گزیده ای ازرنجهای مظلوم تاریخ حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام

مشخصات کتاب

سرشناسه : قائم فرد، محمد، 1343 -

عنوان و نام پدیدآور : گزیده ای ازرنجهای مظلوم تاریخ حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام/ نوشته سید محمد قائم فرد

مشخصات نشر : اصفهان: مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، 1387.

مشخصات ظاهری : 160،ص.

وضعیت فهرست نویسی : فهرستنویسی قبلی

یادداشت : عنوان عطف:مظلوم تاریخ.

یادداشت : کتابنامه

موضوع : علی بن ابی طالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - ق 40

موضوع : علی بن ابی طالب(ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. -- اثبات خلافت

رده بندی کنگره : BP37/35/ع 6الف 8

رده بندی دیویی : 297/951

ص:1

اشاره

ص:2

اهداء

به اولین مظلوم عالم کہ حق همیشه با او و او با حق است

به اولین حامی و شهیده ولایت صدیقه طاهره، حضرت فاطمه زهرا علیها السّلام

و به تمامی فرزندان معصومشان خصوصاً منتقم آل محمّد علیهم السّلام

حضرت بقیة الله الاعظم حجة بن الحسن العسکری ارواحنا فداه

ثواب این نوشتار را به روح پرفتوح ذاکربا اخلاص حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السّلام

مرحوم حجة الاسلام والمسلمین حاج سیّد محمّد قائم فرد

تقدیم می نمائیم.

ص:3

وبا تشکّر ازمسجد وحسینیه حضرت امام سجّاد علیه السّلام که ما را در این امر یاری نمودند.

ص:4

مقدمه

السّلامُ عَلیکَ یا امیرالمُؤمِنینَ اشهَدُ انَّکَ انتَ اوَّلُ مَظلُومٍ وَاوَّلُ مَن غُصِبَ حَقُّهُ

ص:5

ص:6

افضلیّت حضرت امام امیرالمؤمنین علیه السّلام

عَن یُونُس بنِ وَهبِ القَصرِیِّ قَالَ دَخَلتُ المَدِینَةَ فَأَتَیتُ أبَاعَبدِالله (عَلَیْهِ السَّلام) فَقُلتُ جُعِلتُ فِدَاکَ أتَیتُکَ وَلَم أزُر أمِیرَالمُؤمِنِینَ (عَلَیْهِ السَّلام) قَالَ بِئسَ مَا صَنَعتَ لَولَا أَنَّکَ مِن شِیعَتِنَا مَا نَظَرتُ إِلَیکَ ألَا تَزُورُ مَن یَزُورُهُ اللهُ مَعَ المَلَائِکَةِ ویَزُورُهُ المُؤمِنُونَ قُلتُ جُعِلتُ فِدَاکَ مَا عَلِمتُ ذَلِکَ قَالَ فَاعلَم أنَّ أمِیرَالمُؤمِنِینَ أفضَلُ عِندَ اللهِ مِنَ الأئِمَّةِ کُلِّهِم وَلَهُ ثَوَابُ أَعمَالِهِم وَعَلَی قَدرِ أَعمَالِهِم فُضِّلُوا.

یونس بن وهب قصری گفت: وارد مدینه شدم و به محضر حضرت امام صادق علیه السّلام رسیدم و عرض کردم: فدایت شوم خدمت شما رسیدم در حالی که امیرالمؤمنین علیه السّلام را زیارت نکرده ام. حضرت فرمودند: چه کار بدی کردی، اگر از شیعیان ما نبودی نگاه به تو نمیکردم!!! آیا زیارت نمی کنی کسی را که خداوند و ملائکه و مؤمنان زیارتش می کنند؟!! راوی می گوید، گفتم: فدایت شوم، این مطلب را نمی دانستم

ص:7

حضرت فرمودند: پس بدان که امیرالمومنین علی علیه السّلام نزد خداوند از همه ی ائمه برتر است و ثواب اعمال ایشان از برای امیرالمؤمنین است و ایشان به اندازه ی اعمالشان برتری داده شده اند.

بحارالأنوار 25/ 361

ص:8

قرآن عظیم به حضرت علی بن ابیطالب علیه السّلام

تفسیر شده است

عَن عَلِیِّ بنِ یَزدَادِ القُمِّیُّ بِإِسنَادِهِ عَن حَسَّان العَامِرِیِّ قَالَ سَألتُ أبَاجَعفَرٍ (عَلَیْهِ السَّلام) عَن قَولِ اللهِ وَ لَقَد آتَیناکَ سَبعاً مِنَ المَثانِی قَالَ لَیسَ هَکَذَا تَنزِیلُهَا إِنَّمَا هِیَ وَ لَقَد آتَینَاکَ سَبعَ مَثَانِیَ نَحنُ هُم وُلدُ الوَلَدِ وَ القُرآنَ العَظِیم عَلِیُّ بنُ أبِیطَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلام).

در تفسیر فرات بن ابراهیم آمده که علی بن یزداد قمی به اسناد خود نقل کرده که حسّان عامری گفت: از امام صادق علیه السّلام پیرامون کلام خداوند یعنی «وَ لَقَد آتَیناکَ سَبعاً مِنَ المَثانِی» پرسیدم: (تفسیرش را خواستم) حضرت فرمود: تنزیل آیه این گونه نبود بلکه این گونه است: «وَ لَقَد آتَینَاکَ سَبعَ مَثَانِیَ ...» یعنی همانا ما فرزندان ایشانیم و قرآن عظیم علی بن ابیطالب علیهما السّلام است.

بحارالأنوار 24 / 118

ص:9

پاداش و دوستی و ولایت اهل بیت علیهم السّلام

و یاری رساندن به ایشان

عَن عُمَرِ بنِ الخَطَّابِ قَالَ سَمِعتُ رَسُولَ اللهِ (صلّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) یَقُولُ إِنَّ اللهَ تَعَالَی خَلَقَ مِن نُورِ وَجهِ عَلِیِّ بنِ أبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلام) سَبعِینَ ألفَ ألفِ مَلَکٍ یُسَبِّحُونَهُ وَ یُقَدِّسُونَهُ وَ یَکتُبُونُ ذَلِکَ لِمُحِبِّیهِ وَ مُحِبِّی وُلدِهِ.

از عمر بن خطاب نقل شده که گفت: از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرماید: همانا خداوند متعال از نور صورت علی بن ابیطالب (علیه السّلام) هفتاد میلیون ملک خلق نمود که او را تسبیح و تقدیس می کنند و این تسبیح و تقدیس از برای دوستان علی و دوستان فرزندان علی علیهم السّلام نوشته می شود.

بحار الأنوار 27 / 118 حدیث 98

مائة منقبة ابن شاذان ص 42

غایة المرام ص 585 ح 75

مدینة المعاجز ص 173 ح 487

ص:10

سرلوحۀ نامۀ مؤمن

عَنِ الزُّهرِیِّ قَالَ سَمِعتُ أَنَسَ بنَ مَالِکٍ یَقُولُ وَ اللهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سَمِعتُ رَسُولَ اللهِ (صلّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم) یَقُولُ عُنوَانُ صَحِیفَةِ المُؤمِنِ حُبُّ عَلِیِّ بنِ أبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلام).

از زهری نقل شده که گفت: از أنس بن مالک شنیدم که می گفت: به خدایی که جز او، خدایی نیست از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرمود: عنوان نامه مؤمن دوستی علی بن ابیطالب علیه السّلام است.

بحار الأنوار 27 / 142

تاریخ بغداد410/4

ص:11

برتری پیامبر و اهل بیتشان علیهم السّلام

عَن أبِی هُرَیرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ (صلّی الله عَلَیهِ وَ آلهِ وَ سَلَّم) إِنَّ اللهَ خَلَقَ فِی السَّمَاءِ الرَّابِعَةِ مِائَةَ ألفِ مَلَکٍ وَ فِی السَّمَاءِ الخَامِسَةِ ثَلَاثَ مِائَةِ ألفِ مَلَکٍ وَ فِی السَّمَاءِ السَّابِعَةِ مَلَکاً رَأسُهُ تَحتَ العَرشِ وَ رِجلَاهُ تَحتَ الثَّرَی وَ مَلَائِکَةً أکثَرَ مِن رَبِیعَةَ وَ مُضَرَ لَیسَ لَهُم طَعَامٌ وَلَا شَرَابٌ إِلَّا الصَّلَاةَ عَلی أمِیرِ المُؤمِنِینَ عَلِیِّ بنِ أبِی طَالِبٍ وَ مُحِبِّیهِ وَ الِاستِغفَارِ لِشِیعَتِهِ المُذنِبِینَ وَ مَوَالِیهِ.

ابوهریره گفته که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: همانا که خداوند در آسمان چهارم صد هزار ملک، در آسمان پنجم سیصد هزار ملک خلق کرد و در آسمان هفتم ملکی را خلق کرد که سرش در زیر عرش و پاهایش در زیر زمین قرار گرفته و ملائکه ای که تعدادشان بیش از افراد قبیله ربیعه و مُضَر است، آب و غذایی برای آنها نیست مگر صلوات بر امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهما السّلام و دوستان آن حضرت و طلب مغفرت برای پیروان گناهکار و دوستان او.

بحار الأنوار 26 / 349 ح 22

مائة منقبة ص 163

غایة المرام ص 19 ح 21

ص:12

دو چیز گرانبها

عَن زَیدِ بنِ ثابِت قالَ، قالَ رَسُولُ الله (صلّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم): إنّی تارِکٌ فیکُمُ الثِّقلَین کِتابَ اللهِ وَ عَلِیَّ بنَ أبی طالِب (عَلَیْهِ السَّلام) وَاعلَمُوا أنَّ عَلِیّاً لَکُم أفضَل مِن کِتابِ الله لِأنَّهُ مُتَرجِمٌ لَکُم عَن کِتابِ الله

تَعالی.

زید بن ثابت گفت: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: همانا که من در بین شما دو چیز گرانبها باقی گذاشتم یکی کتاب خدا و دیگری علی بن ابیطالب و بدانید که علی علیه السّلام برتر است از کتاب خدا زیرا او مترجم کتاب خداوند متعال از برای شماست.

مائة منقبة ص 161

غایة المرام ص 214 ح 20

تفسیر البرهان 28/1ح15

ص:13

بهترین عمل

عَن عَلِیِّ بنِ أبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلام) قالَ، قالَ رَسُولُ الله (صلّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم): قُلتُ لِجَبرَئیلَ:اَیُّ الأعمَالِ أحَبُّ إلی اللهِ عَزَّوَجَلَّ؟ قالَ الصَّلَاةَ عَلَیکَ وَ حُبَّ عَلِیِّ بنِ أبِی طَالِبٍ (عَلَیْهِ السَّلام).

امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب فرمودند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: از جبرئیل پرسیدم محبوب ترین اعمال در نزد خداوند چیست؟ پاسخ داد: صلوات بر شما و محبت علی بن ابیطالب علیه السّلام.

احقاق الحق 7/ 268

ص:14

پیشگفتار

بسم اللہ الرّحمن الرّحیم

کسی که می خواهد زمام امور مردم را به عهده گیرد و جنبه رهبری داشته باشد، و در انظار مردم الگو و اسوه شناخته شود، باید در عالم خلقت طوری زندگی او ترسیم گردد، که تحمّل و بردباری وی از همه فزون تر باشد، و در برابر مشکلات گوناگون وطوفان های سهمگین نلرزد. اگر زندگی مولای متقیان علی بن ابیطالب علیهما السّلام درست مورد توجه واقع شود، و نظری گذرا هم به دورانهای مختلف آن حضرت اعم از کودکی و جوانی و بزرگسالی داشته باشیم، می یابیم که آن بزرگوار همیشه در فشار زندگی، و حسادت حسودان، و مورد ظلم ستمگران، و هجوم دشمنان بوده اند!!

ص:15

حضرت علی علیه السّلام در این مورد می فرمایند: «ما زِلتُ مَظلُوماً مُنذُ وَلَدَتنی اُمِّی، حَتّی اَنَّ عَقیلاً کانَ یُصیبُهُ رَمَدٌ فَیَقُولُ: لا تَذُرُّونی حَتّی تَذُرُّوا عَلیّاً، فَیَذُرّونی وَ ما بی رَمَدٌ!! »(1) من از زمانی که از مادرم متولد شدم، پیوسته مورد ستم قرار گرفته ام، لذا وقتی چشم برادرم عقیل درد می کرد، و می خواستند دوا به چشمش بریزند، می گفت: نخست به چشم علی علیه السّلام دوا بریزید، سپس به چشم من، لذا بدون این که چشم من درد کند، دوا می ریختند!! این قضیّه به طور دیگری نیز نقل شده که حضرت علی علیه السّلام می فرماید: «قَالَ مَا زِلتُ مَظلُوماً مُنذُ کُنتُ قِیلَ لَهُ عَرَفنَا ظُلمَکَ فِی کِبَرِکَ فَمَا ظُلمُکَ فِی صِغَرِکَ فَذَکَرَ أنَّ عَقِیلًا کَانَ بِهِ رَمَدٌ فَکَانَ لَا یَذُرُّهُمَا حَتَّی یَبدَءُوا بِی »(2) من پیوسته مظلوم زیسته ام! سؤال شد: مظلومیت دوران بزرگسالیتان را می دانیم، در کودکی چگونه مظلوم بودید؟ جواب دادند: هنگامی که چشمان عقیل درد می کرد، نمی گذاشت به چشم او دوا بریزند، مگر زمانی که به چشمان من دوا بریزند!!

این احادیث حاکی از آن است که حضرت امیرالمومنین علی علیه السّلام همیشه و به ویژه در دوران کودکی مورد ظلم و ستم قرار گرفته، و عقیل حضرتش را اذیّت می کرد. حتّی در دوران بزرگسالی و زمامداری آن حضرت نیز آزار عقیل ادامه داشت، زیرا وی گرفتار مسائل دنیا بود، و صبر و شکیبایی لازم را نداشت، و سر از دربار

ص:16


1- بحار الانوار 27 /62
2- مناقب آل ابی طالب320/1-بحار الانوار5/41

بنی امیّه و دشمن در می آورد، و از این جهت امیرالمؤمنین علیه السّلام را فوق العاده ناراحت می ساخت! حتّی در جنگ های امیرالمؤمنین علیه السّلام با منافقین در جمل و نهروان و صفین شرکت نکرد.(1) در حضور حضرت امام باقر علیه السّلام سخن از عوامل تضعیف امیرالمؤمنین و نقش بنی هاشم از آن حضرت پیش آمد، آن بزرگوار فرمودند: اگر حمزه سیدالشّهداء و جعفر طیّار زنده بودند، دشمنان ما نمی توانستند علی علیه السّلام را مظلوم کنند، ولی چه بگویم آنان شهید شدند، و به جای آنها دو نفر باقی ماندند که ضعیف و ذلیل و پست بودند، از نظر ایمانی جدیدالاسلام بوده، و جزو طلقاء و آزاد شدگان به حساب می آمدند، آنان عباس بن عبد المطلب عموی حضرت علی علیه السّلام و عقیل برادر آن حضرت بودند!! در این حدیث شریف به همان اندازه ای که از حمزه و جعفر مدح و ستایش گردیده، به همان مقیاس نیز از بی تفاوتی های عباس و عقیل انتقاد گردیده است.(2)

ابن شهر آشوب روایت می کند: که حضرت بر منبر نرفت، جز آن که در پایان کلامش، پیش از پایین آمدن از منبر این جمله را می فرمود: « ما زِلتُ مَظلُوماً مُنذُ قُبِضَ رَسُولُ الله صلّی الله علیه و آله و و سلم حَتَّی یَومُنَا هَذَا». یعنی از آن لحظه که پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم به شهادت رسیدند همواره مظلوم بوده ام.(3)

روزی یک نفر اعرابی در بین سخنان حضرت علیه السّلام فریاد زد: «وَامَظلَمَتَاهُ». حضرت علی علیه السّلام او را به حضور طلبید، هنگامی

ص:17


1- سفینة البحار215/2ماده عقل
2- سفینة البحار338/1حالات حضرت حمزه سیدالشّهداءعلیه السّلام
3- امالی طوسی صفحه726-احتجاج449/1حدیث1040-الجمل صفحه123-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید286/10-الجمل صفحه124

که نزدیک شد، به او فرمود: به تو یک بار ستم شده است و به من به تعداد مَدَر و وَبَر ظلم شده است.(1) مَدَر به معنی کلوخ و وَبَر به معنی کرک حیوانات است، و این کنایه از کثرت است. و در روایتی این اضافه آمده است: هیچ خانه ای از عرب نیست، جز این که مظلمه و حق من بر گردنشان است و از هنگامی که این جا نشسته ام، همواره مظلوم بوده ام.(2) مظلومیّت امیرالمؤمنین علیه السّلام به یک جهت محدود نمی شود و همواره در جهات مختلف، این مظلومیّت جاری بوده است. یکی از این جهات مظلومیّت، عدم درک صحیح از معارف و مقاماتی است که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم برای آن حضرت برشمرده اند. این مظلومیّت علاوه بر آن حضرت، به شیعیان و دوستانشان نیز سرایت کرده است و همواره در طول تاریخ عدّه ای که اکثراً عداوت و غرض سوء داشته اند، اقسام تهمت ها و افتراها را به شیعیان نسبت می دهند. متأسفانه این اقدامات ناپسند تا زمان حاضر نیز ادامه یافته است.

ما در این نوشتار بر آن شدیم گوشه هایی از مظلومیّت آن بزرگوار را به نظر خوانندگان محترم برسانیم. تقاضامندیم با نظرات مفید خود ما را یاری فرمایید.

ص:18


1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید106/4-مناقب115/2-موسوعة الامام علی بن ابیطالب416/9بحار الأنوار337/34 قَالَ[ابنُ أبِی الحَدِیدِ]وَ رَوَی شَیخُنَا أبوالقَاسِمِ البَلخِیُّ عَن سَلَمَةَ بنِ کُهَیلٍ عَنِ المُسَیَّبِ بنِ نَجَبَةَ قَالَ بَینَا عَلِیُّ عَلَیهِ السَّلَامُ یَخطُبُ إِذ قَامَ أعرَابِیُّ فَصَاحَ وَا مَظلِمَتَاه فَاستَدنَاهُ عَلِیُّ عَلَیهِ السّلَامُ فَلَمَّا دَنَا[مِنهُ]قَالَ[لَهُ]إِنَّمَا لَکَ مَظلِمَةٌ وَاحِدَةٌ،وَأنَا قَد ظُلِمتُ عَدَدَالمَدَرِ وَالوَبَرِ.
2- الخرائج والجرائح180/1،ح13؛الطّراط المستقیم،41/3.بحارالأنوار187/42 رُوِیَ أنَّ أعرَابِیّاً أتَی أمِیرَالمُؤمِنِینَ علیه السّلام وَ هُوَ فِی المَسجِدِ فَقَالَ مَظلُومٌ قَالَ ادنُ مِنِّی فَدَنَا حَتَّی وَضَعَ یَدَیهِ عَلَی رُکبَتَیهِ قَالَ مَا ظُلَامَتُکَ فَشَکَا ظُلَامَتَهُ فَقَالَ یَا أعرَابِیُّ أنَا أعظَمُ ظُلَامَةً مِنکَ ظَلَمَنِی المَدَرُ وَالوَبَرُ وَلَم یَبقَ بَیتٌ مِنَ العَرَب إِلَّا وَقَد دَخَلَت مَظلِمَتِی عَلَیهِم وَمَازِلتُ مَظلُوماً حَتَّی قَعَدتُ مَقعَدِی هَذَا إن کَانَ عَقِیلُ بنُ أبِی طَالِبٍ یَومَهُ لَیَرمَدُ فَمَا یَدَعَهُم یَذُرُّنَهُ حَتَّی یَأتُونِّی فَأُذَرَّ وَمَا بِعَینی رَمَد.

ضمناً از تمام برادرانی که در نشر این مجموعه زحمت کشیده اند تقدیر و تشکر می شود و امیدواریم از دست با کفایت صاحب ولایت کلیّه الهیِّه، اسدالله الغالب، مظهر العجائب، فاروق اعظم، صدّیق اکبر، فارس المؤمنین، حبل الله المتین، قائد غرّ المحجّلین، یَعسوب الدّین، حضرت مولانا ابا الحسن امیرالمؤمنین علی علیه السّلام، از جام کوثر سیراب گردند.

مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان رمضان المبارک1429 هجری قمری۔ سیّد محمّد قائم فرد

ص:19

ص:20

رسول خدا و تصویر مظلومیّت امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام

امیرمؤمنان علی علیه السّلام اگر چه در دوران رسول خدا مورد حسادت و کینه افرادی قرار می گرفت و حتّی بعضی از همسران رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از ورود حضرت علی علیه السّلام و دیدارش با پیامبر رنج می بردند!! ولی نبیّ اعظم با تمام وجود، طبق دستور الهی از شخصیّت و عظمت مولای متّقیان دفاع کرده و فضائل و مناقب و همچنین مصائب حضرتش را به اطّلاع مردم می رسانید. حضرت علی علیه السّلام در عصر رسول خدا مظلوم بوده و مورد کینه و بغض منافقان قرار داشت، و پیامبر اسلام نیز می دانستند روزی

ص:21

این کینه ها بروز خواهد کرد، و به مرحله عمل خواهد رسید، و در نتیجه چه ظلم ها و ستم ها به علی علیه السّلام وارد خواهد شد، و لذا پیوسته در فکر و اندیشه بوده و اشک هایشان به صورت مبارکشان جاری می گشت و در برخی مواقع، آینده ی حضرت علی علیه السّلام را به حضرتش تذکّر داده، و اظهار می داشتند که غاصبان ولایت و بد اندیشان منافق چه خواهند کرد، و چگونه به خانه او هجوم آورده و چه سان فرق مبارکش را با شمشیر مسموم می شکافند، و او چه وظیفه ای دارد، و چگونه باید عکس العمل نشان دهد. ما در این زمینه به چند مورد از سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم اشاره می نمائیم. 1-[کامل الزیارات] ...عَن أبِی عَبدِ اللهِ عَلَیْهِ السَّلام قَالَ لَمَّا أُسرِیَ بِالنَّبِیِّ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم قِیلَ لَهُ إِنَّ اللهَ مُختَبِرکُ فِی ثَلَاثٍ لِیَنظُرَ کَیفَ صَبرُکَ قَالَ أُسلِمُ لأَمرِکَ یَا رَبِّ وَ لَا قُوَّةَ لِی عَلَی الصَّبرِ إِلَّا بِکَ فَمَا هُنَّ قِیلَ أَوَّلُهُنَّ الجُوعُ وَ الأَثَرَةُ عَلَی نَفسِکَ وَ عَلَی أَهلِکَ لِأَهلِ الحَاجَةِ قَالَ قَبِلتُ یَا رَبِّ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمتُ وَ مِنکَ التَّوفِیقُ وَ الصَّبرُ وَ أَمَّا الثَّانِیَةُ فَالتَّکذِیبُ وَ الخَوفُ الشَّدِیدُ وَ بِذلُکَ مُهجَتَکَ فِیَّ وَ مُحَارَبَةُ أَهلِ الکُفرِ بِمَالِکَ وَ نَفسِکَ وَ الصَّبرُ عَلَی مَا یُصِیبُکَ مِنهُم مِنَ الأَذَی وَ مِن أَهلِ النِّفَاقِ وَ الأَلَمِ فِی الحَربِ وَ الجِرَاحِ قَالَ یَا رَبِّ قَبِلتُ وَ رَضِیتُ وَ سَلَّمتُ وَ مِنکَ التَّوفِیقُ وَالصَّبرُ وَ أَمَّا الثَّالِثَةُ فَمَا یَلقَی أَهلُ بَیتِکَ مِن بَعدِکَ مِنَ القَتلِ أَمَّا أَخُوکَ

ص:22

فَیَلقَی مِن أُمَّتِکَ الشَّتمَ وَ التَّعنِیفَ وَ التَّوبِیخَ وَ الحِرمَانَ وَ الجَهدَ وَ الظُّلمَ وَ آخِرُ ذَلِکَ القَتلُ فَقَالَ یَا رَبِّ سَلَّمتُ وَقَبِلتُ وَ مِنکَ التَّوفِیقُ وَ الصَّبرُ وَ أَمَّا ابنَتُکَ فَتُظلَمُ وَ تُحرَمُ وَیُؤخَذُ حَقُّهَا غَصباً الَّذِی تَجعَلُهُ لَهَا وَ تُضرَبُ وَهِیَ حَامِلٌ وَیُدخَلُ عَلَی حَرِیمِهَا وَ مَنزِلِهَا بِغَیرِ إِذنٍ ثُمَّ یَمَسُّهَا هَوَانٌ وَ ذُلٌّ ثُمَّ لَا تَجِدُ مَانِعاً وَ تَطرَحُ مَا فِی بَطنِهَا مِنَ الضَّربِ وَ تَمُوتُ مِن ذَلِکَ الضَّربِ قَالَ إِنَّا لِلهِ وَإِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ قَبِلتُ یَا رَبِّ وَ سَلَّمتُ وَ مِنکَ التَّوفِیقُ وَ الصَّبرُ وَ یَکُونُ لَهَا مِن أَخِیکَ ابنَانِ یُقتَلُ أَحَدُهُمَا غَدراً ویُسلَبُ وَ یُطعَنُ یَفعَلُ بِهِ ذَلِکَ أُمَّتُکَ قَالَ قَبِلتُ یَا رَبِّ وَ إِنَّا لِلهِ وَإِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ وَ سَلَّمتُ وَ مِنکَ التَّوفِیقُ وَ الصَّبرُ وَ أَمَّا ابنُهَا الآخَرُ فَتَدعُوهُ أُمَّتُکَ إِلَی الجِهَادِ ثُمَّ یَقتُلُونَهُ صَبراً وَ یَقتُلُونَ وُلدَهُ وَمَن مَعَهُ مِن أَهلِ بَیتِهِ ثُمَّ یَسلُبُونَ حَرَمَهُ فَیَستَعِینُ بِی وَ قَد مَضَی القَضَاءُ مِنِّی فِیهِ بِالشَّهَادَةِ لَهُ وَلِمَن مَعَهُ وَ یَکُونُ قَتلُهُ حُجَّةً عَلَی مَن بَینَ قُطرَیهَا فَتَبکِیهِ أَهلُ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرَضیِنَ جَزَعاً عَلَیهِ وَ تَبکِیهِ مَلَائِکَةٌ لَم یُدرِکُوا نُصرَتَهُ.(1)

ص:23


1- بحارالانوار61/28ح24

در کتاب کامل الزیارات، از امام صادق علیه السّلام نقل شده که حضرت فرمودند: شبی که پیامبر به آسمانها بالا رفتند، خطاب آمد، ای محمد، خداوند شما را در سه چیز امتحان خواهد کرد تا ببیند صبر شما چگونه است؟ پیامبر فرمودند: خداوندا، من تسلیم امر تو هستم. ولی ای خدای من، باید در صبر کردن به من نیرو دهی، آن سه چیز کدامند؟

خطاب آمد: اولی، گرسنگی است و مقدّم داشتن افراد نیازمند بر خود و اهل بیتت. پیامبر فرمودند: خداوندا، قبول کردم و تسلیم شدم و از تو توفیق می خواهم.

و امّا دومی، این که تو را تکذیب می کنند و باید خوف و وحشت زیادی را متحمّل شوی و همۀ تلاش خود را در راه مبارزه با کفّار به کار بری. با مال و نفست مبارزه کنی و هر چه مصیبت و بلا از آنها به تو برسد صبر کنی و رنجهای جنگ و زخمی شدن در جنگ را تحمّل نمایی. پیامبر فرمودند: خداوندا. راضی شدم و از تو در این مبارزه هم توفیق می خواهم.

و امّا سومی، کشتار و قتلی است که بعد از تو نسبت به اهل بیتت انجام می شود. امّا برادرت علی از امّتت مورد ضرب و شتم قرار گرفته و او را توبیخ و سرزنش می کنند و از حقّش محروم ساخته و درباره او ستم می نمایند، آخرش هم او را به قتل می رسانند. پیامبر فرمودند: خداوندا، تسلیم توأم و قبول کردم، از تو توفیق و صبر طلب می کنم. امّا دخترت بعد از تو مظلوم واقع می شود، حق او را غصب می کنند (یعنی باغ فدک را از او می گیرند) و در حال حاملگی او را مورد ضرب قرار می دهند و بدون اجازه به خانه او داخل می شوند و بعد هم به وی اهانت

ص:24

می کنند و بَد می گویند، او آنچه را که در شکمش بوده سقط می کند و عاقبت هم از همین ضربت به شهادت می رسد. پیامبر فرمودند، گفتم: « إنّا لله و إنّا إلیه راجعون» خداوندا، این را هم قبول کردم و تسلیم شدم و از تو توفیق و صبر می طلبم.

امّا دو فرزند دخترت، که یکی از آنها را با مکر می کُشند و دیگری را امّت تو برای جهاد دعوت می کنند. سپس او و فرزندان و اهل بیتش را به شهادت رسانده و زنانشان را اسیر می نمایند. در آن موقع از من طلب یاری می کنند ولی شهادت همه ی کسانی که با او هستند، مقدّر شده و تغییر پذیر نیست و شهادت او حجّت بر ضرر کسانی خواهد بود، که در روی زمین بوده اند. بعد هم اهل آسمانها و اهل زمین همه به حالش گریه می کنند و ملائکه هم از این جهت می گریند که نتوانستند ایشان را کمک کنند.

2- قَالَ سُلَیمٌ: حَدَّثَنِی عَلِیُّ بنُ أبِی طَالِبٍ علیه السّلام قَالَ کُنتُ أمشِی مَعَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم فِی بَعضِ طُرُقِ المَدِینَةِ فَأتَینَا عَلَی حَدِیقَة فَقُلتُ یَا رَسُولَ اللهِ مَا أحسَنَهَا مِن حَدِیقَةٍ قَالَ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم مَا أحسَنَهَا وَ لَکَ فِی الجَنَّةِ أحسَنُ مِنهَا ثُمَّ أتَینَا عَلَی حَدِیقَةٍ أخرَی فَقُلتُ یَا رَسُولَ اللهِ مَا أحسَنَهَا مِن حَدِیقَةٍ قَالَ صَلَّی الله عَلَیهِ و آلِهِ و سَلَّم مَا أحسَنَهَا وَ لَکَ فِی الجَنَّةِ أحسَنُ مِنهَا حَتَّی أتَینَا عَلَی سَبعِ حَدَائِقَ أقُولُ یَا رَسُولَ اللهِ مَا أحسَنَهَا و یَقُولُ لَکَ فِی الجَنَّةِ أحسَنُ مِنهَا فَلَمَّا خَلَا لَهُ الطَّرِیقُ اعتَنَقَنِی ثُمَّ أجهَشَ بَاکِیاً وَقَالَ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ

ص:25

سَلَّم بِأبِی الوَحِیدُ الشَّهِیدُ فَقُلتُ یَا رَسُولَ اللهِ مَا یُبکِیکَ فَقَالَ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم ضَغَائِنُ فِی صُدُورِ أقوَامٍ لَا یُبدُونَهَا لَکَ إِلَّا مِن بَعدِی أحقَادُ بَدرٍ وَ تِرَاتُ أحُدٍ قُلتُ فِی سَلَامَةٍ مِن دَینِی قَالَ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم فِی سَلَامَةٍ مِن دِینِکَ فَأبشِر یَا عَلِیُّ فَإِنَّ حَیَاتَکَ وَمَوتَکَ مَعِی وَ أنتَ أخِی وَ أنتَ وَصِیِّی وَ أنتَ صَفِیِّی وَ وَزِیرِی وَ وَارِثِی وَ المُؤَدِّی عَنِّی وَ أنتَ تَقضِی دَینِی وَ تُنجِزُ عِدَاتِی عَنِّی وَ أنتَ تُبرِئُ ذِمَّتِی وَ تُؤَدِّی أمَانَتِی وَ تُقَاتِلُ عَلَی سُنَّتِی النَّاکِثِینَ مِن أمَّتِی وَ القَاسِطِینَ وَ المَارِقِینَ وَ أنتَ مِنِّی بِمَنزِلَةِ هَارُونَ مِن مُوسَی وَ لَکَ بِهَارُونَ أسوَةٌ حَسَنَةٌ إِذِ استَضعَفَهُ قَومُهُ وَ کَادُوا یَقتُلُونَهُ فَاصبِر لِظُلمِ قُرَیشٍ إِیَّاکَ وَ تَظَاهُرِهِم عَلَیکَ فَإِنَّکَ بِمَنزِلَةِ هَارُونَ مِن مُوسَی وَ مَن تَبِعَهُ وَ هُم بِمَنزِلَةِ العِجلِ وَ مَن تَبِعَهُ وَ إِنَّ مُوسَی أمَرَ هَارُونَ حِینَ استَخلَفَهُ عَلَیهِم إِن ضَلُّوا فَوَجَدَ أعوَاناً أن یُجَاهِدَهُم بِهِم وَ إِن لَم یَجِد أعوَاناً أن یَکُفَّ یَدَهُ وَ یَحقِنَ دَمَهُ وَلَا یُفَرِّقَ بَینَهُم.(1)

سلیم می گوید: امیرالمؤمنین علیه السّلام برایم حدیث فرمود که در یکی از راههای مدینه به همراه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قدم می زدیم، تا اینکه به باغی رسیدیم. عرض کردم: یا رسول الله، چه

ص:26


1- کتاب سلیم بن قیس صفحه569

باغ زیبایی است! فرمود: « چه زیباست! ولی برای تو در بهشت زیباتر از این هست».

به باغ دیگری رسیدیم. عرض کردم: یا رسول الله، چه باغ زیبایی است! فرمود: «چه زیباست، ولی برای تو در بهشت زیباتر از این هست». تا آنکه از هفت باغ گذشتیم. در هر کدام من عرض می کردم: یا رسول الله، چه زیباست! و حضرت می فرمود: «برای تو در بهشت زیباتر از این هست». وقتی راه خلوت شد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مرا در آغوش گرفت و در حالی که گریه اش گرفته بود، فرمود: « پدرم فدای تنهای شهید»! عرض کردم: یا رسول الله، چرا گریه می کنی؟ فرمود: از کینه هایی که در دل اقوامی است و آن را برایت ظاهر نمی کنند مگر بعد از من، و آن کینه های بدر و خونهای اُحُد است. عرض کردم: آیا دینم در آن هنگام سلامت خواهد بود؟ فرمود: دینت در سلامت خواهد بود.

یا علی، بشارت باد تو را که زندگی و مرگ تو با من است، و تو برادر و جانشین من هستی، تو انتخاب شده من و وزیرم و وارثم و اداکننده از جانب من هستی، تو قرض مرا ادا می کنی و وعده های مرا از جانب من وفا می نمایی، و تو ذمّه مرا ادا می کنی و امانت مرا باز می گردانی و طبق سنّت من با ناکثین و قاسطین و مارقین از امّتم می جنگی. تو نسبت به من همچون هارون نسبت به موسی هستی، و تو از هارون اسوه و روش خوبی خواهی داشت آن هنگام که قومش او را ضعیف شمردند و نزدیک بود او را بکشند. پس بر ظلم قریش و اتّحادشان در مقابلت صبر کن، چرا که تو همچون هارون نسبت به موسی و پیروانش هستی و آنان همچون گوساله و پیروانش هستند. هنگامی که موسی هارون را جانشین خود در

ص:27

قومش قرار داد به او چنین دستور داد که اگر گمراه شدند و او یارانی پیدا کرد به کمک ایشان با آنان جهاد کند، و اگر یارانی پیدا نکرد دست نگه دارد و خونش را حفظ کند و بین آنان اختلاف ایجاد نکند.

