تخت فولاد اصفهان

مشخصات کتاب

سرشناسه : عقیلی، احمد، 1343 -

عنوان و نام پدیدآور : تخت فولاد اصفهان/ احمد عقیلی؛ زیرنظر اصغر منتظر القائم؛ با همکاری مجموعه تاریخی فرهنگی و مذهبی تخت فولاد (دانشنامه تخت فولاد اصفهان).

وضعیت ویراست : ویراست 2.

مشخصات نشر : اصفهان: کانون پژوهش، 1385.

مشخصات ظاهری : [271] ص.: مصور، نقشه، عکس.

شابک : 25000 ریال:978-964-6017-91-7

وضعیت فهرست نویسی : فاپا)چاپ دوم)برون سپاری((.

یادداشت : پشت جلد به انگلیسی:s.Ahmad Aghili.Takhte Foulad Esfahan.

یادداشت : چاپ دوم.

یادداشت : کتابنامه: ص. 261 - 268؛ همچنین به صورت زیرنویس.

یادداشت : نمایه.

موضوع : تخت فولاد -- تاریخ.

موضوع : مجتهدان و علما -- ایران -- اصفهان -- سرگذشتنامه

موضوع : اصفهان --تکیه ها و حسینیه ها

موضوع : گورها و گورستان ها -- ایران -- اصفهان

موضوع : اصفهان --سرگذشتنامه

شناسه افزوده : منتظرالقائم، اصغر، 1337 -

شناسه افزوده : مجموعه فرهنگی مذهبی تخت فولاد)اصفهان(. واحد دانشنامه

رده بندی کنگره : DSR2073/ص79 ع7 1385

رده بندی دیویی : 955/09322

شماره کتابشناسی ملی : 1028191

ص: 1

اشاره

ص: 2

ص: 3

ص: 4

ص: 5

ص: 6

فهرست مطالب

پیشگفتار 11

مقدمه: 13

موقعیّت جغرافیایی و وجه تسمیه ی تخت فولاد 17

تخت فولاد در ادوار تاریخ 18

گنج های پنهان در مزار تخت فولاد 21

1) جلوه های معنوی عبادی در تخت فولاد 21

2) کثرت مشاهیر مدفون در آن 22

3) تنوع طرح و سبک معماری بناها در دوره های گوناگون تاریخی 23

سایر عناصر برجسته ی معماری تخت فولاد 24

4) جلوه های هنری در تخت فولاد 26

تقسیم بندی تکیه های تخت فولاد 29

بخش اول: تکایای دوره صفوی تا دوره قاجار 31

53119 - تکیه ی بابارکن الدین 33

53120 - بابا فولاد حلوایی 41

53121 - تکیه ی میرفندرسکی 42

53122 - تکیه ی میرزا رفیعا 54

53123 - تکیه ی خوانساری 60

53124 - تکیه ی آقا سیّد رضی(تکیه ی سادات) 69

53125 - تکیه ی خاتون آبادی 74

53126 - تکیه ی فاضل سراب 80

53127 - تکیه ی فاضل هندی 85

53128 - تکیه ی ملّا اسماعیل خواجویی 94

53129 - قبرستان مصلّی 103

الف) قبرستان پشت مصلّی: 104

ب) قبور سادات بهشتی 106

ص: 7

ج) قبور خاندان امامی 108

53130 - تکیه ی فیض 110

53131 - تکیه ی آقا محمّد بیدآبادی 114

بخش دوم: تکایای دوره قاجاریه تا دوره معاصر 123

1 - تکیه ی شیخ محمّدتقی رازی 125

2 - تکیه ی مهدوی 137

3 - تکیه ی آباده ای 142

4 - تکیه ی جهانگیرخان قشقایی 147

5 - تکیه ی شهشهانی 154

6 - تکیه ی واله 158

7 - تکیه ی آقا سیّد محمّدباقر چهارسوقی(صاحب روضات)

162

8 - تکیه ی ابوالمعالی کلباسی 172

9 - تکیه ی تویسرکانی 180

10 - تکیه ی امین التجّار 187

11 - تکیه ی آغاباشی 191

12 - تکیه ی ریزی 195

13 - تکیه ی سیّد ابوجعفر خادم الشریعه 201

14 - مسجد رکن الملک 205

15 - تکیه ی کازرونی 210

16 - تکیه ی بروجردی 227

17 - تکیه ی سیّدالعراقین 241

18 - تکیه ی گلزار 258

19 - تکیه ی مقدّس 263

20 - تکیه ی آقا سیّد محمّد لطیف خواجویی 266

21 - تکیه ی حاج آقا باقر قزوینی دردشتی(خلیلیان)

269

22 - تکیه ی سادات احمدآبادی (فقیه احمدآبادی)

273

23 - تکیه ی زند کرمانی 275

24 - تکیه ی زرگرها 279

ص: 8

25 - تکیه ی همدانیان 281

26 - تکیه ی صدرهاشمی 282

27 - تکیه ی امام جمعه 283

28 - تکیه ی معارفی 284

29 - آرامگاه هاشمی طالخونچه 285

30 - تکیه ی حجّت نجفی 287

31 - آرامگاه سیّد محمود کلیشادی 289

32 - تکیه ی عطاءالملک دهش 291

33 - تکیه ی صیرفیان پور 292

بخش سوم: گلستان شهداء 295

الف) تاریخچه ی گلستان شهدای اصفهان 297

1) تکیه ی لسان الارض 297

2) تکیه ی مَلِک 301

3) تکیه ی میر محمّدصادقی ها 307

4) تکیه ی بروجنی ها 312

5) تکیه ی کوهی 313

6) تکیه ی میرزا احمدخان محیی 313

ب) - گلستان شهدا 315

فهرست اعلام 339

فهرست منابع و مآخذ 346

فهرست مقالات 352

ص: 9

ص: 10

ص: 11

ص: 12

مقدمه

اشاره

کتاب حاضر معرّف یکی از گورستان های بلندمرتبه ی جهان اسلام و تشیع است که سعی در معرفی تکایا شامل مسایل تاریخی، هنری، مشاهیر آن و مطالب بسیار دیگر به زبان ساده دارد تا به صورت یک راهنمای مختصر در اختیار علاقمندان و پژوهشگران قرار گیرد. در معرفی مشاهیر هر تکیه تنها به ذکر حکایتی از بزرگان مدفون در آن بسنده شده، حال آنکه سخن در این باره فراوان است و مشتاقان می توانند به کتب نگاشته شده پیرامون تخت فولاد مراجعه کنند. با این حال بهانه را بر این قرار داده ایم که: «آب دریا را اگر نتوان کشید هم به قدر تشنگی باید چشید».

حضرت علی علیه السلام در ضمن سخنانی به کمیل بن زیاد می فرماید: «العلماء باقون مابقی الدهر، اعیانُهُم مفقودة و امثالهم فی القلوبِ موجودة»: «تا دنیا باقی است، دانشوران زنده اند، جسمشان از نظرها پنهان، ولی یادشان برای همیشه در دلها موجود است».(1)

در مزارات مقدّس تخت فولاد گوهرهای تابان و ستاره های درخشان فراوانی از علم و تقوی در خاک آرمیده و از دیده نهان گشته اند که ما از برکت وجود آنان در نعمت و آسایش هستیم. از این رو به پاس ادای دین به آنان و شادی روح و رضایت خاطرشان تنها نامی از این بزرگان ذکر گردیده است و حال آنکه درباره هرکدام از این شخصیت ها می توان کتاب ها نوشت.

ص: 13


1- 1. نهج البلاغه، حکمت 139.

زیارت اهل قبور و مزارات در انسان احساس سبکی روح و بازگشت به خود را زنده می کند. بارها شنیده ایم که وقتی بی حوصله می شوید و دلتان می گیرد «برای زیارت اهل قبور به گورستان بروید». این جمله بدان معناست که گورستان مکانی برای بیدار نمودن انسان از خواب غفلت در جهان ناپایدار است که نباید به آن دل بست. زائر با زیارت اهل قبور احساس عبرت آموزی می کند. همچنین زیارت اهل قبور علاوه بر آرامش روحی فرد، در تحرّک فرهنگی و اجتماعی نیز مؤثر است، زیرا حضور در مرقد بزرگان نوعی تجدید عهد و تجلیل از روح بزرگ آنان و تبلیغ و تمجید از کوشش های علمی و اجتماعی آنان است.

جامی شاعر نامی ایران چه زیبا سروده است:

زنده شدم از نظر پاکشان

آب حیات است مرا خاکشان

خیز و قدم نه به ره رفتگان

رو سوی آرامگه خفتگان

یاد کن از عهد فراموششان

نکته شنو از لب خاموششان(1)

بدین ترتیب می توان برکات زیارت اهل قبور را چنین عنوان کرد:

1) انسان به ناپایداری دنیا آگاه می شود و می فهمد که نباید به آن دل ببندد.

2) انسان را به یاد آخرت می اندازد و به این اندیشه وامی دارد که برای آخرت خود توشه ای فراهم نماید.

3) از تماشای قبور بزرگان، انسان الهام می گیرد و یاد و خاطره ی آنان باعث حرکت و نشاط روحی می شود.

4) قساوت و سختی قلب را از بین می برد و انسان را پندپذیر و آرام می نماید.

5) به انسان حالت اعتدال می بخشد. یعنی از شادی و لذّت های بسیار می کاهد و انسان را به یاد بازگشت می اندازد و اندوه دنیا را از دل می زداید.

6) تنگی ها را به وسعت و فراخی مبدّل می سازد. چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «هرکس در کاری دچار تنگی و رنج باشد به یاد قبر افتد که موجبات وسعت و گشایش برای او فراهم می آید.»

ص: 14


1- 2. جامی: تحفةالابرار، ص 65.

7) برای درگذشتگان طلب مغفرت می کند و او نیز مشمول دعای خیر اهل قبور می گردد.(1) چنانکه نظامی سروده است:

فشانی تو بر من سرشکی ز دور

فشانم من از آسمان، بر تو نور

درودم رسانی، رسانم درود

بیایی، بیایم ز گنبد فرود

مرا زنده پندار چون خویشتن

من آیم به جان، گر تو آیی به تن

مدان خالی از همنشینی مرا

که بینم ترا، گر نبینی مرا

تخت فولاد تجلی گاه کم نظیری از هویّت تاریخی و مذهبی این سرزمین است که مجموعه ای نفیس از هنرهای اسلامی همچون خطاطی، حجاری و معماری اسلامی و ایرانی را در خود جای داده است و هر سنگ قبری می تواند مآخذی گرانقدر برای تاریخ فرهنگ این مرز و بوم باشد و فضایی معنوی برای سیر و سلوک زائرین فراهم آرد.

سه نکته قبل از شروع بحث در مقدمه این کتاب ضروری می دانیم: 1 - پلان ها و نقشه های مهندسی از تکایا و مشخص نمودن جای قبور در تکایا همه برگرفته شده از نقشه های مهندسی موجود در مجموعه فرهنگی، مذهبی تخت فولاد می باشد: البته این نقشه ها در جلد دوم کتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان نوشته مرحوم سید مصلح الدین مهدوی به چاپ رسیده است. چند عدد از این نقشه ها نیز برگرفته از کتاب «تخت فولاد یادمان تاریخی اصفهان» نوشته گیلان فقیه میرزایی، محمد علی مخلصی، زهرا حبیبی می باشد که توسط سازمان میراث فرهنگی کشور به چاپ رسیده است.

2 - ابیات انتخاب شده که در ابتدای هر تکیه آورده شده تماماً برگرفته از کتاب تخت فولاد اصفهان سروده شاعر توانا و شیرین زبان مرحوم شفیق می باشد خداوند روح شفیق ایشان را

مشمول رحمت و مغفرت واسعه خود قرار داده و روح پاکش را در بهشت نزد مقربین درگاه الهی قرار دهد.

3 - هسته اصلی این کتاب بر اساس کتاب بسیار ارزشمند سیری در تخت فولاد اصفهان نوشته مرحوم سید مصلح الدین مهدوی می باشد. به همین جهت کتاب را به روح بزرگوار آن سید والامقام تقدیم می کنم. حقیر هرچه از این مزار مقدس و بزرگان مدفون در آن فراگرفته ام از آثار ارزشمند آن

ص: 15


1- 3. بحرینی، سید مجتبی: شهر خاموشان و دیار باهوشان، صص 81 - 75.

معلم متواضع است. همیشه یاد او را در ذهن خواهم داشت.

امید است این کتاب مورد توجّه علاقمندان فرهنگ و معارف و هنر اسلامی و دوستداران هویت اسلامی - ایرانی و مرجعی برای پژوهشگران واقع گردد. سخن را با این جمله ی گهربار از امام موسی بن جعفرعلیه السلام آغاز می کنیم که فرمودند:

«هرکس نمی تواند ما را زیارت کند پس صالحین دوستان ما را زیارت کند تا ثواب زیارت ما برای او نوشته شود.»(1)

ص: 16


1- 4. مهدوی، سیّد مصلح الدین: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج 3، ص 344.

موقعیّت جغرافیایی و وجه تسمیه ی تخت فولاد

در جنوب شرقی شهر اصفهان یکی از مهمترین گورستان های تاریخی جهان اسلام با گنجینه ای ارزشمند از مقابر و مشاهد بزرگان قرار گرفته است. این گورستان در کنار مزاراتی چون گورستان بقیع در مدینه منوّره، قبرستان ابوطالب در مکّه مکرّمه و گورستان وادی السلام در نجف اشرف از مهمترین و متبرّک ترینِ مراقد جهان اسلام محسوب می شود.

مساحت مزار تخت فولاد اکنون حدود 75 هکتار است که از شمال به خیابان میر از جنوب به خیابان سعادت آباد و محوطه دانشکده ی پرواز و از شرق به خیابان سجاد و خیابان بهار و از غرب به خیابان مصلی(آب 250) محدود می شود. همچنین بقعه میرزا رفیعا و تکایای بروجردی و ریزی در حاشیه جنوبی خیابان سعادت آباد قرار دارند.

از این گورستان در کتب تاریخی به نام های لسان الارض، بابارکن الدین و تخت فولاد یاد شده است. امروزه مجموعه مزارات این گورستان عظیم را تخت فولاد می نامند و وجه تسمیه ی آن را می توان به واسطه ی وجود عبادتگاه و قبر بابا فولاد حلوایی(متوفّی 959 هجری) در مرکز مخابرات فیض امروزی دانست که سنگ قبر این(عارف، عالم) یکی از مهمترین علل نامگذاری این قبرستان به «تخت فولاد» ذکر شده است. از دیگر دلایلی که در وجه تسمیه ی این قبرستان نقل می کنند آن است که این قبرستان در گذشته تا کنار پل خواجو وسعت داشته است و از آنجا که در گذشته به جای پل خواجو سنگ هایی با فاصله وجود داشته که روی آن تخته می گذاردند و از آن عبور می کردند شاید کلمه تخت فولاد تغییر شکل یافته ی لغت «تخته پل ها یا تخته پل لاد»

باشد. یعنی پُلی که از تخته درست شده است. «لاد» در فارسی به معنی بنا و «پل» هم در اصل «پول» است. مثل کلمه ی دزفول(دزپول).(1)

این نظریه نیز تا حدودی قابل پذیرش است. زیرا نام بسیاری از مکان ها و شهرهای تاریخی ایران

ص: 17


1- 5. همایی، جلال الدین: تاریخ اصفهان(مجلد ابنیه و عمارات)، نشر نما، اصفهان، 1381 ، چاپ اول، ص 458 .

در نتیجه ی تحریف لغات و گذشت زمان ایجاد شده است.

تخت فولاد در ادوار تاریخ

پیشینه ی این گورستان به واسطه ی وجود قبر منسوب به یوشع نبی از پیامبران بنی اسرائیل در تکیه ی لسان الارض به دوران پیش از اسلام می رسد. هرچند وجود مقبره ی یوشع بن نون وصی حضرت موسی در فلسطین احتمال وجود قبر این پیامبر الهی را در لسان الارض ضعیف می کند امّا شاید بتوان گفت، این مقبره متعلّق به یکی از بزرگان یا صالحین بنی اسرائیل است(1).

آثار دیگری از دوران پیش از اسلام در این گورستان به دست نیامده است. تا دو دهه ی پیش لسان الارض با دیواری کهنه محصور بود که به گفته ی برخی از کارشناسان میراث فرهنگی در بعضی قسمت های آن آثار آجری سبک دیلمی به خوبی آشکار بوده است.

از وضعیت تخت فولاد در قرون پنجم تا هفتم هجری اطلاعات زیادی در دست نیست. لیکن کشف تعدادی سنگ قبر با خطوط کوفی و نسخ با تاریخ های 567 و 686 هجری نشان از قدّمت آن به این دوره ی تاریخی دارد. چنانکه در خبری دیگر نیز از دوره سلجوقیان اشاره به این قبرستان و بناهای مجلل موجود در آن شده است.(2) از قرن های هفتم تا دهم هجری مزار تخت فولاد یکی از جایگاه های عبادت و ریاضت بوده است که عرفا و زهّادی همچون بابارکن الدین و بابا فولاد در آنجا برای خود عبادتگاه ساخته و به راز و نیاز مشغول بودند. در قرن هفتم و هشتم هجری عدّه ای از عرفای بزرگ که به «بابا و یا عمو» شهرت داشتند در این زمین متبرّک ساکن بوده اند که مشهورترین آنان «بابا رکن الدین» عارف متوفّی 769 هجری است که مزار وی مورد توجّه و عنایت علمای بزرگی همچون شیخ بهایی و مولی محمّدتقی مجلسی و آیت اللّه سیّد عبدالکریم کشمیری و حاجی کلباسی بوده است. بابا رکن الدین در عبادتگاه خویش مدفون گردید و پس از دفن وی در این محل، آن را مزار بابا رکن الدین می گفتند.(3)

پس از دفن بابا رکن الدین تا عهد صفویه گاهی بزرگانی در این مکان دفن می شدند امّا یقیناً

ص: 18


1- 6. تحقیقی درباره این موضوع توسط محققان مجموعه فرهنگی - مذهبی تخت فولاد صورت گرفته است.
2- 7. نور صادقی: اصفهان، ص 16 .
3- 8. مهدوی: سیّد مصلح الدین، سیری در تخت فولاد اصفهان، ص 24 .

گورستان رسمی شهر اصفهان محسوب نمی شده است. زیرا مردم اموات خویش را در همان محلّه ی خویش دفن می کردند که برخی از بقایای قبرستان های متفرقه در محلّات اصفهان را امروز هم می توان مشاهده کرد. امّا از دوره ی صفویه به دلیل رشد بافت شهری اصفهان، بقاع و

تکایای بیشتری در این قسمت از شهر ایجاد گردید و به بزرگترین گورستان شهر اصفهان تبدیل شد.(1)

برخی مورّخان معتقدند که تخت پولاد یک محلّه مسکونی بوده و گورستان کنار آن را مزار بابا رکن الدین می خواندند.(2) با گسترش این گورستان و اتّصال آن به محلّه ی تخت فولاد نام آن گورستان به تخت پولاد تغییر می کند.

در دوره ی شاه عباس دوم تغییر و تحوّلات فراوانی در محدوده ی تخت فولاد صورت گرفت. شاه عباس دوم به منظور توسعه ی شهر اصفهان به بخش جنوبی اصفهان توجه ویژه نمود. زرتشتیان که در جنوب پل تاریخی حسن آباد(خواجو) ساکن بودند از این مکان به جنوب جلفا منتقل شدند و با انتقال زرتشتیان به دستور شاه، کاخ ها و باغ هایی در این قست شهر پدید آمد که برخی از مهمترین آنها عمارت های هفت دست، آئینه خانه، قصر نمکدان و باغ گلستان و باغ سعادت آباد بود.

وی هم چنین دستور ایجاد چهارباغی در جاده اصفهان به شیراز را می دهد. این چهارباغ که از جنوب پل حسن آباد آغاز می شد و به دروازه تخت پولاد ختم می شده به چهارباغ گبرآباد معروف بوده و شامل باغ کاج، باغ مستوفی، باغ نگارستان و باغ انارستان بوده است.

تخت فولاد در دوره ی شاه عباس دوم چنان رونق یافت که مهمانسراهای متنوع، خانقاه، تکایا و باغ های متعدّد در آن به وجود آمد و دو یخچال بزرگ یخ که آب خنک زائرین قبور را تأمین می کرد ساخته شد،(3) امّا این رونق با سقوط دولت صفویّه و هجوم افاغنه به اصفهان پایان یافت و روی به ویرانی نهاد و تنها در مقاطعی از دوره ی قاجاریه روی آبادانی به خود دید. در اوایل دوره ی قاجار تخت فولاد روستای کوچکی بیشتر نبود و به دلیل وجود باغات متعدّد و سرسبز از نقاط باصفای خارج شهر اصفهان محسوب می شد. گورستان تخت فولاد نیز در کنار این روستا و خارج از برج و باروی شهر اصفهان قرار داشت. در دوره ی عبداللّه خان امین الدوله(فرزند حاج محمّدحسین خان

ص: 19


1- 9. بهشتیان، عباس: بخشی از گنجیه آثار ملی اصفهان، ص 44.
2- 10. جابری انصاری: تاریخ اصفهان و ری، ص 220.
3- 11. شاردن، سفرنامه(قسمت اصفهان): ترجمه حسین عریضی، ص 157 .

صدر اصفهانی، متوفی 1236 ه . ق.) چهارباغ گبرآباد صفوی احیا و از آن پس به چهارباغ امین آباد معروف گردید، در دوره ی ظِلّ السّلطان بسیاری از بناهای صفوی در اصفهان تخریب و از بین رفت. امّا در همین دوره، سلیمان خان رکن الملک نایب الحکومه ی اصفهان اقدام به ساخت مسجد و آب انبار رکن الملک در محدوده ی تخت فولاد نمود.

در دوره ی معاصر خیابان فیض بر بقایای چهارباغ صفوی بنا شد. باغ های اطراف خیابان به تدریج به زمین های کشاورزی تبدیل گردید که تا سال 1335 شمسی این زمین ها موجود بود و از این دوره به بعد با رشد جمعیّت، زمین های کشاورزی و بقایای عمارت ها و باغ های صفوی تخریب و به محلّه های مسکونی تبدیل شدند و پس از مدّتی این بخش نیز به یکی از محلّات مسکونی شهر اصفهان تبدیل گردید. در درون محدوده ی تخت فولاد به تدریج تکیه ها و مقبره های خصوصی

ساخته شد و قسمت های زیادی از آن در تصرّف ادارات دولتی و شخصی برای ساختن خانه های خصوصی درآمد. این روند تا سال 1363 ه . ش. ادامه داشت و در این تاریخ دفن مرده ها در این محدوده از شهر ممنوع گردید. در سال 1373 ه . ش محدوده تخت فولاد نیز به عنوان آثار ملی ایران ثبت شد.

در حال حاضر مجموعه ی تاریخی فرهنگی - مذهبی تخت فولاد متعهّد به مرمّت، بازسازی و احیای این مزار مقدّس گردیده است.

ص: 20

گنج های پنهان در مزار تخت فولاد

اشاره

تخت فولاد، ای زیارتگاه عشق

خاک پاک تو عبادتگاه عشق....

دیده ی اهل بصیرت سوی تُست

کعبه ی اهل طریقت کوی تُست

«شفیق»

1) جلوه های معنوی عبادی در تخت فولاد

این سرزمین در طول زمان یکی از متبرّک ترین و مقدّس ترین مزارات جهان اسلام در ادوار گوناگون تاریخی بوده است و از جهات معنوی مورد توجّه علما و مردم بوده و هست. وجود قبر منسوب به یوشع نبی(علیه السلام) و روایاتی که در منابع درباره لسان الارض آمده بر قداست این سرزمین افزوده و علاوه بر این تخت فولاد عبادتگاه بسیاری از علما و عرفا در طول تاریخ بوده است. وجود مصلّای بزرگ شهر، تکایا و بقاع متعدّد و سرانجام مزار شهیدان انقلاب اسلامی در سال های اخیر، این گورستان را به عنوان مکانی معنوی مورد توجّه و احترام مردم قرار داده است. برگزاری جلسات دعا و نیایش های گوناگون همچون دعای کمیل در شب های جمعه در مساجد و بقاع تخت فولاد بر تبرّک و قداست آن افزوده است. چنان که مردان و زنان بزرگی در تخت فولاد شب را تا صبح به احیاء و دعا سپری می کرده اند.

در منابع دوره ی قاجاریه آمده است: زمانی که اصفهان دچار قحطی و خشکسالی می شد علما در تخت فولاد نماز استسقاء می خواندند و از خدا طلب باران می نمودند. پس از پایان عبادت، خداوند باران را بر مردم نازل می کرد.(1)

برپایی نمازهای عید در مصلّای تخت فولاد به اعتبار معنوی آن افزوده است. وجود بقاع و تکایا و مقابر عرفا و علما و دانشمندان بزرگ شیعه به عنوان مرکز معنوی و عبادی تخت فولاد همواره نظر مؤمنان را به سوی خود جلب می کند.

ص: 21


1- 12. جابری انصاری: تاریخ اصفهان، ص 283 .

2) کثرت مشاهیر مدفون در آن

این خاک مقدّس مدفن شمار فراوانی از مشاهیر، هنرمندان، علما و عرفای برجسته در طول تاریخ شکل گیری آن بوده است که مردم همواره برای زیارت و بهره جستن از برکات این بزرگان به آن توجّهی خاص داشته اند.

از جمله تکایای مشهور در تخت فولاد اصفهان تکیه های میرفندرسکی، خوانساری، میرزا محمّدباقر چهارسوقی، میرزا رفیعا، خاتون آبادی، سیّدالعراقین، فاضل سراب، واله، آباده ای، تویسرکانی، جهانگیرخان، میرزا ابوالمعالی کلباسی، بروجردی، ایزدگشسب، شیخ مرتضی ریزی، مَلِک و گلزار که نخبگان علمی مدفون در آنها از بزرگان عصر خویش بوده اند.

از جمله عرفا، فلاسفه، فقهای شیعه و هنرمندان این تکایا می توان به بابا رکن الدین(متوفّی 769 ه . ق.)، ابوالقاسم میرفندرسکی(متوفّی 1050 ه . ق.)، میرزا رفیعا نائینی(متوفّی 1082 ه . ق.)، آقا حسین خوانساری(متوفّی 1098 ه . ق.)، میر محمّداسماعیل خاتون آبادی صاحب تفسیر کبیر(متوفّی 1116 ه . ق.)، آقا جمال الدّین خوانساری(متوفّی 1122 ه . ق.)، مولانا محمّد بن عبدالفتاح تنکابنی مشهور به فاضل سراب(متوفّی 1124 ه . ق.)، بهاءالدین محمّد اصفهانی معروف به فاضل هندی(متوفّی 1135 ه . ق.)، درویش عبدالمجید استاد خط شکسته(متوفّی 1185 ه . ق.)، حکیم آقا محمّد بیدآبادی(متوفّی 1197 ه . ق.)، حاج صادق تخت فولادی(متوفّی 1290 ه . ق.)، آقا محمّدکاظم واله اصفهانی(متوفّی 1299 ه . ق.)، محمّدحسین عنقا ملقّب به ملک الشعراء(متوفّی 1308 ه . ق.)، آقا میرزا محمّدباقر چهارسوقی صاحب روضات الجنات(متوفّی 1313 ه . ق.)، جهانگیرخان قشقائی(متوفّی 1328 ه . ق.)، حاج میرزا آقا امامی هنرمند مینیاتوریست(متوفّی 1375 ه . ق.)، سیّد محمّد صدرهاشمی نویسنده و مورّخ(متوفّی 1384 ه . ق.)، و از بانوان مریم بیگم معروف به «مادر شاهزاده»(متوفّیه 1246 ه . ق.)، شهربانو دختر شیخ محمّدتقی رازی، نسمه خاتون دختر شیخ جعفر کاشف الغطاء، بانو نصرت السادات امین(بانوی مجتهده ی جهان اسلام)(متوفّیه 1403 ه . ق.) اشاره کرد.

وجود بیش از هزار تن از مشاهیر مدفون در این مجموعه یکی دیگر از دلایل اهمیّت این گورستان است.

ص: 22

3) تنوع طرح و سبک معماری بناها در دوره های گوناگون تاریخی

گورستان تاریخی تخت فولاد با تعداد زیادی از تکایا، مقابر، مساجد، آب انبارها، کاروانسراها، سنگ آبها و سقّاخانه ها با سبک معماری و تنوع در نقشه و طرح آنها از اهمیّت ویژه ای برخوردار است. تکایای موجود در این مجموعه را از نظر تاریخی می توان به چهار دوره تقسیم کرد:

1 - دوره ی صفوی

از این دوره هفت تکیه ی: بابا رکن الدین، خوانساری، میرزا رفیعا، خاتون آبادی، میرفندرسکی، فاضل سراب و آقا رضی باقی مانده است.

مجموعه تکایای دوره صفوی از معماری نقشه و تزئینات خاصی برخوردار بوده اند، به ویژه اینکه تنوع پلان و معماری این تکایا را در کمتر بناهای دیگر اصفهان می توان مشاهده کرد.

2 - دوره قاجار

تکایای به جای مانده از دوره ی قاجار بیست عدد است که مهمترین آنها عبارتند از تکیه های شیخ محمّد تقی رازی، آقا محمّد بیدآبادی، میرزا ابوالمعالی کلباسی، تویسرکانی، حاج محمّدجعفر آباده ای، سیّدالعراقین، حاج آقا مجلس و کازرونی و... .

معماری این تکایا با معماری بناهای دوره صفوی شباهت هایی دارد. نقشه ی پاره ای از این بناها از داخل و خارج دارای پلانی هشت ضلعی است که گاه با استفاده از هشت ستون سنگی در داخل بقاع اصلی و گنبد با واسطه بر روی آنها قرار گرفته و در تزئینات این تکایا از گچ بری، کاشی، خشت، معرّق و معقلی(آجر و کاشی) با نقوش زیبا و متنوع استفاده شده است.

3 - دوره ی پهلوی

تکایای دوره ی پهلوی بالغ بر هفده تکیه است که از مشهورترین آنها می توان به تکایای بروجردی، معارفی، گلزار، مقدّس، حجت نجفی، کرمانی اشاره نمود. از اواخر دوره ی قاجاریه روند خصوصی سازی و خانوادگی شدن تکایای تخت فولاد رشد بیشتری یافت.

