عنوان و نام پدیدآور : فاطمه بنت اسد، دامان نبوت و امامت
مشخصات نشر : قم: موسسه جهانی سبطین (ع)، 1394.
مشخصات ظاهری : 160ص.؛ 5/14 × 5/21 س م.
شابک : 978-600-7070-13-0
وضعیت فهرست نویسی : فیپای مختصر
یادداشت : فهرستنویسی کامل این اثر در نشانی: http://opac.nlai.ir قابل دسترسی است
شناسه افزوده : موسسه جهانی سبطین (ع)
شماره کتابشناسی ملی : 3830574
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ارجمندترین آفریده پروردگار پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم.
نخستین کسی که درون کعبه دیده به جهان گشود و پس از وی، هیچکس افتخار ولادت در آن مکان مقدس را نیافت؛
فرمانروای مؤمنین و پیشوای پیشانی سفیدان نورانی در بهشت؛
احیاگر سنت و نابودکننده بدعت؛
«صدیق اکبر»، «فاروق اعظم» و پرچمدار روز رستاخیز؛
ساقی کوثر، سرور و مولای ما امیرالمؤمنین، علی بن ابی طالب علیه السلام.
ص: 4
با توجه به اهمیت شخصیت و جایگاه ممتاز و متمایز فاطمه بنت اسد، که نشأت گرفته از پیشگامی آن بانو در ایمان به پیام و پیامبر اسلام، خدمتگزاری وی برای رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و افتخار ورودش به کعبه برای تولد بزرگترین شخصیت عالم پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم است. پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه وآله وسلم برای شخصیت برجسته آن بانوی بزرگ، در زمان حیات، هنگام وفات و پس از درگذشت او، جایگاهی بسیار والا قائل بوده اند؛ تا بدانجا که ایشان، نمازی بی مانند بر پیکر این بانوی بزرگوار گزارد و او را مادر دوم خویش خطاب نمود. همه حقایق مذکور که به فاطمه بنت اسد، ارزش و جایگاهی ویژه می بخشد، بزرگواری این شخصیت و اهمیت معرفی ابعاد برجسته و مهمی از زندگی وی و همچنین اهمیت پژوهش و نگارش پیرامون این بانوی ممتاز را برای ما روشن می سازد و کتاب پیش رو به همین مهم پرداخته است.
ص: 5
مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام پس از دریافت نسخه آغازین تحقیق حاضر به زبان عربی، به مراجعه و پژوهش در منابع و کاوش در مصادر تاریخی، روایی و سیره پرداخت و پس از بازبینی اصلاح و افزودن مطالب مهم و تأثیرگذاری که از قلم افتاده بود، موفق به چاپ و نشر کتاب به زبان عربی گردید؛ البته این پژوهش با دشواری هایی همراه بود؛ چرا که پیگیری و شناخت این گونه شخصیت های اسوه، نمونه و مؤثر در تاریخ اسلام و حتی تاریخ بشریت، به آسانی میسر نمی شود و دست های خیانتکار در طول تاریخ و عوامل توطئه چین روزگار، تا مرز محو احوال و آثار این شخصیت ها، پیش رفته اند. با این همه، انصاف و ضمیر آگاه تاریخ، آثاری اندک و گوشه هایی پراکنده از زندگی شخصیت های برجسته اسلامی را در قالب جملات و عباراتی کوتاه و پریشان، به یادگار گذاشته است که تلاش نمودیم تحقیقات و اطلاعاتی مهم درباره بانو فاطمه بنت اسد را با توجه به محدودیت آن و در حد توان، در کتاب پیش رو سامان ببخشیم و آن را با ساختاری نو و دارای فصول و گفتارهایی منظم، در اختیار خوانندگان محترم قرار دهیم. امید است که مقبول واقع گردد.
شایان ذکر است که پس از انتشار کتاب به زبان عربی، به نام «فاطمه بنت اسد، حجر النبوة والإمامة»، درخواست های فراوان، نسبت به انتشار آن به زبان فارسی و دیگر زبان ها به مؤسسه جهانی
ص: 6
سبطین علیهما السلام ارائه گردید که نمایانگر اهمیت فراوان این گونه آثار و نیاز به آشنایی بخشی به جامعه اسلامی در این حوزه است. بر این اساس، پس از ترجمه متن عربی به فارسی توسط بخش ترجمه مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام با همکاری جناب استاد آقای علی قنواتی، مجددا پژوهش پیرامون این شخصیت عظیم به شیوه ای تحقیقی آغاز گردید که حاصل آن، اثر پیش روست.
در پایان، بر خود لازم می دانیم مراتب تقدیر و تشکر خویش را به حضور ریاست محترم مؤسسه، حضرت آیت الله موسوی اصفهانی - دام ظله - که همواره با رهنمودهای عالمانه خویش، روشنگر راه و اهداف مؤسه بوده اند، تقدیم کنیم و از استاد فقید مرحوم دکتر محمود بستانی رحمه الله که در جریان کار، راهنمایی های ارزشمند خود را در اختیار همکاران قرار دادند، یاد کرده و همچنین از فاضل گرامی، جناب آقای علی ربیعی که در مراحل علمی و فنی پژوهش و تألیف، نظارت همه جانبه خویش را اعمال و جامه ای آراسته بر تن این کتاب نمود، و نیز از فاضل ارجمند، جناب آقای بوذر دیلمی که در ویرایش و بازبینی متون نهایت همکاری را نمودند، سپاسگزاری و قدردانی نماییم.
پژوهش نسخه عربی کتاب که به نام «فاطمة بنت أسد، حجر النبوة والإمامة» انتشار یافته است، مرهون تلاش آقایان شاکر احمدی در بخش تصحیح متن و علی فیلی، علی خفاجی و صلاح نداف
ص: 7
اسدی در بخش تحقیق و استخراج منابع، رجال، اعلام و اماکن بوده است که از آن برادران فرزانه قدردانیم.
متن حاضر نیز که به زبان فارسی انتشار یافته است و دارای ویرایشی نوین و تحقیقات و اضافات پژوهشی است، حاصل تلاش آقای محمد حکیم می باشد که به بازبینی ترجمه فارسی و کنکاش در منابع و تطبیق آن با متن، استخراج شرح حال رجال احادیث،اعلام و اماکن جغرافیایی و تنظیم فهرست ها و نمایه های تخصصی پرداخته اند و از این پژوهشگر فرزانه و ارجمند کمال سپاسگزاری را داریم.
از خداوند متعال می خواهیم تا پژوهشگران، توفیق نگارش آثار بیشتری را پیرامون چنین شخصیت های بزرگ اسلامی به دست آورند؛ والله ولی التوفیق.
مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام
اسفند ماه 1396 شمسی - جمادی الثانی 1439 قمری
ص: 8
«رحمک الله یا أمی، کنت أمی بعد أمی، تجوعین و تشبعینی، و تعرین و تکسینی، وتمنعین نفسک طیبا و تطعمینی، تریدین بذلک وجه الله والدار الآخرة»
هنگامی که فاطمه بنت اسد سلام الله علیها، ندای پروردگارش را لبیک گفت ، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به به خانه او وارد گردید، بر بالین او نشست و فرمود:
«مادرم! خداوند تو را رحمت کند؛ تو پس از فوت مادرم، برای من مادر بودی؛ تو خودگرسنگی می کشیدی و مرا سیر می کردی؛ خود جامه ای نداشتی و بر تن من لباس می پوشاندی؛ خود را از نعمت های پاک الهی محروم می کردی، ولی به من غذا می دادی؛ و تو در همه این کارها، رضایت پروردگار و سعادت در سرای آخرت را طلب می نمودی».
این روایت در منابع فراوان شیعه و اهل سنت نقل گردیده است که به برخی از آنها اشاره می شود:
١- معجم الکبیر، تألیف: ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی (ت 360 ه. ق.): ج24، ص352 و معجم الأوسط: ج 1، ص 67.
2 - المناقب، تألیف: احمد بن محمد خوارزمی (ت 586 ه. ق.): ص 47.
3- مناقب آل أبی طالب، تألیف: محمد بن علی بن شهر آشوب مازندرانی (ت 588 ه. ق.): ج 1، ص 31.
4- مجمع الزوائد، تألیف: حافظ، نورالدین علی بن ابی بکر هیثمی (ت 807 ه. ق.): ج 9، ص 256.
5 - کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، تألیف: علاء الدین علی متقی بن حسام الدین هندی (ت 975 ه. ق.): ج13، ص 636.
ص: 9
(ضرورت معرفی اسوه های اسلامی)
فطرت حقیقت جوی انسان، همواره و در طول حیات بشری، تاریخ و تحلیل تاریخی را یکی از وسایل دست یابی به حقایق تاریخی و کشف حقیقت و واقعیت پیرامونی خویش انگاشته و با جستجو در اوراق تاریخ مکتوب و یا تتبع در مستندات شنیداری و تصویری تاریخ، به دنبال گمگشته خویش، یعنی حقیقت، بوده است. اما آنچه مسلم است، این است که راه و اسباب ورود در تاریخ و مسیر تاریخی، هموار نبوده و نیست و نیازمند استناداتی واقعی و یا قریب به واقع است تا پس از طی طریق، به هدف منتهی گردد؛ هدفی که جز حقیقت، چیزی نیست و یکی از راههای کشف حقایق تاریخی، جویایی آن از راستگوترین راویان حقیقت است.
از آنجا که دین و آیین محمدی (اسلام) تا روز قیامت، پا برجا و جاری خواهد ماند، پروردگار متعال بهترین و پاکترین خاندان را به آخرین پیامبر خویش هدیه فرمود و او را با این موهبت، تکریم نمود. خداوند سبحان در میان این خاندان، پیشوایان هدایت را
ص: 10
برای همه نسل ها برگزید تا مردم را به راه راست، رهنمون شوند و با نیکویی روش و فراوانی و سرشار دانش خویش، نشانه های راه را برای آنان آشکار و نمایان سازند.
این پیشوایان نیز، مردم را از تاریکی های نادانی، سستی، کاهلی و اخلاق جاهلی رهانیدند و به گستره نور دانش، همت بلند و اخلاق نورانی فرشته وار، رهنمون شدند؛ و آیا از بزرگواران نیکو کرداری چون ائمه اهل بیت علیهم السلام را که خداوند در قرآن خویش، آیه «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» (1) را در شأن آنان نازل فرموده است، انتظاری جز این می رود ؟!
این پیشوایان در سایه عنایت پروردگار قرار دارند؛ از گناهان، پاک هستند و با ملکه ای رحمانی، برای فرمانبرداری از حضرت حق آماده اند. خدای تعالی، محبت به این پاکان را بر همه مؤمنان واجب نموده و این محبت را در شمار ستون های مستحکم ایمان، جای داده است؛ چنانکه می فرماید: «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی»(2)
سنت شریفه نبوی نیز در قالب روایات معتبر، محبت به ائمه23
ص: 11
اطهار- که هزاران درود و سلام بر ایشان باد- را مورد تشویق قرار داده و در صریح ترین بیانات، آنان را «کشتی های نجات» (1) و «امان نامه امت» (2) خوانده است؛ چنانکه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم می فرمایند: « من در حال صلح هستم با کسی که صلح با آنان (اهل بیت سلام الله علیها) را برگزیند و در حال جنگ هستم با کسی که به جنگ با آنان بپردازد» (3).
بدون تردید، در مسیر شناخت اهل بیت عصمت و طهارت علیه السلام، به عنوان یکی از گام های نخستین، باید درباره دامانی که رسول انسانیت، پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم، به آن سپرده شد، به گفتگو پرداخت.
از آن زمان که رسول اکرم صل الله علیه و آله و سلم مادر گرامی خود را از دست داد، سرپرستی ایشان به دامان پر مهر فاطمه بنت اسد (أم النبی (4)، أم تبیها (5) سپرده شد. فاطمه بنت اسد در کنار رسول انسانیت، باقی ماند، به راستی و نیکی او را تربیت نمود و غذا خوردن و آشامیدن و لباس پوشیدن او را بر خوراک و پوشاک فرزندان خویش، ترجیح داد. وی و همسرش ابوطالب، با مجاهدتی مخلصانه، شر دشمنان را از سر پیامبر صل الله علیه و آله و سلم کم می کردند و تمام شبهات و دشمنی هایش.
ص: 12
مشرکین علیه ایشان را نقش بر آب می نمودند. از همین رو رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم بهترین پاداش دنیوی و اخروی را به فاطمه بنت اسد ارزانی داشت؛ به گونه ای که جامه خویش را کفن او قرار داد، به درون قبرش گام نهاد، بر پیکرش نماز گزارد، برای او طلب رحمت کرد، بر جنازه او گریست و برایش دعا نمود.
رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم عمویش ابوطالب را نیز از یاد نبرد و سال وفات او را عام الحزن (1) نام نهاد. از این گذشته، وجود مبارک پیامبر صل الله علیه و آله و سلم و وصی او امیر مؤمنان علیه السلام، شفاعت خود را نصیب ابوطالب و فاطمه بنت اسد نمودند.
اینان دوستان خداوند و راستگوترین پرهیزگاران هستند؛ و ایشان در روز قیامت که ثروت و فرزندان هیچ سود و فایده ای برای انسان ندارد، و تنها صاحبان دل های پاک و بی آلایش سود خواهند کرد (2)، پاکان، مدافعان و پیروان خویش را از ناپاکان و دشمنانشان جدا می کنند؛ حال که چنین است باید پیروان این سلاله پاک را بشارت داد که رستگاری عظیم در بهشت جاودان و درجاتی نیکو را برای خود تضمین کرده اند.
فاطمه بنت اسد، بانویی مخلص است که در راه عشق به رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم ، جان بر کف نهاد. در دفاع از آیین یکتاپرستی، از هیچ
ص: 13
کوششی فروگذار نکرد و فرزند بزرگواری به نام محمد بن عبدالله صل الله علیه و آله و سلم را در دامان خود پرورش داد که قهرمان اسلام، مرد دلاور میدان های نبرد و پیشاهنگ عظمت و بزرگی توحید، ارزش ها و اخلاق بود. همچنین فاطمه بنت اسد همان بانوی بزرگواری است که در پرورش پسر پایدار و نستوه خود، علی بن ابی طالب علیه السلام، نقشی عظیم بر عهده داشت؛ با این همه، تاکنون هیچ گونه کتاب مستقل، مفصل و اختصاصی و همچنین پژوهش محور پیرامون سیره این بانوی مخلص نوشته نشده است؛ از همین رو لازم بود تا با هدف پر کردن شکافی که پژوهشگران و نویسندگان از آن غافل مانده بودند، به کاوش و پژوهشی در ژرفای شخصیت و سیره این بانوی بزرگوار بپردازیم. نویسندگان و پژوهشگران اسلامی، همیشه سرگرم تحقیق و تحلیل برخی مسائل تاریخی بوده اند که سودی بیشتر و فایده ای بزرگتر در آن دیده اند. مورخان همواره به مباحث و مسائلی از تاریخ پرداخته اند که تاکنون بدان ها پرداخته نشده و در اموری تحقیق کرده اند که تاکنون تحقیق نشده است، تا از این رهگذر به عمق رخدادها نزدیک تر شده، دیدگاه ها را به هم نزدیک کنند و انسانهای غافل، غافل نما، فراموش کار و آنان که خویش را به فراموشی می زنند را به راه راست، رهنمون شوند.
از دیگر سو، نباید از کمبود منابع و اطلاعات تاریخی پیرامون
ص: 14
زندگی و سیره این بانوی بزرگوار، تعجب کرد؛ ما تلاش خود را در جهت دستیابی به اطلاعات تاریخی مرتبط با موضوع این کتاب و فراهم آوردن منبعی پژوهشی برای محققان به کار بستیم، اما جز موارد اندک و پراکنده، چیز دیگری در منابع قدیم روایی و تاریخی نیافتیم. در عباراتی کوتاه، تنها می توان به این موضوع اشاره کرد که خودخواهی های سیاسی و مطامع سلاطین مستبد و ستمکار حاکم بر مسلمانان، با خودخواهی و مطامع برخی مورخین، همراه شده و این ستم تاریخی را پدید آورده است؛ ظلمی تاریخی که از میان خواسته های سیاسی مستبدین زاده شده است؛ وجدان مورخان مذکور در همراهی با امیال و خواسته های پادشاهان خودخواه، از ثبت حقایق درخشان تاریخ، غافل مانده و یا به غفلت کشیده شده است. این جنایت که علیه پاکترین بزرگان و آبرومندان تاریخ، صورت پذیرفت، تلاشی ناپاک بود، با این هدف که این ستمکاران، بهتر از خود را نبینند؛ از همین رو، تاریخ را سر بریدند و جنایت بزرگ تقلب و حذف بزرگان شامخ تاریخ را، تا بدان جا که قدرت و ثروت یاری شان کرد، مرتکب شدند و یا به تحریف کشاندند و یا از اصل منکر شدند. سیاست کلی این فرمانروایان ستمکار در قبال مردم، هیچ نسبتی با روند و اهداف رسالت آسمانی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم نداشت؛ از همین رو تلاش نمودند تا نمودها و مصادیق عظمت و بزرگواری را تا سر حد امکان از صفحه روزگار محو نمایند.
ص: 15
بر این اساس، حقیقت تاریخی، امانت و مسؤولیتی بزرگ است که تنها امانتداران و راستگویان می توانند به کاوش در اعماق آن بپردازند.
همواره قضاوت های تاریخی پیرامون شخصیت های بزرگ و تأثیرگذار تاریخ - با توجه به آنچه گفته شد - متفاوت بوده است؛ اما بدون تردید کشف جایگاه ایشان در میان صفحات به جای مانده از مورخان، می تواند دورنمایی واقعی را به مطالعه کننده تاریخ ارائه نماید؛ آنچه در کتاب پیش رو ملاحظه می کنید، نمونه ای از این تورق، با همان هدف مقدس است؛ امید است که مقبول واقع گردد.
والحمد لله رب العالمین.
بخش تألیف و مطالعات علمی مؤسسه جهانی سبطین صل الله علیه و آله و سلم
اسفند ماه 1396 هجری شمسی
ص: 16
نام و تبار این بانوی گرامی بدین شرح است:
فاطمه دختر اسد بن هاشم بن عبد مناف بن قصی (1) بن کلاب ابن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن إلیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان بن أد بن أدد بن همیسع بن یشجب بن امین بن نبت بن قیدار ابن اسماعیل بن ابراهیم بن تارح بن ساروغ بن أرغو بن فالغ بن عابر - یعنی هود پیامبر علیه السلام- ابن شالخ بن آژفخشد بن سام بن نوح ابن لمک بن متوشلخ بن أخنوخ - یعنی ادریس پیامبر علیه السلام- ابن یرد (یارد) بن مهلائیل بن قینان بن أنوش بن شیث بن آدم ابو البشر علیه السلام (2).
نام و تبار مادر ایشان بدین شرح است: فاطمه بنت قیس بن هرم بن رواحة بن حجر بن عید بن بغیض بن عامر بن لؤی. وی دختر عموی زائدة بن اصم بن هرم بن رواحه، جد مادری8.
ص: 17
خدیجة (1) بنت خویلد بن اسد بن عبدالعزی بن قصی،».
ص: 18
همسر رسول خدا می باشد.(1)
فاطمه بنت اسد در خانه علم و معرفت متولد شد، پرورش یافت و به اخلاق نیک و سرشت بردباری، آراسته گردید. مکان و تاریخ دقیق ولادت فاطمه بنت اسد معلوم نیست و در برخی منابع، تنها به رشد وی در مکه اشاره شده است. (2) با وجود آنکه در آن روزگاران، سرزمین و محل سکونت این خانواده، خالی از ایمان و دیانت بود، اما آنها برخلاف آن محیط غیر دینی، خداوند یگانه را می پرستیدند و به او و کتاب های آسمانی الهی ایمان داشتند. خود ایشان نیز، به سخنان جد بزرگوارش ابراهیم خلیل علیه السلام ایمان داشت؛ یعنی آیین حنیف و توحید ابراهیمی را پذیرفته بود. از شریعت ایشان پیروی می کرد و معتقد بود که کعبه را دستان مبارک ابراهیم علیه السلام بنیان نهاده است. با این تفاصیل خانواده فاطمه بنت اسد به آداب و مناسک مذهبی و مراسم قدسی و معنوی پایبند بودند و آنها را به جای می آوردند.
سیر زندگانی فاطمه بنت اسد، نمونه بارز کمال و جلال به شمار می رود، چرا که وی گرانقدرترین خصایل زنان، یعنی انسانیت، پاکدامنی، کرامت، قداست، رعایت شئون، حمایت، و همچنین تیزهوشی و زیرکی و دانشی گسترده را در خویش گرد آورده بود و همین افتخار او را بس که مادر پیامبر خود، یعنی مادر
ص: 19
رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم،مادر قهرمان اسلام علی بن ابی طالب علیه السلام،تنها همسر شیخ مکه ابوطالب، پرورش یافته مکتب نبوت و امامت و دانش آموخته دانشگاه رسالت بود.
فاطمه بنت اسد از جایگاهی والا نزد خدا و رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم برخوردار بود؛ زیرا به گواهی تاریخ، وی نخستین زنی است که پس از نزول آیه 12 سوره ممتحنه(1) با پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بیعت کرد(2). نخستین زنی است که با پای پیاده و بدون پای پوش از مکه به مدینه مهاجرت نمود و البته یازدهمین مسلمان و دومین زنی است که پس از خدیجه ایمان آورد(3)..
ص: 20
از جمله کرامات و فضایل الهی فاطمه بنت اسد این است که همسر شیخ مکه ابوطالب و مادر فرزندان شجاع، دلاور و پر برکت وی بود و در سرپرستی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم شریک ابوطالب بود؛ و به تحقیق، اراده پروردگار بر این قرار گرفت که فاطمه بنت اسد، نوزاد گرانقدر خویش را در درون بیت الله الحرام به دنیا آورد؛ فضیلت و جایگاهی که آن را محدثان و مورخان بزرگی چون علی بن حسین مسعودی(1) در کتاب.
ص: 21
السؤول» (1) و دیگران، به صراحت و وفور نقل کرده اند. آری، فاطمه بنت اسد به درون کعبه گام نهاد و از میوه ها و روزی های بهشت میل کرد.
خداوند متعال برای افزایش منزلت و اعتلای قدر و جایگاه فاطمه بنت اسد، او را چنین مورد خطاب قرار داد: «ای فاطمه! نامش را علی بگذار؛ چرا که او بلند مرتبه است؛ و خداوند بلند مرتبه و برتر می فرماید: نام علی را از نام خودم برگرفتم، او را از ادب خویش آموختم و دانش پوشیده و مخفی خود را در اختیار او نهادم» (2).
همانگونه که اشاره رفت، فاطمه بنت اسد، سرپرستی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را بر عهده گرفت؛ شگفتا از این جایگاه والا و بزرگ! وی سرپرستی پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را در حالی عهده دار گردید که ایشان در آغازین سال های کودکی خود، و نیازمند مراقبت ویژه بود. فاطمه بنت اسد، پیامبر صل الله علیه و آله و سلم را دلگرم می کرد، انس و الفت را در تمام لحظات زندگی او جاری می نمود و در خدمتگزاری و مراقبت، ایشان را بر فرزندان خود، مقدم می داشت.
این زن تا بدانجا بزرگ مرتبه و والامقام بود که پیامبر صل الله علیه و آله و سلم در).
ص: 24
همه مراحل عمر شریف خویش، برای او طلب رحمت می نمود و حتی در دوران سالخوردگی و ضعف جسمانی نیز به زبان حال خود می فرمود: «فاطمه بنت اسد مادر من بود؛ او مادر من بود».
در مورد جایگاه فاطمه بنت اسد در نزد خداوند متعال همین بس که رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم با صراحتا درباره وی فرمود: «هیچ کس جز فاطمه بنت اسد، از فشار قبر در امان نماند. گفته شد: حتی قاسم؟ فرمود: حتی قاسم و ابراهیم»(1).
همچنین پیامبر اکرم صل الله علیه و آله و سلم در جای دیگری پیرامون منزلت وی می فرماید: «قبر فاطمه بنت اسد، باغی از باغ های بهشت است» (2).
فاطمه بنت اسد بسیار به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم محبت می کرد و به ایشان، دلسوز بود؛ روزی ابوطالب به همسرش گفت: بدان که محمد، برادرزاده من است و او را از جان و مالم بیشتر دوست دارم...؛ فاطمه بنت اسد در پاسخ گفت: سفارش فرزندم محمد را به من میکنی و حال آنکه او را از خودم و فرزندانم بیشتر دوست دارم؟! ابوطالب از شنیدن این سخن، غرق شادی شد.
فاطمه بنت اسد، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را بر همه فرزندان خود مقدم.
ص:25
می داشت و بیشتر تکریم می کرد؛ لحظه ای از او چشم بر نمی داشت و هرگز، حتی به اندازه یک چشم به هم زدن، او را از خود جدا نمی کرد.
ابوطالب هنگامی که نیکویی، طراوت و زیبایی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را مشاهده کرد، چنین سرود:
نور وجهک الذی فاق فی الحسن علی نور شمسنا و الهلالی أنت والله یامنای و سؤلی الذی فاق نوره المتعالی أنت نور الأنام من هاشم الغر فقت کل العلا وکل الکمال وعلو الفخار و المجد أیضا ولقد فقت أهل کل المعالی؛(1)
«نور چهره تو به لحاظ زیبایی، از خورشید و ماه هم برتر و نورانی تر است ؛ • ای آرزو و خواسته من! به خدا سوگند که نور بلند تو همه (جا) را درنوردیده است؛ • تو نور انسانهایی؛ و از نسل هاشم والامقامی؛ و از همه بزرگی ها و کمالات، برتری. • تو همچنین، بلندای فخر و عظمت هستی و از همه بزرگان و دارندگان کمالات، والاتری».
