سرشناسه : کاظمی آرانی، فاطمه، 1356 -
عنوان و نام پدیدآور : جامعه آرمانی از دیدگاه علی علیه السلام/ فاطمه کاظمی؛ [برای] مجمع جهانی شیعه شناسی؛ ویراستار علمی خلیل بخشی زاده.
مشخصات نشر : قم: آشیانه مهر، 1391.
مشخصات ظاهری : 160 ص.
شابک : 48000 ریال (شومیز): 978-600-6164-26-7 ؛ 70000 ریال (گالینگور)
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
یادداشت : کتابنامه: ص. 155 - 160؛ همچنین به صورت زیرنویس.
موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. -- دیدگاه درباره مدینه فاضله
موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. -- دیدگاه های سیاسی و اجتماعی
موضوع : علی بن ابی طالب (ع)، امام اول، 23 قبل از هجرت - 40ق. . نهج البلاغه -- سیاست و حکومت
موضوع : اسلام و دولت
موضوع : مدینه فاضله -- جنبه های مذهبی -- اسلام
شناسه افزوده : مجمع جهانی شیعه شناسی
رده بندی کنگره : BP38/09 /م415 ک2 1391
رده بندی دیویی : 297/951
شماره کتابشناسی ملی : 2407379
ص: 1
ص: 2
ص: 3
نام کتاب:
جامعه آرمانی از دیدگاه امام علی(ع)
نام مؤلف فاطمه کاظمی آرانی
ناشر: انتشارات آشیانه مهر
ویراست علمی (محقق): خلیل بخشی زاده
صفحه آرا:علی اکبر احسانی تیرگر
ویراستار: سید علی سجادی بهسودی
چاپخانه: گلها
تعداد صفحات: 160 ص
سال نشر: 1391
نوبت چاپ: اول
تیراژ: 3000
قیمت شومیز: 4000 تومان
قیمت گالینگور: 7000 تومان
شابک: 7 – 26 – 6164 – 600 - 978
قم-45 متری عمار یاسر-پلاک 90-ص پ 644-37158 تلفن: 7713773-7756092 / دورنگار: 7713774
کلیه حقوق محفوظ است.
ص: 4
تصویر
ص: 5
برگ سبزی است تحفه درویش
چه کند بینوا ندارد بیش
کجا شد امام مؤمّل که زود
کند زنده قرآن پاک و حدود
پیشکش به محضر مبارک جان عالمیان، سرور شیعیان، عدالت گستر جهان و احیا کننده قرآن امام عصر حجة بن الحسن (عج)
ص: 6
مقدمه استاد انصاری بویراحمدی 13
پیشگفتار / 17
پیشگفتار 19
1. عدالت محوری 21
2. آزادی 22
3. مشارکت 22
4. حق محوری 22
5 - وحدت 23
6 - آرمان 23
معتقدات اولیه نگارنده 24
نظرات در مورد جامعه آرمانی 24
فصل اول / 29
هدف از ایجاد جامعه آرمانی از دیدگاه امام علی (ع)
هدف از ایجاد جامعه آرمانی از دیدگاه امام علی (ع) 31
آثار تقوا: 34
ص: 7
فصل دوم / 39
ویژگی های جامعه آرمانی از دیدگاه امام علی(ع)
ویژگی های اصلی جامعه آرمانی از دیدگاه امام علی(ع) 41
گفتار اوّل: عدالت محوری 41
تعریف عدالت از دیدگاه امام علی(ع) 42
1. عدالت به معنای مساوات و تبعیض قائل نشدن میان مردم 42
2. عدالت به معنای رعایت حقوق 43
3. عدالت به معنای دادن حق افراد متناسب با شایستگی و تلاش 43
الف) عدالت در نظام اقتصادی 44
ب) عدالت در نظام سیاسی 48
ج) عدالت در نظام قضایی 54
گفتار دوّم: حق محوری 56
گفتار سوّم: آزادی همراه با مسئولیت در برابر خدا 65
انواع آزادی 68
1. آزادی انتخاب 69
شروط انتخاب آزادی 70
2. آزادی بیان و عقیده 72
با چه کسانی مشورت نکنید 74
1. بخیل: 74
2. ترسو: 74
ص: 8
3. حریص: 74
1 - 2 - آزادی انتقاد 76
2 - 2 - آزادی پیشنهاد 77
مرزهای قانونی آزادی 79
1. رعایت مقررات شرعی 79
2. رعایت مصالح عمومی 79
3. رعایت حریم خصوصی مردم 80
گفتار چهارم: وحدت حول محور الهی 80
عوامل و محورهای وحدت از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع) 87
1. خدا و پیامبر| 87
2. دین و مکتب 88
3. کتاب و قانون مدوّن الهی 89
4. امام و رهبر 89
5. انبوه های مردم 90
6. انسانیت 90
اقسام وحدت در قرآن : 91
1. وحدت بشریت 91
2. وحدت ادیان الهی (توحیدی) 91
3. وحدت امت اسلامی 92
گفتار پنجم: مشارکت فعال مردم 95
ص: 9
1. اهمیت حضور مردم در بیعت با رهبران 96
2. نظارت 98
3. نصیحت و بیان حقایق تلخ 101
فصل سوم / 105
راهبردهای رسیدن به جامعه آرمانی
گفتار اوّل: محور قرار دادن قرآن کریم 107
گفتار دوم: محور قرار دادن سنت پیامبر اکرم| 110
گفتار سوّم: محور قرار دادن پیشوایان معصوم علیهم السلام برای هدایت و رهبری جامعه اسلامی در مسیر عمل به کتاب الهی و سیره پیامبر اسلام| 112
گفتار چهارم: پیروی از عقل 115
فصل چهارم / 119
راهکارها و موانع رسیدن به جامعه آرمانی
الف - راهکارهای رسیدن به جامعه آرمانی 121
گفتار اوّل: عرصه سیاست و حاکمیت 121
برگزیدن مدیر شایسته و صاحب صلاحیت برای رسیدگی به تمام امور جامعه 121
گفتار دوّم: عرصه اقتصادی 127
1. مبارزه با تبعیض و بی عدالتی اقتصادی 127
2. عمران و آبادانی 128
ص: 10
3. افزایش رفاه و درآمدهای مردم برای رفع نیازهای فردی و اجتماعی آنان 129
4. نظارت بر بازار و تنظیم آن 130
5. جمع آوری و تنظیم مالیات 131
روش گرفتن مالیات در نامه 25 نهج البلاغه 132
6. مساوات در تقسیم بیت المال 133
گفتار سوّم: عرصة حقوق عمومی 135
1. رعایت حقوق عمومی 135
2. تأمین اجتماعی 135
3. عدالت قضایی 135
ویژگی های قاضی از نظر امیر المؤمنین علی (ع) 136
آداب قضاوت در کلام امیرالمؤمنین(ع) 138
وظیفه دولت در برابر قاضی 139
گفتار چهارم: عرصه فرهنگ و آموزش 141
1. تعلیم و تربیت و آشنایی مردم با معارف دینی 141
2. توجه به اوضاع زمان و تغییر و تحول نیازهای فرهنگی جامعه 144
3. محافظت از دین و فرهنگ الهی و مبارزه با بدعت ها و خرافات 145
4. تربیت و رشد اخلاق و فضایل اخلاقی در میان مردم 146
گفتار پنجم: عرصه خانوادگی 146
1. ازدواج 147
ص: 11
2. تربیت فرزندان 147
3. حفظ و بقای خانواده 148
گفتار ششم: امنیت اجتماعی 149
ارتش و فرمانده نظامی 150
ویژگی فرمانده سپاه و وظایف او از نظر حضرت امیرالمؤمنین(ع) 151
الف) ویژگی های فرمانده 151
ب) وظایف فرمانده 151
ب - موانع جامعه آرمانی 152
فهرست منابع و مؤاخذ 155
الف) منابع اصلی 155
ب) منابع پژوهشی 159
ج) منابع نشریاتی 160
ص: 12
بسم الله الرّحمن الرّحیم
قال علی(ع): «اللّهمَّ إِنَّکَ تَعْلَمُ اَنَّهُ لَمْ یَکُنِ الَّذِی کانَ مِنَّا مُنافَسَةً فِی سُلْطانٍ وَلا الْتِماسَ شَیءٍ مِنْ فُضُولِ الْحُطامِ وَلَکِنْ لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِینِکَ وَنُظْهِرَ الاِصْلاحَ فِی بِلادِکَ فَیَأْمَنَ الْمَظْلُومُونَ مِنْ عِبادِکَ وتُقامَ الْمُعَطَّلَةُ مِنْ حُدُودِکَ»(1): خدایا تو می دانی که درگیری ما برای به دست آوردن قدرت، حکومت و ثروت دنیا نبود. بلکه می خواستیم، نشانه های حق و دین تو را به جایگاه خویش باز گردانیم. در سرزمین های تو اصلاح کنیم، تا بندگان ستم دیده ات در امن زندگی کنند و قوانین و مقررات فراموش شده تو بار دیگر اجرا گردد.
رسیدن به کمال مطلوب و به دست آوردن جامعه ی آرمانی، منتها آرزوی رهبران و مصلحان بزرگ بشری به ویژه دغدغه ی اصلی همه ی رهبران الاهی در طول تاریخ بوده است. چنین جامعه ای در سایه ی عملی شدن فلسفه ی اخلاق والا و گسترش معارف متعالی اسلام ناب به دست می آید. البته معارفی که از سرچشمه ی پاک قرآن و سیره و سنت رسول الله| و اهل بیت پاکش به ما رسیده است.
ص: 13
مهم ترین دست آورد در جامعه ی آرمانی، رشد و تعالی انسان ها، رسیدن به کمال مطلوب، ایده ال ها و سعادت دنیا و آخرت است.
برخی از شاخصه های جامعه آرمانی، عدالت گستری، هدایت، به پا داشتن سنّت حسنه ی الاهی و مبارزه با انحرافات و بدعت های باطل و جاهلی است.
امام علی(ع) می فرمایند: «بدان که برترین بندگان خدا در پیشگاه او رهبر عادلی است که خود هدایت شده و دیگران را هدایت می کند، سنّت شناخته شده را برپا دارد و بدعت ناشناخته را بمیراند.»(1)
امّا نقطه مقابل جامعه ی آرمانی، جامعه غیرآرمانی و حکومت طاغوت است.
دست آوردهای جامعه ی غیرآرمانی و طاغوتی دردآور و تأسف انگیز است. فراموشی احکام و دستورات دین، بی توجهی به ارزش های اسلامی، انجام محرمات، انجام کارها و اعمال زشت و گناه آلود، کفران نعمت های الاهی، رخت بربستن اخلاق نیکو و عواطف بشری، کم رنگ شدن نوعدوستی و احترام متقابل، رواج چاپلوسی و تملّق، نفاق و دورویی، دروغ و نیرنگ، تعدّی و تجاوز، رواج تعصبات جاهلی، فخرفروشی و غرور، هتاکی و بی پروایی، حرص و طمع نامشروع سیاهکاری های رندانه، فریب و خدعه، فساد و فحشاء، ازدیاد آه و ناله و حسرت، بی حرمتی به جان و مال و ناموس مردم، ناامنی و ناهنجاری، دنیاطلبی، غفلت زدگی، تفرقه و استبداد، بی عدالتی، حاکم شدن زر و زور و تزویر و هزاران مفسدۀ کوچک و بزرگ دیگر تنها بخشی از دست آوردهای جامعه ی غیرآرمانی و طاغوتی است.
در تحقیقات مربوط به جامعه ی آرمانی بررسی موضوعاتی چون هدف از ایجاد جامعه آرمانی، ویژگی های جامعه ی آرمانی اعم از عدالت، خدامحوری، حق محوری، آزادی، وحدت، مشارکت عمومی و... و همچنین بررسی راهبردهای رسیدن به جامعه ی آرمانی و شناخت راهکارها و موانع آن در عرصه های مختلف فردی و اجتماعی از ارزش و اهمیت فوق العاده ای برخوردار است.
ص: 14
در این تحقیق وزین، جامعه ی آرمانی از دیدگاه امیرالمؤمنین امام علی(ع) بررسی شده است، او که قرآن ناطق است و کلامش دل نشین و زبان بیانش متّصل به منبع علم الاهی؛ دروازه ی شهر علم پیامبر| و خزانه دار علم خداوندی است.
پیامبر گرامی اسلام| فرمودند: «أَعْلَمُ اُمَّتی مِن بَعْدِی علیّ بن أبی طالب»(1): داناترین امت پس از من، علی بن ابی طالب است.
و به همین سبب که وجود مقدس حضرت علی(ع) اقیانوس بی کران علوم و معارف است، بررسی جامعه ی آرمانی از دیدگاه امام علی(ع) انتخاب گردیده است.
چنین انتخابی، بسیارآگاهانه، عالمانه، تأثیرگذار و منشأ برکات فراوانی است.
تبیین و تحقیق چنین موضوع باعظمتی، رسالت اندیشمندان متفکر و نخبه گان اهل قلم است. به همین سبب پژوهشگر ارجمند، سرکار خانم فاطمه کاظمی آرانی با دلایل روشن و براهین علمی و منطقی به تدوین چنین اثر ارزنده ای اقدام نموده اند. به حق ایشان نیز به زیبایی از عهده انجام این مهم برآمده و اثری قابل استفاده و متقن پدیده آورده است.
کثر الله امثالها، جزاها الله عن الإسلام اجراً، ادام الله ظلها ودامت افاضاتها والسّلام علیکم وعلی جمیع اخواننا المؤمنین بولایة علیّ بن أبی طالب(ع) فی اقطار العالم ورحمة الله وبرکاته
مسئول مجمع جهانی شیعه شناسی
انصاری بویراحمدی
ص: 15
ص: 16
ص: 17
ص: 18
جامعه به مجموعه ای از افراد اطلاق می گردد که برای رسیدن به اهداف معین و مشخص در کنار یکدیگر جمع گردیده، دارای آداب و رسوم و سنت مشترک می باشند؛ حال برای اینکه این جامعه بتواند به اهداف خود دسترسی پیدا کند و استمرار یابد باید مبتنی بر ویژگی ها و ارزش های مشخص و معینی باشد؛ ویژگی هایی که از زمینه و بستر خاصی سرچشمه گرفته و در تمام ابعاد زندگی اجتماعی به مرحله اجرا درآید. از آنجا که جامعه ما، شیعی است سعی بر آن داریم که تمام ویژگی های جامعه مطلوب خود را از مبانی خاصی که ایشان معرفی نموده اند، گرفته و در تمام ابعاد زندگی اجتماعی اجرا کنیم تا بتوانیم به یک جامعه مطلوب و ایده آل که نشانی از ظلم و ستم در آن دیده نمی شود،داشته باشیم، اگر چه بسیاری بر این عقیده اند که طرح جامعه مطلوب کاری لغو و بیهوده است و جوامع را به حقیقت نخواهد رساند، در هر صورت منجر می شود که ضعف جامعه خود را روشن تر کنیم و برای اصلاح آن شوق و همت انسان ها را برانگیزیم.
علت انتخاب این موضوع را می توان چنین بیان کرد:
همواره نظریات و تعاریف متفاوت و گاه ضد و نقیضی را نظریه پردازان در باب ویژگی های یک جامعه برای رسیدن به کمال مطلوب و ایده آل بیان می کنند
ص: 19
که گاه خود این نظریات منجر به تسریع در هلاکت جامعه گردیده و از سوی دیگر فشار بیگانگان در خارج کشور و وجود نابسامانی ها و چنددستگی ها در داخل کشور ما را وا داشت که ویژگی های یک جامعه ایده آل را از زبان حضرت امیرالمؤمنین(ع) که در اداره جامعه در زمان خود یک نمونه به تمام معنا بود بیان کنیم و آن را الگو قرار دهیم تا نابسامانی ها و نواقص را درداخل کشور دفع نموده و منجر به همگونی و یکپارچگی افراد در داخل جامعه گردد تا بدین وسیله بتوانیم در مقابل عناصر بیگانه و اندیشه ها و نظریات آنان بایستیم و یک جامعه اسلامی را بیان کنیم که اندیشه و نظریات آنان از شیعیان گرفته شده است.
در باب جامعه آرمانی از دیدگاه حضرت امیرالمؤمنین(ع) سخنان بسیار فراوانی بیان شده است، امّا نه به صورت جامع؛ بلکه در باب هر کدام از ویژگی های جامعه آرمانی کتاب نوشته شده؛ مخصوصاً در مورد آزادی و عدالت حضرت امیرالمؤمنین(ع) البته لازم به ذکر است که این کتاب ها به صورت فارسی و عربی در داخل دیگر کشورهای مسلمان نیز دیده می شود از جمله این کتاب ها می توان به موارد زیر اشاره نمود:
1. دانشنامه امام علی(ع) که زیر نظر علی اکبر رَشاد می باشد شامل یک مجموعه 10 جلدی است که هر جلد آن مربوط به موضوع مشخص است که با توجه به موضوعات مشخص شده، مقالاتی بیان شده است. موضوعات آن شامل: حکمت و معرفت، مبدأ و معاد، تاریخ، سیاست، سیره نبوت و امامت، اقتصاد، اخلاق و سلوک و حقوق می باشد.
2. دولت آفتاب نوشته ی مصطفی دلشاد تهرانی در مورد اندیشه سیاسی و
ص: 20
سیره حکومتی امام علی(ع) می باشد. این کتاب در ابتدا به مشکلات امیرالمؤمنین(ع) در عصر خلفا پرداخته و ضمن تعریف از دولت و بیعت به بررسی صفات و ویژگی ها و وظایف زمامداران می پردازد.
3. مسائل جامعه شناسی از دیدگاه امام علی(ع) که نویسنده آن عضو هیأت تحریریه بنیاد نهج البلاغه است به بررسی مسایل جامعه شناسی اعم از «هستی شناسی جامعه، منشأ حیات اجتماعی، حیات و هلاکت جامعه، ویژگی های امور اجتماعی و قوانین اجتماعی و...» در 12 بخش می پردازد.
در این کتاب به دنبال پاسخگویی به چند سؤال درباره ی این موضوع هستیم.
1 - ویژگی های جامعه آرمانی (ایده آل) ازدیدگاه حضرت امیرالمؤمنین(ع)
2 - هدف از ایجاد جامعه آرمانی حضرت امیرالمؤمنین(ع)
3 - راهبردهای حضرت امیرالمؤمنین(ع) برای رسیدن به جامعه آرمانی .
4 - راهکارهای حضرت امیرالمؤمنین(ع) برای رسیدن به جامعه آرمانی چیست؟
در این پیشگفتار به توضیح چند اصطلاح می پردازیم:
این واژه بیشتر در دو مفهوم به کار برده شده است: الف) حق هر انسان را به او دادن. ب) تلافی خطا، خواه از طریق جبران زیان کسی که قربانی خطای دیگری شده است و خواه از طریق مجازات خطا کننده.(1)
ص: 21
مراد از آزادی از دیدگاه جان استوارت میل در کلی ترین معنی، حالت فراغت و رهایی و اختیار، بی قید و بندی، و خلاصی است؛ منقاد کسی نبودن، گرفتار و دربند نبودن، و باری بر دوش نداشتن است.
از دیدگاه فاشیست ها، آزادی وجود زمینه یا فرصت هایی است که برای رشد استعدادهای آدمی ضرورت دارد. هابز معتقد بود که آزاده کسی را گویند که در دست یازیدن به کارهایی که توانایی و فهم انجام دادن آن ها را دارد، چیزی مانعش نباشد تا کاری بکند که می خواهد بکند.(1)
مشارکت در دو معنا به کار برده می شود.
1. مشارکت به عنوان حالت یا وضع (امر شرکت کردن) و مشارکت به عنوان عمل و تعهد (عمل مشارکت). مشارکت در معنای نخست از تعلق به گروهی خاص و داشتن سهمی در هستی آن خبر می دهد و در معنای دوّم شرکتی فعالانه در گروه را می رساند و به فعالیت اجتماعی انجام شده نظر دارد.(2)
حق محوری دارای معانی زیادی است ولی در این تحقیق به معنای آنچه راست و درست و سزاوار و بایسته است اطلاق می شود.
ص: 22
گروهی از افراد را گویند که برای رسیدن به هدفی خاص (سعادت و کمال) حول محور خاصی تجمع و توافق می نمایند.
آرمان به معنای مطلق، چیزی است که عقل و عاطفه را کاملاً ارضاء می نماید، و بر عقل و عاطفه، از آن جهت که فعالیت و حرکت آن دو این کمال بالقوه را تعیّن می بخشد و موجب تعریف مقدماتی آن می شود، اطلاق می گردد. سیای می گوید:
«آرمان از آن نظر که در قوانین زنده فکر تجلی می کند، همان فکر است که در مرحله قوه است نه به صورت فعلیت، این بدان معناست که آرمان بر صورتی کامل دلالت دارد که به طور نهایی تحقق نمی یابد و آن حد و مرز نهایی است که به طرف آن حرکت می کنیم بدون آنکه بدان دست یابیم، و وجود آن شبیه وجود یک موضوع ثابت خارجی نیست، بلکه به وجود گرایش های نامعین شباهت دارد. آرمان به معنای خاص یا نسبی، عبارت است از نمونه ای که ما آن را تصور می نماییم و تار و پود پاره ای از قضایا و مسایل فکری و عملی خویش را بر نورد آن می بافیم».(1)
ص: 23
1. خالق عالم و آدم راه های رسیدن به جامعه مطلوب انسانی و ایمانی را از طریق وحی نشان داده است.
2. اولیای خداوند ترسیم گران جامعه مطلوب بر اساس آیات حق هستند.
3. جامعه مطلوب جامعه ای است که با توجه به واقعیت های موجود و الگوهای قابل اجرا، طراحی شده باشد.
4. منشورهای جامعه مطلوب علاوه بر منطقی بودن و عملی بودن، دوست داشتنی و نزدیک باشد.
5. منشور حکومتی و الگوی باوری و رفتاری حضرت امیرالمؤمنین(ع) کامل ترین و درست ترین و نزدیک ترین راه برای رسیدن به جامعه آرمانی است.