4 - دوره ی جمهوری اسلامی

در این دوره مقابر و بقاع بسیاری در تخت فولاد تأسیس و مرمت شده است که با استفاده از پلان و معماری سنتی احداث و با تزئینات کاشیکاری نیز آراسته شده اند. آرامگاه بانو امین، آرامگاه شهید

ص: 23

شمس آبادی، آرامگاه حاج آقا رحیم ارباب، آرامگاه شهید اشرفی اصفهانی، آرامگاه فاضل هندی، آرامگاه ملاّ اسماعیل خواجویی، آرامگاه جهانگیرخان قشقایی و مزار با برکت گلستان شهدا که با بیش از 7300 شهید در این سرزمین مقدّس شکل گرفته و گسترش یافته است و شهدای عزیز بسیاری پس از پیروزی انقلاب اسلامی و دفاع مقدّس در این تکیه آرمیده اند.

سایر عناصر برجسته ی معماری تخت فولاد

الف ) مساجد

در تخت فولاد که محلّی آرام و خلوت برای عبادت بود مساجدی از دوره صفوی به بعد ایجاد گردید که هریک از لحاظ معماری دارای ارزش و اهمیّت است. مساجد تاریخی موجود تخت فولاد عبارتند از: 1) مسجد میر محمّد اسماعیل خاتون آبادی 2)مصلی که در زمان صفویه اهمیّت فراوان داشته و جهت نماز استسقاء و در برخی اعیاد مردم در آن جمع می شدند. مقصوره ی کوچک این مسجد مربوط به زمان آق قویونلو بوده که به مرور زمان تخریب گردیده و در دوره ی قاجاری تعمیرات کلّی شده است. 3) مسجد تکیه ی کازرونی. 4) مسجد رکن الملک(ساخت 1318 ه . ق.) که گنبد و شبستان و سر در ورودی آن از آثار زیبای معماری موجود در تخت فولاد است.

ب ) آب انبارها

از آنجا که آب چاه های تخت فولاد شور مزه و عمق دست یابی به آب در این منطقه زیاد بوده است ناگزیر به استفاده از آب انبار بوده اند. معماری آب انبارهای تخت فولاد نشان می دهد که از آب مادی هایی که در منطقه تخت فولاد جاری بوده، پُر می شده اند و در تابستان و خشکسالی ها از آب انبارهای موجود استفاده می شده است. آب انبارهای تاریخی و هنری تخت فولاد عبارتند از:1) آب انبار تکیه کازرونی 2) آب انبار مسجد رکن الملک 3) آب انبار مسجد مصلّی. مربوط به دوره قاجاریه و تاریخ آن به حدود 1290 ه . ق. می رسد 4) آب انبار تکیه ی لسان الارض که مربوط به دوره صفویه و شاید قبل از آن دوره می باشد.(1)

ص: 24


1- 13. مهدوی: سیری در تخت فولاد، ص 34 .

ج ) مادی ها

برای مشروب کردن اراضی و باغات در محلّه تخت فولاد چند مادی از زاینده رود آب می گرفته است. 1 - مادی آب دویست و پنجاه که شاخه ای از مادی شایج بوده است. مادی شایج از مقابل کوه دنبه در غرب اصفهان از رودخانه جدا می شده و دیه های مهم دستگرد، حسین آباد، فرح آباد، سیچان و کوله پارچه را مشروب می کرده است.(1) در وجه تسمیه این مادی گفته اند که چون 250 جریب از اراضی باغ سعادت آباد و گبرآباد از این نهر سهم می برده به این نام شهرت یافته است. آب انبار مسجد رکن الملک و آب انبار کازرونی را این مادی پر می کرده است. نهرهای مشهور دیگر «جوی سیاه»، «جوی سفید»، بوده که آب، آب انبارهای مصلّی و لسان الارض را تأمین می کرده ولی پس از صفویه این نهرها خشک شده است.(2)

به این ترتیب مادی های تاریخی از دیگر گنجینه های تاریخی تخت فولاد محسوب می شود.

د ) سنگاب ها و سقاخانه ها

مؤمنین به سبب سیراب نمودن تشنگان و یادآوری مظلومیّت و تشنگی غمبار حضرت امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام و به قصد پاداش اخروی سنگاب و سقاخانه ها را می ساختند. در تخت فولاد نمونه هایی از این آثار هنری ارزشمند وجود دارد که از نظر تاریخی و هنری ارزش و اهمیّت فراوانی دارند: سقاخانه ی ارزشمند تکیه های میر، کازرونی، آغاباشی و سنگاب های تاریخی تکیه های بابا رکن الدین، آباده ای، شیخ محمّدتقی رازی و میر از این جمله اند.

«تفاوت سقاخانه و سنگاب در آن است که آب سقاخانه ها از چاه حفر شده در کنارش تأمین می شد. ولی آب سنگاب را از محل دیگری با ظرف حمل و به داخل آن می ریختند. علاوه بر این سقاخانه از حرمت و تقدّس ویژه ای نزد مردم برخوردار بوده اند و حال آنکه سنگاب ها چنین ویژگی را ندارند.»(3)

وجود این آثار ارزشمند نشان از هویت عظیم و گرانبهای تاریخی تخت فولاد دارد.

ص: 25


1- 14. مهریار، محمّد: فرهنگ جامع نام ها و آبادی های کهن اصفهان، ص 510.
2- 15. محمّد مهدی اصفهانی: نصف جهان فی تعریف الاصفهان، ص 42 .
3- 16. دادمهر، منصور: سقاخانه ها و سنگاب های اصفهان، صص 47 46 و 155 .

ه ) کاروانسرای تخت فولاد

این بنا متعلّق به عصر صفوّی بوده و در مسیر راه اصفهان به شیراز قرار داشت. بانی آن اسفندیار بیگ ترکمان از سرداران شاه عباس صفوّی بود. و از آنجا که در عصر قاجار توسط حاج محمّد ابراهیم ملک التّجار مورد تعمیر قرار گرفت به نام کاروانسرای «ملک» هم خوانده می شود. مساحت این کاروانسرا حدود 2700 متر مربع می باشد. این بنا محل استراحت کاروان های تجاری بوده، بنا از نوع چهار ایوانی است و سردر باشکوه بنا با ارتفاع بلند و آجرکاری زیبایش خودنمایی می کند. امّا از دوره ی قاجار به بعد به انبار کالاهای گوناگون تبدیل شد. از اساسی ترین مشکلات و مسایل این بنا وضع حقوقی آن است. زیرا که تولیت و نظارت دقیقی بر این بنا اعمال نمی شود. و از این رو به مغازه های شخصی افراد مختلف تبدیل گردیده است. که به دلیل شاخص بودن بنا و قدمت تاریخی آن باید در حفظ، مرمّت و بازسازی آن اقدام شود.(1)

کاروانسرای تخت فولاد

4) جلوه های هنری در تخت فولاد

تخت فولاد در ادوار گوناگون تاریخی تجلّی گاه زیباترین شاهکارهای هنری بوده است. این

ص: 26


1- 17. رساله ای جامع در خصوص این کاروانسرای تاریخی توسط آقای نیما ولی بیک از دانشگاه هنر اصفهان نوشته شده که در مجموعه تاریخی، فرهنگی - مذهبی تخت فولاد موجود است.

مکان روزگاری بزرگترین خوشنویسان، حجّاران و هنرمندان را به خود جذب می کرد تا در آن از هنر خطاطی بی نظیر میرعماد در تکیه میرفندرسکی و آقا محمّدباقر سمسوری در تکیه مادرشاهزاده تعلیم گیرند. برخی از وجوه زیبای هنری در تخت فولاد عبارتند از:

الف ) نقوش و نمادها

تخت فولاد آلبوم بی نظیری از نقوش تزئینی و نمادی است. نقوش تزئینی شامل نقوش گل و بوته، گل و بلبل، گل و گلدان، طرح های اسلیمی و.... که هم در تزئینات کاشی کاری و گچ بری و هم در تزئین سنگ های قبور به زیبایی و ظرافت تمام نمایان است. نقوش نمادین که بیشتر در سنگ قبرها مشاهده می شود شامل: نقش «ابزار» که بیانگر شغل متوفّی بوده، «سرو» نشان جاودانگی، نقش «مهر و تسبیح و شانه» نشانه ایمان و پاکیزگی فرد متوفّی بوده است. هدف از تمامی این نقوش و نمادها آن است که آمرزش روح و روان فرد متوفّی انجام گیرد. که به عنوان مثال می توان به نقاشی های حجّاری تکیه ی خوانساری اشاره نمود.

از دیگر عناصر نمادین تخت فولاد وجود شیرهای سنگی بر روی برخی از قبرها است که اغلب بر سر قبر پهلوانان به نشان از رشادت و پهلوانی فرد متوفّی قرار می گرفته است.

ب ) خوشنویسی، کتیبه ها و سنگ نوشته ها

هنر خوشنویسی از دیگر عناصر هنری در تخت فولاد به زیبایی تجلّی یافته و در دو بخش مورد توجّه است:

الف ) کتیبه نویسی: نمونه های نفیسی از کتیبه ها، از جمله کتیبه ی خط میرعماد الحسنی در تکیه ی میرفندرسکی. کتیبه ی سردر تکیه آباده ای به خط میرزا فتح اللّه جلالی. کتیبه ی سردر ورودی بقعه ی بابا رکن الدین به نام شاه عباس اوّل که به خط ثلث سفید بر زمینه ی کاشی لاجوردی نوشته شده است.

کتیبه های دیگری از محمّدتقی بن محمّد ابراهیم اصفهانی، طرب بن همای شیرازی، محمّد صالح اصفهانی، میرزا حسینقلی کتیبه نویس اصفهانی، عبدالحسین قدسی، محمّدحسین ضیاء اصفهانی، محمّدتقی صحّاف و حبیب اللّه فضائلی و کتیبه های بقعه ها و تکایای گوناگون تخت فولاد، مدرسه و مسجد رکن الملک و دیگر بناهای این گورستان، زینت بخش این سرزمین و بناهای

ص: 27

آن است.(1)

ب ) سنگ نوشته ها: نمونه های زیبا و منحصر به فرد سنگ نوشته از آثار هنرمندان خوشنویس در تخت فولاد موجود است. برای مثال خط محمّدباقر سمسوری در سنگ مزار مریم بیگم دایه ی سیف الدوله(مادرشاهزاده)، خط محمّدحسین ضیاءِ اصفهانی در سنگ مزارهای

1 : شیخ محمّدتقی رازی

2 : حوری نساء بیگم(تکیه خوانساری)

3 : محمّد رحیم شیخ الاسلام(تکیه خوانساری)

4 : آخوند ملاّ مهدی قُمْبَوانی(تکیه فاضل هندی)

5 : خط بسیار زیبا و بی نظیر آقا محمّدکاظم واله اصفهانی در سنگ مزار خودش

6 : خط زین العابدین سلطانی معروف به اشرف الکتّاب در سنگ مزار ابوالحسن سلطان الاطباء در تکیه ی مادرشاهزاده

7 : خط حسام الواعظین در سنگ مزار سیّد عبدالحسین سیّدالعراقین نمونه ای از هزاران سنگ نوشته ی زیبای موجود در تخت فولاد می باشد.

8 : خط افسر در کتیبه سردر آب انبار مسجد مصلی

شاهکارهای حجّاری را در قبور موجود در تکیه های تخت فولاد به وفور می توان مشاهده نمود. حجاری کم نظیر سنگ قبرها، بیانگر مهارت سنگ تراشان هنرمند اصفهانی است. آری خداوند خلاقیّتی به هنرمندان سنگ تراش بخشیده که از سنگ چنین اثری جاویدان پدید آورد.

ج ) شعر(ماده تاریخ)

یکی دیگر از شاهکارهای هنری و ادبی تخت فولاد ماده تاریخ های بی شمار سنگ قبور است. در این ماده تاریخ ها جهات مختلف زیباشناختی، جامعه شناختی و فرهنگ عامیانه را می توان مشاهده کرد.(2) اشعار شاعرانی چون رفیق اصفهانی، صهبا، خادم، کفّاش، واله، محمّدطلعت اصفهانی، حاج

ص: 28


1- 18. میر خلف، سیّد کمال: جلوه های هنر در تخت فولاد اصفهان، مجله میراث جاویدان، سال دهم، پاییز و زمستان 81 ، ص 24.
2- 19. میرخلف: همان مأخذ، ص 24 .

میرزا سلیمان خان شیرازی، طرب بن همای شیرازی، ملّا محمّدحسین ضیاءِ اصفهانی، جابری انصاری از جمله آثار هنری به جای مانده در تخت فولاد است. به عنوان مثال می توان به اشعار آقا محمّدکاظم واله در سنگ مزار آقا محمّد بیدآبادی و یا اشعار ضیاءِ اصفهانی در سنگ مزار شیخ محمّدتقی رازی نمونه ای از صدها مورد اشعار موجود در سنگ نوشته های تخت فولاد اشاره کرد.

با مطالعه ی این اشعار می توان به نکات و ظرایف گوناگونی از حیات علمی، فرهنگی و اجتماعی مدفونین در این مزار پی برد. محتوای این اشعار دعا و نیایش، توصیف فضایل اخلاقی و در ستایش متوفّی و یادآوری بی وفایی دنیا و همچنین عباراتی هشداردهنده و بیم دهنده آدمی است.

تقسیم بندی تکیه های تخت فولاد

در این بخش تکیه های تخت فولاد را به سه دسته تقسیم می کنیم و به صورت اختصار به وضعیت معماری، موقعیّت جغرافیایی، ذکر اسامی عدّه ای از بزرگان مدفون در آن ها می پردازیم:

الف ) تکایای دوره ی صفوی تا قاجاریه.

ب ) تکایای دوره ی قاجاریه تا معاصر.

ج ) تاریخچه گلستان شهدای اصفهان.

ص: 29

ص: 30

بخش اول : تکایای دوره صفوی تا دوره قاجار

اشاره

ص: 31

ص: 32

1 - تکیه ی بابا رکن الدین

اشاره

1 - تکیه ی بابا(1)رکن الدین

محرم «شیخ بهایی» بوده است

یار آن پیر خدایی بوده است(2)

«شفیق»

این آرامگاه و تکیه منسوب به آثار دوره ی ایلخانی است امّا قدیمی ترین اطلاعات از این بنا به تعمیر آن در دوره ی صفویه به فرمان شاه عباس اول اشاره دارد. بر این اساس و نیز بر پایه ی شیوه ساخت بنا، می توان احداث آن را دوره ی بعد از مغول یعنی دوره ی زندگی بابا رکن الدین

دانست. همچنین در برخی منابع از دفن بابا رکن الدین در تکیه ی منسوب به خود او سخن به میان آمده است و این نشان از وجود تکیه در زمان خود او دارد. کتیبه ی بالای ایوان مدخل بقعه به فرمان شاه عباس اوّل صفوی و تاریخ اتمام بنا در سال 1039 ق. ذکر شده؛ ولی استاد همایی سال 1029 ق. را صحیح می داند و معتقد است شخص معماری که این کاشیکاری را تجدید بنا می نموده به این نکته توجّه نداشته و تاریخ آن را 1039 ق. را آورده است. از شیوه ی معماری گنبد متعلق به دوره ی ایلخانی می توان به قدمت آن پی برد.

شهرت بابا رکن الدین در دوره ی صفویه آن چنان بود که در منابع دوره ی صفوی گورستان تخت فولاد را به نام «مزار بابا رکن الدین» می گفته اند. به این ترتیب تکیه ی بابا رکن الدین، از کهن ترین تکایای موجود در تخت فولاد به شمار می آید و به دلیل همین قدمت تاریخی یکی از مهمترین تکیه های تخت فولاد نیز محسوب می شود.

این بنا دارای هرمی مخروطی دوازده ضلعی است. که بر روی پنج پایه قرار دارد. محور اصلی آن با سمت قبله دقیقاً مطابقت دارد. بنای اصلی بقعه و گنبد از قرن هشتم هجری، آجری بوده و در

ص: 33


1- 20. در لغت به معنی «پدر و نیا» و در مآخذ تاریخی عنوان احترامی برای عارفان و صوفیان در زبان فارسی و ترکی متداول بوده است و علاوه بر این یکی از مراتب طریقت تصوف نیز محسوب می شود. ر. ک: دانشنامه جهان اسلام، ج 1، ص 19 و 20.
2- 21. نقل است که برای شیخ بهایی در مزار بابارکن الدین مکاشفه ایی روی می دهد. برای اطلاع رک: شفیق: تخت فولاد اصفهان، صص 37 و 38

دوره ی صفوّی مرّمت کلی و هرم دوازده ضلعی و ایوان الحاق گردیده است. بر روی قبر، سنگ بزرگی از جنس مرمر با کتیبه ای به خط ثلث زیبا نصب شده است.

به لحاظ شهرت و اعتبار تکیه بابا رکن الدین، بزرگان و عرفای زیادی به این تکیه رفت و آمد داشته اند. در دوره ی صفوی بزرگانی چون شیخ بهایی، محمّدتقی مجلسی و بعدها حاجی کلباسی و علمای دیگر احترام و ارادت خاصی به مدفون در این تکیه داشته اند و حتّی نقل است که شاه عباس به جهت احترام ویژه ای که برای شیخ بهایی قائل بود به تعمیر و بنای بقعه بابا رکن الدین پرداخت.(1)

علاوه بر این در منابع از عرفای دیگری که در این تکیه و اطراف آن مدفون بوده اند نام برده شده که هیچ آثاری از آنان وجود ندارد. چنانکه از «درویش صادق» که از عرفای قرن یازدهم و همچنین از دفن میر معزّ صوفی ذکر کرده اند. میر معزّ صوفی از بزرگان صوفیه به شمار می آمده و موقوفات مزار بابا رکن الدین را اداره می کرده است ولی اینک هیچ آثاری از تکیه و خانقاه وی موجود نیست.

در ضلع شمالی تکیه دو بنا که یکی در داخل و دیگری بیرون تکیه قرار داشته است. بنای داخلی معروف به «چلّه خانه» محل چله نشینی و عبادت علما و بزرگانی بوده است که به تکیه ی بابا رکن الدین برای عبادت مشرّف می شده اند همچنین در قسمت زیرین بقعه نیز اتاقی جهت عبادت وجود داشته است. بنای بیرون تکیه اتاقی بوده که مدفن ابراهیم راه نجات است. اگرچه این بنا با گذشت زمان از بین رفته ولی سنگ قبر این شخصیّت هنوز در بیرون تکیه موجود است.

در کتب تاریخی اطراف تکیه ی بابا رکن الدین را سرسبز و باصفا توصیف کرده و به مهمانسرای بزرگ، آب انبار و باغات سرسبزی برای استراحت مسافرینی که از شیراز وارد اصفهان می شدند اشاره نموده اند و نیز به این نکته که سرانجام بابا رکن الدین بیضاوی شیرازی در مسیر راه اصفهان به شیراز دفن شد،(2) اشاره شده است.

با گذشت زمان تمامی آثار قدیمی این محدوده از بین رفت و در دوره معاصر خیابان سعادت آباد در این قسمت ایجاد شد.

ص: 34


1- 22. دایرةالمعارف بزرگ اسلامی،جلد دهم، ص 745 و 746.
2- 23. همایی، جلال الدین: تاریخ اصفهان(مجلد ابنیه و عمارات)، صص 48 - 31 .

بزرگان مدفون در تکیه

1 - بابا رکن الدین شیرازی: مسعود بن عبداللّه بیضاوی، عالم و عارف بزرگ قرن هشتم هجری که اصلش از بیضای فارس بود. وی در عرفان نظری از شیخ کمال الدین عبدالرزاق کاشانی، شیخ داوود قیصری و نعمان خوارزمی بهره گرفت و با سلسله سهروردیه پیوند یافت. تاریخ وفات وی بر سنگ نوشته ی آرامگاهش 769 هجری قمری حک شده است. وی در طریقت به سلسله سهروردیه انتساب داشت. در مذهب بابا رکن الدین اختلاف است؛ برخی او را شیعه و عدّه ای دیگر از اهل تسنن شمرده اند. امّا سنگ نوشته اش حاکی از شیعه بودن اوست. چنانکه از احترام و ارادت برخی از علمای بزرگ شیعه مانند شیخ بهایی و مجلسی اوّل و حاجی کلباسی به وی، می توان او را شیعه دانست.(1)

مهمترین اثر وی «نصوص الخصوص فی شرح الفصوص» شرحی بر فصوص الحکم ابن عربی(قسمتی از جلد اول آن) به چاپ رسیده است. این کتاب را بابارکن الدین در سال 738 به درخواست استادش نعمان خوارزمی به نگارش درآورد. آثار مزبور نشان می دهد بابا رکن الدین نخستین دانشمند و عارفی است که در گورستان تخت فولاد دفن شده است.(2)

حکایتی در زیارت قبر بابا رکن الدین از ملّا محمّدتقی مجلسی نقل است که با شیخ بهایی بر سر قبر او رفتیم. ناگهان شیخ بهایی را تغییر حالتی پیش آمد و عبا بر سر کشید و در فکر عمیق فرو رفت. علّت را پرسیدم گفت از قبر آوازی شنیدم که فرمود: «ای شیخ به فکر خود باش» به این معنی که خبر وفات مرا دادند. از آن پس شیخ بهایی ترک معاشرت نمود و پیوسته در عبادت بود تا وفات یافت.(3)(رحمةاللّه علیه).

2 - حاج میرزا حسن خان جابری انصاری: فرزند حاج میرزا علی ملقّب به «صدرالادباء» متوفّی 1376 ق. مورّخ محقّق و ادیب فرزانه، در اصفهان از محضر بزرگانی چون آقا سیّد محمّدباقر

ص: 35


1- 24. مرحوم جابری انصاری دلایلی را مبنی بر تشیع بابا رکن الدین ذکر می کند: اول گنبد دوازده تِرِک آن به نشانه شیعه ی دوازده امامی بودنش. دوم تجلیلی که علمای بزرگ شیعه همچون شیخ بهایی و مجلسی اول و حاجی کلباسی از این مقبره نموده اند و سوم عصر تاریخی فوت بابا رکن الدین که دوره حکومت آل مظفر در فارس و اصفهان بوده و دوره مرحوم علامه مجلسی که در ترویج تشیع تلاش فراوان شد و این مقبره از معرض تعرضات صوفیگری بر کنار ماند.(جابری انصاری: تاریخ اصفهان، ص 180(
2- 25. همان مأخذ
3- 26. گزی، آخوند عبدالکریم: تذکرةالقبور، ص 43 .

درچه ای و آخوند کاشی کسب علم نمود. وی نویسنده ی آثار مهمی چون: الف) تاریخ اصفهان و ری و همه جهان ب) تاریخ نصف جهان و همه جهان ج) آگهی شهان از کار جهان د) آفتاب

درخشنده و آثار دیگر است. وی جزو مفسّرین قرآن و همچنین مشروطه خواهان اصفهان می باشد. وی چون بابا رکن الدین را انصاری و از تبار جابریان می پنداشت، وصیت کرد که وی را در تکیه ی بابا رکن الدین به خاک سپارند.(1)

3 - ملاّ محمّدعلی نوری مازندرانی: فرزند ملاّ اسماعیل، متوفّی 1253 ق. عالم و عارف جلیل. وی مدّتی هم برای تزکیه و تصفیه نفس به هندوستان سفر کرد و پس از مراجعت به اصفهان گوشه گیری و انزوا را در پیش گرفت. از آثارش الف) نخبةالاصول ب) حاشیه بر شوارق ج) حاشیه بر مثنوی و.... را می توان نام برد.(2)

4 - حاج میرزا جواد نوری: فرزند حاج ملاّ محمّدعلی، ملقّب به «شیخ العلماء». متوفی 1323 ه . ق. به فقاهت، دیانت، تقوی و مرجعیت قضا معروف بود. علاوه بر اجتهاد و فقاهت در علوم ادبی نیز تسلّط کامل داشت. ریاست مذهبی اصفهان در عصر خود به وی منتهی می شد و در مسجد دروازه نو امامت می کرد.

از تألیفاتش: الف) رساله ی نماز شب ب) رساله ی عملیه تقلیدیه ج) فقه استدلالی بوده است.

5 - حاج میرزا بهاءالدین نوری: فرزند میرزا جواد، معروف به «فاضل نوری» متوفّی 1343 ق. عالم فاضل ادیب که در اشعارش «فاضل» تخلّص می کرد. وی از شاگردان آخوند ملاّ محمّد کاشانی بوده است. اشعار او حاکی از احساسات پرشور است. این شعر از اوست که می گویند در حال طواف بدیهتاً سروده:

بطوف کعبه کجایند عاشقان که مگر

چشند لذت دور نگار گردیدن

همچنین این شعر از اوست:

دلبر فرخ رخ شیرین لقا

تا بمن غمزده شد آشنا

برد ز من دین و دل و عقل و هوش

صبر و سکون نیز نماندی بجا

ص: 36


1- 27. شرح حال کامل وی مقدمه تاریخ اصفهان، جابری انصاری، به تصحیح و تعلیق دکتر جمشید مظاهری؛ و مکارم الآثار، ج 8، صص 2816 - 2810.
2- 28. مدرس تبریزی: ریحانةالادب، ج 6، ص 260.

یار جفاپیشه، وفا پیشه کن

گرچه محال است ز خوبان وفا(1)

6 - حاج میرزا محمّدتقی نوری: فرزند محمّدعلی نوری، متوفّی 1329 ق. در تعبیر خواب تبحّر بسیار داشت و حکایاتی در این خصوص از وی منقول است. چنانکه گویند پیش از کشته شدن ناصرالدین شاه قاجار، مرگ وی را خبر داده بود.

استاد جلال الدین همایی می نویسد: «حاج میرزا تقی که حقّاً او را از اقران ابن سیرین باید شمرد در تعبیر خواب هنری عجیب داشت. نوادر تعبیراتش در اصفهان مشهور است. مرحوم حاج میرزا

عبدالحسین سیّد العراقین از علما و رؤسای روحانی معروف اصفهان در خواب دید که حمّام مخروبه بایری آباد و دایر شده و او در این حمّام شست و شو کرده و بیرون آمده و مشغول پوست کندن سیب است و زیر دامنش دانه انار پنهان می کند.

کس فرستاد تا حاجی میرزا تقی را به منزل او آوردند و تعبیر خواب از وی پرسید. جواب داد خواب را چند تعبیر است، یکی را نخواهم گفت، اگر شرط کنی که از این راز نپرسی باقی را می گویم و گرنه دم فرو می بندم و رؤیای تو را بی تأویل می گذارم.

سیّد العراقین ملتزم گردید که به شرط عمل کند. میرزا تقی گفت: دیری نمی گذرد که تجدید فراش خواهید کرد و از زن تازه دو پسر زیبا پیدا می کنید.

سیّد العراقین و اصحابش سخت به شگفت افتادند که حالی صاحب زن و فرزندان است و به هیچ وجه در این فکر نبوده و علامتی در کار نیست که زن تازه بگیرد!

مدّتی نگذشت که زوجه اوّلش وفات یافت. پس از چندی تجدید فراش کرده دو پسر آورد (آقا ضیاء و آقا رضا) که هم اکنون در جزو فرزندان آن مرحوم از همه زیباتر و محبوب ترند.

مرحوم آقا سیّد محمّد نجف آبادی فقیه عالم مدرس معروف که از دوستان و مصاحبان همیشگی سیّد العراقین بود و طبعی لطیفه پرداز داشت... روز دیگر دنبال معبّر رفته و با التزام این که باز گوی نکند، باقی مانده تأویل رویا را پرسیده بود. پس از تأکید فراوان درکتمان راز گفت: نمی دانم چه پیش می آید که در وقت مرگ ریش وی تراشیده می شود.

بدیهی است که استماع این سخن برای یک نفر پیشوای روحانی بی حدّ ناگوار و وحشت بار بود.

ص: 37


1- 29. کتابی، ص170.

بدین سبب مرحوم نجف آبادی تا بعد از مرگ سیّد العراقین این سخن را برای احدی اظهار نکرد. اما چنان پیش آمد که معبّر گفته بود، سیّد العراقین در آخر عمرش به دملی روی چانه دچار گردید که در مریض خانه برای معالجه ناچار محاسن او را ستردند و در همین حال بدرود حیات گفت.

رابطه حمّام رفتن با تجدید فراش و دو دانه انار زیر دامن با دو پسری خوشروی تا حدّی معلوم است، امّا ارتباط ریش ستردن هنگام وفات، با پوست کندن سیب، جز با الهام قلبی میسّر نیست»(1)

7 - ملّا حسن آرندی نائینی: متوفّی 1270 ق. عالم جلیل، عارف کامل در علوم عقلی و نقلی مصوصاً حکمت و عرفان و فنون ریاضی تبحّری تمام داشت. وی در جوانی شبانی می کرد و با هدایت حاج محمّد حسن نائینی به راه علم کشیده شده و در انواع علوم ظاهری و باطنی به مقام کشف و شهود نایل آمد. اگر از وی در یک روز از هزار کتاب حل مشکلات و رفع شبهات می خواستند بدون هیچ تأمل همه را جواب می داد، با آنکه اصلاً کتاب نداشت. وی را اهل کشف و

اسرار و صاحب علوم باطنی دانسته اند. در لباس و خوراک مانند فقیرترین مردم زندگی می کرد. گویند شبها چراغ دلش روشن و منزلش تاریک و بسیاری از ایام سال را به روزه داری سپری می کرد. در مقامات روحانی به درجه ای رسیده بود که انواع کرامات و خرق عادت از وی به ظهور می رسید ولی خود به آنها بی اعتنا بود و جالب آنکه سعی می کرد خود را فردی جاهل نشان دهد و حال آنکه در حکمت الهی و علوم ریاضی استادی بی نظیر بود. صبح تا شام طلاب علوم مختلف دسته دسته به درسش حاضر می شدند و از محضرش استفاده می کردند. در تاریخ فوتش سروده اند:

گفت سیما بهر تاریخ وی از الهام غیب

جای بگزیده به جنّت مرشد کامل حسن(2)

«1270»

نقل است که حاکم اصفهان علاقه زیادی به معاشرت با عرفا و علماء به خصوص ملاّ حسن نائینی داشت، ولی ملاّ حسن هیچ علاقه ای به نزدیکی و ارتباط با حکّام و بزرگان سیاسی نداشت. حاکم اصفهان اصرار فراوانی نمود که ملاّ حسن از وی چیزی بخواهد امّا او نپذیرفت. سرانجام ملاّ حسن گفت: «این را می خواهم که دیگر خواهش ملاقات نکنی» چون ملاّ حسن از ملاقات با حاکم اصفهان

ص: 38


1- 30. تاریخ اصفهان (مجلد ابنیه و امارات): 63 -64.
2- 31. شرح حال کامل همراه با ذکر منابع در کتاب جابری انصاری: تاریخ اصفهان، ص 400 و 401.