٣-قَالَ أَمیرُ المؤمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلام فَقُمتُ فَقُلتُ یَا رَسُولَ اللهِ مَا أَفضَلُ الأَعمَالِ فِی هَذَا الشَّهرِ فَقَالَ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم یَا أَبَا الحَسَنِ أَفضَلُ الأَعمَالِ فِی هَذَا الشَّهرِ الوَرَعُ عَن مَحَارِمِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ ثُمَّ بَکَی فَقُلتُ یَا رَسُولَ اللهِ مَا یُبکِیکَ فَقَالَ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم یَا عَلِیُّ أَبکِی لِمَا یُستَحَلُّ مِنکَ فِی هَذَا الشَّهرِ کَأَنِّی بِکَ وَ أَنتَ تُصَلِّی لِرَبِّکَ وَ قَدِ انبَعَثَ أَشقَی الأَوَّلِینَ وَالآخِرِینَ شَقِیقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَکَ ضَربَةً عَلَی قَرنِکَ فَخَضَبَ مِنهَا لِحیَتَکَ قَالَ أَمِیرُ المُؤمِنِینَ علیه السلام فَقُلتُ یَا رَسُولَ اللهِ وَ ذَلِکَ فِی سَلَامَةٍ مِن دِینِی فَقَالَ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم فِی سَلَامَةٍ مِن دِینِکَ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ مَن قَتَلَکَ فَقَد قَتَلَنِی.(1)

امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: من برخاستم و گفتم: یا رسول الله! بافضیلت ترین کار در این ماه چیست؟ حضرت فرمودند: یا اباالحسن! افضل اعمال در این ماه، پرهیز از محرّمات الهی است، و سپس گریستند، عرض کردم. یا رسول الله! چه چیز باعث گریه

ص:28


1- عیون أخبارالرضا علیه السّلام297/1

شما شد؟! حضرت فرمودند: یا علی! به خاطر آن عملی که در این ماه نسبت به تو خواهد شد گریه می کنم، گویا تو را می بینم که مشغول نماز هستی و شقی ترین افراد بشر، برادر و هم مسلک کسی که ناقه ثمود را از پا در آورد، برخاسته، و ضربه ای بر فرق سرت فرود می آورد و محاسنت را[ با خون] خضاب می کند، امیرالمؤمنین علیه السّلام ادامه دادند: عرض کردم: یا رسول الله! در این حال دینم سالم است؟ فرمودند: بله دینت سالم است. سپس فرمودند: یا علی! هر کس تو را به قتل رساند مرا به قتل رسانده است،

4- رَوَی جَابِرُ بنُ عَبدِ اللهِ الأَنصَارِیُّ قَالَ دَخَلَت فَاطِمَةُ عَلَیهَا السَّلام عَلَی رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ فِی سَکَرَاتِ المَوتِ فَانکَبَّت عَلَیهِ تَبکِی فَفَتَحَ عَینَهُ وَ أَفَاقَ ثُمَّ قَالَ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم یَا بُنَیَّةُ أَنتِ المَظلُومَةُ بَعدِی وَ أَنتِ المُستَضعَفَةُ بَعدِی فَمَن آذَاکِ فَقَد آذَانِی وَ مَن غَاظَکِ فَقَد غَاظَنِی وَ مَن سَرَّکِ فَقَد سَرَّنِی وَ مَن بَرَّکِ فَقَد بَرَّنِی وَ مَن جَفَاکِ فَقَد جَفَانِی وَ مَن وَصَلَکِ فَقَد وَصَلَنِی وَمَن قَطَعَکِ فَقَد قَطَعَنِی وَ مَن أَنصَفَکِ فَقَد أَنصَفَنِی وَمَن ظَلَمَکِ فَقَد ظَلَمَنِی لِأَنَّکِ مِنِّی وَ أَنَا مِنکِ وَ أَنتِ بَضعَةٌ مِنِّی وَ رُوحِیَ الَّتِی بَینَ جَنبَیَّ ثُمَّ قَالَ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم إِلَی اللهِ أَشکُو ظَالِمیِکِ مِن أَمَّتِی ثُمَّ دَخَلَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ عَلَیهِمَا السَّلام فَانکَبَّا عَلَی

ص:29

رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله وَ هُمَا یَبکِیَانِ وَ یَقُولَانِ أَنفُسُنَا لِنَفسِکَ الفِدَاءُ یَا رَسُولَ اللهِ فَذَهَبَ عَلِیٌّ علیه السّلام لِیُنَحِّیَهُمَا عَنهُ فَرَفَعَ رَأسَهُ إِلَیهِ ثُمَّ قَالَ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم دَعهُمَا یَا أَخِی یَشَمَّانِّی [یَشَمَّانِی] وَ أَشَمُّهُمَا [أَشَمَّهُمَا] وَ یَتَزَوَّدَانِ [ یَتَزَوَّدَا] مِنِّی وَ أَتَزَوَّدُ [أَتَزَوَّد] مِنهُمَا فَإِنَّهُمَا مَقتُولَانِ بَعدِی ظُلماً وَعُدوَاناً فَلَعنَةُ اللهِ عَلَی مَن یَقتُلُهُمَا ثُمَّ قَالَ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم یَا عَلِیُّ أَنتَ المَظلُومُ بَعدِی وَ أَنَا خَصمٌ لِمَن أَنتَ خَصمُهُ یَومَ القِیَامَةِ.(1)

جابر بن عبدالله انصاری روایت می کند که در وقت احتضار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم حضرت فاطمه علیها السّلام نزد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آمده، کنار حضرت نشسته و بسیار گریست، آن حضرت چشم گشوده و فرمودند: ای دختر، بعد از من تو مظلومه و مستضعفه خواهی بود، کسی که تو را بیازارد مرا آزرده، و کسی که بر تو خشم گیرد بر من خشم گرفته، و کسی که تو را شاد کند مرا شاد کرده، و کسی که به تو نیکوئی کند به من نیکوئی کرده، و کسی که بر تو جفا کند به من جفا کرده، و کسی که به تو پیوسته به من پیوسته و کسی که از تو بریده از من بریده، و کسی که به

تو انصاف داده به من انصاف داده، و کسی که بر تو ظلم کند به و من ظلم کرده، زیرا که تو از منی و من از تو، تو پاره ی تن منی وتو روح منی که در میان هر دو پهلوی من است، بعد از آن فرمود:

ص:30


1- بحارالانوار76/28

که من پیش خدای تعالی از ظالمانی که در این امّت بر تو ظلم کردند شکایت خواهم برد. بعد از آن امام حسن و امام حسین علیهما السّلام در آمدند، و خود را بر روی آن حضرت انداختند، و گریه و فغان برداشتند و می گفتند: جانهای ما فدای تو باد یا رسول الله، پس حضرت علی علیه السّلام آمدند تا ایشان را از آن حضرت دور کنند. پیامبر سر برداشته و فرمودند: ای علی بگذار ایشان را که ببویند مرا و من ببویم ایشان را، و ایشان از من توشه برگیرند و من از ایشان، که ایشان بعد از من به ظلم و عدوان کشته خواهند شد، پس لعنت خدای بر کسی که ایشان را به قتل رساند، بعد از آن فرمود: ای علی تو بعد از من مظلوم خواهی بود، و من در روز قیامت خصم کسی خواهم بود، که خصم تو باشد.

5-أَحمَدُ بنُ مَردَوَیهِ عَن مُحَمَّدِ بنِ عَلِیِّ بنِ رَحِیمٍ عَنِ الحَسَنِ بنِ الحَکَمِ الخِیرِیِّ عَن سَعدِ بنِ عُثمَانَ الخَزَّازِ عَن أَبِی مَریَمَ عَن دَاوُدَ بنِ أَبِی عَوفٍ عَن مُعَاوِیَةَ بنِ ثَعلَبَةَ اللَّیثِیِّ قَالَ أَلَا أُحَدِّثُکَ بِحَدِیثٍ لَم یَختَلِط قُلتُ بَلَی قَالَ مَرِضَ أَبُوذَرٍّ فَأَوصَی إِلَی عَلِیٍّ عَلَیه السّلام فَقَالَ بَعضُ مَن یَعُودُهُ لَو أَوصَیتَ إِلَی أَمِیرِ المُؤمِنِینَ عُمَرَ کَانَ أَجمَلَ لِوَصِیَّتِکَ مِن عَلِیٍّ علیه السّلام قَالَ وَاللهِ لَقَد أَوصَیتُ إِلَی أَمِیرِ المُؤمِنِینَ حَقَّ أَمِیرِ المُؤمِنِینَ وَاللهِ إِنَّهُ لَلرَّبِیعُ الَّذِی یُسکَنُ إِلَیهِ وَلَو قَد فَارَقَکُم لَقَد أَنکَرتُمُ النَّاسَ وَ أَنکَرتُمُ الأَرضَ قُلتُ یَا أَبَاذَرٍّ إِنَّا لَنَعلَمُ أَنَّ أَحَبَّهُم إِلَی رَسُولِ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم أَحَبُّهُم إِلَیکَ قَالَ أَجَل

ص:31

قُلنَا فَأَیُّهُم أَحَبُّ إِلَیکَ قَالَ هَذَا الشَّیخُ المَظلُومُ المُضطَهَدُ حَقَّهُ یَعنِی عَلِیَّ بنَ أَبِی طَالِبٍ .(1)

احمد بن مردویه در کتابش به سند خود از داود بن ابی عوف نقل کرده که حدیث کرد مرا معاویه بن ثعلبه لیثی و گفت: آیا روایت نکنم شما را به روایتی که مخلوط نشده است؟ گفتیم: چرا؟ گفت: ابوذر مریض شد و به حضرت علی علیه السّلام وصیّت کرد (یعنی حضرتش را وصی خود معرفی نمود) بعضی از عیادت کنندگان به او گفتند: اگر به امیرالمؤمنین عُمَر، وصیّت می کردی بهتر از حضرت علی علیه السّلام به وصیّت تو عمل می کرد. ابوذر گفت: به خدا قسم من وصیّت به امیرالمؤمنینی کردم که حقیقتاً ایشان امیرالمؤمنین می باشند. قسم به خدای پدید آورنده، که به سوی او دلها آرام می شوند. اگر از علی علیه السّلام جدا شوید مردم شما را زشت می دارند و زمین نیز همین طور. گفتم: ای ابوذر می دانم که محبوبترین خلق پیش پیغمبر، محبوبترین خلق پیش تو است؛ گفت: بلی، چنین است. گفتم: پس کدام یک پیش تو محبوبترند؟ ابوذر جواب داد: « هَذَا الشَّیخُ المَظلُومُ المُضطَهَدُ حَقَّهُ ». این شیخ مظلوم که حقّش ربوده شده است، یعنی علی بن ابیطالب علیه السّلام .

6- مُحَمَّدُ بنُ العَبَّاسِ عَن أَحمَدَ بنِ مُحَمَّدِ بنِ سَعِیدٍ عَن أَحمَدَ بنِ الحُسَینِ عَن أَبِیهِ عَن حُصَینِ بنِ مُخَارِقٍ عَن عُبَیدِ اللهِ بنِ الحُسَینِ عَن أَبِیهِ عَن جَدِّهِ عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ عَن أَبِیهِ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِم قَالَ لَمَّا نَزَلَت:«و الم* أحَسِبَ النَّاسُ أَن

ص:32


1- بحارالأنوار432/22،باب12-کیفیة إسلام أبی ذر

یُترَکُوا أَن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُم لا یُفتَنُونَ» قَالَ قُلتُ یَا رَسُولَ اللهِ مَا هَذِهِ الفِتنَةُ قَالَ یَا عَلِیُّ إِنَّکَ مُبتَلًی بِکَ وَ إِنَّکَ مُخَاصَمٌ فَأَعِدَّ لِلخُصُومَةِ.(1)

محمّد بن عباس باسناد خودش از عبیدالله بن حسین از پدر خود، از جدّش، از حضرت حسین بن علی علیهما السّلام از پدر بزرگوار خود نقل کرده: چون این آیه نازل شد:«الم* أَحَسِبَ النَّاسُ أَن یُترَکُوا أن یَقُولُوا آمَنَّا وَهُم لا یُفتَنُونَ»(2) من به پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم عرض کردم: این آزمایش چیست؟ فرمود: یا علی تو گرفتار خواهی شد و در آینده بدادخواهی می ایستی، خود را آماده خصومت نما.

7- حَمزَةُ العَلَویُّ عَن عَلِیٍّ عَن أَبِیهِ عَن یَاسِرٍ الخَادِمِ عَنِ الرِّضَا عَن آبَائِهِ عَنِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ علیه السّلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم لِعَلِیٍّ یَا عَلِیُّ أنتَ حُجَّةُ اللهِ وَ أَنتَ بَابُ اللهِ وَ أَنتَ الطَّرِیقُ إِلَی اللهِ وَ أنتَ النَّبَأُ العَظِیمُ وَ أَنتَ الصِّرَاطُ المُستَقِیمُ وَ أَنتَ المَثَلُ الأعلی یَا عَلِیُّ أَنتَ إِمَامُ المُسلِمِینَ وَ أمِیرُ المُؤمِنِینَ وَخَیرُالوَصِیِّینَ وَ سَیِّدُ الصِّدِّیقِینَ یَا عَلِیُّ أَنتَ الفَارُوقُ الأَعظَمُ وَأنتَ الصِّدِّیقُ الأَکبَرُ یَا عَلِیُّ أَنتَ خَلِیفَتِی عَلَی أُمَّتِی وَ أَنتَ قَاضِی دَینِی وَ أَنت مُنجِزُ عِدَاتِی یَا

ص:33


1- بحارالأنوار228/24باب58أنهم علیهم السّلام المظلومون.
2- عنکبوت/1و2ترجمه:«الم-آیا مردم چنین پنداشتند به صرف اینکه گفتند ما ایمان آوردیم رها شده وامتحان نشوند».

عَلِیُّ أَنتَ المَظلُومُ بَعدِی یَا عَلِیُّ أنتَ المُفَارِقُ بَعدِی یَا عَلِیُّ أَنتَ المَهجُورُ بَعدِی أشهِدُ اللهَ تَعَالَی وَ مَن حَضَرَ مِن أُ مَّتِی أَنَّ حِزبَکَ حِزبِی وَ حِزبِی حِزبُ اللهِ وَ أَنَّ حِزبَ أَعدَائِکِ حِزبُ الشَّیطَان(1).

حمزة بن محمّد از علی روایت کرده و او از پدرش، از یاسر خادم از امام هشتم علیه السّلام و آن حضرت از پدرانش علیهم السّلام از حسین بن علی علیهما السّلام که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علیّ بن ابیطالب علیه السّلام فرمود: یا علی! تو حجّت خدایی و تو باب [تقرّب] به خدایی، و تو راه به سوی خدایی، و تویی نبأ عظیم (خبر بزرگ)، و تویی صراط مستقیم حقّ، و تویی مَثَلِ اعلای الهی، یا علی! تویی امام مسلمین و امیر مؤمنین، و بهترین اوصیاء، و سیّد و آقای راستگویان، یا علی تویی فاروق اعظم، (جدا کننده حقّ از باطل) و تویی صدّیق اکبر، یا علی تویی جانشین من بر امّتم، و تویی ادا کننده دیون من و تویی انجام دهنده وعده های من، یا علی تو هستی که پس از من مظلوم خواهی شد و مورد ستم قرار خواهی گرفت، یا علی تویی که پس از من از تو کناره جویند، یا علی تویی که پس از من محجور و خانه نشین گردی، خدا و هر کس از این امّت که حضور دارد را گواه می گیرم که حزب تو، حزب من است و حزب من، حزب خداست، و حزب دشمنان تو، حزب شیطان است.

ص:34


1- بحارالأنوار111/38-عیون أخبارالرّضا علیه السّلام6/2

8- مُحَمَّدُ بنُ الحَسَنِ بنِ الوَلِیدِ رَحِمَهُ اللهُ فِی مَا ذُکِرَ فِی کِتَابِهِ الَّذِی سَمَّاهُ کِتَابَ الجَامِعِ رُوِیَ عَن أَبِی الحَسَنِ علیه السّلام أَنَّهُ کَانَ یَقُولُ عِندَ قَبرِ أَمِیرِ المُؤمِنِینَ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیهِ السَّلَامُ عَلَیکَ یَا وَلِیَّ اللهِ أَشهَدُ أَنَّکَ أَنتَ أَوَّلُ مَظلُومٍ وَ أَوَّلُ مَن غُصِبَ حَقُّهُ صَبَرتَ وَ احتَسَبتَ حَتَّی أَتَاکَ الیَقِینُ وَ أَشهَدُ أَنَّکَ لَقِیتَ اللهَ وَ أَنتَ شَهیدٌ عَذَّبَ اللهُ قَاتِلِیکَ بِأَنوَاعِ العَذَابِ وَ جَدَّدَ عَلَیهِ العَذَابَ جِئتُکَ عَاِرفاً بِحَقِّکَ مُستَبصِراً بِشَأنِکَ مُعَادِیاً لِأَعدَائِکَ وَ مَن ظَلَمَکَ أَلقَی عَلَی ذَلِکَ رّبِّی إِن شَاءَ اللهُ یَا وَلِیَّ اللهِ إِنَّ لِی ذُنُوباً کَثِیرَةً فَاشفَع لِی إِلَی رَبِّکَ یَا مَولَایَ فَإِنَّ لَکَ عِندَ اللهِ مَقَاماً مَعلُوماً وَ إِنَّ لَکَ عِندَ اللهِ جَاهاً وَ شَفَاعَةً وَقَد قَالَ اللهُ تَعَالَی وَ لا یَشفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارتَضی(1). محمّد بن حسن بن ولید رَحِمَهُ الله در کتابی که نامش را کتاب الجامع نهاده می گوید: از حضرت ابی الحسن علیه السّلام روایت شده که آن جناب هنگام زیارت قبر امیرالمؤمنین علیه السّلام می فرمودند:

سلام بر تو ای ولیّ خدا، شهادت می دهم که تو اوّلین مظلوم و اوّلین کسی هستی که حقّش غصب شده، تا هنگام شهادت صبر و تحمّل نمودی و شهادت می دهم که خدا را ملاقات نمودی در حالی که شهید بودی، خداوند متعال عذاب کند قاتل تو را به انواع

ص:35


1- بحارالأنوار265/97باب4-زیاراته صلوات الله علیه

عذاب ها و بر او تجدید عذاب نماید، نزد تو آمدم در حالی که به حقّت عارف و به شأن و مقامت آگاه و نسبت به دشمنان و ظالمینت دشمن می باشم. انشاء الله خداوند را با همین مرام و عقیده ملاقات خواهم نمود، به درستی که گناهان زیادی بر عهده ی من است، پس ای مولای من نزد پروردگارت شفیع من باش چون که نزد خدا برای شما مقام و مرتبه ای معلوم و مشخص بوده و جاه و جلال عظیمی ثابت است و خداوند فرموده: وَلا یَشفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارتَضی(1).

ص:36


1- انبیاء/28ترجمه:«شفاعت نمی کنند مگر از کسی که خدا از او راضی باشد».

مظلومیّت امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام بعد از شهادت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم

1-رَوَی أَبُو مُحَمَّدِ بنُ مُسلِمِ بنِ قُتَیبَةَ مِن أَعَاظِمِ عُلَمَاءِ المُخَالِفِینَ وَ مُؤَرِّخُهُم فِی تَارِیخِهِ المَشهُورِ عَن أَبِی عُفَیرٍ عَن أَبِی غَونٍ عَن عَبدِ اللهِ بنِ عَبدِ الرَّحمَنِ الأَنصَارِیَّ قِصَّةَ السَّقِیفَةِ بِطُولِهَا نَحواً مِمَّا رَوَاهُ ابنُ أَبِی الحَدِیدِ مِن کِتَابِ السَّقِیفَةِ إِلَّا أنَّهُ قَالَ مَکَانَ بَشِیرِ بنِ سَعدٍ قَیسَ بنَ سَعدٍ فَسَاقَ الکَلَامَ إِلَی قَولِه...

خَرَجَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلام یَحمِلُ فَاطِمَةَ بِنتَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ عَلَی دَابَّةٍ لَیلًا یَدُورُ فِی مَجَالِسِ الأَنصَارِ تَسأَلُهُمُ النُّصرَةَ فَکَانُوا یَقُولُونَ یَا بِنتَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم قَد مَضَت بَیعَتُنَا لِهَذَا الرَّجُلِ وَلَو أَنَّ زَوجَکِ وَ ابنَ

ص:37

عَمِّکِ سَبَقَ إِلَینَا أَبَابَکرٍ مَا عَدَلنَا بِهِ فَیَقُولُ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلام أَفَکُنتُ أَدَعُ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهِ عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم فِی بَیتِهِ لَم أدفَنهُ وَ أخرُجُ أنَازِعُ النَّاسَ سُلطَانَهُ فَقَالَت فَاطِمَةُ مَاصَنَعَ أَبُو الحَسَنِ إِلَّا مَا کَانَ یَنبَغِی لَهُ وَقَد صَنَعُوا مَا الله حَسِیبُهُم وَطَالِبُهُم (1).

ابن قتیبه دینوری گوید: علی علیه السّلام شبها فاطمه علیها السّلام دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را بر چهارپائی می نشاند و در مجالس انصار می برد و فاطمه از آنها یاری می طلبید و آنان می گفتند: ای دختر رسول خدا، بیعت ما با این مرد انجام گرفته است و اگر همسر و پسر عموی تو پیش از ابوبکر سبقت می جست و از ما بیعت می خواست ما از او رویگردان نبودیم و حضرت علی علیه السّلام می فرمود: آیا می بایست رسول خدا را در خانه می نهادم و دفن نکرده بیرون می آمدم و با مردم بر سر قدرت او نزاع می کردم؟ و فاطمه می گفت: ابوالحسن کاری نکرده مگر همان را که شایسته او بوده است و امّت هم کاری کردند که خداوند حسابگر و بازخواست کننده آنهاست.

2-فَأَتَی عُمَرُ أَبَا بَکرٍ فَقَالَ لَهُ أَلَا تَأَخُذُ هَذَا المُتَخَلِّفَ عَنکَ بِالبَیعَةِ فَقَالَ أَبُوبَکرٍ یَا قُنفُذُ وَهُوَ مَولًی لَهُ اذهَب فَادعُ عَلِیّاً قَالَ فَذَهَبَ قُنفُذٌ إِلَی عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلام فَقَالَ مَا حَاجَتُکَ قَالَ

ص:38


1- بحارالأنوار354/28-الامامة والسیاسة19/1

یَدعُوکَ خَلِیفَةُ رَسُولِ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم قَالَ عَلِیٌّ علیه السَّلام لَسَرِیعٌ مَا کَذَبتُم عَلَی رَسُولِ اللهِ فَرَجَعَ قُنفُذٌ فَأَبلَغَ الرِّسَالَةَ قَالَ فَبَکَی أَبُوبَکرٍ طَوِیلًا فَقَالَ عُمَرُ الثَّانِیَةَ أَلَا تَضُمُّ هَذَا المُتَخَلِّفَ عَنکَ بِالبَیعَةِ فَقَالَ أَبُو بَکرٍ لِقُنفُذٍ عُد إِلَیهِ فَقُل أَمِیرُالمُؤمِنِینَ یَدعُوکَ لِتُبَایِعَ فَجَاءَهُ قُنفُذٌ فَأَدَّی مَا أمِرَ بِهِ فَرَفَعَ عَلِیٌّ عَلَیه السَّلام صَوتَهُ فَقَالَ سُبحَانَ اللهِ لَقَدِ ادَّعَی مَا لَیسَ لَهُ فَرَجَعَ قُنفُذٌ فَأَبلَغَ الرِّسَالَةَ قَالَ فَبَکَی أَبُوبَکرٍ طَوِیلًا. ثُمَّ قَامَ عُمَرُ فَمَشَی مَعَهُ جَمَاعَةٌ حَتَّی أَتَوا بَابَ فَاطِمَةَ عَلَیها السَّلام فَدَقُّوا البَابَ فَلَمَّا سَمِعَت أَصوَاتَهُم نَادَت بِأَعلَی صَوتِهَا بَاکِیَةً یَا رَسُولَ اللهِ مَا ذَا لَقِینَا بَعدَکَ مِنِ ابنِ الخَطَّابِ وَ ابنِ أَبِی قُحَافَةَ فَلَمَّا سَمِعَ القَومُ صَوتَهَا وَ بُکَاءَهَا انصَرَفُوا بَاکِینَ فَکَادَت قُلُوبُهُم تَتَصَدَّعُ وَ أَکبَادُهُم تَتَفَطَّرُ وَ بَقِیَ عُمَرُ وَمَعَهُ قَومٌ فَأَخرَجُوا عَلِیّاً وَ مَضَوا بِهِ إِلَی أَبِی بَکرٍ فَقَالُوا بَایِع فَقَالَ عَلَیه السَّلام إِن أَنَا لَم أَفعَل فَمَه قَالُوا إِذاً وَ اللهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ نَضرِبَ عُنُقَکَ قَالَ عَلَیه السَّلام إِذاً تقتلون [تَقتُلُوا] عَبدَ اللهِ وَ أَخَا رَسُولِهِ فَقَالَ عُمَرُ أَمَّا عَبدُاللهٌ فَنَعَم وَ أَمَّا أَخَا رَسُولِهِ فَلَا وَ أَبُوبَکرٍ سَاکِتٌ لَا یَتَکَلَّمُ. فَقَالَ لَهُ عُمَرُ أَلَا تَأمُرُ فِیهِ بِأَمرِکَ فَقَالَ لَا أُکرِهُهُ عَلَی شَیءٍ مَا کَانَت فَاطِمَةُ إِلَی جَنبِهِ فَلَحِقَ عَلِیٌّ عَلَیه السَّلام بِقَبرِ

ص:39

رَسُولِ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم یَصیِحُ وَ یَبکِی وَ یُنَادِی یَا ابنَ أُمَّ إِنَّ القَومَ استَضعَفُونِی وَ کادُوا یَقتُلُونَنِی (1).

عمر پیش ابوبکر آمد و گفت: آیا این مرد متخلّف (حضرت علی علیه السّلام) را که حاضر نیست با تو بیعت کند، مؤاخذه نمی کنی؟ وی به غلام خود قنفذ گفت: برو و علی را نزد من فرا خوان. او نزد حضرت علی علیه السّلام رفت. حضرتش به او فرمود: کارت چیست؟ گفت: خلیفه رسول خدا تو را فرا می خواند. حضرت علی علیه السّلام فرمود: چه زود بر رسول خدا دروغ بستید. قنفذ بازگشت و پیام را رساند. او مدتی گریست، امّا عُمَر بار دوم گفت: به این مردی که از بیعت با تو سر باز زده مهلت نده و او را به بیعت وادار کن. ابوبکر به قنفذ گفت: نزد او برو و بگو خلیفه ی رسول خدا تو را برای بیعت فرا می خواند. قنفذ بازگشت و مأموریت خود را انجام داد. حضرت علی علیه السّلام فریاد زد: سبحان الله، او مدّعی مقامی شده که حقّ او نیست. قنفذ بازگشت و پیام را رساند. باز ابابکر مدّتی گریست. سپس عمر با گروهی از همدستانش به درب خانه فاطمه علیها السّلام آمدند، در زدند، چون حضرت زهرا علیها السّلام صدای آنان را شنید، با صدای بلند خطاب به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای رسول خدا! ببین پس از رحلت تو، از پسر خطّاب و پسر ابوقحافه چه رنجها دیدیم! حاضران که صدا و گریه ی آن حضرت را شنیدند، همگی گریستند و با چشم گریان بازگشتند و به قدری ناراحت بودند که نزدیک بود دلهایشان پاره شود و جگرهایشان فرو ریزد!! امّا عُمَر با گروهی از همراهان خود حضرت علی

ص:40


1- بحارالأنوار356/28-الامامة والسیاسة19/1

علیه السّلام را از خانه بیرون آورده، نزد ابابکر بردند و به حضرتش گفتند: بیعت کن. فرمود: اگر نکنم چه می کنید؟ گفتند: قسم به خدای یگانه گردنت را می زنیم. فرمود: در این صورت بنده ی خدا و برادر رسول خدا را کشته اید. عمر گفت: بنده ی خدا آری امّا برادر رسول خدا نه. ابابکر هم ساکت بود و سخن نمی گفت. عمر به ابابکر گفت: آیا دستور خود را درباره ی او صادر نمی کنی؟ ابابکر جواب داد: تا فاطمه در کنار اوست، او را بر کاری مجبور نمی سازم. آنگاه حضرت علی علیه السّلام خود را به قبر رسول خدا چسبانید و با ناله و گریه می فرمود: ای پسر مادر! این قوم مرا به استضعاف کشانده و نزدیک است مرا بکُشند (1).

٣-قَالَ أَبَانٌ قَالَ سُلَیمٌ انْتَهَیتُ إِلَی حَلقَةٍ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم لَیسَ فِیهَا إِلَّا هَاشِمِیٌّ غَیرُ سَلمَانَ وَ أَبِی ذَرٍّ وَ الْمِقدَادِ وَ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی بَکرٍ وَ عُمَرَ بْنِ أَبِی سَلَمَةَ وَ قَیسِ بْنِ سَعدِ بنِ عُبَادَةَ، فَقَالَ الْعَبَّاسُ لِعَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلامُ مَا تَرَی عُمَرَ مَنَعَهُ مِن أَن یُغَرِّمَ قُنفُذاً کَمَا أَغَرَّمَ جَمِیعَ عُمَّالِهِ. فَنَظَرَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلامُ إِلَی مَن حَولَهُ، ثُمَّ اغْرَورَقَت عَینَاهُ، ثُمَّ قَالَ شَکَرَ لَهُ ضَربَةً ضَرَبَهَا فَاطِمَةَ عَلَیهَا السَّلامُ بِالسَّوطِ فَمَاتَت وَ فِی عَضُدِهَا أَثَرُهُ کَأَنَّهُ الدُّملُجُ(2).

ابان از قول سلیم گوید که گفت: به گروهی در مسجد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم پیوستم که تنها غیر هاشمیان در آن گروه

ص:41


1- قَالَ اِبنَ أُمَّ إِنَّ القَومَ استَضعَفُونِی وَ کادُوا یَقتُلُونَنِی(اعراف/150)
2- بحارالأنوار302/30-کتاب سلیم بن قیس ص91

عبارت بودند از: سلمان، ابوذر، مقداد، محمّد بن ابی بکر، عمربن ابی سلمه و قیس بن سعد بن عباده.

عباس به حضرت علی علیه السّلام گفت: به نظر شما چرا عُمَر آن گونه که همه کارگزارانش را جریمه کرد، قنفذ را جریمه نکرد؟ حضرت علی علیه السّلام به کسانی که پیرامونش بودند نگریست و چشمانش پر اشک شد و فرمود: در سپاس از او به خاطر ضربه ای که با تازیانه بر حضرت فاطمه علیها السّلام نواخت که بر اثر آن به شهادت رسید و بر بازویش کبودی تازیانه باقی مانده بود.

4-رَوَی عَبدُ اللهِ بنُ بُکَیرٍ الغَنَوِیُّ عَن حَکِیمِ بنِ جُبَیرٍ قَالَ: حَدَّثَنَا مَن شَهِدَ عَلِیّاً بِالرُّحبَةِ یَخطُبُ فَقَالَ فِی مَا قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّکُم قَد أَبیتُم إِلَّا أَن أَقُولَ أَمَا وَ رَبَّ السَّمَاوَاتِ وَ الأَرضِ لَقَد عَهِدَ إِلَیَّ خَلِیلِی أَنَّ الأُمَّةَ سَتَغدِرُ بِکَ مِن بَعدِی (1).

عبدالله بن بُکَیر غنوی (به سندش) از کسی که شاهد خطبه خواندن حضرت علی علیه السّلام بوده نقل می کند که حضرت در ضمن سخنانش فرمود: ای گروه مردم شما نگذارید جز اینکه من بگویم (یعنی نمی گذارید خاموش باشم و ناچار مرا وادار به سخن می کنید تا آنچه می دانم درباره ی شما بگویم) آگاه باشید سوگند به پروردگار آسمانها و زمین که خلیل من رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم با من عهد کرد (و به من خبر داد) که زود باشد این امّت پس از من با تو مکر ورزند.

ص:42


1- الإرشاد285/1

قابل توجه خوانندگان محترم به خاطر اهمیّت حدیث ذیل، تمام آن نقل شده ولی قسمت داخل گیومه، فقط ترجمه شده است و در قسمت قبل و بعد با فونت ریزتر آورده شده است.