از دیدگاه اوژن فورنیه جامعه آرمانی، جامعه ای است که افزایش خودآگاهی بشر او راقادر سازد تا سرنوشت خویش را به دست خود تعیین کند و شرایط اقتصادی، مکانیکی و غیر اخلاقی جهان کنونی را از میان بردارد و شرایطی جانشین کند که عقل و آزادی بر آن فرمان براند.(1)
در جامعه آرمانی مبانی و اهداف و ساز و کارها بگونه ای ساخته می شود که انسان را به کمال نزدیک گرداند.
ص: 24
تامس مور جامعه آرمانی را جامعه ای می داند که در آن تقسیم کار میان افراد، تولید کالای انبوه و حق مداری وجود داشته باشد. ایشان مخالف با وجود مالکیت خصوصی، طمع خواری و خودپسندی، تنبلی، روسپیگری، طلاق و جنگ و خونریزی در جامعه می باشد. از نظر تامس مور نیکخواهی پایه دوستی را استوارتر می کند تا عهد و پیمان. جامعه آرمانی توماس مور دارای یکسری قوانین ساده
بوده که همه باید از آن اطاعت کنند.(1)
سقراط معتقد است که در یک جامعه آرمانی شایسته ترین افراد برای زمامداری، سالخوردگان و فلاسفه می باشند. ایشان محسنات اصلی جامعه بشری را در داشتن شجاعت (مختص به مردان جنگی یا معاونان و بازرگانان)، حکمت (مختص به طبقه نگاهبانان و زمامداران)، خویشتن داری، یا فرو نشاندن خواهش های نفسانی و عدالت می داند. سقراط مخالف با مالکیت خصوصی، ابزار شهوت آور و موافق با وجود تعلیم و تربیت و وحدت میان افراد جامعه می باشد.(2)
ارسطو معتقد به برابری افراد و کسب مناصبات و افتخارات برابر بر حسب لیاقت آنان، و وجود صمیمت و مهربانی میان افراد جامعه آرمانی می باشد. ایشان معتقد است که
فرمانده و رهبر یک مملکت باید خردمند و دلیر باشد. ایشان پیشوایان دین را شهروندان و عناصر اصلی جامعه را قانونگذاران و جنگجویان
ص: 25
دانسته، ارسطو معتقد است که فردی به فرمانداری باید برانگیخته شود که دارای فضیلت باشد و فرمانبرداری آموخته باشد و تمام افراد جامعه آرمانی باید دادگر و از حقوق همسان برخوردار باشند. ارسطو برترین فضیلت را قدرت دانسته است؛ زیرا انسان به یاری آن بر اجرای بخش اعظم کارها توانا می شود.(1)
جامعه ی فاضله فارابی برخوردار از همبستگی اجتماعی بوده و با توجه به تفاوت استعدادهای فطری و مهارت ها، صناعت خاصی به افراد واگذار شده است.(2) نظام جامعه ازرئیس اوّل که خادم و مرئوس هیچ کس نیست شروع شده و دارای نقش اوّل بوده و تدبیر امور، مطابق دریافت رئیس مدینه از سعادت صورت می گیرد. رئیس مدینه فاضله باید فیلسوف، مرتبط با وحی و دارای مهارت و شناخت کافی تجربی بوده و دارای صفاتی از جمله دوستدار راستگویی و راستگویان و دشمن دروغگویی و دروغگویان، دوستدار عدالت و عدالت خواهان، دوستدار تعلیم و تربیت، خوش بیان، خوش فهم، باهوش، خوار و ناچیز شمردن مال و جاه، حریص نبودن در خوردن و آشامیدن، دوستدار تعلیم و تربیت، قاطع و جسور بودن و سست اراده نبودن، باشد. اگر فردی با شرایط رئیس اوّل در جامعه نباشد گروهی که دارای یکی از شرایط و با یکدیگر هماهنگ باشند، جانشین رئیس اوّل می شوند. و در صورتی که آن نیز در جامعه وجود نداشته باشد کسی رئیس می شود که فیلسوف، عالم و نگهبان شرایع و
ص: 26
سنت ها و دارای قدرت استنباط نسبت به حکم و پدیده های اجتماعی باشد و آشنا به متون نظامی و فرمانبرداری باشد. وظایف رئیس عبارتست از: 1- حفظ تعادل اخلاقی جامعه و جلوگیری از انحرافات، 2- تدبیر و سازماندهی جامعه (سیاست) و حفظ وحدت جامعه 3- هدایت یا مجازات کجروها 4- هدایت و ارشاد انسانها در شناخت سعادت.(1)
خواجه نصیر الدین طوسی ویژگی جامعه آرمانی را تعاون و همکاری مبتنی بر مساوات و عدالت در میان افراد جامعه دانسته و ایجاد نظم و همبستگی را از راه تقسیم کار و محبّت میسر می داند. ایشان تحقق عدالت در مدینه فاضله را بسته به آن می داند که هر کس بر حسب شایستگی در پایگاه راستین خود قرار گیرد و به کاری بپردازد که با سرشت و استعداد او سازگار است و رئیس مدینه فاضله باید دارای صفاتی از جمله خردمندی، شجاعت،استعداد و قدرت مجاب کنندگی باشد.(2)
آنچه گذشت نظرات اندیشمندان بشری است؛ امّا جامعه آرمانی موضوع بحث ما که ضامن تداوم سعادت بشر در دنیا و آخرت و در بردارنده حیات معنوی و روحی از دیدگاه امام علی(ع) است، جامعه ای است که برای رسیدن به سعادت کامل خود و تداوم باید مبتنی بر حق محوری، عدالت، آزادی توأم با مسئولیت در برابر خدا، وحدت حول محور الهی و مشارکت مردم در تمام امور جامعه باشد و تمام نهادهای آن وظایف خود را به خوبی انجام دهند و به قرآن،
ص: 27
سنت پیامبر|، و ائمه معصومین(ع) تمسک جویند و از آموزه های آن برای رسیدن به راه رستگاری سود جویند. در فصول آینده به طور تفصیلی به این مبحث می پردازیم.
کتاب شامل یک پیشگفتار، چهار فصل و نتیجه گیری است.
فصل اول با عنوان «هدف از ایجاد جامعه آرمانی از دیدگاه حضرت امیرالمؤمنین(ع)» می باشد.
فصل دوّم در مورد «ویژگی های جامعه آرمانی از دیدگاه امام علی(ع)» است که شامل پنج گفتار عدالت محوری، حق محوری، آزادی توأم با مسئولیت در برابر خدا، وحدت حول محور الهی، و مشارکت مردمی می باشد.
فصل سوّم در مورد راهبردهای رسیدن به جامعه آرمانی است که به چهار گفتار، محور قرار دادن قرآن کریم، سنت و سیره پیامبر اکرم| سنت و سیره ائمه اطهار و محور قرار دادن عقل تقسیم می شود.
فصل چهارم در مورد «راهکارها و موانع رسیدن به جامعه آرمانی» است که شامل شش گفتار در عرصه سیاست و حاکمیت، عرصه اقتصاد، عرصه حقوق عمومی، عرصه فرهنگ و آموزش، عرصه خانوادگی، عرصه امنیت اجتماعی و موانع رسیدن به جامعه آرمانی می باشد.
و در آخر نیز به نتیجه گیری می پردازیم.
ص: 28
ص: 29
ص: 30
امروزه بشر با دست یافتن به علم و دانش توانسته است مسائل اجتماعی را که در اطراف او به وقوع می پیوندد، مورد تفکر و کاوش قرار دهد. یکی از این مسائل که سالیان دراز ذهن بشر را به خود مشغول کرده است، علل شکست یک تمدن بزرگ به دست یک تمدن کوچک است.
بعد از تحلیل و بررسی می توان گفت، یکی از علل اصلی پیروزی آنان استواری در عقیده و ایمان به هدف بوده است.
جامعه ما یک جامعه اسلامی و شیعی است که تعهدات و ایمان و آرمان مسلمانان درون این جامعه، در طلب کمال و سعادت و راهیابی به سوی هر چه که برایشان کمال آور و سعادت آوراست، خلاصه می شود.
کمالی که در جامعه اسلامی هدف و خواست آرمانی همگان است، کمال محدود و موهوم و اهداف میانی و در چارچوب خودخواهی و خودپرستی و شخص پرستی و سودجویی های فردی نیست، چه این نوع کمال جویی، به جای آنکه موجب وحدت و همبستگی گردد، نیرومندترین عامل تفرقه و جبهه گیری و جنگ و جدال افراد و گروه ها می گردد. آرمان ها و مقصدها و اهداف در جامعه و ملّت های مسلمان، در یک مسیر و راه به سوی کمال و کمال جویی همگانی کشانده
ص: 31
می شود و هدف و آرمان نهایی از کمالات و کمال جویی ها جز خدا، چیز دیگری نمی تواند باشد. آری همه از اوست و به سوی او برمیگردد؛ {اِنّا للّه و اِنّا اِلیه راجعون}.
امام علی(ع) می فرماید:
بار خدایا! ستایش نیک و بی شمار، تنها تو را سزد، هر گاه تو را آرزو کنند بهترین آرمانی و آن جا که امیدها به تو پیوندد گرامی ترین نقطه امید باشی.(1)
سعادتمندی و استکمال حقیقی انسان ها جز با خداشناسی، خداپرستی، اطاعت کامل و دقیق از اوامر الهی، کسب رضای خدای متعال و تقرب به درگاه او حاصل شدنی نیست.
پس هدف از آفرینش انسان و غرض از امور و شئون انسانی و اجتماعی زندگی انسان ها، خداپرستی و خداشناسی و ارتباط با خداوند است که این غرض و هدف باید حفظ شود و همه اهداف جامعه به سوی رسیدن به این هدف و غرض سوق داده شود. انسان در صورتی می تواند به این هدف والا دسترسی پیدا کند که در سایه تقوای الهی به رفع نیازهای خود (مادی و معنوی و اجتماعی و فردی...) بپردازد.
امام علی(ع) می فرماید:
ای بندگان خدا! من شما را به تقوای الهی توصیه می کنم که راه انسان را
ص: 32
هم توشه است و هم دژ! توشه ای رسا و دژی کارساز! پرطنین ترین دعوت گر به سویش فرا خوانده است و پذیرای این دعوت، بهترین قلبهاست، چنین است که دعوت گرش، پیام خویش را در گوش ها فرو می خواند و شنونده ی این پیام به کامیابی می رسد.(1)
تقوا عبارت است از تعهد درونی به عقیده اسلامی که از فهم و ادراک کامل سرچشمه گرفته و همچنین، سرکوب شهوت ها از رهگذر اراده ای نیرومند و با صلابت و آگاهی کافی ماست و تنها عمل نیست؛ بلکه عملی است که در پشتوانه آن، تعهد و التزام و تحمل مسئولیت نهفته است؛ تقوا تعهدی است که ازایمان به خداوند متعال و روز واپسین، نشأت گرفته باشد.
حضرت علی(ع) می فرماید:
«إن لأهل الدین علامات یعرفون بها : صدق الحدیث وأداء الأمانة ووفاء بالعهد وصلة الأرحام ورحمة الضعفاء وقلة المراقبة للنساء - أو قال : قلة المواتاة للنساء وبذل المعروف وحسن الخلق وسعة الخلق واتباع العلم وما یقرب إلی الله عز وجل زلفی، طوبی لهم وحسن مآب»
برای اهل تقوا، نشانه هایی است که بدان شناخته می شود: راستگویی در سخن، ادای امانت، وفاداری به پیمان ها،
ص: 33
نداشتن بخل، صله رحم، ارتباط با خویشاوندان، ترحم و شفقت بر ناتوانان و ضعیفان، کمی اختلاط و نزدیکی با زنان، بذل خیر و نیکی، اخلاق خوش، بردباری زیاد و پیروی از عملی که انسان را به خداوند نزدیک می سازد. پس خوش به حال آنان و چه عاقبت نیکی دارند.(1)
با توجه به تعریف تقوا و ویژگی های آن ملاحظه می شود که امام علی(ع) در بیشتر خطبه ها و نامه های خود مردم را به آن دعوت می کنند.
1. تقوا پایه و محوری است که مسلمانان برای دستیابی به آن از یکدیگر سبقت می جویند. این موضوع، جامعه را در حالت جست و جوی ترقی و پیشرفت نگه می دارد و بدین ترتیب جوامع بشری به پیشرفت و ترقی دست می یابند.
2. تقوا رهبر حقیقی جامعه اسلامی است.(2)
امام علی(ع)می فرماید:
«بار خدایا! تو نیک می دانی که جنگ و درگیری ما را در کشمکش قدرت و فزون خواهی ثروت انگیزه نبود، که هر آن چه بود، جز برای بازگردان نشانه هایی از دین تو و اصلاح
ص: 34
سرزمین های تو نبود تا بندگان ستمدیده ات امنیت یابند و حدود به تعطیل کشیده ات، به اجرا درآیند».(1)
از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع)، حکومت باید مقید به ارزش های اسلامی و احکام دینی باشد و هدف از اجرای آن ارتقای معنوی انسان ها باشد.
از سخنان حضرت امیرالمؤمنین(ع) می فهمیم که توزیع عادلانه امکانات مادی، عدالت اجتماعی و جلوگیری از ظلم و ستم و تبعیض، آرمان نهایی دولت اسلامی به حساب نمی آید.
مبنای روشن این تحلیل آن است که دنیا جایگاه اصلی انسان نیست تا تلاش او بدان محدود شود. بر این اساس هر سیاستی که به آبادانی و بهبودی معیشتی دنیوی بینجامد اما به ارزش های معنوی صدمه وارد کند، از نگاه حضرت مردود است. البته چنانچه این جدایی صورت گیرد و وسائل معنوی قربانی مادیت شود باز هم مصالح دنیوی با شکست مواجه خواهد شد و حتی دنیاطلبان هم به رفاه مطلوب خود نخواهند رسید؛ زیرا حذف گرایش معنوی، خسارات دنیوی فراوانی را بر جای می گذارد و زندگی اجتماعی را با بحران های جدید روبه رو می کند.
اسلام بر وجوب نماز و دادن زکات و خمس و اهمیت راستگویی و وفاداری و ضرورت صلاح و خیرخواهی تأکید کرده است؛ زیرا این عوامل باعث
ص: 35
به هم پیوستگی مستحکم در درون جامعه از طریق مشروعیت بخشیدن به کیان و موجودیت اجتماعی می شود.(1)
امام(ع) در فرمان تعیین محمد بن ابی بکر به زمامداری مصر می فرماید:
«بندگان خدا! بدانید، پرهیزگاران نقد دنیا و آینده ی آخرت را یک جا بردند؛ با دنیاداران در دنیایشان شرکت جستند، بی آن که اهل دنیا در آخرت آنان شرکت جویند؛ از خانه و خوراک دنیا چنان بهره بردند که بهترین است از همانی که رفاه زدگان بهره برند، بهره مندانه و به دستاوردهایی همانند دستاورد خودکامگان مستکبر، دست یابند؛ سپس با توشه ای رساننده و کالایی پرسود از این جهان رخت بربندند. لذت زهد دنیا را - در همین جهان - می چشند و به یقین بر این باورند که فردا -در حیات آخرت - با خدا همسایه اند؛ هر دعایی که کنند پذیرفته باشد و سهمشان از هیچ لذتی کم و کاستی ندارد».(2)
این حدیث، فلسفه مهمی را در حیات اسلامی تبیین می نماید و آن این است که
ص: 36
مسلمانان نباید تنها به آخرت بیندیشند و به دنیا و مسائل آن پشت پا زنند. جامعه اسلامی، جامعه قدرت و سلطه و ثروت و پیشرفت در کلیه زمینه های علمی و فنی است؛ این جامعه در حرکت خود، تمدن جامع الاطراف و کاملی را پی ریزی می کند امّا در این روند، جامعه اسلامی بر مبنای اصول و مبادی مشخص با مسائل زندگی و سایر جوامع برخورد می کند که این اصول بر پایه حلال و حرامی که شریعت اسلامی آن را وضع کرده و نیز بر پایه ارزش ها و اخلاق فاضله، استوار است.(1)
اهدافی که حضرت امیرالمؤمنین(ع) از ایجاد جامعه آرمانی خود در درون جامعه دارند؛ همان اهدافی است که حضرت مهدی(عج) در هنگام ظهور خود در تمام جهان به مرحله اجرا درمی آورد:
1. تحقق بخشیدن به رستگاری بشر و نه رستگاری فرد یا ملّتی خاص؛
2. گسترش خداپرستی و اعتلای حق و عدالت؛
3. رسیدن به کمال از طریق احساس وابستگی به قدرت بی نهایت؛
4. عبادت کردن بهتر خدا تا بدین ترتیب زمینه تکامل همه جانبه فراهم شود.(2)
ص: 37
ص: 38
ص: 39
ص: 40
ویژگی های اصلی جامعه آرمانی از دیدگاه امام علی× شامل:
عدالت محوری، حق محوری، آزادی توأم با مسئولیت در برابر خدا، وحدت حول محور الهی، و مشارکت فعال مردم می باشد.
موارد فوق ویژگی های اصلی «انسان متعالی» و «جامعه متعالی» است و رشد و کمال انسان ها در گرو حرکت به سوی آنهاست. حال به بررسی یکایک مؤلفه های بیان شده از دیدگاه امام علی(ع) می پردازیم.
از نظر امام علی(ع) اصلی که می تواند تعادل اجتماعی را حفظ کند و همه را راضی نگه دارد و به پیکر اجتماع سلامت و به روح اجتماع آرامش دهد، عدالت است. ظلم و جور و تبعیض قادر نیست حتی روح خود ستمگر و روح آن کس را که به نفع او ستمگری می شود، راضی نگه دارد تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمال شدگان.(1)
در صورت حاکمیت و اجرای عدالت، امنیت در درون جامعه برقرار می شود و مردم از امکانات برابر استفاده می کنند؛ یعنی از نظر حقوقی با هم برابر می شوند
ص: 41
و هر کس در مقابل وظیفه ای که دارد احساس مسئولیت میکند و آن را به بهترین شکل انجام می دهد.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) در نامه ای که به مالک اشتر می نویسند، می فرمایند:
«دوست داشتنی ترین چیزها در نزد تو در حق میانه ترین، و در عمل فراگیرترین و در جلب خشنودی مردم گسترده ترین باشد»
در نگاه امام، عدالت قانون عامی است که در همه حالات باید بدان اقتدا کرد. حضرت به این قانون عام در حدی بالاتر از ملاک های بشری توجه دارند و آن را میزان خداوندی برمی شمارند.
از کلام حضرت امیرالمؤمنین(ع) سه معنا از عدالت به دست می آید:
حضرت امیرالمؤمنین(ع) در نامه ای به محمد بن ابی بکر می فرماید:
«در برابر مردم فروتن باش و با آنان نرم خویی و انعطاف پذیری پیشه کن، در برخورد با آنان گشاده رو باش و مساوات را - حتی در سطح نگاه و اشاره های تعارف آمیز - پاس دار، تا زورمندان در ظلم تو طمع نبندند وناتوانان از عدالتت نومید نشوند».(1)
ص: 42
در بعضی از بیان امیرالمؤمنین× که واژه عدل آمده، معنای حقوق را می توان فهمید:
«پس چون رعیت حق والی را بگذارد و والی حق رعیت را به جای آرد، حق میان آنان بزرگ مقدار و راه های دین پدیدار و نشانه های عدالت پابرجا و سنت چنانکه باید اجرا، پس کار زمانه آراسته گردد و طمع و پایداری دولت پیوسته و چشم آزِ دشمنان بسته و اگر رعیت بر والی چیره شود یا والی بر رعیت ستم کند، اختلاف کلمه پدیدار می گردد و نشانه های جور آشکار و تبه کار در دین بسیار».(1)
«رنج و تلاش هر کسی را عادلانه ارج بنه و به دیگری نسبت مده و در شناخت و بها دادن بدان کوتاهی مکن هرگز مباد که شرافت و شخصیّت کسی وادارت کند تا کار و رنج کوچکش را بزرگ شماری یا کار بزرگ و تلاش گمنامی را کوچک بینی».(2)
ص: 43
عدالت را از نظر امیرالمؤمنین(ع) به دوقسم فردی و اجتماعی می توان تقسیم کرد و چون عدالت فردی موضوع بحث ما نیست از آن چشم پوشی کرده، به عدالت اجتماعی می پردازیم. عدالت اجتماعی به سه قسم عدالت سیاسی، عدالت اقتصادی و عدالت قضایی تقسیم می شود.
عدالت در نظام اقتصادی مربوط به روابط افراد جامعه با امور اقتصادی همچون کار، دستمزد و شغل است. حق برخورداری از دستاوردهای شخصی، استحقاق های مساوی در برخورداری از منابع ملّی و به ویژه برخورداری از بیت المال از مصادیق عدالت اقتصادی است.
امام علی(ع) وجود عدالت در روابط اقتصادی را بسیار مهم می داند حتی آنجا که با وجود عدالت، میزان کارایی و بازده کم باشد، اجحاف در قیمت ها را برای فروشنده و خریدار نفی فرموده و آن را خلاف عدالت می داند چنانچه در یک معامله اقتصادی با وجودرعایت عدالت، میزان کارایی پایین بیاید باز عدالت را مقدم بر کارایی دانسته است.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) مخالف با احتکار و قیمت های اجحاف آمیز است. به مالک اشتر می فرمایند:
«اینک سفارش مرا در مورد بازرگانان و صنعت گران در هر رشته بپذیر و خود نیز در موردشان به نیکی سفارش کن... با این همه بدان که در بسیاری شان تنگ چشمی آشکار، بخل زننده، احتکار کالاهای سودآور و زورگویی و داد و ستد دیده
ص: 44
می شود که این به زیان بیشتر مردم و لکه ی ننگی بر دامان زمامداران باشد. پس احتکار را راه ببند که رسول خدا از آن جلوگیری می کرد. باید خرید و فروش به سادگی و با موازین دادگری انجام گیرد؛ با نرخ هایی که به فروشنده و خریدار فشاری وارد نیاید. پس هر که پس از اخطار و
نهی تو، باز هم احتکار کرد، با دوری گزیدن از تندروی، چنان کیفرش ده که عبرت دیگران شود».(1)
برای اینکه عدالت اقتصادی در جامعه برقرار گردد باید تمام افراد از حق حیات و حق معاش سهمی برابر داشته باشند. البته دولت نیز در امر اقتصاد بازارها نظارت کند و مردم را به اجرای عدالت در درون جامعه سفارش کند تا مردم به اختیار خود و نه از روی جبر و اجبار عدالت را در جامعه برقرار کنند. پس شرایط عدالت اقتصادی را در قوانین عادلانه و مجریان عادل و عدالت گستر و ضمانت اجرایی می توان دانست.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) مخالف قرار گرفتن ثروت در دست یک عده خاص بود. او معتقد بود که ثروت باید به طور مساوی میان افراد تقسیم گردد؛ زیرا تمرکز ثروت باعث ایجاد شکاف طبقاتی می گردد.