فارغ شد در راه بازگشت به مغازه ی قصّابی رفت تا برای غذای شب گوشت بخرد به جهت لباس بسیار کهنه و ژنده پوشی که داشت قصاب گمان کرد که وی یهودی است از این رو او را با مشت و لگد از مغازه خود بیرون انداخت و چنان سیلی محکمی بر صورت او نواخت که اثرش بر صورتش آشکار بود وقتی به مدرسه وارد شد طلّاب دور او را گرفتند که در محضر حاکم چه گذشت و اثر سیلی خوردگی چیست؟ ملاّ حسن با کمال متانت ماجرا را شرح داد و گفت که از قصاب ممنونم که غرور تملّق گویی حاکم را از مغزم بیرون کرد و همان گونه که رفته بودم بازگشتم.(1)

8 - ابراهیم راه نجات: متوفّی 1326 ش. ادیب و روزنامه نگار آزادیخواه عصر مشروطیت که روزنامه ی «راه نجات» را منتشر می کرد. وی خواهرزاده ی ملک المتکلّمین از رهبران معروف مشروطیت بود و با وی همراهی و همفکری داشت.(2)

9 - جواد مجدزاده: فرزند شیخ احمد مجدالاسلام کرمانی، متوفّی 1364 ق. متخلّص به «صهبا» ادیب و شاعر، رئیس اداره ی باستان شناسی. وی از جمله مردان نیکوکاری است که در تجدید بنای بابا رکن الدین نیز همّت نمود و هنگام مرگ وصیت نمود وی را در اتاق ورودی بقعه ی بابا رکن الدین دفن نمایند. وی مدّت دو سال روزنامه ی «سرنوشت» را منتشر می کرد و صاحب دیوان اشعار می باشد. از اشعار اوست:

گرچه دل را در غمش جز ناله ی شبگیر نیست

ناله ی شبگیر ما را در دلش تأثیر نیست

دل چه می خواهد ز جانِ من که در دام بلا

خود گرفتار آمد و خود کرده را تدبیر نیست(3)

ص: 39


1- 32. همایی: همان مأخذ، صص 59 - 48 .
2- 33. صدر هاشمی، محمّد: تاریخ جراید و مجلات ایران، ج 2، ص 317؛ و نصرالهی، غلامرضا، جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان، مشاهیر تکیه بابا رکن الدین.
3- 34. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 244.

تصویر

ص: 40

2 - بابا فولاد حلوایی

موقعیّت و قبر بابا فولاد حلوایی

در مقابل تکیه میر سیّد محمّد اسماعیل خاتون آبادی و در صحن مخابرات فیض قبر استاد فولاد بن استاد شجاع الدین حلوایی از عرفای عالیقدر شیعه متوفّی 959 هجری قمری قرار دارد.

استادفولاد حلوایی در میان مردم اصفهان به بابا فولادشهرت یافته است. کلمه ی بابا به معنی عارف، حکیم و دانشمند، راهنما و مرشد که صاحب فضل و کرامت بوده است و مردم برای رفع مشکلات خویش به او مراجعه و پس از مرگشان بقعه هایی جهت بزرگداشت آنها ایجاد می کرده اند.(1)

شهرت بابا فولاد به حدی بود که برخی از اهالی تخت فولاد خود را از نسل او می دانند. سنگ قبر وی امروزه به عنوان سند اصلی تاریخ تخت فولاد از ارزش و اهمیّت ویژه ای برخوردار است. زیرا علّت نامگذاری این گورستان مقدّس به تخت فولاد را وجود همین قبر می دانند. که یکی از قدیمی ترین سنگ قبور تاریخ دار موجود در تخت فولاد می باشد.

مقبره بابا فولاد

ص: 41


1- 35. ظاهراً بابا فولاد در دوره شاه طهماسب صفوی می زیسته و به عبادت و وارستگی شهرت داشته و برای او کراماتی را نقل کرده اند. برای مثال ر. ک: میر خلف زاده، علی: داستان هایی از مردان خدا، ص 36.

3 - تکیه ی میرفندرسکی

اشاره

تاریخ وفاتش ز خِرَد جُستم گفت

صد حیف ز آفتاب اوج دانش(1)

«محمّد مؤمن نصرآبادی»

این تکیه متعلّق به عصر صفوی است. میرزا ابوالقاسم فندرسکی استرآبادی(متوفّی 1050 ق.) از بزرگترین فیلسوفان و عرفای قرن یازدهم جهان اسلام و یکی از بنیانگذاران حوزه فلسفی اصفهان پس از وفات در این تکیه دفن شد. قبر میر بدون هیچ گونه بنایی در صحن تکیه قرار دارد. این بدان سبب است که وصیت نمود مرقدش را در فضای آزاد و در معرض مستقیم نور آفتاب قرار دهند. قبر او روی سکوی بزرگی قرار دارد و در ضلع غربی این سکو متن سنگ نوشته وی به خط ثلث بسیار عالی نصب شده است.

قدمت تکیه به چندین علت به دوران قبل از این فیلسوف بزرگوار می رسد. اوّل آنکه گروهی عقیده دارند این تکیه در اصل خانقاه و محل اجتماع درویشان بوده است چنانکه شاردن نیز در سفرنامه اش از مقبره و مکان های عبادت در این محل نام می برد. وجود غزل معروف «روضه ی خلد برین خلوت درویشان است» به خط میرعماد و این که این تکیه محل عبادت و ریاضت جناب میرفندرسکی بوده نشان از آن است که این تکیه، سال ها قبل از وفات آن عالم محل اجتماع عرفاء، علماء و درویشان بوده است.

دوم وجود درخت کاج قدیمی در ضلع شرقی تکیه حکایت از قدمت چهارصد، پانصد ساله ی تکیه دارد. و دلیل آخر وجود اتاقی در بالای سر قبر میرفندرسکی است که با خط زیبای میرعماد نوشته شده و قدمت تکیه را به مدّت ها قبل از دفن میرفندرسکی می رساند. زیرا میرعماد در سال 1025 ق. به دستور شاه عباس صفوی به قتل رسید در حالیکه تاریخ فوت میرفندرسکی 1050 ق. می باشد. بدین ترتیب تاریخ این خط به سال ها پیش از فوت میرفندرسکی باز می گردد.

از آثار هنری زیبا و بی نظیر این تکیه کتیبه ای به خط نستعلیق میرعماد در اتاق غربی غزل زیبای

ص: 42


1- 36. حسینی اشکوری، سیّد احمد: تراجم الرجال، ج 2، ص 766 و 767.

حافظ «روضه خلد برین خلوت درویشان است....» به شکل گچ بری تزیین شده است. همچنین مقرنس کاری های بسیار زیبا به رنگ قهوه ای که سردر ورودی تکیه و کتیبه سنگ نوشته مقبره نقش بسته است.

اطراف صحن تکیه حجراتی وجود دارد که از آن جمله حجره ای است که خط میرعماد در آن گچ بری شده و مشهور است که این اتاق مکانی بوده که هنرمندان و استادان بزرگ خط در آن حضور می یافتند و مستقیماً از روی این خط زیبا مشق می نمودند. از آن جمله میرزا رضا کلهر خوشنویس بزرگ خط نستعلیق بوده است که بارها به این تکیه آمده و این خط را سرمشق خویش قرار می داده است.

کتیبه خوشنویسی میرعماد

در ضلع جنوبی تکیه سقاخانه ی کاشی کاری شده ی زیبایی قرار دارد. در صحن تکیه نیز یک سنگاب مکعبی شکل از عهد صفویه وجود دارد که با وجود آسیب بسیار هنوز سالم باقی مانده است.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از جنوب به تکیه بختیاری، از شمال به خیابان عطاءالملک دهش، از غرب به منازل

ص: 43

مسکونی و از جنوب غربی به تکیه درویش عبدالمجید منتهی می شود.

بزرگان مدفون در تکیه

1 - میر ابوالقاسم فندرسکی: فرزند میرزا بیک بن سیّد صدرالدین موسوی استرآبادی. متوفّی 1050 ق. عالم عارف، ادیب شاعر، حکیم و فیلسوف بزرگ عصر صفوی.(1) وی همراه شیخ بهایی و میرداماد مکتب فلسفی اصفهان را پایه ریزی نمودند. از شاگردان بزرگ وی می توان به آقا حسین خوانساری، میرزا رفیعا نائینی، ملّا رجبعلی تبریزی اشاره نمود. شهرت وی به اندازه ای است که در تمامی کتاب های دوره ی صفوی و دوران بعد شرح حال وی به تفصیل آمده است. از آثار وی می توان به الف) «رساله ی صناعیه» ب) رساله در کیمیا ج) حواشی بر جوک بشست(کتابی در حکمت و عرفان هندی) اشاره نمود. علاوه بر این وی شاعر نیز بوده است. از اشعار اوست:

چرخ با این اختران نغز و خوش و زیباستی

صورتی در زیر دارد آنچه بر بالاستی

صورت زیرین اگر با نردبان معرفت

بر رود بالا، همان با اصل خود یکتاستی

مقبره فیلسوف و عارف واصل میرفندرسکی

ص: 44


1- 37. برای اطلاع از آثار و شرح حال این حکیم فیلسوف به مقاله مجتبایی، فتح اللّه: «ابوالقاسم فندرسکی» در دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ج 6، ص 172 - 169.

برای جناب میرفندرسکی کرامت هایی نقل شده است. از آن جمله، هنگامی که مرحوم میر به هند رفته بود، بزرگان کفّار بر میرفندرسکی دلیل می آورند که علّت حقانیت دین ما و سستی دین شما آن که مساجد شما زود خراب می شود ولی عبادتخانه های ما چندین سال است بدین محکمی باقی است. میر در جواب آنان می گوید: اگر آن ذکرها که در مساجد خودمان می گوییم، اینجا گفته شود بناهای شما نیز خراب خواهد شد. هندوان از او می خواهند تا آن اذکار را بگوید. میر با خداوند خود در معبد هندوان خلوت می کند و به تضرّع و زاری می پردازد، که ناگهان طاق عبادتگاه شکاف برمی دارد و خراب می شود و این کرامت موجب مسلمان شدن عدّه بسیاری از هندوان می شود.(1) ماده تاریخ فوت آن عالم بزرگوار را چنین آورده اند: «صد حیف ز آفتاب اوج دانش»(2)

تصویر میرفندرسکی و شیخ بهایی

احوال و مقامات حکیم میرفندرسکی:

در تمامی کتب عصر صفوی از وی به جلال و عظمت نام برده و فضایل علمی و ملکات نفسانی او را ستایش می کنند. مهارت او در تدریس ریاضیات به حدی بود که برای یک مسأله هندسی

بی درنگ

ص: 45


1- 38. گزی، عبدالکریم: تذکرةالقبور، صص 59 و 60 .
2- 39. جابری انصاری، میرزا حسن: تاریخ اصفهان، ص 262 .

چندین برهان و راه حل ارائه می کرد. مدّتها در سفر هندوستان بود و ریاضت ها کشید. وی با اینکه در نزد سلاطین وقت از جایگاه ویژه ای برخوردار بود اما اغلب اوقات خود را با درویشان و فقرا و اهل ذوق و حال می گذراند و پیوسته در تزکیه نفس خود می کوشید. همچنین معروف بود که بدن او کیمیاست و آهن و برنج و مس را اگر به بدن او می مالیدند، طلا می شد. بنا به قولی بعد از فوت او اهالی هند خواستند که قبر او را کَنده و بدن او را به ولایت خود ببرند. از این رو قبر او را از اطراف با ساروج چیدند و محکم کردند. بعضی گویند که سرب را آب کرده و بر اطراف قبر او ریختند تا کسی نتواند این کار را کند. حکایات زیادی در مورد وی گفته شده. از جمله نقل است که سلطان هند به میر گفته بود: معاویه خال المؤمنین و از کُتّاب وحی است، چرا شما بر او لعنت را جایز می دانید؟ میر گفت: اگر لشکر علی علیه السلام با لشکر معاویه باهم جنگ کنند تو با کدام طرف خواهی بود؟ گفت با لشکر علی علیه السلام. گفت: اگر به تو بگوید که گردن معاویه را بزن، چه خواهی کرد؟ گفت: می زنم. پس گفت: بعد از آن که کشتن معاویه را جایز می دانی لعنت کردن او هم جایز است.

هم چنین داستان وارد شدن شیر در مجلسی که وی با شیخ بهایی در آن مجلس بودند توسط هنرمندان بر عمارت هشت بهشت کشیده شده بود که هنرمندان بر پرده های نقاشی ترسیم کرده اند(1).

2 - سیّد روح اللّه کشفی: فرزند سیّد محمود. متوفّی 1382 ق. شاعر ادیب، مجموعه اشعارش به نام «تحفه کشفی» به چاپ رسیده است.

3 - عباس بهشتیان: متوفّی 1366 ش. محقّق و دوستدار راستین آثار شهر تاریخی اصفهان، که به نگارش کتاب «بخشی از آثار ملی اصفهان» همت گماشت. در یک کلام او را باید «عاشق به اصفهان و آثار تاریخی آن» دانست که با دلسوزی و مکاتبه های وی بسیاری از آثار باستانی اصفهان از تخریب و نابودی نجات یافت.(2) بر سنگ مزارش این بیت از حافظ حکّ شده است:

من که باشم که برآن خاطر عاطر گذرم

لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم

4 - حسین شهناز: فرزند شعبان خان تارزن. متوفّی 1358 ق. از پیشگامان موسیقی سنتی در اصفهان. مهدی نوایی اشعار ماده تاریخ فوتش را که متضمن اسامی دستگاههای موسیقی می باشد

ص: 46


1- 40. تنکابنی، محمّد بن سلیمان: قصص العلماء، ص 293.
2- 41. در خصوص شرح حال وی ر. ک: قدسی، منوچهر: دولت دیدار، صص 114 - 106.

چنین سروده است:

یکی آمد پی تاریخ و نوایی از شوق

گفت با نِی بنوا مُرد حسین شهناز

5 - میرزا محمّدحسین عنقا: فرزند رضاقلی خان همای شیرازی. ملقّب به «ملک الشعراء». متوفّی 1308 ق. ادیب فاضل، شاعر عارف، خوشنویس بزرگ خط شکسته نستعلیق. وی برای احیای شعر و شاعری در اصفهان انجمن ادبی عنقا را تأسیس کرد. از نظر خصوصیات اخلاقی نیز، مردی سخاوتمند بود. از فقرا بسیار دلجویی می کرد و آنچه مازاد بر خرج خود و بازماندگانش بود به مستمندان می بخشید. در بذل و بخشش آن چنان بود که گاه لباس های خود را در راه به فقرا و مسکینان می بخشید و یکتا پیراهن به خانه باز می گشت. از مال دنیا چیزی نیاندوخت و تا آخر عمر مجرد زیست و در خانه مادری خود سکنا گزید.(1)

از اشعار اوست:

من کیم سرگشته ای در عاشقی افسانه ای

خانه بر دوشی دل از کف داده ای دیوانه ای

دل گرفت از خانقه ساقی بیاور ساغری

جان فسرد از مدرسه مطرب بگو افسانه ای(2)

عنقا در تکیه میر، همان جا که مدفن اوست، اطاقی ساخته بود با اثاثه مختصر که مخصوص اوقات انزوا و عزلت وی بود، گاهی هم با دوستانش که معمولاً از طبقه شعرا و اهل فضل بودند روزها در آن

ص: 47


1- 42. نصری، عبداللّه: پایان شب سخن سرایی، ص28 - 27.
2- 43. بهشتیان، عباس: بخشی از گنجینه آثار ملی، ص 53 .

اطاق بسر می برد و شب را نیز همانجا بیتوته می کرد.(1)

6 - سیّد محمّدطاهر تویسرکانی: متوفی 1327 ق. عالم فاضل جلیل القدر. بر سنگ قبرش این بیت حک شده است:

ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم

با پادشه بگوی که روزی مقدّر است

7 - داراب افسر بختیاری: متوفی 1350 ش. از شعرای برجسته بختیاری. قصیده ی «مدحیه» در مورد حضرت علی علیه السلام را بیش از دیگر اشعارش دوست می داشت. وی به لهجه لری و فارسی شعر می سرود. از اشعار اوست:

.... ای رفیقان آنچه من فهمیدم از دنیای دون

زندگانی در جهان رنج و ملالی بیش نیست

دل به دنیا هرکه بندد عین نادانی اوست

نعمت دنیای دون وزر و وبالی بیش نیست

گر کسی پرسد که افسر کیست برگویش جواب

بختیاری زاده ای افسرده حالی بیش نیست(2)

از دیگر اشعار اوست:

ص: 48


1- 44. همایی: برگزیده دیوان سه شاعر، ص76.
2- 45. اوژن بختیاری: تاریخچه و شرح حال عرفا و شعرای دو قرن اخیر چهارمحال و بختیاری، ص 200.

مَشِکن دل اسیری که به بند بسته باشد

که تو را خبر نباشد ز دلی که خسته باشد

منما ستم تو هرگز به ضعیف مستمندی

به جوی نیرزد آن دل که دلی شکسته باشد

گرهی ز زلف، بگشا دل ما ز غم رها کن

برهان تو دردمندی که به بند بسته باشد

نروم پی نگاری که ز من برید الفت

نشود شکار صیدی که ز بند جسته باشد

پی وصف زلف یارش چه فصیح گفت «افسر»

که نهان بزیر هر مو دل دسته دسته باشد(1)

8 - میرزا تقی خان سرتیپ حکیم باشی: فرزند محمّدهاشم. متوفّی 1303 ق. طبیب و ادیب، محقق و روزنامه نگار، وی روزنامه «فرهنگ» را در اصفهان منتشر کرد. او صاحب تألیفات بسیار از جمله «گنج شایگان» در جغرافیای خوزستان و کتاب های بسیار دیگر است. ماده تاریخ فوتش چنین است: «آه افلاطون دوم رفت زین دنیا برون»(2)

9 - کمال الدین مجلسی: فرزند نورالدین مجلسی. متوفّی 1387 ق. متخلص به «عاکف» شاعر ادیب فاضل. از اشعار اوست:

پرده بردار ز رخسار جهان افروزت

تا مه و مهر به گردون همه رسوا داری

نه همی در دل من جای گرفتی همه عمر

بلکه در هر دل شوریده تو مأوا داری(3)

ص: 49


1- 46. برقعی: سخنوران نامی معاصر ایران، ج7، ص311.
2- 47. راجع به شرح حال و اندیشه های وی رجایی، عبدالمهدی: میرزا تقی خان حکیم باشی، فصلنامه زنده رود، شماره 33 و 34، صص 254 - 239.
3- 48. نوربخش، حسین: اصفهانی های شوخ و حاضرجواب، ص 357.

تکایای الحاقی به تکیه میر فندرسکی

الف - تکیه درویش عبدالمجید طالقانی: فرزند عبداللّه. متوفّی 1185 ق. از اهالی طالقان.

ای گشته مثل ز خوشنویسی ز نخست

مفتاح خزاین هنر خامه ی توست

تا کرده خدا لوح و قلم را ایجاد

ننوشت کسی شکسته را چون تو درست

«حاجت شیرازی»

بزرگترین خوشنویس خط شکسته در تاریخ خوشنویسی ایران است. وی در لباس فقر و درویشی به اصفهان آمد. در اثر عشق و علاقه به کسب فضایل پرداخت و در خط شکسته به مقامی رسید که بر همه ی استادان این فن مقدم گردید. وی در اشعارش نام خود(مجید) را تخلّص نهاده بود. دیوان اشعارش دو هزار بیت می باشد. وی با اینکه در جوانی درگذشت آثار هنریش چنان زیبا است که کمتر از خوشنویسان این خط، چنین آثاری باقی مانده است. آذر بیگدلی ماده تاریخ وفاتش را چنین گوید: «شده ایوان جنان منزل درویش مجید»

این بیت از اوست:

ظلم است که بیرون کُنیَم از قفس اکنون

کز جور توام ریخته شد بال و پر آنجا

پرسید کسی دوش ز بزمت خبر از من

پنداشت که من داشتم از خود خبر آنجا

دور از تو مجید آرزوی خلد ندارد

کانجا که تویی از همه خوبتر آنجا(1)

از جمله آثار زیبای او کتابت «گلستان سعدی» است که در موزه ی کاخ گلستان تهران نگهداری می شود.

ب - تکیه ی بختیاری ها: در جنوب شرقی تکیه ی میر در پایان قرن 13 هجری قمری حجراتی اضافه گردید که به تکیه ی بختیاری ها معروف است به طوری که بیش از یکصد قبر از این خاندان در این تکیه وجود دارد که هریک از آنها سنگ مرمرهای نفیس و خطوط عالی و بی نظیر دارد. این مجموعه آرامگاهی از سال 1299 هجری قمری برای حسینقلی خان ایلخانی، که به نیرنگ ظلّ السلطان به قتل رسید، بنا شد و پس از آن فرزندان و خاندانش در آن مدفون شدند.

ص: 50


1- 49. برای کتابشناسی کامل در مورد وی ر. ک: فصلنامه میراث شهاب، سال ششم، شماره دوم، تابستان 79، ص 34.

این تکیه خود حیاط جداگانه ای دارد. اتاق اصلی تکیه به شکل چلیپایی و سقف گنبدی و اُرُسی با شیشه های رنگارنگِ بسیار زیبای آن، چشم هر بیننده ای را به سوی خود جلب می کند. در همین اتاق می توان سنگ قبرهای نفیس موجود در تخت فولاد را به همراه خطوط بسیار عالی و حجاری کم نظیر آنها مشاهده کرد. زیباترین این سنگ قبور متعلّق به حسین قلی خان بختیاری ایلخان به تاریخ 1299 هجری قمری است.

روبروی همین اتاق، یک اتاق پنج دری زیبایی با گچ بری های برجسته و آیینه کاری های ظریف، اختصاص به قبور زنان بختیاری دارد.

این تکیه از سوی مجموعه تاریخی فرهنگی مذهبی تخت فولاد مرمّت و بازسازی شده است.

مدفونین تکیه

1 - حسینقلی خان ایلخانی: فرزند جعفر قلی خان، مقتول به سال 1299 ق. از خوانین و سران مشهور ایل بختیاری. ظل السلطان وی را به نیرنگ و توطئه در اصفهان به قتل رساند و وی را در این گوشه از تخت فولاد دفن نمود. پس از دفن این شخصیت بختیاری بود که سایر سران بختیاری از جمله پسرانش به این قسمت توجه نموده و مکان دفن این خاندان گردید. وی فردی شاعر و ادیب نیز بوده و در اشعار «سیّاره» تخلّص می نمود.(1)

ص: 51


1- 50. مهدوی، مصلح الدین: سیری در تاریخ تخت فولاد، ص 83.

2 - علی قلی خان سردار اسعد(دوم) بختیاری: فرزند حسینقلی خان ایلخانی، متوفّی 1336 ق. وی در حوادث مشروطه از اعضای مؤثر و فعّال بوده و به تشویق او کتاب های:

الف) تاریخ بختیاری ب) سفرنامه برادران شرلی ج) سفرنامه تاورنیه د) مجلدات کتاب آبی درباره ی ایران به فارسی ترجمه و چاپ گردیده است.

3 - جعفرقلی خان سردار اسعد(سوم): فرزند علی قلی خان سردار اسعد، متوفّی 1352 ق. از سیاستمداران عصر پهلوی اوّل که در اواخر عمر به زندان افتاد و به دستور رضاخان به قتل رسید.

4 - نجفقلی خان صمصام السلطنه: فرزند حسینقلی خان ایلخانی. متوفّی 1349 ق. وی برادر بزرگ علیقلی خان بختیاری بود که بعد از فتح تهران همراه برادرش از افراد صاحب قدرت در دولت های پس از مشروطه بود.(1)

5 - بانو ویکتوریا افسُرده: فرزند عبدالکریم آشفته. وی شعر می سرود ولی به مناسبت پیشامدهای روزگار طبعش افسرده شد و دیگر شعر نمی گفت.(2)

بر روی سنگ قبرش این اشعار در احوال او گفته شده:

ریشه ی امید او را آفتی بیمار کرد

تندی طوفان عشقی کار او یکسر نمود

در بهار زندگانی رنگ پاییزی گرفت

در نگاهش زندگانی جلوه ی دیگر نمود

ص: 52


1- 51. جهت اطلاع از شرح حال بزرگان بختیاری مدفون در تخت فولاد ر.ک: عقیلی: نگرشی بر مشروطیت اصفهان، صص 255 - 229.
2- 52. مهدوی: تذکره شعرای اصفهان، ص 49 .

تکیه میرفندرسکی

ص: 53

4 - تکیه ی میرزا رفیعا

اشاره

در انتهای قسمت جنوبی تخت فولاد که امروزه محدوده ی نیروی هوایی سپاه قرار دارد، بقعه ی زیبایی متعلّق به دوره ی صفویه وجود دارد که به دستور شاه سلیمان صفوی بر مزار فیلسوف بزرگ آن دوره میرزا رفیع الدین نائینی متوفّی 1082 هجری قمری بنا گردید.

بقعه میرزا رفیعا

معماری این بقعه به شکل یک بنای هشت ضلعی با گنبد دوپوش می باشد. مزیت گنبد دوپوش آن است که علاوه بر کاستن فشار زیاد گنبد بر روی بنا، به استحکام و طول عمر آن نیز می افزاید. گنبد ناری شکل آن با کاشیکاری اشکال هندسی گوناگون تزیین شده است. رنگ سفید بر زمینه گنبد بر سایر رنگ ها برتری دارد. در گردنه ی گنبد دو ردیف کاشیکاری وجود دارد. ردیف اوّل به خط بنایی مشکی بر زمینه کاشی «آیةالکرسی» و اسامی «محمّد» و «علی» تزئین شده است. و در ردیف دوم به

ص: 54

خط بنایی اسماء اللّه شامل: «یا برهان، یا غفران، یا سبحان، یا منّان» تزئین گردیده است.

در بدنه ی دیوار بقعه نیز به خط بنایی بر زمینه رنگ سفید اسامی «محمّد و علی» تکرار گردیده است.

در محدوده ی هوانیروز تکیه های دیگری نیز بوده که امروزه هیچ اثری از آنها مشاهده نمی شود. مثل تکیه سادات طالقانی، تکیه سادات کتابفروش که مشاهیر و بزرگانی در آن مدفون بوده اند(رحمةاللّه علیهما).(1)

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه در سمت راست خیابان آزادگان در محدوده ی فرودگاه قدیم اصفهان واقع گردیده است.

بزرگان مدفون در این تکیه

1 - میرزا محمّد رفیع طباطبائی نائینی: فرزند سیّد حیدر بن زین الدین. متوفّی 1082 ق. هجری قمری مشهور به «میرزا رفیعا». نسبش از طرف پدر به امام حسن علیه السلام و از طرف مادر به امام حسین علیه السلام می رسد. میرزا ابوالحسن جلوه از حکمای بزرگ دوره قاجار نسبش به این فیلسوف عالی قدر می رسد.(2) یکی از بزرگترین فلاسفه و علمای عصر صفویه می باشد. اساتید وی شیخ بهایی، میرفندرسکی، میرداماد بوده اند. از شاگردان برجسته وی علّامه مجلسی، شیخ حرّ عاملی و سیّد نعمت اللّه جزایری را می توان نام برد. علّامه مجلسی در کتاب هایش از وی با احترام یاد می کند و با عنوان «سیدالحکماء المتألهین» وی را می ستاید. وی در فقه، فلسفه، تفسیر و حدیث، استاد مسلّم بود. از آثار ارزشمندش می توان: الف) شجره ی الهیه: در اصول عقاید به فارسی ب) شرح اصول کافی ج) شرح صحیفه ی سجّادیه را نام برد. وی در شعر نیز استاد بود. از اشعار اوست:

ص: 55


1- 53. برای اطلاع از بزرگان مدفون در اطراف تکیه میرزا رفیعا که قبورشان از بین رفته، ر. ک: مجله میراث شهاب، سال ششم، شماره اول، بهار 1379، ص 38 و 39 ؛ و نصرالهی، غلامرضا: جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان، مشاهیر تکیه میرزا رفیعا.
2- 54. رفیعی مهرآبادی: آتشکده اردستان، ج 2، ص 278 و 279.

این قوم که بر خود نگرانند همه

از دیده ی خویشتن نهانند همه

عالم بحر است و خلق عالم همه موج

بیهوده به هر طرف روانند همه(1)

این ماده تاریخ بر سنگ قبرش حک شده است: «مقامٌ رفیعٌ مقامٌ رفیع».

در نزدیکی قبور این عالم بزرگوار، قبور علمای برجسته دیگری نیز بوده که در موقع ایجاد فرودگاه از بین رفته است از جمله می توان به این موارد اشاره نمود:

2) میرزا یحیی مدرس بیدآبادی: فرزند میرزا اسماعیل، متوفی 1349 ق. عالم فاضل ادیب شاعر، مدرس سطوح فقه و اصول و ادیب عرب، صاحب دیوان اشعار مطبوع .

وی از نوابغ علم و ادب در دو قرن اخیر بود که در کلیه علوم ادبی و فقه و اصول استاد و در انواع حکمت از اشراقی و مشایی و ریاضی یگانه دوران و مخصوصاً در علوم غریبه و فلکیات متخصص و متبحر بود. وی در مدرسه ی میرزا حسین و نیز همواره در منزل مسکونی خود در پهلوی مسجد سیّد، حوزه درس گسترد و طلاب علوم در ادبیات و فقه و اصول و کلام و منطق و معانی و بیان به درسش حاضر و چندین نفر از بزرگان از مجلس درس او بیرون آمده اند.

از جمله شاگردانش می توان به: میرزا حسن وحید دستگردی، میرزا محمدحسین ملاذ روضاتی، شیخ عباسعلی ادیب حبیب آبادی، میرزا محمدحسن روضاتی، شیخ اسماعیل کلباسی و میرزا سیّد حسن روضاتی اشاره نمود. وی در سخن سرایی نیز به مرتبه ای بلند نایل و از معاریف شعرای عصر خود بود و به عربی و فارسی شعر می گفته است و بخصوص مراثی او مورد توجه مدّاحان و

ص: 56


1- 55. جهت کتاب شناسی شرح حال و آثار این حکیم فیلسوف، ر. ک: حسینی زنوزی، میرزا محمّد حسن: ریاض الجنة، ج 2، ص 75 - 71.