5-الحَفَّارُعَنِ الجِعَابِیِّ عَن عَلِیِّ بنِ مُوسی الخَزَّاز عَنِ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الهَاشِمَیِّ عَن إسماعِیلَ عَن عُثمَانَ بنِ أَحمَدَ عَن أَبِی قِلَاَبَةَ عَن بِشرِ بنِ عُمَرَ عَن مَالِکِ بنِ أَنَسٍ عَن زَیدِ بنِ أَسلَمَ عَن إِسمَاعِیلَ بنِ أَبَانٍ عَن أَبِی مَریَمَ عَن ثُوَیرِ بنِ أَبِی فَاخِتَةَ عَن عَبدِ الرَّحمَنِ بنِ أَبِی لَیلَی قَالَ قَالَ أَبِی دَفَعَ النَّبِیُّ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم الرَّایَةَ یَومَ خَیبَرَ إِلَی عَلِیِّ بنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السّلام فَفَتَحَ اللهُ عَلَیهِ وَ أَوقَفَهُ یَومَ الغَدِیرِخُمٍّ فَأَعلَمَ النَّاسَ أنَّهُ مَولَی کُلِّ مُؤمِنٍ وَمُؤمِنَةٍ وَ قَالَ لَهُ أَنتَ مِنِّی وَأنَا مِنکَ وَقَالَ لَهُ تُقَاتِلُ عَلَی التَّأوِیلِ کَمَا قَاتَلتُ عَلَی التَّنزِیلِ وَ قَالَ لَهُ أَنتَ مِنِّی بِمَنزِلَةِ هَارُونَ مِن مُوسَی وَ قَالَ لَهُ أَنَا سِلمٌ لِمَن سَالَمتَ وَ حَربٌ لِمَن حَارَبتَ وَ قَالَ لَهُ أَنتَ العُروَةُ الوُثقَی وَ قَالَ لَهُ أَنتَ تُبَیِّنُ لَهُم مَا اشتَبَهَ عَلَیهِم بَعدِی وَ قَالَ لَهُ أَنتَ إِمَامُ کُلِّ مُؤمِنٍ وَمُؤمِنَةٍ وَ وَلِیُّ کُلِّ مُؤمِنٍ وَمُؤمِنَةٍ بَعدِی وَ قَالَ لَهُ أَنتَ الَّذِی أَنزَلَ اللهُ فِیهِ وَ أَذانٌ مِنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ إِلَی النَّاسِ یَومَ الحَجِّ الأَکبَرِ وَ قَالَ لَهُ أَنتَ الآخِذُ بِسُنَّتِی وَ الذَّابُّ عَن مِلَّتِی وَ قَالَ لَهُ أَنَا أَوَّلُ مَن تَنشَقُّ الأَرضُ عَنهُ وَ أَنتَ مَعِی وَ قَالَ لَهُ أَنَا عِندَ الحَوضِ وَ أَنتَ مَعِی وَقَالَ لَهُ أَنَا أَوَّلُ مَن یَدخُلُ الجَنَّةَ وَ أَنتَ بَعدِی تَدخُلُهَا وَ الحَسَنُ وَ الحُسَینُ وَ فَاطِمَةُ عَلَیهِمُ السَّلام وَقَالَ لَهُ إِنَّ اللهَ أَوحَی إِلَّی بِأَن أَقُومَ بِفَضلِکَ فَقُمتُ بِهِ فِی النَّاسِ وَبَلَّغتُهُم مَا أَمَرَنِیَ اللهُ بِتَبلِیغِهِ « وَقَالَ لَهُ اتَّقِ الضَّغَائِنَ الَّتِی لَکَ فِی صُدُورِ مَن لَا یُظهِرُهَا إِلَّا بَعدَ مَوتِی أُولئِکَ

ص:43

یَلعَنُهُمُ اللهُ وَ یَلعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ ثُمَّ بَکَی النَّبِیُّ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم فَقِیلَ مِمَّ بُکَاؤُکَ یَا رَسُولَ اللهِ قَالَ أَخبَرَنِی جَبرَئِیلُ عَلَیه السَّلام أَنَّهُم یَظلِمُونَهُ وَ یَمنَعُونَهُ حَقَّهُ وَ یُقَاتِلُونَهُ وَ یَقْتُلُونَ وُلدَهُ وَ یَظْلِمُونَهُم بَعدَهُ وَ أَخبَرَنِی جَبرَئِیلُ عَلَیه السَّلام عَن رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ أَنَّ ذَلِکَ یَزُولُ إِذَا قَامَ قَائِمُهُم وَ عَلَت کَلِمَتُهُم وَ أَجمَعَتِ الْأُمَّةُ عَلَی مَحَبَّتِهِم وَ کَانَ الشَّانِئُ لَهُم قَلِیلًا وَ الکَارِهُ لَهُم ذَلِیلًا وَ کَثُرَ المَادِحُ لَهُم وَ ذَلِکَ حِینَ تَغَیُّرِ البِلَادِ وَ تَضَعُّفِ العِبَادِ وَ الإِیَاسِ مِنَ الفَرَجِ وَ عِندَ ذَلِکَ یَظهَرُ القَائِمُ فِیهِم» قَالَ النَّبِیُّ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم اسمُهُ کَاسمِی وَ اسمُ أَبِیهِ کَاسمِ ابنِی[أَبِی] وَ هُوَ مِن وُلدِ ابنَتِی یُظهِرُ اللهُ الْحَقَّ بِهِم وَیُخمِدُ البَاطِلَ بِأَسیَافِهِم وَ یُتبِعُهُمُ النَّاسُ بَینَ رَاغِبٍ إِلَیهِم وَ خَائِفٍ لَهُم قَالَ وَ سَکَنَ البُکَاءُ عَن رَسُولِ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَ سَلَّم فَقَالَ مَعَاشِرَ المُؤمِنِینَ أَبشِرُوا بِالفَرَجِ فَإِنَّ وَعدَ اللهِ لَا یُخلَفُ وَ قَضَاءَهُ لَا یُرَدُّ وَ هُوَ الحَکِیمُ الْخَبِیرُ فَإِنَّ فَتحَ اللهِ قَرِیبٌ اللهُمَّ إِنَّهُم أَهلِی فَأَذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ وَ طَهِّرهُم تَطهِیراً اللهُمَّ اکْلَأهُمْ وَ احفَظهُم وَ ارعَهُم وَ کُن لَهُم وَ انصُرهُم وَ أَعِنهُم وَ أَعِزَّهُم وَ لَا تُذِلَّهُم وَ اخلُفنِی فِیهِم إِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ(1).

ای علی بپرهیز از حسدهائی که برای تو در سینه های مردم است،و ظاهر نخواهند ساخت مگر بعد از شهادت من، آن گروه را حق تعالی از رحمت خود دور می کند و ایشان را خداوند با تمامی

ص:44


1- بحارالأنوار45/28

لعنت کنندگان لعنت می فرماید و همه این طایفه سزاوار لعنت اند. بعد از آن پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم گریست. گفتند: یا رسول الله سبب گریه چیست؟ فرمود: جبرئیل به من خبر داد که نابکاران بر او ظلم کنند، وحقّ او را به ناحق بستانند، و با وی مقاتله نمایند؛ و فرزند او را شهید کنند، و بعد از او بر اهل بیتش ظلم بی حساب نمایند،ونیزخبر داد جبرئیل که همچنین باشد تا قائم ایشان ظاهرگردد وکلمه ایشان بلند شود وهمه ی امّت در محبّت ایشان اجتماع نمایند و دشمنان ایشان کم شده و بدخواهانشان ذلیل گشته و مادح ایشان بسیار گردند وچون بلاد تغییر نموده وعباد ضعیف شوند واز فرج قائم عجّل الله تعالی فرجه الشّریف ما که در میان ایشان ظاهر می شود، مأیوس شوند.

6-یَاعَلِیُّ أَنتَ مِنِّی وَأَنَا مِنکَ وَ أَنتَ أَخِی وَ وَزِیرِی فَإِذَا مِتُّ ظَهَرَت لَکَ ضَغَائِنُ فِی صُدُورِ قَومٍ وَ سَیَکُونُ فِتنَةٌ صَیلَمٌ صَمَّاءُ یَسقُطُ مِنهَا کُلُّ وَلِیجَةٍ وَ بِطَانَةٍ وَذَلِکَ عِندَ فِقدَانِ شِیعَتِکَ الخَامِسُ مِن وُلدِ السَّابِعِ مِن وُلدِک (1).

یا علی تو از من و من از تو هستم، تو برادر و وزیر منی. وقتی من از دنیا رفتم کینه هائی که در دل افراد است، آشکار خواهد شد. در آینده فتنه ای بس شدید و سخت اتفاق خواهد افتاد که هر دوست و صاحب سرّی از انسان جدا می شود و این جریان موقعی است که شیعیانت از دست بدهند پنجمی از اولاد هفتم از نسل تو را.

ص:45


1- بحارالأنوار350/26

ص:46

مظلومیّت امام امیرالمؤمنین علیه السّلام در هنگام دفن حضرت زهرا علیها السّلام

عَن أَبِی عَبدِ اللهِ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ عَلَیهِمَا السَّلام قَالَ لَمَّا قُبِضَت فَاطِمَةُ عَلَیهَا السَّلام دَفَنَهَا أَمِیرُ الْمُؤمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلام سِرّاً وَ عَفَا عَلَی مَوضِعِ قَبرِهَا ثُمَّ قَامَ فَحَوَّلَ وَجهَهُ إِلَی قَبرِ رَسُولِ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم ثُمَّ قَالَ عَلَیْهِ السَّلام السَّلامُ عَلَیکَ یَا رَسُولَ اللهِ عَنِّی وَ السَّلَامُ عَلَیکَ عَنِ ابنَتِکَ وَ زَائِرَتِکَ وَ البَائِتَةِ فِی الثَّرَی بِبُقعَتِکَ وَ الْمُختَارُ اللهُ لَهَا سُرْعَةَ اللَّحَاقِ بِکَ قَلَّ یَا رَسُولَ اللهِ عَن صَفِیَّتِکَ صَبرِی وَ عَفَا عَن سَیِّدَةِ نِسَاءِ

ص:47

العَالَمِینَ تَجَلُّدِی إِلَّا أَنَّ فِی التَّأَسِّی لِی بِسُنَّتِکَ فِی فُرقَتِکَ مَوضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَد وَسَّدتُکَ فِی مَلحُودَةِ قَبرِکَ وَ فَاضَت نَفسُکَ بَینَ نَحرِی وَ صَدرِی بَلَی وَ فِی کِتَابِ اللهِ لِی أَنعَمُ الْقَبُولِ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ قَدِ اسْتُرجِعَتِ الْوَدِیعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِینَةُ وَ أُخلِسَتِ الزَّهرَاءُ فَمَا أَقبَحَ الْخَضرَاءَ وَ الْغَبرَاءَ یَا رَسُولَ اللهِ أَمَّا حُزنِی فَسَرمَدٌ وَ أَمَّا لَیلِی فَمُسَهَّدٌ وَ هَمٌّ لَا یَبرَحُ مِن قَلبِی أَو یَختَارَ اللهُ لِی دَارَکَ الَّتِی أَنتَ فِیهَا مُقِیمٌ کَمَدٌ مُقَیِّحٌ وَ هَمٌّ مُهَیِّجٌ سَرْعَانَ مَا فَرَّقَ بَینَنَا وَ إِلَی اللهِ أَشکُو، وَ سَتُنبِئُکَ ابنَتُکَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِکَ عَلَی هَضمِهَا فَأَحفِهَا السُّؤَالَ وَ استَخبِرهَا الْحَالَ فَکَم مِن غَلِیلٍ مُعتَلِجٍ بِصَدرِهَا لَم تَجِد إِلَی بَثِّهِ سَبِیلًا وَ سَتَقُولُ وَ یَحکُمُ اللهُ وَ هُوَ خَیرُ الحاکِمِینَ وَالسَّلَامُ عَلَیکُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِن أَنصَرِف فَلَا عَن مَلَالَةٍ وَ إِن أُقِم فَلَا عَن سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللهُ الصَّابِرِینَ وَاهَاً وَاهاً وَ الصَّبرُ أَیمَنُ وَ أَجمَلُ وَ لَو لَا غَلَبَةُ الْمُستَولِینَ لَجَعَلتُ المُقَامَ وَ اللَّبثَ لِزَاماً مَعکُوفاً وَ لَأَعوَلتُ إِعوَالَ الثَّکلَی عَلَی جَلِیلِ الرَّزِیَّةِ فَبِعَینِ اللهِ تُدْفَنُ ابْنَتُکَ سِرّاً وَ تُهضَمُ حَقَّهَا وَ یُمنَعُ إِرثُهَا وَ لَم یَتَبَاعَدِ العَهدُ وَ لَم یَخلُق مِنکَ

ص:48

الذِّکرُ وَ إِلَی اللهِ یَا رَسُولَ اللهِ المُشتَکَی وَ فِیکَ یَا رَسُولَ اللهِ أَحسَنُ العَزَاءِ صَلَّی اللهُ عَلَیکَ وَ عَلَیهَا السَّلَامُ وَ الرِّضوَان(1).

از حضرت امام حسین علیه السّلام روایت شده که فرمود: موقعی که حضرت فاطمه زهراء علیها السّلام به شهادت رسید، حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام آن بانو را مخفیانه به خاک سپرد و موضع قبر مقدسش را محو نمود. آنگاه برخاست و متوجه قبر مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم شد و گفت:

یا رسول الله؛ سلام من و سلام دخترت فاطمه، بر تو باد. همان دخترت که به زیارت تو آمده و در بقعه تو خوابیده و خدا خواست به سرعت به شما ملحق شود. یا رسول الله؛ از فراق دختر برگزیده تو صبر و شکیبایی من قلیل و اندک شده، قدرت من از دوری بزرگترین زنان یعنی فاطمه اطهر ضعیف گردید؛ ولی برای مفارقت تو تأسی نمودن موجب تسلیت من خواهد شد. من تو را به دست خود به خاک سپردم، در صورتی که جان مقدس تو در گلو و سینه من بود. آری آنچه که در قرآن است می پذیرم و می گویم: إِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ. یا رسول الله؛ آن امانتی را که به من دادی، پس گرفته شد! سپرده باز گرفته شد! فاطمه زهراء را بردی، یا رسول الله چقدر این آسمان سبز و زمین غبار آلود در نظر من تیره و تار است!! غم و اندوه من همیشگی گردیده! شب من با بیخوابی می گذرد! این غم از قلب من خارج نمی شود تا آن موقعی که خدا مرا در آن خانه ای که تو در آن هستی وارد نماید! در دلم دردی است که آن را جریحه دار می کند همّ و غَمّی است تحریک کننده!

ص:49


1- روضة الواعظین وبصیرة المتعظین152/1-الکافی458/1-بحارالانوار193/43

چه زود بود که بین ما جدائی افتاد!! من درد دل خود را برای خدا می گویم. دخترتان به زودی شما را از اینکه امّت متّحد شدند و حقّ او را پایمال نمودند، آگاه خواهد کرد! جریان را از حضرت فاطمه علیها السّلام جویا شوید و شرح حال را از وی بخواهید. چه غم و غصه هایی که در دل او جایگزین شدند و نمی توانست برای کسی درد دل کند. وی همه آنها را برای شما خواهد گفت. خدا که بهترین حکم کنندگان است حکم خواهد کرد. سلام من بر شما باد، سلامی که به منزله وداع من باشد، نه آن سلامی که شما را ترک نمایم، اگر باز گردم از ملالت و خستگی نیست و اگر نزد قبرتان اقامت گزینم به علت بدگمانی نیست که خدا به صابرین وعده ثواب داده است. صبر و شکیبایی مبارک تر و نیکوتر است. اگر برای غلبه افرادی که بر او مستولی شدند نبود بر خود لازم می دانستم که نزد قبرتان اقامت گزینم و معتکف گردم و برای این مصیبت بزرگ نظیر زن جوانمرده ناله و فریاد می کردم. خدا می بیند که دخترتان مخفیانه دفن می شود! حقّ وی غصب شد! از گرفتن ارث ممنوع گردید! در صورتی که از زمان شما تا به حال چندان مدتی نگذشته و ذکر شما متروک نشده است. یا رسول الله! من به خدا شکایت می کنم و پیمودن راهی که شما رفتی برای من بهترین تسلیت است. یا رسول الله! صلوات خدا بر شما و سلام و خوشنودی خدا بر فاطمه ی اطهر باد.

ص:50

علل تنها گذاشتن ولیّ خدا امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام

سؤال: با توجه به اینکه مردم می دانستند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم امام علی علیه السّلام را برای جانشینی خود انتخاب کرده، چرا حضرت علی علیه السّلام را رها کردند و یار و یاور دیگر افراد شدند؟

البته لازم به ذکر است جواب های دیگری نیز برای این سئوال هست که در این جا فقط به دو مورد اشاره می شود.

الف)وجود هوای نفس

صِرف دانستن غصب ولایت از طرف غاصبین نمی تواند مردم را از آنان دور کند؛ زیرا بسیاری از اوقات انسان می داند راه و روش رسیدن به معبود چیست، امّا در عین حال به تکلیفش عمل

ص:51

نمی کند یا اینکه میداند شایستگی فلان سمت و مقام را ندارد و لیاقت و شایستگی از آنِ دیگری است، ولی با دهها حیله و تزویر و...حقّ او را غصب می کند؛ چنان که خود آن سه نفر می دانستند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در روز غدیر حضرت علی علیه السّلام را برای جانشینی خود معرّفی کرده و تبریکات عمر را در قالب واژه «بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یاعَلی أصبَحتَ مَولای وَ مَولی کُلَّ مُؤمِنٍ وَ مُؤمِنَة...»(1) ضبط کرده اند. یا اینکه عمر درباره ی بیعت با ابابکر می گوید: « بیعت با ابابکر کاری بی رویه و اتفاقی و بدون تدبیر بود...پس هر کس این اشتباه را بکند، او را بکشید!»(2) ولی با این حال منصب و مقام خلافت را از حضرتش گرفتند.

بنابراین، به همان دلیلی که خلفاء، حقّ حضرت علی علیه السّلام را غصب کردند، با آنکه می دانستند خلافت حقّ علی علیه السّلام است، بعضی از مردم هم با اینکه می دانستند خلفاء، غاصب حقّ حضرت علی علیه السّلام می باشند، در زیر بیرق غاصبان رفتند. ابوحامد غزالی از علماء بزرگ اهل سنّت می نویسد:همه اجماع و اتفاق بر متن حدیث دارند که در خطبه ی روز غدیر خم، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هر کس من مولا و آقای او هستم، بعد از من علی مولا و آقای اوست. عمر فوری مبادرت به تظاهر کرد و تبریکات لازمه را در ضمن بَخٍّ بَخٍّ لَکَ یا عَلی تقدیم کرد. پس نفس امّاره بر آنان غلبه کرد وحبّ ریاست و جاه طلبی عواطف و مزایای انسانیّت را از آنها سلب کرد و در سقیفه به خلیفه تراشی پرداختند و جام شراب

ص:52


1- بحارالانوار387/21«به به برتو ای علی که از این پس مولای من ومولای هر مرد وزن مؤمن هستی».
2- زندگانی امیرالمؤمنین علیه السّلام،سیدهاشم محلاتی ص76

هوای نفسانی را نوشیدند و به قهقرا برگشتند، قرآن را پشت سر انداخته و احکام و سنّت پیامبر را ملعبه ی خود کردند. بعد اشاره می کند به جریان مخالفت کردن عُمَر از آوردن قلم و کاغذ برای پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که نشان می دهد آنهایی که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم با فرمایش آن حضرت مخالفت کردند، کار تازه ای نکردند. در زمان خود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هم مخالفت ها کرده بودند، مثل مخالفت از حضور در لشکر اسامه و...سپس غزالی می نویسد: دین را به دنیا فروختند و چه زشت معامله ای کردند.(1)

ب) عدالت خواهی حضرت علی علیه السّلام

بسیاری از مردم تحمّل عدالت و عدالت خواهی حضرت علی علیه السّلام را نداشتند؛ چرا که عدّه ی زیادی از آنها در جامعه ی تبعیضی رشد یافته بودند و می دانستند با حاکمیت حضرت علی علیه السّلام راه منافع نامشروع آنها بسته خواهد شد. در احتجاج مرحوم علامّه ی طبرسی آمده است:«...حضرت امام علی علیه السّلام فرمود: حالا که اقرار کردید و گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای شما آشکار شد، از خدای یکتا بپرهیزید!...حق را به اهل آن رد کنید و پیرو سنّت پیامبر شوید!...پس خلافت را به کسی که شایسته آن است، بسپارید که حقّ اوست...امّا مردم به وسیله چشم و ابرو با یکدیگر رمزهایی رد و بدل کردند و به مشورت پرداختند و بالاخره گفتند: ما مقام و موقعیت او را منکر نیستیم. او از همه شایسته تر به خلافت است، ولی مردی است که هیچ کس را بر دیگری برتری نمی دهد. اگر او به خلافت برسد، شما و دیگران را به یک چشم نگاه می کند و برای او مساوی و برابرید؛ اما اگر عثمان به خلافت برسد، خواسته ی شما را برآورده می کند.

ص:53


1- سرّالعالمین وکشفٌ ما فی الدّارین،ابوحامد غزالی2/4

و آنچه که شما تمایل دارید، انجام می دهد لذا خلافت را به عثمان واگذار کردند».(1)

علامه ی مجلسی به نقل از ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه مطلب مفصّلی را این چنین نقل کرده که به قسمتی از آن اشاره می شود:

« روز دیگر آنها که می دانستند مشمول حکم حضرت علی علیه السّلام[یعنی باز پس گیری بیت المال و عدل گستری او] خواهند شد، آمدند و به کناری نشستند و مدتی باهم مشورت کردند. نماینده ای از طرف خود فرستادند. او آمد و اظهار داشت یا اباالحسن! خودت می دانی همه ی ما که اینجا نشسته ایم، به واسطه سوابقی که با تو در جنگهای اسلام داریم، دل خوشی از تو نداریم و غالباً هر کدام از ما یک نفرمان، به دست تو کشته شده، ولی ما از این جهت صرف نظر می کنیم و با دو شرط حاضریم با تو بیعت کنیم. یکی اینکه عطف بما سبق نکنی و به گذشته هرچه شده کاری نداشته باشی. بعد از این هر طور می خواهی عمل کن. دوم آنکه قاتلان عثمان را که الآن آزاد هستند، به ما تسلیم کن که قصاص کنیم و اگر هیچ کدام را قبول نمی کنی، ما ناچاریم به شام رفته و به معاویه ملحق شویم. حضرت فرمود: امّا موضوع خونهایی که در سابق ریخته شده، خونی نبوده که به واسطه ی کینه ی شخصی ریخته شده باشد، اختلاف عقیده و مسلک بود؛ ما برای حق می جنگیدیم و شما برای باطل...اگر اعتراض دارید و خونبهایی می خواهید، بروید از حق بگیرید که چرا باطل را در هم شکست و نابود ساخت. اما موضوع اینکه من به گذشته کاری نداشته باشم و عطف بما سبق نکنم، در اختیار من نیست، وظیفه ای است که خدا به عهده من گذاشته. امّا موضوع قاتلین عثمان، اگر من وظیفه خود می دانستم که آنها را قصاص کنم، همان دیروز قصاص می کردم...(2)

ص:54


1- احتجاج طبرسی210/1-مناظرات امامت ورهبری،موسی خسروی118/3
2- بحارالانوار جلد32ازصفحه16تا صفحه19باکمی تلخیص

مظلومیّت امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام در شورای شش نفره

ابنُ الأَثِیرِ فِی الکَامِلِ، قَالُوا ثُمَّ قاَلَ عُمَرُ ادعُولِی أَبَاطَلحَةَ الأَنصَارِیَّ، فَدَعَوهُ لَهُ، فَقَالَ یَا أَبَا طَلحَةَ إِنَّ الله طَالَمَا أَعَزَّ بِکُمُ الإِسلَامَ، فَإِذَا عُدتُم مِن حُفرَتِی فَاختَر خَمسِینَ رَجُلاً مِنَ الأَنصَارِحَامِلِی سُیُوفِهِم وَخُذ هَؤُلَاءِ النَّفَرَ بِإِمضَاءِ الأَمرِ وَ تَعجِیلِهِ، وَ اجمَعهُم فِی بَیتٍ وَقِف بِأَصحَابِکَ عَلَی بَابِ البَیتِ لِیَتَشَاوَرُوا وَ یَختَارُوا وَاحِداً مِنهُم، فَإِنِ اتَّفَقَ خَمسٌ وَ أَبَی وَاحِدٌ فَاشدَخ رَأسَهُ بِالسَّیفِ، وَ إِنِ اتَّفَقَ أَربَعَةٌ وَ أَبَی اثنَانِ فَاضرِب أَعنَاقَهُمَا،

ص:55

وَ إِنِ اتَّفَقَ ثَلَاثَةٌ وَ خَالَفَ ثَلَاثَةٌ فَانظُرِ الثَّلَاثَةَ الَّتِی فِیهَا عَبدُ الرَّحمَنِ بنُ عَوفٍ فَإِن أَصَرَّتِ الثَّلَاثَةُ الأُخرَی عَلَی خِلَافِهَا فَاضرِب أَعنَاقَهَا.

وَفِی رِوَایَةِ ابنِ الأَثِیرِ فَإِن رَضِیَ ثَلَاثَةٌ فَحَکِّمُوا عَبدَ اللهِ بنَ عُمَرَ، فَإِن لَم یَرضَوا بِحُکمِ عَبدِ اللهِ فَکُونُوا مَعَ الَّذِینَ فِیهِم عَبدُ الرَّحمَنِ وَ اقتُلُوا البَاقِینَ. ثُمَّ قَالَ وَ إِن مَضَت ثَلَاثَةُ أَیَّامٍ وَلَم یَتَّفِقُوا عَلَی الأَمرِ فَاضرِب أَعنَاقَ السِّتَّةِ وَ دَعِ المُسلِمِین یَختَارُوا لِأَنفُسِهِم، فَلَمَّا دُفِنَ عُمَرُ، جَمَعَهُم أَبُو طَلحَةَ الأَنصَارِیُّ فِی بَیتِ المِسوَرِ بنِ مَخرَمَةَ، وَ قِیلَ فِی بَیتِ المَالِ،وَ قِیلَ فِی حُجرَةِ عَائِشَةَ بِإِذنِهَا، وَ وَقَفَ عَلَی بَابَ البَیتِ بِالسَّیفِ فِی خَمسِینَ رَجُلاً مِنَ الأَنصَارِ حَامِلِی سُیُوفِهِم، فَجَاءَ عُمرُو بنُ العَاصِ وَ المُغِیرَةُ بنُ شُعبَةَ فَجَلَسَا عَلَی بَابِ البَیتِ فَحَصَبَهُمَا سَعدٌ وَ أَقَامَهُمَا وَقَالَ تُرِیدَانِ أَن تَقُولَا حَضَرنَا وَ کُنَّا فِی أَهلِ الشُّورَی، ثُمَّ تَکَلَّمَ أَهلُ الشُّورَی فَأَشهَدَهُم طَلحَةُ بنُ عُبَیدِ اللهِ عَلَی نَفسِهِ أَنَّهُ قَد وَهَبَ حَقَّهُ مِنَ الشُّورَی لِعُثمَانَ، وَذَلِکَ لِعِلمِهِ أَنَّ النَّاسَ لَا یَعدِلُونَ بِهِ عَلِیّاً عَلَیْهِ السَّلامُ وَ عُثمَانَ، وَ أَنَّ الخِلَافَةَ لَا تَخلُصُ لَهُ، فَأَرَادَ تَقوِیَةَ أَمرِ عُثمَانَ وَ إِضعَافَ جَانِبِ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلام بِهِبَتِهِ أَمر[أَمراً]لَاانتِفَاعَ لَهُ بِهِ، وَ ذَلِکَ کَانَ لِانحِرَافِهِ عَن عَلِیٍّ

ص:56

عَلَیهِ السَّلَامُ لِکَونِهِ تَیمِیّاً وَابنَ عَمِّ أَبِی بَکرٍ، وَ قَد کَانَ فِی صُدُورِ بَنِی هَاشِمٍ حَنَقٌ وَ غَیظٌ عَلَی بَنِی تَیمِ لِخِلَافَةِ أَبِی بَکرِ، وَ کَذَا فِی صُدُورِ تَیمٍ عَلَی بَنِی هَاشِمٍ، فَلَمَّا رَأَی زُبَیرٌ ذَلِکَ قَالَ وَ أَنَا أُشهِدُکُم عَلَی نَفسِی أَنِّی قَد وَهَبتُ حَقِّی مِنَ الشُّورَی لِعَلِیٍّ عَلَیهِ السَّلَامُ، وَ ذَلِکَ لِمَا دَخَلَتهُ مِن حَمِیَّةِ النَّسَبِ، وَ ذَلِکَ لِأَنَّهُ کَانَ ابنَ عَمَّةِ أَمِیرِ المُؤمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلامُ، وَ هِیَ صَفِیَّةُ بِنتُ عَبدِ المُطَّلِبِ، وَکَانَ أَبُو طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلامُ خَالَهُ فَبَقِیَ مِنَ السِّنَّةِ أَربَعَةٌ، فَقَالَ سَعدُ بنُ أَبِی وَقَّاصٍ وَ أَنَا قَد وَهَبتُ حَقِّی لِابنِ عَمِّی عَبدِ الرَّحمَنِ وَ ذَلِکَ لِأَنَّهُمَا کَانَا مِن بَنِی زُهرَةَ، وَ کَانَ سَعدٌ یَعلَمُ أَنَّ الأَمرَ لَا یَتِمُّ لَهُ، فَلَمَّا لَم یَبقَ إِلَّا الثَّلَاثَةُ قَالَ عَبدُ الرَّحمَنِ لِعَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلامُ وَ عُثمَانَ أَیُّکُمَا یُخرِجُ نَفسَهُ مِنَ الخِلَافَةِ وَ یَکُونَ إِلَیهِ الِاختِیَارُ فِی الِاثنَینِ البَاقِیَینِ. فَلَم یَتَکَلَّم مِنهُمَا أَحَدٌ، فَقَالَ عَبدُ الرَّحمَنِ أَشهِدُکُم أَنِّی قَد أَخرَجتُ نَفسِی مِنَ الخِلَافَةِ عَلَی أَن أَختَارَ أَحَدَهُمَا، فَأَمسَکَا، فَبَدَأَ بِعَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلامُ، فَقَالَ لَهُ أُبَایِعُکَ عَلَی کِتَابِ اللهِ وَسُنَّةِ رَسُولِهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ سِیرَةِ الشَّیخَینِ أَبِی بَکرٍ وَعُمَرَ. فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلامُ بَل عَلَی کِتَابِ اللهِ وَسُنَّةِ رَسُولِهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَاجتِهَادِ رَأیِی، فَعَدَلَ عَنهُ إِلَی عُثمَانَ، فَعَرَضَ ذَلِکَ عَلَیهِ،

ص:57

فَقَالَ نَعَم، فَعَادَ إِلَی عَلِیٍّ علیه السّلام فَأَعَادَ قَولَهُ، فَعَلَ عَبدُ الرَّحمَنِ ذَلِکَ ثَلَاثاً، فَلَمَّا رَأَی أَنَّ عَلِیّاً غَیرُ رَاجِعٍ عَمَّا قَالَهُ، وَ أَنَّ عُثمَانَ یُنعِمُ لَهُ بِالإِجَابَةِ، صَفَقَ عَلَی یَدِ عُثمَانَ، فَقَالَ السَّلامُ عَلَیکَ یَا أَمِیرِ المُؤمِنِینَ. فَقَالَ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلام وَ اللهِ مَا فَعَلتَهَا إِلَّا لِأَنَّکَ رَجَوتَ مِنهُ مَا رَجَا صَاحِبُکُمَا مِن صَاحِبِهِ، دَقَّ اللهُ بَینَکُمَا عِطرَ مَنشِمَ. قَالُوا فَفَسَدَ بَعدَ ذَلِکَ بَینَ عُثمَانَ وَ عَبدِ الرَّحمَنِ فَلَم یُکَلِّم أَحَدُهُمَا الآخَرَ حَتَّی مَاتَ عَبدُ الرَّحمَنِ (1).

عمر گفت ابوطلحه انصاری را فراخوانید، وی را فراخواندند و آمد. عمر گفت: ای ابوطلحه چون از دفن من بازگشتید با 50 مرد مسلّح از انصار آماده شو و این چند نفر را وادار کن تا هر چه زودتر کار را تمام کنند و آنان را در خانه ای جمع کن و یارانت را بر درب خانه بگمار تا آنان به مشورت پردازند و یک نفر از خود را برگزینند، اگر پنج نفر یک رأی دادند و یک نفر دیگر مخالفت کرد، گردنش را بزن و اگر چهار نفر یک رأی دادند و دو نفر دیگر مخالفت کردند، گردن آن دو را بزن و اگر سه نفر یک رأی و سه نفر دیگر رأی دیگر دادند، رأی آن سه نفری که عبدالرحمن در آنهاست انتخاب کن و اگر آن سه نفر دیگر بر خلاف آن اصرار کردند، گردن آنها را بزن و اگر سه روز گذشت و بر امری اتفاق نظر نیفتاد گردن هر شش نفر را بزن و مسلمانان را به حال خودشان رها کن تا کسی را برای خود برگزینند.

ص:58


1- بحارالأنوار399/31-شرح نهج البلاغه187/1

چون عُمَر دفن شد ابوطلحه آنها را در خانه ی مسور بن مخرمه و بعضی گفته اند در بیت المال و بعضی گفته اند در حجره عایشه علیها اللعنه جمع کرد و خود با 50 مرد مسلح از انصار بر درب خانه ایستاد. اهل شورا (عمرو بن عاص، مغیرة بن شعبه و سعد) شروع به سخن گفتن کرده و دعوا و ستیزه برخاست. نخستین کاری که طلحة بن عبیدالله کرد این بود که آنان را گواه گرفت که حقّ خود را به عثمان بخشید و به نفع او کنار رفت زیرا می دانست که مردم او را با حضرت علی علیه السّلام و عثمان برابر نمی دانند و با وجود آنها خلافت برای او پا نمی گیرد. از این رو خواست با بخشش امری که خود از آن بهره ای نداشت و نمی توانست بدان دست یابد، جانب عثمان را تقویت و جانب حضرت علی علیه السّلام را تضعیف کنند. زبیر در معارضه ی خود گفت: من هم شما را گواه می گیرم که من حقّ خود را از شورا به علی بخشیدم و او از آن رو چنین کرد که دید با بخشیده شدن حقّ طلحه به عثمان، حضرت علی علیه السّلام تضعیف شد و تنها ماند و تعصّب خویشاوندی به او دست داد زیرا وی پسر عمّه امیرمؤمنان علیه السّلام یعنی فرزند صفیّه دختر عبدالمطلب بود و ابوطالب دایی وی به شمار می رفت و دلیل اینکه طلحه جانب عثمان را گرفت آن بود که میانه خوبی با حضرت علی علیه السّلام نداشت زیرا او از قبیله ی بنی تیم و پسر عموی ابوبکر بود و در دلهای بنی هاشم از بنی تیم بر سر خلافت کینه ی شدیدی وجود داشت و همین کینه را نیز بنی تیم از بنی هاشم داشتند. با شرایط فوق چهار تن باقی ماندند. سعد بن ابی وقاص گفت: من سهم خود را از شورا به پسرعمویم عبدالرّحمن بخشیدم زیرا هر دو از بنی زهره بودند و نیز سعد می دانست که رأی

ص:59

نمی آورد و حکومت به چنگ وی نمی آید. چون سه نفر بیشتر نماندند عبدالرّحمن به حضرت علی علیه السّلام و عثمان گفت: کدامیک از شما خود را از خلافت بیرون می کند و به یکی از دو نفر باقیمانده رأی می دهد هیچ کدام پاسخ ندادند. عبدالرّحمن گفت: من هم شما را گواه می گیرم که خود را از خلافت بیرون کردم تا یکی از شما دو نفر را انتخاب کنم. باز آن دو ساکت ماندند عبدالرّحمن رو به حضرت علی علیه السّلام کرد و گفت: با تو بیعت می کنم به شرط آنکه به کتاب خدا و سنّت رسول خدا و سیره ی شیخین ابوبکر و عمر رفتار کنی. حضرتش فرمود: بلکه به کتاب خدا و سنّت رسول خدا و نظر خود رفتار می کنم. عبدالرّحمن رو به عثمان نمود و همین پیشنهاد را به وی کرد و عثمان پذیرفت. دوباره پیشنهاد را به حضرت علی علیه السّلام تکرار کرد و آن حضرت همان پاسخ داد. عبدالرّحمن سه بار این پیشنهاد را تکرار کرد و چون دید که حضرتش از رأی خود باز نمی گردد و عثمان پاسخ مثبت می دهد با عثمان دست بیعت داد و گفت: سلام بر تو ای امیرمؤمنان، حضرت علی علیه السّلام به عبدالرّحمن گفت: به خدا سوگند تنها بدین دلیل چنین کردی که امیدت به رفیقت بود همان طور که رفیق تو به رفیق خودش امیدوار بود، خداوند میان شما اختلاف افکند و به شومی عطر مِنشَم(1) دچارتان کند. گویند چندی بعد میان عثمان و عبدالرّحمن اختلاف افتاد و تا دم مرگ با یکدیگر سخن نگفتند.

ص:60


1- در لسان العرب چنین نقل شده: منشم نام زن عطّاری بود در مکّه و طایفه خُزاعَه و جُرهَم هرگاه می خواستند به جنگ یکدیگر روند از او عطر می خریدند و هر گاه از عطر او استفاده می کردند کشتار سنگینی میان آنان رخ می داد. از این رو وی ضرب المثل شد و می گفتند: شوم تر از عطر منشم.