ص: 45
«روزی که قرآن بر پیامبر| فرود آمد، دارایی مسلمانان با 4 عنوان تقسیم پذیر بود؛ دارایی شخصی مسلمانان که بر حسب قوانین ارث میان وارثان تقسیم می شد، دست آورد مادی بعثت که بر تقسیم آن میان مستحقان، حکم صادر می شد؛ خمس که خدایش در جایگاهی مشخص قرار داد و صدقات که حکم الهی آن نیز روشن بود».(1)
چنانکه از این خطبه می توان فهمید امام(ع) سفارش می کردند تا دارایی و ثروت به طور مساوی در میان افراد تقسیم گردد. امام(ع) برای ایجاد توازن اقتصادی، مالیات و هر آنچه در درون خزانه بود را به طور مساوی بین مردم تقسیم می نمود تا آنجا که عقیل را که از شدت تهی دستی پیش او آمده بود و گندم بیشتری از خزانه می خواست، آهنی را که در آتش گداخته بود به بدن او نزدیک کرد؛ عقیل از شدت حرارت آتش فریادی برآورد. امام به او فرمودند:
«ای عقیل! از حرارت آهنی می نالی که انسان به بازیچه آن را گرم ساخته است؛ امّا مرا به آتش دوزخی می خوانی که خدای جبارش با خشم خود آن را گداخته است»
و از دادن گندم اضافه خودداری کرد.(2)
ص: 46
با رعایت توازن اقتصادی، دیگر طبقات فقیر و ضعیف در جامعه اسلامی وجود نخواهد داشت. عدالتخواهی امام علی(ع) موجب شد تا از تضییع حقوق عده ای به نفع ثروتمندان جلوگیری شود و پدیده فقر از جامعه علوی رخت بربندد و درآمدهای جامعه به صورت متوازن بین افراد توزیع گردد.
حضرت امیرالمؤمنین(ع) همچنین در مورد کسانی که از نظر جسمانی نیز ضعیف اند و قادر به کار کردن نیستند و کسانی که برای امرار معاش درآمد کافی ندارند، حقوقی قائل می شود که باید رعایت شود.
«پس خدا را! خدا را! در طبقه فرو دین (پایین و محروم) (مستضعف دینی) از مردم؛ آنان که راه چاره ندارند و از مسکینان و نیازمندان و بینوایان و از بیماری بر جای ماندگانند که در این طبقه مستمندی است، خواهنده و مستحق عطایی است به روی خود نیاورنده؛ پس برای خدا، پاسدار حقی باش که خداوند بر ایشان تعیین کرده است و تو را به رعایتش فرمان داده است و از بیت المال و محصول زمین های غنیمتی اسلام - در هر شهری - سهمی برایشان در نظر بگیر؛ چرا که برای دورترین
ص: 47
مسلمانان، همانند نزدیک ترینشان سهمی هست و تو مسئول رعایت حق همگانی».(1)
حضرت امیرالمؤمنین(ع) ربا و احتکار و تبعیض(2))، وجود حاکمان ظالم(3) و حکومت جور و رعایت نکردن حقوق والی از سوی مردم و رعایت نکردن حقوق مردم از سوی والی(4) را در درون جامعه نشانه بی عدالتی اقتصادی می داند و برای رفع بی عدالتی در جامعه باید این موارد از جامعه حذف گردد.
عدالت سیاسی قسمتی از عدالت اجتماعی است، و آن در محیط سیاسی متولد می شود ومراد از آن، این است که در کارهای سیاسی کسانی باید وارد شوند که شایستگی آن را داشته باشند؛ به همین سبب همه نمی توانند در این گونه امور وارد شوند، بنابراین مساوات و برابری در این گونه امور وجود ندارد.
ص: 48
آقای بشریه عدالت سیاسی را چنین تعریف می کند:
«عدالت سیاسی عبارت است از نهادهای سیاسی، امکانات مربوط یا منصب ها را بر حسب قواعد عادلانه توزیع کنند».(1)
حضرت علی(ع) عدالت را در یک مجموعه بشری به نام جامعه، اینگونه بیان می فرمایند:
«مردم به زمامداری نیک یا بد نیازمندند تا در پناه فرماندهی او، مؤمن بکوشد و کافر نیز از زندگی را سینه بدوشد (بهره مندشوند)، خداوند هر چیزی را به سرانجام مقدرش برساند و از این رهگذر اموال عمومی گردآوری و دشمن سرکوب شود، راهها امن گردد و حق ناتوان از زورمندان گرفته شود، تا نیکان بیاسایند و بدان فرصت آزردن دیگران را نیابند».(2)
و در جای دیگر می فرمایند:
«امّا به روزگار حاکمی نیکوکار و شایسته، خویشتن بانان در تلاش انجام دادن کار شایسته اند و در حکومت بد و بدکار،
ص: 49
پلیدان امکان کامیابی از زندگی می یابند تا روزگار هر کدامشان به سر آید و آنان را مرگ در رباید»(1)
به عبارت دیگر می توان گفت منظور امام(ع) این است که یک جامعه در درجه اوّل باید دارای یک نظام سیاسی باشد تا ابتدایی ترین و ضروری ترین امور زندگی مردم به چرخش درآید و عملی شود امّا در گام بعدی عدالت، هر کدام از اجزای نظام سیاسی از رهبر، والیان و کارگزاران گرفته تا اصناف و نهادهای مختلف اجتماعی باید دارای عدالت خاص خود باشند و هر کدام کار ویژه و خدمات خاص خود را ارائه دهند. به همین دلیل حضرت علی(ع) وقتی به اصرار مردم حکومت را پذیرفت بر این عقیده بود که نظام اجتماعی و سیاسی بر اساس عدالت تنظیم نشده و به همین دلیل تصمیم گرفت تا آن را به هم بریزد و مجموعه جدیدی را مبتنی بر عدالت به وجود آورد چنانکه در یکی از
خطبه های خود فرمود:
«سوگند به خداوندی که او را به حق برگزید، شما همگی در هم شوید و سپس یک بار دیگر غربال می گردید و به سان آمیزه ی محتوای دیگی جوشان زیر و رو می شوید تا فرآمدگان فرو روند و فروماندگان فراز آیند، پیشتازان منزوی پیش افتند و فرصت طلبان پیش افتاده بازپس رانده شوند».(2)
ص: 50
امام علی(ع) برای ایجاد عدالت معتقد بود که در ابتدا نظام سیاسی جامعه یعنی والیان و رهبران و مدیران باید اصلاح شوند.(1) به همین دلیل ابتدا از خودش که بالاترین مقام جامعه بود، شروع کرد.
سپس با قبول اینکه کارها به وسیله زمامداران راست و درست می شود کارها را به افراد خبره و متخصص سپرد و به همین دلیل هرگونه روابط خویشاوندی و طبقاتی را در سیستم های مدیریتی کنار نهاد.
ایشان معتقد بودند که باید هر کدام از اجزای نظام به وظیفه خود پای بند باشند و آن را به خوبی انجام دهند:
«امّا بعد بی گمان این روش که مرد مأموریت و مسئولیت خویش را تباه کند و درگیر کار دیگر شود که مسئولیت آن را ندارد، سند ناتوانی به شمار آید و بیانگر اندیشه ویرانگر باشد».(2)
کسانی نیز باشند که به کار مدیران و کارگزاران نظارت کنند و آن را ارزیابی کنند و متناسب با رنج و زحمتی که کشیده، تشویق شود و بزرگی فردی، نباید موجب شود که کار کوچک
ص: 51
او مهم جلوه داده شود یا کار بزرگ و مهم یک مرد معمولی هیچ انگاشته شود. امام(ع) نخستین هدف نظام سیاسی عادلانه را از بین بردن شکاف طبقاتی و ظلم در جامعه و تحقق عدالت اجتماعی می داند تا آنجا که خود علّت پذیرش حکومت را توجه نبودن نسبت به شکمبارگی ظالمان و گرسنگی مظلومان بیان می کند.(1)
و در جای دیگر می فرماید:
«بار خدایا! تو نیک می دانی که جنگ و درگیری ما را کشمکش قدرت و فزون خواهی ثروت انگیزه نبود که هر آنچه بود، جز برای بازگرداندن نشانه هایی از دین تو و اصلاح سرزمین های تو نبود تا بندگان ستمدیده ات امنیت یابند و حدود به تعطیل کشیده ات به اجرا درآیند».(2)
و این نیز یکی از ویژگی های نظام سیاسی عادلانه است که نسبت به قدرت بی میل و تمام توانش اجرای حدود و احقاق حقوق متمرکز می باشد.
ص: 52
امام علی(ع) بعد از به قدرت رسیدن، سیاست قاطع و سرسختانه ای را در امور مالی در پیش گرفت؛ چنانکه در دومین روز حکومت خود چنین اعلام فرمود:
«به خدا سوگند! اگر بدان قطایع دست یابم - حتی اگر به کابین زنان رفته باشد، یا به کار خرید کنیزکان گرفته شده باشد - با قاطعیت، همه را به بیت المال باز می گردانم؛ چرا که عدل را پهنه گسترده ای است و کسی که عدالت بر او تنگ آید، بی تردید حلقه ی جور او را تنگتر باشد.».(1)
بسیاری بر این عقیده اند که مهم ترین عاملی که باعث شد عرب از حمایت علی(ع) دست بردارد، مسائل مالی بود؛ زیرا امام(ع) رئیسان و بزرگان را با مردم عادی و عرب را
بر عجم برتری نمی داد و با رئیسان و بزرگان قبایل همانند پادشاهان و دیگر حکام رفتار نمی کرد.
شدّت عدالت امام علی(ع) در مسائل مالی تا آنجا بالا گرفت که عده ای از یاران امام(ع) به او گفتند: «یا امیر المؤمنین اشراف عرب و قریش را بر مولی و عرب برتری بده و از این اموال به آنان و کسانی که بیم مخالفت و گریز به سوی معاویه می رود عطا کن، چرا که اصل حکومت در خطر است».
حضرت در پاسخ فرمودند:
«آیا برآنید که مرا وا دارید تا پیروزی را به بهای ستم بر کسان فرا چنگ آورم که مسئولیت سرپرستی شان بر دوشم سنگینی می کند؟ به خدا
ص: 53
سوگند! تا روزگار در گردش است و ستارگان آسمان پیاپی هم روان اند، علی گرد چنین ناروایی نگردد. اگر این اموال، ثروت شخصی من بود در پخش آن برابری را پاس می داشتم، چه رسد که حال، مال اللّه باشد».(1)
عدالت قضایی وقتی مطرح میشود که عدالت های سه گانه مذکور تحقق نیافته باشند و از این مسیر دعوا و تخاصمی طرح شده باشد که در نتیجه قاضی از طریق قوه قهریه در مقام بازگرداندن آب رفته از جوی عدالت به مسیر عادی و طبیعی آن باشد که البته قاضی در مقام قضاوت ملزم به اجرای دستوراتی است که عمدتاً منشأ آنها تساوی حقوق اجتماعی طرفین است.(2)
در حکومت حضرت امام علی(ع) همه در مقابل قانون برابر بودند و هیچ گونه تفاوت وبرتری میان اشخاص، گروه ها و طبقات اجتماعی وجود نداشت. امام(ع) به صراحت به فرماندار مصر چنین دستور داد:
«... بپرهیز از مقدم شمردن خود، در اموری که مردم در آن مساوی اند».(3)
حضرت امیرالمؤمنین(ع) قبل از دیگران خود به این اصل عدالت عمل می کرد،
ص: 54
اگر چه به ظاهر به ضررش تمام می شود. زمانی که حضرت رهبر کشور اسلامی و در اوج قدرت بود، زره خود را نزد مسیحی یافت و برای گرفتن آن به قاضی شکایت کرد، مسیحی از دادن زره امتناع کرد. شریح قاضی به امام(ع) گفت: آیا گواهی داری؟ حضرت فرمود: نه. شریح به نفع مسیحی حکم کرد و از محاکمه خارج شدند. پس از اندکی مسیحی برگشت و گفت: زره مال حضرت علی(ع)است که در راه صفین از پشت شترش بر زمین افتاد و من برداشتم. پس فرد مسیحی مسلمان شد و گفت: این حکم و قضاوت پیامبرانست که رهبر یک
کشور در نزد قاضی خود حاضر می شود و قاضی به نفع یک اقلیت مذهبی تحت ذمه رأی می دهد.(1))
حضرت علی(ع) بدون توجه به طبقه، لباس، شخصیت، خدمات افراد و ... برای همه قانون را اجرا فرمود.
نظام قضایی مبتنی بر عدالت که امام(ع) در پی اجرا کردن آن بود، نظامی است که ضعیف ترین افراد جامعه بدون لکنت زبان حقشان را از زورمندان می گیرند.
حضرت خطاب به مالک می فرماید:
من از رسول خدا بارها و بارها شنیدم که فرمود: «هیچ امتی که در آن با صراحت و بی لکنت، حق ناتوان از زورمند باز گرفته نشود از ستم پاکسازی نگردد».(2)
ص: 55
حضرت امیرالمؤمنین(ع) به محمد بن ابی بکر سفارش می کند:
«در برابر مردم فروتن باش و با آنان نرم خویی و انعطاف پذیری پیشه کن و در برخورد با آن گشاده رو باش و برابری را - هر چند در نگاه و اشاره های تعارف آمیز - پاس دار، تا زورمندان در ظلم تو طمع نبندند و ناتوانان از عدالتت نومید نشوند».(1)
همانطور که مشاهده می شود امام علی(ع) عدالت راحتی در سطح نگاه و نوع برخورد با مردم نیز با اهمیت می شمارد تا آنجا که با قاتل خود نیز بر اساس آن رفتار نمود. حضرت پس از ضربت خوردن و هنگامی که در بستر بود در مورد قاتل خود فرمود:
«هر گاه از ضربت او جان دادم ژرف بنگرید که آن در برابر ضربت او، تنها یک ضربت بزنید، مبادا آن مرد مثله شود که من از رسول خدا شنیدم که فرمود: «از مثله کردن - هر چند سگی گزنده باشد - بپرهیزید!».(2)
حق، سلطه ای است که دارنده آن بر امری دست یافته، بر طرف دیگر
ص: 56
(مَن علیه الحق) ایجاد تعهد می کند. همین معنا در قرآن کریم آمده است: «و مَن قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیّه سُلطاناً»(1): «هر که ناروا کشته شود، برای ولی وی حقی قرار دادیم».
طبق این حق، چنین کسی سلطه می یابد تا قصاص کند یا دیه بگیرد یا عفو کند و طرف وی ملزم است تا هر چه او تصمیم بگیرد،گردن نهد؛ مشروط بر آن که از مرزتعیین شده تجاوز نکند. حق در فقه و حقوق دارای همین معناست؛ مثلاً حق خیار در باب معاملات این است که صاحب خیار، حق فسخ معامله را دارد؛ یعنی بر گسستن عقد معامله یا ابرام آن سلطه دارد و هر چه او تصمیم بگیرد، طرف معامله باید بپذیرد.(2)
جایگاه ویژه حق در اندیشه امام علی(ع) از آن جا آشکار می شود که وی ارزش حکومت را کمتر از بهای کفش پاره می داند و تنها هنگامی برای حکومت ارزش قائل است که با آن حق اقامه گردد و باطل دفع شود.(3)
امام در گرفتن حق عموم تا آنجا مصمم بودکه می فرماید:
«فلانقبنَّ الباطل حتّی یخرج الحیُّ من جنبه»(4)؛ «پرده باطل را می شکافم تا حق را از پهلوی آن بیرون کشم».
ص: 57
امام(ع) در مورد فواید حق می فرمایند:
«انّ الحقَّ تقیلٌ مرئٌ و انّ الباطل خفیفٌ وبئ»(1)؛ «حق سنگین امّا گواراست، و باطل، سبک امّا کشنده است».
«آن کس که بر حق بود، جایگاهش بهشت و آنکه به به راه باطل بود در آتش است».(2)
پایبندی به حق؛ راز تقوای دست وزبان(3)، برترین ارزش و لازمترین چیزها،(4) پسندیده ترین کارها،(5) خویی نیکو،(6)) رستگاری و کرامت انسان،(7)) زنده کننده عقل، کشنده نفس،(8)
ص: 58
ستون استوار اسلام که بنیادش تزلزل ناپذیر، چشمه هایش همواره جوشان و چراغ های جاودانش فروزان(1)است.
امام در مورد کسانی که از حق سرپیچی می کنند، می فرماید:
«اگر از حق سربپیچند با دم شمشیر پاسخشان می گویم، که درمان باطل و دفاع از حق را این لبه ی تیغ بسنده است».(2)
«ای مردمان! اگر شما در یاری حق بی اعتنا نمی ماندید و در کوبیدن باطل سستی نمی کردید، کسانی که به هیچ صورت در حد شما نبودند در شما طمع نمی کردند و اینان که امروز در برابر شما نیرو گرفته اند، چنین نیرومند نمی شدند».(3)دوری از حق و گرایش به باطل باعث اختلاف کلمه، آشکار شدن نشانه های جور، دغلکاری در دین، متروک ماندن سنت، مبنای عمل قرار گرفتن هوی و هوس، به تعطیل کشیده شدن احکام، افزایش بیماری های نفسانی، به ذلت افتادن نیکان، عزت یافتن اشرار(4) و به هلاکت رسیدن ملّت(5)) می گردد.
ص: 59
امام علی(ع) رعایت حق را از ویژگی های پرهیزکاران شمرده و رعایت نکردن حق از جانب یک شخص را باعث نابودی و هلاکت کل جامعه می داند:
«ای مردم در راه است، از کمی روندگان نهراسید؛ زیرا بیشتر مردم بر گرد سفره ای جمع شدند که سیری آن کوتاه و گرسنگی آن طولانی است.
ای مردم! همه افراد جامعه در خشنودی و خشم شریک هستند، چنانکه شتر ماده ی ثمود را یک نفر دست و پا برید امّا عذاب آن تمام اقوام ثمود را گرفت، زیرا همگی آن را پسندیدند. خداوند سبحان می فرماید:
«ماده شتر را پی کردند و سرانجام پشیمان شدند.»
«سرزمین آنان چونان آهن گداخته ای است که در زمین نرم فرو رود، فریادی زد و فرو ریخت.
ای مردم آن کس که از راه آشکار برود به آب می رسد و هر کس از راه راست منحرف شود، سرگردان می ماند».(1)
امام علی(ع) «عدل» و «حق» را ملازم یکدیگر می شمارد و در مواعظ و
ص: 60
خطبه های متعدد، مردم را به هر دو توصیه می کند و تحقق هر یک را بدون دیگری امکان پذیر نمی داند.
آن حضرت «حق» را اعم از حقوق الهی و حقوق مردمی می شمارند.
یکی از حقوق واجب الهی، برپا کردن حق در میان مردم(1) است. از حقوق دیگر الهی، هدایت یافتن از طریق قرآن و پیامبر و ائمه معصومین(ع) و دوری گزیدن از وسوسه های شیطانی(2) و ستایش خداوند است به خاطر نعمت های الهی(3) که عرضه کرده است.
از حقوق مردم و انسان ها می توان به حق حیات، حق معاش، حق آزادی، عدالت، دادخواهی عادلانه، حق حفظ در مقابل سوء استفاده از قدرت، محافظت در مقابل شکنجه، محافظت شرافت و خوش نامی، حق پناهندگی، حقوق اقلیت ها، حق شرکت در حیات اجتماعی، حق آزادی فکر، ایمان و سخن، حق آزادی دین، حق تجمع و اعلان، حقوق اقتصادی (حق حفظ مال، حق انتخاب کار، حق فرد بر اشتراک در امور ضروری مادی و معنوی)، حق تشکیل خانواده، حق تعلیم و تربیت، حق حفظ حیات فردی و حق انتخاب آزاد محل زیست و ... را می توان برشمرد که در سخنان امام علی(ع) بارها اشاره شده است(4)
ص: 61
از حقوقی که باعث پایداری علّت و پدیدار شدن راه های دین می شود و در صورت رعایت آن دیگر حقوق اجتماعی نیز رعایت می گردد، حقوق متقابل رهبری و مردم است که در خطبه 216 و 34 به آن اشاره شده است:
پس، خدای سبحان برخی از حقوق خود را برای بعضی از مردم واجب کرد وآن حقوق را در برابر هم گذاشت، که برخی از حقوق برخی دیگر را واجب گرداند و حقّی بر کسی واجب نمی شود مگر همانند آن را انجام دهد.
و در میان حقوق الهی، بزرگ ترین حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است؛ حق واجبی که خدای سبحان، بر هر دو گروه لازم شمرد و آن را عامل پایداری پیوند ملّت و رهبر و عزّت دین قرار داد. پس رعیّت اصلاح نمی شود جز آن که زمامداران اصلاح گردند و زمامداران اصلاح نمی شوند جز با درستکاری رعیّت.
و آنگاه که مردم حق رهبری را ادا کنند و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزّت یابد و راه های دین پدیدار و نشانه های عدالت برقرار و سنّت پیامبر| پایدار گردد، پس روزگار اصلاح شود و مردم در تداوم حکومت امیدوار و دشمن در آرزوهایش مأیوس می گردد.
امّا اگر مردم بر حکومت چیره شوند، یا زمامدار بر رعیّت ستم کند، وحدت کلمه از بین می رود، نشانه های ستم آشکار و نیرنگ بازی در دین فراوان و راه گسترده سنّت پیامبر| متروک، هواپرستی فراوان، احکام دین تعطیل و بیماری های دل فراوان می شود.
ص: 62
مردم از اینکه حق بزرگی فراموش می شود، یا باطل خطرناکی در جامعه رواج می یابد، احساس نگرانی نمی کنند!