در حدیثی از فاطمه بنت اسد روایت شده است که: عبدالمطلب پس از آشکار شدن نشانه های وفات خود، به فرزندانش گفت: چه کسی سرپرستی محمد را بر عهده می گیرد؟ گفتند: محمد از ما زیرک تر است؛ بنابراین به او بگو تا خود، یکی را از میان ما، برای سرپرستی خویش برگزیند.
عبدالمطلب گفت: محمد! پدربزرگت چشم انتظار سفر به.
ص: 26
قیامت است؛تو خود دوست داری کدام یک از عموها و عمه هایت سرپرستی تو را بر عهده گیرند؟
محمد صلی الله علیه و آله و سلم به چهره عموها و عمه های خویش نگاه کرد و آنگاه به نزد ابوطالب رفت؛ عبدالمطلب گفت: ابو طالب! من از دیانت و امانتداری تو آگاهم، پس تو نیز همانند من از محمد مراقبت کن.
فاطمه بنت اسد علیها السلام می گوید: آنگاه که عبدالمطلب چشم از دنیا فرو بست، ابوطالب، محمد را همراه خویش به خانه آورد؛ من به او خدمت و از او مراقبت می کردم و او نیز مرا «مادر»، صدا می زد.
در باغچه خانه ما چند درخت خرما وجود داشت و تازه رطبها(خرمای تازه و مرطوب) رسیده بودند. هر روز چهل کودک هم سن و سال محمدصلی الله علیه و آله و سلم به باغچه ما می آمدند و رطب های بر زمین افتاده را برای خود جمع می کردند؛ در حالی که دیگر کودکان دانه های رطب را از یکدیگر می ربودند،هیچگاه ندیدم که محمد صلی الله علیه و آله و سلم،رطبی را از دست کودکی دیگر برباید.من خودم هر روز برای محمد صلی الله علیه و آله و سلم ، رطب جمع می کردم، اما یک روز کنیزم از جمع کردن رطب غافل ماند؛ هنگامی که محمد صلی الله علیه و آله و سلم خوابیده بود کودکان آمدند، همه رطب های روی زمین را برداشتند و رفتند؛ من هم خوابیدم و از شرم نگاه محمدصلی الله علیه و آله و سلم پس از بیدار شدن، آستینم را بر روی چهره ام قرار دادم.
محمد صلی الله علیه و آله و سلم بیدار شد و به درون باغچه رفت، اما هیچ رطبی بر روی زمین نیافت و بازگشت. کنیز به او گفت: فراموش کردیم برای
ص: 27
تو رطب جمع کنیم و کودکان پس از ورود به باغچه، همه رطب های بر زمین افتاده را خوردند.
محمد صلی الله علیه و آله و سلم دوباره به درون باغچه رفت و به یکی از درختان خرما گفت: «ای درخت! من گرسنه ام»، در این هنگام دیدم که آن درخت، یکی از شاخه های خود را، که خوشه رطب بر آن آویزان بود خم کرد و پس از آنکه محمد صلی الله علیه و آله و سلم به اندازه دلخواه رطب خورد، شاخه درخت، بالا رفت و در جای اصلی خود قرار گرفت.
من شگفت زده شدم و ابوطالب هم در خانه نبود؛ هرگاه ابوطالب باز می گشت و در می زد به کنیز می گفتم تا در را باز کند؛ اما آن روز که ابوطالب در زد، خودم دوان دوان و پابرهنه، در را باز کردم و ماجرا را برای او بازگو نمودم.
ابوطالب گفت: بی تردید محمد صلی الله علیه و آله و سلم از پیامبران الهی خواهد شد و تو سی سال بعد، وزیر او را به دنیا خواهی آورد؛و همان زمانی که ابوطالب وعده داده بود،علی علیه السلام به دنیا آمد(1).
* * *64
ص: 28
قطعا با تحقیق و تتبع در کتاب های سیره و تراجم (شرح حال) در می یابیم که فاطمه بنت اسد، پیشتاز و در صدر بزرگترین زنان با ایمان و نیکوکار تاریخ است. وی از دیدگاهی اصیل و هدفی والا بهره می برد و از نخستین زنانی بود که با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بیعت نمود. فاطمه بنت اسد در آرامش بخشی به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، همراهی و همگامی با ایشان و حمایت از رسالتش، برای خدیجہ بنت خویلد، همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، نیز الگو و اسوه بود. وی از رفتار همسرش ابوطالب در دفاع و پشتیبانی از پیامبر و ترویج سخنان و یاری رسالت ایشان، تأثیری کامل پذیرفته بود. او بانویی شجاع و جسور بود که در راه حق از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای نمی ترسید و نه تنها از سران مخالفان که آزار و اذیت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را به سر حد نهایت رسانده بودند،بیمی به دل راه نمی داد، که حتی در بسیاری از موارد در برابر آنان می ایستاد و دشمنی های آنان نسبت به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را ناکام می گذاشت.
همانگونه که خواهد آمد، فاطمه بنت اسد، به همراه رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به مدینه هجرت نمود و خانه اش در مدینه، جایگاهی پاک و منزلی پربرکت بود؛ چنانکه منزل وی در مکه نیز، پناه گاهی امن و
ص: 29
اقامت گاهی نیکو و پر از کرامت به شمار می رفت. فاطمه بنت اسد در حمایت و یاری رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ،نظیر و مانندی نداشت؛ رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به خانه اش می رفت و بخشندگی فراوان، سخاوت سرشار و چهره نورانی و درخشان این بانوی گرانقدر را مشاهده می کرد.
فاطمه بنت اسد همانند مادری که جگرگوشه اش را مورد مهر و محبت قرار می دهد، عروسش فاطمه زهران را از مهربانی مادرگونه خود سیراب نمود و در کارهای منزل با ایشان همکاری می کرد و در امور حضرت زهراسلام الله علیها به او کمک می نمود. علی علیه السلام به مادرش فاطمه بنت اسد فرمود: «شما به جای فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ، آب بیاورید و کارهای بیرون از منزل را انجام دهید تا او هم کارهای داخل خانه یعنی آماده کردن آرد و خمیر را به جای شما انجام دهد»(1). فاطمه بنت اسد به فاطمه سلام الله علیها مهربان و دلسوز بود و فرزندان او را نوازش می کرد و مورد مهر و محبت قرار می داد.
فاطمه بنت اسد نخستین زنی است که پس از خدیجه با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بیعت نمود.(2)).
ص: 30
فاطمه بنت اسد با همراهی و حمایت فرزندش علی بن ابی طالب علیه السلام از مکه به مدینه مهاجرت نمود. در این مسافرت، فواطم(1)،یعنی فاطمه سلام الله علیها دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم ،فاطمه بنت اسد مادر امیرالمؤمنین علی علیه السلام، فاطمه دختر زبیر (2) عمه امیرالمؤمنین علی علی السلام، فاطمه دختر حمزه(3)، برخی دیگر از زنان و تعدادی از2.
ص: 31
مسلمانان مستضعف مکه که قصد رفتن به مدینه را داشتند نیز امام علی علیه السلام را همراهی می کردند؛ اما هنوز مسیری اندک و کوتاه از مگه دور نشده بودند که مکیان از خروج آنان اطلاع یافتند و دستهای نظامی که به سرعت می تاختند، به فرماندهی جناح، غلام حارث بن امیه (1) را مجهز کردند تا کاروان مهاجران را به زور به مگه بازگردانند.
این چند نفر خود را به کاروان مهاجران رساندند و خویش را در برابر امام علی علیه السلام یافتند. جناح، شمشیر از نیام برکشید و به امام علیه السلام حمله کرد؛ امام علی علیه السلام شتابان خود را به او رسانید، شمشیر از دستش ربود و با یک ضربه او را به هلاکت رساند. سایر افراد با دیدن شجاعت، نیرومندی و بی باکی امام علی علیه السلام، سر تسلیم فرود آوردند؛ امام علیه السلام نیز آنان را به حال خود واگذاشت و سوار بر شتر، راهی مدینه شد.
خاطر نشان می شود که فاطمه بنت اسد نخستین زنی است که با پای پیاده و بدون پای پوش، هجرت نمود و دومین زنی است که پس از خدیجه اسلام آورد (2). خداوند متعال، این بانوی بزرگوار.
ص: 32
هاشمی را از کرامات و فضایلی الهی و بی نظیر، برخوردار ساخت؛ فضائل و مناقبی که منحصرا در اختیار این بانوی اسلام است. از درخشان ترین افتخارات این بانوی گرامی این است که:همسر ابوطالب شیخ مکه، مادر فرزندان دلاور و پربرکت وی و شریک ایشان در مراقبت از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم بود.
فاطمه بنت اسد، روایات بسیاری را مستقیما از زبان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم شنید و نقل نمود. سیره نویسان و نگارندگان شرح حالها( تراجم)، احادیث فراوانی را از قول فاطمه بنت اسد، نقل، و او را در زمره راویان حدیث، قلمداد کرده اند.
با آگاهی از این نکته مهم که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در دامان فاطمه بنت اسد، پرورش یافته است،محدثین،سیره نویسان و تراجم نگاران وی را راوی احادیث نبوی و حکایت گر رخدادهای فراوان تاریخی،از هنگام تولد حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم تا بعد از هجرت به مدینه، محسوب کرده اند.(1)
اکنون به بیان روایتی می پردازیم که در برخی منابع، نقل شده و گوشه ای از موارد مذکور را هویدا می کند:
ص: 33
مفضل بن عمر(1) می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که آن حضرت فرمودند:
«هنگام تولد رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم، سفیدی سرزمین ایران و کاخهای شام در برابر دیدگان آمنه آشکار شد؛ آنگاه فاطمه بنت اسد خندان و شادمان
ص: 34
به نزد ابوطالب رفت و در حالی که به او بشارت میداد، وی را از سخنان آمنه مطلع نمود. ابوطالب به او گفت: چگونه از این موضوع، تعجب میکنی؟! حال آنکه تو نیز باردار می شوی و وصی و وزیر او (رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم) را به دنیا می آوری»(1).
همچنین در روایتی، ابن مسکان (2) به نقل از پدرش می گوید:
ص: 35
امام صادق علیه السلام فرمود: «ابوطالب به فاطمه بنت اسد گفت: سبتی (مدتی) صبر کن تا فرزندی برای تو بیاورم که در همه چیز غیر از نبوت، همانند محمد است»(1)، گفته اند که «سبت» به معنای سی سال است.
بشارتی دیگر: مردم در روز قیامت، عریان محشور می شوند، اما پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم به فاطمه بنت اسد مژده داد که خداوند او را پوشیده و با لباس، محشور خواهد نمود. همچنین هنگامی که بحث عذاب قبر، مطرح شد، رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فاطمه بنت اسد را مژده داد که خداوند، عذاب قبر را از او برداشته است.
در برخی منبع روایی،روایتی با همین مضمون از رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم نقل شده است: «مردم در روز قیامت، برهنه محشور خواهند شد»، در این هنگام فاطمه بنت اسد گفت: چه شرمساری بزرگی! رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «من از خداوند می خواهم تا تو را پوشیده و بات.
ص: 36
لباس، محشور نماید».
شنیدم که رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم از فشار قبر، سخن می گفت، در این هنگام فاطمه بنت اسد گفت: با این بدن ضعیف چه کنیم؟! رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمود: «از خدا میخواهم تا تو را از فشار قبر، معاف گرداند»(1).
از این گذشته، بشارت ها و فضایل فراوان دیگری هم وجود دارد که رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم مژده آن را به فاطمه بنت اسد داده است.
ص: 37
فاطمه بنت اسد در خاندان هاشمی از یک ویژگی منحصر به فرد بهره می برد و آن اینکه وی نخستین زن از بنی هاشم بود که در درون یک خانواده اصیل هاشمی،صاحب فرزند شد؛چرا که وی و ابوطالب،از یک تبار واحد، یعنی دخترعمو و پسرعمو بودند. مورخان آورده اند که فاطمه بنت اسد، چهار پسر و دو دختر داشت که همگی از ابوطالب بودند و عبارتند از:طالب،عقیل،جعفر،علی علیه السلام،أم هانی و جمانه.
گفته اند که هر یک از پسران فاطمه بنت اسد،ده سال با پسر بعد از خود فاصله سنی داشته اند(1).
طالب بزرگترین فرزند ابوطالب و فاطمه بنت اسد بود،و عقیل و جعفر در رتبه های بعدی-از جهت زمان تولد-قرار داشتند؛ امیرالمؤمنین علی علیه السلام از همه برادران خود، کوچکتر و از خواهرانش أم هانی و جمانه بزرگتر بود.
ص: 38
در این مقام، سیره ای مختصر از زندگی فرزندان فاطمه بنت اسد بر اساس نوشته های مورخان تقدیم می گردد:
گفته اند که مشرکان در جنگ بدر، او را به زور از مکه بیرون آوردند تا در جنگ علیه رسول خدا صلی الله علیه و آله شرکت کند که در این هنگام اشعار زیر را سرود:لاهم إما یغزون طالب فی مقنب من هذه المقانب ولیکن المغلوب غیر غالب ولیکن المسلوب غیر السالب؛ (1)
«قطعا طالب از اینکه در میان سوارکاران به جنگ بپردازد،هیچ اندوه و غمی حس نمی کند؛ • اما(باید که ) مغلوب باشد نه غالب و غارت شده باشد نه غارتگر».
در تواریخ آمده است که:طالب نه در میان کشتگان و اسیران بود و نه به مکه بازگشت؛وضعیت او مشخص نیست و نسلی هم از خود بر جای ننهاد(2).).
ص: 39
عقیل در سال دهم عام الفیل،سی سال قبل از بعثت رسول خدا صلی الله علیه و آله، متولد شد.کنیه اش ابویزید بود و همچون طالب، به زور مشرکان در جنگ بدر حضور یافت که نهایتا به اسارت مسلمانان درآمد؛اما از آنجا که خودش هیچ مال و ثروتی نداشت،عمویش عباس،هزینه آزادی او را پرداخت کرد.(1) پس از این ماجرا، عقیل به مگه بازگشت و تا سال هشتم هجری در آن دیار به سر برد تا اینکه به مدینه هجرت نمود و در جنگ موته شرکت کرد.رسول خدا صلی الله علیه و آله همه ساله یکصد و چهل بار شتر از محصولات خیبر را در اختیار عقیل قرار می داد تا مخارج و هزینه خوراک او و خانواده اش تأمین گردد. از آن هنگام به بعد، عقیل از مدینه بازگشت و در هیچ یک از جریانات و حوادث بعدی همچون فتح مگه و جنگ های طائف، خیبر و حنین نامی از او به میان نیامده است.
ص: 40
محمد بن اسماعیل بخاری(1) در روایتی در «صحیح» خود.
ص: 41
می نویسد:«عقیل، خانه های بنی هاشم در مکه را فروخت تا جایی که در زمان فتح مکه به پیامبر صلی الله علیه و آله گفتند: ای رسول خدا! فردا در کدام منزل اقامت می کنید؟ فرمود: « مگر عقیل خانه ای هم برای ما باقی گذاشته است»؟!(1)با این همه، پیامبر صلی الله علیه و آله عقیل را دوست می داشت؛حتی یک روز به او فرمود:«ابو یزید! من از دو جهت تو را دوست دارم؛ یکی به خاطر خویشاوندی و دیگری به خاطر اینکه میدانم عمویم تو را
ص: 42
دوست داشت»(1).
عقیل فرزندان بسیاری از خود به یادگار گذاشت که به برخی از آنها اشاره می کنیم:یزید و سعید،که مادرشان أم سعید بنت عمرو نام داشت و از قبیله بنی صعصعه بود.جعفر اکبر و ابوسعید؛ابوسعید با همین اسم که به شکل کنیه است،نام گذاری شده بود و لوچ و دوبین بود.مادر جعفر اکبر و ابوسعید،ام البنین کلابیه نام داشت.مسلم، که امام حسین علیه السلام او را به کوفه فرستاد و به دست عبیدالله بن زیاد به شهادت رسید؛از دیگر فرزندان عقیل که از مادرانی متفاوت بودند می توان به این موارد اشاره نمود:
عبدالله اکبر بن عقیل بن ابی طالب؛مادرش کنیز بود.وی در کربلا در کنار امام حسین علیه السلام حاضر بود.بر اساس گزارشی تاریخی از مدائنی،عثمان بن خالد بن اسیر جهنی به همراه مردی از طایفه همدان،او را در کربلا به شهادت رساندند(2).
عبدالرحمان بن عقیل؛مادر او نیز کنیز بود و عبدالرحمان نیز در کربلا حاضر بود.ابن شهر آشوب می گوید:عبدالرحمان پس از انصار،در حمله آل ابی طالب،پیشاپیش ایشان ایستاد و گفت:أبی عقیل فاعرفوا مکانی من هاشم و هاشم إخوانی؛
«پدرم عقیل است پس منزلت مرا بدانید؛من از قبیله هاشم هستم و برادرانم درهم کوبنده و خرد کننده اند».
عبدالرحمان به نبرد برخاست و هفده اسب سوار را از پای
ص: 43
درآورد تا آنکه او را محاصره کردند و عثمان بن خالد بن أشیم و بشر بن حوط همدانی قابضی(بشر بن أحوط،از گروه قابضی از طایفه همدان محسوب می شد)وی را به شهادت رساندند(1).
جعفر بن عقیل؛مادرش حوصاء،دختر عمرو -معروف به ثغر -ابن عامر بن هصان بن کعب بن عبد بن ابی بکر بن کلاب عامری بود؛مادر مادرش،اودة دختر حنظلة بن خالد بن کعب بن عبد بن ابی بکر مذکور،نام داشت؛مادر بزرگ مادرش،ربطة دختر عبد بن ابی بکر مذکور بود؛ مادر مادربزرگ مادرش،ام البنین دختر معاویة ابن خالد بن ربیعة بن عامر بن صعصعه نام داشت و مادر بزرگ مادر بزرگ مادرش،حمیده دختر عتبة بن سمرة بن عتبة بن عامر بود.جعفر نیز در کربلا در کنار حضرت سید الشهداء علیه السلام حاضر بود.سروی می گوید:جعفر به سوی دشمن پیش تاخت و در حالی که شجاعانه با شمشیر به جان آنان افتاده بود این اشعار را می سرود:أنا الغلام الأبطحی الطالبی من معشر فی هاشم من غالب
و نحن حقا سادة الذوائب؛«من فرزند مکه و نواده ابوطالب هستم و به گروهی از عشیرة هاشم تعلق دارم که همیشه غالبند؛و به راستی که ما افرادی بزرگوار هستیم».
جعفر پانزده تن از دشمنان را کشت و سرانجام بشر بن حوط،که برادرش عبدالرحمان را به قتل رسانده بود،او را نیز به شهادت
ص: 44
رساند(1).
عبدالله اصغر،علی،عثمان،حمزه،محمد(2)،رمله،أم هانی،أسماء،فاطمه،أم قاسم،زینب،أم نعمان و جعفر اصغر نیز از دیگر فرزندان عقیل بودند.
عقیل از نسب شناسان بزرگ عرب و آگاهان به وقایع عصر جاهلیت و از آگاه ترین افراد روزگار خود به قبایل و رجال عرب بود.انتخاب أم البنین،مادر گرانقدر حضرت ابالفضل العباس علیه السلام،بر اساس ویژگی ها و خصایصی که امیرالمؤمنین علیه السلام برای همسر خویش در نظر داشت،نیز با مشورت و نظر عقیل انجام گرفت.حضرت علی علیه السلام با برادرش عقیل،درباره انتخاب همسری از خاندانی اصیل که فرزندانی شجاع،دلیر و جنگاور بیاورد،مشورت نمود و عقیل نیز به دلیل مهارت و تبحری که در شناخت انساب عرب داشت،فاطمه دختر حزام بن خالد از طایفه بنی کلاب را به آن حضرت پیشنهاد نمود و گفت:در میان عرب،دلیر تر و شجاع تر از پدران او دیده نشده اند و بر این اساس، امیرالمؤمنین علی علیه السلام با فاطمه ازدواج نمود.فاطمه بنت حزام،پس از ازدواج با حضرت علی علیه السلام صاحب چهار فرزند پسر گردید که به شجاعت و دلیری مشهور بودند و از این رو «أم البنین» نامیده شد.پیرامون شخصیت0.
ص: 45
عقیل بن ابی طالب،ماجرای دیدار وی با برادرش امیرالمؤمنین علی علیه السلام،در زمان خلافت آن حضرت و درخواست کمک مالی از ایشان،واقعه ای مشهور،تأثیرگذار و همچنین بیانگر جلوه ای کوچک از ایمان راسخ،امامت راستین و ولایت الهی حضرت علی علیه السلام می باشد.در آن هنگام که حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام،در کوفه عهده دار خلافت مسلمین بود،روزی عقیل به دلیل فقر به خدمت آن حضرت رسید و مستمری بیشتری را از بیت المال درخواست کرد،ولی با امتناع آن حضرت مواجه گردید. امیرالمؤمنین علیه السلام آهنی داغ را به دست عقیل،که نابینا بود،نزدیک نمود؛عقیل فریاد برآورد و به امیرالمؤمنین علیه السلام اعتراض کرد.امام علیه السلام فرمود:«تو در مقابل این گرما طاقت نداری؛من چگونه آتش جهنم را تحمل کنم؟!».
عقیل پس از آنکه بینایی خود را از دست داد،در سال پنجاه هجری و در سن 96 سالگی،در دوران خلافت معاویة بن ابی سفیان،رخ در نقاب خاک کشید(1).».
ص: 46
وی مکنا به «ابو عبدالله»،و ده سال از حضرت علی علیه السلام بزرگتر بود.جعفر در شمار نخستین مسلمانان محسوب می شود و پس از مهاجرت به حبشه،چند سالی در آن سرزمین اقامت نمود تا اینکه در سال هفتم هجری و پس از فتح خیبر،به نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله بازگشت.در زمان بازگشت جعفر،رسول خدا صلی الله علیه و آله به استقبال وی رفت،او را در آغوش کشید،میان دو چشمش را بوسید و فرمود:«نمی دانم به خاطر آمدن جعفر،خوشحال باشم یا به خاطر فتح خیبر؟»(1)
جعفر،بیچارگان و بینوایان را دوست می داشت،به آنها غذا می داد،و به سبب شدت تواضعش دعوت آنان را هر چند در کوچه های خاکی،رد نمی کرد،در کنار آنان می نشست و با مهربانی با آنان رفتار می کرد؛از همین رو رسول خدا صلی الله علیه و آله،جعفر را«ابوالمساکین»(2)نام نهاده بود(3).
ص: 47
هنگامی که بزرگان مشرک قریش در صدد بازگرداندن مهاجران از حبشه به مگه بودند،جعفر بن ابی طالب به عنوان نماینده مسلمانان با «نجاشی»(1)پادشاه حبشه سخن گفت؛ ماجرا0.
ص 48
از این قرار بود که سران مشرک قریش،هدایای فراوان و ارزشمندی را برای مردم مسیحی حبشه و نجاشی پادشاه با ایمان و دادگر ایشان به حبشه ارسال کردند،اما موفق به بازگرداندن مسلمانان مهاجر نشدند؛چرا که جعفر به مشیت پروردگار،با نجاشی سخن گفت و در کنار استدلال ها و روشنگری های خود،آیاتی چند از کلام خدا را برای وی تلاوت نمود. این امر،پیروزی مسلمانان مهاجر را بر هیأت اعزامی قریش به سرکردگی عمرو بن عاص(1) و عبدالله بن
ص: 49
ابی ربیعہ مخزومی(1)محقق ساخت.آیاتی که جعفر تلاوت نمودهد.
ص: 50
بود،در قلب و جان نجاشی اثر کرد.جعفر آیات الهی را یکی پس از دیگری برای نجاشی تلاوت کرد و او نیز در برابر سخن پروردگار،سر تسلیم فرود می آورد؛ و این امر باعث شد که نجاشی تلاش شرم انگیز،شیطانی و مذبوحانه قریش را خنثی نماید.(1)
جعفر به سال هشتم هجری در جنگ موته به شهادت رسید.
مورخان درباره نام وی،اختلاف نظر دارند؛چنان که ابن اثیر در
ص: 51
أسد الغابة می نویسد:هند،فاطمه و فاخته نامهای مختلفی است که برای وی ذکر کرده اند.(1)
ام هانی همان بانویی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه در خانه او هشت رکعت،نماز گزارد.(2)
بخاری در «صحیح» خود می نویسد:تاکنون هیچ روایتی از هیچ کس به ما نرسیده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله را در حال اقامه نماز «ضحی»(3)دیده باشد؛و ام هانی تنها کسی است که می گوید پیامبر صلی الله علیه و آله را در حال اقامه نماز چاشتگاه دیده است.ام هانی نقل می کند که:رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه در خانه من،غسل نمود و آنگاه هشت رکعت نماز خواند.تاکنون ندیده بودم که ایشان نمازی کوتاه تر از آن نماز را اقامه کرده باشند؛با این تفاوت که رکوع و سجود را تمام و کمال به جای می آورد.(4)».
ص: 52
همسر ام هانی،هبیره بن عمرو مخزومی نام داشت که مشرک از دنیا رفت و در دوران جاهلیت،فرزندی به نام جعدة بن هبیره،ثمره زندگی آنان بود.امام علی علیه السلام در دوران خلافت خود،پسر ام هانی یعنی جعدة بن هبیره را به عنوان کارگزار خود،انتخاب
ص: 53
نمود.(1)
ام هانی پس از پذیرش اسلام،به مدینه مهاجرت نمود و همان جا درگذشت.رسول خدا صلی الله علیه و آله از او خواستگاری نمود و وی در پاسخ گفت:«به خدا سوگند که من در دوران جاهلیت هم شما را دوست داشتم تا چه رسد به اکنون که اسلام آورده ام،اما من فرزندانی یتیم دارم که خوش ندارم شما را بیازارند».(2)
کرد.(1)جمانه پس از پذیرش اسلام،راه مدینه را در پیش گرفت و در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و اله در همین شهر چشم از جهان فرو بست.(2)
فصل جداگانه ای به نام «بارداری بنت اسد و مولود کعبه»را به این شخصیت عظیم اختصاص داده ایم که در ادامه می آید.
