فاطمه بنت اسد، دامان نبوت و امامت

مشخصات کتاب

عنوان و نام پدیدآور : فاطمه بنت اسد، دامان نبوت و امامت

مشخصات نشر : قم: موسسه جهانی سبطین (ع)، 1394.

مشخصات ظاهری : 160ص.؛ 5/14 × 5/21 س م.

شابک : 978-600-7070-13-0

وضعیت فهرست نویسی : فیپای مختصر

یادداشت : فهرستنویسی کامل این اثر در نشانی: http://opac.nlai.ir قابل دسترسی است

شناسه افزوده : موسسه جهانی سبطین (ع)

شماره کتابشناسی ملی : 3830574

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

تقدیم به:

ارجمندترین آفریده پروردگار پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم.

نخستین کسی که درون کعبه دیده به جهان گشود و پس از وی، هیچکس افتخار ولادت در آن مکان مقدس را نیافت؛

فرمانروای مؤمنین و پیشوای پیشانی سفیدان نورانی در بهشت؛

احیاگر سنت و نابودکننده بدعت؛

«صدیق اکبر»، «فاروق اعظم» و پرچمدار روز رستاخیز؛

ساقی کوثر، سرور و مولای ما امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب علیه السلام.

ص: 4

سخن موسسه

با توجه به اهمیت شخصیت و جایگاه ممتاز و متمایز فاطمه بنت اسد، که نشأت گرفته از پیشگامی آن بانو در ایمان به پیام و پیامبر اسلام، خدمتگزاری وی برای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و افتخار ورودش به کعبه برای تولد بزرگترین شخصیت عالم پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم برای شخصیت برجسته آن بانوی بزرگ، در زمان حیات، هنگام وفات و پس از درگذشت او، جایگاهی بسیار والا قائل بوده اند؛ تا بدانجا که ایشان، نمازی بی مانند بر پیکر این بانوی بزرگوار گزارد و او را مادر دوم خویش خطاب نمود. همه حقایق مذکور که به فاطمه بنت اسد، ارزش و جایگاهی ویژه می بخشد، بزرگواری این شخصیت و اهمیت معرفی ابعاد برجسته و مهمی از زندگی وی و همچنین اهمیت پژوهش و نگارش پیرامون این بانوی ممتاز را برای ما روشن می سازد و کتاب پیش رو به همین مهم پرداخته است.

ص: 5

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام پس از دریافت نسخه آغازین تحقیق حاضر به زبان عربی، به مراجعه و پژوهش در منابع و کاوش در مصادر تاریخی، روایی و سیره پرداخت و پس از بازبینی اصلاح و افزودن مطالب مهم و تأثیرگذاری که از قلم افتاده بود، موفق به چاپ و نشر کتاب به زبان عربی گردید؛ البته این پژوهش با دشواری هایی همراه بود؛ چرا که پیگیری و شناخت این گونه شخصیت های اسوه، نمونه و مؤثر در تاریخ اسلام و حتی تاریخ بشریت، به آسانی میسر نمی شود و دست های خیانتکار در طول تاریخ و عوامل توطئه چین روزگار، تا مرز محو احوال و آثار این شخصیت ها، پیش رفته اند. با این همه، انصاف و ضمیر آگاه تاریخ، آثاری اندک و گوشه هایی پراکنده از زندگی شخصیت های برجسته اسلامی را در قالب جملات و عباراتی کوتاه و پریشان، به یادگار گذاشته است که تلاش نمودیم تحقیقات و اطلاعاتی مهم درباره بانو فاطمه بنت اسد را با توجه به محدودیت آن و در حد توان، در کتاب پیش رو سامان ببخشیم و آن را با ساختاری نو و دارای فصول و گفتارهایی منظم، در اختیار خوانندگان محترم قرار دهیم. امید است که مقبول واقع گردد.

شایان ذکر است که پس از انتشار کتاب به زبان عربی، به نام «فاطمه بنت اسد، حجر النبوة والإمامة»، درخواست های فراوان، نسبت به انتشار آن به زبان فارسی و دیگر زبان ها به مؤسسه جهانی

ص: 6

سبطین علیهما السلام ارائه گردید که نمایانگر اهمیت فراوان این گونه آثار و نیاز به آشنایی بخشی به جامعه اسلامی در این حوزه است. بر این اساس، پس از ترجمه متن عربی به فارسی توسط بخش ترجمه مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام با همکاری جناب استاد آقای علی قنواتی، مجددا پژوهش پیرامون این شخصیت عظیم به شیوه ای تحقیقی آغاز گردید که حاصل آن، اثر پیش روست.

در پایان، بر خود لازم می دانیم مراتب تقدیر و تشکر خویش را به حضور ریاست محترم مؤسسه، حضرت آیت الله موسوی اصفهانی - دام ظله - که همواره با رهنمودهای عالمانه خویش، روشنگر راه و اهداف مؤسه بوده اند، تقدیم کنیم و از استاد فقید مرحوم دکتر محمود بستانی رحمه الله که در جریان کار، راهنمایی های ارزشمند خود را در اختیار همکاران قرار دادند، یاد کرده و همچنین از فاضل گرامی، جناب آقای علی ربیعی که در مراحل علمی و فنی پژوهش و تألیف، نظارت همه جانبه خویش را اعمال و جامه ای آراسته بر تن این کتاب نمود، و نیز از فاضل ارجمند، جناب آقای بوذر دیلمی که در ویرایش و بازبینی متون نهایت همکاری را نمودند، سپاسگزاری و قدردانی نماییم.

پژوهش نسخه عربی کتاب که به نام «فاطمة بنت أسد، حجر النبوة والإمامة» انتشار یافته است، مرهون تلاش آقایان شاکر احمدی در بخش تصحیح متن و علی فیلی، علی خفاجی و صلاح نداف

ص: 7

اسدی در بخش تحقیق و استخراج منابع، رجال، اعلام و اماکن بوده است که از آن برادران فرزانه قدردانیم.

متن حاضر نیز که به زبان فارسی انتشار یافته است و دارای ویرایشی نوین و تحقیقات و اضافات پژوهشی است، حاصل تلاش آقای محمد حکیم می باشد که به بازبینی ترجمه فارسی و کنکاش در منابع و تطبیق آن با متن، استخراج شرح حال رجال احادیث،اعلام و اماکن جغرافیایی و تنظیم فهرست ها و نمایه های تخصصی پرداخته اند و از این پژوهشگر فرزانه و ارجمند کمال سپاسگزاری را داریم.

از خداوند متعال می خواهیم تا پژوهشگران، توفیق نگارش آثار بیشتری را پیرامون چنین شخصیت های بزرگ اسلامی به دست آورند؛ والله ولی التوفیق.

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

اسفند ماه 1396 شمسی - جمادی الثانی 1439 قمری

ص: 8

کلام پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در ستایش فاطمه بنت اسد:

«رحمک الله یا أمی، کنت أمی بعد أمی، تجوعین و تشبعینی، و تعرین و تکسینی، وتمنعین نفسک طیبا و تطعمینی، تریدین بذلک وجه الله والدار الآخرة»

هنگامی که فاطمه بنت اسد سلام الله علیها، ندای پروردگارش را لبیک گفت ، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به به خانه او وارد گردید، بر بالین او نشست و فرمود:

«مادرم! خداوند تو را رحمت کند؛ تو پس از فوت مادرم، برای من مادر بودی؛ تو خودگرسنگی می کشیدی و مرا سیر می کردی؛ خود جامه ای نداشتی و بر تن من لباس می پوشاندی؛ خود را از نعمت های پاک الهی محروم می کردی، ولی به من غذا می دادی؛ و تو در همه این کارها، رضایت پروردگار و سعادت در سرای آخرت را طلب می نمودی».

این روایت در منابع فراوان شیعه و اهل سنت نقل گردیده است که به برخی از آنها اشاره می شود:

١- معجم الکبیر، تألیف: ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی (ت 360 ه. ق.): ج24، ص352 و معجم الأوسط: ج 1، ص 67.

2 - المناقب، تألیف: احمد بن محمد خوارزمی (ت 586 ه. ق.): ص 47.

3- مناقب آل أبی طالب، تألیف: محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی (ت 588 ه. ق.): ج 1، ص 31.

4- مجمع الزوائد، تألیف: حافظ، نورالدین علی بن ابی بکر هیثمی (ت 807 ه. ق.): ج 9، ص 256.

5 - کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، تألیف: علاء الدین علی متقی بن حسام الدین هندی (ت 975 ه. ق.): ج13، ص 636.

ص: 9

پیشگفتار

(ضرورت معرفی اسوه های اسلامی)

فطرت حقیقت جوی انسان، همواره و در طول حیات بشری، تاریخ و تحلیل تاریخی را یکی از وسایل دست یابی به حقایق تاریخی و کشف حقیقت و واقعیت پیرامونی خویش انگاشته و با جستجو در اوراق تاریخ مکتوب و یا تتبع در مستندات شنیداری و تصویری تاریخ، به دنبال گمگشته خویش، یعنی حقیقت، بوده است. اما آنچه مسلم است، این است که راه و اسباب ورود در تاریخ و مسیر تاریخی، هموار نبوده و نیست و نیازمند استناداتی واقعی و یا قریب به واقع است تا پس از طی طریق، به هدف منتهی گردد؛ هدفی که جز حقیقت، چیزی نیست و یکی از راههای کشف حقایق تاریخی، جویایی آن از راستگوترین راویان حقیقت است.

از آنجا که دین و آیین محمدی (اسلام) تا روز قیامت، پا برجا و جاری خواهد ماند، پروردگار متعال بهترین و پاکترین خاندان را به آخرین پیامبر خویش هدیه فرمود و او را با این موهبت، تکریم نمود. خداوند سبحان در میان این خاندان، پیشوایان هدایت را

ص: 10

برای همه نسل ها برگزید تا مردم را به راه راست، رهنمون شوند و با نیکویی روش و فراوانی و سرشار دانش خویش، نشانه های راه را برای آنان آشکار و نمایان سازند.

این پیشوایان نیز، مردم را از تاریکی های نادانی، سستی، کاهلی و اخلاق جاهلی رهانیدند و به گستره نور دانش، همت بلند و اخلاق نورانی فرشته وار، رهنمون شدند؛ و آیا از بزرگواران نیکو کرداری چون ائمه اهل بیت علیهم السلام را که خداوند در قرآن خویش، آیه «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (1) را در شأن آنان نازل فرموده است، انتظاری جز این می رود ؟!

این پیشوایان در سایه عنایت پروردگار قرار دارند؛ از گناهان، پاک هستند و با ملکه ای رحمانی، برای فرمانبرداری از حضرت حق آماده اند. خدای تعالی، محبت به این پاکان را بر همه مؤمنان واجب نموده و این محبت را در شمار ستون های مستحکم ایمان، جای داده است؛ چنانکه می فرماید: «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی»(2)

سنت شریفه نبوی نیز در قالب روایات معتبر، محبت به ائمه23

ص: 11


1- «ای اهل بیت)، خداوند می خواهد آلودگی و پلیدی را از شما خاندان [ پیامبر] بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند». احزاب: 33.
2- «بگو به ازای آن [رسالت]، پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان ». شوری: 23

اطهار- که هزاران درود و سلام بر ایشان باد- را مورد تشویق قرار داده و در صریح ترین بیانات، آنان را «کشتی های نجات» (1) و «امان نامه امت» (2) خوانده است؛ چنانکه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: « من در حال صلح هستم با کسی که صلح با آنان (اهل بیت سلام الله علیها) را برگزیند و در حال جنگ هستم با کسی که به جنگ با آنان بپردازد» (3).

بدون تردید، در مسیر شناخت اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام، به عنوان یکی از گام های نخستین، باید درباره دامانی که رسول انسانیت، پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم، به آن سپرده شد، به گفتگو پرداخت.

از آن زمان که رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم مادر گرامی خود را از دست داد، سرپرستی ایشان به دامان پر مهر فاطمه بنت اسد (أم النبی (4)، أم تبیها (5) سپرده شد. فاطمه بنت اسد در کنار رسول انسانیت، باقی ماند، به راستی و نیکی او را تربیت نمود و غذا خوردن و آشامیدن و لباس پوشیدن او را بر خوراک و پوشاک فرزندان خویش، ترجیح داد. وی و همسرش ابوطالب، با مجاهدتی مخلصانه، شر دشمنان را از سر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم کم می کردند و تمام شبهات و دشمنی هایش.

ص: 12


1- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه: ج 1، ص 218 و شهید اول، المزار:ص 162.
2- دکتر محمدعلی نیجانی، فاسألوا أهل الذکر: ص 98.
3- شیخ صدوق، معانی الأخبار: ج 3، ص 56 و همو، الاختصاص: ص 223.
4- مادر پیامبر.
5- مادر پیامبرش.

مشرکین علیه ایشان را نقش بر آب می نمودند. از همین رو رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم بهترین پاداش دنیوی و اخروی را به فاطمه بنت اسد ارزانی داشت؛ به گونه ای که جامه خویش را کفن او قرار داد، به درون قبرش گام نهاد، بر پیکرش نماز گزارد، برای او طلب رحمت کرد، بر جنازه او گریست و برایش دعا نمود.

رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم عمویش ابوطالب را نیز از یاد نبرد و سال وفات او را عام الحزن (1) نام نهاد. از این گذشته، وجود مبارک پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و وصی او امیر مؤمنان علیه السلام، شفاعت خود را نصیب ابوطالب و فاطمه بنت اسد نمودند.

اینان دوستان خداوند و راستگوترین پرهیزگاران هستند؛ و ایشان در روز قیامت که ثروت و فرزندان هیچ سود و فایده ای برای انسان ندارد، و تنها صاحبان دل های پاک و بی آلایش سود خواهند کرد (2)، پاکان، مدافعان و پیروان خویش را از ناپاکان و دشمنانشان جدا می کنند؛ حال که چنین است باید پیروان این سلاله پاک را بشارت داد که رستگاری عظیم در بهشت جاودان و درجاتی نیکو را برای خود تضمین کرده اند.

فاطمه بنت اسد، بانویی مخلص است که در راه عشق به رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم ، جان بر کف نهاد. در دفاع از آیین یکتاپرستی، از هیچ

ص: 13


1- سال اندوه.
2- اشاره به آیه شریفه: «یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ (88)إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (89)» ، شعراء: 88 - 89.

کوششی فروگذار نکرد و فرزند بزرگواری به نام محمد بن عبدالله صل الله علیه و آله و سلم را در دامان خود پرورش داد که قهرمان اسلام، مرد دلاور میدان های نبرد و پیشاهنگ عظمت و بزرگی توحید، ارزش ها و اخلاق بود. همچنین فاطمه بنت اسد همان بانوی بزرگواری است که در پرورش پسر پایدار و نستوه خود، علی بن ابی طالب علیه السلام، نقشی عظیم بر عهده داشت؛ با این همه، تاکنون هیچ گونه کتاب مستقل، مفصل و اختصاصی و همچنین پژوهش محور پیرامون سیره این بانوی مخلص نوشته نشده است؛ از همین رو لازم بود تا با هدف پر کردن شکافی که پژوهشگران و نویسندگان از آن غافل مانده بودند، به کاوش و پژوهشی در ژرفای شخصیت و سیره این بانوی بزرگوار بپردازیم. نویسندگان و پژوهشگران اسلامی، همیشه سرگرم تحقیق و تحلیل برخی مسائل تاریخی بوده اند که سودی بیشتر و فایده ای بزرگتر در آن دیده اند. مورخان همواره به مباحث و مسائلی از تاریخ پرداخته اند که تاکنون بدان ها پرداخته نشده و در اموری تحقیق کرده اند که تاکنون تحقیق نشده است، تا از این رهگذر به عمق رخدادها نزدیک تر شده، دیدگاه ها را به هم نزدیک کنند و انسانهای غافل، غافل نما، فراموش کار و آنان که خویش را به فراموشی می زنند را به راه راست، رهنمون شوند.

از دیگر سو، نباید از کمبود منابع و اطلاعات تاریخی پیرامون

ص: 14

زندگی و سیره این بانوی بزرگوار، تعجب کرد؛ ما تلاش خود را در جهت دستیابی به اطلاعات تاریخی مرتبط با موضوع این کتاب و فراهم آوردن منبعی پژوهشی برای محققان به کار بستیم، اما جز موارد اندک و پراکنده، چیز دیگری در منابع قدیم روایی و تاریخی نیافتیم. در عباراتی کوتاه، تنها می توان به این موضوع اشاره کرد که خودخواهی های سیاسی و مطامع سلاطین مستبد و ستمکار حاکم بر مسلمانان، با خودخواهی و مطامع برخی مورخین، همراه شده و این ستم تاریخی را پدید آورده است؛ ظلمی تاریخی که از میان خواسته های سیاسی مستبدین زاده شده است؛ وجدان مورخان مذکور در همراهی با امیال و خواسته های پادشاهان خودخواه، از ثبت حقایق درخشان تاریخ، غافل مانده و یا به غفلت کشیده شده است. این جنایت که علیه پاکترین بزرگان و آبرومندان تاریخ، صورت پذیرفت، تلاشی ناپاک بود، با این هدف که این ستمکاران، بهتر از خود را نبینند؛ از همین رو، تاریخ را سر بریدند و جنایت بزرگ تقلب و حذف بزرگان شامخ تاریخ را، تا بدان جا که قدرت و ثروت یاری شان کرد، مرتکب شدند و یا به تحریف کشاندند و یا از اصل منکر شدند. سیاست کلی این فرمانروایان ستمکار در قبال مردم، هیچ نسبتی با روند و اهداف رسالت آسمانی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نداشت؛ از همین رو تلاش نمودند تا نمودها و مصادیق عظمت و بزرگواری را تا سر حد امکان از صفحه روزگار محو نمایند.

ص: 15

بر این اساس، حقیقت تاریخی، امانت و مسؤولیتی بزرگ است که تنها امانتداران و راستگویان می توانند به کاوش در اعماق آن بپردازند.

همواره قضاوت های تاریخی پیرامون شخصیت های بزرگ و تأثیرگذار تاریخ - با توجه به آنچه گفته شد - متفاوت بوده است؛ اما بدون تردید کشف جایگاه ایشان در میان صفحات به جای مانده از مورخان، می تواند دورنمایی واقعی را به مطالعه کننده تاریخ ارائه نماید؛ آنچه در کتاب پیش رو ملاحظه می کنید، نمونه ای از این تورق، با همان هدف مقدس است؛ امید است که مقبول واقع گردد.

والحمد لله رب العالمین.

بخش تألیف و مطالعات علمی مؤسسه جهانی سبطین صل الله علیه و آله و سلم

اسفند ماه 1396 هجری شمسی

ص: 16

بخش نخست: تبار وشخصیت

تبار شناسی فاطمه بنت اسد

نام و تبار این بانوی گرامی بدین شرح است:

فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبد مناف بن قصی (1) بن کلاب ابن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان بن أد بن أدد بن همیسع بن یشجب بن امین بن نبت بن قیدار ابن اسماعیل بن ابراهیم بن تارح بن ساروغ بن أرغو بن فالغ بن عابر - یعنی هود پیامبر علیه السلام- ابن شالخ بن آژفخشد بن سام بن نوح ابن لمک بن متوشلخ بن أخنوخ - یعنی ادریس پیامبر علیه السلام- ابن یرد (یارد) بن مهلائیل بن قینان بن أنوش بن شیث بن آدم ابو البشر علیه السلام (2).

تبارشناسی مادر فاطمه بنت اسد

نام و تبار مادر ایشان بدین شرح است: فاطمه بنت قیس بن هرم بن رواحة بن حجر بن عید بن بغیض بن عامر بن لؤی. وی دختر عموی زائدة بن اصم بن هرم بن رواحه، جد مادری8.

ص: 17


1- ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه: ج 1، ص19؛ ابن بطریق، العمده : ص 28 و علامه محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار: ج 5، ص 35.
2- تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 118.

خدیجة (1) بنت خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی،».

ص: 18


1- حضرت خدیجه علیها السلام؛ نخستین همسر پیامبر اسلام صل الله علیه و آل وسلم ، نخستین زن مسلمان و مادر حضرت فاطمه زهرا علیها السلام. پدرش خویلد بن عبد الغزی ابن قصی بن کلاب قریشی اسدی و مادرش، دختر زائده بود. حضرت خدیجه دارای القاب و کنیه های مشهوری بود که طاهره و أم هند از مشهورترین آنها به شمار می رود. مطابق با برخی گزارش های تاریخی، وی قبل از ازدواج با پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم، دو بار ازدواج کرده بود؛ یک بار با عتیق بن عائذ و پس از وفات وی با ابوهالة بن زرارة بن تاش تمیمی، که البته در تاریخ این دو ازدواج، اختلاف نظر وجود دارد. ولی برخی محققان شیعه بر این باورند که حضرت خدیجه پیش از ازدواج با پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم، ازدواج نکرده بود و به دوشیزه بودن وی هنگام ازدواج با رسول خدا اشاره کرده اند. با وجود آنکه مردان ثروتمندی از قریش چون ابو جهل بن هشام، عقبة بن ابی معیط و شیبة بن ریبعه از خدیجه خواستگاری کرده بودند، ولی او که در همکاری های تجاری، دلباخته امانت و درستکاری پیامبر اسلام صل الله علیه و آله و سلم گردیده بود، تمایل خویش به ازدواج با پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را به آن حضرت رساند. در زمان ازدواج حضرت محمد صل الله علیه و آله و سلم و خدیجه در پانزده سال قبل از بعثت (595 م.) سن خدیجه را 28 سال یا کمی بیشتر و برخی 40 سال نیز گفته اند. وی مدت 25 سال در خانه پیامبر صل الله علیه و آله و سلم زندگی نمود و تا زمانی که زنده بود، رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم همسر دیگری برنگزید. حضرت خدیجه در دهم ماه رمضان سال دهم بعثت درگذشت. پیامبر صل الله علیه و آله و سلم سال ها پس از مرگ خدیجه نیز از وی به نیکی یاد می کرد و به یاد او می گریست. ر.ک: دائرة المعارف تشیع: ج 7، ص 96، مدخل «خدیجه علیها السلام، همسر پیامبر اسلام صل الله علیه و اله و سلم » و دانشنامه جهان اسلام: ج 15، مدخل «خدیجه».

همسر رسول خدا می باشد.(1)

سیر زندگانی فاطمه بنت اسد

فاطمه بنت اسد در خانه علم و معرفت متولد شد، پرورش یافت و به اخلاق نیک و سرشت بردباری، آراسته گردید. مکان و تاریخ دقیق ولادت فاطمه بنت اسد معلوم نیست و در برخی منابع، تنها به رشد وی در مکه اشاره شده است. (2) با وجود آنکه در آن روزگاران، سرزمین و محل سکونت این خانواده، خالی از ایمان و دیانت بود، اما آنها برخلاف آن محیط غیر دینی، خداوند یگانه را می پرستیدند و به او و کتاب های آسمانی الهی ایمان داشتند. خود ایشان نیز، به سخنان جد بزرگوارش ابراهیم خلیل علیه السلام ایمان داشت؛ یعنی آیین حنیف و توحید ابراهیمی را پذیرفته بود. از شریعت ایشان پیروی می کرد و معتقد بود که کعبه را دستان مبارک ابراهیم علیه السلام بنیان نهاده است. با این تفاصیل خانواده فاطمه بنت اسد به آداب و مناسک مذهبی و مراسم قدسی و معنوی پایبند بودند و آنها را به جای می آوردند.

سیر زندگانی فاطمه بنت اسد، نمونه بارز کمال و جلال به شمار می رود، چرا که وی گرانقدرترین خصایل زنان، یعنی انسانیت، پاکدامنی، کرامت، قداست، رعایت شئون، حمایت، و همچنین تیزهوشی و زیرکی و دانشی گسترده را در خویش گرد آورده بود و همین افتخار او را بس که مادر پیامبر خود، یعنی مادر

ص: 19


1- ابن سعد، الطبقات الکبری: ج 6، ص 166، شماره 4146.
2- ر.ک: زرکلی، الأعلام: ج 5، ص 130.

رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم،مادر قهرمان اسلام علی بن ابی طالب علیه السلام،تنها همسر شیخ مکه ابوطالب، پرورش یافته مکتب نبوت و امامت و دانش آموخته دانشگاه رسالت بود.

جایگاه فاطمه بنت اسد

فاطمه بنت اسد از جایگاهی والا نزد خدا و رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم برخوردار بود؛ زیرا به گواهی تاریخ، وی نخستین زنی است که پس از نزول آیه 12 سوره ممتحنه(1) با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بیعت کرد(2). نخستین زنی است که با پای پیاده و بدون پای پوش از مکه به مدینه مهاجرت نمود و البته یازدهمین مسلمان و دومین زنی است که پس از خدیجه ایمان آورد(3)..

ص: 20


1- «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ إِذَا جَاءَکَ الْمُؤْمِنَاتُ یُبَایِعْنَکَ عَلَی أَنْ لَا یُشْرِکْنَ بِاللَّهِ شَیْئًا وَلَا یَسْرِقْنَ وَلَا یَزْنِینَ وَلَا یَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا یَأْتِینَ بِبُهْتَانٍ یَفْتَرِینَهُ بَیْنَ أَیْدِیهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا یَعْصِینَکَ فِی مَعْرُوفٍ فَبَایِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ »؛ «ای پیامبر! چون زنان با ایمان نزد تو آیند که [با این شرط با تو بیعت کنند که چیزی را با خداوند شریک نسازند، و دزدی نکنند، و زنا نکنند، و فرزندان خود را نکشند، و بچه های حرام زاده پیش دست و پای خود را با بهتان [و حیله] به شوهر نبندند، و در [کار] نیک از تو نافرمانی نکنند،با آنان بیعت کن و از خدا برای آنان آمرزش بخواه، زیرا خداوند آمرزنده مهربان است ».سوره ممتحنه: آیه 12.
2- ر.ک: ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین: ص 5؛ اربلی، کشف القمة :ج 1، ص 306 و سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص: ج 1، ص 152.
3- ر.ک: کلینی، الکافی، ج 1، ص 153، ح 2؛ سید رضی، خصائص الأئمة علیه السلام : ص 64 ؛ اربلی، کشف الغمة : ج 1، ص 306 و ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه: ج 1، ص 14.

از جمله کرامات و فضایل الهی فاطمه بنت اسد این است که همسر شیخ مکه ابوطالب و مادر فرزندان شجاع، دلاور و پر برکت وی بود و در سرپرستی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شریک ابوطالب بود؛ و به تحقیق، اراده پروردگار بر این قرار گرفت که فاطمه بنت اسد، نوزاد گرانقدر خویش را در درون بیت الله الحرام به دنیا آورد؛ فضیلت و جایگاهی که آن را محدثان و مورخان بزرگی چون علی بن حسین مسعودی(1) در کتاب.

ص: 21


1- مسعودی؛ علی بن حسین بن علی، ابو الحسن هذلی بغدادی، مشهور به مسعودی. وی در حدود سال 235 هجری قمری در بابل عراق به دنیا آمد. او علامه ای برجسته و متبخر بود که در مصر ساکن شد و در زمره تاریخ نگاران بزرگ قرار گرفت. وی از نوادگان عبد الله بن مسعود، صحابی معروف پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم است. ذهبی می نویسد: مسعودی در محضر ابو خلیفه جمحی، نفطویه و دیگران روایات و علوم را فرا گرفت. علامه تهرانی می نویسد: مسعودی از محمد بن یحیی عطار و حسن بن محمد بن جمهور از پدرش محمد بن جمهور از امام رضا علیه السلام نقل حدیث می کرد. مسعودی به سال 301 بغداد را ترک گفت و سفر طولانی خود را به سرزمین های مختلف و دوردست را آغاز کرد. مسعودی فقیه، مفتی، اصولی، متکلم و آشنا به فلسفه بود و در ادبیات، ستاره شناسی (علم نجوم)، اخلاق، سیاست و علم انساب (تبارشناسی) دانشمندی توانمند و چیره دست محسوب می گردید و به عنوان استادی تاریخ نگار و جغرافی دانی متبحر مشهور گردید. چنانکه تألیفات متنوع و فراوان او همانند: مروج الذهب و معادن الجوهر، أخبار الزمان، التنبیه والاشراف، الواجب فی الفروض اللوازب، نظم الأدلة فی أصول الملة، إثبات الوصیة لعلی بن أبی طالب علیه السلام، الهدایة إلی تحقیق الولایة ، أخبار الأمم من العرب و العجم، حدائق الأذهان فی ذکر آل محمد صل الله علیه و اله و سلم و تفرقهم فی البلدان و ... مهارت وی را در علوم گوناگون، آشکار می سازد. مسعودی به سال 346 در مصر دیده از جهان فرو بست. ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء: ج 4، ص 280؛ رجال النجاشی: ص 254، شماره 665 ؛ شوشتری، قاموس الرجال: ج 7، ص 432، شماره 5109 و خوئی، معجم رجال الحدیث: ج 12، ص 395، شماره 8071.

«مروج الذهب»(1)، سبط ابن جوزی (2) در کتاب «تذکرة.

ص: 22


1- مسعودی، مروج الذهب: ج 2، ص 347.
2- سبط ابن جوزی؛ یوسف بن قز غلی بن عبدالله ترکی عونی هبیری، شمس الدین ابو المظفر بغدادی، نوه ابو الفرج بن جوزی، مشهور به «سبط ابن جوزی» (تولد پس از 580 - 654 ه. ق.). وی محدث حافظ، مورخ، واعظ، و فقیه مذهب حنفی بود. وی در بغداد به دنیا آمد و بعدها به موصل و دمشق نقل مکان نمود. سبط ابن جوزی از پدربزرگش (ابو الفرج بن جوزی)، و همچنین از عبد المنعم بن کلیب، عبدالله بن ابی مجد حربی، احمد و عبد المحسن فرزندان خطیب طوسی، ابو حفص بن طبرزد، ابو الیمن کندی و دیگران به استماع و فراگیری احادیث پرداخت. وی در دمشق مسکن گزید و همانجا به صدور فتوا، تدریس و وعظ مشغول شد تا آنکه ریاست وعاظ شام را بر عهده گرفت و مجلس وعظ او مالامال از مشتاقان گردید. دمیاطی، عبد الحافظ شروطی، نجم شقراوی، ابوبکر بن شایب، ابوعبدالله بن زراد، عماد بن بالسی و عده ای دیگر به نقل روایات او پرداختند. از جمله تالیفات سبط ابن جوزی می توان به تفسیر القرآن، مرآة الزمان فی تاریخ الاعیان، شرح «الجامع الکبیر»، تذکرة خواص الأئمة بذکر خصائص الأئمة (پیرامون امة دوازدگانه تشیع)، إیثار الإنصاف فی آثار الخلاف و منتهی السؤول فی سیرة الرسول اشاره نمود. سبط ابن جوزی در عاشورای یک سال، در حالی که در ماتم حسین علیه السلام می گریست، این شعر را سرود: ویل لمن شفعاؤه خصماؤه والصور فی نشر الخلائق ینفخ لابد أن ترد القیامة فاطم وقمیصها بدم الحسین ملطخ؛ «وای به حال آنکه در روز قیامت، و در آن هنگامی که صور اسرافیل برای زنده کردن تمامی مردگان، نواخته می شود، شفیعان او، دشمنانش باشند. بی تردید فاطمه در حالی وارد قیامت می شود که پیراهنش به خون حسین آغشته است». سبط ابن جوزی به سال 654 هجری قمری، چشم از جهان فرو بست. ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء: ج7، ص317، شماره 2650؛ ذهبی، میزان الاعتدال: ج 4، ص 471، شماره 9880 و زرکلی، الأعلام: ج 8، ص 246.

الخواص»(1)، محمد بن طلحہ شافعی (2) در کتاب «مطالب.

ص: 23


1- سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص: ج 1، ص 155.
2- محمد بن طلحہ شافعی؛ محمد بن طلحة بن محمد بن حسن قرشی عدوی، کمال الدین ابو سالم نصیبی، فقیه مذهب شافعی (582 - 652 ه. ق.). وی در سال 582 هجری قمری دیده به جهان گشود. ابن طلحه به فراگیری فقه شافعی پرداخت و در مذهب و اصول آن، ید طولانی یافت. ابن طاحة شافعی از مؤید طوسی و زینب شعریه در نیشابور، روایت شنید و در حلب و دمشق به نقل احادیث، پرداخت. دمیاطی، مجدالدین بن عدیم، شهاب الدین کفری و جمال بن جوخی، روایات او را نقل کرده اند. این طلحه، منصب افتاء (مرجعیت فقهی) را بر عهده داشت، نامه های پادشاهان را می نگاشت و کتاب هایی همچون العقد الفرید، مطالب السؤول فی مناقب آل الرسول و زبدة المقال را نیز به رشته تحریر درآورد. وی در رجب سال 652 هجری قمری در حلب از دنیا رفت. ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء: ج 7، ص 222، شماره 2571 و قمی، الکنی والألقاب: ج 1، ص 396، شماره 382.

السؤول» (1) و دیگران، به صراحت و وفور نقل کرده اند. آری، فاطمه بنت اسد به درون کعبه گام نهاد و از میوه ها و روزی های بهشت میل کرد.

خداوند متعال برای افزایش منزلت و اعتلای قدر و جایگاه فاطمه بنت اسد، او را چنین مورد خطاب قرار داد: «ای فاطمه! نامش را علی بگذار؛ چرا که او بلند مرتبه است؛ و خداوند بلند مرتبه و برتر می فرماید: نام علی را از نام خودم برگرفتم، او را از ادب خویش آموختم و دانش پوشیده و مخفی خود را در اختیار او نهادم» (2).

همانگونه که اشاره رفت، فاطمه بنت اسد، سرپرستی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را بر عهده گرفت؛ شگفتا از این جایگاه والا و بزرگ! وی سرپرستی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را در حالی عهده دار گردید که ایشان در آغازین سال های کودکی خود، و نیازمند مراقبت ویژه بود. فاطمه بنت اسد، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را دلگرم می کرد، انس و الفت را در تمام لحظات زندگی او جاری می نمود و در خدمتگزاری و مراقبت، ایشان را بر فرزندان خود، مقدم می داشت.

این زن تا بدانجا بزرگ مرتبه و والامقام بود که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در).

ص: 24


1- محمد بن طلحه شافعی، مطالب السؤول: ج 1، ص 51
2- ر.ک: اربلی، کشف الغمة : ج 1، ص 80. (البته در این کتاب به جای واژه«شققت »، واژه «اشتققت » وارد شده است).

همه مراحل عمر شریف خویش، برای او طلب رحمت می نمود و حتی در دوران سالخوردگی و ضعف جسمانی نیز به زبان حال خود می فرمود: «فاطمه بنت اسد مادر من بود؛ او مادر من بود».

در مورد جایگاه فاطمه بنت اسد در نزد خداوند متعال همین بس که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم با صراحتا درباره وی فرمود: «هیچ کس جز فاطمه بنت اسد، از فشار قبر در امان نماند. گفته شد: حتی قاسم؟ فرمود: حتی قاسم و ابراهیم»(1).

همچنین پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در جای دیگری پیرامون منزلت وی می فرماید: «قبر فاطمه بنت اسد، باغی از باغ های بهشت است» (2).

فاطمه،سرپرست و مادری مهربان برای رسول خدا صلی الله و علیه وآله وسلم

فاطمه بنت اسد بسیار به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم محبت می کرد و به ایشان، دلسوز بود؛ روزی ابوطالب به همسرش گفت: بدان که محمد، برادرزاده من است و او را از جان و مالم بیشتر دوست دارم...؛ فاطمه بنت اسد در پاسخ گفت: سفارش فرزندم محمد را به من میکنی و حال آنکه او را از خودم و فرزندانم بیشتر دوست دارم؟! ابوطالب از شنیدن این سخن، غرق شادی شد.

فاطمه بنت اسد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را بر همه فرزندان خود مقدم.

ص:25


1- ر.ک: ابن حجر عسقلانی، الاصابة:ج 5،ص390؛همچنین ر.ک: ابن شبه نمیری، تاریخ المدینة : ج 1، ص 123 و شیخ صدوق، الاعتقادات :ص 58۔
2- فتال نیشابوری،روضة الواعظین: ج 1، 143.

می داشت و بیشتر تکریم می کرد؛ لحظه ای از او چشم بر نمی داشت و هرگز، حتی به اندازه یک چشم به هم زدن، او را از خود جدا نمی کرد.

ابوطالب هنگامی که نیکویی، طراوت و زیبایی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را مشاهده کرد، چنین سرود:

نور وجهک الذی فاق فی الحسن علی نور شمسنا و الهلالی أنت والله یامنای و سؤلی الذی فاق نوره المتعالی أنت نور الأنام من هاشم الغر فقت کل العلا وکل الکمال وعلو الفخار و المجد أیضا ولقد فقت أهل کل المعالی؛(1)

«نور چهره تو به لحاظ زیبایی، از خورشید و ماه هم برتر و نورانی تر است ؛ • ای آرزو و خواسته من! به خدا سوگند که نور بلند تو همه (جا) را درنوردیده است؛ • تو نور انسانهایی؛ و از نسل هاشم والامقامی؛ و از همه بزرگی ها و کمالات، برتری. • تو همچنین، بلندای فخر و عظمت هستی و از همه بزرگان و دارندگان کمالات، والاتری».

در حدیثی از فاطمه بنت اسد روایت شده است که: عبدالمطلب پس از آشکار شدن نشانه های وفات خود، به فرزندانش گفت: چه کسی سرپرستی محمد را بر عهده می گیرد؟ گفتند: محمد از ما زیرک تر است؛ بنابراین به او بگو تا خود، یکی را از میان ما، برای سرپرستی خویش برگزیند.

عبدالمطلب گفت: محمد! پدربزرگت چشم انتظار سفر به.

ص: 26


1- علامه محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار: ج 15، ص 383.

قیامت است؛تو خود دوست داری کدام یک از عموها و عمه هایت سرپرستی تو را بر عهده گیرند؟

محمد صلی الله علیه و آله و سلم به چهره عموها و عمه های خویش نگاه کرد و آنگاه به نزد ابوطالب رفت؛ عبدالمطلب گفت: ابو طالب! من از دیانت و امانتداری تو آگاهم، پس تو نیز همانند من از محمد مراقبت کن.

فاطمه بنت اسد علیها السلام می گوید: آنگاه که عبدالمطلب چشم از دنیا فرو بست، ابوطالب، محمد را همراه خویش به خانه آورد؛ من به او خدمت و از او مراقبت می کردم و او نیز مرا «مادر»، صدا می زد.

در باغچه خانه ما چند درخت خرما وجود داشت و تازه رطبها(خرمای تازه و مرطوب) رسیده بودند. هر روز چهل کودک هم سن و سال محمدصلی الله علیه و آله و سلم به باغچه ما می آمدند و رطب های بر زمین افتاده را برای خود جمع می کردند؛ در حالی که دیگر کودکان دانه های رطب را از یکدیگر می ربودند،هیچگاه ندیدم که محمد صلی الله علیه و آله و سلم،رطبی را از دست کودکی دیگر برباید.من خودم هر روز برای محمد صلی الله علیه و آله و سلم ، رطب جمع می کردم، اما یک روز کنیزم از جمع کردن رطب غافل ماند؛ هنگامی که محمد صلی الله علیه و آله و سلم خوابیده بود کودکان آمدند، همه رطب های روی زمین را برداشتند و رفتند؛ من هم خوابیدم و از شرم نگاه محمدصلی الله علیه و آله و سلم پس از بیدار شدن، آستینم را بر روی چهره ام قرار دادم.

محمد صلی الله علیه و آله و سلم بیدار شد و به درون باغچه رفت، اما هیچ رطبی بر روی زمین نیافت و بازگشت. کنیز به او گفت: فراموش کردیم برای

ص: 27

تو رطب جمع کنیم و کودکان پس از ورود به باغچه، همه رطب های بر زمین افتاده را خوردند.

محمد صلی الله علیه و آله و سلم دوباره به درون باغچه رفت و به یکی از درختان خرما گفت: «ای درخت! من گرسنه ام»، در این هنگام دیدم که آن درخت، یکی از شاخه های خود را، که خوشه رطب بر آن آویزان بود خم کرد و پس از آنکه محمد صلی الله علیه و آله و سلم به اندازه دلخواه رطب خورد، شاخه درخت، بالا رفت و در جای اصلی خود قرار گرفت.

من شگفت زده شدم و ابوطالب هم در خانه نبود؛ هرگاه ابوطالب باز می گشت و در می زد به کنیز می گفتم تا در را باز کند؛ اما آن روز که ابوطالب در زد، خودم دوان دوان و پابرهنه، در را باز کردم و ماجرا را برای او بازگو نمودم.

ابوطالب گفت: بی تردید محمد صلی الله علیه و آله و سلم از پیامبران الهی خواهد شد و تو سی سال بعد، وزیر او را به دنیا خواهی آورد؛و همان زمانی که ابوطالب وعده داده بود،علی علیه السلام به دنیا آمد(1).