پس در آن زمان نیکان خوار و بَدان قدرتمند و کیفر الهی بر بندگان بزرگ و دردناک خواهد بود پس بر شماست که یکدیگر را نصیحت کنید و نیکو همکاری نمایید.
درست است که هیچ کس نمی تواند حق اطاعت خداوندی را چنانکه باید بگزارد، هر چند در به دست آوردن رضای خدا حریص و در کار بندگی تلاش فراوان نماید، اما باید به مقدار توان، حقوق الهی را رعایت کند که یکی از واجبات الهی یکدیگر را به اندازه توان نصیحت کردن و برپا داشتن حق و یاری یکدیگر است.
هیچ کس هر چند قدر او در حق بزرگ و ارزش او در دین بیشتر باشد، بی نیاز نیست که او را در انجام دادن حق یاری رسانند و هیچ کس گرچه مردم او را خوار شمارند و در دیده ها بی ارزش باشد، کوچک تر از آن نیست که کسی را در انجام حق یاری کند، یا دیگری به یاری او برخیزد.» (1)
ص: 63
امام در بیان این حقوق متقابل مردم و رهبری میفرماید:
«ای مردم! مرا بر شما و شما را بر من حقی واجب کرده شده است، حق شما بر من آن است که از خیرخواهی شما دریغ نورزم و بیت المال را عادلانه تقسیم کنم و شما را آموزش دهم تابی سواد و نادان نباشید و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید و امّا حق من بر شما این است که در بیعت با من وفادار باشید و در آشکار و نهان برایم خیرخواهی کنید، هر گاه شما را فرا خواندم اجابت نمایید و فرمان دادم اطاعت کنید».(1)
امام حتّی در بسیاری از سفارشهای خود، به رعایت حقوق دوستان(2) و
ص: 64
حقوق حیوانات(1) و حقوق فرزندان و والدین(2) و حقوق محرومان و مستضعفان(3) نیز سفارش می کنند.
امام در بسیاری از موارد برای جلوگیری از تفرقه و عدم فتنه در درون جامعه از حق مسلم خود گذشتند؛ چنانکه پس از قتل عمر، در روز شورا آن هنگام که مردم به ناحق برای بیعت با عثمان جمع شدند، فرمود:
«همانا می دانید که سزاوارتر از دیگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا! به آنچه انجام داده اید گردن می نهم، تا هنگامی که اوضاع مسلمانان رو به راه شود و از هم نپاشد، و جز من به دیگری ستم نشود.»(4)
آزادی در حوزه های مختلف دارای معانی زیراست:
آزادی در حوزه مقولات فلسفی به معنی آزادی انسان در انتخاب راه است؛
آزادی در حوزه مقولات عرفانی به معنای وارهیدن از وابستگی هاست و به معنای قطع علائق و رشته هایی است که انسان را به اسارت می کشد.(5)
ص: 65
امام(ع) در این مورد می فرمایند:
«آیا آزاد مردی پیدا نمی شود که این ته مانده دنیا را به اهلش واگذارد؟ بدانید جان شما بهایی جز بهشت ندارد، آن را به کمتر از بهشت نفروشید».(1)
امام(ع) انسان رها شده از وابستگی های دنیایی و طمع و هوی و هوس را انسان آزاد می داند:
«الطَّمعَ رقُّ مؤبَّدٌ»(2)؛ «طمع بردگی دائمی است».
امّا آزادی که در اینجا مورد نظر ماست، آزادی در مقولات سیاسی و اجتماعی است و آن عبارت است از اینکه اشخاص بتوانند هر کاری را که صلاح و مقتضی بدانند انجام دهند مشروط به اینکه اقدامات و عملیات آنان صدمه ای به حقوق دیگران وارد نیاورد و باحقوق جامعه منافات نداشته باشد.(3)
از دیدگاه حضرت علی(ع) خداوند انسان را فطرتاً آزاد آفریده و به او اختیار داده است که سرنوشت زندگی اش را خود تعیین کند و در مقابل این آزادی به انسان عقل عنایت کرده است تا بتواند به آسانی با کمک انبیا راه مستقیمی که انسان را در جهان به موفقیت همه جانبه میرساند، پیدا کند و ازآزادی در کردار و گفتار خود به نفع خویش به محیط زندگی خود استفاده کند:
ص: 66
«لا تکن عبد غیرک و قد جعلک اللّه حُرّاً»(1)؛ «خداوند تو را آزاد آفریده است پس بنده دیگری مباش».
امام می خواهد عزت نفس و احساس آزادی را به گونه ای در افراد ایجاد کند که هیچ کس خود را بنده و زیردست حکام احساس نکند. به عقیده امام(ع) مردم باید خود را آزاد بدانند، نه آزادی را حقی بشمارند که حاکمان جامعه، لطف فرموده و به آنان عطا می کنند.
آزادی به مفهومی که در دیدگاه امام(ع) وجود دارد عامل ایجاد تحولات، پیشرفت ها، انقلابها و تمدن ها بوده و جامعه را در مسیر سازندگی و ترقی سوق می دهد.
امام علی(ع) آزادی را در حکومت خود، در انتخاب و عزل نخبگان سیاسی، فعالیت گوناگون اجتماعی، گفتارها و کردارها و در انتخاب راه زندگی سعادتمندانه به رسمیت می شناسند.
امام(ع) به آزادی فرد و مصلحت جامعه، هر دو، با یک نظر جامع و کلی می نگرد؛ نه فرد را محروم می سازد و نه به جامعه صدمه می زند؛ بلکه بین این دو چنان پیوندی به وجود می آورد که فرد می تواند از آزادی خود بهره مند شود و جامعه می تواند از اجتماع استفاده کند.
برای آنکه امام علی(ع) آزادی فرد را در چهارچوبی از آزادی جامعه و مصلحت توده قرار دهد، بینش عمیقش او را به کشف یک حقیقت اساسی اجتماعی راهبری کرد و مردمی که با جامعه ارتباط و پیوند دارند، باید احساس و
ص: 67
درک آنان نسبت به آزادی آن چنان هدایت شود که نه تنها حدی برای اصول این آزادی برپا نکند، بلکه آنان را از به کار بردن آن به طوری که بر دیگران ضرری برساند، باز دارد. بدین ترتیب آزادی افراد از نظر امام آزادی بی بند و باری و احمقانه نیست، بلکه این آزادی با احساس مسئولیت همراه است. به شرط اینکه این قید، صدمه و زیانی نرساند، بلکه به سود آزادی و کار فردی و اجتماعی باشد. به همین دلیل امام علی(ع) مسئولیت ظاهری را محرک و عامل کار سودمند و عمل صالح قرار نداد، بلکه مسئولیت را بر عهده خود آزادی و آزادگان گذاشت. و مقدار این مسئولیت را منوط به مقدار آزادی شناخت.
بنابراین اگر مسئولیت در افکار منجمد شده و شخصیت های سرکوب شده، شکل صحیحی به خود نمی گیرد به سبب آن است که «مسئولیت» فقط در چارچوب آن آزادی ای شکل می گیرد که افکار و عواطف فردی را آزاد می گذارد و با همین بینش فاعلی، قیود تنگ و زنجیرهای سنگینی را که حکومت ها بر گرده مردم نهاده بودند، تا هر چه بیشتر از محصول دسترنج آنان بهره مند شوند، برداشت؛ زیرا در چنان شرایطی، رفتار و کردار مردم تابع افکار و احساسات آزاد آنان نبود؛ بلکه کردار و رفتار آنان بسته به اراده و تصمیم اربابان زر و زور بود.(1)
به طور کلی از دیدگاه امام(ع)، آزادی در عرصه اجتماعی را می توان به دو دسته تقسیم کرد:
ص: 68
پس از قتل عثمان که مردم به خانه امام علی× هجوم آوردند و از او خواستند که ولایتشان را بپذیرد، امام در ابتدا قبول نمی کردند و فرمودند:
«عجله نکنید مهلت دهید همه جمع شوند و با یکدیگر مشورت نمایند.»(1)
بعد از سه روز بیعت آنان را پذیرفت و فرمود:
«اگر نبود حضور حاضران و نبود عهدی که خدای تعالی از علما و دانایان گرفته تا سکوت نکنند بر سیری ظالم و گرسنه ماندن مظلوم، هر آینه ریسمان و مهار شتر خلافت را بر کوهان آن می انداختم..».(2)
این نشان می دهد که مردم در بیعت با امام(ع) آزاد بودند و هیچ گونه اجباری نبوده است.
از دیدگاه امام علی(ع) در مرحله نخست باید صاحب نظران مورد وثوق مردم که بیشترین سابقه را در پایه گذاری اسلام داشته و آگاهی بیشتر و دلسوزی عمیق تری نسبت به مصالح امت دارند، در مقام خبرگان
جامعه، شورا تشکیل داده، کاندیدای خلافت را مشخص نمایند. آنگاه توده مردم از
ص: 69
طریق بیعت حاکمیت خود را اعمال نمایند؛ بدین ترتیب با تکیه بر صاحبان عقل و تجربه و پیشتازان ایمان و عمل نشان داده است که نه عجله ای و علاقه ای به احراز قدرت دارد و نه حاضر است که حکومت آینده اش را بر شالوده نامطمئن احساسات زودگذر بنا کند.(1))و(2)
برای آزادی انتخاب چند شرط زیر لازم است؛
1 - 1 - ممنوعیت اکراه و جلوگیری از اجبار؛
2 - 1 - تمایل داوطلبانه؛
3 - 1 - انتخاب و اختیار آگاهانه؛
چنانکه امام(ع) به طلحه و زبیر پس از آنکه در مقابل او ایستادند و بیعت با او را انکار کردند، نوشت:
«اما بعد، شما دو تن هر چند در مقام کتمان باشید، خود می دانید که من حکومت بر مردم را نخواستم تا این که خود خواستند و به بیعت گرفتن دستی نیازیدم تا مردم خود بیعت کردند و شما نیز از کسانی بودید که روی به من آوردید و بیعت کردید. این
ص: 70
نیز مسلم است که بیعت آن روز مردم، نه از ترس نیروی مسلطی در صحنه بود، و نه به طمع نقدینه ای در بساط».(1)
این نامه بیانگر آن است که در بیعت مردم با امام هیچگونه اجباری نبوده؛ بلکه بر عکس این مردم بودند که آن حضرت را وادار به بیعت کردند.
علّت اینکه امام(ع) بعد از رحلت پیامبر - با اینکه حکومت حق او بود - اقدام به گرفتن قدرت سیاسی نکرد، این بود که امام معتقد بود که نخست باید انگیزۀ عمومی در حمایت از آن حضرت ایجاد شود و دوم این که مردم با فکر و اندیشه دست خود را برای بیعت دراز کنند نه از روی طمع یا ترس یا احساسات.
«بیعت شما مردم با من بی مطالعه و ناگهانی نبود و کار من و شما یکسان نیست؛ من شما را برای خدا می خواهم و شما مرا برای خود می خواهید».(2)
از این سخن به خوبی معلوم می شود که بیعت مردم از روی شناخت، آگاهی و فکر و اندیشه بوده است و خود امام فرصت این انتخاب آگاهانه را به آنان داده بود.
ص: 71
کلی آزادی بیان از دیدگاه حضرت امیرالمؤمنین× در قالب سه اصل «مشورت، امر به معروف و نصیحت ائمه مسلمانان» قابل بررسی است.
امر به معروف و نهی از منکر از دیدگاه امام علی× تا آنجا دارای اهمیّت است که در آخرین لحظات عمر به امام حسن و امام حسین علیهم السلام فرمود:
«امر به معروف و نهی از منکر را رها نکنید که بدهای شما بر شما مسلّط می شوند، آنگاه هر چه خدا را
بخوانید جواب ندهد».(1)
در جای دیگر می فرمایند:
«وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ کُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنْ الْمُنْکَرِ إِلَّا کَنَفْثَةٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ لَا یُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا یَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِکَ کُلِّهِ کَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِرٍ»(2)؛
«جهاد در راه خدا، در برابر امر به معروف و نهی از منکر، چونان قطره ای بر دریای موّاج و پهناور است و همانا امر به معروف و نهی از منکر، نه أجلی را نزدیک می کند و نه از مقدار روزی می کاهد و از همه برتر، سخن حقی در پیش روی حاکمی ستمکار است».
ص: 72
در پرتو اصل امر به معروف و نهی از منکر تمامی افراد عادی از شخصیت های اسلامی انتقاد کرده و نظریههای خود را با آنان در میان گذاشته و زمامداران نیز نظریههای آنان را مطالعه یا قبول کرده یا جواب های قانع کننده به آنان می دهند.
حضرت امام علی(ع) بالاترین مرحله امر به معروف و نهی از منکر را گفتن سخن بجا و درست در برابر پیشوایی خودکامه و ستمگر می داند.(1)
در مورد نتایج مشورت، امام علی(ع) می فرمایند:
«من استقبل وجوه الآراء عرف مواقع الخطاءٍ»(2)؛ «آن کس که از افکار و آراء گوناگون استقبال کند، صحیح را از خطا خوب شناسد».
«هر کس خود رأی شد به هلاکت رسید، وهر کس با دیگران مشورت کرد، در عقل آنان شریک شد».(3)
امام علی(ع) در نامه 53 می فرماید: همه افراد حتی افراد با تجربه از مشورت بینیاز نیستند؛ بلکه طبقات اجتماعی باید با یکدیگر مشورت نمایند تا از عقل و اندیشه دیگران بهره گرفته که منجر به پالایش اندیشه و ایجاد پشتیبان می گردد. البته امام بعد از مشورت با مردم تصمیم نهایی را
ص: 73
خود می گرفتند و آن را از اصول مدیریت دانسته که بعد از مشورت مدیران خود تصمیم بگیرند.
برای مشورت در هر امری، باید از مشاورانی مناسب و صاحب اهلیت و باتجربه و با ایمان و با عقل و خداترس بهره گرفت.
امام(ع) به مالک اشتر(ع) می فرماید: با سه دسته مشورت نکن.
چون تو را از نیکوکاری باز می دارد و از تنگدستی می ترساند.
چون در انجام دادن کارها روحیّه تو را سست می کند.
حرص را با ستمکاری در نظرت زینت می دهد».
سپس می فرماید: «همانا بخل و ترس و حرص، غرایز گوناگونی هستند که ریشه آنها بدگمانی به خدای بزرگ است.»(1)
ص: 74
مشورت مستمر با مردم، فروزان ترین نور امید را بر دل می تاباند و همگان را به حضور در تمامی صحنه های سیاست وا می دارد ومشورت نیرومندترین پشتوانه برای استواری نظام حاکم است.
نصیحت از ریشه نصح، به معنای خلوص است. به عسل خالص؛ عسلی که موم نداشته باشد، «ناصح» گفته می شود. اظهار نظر ناصحانه عبارت است از اظهار نظری که جز قصد خیرخواهی، غرض دیگری در آن نباشد و با شیوه صحیح و درست و خیرخواهانه صورت پذیرد:(1)
«فعلیکم بالتَّناصح فی ذلک و حسن التّعاون علیه»؛
«بر شما باد که یکدیگر را بر ادای حقوق نصیحت کنید و به خوبی در انجام دادن آن همکاری نمایید...».(2)
امام(ع) نصیحت را حق حاکم و وظیفه مردم می داند:
«و امّا حقّی علیکم فالوفاء بالبیعة و النَّصیحة فی المشهد و المغیب؛
«امّا حق من بر شما این است که به بیعت با من وفادار باشید و در آشکار و نهان برایم خیرخواهی کنید».(3)
نصیحت هم شامل پیشنهادهای مفید و سازنده است و هم شامل انتقادهای سازنده و راهگشا، نه انتقاد سوزنده و مغرضانه.
ص: 75
انتقاد اعتراضی نسبت به عملکرد شخص است و در صورتی که سازنده و صحیح باشد، باعث رفع نقایص و تکامل می گردد. حضرت امیرالمؤمنین(ع)در نهج البلاغه می فرماید:
«آنگونه که با زمامداران ستمگر سخن می گویید با من سخن نگویید و آن چنان که در پیشگاه حکام خشمگین و جبار خود را نگاه می دارید، از من فاصله نگیرید و با تصنع با من نیامیزید و چنین مپندارید که اگر با من سخن حقی گفته شود مرا گران می آید و گمان مبرید که من بزرگداشت نفس خویش را خواهانم؛ زیرا آن که از شنیدن حق و پیشنهاد عدالت احساس سنگینی کند، عمل به آن دو برابر برایش سنگین تر خواهد بود. پس از گفتن سخن حق و نظر دادن به عدل دریغ مورزید، که من در نزد خود برتر از آن نیستم که خطایی کنم و از خطا در کردار خویش نیز احساس امنیتی ندارم، مگر آنکه خداوند در برابر خویشتن خویشم کفایت کند، که او بیش از خود من نیز قلمرو هستیم را مالک است».(1)
ص: 76
پیشنهاد: ارائه راهکار برای انجام دادن عمل است. امام× برای پیشنهادهای مردم ارزش والایی قائل بود و در مورد احکامی که در کتاب و سنت نیامده بود، از مردم نظرخواهی می کرد.
آن حضرت در عهدنامه مالک اشتر مینویسد:
«برای کسانی که نیازمند مراجعه به تو هستند، بخشی از وقت خود را آزاد بگذار که شخصاً آماده ی پذیرفتنشان باشی و در جلسه ای همگانی با آنان حضور یابی. پس برای همان خداوندی که تو را آفریده است، فروتن باش و به نیروی مسلح خویش از تیره های نظامی و انتظامی، اجازه ی حضور مده، تا سخنگوشان بی هیچ لرزشی و لکنتی، به روشنی کامل با تو سخن بگوید که من از رسول خدا شنیدم که بارها و بارها می فرمود:
«هیچ امتی که در آن با صراحت و بی لکنت، حق ناتوان از زورمند باز گرفته نشود، از ستم پاکسازی نگردد و انگهی بکوش تا ناآگاهی ها و برخوردهای تند و ناتوانشان در سخن گفتن را تاب آوری و از هر سخت گیری و خشونتی نسبت به آنان، مانع شوی».(1)
ص: 77
آزادی از نظر بیشتر دانشمندان و از دیدگاه اسلام محدود به قانون است و به عبارت دیگر آنان آزادی را در چارچوب قوانین مطلوب و مفید می دانند.
اسلام قوانین فطری خود را مطابق با وضع جسمانی و خصوصیات روحی افراد بشر وضع نموده است؛ بدین معنا که خالق نسبت به مخلوق خود آگاهی کامل دارد و به مصلحت افراد توجه می نماید و قوانین اسلامی در ضمن اینکه آزادی فرد را در نظر دارد، مصالح اجتماعی را نیز در نظر می گیرد؛ آزادی فردی را تا حدی به مردم می دهد که به آزادی دیگران تجاوز نگردد و با اراده حاکم الهی مغایرت نداشته باشد.
از دیدگاه حضرت علی(ع) قوانین اسلام برای تعالی و سعادت انسان ها آمده است و در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نکرده است و آزادی انسان ها راهی برای رسیدن به این هدف متعالی است. بنابراین قانون اسلام هیچ گونه محدودیتی برای آزادی انسان قائل نشده، مگر آنکه در تضاد بنیادین با این هدف متعالی و مخالف با قوانین شرع باشند.
امام علی(ع) معتقد است که مرزهای آزادی را قوانین اسلام یعنی کتاب و سنت مشخص می کند و کسی حق ندارد بر خلاف آن رفتار کند و از آن مرزها تجاوز نماید.
ص: 78
در جایی که کار به نقض و زیر پا گذاشتن احکام الهی و اسلامی بینجامد باید جلوی آن را قاطعانه گرفت، مثلاً حضرت علی در خطبه ای خطاب به طلحه و زبیر مرز آزادی بیان را مشخص می کند:
پس چون خلافت به من رسید، از کتاب خدا و قوانینی که برای ما وضع کرده، ما را فرمان داده بود که بر اساس آن حکم برانیم، پیروی کردم و نیز آنچه از پیامبر - که درود خدا بر او و بر خاندانش باد - به عنوان سنّت بر جای مانده، مورد نظر قرار داده، بدان اقتدا کردم، پس در این زمینه به رأی شما و دیگران نیازی نداشتم و در این بیان حکمی پیش نیامده است که جاهل باشم تا با شما و دیگر برادران مسلمانم مشورت کنم که اگر پیش می آمد، از شما و غیر شما روی گردان نبودم.(1)
امام(ع) در جایی که وجود آزادی به صلاح عموم افراد جامعه نباشد از آن جلوگیری می کرد.
ص: 79
آزادی افراد و احزاب تا جایی محترم است که موجب تجاوز و تعدی به امور خصوصی و زندگی دیگران نشود. مثلاً آزادی بیان درجایی که موجب اهانت، تهمت و افترا و سلب آرامش دیگران شود، باید از آن جلوگیری کرد.
یکی از مقاصد بزرگ انبیا، که علاوه بر اینکه مقصد خود آنان است، وسیله پیشرفت آنان در تشکیل مدینه فاضله نیز به شمار رفته است، وحدت حول محور الهی است.
در نهج البلاغه بارها، انسان ها به اتحاد و دوری از اختلاف دعوت شده اند.
از دیدگاه امام علی(ع) اتحاد و پیوستگی موجب عزّت و اختلاف و از هم گسیختگی موجب خذلان و کوچکی است. پیشرفت و تأمین سعادت مادی و معنوی در سایه اتفاق و اجتماع است که جامه فعلیت در بر می کند هم چنان که انحطاط و سیر قهقرایی افراد یک جامعه مولود نامبارکی است که از نطفه عداوت و تفرقه متولد شده است.