گلایۀ امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام از سستی یاران خود

عَن مَسعَدَةِ بنِ صَدَقَةَ عَن جَعفَرِ بنِ مُحَمَّدٍ عَلَیهمَا السَّلام قَالَ خَطَبَ أَمِیرُالمُؤمِنِینَ عَلَیه السَّلام فَقَالَ سَمِعتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم یَقُولُ کَیفَ أَنتُم إِذَا لَبِستُمُ الفِتنَةَ یَنشَأُ فِیهَا الوَلِیدُ وَ یَهرَمُ فِیهَا الکَبِیرُ وَ یَجرِی النَّاسُ عَلَیهَا حَتَّی یَتَّخِذُونَهَا سُنَّةً فَإِذَا غُیِّرَ مِنهَا شَیءٌ قِیلَ أَتَی النَّاسُ بِمُنکَرٍ غُیِّرَتِ السُّنَّةُ ثُمَّ تَشتَدُّ البَلِیَّةُ وَ تُنشَأُ فِیهَا الذُّرِّیَّةُ وَتَدُقُّهُمُ الفِتَنُ کَمَا تَدُقُّ النَّارُ الحَطَبَ وَ کَمَا تَدُقُّ الرَّحَی بِثِقَالِهَا یَتَفَقَّهُ النَّاسُ لِغَیرِ

ص:61

الدِّینِ وَیَتَعَلَّمُونَ لِغَیرِ العَمَلِ وَیَطلُبُونَ الدُّنیَا بِعَمَلِ الآخِرَةِ ثُمَّ أَقْبَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السّلام وَ مَعَهُ نَاسٌ مِنْ أَهْلِ بَیْتِهِ وَ خَاصٌّ مِنْ شِیعَتِهِ فَصَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ صَلَّی عَلَی النَّبِیِّ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم ثُمَّ قَالَ لَقَدْ عَمِلَ الْوُلَاةُ قَبْلِی بِأُمُورٍ عَظِیمَةٍ خَالَفُوا فِیهَا رَسُولَ اللهِ مُتَعَمِّدِینَ لِذَلِکَ وَ لَوْ حَمَلْتُ النَّاسَ عَلَی تَرْکِهَا وَ حَوَّلْتُهَا إِلَی مَوَاضِعِهَا الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهَا عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللهِ لَتَفَرَّقَ عَنِّی جُنْدِی حَتَّی أَبْقَی وَحْدِی إِلَّا قَلِیلًا مِنْ شِیعَتِیَ الَّذِینَ عَرَفُوا فَضْلِی وَ إِمَامَتِی مِنْ کِتَابِ اللهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم أَ رَأَیْتُمْ لَوْ أَمَرْتُ بِمَقَامِ إِبْرَاهِیمَ فَرَدَدْتُهُ إِلَی الْمَکَانِ الَّذِی وَضَعَهُ فِیهِ رَسُولُ اللهِ وَ رَدَدْتُ فَدَکَ إِلَی وَرَثَةِ فَاطِمَةَ علیها السّلام وَ رَدَدْتُ صَاعَ رَسُولِ اللهِ وَ مُدَّهُ إِلَی مَا کَانَ وَ أَمْضَیْتُ إِلَی قَطَائِعَ کَانَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وآلِهِ وَسَلَّم أَقْطَعَهَا لِلنَّاسِ سِنِینَ وَ رَدَدْتُ دَارَ (ابْنِ) جَعْفَرِ بْنِ أَبِی طَالِبٍ إِلَی وَرَثَتِهِ وَ هَدَمْتُهَا وَ أَخْرَجْتُهَا مِنَ الْمَسْجِدِ وَ رَدَدْتُ الْخُمُسَ إِلَی أَهْلِهِ وَ رَدَدْتُ قَضَاءَ کُلِّ مَنْ قَضَی بِجَوْرٍ وَ رَدَدْتُ سَبْیَ ذَرَارِیِّ بَنِی تَغْلِبَ وَ رَدَدْتُ مَا قُسِمَ مِنْ أَرْضِ خَیْبَرَ وَ مَحَوْتُ دِیوَانَ الْعَطَاءِ وَ أَعْطَیْتُ کَمَا کَانَ یُعْطِی رَسُولُ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم لَمْ أَجْعَلْهَا

ص:62

دُولَةً بَیْنَ الْأَغْنِیاءِ وَ اللهِ لَقَدْ أَمَرْتُ النَّاسَ أَنْ لَا یَجْمَعُوا فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَّا فِی فَرِیضَةٍ فَنَادَی بَعْضُ أَهْلِ عَسْکَرِی مِمَّنْ یُقَاتِلُ وَ سَیْفُهُ مَعِی أَنْعَی الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ غَیَّرْتَ سُنَّةَ عُمَرَ وَ نَهَی أَنْ یُصَلَّی فِی شَهْرِ رَمَضَانَ فِی جَمَاعَةٍ حَتَّی خِفْتُ أَنْ یَثُورَ فِی نَاحِیَةِ عَسْکَرِی عَلَی مَا لَقِیتُ وَ لَقِیَتْ هَذِهِ الْأُمَّةُ مِنْ أَئِمَّةِ الضَّلَالَةِ وَ الدُّعَاةِ إِلَی النَّارِ وَ أَعْظَمَ مِنْ ذَلِکَ سَهْمُ ذَوِی الْقُرْبَی الَّذِی قَالَ اللهُ تَبَارَکَ وَتَعَالَی فِیهِ«واعلَمُوا أَنَّما غَنِمتُم مِن شَیءٍ

فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی القُربی وَالیَتامی وَالمَساکِینِ وَابنِ السَّبِیلِ(وَذَلِکَ لَنَا خَاصَّةً)إِن کُنتُم آمَنتُم باللهِ وَ ما أَنزَلنا عَلی عَبدِنا یَومَ الفُرقانِ»نَحنُ وَاللهِ غَنِیٌّ بِذَوِی القُربَی الَّذیِنَ قَرَنَهُمُ اللهُ بِنَفسِهِ وَنَبِیِّهِ وَلَم یَجعَل لَنَا فِی

الصِّدَقَةِ نَصِیباً أَکرَمَ اللهُ سُبحَانَهُ وَتَعَالَی نَبِیَّهُ وَأَکرَمَنَا أَن یُطعِمَنَا أَوسَاخَ أَیدِی النَّاسِ(1).

از مسعدة بن صدقه، از حضرت صادق علیه السّلام نقل شده که امیرالمؤمنین علیه السّلام خطبه ای بدین شرح ایراد فرمودند: از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم شنیدم که می فرمود: « شما چگونه خواهید بود وقتی که گرفتار فتنه ای شوید که در آن محیط افراد صغیر آن جوان شوند (کنایه از امتداد آن دارد) و پیران در آن فرسوده گردند، و به نوعی که جمعی آن را سنّت و آیین خویش سازند، و اگر تغییر

ص:63


1- الإحتجاج263/1

یابد اعتراض کرده و گویند که فعل منکری آورده، در آن محیط سنّت دستخوش تغییر شده و گرفتاری شدید گردد، و زن و بچّه به اسیری گرفته شوند و آن فتنه همچون آتشی که هیزم را در بر می گیرد ایشان را گرفته و می سوزاند، و مانند سنگ زیرین آسیاب تمام درد را می چشند، مردم به غیر دین تفقّه (آگاهی) کنند و بدون عمل تنها می آموزند، و دنیا را با عمل به آخرت طلب می کنند » .

سپس امیرالمؤمنین علیه السّلام در حالی که گروهی از اهل بیت و شیعیان مخصوص، حضرتش وی را همراهی می کردند بر منبر رفته و پس از حمد و ثنای الهی و صلوات بر رسول خدا، فرمود: والیان پیش از ما متصدّی کارهایی بزرگ و امرهایی عظیم شدند و از روی عمد با رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم مخالفت کردند، و اگر من مردم را از آن منع و امر به ترک آن نمایم، و بخواهم ایشان را به همان جایی که رسول خدا خواسته بود برگردانم، تمام لشکرم از اطراف من پراکنده شوند، تا جایی که فقط من و معدودی از شیعیانم باقی بمانیم، همانها که به فضل و امامت من از کتاب خدا و سنّت پیامبر معرفت یافته اند، فکر می کنید اگر من شما را امر کنم که مقام ابراهیم علیه السّلام را به همان جا که رسول خدا گذارده بود برگردانید، و فدک را به ورثه فاطمه علیها السّلام رد کنید، و صاع (معادل 3 کیلوگرم) و مُدّ (معادل 750 گرم) رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را به همان میزان سابق بازگردانید، و امر کنم که زمینهایی که خود پیغمبر برای افراد مشخّصی قرار داده بود به ایشان پس دهید، و خانه جعفر بن ابیطالب را به ورثه اش باز گردانده، آن را خراب و از مسجد خارج کنم، و خمس را به اهل آن بدهم، و هر حکم باطلی را برگردانم، و زن و بچّه اسیر بنی تَغلِب را آزاد کنم، و

ص:64

آنچه از زمین خیبر تقسیم شده همه را برگردانم، و دیوان عطا را تعطیل کرده، و همانند رسول خدا آن را عطا کنم، و آن را به دست توانگران قرار ندهم چه خواهد شد؟! به خدا سوگند، به مردم فرمان دادم که در ماه رمضان جز نمازهای واجب را به جماعت نخوانند؛ که یکی از افراد جنگجوی لشگرم که شمشیرش با ما بود فریاد زد: « اسلام و اهل آن هلاک شد، سنّت عمر دستخوش تغییر شد! او ما را از اقامه ی نماز جماعت در ماه رمضان نهی کرد! » تا اینکه ترسیدم نکند در ناحیه ای از لشگرم بر من شورش شود بار خدایا از این همه گرفتاری که از جانب سران گمراهی و داعیان به آتش به من و این امّت رسید تنها به تو اظهار شکایت می کنم بالاتر از همه سهم ذوی القربی یا همان خویشاوندانی است که خداوند درباره آنها فرموده:«وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیَتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ واین تنها مختصّ ما است إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَی عَبْدِنَا یَوْمَ الْفُرْقَانِ(1) به خدا که منظور از ذوی القربی ماییم، همانها که خداوند ایشان را مقرون به خود و پیامبرش فرموده. پس فرمود: برای ما در صدقه هیچ نصیبی قرار نداد، خداوند سبحان، پیامبر خود و ما را اکرام داشت از اینکه به ما اموال ناپاک مردم را بخوراند.

ص:65


1- انفال/41ترجمه:«بدانید هرچه به شما فائده رسد خمس آن مخصوص خدا وپیامبر وخویشان او ویتیمان وفقیران ودر راه ماندگان است.اگر خدا وآنچه بر بنده ی خود در روز فرقان نازل فرموده ایمان آورده اید پس بدانید خدا برهرچیز قادر وتوانا است».

ص:66

مظلومیّت امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام از سوی برخی،همسران پیامبر

یکی از دلایل مظلومیّت حضرت امیرالمومنین علیه السّلام نامه ای است که عایشه ملعونه پس از اطّلاع یافتن از رسیدن امیرالمؤمنین علیه السّلام به منزلگاه ذی قار به حفصه ملعونه (دختر عمربن الخطاب ملعون) نوشته است:

«امّا بعد، ما در بصره فرود آمدیم و علی در ذی قار منزل کرده، و خداوند گردن او را خواهد شکست، همچون شکستن تخم مرغ بر

ص:67

سنگی سخت. او در ذی قار همانند اشقر(1) است اگر قدم پیش نهد سر بریده شود و اگر عقب نشیند، پِی شود.» وقتی نامه به حفصه رسید اظهار خوشحالی کرد و کودکان بنی تیم و بنی عدی را گِرد آورد و به کنیزکانش دف هایی داده و به آنها امر کرد که بزنند و چنین بگویند:

«چه خبر؟ چه خبر؟! علی همچون اشقر است اگر پیش آید سر بریده شود و اگر عقب نشیند پی شود». چون به ام سلمه علیها السّلام خبر رسید که زنان نزد حفصه جمع شده و به امیر المؤمنین علیه السّلام دشنام می دهند و به سبب نامه عایشه که به دست آنها رسیده شادی می کنند، گریست و گفت: لباسم را به من بدهید تا نزد آنها بروم و جلوی آنها را بگیرم. حضرت اُمّ کلثوم دختر امیرالمؤمنین علیهما السّلام فرمود: من به جای شما می روم زیرا از شما آشناتر هستم. سپس حضرت امّ کلثوم علیها السّلام لباسش را پوشید و صورتش را پوشانید و چادر به سر کرده، در حالی که کنیزکانش با حجاب کامل گرد او را گرفته بودند آمد تا بر آنها وارد شد، همانند یکی از زنان زیبارو، و وقتی فرومایگی و نادانی اهل مجلس را دید، نقابش را برداشت و صورتش را آشکار کرد و به حفصه گفت: « اگر امروز تو و خواهرت علیه امیرالمؤمنین پشت به پشت هم داده اید پیش از این نیز علیه برادرش رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلم دست به دست هم داده بودید و خداوند آیاتی را درباره شما نازل کرد.(2) امّا در پس

ص:68


1- اگر این کلمه در خصوص انسان استفاده شود به معنای کسی است که سفیدی صورتش بر قرمزی آن غلبه دارد واگر درخصوص حیوان استفاده شود به معنای حیوان سرخ مو می باشد.لسان العرب421/4البته از ظاهر عبارت مشخص می شود که عایشه لعنة الله علیها با این کلمه قصد جسارت به حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام راداشته است.
2- اشاره به آیه4سوره تحریم «وَ إِن تَظاهَرا عَلَیهِ فَإِنَّ اللهَ هُوَ مَولاهُ وَجِبریلُ وَصالِحُ المُؤمِنینَ وَالمَلائِکَةُ بَعدَ ذلِکَ ظَهیرٌ».

جنگی که شما برافروختید، خداست. حفصه اظهار بی خبری و شرمساری کرد و گفت:

این کنیزکان این کارها را از روی نادانی انجام می دهند و الآن آنها را پراکنده می کنم. پس از آن، زنها و کنیزکان از آن جا بازگشتند»(1).

ص:69


1- نبرد جمل ص39 نامه عایشه به حفصه

ص:70

آخرین برگ از زندگی امام امیرالمؤمنین علی علیه اسّلام

جنگ نهروان پایان یافت و حضرت علی علیه السّلام به کوفه مراجعت فرمود. ولی عدّه ای از خوارج که در نهروان توبه کرده بودند، دوباره زمزمه ی مخالفت سر داده و بنای فتنه و آشوب گذاشتند. حضرت علی علیه السّلام برای آنان پیام فرستاد و آنان را به آرامش دعوت فرمود و از مخالفت با حکومت بر حذر داشت، ولی چون از هدایت ایشان نااُمید شدند با قدرت، آن گروه ماجراجو و طغیانگر را تارومار کرده و در نتیجه برخی از آنان کشته و زخمی شده و عدّه ای هم پا به فرار گذاشتند. یکی از فراریان خوارج، عبدالرّحمن بن ملجم از قبیله ی مُراد بود که به مکّه گریخت. فراریان خوارج، مکّه را مرکز

ص:71

عملیات خود قرار دادند و سه تن از آنان به نام های عبدالرّحمن بن ملجم مُرادی و بَرَک بن عبدالله تمیمی و عمرو بن بَکر تمیمی در یکی از شبها گِرد هم آمده و اوضاع آن روز و خونریزیها و جنگهای داخلی را بررسی کردند و از نهروان و کشتگان خود یاد نموده و سرانجام به این نتیجه رسیدند که باعث این خونریزی ها، حضرت علی علیه السّلام، معاویه و عمروعاص هستند و اگر این سه نفر از میان برداشته شوند مسلمانان تکلیف خود را خواهند دانست و به میل خود خلیفه ای انتخاب خواهند کرد. پس این سه نفر با هم پیمان بستند و آن را به سوگند مؤکّد کردند که هر یک از آنان متعهّد کُشتن یکی از آن سه نفر گردد. ابن ملجم متعهّد قتل حضرت علی علیه السّلام، عمرو بن بکر عهده دار کشتن عمروعاص و برک بن عبدالله نیز قتل معاویه را به عهده گرفت.(1) نقشه ی این توطئه به طور محرمانه در مکّه کشیده شد و برای اینکه هر سه نفر در یک وقت هدف خود را عملی سازند، شب نوزدهم ماه مبارک رمضان را تعیین کردند و هر یک برای انجام مأموریت خود به سوی شهر مورد نظر خود حرکت کرد. عمرو بن بکر برای کشتن عمروعاص به مصر و برک بن عبدالله برای قتل معاویه به شام و ابن ملجم ملعون راهی کوفه شد.(2)

برک بن عبدالله در شام به مسجد رفت و در شب موعود در صف اول به نماز ایستاد و در حالی که معاویه سر به سجده داشت با شمشیر به او حمله کرد ولی، در اثر اضطراب روحی، شمشیر او به خطا رفت و به جای سر، بر ران معاویه فرود آمد و معاویه زخم

ص:72


1- مقاتل الطالبین ص29-الامامة والسیاسة،137/1
2- تاریخ طبری 83/6-کامل ابن اثیر195/3-روضة الواعظین161/1

شدیدی برداشت. او را فوراً به خانه منتقل و بستری کردند. وقتی ضارب را در پیش او حاضر کردند، معاویه از او پرسید: چگونه بر این کار جرأت کردی؟ گفت: امیر مرا معاف دارد تا مژده ای به او بدهم. معاویه گفت: مژده ی تو چیست؟ برک گفت: علی (علیه السّلام) امشب به واسطه ی یکی از همدستان من به قتل خواهد رسید و اگر باور نداری مرا نزد خود نگه دار تا خبر آن به تو برسد، و اگر کشته نشده باشد من تعهد می کنم که بروم و او را بکشم و بازگردم. معاویه او را تا رسیدن خبر قتل حضرت علی علیه السّلام نگه داشت و چون خبر مسلّم شد او را رها کرد و بنا به نقل دیگر همان وقت او را به قتل رسانید.(1) طبیبان چون زخم معاویه را معاینه کردند، گفتند: امیر اگر اولاد نمی خواهد می توان او را با دارو معالجه کرد و گرنه محل زخم باید با آتش داغ شود. معاویه از داغ کردن با آتش ترسید و به قطع نسل راضی شد و گفت: یزید و عبدالله برای من کافی هستند.(2) عمروبن بکر نیز در همان شب در مصر به مسجد رفت و در صف اول به نماز ایستاد. از قضا در آن شب عمروعاص را تب شدیدی عارض شده بود که نتوانسته بود به مسجد برود و خارجه بن حنیفه (حذافه)(3) را برای ادای نماز به مسجد فرستاده بود و عمرو بن بکر او را به جای عمروعاص کشت و چون جریان را دانست، گفت: «أرَدتُ عَمرَاً وَ أرادَ الله خارِجَة»(4) یعنی: من قصد کشتن عمرو را داشتم و خدا خارجه را کشت.

ص:73


1- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید114/6
2- مقاتل الطالبین ص30-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 113/6
3- تاریخ یعقوبی212/2
4- تاریخ یعقوبی 312/2

امّا عبدالرّحمن بن ملجم مرادی در روز بیستم ماه شعبان سال 40 هجری به کوفه آمد. گویند چون حضرت علی علیه السّلام از آمدنش با خبر شد فرمود: آیا رسید؟ همانا چیزی از عمر من باقی نمانده و اکنون هنگام آن است.

ابن ملجم در خانه ی اشعث بن قیس فرود آمد و یک ماه در خانۀ او ماند و هر روز، با تیز کردن شمشیر، خود را آماده می کرد.(1) در آنجا با دختری به نام قُطام، که او نیز از خوارج بود، مواجه شد و عاشق او گردید طبق نقل مسعودی، قطام دختر عموی ابن ملجم بود و پدر و برادرش در واقعه ی نهروان کشته شده بودند. قطام از زیباترین دختران کوفه بود و چون ابن ملجم او را دید همه چیز را فراموش کرد و رسماً از وی خواستگاری نمود.(2)

قطام گفت: من با کمال میل تو را به همسری خود می پذیرم مشروط بر اینکه مهریه ی مرا مطابق میل من قرار دهی. عبدالرّحمن گفت: بگو بدانم مقصودت چیست؟ قطام که عاشق را تسلیم دید، مَهر را سنگین کرد و گفت: سه هزار درهم و یک غلام و یک کنیز و قتل علی بن ابیطالب.

ابن ملجم گفت: تصور نمی کنم مرا بخواهی و آن وقت، قتل علی را به من پیشنهاد کنی.

قطام جواب داد تو سعی کن او را غافلگیر کنی. در آن صورت، اگر او را بِکُشی هر دو انتقام خود را گرفته ایم و روزگار خوشی خواهیم داشت و اگر در این راه کشته شوی، جزای اخروی و آنچه خداوند برای تو ذخیره کرده است از نعمتهای این جهان بهتر و پایدارتر

ص:74


1- تاریخ یعقوبی312/2
2- مروج الذهب423/2

است. ابن ملجم گفت: بدان که من جز برای این کار به کوفه نیامده ام.(1)

شاعر درباره ی مهریه ی قطام گفته است:

فَلَم اَرَ مَهرَاً سَاقَهُ ذُو سَماحَةٍ

کَمَهرِ قُطامٍ مِن فَصیحٍ وَ اَعجَمِ

ثَلاثَةُ آلافٍ وَ عَبدٌ وَ قَینَةٌ

وَضَربُ عَلیٍّ بِالحُسامِ اَلمُصَمَمِ

فَلا مَهرَ اَغلی مِن عَلیٍّ وَ اِن غَلا

وَلا فَتکَ الّا دُونَ فَتکِ ابنِ مُلجَم(2)

من ندیم مهری را که صاحب کرمی، اعم از عرب و عجم، آن را عهده دار شود مثل مهر قطام.

و آن عبارت بود از سه هزار درهم و یک غلام و یک کنیز و قتل علی بن ابی طالب علیه السّلام به تیغ تیز برنده.

و هیچ مهری گرانتر از علی علیه السّلام نیست هر چند گرانمایه باشد و هیچ جنایتی بدتر از جنایت ابن ملجم نخواهد بود.

قطام گفت: من جمعی از قبیله ی خود را با تو همراه می کنم که تو را در این کار یاری دهند و همین کار را هم کرد و مرد دیگری از خارجیان کوفه به نام وردان بن مجالد از همان قبیله را با وی همراه ساخت. ابن ملجم که مصمّم به قتل حضرت علی علیه السّلام بود با یکی از خوارج به نام شبیب بن بَجره که از قبیله ی اشجع بود، ملاقات کرد و به او گفت: آیا طالب شرف دنیا و آخرت هستی؟! پرسید: منظورت چیست؟ گفت: به من در قتل علی بن ابیطالب کمک کن. شبیب گفت: مادرت به عزایت بنشیند، مگر تو از خدمات و سوابق و فداکاریهای حضرت علی علیه السّلام در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اطلاع نداری؟ ابن ملجم گفت: وای بر تو،

ص:75


1- الاخبارالطوال ص213-مروج الذهب423/2
2- بحارالانوار267/42-الاخبارالطوال ص214-کشف الغمة582/1-مقاتل الطالبین ص37-مسعودی در مروج الذهب 424/2 دوبیت اخیر را به ابن ملجم نسبت داده است.

مگر نمی دانی که او قائل به حکمیّت مردم در کلام خدا شد و برادران نمازگزار ما را به قتل رسانید؟ بنابراین، به انتقام برادران دینی خود، او را خواهیم کشت.(1) شبیب پذیرفت و ابن ملجم شمشیری تهیه کرد و آن را با زهری مهلک آب داد و سپس در موعد مقرر به مسجد کوفه آمد. آن دو در آنجا با قطام ملاقات کردند و او به آن دو گفت که مجاشع بن وردان بن علقمه نیز داوطلب شده است که با آنان همکاری کند. چون هنگام عمل فرا رسید، قطام سرهای آنان را با دستمال های حریر بست و هر سه شمشیرهای خود را به دست گرفتند و شب را با کسانی که در مسجد می ماندند به سر بردند و در مقابل یکی از درب های مسجد که معروف به «باب السّده» بود نشستند.(2)

ص:76


1- کشف الغمة571/1
2- بحارالانوار230/42به بعد-مروج الذهب424/2-تاریخ طبری83/6-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید115/6-کامل ابن اثیر195/3-مقاتل الطالبین ص32-البدایة والنهایة325/7-الاستیعاب282/2-روضة الواعظین161/1

امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام درآخرین فرمایش با اصبغ بن نباته

عَنِ اَلْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ اَلْعَبْدِیِّ قَالَ: لَمَّا ضَرَبَ ابْنُ مُلْجَمٍ أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلام غَدَوْنَا عَلَیْهِ نَفَرٌ مِنْ أَصْحَابِنَا أَنَا وَ الْحَارِثُ وَ سُوَیْدُ بْنُ غَفَلَةَ وَ جَمَاعَةٌ مَعَنَا فَقَعَدْنَا عَلَی اَلْبَابِ فَسَمِعْنَا اَلْبُکَاءَ فَبَکَیْنَا فَخَرَجَ إِلَیْنَا اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ عَلَیْهِما السَّلام فَقَالَ یَقُولُ لَکُمْ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلام انْصَرِفُوا إِلَی مَنَازِلِکُمْ فَانْصَرَفَ اَلْقَوْمُ غَیْرِی وَ اشْتَدَّ اَلْبُکَاءُ مِنْ مَنْزِلِهِ فَبَکَیْتُ فَخَرَجَ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلام فَقَالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَکُمُ

ص:77

انْصَرِفُوا فَقُلْتُ لاَ وَ اَللهِ یَا اِبْنَ رَسُولِ اَللهِ مَا تُتَابِعُنِی نَفْسِی وَ لاَ تَحْمِلُنِی رِجْلِی أَنْ أَنْصَرِفَ حَتَّی أَرَی أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلام قَالَ فَتَلَبَّث فَدَخَلَ وَ لَمْ یَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فَقَالَ لِیَ اُدْخُلْ فَدَخَلْتُ عَلَی أَمِیرِ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلام فَإِذَا هُوَ مُسْتَنِدٌ مَعْصُوبُ اَلرَّأْسِ بِعِمَامَةٍ صَفْرَاءَ قَدْ نُزِفَ وَ اِصْفَرَّ وَجْهُهُ مَا أَدْرِی وَجْهُهُ أَصْفَرُ أَو اَلْعِمَامَةُ فَأَکْبَبْتُ عَلَیْهِ فَقَبَّلْتُهُ وَ بَکَیْتُ فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلام لِی لاَ تَبْکِ یَا أَصْبَغُ فَإِنَّهَا وَ اَللهِ اَلْجَنَّةُ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی أَعْلَمُ وَاللهِ أَنَّکَ تَصِیرُ إِلَی اَلْجَنَّةِ وَ أِنَّمَا أَبْکِی لِفِقْدَانِی إِیَّاکَ یَا أَمِیرَ اَلْمُؤْمِنِینَ جُعِلْتُ فِدَاکَ حَدِّثْنِی بِحَدِیثٍ سَمِعْتَهُ مِنْ رَسُولِ اَللهِ صَلَّی اَللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم فَإِنِّی أَرَانِی لاَ أَسْمَعُ مِنْکَ حَدِیثاً بَعْدَ یَوْمِی هَذَا أبَداً فَقَالَ عَلَیْهِ السَّلام نَعَمْ یَا أَصْبَغُ دَعَانِی رَسُولُ اَللهِ صَلَّی اَللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم یَوْماً فَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ انْطَلِقْ حَتَّی تَأْتِیَ مَسْجِدِی ثُمَّ تَصْعَدَ عَلَی مِنْبَرِی ثُمَّ تَدْعُو اَلنَّاسَ إِلَیْکَ فَتَحْمَدَ اَللهَ عَزَّوَجَلَّ وَ تُثْنِیَ عَلَیْهِ وَ تُصَلِّیَ عَلَیَّ صَلاَةً کَثِیرَةً ثُمَّ تَقُولَ:

أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنِّی رَسُولُ رَسُولِ اَللهِ إِلَیْکُمْ وَ هُوَ یَقُولُ لَکُم أَلَا إِنَّ لَعْنَةَ اللهِ وَ لَعْنَةَ مَلاَئِکَتِهِ اَلْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیَائِهِ اَلْمُرْسَلِینَ وَ لَعْنَتِی عَلَی مَنِ اِنْتَمَی إِلَی غَیْرِ أَبِیهِ أَوِ ادَّعَی إِلَی غَیْرِ مَوَالِیهِ أَوْ

ص:78

ظَلَمَ أَجِیراً أَجْرَهُ فَأَتَیْتُ مَسْجِدَهُ وَ صَعِدْتُ مِنْبَرَهُ فَلَمَّا رَأَتْنِی قُرَیْشٌ وَ کَانَ فِی اَلْمَسْجِدِ أَقْبَلُوا نَحْوِی فَحَمِدْتُ اَللهَ وَ أَثْنَیْتُ عَلَیْهِ وَ صَلَّیْتُ عَلَی رَسُولِ اَللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم صَلاَةً کَثِیرَةً ثُمَّ قُلْتُ أَیُّهَا اَلنَّاسُ إِنِّی رَسُولُ رَسُولِ اَللهِ إِلَیْکُمْ وَ هُوَ یَقُولُ لَکُمْ أَلاَ لَعْنَةَ اَللهِ وَ لَعْنَةَ مَلاَئِکَتِهِ اَلْمُقَرَّبِینَ وَ أَنْبِیَائِهِ اَلْمُرْسَلِینَ وَ لَعْنَتِی عَلَی مَنِ اِنْتَمَی إِلَی غَیْرِ أَبِیهِ أَوِ اِدَّعَی إِلَی غَیْرِ مَوَالِیهِ أَوْ ظَلَمَ أَجِیراً أَجْرَهُ قَالَ فَلَمْ یَتَکَلَّمْ أَحَدٌ مِنَ اَلْقَوْمِ إِلاَّ عُمَرُ بْنُ اَلْخَطَّابِ فَإِنَّهُ قَالَ قَدْ أَبلَغْتَ یَا أَبَا اَلْحَسَنِ وَ لَکِنَّکَ جِئْتَ بِکَلاَمٍ غَیْرِ مُفَسَّرٍ فَقُلْتُ أُبَلِغُ ذَلِکَ رَسُولَ اَللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم فَرَجَعْتُ إِلَی اَلنَّبِیِّ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم فَأَخْبَرْتُهُ اَلْخَبَرَ فَقَالَ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم إرْجِعْ إِلَی مَسْجِدِی حَتَّی تَصْعَدَ مِنْبَرِی فَاحْمَدِ اَللهَ وَ أَثْنِ عَلَیْهِ وَ صَلِّ عَلَیِّ ثُمَّ قُلْ أَیُّهَا اَلنَّاسُ مَا کُنَّا لِنَجِیئَکُمْ بِشَیءٍ إِلاَّ وَ عِنْدَنَا تَأْوِیلُهُ وَ تَفْسِیرُهُ أَلاَ وَ إِنِّی أَنَا أَبُوکُمْ أَلاَ وَ إِنِّی أَنَا مَوْلاَکُمْ أَلاَ وَ إِنِّی أَنَا أَجِیرُکُم.(1)

اصبغ بن نباته عبدی گوید: چون ابن ملجم بر امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السّلام ضربت زد، (چند نفر از یاران) من و حارث و سوید بن غفله و گروهی دیگر صبح زود به دیدن آن حضرت

ص:79


1- أمالی شیخ مفید ص353 مجلس بیست وچهارم

رفتیم، بر در خانه نشستیم و صدای گریه از خانه شنیدیم و ما نیز گریستیم، امام حسن مجتبی علیه السّلام از خانه بیرون آمد و فرمود: امیرالمؤمنین علیه السّلام می فرماید: به خانه های خود بروید. به جز من همه رفتند، و صدای گریه و ناله از منزل آن حضرت بلند شد و من نیز گریه کردم، امام حسن علیه السّلام بیرون آمد و فرمود: مگر نگفتم بروید؟

عرض کردم: نه، به خدا سوگند، ای پسر رسول خدا نَفَسم بامن یاری نمی کند و پاهایم بار تنم را نمی کشد که بروم جز اینکه امیرالمؤمنین علیه السّلام را ببینم حضرت اندکی درنگ کرد و درون خانه رفت، چیزی نگذشت که بیرون آمد و به من فرمود: داخل شو، پس بر امیرالمؤمنین علیه السّلام وارد شدم دیدم حضرت تکیه داده و دستمالی زرد به سر مبارک بسته، و از کثرت خونریزی رنگ چهره مبارکش به قدری زرد شده بود که نمی دانم صورت مبارکش زردتر بود یا دستمالی که به سر بسته بود، خود را به روی حضرت انداختم و او را بوسیدم و گریستم. به من فرمود: اصبغ! گریه مکن، به خدا سوگند به بهشت می روم، عرض کردم: فدایت شوم به خدا سوگند می دانم که شما به بهشت می روید، همانا گریه من به خاطر آن است که شما را از دست می دهم ای امیرالمؤمنین. فدایت شوم یکی از احادیثی را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم شنیده ای برایم بازگو که من فکر کنم از این روز به بعد دیگر نتوانم از شما حدیثی بشنوم. فرمود: آری ای اصبغ، روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم مرا فرا خواند و فرمود: ای علی برو به مسجد من، سپس بر منبر بالا میروی و مردم را سوی خود فرا می خوانی، پس حمد و ثنای خدای عزّوجلّ بجای می آوری و درود فراوان بر من

ص:80

می فرستی آنگاه می گویی: ای مردم، من فرستاده رسول خدا به سوی شما هستم، و ایشان به شما می فرماید: « آگاه باشید، لعنت خدا و لعنت فرشتگان مقرّب و پیامبران مرسل خداوند و لعنت من بر هر کس که خود را به غیر پدر خودش منتسب کند، یا خود را از آن غیر صاحبان خود بداند، یا مزد کارگری را کم گذارد و به او ستم روا دارد».

من به مسجد آن حضرت رفتم، حمد و ثنای الهی بجای آوردم و درود فراوانی بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرستادم، سپس گفتم: «ای مردم من فرستاده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم به سوی شما هستم، و ایشان به شما می فرماید: آگاه باشید لعنت خدا و لعنت فرشتگان مقرّب و پیامبران مرسل خدا و لعنت من بر هر کس که خود را به غیر پدر خودش منتسب کند، یا خود را از آن غیر صاحبان خود بداند، یا مزد کارگری را کم گذارد.» پس کسی جز عُمر بن خطّاب سخن نگفت و گفت: ای اباالحسن پیام را رساندی ولی سخنی سربسته و بدون شرح و تفسیر آوردی، گفتم:

به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم می گویم. پس خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم بازگشتم و داستان را به آن حضرت گزارش دادم. فرمود: به مسجدم بازگرد، و بر منبر رو و حمد و ثنای الهی بجای آور و بر من درود فرست، سپس بگو: ای مردم ما چیزی برای شما نیاوریم جز اینکه تأویل و تفسیر آن را به نزد خود داریم. آگاه باشید، منم پدر شما، آگاه باشید منم مولا و صاحب اختیار شما، آگاه باشید منم اجیر و کارگر شما.