ص: 55
برای هیچ پژوهشگری، ارائۀ بیان و تصویری مختصر و گذرا از گزیدۀ فضایل مرد بزرگ و مقدس تاریخ، یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام ، آسان نیست؛ چرا که رسول خدا صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود: «ای ابا الحسن! اگر دریا مرکّب شود، درختان همه مداد گردند، انسانها بنویسند و جنیان به حساب و کتاب بپردازند، نمی توانند فضایل تو را به شماره درآورند»(1).
در فضایل علی علیه السلام همین بس که عکرمه از قول ابن عباس می گوید: «خدای تعالی هیچ آیه ای را در قرآن کریم نازل نکرد مگر آنکه علی بن ابی طالب علیه السلام ، سر منشأ، سرور و امیر آن آیه بود».(2).
ص: 56
شیعیان و دوستداران اهل بیت علیهم السلام را چه رسد که پیرامون مناقب امیر المؤمنین علیه السلام، داد سخن سر دهند و حال آنکه دشمنان نیز در حق او اعترافاتی بس درخشان و خیره کننده داشته اند و از همین جاست که نه تنها مسلمانان، بلکه فرهیختگان و روشنفکران بزرگ مسیحیت در دوران معاصر نیز، با آثاری کارشناسانه و ماندگار، معالم و معارف انسانی این امام بزرگ را ثبت نموده و کلمات زرسان و جاودانه خویش را به خصایل انسانی وی تقدیم کرده اند؛ به گونه ای که جرج جرداق (1)، این نویسنده بزرگ و منصفد.
ص: 57
لبنانی، در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام می گوید: «تاریخ و حقیقت، گواهی می دهند که علی، وجدان والا و عظیم...، فریاد عدالت انسانی و شخصیت جاودان شرق است! ای دنیا! چه می ُشد تمام قدرت خود را بسیج میکردی و در هر زمانهای، یک علی با همان عقل، قلب، زبان و ذوالفقار، پدید می آوردی؟!».
بارون کارا دیوو، پژوهشگر و مستشرق فرانسوی، نیز چه رسا سخن می گوید: «علی، پهلوان رنج کشیده و درد چشیده، دلاور زاهد و پاکدل، امام شهید، صاحب روح استوار عمیق، که سر عذاب الهی در اسرار اندرون او نهفته است».
ص: 58
میخائیل نُعَیمه (1)، ادیب سرشناس لبنانی، نیز دربارۀ».
ص: 59
امیرالمؤمنین علیه السلام می گوید: «قهرمانی های امام (علی) هیچگاه مختص صحنه های نبرد نبود؛ بلکه وی به لحاظ صفا وزلالی بصیرت، پاکی درون، جادوی بیان، عمق انسانیت، شور و گرمای ایمان، عظمت و وقار، یاری محرومان و ستمدیدگان در برابر محروم کنندگان و ستم پیشگان، و حق محوری، در هرکجا که حقی متجلی شود، نیز قهرمان به شمار می آید. این قهرمانی ها به رغم گذشت زمان، همچون معدن جواهر بی انتهایی است که امروز و همه روز به هنگام شدت اشتیاق به ساختن یک زندگی پاک و نیکو، به یاد آن می افتیم و به استخراج آن می پردازیم...».
بی تردید هیچ مورخ و نویسنده ای، هرچند نابغه و بسیار هوشمند، نمی تواند شخصیتی عظیم همانند امام علی علیه السلام و دورانی پر از حادثه های بزرگ، چون سالیان حیات ایشان را در تاریخ، واکاوی کند؛ زیرا اندیشه ها، تأملات و فعالیتهای این اسطورۀ والای انسانیت که هیچ گوشی نشنید و هیچ چشمی ندید و جز او و خداوند متعال، کسی از آن آگاهی نداشت، بسیار بیشتر از کارهایی است که آشکارا انجام می داد و یا با زبان و قلم خود، مردم را از آن
ص: 60
آگاه می ساخت؛ از همین رو همۀ برداشت های ما از شخصیت امیرالمؤمنین علیه السلام و هر تصویری که از او ارائه دهیم، بی تردید برداشت هایی ناقص است که حداکثر می توانیم تپیدن نبض حیات را از آن توقع داشته باشیم.
توماس کارلایل، فیلسوف اهل اسکاتلند، درباره امیرالمؤمنین علیه السلام می گوید: «ما تنها و تنها می توانیم علی را دوست داشته باشیم، زیرا علی، جوانمردی گرانقدر و بزرگ منش بود که رحمت، نیکوکاری، یاری و شور و اشتیاق از وجود او زبانه میکشید؛ شجاعت شیر، به پای شجاعت او نمی رسید؛ اما این شجاعت، با نازک دلی، مهربانی و دلسوزی در هم آمیخته بود»(1)
نویسنده کتاب « امیر المنابر» نکته ای نغز را از قول مرحوم علامه محمد جواد مغنیه درباره امیر شکیب ارسلان، نقل می کند که در آن آمده است: «مجمع اصلاح، مراسمی را برای گرامیداشت سالگرد امام علی علیه السلام در بیروت برگزار نمود که تعدادی از سخنرانان در آن به سخنرانی پرداختند؛ مجری برنامه به هنگام معرفی امیر شکیب گفت: اکنون گوش جان می سپاریم به سخنان جناب آقای امیر شکیب، وی را از آن رو امیر نام نهاده اند که در شجاعت و بیان، همسان امیرالمؤمنین علی علیه السلام است!
شکیب از این تشبیه عصبانی شد و پس از قرار گرفتن در).
ص: 61
جایگاه سخنرانان، گفت: مجری برنامه بنده را به امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام ، تشبیه کرد...! به خدا سوگند هیچگاه به اندازۀ این لحظات، شرمسار و خجالت زده نشده بودم؛ من کجا و این تشبیه کجا؟! به خدا سوگند که جز حضرت حق و رسول گرامی اش، هیچ چیز در آسمان و زمین، به قدر گرد و غبار سم اسب علی بن ابی طالب علیه السلام نمی رسد. خداوند مردم را به نیکی دستور داد و از بدی بازداشت، آنگاه علی علیه السلام را همانگونه که می خواست آفرید و به مردم فرمود: «این همان الگوی برتر است؛ پس به او اقتدا کنید و پا، جای پای او گذارید».(1)
نمی دانیم درباره کُنه کدامیک از فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام سخن بگوییم؛ اما از آنجا که موضوع اصلی بحث ما، دامان پر مهر فاطمه بنت اسد، یعنی مادر و مربی علی بن ابی طالب علیه السلام است، به محل تولد آن حضرت بسنده می کنیم؛ چرا که فضل و کرامت این امر، علی علیه السلام و مادر بزرگوار او، فاطمه بنت اسد را در بر می گیرد؛ مادری که خداوند، فضیلت زایمان در درون کعبه را منحصراً به وی اختصاص داده است.
ص: 62
جابر بن عبدالله انصاری (1) می گوید: درباره تولد امیرالمؤمنین
ص: 63
علی بن ابی طالب علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله سؤال کردم؛ ایشان در پاسخ فرمود: «آه! آه که از من دربارۀ مولودی پرسیدی که به سنت مسیح علیه السلام به دنیا آمده و پس از من بهترین مولود است. همانا خدای تعالی پانصد هزار سال پیش از آفرینش، من و علی را از یک نور آفرید، و ما پیوسته خداوند را تسبیح و تقدیس میکردیم؛ پس آنگاه که خداوند متعال، آدم را آفرید، ما را در کمر او قرار داد و من در پهلوی راست آدم، جای گرفتم و علی در پهلوی چپ او؛ آنگاه خداوند، ما را از کمر آدم به کمرهای پاک و از آنجا به رحم نیکوی نسل های بعدی منتقل ساخت؛ این وضعیت ادامه یافت تا آنکه خداوند، مرا از کمر پاک عبدالله بن عبدالمطلب بیرون آورد و در بهترین رحم یعنی رحم آمنه به امانت نهاد؛ و سپس خدای تعالی علی را از کمر پاک ابوطالب بیرون آورد و او را در بهترین رحم، یعنی رحم فاطمه بنت اسد قرار داد».
به این ترتیب امیر المؤمنین علیه السلام در والاترین و بالاترین و مقدس ترین قطعه از زمین، یعنی خانه کعبه، دیده به جهان گشود.(1) .
ص: 64
و چه بشارت عظیمی است که خداوند متعال به ابوطالب، فاطمه بنت اسد، امیر المؤمنین علیه السلام و شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام ، اختصاص داده و با این بشارت مبارک و آسمانی، خوشبختی حقیقی را نصیب ما ساخته است؛ ما شیعیان نیز باید از آن بهره مند شده و به ولایت خداوند، یعنی ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام تمسّک جوییم:
ولایتی لأمیر النّحل تکفینی بعد الممات و تغسیلی و تکفینی
وطینتی عجنت من قبل تکوینی بحبّ علیّ فکیف النّار تکوینی؟!؛
«ولایت امیر جود و بخشش، پس از مرگ و غسل و کفن مرا بس است؛ • سرشت من پیش از آفرینش، با عشق علی علیه السلام عجین شده است؛ حال چگونه ممکن است که آتش جهنم بر من داغ نهد».
همین افتخار، ابوطالب را بس که از حُکَمای زمان خویش به شمار می رفت و علاوه بر تبار و دین، در بلاغت و ادب نیز شهرۀ خاص و عام بود.
بردباری را از که و کجا اقتباس کرده و آموخته ای؟ پاسخ داد: از قیس بن عاصم مِنقَری(1) که حکیم و بردبار زمان خویش بود؛ از
ص: 66
ازقیس سؤال شد: حلم چه کسی را دیدی که اینگونه بردبار شده ای؟ علم و دانایی چه کسی را دیدی که اینگونه دانا شده ای؟ در پاسخ گفت: حکیم اکثم بن صیفی تمیمی(1) که هیچگاه حکمت او پایانی
ص: 67
نداشت؛ و به اکثم گفتند: حکمت، ریاست، بردباری و سروری را از که آموخته ای؟ گفت: «از ابو طالب بن عبدالمطلب که قرین بردباری و ادب، و سید و سرور عرب و عجم بود».(1)
از نمونه های ذوق ادبی ابوطالب می توان به روایت ازدواج وی با فاطمه بنت اسد اشاره کرد که در برابر مردم خطبه ای ایراد نمود و گفت:
«سپاس خدای را که پروردگار جهانیان، مالک عرش عظیم و صاحب جایگاه شریف، مشعر وحطیم (2) است؛ هم او که ما را به عنوان والا مقام، پرده دار کعبه، عارف، خالص، دربان و بزرگان نیکو خصال برگزید؛ ما را از بددهانی، شکّ و تهمت، آزار و عیب، پاک گردانید؛ اماکن مناسک حج را در میان ما برپا نمود و ما را بر دیگر عشیره ها برتری داد. ما نخبگان و برگزیدگان خاندان ابراهیم و از نسل اسماعیل هستیم؛ آنگاه گفت: من با فاطمه بنت اسد ازدواج نمودم، مهر او را پرداخت نمودم و کار را به انجام رسانیدم، بنابراین، از اسد ( پدر فاطمه) بپرسید و گواهی دهید».
ص: 68
در این هنگام اسد به ابوطالب گفت: او را به ازدواج تو درآوردیم و از تو راضی شدیم؛ آنگاه اسد به مردم غذا داد و امیة بن ابی صلت(1) این اشعار را سرود:
أغمرنا عرس أبی طالب
و کان عرسا لین الحالب
أقراؤه البدو بأقطاره
من راجل خف و من را کب
ص: 69
فنازلوه سبعة اُحصیت
أیّامها للرجل الحاسب (1)
«عروسی ابوطالب ما را سرشار از نعمت کرد و پر از خیر و برکت بود؛ • همه، از همه جا در عروسی او شرکت کرده و دورش را گرفتند؛ و سواره و پیاده در این عروسی حضور به هم رساندند. • و اگر کسی محاسبه می کرد، همگان هفت روز کامل مهمان او بودند و مورد پذیرایی قرار گرفتند».
در مورد طبع هنری و شعر ابوطالب نیز باید گفت که وی برترین شاعر دوران خود، پیش و پس از ظهور اسلام بود. وی اشعار خود را در راه حمایت از آیین محمدی صلی الله علیه و آله و سلم به کار بست که در ذیل به برخی نمونه های اشعارش اشاره می رود:
لیعلم خیار الناس أنَّ محمدا
وزیر الموسی و المسیح ابن مریم
أتانا بهدی مثل ما أتیا به
فکل بأمر الله یهدی و یعصم
و إنکم تتلونه فی کتابکم
بصدق حدیث لا حدیث مبرجم؛
«والامقامان قوم باید بدانند که محمد صلی الله علیه و آله و سلم جانشین موسی و مسیح پسر مریم است ؛ • او نیز همانند موسی و عیسی، هدایت را برای ما به ارمغان آورده است. آنها همگی، مردم را به دستور خداوند هدایت می کنند و آنان را از خطا باز می دارند؛ • شما نام محمد را در کتاب مقدس خود که سخنی راست، و نه درشت گویی و مبهم است، می خوانید».
أمین حبیب فی العباد مسوّم
بخاتم رب قاهر فی الخواتم
نبی أتاه الوحی من عند ربّه
ومن قال لا یقرع بها سنّ نادم؛
«محمد صلی الله علیه و آله و سلم ، امانتداری محبوب است و در میان انسانها، با مُهر پروردگار.
ص: 70
فاتح و پیروز، نشان دار شده است ؛ • او پیامبری است که از سوی پروردگارش بر او وحی نازل شده است و هر کس به او ایمان بیاورد، انگشت پشیمانی به دندان نخواهد گزید».
ألم تعلموا أنا وجدنا محمداً
رسولاً کموسی ځط فی أول الکتب؛
«آیا نمی دانید که ما محمد صلی الله علیه و آله و سلم را پیامبری چون موسی می دانیم که نامش در کتب الهی گذشتگان آمده است؟»
وظلم نبئ جاء یدعو إلی الهدی
و أمر أتی من عند ذی العرش قیم؛
«به پیامبری ستم کردند که مردم را به هدایت و فرمانی گران قدر که از سوی صاحب عرش آمده است ، دعوت می کند».
فاصدع بأمرک ما علیک غضاضة
و ابشر بذاک وقرّ منک عیونا
و دعوتنی و علمتُ أنک ناصحی
و لقد دعوت و کنت ثم أمینا
و لقد علمت بأن دین محمد
من خیر أدیان البریة دیناء
«دستور خداوند را به اجرا درآور که هیچ گونه شرم و کاستی بر تو روا نیست ؛ و از این امر خشنود باش که چشمان همه از وجود تو روشن است؛ • تو مرا به خویش دعوت کردی و من دانستم که تو خیرخواه من هستی. تو مرا دعوت کردی و خود، امانتدار می باشی؛ • من نیز به تحقیق دانستم که دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم یکی از بهترین ادیان موجود در میان مردم جهان است».
نصرت الرسول رسول الملیک
ببیضٍ تلألأ کلمع البروق
أذبٌّ و أحمی رسول الإله
حمایة حام علیه شفیق؛
«من با شمشیری سپید که همچون آذرخش می درخشد به یاری فرستاده پروردگار صاحب جهان شتافتم؛ • من به عنوان یک حامی دلسوز، از رسول خدا حمایت و دفاع می کنم» .
ص: 71
والله لا أخذل النبی و لا
یخذله من بنی ذو حسب
نحن وهذا النبی ننصره
تضرب عنه الأعداء بالشهب؛
«به خدا سوگند! که نه من و نه هیچ یک از فرزندان پرافتخارم، پیامبر را تنها نمی گذاریم. • ماییم و این پیامبر! او را یاری می رسانیم و با پیکان نیزه های درخشان خود، دشمنان را از سر راه او بر می داریم».
فصبرا أبا یعلی علی دین أحمدٍ
و کن مظهراً للدین وفّقت صابراً
و حُط من أتی بالحق من عند ربه
بصدقی و عزم لا تکن حمز کافرا
فقد سرنی إذ قلت إنک مؤمن
فکن لرسول الله فی الله ناصرا؛
«ای ابویعلی!(1) در حمایت از دین احمد صلی الله علیه و آله و سلم، صبر پیشه کن و صبورانه حامی دین باشد که خدا تو را توفیق صبر دهد. • با صداقت و اراده ای راسخ، کسی را پشتیبان باش که حق را از جانب پروردگارش آورده است؛ و ای حمزه! لحظه ای کفر نورز! • آنگاه که تو اظهار ایمان کردی، خشنود شدم؛ پس به خاطر خدا، رسول خدا را یاری کن».
زعمت قریش أن أحمد ساحرٌ
کذبوا و رب الراقصات إلی الحرم
مازلت أعرفه بصدق حدیثه
و هو الأمین علی الحرائب و الحُرم؛
«قریش ادعا می کند که احمد صلی الله علیه و آله و سلم ، جادوگر است؛ اما سوگند به پروردگار گام ها و قدم های زائران به سمت حرم! آنها دروغ می گویند؛ • من همچون همیشه او را راستگو می دانم و اوست که از حرمت ها و اموال مردم با امانتداری خویش حفاظت می کند».
أو تؤمنوا بکتاب منزلٍ عجبٍ
علی نبیٌّ کموسی أو کذی النون؛ .
ص: 72
«یا به کتابی شگفت ایمان آورید که بر پیامبری همانند موسی یا یونس،نازل شده است».
أوصی بنصر نبی الخیر أربعة
إبنی علیا و شیخ القوم عباسا
و حمزة الأسد الحامی حقیقته
وجعفر أن تذودا دونه الناسا
کونوا فداء لکم أمی وما ولدت
فی نصر أحمد دون الناس أتراسا؛(1)
«چهار نفر را به یاری پیامبر نیکی،سفارش می کنم: پسرم علی، شیخ قوم عباس، حمزه این شیر حامی حقیقت محمد صلی لله علیه و آله،و جعفر؛ از این دو می خواهم تا شر دشمنان را از سر پیامبر،کوتاه کنند. • ای کسانی که مادر و فرزندانم فدای شما باد!در یاری احمد،همچون سپر باشید و او را حمایت کنید».
مقام والا و جایگاه بلند فاطمه بنت اسد و افتخار تولد قهرمان بزرگ انسانیت و ایمان،امیرالمؤمنین علی علیه السلام، از سال ها پیش از آن در عالم خواب و در رؤیایی صادقه،به آن بانوی کرامت الهام شده بود؛در حدیثی که از فاطمه بنت اسد نقل گردیده،ایشان فرموده است:
ص: 73
در خواب دیدم کوههای شام به حرکت درآمده و به سوی مکه می آمدند. آن کوهها فریاد می زدند،اسلحه آهنین داشتند و آتش از آنها شراره می کشید.همه مردم از دیدن آنها به وحشت افتادند.در مقابل، کوههای مکه نیز به سرعت به سمت آنها به حرکت درآمده و با سلاح های خود،از تیر و شمشیر و کلاهخود، به جانب آنها شتافتند و هرچه سلاح از آنها بر زمین می افتاد،مردم از زمین بر می داشتند.
من نیز مانند سایرین، شمشیری از زمین برداشتم، ولی آن شمشیر از دست من رها شد و به آسمان پر کشید؛شمشیر دیگری برداشتم؛آن شمشیر در هوا معلق ماند؛ شمشیر دیگر من بر زمین افتاد و شکست؛اما آخرین شمشیری که برداشته بودم،اندک اندک شیری عظیم شد و بر کوههای شام حمله برد.مردم همه از او می ترسیدند و فرار می کردند. در آن لحظه،فرزندم محمد صلی الله علیه و آله، پیش رفت و آن شیر عظیم را گرفت و دست خود را بر سر و گردن آن شیر گذاشت. شیر در برابر محمد صلی الله علیه و آله،مانند آهوی رام شده آرام گرفت و از محمد صلی الله علیه و آله اطاعت می کرد.
من با نهایت ترس و بیم از خواب بیدار شدم.نزد ابوکرز کاهن رفتم تا خوابم را تعبیر نماید؛ولی چون جمیل کاهن تمیمی نزد او بود،صبر کردم تا جمیل کاهن برخیزد و بعد با ابوکرز کاهن سخن بگویم. جمیل به من نگاهی انداخت و با خنده گفت: به خداوند سوگند! تو می خواهی تعبیر خوابی را که دیده ای از ابوکرز کاهن
ص: 74
بپرسی، ولی از نشستن من در اینجا کراهت داری؛ من به جمیل کاهن گفتم:تو اگر راست می گویی و نیت مرا میدانی،خواب مرا بازگو کن.
جمیل به زبان شعر، ابیاتی با مضمون دقیق خوابی که من دیده بودم خواند؛ من از او درخواست نمودم که تعبیر این رؤیا را نیز برایم بیان کند. جمیل کاهن چنین گفت: چهار شمشیر، نماد چهار پسر است که یکی به آسمان پرواز می کند که ظاهرا طالب می باشد که از دنیا رفت؛و دیگری در هوا می ماند که ظاهرا عقیل است که عمری طولانی داشت و بعد از امیرالمؤمنین علی علیه السلام وفات یافت؛ دیگری شکسته می شود که مراد از آن،جعفر است که در موته به شهادت رسید؛ و شمشیر آخر که به صورت شیری عظیم در آمد، علی علیه السلام می باشد»(1).
پیش از آنکه ابوطالب با دختر عمویش، فاطمه بنت اسد، ازدواج نماید، بنی هاشم عادت داشتند با دیگر خانواده های قریش غیر از بنی هاشم، پیوند زناشویی برقرار کنند؛ و ازدواج ابوطالب با فاطمه بنت اسد،ازدواجی کاملا هاشمی بود.
شیخ اهل سنت، قاضی ابو عمرو عثمان بن احمد(2) در روایتی
ص: 75
بلند چنین نقل می کند: ... فاطمه بنت اسد، پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در حال خوردن دانه های خرمایی دید که از هر مشک و عنبری خوشبوتر بود و درخت آن نیز هیچ ساقه با خوشه ای نداشت؛ فاطمه بنت اسد گفت: به من نیز (از آن خرماها) بده تا از آن میل کنم. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «تنها در صورتی شایستگی خوردن از این خرما را خواهی یافت که گواهی دهی هیچ معبودی جز خداوند نیست و من، محمد فرستاده خدا هستم»؛ فاطمه بنت اسد شهادتین را گفت و پیامبر خرمایی به او داد؛ فاطمه بنت اسد پس از خوردن آن خرما، میل و رغبتش افزون شد و خرمایی دیگر برای ابوطالب درخواست کرد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با او عهد بست که آن را تنها در صورتی به ابوطالب بدهد
ص: 76
که او هم شهادتین را بر زبان جاری سازد. پاسی از شب گذشته بود که ابوطالب رایحه نسیمی را استشمام نمود که تا آن زمان، مانند آن را هرگز استشمام نکرده بود؛ در این هنگام فاطمه بنت اسد، دانه خرما را که به همراه داشت به ابوطالب نشان داد؛ ابوطالب از او خواست تا آن خرما را به او بدهد، اما فاطمه بنت اسد اجابت درخواست او را به گفتن شهادتین، منوط کرد، ابوطالب دیگر نتوانست خود را کنترل کند و شهادتین را بر زبان جاری ساخت، اما از او خواست موضوع را به کسی نگوید تا مبادا قریش بر او (ابوطالب) خرده گیرند و از او عیب جویی کنند. فاطمه بنت اسد نیز به ابوطالب قول داد تا موضوع را فاش نسازد؛ در این هنگام دانه خرما را به ابوطالب داد، در کنار او آرمید و همان شب به علی علیه السلام باردار شد.
هنگامی که فاطمه بنت اسد به علی علیه السلام آبستن شد، زیبایی او افزایش یافت و علی علیه السلام در شکم مادر سخن می گفت. هنگامی که فاطمه بنت اسد به درون کعبه رفت، علی علیه السلام با جعفر سخن گفت و همین امر باعث شد تا جعفر از هوش برود؛ و هنگامی که نگاه فاطمه بنت اسد به بت ها افتاد، بت ها همگی، به رو بر زمین افتادند و فاطمه دستی به شکم خود زد و گفت: ای نور چشمم! بتها در درون کعبه به پای تو افتاده اند و من نمی دانم در برون کعبه از چه جایگاه بلندی برخوردار خواهی شد؟! فاطمه بنت اسد، ابوطالب را از این ماجرا آگاه کرد و او پس از شنیدن سخنان همسرش گفت: پیش از این در راه طائف، شیری را دیدم که مرا از این ماجرا آگاه
ص: 77
کرد.(1)
هنگامی که علی علیه السلام کودکی بیش نبود، ابوطالب به فاطمه بنت اسد گفت: علی را دیدم که بت ها را می شکست و ترسیدم که کفار قریش از ماجرا با خبر شوند.
فاطمه بنت اسد گفت: شگفتا! حال، من واقعه ای شگفت آورتر از آن را برایت تعریف کنم؛ هنگامی که من علی را در شکم داشتم، از جایی میگذشتم که بت های قریش در آنجا قرار داشت. در این هنگام، فرزندم علی پاهایش را به شدت و مداوم در اندرونم به حرکت درآورد تا به آن مکان نزدیک نشوم و از جای دیگری عبور کنم؛ و حال آنکه من هرگز بت نپرستیده بودم، بلکه تنها به خاطر عبادت خداوند، به طواف کعبه می پرداختم. (2)
شاعر نامدار، صالح قیسی بصری در همین زمینه چنین می سراید:
و قد روی عن اُمه فاطمة
ذات التقی و الفضل من بین النسا
بأنها کانت تری أصنامهم
نصباً علی الکعبة أو فوق الصفا
فربما رامت سجودا کالذی
کانت مرارة من قریش قد تری
و هی به حاملة فیغتدی
منتصبا یمنعها ممّا تشاء (3)
«از مادرش فاطمه که در میان زنان، اهل تقوا و فضل بود روایت شده
ص: 78
است که : او (فاطمه) بت های قریش را بر روی کعبه یا بر بلندای کوه صفا مشاهده می کرد؛ و چه بسا خواست تا همانند کاری که همیشه از قریش دیده بود، به سجده درافتد.