مرثیه سرایان بوده است. نخستین شعری که گفته در محضر فقیه اعظم شیخ انصاری استادش بوده که در معنای «جیبی قمر بل شمس» بدیهتاً سروده:

تشبیه رخت به ماه کردم!

شمسی و من اشتباه کردم

مرحوم مدرس بیدآبادی برای تحصیل معاش همواره به تحریرات شرعیه اشتغال داشته است و در خانه ی مسکونی اش بدان کار همت می گماشت. از آثار و تألیفات او است: 1 - مرآت المصنف در احوال مؤلف انیس اللّیل مرحوم حاجی میرزا محمدرضا کلباسی. 2 - دیوان اشعار نزدیک به شش هزار بیت.

ایشان دارای اخلاق حمیده و صفات پسندیده بود و با وجودی که علّامه ی دهر و جامع فضل و کمال بوده هیچگاه در صدد شهرت نبود و همیشه با کمال زهد و ورع در گوشه انزوا و ریاضت بسر می برد و با خلوص عقیده بیشتر همّ خود را مصروف سرودن اشعار در مدح و مصیبت پیغمبرصلی الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام می نمود. آن مرحوم در سن نزدیک به 95 سالگی در روز چهارشنبه 5 ذی قعده سال 1349 قمری برابر با چهارم فروردین ماه 1310 شمسی پس از ادای نماز صبح در اصفهان وفات کرد و جسد او را در تخت فولاد در تکیه ی میرزا رفیعاء نایینی به خاک سپردند که بعداً متأسفانه آن را تسطیح کرده و جزو اراضی فرودگاه می باشد.(1)

مرحوم مدرس هیچگاه در صدد شهرت نبود و همیشه با کمال زهد و ورع در گوشه انزوا به عبادت و ریاضت مشغول و با خلوص عقیده بیشتر وقت خود را سرودن اشعار در مدح پیامبرصلی الله علیه وآله و ائمه اطهارعلیهم السلام می شود. در اشعار ی که حوادث قیام کربلا را به تصویر می کشد در مصیبت جناب حرّعلیه السلام چنین می سراید:

[هنگامی که جناب حرّ خدمت امام حسین علیه السلام حاضر شد] :

... شاها منم آن حرّ که دل زار تو خستم

بگشوده در ظلم و سر ره بتو بستم

قلب تو و اولاد کرام تو شکستم

گیرد اگر ای دست خدا دست تو دستم

دست از دو جهان باز کشیم خوشدل و خرم...

... فرمود حسین ای حسبت نیک و گهر پاک

در حشر شود حشر تو با سیّد لولاک

ص: 57


1- 56. کرباسی زاده: احوال و آراء حکیم مدرس اصفهانی، ص60 و 61.

نز جرم کن اندیشه نه بنما ز گنه باک

یک لحظه فرود آی و بیاسای از ایراک

مهمانی و مهمان عزیز است و مکرم

تا آنجا که وقتی حرّ به شهادت می رسد و امام حسین علیه السلام بر بالین او حضور می یابد:

آمد بسرش شاه گرفتش ز زمین سر

فرمود که ای در دو جهان حر محرر

حری تو بدانسان که شدت نام ز مادر

خوش باش که هستی بر مادر صف محشر(1)

ص: 58


1- 57. دیوان یحیی اصفهانی، صص 382 - 380.

بقعه میرزا رفیعا

ص: 59

5 - تکیه ی خوانساری

اشاره

تکیه ی خوانساری از آثار عهد پایانی صفوی است. آقا حسین خوانساری و فرزندش آقا جمال هردو از دانشمندان آن عصر بودند.

پس از فوت آقا حسین خوانساری در تاریخ 1098 ق. شاه سلیمان دستور داد جهت وی بقعه ای عالی بنا کنند.

سبک معماری بقعه با سردر زیبای مقرنس کاری و گنبد دوپوش با کاشی های نفیس نقره ای جلوه زیبا و شکوهمند به این بنا داده است.

تزئینات داخل بقعه با گچ بری آراسته و دور تا دور دیوار داخلی بقعه اشعاری در مدح آقا حسین خوانساری به خط نستعلیق نوشته شده است.(1) علاوه بر این تصاویر نقاشی مربوط به دوره ی قاجاریه با موضوعات مذهبی جلوه معنوی خاصی به داخل بقعه بخشیده است از آن جمله: مجلسی است که امام علی علیه السلام در آن جلوس نموده و امام حسن علیه السلام و امام

حسین علیه السلام در دو طرف پدر بزرگوارشان نشسته اند. و یا صحنه هایی از وقایع و حوادث کربلا که بر دیوار بقعه ترسیم شده است. این نوع نقاشی به نقاشی قهوه خانه ای معروف است.

از ویژگی های مهم این تکیه بزرگان مدفون در آن می باشند که به جهت دفن علمای بسیار داخل و خارج بقعه به این تکیه لقب «قُبّة العلماء» داده اند.

بیشتر علمای مدفون در آن نیز از شخصیّت های بزرگ و معروف اصفهان می باشند. قبور داخل بقعه عموماً از سنگ نوشته های مرمری نفیس به خط ثلث و نستعلیق می باشد. در بیرون بقعه بنای قابل توجّهی با گنبد کوچک کاشیکاری در همان ابتدای درب ورودی تکیه است که مدفون در آن حاج محمّدتقی نقشینه از تجّار نیکوکار و بانی تعمیر مسجد مصلّی و بقعه آقا حسین و آثار ارزشمند دیگر می باشد. همچنین در ضلع غربی تکیه خوانساری قبور خاندان امین العلما قرار داشته است که اولاد عالم جلیل ملاّ محمّد شفیع خوئی(متوفّی 1265 ق.) بودند.(2)

ص: 60


1- 58. هنرفر، لطف اللّه: گنجینه آثار تاریخی اصفهان، صص 659 - 657.
2- 59. مهدوی: سیری در تخت فولاد، صص 150 و 151؛ و معلم حبیب آبادی: مکارم الآثار، ج 5، ص 1806.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از شمال به تکیه شیخ محمّدتقی رازی(مادرشاهزاده)، از شرق به تکیه آقا محمّد بیدآبادی، از مغرب به خیابان آیت اللّه خوانساری منتهی می شود.

بزرگان مدفون در تکیه

1 - آقا حسین خوانساری: فرزند جمال الدین محمّد خوانساری، متوفّی 1098 ق. معروف به «استاد الکلّ فی الکلّ» و مشهور به «محقّق خوانساری». دانشمند، فقیه و حکیم بزرگ شیعه در دوره صفوی است که به سبب اساتید بسیاری که از محضرشان کسب علم نموده ملقّب به «تلمیذ البشر» بود. از بزرگانی چون میرفندرسکی، ملّا محمّدتقی مجلسی کسب علم نمود. نقل است که در دوران جوانی گرفتار فقر و تنگدستی بود و از شدّت سرما در زمستان در حجره اش لحاف را

به دور خویش می پیچید و راه می رفت تا گرم شود، ولی سرانجام به جایی رسید که شاه سلیمان جبّه گرانبهای خود را برای او فرستاد و در یکی از سفرها نیابت سلطنت و رسیدگی به کارهای کشوری را به وی واگذار کرد.

ص: 61

وی در کلام، فلسفه و فقه و اصول تبحّر تمام پیدا کرد و ریاست علمی و مذهبی زمان خود بود. وی به عربی و فارسی شعر می سرود. آقا حسین نویسنده ای پرکار بود و آثاری فراوان از خود به جای گذاشته است که عبارت است از: الف)«مشارق الشّموس»(در شرح کتاب الدروس شهید اوّل) ب) حاشیه بر الهیات شفا ج) حاشیه بر شرح تجرید د) ترجمه صحیفه سجادیه و.... می باشد. ماده تاریخ فوتش چنین است: «امروز هم ملایکه گفتند یا حسین» و به عربی «اُدخلی جنّتی».

این شعر از اوست:

ای باد صبا طرب فزا می آیی

از طَرْف کدامین کف پا می آیی

از کوی که برخاسته ای راست بگو

ای گرد بچشم آشنا می آیی(1)

2 - آقا جمال الدین محمّد خوانساری: «معروف به آقا جمال» فرزند آقا حسین خوانساری. متوفّی 1122 ق. علّامه محقق، محدّث و متکلّم فقیه اصولی، جامع علوم معقول و منقول. عالمی نکته سنج و خوش طبع و بسیار پرکار بود، به گونه ای که علمای بسیاری مقام علمی او را ستوده اند.

درباره دوری وی از دنیا نوشته اند: سلطان حسین او را بسیار احترام می گذارد ولی او کمتر درخواستی از سلطان حسین می کرد. درباره ی علاقه ی فراوان وی به علم و دانش نوشته اند: روزی ملاّ محسن فیض کاشانی عازم حجّ بود وقتی وارد اصفهان شد به منزل آقا حسین خوانساری مهمان شد. آقا جمال به حضور او شتافت. ملّا محسن مسأله ای از او پرسید و آقا جمال نتوانست بر آن جواب دهد. ملّا محسن گفت: «حیف که درِ خانه آقا حسین بسته شد.» این سخن در آقا جمال تأثیر به سزا نمود و تصمیم گرفت به شدّت به تحصیل بپردازد. وقتی که ملّا محسن از مکّه بازگشت و دوباره به خانه آقا حسین وارد گردید و با آقا جمال صحبت نمود، دید که صاحب فضیلت شده است و گفت: «این آقا جمال، غیر آن جمالی است که ما پارسال او را دیدیم».(2) آقا جمال معاصر با علّامه مجلسی بوده و با وی رقابت علمی نیز داشته است. وی صاحب آثار ارزشمندی همچون الف) ترجمه و شرح غُرَر و دُرَر، ب) حاشیه بر شرح لمعه، ج) ترجمه مفتاح الفلاح شیخ بهایی، د) حاشیه شرح اشارات، ه ) مبدأ و معاد و بسیاری کتب و آثار دیگر است. این عالم بزرگوار در ماه رمضان درگذشت و در تاریخ فوتش سروده شد:

ص: 62


1- 60. کتابی، محمّدباقر: رجال اصفهان، صص 304 - 299 .
2- 61. عقیقی بخشایشی: فقهای نامدار شیعه، ص 261 .

رفت چون در ماه صوم آن آفتاب از شهر علم

باز کرد ابواب جنت را به رویش ذوالجلال

سال فوتش را به فاتح هاتفی از غیب گفت

«کرد ایزد با حسین بن علی حشر جمال»(1)

در مقامات آقا حسین و آقا جمال خوانساری گویند روزی در مجلس شاه سلیمان سخن از علم و فضل آقا حسین گردید. گروهی از علما، آقا حسین را بر آقا جمال ترجیح داده و گروهی دیگر آقا جمال را ترجیح می دادند. در آخر شاه سلیمان گفت: «آقا حسین افضل است. به جهت آنکه تحصیل علم را به ریاضت نموده و آقا جمال به تنعّم و آسایشی که پدرش فراهم نموده، ابواب فضیلت را بر روی خود گشوده است».(2)

آقا جمال خوانساری معاصر با علامه ی مجلسی بزرگوار بود و با وی دوستی و همراهی می نمود. در بزرگی مقام وی نیز همین نکته کافی است که پس از درگذشت علامه مجلسی(رحمةاللّه علیه) در 27 رمضان 1110 ه . ق. آقا جمال در مسجد جامع بر پیکر مطهر علّامه مجلسی نماز خواند.(3) همچنین یکی از کرامات مهم در تخت فولاد مربوط به قبر آقا جمال است. نقل است هنگام دفن مرحوم حاج شیخ اسداللّه فهامی در بین قبر آقا حسین و آقا جمال خوانساری به قبر شریف مرحوم آقا جمال راه باز شد و جسد مطهر ایشان تر و تازه بود.(4)

3 - ملّا مسیح کاشانی: متوفی 1120 ه . ق. عالم فاضل ادیب. داماد آقا حسین خوانساری. در اشعارش «صاحب» تخلص می کرد. از آثارش الف) تحفه ی سلیمانیه(ترجمه ارشاد شیخ مفید) ب) منشآت را می توان نام برد.

4 - ملّا محمّدباقر فشارکی: فرزند محمّدجعفر. متوفّی 1314 ق. علّامه فقیه و از مراجع تقلید که در ترویج احکام دین و احادیث ائمه(علیهماالسلام) تلاش زیادی داشت. وی بنیانگذار مراسم احیای شب های جمعه و دعای کمیل در اصفهان می باشد. عالمی خوش محضر بود به طوری که عالم و عامی جذب سخنان او می شدند. حدود سی اثر داشته از جمله آنها کتاب های ارزشمند «عنوان الکلام» و «آداب الشریعه» است.(5)

ص: 63


1- 62. آزاد کشمیری، محمّدعلی: نجوم السماءِ فی تراجم العلماءِ، ص 211.
2- 63. حسینی عاملی، محمّد شفیع: محافل المؤمنین فی ذیل مجالس المؤمنین، ص 214.
3- 64. روضاتی، سید محمدعلی: دو گفتار، ص 61.
4- 65. مهدی پور، علی اکبر: اجساد جاویدان، صص 168 و 169.
5- 66. کتابی، محمّدباقر: رجال اصفهان، ص 151 .

از آقامیرزا یحیی مدرس(معروف به کاشی پز مدفون در تکیه میرزا رفیعا) نقل می فرمود که می گفت: نزد استادم آخوند کاشی [در تکیه ملک دفن می باشد] بودم و از وی برای صرف افطار(در یکی از شب های قدر)دعوت کردم. آخوند به منزل ما تشریف آورد و پس از صرف افطار فرمود: میرزا یحیی، مثنوی داری؟ گفتم بلی فرمود: بیاور و آخوند هم که عشقی به مثنوی داشت شروع کرد به خواندن. صدای ایشان به گوش پدرم که فردی عابد و متعصب بود رسید. مرا صدا زد و پرسید این کی است که امشب آورده ای؟ گفتم قدری آهسته باشید ایشان آخوند کاشی است. گفت: شب قدر به جای دعا مثنوی مولوی می خواند...؟! میرزا یحیی اگر بیرونش نکنی عاقت می کنم! من بد جایی گرفتار شده بودم، از یک طرف شب قدر است و عاق پدر موجب عدم استجابتِ دعا خواهد شد و از طرف دیگر آخوند هم پدر روحانی من بودو حقی بزرگ بر گردنم داشت. بالاخره به فکرم رسید که با جناب آخوند به جلسه احیا برویم. به نزد آخوند رفتم و گفتم آقای آخوند خوب است امشب که شب احیا است به مسجد برویم. سرانجام با آخوند به بیرون از منزل رفتیم و همین طور رفتیم تا رسیدیم به مسجد قطبیه که جناب آخوند ملا محمدباقر فشارکی در آنجا احیا می گرفت. وارد شدیم، دیدم عجب غوغایی است. با آخوند کاشی - که به هیاهو و داد و فریاد کردن اعتقادی نداشت - داخل جمعیت شدیم و نشستیم. مرحوم فشارکی آن شب، سنگ تمام گذاشت و چراغها را خاموش کردند و غوغای عجیبی در مسجد بوجود آمد و هنگامی که از مسجد بیرون آمدیم متوجه شدم که آخوند کاشی چشمهایش اشک آلود است. از اینکه آخوند هم استفاده ای برده خوشحال شدم و گفتم آقای آخوند مثل این که پای منبر این آقا، به شما حالی دست داده است. فرمود: از بس که این آقا غوغا نمود و گریه می گرفت معلوم است سنگ هم که بود گریه اش می گرفت.(1)

5 - ملّا حسینعلی تویسرکانی: فرزند نوروز علی. متوفّی 1286 ق. عالم فاضل، مجتهد محقّق، فقیه عابد. صاحب آثار ارزنده ای چون: الف) کشف الاسرار در یازده جلد فقه استدلالی ب) نجات المؤمنین در اصول دین و اخلاق ج) رساله عملیّه د) فصل الخطاب و بسیاری از آثار دیگر است.

وی استادی بسیاری از بزرگان اصفهان همچون آخوند ملاّ محمّد کاشانی و میرزا عبدالغفار

ص: 64


1- 67. کرباسی زاده: نگاهی به احوال و آراء حکیم مدرس، ص112.

تویسرکانی را بر عهده داشته است.(1)

عارف ربّانی آخوند ملّا محمد کاشانی(آخوند کاشی) می فرمودند که در ایام تحصیل در مدرسه جده ساکن بودم. سالی در شب 9 ربیع الاول که آن را عیدالزهراء می نامند با طلاب مدرسه اجتماعی فراهم کرده و تا صبح شادی کردیم و آن را عید قرار دادیم. من از این حالت بسیار خوشم آمد و با خود خیال کردم بد نیست هر چند ماه یک مرتبه این عمل تجدید شود تا رفع خستگی ایام تحصیل بشود. روی همین نظر پس از یکی دو ماه خودم پیش قدم شدم. وسایل خوشی و تفریح فراهم کردم و طلاب مدرسه را به حجره ی خویش دعوت نمودم و تا پاسی از شب رفته به خوشی گذشت. جمعیّت متفرق شدند و من خوابیدم. در عالم رؤیا مشاهده کردم که در منزلی وارد شده ام. دو نفر آمدند نزد من و اظهار داشتند پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله تو را می خواهد. من از ترس بر خود لرزیدم و دنبال آنها به حرکت درآمدم. وارد شدیم به اطاق بزرگی که ظاهراً حضرت رسول صلی الله علیه وآله در یک گوشه ی آن قرار گرفته بودند و اطراف ایشان علماء و فضلا، بودند. من از جملگی آنها فقط مرحوم عالم بزرگوار ملّا حسین علی تویسرکانی که استادم بود شناختم، دیگران را نشناختم. پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند چوب و فلک بیاورید فوراً حاضر کردند. دستور دادند که ملّا محمّد کاشانی را بخوابانید و چوب بزنید که دیگر از این کارها نکند.

من از ترس و وحشت می لرزیدم و قدرت تکلم نداشتم. مرحوم حاج ملّا حسین علی به خدمت ایشان اظهار کرد او را به من ببخشید. او طلبه ی بدی نیست اشتباه کرده است و شروع کرد به عذرخواهی. حضرت رسول صلی الله علیه وآله مرا به استادم بخشیدند از وحشت از خواب پریدم. قبل از اذان صبح بود دانستم که عمل دیشب من که طلّاب را دعوت کرده ام و آنها را از مطالعه باز داشته ام عمل اشتباهی بوده و این عمل عیش و سرور در شب عیدالزّهراء در جهت دیگر ممدوح است و الّا نباید وقت و عمر را تلف کرد.(2)

6 - میرزا رحیم شیخ الاسلام: متوفّی 1249 ق. عالم جلیل و از اعقاب محقّق سبزواری است. سنگ قبری عالی و نفیس به خط نستعلیق برجسته دارد و ماده تاریخ فوتش چنین است:

ص: 65


1- 68. کتابشناسی در مورد وی مجله میراث شهاب، سال ششم، شماره دوم، ص 25.
2- 69. ناگفته های عارفان، صص111 - 109.

نوشت کلک ضیا از برای تاریخش

رحیم را که کند رحم جز رحیم بعقبا(1)

7 - میرزا حیدرعلی مجلسی: فرزند میرزا عزیزاللّه. متوفّی 1214 ق. عالم جلیل، محدّث و رجالی بزرگوار، از علمای بزرگ عصر زندیه و اوایل قاجار است. اثر ارزشمندش «تذکرةالانساب» در انساب خاندان مجلسی اصفهان می باشد.

8 - سیّد محمّدشفیع جزایری شوشتری: از اعقاب سیّد نعمت اللّه جزایری. متوفّی 1274 ق. عالم فاضل محقق جلیل، عالم در علم رجال و صاحب آثاری از جمله: الف) کشف الریاض)4 جلد) ب) حاشیه بر نقدالرجال می باشد.

9 - ملّا محمّدصادق پیکانی: فرزند ملاّ احمد، متوفّی 1290 ق. عالم ربّانی و فقیه جلیل. از شاگردان برجسته شیخ مرتضی انصاری بود. جسد وی را جزو اجساد جاویدان می دانند. زیرا هنگام دفن یک عالم کنار قبر ایشان با جسد تازه ی این عالم بزرگوار مواجه شده بودند.(2)

10 - میر سیّد علی طباطبایی بروجردی: متوفّی 1306 ق. عالم ربّانی و فقیه محقّق. صاحب الف) اصول الفقه(دوره کامل) ب) «شرح هدایه شیخ حرّ عاملی». وی نزد بزرگانی چون حاج محمّدجعفر آباده ای و سیّد اسداللّه شفتی بیدآبادی کسب علم کرد و به مقام اجتهاد رسید. وی پدر بزرگوار سیّد ابوالحسن بروجردی مدفون در تکیه ی بروجردی است.

11 - حاج میرزا زین العابدین اشرف الکتّاب: فرزند محمّدتقی. متوفّی 1295 ق. مشهور به «سلطانی» خطّاط و خوشنویس. در خط نسخ استاد مسلّم روزگار خویش بود. قرآن های به خط او معجزه ای در خط نسخ است. وی بیش از هفت بار قرآن را بطور کامل نوشت. وی صد و ده سال و بلکه بیشتر عمر نمود. با این حال هیچ سستی و لرزش دست پیدا نکرد و به محکمی دوره جوانی می نوشت. حتّی به عقیده ی بعضی اساتید خط در پیری پخته تر و محکم تر از جوانی می نوشت.(3)

12 - میرزا حسنعلی مجلسی: فرزند ابوطالب الماسی. متوفّی 1227 ق. او از خاندان علّامه محمّدتقی مجلسی عالمی فقیه به ویژه در علوم فقه، اصول، حدیث و ادبیات عرب و تاریخ است.

13 - شیخ اسداللّه فهامی: عالم عابد و پرهیزگار، متوفی 1372 ه . ق. وی مدّت بیست سال تمام در

ص: 66


1- 70. همان مأخذ، ص 228 .
2- 71. مهدی پور، علی اکبر: اجساد جاویدان، ص 241 .
3- 72. همایی: تاریخ اصفهان(جلد هنر و هنرمندان)، ص 79 - 77.

تکیه ی خوانساری ها دعای کمیل می خواند و وصیّت نمود بین قبر آقا جمال و آقا حسین دفن شود. وی مؤسس مراسم دعای ابوحمزه ی ثمالی در شب های ماه مبارک رمضان در اصفهان بود؛ نقل است پس از درگذشت وی آیت اللّه فانی در خواب دید که فرشتگان زیادی به طرف وادی السلام می روند. وقتی علّت را می پرسد، جواب می دهند که حاج شیخ اسداللّه را می آورند.(1)

ص: 67


1- 73. فهامی، مهدی: یکصدوبیست حدیث طلایی، ص 9.

تصویر

ص: 68

6 - تکیه ی آقا سیّد رضی(تکیه ی سادات)

اشاره

این تکیه متعلّق به اواخر عهد صفویه و بقعه ای چلیپایی شکل داشت. ولی بر اثر گذشت زمان دچار تخریب گردید. تکیه را جهت عالم جلیل، فقیه برجسته و مفسّر بزرگ مرحوم سیّد رضی الدّین محمّد بن محمّدتقی شیرازی متوفّی 1113 ق. بنا نمودند. ده سال بعد 1123 ق. پس از درگذشت و دفن آقا میرزا محمّدباقر عاملی معروف به «پیشنماز» این تکیه اهمیّت و رونق بیشتری یافت. قبور اولاد و اعقاب وی مانند قبر مرحوم میرزا مهدی نایب الصدر که از علمای ممتاز روزگار خود و علاوه بر تبحّر در علوم و اخبار به دیانت و تقوی نیز معروف بود در این تکیه قرار دارد. علاوه بر این قبر میر سیّد احمد علوی عاملی داماد و شاگرد میرداماد و فرزند بزرگوارش سیّد عبدالحسیب نیز در این تکیه قرار داشته که آثار قبر از بین رفته است.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

روبروی تکیه ی خوانساری نرسیده به تکیه ی میرزا محمّدباقر چهارسوقی، دست چپ، تکیه ی آقا سیّد رضی است. دسترسی به تکیه از طریق خیابان آیت اللّه خوانساری امکان پذیر است.

این تکیه از سمت جنوب شرقی به منازل مسکونی، از شمال به مصلّای تخت فولاد و از غرب به تکیه ی آقا میرزا محمّدباقر چهارسوقی محدود می شود.

بزرگان مدفون در این تکیه

1 - آقا سیّد رضی الدین محمّد حسینی شیرازی: فرزند محمّدتقی، متوفّی1113ق. عالم جلیل، فقیه مفسّر، صاحب«نورالانوار و مصباح الاسرار» به عربی در تفسیرقرآن کریم است. از اساتید برجسته ی

او می توان به فیض کاشانی و شیخ حرّ عاملی اشاره نمود.(1)(برخی از مردم اصفهان عقیده خاصی نسبت به صاحب قبر آن دارند و برای برآورده شدن حاجاتشان به قبر این عالم متوسّل می شوند).

ص: 69


1- 74. عقیلی، سیّد احمد و خلیلیان، حمید: جلوه قرآن در خاک تابان(شرح حال مفسرین مدفون در تخت فولاد)، ص 19 - 17.

2 - سیّد محمّدباقر پیشنماز: فرزند سیّد علیرضا حسینی عاملی. متوفّی 1123 ق. جدّ سادات عاملی. وی پیشنماز مسجد جامع عباسی بود و کتاب های بسیاری را وقف نمود. مجتهد عالیقدری که از علامه مجلسی، آقا حسین خوانساری، شیخ حرّ عاملی اجازه دریافت نموده بود.(1)

3 - میر محمّدمهدی نایب الصدر: از اعقاب محمّدباقر پیشنماز، متوفّی 1267 ق. وی از علمای ممتاز عصر خود بود و در بیشتر علوم عصر خود جامعیّت داشت. آخوند گزی می نویسد: هر کتابی که به دست او افتاده تحقیقات و حاشیه های مهمی بر آن می نوشته است.(2)

4 - میر سیّد محمّد درب امامی: فرزند سیّد عبدالوهاب حسینی، متوفّی 1359 ق. عالم پرهیزگار، مدرّس برجسته ی مدرسه ی نیم آورد. پس از فوت با اجازه آیت اللّه حاج سیّد علی نجف آبادی در قبر جدّ مادری خود(آقا محمّدباقر پیشنماز) دفن گردید.(3)

5 - میرزا حسین عارفچه: متوفّی 1322 ق. وی محدّث ادیب شاعر و از وعاظ معروف اصفهان بود. از آثارش الف) زادالعارفین ب) انیس الواعظین را می توان نام برد.

6 - محمّدعلی عارفچه: فرزند میرزا حسین عارفچه، متوفّی 1380 ق. شاعر ادیب و از مرثیه خوانان و مدّاحین خاندان نبوّت که عمری را به زهد و قناعت گذراند، و صاحب آثار ارزشمندی چون الف) تذکرةالشّعراء ب) هدیةالمعصومین و آثار دیگر می باشد.(4)

ص: 70


1- 75. موحد ابطحی: ریشه ها و جلوه های تشیع، ج 2، ص 427.
2- 76. گزی، شیخ عبدالکریم: تذکرةالقبور، ص 55 .
3- 77. موحد ابطحی: همان، ص 428.
4- 78. مهدوی: تذکره شعرای معاصر اصفهان، ص 326 .

از اشعار اوست:

.... چار چیز آورده ام یارب که در گنج تو نیست

نیستی و حاجت و فقر و فنا آورده ام

با کمال بینوایی در برت ای ذوالجلال

اشک چشم و ناله و آه و نوا آورده ام....

7 - سیّد احمد بن سیّد مرتضی شیرازی: متوفّی 1126 ق. از علمای فاضل جلیل القدر.

8 - آقا سیّد علی اصغر حسینی برزانی: فرزند سیّد محمّدحسین. متوفی 1395 ق. عالم فقیه زاهد. از مدرّسین عالی مقام مدرسه ی صدر که به خصوص در تدریس کتاب «قوانین الاصول» استاد منحصر به فرد و بی نظیری بود. از اساتید بزرگی چون آیت اللّه سیّد محمّدباقر درچه ای و آیت اللّه ضیاءِالدین عراقی کسب علم نمود.(1)

ص: 71


1- 79. مهدوی: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج 3، ص 255.

علمایی که آثار قبور ایشان از بین رفته است عبارتند از:

1 - میر سیّد احمد علوی: فرزند سیّد زین العابدین بن عبداللّه عاملی، متوفّی پس از 1054 ه . ق. در این تکیه دفن شده امّا صورت قبر مشخصی ندارد. وی یکی از چهره های درخشان مکتب فلسفی اصفهان به شمار می آید. نسب وی به محمود دیباج فرزند امام صادق علیه السلام می رسد.(1)

پروفسور هانری کربن در مورد وی می گوید: «این عالم و فیلسوف متأله مکتب فلسفی اصفهان، کاملاً زبان عبری را می دانسته است تا جایی که عین متن کتاب عهد عتیق(تورات) را شرح می کند و آن متن عبری را به حروف عربی می نویسد و سپس کلمه به کلمه به فارسی ترجمه می نماید».(2) وی جامع علوم معقول و منقول بود و از میرداماد و شیخ بهایی اجازه دریافت داشت. صاحب شرح قبسات استاد خود میرداماد، «لطایف غیبیه» مناهج الاخبار در شرح استبصار، شرح شفا، و علاوه بر این، صاحب آثار ارزنده ی بسیاری است.(3)

2 - سیّد عبدالحسیب بن سیّد احمد علوی: متوفّی 1121 ق. عالم فاضل و صاحب آثار ارزشمندی چون: الف) سدرةالمنتهی ب) منهاج الشارعین.

