد و تهیه گذرنامه های مستعار موجبات فرار آنان را از کشور فراهم آورند. سفارت امریکا در ایران، ضمن حمایت از مخالفان داخلی نظام جمهوری اسلامی و حرکت خزنده ای برای نفوذ در انقلاب و گسترش رابطه با دولت موقت، برای تضعیف دستاوردهای انقلاب فعالیت می کرد. سفارت امریکا در تهران کانونی برای فعالیت و آمد و شد جاسوسان، خبرچینان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی شده بود و

ص:751


1- محمدرضا پهلوی، پیشین، صص 393 - 394؛ غلامرضا نجاتی، پیشین، صص 137 - 138.
2- مسعود بهنود، پیشین، صص 440 - 441.

ناآرامیها را در گوشه و کنار کشور و تحرکات ساواکیان سابق و ضدانقلاب را هماهنگ

می کرد.(1) بسیاری از اعضای برجسته ساواک که از کشور گریخته بودند با مقامات امریکا و نیز سیا ارتباط داشتند و درباره اقداماتی که می توانست بر ضد نظام جمهوری اسلامی صورت گیرد، رایزنی می کردند. همچنین برخی از رؤسا و رهبران بلندپایه و میانی ساواک که پس از پیروزی انقلاب در کشور مانده بودند، با مقامات سفارت امریکا و نیز سیا در ایران رابطه داشتند. قراین موجود نشان می دهد که اعضا و عناصر وابسته به ساواک به ویژه در خارج از ایران با مأموران موساد نیز ارتباط داشتند. سیا همچنین برخی از مهمترین و کارآمدترین جاسوسان و خبرچینان ساواک را در داخل و خارج کشور که هنوز هویتشان برای نظام اسلامی آشکار نشده بود، به خدمت گرفت. این افراد که در پوششهای مختلفی در داخل و خارج کشور فعالیت می کردند، می توانستند آزادانه به ایران مسافرت کنند و بیش از هر نیروی دیگری در خدمت اهداف اطلاعاتی - جاسوسی امریکا و سیا قرار گیرند. در همان حال برخی چهره های ناشناخته اما مهم ساواک در داخل و خارج کشور، فعالیتهایی بر ضد نظام جمهوری اسلامی سازمان می دادند و امیدوار بودند از طریق سفارت امریکا و نیز مأموران سیا در ایران اقدامات خود را به سرانجام رسانند.(2)

گفته می شد تحرکاتی از این دست به منظور تقویت موقعیت میانه روها در مقابل دشمنان و مخالفان سازش ناپذیر امریکا، به رهبری امام خمینی صورت می گیرد. قراینی هم وجود داشت که نشان می داد این محافل با هماهنگی سفارت امریکا با برخی گروههای افراطی نظیر گروه تروریستی فرقان که طرح ترور رهبران اصلی انقلاب را داشتند، همکاری می کنند.(3) در نخستین ماههای پس از پیروزی، انقلاب اسلامی در برخی مراکز و مناطق کشور اغتشاشات و درگیریهایی وجود داشت که مقامات حکومت اسلامی بر این باور بودند که مأموران سیا و عناصر وابسته به ساواک در این آشوبها دخالت دارند.(4) برخی قراین نیز حاکی از تلاش مشترک سیا و اعضای پیشین ساواک برای نفوذ در سیستم امنیتی و اطلاعاتی نظام

ص:752


1- افشای امپریالیسم، ج 2، صص 1 - 28؛ حسن واعظی، ایران و امریکا، صص 89 - 111.
2- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 6، صص 22 - 203 و صص 213 - 214؛ جیمز. ا. بیل، پیشین، صص 414 - 415.
3- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 31، صص 13 - 15.
4- مسعود بهنود، پیشین، ص 735.

نوپای اسلامی از همان ماههای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. هر چند در آغاز

امر دستگاه اطلاعاتی - امنیتی منسجم و یکپارچه ای در ایران وجود نداشت و هر یک از نهادهای جدیدالتأسیس و نیز دولت، دادستانی و غیره گروههایی برای امور اطلاعاتی و امنیتی خود به کار گرفته بودند، اما به نظر می رسید عواملی از جاسوسان و عناصر وابسته و مرتبط با سیا و نیز ساواکیها تلاش می کردند به انحاء گوناگون به درون نظام اطلاعاتی - امنیتی رژیم انقلابی نفوذ کنند. بدون دلیل نبود که بخش اعظمی از مردم و نیز رهبران انقلاب از همان نخستین روزهای پس از پیروزی به جد نگران دخالتهای پیدا و پنهان سیا و امریکا در ایران بوده و دولت موقت را به دلیل مدارا با امریکا شماتت کرده و خواستار پایان دادن هرچه سریع تر به رابطه با آن بودند. گفته می شد طرح نهایی مشترک سیا، ساواک، سفارت امریکا و نیز میانه روهایی نظیر شریعتمداری، جلوگیری از تسلط انقلابیون سازش ناپذیر به رهبری امام خمینی بر ارکان حاکمیت نظام جدید و سپردن حکومت به گروههای میانه رو نظیر شریعتمداری و نیز برخی گروهها و احزاب مانند جبهه ملی و نهضت آزادی ایران بود که مشی آشتی جویانه ای در قبال منافع و خواستهای امریکا در ایران دنبال می کردند. نیز به نظر می رسید عوامل سیا و ساواک امید بسیاری به موفقیتهای میانه روها و از جمله آیت الله شریعتمداری و نیز حزب خلق مسلمان داشتند. انتصاب مهدی بازرگان به نخست وزیری از مهمترین امیدهای امریکابرای کنار آمدن با نظام اسلامی بود . البته تصرف سفارت امریکا در تهران - 13 آبان 1358 - که با مخالفت شدید دولت بازرگان مواجه شد، نشان داد عمر دولت بازرگان و حاکمیت میانه روها در ایران به سرآمده و تلاشهای امریکا برای حضور دوباره در ایران به شکست انجامیده است.(1)

سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم روز پس از شکست طرح امریکا برای آزادی گروگانها، در بیانیه ای - 28 اردیبهشت 1359 - با اشاره به طرحهای امریکا و عوامل داخلی آنها برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی، تصریح کرد که بسیاری از ساواکیهای سابق همراه با گروهی از ضدانقلابیون در داخل و خارج کشور، امریکا و سیا را در عملی ساختن این طرح شکست خورده حمایت می کردند. تعداد قابل توجهی از اعضا و وابستگان ساواک نیز، همزمان با انجام عملیات موسوم به «نیروی دلتا» در بغداد و مرزهای غربی ایران آماده انجام اقدامات

خرابکارانه و تخریبی بر ضد نظام جمهوری اسلامی بودند. ضمن این که در داخل کشور نیز، همزمان

ص:753


1- غلامرضا کرباسچی، پیشین، ص 375؛ ویلیام شوکراس، پیشین، صص 144 - 145؛ ویلیام سولیوان، پیشین، صص 144 - 145.

با این حمله، اقدامات خرابکارانه دیگری به وقوع پیوست که عوامل ساواک و ضدانقلابیون در آن نقش برجسته ای داشتند.(1)

منصور رفیع زاده نماینده پیشین ساواک در امریکا نیز در خاطراتش تصریح می کند که مأموران سیا در آستانه حمله به ایران با او در امریکا تماس گرفته و گفته اند که در این عملیات از کمکهای برخی عوامل و عناصر وابسته به ساواک و از جمله منوچهر قربانی فر برخوردار هستند.(2)

هنگامی که حمله به ایران برای آزاد کردن گروگانها با شکست مواجه شد، امریکا دست به کار طرحهای دیگری شد و در حالی که شبکه گسترده ای از اعضای ساواک و وابستگان به رژیم سابق با همدستی برخی گروههای سیاسی مخالف نظام به نا آرامیها و آشوبهای قومی، سیاسی و غیره دامن می زدند، سازمان سیا با همکاری موساد و ساواک و سایر ضدانقلابیون و نیز برخی گروهها و افراد مخالف نظیر شاپور بختیار در حال آماده کردن یک طرح کودتای نظامی در ایران بودند که به «کودتای نوژه» مشهور شد. بر اساس این طرح، مقرر بود افرادی از نظامیان، رجال و عوامل سیاسی، امنیتی، اطلاعاتی و لشکری وابسته به رژیم سابق با هماهنگی و هدایت سیا و با بهره گیری از چندین فروند هواپیمای جنگی از پایگاه هوایی شهید نوژه همدان به تهران حمله کرده و با بمباران مراکزی چون محل زندگی امام خمینی در جماران و نیز برخی پادگانها و مراکز نظامی در تهران، صدا و سیمای جمهوری اسلامی را اشغال کرده و به عمر نظام نوپای جمهوری اسلامی پایان دهند. با کشف این توطئه که با دستگیری بسیاری از عوامل و دست اندرکاران کودتا همراه بود، بار دیگر از خطری که می رفت نظام انقلابی را تهدید کند، جلوگیری شد. اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که کودتای نوژه مدتها قبل از سوی مأموران سیا و با همکاری عوامل موساد و برخی چهره های مشهور ساواک در داخل و خارج کشور، عوامل نظامی، لشکری و کشوری وابسته به رژیم سابق و برخی گروههای سیاسی معارض حکومت اسلامی در دست بررسی بود و مقدمات و تمهیدات

ص:754


1- مجموعه بیانیه های دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ش 1 - 15، صص 187 - 191.
2- منصور رفیع زاده، پیشین، ص 474.

لازم برای اجرای آن صورت گرفته بود. پرویز ثابتی که از مدتها قبل در خارج کشور به سر

می برد، از جمله مهمترین چهره های ساواک بود که برای موفقیت کودتای نوژه به کمک فراخوانده شده بودند و سایر عناصر و اعضای کم تر شناخته شده و دستگیر نشده ساواک نیز که هنوز در داخل کشور به سر می بردند، برای یاری کودتاگران بسیج شده بودند؛ عناصر ساواک در داخل کشور، مهمترین نیروهای تشکیل دهنده شاخه نظامی کودتای نوژه بودند.

با شکست کودتای نوژه، امریکا توطئه دیگری برای به سقوط کشانیدن نظام اسلامی آغاز کرد و با اشاره ایالات متحده، رژیم بعثی عراق در 31 شهریور 1359 به ایران حمله کرد. در این جنگ تحمیلی که حدود هشت سال به طول انجامید، برخی اعضا و عناصر وابسته به ساواک و ضدانقلاب همکاری تنگاتنگی با رژیم بعثی عراق داشتند. عراق در کسب خبر و اطلاعات و اخبار محرمانه و مهم درباره مراکز حساس نظامی، امنیتی، اقتصادی، سیاسی و غیره در ایران به عوامل ساواک و رژیم سابق در داخل و خارج کشور اتکا داشت. از جمله حوادث دوره جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، واقعه موسوم به «ایران گیت» یا «ایران کنترا» بود که شواهد نشان می داد برخی از اعضا و عوامل ساواک در رأس همه، منوچهر قربانی فر در این ماجرا نقش داشتند. گفته می شد امریکا امیدوار بود با وساطت و هماهنگی سیا، موساد و عوامل سابق ساواک، در ازای فروش برخی تجهیزات نظامی به دولت ایران، از نفوذ این کشور برای آزادی گروگانهای امریکایی در لبنان استفاده کند. در این رابطه مقدمات سفر مخفیانه هیئتی امریکایی به رهبری مک فارلین (در اردیبهشت 1364) به ایران فراهم شد که عضوی از موساد نیز در پوشش فردی امریکایی این هیئت را همراهی می کرد. اما، به رغم مسافرت این هیئت به تهران و ملاقاتی که با برخی از اعضای بلندپایه دولت و حکومت ایران و از جمله حجت الاسلام علی اکبر هاشمی رفسنجانی صورت گرفت، این طرح به دنبال افشاگریهای به موقع هاشمی رفسنجانی با شکست روبرو شد.(1) روند تأثیرگذاری اعضا و عوامل وابسته به ساواک و رژیم سابق، که از یاری و مشارکت برخی گروههای سیاسی مخالف نظام جمهوری اسلامی نیز برخوردار بودند، از اواخر دهة 1360 به سرعت رو به کاهش نهاد و به تدریج نام و یاد ساواک و ساواکیان به حافظه تاریخ سپرده شد.

ص:755


1- رضا گلپور، پیشین، صص 178 - 179 و صص 799 - 815؛ یان بلک، پیشین، صص 519 - 527.

در صف ضدانقلاب

از همان نخستین روزهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رهبران نظام اسلامی شواهد و قراین آشکاری در دست داشتند که نشان می داد اعضا و عوامل ساواک با هماهنگی سایر عوامل رژیم سابق و نیز برخی گروههای سیاسی معارض، توطئه را آغاز کرده و به ویژه به دلیل شناخت قابل توجهی که از کشور دارند، در بسیاری از موارد هدایت عوامل ضدانقلاب را برعهده گرفته اند. امام خمینی طی سخنرانیها و پیامهای مکرر خود مردم را به ضرورت هوشیاری در برابر اقدامات خرابکارانه و توطئه های عوامل و اعضای ساواک و سایر عناصر وابسته به رژیم سابق هشدار داده و تصریح می کردند که در شرایط پیروزی انقلاب، دشمنان نظام جمهوری اسلامی، عوامل وابسته به ساواک و سایر نیروهای خود را برای ایجاد اختلاف و چند دستگی و نیز اقدامات خرابکارانه بسیج کرده اند.(1)

عوامل وابسته به ساواک برای ناامن کردن کشور و مقابله با نظام اسلامی در برخی شهرها به مدارس دخترانه حمله کرده و تعدادی از دانش آموزان و معلمان را به قتل رساندند و تعدادی را نیز مجروح و مضروب ساختند. ساواکیان امیدوار بودند با ایجاد رعب و وحشت نظام جدید را متزلزل کنند.(2) اخبار کشور حاکی از متشکل شدن ساواکیهای سابق در گروههای چندین نفری برای ضربه زدن به نظام اسلامی بود. رهبران انقلاب نیز به مردم هشدار می دادند که اعضا و عوامل وابسته به ساواک به انواع اسلحه های سرد و گرم مسلحند و منتظر فرصت برای درگیر شدن با مردم هستند. به تدریج در برخی استانها ناآرامیهایی به وقوع می پیوست و مسئولان تصریح می کردند که در سازماندهی این ناآرامیها، ساواکیهای سابق نقش مهمی دارند. عوامل و اعضای سابق ساواک در صف ناراضیان و مخالفان انقلاب وارد شده و برای ضربه زدن به نظام اسلامی تلاش می کردند. از جمله اقداماتی که در طول دوران یک ساله پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عناصر و عوامل وابسته به ساواک در سازماندهی، هدایت و اجرای آن مشارکت داشتند، چنین است:

1- ایجاد آشوب و کشتار مستمر در کلیه مناطق کردستان مانند مهاباد، سنندج، سقز، سردشت، بانه، پاوه، کامیاران،

اورامانات، سلماس، نقده و ...

ص:756


1- روزنامه کیهان، ش 10710، شنبه 29 اردیبهشت 1358، ص 1؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 44، صص 46 - 47.
2- روزنامه کیهان، ش 10665، دوشنبه 28 اسفند 1357، ص 3.

2- ایجاد اغتشاش و هرج و مرج و قتل در گنبد، تبریز، تهران، زاهدان، بندر لنگه، قم و ...

3- ترور شخصیتهای اسلامی و افراد مبارز

4- قتل و ترور مداوم پاسداران در هر نقطه از کشور

5- آتش زدن متناوب جنگلها و مراتع

6- آتش زدن صندوقهای رأی

7- آتش زدن خرمنها و تخریب زمینهای زراعتی و باغستانها

8- مسموم کردن آب رودخانه ها برای از بین بردن ماهیها

9- تخریب و آتش زدن مغازه ها و خانه های مردم

10- سرقت اموال مردم

11- اشغال مراکز دولتی بنام تحصن و...

12- کارشکنی در جریان کار مراکز تولیدی و کارخانه ها

13- راهزنی و سرقت اموال و گوسفندان مردم

14- کشتار بی رویه گاوها و گوسفندان شیرده یا حامله بره های شیری و صید حیوانات و پرندگان وحشی

15- پخش شدید سلاح

17- خارج کردن پول، طلا، اجناس قیمتی و اسناد سیاسی

18- جعل اسکناس، گذرنامه و مهر به نام کمیته امام و نظایر آن

19- انفجار در مراکز عمومی و خصوصی از جمله راه آهن، لوله های نفت، دکلهای مخابراتی و ... مثلاًٍ در دیماه 58 طبق نوشته روزنامه ها 30 مورد انفجار به وقوع پیوسته یا ماده انفجاری کشف و از کار افتاده است.

20- ایجاد بی نظمی در روستاها و تشدید اختلافات خانوادگی و قبیله ای در میان روستائیان.

21- سرقت بانکها، از باب نمونه از تاریخ 20/8/58 تا 4/11/58 - 21 فقره موجودی بانکها یا قلمهایی از قبیل 10 میلیون تومان به سرقت رفته است.

22- طرح شعارها و کانالهای انحرافی، جو کاذب درست کردن، بالا بردن توقعات غیرعملی در مردم و دامن زدن به اختلافات قشرها و گروههای گوناگون

23- شایعه پراکنی، تهمت و ایجاد جو بدبینی نسبت به انقلاب اسلامی و شخصیتهای اسلامی یا ملی

ص:757

24- روئیدن احزاب و گروههای قارچ گونه که بیشتر آنها مقاصد توطئه آمیز داشته و تعداد آنها در حدود صد گروه رسیده است

و ...(1)

عوامل ساواک با پاسداران و نیروهای وفادار به نظام جمهوری اسلامی درگیر می شدند که معمولاً تلفات جانی نیز به همراه داشت. بسیاری از انقلابیون در شهرهای مختلف طی نخستین ماههای پس از پیروزی انقلاب، توسط ساواکیان تهدید به مرگ می شدند. در همان حال برخی مسئولان و وفاداران به انقلاب نیز در درگیریهای نظامی و یا طی عملیات تروریستی که توسط عوامل ساواک طراحی و اجرا می شد، به شهادت می رسیدند. در برخی مناطق کشور، ساواکیهای سابق در دسته های چندین نفری به گروههای گشت و مقر و محل استقرار نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و کمیته های انقلاب اسلامی حمله می کردند که طی آن تلفاتی به طرفین وارد می شد. در همان حال ساختمانها و دوایر دولتی و حکومتی نیز از حملات تروریستی و بمب گذاریها و دیگر اقدامات تخریبی عوامل ساواک و ضدانقلاب مصون نبود.(2)

با این احوال هرچه زمان می گذشت نیروهای انقلاب در تقابل با ضدانقلابیون و ساواکیها حالت تهاجمی به خود می گرفتند و برای برخورد با مخالفان از برنامه ریزی و امکانات بیشتری برخوردار می شدند. با این احوال تا مدتها عوامل ساواک برای انقلاب نوپا تهدیدی جدی محسوب می شدند. چنان که در روز برگزاری رفراندوم تعیین نوع نظام انقلابی (در 11 فروردین 1358) عوامل وابسته به ساواک در شهرهای مختلف، انقلابیون را به حملات تروریستی و غافلگیرانه تهدید می کردند. گفته می شد به دنبال پیروزی انقلاب صدها هزار اسلحه از پادگانها و مراکز نظامی خارج شده که بخش قابل توجهی از آن به چنگ ضدانقلابیون و زخم خوردگان از جریان انقلاب، نظیر ساواکیها افتاده و به تبع آن گروههای مختلفی از ضدانقلاب و ساواکیهای سابق فرصتی دوباره برای درگیری با انقلابیون و وفاداران به انقلاب به دست آورده اند. برخی بر این باورند که ترور افرادی نظیر آیت الله مرتضی مطهری و سرلشکر محمدولی قرنی با هدایت و برنامه ریزیهای عوامل ساواک صورت گرفته و گروههایی نظیر گروه فرقان آلت دست ساواکیهای سابق و عوامل وابسته به رژیم گذشته شده اند.

ص:758


1- نگرشی کوتاه به جریان یک ساله انقلاب اسلامی ایران، صص 9 - 11.
2- روزنامه کیهان، ش 10665، ص 7؛ مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 15، صص 34 - 35.

همزمان با گسترش ناآرامیها در برخی استانهای کشور، مسئولان دولتی شواهدی در اختیار

داشتند که حاکی از حضور و نفوذ اعضا و عوامل وابسته به ساواک در میان ضدانقلابیون و اغتشاشگران در گوشه و کنار کشور بود. چنان که در پی وقوع ناآرامیها در استان خوزستان، دولت تصریح کرد که عوامل ساواک و سایر عناصر وابسته به رژیم سابق در رأس بر هم زنندگان نظم و شورشیان قرار داشته و نیز در جریان ناآرامیهای گنبد کاووس و ترکمن صحرا نیز اعضا و وابستگان به ساواک و رژیم سابق نقش قابل توجهی داشتند. حضور و نقش ساواکیهای سابق در ناآرامیها و اغتشاشات کردستان نمود بیشتری داشت. به دلیل موقعیت خاص کردستان، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بسیاری از عوامل و عناصر وابسته به ساواک و رژیم سابق به آن ناحیه گریخته و آماده بودند در صف برخی گروههای سیاسی که در سلک مخالفان و معارضان نظام جمهوری اسلامی ایران قرار گرفته بودند، با وفاداران به نظام انقلابی درگیر شوند. درگیری نیروهای وفادار به انقلاب با عوامل وابسته به ساواک و رژیم سابق در کردستان از همان نخستین ماههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شده و از شدت بیشتری برخوردار بود. در این میان به دلیل همجواری کردستان با عراق، ضدانقلابیون و عناصر وابسته به ساواک با سهولت و امکانات بیشتری با انقلابیون رو در رو شده و در شرایط مقتضی و تحت فشار انقلابیون، کشور را به مقصد عراق، که همکاری نزدیکی با ضدانقلابیون داشت، ترک می کردند. در این میان شواهدی هم وجود داشت که حاکی از حضور تعیین کننده عوامل و مأموران سیا و موساد در صف ضدانقلابیون کردستان و برخی مناطق کشور بود.(1)

شمار قابل توجهی از ساواکیهای سابق از کشور خارج شده و در کشورهای مختلف اروپایی، امریکا و خاورمیانه ساکن شده بودند و گروه قابل توجهی از این افراد نیز آماده پیوستن به اردوگاه ضدانقلاب (عمدتاً سلطنت طلب) در مناطق مختلف جهان بودند. هر از گاه اخباری در نشریات و خبرگزاریهای داخلی و خارجی منتشر می شد که حاکی از تلاش ساواکیان فراری برای تشکیل هسته های مقاومت طرفدار سلطنت ساقط شده پهلوی برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی بود. گفته می شد عناصری از ساواک گروهی تحت عنوان «نهضت آزادی طرفدار شاه» در قطر تشکیل داده اند. برخی از اعضای ساواک به هنگام

ص:759


1- جلال الدین فارسی، انقلاب و ضدانقلاب، صص 10 - 13؛ کردستان، صص 1 - 2.

حضور شاه در کشورهای مختلف جهان با او ملاقات کرده و درباره یافتن راههایی برای

مبارزه با نظام اسلامی مشورت می کردند. شواهد موجود نشان می دهد که شاه نیز تا حدودی به این باور رسیده بود که اعضای ساواک و سایر سلطنت طلبان توان لازم برای ضربه زدن به نظام جدید ایران را دارند. بسیاری از وابستگان ساواک همگام با سایر ضدانقلابیون طرفدار سلطنت، مدتها با وعده نبرد با نظام جمهوری اسلامی از کمکهای مالی خاندان سلطنت برخوردار بودند و شمار قابل توجهی از آنان به هدف متشکل کردن ضدانقلابیون طرفدار رژیم سابق، در کشورهای مختلف اروپایی، امریکا و خاورمیانه در آمد و شد بودند. در این میان عراق پذیرای اکثر عناصر و عوامل وابسته به ساواک و رژیم سابق بود. سفارت امریکا در تهران تا واپسین هنگام فعالیت رسمی در ایران با بسیاری از افراد و گروههای سیاسی مخالف نظام جمهوری اسلامی در داخل و خارج تماس داشت. در گزارشات سفارت از مذاکرات، گفت و گوها و نشستهای متعددی سخن به میان آمده که بین چهره های مشهور ساواک و وابستگان رژیم سابق در کشورهای اروپایی، برای یافتن راههای مقابله با نظام نوپای جمهوری اسلامی در جریان بود.(1) در همان نخستین ماههای پس از سقوط رژیم پهلوی، برخی نشریات خارجی تنها شمار ساواکیهایی را که در گروههایی متشکل و با کمک امریکا به قاهره وارد شده بودند تا بر ضد نظام اسلامی وارد عمل شوند، 9000 نفر برآورد می کردند. گفته می شد این افراد قصد دارند با هدایت شاه و شاپور بختیار و نیز حمایتهای سیا و موساد و احیاناً حکومت وقت مصر، فعالیتهایی بر ضد نظام جمهوری اسلامی سازماندهی کنند.(2) پاریس از مهمترین مناطق اروپا به شمار می رفت که پذیرای شمار زیادی از اعضا و عوامل وابسته به ساواک و گروههای مختلف ضدانقلاب طرفدار سلطنت بود.(3) همزمان با آغاز تحرکات ساواکیهای سابق در خارج کشور، هر از گاه اخبار و شایعاتی هم درباره وجود هماهنگی بین آنان با همکاران سابقشان در شهرهای مختلف ایران و طرحهای مختلفی که برای مقابله با نظام جمهوری اسلامی در دست اقدام داشتند، در بین افکار عمومی منتشر می شد. از جمله

ص:760


1- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 32، صص 237 - 239؛ ارتشبد بهرام آریانا به روایت اسناد ساواک، صص بیست و یک - بیست و دو.
2- روزنامه کیهان، ش 10734، یکشنبه 27 خرداد 1358، ص 2.
3- شمس الدین امیرعلایی، در راه انقلاب، صص 261 - 262 و صص 298 - 299؛ هوشنگ طالع، تجاوز و دفاع، صص 97 - 98.

گفته می شد اعضا و عوامل ساواک در صدد راه اندازی برخی ایستگاههای رادیویی و تلویزیونی

در نقاطی از داخل و خارج ایران و پخش برنامه هایی بر ضد نظام اسلامی هستند. هرچه زمان می گذشت ساواکیها و سایر عوامل ضدانقلاب مأیوس از هر اقدام نظامی و رو در رو، عمدتاً به برنامه ها و طرحهای تبلیغاتی، رسانه ای و نظایر آن گرایش یافتند؛(1) این روند هنوز نیز ادامه دارد. اعضا و عوامل وابسته به ساواک، علاوه بر همکاری با ایرانیان معارض و مخالف نظام اسلامی، با برخی کشورها و سرویسهای اطلاعاتی - امنیتی و جاسوسی بیگانه نیز بر ضد ایران متحد شده و در یک صف قرار گرفتند. در طول دوران 8 ساله جنگ تحمیلی عراق علیه ایران نیز اعضا و عوامل ساواک به حمایت از رژیم متجاوز عراق برخاستند.(2) به دنبال تحکیم و تثبیت موقعیت و جایگاه نظام جمهوری اسلامی در عرصه های مختلف داخلی و بین المللی، اعضا و عوامل ساواک نیز در داخل و خارج کشور به تدریج از تأثیرگذاری در عرصه های سیاسی و اجتماعی جامعه ایرانی ناامید شده، منزوی و حذف شدند و به تاریخ پیوستند.

ص:761


1- روزنامه کیهان، ش 10656، پنجشنبه 17 اسفند 1357، ص 1؛ نیمه پنهان، ج 10، صص 234 - 237.
2- هوشنگ طالع، پیشین، صص 29 - 33.

ص:762

منابع و مآخذ

الف) کتاب

- آبادیان، حسین، زندگینامه سیاسی دکتر مظفر بقایی، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1377.

- آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب: درآمدی بر جامعه شناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیم فتاحی، چاپ اولِ، تهران، نشر نی، 1377.

- آرامش، احمد، پیکار من با اهریمن (یادداشتهای زندان: 1349)، به کوشش خسرو آرامش، چاپ اول، تهران، انتشارات فردوسی و مجید، 1371.

---------- ، خاطرات سیاسی احمد آرامش، به کوشش غلامحسین میرزا صالح، چاپ اول، تهران، نشر نی، 1369.

- آریانپور، آذر، پشت دیوارهای بلند: از کاخ تا زندان، چاپ سوم، تهران، نشر آتیه، 1381.

- آزمایشات حفاظتی (محرمانه)، بی جا، بی نا، 1350.

- آل احمد، جلال، سه مقاله دیگر، چاپ چهارم، تهران، رواق، 1357.

---------- ، غرب زدگی، به کوشش شمس آل احمد، چاپ اول، تهران، فردوس، 1372.

---------- ، فرهنگ جلال آل احمد، دو جلد در یک مجلد، به کوشش مصطفی زمانی نیا، چاپ دوم، تهران، پاسارگاد، 1363.

---------- ، نامه های جلال آل احمد، جلد اول، به کوشش علی دهباشی، چاپ دوم، تهران، بزرگمهر، 1367.

- آل احمد، شمس، از چشم برادر، چاپ اول، قم، کتاب سعدی، 1369.

- آموزش فنی (محرمانه)، بی جا، بی نا، 1357.

ص:763

- آموزش و تشریح اطلاعیه تعیین مواضع سازمان مجاهدین خلق ایران در برابر جریان اپورتونیستی چاپ نما: آموزشهایی درباره سازمان، جلد سوم، چاپ اول، تهران، سازمان مجاهدین خلق ایران، 1358.

- آموزگار، جهانگیر، فراز و فرود دودمان پهلوی، ترجمه اردشیر لطفعلیان، چاپ اول، تهران، مکز ترجمه و نشر کتاب، 1375.

- آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران از کودتای 28 مرداد 1332 تا اصلاحات ارضی، جلد سوم، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، 1368.

- آیت الله العظمی سیدمحمد هادی میلانی به روایت اسناد ساواک، جلد دوم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380.

- آیت الله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، جلد سوم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381.

- آیت الله حاج آقا حسین خادمی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380.

- آیت الله حاج شیخ جواد فومنی حائری به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.

- آیت الله حاج شیخ مهدی ربانی املشی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380.

- آیت الله سید مرتضی پسندیده به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380.

- آیت الله سید محمود طالقانی به روایت اسناد ساواک، بخش اول، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381.

- اباذری، عبدالرحیم، امام موسی صدر امید محرومان، چاپ اول، تهران، جوانه رشد، 1381.

- اپوزیسیون قلابی در مقابل اپوزیسیون انقلابی، بی جا، بی نا، 1358.

- احمد، احمد، خاطرات احمد احمد، به کوشش محسن کاظمی، چاپ دوم، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 138.

- احمدزاده، مسعود، مبارزه مسلحانه هم استراتژیک هم تاکتیک، تهران، نشر ستیغ، 1357.

- احمدی، عبدالرحمان، ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، چاپ اول، تهران، مؤسسه

ص:764

مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1381.

- احمدی میانجی، علی، خاطرات فقیه اخلاقی آیت الله علی احمدی میانجی، به کوشش عبدالرحیم اباذری، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380.

- اختریان، محمد، نقش امیرعباس هویدا در تحولات سیاسی - اجتماعی ایران: بهمن 43 - مرداد 56، چاپ اول، تهران، علمی، 1375.

- ارتشبد بهرام آریانا به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381.

- اردشیر زاهدی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- اردلان، امان الله، خاطرات حاج عز الممالک اردلان: زندگی در دوران شش پادشاه، به کوشش باقر عاقلی، چاپ اول، تهران، نشر نامک، 1372.

- ازآزادی تا شهادت: اسناد جنبش اسلامی، جلد دوم، قسمت اول، تهران، ابوذر، بی تا.

- ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران: دولت دست نشانده (1320 - 1357)، چاپ اول، تهران، نشر قومس، 1376.

- اساسنامه شورای امنیت ملی (سری)، تهران، دبیرخانه شورای امنیت ملی، مصوبه آبان 1351.

- استاد شهید مرتضی مطهری به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382.

- استاد علامه محمدتقی جعفری تبریزی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.

- استمپل، جان. دی، درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی، چاپ اول، تهران، رسا و نگارش، 1377.

- اسرار فعالیتهای ضدایرانی در خارج از کشور: گزارشی کوتاه از 15 سال تلاش دشمنان ایران و گروههای مختلفی که به وجود آوردند، تهران، بی نا، 1355.

- اسکندری، ایرج، خاطرات ایرج اسکندری، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1372.

- اسلامی، غلامرضا، غروب خورشید فقاهت: نگرشی بر زندگینامه و آثار و مبارزات مرحوم

ص:765

حضرت آیت الله العظمی آقای خویی، چاپ اول، قم و تهران، دارالکتب اسلامیه، 1373.

- اسماعیلی، امیر، تاریخ سینمای ایران از تولد تا بلوغ 1308 - 1357 (از بلوغ تا تبلور: 1357 - 1380)، چاپ اول، تهران، نشر گسترده، 1380.

- اسناد انقلاب اسلامی، جلد اول، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی، 1369.

- اسناد انقلاب اسلامی، جلد دوم، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374.

-اسناد انقلاب اسلامی، جلد سوم، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374.

- اسناد انقلاب اسلامی، جلد چهارم، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374.

- اسناد انقلاب اسلامی، جلد پنجم، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374.

- اسناد فراماسونری در ایران، جلد اول، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1380.

- اسناد فراماسونری در ایران، جلد دوم، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1380.

- اسناد نهضت آزادی ایران، جلد دوم، چاپ اول، تهران، نهضت آزادی ایران، 1361.

- اسناد نهضت آزادی ایران، جلد سوم، چاپ اول، تهران، نهضت آزادی ایران، 1361.

- اسناد نهضت آزادی ایران، جلد نهم، دفتر اول، چاپ اول، تهران، نهضت آزادی ایران، 1362.

- اسناد نهضت آزادی ایران، جلد نهم، دفتر دوم، چاپ اول، تهران، نهضت آزادی ایران، 1362.

- اسناد نهضت آزادی ایران، جلد نهم، دفتر سوم، چاپ اول، تهران، نهضت آزادی ایران، 1363.

- اسناد نهضت آزادی ایران، جلد یازدهم، چاپ اول، تهران، نهضت آزادی ایران، 1363.

- اسناد و اعلامیه های حزب توده ایران (از شهریور 1357 تا پایان اسفند 1358)، بخش اول، چاپ اول، تهران، حزب توده ایران، 1359.

- اسنادی از انتخابات مجلس شورای ملی در دوره پهلوی اول، چاپ اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1378.

- اسنادی از انجمن حجتیه، بی جا، بی نا، بی تا.

ص:766

- اسنادی از تاریخچه رادیو در ایران (1318 - 1345ش)، چاپ اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1379.

- اسنادی از جنبش دانشجویی در ایران (1329 -1357ش)، سه جلد، چاپ اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380.

- اسنادی از صنعت جهانگردی در ایران (1301 - 1357ش)، دو جلد، چاپ اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1380.

- اسنادی از موسیقی، تئاتر و سینما در ایران (1300 - 1357ش)، جلد دوم و جلد سوم، چاپ اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1379.

- اسنادی از همکاری شریعتمداری با رژیم شاه، بی جا، بی نا، بی تا.

- اشپولر، برتولد، تاریخ مغول در ایران، ترجمه محمود میرآفتاب، چاپ دوم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1365.

- اصول ضدجاسوسی منابع زنده (خیلی محرمانه)، تهران، ساواک، بی تا.

- اطلاعات مثبت (محرمانه)، بی جا، ساواک، بی تا.

- اعترافات سران حزب توده ایران، جلد اول، چاپ اول، تهران، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی نگره، 1375.

- اعدام انقلابی عباس شهریاری مرد هزار چهره به وسیله س. چ. ف. خ. ا، تهران، چمن تهران، بی تا.

- اعلامیه ها و بیانیه های سازمان چریکهای فدایی خلق ایران در سال 1357، تهران، سازمان چریکهای فدایی خلق، بی تا.

- افتخارزاده، یحیی، نظمیه در دوره پهلوی: شهریور 130 - آبان 1355 (خاطرات سرلشکر بازنشسته پلیس یحیی افتخارزاده)، چاپ اول، تهران، اشکان، 1377.

- افراسیابی، بهرام، ایران و تاریخ، چاپ دوم، تهران، نشر علم، 1369.

- افشار، امیراصلان، سروها در باد: آخرین روزهای شاه در تهران به تقریر امیر اصلان افشار آخرین رئیس تشریفات دربار سلطنتی، به کوشش محمود ستایش، چاپ اول، تهران، البرز، 1378.

- افشای امپریالیسم، جلد دوم، چاپ اول، تهران، دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، بی تا.

- الموتی، ضیاءالدین، فصولی از تاریخ مبارزات سیاسی و اجتماعی ایران: جنبشهای چپ، چاپ

ص:767

اول، تهران، چاپخش، 1370.

- الموتی، مصطفی، ایران در عصر پهلوی، جلد چهارم، چاپ اول، لندن، پکا، 1368ش /1989م.

---------- ، ایران در عصر پهلوی، جلد پنجم، چاپ اول، لندن، پکا، بهمن 1368 / 1990م.

---------- ، ایران در عصر پهلوی، جلد نهم، چاپ اول، لندن، پکا، تیر 1370 / 1991م.

---------- ، ایران در عصر پهلوی، جلد دهم، چاپ اول، لندن پکا، مهر 1370 / 1991م.

---------- ، ایران در عصر پهلوی، جلد یازدهم، چاپ اول، لندن، پکا، اسفند 1370 / 1992م.

---------- ، ایران در عصر پهلوی، جلد دوازدهم، چاپ اول، لندن، پکا، خرداد 1371 / 1992م.

---------- ، ایران در عصر پهلوی، جلد سیزدهم، چاپ اول، لندن، پکا، شهریور 1371 / 1992م.

---------- ، ایران در عصر پهلوی، جلد پانزدهم، چاپ اول، لندن، پکا، بهمن 1372 / 1994م.

- الویری، مرتضی، خاطرات مرتضی الویری، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1375.

- امام موسی صدر به روایت اسناد ساواک، بخش اول و بخش دوم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379.

- امیرانتظام، عباس، آن سوی اتهام، خاطرات عباس امیرانتظام (شهریور 57 تا خرداد 60)، جلد اول، چاپ دوم، تهران، نشر نی، 1381.

---------- ، آن سوی اتهام: محاکمات و دفاعیات عباس امیرانتظام در دادگاه انقلاب (اسفند 59 تا خرداد 60)، جلد دوم، چاپ دوم، تهران، نشر نی، 1381.

- امیر خسروی، بابک و محسن حیدریان، مهاجرت سوسیالیستی و سرنوشت ایرانیان (مهاجران حزب کمونیست ایران، فرقه دموکرات کردستان، حزب توده ایران، سازمان فدائیان اکثریت)، چاپ اول، تهران، پیام امروز، 1381.

- امیر علایی، شمس الدین، در راه انقلاب و دشواریهای مأموریت من در فرانسه، چاپ اول، تهران، دهخدا، 1362.

---------- ، مجاهدان و شهیدان راه آزادی، چاپ اول، تهران، دهخدا، 1358.

ص:768

- امیر فیض، الف، خاطرات و ماجراهای وکیل دربار، کانادا، تورنتو، بی نا، بی تا.

- امینی. د، تاریخ دو هزار و پانصد ساله پلیس ایران، چاپ اول، تهران، بی نا، بی تا.

- امینی. علی، خاطرات علی امینی، به کوشش یعقوب توکلی، چاپ اول، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1377.

- انجمن حجتیه نسلی مأیوس از حرکت و انقلاب، چاپ اول، تهران، راه مجاهد، 1368.

- انصاری لاری، محمدابراهیم، نظارت بر مطبوعات در حقوق ایران، چاپ اول، تهران، سروش، 1375.

- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد اول، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1376.

- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد سوم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.

- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد چهارم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد پنجم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد هفتم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379.

- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد هشتم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 13801.

- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، جلد نهم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381.

- انقلاب اسلامی به روایت خاطره از دوران زعامت آیت الله العظمی بروجردی تا قیام 15 خرداد، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382.

- انقلاب اسلامی در گیلان با استفاده از مدارک و اسناد ساواک و شهربانی گیلان، بی جا، بی نا، بی تا.

- ایران صحنه یک فاجعه بزرگ، سازمان درفش کاویانی، آذر 1367.

- ایرانی، ناصر، بحران دموکراسی در ایران و دوازده مقاله دیگر (برگزیده مقاله های نشر

ص:769

دانش)، چاپ اول، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1371.

- ایرنبرگر، هارولد، درباره ساواک به مثابه یکی از ابزارهای سلطه امپریالیسم و ارتجاع، چاپ اول، بی جا، جمعیت آزادی، 1978.

---------- ، ساواک یا دوست شکنجه گر غرب، ترجمه م. احمدی، چاپ اول، تهران، نشر آزادی، 1358.

- بازرگان، مهدی، انقلاب ایران در دو حرکت، چاپ پنجم، تهران، مهندس مهدی بازرگان، 1363.

-------- ، خاطرات بازرگان: شصت سال خدمت و مقاومت، جلد اول، به کوشش غلامرضا نجاتی، چاپ اول، تهران، رسا، 1375.

---------- ، یادداشتهای روزانه مهندس مهدی بازرگان: خاطراتی از دوران زندان؛ جوانی و سفر حج، چاپ اول، تهران، قلم، 1376.

- باستانی پاریزی، محمد ابراهیم، اژدهای هفت سر، چاپ سوم، دنیای کتاب، 1367.

- باقری، عزت الله، از وانان تا وین: پژوهشی در خاطرات عزت الله باقری و نگاهی دیگر به تفکر چپ در گفتگویی با کامبیز لاچینی، جلد اول، چاپ هفتم، تهران، حنا، 1378.

- باقری، علی (به کوشش)، خاطرات 15 خرداد، جلد اول، چاپ اول، تهران، حوزه هنری، تبلیغات اسلامی، 1374.

---------- ، خاطرات 15 خرداد، جلد دوم، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1374.

---------- ، خاطرات 15 خرداد، جلد سوم، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1375.

---------- ، خاطرات 15 خرداد، جلد چهارم، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1375.

---------- ، خاطرات 15 خرداد، جلد پنجم، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1376.

---------- ، خاطرات 15 خرداد، جلد هشتم، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1378.

----------، خاطرات 15 خرداد، جلد نهم، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی،

ص:770

1378.

- باقی، عمادالدین، بررسی انقلاب ایران، جلد اول، چاپ اول، قم، نشر تفکر، 1370.

---------- ، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران (مجموعه برنامه داستان انقلاب از رادیو بی. بی. سی)، چاپ اول، قم، نشر تفکر، 1373.

---------- ، جنبش دانشجویی ایران از آغاز تا انقلاب اسلامی، جلد اول، چاپ اول، تهران، جامعه ایرانیان، 1378.

---------- ، در شناخت حزب قاعدین زمان (موسوم به انجمن حجتیه)، چاپ سوم، تهران، نشر دانش اسلامی، 1363.

- بختیار، شاپور، خاطرات شاپور بختیار، به کوشش حبیب لاجوردی، چاپ سوم، امریکا، دانشگاه هاروارد، 1996.

----------، سی و هفت روز پس از سی و هفت سال: چند گفتگو با دکتر شاپور بختیار درباره دوران زمامداریش، چاپ اول، پاریس، رادیو پیک ایران، 1361.

---------- ، مبانی اندیشه های سیاسی و برنامه های اجرایی شاپور بختیار، بی جا، بی نا، بی تا.

- بذرافشان، مرتضی، شهید هاشمی نژاد فریاد فضیلت، چاپ اول، تهران، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1373.

- براتی، اکبر، خاطرات اکبر براتی، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1375.

- بررسی کشورهای همجوار و مسائل مهم منطقه ای (محرمانه)، تهران، ساواک، 1356.

- بررسی مستندی از مواضع گروهها در قبال انقلاب اسلامی، چاپ دوم، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1361.

- برژینسکی، زبیگنیو، قدرت و اصول: خاطرات برژینسکی مشاور امنیت ملی (1977 - 1981)، ترجمه مرضیه ساقیان، چاپ اول، تهران، وزارت امور خارجه، 1379.

- برکشلی، فریدون، نفت و سیاست در خاورمیانه: برگزیده دیدگاههای گروه ریامونت ژانویه 1999 لندن، چاپ اول، تهران، قومس، 1378.

- بری دال، سون، گزارش نظمیه تهران (سالهای 1912 - 1915)، ترجمه عبدالرضا بهادری، چاپ اول، تهران، دستان، 1380.

- بزرگ علوی، مجتبی، پنجاه و سه نفر، بی جا، بی نا، بی تا.

- بزم اهریمن، جلد اول، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.

ص:771

- بزم اهریمن، جلد دوم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.

- بزم اهریمن، جلد سوم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- بزم اهریمن، جلد چهارم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- بقایی کرمانی، مظفر، شناخت حقیقت در پیشگاه تاریخ، چاپ اول، کرمان، پارم چاپ کرمان، بی تا.

- بلک، یان و بنی موریس، جنگهای نهانی اسرائیل: تاریخ ناگفته دستگاه جاسوسی اسرائیل، ترجمه جمشید زنگنه، چاپ اول، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1372.

- بن بست: مهدی هاشمی ریشه های انحراف، جلد اول، چاپ اول، اصفهان، اداره کل اطلاعات استان اصفهان، 1377.

- بنکدار، حسین، تجربه و مبارزه، بی جا، بی نا، بی تا.

- بولتن ویژه: درباره اهم رویدادهای تروریستی بین المللی از اول اکتبر تا 31 دسامبر 1976، تهران، ساواک (شماره 30 / 2536)، 26 خرداد 1356.

- بوندارفسکی، گ. ل، تاریخ توسعه طلبی امریکا در ایران، چاپ اول، تهران، حزب توده ایران، 1358.

- بهروز، مازیار، شورشیان آرمانخواه: ناکامی چپ در ایران، ترجمه مهدی پرتوی، چاپ اول، تهران، ققنوس، 1380.

- بهزادی، علی، شبه خاطرات، جلد دوم، چاپ اول، تهران، زرین، 1377.

- بهنود، مسعود، از سیدضیاء تا بختیار: دولتهای ایران از اسفند 1299 تا بهمن 1357، چاپ ششم، تهران، جاویدان، 1374.

---------- ، 275 روز بازرگان، چاپ اول، تهران، نشر علم، 1377.

---------- ، کشته گان بر سر قدرت، چاپ اول، تهران، نشر علم، 1378.

- به یاد حماسه آفرینان دوازدهم محرم، بی جا، دوازدهم محرم، 1356.

- بیگدلی، علی، ترورهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران، دو جلد، چاپ اول، تهران، سروش، 1377.

- بیل، ا. جیمز، شیر و عقاب: روابط بدفرجام ایران و امریکا، ترجمه فروزنده برلیان (جهانشاهی)، ویراستاران: حسین ابوترابیان و عبدالرضا هوشنگ مهدوی، چاپ اول، تهران، فاخته، 1371.

ص:772

--------- ، و ویلیام راجر لوئیس، مصدق؛ نفت؛ ناسیونالیسم ایرانی، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، چاپ اول، تهران، نشر نو، 1368.

- پاره ای از اسناد ساواک، چاپ اول، فرانکفورت، کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی، دسامبر 1976 / آذر 1355.

- پاکباز، ح، در آینه 37 روز: مردی بر روزنامه های اطلاعات و کیهان از 16 دی ماه تا 22 بهمن ماه 1357، بی جا، بی نا، بی تا.

- پاکروان، فاطمه، خاطرات فاطمه پاکروان، همسر سرلشکر حسن پاکروان (افسر ارتش، رئیس ساواک، وزیر اطلاعات و سفیر)، ترجمه اسماعیل اسلامی، چاپ اول، تهران، مهراندیش، 1378.

- پرونده ناتمام (مروری بر زندگی و اسناد منوچهر آزمون)، به کوشش مختار حدیدی و جلال فرهمند، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1380.

- پژمان، عیسی، اثر انگشت ساواک، پاریس، ژن، 1994م / 1372ش.

- پسندیده، مرتضی، خاطرات آیت الله پسندیده، به کوشش محمدجواد مرادی نیا، چاپ اول، تهران، نشر حدیث، 1374.

- پهلوی، اشرف، چهره هایی در آینه: خاطرات اشرف پهلوی به قلم خودش (ناگفته هایی از خاندان پهلوی)، به کوشش سعید قانعی، چاپ اول، تهران، امیر مستعان، 1381.

---------- ، من و برادرم: خاطرات اشرف پهلوی، با مقدمه محمود طلوعی، چاپ اول، تهران، نشر علم، 1375.

- پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، به کوشش شهریار ماکان، چاپ اول، تهران، شهرآب، 1371.

- پهلویها: خاندان پهلوی به روایت اسناد، جلد سوم، به کوشش فرهاد رستمی پویا، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1382.

- پیگو لوسکایا، ن. و دیگران، تاریخ ایران از دوران باستان تا پایان سده هجدهم میلادی، ترجمه کریم کشاورز، چاپ چهارم، تهران، پیام، 1354.

- ت، محمد، ماهیت و عملکرد امپریالیسم امریکا در ایران، چاپ اول، تهران، رسا، بی تا.

- تأثیر چنبش مسلحانه بر زندانها، بی جا، تکثیر از طرف اعضای کنفدراسیون جهانی، محصلین و دانشجویان ایرانی، بی تا.

ص:773

- تحلیل آموزشی بیانیه اپورتونیستهای چپ نما: آموزشهایی درباره سازمان، جلد دوم، چاپ اول، تهران، سازمان مجاهدین خلق ایران، 1358.

- ترابی، یوسف، روابط ایران و امریکا، چاپ اول، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1379.

- تصمیم شوم: جمعه خونین، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376.

- تعدادی از اعلامیه های سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، بی جا، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، بی تا.

- تفضلی، جهانگیر، خاطرات جهانگیر تفضلی، به کوشش یعقوب توکلی، چاپ اول، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1376.

تقی پور، محمدتقی، استراتژی پیرامونی اسرائیل، چاپ اول، چاپ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385

- تکمیل همایون، ناصر، تحولات قشون در تاریخ معاصر ایران، چاپ اول، تهران، دفتر پژوهش های فرهنگی، 1376.

- تهرانی، خانبابا، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران، به کوشش حمید شوکت و غلامرضا نجاتی، چاپ اول، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1380.

- جاسوسی امریکا در ایران و منطقه، بی جا، سازمان توده انقلابی دانشجویان و دانش آموزان (ستاد)، بی تا.

- جایگاه مبارزات روحانیون ایران، بی جا، بی نا، بی تا.

- جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، جلد اول، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379.

- جزنی، بیژن، تاریخ سی ساله ایران، جلد دوم، چاپ اول، تهران، بی نا، 1357.

- جمشید آموزگار به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382.

- جمشیدی، اسماعیل، گوهر مراد و مرگ خودخواسته: شرح زندگی و گفتگوها و خاطرات، چاپ اول، تهران، نشر علم، 1381.

- جلال آل احمد به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379.

- جمع آوری پنهانی مستقیم و غیرمستقیم (محرمانه)، چاپ اول، تهران، بی نا، 1350.

- جنتی، علی، خاطرات علی جنتی، به کوشش سعید فخرزاده، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد

ص:774

انقلاب اسلامی، 1381.

- جوانرودی، یونس، تسخیر کیهان، چاپ اول، تهران، حاشیه، 1359.

- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک: حزب دموکرات کردستان، جلد اول، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک: عنکبوت سرخ، جلد سوم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک؛ رضا روستا، جلد پنجم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379.

- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک: سازمان افسران حزب توده، جلد ششم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380.

- چپ در ایران به روایت اسناد ساواک: سازمان چریکهای فدایی خلق، جلد هشتم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380.

- چرا شرکت در مجلس فرمایشی خبرگان فریب توده هاست؟، تهران، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، 1358.

- چگونه در خارج از کشور متشکل شویم و مبارزه کنیم، بی جا، سازمان درفش کاویانی، آذر 1368.

- چمران، مصطفی، شانزده آذر: به یاد حماسه مقاومت دانشگاه و سه قطره خون یاران دانشجو، تهران، نهضت آزادی ایران، آذر 1361.

- چهار ماه در دادسرا و دادگاههای انقلاب اسلامی (بازپرسان و قضات سابق دادسرای انقلاب سخن می گویند)، بی جا، بی نا، بی تا.

- حائری یزدی، مهدی، خاطرات دکتر مهدی حائری یزدی استاد فلسفه و فرزند بنیانگذار حوزه علمیه قم، به کوشش حبیب لاجوردی، چاپ اول، تهران، کتاب نادر، 1381.

- حاج سیدجوادی، علی اصغر، دفترهای سیاسی جنبش؛ دفتر 1 تا 7، جلد اول، چاپ اول، تهران، جنبش، 1357.

---------- ، نامه ها، چاپ دوم، تهران، مدرس، 1375.

- حجت الاسلام حاج سید علی اکبر ابوترابی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381.

ص:775

- حجت الاسلام محمدتقی فلسفی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- حججی، سجاد، خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سیدسجاد حججی، به کوشش عبدالرحیم اباذری، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382.

- حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، جلد اول، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380.

- حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، جلد دوم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383.

- حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، جلد چهارم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384.

- حزب جاسوسان و اهداف شوروی در ایران، چاپ اول، بی جا، دفتر نمایندگی سازمان تبلیغات اسلامی در سازمان صنایع ملی ایران، 1362.

- حسنین هیکل، محمد، ایران؛ روایتی که ناگفته ماند، ترجمه حمید احمدی، چاپ چهارم، تهران، الهام، 1366.

- حسینیان، روح الله، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

- حکیمی، محمود، داستانهایی از عصر رضاشاه، چاپ دوم، تهران، قلم، 1371.

- حماسه خسرو گلسرخی، بی جا، بی نا، بی تا.

- حماسه یک پایداری بزرگ: شرح مختصر زندگی انقلابی مجاهد شهید فاطمه امینی، تهران، سازمان مجاهدین خلق ایران، بی تا.

- حیدری، محمد، فساد و اختناق در ایران، چاپ اول، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1357.

- خاتم یزدی، عباس، خاطرات آیت الله خاتم یزدی، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

- خاطرات پراکنده رجال پهلوی، به کوشش حسن طباطبایی، چاپ اول، تهران، نشر آبی، 1381.

- خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، به کوشش سیدحمید روحانی، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376.

ص:776

- [آیت الله] خامنه ای، علی، خاطرات و حکایتها: 70 خاطره و حکایت از زبان رهبر معظم انقلاب اسلامی، جلد اول، چاپ دوم، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1374.

---------- ، خاطرات و حکایتها: 47 خاطره و حکایت از زبان رهبر معظم انقلاب اسلامی همراه با زندگینامه کامل معظم له، جلد دوم، چاپ اول، تهران، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1374.

- خامه ای، انور، خاطرات روزنامه نگار، به کوشش محمدعلی شهرستانی، چاپ اول، تهران، دیگر، 1381.

- خدابخشی، حاجی رضا، انقلاب اسلامی و لرستان، چاپ اول، قم، دارالنشر اسلام، 1374.

- خدا دادیان، اردشیر، تاریخ ایران باستان: آریاییها و مادها، مجموعه اول و دوم در یک مجلد، چاپ اول، تهران، اصالت تنشیر، 1376.

- خدایی، بهمن، همه پرسیهای رژیم شاه، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

- خزعلی، ابوالقاسم، خاطرات آیت الله ابوالقاسم خزعلی، به کوشش حمید کرمی پور، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382.

- خشونت و فرهنگ: اسناد محرمانه کشف حجاب

(1313 - 1322)، چاپ اول، تهران، سازمان اسناد ملی ایران، 1371.

- خطیبی، حسین، رنج رایگان: خاطرات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی دکتر حسین خطیبی نوری، به کوشش مرتضی رسولی پور، چاپ اول، تهران، نشر نوگل، 1382.

- خلاصه مقالات اطلاعاتی - امنیتی، جلد دوم، چاپ اول، تهران، کتابخانه دانشکده اطلاعات، 1380.

- خلجی، عباس، اصلاحات امریکایی و قیام 15 خرداد، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

- خلخالی، صادق، خاطرات آیت الله خلخالی اولین حاکم شرع دادگاههای انقلاب (متن کامل)، جلد اول، چاپ پنجم، تهران، نشر سایه، 1380.

- خلیل ملکی به روایت اسناد ساواک: چپ در ایران، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379.

- خلیلی، اکبر، گام به گام با انقلاب، جلد اول، چاپ دوم، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی،

ص:777

1375.

- آئینه آفتاب: تبیان اندیشه امام خمینی در کلام و پیام حضرت حجت الاسلام والمسلمین حاج سیداحمد خمینی، چاپ اول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1374.

- خمینی، روح الله (امام خمینی) ، صحیفه نور، پانزده جلد، چاپ اول، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1361.

---------- ، فلسطین از دیدگاه امام خمینی (س): تبیان موضوعی، دفتر چهارم، چاپ اول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)، 1373.

---------- ، ندای حق: مجموعه ای از پیامها، مصاحبه ها و سخنرانیهای امام خمینی از تاریخ 17 مهرماه 1357 تا 30 آبان 1357 در پاریس، جلد اول، چاپ اول، تهران، قلم، بهمن 1357.

- داریوش همایون به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- دخالتهای امریکا در ایران (تاریخ جوان - 19)، گروه پژوهش مؤسسه فرهنگی بزرگ اندیشه، چاپ اول، تهران، جهان کتاب، 1379.

- در آستانه انقلاب اسلامی (اسنادی از واپسین سالهای حکومت پهلوی)، به کوشش جلال فرهمند، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1384.

- درآمدی بر ریشه های انقلاب اسلامی (مجموعه مقالات)، به کوشش عبدالوهاب فراتی، چاپ اول، تهران، مجموعه ریشه ها، 1376.

- درباره جنایات ساواک، بی جا، بی نا، بی تا.

- درباره ساواک، چاپ اول، بی جا، کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی، بی تا.

- در ویتنام ایران، بی جا، بی نا، بی تا.

- دستغیب، علی اصغر، خاطرات حجت الاسلام سید علی اصغر دستغیب، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378.

- دستور کار رمز کننده مکالمات تلفنی (سری)، بی جا، بی نا، بی تا.

- دکتر منوچهر اقبال به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379.

- دلانوا، کریستین، ساواک، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، چاپ اول، تهران، طرح نو، 1371.

- دلدم، اسکندر، انقلاب به روایت انقلاب سازان، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطایی،

ص:778

1358.

---------- ، اسرار جاسوسی امریکا در ایران، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، 1358.

---------- ، اسرار زندان اوین (ساواک در بازیهای آسیایی، اعترافات جلاد توانگری، فعالیت ساواک علیه اقلیتهای نژادی، آرش، پرتاب گوجه فرنگی به صورت شاه سابق، اختلاف بختیار با شاه سابق)، چاپ اول، تهران، بهروز، بی تا.

---------- ، زندگی پرماجرای رضاشاه، جلد دوم، چاپ اول، تهران، بی نا، 1370.

- دوانی، علی، امام خمینی در آئینه خاطره ها، چاپ اول، تهران، نشر مطهر، 1373.

---------- ، نقد عمر: زندگانی و خاطرات علی دوانی، چاپ اول، تهران، رهنمون، 1382.

---------- ، نهضت روحانیون ایران، 11 جلد، چاپ اول، بی جا، بنیاد فرهنگی امام رضا(ع)، بی تا.

- دهقانی، اشرف، حماسه مقاومت: رفیق اشرف دهقانی سخن می گوید، تهران، اتحاد، بی تا.

- دهنوی، محمد، قیام خونین 15 خرداد 42 به روایت اسناد، چاپ اول، تهران، رسا، 1360.

- دیاکونف، م. م، اشکانیان، ترجمه کریم کشاورز، چاپ دوم، تهران، پیام، 1351.

- دین ستیزی رژیم پهلوی: با بیست ساله ها، جلد اول، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.

- ذاکر حسین، عبدالرحیم، ادبیات سیاسی ایران در عصر مشروطیت (از کودتای 28 مرداد تا پیروزی انقلاب اسلامی: 1332 - 1357)، جلد چهارم، چاپ اول، تهران، نشر علم، 1377.

- ذبیح. سپهر، تاریخ جنبش کمونیستی در ایران، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، 1364.

- راجی. پرویز، خدمتگزار تخت طاووسی، ترجمه ح. ا. مهران، چاپ اول، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1364.

- راسخ افشار، علی، جبهه ملی ایران (سخنرانیها و مقالات دکتر علی راسخ افشار از جبهه ملی ایران)، چاپ اول، تهران، نسل دوم جبهه ملی ایران، بی تا.

- راهپیماییهای دوران انقلاب از تاریخ 13/6/1357 تا 22/11/1357، چاپ اول، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، بی تا.

- رئیسی، نصرالله، مسائل مبرم انقلاب، چاپ اول، تهران، پکا، 1360.

ص:779

- رزمجو، علی اکبر، حزب پان ایرانیست، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378.

- رژیم ترور و اختناق، بی جا، بی نا، بی تا.

- رضوی، مسعود، هاشمی و انقلاب (تاریخ سیاسی ایران از انقلاب تا جنگ)، با مقدمه علی اکبر هاشمی رفسنجانی، چاپ دوم، تهران، همشهری، 1376.

- رفیع زاده، منصور، شاهد: خاطرات منصور رفیع زاده، ترجمه اصغر گرشاسبی، چاپ اول، تهران، اهل قلم، 1376.

- روبین، باری، جنگ قدرتها در ایران، ترجمه محمود مشرقی، چاپ اول، تهران، آشتیانی، 1363.

- روابط ایران و عراق به روایت اسناد ساواک، جلد اول، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380.

- روحانی، حمید، شریعتمداری در دادگاه تاریخ، چاپ سوم، قم، دفتر اسناد انقلاب اسلامی قم، 1361.

---------- ، نهضت امام خمینی، جلد اول، چاپ یازدهم، تهران، راه امام، 1360.

---------- ، نهضت امام خمینی، جلد دوم، چاپ اول، تهران، واحد فرهنگی بنیاد شهید، 1364.

---------- ، نهضت امام خمینی، جلد سوم، چاپ دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374.

- روحانی، فخر، اهرمها: سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی (صفات و عملکردهای شاه)، جلد اول، چاپ اول، تهران، نشر بلیغ، 1370.

- روحانی مبارز آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی به روایت اسناد ساواک، دو جلد، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379.

- روحانیت و پانزده خرداد، امریکا و کانادا، انجمن اسلامی دانشجویان امریکا و کانادا، 15 خرداد 1349.

- روحبخش، رحیم، نقش بازار در قیام 15 خرداد، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

- روزشمار انقلاب اسلامی، جلد اول، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1376.

- روزشمار انقلاب اسلامی، جلد دوم، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1377.

ص:780

- روزشمار انقلاب اسلامی، جلد پنجم، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1378.

- روزشمار انقلاب اسلامی، جلد ششم، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1378.

- روزشمار انقلاب اسلامی، جلد هفتم، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1379.

- روش تدریس، تهران، دانشکده ساواک، بی تا.

- زاهدی، اردشیر، اردشیر زاهدی و اشاراتی به رازهای ناگفته، به کوشش عبدالرضا هوشنگ مهدوی، چاپ دوم، تهران، نشر پیکان، 1381.