* * *64

ص: 28


1- قطب الدین راوندی،الخرائج والجرائع: ج 1، ص 138، ح 225؛ علامه محمدباقر مجلسی،بحارالانوار:ج 53، ص 83، ح 26 و ابن شهرآشوب مازندرانی،مناقب آل أبی طالب: ج 1، ص 64

بخش دوم: جایگاه و منزلت فاطمه بنت اسد

بیعت،وفاداری و یاری

قطعا با تحقیق و تتبع در کتاب های سیره و تراجم (شرح حال) در می یابیم که فاطمه بنت اسد، پیشتاز و در صدر بزرگترین زنان با ایمان و نیکوکار تاریخ است. وی از دیدگاهی اصیل و هدفی والا بهره می برد و از نخستین زنانی بود که با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بیعت نمود. فاطمه بنت اسد در آرامش بخشی به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، همراهی و همگامی با ایشان و حمایت از رسالتش، برای خدیجہ بنت خویلد، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، نیز الگو و اسوه بود. وی از رفتار همسرش ابوطالب در دفاع و پشتیبانی از پیامبر و ترویج سخنان و یاری رسالت ایشان، تأثیری کامل پذیرفته بود. او بانویی شجاع و جسور بود که در راه حق از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی ترسید و نه تنها از سران مخالفان که آزار و اذیت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را به سر حد نهایت رسانده بودند،بیمی به دل راه نمی داد، که حتی در بسیاری از موارد در برابر آنان می ایستاد و دشمنی های آنان نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را ناکام می گذاشت.

همانگونه که خواهد آمد، فاطمه بنت اسد، به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به مدینه هجرت نمود و خانه اش در مدینه، جایگاهی پاک و منزلی پربرکت بود؛ چنانکه منزل وی در مکه نیز، پناه گاهی امن و

ص: 29

اقامت گاهی نیکو و پر از کرامت به شمار می رفت. فاطمه بنت اسد در حمایت و یاری رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ،نظیر و مانندی نداشت؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به خانه اش می رفت و بخشندگی فراوان، سخاوت سرشار و چهره نورانی و درخشان این بانوی گرانقدر را مشاهده می کرد.

فاطمه بنت اسد همانند مادری که جگرگوشه اش را مورد مهر و محبت قرار می دهد، عروسش فاطمه زهران را از مهربانی مادرگونه خود سیراب نمود و در کارهای منزل با ایشان همکاری می کرد و در امور حضرت زهراسلام الله علیها به او کمک می نمود. علی علیه السلام به مادرش فاطمه بنت اسد فرمود: «شما به جای فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، آب بیاورید و کارهای بیرون از منزل را انجام دهید تا او هم کارهای داخل خانه یعنی آماده کردن آرد و خمیر را به جای شما انجام دهد»(1). فاطمه بنت اسد به فاطمه سلام الله علیها مهربان و دلسوز بود و فرزندان او را نوازش می کرد و مورد مهر و محبت قرار می داد.

فاطمه بنت اسد نخستین زنی است که پس از خدیجه با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بیعت نمود.(2)).

ص: 30


1- ر.ک:هیثمی،مجمع الزوائد:ج 9، ص 256؛طبرانی،المعجم الکبیر :ج24، ص 353؛ابن اثیر، اسد الغابة: ج 5، 517؛ ابن حجر عسقلانی،الإصابة : ج 8، ص 269 و صالحی شامی، سبل الهدی والرشاد:ج 11،ص 47
2- سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص: ج 1، ص 153، (به نقل از ابن عباس).

هجرت فاطمه بنت اسد

فاطمه بنت اسد با همراهی و حمایت فرزندش علی بن ابی طالب علیه السلام از مکه به مدینه مهاجرت نمود. در این مسافرت، فواطم(1)،یعنی فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ،فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین علی علیه السلام، فاطمه دختر زبیر (2) عمه امیرالمؤمنین علی علی السلام، فاطمه دختر حمزه(3)، برخی دیگر از زنان و تعدادی از2.

ص: 31


1- فواطم: جمع «فاطمه» و به معنای کسانی است که فاطمه نام داشته اند.
2- وی فاطمه،دختر زبیر بن عبد المطلب است که همراه دیگر فواطم،در پناه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به مدینه مهاجرت نمودند. ر.ک:علی نمازی شاهرودی،مستدرکات علم رجال الحدیث: ج 8، ص 598.
3- فاطمه بنت حمزه؛وی فاطمه،دختر حمزة بن عبد المطلب بن هاشم، ازقبیله بنی هاشم است و مادرش سلمی بنت عمیس نام دارد. گفته اند که فاطمه دختر حمزه، أمامه نام داشته و به گفته ابن سکن، کنیه اش أم الفضل بوده است.دار قطنی در کتاب «الإخوة» می گوید: او را ام ابیها گفته اند. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم او را به همسری سلمة بن ابی سلمة بن عبدالأسد در آورد. ابن ابی عاصم، از طریق ابی فاخته، از جعدة بن هبیره، از علی علیه السلام نقل می کند که: رسول خداصلی الله علیه و آله وسلم ، پارچه ای ابریشمین به من داد و فرمود: «آن را به چند روسری تقسیم کن و در اختیار فواطم قرار ده».من آن پارچه را به چهار روسری تقسیم کردم: یکی برای فاطمه (دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم )، یکی برای فاطمه بنت اسد و دیگری برای فاطمه بنت حمزه؛ امام علی علیه السلام در این روایت، سخنی از چهارمین روسری و صاحب آن به میان نیاورده است.ر.ک: ابن حجر عسقلانی، الاصابة : ج 7، ص 217، شماره 11582 و ابن اثیر، اسد الغابة : ج6، ص 222، شماره 7172.

مسلمانان مستضعف مکه که قصد رفتن به مدینه را داشتند نیز امام علی علیه السلام را همراهی می کردند؛ اما هنوز مسیری اندک و کوتاه از مگه دور نشده بودند که مکیان از خروج آنان اطلاع یافتند و دستهای نظامی که به سرعت می تاختند، به فرماندهی جناح، غلام حارث بن امیه (1) را مجهز کردند تا کاروان مهاجران را به زور به مگه بازگردانند.

این چند نفر خود را به کاروان مهاجران رساندند و خویش را در برابر امام علی علیه السلام یافتند. جناح، شمشیر از نیام برکشید و به امام علیه السلام حمله کرد؛ امام علی علیه السلام شتابان خود را به او رسانید، شمشیر از دستش ربود و با یک ضربه او را به هلاکت رساند. سایر افراد با دیدن شجاعت، نیرومندی و بی باکی امام علی علیه السلام، سر تسلیم فرود آوردند؛ امام علیه السلام نیز آنان را به حال خود واگذاشت و سوار بر شتر، راهی مدینه شد.

خاطر نشان می شود که فاطمه بنت اسد نخستین زنی است که با پای پیاده و بدون پای پوش، هجرت نمود و دومین زنی است که پس از خدیجه اسلام آورد (2). خداوند متعال، این بانوی بزرگوار.

ص: 32


1- علامه سید محسن امین، مؤلف کتاب «أعیان الشیعة »، این شخصیت راضمن بیان همین ماجرا با عنوان «جناح مولی حرب بن امیه» معرفی کرده است، ر.ک: امین، أعیان الشیعة : ج 1، ص 330.
2- ر.ک: سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص: ج 1، ص 153؛ ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین:ص 5، خوارزمی، المناقب : ص 277 و ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه: ج 1، ص 14.

هاشمی را از کرامات و فضایلی الهی و بی نظیر، برخوردار ساخت؛ فضائل و مناقبی که منحصرا در اختیار این بانوی اسلام است. از درخشان ترین افتخارات این بانوی گرامی این است که:همسر ابوطالب شیخ مکه، مادر فرزندان دلاور و پربرکت وی و شریک ایشان در مراقبت از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود.

فاطمه بنت اسد،راوی احادیث نبوی

فاطمه بنت اسد، روایات بسیاری را مستقیما از زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنید و نقل نمود. سیره نویسان و نگارندگان شرح حالها( تراجم)، احادیث فراوانی را از قول فاطمه بنت اسد، نقل، و او را در زمره راویان حدیث، قلمداد کرده اند.

با آگاهی از این نکته مهم که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در دامان فاطمه بنت اسد، پرورش یافته است،محدثین،سیره نویسان و تراجم نگاران وی را راوی احادیث نبوی و حکایت گر رخدادهای فراوان تاریخی،از هنگام تولد حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم تا بعد از هجرت به مدینه، محسوب کرده اند.(1)

بشارت ها و فضایل

اکنون به بیان روایتی می پردازیم که در برخی منابع، نقل شده و گوشه ای از موارد مذکور را هویدا می کند:

ص: 33


1- ر.ک: قطب الدین راوندی، الخرائج والجرائح: ج 1، ص 138، ح 225 و علامه امینی، الغدیر: ج 7، ص 536، ح 37.

مفضل بن عمر(1) می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که آن حضرت فرمودند:

«هنگام تولد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم، سفیدی سرزمین ایران و کاخهای شام در برابر دیدگان آمنه آشکار شد؛ آنگاه فاطمه بنت اسد خندان و شادمان

ص: 34


1- مفضل بن عمر:(ولادت در حدود 100 ۔ پیش از 183 ه.ق.)،از طایفه جعفی، و فقیه و محدث معروف. او را ابو عبد الله و به قولی ابو محمد کوفی می گفتند. مفضل در پایان سدۀ نخست هجری و در روزگار امام محمد باقر علیه السلام در کوفه به دنیا آمد. وی از ابی ایوب عطار، اسماعیل بن ابی فدیک، ابوحمزه ثابت ثمالی، جابر بن یزید جعفی، یونس بن ظبیان و دیگران، نقل روایت می کرد و عبدالرحمن بن سالم اشل، عبد الله بن حماد انصاری، عبدالله قلاء، عثمان بن سلیمان نحاس، عمر بن ابان کلبی، محمد بن سنان، معلی بن خنیس، موسی صیقل، منصور بن یونس و دیگران به نقل روایات وی پرداخته اند. مفضل از جمله علما و فقهای بزرگی بود که دانش های مختلف را از امام صادق علیه السلام فرا گرفت و به نقل روایات ایشان و امام موسی کاظم علیه السلام پرداخت. شیخ طوسی، مفضل را از جمله نمایندگان ستوده شده و ممدوح امام صادق علیه السلام می داند و روایت می کند که امام صادق علیه السلام پس از درگذشت عبد الله بن ابی یعفور، مفضل را به عنوان نماینده خود برگزید. مفضل بن عمر، وصیت نامه طولانی و ارزشمند خود را که سرشار از اخلاق اهل بیت علیهم السلام و آداب و سیره ایشان بود، تقدیم برادرانش نمود و آنها را به عمل بدان، توصیه نمود. ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء: ج 2، ص 566، شماره 676؛ رجال النجاشی : ص 416، شماره 1112؛ شوشتری (تستری، قاموس الرجال: ج 10، ص 205، شماره 7697 و خوئی، معجم رجال الحدیث : ج19، ص317، شماره 12615.

به نزد ابوطالب رفت و در حالی که به او بشارت میداد، وی را از سخنان آمنه مطلع نمود. ابوطالب به او گفت: چگونه از این موضوع، تعجب میکنی؟! حال آنکه تو نیز باردار می شوی و وصی و وزیر او (رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم) را به دنیا می آوری»(1).

همچنین در روایتی، ابن مسکان (2) به نقل از پدرش می گوید:

ص: 35


1- ر.ک: کلینی، الکافی، ج 1، ص 454، ح 3؛ ابن شهرآشوب مازندرانی مناقب آل أبی طالب: ج 1، ص 58 و علامه محمدباقر مجلسی،بحارالأنوار: ج 15، ص 273، ح 18.
2- عبد الله بن مسکان ؛ ابو محمد، عبدالله بن مسکان، معروف به ابن مسکان کوفی (وفات پیش از 183 ه. ق.). وی از طریق مراودات دوستانه و روابط خویشاوندی در شمار طایفه عنزی قرار گرفت. او از اسماعیل بن جابر جعفی، ایوب بن حر، حسین بن مختار قلانسی، حمران بن اعین، زرارة بن اعین، ابوبصیر لیث بن بختری مرادی، محمد بن علی حلبی، محمد بن مسلم طائفی، منصور بن حازم بجلی و دیگران، به نقل روایت پرداخت و حسن بن محبوب، محمد بن ابی عمیر، حماد ابن عیسی جهانی، صفوان بن یحیی، عبدالله بن بکیر بن اعین، یونس ابن عبد الرحمن، سیف بن عمیره نخعی، درست بن ابی منصور، عبدالله بن مغیره، حسن بن محمد بن سماعه و دیگران، از وی، نقل روایت کرده اند. وی فقیه، دارای احادیث فراوان، مورد اطمینان (ثقه) و عین (شریف) بود و از اصحاب امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام به شمار می رفت. و در اسناد بسیاری از روایات ائمه اطهارت علیهم السلام، نام وی دیده می شود. ابن مسکان از جمله فقهای سرشناسی است که در حلال و حرام، فتوا و احکام دینی، مرجع مردم به شمار می رفت. وی از جمله «اصحاب اجماع» است که محدثین و فقهای شیعه، شخصیت و فقاهت او را مورد تصدیق و تأیید قرار داده اند. از جمله کتاب های وی می توان به: «کتاب فی الإمامة ، و الکتاب فی الحلال والحرام» اشاره نمود که بیشتر این کتاب ها را از محمد بن علی بن ابی شعبه حلبی، روایت کرده است. ابن مسکان در روزگار امام کاظم علیه السلام دار فانی را وداع گفت. ر.ک:موسوعة طبقات الفقهاء: ج 2، ص 348، شماره 525؛ رجال النجاشی: ص 214، شماره 559؛ رجال البرقی: ص 71 شماره 539 و خوئی،معجم رجال الحدیث: ج 11، ص 347 شماره 7173.

امام صادق علیه السلام فرمود: «ابوطالب به فاطمه بنت اسد گفت: سبتی (مدتی) صبر کن تا فرزندی برای تو بیاورم که در همه چیز غیر از نبوت، همانند محمد است»(1)، گفته اند که «سبت» به معنای سی سال است.

بشارتی دیگر: مردم در روز قیامت، عریان محشور می شوند، اما پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم به فاطمه بنت اسد مژده داد که خداوند او را پوشیده و با لباس، محشور خواهد نمود. همچنین هنگامی که بحث عذاب قبر، مطرح شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فاطمه بنت اسد را مژده داد که خداوند، عذاب قبر را از او برداشته است.

در برخی منبع روایی،روایتی با همین مضمون از رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم نقل شده است: «مردم در روز قیامت، برهنه محشور خواهند شد»، در این هنگام فاطمه بنت اسد گفت: چه شرمساری بزرگی! رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «من از خداوند می خواهم تا تو را پوشیده و بات.

ص: 36


1- زهری و احمد بن حسین بیهقی به سند خود از انس. ر.ک: کلینی، الکافی: ج 8، ص 302 و علامه محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار: ج 35، ص 77، ح 14. همچنین شیخ صدوق (ر.ک: معانی الأخبار: ص 403، ح 68) این روایت را به نقل از کافی آورده است.

لباس، محشور نماید».

شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم از فشار قبر، سخن می گفت، در این هنگام فاطمه بنت اسد گفت: با این بدن ضعیف چه کنیم؟! رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «از خدا میخواهم تا تو را از فشار قبر، معاف گرداند»(1).

از این گذشته، بشارت ها و فضایل فراوان دیگری هم وجود دارد که رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم مژده آن را به فاطمه بنت اسد داده است.

ص: 37


1- ر.ک: کلینی، الکافی: ج 1، ص 454، ح 2 و خوارزمی، المناقب :ص 277، ح 265.

بخش سوم: فرزندان فاطمه بنت اسد

اشاره

فاطمه بنت اسد در خاندان هاشمی از یک ویژگی منحصر به فرد بهره می برد و آن اینکه وی نخستین زن از بنی هاشم بود که در درون یک خانواده اصیل هاشمی،صاحب فرزند شد؛چرا که وی و ابوطالب،از یک تبار واحد، یعنی دخترعمو و پسرعمو بودند. مورخان آورده اند که فاطمه بنت اسد، چهار پسر و دو دختر داشت که همگی از ابوطالب بودند و عبارتند از:طالب،عقیل،جعفر،علی علیه السلام،أم هانی و جمانه.

گفته اند که هر یک از پسران فاطمه بنت اسد،ده سال با پسر بعد از خود فاصله سنی داشته اند(1).

طالب بزرگترین فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد بود،و عقیل و جعفر در رتبه های بعدی-از جهت زمان تولد-قرار داشتند؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام از همه برادران خود، کوچکتر و از خواهرانش أم هانی و جمانه بزرگتر بود.

ص: 38


1- مورخ شهیر، مسعودی، در مروج الذهب: ج 2، ص 348 می نویسد: عقیل و جعفر، دو سال با هم اختلاف سنی داشتند؛ اما سبط ابن جوزی در تذکرة الخواص: ج 1، ص 158، فاصله سنی آنها را ده سال می داند.

در این مقام، سیره ای مختصر از زندگی فرزندان فاطمه بنت اسد بر اساس نوشته های مورخان تقدیم می گردد:

طالب

گفته اند که مشرکان در جنگ بدر، او را به زور از مکه بیرون آوردند تا در جنگ علیه رسول خدا صلی الله علیه و آله شرکت کند که در این هنگام اشعار زیر را سرود:لاهم إما یغزون طالب فی مقنب من هذه المقانب ولیکن المغلوب غیر غالب ولیکن المسلوب غیر السالب؛ (1)

«قطعا طالب از اینکه در میان سوارکاران به جنگ بپردازد،هیچ اندوه و غمی حس نمی کند؛ • اما(باید که ) مغلوب باشد نه غالب و غارت شده باشد نه غارتگر».

در تواریخ آمده است که:طالب نه در میان کشتگان و اسیران بود و نه به مکه بازگشت؛وضعیت او مشخص نیست و نسلی هم از خود بر جای ننهاد(2).).

ص: 39


1- مسعودی این اشعار را به گونه دیگری آورده است: یا رب إما خرجوا بطالب فی مقنب من تلکم المقانب فاجعلهم المغلوب غیر الغالب والرجل المسلوب غیر السالب؛«پروردگارا اگر طالب را همراه اسب سواران غارتگر به جنگ بفرستند، آنها را نه غالب، بلکه مغلوب و نه غارتگر، بلکه غارت شده قرار داده».
2- ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری: ج 1، ص 121 و ابوالفرج اصفهانی، الأغانی:ج 4، ص 183 (در اخبار حسان بن ثابت).

عقیل

عقیل در سال دهم عام الفیل،سی سال قبل از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله، متولد شد.کنیه اش ابویزید بود و همچون طالب، به زور مشرکان در جنگ بدر حضور یافت که نهایتا به اسارت مسلمانان درآمد؛اما از آنجا که خودش هیچ مال و ثروتی نداشت،عمویش عباس،هزینه آزادی او را پرداخت کرد.(1) پس از این ماجرا، عقیل به مگه بازگشت و تا سال هشتم هجری در آن دیار به سر برد تا اینکه به مدینه هجرت نمود و در جنگ موته شرکت کرد.رسول خدا صلی الله علیه و آله همه ساله یکصد و چهل بار شتر از محصولات خیبر را در اختیار عقیل قرار می داد تا مخارج و هزینه خوراک او و خانواده اش تأمین گردد. از آن هنگام به بعد، عقیل از مدینه بازگشت و در هیچ یک از جریانات و حوادث بعدی همچون فتح مگه و جنگ های طائف، خیبر و حنین نامی از او به میان نیامده است.

ص: 40


1- ابن سعد، الطبقات الکبری:ج 4، ص 43 و ابن اثیر، اسد الغایة : ج 3،ص 422

محمد بن اسماعیل بخاری(1) در روایتی در «صحیح» خود.

ص: 41


1- بخاری؛محمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیرة بن بردزبه،ابو عبدالله بخاری (194- 256 ه. ق.).وی از طریق روابط خویشاوندی به طایفه جعفی پیوست.بخاری صاحب کتاب «صحیح» (معروف به صحیح بخاری)می باشد.در سال 210 در جستجوی حدیث، راهی مسافرت شد.وی از خراسان، عراق، حجاز، شام و مصر، دیدن کرد.بخاری از ابراهیم بن حمزه زبیری،احمد بن حنبل،اسحاق بن راهویه،شریج بن نعمان جوهری،سلیمان بن حرب،ابو الولید طیالسی،یحیی بن معین،محمد بن یحیی ذهلی و دیگران،به نقل روایت پرداخت. ابن قاضی شهبه می گوید:بخاری نزد علمای شافعی مذهب،یعنی حمیدی،زعفرانی،کبرابیسی و ابی ثور به فراگیری دانش حدیث پرداخت و نرمذی،ابراهیم بن اسحاق حربی، احمد بن محمد بن ازهر نیشابوری، احمد بن نصر خفاف، حسین بن اسماعیل محاملی،ابوبکر ابن ابی دنیا،ابوزرعه رازی،محمد بن نصر مروزی،مسلم بن حجاج و دیگران،روایات او را نقل می کردند.بخاری، محدث، حافظ، فقیه و مورخ بود و کتاب «صحیح» را،که معتبرترین کتب شش گانه مورد اعتماد اهل سنت است،به رشته تحریر درآورد.وی از نقل روایات ائمه اهل بیت علیهم السلام پرهیز می کرد،به گونه ای که هیچ یک از روایات امام صادق علیه السلام، امام کاظم علیه السلام، امام رضا علیه السلام، امام جواد علیه السلام، امام هادی علیه السلام، امام حسن عسکری علیه السلام و سایر علمای آل محمد علیهم السلام را در کتاب خود نیاورده است و این درحالی است که در همین کتاب به عمران بن حطان،مبلغ خوارج و سرسخت ترین آنها در دشمنی با اهل بیت علیهم السلام،استناد می کرد.به نقلی،بخاری به بغداد رفت و دانشمندان و مردم این شهر پیرامون او گرد آمدند تا اطلاعاتش را درباره سلسله اسناد روایی بیازمایند؛وی از این آزمون،سربلند بیرون آمد و همگان،حافظ بودن او را تأیید کردند تا جایی که ابن صاعد او را «الکبش النطاح»،یعنی«قوچ بسیار شاخ زن» نام نهاده بود.بخاری در سال 250 هجری قمری به نیشابور رفت و مردم برای شنیدن روایات،به نزد او رفتند. یک روز مردی از اهالی نیشابور سؤالاتی در مورد مخلوق بودن الفاظ قرآن از وی پرسید؛بخاری در پاسخ گفت:کارهای ما مخلوق است و الفاظ ما هم از کارهایمان جدا نیست؛در این هنگام اختلافات بالا گرفت تا جایی که محمد بن یحیی ذهلی،مردم را علیه بخاری تحریک کرد و جز مسلم بن حجاج و احمد بن سلمه،همه از گرد او پراکنده شدند. بخاری اندکی بعد،جان خود را در معرض خطر دید لذا نیشابور را ترک گفت.تألیفات وی عبارتند از:التاریخ الکبیر،التاریخ الصغیر،التاریخ الأوسط،الأسماء والکنی،الضعفاء،السنن فی الفقه،الأدب،خلق أفعال العباد،القراءة خلف الامام و التفسیر الکبیر.بخاری در سال 256 در خرننگ از روستاهای سمرقند چشم از جهان فرو بست.ر.ک:موسوعة طبقات الفقهاء:ج 3،ص 473،شماره 1092؛خطیب بغدادی،تاریخ بغداد:ج 2،ص 5،شماره 424؛ابن ابی حاتم رازی،الجرح والتعدیل:ج 7،ص 191؛خیرالدین زرکلی،الأعلام:ج 6،ص 34 و قمی، الکنی والألقاب: ج 2 ص 70، شماره 76.

می نویسد:«عقیل، خانه های بنی هاشم در مکه را فروخت تا جایی که در زمان فتح مکه به پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: ای رسول خدا! فردا در کدام منزل اقامت می کنید؟ فرمود: « مگر عقیل خانه ای هم برای ما باقی گذاشته است»؟!(1)با این همه، پیامبر صلی الله علیه و آله عقیل را دوست می داشت؛حتی یک روز به او فرمود:«ابو یزید! من از دو جهت تو را دوست دارم؛ یکی به خاطر خویشاوندی و دیگری به خاطر اینکه میدانم عمویم تو را

ص: 42


1- بخاری،صحیح: ج 5، ص 92.

دوست داشت»(1).

عقیل فرزندان بسیاری از خود به یادگار گذاشت که به برخی از آنها اشاره می کنیم:یزید و سعید،که مادرشان أم سعید بنت عمرو نام داشت و از قبیله بنی صعصعه بود.جعفر اکبر و ابوسعید؛ابوسعید با همین اسم که به شکل کنیه است،نام گذاری شده بود و لوچ و دوبین بود.مادر جعفر اکبر و ابوسعید،ام البنین کلابیه نام داشت.مسلم، که امام حسین علیه السلام او را به کوفه فرستاد و به دست عبیدالله بن زیاد به شهادت رسید؛از دیگر فرزندان عقیل که از مادرانی متفاوت بودند می توان به این موارد اشاره نمود:

عبدالله اکبر بن عقیل بن ابی طالب؛مادرش کنیز بود.وی در کربلا در کنار امام حسین علیه السلام حاضر بود.بر اساس گزارشی تاریخی از مدائنی،عثمان بن خالد بن اسیر جهنی به همراه مردی از طایفه همدان،او را در کربلا به شهادت رساندند(2).

عبدالرحمان بن عقیل؛مادر او نیز کنیز بود و عبدالرحمان نیز در کربلا حاضر بود.ابن شهر آشوب می گوید:عبدالرحمان پس از انصار،در حمله آل ابی طالب،پیشاپیش ایشان ایستاد و گفت:أبی عقیل فاعرفوا مکانی من هاشم و هاشم إخوانی؛

«پدرم عقیل است پس منزلت مرا بدانید؛من از قبیله هاشم هستم و برادرانم درهم کوبنده و خرد کننده اند».

عبدالرحمان به نبرد برخاست و هفده اسب سوار را از پای

ص: 43


1- ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه:ج 11،ص 173.
2- ر.ک:ابوالفرج اصفهانی،مقاتل الطالبیین:ص 97.

درآورد تا آنکه او را محاصره کردند و عثمان بن خالد بن أشیم و بشر بن حوط همدانی قابضی(بشر بن أحوط،از گروه قابضی از طایفه همدان محسوب می شد)وی را به شهادت رساندند(1).

جعفر بن عقیل؛مادرش حوصاء،دختر عمرو -معروف به ثغر -ابن عامر بن هصان بن کعب بن عبد بن ابی بکر بن کلاب عامری بود؛مادر مادرش،اودة دختر حنظلة بن خالد بن کعب بن عبد بن ابی بکر مذکور،نام داشت؛مادر بزرگ مادرش،ربطة دختر عبد بن ابی بکر مذکور بود؛ مادر مادربزرگ مادرش،ام البنین دختر معاویة ابن خالد بن ربیعة بن عامر بن صعصعه نام داشت و مادر بزرگ مادر بزرگ مادرش،حمیده دختر عتبة بن سمرة بن عتبة بن عامر بود.جعفر نیز در کربلا در کنار حضرت سید الشهداء علیه السلام حاضر بود.سروی می گوید:جعفر به سوی دشمن پیش تاخت و در حالی که شجاعانه با شمشیر به جان آنان افتاده بود این اشعار را می سرود:أنا الغلام الأبطحی الطالبی من معشر فی هاشم من غالب

و نحن حقا سادة الذوائب؛«من فرزند مکه و نواده ابوطالب هستم و به گروهی از عشیرة هاشم تعلق دارم که همیشه غالبند؛و به راستی که ما افرادی بزرگوار هستیم».

جعفر پانزده تن از دشمنان را کشت و سرانجام بشر بن حوط،که برادرش عبدالرحمان را به قتل رسانده بود،او را نیز به شهادت

ص: 44


1- ر.ک:محمد سماوی،ابصار العین:ص 68 و علامه محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار:ج 45،ص 33.

رساند(1).

عبدالله اصغر،علی،عثمان،حمزه،محمد(2)،رمله،أم هانی،أسماء،فاطمه،أم قاسم،زینب،أم نعمان و جعفر اصغر نیز از دیگر فرزندان عقیل بودند.

عقیل از نسب شناسان بزرگ عرب و آگاهان به وقایع عصر جاهلیت و از آگاه ترین افراد روزگار خود به قبایل و رجال عرب بود.انتخاب أم البنین،مادر گرانقدر حضرت ابالفضل العباس علیه السلام،بر اساس ویژگی ها و خصایصی که امیرالمؤمنین علیه السلام برای همسر خویش در نظر داشت،نیز با مشورت و نظر عقیل انجام گرفت.حضرت علی علیه السلام با برادرش عقیل،درباره انتخاب همسری از خاندانی اصیل که فرزندانی شجاع،دلیر و جنگاور بیاورد،مشورت نمود و عقیل نیز به دلیل مهارت و تبحری که در شناخت انساب عرب داشت،فاطمه دختر حزام بن خالد از طایفه بنی کلاب را به آن حضرت پیشنهاد نمود و گفت:در میان عرب،دلیر تر و شجاع تر از پدران او دیده نشده اند و بر این اساس، امیرالمؤمنین علی علیه السلام با فاطمه ازدواج نمود.فاطمه بنت حزام،پس از ازدواج با حضرت علی علیه السلام صاحب چهار فرزند پسر گردید که به شجاعت و دلیری مشهور بودند و از این رو «أم البنین» نامیده شد.پیرامون شخصیت0.

ص: 45


1- ر.ک:محمد سماوی،ابصار العین:ص 68.
2- وی همسر فاطمه دختر امیرالمؤمنین علیه السلام بود.ابن شهرآشوب،مناقب آل ابی طالب:ج 3،ص 350.

عقیل بن ابی طالب،ماجرای دیدار وی با برادرش امیرالمؤمنین علی علیه السلام،در زمان خلافت آن حضرت و درخواست کمک مالی از ایشان،واقعه ای مشهور،تأثیرگذار و همچنین بیانگر جلوه ای کوچک از ایمان راسخ،امامت راستین و ولایت الهی حضرت علی علیه السلام می باشد.در آن هنگام که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام،در کوفه عهده دار خلافت مسلمین بود،روزی عقیل به دلیل فقر به خدمت آن حضرت رسید و مستمری بیشتری را از بیت المال درخواست کرد،ولی با امتناع آن حضرت مواجه گردید. امیرالمؤمنین علیه السلام آهنی داغ را به دست عقیل،که نابینا بود،نزدیک نمود؛عقیل فریاد برآورد و به امیرالمؤمنین علیه السلام اعتراض کرد.امام علیه السلام فرمود:«تو در مقابل این گرما طاقت نداری؛من چگونه آتش جهنم را تحمل کنم؟!».

عقیل پس از آنکه بینایی خود را از دست داد،در سال پنجاه هجری و در سن 96 سالگی،در دوران خلافت معاویة بن ابی سفیان،رخ در نقاب خاک کشید(1).».

ص: 46


1- جهت آشنایی بیشتر ر.ک:ابن عنبه،عمدة الطالب:ص 327،امین، أعیان الشیعة : ج 8، ص 389 و دائرة المعارف بزرگ اسلامی:ج 10، ص 186، مدخل «أم البنین »؛همچنین ر.ک:ابن شهرآشوب مازندرانی،مناقب آل ابی طالب: ج 1، ص 109؛ابن سعد، الطبقات الکبری: ج 4، ص 44؛ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه: ج 11، ص 245 و نیز ر.ک:دائرة المعارف تشیع: ج 11، ص 34،ضمن مدخل«عقیل بن ابی طالب ».

جعفر

وی مکنا به «ابو عبدالله»،و ده سال از حضرت علی علیه السلام بزرگتر بود.جعفر در شمار نخستین مسلمانان محسوب می شود و پس از مهاجرت به حبشه،چند سالی در آن سرزمین اقامت نمود تا اینکه در سال هفتم هجری و پس از فتح خیبر،به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله بازگشت.در زمان بازگشت جعفر،رسول خدا صلی الله علیه و آله به استقبال وی رفت،او را در آغوش کشید،میان دو چشمش را بوسید و فرمود:«نمی دانم به خاطر آمدن جعفر،خوشحال باشم یا به خاطر فتح خیبر؟»(1)

جعفر،بیچارگان و بینوایان را دوست می داشت،به آنها غذا می داد،و به سبب شدت تواضعش دعوت آنان را هر چند در کوچه های خاکی،رد نمی کرد،در کنار آنان می نشست و با مهربانی با آنان رفتار می کرد؛از همین رو رسول خدا صلی الله علیه و آله،جعفر را«ابوالمساکین»(2)نام نهاده بود(3).

ص: 47


1- ر.ک:ابن هشام،السیرة النبویة:ج 4،ص 3؛ابن سعد، الطبقات الکبری:ج 4، ص 35؛طبرانی،المعجم الکبیر: 2، ص 108، ح 1469؛ ابن ابی شیبه،المصنف:ج 6،ص 384،شماره 32196؛ابوالفرج اصفهانی،مقاتل الطالبیین:ص 29؛حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین:ج3،ص 211 و ابن منظور،خلاصه تاریخ دمشق:ج 6،ص 68،شماره 33.
2- پدر درماندگان (المساکین:جمع مسکین؛فقیرانی که از پای افتاده اند). ر.ک:المنجد:ج 1،ص 867.
3- ر.ک:سنن الترمذی:ج 5،ص 655،شماره 3766؛ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء:ج 1،ص 171؛ابن حجر عسقلانی،الإصابة:ج 1، ص 486 شماره 1168؛بغوی شافعی،مصابیح السنة:ج 4،ص 193،شماره 4826؛سنن ابن ماجة:ج 2،ص 1381،شماره 4125؛طبرانی،المعجم الکبیر:ج 2،ص 109،ح 1477 و ابن سعد، الطبقات الکبری:ج 4،ص 41.

هنگامی که بزرگان مشرک قریش در صدد بازگرداندن مهاجران از حبشه به مگه بودند،جعفر بن ابی طالب به عنوان نماینده مسلمانان با «نجاشی»(1)پادشاه حبشه سخن گفت؛ ماجرا0.

ص 48


1- نجاشی:اصحمة بن بحر،پادشاه حبشه که نام او در زبان عربی«عطیه» است.تمامی پادشاهان حبشه،به لقب نجاشی - با فتح «ن» و تخفیف «ج» - نامیده می شدند،مانند پادشاهان مصر باستان که فرعون نامیده می شدند.نجاشی زمان پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله که مسلمانان به او پناهنده گردیدند،اصحمة بن بحر نام داشت.ر.ک:ابن اثیر،النهایة : ج 5، ص 22؛ ابن منظور،لسان العرب: ج 6، ص 351. وی در دوران حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله اسلام آورد،اما به مدینه هجرت نکرد.نجاشی برای مسلمانان،مدافعی استوار و مفید،و برای آنها پشتوانه ای محکم؛چنانکه کتب مغازی (کتاب هایی که درباره جنگ ها و غزوات پیامبر صلی الله علیه و آله تألیف شده است)،داستان خوش رفتاری او با مسلمانان مهاجر به حبشه را نقل نموده اند.راویان کتب روایی صحیح اهل سنت با اسناد گوناگون آورده اند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و از راه دور و در مدینه،بر جنازه نجاشی نماز میت خواند؛به عنوان مثال در روایت سعید بن مینا از جابر،و نیز در روایت عطاء از جابر آمده است:هنگامی که نجاشی از دنیا رفت،پیامبر صلی اله علیه و آله فرمود:«امروز بنده نیکوکار خدا،به نام اصحمه چشم از جهان فرو بسته است، پس برخیزید و نماز میت را براو اقامه کنید»؛ما نیز به دستور رسول خدا صلی الله علیه وآله عمل نموده و پشت سر ایشان،صف بستیم.این روایت را قطان از ابن جریج از رسول خدا علی در قالب عبارات مذکور،آورده است.طبری و برخی دیگر از مورخین گفته اند:این واقعه در ماه رجب سال نهم هجری رخ داده است؛اما دیگران،تاریخ وقوع آن را پیش از فتح مکه دانسته اند.نجاشی (به فتح «ن» و با تخفیف «ج» خوانده می شود؛اما برخی معتقدند که ثعلب، «ن» این واژه را مکسور می خواند.ر.ک:ابن اثیر،اسد الغابة: ج 1، ص 139، شماره 188 و ابن حجر عسقلانی،الاصابة: ج 1، ص 166، شماره 470.

از این قرار بود که سران مشرک قریش،هدایای فراوان و ارزشمندی را برای مردم مسیحی حبشه و نجاشی پادشاه با ایمان و دادگر ایشان به حبشه ارسال کردند،اما موفق به بازگرداندن مسلمانان مهاجر نشدند؛چرا که جعفر به مشیت پروردگار،با نجاشی سخن گفت و در کنار استدلال ها و روشنگری های خود،آیاتی چند از کلام خدا را برای وی تلاوت نمود. این امر،پیروزی مسلمانان مهاجر را بر هیأت اعزامی قریش به سرکردگی عمرو بن عاص(1) و عبدالله بن

ص: 49


1- عمرو بن عاص بن وائل سهمی قرشی؛( 50 قبل از هجرت - 43 ه.)،مکنا به ابوعبد الله،فاتح مصر و یکی از بزرگان،هوشمندان،صاحب نظران،دوراندیشان و حیله گران عرب.وی در دوران جاهلیت یکی از مخالفان سرسخت اسلام بود،اما در ماجرای صلح حدیبیه اسلام آورد.پیامبر صلی الله علیه و آله،فرماندهی سپاه «ذات السلاسل» را به او سپرد و ابوبکر و عمر را به یاری او گسیل داشت. عمرو بن عاص بعدها ازسوی رسول خدا صلی الله علیه و اله والی عمان شد و در دوران عمر،یکی از فرماندهان ارتش در جنگ های شام بود.وی قنسرین را فتح کرد و با اهل حلب،منبج و انطاکیه از در آشتی و صلح در آمد.عمر ابتدا حکومت فلسطین و سپس فتح مصر را به وی سپرد.عمرو بن عاص مصر را فتح کرد،اما عثمان او را از حکومت مصر،عزل نمود.در فتنه ای که میان علی و معاویه رخ داد،عمرو بن عاص در کنار معاویه بود.معاویه در سال 38 هجری،حکومت مصر را به عمرو بن عاص داد و تا شش سال خراج این سرزمین را تمام و کمال در اختیار او قرار داد.عمرو بن عاص نیز از این فرصت،نهایت استفاده را برد و ثروت فراوانی اندوخت.وی در قاهره درگذشت و در کتب روایی،39 حدیث از وی بر جای مانده است.ر.ک:خیرالدین زرکلی،الأعلام: ج 5، ص 79 و نیز ابن اثیر،اسد الغابة : ج 3، ص 127، شماره 2937 و ابن حجر عسقلانی،الاصابة :ج 3، ص 193، شماره 4669.

ابی ربیعہ مخزومی(1)محقق ساخت.آیاتی که جعفر تلاوت نمودهد.

ص: 50


1- عبدالله بن أبی ربیعة بن مغیرة قرشی مخزومی؛مادرش ثقفیه نام داشت. گفته شده:اسماء دختر مخربه از قبیله بنی مخزوم و به قولی از قبیله بنی نهشل بن دارم،مادر وی و برادرش عیاش بن ابی ربیعه بوده است.عبد الله بن ابی ربیعه،پدر یکی از شاعران مشهور عرب به نام عمر بن عبدالله بن ابی ربیعه است.عبدالله بن ابی ربیعہ مخزومی در دوران جاهلیت،بحیرا نام داشت اما رسول خدا صلی الله علیه و آله او را عبد الله خطاب نمود و کنیه اش ابوعبدالرحمن بود.پدر او (ابو ربیعه) نیز ذوالرمحین (دارای دو نیزه) خوانده می شد.وی که یکی از زیباترین اعراب بود و در شمار اشراف قریش در دوران جاهلیت،قرار داشت که در روز فتح مگه اسلام آورد.عبد الله بن ابی ربیعه به همراه عمرو بن عاص از سوی قریش،عازم حبشه شد تا مسلمانان را به مکه بازگرداند،البته به اعتقاد برخی فرد دیگری در این مأموریت،عمرو بن عاص را همراهی می کرد.رسول خدا صلی الله علیه و آله حکومت منطقه «جند»در یمن و توابع آن را به وی سپرد و عمر،صنعاء را نیز به سرزمین تحت حکمرانی وی اضافه نمود و تا زمان مرگ عمر،در این مقام باقی بود.عبدالله بن ابی ربیعه در دوران خلافت عثمان هم در مقام خود ابقا شد و در زمان محاصره عثمان به یاری او شتافت اما در نزدیکی مکه از روی شتر،بر زمین افتاد و درگذشت. ر.ک:ابن اثیر،اسد الغابة :ج 3،ص 127،شماره 2937 و ابن حجر عسقلانی،الاصابة :ج 3،ص 193،شماره 4669.علامه مجلسی در کتاب بحارالأنوار:ج 18،ص 412 داستان نجاشی را نقل می کند،اما به جای عبدالله بن ابی ربیعہ مخزومی،از عمارة بن ولید» نام می برد.

بود،در قلب و جان نجاشی اثر کرد.جعفر آیات الهی را یکی پس از دیگری برای نجاشی تلاوت کرد و او نیز در برابر سخن پروردگار،سر تسلیم فرود می آورد؛ و این امر باعث شد که نجاشی تلاش شرم انگیز،شیطانی و مذبوحانه قریش را خنثی نماید.(1)

جعفر به سال هشتم هجری در جنگ موته به شهادت رسید.

أم هانی

مورخان درباره نام وی،اختلاف نظر دارند؛چنان که ابن اثیر در

ص: 51


1- ر.ک:ابن هشام،السیرة النبویة :ج 1،ص 357- 362؛ابونعیم اصفهانی،حلیة الأولیاء:ج 1،ص 115 - 116؛بیهقی،دلائل النبوة:ج 2،ص 301-304؛طبرانی، المعجم الکبیر:ج 2،ص 111 و ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه:ج 6،ص 307.