یک حکایت

نقل است برخی حاج محمّدتقی نقشینه تاجر معروف و فرد نیکوکاری که در ابتدای ورودی تکیه خوانساری مدفون است، را در خواب دیده و از احوالش پرسش نمودند. در جواب اشاره به تکیه و قبر مرحوم میرزا محمّدمهدی نایب الصدر نموده و اظهار داشت: «به برکت وجود این بزرگوار و در پناه او آسوده ایم». برخی از معتمدین مورد وثوق نقل می کنند پس از گذشت یک قرن از وفاتش دیواره ی قبر او فرو ریخت و جسد مطهر این عالم را بدون آنکه خدشه ای به آن وارد شده باشد مشاهده نمودند.(4)

ص: 72


1- 80. کتابی: ص196.
2- 81. به نقل از کتابی: ص517.
3- 82. میر محمّدباقر داماد، تقویم الایمان، به تحقیق علی اوجبی، صص 149 - 138 .
4- 83. جهت آشنایی با شرح حال وی ر. ک: گزی، عبدالکریم: تذکرةالقبور، ص 55 ؛ و موحد ابطحی، میر سیّد حجة: ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه های علمیه اصفهان، جلد اوّل، ص 545 .

تصویر

ص: 73

7 - تکیه ی خاتون آبادی

اشاره

از بناهای تاریخی متعلّق به اواخر صفوی و منسوب به میرمحمّداسماعیل خاتون آبادی(1)(متوفّی 1116 ق.) از سادات حسینی و جدّ سادات پاقلعه ی اصفهان است.

تنها تکیه ی موجود در تخت فولاد است که خصلت مسجد - مدرسه و تکیه را دارد. بانی تکیه خود میر محمّداسماعیل خاتون آبادی است. وی یکی از بزرگترین علماء و حکمای عهد صفویّه بود که در تخت فولاد مدرسه ای ساخت و خود در آن اقامت نمود و در آن به تدریس و نوشتن تفسیر بزرگ قرآن پرداخت و پس از وفات در همان حجره ی خود دفن گردید. این مدرسه بعدها به تکیه ای تبدیل شد که بسیاری از علمای خاندان خاتون آبادی در آن مدفون شدند. بنای اصلی شامل مسجد و محل تدریس و مرقد اوست.

بنای تکیه خاتون آبادی از چند طبقه تشکیل شده است: طبقه ی زیرین سرداب و طبقه ی هم کف محل عبادت میر محمّداسماعیل بوده است. صحن تکیه شامل حجرات و مقابر؛ طبقه ی دوم اطاق بزرگ مصفای سه ایوانی تکیه و طبقه آخر گنبد کاشیکاری بسیار زیبایی است که در نهایت ظرافت با اسلوبی بسیار زیبا و دلنواز ساخته شده است که گنبد زیبای مدرسه چهارباغ را در خاطر بیننده تداعی می کند.

کتیبه ی پایه ی دور گنبد به خط ثلث بسیار عالی به رنگ سفید بر روی زمینه ی لاجوردی است که آیات «فَطَفِقَ مَسحاً بِالسُّوقِ وَ الاَعْناقِ...» و «قال ربّ اغفرلی وهب لی مُلکاً لا یَنْبَغیِ لاَِحَدٍ مِنْ بَعدی...»(2) به خوبی خوانده می شود. این گنبد گلابی شکل دارای قطری حدود 5 متر و نقوش اسلیمی بسیار زیبا و جذّاب بر زمینه ی کاشی فیروزه ای است. که نظر هر بیننده را به خود جلب می کند.

نمای داخلی بقعه در ضلع جنوبی مسجد و محراب تکیه قرار دارد که محراب آن را یک مقرنس کاری ساده و بدون تزئینات تشکیل داده است. ضلع غربی بقعه در سه طبقه ساخته شده و در طبقه ی زیرین سرداب و مدفن حاج میرزا حسین نایب الصدر از علما و نیکوکاران خاندان خاتون آبادی

ص: 74


1- 84. درباره ی علّت وجه تسمیه ی این خاندان به خاتون آبادی، ر. ک: کتابی، محمّدباقر: رجال اصفهان، ص 52 و 53 .
2- 85. سوره صاد، آیات 35 33 .

است. در ضلع جنوبی صحن تکیه دو اتاق وجود دارد که اتاق اوّل آن مدفن میر محمّداسماعیل خاتون آبادی و محل عبادت و مطالعه ی وی نیز بوده است.

فضای درونی اتاق از روحیه ی معنوی و روحانی خاصی برخوردار است.

طبقه ی دوم همین ضلع را اتاق بسیار باصفای سه ایوانی تشکیل می دهد که بر سقف همین اتاق گنبدی ساخته شده است.

ضلع شرقی نیز متشکّل از سه اتاق متّصل به هم است. در اتاق وسط قبر میر محمّدباقر بن میر محمّداسماعیل و در دو طاق پشت و جلوی این اتاق قبور خاندان خاتون آبادی و مشاهیر دیگر تکیه قرار دارد.(1)

بقعه ی تکیه خاتون آبادی

در جنوب شرقی داخل تکیه ی خاتون آبادی دالانی این تکیه را به

تکیه ی آغاباشی وصل می کند.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از شمال به کوچه ی تکیه ی میر و آرامگاه بابافولاد حلوایی، از مشرق به تکیه ی آغاباشی

ص: 75


1- 86. راجع به معماری بقعه تکیه خاتون آبادی، ر. ک: همایی: تاریخ اصفهان(مجلد ابنیه و عمارات)، ص 433 و 434 .

و از جنوب به قبرستان عمومی محدود است.

بزرگان مدفون در این تکیه

1 - میر محمّداسماعیل خاتون آبادی: فرزند میر محمّدباقر حسینی خاتون آبادی. متوفّی 1116 ق. فقیه عالیقدر، و عالم برجسته ی دوره ی صفوّی، مفسّر بزرگ قرآن کریم است. وی آثار و تألیفات فراوانی دارد که مهمترین آنها عبارت است از: الف) تفسیر کبیر در چهارده جلد ب) شرح اصول کافی ج) شرح اعتقادات صدوق د)

تقویم الایمان و آثار دیگر. برای وی کرامات و مقاماتی ذکر نموده اند.

2 - میر محمّدباقر خاتون آبادی: فرزند میر محمّد اسماعیل. متوفّی 1127 ق. معروف به «ملاّباشی». او از مجتهدین طراز اوّل عصر سلطان حسین صفوی است. اوّلین مدرّس مدرسه چهارباغ اصفهان و صاحب آثار فراوانی که مهمترین آنها عبارتند از: الف) ترجمه ی «اناجیل اربعه»

به فارسی ب)ترجمه ی مکارم الاخلاق ج) ترجمه ی عیون الحساب. وی توسط مخالفینش به شهادت رسید.

3 - حاج میرزا حسین نایب الصدر: فرزند سیّد محمّدصادق خاتون آبادی و نواده ی میر ابوالقاسم مدرّس. متوفّی 1326 ق. عارف و فقیه وارسته، از فقها و مجتهدین اصفهان در عصر قاجار و از شاگردان برجسته شیخ مرتضی انصاری است که در سرداب تکیه مدفون می باشد.

ص: 76

4 - حاج سیّد محمّدحسین خاتون آبادی: فرزند حاج میرزا محمود خاتون آبادی. متوفّی 1400 ق. متخلص به «آزاد». شاعر، ادیب و نسب شناس معاصر اصفهان بود. از آثار وی می توان به الف) دیوان اشعار ب) اغصان طیبه و کتب دیگر اشاره نمود.

از اشعار اوست:

گر صلاح دین و دنیا طالبی ای مرد راه

با خدای خویشتن بگذار کار خویش را

در جهان هرکس بگیسویت نماید یک نظر

می کند آخر پریشان روزگار خویش را

خواهی ار آزاد گردی همچنان «آزاد» رو

تا توانی بندگی کن کردگار خویش را(1)

در مقامات و احوال سیّد محمّداسماعیل خاتون آبادی و پسرش سیّد محمّدباقر خاتون آبادی:

محدّث قمی در شرح حال سیّد محمّداسماعیل می نویسد: «وی عالم فاضل کامل زاهد تارک دنیا بوده، و در علم فقه، اصول، حدیث، تفسیر، کلام، حکمت ماهر بوده و در جامع جدید عباسی در اصفهان مدرّس بود و قریب 50 سال تدریس می کرد و اخذ علم از مولی محمّدتقی مجلسی، میرزا رفیع الدین نائینی و.... نمود و در حال جلیلش نگاشته اند که در سن 70 سالگی عزلت از خلق نموده، در مدرسه ی تخت فولاد که از بنای خود ایشان است سکنی نموده، قبر خود را در حجره ای از حجرات کنده، شب ها بعد از فریضه مغرب و عشاء در میان آن قبر رفته و تهجّد در قبر گذاشته و بعد از آن از قبر بیرون می آمده و شرح اصول کافی و تفسیر قرآن می نوشته و روزها جمعی از طلّاب مستعدّ که از جمله والد سیّد نعمةاللّه بوده در خدمت ایشان بودند. عاقبت در همان جا وفات نموده و در همان قبر مدفون شد».(2)

ص: 77


1- 87. مهدوی: تذکره شعرای معاصر اصفهان، ص 15 .
2- 88. محدث قمی: منتهی الامال، ج 2، ص 163 به نقل از مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، چاپ جدید، ج 1، ص 187.

به این ترتیب این مفسّر عالی قدر عصر صفوی سهم بسزایی در میراث غنی اسلام و تشیع و فرهنگ اصفهان داشته است. با این حال به دو علّت این عالم بزرگ همچنان گمنام و ناشناخته باقی

مانده است. اوّل معاصر بودن ایشان با شخصیت برجسته علّامه مجلسی، زیرا علّامه مجلسی با کار عظیم تدوین بحارالانوار و تألیف کتب پربار و سودمند به زبان فارسی شهرت علمای معاصر خود را تحت الشعاع قرار داد. و دوم آنکه آثار و نوشته های این عالم فرزانه به چاپ نرسیده و مورد پژوهش قرار نگرفته است. از این رو شایسته است که آثار وی مورد توجّه محقّقین علوم اسلامی قرار گیرد.(1)

امّا در مورد پسرش سیّد محمّدباقر خاتون آبادی صاحب تتمیم امل الآمل می نویسد: میر محمّدباقر بن میر محمّداسماعیل عالمی برجسته و صاحب دو امتیاز بزرگ بود که هیچ یک از علما در اکثر زمان ها نداشتند: اوّل نوشته های دلپذیر و سخنان بی نظیر. چنانکه صاحب تتمیم آورده: شنیده ام از حبیب خود میرزا ابی تراب که از ملا اسماعیل مازندرانی نقل می کرد که او می فرمود از زمان درس حضرت ادریس نبی - علیه السلام - تا این زمان هیچ کس خلق نشده که تقریر و بیان او از میر محمّدباقر بهتر و خوشتر باشد. امتیاز دوم وی مقام و موقعیّت برجسته ی وی نزد سلطان حسین صفوی. چنانکه سلطان حسین وی را معلّم خود ساخته بود و در ایّام سلطنت نزد وی درس می خواند و او را بر جمیع علمای زمان مقدّم کرده بود و جمیع امرا، حتّی وزیر اعظم، پیش او خاضع بودند و امرای زمان نمی توانستند در حضور او بنشینند تا وقتی که او حکم به نشستن می فرمود».(2)

ص: 78


1- 89. نصرالهی، غلامرضا: مقاله میر محمّداسماعیل خاتون آبادی در مجله کیهان اندیشه، خرداد و تیر 1374، سال دهم، شماره 60، ص 153 - 151.
2- 90. قزوینی، شیخ عبدالنبی: تتمیم امل الآمل، ص 77.

تصویر

ص: 79

8 - تکیه ی فاضل سراب

اشاره

این تکیه از جمله تکایای عهد صفوی است که بر مزار عالم فقیه ملّا محمّد بن عبدالفتاح تنکابنی(معروف به فاضل سراب) متوفّی 1124 ه . در زمان سلطان حسین صفوی احداث گردید.

از لحاظ تاریخی این تکیه در باغ انارستان یکی از چهارباغ دوره صفوی قرار داشته و امروزه نخستین تکیه در محدوده ی تخت فولاد است. داخل تکیه، بقعه ای آجری به شکل هشت ضلعی بنا شده است. برخلاف بقعه های دوره قاجار که توسط شبکه های آجری محصور گشته، این بقعه بر روی سکویی قرار گرفته و از هر سو توسط دهانه هایی به اطراف گشوده است.

گنبد این بقعه نیز از نمونه های جالب معماری بقعه های موجود در تخت فولاد است. گنبد عرقچینی بر روی یک بنای هشت ضلعی قرار دارد.

بقعه ی تکیه فاضل سراب

در اطراف بقعه اتاق هایی وجود داشته که با گذشت زمان تخریب شده است. در ابتدای ورودی تکیه در سال 1382 شمسی از سوی مجموعه ی تاریخی، فرهنگی - مذهبی تخت فولاد تعمیرات

ص: 80

اساسی انجام گرفت. این تکیه به جهت دفن شماری از علماء و بزرگان محلّه ی جویباره اصفهان که آنان نیز از اعقاب و خاندان فاضل سراب محسوب می شدند به تکیه ی جویباره ای نیز معروف است.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از غرب به خیابان فیض، از جنوب به تکیه ی شهشهانی و از شمال و شرق به منازل مسکونی محدود می گردد.

بزرگان مدفون در تکیه

1 - ملّا محمّد بن عبدالفتاح تنکابنی: متوفّی 1124 ق. مشهور به «فاضل سراب». علّامه فقیه محدّث، محقّق، حکیم بزرگوار. وی از فقهای اصولی معروف اواخر عهد صفوی و از مراجع مورد اعتماد شاه سلیمان و سلطان حسین صفوی بود. در فقه استدلالی احکامش به دور از هرگونه شک و با دلایل محکم و استوار همراه بود. وی معاصر علمای بزرگی چون علاّمه مجلسی و سیّد نعمت اللّه جزایری و از شاگردان برجسته ی محقّق سبزواری و آقا حسین خوانساری بود. از او آثار و تألیفات متعدّدی به یادگار مانده است که مهمترین آنها عبارتند از: الف) سفینةالنجاة در اصول دین و مبحث امامت ب) ضیاءالقلوب به فارسی درباره ی امامت ج) حاشیه بر زبدةالبیان.(1)

2 - میرزا محمّدمهدی جوباره ای: فرزند ملاّ محمّدصالح. متوفّی 1325 ق. عالم شایسته و فقیه پارسا. وی در کنار قبر جدّش فاضل سراب دفن شد.

3 - میرزا محمّدمهدی خان مازندرانی: فرزند محمّدحسن خان. متوفّی 1247 ق. شاعر و ادیب. متخلّص به «شحنه» از شعرای معروف عهد فتحعلی شاه و از او اشعار زیبایی نقل شده است. از اشعار اوست:

از ره چو رسید یار، بنواختمش

از شوق بچشم خویش جاساختمش

گفتم که بفتراک تو خود صیدی بود؟

گفتا که دل تو بود، انداختمش(2)

ص: 81


1- 91. جهت شرح احوال و آثار این عالم ر. ک: مجموعه مقالات همایش فاضل سراب و اصفهان عصر وی.
2- 92. مهدوی: سیری در تخت فولاد، ص 103 ؛ و جابری انصاری: تاریخ اصفهان، ص 171 و 257.

4 - سید محمدحسین امامی العریضی: فرزند عالم فاضل سید عبدالباقی امامی. متوفی 1346 ق. محدّث و واعظ شهیر ملقب به «قوام المحدثین». جدّ مادری حضرات آیات حاج سید احمد فقیه امامی و حاج سید حسن فقیه امامی. در مورد ایشان نقل است که:

یک ماه قبل از فوتشان شبی ناگهان از خواب بیدار شده و گفتند: مداد و کاغذی به من بدهید. سپس ایشان شروع به نوشتن شعری بر روی کاغذ کردند و بعد گفتند: این شعر را بر قبر من بنویسید. که بعد از فوت ایشان آن شعر را بر روی قبرشان نوشتند، و آن شعر زیبا چنین است:

جان به حق واصل شد و من از پی جان می روم

گرچه دشوار است ره لیکن من آسان می روم

پادشاها چشم امیدم به کس غیر از تو نیست

خلعتم ز الطاف ده اکنون که عریان می روم

در وفاداری مهر مصطفی و آل او

عمر شیرین صرف کردم همچه سلمان می روم

گویند در لحظات آخر عمر در حالی که کاملاً بیهوش بود از جای خود برخواسته و دست بر سینه گذاشته و گفتند: «السلام علیک یا ابا عبداللّه روحی لک الفداء»

همزه کلمه «فداء» را که گفتند، مانند این بود

که هزار سال است از دنیا رفته اند».(1)

5 - سیّد عطاءاللّه درب امامی حسینی: فرزند آقا سیّد محمّد. متوفّی 1387 ق. عالم پرهیزگار، از سادات درب امامی که نسب ایشان به امامزاده(درب امام) منتهی می شود. وی نزد علمای بزرگی چون آخوند کاشی و شیخ محمّد رضا نجفی کسب علم نمود.

ص: 82


1- 93. فقیه امامی، سید محمد: یادگاری از خطبای پیشین، ص 25 و 26.

6 - استاد حسین خطایی: متوفّی 1395 ق. هنرمند بزرگ مینیاتوریست معاصر. وی نزد مینیاتوریست بزرگ اصفهان حاج میرزا آقا امامی کسب علم کرد و در بسیاری از هنرها چون تذهیب، زرنگاری، برجسته کاری و.... مهارت داشت. وی بنا به درخواست علّامه امینی مؤلف الغدیر کار تعمیر و تذهیب و تجلید قرآنی با خط کوفی بر روی پوست آهو را به بهترین نحو انجام داد. از وی تابلوها و آثار نفیسی به یادگار مانده است.(1)

7 - میرزا حسن آتش: فرزند حاج میرزا آقا. متوفّی 1349 ق. وی شاعر و ادیب و صاحب دیوان اشعار است. ماده تاریخ فوتش را چنین آورده اند:

طبع حسام از پی تاریخ گفت

آتش ما سرد شدی زود بود.(2)

8 - حاجیه خانم مریم صالحی: متخلص به «بانو». متوفی 1389 ق. از شاعران خوش ذوق و ادیب قرن چهاردهم هجری. دختر حاج میرزا مهدی جوباره ای. وی از سن دوازده سالگی به شعر گفتن پرداخته بود. ماده تاریخ فوتش چنین است: «بهشت جاودان شد جای مریم».(3)

ص: 83


1- 94. نصرالهی، غلامرضا: جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان، مشاهیر تکیه فاضل سراب.
2- 95. مهدوی: رجال اصفهان، ص 28 .
3- 96. مهدوی: تذکره شعرای معاصر اصفهان، ص 79.

تصویر

ص: 84

9 - تکیه ی فاضل هندی

اشاره

بنای بقعه ی زیبای این تکیه متعلّق به دوره ی انقلاب اسلامی است که در سال 1375 هجری شمسی به همّت مجموعه تاریخی فرهنگی - مذهبی تخت فولاد ساخته شده است.

در سال 1131 ق. در دوران آشوب و هرج و مرج اواخر دوره صفویه یکی از بزرگترین فقهای اواخر عهد صفویه به نام «بهاءالدین محمّد فاضل اصفهانی» درگذشت و در قسمت جنوب غربی مزار مقدّس لسان الارض تخت فولاد به خاک سپرده شد، به خاطر شرایط نامساعد سیاسی آن زمان، آرامگاهی برای وی ساخته نشد.

پس از درگذشت وی نیز علماء و بزرگان زیادی در نزدیکی مزار وی دفن شدند. در قرن سیزدهم هجری در پی دفن یکی دیگر از علمای بزرگ اصفهان به نام «ملاّ محمّد نائینی» معروف به «فاضل نائینی» از آنجا که دو عالم بزرگوار با لقب «فاضل» در کنار هم در این تکیه مدفون گردیدند به تکیه ی فاضلان شهرت یافت.

بنای معماری تکیه فاضل هندی عبارت از یک بقعه چهارگوش با گنبد عرقچین به سبک معماری امروزی است که بر روی سکویی چهارضلعی قرار دارد.

بقعه شامل یک اتاق مربعی شکل ساده و گنبدی زیبا با کاشی های فیروزه ای رنگ تزیین شده است. گنبد با نقوش هندسی و کاشی های زرد، سفید، سیاه بر زمینه فیروزه ای جلوه ای خاص به آن داده است. همین نقوش هندسی بر زمینه آجری گرد گنبد نیز ترسیم شده است. در چهار طرف ستون های گنبد نیز بر زمینه کاشی های لاجوردی به خط نستعلیق بسیار زیبا توسط استاد حبیب اللّه فضائلی آیاتی در تقدّس علم و علماء نگاشته شده است.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از شرق به گلستان شهداء، از غرب و جنوب به خیابان فیض و از شمال به تکیه ملاّ اسماعیل خواجویی منتهی می شود.

ص: 85

بزرگان مدفون در این تکیه

1 - بهاءالدین محمّد فاضل اصفهانی: فرزند تاج الدّین حسن. متوفّی 1131 ق.(1) مشهور به «فاضل هندی» علّامه فقیه، حکیم محقّق، پدرش تاج الدّین حسن نیز از علمای عهد شاه عباس دوم و شاه سلیمان بود.

بهاءالدّین محمّد نزد پدرش و علّامه مجلسی کسب علم نمود. نقل است که در ده سالگی کتاب «مطوّل تفتازانی» را تدریس می کرد. در دوازده سالگی به تألیف و تدریس پرداخت. در سیزده سالگی جامع علوم معقول و منقول بود. این استعداد او را باید از نبوغ الهی و کسب فیض از منبع الهی دانست.

زندگانی وی با فقر و تهیدستی همراه بود و از راه کتابت روزگار می گذرانید. مهمترین کتاب وی «کشف اللثام» در شرح قواعدالاحکام علّامه حلّی است؛ که یکی از بهترین کتاب های فقهی شیعه به شمار می آید. معروف است که صاحب جواهر تا به این کتاب دسترسی نداشت چیزی از کتاب جواهرش را ننوشته بود.(2) وی صاحب آثار ارزشمند دیگر چون الف) المنهاج السویه فی شرح روضةالبهیه ب) اللئالی العبقریه(شرح قصیده ی حمیری) ج) حکمت خاقانیه و... می باشد.

از آنجا که مدّتی همراه پدرش به هند سفر کرده بود به «فاضل هندی» نیز معروف است. مقبره ی وی یکی از مشهورترین قبور تخت فولاد است که مؤمنین جهت برآورده شدن حاجاتشان به زیارت قبر وی می آیند.

در مقامات و احوال فاضل اصفهانی فاضل اصفهانی(هندی) ملقّب به«تاج الفقهاءِ» علّامه فقیه،محدّث و مفسّرعالیقدر درکثرت حفظ و قدرت فکری از نوابغ روزگار شد. صاحب جواهر به کتاب کشف اللثامِ وی اعتماد بسیاری داشت و گفته شده که وی هیچ بخش از کتاب جواهر خود را بدون مراجعه به این کتاب نمی نوشته است. در مورد مقام علمی و فقهی او همین بس که صاحب جواهر درباره او گفته است: «اگر فاضل هندی در ایران به منصّه ظهور و بروز نمی رسید، گمان نمی کردم که فقه در آنجا به کمال خود می رسید».(3)

ص: 86


1- 97. حزین لاهیجی فوت وی را چندی پیش از حادثه ی سقوط اصفهان)1135 ه . ) به دست افاغنه نوشته است. ر. ک: تاریخ و سفرنامه حزین، تحقیق علی دوانی، ص 209. و در سنگ قبرش 1137 ق. حک شده است. اما تاریخ دقیق فوت وی را علّامه زنوزی در ریاض الجنة جلد اول، ص 202، شب شنبه 25 رمضان سال 1131 ق. نوشته است.
2- 98. کتابی، محمّدباقر: رجال اصفهان، صص 69 و 70 .
3- 99. فوائد الرضویه، ص 478 به نقل از رسول جعفریان: احوال و آثار فاضل هندی، ص 35 .

روزگاری که فاضل هندی به نگارش چنین کتابهای ارزشمندی پرداخت اوضاع فکری زمانه تحت نفوذ تفکّر اخباری گری بود. ولی این فقیه اصولی در چنین شرایطی به نگارش یکی از عمیق ترین کتب فقهی اصولی پرداخت.

قبر این عالم شریف امروز مورد توجّه بسیاری از علما و مردم است. مرحوم گزی می نویسد: «بسا باشد که بعضی از مؤمنین تخت فولاد می روند محض زیارت فاضل و اکتفا به زیارت آن بزرگوار نموده به مزارهای دیگر نمی روند، که او را اهمّ از همه می دانند».(1)

2 - ملّا محمّد نائینی: متوفّی 1263 ق. عالم فاضل پرهیزگار. وی شوهر خواهر علّامه جلیل حاج محمّدابراهیم کلباسی و مشهور به «فاضل نائینی» بود. در مسجد حکیم امامت جماعت داشته و مؤمنین به ایشان اعتماد بسیار داشتند. پس از دفن وی در کنار فاضل هندی این تکیه را تکیه ی فاضلان نیز می خوانند.(2)

3 - حاج سیّد یوسف خراسانی: فرزند سیّد محمّد حسینی. متوفّی 1246 ق. عالم فاضل، فقیه امل و جدّ سادات خراسانی در اصفهان. صاحب آثاری همچون الکواکب الضیائیه در شرح زبدة الاصول شیخ بهایی و آثار دیگر است.(3)

4 - سیّد محمّدجواد خراسانی: فرزند سیّد محمّدرضا. متوفی 1352 ق. عالم پرهیزگار متّقی. صاحب آثار ارزشمندی چون الف) رساله در شرح حال جدّ و پدر خود ب) رساله در تعبیر خواب ج) رساله در رویاهای صادقه. این عالم بزرگوار از جمله افرادی است که به زیارت حضرت امام زمان(عج) مشرّف شده اند.(4)

از ایشان نقل است که روزگاری مُلکی داشتم موسوم به صالح آباد، از املاک موروثی و پدری ما بود. افتخارالدوله خواهر ظل السلطان به اشتباه کاری آن را خاصه قلمداد کرد و از شاه قران گرفت و می خواست ملک را تصرف نماید. من به هر وسیله ای که ممکن بود متشبّث شدم و ردّ آن ممکن نشدو خلاصه مرحوم آقای حاج شیخ محمّدتقی آقا نجفی فرموند فلانی، بدی کار در اینجاست که

ص: 87


1- 100. گزی: تذکرةالقبور، ص 40 .
2- 101. کلباسی، شیخ محمّد: خاندان کلباسی، ص 91 و 92.
3- 102. مهدوی: همان مأخذ، ص 122.
4- 103. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 337.

طرف شما افتخارالدوله است و از دست ما کاری برنمی آید. مرحوم حاج سیّد محمّدجواد فرموده بودند چون از کلیّه جهات مأیوس شدم متوجّه خدا شده و چاره آن را از او خواستم. روز جمعه عریضه ای مطابق معمول، خدمت حضرت ولیّ عصر عجل اللّه تعالی عرض کرده و در آن شرح گرفتاری خود را دادم و آن را به دست خود در گِل گرفته در رودخانه انداختم و از آنجا رفتم تخت فولاد و در یک گوشه پشت دیوار خرابه ها مشغول خواندن دعای ندبه شدم و ضمناً مطلب خود را مجدّداً حضور مبارک امام زمان علیه السلام عرض کردم. مرحوم سیّد گوید در ضمن اینکه مشغول خواندن دعای ندبه بودم صدای پای اسبی شنیدم،

برگشتم نگاه کردم. دیدم از طرف قبله سواری به لباس اعراب اهل بادیه با چفیه و عقال، به سمت من می آید. همین که محاذی من رسید بدون آنکه حرفی بزند با آنکه من قدرت تکلّم و عرض سلام پیدا نمایم توجّهی به من فرمود و نگاه مرحمتی به من انداخت. از همان نگاه قوّت قلبی در من ایجاد شد و مطمئن شدم که این شخص، آقا و مولایم حضرت مهدی صاحب الزمان علیه السلام می باشد و کار من هم مطابق دلخواه انجام شده است. چون مجدّداً به طرفی که سوار بود نگاه کردم اثری از او ندیدم. مرحوم خراسانی فرموده بودند که در همان هفته روز یکشنبه کار صالح آباد به نحو دلخواه من اصلاح شد. آقای آقانجفی به ایشان گفته بودند فلانی چطور کاری به این بزرگی به این آسانی انجام شد، پس از آنکه از انجام آن مطابق میل شما مأیوس شده بودیم.

خدمت ایشان گفتم من در این باره دو اسلحه به کار زدم یکی عریضه خدمت امام علی علیه السلام عرض کردم، دیگری دعای ندبه خواندم.(1)

5 - آقا سیّد محمّدرضا خراسانی: فرزند حاج سیّد جواد. متوفّی 1397 ق. عالم محقّق رئیس حوزه ی علمیه اصفهان و بانی کتابخانه ی مدرسه ی صدر بازار اصفهان.

ص: 88


1- 104. عبقری الحسان، ج2، ص101.

6 - حاج سیّد علی نقی موسوی زنجانی: فرزند میرزا محمّدعلی. متوفّی 1328 ق. عالم ربّانی و فقیه بزرگوار. از علمای بزرگ اصفهان.

7 - میر محمّد حسین حسینی میر محمّدصادقی: متوفّی 1288 ق. برادر علّامه فقیه میر سیّد حسن مدرّس. عالم فاضل و فقیه کامل.

8 - حاج ملّا محمّدصادق: متوفّی 1264 ق. عالم مجتهد، عارف زاهد. بسیاری از زائرین تت فولاد به زیارت قبر وی جهت برآورده شدن حاجاتشان اعتقاد زیادی دارند.

9 - حاج شیخ عبدالحسین محلّاتی: فرزند ملّا علی. متوفّی 1323 ق. از علمای بزرگ و فقهای عالیقدر. صاحب آثار علمی فراوان در فقه و اصول و ادبیات می باشد که جمعاً بیست و شش جلد کتاب و رساله دارد. از جمله ی آنها: الف) مغتنم الدُرَر در سه جلد ب) حاشیه بر رسائل شیخ انصاری و آثار ارزشمند دیگر است.(1)

10 - آقا سیّد زین العابدین طباطبایی ابرقویی: متوفّی 1372 ق. او عالم فاضل و عارف وارسته. صاحب کتاب «ولایةالمتّقین» و آثار ارزشمند دیگر است. وی از شاگردان برجسته آقا سیّد محمّدباقر درچه ای و آخوند کاشی بود. مردی خلیق و مهربان و از جمله کسانی بود که عملاً درس دین و اخلاق را به مردم می آموخت. به خواندن زیارت عاشورا سفارش زیادی می نمودو به شفای مریض ها از طریق توسل به ائمه اطهارعلیهم السلام و زیارت عاشورا اعتقاد فراوان داشت. کشف حقایق باطنی از جمله دیدن صحنه های کربلا در سجده شکر زیارت عاشورا برای او

اتفاق افتاده بود. کتاب «ولایت ائمه هدی(علیه السلام)» ایشان در دفاع از ولایت و شرح فضایل ائمه اطهارعلیهم السلام عمق ارادت او به اهل بیت علیهم السلام می باشد. پس از فوتش مزارش مورد توجّه جهت برآورده شدن حاجات می باشد.(2) از اشعار اوست:

جز صبر از هجوم بلا نیست چاره ای

غیر از رضا بِسِرّ قضا نیست چاره ای

خواهی اگر نجات ز امواج حادثات

جز التجا به آل عبا نیست چاره ای

11 - ملّا مهدی قُمْبَوانی: فرزند محمّدصادق. متوفّی 1255 ق. عالم فقیه فاضل جلیل.