او در این هنگام به علی علیه السلام آبستن بود و علی در شکم او بر می خاست تا از آنچه به ذهن مادرش خطور کرده بود، جلوگیری نماید».
همانگونه که گذشت، حضرت امام علی علیه السلام با مناقب، کرامات و فضایلی ویژه از دیگران متمایز می شود که پیش و پس از ایشان، هیچکس از آن برخوردار نبوده است؛ چه بسا اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آرزو می کردند که ای کاش تنها یکی از فضایل علی علیه السلام نصیب آنان می گشت؛ چنانکه یکی از اصحاب می گوید: «اگر تنها یکی از فضایل علی علیه السلام از آن من می شد، برای من از شتران سرخ موی، محبوب تر بود»(1).
از جمله این فضایل می توان به ولادت امام علی علیه السلام در بیت الله الحرام اشاره نمود که در کتاب های فراوان، آمده است و محدثان و مورخان بزرگی چون مسعودی در «مروج الذهب » (2)، سبط ابن جوزی در «تذکرة الخواص» (3)، ابن طلحہ شافعی در «مطالب
ص: 79
السُؤول» (1) و ... آن را به وفور نقل کرده اند.
گنجی شافعی در کتاب «کفایة الطالب» به نقل از حاکم نیشابوری می نویسد:
«از نشانه های تکریم و بزرگداشت مقام والای امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام و از سوی خداوند این است که ایشان در شب جمعه، سیزده رجب سال سی ام عام الفیل در بیت الله الحرام به دنیا آمد و پیش یا پس از او هیچ کس از چنین فضیلتی برخوردار نگردیده است» (2).
حافظان بزرگ احادیث اهل سنت، مانند نورالدین علی بن محمد بن صباغ مکّی مالکی (784- 855 ه. ق.) در «الفصول المهمة» (3)، شافعی سمهودی ( 844-911 ه. ق.)، نورالدین حلبی (4) (975 - 1044 ه. ق.)، و همچنین شیخ شبلنجی از علمای قرن سیزدهم در «نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبی المختار» (5) و دیگران درباره تولد حضرت امام علی در کعبه می گویند:
«وی در درون کعبه چشم به جهان گشود و هیچ کس پیش از او در بیت الله الحرام به دنیا نیامده است؛ این فضیلتی است که خداوند آن را منحصر به علی بن ابی طالب علیه السلام داد تا او را گرامی داشته،
ص: 80
مقامش را اعتلا داده و جایگاهش را بلند گرداند».
گنجی شافعی (ت 658 ه. ق.) به نقل از حاکم نیشابوری (323 - 405 ه. ق.) در «کفایة الطالب»(1)؛ شیخ مفید محمد بن نعمان بغدادی (ت 413 ه. ق.) در «الإرشاد»: ص9؛ اسدی حلّی معروف به ابن بطریق (533 - 600 ه. ق.) در «عمدة عیون
ص: 81
صحاح الأخبار»: ص 24؛ شیخ وزیر علی بن عیسی اربلی (ت 692 ه. ق.) در «کشف الغمّة»: ج 1، ص 59؛ علّامه حلّی - حسن بن یوسف بن مطهّر (648- 727 ه. ق.) در نهج الحقّ و کشف الصدق»: ص 232 و دیگران پیرامون تولد علی علیه السلام در کعبه می گویند:
«پیش و پس از وی، هیچ نوزادی در درون کعبه به دنیا نیامده است؛ این امر نشان می دهد که خداوند، او را گرامی و بزرگ داشته و جایگاه او را بلند گردانیده است».
پس از این مقدّمه، شایسته است در اینجا از افسانه ای تاریخی سخن به میان آید که دشمنان در ذکر و نقل آن بسیار کوشیده اند تا ارزش ولادت علی علیه السلام در کعبه شریف و اختصاص آن کرامت به ایشان را مخدوش کنند. در این افسانه تاریخی آمده است که حکیم ابن حزام نیز در درون کعبه، متولد شده است! فرضیه ای مشوّش و ساختگی، و ادعایی دروغین که تحقیق و پژوهشی گذرا، پوشالی و ساختگی بودن آن را آشکار می سازد؛ چرا که نواقص فراوان این روایت، به اعتبار راویان و صحّت
ص: 82
و سلامت آن خدشه وارد می سازد(1). برخی بیماردلانِ کینه توز،
ص: 83
روایت تولّد حکیم بن حزام بن خویلد در درون کعبه را جعل کردند تا ارزش کعبه و مولود آن را مخدوش و سست ساخته و حسادت، دشمنی و انتقامجویی خود را به امیرالمؤمنین علیه السلام، که بنا به دستور قرآن و در راه تثبیت رسالت، بزرگان آنان را به هلاکت افکنده بود، نشان دهند؛ خداوند متعال دربارۀ دشمنان اولیای خدا
ص: 84
می فرماید: «أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَی مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (1) و
«یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ» (2).
از آنچه گذشت، روشن می شود که این فرزند پاک برآمده از سلاله ای پاک، در مکانی پاک چشم به جهان گشود و چنین کرامتی برای هیچ انسان دیگری قابل تحقّق نیست.
حرم، برترین مکان و مسجدالحرام، برترین جای حرم و کعبه، برترین قسمت مسجدالحرام به شمار می رود و هیچ کس جز امیرالمؤمنین علیه السلام در این مکان مقدس، متولد نشده است.
حافظ و مورخ مشهور، ابن شهرآشوب سروی مازندرانی (3)، پس از
ص: 85
نقل چندین روایت صحیح و معتبر پیرامون تولد علی علیه السلام در کعبه، می گوید:
«مولود کعبه در اوج شرافت و مرتبه قرار دارد و امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام ، تنها کسی است که در بهترین روز هفته : جمعه، در ماه حرام: «رجب الأصبّ» (1) و در بیت الله الحرام: کعبه، دیده به جهان گشوده است».(2).
ص: 86
علما، ادبا و شعرای نام آور و بزرگ هر یک بر پایۀ قریحه و ذوق خویش، شعر یا نثری پیرامون این ولادت خجسته و پربرکت، ساخته و پرداخته اند که به بیان ساده ترین و در عین حال تأثیرگذارترین آنها بسنده می کنیم:
شاعر بزرگ اهل بیت، اسماعیل بن محمد بن یزید بن ربیعه معروف به سیّد حِمیَری(1) چنین می سراید:
ص: 87
ولدته فی حرم الإله و أمنِهِ
و البیت حیث فناؤه و المسجدُ
بیضاء طاهرةُ الثیاب کریمة
طابَت و طاب وَلیدُها والمَولِدُ
فی لیلةٍ غابت نُحُوس نُجومِها
و بَدَت مع القمرِ المنیرِ الأسعُدُ
ما لُفَّ فی خِرَقِ القوابل مثله
إلّا ابنُ آمنةَ النبیّ محمَّدُ (1)
«فاطمه بنت اسد در حرم امن الهی، او را به دنیا آورد؛ و شگفتا که این حرم، عجب صحن و مسجدی دارد! • فاطمه بنت اسد، بانویی مطهر، بزرگوار
ص: 88
و پاکیزه جامه بود. او ، نوزادش و محلّ تولد نوزادش همگی پاک و مطهّر بودند؛ و در شبی که از ستارگان شوم خبری نبود و ستارگان سعد (خوشبختی) به همراه ماه منیر، آشکار شده بودند. • هیچ نوزادی همانند علی علیه السلام در پارچه های قابله ها پیچیده نشده است جز فرزند آمنه، محمد رسول خدا صلی الله علیه و آله » .
همچنین ادیب دانشمند، ابوالحسن علاء الدین، علی بن حسین حلی(1) از علما و شعرای قرن هشتم هجری در قصیده بلند دالیۀ (2) خود چنین می سراید:
أم هل تری فی العالمین بأسرهم
بشراً سِواه ببیتِ مکّة یولَدُ؟
فی لیلةٍ جبریل جاء بها معَ
الملأ المقدّسِ حَولهُ یتَعبَّدُ
فلقد سَما مجداً علیُّ کما عَلا
شرَفاً به دونَ البِقاع المسجدُ؛(3).
ص: 89
«آیا در میان همۀ جهانیان، انسانی را می شناسی که همانند علی علیه السلام در خانۀ کعبه متولد شده باشد؟ • در شبی که جبرئیل به همراه فرشتگان مقدس، فرود آمد و به عبادت پیرامون کعبه مشغول شد. • علی علیه السلام بر بلندای عظمت ، ایستاد و مسجدالحرام نیز به واسطۀ او کرامتی یافت که در هیچ جای دیگر، یافت نمی شود».
عالم متکلم، محدث و فقیه گرانقدر، مولا محمد طاهر بن محمد حسین قمی(1) (متوفای 1098 ه. ق.)، صاحب تألیفات
ص: 90
ارزشمند و سودمند، در ادامه قصیده لامیه خود، که با این مطلع شروع می شود:سلامة القلب نحتنی عن الزلل و شعله العلم دلتنی علی العمل؛
«سلامت قلب ، مرا از لغزش دور نمود و مشعل فروزان علم، مرا به راه عمل هدایت کرد»؛
می سراید: طوبی له کان بیت الله مولده کمثل مولده ما کان للرسل؛(1)
«خوشا به حال او که در خانه خدا متولد شد؛ در حالی که هیچ پیامبری، جایگاه تولدی مانند او نداشت».
ص: 91
فقیه محدث شیخ محمد بن حسن حر عاملی(1) مؤلف کتاب
ص: 92
«وسائل الشیعة» سروده ای در بحر رجز دارد که طی آن به بیان سیره معصومان علیهم السلام می پردازد؛ در این سروده آمده است:
مولده بمکة قدعرفا
فی داخل الکعبة زیدت شرفا
علی رخامة هناک حمرا
معروفة زادت بذاک قدرا
فیالهامزیة علیة
تخفض کل رتبة علیة
مانالها قط نبی مرسل
ولا وصی آخر و أول؛
«همانا محل تولد او در مکه و در درون کعبه، برای همه شناخته شده است و کعبه با این میلاد،جایگاهی والاتر یافته است. • این ولادت در آنجا، بر روی سنگ مرمری سرخ و مشهور، صورت گرفت که با تولد علی السلام،ارزش آن مضاعف شد. • شگفتا از این مزیت والا که همه ی مراتب بلند را کوچک کرده
ص: 93
است. • قطعا در میان گذشتگان و آیندگان، هیچ یک از پیامبران و اوصیا به چنین مقامی دست نیافته اند».
شیخ حر عاملی در ادامه این سروده، حدیث مشهور یزید بن قعنب(1) را به رشته نظم درآورده است. (2)
همچنین شیخ فقیه، حسین نجف تبریزی نجفی (3) (1159- 1251 ه. ق.) در قصیده هائیه خود چنین می سراید: جعل الله بیته لعلی
مولد یاله علالا یضاهی
ص: 94
لم یشارکة فی الولادة فیه
سید الرسل لا ولا أنبیاها
علم الله شوقها لعلی
علمه بالذی به من هواها
إذ تمنت لقاءه وتمنی
فأراها حبیبه و رآها
ما ادعی مدع لذلک کلا
من تری فی الوری یروم ادعاها
فاکتست مکه بذاک افتخارا
وکذا المشعران بعد مناها
بل به الأرض قد علت إذحوته
فغدت أرضها مطاف سماها
أ و ماتنظر الکواکب لیلا
ونهارا تطوف حول حماها
و إلی الحشر فی الطواف علیه
و بذاک الطواف دام بقاها؛(1)
«خداوند خانه خویش را محل ولادت علی علیه السلام قرار داد؛ شگفتا از این منزلت که همتایی ندارد. • نه سرور رسولان در خانه خدا به دنیا آمده است و نه هیچ یک از پیامبران دیگر. • خداوند، هم از اشتیاق کعبه به علی آگاه بود و هم عشق علی به کعبه را می دانست. • کعبه آرزوی دیدار علی را داشت و علی نیز در آرزوی دیدار کعبه بود، بنابراین خداوند محبوب خود را به کعبه رساند و علی را از نعمت مشاهده کعبه برخوردار ساخت. • هرگز کسی چنین ادعایی نکرده است. آیا در میان انسانها کسی در پی ادعای ولادت خود در کعبه هست؟ • مکه، هر دو مشعر و منا از این حادثه (ولادت علی علیه السلام در کعبه) سرشار افتخار شدند. • حتی زمین مکه هم از این حادثه، بلندی یافت و علی را در میان گرفت، پس سر زمین مکه به محل طواف آسمان تبدیل شد. • مگر نمی بینید که ستارگان، شب و روز پیرامون حریم مکه در گردشند؟ • این
ص: 95
طواف، گردش به دور علی علیه السلام است که تا روز قیامت ادامه دارد و بقای مکه نیز در گرو همین طواف است».
علامه سید محسن امین (1) (1284 - 1371 ه. ق.) در دایرة».
ص: 96
المعارف ارزشمند خود یعنی «أعیان الشیعه» و در آغاز باب «سیرة أمیر المؤمنین علیه السلام: فصل فی مولده» چنین می سراید: ولدت ببیت الله وهی فضیلة خصصت بها إذ فیک أمثالها کثر؛(1)
«تو در خانه خدا متولد شدی؛ این فضیلت، مختص توست و چه بسیارند فضایلی که تنها به تو اختصاص دارند».
وی در مقصوره ای (2) دیگر می گوید: وولدت فی البیت الحرام ولم یکن
هذا لغیرک من یکون و من مضی؛(3) تو در بیت الله الحرام به دنیا آمدی و در میان گذشتگان و آیندگان هیچکس از چنین فضیلتی برخوردار نشده است ».
سید حسن بن محمود امین (4) (1299- 1368 ه. ق.) در قصیده
ص: 97
بائیه بلند خود چنین می سراید: ولدت فی البیت بیت الله قارتفعت أرکانه بک فوق السبعة الحجب وتلک منزله لم یؤتها بشر بلی و مرتبه طالت علی الرتب ؛(1)
«تو در خانه خدا متولد شدی و ارکان کعبه به واسطه تو، تا فراز هفت آسمان گهدارنده، بالا رفت؛ • این منزلتی است که به هیچ انسانی، عطا نشده است و بر همه منزلت ها برتری دارد».
ادیب فرزانه، شیخ محمود عباس عاملی (2) در قصیده علوی خود
ص: 98
معروف به «الدرر السنیة» می گوید: من مثله فی بیت بارئه ولد؟ ذی خصلة قد ځص فیها مذ وجد أمعن بها یا صاح فکرة واعتمد وانظر لها النظر الصحیح ولا تحد
من واضح المنهاج وقیت الضرر(1) «چه کسی همانند علی در خانه آفریدگار به دنیا آمده است؟! علی دارای خصلتی است که از زمان خلقتش، تنها به او اختصاص دارد. • ای دوست من! با دقت در این ماجرا اندیشه کن و آن را باور داشته باش؛ و با نگاهی نیک در این واقعه بنگر؛• از راه روشن کناره نگیر تا خود را از زیان حفظ کنی».
شهاب الدین آلوسی (2)، صاحب تفسیر مشهور، در کتاب «الخریدة
ص: 99
الغیبیة فی شرح القصیدة العینیة » به این بیت از قصیده «عینیة » عبدالباقی افندی عمری اشاره می کند که: أنت العلی الذی فوق العلی رفعا ببطن مکة عند البیت إذ وضعا؛
«ای علی! تو آن بلند مرتبه ای هستی که هنگام تولد در دل مکه و درون کعبه، بالاتر از همه بلندی ها قرار گرفتی.
الوسی در شرح این بیت می نویسد:
«ولادت امیرالمؤمنین (کرم الله وجهه؛ خداوند رخسار او را گرامی دارد) در خانه خدا، شهره ی تمام دنیا است و سنی و شیعه آن را نقل کرده اند... چه زیبنده ی پیشوای پیشوایان است که در قبله مسلمانان، دیده به جهان گشاید و پاک و منزه است خداوندی که
ص: 100
برای هر چیزی، جایگاه مخصوصی قرار داده است؛ و هو أحکم الحاکمین!»(1)
آلوسی به این بیت عمری نیز اشاره می کند که: وأنت أنت الذی حطت له قدم فی موضع یده الرحمن قد وضعاء
«وتو همانی هستی که در جایی گام نهادی که دست مهربان خداوند مهربانی ها بر آن نهاده شده بود».
روایت شده است: از آنجا که علی علیه السلام در درون کعبه متولد شده بود، دوست داشت تا خانه خدا را به وسیله پاکسازی بت های موجود روی آن و درون آن، پاداش دهد؛ زیرا همانطور که در برخی روایات آمده است، کعبه به خاطر عبادت بتها در اطراف خود، پیوسته به خداوند متعال شکایت می کرد و می گفت: پروردگارا! تا چه زمان، این بتها در اطراف من عبادت خواهند شد؟ خداوند سبحان نیز هر بار به کعبه وعده می داد که بت ها را برچیده و کعبه را تطهیر می کند. علامه سید رضا هندی (2) نیز به همین
ص: 101
موضوع اشاره می کند و می گوید:
لما دعاک الله قدما لأن تولد فی البیت فلبیته شکرته بین قریش بأن طهرت من أصنامهم بیته ؛(1)
«آنگاه که خداوند، در گذشته تو را دعوت نمود تا در کعبه متولد شوی، دعوت او را لبیک گفتی. • تو در میان قریش، به شکرانه این نعمت ، خانه خدا را از بت های مشرکان، پا ک کر دی ».
ص: 102
در روایتی آمده است که ابوطالب، او را علی نامید و این شعر را سرود: سمیته بعلی کی یدوم له
عزالعلا حیث فخر العز أدومه ؛(1)
«او را علی نامیدم تا عزت والایی و بلند مرتبگی برای او باقی بماند، زیرا افتخارآمیزترین عزت آن است که پایدارتر باشد».
اراده پروردگار چنان قرار گرفت که فاطمه بنت اسد، نوزاد خویش را در درون کعبه به دنیا آورد. وی اولین و آخرین بانویی است که کودکش را در مقدس ترین جای زمین، یعنی بیت الله الحرام، که مقصد همه ساله حجاج است، به جهان بشری تقدیم کرد. داستان تولد امیرالمؤمنین علیه السلام آنقدر مشهور و عیان است که حاجتی به بیان آن نیست؛ اما ترجیح می دهیم در آغاز، روایتی را نقل کنیم که عظمت، بزرگی و قداست شخصیت مولود کعبه را آشکار می سازد. در روایتی که شیخ صدوق سند آن را به معاذ بن جبل (2) می رساند، معاذ روایت را اینگونه نقل کرده است که: رسول
ص: 103
خدا صلی الله علیه واله فرمود: «خداوند عز و جل، من، علی، فاطمه، حسن و حسین را
ص: 104
هفت هزار سال پیش از آفرینش جهان، خلق نمود».
گفتم: ای رسول خدا در آن سالها کجا بودید؟
فرمود: «ما در قسمت جلوی عرش بودیم و خدای متعال را تسبیح، ستایش، تقدیس و تمجید می کردیم»؛
گفتم: در چه هیئت و شکلی بودید؟
فرمود: «ما اشباحی نورانی بودیم تا آنکه خداوند عزوجل اراده نمود صورت ما را بیافریند که در این هنگام ما را به ستونی از نور، تبدیل کرد و آنگاه ما را در کمر آدم قرار داد؛ سپس ما را به کمرهای پدران و رحمهای مادران، منتقل نمود و هیچ گونه ای از نجاست شرک و زنای کفر به ما نمی رسید و به واسطه ما برخی خوشبخت و برخی دیگر بدبخت می شدند. هنگامی که خداوند، ما را به کمر عبد المطلب منتقل نمود، آن نور را بیرون آورد و آن را دو نیم کرد؛ نیمی را در کمر عبدالله و نیمی را در کمر ابوطالب قرار داد، آنگاه نیمه ای را که از آن من بود به رحم آمنه و نیم دیگر را به رحم فاطمه بنت اسد، منتقل نمود که بر اثر آن، آمنه مرا به دنیا آورد و فاطمه، علی را؛ سپس خداوند عزوجل، أن ستون نور را به من بازگرداند و بر اثر آن فاطمه از من متولد شد؛ آنگاه خداوند عزوجل، ستون نور را به علی بازگرداند و بر اثر آن، حسن و حسین از او متولد شدند؛ یعنی از اجتماع هر دو نیمه ستون نور، حسن و حسین به دنیا آمدند؛ نور علی به فرزندان حسن و نور من به فرزندان حسین، رسید و این نور تا روز قیامت در میان ائمه که از فرزندان حسین هستند، به نوبت
ص: 105
انتقال می یابد»(1).
شیخ صدوق در «امالی» به سند خود از سعید بن جبیر (2) نقل
ص: 106
می کند که: یزید بن قعنب گفت: به همراه عباس بن عبدالمطلب و گروهی از بنی عبد العزی، در مقابل بیت الله الحرام نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد، مادر امیرالمؤمنین علی علیه السلام، نزدیک شد؛ او آن روزها نهمین ماه بارداری خود را سپری می کرد که ناگاه درد زایمان او را فرا گرفت و گفت:
«پروردگارا! من به تو، رسولان تو و کتاب هایی که از جانب تو نازل شده است ایمان دارم، سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق می کنم و باور دارم که او کعبه را بنا نهاده است؛ پس به حق کسی که این خانه را بنا نهاد و به حق نوزادی که در شکم من است، تو را سوگند می دهم که زایمان مرا آسان سازی»
یزید بن قعنب می گوید: دیدم که خانه خدا از قسمت عقب آن باز شد، فاطمه به درون آن رفت و از دیدگان ما پنهان شد، در این
ص: 107
هنگام دیوار دوباره به هم آمد؛ ما خواستیم قفل در کعبه برای ما باز گردد اما در، قفل شده بود و دیگر باز نگردید؛ در آن هنگام بود که دانستیم مشیت و اراده پروردگار عزوجل در کار است.
آنگاه فاطمه بنت اسد پس از چهار روز بیرون آمد در حالیکه امیرالمؤمنین علیه السلام را در میان دستانش گرفته بود، سپس گفت: «من بر همه زنان پیش از خویش، برتری داده شده ام؛ زیرا آسیه دختر مزاحم، از روی ناچاری و مخفیانه، خداوند عزوجل را در جایی عبادت کرد که در حالت عادی، عبادت خداوند در آن مکان، پسندیده و شایسته نبود؛ مریم دختر عمران با دست خود، نخل خشکیده را تکان داد و از آن، خرمای تازه خورد؛ اما من وارد بیت الله الحرام شدم و از میوه ها و روزی های بهشت، میل نمودم؛ هنگامی که خواستم بیرون بیایم هاتفی صدایم کرد و گفت: ای فاطمه! نامش را «علی» بگذار چرا که بلند مرتبه است، و خداونډ بلند مرتبه و والاترین می فرماید: من نام او را از نام خویش برگرفتم، او را با ادب خود ادب نمودم و او را از علم پیچیده و مخفی خویش آگاه ساختم. اوست که بت های خانه مرا در هم می شکند، بر بام خانه ام اذان می گوید و مرا تقدیس می کند و بزرگ می دارد؛ خوشا به حال کسی که او را دوست بدارد و از او اطاعت کند و وای بر کسی که با او دشمنی کند و از فرمانش سرپیچی نماید».(1).
ص: 108
در کتاب «مناقب آل ابی طالب» آمده است: ابو علی ابن همام(1).
ص: 109
در حدیثی به صورت مرفوع، نقل می کند: پس از تولد علی علیه السلام ابوطالب در حالی که علی را در آغوش گرفته بود، دست در دست فاطمه به سوی «ابطح»(1) حرکت نمود؛ هنگامی که به آنجا رسیدند ابوطالب فریاد زد:
یا رب یا ذا الغسق الدجئ والقمر المبتلج المضی بین لنا من حکم المقضی ماذا تری فی اسم ذا الصبی؟؛(2)
« پروردگارا! ای صاحب شب های تاریک و سیاه و ای مالک ماه درخشان و نورانی! • بر اساس اراده یحتمی خود برای ما روشن کن که چه نامی برای این کودک می پسندی ؟». .
در این هنگام چیزی همانند ابر بر روی زمین خزیدن گرفت تا آنکه بر روی سینه ابوطالب، آرام گرفت و او و علی را در آغوش کشید؛ صبحگاهان، ابوطالب لوح سبزی را در کنار خود دید که بر روی آن نوشته شده بود:
ص: 110
خصصتمابالولدالزکی
والطاهر المنتجب الرضی
فاسمه من شامخ علی
علی اشتق من العلی
«نعمت برخورداری از این فرزند پاک، برگزیده و مورد رضایت را به شما اختصاص دادم. • خداوند و الا و بلندمرتبه، نامش را علی می گذارد که از «علی» (صفت پروردگار) برگرفته شده است».
ابو علی ابن همام می گوید: آن لوح را به کعبه آویختند و همچنان در آنجا آویزان بود تا آنکه هشام بن عبدالملک(1) آن را
ص: 111
برداشت.(1)
دوستداران علی علیه السلام در سرودن قصاید بدیع و زیبا پیرامون این رخداد خجسته از هم پیشی گرفته اند؛ به عنوان مثال علامه امینی در کتاب «الغدیر»: ج 6، ص 47 - 49، موشحة (2) میرزا اسماعیل شیرازی (3) (ت 1305 ه. ق.) را نقل کرده است: رغد العیش فزده رغدة
بسلافی منک تشفی سقمی2.