أسد الغابة می نویسد:هند،فاطمه و فاخته نامهای مختلفی است که برای وی ذکر کرده اند.(1)

ام هانی همان بانویی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه در خانه او هشت رکعت،نماز گزارد.(2)

بخاری در «صحیح» خود می نویسد:تاکنون هیچ روایتی از هیچ کس به ما نرسیده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله را در حال اقامه نماز «ضحی»(3)دیده باشد؛و ام هانی تنها کسی است که می گوید پیامبر صلی الله علیه و آله را در حال اقامه نماز چاشتگاه دیده است.ام هانی نقل می کند که:رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه در خانه من،غسل نمود و آنگاه هشت رکعت نماز خواند.تاکنون ندیده بودم که ایشان نمازی کوتاه تر از آن نماز را اقامه کرده باشند؛با این تفاوت که رکوع و سجود را تمام و کمال به جای می آورد.(4)».

ص: 52


1- ر.ک:ابن اثیر،اسد الغابة:ج 5،ص 624؛(ابن حجر عسقلانی نیز در الإصابة: ج 7، ص 389،شماره 12279 این موضوع را نقل کرده است).
2- بخاری در «صحیح» خود: ج 5، ص 189 این موضوع را نقل کرده است.
3- نماز چاشتگاه؛نمازی منحصر به پیامبر اسلام و در زمان،مکان و موردی خاص که اقامه این نماز توسط دیگران به عنوان یک نماز مستحب،بدعت و حرام است.ر.ک:کلینی،الکافی: ج 3، ص 451.
4- مسلم نیشابوری نیز در«صحیح» خود در کتاب صلاة المسافرین و قصرها: ج 1، ص497، شماره 80،تحت عنوان «باب استحباب صلاة الضحی،وأن أقلها رکعتان و أکملها ثمانی رکعات»روایتی نزدیک به مضمون روایت مذکور نقل کرده است.در صحیح بخاری و صحیح مسلم به نقل از ام هانی آمده است:در سال فتح مکه به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله رفتم،دیدم غسل می کند و فاطمه علیها السلام با جامه ای او را پوشانده است،به ایشان سلام کردم، فرمود:«این زن کیست که سلام می کند؟»گفتم:من أم هانی دختر ابو طالب هستم.فرمود:«خوش آمدید»؛هنگامی که پیامبرصلی الله علیه و اله،غسل خود را به پایان رساند برخاست و در حالی که تنها یک لباس بر تن داشت،هشت رکعت نماز گزارد.پس از تمام شدن نماز،عرض کردم:ای رسول خدا!برادرم علی بن ابی طالب،ادعا می کند با مردی - یعنی فلان بن هبیره - که من او را در پناه خود قرار داده ام،سر جنگ دارد.رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:«کسی که در پناه توست در پناه ما نیز هست»،أم هانی می گوید:این ماجرا به هنگام ضحی(چاشت)رخ داد.به نظر می رسد که منظور وی از فلان بن هبیره،همسرش ابو وهب هبیرة بن عمرو بن عائذ مخزومی بوده است که در نجران و به حال شرک،از دنیا رفت؛البته برخی دیگر احتمال داده اند که مقصود أم هانی،شخص دیگری بوده است.کتاب های تاریخی دیگری مانند مسعودی،مروج الذهب:ج 2، ص 351؛ابن اثیر،اسدالغابة :ج 5، ص 624 و واقدی،المغازی:ج 2، ص 829 - 830 نیز روایتی نزدیک به مضمون روایت مذکور را آورده اند:پس رسول خدا به فرمود:«ای فاخته!أم هانی!خوش آمدی»؛آنگاه رسول خدا -در ادامه روایت -فرمود:«چنین چیزی رخ نداده است:کسی که تو او را امان داده ای ما نیز امان داده ایم و آنکه در پناه توست،در پناه ما نیز هست».

همسر ام هانی،هبیره بن عمرو مخزومی نام داشت که مشرک از دنیا رفت و در دوران جاهلیت،فرزندی به نام جعدة بن هبیره،ثمره زندگی آنان بود.امام علی علیه السلام در دوران خلافت خود،پسر ام هانی یعنی جعدة بن هبیره را به عنوان کارگزار خود،انتخاب

ص: 53

نمود.(1)

ام هانی پس از پذیرش اسلام،به مدینه مهاجرت نمود و همان جا درگذشت.رسول خدا صلی الله علیه و آله از او خواستگاری نمود و وی در پاسخ گفت:«به خدا سوگند که من در دوران جاهلیت هم شما را دوست داشتم تا چه رسد به اکنون که اسلام آورده ام،اما من فرزندانی یتیم دارم که خوش ندارم شما را بیازارند».(2)

جمانه

ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب(3)با وی ازدواج

ص: 54


1- مسعودی،مروج الذهب: ج 2، ص 348 و سبط ابن جوزی،تذکرة الخواص: ج 1، ص 165.
2- ابن حجر عسقلانی،الاصابة:ج7، ص 389، شماره 12279.
3- ابوسفیان بن حارث بن عبدالمطلب؛پسر عمو،برادر رضاعی و از اصحاب رسول اکرم صلی الله علیه و آله و از شاعران صدر اسلام.اکثر مورخان نام او را «مغیره» دانسته اند.وی در شب ولادت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله متولد شد.حلیمه سعدیه،دایه پیامبر صلی الله علیه و آله،به او نیز شیر داده است.وی در کودکی با آن حضرت انس و الفت داشته و گفته اند که به پیامبر شبیه بوده است.ابوسفیان پس از بعثت،در شمار دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله درآمد و در جنگ با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله،در جبهه مشرکان قرار داشت و با آنان همکاری می کرد و در اشعارش،پیامبر را هجو میگفت.ابو سفیان بن حارث،اندکی قبل از فتح مکه،همراه خانواده خود،به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله شتافت؛نخست به او اعتنایی نشد،اما پس از آنکه اسلام آورد، حضرت علی علیه السلام به فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله اعلام نمود که خدا و رسول او از ابوسفیان درگذشتند،شما نیز از او راضی شوید.ابو سفیان نیز از باب عذرخواهی بابت گذشته و ستایش پیامبرصلی الله علیه و آله،شعری سرود.وی در غزوه حنین نیز شرکت کرد و از معدود کسانی بود که در کنار پیامبر صلی الله علیه و آله پایداری نمود و در پایان جنگ از غنایم بیشتری بهره مند گردید.ابوسفیان،بنابر گزارشی تاریخی در اوایل خلافت عمر در سال 15 هجری قمری و بنابر نقلی دیگر در سال 20 هجری قمری درگذشت و در بقیع به خاک سپرده شد.ر.ک:دائرة المعارف بزرگ اسلامی:ج 5، ص 588،مدخل «ابوسفیان» و نیز ر.ک:ابن اثیر،اسد الغابة: ج 5، ص 145،شماره 5959 و ابن حجر عسقلانی:الإصابة:ج6، ص 122، شماره 10019.

کرد.(1)جمانه پس از پذیرش اسلام،راه مدینه را در پیش گرفت و در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و اله در همین شهر چشم از جهان فرو بست.(2)

علی امیرالمؤمنین علیه السلام

فصل جداگانه ای به نام «بارداری بنت اسد و مولود کعبه»را به این شخصیت عظیم اختصاص داده ایم که در ادامه می آید.

ص: 55


1- ابن سعد،الطبقات الکبری: ج 8، ص 48.
2- مسعودی،مروج الذهب:ج 2، ص 351.

بخش چهارم: بارداری فاطمه بنت اسد و ولادت مولود کعبه علیه السلام

اشاره

برای هیچ پژوهشگری، ارائۀ بیان و تصویری مختصر و گذرا از گزیدۀ فضایل مرد بزرگ و مقدس تاریخ، یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام ، آسان نیست؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: «ای ابا الحسن! اگر دریا مرکّب شود، درختان همه مداد گردند، انسانها بنویسند و جنیان به حساب و کتاب بپردازند، نمی توانند فضایل تو را به شماره درآورند»(1).

در فضایل علی علیه السلام همین بس که عکرمه از قول ابن عباس می گوید: «خدای تعالی هیچ آیه ای را در قرآن کریم نازل نکرد مگر آنکه علی بن ابی طالب علیه السلام ، سر منشأ، سرور و امیر آن آیه بود».(2).

ص: 56


1- ر.ک: خوارزمی، المناقب: ج 32، ص 328؛ ابن شاذان، مائة منقبة من فضائل أمیر المؤمنین علیه السلام : 115 - 116، شماره 99 ؛ گنجی شافعی، کفایة الطالب: ص 251؛ اربلی، کشف الغمة (به نقل از خوارزمی): ج 1، ص 109؛ جوینی، فرائد السمطین : ج 1، ص 16؛ ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان : ج 5، ص 62 و قندوزی حنفی، ینابیع المودة: ص 121.
2- این حدیث در کتب حدیثی و تاریخی معتبر اهل سنت ذکر گردیده است؛ ر.ک: حسکانی، شواهد التنزیل : ج 1، ص 64؛ احمد حنبل، کتاب الفضائل، باب فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام : 168، ح 236؛ گنجی شافعی، کفایة الطالب: باب 31، ص140؛ ابن عساکر، تاریخ دمشق، شرح حال امیرالمؤمنین علیه السلام : ج 2، ص 429 و 430، شماره 438 - 439؛ تفسیر فرات کوفی: ص 48، شماره 40 (با اندکی تفاوت در عبارت)؛ طبری، ذخائر العقبی: ص89؛ قندوزی حنفی، ینابیع المودة: ج 2، ص 177 و هیثمی، مجمع الزوائد: ج 9، ص112.

شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام را چه رسد که پیرامون مناقب امیر المؤمنین علیه السلام، داد سخن سر دهند و حال آنکه دشمنان نیز در حق او اعترافاتی بس درخشان و خیره کننده داشته اند و از همین جاست که نه تنها مسلمانان، بلکه فرهیختگان و روشنفکران بزرگ مسیحیت در دوران معاصر نیز، با آثاری کارشناسانه و ماندگار، معالم و معارف انسانی این امام بزرگ را ثبت نموده و کلمات زرسان و جاودانه خویش را به خصایل انسانی وی تقدیم کرده اند؛ به گونه ای که جرج جرداق (1)، این نویسنده بزرگ و منصفد.

ص: 57


1- جرج سجعان جرداق ؛ در سال 1926 میلادی در شهر جدیدة مرجعیون، واقع در لبنان جنوبی به دنیا آمد؛ جایی که از زیباترین و پرحادثه ترین سرزمین ها در طول تاریخ به شمار می رود و خاطرات گذشتگان در آن موج می زند. جرج جرداق در خانواده ای غشانی با ریشه های قحطانی دیده به جهان گشود و در محیط عمومی سرشار از زبان و روح عربی در کنار محیطی خاص، که با علاقه به کسب دانش، عجین شده بود، پرورش یافت. برادر بزرگترش، فؤاد جرداق، که زبان شناس، شاعر و مهندس بود، از همان دوران کودکی جرج جرداق، تأثیر ویژه ای در جهت دهی و راهنمایی وی داشت. فؤاد جرداق که قابلیت فوق العاده جرج جرداق در مطالعه کتاب های ادبیات عرب همچون دیوان متنبّی، مجمع البحرین ناصیف یازجی و ... را دریافته بود، کتاب نهج البلاغه را در دوران تحصیلات ابتدایی جرج جرداق، به وی هدیه کرد. جرج جرداق در حالی سیزدهمین سال تولد خود را جشن گرفت که بخش های فراوانی از این سه کتاب را در حافظه خود ثبت کرده بود. وی تحصیلات خود را در دانشکده مشهور «سر اسقفی» بیروت، که توانمندترین فارغ التحصیلان در زمینه زبان و ادبیات عربی و فرانسه را تربیت می کرد، به پایان رساند و پس از آن کتاب دایرة المعارف گونه و شش جلدی خود را پیرامون برخی از زوایای شخصیت امیرالمؤمنین علی علیه السلام به رشته تحریر درآورد و طی آن، شخصیت عظیم ایشان را تا حدودی به خوانندگان، معرفی نمود؛ جلد نخست این کتاب، «علی وحقوق الانسان» ، جلد دوم آن «بین علی والثورة الفرنسیة »، جلد سوم آن «علی وسقراط » و.. و آخرین جلد این مجموعه «روائع النهج» نام دارد.

لبنانی، در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام می گوید: «تاریخ و حقیقت، گواهی می دهند که علی، وجدان والا و عظیم...، فریاد عدالت انسانی و شخصیت جاودان شرق است! ای دنیا! چه می ُشد تمام قدرت خود را بسیج میکردی و در هر زمانهای، یک علی با همان عقل، قلب، زبان و ذوالفقار، پدید می آوردی؟!».

بارون کارا دیوو، پژوهشگر و مستشرق فرانسوی، نیز چه رسا سخن می گوید: «علی، پهلوان رنج کشیده و درد چشیده، دلاور زاهد و پاکدل، امام شهید، صاحب روح استوار عمیق، که سر عذاب الهی در اسرار اندرون او نهفته است».

ص: 58

میخائیل نُعَیمه (1)، ادیب سرشناس لبنانی، نیز دربارۀ».

ص: 59


1- میخائیل نُعَیمه؛ اندیشمند بزرگ عرب و در شمار همان نسلی است که در میان اعراب، نهضت فکری - فرهنگی را رهبری نمودند، بیداری را پدید آوردند و مردم را به سوی نوگرایی، سوق دادند. کتابهای فراوان میخائیل نعیمه و کتابهای دیگر اندیشمندان پیرامون وی، بخش عمده ای از فضای کتابخانه عربی را به خود اختصاص داده است. وی شاعر، قصه پرداز، نمایشنامه نویس، منتقد فهیم و نویسنده مقالات روشنگر و بینایی بخش می باشد؛ میخائیل نعیمه آثار خویش را که برجستگی و جایگاه بلند و ویژه او را برای همگان آشکار ساخته، به زبان های عربی، انگلیسی و روسی به جامعۀ بشری تقدیم نموده است. وی در اکتوبر سال 1889 میلادی در «بسنکتا» از توابع جبل صتّین لبنان دیده به جهان گشود و تحصیلات خود را در مدرسۀ «الجمعیة الفلسطینیة » به پایان رساند. میخائیل نعیمه بلافاصله به بولتافیای اوکراین رفت و در فاصله سال های 1905 تا 1911، تحصیلات پنج ساله دانشگاهی خود را در آنجا به پایان رساند و همان جا بر کتاب های مطرح ادبیات روسی، مسلط شد. وی پس از پایان تحصیلات در اوکراین، به آمریکا رفت، از دسامبر 1911 تحصیلات خود در زمینه حقوق را پی گرفت و به تابعیت آمریکا درآمد. در آن زمان ادبای مهاجر عرب، اتحادیه ای به نام اتحادیه نویسندگان را راه اندازی کرده بودند که میخائیل نعیمه هم به آن پیوست و معاونت جبران خلیل جبران را بر عهده گرفت. وی در سال 1932 به بسکنتا بازگشت و فعالیت ادبی خود را توسعه داد. میخائیل نعیمه به خاطر این فعالیت ها «ناسک الشخروب» (یعنی زاهد شخروب) لقب گرفت تا اینکه به سال 1988 میلادی پس از نزدیک به یک قرن زندگی پربار، چشم از جهان فروبست. اصالت میخائیل نعیمه به روستایی به نام «النعیمه» در اردن باز می گردد؛ وی خود در گفتگویی با روکس بن زائد العزیزی نویسنده و مورخ اردنی اظهار کرد که اجداد وی در روستای النعیمه واقع در استان اربد اردن، می زیسته اند. برخی آثار میخائیل نعیمه عبارتند از: نخستین مجموعه داستانهای وی با عنوان «سنتها الجدیدة »، داستان «العاقر» ، داستان های « مرداد »، «ابو بطة »، مجموعة «اکابر »، «الغربال »، «جبران خلیل جبران »، «زاد المعاد »، «کرم علی درب الأوثان »، «صوت العالم» و «النور و الدیجور ».

امیرالمؤمنین علیه السلام می گوید: «قهرمانی های امام (علی) هیچگاه مختص صحنه های نبرد نبود؛ بلکه وی به لحاظ صفا وزلالی بصیرت، پاکی درون، جادوی بیان، عمق انسانیت، شور و گرمای ایمان، عظمت و وقار، یاری محرومان و ستمدیدگان در برابر محروم کنندگان و ستم پیشگان، و حق محوری، در هرکجا که حقی متجلی شود، نیز قهرمان به شمار می آید. این قهرمانی ها به رغم گذشت زمان، همچون معدن جواهر بی انتهایی است که امروز و همه روز به هنگام شدت اشتیاق به ساختن یک زندگی پاک و نیکو، به یاد آن می افتیم و به استخراج آن می پردازیم...».

بی تردید هیچ مورخ و نویسنده ای، هرچند نابغه و بسیار هوشمند، نمی تواند شخصیتی عظیم همانند امام علی علیه السلام و دورانی پر از حادثه های بزرگ، چون سالیان حیات ایشان را در تاریخ، واکاوی کند؛ زیرا اندیشه ها، تأملات و فعالیتهای این اسطورۀ والای انسانیت که هیچ گوشی نشنید و هیچ چشمی ندید و جز او و خداوند متعال، کسی از آن آگاهی نداشت، بسیار بیشتر از کارهایی است که آشکارا انجام می داد و یا با زبان و قلم خود، مردم را از آن

ص: 60

آگاه می ساخت؛ از همین رو همۀ برداشت های ما از شخصیت امیرالمؤمنین علیه السلام و هر تصویری که از او ارائه دهیم، بی تردید برداشت هایی ناقص است که حداکثر می توانیم تپیدن نبض حیات را از آن توقع داشته باشیم.

توماس کارلایل، فیلسوف اهل اسکاتلند، درباره امیرالمؤمنین علیه السلام می گوید: «ما تنها و تنها می توانیم علی را دوست داشته باشیم، زیرا علی، جوانمردی گرانقدر و بزرگ منش بود که رحمت، نیکوکاری، یاری و شور و اشتیاق از وجود او زبانه میکشید؛ شجاعت شیر، به پای شجاعت او نمی رسید؛ اما این شجاعت، با نازک دلی، مهربانی و دلسوزی در هم آمیخته بود»(1)

نویسنده کتاب « امیر المنابر» نکته ای نغز را از قول مرحوم علامه محمد جواد مغنیه درباره امیر شکیب ارسلان، نقل می کند که در آن آمده است: «مجمع اصلاح، مراسمی را برای گرامیداشت سالگرد امام علی علیه السلام در بیروت برگزار نمود که تعدادی از سخنرانان در آن به سخنرانی پرداختند؛ مجری برنامه به هنگام معرفی امیر شکیب گفت: اکنون گوش جان می سپاریم به سخنان جناب آقای امیر شکیب، وی را از آن رو امیر نام نهاده اند که در شجاعت و بیان، همسان امیرالمؤمنین علی علیه السلام است!

شکیب از این تشبیه عصبانی شد و پس از قرار گرفتن در).

ص: 61


1- ر.ک: صادق جعفر رو ازق، أمیر المنابر، دکتر احمد وائلی: ص 18 - 20 (به نقل از: جرج جرداق، «صوت العدالة الإنسانیة »).

جایگاه سخنرانان، گفت: مجری برنامه بنده را به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام ، تشبیه کرد...! به خدا سوگند هیچگاه به اندازۀ این لحظات، شرمسار و خجالت زده نشده بودم؛ من کجا و این تشبیه کجا؟! به خدا سوگند که جز حضرت حق و رسول گرامی اش، هیچ چیز در آسمان و زمین، به قدر گرد و غبار سم اسب علی بن ابی طالب علیه السلام نمی رسد. خداوند مردم را به نیکی دستور داد و از بدی بازداشت، آنگاه علی علیه السلام را همانگونه که می خواست آفرید و به مردم فرمود: «این همان الگوی برتر است؛ پس به او اقتدا کنید و پا، جای پای او گذارید».(1)

نمی دانیم درباره کُنه کدامیک از فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام سخن بگوییم؛ اما از آنجا که موضوع اصلی بحث ما، دامان پر مهر فاطمه بنت اسد، یعنی مادر و مربی علی بن ابی طالب علیه السلام است، به محل تولد آن حضرت بسنده می کنیم؛ چرا که فضل و کرامت این امر، علی علیه السلام و مادر بزرگوار او، فاطمه بنت اسد را در بر می گیرد؛ مادری که خداوند، فضیلت زایمان در درون کعبه را منحصراً به وی اختصاص داده است.

ص: 62


1- صادق روازق، أمیر المنابر : ص 21، چاپ دارالمجلة البیضاء، 2004م.

بشارت پیامبر صلی الله علیه و آله به ابوطالب علیه السلام

جابر بن عبدالله انصاری (1) می گوید: درباره تولد امیرالمؤمنین

ص: 63


1- جابر بن عبدالله انصاری؛ از مشهورترین اصحاب پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و از شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام، وی از تیرۀ بنی سلمه، از طایفه خزرج مدینه، و مکنّا به ابوعبدالله بود. برخی از محققین، ابو محمد و ابو عبد الرحمان را نیز به عنوان کنیۀ وی ذکر کرده اند. وی در جنگ بدر و هجده غزوه دیگر در کنار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حاضر بود و در جنگ صفین نیز در رکاب امیرالمؤمنین علی علیه السلام می جنگید. وی همچنین از یاران امام حسن مجتبی، امام حسین، امام زین العابدین و امام باقر علیهم السلام محسوب می گردد. جابر، شخصیتی دارد که شیعه و سنی او را تحسین و توثیق کرده اند. مواضع و دفاع او از اهل بیت علیهم السلام و موضع انتقادی وی در برابر خلفا و امرای اموی، موجب شده بود تا شیعیان او را از بزرگان مذهب خود به شمار آورند. وی عمری دراز و مطابق با حدیثی که در کافی، رجال کشّی و ارشاد شیخ مفید آمده است، پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله طول عمر جابر را پیش بینی کرده و از او خواسته بود تا سلام وی را به امام محمد باقر علیه السلام برساند. جابر نخستین شخصیتی است که از مدینه به زیارت قبر سید الشهداء علیه السلام در کربلا شتافت؛ این زیارت طبق برخی گزارش های تاریخی، در بیستم صفر سال 62 هجری قمری رخ داده است. جابر به جز سفرهای کوتاه به مصر و شام و مدنی مجاورت در مکه، بیشتر زندگی خویش را در وطنش، مدینه، سپری کرد و سال های پایانی عمرش، نابینا بود. وی سرانجام در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. در سال وفات وی اختلاف است، اما معلوم است که پس از سپری کردن عمری طولانی در حدود 100 سال، در دهه هفتاد هجری قمری درگذشته است. سال وفات وی در معتبرترین منابع، 74 هجری قمری در برخی دیگر 72، 77، 78 و 79، در 94 سالگی یا 97 سالگی، ذکر شده است. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی: ج 17، ص 150، مدخل «جابر بن عبدالله انصاری» و دائرة المعارف تشیّع، ج 5، ص 247، مدخل «جابر بن عبدالله انصاری سُلَمی خَزرَجی» و نیز ر.ک: ابن اثیر، اسد الغابة : ج 1، ص 351، شماره 647 مزی، تهذیب الکمال: ج 4، ص 443، شمارۀ 871 و ابن حجر عسقلانی، الاصابة : ج 1، ص 319، شماره 1022.

علی بن ابی طالب علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال کردم؛ ایشان در پاسخ فرمود: «آه! آه که از من دربارۀ مولودی پرسیدی که به سنت مسیح علیه السلام به دنیا آمده و پس از من بهترین مولود است. همانا خدای تعالی پانصد هزار سال پیش از آفرینش، من و علی را از یک نور آفرید، و ما پیوسته خداوند را تسبیح و تقدیس میکردیم؛ پس آنگاه که خداوند متعال، آدم را آفرید، ما را در کمر او قرار داد و من در پهلوی راست آدم، جای گرفتم و علی در پهلوی چپ او؛ آنگاه خداوند، ما را از کمر آدم به کمرهای پاک و از آنجا به رحم نیکوی نسل های بعدی منتقل ساخت؛ این وضعیت ادامه یافت تا آنکه خداوند، مرا از کمر پاک عبدالله بن عبدالمطلب بیرون آورد و در بهترین رحم یعنی رحم آمنه به امانت نهاد؛ و سپس خدای تعالی علی را از کمر پاک ابوطالب بیرون آورد و او را در بهترین رحم، یعنی رحم فاطمه بنت اسد قرار داد».

به این ترتیب امیر المؤمنین علیه السلام در والاترین و بالاترین و مقدس ترین قطعه از زمین، یعنی خانه کعبه، دیده به جهان گشود.(1) .

ص: 64


1- ر.ک: فتّال نیشابوری، روضة الواعظین: ص 77؛ علّامه محمدباقر مجلسی؛ بحارالأنوار: ج35، ص 9 (به نقل از: روضة الواعظین) و ابن حاتم شامی، الدّر النّظیم فی مناقب الأئمة: ص 229 .

و چه بشارت عظیمی است که خداوند متعال به ابوطالب، فاطمه بنت اسد، امیر المؤمنین علیه السلام و شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام ، اختصاص داده و با این بشارت مبارک و آسمانی، خوشبختی حقیقی را نصیب ما ساخته است؛ ما شیعیان نیز باید از آن بهره مند شده و به ولایت خداوند، یعنی ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام تمسّک جوییم:

ولایتی لأمیر النّحل تکفینی بعد الممات و تغسیلی و تکفینی

وطینتی عجنت من قبل تکوینی بحبّ علیّ فکیف النّار تکوینی؟!؛

«ولایت امیر جود و بخشش، پس از مرگ و غسل و کفن مرا بس است؛ • سرشت من پیش از آفرینش، با عشق علی علیه السلام عجین شده است؛ حال چگونه ممکن است که آتش جهنم بر من داغ نهد».

همین افتخار، ابوطالب را بس که از حُکَمای زمان خویش به شمار می رفت و علاوه بر تبار و دین، در بلاغت و ادب نیز شهرۀ خاص و عام بود.

شاهدی بر حکمت و بلاغت ابوطالب

از احنف بن قیس تمیمی(1) سؤال شد: این حکمت ها و این

ص: 65


1- احنف بن قیس تمیمی: در نام او اختلاف است و اسامی مختلفی مانند ضحّاک، احمد، صخر، حارث، حصن و حصین برای او ذکر گردیده است. وی که به «ابو بحره مکّنا بود، سه سال پیش از هجرت متولد شد و از آن جهت که پاهای کجی داشت، به «احنف » شهره گردید. وی اهل و ساکن بصره بود و از بزرگان شهر و قبیلۀ خویش، تمیم یا بنی سعد، به شمار می رفت. احنف بن قیس عصر پیامبر صلی الله علیه و آله را درک کرد و اسلام آورد؛ ولی موفق نشد به حضور آن حضرت مشرف شود. وی از تابعان و از اصحاب امیرالمؤمنین علی و امام حسن مجتبی علیه السلام محسوب می گردد و از حضرت علی علیه السلام، ابوذر، عروة بن زبیر و عمر روایت کرده و حسن بصری، طلق بن حبیب و ابوعلاء بن شخیر از وی روایت کرده اند. احنف در فتح خراسان، نهاوند و کاشان حضور داشت و در جنگ صفین و نهروان، از فرماندهان لشکر حضرت علی علیه السلام بود. وی در بردباری، ضرب المثل و نیز فردی دانا و زیرک، فصیح، سخن ور و تَقه بود و دیوان شعر داشت. وی سرانجام در 70 سالگی و در سال 67 هجری قمری، در بصره و به نقلی در کوفه، درگذشت و مصعب بن زبیر بر جنازه اش نماز گذارد. ر.ک: فرهنگ نامه مؤلفان اسلامی: ج 1، ص 160، مدخل «احنف - تمیمی» و نیز ر.ک: امین، أعیان الشیعة: ج 7، ص383؛ ابن اثیر، أسد الغابة : ج 1، ص 78، شماره 51 و ابن حجر عسقلانی: الإصابة : ج 1، ص 154، شماره 426

بردباری را از که و کجا اقتباس کرده و آموخته ای؟ پاسخ داد: از قیس بن عاصم مِنقَری(1) که حکیم و بردبار زمان خویش بود؛ از

ص: 66


1- قیس بن عاصم منقری تمیمی؛ از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله و از عقلا و فصحای عرب، موصوف به حلم و شجاعت و مکنّا به ابوعلی و به نقل مکنّا به ابو قبیصه و ابو طلحه. وی از جمله شاعرانی بود که هم عهد جاهلیت و هم عهد اسلام را درک نموده بود و به همراه بنی تمیم، در سال نهم هجری قمری به خدمت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله رسید و اسلام آورد و پیامبر درباره او فرمود: «هذا سید أهل الوبر؛ او آقاو سرورچادرنشینان است». وی روایاتی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نقل نموده و راویانی چون احنف بن قیس، حسن بصری، پسرش حکیم بن قیس و نوه اش خلیفة بن حصین بن قیس از او به نقل روایت پرداخته اند. وی در پایان عمر در بصره اقامت گزید و در همان جا، در حدود سال 20 هجری قمری درگذشت. ر.ک: مزی، تهذیب الکمال: ج24، ص 58، شماره 4911، ابن حجر عسقلانی، الإصابة : ج 4، ص411، شماره 7193 و زرکلی، الأعلام: ج 5، ص 206.

ازقیس سؤال شد: حلم چه کسی را دیدی که اینگونه بردبار شده ای؟ علم و دانایی چه کسی را دیدی که اینگونه دانا شده ای؟ در پاسخ گفت: حکیم اکثم بن صیفی تمیمی(1) که هیچگاه حکمت او پایانی

ص: 67


1- اکثم بن صیفی تمیمی؛ از مشایخ عرب جاهلی که اسلام را نیز درک کرد. وی دارای عمری طولانی بوده و از او به عنوان «حکیم» یاد شده است. شهرت اکثم به حکمت و دانش، او را همتراز بزرگانی همچون لقمان قرار داده است و ابن ابی الحدید او را حکیم ترین عرب روزگار خود شمرده است. به دلیل اهمیت ادبی سخنان بلیغ و حکمت آمیز اکٹم، سخنان او غالباً به صورت مَثَل در میان اعراب رواج یافته و بسیاری از آنها در کتاب های لغت نیز آمده است. وی پس از شنیدن دعوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در مکه، فرزند خود را فرستاد تا چگونگی ماجرا را به او اطلاع دهد. اکثم پس از شنیدن گزارش های فرزندش، مشتاق پذیرش اسلام شد و پس از گفتگو با بنی تمیم، به قصد دیدار با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم راهی مکّه شد، امّا در میان راه درگذشت؛ البته برخی نام او را در شمار صحابه نیز آورده اند. بنابر برخی روایات، آیه «وَ مَن یَخرُج مِن بَیتِهِ مُهاجِراً إلیَ اللهِ وَ رَسولِهِ ثُمَّ یُدرِکُهُ المَوتُ فَقَد وَقَعَ أجرُهُ عَلیَ اللهِ ...» (سوره نساء: آیه 100) در شأن او نازل گردیده است. وی در سال نهم هجری درگذشت. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی: ج 9، ص 722، مدخل «اکثم بن صیفی » و نیز ر.ک: ابن اثیر، اسد الغابة : ج 1، ص 157، شماره 219 و زرکلی، الاعلام: ج 2، ص 6.

نداشت؛ و به اکثم گفتند: حکمت، ریاست، بردباری و سروری را از که آموخته ای؟ گفت: «از ابو طالب بن عبدالمطلب که قرین بردباری و ادب، و سید و سرور عرب و عجم بود».(1)

از نمونه های ذوق ادبی ابوطالب می توان به روایت ازدواج وی با فاطمه بنت اسد اشاره کرد که در برابر مردم خطبه ای ایراد نمود و گفت:

«سپاس خدای را که پروردگار جهانیان، مالک عرش عظیم و صاحب جایگاه شریف، مشعر وحطیم (2) است؛ هم او که ما را به عنوان والا مقام، پرده دار کعبه، عارف، خالص، دربان و بزرگان نیکو خصال برگزید؛ ما را از بددهانی، شکّ و تهمت، آزار و عیب، پاک گردانید؛ اماکن مناسک حج را در میان ما برپا نمود و ما را بر دیگر عشیره ها برتری داد. ما نخبگان و برگزیدگان خاندان ابراهیم و از نسل اسماعیل هستیم؛ آنگاه گفت: من با فاطمه بنت اسد ازدواج نمودم، مهر او را پرداخت نمودم و کار را به انجام رسانیدم، بنابراین، از اسد ( پدر فاطمه) بپرسید و گواهی دهید».

ص: 68


1- ر.ک: علإامه محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار: ج35، ص 133 - 134 و جعفر نقدی، الأنوار العلویة: ص 10.
2- حطیم: کنار خانه کعبه؛ دیوار کعبه؛ ما بین رکن و زمزم و مقام؛ حجر اسماعیل علیه السلام ر.ک: المنجد: ج 1، ص 376.

در این هنگام اسد به ابوطالب گفت: او را به ازدواج تو درآوردیم و از تو راضی شدیم؛ آنگاه اسد به مردم غذا داد و امیة بن ابی صلت(1) این اشعار را سرود:

أغمرنا عرس أبی طالب

و کان عرسا لین الحالب

أقراؤه البدو بأقطاره

من راجل خف و من را کب

ص: 69


1- امیة بن أبی صلت؛ شاعر دوران جاهلی و صدر اسلام و از تیره قسی، از قبیله بزرگ نَقیف در طائف. پدرش، عبد الله بن ربیعه و مادرش، رقیه دختر عبد شمس ابن عبد مناف بود. برخی از اشعار امیه با همه اشعار دوران جاهلی تفاوت دارد و در این اشعار برخی از داستان های خاص قرآن و مضامین مذهبی و الفاظی که گاه عین الفاظ قرآن است، آمده است. از دیگر سو، مسلّم است که امیه به اسلام نگروید و حتی برای کافرانی که در جنگ بدر کشته شده بودند، مرثیه سرود. برخی از محققان، این اشعار او را جعلی و ساخته شده پس از اسلام و نزول قرآن دانسته اند. وی همچنین قصیده ای در مدح حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم دارد. وی که زبردست ترین شاعر طائف بود و کتاب های دینی پیشینیان را نیک مطالعه می کرد، جامه های خشن می پوشید و از باده نوشی و بت پرستی دست کشیده بود و زهد می ورزید؛ ولی از سر حسد، رسالت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را نپذیرفت. بنابر روایتی، وی مدت هشت سال در بحرین می زیست، تا اینکه خبر بعثت حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم او را شنید؛ آنگاه به مکّه شتافت و خواست با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تا به محاجّه بپردازد؛ اما چون سورۀ یس را از آن حضرت شنید، سخت پریشان حال گردید. وی سرانجام در سال هشتم یا نهم هجری قمری درگذشت. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی: ج 10، ص 297، مدخل امیة بن أبی الصلت» و نیز ر.ک: زرکلی، الاعلام: ج 2، ص23.

فنازلوه سبعة اُحصیت

أیّامها للرجل الحاسب (1)

«عروسی ابوطالب ما را سرشار از نعمت کرد و پر از خیر و برکت بود؛ • همه، از همه جا در عروسی او شرکت کرده و دورش را گرفتند؛ و سواره و پیاده در این عروسی حضور به هم رساندند. • و اگر کسی محاسبه می کرد، همگان هفت روز کامل مهمان او بودند و مورد پذیرایی قرار گرفتند».

در مورد طبع هنری و شعر ابوطالب نیز باید گفت که وی برترین شاعر دوران خود، پیش و پس از ظهور اسلام بود. وی اشعار خود را در راه حمایت از آیین محمدی صلی الله علیه و آله و سلم به کار بست که در ذیل به برخی نمونه های اشعارش اشاره می رود:

لیعلم خیار الناس أنَّ محمدا

وزیر الموسی و المسیح ابن مریم

أتانا بهدی مثل ما أتیا به

فکل بأمر الله یهدی و یعصم

و إنکم تتلونه فی کتابکم

بصدق حدیث لا حدیث مبرجم؛

«والامقامان قوم باید بدانند که محمد صلی الله علیه و آله و سلم جانشین موسی و مسیح پسر مریم است ؛ • او نیز همانند موسی و عیسی، هدایت را برای ما به ارمغان آورده است. آنها همگی، مردم را به دستور خداوند هدایت می کنند و آنان را از خطا باز می دارند؛ • شما نام محمد را در کتاب مقدس خود که سخنی راست، و نه درشت گویی و مبهم است، می خوانید».

أمین حبیب فی العباد مسوّم

بخاتم رب قاهر فی الخواتم

نبی أتاه الوحی من عند ربّه

ومن قال لا یقرع بها سنّ نادم؛

«محمد صلی الله علیه و آله و سلم ، امانتداری محبوب است و در میان انسانها، با مُهر پروردگار.

ص: 70


1- ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب: ج 2، ص 20.

فاتح و پیروز، نشان دار شده است ؛ • او پیامبری است که از سوی پروردگارش بر او وحی نازل شده است و هر کس به او ایمان بیاورد، انگشت پشیمانی به دندان نخواهد گزید».

ألم تعلموا أنا وجدنا محمداً

رسولاً کموسی ځط فی أول الکتب؛

«آیا نمی دانید که ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم را پیامبری چون موسی می دانیم که نامش در کتب الهی گذشتگان آمده است؟»

وظلم نبئ جاء یدعو إلی الهدی

و أمر أتی من عند ذی العرش قیم؛

«به پیامبری ستم کردند که مردم را به هدایت و فرمانی گران قدر که از سوی صاحب عرش آمده است ، دعوت می کند».

فاصدع بأمرک ما علیک غضاضة

و ابشر بذاک وقرّ منک عیونا

و دعوتنی و علمتُ أنک ناصحی

و لقد دعوت و کنت ثم أمینا

و لقد علمت بأن دین محمد

من خیر أدیان البریة دیناء

«دستور خداوند را به اجرا درآور که هیچ گونه شرم و کاستی بر تو روا نیست ؛ و از این امر خشنود باش که چشمان همه از وجود تو روشن است؛ • تو مرا به خویش دعوت کردی و من دانستم که تو خیرخواه من هستی. تو مرا دعوت کردی و خود، امانتدار می باشی؛ • من نیز به تحقیق دانستم که دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم یکی از بهترین ادیان موجود در میان مردم جهان است».

نصرت الرسول رسول الملیک

ببیضٍ تلألأ کلمع البروق

أذبٌّ و أحمی رسول الإله

حمایة حام علیه شفیق؛

«من با شمشیری سپید که همچون آذرخش می درخشد به یاری فرستاده پروردگار صاحب جهان شتافتم؛ • من به عنوان یک حامی دلسوز، از رسول خدا حمایت و دفاع می کنم» .

ص: 71

والله لا أخذل النبی و لا

یخذله من بنی ذو حسب

نحن وهذا النبی ننصره

تضرب عنه الأعداء بالشهب؛

«به خدا سوگند! که نه من و نه هیچ یک از فرزندان پرافتخارم، پیامبر را تنها نمی گذاریم. • ماییم و این پیامبر! او را یاری می رسانیم و با پیکان نیزه های درخشان خود، دشمنان را از سر راه او بر می داریم».

فصبرا أبا یعلی علی دین أحمدٍ

و کن مظهراً للدین وفّقت صابراً

و حُط من أتی بالحق من عند ربه

بصدقی و عزم لا تکن حمز کافرا

فقد سرنی إذ قلت إنک مؤمن

فکن لرسول الله فی الله ناصرا؛

«ای ابویعلی!(1) در حمایت از دین احمد صلی الله علیه و آله و سلم، صبر پیشه کن و صبورانه حامی دین باشد که خدا تو را توفیق صبر دهد. • با صداقت و اراده ای راسخ، کسی را پشتیبان باش که حق را از جانب پروردگارش آورده است؛ و ای حمزه! لحظه ای کفر نورز! • آنگاه که تو اظهار ایمان کردی، خشنود شدم؛ پس به خاطر خدا، رسول خدا را یاری کن».

زعمت قریش أن أحمد ساحرٌ

کذبوا و رب الراقصات إلی الحرم

مازلت أعرفه بصدق حدیثه

و هو الأمین علی الحرائب و الحُرم؛

«قریش ادعا می کند که احمد صلی الله علیه و آله و سلم ، جادوگر است؛ اما سوگند به پروردگار گام ها و قدم های زائران به سمت حرم! آنها دروغ می گویند؛ • من همچون همیشه او را راستگو می دانم و اوست که از حرمت ها و اموال مردم با امانتداری خویش حفاظت می کند».

أو تؤمنوا بکتاب منزلٍ عجبٍ

علی نبیٌّ کموسی أو کذی النون؛ .

ص: 72


1- کنیه حضرت حمزه .

«یا به کتابی شگفت ایمان آورید که بر پیامبری همانند موسی یا یونس،نازل شده است».

أوصی بنصر نبی الخیر أربعة

إبنی علیا و شیخ القوم عباسا

و حمزة الأسد الحامی حقیقته

وجعفر أن تذودا دونه الناسا

کونوا فداء لکم أمی وما ولدت

فی نصر أحمد دون الناس أتراسا؛(1)

«چهار نفر را به یاری پیامبر نیکی،سفارش می کنم: پسرم علی، شیخ قوم عباس، حمزه این شیر حامی حقیقت محمد صلی لله علیه و آله،و جعفر؛ از این دو می خواهم تا شر دشمنان را از سر پیامبر،کوتاه کنند. • ای کسانی که مادر و فرزندانم فدای شما باد!در یاری احمد،همچون سپر باشید و او را حمایت کنید».

رؤیای صادقه

مقام والا و جایگاه بلند فاطمه بنت اسد و افتخار تولد قهرمان بزرگ انسانیت و ایمان،امیرالمؤمنین علی علیه السلام، از سال ها پیش از آن در عالم خواب و در رؤیایی صادقه،به آن بانوی کرامت الهام شده بود؛در حدیثی که از فاطمه بنت اسد نقل گردیده،ایشان فرموده است:

ص: 73


1- علامه امینی،الغدیر: ج 7، ص 446 - 461.