ص: 89


1- 105. گلی زواره ای، غلامرضا: ناصح صالح، ص 85 و 86 .
2- 106. طباطبایی، سیّد زین العابدین: ولایة المتقین، ص 28 و 29 در مورد شفای بیماران توسط وی چند داستان آورده و در کتاب شهید دستغیب: داستان های شگفت، (داستان شماره 59(، در مورد وی کرامتی نقل شده است.

12 - محمّدحسین ضیاء اصفهانی: متوفّی 1265 ق. از اعقاب علّامه ملّا اسماعیل خواجویی از شعرای مکتب ادبی بازگشت. در علم هیئت، نجوم، هندسه و حساب برجسته بود. وی هفت قلم را به خوبی می نوشت. خطاط و خوشنویس و شاعر گرانقدر که نمونه ای از آثار خط و شعرش را می توان در تکیه ی خوانساری و تکیه ی شیخ محمّدتقی رازی مشاهده نمود. از اشعار اوست:

اشک و آهم برده از دل طاقت و از دیده خواب

بی مه رویت گهی در آتشم گاهی در آب

ماده تاریخ فوتش این است: «به دیده ی مردم ضیاء نماند».(1)

13 - سیّد محسن میرمحمّدصادقی: فرزند میر محمّدباقر. متوفّی 1328 ق. برادرزاده علّامه میر سیّد حسن مدرس. عالم فاضل و فقیه محقق. وی تألیفاتی از خود به جای گذاشته است از آن جمله: الف) رساله در اصول دین ب) رساله در صیغ عقود و رسایل دیگر.

14 - سیّد علی خراسانی: فرزند سیّد جعفر. متوفّی 1365 ق. مشهور به «جهاد اکبر» مدیر روزنامه ای به همین نام که از روزنامه های صدر مشروطیت اصفهان بود.(2) ماده تاریخ فوتش این است: «جز با جهاد اکبر کس بر جنان نرفت».

15 - سیّد هاشم خراسانی: برادر کوچکتر جهاد اکبر. متوفّی 1366 ق. مشهور به «جهاد اصغر» از آزادیخواهان مشروطیت.

16 - میرزا محمّدحسین مدرّس: متوفّی 1402 ق. ادیب فاضل، طبیب ماهر و حاذق. وی در اشعار «قانع» تخلّص می نمود. بیش از ده جلد از آثار او به چاپ رسیده است از آن جمله: الف) اربعین قانع ب) دیوان اشعار ج) ره آورد قانع د) شجره ی طوبی. وی خواهرزاده ی مجاهد شهید سیّد حسن مدرّس بود. از اشعار اوست:

ص: 90


1- 107. معلم حبیب آبادی: مکارم الآثار، ج 7، ص 2428.
2- 108. عقیلی، سیّد احمد: نگرشی بر مشروطیت اصفهان، ص152.

(قانع) ز هر دری چو درآید برون سری

امیدوار باش و مکن ترک دق باب

گر هر دری نداد بتو روی خوش نشان

از خاندان پاک پیمبر تو رُخ متاب(1)

قانع علاقه و محبت شدیدی به امام حسین علیه السلام داشت. این آخرین شعر اوست که چند روز قبل از فوتش سروده بود:

گر ز پیری به جهان از همه چیز افتادم

شکر جاوید که یاد تو نرفت از یادم

پیر و فرسوده اگر گشته ام از عمر دراز

چون جوانی به هوای تو بود فریادم

همه پیران بوصال تو جوان می گردند

تا کی این آتش هجران بکَنَد بنیادم

ای دل از درد درون بردنت آزرده مباش

که کند وصل حبیب از همه غمها شادم

با دل پاک اگر رفتم از این توده خاک

گویی از قعر جهنم به بهشت افتادم

گرچه در دار عمل هیچ عمل شایسته

نآمد از من که بود توشه راه و زادم

قانعا گرچه خرابی، کرم خواجه ز لطف

همچو بگذشته در آینده کند آبادم(2)

17 - میر سیّد محمّدعلی شهشهانی: فرزند میر سیّد عبدالصّمد. متوفی 1265 ق. برادر سیّد محمّد شهشهانی. عالم پرهیزگار که به علم و تقوی شهرت داشت. از شاگردان سیّد محمّد مجاهد کربلایی و حاجی کلباسی بود.(3)

ص: 91


1- 109. مهدوی: تذکره شعرای معاصر اصفهان، ص 372.
2- 110. نصرالهی: تخت فولاد سرزمین جاویدان، مشاهیر تکیه فاضل هندی.
3- 111. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 488 .

18 - شیخ محمدحسین فاضل کوهانی: متوفی 1403 ق. وی علی رغم فقر و مشکلات فراوان به تحصیل پرداخت. در درس خارج حضرات آیات سید علی نجف آبادی و علامه شیخ محمدرضا نجفی شرکت جست. سال ها در مدرسه صدر به تدریس ادبیات و سطوح می پرداخت. او عالمی وارسته و زاهد بود و سال ها در کمال بی آلایشی در منزلی محقر و ساده زندگی می کرد. از کمک و مساعدت به نیازمندان طلّاب در حد توان دریغ نمی نمود. عالمی متدین، متهجد و متعبد بود و توکلی عجیب به خداوند متعال داشت. سال را در مسجد سرخی به اقامه جماعت و موعظه اشتغال داشت و در منزل خود نیز مجلس روضه برپا می نمود.(1)

ص: 92


1- 112. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص101.

تصویر

بقعه فاضل اصفهانی (هندی)

ص: 93

10 - تکیه ی ملّا اسماعیل خواجویی

اشاره

یکی از بزرگترین فقها، مجتهدین، علما و عرفای الهی اصفهان حکیم مولی اسماعیل بن محمّدحسین بن محمّدرضا مازندرانی اصفهانی می باشد که به جهت سکونت در محلّه خواجو به خواجویی شهرت یافته است. وی حلقه ی ارتباط حوزه ی علمیه ی

اصفهان در عهد صفوی و دوره ی قاجاریه است. به عبارت دیگر وجود ارزشمند این عالم موجب گردید فلسفه ی غنی و پربار عصر صفویه که با هجوم افاغنه در معرض نابودی قرار گرفته بود حفظ شود و با رساله های پرشمار و شاگردان بزرگی که تربیت نمود به دوره ی قاجاریه منتقل گردد.

بقعه ی تکیه ملاّ اسماعیل خواجویی

ملّا اسماعیل خواجویی از احیاگران حکمت و فلسفه در اصفهان پس از حمله ی افاغنه به این

ص: 94

شهر به شمار می آید.(1)

از لحاظ موقعیّت مکانی نیز این تکیه در قسمت لسان الارض تخت فولاد قرار گرفته و در بین تکایای موجود در تخت فولاد از تقدّس و احترام ویژه ای برخوردار است. در سال 1378 هجری شمسی، به منظور احترام و بزرگداشت مقام ملّا اسماعیل خواجویی بقعه ای با سبک معماری امروزی بر مزار آن علّامه فقیه ایجاد گردید. که در ساخت آن از مصالح بتون و آجر تزئینی استفاده شده است.

این تکیه در ردیف اوّلین تکایای تخت فولاد به شمار می آید که بیشترین عالم مدفون در حوزه ی فلسفه و حکمت را در خود جای داده است.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه در سمت راست خیابان فیض واقع شده است که از جنوب و غرب به خیابان فیض، از شرق به تکیه فاضلان و از شمال به کوچه لسان الارض محدود می شود.

مدفونین در این تکیه

1 - ملّا محمّد اسماعیل خواجویی: فرزند محمّدحسین بن محمّدرضا بن علاءالدین محمّد مازندرانی متوفّی 1173 ق. حکیم و محدّث، فقیه محقّق، یکی از بزرگترین علمای عصر افشاریه است که در بین علمای مدفون در تخت فولاد صاحب بیشترین کتاب و رساله علمی می باشد چنانکه برخی منابع بیش از سیصد اثر بر وی نام برده اند.(2)

علّت کثرت و فراوانی آثار این عالم را شرایط روزگار وی ذکر کرده اند. زیرا دوران زندگی وی مصادف با هجوم افاغنه بود و این مصیبت موجب شد علوم فلسفی و دینی بیشتر در معرض نابودی و فراموشی قرار گیرد. علّامه خواجویی با درک این خطر با نگارش و تألیفات محقّقانه ی خود در

ص: 95


1- 113. جهت اطلاع بیشتر از احوال و آثار این عالم فاضل، ر. ک: رجایی، سیّد مهدی: احوال و آثار ملاّ محمّد اسماعیل خواجویی، شهرداری اصفهان، زمستان 1378، صص 24 - 16 ؛ و کرباسی زاده، علی: حکیم خواجویی، احیاءگر حوزه اصفهان در دوران فترت، مجله حوزه اصفهان، شماره یازدهم، سال 1382.
2- 114. دیوان بیگی شیرازی، سیّد احمد: حدیقة الشعرا، ج 2، ص 1074 .

کلیّه ی علوم از فقه، اصول، حدیث، رجال، حکمت، کلام و غیره توانست جای خالی تألیف و تحریر در دوره ی فترت را پر کند. از مهمترین آثار ایشان می توان به: الف) اربعین حدیث ب) شرح مدارک ج) شرح دعای صباح د) هدایة الفؤاد ه ) فوائد الرجالیه و) بشارات الشیعه ز) حاشیه بر تفسیر صافی اشاره کرد.

علّامه خواجویی از بزرگترین اساتید فلسفه، کلام، عرفان، فقه و حدیث در عصر خویش به شمار می آید. او در میان علمای زمان خویش بیش از دیگران مورد تکریم و احترام نادرشاه افشار قرار داشت و توصیه های او مورد توجّه نادرشاه قرار می گرفت و این از زهد و قناعت این عالم بزرگ نشأت می گیرد. از شاگردان برجسته اش می توان به ملّا مهدی نراقی، آقا محمّد بیدآبادی، آقا میرزا ابوالقاسم مدرّس اصفهانی اشاره نمود. او اخلاص و محبّت فراوانی به سادات فاطمیّه داشت و رساله هایی نیز در فضل اولاد فاطمه(سلام اللّه علیها) نگاشته است. بسیاری از مؤمنین برای برآورده شدن حاجاتشان به زیارت مرقد او روی می آورند.

ماده تاریخ فوت او را چنین آورده اند:

«نوّر اللّه الجلیل مقبرته

رفع اللّه فی الجنان منزلة 1173 ه . ق.»

و به فارسی «خانه ی علم منهدم گردید. 1173 ه . ق.»(1)

2 - آقا محمّداسماعیل خواجویی ثانی: فرزند محمّدجعفر(نوه ملّا اسماعیل خواجوئی) متوفّی 1282 ق. مدفون در جنب قبر جدّ خویش.

3 - ملّا علی اکبر اژه ای: فرزند ملّا محمّدباقر. متوفّی 1232 ق. عالم فاضل محقق، فقیه زاهد، عابد، و از متکلّمین برجسته. شیخ آقابزرگ طهرانی وی را با این القاب می ستاید: «انه کان قائم اللیل دائم التهجد کثیرالبکاءِ عظیم الخوف ظریف المناجاة مستجاب الدعوة مقتضی الحاجات».(2) وی از علمایی بوده که با عقاید شیخ احمد احسایی و میرزا محمّد اخباری مخالف بوده و رساله ای در ردّ عقاید ایشان نوشته است. وی به خطرهایی که شیعه را به خصوص در عرصه فکری و عقیدتی تهدید می کرد عکس العمل نشان می داد. زیرا که عصر او مقارن

فعالیت های شیخیه و اخباری ها بود. چنانکه رساله ای در ردّ عقاید میرزا محمّد اخباری و همچنین رساله ای در ردّ عقاید شیخ احمد احسایی

ص: 96


1- 115. جهت اطلاع از احوال و آثار این علّامه فرزانه، ر. ک: رجائی، سیّد مهدی، همان.
2- 116. الذریعه، ج 1، ص 23 .

نوشت. همچنین رساله ای در ردّ عقاید هنری مارتین مبلّغ مسیحی که ایراداتی بر اسلام گرفته بود نگاشت. وی در حدود بیست کتاب و رساله نگاشته است که مهمترین آنها عبارتند از:

الف) زبدةالمعارف در اصول دین ب) رساله در معراج جسمانی رسول اکرم صلی الله علیه وآله ج) رساله در نماز شب که از آن زهد، تقوی و حالات خوش وی در نماز شب را به خوبی می توان دریافت. چنانکه می نویسد: «اگر کسی دیده بگشاید و ساعتی سر به گریبان تفکّر فرو برد و در احوال خود تفکّر نماید، درخواهد یافت که این عمر مانند کشتی بر روی دریا در گذر است و مردم مسافرند. اوّل منزل گهواره و آخر منزل لحد و قبر است. و وطن یا بهشت است یا جهنم. عمر مسافرت این سفر است، سال و ماه فرسخ های این سفر می باشند... و نفس ها که کشیده می شود به منزله ی قدم هاست. و طاعت، بضاعت این مسافر است... و شهوت و غضب و غرض های نفسانی، قطّاع طریق و راه زنند. ....پس اگر یک نفس غافل شود و در غیر طاعت الهی صرف نماید روز قیامت در غبن خواهد بود.... ای عزیز امروز، روز فرصت است».(1)

وی معاصر با سیّد حجةالاسلام شفتی بیدآبادی بوده و با وی مناظرات علمی - قلمی هم داشته است. سنگ قبر زیبای وی به خط ثلث بسیار ارزشمند از محمّدکاظم نیریزی می باشد. ماده تاریخ فوتش این است: «اکبر اهل علم رفته از عالم».

4 - حاج محمّدحسن کلباسی: متوفّی 1190 ق. پدر علّامه جلیل مرحوم حاج محمّد ابراهیم کلباسی. عالم ربّانی و از مصاحبین آقا محمّد بیدآبادی بوده و وصیت نموده که آقا محمّد وصیّ و قیّم فرزندش حاجی کلباسی باشد. قبر نواده اش میرزا ابوالمعالی کلباسی نیز در نزدیک جدّش قرار گرفته و ماده تاریخ فوتش بر روی سنگ قبرش چنین حک شده است:

امام و مقتدای اهل دین شد

سر و سرحلقه اهل یقین رفت

بتاریخش رقم زد کلک هاتف

ز دنیا پیشوای اهل دین رفت(2)

5 - ملّا اسماعیل حکیم درکوشکی: متوفّی 1304 ق. حکیم مدرّس گرانقدر. وی استاد علّامه فقیه آقا سیّد ابوالقاسم دهکردی و آخوند ملّا محمّد کاشانی و جهانگیرخان قشقایی بود.

6 - میرزا محمّد شمس الکتّاب: فرزند میرزا ابوالقاسم خواجویی. متوفّی 1367 ق. خوشنویس

ص: 97


1- 117. رجایی، سیّد مهدی: همان، ص 110 .
2- 118. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 46 .

هنرمند و عارف وارسته. از خطاطان بزرگ خط نسخ، ثلث، رقاع، در قرن چهاردهم هجری است. از شاگردان او شیخ محمّدرضا حسام الواعظین است. چندین قطعه از آثار زیبای وی در موزه های ایران نگهداری می شود.(1)

7 - محمّدحسین مولوی: فرزند ملّا محمّد بن ملّا علی خونساری، متوفی 1366 ق. عام فاضل ادیب. شاگرد و داماد مرحوم حاج میرزا یحیی مستوفی و شیخ مرتضی ریزی بود. وی از راه کتابفروشی و چاپ و نشر کتب دینی مانند پدر خود، خدمتی به شرع و دین نموده است. مهمترین آثارش عبارتند از: الف) تفسیر مولوی ب) حاشیه بر قرآن ج) کشف الآیات.

8 - ملّا عبداللّه اژه ای: فرزند ملّا علی اکبر. متوفّی 1265 ق. فقیه کامل، عالم جامع علوم معقول و منقول. ماده تاریخ فوتش این است: «رفته عبداللّه از دنیا به گلزار جنان».

9 - ملّا علی محمّد اژه ای: فرزند ملّا محمّدعلی بن ملّا عبداللّه. متوفّی 1332 ق. عالم فاضل ادیب شاعر، متخلّص به «شریفی» مؤلف مجموعه ای در آداب و اخلاق.

10 - ملاّ محمّدابراهیم جدلی: ملّا محمّدابراهیم گلپایگانی معروف به «جدلی»، از اکابر فقهاء و حکما و علمای قرن دوازدهم(جامع معقول و منقول و مشهور به دانایی و طلاقت لسان. وی از اساتید حکیم نامی ملّا علی نوری و معاصرین آقا محمد بیدآبادی است و احتمالاً شاگرد ملّا اسماعیل خواجویی است). در سال 1199 ق. وفات یافت، و در جنب قبر ملّا اسماعیل خواجویی مدفون شد. رفیق اصفهانی مرثیه ای درباره او گفته، و مادّه تاریخ وفاتش را چنین سروده است:

شد ز جهان و رفیق از پی تاریخ گفت

رفت ببزم جنان زبده ی ارباب علم

وی رساله ای در اصول دین تألیف نموده که از کتاب حقّ الیقین علّامه مجلسی استخراج شده است، و ضمن مجموعه ای در کتابخانه ی سیّد آقا تستری موجود بوده است.(2)

11 - سیّد محمّدحسین درچه ای: فقیه محدّث اخباری، از علمای زاهد متّقی و برادر آقا سیّد محمّد باقر درچه ای، وفات: 1334 ه . ق.

12 - شیخ محمّدحسین نجفی سدهی: عالم فاضل و فقیه گرانقدر، از علمای بزرگ خمینی هر اصفهان، متوفی 1375 ه . ق.

ص: 98


1- 119. عقیلی و خلیلیان: جلوه قرآن در خاک تابان(شرح حال مفسرین مدفون در تخت فولاد)، ص 150 - 148 .
2- 120. مهدوی: اعلام اصفهان، ج1، ص 141 و 142.

13 - ملاّ عبداللّه ابن الحسن: متوفی 1184 ق. ماده تاریخ فوتش این است: «حیف زان زبده ی افاضل حیف».(1)

14 - شیخ احمد زنجانی: متوفی 1369 ق. عالم فاضل و فقیه عالیقدر. صاحب آثار ارزشمندی چون الف) هدایةالانام(منظومه و علم کلام) ب) وجیزه در فرق بین سحر و معجزه.(2)

15 - ملّا مصطفی قمشه ای: متوفی 1215 ق. عالم فاضل و حکیم برجسته. از کثرت علم و وفور دانش به «مصطفی العلماء» شهرت یافته است.(3) در دوره آقا محمّدخان قاجار و فتحعلی شاه می زیسته و در مناظرات بین علمای اهل سنت و علمای شیعه با پاسخ های بسیار قانع کننده علمای اهل سنّت را مجاب می نمود. در نزد شاه قاجار منزلت بسیار داشت. و بر حسب وصیت آقا محمّدخان قاجار جَسَد او توسط حکیم قمشه ای به نجف اشرف منتقل شد.(4)

علما و بزرگان بسیار دیگری در این تکیه مدفون می باشند.(5)

در مقامات و احوال علّامه ملّا اسماعیل خواجویی ایشان در حکمت، فقه، تفسیر و حدیث صاحب نظر بود. و در عبادت نیز اشتغال بسیار داشت. زاهد، گوشه نشین و عزلت گزین بود. از مردمانی که برای دنیا، تحصیل علم می نمودند نفرت داشت. در عمل به سنت های پیامبرصلی الله علیه وآله دقیقه ای فروگذار نبود و اخلاص تمام به ساحت ائمه ی اطهارعلیهم السلام داشت. در انجام هر عملی نیز قصد قربت می نمود و از غیر خدا قطع نظر داشت. در اجرای احکام الهی نیز تلاش بسیار می نمود.

ارزش تألیفات وی در آن است که زمانی به نگارش آن آثار محقّقانه پرداخت که علما و بزرگان دین مورد هجوم شدید افغان ها قرار گرفته بودند و تمرکز حواس و حال تحقیق از دانشمندان رفته بود. امّا در این زمان علّامه خواجویی با نگارش چنان آثار ارزشمندی در کلیه علوم اسلامی توانست خلأ تألیف و تحریر را در این دوره ی آشوب و هرج و مرج پر نماید. در مقدمه ی حاشیه ی اربعین

ص: 99


1- 121. مهدوی: همان، ص 422 .
2- 122. مهدوی: تذکرة شعرای معاصر، ص 435 .
3- 123. کرباسی زاده: حکیم متأله بیدآبادی، ص 164 و 165.
4- 124. نشریه فرهنگی شهرضا، چاپ تیرماه 1329، ص 8 .
5- 125. مهدوی: سیری در تخت فولاد، صص 66 - 63 و 117 - 115 .

شیخ بهایی نوشته است: «...من این کتاب را زمانی گرد آوردم که تن و جان مردم همه کِدِر و تیره گشته بود و ریختن خون مؤمنان حلال گشته و زن ها و ناموس مردمان به دست ستمگران و کافران افتاده و باران بلا و ستمگری از همه سو می بارید....».(1)

در برخی از منابع نیز از وی به عنوان «معلم ثالث» یاد شده است.(2) که نشان از موقعیت علمی والای وی دارد.

بر روی سنگ قبرش با القاب بسیار عالمانه «الامام الفاضل الکامل العابد، خلاصة الحکماءِ المحققین» «وارث علوم الانبیاءِ و المرسلین» «مرکز دائرة الفضل و الکامل» «خاتم المجتهدین» «الفقیه النورانی» ستوده شده است.(3)

ص: 100


1- 126. حسینی زنوزی: ریاض الجنة، ج 3، ص 72 .
2- 127. همان منبع
3- 128. رجایی: همان، ص 86 - 84 .

تصویر

ص: 101

تصویر

ص: 102

11 - قبرستان مصلّی

اشاره

از مصلّا خوش وزد بوی بهشت

یارب از گردون که در آن پای هشت

«شفیق»

قسمت غربی تخت فولاد جایگاه برجسته ای در تاریخ اصفهان دارد. قبل از توضیح قبرستان مصلّی مقدمه ای کوتاه راجع به تاریخچه مصلّی ضروری به نظر می رسد.

بنای مصلّی علاوه بر اقامه ی نمازهای جماعت، جمعه و عید از کاربردهای سیاسی و اجتماعی نیز بی بهره نبوده است. چنانکه تصمیمات سیاسی مانند ابلاغ دستورات حکومتی و آگاه نمودن مردم از وقایع سیاسی و اجتماعی در این مکان صورت می گرفته و مهمتر آن که مکانی برای اجتماعات

مصلای تخت فولاد

مذهبی و اجرای فریضه های دینی بوده است. بنای مصلّای تخت فولاد متعلّق به دوره ی صفوی است. قبل از صفویه نیز در آن آثار وی وجود داشته است. پیش از این تاریخ در سایر قسمت های

ص: 103

شهر مانند طوقچی، مصلّی وجود داشته است ولی با ایجاد مصلّای تخت فولاد و گسترش شهر به سوی جنوب کم کم اهمیّت سایر مصلّی های شهر اصفهان کمرنگ می شود. در عهد صفوی در این مکان نماز عید قربان و عید فطر اقامه می گردید و تا دوره ی معاصر نیز علمای بزرگ اصفهان نماز عید فطر را در این مکان برگزار می نمودند.(1)

مسجدی از دوره صفوی در این مکان وجود داشت که به مرور زمان از بین رفت ولیکن در دوره ی قاجاریه مسجد دیگر بر آن احداث گردید که کتیبه های مسجد آن از دوره ی قاجاریه هنوز موجود است.

محدوده ی مصلّی از شرق به تکیه ی آقا حسین خوانساری و تکیه ی شیخ محمّد تقی رازی، از جنوب به تکیه ی صاحب روضات، محدود می شود. در سمت شمال مصلّی قبرستانی قرار دارد که می توان آن را به سه بخش تقسیم نمود:

الف) قبرستان پشت مصلّی:

اشاره

گورستان پشت مصلّی در ضلع شمالی آن از قرن یازدهم تا این اواخر محل دفن اموات بوده است. از وجوه مشخصه این قبرستان وجود شیر سنگی موجود در تخت فولاد است.

بزرگان مدفون در قبرستان پشت مصلّی

1 - میرزا محمّدباقر نقّاش باشی سمیرمی: متوفّی 1351 ق. متخلّص به «صدقی» هنرمند نقّاش، ادیب، شاعر.(2) از ویژگی های کار وی تجسّم بخشیدن به نگاه زنده و توجّه به پوشش آنان است. ترسیم افق در هنگام غروب آفتاب نیز از دیگر هنرنمایی های وی می باشد.(3)

2 - حاج میرزا حسین مدرّس کهنگی: فرزند سیّد محمّد ابراهیم طباطبایی. متوفّی 1376 ق. عالم فقیه وارسته. از محضر علمایی چون میرزا ابوالمعالی کلباسی، آقا محمّدهاشم چهارسوقی، آخوند

ص: 104


1- 129. همایی: تاریخ اصفهان( جلد ابنیه و عمارات)، صص 420 - 414.
2- 130. نصرالهی، غلامرضا: جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان، بخش قبرستان پشت مصلی.
3- 131. ادیب برومند، عبدالعلی: دو هنرمند نقاش و... ، مجله میراث جاویدان، سال پنجم، شماره 3 و 4، ص 231 .

کاشی و جهانگیرخان قشقایی کسب علم نمود و به درجه ی اجتهاد رسید. در ملکات نفسانی و فضایل اخلاقی کم نظیر بود. صاحب آثار علمی از جمله: الف) تقریرات فقهی ب) هدایةالوری و آثار دیگر است.(1)

3 - عباس مجنون سیچانی: متوفّی 1367 ق. ادیب شاعر که قسمتی از اشعارش تحت عنوان «نامه مجنون» به چاپ رسیده.(2) ماده تاریخ فوتش این است:

بیفزود آه گفتا لمعه تاریخ

دل مجنون ما شوریده تر بود

4 - میرزا محمود تبریزچی: فرزند عبدالوهاب. متوفّی 1382 ق. متخلّص به «محمود» از سخن سرایان و شعرای قرن چهاردهم اصفهان که قسمتی از اشعارش تحت عنوان «گنج سعادت» به چاپ رسیده است.(3) از اشعار اوست:

دست آن مولا نبی بگرفت در خم غدیر

شد وصیّ حضرت خاتم به حکم کردگار

هل اتی آمد بشأن او به قرآن مجید

از وجود اوست باللّه گردش لیل و نهار...)5 )135 - ملّا گداعلی قاری: فرزند ابوالفتح. متوفّی 1134 ق. از علمای اصفهان در دوره ی صفوی که کتابی تحت عنوان «لؤلؤ القرآن» نگاشته بود.(4)

6 - سیّد رحیم آوازه خوان: فرزند سیّد عباس، متوفی 1342 ق. به اتفاق همه ارباب هنر خاتم

ص: 105


1- 132. در کتاب مجموعه آثار حکیم صهبا(آقا محمّدرضا قمشه ای) نوشته خلیل بهرامی، صفحه 110 حکایتی از ملاقات این عالم با استادش جهانگیرخان قشقایی در عالم خواب پس از فوت حکیم جهانگیرخان نقل شده است.
2- 133. مهدوی: تذکره شعرای اصفهان، صص 413 و 414 ؛ و نصرالهی: همان مأخذ.
3- 134. مهدوی: سیری در تخت فولاد، ص 128 ؛ و نصرالهی: همان مأخذ.
4- 136. مهدوی، سیّد مصلح الدین: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 467 ؛ و نصرالهی: همان مأخذ.

موسیقی دانان قدیم ایران بود. در مناسب خوانی دارای ذوق و سلیقه کم نظیر بود. وی را آخرین

خواننده ای می دانند که به تمام رموز موسیقی قدیم تسلّط داشت. خوانندگانی چون تاج اصفهانی، ادیب و طاهرزاده همه پیرو مکتب سیّد رحیم هستند.(1)

ب) قبور سادات بهشتی

اشاره

در پای دیوار شمالی مسجد مصلی، قبرستان بزرگی است که قسمتی از آن متعلّق به سادات بهشتی از سادات حسینی اصفهان است که به زهد و علم و تقوی معروف بوده اند، و از قرن دهم هجری در اصفهان می زیسته و پس از وفات در این مکان دفن شده اند.

نخستین فرد مشهور این سلسله که به جهت وجود این عالم به این خاندان لقب «بهشتی» داده اند میر محمّدرضا بهشتی بود. گویند در زمان حمله ی افاغنه به اصفهان می زیسته است و از آنجا که افاغنه به وی تعرّضی نکردند و خانه اش پناه مستمندان گردید. به او لقب «بهشتی» دادند. بیشتر قبور خاندان بهشتی در این تکیه از بین رفته است و آثاری از آنها وجود ندارد.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از جنوب به مصلّی و از سایر جهات به قبرستان شمال مسجد مصلّی منتهی می شود.

بزرگان مدفون در این تکیه

1 - آقا میر محمّدرضا بهشتی: فرزند میر محمّدهادی حسینی، متوفّی 1195 ق. عالم فاضل و جامع علوم معقول و منقول. وی در دوره ی تاریخی افشاریه و زندیه زندگی می کرده و از شاگردان ملاّ اسماعیل خواجویی بوده است. در اصفهان از لحاظ علم و عبادت و زهد مورد قبول علما و مردم بود و اوّلین شخص از این خاندان جلیل القدر که لقب «بهشتی» گرفت.(2) بعد از وفات وی اطاق کوچکی بر مزارش بنا نمود که به تدریج تخریب شد و آثاری از آن باقی نمانده است. در فوت او

ص: 106


1- 137. همایی: تاریخ اصفهان(مجلد هنر و هنرمندان)، ص 250 .
2- 138. در کتاب تحفةالاحباب اثر طه بهشتی چهار علت در اینکه به این خاندان برجسته لقب «بهشتی» داده اند، ذکر شده است.