---------- ، 25 سال در کنار پادشاه: خاطرات اردشیر زاهدی، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطایی، 1381.

- زربخت، ناصر، گذر از برزخ: خاطرات یک توده ای در مهاجرت، چاپ اول، تهران، آتیه، 1380.

- زرکار، یوسف، خاطرات یک چریک در زندان، چاپ سوم، بی جا، نگاه، 1354.

- زرنگ، محمد، تحول نظام قضایی ایران از مشروطه تا سقوط رضاشاه، جلد اول، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

---------- ، تحول نظام قضایی ایران از سقوط رضاشاه تا تشکیل دادگاههای عمومی و انقلاب (1320 - 1373)، جلد دوم، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

- زرین کوب، عبدالحسین، تاریخ مردم ایران: ایران قبل از اسلام، جلد اول، چاپ سوم، تهران، امیرکبیر، 1371.

---------- ، تاریخ مردم ایران از پایان ساسانیان تا پایان آل بویه، چاپ اول، تهران، امیرکبیر، 1367.

- زرینی، حسین، گروه ابوذر، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

- زنان دربار به روایت اسناد ساواک: اشرف پهلوی، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381.

- زندگینامه شهید آیت الله سعیدی، چاپ اول، قم، دفتر تبلیغات اسلامی قم، واحد یادبودها، بی تا.

- زندگینامه مجاهد شهید مجید شریف واقفی، بی جا، سازمان مجاهدین خلق ایران، بی تا.

- زونیس، ماروین، شکست شاهانه: روانشناسی شخصیت شاه، ترجمع عباس مخبر، چاپ اول،

ص:781

تهران، طرح نو، 1370.

- زیباکلام، صادق، مقدمه ای بر انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران، روزنه، 1372.

- ساجدی، احمد، سازمانهای جاسوسی دنیا، چاپ هفتم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و محراب قلم، 1368.

- سازمانهای جاسوسی بیگانه در ایران (تاریخ جوان - 20)، چاپ اول، تهران، جهان کتاب، 1379.

- سازمانهای یهودی و صهیونیستی در ایران، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1381.

- سالینجر، پیتر، امریکا در بند، چاپ اول، تهران، کتابسرا، 1362.

- سولیوان، ویلیام، مأ موریت در ایران، ترجمه محمود مشرقی، چاپ اول، تهران، هفته، 1361.

---------- و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، چاپ اول، تهران، نشر علم، 1372.

- ساواک عامل وحشت (تاریخ جوان - 3)، چاپ اول، تهران، جهان کتاب، 1379.

- ساواک و روحانیت: بولتنهای نوبه ای ساواک، دفتر اول (جلد اول)، چاپ اول، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، 1371.

- ساواک و کارگران، ترجمه م. الف، بی جا، بی نا، بی تا.

- سپهبد تیمور بختیار به روایت اسناد ساواک، دو جلد، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- ستایش، محمود، کشتار نویسندگان در ایران از صوراسرافیل تا پوینده و مختاری، چاپ اول، تهران، نشر البرز، 1378.

- ستوده، امیررضا، پا به پای آفتاب: گفته ها و ناگفته ها از زندگی امام خمینی(س)، جلد اول، چاپ اول، تهران، نشر پنجره، 1373.

- سحابی، عزت الله و دیگران، تداوم حیات سیاسی در اختناق (تاریخ شفاهی نهضت مقاومت ملی ایران)، به کوشش وحید میرزاده، چاپ اول، تهران، سلک، 1379.

- سردار سرافراز شهید حجت الاسلام سیدعلی اندرزگو به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.

- سرکوب مبارزات مردمی (تاریخ جوان - 7)، چاپ اول، تهران، جهان کتاب، 1379.

ص:782

- سعید وزیری، منوچهر، جستجو در گذشته، چاپ اول، تهران، زریاب، 1378.

- سعیدی، خسرو، اللهیار صالح، زندگینامه، جلد اول، چاپ اول، تهران، نشر طلایه، 1367.

- سفری، محمدعلی، قلم و سیاست: از کودتای 28 مرداد تا ترور منصور، جلد دوم، چاپ اول، تهران، نشر نامک، 1373.

---------- ، قلم و سیاست: از هویدا تا شریف امامی، جلد سوم، چاپ اول، تهران، نشر نامک، 1377.

---------- ، قلم و سیاست: سرگذشت رژیم شاهنشاهی در واپسین روزها، جلد چهارم، چاپ اول، تهران، نشر نامک و پروین، 1380.

- سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ کمبریج، ترجمه عباس مخبر، ویراستار مرتضی اسدی، چاپ اول، تهران، طرح نو، 1371.

- سلطانی، مجتبی، خط سازش، جلد اول، چاپ دوم، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1378.

- سماکار، عباس، من یک شورشی هستم: خاطرات زندان، چاپ اول، تهران، مهراندیش، 1381.

- سنجر، ابراهیم، نفوذ امریکا در ایران: بررسی سیاست خارجی امریکا و روابط با ایران، چاپ اول، تهران، انتشارات مؤلف، 1368.

- سه بیانیه از سازمان مجاهدین خلق درباره اعدام انقلابی رئیس کمیته مشترک ساواک و شهربانی سرتیپ جنایتکار رضا زندی پور و اجرای حکم انقلابی اعدام مستشار امریکایی و عمل ناموفق اعدام دیپلمات امریکایی، بی جا.

- سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی، جلد اول، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1370.

- سیفی فمی تفرشی، مرتضی، پلیس خفیه ایران: مروری بر رخدادهای سیاسی و تاریخچه شهربانی (1299 - 1320)، چاپ دوم، تهران، ققنوس، 1368.

---------- ، نظم و نظمیه در دوره قاجاریه، چاپ اول، تهران، یساولی، 1362.

- شاکری، رمضانعلی، انقلاب اسلامی و مردم مشهد از آغاز تا استقرار جمهوری اسلامی: به انضمام مقدمه و متن کامل قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، چاپ دوم، مشهد، بی نا، 1362.

ص:783

- شاهدی، مظفر

، مردی برای تمام فصول: اسدالله علم و سلطنت محمدرضا شاه پهلوی، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1379.

- شجونی، جعفر، خاطرات حجت الاسلام جعفر شجونی، به کوشش علیرضا اسماعیلی، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

- شریف امامی، جعفر، خاطرات جعفر شریف امامی، به کوشش حبیب لاجوردی، چاپ اول، تهران، سخن، 1380.

- شریف پور، رضا، مسجد و انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380.

- شریفی، واقف، وقتی که مارکسیستها تاریخ می نویسند، دفتر اول، تهران، نشر جنگل، آبان 1357.

- شریعتی به روایت اسناد ساواک، سه جلد، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- شمیم، علی اصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، چاپ ششم، تهران، مدبر، 1374.

- شولزینگر، رابرت. د، دیپلماسی امریکا در قرن بیستم (1898 - 1997)، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، چاپ اول، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1379.

- شوکت، حمید، کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی (اتحادیه ملی): از آغاز تا انشعاب، چاپ اول، تهران، عطایی، 1378.

- شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه: سرنوشت یک متحد امریکا، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، چاپ دوم، تهران، البرز، 1369.

- شولسکی، آبرام، نبرد بی صدا: درک دنیای اطلاعات، به کوشش و ترجمه معاونت پژوهشی دانشکده امام باقر(ع)، چاپ اول، تهران، دانشکده امام باقر(ع)، 1381.

- شهابی، هوشنگ و خوان لینز، نظامهای سلطانی، ترجمه منوچهر صبوری، چاپ اول، تهران، نشر شیرازه، 1380.

- شهرام، محمدتقی، یادداشتهایی از زندان: رفیق محمدتقی شهرام، بی جا، گروهی از زندانیان سیاسی رژیم شاه، بی تا.

- شهید آیت الله حاج شیخ محمد صدوقی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.

ص:784

- شهید آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.

- شهید آیت الله سید اسدالله مدنی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.

- شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- شهید آیت الله سید محمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1376.

- شهید آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- شهیدان حجج اسلام سید نورالدین و سید فخرالدین رحیمی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381.

- شهدای روحانیت: خرداد 42 - بهمن 57، چاپ اول، تهران، دفتر تبلیغات اسلامی، 1362.

- شهید حاج مهدی عراقی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- شهید حجت الاسلام سید عبدالکریم هاشمی نژاد به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.

- شهید حجت الاسلام محمدعلی حیدری به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381.

- شهیدزاده، حسین، ره آورد روزگار: گزیده خاطره ها؛ همراه با نقدهای مقطعی ازوضع سیاسی - دیپلماسی ایران در سالهای پیش از انقلاب (خاطرات دکترحسین شهیدزاده سفیر پیشین ایران در بغداد)، چاپ اول، تهران، نشر البرز، 1378.

- شهید سرافراز دکتر مصطفی چمران به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- شهید سیداسدالله لاجوردی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.

- شهید طیب حاج رضایی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد

ص:785

تاریخی، 1378.

- شهید محمدعلی رجایی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- شیخ فرشی، فرهاد، تحلیلی بر نقش سیاسی عالمان شیعی در پیدایش انقلاب اسلامی، چاپ دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، شیرخانی. علی (به کوشش)، حماسه 19 دی قم 1356، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377.

- شیوه های ساواک، جلد اول، چاپ اول تهران، سازمان مجاهدین خلق ایران، 1358.

- صارمی شهاب، اصغر، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378.

- صدیقی، وحیدالزمان، انقلاب اسلامی ایران از نگاه دیگران، ترجمه و تصحیح مجید رویین تن، چاپ اول، تهران، اطلاعات، 1378.

- صمیمی، مینو، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه حسین ابوترابیان، چاپ دوم، تهران، اطلاعات، 1369.

- صورت جلسات دولتهای ازهاری و بختیار، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد ریاست جمهوری، 1377.

- صیاد شیرازی، علی، خاطرات امیرشهید سپهبد صیاد شیرازی، چاپ سوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379.

- ضداطلاعات، بی جا، بی نا، بی تا.

- ضدخرابکاری (محرمانه)، تهران، ساواک، 1351.

- ضیاء ظریفی، ابوالحسن، سازمان دانشجویان دانشگاه تهران: نگاهی دیگر به پیشینه مبارزات دانشجویی در ایران (1320 - 1332ش)، چاپ اول، تهران، نشر شیرازه، 1378.

- طارم سری، مسعود و دیگران، چین: سیاست خارجی و روابط با ایران (1328 - 1357)، چاپ اول، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، 1364.

- طالبی دارابی، ابراهیم، جایگاه قیام 19 دی 1356 در انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378.

- طالع، هوشنگ، تجاوز و دفاع: ریشه ها و پیامدهای تجاوز نظامی عراق به ایران، پاریس، آرمانخواه، 1364.

ص:786

- طاهری، امیر، ما را چه می شود: گفتگوی پری اسکندری با امیرطاهری، بی جا، بی نا، بی تا.

- طاهری، رجبعلی، خاطرات رجبعلی طاهری، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1375.

- طاهری خرم آبادی، حسن، خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، به کوشش محمدرضا احمدی، جلد اول، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377.

- طباطبایی، محمدحسین، روابط ایران و غرب، چاپ اول، تهران، بی نا، 1357.

- طبری، احسان و دیگران، پنجاه سال تبه کاری و خیانت سلسله پهلوی، بی جا، بی نا، بی تا.

- طبقات مختلف اجتماع، دو جلد [محرمانه]، تهران، ساواک، 1356.

- طوفانیان، حسن، خاطرات ارتشبد حسن طوفانیان، به کوشش ضیاء صدقی، چاپ اول، تهران، نشر زیبا، 1381.

- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی: جستارهایی از تاریخ معاصر ایران (پیوست ویراستار بر خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست)، جلد دوم، چاپ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1370.

- عبادی، شیرین، تاریخچه و اسناد حقوق بشر در ایران، چاپ اول، تهران، روشنگران، 1373.

- عبدالعظیم ولیان به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379.

- عبد خدایی، محمدمهدی، خاطرات محمدمهدی عبد خدایی: مروری بر تاریخچه فدائیان اسلام، به کوشش سیدمهدی حسینی، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379.

- عبده، جلال، خاطرات دکتر جلال عبده: چهل سال در صحنه قضایی؛ سیاسی و دیپلماسی ایران و جهان، دو جلد، به کوشش مجید تفرشی، چاپ اول، تهران، رسا، 1368.

- عراقی، مهدی، ناگفته ها: خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، به کوشش محمود مقدسی و دیگران، چاپ اول، تهران، رسا، 1370.

- عرفان منش، جلیل (به کوشش)، خاطرات 15 خرداد، جلد اول، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1373.

---------- ، خاطرات 15 خرداد، جلد دوم، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1375.

- علم، اسدالله، یادداشتهای علم، جلد اول، به کوشش علینقی عالیخانی، چاپ اول، تهران،

ص:787

کتابسرا، 1371.

---------- ، یادداشتهای علم، جلد دوم، به کوشش علینقی عالیخانی، چاپ اول، تهران، کتابسرا، 1377.

---------- ، یادداشتهای علم، جلد سوم، به کوشش علینقی عالیخانی، چاپ اول، تهران، کتابسرا، 1377.

- علم، مصطفی، نفت؛ قدرت و اصول، ترجمه غلامحسین صالحیار، تهران، اطلاعات، 1372.

- علی امینی به روایت اسناد ساواک، جلد سوم، بخش اول، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379.

- علی امینی به روایت اسناد ساواک، جلد سوم، بخش دوم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379.

- عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، چاپ اول، تهران، نشر کتاب سیاسی، 1367.

---------- ، خاطرات حجت الاسلام والمسلمین عمید زنجانی، به کوشش محمدعلی حاجی بیگی کندری، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379.

- عمیدی نوری، ابوالحسن، یادداشتهای یک روزنامه نگار، جلد اول، به کوشش مختار حدیدی و جلال فرهمند، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1381.

- عمویی، محمدعلی، دُرد زمانه (خاطرات محمدعلی عمویی): 1320 - 1357، چاپ اول، تهران، آنزان، 1377.

- غائله چهاردهم اسفند 1359: ظهور و سقوط ضد انقلاب، چاپ اول، تهران، شورای عالی قضایی دادگستری ج. ا. ایران، 1364.

- غفاری، هادی، خاطرات هادی غفاری، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1374.

---------- ، انقلاب و ضدانقلاب، چاپ اول، تهران، رسا، بی تا.

---------- ، زوایای تاریک، چاپ اول، تهران، حدیث، 1373.

- فاروقی، احمد و ژان لوروریه، ایران بر ضد شاه، ترجمه مهدی نراقی، چاپ اول، تهران، امیرکبیر، 1358.

- فاطمی، عباس، زندگی و مرگ جهان پهلوان تختی در آینه اسناد، چاپ اول، تهران، جهان

ص:788

کتاب، 1377.

---------- ، شعبان جعفری در آینه اسناد، چاپ اول، تهران، جهان کتاب، 1380.

- فانوس خیال: سرگذشت سینمای ایران از آغاز تا پیروزی انقلاب اسلامی به روایت بی. بی. سی، چاپ اول، تهران، کویر، 1374.

- فرازهایی از تاریخ انقلاب به روایت اسناد ساواک و امریکا، چاپ اول، تهران، بی نا، 1368.

- فرای، ریچارد. ن، تاریخ ایران از فروپاشی دولت ساسانیان تا آمدن سلجوقیان، جلد چهارم، ترجمه حسن انوشه، چاپ دوم، تهران، امیرکبیر، 1372.

- فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی: خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، جلد اول، چاپ سوم، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1370.

- فردوسی پور، اسماعیل، همگام با خورشید: از ایران تا ایران (خاطرات حجت الاسلام والمسلمین اسماعیل فردوسی پور یار و همراه حضرت امام خمینی قدس سرّه)، چاپ اول، فردوس، مجتمع فرهنگی - اجتماعی امام خمینی، 1372.

- فرمانفرمائیان، ستاره و دانامانکر، دختر پارس (متن کامل)، ترجمه اردشیر روشنگر و اصغر اندرودی، چاپ اول، تهران، نشر البرزْ، 1377.

- فرمانفرمائیان، منوچهر و رخسان فرمانفرمائیان، خون و نفت: خاطرات یک شاهزاده ایرانی، ترجمه مهدی حقیقت خواه، چاپ اول، تهران، ققنوس، 1377.

- فرهنگ لغات و اصطلاحات اطلاعاتی و امنیتی (انگلیسی - فارس)، چاپ اول، تهران، دانشکده اطلاعات، 1376.

- فعالیتهای سیاسی دانشجویان (1349ش)، دو جلد، چاپ اول، تهران، اداره کل آرشیو و اسناد و موزه مرکز اسناد ریاست جمهوری، بی تا.

- فلاح نژاد، علی، مناسبات ایران و اسرائیل در دوره پهلوی دوم، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

- فلسفی، محمدتقی، خاطرات و مبارزات حجت الاسلام فلسفی، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376.

- فوران، جان، مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی، ترجمه احمد تدین، چاپ اول، تهران، رسا، 1377.

- فولادزاده، عبدالامیر، شاهنشاهی پهلوی در ایران، سه جلد، قم، کانون نشر اندیشه های ا

ص:789

سلامی، 1369.

- فیروزکوهی، ن. ا، آن سوی دیوار، چاپ اول، تهران، مؤلف، 1373.

- قائم مقامی، جهانگیر، تاریخ ژاندارمری ایران از قدیم ترین ایام تا عصر حاضر، چاپ اول، تهران، ژاندارمری کل کشور، 1355.

- قاسمی، طهمورث، نهضت امام خمینی و مطبوعات رژیم شاه (1341 - 1357)، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

- قاسمی، فرید (به کوشش)، خاطرات مطبوعاتی، چاپ اول، تهران، نشر آبی، 1383.

---------- ، صد خاطره از صد رویداد، چاپ اول، تهران، اصالت تنشیر، 1377.

---------- ، مطبوعات ایران در قرن بیستم، چاپ اول، تهران، نشر قصه، 1380.

- قانون، مرتضی، دیپلماسی پنهان: جستاری در روابط ایران و اسرائیل در عصر پهلوی با مروری بر پیشینه تاریخی یهودیان ایران، چاپ اول، تهران، طبرستان، 1381.

- قره باغی، عباس، اعترافات ژنرال: خاطرات ارتشبد عباس قره باغی (مرداد - بهمن 57)، چاپ اول، تهران، نشر نی، 1364.

- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (زمینه ها)، جلد اول، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (فیضیه)، جلد دوم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (زندان)، جلد سوم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک (حصر)، جلد چهارم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380.

-ک، ی، ابوالحسن، ساواک با من چه کرد؟ بی جا، شهدا، بی تا.

- کاپوشینسکی، ریشارد، شاهنشاه، ترجمه ولی الله ابراهیمی، چاپ اول، تهران، نیک پندار، 1378.

- کاتم، ریچارد، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین، چاپ اول، تهران، کویر، 1371.

- کاتوزیان، کیان، از سپیده تا شام، چاپ اول، تهران، نشر آبی، 1380.

---------- ، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ترجمه علیرضا طیب، چاپ

ص:790

اول، تهران، نشر نی، 1380.

- کانون نویسندگان به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1384.

- کدی، نیکی. آر، ریشه های انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، چاپ اول، تهران، قلم، 1369.

- کدیور، جمیله، رویارویی انقلاب اسلامی ایران و امریکا، چاپ اول، تهران، مؤسسه اطلاعات، 1372.

- کرباسچی، غلامرضا، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، جلد اول، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380.

---------- ، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، جلد دوم، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

---------- ، روزشمار روابط ایران و امریکا، چاپ اول، تهران، بقعه، 1380.

- کردستان تا قیام بهمن 57: تحلیل شرایط اقتصادی - سیاسی، چاپ اول، تهران، گروه عکاسی دانشجویان دانشگاه صنعتی، بی تا.

- کردستان: توطئه های ابرقدرتها و موضع نبروهای سیاسی (گزارش و تحلیل)، تهران، سازمان اتحاد مبارزه در راه ایجاد حزب طبقه کارگر، شهریور 1358.

- کرزن، جرج. ناتانیل، ایران و قضیه ایران، جلد اول، ترجمه غلامعلی وحید مازندرانی، چاپ اول، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1349.

- کرمی پور، حمید، جامعه تعلیمات اسلامی (آیت الله حاج شیخ عباسعلی زنجانی و نقش ایشان در انقلاب اسلامی)، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380.

- کرونین، استفانی، ارتش و حکومت پهلوی،ترجمه غلامرضا علی بابایی، چاپ اول، تهران، خجسته، 1377.

- کریستین، سن. آرتور، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، چاپ هشتم، تهران، دنیای کتاب، 1372.

- کریمیان، علیرضا، جنبش دانشجویی در ایران، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

- کسری، نیلوفر، زنان ذی نفوذ در خاندان پهلوی، چاپ دوم، تهران، نشر نامک، 1380.

ص:791

- کشکولی، ایرج، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران، به کوشش حمید شوکت، چاپ اول، تهران، اختران، 1380.

- کلیات ضد اطلاعات (محرمانه)، بی جا، بی نا، 1352.

- کمالوند، فریده، یادهای ماندگار، خاطرات من و همسرم دکتر هوشنگ اعظمی لرستانی، چاپ اول، تهران، اشاره، 1380.

- کودتای نوژه، چاپ دوم، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1368.

- کوزیچکین، ولادیمیر، کا. گ. ب در ایران: خاطرات ولادیمیر کوزیچکین، ترجمه اسماعیل زند و حسین ابوترابیان، چاپ اول، تهران، نشر نو، 1370.

- کوهستانی نژاد، مسعود، اسناد دادگاهها و هیئتهای منصفه مطبوعاتی از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها، 1380.

- کیا، ب، ارتش تاریکی، چاپ اول، تهران، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1376.

کیانوری، نورالدین، خاطرات نورالدین کیانوری، چاپ اول، تهران، اطلاعات، 1371.

- گازیورووسکی، مارک. ج، سیاست خارجی امریکا و شاه: ایجاد یک حکومت سلطه پذیر در ایران، ترجمه جمشید زنگنه و مقدمه غلامرضا نجاتی، چاپ اول، تهران، رسا، 1371.

- گزارش خانم دلافو - ورون حقوقدان فرانسوی از مشاهدات خود در ایران، بی جا، بی نا، بی تا.

- گزارشی کوتاه درباره جمعه سیاه، چاپ اول، تهران، بی نا، بی تا.

- گلابدره ای، محمود، لحظه های انقلاب، چاپ اول، تهران، سروش، 1358.

- گلبن، محمد و یوسف شریفی، محاکمه محاکمه گران (عاملان کشتار مدرس، ارانی، فرخی یزدی، سردار اسعد و ...)، چاپ اول، تهران، نشر نقره، 1363.

- گلپور، رضا (به کوشش)، شنود اشباح: مروری بر کارنامه سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران، کلیدر، 1381.

- گلشائیان، عباسقلی، گذشته ها و اندیشه های زندگی یا خاطرات من، دو جلد، چاپ اول، تهران، انیشتن، 1377.

- گیرشمن، رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معین، چاپ نهم، تهران، شرکت انتشاراتی علمی و فرهنگی، 1372.

- لاجوردی، حبیب، اتحادیه های کارگری و خودکامگی در ایران، ترجمه ضیاء صدقی، چاپ اول، تهران، نشر نو، 1369.

ص:792

- لاریجانی، جمشید، دوقلوی میرپنج، چاپ اول، تهران، نشر علم، 1376.

- لدین، مایکل، شاه و کارتر، ترجمه مهدی افشار، چاپ اول، تهران، دنیای کتاب، 1371.

---------- و ویلیام لوئیس، هزیمت یا شکست رسوای امریکا، ترجمه احمد سمیعی گیلانی، چاپ اول، تهران، نشر ناشر، 1362.

- لطفیان، سعیده، ارتش و انقلاب اسلامی، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380.

- لمبتون، آن. ک. س، سیری در تاریخ ایران بعد از اسلام، ترجمه یعقوب آژند، چاپ اول، تهران، امیرکبیر، 1363.

- لنگرودی، شمس، تاریخ تحلیلی شعر نو: 1332 - 1341، جلد دوم، چاپ اول، تهران، نشر مرکز، 1377.

- م. ج، وقایع انقلاب ایران، بی جا، بی نا، بی تا.

- ماجرای سوءقصد به شاه در کاخ مرمر به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378.

- مازندی، یوسف، ایران ابرقدرت قرن، به کوشش عبدالرضا هوشنگ مهدوی و خسرو معتضد، چاپ اول، تهران، البرز، 1373.

- ما گرفتار یک جنگ واقعی روانی شده ایم: مشروح مذاکرات فرماندهان نظامی در تاریخهای 24 و 30/5/1357، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376.

- مبارزه مسلحانه و اپورتونیستها، جلد اول، بی جا، چریکهای فدایی خلق ایران، بی تا.

- مبصر، محسن، پژوهش: نقدی بر خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست و گزیده هایی از یادمانده های نویسنده، به کوشش افشین مبصر، امریکا، نشر کتاب، 1996.

- متین، افشین، کنفدراسیون: تاریخ جنبش دانشجویی ایران در خارج از کشور (1332 - 1357)، ترجمه ارسطو آذری، چاپ اول، تهران، نشر شیرازه، 1378.

- ... مثل برف آب خواهیم شد: مذاکرات شورای فرماندهان ارتش (دی - بهمن 1357)، چاپ دوم، تهران، نشر نی، 1366.

- مجموعه اسناد لانه جاسوسی امریکا، جلد اول، چاپ اول، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی امریکا، 1366.

---------- ، جلد دوم، بخش اول، چاپ اول، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی امریکا،

ص:793

1366.

---------- ، جلد سوم، بخش دوم، چاپ اول، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی امریکا، 1367.

---------- ، از جلد 6 تا 66، چاپ اول، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی امریکا، 1365 - 1366.

- مجموعه اعلامیه ها و موضع گیریهای سیاسی مجاهدین خلق ایران، دو جلد، چاپ اول، تهران، سازمان مجاهدین خلق ایران، 1358.

- مجموعه بیانیه ها و اطلاعیه ها: بیانگر مواضع کتبی - سیاسی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در برابر مسائل روز، جلد اول، چاپ اول، تهران، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، بی تا.

- مجموعه بیانیه های دفتر سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ش 1 - 15، چاپ اول، تهران، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1359.

- مجموعه قوانین و مصوبات دوره نوزدهم قانونگذاری مجلس شورای ملی، جلد اول، چاپ اول، تهران، مجلس شورای ملی، 1343.

- مجموعه مقالات کنگره شهید آیت الله سید مصطفی خمینی(ره)، چاپ اول، تهران، کنگره شهید آیت الله سیدمصطفی خمینی(ره)، 1377.

- مجموعه مقالات همایش اسناد و تاریخ معاصر، سه جلد، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، آذر 1381.

- مجموعه مکاتبات؛ اسناد؛ خاطرات و آثار فیروز میرزا فیروز (نصرت الدوله)، جلد دوم (خاطرات محبس)، به کوشش منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، چاپ اول، تهران، نشر تاریخ ایران، 1370.

- مجیدی، عبدالمجید، خاطرات عبدالمجید مجیدی وزیر مشاور و رئیس سازمان برنامه و بودجه: 1351 - 1356، به کوشش حبیب لاجوردی، چاپ اول، تهران، گام نو، 1381.

- محتشمی، علی اکبر، خاطرات حجت الاسلام والمسلمین سید علی اکبر محتشمی، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1376.

- محدودسازی مذهب؛ روحانیت و حوزه های علمیه: با بیست ساله ها، جلد چهارم، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1377.

ص:794

- مدنی، جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلد اول و جلد دوم، چاپ سوم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، بی تا.

- مروارید، یونس، از مشروطه تا جمهوری: نگاهی به ادوار مجلس قانونگذاری در دوران مشروطیت، سه جلد، چاپ اول، تهران، اوحدی، 1377.

- مسعود انصاری، احمدعلی، من و خاندان پهلوی، به کوشش محمد برقعی و حسین سرفراز، چاپ پنجم، تهران، پیکان، 1376.

- مسعودی خمینی، علی اکبر، خاطرات آیت الله علی اکبر مسعودی خمینی، به کوشش جواد امامی، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

- مشیر، مرتضی، گوشه هایی از خاطرات من در پنجاه سال اخیر، چاپ اول، تهران، نشر گندم، 1378.

- مصدق، غلامحسین، در کنار پدرم مصدق، به کوشش غلامرضا نجاتی، چاپ سوم، تهران، رسا، 1369.

- مصور رحمانی، غلامرضا، کهنه سرباز: خاطرات سیاسی و نظامی، جلد اول، چاپ اول، تهران، رسا، 1366.

---------- ، کهنه سرباز: خاطرات سیاسی؛ نظامی و اقتصادی، جلد سوم، چاپ اول، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1377.

- مطالعات سیاسی، کتاب اول، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1370.

- مطالعات سیاسی، کتاب دوم، چاپ اول، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1372.

- مطبوعات عصر پهلوی: مجله امید ایران به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران،

ص:795

مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1383.

- مطبوعات عصر پهلوی: مجله تهران مصور به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379.

- مطبوعات عصر پهلوی: مجله خواندنیها به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1381.

- مطبوعات عصر پهلوی: مجله رنگین کمان نو به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران،

مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379.

- مطبوعات عصر پهلوی: مجله سپید و سیاه به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382.

- مطبوعات عصر پهلوی: روزنامه آیندگان به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382.

- مظفر، محمدجواد (به کوشش)، اولین رئیس جمهور: پنج گفتگو درباره اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران دی ماه 1358، چاپ اول، تهران، کویر، 1378.

- معبادی، حمید، چالشهای ایران و امریکا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

- معتمدنژاد، کاظم، روزنامه نگاری با فصلی جدید، تهران، سپهر، 1372.

- مقاومت همه جانبه، چاپ اول، بی جا، سازمان مجاهدین خلق ایران، خردادماه 1353.

- مقدم، کاظم، خشونت قانونی: گزیده تاریخ معاصر ایران همراه با شرح حال شهید حاج صادق امانی (1309 - 1344)، چاپ اول، تهران، محدث و برگزیده، 1380.

- مقررات داخلی سازمان اطلاعات و امنیت کشور (خیلی محرمانه، تهران، ساواک، بی تا.

- مقصودی، مجتبی (به کوشش)، تحولات سیاسی اجتماعی ایران: 1320 - 1357 (مجموعه مقالات)، چاپ اول، تهران، روزنه، 1380.

- مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، جلد پنجم، چاپ اول، تهران، ناشر، 1362.

---------- ، تاریخ بیست ساله ایران، جلد ششم، چاپ اول، تهران، ناشر، 1362.

---------- ، خاطرات سیاسی حسین مکی، چاپ اول، تهران، علمی، 1368.

---------- ، مدرس قهرمان آزادی، جلد اول، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1358.

---------- ، مدرس قهرمان آزادی، جلد دوم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359.

- ملا احمد کروبی به روایت اسناد ساواک، چاپ اول، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379.

- منتصری، هوشنگ، در آن سوی فراموشی: یادی از دکتر رضا رادمنش دبیرکل اسبق حزب توده، چاپ اول، تهران، نشر شیرازه، 1379.

- منصوری، جواد، 25 سال حاکمیت امریکا بر ایران، چاپ اول، تهران، بی نا، 1368.

---------- ، خاطرات جواد منصوری، چاپ اول، تهران، حوزه هنری تبلیغات اسلامی، 1376.

ص:796

---------- ، قیام 15 خرداد به روایت اسناد، جلد اول، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377.

- منطق (محرمانه)، بی جا، بی نا، بی تا.

- مواضع گروهها در زندان، بی جا، بی نا، بی تا.

- موحدی ساوجی، علی، خاطرات مرحوم حجت الاسلام موحدی ساوجی، به کوشش عباس پناهی، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

- موس، رابرت، توطئه در ایران، ترجمه محمدرضا ترابی، چاپ اول، لندن، انستیتو مطالعه منازعات، 1357.