در خواب دیدم کوههای شام به حرکت درآمده و به سوی مکه می آمدند. آن کوهها فریاد می زدند،اسلحه آهنین داشتند و آتش از آنها شراره می کشید.همه مردم از دیدن آنها به وحشت افتادند.در مقابل، کوههای مکه نیز به سرعت به سمت آنها به حرکت درآمده و با سلاح های خود،از تیر و شمشیر و کلاهخود، به جانب آنها شتافتند و هرچه سلاح از آنها بر زمین می افتاد،مردم از زمین بر می داشتند.

من نیز مانند سایرین، شمشیری از زمین برداشتم، ولی آن شمشیر از دست من رها شد و به آسمان پر کشید؛شمشیر دیگری برداشتم؛آن شمشیر در هوا معلق ماند؛ شمشیر دیگر من بر زمین افتاد و شکست؛اما آخرین شمشیری که برداشته بودم،اندک اندک شیری عظیم شد و بر کوههای شام حمله برد.مردم همه از او می ترسیدند و فرار می کردند. در آن لحظه،فرزندم محمد صلی الله علیه و آله، پیش رفت و آن شیر عظیم را گرفت و دست خود را بر سر و گردن آن شیر گذاشت. شیر در برابر محمد صلی الله علیه و آله،مانند آهوی رام شده آرام گرفت و از محمد صلی الله علیه و آله اطاعت می کرد.

من با نهایت ترس و بیم از خواب بیدار شدم.نزد ابوکرز کاهن رفتم تا خوابم را تعبیر نماید؛ولی چون جمیل کاهن تمیمی نزد او بود،صبر کردم تا جمیل کاهن برخیزد و بعد با ابوکرز کاهن سخن بگویم. جمیل به من نگاهی انداخت و با خنده گفت: به خداوند سوگند! تو می خواهی تعبیر خوابی را که دیده ای از ابوکرز کاهن

ص: 74

بپرسی، ولی از نشستن من در اینجا کراهت داری؛ من به جمیل کاهن گفتم:تو اگر راست می گویی و نیت مرا میدانی،خواب مرا بازگو کن.

جمیل به زبان شعر، ابیاتی با مضمون دقیق خوابی که من دیده بودم خواند؛ من از او درخواست نمودم که تعبیر این رؤیا را نیز برایم بیان کند. جمیل کاهن چنین گفت: چهار شمشیر، نماد چهار پسر است که یکی به آسمان پرواز می کند که ظاهرا طالب می باشد که از دنیا رفت؛و دیگری در هوا می ماند که ظاهرا عقیل است که عمری طولانی داشت و بعد از امیرالمؤمنین علی علیه السلام وفات یافت؛ دیگری شکسته می شود که مراد از آن،جعفر است که در موته به شهادت رسید؛ و شمشیر آخر که به صورت شیری عظیم در آمد، علی علیه السلام می باشد»(1).

دوران بارداری فاطمه بنت اسد

پیش از آنکه ابوطالب با دختر عمویش، فاطمه بنت اسد، ازدواج نماید، بنی هاشم عادت داشتند با دیگر خانواده های قریش غیر از بنی هاشم، پیوند زناشویی برقرار کنند؛ و ازدواج ابوطالب با فاطمه بنت اسد،ازدواجی کاملا هاشمی بود.

شیخ اهل سنت، قاضی ابو عمرو عثمان بن احمد(2) در روایتی

ص: 75


1- ر.ک: محلاتی، ریاحین الشریعة : ج 3، ص 5۔ 6 (نقل به مضمون).
2- ابو عمر و عثمان بن احمد؛محدث بغداد و معروف به «ابن سماک ». از جزئیات زندگی و حتی مذهب فقهی وی اطلاعی دقیق در دست نیست و همین مقدار معلوم است که در بغداد می زیسته است. ابن سماک از مشایخ بسیاری بهره برده است که از آن میان می توان محمد ابن عبد الله بن منادی، حسن بن مکرم، محمد بن حسین ختعمی، جعفر بن محمد بن مالک و ابوقلابه رقاشی را نام برد. از راویان و شاگردان وی نیز می توان حاکم نیشابوری، ابن شاهین، شیخ مفید، ابو علی بن شاذان، محمد بن عثمان نصیبی و ابن فضل قطّان را نام برد. برخی از رجالیون اهل سنت مانند حاکم نیشابوری، دارقطنی و خطیب بغدادی، ابن سماک را توفیق کرده اند. برخی از آثار ابن سماک عبارتند از: الأمالی، الفوائد المنتقاة، وفیات شیوخه و کتابی در فضائل أهل بیت علیه السلام. ابن شهرآشوب از وی به عنوان قاضی یاد کرده است. ابوعمر عثمان ابن احمد، سرانجام در سال 344 هجری قمری در بغداد درگذشت. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی: ج3، ص 705، مدخل «ابن سماک » و نیز ر.ک: ذهبی، سیر أعلام النبلاء: ج 12، ص 100، شماره 3102.

بلند چنین نقل می کند: ... فاطمه بنت اسد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در حال خوردن دانه های خرمایی دید که از هر مشک و عنبری خوشبوتر بود و درخت آن نیز هیچ ساقه با خوشه ای نداشت؛ فاطمه بنت اسد گفت: به من نیز (از آن خرماها) بده تا از آن میل کنم. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «تنها در صورتی شایستگی خوردن از این خرما را خواهی یافت که گواهی دهی هیچ معبودی جز خداوند نیست و من، محمد فرستاده خدا هستم»؛ فاطمه بنت اسد شهادتین را گفت و پیامبر خرمایی به او داد؛ فاطمه بنت اسد پس از خوردن آن خرما، میل و رغبتش افزون شد و خرمایی دیگر برای ابوطالب درخواست کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با او عهد بست که آن را تنها در صورتی به ابوطالب بدهد

ص: 76

که او هم شهادتین را بر زبان جاری سازد. پاسی از شب گذشته بود که ابوطالب رایحه نسیمی را استشمام نمود که تا آن زمان، مانند آن را هرگز استشمام نکرده بود؛ در این هنگام فاطمه بنت اسد، دانه خرما را که به همراه داشت به ابوطالب نشان داد؛ ابوطالب از او خواست تا آن خرما را به او بدهد، اما فاطمه بنت اسد اجابت درخواست او را به گفتن شهادتین، منوط کرد، ابوطالب دیگر نتوانست خود را کنترل کند و شهادتین را بر زبان جاری ساخت، اما از او خواست موضوع را به کسی نگوید تا مبادا قریش بر او (ابوطالب) خرده گیرند و از او عیب جویی کنند. فاطمه بنت اسد نیز به ابوطالب قول داد تا موضوع را فاش نسازد؛ در این هنگام دانه خرما را به ابوطالب داد، در کنار او آرمید و همان شب به علی علیه السلام باردار شد.

هنگامی که فاطمه بنت اسد به علی علیه السلام آبستن شد، زیبایی او افزایش یافت و علی علیه السلام در شکم مادر سخن می گفت. هنگامی که فاطمه بنت اسد به درون کعبه رفت، علی علیه السلام با جعفر سخن گفت و همین امر باعث شد تا جعفر از هوش برود؛ و هنگامی که نگاه فاطمه بنت اسد به بت ها افتاد، بت ها همگی، به رو بر زمین افتادند و فاطمه دستی به شکم خود زد و گفت: ای نور چشمم! بتها در درون کعبه به پای تو افتاده اند و من نمی دانم در برون کعبه از چه جایگاه بلندی برخوردار خواهی شد؟! فاطمه بنت اسد، ابوطالب را از این ماجرا آگاه کرد و او پس از شنیدن سخنان همسرش گفت: پیش از این در راه طائف، شیری را دیدم که مرا از این ماجرا آگاه

ص: 77

کرد.(1)

هنگامی که علی علیه السلام کودکی بیش نبود، ابوطالب به فاطمه بنت اسد گفت: علی را دیدم که بت ها را می شکست و ترسیدم که کفار قریش از ماجرا با خبر شوند.

فاطمه بنت اسد گفت: شگفتا! حال، من واقعه ای شگفت آورتر از آن را برایت تعریف کنم؛ هنگامی که من علی را در شکم داشتم، از جایی میگذشتم که بت های قریش در آنجا قرار داشت. در این هنگام، فرزندم علی پاهایش را به شدت و مداوم در اندرونم به حرکت درآورد تا به آن مکان نزدیک نشوم و از جای دیگری عبور کنم؛ و حال آنکه من هرگز بت نپرستیده بودم، بلکه تنها به خاطر عبادت خداوند، به طواف کعبه می پرداختم. (2)

شاعر نامدار، صالح قیسی بصری در همین زمینه چنین می سراید:

و قد روی عن اُمه فاطمة

ذات التقی و الفضل من بین النسا

بأنها کانت تری أصنامهم

نصباً علی الکعبة أو فوق الصفا

فربما رامت سجودا کالذی

کانت مرارة من قریش قد تری

و هی به حاملة فیغتدی

منتصبا یمنعها ممّا تشاء (3)

«از مادرش فاطمه که در میان زنان، اهل تقوا و فضل بود روایت شده

ص: 78


1- ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب: ج 2، ص 21 و علّامه محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار: ج 35، ص 17، ح 14.
2- قطب الدین راوندی، الخرائج والجرائح، ج 2، ص 741، ح 57 و علّامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار: ج 42، ص18.
3- علی بن محمد علوی، المجدی فی أنساب الطالبین: ص 9.

است که : او (فاطمه) بت های قریش را بر روی کعبه یا بر بلندای کوه صفا مشاهده می کرد؛ و چه بسا خواست تا همانند کاری که همیشه از قریش دیده بود، به سجده درافتد.

او در این هنگام به علی علیه السلام آبستن بود و علی در شکم او بر می خاست تا از آنچه به ذهن مادرش خطور کرده بود، جلوگیری نماید».

مولود کعبه علیه السلام و چگونگی زایمان فاطمه بنت اسد

همانگونه که گذشت، حضرت امام علی علیه السلام با مناقب، کرامات و فضایلی ویژه از دیگران متمایز می شود که پیش و پس از ایشان، هیچکس از آن برخوردار نبوده است؛ چه بسا اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آرزو می کردند که ای کاش تنها یکی از فضایل علی علیه السلام نصیب آنان می گشت؛ چنانکه یکی از اصحاب می گوید: «اگر تنها یکی از فضایل علی علیه السلام از آن من می شد، برای من از شتران سرخ موی، محبوب تر بود»(1).

از جمله این فضایل می توان به ولادت امام علی علیه السلام در بیت الله الحرام اشاره نمود که در کتاب های فراوان، آمده است و محدثان و مورخان بزرگی چون مسعودی در «مروج الذهب » (2)، سبط ابن جوزی در «تذکرة الخواص» (3)، ابن طلحہ شافعی در «مطالب

ص: 79


1- شیخ صدوق، الخصال: 311، ح 87 و به نقل از آن: علامه محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار: ج 40، ص 9.
2- مسعودی، مروج الذهب: ج 2، ص 347.
3- سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص: ج 1، ص 155.

السُؤول» (1) و ... آن را به وفور نقل کرده اند.

گنجی شافعی در کتاب «کفایة الطالب» به نقل از حاکم نیشابوری می نویسد:

«از نشانه های تکریم و بزرگداشت مقام والای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام و از سوی خداوند این است که ایشان در شب جمعه، سیزده رجب سال سی ام عام الفیل در بیت الله الحرام به دنیا آمد و پیش یا پس از او هیچ کس از چنین فضیلتی برخوردار نگردیده است» (2).

حافظان بزرگ احادیث اهل سنت، مانند نورالدین علی بن محمد بن صباغ مکّی مالکی (784- 855 ه. ق.) در «الفصول المهمة» (3)، شافعی سمهودی ( 844-911 ه. ق.)، نورالدین حلبی (4) (975 - 1044 ه. ق.)، و همچنین شیخ شبلنجی از علمای قرن سیزدهم در «نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبی المختار» (5) و دیگران درباره تولد حضرت امام علی در کعبه می گویند:

«وی در درون کعبه چشم به جهان گشود و هیچ کس پیش از او در بیت الله الحرام به دنیا نیامده است؛ این فضیلتی است که خداوند آن را منحصر به علی بن ابی طالب علیه السلام داد تا او را گرامی داشته،

ص: 80


1- ابن طلحۀ شافعی، مطالب السؤول: ج 1، ص 51 .
2- گنجی شافعی، کفایة الطالب: ص 406.
3- ابن صبّاغ مالکی، الفصول المهمّة: ج 1، ص 171.
4- علی بن ابراهیم حلبی، السیرة الحلبیة: ج 1، ص 139.
5- شبلنجی، نور الأبصار: ص 156.

مقامش را اعتلا داده و جایگاهش را بلند گرداند».

گنجی شافعی (ت 658 ه. ق.) به نقل از حاکم نیشابوری (323 - 405 ه. ق.) در «کفایة الطالب»(1)؛ شیخ مفید محمد بن نعمان بغدادی (ت 413 ه. ق.) در «الإرشاد»: ص9؛ اسدی حلّی معروف به ابن بطریق (533 - 600 ه. ق.) در «عمدة عیون

ص: 81


1- گنجی شافعی در باب هفتم کفایة الطالب: ص 407، که به تولّد علی علیه السلام می پردازد، اینگونه می نویسد: «من این روایت را در بغداد نزد ابو عبد الله نجار خواندم و گفتم: در نیشابور، نزد صفار نیز این روایت را با این سند قرائت کردم که: عمه ام عایشه، از ابن شیرازی، از حاکم ابوعبدالله نیشابوری روایت کرده است که: «امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام در مکه و در درون بیت الله الحرام به دنیا آمد... و پیش و پس از وی، هیچ نوزادی جز علی علیه السلام در درون کعبه متولد نشده است؛ این امر نشان می دهد که خداوند او را گرامی و بزرگ داشته و جایگاهش را بلند گردانیده است». ابن صبّاغ در الفصول المهمّة : ص 30 در آغاز شرح حال امیرالمؤمنین علیه السلام می نویسد: «علی علیه السلام در مکّۀ مکرّمه و در درون کعبه چشم به جهان گشود... و پیش از وی هیچکس در این مکان مقدّس متولد نشده است؛ و این فضیلتی است که خداوند منحصراً به علی غلیه السلام داد تا او را بزرگ دارد، جایگاهش را بلند گرداند و فضیلتش را آشکار سازد». همچنین ر.ک: ابن شهرآشوب، المناقب، ج 2، ص 20 با عنوان (فصل: فی آثار حمله وکیفیة ولادته)؛ شبلنجی، نورالابصار: ص 76 (در آغاز مناقب امیرالمؤ منین علیه السلام)؛ شیخ مفید، الارشاد (در آغاز کتاب) و علامه امینی، الغدیر: ج 6، ص 22.

صحاح الأخبار»: ص 24؛ شیخ وزیر علی بن عیسی اربلی (ت 692 ه. ق.) در «کشف الغمّة»: ج 1، ص 59؛ علّامه حلّی - حسن بن یوسف بن مطهّر (648- 727 ه. ق.) در نهج الحقّ و کشف الصدق»: ص 232 و دیگران پیرامون تولد علی علیه السلام در کعبه می گویند:

«پیش و پس از وی، هیچ نوزادی در درون کعبه به دنیا نیامده است؛ این امر نشان می دهد که خداوند، او را گرامی و بزرگ داشته و جایگاه او را بلند گردانیده است».

پس از این مقدّمه، شایسته است در اینجا از افسانه ای تاریخی سخن به میان آید که دشمنان در ذکر و نقل آن بسیار کوشیده اند تا ارزش ولادت علی علیه السلام در کعبه شریف و اختصاص آن کرامت به ایشان را مخدوش کنند. در این افسانه تاریخی آمده است که حکیم ابن حزام نیز در درون کعبه، متولد شده است! فرضیه ای مشوّش و ساختگی، و ادعایی دروغین که تحقیق و پژوهشی گذرا، پوشالی و ساختگی بودن آن را آشکار می سازد؛ چرا که نواقص فراوان این روایت، به اعتبار راویان و صحّت

ص: 82

و سلامت آن خدشه وارد می سازد(1). برخی بیماردلانِ کینه توز،

ص: 83


1- ر.ک: سید محمدرضا جلالی، ولید الکعبة : ص 194 - 213. نویسنده در این کتاب که با اسلوبی متقن و علمی، به تفاصیل و جزئیات موضوع پرداخته، پژوهش خود را با معرّفی نسب شناس معروف، هشام بن محمد بن سائب کلبی، آغاز می کند که ادعای تولد حکیم بن حزام، نخستین بار به وی نسبت داده شده است. استاد جلالی ثابت می کند که این نسب شناس، قابل اعتماد و ثقه نیست و احادیث او که مملوّ از عجایب، و فاقد اصول و قواعد حدیثی است، متروک واقع شده اند. جلالی پس از استناد به دیدگاه های علمای جرح و تعدیل اهل سنّت، در مورد تضعیف و ترک روایات هشام بن محمد و غیر قابل اتّکا بودن وی، روایات عجیب و بی اصل و اساس او را نقل می کند. شگفت آنکه ابن ابی الحدید معتزلی در کتاب شرح نهج البلاغه : ج 1، ص 14 پیرامون این موضوع می نویسد: «محل ولادت علی علیه السلام مورد اختلاف است؛ زیرا بسیاری از شیعیان، کعبه را محلّ ولادت وی می دانند؛ اما محدّثان این مسأله را نمی پذیرند و گمان می کنند که حکیم بن حزام مولود کعبه می باشد»! روشن نیست که ابن ابی الحدید به کدام یک از محدّثان اشاره کرده است؟ اگر مقصود وی حاکم نیشابوری - از مشهورترین پیشوایان حدیث ۔ باشد سخت در اشتباه است؛ زیرا حاکم نیشابوری در المستدرک: ج3، ص 483 می نویسد: «روایات متواتر نشان می دهد که فاطمه بنت اسد، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب - کرّم الله وجهه - را در درون کعبه به دنیا آورد». اگر مقصود ابن ابی الحدید، عبد الله گنجی شافعی است، باز هم به خطا رفته است؛ چرا که گنجی در باب هفتم کفایة الطالب: ص 405 - 407،روایت تولد علی علیه السلام را از قول جابر بن عبد الله نقل کرده است. شاید هم مقصود ایشان، ابن مغازلی مالکی است که در کتاب «مناقب»، حدیث تولد در کعبه را به صورت مرفوع از علی بن حسین علیه السلام نقل کرده است! یا شاید از ابوالفتح کراجکی سخن می گوید! هم او که در «کنز الفوائد»، احادیثی را در مقدمه ولادت علی علیه السلام، پیرامون خواب فاطمه بنت اسد و تعبیر آن توسط کاهن، ذکر می کند و آنگاه می نویسد: «در حدیث آمده است که فاطمه بنت اسد، مثل همیشه به درون کعبه رفت که ناگاه هنگام زایمان او فرا رسید و امیرالمؤمنین را در درون کعبه به دنیا آورد»: ج 1، ص 116. نکته جالب آنکه میرزا محمد علی اردوبادی در کتاب «علی ولید الکعبة » به تفاوت مهم و اساسی محدثان و پیشوایان حدیث (ائمة الحدیث)، اشاره می کند و «ائمة الحدیث» را در زمینۀ روایات، انسانهایی کارآزموده، ماهر وناقد، معرّفی می کند. چه بسا مقصود ابن ابی الحدید از «محدثین»، همان افرادی باشد که میرزای اردوبادی آنها را ساده لوح، غیر حرفه ای و عاری از مهارت نقادانه و کارشناسانه می داند؛ امّا در غیر این صورت، ابن ابی الحدید به رغم برخورداری از عقلانیت و واقع نگری، نتوانسته است دیدگاهی خالی از اشکال در مورد ولادت امام علی علیه السلام ارائه نماید.

روایت تولّد حکیم بن حزام بن خویلد در درون کعبه را جعل کردند تا ارزش کعبه و مولود آن را مخدوش و سست ساخته و حسادت، دشمنی و انتقامجویی خود را به امیرالمؤمنین علیه السلام، که بنا به دستور قرآن و در راه تثبیت رسالت، بزرگان آنان را به هلاکت افکنده بود، نشان دهند؛ خداوند متعال دربارۀ دشمنان اولیای خدا

ص: 84

می فرماید: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَی مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (1) و

«یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (2).

از آنچه گذشت، روشن می شود که این فرزند پاک برآمده از سلاله ای پاک، در مکانی پاک چشم به جهان گشود و چنین کرامتی برای هیچ انسان دیگری قابل تحقّق نیست.

حرم، برترین مکان و مسجدالحرام، برترین جای حرم و کعبه، برترین قسمت مسجدالحرام به شمار می رود و هیچ کس جز امیرالمؤمنین علیه السلام در این مکان مقدس، متولد نشده است.

حافظ و مورخ مشهور، ابن شهرآشوب سروی مازندرانی (3)، پس از

ص: 85


1- «بلکه به مردم، برای آنچه خدا از فضل خویش به آنان عطا کرده است، رشک می ورزند». نساء: 54 .
2- «می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا - گرچه کافران را ناخوش افتد - نور خود را کامل خواهد گردانید». صف: 8 .
3- ابن شهرآشوب سَرَوی مازندرانی؛ محمد بن علی بن شهرآشوب بن ابی نصر مازندرانی، مکّنا به ابوجعفر، ملقّب به رشیدالدین و عزّ الدین، محدث، مفسر، فقیه و ادیب شیعه. وی در سال 489 هجری قمری در مازندران به دنیا آمد. اصل خاندان وی، اهل ساری مازندران بوده اند. وی از کودکی به تحصیل علم پرداخت و در هشت سالگی موفّق به حفظ قرآن گردید. ابن شهر آشوب پس از درگیری با حاکم مازندران، رهسپار بغداد شد و نزد خلیفه، مقتفی (حکومت: 530 - 555 ه. ق.) منزلت یافت؛ سپس به موصل و بعد از آن به حلب هجرت نمود. وی مدتی را نیز در نیشابور اقامت داشت و از فتّال نیشابوری (ت 508 ه. ق.) حدیث شنید و بعد از آن به حلب هجرت نمود. ابن شهرآشوب، در خوارزم و سبزوار نیز حضور یافت و با عالمانی چون زمخشری و طبرسی، مؤلف مجمع البیان دیدار کرد. وی مسافرت های متعدد دیگری نیز داشته است که در طی آن سفرها، با علما و محدثین متعدد، دیدار و از ایشان حدیث استماع کرده است. وی از ابو الفتّاح احمد بن علی رازی، حسین بن احمد مقدادی، سیّد مهدی بن ابی الحرب حسینی مرعشی، علی بن علی تمیمی، محمد فتّال نیشابوری، ابو عبدالله محمد بن احمد نطنزی و بسیاری از علما روایت نموده و بزرگانی همچون ابو الحسن علی بن جعفر حلّی جامعانی، ابن ادریس حلّی، این بطریق حلّی و ابن زهره حلبی از جمله شاگردان و راویان او می باشند. برخی از آثار ابن شهرآشوب مازندرانی عبارتند از: مناقب آل ابی طالب ، معالم العلماء، متشابه القرآن و مختلفة، مثالب النواصب و المخزون والمکنون فی عیون الفنون. وی سرانجام در سال 588 در حلب درگذشت. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی: ج 4، ص 90، مدخل «ابن شهرآشوب» و موسوعة طبقات الفقهاء: ج 6، ص 285، شماره 2319.

نقل چندین روایت صحیح و معتبر پیرامون تولد علی علیه السلام در کعبه، می گوید:

«مولود کعبه در اوج شرافت و مرتبه قرار دارد و امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام ، تنها کسی است که در بهترین روز هفته : جمعه، در ماه حرام: «رجب الأصبّ» (1) و در بیت الله الحرام: کعبه، دیده به جهان گشوده است».(2).

ص: 86


1- ماه ریزش رحمت الهی.
2- ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب: ج 3، ص 38 و 48 و 59.

علما، ادبا و شعرای نام آور و بزرگ هر یک بر پایۀ قریحه و ذوق خویش، شعر یا نثری پیرامون این ولادت خجسته و پربرکت، ساخته و پرداخته اند که به بیان ساده ترین و در عین حال تأثیرگذارترین آنها بسنده می کنیم:

شاعر بزرگ اهل بیت، اسماعیل بن محمد بن یزید بن ربیعه معروف به سیّد حِمیَری(1) چنین می سراید:

ص: 87


1- سید اسماعیل حِمیَری؛ اسماعیل بن محمد بن یزید حِمیَری، مکنّا به ابو هاشم یا ابوعامر و معروف به «سیّد»، از مشهورترین شاعران شیعه و مدافع مذهب امامیّه. سیّد اسماعیل در سال 105 هجری قمری در عمّان متولد شد و مادرش لقب وی را «سیّد » نهاد. نسب وی به قبیلۀ حمیر می رسد که اصلاً اهل یمن بودند و در شام سکونت داشتند. پدر و مادرش از فرقة اباضیه، شاخه ای از خوارج، بودند. خود سید حمیری در این باره می گوید: «چه بسیار در خانۀ ما از علی علیه السلام بدگویی می شد و مورد لعن قرار می گرفت؛ لذا از آنان فاصله گرفتم و به شیعه گرویدم که این امر موجب شد تا ایشان در پی قتل من برآیند». ابن شهرآشوب در معالم العلماء می نویسد: «سیّد حمیری در آغاز از خوارج بود، سپس به کیسانیه گرایید و سرانجام در زمرۀ امامیّه درآمد». شیخ طوسی وی را از اصحاب امام صادق علیه السلام برشمرده است. برخی معتقدند سید حمیری امام کاظم علیه السلام را نیز ملاقات کرده است. وی از ماهرترین شاعران زمان خویش بود و احادیث، اخبار و مناقب را در قالب شعر بیان می کرد. سید حمیری بسیاری از فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام ما را به نظم درآورده و بدون تقیه، اهل بیت علیهم السلام را ستوده است. مجموعه اشعار وی دربارۀ بنی هاشم، معروف به هاشمیّات، بالغ بر 2300 قصیده است. سرزنش و بدگویی او از برخی همسران پیامبر صلی الله علیه و آله و صحابه ای که با بنی هاشم مخالف بودند، موجب شده اهل سنت او را طرد کنند و ضعیف بشمارند. حمیری خلافت ده خلیفة مروانی و عباسی را درک کرده است. کشّی در رجال آورده است که امام صادق علیه السلام سید حمیری را دید و فرمود: «مادرت اسم تو را سیّد گذاشته است. تو نیز موفق شده ای و اکنون، سیّد شاعرانی». سید این سخن امام علیه السلام را در قصیده ای به نظم در آورده است. وَ لقَد عجبتُ لقائل لی مرَّةَ علّامة فَهم مِن الفُقَهاءِ سَمّاک قومُکَ سیداً صدَقوا به أنتَ الموفّقُ سیّد الشُعراءِ؛ «همانا در تعجب و شگفتم از گوینده ای که علامه ای بسیار فهمیده از فقها بود و یک بار که مرا دید، فرمود: خاندان تو، نامت را سید گذاشته اند و راست گفته اند؛ تو موفق گردیدی و سید و آقای شاعران هستی». سرانجام وی در سال 173، 178 و یا 179 هجری قمری در بغداد درگذشت. برخی آثار وی عبارتند از: البائیة الحمیریة، القصیدة العینیة ، تاریخ الیمن، تفسیر القرآن، میمیات السید الحمیری و دیوان السید الحمیری. ر.ک: فرهنگ نامۀ مؤلفان اسلامی: ج 1، ص 180، مدخل «اسماعیل - حمیری»، دائرة المعارف تشیع: ج 9، ص 458، مدخل «سید حمیری»؛ وامین، أعیان الشیعة : ج 3، ص 405

ولدته فی حرم الإله و أمنِهِ

و البیت حیث فناؤه و المسجدُ

بیضاء طاهرةُ الثیاب کریمة

طابَت و طاب وَلیدُها والمَولِدُ

فی لیلةٍ غابت نُحُوس نُجومِها

و بَدَت مع القمرِ المنیرِ الأسعُدُ

ما لُفَّ فی خِرَقِ القوابل مثله

إلّا ابنُ آمنةَ النبیّ محمَّدُ (1)

«فاطمه بنت اسد در حرم امن الهی، او را به دنیا آورد؛ و شگفتا که این حرم، عجب صحن و مسجدی دارد! • فاطمه بنت اسد، بانویی مطهر، بزرگوار

ص: 88


1- دیوان السید الحمیری: ص 69 - 70 و علامه امینی، الغدیر: ج 6، ص 45.

و پاکیزه جامه بود. او ، نوزادش و محلّ تولد نوزادش همگی پاک و مطهّر بودند؛ و در شبی که از ستارگان شوم خبری نبود و ستارگان سعد (خوشبختی) به همراه ماه منیر، آشکار شده بودند. • هیچ نوزادی همانند علی علیه السلام در پارچه های قابله ها پیچیده نشده است جز فرزند آمنه، محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله » .

همچنین ادیب دانشمند، ابوالحسن علاء الدین، علی بن حسین حلی(1) از علما و شعرای قرن هشتم هجری در قصیده بلند دالیۀ (2) خود چنین می سراید:

أم هل تری فی العالمین بأسرهم

بشراً سِواه ببیتِ مکّة یولَدُ؟

فی لیلةٍ جبریل جاء بها معَ

الملأ المقدّسِ حَولهُ یتَعبَّدُ

فلقد سَما مجداً علیُّ کما عَلا

شرَفاً به دونَ البِقاع المسجدُ؛(3).

ص: 89


1- علاء الدین حلّی؛ شیخ علی بن حسین حلی شفهینی یا شهیفی، معروف به ابن شهفیّه و مکنّا به ابو الحسن، دانشمند، ادیب و شاعر شیعه در قرن هشتم هجری. وی معاصر شهید اول، محمد بن مکی عاملی، بود و شهید اول یکی از قصاید وی را شرح نموده است. علاء الدین حلّی از شاعران مدافع اهل بیت علیهم السلام به شمار می آید و اشعار وی مملوّ از حجّت و دلیل است. قصاید هفت گانۀ او، که در مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام و در رثای حسین بن علی سید الشهداء علیه السلام سروده است، بسیار مشهور است. وی سرانجام در سال 730 هجری قمری در حلّه از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد. طبق نقلی دیگر علاء الدین حلّی در سال 786 به شهادت رسیده است. ر.ک: جعفر مرتضی عاملی، مأساة الزهراء علیها السلام: ج 2، ص 21 و مرضیه محمدزاده، دانشنامۀ شعر عاشورایی: ج 1، ص319.
2- به قصیده ای گفته می شود که آخرین حرف ابیات آن «دال» است.
3- ر.ک: متن کامل این قصیده در الغدیر: ج 6، ص 364۔ 356.

«آیا در میان همۀ جهانیان، انسانی را می شناسی که همانند علی علیه السلام در خانۀ کعبه متولد شده باشد؟ • در شبی که جبرئیل به همراه فرشتگان مقدس، فرود آمد و به عبادت پیرامون کعبه مشغول شد. • علی علیه السلام بر بلندای عظمت ، ایستاد و مسجدالحرام نیز به واسطۀ او کرامتی یافت که در هیچ جای دیگر، یافت نمی شود».

عالم متکلم، محدث و فقیه گرانقدر، مولا محمد طاهر بن محمد حسین قمی(1) (متوفای 1098 ه. ق.)، صاحب تألیفات

ص: 90


1- ملّا محمدطاهر قمی؛ محمد طاهر بن محمد حسین شیرازی نجفی قمی، از فقهای اخباری بزرگ شیعه. وی در شیراز متولد شد و در کودکی به همراه خانواده به عراق هجرت کرد و در نجف اقامت گزید. وی به زیارت کربلا و کاظمین نیز مشرف شد؛ ولی پس از حملۀ دولت عثمانی به بغداد در سال 1048 هجری قمری، به ایران بازگشت و در قم سکنا گزید. وی در حدیث، فقه و شعر فارسی و عربی سرآمد بود و شاه سلیمان صفوی، منصب شیخ الاسلامی و قاضی القضاتی و امامت جمعۀ قم را به او سپرد. ملا محمد طاهر قمی از بزرگانی همچون محمد بن جابر نجفی و سید نورالدین علی موسوی عاملی مکّی روایت نموده و شیخ حر عاملی، مؤلف وسائل الشیعة، از وی روایت کرده است. برخی از آثار وی عبارتند از: حجّة الإسلام فی اُصول الفقه والدین، شرح تهذیب الأحکام، رسالة فی الرضاع، الفوائد الدینیة فی الرّد علی الحکماء و الصوفیة، رسالة الجمعة ، کتاب الأربعین فی فضائل أمیر المؤمنین و إمامة الأئمة المصومین علیهم السلام و حق الیقین فی معرفة أصول الدین . وی سرانجام در سال 1098 هجری قمری درگذشت. ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء: ج 11، ص 332، شماره 3540. نیز ر.ک: امین، أعیان الشیعة : ج 9، ص 375 و کحاله، معجم المؤلفین : ج 10، ص 101.

ارزشمند و سودمند، در ادامه قصیده لامیه خود، که با این مطلع شروع می شود:سلامة القلب نحتنی عن الزلل و شعله العلم دلتنی علی العمل؛

«سلامت قلب ، مرا از لغزش دور نمود و مشعل فروزان علم، مرا به راه عمل هدایت کرد»؛

می سراید: طوبی له کان بیت الله مولده کمثل مولده ما کان للرسل؛(1)

«خوشا به حال او که در خانه خدا متولد شد؛ در حالی که هیچ پیامبری، جایگاه تولدی مانند او نداشت».

ص: 91


1- ر.ک: علامه امینی، الغدیر: ج 11، ص 32؛ به نقل از (الأربعین فی إمامة الأئمة الطاهرین): ص 23

فقیه محدث شیخ محمد بن حسن حر عاملی(1) مؤلف کتاب

ص: 92


1- شیخ محمد بن حسن حرعاملی؛ محمد بن حسن مشغری، فقیه و محدث اخباری و از شعرای توانای شیعه. اصل خاندان وی از مشغری، روستایی در ناحیه بقاع دمشق در جبل عامل ،است که بسیاری از آن خاندان، در زمان صفویه به ایران مهاجرت نمودند. نسب او با 34 واسطه به حر بن یزید ریاحی، از شهدای کربلا، می رسد. محمد بن حسن در سال 1034 هجری قمری متولد شد و دروس مقدماتی را نزد پدر، عمو، دایی و نیز برخی دیگر از مشایخ سرزمین خود فرا گرفت. برخی از اساتید وی در آن دوره، علی بن محمود عاملی و حسین بن حسن ظهیری می باشند. او در سال 1073 به عراق سفر کرد و پس از زیارت قبور ائمه اطهار علیهم الاسلام برای زیارت امام رضاعلیه السلام راهی ایران شد و تا پایان عمر در همان جا ماند. وی در دوران حضور در ایران، دو بار به عتبات سفر کرد و سفری نیز در سال 1085 به اصفهان داشته که موفق گردید با علامه مجاسی نیز دیدار کند. وی به دلیل برخوردای از جایگاه والای علمی و مردمی، از جانب شاه سلیمان صفوی به منصب شیخ الاسلامی و قاضی القضاتی خراسان منصوب شد. شیخ حر عاملی با اینکه در فقه، مسلک اخباریان را داشته است، ولی مورد احترام و تجلیل مجتهدین بزرگ اصولی نیز واقع گردیده و همه فقهای شیعه، بلندی مقام فقاهت او را تأیید کرده اند. وی روشی معتدل داشته و آثار خویش را بر اساس همین اندیشه میانه، تدوین نموده و در نوشته هایش، از علمای اصولی و اخباری، یکسان تجلیل کرده است. از میان شاگردان و راویان بسیاری که از وی بهره گرفته اند می توان پسرانش محمدرضا و حسن، محمد فاضل بن محمد مهدی مشهدی، سید محمد بن محمدباقر حسینی مختاری نائینی، محمدتقی بن عبد الوهاب استرآبادی،محمد صالح بن محمد باقر قزوینی روغنی، سید محمد بن محمد بدیع رضوی مشهدی، سید نورالدین بن نعمت الله جزایری، علم الهدی محمد بن محسن فیض کاشانی و ابو الحسن شریف بن محمد طاهر فتونی نجفی را نام برد. برخی از آثار شیخ حر عاملی عبارتند از: تفصیل وسائل الشیعة إلی تحصیل مسائل الشرعیة که به نام وسائل الشیعة مشهور گردیده است، بدایة الهدایة ، هدایة الامه إلی أحکام الأئمة علیهم السلام، نزهة الأسماح فی حکم الإجماع، أحوال الصحابة ، الفصول المهمة فی أحوال الأئمة علیهم السلام، تواتر القرآن و الفوائد الطوسیة. شیخ حر عاملی سرانجام در سال 1104 هجری قمری در مشهد مقدس وفات یافت و در یکی از حجره های صحن امام رضاعلیه السلام به خاک سپرده شد. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی: ج 20، ص319، مدخل «الحر عاملی»؛ دائرة المعارف تشیع: ج6، ص216، مدخل «حر عاملی» و موسوعة طبقات الفقهاء: ج 12، ص 267، شماره 3785.

«وسائل الشیعة» سروده ای در بحر رجز دارد که طی آن به بیان سیره معصومان علیهم السلام می پردازد؛ در این سروده آمده است:

مولده بمکة قدعرفا

فی داخل الکعبة زیدت شرفا

علی رخامة هناک حمرا

معروفة زادت بذاک قدرا

فیالهامزیة علیة

تخفض کل رتبة علیة

مانالها قط نبی مرسل

ولا وصی آخر و أول؛

«همانا محل تولد او در مکه و در درون کعبه، برای همه شناخته شده است و کعبه با این میلاد،جایگاهی والاتر یافته است. • این ولادت در آنجا، بر روی سنگ مرمری سرخ و مشهور، صورت گرفت که با تولد علی السلام،ارزش آن مضاعف شد. • شگفتا از این مزیت والا که همه ی مراتب بلند را کوچک کرده

ص: 93

است. • قطعا در میان گذشتگان و آیندگان، هیچ یک از پیامبران و اوصیا به چنین مقامی دست نیافته اند».

شیخ حر عاملی در ادامه این سروده، حدیث مشهور یزید بن قعنب(1) را به رشته نظم درآورده است. (2)

همچنین شیخ فقیه، حسین نجف تبریزی نجفی (3) (1159- 1251 ه. ق.) در قصیده هائیه خود چنین می سراید: جعل الله بیته لعلی

مولد یاله علالا یضاهی

ص: 94


1- اردوبادی، علی علیه السلام ولید الکعبة : ص 36
2- این حدیث تحت عنوان «روایتی دیگر پیرامون تولد امیرالمؤمنین علیه السلام»مطرح می گردد.
3- شیخ حسین نجف تبریزی نجفی؛ حسین بن نجف بن محمد تبریزی نجفی، از فقهای بزرگ و ادیب و شاعر شیعه در قرن سیزدهم هجری قمری. وی در سال 1159 هجری قمری در نجف اشرف متولد شد و مقدمات تحصیل را نزد پدرش فرا گرفت. سپس در درس آیت الله العظمی سید محمد مهدی بحرالعلوم طباطبائی حاضر شد و پس از تحصیلات فراوان، در زمره فقهای بزرگ شیعه درآمد و مرجعیت عامه یافت، وی در مسجد هندی نجف به اقامه نماز جماعت می پرداخت و به کثرت سکوت و سرعت جواب شهره بود. از جمله شاگردان وی می توان سید محمد جواد عاملی، مؤلف مفتاح الکرامة را نام برد. کتاب التحفة النجفیة فی الرد علی الأشعریة و دیوان اشعار درباره اهل بیت علیهم السلام ازآثار شیخ حسین نجف می باشد. وی سرانجام در سال 1251 وفات یافت و در یکی از حجره های صحن حرم امیرالمؤمنین علیه السلام به خاک سپرده شد. ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء: ج13، ص 240، شماره 4080 و نیز ر.ک: امین، أعیان الشیعة : ج 6، ص 167.

لم یشارکة فی الولادة فیه

سید الرسل لا ولا أنبیاها

علم الله شوقها لعلی

علمه بالذی به من هواها

إذ تمنت لقاءه وتمنی

فأراها حبیبه و رآها

ما ادعی مدع لذلک کلا

من تری فی الوری یروم ادعاها

فاکتست مکه بذاک افتخارا

وکذا المشعران بعد مناها

بل به الأرض قد علت إذحوته

فغدت أرضها مطاف سماها

أ و ماتنظر الکواکب لیلا

ونهارا تطوف حول حماها

و إلی الحشر فی الطواف علیه

و بذاک الطواف دام بقاها؛(1)

«خداوند خانه خویش را محل ولادت علی علیه السلام قرار داد؛ شگفتا از این منزلت که همتایی ندارد. • نه سرور رسولان در خانه خدا به دنیا آمده است و نه هیچ یک از پیامبران دیگر. • خداوند، هم از اشتیاق کعبه به علی آگاه بود و هم عشق علی به کعبه را می دانست. • کعبه آرزوی دیدار علی را داشت و علی نیز در آرزوی دیدار کعبه بود، بنابراین خداوند محبوب خود را به کعبه رساند و علی را از نعمت مشاهده کعبه برخوردار ساخت. • هرگز کسی چنین ادعایی نکرده است. آیا در میان انسانها کسی در پی ادعای ولادت خود در کعبه هست؟ • مکه، هر دو مشعر و منا از این حادثه (ولادت علی علیه السلام در کعبه) سرشار افتخار شدند. • حتی زمین مکه هم از این حادثه، بلندی یافت و علی را در میان گرفت، پس سر زمین مکه به محل طواف آسمان تبدیل شد. • مگر نمی بینید که ستارگان، شب و روز پیرامون حریم مکه در گردشند؟ • این

ص: 95


1- علامه امینی، الغدیر: ج 6، ص46؛ اردوبادی این قصیده را در «علی السلام ولید الکعبة »: 69 آورده است (به نقل از دیوان خطی اردوبادی).