سروده شد:

نیابی چه او شخص کامل بزهد

نجویی چه او مرد در دین تمام(1)

2 - آقا میر محمّدرضا بهشتی: فرزند میر عبدالباقی. متوفّی 1256 ق. عالم فاضل و پرهیزگار. از علمای برجسته خاندان بهشتی.

3 - میر محمّدصادق بهشتی: فرزند میر عبدالباقی بن میر محمّدرضا حسینی. متوفّی 1308 ق. عالم فاضل، فقیه زاهد و ملقّب به «سلمان الزّمان» از علمای برجسته ی این خاندان بود.

4 - سیّد محمّدابراهیم بهشتی: فرزند میر اسداللّه حسینی. متوفّی 1310 ق. عالم فقیه زاهد، ماده تاریخ فوتش این است: «فردوس بدان مقام ابراهیمت».

5 - سیّد اسداللّه بهشتی: فرزند سیّد ابراهیم. متوفّی 1310 ق. عالم فاضل.

6 - آقا سیّد محمّدهاشم بهشتی: فرزند میر محمّدصادق. متوفّی 1353 ق. عالم فاضل و داماد میرزا مسیح چهارسوقی.

7 - آقا سیّد فضل اللّه بهشتی: فرزند آقا سیّد هاشم متوفّی 1382 ق. عالم باتقوا و فاضل خاندان بهشتی. داماد حاج میر محمّد صادق مدرّس خاتون آبادی و پدر شهید مظلوم دکتر سیّد محمّد بهشتی بود.

8 - آقا سیّد طه بهشتی نژاد: فرزند آقا سیّد محمّدباقر. متوفّی 1403 واعظ، ادیب شاعر. او صاحب تألیفات متعدد از جمله: الف) علائم المتّقین در 3 جلد ب) «تحفةالاحباب» در شرح حال خاندان بهشتی ج) دیوان اشعار بوده است.(2)

9 - دکتر عبدالباقی نوّاب: فرزند میرزا رضا. متوفّی 1403 ق. طبیب ماهر و محبوب اصفهان شاعر و ادیب خوشنویس. آشنا به علم انساب. وی از دانشمندان معاصر اصفهان بود و مدّتی ریاست دانشکده ی ادبیات دانشگاه اصفهان را به عهده داشت. و در دانشکده ی پزشکی نیز تدریس می کرد و فردی بسیار نیکوکار بود.

ص: 107


1- 139. متن کامل اشعار در تحفةالاحباب، ص 39 .
2- 140. مهدوی: سیری در تخت فولاد، صص 137 - 135 . شرح حال خاندان بهشتی در کتاب تحفةالاحباب نوشته طه بهشتی.

10 - سیّد مصطفی بهشتی نژاد: فرزند سیّد محمّد. متوفی 1397 ق. عالم فاضل پرهیزگار که در زهد و تقوی بسیار برجسته بود.

ج) قبور خاندان امامی

اشاره

از هنر تن جامه هرکس دوخته

شمع آن فانوس گشته سوخته

«شفیق»

در قسمتی از قبرستان بزرگ مصلّی قبور چند نفر از خاندان امامی که از هنرمندان برجسته اصفهان محسوب می شدند وجود دارد. نسب این خاندان به امامزاده درب امام(واقع در خیابان عبدالرزاق) می رسد که قبورشان بدون هیچ آثار و بنایی در ضلع شمالی قبرستان مصلّی قرار

گرفته است. مشهورترین فرد این خاندان مرحوم حاج میرزاآقا امامی هنرمند بزرگ و استاد کم نظیر نقّاشی مینیاتور و هنرِ سوخت است.

موقعیّت جغرافیایی قبور این خاندان

آرامگاه این خاندان به فاصله ی کمی با قبور خاندان بهشتی قرار گرفته است. از راه خیابان آیت اللّه خوانساری می توان وارد محدوده قبور این خاندان شد.

بزرگان مدفون از خاندان امامی

1 - میرزا محمّدمهدی امامی: فرزند میرزا زین العابدین حسینی امامی متوفّی بین سال

ص: 108

1300 - 1250 ق. مشهور به «میرزاجان» خوشنویس و نقّاش، تذهیب کار برجسته.(1)

2 - سیّد محمّدحسین امامی: فرزند میرزاجان، متوفّی 1321 ق. از اساتید هنرمند و خوش ذوق نقاشی. وی در قلمدان های گل و بوتّه آثار نفیسی را به وجود آورده است.(2)

3 - حاج میرزاآقا امامی: حاج میرزا مهدی معروف به حاج میرزا آقا امامی. فرزند سیّد محمّدحسین حسینی، متوفّی 1375 ق. ویژگی ممتاز وی در عرصه هنر احیاءِ هنر از یاد رفته عصر صفوی یعنی ساخت جلد سوخت است. در هنرهایی همچون تذهیب، نقشه فرش، گل و مرغ، نقّاشی قلمدان نیز استاد بود. و از هنرمندان مینیاتوریست معاصر ایران بود. وی شاگردان برجسته ای چون حسین بهزاد، محمود فرشچیان را تربیت نمود. از این هنرمند آثار ارزنده و تابلوهای نفیسی به جای مانده است.(3)

ص: 109


1- 141. نصرالهی، غلامرضا: جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان، مشاهیر تکیه خاندان امامی.
2- 142. نصرالهی: همان مأخذ.
3- 143. جهت اطلاع بیشتر ر. ک: همایی، جلال الدین: تاریخ اصفهان(مجلد هنر و هنرمندان)، صص 320 - 325؛ مهدوی: سیری در تخت فولاد، ص 229 ؛ و نصرالهی: همان مأخذ.

12 - تکیه ی فیض

اشاره

«فیضها» خفته است در این سرزمین

چشم دل بگشا جهان جان ببین

«شفیق»

تکیه ی فیض از تکایای عهد زندیه است. پس از فوت میرزا عبدالحسین اصفهانی(متوفّی 1194( ملقّب به «فیض علیشاه» به دستور علیمردان خان زند بنای آجری زیبا بر مزار او ایجاد کردند که از آن پس عدّه ای از عرفا و صوفیه در اطراف وی دفن شدند. قدمت تکیه به سال ها قبل از این تاریخ می رسد و از تکیه های بزرگ تخت فولاد محسوب می شود.

از ویژگی های جالب هنری این تکیه دو سنگ قبر زیبا و باارزشِ داخل بقعه است و دیگر آنکه اکثر مدفونین در اطراف بقعه از عرفاء و صوفیان سلسله ی نعمت اللّهی اصفهان می باشند، از این رو از تکیه های مورد توجّه عرفاء و صوفیان است.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از شرق به خیابان فیض، از شمال غرب به کاروانسرای تخت فولاد، از غرب به تکیه یزدخواستی و از جنوب به تکیه زرتشتی ها منتهی می شود.

بزرگان مدفون در تکیه

1 - میرزا عبدالحسین اصفهانی: فرزند ملّا محمّدعلی طبسی خراسانی. متوفّی 1194 ق. ملقّب به «فیض علی شاه اوّل» از عرفای سلسله ی نعمت اللّهی. وی از طبس برای تحصیل علم به اصفهان آمد. پس از تکمیل علوم ظاهری در جستجوی اهل حال از اصفهان به شیراز رفت و در آنجا نزد معصوم علی شاه که از هند به شیراز آمده بود، کسب علم نمود. سپس به اصفهان بازگشت و در آخر سلطنت علی مردان خان زند وفات یافت.(1)

ص: 110


1- 144. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 461 .

2 - حاج میرزا محمّدصادق نمازی: متوفّی 1301 ق. ملقّب به «فیض علی شاه ثانی» از عرفای عهد قاجار.

3 - محمّدهاشم خوشنویس: متوفّی 1306 ق. عارف و خوشنویس بزرگ عصر قاجار که خط شکسته را به شیوه ی درویش عبدالمجید زیبا می نوشت. وی در فضل و ادب و عرفان نیز برجسته بود. و از صابر علی شاه و دیگر بزرگان این سلسله کسب فضایل کرده بود. خودش می گفت تا کسی انسان کامل را ندیده هیچ ندیده و سخنان نیکوی دیگر از او نقل کرده اند.(1)

4 - ملّا محمّدباقر قمشه ای: فرزند ملّا مهدی. متوفّی 1316 ق. عالم فاضل.

5 - میرزا محمّد سُها: فرزند همای شیرازی. متوفّی 1338 ق. ملقّب به «ملک الشعراء» وی حافظه قوی در حفظ اشعار شعرای بزرگ داشت. در فنون شعر، تاریخ، انساب، کتاب شناسی و رجال شناسی تسلّط کامل داشت. احاطه او در شعر و شاعری به حدی بود که دوستانش به او لقب «شعر مجسم» داده بودند. بسیاری از شعرای بزرگ روزگار خویش را با شرح احوال آنان می شناخت و در فوت آنان ماده تاریخ گفته بود.(2) استاد همایی بعد از فوت پدر خویش طرب شیرازی تحت تکفل سُها بود. از امتیازات اخلاقی وی قلب بسیار رئوف و مهربانش بود. حس ترحم و عطوفت وی به حدی بود که گاه سگ های گرسنه را که از دست رهگذران غیر از سنگ و چوب نمی خوردند، مخصوصاً سگ های بچه دار را نان و

ص: 111


1- 145. جناب: 314.
2- 146. اتحاد، هوشنگ: پژوهشگران معاصر ایران، ج8 ، ص537.

غذا می داد.(1) از اشعار اوست:

در خم غدیر احمد آن مَست خدا

کاو مست خدای بود و پای بست خدا

تا دست خدا نماید از دست علی

بگرفت بدست خویشتن دست خدا(2)

6 - آقا محمّدتقی صحّاف: فرزند محمّد ابراهیم مقدّس. متوفّی 1337 ق. هنرمند بی نظیر اصفهان که در انواع هنرها مانند خوشنویسی، نقّاشی، جلدسازی، صحّافی، معرّق سازی، تذهیب مهارت فراوان داشت. استاد همایی در مورد وی می نویسد: «حقاً صد مرد در یک تن و مجمع الصنایع هنر صحافی و نقّاشی و طرّاحی و مُذهّبی و خوشنویسی و سوخت سازی و معرّق سازی و... بود».(3)

از آثار او الف) کتیبه سردر مسجد صفا در محله ی شهشهان به خط ثلث ب) کتیبه ی سردرب و داخل مسجد رکن الملک ج) سنگ نوشته قبر میر محمّدهادی و میر محمّداسماعیل خاتون آبادی واقع در تکیه خاتون آبادی.(4)

7 - سیّد حسین: متوفّی 1235 ق. عالم بزرگوار و فاضل جلیل. سنگی راست بالای سر قبر او است که القاب عالمانه بسیاری بر آن حکّ شده است.

8 - سیّد مصطفی بن محسن: از علمای وارسته که قبرش مورد توجه مردم است، متوفّی 1241 ه . ق.

9 - شیخ ابوالحسن ابراهیم بن صالح: عالم فاضل واعظ. متوفّی 1237 ق.(5)

ص: 112


1- 147. برگزیده دیوان سه شاعر، ص86 .
2- 148. نصری، عبداللّه: پایان شب سخن سرایی، صص 52 - 50 ؛ و نصرالهی: جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان، مشاهیر تکیه فیض.
3- 149. همایی: دیوان طرب، ص 83 .
4- 150. نصرالهی، غلامرضا: مقاله آقا محمّدتقی صحّاف، هفته نامه نوید اصفهان، شماره 169، تاریخ 70/8/8، ص 3 .
5- 151. مهدوی: سیری در تخت فولاد، صص 168 و 169 .

10 - نایب اسداللّه نِی زن: از نوازندگان نِی مشهور عصر ناصری. به نوشته استاد همایی در مجالس بزم که آماده ی پرداخت مبالغ گزاف به او بودند، شرکت نمی کرد و ساز نمی زد،ولی در تعزیه ها به رایگان شرکت می کرد و حتّی برای بهبود حال بعضی از بیماران بالای سر آنها نِی می نواخت. چنانکه نقل است بر سر بیماری چنان به نواختن نِی مشغول شد که پس از مدّتی آن بیمار که امید شفا به وی نبود، چنان جذب نوای نی نایب شد که از بستر برخاست و شروع به گریستن نمود و بیماری اش رو به بهبود نهاد.(1)

ص: 113


1- 152. همایی: تاریخ اصفهان(مجلد هنر و هنرمندان)، ص 240 - 238 .

13 - تکیه ی آقا محمّد بیدآبادی

اشاره

گم شده در خاک دُرّ و گوهرند

زیر پا خُفته ولی تاج سرند

«شفیق»

آقا محمّد بیدآبادی عالم، دانشمند و عارف قرن دوازدهم فرزند آقا ملاّ محمّد رفیع گیلانی است. ملّا محمّد رفیع از زادگاه خود گیلان به اصفهان مهاجرت کرد و در محلّه ی بیدآباد اصفهان سکنی گزید و به «بیدآبادی» شهرت یافت.

بقعه عارف واصل آقا محمد بیدآبادی

آقا محمّد بیدآبادی دوران حیاتش مصادف با سقوط صفویه و انتقال قدرت به افشاریه و زندیه بوده است. وی بنا به وصیتی که کرده بود در کنار قبر میر معصوم خاتون آبادی در صحن شرقی تکیه خوانساری که قبر پدرش هم در آنجا قرار داشت، مدفون گردید. از این رو این قسمت از قبرستان به تکیه بیدآبادی مشهور شد.

ص: 114

آقا محمّد چون مردی زاهد و پرهیزگار بود به ظواهر دنیوی اعتنایی نداشت و وصیت کرده بود که بقعه و آرامگاهی برای او نسازند وگرنه با آن همه شهرتی که داشت شاید باشکوهترین عمارت را برای او می ساختند.

پس از صد و بیست سال که مرقد وی به همان منوال باقی مانده بود به دستور سلیمان خان رکن الملک در بین سال های 1319 - 1324 ق. که مسجد رکن الملک را بنا نمود بقعه ای نیز بر مزار آقا محمّد بیدآبادی ایجاد کرد. این بنا به صورت یک اتاق چهارگوش بدون هیچ گونه تزئینات هنری بود که با گذشت زمان دچار خرابی و فرسودگی گشته بود.(1) از این رو مجموعه ی تاریخی فرهنگی و مذهبی تخت فولاد در سال 1382 شمسی بنای مقبره وی را مرمّت اساسی نمود.

بزرگان مدفون در تکیه

1 - آقا محمّد بیدآبادی: فرزند محمّد رفیع گیلانی، متوفّی 1198 ق. علّامه فقیه و حکیم فیلسوف، عارف زاهد متّقی، استاد حکماء و مربّی دانشمندان و عرفاء. فهرست کلی مکتوبات و آثار علّامه بیدآبای عبارتند از: الف) آثار در زمینه ی تفسیر قرآن ب) آثار در زمینه ی علم کیمیا ج) آثار در سبک عرفای متأله د) نوشته ها در زمینه حکمت و کلام.(2)

از نمونه های جالب هنری این تکیه سنگ قبر نفیس و ارزشمند آقامحمّدبیدآبادی است که به خط بسیار زیبای نستعلیق که اشعارش از آقا محمّد کاظم واله می باشد بر سنگ قبر وی حک شده است.

دو بیت آخر اشعارش این است:

کرد واله از پی تاریخ او بیتی رقم

تا بود هر مصرعی بر سال فوتش رهنمون

قبله ی ارباب علم آقا محمّد شد ز دهر

برگزیده عالمی عارف شد از دنیای دون(3)

مقام اخلاقی و علمی آقا محمّد بیدآبادی آقا محمّد بیدآبادی مردی بسیار متواضع و مهربان بود. در فقه مجتهد مسلّم بود و در فلسفه تسلّط

ص: 115


1- 153. همایی، جلال الدین: تاریخ اصفهان(مجلد ابنیه و عمارات)، ص 131 .
2- 154. کرباسی زاده: حکیم متأله بیدآبادی، ص 172.
3- 155. جهت اطّلاع از زندگانی وی ر. ک: صدرایی خویی، علی: آشنای حقّ(شرح حال آقا محمّد بیدآبادی) و گزی، عبدالکریم: تذکرةالقبور، و کرباسی زاده، علی: حکیم متأله بیدآبادی.

کامل داشت. در عرفان علمی و عملی بسیار متبحّر بود، در زندگی شخصی اش با کمال قناعت و زهد زندگی می کرد. چنانکه نقل شده است در روزگار وی در اصفهان قحطی سختی روی داد و مردم را به زحمت انداخت در صورتی که آقا محمّد هیچ شکایتی از اوضاع نداشت وقتی علّت را جویا شدند دریافتند که وی و خانواده اش شش ماه تمام با زردک خام یا پخته روزگار گذرانده اند.

از دیگر صفات بارز وی بی اعتنایی و عدم توجّه اش به حُکّام زمانه بود. می گویند کریم خان زند و علیمردان خان زند همواره مایل به دیدار و نشست و برخواست با وی بودند ولی آقا محمّد بیدآبادی با قناعت و زهدش به آنان هیچ اعتنایی نمی کرد. همچنین نقل است که بنا به وصیت حاج محمّدحسن کلباسی سرپرستی و تربیت حاجی کلباسی به آقا محمّد بیدآبادی واگذار شد و به این ترتیب حکیم بزرگوار حاجی کلباسی تحت حمایت آقا محمّد بیدآبادی تربیت یافت.(1)

امّا اهمیّت ویژه ی بیدآبادی در انتقال فلسفه غنی اصفهان عصر صفوی به روزگار بعد از خودش بود. زیرا با انقراض سلسله ی صفویه، فلسفه در حوزه ی اصفهان دستخوش نابودی و فراموشی بود ولی آقا محمّد بیدآبادی با تربیت شاگردان بزرگی همچون ملاّ علی نوری توانست علم حکمت را به نسل بعد منتقل کند.(2)

رسائل عرفانی بسیار ارزشمند و جذّاب او(3) روح آدمی را مخاطب ساخته و به آن هشدار می دهد تا پرده ی غفلت را کنار زند. چنانکه می نویسد: «مرگ را دایم در نظر دار تا همه کارهای

دشوار بر تو آسان شود. بلکه مشتاق آن گرد تا به شیرینی بمیری نه به تلخی. یعنی با گریه و زاری و سوگواری از برخورداری:

جهان آن به که دانا تلخ گیرد

که شیرین زندگانی تلخ میرد

در برابر بدی مردم نیکی کن و اگر نتوانی کرد بدی مکن و قانع و صابر باش تا هرگز تنگی و سختی نکِشی. دنیا را مزرعه ی آخرت دان. سالکی از دهقانی پرسید که چه مذهب داری؟ گفت: مذهب برزگری.(یعنی هرچه بکاری بدروی)».

در ذکر و یاد حق تعالی می فرماید: «خدا را باش تا خدا تو را باشد. خود رامباش که هیچ با تو نباشد

ص: 116


1- 156. گزی، عبدالکریم: تذکرةالقبور، ص 48 .
2- 157. مطهری، مرتضی: خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 594 .
3- 158. به عنوان مثال رساله «حُسن دل» که توسط آقای علی صدرایی خویی تصحیح و به چاپ رسیده است.

و چون کلمه طیّبه «لا اله الا اللّه» افضل اذکار و مفتاح باب رضا و معراج فردوس اعلی است در تکرار آن تقصیر منما... در راه دین به کمتر از خود منگر، به بزرگ تر از خود بنگر. در دنیا به برتر از خود منگر، به کمتر از خود بنگر...».

در مقامی که کنی قصد گناه

گر کند کودکی از دور نگاه

شرمت آید، ز گنه درگذری

پرده ی عصمت خود را ندری

شرم بادت که خداوند جهان

کو بود واقف اسرار نهان

نظرش در تو بود بیگه و گاه

تو کنی در نظرش قصد گناه(1)

بعضی از مطالب سینه به سینه نقل شده است؛ از حضرت آیت اللّه بهجت(حفظه اللّه) نقل شده است که فرمودند: سید بحرالعلوم برای اینکه علم کیمیا بیاموزند به خدمت آقا محمد بیدآبادی رفته بودند. در آن زمان، علم کیمیا ارزش خاصی داشته و در رونق بوده است. مرحوم آقا محمد بیدآبادی ایشان را به کنار رودخانه زاینده رود آورده بودند. سید بحرالعلوم چون به رودخانه نگاه کردند به واسطه تصرف توحیدی جناب آقا محمد بیدآبادی دیدند که همه طلا و جواهرات است و این نکته باعث انقلاب روحی در سید بحرالعلوم گردید.

مرحوم مهدوی در کتاب دارالعلم شرق(نسخه خطی) می نویسد: نگارنده از قول عالم جلیل حاج میرزا رضا کلباسی نقل می کند که ایشان پس از تجلیل زیاد از میرزا حسین نائینی(ساکن یکی از حجرات مسجد سید اصفهان) و این که وی از اساتید مقدماتی ایشان بوده فرموند: روز تشییع جنازه او حاضر بودم. در موقع حفر قبر، قبر وی به قبر آقا محمد بیدآبادی راه یافت و پاهای آقا

محمد بیدآبادی را جمیع حاضرین که خود جزو آنها بودم مشاهده کردند که پس از گذشت 127 سال هیچ تغییری نکرده بود.(2)

2 - ملاّ محمّد رفیع گیلانی: پدر علّامه آقا محمّد بیدآبادی، سال فوتش معلوم نیست، وی را با القابی چون فاضل محقّق، عالم مدقّق، زاهد متّقی، اهل فلاح و صلاح نام برده اند.

3 - میر عبدالحسین خاتون آبادی: عالم فاضل، صاحب«وقایع السنین و الاعوام» که قبرش از بین

ص: 117


1- 159. حُسن دل(در سیر و سلوک الی اللّه) از عارف نامی آقا محمّد بیدآبای، به تصحیح علی صدرایی خویی، ص 27 و 39 و 95 .
2- 160. ناگفته های عارفان، ص 69 و 70.

رفته است.

4 - میر معصوم خاتون آبادی: فرزند میر عبدالحسین خاتون آبادی، متوفّی 1155 ق. عالم و فقیه برجسته از سلسله سادات خاتون آبادی و از اجداد بانو مجتهده امین می باشد. مردم اعتقاد زیادی به این عالم بزرگوار دارند و نقل است که آقا محمّد بیدآبادی خوابی در جلالت قدر و عظمت شأن وی دیده و وصیت کرده بود که پس از مرگ، او را در جنب مقبره میر معصوم دفن نمایند و همین موضوع باعث اعتقاد بیشتر مردم به زیارت قبر وی شده است.(1) وی در نگارش کتاب ارزشمند پدرش(وقایع السنین و الاعوام) همراهی نموده و جزو چهره های علمی مدرسه سلطانی چهارباغ بوده است.(2) وفات این عالم بزرگوار در ظهر جمعه، بیست و چهارم جمادی الاولی 1155 ق. بود و مشتاق در تاریخ فوت وی سرود:

عالم فاضل، جناب میر معصوم، آن که بود

رأی او روشن تر از مرآت بود از آفتاب

کلک مشتاق از پی تاریخ فوتش زد رقم

سوی جنت شد ز دنیا سیّد عالی جناب(3)

5 - شیخ عبدالوهاب قاضی: فرزند شیخ محمّد قاضی، متوفّی 1269 ق. عالم فاضل از سلسله مشایخ بیدآباد و جدّ فامیل قاضی های ساکن چهارسوق درب شیخ اصفهان است.

6 - شیخ محمود مفید:

چشمه عرفان و حکمت، منبع فقه و اصول

در ریاضی و نجوم و هیأت استاد فحول

فارغ از لذّات دنیا بی نیاز از ناز دهر

عاشق دیدار یار و مهر او کرده قبول...

«اشعار روی سنگ قبر»

ص: 118


1- 161. گزی، عبدالکریم: تذکرةالقبور، ص 49 .
2- 162. موحد ابطحی: ریشه ها و جلوه های تشیع، ج 2، ص 142 به نقل از مهدوی: دارالعلم شرق، (مخطوط)، ص 74 .
3- 163. روضاتی، سیّد محمّدعلی(مقاله ملا محمّدعلی تونی خراسانی) مجموعه مقالات همایش اصفهان و صفویه، ج 2 ص 276 .

فرزند شیخ مفید، متوفّی 1382 ق. عالم و فقیه کامل و حکیم بزرگوار و مدرّس فلسفه و حکمت که در زهد، عبادت و تقوی کم نظیر بود. عمری را به قناعت نفس گذرانده و در عین گمنامی

زندگی می کرد. مدّت چهل سال در مدرسه ی صدر به تدریس حکمت، فقه، اصول پرداخت. در اواخر تدریس حکمت در اصفهان به وی منحصر بود. در دوران معاصر میراث مکتب فلسفی ملاصدرا در اصفهان به وجود دو استاد علامه یکی آیت اللّه حاج آقا رحیم ارباب و دیگری حاج شیخ محمود مفید روشن و منوّر بود. مخصوصاً مرحوم مفید این کانون حکمت را رونقی بسزا داد.(1)

دانشمندی خوش بیان و خوش محضر و عابدی دائم الذکر بود. زندگی اش با فقر و تهدیستی همراه بود. به طلاب می فرمود: «هیچ طلبه ای به اندازه من در وقت تحصیل گرسنگی نکشید. از شدّت گرسنگی مثل بید بر خود می لرزیدم.» همچنین می گفت: «طلبه اگر نامش در دفتر امام زمان علیه السلام ثبت شود هم دنیا دارد و هم آخرت. طلبه نباید از مشکلات هراسی به دل راه دهد. باید با مشکلات دست و پنجه نرم کند تا به جایی برسد».(2) وی از نوادگان علّامه آقا محمّد بیدآبادی به شمار می آید. در تاریخ فوت ایشان سروده اند:

برنا پی رحلتش به شمسی می گفت

لقمان زمان و عهد خود بود مفید(3)

7 - شیخ علی مفید: فرزند شیخ مفید، متوفّی 1345 ق. عالم فاضل جلیل و جامع علوم معقول و منقول.

8 - سیّد احمد یزدی: متوفّی 1313 ق. از فضلا و عرفای عصر قاجار.(4)

9 - حاج عبدالقادر عاشق آبادی: متوفّی 1181 ق. از عرفای عصر صفویه می باشد که با احداث خیابان سعادت آباد قبر وی به خیابان افتاد. بدین سبب استخوان های او را به داخل تکیه انتقال داده و در قسمت شرقی دفن نمودند.

10 - آقا محمّدرضا اصفهانی: فرزند علینقی اصفهانی، متوفّی 1279 ق. از دانشمندان اصفهان.

11 - آقا محمّد بن شیخ زین الدین خوانساری: متوفی 1202 ق. از علما و فقهای اوایل عهد

ص: 119


1- 164. کتابی: ص 432.
2- 165. کرباسی زاده، علی: نگاهی به احوال و آثار حکیم مدرس اصفهانی، ص 56 .
3- 166. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 495 و 496 .
4- 167. ریحان یزدی، سیّد علیرضا: آیینه دانشوران، ص 107 .

فتحعلی شاه.(1)

12 - میرزا ابوالقاسم علاقبند متخلص به نیّر: متوفّی 1394 ق. شاعر و ادیب معاصر.

وی اشعار نیکو می سرود. از اشعار اوست:

امروز هرکه پای ز کوی تو می کشد

فردا بسی خجالت روی تو می کشد

مست و خراب صبح قیامت کند قیام

میخواره ای که مِی ز سبوی تو می کشد(2)

مقبره ی بابا بیات: در منابع ذکر شده است که بالاتر از بقعه آقا محمّد بیدآبادی قدری متمیل به شرق قبر بابا بیات دارای سنگ قبری بزرگ بر روی سکویی آجری بوده است که اکنون هیچ اثر و نشانی از آن در این قسمت از تخت فولاد وجود ندارد.(3)

ص: 120


1- 168. معلم حبیب آبادی: مکارم الآثار، ج 1، ص 129 - 127 .
2- 169. مهدوی: تذکره شعرای اصفهان، ص 523 .
3- 170. جابری انصاری، میرزا حسن: تاریخ اصفهان، ص 180 ؛ مهدوی: دانشمندان و بزرگان، ص 152.

تصویر

ص: 121

ص: 122

بخش دوم : تکایای دوره قاجاریه تا دوره معاصر

اشاره

ص: 123

ص: 124

1 - تکیه ی شیخ محمّدتقی رازی

اشاره

یکی از تکایای ارزشمند بازمانده از دوره ی قاجاریه تکیه ی شیخ محمّدتقی رازی است؛ که به نام «تکیه ی مادرشاهزاده» نیز خوانده می شود. علّت این نام آن است که تکیه در اصل متعلّق به «مریم بیگم»(متوفّی 1246 هجری قمری) دایه ی محمّدمیرزا سیف الدوله فرزند فتحعلی شاه و حاکم اصفهان بود. وی پیش از فوت، شیخ محمّدتقی رازی را وصیّ خود اعلام کرد و وصیت نمود که در این تکیه دفن شوند. به این ترتیب بود که بنای تکیه و بقعه توسط شیخ محمّدتقی رازی از فقهای بزرگ اصفهان و جدّ خاندان نجفی اصفهان، ساخته شد.

اصل تکیه و سبک معماری آن از عهد صفوی است.(1) همچنین زیباترین سبک معماری دوره ی قاجار و جلوه های برجسته ی هنری را در این تکیه می توان مشاهده کرد. نخستین قسمت معماری

ص: 125


1- 171. بهشتیان، عباس: بخشی از گنجینه آثار ملی، ص 83 ؛ و مهدوی: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج 3، ص 271 .

تکیه، سردر ورودی آن در قسمت شمال شرقی تکیه با مقرنس کاری کتیبه های گچ بری می باشد. پس از سردر، راهرو ورودی آن دارای دو سکوی سنگی است که جای خنکی برای تازه وارد است که خسته و تشنه از راه می رسد. در کنار سکوها سنگابی است که درون آن را پر از آب می کردند تا افرادی که وارد تکیه می شوند از آب آن بیاشامند.(در حال حاضر دیگر از این سنگاب استفاده نمی شود.) به محض ورود به تکیه بقعه هشت ضلعی تکیه فرد زائر را به سمت خود می کشاند. پنجره های مشبک آجری منظره ی بیرونی بقعه را جالب و زیبا نشان می دهد. با ورود به بقعه با دو عنصر زیبای معماری دیگر برخورد می کنیم. ابتدا شاهکار معماری قاجار در سر ستون های سنگی حجاری شده که در هیچ یک از تکایای تخت فولاد وجود ندارد. و دیگر سقف مقرنس کاری بقعه که با گچ بری هنرمندانه و بی نظیر تزیین شده است.