- موسوی بجنوردی، کاظم، مسی به رنگ شفق: سرگذشت و خاطرات سیدکاظم موسوی بجنوردی، به کوشش علی اکبر رنجبر کرمانی، چاپ اول، تهران، نشر نی، 1381.

- موسوی زاده، جهانگیر، محاکمه: رضاشاه در برابر تاریخ، دو جلد، چاپ اول، تهران، کتابسرا، 1378.

- موسوی عبادی، علی اصغر، شهرداران تهران از عصر ناصری تا دولت خاتمی، چاپ اول، قم، نشر خرم، 1378.

- مهدوی، عبدالرضا هوشنگ، سیاست خارجی ایران در دوره پهلوی: 1300 - 1357، چاپ اول، تهران، نشر البرز، 1373.

- مهدی زاده محلاتی، فضل الله، خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376.

- مهربان، رسول، بررسی مختصر احزاب بورژوازی لیبرالی در مقابله با جنبش کارگری و انقلابی ایران، چاپ دوم، تهران، پیک ایران، 1360.

- مهرابی، مسعود، تاریخ سینمای ایران از آغاز تا سال 1357، چاپ پنجم، تهران، فیلم، 1368.

- میثمی، لطف الله، از نهضت آزادی تا مجاهدین: خاطرات لطف الله میثمی، جلد اول، چاپ اول، تهران، نشر صمدیه، 1378.

- میر، حسین، تشکیلات فراماسونری در ایران با اسامی و اسناد منتشر نشده، چاپ اول، تهران، علمی، 1370.

- میرترابی، سعید، رژیم شاه و سازمانهای حقوق بشر، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379.

ص:797

- میرداماد، ناصر، اراده و سرنوشت، جلد دوم، تهران، نویسنده، 1373.

- میرطاوسی، شجاع الدین، یادواره شهدای انقلاب: شهید محمدعلی رجایی (به ضمیمه اسنادی از بازجوییهای ساواک)، جلد اول، چاپ ا ول، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361.

- میرعابدینی، حسین، صد سال داستان نویسی ایران، دو جلد در یک مجلد، چاپ اول، تهران، نشر چشمه، 1377.

- ناطق نوری، علی اکبر، خاطرات حجت الاسلام والمسلمین ناطق نوری، به کوشش مرتضی میردار، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382.

- نامه انقلاب اسلامی: ویژه نامه سومین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی (نشریه فارسی برای ایرانیان خارج از کشور)، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1360.

- نجات حسینی، محسن، برفراز خلیج فارس: خاطرات محسن نجات حسینی عضو سابق سازمان مجاهدین خلق ایران (1346 - 1354ش)، چاپ اول، تهران، نشر نی، 1379.

- نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران از کودتا تا انقلاب، دو جلد، چاپ اول، تهران، رسا، 1371.

- نجاری راد، تقی، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378.

---------- ، همکاری ساواک و موساد، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.

- نراقی، احسان، آن حکایتها: گفت و گو و نقد هرمزکی با احسان نراقی، چاپ اول، تهران، جامعه ایرانیان، 1381.

---------- ، از کاخ شاه تا زندان اوین، ترجمه سعید آذری، چاپ اول، تهران، رسا، 1372.

---------- ، خشت خام: گفت و گو با احسان نراقی، به کوشش ابراهیم نبوی، چاپ چهارم، تهران، جامعه ایرانیان، 1379.

---------- ، نظری به تحقیقات اجتماعی در ایران، چاپ اول، تهران، سخن، 1379.

- نکو روح، محمود، نهضت خداپرستان سوسیالیست، چاپ اول، تهران، چاپخش، 1377.

- نگرشی بر نقش مطبوعات وابسته در روند انقلاب اسلامی ایران، جلد اول، چاپ اول، تهران، وزارت ارشاد اسلامی، 1361.

- نگرشی کوتاه بر جریان یک ساله انقلاب، بی جا، بی نا، بی تا.

- نوذری، عزت الله، تاریخ احزاب سیاسی در ایران از مجلس دوم مشروطیت تا مجلس ششم

ص:798

انقلاب اسلامی، چاپ اول، شیراز، نشر نوید شیراز، 1380

- نوربخش، حسن (به کوشش)، یادواره نهضت اسلامی (چهره انقلاب در اصفهان)، سه جلد، چاپ دوم، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369.

- نیکبخت، رحیم، جنبش دانشجویی تبریز (به روایت اسناد و خاطرات)، چاپ اول، بی جا، سوره مهر، 1381.

---------- و صمد اسماعیل زاده، زندگی و مبارزات شهید آیت الله قاضی طباطبایی، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380.

- نیمه پنهان: سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، جلد دوم، چاپ اول، تهران، مؤسسه کیهان، 1378.

- نیمه پنهان: سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، جلد دهم، چاپ اول، تهران، مؤسسه کیهان، 13810.

- واعظی، حسن، ایران و امریکا: بررسی سیاستهای امریکا در ایران، چاپ دوم، تهران، سروش، 1379.

- والدهایم، کورت، کاخ شیشه ای سیاست، ترجمه عبدالرحمن صدریه، چاپ اول، تهران، اطلاعات، 1366.

- وایز، دیوید و تاماس راس، سیا: حکومت نامرئی، جلد اول، ترجمه عبدالله گله داری، چاپ اول، تهران، امیرکبیر، 1358.

- ورقا، ماشاءالله، در سایه بیم و امید، چاپ اول، تهران، بازتاب نگار، 1382.

- وزیری، شاهرخ، نفت و قدرت در ایران (از قنات تا لوله)، ترجمه مرتضی ثاقب فر، چاپ اول، تهران، عطایی، 1380.

- ونس، سایروس و زبیگنیو برژینسکی، توطئه در ایران، ترجمه محمود مشرقی، چاپ اول، تهران، هفته، 1362.

- هاشمی، منوچهر، داوری: سخنی در کارنامه ساواک، چاپ اول، لندن، ارس، 1373.

- هاشمی رفسنجانی، علی اکبر، عبور از بحران؛ کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی (1360)، به کوشش یاسر هاشمی، چاپ اول، تهران، دفتر نشر معارف اسلامی، 1378.

- هالیدی، فرد، دیکتاتوی و توسعه سرمایه داری در ایران، ترجمه فضل الله نیک آیین، چاپ اول، تهران، امیرکبیر، 1358.

ص:799

- هایزر (ژنرال)، مأموریت مخفی هایزر در تهران: خاطرات ژنرال هایزر، ترجمه محمدحسین عادلی، چاپ اول، تهران، رسا، 1365.

- هلمز، سینتیا، خاطرات همسر سفیر، ترجمه اسماعیل زند، چاپ اول، تهران، البرز، 1370.

- هویدا، فریدون، سقوط شاه، ترجمه ح. ا. مهران، چاپ دوم، تهران، اطلاعات، 1365.

- یادداشتهایی از شکنجه گاه زندان اوین (اثر شکست ناپذیر)، بی جا، نهضت آزادی ایران (خارج از کشور)، بی تا.

- یادنامه خلیل ملکی، به کوشش امیر پیشداد و همایون کاتوزیان، چاپ اول، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1370.

- یادنامه شهدای جنبش مسلحانه در لرستان، بی جا، سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، بی تا.

- یاوری، امیر، درباره بعضی از مسائل حزب توده ایران، پاریس، بی نا، مارس 1969.

- یزدی، ابراهیم، آخرین تلاشها در آخرین روزها (مطالبی ناگفته پیرامون انقلاب اسلامی)، چاپ دوم، تهران، قلم، 1363.

- یزدی، محمد، خاطرات آیت الله محمد یزدی، چاپ اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380.

- یک گفتگوی استثنایی با یک درمانده استثنایی یا حکومت باج و شلاق، بی جا، بی نا، بی تا.

- یوسفی اشکوری، حسن، در تکاپوی آزادی: سیری در زندگی؛ آثار و افکار مهندس مهدی بازرگان، جلد اول، قسمت نخست، چاپ اول، تهران، قلم، 1376.

ب) روزنامه و نشریات ادواری

- آگاهی نامه، ش 23، اول خرداد 1357.

----------- ، ش 25، اول مرداد 1357.

- اسلام مکتب مبارزه، سال 3، ش 9 - 10، بهار و تابستان 1349ش / 1970م.

-------------------- ، سال 4، ش 14، زمستان 1350ش.

---------------------------- ، ش 21، زمستان و بهار 1354 - 1355ش / 1976م.

- امنیت داخلی، ش 59، 28 آبان 1355.

------------- ، ش 71، 28 آبان 1356.

ص:800

- بالاخره روشنایی است، سال اول، ش 2، خرداد 1356 / ژوئن 1977.

---------------------- ، سال اول، ش 3، مهر 1356 / سپتامبر 1977.

- چشم انداز ایران، ش 22، مهر و آبان 1382.

- خواندنیها، سال 39، ش 1، شنبه 25 شهریور 1357.

---------- ، سال 39، ش 2، شنبه 1 مهر 1357.

---------- ، سال 39، ش 7، شنبه 6 آبان 1357.

---------- ، سال 39، ش 7، شنبه 4 آذر 1357.

---------- ، سال 39، ش 16، شنبه 9 دی 1357.

---------- ، سال 39، ش 18، شنبه 23 دی 1357.

---------- ، سال 39، ش 19، شنبه 30 دی 1357.

---------- ، سال 39، ش 20، شنبه 7 بهمن 1357.

---------- ، سال 39، ش 21، شنبه 14 بهمن 1357.

---------- ، سال 39، ش 22، شنبه 21 بهمن 1357.

---------- ، سال 39، ش 23، شنبه 28 بهمن 1357.

---------- ، سال 39، ش 24، شنبه 5 اسفند 1357.

---------- ، سال 39، ش 25، شنبه 12 اسفند 1357.

---------- ، سال 39، ش 26، شنبه 19 اسفند 1357.

---------- ، سال 39، ش 27، شنبه 26 اسفند 1357.

---------- ، سال 39، ش 28، شنبه 25 فروردین 1358.

---------- ، سال 39، ش 31، شنبه 1 اردیبهشت 1358.

---------- ، سال 39، ش 32، شنبه 8 اردیبهشت 1358.

---------- ، سال 39، ش 33، شنبه 15 اردیبهشت 1358.

---------- ، سال 39، ش 34، شنبه 22 اردیبهشت 1358.

---------- ، سال 39، ش 35، شنبه 29 اردیبهشت 1358.

---------- ، سال 39، ش 36، شنبه 5 خرداد 1358.

---------- ، سال 39، ش 37، شنبه 12 خرداد 1358.

---------- ، سال 39، ش 38، شنبه 19 خرداد 1358.

ص:801

---------- ، سال 39، ش 39، شنبه 26 خرداد 1358.

---------- ، سال 39، ش 41، شنبه 9 تیر 1358.

---------- ، سال 39، ش 47، شنبه 20 مرداد 1358.

---------- ، سال 39، ش 48، شنبه 27 مرداد 1358.

- خواندنیها در مسیر انقلاب، دوره یکم، ش 2.

-------------------------- ، دوره یکم، ش 3.

- دنیا، سال سوم ش 7، مهر 1355.

---- ، سال سوم، ش 8، آبان 1355.

- روزنامه کیهان، ش 10614، سه شنبه 26 دی 1357.

--------------- ، ش 10616، پنجشنبه 28 دی 1357.

--------------- ، ش 10619، دوشنبه 2 بهمن 1357.

--------------- ، ش 10620، سه شنبه 3 بهمن 1357.

--------------- ، ش 10632، چهارشنبه 18 بهمن 1357.

--------------- ، ش 10635، یکشنبه 22 بهمن 1357.

--------------- ، ش 10636، دوشنبه 23 بهمن 1357.

--------------- ، ش 10637، سه شنبه 24 بهمن 1357.

--------------- ، ش 10640، یکشنبه 29 بهمن 1357.

--------------- ، ش 10641، دوشنبه 30 بهمن 1357.

--------------- ، ش 10642، سه شنبه 1 اسفند 1357.

--------------- ، ش 10643، چهارشنبه 2 اسفند 1357.

--------------- ، ش 10644، پنجشنبه 3 اسفند 1357.

--------------- ، ش 10645، شنبه 5 اسفند 1357.

--------------- ، ش 10653، دوشنبه 14 اسفند 1357.

--------------- ، ش 10656، پنجشنبه 17 اسفند 1357.

--------------- ، ش 10657، شنبه 19 اسفند 1357.

--------------- ، ش 10660، سه شنبه 22 اسفند 1357.

--------------- ، ش 10663، شنبه 26 اسفند 1357.

ص:802

--------------- ، ش 10664، یکشنبه 27 اسفند 1357.

--------------- ، ش 10665، دوشنبه 28 اسفند 1357.

--------------- ، ش 10667، دوشنبه 6 فروردین 1358.

--------------- ، ش 10668، سه شنبه 7 فروردین 1358.

--------------- ، ش 10669، چهارشنبه 8 فروردین 1358.

--------------- ، ش 10670، پنجشنبه 9 فروردین 1358.

--------------- ، ش 10671، شنبه 11 فروردین 1358.

--------------- ، ش 10672، یکشنبه 12 فروردین 1358.

--------------- ، ش 10673، سه شنبه 14 فروردین 1358.

--------------- ، ش 10678، دوشنبه 20 فروردین 1358.

--------------- ، ش 10679، سه شنبه 21 فروردین 1358.

--------------- ، ش 10676، شنبه 18 فروردین 1358.

--------------- ، ش 10677، یکشنبه 19 فروردین 1358.

--------------- ، ش 10680، چهارشنبه 22 فروردین 1358.

--------------- ، ش 10682، شنبه 25 فروردین 1358.

--------------- ، ش 10683، یکشنبه 26 فروردین 1358.

--------------- ، ش 10686، چهارشنبه 29 فروردین 1358.

--------------- ، ش 10687، پنجشنبه 30 فروردین 1358.

--------------- ، ش 10690، دوشنبه 3 اردیبهشت 1358.

--------------- ، ش 10695، یکشنبه 9 اردیبهشت 1358.

--------------- ، ش 10696، دوشنبه 10 اردیبهشت 1358.

--------------- ، ش 10698، شنبه 15 اردیبهشت 1358.

--------------- ، ش 10699، یکشنبه 16 اردیبهشت 1358.

--------------- ، ش 10701، سه شنبه 18 اردیبهشت 1358.

--------------- ، ش 10702، چهارشنبه 19 اردیبهشت 1358.

--------------- ، ش 10705، یکشنبه 23 اردیبهشت 1358.

--------------- ، ش 10708، چهارشنبه 26 اردیبهشت 1358.

ص:803

--------------- ، ش 10709، پنجشنبه 27 اردیبهشت 1358.

--------------- ، ش 10710، شنبه 29 اردیبهشت 1358.

--------------- ، ش 10711، یکشنبه 30 اردیبهشت 1358.

--------------- ، ش 10712، دوشنبه 31 اردیبهشت 1358.

--------------- ، ش 10713، سه شنبه 1 خرداد 1358.

--------------- ، ش 10714، چهارشنبه 2 خرداد 1358.

--------------- ، ش 10715، پنجشنبه 3 خرداد 1358.

--------------- ، ش 10721، پنجشنبه 10 خرداد 1358.

--------------- ، ش 10726، پنجشنبه 17 خرداد 1358.

--------------- ، ش 10730، سه شنبه 22 خرداد 1358.

--------------- ، ش 10732، پنجشنبه 24 خرداد 1358.

--------------- ، ش 10733، شنبه 26 خرداد 1358.

--------------- ، ش 10734، یکشنبه 27 خرداد 1358.

--------------- ، ش 10735، دوشنبه 28 خرداد 1358.

--------------- ، ش 10736، سه شنبه 29 خرداد 1358.

--------------- ، ش 10737، چهارشنبه 30 خرداد 1358.

--------------- ، ش 10738، پنجشنبه 31 خرداد 1358.

--------------- ، ش 10739، شنبه 2 تیر 1358.

--------------- ، ش 10740، یکشنبه 3 تیر 1358.

--------------- ، ش 10741، دوشنبه 4 تیر 1358.

--------------- ، ش 10742، سه شنبه 5 تیر 1358.

--------------- ، ش 10743، چهارشنبه 6 تیر 1358.

--------------- ، ش 10748، سه شنبه 12 تیر 1358.

--------------- ، ش 10749، چهارشنبه 13 تیر 1358.

--------------- ، ش 10750، پنجشنبه 14 تیر 1358.

--------------- ، ش 10752، یکشنبه 17 تیر 1358.

--------------- ، ش 10753، دوشنبه 18 تیر 1358.

ص:804

--------------- ، ش 10754، چهارشنبه 20 تیر 1358.

--------------- ، ش 10757، یکشنبه 24 تیر 1358.

--------------- ، ش 10759، سه شنبه 26 تیر 1358.

--------------- ، ش 10760، چهاشنبه 27 تیر 1358.

--------------- ، ش 10763، یکشنبه 31 تیر 1358.

- سپهر: نشریه سازمان دانشجویان ایرانی شهر فرانکفورت، ش 4، اردیبهشت 1355.

- ضمیمه خبرنامه جبهه ملی ایران، ش 14، اردیبهشت 1357.

- عصر عمل، ش 6.

- فصلنامه تاریخ و فرهنگ معاصر، سال 6، ش 3 - 4، پاییز و زمستان 1376.

- فصلنامه تاریخی - سیاسی - فرهنگی 15 خرداد، سال 5، ش 21، بهار 1375.

-----------------------------------------------

، سال 5، ش 22، تابستان 1375.

-----------------------------------------------

، سال 5، ش 23، پاییز 1375.

-----------------------------------------------

، سال 5، ش 24، زمستان 1375.

-----------------------------------------------

، سال 6، ش 25، بهار 1376.

----------------------------------------------

، سال 6، ش 26 - 27، تابستان و پاییز 1376.

- فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال اول، ش 2، تابستان 1376.

------------------------------------- ، سال 6، ش 24، زمستان 1381.

- فصلنامه مطالعات تاریخی، سال اول، ش اول، زمستان 1382.

-------------------------- ، سال سوم، ش 11، زمستان 1384.

- کتاب جمعه، سال اول، ش 1، پنجشنبه 4 مرداد 1358.

- نبرد خلق، ش 6، اردیبهشت 1354.

---------- ، ش 7، خرداد 1355.

- نگاه: سازمان مجاهدین خلق از نگاه دیگران، سال 2، ش 6، دسامبر 1996.

--------------------------------------------

، سال 3، ش 7، ژانویه 1997.

- 19 بهمن تئوریک، اردیبهشت 1355.

--- ، تیر 1355.

ص:805

--- ، مرداد 1355.

- یاد، سال 16، ش 61 - 62، بهار و تابستان 1380.

ج) مذاکرات مجلس

- مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره 19، جلسه 71، یکشنبه 19 اسفند 1335.

----------------------------- ، دوره 19، جلسه 72، سه شنبه 21 اسفند 1335.

----------------------------- ، دوره 19، جلسه 75، پنجشنبه 15 فروردین 1336.

----------------------------- ، دوره 24، جلسه 162، سه شنبه 5 اردیبهشت 1357.

----------------------------- ، دوره 24، جلسه 163، سه شنبه 12 اردیبهشت 1357.

----------------------------- ، دوره 24، جلسه 190، سه شنبه 25 مهر 1357.

----------------------------- ، دوره 24، جلسه 199، پنجشنبه 9 آذر 1357.

----------------------------- ، دوره 24، جلسه 204، پنجشنبه 21 دی 1357.

----------------------------- ، دوره 24، جلسه 208، چهارشنبه 4 بهمن 1357.

----------------------------- ، دوره 24، جلسه 209، سه شنبه 17 بهمن 1357.

د) مراکز اسناد

- مرکز اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی.

- مرکز اسناد مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.

ص:806

ضمایم

زندگی نامه ها

زندگی نامه ها:

1- سپهبد تیمور بختیار

اولین رئیس ساواک سپهبد تیمور بختیار فرزند ایلخان فتحعلی خان سردار معظم بختیاری، او فرزند ایلخان لطفعلی خان امیر مفخم بختیاری، در 1292ش. در منطقه دّزک - 24 کیلومتری شهرکرد در استان چهار محال و بختیاری - به دنیا آمد. تیمور بزگترین فرزند خانواده بود و تحصیلات مقدماتی و متوسطه را در اصفهان به پایان رسانید و از دبیرستان ادب (کالج انگلیسی) دیپلم گرفت. پدر و پدربزرگش در سالهای نخست قدرت یابی رضاخان در سرکوب شورشهای مناطق جنوب و جنوب غربی کشور به او کمک کردند و در سلک خدمتگزاران رضاخان درآمدند. در آن میان، سردار اسعد بختیاری از سران ایل بختیاری، نزد رضاشاه مقام و اعتباری ارجمند کسب کرد و سالها از محارم و نزدیکان او به شمار می رفت، تا اینکه در آبان 1312 مغضوب رضاشاه شده و فروردین سال بعد به دست پزشک احمدی کشته شد. به دنبال دستگیری سردار اسعد بختیاری، رضاشاه ورود جوانان بختیاری را به خدمت نظام ممنوع کرد. تیمور بختیار جوان، به رغم علاقه وافری که به ورود به ارتش داشت، به ناچار برای ادامه تحصیل در رشته نظام عازم لبنان شد و در مدرسه نظام بیروت ثبت نام کرد. تیمور بختیار پس از پایان تحصیلات در بیروت، برای تکمیل دانش نظامی راهی فرانسه شد و به ترتیب در مدارس پیاده نظام سنت سیر و سواره نظام سمور به تحصیل پرداخته و در حالی که درباره جنگهای پارتیزانی نیز آموزشهایی فراگرفته بود، در 1314ش. با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل شده و به ایران بازگشت. در آن سالها برخلاف بسیاری از سران بختیاری که مغضوب رضاشاه بودند، پدر و جدّ تیمور هنوز در نزد حکومت ارج و قربی داشتند و آنچه تیمور پس از مدت کوتاهی، در سال 1315 با درجه ستوان دومی به خدمت ارتش درآمد. تیمور

ص:807

بختیار در پنج سال پایانی حکومت رضاشاه در سمتهای مختلف نظامی، امنیتی و اطلاعاتی تا اواسط دهة 1320 فعالیت کرد. بختیار از فروردین 1315 در هنگ سوار بود، پس از حدود دو سال به واحد جمازه سوار در بلوچستان منتقل شد و به دنبال سقوط رضاشاه به اصفهان اعزام گردید و طی حدود چهار سال حضور به مأموریتهای نظامی در کردستان و لرستان اعزام شد. وی در 1317 ستوان یکم، 1321 سروان، و در 1325 سرگرد بود. پس از بحران آذربایجان و نقشی که در سرکوب ارتش فرقه دموکرات آذربایجان داشت، نام او بر سر زبانها افتاد و به درجه سرهنگی و اخذ نشان افتخار نایل آمد. از نیمه دوم دهة 1320 به بعدبختیار در واحدهای نظامی مختلفی حضور داشت: از 27 فروردین 1325 افسر رکن 3 در لشکر سوم آذربایجان بود؛ در اول مهر 1325 فرمانده گردان دوم از هنگ چهارم لشکر چهار کردستان بود؛ در 31 اردیبهشت 1326 رئیس شعبه یک رکن 4 ستاد ارتش بود. در اول مهر 1326 در دانشگاه جنگ بود، در اول مهر 1327 فرمانده هنگ سوار فاتح بود؛ در 20 بهمن 1327 فرمانده هنگ سوار شاپور بود؛ در آبان 1329 رئیس ستاد لشکر یک گارد بود، در 15 آبان 1331 فرمانده تیپ سوم کوهستانی مرکز بود، در 18 فروردین 1332 فرمانده تیپ مستقل کرمانشاه بود و به طور همزمان، از 5 اردیبهشت 1332 فرماندار نظامی استان چهار محال و بختیاری بود. از مهمترین اقدامات بختیار در دوره نخست وزیری مصدق، سرکوب شورش ابوالقاسم خان بختیاری بود. در آن دوره بختیار به حمایت از مصدق به مقابله با خویشاوندش برخاسته بود که این اقدام مورد توجه نخست وزیر قرار گرفت. مصدق که به دنبال واقعه کودتای سوم اسفند 1299 از سوی سیدضیاء الدین طباطبایی تحت تعقیب قرار داشت در منزل پدر بختیار در دزّک پناهنده شد. بختیار در ماههای آخر دولت مصدق بر تیپ زرهی کرمانشاه فرماندهی می کرد.

در آستانه کودتای 28 مرداد 1332 با طرفداران کودتا و دربار به توافق رسید و با نیروهای تحت امرش به سمت تهران حرکت کرد؛ اما قبل از رسیدن واحدهای او به تهران، کودتا به نتیجه رسیده بود و او به دستور دولت کودتا از میانه راه به کرمانشاه بازگشت.

تیمور بختیار دوبار ازدواج کرد. همسر اول او ایران بختیار از خویشاوندانش بود که از او سه فرزند به نامهای شاهرخ، حسین و نیلوفر داشت. زن دوم او قدرت دارای دو فرزند پسر شد. بختیار دو برادر کوچک تر به نامهای منوچهر و عبدالمجید داشت؛ اولی وارد خدمت نظام شده و تا مقام سرهنگی ارتقاء یافت، دومی نیز مدتی فرماندار کل بختیاری و سپس فرماندار

ص:808

قزوین و کرمان شد و در دوره 20 مجلس شورای ملی نیز از حوزه انتخابیه بختیاری به نمایندگی مجلس شورای ملی رسید.

فرماندار نظامی

6 ماه پس از کودتای 28 مرداد و به دنبال ناتوانی سرلشکر فرهاد دادستان در فرمانداری نظامی، تیمور بختیار از کرمانشاه فراخوانده شد و با ارتقاء به درجه سرتیپی و انتصاب به فرماندهی لشکر 2 زرهی مرکز، به طور توأمان فرماندار نظامی تهران شد و به سرعت قلع و قمع مخالفان رژیم پهلوی و دولت کودتا را آغاز کرد. مهمترین اقدام بختیار در رأس فرماندار نظامی کشف شبکه نظامی حزب توده و دستگیری صدها تن از اعضای شبکه نظامی حزب توده بود که بسیاری از آنان به زندانهای طویل المدت محکوم شدند و دهها تن دیگر نیز اعدام شدند. از دیگر اقدامات بختیار در رأس فرمانداری نظامی دستگیری، شکنجه و پرونده سازی برای اعضای فعال و کادر رهبری جمعیت فدائیان اسلام بود که نهایتاً دادگاه نظامی تحت سلطه فرمانداری نظامی کادر رهبری جمعیت فدائیان اسلام را به اعدام محکوم کرد و این حکم در دی 1335 به مورد اجرا گذاشته شد. از جمله اقدامات بختیار قتل کریم پورشیرازی بود که گفته می شد در پادگان لشکر 2 زرهی به دستور بختیار بر بدن او نفت ریخته و آتش زدند و از آن هنگام بختیار به ذغال ساز معروف شد، هم او بود که به دستور و خواسته شاه، سپهبد زاهدی را تهدید کرد تا در کناره گیری از این پست تعلل نشان ندهد.

بختیار اعمال غیرانسانی که در دوران پیشین جاری و ساری بود، در سازمان جدیدالتأسیس ساواک نیز اجرا کرد و نخستین تشکیلات و ساختار مدیریتی و اداری ساواک در دوران تقریباً 5/4 ساله ریاست بختیار بر ساواک بر این سازمان به وجود آمد. اقدامات جاه طلبانه، سوءاستفاده ها و ارتباط با محافل داخلی و خارجی، شاه را از قدرتیابی بیشتر تیمور بختیار نگران ساخته بود. در این میان مسافرت بختیار به امریکا در بهمن 1339 که حامل پیامی از سوی شاه برای جان. اف. کندی بود، بر وحشت شاه از بختیار افزود. گفته می شد در ملاقات بختیار با کندی موضوع گسترش سرسام آور فساد در هیئت حاکمه ایران و ناتوانی شاه در اداره مطلوب کشور مورد مذاکره قرار گرفته است. همچنین گفته می شد که بختیار در ملاقات با امریکاییان، درباره تمایلات خود برای انتصاب به پست نخست وزیری و احیاناً انتقاد از مشکلات دامنگیر رژیم پهلوی نیز سخنانی بر زبان آورده است. اخباری از این دست، پیش

ص:809

از آنکه بختیار از سفر به تهران بازگردد، به اطلاع شاه رسید. به همین دلیل بختیار مدت کوتاهی پس از ورود به کشور در اواخر اسفند 1339 از ریاست ساواک برکنار شد. با این احوال موضوع علاقمندی اش به اشغال پست نخست وزیری را فراموش نکرد و با انتصاب علی امینی به نخست وزیری در اردیبهشت 1340 نیز اخبار و شایعاتی مبنی بر تلاش بختیار برای به دست آوردن مقام نخست وزیری وجود داشت. پس از برکناری بختیار از ریاست ساواک، به دستور شاه، ساواک بر مجموعه رفتار و فعالیتهای بختیار نظارت داشت. بختیار آزادانه و بدون محابا با محافل و نمایندگان سیاسی برخی کشورهای خارجی مقیم تهران ملاقاتهای پر سر و صدایی می کرد. همچنین اخبار و گزارشاتی به شاه می رسید که نشان می داد بختیار برای کسب وجهه اجتماعی خود در بین مردم تلاش می کند. ضمن اینکه برخی نشریات و روزنامه های پایتخت و شهرستانها نیز هنوز مطالبی تحسین آمیز و متملقانه درباره او می نوشتند و عکس او را چاپ می کردند و در مقابل از کمکهای مالی او بهره مند می شدند. بختیار هنوز بر حسب عادت پیشین مهمانیهای مجلل و پر و سر و صدایی ترتیب می داد و در مجالس جشن و سرور در گوشه و کنار شهر شرکت می کرد. بختیار هنوز در کاخ زیبا و رؤیایی خود که در کنار کاخ سعدآباد ساخته بود زندگی اشرافی خود را ادامه می داد. با این احوال شایعاتی وجود داشت که نشان می داد در وزارت دادگستری دولت امینی پرونده ای علیه بختیار تشکیل شده که عمدتاً سوءاستفاده های مالی او را در بر می گیرد.