طواف، گردش به دور علی علیه السلام است که تا روز قیامت ادامه دارد و بقای مکه نیز در گرو همین طواف است».

علامه سید محسن امین (1) (1284 - 1371 ه. ق.) در دایرة».

ص: 96


1- علامه سید محسن امین عاملی؛ سید محسن بن عبد الکریم بن علی حسینی عاملی شقرانی، فقیه، تراجم نگار و شاعر بزرگ شیعه. سید محسن در سال 1284 هجری قمری در روستای شقرا از توابع جبل عامل لبنان متولد شد و تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش و همچنین در براغیث و بنت جبیل انجام داد. از اساتید وی در آن دوره، می توان سید محمد حسین بن عبدالله امین، سید جواد مرتضی و سید نجیب آل فضل الله را نام برد. وی در سال 1308 به نجف اشرف هجرت کرد و در دروس علمای بزرگ چون محمد طه آل نجف، آقارضا همدانی و آخوند محمدکاظم خراسانی حضور یافت. وی با انگیزه احیا و نشر معارف دینی و اصلاح سنت هایی که به نظر او مخالف عقل و شرع بود، به دمشق هجرت نمود و بیش از نیم قرن به فعالیت های علمی و فرهنگی پرداخت. امین برای تأمین منابع علمی تحقیق و تألیف، به مناطق مختلف سوریه، اردن، مصر، فلسطین، عراق و ایران سفر کرد. سید محسن امین در سال 1361 هجری قمری به عضویت «مجمع علمی عربی» دمشق درآمد و تا پایان عمر از شخصیت های فعال آن مجمع بود. او همچنین برای اعتلای فرهنگ جوانان شیعه، مدارسی تأسیس نمود و خود به تألیف برخی کتب درسی اقدام کرد. کوشش برای ایجاد همبستگی اسلامی، اصلاح شعایر مذهبی و تشویق به جهاد در مقابل استعمار، از ویژگی های بارز وی می باشد. برخی از آثار وی عبارتند از: أعیان الشیعة، الدر الثمین، الرحیق إلی مسائل الحرام والحلال ، المسائل الدمشقیة، إرشاد الجهال المختوم، کشف الارتیاب،لواعج الاشجان و نقض الوشیعة. وی سرانجام در سال 1371 هجری قمری در بیروت درگذشت. ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء: ج 14، بخش 1، ص503، شماره 4727 و دائرة المعارف بزرگ اسلامی: ج 10،ص 279، مدخل «امین».

المعارف ارزشمند خود یعنی «أعیان الشیعه» و در آغاز باب «سیرة أمیر المؤمنین علیه السلام: فصل فی مولده» چنین می سراید: ولدت ببیت الله وهی فضیلة خصصت بها إذ فیک أمثالها کثر؛(1)

«تو در خانه خدا متولد شدی؛ این فضیلت، مختص توست و چه بسیارند فضایلی که تنها به تو اختصاص دارند».

وی در مقصوره ای (2) دیگر می گوید: وولدت فی البیت الحرام ولم یکن

هذا لغیرک من یکون و من مضی؛(3) تو در بیت الله الحرام به دنیا آمدی و در میان گذشتگان و آیندگان هیچکس از چنین فضیلتی برخوردار نشده است ».

سید حسن بن محمود امین (4) (1299- 1368 ه. ق.) در قصیده

ص: 97


1- سید محسن امین، أعیان الشیعة : ج 1، ص 324
2- «مقصوره» به شعری گفته می شود که در پایان هر یک از ابیات آن، الف مقصوره وجود دارد.
3- اردوبادی، علی علیه السلام ولید الکعبة : ص 108.
4- سید حسن بن محمود امین عاملی؛ حسن بن محمود بن علی بن محمد(امین) حسین عاملی شقرانی، فقیه، ادیب و شاعر شیعه. وی در سال 1299 هجری قمری در روستای عیترون در جبل عامل لبنان متولد شد ودروس مقد ماتی را به مدت شش سال در مدرسه برادرش، سید علی بن محمود امین، در شقرا فرا گرفت. او در سال 1316 به نجف اشرف هجرت نمود و پس از شاگردی برخی دروس نزد پسر عمویش، سید محسن امین مؤلف أعیان الشیعة، و احمد بن علی کاشف الغطاء، به دروس علمای بزرگی چون سید محمدکاظم طباطبائی یزدی، علی بن باقر جواهری و آخوند محمدکاظم خراسانی راه یافت و به مراحل والای علمی رسید. سید حسن امین در سال 1330 به وطنش، لبنان، بازگشت و سال ها به تدریس و ارشاد مردم پرداخت تا اینکه در سال 1368 هجری قمری درگذشت. برخی از آثار او عبارتند از: کتاب الطهارة، منظومه فضیلة الیراع فی مسائل الرضاع، منظومة الاجتهاد والتقلید، رسالة الرد علی الوهابیة. ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء: ج 14، بخش 1، ص 191، شماره 4529 و نیز ر.ک: امین، اعیان الشیعة : ج 5، ص 283.

بائیه بلند خود چنین می سراید: ولدت فی البیت بیت الله قارتفعت أرکانه بک فوق السبعة الحجب وتلک منزله لم یؤتها بشر بلی و مرتبه طالت علی الرتب ؛(1)

«تو در خانه خدا متولد شدی و ارکان کعبه به واسطه تو، تا فراز هفت آسمان گهدارنده، بالا رفت؛ • این منزلتی است که به هیچ انسانی، عطا نشده است و بر همه منزلت ها برتری دارد».

ادیب فرزانه، شیخ محمود عباس عاملی (2) در قصیده علوی خود

ص: 98


1- سید محسن امین، أعیان الشیعة: ج 5، ص 285 و سید حسن امین، دائرة المعارف الشیعیة: ج 1، ص 153.
2- شیخ محمود عباس عاملی؛ از علمای فاضل شیعه در لبنان. وی دربیروت لبنان سکونت داشت و در همان شهر، در سال 1353 هجری قمری درگذشت. برخی از آثار وی عبارتند از: الدرر البهیة ، أساس التعلیم، نفحات القبول، الغدیریة ، الذریعة إلی أصول الشریعة، البلاغ المبین، بشارة الأنام، اللامیة العتیقة فی الوعظ، الاصلاحات و نجدة الیراع فی اللغة .ر.ک:سید عبد العزیز طباطبائی، الغدیر فی التراث الإسلامی:ص 169

معروف به «الدرر السنیة» می گوید: من مثله فی بیت بارئه ولد؟ ذی خصلة قد ځص فیها مذ وجد أمعن بها یا صاح فکرة واعتمد وانظر لها النظر الصحیح ولا تحد

من واضح المنهاج وقیت الضرر(1) «چه کسی همانند علی در خانه آفریدگار به دنیا آمده است؟! علی دارای خصلتی است که از زمان خلقتش، تنها به او اختصاص دارد. • ای دوست من! با دقت در این ماجرا اندیشه کن و آن را باور داشته باش؛ و با نگاهی نیک در این واقعه بنگر؛• از راه روشن کناره نگیر تا خود را از زیان حفظ کنی».

شهاب الدین آلوسی (2)، صاحب تفسیر مشهور، در کتاب «الخریدة

ص: 99


1- اردوبادی، علی علیه السلام ولید الکعبة: ص 83؛ حسین شاکری، العقیلة والفواطم : ص 69. در منبع اخیر به جای «یا صاح» از واژه «یا صاحب » استفاده شده است.
2- شهاب الدین آلوسی؛ ابو الثناء سید محمود شهاب الدین افندی بغدادی آلوسی، فقیه، مفسر، ادیب و مفتی بغداد. وی در سال 1217 هجری قمری در بغداد متولد شد و از کودکی نزد پدر و جمعی از استادان به تحصیل پرداخت. آلوسی به سبب هوشمندی و داشتن حافظه ای قوی، از سیزده سالگی به تألیف کتاب پرداخت؛ سپس از بسیاری از عالمان مشهور بغداد اجازه روایت دریافت کرد و ملقب به «علامه » گردید. با آنکه شهاب الدین آلوسی، شافعی مذهب بود، در سال 1248 به آرای ابوحنیفه گرایش یافت و مفتی پیروان مذهب حنفی گردید. وی در سال 1262، بر اثر مخالفت والی بغداد، از کار برکنار شد و به آستانه (استانبول سفر کرد)؛ وی در این مسافرت با بسیاری از عالمان دیدار نمود و دوکتاب در باب این سفر نوشت. شهرت علمی آلوسی، بیشتر به سبب تفسیر معروف روح المعانی می باشد. برخی دیگر از آثار وی عبارتند از: الأجوبة العراقیة علی الأسئلة الإیرانیة ، دقائق التفسیر، نشوة الشمول فی السفر إلی استانبول، الخریدة الغیبیة فی شرح القصیدة العینیة ، نهج السلامة إلی مباحث الإمامة ، شجرة الأنوار و نور الأزهار من ذریة الزهراء علیهاسلام و مقامات. وی سرانجام در سال 1270 هجری قمری در بغداد درگذشت. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی:ج 2، ص 180، ضمن مدخل «الوسی»؛ موسوعة طبقات الفقهاء: ج13، ص 648، شماره 4370 و کحاله، معجم المؤلفین: ج 12، ص 175

الغیبیة فی شرح القصیدة العینیة » به این بیت از قصیده «عینیة » عبدالباقی افندی عمری اشاره می کند که: أنت العلی الذی فوق العلی رفعا ببطن مکة عند البیت إذ وضعا؛

«ای علی! تو آن بلند مرتبه ای هستی که هنگام تولد در دل مکه و درون کعبه، بالاتر از همه بلندی ها قرار گرفتی.

الوسی در شرح این بیت می نویسد:

«ولادت امیرالمؤمنین (کرم الله وجهه؛ خداوند رخسار او را گرامی دارد) در خانه خدا، شهره ی تمام دنیا است و سنی و شیعه آن را نقل کرده اند... چه زیبنده ی پیشوای پیشوایان است که در قبله مسلمانان، دیده به جهان گشاید و پاک و منزه است خداوندی که

ص: 100

برای هر چیزی، جایگاه مخصوصی قرار داده است؛ و هو أحکم الحاکمین!»(1)

آلوسی به این بیت عمری نیز اشاره می کند که: وأنت أنت الذی حطت له قدم فی موضع یده الرحمن قد وضعاء

«وتو همانی هستی که در جایی گام نهادی که دست مهربان خداوند مهربانی ها بر آن نهاده شده بود».

روایت شده است: از آنجا که علی علیه السلام در درون کعبه متولد شده بود، دوست داشت تا خانه خدا را به وسیله پاکسازی بت های موجود روی آن و درون آن، پاداش دهد؛ زیرا همانطور که در برخی روایات آمده است، کعبه به خاطر عبادت بتها در اطراف خود، پیوسته به خداوند متعال شکایت می کرد و می گفت: پروردگارا! تا چه زمان، این بتها در اطراف من عبادت خواهند شد؟ خداوند سبحان نیز هر بار به کعبه وعده می داد که بت ها را برچیده و کعبه را تطهیر می کند. علامه سید رضا هندی (2) نیز به همین

ص: 101


1- و خداوند بهترین داوران است.
2- علامه سید رضا هندی ؛ سید رضا بن محمد بن هاشم بن شجاعتعلی نقوی موسوی نجفی، فقیه بزرگ، ادیب و شاعر شیعه و مشهور به هندی، سید رضا در سال 1290 هجری قمری در نجف اشرف متولد شد و در هشت سالگی به همراه پدرش، برای تحصیل به سامرا هجرت کرد. سید رضا هندی مقدمات علوم را در سامرا و نزد اساتید آنجا فرا گرفت و در سال 1311 هجری قمری به موطن خویش بازگشت. وی در نجف در دروس اساتید بزرگ و بنام آن روزگار، مانند شیخ محمد طه نجف، شیخ حسن بن محمد حسن صاحب جواهر لکلام، سید محمد بن محمدتقی آل بحر العلوم، فاضل شربیانی و آخوند محمد کاظم خراسانی شرکت نمود و به درجه اجتهاد نایل گردید. سید رضا هندی علاوه بر تحصیلات عالی در فقه و اصول، به ادبیات عرب و شعر نیز علاقه مند بود و پس از کسب تبحر در شعر عربی، آوازه اش در شعر و شاعری، بر شهرتش در فقه و اصول فزونی یافت. قصیده کوثریة او شهرت فراوان دارد. برخی از آثار او عبارتند از: شرح غایة الإیجاز در فقه و شرح کتاب الطهارة از منظومة اللآلی الناظمة که هر دو تألیف و سروده پدرش، سید محمد (م. 1323 ه. ق.) بود، بلغة الراحل، دررالبحور فی علمی العروض والقوافی، المیزان العادل فی الفرق بین الحق والباطل، الرحلة الحجازیة، الوافی فی شرح الکافی فی العروض والقوافی، و دیوان اشعار. سید رضا هندی که در سال 1362 هجری قمری از جانب آیت الله العظمی سید ابو الحسن اصفهانی، جهت تبلیغ و ارشاد مردم به منطقه مشخاب رفته بود، در همان جا درگذشت، و پس از بازگرداندن جنازه اش به نجف اشرف و اقامه نماز توسط آیت الله اصفهانی، در محله خویش و نزدیک قبر شیخ انصاری به خاک سپرده شد. ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء: ج 14، بخش 1، ص 256، شماره 4568؛ امین، أعیان الشیعة : ج 7، ص 23 و زرکلی، الأعلام: ج3،ص 26.

موضوع اشاره می کند و می گوید:

لما دعاک الله قدما لأن تولد فی البیت فلبیته شکرته بین قریش بأن طهرت من أصنامهم بیته ؛(1)

«آنگاه که خداوند، در گذشته تو را دعوت نمود تا در کعبه متولد شوی، دعوت او را لبیک گفتی. • تو در میان قریش، به شکرانه این نعمت ، خانه خدا را از بت های مشرکان، پا ک کر دی ».

ص: 102


1- علامه امینی، الغدیر: ج 6، ص 36 - 37.

در روایتی آمده است که ابوطالب، او را علی نامید و این شعر را سرود: سمیته بعلی کی یدوم له

عزالعلا حیث فخر العز أدومه ؛(1)

«او را علی نامیدم تا عزت والایی و بلند مرتبگی برای او باقی بماند، زیرا افتخارآمیزترین عزت آن است که پایدارتر باشد».

ولادت امیرالمؤمنین علیه السلام در کعبه

اراده پروردگار چنان قرار گرفت که فاطمه بنت اسد، نوزاد خویش را در درون کعبه به دنیا آورد. وی اولین و آخرین بانویی است که کودکش را در مقدس ترین جای زمین، یعنی بیت الله الحرام، که مقصد همه ساله حجاج است، به جهان بشری تقدیم کرد. داستان تولد امیرالمؤمنین علیه السلام آنقدر مشهور و عیان است که حاجتی به بیان آن نیست؛ اما ترجیح می دهیم در آغاز، روایتی را نقل کنیم که عظمت، بزرگی و قداست شخصیت مولود کعبه را آشکار می سازد. در روایتی که شیخ صدوق سند آن را به معاذ بن جبل (2) می رساند، معاذ روایت را اینگونه نقل کرده است که: رسول

ص: 103


1- محدث اربلی، کشف الغمة : ج 1، ص 103؛ ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة : ج 1، ص 173 و علامه محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار: ج35، ص 31.
2- معاذ بن جبل خزرجی؛ از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم و مکنا به ابو عبد الرحمان. وی در سال 20 قبل از هجرت متولد شد. وی از قبیله خزرج یثرب و نام پدرش جبل بن عمرو بن اوس بود. او در بیعت عقبه به همراه هفتاد نفر دیگر از انصار، با رسول خدا صلی الله علیه واله یبعت کرد و در جنگ هایی مانند بدر، در سپاه پیامبر اسلام صلی الله علیه واله حضور داشت. رسول خدا صلی الله علیه واله میان معاذ بن جبل و عبد الله بن مسعود، عقد اخوت برقرار نمود. پس از فتح مکه که پیامبر اسلام صلی الله علیه واله عتاب بن اسید را جانشین خود در مکه قرار داد، معاذ بن جبل را نیز به عنوان مأمور تعلیم قرآن و احکام در آن شهر منصوب کرد. او پس از جنگ تبوک در سال نهم هجری قمری، از جانب رسول خدا صلی الله علیه واله به عنوان مبلغ و قاضی به جند یمن فرستاده شد. معاذ، از پیامبر اسلام صلی الله علیه واله روایت کرده و راویانی چون جابر بن عبد الله، اسود بن هلال، ابوقتاده انصاری، ابولیلی انصاری، ابو أمامة باهلی و عبد الرحمان بن غنم از وی روایت کرده اند. شیخ طوسی در رجال، نام او را در اصحاب و راویان رسول خدا صلی الله علیه واله و امیرالمؤمنین علی علیه السلام ذکر کرده است؛ ولی به اعتقاد مرحوم شوشتری در قاموس الرجال، آنکه شیخ طوسی او را در اصحاب حضرت علی علیه السلام ما آورده است «معاذ بن جمیل» است، نه معاذ بن جبل؛ زیرا معاذ بن جبل از جمله دشمنان علی علیه السلام و مخالفان او در مسئله خلافت بوده است. او از جمله اصحاب صحیفة ملعونه می باشد که عهد بستند تا خلافت و امامت به علی علیه السلام نرسد و از اولین افرادی بود که با ابوبکر بیعت کرد. وی همچنین پس از آنکه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیهادر مسئله غصب فدک از او کمک خواست، از یاری آن حضرت خودداری نمود. وی سرانجام در سال 18 هجری قمری و در 38 سالگی، در ناحیه عمواس اردن، بر اثر طاعون از دنیا رفت و نسلی از وی باقی نماند. ر.ک: مزی، تهذیب الکمال: ج 28، ص 105، شماره 6020، ابن اثیر، اسد الغابة : ج 4، ص 400، شماره 4953، شوشتری، قاموس الرجال: ج 10، ص 98، شماره 7588 و موسوعة طبقات الفقهاء: ج 1، ص 238، شماره ی 77.

خدا صلی الله علیه واله فرمود: «خداوند عز و جل، من، علی، فاطمه، حسن و حسین را

ص: 104

هفت هزار سال پیش از آفرینش جهان، خلق نمود».

گفتم: ای رسول خدا در آن سالها کجا بودید؟

فرمود: «ما در قسمت جلوی عرش بودیم و خدای متعال را تسبیح، ستایش، تقدیس و تمجید می کردیم»؛

گفتم: در چه هیئت و شکلی بودید؟

فرمود: «ما اشباحی نورانی بودیم تا آنکه خداوند عزوجل اراده نمود صورت ما را بیافریند که در این هنگام ما را به ستونی از نور، تبدیل کرد و آنگاه ما را در کمر آدم قرار داد؛ سپس ما را به کمرهای پدران و رحمهای مادران، منتقل نمود و هیچ گونه ای از نجاست شرک و زنای کفر به ما نمی رسید و به واسطه ما برخی خوشبخت و برخی دیگر بدبخت می شدند. هنگامی که خداوند، ما را به کمر عبد المطلب منتقل نمود، آن نور را بیرون آورد و آن را دو نیم کرد؛ نیمی را در کمر عبدالله و نیمی را در کمر ابوطالب قرار داد، آنگاه نیمه ای را که از آن من بود به رحم آمنه و نیم دیگر را به رحم فاطمه بنت اسد، منتقل نمود که بر اثر آن، آمنه مرا به دنیا آورد و فاطمه، علی را؛ سپس خداوند عزوجل، أن ستون نور را به من بازگرداند و بر اثر آن فاطمه از من متولد شد؛ آنگاه خداوند عزوجل، ستون نور را به علی بازگرداند و بر اثر آن، حسن و حسین از او متولد شدند؛ یعنی از اجتماع هر دو نیمه ستون نور، حسن و حسین به دنیا آمدند؛ نور علی به فرزندان حسن و نور من به فرزندان حسین، رسید و این نور تا روز قیامت در میان ائمه که از فرزندان حسین هستند، به نوبت

ص: 105

انتقال می یابد»(1).

روایتی دیگر پیرامون تولد امیرالمؤمنین علیه السلام

شیخ صدوق در «امالی» به سند خود از سعید بن جبیر (2) نقل

ص: 106


1- شیخ صدوق، علل الشرائع: ج 1، ص 208- 209، ح 11؛نیز ر.ک:علامه محمدباقر مجلسی،بحارالأنوار: ج35، ص 34،ح 32 (به نقل از:علل الشرائع)و طبری،دلائل الإمامة: ص 158.
2- سعید بن جبیر؛سعید بن جبیر بن هشام اسدی و البی کوفی، مکنا به ابو محمد یا ابوعبد الله، تابعی، عالمی بزرگ، حافظ، قاری و مفسر قرآن کریم. وی در سال 45 هجری قمری در حجاز به دنیا آمد و از نوجوانی در زمره شاگردان ابن عباس قرار گرفت. وی محضر امام سجاد علیه السلام را نیز درک نمود. کشی در رجال خویش، او را از جمله پنج نفری برشمرده است که از آغاز امامت امام زین العابدین علیه السلام با ایشان همراه بودند و استقامت کردند و بعدا شمار یاران و شاگردان آن حضرت فزونی یافت. وی به دلیل حمایت از امام سجادعلیه السلام و اهل بیت علیهم السلام به شهادت رسید. او همچون دیگر علمای شیعه، جنگ با بنی امیه را واجب می دانست و به همین جهت به سپاه عبد الرحمان بن محمد بن اشعث پیوست و پس از شکست سپاه عبد الرحمان، سعید بن جبیر به ایران آمد و در قریه ی جمکران قم سکونت گزید. امیران کاشان و اصفهان چون از اقامت او در قم آگاه شدند، وی را دستگیر کردند و نزد حجاج فرستادند. طبق نقلی دیگر، سعید از قم به آذربایجان گریخت و از آنجا به مکه رفت و در مکه دستگیر شد. بر اساس نقلی دیگر، وی مدتی در اصفهان اقامت داشت و سپس به عراق و قریة سنبلان رفت و به نشر احادیث پرداخت. سرانجام به دست خالد بن عبد الله، والی مکه، دستگیر شد و در سال 95 هجری قمری، به دستور حجاج بن یوسف به قتل رسید. وی از صحابه ای مانند ابن عباس، عبد الله بن مغفل، عایشه، عدی بن حاتم و ابو سعید خدری و همچنین از برخی تابعین مانند ابو عبد الرحمان سلمی روایت کرده و راویانی چون ابو صالح سمان، ایوب سختیانی، ثابت بن عجلان، ابو مقدام بن هرمز، حبیب بن ابی ثابت و سلمة بن کهیل به نقل احادیث از او پرداخته اند. سعید بن جبیر از بزرگترین عالمان اسلام و فقیهی با تقوا و عابدی زاهد به شمار می رود. حسن بصری گفته است: «به خدا سوگند! اگر همه کسانی که بین مشرق و مغرب هستند در ریختن خون سعید بن جبیر مشارکت می کردند، خداوند آنان را با روی در آنش می افکند». ر.ک: دائرة المعارف تشیع: ج 9، ص 172، مدخل «سعید بن جبیر» و موسوعة طبقات الفقهاء: ج 1، ص 371، شماره 151.

می کند که: یزید بن قعنب گفت: به همراه عباس بن عبدالمطلب و گروهی از بنی عبد العزی، در مقابل بیت الله الحرام نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد، مادر امیرالمؤمنین علی علیه السلام، نزدیک شد؛ او آن روزها نهمین ماه بارداری خود را سپری می کرد که ناگاه درد زایمان او را فرا گرفت و گفت:

«پروردگارا! من به تو، رسولان تو و کتاب هایی که از جانب تو نازل شده است ایمان دارم، سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم و باور دارم که او کعبه را بنا نهاده است؛ پس به حق کسی که این خانه را بنا نهاد و به حق نوزادی که در شکم من است، تو را سوگند می دهم که زایمان مرا آسان سازی»

یزید بن قعنب می گوید: دیدم که خانه خدا از قسمت عقب آن باز شد، فاطمه به درون آن رفت و از دیدگان ما پنهان شد، در این

ص: 107

هنگام دیوار دوباره به هم آمد؛ ما خواستیم قفل در کعبه برای ما باز گردد اما در، قفل شده بود و دیگر باز نگردید؛ در آن هنگام بود که دانستیم مشیت و اراده پروردگار عزوجل در کار است.

آنگاه فاطمه بنت اسد پس از چهار روز بیرون آمد در حالیکه امیرالمؤمنین علیه السلام را در میان دستانش گرفته بود، سپس گفت: «من بر همه زنان پیش از خویش، برتری داده شده ام؛ زیرا آسیه دختر مزاحم، از روی ناچاری و مخفیانه، خداوند عزوجل را در جایی عبادت کرد که در حالت عادی، عبادت خداوند در آن مکان، پسندیده و شایسته نبود؛ مریم دختر عمران با دست خود، نخل خشکیده را تکان داد و از آن، خرمای تازه خورد؛ اما من وارد بیت الله الحرام شدم و از میوه ها و روزی های بهشت، میل نمودم؛ هنگامی که خواستم بیرون بیایم هاتفی صدایم کرد و گفت: ای فاطمه! نامش را «علی» بگذار چرا که بلند مرتبه است، و خداونډ بلند مرتبه و والاترین می فرماید: من نام او را از نام خویش برگرفتم، او را با ادب خود ادب نمودم و او را از علم پیچیده و مخفی خویش آگاه ساختم. اوست که بت های خانه مرا در هم می شکند، بر بام خانه ام اذان می گوید و مرا تقدیس می کند و بزرگ می دارد؛ خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و از او اطاعت کند و وای بر کسی که با او دشمنی کند و از فرمانش سرپیچی نماید».(1).

ص: 108


1- شیخ صدوق، الأمالی: ص 194، ح 9 ؛عمادالدین طبری، بشارة المصطفی: ص 27، ح 10؛ اربلی، کشف الغمة: ص 79؛ شیخ صدوق، معانی الأخبار: ص 62، ح 10 و علامه محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار: ج35، ص 8، ح 11.

در کتاب «مناقب آل ابی طالب» آمده است: ابو علی ابن همام(1).

ص: 109


1- ابو علی ابن همام ؛محمد بن ابی بکر همام بن سهیل، ملقب به کاتب و مکنا به ابوعلی، از محدثان ایرانی شیعه. از آنجا که نیاکانش زرتشتی و ساکن اسکاف از نواحی نهروان، بین بغداد و واسط، بوده اند، به «اسکافی» مشهور است. وی در سال 258 هجری قمری متولد شد؛ زادگاه او مشخص نیست، ولی در بغداد ساکن بوده است. از مشایخ او علاوه بر پدر و دایی اش احمد بن بنداذ، می توان احمد بن ادریس قمی، ابو جعفر ابن رستم نحوی، جعفر بن محمد بن مالک فزاری، حسن بن محمد بن جمهور عمی، حمید بن زیاد کوفی و عبد الله بن جعفر حمیری را نام برد. این همام در عصر خود به عنوان یکی از بزرگترین محدثان بغداد شناخته می شده است. نجاشی و شیخ طوسی او را با عناوین «شیخ أصحابنا و متقدمهم» و «جلیل القدر» ستوده اند و ضمن بیان عظمت منزلت وی، به امانت در نقل حدیث و فراوانی روایت او تأکید کرده اند. از آنجا که ابو علی ابن همام نزد مشایخ اهل سنت نیز به استماع حدیث پرداخته بود، در روایات وی، طرق روایی غیر شیعی نیز وجود دارد. این همام در بخش عمده ای از دوره غیبت صغری و مقارن با ایام نواب اربعة امام عصر علیه السلام به تبیین مبانی اعتقادی و سیاسی امامیه پرداخت و مسائل مربوط به امام زمان علیه السلام و غیبت آن حضرت را روشن ساخت. در میان شاگردان ابن همام می توان ابو الحسن ابن جندی، ابوغالب زراری، جعفر بن محمد ابن قولویه، محمد بن ابراهیم نعمانی، محمد بن احمد صفوانی، ابو المفضل محمد بن عبد الله شیبانی و هارون بن موسی تلعکبری را نام برد. نجاشی از کتابی به عنوان الانوار فی تاریخ الائمه علیهم السلام به عنوان تألیف ابن همام نام برده و شیخ حر عاملی کتابی به نام المزار به وی نسبت داده است. کتابی به نام التمحیص نیز به وی منتسب و چاپ شده است (البته این انتساب مشکوک است). وی سرانجام در سال 332 یا 336 در بغداد درگذشت و در مقابر قریش به خاک سپرده شد. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی: ج 5، ص 121، مدخل «ابن همام اسکافی» و نیز ر.ک: امین، أعیان الشیعة: ج 10، ص 91 و شوشتری،قاموس الرجال: ج 9، ص 642، شماره 7371.

در حدیثی به صورت مرفوع، نقل می کند: پس از تولد علی علیه السلام ابوطالب در حالی که علی را در آغوش گرفته بود، دست در دست فاطمه به سوی «ابطح»(1) حرکت نمود؛ هنگامی که به آنجا رسیدند ابوطالب فریاد زد:

یا رب یا ذا الغسق الدجئ والقمر المبتلج المضی بین لنا من حکم المقضی ماذا تری فی اسم ذا الصبی؟؛(2)

« پروردگارا! ای صاحب شب های تاریک و سیاه و ای مالک ماه درخشان و نورانی! • بر اساس اراده یحتمی خود برای ما روشن کن که چه نامی برای این کودک می پسندی ؟». .

در این هنگام چیزی همانند ابر بر روی زمین خزیدن گرفت تا آنکه بر روی سینه ابوطالب، آرام گرفت و او و علی را در آغوش کشید؛ صبحگاهان، ابوطالب لوح سبزی را در کنار خود دید که بر روی آن نوشته شده بود:

ص: 110


1- بستر پهناور سیل را گویند که دارای شن و ماسه است و در مکه هم وجود دارد.ر.ک: المنجد: ج 1، ص 129.
2- ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب: ج 2، ص 23 و علامه محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار: ج35، ص18.

خصصتمابالولدالزکی

والطاهر المنتجب الرضی

فاسمه من شامخ علی

علی اشتق من العلی

«نعمت برخورداری از این فرزند پاک، برگزیده و مورد رضایت را به شما اختصاص دادم. • خداوند و الا و بلندمرتبه، نامش را علی می گذارد که از «علی» (صفت پروردگار) برگرفته شده است».

ابو علی ابن همام می گوید: آن لوح را به کعبه آویختند و همچنان در آنجا آویزان بود تا آنکه هشام بن عبدالملک(1) آن را

ص: 111


1- هشام بن عبدالملک بن مروان؛ دهمین خلیفه ی اموی (خلیفه ی هفتم از آل مروان)، مکنابه ابوولید و از دشمنان اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هشام در سال 72 هجری قمری در مدینه متولد شد. مادرش، عایشه یا فاطمه و مکنا به أم هشام، دختر هشام بن اسماعیل مخزومی بود. هشام پس از مرگ برادرش، یزید بن عبد الملک، در سال 105 هجری قمری و در 34 سالگی، در دمشق به خلافت رسید. وی مدتی طولانی خلافت کرد و اقدامات نظامی و سیاسی متعددی انجام داد. قیام زید بن علی بن الحسین علیه السلام در دوران حکومت وی، در سال 122 هجری قمری رخ داد که به شهادت زید منجر شد. وی که معاصر با امام باقر علیه السلام بود، بسیار با ایشان دشمنی می کرد. روزگار خلافت هشام، سخت ترین دوران اجتماعی و سیاسی آن حضرت علیه السلام به شمار می رود و همچنین شیعیان در سختی و تنگنای شدید قرار داشتند. هشام بن عبد الملک سرانجام پس از حدود 20 سال حکومت (105 - 125 ه. ق.)، در 125 هجری قمری از دنیا رفت. ر.ک: ابن کثیر، البدایة والنهایة: ج 9، ص383، صفدی، الوافی بالوفیات: ج27، ص 207 و ذهبی، تاریخ الإسلام: ج 8، ص 188.

برداشت.(1)

بزرگان ادب، میلاد علی علیه السلام را می سرایند

دوستداران علی علیه السلام در سرودن قصاید بدیع و زیبا پیرامون این رخداد خجسته از هم پیشی گرفته اند؛ به عنوان مثال علامه امینی در کتاب «الغدیر»: ج 6، ص 47 - 49، موشحة (2) میرزا اسماعیل شیرازی (3) (ت 1305 ه. ق.) را نقل کرده است: رغد العیش فزده رغدة

بسلافی منک تشفی سقمی2.

ص: 112


1- ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب: ج 2، ص 23 و علامه محمد باقر مجلسی، بحارالأنوار: ج35، ص 17.
2- موشحه: سبکی از شعر عربی؛ نوعی قصیده که در آن قافیه لازم نیست؛ ر.ک: المنجد: ج 2، ص 2183
3- میرزا اسماعیل شیرازی؛ عالم فاضل و شاعر ادیب شیعه در قرن سیزدهم هجری قمری. میرزا اسماعیل، مکنا به ابو الحسین، فرزند سیدرضا حسینی شیرازی، و پسرعموی میرزای بزرگ، سید محمد حسن شیرازی (م. 1312 ه. ق.) بود. وی از برترین شاگردان و ملازمان میرزای شیرازی در سامرا به شمار می آمد. وی اشعار زیبایی در مدح امیرالمؤمنین علی علیهالسلام و امام حسین علیه السلام سروده است. میرزا اسماعیل دو ماه قبل از وفاتش در سال 1305 هجری قمری، از سامرا به کاظمین رفت و در یازدهم ماه شعبان آن سال در کاظمین وفات یافت. پیکر او به نجف اشرف منتقل و در آنجا به خاک سپرده شد. ر.ک: جواد شبر، أدب الطف : ج 8، ص 52.

طرب الصب علی وصل الحبیب

وهنا العیش علی بعد الرقیب

وقتی من أکؤس الراح النصیب

واسقنیها توأما لامفردا

فالهنا کل الهنا فی التوأم

«زندگی پر از ناز و نعمت است؛ پس لذت آن را با باده ای ناب از سوی خودت افزون کن که بیماری مرا شفا دهد. • عاشق دلداده از وصال معشوق به وجد آمده و زندگی بر اثر دوری رقیب ، گوارا شده است. • تمام سهم مرا از جام های شراب، پرداخت کن ،و نه با یک جام، که با جام های پیاپی مرا سیراب ساز؛• زیرا آسایش کامل در گرو جام های پشت سر هم است»

آتنی الصهباء نارا ذائبه

کتلتها قبسات لاهبه

واسقنیها والندامی قاطبه

فلعمری إنها ری الصدی

الفؤاد بالتصابی مضرم؛

«باده ای به من ده که چون آتش می گدازد و شعله های فروزان از آن زبانه می کشد. • من و همه همنشینانم را از آن سیراب کن، زیرا به خدا سوگند که عطش را از میان می برد، • قلبی که از عطش عشق می سوزد».

ما أحیلی الراح من کف الملاح

هی روح هی روح هی راح

فأدرها فی غدوو رواح

کذکاء تتجلی صرخدا

رصعتها حبب کالأنجم؛

«گرفتن باده از دست زیبارویان چه شیرین است، چرا که جان، شادی و آسایش را به انسان هدیه می دهد. • پس آن را صبح و شام در میان ما بگردان،

ص: 113

همانند خورشیدی که خود را به صرخد(1) نشان می دهد؛ • و حبابهایی چون ستاره، این شراب را جواهر نشان کرده است ».

حبذا أناء أنس أقبلت أدرکت نفسی بها ما املت

وضعت أم العلی ما حملت طاب أصلا و تعالی محتدا

مالکا ثقل ولاء الأمم؛ «چه خوش لحظاتی است ؛ لحظات انس که به من رو کرده و جان من به وسیله آن، به رویاهایش رسیده است. • مادر بزرگی و عظمت، نوزاد خود را به دنیا آورد، نوزادی که ریشه و تباری پاک و والا دارد؛ • و سنگینی زمامداری امت ها در اختیار او ست ».

آنست نفسی من الکعبة نور مثل ما انس موسی نار طور

یوم غشی الملأ الأعلی سرور قرع السمع نداء کندا

شاطئ الوادی طوی من حرم

«من از کعبه نوری دیدم؛ همانند آن آتشی که موسی علیه السلام از کوه طور دید، مشاهده نمودم. • آن روز که فرشتگان غرق شادی شدند و از حرم بیت الله الحرام ندایی همچون ندای کنارة وادی طوی به گوش رسید». ولدت شمس الضحی بدر التمام فانجلت عنا دیاجیر الظلام

نادیا بشراکم هذا غلام وجهه فلقه بدر یهتدی

بسنا أنوار ه فی الظلم ؛«فاطمه بنت اسد، خورشید صبحگاهان و ماه تمام را به دنیا آورد و تاریکی های شب های تار از ما رخت بر بست. • ندا آمد که مژده باد شما را کهه.

ص: 114


1- صرخد: نام یکی از کوه های مکه.

چهره این کودک، پاره ای از ماه شب چهارده است. • و درخشش نورش، هدایتگر مردمان در تاریکی هاست».

پپپهذه فاطمة بنت أسد أقبلت تحمل لاهوت الأبد

فاسجدوا ذلافیمن سجد فله الأملاک خرت سجدا

إذ تجلی نوره فی آدم ؛«این فاطمه بنت اسد است که لاهوت ابدیت را در بر دارد. • پس همانند دیگر سجده کنندگان در برابر علی علیه السلام فروتنانه سجده کنید؛ زیرا آن هنگام که نور او در آدم، متجلی شد،فرشتگان در برابر او به سجده افتادند» .

کشف الستر عن الحق المبین وتجلی وجه رب العالمین

و بدا مصباح مشکاة الیقین وبدت مشرقة شمس الهدی

فاتجلی لیل الظلام المظلم؛ «پرده از روی حق آشکار، برافتاد و چهره ی پروردگار جهانیان، نمایان گشت؛ • چراغ چراغدان یقین نمایان گشت، خورشید هدایت، تابیدن گرفت ، • و تاریکی شب های تار، رخت بر بست ».

نسخ التأبید من نفی تری فأرانا وجهه رب الوری

لیت موسی کان فینا فیری ماتمناه بطور مجهدا

فانثنی عنه بکفی معدم؛«نفی ابدی از «لن تری»(1) برافتاد و پروردگار جهانیان، چهره خود را به

ص: 115


1- اشاره به آیه کریمه ««لَنْ تَرَانِی ...»:هرگز مرا به چشم نخواهی دید»، اعراف:143.

نشان داد. • ای کاش موسی در میان ما بود و می دید که خواسته اش در کوه طور به حقیقت پیوسته است، خواسته ای که به سختی و ناله کنان آن را مطرح می کرد؛ • و با دستان خالی از آن دست برداشته بود». هل درت أم العلی ما وضعت؟ أم درت ثدی الهدی ما أرضعت؟

أم درت کف النهی ما رفعت؟ أم دری رب الحجی ما ولدا؟

جل معناه فلما یعلم؛ «آیا مادر بزرگواری (و عظمت ) می دانست که چه کسی را به دنیا آورده است ؟ آیا پستان هدایت ، می دانست به چه شیرخواره ای شیر می دهد؟ • آیا دست عقل می دانست چه والامقامی به دنیا آمده است؟ آیا خردمندان از منزلت آن مولود، آگاهی داشتند؟ • این معنا آنقدر بلند است که هنوز هم کسی آن را نمی شناسد».

سید فاق علا کل الأنام کان إذ لا کائن وهو إمام شرف الله به البیت الحرام حین أضحی لسناه مولدا

فوطی تربته بالقدم ؛«سرور و آقایی که در بزرگی، از همه خلایق برتر بود و آن زمان که هیچکس نبود، وجود داشت و امام بود. • خداوند به وسیله او ، کعبه را شرافت بخشید؛ هنگامی که با تابشی شکوهمند، ولادتگاه او را روشن کرد؛ • و علی علیه السلام بر خاک آن گام نهاد».

سید حازت به الفضل مضر بفخار قد سما کل البشر وجهه فی فلک العلیا قمر فبه لا بالنجوم یهتدی

نحو مغناه لنیل المغنم؛

ص: 116

«سروری که قبیله مضر به وسیله او فضیلت یافت و افتخاری پیدا کرد که بر تمام بشر، برتری یافت. • چهره اش در آسمان بلند، ماه است ؛ پس مردم با روی او هدایت می شوند، نه با ستارگان. • مردم به سوی خانه او می روند تا غنیمت گیرند».

هو بدر و ذراریه بدور عقمت عن مثلهم أم الدهور کعبة الوفاد فی کل الشهور فاز من نحو ممناها قصدا

لمطاف منه أو مستلم؛«او و فرزندانش، ماه شب چهارده هستند و مادر روزگار، از زاییدن همتای آنان عقیم شده است. • او همیشه، کعبه تازه از راه رسیده است و هر که صحن این کعبه را طلب کند، • تا به طواف آن بپردازد یا بر آن بوسه زند، رستگار می شود».

ورثوا العلیاء قدما من قصی ونزار ثم فهر ولؤی لایباری حبهم قط بحی وهم أزکی البرایا محتدا

وإلیهم کل فخر ینتمی؛ «آنان عظمت را از زمانهای گذشته، از قبیله های قصی، نزار و آنگاه فهر و لؤی به ارث برده اند. • هیچ عشقی را نمی توان با عشق به آنان برابر دانست؛ ایشان از پاکترین تبار، بهره می برند؛ • و همه افتخارات به آنها باز می گردد».