امام(ع) در خطبه بلند قاصعه می فرماید:
«پس آنگاه که در تفاوت حال آنان به هنگامی که در خوبی بودند در زمانی که در شر و بدی قرار داشتند اندیشه نمودید به سراغ کارهایی روید که موجب عزّت و اقتدار آنان شد، دشمنان را از آنان دور کرد و عافیت و سلامتی به آنان روی آورد. نعمت
ص: 80
را در اختیارشان قرار داد و کرامت و شخصیت باعث پیوند اجتماعی آنان شد؛ یعنی از تفرقه و پراکندگی اجتناب ورزیدند و بر الفت و هم گامی همت گماشتند و یکدیگر را به آن توصیه و تحریض نمودند. از هر کاری که ستون فقرات آنان را در هم شکست و قدرتشان را سست کرد، اجتناب ورزیدند؛ یعنی از کینه های درونی، بخل و حسادت و پشت کردن به هم و ایجاد فتور و سستی بین جامعه، سخت دوری گزیدند... بنگرید آنان چگونه بودند هنگامی که جمعیتهایشان متحد، خواسته ها متفق، قلب ها و اندیشه ها معتدل، دستها پشتیبان هم، شمشیرها یاری کننده همدیگر، دیده ها نافذ و عزم ها و مقصودهاشان همه یکی بود. آیا آنان مالک و سرپرست اقطار زمین نگردیدند؟ آیا زمامدار و رئیس همه جهانیان نشدند؟ از آن طرف به پایان کار آنان نیز نگاه کنید. آن هنگام که پراکندگی در میان آنان واقع شد، اُلفتشان به تشتت گرایید، اهداف و دل ها اختلاف پیدا کرد، به گروه های متعددی تقسیم شدند، و در عین پراکندگی با هم به نبرد پرداختند، (در این هنگام بود) که خدا لباس کرامت و عزت از تنشان بیرون کرد ووسعت نعمت را از آنان سلب نمود، تنها آنچه از آنان باقی مانده سرگذشت آنان است که در بین شما به گونه درس عبرتی برای آنان که بخواهند عبرت گیرند، دیده می شود».(1)
ص: 81
امام علی(ع) در خطبه بالا به شش مورد زیر از آثار الفت و اجتماع انسان ها با یکدیگر اشاره کرده است:
1. عزّت و اقتدار که شکوه و جلال بیرونی است؛
2. کرامت که فرهمندی و بزرگی درونی است؛
3. دفع دشمنان؛
4. تأمین عافیت و سلامتی؛
5. فراهم آمدن نعمت؛
6. اتحاد را زمینهساز پیروزی و اختلاف میان مسلمانان را زمینه ساز شکست می داند.
بر اساس احترام و کرامت ذاتی، اسلام همه بشر را به عنوان یک ملّت معرفی
ص: 82
می کند؛ ملّتی که همة انسان ها را شامل می گردد. اسلام این وحدت اصیل را به صراحت اعلام داشته وتفرقه ها و اختلافها را عرضی و ناشی از پیروی از خواهش های نفسانی می شمارد و رمز بعثت انبیا را در حل این اختلاف و رهبری مجموعه انسان ها معرفی می نماید، قرآن اختلاف زبان ها و رنگ های پوست بدن ها را نه تنها مانع از وحدت انسانیت نمی داند، بلکه این گونه اختلاف را از سنن آفرینش و از مظاهر قدرت الهی می شمارد؛ اختلافهای قبیله ای و نژادی را به عنوان عامل و موجب تشدیدِ وحدت و علائق حیات اجتماعی و تعاون جامعه بشری یاد می کند که همه از برکات بهره های وجودی دیگران، انتفاع می برند و مواهب و ذخائر زمین و آسمان ها برای انتفاع همگانی به مصرف می رسد و از این راه جنگ و جدال ها و کشمکش ها و حقه ها و بالاخره آنچه با وحدت انسانی تضاد دارد، از میان می رود و انسان ها چون برادران صمیمی، با پیروی از نمایندگان الهی در کنار هم و در سایه تعاون زندگی خوشبختانه و سعادتمندانه می یابند.
اسلام به هیچ وجه اجازه نمی دهد که موضوع تفاوت استعدادهای افراد یا موقعیت های مختلف اجتماعی و سایر اختلافهای طبیعی دیگر، در جامعه انسانی به صورت دژها درآید و بر اساس این گونه امتیازها، جامعه به گروه های مختلف تجزیه شود و آنگاه این دسته بندی ها و پراکندگی ها مایه تمایز و تشخص و احیاناً موجب ستمگری و بی عدالتی گردد.
امام(ع) در یکی از نامه های خود به منذر بن جارود عبدی که یکی از والیانش بود، او را از اینکه ضوابط دینی را قربانی روابط خویشاوندی و عشیره ای
ص: 83
نموده، برای عشیره خود بیش از استحقاق از بیت المال مصرف نمود، توبیخ شدیدی می نماید و در قسمتی از نامه مذکور چنین آمده است:
«امّا بعد! بی گمان شایستگی های پدرت مرا فریفته تو کرد و چنین پنداشتم که تو نیز راه او را پی می گیری وروش پدر را دنبال می کنی؛ امّا به ناگهان از تو و کارکردت گزارشی به من رسید و تو را در این چهره دیدم که هوسهایت به تمام مهارها گسیخته اند و نمی کوشی که آخرتت را توشه ای بگذاری! دنیایت را به بهای ویرانی آخرتت آبادان می کنی و با گسستن از دین و قطع رشته های دیانتت تنها به خویشاوندان خویش می رسی. راستی اگر این گزارش رسیده، درست باشد، شتر قبیح تو و میخ کفشت در نزد من باارزشتر از خود تواند و کسی که ویژگی هایی چون تو داشته باشد، شایسته ی آن نیست که روزنه های نفوذ دشمن با وجود او سد شود؛ قانونی به اجرا درآورد؛ بهایی والا بیاید و در امانتی شریک شود یا از ارتکاب خیانتی مصون انگاشته گردد».(1)
امام(ع) معتقد بود در جامعه ای که مردم دارای عقاید مختلف و آرا و
ص: 84
تمایلات متضاد و اراده های متخالف هستند، هرگز نسبت به یکدیگر - آن چنان که شایسته و نیاز یک اجتماع واحد است - ابزار همکاری و مساعدت ننموده، در رفع احتیاجها و مشکلات زندگی همدیگر، تشریک مساعی نخواهند کرد.
تضاد در فکر و عقیده، همواره توأم با تضاد اراده ها و مصالح است و مولود تضاد اراده ها و خواسته ها، به جز نفاق و کشمکش و ستیز نمی تواند باشد و با وجود چنین حالتی، هرگز همزیستی و وحدت و هماهنگی اجتماعی
تحقق نخواهد پذیرفت؛ گو اینکه عناصر دیگری همچون «خاک»، «خون»، «نژاد» و ... افراد را به همدیگر نزدیک و ظاهراً جهت اتحادی بین آنان به وجود آورده باشند. در صورتی که مجمعی که مرکب از افراد مختلف از نظر «نژاد» و «خاک و خون» هستند، اگر واجد «وحدت فکر و عقیده و هدف» باشند، خواهند توانست بر اساس آن، برنامه ای واحد بر اساس مصالح متحدی تنظیم و با هماهنگی خاص آن را اجرا و همگی در ابقای آن تشریک مساعی نمایند. امیر المؤمنین(ع) مقصد و هدف وحدت را در توحید کلمه می داند و از قول پیامبر| می فرماید: {و اعتصموا بحبل اللّه جمیعاً و لا تفرقوا}(1).
از نظر امام هرگونه اجتماعی نمی تواند زمینه لازم برای وصول به سعادت و انسانیت واقعی و مطلوب را فراهم نماید؛ زیرا بعضی از اجتماعهای انسانی فقط در رفع نیازهای مادی انسان سودمنداند؛ ولی به سبب انحطاط معنوی نمی توان از آنها در زمینه های مربوط به اطاعت خدا و اجرای دستورهای الهی یاری جست.
ص: 85
امام(ع) معتقد است که وحدت در میان انسان باید بر پایه «حبل اللّه» باشد تا جامعه سعادتمند شود.
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران+، در جوامع اسلامی وحدتی را پایدار و مقدس می دانست که بر محورهای خدشه ناپذیر استوار باشد و می فرمود:
«با وحدت اسلامی تحت تعالیم قرآن مجید با هم مجتمع شوید. مهم این نیست که همه با هم در یک امری مجتمع باشید و متفرق نباشید، امر خدا به این است که همه با هم اعتصام به حبل اللّه کنید. انبیا نیامده اند که مردم را در امور با هم مجتمع کنند انبیا آمده اند که همه را در راه حق مجتمع کنند».(1)
ایشان می فرماید:
«برای اینکه نظام اسلامی حفظ شود و پابرجا بماند باید تفاهم میان تمام افراد جامعه به وجود آید. «مؤمنون اِخوةً» اگر این اخوت ایمانی در سر تا سر جامعه حفظ شود و هر کسی به خودش توجه نداشته باشد و توجه به مقصد داشته باشد، دیگر کسی نمی تواند دست تعدی به کشور دراز کند و شیطان قدرت نفوذ نخواهد داشت و لیکن هنگامی که این اخوت ایمانی سست شود، آن روز است که شیاطین در بین شما رخنه کرده، شما را به جان همدیگر می اندازند و قدرت های بزرگ استفاده اش را می کنند.
افراد باید دست از اغراض شخصی خودبردارند و برای خدا و
ص: 86
رسیدن به مقصد والای الهی با یکدیگر متحد شوند و ما برای خدا باشیم؛ چون از او هستیم و هر چه داریم از اوست؛ قدرت هر چه هست از اوست؛ نعمت هر چه هست از اوست؛ و او «نور السماوات و الارض» است و ما موظف هستیم از طرف او و از طرف عقل، و وجدان خود به آن کسی که ولی همه چیز ما هست خدمت کنیم و آمال و آرزوهای ما این باشد که دین او را تقویت کنیم و اسلام را در بین بشر پیاده کنیم و این نمی شود مگر با وحدت کلمه و دست برداشتن از اختلافات، از دیدگاه ایشان «+» وحدت باعث استقلال و آزادی ملّت گردیده و دست اجانب از مملکت کوتاه می شود.»(1)
امام طی بیانیه ای که در آن برای تمامی مسلمانان در سرتا سر کشور، مسایل مربوط به جریان پیکار صفین را بازگو فرمود، گفتند:
«جریان کار ما با درگیری با گروهی از اهل شام آغاز شد، در حالیکه به ظاهر پروردگار، پیامبر و دعوت اسلامی یکی بود.»(2)
ص: 87
«مبادا در دین، دو رنگ باشید که همبستگی و اتحاد در راه حق، گرچه از آن کراهت داشته باشید، بهتر است از پراکندگی در راه باطلی (که مورد علاقه شماست، چه اینکه خداوند سبحان به هیچ کس، نه گذشتگان و نه آنان
که هم اکنون) هستند؛ در اثر تفرقه چیزی نبخشیده است».(1)
از نظر امام(ع) دین و دستورهای آن یکی از اساسی ترین و اصیل ترین نیازهای یک جامعه است و رفع نیازهای مادی جامعه را مقدمه ای برای وصول به اهداف دینی و تکامل معنوی می داند تا آنجا که اگر جامعه در امور مربوط به دین اهتمام کافی نداشته باشد، امام دستور تفکیک و جدایی زندگی معنوی را از زندگی مادی می دهد که البته این جدایی به معنای دور شدن از افکار و روحیات جامعه است.
امام علی(ع)می فرماید:
«در بین مردم چنان باشید که زنبور عسل در میان پرندگان هست، هیچ پرنده ای نیست مگر اینکه زنبور عسل آن را با (نیش خود) ناتوان می کند؛اگر زنبور عسل از آنچه در درون این پرندگان هست خبر داشته باشد، دست به آن کار نمی زد!»(2)
ص: 88
انسان با توجه به ضرورت زندگی اجتماعی، باید همانند زنبور عسل عمل نماید، یعنی همانطور که زنبور عسل بدون توجه به پرندگان، منافع خود را از آنها به دست می آورد، انسان نیز در صورت قرار گرفتن در جامعه ای منحط که در آن همکاری معنوی ممکن نباشد - باید بدون توجه به درون افراد و افکاری که بر آنان حاکم است- نیازهای مادی خود را به وسیله آنان برطرف کند و در امور معنوی ازآنان جدا شده، عزلت اختیارنماید.(1)
«این کتاب، کتاب پروردگار شماست، کتابی که میان حلال و حرام، واجبات و مستحبات، ناسخ و منسوخ، رخصت ها و عزیمت ها، خاص و عام، عبرتها و مثل ها، مطلق و مقید و محکم و متشابه آن فاصله ای روشن است».(2)
«واقعیت جز این نیست که من قطب آسیابم، چرخ های کشور
ص: 89
باید هماره بر محور من بچرخد و من در جای خویش
ثابت بمانم؛ اگر لحظه ای من جایگاهم را رها کنم، مدارش سرگردان می شود و سنگ زیرین آن به لرزش درمی آید».(1)
تنها انبوهه ی مردم اند که دین را تکیه گاه، مسلمانان را ریشه رؤیا و در نبرد با دشمنان نیز وی ذخیره اند، پس گوش تو ویژه آنان و گرایشت همسویشان باشد.(2)
امام علی(ع) وقتی مالک اشتر را به فرماندهی مصر برگزید، به او فرمود:
«قلب تو را پوششی باید که تار و پودش مهر مردم و دوستی و لطف آنان باشد، مباد مردم را درنده ای خون آشام باشی که خوردنشان را غنیمت شماری؛ چرا که مردم به تمام دو گروه اند: یا در دین برادران تواند، یا در آفرینش همنوعانت.»(3)
ص: 90
در آیه 13 حجرات خداوند می فرماید:
«یا أَیُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوبًا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللّهِ أَتْقاکُمْ إِنَّ اللّهَ عَلیمٌ خَبیرٌ»
هدف از اینکه افراد را به صورت قبایل و اقوام مختلف آفریده است، این است که بایکدیگر انس بگیرند؛ زیرا خداوند می فرماید: شما فرزندان آدم هستید نه اینکه این اختلافهای باعث فخرفروشی و وسیله مباهات افتخار و سیطره و اعمال سلطه قبیله ای بر قبیله دیگر، یا قومی بر قوم دیگر شود.
منظور وحدت میان ادیان الهی و اسلام است که دین اسلام با آنها مشترکات زیادی دارد.
حقیقت اسلام یعنی تسلیم برای خدا باشد، خدا را عبادت کند، خدا را اطاعت کند و معصیت نکند.
خداوند در آیه 64 آل عمران می فرماید:
{قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّهَ وَ لا نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا ...}
«بگو ای اهل کتاب بیایید به سوی کلمه ای که بین ما که
ص: 91
مسلمانیم و شما که اهل کتابید، یهودی هستید یا نصرانی، مشترک است و آن این است که خدای ما یکی است و همه ما موحد هستیم، جز او را به عنوان خدا نپرستیم و به خدا شرک نورزیم گرد هم آییم».
در این آیه یک نوع وحدت که در ادیان آسمانی وجود دارد و مرز بین ادیان آسمانی (توحیدی) و ادیان شرک مطرح می گردد.
اشاره به این است که مسلمانان امت واحده هستند؛ زیرا موحد و خداپرست و پیرو یک پیغمبر و شریعت هستند. البته لازم به یادآوری است که معانی وحدت امت اسلامی با اخوت اسلامی متفاوت است؛ زیرا وحدت اسلامی، امری سیاسی و اجتماعی و اخوت اسلامی بیشتر امری عاطفی است.(1)
یکی از آیات اخوت اسلامی آیه 103 آل عمران است که می فرماید:
{وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمیعًا وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوانًا ...}
«هم به ریسمان الهی چنگ بزنید و فرقه فرقه نشوید، و به یاد آورید آن هنگام را که شما دشمن هم بودید و خداوند دل های شما را با هم الفت داد و با این نعمت خدادادی برادر یکدیگر شوید».
ص: 92
پس هنگامی امت واحده اسلامی خواهیم داشت که:
نخست: به دین خدا معتصم و به قرآن متمسک باشند.
دوّم: دلهاشان با یکدیگر الفت داشته باشد.
اتحاد و الفت اسلامی تا آنجا اهمیت دارد که خداوند سبحان هم بعد از رحلت پیغمبراکرم| مردم را بدون سرپرست رها نمی کند تا رشته اتحاد که در اثر ایثار و فداکاری های پیغمبر| و بهترین رجال مؤمن پدید آمده است، از هم نگسلد.
درباره زیان تفرقه و اختلاف و مبارزه با کسی که می خواهد میان مسلمانان پراکندگی ایجاد نماید، علی(ع)، آخرین سخن را می گوید و با کمال صراحت فتنه انگیز و تفرقه افکن را مستوجب قتل می داند، حتی از خودش شروع می کند و نه تنها تفرقه افکندن عینی و موجود را سزاوار چنین عقوبتی می داند، بلکه حتی کسی را که شعار تفرقه می دهد و قدم نخستین تفرقه بین مسلمانان را بردارد، سزاوار قتل می داند.(1)
«همواره با بزرگترین جمعیتها باشید که دست خدا همراه جماعت است؛ از پراکنده گی بپرهیزید که بهره شیطان
است؛ آنگونه که گوسفند تنها طعمه گرگ خواهد بود. بدانید و آگاه باشید! هر کس این شعار تفرقه دهد سزاوار قتل است؛ او را بکشید، هر چند زیر عمامه من باشد».(2)
ص: 93
علی(ع) برای حفظ وحدت مسلمین، از حق خود و همسرش گذشت؛ ناکامی ها و ناروایی ها را تحمّل می کرد و اتّحاد مسلمین را بر خود و همسر و فرزندان و تمام شئون خویش مقدم می داشت.
عبدالمتعال صعیدی در مقالهای با عنوان «علی بن ابی طالب و تقریب بین مذاهب» می نویسد:
«این فضیلت بزرگی برای علی بن ابی طالب - رضی اللّه عنه و کرَّم اللّه وجهه - است که نخستین بنیانگذار تقریب بین مذاهب بود تا اختلاف رأی و نظرموجب تفرّق و پراکندگی نگردد و غبار دشمنی میان طوایف مختلف برپا نشود؛ بلکه با وجود اختلاف نظر، وحدت و یگانگی خود را حفظ کنند و برادروار زندگی نمایند و هر کس یا برادرش را نسبت به رأی و نظرش آزاد گذارد، یا با برادرش به نحو شایسته درباره موضوع مورد اختلاف به بحث و گفت و گو می پردازد، به طوری که تعصبی نباشد، بلکه مقصود از بحث، رسیدن به حقیقت باشد نه غلبه و پیروزی. این یکی از فضائل علی(ع) است که از فضیلت و شرافت خانوادگی و قرابتش به پیغمبر|و سبقتش در ایمان کمتر نیست؛ او بود که جهاد به رأی و جهاد به مال و جهاد به شمشیر کرد. [سپس توضیح می دهد] نخستین اختلاف میان مسلمین، اختلاف بر سر خلافت بود و علی «رضی اللّه» عنه با آنکه می دانست از دیگران به خلافت سزاوارتر است
ولی با ابوبکر و عمر و عثمان به مدارا رفتار کرد و از هیچ گونه کمک نسبت به
ص: 94
آنان دریغ نفرمود تا نمونه عالی مدارا و حافظ اتّحاد، هنگام اختلاف رأی باشد و چون با اصرار مسلمین به خلافت رسید، هیچ کس را ملزم به قبول خلافتش نکرد و با یاران خود آن قدر روح گذشت و مناعت داشت که علیه خوارج حکم نمی نمود، تا وقتی که شمشیر به رویش کشیدند و دستور داد از قاتلش پذیرایی کنند و بیش از یک ضربت به او نزنند».(1)
امام علی(ع) اتحاد را مهم ترین عامل پیروزی و شرط اجرای حق و عدالت و اهمیت آن را در حرکت های نظامی می داند.
اگر بشر را موجودی فطرتاً اجتماعی بدانیم شاید مجبور به اقرار شویم که انسان، به تبع اجتماعی بودنش، باید سیاسی هم باشد؛
چرا که تشکیل هیچ اجتماعی بدون تدبیر امور و اداره آن ممکن نیست. از طرف دیگر شاید غیر عقلانی و غیر عادلانه باشد که به انسان بگوییم موجودی اجتماعی باش و در اجتماع زندگی کن اما در سرنوشت اجتماعی خود دخالتی نداشته باش.
آنچه از دیدگاه امام علی(ع) برمی آید این است که مشارکت مردم در امور سیاسی اجتماعی تأثیر دارد و این تأثیرگذاری در سه حوزه و به سه صورت زیر می تواند عملی شود:
ص: 95
مهم ترین چیز بعد از تشکیل یک جامعه، بیعت با رهبر و پیشواست! امام علی(ع) نخستین اقدام لازم برای مسلمانان، پس از رحلت پیشوایانشان را بیعت کردن با رهبری پاکدامن می داند.
پس از کشته شدن عثمان، مردم به حضور امام علی(ع) آمدند و عرض کردند: خلیفه کشته شده است و برای مردم امامی لازم است و ما بهتر از تو کسی را سراغ نداریم. حضرت از قبول خلافت سرباز زد و فرمود:
«مرا واگذارید و دیگری را به دست آرید؛ زیرا ما به استقبال حوادث و اموری می رویم که رنگارنگ و فتنه آمیز، و چهره های گوناگون دارد و دل ها بر این بیعت ثابت و عقل ها بر این پیمان استوار نمی ماند؛ چهره افق حقیقت را ابرهای تیره فساد فراگرفته و راه مستقیم حق ناشناخته ماند. آگاه باشید! اگر دعوت شما را بپذیرم، بر اساس آنچه می دانم با شما رفتار می کنم و به گفتار این و آن و سرزنش سرزنش کنندگان گوش فرا نمی دهم. اگر مرا رها کنید چون یکی از شما هستم که شاید شنواتر و مطیع تر از شما نسبت به رئیس حکومت باشم، در حالیکه من وزیر و مشاورتان باشم بهتر است که امیر ورهبر شما گردم».(1)
ص: 96
چندین روز به همین منوال گذشت و در پی اصرار مردم، امام به آنان فرمودند: شروطی دارم، اگر قبول کنید کار شما را می پذیرم وگرنه نیازی به آن ندارم. گفتند: هر چه بگویی می پذیریم. حضرت فرمود: بیعت من باید در مسجد و با رضایت مسلمانان باشد و آنگاه به مسجد درآمد و مردم با او بیعت کردند.(1)
البته لازم به یادآوری است که بیعت مردم با امام علی(ع) هیچ تأثیری در مشروعیت امام(ع)نداشت؛ چرا که مشروعیت آن حضرت الهی بود و طرح این بحث تنها به منظور اهمیت حضور مردم بود.(2)
بعد از بیعت، امام بارها یادآور شدند که پذیرش خلافت آن حضرت همراه با رضایت عموم مسلمانان صورت گرفته است.