ص:81

ص:82

آخرین کلام در فضیلت امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام در روزشهادت

عَنْ أَسِیدِ بْنِ صَفْوَانَ صَاحِبِ رَسُولِ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم قَالَ لَمَّا کَانَ الْیَوْمُ الَّذِی قُبِضَ فِیهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلام ارْتَجَّ الْمَوْضِعُ بِالْبُکَاءِ وَ دَهِشَ النَّاسُ کَیَوْمَ قُبِضَ النَّبِیُّ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم وَ جَاءَ رَجُلٌ بَاکِیاً وَ هُوَ مُسْرِعٌ مُسْتَرْجِعٌ وَ هُوَ یَقُولُ الْیَوْمَ انْقَطَعَتْ خِلَافَةُ النُّبُوَّةِ حَتَّی وَقَفَ عَلَی بَابِ الْبَیْتِ الَّذِی فِیهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلام فَقَالَ رَحِمَکَ اللهُ یَا أَبَا الْحَسَنِ کُنْتَ أَوَّلَ الْقَوْمِ إِسْلَاماً وَ أَخْلَصَهُمْ إِیمَاناً وَ

ص:83

أَشَدَّهُمْ یَقِیناً وَ أَخْوَفَهُمْ لِلهِ وَ أَعْظَمَهُمْ عَنَاءً وَ أَحْوَطَهُمْ عَلَی رَسُولِ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم وَ آمَنَهُمْ عَلَی أَصْحَابِهِ وَ أَفْضَلَهُمْ مَنَاقِبَ وَ أَکْرَمَهُمْ سَوَابِقَ وَ أَرْفَعَهُمْ دَرَجَةً وَ أَقْرَبَهُمْ مِنْ رَسُولِ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم وَ أشْبَهَهُمْ بِهِ هَدْیاً وَ خَلْقاً وَ سَمْتاً وَ فِعْلًا وَ أشْرَفَهُمْ مَنْزِلَةً وَ أکْرَمَهُمْ عَلَیْهِ فَجَزَاکَ اللهُ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ عَنْ رَسُولِهِ وَ عَنِ الْمُسْلِمِینَ خَیْراً قَوِیتَ حِینَ ضَعُفَ أَصْحَابُهُ وَ بَرَزْتَ حِینَ اسْتَکَانُوا وَ نَهَضْتَ حِینَ وَهَنُوا وَ لَزِمْتَ مِنْهَاجَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم إِذْ هَمَّ أَصْحَابُهُ وَ کُنْتَ خَلِیفَتَهُ حَقّاً لَمْ تُنَازَعْ وَ لَمْ تَضْرَعْ بِرَغْمِ الْمُنَافِقِینَ وَ غَیْظِ الْکَافِرِینَ وَ کُرْهِ الْحَاسِدِینَ وَ صِغَرِ الْفَاسِقِینَ فَقُمْتَ بِالْأَمْرِ حِینَ فَشِلُوا وَ نَطَقْتَ حِینَ تَتَعْتَعُوا وَ مَضَیْتَ بِنُورِ اللهِ إِذْ وَقَفُوا فَاتَّبَعُوکَ فَهُدُوا وَ کُنْتَ أَخْفَضَهُمْ صَوْتاً وَ أَعْلَاهُمْ قُنُوتاً وَ أَقَلَّهُمْ کَلَاماً وَ أَصْوَبَهُمْ نُطْقاً وَ أَکْبَرَهُمْ رَأْیاً وَ أَشْجَعَهُمْ قَلْباً وَ أَشَدَّهُمْ یَقِیناً وَ أَحْسَنَهُمْ عَمَلًا وَ أَعْرَفَهُمْ بِالْأُمُورِ کُنْتَ وَ اللهِ یَعْسُوباً لِلدِّینِ أَوَّلًا وَ آخِراً الْأَوَّلَ حِینَ تَفَرَّقَ النَّاسُ وَ الآخِرَ حِینَ فَشِلُوا کُنْتَ لِلْمُؤْمِنِینَ أَباً رَحِیماً إِذْ صَارُوا عَلَیْکَ عِیَالًا فَحَمَلْتَ أَثْقَالَ مَا عَنْهُ ضَعُفُوا وَ حَفِظْتَ مَا أَضَاعُوا وَ رَعَیْتَ مَا أَهْمَلُوا وَ شَمَّرْتَ إِذَا اجْتَمَعُوا وَ عَلَوْتَ إِذْ هَلِعُوا وَ صَبَرْتَ إِذْ

ص:84

أَسْرَعُوا وَ أَدْرَکْتَ أَوْتَارَ مَا طَلَبُوا وَ نَالُوا بِکَ مَا لَمْ یَحْتَسِبُوا کُنْتَ عَلَی الْکَافِرِینَ عَذَاباً صَبّاً وَ نَهْباً وَ لِلْمُؤْمِنِینَ عَمَداً وَ حِصْناً فَطِرْتَ وَ اللهِ بِنَعْمَائِهَا وَ فُزْتَ بِحِبَائِهَا وَ أَحْرَزْتَ سَوَابِغَهَا وَ ذَهَبْتَ بِفَضَائِلِهَا لَمْ تُفْلَلْ حُجَّتُکَ وَ لَمْ یَزِغْ قَلْبُکَ وَ لَمْ تَضْعُفْ بَصِیرَتُکَ وَ لَمْ تَجْبُنْ نَفْسُکَ وَ لَمْ تَخِرَّ کُنْتَ کَالْجَبَلِ لَا تُحَرِّکُهُ الْعَوَاصِفُ وَ کُنْتَ کَمَا قَالَ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم آمَنَ النَّاسِ فِی صُحْبَتِکَ وَ ذَاتِ یَدِکَ وَ کُنْتَ کَمَا قَالَ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم ضَعِیفاً فِی بَدَنِکَ قَوِیّاً فِی أَمْرِ اللهِ مُتَوَاضِعاً فِی نَفْسِکَ عَظِیماً عِنْدَ اللهِ کَبِیراً فِی الْأَرْضِ جَلِیلًا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ لَمْ یَکُنْ لِأَحَدٍ فِیکَ مَهْمَزٌ وَ لَا لِقَائِلٍ فِیکَ مَغْمَزٌ [وَ لَا لِأَحَدٍ فِیکَ مَطْمَعٌ ]وَ لَا لِأَحَدٍ عِنْدَکَ هَوَادَةٌ الضَّعِیفُ الذَّلِیلُ عِنْدَکَ قَوِیٌّ عَزِیزٌ حَتَّی تَأْخُذَ لَهُ بِحَقِّهِ وَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ عِنْدَکَ ضَعِیفٌ ذَلِیلٌ حَتَّی تَأْخُذَ مِنْهُ الْحَقَّ وَ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ عِنْدَکَ فِی ذَلِکَ سَوَاءٌ شَأْنُکَ الْحَقُّ وَ الصِّدْقُ وَ الرِّفْقُ وَ قَوْلُکَ حُکْمٌ وَ حَتْمٌ وَ أَمْرُکَ حِلْمٌ وَ حَزْمٌ وَ رَأْیُکَ عِلْمٌ وَ عَزْمٌ فِیمَا فَعَلْتَ وَ قَدْ نَهَجَ السَّبِیلُ وَ سَهُلَ الْعَسِیرُ وَ أُطْفِئَتِ النِّیرَانُ وَ اعْتَدَلَ بِکَ الدِّینُ وَ قَوِیَ بِکَ الْإِسْلَامُ فَظَهَرَ أَمْرُ اللهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ وَ ثَبَتَ بِکَ الْإِسْلَامُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَبَقْتَ سَبْقاً بَعِیداً وَ أَتْعَبْتَ مَنْ

ص:85

بَعْدَکَ تَعَباً شَدِیداً فَجَلَلْتَ عَنِ الْبُکَاءِ وَ عَظُمَتْ رَزِیَّتُکَ فِی السَّمَاءِ وَ هَدَّتْ مُصِیبَتُکَ الْأَنَامَ فَإِنَّا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ رَضِینَا عَنِ اللهِ قَضَاهُ وَ سَلَّمْنَا لِلهِ أَمْرَهُ فَوَ اللهِ لَنْ یُصَابَ الْمُسْلِمُونَ بِمِثْلِکَ أَبَداً کُنْتَ لِلْمُؤْمِنِینَ کَهْفاً وَ حِصْناً وَ قُنَّةً رَاسِیاً وَ عَلَی الْکَافِرِینَ غِلْظَةً وَ غَیْظاً فَأَلْحَقَکَ اللهُ بِنَبِیِّهِ وَ لَا أَحْرَمَنَا أَجْرَکَ وَ لَا أَضَلَّنَا بَعْدَکَ وَ سَکَتَ الْقَوْمُ حَتَّی انْقَضَی کَلَامُهُ وَ بَکَی وَ بَکَی أَصْحَابُ رَسُولِ اللهِ صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم ثُمَّ طَلَبُوهُ فَلَمْ یُصَادِفُوه(1).

اسید بن صفوان مصاحب رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گوید: روزی که امیر المؤمنین علیه السّلام به شهادت رسید، گریه شهر را به لرزه در آورد و مردم مانند روز شهادت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم وحشت زده شدند، مردی گریان و شتابان و إِنَّا لِلهِ وَإِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ گویان پیدا شد و می گفت: امروز خلافت نبوت بریده گشت تا به درب خانه ای که امیرالمؤمنین علیه السّلام در آن بود ایستاد و گفت:

خدایت رحمت کند ای اباالحسن تو در گرویدن به اسلام از همه مردم پیشتر و در ایمان با اخلاص تر و از نظر یقین محکم تر و از خدا ترسان تر و از همه مردم، رنجکش تر و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را حافظ تر و نسبت به اصحابش امین تر بودی. مناقبت از همه برتر و سوابقت از همه شریف تر و درجه ات از همه رفیع تر و

ص:86


1- الکافی456/1باب تولّد امیرالمؤمنین علی علیه السّلام

به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم از همه نزدیکتر و از نظر روش و اخلاق و طریقه و کردار به آن حضرت شبیه تر و مقامت شریف تر و از همه نزدش گرامی تر بودی. خدا تو را از جانب اسلام و پیغمبر و مسلمین پاداش خیر دهد، توانا بودی هنگامی که اصحاب پیغمبر ناتوانی کردند، و به میدان آمدی زمانی که خواری و زبونی از خود نشان دادند و قیام کردی موقعی که سستی ورزیدند. و به روش رسول خدا چسبیدی، آنگاه که اصحابش آهنگ انحراف کردند، خلیفه ی بر حقّ او بودی، بی چون و چرا و در برابر زبونی منافقان و خشم کافران و بدآمدن حسودان و خواری فاسقان، ناتوانی نشان ندادی. زمانی که همه سست شدند، تو به امر خلافت قیام کردی و چون از سخن گفتن ناتوان شدند، سخن گفتی، و چون توقف کردند، در پرتو نور خدا گام برداشتی، آنگاه از تو پیروی کردند و هدایت یافتند. و تو از همه آرام تر و خدا را فرمانبردارتر و کم سخن تر و راستگوتر و فهیم تر و قوی تر و با یقین بیشتر و کردار نیکوتر و به امور آشناتر بودی.

سوگند به خدا تو در ابتدا و انتها رئیس و بزرگ دین بودی، ابتدا زمانی بود که مردم پراکنده شدند (بعد از شهادت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم) و انتها زمانی بود که سست شدند (بعد از قتل عثمان).

برای مؤمنان پدر مهربان بودی زمانی که تحت سرپرستی تو در آمدند، بارهای گرانی را که آنها از کشیدنش ناتوان شدند، به دوش گرفتی و آنچه (را از امور دین) تباه ساختند محافظت نمودی و آنچه (را از احکام و شرایع) رها کردند، رعایت فرمودی و زمانی که زبونی کردند و به جمع آوری مال دنیا حریص شدند، دامن به کمر زدی. صبر و تحمّل نمودی زمانی که آنها بی تابی کرده و (در امور)

ص:87

شتاب نمودند و هر خونی را که می خواستند تو گرفتی (برای مسلمین از کفار خونخواهی کردی) و از برکت تو به خیراتی رسیدند که گمانش را نداشتند، بر کافران عذابی ریزان و رباینده و برای مؤمنان پشتیبان و سنگر بودی، به همراه نعمتهای خلافت آفریده شدی و به عطای الهی کامیاب گشتی و سوابقش را احراز کردی و فضائلش را به دست آوردی، شمشیر حجّت و دلیلت کُند نبود، و دلت مُنحرف نگشت و بصیرتت ضعیف نشد، هراسان نگشتی و سقوط نکردی. تو مانند کوه بودی که طوفانش نجنباند وهمچنان بودی که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: در رفاقت و دارائی خویش امانتدارترین مردم است و باز چنان بودی که فرمود: از لحاظ بدن ضعیف و در انجام امر خدا قوی است، نزد خود فروتن و نزد خدا عظمت داشتی. در روی زمین بزرگ و نزد مؤمنین شریف بودی، هیچ کس را درباره تو راه عیب جوئی نبود و هیچ گوینده ای نسبت به تو راه خرده گیری نداشت و برای هیچ کس نرمی و مجامله نداشتی، هر ناتوان و زبونی نزد تو توانا و عزیز بود تا حقّش را برایش بستانی و هر توانای عزیز، نزدت ناتوان و زبون بود تا حقّ را از او بستانی و در این موضوع، خویش و بیگانه نزدت برابر بودند، شأن و شخصیتت حق و راستی و مدارا نمودن با مردم بود. گفتارت حکمت و ثابت و فرمانت خویشتن داری و دوراندیشی و رأی ات دانش و نسبت به اعمالی که انجام می دادی مصمّم بودی. و هر آینه راه راست روشن گشت و امر مشکل آسان شد و آتش ها خاموش گشت، و دین به وسیله تو راست شد و اسلام قوت یافت و امر خدا ظاهر شد، اگر چه کافران دوست نداشتند. اسلام و اهل ایمان از برکت تو پا بر جا شد، و بسیار پیشی گرفتی

ص:88

و جانشینان خود را به زحمت بسیار انداختی. زیرا هر چه می کوشند، نمی نتوانند از تو پیروی کنند تو بزرگتر از آنی که مصیبتت با گریه جبران شود، مرگ تو در آسمان بزرگ جلوه کرد و مصیبت تو مردم را خُرد کرد فإنا لِلهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ ما به قضاء خدا راضی و نسبت به فرمانش تسلیم هستیم، به خدا سوگند مسلمین هرگز کسی را مانند تو از دست ندهند، تو برای مؤمنین پناه و سنگر و مانند کوهی پا برجا و بر کافران خشونت و خشم بودی، خدا تو را به پیغمبرش برساند و ما را از اَجرت محروم نسازد و بعد از تو گمراه نگرداند، مردم همه خاموش بودند تا سخنش تمام شد، او گریست و اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم گریستند، سپس هر چه جستند، او را نیافتند.

ص:89

ص:90

مظلومیت امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام اززبان آن بزرگوار

در بعضی از خطب و نامه های نهج البلاغه کلماتی از آن حضرت نقل شده که دلالت بر مظلومیّت آن حضرت می کند. از باب نمونه به چند مورد اشاره می شود:

1-مِن کَلامٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلام:

وَ قَد قَامَ رَجُلٌ مِن أصحَابِهِ فَقَالَ نَهَیتَنَا عَنِ الحُکُومَةِ ثُمَّ أمَرتَنَا بِهَا فَلَم نَدرِ أیُّ الأمرَینِ أرشَدُ فَصَفَّقَ عَلَیْهِ السَّلام إحدی یَدَیهِ عَلَی الأخُری ثُمَّ قَالَ:

ص:91

هَذَا جَزَاءُ مَنْ تَرَکَ الْعُقْدَةَ أَمَا وَ اللهِ لَوْ أَنِّی حِینَ أَمَرْتُکُمْ بِمَا أَمَرْتُکُمْ بِهِ حَمَلْتُکُمْ عَلَی الْمَکْرُوهِ الَّذِی یَجْعَلُ اللهُ فِیهِ خَیْراً فَإِنِ اسْتَقَمْتُمْ هَدَیْتُکُمْ.

وَ إِنِ اعْوَجَجْتُمْ قَوَّمْتُکُمْ وَ إِنْ أَبَیْتُمْ تَدَارَکْتُکُمْ لَکَانَتِ الْوُثْقَی وَ لَکِنْ بِمَنْ وَ إِلَی مَنْ أرِیدُ أَنْ أُدَاوِی بِکُمْ وَ أَنْتُمْ دَائِی کَنَاقِشِ الشَّوْکَةِ بِالشَّوْکَةِ.

وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّ ضَلْعَهَا مَعَهَا اللهُمَّ قَدْ مَلَّتْ أَطِبَّاءُ هَذَا الدَّاءِ الدَّوِیِّ وَ کَلَّتِ النَّزَعَةُ بِأَشْطَانِ الرَّکِی(1).

از سخنان آن حضرت علیه السّلام در جنگ صفّین بعد از واقعه لیلة الهریر، که شمّه ای از چگونگی آن در شرح خطبه 36 نهج البلاغه فیض الاسلام بیان شده است.

چون لشگر شام شکست خورد آثار فتح و پیروزی را در لشگر عراق مشاهده نمودند، بر اثر مکر و حیله عمرو بن عاص دست از جنگ کشیده و قرآن ها را بر سر نیزه کرده، حکومت حکمین را درخواست نمودند. بیشتر لشگر عراق در خواستشان را پذیرفتند، ولی امام علیه السّلام به این امر راضی نبود و آنان را از قبول این درخواست نهی می فرمود، آنها بسیار اصرار نموده و گفتند اگردرخواست ایشان را نپذیری تو را می کُشیم چنانکه عثمان بن عفّان او را کشتیم، پس حضرت بر اثر اصرار و گفتار زشتشان به حکمیّت تن داد و لشگرش را به پذیرفتن آن اجازه فرمود.

ص:92


1- خطبه ی120 نهج البلاغه فیض الاسلام

مردی از اصحاب حضرت برخاست و گفت: ما را از حکومت حکمین نهی کردی و پس از آن امر نمودی، نفهمیدیم کدام یک از این دو به هدایت و راهنمائی نزدیکتر است؟ امام علیه السّلام دست بر روی دست زده و فرمود: این (حیرت و سرگردانی) جزای کسی است که حزم و احتیاط را از دست داده است (و گفتار مرا پیروی نکرده و به قبول حکمیّت حکمین یعنی ابوموسی و عمرو بن عاص وادارم نمود). آگاه باشید به خدا سوگند اگر آن زمان که به شما امر کردم فریب نخورده و به حکمیّت تن ندهید شما را به کاری که میل نداشتید وادار کرده بودم که خداوند در آن خیر و نیکوئی قرار می داد و فتح و پیروزی نصیب می گردید. پس اگر استقامت می کردید، شما را هدایت و راهنمائی می کردم، و اگر منحرف بودید شما را به راه راست هدایت می نمودم، و اگر (از پیروی من) امتناع می نمودید شما را مجبور می ساختم تا دستور مرا انجام دهید. هر آینه آن رویّه (برای من و شما) استوارتر بود، ولیکن به کمک و همراهی و یاوری خواستن از چه کسی؟ می خواهم به کمک و همراهی شما مداوا کنم و فتح و پیروزی به دست آورم و حال آنکه شما خود درد و بیماری و موجب شکست من می باشید. من مانند کسی هستم که می خواهد خار را به وسیله ی خار از پا بیرون آورد و حال آنکه می داند میل خار با خار است (این جمله ضرب المثل است و استعمال آن در موقعی است که شخص کمک و یاری از کسی می خواهد که رغبت و میل او با دشمن باشد، و اصل مثل این است: لا تَنقُشُ الشَّوکَةَ بِالشَوکَةِ فَإنَّ ضَلعَهَا مَعَهَا یعنی خار را به وسیله خار بیرون نیاور، زیرا میل خار با خار است. در اینجا امام از

ص:93

رنج بسیاری که از اصحاب دیده به خداوند سبحان شکایت نموده و از خدمات رؤسای دین مانند حمزه و جعفر و سلمان و ابوذر و مقداد و عمّار و اوصاف پسندیده آنها یادآوری فرموده و از نبودنشان برای کمک و یاری تأسّف خورده و در خاتمه پند و اندرز داده می فرماید:) بار خدایا طبیبان این درد بی درمان ملول گشتند، و کِشندگان آب از چاه ها با ریسمان ها خسته و ناتوان شدند ما را که امیدی به هدایت و رستگاری این قوم نیست، تو خود علاج فرما.

٢-وَ مِنهَا

فَنَظَرتُ فَإِذَا لَیسَ لِی مُعِینٌ إِلَّا أهلُ بَیتِی فَضَنِنتُ بِهِم عَنِ المَوتِ وَ أغضَیتُ عَلَی القَذَی وَ شَرِبتُ عَلَی الشَّجَا وَ صَبَرتُ عَلَی أخذِ الکَظَمِ وَ عَلَی أمَرَّ مِن طَعمِ العَلقَمِ(1).

و قسمتی از این خطبه است که (پیشامد خود را بعد از شهادت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به طور اجمال بیان می فرماید: چون مخالفین، خلافت را که حقّ من بود غصب کردند): پس در کار خویش اندیشه کرده و دیدم در آن هنگام به غیر از اهل بیت خود یاوری ندارم و ایشان هم نمی توانستند با آن همه مخالفین ستیزه کنند، لذا راضی نشدم که آنها کشته شوند، و چشمی که خاشاک در آن رفته بود را به هم نهادم و با اینکه استخوان، گلویم را گرفته بود جام تلخ حوادث را نوشیدم، و بر گرفتگی راه نفس (از بسیاری غمّ و اندوه) و بر چیزهای تلخ تر از طعم علقم (که گیاهی است بسیار تلخ) شکیبائی نمودم.

ص:94


1- قسمتی از خطبه ی26نهج البلاغه فیض الاسلام

3-وَمِن خُطبَةٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلام

یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ حُلُومُ الْأطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ لَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَرَکُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْکُمْ مَعْرِفَةٌ وَ اللهِ جَرَّتْ نَدَماً وَ أَعْقَبَتْ سَدَماً.

قَاتَلَکُمُ اللهُ لَقَدْ مَلَأتُمْ قَلْبِی قَیْحاً وَ شَحَنْتُمْ صَدْرِی غَیْظاً وَ جَرَّعْتُمُونِی نُغَبَ التَّهْمَامِ أنْفَاساً وَ أفْسَدْتُمْ عَلَیَّ رَأْیِی بِالْعِصْیَانِ وَ الْخِذْلَانِ حَتَّی قَالَتْ قُرَیْشٌ إِنَّ ابْنَ أَبِی طَالِبٍ رَجُلٌ شُجَاعٌ وَ لَکِنْ لَا عِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ لِلهِ أَبُوهُمْ وَ هَلْ أَحَدٌ مِنْهُمْ أَشَدُّ لَهَا مِرَاساً وَ أَقْدَمُ فِیهَا مَقَاماً مِنِّی لَقَدْ نَهَضْتُ فِیهَا وَ مَا بَلَغْتُ الْعِشْرِینَ وَ هَا أَنَا ذَا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَی السِّتِّینَ وَ لَکِنْ لَا رَأْیَ لِمَنْ لَا یُطَاعُ(1).

ای نامردهایی که آثار مردانگی در شما نیست و ای کسانی که عقل شما، مانند عقل بچّه ها و زنهای تازه به حجله رفته است ای کاش من شما را نمی دیدم و نمی شناختم که به خدا سوگند نتیجه شناختن شما پشیمانی و غم و اندوه می باشد. خدا شما را بکشد که دل مرا بسیار چرکین کرده و سینه ام را از خشم پُر کرده اید، در هر نفس پی در پی غم و اندوه به من خورانده اید و به سبب نافرمانی و بی اعتنایی به من، رأی و تدبیرم را فاسد و تباه ساختید تا اینکه قریش گفتند پسر ابی طالب مرد دلیری است ولیکن علم جنگ

ص:95


1- قسمتی از خطبه ی27نهج البلاغه فیض الاسلام

کردن ندارد خداوند پدرشان را بیامرزد که در گفتار خود فکر و تأمل نکردند آیا هیچ کدام از آنان ممارست و جدیّت مرا در جنگ داشته و پیش قدمی و ایستادگی او بیشتر از من بوده که هنوز به سنّ بیست سالگی نرسیده بودم که آماده ی جنگ گردیدم و اکنون زیاده از شصت سال از عمرم می گذرد ولکن رأی و تدبیر ندارد کسی که فرمانش را نمی برند و پیروی از احکامش نمی نمایند.

4-وَ مِن کِتابٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلام:

وَرُبَّ بَعِیدٍ أقْرَبُ مِنْ قَرِیبٍ وَقَرِیبٍ أَبْعَدُ مِنْ بَعِیدٍ وَالْغَرِیبُ مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ حَبِیبٌ مَنْ تَعَدَّی الْحَقَّ ضَاقَ مَذْهَبُهُ وَمَنِ اقْتَصَرَ عَلَی قَدْرِهِ کَانَ أَبْقَی لَهُ وَأَوْثَقُ سَبَبٍ أَخَذْتَ بِهِ سَبَبٌ بَیْنَکَ وَبَیْنَ اللهِ وَمَنْ لَمْ یُبَالِکَ فَهُوَ عَدُوُّکَ (1).

چه بسا دور، که از نزدیک نزدیک تر و چه بسا نزدیک، که از دور دورتر است، انسان تنها، کسی است که دوستی ندارد، کسی که از حق تجاوز کند، زندگی بر او تنگ می گردد، هر کس قدر و منزلت خویش بداند حرمتش باقی است، محکم ترین وسیله ای که می توانی به آن چنگ بزنی، رشته ای است که بین تو و خدای تو قرار دارد. کسی که به کار تو اهتمام نمی ورزد دشمن توست.

5-وَ مِن کِتابٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلام إلی عُثْمانِ بْنِ حُنَیْفٍ الأنصَارِی... بَلَی کَانَتْ فِی أیْدِینَا فَدَکٌ مِنْ کُلِّ مَا أظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ

ص:96


1- قسمتی ازنامه ی31نهج البلاغه ترجمه مرحوم دشتی

آخَرِینَ وَ نِعْمَ الْحَکَمُ اللهُ وَ مَا أصْنَعُ بِفَدَکٍ وَ غَیْرِ فَدَکٍ وَالنَّفْسُ مَظَانُّهَا فِی غَدٍ جَدَثٌ تَنْقَطِعُ فِی ظُلْمَتِهِ آثَارُهَا وَ تَغِیبُ أخْبَارُهَا وَ حُفْرَةٌ لَوْ زِیدَ فِی فُسْحَتِهَا وَ أَوْسَعَتْ یَدَا حَافِرِهَا لَأَضْغَطَهَا الْحَجَرُ وَالْمَدَرُ وَ سَدَّ فُرَجَهَا التُّرَابُ الْمُتَرَاکِمُ وَ إِنَّمَا هِیَ نَفْسِی أرُوضُهَا بِالتَّقْوَی لِتَأتِیَ آمِنَةً یَوْمَ الْخَوْفِ الْأکْبَرِ وَ تَثْبُتَ عَلَی جَوَانِبِ الْمَزْلَقِ وَ لَوْ شِئْتُ لَاهْتَدَیْتُ الطَّرِیقَ إِلَی مُصَفَّی هَذَا الْعَسَلِ وَ لُبَابِ هَذَا الْقَمْحِ وَ نَسَائِجِ هَذَا الْقَزِّ وَلَکِنْ هَیْهَاتَ أَنْ یَغْلِبَنِی هَوَایَ وَ یَقُودَنِی جَشَعِی إِلَی تَخَیُّرِ الْأطْعِمَةِ وَ لَعَلَّ بِالْحِجَازِ أوْالْیَمَامَةِ مَنْ لاَ طَمَعَ لَهُ فِی الْقُرْصِ وَ لاَ عَهْدَ لَهُ بِالشِّبَعِ أَوْ أَبِیتَ مِبْطَاناً وَ حَوْلِی بُطُونٌ غَرْثَی وَ أَکْبَادٌ حَرَّی أَوْ أَکُونَ کَمَا قَالَ الْقَائِل

وَحَسْبُکَ دَاءً أَنْ تَبِیتَ بِبِطْنَةٍ

وَ حَوْلَکَ أَکْبَادٌ تَحِنُّ إِلَی الْقِدِّ

أأقْنَعُ مِنْ نَفْسِی بِأَنْ یُقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ لاَ أُشَارِکُهُمْ فِی مَکَارِهِ الدَّهْرِ، أَوْ أَکُونَ أُسْوَةً لَهُمْ فِی جُشُوبَةِ الْعَیْشِ فَمَا خُلِقْتُ لِیَشْغَلَنِی أَکْلُ الطَّیِّبَاتِ کَالْبَهِیمَةِ الْمَرْبُوطَةِ هَمُّهَا عَلَفُهَا أَوِ الْمُرْسَلَةِ شُغُلُهَا تَقَمُّمُهَا، تَکْتَرِشُ مِنْ أَعْلاَفِهَا وَ تَلْهُو عَمَّا یُرَادُ بِهَا أَوْ أُتْرَکَ سُدًی أَوْ أُهْمَلَ عَابِثاً أَوْ أَجُرَّ حَبْلَ الضَّلاَلَةِ أَوْ أَعْتَسِفَ طَرِیقَ الْمَتَاهَةِ وَ کَأَنِّی بِقَائِلِکُمْ یَقُولُ إِذَا کَانَ هَذَا قُوتَ ابْنِ أَبِی

ص:97

طَالِبٍ فَقَدْ قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ قِتَالِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ أَلاَ وَ إِنَّ الشَّجَرَةَ الْبَرِّیَّةَ أَصْلَبُ عُوداً، وَالرَّوَائِعَ الْخَضِرَةَ أَرَقُّ جُلُوداً وَالنَّبَاتَاتُ الْبَدَوِیَّةُ أَقْوَی وُقُوداً وَ أَبْطَأُ خُمُوداً(1).

آری، از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، فدک در دست ما بود که مردمی بر آن بخل ورزیده، و مردمی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، و بهترین داور خداست. مرا با فدک و غیر فدک چه کار در حالی که جایگاه فردای آدمی گور است، که در تاریکی آن، آثار انسان نابود و اخبارش پنهان می گردد، گودالی که هر چه بر وسعت آن بیفزایند، و دستهای گورکن فراخش نماید، سنگ و کلوخ آن را پر کرده، و خاک انباشته رخنه هایش را مسدود کند.

من نفس خود را با پرهیزکاری می پرورانم، تا در روز قیامت که هراسناک ترین روزهاست در امان، و در لغزشگاه های آن ثابت قدم باشد.

من اگر می خواستم، می توانستم از عسل پاک، و از مغز گندم، و بافته های ابریشم، برای خود غذا و لباس فراهم آورم، امّا هیهات که هوای نفس بر من چیره گردد، و حرص و طمع مرا وا دارد که طعامهای لذیذ برگزینم، در حالی که در حجاز یا یمامه کسی باشد که به قرص نانی نرسد، و یا هرگز شکمی سیر نخورد، یا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم هایی که از گرسنگی به پشت چسبیده، و جگرهای سوخته وجود داشته باشد، یا چنان باشم که شاعر گفت:

« این درد تو را بس که شب را با شکم سیر بخوابی و در اطراف تو شکم هایی گرسنه و به پشت چسبیده باشند». آیا به همین

ص:98


1- قسمتی از نامه ی45نهج البلاغه ترجمه مرحوم دشتی

رضایت دهم که مرا امیر المؤمنین خوانند و در تلخی های روزگار با مردم شریک نباشم و در سختی های زندگی الگوی آنان نگردم؛ آفریده نشده ام که غذاهای لذیذ و پاکیزه مرا سرگرم سازد، چونان حیوان پرواری که تمام همّت او علف، و یا چون حیوان رهاشده که شغلش چریدن و پر کردن شکم بوده، و از آینده خود بی خبر است. آیا مرا بیهوده آفریدند، آیا مرا به بازی گرفته اند، آیا ریسمان گمراهی در دست گیرم و یا در راه سرگردانی قدم بگذارم. گویا می شنوم که شخصی از شما می گوید:«اگر غذای فرزند ابیطالب همین است، پس سستی او را فرا گرفته و از نبرد با همرزمان و شجاعان باز مانده است». آگاه باشید درختان بیابانی، چوبشان سخت تر، و درختان کناره جویبار پوستشان نازک تر است. درختان بیابانی که با باران سیراب می شوند آتش چوبشان شعله ورتر و پر دوام تر است.

6-وَ مِن خُطبَةٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلام فِی تَخویفِ أهلِ النَّهرَوان فَأَنَا نَذِیرٌ لَکُمْ أَنْ تُصْبِحُوا صَرْعَی بِأَثْنَاءِ هَذَا النَّهَرِ وَ بِأَهْضَامِ هَذَا الْغَائِطِ عَلَی غَیْرِ بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ لَا سُلْطَانٍ مُبِینٍ مَعَکُمْ قَدْ طَوَّحَتْ بِکُمُ الدَّارُ وَ احْتَبَلَکُمُ الْمِقْدَارُ وَ قَدْ کُنْتُ نَهَیْتُکُمْ عَنْ هَذِهِ الْحُکُومَةِ فَأَبَیْتُمْ عَلَیَّ إِبَاءَ المُخالِفِینَ الْمُنَابِذِینَ حَتَّی صَرَفْتُ رَأْیِی إِلَی هَوَاکُمْ وَ أَنْتُمْ مَعَاشِرُ أَخِفَّاءُ الْهَامِ سُفَهَاءُ الْأَحْلَامِ وَ لَمْ آتِ لَا أَبَا لَکُمْ بُجْراً وَ لَا أَرَدْتُ لَکُمْ ضُرّاً (1).

ص:99


1- قسمتی از خطبه ی36 نهج البلاغه ترجمه مرحوم دشتی(شرح قسمت داخل پرانتز ازنهج البلاغه فیض الاسلام نقل شده است)

از خطبه های آن حضرت علیه السّلام است که در ترسانیدن اهل نهروان بیان فرموده اند:

(نهروان اسم موضعی ست در کنار نهری در راهی که به کوفه نزدیک است سمت صحرای حروراء، و حروراء نام قریه ایست نزدیک کوفه، و اینکه خوارج نهروان را حروریّه می نامند از جهت این است که اجتماع ایشان برای مخالفت با امیر المؤمنین علیه السّلام در آن صحرا بوده است، و سبب جنگ حضرت با خوارج نهروان آن است که چون در جنگ صفّین کارزار بر معاویه و اصحابش سخت شد مخصوصاً در لیلة الهریر که سی و شش هزار نفر از هر دو لشگر کشته شد، و هریرالکلب در لغت زوزه کشیدن سگ را گویند، و روبرو شدن دلیران را در کارزار به آن تشبیه می نمایند، خلاصه بامداد آن شب معاویه به دستور عمرو بن عاص حیله به کار برده فرمان داد تا لشگریان پانصد قرآن بر سر نیزه ها کرده جلو لشگر حضرت آورده فریاد کردند: ای مسلمانان کارزار دَمار از روزگار عرب برآورد و این همه مخالفت بنیاد قبائل ما و شما را برانداخت، بیایید تا به کتاب خدا باز گشته به آنچه میان ما حکم کند رضا داده دست از مخالفت برداریم، این حیله ایشان مؤثّر شد و لشگر عراق از آن سخنان متردّد گشته در جنگ سستی نمودند و دوازده هزار کس رو گرداندند و به حضرت گفتند: مالک اشتر را از جنگ باز گردان و گر نه با تو می جنگیم، آن جناب ناچار مالک را باز گردانید و قضیّه حکمین رو داد، و حضرت از زیادی اصرار ایشان به حکمیّت آنان تن داد، و آنها بعد از دانستن رأی حکمین و حیله عمرو بن عاص بیش از پیش با حضرت مخالفت نموده گفتند: چون خلق را در کار خالق و امر خلافت حکم ساختی اکنون به

ص:100

کفر و خطای خویش اقرار و پس از آن توبه کن تا از تو اطاعت و پیروی نماییم، حضرت ابتداء عبدالله بن عبّاس را فرستاد تا ایشان را نصیحت نمود و پس از آن خودش با آنان سخن گفته شبهاتشان را رفع فرمود تا اینکه هشت هزار تن از گفتار و تصمیم خود بازگشتند و چهار هزار نفر در صدد جنگ با آن حضرت برآمده متوجّه نهروان شدند، و همه آنها در حوالی آن نهر کشته گردیدند مگر نُه نفر که به اطراف گریختند، و اکثر نواصب و خوارج از نسل ایشانند، و سبب اینکه ایشان را خوارج می گویند آن است که بر آن حضرت خروج کردند، و سبب نامیدن نواصب آن است که به عداوت و دشمنی اهل بیت علیهم السّلام و شیعیان ایشان متظاهرند، خلاصه حضرت پیش از جنگ برای اتمام حجّت آنها را ترسانیده و فرمود):

شما را از آن می ترسانم مبادا صبح کنید در حالی که جنازه های شما در اطراف رود نهروان و زمین های پست و بلند آن افتاده باشد، بدون آن که برهان روشنی از پروردگار، و حجّت و دلیل قاطعی داشته باشید.از خانه ها آواره گشته و به دام قضا گرفتار شده باشید. من شما را از این حکمیّت نهی کرده ولی با سرسختی مخالفت کردید، تا به دلخواه شما کشانده شدم. شما ای گروه کم خرد و بی خرد، ای ناکسان و بی پدران، من که این فاجعه را به بار نیاوردم و هرگز زیان شما را نخواستم.