إن یکن یجعل الله البنون وتعالی الله عما یصفون فولیدالبیت أحری أن یکون لولی البیت یدعی ولدا

لاعزیرولا ابن مریم؛«هر چند که خداوند از توصیفات مردم، برتر و والاتر است، اما اگر قرار

ص: 117

باشد فرزندانی برای خداوند در نظر گرفته شود، • و این مولود کعبه - و نه عزیر و مسیح - است که شایستگی فرزند خدا بودن را دارد». هو بعد المصطفی خیر الوری من ذری العرش الی تحت الثری قد کست علیاءه أم القری عزة تحمی حماها أبدا

حیث لا یدنوه من لم یحرم ؛«او پس از مصطفی صلی الله علیه واله وسلم، از اوج عرش گرفته تا زیر خاک، بهترین خلایق باشد. • عظمت او، أم القری (مکه) را در بر گرفته است و این عزت تا ابد حریم مکه را پاس خواهد داشت. • جایی که تنها انسان های محرم می توانند به آن نزدیک شوند».

سبق الکون جمیعا فی الوجود وطوی عالم غیب و شهود کل ما فی الکون من یمناه جود إذ هو

الکائن لله یدا وید الله مدر الأنعم؛ «او در وجود، بر همه هستی، پیشی گرفته و عالم غیب و شهود را درنوردیده است. • هر آنچه در کیهان،یافت می شود به کرم و بخشش او امیدوارند، چرا که وی به عنوان دست خداوند (ید الله)، به وجود آمده است؛ • و دست خداوند، نعمت ها را به خلق، ارزانی می کند».

أیها المرجی لقاه فی الممات کل موت فیه لقیا ک حیاة لیتما عجل بی ما هو آت علنی ألقی حیاتی فی الردی

فائزامنه بأ وفی النعم (1).

ص: 118


1- علامه امینی، الغدیر: ج 6، ص 47 - 49.

«ای کسی که امید دیدارش به هنگام مرگ، می رود! هر مرگی که با دیدار تو همراه شود، زندگی است. • ای کاش، اجل هر چه زودتر فرا رسد تا زندگی ام را در مرگ، ملاقات کنم؛ • و به وسیله دیدار او از بهترین نعمت، برخوردار گردم».

سید علی نقی نقوی لکهنوی هندی (1) نیز موشحه ای در باب تولد

ص: 119


1- سید علی نقی نقوی لکهنویی هندی ؛ سید علی نقی بن ابی الحسن بن ابراهیم بن محمد نقی نقوی لکهنویی هندی، فقیه، شاعر و ادیب شیعه در هندوستان. سید علی نقی در سال 1323 هجری قمری در خاندانی از سادات اهل علم و فضیلت در لکهنو، از مراکز مهم علمی و فرهنگی هندوستان، متولد شد. نسب و ی با 27 واسطه به امام هادی علیه السلام می رسد. وی مقدمات علوم را در زادگاهش، لکھنو، نزد پدر فراگرفت و در جوانی برای ادامه تحصیل به نجف اشرف هجرت کرد. از اساتید او در نجف می توان میرزا محمدحسین نائینی، آقا ضیاء الدین عراقی و محمد جواد بلاغی را نام برد. سید علی نقی نقوی در سال 1354 هجری قمری به هند بازگشت و به تدریس در دانشگاه و حوزه پرداخت. وی کتاب ها و رساله های متعددی در نجف و لکهنو به چاپ رساند. وی پس از وفات پدرش، سید ابی الحسن ابراهیم، در سال 1355 هجری قمری به زعامت و مرجعیت شیعیان رسید. مرحوم آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی، سید محمد صادق بحرالعلوم نجفی و سید محمدرضا جلالی حسینی از وی اجازه روایت دریافت نموده اند. برخی از آثار وی عبارتند از: تجارت در اسلام، شهید انسانیت، اصول الدین، البیت المعمور،الفرقان فی تفسیر القرآن ، کشف النقاب من عقاید عبدالوهاب، إقالة العاشر فی إقامة الشعائر، الجبر والاختیار و حفاظ الشیعة. آیت الله سید علی نقی نقوی هندی سرانجام در سال 1408 هجری قمری در لکهنو درگذشت. ر.ک: صائب عبد الحمید، معجم مؤرخی الشیعة: ج 1، ص 642 و محمد خیر رمضان یوسف، تتمة الأعلام للزرکلی: ج3، ص 218.

امام علی علیه السلام سروده است که در ذیل می آید:

من بدا فازدهر البیت الحرام و زهت منه لیالی رجب طرب الکون لبشر وهنا إذ بدا الفخر بنور وأتی الوحی ینادی معلنا قد أتاکم حجة الله الإمام

وأبو الغرالهداه النجب؛«این مولود کیست که آشکار شد و بیت الله الحرام (کعبه) به واسطه وجود او درخشید و شب های رجب به خاطر او، روشن گشت ؟! • هستی به دلیل شادی و آسایش، به وجد آمد؛ آن هنگام که افتخار و شرف به همراه نور و درخشندگی، نمایان شد؛ • وحی نازل شد و اعلام کرد که حجت خدا امام (علی علیه السلام) به سوی شما آمد؛ • هم او که پدر سفیدرو یان هدایت یافته و پاک گوهر است».

خصه الرحمن بالفضل الصراح ومزایا أشرقت غرا وضاح و سما منزله هام الضراح فغدا مولده خیر مقام

طأطأت له رؤ وس الشهب؛ «خداوند، فضیلت آشکار و مناقبی را به او اختصاص داده است که روشن و سپید، می تابند. • جایگاه او بر بلندای آسمانهای دوردست است و محل تولدش، بهترین جای هستی به شمار می آید. • ستارگان در برابر او سر فرود می آورند».

ص: 120

إنه أول بیت وضعا

للوری طرة فأضحوا خضعا

وعلی الحاضر والبادی معا

حجة أصبح فرضا ولزام

طاعة تبغ أقصی القرب

کعبه نخستین خانه ای است که برای همه خلایق،بنیان نهاده شد و همه در برابر آن خاضع و فروتن هستند. • کعبه بر همه ساکنان شهرها و بیابانها، حجت است و اطاعت از او واجب و ضروری است؛ • و این عبادتی است که بالاترین مقام قرب الهی را به همراه می آورد».

وهو القبلة فی کل صلاة

وملاذ یرتجئ فیه النجاة

وقد استخلصه الله حماة

فلئن یأتی إلیه مستهام

فی مله داعیا یستجب؛

«کعبه قبله هر نماز و پناهگاهی است که در آن امید نجات می رود. • خداوند آن را به عنوان حامی، برگزیده است و اگر سرگشته ای به سوی آن بیاید، • و به خاطر گرفتاری و مصیبتی دعا کند، دعایش مستجاب خواهد شده.

تلکم فاطمة بنت أسد

أمت البیت بکرب وکمد

ودعت خالقها الباری الصمد

بحشا فیه من الوجد الضرام

قد علته قبسات اللهب؛

فاطمه بنت اسد با غم و اندوه، آهنگ کعبه کرد؛• و با درونی برافروخته از شور و اشتیاق، خالق بی نیاز خویش را خواند؛ و حال آنکه شراره های آتش اندوه او را در بر گرفته بود». نادت اللهم رب العالمین

قاضی الحاجات للمستصرخین

کاشف الکرب مجیب السائلین

إننی جئتک من دون الأنام

ص: 121

أبتغی عندک کشف الکرب؛

«فریاد زد: خداوندا! ای پروردگار جهانیان! ای برآورنده نیازهای فریادخواهان! ای برطرف کننده بلا! ای اجابت کننده درخواست ها! من به تنهایی به سوی تو آمده ام. • از تو درخواست می کنم که غصه هایم را برطرف نمایی».

بینما کانت تناجی ربها

وإلی الرحمن تشکو کربها

وإذا بالبشر غشئ قلبها

من جدار البیت إذ لا ح ابتسام

عن سنا ثغړ له ډی شنب؛

«در آن هنگام که با پروردگارش راز و نیاز می نمود و از اندوه و مصیبتش، نزد خدای رحمان، گلایه میکرد، ناگهان شادی برآمده از دیوار کعبه، قلب او را در برگرفت و لبخندی آشکار شد؛ • لبخندی از درخشش دهانی پر از دندان های سپید دیوار کعبه».

فتق الهز أم انشق القمر

أم عمود الصبح باللیل انفجر

أم أضاء البرق فالکون از دهر

أم بدا فی الأفق خرق والتئام

قغدا برهان معراج النبی؛

«غنچه شکفت یا ماه دو تکه شد یا اینکه نور صبح در دل شب، دمید • یا آذرخش، درخشید و هستی روشن شد یا آنکه بازشدن و به هم آمدنی در افق، نمایان گشت! • و برهان معراج پیامبر به ظهور درآمد».

أم أشار البیت بالکف ادخلی

واطمئنی بالإله المفضل

فهنا یولد ذو العلیا علی

من به یحظی حطیمی والمقام

وینال الرکن أعلی الرتب؛

«یا آنکه کعبه، با دست به او (فاطمه بنت اسد) اشاره کرد که داخل شو و با

ص: 122

اطمینان به فضل خداوند بخشنده، آرام بگیر؛ • که در اینجا «علی علیه السلام» بلند مرتبه متولد می شود، کسی که حطیم و مقام از او بهره مند می شوند؛ • و رکن نیز به واسطه او به بالاترین مقام نایل خواهد شد».

دخلت فاطم فارتد الجدار

مثلما کان ولم یکشف ستار

إذ تجلی النور وانجاب السرار

عن سنا بدر به یجلو الظلام

والورئ ینجو به من عطب؛

«فاطمه داخل شد و دیوار کعبه به حالت سابق خود بازگشت و پرده ای بر نیفتاد (و هیچ کس او را ندید). • آنگاه که نور متجلی شد و با درخشش ماه چهارده که تاریکی را از میان بر می دارد، آخرین شب رخت بر بست؛ • و انسانها به واسطه او از نابودی، نجات یافتند».

ولد الطاهر ذالک ابن جلا

من سما العرش جلالا وعلا

فله الأملاک تعنوا ذللا

و به قد بشر الرسل العظام

قومهم فیما خلا من حقب؛

«آن فرزند پاک به دنیا آمد؛ فرزند رو شنی و نور که در شکوه و عظمت ، بر بلندای عرش قرار گرفت. • فرشتگان فروتنانه در برابر او سر تسلیم فرود می آورند؛ هم او که پیامبران بزرگ در دروان گذشته، بشارت آمدنش را به مردم زمان خود داده بودند».

عرف الله ولا أرض ولا

رفعت سبع طباق ظللا

فلذا خر سجودة وتلا

کلما جاء إلی الرسل الکرام

قبله من صحف أوکتب؛

«علی علیه السلام هنگامی خدا را شناخت که نه زمینی وجود داشت و نه هفت

ص: 123

آسمان بر پا شده و بر هستی سایه افکنده بود. و به همین خاطر بود که هرگاه صحیفه ها و کتاب های پیشین بر رسولان بزرگوار نازل می شدند، علی علیه السلام به سجده می افتاد و آنها را تلاوت میکرد».

إن یک البیت مطافة للأنام

فعلی قد رقئ أعلی سنام

إذ به یطوف البیت الحرام

وسعی الرکن إلیه لاستلام

فغدا یزهو به من طرب؛

«اگر خانه کعبه، محل طواف انسانهاست،( مردم باید بدانند که ) علی علیه السلام است که بر بلندای عظمت قرار دارد؛ • چرا که کعبه به گرد او طواف می کند و رکن برای استلام و بوسیدن او، به تکاپو می افتد؛ • رو از روی و جد و طرب، به واسطه علی علیه السلام درخشان می شود».

لم یکن فی البیت مولود سواه

إذ تعالی عن مثیل فی علاه

أوتی العلم بتعلیم الإله

فغداه دره قبل الفطام

یرتوی منه بأهنئ مشرب؛

« هیچکس جز او در کعبه متولد نشده است، چرا که در عظمت، همتایی ندارد. • او به آموزش و تعلیم الهی، علم آموخته است و قبل از آنکه از شیر گرفته شود، خداوند او را با شیر علم، تغذیه کرد؛ • و او نیز در گواراترین محل نوشیدن، از شیر علم سیراب شد».

صور الکون علی سؤدده

وانتمی الوحی إلی محتده

بشر الشیعة فی مولډه

واقصدوا العلامة الجبر الإمام

منبع العلم مناط الأدب؛(1).

ص: 124


1- علامه امینی، الغدیر: ج 6، ص 51 - 53.

«هستی در برابر سروری و آقایی او کوچک شد و وحی به تبار او ، منتسب گشت. • شیعیان را به خاطر ولادتش مژده دهید و این علامه دانشمند را به عنوان امام خویش برگزینید؛ • هم او که سرچشمه علم و محور و مدار ادب است».

وی در شعری دیگر چنین می سراید:

ثم أستکشف عن سائلا هذا وذاک

فرأیت الکل مثلی فی اضطراب وارتباک

وإذا الآراء طرا فی اصطدام واصطکاک

وأخیرا عمها العجز فقالت:

لست أدری

«خواستم تا پرده از روی حقیقت علی علیه السلام عمل بر دارم، از این و آن پرسیدم و دیدم که همه چون من، پریشان و سردرگمند. • دیدگاه ها همه در تضاد و اصطکاک بودند و سرانجام، ناتوانی همه افکار را در بر گرفت و صاحبان آرا، یکایک گفتند: "نمی دانم ".

وإذا تبهنی عاطفة المحب الدفین

وتظننت و ظن الألمعی عین الیقین

إنه میلاد مولانا أمیر المؤمنین

فدع الجاهل والقول بأنی

لست أدری؛

«در این هنگام، عاطفه عشق پنهان، مرا به خود آورد و گمانی در من شکل گرفت . البته گمان انسان هوشمند، عین یقین است که : تولد مولا امیرالمؤمنین فرا رسیده است، پس نادانان و این سخن آنها را که"نمی دانم"، رها کن».

لم یکن فی کعبة الرحمن مولود سواه

إذ تعالی فی البرایا عن مثیل فی علاه

ص: 125

وتولی ذکره فی محکم الذکر الإله

أ یقول الغر فیه بعد هذا

لست أدری؛

«درون کعبه،ولادتگاه هیچکس جز علی علیه السلام نیست؛چرا که در میان خلایق، عظمت هیچکس به پای او نمی رسد.•خداوند در کتاب خود از او یاد کرده است؛ حال آیا ناپخته ای تازه کار باز هم می گوید: "نمی دانم؟"»

أقبلت فاطمة حاملة خیر جنین

جاء مخلوق بنور القدس،لا الماء المهین

و تردی من اللاهوت بین العالمین

کیف قد أودع فی جنب وصدر؟

لست أدری؛

«فاطمه آمد در حالیکه بهترین جنین را در رحم داشت؛ جنینی که نه با آب پست ، بلکه با نوری قدسی به واسطه جبرئیل،آفریده شده بود. • منظرة لاهوت در میان جهانیان فرود آمد؛ اما چگونه این منظره در پهلو و سینه فاطمه به امانت سپرده شد؟ "نمی دانم".

أقبلت تدعو وقد جاء بها داء المخاض

نحو جذع النخل من ألطاف ډی اللطف المفاض

فدعث خالقها الباری بأحشاء مراض

کیف ضجت؟ کیف عجت؟ کیف ناحت؟

لست أدری؛

«در حالیکه درد زایمان فاطمه را گرفته بود،دعا کنان آمد و از الطاف

ص: 126

خداوند بسیار مهربان، به سوی تنه درخت خرما رفت.(1) • با درونی بیمار، پروردگار و خالق خود را خواند اما چگونه فریاد زد؟ چگونه ناله کرد؟ چگونه فغان سر داد؟ "نمی دانم " . لست أدری غیر أن البیت قد رد الجواب

بابتسام فی جدار البیت أضحی منه باب

دخلت فانجاب فیه البشر عن محض اللباب

إنما أدری بهذا غیر هذا

لست أدری؛

«تنها همین را می دانم که کعبه او را پاسخ گفت؛با لبخندی در دیوار خود که دری از آن پدیدار شد. • وارد شد و در آنجا بشارت، عقل محض را به دنیا آورد؛ من تنها همین را می دانم؛ اما جز این چیزی"نمی دانم "».

کیف أدری و هو سر فیه قد حار العقول

حادث فی الیوم لکن لم یزل أصل الأصول

مظهر لله لکن لا اتحاد لا حلول

غایة الادراک أن أدری بأنی

لست أدری؛

«چگونه بدانم و حال آنکه او سری است که عقل ها را حیران و سرگشته نموده و به لحاظ زمانی، حادث است اما همچون اصل اصول می باشد. • او مظهر خداست، البته نه با یکی شدن و حلول. نهایت فهم من این است که بدانم :"نمی دانم "».

ص: 127


1- در این مصراع، ماجرای رفتن فاطمه بنت اسد به سوی کعبه، به ماجرای رفتن مریم به سمت تنه درخت خرما تشبیه گردیده است.

ولد الطهر علی من تسامی فی علاه

فاهتدئ فیه فریق وفریق فیه تاه

ضل أقوام فظنوا أنه حقا إله

أم جنون العشق هذا لا یجازی؟!

لست أدری؛(1)

«علی علیه السلام به دنیا آمد؛ یعنی حقیقت طهارت به دنیا آمد؛ هم او که در بزرگی، بر همگان افتخار و مباهات می کند و گروهی به واسطه او هدایت و گروهی دیگر به دلیل[انحراف از او]گمراه شدند. • برخی گمراه شده و گمان بردند که او واقعا خداست، شاید این گمان از روی جنون عشق باشد و مجازاتی برای آنان در نظر گرفته نشود! • "نمی دانم "».

شاعر نوپرداز مسیحی، جناب استاد پولس سلامه(2)،در آغاز

ص: 128


1- علامه امینی،الغدیر: ج 6، ص 55 - 57
2- پولس سلامة: حقوقدان، نویسنده و شاعر مسیحی لبنانی. وی در سال 1910 میلادی در روستای «بتدین اللغش» در نزدیکی جزین لبنان متولد شد و پس از سپری نمودن تحصیلات مقدماتی، در دانشگاه یسوعی به تحصیل حقوق پرداخت و از سال 1928 میلادی در شهرهای طرابلس، مرجعیون، حاصبیا و زحله به قضاوت مشغول گردید. وی آثار ادبی و فکری بسیاری از خود به جای گذارد و در نثر و نظم عربی توانا بود. پولس سلامه به سرودن ملحمة ( = حماسه)های زیبا و عاطفی شهره است. از آثار معروف او ملحمة أیام العرب و ملحمة عید الغدیر می باشد. ملحمة عید الغدیر پولس سلامة، از ملاحم مشهوری است که جایگاهی والا در ادب عربی به خود اختصاص داده است. وی برای سرودن این اثر زیبا، سه ماه به بررسی تاریخی داستان از منابع معتبر پرداخت و سه ماه دیگر، آن را در 3000 بیت به نظم در آورد. از آثار نثر پولس سلامه نیزمی توان الصراع فی الوجود،حدیث العشیة ، فی ذلک الزمان ، حکایة عمر، خبز وملح و مذکرات جریح را نام برد. وی سرانجام پس از بیماری طولانی مدت، در سال 1972 میلادی درگذشت. ر.ک: محمد خیر رمضان یوسف، تتمة الأعلام للزرکلی: ج 1، ص 90 و مرضیه محمدزاده، دانشنامه ی شعر عاشورایی: ج 1، ص 607.

حماسه ی عربی زیبای خود «عید الغدیر»(1)،سروده ای به نام «فجر الإسلام» دارد که در پی می آید:

سمع اللیل فی الظلام المدید

همسه مثل أنة المفوود

من خف الآلام والکبت فیها

ومن البشر والرجاء السعید

حرة لها المخاض فلاذت

بستار البیت العتیق الوطید

کعبة الله فی الشدائد ترجی

فهی جسر العبید للمعبود

لا نساء ولا قوابل حفت

بابنة المجد والغلی والجود؛

«شب در گستره تاریکی، زمزمهای شنید که همانند ناله دل شکستگان بود. • ناله ای به خاطر دردهای فروخورده که شادی و امید به خوشبختی، آن را همراهی می کرد. • درد زایمان، زن آزاده ای را به ستوه آورد و او به پرده کعبه،این خانه عتیق و استوار پناه برد؛• کعبه خداوند که در سختی ها، امید یاری آن می رود و پل بندگان به سوی معبود است. • هیچ یک از زنان و قابله ها در اطراف دختر بزرگی و بخشش (یعنی فاطمه بنت اسد)،حضور نداشتند».

یذر الفقر أشرف الناس فردا

والغنی الخلیع غیر فرید

أینما سار واکبته جباه

وظهور مخلوقة للسجود

صبرت فاطم علی الضیم حتی

لهث اللیل لهثة المکدود

وإذا نجمة من الأفق خفت

تطعن اللیل بالشعاع الحدید

وتدانت من الحطیم وقرت

وتدلت تدلی العنقود؛

ص: 129


1- بولس سلامه، عید الغدیر: ص 48.

«فقر،شریف ترین انسانها را به تنهایی وا می دارد،اما ثروتمندان هرزه ی عیاش تنها نمی مانند. • ثروتمندان هر کجا روانه شوند،پیشانی ها و پشت هایی که برای سجده آفریده شده اند،آنها را همراهی می کنند. • فاطمه،در برابر ستم،صبر پیشه کرد تا آنکه شب،همانند کسی که پایمال شده است،به نفس نفس زدن افتاد. • در این هنگام،ستاره ای با شتاب از افق به راه افتاد و با پرتو برنده خود،قلب شب را شکافت. • به حطیم نزدیک شد،همانجا ماند و همانند خوشه انگور،آویزان شد».تسکب الضوء فی الأثیر دفیقا فعلی الأرض وابل من سعود واستفاق الحمام یسجع سجعا فتهش الأرکان للتغرید بسم المسجد الحرام حبورا و تنادت حجاره للنشید کان فجران ذلک الیوم فجر لنهار وآخر

للولید هالت الأم صرخة جال فیها بعض شی من همهمات الأسود؛

«نور خروشان خود را بر روی فلک نهم (بالاتر از تمامی افکار )ریخت و در زمین،انبوهی از ستارگان سعد(ستارگان خوشبختی)حضور داشتند. • کبوتران بیدار شدند و آواز سر دادند که در اثر آن ارکان کعبه نیز برای نغمه سرایی به وجد آمد. • مسجدالحرام از روی شادی،لبخند زد و سنگ های آن برای سر دادن سرود،یکدیگر را صدا زدند. • در آن روز دو سپیده دم بر آمد:یکی سپیده دم روز و دیگری سپیده دم مولود کعبه. • فریادی که با صدایی از غرش شیران همراه شده بود،مادر را به وحشت انداخت».

دعت الشبل حیدرا و تمنت وأکبت علی الرجاء المدید أسدا سمت ابنها کأبیها لبده الجد أهدیت للحفید بل علیا ندعوه قال أبوه فاستقز السماء للتأکید

ص: 130

ذلک اسم تناقلته الفیافی و رواه للجلمود للجلمود یهرم الدهر وهو کالصبح باق کل یوم یأتی بفجر جدید؛

«مادر،آن شیر پسر را حیدر خواند و مشتاقانه بر خوان گسترده ی امید، آرزو کرد. • پسرش را همچون پدر خود اسد نامید و یال پدر بزرگ به نوه اهدا شد. • پدر نوزاد گفت:او را علی نام می نهیم و در این هنگام،آسمان برای تایید سخن پدر به تلاطم در آمد. • بیابانهای وسیع و تخته سنگ ها این نام را برای همدیگر نقل می کردند. • روزگار،پیر می شود؛ اما او همچون صبح،باقی است و هر روز،سپیده دم تازه ای را به ارمغان می آورد».

رسول خدا صلی الله و علیه وآله عهده دار سرپرستی علی علیه السلام

روایت شده است که قحطی ویرانگر و بحرانی بسیار شدید،قریش را در بر گرفت؛در این هنگام رسول خدا صلی الله و علیه و آله به نزد عمویش عباس(1)،که در میان بنی هاشم از همه ثروتمندتر بود رفت و به او

ص: 131


1- عباس بن عبدالمطلب؛ابن هاشم بن عبد مناف،عموی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله،جد خلفای عباسی و از بزرگان قریش در زمان جاهلیت و اسلام.وی سه سال قبل از عام الفیل و 56 سال قبل از هجرت،در مکه متولد شد.مادرش نتیله دختر جناب بن کلب بود.او مکنا به ابوالفضل و همبازی و دوست خردسالی رسول خدا صلی الله علیه و آله و همراه همیشگی آن حضرت بود.عباس منصب سقایت و عمارت بیت الله الحرام را بر عهده داشت و انسانی بسیار بخشنده بود.وی قبل از هجرت،اسلام آورد؛ولی آن را مخفی می کرد،هرچند که درباره زمان اسلام آوردن او اختلاف دیدگاه وجود دارد و زمان هایی مانند اوایل بعثت،شب هجرت، قبل از جنگ بدر یا پس از اسارت در جنگ بدر،که به اجبار و اکراه مشرکان مکه در آن شرکت کرده بود،در منابع تاریخ ذکر گردیده است. عباس بسیار مورد علاقه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود و بعد از وفات آن حضرت به امیرالمؤمنین علی علیه السلام وفادار ماند.وی روایاتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل نموده و افرادی چون احنف بن قیس،اسحاق بن عبد الله ابن حارث،جابر بن عبدالله،پسرش عبدالله بن عباس، نافع بن جبیر و عباس بن عبد الرحمان از او روایاتی نقل کرده اند.وی سرانجام در ماه رجب سال 23 هجری قمری در زمان خلافت عثمان و در مدینه درگذشت و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد. ر.ک: مزی، تهذیب الکمال: ج 14، ص 225، شماره 3129؛ ابن اثیر، اسد الغابة : ج 3، ص 59، شماره 2797 و ابن حجر عسقلانی،الاصابة : ج 3، ص 146، شماره 4505.

گفت:«برادرت ابوطالب،فرزندان بسیار دارد و همانگونه که می بینی این بحران،مردم را فراگرفته است؛حال بیا به نزد او برویم و بار فرزندان او را سبک گردانیم؛ من سرپرستی یکی از پسرانش را بر عهده میگیرم و تو نیز سرپرستی یکی دیگر را».(1) عباس گفت:برویم.هنگامی که به خانه ابوطالب رسیدند به او گفتند:ما می خواهیم تا زمانی که قحطی کنونی مردم پایان پذیرد،بار فرزندان تو را سبک گردانیم؛ابوطالب به آنها گفت:عقیل را برای من باقی گذارید و هر کاری می خواهید انجام دهید؛در این هنگام،محمد صلی الله علیه و آله،علی علیه السلام را،و عباس، جعفر را برگزید تا از آنها مراقبت نمایند.رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ی این انتخاب خود فرمود: «من کسی را انتخاب کردم که خداوند برای من9.

ص: 132


1- ر.ک: شیخ صدوق، علل الشرائع: ج 1، ص 169 و علامه محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار: ج 38، ص 315، ح 19.

برگزیده است تا سرور شما باشد؛ من علی رابرگزیدم»(1).

به این ترتیب علی علیه السلام در خانه و دامان پیامبر صلی الله علیه و آله رشد کرد و تربیت یافت و همانگونه که فاطمه بنت اسد،برای پیامبر صلی الله علیه و آله مادری کرده بود،خدیجه نیز برای علی علیه السلام مادری کرد.

در روایتی در بحارالأنوار آمده است: «فاطمه بنت اسد، علی علیه السلام را به دنیا آورد و در آن هنگام،سی سال از عمر مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله سپری شده بود؛ رسول خدا علی علیه السلام را بسیار دوست می داشت و به فاطمه بنت اسد می فرمود:«گهواره ی علی را کنار بستر من بگذار». رسول خدا صلی الله علیه و آله بخش اعظم تربیت علی را بر عهده گرفت؛ایشان به هنگام شست و شوی علی،او را پاک می کرد؛به هنگام تشنگی علی،در دهان او شیر می ریخت؛به هنگام خواب علی،گهواره اش را تکان می داد و به هنگام بیداری علی،با او به مهربانی سخن می گفت؛او را بر سینه خود می نشاند و می فرمود:«این کودک،برادر،ولی،یاور،دوست مخلص،ذخیره،پناهگاه،پشت و پناه و وصی من است؛او همسر دختر گرانقدر من و امانتدار وصیت و جانشین من است».رسول خدا صلی الله علیه و آله همیشه علی را در آغوش خود می گرفت و برای گردش به کوهستان ها،آبراهه ها و دره های مکه می برد.(2)

در کتاب «اللمعة البیضاء فی شرح خطبة الزهراء علیهاالسلام» پیرامون0.

ص: 133


1- ر.ک:ابن شهرآشوب مازندرانی،مناقب آل ابی طالب: ج 2، ص 180 و علامه مجلسی،بحارالأنوار: ج 38، ص 295.
2- ر.ک: ابن بطریق، خصائص الوحی المبین: ص 25 و علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار: ج 35، ص 9-10.

فضایل مولود کعبه و مادرش فاطمه بنت اسد آمده است:

«در کتاب مناقب،با سند،از صعصعة بن صوحان (1) نقل شده

ص:134


1- صعصعة بن صوحان عبدی کوفی؛ از اصحاب و یاران خاص امیرالمؤمنین علی علیه السلام و از علما و سخنوران تابعی و مکنا به ابوعمرو یا ابوطلحه.وی در دارین،نزدیک قطیف،متولد شد. ابن حجر عسقلانی در تقریر التهذیب،وی را مخضرم،یعنی از جمله افرادی که بخشی از دوران حیات خویش را در جاهلیت و بخشی را در دوران اسلامی می زیسته اند،می داند،صعصعه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله مسلمان شد،ولی موفق به دیدار آن حضرت نگردید.وی از بزرگان قبیلة عبد القیس و فردی دانا،دین دار،بلیغ و فصیح و موثق بود.او از شاعران اهل بیت علیهم السلام نیز به شمار می رفت. ابن سعد در الطبقات وی را موثق و قابل اعتماد ذکر می کند.صعصعه از امیرالمؤمنین علی علیه السلام و افرادی چون عبدالله بن عباس و عثمان بن عفان روایت نموده و راویانی چون شعبی،ابو اسحاق همدانی،مالک بن عمیر،عبدالله بن بریده و منهال ابن عمرو از وی به نقل حدیث پرداخته اند. او در زمان عثمان (خلافت: 23 - 35 ه.ق.) به شام تبعید شد. صعصعه در جنگ جمل پس از شهادت دو برادرش،سیحان و زید،پرچم سپاه حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام را در دست گرفت و در جنگ صفین نیز فرماندهی بخشی از سپاه حضرت را بر عهده داشت.صعصعه جزء معدود افرادی بود که در تشییع جنازه امیرالمؤمنین علیه السلام شرکت داشت و پس از دفن آن حضرت،بر سر قبر امام علیه السلام با سخنرانی بلیغ و مشهوری ایراد کرد.بنابر نقلی،او را به دستور معاویه به جزیره اوال بحرین تبعید کردند و تا زمان خلافت یزید بن معاویه (60 - 64 ه. ق.) زنده بود و در همانجا درگذشت و به نقلی دیگر در سال 56 هجری قمری یا حدود سال 60،در زمان خلافت معاویه،در کوفه درگذشت.حضرت امام صادق علیه السلام درباره صعصعه فرمودند: «هیچ کس مانند صعصعه و اصحابش،حق علی علیه السلام را نشناختند». ر.ک: دائرة المعارف تشیع : ج 10، ص 331، مدخل صعصعة بن صوحان» و فرهنگ نامه مؤلفان اسلامی: ج 1، ص 405، مدخل«صعصعه-عبدی» و نیز ر.ک: مزی، تهذیب الکمال: ج13، ص 167، شماره 2876.

است که وی پس از ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه السلام به نزد ایشان رفت و عرض کرد:ای امیرالمؤمنین!شما برترید یا حضرت آدم؟علی علیه السلام فرمود:خودستایی زشت است:خداوند متعال به آدم فرمود:ای آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید...»(1)،ولی خداوند بسیاری از چیزها را برای من مباح گردانید اما من آن را رها کردم و به آن نزدیک نشدم؛سپس صعصعه پرسید: شما برترید یا نوح؟

علی فرمود:نوح، قوم خود را نفرین کرد(2)،اما من غاصبان حقم را نفرین نکردم؛پسر نوح کافر بود اما پسران من حسن و حسین،سرور جوانان اهل بهشتند.

صعصعه سؤال کرد:آیا شما برترید یا موسی؟

فرمود:هنگامی که خدای تعالی موسی را به سوی فرعون فرستاد موسی گفت:من می ترسم که مرا تکذیب کنند؛تا جایی که خداوند به او فرمود:«نترس، چرا که پیامبران در نزد من از چیزی نمی ترسند»(3)؛ موسی گفت:«پروردگارا من یکی از آنها را کشته ام و می ترسم مرا

ص: 135


1- «وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ وَکُلَا مِنْهَا رَغَدًا حَیْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ »- بقره: 35؛ همچنین ر.ک: اعراف: 19.
2- «وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا»- نوح: 26
3- «یَا مُوسَی لَا تَخَفْ إِنِّی لَا یَخَافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ (10)»-نمل: 10.

بکشند»(1)؛این در حالی است که من بسیاری از بزرگان و قهرمانان مشرک قریش را کشته بودم،اما هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله مرا به سوی قریش فرستاد تا سوره برائت را در مراسم حج برای آنها تلاوت کنم،هیچ ترسی به دل راه ندادم و به نزد آنها رفتم و بی هیچ ترسی،سوره برائت را برای آنان تلاوت کردم.

صعصعه گفت:شما برترید یا عیسی بن مریم؟

فرمود:مادر عیسی در بیت المقدس بود اما هنگامی که موعد زایمان او فرا رسید،صدای هاتفی را شنید که به او می گفت:از این مکان خارج شو؛چرا که اینجا نه محل زایمان،که محل عبادت است؛این در حالی است که مادر من فاطمه بنت اسد به هنگام نزدیک شدن موعد زایمان،در مسجدالحرام بود که ناگاه دیوار کعبه از هم باز شد و نجوای هاتفی را شنید که به او گفت داخل شو؛مادرم به درون کعبه رفت و من در آنجا به دنیا آمدم؛فضیلتی که پیش و پس از من،کسی از آن برخوردار نشده و نخواهد شد».(2)

***

ص: 136


1- «قَالَ رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَنْ یَقْتُلُونِ» قصص:33
2- سید محمد تقی رضوی قمی،اللمعة البیضاء فی شرح خطبة الزهراء علیهاالسلام: ص 220 - 221.

بخش پنجم: رحلت فاطمه بنت اسد

اشاره

سرانجام پس از عمری فداکاری،دست مرگ،وجود بانویی را که برای اسلام و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله همانند پرچمی برافراشته در اهتزاز بود، و با اهتزاز خویش قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله را سرشار از مهربانی، دلسوزی، عشق و حرارت می کرد، از میان برداشت.

در منابع تاریخی هرچند که درباره سن فاطمه بنت اسد هنگام وفات وی،اختلاف وجود دارد و درگذشت این بانوی بزرگوار را در 60، 65 و 70 سالگی ذکر کرده اند؛بیشتر منابع،تاریخ وفات وی را سال چهارم هجری قمری و در مدینه دانسته اند(1).

البته برخی منابع نیز تاریخ وفات فاطمه بنت اسد را در حدود سال پنجم(2) و برخی نیز در سال سوم هجری

ص: 137


1- ر.ک:سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص: ج 1، ص 150 و ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعة: ج 3، ص 3.
2- ر.ک: زرکلی، الأعلام: ج 5، ص 130.

قمری(1) ذکر کرده اند.اما نکته مهمی که بسیار قابل توجه است و ظاهرا از نگاه بسیاری از تراجم نگاران مغفول مانده است،روایاتی است که شأن نزول آیه دوازدهم سوره ممتحنه را بانو فاطمه بنت اسد معرفی می کنند؛و از طرف دیگر در روایاتی معتبر،زمان نزول این آیه،پس از فتح مکه،در سال هشتم هجری قمری،معرفی گردیده است(2).

در برخی منابع آمده است که پس از نزول آیه 12 سوره ممتحنه (یا أیها النبی إذا جاءک المؤمنات یبایعنک علی أن لا یشرکن بالله شیئا و لا یسرقن ولا یزنین ولا یقتلن أولادهن ولا یأتین ببهتان یفترینه بین أیدیهن وأرجلهن ولا یعصینک فی معروف فبایعهن و استغفر لهن الله إن الله غفور رحیم)اولین زنی که با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بیعت نمود، فاطمه بنت اسد بوده است.این روایت و گزارش های تاریخی،در کنار روایت اصول کافی،که تاریخ نزول این آیه را پس از فتح مکه،در سال هشتم هجری قمری ذکر می کند،بیانگر زنده بودن جناب فاطمه بنت اسد تا سال هشتم هجری می باشد(3).

ص: 138


1- ر.ک:جعفریان،آثار اسلامی مکه و مدینه: ص 344.
2- ر.ک:الکافی: ج 5، ص 527، ح5.
3- ر.ک:خوارزمی،المناقب:ص 227؛ ابوالفرج اصفهانی،مقاتل الطالبیین: ص 29؛ اربلی، کشف الغمة : ج 1، ص 306 و قاضی نعمان مغربی، شرح الأخبار: ج 3، ص 214.

در روایتی از ابن عباس(1) آمده است:روزی علی بن

ص: 139


1- عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب؛ مکنا به ابو العباس، پسر عمو و صحابی رسول اکرم صلی الله علیه و آله و از یاران امیرالمؤمنین علی علیه السلام و محدث، فقیه، نحوی و مفسر بزرگ صدر اسلام.وی سه سال قبل از هجرت پیامبرصلی الله علیه و آله،در شعب ابی طالب متولد شد. مادرش أم الفضل لبابة الکبری بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله وی را در کودکی در آغوش گرفت و برایش دعا کرد و فرمود:«خدایا! به او حکمت بیاموز». وی از پیامبر صلی الله علیه و آله،امیرالمؤمنین علی علیه السلام و افرادی چون ابوذر،معاذ بن جبل،عمر بن خطاب،أسامة بن زیاد،تمیم داری،عبد الرحمان بن عوف،ابو سعید خدری،ابو طلحه انصاری،ام المؤمنین ام سلمه،عایشه و دیگران روایت نموده است و شاگردان و راویانی همچون عبد الله بن عمر،انس بن مالک،ابوطفیل عامر بن واثله و ثعلبة بن حکم داشته است.وی را به سبب فراوانی علومی که داشته است،«بحر» می نامیدند. ابن عباس نسب شناس و شاعر نیز بود و در علم حساب و تقسیم ارث هم تبحر داشت.عبد الله بن مسعود او را «ترجمان قرآن » معرفی نموده است.ابن عباس در زمان ابوبکر،عمر و عثمان،منصب قضاوت را عهده دار بود.علامه حلی او را از دوستان امیرالمؤمنین علی علیه السلام و از شاگردان وی دانسته است و مقام و اخلاص او به آن حضرت را مشهور می داند.ابن عباس یکی از فرماندهان امیرالمؤمنین علیه السلام در جنگ صفین بود و مدتی از جانب آن حضرت به ولایت بصره،یمن،خوستان،فارس و کرمان منصوب گردید.برخی از آثار منسوب به وی عبارتند از: تفسیر ابن عباس ترجمان القرآن ( که گویند املای حضرت علی علیه السلام بوده است)،المفصل فی الأحادیث الفقهیة والمسند.وی در اواخر عمر نابینا شد و در سال 70 هجری قمری در طائف درگذشت و محمد بن حنفیه بر پیکرش نماز گزارد. ر. ک:دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 344، مدخل «ابن عباس»، فرهنگ نامه مؤلفان اسلامی: ج 1، ص 453، مدخل «عبدالله - ابن عباس» و مزی، تهذیب الکمال: ج 15، ص 154، شماره 3358 و نیز ر.ک: ابن اثیر، اسد الغابة : ج3، ص 185، شماره 3035؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابة : ج 3، ص 229، شماره 4779 و زرکلی، الأعلام: ج 4، ص 95.

ابی طالب علیه السلام گریه کنان به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد:«انا الله و انا الیه راجعون»(1)؛رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود:«علی جان! چه شده است؟» علی علیه السلام فرمود: «ای رسول خدا!مادرم فاطمه بنت اسد از دنیا رفت»؛ابن عباس می گوید: در این هنگام پیامبرصلی الله علیه وآله گریست و سپس فرمود: «ای علی! خداوند مادرت را رحمت کندبدان که اگر او مادر تو بود،مادر من نیز بود.این عمامه و پیراهن مرا بگیر و مادرت را به وسیله آن کفن نما.به زنان سفارش کن که او را نیک غسل دهند و او را از منزل بیرون نبر که کارهای لازم را خود انجام میدهم».

ابن عباس نقل می کند:پیامبر صلی الله علیه وآله پس از ساعتی آمد و پیکر بی جان فاطمه، مادر علی علیه السلام نیز از خانه بیرون آورده شد. پیامبر چنان نمازی بر پیکر او گذارد که تا آن زمان،بر پیکر هیچکس این گونه اقامه نماز نکرده بود؛آنگاه برای جنازه او چهل تکبیر گفت و اندکی بعد،خود به درون قبر رفت و در آن دراز کشید که در این هنگام هیچ صدا و ناله ای از ایشان شنیده و یا هیچ حرکتی از ایشان مشاهده نگردید؛و سپس فرمود: «علی جان! داخل شو،حسن جان! داخل شو»؛علی و حسن علیه السلام دستور پیامبر صلی الله علیه وآله را اجرا کردند وم.