«دستم را برای بیعت می گشودید و من می بستم، شما آن را به سوی خود می کشیدید و من آن را می گرفتم! سپس چونان شتران تشنه که به طرف آبشخور هجوم می آورند بر من هجوم آوردید، تا آنجا که بند کفشم پاره شد؛ عبا از دوشم افتاد و افراد ناتوان پایمال گردیدند؛ آن چنان مردم در بیعت با من خشنود بودند که خردسالان شادمان، پیران برای بیعت
ص: 97
کردن لرزان به راه افتادند و بیماران بر دوش خویشان سوار ودختران جوان بی نقاب به صحنه آمدند».(1)
بعد از بیعت کردن با رهبر از جانب مردم، رهبران تعهداتی دارند که از مهم ترین آن عمل به قرآن و سنت پیامبر| است که اگر رهبران به تعهدات خود پایبند نبودند و از مسیر اسلام خارج شدند، مردم می توانند بیعت خود را پس گرفته، از دستورات آنان سرپیچی نمایند؛ چنانکه امام علی(ع) در نامه 50 نهج البلاغه بعد از اینکه وظایف خود را نسبت به مردم برمی شمارد، اطاعت مردم از خود را در صورتی لازم می شمارد که به این وظایف عمل کرده باشد.(2)
یکی دیگر از حوزه هایی که امام(ع) مردم را به مشارکت در امور اجتماعی دعوت می فرمود، نظارت آنان بر کارهای زمامداران بود. یکی از زیرمجموعه های
ص: 98
نظارت امر به معروف و نهی از منکر است. امام علی(ع) نه تنها اطاعت از رهبران و نظام سیاسی مرتکب منکر را منع می فرمود؛ بلکه مردم را موظف می کرد تا امر به معروف کرده و در مقابل منکر ایستادگی کنند و با او به مخالف برخیزند و از دستورات او نافرمانی کرده، با استناد به قرآن و سنت و مبانی اسلام، سخن حق و عدل را بر زبان جاری سازند.(1)
«ای مؤمنان! هر کس تجاوزی را بنگرد و شاهد دعوت به منکری باشد و در دل آن را انکار کند خود را از آلودگی سالم داشته است، و هر کس زبان آن را انکار کند پاداش داده خواهد شد و از اوّلی برتر است و آن کس که با شمشیر به انکار برخیزد تا کلام خدا بلند و گفتار مسلمانان نیست گردد، او راه رستگاری را یافته و نور یقین در دلش تابیده است».(2)امر به معروف و نهی از منکر همان نظارت عمومی و مسئولیت همگانی است که بر عهده همه مردان و زنان مسلمان که واجد شرایط هستند نهاده شده است. به عبارت دیگر، امر به معروف و نهی از منکر، اساس و شالوده اجرای همه احکام و دستورهای اسلامی است؛ زیرا بدون این وظیفه جمعی، همه احکام اسلامی معطل می ماند.(3)
ص: 99
در پرتو اصل امر به معروف و نهی از منکر تمامی افراد عادی از شخصیت های اسلامی انتقاد کرده و نظریههای خود را با آنان در میان گذاشته و زمامداران نیز نظارت آنان را مطالعه یا قبول کرده یا جواب های قانع کننده به آنان می دهند.
یکی از اهداف نظارت بر سیاستگذاری و عملکرد رهبران و مدیران جامعه این است که سستی، کم کاری، تخلف، سوء استفاده و ... در نظام سیاسی به حداقل می رسد و کارآیی،قانون محوری و حق مداری برای عزت و اعتلای کشور و منافع ملی به حداکثر ممکن برسد. حال اگر حکومتی دارای پشتوانه و پایگاه قومی مردمی باشد، بهترین ناظر همان مردم اند، به شرط آنکه نخبگان سیاسی از نظارت و انتقاد مردم تلقی منفی نداشته باشند، حتی اگر علیه خود آنان باشد. در این صورت مردم به عنوان آیینه نظام سیاسی، عیوب و نقاط ضعف آن را نشان می دهند و نخبگان سیاسی به جای شکستن آیینه، ضعف ها، کاستی ها و عیوب را می بینند و از بین می برند. این گونه است که مردم و نظام، به عنوان دو جزء از یک مجموعه واحد، مکمل یکدیگر می شوند و پیشرفت و تکامل عینیت می یابد.(1)
از مهم ترین اقدامات امام علی(ع) برای تحقق نظارت مردم تشکیل «ولایة العظام» بود که به صورت یک دادگاه عالی عمل می کرد و وظیفه آن تنها رسیدگی به شکایات مردم از دولت و مأموران دولتی و حکّام ایالات و ولایات بود.(2)
ص: 100
امام علی(ع) در صحرای صفین پس از بیان حقوق اجتماعی میان زمامداران و مردم فرمود:
ای مردم! از پست ترین حالات زمامداران در نزد صالحان این است که گمان برند آنان دوستدار ستایش اند و کشورداری آنان بر کبر و خودپسندی استوار باشد و خوش ندارم، در خاطر شما بگذرد که من ستایش را دوست دارم و خواهان شنیدن آن باشم؛ سپاس خدا را که چنین نبودم و اگر ستایش را دوست می داشتم، آن را رها می کردم به خاطر فروتنی در پیشگاه خدای سبحان، و بزرگی و بزرگواری که تنها خدا سزاوار آن است. گاهی مردم، ستودن افرادی را برای کار و کوشش روا می دانند اما من از شما می خواهم که مرا با سخنان زیبای خود مستایید تا از عهده وظائفی که نسبت به خدا و شما دارم برآیم و حقوقی که مانده است بپردازم و واجباتی که بر عهده من است و باید انجام گیرد، ادا کنم. پس با من چنانکه با پادشاهان سرکش سخن می گویند، حرف نزنید و چنانکه از آدم های خشمگین کناره می گیرند دوری نجویید و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید و گمان مبرید اگر حقّی به من پیشنهاد دهید بر من گران آید یا در پی بزرگ نشان دادن خویشم؛ زیرا کسی که شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد، عمل کردن به آن، برای او دشوارتر خواهد بود پس، از گفتن حق،یا مشورت در عدالت خودداری نکنید؛ زیرا
ص: 101
خود را برتر از آن که اشتباه کنم و از آن ایمن باشم نمی دانم، مگر آن که خداوند مرا حفظ فرماید».(1)
در این سخن امام(ع) مطالب و نکات شایان توجهی وجود دارد.
حضرت علی(ع) زشت ترین خوی حاکمان راستایش طلبی آنان می داند و از مردم می خواهد که او را مورد ستایش قرار ندهند؛ و به مالک اشتر می فرماید:
«مبادا هرگز دچار خودپسندی گردی! و به خوبیهای خود اطمینان کنی، و ستایش را دوست داشته باشی، که اینها همه از بهترین فرصت های شیطان برای هجوم آوردن به توست، و کردار نیک نیکوکاران را نابود سازد»(2)
زیرا می داند اگر حاکمان به ستایش عادت کنند در صورتی که مردم کوچک ترین انتقادی را به آنان کنند خشمگین می گردنند و دیگر مردم جرأت
ص: 102
کوچک ترین انتقادی را نخواهند داشت و در این صورت رهبر جامعه از مردم فاصله گرفته، نسبت به حقایق و اتفاقات آن کم اطلاع می شود. بنابراین اطرافیان اطلاعات را طوری جهت خواهند داد که بنا به میل و علاقه رهبر جامعه باشد که در این صورت حقایق جامعه و اطلاعات کامل به او نمی رسد. پس کار بزرگ در نزد آنان خرد به شمار می آید و کار خُرد، بزرگ جلوه می نماید، زیبا، زشت می شود و باطل به لباس حق درمی آید.(1)
امام(ع) پس از آن، از مردم می خواهند که پیشنهادات و انتقاداتی را که نسبت به ایشان دارند بدون ترس و لکنت زبانی و برای احقاق حق و عدالت بیان نمایند؛ چرا که سخن حق - هر قدر هم که تلخ باشد - برای آن حضرت سنگین نیست اما در حقیقت می خواهد رابطه مستقیم میان مردم و زمامداران به وجود آیدتا حقایق و مشکلات جامعه روشن گردد تا با رفع آن مشکلات و مسائل، جامعه زنده و استوار بماند.
حضرت امام علی(ع) یکی از حقوق واجب رهبر بر مردم را نصیحت او در آشکار و نهان می داند(2) و از مردم می خواهد با نصیحت عاری از دورویی و دغل او را یاری کنند.(3)
ص: 103
ص: 104
ص: 105
ص: 106
راهبرد، روش یا سیاستی کلی برای دستیابی به هدف معین است.
از دیدگاه امام علی(ع) رسیدن به جامعه آرمانی، امری دست نیافتنی و غیر ممکن نیست. از دیدگاه امام جاذبه ها و هواهای نفسانی فردی و جمعی، موانعی جدی در راه رسیدن انسان به سوی جامعه آرمانی است؛ امّا اگر جامعه - چه به صورت فردی و چه به صورت جمعی - به چهار مبنای مهم در زندگی روزمره خود توجه کند، گام برداشتن در مسیر بسیار آسان خواهد بود.
امام در بیان خطبه ای با مردم هدف و بنای حکومت خود را، اطاعت از کتاب خدا و عمل به سنت پیامبر| معرفی می کند. امام(ع) رستگاری مسلمانان را در گرو پیروی آنان از دستورات و آموزه های قرآن کریم می دانند.(1)
امام(ع) آموزه های قرآن را نجات دهنده و راهبر انسان ها به سوی آرمانهایش می دانند.(2)
ص: 107
امام علی(ع) قرآن را درمان دردها،(1) استوارترین ستون(2)، بهار دل ها، شفای سینه های بیمار،(3) حق گوترین زبان،(4) جاده مستقیم و راهبری تمام عیّار، عامل پیروزی مسلمانان، محل امن برای کسانی که وارد آن شوند، سرچشمه عدالت، نهر جاری عدل، پایه اسلام و ستون محکم اسلام، نهر جاری زلال حقیقت، باران بهاری برای قلب فقیهان و جدا کننده حق از باطل معرفی می کند.(5)
ص: 108
قرآن جامع ترین کتاب و الهام بخش یک نظام استوار(1) و سامان دهنده امور فردی و اجتماعی است(2) که انسان با به کار بردن آموزه ها و دستورات آن گمراه نمی گردد و به راه مستقیم هدایت شده، با یاری آن بر مشکلات سخت خویش پیروز می شود.(3)
یکی از ویژگی های مهم قرآن که انسان با عبرت گرفتن از آن می تواند به یک جامعه ایده آل برسد، این است که در آن به بیان اخبار و حوادث جوامع گذشته می پردازد و علل هلاکت جوامع گذشته را بیان میکند تا انسان ها با عبرت گرفتن از آن، آن را چراغ هدایت برای آینده خود در نظر بگیرند.(4)
امام علی(ع) نیز در بسیاری از سخنان خود افراد را به مطالعه در زندگی اقوام و ملل گذشته و عبرت گرفتن از آنان فرا خوانده است:
مردم! از آنچه بر ملت های متکبر گذشته، از کیفر و عقوبت ها و
ص: 109
سختگیری ها و ذلت و خواری فرود آمده عبرت گیرید و از قبرها و خاکی که بر آنچه ره نهاده اند، پند پذیرید.(1)
امام علی(ع) سنت پیامبر| را روشن ترین(2) و راستگوترین(3)) سنت معرفی کرده و راه رستگاری انسان ها(4) را در پیروی از این سنت می دانند. امام(ع) سنت پیامبر| را بهترین
راهنمای هدایت(5) و استوار کننده حکومت اسلامی میداند، و ایجاد آسایش میان آدمیان را در پیروی از این سنت بیان می فرماید.
ص: 110
امام علی(ع) سنت پیامبر| را وحدت بخش میان آدمیان(1)، دعوت کننده به حق،(2) در هم شکننده قدرت ستمگران،(3) رهایی بخش ازجهالت،(4) - که از ویژگی های جامعه آرمانی است - معرفی می نمایند. سنت پیامبر|، گسترش دهنده نعمت الهی و آرام کننده در پرتو عزتی پایدار(5) است.
امیر المؤمنین علی(ع) در تمام مدّت حکومتش، کتاب خدا و سنت پیامبر| را مد نظر داشت و در هیچ کاری سلیقه های شخصی را که مخالف
ص: 111
آن دو بود اعمال نمی کرد زیرا پیروزی های زودگذر را موفقیت نمی دانست و در حقیقت هیچ سیاستی را از راستی و صداقت در چارچوب
موازین شرع بهتر نمی دانست تا آنجا که ابن ابی الحدید معتزلی سنی می نویسد:
«همانا دشمنان علی(ع) هم می گفته اند که او مقید به شرع انور بوده و در اداره کشور اسلامی بر خلاف آن عمل نمی کرده، به آنچه اسلام نهی کرده بود، نزدیک نمی شد؛ امّا غیر علی خلفای دیگر به اقتضای مصلحت خود عمل می کردند.
چه آن مصلحت مطابق شرع انور باشد یا نه.
سپس می افزاید
«شکی نیست کسانی که به مصلحت اندیشی عمل می کنند و خود را محدود به موازین شرع اسلام نمی بینند؛ امور دنیایی آنان به ظاهر بهتر انتظام می یابد ولی آن کس که چنین نباشد و بخواهد بر اساس موازین بیندیشد و عمل کند با خواسته های نفسانی مردم روبه رو خواهد بود و دنیای او به پراکندگی نزدیک تر است».(1)
شکی نیست که هر جا انسان هایی گرد هم آیند و جامعه ای را تشکیل دهند
ص: 112
نیازمند رهبر و پیشوا هستند. تاریخ، جامعه ای را نشان نداده است که تدبیر امور آن، بدون رهبر صورت گرفته باشد، از این روست که می توان گفت یکی از نیازهای اساسی بشر، داشتن رهبر است.
وجود رهبر در درون جامعه باعث برطرف شدن نیازهای مادی و معنوی انسان می گردد، وجود یک پیشوای باکفایت می تواند افراد جامعه را در جنبه های مختلف، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به سوی کمال سوق دهد و نگاهی عمیق تر که فراتر از جنبه مادی نگریسته شود و رشد و تکامل همه استعدادهای او در نظر گرفته می شود، وجود یک رهبر الهی که فلسفه آفرینش انسان را به خوبی درک کرده و مقصد نهایی او را می داند، ضرورتش بیشتر حس می شود.(1)
به همین دلیل بود که امام مردم را به برگزیدن پیشوایی معصوم(ع) و پرهیزگار و عالم به قضاوت و سنت پیامبر| سفارش می کند و از مردم می خواهد که امر هدایت جامعه را بر عهده او گذارده، حول محور او وحدت یابند.
«مردم! کجا می روید؟ چرا از حق منحرف می شوید؟ پرچم های حق و نشانه های آن آشکار است، با اینکه چراغ های هدایت روشنگر راهند، مانند گمراهان به کجا می روید؟ چرا سرگردانید، در حالیکه عترت پیامبر| شما در میان شماست؛ آنان زمامداران حق و یقین اند؛ پیشوایان دین و زبان های راستی وراستگویانند. پس باید
ص: 113
در بهترین منازل قرآن جایشان دهید و همانند تشنگانی که به سوی آب شتابانند، به سویشان هجوم آورید».(1)
در جای دیگر می فرماید:
«ای مردم! به سخن عالم خداشناس خود گوش فرا دهید، دل های خود را در پیشگاه او حاضر کنید و با فریادهای او بیدار شوید! رهبر جامعه باید با مردم به راستی سخن گوید و پراکندگی مردم را به وحدت تبدیل و اندیشه خود را برای پذیرفتن حق آماده گرداند. پیشوای شما چنان واقعیت را برای شما شکافت چونان شکافتن مهره های ظریف و حقیقت را از باطل چونان شیره درختی که از بدنه آن
خارج شود، بیرون کشید».(2)
امیرالمؤمنین(ع) خاندان پیامبر| را مایه حیات دانش و نابود کننده جهل، ستون استوار اسلام، پناهگاه مردم، مشخص کننده مرز میان حق و باطل،(3) جایگاه اسرار الهی،
ص: 114
پناهگاه فرمان الهی، مخزن علم خداوند، مرجع احکام اسلامی، نگهبان کتاب های آسمانی، کوه های همیشه استوار دین، مایه آرامش و امنیت و(1) راستگوترین درسخن معرفی می نماید. امام(ع) پیشی گرفتن از اهل بیت(ع) را گمراهی و عقب افتادن از آنان را نابودی می داند(2) و یافتن راه رستگاری را در پیروی از پیشوایان دین می دانند.(3)
انسان موجودی است متفکر که کارهای خویش را بر اساس محاسبه و سنجش تنظیم می کند و عقل ابزارشناختی است که به کمک آن صحیح را از
ص: 115
ناصحیح تشخیص می دهد. در روایات اسلامی از عقل به رسول باطنی تعبیر شده است. امام علی(ع)سودمندترین سرمایه را عقل میداند؛(1) زیرا که عقل راه گمراهی را از رستگاری باز می شناسد(2)) و یگانه راه نجات انسان ها و جامعه را در کمک گرفتن از عقل می داند(3) امام عقل را شمشیری برّان می داند که به وسیله آن می توان هوای نفس را کشت(4) و کسی را تیره روز دانسته که از عقل و تجربه ای که نصیب او می شود، استفاده نکند.(5)
در عین این که عقل نقش کلیدی در یافتن راه صحیح برای انسان و جامعه دارد و بدون او حتی امر دین قوام نمی یابد، امّا به تنهایی قادر به اتمام کار نیست؛ زیرا عقل بدون راهنمایی و تذکر قرآن و معصومین(ع) قادر به شناخت همه حقایق نیست؛ هم چنین خیلی اوقات نور عقل در برابر طوفان های غرائز و احساسات آدمی کم فروغ می شود و ندای او به گوش اراده نمی رسد. به همین دلیل تردیدی نیست خداوندی که برای هدایت آدمی نیروی عقل را در اختیار او
ص: 116
گذاشته است و آگاه به آسیب پذیری آن است، وحی یا رسول ظاهری را به عنوان یار و یاوری برایش خواهد فرستاد که هم از جنبه نظری و شناختی آن را با بیان حقایق عالم و واقعیت های پیش روی انسان تکمیل کند و هم از نظر پشتوانه عملی تمهیداتی از طریق تعمیق حس مسئولیت و تشویق و تنبیه های تربیتی که عواطف آدمی را با ابعاد متعالی و عقلانی وجود او همسو می گرداند و آمادگی پذیرش حق و فضیلت را در او تقویت می کند، ضمانت اجرایی قوی تری برای فرامین عقل فراهم کند و هم تذکر دهنده ای باشد که نور عقل را پرفروغ نگه دارد و از اینکه تاریکی رخوت و غفلت بر او چیره شود، مانع گردد.(1)
ص: 117
ص: 118
ص: 119
ص: 120
آن چه در زندگی اجتماعی امروز ما مهم به شمار می آید، تطبیق محورها و ویژگی های یاد شده بر عرصه متعدد حیات مدنی و اجتماعی است؛ زیرا اکنون زندگی اجتماعی، از بساطت و سادگی قرن های پیش خارج شده و به تعدد و تنوع عرصه های حیات اجتماعی بشری انجامیده است. به رغم اینکه عرصه های زیست اجتماعی امروز بشر با آراء و نظریه های متفاوتی مواجه است، ما به بیان راهکارها (سیاست هایی که در مرحله کاربردی به کار می روند) در شش عرصه اقتصاد، سیاست، دفاع و امنیت، حقوق عمومی، فرهنگ و تعلیم و تربیت می پردازیم.
در عرصه سیاست و حاکمیت، راهکارهای
جامعه آرمانی بر ارکان زیر استوار است:
الف) از وظایف یک مدیر شایسته برنامه ریزی دقیق در امور جامعه است
ص: 121
چنانکه امیرالمؤمنین برنامه ریزی را از وسیله و امکانات مهم تر می دانند(1) و حرکت از روی آگاهی را مانند رونده بر راه راست می داند.(2)
«چنانچه نظم و برنامه ریزی وجود نداشته باشد، اختلال در درون کارها به وجود می آید.»(3)
ب) از وظایف دیگر مدیر شایسته، سازماندهی در امور است. منظور از سازماندهی نظم و ترتیب دادن به کار و فعالیت و تقسیم و تکلیف آن به افراد به منظور تحقق اهداف معین است.(4)
چنانکه امیر المؤمنین به فرزند خود امام حسن(ع) می فرماید:
«برای زیردستان و کارکنان خود کار تعیین نماید و آنان را بدان کار گمارد تا هر یک وظیفه خود را انجام داده و کار را به دیگران واگذار نکنند.»(5)
ج) سومین وظیفه یک مدیر خوب به کارگیری اصل کارگزینی است. یک مدیر
ص: 122
برای آنکه از مسئولیت های سنگین خود به خوبی برآید و بر تمام قسمت های تحت مسئولیت خود نظارت داشته باشد، باید از دستیاران و همکارانی بهره گیرد. البته انتخاب چنین دستیارانی به راحتی صورت نمی گیرد بلکه باید همراه با شناخت و تربیت نیرو باشد و دارای ویژگی ها و خصوصیاتی باشند که در نامه امام به والیان و از جمله مالک اشتر در نامه 53 به طور جامع بیان شده است:
صلاحیت و توانایی انجام کار را داشته باشد؛(1) (مدیر و مدبر)، پرهیز از شتابزدگی در کارها و تصیم گیری ها؛ پرهیز از لجاجت و سهل انگاری؛ امانت دار بودن در مسائل مالی و پُست و مقام؛ داشتن شرم و حیا؛ پاکی و صلاحیت خانوادگی؛ استقامت در برابر مشکلات؛ کوشا در انجام وظایف؛ بی توقعی و نداشتن انتظار بی جا؛ اخلاق فاضله، پیروی نکردن از خواسته های نفسانی؛ دادن سهم برابر از بیت المال به افراد؛ تیزهوشی و هوشیاری در مسائل جامعه، انجام دادن به موقع کارها، مردم دار و با گذشت بودن؛ حُسن سابقه، پرهیز از امتیاز دادن به اطرافیان و خویشاوندان بیش از اندازه؛ پاسخگویی به نیازهای ملت؛ دست و دل باز بودن، توجه به مستضعفان و دور کردن ظلم و مستکبران از درون جامعه؛ خویشتن داری و دوری از خودبینی؛ گوش دادن به سخنان مردم و دفع چاپلوسان... .(2)
کارگزاران بایستی از میان مردمی انتخاب شوند که با حیا و متین و از
ص: 123
خاندان های صالح و در قلمرو معرفت و عمل اسلامی پیش قدم باشند؛ زیرا آنان دارای اخلاقی شریف تر و حیثیت و آبرویی صحیح تر از دیگران دارند و نیز طمع آنان کمتر و نظریاتی که در آینده امور ابراز می کنند، دقیق تر و رساتر از دیگران است. رشوه گیری و قوم و خویش بازی، استبداد در امور، از عوامل فساد اخلاقی هستند که نه تنها مانع انجام دادن وظایف کارگزاران است، بلکه درهای هر گونه اصلاح زندگی اجتماعی را به روی مردم می بندد، زیرا سقوط جامعه به دنبال سقوط کارگزاران جامعه قطعی است. انتخاب کارگزاران بر مبنای روابط اختصاصی و استبداد و تقدم بعضی از اشخاص بر بعضی دیگر به شدت ممنوع است.