7-وَ مِن کِتَابٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلام إلی مُعاوِیَةَ جَواباً وَ هُوَ مِنْ مَحاسِنِ الْکُتُبِ:

ص:101

وَ قُلْتَ إِنِّی کُنْتُ أُقَادُ کَمَا یُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّی أُبَایِعَ وَ لَعَمْرُ اللهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ وَ مَا عَلَی الْمُسْلِمِ مِنْ غَضاضَةٍ فِی أَنْ یَکُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ یَکُنْ شَاکّاً فِی دِینِهِ وَ لا مُرْتَاباً بِیَقِینِهِ وَ هَذِهِ حُجَّتِی إِلَی غَیْرِکَ قَصْدُها وَلَکِنِّی أَطْلَقْتُ لَکَ مِنْهَا بِقَدْرِ مَا سَنَحَ مِنْ ذِکْرِها ثُمَّ ذَکَرْتَ ما کانَ مِنْ أَمْرِی وَ أَمْرِ عُثْمَانَ فَلَکَ أَنْ تُجابَ عَنْ هذِهِ لِرَحِمِکَ مِنْهُ فَأَ یُّنا کانَ أَعْدی لَهُ وَ أَهْدَی إِلَی مَقاتِلِهِ أَ مَنْ بَذَلَ لَهُ نُصْرَتَهُ فَاسْتَقْعَدَهُ وَاسْتَکَفَّهُ أَم مَنِ اسْتَنْصَرَهُ فَتَراخَی عَنْهُ وَ بَثَّ الْمَنُونَ إِلَیْهِ حَتَّی أَتی قَدَرُهُ عَلَیْهِ کَلاّ وَاللهِ (لَقَدْ عَلِمُ اللهُ الْمُعَوِّقِینَ مِنْکُمْ وَالْقائِلِینَ لِإِخْوانِهِمْ هَلُمَّ إِلَیْنا وَ لا یَأتُونَ الْبَأسَ إِلاّ قَلِیلاً) وَ مَا کُنْتُ لِأَعْتَذِرَ مِنْ أَنِّی کُنْتُ أَنْقِمُ عَلَیْهِ أَحْداثاً فَإِنْ کانَ الذَّنْبُ إِلَیْهِ إِرْشادِی وَ هِدَایَتِی لَهُ فَرُبَّ مَلُومٍ لا ذَنْبَ لَهُ وَ قَدْ یَسْتَفِیدُ الظِّنَّةَ الْمُتَنَصِّحُ وَ مَا أَرَدْتُ إِلَّا الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ(1).

وگفته ای که مرا چونان شتر مهار کرده به سوی بیعت می کشاندند. سوگند به خدا خواستی نکوهش کنی، امّا ستودی، خواستی رسوا سازی که خود را رسوا کرده ای، مسلمان را چه باک که مظلوم واقع شود، مادام که در دین خود تردید نداشته، و در

ص:102


1- قسمتی ازنامه ی28 نهج البلاغه ترجمه مرحوم دشتی

یقین خود شک نکند، این دلیل را آورده ام حتّی برای غیر تو که پند گیرند، و آن را کوتاه آوردم به مقداری که از خاطرم گذشت.

سپس کار مرا با عثمان به یاد آوردی، تو باید پاسخ دهی که از خویشاوندان او می باشی، راستی کدام یک از ما دشمنی اش با عثمان بیشتر بود و راه را برای کشندگانش فراهم آورد آن کس که به او یاری رساند، و از او خواست به جایش بنشیند، و به کار مردم رسد یا آن که از او یاری خواست و دریغ کرد و به انتظار نشست تا مرگش فرا رسد نه، هرگز، به خدا سوگند؛« خداوند بازدارندگان از جنگ را در میان شما می شناسد، و آنان را که برادران خود را به سوی خویش می خوانند، و جز لحظه های کوتاهی در نبرد حاضر نمی شوند» من ادّعا ندارم که در مورد بدعت های عثمان، بر او عیب نمی گرفتم، نکوهش می کردم و از آن عذرخواه نیستم، اگر گناه من ارشاد و هدایت اوست، بسیارند کسانی که ملامت شوند و بی گناهند. و بسیارند ناصحانی که در پند و اندرز دادن مورد تهمت قرار گیرند، من قصدی جز اصلاح تا نهایت توانایی خود ندارم، و موفّقیت من تنها به لطف خداست، و توفیقات را جز از خدا نمی خواهم، بر او توکّل می کنم و به سوی او باز می گردم.

8-قَالَ عَلَیْهِ السَّلامُ فِی سَحَرِهِ الیَومِ الَّذِی ضُرِبَ فیه مَلَکَتْنِی عَیْنِی وَ أَنَا جَالِسٌ فَسَنَحَ لِی رَسُولُ اَللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم فقُلْتُ یَا رَسُولَ اللهِ مَا ذَا لَقِیتُ مِنْ أمَّتِکَ مِنَ اَلْأوَدِ وَ اَللَّدَدِ فَقَالَ اُدْعُ عَلَیْهِمْ فَقُلْتُ أَبْدَلَنِی اَللهُ بِهِمْ خَیْراً مِنْهُمْ وَ

ص:103

أبْدَلَهُمْ بِی شَرّاً لَهُمْ مِنِّی(یعنی بِالأوَدِ الإعوِجَاج وَ بِاللَّدِدِ الخِصَام وَ هَذَا مِن أفصَحِ الکَلام)(1).

(در سال 40 هجری سحرگاهی که ضربت خوردند، فرمودند) شکوه ها با پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم همان گونه که نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود، رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را دیدم، پس گفتم ای رسول خدا، از امّت تو چه تلخی ها دیدم و از لجبازی و دشمنی آنها چه کشیدم پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: نفرینشان کن. گفتم: خدا بهتر از آنان را به من بدهد، و به جای من شخص بدی را بر آنها مسلّط گرداند.( کلمه «أوَد» یعنی کجی و انحراف و «لَدَد» یعنی دشمنی و خصومت، و این از فصیح ترین کلمات است)

ص:104


1- خطبه ی70نهج البلاغه ترجمه مرحوم دشتی

شهادت امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام

امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام در ماه رمضان سال چهلم هجری پیوسته از شهادت خود خبر می داد. حتی در یکی از روزهای میانی ماه، هنگامی که بر فراز منبر بود، دست به محاسن شریفش کشید و فرمود: «شقی ترین مردم این موها را با خون سرم رنگین خواهد کرد». همچنین فرمود: ماه رمضان فرا رسید و آن سرور ماههاست، در این ماه در وضع حکومت دگرگونی پدید می آید. آگاه باشید که شما در این سال در یک صف (بدون امیر) حج خواهید کرد و نشانه اش این است که من در میان شما نیستم.(1) اصحاب آن

ص:105


1- بحارالانوار315/41-ارشاد مفید ص151-روضة الواعظین163/1

حضرت می گفتند: او با این سخن خبر از مرگ خود می دهد و آن را درک نمی کنیم (1).

به همین جهت، آن حضرت در روزهای آخر عمر خود، هر شب به منزل یکی از فرزندان خود می رفت. شبی را نزد فرزندش امام حسن علیه السّلام و شبی در نزد فرزندش امام حسین علیه السّلام و شبی در نزد دامادش عبدالله بن جعفر شوهر حضرت زینب علیها السّلام افطار می کرد و بیش از سه لقمه غذا تناول نمی فرمود. یکی از فرزندانش سبب کم خوردن غذای حضرتش را پرسید. امام علیه السّلام فرمود: « امر خدا می آید و من می خواهم شکمم تهی باشد. یک یا دو شب بیشتر نمانده است». پس در همان شب ضربت خورد.(2)

در شب شهادت افطار را میهمان دخترش ام کلثوم علیها السّلام بود. هنگام افطار سه لقمه غذا تناول فرمود و سپس به عبادت پرداخت. گاهی به آسمان نگاه می کرد و حرکات ستارگان را در نظر می گرفت و آیات الهی را تلاوت می فرمود و یا اینکه مرتب می فرمود: « اللّهُمَّ بارِک لِی فی المَوت» و گاهی می فرمود: « به خدا قسم، نه من دروغ می گویم و نه آن کسی که به من خبر داده دروغ گفته است، این است شبی که مرا وعده ی شهادت داده اند».(3) این وعده را پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به حضرتش داده بود. حضرتش نقل می فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در پایان خطبه ای که در فضیلت و احترام ماه رمضان بیان داشتند، گریه کردند. عرض کردم: چرا گریه می کنید؟ فرمودند: برای سرنوشتی که در این ماه

ص:106


1- ارشاد مفید ص151-روضة الواعظین163/1
2- بحارالانوار300/41حدیث31-ارشاد ص151-روضةالواعظین164/1-کشف الغمة581/1
3- بحارالانوار277/42-روضةالواعظین164/1

برای شما پیش می آید: «کَأَنِّی بِکَ وَ أَنْتَ تُصَلِّی لِرَبِّکَ وَ قَدِ انْبَعَثَ أَشْقَی الْأَوَّلِینَ وَالْآخِرِینَ شَقِیقُ عَاقِرِ نَاقَةِ ثَمُودَ فَضَرَبَکَ ضَرْبَةً عَلَی قَرْنِکَ فَخَضَبَ مِنْهَا لِحْیَتَکَ»(1). یعنی: گویا می بینم که تو مشغول نماز هستی و شقی ترین مردم جهان، همتای کشنده ی ناقه ی ثمود، قیام می کند و ضربتی بر فرق تو فرود می آورد و محاسنت را با خون سرت رنگین می سازد.

بالاخره آن شب هولناک به پایان رسید و حضرت علی علیه السّلام در تاریکی سحر جهت ادای نماز صبح به مسجد حرکت فرمودند. مرغابی هایی که در خانه بودند، در پی ایشان رفته و به جامه ی ایشان آویختند. بعضی خواستند آنها را از حضرتش دور نمایند. فرمود:«دَعُوهُنَّ فَانَّهُنَّ صَوائِحُ تَتْبَعُهَا نَوائِحُ » یعنی: آنها را به حال خود بگذارید که فریاد کنندگانی هستند که نوحه گرانی در پی دارند.(2)

امام حسن علیه السّلام عرض کرد: این چه فال بدی است که می زنی؟ فرمود: ای پسر، فال بد نمی زنم، لیکن دل من گواهی می دهد که کشته خواهم شد.(3) امّ کلثوم علیها السّلام از گفتار امام علیه السّلام پریشان شد و عرض کرد: دستور بفرمایید که جُعده به مسجد برود و با مردم نماز بگزارد. حضرت فرمود: از قضای الهی نمی توان گریخت. آن گاه کمربند خود را محکم بستند و در حالی که این دو بیت را زمزمه می کردند، عازم مسجد شدند.

ص:107


1- عیون اخبار الرضا علیه السّلام297/1-بحارالانوار190/42حدیث1
2- الکافی259/1حدیث4-بحارالانوار264/42حدیث47-کشف الغمة436/1-تاریخ یعقوبی212/2-ارشاد ص652-روضةالواعظین165/1-مروج الذهب425/2
3- بحارالانوار277/42-کشف الغمة584/1

اُشْدُدْ حَیازیمَکَ لِلمَوْتِ فَإنَّ المَوْتِ لاقیکَ

وَلا تَجْزَعْ مِنَ الْمَوْتِ إذَا حَلَّ بِوادیکَ(1)

یعنی: کمر خود را برای مرگ محکم ببند، زیرا مرگ تو را ملاقات خواهد کرد و از مرگ، آن گاه که به سوی تو در آید، جزع و فریاد مکن.

حضرت وارد مسجد شده و به نماز ایستادند و تکبیر افتتاح فرمود و پس از قرائت، به رکوع و سپس به سجده رفتند. در این هنگام ابن ملجم در حالی که فریاد می زد: «لله الحُکْم لالَکَ یا عَلی»(2) با شمشیر زهرآلود ضربتی بر سر مبارک حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام وارد آورد. از قضا این ضربت بر محلی اصابت کرد که سابقاً شمشیر عمرو بن عبدود بر آن وارد شده بود و فرق مبارک آن حضرت را تا پیشانی شکافت(3).

مرحوم شیخ طوسی در « امالی» حدیث دیگری از امام علی بن موسی الرضا علیهما السّلام از پدران گرامیش از امام سجاد علیه السّلام نقل می کند: ابن ملجم در حالی که حضرت علی علیه السّلام در سجده بود، ضربتی بر فرق مبارک آن حضرت وارد ساخت.(4)

دانشمند معروف اهل تسنن سبط ابن جوزی می نویسد: هنگامی که امام در محراب قرار گرفت چند نفر به او حمله کردند و ابن ملجم ضربتی بر آن حضرت فرود آورده و بلافاصله با همراهانش گریختند(5). خون از سر مبارک حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام در

ص:108


1- بحارالانوار192/42-ارشادمفید16/1-مروج الذهب429/2-مقاتل الطالبین ص31
2- بحارالانوار309/42-ارشاد مفید20/1-المناقب346/2
3- بحارالانوار280/42
4- الدمعة السّاکبه119/3-بحارالانوار205/42حدیث9
5- تذکرة الخواص ص177(چاپ نجف)

محراب جاری شده و محاسن شریفش را رنگین کرد. در این حال آن حضرت فرمود: « فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَةِ»(1) به خدای کعبه سوگند که رستگار شدم. سپس این آیه را تلاوت فرمود:« مِنْها خَلَقْناکُمْ وَ فیها نُعیدُکُمْ وَمِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً اُخْری»(2).

وقتی ضربه ی ابن ملجم ملعون به سر مبارک حضرتش رسید، فریاد زدند: او را بگیرید. مردم از پی ابن ملجم شتافتند و کسی به او نزدیک نمی شد مگر آنکه او را با شمشیر می زد. پس قُثَمْ بن عبّاس پیش تاخت و او را بغل گرفت و به زمین کوبید. چون او را به نزد حضرت علی علیه السّلام آوردند، ایشان فرمودند: آیا تو پسر ملجم هستی؟ گفت: آری.

وقتی حضرت ضارب را شناخت به فرزندش امام حسن علیه السّلام فرمود: مواظب دشمنت باش، شکمش را سیر و بندش را محکم کن. پس اگر به شهادت رسیدم، او را به من مُلحق کن تا در نزد پروردگارم با او احتجاج کنم و اگر زنده ماندم یا او را می بخشم یا قصاص می کنم.(3) حسنین علیهما السّلام به اتفاق بنی هاشم، حضرت علی علیه السّلام را در گلیم گذاشتند و به خانه بردند. بار دیگر ابن ملجم ملعون را به نزد آن حضرت آوردند. حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام به او نگریست و فرمود: اگر من مُردم او را بکشید، چنان که مرا کشت و اگر سالم ماندم، خواهید دید که رأی من درباره ی او چیست. ابن ملجم ملعون گفت: من این شمشیر را به

ص:109


1- بحارالانوار239/42
2- بحارالانوار280/42-سوره ی طه،آیه ی55:شما را از خاک آفریدیم ودرآن بازتان می گردانیم وبار دیگر ازآن بیرونتان می آوریم.
3- بحارالانوار288/42-تاریخ یعقوبی212/2

هزار درهم خریده ام و به هزار درهم دیگر زهر داده ام، پس اگر مرا خیانت کند حق تعالی او را هلاک گرداند(1). در این موقع حضرت امّ کلثوم علیها السّلام به او گفت: ای دشمن خدا، امیرالمؤمنین را کشتی؟ آن ملعون گفت: امیرالمؤمنین را نکشته ام، بلکه پدر تو را کشته ام. حضرت امّ کلثوم علیها السّلام گفت: امیدوارم که آن حضرت از این جراحت شفا یابد. ابن ملجم ملعون باز با وقاحت گفت: می بینم که برایش گریان خواهی بود. والله که من به او ضربتی زده ام که اگر آن را در میان اهل زمین قسمت کنند همه را هلاک خواهد کرد.(2) قدری شیر برای آن حضرت آوردند. کمی از آن شیر را نوشیده و فرمودند: به زندانی خود نیز از این شیر بدهید و او را اذیّت نکنید. هنگامی که امام علیه السّلام ضربت خوردند، پزشکان کوفه به بالین حضرتش گرد آمدند. در بین آنان از همه ماهرتر اثیر بن عمرو بود که جراحات را معالجه می کرد. وقتی آن زخم را دید دستور داد شُش گوسفندی را که هنوز گرم است برای او بیاورند. سپس رگی از آن بیرون آورد و در محل ضربت قرار داد. وقتی که آن رگ را بیرون آورد، گفت: یا علی وصیّت های خود را بفرما، زیرا این ضربت به مغز رسیده و معالجه موثر نیست(3). در این هنگام امام علیه السّلام خطاب به دو فرزندشان امام حسن و امام حسین علیهما السّلام چنین وصیّت فرمودند(4) :

ص:110


1- بحارالانوار231/42-کشف الغمة586/1-تاریخ طبری185/1
2- بحارالانوار231/42-مقاتل الطالبین ص36-طبقات ابن سعد24/2-کامل ابن اثیر169/3تاریخ طبری85/6-عقدالفرید359/4-کشف الغمة586/1
3- بحارالانوار234/42
4- این وصیت،گرچه خطاب به حسنین علیهما السّلام است ولی درحقیقت برای تمام افراد بشر تا پایان عالم است.این وصیّت را عده ای ازمحدثان ومورخانی که قبل ازمرحوم سید رضی وبعد از او می زیسته اند باذکر سند نقل کرده اند.وسائل الشیعة128/29حدیث 35316-بحارالانوار256/42حدیث58-روضةالواعظین136/1-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید5/17-تاریخ طبری85/6-تحف العقول ص197-مقاتل الطالبین ص38

(وصیّت حضرت علی علیه السّلام به امام حسن و امام حسین علیهما السّلام پس از ضربت ابن ملجم ملعون در ماه مبارک رمضان سال 40 هجری در شهر کوفه)

أُوصِیکُمَا وَجَمِیعَ وَلَدِی وَأَهْلِی وَمَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَی اللهِ وَنَظْمِ أَمْرِکُمْ وَصَلاَحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُمَا صَلَّی الله عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم یَقُولُ صَلاَحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّةِ الصَّلاَةِ وَالصِّیَامِ.

شما را، و تمام فرزندان و خاندانم را، و کسانی را که این وصیّت به آنها می رسد، به ترس از خدا، و نظم در امور زندگی، و ایجاد صلح و آشتی در میانتان سفارش می کنم، زیرا من از جدّ شما پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم شنیدم که می فرمود: اصلاح دادن بین مردم از نماز و روزه یک سال برتر است.

أُوصِیکُمَا بِتَقْوَی اللهِ وَ أَلَّا تَبْغِیَا الدُّنْیَا وَ إِنْ بَغَتْکُمَا وَ لَا تَأسَفَا عَلَی شَیْءٍ مِنْهَا زُوِیَ عَنْکُمَا وَ قُولَا بِالْحَقِّ وَ اعْمَلَا لِلْأَجْرِ وَ کُونَا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً.

شما را به ترس از خدا سفارش می کنم، به دنیا پرستی روی نیاورید، گر چه به سراغ شما آید، و بر آنچه از دنیا از دست می دهید اندوهناک مباشید، حق را بگویید، و برای پاداش الهی عمل کنید و دشمن ستمگر و یاور ستمدیده باشید.

اللهَ اللهَ فِی الْأَیْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُمْ.

خدا را، خدا را، درباره یتیمان، نکند آنان گاهی سیر و گاه گرسنه بمانند و حقوقشان ضایع گردد.!

ص:111

وَاللهَ اللهَ فِی جِیرَانِکُمْ فَإِنَّهُمْ وَصِیَّةُ نَبِیِّکُمْ مَا زَالَ یُوصِی بِهِمْ حَتَّی ظَنَنَّا أَنَّهُ سَیُوَرِّثُهُمْ.

خدا را، خدا را، درباره همسایگان، حقوقشان را رعایّت کنید که وصیّت پیامبر شماست، که همواره حضرتش به خوشرفتاری با همسایگان سفارش می کرد تا آنجا که گمان بردیم برای آنان ارثی معیّن خواهد فرمود.

وَاللهَ اللهَ فِی الْقُرْآنِ لَا یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ.

خدا را، خدا را، درباره قرآن، مبادا دیگران در عمل کردن به دستوراتش از شما پیشی گیرند.

وَاللهَ اللهَ فِی الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا عَمُودُ دِینِکُمْ.

خدا را، خدا را، درباره نماز، چرا که ستون دین شماست.

وَاللهَ اللهَ فِی بَیْتِ رَبِّکُمْ لَا تُخَلُّوهُ مَا بَقِیتُمْ فَإِنَّهُ إِنْ تُرِکَ لَمْ تُنَاظَرُوا.

خدا را، خدا را، درباره خانه خدا، تا هستید آن را خالی مگذارید، زیرا اگر کعبه خلوت شود، مهلت داده نمی شوید.

وَاللهَ اللهَ فِی الْجِهَادِ بِأَمْوَالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ وَ أَلْسِنَتِکُمْ فِی سَبِیلِ اللهِ وَ عَلَیْکُمْ بِالتَّوَاصُلِ وَ التَّبَاذُلِ وَ إِیَّاکُمْ وَ التَّدَابُرَ وَ التَّقَاطُعَ لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّی عَلَیْکُمْ أَشْرَارُکُمْ [شِرَارُکُمْ] ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُمْ .

خدا را، خدا را، درباره جهاد با اموال و جانها و زبانهای خویش در این راه خدا، و بر شما باد به پیوستن با یکدیگر، و بخشش همدیگر،

ص:112

مبادا از هم روی گردانید و پیوند دوستی را از بین ببرید. امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که بدهای شما بر شما مسلّط می گردند، آنگاه هر چه خدا را بخوانید جواب ندهد!

ثُمَّ قَالَ یَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُلْفِیَنَّکُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِینَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِی إِلَّا قَاتِلِی انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهِ عَلَیهِ وَآلِهِ وَسَلَّم یَقُولُ إِیَّاکُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْکَلْبِ الْعَقُور.

سپس فرمود: ای فرزندان عبدالمطلّب، مبادا پس از من دست به خون مسلمین فرو برید و بگویید، امیرمؤمنان کشته شد، بدانید جز کُشنده ی من کسی دیگر نباید کشته شود. درست بنگرید! اگر من از ضربت او مُردم، او را تنها یک ضربت بزنید، و دست و پا و دیگر اعضای او را مَبُرید که من از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم شنیدم که فرمود:« بپرهیزید از بریدن اعضای مرده، هر چند سگ دیوانه باشد».

ص:113

ص:114

تغسیل وتکفین امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام

1-أَبُو بَکْرٍ اَلشِّیرَازِیُّ فِی کِتَابِهِ عَنِ اَلْحَسَنِ اَلْبَصْرِیِّ قَالَ أَوْصَی عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلام عِنْدَ مَوْتِهِ لِلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیهِما السّلام وَ قَالَ لَهُمَا إِنْ أَنَا مِتُّ فَإِنَّکُمَا سَتَجِدَانِ عِنْدَ رَأْسِی حَنُوطاً مِنَ اَلْجَنَّةِ وَ ثَلاَثَةَ أَکْفَانٍ مِنْ إِسْتَبْرَقِ اَلْجَنَّةِ فَغَسِّلُونِی وَ حَنِّطُونِی بِالْحَنُوطِ وَ کَفِّنُونِی قَالَ اَلْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ فَوَجَدْنَا عِنْدَ رَأْسِهِ طَبَقاً مِنَ اَلذَّهَبِ عَلَیْهِ خَمْسُ شَمَّامَاتٍ مِنْ کَافُورِ اَلْجَنَّةِ وَ سِدْراً مِنْ سِدْرِ اَلْجَنَّةِ فَلَمَّا فَرَغُوا مِنْ غُسْلِهِ وَ تَکْفِینِهِ

ص:115

أَتَی اَلْبَعِیرُ فَحَمَلُوهُ عَلَی اَلْبَعِیرِ بِوَصِیَّةٍ مِنْهُ وَ کَانَ قَالَ فَسَیَأْتِی اَلْبَعِیرُ إِلَی قَبْرِی فَیُقِیمُ عِنْدَهُ فَأَتَی اَلْبَعِیرُ حَتَّی وَقَفَ عَلَی شَفِیرِ اَلْقَبْرِ فَوَ اَللهِ مَا عَلِمَ أَحَدٌ مَنْ حَفَرَهُ فَأَلْحَدَ فِیهِ بَعْدَ مَا صُلَّیَ عَلَیْهِ وَ أَظَلَّتِ اَلنَّاسَ غَمَامَةٌ بَیْضَاءُ وَ طُیُورٌ بِیضٌ فَلَمَّا دُفِنَ ذَهَبَتِ اَلْغَمَامَةُ وَ اَلطُّیُورُ(1).

در مناقب ابن شهر آشوب آمده که، ابوبکر شیرازی در کتابش به نقل از حسن بصری آورده که: حضرت علی علیه السّلام در آستانه شهادت به حسن و حسین علیهما السّلام وصیت کرد و فرمود:

زمانی که من کشته شدم، بالای سر من حنوطی از بهشت و سه قطعه از حوله های بهشتی می یابید. پس مرا غسل دهید و با حنوط بهشتی حنوطم کنید و پس از آن کفنم نمائید. امام حسن علیه السّلام می فرماید: « (ما بالای سر امیرالمؤمنین علی علیه السّلام) طبقی از طلا یافتیم که پنج تکه کافور بهشتی سبز خوشبو در آن بود و سدری از سدرهای بهشتی».

پس چون از غسل و کفن آن حضرت فارغ شدند، پیکر مطهّر حضرت علی علیه السّلام را بر شتری که خود حضرت وصیّت کرده بودند قرار داده، که خود حضرت فرموده بود: «این شتر مرا به سوی قبرم می برد و در همان جایی که قبر من است می ایستد».

پس آن شتر همان طور که حضرتش فرموده بودند حرکت کرد و آمد و در کنار قبری که از قبل آماده شده بود ایستاد. قبری که به خدا سوگند هیچ کس نمی دانست چه کسی آن را آماده کرده است.

ص:116


1- بحارالانوار234/42حدیث44

پس بر امیرالمؤمنین علیه السّلام نماز گزارده شد و پیکر مطهّرش درون قبر قرار گرفت و لحدش چیده شد.

و برای مردم ابری سفید و پرندگانی ظاهر شده، پس چون حضرت دفن شدند، آن ابر سفید و پرندگان رفتند.

2-عَنْ مَنْصُورِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ عَلَیهِما السّلام فِی خَبَرٍ طَوِیلٍ یَذْکُرُ فِیهِ أُوصِیکُمَا وَصِیَّهً فَلَا تُظْهِرَا عَلَی أَمْرِی أَحَداً فَأَمَرَهُمَا أَنْ یَسْتَخْرِجَا مِنَ الزَّاوِیَهِ الْیُمْنَی لَوْحاً وَ أَنْ یُکَفِّنَاهُ فِیمَا یَجِدَانِ فَإِذَا غَسَّلَاهُ وَضَعَاهُ عَلَی ذَلِکَ اللَّوْحِ وَ إِذَا وَجَدَا السَّرِیرَ یُشَالُ مُقَدَّمُهُ یُشِیلَانِ مُؤَخَّرَهُ وَ أَنْ یُصَلِّیَ الْحَسَنُ مَرَّهً وَ الْحُسَیْنُ مَرَّهً صَلَاهَ إِمَامٍ فَفَعَلَا کَمَا رَسَمَ فَوَجَدَا اللَّوْحَ وَ عَلَیْهِ مَکْتُوبٌ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا مَا ذَخَرَهُ نُوحٌ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلام وَ أَصَابَا الْکَفَنَ فِی دِهْلِیزِ الدَّارِ مَوْضُوعاً فِیهِ حَنُوطٌ قَدْ أَضَاءَ نُورُهُ النَّهَارَ(1).

از منصور بن محمد فرزند عیسی از پدرش و او از جدّش زید بن علی و او از پدرش و به نقل از جدش حضرت حسین بن علی علیهما السّلام در خبری طولانی این گونه نقل شده است که حضرت علی علیه السّلام فرمودند:« به شما ( امام حسن و امام حسین علیهما السّلام) سفارشی می کنم که تکفین و تغسیل من را برای هیچ کس آشکار نکنید. پس ایشان را امر کردند که لوحی را از زاویه

ص:117


1- بحارالانوار235/42

سمت راست حجره خارج سازند و حضرت را در آنچه که می یابند کفن کنند و هر گاه حضرتش را غسل دادند، بر آن لوح قرارش داده و زمانی که تابوتی را یافتند که جلویش برداشته شده است، عقبش را بر دوش بگیرند و دیگر اینکه امام حسن علیه السّلام یک بار و امام حسین علیه السّلام هم یک بار نماز بر پیکر حضرت بخوانند. امام حسن و امام حسین علیهما السّلام همان کردند که حضرتش دستور فرموده بود. پس لوحی یافتند که در آن نوشته شده بود:«بسم الله الرّحمن الرّحیم این است آن چه که نوح نبی (علی نبینا و آله و علیه السّلام) از برای علی بن ابیطالب (علیهما السّلام) ذخیره کرده است» و به کفنی برخورد کردند که در ابتدای ورودی خانه قرار داشت و در آن حنوطی بود که از نورش روز هم روشن می شد. ٣-رُوِیَ أَنَّهُ قَالَ الْحُسَیْنُ عَلَیْهِ السَّلام وَقْتَ الْغُسْلِ أمَا تَرَی إِلَی خِفَّةِ أمِیرِالمُؤمِنِینَ فَقَالَ الْحَسَنُ عَلَیْهِ السَّلام یَا أَبَا عَبْدِ اللهِ إِنَّ مَعَنَا قَوْماً یُعِینُونَنَا فَلَمَّا قَضَیْنَا صَلَاةَ العِشَاءِ الْآخِرَةِ إِذاً قَدْ شِیلَ مُقَدَّمُ السَّرِیرِ وَ لَمْ یَزَلْ نَتَّبِعُهُ إِلَی أَنْ وَرَدْنَا إِلَی الْغَرِیَّ فَأَتَیْنَا إِلَی قَبْرٍ عَلَی مَا وَصَفَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینِ عَلَیْهِ السَّلام وَ نَحْنُ نَسْمَعُ خَفْقَ أَجْنِحَةٍ کَثِیرَةٍ وَ ضَجَّةً وَ جَلَبَةً فَوَضَعْنَا السَّرِیرَ وَ صَلَّیْنَا عَلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنینَ کَمَا وَصَفَ لَنَا وَ نَزَلْنَا قَبْرَهُ فَأَضْجَعْنَاهُ فِی لَحْدِهِ وَ نَضَّدْنَا عِلَیْهِ اللَّبِنَ(1).

ص:118


1- بحارالأنوار234/42،باب127

روایت شده که امام حسین علیه السّلام در وقت غسل حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام فرمودند: آیا نمی بینی که امیرالمؤمنین علی علیه السّلام چه بی کس و تنهاست؟!! امام حسن علیه السّلام فرمودند: ای اباعبدالله همانا با ما قومی هستند که چون نماز عشاء را اقامه کنیم ما را در امر تشییع یاری خواهند کرد در این هنگام جلوی تابوت برداشته شد و ما هم عقب تابوت را برداشته، و آن را برده تا به صحرای نجف رسیدیم و قبری دیدیم که امیرالمؤمنین علیه السّلام برای ما توصیف کرده بودند. در حالی که صدای برهم خوردن بالهای زیاد و ضجّه و شیون می شنیدیم. تابوت را روی زمین قرار داده و بر بدن آن حضرت همان گونه که خود فرموده بود، نماز گزاردیم و وارد قبرش نموده، او را در لحدش خواباندیم و سنگهای لحد را چیدیم.

4-فِی الْخَبَرِعَنِ الصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلام فَأَخَذَا اَللَّبِنَةَ مِنْ عِنْدِ اَلرَّأْسِ بَعْدَ مَا أَشْرَجَا عَلَیْهِ اَللَّبِنَ فَإِذَا لَیْسَ فِی اَلْقَبْرِ شَیْءٌ فَإِذَا هَاتِفٌ یَهْتِفُ أمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلام کَانَ عَبْداً صَالِحاً فَأَلْحَقَهُ اَللهُ بِنَبِیِّهِ وَ کَذَلِکَ یَفْعَلُ بِالْأوْصِیَاءِ بَعْدَ اَلْأَنْبِیَاءِ حَتَّی لَوْ أَنَّ نَبِیّاً مَاتَ بِالْمَشْرِقِ وَ مَاتَ وَصِیُّهُ فِی بِالْمَغْرِبِ لَأَلْحَقَ النَّبِیَّ بِالْوَصِیِّ (1).

در خبری از امام صادق علیه السّلام که فرمود پس از آنکه سنگهای لحد را امام حسن و امام حسین علیهما السّلام چیدند از قسمت سر مبارک یک سنگ را برداشته ناگاه متوجه شدند که هیچ چیز در قبر نیست. در همین هنگام هاتفی ندا داد که امیرالمؤمنین علیه السّلام

ص:119


1- بحارالأنوار214/42،حدیث14-التهذیب106/6،حدیث3

بنده ای صالح بود که خدا او را به پیامبرش ملحق نمود و این گونه عمل می کند خدا در مورد اوصیاء پس انبیاء حتی اگر پیامبری در شرق و وصیّش در غرب از دنیا رفته باشند، آن وصی نزد آن نبی آورده می شود.

5-وَ فِی خَبَرٍ عَنْ أمِّ کُلْثُومٍ بِنْتِ عَلِیٍّ عَلَیها السَّلام فَانْشَقَّ الْقَبْرُ عَنْ ضَرِیحٍ فَإِذَا هُوَ بِسَاجَةٍ مَکْتُوبٍ عَلَیْهَا بِالسُّرْیَانِیَّةِ بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ هَذَا قَبْرٌ حَفَرَهُ نُوحٌ لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ وَصِیِّ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم قَبْلَ الطُّوفَانِ بِسَبْعِمِائَةِ سَنَةٍ فَانْشَقَّ الْقَبْرُ فَلَا نَدْرِی وَ سَأَلَ ابْنُ مُسْکَانَ الصَّادِقَ عَلَیْهِ السَّلام عَنِ الْقَائِمِ الْمَائِلِ فِی طَرِیقِ الْغَرِیِّ فَقَالَ نَعَمْ إِنَّهُمْ لَمَّا جَاءُوا بِسَرِیرِ أمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلام انْحَنَی أسَفاً وَحُزْناً عَلَی أمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلام (1).