ص: 140


1- ما از آن خداییم و به سوی او باز می گردیم.

وارد قبر شدند. هنگامی که پیامبر تمام کارهای لازم را انجام داد، فرمود: «علی جان! خارج شو، حسن جان! خارج شو»، علی و حسن علیه السلام از قبر بیرون آمدند و آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله به روی دو زانو،خود را به بالین فاطمه کشانید تا آنکه به کنار سر فاطمه بنت اسد رسید و فرمود: «ای فاطمه! من محمد هستم، سرور فرزندان آدم، اما به این بر خود نمی بالم؛ اگر منکر و نکیر به نزد تو آمدند و در مورد پروردگار از تو پرسیدند،بگو: خدا پروردگار من است،محمد پیامبر من،اسلام دینم،قرآن کتابم و پسرم،امام و ولی من است»؛ بعد فرمود: «خدایا! فاطمه را با سخن ثابت و پایدار، استوار گردان»؛ آنگاه پیامبر ا از قبر بیرون آمد، چند مشت خاک بر روی جنازه او ریخت و سپس دو دست خویش را به هم زد تا خاک را از آنها پاک کند؛ سپس فرمود: «سوگند به آنکه جان محمد در دستان اوست! فاطمه صدای به هم خوردن دو دست مرا شنید».

در آن هنگام، عمار بن یاسر برخاست و به رسول خدا صلی الله علیه وآله عرض کرد: ای رسول خدا! پدر و مادرم فدای تو باد! چنان نمازی بر پیکر او گزاردی که تا کنون بر پیکر هیچکس نگزارده بودی! رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «ای ابویقظان! او لایق این نماز من بود. او از ابوطالب فرزندان بسیار داشت، که خیر آنها برایش فراوان، وخیر ما برای او اندک بود؛ اما وی (فاطمه بنت اسد) مرا سیر می کرد و فرزندان خود را گرسنه نگه می داشت؛ مرا می پوشاند و آنها را برهنه رها می کرد و بر موهای من روغن می مالید اما آنها را ژولیده نگه میداشت!»

ص: 141

عمار عرض کرد: حال چرا برای او چهل تکبیر گفتید؟

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بله ای عمار!به سمت راست خود نگریستم؛ چهل صف از ملائکه را ایستاده و حاضر دیدم؛ از همین رو برای هر صف از آنها، یک تکبیر گفتم».

عمار عرض کرد: شما در قبر دراز کشیدید و هیچ ناله یا حرکتی از شما شنیده و دیده نشد؛ ما را از سر این کار آگاه کنید.

رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «مردم در روز قیامت، برهنه محشور خواهند شد و من پیوسته از پروردگارم می خواستم تا فاطمه بنت اسد را در میان لباس و پوشیده، محشور گرداند؛ به خدایی که جان محمد در دستان اوست سوگند! از قبر فاطمه بنت اسد خارج نشدم تا اینکه دو چراغ از نور را در کنار سر او، دو چراغ از نور را در کنار دستانش و دو چراغ از نور را در کنار پاهایش دیدم و مشاهده نمودم که دو فرشته ی مأمور قبر وی تا هنگامہ برپایی قیامت از خداوند برای او طلب آمرزش میکنند»(1). در روایتی مشابه از ابن عباس، به نقل از حدیثی بلند آمده است: پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «ای عمار!فرشتگان، افق را پر کرده اند؛ دری از درهای بهشت به روی فاطمه بنت اسد گشوده گردیده و یکی از بسترهای بهشت برای او گسترانیده شده وگلی از گل های خوشبوی بهشت برای او فرستاده شده است. بنابراین فاطمه بنت اسد در آسایش به سر می برد؛ گل های خوشبو، بهشت و نعمت ها برای او فرستاده شده و

ص: 142


1- صدوق، الأمالی: ص 314 و 315 و علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار: ج 35، ص 71، ح 4.

قبرش یکی از باغ های بهشت است»(1).

ص: 143


1- فتال نیشابوری، روضة الواعظین: ص 123. سبط ابن جوزی، بسیاری از فضایل و مناقب این بانوی مطهر را در«تذکرة الخواص» نقل می کند و البته در ذکر برخی از این فضایل، جانب احتیاط، پیش می گیرد؛ چنانکه می گوید:«حافظ ابونعیم، روایتی طولانی را در فضیلت فاطمه بنت اسد، برای مانقل نموده است،اما محدثین بر این عقیده اند که: در سند آن، نام روح بن صلاح به چشم می خورد که ابن عدی، او را ضعیف دانسته است، از همین رو ما این روایت را نقل نمی کنیم». ر.ک: سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص: ج 1، ص 157. محقق تذکرة الخواص، جناب آقای حسین تقی زاده، در توضیح این روایت می گوید: در «الحلیة» این روایت را نیافتم؛ طبرانی در المعجم الأوسط : ج 1، ص 152، ذیل شماره 191، روایت مذکور را چنین نقل کرده است: احمد بن حماد زغبه از روح بن صلاح از سفیان ثوری از عاصم أحول از انس بن مالک، برای ما روایت نمود که: هنگامی که فاطمه بنت اسد بن هاشم، مادر علی علیه السلام از دنیا رفت، رسول خدا صلی الله علیه و آله به خانه او وارد شد، بر بالینش نشست و آنگاه فرمود: «مادر جان!خداوند تو را رحمت کند، تو پس از فوت مادرم (آمنه)، برای من مادر بودی:گرسنگی می کشیدی و مرا سیر می کردی: لباسی در بر نداشتی و برای من لباس تهیه می کردی و با محروم کردن خود از غذاهای دلپذیر، مرا غذا میدادی:تو از این طریق، برای خویش رضایت پروردگار و بهشت را می خواستی». آنگاه رسول خدا صلی الله علیه وآله دستور داد تا بدن فاطمه بنت اسد سه بار غسل داده شود؛ هنگامی که نوبت به آب مخلوط با کافور رسید،رسول خدا صلی الله علیه وآله با دست خود،آن آب را بر روی فاطمه بنت اسد ریخت؛سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله جامه خویش از تن به در آورد و آن را(به عنوان کفن) بر تن فاطمه کرد که در این هنگام،کفن فاطمه روی جامه رسول خدا صلی الله علیه وآله پوشانده شد.سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله،أسامة بن زید، ابو ایوب انصاری، عمر بن خطاب وغلامی سیاه پوست را صدا زد تا قبر او را حفر نمایند؛آنان نیز چنین کردند و هنگامی که به لحد رسیدند،رسول خدا صلی الله علیه و آله با دست خود آن را حفر نمود و خاک لحد را بیرون ریخت؛هنگامی که کندن لحد به پایان رسید، رسول خدا صلی الله علیه وآله به درون آن رفت، دراز کشید و فرمود:«ای خداوندی که زنده می کنی و می میرانی، و خود همیشه زنده ای و هرگز نخواهی مرد!به حق من و پیامبران پیش از من،مادرم فاطمه بنت اسد را بیامرز،حجتش را به او بیاموز و راه ورودش به بهشت را گشاده گردان،که تو مهربانترین مهربانان هستی».سپس پیامبر صلی الله علیه و آله،چهار بار برای فاطمه بنت اسد تکبیر گفت و آنگاه به همراه عباس و ابوبکر او را در درون قبر نهاد. خوارزمی نیز در المناقب:ص 47، ذیل شماره 10 (فصل دوم در بیان تبار او از طرف پدر و مادر)،این روایت را با سند خود از طریق طبرانی نقل کرده است.هیثمی نیز در مجمع الزوائد: ج 9، ص 257 - 256 در باب مناقب فاطمه بنت اسد،پس از ذکر این روایت می گوید: طبرانی در «معجم الکبیر» و «معجم الاوسط» این روایت را نقل کرده است و در میان راویان آن نام روح بن صلاح به چشم می خورد که ابن حبان و حاکم او را ثقه دانسته اند؛اما او تا حدودی ضعیف است؛ولی سایر راویان این روایت،از رجال و راویان صحیح بخاری می باشند.

همچنین در حدیثی از انس بن

ص: 144

مالک(1) نقل شده است: هنگامی که فاطمه بنت اسد بن هاشم، مادر

ص: 145


1- انس بن مالک ؛ صحابی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از انصار، مکنا به ابوحمزه و از طایفه بنی نجار از قبیله بزرگ خزرج در مدینه. آئس ده سال پیش از هجرت در مدینه متولد شد. پس از مهاجرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به مدینه، مادرش و به قولی شوهر مادرش، ابو طلحه، وی را به حضور رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد و درخواست نمود که آن حضرت، انس را به خدمت بپذیرد. وی از آن پس تا پایان زندگی رسول اکرم صلی الله علیه و آله در خدمت ایشان بود و نزد آن حضرت پرورش یافت. بر اساس روایتی از خود انس بن مالک، وی در جنگ بدر حاضر و به خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله مشغول بود، ولی نام او در شمار شرکت کنندگان در جنگ بدر ذکر نشده است. اما در دیگر غزوات مانند حدیبیه، فتح مکه، حنین و خیبر در خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است. پس از وفات حضرت رسول صلی الله علیه و آله ، ابوبکر با مشورت عمر، أنس را برای جمع آوری صدقات، به بحرین فرستاد. در زمان خلافت عمر و سپردن امارت بصره به ابوموسی اشعری، انس و برادرش، براء بن مالک، به همراه ابوموسی به بصره فرستاده شدند و در جنگ شوشتر نیز از فرماندهان سپاه مسلمانان به شمار می آمد. وی از رسول اکرم صلی الله علیه و آله و افرادی چون ابوبکر، عمر، عثمان، عبد الله بن مسعود و ابو ذر روایت کرده و بزرگانی چون زهری، قتاده، اسحاق بن عبد الله بن أبی طلحه و ثابت بنانی به نقل حدیث از وی پرداخته اند. در منابع امامیه، برخی مانند شیخ طوسی در رجال، تنها چیزی که درباره انس ذکر کرده اند، این است که وی خادم پیامبر صلی الله علیه و آله بوده است؛ اما در دیگر منابع مانند رجال کشی و املی شیخ صدوق، وی را از منحرفان از امیرالمؤمنین علی علیه السلام می دانسته اند که مورد نفرین آن حضرت واقع شده است. انس در زمان خلافت ولید بن عبدالملک (86 - 96ه.ق.) به دمشق و سپس بصره رفت و در همان جا ساکن شد. وی سرانجام در سال 93 هجری قمری، در حالیکه بیش از 100 سال داشت، در بصره درگذشت. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی: ج 10، ص 381، مدخل «أنس بن مالک» و فرهنگ نامه مؤلفان اسلامی: ج 1، ص 193، مدخل «انس - انصاری» و نیز ر.ک: مزی، تهذیب الکمال: ج 3، ص353، شماره 568؛ ابن اثیر، اسد الغابة : ج 1، ص 177، شماره 258 و ابن حجر عسقلانی، الاصابة: ج 1، ص 111، شماره 275.

علی بن ابی طالب السلام علیه از دنیا رفت، رسول خدا صلی الله علیه و آله به خانه او داخل شد، بر بالینش نشست و فرمود: «مادر جان! خداوند تو را رحمت کند! تو مادر دوم من بودی؛ تو خود گرسنگی میکشیدی، و مرا سیر میکردی؛ تو خود لباسی در بر نداشتی و برای من لباس تهیه میکردی، و با محروم کردن خود از غذاهای دلپذیر، مرا غذا میدادی تا از این طریق، رضایت پروردگار و بهشت را برای خویش حاصل کنی». آنگاه رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد تا پیکر بی جان وی سه بار غسل داده شود؛ پس هنگامی که نوبت به آب مخلوط با کافور رسید، رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله با دست خویش، آن آب را بر روی فاطمه بنت اسد ریخت؛ آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله جامه خویش را از تن به در آورد، آن را بر تن فاطمه کرد و با لباسی دیگر که روی جامه قبلی پوشاند، او را کفن نمود. آنگاه رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله، أسامة بن زید، ابو ایوب انصاری و غلامی سیاه پوست را صدا زد تا زمین را ( برای دفن فاطمه بنت اسد) حفر نمایند؛ آنان نیز قبر فاطمه را دفن نمودند؛ هنگامی که به لحد رسیدند، رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله با دست خود

ص: 146

آن را حفر نمود و خاک لحد را بیرون ریخت. هنگامی که کندن لحد به پایان رسید، رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله به درون آن رفت، دراز کشید و فرمود: «ای خداوندی که زنده می کنی، می میرانی و خود هرگز نخواهی مرد! به حق پیامبرت محمد و پیامبرانی که پیش از من بوده اند، مادرم فاطمه بنت اسد را بیامرز، حجتش را به او بیاموز و محل ورودش را گشاده گردان که تو مهربانترین مهربانانی». آنگاه رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله چهار بار برای فاطمه بنت اسد تکبیر گفت و به همراه عباس و ابوبکر، او را در قبر نهاد که در این هنگام، رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله برای فاطمه بسیار اندوهگین و غمگین شد(1). بر اساس اعتقادات اسلامی، مراحل وحشتناک قبر و برزخ پس از خاکسپاری میت، آغاز می گردد و در دیدگاه شیعیان، تلقین میت از جمله مراسم ضروری خاکسپاری میت مسلمان به شمار می آید؛ چرا که میت، مواردی بسیار ترسناک و دهشتناک را مشاهده می کند که با دیدن آنها، اندیشه و گفتگو با دو فرشته قبر، یعنی منکر و نکیر، و پاسخ به آنچه درباره پروردگار و پیامبر و کتاب و دین و امام، از میت می پرسند، بر او سخت و دشوار می گردد؛ ابعاد تاریخی و اعتقادی این روایت، در جهت تبیین مقصود از «تلقین» و آنچه

ص: 147


1- خوارزمی، المناقب: ص 47 و 48؛ هیثمی، مجمع الزوائد: ج 9، ص 256؛ طبرانی، معجم الکبیر : ج 24، ص 352؛ همو، معجم الأوسط: ج 1، ص 67؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء: ج 3، ص 121 و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة: ص 31

پیرامون آن به ویژه برای مسلمانان رخ خواهد داد، بسیار مهم است؛ بنابراین ما این روایت را به دلیل اهمیت آن، به عنوان اشاره ای روشن و درخشان بر موارد زیر بیان کرده ایم:

- چه کسی وصی آخرین پیامبر و رسول خدا است؟

- چه کسی ولی (سرپرست) و امام مسلمانان است؟

و اهمیت آن در این نهفته است که در آن هنگام که میت در قبر خویش قائل به ولایت و وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام باشد، ترس و وحشت را از خود دور می کند؛ ترس و وحشتی که تنها از رهگذر واقعه فوق، میزان آن مشخص می شود و همین واقعه است که خاطره «یوم الدار» را در اذهان مسلمانان، زنده می کند؛ ماجرای یوم الدار از این قرار است که رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله بر اساس فرمان پروردگار: « وأنذر عشیرتک الأقربین » (1)، بزرگان خاندان خود را در منزل خویش جمع کرد؛ و در آن هنگام بود که پیامبر اسلام رسول خدا صلی الله علیه و آله، درباره پسر عموی خویش، علی بن ابی طالب علیه السلام، که تنها او در میان همه بزرگان خاندان رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله به دعوت پیامبر پاسخ مثبت داده بود، چنین فرمودند: «این جوان، برادر، وصی، وزیر و جانشین من در میان شماست».(2).

ص: 148


1- «و خویشاوندان نزدیک خود را بیم ده» - شعرا: 214.
2- این امر نشان می دهد که مردم، علی علیه السلام، را به امامت می شناخته اند؛ چرا که از آغاز نبوت، بارها و بارها رفتار یا گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله در تصریح به امامت و وصایت علی بن ابی طالب علیه السلام من را دیده و شنیده بودند؛ از این گذشته روایت امام صادق علیه السلام که ابن محبوب آن را از عمر بن ابان کالبی، از مفضل بن عمر، نقل نموده، مسأله امامت علی بن ابی طالب علیه السلام را بهتر و روشن تر به اثبات می رساند. ر.ک: ملا صالح مازندرانی، شرح اصول کافی: ج 7، ص200. همچنین میرزای نوری، صاحب کتاب «مستدرک الوسائل» روایتی را پیرامون وفات فاطمه بنت اسد به نقل از کتاب «الروضة والفضائل» تألیف شیخ شاذان بن جبرئیل قمی، با این بیان ذکر کرده است: پس از پایان خاکسپاری فاطمه بنت اسد و آماده شدن مردم برای بازگشت به خانه، رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: « پسرت پسرت! نه جعفر و نه عقیل » ؛ بلکه پسرت علی بن ابی طالب...؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله در ادامه فرمودند: «این جمله ( یعنی: پسرت پسرت! نه جعفر و نه عقیل) را از آن جهت به او گفتم که نکیر و منکر، نازل شده و درباره پروردگار از او سؤال کردند: او پاسخ داد: خدای واحد (الله)، پروردگار من است؛ گفتند: پیامبرت کیست؟ گفت: محمد پیامبر من است؛ گفتند: ولی و امام تو کیست؟ در این هنگام فاطمه از اینکه نام فرزند خود را بر زبان آورد احساس شرمندگی کرد؛ به او گفتم: بگو: پسرت علی بن ابی طالب؛ پس از آنکه نام علی بن ابی طالب را بر زبان آورد، خداوند چشمان او را روشن گردانید»؛ ر.ک: نوری، مستدرک الوسائل: ج 2، ص 342 و شاذان قمی، الفضائل: ص 102

همچنین در این زمینه روایات دیگری نیز وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می گردد: هنگامی که فاطمه بنت اسد درگذشت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را بر روی دو دست خویش گرفت و درون قبرش نهاد؛ آنگاه خود را بر روی جنازه او افکند، زمانی دراز با او نجوا و درد دل می کرد و به او فرمود: « پسرت! پسرت!»؛ سپس از قبر بیرون آمد و بر روی او خاک ریخت؛ آنگاه خود را بر روی قبرش افکند و مردم شنیدند که

ص: 149

می فرمود: «خدایا! او را به تو سپردم». رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از این سخن، آنجا را ترک نمود و راه بازگشت را در پیش گرفت. در این هنگام مسلمانان از ایشان پرسیدند: ای رسول خدا! امروز اعمالی را انجام دادید که تا کنون از شما ندیده بودیم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «امروز، مهربانی ابوطالب را از دست دادم؛ فاطمه بنت اسد همیشه مرا بر خودش و فرزندانش مقدم میکرد؛ هرگاه چیزی داشت، از خود و فرزندانش میگذشت و آن را به من می داد. من نزد او از روز قیامت و عریان محشور شدن مردم، سخن گفتم، که در این هنگام فاطمه بنت اسد گفت: چه شرمساری بزرگی! به همین خاطر به او تضمین دادم که خداوند او را پوشیده و با لباس، محشور خواهد کرد. از فشار قبر سخن گفتم که در این هنگام فاطمه بنت اسد گفت: با ضعف بدن چه کنیم؟! به همین خاطر به او تضمین دادم که خداوند، فشار قبر را از او بر خواهد داشت؛ از همین رو بود که او را با لباس خودم کفن کردم و در قبرش خوابیدم؛ من به روی قبر او افتادم و پاسخ سؤالات نکیر و منکر را به او تلقین نمودم؛ از او درباره پروردگارش پرسیدند؛ در پاسخ گفت: الله، خداوند واحد؛ درباره پیامبرش سؤال کردند؛ گفت: محمد؛ (اما هنگامی که) درباره ولی و امامش سؤال کردند، دستپاچه شد و به لرزه افتاد؛ من به او گفتم: « پسرت، پسرت»، ( پس او هم) گفت: پسرم، ولی و امام من است؛ در این هنگام نکیر و منکر او را رها کردند و گفتند: ما هیچ برهانی علیه تو نداریم، پس بخواب، همان گونه که عروس در پرده حجله خویش در گوشه خانه به خواب می رود».

ص: 150

علمای ذیل، حدیث فوق را نقل کرده اند:

1- شیخ صدوق در «الإعتقادات»: ص 58.

2- هیثمی در «مجمع الزوائد»: ج 9، ص 256.

٣- ضحاک در «الآحاد والمثانی»: ج 1، ص 153.

4- طبرانی در «المعجم الأوسط»: ج 1، ص67.

5- ابن ابی الحدید در «شرح نهج البلاغه»: ج 1، ص 14.

6- متقی هندی در «کنز العمال»: ج21، ص 147.

7- فیض کاشانی در «التفسیر الصافی»: ج 2، ص 140.

8- ابن سعد در «الطبقات الکبری»: ج 8، ص 222.

9- ذهبی در «سیر أعلام النبلاء»: ج 2، ص 118.

10- ابن حجر عسقلانی در «الإصابة»: ج 8، ص 268

11۔ خیر الدین زرکلی در «الأعلام»: ج 5، ص 130.

12- ابن شبه نمیری در «تأریخ المدینة»: ج 1، ص 123.

13- علامه سید محسن امین در «أعیان الشیعة»: ج 8، ص 388.

14- یعقوبی در «تأریخ الیعقوبی»: ج 2، ص 14.

15۔ علامه مجلسی در «بحار الأنوار: ج 6، ص 280-279، ج 9، ص3 و ج35، ص 98 - 137 و 181.

16- ثقة الاسلام کلینی در «الکافی»: ج 8، ص 302.

17- حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحیحین»ص ،ج.*

18- ابوالفرج اصفهانی در «مقاتل الطالبیین»: ص 5.

19- ابن شهر آشوب در «المناقب»: ج 1، ص 31 و ج 2، ص 21.

ص: 151

20- شیخ شاذن بن جبرائیل قمی در الروضة و الفضائل» 102.

21- علامه حلی در «کشف الیقین»: ص193.

22 - شیخ جعفر نقدی در «الأنوار العلویة»: 14-13.

23 - طریحی در «مجمع البحرین»: ج 2، ص 140.

نسل فاطمه بنت اسد ،شهیدان کربلا

تأثیرگذاری این بانوی بزرگوار، نه تنها در زندگی و تاریخ رسول خدا صلی الله علیه و آله ، بلکه پس از آن نیز ادامه یافت. تولد و پرورش پسری همچون امیرالمؤمنین علی علیه السلام، آغاز ظهور نسلی نورانی و نقش آفرین در حیات بشر بود. در حادثه کربلا و واقعه شهادت سید الشهداء علیه السلام در عاشورای محرم سال 61 هجری قمری، نسل فاطمه بنت اسد چهره های شاخص میدان توحید و شهادت بودند. ابن نما حلی (م 841 ه. ق.) در مثیر الأحزان این گونه می نویسد: راویان احادیث گفته اند: هرگاه نزد امام باقر علیه السلام از شهادت امام حسین علیه السلام سخن به میان می آوردیم، ایشان می فرمودند: «هفده نفر را به شهادت رساندند که آنها همه، از رحم فاطمه بودند؛ یعنی فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی الاسلام».(1)

* * *2.

ص: 152


1- ر.ک: ابن نما حلی، مثیر الأحزان : ص 111 و علامه مجلسی، بحارالانوار: ج 45، ص63، ح 2.

نکاتی برجسته از روایات مطرح شده پیرامون فاطمه بنت اسد

- رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیثی پیرامون خلقت خود و علی طعلیه السلام می فرماید: «آن زمان که خداوند عزوجل اراده نمود صورتهای ما را بیافریند، ما را تبدیل به ستونی از نور نمود... و سپس آن ستون نور را دو نیم کرد... سپس نیمه مربوط به من را در رحم آمنه و نیمه (مربوط به علی) را در رحم فاطمه بنت اسد قرار داد و آنگاه آمنه مرا و فاطمه علی را به دنیا آورد»(1).

2- رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آفرینش علی علیه السلام فرمود: «آنگاه خداوند تبارک و تعالی، علی را از یک کمر پاک، یعنی کمر ابوطالب، بیرون آورد و آن را در بهترین رحم، یعنی رحم فاطمه بنت اسد، به امانت نهاد». (2)

3- هنگامی که فاطمه بنت اسد، تقاضای خوردن خرمای پاکیزه را مطرح کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «تنها در صورتی شایستگی خوردن این خرما را پیدا میکنی که به همراه من گواهی دهی که هیچ معبودی جز خدا نیست و من محمد رسول خدا هستم»، فاطمه بنت اسد خواسته پیامبر صلی الله علیه و آله را اجابت نمود و شهادتین را بر زبان

ص: 153


1- شیخ صدوق، علل الشرائع: ج 1، ص 208 - 209، ح 11.
2- فتال نیشابوری، روضة الواعظین: 77، و به نقل از آن: علامه مجلسی، بحارالأنوار: ج 35، ص 10، ح 12.

جاری کرد(1).

4- فاطمه بنت اسد به ابوطالب گفت: سفارش فرزندم محمد صلی الله علیه و آله را به من می کنی و حال آنکه او را از خود و فرزندانم، بیشتر دوست دارم ؟!(2).

5- فرزندش امیرالمؤمنین علیه السلام این چنین او را می ستاید: «مادر عیسی در بیت المقدس بود و هنگامی که موعد زایمانش فرا رسید صدای هاتفی را شنید (که به او می گفت): خارج شو! چرا که اینجا نه محل زایمان، بلکه محل عبادت است؛ این در حالی است که مادرم فاطمه بنت اسد در آستانه زایمان، در مسجد الحرام بود که در این هنگام دیوار کعبه از هم باز شد و نجوای هاتفی را شنید که به او می گفت: داخل شو؛ او نیز گام در درون کعبه نهاد و من آنجا دیده به جهان گشودم» (3).

6- فاطمه بنت اسد روبروی بیت الله الحرام ایستاده بود که درد زایمان او را فرا گرفت؛ وی در این حالت عرض کرد: «پروردگارا! من به تو و به پیامبران و کتاب های آسمانی که از جانب تو آمده اند، ایمان دارم و آیین جدم ابراهیم را تأیید می کنم ...؛ به حق مولودی که در رحم من است، تو را سوگند می دهم که زایمان مرا

ص: 154


1- ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب: ج 2، ص 21، علامه محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار: ج35، ص 17، ح 14.
2- علامه محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار: ج 15، ص383.
3- سید محمد تقی رضوی قمی، اللمعة البیضاء فی شرح خطبة الزهراء سلام الله علیها : ص 220 - 221.

آسان گردانی»(1).

7- هنگامی که فاطمه بنت اسد می خواست از کعبه خارج شود از آسمان ندایی شنید که بیانگر عظمت و والایی منزلت او بود: «ای فاطمه! نامش را علی بگذار؛ چرا که والا و بلند مرتبه است، و خداوند بلند مرتبه و والاترین میفرماید: نامش را از نام خود برگرفتم و او را به ادب خود، ادب نمودم...» (2).

8- هنگامی که فاطمه بنت اسد، علی علیه السلام را در آغوش گرفت و از کعبه بیرون آمد، چنین گفت: «خداوند مرا بر همه زنان پیش از خودم برتری داده است... چرا که آسیه دختر مزاحم (از روی ناچاری، در جایی که برای عبادت پسندیده و شایسته نبود، خداوند را عبادت می کرد...)، مریم دختر عمران نیز درخت خشکیده خرما را با دست خود تکان داد... ؛ حال آنکه من وارد بیت الله الحرام شدم و از میوه ها و روزی های بهشت، میل کردم». (3).

ص: 155


1- ر.ک: شیخ صدوق، معانی الأخبار: ص 62، ح10؛ همو، الأمالی: ص 194، ح 9 ؛ عماد الدین طبری، بشارة المصطفی: ص 27، ح 10؛ اربلی، کشف الغمة : ص 79 و علامه محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار: ج 35، ص 8، ح 11.
2- اربلی، کشف الغمة : ج 1، ص 80 (در آن به جای واژه «شققت» واژه «اشتققت» آمده است).
3- ر.ک: شیخ صدوق، الأمالی: ص 194، ح 9؛ همو، معانی الأخبار: ص 62، ح10؛ عماد الدین طبری، بشارة المصطفی: ص 27، ح 10؛ اربلی، کشف الغمة : ص 79 و علامه محمدباقر مجلسی، بحارالأنوار: ج 35، ص 8، ح 11

9- هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر وفات فاطمه بنت اسد را شنید، گریه کنان فرمود: «ای علی! خداوند مادرت را رحمت کند؛ بدان که اگر او مادر تو بود، قطعا مادر من نیز بود»(1).

10- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «همانا فاطمه بنت اسد، برای من مادری بسیار مهربان و دلسوز بود؛ مرا سیر می کرد و فرزندان خود را گرسنه نگه می داشت؛ برای من لباس تهیه می کرد اما فرزندانش را برهنه نگه می داشت و موهای مرا روغن می مالید اما فرزندان خود را ژولیده رها میکرد» (2).

11- رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از آنکه در قبر فاطمه بنت اسد دراز کشید فرمود: «خدایا!... به حق پیامبرت محمد و پیامبرانی که قبل از من آمده اند، مادرم فاطمه بنت اسد را بیامرز، حجتش را به او بیاموز و مسیر ورودش به بهشت را گشاده گردان؛ که تو مهربانترین مهربانانی» (3).

12- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « به خدایی که جان محمد در دستان اوست سوگند که به هنگام خارج شدن از قبر فاطمه بنت اسد، دو چراغ

ص: 156


1- سمهودی، وفاء الوفاء: ج 3، ص 895- 897 .
2- شیخ صدوق، الامالی: ص 391، ح 14.
3- ر.ک: خوارزمی، المناقب: 47 - 48؛ هیثمی، مجمع الزوائد: ج 9، ص 256؛ ابونعیم اصفهانی، حلیة الأولیاء: ج 3، ص 121 و ابن صباغ مالکی، الفصول المهمة: ص 31.

از نور را در کنار سرش، دو چراغ از نور را در کنار دستانش و دو چراغ از نور را در کنار پاهایش دیدم، و مشاهده نمودم که دو فرشته، مأمور قبر وی شده اند و تا روز قیامت از خداوند برای او طلب آمرزش میکنند»(1).

13- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هنگامی که بر پیکر فاطمه بنت اسد، نماز گزاردم، چهل صف از ملائکه را دیدم و از همین رو برای هر صف از صفوف آنها یک تکبیر گفتم»(2).

14- از ابن عباس روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «ای عمار! فرشتگان، افق را پر کرده اند؛ یکی از درهای بهشت به روی فاطمه بنت اسد گشوده شده است؛ یکی از بسترهای بهشت برای او گسترده گردیده است و گلی خوشبو از گل های خوشبوی بهشت برای او فرستاده شده است؛ بنابراین فاطمه بنت اسد در آسایش و در میان گیاهان خوشبوی بهشت به سر می برد و بهشت و نعمت های آن، اقامتگاه او را تشکیل میدهند» (3).

15- هنگامی که فاطمه بنت اسد به خاک سپرده شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله خود را بر روی قبر او افکند و این گونه در حق او دعا نمود:«خدایا! او را به تو می سپارم».

16- آخرین عبارت پیامبر صلی الله علیه و آله به هنگام تلقین فاطمه بنت اسد

ص: 157


1- ر.ک: شیخ صدوق، الأمالی: ص 392، ح 14 و فتال نیشابوری، روضة الواعظین: ص 123.
2- ر.ک: شیخ صدوق، الأمالی: ص 392، ح 14 و فتال نیشابوری، روضة الواعظین: ج 1، ص 123.
3- فتال نیشابوری، روضة الواعظین: ص 123.

این بود که: «خدایا! فاطمه بنت اسد را با گفتار ثابت و پا برجا، استوار گردان»(1).

17- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «قبر فاطمه (بنت اسد) باغی از باغ های بهشت است» (2).

18- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «جز فاطمه بنت اسد، هیچ کسی از فشار قبر، معاف نگردیده است» (3)

* * *9.

ص: 158


1- شیخ صدوق، الامالی: ص 391، ج 392
2- فتال نیشابوری، روضة الواعظین: ص 143.
3- ر.ک: ابن حجر عسقلانی، الاصابة : ج 5، ص 268؛ ابن شبه نمیری، تاریخ المدینة : ج 1، ص 124 و شیخ صدوق، الاعتقادات : ص 59.

آرامگاه فاطمه بنت اسد

در این زمینه، نوشته هایی چند یافت می شود که محل قبر فاطمه بنت اسد را مورد اشاره قرار می دهند؛ از آن جمله، نقل گردیده است: فاطمه بنت اسد در درون گنبد اهل بیت، به خاک سپرده شد. این گنبد، ساختمانی هشت ضلعی است که در جنوب غرب قبور ائمه علیهم السلام و قسمت جنوبی قبر عباس، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله ، قرار دارد؛ «بیت الأحزان»، خارج از حصار گنبد مذکور و در بخش جنوبی قبر فاطمه بنت اسد، واقع است و میان آن دو (یعنی قبر فاطمه بنت اسد و بیت الأحزان)، گذرگاهی قرار دارد که تقریبا پنج متر است.

سمهودی(1) بر پایه نظر اهالی مدینه، در مورد محل دفن فاطمه .

ص: 159


1- سمهودی؛ سید نورالدین ابو الحسن، علی بن عبدالله بن أحمد حسنی قاهری مدنی، مورخ، فقیه و محدث مذهب شافعی. وی در سال 844 هجری قمری در سمهود، روستایی در مصر، متولد شد، رشد کرد و در همان جا، نزد پدرش، تحصیل را آغاز نمود. نسب او به امیرالمؤمنین علی علیه السلام می رسد. وی پس از مدتی به قاهره رفت و تحصیل در علوم مختلف اسلامی را در آنجا پی گرفت. برخی از اساتید سمهودی در قاهره عبارتند از: شمس الدین محمد جوجری، شرف الدین یحیی مناوی، نجم الدین محمد عجلون و شمس الدین شروانی. سمهودی در سال 873 به مدینه هجرت کرد و نزد شهاب الدین أبشیطی و ابوالفرج مراغی به تحصیل و استماع حدیث پرداخت و آثار متعددی را به تألیف رساند. از جمله آثار او می توان العقد الفرید فی أحکام التقلید، الأنوار السنیة فی أجوبة الأسئلة الیمنیة ، الفتاوی، وفاء الوفا باخبار دار المصطفی صلی الله علیه و آله و خلاصة الوفا را نام برد. سمهودی سرانجام در سال 911 هجری قمری در مدینه درگذشت. ر.ک: موسوعة طبقات الفقهاء: ج 10، ص 175، شماره 3194 و ر.ک: مدرس تبریزی، ریحانة الادب : ج 3، ص 78 و زرکلی، الاعلام: ج 4، ص 307 .

بنت اسد می گوید: ابن زباله، از محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب علیه السلام نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه بنت اسد را، که به مدینه هجرت کرده و بیعت خود را اعلام داشته بود، در «روحاء» روبروی حمام أبو قطیفه به خاک سپرد. همچنین سمهودی می گوید: قبر ابراهیم پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و قبر عثمان بن مظعون نیز در همین مکان قرار دارد.

ابن شبه نمیری(1) در روایتی در باره قبر عباس می نویسد:

ص: 160


1- ابن شبه نمیری؛ عمر بن شبة بن عبیدة بن زید نمیری، ادیب، شاعر و محدث اهل بصره. ابن شبه در سال 173 هجری قمری و ظاهرا در بصره متولد شد. وی مدتی از دوران کودکی خود را در عبادان (= آبادان) گذراند. ابن شبه ادبیات و اخبار عرب را ابتدا از پدر و سپس از استادان بزرگی چون ابوعبیده معمر بن مثنی، اصمعی و محمد بن بشار بن برد فرا گرفت؛ پس از آن برای استماع حدیث به بغداد هجرت کرد و در آنجا از راویانی چون عبد الوهاب ثقفی، محمد ابن جعفر غندر و علی بن عاصم به نقل حدیث پرداخت. وی پس از مدتی، از جمله بزرگ ترین محدثان و آگاهان به اخبار و ادبیات عرب گردید. محدثانی چون ابن ماجه، احمد بن اسحاق تنوخی، ابوبکر احمد بن عبد العزیز جوهری، احمد بن یحیی ملاذری و مورخانی همچون طبری از او روایت کرده اند. رجالیون اهل سنت وی را ثقه دانسته اند. ابن شبه یکی از پیشگامان جمع و تدوین اخبار، اشعار و نوادر عرب به شمار می رود. وی در سرودن شعر نیز مهارت داشته و پاره ای از اشعار او به صورت پراکنده در آثار مختلف وجود دارد. از جمله آثار وی می توان المدینة، مکة، الکوفة، البصرة، أمراء المدینة، أمراء الکوفة، الکتاب، الشعر والشعراء، أخبار المنصور، أخبار ابن نمیر، السلطان، اشعار الشرة و النسب را نام برد. تنها اثری که از ابن شبه بر جای مانده است کتاب تاریخ المدینة المنورة می باشد که در آن به روش محدثان به ذکر اخبار و وقایع پرداخته است. وی سرانجام در سال 263 هجری قمری درگذشت. ر.ک: دائرة المعارف بزرگ اسلامی: ج 4، ص 67، مدخل «ابن شبه »؛ مزی، تهذیب الکمال : ج 21، ص 386، شماره 4255 و فرهنگ نامه مؤلفان اسلامی: ج 1، ص 573.

عباس در نخستین مقبره بنی هاشم واقع در «خانه عقیل» و در کنار قبر فاطمه بنت اسد بن هاشم به خاک سپرده شد.

در روایتی بلند که به عنوان رد دیدگاه «ابن نجار» مطرح شده است، نظر او (ابن نجار) درباره مکان قبر فاطمه بنت اسد به این شکل مطرح گردده است: «قبر فاطمه بنت اسد که گنبدی بر روی آن ساخته شده است در آخرین نقطه بقیع قرار دارد» (1).

زیارت نامه ی فاطمه بنت اسد

در فصل زیارت نامه برخی از منابع، زیارت نامه ویژه ای برای فاطمه بنت اسد، ذکر گردیده است که در ذیل می آید:

ص: 161


1- سمهودی، وفاء الوفاء: ج 3، ص 895 – 897.

در کنار قبر ایشان می ایستید و می گویید:

السلام علی نبی الله* السلام علی رسول الله *السلام علی محمد سید المرسلین * السلام علی محمد سید الأولین * السلام علی محمد سید الآخرین * السلام علی من بعثه الله رحمة للعالمین * السلام علیک أیها النبی ورحمة الله وبرکاته؛

« سلام بر پیامبر خدا، سلام بر فرستاده خدا، سلام بر محمد سرور پیامبران، سلام بر محمد سرور گذشتگان، سلام بر محمد سرور آیندگان، سلام بر کسی که خداوند او را به عنوان رحمت برای جهانیان، مبعوث نمود. ای رسول خدا! سلام، رحمت و برکات خداوند بر تو باد».

السلام علی فاطمة بنت أسد الهاشمیة * السلام علی ایتها الصدیقة المرضیة * السلام علیک أیتها التقیة النقیة * السلام علیک أیتها الکریمة الرضیة * السلام علیک یا کافلة محمد خاتم النبیین * السلام علیک یا والدة سید الوصیین * السلام علیک یا من ظهرت شفقتها علی

رسول الله خاتم النبیین * السلام علیک یا من تربیتها لولی الله الأمین * السلام علی و علی روحک و بدنک الطاهر * السلام علیک و علی ولدک ورحمة الله وبرکاته.

« سلام بر فاطمه بنت اسد که از تبار بنی هاشم است. سلام بر تو ای بانوی صدیقه مرضیه (1)، سلام بر تو ای بانوی پرهیزگار و پاک، سلام بر تو ای بانوی بزرگوار و مورد رضایت پروردگار، سلام بر».

ص: 162


1- به معنای «بسیار راستگو و مورد رضایت پروردگار».

تو که سرپرستی محمد صلی الله علیه و آله خاتم پیامبران را بر عهده گرفتی. سلام بر تو ای مادر سرور و آقای اوصیا، سلام بر تو که دلسوزیت به رسول خدا و خاتم پیامبران، آشکار شد. سلام بر تو که ولی امین خداوند را پرورش دادی. سلام بر تو و سلام بر روح و جسم مطهرت، سلام، رحمت و برکات خداوند بر تو و فرزندت باد».

أشهد انک أحسنت الکفالة * وادیت الأمانة * واجتهدت فی مرضات الله * وبالغت فی حفظ رسول الله * عارفة بحقه * مؤمنة بصدقه * مغترفه بنبوته * مستبصره بنغمته * کافله بتربیته * مشفقة علی نفسه * واقفة علی خدمته * مختاره رضاه.

«[ای بانوی بزرگوار!] گواهی می دهم که سرپرستی پیامبر را به نیکویی انجام دادی، امانتدار بودی، در راه رضای خداوند تلاش نمودی، در حفاظت از رسول خدا نهایت تلاش خویش را به کار گرفتی. توحق رسول الله را می شناختی، به صداقت او ایمان داشتی، به نبوتش اعتراف می کردی، از نعمت او کاملا آگاه بودی، تربیت او را بر عهده گرفتی، در حق او دلسوز بودی، خود را وقف خدمت به او نمودی و خشنودی اش را برگزیدی» .

واشهد انک مضیت علی الإیمان * و التمسک بأشرف الأدیان * راضیة مرضیة * طاهرة زکیة * تقیة نقیة * فرضی الله عنک و ارضاک * و جعل الجنة منزلک ومأواک.

«(ای بانوی بزرگوار!) گواهی می دهم که در ایمان و پایبندی به بهترین ادیان (اسلام)، این دنیا را ترک نمودی. خداوند از تو

ص: 163

خشنود شد و تو نیز از او خشنود شدی. تو بانویی پاک، مطهر و پرهیزگار بودی. خداوند از تو خشنود باد، تو را خشنود سازد و بهشت را منزل و پناهگاه تو قرار دهد».