(لازم به یادآوری است تمام ویژگی ها و خصوصیاتی را که در مورد کارگزار خوب گفتیم باید مدیران نیز دارا باشند.) بعد از اینکه انسان های صالح به عنوان کارگزار انتخاب شدند، وظیفه زمامدار این است که موارد معیشت آنان را به وفور آماده کند.
کارهای کارگزاران و معاونان باید با کمال دقت زیر نظر گرفته شود و به مجرد اثبات قانونی خیانت، بدون تبعیض و بدون فوت وقت، باید به کیفر مناسبی که مقدر شده است، برسند.(1) چنانکه خود امام(ع) تمام زوایای زندگی فرمانداران، استانداران و کارگزاران را تحت نظر داشت؛ از میهمانی
ص: 124
رفتن (عثمان بن حنیف)(1) تا خانه خریدن (شریح قاضی)(2) و برخورد با مردم را (اشعث بن قیس)((3) بازخواست می کرد و با مردم ارتباط تنگاتنگی داشته است.
د) یکی دیگر از وظایف حاکمان در امر سیاستمداری و زمامداری جامعه، اجرای حق ودفع باطل است چنانکه خود پذیرش حکومت را، اقامه حق و دفع باطل می داند.(4)
ه) از دیگر وظایف حاکمان ایجاد عدالت در میان مردم است که در نتیجه آن میزان مودت و مهربانی و همدلی در میان مردم افزایش پیدا می کند.
امام علی(ع) بیشترین فضایل حاکمان را در توسعه عدالت و نفی تبعیض می دانند.
امام چنان موازین عدالت را در امور حکومت رعایت می کردند که بسیاری از مال اندوزان و قدرتمندان از او در هراس بودند.
و) تشویق مردم به مشارکت در امور جامعه باعث ساماندهی امور عمومی جامعه می گردد. امام همه اقشار جامعه را به مشارکت دعوت نموده و حتی
ص: 125
خردمندان را نیز از آن مستغنی نمی دانند؛ زیرا مشورت موجب بهره گیری از عقل و اندیشه دیگران و پالایش اندیشه و ایجاد پشتیبان گردیده است.(1)
ی) یکی دیگر از وظایف زمامداران ایجاد اتحاد میان مردم و دفع هر گونه فتنه است. امام(ع) در واقعه قتل عثمان و در عزل معاویه از فرمانداری شام، در مقابل سهم خواهی طلحه و زبیر از حکومت و به راه انداختن جنگ جمل، هر گونه فتنه انگیزی را نفی و معتقدند که باید حاکمان با هوای نفس مبارزه کنند تا بتوانند حق و عدالت را در جامعه برقرار نمایند و بدانند که در زمامداری خویش با خدا معامله می کنند.
ص: 126
در عرصه اقتصادی، راهکارهای جامعه آرمانی به شرح زیر است:
سلامتی و سامان جامعه در گرو دادن سهم ها و بهره های بحق و توزیع عادلانه ثروت ها و درآمدها و برقراری عدالت و احقاق حقوق مظلومان و برخورد شدید با تبعیض ها، انحصارات و پایمال کنندگان اموال عمومی است.
چنانکه امیرالمؤمنین(ع) در روز دوّم خلافت فرمود: تمام اموالی را که به ناحق عثمان به دیگران بخشید اگر چه با آن مهریه زنان داده شده باشد و کنیزکان خریده شده باشد، باز می گرداند.(1)
در صورتی که عدالت اقتصادی وجود نداشته باشد، بخشی از مردم به سبب فقر و بخشی به سبب ثروت های گزاف در دام تباهی می افتند.
عدالت اقتصادی مردم را از بندگی اقتصاد و از بردگی ثروتمندان آزاد می سازد و زمینه درست بندگی خدا و سیر به سوی کمال را فراهم می کند. در صورت ایجاد عدالت اقتصادی محتاج و گرسنه ای نخواهد بود.(2)
ص: 127
امام علی(ع) می فرمایند:
«گرسنگی هر مستمندی جز از کامیابی نامشروع توانگران نشأت نگرفته است».(1)
امام علی(ع) در نامه ای که به مالک فرستاد، یکی از وظایف او را آباد کردن مصر برشمرد.
امام(ع) آباد کردن زمین را مقدم بر گرفتن مالیات دانسته و از هر مانعی بر سر راه تولید جلوگیری می کرد و می فرمود: «هر کس مالیات را بدون آباد کردن زمین مطالبه نماید، شهرها را به خرابی و بندگان خدا را به هلاکت می رساند.» از این رو به مالک نوشت تا خراج را طوری تنظیم نماید که مانع تولید نشود و به امور بازرگانان و صنعتگران توجه خاص داشته باشد؛ زیرا آنان از عوامل مهم خودکفایی و قطع وابستگی به دیگران هستند.(2)
ص: 128
آنچه مردم را به تجارت و پرداخت مالیات دلگرم می کند، مشاهده آبادانی کشور و جامعه است. چنانچه این دلگرمی نباشد مردم بر اثر فشار دست از تجارت و آبادانی برمی دارند، عوارض و مالیات به آنان تعلق نمی گیرد و به تدریج به سوی هلاکت و نابودی سوق داده می شوند و شهرها به خرابی و ویرانی کشیده می شود و در نتیجه حکومت در معرض سقوط و سرنگونی قرار خواهد گرفت.
امام(ع) علّت فرود آمدن آدم به زمین را اصلاح و آبادانی زمین می دانند.(1)
امام علی(ع) یکی از وظایف حکومت را افزایش
درآمدهای مردم و ایجاد رفاه و آسایش برای عموم مردم جامعه اسلامی و از جمله بازنشستگان، فقرا، معلولان و از کار افتادگان... می داند.
فراخ داشتن اسباب زندگی و امکانات معیشتی کمک می کند تا مردم برای اصلاح خود گام بردارند و از فقر - که مایه زیان دین و اسباب آشفتگی عقل و موجب کینه و دشمنی است - نجات یابند.
تنگنای زندگی، هر انسانی را وسوسه می کند و ممکن است زیر فشارهای سخت معیشتی دست به نادرستی و دوری از امانتداری (رشوه خواری و اختلاس) بیالایند.(2)
ص: 129
یکی از وظایف مهم دولت این است که بازار را تحت کنترل خود قرار دهد تا گرانفروشی و احتکار در معاملات میان فروشنده و خریدار انجام نگردد و معاملات به آسانی صورت
گیرد.(1)
علاوه بر اینکه خود امام بازار را کنترل می کردند، زمامداران خود را نیز به این امر فرمان می دادند. به مالک اشتر می فرماید:
«از احتکار منع کن که رسول اللّه از آن منع می کرد و باید خرید و فروش به آسانی و بر موازین عدل صورت گیرد؛ به گونه ای که در بها، نه فروشنده زیان ببیند و نه بر خریدار اجحاف شود. پس از آن که احتکار را ممنوع کردی، اگر کسی باز هم دست به احتکار زد، کیفرش ده و عقوبتش کن تا سبب عبرت دیگران گردد ولی کار به اسراف نکشد».(2)
امام(ع) بر توزیع عادلانه درآمد و صرفه جویی در هزینه دولتی و کیفر محتکران تأکید فراوانی داشتند.
ص: 130
هدف از پرداخت مالیات نخست اصلاح معیشت و رفاه حال پرداخت کنندگان است و سپس اصلاح و تنظیم آن بخش از امور اقتصادی جامعه که به گرفتن مالیات نیاز دارند.(1)
با بررسی قسمتی از نامه های آن حضرت به طور اجمال می توان نتیجه گرفت کسانی که حق بهره وری از مالیات ها و بودجه بیت المال را دارند، به هشت گروه زیر تقسیم میشوند:
1. اصلاح حال مردم و آبادی کشور و شهرها؛
2. سپاهیان؛
3. خراج دهندگان؛
4. زیردستان؛
5. گردآورندگان خراج؛
6. قضات؛
7. نویسندگان.(2)
ص: 131
1. گرفتن مالیات باید دور از هر گونه ترس و وحشت باشد؛ زیرا در صورت وجود ترس نه تنها مایه استمرار حکومت نمی گردد بلکه زمینه قیام و شورش عمومی را نیز فراهم می کند؛
2. رفتار مأموران مالیات باید همراه با احترام و آرامش باشد؛
3. جمع آوری مالیات نوعی عبادت تلقی میشود؛ بنابراین امام به نماینده خود امر می کند حرکتش بر اساس تقوای الهی باشد؛
4. ادعای افراد در مورد وجود یا عدم شرایط لازم به منظور تعلق گرفتن یا نگرفتن مالیات بر اموال آنان پذیرفته شود و این به معنای حفظ آزادی عمل پرداخت کنندگان مالیات است؛(1)
ص: 132
5. تخفیف مالیات. امام در نامه 53 نهج البلاغه می فرماید:
«هر گاه از سنگینی خراج یا آفت محصول یا باریدن آب یا نیامدن باران یا دگرگون شدن زمین، چون در آب فرو رفتن زمین یا بی آبی، شکایت نزد تو آوردند از هزینه و رنجشان بکاه؛ آن قدر که امید می داری که کارشان را سامان دهد و کاستن از خراج بر تو گران نیاید، و اندوخته ای برای آبادانی بلاد تو و زیور حکومت تو باشد».(1)
امام(ع) مبنای کار خود را در تقسیم بیت المال، مساوات قرار داد و هنگامی که او را مورد عتاب قرار دادند که چرا بیت المال را به تساوی تقسیم می کند، فرمود:
«اگر این مال از آن من بود، باز هم آن را به تساوی میانشان تقسیم می کردم، پس چگونه چنین نکنم در حالی که مال از آن خداوند است؟»(2))
امام(ع) از امتیازدهی اقتصادی به اطرافیان و خویشاوندان جلوگیری میکرد؛ زیرا باعث گسترش نابرابری اجتماعی و ناامنی اقتصادی در جامعه می گردید.
ص: 133
امام(ع) سفارش می کرد که دولت اسلامی و کارگزاران آن در گرفتن مالیات اجحاف نکنند، نخست زمینه رشد و تولید و کار و کوشش را فراهم سازند سپس مأموران مالیات و خراج را به خانه و مغازه مردم روانه سازند؛ زیرا این گونه مالیات بدون توجه به امکانات کاسبی و تولید و درآمد، زمینه ناراحتی در مردم را فراهم میکرد، و اساس مالیات و دولت رأساً به خطر می افتد.(1)
ص: 134
در عرصه حقوق عمومی، راهکارهای جامعه آرمانی بر ارکان زیر استوار است:
حکومت باید نسبت به رعایت حقوق عمومی حساسیت داشته باشد هم خود این حقوق را رعایت کند و هم از عموم جامعه، رعایت حقوق همدیگر را مطالبه کند.(1)
تأمین اجتماعی برای مردم مثل حقوق کار در مورد کارگزاران، حمایت فرد، اشتغال کامل، مبارزه با بیکاری، امنیت شغلی و حتی بازنشستگی و ارتقاء سطح زندگی آنان ... در تأمین زندگی و رفع فقر و محرومیت اثر زیادی دارد تا تمام کارگزاران و کارکنان نظام اداری به راحتی و بی هیچ دغدغه ای بتوانند تمام مراتب نظام اداری را نقد کنند و ایرادها و اشکالهای آنان را بازگو نمایند وراه اصلاحات اداری را بگشایند.
بعضی از انسان ها حقوق دیگر افراد جامعه را زیر پا می گذارند و در نتیجه
ص: 135
نیاز به داوری عادلانهای است که مانع تضییع حقوق دیگران شود که این کار بر عهده دستگاه قضایی و شخص قاضی است.
شرایط قاضی که امیر المؤمنین در نامه 53 خطاب به مالک اشتر به آن اشاره فرموده اند، به شرح ذیل است:
1. قاضی باید چنان باشد که پراکندگی و گوناگونی موضوعها او را در تنگنا و سختی قرار ندهد. او باید بتواند بر امور گوناگون غلبه کند؛
2. قاضی باید سعه صدر کافی داشته باشد وبرخوردهای تند و خصمانه طرف های درگیر او را به خشم نیاورد؛ زیرا در غیر این صورت به دلیل لجاجت در تصمیم گیری او را از مسیر عدالت خارج خواهد کرد؛
3. قاضی مانند دیگر انسان ها ممکن است دچار خطا و اشتباه شود. در این صورت لازم از روحیه ای برخوردار باشد که به اشتباه و لغزش خود پافشاری نکند؛ بلکه باید به هر شکل ممکن جبران کند، البته این تنها یک صفت اخلاقی نیست بلکه از شرایط اصلی قضاوت است؛
4. چنانچه قاضی حق را تشخیص داد، رجوع به آن برای او دشوار نباشد، این شرط تکمیل کننده شرط سوّم است؛ یعنی هر گاه قاضی متوجه شد که در حکمی اشتباه کرده است و بعد از آن حق بر او آشکار گردید، بازگشت به حقیقت برای او دشوار نباشد؛
5. انسان موجودی حریص و آزمند است، قاضی باید بتواند جلوی نفس
ص: 136
خود را بگیرد و از افتادن به پرتگاه خطرناک وعده های فریبنده اصحاب دعوی، دریافت رشوه، قبول هدیه یا هر چیز دیگر که او را از مسیر عدالت خارج می کند، جلوگیری کند؛
6. در مراحل مختلف قضاوت اعم از تشخیص موضوع، تعیین حکم تطبیق حکم با قوانین و غیره قاضی برای رسیدن به حق تلاش و کوشش نماید و هرگز به دلایل سطحی بسنده نکند؛
7. قاضی باید در هنگام شک و شُبه از صدور حکم خودداری کند، این یکی از مهم ترین شرایط قضاوت است. آن گاه که قاضی درباره موضوع در شک و تردید باشد، باید توقف کند و به تحقیقات بیشتری بپردازد؛
8. کیفیت استدلال و استنباط با ادله و مدارک صحیح، قوی و محکم باشد به گونهای که در استنباط از دیگران قوی تر و روشن تر باشد؛
9. با طرفین دعوی با صبر و شکیبایی برخورد نماید و هنگام مراجعه آنان دلتنگ و ناراحت نشود؛ زیرا چه بسا برخی قضایا درهمین ملاقات ها، که گاه از سوی متخصصان تقاضا می شود، روشن شود؛
10. برای دسترسی به حقیقت با صبر و حوصله و بردباری عمل کند؛ زیرا شتابزدگی باعث کم شدن دقت و تأمل و افزایش احتمال اشتباه و خطا می شود؛
11. هنگام روشن شدن حقیقت در گرفتن تصمیم و صدور حکم، قاطع ترین مردم برای اجرای عدالت باشد؛
12. قاضی باید چنان باشد که مدح و ثنای مردم یا خضوع و تملق آنان و سایر برخوردها وی را گرفتار خودبینی، عجب و تکبر نکند و خود را یک
ص: 137
موجود استثنایی حساب نکند؛ زیرا نخستین بار که شخص در چنین مسئولیت هایی قرار می گیرد، دچار خودبینی می گردد؛
13. قاضی باید دارای قدرت تفکر و تشخیص باشد که فریبکاری و نیرنگ بازی دیگران اورا از راه راست منصرف نکند.(1)) (2)
1. رعایت بی طرفی کامل در قضاوت؛
2. رعایت مساوات بین طرفین نزاع، در نگاه و گفتار و نشستن و توجه؛
3. حوصله کامل در شنیدن سخنان طرفین وقطع نکردن حرف آنان؛
4. قضاوت نکردن در حال گرسنگی و خواب آلودگی و عصبانیت؛
5. عدم خستگی و بی حوصله گی در حال قضاوت؛
6. بالا نبردن صدای خویش با طرفین دعوا؛
7. حفظ هیبت و نخندیدن بیجا و زیاد؛
ص: 138
8. معامله نکردن با طرفین احتمالی دعوا در اجتماع و بازار و نرفتن به ضیافت متخاصمان به تنهایی.(1)
امیر المؤمنین به مالک اشتر می فرماید:
«پس از انتخاب قاضی، هر چه بیشتر در قضاوت های او بیندیش و آن قدر به او ببخش که نیازهای او برطرف گردد و به مردم نیازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامی دار که نزدیکان تو، به نفوذ در او طمع نکنند تا از توطئه آنان در نزدتو در امان باشند.»(2)
1. دولت باید بر احکام صادره و روش های قضایی که قاضی به کار برده نظارت کامل را داشته باشد تا احکام به قرآن و سنت پیامبر| ارجاع داده شود. نظارت بر همه ارکان حکومت لازم و ضروری است امّا نظارت بر کار قاضیان به دلیل آنکه دستگاه قضایی هر نظامی آخرین پناهگاه مردم است، از اهمیت بیشتری برخوردار است. نظارت بر کار قاضیان از دو نظر فایده دارد: از یک طرف نظارت دولت سبب دقت بیشتر قاضیان در تشخیص حق و احکام صادره و روش های صحیح به کارگیری قضاوت می شود.
ص: 139
از سوی دیگر به دلیل آنکه مردم مرجعی را برای جلوگیری از تضییع حقوق خود می بینند،اعتماد آنان به دولت افزایش می یابد.
2 - دولت موظف است امکانات رفاهی و وسایل مورد نیاز زندگی قاضی را به گونه ای فراهم نماید که باعث رفع نیازها و احتیاج او به مردم شود. گرفتاری های معیشتی و نیازمندی به مردم، باعث گسترش تمایل به اخذ رشوه در نظام حقوقی شده، گرفتاری مادی، آسایش فکری و روانی قاضیان را سلب می کند و اضطراب فکری آنان را افزایش می دهد.
3 - زمامدار لازم است برای قاضی از نظر شخصیت، اعتبار و وجاهت، مقام و منزلتی قائل شود که دیگران فاقد آن باشند؛ یعنی دولت به گونه ای با قاضی برخورد نماید که از نظر عنوان برای او نسبت به دیگران تفوّق و برتری قائل شود که دیگران فاقد آن باشند؛ و به دولت و زمامدار نزدیک تر باشد؛ به طوری که ضعفی در این زمینه در خود
احساس نکند.(1)
ص: 140
در عرصه فرهنگ و آموزش راهکارهای جامعه آرمانی بر ارکان زیر استوار است:
آموزش مردم و ایجاد زمینه های پرورش کرامت و اصلاح مردم، از مهم ترین وظایف حکومت اسلامی است. امام علی(ع) در عهدنامه خود به مالک اشتر اصلاح مردم را وظیفه حکومت به شمار می آورد.(1)
در جای دیگر می فرمایند:
«اما حق شما بر من این است که شما را نصیحت کنم... و به شما آموزش دهم تا جاهل نمانید و شما را تربیت
کنم تا بیاموزید».(2)
جامعه زمانی صلاح و سامان می یابد و به سوی اهداف متعالی حرکت می نماید که در آن مردم از آموزش و تربیتی همه جانبه و کامل بهره مند باشند. امیر مؤمنان(ع)
ص: 141
مردم خود را مردمی آگاه، بصیر، ناقد، ناصح و حکیم می خواست و در این راه بسیار تلاش کرد. از دیدگاه امیر مؤمنان(ع) انسان باید یا عالم باشد یا متعلّم، و راه سوّم راه تباهی و سقوط و هلاکت است و آن حضرت در همه عمر خویش و در تمام دوران حکومت خود در همین راه روشن حرکت کرد.
آن حضرت در تقسیمات جامعه شناسانه، مردم را با تکیه بر دانش و تربیت تقسیم کرد ودر حکمت نورانی به کمیل بن زیاد فرمود:
«مردم سه دسته اند: دانایی که شناسای خداست؛ آموزنده ای که در راه رستگاری کوشاست؛ فرو مایگانی رونده به چپ و راست که در هم آمیزند؛ پی هر بانگی را گیرند و با هر باد به سویی خیزند».(1))
انسان های به دور از علم و دانش و آگاهی و بصیرت، فرومایگانی تباه شده اند که از خود هویّتی ندارند و اسیر این و آنند و دست مایه شیاطین و برده صفاتند؛ آنچه هویت و حقیقت انسان و کرامت و عزت او را پاس می دارد و نگهبانی می نماید، علم و دانش و آگاهی و بصیرت است و تا تربیت صحیح تحقّق نیابد، هیچ یک از اهداف دولت اسلامی محقّق نمی شود.
ص: 142
بنابراین اساس امور باید بر آموزش و تربیت مردم و اصلاح فرهنگ جامعه قرار گیرد و این از امور اقتصادی مهمتر است و تا این امر اصلاح نشود اصلاحات دیگر ثمر نمی دهد. حافظ و نگهبان انسانها و جوامع و مایه برپایی سلامت و قدرت و عظمت آنان علم و دانش آنان است. امیرمؤمنان× در ادامه سخن خویش به کمیل بن زیاد فرمود:
«ای کمیل! دانش به از مال است که دانش تو را پاسبان است و تو مال را نگهبان».(1)
لزوم آموزش و پرورش در مورد زمامداران وکارگزاران جدّی تر و حیاتی تر است. امیرالمؤمنین(ع) در کوفه و با استفاده از منبر خلافت و محیط آزاد و فضای سیاسی تلاش می کرد مردم را هر چه بیشتر آگاه سازد و بر دانش و بصیرت آنان بیفزاید و به ویژه سعی داشت کارگزاران و کارمندان را رشد دهد و فرهیختگی را ترویج نماید و حکومتی حکیمانه برپا سازد و جامعه را بر این اساس به سوی کمال سوق دهد.