ص: 112
طرب الصب علی وصل الحبیب
وهنا العیش علی بعد الرقیب
وقتی من أکؤس الراح النصیب
واسقنیها توأما لامفردا
فالهنا کل الهنا فی التوأم
«زندگی پر از ناز و نعمت است؛ پس لذت آن را با باده ای ناب از سوی خودت افزون کن که بیماری مرا شفا دهد. • عاشق دلداده از وصال معشوق به وجد آمده و زندگی بر اثر دوری رقیب ، گوارا شده است. • تمام سهم مرا از جام های شراب، پرداخت کن ،و نه با یک جام، که با جام های پیاپی مرا سیراب ساز؛• زیرا آسایش کامل در گرو جام های پشت سر هم است»
آتنی الصهباء نارا ذائبه
کتلتها قبسات لاهبه
واسقنیها والندامی قاطبه
فلعمری إنها ری الصدی
الفؤاد بالتصابی مضرم؛
«باده ای به من ده که چون آتش می گدازد و شعله های فروزان از آن زبانه می کشد. • من و همه همنشینانم را از آن سیراب کن، زیرا به خدا سوگند که عطش را از میان می برد، • قلبی که از عطش عشق می سوزد».
ما أحیلی الراح من کف الملاح
هی روح هی روح هی راح
فأدرها فی غدوو رواح
کذکاء تتجلی صرخدا
رصعتها حبب کالأنجم؛
«گرفتن باده از دست زیبارویان چه شیرین است، چرا که جان، شادی و آسایش را به انسان هدیه می دهد. • پس آن را صبح و شام در میان ما بگردان،
ص: 113
همانند خورشیدی که خود را به صرخد(1) نشان می دهد؛ • و حبابهایی چون ستاره، این شراب را جواهر نشان کرده است ».
حبذا أناء أنس أقبلت أدرکت نفسی بها ما املت
وضعت أم العلی ما حملت طاب أصلا و تعالی محتدا
مالکا ثقل ولاء الأمم؛ «چه خوش لحظاتی است ؛ لحظات انس که به من رو کرده و جان من به وسیله آن، به رویاهایش رسیده است. • مادر بزرگی و عظمت، نوزاد خود را به دنیا آورد، نوزادی که ریشه و تباری پاک و والا دارد؛ • و سنگینی زمامداری امت ها در اختیار او ست ».
آنست نفسی من الکعبة نور مثل ما انس موسی نار طور
یوم غشی الملأ الأعلی سرور قرع السمع نداء کندا
شاطئ الوادی طوی من حرم
«من از کعبه نوری دیدم؛ همانند آن آتشی که موسی علیه السلام از کوه طور دید، مشاهده نمودم. • آن روز که فرشتگان غرق شادی شدند و از حرم بیت الله الحرام ندایی همچون ندای کنارة وادی طوی به گوش رسید». ولدت شمس الضحی بدر التمام فانجلت عنا دیاجیر الظلام
نادیا بشراکم هذا غلام وجهه فلقه بدر یهتدی
بسنا أنوار ه فی الظلم ؛«فاطمه بنت اسد، خورشید صبحگاهان و ماه تمام را به دنیا آورد و تاریکی های شب های تار از ما رخت بر بست. • ندا آمد که مژده باد شما را کهه.
ص: 114
چهره این کودک، پاره ای از ماه شب چهارده است. • و درخشش نورش، هدایتگر مردمان در تاریکی هاست».
پپپهذه فاطمة بنت أسد أقبلت تحمل لاهوت الأبد
فاسجدوا ذلافیمن سجد فله الأملاک خرت سجدا
إذ تجلی نوره فی آدم ؛«این فاطمه بنت اسد است که لاهوت ابدیت را در بر دارد. • پس همانند دیگر سجده کنندگان در برابر علی علیه السلام فروتنانه سجده کنید؛ زیرا آن هنگام که نور او در آدم، متجلی شد،فرشتگان در برابر او به سجده افتادند» .
کشف الستر عن الحق المبین وتجلی وجه رب العالمین
و بدا مصباح مشکاة الیقین وبدت مشرقة شمس الهدی
فاتجلی لیل الظلام المظلم؛ «پرده از روی حق آشکار، برافتاد و چهره ی پروردگار جهانیان، نمایان گشت؛ • چراغ چراغدان یقین نمایان گشت، خورشید هدایت، تابیدن گرفت ، • و تاریکی شب های تار، رخت بر بست ».
نسخ التأبید من نفی تری فأرانا وجهه رب الوری
لیت موسی کان فینا فیری ماتمناه بطور مجهدا
فانثنی عنه بکفی معدم؛«نفی ابدی از «لن تری»(1) برافتاد و پروردگار جهانیان، چهره خود را به
ص: 115
نشان داد. • ای کاش موسی در میان ما بود و می دید که خواسته اش در کوه طور به حقیقت پیوسته است، خواسته ای که به سختی و ناله کنان آن را مطرح می کرد؛ • و با دستان خالی از آن دست برداشته بود». هل درت أم العلی ما وضعت؟ أم درت ثدی الهدی ما أرضعت؟
أم درت کف النهی ما رفعت؟ أم دری رب الحجی ما ولدا؟
جل معناه فلما یعلم؛ «آیا مادر بزرگواری (و عظمت ) می دانست که چه کسی را به دنیا آورده است ؟ آیا پستان هدایت ، می دانست به چه شیرخواره ای شیر می دهد؟ • آیا دست عقل می دانست چه والامقامی به دنیا آمده است؟ آیا خردمندان از منزلت آن مولود، آگاهی داشتند؟ • این معنا آنقدر بلند است که هنوز هم کسی آن را نمی شناسد».
سید فاق علا کل الأنام کان إذ لا کائن وهو إمام شرف الله به البیت الحرام حین أضحی لسناه مولدا
فوطی تربته بالقدم ؛«سرور و آقایی که در بزرگی، از همه خلایق برتر بود و آن زمان که هیچکس نبود، وجود داشت و امام بود. • خداوند به وسیله او ، کعبه را شرافت بخشید؛ هنگامی که با تابشی شکوهمند، ولادتگاه او را روشن کرد؛ • و علی علیه السلام بر خاک آن گام نهاد».
سید حازت به الفضل مضر بفخار قد سما کل البشر وجهه فی فلک العلیا قمر فبه لا بالنجوم یهتدی
نحو مغناه لنیل المغنم؛
ص: 116
«سروری که قبیله مضر به وسیله او فضیلت یافت و افتخاری پیدا کرد که بر تمام بشر، برتری یافت. • چهره اش در آسمان بلند، ماه است ؛ پس مردم با روی او هدایت می شوند، نه با ستارگان. • مردم به سوی خانه او می روند تا غنیمت گیرند».
هو بدر و ذراریه بدور عقمت عن مثلهم أم الدهور کعبة الوفاد فی کل الشهور فاز من نحو ممناها قصدا
لمطاف منه أو مستلم؛«او و فرزندانش، ماه شب چهارده هستند و مادر روزگار، از زاییدن همتای آنان عقیم شده است. • او همیشه، کعبه تازه از راه رسیده است و هر که صحن این کعبه را طلب کند، • تا به طواف آن بپردازد یا بر آن بوسه زند، رستگار می شود».
ورثوا العلیاء قدما من قصی ونزار ثم فهر ولؤی لایباری حبهم قط بحی وهم أزکی البرایا محتدا
وإلیهم کل فخر ینتمی؛ «آنان عظمت را از زمانهای گذشته، از قبیله های قصی، نزار و آنگاه فهر و لؤی به ارث برده اند. • هیچ عشقی را نمی توان با عشق به آنان برابر دانست؛ ایشان از پاکترین تبار، بهره می برند؛ • و همه افتخارات به آنها باز می گردد».
إن یکن یجعل الله البنون وتعالی الله عما یصفون فولیدالبیت أحری أن یکون لولی البیت یدعی ولدا
لاعزیرولا ابن مریم؛«هر چند که خداوند از توصیفات مردم، برتر و والاتر است، اما اگر قرار
ص: 117
باشد فرزندانی برای خداوند در نظر گرفته شود، • و این مولود کعبه - و نه عزیر و مسیح - است که شایستگی فرزند خدا بودن را دارد». هو بعد المصطفی خیر الوری من ذری العرش الی تحت الثری قد کست علیاءه أم القری عزة تحمی حماها أبدا
حیث لا یدنوه من لم یحرم ؛«او پس از مصطفی صلی الله علیه واله وسلم، از اوج عرش گرفته تا زیر خاک، بهترین خلایق باشد. • عظمت او، أم القری (مکه) را در بر گرفته است و این عزت تا ابد حریم مکه را پاس خواهد داشت. • جایی که تنها انسان های محرم می توانند به آن نزدیک شوند».
سبق الکون جمیعا فی الوجود وطوی عالم غیب و شهود کل ما فی الکون من یمناه جود إذ هو
الکائن لله یدا وید الله مدر الأنعم؛ «او در وجود، بر همه هستی، پیشی گرفته و عالم غیب و شهود را درنوردیده است. • هر آنچه در کیهان،یافت می شود به کرم و بخشش او امیدوارند، چرا که وی به عنوان دست خداوند (ید الله)، به وجود آمده است؛ • و دست خداوند، نعمت ها را به خلق، ارزانی می کند».
أیها المرجی لقاه فی الممات کل موت فیه لقیا ک حیاة لیتما عجل بی ما هو آت علنی ألقی حیاتی فی الردی
فائزامنه بأ وفی النعم (1).
ص: 118
«ای کسی که امید دیدارش به هنگام مرگ، می رود! هر مرگی که با دیدار تو همراه شود، زندگی است. • ای کاش، اجل هر چه زودتر فرا رسد تا زندگی ام را در مرگ، ملاقات کنم؛ • و به وسیله دیدار او از بهترین نعمت، برخوردار گردم».
سید علی نقی نقوی لکهنوی هندی (1) نیز موشحه ای در باب تولد
ص: 119
امام علی علیه السلام سروده است که در ذیل می آید:
من بدا فازدهر البیت الحرام و زهت منه لیالی رجب طرب الکون لبشر وهنا إذ بدا الفخر بنور وأتی الوحی ینادی معلنا قد أتاکم حجة الله الإمام
وأبو الغرالهداه النجب؛«این مولود کیست که آشکار شد و بیت الله الحرام (کعبه) به واسطه وجود او درخشید و شب های رجب به خاطر او، روشن گشت ؟! • هستی به دلیل شادی و آسایش، به وجد آمد؛ آن هنگام که افتخار و شرف به همراه نور و درخشندگی، نمایان شد؛ • وحی نازل شد و اعلام کرد که حجت خدا امام (علی علیه السلام) به سوی شما آمد؛ • هم او که پدر سفیدرو یان هدایت یافته و پاک گوهر است».
خصه الرحمن بالفضل الصراح ومزایا أشرقت غرا وضاح و سما منزله هام الضراح فغدا مولده خیر مقام
طأطأت له رؤ وس الشهب؛ «خداوند، فضیلت آشکار و مناقبی را به او اختصاص داده است که روشن و سپید، می تابند. • جایگاه او بر بلندای آسمانهای دوردست است و محل تولدش، بهترین جای هستی به شمار می آید. • ستارگان در برابر او سر فرود می آورند».
ص: 120
إنه أول بیت وضعا
للوری طرة فأضحوا خضعا
وعلی الحاضر والبادی معا
حجة أصبح فرضا ولزام
طاعة تبغ أقصی القرب
کعبه نخستین خانه ای است که برای همه خلایق،بنیان نهاده شد و همه در برابر آن خاضع و فروتن هستند. • کعبه بر همه ساکنان شهرها و بیابانها، حجت است و اطاعت از او واجب و ضروری است؛ • و این عبادتی است که بالاترین مقام قرب الهی را به همراه می آورد».
وهو القبلة فی کل صلاة
وملاذ یرتجئ فیه النجاة
وقد استخلصه الله حماة
فلئن یأتی إلیه مستهام
فی مله داعیا یستجب؛
«کعبه قبله هر نماز و پناهگاهی است که در آن امید نجات می رود. • خداوند آن را به عنوان حامی، برگزیده است و اگر سرگشته ای به سوی آن بیاید، • و به خاطر گرفتاری و مصیبتی دعا کند، دعایش مستجاب خواهد شده.
تلکم فاطمة بنت أسد
أمت البیت بکرب وکمد
ودعت خالقها الباری الصمد
بحشا فیه من الوجد الضرام
قد علته قبسات اللهب؛
فاطمه بنت اسد با غم و اندوه، آهنگ کعبه کرد؛• و با درونی برافروخته از شور و اشتیاق، خالق بی نیاز خویش را خواند؛ و حال آنکه شراره های آتش اندوه او را در بر گرفته بود». نادت اللهم رب العالمین
قاضی الحاجات للمستصرخین
کاشف الکرب مجیب السائلین
إننی جئتک من دون الأنام
ص: 121
أبتغی عندک کشف الکرب؛
«فریاد زد: خداوندا! ای پروردگار جهانیان! ای برآورنده نیازهای فریادخواهان! ای برطرف کننده بلا! ای اجابت کننده درخواست ها! من به تنهایی به سوی تو آمده ام. • از تو درخواست می کنم که غصه هایم را برطرف نمایی».
بینما کانت تناجی ربها
وإلی الرحمن تشکو کربها
وإذا بالبشر غشئ قلبها
من جدار البیت إذ لا ح ابتسام
عن سنا ثغړ له ډی شنب؛
«در آن هنگام که با پروردگارش راز و نیاز می نمود و از اندوه و مصیبتش، نزد خدای رحمان، گلایه میکرد، ناگهان شادی برآمده از دیوار کعبه، قلب او را در برگرفت و لبخندی آشکار شد؛ • لبخندی از درخشش دهانی پر از دندان های سپید دیوار کعبه».
فتق الهز أم انشق القمر
أم عمود الصبح باللیل انفجر
أم أضاء البرق فالکون از دهر
أم بدا فی الأفق خرق والتئام
قغدا برهان معراج النبی؛
«غنچه شکفت یا ماه دو تکه شد یا اینکه نور صبح در دل شب، دمید • یا آذرخش، درخشید و هستی روشن شد یا آنکه بازشدن و به هم آمدنی در افق، نمایان گشت! • و برهان معراج پیامبر به ظهور درآمد».
أم أشار البیت بالکف ادخلی
واطمئنی بالإله المفضل
فهنا یولد ذو العلیا علی
من به یحظی حطیمی والمقام
وینال الرکن أعلی الرتب؛
«یا آنکه کعبه، با دست به او (فاطمه بنت اسد) اشاره کرد که داخل شو و با
ص: 122
اطمینان به فضل خداوند بخشنده، آرام بگیر؛ • که در اینجا «علی علیه السلام» بلند مرتبه متولد می شود، کسی که حطیم و مقام از او بهره مند می شوند؛ • و رکن نیز به واسطه او به بالاترین مقام نایل خواهد شد».
دخلت فاطم فارتد الجدار
مثلما کان ولم یکشف ستار
إذ تجلی النور وانجاب السرار
عن سنا بدر به یجلو الظلام
والورئ ینجو به من عطب؛
«فاطمه داخل شد و دیوار کعبه به حالت سابق خود بازگشت و پرده ای بر نیفتاد (و هیچ کس او را ندید). • آنگاه که نور متجلی شد و با درخشش ماه چهارده که تاریکی را از میان بر می دارد، آخرین شب رخت بر بست؛ • و انسانها به واسطه او از نابودی، نجات یافتند».
ولد الطاهر ذالک ابن جلا
من سما العرش جلالا وعلا
فله الأملاک تعنوا ذللا
و به قد بشر الرسل العظام
قومهم فیما خلا من حقب؛
«آن فرزند پاک به دنیا آمد؛ فرزند رو شنی و نور که در شکوه و عظمت ، بر بلندای عرش قرار گرفت. • فرشتگان فروتنانه در برابر او سر تسلیم فرود می آورند؛ هم او که پیامبران بزرگ در دروان گذشته، بشارت آمدنش را به مردم زمان خود داده بودند».
عرف الله ولا أرض ولا
رفعت سبع طباق ظللا
فلذا خر سجودة وتلا
کلما جاء إلی الرسل الکرام
قبله من صحف أوکتب؛
«علی علیه السلام هنگامی خدا را شناخت که نه زمینی وجود داشت و نه هفت
ص: 123
آسمان بر پا شده و بر هستی سایه افکنده بود. و به همین خاطر بود که هرگاه صحیفه ها و کتاب های پیشین بر رسولان بزرگوار نازل می شدند، علی علیه السلام به سجده می افتاد و آنها را تلاوت میکرد».
إن یک البیت مطافة للأنام
فعلی قد رقئ أعلی سنام
إذ به یطوف البیت الحرام
وسعی الرکن إلیه لاستلام
فغدا یزهو به من طرب؛
«اگر خانه کعبه، محل طواف انسانهاست،( مردم باید بدانند که ) علی علیه السلام است که بر بلندای عظمت قرار دارد؛ • چرا که کعبه به گرد او طواف می کند و رکن برای استلام و بوسیدن او، به تکاپو می افتد؛ • رو از روی و جد و طرب، به واسطه علی علیه السلام درخشان می شود».
لم یکن فی البیت مولود سواه
إذ تعالی عن مثیل فی علاه
أوتی العلم بتعلیم الإله
فغداه دره قبل الفطام
یرتوی منه بأهنئ مشرب؛
« هیچکس جز او در کعبه متولد نشده است، چرا که در عظمت، همتایی ندارد. • او به آموزش و تعلیم الهی، علم آموخته است و قبل از آنکه از شیر گرفته شود، خداوند او را با شیر علم، تغذیه کرد؛ • و او نیز در گواراترین محل نوشیدن، از شیر علم سیراب شد».
صور الکون علی سؤدده
وانتمی الوحی إلی محتده
بشر الشیعة فی مولډه
واقصدوا العلامة الجبر الإمام
منبع العلم مناط الأدب؛(1).
ص: 124
«هستی در برابر سروری و آقایی او کوچک شد و وحی به تبار او ، منتسب گشت. • شیعیان را به خاطر ولادتش مژده دهید و این علامه دانشمند را به عنوان امام خویش برگزینید؛ • هم او که سرچشمه علم و محور و مدار ادب است».
وی در شعری دیگر چنین می سراید:
ثم أستکشف عن سائلا هذا وذاک
فرأیت الکل مثلی فی اضطراب وارتباک
وإذا الآراء طرا فی اصطدام واصطکاک
وأخیرا عمها العجز فقالت:
لست أدری
«خواستم تا پرده از روی حقیقت علی علیه السلام عمل بر دارم، از این و آن پرسیدم و دیدم که همه چون من، پریشان و سردرگمند. • دیدگاه ها همه در تضاد و اصطکاک بودند و سرانجام، ناتوانی همه افکار را در بر گرفت و صاحبان آرا، یکایک گفتند: "نمی دانم ".
وإذا تبهنی عاطفة المحب الدفین
وتظننت و ظن الألمعی عین الیقین
إنه میلاد مولانا أمیر المؤمنین
فدع الجاهل والقول بأنی
لست أدری؛
«در این هنگام، عاطفه عشق پنهان، مرا به خود آورد و گمانی در من شکل گرفت . البته گمان انسان هوشمند، عین یقین است که : تولد مولا امیرالمؤمنین فرا رسیده است، پس نادانان و این سخن آنها را که"نمی دانم"، رها کن».
لم یکن فی کعبة الرحمن مولود سواه
إذ تعالی فی البرایا عن مثیل فی علاه
ص: 125
وتولی ذکره فی محکم الذکر الإله
أ یقول الغر فیه بعد هذا
لست أدری؛
«درون کعبه،ولادتگاه هیچکس جز علی علیه السلام نیست؛چرا که در میان خلایق، عظمت هیچکس به پای او نمی رسد.•خداوند در کتاب خود از او یاد کرده است؛ حال آیا ناپخته ای تازه کار باز هم می گوید: "نمی دانم؟"»
أقبلت فاطمة حاملة خیر جنین
جاء مخلوق بنور القدس،لا الماء المهین
و تردی من اللاهوت بین العالمین
کیف قد أودع فی جنب وصدر؟
لست أدری؛
«فاطمه آمد در حالیکه بهترین جنین را در رحم داشت؛ جنینی که نه با آب پست ، بلکه با نوری قدسی به واسطه جبرئیل،آفریده شده بود. • منظرة لاهوت در میان جهانیان فرود آمد؛ اما چگونه این منظره در پهلو و سینه فاطمه به امانت سپرده شد؟ "نمی دانم".
أقبلت تدعو وقد جاء بها داء المخاض
نحو جذع النخل من ألطاف ډی اللطف المفاض
فدعث خالقها الباری بأحشاء مراض
کیف ضجت؟ کیف عجت؟ کیف ناحت؟
لست أدری؛
«در حالیکه درد زایمان فاطمه را گرفته بود،دعا کنان آمد و از الطاف
ص: 126
خداوند بسیار مهربان، به سوی تنه درخت خرما رفت.(1) • با درونی بیمار، پروردگار و خالق خود را خواند اما چگونه فریاد زد؟ چگونه ناله کرد؟ چگونه فغان سر داد؟ "نمی دانم " . لست أدری غیر أن البیت قد رد الجواب
بابتسام فی جدار البیت أضحی منه باب
دخلت فانجاب فیه البشر عن محض اللباب
إنما أدری بهذا غیر هذا
لست أدری؛
«تنها همین را می دانم که کعبه او را پاسخ گفت؛با لبخندی در دیوار خود که دری از آن پدیدار شد. • وارد شد و در آنجا بشارت، عقل محض را به دنیا آورد؛ من تنها همین را می دانم؛ اما جز این چیزی"نمی دانم "».
کیف أدری و هو سر فیه قد حار العقول
حادث فی الیوم لکن لم یزل أصل الأصول
مظهر لله لکن لا اتحاد لا حلول
غایة الادراک أن أدری بأنی
لست أدری؛
«چگونه بدانم و حال آنکه او سری است که عقل ها را حیران و سرگشته نموده و به لحاظ زمانی، حادث است اما همچون اصل اصول می باشد. • او مظهر خداست، البته نه با یکی شدن و حلول. نهایت فهم من این است که بدانم :"نمی دانم "».
ص: 127
ولد الطهر علی من تسامی فی علاه
فاهتدئ فیه فریق وفریق فیه تاه
ضل أقوام فظنوا أنه حقا إله
أم جنون العشق هذا لا یجازی؟!
لست أدری؛(1)
«علی علیه السلام به دنیا آمد؛ یعنی حقیقت طهارت به دنیا آمد؛ هم او که در بزرگی، بر همگان افتخار و مباهات می کند و گروهی به واسطه او هدایت و گروهی دیگر به دلیل[انحراف از او]گمراه شدند. • برخی گمراه شده و گمان بردند که او واقعا خداست، شاید این گمان از روی جنون عشق باشد و مجازاتی برای آنان در نظر گرفته نشود! • "نمی دانم "».
شاعر نوپرداز مسیحی، جناب استاد پولس سلامه(2)،در آغاز
ص: 128
حماسه ی عربی زیبای خود «عید الغدیر»(1)،سروده ای به نام «فجر الإسلام» دارد که در پی می آید:
سمع اللیل فی الظلام المدید
همسه مثل أنة المفوود
من خف الآلام والکبت فیها
ومن البشر والرجاء السعید
حرة لها المخاض فلاذت
بستار البیت العتیق الوطید
کعبة الله فی الشدائد ترجی
فهی جسر العبید للمعبود
لا نساء ولا قوابل حفت
بابنة المجد والغلی والجود؛
«شب در گستره تاریکی، زمزمهای شنید که همانند ناله دل شکستگان بود. • ناله ای به خاطر دردهای فروخورده که شادی و امید به خوشبختی، آن را همراهی می کرد. • درد زایمان، زن آزاده ای را به ستوه آورد و او به پرده کعبه،این خانه عتیق و استوار پناه برد؛• کعبه خداوند که در سختی ها، امید یاری آن می رود و پل بندگان به سوی معبود است. • هیچ یک از زنان و قابله ها در اطراف دختر بزرگی و بخشش (یعنی فاطمه بنت اسد)،حضور نداشتند».
یذر الفقر أشرف الناس فردا
والغنی الخلیع غیر فرید
أینما سار واکبته جباه
وظهور مخلوقة للسجود
صبرت فاطم علی الضیم حتی
لهث اللیل لهثة المکدود
وإذا نجمة من الأفق خفت
تطعن اللیل بالشعاع الحدید
وتدانت من الحطیم وقرت
وتدلت تدلی العنقود؛
ص: 129
«فقر،شریف ترین انسانها را به تنهایی وا می دارد،اما ثروتمندان هرزه ی عیاش تنها نمی مانند. • ثروتمندان هر کجا روانه شوند،پیشانی ها و پشت هایی که برای سجده آفریده شده اند،آنها را همراهی می کنند. • فاطمه،در برابر ستم،صبر پیشه کرد تا آنکه شب،همانند کسی که پایمال شده است،به نفس نفس زدن افتاد. • در این هنگام،ستاره ای با شتاب از افق به راه افتاد و با پرتو برنده خود،قلب شب را شکافت. • به حطیم نزدیک شد،همانجا ماند و همانند خوشه انگور،آویزان شد».تسکب الضوء فی الأثیر دفیقا فعلی الأرض وابل من سعود واستفاق الحمام یسجع سجعا فتهش الأرکان للتغرید بسم المسجد الحرام حبورا و تنادت حجاره للنشید کان فجران ذلک الیوم فجر لنهار وآخر
للولید هالت الأم صرخة جال فیها بعض شی من همهمات الأسود؛
«نور خروشان خود را بر روی فلک نهم (بالاتر از تمامی افکار )ریخت و در زمین،انبوهی از ستارگان سعد(ستارگان خوشبختی)حضور داشتند. • کبوتران بیدار شدند و آواز سر دادند که در اثر آن ارکان کعبه نیز برای نغمه سرایی به وجد آمد. • مسجدالحرام از روی شادی،لبخند زد و سنگ های آن برای سر دادن سرود،یکدیگر را صدا زدند. • در آن روز دو سپیده دم بر آمد:یکی سپیده دم روز و دیگری سپیده دم مولود کعبه. • فریادی که با صدایی از غرش شیران همراه شده بود،مادر را به وحشت انداخت».