اللهم صل علی محمد و آل محمد وانفعنی بزیارتها * وثبتنی علی محبتها * ولا تحرمنی شفاعتها و شفاعة الئمة من ذریتها * وارزقنی مرافقتها * واحشرنی معها و مع أولادها الطاهرین.

«خداوندا! بر محمد و خاندان محمد صلی الله علیه و آله درود فرست. خدایا! مرا به واسطه زیارت فاطمه بنت اسد، سود بخش. مرا در محبت او ثابت قدم گردان. شفاعت او و ائمه اطهار علیهما السلام را که از نسل او هستند، از من دریغ مکن. همراهی با او را روزی من گردان و مرا با او و فرزندان مطهرش محشور کن».

اللهم لا تجعله آخر العهد من زیارتی إیاها * وارزقنی العود إلیها آبدأ ما أبقیتنی * و إذا توفیتنی فاحشرنی فی زمرتها * وأدخلنی فی شفاعتها * برحمتک یا ارحم الراحمین.

« خداوندا! این زیارت را آخرین زیارت من از قبر این بانوی بزرگوار قرار نده و تا زنده ام، توفیق همیشگی بازگشت به سمت قبرش و زیارتش را نصیب من کن. خداوندا! هرگاه جانم را گرفتی مرا در میان همراهان این بانوی بزرگوار، محشور کن و مرا از شفاعت وی بهره مند ساز؛ به حق رحمت و مهربانیات، ای مهربانترین مهربانان».

اللهم بحقها عندک و منزلتها لدیک اغفرلی و لوالدی و لجمیع

ص: 164

المؤمنین والمؤمنات * وآتنا فی الدنیا حسنة وفی الآخرة حسنة وقنا برحمتک عذاب النار.

« خداوندا! تو را به منزلت فاطمه بنت اسد و حقی که در نزد تو دارد، سوگند می دهم که من، پدر و مادرم و همه مردان و زنان مؤمن را بیامرزی. خدایا! در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا کن و ما را با رحمت خویش، از عذاب جهنم، نجات بخش».

آنگاه دو رکعت نماز زیارت میگزارید و هر خواسته ای دارید با خداوند در میان می گذارید و سپس با آرامگاه فاطمه بنت اسد وداع کنید.

زیارت نامه مذکور دقیقا به همین ترتیب، در کتاب گرانقدر «هدیة الزائرین و بهجة الناظرین» تألیف محدث بزرگ شیخ عباس قمی، ثبت شده است. (1)

محدث قمی به نقل از سید ابن طاووس، شیخ مفید و شهید.

ص: 165


1- این کتاب بسیار مهم و بی نظیر به زبان فارسی نگاشته شده است. مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام ، پژوهش و تصحیح نسخه خطی این کتاب را بر عهده گرفت و آن را در 724 صفحه منتشر نمود. موثق ترین و صحیح ترین زیارت نامه ها، ادعیه و اعمال عبادی برجای مانده از ائمه اطهار علیهما السلام، در این کتاب ثبت و ضبط شده است و می توان شرح و معرفی اماکن مقدس و زیارتگاه های مطهر ائمه علیهما السلام و اولیای الهی را در آن یافت؛ به گونه ای که خوانندگان و زایرین مؤمن، با مطالعه این کتاب، خود را در فضایی روحانی و معنوی حس می کنند که صفای باطن، پاکی، تربیت درست دینی و اجر و ثواب را برای آنان به ارمغان خواهد آورد.

اول، می گوید: بعد از زیارت ابراهیم، فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله، به زیارت فاطمه بنت اسد مادر گرامی امیر المؤمنین علیه السلام بروید. شیخ عباس قمی در ادامه می نویسد: دو مکان وجود دارد که منسوب به فاطمه بنت اسد هستند: یکی زیارتگاه معروف ایشان و دیگری محلی که در بقعه ائمه علیهم السلام قرار دارد و منسوب به ایشان است. زایران محترم دقت فرمایند که زیارت فاطمه بنت اسد، در هر دو محل مذکور، شایسته و بهتر است.

* * *

ص: 166

فهرست آیات کریمه

«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَی مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (نساء: 54) .................................85

«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ» (احزاب: 33) ...................................11

«قَالَ رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَنْ یَقْتُلُونِ» (قصص: 33) ..............................136

«قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» (شوری: 23) .................................11

«لَنْ تَرَانِی» ... (اعراف: 143) .......................................................................... 115

«وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» (شعراء: 214) .......................................................... 148

«وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا» (نوح: 26) ...............................135

«وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ» (بقره: 35) ............................................. 135

«یَا مُوسَی لَا تَخَفْ إِنِّی لَا یَخَافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ» (نمل: 10) ................................. 135

«یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ» (توبه: 32) .....................................................85

«یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ (88)إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (89)»(شعراء: 88 و 89)................13

ص: 167

فهرست روایات

آهٍ آه. لقد سألتنی عن خیر مولود بعدی علی سنة المسیح علیه السلام ........................................64

إکفی فاطمة بنت رسول الله سقایة الماء والذهاب فی الحاجة .......................................................30

اللهم ثبت فاطمة بنت أسد بالقول الثابت ........................................................................ 141، 158

إن أخاک أبا طالب کثیر العیال وقد أصاب الناس ما تری .................................................................132

إن الله عز و جل خلقنی و علی وفاطمة و الحسن و الحسین .......................................................104

إن الناس یحشرون یوم القیامة عراة ................................................................................ 36، 142

إنی سلم لمن سالمهم و حرب لمن حاربهم ............................................................................ 12

ثم أطلع الله تبارک و تعالی علیا من ظهر طاهر وهو أبو طالب ............................................... 64، 153

حتی إذا أراد الله عز و جل أن یخلق صورنا صیرنا عمود نور ......................................................... 153

رحم الله أمک یا علی، أما إنها إن کانت لک أما فقد کانت لی أما ................................................. 156

رحمک الله یا أمی ، کنت أمی بعد أمی ............................................................................9 و 146

عند ما صلیت علی فاطمة بنت اسد، فنظرت إلی أربعین صفا ................................................... 157

عیسی کانت أمه فی بیت المقدس، فلما جاء وقت ولادتها ....................................................... 154

فقال لها أبو طالب : اصبری لی سبتاً .................................................................................... 36

قبر فاطمة بنت أسد روضة من ریاض الجنة ............................................................................. 25

ص: 168

لا تصلح إلا أن تشهدی معی أن لا إله إلا الله و أنی محمد رسول الله .......................................... 153

لقد کانت فاطمة بنت اسد علیها السلام لی أما حنونة ........................................................... 156

(لما ولد رسول الله) فتح لآمنة بیاض فارس و قصور الشام ......................................................... 34

لو أن البحر مداد، و الغیاض أقلام، والإنس کتاب، و الجن حساب، ................................................ 56

ما أدری بأیهما أفرح: بقدوم جعفر، أو بفتح خیبر؟ ..................................................................... 47

ما أعفی أحد من ضغطة القبر إلا فاطمة بنت أسد ........................................................... 25 و 158

ما أنزل الله تعالی فی القرآن آیة إلا و علی بن أبی طالب علیه السلام رأسها وأمیرها ..................... 56

و الذی نفس محمد بیده، ما خرجت من قبرها حتی ........................................................ 142، 156

و هل ترک لنا عقیل من منزل ؟ ............................................................................................ 42

هذا أخی و ولی و ناصری و صفی و ذخری و کهفی ................................................................. 133

یا أبا یزید ،إنی أحبک حبّین، حبا لقرابتک، .............................................................................. 42

یا الله الذی یحیی و یمیت و هو حی لا یموت اغفر لأمی فاطمة ..................................................147

یا رسول الله ، ماتت أمی فاطمة بنت أسد ............................................................................ 140

یا عمار، إن الملائکة قد ملأت الأفق .............................................................................. 142، 157

یا فاطمة، سمیه علیا فهو علی والله العلی الأعلی یقول ................................................... 24 و 165

الیوم فقدت بر أبی طالب ................................................................................................... 150

ص: 169

فهرست اشعار

أبی عقیل فاعرفوا مکانی * من هاشم و هاشم إخوانی ...................................................43

أغمرنا عر س أبی طالب * وکان عرسا لین الحالب ...........................................................69

أم هل تری فی العالمین بأسرهم * بشراً سواه ببیت مکة یولد؟ .........................................89

أنا الغلام الأبطحی الطالبی * من معشر فی هاشم من غالب ............................................44

أنت العلی الذی فوق العلی رفعا * ببطن مکة عند البیت إذ وضعا .......................................100

جعل الله بیته لعلی * مولداً یا له علا لا یضاهی ...............................................................94

خصصتما بالولد الزکی * والطاهر المنتجب الرضی ...........................................................111

رغد العیش فزده رغدا * بسُلافٍ منک تشفی سقمی ......................................................112

سلامة القلب نحّتنی عن الزّلل * و شعله العلم دلتنی علی العمل ......................................91

سمع اللیل فی الظلام المدید * همسة مثل أنة المفؤود ..................................................129

سمیته بعلی کی یدوم له *عزّ العلا حیث فخر العز أدومه ..................................................103

قمت أستکشف عنه سائلا هذا و ذاک * فرأیت الکل مثلی فی اضطراب وارتباک ......................125

لا هم إما یغزون طالب * فی مقنب من هذه المقانب ........................................................39

لما دعاک الله قد ما لأن * تولد فی البیت فلبیته ..............................................................102

ص: 170

لیعلم خیار الناس أن محمدأ * وزیر لموسی و المسیح ابن مریم .........................................70

من بدا فازدهر البیت الحرام * و زهت منه لیالی رجب .....................................................120

من مثله فی بیت بارثه ولد؟ * ذی خصلةٍ قد خص فیها مذ وجد ...........................................99

مولده بمکة قد عُرفا * فی داخل الکعبة زیدت شرفا ...........................................................93

نور وجهک الذی فاق فی الحسن * علی نور شمسنا و الهلال ............................................26

وأنت أنت الذی حطت له قدم * فی موضع یده الرحمن قد وضعا .........................................101

و قد روی عن أمه فاطمة * ذات التقی و الفضل من بین النسا ............................................78

ولایتی لأمیر النحل تکفینی * بعد الممات و تغسیلی و تکفینی .........................................65

ولدت ببیت الله و هی فضیلة * خصصت بها إذ فیک أمثالها کثر .............................................97

ولدت فی البیت بیت الله قارتفعت * أرکانه بک فوق السبعة الحجب .....................................98

ولدته فی حرم الإله و أمنه * و البیت حیث فناوه و المسجد ................................................88

و ولدت فی البیت الحرام ولم یکن * هذا لغیرک من یکون ومن مضی .....................................97

یا رب إما خرجوا بطالب * فی مقنب من تلکم المقانب ......................................................39

یا رب یا ذا الغسق الدجی * و القمر المبتلج المضی .......................................................110

ص: 171

فهرست اعلام (اشخاص، قبایل، اماکن)

پیامبر اسلام (رسول خدا - محمد) صلی الله علیه وآله: 18 ، 21 ، 25 ، 26 ، 27، 28 ، 29 ، 30 ، 31 ، 33 ، 34 ، 35 ، 36 ، 37 ، 39 ، 40 ، 42 ، 47 ، 48 ، 49 ، 50 ، 52 ، 53 ، 54 ، 55 ، 56 ، 63 ، 64 ، 66 ، 67 ، 69 ، 70 ، 71 ، 72 ، 73 ، 74 ، 76 ، 89 ، 104 ، 105 ، 131 ، 132 ، 133 ، 134 ، 136 ، 137 ، 138 ، 139 ، 140 ، 141 ، 142 ، 143 ، 144 ، 145 ، 146 ، 147 ، 148 ، 149 ، 150 ، 152 ، 153 ، 154 ، 156 ، 157 ، 158 ، 159 ، 160 ، 162 ، 163 ، 164 ، 166

امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علی -امام علی) علیه السلام : 20 ، 28 ، 30 ، 31 ، 32 ، 38 ، 45 ، 46 ، 47 ، 53 ، 54 ، 56 ، 57 ، 60 ، 61 ، 62 ، 63 ، 65 ، 73 ، 75 ، 77 ، 78 ، 79 ، 80 ، 81 ، 82 ، 83 ، 84 ، 85 ، 86 ، 87 ، 89 ، 90 ، 93 ، 95 ، 96 ، 97 ، 99 ، 100 ، 101 ، 103 ، 104 ، 105 ، 106 ، 107 ، 108 ، 110 ، 111 ، 112 ، 115 ، 116 ، 120 ، 123 ، 124 ، 125 ، 126 ، 128 ، 131 ، 132 ، 133 ، 134 ، 135 ، 139 ، 140 ، 143 ، 145 ، 146 ، 148 ، 149 ، 152 ، 153 ، 155 ، 159

آسیه بنت مزاحم: 108 ، 155

آلوسی، شهاب الدین: 100 ، 101

آمنه: 34 ، 35 ، 64 ، 89 ، 105 ، 143

ابا یعلی (حمزه سید الشهدا): 72

ابراهیم خلیل الله علیه السلام: 19 ، 107

ابطح: 110

ابن ابی الحدید: 83 ، 151

ص: 172

ابن بطریق ، اسدی حلی: 81، 86

ابن جوزی، سبط: 22، 79، 143

ابن شهر آشوب مازندرانی: 85

ابن طلحه شافعی، محمد: 23، 79

ابن عباس: 56، 139، 140، 142، 157

ابن مسکان کوفی، عبدالله : 35

ابن نجار: 161

ابو سفیان بن حارث بن عبد المطلب: 54

ابوطالب: 20 ، 21 ، 25 ، 26 ، 27 ، 28 ، 29 ، 33 ، 35 ، 36 ، 38 ، 44 ، 63 ، 64 ، 65 ، 68 ، 69 ، 70 ، 75 ، 76 ، 77 ، 78 ، 103 ، 105 ، 110 ، 132 ، 141 ، 150 ، 153 ، 154

ابو علی همام: 109، 111

أحمد بن یعقوب (یعقوبی): 151

احنف بن قیس تمیمی: 65

اربلی، علی بن عیسی: 82

اسامة بن زید: 146

اسد بن هاشم بن عبد مناف: 17 ، 145

اسماعیل علیه السلام: 68

اصفهانی ، ابوالفرج: 151

افندی عمری، عبدالباقی: 100

اکثم بن صیفی تمیمی: 67، 68

أم البنین کلابیه : 43

أم سعید بنت عمرو: 43

أم هانی بنت ابی طالب (فاخته - هند -فاطمه): 38، 51، 52، 53، 54

امین، سید حسن بن محمود: 97

امین، سید محسن: 96 ، 151

امیة بن ابی صلت: 69

انس بن مالک: 144

بخاری، محمد بن اسماعیل: 41، 52

بشر بن حوط همدانی: 44

بقیع: 161

بنی عبد العزی: 107

پولس سلامة: 128

بیت الاحزان: 159

بیهقی، احمد بن حسین: 36

تبریزی نجفی، شیخ حسین : 94

قوی لکهنوی هندی، سید علی: 119

جعفر بن ابی طالب: 48

جعفر بن عقیل (جعفر اصغر): 44، 45

جعفر بن عقیل (جعفر اکبر - ابو عبد الله): 43

جمانه: 38 ، 54 ، 55

جناح مولی (غلام) حارث بن أمیة: 32

ص: 173

حاکم نیشابوری، ابی عبدالله: 80، 81، 151

حسن بن علی علیه السلام: 63، 105، 135،140، 141

حسین بن علی علیه السلام: 43، 63، 105، 135

حطیم: 68 ، 123، 130

حکیم بن حزام: 84

حلبی، نور الدین: 80

حوصاء بنت عمرو الثغر: 44

خدیجة بنت خویلد: 29

ذهبی، شمس الدین : 151

روحاء: 160

زائدة بن اصم بن هرم: 17

زرکلی، خیر الدین: 151

سعید بن جبیر : 106

سمهودی: 80، 159، 160

سید بن طاووس: 165

سید حمیری، اسماعیل بن محمد: 87

شافعی سمهودی: 80

شهید اول، محمد بن مکی عاملی: 166

شیخ حر عاملی، محمد بن حسن: 94

شیخ شبلنجی: 80

شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی: 151 ،106 ،103

شیخ محمود عباس عاملی: 98

شیخ مفید، محمد بن نعمان بغدادی: 81، 166

شیرازی، میرزا اسماعیل: 112

صرخد: 114

صعصعة بن صوحان : 134

ضحاک، ابن ابی عاصم: 151

طالب بن ابی طالب: 38

طبرانی، سلیمان بن أحمد: 151

عاملی، شیخ محمود عباس : 99

عباس بن عبد المطلب: 107

عبد الرحمان بن عقیل : 43 ، 44

عبدالله بن أبی ربیعة مخزومی: 50

عبدالمطلب: 26، 27، 105، 107

عبیدالله بن زیاد: 43

عثمان بن خالد بن أسیر جهنی: 43

عثمان بن خالد بن أشیم : 44

عثمان بن مظعون: 161

عزیر علیه السلام: 118

عسقلانی، ابن حجر: 151

عقیل بن ابی طالب (ابو یزید): 46

علامه امینی، عبدالحسین : 112

ص: 174

علامه حلی، حسن بن یوسف بن مطهر: 82 ، 152

علامه مجلسی، محمدباقر: 151

علامه هندی، سیدرضا: 101

علاء الدین حلی، علی بن حسین: 89

عمار بن یاسر (ابو یقظان): 141

عمرو بن عاص بن وائل سهمی قرشی: 49

عیسی بن مریم: 136

فاطمه بنت اسد: 17، 19، 20، 21، 24، 25، 26، 27، 29، 30، 31، 32، 33، 34، 36، 37 ، 38 ، 39، 62، 64، 65، 68، 73، 75، 76، 77، 78، 79، 88، 103، 105، 107، 108، 114، 115، 121، 122، 127، 129، 133، 134، 136، 137، 138، 140، 141، 142، 145، 146، 147، 149، 150، 152، 153، 154، 155، 156، 157، 158، 159، 160، 161، 162، 164، 165، 166

فاطمه بنت حمزه: 31

فاطمه بنت زبیر: 31

فاطمه بنت قیس بن هرم: 17

فاطمه زهرا علان : 18، 30، 103

فیض کاشانی، مولی محسن: 151

قاضی ابو عمرو، عثمان بن احمد: 75

قبیلة بنی صعصعه: 43

قبیلة قصی: 117

قریش: 48، 49، 51، 72، 75، 77، 78، 79، 102، 131، 136

قمی، مولی محمد طاهر بن محمد: 90

قیس بن عاصم منقری: 66

قیسی بصری، صالح: 78

کعبه (بیت الله الحرام - مسجد الحرام): 19، 24، 55، 56، 62، 64، 68، 77، 78، 79، 80، 82، 84، 85، 86، 90، 93، 95، 98، 100، 101، 102، 103، 107، 108، 111، 114، 116، 117، 118، 120، 121، 122، 123، 124، 126، 127، 129، 130، 134، 136، 154، 155

کلینی، محمد بن یعقوب: 151

کوه صفا: 77

کوه طور: 114 ، 116

گنجی شافعی، عبدالله: 80، 81

محدث قمی، شیخ عباس: 165

محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب: 160

مریم بنت عمران: 108 ، 155

ص: 175

مسعودی، علی بن حسین: 21 ، 79

مسلم بن عقیل: 43

معاذ بن جبل: 103

مفضل بن عمر: 34

مکّه (امّ القری): 19، 20، 21، 29، 31 ،33، 39، 40، 42، 44، 48، 49، 52، 74، 93، 95، 96، 100، 118، 133، 138

منا: 95

موسی علیه السلام: 114

نجاشی (اصحمة بن بحر): 48، 49، 51

نقدی، شیخ جعفر: 152

نمیری، ابن شبه: 151، 160

نوح علیه السلام: 135

هاشم (هاشمی - بنی هاشم): 26، 33، 38،42، 43، 44، 75، 131، 145، 161، 162

هبیرة بن عمرو مخزومی: 52

هشام بن عبدالملک: 111

هیثمی، علی بن ابی بکر : 151

یزید بن قعنب: 94، 107

یونس (ذا النون) علیه السلام: 73

ص: 176

فهرست منابع و مآخذ

1- الآحاد والمثانی، ضحاک، ابن أبی عاصم، (ت 287 ه)، ریاض: دار الدرایه، چاپ اول، 1411 ه- 1991م.

2- الاختصاص، شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان (ت 413 ه)، قم: مؤسسه انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.

٣- الإصابة فی تمییز الصحابة، عسقلانی، ابن حجر (ت 852 ه )، بیروت: دارالجبل، چاپ اول، 1412 ه- 1991م.

4- أدب الطف (شعراء الحسین علیه السلام)، جواد شبر، بیروت: دار المرتضی، 1409 ه-

5 - أسد الغابة، ابن اثیر جزری، علی بن محمد شیبانی (ت 630 ه )،بیروت: دار الفکر، 1423 ه.

6- اصول کافی (الکافی)، کلینی، أبو جعفر (ت 329 ه )، بیروت: دارالأضواء، 1405 ه. 1985م.

7 - الأعلام، زرکلی، خیرالدین (ت 1410 ه)، بیروت: دار العام للملایین،چاپ هفتم، 1986م.

8- أعیان الشیعة، امین، محسن (ت 1371 ه)، بیروت: دار التعارفا للمطبوعات.

9- الأمالی، شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه (ت 381 ه )، بیروت:مؤسسه اعلمی.

ص: 177

10-امیر المنابر (دکتر أحمد الوائلی)، روازق، صادق جعفر، بیروت: دارالمحجة البیضاء، چاپ اول، 2004م.

11-بحار الأنوار، مجلسی، محمدباقر (ت 1111 ه)، بیروت: مرکزالدراسات والبحوث العلمیة، چاپ اول، 1412 ه- 1992م.

12-تأریخ مدینة المنورة، بصری، ابن شبه نمیری (ت 262 ه)، ایران :دار الفکر، 1410 ه.

13-تاریخ یعقوبی، أحمد بن یعقوب (ت 284 ه)، انتشارات شریفرضی، 1414 ه.

14-تتمة الأعلام للزرکلی، محمد خیر رمضان یوسف، بیروت: دار ابن حزم،چاپ دوم، 1422 ه.

15-تذکرة الخواص، سبط ابن جوزی (ت 654 ه)،تحقیق:حسین تقی زاده، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، 1426 ه.

16-تصحیح اعتقادات الامامیة، شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان (ت413 ه )، بیروت: دار المفید، چاپ دوم، 1414 ه - 1993م.

17-تفسیر صافی، محدث کاشانی، محسن فیض (ت 1091 ه)، بیروت:مؤسسه اعلمی، 1399 ه- 1979م.

18-تهذیب الکمال، مزی، یوسف بن عبد الرحمان (ت 742 ه)، بیروت:مؤسسة الرسالة، چاپ ششم، 1415 ه.

19-حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، اصفهانی، ابونعیم (ت 430 ه )،دار الکتاب عربی، چاپ پنجم، 1407 ه . 1987م.

20-الخرائج والجرائح، راوندی، قطب الدین (ت 573 ه)،موسسه اماممهدی (عج)، 1409 ه.

21-خصائص الأئمة، شریف رضی ( 1406)، مشهد: مرکز پژوهش های

ص: 178

اسلامی آستان قدس رضوی، 1406 ه .

22-خصائص الوحی المبین، یحیی بن حسن اسدی حلی (معروف به ابن بطریق) (ت 600 ه )، به تحقیق مالک محمودی، قم: دارالقرآن الکریم، چاپخانه نگین، 1417ه.

23-دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی،تهران: چاپ چهارم،1383ش.

24-دائرة المعارف تشیع، احمد صدر حاج سید جوادی / کامران فانی/بهاء الدین خرمشاهی، تهران: مؤسسه انتشارات حکمت، 1391ش۔

25-دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، تهران: وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، چاپ اول: 1383 ش۔

26-روضة الواعظین، نیشابوری، محمد بن فتال (ت 508 ه)، قم:انتشارات دلیل ما، چاپ اول، 1423 ه. و انتشارات شریف رضی،تحقیق محمد مهدی خرسان.

27-ریاحین الشریعة (ترجمه دانشمندان بانوان شیعه)، ذبیح الله محلاتی،تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1370ش.

28-سیر اعلام النبلاء، ذهبی، شمس الدین (ت 478 ه )، بیروت: مؤسسه الرساله، چاپ نهم، 1413 ه. 1993م.

29-السیرة الحلبیة، علی بن برهان الدین حلبی شافعی (ت 1044 ه )،قاهره: انتشارات الاستقامة،1382 ه. 1962م.

30-شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید (ت 656 ه)، تحقیق: محمدابو الفضل ابراهیم، دار إحیاء الکتب العربیة، چاپ دوم، 1965م.

31-الطبقات الکبری، محمد بن سعد (ت 230 ه)، دار الکتب العامیة.

32-علل الشرائع، شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی

ص: 179

(ت 381 ه.)، بیروت: مؤسسه انتشارات الأعلمی؛ و نجف اشرف:المکتبة الحیدریة.

33-عمدة، یحیی بن حسن اسدی حلی (معروف به ابن بطریق) (ت 600ه)،قم: مؤسسه انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، 1407.

34-الغدیر فی التراث الاسلامی، طباطبائی، سید عبد العزیز (ت 1374 ش)، قم: الهادی، چاپ دوم، 1374ش.

35-الغدیر فی الکتاب والسنة والأدب، امینی، عبد الحسین(ت 1392 ه )، تهران: دارالکتب اسلامیة.

36-فاسألوا أهل الذکر، تیجانی، محمد، قم: انتشارات انصاریان

37-فرهنگ نامه مؤلفان اسلامی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم:چاپ اول، 1389ش.

38-الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، علی بن محمد بن أحمد مالکی مکی(ت 855 هم)، دار الحدیث، چاپ اول 1422 ه.

39-قاموس الرجال، شوشتری، محمد تقی (ت 1416 ه)، قم: مؤسسةانتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1410 ه.

40-کشف الغمة فی معرفة الأئمة، أبو الحسن اربلی (ت 693 ه )، انتشارات

شریف رضی 1421 ه.

41-کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، متقی هندی، علی بن حسام (ت 975 ه)، علاء الدین، کتابخانه تراث اسلامی

42-مائة منقبة من مناقب أمیرالمؤمنین ، محمد بن احمد قمی، ابن شاذان (ت 412 ه)، قم: مدرسه امام مهدی (عج)، 1407 ه.

43-المجدی فی أنساب الطالبیین، عمری، علی بن محمد علوی

ص: 180

(ت 709ه)، قم: کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1409 ه

44-مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نور الدین علی بن ابی بکر هیٹمی

(ت 807ه)، بیروت: دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1976 م.

45-مدینة المعاجز، بحرانی، هاشم (ت 1107 ه)، تحقیق عزت الله همدانی، مؤسسه معارف اسلامیة، چاپ اول، 1413ه

46-مروج الذهب، مسعودی، علی بن حسین (ت 364 ه)، تحقیق: سعیدلحام، بیروت: دار الفکر.

47-المزار، شهید اول، محمد بن مکی عاملی (ت 786 هم )، قم: مدرسه امام مهدی (عج)

48-مستدرک الوسائل، طبرسی، میرزا حسین نوری (ت 1329 ه)، مشهد:مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، چاپ اول، 1407 ه

49-المستدرک علی الصحیحین، ابی عبدالله نیشابوری، حاکم

(ت 405 ه )، بیروت: دار المعرفة.

50-مطالب السؤول، محمد بن طاحه شافعی، أبوسالم (ت 652 ه )،بیروت: مؤسسة البلاغ، چاپ اول، 1419 ه - 1999م.

51-معانی الأخبار، شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه (ت 381 ه )،قم: مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.

52-المعجم الاوسط، طبرانی، حافظ سلیمان بن احمد (ت 360 ه )،ریاض: مکتبة المعارف، چاپ اول، 1405ه. 1985م.

53-المعجم الکبیر، طبرانی، حافظ سلیمان بن احمد (ت 360 ه)،انتشارات الدار العربیة چاپ اول.

54 -معجم المؤلفین، کحاله، عمر رضا (ت 1408 ه)، بیروت: دار إحیاءالتراث العربی۔

ص: 181

55-مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابو الفرج (ت 356 ه)، شرح و تحقیق:سید احمد صقر.

56-المقنعة، شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان (ت 413 ه )، بیروت:دارالمفید، چاپ دوم 1414 ه - 1993م.

57-المناقب، احمد بن محمد خوارزمی (ت 586 ه)، قم: انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.

58-مناقب آل أبی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی (ت 588 ه )، بیروت: دارالأضواء، چاپ دوم، 1991 م، 1412 ه.

59-موسوعة طبقات الفقهاء، مؤسسه امام صادق علیه السلام، قم: چاپ اول، 1418.

60-نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبی المختار صلی الله علیه و آله وسلم ، شبلنجی، مؤمن (ت1291 ه)، انتشارات شریف رضی.

61-نهج الحق وکشف الصدق، علامه حلی، حسن بن یوسف(ت 726 ه)، ایران: مؤسسة دار الهجرة، چاپ اول، 1407 ه.

62-وفاء الوفاء، سمهودی، نور الدین علی بن أحمد (ت 911ھ)،بیروت:دار احیاء التراث العربی، چاپ چهارم، 1404 ه. 1984م.

63-ولید الکعبة، اردوبادی تبریزی نجفی، محمد علی (ت 1380 ه)،تحقیق: محمد رضا جلالی، مکتبة الحیدریة، چاپ اول، 1425.

64-ینابیع المودة لذی القربی، قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم(ت 1294 ه)، تحقیق: سید علی جمال اشرف حسینی، دارالاسوه، 1416 ه.

ص: 182

فهرست مطالب

تقدیم ..............................................................................4

سخن مؤسسه .................................................................5

کلام پیامبر اسلام ص در ستایش فاطمه بنت اسد ....................9

پیشگفتار (ضرورت معرفی اسوه های اسلامی).......................10

بخش نخست: تبار و شخصیت

تبارشناسی فاطمه بنت اسد .............................................17

تبارشناسی مادر فاطمه بنت اسد .......................................18

سیر زندگانی فاطمه بنت اسد.............................................19

جایگاه فاطمه بنت اسد .................................................... 20

فاطمه، سرپرست و مادری مهربان برای رسول خدا .................25

بخش دوم: جایگاه و منزلت فاطمه بنت اسد

بیعت، وفاداری و یاری .......................................................29

هجرت فاطمه بنت اسد.....................................................31

فاطمه بنت اسد، راوی احادیث نبوی ...................................33

بشارت ها و فضایل ..........................................................33

بخش سوم: فرزندان فاطمه بنت اسد

١۔ طالب.........................................................................39

2- عقیل ...................................................................... 40

3- جعفر ........................................................................47

4-أم هانی.....................................................................51

5- جمانه ......................................................................54

6- علی أمیر المؤمنین علیه السلام....................................55

ص: 183

بخش چهارم: بارداری فاطمه بنت اسد و ولادت مولود کعبه علی

بشارت پیامبر به ابوطالب .................................................63

شاهدی بر حکمت و بلاغت ابوطالب ...................................65

رؤیای صادقه ...................................................................73

دوران بارداری فاطمه بنت اسد ............................................75

مولود کعبه و چگونگی زایمان فاطمه بنت اسد ......................79

ولادت امیر المؤمنین علی در کعبه .....................................103

روایتی دیگر پیرامون تولد امیر المؤمنین ..............................106

بزرگان ادب، میلاد علی ما را می سرایند.............................112

رسول خدا بر عهده دار سرپرستی علی .............................131

بخش پنجم: رحلت فاطمه بنت اسد

نسل فاطمه بنت اسد، شهیدان کربلا..................................152

نکاتی برجسته از روایات مطرح شده پیرامون فاطمه بنت اسد..153

آرامگاه فاطمه بنت اسد ...................................................159

زیارت نامه فاطمه بنت اسد .............................................161

فهرست آیات کریمه ........................................................167

فهرست روایات ..............................................................168

فهرست اشعار ..............................................................170

فهرست اعلام (اشخاص، قبایل، اماکن)..............................172

فهرست منابع و مآخذ.....................................................177

فهرست مطالب ...........................................................183

دستاوردهای علمی مؤسسه جهانی سبطین عالیا ............185

ص: 184

دستاوردهای علمی مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام

به زبان فارسی

١- هدیة الزائرین وبهجة الناظرین : تألیف شیخ عباس قمی ره، تحقیق

مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

2- قطره ای از دریای غدیر : گروه پژوهش ها و مطالعات، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام ، چاپ سوم.

3- مهربانترین نامه (شرح نامه 31 نهج البلاغة ): تألیف سید علاء الدین موسوی اصفهانی

4- پرسش ها و پاسخ های اعتقادی : گروه پژوهش ها، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ دوم.

5- روز شمار تاریخ اسلام : گروه پژوهش ها و مطالعات، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

6۔ غربت یاس :گروه پژوهش ها و مطالعات، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام،چاپ پنجم.

7- حجاب، حریم پاکی ها: گروه پژوهش ها و مطالعات، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ سوم.

8- سکینه (س)، پرده نشین قریش : تألیف سید الحلو، بخش ترجمه،مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

9 - اطیب البیان فی تفسیر القرآن: تألیف آیت الله سید عبدالحسین طیب،تحقیق و تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، (23 جلد).

10- شبهای پیشاور: تألیف سلطان الواعظین شیرازی، تحقیق مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، (2جلد).

11- اصالت مهدویت: گروه پژوهش ها و مطالعات، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

12- امیر یتیم نواز (ویژه کودک و نوجوان ): تألیف و نشر مؤسسه جهانی

ص: 185

سبطین علیهم السلام .

13- بانوی بخشنده (ویژه کودک و نوجوان ): تالیف و نشر مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

14- بیعت غدیر (ویژه کودک و نوجوان ): تألیف و نشر مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

15- پیامبر رحمت (ویژه کودک و نوجوان ): تألیف و نشر مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

16 - دردانه نبی (ویژه کودک و نوجوان ): تألیف و نشر مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

17 - ریحانه نبی (ویژه کودک و نوجوان ): تألیف و نشر مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

18- گلستان حدیث (ویژه کودک و نوجوان ): تألیف و نشر مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

19 - هدایت شدگان:تألیف مؤسسه جهانی سبطین عالیا، بررسی سرگذشت تعدادی از شخصیت های معاصر که به مکتب تشیع گرویدند.

20- یکصد و بیست حدیث در فضائل اهل بیت علیهم السلام : تألیف و نشر مؤسسة جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ دوم.

21 - عصر غیبت (رهیافتی به وظایف و واجبات منتظران ظهور): گروه پژوهش ها و مطالعات، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

22 - فاطمه بنت أسد، دامان نبوت و امامت : تألیف مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

به زبان عربی

23 - فقه الإمام جعفر الصادق علی : تألیف علامه مغنیه ، تحقیق مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ سوم، (6 جلد).

ص: 186

24 - قصص القرآن الکریم دلالیا وجمالیا: تألیف دکتر محمود البستانی ، چاپ دوم، (2 جلد).

25 - محاضرات الامام الخوئی بل فی المواریث : به قلم سید محمد علی خرسان، چاپ دوم.

26 - المولی فی الغدیر : تألیف گروه پژوهش ها و مطالعات مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

27 - أدب الشریعة الاسلامیة : تألیف دکتر محمود البستانی، چاپ دوم.

28- عقیلة قریش آمنة بنت الحسین : تألیف سید الحلو، چاپ دوم، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

29 - أنصار الحسین علیه السلام الثورة والثوار: تألیف سید الحلو، تصحیح مؤسسة جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ دوم.

30 - التحریف والمحرفون: تألیف سید محمد علی الحلو، تصحیح مؤسسة جهانی سبطین علیهم السلام.

31 - الحسن بن علی علیه السلام (رجل الحرب والسلام): تألیف سید محمد علی الحلو، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

32 - بضعة المصطفی صلی الله علیه و آله وسلم :تألیف سید مرتضی الرضوی، تحقیق مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

33 - الحتمیات من علائم الظهور : تألیف سید فاروق موسوی، تحقیق مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام ، چاپ سوم.

34 - معالم العقیدة الإسلامیة : گروه پژوهش ها و مطالعات مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ دوم.

35 - هویة التشیع : مرحوم دکتر شیخ أحمد الوائلی، چاپ سوم، تحقیق مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

36 - نحن الشیعة الإمامیة وهذه عقائدنا : تألیف سید محمد الرضی الرضوی،تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ دوم.

ص: 187

37 - لماذا اخترنا مذهب الشیعة الإمامیة؟ : تألیف سید محمد الرضی الرضوی، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام

38 - المثل الأعلی : تألیف سید محمد الرضی الرضوی، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

39 - الشیعه و فنون الاسلام : تألیف مرجع بزرگ سید حسن صدر، تصحیح مؤسسه سبطین علیهم السلام.

40 - بحوث عقائدیة :گزیده ای از مباحث کلامی آیت الله العظمی خوئی ،چاپ دوم.

41 - عصر الغیبة، الوظائف والواجبات : تألیف شیخ علی شطری، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

42 - العروة الوثقی و التعلیقات علیها: گردآوری و تدوین 41 تعلیقه مراجع کبار و علمای اعلام بر کتاب العروة الوثقی توسط مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، (15 جلد).

43 - تفسیر القرآن للشریف المرتضی : گزیده آرای تفسیری سید مرتضی علم الهدی، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام. (8 جلد).

44 - الإمام الجواد علیه السلام الإمامة المبکرة : تألیف سید الحلو، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ دوم.

45 - مع السنة ، أصحاب المذاهب الأربعة : تألیف سید محمد الرضی الرضوی ، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

46 - فاطمة بنت أسد، حجر النبوة والإمامة : تألیف مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

47 - لکل شیء علامة یعرف بها: تألیف سید محمد الرضی الرضوی،تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

48 - أفضل کل شیء وأحسنه : تألیف سید محمد الرضی الرضوی ، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

ص: 188

49 - البیان فی حوادث آخر الزمان : تألیف سید محمد الرضی الرضوی،تحقیق مؤسسه سبطین علیهم السلام، چاپ سوم.

50 - التعازی : تألیف محمد بن علی المعروف با «ابن الشجری». وتصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

51 - الأمیر الشفیق : تألیف بخش عربی کودک و نو جوان مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

52 - الإمام الحنون : تألیف بخش عربی کودک و نو جوان مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

53 - بیعة الغدیر : تألیف بخش عربی کودک و نوجوان مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

54 - السیدة الکریمة : تألیف بخش عربی کودک و نوجوان مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

55 - نبی الرحمة : تألیف بخش عربی کودک و نوجوان مؤسسه سبطین علیهم السلام.

56 - من أنا: تألیف بخش عربی کودک و نوجوان مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

57 - اتقوا الظلم: تألیف سید محمد الرضی الرضوی، تصحیح مؤسسة جهانی سبطین علیهم السلام.

58 - فتح الباب للوقوف علی علم عمر بن الخطاب : تألیف سید محمد الرضی الرضوی، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

59 - الکنز الدفین لشیعة أمیر المؤمنین : تألیف سید محمد الرضی الرضوی، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

60 - معالم التشریع الإسلامی : تألیف مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

61 - مائة وعشرون حدیثا فی فضائل أهل البیت علیهم السلام: تألیف مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

ص: 189

به زبان انگلیسی

62 - سکینه علیه السلام ، پرده نشین قریش : بخش ترجمه، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

63 - شهادت حضرت فاطمه ال افسانه نیست : بخش ترجمه، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ دوم.

64 - علوم قرآنی: گروه پژوهش ها و مطالعات و ترجمه - بخش انگلیسی مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

65- مفاهیم قرآنی : گروه پژوهش ها و مطالعات و ترجمه - بخش انگلیسی مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

66 - مباحثی پیرامون امامت : گروه پژوهش ها و ترجمه - بخش انگلیسی مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

67 - مباحثی پیرامون نبوت : گروه پژوهش ها و ترجمه - بخش انگلیسی مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

به زبان فرانسه

68 - مؤتمر علماء بغداد : تالیف مقاتل بن عطیة: بخش ترجمه، مؤسسة جهانی سبطین علیهم السلام.

به زبان اردو

69 - شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها افسانه نیست : بخش ترجمه، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ دوم.

70- قطره ای از دریای غدیر : بخش ترجمه، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

71 - مهربانترین نامه (مشفقانه وصیت نامه ): بخش ترجمه، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام

ص: 190

آثار در دست اقدام مؤسسه جهانی سبطین

- مجمع البیان فی تفسیر القرآن «طبرسی»، (تحقیق، تعلیق و اضافه های مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام).

- منتخب التواریخ : تألیف ملا محمد هاشم خراسانی ( به زبان فارسی)،تحقیق و تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام

- معالم الأخلاق الإسلامیة : تألیف مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

- الموسوعة الإسلامیة المیسرة : تألیف مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

- ملحق العروة الوثقی: تألیف آیت الله العظمی طباطبایی یزدی ، تحقیق مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

- مرجعیة أهل البیت علیهم السلام العالمیة :تألیف مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.

***

ص: 191

نشانی مراکز پخش دستاوردهای علمی

مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام

------------------------------------------

1. دفتر مرکزی: قم - خیابان انقلاب (چهار مردان) - کوچه 26 - پلاک 47 و 49

تلفن: 37703330 - 025 فاکس: 37706238 - 025

2. قم - خیابان معلم - مجتمع ناشران - طبقه اول - غرفه شماره 106

تلفن: 09010958501

20- 37842419 - 025

-----------------------------------------

URL: www.sibtayn.com

E_mail: sibtayn@sibtayn.com

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109