در برخی منافع طلاق ثریا از سوی شاه، از دلایل تنزل مقام و موقعیت تدریجی بختیار در نزد شاه و رژیم پهلوی ذکر شده است. برخی نیز ترس شاه، از جاه طلبیهای بختیار عمده ترین دلیل برکناری او از ساواک و تبعیدش برشمرده اند. به دنبال گسترش تحریکات و مخالفتهای بختیار، علی امینی از شاه خواست با دستگیری و زندانی ساختن بختیار موافقت کند، شاه این خواسته امینی را رد کرد و تنها به نخست وزیر اجازه داد موجبات تبعید بختیار را از کشور فراهم آورد. هر چند شاه بر آن بود تا با این ترفند هم نخست وزیر و هم بختیار را راضی نگه دارد، اما بختیار به سرعت دریافت که شاه به او خیانت کرده است. شاه برای موافقت با تبعید بختیار از ایران دلیل دیگری هم داشت و آن اخبار و گزارشاتی بود که محرمانه درباره تلاش بختیار برای انتصاب به ریاست ستاد ارتش به او می رسید. بدین ترتیب در 7 بهمن 1340/27 ژانویه 1962 تیمور بختیار به گونه ای نه چندان محترمانه از کشور تبعید شد؛ در حالی که هنوز گذرنامه ای سیاسی داشت و افسری بلندپایه از ارتش شاهنشاهی ایران محسوب می شد و

ص:810

حقوق و مزایای او نیز کماکان برقرار بود. با این احوال تبعید ناخواسته بر تیمور بختیار که داعی انتصاب بر پست نخست وزیری و یا حداقل به دست آوردن پست ریاست ستاد ارتش را در سر می پرورانید، گران آ مد.(1)

تیمور بختیار تهران را به مقصد رم ترک کرد و مدتی بعد عازم سوئیس و ژنو شد. شاه که از فعالیتهای بختیار در خارج کشور اخبار و گزارشاتی در اختیار داشت، در مهر 1341 وی را بازنشسته کرد و در همان حال اعلام شد که از آن پس او برای زندگی در خارج از کشور می تواند صرفاً از گذرنامه عادی استفاده کند. بختیار نیز مخالفت خود را با شاه و حکومت پهلوی علنی کرد. ساواک همواره نگران اقامت بختیار در کشورهای خاورمیانه نظیر عراق بود. ساواک معتقد بود که ورود بختیار به کشورهای عربی منطقه کنترل او را دشوار خواهد کرد، به همین دلیل تا واپسین زمان حضور بختیار در سوئیس و اروپا و به رغم مخالفتهای علنی و آشکار او با رژیم پهلوی، کنسولگریهای حکومت ایران در اروپا کماکان و به آسانی اعتبار گذرنامه ایرانی او را تمدید می کردند.(2) در دوره حضور بختیار در خارج کشور، شاه همواره نگران حمایت کشورهای شوروی، انگلیس و امریکا از مواضع او بود. بختیار هنگام حضور در اروپا، لبنان و عراق تلاش کرد با علما و روحانیون مخالف رژیم پهلوی در داخل و خارج کشور، به ویژه امام خمینی رابطه ایجاد کند، اما ثمری در پی نداشت.

در خرداد 1346 و در جریان سفر شاه به آلمان غربی، پلیس این کشور اتومبیل بدون سرنشینی حامل دهها کیلو بمب کشف کرد که در این میان بختیار متهم شد که در این توطئه دست داشته است. برخی گزارشات حاکی از آن بود که این توطئه ساختگی توسط ساواک و سفارت ایران در آلمان تدارک دیده شده بود تا بختیار و سایر مخالفان سیاسی حکومت پهلوی تحت تعقیب قرار گیرند. به دنبال این واقعه دولت ایران از تمدید گذرنامه بختیار در اروپا خودداری کرد و پرونده ای علیه او در دستگاه قضایی ایران تشکیل شده و اموال و داراییهای قابل توجه بختیار در داخل مصادره شد. بختیار با اعضای برجسته حزب توده و گروهی از اعضای فعال جبهه ملی و نیز برخی نظامیان و غیره ارتباطاتی برقرار کرد. و در فروردین 1347 سوئیس را به مقصد لبنان ترک کرد. اما مدت کوتاهی پس از ورود به این

ص:811


1- نشریه یاد، سال 16، ش 61 - 62، ص ؛ منصور رفیع زاده، پیشین، صص 152 - 157.
2- سپهبد تیمور بختیار به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 184 - 189 و صص 237 - 239؛ منوچهر فرمانفرمائیان، پیشین، صص 423 - 427.

کشور، به دلیل همراه داشتن اسلحه و تجهیزات نظامی از سوی پلیس لبنان دستگیر و به 9 ماه زندان محکوم کرد. حکومت پهلوی تلاش کرد تا او را به کشور بازگرداند، اما این تلاشها به جایی نرسید. جمال عبدالناصر رئیس جمهور مصر که روابطش با شاه تیره بود، ژنرال دوگل رئیس جمهور فرانسه و نیز سایر کشورهای عربی منطقه به حمایت از بختیار برخاسته و مانع از خروج او از لبنان و تسلیمش به حکومت ایران شدند. بختیار 9 ماه دوره محکومیت خود را در زندان گذراند و پس از این دوره نیز دولت لبنان در 11 فروردین 1348 رسماً اعلام کرد از استرداد بختیار به حکومت ایران خودداری می کند. در آستانه پایان مدت اعتبار گذرنامه ایرانی بختیار، کشورهایی چون سوئیس، فرانسه و برخی کشورهای عربی برای اعطای گذرنامه و تابعیت سیاسی به او اعلام آمادگی کرده بودند. اما در همان زمان ژنرال صالح مهدی عمّاش از سوی ژنرال احمد حسن البکر رئیس جمهور وقت عراق برای دیدار بختیار به ژنو رفته و پیام داد که دولت عراق با کمال افتخار به ژنرال بختیار گذرنامه سیاسی اعطا کرده و تا هر زمانی که او بخواهد در کشور عراق مورد پذیرایی قرار خواهد گفت. بختیار که علاقمند بود در نزدیک مرزهای ایران باشد و گویا برای به راه انداختن جنگهای پارتیزانی بر ضد حکومت نیز طرحهایی داشت، دعوت دولت عراق را پذیرفت و در روز 27 اردیبهشت 1348 و با تشریفات بسیار وارد بغداد شد و درکاخ نوری سعید - نخست وزیر پیشین عراق - مسکن گزید. به دنبال آن، دولت ایران در 27 خرداد 1348 لایحه ضبط و مصادره کلیه اموال و داراییهای منقول و غیرمنقول بختیار را که شمار آن نیز بس گزاف می نمود، به مجلس سنا ارائه داد و مجلس سنا هم بلافاصله آن را تصویب کرد و برای تأیید نهایی به مجلس شورای ملی فرستاد که مجلس هم در اوایل تیر 1348 بر تصمیم مجلس سنا رأی تأیید زد. در برخی منافع ارزش داراییها و اموال بختیار در ایران 45 میلیارد ریال (بر حسب ارزش ریالی در سال 1348) برآورد شده است. و در همان حال دادگاهی در تهران نیز تیمور بختیار را به اتهام خیانت به کشور به طور غیابی به اعدام محکوم کرد.(1)

ساواک در فروردین 1348 داراییهای غیرمنقول بختیار را به شرح زیر فهرست کرده است:

1- پارک سعدآباد

2- دو دستگاه خانه شهری و یک دستگاه در

تهران پارس

ص:812


1- سپهبد تیمور بختیار به روایت اسناد ساواک، ج 1، صص 104 - 107 و صص 148 - 162.

3- ویلائی در رامسر

4- قطعه باغی در کلاک کرج

5- باغ پپسی کولا 12 هزار متر

6- دو هزار متر زمین نزدیک صاحبقرانیه

7- 600 متر زمین در منظریه

8- هشت هزار متر در مبارک آباد

9- 20 هزار متر جنت آباد جنب اراضی کن

10- قریه امریه گلپایگان

11- قریه کردکوی (چهاردانگ)

12- سه دانگ در اردل چهار محال بختیاری

13- سه دانگ در اورکان چهار محال بختیاری

14- 5/1 دانگ از قریه دزّک و قلعه ممه کا چهار محال بختیاری

15- 5/1 دانگ از قریه کند فیضیه

16- 5/1 دانگ از قریه خاک آباد هریرود الیگودرز

17- در گلپایگان 100 هکتار اراضی لم یزرع

18- مختصری دیم کاری در خوزستان (شوشتر)

19- انارمزد 120 هکتار در گرگان به اصلاحات ارضی واگذار نموده

20- خوشو 5/1 دانگ

21- سهام کارخانه قند اصفهان

22- سهام گلشهر کرج.(1)

به دنبال ورود بختیار به عراق گروه قابل توجهی از مخالفان سیاسی رژیم پهلوی وارد این کشور شدند تا با کمک بختیار، راهی نو برای مبارزه با رژیم پهلوی جستجو کنند. دولت عراق نیز وعده هرگونه کمک مالی، پشتیبانی و غیره را به بختیار داده بود. حتی گفته می شد جلال طالبانی هم به بختیار وعده داده بود در مبارزه با شاه ایران حاضر است حدود 4000 چریک مسلح خود را در اختیار او بگذارد. برخی مخالفان سیاسی حکومت نظیر حزب توده نیز در

ص:813


1- همان، ص 62.

عراق با بختیار رابطه داشتند. گروهی از مخالفان دانشجویی، ارتشیهای معزول، افرادی از ایلات بختیاری و سایر عشایر کشور برای تماس و گفت و گو با بختیار راهی عراق شدند. البته ساواک نیز تعداد قابل توجهی از مأموران نفوذی خود را روانه بغداد کرد. از جمله مهمترین کسانی که به دیدار بختیار در عراق رفته و رابطه نزدیکی با بختیار برقرار کرد، عباسعلی شهریاری عامل نفوذی ساواک در حزب توده بود که علی الظاهر در به دام انداختن نهایی بختیار و قتل او درعراق نقش قابل توجهی ایفا داشت.(1) از جمله طرحهای ساواک، تلاش برای ربودن بختیار از عراق و انتقال او به کشور بود.

هنگامی که آشکار شد ربودن و انتقال بختیار به ایران امکان ندارد، ساواک طرح قتل بختیار را مورد توجه قرار داد و مأموران متعددی راهی عراق شدند. برخی از افرادی که در دوره ریاست بختیار بر ساواک با او همکاری می کردند به عنوان مخالف رژیم پهلوی به بغداد اعزام شده و توانستند اعتماد او را به دست آورده و در سلک نزدیک ترین دوستان و محارم او قرار گیرند. در زمستان 1348 ساواک و حکومت ایران با برخی افسران بلندپایه عراقی در ارتش و سازمان امنیت این کشور تماس داشتند و می خواستند کودتایی بر ضد رژیم عراق سازماندهی کند. به دنبال کشف زودهنگام طرح کودتا در عراق، حکومت این کشور دهها نفر از افسران، نظامیان و سایر افراد را به عنوان مشارکت در این طرح دستگیر و پس از شکنجه به سرعت محاکمه و به جوخه اعدام سپرد و همزمان جنگ لفظی و تبلیغاتی بین ایران و عراق گسترش یافت. در حالی که حکومت عراق از بختیار به عنوان برگ برنده ای در مخاصمه با ایران بهره می برد، برای تأمین امنیت او تدابیر شدیدی به کار گرفت.

در 16 مرداد 1349 دو سه نفر از علی الظاهر نزدیکان بختیار که ساواک از مدتها قبل مأمور تماس و همکاری با او ساخته بود، در شکارگاهی در 20 کیلومتری مرزهای غربی ایران، پس از آن که محافظان و همراهان عراقی بختیار را به بهانه هایی از او دور ساختند، او را با شلیک چند گلوله کشتند. درباره کیفیت قتل بختیار در عراق خبرهای متعدد و گاه متضادی نقل شده، اما تردیدی وجود ندارد که ساواک عامل قتل اوست. خبر قتل تیمور بختیار در نشریات و رسانه های گروهی ایران انعکاس یافت و موجبات خشنودی شاه را فراهم آورد. ساواک نیز برای نمایش توانمندیهای خود بهره برد و سپهبد نعمت الله نصیری - رئیس

ص:814


1- خانبابا تهرانی، نگاهی از درون به جنبش چپ ایران، ص 217؛ ایرج اسکندری، پیشین، ص 316.

وقت ساواک - به درجه ارتشبدی ارتقاء یافت.(1)

2- سرلشکر حسن پاکروان

سرلشکر حسن پاکروان دومین رئیس ساواک (طی سالهای 1340 - 1343ش) فرزند فتح الله پاکروان، در 1290ش. در تهران متولد شد. مادرش امینه پاکروان زنی تحصیل کرده بود، تابعیت فرانسوی داشت. فتح الله پاکروان از رجال دوران سلطنت رضاشاه بود و هم او بود که در دوران استانداریش در خراسان واقعه مسجد گوهرشاد اتفاق افتاد و صدها نفر به شهادت رسیدند. فتح الله پاکروان پس از سقوط رضاشاه کماکان در حکومت باقی ماند، از جمله مدتی سفیر ایران در ایتالیا شد.

حسن پاکروان از همان دوران طفولیت و تحت مراقبتهای مادر، با فرهنگ و آداب فرانسوی و اروپایی رشد و نمو کرد و دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در بلژیک و مصر گذرانید و برای ادامه تحصیل در رشته نظام راهی فرانسه شده و در دانشکده نظامی فونتن بلو در رشته توپخانه ثبت نام کرد. پس از پایان این دوره، تحصیلات نظامی اش را در مدرسه پواتیه ادامه داد و در حدود سال 1310ش. فارغ التحصیل شده و به ایران بازگشت و با درجه ستوان دومی در دانشکده افسری مشغول به کار شد.(2)

حسن پاکروان در 1320ش. با فاطمه فریفته فرزند جواد فریفته ازدواج کرد و از او صاحب چهار فرزند به نامهای سعیده، نفیسه، افسانه و کریم شد. پاکروان دارای سه خواهر و دو برادر

به نامهای فرنگیس، لیلی، مهرانگیز، منوچهر و خسرو بود.(3) در آستانه عزل رضاشاه از سلطنت پاکروان مربی دانشکده افسری بود. در سالهای 1320 - 1322 در ستاد ارتش خدمت می کرد. پس از کودتای 28 مرداد 1332 که فرمانداری نظامی تهران قلع و قمع و سرکوب مخالفان سیاسی رژیم پهلوی را آغاز کرده بود، رکن 2 ارتش نیز که حسن پاکروان در رأس آن قرار داشت، به عنوان مهمترین سازمان اطلاعاتی - امنیتی و ضدجاسوسی ارتش در کشف و شناسایی بسیاری از اعضای سازمان نظامی حزب توده و نیز طرفداران و هواداران دیگر گروههای سیاسی مخالف حکومت نظیر جبهه ملی و دکتر مصدق نقش قابل توجهی داشت.

ص:815


1- اسدالله علم، یادداشتهای علم، ج 2، ص 99 و ص 136؛ کریستین دلانوا، پیشین، صص 100 - 102.
2- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، ص 448؛ فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، ش 24، ص 204.
3- فاطمه پاکروان، پیشین، ص 3.

پاکروان مورد توجه و حمایت امریکا و مأموران سیا در ایران بود و شاه نیز در وفاداری او به حکومت تردیدی نداشت. وی در بهار 1333 از ریاست رکن 2 ارتش کنار گذاشته شد و به عنوان وابسته نظامی سفارت ایران به هندوستان رفت و تا سال 1334 در این سمت باقی بود.(1) پاکروان چند ماه پیش از تأسیس ساواک به کشور بازگشت و بار دیگر در رکن 2 ارتش مشغول شد. وی در تدوین و تهیه پیش نویس قانون و مقرراتی که بعدها بنیان تأسیس و فعالیت ساواک قرار گرفت، نقش قابل توجهی داشت. پس از تأسیس وآغاز به کار ساواک و از مهر 1335 مأمور خدمت در این سازمان شد و چنان که از ابلاغیه تیمور بختیار برمی آید به عنوان معاون سازمان اطلاعات و امنیت کشور منصوب شد و این سمت را تا پایان دوران ریاست بختیار حفظ کرد.(2) پاکروان در دوران طولانی معاونت خود در ساواک در سازماندهی و ایجاد تشکیلات و ساختار اداری و مدیریتی و اجرایی این سازمان نقش قابل توجهی داشت. برخلاف تیمور بختیار که افسری تندخو، قسی القلب و سرکوبگر و بی رحم بود، پاکروان اشتهاری به این صفات نداشت و در برخورد با مسائل و وظایف محوله مشی مسالمت آمیز و نرم خویانه ای دنبال می کرد.

پاکروان بلافاصله پس از عزل تیمور بختیار به عنوان معاون نخست وزیر و رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور منصوب شد و تا بهمن 1343 در این سمت باقی ماند. پاکروان در تمام دوران نخست وزیری علی امینی، اسدالله علم و حسنعلی منصور عضوی از کابینه و رئیس ساواک بود. روش و عملکرد او در برخورد با مخالفان حکومت در سالهای 1341 -

1343 چنان که باید، مطلوب شاه نبود. و شاه روش نعمت الله نصیری را در برخورد با مخالفان می پسندید که بر شهربانی کل کشور فرماندهی می کرد و در سرکوب مخالفان او در تهران، قم و سایر شهرها نقش تعیین کننده تری داشت. در پی تبعید امام خمینی تعدادی از اعضای شاخه نظامی جمعیت هیئتهای مؤتلفه اسلامی حسنعلی منصور نخست وزیر وقت را در اول بهمن 1343 ترور کردند. شاه که از مدتها قبل رضایت چندانی از پاکروان نداشت، پاکروان را از ریاست ساواک کنار گذاشت و به جای او سپهبد نعمت الله نصیری را در رأس این سازمان قرار داد.

ص:816


1- ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، ص 448؛ غلامرضا مصور رحمانی، کهنه سرباز، صص 330 - 346.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

پس از قتل حسنعلی منصور، امیرعباس هویدا مأمور تشکیل کابینه شد و حسن پاکروان با عنوان وزیر وزیر اطلاعات و جهانگردی وارد کابینه شد و تا شهریور 1345، در این سمت باقی بود. از شهریور 1345 سفیر ایران در پاکستان شد و در مهر 1348، که سفارت ایران در پاریس به او محول شد، پاکستان را به قصد فرانسه ترک کرد و تا آبان 1352 در فرانسه بود. سپس به کشور فراخوانده شد و در سازمان بازرسی شاهنشاهی، که تحت مدیریت حسین فردوست فعالیت می کرد، به کار گماشته شد و تا مهر 1356 در این سازمان بود. پس از آن مشاور و سرپرست امور مالی وزارت دربار شد و تا 23 بهمن 1357، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در این مقام باقی بود.(1) پاکروان در طول دوران فعالیت نظامی، امنیتی، سیاسی و اداری اش نشانهای متعددی دریافت کرده است. به غیر از نشانهای متعدد داخلی،از دولتهای هلند، آلمان غربی، فرانسه، بلژیک، نروژ، اتیوپی و زئیر نشانهایی دریافت کرده است.(2)

پاکروان فعالیتهای اقتصادی چندی نیز داشت. از جمله با مشارکت همایون صنعتی شرکت مهندسین مشاور کامانا را که در بخش کشاورزی فعالیت می کرد، تأسیس کرد. در این میان او به بسیاری از کسانی که در روزهای بحرانی برای مشورت و رایزنی با شاه به ملاقات او می رفتند، توصیه می کرد به شاه هشدار دهند از کشور خارج نشود و بر این باور بود که با خروج شاه از کشور، رژیم پهلوی به سرعت از هم فروخواهد پاشید.(3) در جریان دستگیری هویدا، شاه پیشاپیش با پاکروان هم مشورت کرده و علی الظاهر پاکروان نیز معتقد شده بود دستگیری هویدا خواهد توانست در گسترش بحران وقفه ای ایجاد کند. پاکروان بعد از ظهر

روز جمعه 27 بهمن 1357 در منزلش دستگیر شده و به کمیته انقلاب مستقر در کاشانک منتقل شد. از آنجا به مدرسه علوی انتقال یافت. و تا هنگام محاکمه و اعدامش در شامگاه روز 21 فروردین 1358 در زندان بود.(4) روز بعد از اعدام سرلشکر حسن پاکروان، روزنامه کیهان موارد اتهامی او را که از سوی دادگاه انقلاب به او تفهیم شده بود، به شرح زیر منتشر کرد:

موارد اتهام پاکروان در دادگاه انقلاب اسلامی - شعبه دوم دادگاه عدل اسلامی پس از

ص:817


1- ظهور و سقوط، ج 2، صص 448 - 449؛ عیسی پژمان، پیشین، ص 391.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
3- عمادالدین باقی، پیشین، ص 399؛ فاطمه پاکروان، پیشین، صص 91 - 97.
4- فاطمه پاکروان، پیشین، صص 101 - 104.؛ منصور رفیع زاده، پیشین، صص 379 - 389.

تلاوت آیاتی از کلام الله مجید سرلشکر حسن پاکروان را به شرح زیر تفهیم اتهام کرد:

1- تیمسار پاکروان شما متهم هستید: 1- به فساد در زمین، 2- محاربه با خدا و رسول خدا و نایب امام زمان، 3- قتل و کشتار مردم مسلمان ایران، 4- سد سبیل الله و راه تکامل و بهروزی ملت ایران، 5- کشتن مردم آزاده ای که بشریت محروم را به قسط و عدالت دعوت می کند، 6- توهین به تمام مقدسات مذهبی و ملی مردم، 7- صدور دستور حمله به مدرسه فیضیه قم در سال چهل و دو، 8- مداخله فعال در حوادث خونبار 15 خرداد 42 تهران، ورامین، اصفهان، قم، مشهد و شیراز، 9- تبعید رهبر عالیقدر مسلمانان جهان امام خمینی، 10- دستور دستگیری و بازداشت

معظم اله ...(1)

در سندی از ساواک و مدارج نظامی، مشاغل و مسئولیتهای وی را از هنگام استخدام در ارتش تا حضورش در ریاست ساواک درج کرده است:(2)

اسم حسن فرزند فتح الله شهرت پاکروان شماره شناسنامه 45162 صادره تهران متولد 1290 مذهب شیعه ملیت ایرانی.

تاریخ استخدام در

ارتش

1310

تحصیلات

دانشکده افسری -

مدرسه توپخانه پواتیه در کشور فرانسه - مدرسه تکمیلی فن تن بلو در کشور فرانسه -

مراحل درجات: ستوان دوم

ستوان یکم

سروان

سرگرد

سرهنگ 2

سرهنگ

سرتیپ

سرلشکر

12/8/13

15/1/1

19/1/1

23/1/1

26/1/1

28/1/1

35/7/1

40/7/1

فرمان 1722

فرمان 2411

فرمان 3023

فرمان 3880

فرمان 5510

فرمان 6386

فرمان 8331

فرمان 9687

ص:818


1- روزنامه کیهان، ش 10680، چهارشنبه 22 فروردین 1358، ص 6.
2- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

مشاغل:

13/8/12

13/8/12

5/6/13

1/7/13

1/7/15

5/9/17

2/7/18

1/1/19

15/9/20

1/11/23

26/12/23

5/3/24

5/3/24

18/7/25

10/6/28

11/9/29

27/1/30

14/10/30

18/1/32

1/4/32

1/7/32

3/11/32

14/11/32

29/8/33

27/8/35

1/10/35

1/7/41

1/7/41

12/3/42

فرمان 1722

فرمان 1773

فرمان 1967

فرمان 2025

فرمان 2547

فرمان 2841

فرمان 2953

فرمان 3053

فرمان 3281

فرمان 5426

فرمان 4385

فرمان 4472

فرمان 4685

فرمان 5426

فرمان 6627

فرمان 7198

فرمان 7315

فرمان 7646

فرمان 7931

فرمان 7956

فرمان 7956

فرمان 7993

فرمان 8021

فرمان 8078

فرمان 8366

فرمان 8366

فرمان 10086

فرمان 10086

فرمان 10402

منتسب به تیپ توپخانه

کوهستانی

کفیل فرماندهی دسته

آتشبار 1 هنگ 12

افسر معرفته الجو

آتشبارهای ضدهوایی

فرمانده دسته مستقل

توپخانه افسری احتیاط

فرمانده دسته 2

آتشبار ستوانی و احتیاط

فرمانده آتشبار

ستوانی دانشکده افسری

آجودان تیپ توپخانه

لشکر 2

فرمانده آتشبار 6 هنگ

1 توپخانه صحرائی

معاون دفتر 1 شعبه 1

رکن 2 ستاد ارتش

رئیس شعبه 5 تعلیمات

رکن 2 ستاد ارتش

رئیس رکن 3 ستاد لشکر

6 فارس

جهت مأموریت به ستاد

ارتش منتسب

رئیس دفتر 1 امور

خارجی و تشریفات

رئیس شعبه 5 تعلیمات

رکن 2 ستاد ارتش

وابسته نظامی ایران

در پاکستان

افسر وابسته به رکن

دوم

رئیس رکن دوم ستاد

ارتش

ضمن عهده داری شغل

سازمان فرمانده دانشکده عالی اطلاعات

منتسب به وزارت دفاع

ملی

معاون وابسته نظامی

ایران در فرانسه

رئیس رکن دوم ستاد

ارتش

منتسب به وزارت دفاع

ملی

رئیس هیئت وابسته

نظامی درجه 2 ایران در هندوستان

ضمن عهده داری شغل

سازمانی وابستگی دریایی هوائی ایران در هندوستان

ضمن خدمت در رکن دوم

ستاد ارتش منتسب

ص:819

41/7/1

41/7/1

42/3/12

فرمان 8366

فرمان 10086

فرمان 10086

فرمان 10402

مأمور سازمان اطلاعات و امنیت کشور

بازنشسته

به خدمت آماده ضمن انتساب به کارگزینی کل مأمور

ساواک

ضمن خدمت در ساواک منتسب به آجودانی کل

نیروهای مسلح

امتیازات: 1.آجودانی اعلیحضرت

2. نشان لیاقت درجه 2 از نوع یکم

3. نشان کوشش 2

4. نشان افتخار درجه 2

5. نشان لیاقت درجه 2

6. نشان خدمت درجه 2

7. نشان تاج درجه 3

8. نشان لژیون دونور کشور فرانسه

29/1/1

30/7/5

31/1/9

33/8/4

32/10/5

34/1/16

39

جدیت و فعالیت

فرمان 6868

فرمان 7511

فرمان 115 /د 1

فرمان 7975

فرمان 7985

فرمان 8105

2/ فرمان

3. ارتشبد نعمت الله نصیری

نعمت الله نصیری فرزند محمد در مرداد 1289 در بخش سنگسر از توابع سمنان به دنیا آمد. دوران تحصیلات ابتدایی را در سمنان سپری کرد و دوره متوسطه را در مدرسه نظام در

تهران گذرانید و در 1311ش. در رسته پیاده نظام وارد دانشکده افسری شد و در 1313 با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل شد. نصیری در دوره تحصیل در دانشکده افسری، هم دوره محمدرضا پهلوی و در آغاز به فرماندهی همان گروهانی منصوب شد که ولیعهد در آن خدمت می کرد. نصیری در سالهای بعد به عنوان فرمانده دسته مسلسل سنگین، فرمانده دسته و گروهان دانشکده افسری، معاون دانشکده تکمیلی، فرمانده گروهان 2 هنگ 18 کرمان، فرمانده گردان مستقل سیرجان، فرمانده گردان پیاده دانشکده افسری، فرمانده دوره تکمیلی و معلول رسته پیاده نظام دانشکده افسری، رئیس ستاد دژبان مراکز و فرمانده دانشکده پیاده بوده است. وی با درجه ستوان یکمی به دانشکده افسری منتقل شد و به سمت فرمانده رسته یکم گروهان دوم منصوب شد. سپس فرماندهی گروهان اول تهیه را در دانشکده افسری به

ص:820

دست گرفت و پس از مدت کوتاهی به شعبه دروس منتقل شده و در دایره امتحانات مشغول شد. سپس با ارتقاء به درجه سرگردی به کرمان رفت و با درجه سرهنگ دومی فرمانده هنگ پیاده کرمان شد. نعمت الله نصیری در 1328 به فرماندهی هنگ آموزشی منصوب شد. این هنگ جمعی لشکر یک به فرماندهی سرتیپ حسین منوچهری معتمد گرجی (آریانا) بود و ریاست ستاد آن را تیمور بختیار برعهده داشت. نصیری تا 1330 در این سمت باقی بود. در این زمان شاه که از عملکرد سرهنگ امیرقلی ضرغام فرمانده گارد سلطنتی رضایت نداشت، از سرهنگ دوم حسین فردوست، از دوستان دوران کودکیش و فرمانده گارد جاویدان، خواست تا فرد مناسبی برای فرماندهی گارد سلطنتی معرفی کند. او نیز سرهنگ نصیری را که وفادار به شخص شاه بود معرفی کرد، بدین ترتیب سرهنگ نعمت الله نصیری در 1330 در رأس گارد سلطنتی قرار گرفت.

هنگامی که نصیری به فرماندهی گارد سلطنتی منصوب شد، محمد مصدق نخست وزیر بود. نعمت الله نصیری وفاداری بدون چون و چرایی از شاه و دربار داشت و در اختلاف بین دولت و دربار از دربار و شخص شاه حمایت می کرد. با این احوال تنها از 25 مرداد 1332، که از طرف شاه مأمور ابلاغ فرمان عزل مصدق انتصاب فضل الله زاهدی شد، نام او در محافل سیاسی به گوش رسید. نصیری در شامگاه 24 مرداد و سحرگاه 25 مرداد 1332، بر اساس طرحی پیش بینی شده، ابتدا فرمان انتصاب زاهدی را به نخست وزیری که به دست شاه امضاء شده بود، در مخفی گاهش در اختیاریه تهران به او رسانید و سپس در رأس گروهی از واحدهای نظامی تحت امرش روانه خانه مصدق شد تا فرمان عزل او را ابلاغ کند. در همان

حال واحدهای دیگری از وفاداران به دربار و عوامل کودتا برخی وزیران دولت را دستگیر کرده و خود را مهیای اقدامات بعدی بر ضد مصدق کردند. درخواست نصیری برای ملاقات حضوری با مصدق (در نخستین ساعت بامداد روز 25 مرداد 1332) از سوی نخست وزیر رد شد و سرهنگ ممتاز رئیس گارد حفاظت منزل مصدق پاکت سر به مهر حاوی فرمان شاه را از نصیری گرفته و تسلیم نخست وزیر کرد. مصدق پس از اطلاع از محتوای پاکت، ضمن یادداشتی موضوع دریافت فرمان شاه را تأیید کرد و در همان حال به سرهنگ ممتاز دستور داد نصیری و همراهانش را بازداشت کند.

نصیری و نیروهای نظامی تحت فرمانش روانه زندان شدند و در همان حال آشکار شد که کودتایی بر ضد دولت در حال شکل گیری است. کودتاگران در تهران و نیز شخص شاه در

ص:821

کلاردشت با نگرانی به نتیجه مأموریت نصیری چشم دوخته بودند. در ساعت 7 صبح روز 25 مرداد 1332، رادیو بیانیه ای از سوی هیئت دولت قرائت کرد که نشان می داد، دولت، نصیری حامل فرمان شاه را مبنی بر عزل مصدق از نخست وزیری و انتصاب زاهدی به این مقام، دستگیر و روانه زندان کرده و کودتای در دست اقدامی را خنثی نموده است. شاه با شنیدن این خبر کلاردشت را به سوی رامسر و سپس بغداد و رم ایتالیا ترک کرد. شاه در آخرین روز مرداد 1332 وارد تهران شد و به دنبال آن بازداشت شدگان روزهای 25 تا 28 مرداد و از جمله سرهنگ نصیری فرمانده گارد سلطنتی آزاد شدند. نصیری پس از کودتا مورد تفقد قرار گرفت و با ارتقاء به درجه سرتیپی در فرماندهی گارد سلطنتی (شاهنشاهی) ابقاء شد.(1) نصیری دو بار ازدواج کرد. نخستین بار در دوره فرماندهی بر گارد شاهنشاهی با پروین خواجوی که مادری آلمانی داشت ازدواج کرد و پس از چند سال او را طلاق داد. در حالی که گفته می شد شاه و فرح قصد داشته اند فریده دیبا - مادر فرح - را نامزد زناشویی با نصیری کنند، او با دختر جوان سرهنگ خلوتی (زلیخا) ازدواج کرد و از او دو فرزند ذکور یافت و این ازدواج تا پایان عمر نصیری دوام یافت و از ثروت و مکنت هنگفتی که نصیری به خارج از کشور منتقل کرده بود، زن و فرزندانش زندگی متمولانه ای در اروپا (پاریس) از سر گرفتند. زلیخا خلوتی - همسر نصیری - نیز پس از اعدام او دو بار ازدواج کرد. از قبل نصیری خانواده و بستگان او نیز از مواهب بسیاری برخوردار شدند. به دلیل نفوذ نصیری، سمنان از شهری دور افتاده، به مرکز

استان تبدیل شد. برخی آشنایان، دوستان و بستگان او در سنگسر و سمنان موقعیتهای مطلوب تری یافتند، به طوری که هژبر یزدانی - سرمایه دار معروف سنگسری - با حمایتهای نصیری، به موقعیت بلامنازعی دست یافت. نصیری علاوه بر فرماندهی گارد شاهنشاهی، به سمت معاونت ژنرال آجودانی شاه منصوب شد و در آذر 1339 به ریاست شهربانی کل کشور رسید و تا بهمن 1343 که به ریاست رسید، در این مقام باقی بود. نصیری در 1341 به درجه سپهبدی رسید و از خرداد سال 1342 علاوه بر ریاست شهربانی کل کشور، فرماندار نظامی تهران و حومه شد. نصیری در دوره پهلوی دهها نشان داخلی و خارجی نیز گرفته است. نصیری در دوران ریاست شهربانی با برخی تغییر و تحولات مدیریتی و اداری و گماردن افراد ناشایست در رأس دوایر مهم موجبات نارضایتی بسیاری از افسران و نظامیان شاغل در

ص:822


1- جلال عبده، پیشین، ج 1، ص 420؛ ماروین زونیس، پیشین، صص 188 - 189.