دعت الشبل حیدرا و تمنت وأکبت علی الرجاء المدید أسدا سمت ابنها کأبیها لبده الجد أهدیت للحفید بل علیا ندعوه قال أبوه فاستقز السماء للتأکید
ص: 130
ذلک اسم تناقلته الفیافی و رواه للجلمود للجلمود یهرم الدهر وهو کالصبح باق کل یوم یأتی بفجر جدید؛
«مادر،آن شیر پسر را حیدر خواند و مشتاقانه بر خوان گسترده ی امید، آرزو کرد. • پسرش را همچون پدر خود اسد نامید و یال پدر بزرگ به نوه اهدا شد. • پدر نوزاد گفت:او را علی نام می نهیم و در این هنگام،آسمان برای تایید سخن پدر به تلاطم در آمد. • بیابانهای وسیع و تخته سنگ ها این نام را برای همدیگر نقل می کردند. • روزگار،پیر می شود؛ اما او همچون صبح،باقی است و هر روز،سپیده دم تازه ای را به ارمغان می آورد».
روایت شده است که قحطی ویرانگر و بحرانی بسیار شدید،قریش را در بر گرفت؛در این هنگام رسول خدا صلی الله و علیه و آله به نزد عمویش عباس(1)،که در میان بنی هاشم از همه ثروتمندتر بود رفت و به او
ص: 131
گفت:«برادرت ابوطالب،فرزندان بسیار دارد و همانگونه که می بینی این بحران،مردم را فراگرفته است؛حال بیا به نزد او برویم و بار فرزندان او را سبک گردانیم؛ من سرپرستی یکی از پسرانش را بر عهده میگیرم و تو نیز سرپرستی یکی دیگر را».(1) عباس گفت:برویم.هنگامی که به خانه ابوطالب رسیدند به او گفتند:ما می خواهیم تا زمانی که قحطی کنونی مردم پایان پذیرد،بار فرزندان تو را سبک گردانیم؛ابوطالب به آنها گفت:عقیل را برای من باقی گذارید و هر کاری می خواهید انجام دهید؛در این هنگام،محمد صلی الله علیه و آله،علی علیه السلام را،و عباس، جعفر را برگزید تا از آنها مراقبت نمایند.رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ی این انتخاب خود فرمود: «من کسی را انتخاب کردم که خداوند برای من9.
ص: 132
برگزیده است تا سرور شما باشد؛ من علی رابرگزیدم»(1).
به این ترتیب علی علیه السلام در خانه و دامان پیامبر صلی الله علیه و آله رشد کرد و تربیت یافت و همانگونه که فاطمه بنت اسد،برای پیامبر صلی الله علیه و آله مادری کرده بود،خدیجه نیز برای علی علیه السلام مادری کرد.
در روایتی در بحارالأنوار آمده است: «فاطمه بنت اسد، علی علیه السلام را به دنیا آورد و در آن هنگام،سی سال از عمر مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله سپری شده بود؛ رسول خدا علی علیه السلام را بسیار دوست می داشت و به فاطمه بنت اسد می فرمود:«گهواره ی علی را کنار بستر من بگذار». رسول خدا صلی الله علیه و آله بخش اعظم تربیت علی را بر عهده گرفت؛ایشان به هنگام شست و شوی علی،او را پاک می کرد؛به هنگام تشنگی علی،در دهان او شیر می ریخت؛به هنگام خواب علی،گهواره اش را تکان می داد و به هنگام بیداری علی،با او به مهربانی سخن می گفت؛او را بر سینه خود می نشاند و می فرمود:«این کودک،برادر،ولی،یاور،دوست مخلص،ذخیره،پناهگاه،پشت و پناه و وصی من است؛او همسر دختر گرانقدر من و امانتدار وصیت و جانشین من است».رسول خدا صلی الله علیه و آله همیشه علی را در آغوش خود می گرفت و برای گردش به کوهستان ها،آبراهه ها و دره های مکه می برد.(2)
در کتاب «اللمعة البیضاء فی شرح خطبة الزهراء علیهاالسلام» پیرامون0.
ص: 133
فضایل مولود کعبه و مادرش فاطمه بنت اسد آمده است:
«در کتاب مناقب،با سند،از صعصعة بن صوحان (1) نقل شده
ص:134
است که وی پس از ضربت خوردن امیر المؤمنین علیه السلام به نزد ایشان رفت و عرض کرد:ای امیرالمؤمنین!شما برترید یا حضرت آدم؟علی علیه السلام فرمود:خودستایی زشت است:خداوند متعال به آدم فرمود:ای آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید...»(1)،ولی خداوند بسیاری از چیزها را برای من مباح گردانید اما من آن را رها کردم و به آن نزدیک نشدم؛سپس صعصعه پرسید: شما برترید یا نوح؟
علی فرمود:نوح، قوم خود را نفرین کرد(2)،اما من غاصبان حقم را نفرین نکردم؛پسر نوح کافر بود اما پسران من حسن و حسین،سرور جوانان اهل بهشتند.
صعصعه سؤال کرد:آیا شما برترید یا موسی؟
فرمود:هنگامی که خدای تعالی موسی را به سوی فرعون فرستاد موسی گفت:من می ترسم که مرا تکذیب کنند؛تا جایی که خداوند به او فرمود:«نترس، چرا که پیامبران در نزد من از چیزی نمی ترسند»(3)؛ موسی گفت:«پروردگارا من یکی از آنها را کشته ام و می ترسم مرا
ص: 135
بکشند»(1)؛این در حالی است که من بسیاری از بزرگان و قهرمانان مشرک قریش را کشته بودم،اما هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله مرا به سوی قریش فرستاد تا سوره برائت را در مراسم حج برای آنها تلاوت کنم،هیچ ترسی به دل راه ندادم و به نزد آنها رفتم و بی هیچ ترسی،سوره برائت را برای آنان تلاوت کردم.
صعصعه گفت:شما برترید یا عیسی بن مریم؟
فرمود:مادر عیسی در بیت المقدس بود اما هنگامی که موعد زایمان او فرا رسید،صدای هاتفی را شنید که به او می گفت:از این مکان خارج شو؛چرا که اینجا نه محل زایمان،که محل عبادت است؛این در حالی است که مادر من فاطمه بنت اسد به هنگام نزدیک شدن موعد زایمان،در مسجدالحرام بود که ناگاه دیوار کعبه از هم باز شد و نجوای هاتفی را شنید که به او گفت داخل شو؛مادرم به درون کعبه رفت و من در آنجا به دنیا آمدم؛فضیلتی که پیش و پس از من،کسی از آن برخوردار نشده و نخواهد شد».(2)
***
ص: 136
سرانجام پس از عمری فداکاری،دست مرگ،وجود بانویی را که برای اسلام و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله همانند پرچمی برافراشته در اهتزاز بود، و با اهتزاز خویش قلب رسول خدا صلی الله علیه و آله را سرشار از مهربانی، دلسوزی، عشق و حرارت می کرد، از میان برداشت.
در منابع تاریخی هرچند که درباره سن فاطمه بنت اسد هنگام وفات وی،اختلاف وجود دارد و درگذشت این بانوی بزرگوار را در 60، 65 و 70 سالگی ذکر کرده اند؛بیشتر منابع،تاریخ وفات وی را سال چهارم هجری قمری و در مدینه دانسته اند(1).
البته برخی منابع نیز تاریخ وفات فاطمه بنت اسد را در حدود سال پنجم(2) و برخی نیز در سال سوم هجری
ص: 137
قمری(1) ذکر کرده اند.اما نکته مهمی که بسیار قابل توجه است و ظاهرا از نگاه بسیاری از تراجم نگاران مغفول مانده است،روایاتی است که شأن نزول آیه دوازدهم سوره ممتحنه را بانو فاطمه بنت اسد معرفی می کنند؛و از طرف دیگر در روایاتی معتبر،زمان نزول این آیه،پس از فتح مکه،در سال هشتم هجری قمری،معرفی گردیده است(2).
در برخی منابع آمده است که پس از نزول آیه 12 سوره ممتحنه (یا أیها النبی إذا جاءک المؤمنات یبایعنک علی أن لا یشرکن بالله شیئا و لا یسرقن ولا یزنین ولا یقتلن أولادهن ولا یأتین ببهتان یفترینه بین أیدیهن وأرجلهن ولا یعصینک فی معروف فبایعهن و استغفر لهن الله إن الله غفور رحیم)اولین زنی که با پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بیعت نمود، فاطمه بنت اسد بوده است.این روایت و گزارش های تاریخی،در کنار روایت اصول کافی،که تاریخ نزول این آیه را پس از فتح مکه،در سال هشتم هجری قمری ذکر می کند،بیانگر زنده بودن جناب فاطمه بنت اسد تا سال هشتم هجری می باشد(3).
ص: 138
در روایتی از ابن عباس(1) آمده است:روزی علی بن
ص: 139
ابی طالب علیه السلام گریه کنان به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد:«انا الله و انا الیه راجعون»(1)؛رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود:«علی جان! چه شده است؟» علی علیه السلام فرمود: «ای رسول خدا!مادرم فاطمه بنت اسد از دنیا رفت»؛ابن عباس می گوید: در این هنگام پیامبرصلی الله علیه وآله گریست و سپس فرمود: «ای علی! خداوند مادرت را رحمت کندبدان که اگر او مادر تو بود،مادر من نیز بود.این عمامه و پیراهن مرا بگیر و مادرت را به وسیله آن کفن نما.به زنان سفارش کن که او را نیک غسل دهند و او را از منزل بیرون نبر که کارهای لازم را خود انجام میدهم».
ابن عباس نقل می کند:پیامبر صلی الله علیه وآله پس از ساعتی آمد و پیکر بی جان فاطمه، مادر علی علیه السلام نیز از خانه بیرون آورده شد. پیامبر چنان نمازی بر پیکر او گذارد که تا آن زمان،بر پیکر هیچکس این گونه اقامه نماز نکرده بود؛آنگاه برای جنازه او چهل تکبیر گفت و اندکی بعد،خود به درون قبر رفت و در آن دراز کشید که در این هنگام هیچ صدا و ناله ای از ایشان شنیده و یا هیچ حرکتی از ایشان مشاهده نگردید؛و سپس فرمود: «علی جان! داخل شو،حسن جان! داخل شو»؛علی و حسن علیه السلام دستور پیامبر صلی الله علیه وآله را اجرا کردند وم.
ص: 140
وارد قبر شدند. هنگامی که پیامبر تمام کارهای لازم را انجام داد، فرمود: «علی جان! خارج شو، حسن جان! خارج شو»، علی و حسن علیه السلام از قبر بیرون آمدند و آنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله به روی دو زانو،خود را به بالین فاطمه کشانید تا آنکه به کنار سر فاطمه بنت اسد رسید و فرمود: «ای فاطمه! من محمد هستم، سرور فرزندان آدم، اما به این بر خود نمی بالم؛ اگر منکر و نکیر به نزد تو آمدند و در مورد پروردگار از تو پرسیدند،بگو: خدا پروردگار من است،محمد پیامبر من،اسلام دینم،قرآن کتابم و پسرم،امام و ولی من است»؛ بعد فرمود: «خدایا! فاطمه را با سخن ثابت و پایدار، استوار گردان»؛ آنگاه پیامبر ا از قبر بیرون آمد، چند مشت خاک بر روی جنازه او ریخت و سپس دو دست خویش را به هم زد تا خاک را از آنها پاک کند؛ سپس فرمود: «سوگند به آنکه جان محمد در دستان اوست! فاطمه صدای به هم خوردن دو دست مرا شنید».
در آن هنگام، عمار بن یاسر برخاست و به رسول خدا صلی الله علیه وآله عرض کرد: ای رسول خدا! پدر و مادرم فدای تو باد! چنان نمازی بر پیکر او گزاردی که تا کنون بر پیکر هیچکس نگزارده بودی! رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «ای ابویقظان! او لایق این نماز من بود. او از ابوطالب فرزندان بسیار داشت، که خیر آنها برایش فراوان، وخیر ما برای او اندک بود؛ اما وی (فاطمه بنت اسد) مرا سیر می کرد و فرزندان خود را گرسنه نگه می داشت؛ مرا می پوشاند و آنها را برهنه رها می کرد و بر موهای من روغن می مالید اما آنها را ژولیده نگه میداشت!»
ص: 141
عمار عرض کرد: حال چرا برای او چهل تکبیر گفتید؟
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «بله ای عمار!به سمت راست خود نگریستم؛ چهل صف از ملائکه را ایستاده و حاضر دیدم؛ از همین رو برای هر صف از آنها، یک تکبیر گفتم».
عمار عرض کرد: شما در قبر دراز کشیدید و هیچ ناله یا حرکتی از شما شنیده و دیده نشد؛ ما را از سر این کار آگاه کنید.
رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمود: «مردم در روز قیامت، برهنه محشور خواهند شد و من پیوسته از پروردگارم می خواستم تا فاطمه بنت اسد را در میان لباس و پوشیده، محشور گرداند؛ به خدایی که جان محمد در دستان اوست سوگند! از قبر فاطمه بنت اسد خارج نشدم تا اینکه دو چراغ از نور را در کنار سر او، دو چراغ از نور را در کنار دستانش و دو چراغ از نور را در کنار پاهایش دیدم و مشاهده نمودم که دو فرشته ی مأمور قبر وی تا هنگامہ برپایی قیامت از خداوند برای او طلب آمرزش میکنند»(1). در روایتی مشابه از ابن عباس، به نقل از حدیثی بلند آمده است: پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: «ای عمار!فرشتگان، افق را پر کرده اند؛ دری از درهای بهشت به روی فاطمه بنت اسد گشوده گردیده و یکی از بسترهای بهشت برای او گسترانیده شده وگلی از گل های خوشبوی بهشت برای او فرستاده شده است. بنابراین فاطمه بنت اسد در آسایش به سر می برد؛ گل های خوشبو، بهشت و نعمت ها برای او فرستاده شده و
ص: 142
قبرش یکی از باغ های بهشت است»(1).
ص: 143
همچنین در حدیثی از انس بن
ص: 144
مالک(1) نقل شده است: هنگامی که فاطمه بنت اسد بن هاشم، مادر
ص: 145
علی بن ابی طالب السلام علیه از دنیا رفت، رسول خدا صلی الله علیه و آله به خانه او داخل شد، بر بالینش نشست و فرمود: «مادر جان! خداوند تو را رحمت کند! تو مادر دوم من بودی؛ تو خود گرسنگی میکشیدی، و مرا سیر میکردی؛ تو خود لباسی در بر نداشتی و برای من لباس تهیه میکردی، و با محروم کردن خود از غذاهای دلپذیر، مرا غذا میدادی تا از این طریق، رضایت پروردگار و بهشت را برای خویش حاصل کنی». آنگاه رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داد تا پیکر بی جان وی سه بار غسل داده شود؛ پس هنگامی که نوبت به آب مخلوط با کافور رسید، رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله با دست خویش، آن آب را بر روی فاطمه بنت اسد ریخت؛ آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله جامه خویش را از تن به در آورد، آن را بر تن فاطمه کرد و با لباسی دیگر که روی جامه قبلی پوشاند، او را کفن نمود. آنگاه رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله، أسامة بن زید، ابو ایوب انصاری و غلامی سیاه پوست را صدا زد تا زمین را ( برای دفن فاطمه بنت اسد) حفر نمایند؛ آنان نیز قبر فاطمه را دفن نمودند؛ هنگامی که به لحد رسیدند، رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله با دست خود
ص: 146
آن را حفر نمود و خاک لحد را بیرون ریخت. هنگامی که کندن لحد به پایان رسید، رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله به درون آن رفت، دراز کشید و فرمود: «ای خداوندی که زنده می کنی، می میرانی و خود هرگز نخواهی مرد! به حق پیامبرت محمد و پیامبرانی که پیش از من بوده اند، مادرم فاطمه بنت اسد را بیامرز، حجتش را به او بیاموز و محل ورودش را گشاده گردان که تو مهربانترین مهربانانی». آنگاه رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله چهار بار برای فاطمه بنت اسد تکبیر گفت و به همراه عباس و ابوبکر، او را در قبر نهاد که در این هنگام، رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله برای فاطمه بسیار اندوهگین و غمگین شد(1). بر اساس اعتقادات اسلامی، مراحل وحشتناک قبر و برزخ پس از خاکسپاری میت، آغاز می گردد و در دیدگاه شیعیان، تلقین میت از جمله مراسم ضروری خاکسپاری میت مسلمان به شمار می آید؛ چرا که میت، مواردی بسیار ترسناک و دهشتناک را مشاهده می کند که با دیدن آنها، اندیشه و گفتگو با دو فرشته قبر، یعنی منکر و نکیر، و پاسخ به آنچه درباره پروردگار و پیامبر و کتاب و دین و امام، از میت می پرسند، بر او سخت و دشوار می گردد؛ ابعاد تاریخی و اعتقادی این روایت، در جهت تبیین مقصود از «تلقین» و آنچه
ص: 147
پیرامون آن به ویژه برای مسلمانان رخ خواهد داد، بسیار مهم است؛ بنابراین ما این روایت را به دلیل اهمیت آن، به عنوان اشاره ای روشن و درخشان بر موارد زیر بیان کرده ایم:
- چه کسی وصی آخرین پیامبر و رسول خدا است؟
- چه کسی ولی (سرپرست) و امام مسلمانان است؟
و اهمیت آن در این نهفته است که در آن هنگام که میت در قبر خویش قائل به ولایت و وصایت امیرالمؤمنین علی علیه السلام باشد، ترس و وحشت را از خود دور می کند؛ ترس و وحشتی که تنها از رهگذر واقعه فوق، میزان آن مشخص می شود و همین واقعه است که خاطره «یوم الدار» را در اذهان مسلمانان، زنده می کند؛ ماجرای یوم الدار از این قرار است که رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله بر اساس فرمان پروردگار: « وأنذر عشیرتک الأقربین » (1)، بزرگان خاندان خود را در منزل خویش جمع کرد؛ و در آن هنگام بود که پیامبر اسلام رسول خدا صلی الله علیه و آله، درباره پسر عموی خویش، علی بن ابی طالب علیه السلام، که تنها او در میان همه بزرگان خاندان رسول خدا رسول خدا صلی الله علیه و آله به دعوت پیامبر پاسخ مثبت داده بود، چنین فرمودند: «این جوان، برادر، وصی، وزیر و جانشین من در میان شماست».(2).
ص: 148
همچنین در این زمینه روایات دیگری نیز وجود دارد که به برخی از آنها اشاره می گردد: هنگامی که فاطمه بنت اسد درگذشت، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله او را بر روی دو دست خویش گرفت و درون قبرش نهاد؛ آنگاه خود را بر روی جنازه او افکند، زمانی دراز با او نجوا و درد دل می کرد و به او فرمود: « پسرت! پسرت!»؛ سپس از قبر بیرون آمد و بر روی او خاک ریخت؛ آنگاه خود را بر روی قبرش افکند و مردم شنیدند که
ص: 149
می فرمود: «خدایا! او را به تو سپردم». رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از این سخن، آنجا را ترک نمود و راه بازگشت را در پیش گرفت. در این هنگام مسلمانان از ایشان پرسیدند: ای رسول خدا! امروز اعمالی را انجام دادید که تا کنون از شما ندیده بودیم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «امروز، مهربانی ابوطالب را از دست دادم؛ فاطمه بنت اسد همیشه مرا بر خودش و فرزندانش مقدم میکرد؛ هرگاه چیزی داشت، از خود و فرزندانش میگذشت و آن را به من می داد. من نزد او از روز قیامت و عریان محشور شدن مردم، سخن گفتم، که در این هنگام فاطمه بنت اسد گفت: چه شرمساری بزرگی! به همین خاطر به او تضمین دادم که خداوند او را پوشیده و با لباس، محشور خواهد کرد. از فشار قبر سخن گفتم که در این هنگام فاطمه بنت اسد گفت: با ضعف بدن چه کنیم؟! به همین خاطر به او تضمین دادم که خداوند، فشار قبر را از او بر خواهد داشت؛ از همین رو بود که او را با لباس خودم کفن کردم و در قبرش خوابیدم؛ من به روی قبر او افتادم و پاسخ سؤالات نکیر و منکر را به او تلقین نمودم؛ از او درباره پروردگارش پرسیدند؛ در پاسخ گفت: الله، خداوند واحد؛ درباره پیامبرش سؤال کردند؛ گفت: محمد؛ (اما هنگامی که) درباره ولی و امامش سؤال کردند، دستپاچه شد و به لرزه افتاد؛ من به او گفتم: « پسرت، پسرت»، ( پس او هم) گفت: پسرم، ولی و امام من است؛ در این هنگام نکیر و منکر او را رها کردند و گفتند: ما هیچ برهانی علیه تو نداریم، پس بخواب، همان گونه که عروس در پرده حجله خویش در گوشه خانه به خواب می رود».
ص: 150
علمای ذیل، حدیث فوق را نقل کرده اند:
1- شیخ صدوق در «الإعتقادات»: ص 58.
2- هیثمی در «مجمع الزوائد»: ج 9، ص 256.
٣- ضحاک در «الآحاد والمثانی»: ج 1، ص 153.
4- طبرانی در «المعجم الأوسط»: ج 1، ص67.
5- ابن ابی الحدید در «شرح نهج البلاغه»: ج 1، ص 14.
6- متقی هندی در «کنز العمال»: ج21، ص 147.
7- فیض کاشانی در «التفسیر الصافی»: ج 2، ص 140.
8- ابن سعد در «الطبقات الکبری»: ج 8، ص 222.
9- ذهبی در «سیر أعلام النبلاء»: ج 2، ص 118.
10- ابن حجر عسقلانی در «الإصابة»: ج 8، ص 268
11۔ خیر الدین زرکلی در «الأعلام»: ج 5، ص 130.
12- ابن شبه نمیری در «تأریخ المدینة»: ج 1، ص 123.
13- علامه سید محسن امین در «أعیان الشیعة»: ج 8، ص 388.
14- یعقوبی در «تأریخ الیعقوبی»: ج 2، ص 14.
15۔ علامه مجلسی در «بحار الأنوار: ج 6، ص 280-279، ج 9، ص3 و ج35، ص 98 - 137 و 181.
16- ثقة الاسلام کلینی در «الکافی»: ج 8، ص 302.
17- حاکم نیشابوری در «المستدرک علی الصحیحین»ص ،ج.*
18- ابوالفرج اصفهانی در «مقاتل الطالبیین»: ص 5.
19- ابن شهر آشوب در «المناقب»: ج 1، ص 31 و ج 2، ص 21.
ص: 151
20- شیخ شاذن بن جبرائیل قمی در الروضة و الفضائل» 102.
21- علامه حلی در «کشف الیقین»: ص193.
22 - شیخ جعفر نقدی در «الأنوار العلویة»: 14-13.
23 - طریحی در «مجمع البحرین»: ج 2، ص 140.
تأثیرگذاری این بانوی بزرگوار، نه تنها در زندگی و تاریخ رسول خدا صلی الله علیه و آله ، بلکه پس از آن نیز ادامه یافت. تولد و پرورش پسری همچون امیرالمؤمنین علی علیه السلام، آغاز ظهور نسلی نورانی و نقش آفرین در حیات بشر بود. در حادثه کربلا و واقعه شهادت سید الشهداء علیه السلام در عاشورای محرم سال 61 هجری قمری، نسل فاطمه بنت اسد چهره های شاخص میدان توحید و شهادت بودند. ابن نما حلی (م 841 ه. ق.) در مثیر الأحزان این گونه می نویسد: راویان احادیث گفته اند: هرگاه نزد امام باقر علیه السلام از شهادت امام حسین علیه السلام سخن به میان می آوردیم، ایشان می فرمودند: «هفده نفر را به شهادت رساندند که آنها همه، از رحم فاطمه بودند؛ یعنی فاطمه بنت اسد، مادر حضرت علی الاسلام».(1)
* * *2.
ص: 152
- رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیثی پیرامون خلقت خود و علی طعلیه السلام می فرماید: «آن زمان که خداوند عزوجل اراده نمود صورتهای ما را بیافریند، ما را تبدیل به ستونی از نور نمود... و سپس آن ستون نور را دو نیم کرد... سپس نیمه مربوط به من را در رحم آمنه و نیمه (مربوط به علی) را در رحم فاطمه بنت اسد قرار داد و آنگاه آمنه مرا و فاطمه علی را به دنیا آورد»(1).
2- رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره آفرینش علی علیه السلام فرمود: «آنگاه خداوند تبارک و تعالی، علی را از یک کمر پاک، یعنی کمر ابوطالب، بیرون آورد و آن را در بهترین رحم، یعنی رحم فاطمه بنت اسد، به امانت نهاد». (2)
3- هنگامی که فاطمه بنت اسد، تقاضای خوردن خرمای پاکیزه را مطرح کرد، رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: «تنها در صورتی شایستگی خوردن این خرما را پیدا میکنی که به همراه من گواهی دهی که هیچ معبودی جز خدا نیست و من محمد رسول خدا هستم»، فاطمه بنت اسد خواسته پیامبر صلی الله علیه و آله را اجابت نمود و شهادتین را بر زبان
ص: 153
جاری کرد(1).
4- فاطمه بنت اسد به ابوطالب گفت: سفارش فرزندم محمد صلی الله علیه و آله را به من می کنی و حال آنکه او را از خود و فرزندانم، بیشتر دوست دارم ؟!(2).
5- فرزندش امیرالمؤمنین علیه السلام این چنین او را می ستاید: «مادر عیسی در بیت المقدس بود و هنگامی که موعد زایمانش فرا رسید صدای هاتفی را شنید (که به او می گفت): خارج شو! چرا که اینجا نه محل زایمان، بلکه محل عبادت است؛ این در حالی است که مادرم فاطمه بنت اسد در آستانه زایمان، در مسجد الحرام بود که در این هنگام دیوار کعبه از هم باز شد و نجوای هاتفی را شنید که به او می گفت: داخل شو؛ او نیز گام در درون کعبه نهاد و من آنجا دیده به جهان گشودم» (3).