در خبری از ام کلثوم علیها السّلام دختر حضرت علی علیه السّلام این گونه آمده که قبر از یک ضلع شکافته شده در این هنگام لوحی پدیدار شد که بر آن به زبان سریانی نوشته شده بود:

بسم الله الرحمن الرحیم این قبری است که نوح برای وصیّ پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در هفتصد سال پیش از طوفان حفر کرد،قبر شکافته شد در حالی که ما هیچ نمی دانستیم و ابن مسکان از امام صادق علیه السّلام درباره ی ستونهایی که در صحرای نجف مایل شده اند پرسید، حضرت فرمودند: بلی، هنگامی که تابوت

ص:120


1- بحارالأنوار236/42-المناقب349/2

امیرالمؤمنین علیه السّلام به این صحرا آورده شد این ستونها از شدّت حزن بر امیرالمؤمنین علیه السّلام خم شدند.

6-تَفْسِیرُ وَکِیعٍ وَ السُّدِّیِّ وَ السُّفْیَانِ وَ أَبِی صَالِحٍ أنَّ عَبْدَ اللهِ بْنَ عُمَرَ قَرَأ قَوْلَهَ تَعَالَی أوَلَمْ یَرَوْا أنَّا نَأتِی الْأرْضَ نَنْقُصُها مِنْ أطْرافِها یَوْمَ قُتِلَ أمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلام وَ قَالَ لَقَدْ کُنْتَ یَا أمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ الطَّرَفَ الْأکبَرَ فِی الْعِلْمِ الْیَوْمَ نَقَصَ عِلْمُ الْإِسْلَامِ وَ مَضَی رُکْنُ الْإِیمَانِ (1).

در مناقب ابن شهر آشوب به نقل از تفسیر وکیع و سدیّ و سفیان و ابی صالح آمده: عبدالله بن عمر ( روزی که حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام به شهادت رسید)، این فرمایش خداوند متعال را قرائت کرد: «أوَلَمْ یَرَوْا أنَّا نَأتِی الْأرْضَ...»(2) و گفت: یا امیرالمؤمنین! به تحقیق که تویی آن طرف بزرگ در علم، امروز علم اسلام ناقص شد و ایمان اساسش را از دست داد.

7-الزَّعْفَرَانِیُّ عَنِ الْمُزَنِیِّ عَنِ الشَّافِعِیِّ عَنْ مَالِکٍ عَنْ سُمَیٍّ عَنْ أبِی صَالِحٍ قَالَ لَمَّا قُتِلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلام قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ هَذَا الْیَوْمَ نَقَصَ الْفِقْهُ وَ الْعِلْمُ مِنْ أرْضِ الْمَدِینَهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّ نُقْصَانَ الْأَرْضِ نُقْصَانُ عُلَمَائِهَا وَ خِیَارِ أَهْلِهَا إِنَّ اللهَ لَا یَقْبِضُ هَذَا الْعِلْمَ انْتِزَاعاً یَنْتَزِعُهُ مِنْ صُدُورِ الرِّجَالِ وَ لَکِنَّهُ

ص:121


1- بحارالأنوار236/42،حدیث 45-المناقب308/3
2- رعد/41 ترجمه:«آیا مردم ندیدند که ما عزم سرزمین کرده واز هر طرف می کاهیم».

یَقْبِضُ الْعِلْمَ بِقَبْضِ الْعُلَمَاءِ حَتَّی إِذَا لَمْ یَبْقَ عَالِمٌ اتَّخَذَ النَّاسُ رُؤَسَاءَ جُهَّالًا فَیَسْألُوا فَیُفْتُوا بِغَیْرِ عِلْمٍ فَیَضِلُّوا وَ أَضَلُّوا(1).

زعفرانی از مزنی از شافعی از مالک از سُمیّ از ابی صالح در وقت شهادت امیرالمؤمنین علیه السّلام نقل می کنند که ابن عباس گفت: در این روز فقه و علم سرزمین مدینه ناقص شد. پس گفت: همانا نقص زمین در از دست دادن علماء و خوبان آن است. همانا خداوند این علم را نمی ستاند به گونه ای که در سینه ی هیچ بزرگی باقی نماند. بلکه این علم را با گرفتن علمائش می ستاند تا جایی که برای عالمی در این راستا باقی نماند و مردم رهبرانی جاهل را برای خود برگزینند و در این حال است که مردم می پرسند و این جاهل ها فتوا می دهند، و مردم را گمراه می کنند و خود هم به و بیراهه می روند.

8-سَعِیدُ بْنُ جُبَیْرٍ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ فِی قَوْلِهِ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِمَنْ دَخَلَ بَیْتِیَ مُؤْمِناً وَ قَدْ کَانَ قَبْرُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِمَا السَّلام مَعَ نُوحٍ فِی السَّفِینَهِ فَلَمَّا خَرَجَ مِنَ السَّفِینَهِ تَرَکَ قَبْرَهُ خَارِجَ الْکُوفَةِ فَسَأَلَ نُوحٌ رَبَّهُ الْمَغْفِرَةَ لِعَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ عَلَیْهِماالسَّلام قَوْلُهُ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ قَالَ وَ لا تَزِدِ الظَّالِمِینَ یَعْنِی الظَّلَمَةَ لِأَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّی الله عَلَیْهِ وآلِهِ وَسَلَّم إِلَّا تَباراً(2).

ص:122


1- بحارالأنوار237/42-المناقب308/3
2- بحارالأنوار237/42-المناقب309/3

سعید بن جبیر از ابن عبّاس پیرامون این فرمایش خداوند «رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ...»(1) نقل می کند که او گفت: همانا قبر علی بن ابیطالب علیهما السّلام با قبر نوح در آن کشتی قرار داشت، پس وقتی از کشتی خارج شد قبر او را در کوفه قرار داد و پس از آن نوح از پروردگارش با گفتن للمؤمنین و المؤمنات برای علی و فاطمه علیهما السّلام طلب آمرزش کرد، سپس گفت:«وَلا تَزِدِ الظَّالِمِینَ » یعنی ظالمین به اهل بیت محمّد علیهم السّلام.

9-وَ رُوِیَ أَنَّهُ نَزَلَ فِیهِ وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ(2).

وروایت شده که آیه« وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ یَنْقَلِبُونَ» درشأن حضرت علی علیه السّلام نازل شده است.

10-أبُوبَکْرِ بْنُ مَرْدَوَیْهِ فِی فَضَائِلِ أمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلام وَ أبُوبَکْرٍ الشِّیرَازِیُّ فِی نُزُولِ الْقُرْآنِ أنَّهُ قَالَ سَعِیدُ بْنُ الْمُسَیَّبِ کَانَ عَلِیٌّ یَقْرَأ إِذِ انْبَعَثَ أشْقاها قَالَ فَوَالَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَتُخْضَبَنَّ هَذِهِ مِنْ هَذَا وَ أشَارَ بِیَدِهِ إِلَی لِحْیَتِهِ وَ رَأسِهِ (3).

ابوبکر بن مردویه در فضائل امیرالمؤمنین علیه السّلام و ابوبکر شیرازی در نزول القرآن آورده اند که سعید بن مسیب گفته: علی علیه السّلام

ص:123


1- نوح/28ترجمه:«بارالها مرا وپدرومادرم رابیامرز».
2- شعراء/227ترجمه:«وبه زودی ستمگران خواهند دانست که به کدام دگرگون گاه دگرگون می شوند». بحارالأنوار237/42-المناقب309/3
3- بحارالأنوار237/42-المناقب309/3

هر گاه آیه ی « إِذِ انْبَعَثَ أشْقاها»(1) را تلاوت می کرده، می فرمود: سوگند به آن کسی که جان من در ید قدرت اوست می بینم رنگین می شود این از این، سپس با دست مبارک اشاره به سر و محاسن شریف نمودند.

ص:124


1- شمس/12ترجمه:«هنگامی که شقی ترینشان برانگیخته شد».

مظلومیّت امام امیر المؤمنین علی علیه السّلام پس ازشهادت

از بزرگترین و سخت ترین مظلومیّت های آن حضرت این بود که در طول بیش از چهل سال در شرق و غرب مملکت اسلامی، منابر محل ناسزاگوئی و اهانت و جسارت به آن حضرت شده بود، که در این خصوص به چند مورد اشاره می شود:

1- مِنْ کَلَامٍ لَهُ عَلَیْهِ السَّلام لِأصْحَابِهِ أمَا إِنَّهُ سَیَظْهَرُ عَلَیْکُمْ بَعْدِی رَجُلٌ رَحْبُ الْبُلْعُومِ مُنْدَحِقُ الْبَطْنِ یَأْکُلُ مَا یَجِدُ وَ یَطْلُبُ مَا لَا یَجِدُ فَاقْتُلُوهُ وَ لَنْ تَقْتُلُوهُ أَلَا وَ إِنَّهُ سَیَأْمُرُکُمْ بِسَبِّی وَ الْبَرَاءَةِ مِنِّی فَأَمَّا السَّبُّ فَسُبُّونِی فَإِنَّهُ لِی زَکَاةٌ وَ لَکُمْ نَجَاةٌ وَ أَمَّا

ص:125

الْبَرَاءَةُ فَلَا تَتَبَرَّءُوا مِنِّی فَإِنِّی وُلِدْتُ عَلَی الْفِطْرَةِ وَ سَبَقْتُ إِلَی الْإِیمَانِ وَ الْهِجْرَةِ (1).

حضرت در سخنی به یارانشان فرمودند: به درستی که بعد از من مردی گلوگشاد، با شکم بزرگ بر شما غلبه می کند، می خورد هر چه بیابد و می طلبد آنچه را پیدا نمی کند، او را بکشید و هرگز او را نخواهید کشت. آگاه باشید که او به زودی به سبّ و دشنام دادن و بیزاری جستن از من به شما فرمان می دهد. امّا در خصوص سبّ، مرا سبّ کنید که برای من زکات و برای شما نجات است و امّا در خصوص بیزاری جستن از من بیزاری مجوئید که من بر فطرت توحید زاده شده ام و در ایمان و هجرت از شما سبقت گرفته ام.

2- علامه ی امینی رضوان الله علیه گوید: لعن و ناسزاگویی سنّت جاریه ای شد و در روزگار امویان 70 هزار منبر برپا شد که بر همه ی آنها امیرمؤمنان علیه السّلام را لعن می کردند و این را مانند عقیده ای راسخ یا فریضه ای ثابت یا سنّتی قابل پیروی می دانستند که با ذوق و شوق کامل در آن رغبت می ورزند.(2)

3-أَبُو الْحُسَیْنِ الرَّازِیُّ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ حَدَّثَنِی مَنْ سَمِعَ الرِّضَا عَلَیْهِ السَّلام یَقُولُ الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی حَفِظَ مِنَّا مَا ضَیَّعَ النَّاسُ وَ رَفَعَ مِنَّا مَا وَضَعُوهُ حَتَّی قَدْ لُعِنَّا عَلَی مَنَابِرِ الْکُفْرِ ثَمَانِینَ عَاماً وَ کُتِمَتْ فَضَائِلُنَا وَ بُذِلَتِ الْأَمْوَالُ فِی الْکَذِبِ عَلَیْنَا وَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ یَأْبَی لَنَا إِلَّا أَنْ یُعْلِیَ ذِکْرَنَا وَ یُبَیِّنَ فَضْلَنَا وَ اللهِ

ص:126


1- بحارالأنوار421/72
2- الغدیر266/10

مَا هَذَا بِنَا وَ إِنَّمَا هُوَ بِرَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّم وَ قَرَابَتِنَا مِنْهُ حَتَّی صَارَ أَمْرُنَا وَ مَا نَرْوِی عَنْهُ أَنَّهُ سَیَکُونُ بَعْدَنَا مِنْ أَعْظَمِ آیَاتِهِ وَ دَلَالاتِ نُبُوَّتِهِ.(1)

ابوالحسین رازی گفت: از پدرم شنیدم که با یک واسطه از حضرت رضا علیه السّلام نقل می کرد، که حضرتش می فرمود: خدا را سپاسگزارم که موقعیت و مقام ما را حفاظ فرمود با اینکه مردم آن را زیر پا گذاشتند و آنچه ایشان ندیده گرفتند خداوند بالاتر برد. به طوری که هشتاد سال روی منبرهای کفر، ما را لعنت کردند و فضائل و مناقب ما را پنهان می نمودند و پولها خرج کردند تا بر ما دروغ ببندند ولی بر خلاف میل آنها، خداوند پیوسته مقام ما را بالا می برد و شخصیت ما را بیشتر منتشر می کرد. به خدا قسم این موقعیت به واسطه ما نبود بلکه به واسطه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بود که با او خویشاوندیم به طوری که حال ما بعد از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و آنچه ما نقل می کنیم که بعداً چه خواهد شد از بزرگترین دلائل نبوّت آن حضرت بوده است.

4- مبرّد در کامل گفته است: خالد بن عبدالله قِسری در روزگاری که در خلافت هشام، امیر عراق بود حضرت علی علیه السّلام را بر بالای منبر لعن می کرد و می گفت: خداوندا علی بن ابیطالب بن عبدالمطلب بن هاشم، داماد و همسر دختر رسول خدا و پدر حسن و حسین را لعنت کن. سپس به مردم رو کرده و می گفت: آیا نام او را درست و کامل بیان کردم.

ص:127


1- بحارالأنوار142/49

و نیز ابوعثمان روایت نموده: گروهی از بنی امّیه به معاویه گفتند: ای امیر مؤمنان تو به آرزویت رسیدی چه بهتر که دیگر دست ازلعن این مرد برداری!! معاویه ملعون گفت: نه به خدا سوگند دست برندارم تا بر این کار کودکان بزرگ شوند و بزرگان پیر گردند و هیچ گوینده ای فضیلتی را از او یاد نکند.

و مغیرة بن شعبه که در آن روزگار از سوی معاویه امیر کوفه بود حجر بن عدی را دستور داد که در میان مردم برخیزد و حضرت علی علیه السّلام را لعنت کند. حجر نپذیرفت و مغیره ملعون او را تهدید کرد، حجر برخاست و گفت: ای مردم امیر شما مرا دستور داده که علی را لعن کنم پس او را لعنت کنید. مردم کوفه گفتند: خدا او را لعنت کند و منظور حجر از او مغیره بود.

و حجّاج حضرت علی علیه السّلام را لعن می کرد و دیگران را نیز به آن وا می داشت روزی در حالی که سواره می رفت کسی راه را بر او گرفت و گفت: ای امیر! خانواده ام مرا عاق کرده و نامم را علی نهاده اند، نام مرا تغییر ده و صله ای به من عطا کن که من مرد فقیری هستم. حجّاج گفت: به خاطر ظرافتی که در این باره به کار بردی تو را فلان نامیدم و فلان کار را به تو سپردم، برو تحویل بگیر(1).

ص:128


1- کتاب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السّلام مرحوم آیة الله رحمانی همدانی ص937

مظلومیّت امام امیرالمؤمنین علی علیه السّلام درمخفی بودن مرقد مطهّرشان

درمظلومیّت آن حضرت همین بس که وصیّت فرمود قبر او را از مسلمانان مخفی بدارند مبادا که خوارج لعنة الله علیهم رعایت حرمت او ننمایند با آنکه او امیرمؤمنان و آقای مسلمانان و پیش قدم ترین افراد در اسلام بود.

قبر آن حضرت بیش از100سال از زمان شهادت آن بزرگوار، تا زمان حضرت موسی بن جعفر علیهما السّلام مخفی بود و گاهی حضرات ائمه علیهم السّلام یا شیعیان خاص به طور مخفیانه به زیارت آن مرقد مطهّر مشرّف می شدند.

ص:129

در این جا توجه دوستداران اهل بیت علیهم السّلام را به داستان زیر در خصوص ظاهر شدن مرقد مطهّر آن حضرت جلب می نماییم.

حَدَّثَنِی عَبْدُاللهِ بْنُ خَازِمٍ قَالَ خَرَجْنَا یَوْماً مَعَ الرَّشِیدِ مِنَ الْکُوفَةِ نَتَصَیَّدُ فَصِرْنَا إِلَی نَاحِیَةِ الْغَرِیَّیْنِ وَالثُّوَیَّةِ فَرَأَیْنَا ظِبَاءً فَأَرْسَلْنَا عَلَیْهَا الصُّقُورَ وَالْکِلَابَ فَجَاوَلَتْهَا سَاعَةً ثُمَّ لَجَأَتِ الظِّبَاءُ إِلَی أَکَمَةٍ فَسَقَطَتْ عَلَیْهَا فَسَقَطَتِ الصُّقُورُ نَاحِیَةً وَرَجَعَتِ الْکِلَابُ فَعَجِبَ الرَّشِیدُ مِنْ ذَلِکَ ثُمَّ إِنَّ الظِّبَاءَ هَبَطَتْ مِنَ الْأَکَمَةِ فَهَبَطَتِ الصُّقُورُ وَالْکِلَابُ فَرَجَعَتِ الظِّبَاءُ إِلَی الْأَکَمَةِ فَتَرَاجَعَتْ عَنْهَا الْکِلَابُ وَالصُّقُورُ فَفَعَلَتْ ذَلِکَ ثَلَاثاً فَقَالَ الرَّشِیدُ ارْکُضُوا فَمَنْ لَقِیتُمُوهُ فَأْتُونِی بِهِ فَأَتَیْنَاهُ بِشَیْخٍ مِنْ بَنِی أَسَدٍ فَقَالَ لَهُ هَارُونُ أَخْبِرْنِی مَا هَذِهِ الْأَکَمَةُ قَالَ إِنْ جَعَلْتَ لِیَ الْأَمَانَ أَخْبَرْتُکَ قَالَ لَکَ عَهْدُ اللهِ وَمِیثَاقُهُ أَلَّا أُهَیِّجَکَ وَلَا أُوذِیَکَ فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی عَنْ آبَائِهِ أَنَّهُمْ کَانُوا یَقُولُونَ إِنَّ فِی هَذِهِ الْأَکَمَةِ قَبْرَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلام جَعَلَهُ اللهُ حَرَماً لَا یَأْوِی إِلَیْهِ شَیْ ءٌ إِلَّا أَمِنَ فَنَزَلَ هَارُونُ فَدَعَا بِمَاءٍ فَتَوَضَّأَ وَصَلَّی عِنْدَ الْأَکَمَةِ وَتَمَرَّغَ عَلَیْهَا وَجَعَلَ یَبْکِی ثُمَّ انْصَرَفْنَا قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَائِشَةَ فَکَأَنَّ قَلْبِی لَمْ یَقْبَلْ ذَلِکَ فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ ذَلِکَ حَجَجْتُ إِلَی مَکَّةَ فَرَأَیْتُ بِهَا یَاسِراً رَحَّالَ الرَّشِیدِ وَکَانَ یَجْلِسُ مَعَنَا إِذَا طُفْنَا فَجَرَی الْحَدِیثُ إِلَی أَنْ قَالَ قَالَ لِیَ الرَّشِیدُ لَیْلَةً

ص:130

مِنَ اللَّیَالِی وَقَدْ قَدَّمْنَا مِنْ مَکَّةَ فَنَزَلْنَا الْکُوفَةَ یَا یَاسِرُ قُلْ لِعِیسَی بْنِ جَعْفَرٍ فَلْیَرْکَبْ فَرَکِبَا جَمِیعاً وَرَکِبْتُ مَعَهُمَا حَتَّی إِذَا صِرْنَا إِلَی الْغَرِیَّیْنِ فَأَمَّا عِیسَی فَطَرَحَ نَفْسَهُ فَنَامَ وَأَمَّا الرَّشِیدُ فَجَاءَ إِلَی أَکَمَةٍ فَصَلَّی عِنْدَهَا فَکُلَّمَا صَلَّی رَکْعَتَیْنِ دَعَا وَبَکَی وَتَمَرَّغَ عَلَی الْأَکَمَةِ ثُمَّ یَقُولُ یَا عَمِّ أَنَا وَاللهِ أَعْرِفُ فَضْلَکَ وَسَابِقَتَکَ وَبِکَ وَاللهِ جَلَسْتُ مَجْلِسِی الَّذِی أَنَا فِیهِ وَأَنْتَ أَنْتَ وَلَکِنَّ وُلْدَکَ یُؤْذُونَنِی وَیَخْرُجُونَ عَلَیَّ ثُمَّ یَقُومُ فَیُصَلِّی ثُمَّ یُعِیدُ هَذَا الْکَلَامَ وَیَدْعُو وَیَبْکِی حَتَّی إِذَا کَانَ فِی وَقْتِ السَّحَرِ قَالَ لِی یَا یَاسِرُ أَقِمْ عِیسَی فَأَقَمْتُهُ فَقَالَ لَهُ یَا عِیسَی قُمْ فَصَلِّ عِنْدَ قَبْرِ ابْنِ عَمِّکَ قَالَ لَهُ وَأَیُّ عُمُومَتِی هَذَا قَالَ هَذَا قَبْرُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِمَا السَّلام فَتَوَضَّأَ عِیسَی وَقَامَ یُصَلِّی فَلَمْ یَزَالا کَذَلِکَ حَتَّی طَلَعَ الْفَجْرُ فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَدْرَکَکَ الصُّبْحُ فَرَکِبْنَا وَرَجَعْنَا إِلَی الْکُوفَة (1).

منقولست از عبید الله بن محمّد بن عایشه که عبدالله بن حازم گفت: روزی با هارون علیه اللّعنة از کوفه به قصد شکار به طرف نجف رفته و چون به آنجا رسیدیم آهویی چند پیدا شدند. ما بازها و سگهایی را که همراه داشتیم، به طرفشان فرستادیم. آنها گریخته و به تلّ نجف پناه بردند. بازها و سگ ها برگشته و از آن تل بالا نرفتند. هارون بسیار متعجّب شد. چون لحظه ای گذشت

ص:131


1- الارشاد26/1

آهوها از تل پایین آمدند. اینها آهنگ شکارشان کردند. باز آهوان برگشتند و پناه به تل بردند و سگان و بازها داخل تل نگردیده و بازگشتند و سه مرتبه این واقعه تکرار شد. هارون به ملازمان خود گفت: به طرف کوفه بتازید و به تعجیل بروید و هر که را از مردم کوفه دیدید به نزد من آورید. رفتند و پیرمردی را از قبیله بنی اسد به نزد هارون آوردند. هارون پرسید: که این تل چه جایی است؟ آن مرد گفت که اگر مرا امان می دهی و آسیبی به من نرسانی تو را خبر می دهم. هارون گفت که تو در امان خدایی و تو را امان دادم که هیچ ضرر از من به تو نرسد؛ راست بگو. آن مرد گفت که خبر داد مرا پدرم از پدرش که این تل موضع قبر امیرالمؤمنین علی علیه السّلام است و خداوند عالمیان این مکان را محترم گردانیده که هر کس پناه به آنجا آورد ایمن است. هارون چون این سخن شنید از مرکب به زیر آمده، آب طلبید و وضو گرفت و نزد آن تل نماز خواند و در آنجا بر خاک غلطید و بسیار گریست و برگشت.

عبیدالله بن محمّد گفت که من این سخن را از عبدالله باور نکردم تا آنکه سال دیگر به حج رفتم؛ یاسر شتردار هارون را در مکّه دیدم و با یکدیگر نشسته و صحبت می کردیم؛ روزی در اثنای صحبت نقل کرد که هارون در وقتی که از مکّه به کوفه آمده بود، شبی به من گفت: بگو به عیسی بن جعفر که سوار شود. هارون و عیسی هر دو سوار شدند و من با ایشان همراه شدم تا آنکه به نجف رسیدیم. عیسی از مرکب پیاده شد و در گوشه ای به و استراحت پرداخت ولی هارون علیه اللّعنة بالای تل رفته و دو رکعت نماز بجا آورد و بر خاک افتاده و می گریست و می گفت: ای عمو! والله که من فضیلت و کمال تو را می دانم ومی دانم که از

ص:132

همه افضل و بهتری و قبل از همه به خدا ایمان آوردی و یاری رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم کردی و من به جای تو نشسته ام و امامت حقّ تو است و مکان خلافت جای توست ولیکن فرزندان تو مرا آزار می دهند و بر من خروج می کنند. پس برخاست و دو رکعت نماز خواند و باز بر خاک می غلطید و می گریست و سخن خود را تکرار می کرد. چون سحر شد، گفت: ای یاسر! عیسی را بیدار کن. من عیسی را بیدار کردم. گفت: عیسی! برخیز و نزد قبر پسر عمّت نماز کن. گفت: کدام پسر عم؟ هارون گفت: این قبر علیّ بن ابیطالب علیه السّلام است. پس عیسی وضو گرفته و مشغول نماز شد و هر دو مشغول بودند تا صبح کاذب طالع شد. من به هارون گفتم که یا امیرالمؤمنین! صبح شد. پس سوار شده و به سوی کوفه مراجعت کردیم.

ص:133

ص:134

سخنی چند پیرامون ابوالائمه حضرت ابوطالب علیه السّلام

مظلوم تاریخ

به شهادت تاریخ، حضرت ابوطالب علیه السّلام قسمت اعظم از عمر شریف خود را در راه دفاع از پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم گذرانیده و در این مسیر، خشم و غضب کفّار را به جان خرید. طعنه ها را پذیرفت، رنجها و سختیهای شعب ابوطالب که در واقع نوعی تحریم سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قریش علیه پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بود را تحمّل نمود.

ص:135

در مواضع مختلف با گفتارهای خود به نثر و شعر، حمایت خود را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اعلام داشت. لذا کتب تاریخی و اشعار ابوطالب علیه السّلام گواه بر این مطلب است.

حضرت ابوطالب علیه السّلام فرزندان خود، حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام و جعفر را به ایمان به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و قبول اسلام و همراهی و دفاع از آن حضرت امر می فرمود و کوتاه سخن اینکه تمام سرمایه ی عمر شریف خود را در گرو آیین مقدّس اسلام و پیامبری که حقّانیت او را دریافته بود، نهاد.

در آخرین لحظات زندگی نیز فرزندان و خاندان خود را به حمایت و پشتیبانی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وصیّت و سفارش نمود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در رحلت او که با رحلت حضرت خدیجه علیها السّلام فاصله ی چندانی نداشت، آن چنان اندوهگین شدند که آن سال را عامُ الحُزن « سال اندوه»، نامیدند.

امّا با همه ی این تفاصیل حضرت ابوطالب علیه السّلام مشرک اعلام می شود! و این اتّهام با سکوت برخاسته ی از توطئه ی شوم تاریخ، و قلم های خائن، تأیید می شود و عجیب تر اینکه برای اثبات این تهمت بزرگ، به آیات قرآن نیز استدلال می کنند!!!

چرا حضرت ابوطالب علیه السّلام تکفیر می شود؟

منافقین و حسدورزان و کینه توزانی که بسیاری از نزدیکان و و منسوبین آنها در جنگهای صدر اسلام به دست امیرالمؤمنین علیه السّلام کشته شده بودند، و پس از پیروزی اسلام ناچار به اظهار کار را قبول اسلام گردیده بودند به منظور التیام بخشیدن به زخمهای

ص:136

روحی خویش و به اقتضای حسادت و حِقد و کینه ای که در دلهای آنها نسبت به امیرالمؤمنین علیه السّلام بود؛ در هر کجا و در هر مقامی که می توانستند و به هر نحوی که برایشان ممکن بود عداوت و بغض و کینه ی خود را اظهار می نمودند که تکفیر حضرت ابوطالب علیه السّلام خود نمونه ای واضح و مبیّن از این اظهار عداوت ها است.

در واقع حضرت ابوطالب علیه السّلام در نزد تکفیر کنندگان و تهمت زنندگان و جاعلین احادیث دروغین در حقّ آن حامی بزرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به عنوان یک انسان معمولی مطرح نیست که کفر و ایمان، یا شرک و توحید او قابل بحث و بررسی باشد. بلکه اگر می بینیم که حضرت ابوطالب علیه السّلام به چوب تکفیر آنان گرفتار می شود و به خاطر این است که آن حضرت پدر امیرالمؤمنین علی علیه السّلام است و به خیال خام آنان با ضربه زدن به پدر و خدشه دار کردن ایمان آن حضرت، و ایجاد شکّ و تردید و بحث و تأمّل و به اصطلاح تحقیق و بررسی درباره ایمان حضرت ابوطالب علیه السّلام و حتّی پا فراتر نهادن و دست زدن به تکفیر آن حضرت، فرزند را نیز آسیب پذیر نموده و بدین ترتیب می توانند مقدّمات توهین و جسارت به مقام شامخ امیرالمؤمنین علیه السّلام را فراهم سازند. صحّت این مطلب وقتی روشن می شود که می بینیم همین تاریخ نویسان و مورّخان و جاعلین احادیث که درباره ی حضرت ابوطالب علیه السّلام همواره رو در روی آن بزرگوار ایستاده و به شهادت تاریخ، در شعاع نور خورشید فروزان آن حضرت چون موم ذوب می شوند و خفّاش صفت، تاب دیدن خورشید جمال او را ندارند، ساکت نیستند و برای آنان فضیلت

ص:137

دست و پا می کنند و درباره ی اسلام و ایمان آنان حدیث جعل می کنند.

حدیثی به روایت حضرت ابوطالب علیه السّلام

عن أبی طالب علیه السّلام قال: سمعت ابن أخی الأمین یقول: « اُشکُر تُرزَق وَلا تَکفُر فَتُعَذَّب».

حضرت ابوطالب علیه السّلام فرمود: از فرزند برادرم، حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرمود:

شکرگذاری کن تا رزقِ [افزون] نصیبت گردد و ناسپاسی نکن که عقوبت شوی.(1)

اشعار حضرت ابوطالب علیه السّلام پیام آور ایمان خالص آن بزرگوار

یکی از دلائل روشن و بارزی که دلالت بر ایمان حضرت ابوطالب علیه السّلام می کند، اشعار بسیار زیادی است که آن حضرت سروده و در آنها صریحاً مسئله توحید و نبوّت را مطرح نموده است. علامه ی امینی به نقل از ابن شهرآشوب می فرماید: اشعار آن حضرت که بر ایمان آن بزرگوار دلالت می کند از سه هزار بیت بیشتر است. در اینجا یکی از اشعار آن حضرت را که دالّ بر اعتقادش به توحید و نبوّت است نقل می کنیم:

« أذُبُّ وَ أحْمِی رَسُولُ الإلهَ

حِمَایَةَ حَامٍ عَلَیْهِ شَفیقُ»

ترجمه: من، چون یاوری مهربان و فداکار، از رسول و پیامبر خداوند یکتا دفاع و حمایت می کنم.

ص:138


1- بحارالانوار151/35-الغدیر368/7

و باز در جای دیگری می فرماید:

والله لَنْ یَصِلُوا إلَیْکَ بَجَمْعِهِم

حَتَّی أوَسَّدَ فِی التُّرَابِ دَفینَاً

ترجمه: به خدا قسم که آنها با تمام نیرو و جمعیّتشان هرگز به تو دست نخواهند یافت مگر آنگاه که من در خاک خفته باشم.

فضائل و مناقب حضرت ابوطالب علیه السّلام در احادیث فریقین

در کتب شیعه و سنی، احادیث بسیاری درباره ی شخصیت و عظمت و به خصوص ایمان و توحید حضرت ابوطالب علیه السّلام موجود است که هر شخص با انصافی را بر آن می دارد که به این امر روشن و آشکار اعتراف کند.

توجّه!!!

دشمنان اهل بیت علیهم السّلام در جای جای کتابهایشان با امیرمؤمنان علی علیه السّلام و خاندان رسالت، عداوت و دشمنی خود را به اثبات رسانده اند و چون در وجود آن حضرت عیبی پیدا نکرده اند، کوشیده اند مثلاً با نسبت دادن کفر به حضرت ابوطالب علیه السّلام پدر آن بزرگوار، دشمنی خود را آشکار سازند در حالی که تمامی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام که اقوالشان سندیّت تمام دارد و جمهور علمای شیعه که اجماعشان حجّت است، همه اتّفاق دارند بر این مطلب که، حضرت ابوطالب علیه السّلام پدر امیر مؤمنان از مؤمنان مخلص و حامیان صدّیق پیامبر اسلام بوده است و به اجماع اهل بیت علیهم السّلام اگر کسی در ایمان او شک به خود راه دهد، از زمره شیعیان خارج و اهل آتش می باشد.

ص:139

کوتاه سخن این که اگر علمای اهل تسنن نیز کمی انصاف به خرج بدهند ایمان حضرت ابوطالب علیه السّلام آن هم در سطح بسیار بالا، ثابت و مسلّم است؛ ولی برخی از اهل غرض و عناد با توجّه به روایات ضعیف و جعلی و موارد خلاف در تاریخ نسبت به حضرت ابوطالب علیه السّلام تهمت هایی زده اند. علامّه ی امینی قدّس سره در جلد هفتم و هشتم کتاب ارزنده ی الغدیر، با استفاده از کتب معتبره ی اهل سنّت، احادیث و شواهد بسیار زیادی را در این زمینه نقل می کند.

اکنون برای رفع این تهمت های ناروا، توجّه خوانندگان محترم را به بعضی از فضائل حضرت ابوطالب علیه السّلام جلب می نماییم.

1-عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ عَلَیْهِمُ السَّلام أنَّ أمِیرَالْمُؤْمِنِینَ عَلَیْهِ السَّلام کَانَ ذَاتَ یَوْمٍ جَالِساً فِی الرَّحْبَةِ وَ النَّاسُ حَوْلَهُ مُجْتَمِعُونَ فَقَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ فَقَالَ یَا أمِیرَالْمُؤْمِنِینَ أنْتَ بِالْمَکَانِ الَّذِی أنْزَلَکَ اللهُ بِهِ وَ أبُوکَ مُعَذَّبٌ فِی النَّارِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ عَلَیْهِ السَّلام مَهْ فَضَّ اللهُ فَاکَ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً لَوْ شَفَعَ أَبِی فِی کُلِّ مُذْنِبٍ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ لَشَفَّعَهُ اللهُ فِیهِمْ أَبِی مُعَذَّبٌ فِی النَّارِ وَ ابْنُهُ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ الَّذِی بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ نَبِیّاً إِنَّ نُورَ أَبِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَیُطْفِئُ أَنْوَارَ الْخَلَائِقِ إِلَّا خَمْسَةَ أَنْوَارٍ نُورَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّم وَ نُورِی وَ

ص:140

نُورَ الْحَسَنِ وَ نُورَ الْحُسَیْنِ وَ نُورَ تِسْعَةٍ مِنْ وُلْدِ الْحُسَیْنِ فَإِنَّ نُورَهُ مِنْ نُورِنَا الَّذِی خَلَقَهُ اللهُ تَعَالَی قَبْلَ أَنْ یَخْلُقَ آدَمَ بِأَلْفَیْ عَامٍ (1).

روزی حضرت امیرالمومنین علی علیه السّلام در رُحبِه (محلّی در کوفه) نشسته بودند و جماعتی از مردم در اطراف آن حضرت اجتماع کرده بودند. شخصی از جای برخاسته و گفت: شما در این مقامات رفیع و منزلت منیع جای دارید و حال آنکه پدرت در آتش جهنّم گرفتار عذاب است؟

حضرت فرمودند: ساکت شو، خدا دهانت را بشکند، سوگند به آن خدایی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به حق به پیامبری مبعوث فرمود، اگر پدرم در حقّ جمیع گنه کاران روی زمین شفاعت کند خداوند شفاعت آن بزرگوار را در حقّ آنان قبول می کند (و همه ی آنها را به شفاعت پدرم داخل بهشت می کند). آیا پدر من در آتش جهنّم معذّب باشد در حالی که پسرش قسمت کننده ی بهشت و جهنّم است؟ سوگند به آن خدایی که حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به پیامبری مبعوث فرمود در روز قیامت نور حضرت ابوطالب علیه السّلام بر همه ی انوار برتری دارد مگر بر پنج نور:

• نور پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم

• نور من

• نور حضرت فاطمه علیها السّلام

• نور امام حسن و امام حسین علیهما السّلام

• نور امامان از فرزندان امام حسین علیهم السّلام.