شهربانی را فراهم آورد. ریاست نصیری بر شهربانی کل کشور (1339 - 1343) همزمان با آغاز نهضت امام خمینی بود. نصیری در مقام فرماندهی شهربانی کل کشور، در سرکوب مخالفتها، نقش مهمی داشت. در حالی که عملکرد ساواک به ریاست پاکروان در مقابله با مخالفان حکومت، رضایت شاه را فراهم نمی کرد، نصیری در ریاست شهربانی کل کشور مهره دلخواه شاه در سرکوب مخالفان بود.

بر همین اساس در آستانه قیام 15 خرداد 1342، نصیری علاوه بر ریاست شهربانی کل کشور، فرماندار نظامی تهران و حومه شد تا در سرکوب مخالفتها با فراغت بال و امکانات بیشتری داشته باشد. نصیری در عین حال با ساواک و ژاندارمری نیز رقابت داشت و شاه از عملکرد او راضی بود، بر همین اساس نیز پس از ترور حسنعلی منصور، شاه، پاکروان را از ریاست ساواک برکنار و نعمت الله نصیری را به عنوان معاون نخست وزیر و رئیس ساواک معرفی کرد.(1)

ساواک بخش اعظمی از اشتهارش را به به جنایتکاری مرهون دوران طولانی ریاست نصیری بر این سازمان است. هنگامی که نصیری در رأس ساواک قرار گرفت، عملکرد غیرانسانی این سازمان در دوران ریاست چهار و نیم ساله تیمور بختیار به تدریج به دست فراموشی سپرده شد. در دهة 1340 ارتشبد حسین فردوست کماکان قائم مقام ساواک بود که به ندرت با نصیری دچار اختلاف می شد. نصیری جز وفاداری مطلق به شاه نقش دیگری در

مدیریت، سازماندهی و تصمیم های مهم ساواک نداشت و اعتقاد تردیدناپذیر او در برخورد خشن با مخالفان از دلایل حضور طولانی اش در رأس ساواک بود. ساواک در دوره ریاست نصیری منفورتر شد و او در برخورد با مخالفان هیچ مدارایی تجویز نمی کرد. کمیته مشترک ضدخرابکاری در آستانه دهه 1350 در دوران ریاست نصیری تأسیس شد و پرویز ثابتی مدیرکل اداره کل سوم ساواک که همانند نصیری از اهالی سنگسر سمنان و بهایی بود، جایگزین ناصر مقدم شد. از جمله رخدادهای دوران ریاست نصیری بر ساواک قتل بختیار نخستین رئیس ساواک در عراق بود. نصیری این اقدام را به نام خود ثبت کرده و به پاداش آن به درجه ارتشبدی ارتقاء پیدا یافت.

از ویژگیهای نصیری فساد مالی در سطح بسیار گسترده بود. گفته می شد نصیری جز

ص:823


1- یحیی افتخارزاده، نظمیه در دوره پهلوی، ص 226؛ مصطفی الموتی، پیشین، ج 10، صص 260 - 267.

کسب مال و ثروت اندوزیهای نامشروع دل مشغولی قابل توجه دیگری نداشت. بسیاری از معاونین و مدیران ارشد ساواک نیز در کنار وظایف محوله، به تبعیت از نصیری به زد و بندهای اقتصادی مشغول بودند. نصیری، دفتر کارش را در ساواک آشکارا به مرکزی برای انجام معاملات بزرگ اقتصادی تبدیل کرده بود و داراییهای نقدی و غیرنقدی او از صدها میلیون تومان فراتر می رفت. نصیری با سوءاستفاده از مقام خود علناً از صاحبان ثروت و سرمایه و نیز مقامات سیاسی، اخاذی می کرد و در بسیاری از معاملات کلان اقتصادی، تجاری و نیز ساختمان سازیها و بورس معاملات زمین و مسکن مشارکت داشت. نصیری در سالهای پایانی حکومت پهلوی بخش اعظمی از داراییهای خود را به خارج از کشور منتقل کرد.(1) اشرف پهلوی خواهر شاه از دوران جوانی با نصیری در ارتباط بود و اشرف نیز تا واپسین دوران ریاست نصیری بر ساواک از او حمایت می کرد. نصیری به رغم وفاداری مثال زدنی اش به شخص شاه، همواره نگران جایگاهش نزد شاه بود و از این که همکارانش در ساواک و سایر مراجع حکومت گزارشات سوئی از عملکردش در اختیار شاه قرار دهند، در نگرانی دائمی به سر می برد. نصیری نسبت به نگرش سازمان سیا از او نگران بود. نصیری پس از آن که متوجه شد تلفنهای او توسط ساواک شنود می شود نگرانتر شد. او مطمئن بود که این شنودها فقط به دستور شخص شاه و توسط پرویز ثابتی انجام می گیرد. نصیری ثابتی را متهم می کرد که بر ضد او و برای هویدا و فرح جاسوسی می کند. او در واپسین سالهای ریاستش بر ساواک

می گفت که قدرت طلبی، شاه را دیوانه کرده است. نصیری پیش بینی می کرد که در آینده ای نه چندان دور شاه او را زندانی و نهایتاً خواهد کشت. نصیری تا واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی در ریاست ساواک باقی ماند. اما با گسترش حرکتهای مردمی، نصیری نتوانست بحران را مهار کند، و عملکرد غیرانسانی وی در ساواک خود موجب گسترش ناآرامیها شد. شاه به ناچار و به دنبال توصیه هایی در نیمه خرداد 1357 نصیری را عزل و سپهبد ناصر مقدم را جایگزین او ساخت.(2)

نصیری مدت کوتاهی پس از عزل از ریاست ساواک، سفیر ایران در اسلام آباد پاکستان شد.

ص:824


1- مسعود بهنود، پیشین، ص 90 و ص 93؛ فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، ش 24، صص 229 - 230.
2- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، ج 5، ص 88؛ سرکوب مبارزات مردمی، ص 116.

گروهی در دولت بر این باور رسیدند که برای جلوگیری از گسترش نارضایتیها چاره ای جز دستگیری، بازداشت، محاکمه و مجازات رجال و دولتمردان فاسد وجود ندارد. تصور بر این بود که با این طرح، شاه و حکومت از گناهانی که به آنها نسبت داده می شد، تبرئه خواهند شد و مجازات گروهی از دولتمردان از دامنه مخالفتها خواهد کاست. در اجرای این طرح نعمت الله نصیری از مهمترین سوژه هایی بود که دستگیری، بازداشت، محاکمه و مجازات او مورد توجه حکومت قرار گرفت. طرح دستگیری رجال فاسد و بدنام از آغاز نخست وزیری شریف امامی طرفداران بسیاری یافته بود و اینک شاه نیز تحت تأثیر مشاورینش آماده بود با قربانی کردن کارگزاران و رجال حکومتی و دولتی برای ادامه سلطنتش تضمین هایی به دست آورد. بر همین اساس نصیری تنها چند ماه پس از انتصابش به سفارت ایران در پاکستان، در 16 مهر 1357 به کشور فراخوانده شد و از نخستین روز آغاز نخست وزیری ارتشبد غلامرضا ازهاری به همراه 14 نفر دیگر دستگیر و زندانی شد. در آستانه دستگیری نصیری و در 8 آبان 1357 اعلام جرمی هم در 13 بند بر ضد نصیری تنظیم و در اختیار دادسرای تهران و دادسرای دیوان کیفر قرار گرفت.

در جریان حمله انقلابیون به زندانها و پادگانها، نصیری که به همراه گروهی از رجال و کارگزاران رژیم ساقط شده پهلوی در پادگان جمشیدیه زندانی بود، نظیر سایر زندانیان آزاد و تلاش می کرد خود را در بین جمعیت انبوهی که در اطراف پادگان در آمد و شد بودند، گم کرده و جان سالم به در برد. اما به سرعت شناسایی، دستگیر و پس از ضرب و شتم و

جراحاتی، در مدرسه رفاه تحویل نیروهای انقلاب شد. نصیری به همراه چند نفر دیگر از فرماندهان نظامی محاکمه شد و در شامگاه روز 26 بهمن 1357 در پشت بام مدرسه رفاه به جوخه اعدام سپرده شد.(1)

4. سپهبد ناصر مقدم

ناصر مقدم، آخرین رئیس ساواک، فرزند یعقوب در سوم تیر 1300 در تهران متولد شد. نام خانوادگی او در آغاز مقدم چهار گریل اصل بود که پس از مدتی به مقدم راد و نهایتاً به مقدم تغییر یافت. تا سن ده سالگی تحت تکفل پدر زندگی کرد و از آن پس دایی اش حسین

ص:825


1- ویلیام شوکراس، پیشین، صص 274 - 275؛ مازیار بهروز، پیشین، ص 297.

مقدم عهده دار نگهداری او شد؛ تا سال 1334 نیز در منزل دایی اش زندگی می کرد و از آن پس به منزل شخصی در زرگنده نقل مکان کرد. مقدم تحصیلات ابتدایی را از سال 1307 و به ترتیب در دبستانهای کمالیه و علامه سپری کرد و در سال 1313 وارد دبیرستان نظام شد و در سال 1319 فارغ التحصیل شده و دیپلم گرفت.

ناصر مقدم طی سالهای 1319 - 1321 در دانشکده افسری تحصیل کرده و با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل شد. چند سال بعد از دانشکده حقوق دانشگاه تهران لیسانس حقوق گرفت. ناصر مقدم در 12 شهریور 1329 با فرانک سلیمانی فرزند سلیمان ازدواج کرد و از او دارای سه فرزند شد. اولین فرزند او خسرو در سال 1332 و دو فرزند دیگر - ناصر و نامور - به ترتیب در سالهای 1334 و 1337 متولد شدند. او از فروردین 1321 تا اول شهریور 1343 مناصب و موقعیتهای مختلفی داشته است و در مراکز مختلفی مشغول به کار بوده: لشکر 2 مرکز، اداره بازرسی ارتش، اداره موتوری ارتش، دانشکده افسری، لشکر 10 خراسان، لشکر گارد شاهنشاهی، ستاد ارتش، لشکر 5 لرستان، وزارت دفاع، دادستانی ارتش، دانشگاه نظامی، اداره دادرسی ارتش، دانشگاه جنگ، دادرسی ارتش، کارگزینی ارتش، گارد شاهنشاهی و آجودانی نیروهای مسلح.

هنگامی که ارتشبد حسین فردوست در سال 1338 دفتر ویژه اطلاعات را تأسیس کرد و در رأس آن قرار گرفت ناصر مقدم نیز، به این دفتر منتقل شد و در شامگاه روز 15 خرداد 1342، شاه که از عملکرد ساواک در برخورد با مخالفان ناراضی بود، به پیشنهاد فردوست سرتیپ مصطفی امجدی را از مدیرکلی اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی) برکنار کرد و

ناصر مقدم را جایگزین او نمود. مقدم حدود ده سال در رأس اداره کل سوم ساواک باقی ماند. بخش اعظمی از فعالیتهای ساواک بر ضد مخالفان در دهه 1340 از ابتکارات و کارنامه ناصر مقدم است. از مهمترین تشکیلاتی که در دوران مدیرکلی ناصر مقدم بر اداره کل سوم ساواک و با مشارکت شهربانی و ژاندارمری تأسیس شد، کمیته مشترک ضدخرابکاری بود. او طی دوران طولانی خدمات نظامی - امنیتی اش دهها نشان افتخار دریافت کرده و شخص نصیری رئیس وقت ساواک نیز بارها از خدمات و عملکرد موفق مقدم در ریاست اداره کل سوم ساواک تشکر و قدردانی کرده است.(1) هنگامی که مقدم در 27 خرداد 1342 به مدیریت

ص:826


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک)؛ حسین فردوست، پیشین، ج 1، صص 423 - 429.

اداره کل سوم ساواک رسید، درجه سرهنگی داشت و از اول آبان 1345 به درجه سرتیپی ارتقاء یافت و از اول آبان 1349 هم به درجه سرلشکری رسید. ناصر مقدم در سوم آبان 1350 به سمت آجودانی شاه منصوب شد و در همان حال کماکان بر اداره کل سوم ساواک مدیریت می کرد. در 23 فروردین 1352 به قائم مقامی ساواک رسید، اما این سمت بیشتر از چند روز دوام نیافت و در 30 فروردین 1352 اعلام شد که به خدمات سرلشکر ناصر مقدم در ساواک پایان داده شده و او ضمن حفظ آجودانی شاه، به ریاست اداره کل دوم اطلاعات و ضداطلاعات ارتش منصوب شد.

ناصر مقدم هنگامی که در 17 خرداد 1357 حکم ریاست ساواک را دریافت کرد،(1) به رغم تمام اقدامات و سیاستهایی که به کار برد نتوانست تغییری در روند حوادثی که آشکارا و به سرعت سقوط نهایی رژیم پهلوی را نشانه رفته بود، ایجاد کند.(2) ناصر مقدم در دوره ریاست هشت ماهه اش بر ساواک، ارتباط نزدیکی با شاه داشت و هرچه از نیمه سال 1357 می گذشت، تماسها، مذاکرات و گفت و گوهای او با شاه افزایش می یافت.

مقدم تصور نمی کرد پس از پیروزی انقلاب آسیبی متوجه او شود و امیدوار بود دولت بازرگان شغلی نیز به او واگذار کند و از کشور خارج نشد. اما روند تحولات چنانکه او انتظار داشت پیش نرفت و پس از مدتی دستگیر و زندانی شد. او در درون زندان نیز کماکان امیدوار بود به زودی رهایی یافته و در نزد دولتمردان نظام اسلامی ارج و قربی بیابد و حتی وعده

می داد پس از آزادی موجبات رهایی سایر زندانیان وابسته به حکومت پهلوی را فراهم خواهد کرد. سرانجام ناصر مقدم پس از محاکمه، به اعدام محکوم شد و در شامگاه روز 21 فروردین 1358 به همراه ده نفر دیگر از کارگزاران کشوری و لشکری رژیم پهلوی، که از جمله مهمترین آنها سرلشکر حسن پاکروان دومین رئیس ساواک بود، به جوخه اعدام سپرده شد.(3)

5. ارتشبد حسین فردوست

حسین فردوست فرزند سیف الله در 1296ش. در تهران متولد شد. تحصیلات ابتدایی را در 1310 در دبستان نظام به پایان رسانید و از سال 1310 تا 1315 دوره تحصیلات متوسطه را

ص:827


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- مصطفی الموتی، پیشین، ج 10، صص 292 - 294.
3- صادق خلخالی، پیشین، ج 1، صص 382 - 383؛ مصطفی الموتی، پیشین، ج 10، صص 300 - 303.

در آموزشگاه له روزه سوئیس سپری کرد. در دوران تحصیلات متوسطه در سوئیس با محمدرضا پهلوی هم درس بود. فردوست در 1324 وارد دانشکده حقوق دانشگاه تهران شد و در رشته حقوق قضایی کارشناسی گرفت و در سالهای 1332 - 1335 دوره دکتری حقوق را در فرانسه گذراند. فردوست خدمات نظامی را در سال 1315 آغاز کرد و تا سال 1338، که به دستور شاه و با هدایت MI6 در رأس دفتر ویژه اطلاعات قرار گرفت، در مشاغل زیر خدمت می کرد:

سال 1317 نامبرده فرمانده گروهان 5 هنگ 1 پیاده پهلوی

سال 1318 نامبرده کفیل فرمانده گروهان توپ 37 هنگ پهلوی

سال 1320 نامبرده منتسب به لشکر 1 مرکز

سال 1320 نامبرده مأمور به دفتر نظامی شاهنشاهی

سال 1322 نامبرده مأمور کسب اطلاعات

سال 1323 نامبرده رئیس دایره 2 رسیدگی به شکایات

سال 1326 نامبرده طی دوره تکمیلی

دانشکده افسری

سال 1327 نامبرده پایان دوره تکمیلی

سال 1327 نامبرده رئیس دایره 1 آجودانی دفتر نظامی شاهنشاهی

سال 1327 نامبرده مربی رسته پیاده دانشکده افسری

سال 1327 نامبرده فرمانده گردان 4 احتیاط دانشکده افسری

سال 1328 نامبرده فرمانده گردان 3 سال 1 گارد دانشکده افسری

سال 1329 نامبرده معاون رسته پیاده دانشکده افسری

سال 1330 نامبرده ضمن انتصاب به وزارت جنگ مأمور به اداره دادرسی ارتش

سال 1330 نامبرده کارمند دادگاه علی البدل تجدیدنظر دادرسی ارتش

سال 1331 نامبرده منتسب به وزارت جنگ جهت عزیمت به فرانسه

سال 1332 نامبرده ضمن انتساب به وزارت جنگ مأ موریت مشاور حقوقی وزارت جنگ

سال 1333 نامبرده کارمند دادگاه تجدیدنظر دادرسی ارتش

سال 1334 نامبرده افسر بازرسی رسته های مختلف دایره 3 دفتر نظامی شاهنشاهی

سال 1334 نامبرده منتسب به دانشگاه جنگ طی دوره ستاد

سال 1335 نامبرده استاد دانشکده عملیات

و آموزش

ص:828

سال 1338 نامبرده منتقل به گارد شاهنشاهی

سال 1338 نامبرده رئیس دفتر ویژه اطلاعات گارد شاهنشاهی.(1)

فردوست در 1317 درجه ستوان دومی داشت، در 1319 به ستوان یکمی ارتقاء یافت و در سال 1323 سروان شد؛ در 1327 سرگرد بود و در 1332 سرهنگ دومی گرفت و در 1333 سرهنگ شد. فردوست در 1339 به درجه سرتیپی ارتقاء یافت و در 1343 سرلشکر شد. وی در 1347 درجه سپهبدی گرفت و در 1354 ارتشبد شد. فردوست به زبانهای انگلیسی و فرانسه آشنایی داشت و اندکی نیز زبان آلمانی می دانست. همسر ارتشبد فردوست طلا و تنها فرزندش شاهرخ نام داشت. وی در سالیان طولانی فعالیت دهها نشان افتخار داخلی و خارجی گرفته است.(2) فردوست که از اوایل 1338 به گارد شاهنشاهی منتقل شده بود، در اول آبان 1338 به ریاست دفتر ویژه اطلاعات گارد شاهنشاهی منصوب شد. در 28 آبان 1341 به دستور شاه قائم مقام ساواک شد. در 19 فروردین 1352، فردوست از قائم مقامی ساواک کناره گرفت و به ریاست سازمان بازرسی شاهنشاهی منصوب شد و این سمت را همراه با ریاست دفتر ویژه اطلاعات تا پایان عمر رژیم پهلوی دارا بود.(3) فردوست پس از سقوط رژیم پهلوی از کشور خارج نشد و پس از مدتی دستگیر و زندانی شد و در دوران بازداشت، سلسله یادداشتهایی برجای گذاشت که به همراه متن مصاحبه های تلویزیونی اش، تحت عنوان خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست بارها چاپ و منتشر شده و با اقبال گسترده علاقمندان به مطالعه تاریخ دوران سلطنت پهلوی قرار گرفت. فردوست به دلیل ارتباط نزدیکش با شاه، ریاست طولانی اش بر دفتر ویژه اطلاعات و سازمان بازرسی شاهنشاهی و نیز قائم مقامی دیرپایش در ساواک، بیش از هر کس دیگری درباره زوایای پیدا و پنهان ساواک اطلاعات داشت. حسین فردوست نهایتاً در 1366ش. درگذشت.

6. پرویز ثابتی

پرویز ثابتی مشهورترین مدیر اداره کل سوم ساواک (امنیت داخلی)، فرزند حسین در 1315ش. و در خانواده ای بهایی در بخش سنگسر از توابع شهرستان سمنان متولد شد.

ص:829


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- همان.
3- همان.

تحصیلات ابتدایی را در دبستانهای حسینیه و شاه پسند سنگسر گذراند و دوران متوسطه را در مدرسه فیروز بهرام تهران طی کرد. در سال 1337 از دانشکده حقوق دانشگاه تهران در رشته قضایی مدرک کارشناسی گرفت. در همین سال به استخدام ساواک درآمد و در سال 1345 به ریاست اداره یکم اداره کل سوم ساواک منصوب شد؛ در 1349 معاون دوم اداره کل سوم ساواک شد. پرویز ثابتی در اوج سرکوبهای ساواک در 1352 به جای ناصر مقدم رئیس اداره کل سوم ساواک شد و این سمت را تا واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی عهده دار بود.(1) پرویز ثابتی در بدو استخدام در ساواک که در بهمن 1337 و توسط مدیرکل وقت اداره کل ششم ساواک، ضرابی، معرفی شده بود، درباره پیشینه خانوادگی و تحصیلی خود چنین نوشته است:

... از بدو تولد تا تاریخ مهرماه 1328 در سنگسر از بخشهای سمنان در محله ای به نام تپه سر سکونت داشته ام و از تاریخ مهر 1328 برای گذراندن تحصیلات متوسطه به تهران آمدم و مدت سه سال در منزل شوهر خواهرم آقای محمدحسین رحمانیان سکونت داشته ام و از مهر 1331 خانواده ام نیز به تهران آمدند و در همان منزل آقای رحمانیان سکونت گردیدند تا اسفندماه 1334 و از اوایل 1335 پدرم بعد از تهیه منزل ما نیز به آنجا عزیمت نمودیم. در مدرسه صابر در آسیاب دولاب تهران به شغل آموزگاری از سال 26 مشغول شده ام و در ایام فراغت و دوران تحصیل

با پدرم در امور حشمداری و تجارت در تهران کمک کرده ام. دوران ابتدایی را در دبستان حسینیه و شاه پسند سنگسر از سال 1322 الی 1328 و دوران دبیرستان در فیروز فهرام و تهران از 1328 الی 1334 و در دانشکده حقوق دانشگاه تهران از 1334 الی 1337 مشغول به تحصیل بوده ام و در خردادماه 1337 نائل به اخذ لیسانس در رشته قضایی از دانشکده حقوق شده ام و به زبان انگلیسی تسلط دارم و در امور قضایی و اداری و اقتصادی و سیاسی نیز تحصیل نموده و مطالعه دارم و دارای چهار برادر... و یک خواهر... هستم. بنده از بدو تولد در یک خانواده بهایی می زیسته ام و پدر و مادرم بهایی بوده اند[،] لکن از زمان بلوغ و بلکه از ابتدای تحصیلات دوره متوسطه مسلمان بوده و هستم و به علت کفیل خرج بودن از تاریخ 24/10/37 الی 24/10/38 از خدمت معاف شده ام و این برگ برای سالهای بعد نیز تمدید خواهد شد. رسالة پایان تحصیلات دانشکده حقوق راجع به کسانی که مجازات نمی شوند، یعنی صغار و مجانین

ص:830


1- فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، س 6، ش 24، زمستان 1381، ص 230.

بوده است. همان طور که مشاهده می شود بنده از اهالی سنگسر هستم و سنگسر یک منطقه عشایری و دارای مردمی شاهدوست و وطن پرست است. رستاخیز اهالی سنگسر در

قیام ملی 28 مرداد دلیل بر این ادعاست. به طریق اولویت اینجانب نیز فردی شاهدوست و وطن پرست می باشم.(1)

حسین فردوست ثابتی را فردی جاه طلب و متظاهر می داند که ساواک در دوران مدیریت او بر اداره کل سوم به نهایت بدنامی رسید. ثابتی در دهة 1350 به عنوان مقام امنیتی که هر از گاه طی برنامه هایی تلویزیونی از موفقیتهای ساواک در برخورد با مخالفان سیاسی و چریکی حکومت سخن به میان می آورد، به فردی شناخته شده و در عین حال رعب انگیز تبدیل شده بود.(2) ثابتی با حسین فردوست و امیرعباس هویدا روابط نزدیکی داشت و اخبار و گزارشات منظمی از عملکرد و فعالیتهای اداره کل سوم ساواک در اختیار این دو قرار می داد. پس از آغاز حرکتهای مردمی دوران انقلاب، ثابتی طرفدار سیاست سرکوب مخالفان بود و به شاه پیشنهاد کرد اجازه دهد تا ساواک 1500 نفر از مخالفان شاخص سیاسی را دستگیر کند و به طور همزمان مخالفان را با شدت هر چه تمام تر سرکوب کند. او وعده داده بود که با اجرای این سیاست به زودی ناآرامیها فروکش خواهد کرد.(3)

از جمله حوادثی که در سالهای اقتدار پرویز ثابتی رخ داد قتل جوان بی گناهی در مغازه ای کفش فروشی در تهران توسط محافظ همسر ثابتی بود که به رغم جوّ رعب انگیز موجود، در بین مردم انعکاس یافت و تنفر از ساواک و ثابتی را مضاعف کرد.

از دیگر اقدامات ساواک با هدایت پرویز ثابتی، قتل گروه جزنی در تپه های مشرف به زندان اوین در سال 1354 بود. شکنجه های مرگبار متهمان و مخالفان حکومت پهلوی با شدت هر چه تمام تر پی گرفته شد و کمیته مشترک ضدخرابکاری که از شعب تحت مدیریت و هدایت اداره کل سوم ساواک بود، همراه با زندان اوین و سایر شکنجه گاهها و خانه های امن ساواک در طول دوران مدیریت پرویز ثابتی بی رحمی، قساوت و سبعیت بسیاری نشان داد. مدت کوتاهی پس از عزل نصیری، پرویز ثابتی نیز از سوی مقدم از مدیریت اداره کل سوم ساواک کنار گذاشته شد. در اوایل آذر 1357 برخی نشریات خبر دادند که او همراه

ص:831


1- ظهور و سقوط، ج 2، صص 450 - 451.
2- همان، ج 1، صص 473 - 476.
3- رضا گلپور، پیشین، صص 136 - 138.

فرزندان و همسرش تهران را به مقصد اروپا ترک کرده است. اما برخی از منابع می گویند که

ثابتی تا روزهای آخر حکومت پهلوی هنوز در تهران بود. فردوست در خاطرات خود آورده که ثابتی حدود 10 روز قبل از پیروزی انقلاب، در تهران با او تماس داشته و درباره ناآرامیها اطلاعاتی به او داده است. بدین ترتیب گفته شده که ثابتی تنها چند روز پیش از سقوط نهایی رژیم پهلوی و با گذرنامه جعلی کشور را ترک کرده است.(1)

گفته می شد پرویز ثابتی مدت کوتاهی پس از ورود به اروپا به کشوری غیرعربی در خاورمیانه (و احتمالاً اسرائیل) رفته و پس از مدتی در امریکا مسکن گزیده است. طی نخستین سالهای دهة 1380 برخی رسانه های مخالف جمهوری اسلامی اطلاع دادند که پرویز ثابتی در لس آنجلس امریکا اقامت داشته و اخیراً علیه نظام جمهوری اسلامی فعالیت می کند. پرویز ثابتی نیز نظیر بسیاری از رجال و کارگزاران کشوری و لشکری رژیم پهلوی میلیونها تومان وجه نقد از کشور خارج کرد و برخی از داراییهای غیرمنقول خود را نیز فروخت. با این حال منزل او در محله سیدخندان تهران تنها در 6 خرداد 1358 مصادره شد. روزنامه کیهان در این باره چنین خبر داد: «خانه پرویز ثابتی مرد شماره 2 اداره منحله ساواک بعد از ظهر روز 6/3/58 توسط پاسداران کمیته مسجد امام جعفر صادق(ع) سیدخندان به اتفاق نماینده دادستانی پس از صورت جلسه از کلیه اشیاء و لوازم خانه این دژخیم معروف مهر و موم شد. این خانه در سیدخندان، خیابان جلفا، کوچه چلچله واقع شده است. در میان لوازم منزل مرد شماره 2 ساواک منحله وسایل گران قیمت و مطلای بسیاری وجود داشت.»(2)

7. سرتیپ حسن علوی کیا

سرتیپ حسن علوی کیا معاون اداری تیمور بختیار در ساواک و اولین قائم مقام ساواک در

دوران ریاست سرلشکر حسن پاکروان، فرزند ابوتراب در 1290ش. در همدان متولد شد. تحصیلات دوران ابتدایی و متوسطه را به ترتیب در همدان، اصفهان و مدرسه سن لویی تهران گذراند و در 1311 وارد دانشکده افسری شد و در 1313 با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل شد.

ص:832


1- مصطفی الموتی، پیشین، ج 10، صص 306 - 310؛ حسین فردوست، پیشین، ج 1، ص 476.
2- روزنامه کیهان، ش 10721، پنجشنبه 10 خرداد 1358، ص 2.

اسناد و مدارک موجود نشان می دهد که علوی کیا در دوران رضاشاه و سپس دهة 1320 افسر خوشنامی نبود و در اول خرداد 1328 هم در تصادف اتومبیل باعث مرگ سه نفر شده بود که پس از چند ماه مورد بخشودگی قرار گرفت. در برخی گزارشات ساواک از سوءاستفاده های گسترده مالی و اخلاقی حسن علوی کیا در دوران معاونت و قائم مقامی او در ساواک سخن به میان آمده است.(1) فردوست هم که پس از علوی کیا دومین قائم مقام ساواک شد، تصریح می کند که اختلاس و سوءاستفاده های مالی سرتیپ علوی کیا در معاونت و قائم مقامی ساواک به چندین ده میلیون تومان بالغ می شد. فردوست میزان سوءاستفاده های مالی علوی کیا در ساواک را طی دوران ریاست بختیار و پاکروان بیش از 150 میلیون تومان برآورد می کند و برکناری او را از قائم مقامی ساواک نیز به همین سوءاستفاده های مالی و بدنامی علوی کیا نسبت می دهد. علوی کیا که مورد توجه و اعتماد شاه بود، مدت کوتاهی بعد از قائم مقامی ساواک به عنوان رئیس نمایندگی ساواک در آلمان غربی منصوب شد.(2) حسن علوی کیا لیسانس حقوق داشت و در اول مرداد 1346 بازنشسته شد. در اول دی همان سال به خدماتش در نمایندگی ساواک در آلمان غربی نیز پایان داده شد. علوی کیا در دوران فعالیتش در ارتش و ساواک نشانهای متعددی دریافت کرد و به کشورهای مختلف جهان سفر کرد. سندی از ساواک مراحل ترفیع درجات نظامی علوی کیا و نیز فعالیتش را در ارتش و ساواک طی سالهای 1321 تا 1341 را به شرح زیر آورده است:

تاریخ استخدام 1/7/13 دانشکده افسری دستور 176 دانشکده افسری

1/7/15 سال دوم دانشکده افسری فرمان 2510

1/7/19 دوره تکمیلی رسته توپخانه فرمان 3090

تحصیلات دوره شش ساله متوسطه - لیسانس (قضایی) حقوق مدرک 7293

مراحل ترفیعاتی

ستوان دوم

ستوان یکم

ص:833


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).
2- حسین فردوست، پیشین، ج 1، ص 409.