6- فاطمه بنت اسد روبروی بیت الله الحرام ایستاده بود که درد زایمان او را فرا گرفت؛ وی در این حالت عرض کرد: «پروردگارا! من به تو و به پیامبران و کتاب های آسمانی که از جانب تو آمده اند، ایمان دارم و آیین جدم ابراهیم را تأیید می کنم ...؛ به حق مولودی که در رحم من است، تو را سوگند می دهم که زایمان مرا
ص: 154
آسان گردانی»(1).
7- هنگامی که فاطمه بنت اسد می خواست از کعبه خارج شود از آسمان ندایی شنید که بیانگر عظمت و والایی منزلت او بود: «ای فاطمه! نامش را علی بگذار؛ چرا که والا و بلند مرتبه است، و خداوند بلند مرتبه و والاترین میفرماید: نامش را از نام خود برگرفتم و او را به ادب خود، ادب نمودم...» (2).
8- هنگامی که فاطمه بنت اسد، علی علیه السلام را در آغوش گرفت و از کعبه بیرون آمد، چنین گفت: «خداوند مرا بر همه زنان پیش از خودم برتری داده است... چرا که آسیه دختر مزاحم (از روی ناچاری، در جایی که برای عبادت پسندیده و شایسته نبود، خداوند را عبادت می کرد...)، مریم دختر عمران نیز درخت خشکیده خرما را با دست خود تکان داد... ؛ حال آنکه من وارد بیت الله الحرام شدم و از میوه ها و روزی های بهشت، میل کردم». (3).
ص: 155
9- هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر وفات فاطمه بنت اسد را شنید، گریه کنان فرمود: «ای علی! خداوند مادرت را رحمت کند؛ بدان که اگر او مادر تو بود، قطعا مادر من نیز بود»(1).
10- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «همانا فاطمه بنت اسد، برای من مادری بسیار مهربان و دلسوز بود؛ مرا سیر می کرد و فرزندان خود را گرسنه نگه می داشت؛ برای من لباس تهیه می کرد اما فرزندانش را برهنه نگه می داشت و موهای مرا روغن می مالید اما فرزندان خود را ژولیده رها میکرد» (2).
11- رسول خدا صلی الله علیه و آله پس از آنکه در قبر فاطمه بنت اسد دراز کشید فرمود: «خدایا!... به حق پیامبرت محمد و پیامبرانی که قبل از من آمده اند، مادرم فاطمه بنت اسد را بیامرز، حجتش را به او بیاموز و مسیر ورودش به بهشت را گشاده گردان؛ که تو مهربانترین مهربانانی» (3).
12- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: « به خدایی که جان محمد در دستان اوست سوگند که به هنگام خارج شدن از قبر فاطمه بنت اسد، دو چراغ
ص: 156
از نور را در کنار سرش، دو چراغ از نور را در کنار دستانش و دو چراغ از نور را در کنار پاهایش دیدم، و مشاهده نمودم که دو فرشته، مأمور قبر وی شده اند و تا روز قیامت از خداوند برای او طلب آمرزش میکنند»(1).
13- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «هنگامی که بر پیکر فاطمه بنت اسد، نماز گزاردم، چهل صف از ملائکه را دیدم و از همین رو برای هر صف از صفوف آنها یک تکبیر گفتم»(2).
14- از ابن عباس روایت شده است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «ای عمار! فرشتگان، افق را پر کرده اند؛ یکی از درهای بهشت به روی فاطمه بنت اسد گشوده شده است؛ یکی از بسترهای بهشت برای او گسترده گردیده است و گلی خوشبو از گل های خوشبوی بهشت برای او فرستاده شده است؛ بنابراین فاطمه بنت اسد در آسایش و در میان گیاهان خوشبوی بهشت به سر می برد و بهشت و نعمت های آن، اقامتگاه او را تشکیل میدهند» (3).
15- هنگامی که فاطمه بنت اسد به خاک سپرده شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله خود را بر روی قبر او افکند و این گونه در حق او دعا نمود:«خدایا! او را به تو می سپارم».
16- آخرین عبارت پیامبر صلی الله علیه و آله به هنگام تلقین فاطمه بنت اسد
ص: 157
این بود که: «خدایا! فاطمه بنت اسد را با گفتار ثابت و پا برجا، استوار گردان»(1).
17- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «قبر فاطمه (بنت اسد) باغی از باغ های بهشت است» (2).
18- رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «جز فاطمه بنت اسد، هیچ کسی از فشار قبر، معاف نگردیده است» (3)
* * *9.
ص: 158
در این زمینه، نوشته هایی چند یافت می شود که محل قبر فاطمه بنت اسد را مورد اشاره قرار می دهند؛ از آن جمله، نقل گردیده است: فاطمه بنت اسد در درون گنبد اهل بیت، به خاک سپرده شد. این گنبد، ساختمانی هشت ضلعی است که در جنوب غرب قبور ائمه علیهم السلام و قسمت جنوبی قبر عباس، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله ، قرار دارد؛ «بیت الأحزان»، خارج از حصار گنبد مذکور و در بخش جنوبی قبر فاطمه بنت اسد، واقع است و میان آن دو (یعنی قبر فاطمه بنت اسد و بیت الأحزان)، گذرگاهی قرار دارد که تقریبا پنج متر است.
سمهودی(1) بر پایه نظر اهالی مدینه، در مورد محل دفن فاطمه .
ص: 159
بنت اسد می گوید: ابن زباله، از محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب علیه السلام نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله فاطمه بنت اسد را، که به مدینه هجرت کرده و بیعت خود را اعلام داشته بود، در «روحاء» روبروی حمام أبو قطیفه به خاک سپرد. همچنین سمهودی می گوید: قبر ابراهیم پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و قبر عثمان بن مظعون نیز در همین مکان قرار دارد.
ابن شبه نمیری(1) در روایتی در باره قبر عباس می نویسد:
ص: 160
عباس در نخستین مقبره بنی هاشم واقع در «خانه عقیل» و در کنار قبر فاطمه بنت اسد بن هاشم به خاک سپرده شد.
در روایتی بلند که به عنوان رد دیدگاه «ابن نجار» مطرح شده است، نظر او (ابن نجار) درباره مکان قبر فاطمه بنت اسد به این شکل مطرح گردده است: «قبر فاطمه بنت اسد که گنبدی بر روی آن ساخته شده است در آخرین نقطه بقیع قرار دارد» (1).
در فصل زیارت نامه برخی از منابع، زیارت نامه ویژه ای برای فاطمه بنت اسد، ذکر گردیده است که در ذیل می آید:
ص: 161
در کنار قبر ایشان می ایستید و می گویید:
السلام علی نبی الله* السلام علی رسول الله *السلام علی محمد سید المرسلین * السلام علی محمد سید الأولین * السلام علی محمد سید الآخرین * السلام علی من بعثه الله رحمة للعالمین * السلام علیک أیها النبی ورحمة الله وبرکاته؛
« سلام بر پیامبر خدا، سلام بر فرستاده خدا، سلام بر محمد سرور پیامبران، سلام بر محمد سرور گذشتگان، سلام بر محمد سرور آیندگان، سلام بر کسی که خداوند او را به عنوان رحمت برای جهانیان، مبعوث نمود. ای رسول خدا! سلام، رحمت و برکات خداوند بر تو باد».
السلام علی فاطمة بنت أسد الهاشمیة * السلام علی ایتها الصدیقة المرضیة * السلام علیک أیتها التقیة النقیة * السلام علیک أیتها الکریمة الرضیة * السلام علیک یا کافلة محمد خاتم النبیین * السلام علیک یا والدة سید الوصیین * السلام علیک یا من ظهرت شفقتها علی
رسول الله خاتم النبیین * السلام علیک یا من تربیتها لولی الله الأمین * السلام علی و علی روحک و بدنک الطاهر * السلام علیک و علی ولدک ورحمة الله وبرکاته.
« سلام بر فاطمه بنت اسد که از تبار بنی هاشم است. سلام بر تو ای بانوی صدیقه مرضیه (1)، سلام بر تو ای بانوی پرهیزگار و پاک، سلام بر تو ای بانوی بزرگوار و مورد رضایت پروردگار، سلام بر».
ص: 162
تو که سرپرستی محمد صلی الله علیه و آله خاتم پیامبران را بر عهده گرفتی. سلام بر تو ای مادر سرور و آقای اوصیا، سلام بر تو که دلسوزیت به رسول خدا و خاتم پیامبران، آشکار شد. سلام بر تو که ولی امین خداوند را پرورش دادی. سلام بر تو و سلام بر روح و جسم مطهرت، سلام، رحمت و برکات خداوند بر تو و فرزندت باد».
أشهد انک أحسنت الکفالة * وادیت الأمانة * واجتهدت فی مرضات الله * وبالغت فی حفظ رسول الله * عارفة بحقه * مؤمنة بصدقه * مغترفه بنبوته * مستبصره بنغمته * کافله بتربیته * مشفقة علی نفسه * واقفة علی خدمته * مختاره رضاه.
«[ای بانوی بزرگوار!] گواهی می دهم که سرپرستی پیامبر را به نیکویی انجام دادی، امانتدار بودی، در راه رضای خداوند تلاش نمودی، در حفاظت از رسول خدا نهایت تلاش خویش را به کار گرفتی. توحق رسول الله را می شناختی، به صداقت او ایمان داشتی، به نبوتش اعتراف می کردی، از نعمت او کاملا آگاه بودی، تربیت او را بر عهده گرفتی، در حق او دلسوز بودی، خود را وقف خدمت به او نمودی و خشنودی اش را برگزیدی» .
واشهد انک مضیت علی الإیمان * و التمسک بأشرف الأدیان * راضیة مرضیة * طاهرة زکیة * تقیة نقیة * فرضی الله عنک و ارضاک * و جعل الجنة منزلک ومأواک.
«(ای بانوی بزرگوار!) گواهی می دهم که در ایمان و پایبندی به بهترین ادیان (اسلام)، این دنیا را ترک نمودی. خداوند از تو
ص: 163
خشنود شد و تو نیز از او خشنود شدی. تو بانویی پاک، مطهر و پرهیزگار بودی. خداوند از تو خشنود باد، تو را خشنود سازد و بهشت را منزل و پناهگاه تو قرار دهد».
اللهم صل علی محمد و آل محمد وانفعنی بزیارتها * وثبتنی علی محبتها * ولا تحرمنی شفاعتها و شفاعة الئمة من ذریتها * وارزقنی مرافقتها * واحشرنی معها و مع أولادها الطاهرین.
«خداوندا! بر محمد و خاندان محمد صلی الله علیه و آله درود فرست. خدایا! مرا به واسطه زیارت فاطمه بنت اسد، سود بخش. مرا در محبت او ثابت قدم گردان. شفاعت او و ائمه اطهار علیهما السلام را که از نسل او هستند، از من دریغ مکن. همراهی با او را روزی من گردان و مرا با او و فرزندان مطهرش محشور کن».
اللهم لا تجعله آخر العهد من زیارتی إیاها * وارزقنی العود إلیها آبدأ ما أبقیتنی * و إذا توفیتنی فاحشرنی فی زمرتها * وأدخلنی فی شفاعتها * برحمتک یا ارحم الراحمین.
« خداوندا! این زیارت را آخرین زیارت من از قبر این بانوی بزرگوار قرار نده و تا زنده ام، توفیق همیشگی بازگشت به سمت قبرش و زیارتش را نصیب من کن. خداوندا! هرگاه جانم را گرفتی مرا در میان همراهان این بانوی بزرگوار، محشور کن و مرا از شفاعت وی بهره مند ساز؛ به حق رحمت و مهربانیات، ای مهربانترین مهربانان».
اللهم بحقها عندک و منزلتها لدیک اغفرلی و لوالدی و لجمیع
ص: 164
المؤمنین والمؤمنات * وآتنا فی الدنیا حسنة وفی الآخرة حسنة وقنا برحمتک عذاب النار.
« خداوندا! تو را به منزلت فاطمه بنت اسد و حقی که در نزد تو دارد، سوگند می دهم که من، پدر و مادرم و همه مردان و زنان مؤمن را بیامرزی. خدایا! در دنیا و آخرت به ما نیکی عطا کن و ما را با رحمت خویش، از عذاب جهنم، نجات بخش».
آنگاه دو رکعت نماز زیارت میگزارید و هر خواسته ای دارید با خداوند در میان می گذارید و سپس با آرامگاه فاطمه بنت اسد وداع کنید.
زیارت نامه مذکور دقیقا به همین ترتیب، در کتاب گرانقدر «هدیة الزائرین و بهجة الناظرین» تألیف محدث بزرگ شیخ عباس قمی، ثبت شده است. (1)
محدث قمی به نقل از سید ابن طاووس، شیخ مفید و شهید.
ص: 165
اول، می گوید: بعد از زیارت ابراهیم، فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله، به زیارت فاطمه بنت اسد مادر گرامی امیر المؤمنین علیه السلام بروید. شیخ عباس قمی در ادامه می نویسد: دو مکان وجود دارد که منسوب به فاطمه بنت اسد هستند: یکی زیارتگاه معروف ایشان و دیگری محلی که در بقعه ائمه علیهم السلام قرار دارد و منسوب به ایشان است. زایران محترم دقت فرمایند که زیارت فاطمه بنت اسد، در هر دو محل مذکور، شایسته و بهتر است.
* * *
ص: 166
«أَمْ یَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَی مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (نساء: 54) .................................85
«إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ» (احزاب: 33) ...................................11
«قَالَ رَبِّ إِنِّی قَتَلْتُ مِنْهُمْ نَفْسًا فَأَخَافُ أَنْ یَقْتُلُونِ» (قصص: 33) ..............................136
«قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی» (شوری: 23) .................................11
«لَنْ تَرَانِی» ... (اعراف: 143) .......................................................................... 115
«وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» (شعراء: 214) .......................................................... 148
«وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَی الْأَرْضِ مِنَ الْکَافِرِینَ دَیَّارًا» (نوح: 26) ...............................135
«وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْکُنْ أَنْتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ» (بقره: 35) ............................................. 135
«یَا مُوسَی لَا تَخَفْ إِنِّی لَا یَخَافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ» (نمل: 10) ................................. 135
«یُرِیدُونَ أَنْ یُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ» (توبه: 32) .....................................................85
«یَوْمَ لَا یَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ (88)إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ (89)»(شعراء: 88 و 89)................13
ص: 167
آهٍ آه. لقد سألتنی عن خیر مولود بعدی علی سنة المسیح علیه السلام ........................................64
إکفی فاطمة بنت رسول الله سقایة الماء والذهاب فی الحاجة .......................................................30
اللهم ثبت فاطمة بنت أسد بالقول الثابت ........................................................................ 141، 158
إن أخاک أبا طالب کثیر العیال وقد أصاب الناس ما تری .................................................................132
إن الله عز و جل خلقنی و علی وفاطمة و الحسن و الحسین .......................................................104
إن الناس یحشرون یوم القیامة عراة ................................................................................ 36، 142
إنی سلم لمن سالمهم و حرب لمن حاربهم ............................................................................ 12
ثم أطلع الله تبارک و تعالی علیا من ظهر طاهر وهو أبو طالب ............................................... 64، 153
حتی إذا أراد الله عز و جل أن یخلق صورنا صیرنا عمود نور ......................................................... 153
رحم الله أمک یا علی، أما إنها إن کانت لک أما فقد کانت لی أما ................................................. 156
رحمک الله یا أمی ، کنت أمی بعد أمی ............................................................................9 و 146
عند ما صلیت علی فاطمة بنت اسد، فنظرت إلی أربعین صفا ................................................... 157
عیسی کانت أمه فی بیت المقدس، فلما جاء وقت ولادتها ....................................................... 154
فقال لها أبو طالب : اصبری لی سبتاً .................................................................................... 36
قبر فاطمة بنت أسد روضة من ریاض الجنة ............................................................................. 25
ص: 168
لا تصلح إلا أن تشهدی معی أن لا إله إلا الله و أنی محمد رسول الله .......................................... 153
لقد کانت فاطمة بنت اسد علیها السلام لی أما حنونة ........................................................... 156
(لما ولد رسول الله) فتح لآمنة بیاض فارس و قصور الشام ......................................................... 34
لو أن البحر مداد، و الغیاض أقلام، والإنس کتاب، و الجن حساب، ................................................ 56
ما أدری بأیهما أفرح: بقدوم جعفر، أو بفتح خیبر؟ ..................................................................... 47
ما أعفی أحد من ضغطة القبر إلا فاطمة بنت أسد ........................................................... 25 و 158
ما أنزل الله تعالی فی القرآن آیة إلا و علی بن أبی طالب علیه السلام رأسها وأمیرها ..................... 56
و الذی نفس محمد بیده، ما خرجت من قبرها حتی ........................................................ 142، 156
و هل ترک لنا عقیل من منزل ؟ ............................................................................................ 42
هذا أخی و ولی و ناصری و صفی و ذخری و کهفی ................................................................. 133
یا أبا یزید ،إنی أحبک حبّین، حبا لقرابتک، .............................................................................. 42
یا الله الذی یحیی و یمیت و هو حی لا یموت اغفر لأمی فاطمة ..................................................147
یا رسول الله ، ماتت أمی فاطمة بنت أسد ............................................................................ 140
یا عمار، إن الملائکة قد ملأت الأفق .............................................................................. 142، 157
یا فاطمة، سمیه علیا فهو علی والله العلی الأعلی یقول ................................................... 24 و 165
الیوم فقدت بر أبی طالب ................................................................................................... 150
ص: 169
أبی عقیل فاعرفوا مکانی * من هاشم و هاشم إخوانی ...................................................43
أغمرنا عر س أبی طالب * وکان عرسا لین الحالب ...........................................................69
أم هل تری فی العالمین بأسرهم * بشراً سواه ببیت مکة یولد؟ .........................................89
أنا الغلام الأبطحی الطالبی * من معشر فی هاشم من غالب ............................................44
أنت العلی الذی فوق العلی رفعا * ببطن مکة عند البیت إذ وضعا .......................................100
جعل الله بیته لعلی * مولداً یا له علا لا یضاهی ...............................................................94
خصصتما بالولد الزکی * والطاهر المنتجب الرضی ...........................................................111
رغد العیش فزده رغدا * بسُلافٍ منک تشفی سقمی ......................................................112
سلامة القلب نحّتنی عن الزّلل * و شعله العلم دلتنی علی العمل ......................................91
سمع اللیل فی الظلام المدید * همسة مثل أنة المفؤود ..................................................129
سمیته بعلی کی یدوم له *عزّ العلا حیث فخر العز أدومه ..................................................103
قمت أستکشف عنه سائلا هذا و ذاک * فرأیت الکل مثلی فی اضطراب وارتباک ......................125
لا هم إما یغزون طالب * فی مقنب من هذه المقانب ........................................................39
لما دعاک الله قد ما لأن * تولد فی البیت فلبیته ..............................................................102
ص: 170
لیعلم خیار الناس أن محمدأ * وزیر لموسی و المسیح ابن مریم .........................................70
من بدا فازدهر البیت الحرام * و زهت منه لیالی رجب .....................................................120
من مثله فی بیت بارثه ولد؟ * ذی خصلةٍ قد خص فیها مذ وجد ...........................................99
مولده بمکة قد عُرفا * فی داخل الکعبة زیدت شرفا ...........................................................93
نور وجهک الذی فاق فی الحسن * علی نور شمسنا و الهلال ............................................26
وأنت أنت الذی حطت له قدم * فی موضع یده الرحمن قد وضعا .........................................101
و قد روی عن أمه فاطمة * ذات التقی و الفضل من بین النسا ............................................78
ولایتی لأمیر النحل تکفینی * بعد الممات و تغسیلی و تکفینی .........................................65
ولدت ببیت الله و هی فضیلة * خصصت بها إذ فیک أمثالها کثر .............................................97
ولدت فی البیت بیت الله قارتفعت * أرکانه بک فوق السبعة الحجب .....................................98
ولدته فی حرم الإله و أمنه * و البیت حیث فناوه و المسجد ................................................88
و ولدت فی البیت الحرام ولم یکن * هذا لغیرک من یکون ومن مضی .....................................97
یا رب إما خرجوا بطالب * فی مقنب من تلکم المقانب ......................................................39
یا رب یا ذا الغسق الدجی * و القمر المبتلج المضی .......................................................110
ص: 171
پیامبر اسلام (رسول خدا - محمد) صلی الله علیه وآله: 18 ، 21 ، 25 ، 26 ، 27، 28 ، 29 ، 30 ، 31 ، 33 ، 34 ، 35 ، 36 ، 37 ، 39 ، 40 ، 42 ، 47 ، 48 ، 49 ، 50 ، 52 ، 53 ، 54 ، 55 ، 56 ، 63 ، 64 ، 66 ، 67 ، 69 ، 70 ، 71 ، 72 ، 73 ، 74 ، 76 ، 89 ، 104 ، 105 ، 131 ، 132 ، 133 ، 134 ، 136 ، 137 ، 138 ، 139 ، 140 ، 141 ، 142 ، 143 ، 144 ، 145 ، 146 ، 147 ، 148 ، 149 ، 150 ، 152 ، 153 ، 154 ، 156 ، 157 ، 158 ، 159 ، 160 ، 162 ، 163 ، 164 ، 166
امیر المؤمنین علی بن ابی طالب (علی -امام علی) علیه السلام : 20 ، 28 ، 30 ، 31 ، 32 ، 38 ، 45 ، 46 ، 47 ، 53 ، 54 ، 56 ، 57 ، 60 ، 61 ، 62 ، 63 ، 65 ، 73 ، 75 ، 77 ، 78 ، 79 ، 80 ، 81 ، 82 ، 83 ، 84 ، 85 ، 86 ، 87 ، 89 ، 90 ، 93 ، 95 ، 96 ، 97 ، 99 ، 100 ، 101 ، 103 ، 104 ، 105 ، 106 ، 107 ، 108 ، 110 ، 111 ، 112 ، 115 ، 116 ، 120 ، 123 ، 124 ، 125 ، 126 ، 128 ، 131 ، 132 ، 133 ، 134 ، 135 ، 139 ، 140 ، 143 ، 145 ، 146 ، 148 ، 149 ، 152 ، 153 ، 155 ، 159
آسیه بنت مزاحم: 108 ، 155
آلوسی، شهاب الدین: 100 ، 101
آمنه: 34 ، 35 ، 64 ، 89 ، 105 ، 143
ابا یعلی (حمزه سید الشهدا): 72
ابراهیم خلیل الله علیه السلام: 19 ، 107
ابطح: 110
ابن ابی الحدید: 83 ، 151
ص: 172
ابن بطریق ، اسدی حلی: 81، 86
ابن جوزی، سبط: 22، 79، 143
ابن شهر آشوب مازندرانی: 85
ابن طلحه شافعی، محمد: 23، 79
ابن عباس: 56، 139، 140، 142، 157
ابن مسکان کوفی، عبدالله : 35
ابن نجار: 161
ابو سفیان بن حارث بن عبد المطلب: 54
ابوطالب: 20 ، 21 ، 25 ، 26 ، 27 ، 28 ، 29 ، 33 ، 35 ، 36 ، 38 ، 44 ، 63 ، 64 ، 65 ، 68 ، 69 ، 70 ، 75 ، 76 ، 77 ، 78 ، 103 ، 105 ، 110 ، 132 ، 141 ، 150 ، 153 ، 154
ابو علی همام: 109، 111
أحمد بن یعقوب (یعقوبی): 151
احنف بن قیس تمیمی: 65
اربلی، علی بن عیسی: 82
اسامة بن زید: 146
اسد بن هاشم بن عبد مناف: 17 ، 145
اسماعیل علیه السلام: 68
اصفهانی ، ابوالفرج: 151
افندی عمری، عبدالباقی: 100
اکثم بن صیفی تمیمی: 67، 68
أم البنین کلابیه : 43
أم سعید بنت عمرو: 43
أم هانی بنت ابی طالب (فاخته - هند -فاطمه): 38، 51، 52، 53، 54
امین، سید حسن بن محمود: 97
امین، سید محسن: 96 ، 151
امیة بن ابی صلت: 69
انس بن مالک: 144
بخاری، محمد بن اسماعیل: 41، 52
بشر بن حوط همدانی: 44
بقیع: 161
بنی عبد العزی: 107
پولس سلامة: 128
بیت الاحزان: 159
بیهقی، احمد بن حسین: 36
تبریزی نجفی، شیخ حسین : 94
قوی لکهنوی هندی، سید علی: 119
جعفر بن ابی طالب: 48
جعفر بن عقیل (جعفر اصغر): 44، 45
جعفر بن عقیل (جعفر اکبر - ابو عبد الله): 43
جمانه: 38 ، 54 ، 55
جناح مولی (غلام) حارث بن أمیة: 32
ص: 173
حاکم نیشابوری، ابی عبدالله: 80، 81، 151
حسن بن علی علیه السلام: 63، 105، 135،140، 141
حسین بن علی علیه السلام: 43، 63، 105، 135
حطیم: 68 ، 123، 130
حکیم بن حزام: 84
حلبی، نور الدین: 80
حوصاء بنت عمرو الثغر: 44
خدیجة بنت خویلد: 29
ذهبی، شمس الدین : 151
روحاء: 160
زائدة بن اصم بن هرم: 17
زرکلی، خیر الدین: 151
سعید بن جبیر : 106
سمهودی: 80، 159، 160
سید بن طاووس: 165
سید حمیری، اسماعیل بن محمد: 87
شافعی سمهودی: 80
شهید اول، محمد بن مکی عاملی: 166
شیخ حر عاملی، محمد بن حسن: 94
شیخ شبلنجی: 80
شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی: 151 ،106 ،103
شیخ محمود عباس عاملی: 98
شیخ مفید، محمد بن نعمان بغدادی: 81، 166
شیرازی، میرزا اسماعیل: 112
صرخد: 114
صعصعة بن صوحان : 134
ضحاک، ابن ابی عاصم: 151
طالب بن ابی طالب: 38
طبرانی، سلیمان بن أحمد: 151
عاملی، شیخ محمود عباس : 99
عباس بن عبد المطلب: 107
عبد الرحمان بن عقیل : 43 ، 44
عبدالله بن أبی ربیعة مخزومی: 50
عبدالمطلب: 26، 27، 105، 107
عبیدالله بن زیاد: 43
عثمان بن خالد بن أسیر جهنی: 43
عثمان بن خالد بن أشیم : 44
عثمان بن مظعون: 161
عزیر علیه السلام: 118
عسقلانی، ابن حجر: 151
عقیل بن ابی طالب (ابو یزید): 46
علامه امینی، عبدالحسین : 112
ص: 174
علامه حلی، حسن بن یوسف بن مطهر: 82 ، 152
علامه مجلسی، محمدباقر: 151
علامه هندی، سیدرضا: 101
علاء الدین حلی، علی بن حسین: 89
عمار بن یاسر (ابو یقظان): 141
عمرو بن عاص بن وائل سهمی قرشی: 49
عیسی بن مریم: 136
فاطمه بنت اسد: 17، 19، 20، 21، 24، 25، 26، 27، 29، 30، 31، 32، 33، 34، 36، 37 ، 38 ، 39، 62، 64، 65، 68، 73، 75، 76، 77، 78، 79، 88، 103، 105، 107، 108، 114، 115، 121، 122، 127، 129، 133، 134، 136، 137، 138، 140، 141، 142، 145، 146، 147، 149، 150، 152، 153، 154، 155، 156، 157، 158، 159، 160، 161، 162، 164، 165، 166
فاطمه بنت حمزه: 31
فاطمه بنت زبیر: 31
فاطمه بنت قیس بن هرم: 17
فاطمه زهرا علان : 18، 30، 103
فیض کاشانی، مولی محسن: 151
قاضی ابو عمرو، عثمان بن احمد: 75
قبیلة بنی صعصعه: 43
قبیلة قصی: 117
قریش: 48، 49، 51، 72، 75، 77، 78، 79، 102، 131، 136
قمی، مولی محمد طاهر بن محمد: 90
قیس بن عاصم منقری: 66
قیسی بصری، صالح: 78
کعبه (بیت الله الحرام - مسجد الحرام): 19، 24، 55، 56، 62، 64، 68، 77، 78، 79، 80، 82، 84، 85، 86، 90، 93، 95، 98، 100، 101، 102، 103، 107، 108، 111، 114، 116، 117، 118، 120، 121، 122، 123، 124، 126، 127، 129، 130، 134، 136، 154، 155
کلینی، محمد بن یعقوب: 151
کوه صفا: 77
کوه طور: 114 ، 116
گنجی شافعی، عبدالله: 80، 81
محدث قمی، شیخ عباس: 165
محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب: 160
مریم بنت عمران: 108 ، 155
ص: 175
مسعودی، علی بن حسین: 21 ، 79
مسلم بن عقیل: 43
معاذ بن جبل: 103
مفضل بن عمر: 34
مکّه (امّ القری): 19، 20، 21، 29، 31 ،33، 39، 40، 42، 44، 48، 49، 52، 74، 93، 95، 96، 100، 118، 133، 138
منا: 95
موسی علیه السلام: 114
نجاشی (اصحمة بن بحر): 48، 49، 51
نقدی، شیخ جعفر: 152
نمیری، ابن شبه: 151، 160
نوح علیه السلام: 135
هاشم (هاشمی - بنی هاشم): 26، 33، 38،42، 43، 44، 75، 131، 145، 161، 162
هبیرة بن عمرو مخزومی: 52
هشام بن عبدالملک: 111
هیثمی، علی بن ابی بکر : 151
یزید بن قعنب: 94، 107
یونس (ذا النون) علیه السلام: 73
ص: 176
1- الآحاد والمثانی، ضحاک، ابن أبی عاصم، (ت 287 ه)، ریاض: دار الدرایه، چاپ اول، 1411 ه- 1991م.