در اندیشه سیاسی امیرالمؤمنین(ع) دانش و بصیرت و آگاهی و تربیت پشتوانه اصلی تکلیف و مسئولیت است و کسانی می توانند به درستی امور را اداره نمایند که از این پشتونه گرانسنگ بهره مند شوند.
نظام اداری ای که کارگزاران و کارمندانش دانایان و آگاهان و بصیران باشند، بیشتر سرمایه را دارد و محصول چنین امری مدیریتی عالمانه است. آنچه دولتها را به تباهی می کشد و سبب بحرانها و تزلزلها می شود، در درجه نخست، مدیریت جاهلانه آنان
ص: 143
است. دراندیشه سیاسی امیر مؤمنان(ع)، فرهیختگی پشتوانه اصلی سیاست و مدیریت است((1)) با این نگاه است که امام(ع) در عهدنامه مالک اشتر فرمود:
«با دانشمندان فراوان گفت و گو کن و با حکیمان فراوان سخن در میان نه؛ در آنچه کار شهرهایت را استوار دارد و نظمی را که مردم پیش از تو بر آن بوده اند برقرار سازد».(2)
از نظر امام علی(ع) انسان هوشیار کسی است که فرزند زمان خویش است؛ بر زمانه خود مسلط است و در برابر وضعیت زمانه، دچارانفعال نمی شود؛ بلکه انسان مؤمن چند چهره بودن زمانه را می شناسد و از حوادث آن در شگفت نمی شود و همواره آمادگی خود را در برابر سرکشی های زمانه حفظ می کند.
این هوشیاری و آمادگی مؤمنان در جامعه آرمانی علوی، موجب می شود تا آنان بتوانند پا به پای زمان حرکت کنند و مبانی و اصول فرهنگی خود را در چهره های گوناگون عرضه کنند و مقهور فرهنگ زمانه خود نباشند.(3)
ص: 144
هیچ جامعه ای با وجود حاکمیت سنّتهای غلط و فرهنگ منحط نمی تواند به سوی کمال مطلق حرکت کند و وظیفه زمامداران این است که در درجه نخست کُند و زنجیرهای دست و پاگیر جامعه، از رسوم و قیود و عادتها وتقلیدهای باطل و بی اساس را بگشایند و با احیای سنتهای درست، راه رفتن به سوی حیات طیّبه را هموار سازند. پیروی کورکورانه از رهبران و بزرگان، توقف در ظواهر دین، آداب و رسوم جاهلی بدعتهای دینی، فقدان بیداری اجتماعی، قانون گریزی، بت سازی و بت پروری، ریا پروری، تملّق دوستی و ... بندهای سخت بر دست و پای جامعه اند و تا این بندها گشوده نشود و سنّتهای ناب الهی و آداب پاک نبوی در جامعه احیا نگردد، رسیدن مردمان به مقصد دولت اسلامی میسّر نمی شود و این از وظایف دشوار زمامداران است.(1)
امیرالمؤمنین درباره این وظیفه بزرگ زمامداران خطاب به عثمان بن عفان فرموده است:
«بدان که برترین بندگان خدا در پیشگاه او رهبر عادلی است که خود هدایت شده و دیگران را هدایت می کند،
سنّت شناخته شده را برپا دارد و بدعت ناشناخته را بمیراند».(2)
ص: 145
زیربنای تنظیم روابط اجتماعی و تعالی انسان و جامعه و الهی کردن انسان و جامعه که غایت برنامه ها و اقدامات دولت اسلامی است، جز با تربیت و رشد اخلاق و فضایل اخلاقی در مردم آن هم با رفع موانع و ایجاد مقتضیات مناسب آن فراهم نمی شود.
امام(ع) در این باره می فرماید:
«حق شما بر من این است که شما را آموزش دهم تا بی سواد و نادان نباشید».(1)
جامعه ای که در آن فضائل اخلاقی حاکم باشد، جامعه سالم و متعالی است و چنین جامعه ای پایدار و باقی است.
امام(ع) در این مورد سفارشهای بسیاری را رد هر دو مورد اخلاق فردی و اجتماعی بیان نموده است که به علّت فراوانی آنها امکان اشاره مختصر نیز وجود ندارد.
در عرصه خانوادگی، راهکارهای جامعه آرمانی بر ارکان زیر استوار است:
ص: 146
امام علی(ع) به ازدواج و تشکیل خانواده تأکید فراوان می فرمودند؛ زیرا بدین وسیله از میزان کششهای جنسی خارج از خانواده زدوده و از میزان فساد و جرم در درون جامعه کاسته می گردد.
امام برای پاره ای از نوجوانانی که مرتکب مفاسد اخلاقی می شدند نیز پس از مجازات شرعی، امکان انتخاب همسر را فراهم می کرد.
امام علی(ع) به ترتیب فرزندان سفارش بسیاری می نمود و می فرمود: قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود.
امیر المؤمنین(ع) نیز با نوشتن وصیتنامه ای برای فرزند خود، امام حسن مجتبی(ع) به بیان روش تربیت ایشان پرداخته، هدف از نوشتن آن را روشن کردن حقیقت بیان نموده اند تا مبادا رأی و هوایی که مردم را دچار اختلاف و شبهه کرد به وی نیز هجوم آورد و در ابتدای تربیت فرزند خود، به تعلیم کتاب خدا و تفسیر آیات و شریعت اسلام و احکام آن از حلال و حرام پرداخته است.(1)
ص: 147
از سفارشهای دیگری که امام علی(ع) برای حفظ و بقای خانواده بیان نموده اند، تأکید بر رعایت حقوق و جایگاه زنان از سوی مردان(1))، احساس
ص: 148
مسئولیت و رعایت حقوق متقابل زن و مرد و فرزندان(1) نسبت به یکدیگر است، امّا به شرط رعایت حد اعتدال در رسیدگی به امور خانواده و دوری از وابستگی اسارت آور.(2)
امام(ع) گرامی ترین ارزش خانوادگی را اخلاق نیکو می داند.(3)
در بخش امنیت اجتماعی، راهکارهای جامعه آرمانی بر ارکان زیر استوار است:
در صورت وجود انحرافها، تحریف ها، مألم، افساد در بلاد، عدم امنیت مستضعفان، ستمهاو تعطیل قوانین خدا و حمله دشمنان به درون مرزها، جهاد صورت می گیرد که هدف اصلی از جهاد و پیکار مسلحانه، بازگرداندن نشانه ها و دلایل هدایت و راه رشد و تکامل ملّت و نشان دادن خط اصیل هدایت به سوی خدا و رشد فکری مردم برای انتخاب راه زندگی است تا توده ها با رهایی از
ص: 149
سلطه دشمنانشان، با فکر و اراده آزاد، در آن نشانه ها و دلایل بیندیشند و در پایان این جهاد رهایی بخش، به آرمان مقدس بازسازی جامعه و اصلاح کشور دست یازند و ریشه سلطه بشری و زور و ظلم را برکنند و عقب ماندگیها، خرابیها، کم کاریها، بی نظمی ها و نابرابری ظالمان را درمان نمایند.(1)
برای پیروزی در جهاد، داشتن ارتش و فرمانده نظامی و سپاه، ضروری است.
1. برقراری امنیت خارجی و دفاع از دولت در برابر تجاوز دشمنان؛
2. برقراری امنیت داخلی هر جامعه ای در درون با توطئه هایی روبه رو می شود و بزهکاران نیز پیوسته جرم هایی را مرتکب می شوند و هر نظام سیاسی، دچار آشوب می شود؛
3. پاسداری از اندیشهای که دولت و جامعه بر پایه آن قوام گرفته است.(2)
حضرت امام علی(ع) سپاهیان و ارتشیان را یکی از پایه های مهم امنیت مرزها و راههای کشور می داند.
ص: 150
1. نسبت به خدا و رسول خدا| خیرخواه باشد؛
2. امین و بردبار باشد؛
3. از خانواده اصیل و با تربیت باشد؛
4. دارای شجاعت و شهامت باشد؛
5. اهل سخاوت و بخشش باشد.(1)
1. رسیدگی به امور سپاه و مصالح و مشکلات آنان؛
2. شایسته و مستحق بودن مال یا سود که سپاهیان را تقویت کند؛
3. توجه و عنایت به سپاهیان، و لطف و مهربانی با آنان؛
4. رسیدگی به امور لشکر اعم از کوچک و بزرگ؛
5. مواسات و مساعدت داشتن با زیردستان؛
6. به دست آوردن دلهای سپاهیان؛
7. فراهم آوردن زمینه بروز تواناییها و آرمان خواهیهای سپاهیان؛
8. قدردانی و تشکر از سپاهیانی که کار بزرگ انجام داده اند؛
ص: 151
9. نسبت ندادن عمل کسی به شخص دیگری؛
10. دادن هزینه لازم به سپاه.(1)
امام(ع) به مالک اشتر سفارش کرد که پیشنهاد صلحی را که رضایت الهی در آن است، بپذیرد؛ زیرا صلح عامل امنیت است و در سایه صلح و امنیت، بشر به کمال می رسد و استعدادها شکوفا می شود.
ایجاد امنیت باید برای عموم افراد جامعه باشد.(2)
امام بعد از اینکه شنید مردی از لشکر شام به خانه زن مسلمان و زن غیر مسلمانی وارد شده که در پناه حکومت اسلامی بوده و خلخال و دستبند و گوشواره های آنان را به غارت برده، در حالیکه هیچ وسیله ای برای دفاع نداشتند فرمود:
«اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تأسف بمیرد، ملامت نخواهد شد».(3)
در صورتی که تمام ویژگیهای جامعه آرمانی و ارکانی که در عرصه های مختلف
ص: 152
اجتماعی بیان شد، در جامعه تحقق پیدا نکند، جامعه نمی تواند به کمال مطلوب و ایده آل برسد؛ چرا که بسیاری از این رکن ها و ویژگیها در رابطه متقابل با یکدیگر قرار دارند و در صورت کوچک ترین بی توجهی و غفلت در یکی از این موارد، موارد دیگر نیز دچار اختلال و مشکل شده و نهایتاً جامعه از هم گسسته و فرو می پاشد.
نبود عدالت در نهادهای اقتصادی، سیاسی و حقوقی و... باعث ضایع شدن حقوق عده ای از افراد جامعه شده، عده ای بدون داشتن لیاقت و شایستگی کافی به مدارج بالای اجتماعی رسیده و عده ای دیگر با وجود داشتن لیاقت و شایستگی های بالا همچنان در سطوح پایین اجتماعی قرار گرفته، در نتیجه افرادی مدیریت جامعه را به دست گرفته که لیاقت و شایستگی اداره جامعه را ندارند. بنابراین از یک سو جامعه دچار مشکلات و مسائل فراوانی می شود و از سوی دیگر افراد جامعه به یکدیگرو مدیران اعتماد نداشته و این امر باعث عدم وحدت میان افراد جامعه می شود و در صورت کوچک ترین تهاجم دشمنان، جامعه فرو می پاشد. البته تمام این ویژگیها و ارکان بیان شده و اهدافی که این جامعه به سوی آن حرکت می کند، باید بر مبنای آموزه های قرآن، سنت پیامبر| و ائمه معصومین(ع) باشد و در صورت وجود کوچکترین اختلاف، مانعی بزرگ بر سر راه تشکیل جامعه آرمانی خواهد بود.
در این نوشته ما، سعی نمودیم که به تبیین و توصیف جامعه آرمانی از دیدگاه حضرت امیرالمؤمنین(ع) بپردازیم.
سؤال اصلی ما این بود که «از دیدگاه حضرت امیرالمؤمنین(ع) ویژگیهای جامعه آرمانی چیست؟»
در ابتدا به بیان مقدمه و سپس در فصل اوّل به تبیین هدف از ایجاد
ص: 153
جامعه آرمانی از دیدگاه حضرت امیرالمؤمنین(ع) پرداختیم و اشاره کردیم که حضرت امیرالمؤمنین(ع) هدف از ایجاد جامعه آرمانی را رسیدن به کمال که همان قرب الی اللّه است بیان داشته که رسیدن به این کمال جویی از طریق تقوا امکان پذیر می باشد.
در فصل دوم به بیان ویژگیهای جامعه آرمانی از دیدگاه حضرت(ع)پرداختیم و معتقد بودیم ایشان عدالت محوری، حق محوری، آزادی توأم با مسئولیت، وحدت حول محور الهی و مشارکت مردمی را جزء ویژگیهای جامعه آرمانی می دانند. در ابتدای فصل به تعریف هر کدام از آنها پرداختیم و سخنان امام را در مورد آن ویژگیها بیان نمودیم.
در فصل سوّم به تبیین راهبردهای رسیدن به جامعه آرمانی از دیدگاه امیرالمؤمنین(ع) پرداختیم و بیان کردیم که حضرت امیرالمؤمنین(ع) قرآن کریم، سنت پیامبر|، سنت ائمه معصومین(ع) و عقل را از جمله راهبردهای رسیدن به جامعه آرمانی دانسته که با تمسک جستن به آنها انسان و جامعه می تواند به سعادت و رستگاری برسد.
در فصل چهارم به بیان راهکارها و موانع رسیدن به جامعه آرمانی پرداخته و بیان کردیم از دیدگاه حضرت امیرالمؤمنین(ع) هر کدام از نهادهای سیاسی، اقتصادی، حقوقی، آموزشی و فرهنگی و امنیتی، خانوادگی باید وظایفی را انجام دهند تا بتوانیم به جامعه آرمانی دسترسی پیدا کنیم و در صورت وجود کوچکترین بی توجهی نسبت به این موارد، مانعی بزرگ برای رسیدن به جامعه آرمانی خواهد بود.
ص: 154
1. قرآن مجید.
2. نهج البلاغه، محمد دشتی، چاپ سوّم، قم: دفتر نشر الهادی، 1379.
3. عبدالمجید معادیخواه، خورشید بی غروب نهج البلاغه، چاپ اوّل، تهران: نشر ذره، 1373.
4. آوای وحدت، (گزیده مقالات هفتمین کنفرانس بین المللی وحدت اسلامی)، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، (معاون تبلیغات و انتشارات)، مرداد 1374.
5. ارسطو، سیاست ارسطو، دکتر حمید عنایت، چاپ سوّم، تهران: انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1371.
6. اصیل، حجت اللّه، آرمانشهر در اندیشه ایرانی،
چاپ اوّل، تهران: نشر نی، 1371.
7. افلاطون، جمهوریت، فؤاد روحانی، چاپ چهارم، تهران: معرفت، 1360.
8. بابازاده، علی اکبر، سیمای حرکت امام علی×، چاپ اول، قم: مؤسسه انصاریان، 1380.
ص: 155
9. بازرگان، عبدالعلی، آزادی در نهج البلاغه، چاپ اوّل، تهران: بازرگان، 1374.
10. برزگر کلیشمی، روح اللّه، جامعه از دیدگاه نهج البلاغه، چاپ اوّل، قم: مرکز چاپ و نشر تبلیغات اسلامی، بهار 1372.
11. بستانی، محمّد، استراتژی نظامی امام علی× در نهج البلاغه، چاپ اوّل، تهران: سازمان تحقیقات خودکفایی بسیج، 1365.
12. بیرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه دکتر باقر ساروخانی، چاپ سوّم، تهران: انتشارات کیهان، 1375.
13. تامس مور، آرمانشهر یوتوپیا، داریوش آشوری، چاپ دوّم، تهران: انتشارات خوارزمی، بی تا.
14. توسلی، حسین، جزوه، تلخیص شده درس معارف اسلامی 2، بی تا.
15. جرداق، جرج، صدای عدالت انسانی، ج اول، سید خسروشاهی، چاپ اول، قم: نشر خرم، 1369.
16. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی 2، (تاریخ خلفا از رحلت پیامبر| تا زوال امویان)، چاپ اول، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1374.
17. جعفری تبریزی، محمّدتقی، حکمت اصول سیاسی اسلام، چاپ اول، تهران:
بنیاد نهج البلاغه، 1373.
18. جنیمز، حسین، سبحانی، جعفر، پیش درآمدی بر اصول و مبانی مدیریت در دیدگاه امام علی(ع)، چاپ اوّل، تهران: پیک دبیران، 1380.
ص: 156
19. حمیدی بهار، حبیب اللّه، امام علی(ع) در بیان هاشمی رفسنجانی، چاپ اوّل، تهران: فرهنگ آوران، 1380.
20. خاتمی، سید احمد، سیره امام علی(ع)، چاپ اول، تهران: نشر مطهر، 1379.
21. خمینی، روح الله، وحدت از دیدگاه امام خمینی، چاپ دوم، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر امام خمینی، 1378.
22. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، تاریخ تفکر اجتماعی در اسلام، چاپ اوّل، تهران: انتشارات سمت، 1378.
23. دشتی، محمد و محمدی، سیدکاظم، معجم المفهرست الفاظ نهج البلاغه، چاپ دوّم، قم: نشر امام علی، 1369.
24. دلشاد تهرانی، مصطفی، دولت آفتاب، ج اوّل، چاپ اوّل، تهران: خانه اندیشه جوان، 1377.
25. رشاد، علی اکبر، دانشنامه امام علی(ع)، ج 5 و 6، چاپ اول، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1380.
26. زکریایی، محمدعلی، فرهنگ مطهر، چاپ اول، تهران: آذریون، 1378.
27. سعیدی، سید ابراهیم حسینی، علی آئینه حق نما، جلد اول، چاپ اول، بی جا: احرارتبریز، 1372.
28. شمس الدین، محمدمهدی، جنگ و صلح از دیدگاه امام علی(ع)، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، تهران: نشر روشنگر، 1364.
ص: 157
29. صافی گلپایگانی، لطف اللّه، امامت و مهدویت، جلد دوّم، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1365.
30. صلیبا، جمیل، واژه نامه علوم اجتماعی، کاظم بزرگ بینی، صادق سجادی، چاپ اول، شرکت سهامی انتشار، 1370.
31. طبیعی، منصور، سیمای امنیت در نهج البلاغه، سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی دفتر سیاسی، 1379.
32. علیخانی، علی اکبر، مبانی مشارکت مردم در حکومت در سیره امام علی(ع)، تهران: نشر سفیر، تهران: 1377.
33. عمید زنجانی، عباسعلی، بنیادهای ملیت در جامعه ایده آل اسلامی، تهران: بنیاد بعثت،انتشارات واحد تحقیقات، 1361.
34. عمید زنجانی، عباسعلی، جهاد از دیدگاه حضرت علی، چاپ اوّل، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، 1365.
35. فارابی، محمدبن محمد، آراء اهل مدینه فاضله، جعفر سبحانی، چاپ اوّل، تهران: انتشارات طهوری، 1361.
36. فارابی، محمدبن محمد، سیاست مدینه، دکتر جعفر سبحانی، تهران: انتشارات انجمن فلسفه ایران، 1358.
37. قائمی، علی رضا، قیام مهدی از دیدگاه جامعه شناسی نهضت ها، قم: انتشارات هجرت، بی تا.
38. قوچانی، محمد، فرمان حکومتی پیرامون مدیریت، چاپ دوّم، تهران: مرکز آموزش و مدیریت اسلامی، 1374.
ص: 158
39. کریمی، سعید، رسانه ها و راه حل های تقویت مشارکت مردم در صحنه های سیاسی و اجتماعی، چاپ اول، قم، بوستان کتاب، 1382.
40. مدرسی، محمدتقی، اهداف و آرمان های جامعه
اسلامی، چاپ اوّل، تهران: انتشارات امید، 1369.
41. مصطفوی، سید جواد، کتاب وحدت، (مجموعه مقالات) چاپ اول، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، 1362.
42. مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، چاپ چهارم، انتشارات صدرا، 1366.
43. معادیخواه، مجید، فرهنگ آفتاب، چاپ اوّل، تهران نشر ذره، 1372.
44. ناظم زاده قمی، سید اصغر، تجلی امامت و تحلیل حکومت امیر المؤمنین علی(ع)، چاپ اوّل، قم: دفتر نشر الهادی، 1372.
45. واعظ زاده خراسانی، محمد، ندای وحدت (مجموعه گفتارهای دبیر کل مجمع تقریب مذاهب اسلامی)، نماز جمعه، چاپ اول، تهران: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، 1374.
46. دشتی، محمد، فرهنگ معارف نهج البلاغه، قم: مؤسسه تحقیقاتی امیرالمؤمنین(ع)، 1376.
47. دشتی، محمد، کلید شناسایی نهج البلاغه، قم: نشر امام علی(ع)، 1368.
48. دلشاد تهرانی، مصطفی، ماه مهرپرور (تربیت در نهج البلاغه)، چاپ اول، تهران: انتشارات دریا، 1370.
ص: 159
49. رهادت، عبدالمجید، تعلیم و تربیت در نهج البلاغه، تهران: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، چاپ اول، 1378.
50. شیخ الاسلامی، حسین، غرر الحکم، (گفتار امیرالمؤمنین)، جلد دوّم، چاپ چهارم، قم: انتشارات انصاریان، 1378.
51. نبوی، سید عباس، مردم سالاری در حاکمیت اسلامی، انتشارات تمدن و توسعه اسلامی، چاپ اوّل، قم: بوستان کتاب، 1382.
52. هیأت تحریریه بنیاد نهج البلاغه، مسائل جامعه شناسی از دیدگاه امام علی(ع)، چاپ اول، تهران: مدرسه مکاتباتی نهج البلاغه، 1373.
53. یزدی، محمّدتقی، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران: مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1368.
54. بشیریه، حسین، دین و عدالت خواهی در نظرخواهی دانشوران، مجله نقد و نظر، سال سوّم، شماره دوّم و سوّم، 1376.
55. قوامی صمصام الدین، نظام قضائی امیر المؤمنین، نشریه حکومت اسلامی، ش 18.
ص: 160