سروان

سرگرد

سرهنگ 2

سرهنگ

سرتیپ

21/1/1

25/1/1

28/1/1

30/1/1

36/7/1

فرمان

فرمان

فرمان

فرمان

فرمان

3261

4900

6386

7545

8609

مراحل خدمتی

15/7/1

18/7/1

19/7/1

19/7/1

21/1/1

22/1/1

25/5/1

29/9/10

30/1/11

30/5/1

31/7/12

32/2/31

32/6/15

33/9/17

35/9/8

41/7/1

2557

2984

3090

3134

دستور 15 لشکری

3646

5166

7174

7325

7457

7790

7934

7950

8091

8366

10100

لشکر 2 زرهی

لشکر 2 زرهی

لشکر 2 زرهی

لشکر 2

کفیل فرماندهی آتشبار توپخانه

صحرائی

منتسب به لشکر 2 به منظور طی دوره

تکمیل توپخانه

به قسمت مربوطه معاودت نموده

کفیل فرماندهی آتشبار 1 هنگ توپخانه

فرمانده آتشبار 1 گردان 1 هنگ توپخانه

رئیس ستاد پارک توپخانه لشکر 2

رئیس رکن 2 ستاد لشکر 2

رئیس دایره آموزش توپخانه اداره توپخانه

رئیس شعبه تجسس رکن 2 ستاد ارتش

رئیس شعبه 7 رکن 2 ستاد ارتش

افسر منتسب به لشکر 3 تبریز

دادستان دادگاه تجدیدنظر لشکر 9

رئیس دایره 2 رکن 2 ستاد ارتش

معاون رکن 2 ستاد ارتش

ضمن انتساب به کارگزینی ارتش مأمور

به ساواک

منتقل به سازمان اطلاعات و امنیت

کشور

(1)

سرتیپ حسن علوی کیا با ژیلا پوررستگار ازدواج کرد و از او صاحب سه دختر شد.

ص:834


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

8. سرلشکر علی معتضد

درباره تاریخ تولد سرلشکر علی معتضد منابع موجود اطلاعی نمی دهد. اما می دانیم که او قبل از آن که نام خانوادگی معتضد را برای خود برگزیند به علی نخجیری اشتهار داشت. علی معتضد دوران دبستان و متوسطه را در اصفهان و در دبیرستان نظام سپری کرد. در 1314 وارد دانشکده افسری شد و در 1316 با درجه ستوان دومی در رشته توپخانه فارغ التحصیل شد. معتضد تا دوران ریاست پاکروان بر ساواک در ستاد ارتش خدمت می کرد و از آن پس به ساواک مأمور شد و رئیس سازمان اطلاعات خارجی ساواک گردید و در تمام دهة 1340 در این سمت باقی بود. فردوست سرلشکر علی معتضد را افسری مورد توجه انگلیسیها و MI6 معرفی می کند که در دوران نصیری به همراه او و ثابتی نقش قابل توجهی در مدیریت و هدایت ساواک داشتند. معتضد نفوذ قابل توجهی بر نصیری داشت و با موافقت نصیری بود که پس از کناره گیری فردوست از قائم مقامی ساواک، سرلشکر علی معتضد به قائم مقامی ساواک رسید. معتضد تا آخرین روز ریاست نصیری بر ساواک، قائم مقام او بود. روز 17 خرداد 1357 که نصیری جای خود را به مقدم داد، معتضد هم از قائم مقامی ساواک کناره گرفت. درباره فعالیتها و زندگی سرلشکر علی معتضد طی واپسین ماههای عمر رژیم پهلوی اطلاع موثقی در دست نیست. شایعات و اخباری وجود داشت که نشان می داد معتضد مایل بود پس از عزل نصیری در رأس ساواک قرار گیرد، او نیز مانند بسیاری از کارگزاران رژیم پهلوی، پیش از پیروزی انقلاب اسلامی از کشور گریخت و دیگر در انظار عمومی و نیز عرصه فعالیتهای سیاسی و اجتماعی نامی از او به میان نیامد.(1)

9. سرتیپ منوچهر هاشمی

سرتیپ منوچهر هاشمی که سالها بر اداره کل هشتم ساواک (ضدجاسوسی) ریاست می کرد، در سال 1298ش. در خوی متولد شد. پس از سپری کردن دوران تحصیلات ابتدایی، در سال 1312 برای ادامه تحصیل راهی تهران شد و در دبیرستان نظام ثبت نام کرد. و در مقطعی با فرزندان رضاشاه هم درس بود. از 1318 وارد دانشکده افسری شد و در 1320 با درجه ستوان دومی فارغ التحصیل شد. در رسته های مختلف نظامی در مناطق مختلف کشور

ص:835


1- روزشمار انقلاب اسلامی، ج 3، ص 474؛ عیسی پژمان، پیشین، صص 416 - 418.

فعالیت کرده و این روند تا ماههای نخست تأسیس ساواک ادامه داشت. سرتیپ منوچهر

هاشمی که طی سالیان گذشته در رکن 2 ارتش تجاربی در زمینه های جاسوسی، امنیتی و ضداطلاعات کسب کرده بود، پس از انتقال به ساواک در مناطق حساس و استراتژیکی مشغول به کار شد و از همان آغاز مورد توجه بختیار قرار گرفت و رئیس شعب ساواک در استانها شد. سرتیپ منوچهر هاشمی مورد توجه انگلیسیها و مقامات MI6 در ایران بود و پشتکارش در ساواک و اطلاعات و تجارب قابل توجهی که در زمینه های ضدجاسوسی اندوخته بود، موجب شد تا راه انتصاب او به مدیرکلی اداره کل هشتم ساواک (ضدجاسوسی) هموار شود. منوچهر هاشمی در آستانه سقوط رژیم پهلوی به خارج از کشور گریخت ودرباره زندگی و کارهایش در ارتش و ساواک کتابی منتشر کرد که به رغم برخی دفاعیات ساواک، درباره زوایای پیدا و پنهان بسیاری از فعالیتهای این سازمان اطلاعات قابل توجهی ارائه می دهد.

10. برخی کارگزاران ساواک

از دیگر کسانی که هر یک در مقاطع مختلف و پستها و مناصب گوناگون در ساواک داشته اند، باید از سرتیپ مسعود حریرچی، سپهبد محسن مبصر، محمدعلی آرشام، سرلشکر عبدالعلی منصورپور، سرتیپ محمدعلی کاوه، سرتیپ سیف الله فروزین و دهها تن دیگر نام برد که در این مجال پرداختن به زندگی و فعالیت آنان در ساواک میسر نیست.(1) در واپسین دوران حکومت پهلوی هم افراد زیر در رأس شعب ساواک در شهرهای مختلف فعالیت می کردند:

1- احمد شیخان رئیس ساواک مشهد 2- رضا افشاری رئیس ساواک تبریز 3- مبینی رئیس ساواک رضائیه 4- حسن سخایی رئیس ساواک رشت 5- ابوالحسن شفیعی رئیس ساواک زنجان 6- دنیایی رئیس ساواک ایلام 7- مجتبی کامیار رئیس ساواک شهرکرد 8- فیروز بهرام رئیس ساواک بندرعباس 9- بدیعی رئیس ساواک بوشهر 10- یحیی لیقوانی رئیس ساواک لرستان 11- زند وکیلی رئیس ساواک سمنان 12- عبدالله منشی رئیس ساواک همدان 13- نصرتی رئیس ساواک سنندج 14- محمدعلی آرشام رئیس ساواک کرمان 15- همدانیان رئیس ساواک کرمانشاه 16- تقوی رئیس ساواک اصفهان 17- علی رخشا رئیس

ص:836


1- بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی (اسناد ساواک).

ساواک ساری 18- عزیزالله رحمانی رئیس ساواک کهگیلویه و دوگنبدان 19- حسن رضوانی

رئیس ساواک زاهدان 20- رحمت الله خرم زاده رئیس ساواک یزد 21- محمدتقی جوان رئیس ساواک شیراز 22- علی اصغر ودیعی رئیس ساواک آبادان 23- احمدی رئیس ساواک اراک و 24- باصری نیا رئیس ساواک قم.(1)

ص:837


1- روزنامه کیهان، ش 10702، چهارشنبه 19 اردیبهشت 1358، ص 7.

ص:838

سندها

عکس

ص: 839

عکس

ص: 840

عکس

ص: 841

عکس

ص: 842

عکس

ص: 843

عکس

ص: 844

عکس

ص: 845

عکس

ص: 846

عکس

ص: 847

عکس

ص: 848

عکس

ص: 849

عکس

ص: 850

عکس

ص: 851

عکس

ص: 852

عکس

ص: 853

عکس

ص: 854

عکس

ص: 855

عکس

ص: 856

عکس

ص: 857

عکس

ص: 858

عکس

ص: 859

عکس

ص: 860

عکس

ص: 861

عکس

ص: 862

عکس

ص: 863

عکس

ص: 864

عکس

ص: 865

عکس

ص: 866

عکسها

عکس

ص: 867

عکس

ص: 868

عکس

ص: 869

عکس

ص: 870

عکس

ص: 871

عکس

ص: 872

عکس

ص: 873

عکس

ص: 874

عکس

ص: 875

عکس

ص: 876

عکس

ص: 877

عکس

ص: 878

عکس

ص: 879

عکس

ص: 880

عکس

ص: 881

عکس

ص: 882

عکس

ص: 883

عکس

ص: 884

فهرست اعلام

آ - الف

آبادیان، حسین / 623، 710، 763

آبراهامیان، یرواند / 650، 706، 724، 763

آذربیگدلی، احمد / 359

آذرپور (مهندس) / 130

آرام / 213

آرامش، احمد / 72، 73، 185، 186، 192، 299، 665، 763

آربونا، دونالد / 593

آریانا (سرگرد) / 129، 490، 549، 760، 765، 821

آریانا، شروان / 127

آریان پور، آذر / 499، 501، 617، 763

آریایی / 126

آزموده (سپهبد) / 126، 129

آزمون، منوچهر / 126، 422، 773

آشتیانی، محمد / 130

آشوری، حبیب الله / 355

آصف آگاه، سیدنوری / 364

آقامحمدخان قاجار / 24

آگه دل (سرهنگ) / 126

آل احمد، جلال / 193، 317، 342، 388، 498، 503، 505، 506، 560، 664، 763، 774

آل احمد، شمس / 53، 144، 466، 502، 503، 664، 763

آلموگ / 213

آلون، ایگال / 205

آموزگار، جمشید / 187، 188، 455، 478، 510، 672، 673، 675، 676، 695، 774

آموزگار، جهانگیر / 70، 262، 696، 708، 728

آمیت، مایر / 199

آوری، پیتر / 473

آیتی، حسین (مهندس) / 131

آیرملو (سرهنگ) / 127، 419

آیرم، محمدحسین (سرتیپ) / 31، 33، 36، 37، 43

ص:885

اباذری، عبدالرحیم / 532، 544، 764، 765، 776

ابان، آبا / 237

ابراهیمی (ازغندی) / 126

ابراهیمی / 126

ابوالحسن. ک. ی / 649

ابوترابی، حاج سید علی اکبر / 352، 775

ابوترابیان، حسین / 772، 786، 792

اتابکی / 127

احمد فاروقی / 53، 54، 342، 387

احمد، احمد / 377، 581، 639، 647، 652، 764

احمدزاده، مسعود / 576، 584

احمدی (پزشک) / 43

احمدی (سرهنگ) / 749

احمدی فروشانی، محمد (حجت الاسلام) / 364

احمدی میانجی، علی (آیت الله) / 508، 765

احمدی یزدی نژاد، محمود / 367

احمدی، سیدمحمد / 360

احمدی، عبدالرحمن / 62، 213، 244، 254

احمدی، علی اصغر / 359

احمدیان، امیرحسین (ستوان) / 595

اختریان، محمد / 51، 412

اخوان / 127

اردشیرجی / 272

اردلان، امان الله / 379، 724

اردلان، عز الممالک / 379، 765

اردلان، علیقلی / 103

ازغندی، علیرضا / 203، 204، 235، 268، 382، 528، 556

ازغندی، منوچهر / 659

ازه-اری، غلامرض-ا (ارت-شبد) / 187، 681، 700، 701، 702،707، 709،710، 717، 722، 825

استمپل، جان. دی / 54، 370، 604، 615، 671، 680، 699، 706، 720

استوانی / 130

اسعدی اصفهانی، جلیل (بابک) / 659

اسکندری، ایرج / 421، 560، 562، 571، 765، 814

اسکندری، سلیمان میرزا / 282

اسکندری، منصور / 130

اسلامی سبزواری، عباسعلی (شیخ) / 355، 367، 508

اسلامی، غلامرضا / 376

اسلامی، قاسم (شیخ) / 355

اسماعیلی، داود / 494

اشپولر، برتولد / 22

اشکول، لوی / 204، 205، 209، 236

اصفهانی، سید محمدرضا / 360، 364

اظهری، احمد / 749

اعتمادی، حسین / 363

افتخارزاده، یحیی / 23، 24، 26، 31، 33، 34،

ص:886

84، 767، 823

افتخاری، حسن / 129

افراسیابی، بهرام / 283

افشار، امیراصلان / 606، 672، 678، 696، 701، 708، 711، 716، 718، 767

افشاربگلو، خسرو / 130

افشانی (سپهبد) / 88

اقبال، منوچهر (دکتر) / 101، 275، 276، 280، 291، 618، 626، 778

اکبر، مرتضی / 126

الفت، ابراهیم / 491

الموتی / 76

الموتی، ضیاءالدین / 577

الموتی، مصطفی / 49، 70، 174، 263، 264، 277، 290، 378، 382، 412، 502، 505، 518، 544، 617، 618، 660، 665، 666، 678، 696، 701، 710، 716، 728، 741، 823، 827، 832

الموتی، نورالدین / 282

الوند، سیروس / 494

الویری، مرتضی / 638، 647، 768

الیزابت اول / 265

الیسون، پرویز / 131

امام حسین(ع) / 509

امام موسی صدر / 500، 532، 537، 543، 544، 545، 715، 764، 768

امامی / 128

امامی کاشانی، محمد (آیت الله) / 367

امامی، جمال / 64

امان الهی بهاروند، اسکندر / 130

امجدی، کامران / 130

امجدی، مصطفی (سرلشکر) / 61، 81، 296، 330، 826

امید، فتح الله (شیخ) / 360

امیدی (مهندس) / 126

امیر اسماعیلی / 493

امیراحمدی (سپهبد) / 64

امیرافشارنیا، هوشنگ / 749

امیراقتدار، میرزا محمدخان / 31

امیرانتظام، عباس / 144، 667، 707، 722، 745، 747، 768

امیرپرویز / 127

امیرخسروی، بابک / 423، 559، 561، 562، 567، 569

امیرصمصام پور، صمد / 749

امیرطاووس، شجاع الدین / 357

امیرعلایی، شمس الدین / 499، 522، 523، 528، 716، 717، 760

امیرکبیر، میرزا محمدتقی خان / 24، 25، 28، 781، 788، 789، 793، 799

امین افشار (سرلشکر) / 88

امین الدوله، میرزا علی خان / 28

امین السلطان، میرزا علی اصغر خان / 28

امینی دریانی، هاشم / 130

ص:887

امینی، علی (دکتر) / 19، 20، 25، 26، 32، 76، 85، 87، 96، 130، 148، 150، 187، 283، 290، 292، 293، 295، 297، 298، 299، 300، 301، 302، 307، 313، 428، 431، 432، 463، 616، 617، 626، 641، 709، 769، 776، 788، 810، 816

اندرزگو، سیدعلی (حجت الاسلام) / 580، 581، 782

اندرولسکی / 233

انصاری (خانم) / 126

انصاری / 213

انصاری شیرازی، یحیی (شیخ) / 355

انصاری، یحیی / 29، 30، 355، 359، 371، 462، 682، 723، 769، 795

انورخامه ای / 464، 472

انورسادات / 249، 539

اورلی، آوراهام / 237

اویسی / 127، 130

اویسی، رضا / 128

اویسی، غلامعلی (ارتشبد) / 127، 710

ایرنبرگر، هارولد / 52، 108، 126، 127، 145، 520، 522، 525، 668

ایروانی، عبدالمجید / 367

ایزدی، عباس (شیخ) / 355

ایزرهال (ایسرهال) / 198، 210

ایمانی، حسن / 363

ب

بابایی / 213

بارزانی، ملامصطفی / 206، 408، 409

باریک بین، هادی / 360، 364

بازرگان، مهدی (مهندس) / 304، 305، 306، 307، 308، 309، 501، 580، 707، 718، 719، 720، 721، 722، 741، 744، 745، 753، 770، 800

باستانی پاریزی، محمدابراهیم / 470، 726

باصرنیا، کریم / 749

باقری، عزت الله / 282، 770

باقری، علی / 287، 313، 319، 597

باقی، عمادالدین / 377، 378، 429، 433، 436، 437، 440، 443، 444، 445، 449، 575، 652، 673، 677، 697، 700، 706، 721، 722، 728، 817

باقی زاده / 126

باهنر، محمدجواد / 366

بخارایی، محمد / 580

بختیار / 63

بختیار، تیمور (سپهبد) / 6، 48، 59، 62، 63، 71، 75، 76، 81، 86، 96، 99، 104، 143، 150، 169، 171، 209،210، 213، 238، 268، 271، 275، 276، 277، 278، 281، 282، 284، 286، 287، 288، 290، 291، 292، 293، 295، 296، 299، 301، 330، 379، 420، 421، 432، 462، 463، 492،

ص:888

543، 550، 609، 612، 622، 626، 782، 807، 808، 809، 810، 811، 812، 814، 816، 821، 823، 832

بختیار، شاپور / 11، 187، 614، 629، 640، 678، 681، 694، 708، 709، 710، 711، 717، 718، 719، 720، 721، 722، 723، 724، 725، 739، 754، 760، 771

بذرافشان، مرتضی / 330، 357

براتی، اکبر / 349، 595، 662، 771

برادران قاسمی، مهدی / 481

بره نیجین / 183

بروجردی (آیت الله العظمی)/ 285، 287، 288، 312، 313، 324، 380، 468، 769

برومند، داریوش / 130

برومند، گرسیوز / 655

بزرگ علوی، مجتبی / 42

بزرگ نیا، مصطفی / 428

بزرگی، قدرت الله / 494

بصیری / 126

بطحائی گلپایگانی، علی / 368

بقایی کرمانی، مظفر (دکتر) / 401، 402، 403، 442، 622، 623، 709، 710، 763

بکائی، محمدحسن / 368

بگین، مناخیم / 205، 222، 236

بلک، یان / 196، 198، 199، 755

بنکدار، حسین / 646، 692

بن گوریون، دیوید / 195، 197، 198، 205، 222، 232، 236، 237

بنی طبا، موسی / 367

بنی طبا، رضا / 367

بوشهری پور / 127

بوندرافسکی، گ.ل / 242

بهادری، عزیزالله / 494

بهبودی (دکتر) / 125

بهرام بیگی / 126

بهرامی، محمد (دکتر) / 282، 283

بهروز، مازیار / 280، 417، 418، 560، 586، 642، 825

بهزادی، علی / 282، 292، 293، 463

بهشتی، (آیت الله) / 365، 456، 480، 499، 514، 706

بهمن فرنژاد، پرویز (دکترجوان) / 659

بهنود، مسعود / 342، 410، 448، 471، 484، 525، 596، 606، 668، 673، 674، 685، 694، 696، 706، 718، 741، 743، 750، 751، 752، 824

بیات / 130

بیگدلی، علی / 586، 593، 661، 663، 664

بیگلری (ستوان یکم) / 126

بیل، جیمز. ا / 57، 170، 189، 343، 654، 752

پ

پارسا، علی / 131

ص:889

پارساکیا / 127

پارسونز، آنتونی / 191، 260، 733، 735، 782

پازارگاد / 131

پاشایی (سرهنگ) / 542

پاکباز، ح / 182

پاکروان، حسن / 6، 7، 61، 62، 80، 81، 86، 87، 99، 108، 129، 131، 210، 219، 224، 276، 277، 292، 295، 296، 297، 298، 304، 305، 309، 311، 315، 316، 318، 321، 323، 327، 329، 330، 331، 332، 333، 337، 339، 340، 401، 404، 433، 463، 610 ، 622، 773، 775، 815 ، 816، 817، 818، 823، 827، 832، 833، 835

پاک سرشت، هوشنگ / 131

پالانچیان، لئون / 665

پرز، شیمون / 205

پرنیان فر (سرهنگ) / 88، 125، 698

پرنیانی (سرهنگ) / 749

پرورش، رضا / 208

پزشکپور، ایرج / 621

پژمان، عیسی / 61، 62، 112، 139، 140، 141، 142، 522، 532، 533، 535، 538، 546، 551، 657، 732، 817، 835

پسندیده، سیدمرتضی (آیت الله) / 344، 347، 348، 349، 360، 366، 467، 600

پوررستگار / 129

پورزند / 130

پورزینال، پوران / 130

پورسعید، اسماعیل / 495

پورکاشانی، منصور / 410

پورمحمد ماهونکی، عباس / 364

پورمحمدی، عباس / 355، 360

پورمیرغفاری، محسن / 363

پهلبد، مهرداد / 400

پهلوی، اشرف / 79، 129، 143، 461، 609، 610، 611، 628، 666، 667، 696، 728، 773، 781، 824

پهلوی، فرح (دیبا) / 128، 399، 611، 727

پهلوی، فوزیه / 202

پیمان، حبیب الله (دکتر) / 582

ت

ت، محمد / 180، 182

تحریری، حسین / 362

تختی، غلامرضا (جهان پهلوان) / 467، 664، 788

تدین، عطاءالله / 481

ترابی، یوسف / 171، 181، 182

ترات، آلن چارلز / 101، 267

ترنر (سرهنگ) / 593

ترومن (پرزیدنت) / 162

تسلیمی تهرانی، فریدون / 749

تشریفی، جمشید (مهندس) / 126

ص:890

تعمیرکاری، جهانبخش / 359، 363

تفضلی، جهانگیر / 79، 130، 291، 518، 774

تفضلی، محمد (محمدخوشگله) / 659

تقاء، نعمت الله / 355

تقوایی، محسن / 495

تقوی، رضا / 130

تقویان اشکوری، اسحق / 368

تقی پور، محمدتقی / 207، 219، 227، 242، 247

تکمیل همایون، ناصر / 24

تکه، علی اکبر / 368

تکه، مهدی / 127

تنکابنی، محمدولی خان (سپهدار اعظم) / 29

توافچیان، معصومه / 656

توانگری، فریدون (آرش) / 655، 659، 750

تهرانی / 410

تهرانی، خانبابا / 343، 517، 519، 521، 635، 648، 814

تهرانی، علی آقا (شیخ) / 360

تهرانی، مرتضی / 367

تیمورتاش / 562

ث

ثابتی / 104

ثابتی، پرویز / 70، 87، 100، 104، 125، 297، 341، 354، 356، 658، 663، 671، 672، 700، 755، 823، 824، 829، 830، 831، 832

ثابتی، هوشنگ / 130

ج

جاسمی، مهوش / 656

جاویدان، پریچهر / 131

جباری، احمد / 131

جبل عاملی / 128

جراح زاده، سیروس / 495

جزنی، بیژن / 306، 410، 584، 588

جعفری (سپهبد) / 87، 88

جعفری گیلانی، محمد (حجت الاسلام) / 359

جعفری همدانی، غلامحسین (آیت الله) / 355، 366

جعفری، شعبان / 461، 695، 789

جعفری، محمدتقی (علامه) / 150، 501، 508، 765

جعفریان، رسول (حجت الاسلام) / 278

جعفریان، محمود / 422، 481

جلالی خمینی، محمدتقی (حجت الاسلام) / 367

جمال عبدالناصر / 211، 539، 541، 542، 812

جمشیدی، اسماعیل / 483، 654

جنتی / 360

جنتی (دکتر) / 494

ص:891

جنتی رضوی، رمضانعلی / 363

جنتی لادانی، احمد / 359

جنتی، احمد (آیت الله) / 360

جنتی، رمضان / 368

جنتی، علی / 336، 358، 513، 528، 576، 747، 774

جوادی شجونی فومنی، جعفر (حجت الاسلام) / 366

جوادی، شجاع / 84

جوان / 127

جوانرودی، یونس / 477، 478، 511

جواهری، محمدخلیل / 488

جیمز لایف، جس / 178، 242

چ

چگوارا، ارنستو / 576

چمران، مصطفی (دکتر) / 428، 515، 543، 544، 545، 601، 785

ح

حائری / 360

حائری یزدی، مهدی / 331، 775

حائری، صدرالدین / 355

حاج رضایی، طیب / 328، 333، 785

حاج سیدجوادی، علی اصغر / 504، 608، 654، 681

حاج غفوری، محمد / 131

حاجی فرجی، پرویز / 749

حجازی، فیروز / 127، 355، 366

حجتی کرمانی، علی (حجت الاسلام) / 335، 367

حجتی کرمانی، محمدجواد (حجت الاسلام) / 360، 363

حججی، سجاد (حجت الاسلام) / 509

حدیدی، مختار / 547، 773، 788

حریری، اکرم / 366

حسیبی، مهین / 131

حسینی / 126، 655

حسینی ورکانه، فاضل / 364

حسینی، سید شهاب الدین / 360

حسینی، سیدحسین / 366

حسینی، سیدمجتبی / 360

حسینی، شهاب الدین / 364

حسینی بهشتی بهشتی (آیت الله)

حسینی زاده / 126

حشمتی، محمود / 131

حضرت معصومه(س) / 347

حق پرست، محمدرضا / 131

حقیقی (سرهنگ) / 129

حکمت نژاد، محمد / 359

حکیم، سیدمحسن (آیت الله) / 313، 371، 601

حکیمی، محمود / 36، 40

حمیاری / 131

ص:892

حمیدزاده / 360

حمیدزاده گیوی، اکبر / 367

حیدری، محمدعلی / 360، 364

حیدریان، محسن / 423، 559، 561، 768

خ

خاتمی (ارتشبد) / 88

خاتمی، رضا / 364

خاتم یزدی، عباس / 601

خاچیکیان، ساموئل / 494

خادمی، حسین (آیت الله) / 334، 344، 353، 354، 372، 669، 673، 764

خادمی، محمدعلی (سپهبد) / 665

خاکباز، جواد / 130

خامنه ای، سیدعلی (آیت الله العظمی) / 260259، 355، 360، 363، 373

خانلری / 127

خدابنده لو، فرخ / 128

خدادادیان، اردشیر / 18

خدایی، بهمن / 303

خدوی / 129

خدیوی، یدالله / 128

خراسانی، سیداحمد / 361

خردمند، غلامحسین / 364

خرمشاهی، یحیی / 130

خزعلی، ابوالقاسم (آیت الله) / 359، 363

خسرو انوشیروان / 19

خسروشاهی، سیدهادی (حجت الاسلام) / 361، 363

خسرونژاد / 494

خطیب دماوندی، پرویز (دکتر) / 130

خطیبی، پرویز / 494

خطیبی، حسین / 335

خلخالی / 127

خلخالی، صادق / 358، 370، 598، 600، 741، 827

خلخالی، محمدصادق / 361

خلعتبری، عباسعلی / 177، 178، 237، 528

خلیلی، اکبر / 510، 606، 629، 717

خلیلی، امیر (دکتر) / 126

خمینی، روح الله (آیت الله العظمی) / 7، 10، 11، 187، 222، 259، 263، 285، 298، 303، 308، 309، 313، 314، 315، 316، 318، 319، 320، 321، 322، 323، 324، 325، 326، 327، 328، 329، 330، 331، 332، 333، 334، 335، 336، 339، 343، 344، 345، 347، 348، 349، 350، 351، 352، 353، 357، 358، 360، 362، 365، 368، 370، 371، 372، 374، 375، 376، 377، 393، 396، 403، 417، 426، 433، 436، 437، 445، 446، 452، 453، 456، 457، 463، 465، 467، 468، 475، 506، 507، 510، 514، 515، 522، 533، 541، 545، 547، 552، 560، 571، 575، 579، 580،

ص:893

583، 589، 591، 597، 598، 599، 600، 601، 602، 603، 604، 605، 606، 619، 626، 641، 661، 662، 665، 672، 676، 680، 681، 683، 684، 688، 689، 691، 692، 696، 697، 701، 704، 705، 706، 707، 708، 710، 711، 712، 713، 714، 715، 716، 717، 718، 719، 720، 721، 728، 736، 743، 747، 748، 752، 753، 754، 756، 778، 779، 780، 782، 789، 790، 811، 816، 818، 823

خمینی، سیدمصطفی (آیت الله) / 597، 605، 665، 672، 794

خواجه نوری / 64

خوانساری، پرویز / 128، 129، 518، 520، 529، 530

خویی، ابوالقاسم (آیت الله العظمی) / 333

د

داداش پور، فرخ / 422

دادستان، اکبر (سرهنگ) / 126

دادگر ( سروان) / 126

داریوش اول / 17

دال، سون. بری / 29

دانا (سرهنگ) / 130

دانتر، ی / 204

دانش زاده، محمد / 359

دایان، موشه / 205، 222

دخیلی، قاسم / 364

درخشانی، علی اکبر (سرتیپ) / 563، 564، 613

درخشش / 76

درگاهی، محمدخان / 31

دره شوری / 128

درودیان / 128

درویش صفت / 494

دری، علی / 127

دستغیب، سید عبدالحسین (آیت الله) / 305، 323، 354، 599، 785

دستغیب، سعید / 127

دستغیب، سید علی اصغر (حجت الاسلام) / 361، 363، 778

دستغیب، سیدمهدی (حجت الاسلام) / 355

دستغیب، علی محمد (حجت الاسلام) 361، 363

دستغیب، میرزامحمد (حجت الاسلام) / 355

دلانوا، کریستین / 59، 60، 179، 192، 261، 262، 277، 278، 342، 450، 525، 616، 646، 648، 661، 663، 729، 815

دنوان (ژنرال) / 162

دوانی، علی (حجت الاسلام) / 314، 320، 328، 331، 332، 335، 346، 347، 358، 375، 433، 437، 446، 467، 492، 508، 538، 578، 579، 582، 598، 603، 680، 681، 693، 706، 725، 747، 779

ص:894

دوریل، زوی (دکتر) / 217، 218

دوستدار، یحیی / 130

دولّو، قاسم خان / 24

دهقانی، اشرف / 386، 651، 779

دهنوی، محمد / 309، 326، 327

ذ

ذاکرحسین، عبدالرحیم / 331، 464، 505، 620، 624، 627، 629، 679

ذاکرزاده تولایی، شیخ محمود (شیخ حلبی) / 376

ذوالفقاری، عبدالله / 749

ر

رئیسی، محمد / 364

رئیسی، نصرالله / 369

رائین، اسماعیل / 490، 491

رابکین / 213

رابین، اسحاق / 205، 222، 236، 237، 261

راجرلوئیس، ویلیام / 170، 773

راجی، پرویز / 144، 572، 616، 633، 668، 669، 677، 679، 733

رادمنش (دکتر) / 282، 420

راس، توماس / 50، 164

راشد یزدی / 361

راشدپور یزدی، کاظم / 363

راضی، ابراهیم / 127

ربانی رانکوهی، محمدمهدی / 359، 364

ربانی شیرازی، عبدالرحیم (آیت الله) / 359، 361، 363، 367

ربانی املشی، مهدی (آیت الله) / 344، 358، 361، 362، 365، 366، 368، 603، 764

رجایی، محمدعلی / 357، 384، 386، 746، 786، 798

رجب زاده / 126

رحیمی رضوی، سیدفخرالدین / 361، 363، 374، 682، 785

رحیمی، سیدنورالدین / 367، 374، 682، 785

رزم آرا (سپهبد) / 76، 201

رزم جو، علی اکبر / 621

رسولی / 655، 656

رسولی، محسن / 410

رشیدی / 131

رشیدی مطلق، احمد / 362، 672

رضاخان / 3، 26، 30، 31، 32، 33، 34، 35، 36، 38، 39، 40، 41، 42، 43، 44، 45، 47، 48، 56، 83، 86، 100، 165، 267، 272، 279، 289، 310، 406، 425، 459، 460، 486، 487، 545، 555، 562، 640، 641، 651، 776، 779، 781، 797، 807، 808، 815، 833، 835