2- الاختصاص، شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان (ت 413 ه)، قم: مؤسسه انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.
٣- الإصابة فی تمییز الصحابة، عسقلانی، ابن حجر (ت 852 ه )، بیروت: دارالجبل، چاپ اول، 1412 ه- 1991م.
4- أدب الطف (شعراء الحسین علیه السلام)، جواد شبر، بیروت: دار المرتضی، 1409 ه-
5 - أسد الغابة، ابن اثیر جزری، علی بن محمد شیبانی (ت 630 ه )،بیروت: دار الفکر، 1423 ه.
6- اصول کافی (الکافی)، کلینی، أبو جعفر (ت 329 ه )، بیروت: دارالأضواء، 1405 ه. 1985م.
7 - الأعلام، زرکلی، خیرالدین (ت 1410 ه)، بیروت: دار العام للملایین،چاپ هفتم، 1986م.
8- أعیان الشیعة، امین، محسن (ت 1371 ه)، بیروت: دار التعارفا للمطبوعات.
9- الأمالی، شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه (ت 381 ه )، بیروت:مؤسسه اعلمی.
ص: 177
10-امیر المنابر (دکتر أحمد الوائلی)، روازق، صادق جعفر، بیروت: دارالمحجة البیضاء، چاپ اول، 2004م.
11-بحار الأنوار، مجلسی، محمدباقر (ت 1111 ه)، بیروت: مرکزالدراسات والبحوث العلمیة، چاپ اول، 1412 ه- 1992م.
12-تأریخ مدینة المنورة، بصری، ابن شبه نمیری (ت 262 ه)، ایران :دار الفکر، 1410 ه.
13-تاریخ یعقوبی، أحمد بن یعقوب (ت 284 ه)، انتشارات شریفرضی، 1414 ه.
14-تتمة الأعلام للزرکلی، محمد خیر رمضان یوسف، بیروت: دار ابن حزم،چاپ دوم، 1422 ه.
15-تذکرة الخواص، سبط ابن جوزی (ت 654 ه)،تحقیق:حسین تقی زاده، مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، 1426 ه.
16-تصحیح اعتقادات الامامیة، شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان (ت413 ه )، بیروت: دار المفید، چاپ دوم، 1414 ه - 1993م.
17-تفسیر صافی، محدث کاشانی، محسن فیض (ت 1091 ه)، بیروت:مؤسسه اعلمی، 1399 ه- 1979م.
18-تهذیب الکمال، مزی، یوسف بن عبد الرحمان (ت 742 ه)، بیروت:مؤسسة الرسالة، چاپ ششم، 1415 ه.
19-حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، اصفهانی، ابونعیم (ت 430 ه )،دار الکتاب عربی، چاپ پنجم، 1407 ه . 1987م.
20-الخرائج والجرائح، راوندی، قطب الدین (ت 573 ه)،موسسه اماممهدی (عج)، 1409 ه.
21-خصائص الأئمة، شریف رضی ( 1406)، مشهد: مرکز پژوهش های
ص: 178
اسلامی آستان قدس رضوی، 1406 ه .
22-خصائص الوحی المبین، یحیی بن حسن اسدی حلی (معروف به ابن بطریق) (ت 600 ه )، به تحقیق مالک محمودی، قم: دارالقرآن الکریم، چاپخانه نگین، 1417ه.
23-دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی،تهران: چاپ چهارم،1383ش.
24-دائرة المعارف تشیع، احمد صدر حاج سید جوادی / کامران فانی/بهاء الدین خرمشاهی، تهران: مؤسسه انتشارات حکمت، 1391ش۔
25-دانشنامه شعر عاشورایی، مرضیه محمدزاده، تهران: وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، چاپ اول: 1383 ش۔
26-روضة الواعظین، نیشابوری، محمد بن فتال (ت 508 ه)، قم:انتشارات دلیل ما، چاپ اول، 1423 ه. و انتشارات شریف رضی،تحقیق محمد مهدی خرسان.
27-ریاحین الشریعة (ترجمه دانشمندان بانوان شیعه)، ذبیح الله محلاتی،تهران، دار الکتب الإسلامیة، 1370ش.
28-سیر اعلام النبلاء، ذهبی، شمس الدین (ت 478 ه )، بیروت: مؤسسه الرساله، چاپ نهم، 1413 ه. 1993م.
29-السیرة الحلبیة، علی بن برهان الدین حلبی شافعی (ت 1044 ه )،قاهره: انتشارات الاستقامة،1382 ه. 1962م.
30-شرح نهج البلاغة، ابن ابی الحدید (ت 656 ه)، تحقیق: محمدابو الفضل ابراهیم، دار إحیاء الکتب العربیة، چاپ دوم، 1965م.
31-الطبقات الکبری، محمد بن سعد (ت 230 ه)، دار الکتب العامیة.
32-علل الشرائع، شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی
ص: 179
(ت 381 ه.)، بیروت: مؤسسه انتشارات الأعلمی؛ و نجف اشرف:المکتبة الحیدریة.
33-عمدة، یحیی بن حسن اسدی حلی (معروف به ابن بطریق) (ت 600ه)،قم: مؤسسه انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، 1407.
34-الغدیر فی التراث الاسلامی، طباطبائی، سید عبد العزیز (ت 1374 ش)، قم: الهادی، چاپ دوم، 1374ش.
35-الغدیر فی الکتاب والسنة والأدب، امینی، عبد الحسین(ت 1392 ه )، تهران: دارالکتب اسلامیة.
36-فاسألوا أهل الذکر، تیجانی، محمد، قم: انتشارات انصاریان
37-فرهنگ نامه مؤلفان اسلامی، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم:چاپ اول، 1389ش.
38-الفصول المهمة فی معرفة الأئمة، علی بن محمد بن أحمد مالکی مکی(ت 855 هم)، دار الحدیث، چاپ اول 1422 ه.
39-قاموس الرجال، شوشتری، محمد تقی (ت 1416 ه)، قم: مؤسسةانتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ دوم، 1410 ه.
40-کشف الغمة فی معرفة الأئمة، أبو الحسن اربلی (ت 693 ه )، انتشارات
شریف رضی 1421 ه.
41-کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، متقی هندی، علی بن حسام (ت 975 ه)، علاء الدین، کتابخانه تراث اسلامی
42-مائة منقبة من مناقب أمیرالمؤمنین ، محمد بن احمد قمی، ابن شاذان (ت 412 ه)، قم: مدرسه امام مهدی (عج)، 1407 ه.
43-المجدی فی أنساب الطالبیین، عمری، علی بن محمد علوی
ص: 180
(ت 709ه)، قم: کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1409 ه
44-مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، نور الدین علی بن ابی بکر هیٹمی
(ت 807ه)، بیروت: دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1976 م.
45-مدینة المعاجز، بحرانی، هاشم (ت 1107 ه)، تحقیق عزت الله همدانی، مؤسسه معارف اسلامیة، چاپ اول، 1413ه
46-مروج الذهب، مسعودی، علی بن حسین (ت 364 ه)، تحقیق: سعیدلحام، بیروت: دار الفکر.
47-المزار، شهید اول، محمد بن مکی عاملی (ت 786 هم )، قم: مدرسه امام مهدی (عج)
48-مستدرک الوسائل، طبرسی، میرزا حسین نوری (ت 1329 ه)، مشهد:مؤسسه آل البیت علیهم السلام لإحیاء التراث، چاپ اول، 1407 ه
49-المستدرک علی الصحیحین، ابی عبدالله نیشابوری، حاکم
(ت 405 ه )، بیروت: دار المعرفة.
50-مطالب السؤول، محمد بن طاحه شافعی، أبوسالم (ت 652 ه )،بیروت: مؤسسة البلاغ، چاپ اول، 1419 ه - 1999م.
51-معانی الأخبار، شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه (ت 381 ه )،قم: مؤسسه نشر اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.
52-المعجم الاوسط، طبرانی، حافظ سلیمان بن احمد (ت 360 ه )،ریاض: مکتبة المعارف، چاپ اول، 1405ه. 1985م.
53-المعجم الکبیر، طبرانی، حافظ سلیمان بن احمد (ت 360 ه)،انتشارات الدار العربیة چاپ اول.
54 -معجم المؤلفین، کحاله، عمر رضا (ت 1408 ه)، بیروت: دار إحیاءالتراث العربی۔
ص: 181
55-مقاتل الطالبیین، اصفهانی، ابو الفرج (ت 356 ه)، شرح و تحقیق:سید احمد صقر.
56-المقنعة، شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان (ت 413 ه )، بیروت:دارالمفید، چاپ دوم 1414 ه - 1993م.
57-المناقب، احمد بن محمد خوارزمی (ت 586 ه)، قم: انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین.
58-مناقب آل أبی طالب، ابن شهرآشوب مازندرانی (ت 588 ه )، بیروت: دارالأضواء، چاپ دوم، 1991 م، 1412 ه.
59-موسوعة طبقات الفقهاء، مؤسسه امام صادق علیه السلام، قم: چاپ اول، 1418.
60-نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبی المختار صلی الله علیه و آله وسلم ، شبلنجی، مؤمن (ت1291 ه)، انتشارات شریف رضی.
61-نهج الحق وکشف الصدق، علامه حلی، حسن بن یوسف(ت 726 ه)، ایران: مؤسسة دار الهجرة، چاپ اول، 1407 ه.
62-وفاء الوفاء، سمهودی، نور الدین علی بن أحمد (ت 911ھ)،بیروت:دار احیاء التراث العربی، چاپ چهارم، 1404 ه. 1984م.
63-ولید الکعبة، اردوبادی تبریزی نجفی، محمد علی (ت 1380 ه)،تحقیق: محمد رضا جلالی، مکتبة الحیدریة، چاپ اول، 1425.
64-ینابیع المودة لذی القربی، قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم(ت 1294 ه)، تحقیق: سید علی جمال اشرف حسینی، دارالاسوه، 1416 ه.
ص: 182
تقدیم ..............................................................................4
سخن مؤسسه .................................................................5
کلام پیامبر اسلام ص در ستایش فاطمه بنت اسد ....................9
پیشگفتار (ضرورت معرفی اسوه های اسلامی).......................10
بخش نخست: تبار و شخصیت
تبارشناسی فاطمه بنت اسد .............................................17
تبارشناسی مادر فاطمه بنت اسد .......................................18
سیر زندگانی فاطمه بنت اسد.............................................19
جایگاه فاطمه بنت اسد .................................................... 20
فاطمه، سرپرست و مادری مهربان برای رسول خدا .................25
بخش دوم: جایگاه و منزلت فاطمه بنت اسد
بیعت، وفاداری و یاری .......................................................29
هجرت فاطمه بنت اسد.....................................................31
فاطمه بنت اسد، راوی احادیث نبوی ...................................33
بشارت ها و فضایل ..........................................................33
بخش سوم: فرزندان فاطمه بنت اسد
١۔ طالب.........................................................................39
2- عقیل ...................................................................... 40
3- جعفر ........................................................................47
4-أم هانی.....................................................................51
5- جمانه ......................................................................54
6- علی أمیر المؤمنین علیه السلام....................................55
ص: 183
بخش چهارم: بارداری فاطمه بنت اسد و ولادت مولود کعبه علی
بشارت پیامبر به ابوطالب .................................................63
شاهدی بر حکمت و بلاغت ابوطالب ...................................65
رؤیای صادقه ...................................................................73
دوران بارداری فاطمه بنت اسد ............................................75
مولود کعبه و چگونگی زایمان فاطمه بنت اسد ......................79
ولادت امیر المؤمنین علی در کعبه .....................................103
روایتی دیگر پیرامون تولد امیر المؤمنین ..............................106
بزرگان ادب، میلاد علی ما را می سرایند.............................112
رسول خدا بر عهده دار سرپرستی علی .............................131
بخش پنجم: رحلت فاطمه بنت اسد
نسل فاطمه بنت اسد، شهیدان کربلا..................................152
نکاتی برجسته از روایات مطرح شده پیرامون فاطمه بنت اسد..153
آرامگاه فاطمه بنت اسد ...................................................159
زیارت نامه فاطمه بنت اسد .............................................161
فهرست آیات کریمه ........................................................167
فهرست روایات ..............................................................168
فهرست اشعار ..............................................................170
فهرست اعلام (اشخاص، قبایل، اماکن)..............................172
فهرست منابع و مآخذ.....................................................177
فهرست مطالب ...........................................................183
دستاوردهای علمی مؤسسه جهانی سبطین عالیا ............185
ص: 184
١- هدیة الزائرین وبهجة الناظرین : تألیف شیخ عباس قمی ره، تحقیق
مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
2- قطره ای از دریای غدیر : گروه پژوهش ها و مطالعات، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام ، چاپ سوم.
3- مهربانترین نامه (شرح نامه 31 نهج البلاغة ): تألیف سید علاء الدین موسوی اصفهانی
4- پرسش ها و پاسخ های اعتقادی : گروه پژوهش ها، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ دوم.
5- روز شمار تاریخ اسلام : گروه پژوهش ها و مطالعات، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
6۔ غربت یاس :گروه پژوهش ها و مطالعات، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام،چاپ پنجم.
7- حجاب، حریم پاکی ها: گروه پژوهش ها و مطالعات، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ سوم.
8- سکینه (س)، پرده نشین قریش : تألیف سید الحلو، بخش ترجمه،مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
9 - اطیب البیان فی تفسیر القرآن: تألیف آیت الله سید عبدالحسین طیب،تحقیق و تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، (23 جلد).
10- شبهای پیشاور: تألیف سلطان الواعظین شیرازی، تحقیق مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، (2جلد).
11- اصالت مهدویت: گروه پژوهش ها و مطالعات، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
12- امیر یتیم نواز (ویژه کودک و نوجوان ): تألیف و نشر مؤسسه جهانی
ص: 185
سبطین علیهم السلام .
13- بانوی بخشنده (ویژه کودک و نوجوان ): تالیف و نشر مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
14- بیعت غدیر (ویژه کودک و نوجوان ): تألیف و نشر مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
15- پیامبر رحمت (ویژه کودک و نوجوان ): تألیف و نشر مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
16 - دردانه نبی (ویژه کودک و نوجوان ): تألیف و نشر مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
17 - ریحانه نبی (ویژه کودک و نوجوان ): تألیف و نشر مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
18- گلستان حدیث (ویژه کودک و نوجوان ): تألیف و نشر مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
19 - هدایت شدگان:تألیف مؤسسه جهانی سبطین عالیا، بررسی سرگذشت تعدادی از شخصیت های معاصر که به مکتب تشیع گرویدند.
20- یکصد و بیست حدیث در فضائل اهل بیت علیهم السلام : تألیف و نشر مؤسسة جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ دوم.
21 - عصر غیبت (رهیافتی به وظایف و واجبات منتظران ظهور): گروه پژوهش ها و مطالعات، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
22 - فاطمه بنت أسد، دامان نبوت و امامت : تألیف مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
23 - فقه الإمام جعفر الصادق علی : تألیف علامه مغنیه ، تحقیق مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ سوم، (6 جلد).
ص: 186
24 - قصص القرآن الکریم دلالیا وجمالیا: تألیف دکتر محمود البستانی ، چاپ دوم، (2 جلد).
25 - محاضرات الامام الخوئی بل فی المواریث : به قلم سید محمد علی خرسان، چاپ دوم.
26 - المولی فی الغدیر : تألیف گروه پژوهش ها و مطالعات مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
27 - أدب الشریعة الاسلامیة : تألیف دکتر محمود البستانی، چاپ دوم.
28- عقیلة قریش آمنة بنت الحسین : تألیف سید الحلو، چاپ دوم، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
29 - أنصار الحسین علیه السلام الثورة والثوار: تألیف سید الحلو، تصحیح مؤسسة جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ دوم.
30 - التحریف والمحرفون: تألیف سید محمد علی الحلو، تصحیح مؤسسة جهانی سبطین علیهم السلام.
31 - الحسن بن علی علیه السلام (رجل الحرب والسلام): تألیف سید محمد علی الحلو، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
32 - بضعة المصطفی صلی الله علیه و آله وسلم :تألیف سید مرتضی الرضوی، تحقیق مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
33 - الحتمیات من علائم الظهور : تألیف سید فاروق موسوی، تحقیق مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام ، چاپ سوم.
34 - معالم العقیدة الإسلامیة : گروه پژوهش ها و مطالعات مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ دوم.
35 - هویة التشیع : مرحوم دکتر شیخ أحمد الوائلی، چاپ سوم، تحقیق مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
36 - نحن الشیعة الإمامیة وهذه عقائدنا : تألیف سید محمد الرضی الرضوی،تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ دوم.
ص: 187
37 - لماذا اخترنا مذهب الشیعة الإمامیة؟ : تألیف سید محمد الرضی الرضوی، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام
38 - المثل الأعلی : تألیف سید محمد الرضی الرضوی، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
39 - الشیعه و فنون الاسلام : تألیف مرجع بزرگ سید حسن صدر، تصحیح مؤسسه سبطین علیهم السلام.
40 - بحوث عقائدیة :گزیده ای از مباحث کلامی آیت الله العظمی خوئی ،چاپ دوم.
41 - عصر الغیبة، الوظائف والواجبات : تألیف شیخ علی شطری، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
42 - العروة الوثقی و التعلیقات علیها: گردآوری و تدوین 41 تعلیقه مراجع کبار و علمای اعلام بر کتاب العروة الوثقی توسط مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، (15 جلد).
43 - تفسیر القرآن للشریف المرتضی : گزیده آرای تفسیری سید مرتضی علم الهدی، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام. (8 جلد).
44 - الإمام الجواد علیه السلام الإمامة المبکرة : تألیف سید الحلو، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ دوم.
45 - مع السنة ، أصحاب المذاهب الأربعة : تألیف سید محمد الرضی الرضوی ، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
46 - فاطمة بنت أسد، حجر النبوة والإمامة : تألیف مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
47 - لکل شیء علامة یعرف بها: تألیف سید محمد الرضی الرضوی،تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
48 - أفضل کل شیء وأحسنه : تألیف سید محمد الرضی الرضوی ، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
ص: 188
49 - البیان فی حوادث آخر الزمان : تألیف سید محمد الرضی الرضوی،تحقیق مؤسسه سبطین علیهم السلام، چاپ سوم.
50 - التعازی : تألیف محمد بن علی المعروف با «ابن الشجری». وتصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
51 - الأمیر الشفیق : تألیف بخش عربی کودک و نو جوان مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
52 - الإمام الحنون : تألیف بخش عربی کودک و نو جوان مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
53 - بیعة الغدیر : تألیف بخش عربی کودک و نوجوان مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
54 - السیدة الکریمة : تألیف بخش عربی کودک و نوجوان مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
55 - نبی الرحمة : تألیف بخش عربی کودک و نوجوان مؤسسه سبطین علیهم السلام.
56 - من أنا: تألیف بخش عربی کودک و نوجوان مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
57 - اتقوا الظلم: تألیف سید محمد الرضی الرضوی، تصحیح مؤسسة جهانی سبطین علیهم السلام.
58 - فتح الباب للوقوف علی علم عمر بن الخطاب : تألیف سید محمد الرضی الرضوی، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
59 - الکنز الدفین لشیعة أمیر المؤمنین : تألیف سید محمد الرضی الرضوی، تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
60 - معالم التشریع الإسلامی : تألیف مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
61 - مائة وعشرون حدیثا فی فضائل أهل البیت علیهم السلام: تألیف مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
ص: 189
62 - سکینه علیه السلام ، پرده نشین قریش : بخش ترجمه، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
63 - شهادت حضرت فاطمه ال افسانه نیست : بخش ترجمه، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ دوم.
64 - علوم قرآنی: گروه پژوهش ها و مطالعات و ترجمه - بخش انگلیسی مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
65- مفاهیم قرآنی : گروه پژوهش ها و مطالعات و ترجمه - بخش انگلیسی مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
66 - مباحثی پیرامون امامت : گروه پژوهش ها و ترجمه - بخش انگلیسی مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
67 - مباحثی پیرامون نبوت : گروه پژوهش ها و ترجمه - بخش انگلیسی مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
68 - مؤتمر علماء بغداد : تالیف مقاتل بن عطیة: بخش ترجمه، مؤسسة جهانی سبطین علیهم السلام.
69 - شهادت حضرت فاطمه سلام الله علیها افسانه نیست : بخش ترجمه، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام، چاپ دوم.
70- قطره ای از دریای غدیر : بخش ترجمه، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
71 - مهربانترین نامه (مشفقانه وصیت نامه ): بخش ترجمه، مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام
ص: 190
- مجمع البیان فی تفسیر القرآن «طبرسی»، (تحقیق، تعلیق و اضافه های مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام).
- منتخب التواریخ : تألیف ملا محمد هاشم خراسانی ( به زبان فارسی)،تحقیق و تصحیح مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام
- معالم الأخلاق الإسلامیة : تألیف مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
- الموسوعة الإسلامیة المیسرة : تألیف مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
- ملحق العروة الوثقی: تألیف آیت الله العظمی طباطبایی یزدی ، تحقیق مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
- مرجعیة أهل البیت علیهم السلام العالمیة :تألیف مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام.
***
ص: 191
نشانی مراکز پخش دستاوردهای علمی
مؤسسه جهانی سبطین علیهم السلام
------------------------------------------
1. دفتر مرکزی: قم - خیابان انقلاب (چهار مردان) - کوچه 26 - پلاک 47 و 49
تلفن: 37703330 - 025 فاکس: 37706238 - 025
2. قم - خیابان معلم - مجتمع ناشران - طبقه اول - غرفه شماره 106
تلفن: 09010958501
20- 37842419 - 025
-----------------------------------------
URL: www.sibtayn.com
E_mail: sibtayn@sibtayn.com