ص:141


1- بحارالأنوار69/35حدیث3

آگاه باش نور حضرت ابوطالب علیه السّلام از نور ما اهل بیت است که خداوند متعال آن نور را دو هزار سال قبل از خلقت آدم خلق کرده است(1).

2-عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِّیٍ الْبَاقِرِ عَلَیْهِ السَّلام أنَّهُ سُئلَ عَمَّا یَقُولُهُ النَّاس أنَّ أبَاطالِب فی ضَحْضَاحٍ مِنْ نَار فَقَالَ:« لُوْ وُضِعَ إیمانُ أبی طالِبٍ فِی کَفَّةِ میزانٍ وَ إِیمَانَ هَذَا اَلخَلقِ فِی کَفَّةِ الاُخْرَی لَرَجَحَ إِیمَانُه عَلَی إِیمَانِهِم»(2).

از امام باقر علیه السّلام روایت شده که در پاسخ به این سئوال که مردم می گویند ابوطالب در وسط آتش است، فرمود: « اگر ایمان حضرت ابوطالب علیه السّلام را در یک کفّه ی ترازو و ایمان این خلق را در کفّه ی دیگر قرار دهند، به تحقیق ایمان حضرت ابوطالب علیه السّلام بر ایمان آنان برتری خواهد داشت.

3-عَنْ أبِی عَبْدِ اللهِ عَلَیْهِ السَّلام قَالَ لَمَّا وُلِدَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ وَسَلَّم مَکَثَ أَیَّاماً لَیْسَ لَهُ لَبَنٌ فَأَلْقَاهُ أَبُو طَالِبٍ عَلَی ثَدْیِ نَفْسِهِ فَأَنْزَلَ اللهُ فِیهِ لَبَناً فَرَضَعَ مِنْهُ أَیَّاماً حَتَّی وَقَعَ أَبُو طَالِبٍ عَلَی حَلیمَةَ السَّعْدیَّةِ فَدَفَعَهُ إِلَیْهَا(3).

امام صادق علیه السّلام فرمود:

چون پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم متولّد شدند، چند روز بی شیر به سر بردند و حضرت ابوطالب او را به پستان خود قرار داد و خدا بدان

ص:142


1- احتجاج طبرسی230/1
2- بحارالانوار112/35حدیث44-مستدرک الوسائل 69/8حدیث 9097-3
3- الکافی449/1،حدیث27

شیری فرستاد که حضرت از آن چند روزی نوشید تا حضرت ابوطالب حلیمه سعدیه را پیدا کرده و حضرتش را به وی تحویل داد.

4-عَنْ أَبِی عَبْدِ اَللهِ عَلَیْهِ اَلسَّلام قَالَ إِنَّ مَثَلَ أَبِی طَالِبٍ(عَلَیْهِ السَّلام) مَثَلُ أَصْحَابِ اَلْکَهْفِ أَسَرُّوا اَلْإِیمَانَ وَ أظْهَرُوا اَلشِّرْکَ فَآتَاهُمُ اَللهُ أجْرَهُمْ مَرَّتَیْنِ(1).

امام صادق علیه السّلام فرمود:

مَثَلِ ابوطالب علیه السّلام مَثَلِ اصحاب کهف است که ایمانشان را نهان کردند و شرک را عیان داشتند (تقیّه نمودند) و خدا دو مرتبه به آنها مزد داد.

5-عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَلَیْهِ السَّلام قَالَ قِیلَ لَهُ إِنَّهُمْ یَزْعُمُونَ أَنَّ أَبَا طَالِبٍ کَانَ کَافِراً فَقَالَ کَذَبُوا کَیْفَ یَکُونُ کَافِراً وَ هُوَ یَقُولُ:

أَ لَمْ تَعْلَمُوا أَنَّا وَجَدْنَا مُحَمَّداً

نَبِیّاً کَمُوسَی خُطَّ فِی أَوَّلِ الْکُتُبِ

وَ فِی حَدِیثٍ آخَرَ کَیْفَ یَکُونُ أبُو طَالِبٍ کَافِراً وَ هُوَ یَقُولُ:

لَقَدْ عَلِمُوا أَنَّ ابْنَنَا لَا مُکَذَّبٌ

لَدَیْنَا وَ لَا یَعْبَأُ بِقِیلِ الْأَبَاطِلِ

وَ أَبْیَضُ یُسْتَسْقَی الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ

ثِمَالُ الْیَتَامَی عِصْمَةٌ لِلْأَرَامِلِ(2).

اسحاق بن جعفر از پدرش امام صادق علیه السّلام گوید: به آن حضرت عرض شد: آنها پندارند که ابوطالب (علیه السّلام) کافر بوده است، فرمود: دروغ می گویند، چگونه کافر بوده با این که می گوید:

ص:143


1- الکافی449/1،حدیث28
2- الکافی449/1،حدیث29

آیا می دانید که ما محمّد را پیغمبری یافتیم همانند موسی که نامش در اول کتاب ها نوشته شده بود. در حدیث دیگر است که چگونه ابوطالب (علیه السّلام) کافر بود و می گفت: به یقین همه می دانند که فرزند ما به دروغ منسوب نیست و ما توجّهی به کلمات بیهوده را نداریم. ابر از رُخ سفید حضرتش باران می طلبد و او شخصیتی است که پناهگاه یتیمان و بیوه زنان است.

6-عَنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ عَلَیْهِ السَّلام قَالَ بَیْنَا اَلنَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وآلِهِ وَسَلَّم فِی اَلْمَسْجِدِ اَلْحَرَامِ وَ عَلَیْهِ ثِیَابٌ لَهُ جُدُدٌ فَأَلْقَی اَلْمُشْرِکُونَ عَلَیْهِ سَلَی نَاقَةٍ فَمَلَئُوا ثِیَابَهُ بِهَا فَدَخَلَهُ مِنْ ذَلِکَ مَا شَاءَ اَللهُ فَذَهَبَ إِلَی أَبِی طَالِبٍ فَقَالَ لَهُ یَا عَمِّ کَیْفَ تَرَی حَسَبِی فِیکُمْ فَقَالَ لَهُ وَ مَا ذَاکَ یَا ابْنَ أَخِی فَأَخْبَرَهُ اَلْخَبَرَ فَدَعَا أَبُو طَالِبٍ حَمْزَةَ وَ أَخَذَ اَلسَّیْفَ وَ قَالَ لِحَمْزَةَ خُذِ اَلسَّلَی ثُمَّ تَوَجَّهَ إِلَی اَلْقَوْمِ وَ اَلنَّبِیُّ مَعَهُ فَأَتَی قُرَیْشاً وَ هُمْ حَوْلَ اَلْکَعْبَةِ فَلَمَّا رَأَوْهُ عَرَفُوا اَلشَّرَّ فِی وَجْهِهِ ثُمَّ قَالَ لِحَمْزَةَ أَمِرَّ اَلسَّلی عَلَی سِبَالِهِمْ فَفَعَلَ ذَلِکَ حَتَّی أَتَی عَلَی آخِرِهِمْ ثُمَّ الْتَفَتَ أَبُو طَالِبٍ إِلَی اَلنَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وآلِهِ وَسَلَّم فَقَالَ یَا ابْنَ أخِی هَذَا حَسَبُکَ فِینَا(1).

امام صادق علیه السّلام فرمودند: در مسجد الحرام پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم در جمع ما نشسته بودند و لباس های نویی پوشیده بودند که مشرکین بر سر پیامبر، کثافات بچّه دان مادّه شتری را ریخته و جامه ی حضرتش را آلوده کردند. از این کردار زشت، پیامبر بسیار آزرده شدند، نزد ابوطالب آمده و به او فرمود: ای عمو شرافت من در میان شما هاشمیان چگونه است؟ فرمود: برادر زاده مگر چه

ص:144


1- الکافی450/1،حدیث30

شده؟ مطلب را به او گزارش داد، ابوطالب حمزه را خواست و شمشیر برداشت و آن بچه دان شتر را به حمزه داد و به همراه پیغمبر نزد قریشیانی آمد که گرد کعبه بودند، آنها ابوطالب را با چهره ی غضبناک دیدند.

سپس به حمزه فرمود: این کثافات شتر را به همه ی صورت ها بکش و حمزه چنان کرد. سپس ابوطالب رو به پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نمود و گفت: ای برادر زاده این آبروی تو در میان ما بنی هاشم است.

7-ع-َنْ أَبِی عَبْدِ اللهِ عَلَیْهِ السَّلام قَالَ لَمَّا تُوُفِّیَ أَبُو طَالِبٍ نَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَی رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وآلِهِ وَسَلَّم فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ اخْرُجْ مِنْ مَکَّةَ فَلَیْسَ لَکَ فِیهَا نَاصِرٌ وَ ثَارَتْ قُرَیْشٌ بِالنَّبِیِّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وآلِهِ وَسَلَّم فَخَرَجَ هَارِباً حَتَّی جَاءَ إِلَی جَبَلٍ بِمَکَّةَ یُقَالُ لَهُ الْحَجُونُ فَصَارَ إِلَیْه(1).

امام صادق علیه السّلام فرمودند: چون ابوطالب درگذشت جبرئیل بر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نازل شد و به حضرتش گفت: ای محمّد، از مکّه بیرون شو زیرا در این جا یاوری نداری و قریش به پیغمبر حمله کردند و حضرت از آنجا بیرون رفت تا به کوه حجون رسید و در آنجا مستقر شدند.

8-وَلَمْ یَزَلْ رَسُولُ اللهِ مَمْنُوعاً مِنَ الْأذَی بِمَکَّةَ[موفی] مُوَقًّی لَهُ حَتَّی تُوُفِّیَ أبُو طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلام فَنَبَتْ بِهِ مَکَّةُ وَلَمْ

ص:145


1- الکافی450/1،حدیث31

یَسْتَقِرَّ لَهُ بِهَا دَعْوَةٌ حَتَّی جَاءَهُ جَبْرَئِیلُ فَقَالَ إِنَّ اللهَ یُقْرِؤُکَ السَّلَامَ وَیَقُولُ لَکَ اخْرُجْ مِنْ مَکَّةَ فَقَدْ مَاتَ نَاصِرُکَ وَلَمَّا قُبِضَ أبُوطَالِبٍ أَتَی عَلِیٌّ رَسُولَ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وآلِهِ وَسَلَّم فَأَعْلَمَهُ بِمَوْتِهِ فَقَالَ لَهُ إمْضِ یَا عَلِیُّ فَتَوَلَّ غُسْلَهُ وَتَکْفِینَهُ وَتَحْنیطَهُ فَإِذَا رَفَعْتَهُ عَلَی سَرِیرِهِ فَأعْلِمْنِی فَفَعَلَ ذَلِکَ فَلَمَّا رَفَعَهُ عَلَی السَّرِیرِ اعْتَرَضَهُ النَّبِیُّ وَقَالَ: وَصَلَتْکَ رَحِمٌ وَجُزِیتَ خَیْراً یَا عَمِّ فَلَقَدْ رَبَّیْتَ وَکَفَّلْتَ صَغِیراً، وَ وَازَرْتَ وَنَصَرْتَ کَبِیراً ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَی النَّاسِ وَقَالَ أمَا وَاللهِ لَأشْفَعَنَّ لِعَمِّی شَفَاعَةً یَعْجَبُ لَهَا أهْلُ الثَّقَلَیْن(1).

حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم تا هنگام درگذشت عموی گرامیشان از کید و مکر مشرکین در آسایش بودند، و در پناه وی، قریش را به خداوند یکتا دعوت می فرمود.

در زمان وفات حضرت ابوطالب علیه السّلام جبرئیل خدمت پیامبر رسید و گفت: خدایت سلام می رساند و می فرماید: اکنون از مکّه خارج شوید زیرا پس از درگذشت ابوطالب دیگر یاور و معینی ندارید.

در وقت وفات حضرت ابوطالب علیه السّلام حضرت علی علیه السّلام خدمت پیغمبر رسید و حضرتش را از مرگ پدر خویش مطلع ساخت. حضرت رسول صلّی الله علیه و آله و سلّم به امیرالمؤمنین علیه السّلام

فرمودند: پدرت را غسل بده و کفن کن و هر گاه او را در تابوت

ص:146


1- اعلام الوری بأعلام الهدی فصل2 ص144-الفصول المختاره ص283

گذاشتی مرا مطلع کن. حضرت علی علیه السّلام امر پیغمبر را انجام داد، هنگامی که جنازه پدرشان را بر سریر گذاشتند، پیامبر کنار جنازه آمد و فرمود: ای عموی گرامی، در زندگی به من نیکی کردی و مرا از کودکی تا بزرگی حمایت کردی، سپس روی خود را به طرف مردم کردند و گفتند: به خداوند سوگند از عموی خود چنان شفاعتی کنم که جهانیان از آن در شگفت آیند.

9-رَوَی هِشَامُ بْنُ عُرْوَةَ عَنْ أبِیهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم مَا زَالَتْ قُرَیْشٌ کَاعَّةً عَنِّی حَتَّی مَاتَ أَبُوطَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلام(1).

هشام بن عروه گوید: پدرم می گفت: حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند: قریش همواره از من می ترسیدند تا آنگاه که ابوطالب علیه السّلام از دنیا رفت.

10-عَنْ أبَی جَعْفَرٍ عَلَیْهِ السَّلام فِی تَفسیرِ سُورَةِ العَلَق...قَوْلَهُ فَلْیَدْعُ نادِیَهُ قَالَ لَمَّا مَاتَ أبُوطَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلام فَنَادَی أَبُوجَهْلٍ وَ الْوَلِیدُ عَلَیْهِمَا لَعَائِنُ اللهِ هَلُمَّ فَاقْتُلُوا مُحَمَّداً فَقَدْ مَاتَ الَّذِی کَانَ نَاصِرَهُ فَقَالَ اللهُ فَلْیَدْعُ نادِیَهُ سَنَدْعُ الزَّبانِیَةَ قَالَ کَمَا دَعَا إِلَی قَتْلِ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وآلِهِ وَسَلَّم نَحْنُ أَیْضاً نَدْعُ الزَّبَانِیَةَ(2).

ص:147


1- إعلام الوری بأعلام الهدی10
2- بحارالأنوار253/9

حضرت باقر علیه السّلام در ذیل این آیه « فَلْیَدْعُ نادِیَهُ...»(1) فرمودند: وقتی حضرت ابوطالب علیه السّلام از دنیا رفت، ابوجهل و ولید ملعون فریاد زدند: بیائید پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را بِکُشیم که دوست و یاورش از دنیا رفت. خداوند می فرماید فریاد بزند و هر کس را مایل است بخواند، چنانچه مردم را دعوت به کُشتن پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نمود ما نیز زبانیه جهنّم را برای او آماده می کنیم.

11-عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ الْعَسْکَری عَلَیْهِمَا السَّلامُ قَالَ: إِنَّ اللهَ أوْحیَ إلیَ رَسُولِ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم: إِنّی قَدْ أیَّدْتُکَ بِشیعَتَیْنِ: شیعَةً تَنْصُرُکَ سِرَّاً فَسَیِّدَهُمْ وَ أفْضَلَهُمْ أبُوطالب، وَ شیعَةً تَنْصُرُکَ عَلانِیَةً فَسَیَّدَهُمْ وَ أفْضَلَهُمْ عَلِیِّ بْنَ أبِی طالِب(2). از امام حسن بن علی العسکری علیهما السّلام نقل شده که حضرت فرمودند: خداوند به محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم وحی کرد: ای محمد، من تو را با دو دسته دوستدار و پیروان مؤیّد ساختم: دسته اول، دوستدارانی که در پنهانی تو را کمک می کنند و سَیّد آنان ابوطالب می باشد و دسته دوم، کسانی که عَلَناً تو را یاری می نمایند که رئیس و سرور آنها علیّ بن ابیطالب (علیهما السّلام) می باشد.

12-وَ مِنْهَا: أَنَّ أَبَا طَالِبٍ مَرِضَ فَدَخَلَ عَلَیْهِ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم فَقَالَ یَا ابْنَ أَخِ ادْعُ رَبَّکَ الَّذِی تَعْبُدُهُ أَنْ

ص:148


1- سوره علق/17ترجمه:«پس بخواند انجمنش را».
2- الجواهرالسنیة صفحه 436-ایمان ابی طالب شیخ مفید صفحه 361

یُعَافِیَنِی فَقَالَ النَّبِیُّ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم اللَّهُمَّ اشْفِ عَمِّی فَقَامَ فَکَأَنَّمَا أنْشِطَ مِنْ عِقَال(1) .

حضرت ابوطالب علیه السّلام مریض شد. پیامبر به عیادتش رفتند. حضرت ابوطالب گفت: ای پسر برادر! از خدایی که عبادتش می کنی بخواه تا مرا عافیت دهد. حضرت فرمود: «خدایا! عمویم را شفا ده» حضرت ابوطالب برخاست و نشست مثل اینکه از بند آزاد شد.

13-وَمِنْهَا أَنَّ أَعْرَابِیّاً قَامَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللهِ هَلَکَ الْمَالُ وَجَاعَ الْعِیَالُ فَادْعُ لَنَا فَرَفَعَ یَدَهُ وَمَا وَضَعَهَا حَتَّی ثَارَ السَّحَابُ أَمْثَالَ الْجِبَالِ ثُمَّ لَمْ یَنْزِلْ عَنْ مِنْبَرِهِ حَتَّی رَأَیْتُ الْمَطَرَ یَتَحَادَرُ عَنْ لِحْیَتِهِ فَمُطِرْنَا إِلَی الْجُمُعَةِ ثُمَّ قَامَ أَعْرَابِیٌّ فَقَالَ تَهَدَّمَ الْبِنَاءُ فَادْعُ فَقَالَ حَوَالَیْنَا وَلَا عَلَیْنَا.قَالَ الرَّاوِی فَمَا کَانَ یُشِیرُ بِیَدِهِ إِلَی نَاحِیَةٍ مِنَ السَّحَابِ إِلَّا انْفَرَجَتْ حَتَّی صَارَتِ المَدِینَةُ مِثْلَ الْجَوْبَةِ وَسَالَ الْوَادِی شَهْراً فَضَحِکَ رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ فَقَالَ

لِلهِ دَرُّ أبِی طَالِبٍ لَوْ کَانَ حَیّاً قَرَّتْ عَیْنَاهُ(2).

پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم بالای منبر بودند و موعظه می کردند، عربی برخاست و گفت:«ای رسول خدا! در اثر خشکسالی، حیواناتمان از بین رفت و بچّه هایمان گرسنه ماندند. دعا فرماتا خدا باران بفرستد». رسول خدا، دستهای مبارک خود را بالا برد و

ص:149


1- الخرائج والجرائح49/1
2- الخرائج والجرائح59/1

دعا فرمود. هنوز حضرت دستهایش را پایین نیاورده بود که ابرها مثل کوه در آسمان پیدا شدند و حضرتش از منبر پایین نیامده بود که آب باران از محاسنش سرازیر شد. این بارندگی تا روز جمعه ادامه داشت. باز همان فرد برخاست و گفت: یا رسول الله! در اثر این بارندگی نزدیک است خانه ها خراب شود، دعایی فرما. حضرت فرمود: «خدایا! باران را بر حوالی مدینه نازل فرما، نه بر اهل مدینه». راوی می گوید: حضرت، با دست خود به قسمتی از ابرها اشاره کردند و از آنجا شکافی ایجاد شد و ابرها به اطراف مدینه رفتند و دور شهر را حلقه زدند و یک ماه در صحرا باران بارید در این موقع پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم خندید و فرمود: «خدا ابوطالب را جزای خیر دهد، ای کاش! زنده بود تا چشمش روشن می شد». (این قضیه بیانگر این مطلب است که پیامبر تا زنده بودند در امور حسّاس یاد عموی خود بودند)

14-وَمِنْهَا:مَا ذَکَرْنَا شَیْئاً مِنْهُ وَ هُوَ أَنَّ أَبَا طَالِبٍ سَافَرَ بِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّم فَقَالَ فَلَمَّا کُنَّا نَسِیرُ فِی الشَّمْسِ تَسِیرُ الْغَمَامَةُ بِسَیْرِنَا وَ تَقِفُ بِوُقُوفِنَا. فَنَزَلْنَا یَوْماً عَلَی رَاهِبٍ بِأَطْرَافِ الشَّامِ فِی صَوْمَعَةٍ یُقَالُ لَهُ بَحِیرَا الرَّاهِبُ فَلَمَّا قَرُبْنَا مِنْهُ نَظَرَ إِلَی الْغَمَامَهِ تَسِیرُ بِسَیْرِنَا عَلَی رُءُوسِنَا فَقَالَ فِی هَذِهِ الْقَافِلَةِ نَبِیٌّ مُرْسَلٌ فَنَزَلَ مِنْ صَوْمَعَتِهِ فَأَضَافَنَا وَ کَشَفَ عَنْ کَتِفَیْهِ فَنَظَرَ إِلَی الشَّامَةِ بَیْنَ کَتِفَیْهِ فَبَکَی وَ قَالَ یَا أَبَا طَالِبٍ لَمْ تَجِبْ أَنْ تُخْرِجَهُ مَعَکَ مِنْ مَکَّهَ وَ بَعْدَ إِذْ أَخْرَجْتَهُ فَاحْتَفِظْ بِهِ وَ احْذَرْ

ص:150

عَلَیْهِ الْیَهُودَ فَلَهُ شَأْنٌ عَظِیمٌ وَ لَیْتَنِی أُدْرِکُهُ فَأَکُونَ أَوَّلَ مُجِیبٍ لِدَعْوَتِهِ (1).

حضرت ابوطالب علیه السّلام پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم را در نوجوانی به سفر شام برد و می گفت: وقتی ما در آفتاب حرکت می کردیم، ابری بالای سر ما بود و بر ما سایه می افکند. و هر وقت می ایستادیم آن نیز توقف می کرد. روزی در کنار صومعه راهبی به نام « بَحیرا » فرود آمدیم. وقتی که دید ابری بر کاروان ما سایه افکنده است، گفت: در این کاروان پیامبر مُرسلی هست! از صومعه اش پایین آمد و ما را به مهمانی دعوت کرد. و شانه حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم را برهنه کرد، چون مهر نبوّت را در آن مشاهده نمود، گریست و گفت: ای ابوطالب! لازم نبود او را با خود از مکّه بیرون آوری، پس، از او مواظبت کن و از یهودی ها دور نگهدار؛ چون او مقام بزرگی خواهد داشت. ای کاش! او را درک می کردم و اوّلین کسی می شدم که دعوت او را لبیک می گفتم.

خوانندگان محترم برای شناخت فضائل بیشتر راجع به حضرت ابوطالب علیه السّلام می توانند به کتب در این خصوص مراجعه فرمایند.

ص:151


1- الخرائج والجرائح138/1-بحارالانوار355/17حدیث9

ص:152

اشعار

قسمتی از قصیده کوثریه مرحوم علامه سید رضا هندی

سودت صحیفة اعمالی

ووکلت الامر الی حیدر

هو کهفی من نوب الدنیا

و شفیعی فی یوم المحشر

قد تمت لی بولایته

نعم جمت عن ان تشکر

لاصیب بها الحظ الاوفی

و اخصص بالسّهم الاوفر

بالحفظ من النّار الکبری

و الامن من الفزع الاکبر

هل یمنعنی و هو الساقی

ان اشرب من حوض الکوثر

ام یطردنی عن مائدة

وضعت للقانع و المعتر

یا من قد انکر من آیا

ت ابی حسن ما لا ینکر

ان کنت لجهلک بالایا

م جحدت مقام ابی شبر

فاسال بدرا و اسال احدا

و سل الاحزاب و سل خیبر

ص:153

قسمتی از قصیده غدیریه مرحوم آیت الله حاج ملا علی خوئی نجفی

ها علی بشر کیف بشر

ربه فیه تجلی و ظهر

علة الکون و لولاه لما

کان للعالم عین و اثر

وله ابدع ما تعقله

من عقول و نفوس و صور

ما رمی رمیة الا و کفی

ما غزا غزوة الا و ظفر

اغمد السّیف متی قابله

کل من جرد سیفا و شهر

اسدالله اذا صال و صاح

ابوالایتام اذا جاد و بر

حبه مبدء خلد و نعیم

بغضه منشا نار و سقر

هو فی الکل أمام الکل

مَن ابوبکر و مَن کان عمر

کل من مات ولم یعرفه

موته موت حمار و بقر

خصمه ابغضه الله و لو

حمد الله و اثنی و شکر

خله بشره الله ولو

شرب الخمر و غنی و فجر

من له صاحبة کالزهراء

او سلیل کشبیر و شبر

عنه دیوان علوم و حکم

فیه طومار عظات و عبر

بوتراب و کنوز العالم

عنده نحو سفال ومدر

وهو النور و اما الشرکاء

کظلام و دخان و شرر

آیة الله و هل یجحد من

خصه الله ب-آی و سور

وده اوجب ما فی القران

اوجب الله علینا و امر

مدعی حب علی وعداء

مثل من انکر حقا و اقر

*************

اشعاری از مرحوم حجت الاسلام حاج شیخ محمد حسن مولوی قندهاری

ها علی بشر کیف بشر

ربه فیه تجلی و ظهر

عقل کلی که به ما داد خبر

أنا کالشمس علی کالقمر

هو والواجب نور و بصر

هو والمبدء شمس و قمر

ص:154

عشق افکند به دلها اخگر

عشق بنمود هویدا محشر

عشق باشد اسد الله حیدر

چون علی هست به عالم رهبر

ها علی بشر کیف بشر

ربه فیه تجلی و ظهر

بشری؟ پس گِل آدم که سرشت

گر حقّی، تخم عبادت که بکشت

رویت آیینه هر هشت بهشت

مویت آویزه هر دیر و کنشت

کیمیا کن بنظر این گل و خشت

تا شود خشت و گلم حور سرشت

من نیم ناصبی وغالی زشت

عشق سرمشق من اینگونه نوشت

که به محراب تو هر شام و سحر

سجده آریم به نزد داور

ها علی بشر کیف بشر

ربه فیه تجلی و ظهر

گفت غالی که علی الله است

نیست الله صفات الله است

متشرّع که محب جاه است

او هم از بی خبری در چاه است

خوب از بیت و حجر آگاه است

غافل از قبله شاهنشاه است

شهر احمد علیش درگاه است

پس علی قبله و بیت الله است

رو به آن قبله عرفان آور

درس اعمال زقرآن آور

ها علی بشر کیف بشر

ربه فیه تجلی و ظهر

علی ای مخزن سرّ معبود

رونق افزای گلستان وجود

کعبه از قوس نزولت مسعود

مسجد کوفه تو را قوس صعود

خالقت چون در هستی بگشود

عشق بازی به تو بودش مقصود

غرض از عشق و محبت این بود

تا گشاید به جهان سفره جود

من چه گویم به مدیح حیدر

عاجز از مدح علی جن و بشر

ص:155

ها علی بشر کیف بشر

ربه فیه تجلی و ظهر

یار با ماره پنهان دارد

و آن ره از جانب قرآن دارد

گر که عارف شوی احسان دارد

ور که کامل شوی بستان دارد

باغ فردوس درخشان دارد

کوثر و حوری و غلمان دارد

با علی باش که جانان دارد

قنبرو بوذر و سلمان دارد

سگ قنبر شو و خاک بوذر

تا شود قطره تو لؤلؤتر

ها علی بشر کیف بشر

ربه فیه تجلی و ظهر

حسن رو سیه نامه تباه

پناه آورده به قنبر ای شاه

اگرش بار دهد واشوقاه

ور براند ز درش واویلاه

یا ع لی قنبرت انشاء الله

رد سائل نکند از درگاه

قنبرا کن به من خسته نگاه

حسبی الله و ما شاء الله

مستم از باده حبّ حیدر

علیم جنت و قنبر کوثر

*************

محرم اسرار

علی ای محرم اسرار مکتوم

علی ای حقّ از حق گشته محروم

علی ای پرده دار پرده ی غیب

برافکن پرده از اسرار لا رَیب

علی ای آفتاب برج تنزیل

علی ای گوهر دریای تأویل

علی ام الکتاب آفرینش

علی چشم و چراغ اهل بینش

علی حبل المتین عقل و دین است

امام الاولین و الآخرین است

جهان بودی سراسر شام دیجور

نبودی گر در او این آیه ی نور

در آن ظلمت که این آب حیات است

خلیل عشق و خضر عقل مات است

ص:156

ز آدم تا مسیحا بسته لب را

مگر بگشاید او اسرار رَبّ را

تو ای صبح ازل بنما تنفّس

که تا روشن شود آفاق و انفس

تو ساقیّ زلال لا یزالی

جهان فانی تو فیض بی زوالی

اگر بی تو نبودی ناقص آیین

نبود الیوم اکملت لکم دین

به دوش مصطفی چون پا نهادی

قدم برطاق أوأدنی نهادی

بود فیض مقدّس سایه ی تو

ز عقل و وهم برتر پایه ی تو

تو را چون قبله و عالم خدا خواست

به یُمن مولد تو کعبه آراست

خدا را خانه زادی چون تو باید

که لوث لات و عُزّی را زداید

به جای مصطفی خفتی شب تار

که از خواب تو عالم گشت بیدار

بنه بر سر تو تاج لافَتی را

بدوش افکن ردای هَل أتی را

بیا با جلوه ی طه ویاسین

نشین بر مَسند ختم النّبیین

چو نای حق توئی در سوز و در ساز

یَداللّهی گهی بسته گهی باز

بر افلاک ار بتابی آفتابی

اگر بر خاک خوابی، بوترابی

بیا و پرچم حق را برافراز

که حق گردد به عدل تو سرافراز

آیت الله العظمی وحید خراسانی دام ظله

*************

مولود کعبه

مولود کعبه کیست اول خلیفه کیست

با نام ایلیا مولای ما علیست

بن عم مصطفی هم یار باوفا

سلطان اصفیاء مولای ما علیست

قاضی به عدل و داد رزمنده در جهاد

بی ترس و بی ریا مولای ما علیست

محبوب کردگار مظلوم روزگار

مقتول اشقیاء مولای ما علیست

عالم به هر کتاب دانا به هر جواب

در رأس ازکیاء مولای ما علیست

مشکل گشای خلق ناطق به حکم حق

سالار اتقیاء مولای ما علیست

در جنگ قهرمان با خلق مهربان

الگوی اسخیاء مولای ما علیست

ص:157

پیوسته در نماز، در خیر پیشتاز

معشوق کبریاء مولای ما علیست

منصوب در غدیر با سبک بی نظیر

سرخیل اوصیاء مولای ما علیست

مدعو به حیدر است فاتح به خیبراست

افضل ز انبیاء مولای ما علیست

مصداق إنّما ممدوح هَل أتی

مبغوض ادعیاء مولای ما علیست

تأویل والقمر میزان خیر و شر

هم نور و هم ضیاء مولای ما علیست

تفسیر النعیم جنّات را قسیم

در بین اولیاء مولای ما علیست

آنکس که حقِّ او بُردند روبرو

افراد بی حیاء مولای ما علیست

آیت الله حاج سید حسن فقیه امامی

***********

جوانمرد

چون به ضرب تیغ أشقی الأشقیاء

گشت مُنشق فرق شاه اولیاء

ظلم و کین بیدار گشت و عدل خفت

چون که شه فزت و رب الکعبه گفت

در شب آخر به فرزندش حسن

این چنین گفت آن ولیّ ذوالمنن

کی پسر اَرفق، اسیر خویش را

رحم کن زندانی دلریش را

گر چه باشد این ستمگر قاتلم

لیک بر احوال او سوزد دلم

من خود ار زین زخم مهلک جان برم

یکسر از جرم و خطایش بگذرم

لیک اگر هم کشته گشتم ای عزیز

عفوکن او را به غفّاری تو نیز

دوست داری چون ترا بخشد خدا

پس ببخش او را تو هم ای ذوالعطا

ور که نگذارند، سازی اش خلاص

پس به مصداق حیوة فی القصاص

ای حسن جان، ضربتی بر وی بزن

آن چنانکه ضربتی او زد به من

هان مکن افراط در خون ریختن

غیر او کس را مکُش از بهر من

پیکرش را مثله کردن کی رواست

مثله کردن برخلاف دین ماست

گفت جدّت مصطفی ختم رسل

شارع شرع قویم و عقل کل

مثله کردن از مرّوت هست دور

گر چه باشد فی المثل کلب عقور

استاد علی اکبر خوشدل تهرانی

ص:158

غربت

همین نکته، در ذهن تاریخ، بس

که مظلوم تر از علی، نیست کس

ندیده است یک روز، چشم سحر

ز خورشید چشمم سحر خیزتر

زمن، سر نزد پیشتر آفتاب

مگر خواب بیند، علی را به خواب

به شامم فلک آفتابی نداد

سلام مرا کس جوابی نداد

کسی را چو من، دهر تنها نکرد

زدم هر دری را، کسی وانکرد

مرا می شناسند ویرانه ها

خرابه نشینان و بی خانه ها

در خانه ی من، نبندد کسی

که حاجت روا رفته زین در بسی

حاج علی انسانی

*************

فزت و رب الکعبة

سر نهاده بوتراب اندر تراب

بود غرق شوق و شور و التهاب

محو جانان بود و از خود بیخبر

کامدش شمشیر زهرآگین به سر

غنچه ی لبهای او از هم شکفت

نغمه ی فزت و رب الکعبة گفت

طایر دل را قفس بشکسته دید

مرغ جان از دام تن وارسته دید

بانگ عبدی إرجعی را گوش کرد

باده از جام شهادت نوش کرد

بانگ إنّا لله اش بر لب گذشت

طایر جانش زمرز شب گذشت

نقش شد بر فرش محرابش ز خون

آیه إنّا الیه راجعون

درد عاشق را بود قرمان ز دوست

ای خوش آن درمان که در آن درد اوست

ای خوشا جان باختن در راه عشق

ترک سر کردن به قربانگاه عشق

حمید سبزواری

ص:159

منابع:

1-بحارالأنوار

2-منتهی الآمال

3-الغدیر

4-تاریخ طبری

5-مقاتل الطالبین

6-کامل ابن اثیر

7-وسائل الشیعه

8-تحف العقول

9-کشف الغمه

10-تاریخ یعقوبی

11-تذکرة الخواص

12-مدینة المعاجز

13-ارشاد

14-عیون اخبار الرّضا

15-مأئة منقبة

16-سفینة البحار

17-امالی

18-شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید

19-احتجاج

20-الجمل

21-موسوعه الامام علی بن ابیطالب

22-الخرائج والجرائح

23-مناقب ابن شهرآشوب

24-الصراط المستقیم

25-مناقب آل ابی طالب

26-غایة المرام

27-تاریخ بغداد

28-تفسیر البرهان

29-احقاق الحق

30-اسرار آل محمد

31-الامامة والسیاسة

32-روضة الواعظین

33-کافی

34-زندگانی امیر المؤمنین سید هاشم رسولی

35-مناظرات امامت ورهبری

36-سرالعالمین ابو حامد غزالی

37-مروج الذّهب

38-اخبار الطوال

39-البدایة والنهایة

40-الاستیعاب

41-نبرد جمل

42-الامام علی علیه السّلام رحمانی همدانی

43-نهج البلاغه

44-طبقات ابن سعد

45-عقد الفرید

46-التّهذیب

47-الدمعة الساکبة

48-اعلام الوری باعلام الهدی

49-الفصول المختاره

ص:160

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109