رضایی، حاج اسماعیل / 333

رضوی، مسعود / 353، 354، 483

رفیع زاده / 56، 126

ص:895

رفیع زاده، منصور / 49، 56، 131، 143، 340، 523، 524، 609، 622، 754، 780، 811، 817

رکنی / 494

رنجبران / 126

روبین، باری / 382

روحانی / 130

روحانی، حاج سید محمدصادق / 333

روحانی، سیدحمید / 314، 315، 316، 317، 318، 319، 320، 322، 323، 325، 330، 332، 334، 337، 343، 350، 351، 358، 369، 370، 371، 375، 377، 398، 427، 432، 446، 507، 577، 579، 580، 585، 586، 588، 590، 591، 599، 600، 601، 602، 605، 636، 664، 667

روحانی، سیدمهدی / 523

روح بخش، رحیم / 330

روزبه، خسرو / 281

روزولت، کرمیت / 50

روشن / 128

روشنی موسیوند، محمدمهدی / 363

ریپورتر، شاپور / 94، 96، 97، 271، 272، 273، 274

ز

زارع، علی / 130

زالتاش (سرهنگ) / 277

زاهدی / 129

زاهدی، فضل الله (سپهبد) / 31، 32، 50، 187، 268، 809

زاهدی، اردشیر / 94، 277، 490، 510، 518، 523، 570، 608، 613، 616، 672، 765، 781

زربخت، ناصر / 421

زرکار، یوسف / 648

زرنگ، محمد / 28، 49، 385، 386

زرنگار، محمد (دکتر) / 131

زرین کوب، عبدالحسین / 18

زرینی، حسین / 581

زمانی / 361

زمانیان کوهانی، احمد / 364

زنجانی (آیت الله) / 306، 398

زندی پور، رضا (سرتیپ) / 88، 658

زندنیا، شاپور / 127

زورق جو، رسول / 582

زونیس، ماروین / 99، 144، 291، 342، 608، 640، 677، 735، 822

زیباکلام، صادق / 576، 577

زیبایی، سرهنگ / 126، 277، 281، 285، 296

زین الدین، عبدالرزاق / 364

س

ساجدی، احمد / 163، 197، 198، 230، 266

ص:896

ساسان، حسین / 130

ساسانپور، حسن / 494

سالینجر، پیتر / 154، 649

سامی سیاوش / 127

سبحانی (سرتیپ) / 131

سبحانی، فلاهاله / 130

سبحانی، موهب الله / 130

سبقتی / 130

ستایش، محمد / 461

ستایش، محمود / 461، 767

سجادی (دکتر) / 126

سجده ای، جلال (سرتیپ) / 126، 658

سحابی، عزت الله / 277، 284

سدهی، سیدمحمود / 130، 355، 366

سروری، موثق / 494

سطوتی، پریوش / 130

سعادتی، محمدرضا / 565، 744

سعید تهرانی، حسن / 367

سعیدوزیری، منوچهر / 468، 625

سعیدی، خسرو / 299

سعیدی، سید محمدرضا (آیت الله) / 185، 344، 350، 351، 352، 371، 507، 515، 661، 781، 785

سفری، محمدعلی / 284، 323، 471، 619، 742

سلاسی، هایلا (هایله) / 236

سلطانی (سرهنگ) / 126

سلطانی، مجتبی / 309

سلیمانی، حسین / 364

سلیمی تهرانی، هوشنگ (سرهنگ) / 749

سماکار، عباس / 386، 503، 636، 637، 640، 642، 648، 649، 651، 663، 669

سمیعی، هوشنگ / 127

سنجابی، کریم (دکتر) / 101، 707، 708

سنجر، ابراهیم / 108

سولیوان، ویلیام (سالیوان) / 54، 179، 181، 191، 221، 260، 735، 753، 782

سیاحتگر (دکتر) / 130

سیف غفاری / 130

سیفی فمی تفرشی، مرتضی / 29، 34، 38، 41

سیفی کمانگر، فرج الله (کمالی) / 659

سیگاری، اسماعیل / 127

ش

شاپوریان / 127

شارون، آریل / 232

شاکر (سرلشکر) / 88

شاکری، رمضانعلی / 683، 698، 739

شاکری، سیاوش / 494

شاه ( محمدرضا پهلوی) / 13، 59، 70، 78، 81، 82، 83، 86، 88، 89، 92، 95، 96، 97، 98، 100، 102، 104، 131، 174، 178، 202، 203، 205، 209، 220، 221، 223، 228،

ص:897

232، 236، 237، 239، 240، 242، 267، 268، 271، 272، 273، 274، 275، 278، 287، 290، 293، 298، 300، 313، 315، 325، 332، 333، 336، 339، 340، 352، 374، 379، 382، 385، 386، 410، 411، 416، 423، 432، 456، 459، 460، 464، 466، 487، 534، 592، 593، 608، 623، 631، 641، 661، 663، 751، 773، 784، 820، 828

شاهدی، مظفر / 1، 2، 16، 268، 314، 379، 492، 535

شاهنده، عباس / 217

شخصی مددی، مظفر / 364

شروان، امیر / 494

شریده، محمد / 236

شریعت رضوی، مهدی / 428

شریعتمداری، سیدکاظم (آیت الله)/ 323، 324، 333، 370، 371، 372، 507، 673، 674، 676، 695، 696، 699، 704، 753

شریعتی مزینانی، علی (دکتر) / 366، 467، 484، 501، 504، 508، 543، 664، 665،

شریف واقفی، مجید / 650

شریف امامی، جعفر / 11، 96، 126، 145، 292،295 ، 431، 456، 492، 510، 511، 626، 640، 678، 683، 694، 695، 696، 697، 698، 699، 700، 701، 702، 709، 711، 722، 783، 784، 825

شریف پور، رضا / 318

شریفی، یوسف / 43، 792

شعبانی، محمدعلی (معروف به حسینی) / 658، 750

شفا، منوچهر / 130

شفر (سرهنگ) / 593

شفیعیها (دکتر) / 127

شفیق عزاز / 130

شمس، فریدون / 130

شمسی، علی اکبر / 364

شمیم، علی اصغر / 28

شوکت، حمید / 520، 774، 792،

شوکراس، ویلیام / 184، 341، 633، 666، 727، 753، 825

شولاتور، پیتر / 684

شولزینگر، رابرت / 513

شولسکی، آبرام / 156

شهاب، سیف الله / 659

شهابی، هوشنگ / 382، 625

شهبازی، احسان الله / 126

شهدائی، گودرز / 131

شهرام، محمدتقی / 669، 784

شهریاری، عباسعلی / 420، 421، 587، 814

شهیدزاده، حسین / 532، 600

شهیدی، ایرج / 127

شهیراصفهانی / 130

شیخ فرشی، فرهاد / 575

ص:898

شیرازی، سیدعبدالله (آیت الله) / 718

شیرخانی، علی / 510، 672، 673

شیروانلو، فیروز / 410

شیل (کلنل) / 25

شیلاتی (دکتر) / 131

ص

صاحب، حسین / 131

صاحب الزمانی / 361

صادق، حسین / 128

صادقی / 128

صادقی گیوی، محمدصادق / 359، 363

صادقی یگانه، علی اصغر / 749

صادقی، پرویز / 127

صادقی، محمود / 367

صارمی شهاب، اصغر / 340، 576، 620، 625

صالح (سرلشکر) / 131

صالح، اللهیار / 299، 300، 304، 305، 395، 783

صالحی / 127

صالحی نجف آبادی، نعمت الله / 359، 509

صادقی، پرویز / 126

صالحی، سیدمرتضی / 355

صانعی، حسن (آیت الله) / 359، 363

صباح حسینی، مجتبی / 364

صدام حسین / 546، 549

صدر حاج سیدجوادی، جواد / 334

صدری (سپهبد) / 83، 87

صدری، جعفرقلی (سپهبد) / 658

صدوقی، شیخ محمد (آیت الله) / 347، 349، 372، 679، 700، 784

صدیق زاده، هوشنگ / 131

صدیقی، غلامحسین (دکتر) / 708

صدیقی، وحید الزمان / 699

صفاپور (سرگرد) / 94

صفاپور (سرلشکر) / 88

صفار هرندی / 580

صفایی، خسرو / 655

صلواتی، غلامرضا / 355

صمدیان پور (سپهبد) / 83، 88، 89، 239

صمیمی، مینو / 384، 616

صنوبری / 578

ض

ضیاظریفی، ابوالحسن / 428

ضیافتی کافی، احمد / 367

ضیافتی کافی، حسن / 367

ضیغمی، شیخ عباس / 361، 363

ط - ظ

طالع، هوشنگ / 545، 760، 761

طالقانی، سیدمحمود (آیت الله) / 306، 307، 308، 309، 310، 355، 366، 394، 764

طاهری حسین آبادی، جلال / 364

ص:899

طاهری خرم آبادی، حسن / 319، 335، 361، 600

طاهری، امیر / 732

طاهری، جلال الدین / 361

طاهری، حبیب الله / 364

طاهری، سید شکرالله / 361، 363

طاهری، محمدصالح / 366

طباطبایی (سرتیپ) / 125

طباطبایی، سیدضیاء الدین / 202، 448، 471، 685، 772، 808

طباطبایی، محمدحسین / 188، 489، 490

طباطبایی، مهدی / 368

طبری، احسان / 58، 280

طوفانی / 127

طوفانیان، حسن / 176، 787

ظاهرشاه / 534، 535

ع

عاطمی، محمد / 126

عالمی دامغانی، محمدتقی / 363

عالیخانی / 213

عبادی، شیرین / 667

عبده، جلال / 289، 292، 787، 822

عدل، پرویز / 130

عراقی، مهدی / 315، 330، 335، 344، 580، 685، 785، 787

عرفات، یاسر / 539

عرفان منش، جلیل / 311

عزری، مئیر / 210، 234، 257

عزیزی (دکتر) / 126

عسکری زاده، محمود / 590

عسگری، مرتضی / 367

عشقی، سالار / 494

عشقی پور / 88، 89

عطاران / 127

عطارپور، رضا (حسین زاده) / 126، 659

عظیما / 213

عظیما، فرهاد / 131

عظیمی، صادق / 129

عظیمی، فرامرز / 131

علاء، حسین / 57، 61، 64، 187، 291

علم، امیراسدالله / 64، 82، 83، 100، 188، 234، 261، 293، 295، 298، 302، 307، 313، 329، 330، 332، 333، 334، 335، 339، 379، 403، 405، 432، 550، 586، 613، 618، 628، 641، 666، 727، 728، 729، 784، 815، 816

علوی طالقانی، نورالدین / 367

علوی طباطبائی، محمدحسین / 366

علوی کیا / 126، 210، 223، 224، 276، 277، 832، 833، 834

علوی مقدم (سرلشکر) / 76، 83

علی یاشار / 131

علی اکبر، مرتضی / 131

ص:900

علیم الدوله (دکتر) / 43

عمادی، شیخ حسین / 361، 363

عمویی، محمدعلی / 81، 82، 282، 283، 389، 390، 435، 557، 585، 631، 633، 635، 636، 637، 638، 650، 652، 653، 668، 788

عمید (سرهنگ) / 277

عمیدزنجانی، عباسعلی (آیت الله) / 315، 316، 346، 373، 603

عمیدی نوری، ابوالحسن / 32

عندلیب، محسن / 359

عندلیب زاده / 361

عندلیب زاده، حسین / 364

عیدی امین / 236

غ

غرائی، یدالله / 126

غروی، محمد / 367

غفاری آذرشهری، هادی / 367

غفاری، حسین (آیت الله) / 661

غفاری، هادی (حجت الاسلام) / 367، 662، 788

غفوری (سرهنگ) / 277

غنی زاده، سیمون / 130

غیابی، عبدالله / 495

غیاثی، ولی الله / 749

غیوری، علی / 367

ف

فاتح (مالک کارخانجات جهان) / 592

فارسی، جلال الدین / 373، 394، 440، 538، 542، 600، 759

فاضل اصفهانی / 361

فاطمی، ایرج / 494

فاطمی، حسین (دکتر) / 284، 461

فاطمی، سید حمیدرضا / 582

فاطمی، عباس / 461، 467، 695

فانیان، خسرو / 128

فتحعلی شاه / 24

فخر روحانی / 222، 470، 609، 618

فرازیان (سرتیپ) / 112

فرای، ریچارد. ن / 21

فرجادی / 126، 130

فردوس، شهاب / 126

فردوست، حسین / 35، 36، 39، 52، 60، 76، 77، 82، 83، 87، 88، 90، 91، 93، 94، 95، 96، 97، 98، 99، 100، 101، 102، 103، 104، 105، 106، 107، 109، 111، 112، 125، 129، 132، 133، 135، 139، 140، 150، 158، 174، 222، 223، 224، 238، 239، 266، 267، 268، 272، 277، 296، 297، 330، 341، 379، 407، 490، 533، 542، 610، 611، 613، 673، 698، 720، 745، 746، 787، 789، 793، 817، 821، 823، 826، 827، 828، 829، 831، 832،

ص:901

833، 835

فردوست، نصرت الله / 88

فردوسی پور، اسماعیل / 603، 789

فرزانگان (سرهنگ دوم) / 126

فرقانی، علی اصغر (شیخ) / 355

فرمانفرمائیان، ستاره / 187، 342، 597، 679، 684

فرمانفرمائیان، منوچهر / 187، 616، 811

فرهمند، جلال / 547، 703، 704، 773، 778، 788

فرهنگ، داریوش / 128

فروتن، عطاءالله (سرگرد) / 126

فریور / 128

فریوری (سرهنگ) / 130

فلاح نژاد، علی / 205، 220، 237، 256

فلسفی، محمدتقی (حجت الاسلام) / 287، 314، 315، 318، 345، 349، 357، 366، 369، 373، 375، 376، 498، 508، 776

فوران، جان / 575

فورد / 175

فولادزاده، عبدالامیر / 108، 174، 342، 353، 382، 448، 566، 610، 641، 653

فولادی، فیروز / 129

فومنی حائری، حاج شیخ جواد (آیت الله) / 286، 287، 764

فهیم، مرتضی / 363

فیروزکوهی، ن.ا / 456

فیروزمند (سپهبد) / 88

ق

قاسمی، پرویز / 494

قاسمی، طهمورث / 465، 468

قاسمی، فرید / 290، 460، 461، 462، 463، 464، 465، 469، 471، 472، 473

قاضی طباطبایی، سید محمدعلی (آیت الله) / 333، 353، 358، 373، 680، 744، 785، 799

قاضی، علی / 126

قانع (سرتیپ) / 130

قانع، نادر / 494، 495

قانون، مرتضی / 202، 203، 205، 206، 208، 217، 233، 256، 556

قدر، منصور (سرلشکر) / 112، 542

قدس محلاتی، مهدی / 368

قراگزلو، محمد / 130

قربانی، زین الدین / 367

قرنی، ولی الله (سرلشکر) / 6، 271، 368، 758

قره باغی، عباس (ارتشبد) / 697، 717، 720، 721، 722، 790

قریب، بهرام / 130

قریشی، سیدعلی اکبر / 361

قزوینی، یحیی / 364

قضایی، احمد / 495

ص:902

قمامی / 131

قندچی، احمد / 428

قوام السلطنه / 72، 129

قوش بیگی، ناصر

قهاری / 130

قهرمانی، سیروس / 495

ک

کاپوشینسکی، ریشارد / 342، 343، 384، 648

کاتم، ریچارد / 383، 558، 673

کاتوزیان، کیان / 505، 692

کارتر، جیمی / 175، 471

کاروز / 210

کاسترو، فیدل / 576

کاشانی، سیدابوالقاسم (آیت الله) / 57، 61، 201، 203، 285، 289

کاظم زادگان / 131

کاظمی، باقر / 204

کاظمیان (دکتر) / 529، 530

کاکبورن / 233

کاوسی، هوشنگ / 495

کاوه / 213

کبیری، عباس (شیخ) / 355

کتیرائی، محمود / 491

کدی، نیکی. آر / 370، 723

کدیور، جمیله / 383

کرباسچی تهرانی، محمدصادق / 359، 364

کرباسچی، غلامرضا / 185، 309، 524، 753

کردنی زاده (دکتر) / 131

کرزن، جرج ناتانیل / 27

کرمانی، شیخ مرتضی / 361

کرمی ملایری، ناصر / 127

کرمی پور، حمید / 356، 508، 777

کروبی، ملااحمد (آیت الله) / 352، 368، 796

کرونین، استفانی / 31

کریستین سن، آرتور / 19

کریم پور شیرازی، امیرمختار / 143، 461

کریمی / 151

کریمی، ماشاءالله / 364

کریمیان، علیرضا / 427، 433، 437، 440، 525

کسری، نیلوفر / 422، 610، 611

کشاورز / 127

کشاورز، فریدون (دکتر) / 101

کشکولی، ایرج / 517، 538

کلانتر، سیداحمد / 361

کلانتر، میرزا ابراهیم خان / 24

کمال، مجید / 130

کمالوند، فریده / 633، 637، 654، 660، 669

کندریاسل، جو (سردار) / 495

کندی، جان. اف / 291، 295، 809

کنی، عبدالعلی (آقابزرگ) / 367

کوپال، محمدصادق (سرتیپ) / 31

ص:903

کوزیچکین، ولادیمیر / 191، 340، 559، 560، 563، 564، 566، 567، 792

کوشان، اسماعیل / 493

کوهستانی نژاد / 462، 510

کیا (سپهبد) / 75، 76، 77، 78، 291

کیا، ب / 53، 411

کیا، حاجی علی / 76، 77، 81، 96

کیائی، پرویز / 127

کیانوری، نورالدین / 281، 419، 490، 516، 560، 792

کیقبادی / 126

کیکاوسی، همایون / 130

کینوش، حسن / 128

کیوانی (سرتیپ) / 239، 241

گازیورووسکی، مارک. ج / 62، 63، 166، 171، 172، 176، 177، 219، 220، 253، 302، 792

گ

گچ بزانی / 130

گرامی، محمدعلی / 359، 361، 363، 599، 639

گلابدره ای، محمود / 723، 735

گلبن، محمد / 43

گلپور، رضا / 230، 232، 236، 292، 669، 743، 755، 831

گلدامایر / 205، 236

گلسرخی، خسرو / 503، 776

گلشائیان / 64، 278، 792

گله داری / 130، 799

گودرزی، علیرضا / 131

گیرشمن، رومن / 18

ل

لاجوردی، حبیب / 414، 416، 771، 775، 784، 794

لاجوردی، سیداسدالله / 350، 358، 388، 500، 633، 638، 652، 654، 785

لاریجانی، جمشید / 609، 610

لاهوتی اشکوری، حسن / 366

لدین، مایکل / 174، 175، 182، 222، 261

لطفعلی خان / 24

لطفیان، سعیده / 82، 337، 556، 743

لطیفی (سرتیپ) / 140

لمبتون، آن. ک. س / 21، 22، 24

لنکرانی، شیخ حسین (آیت الله) / 101، 367

لنگرودی، شمس / 505

لنین / 576

لواسانی، محمدصادق / 368

لوبرانی، اوری (یوری) / 222، 235، 236، 237، 263

لوسکایا، ن.و. پیگو / 23، 24

لوشانی، پرویز / 465

لووریه، ژان / 53، 54

ص:904

م

مازندرانی، میرزاشفیع / 24

مازندی، یوسف / 371، 566، 614

مالک مهدوی، احمد (سرهنگ) / 129

ماهوتیان (سرهنگ) / 239، 270، 277

مبصر، محسن (سپهبد) / 60، 62، 83، 93، 272، 277، 617، 745، 746، 836

مبینی / 126

مترجمی، یدالله / 130

متقی / 131

متین، افشین / 518، 521

مجیدی / 126

مجیدی، عبدالمجید / 98، 794

محامی، شیخ محمدرضا / 355

محتشمی، علی اکبر (حجت الاسلام) / 331، 549، 598، 794

محرم علی خان / 289، 290

محفوظی، عباس / 359

محمد حسنین هیکل / 52، 53، 170، 256، 260، 727

محمدشاه قاجار / 459

محمدعلی شاه / 26

محمدی نجف آبادی، حسن / 131

محمدی، ناصر / 494

محمدی، هوشنگ / 131

محمود، جلیل (دکتر) / 131

محمودی (سرلشکر) / 88

محمودی، عبدالسید / 363

مختار، رکن الدین‰ مختاری

مختار، مجید / 665

مختاری (سرپاس) / 26، 31، 32، 33، 34، 37

مدنی، جلال الدین / 325، 531، 570، 649، 657

مدنی، سیداسدالله (آیت الله) / 315، 353، 357، 361، 366، 369، 371، 374، 375، 785

مرادخانی ارنگه ای، علی / 363

مرادی (سرهنگ) / 277

مرتاضی / 129

مرتضوی، صفا (سرهنگ) / 126

مرتضوی، علی اصغر (شیخ) / 366

مرشد زاده / 126

مرعشی نجفی (آیت الله العظمی) / 333

مرعشی، ایرج / 131

مروارید، علی اصغر (آیت الله) / 355، 367

مروارید، محمد / 131

مروارید، یونس / 624، 626، 628

مستوری، ایرج / 130

مستوفی، خسرو (دکتر) / 131

مستوفی الممالکی، بدری / 130

مسعودی خمینی، علی اکبر (آیت الله) / 313، 320، 343، 347، 358، 716، 744، 795

مسعودی، سیروس / 130

ص:905

مسیح زاده (سرتیپ) / 209

مشارزاده محرابی، محمد / 364

مشارزاده مهرابی، علی / 363

مشایخی، کامران / 130

مشعوف، منوچهر / 131

مشکینی، علی (آیت الله) / 359، 509

مشیر، مرتضی / 383

مصباح زاده، مصطفی (دکتر) / 101

مصدق، محمد (دکتر) / 3، 6، 47، 48، 49، 50، 56، 58، 60، 71، 73، 76، 80، 83، 167، 168، 169، 170، 203، 267، 268، 279، 284، 307، 396، 398، 401، 403، 404، 406، 414، 460، 461، 467، 640، 733، 773، 795، 808، 815، 821، 822

مصور رحمانی، غلامرضا (سرهنگ) / 40، 79، 80، 81، 130، 340، 795، 816

مصیری، منوچهر / 494

مطهری، مرتضی (استاد) / 349، 366، 369، 370، 375، 501، 502، 504، 758، 765

مظفر، محمدجواد / 516، 517

مظفرالدین شاه / 26، 28، 459، 460

معادیخواه، عبدالحسین / 361

معادیخواه، عبدالمجید (حجت الاسلام) / 355، 359، 363

معبر، روح الله / 749

معبری (دکتر) / 130

معتضد باهری، محمد / 422

معتضد، علی (سرلشکر) / 112، 272، 835

معتمدنژاد، کاظم / 465

معدنی، شیخ ابراهیم / 355

معدنیان، مهدی / 494

معصومی، علی اصغر / 364

معطری، جلیل / 364

معماری (سرهنگ) / 126

معین زاده / 128

مفیدی، کاظم / 362

مقبل (دکتر) / 131

مقتدر، هوشنگ (دکتر) / 130

مقتدرنژاد / 126

مقدم، کاظم / 387، 579، 580

مقدم، ناصر / 88، 104، 125، 277، 296، 297، 304، 399، 552، 622، 640، 657، 658، 675، 677، 678، 695، 696، 697، 700، 701، 702، 706، 707، 708، 710، 711، 716، 717، 718، 719، 720، 721، 722، 723، 745، 823، 824، 825، 826، 827، 830

مقربی، احمد (سرلشکر) / 179، 563، 564، 565، 613

مقصودی، مجتبی / 618، 620

مکارم شیرازی، ناصر (آیت الله العظمی) / 362، 363، 364

مکی، حسین / 33، 41، 44، 796

ملائکه / 127

ص:906

ملک حسین / 249، 250، 542

ملک محمدی، حمیدرضا / 545

ملک مهدوی، احمد / 521

ملکی، خلیل / 402، 403، 404، 405، 406، 431، 468، 777، 800

منتصری، هوشنگ / 420

منتظری، احمد / 359

منتظری، حسینعلی (آیت الله) / 359، 509

منشی زاده / 127

منصور، حسنعلی / 187، 188، 295، 334، 335، 336، 337، 579، 580، 816، 817، 823

منصوری، احمد / 410

منصوری، جواد / 51، 52، 187، 217، 311، 320، 323، 380، 582، 595، 651، 676، 692، 796

منطقی، امان / 494

منفرد ضیابری، هاشم / 582

منوچهری، فتح الله / 495

موحدی ساوجی (آیت الله) / 362

موحدی قمی (آیت الله) / 362

موحدی گیلانی، محمد / 359

موحدی، محمدعلی / 582

مورخ الدوله سپهر / 101

موسوی بجنوردی، سید محمدکاظم / 576، 577، 578، 651

موسوی تبریزی، سیدمحسن / 362

موسوی زنجانی، ابوالفضل / 367

موسوی عبادی، سید علی اصغر / 383

موسوی، ابراهیم / 367

موسوی زاده، جهانگیر / 42

موسوی، سیدعلی / 362

موسویان، محمدعلی / 364، 366

مولانا، عبدالحمید / 359

مولوی (سرهنگ) / 281، 319، 334، 335

مهدوی کنی، محمدرضا (آیت الله) / 355، 367

مهدوی، کاوس / 126

مهدی زاده محلاتی، فضل الله (شیخ) / 366

مهربان، رسول / 305، 399

مهنا / 129

میثمی، لطف الله / 299، 309، 373، 399، 592، 651، 652، 797

میر، حسین / 258، 379

میراحمدی / 130

میرترابی، سعید / 274، 666، 668

میرداماد، ناصر / 342

میرعابدینی، حسین / 505

میرفیض، الف / 609

میرهادی / 126، 128

میلانی، عباس / 235

میلانی، محمدهادی (آیت الله العظمی)/ 69، 333، 350، 353، 372، 373، 502، 533، 764

ص:907

ن

ناجی (سرلشکر) / 88

نادرشاه / 266

نادریان، محسن (معروف به سگ سبیل) / 749

نادری پور، بهمن (تهرانی) / 659، 663، 750

ناصرالدین شاه / 24، 26، 27، 28، 459، 460، 486

ناصرزاده، حسین / 362

ناصری، حمید (سرتیپ) / 542

ناصری، محمدحسن (عضدی) / 659

ناطق نوری، علی اکبر (حجت الاسلام) / 378

ناظمان / 126

ناظم زاده زمردی، مرتضی / 363

ناهیدی، حسین / 586

ناوون، اسحاق / 232

نبوی، ابراهیم / 127، 128، 798

نجات حسینی، محسن / 386، 538، 543، 547، 591، 594، 595، 663، 798

نجاتی، غلامرضا / 88، 89، 310، 312، 336، 337، 428، 511، 523، 700، 701، 706، 708، 717، 722، 751، 770، 774، 792، 795

نجاری راد، تقی / 25، 63، 108، 209، 223، 230، 243، 244، 247، 248، 258، 262، 287، 482، 506، 605، 608، 615، 724، 728

نراقی، احسان / 70، 71، 93، 94، 102، 103، 130، 191، 277، 295، 341، 348، 382، 484، 504، 568، 614، 684، 696، 706، 726، 728، 798

نصرت الدوله فیروز ( فیروزمیرزا) / 43

نصیری / 128

نصیری، محمد (امامقلی) / 367

نصیری، نعمت الله (سپهبد) / 7، 70، 83، 86، 87، 93، 100، 140، 143، 150، 237، 245، 272، 296، 297، 323، 337، 339، 340، 341، 342، 343، 345، 347، 357، 358، 374، 392، 395، 400، 410، 434، 436، 451، 453، 463، 477، 492، 609، 610، 612، 640، 663، 671، 675، 676، 677، 679، 684، 702، 714، 726، 733، 734، 735، 736، 814، 816، 820، 821، 822، 823، 824، 825، 826، 831، 835

نصیری نوری، یحیی (شیخ) / 355، 366

نظیف کار / 126

نعمانی / 130

نعمانی (سرهنگ) / 277

نعمانی، فرهاد / 131

نکوروح، محمود / 582

نوذری، عزت الله / 306، 308، 376، 377، 518، 579، 623

نوذری، ناصر (رسولی) / 659

نوربخش، حسن / 457، 606، 682، 685،

ص:908

712، 713، 714

نوربخش، علی محمد / 495

نورمفیدی، کاظم / 363

نورمنش، اکبر (مهندس) / 131

نوری، پرویز / 494، 495

نیک آئین، فضل الله / 128

نیک بخت، رحیم / 335، 355، 373، 429، 431، 432، 433، 437، 440، 443، 447، 454

نیکخواه، پرویز / 8، 381، 409، 410، 411، 412، 413، 422، 481، 638، 672

نیکسون / 175

نیکوخواه، فرهاد / 422، 672

نیمرودی، یعقوب / 223، 224، 230، 231، 232، 233، 234، 237، 239، 240، 241

و

واتینگهام، فرانسیس / 265

واعظ عبایی، محمد / 359

واعظی، حسن / 752

واقف شریفی / 560

والا، عبدالله (مهندس) / 217

وایز، دیوید / 50، 164

وثوقی / 131

ودیعی، علی اصغر / 658، 837

ورقا، ماشاءالله / 339

ورون، دلافو / 501

وزیری، شاهرخ / 383

وظیفه خواه، منوچهر / 655، 659

ولیان / 126، 127

وهاب زاده / 127

ویجویه / 126

ه

هارل / 210، 211، 212، 213

هاشمی / 140

هاشمی رفسنجانی، علی اکبر (آیت الله) / 366، 483، 755، 780

هاشمی، منوچهر / 55، 60، 73، 74، 107، 109، 112، 137، 140، 142، 269، 272، 277، 291، 293، 310، 311، 342، 559، 563، 564، 650، 677، 729، 732، 835، 836

هاشمی نژاد، سید عبدالکریم (حجت الاسلام) / 354، 356، 372، 507، 508، 664، 680، 785

هالیدی، فرد / 72، 193، 221، 415

هاوکینز، لوئیس ل. (سرهنگ) / 593

هایزر (ژنرال) / 382، 680، 707، 711، 717، 800

هدایت وزیری، عباس / 130

هدایتی / 130

هرتزل / 201

هزار بد / 19

ص:909

هژیری / 130

هلمز، ریچارد / 177

هلمز، سینتیا / 342

همایون، داریوش / 186، 257، 258، 478، 479، 702، 778

همایون، محمدعلی (کاتوزیان) / 382

همایونی (سرلشکر) / 77، 78

همت (تیمسار) / 74

هوشمند (سرهنگ) / 129

هوشنگ مهدوی، عبدالرضا / 203، 210، 217، 545، 772، 773، 781، 784، 793

هوفی، اسحاق / 199

هویدا، امیرعباس / 51، 98، 187، 188، 235، 295، 337، 339، 340، 341، 343، 380، 463، 500، 604، 616، 702، 765، 817، 831

هویدا، فریدون / 482، 502، 586، 673، 679

ی

یاتسویچ (سرهنگ) / 174

یاسمی، سیاوش / 495

یاوری / 126، 128

یزدان پناه (سپهبد) / 101

یزدی، ابراهیم / 685، 707، 710، 718، 721، 745

یزدی، حسین / 419، 420

یزدی، محمد (آیت الله) / 359، 362، 363، 750، 800

یزدی، مرتضی (دکتر) / 101، 419

یزید / 328

یعقوبی انجدانی، سیدجعفر / 355

یوسفی اشکوری، حسن / 306

یوسفیه، ولی الله / 491

ص:910

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109