خارج از بقعه در ضلع جنوبی تکیه، یک سرداب برای چلّه نشینی ایجاد شده. که آیات قرآنی و ادعیه بر دیوار آن نوشته شده است. چلّه خانه خصوصی ترین مکان عبادت افرادی بود که جهت تهذیب و تزکیه ی نفس خود به آن وارد می شدند.

از بهترین نمونه های هنری این تکیه سنگ قبور برجسته و ممتاز آن است که از شاهکارهای هنری موجود در تخت فولاد به شمار می رود. سنگ مرمرهای نفیسی، با زیباترین هنر حجّاری، بهترین یادگارهای خط خوشنویسان بزرگ قرن سیزدهم مانند خط ثلث آقا زین العابدین اشرف الکتّاب و خط نستعلیق آقا محمّدباقر سمسوری و استاد میرزا عبدالرحیم افسر(که در این تکیه مدفون می باشد)، زیباترین اشعار ضیاء اصفهانی(مدفون در تکیه فاضلان) را می توان در داخل بقعه مشاهده نمود و از دیدن آنها به آفرینندگان این هنر آفرین گفت.

در بیرونِ تکیه عده ای از علما و بزرگان دیگر نیز مدفون می باشند.(1)

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از جنوب به تکیه آقا حسین خوانساری، از شمال و شرق به قبرستان عمومی، از مغرب به حسینیه تکیه خوانساری محدود است.

ص: 126


1- 172. رجوع شود به نصرالهی، غلامرضا: جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان، بخش قبرستان پشت تکیه مادرشاهزده .

برخی از بزرگان مدفون در این تکیه

1 - مریم بیگم: متوفّی 1246 هجری قمری. معروف به «مادرشاهزاده» از شاهزاده خانم های قاجاری و دایه ی محمّد میرزای قاجار که فرزند فتحعلی شاه بود. وی زنی نیکوکار و متدیّن بود و صاحب این تکیه و بانی آثار خیر در اصفهان بوده است. سنگ مرمر نفیس مزار وی به خط نستعلیق توسط یکی از بزرگترین خطاطان قرن سیزدهم، آقا محمّدباقر سمسوری و حجّار آن استاد محمّدحسین حجّار می باشد. ماده تاریخ وفاتش را ضیاء اصفهانی، چنین سروده است:

ضیاء از بهر تاریخش رقم زد

بحوران همنشین کرد مریم(1)

2 - شیخ محمّدتقی رازی: فرزند محمّدرحیم ایوان کیفی. متوفّی 1248 ق. مشهور به «صاحب حاشیه» از بزرگترین فقهای شیعه در قرن سیزدهم هجری بود. وی مدّت 15 سال در کربلا از محضر وحید بهبهانی بهره برد و از شاگردان برجسته شیخ جعفر کاشف الغطاء بود و داماد وی نیز گردید.(2) نقل است که روزی شیخ جعفر کاشف الغطاء در مجلس درس ناگهان از او می پرسد آقا ازدواج کرده ای؟ و چون شیخ محمّدتقی سر به زیر انداخته و جواب منفی می دهد. شیخ جعفر به او می گوید: «مرا دو دختر در خانه است که یکی به کمال و دیگری به جمال امتیاز دارد. هرکدام را اختیار نمایی زوجه تو می تواند باشد». شیخ محمّدتقی دختر صاحب کمال را اختیار کرده استاد فوراً به اندرون رفته و باز می گردد و در همان مجلس درس صیغه ی نکاح دائم جاری شد.(3) وی به تمام معنی عالمی محقّق و پرهیزگار بود. در مقام علمی او همین بس که کتاب حاشیه معالم وی به نام «هدایةالمسترشدین» که بهترین کتب در علم اصول می باشد را نگاشت. امروزه بیشتر تحقیقات در علم اصول از همین کتاب است. در فقه استدلالی و همچنین رساله ی عملیّه به فارسی داشت؛ که اخیراً به نام رساله ی صلاتیّه به چاپ رسیده و کتابی جامع و تحقیقی است. قدرت علمی و روش تدریس ممتاز او از موجبات ترقّی ایشان بود. نقل است که در مجلس درس او سیصد نفر حاضر می شدند که از معروف ترین آنها سیّد محمّدباقر صاحب روضات، میرزا محمّدحسن شیرازی، شیخ

ص: 127


1- 173. همایی: تاریخ اصفهان، ص 102 .
2- 174. همسرش نسمه خاتون از زنان عالمه و فاضله روزگار خویش بود که در کنارش مدفون می باشد.(ر. ک: ریاحی، محمّدحسین: مشاهیر زنان اصفهان، ص 264(. مرحوم الفت در کتاب نسب نامه خویش از وی به تجلیل فراوان نام برده است.
3- 175. کتابی، محمّدباقر: رجال اصفهان، ص 96 .

محمّدحسین صاحب فصول، ملاهادی سبزواری صاحب منظومه می توان نام برد. بسیاری از علما آراءِ وی در حاشیه را دقیق و عمیق دانسته و از وی تجلیل کرده اند. چنانکه میرزا محمّدحسن شیرازی از وی به احترام یاد می کند و در درس خصوصی وی حاضر می شود.(1) وی با کمال فقر و قناعت زندگی می نمود و از مال دنیا غیر از خانه ی محقّر از خشت و گل و کتابخانه ی مختصر هیچ نداشت.

ماده تاریخ وفات وی را نیز ضیاء اصفهانی چنین سرود: «راهنمای امم کرد به جنّت مقام».(2)

3 - ملّا محمّدصالح مازندرانی: نسب او به فاضل سراب می رسد. متوفّی 1285 ق. از علمای بزرگ و فقهای برجسته. داماد استاد خود سیّد صدرالدین عاملی و صاحب «کواشف الحجب» در اصول فقه و آثار دیگر می باشد.(3) میرزا آقاجان پرتو در وفات او سرود:

حیف از مقتدای دین صالح

که یگانه بُد از صلاح و سرشت

گفت پرتو برای تاریخش

«صالحین را مقام باد بهشت»

4 - میرزا ابوالحسن سلطان الاطباءِ: فرزند میرزا محمّد ملک الاطباء متوفّی 1269 ق. او از بزرگترین اطباء روزگار خویش بود. سنگ مزارش به خط ثلث، نوشته زین العابدین اشرف الکتاب(خوشنویس برجسته عصر ناصری مدفون در تکیه خوانساری) می باشد. ماده تاریخ فوت وی توسط شاعر مشهور مسکین اصفهانی سروده شده است.

5 - آقا سیّد زین العابدین خوانساری: عالم، فاضل، زاهد و متّقی؛ متوفّی 1275 ق. وی سرسلسله ی خاندان علمی روضاتی در اصفهان و پدر بزرگوار آقا میرزا محمّدباقر چهارسوقی صاحب «روضات الجنات» می باشد. روی سنگ قبرش نسب او تا امام موسی کاظم علیه السلام نگاشته شده است. به نوشته علّامه گزی به تجربه رسیده بود که نذر ایشان زود اثر می بخشیدو دردعایی که می نوشته اثر تامی بوده است.(4) از آثارش الف) شرح معالم الاصول ب) شرح زبدةالاصول ج) شرح خلاصةالحساب را می توان نام برد. وی شعر نیز می سرود. از اشعار اوست:

ص: 128


1- 176. حسینی، سیّد جلال: (مقاله شیخ محمّدتقی رازی)، مجله ی آیینه پژوهش، سال یازدهم، شماره سوم، ص 76 .
2- 177. همایی: تاریخ اصفهان، صص 108 - 102 .
3- 178. معلم حبیب آبادی: مکارم الآثار، ج 7، ص 2664 .
4- 179. گزی: تذکرةالقبور، ص 46.

لب لعل شکرباری که از یارم درخشان است

شرف دارد بر آن لعلی که در کوه بدخشان است

نیستان شکرها را بهندستان ثمر قند است

به از آنها لب شیرین ترکان سمرقند است(1)

6 - سیّد محمّدصادق چهارسوقی: متوفّی 1289 ق. عالم فقیه و برادر بزرگوار آقا سیّد محمّدباقر چهارسوقی. از آثار وی می توان به «شرح شرایع الاسلام» اشاره نمود.

7 - شیخ جمال الدین نجفی: فرزند حاج شیخ محمّدباقر نجفی. متوفّی 1354 ق. عالم فقیه مجاهد که به همراه برادران خویش شیخ محمّدتقی نجفی معروف به «آقا نجفی»، آقانوراللّه و شیخ محمّد علی ثقةالاسلام سال ها به ترویج دین پرداختند. در احوال او نوشته اند که از مال و منال دنیا هیچ نداشت ولی بسیار بلندنظر بود و دیناری به رسم هدیه یا دستمزد از احدی نمی پذیرفت.

هنگام اشغال ایران توسط قوای روس، این عالم بزرگوار را به تهران تبعید نمودند. وی در دوران تبعید نیز از یاران شهید مدرّس و مخالفان سردار سپه بود. سرانجام وی را به اصفهان بازگرداند.

وی شب های جمعه در تکیه ی میرزا رفیعا احیاء می گرفت و جمع کثیری در آن شرکت می نمودند.(2) وی صاحب رساله عملیه و آثار دیگر می باشد. به خط عالم جلیل آیت اللّه میرزا باقر فقیه ایمانی است که: نقل فرمود سیّد اجل اعظم فقیه میرزا محمّدتقی فقیه احمدآبادی(مدفون در تکیه فقیه احمدآبادی) طاب ثراه درباره آقای حاج آقا جمال الدین نجفی نقل فرمودند که مشرّف شدم

ص: 129


1- 180. روضاتی: زندگانی آیت اللّه چهارسوقی، ص 100 - 97 .
2- 181. مهدوی: دانشمندان و بزرگان، ص 236 .

در نجف و برای موقع تشرّف به حرم محترم عهد مؤکد نمودم با خود که هر ساعتی استخاره کردم خوب آمد و ترک آن بد، مشرّف شوم به حرم محترم. بعد از این عهد، هرچه استخاره می کردم هر ساعت به ساعت بد می آمد. چند روز گذشت تا روز پنج شنبه شد و هرچه استخاره کردم بد می آمد. این امر بی اندازه ناگوار شد بر من و موجب غم و غصه گردید.

پس تمام لباس های خود را عوض کردم و لباس دیگر که تازه بود پوشیدم و رفتم حمام. بعد از توبه و تضرع، غسل توبه نمودم که به همه آداب توبه رفتار کرده باشم. بعد از آن تا شب جمعه هرچه استخاره می کردم بد می آمد و دیگر بی طاقت شدم و به جزع درآمدم تا آن که آخرالامر رفتم نزدیک رواق و حرم واستخاره کردم بیرون حرم طرف بالای سر مبارک، استخاره خوب آمد و ترک آن بد.

چون که آنجا رفتم دیدم شخصی آنجا نزدیک به بالاسر، در سجده است و با صوت حزین روح افزایی این ذکر را می خوانند: «نعم الرب انت و بئس العبید نحن» و تأثیر حُسن این صدا و مناجات و ذکر ایشان طوری بود که حس و حرکت از تمام اعضای من رفت و زبان من هم از تکلّم باز ماندو نشستم به استماع این مناجات و ذکر؛ حال خضوع و خشوع و گریه بر من مستولی شد، تا مدّت زیاد با این حال بود و سر از سجده برداشتند و رفتند و من حس و قدرت بر آن که برخیزم و سئوال از ایشان نمایم نداشتم.

و بعد از رفتن رفتم، دیدم در محل سجده روی سنگ آنجا مانند باران اشک چشم ایشان ریخته؛ دستمال داشتم درآوردم و تمام آن اشک ها را با دستمال آوردم. در خانه طفل مریضی داشتم و حال او بسیار سخت بود. به خانه آمدم و دستمال را به او مالیدم، شفا یافت. استخاره کردم بروم حرم، خوب آمد و نزدیک چهار شب بود، پس به حرم رفتم و زیارت نمودم.(1)

8 - شیخ محمّدحسین مشهور به امام نجفی: فرزند شیخ جمال الدین. متوفّی 1329 ق. عالم و فقیه. در فقه و اصول و حکمت ماهر بود. از آثارش کتاب «خدا هست» در دو مجلّد به چاپ رسیده است.

9 - شیخ محمّدرضا نجفی: فرزند شیخ محمّدحسین بن محمّدباقر. متوفّی 1362 ق. ملقّب به «ابوالمجد» علّامه فقیه، ادیب متکلم، ریاضی دان و از مفاخر علمی و ادبی شیعه وی به زبان عربی بسیار نیکو شعر می سرود.

ص: 130


1- 182. عبقری الحسان، ج5، ص 426.

استاد جلال الدین همایی درباره علّامه نجفی می نویسد: «از مراجع بزرگ اصفهان بود و علاوه بر فقه و اصول در علوم ریاضی و فنون ادب عربی و انشاء و نثر به آن زبان از نوادر دوران خود بود. نگارنده تاکنون کسی را در انشاء و حفظ اشعار عربی و تبحر و احاطه در احوال و آثار شعرای عرب بدان پایه و مایه ندیده و محتمل است که بعد از این هم در رجال اصفهان مانند او نبیند. واقعاً ذوق و حافظه و احاطه ای عجیب به تراجم و آثار گویندگان عربی و قدرتی غریب در نظم قصاید و قطعات داشت. با این خصوصیات که منظومات عربی او به هیچ وجه بوی عجمیت نداشت و پیش فصحای عربِ عرباء هم فصیح و بلیغ بود، به طوری که اگر شاعر را نمی شناختند که ایرانی اصفهانی است به هیچ وجه آثار را با منظومات گویندگان تازی نژاد فصیح اللسان فرق نمی نهادند.»(1) صاحب کتب ارزشمند الف) «وقایةالاذهان» ب) «نقد فلسفه داروین» و آثار علمی فراوان دیگر است. وی استاد آیات عظام: امام خمینی(قدّس سرّه شریف)، گلپایگانی، مرعشی نجفی و همچنین بانو مجتهده امین بود.(2) در برخی منابع تعداد شاگردان وی را بالغ بر یکصد نفر نوشته اند.(3)

10 - صدرالعلماء سید ابوالحسن صدرعاملی»: متوفی 1314 ق. فرزند علامه سید صدرالدین صدرعاملی و برادر علامه سید اسماعیل صدر می باشد. علامه سید عبدالحسین شرف الدین با این عبارت از مقام و فضایل ایشان سخن می گوید: «... کان عالماً ربّانیاً متجرداً للمعارف و العبادة و الزهد و الانزواء... جمال السالکین و العارفین، دائم العبادة و المراقبة... و کان جدی الصدوق ابوالحسن الهادی یثنی علیه ثناءً بلیغاً و بذکر من علمه و ورعه و زهده و عبادته و انقطاعه الی اللّه تعالی شیئاً کثیراً...».(4) ایشان جدّ عالم فاضل سید اسداللّه مستجابی(مدفون در تکیه مقدس) می باشد.

11 - میرزا ابوالقاسم طبیب «ناصر حکمت»: فرزند میرزا محمّدعلی. متوفّی 1371 ق. مشهور به «گوگردی» وی نزد اساتید بزرگی چون جهانگیرخان و آخوند کاشی کسب علم نمود. مردی متدیّن و نیکوکار و اهل فضل بود. وی را آخرین مدرّس طب قدیم در اصفهان می دانند. وی برای طبابت اجر و مزدی نمی گرفت و این عمل را محض ثواب انجام می داد.(5) هفتاد سال از حرفه ی پزشکی خود را

ص: 131


1- 183. تاریخ اصفهان(مجلد ابنیه و عمارات)، ص 117 و 118.
2- 184. در خصوص خاندان علمی نجفی و کتاب شناسی این خاندان ر. ک: نجفی، شیخ هادی: قبیله عالمان دین.
3- 185. مهدوی: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، جلد دوم، صص 354 - 264 .
4- 186. بغیة الراغبین فی سلسلة الشرف الدین، ج1، ص176.
5- 187. همایی: تاریخ اصفهان، صص 122 و 123 .

صرف خدمت به خلق نمود و خانه ای برای خود بنانکرد. نقل است باچشم گریان در قنوت نمازهایش برای بیماران خود از خدا شفا طلب می کرد و همه روزه در مطبِّ خویش قرآن تلاوت می کرد به این امید که از برکت کتاب خدا شفا در شفاخانه ی او نازل شود و

به نوشتن نسخه مبادرت نمی کرد مگر بعد از گفتن بسم اللّه الرحمن الرحیم. در وفاتش سروده: «رفت از دنیای ما آن آدم باافتخار».(1)

12 - حاج سیّد محمّدجواد صدرعاملی: فرزند سیّد محمّدعلی آقا مجتهد. متوفّی 1347 ق. عالم، فاضل و فقیه عارف. وی از مؤسسین انجمن صفاخانه اسلام بود که به منظور پاسخ گویی به تبلیغات مسیحیان ایجاد گردید و مقالات بسیاری از وی در مجله ی «الاسلام» در نقد اقوال مسیحیان به چاپ رسیده است. از دیگر آثارش الف) رساله در نماز شب و آداب و اسرار آن ب) رساله در جبر و تفویض و آثار دیگر. در تاریخ فوتش سروده اند:

یکی بیامد و تاریخ این معما گفت

جواد حجةالاسلام رفته از دنیا

13 - آقا میرزا محمّدجواد حسین آبادی: فرزند محمّدحسن. متوفّی 1312 ق. فقیه، محقق و عالم پرهیزگار. از شاگردان صاحب جواهر که از ایشان اجازه ی اجتهاد گرفت. صاحب آثار ارزشمندی چون الف) «ترتیب و تلخیص کتاب خلاصه علّامه حلی» در علم رجال ب) بحرالبکاءِ ج) کنوز الیالی د) بساتین الریاحین و.... می باشد. قبر ایشان در سرداب جنوب تکیه واقع است لیکن صورت قبری ندارد. ایشان پدر بزرگوار آیت اللّه آقا شیخ احمد مجتهد بیدآبادی(مدفون در تکیه ی بروجردی) و آیت اللّه العظمی شیخ محمّدعلی شاه آبادی(استاد عرفان حضرت امام خمینی قدّس سرّه) می باشند. نقل است که در دوران تحصیل

ص: 132


1- 188. احمدآبادی، حاج میرزا محمّد: هشت بهشت(در ترجمه و اسرار نماز)، صص و - قا.

خود، با فقری طاقت فرسا و در نهایت سختی زندگی می کرد. مرحوم آیت اللّه ملّا علی کنی از هم درسان ایشان می گفت: «من و میرزا محمّدجواد اکثر شب ها را در حجره گرسنه می خوابیدیم».

14 - زهرا بیگم عاملی: دختر علّامه آقا سیّد صدرالدین عاملی و زوجه ملاّ صالح جویباره ای. وی از زنان دانشمند عالم تشیّع بود. از آثار او «تعلیقه بر شرح لمعه» است که نشان از آگاهی و صاحب نظری او در مباحث فقهی دارد.

15 - میر سیّد محمّد موسوی خوانساری: فرزند حاج میرزا زین العابدین. متوفی 1293 ق. از شاگردان پدر بزرگوارش و حاجی کلباسی، سیّد حجةالاسلام شفتی. وی از کتاب شناسان معروف زمان خود بود. وی یاور برادر بزرگوارش صاحب روضات در نگارش کتاب ارزشمند روضات الجنات بود.(1)

16 - حاج محمّدصادق تخت فولادی: متوفّی 1290 ق. عارف ربّانی و صاحب کرامت بسیار. شیخ حسنعلی اصفهانی مشهور به نخودکی از شاگردان وی بود. با آنکه اهل علم و سواد نبود ارادتمندان بسیاری از علما و رجال بزرگ داشته است. چنانکه نقل می کنند مرحوم آقا شیخ

محمّدتقی نجفی هر شب جمعه خدمت وی می رسید و مشکلات علمی خود را از ایشان جویا می شد.(2)

نقل است که وجود حاج شیخ حسنعلی نخودکی بر حسب دعایی بوده که حاج صادق به پدر ایشان ملا علی اکبر مقدادی داده است.(3)

نقل کرده اند که آن حاج صادق در شب وفاتشان دستور می دهند قبری در محل سکونتشان در تکیه مادرشاهزاده حفر نمایند. سپس در آن قبر می خوابند. پس از چند لحظه بلند شده می فرمایند این محل قبر من نیست. دستور می دهند نقطه دیگری را در همانجا که در حال حاضر مدفن ایشان است حفر نمایند و می فرمایند: قبر من اینجاست.(4)

ص: 133


1- 189. مهدوی: بیان المفاخر، ج 1، صص 32 - 15 .
2- 190. مقدادی اصفهانی، علی: نشان از بی نشانها، جلد اول، ص 39.
3- 191. حجت هاشمی خراسانی، ابو معین حمیدالدین: مرآة الحجة، ص 24. در ضمن قبر پدر شیخ حسنعلی نخودکی(به نام ملا علی اکبر مقدادی) نیز پایین آرامگاه حاج صادق تخت فولادی می باشد. ملا علی اکبر از زهّاد پرهیزگاری بود که نقل است از راه کسب، روزی خود و خانواده را تحصیل می کرد. آنچه عاید او می شد نیمی را صرف خود و خانواده اش می کرد و نیم دیگر را به سادات و ذریه حضرت زهرا(سلام اللّه علیها) اختصاص می داد.
4- 192. نشان از بی نشان ها، ص 43.

تصویر

مقبره عارف واصل حاج محمد صادق تخت فولادی

حاج شیخ حسنعلی تا سنین نوجوانی تحت تربیت این عارف بود. هروقت ایشان از مشهد به اصفهان می آمد به زیارت قبر حاج صادق می رفت.

در بیرون از تکیه نیز برخی از بزرگان مدفون هستند از جمله موارد ذیل را می توان نام برد:

17 - محمدحسین مذّهب(هلال): وی در نقاشی و تذهیب و ساختن قلمدان مهارت داشت. خط نسخ را زیبا می نوشت و در شعر «هلال» تخلص می کرد. از آثار او پنج بیت شعر به خط نستعلیق بر زمینه لاجوردی در ایوان مقصوره مسجد سیّد اصفهان نوشته شده است.(1)

18 - محمدکاظم مجنونی: استاد هنرمند طرح و نقش فرش. متوفی 1365 ق. وی در راه فراگیری نقش و هنر قالی و فرش تلاش فراوان نمود و توانست چند اثر از جمله قالیچه با نقش ماهی درهم یا زنبوری ارائه دهد. از ویژگی های کار وی تلاش برای دستیابی به نقش های نوین و حفظ و امانتداری نقوش سنّتی و اصیل قالی ایرانی بود و در این راه نیز بسیار موفق بود. سرانجام

این هنرمند پس از عمری کار هنری با اخلاص توسط جمعی از دلالان فرش در منزلش به قتل رسید.(2)

ص: 134


1- 193. گلشن اهل سلوک، ص 256.
2- 194. همان، ص 264 و 265.

تصویر

ص: 135

تصویر

ص: 136

2 - تکیه ی مهدوی

اشاره

بنای این تکیه مربوط به عصر قاجاری است. البته قبل از این دوره، آقا سیّد محمّدصادق موسوی متوفّی اواخر قرن یازدهم که جدّ خاندان «نحوی» اصفهان به شمار می رود در این قسمت دفن شده بود. تنها در قسمت غربی تکیه تعدادی از قبور باقی مانده است. آخرین فرد مدفون در این تکیه سیدّ محمّدحسین(مصلح الدین) مهدوی متوفّی 1374 هجری شمسی است. او مورّخ و رجالی بزرگ اصفهان است که بیشترین اطلاع راجع به بزرگان مدفون در تخت فولاد را از کتب باارزش وی می توان کسب کرد.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه در کوچه واله، روبروی مرکز مخابرات فیض واقع شده و از شرق به تکیه ی خاتون آبادی منتهی می شود.

بزرگان مدفون در تکیه

1 - سیّد محمّدتقی مستجاب الدعوة: فرزند محمّد سعید بن محمّدصادق موسوی اصفهانی. متوفّی 1236 ه . ق. عالم فاضل، که از محضر آقا محمّد بیدآبادی کسب علم نمود و مورد احترام و اعتماد حاجی کلباسی و سیّد حجةالاسلام شفتی بود.(1)

2 - آقا سیّد محمّدحسن مجتهد: فرزند سیّد محمّدتقی مستجاب الدعوة. متوفّی 1263 ق. عالم عامل فقیه کامل معروف به «مجتهد» صاحب تألیفات بسیار چون الف) مهجةالفؤاد(شرح ارشاد علامه حلی) در دوازده مجلد ب) الجامع فقهی)6 جلد) ج) رساله «وجیزه در اعجاز قرآن» که به چاپ رسیده است.

3 - سیّد مهدی نحوی: فرزند سیّد محمّدحسن مجتهد موسوی. متوفّی 1307 ق. عالم فاضل و

ص: 137


1- 195. معلم حبیب آبادی: مکارم الآثار، ج 3، ص 1034 .

ادیب که به جهت تسلّط در علوم ادب به خصوص نحو به «نحوی» معروف شد.

4 - سیّد محمّدباقر نحوی: فرزند سیّد مهدی. متوفّی 1350 ق. عالم فقیه. از محضر بزرگانی چون آخوند کاشی، آخوند ملّا محمّدحسین فشارکی، آقا سیّد محمّدباقر درچه ای کسب علم نمود. عالمی پرهیزگار بود که عمری را با قناعت روزگار گذراند.(1)

5 - حاج میرزا سیّد محمّدحسن نحوی: فرزند سیّد مهدی متوفّی 1361 ق. عالم فاضل. داماد میرزا محمّدباقر چهارسوقی. از بزرگانی چون آقا سیّد محمّدباقر درچه ای، آخوند کاشی و صاحب روضات کسب علم نمود.

6 - سیّد عبدالوهاب مهدوی معین العلماء: فرزند حاج سیّد مهدی نحوی متوفّی 1358 ق. قاضی دادگستری و از روزنامه نگاران صدر مشروطیت که مدیر روزنامه «نیّر اعظم» بود.(2)

7 - سیّد ریحان الدین مهدوی: فرزند سیّد شهاب الدین. متوفّی 1399 ق. عالم فاضل.

8 - سیّد مصلح الدین مهدوی: فرزند سیّد شهاب الدین نحوی. متوفّی 1374 شمسی. از مورّخان و بزرگان علم رجال. محقّق ارجمند. از خدمتگزاران راستین به تاریخ و فرهنگ شهر اصفهان و صاحب تألیفات ارزشمند در تراجم و شرح احوال علما، بزرگان و مشاهیر اصفهان می باشد.(3) اوّلین فعّالیتِ تحقیقی ایشان، تکمیل کتاب تذکرةالقبور بود. او پس از آن که یادداشت های فراوان برای کتاب آماده کرد، کتاب را به رجال اصفهان یا تذکرةالقبور موسوم ساخت، و آن را در سال 1328 به چاپ رساند. پس از آن، درباره ی شعرای اصفهان به گردآوری مطلب و شرح حال پرداخت، و در سال 1335 کتاب تذکره ی شعرای معاصر اصفهان را منتشر کرد. پس از آن، چون خودو اجدادش از محلّه ی خواجو بودند، کتابی مختصر در تاریخ محلّه ی خواجو نوشت؛ همچنین پس از وفات آیت اللّه العظمی بروجردی کتابی در شرح حال ایشان منتشر ساخت. در کنار این فعّالیت ها به گردآوری احادیث و شرح حال چهارده معصوم علیهم السلام علاقه ی زیاد داشت؛ لذا کتابی با عنوان عطیّة الجواد و کتاب تاریخ سامرّا و زندگانی عسکریین علیهما السلام را به چاپ رسانید.

ص: 138


1- 196. مهدوی: دانشمندان و بزرگان، ص 259 .
2- 197. صدرهاشمی: تاریخ جراید و مجلات ایران، ج 4، ص 327 - 325 .
3- 198. جهت آشنایی با آثار این عالم فرزانه، ر. ک: مهدوی: سیّد مصلح الدین، مزارات اصفهان، به تصحیح دکتر منتظرالقائم، صص 6 - 1 .

همچنین جهت تدوین کتاب درسی تعلیمات دینی برای دبیرستان ها با تعدادی از دبیران دبیرستان های اصفهان همکاری داشت.

زنده یاد مهدوی، اغلب اوقات فراغت خود را صرف یادداشت برداری از کتاب ها، جست وجو در آثار و ابنیه ی تاریخی اصفهان می نمود، و هر روز که می گذشت، بر دامنه تحقیقات و بررسی های خود می افزود. در نوشته هایش یک پژوهشگر امانت دار بود. در ذکر منابع خود می کوشید و مطلبی، بدون مأخذ نقل نمی کرد. معلومات و اطلاعات خود را بدون هیچ گونه چشم داشتی در اختیار محققان قرار می داد و از راهنمایی و کمک به علاقمندان فرهنگ و تاریخ دریغ نمی کرد و در این کار حوصله ای عجیب داشت. در علوم ادبیات، فقه، اصول، روایت و... اطلاعات فراوان داشت. ولی چون عمر خود را صرف تدریس در دبیرستان ها و تحقیق پیرامون رجال اصفهان نمود، در این زمینه کمتر مجال بروز یافت. ده نفر از علمای اعلام از جمله شیخ آقابزرگ طهرانی(ره) و آیت اللّه العظمی

مرعشی نجفی برای ایشان اجازه نوشته بودند. در تدریس نیز همواره اصرار داشت دانش آموزان را با مسائل مذهبی وظایف شرعی آشنا کند. چنانکه هر روز قبل از ورود به کلاس وضو می گرفت و تعلیم و یاد دادن را وظیفه می دانست(1)(رحمةاللّه علیه).

ص: 139


1- 199. نصرالهی: (مقاله مرحوم سیّد مصلح الدین مهدوی)، هفته نامه نوید اصفهان، 30 خرداد 1375، ص 4 . و مقدمه کتاب اعلام اصفهان، ج1، صص 30 - 25.

9 - سید شهاب الدین نحوی: متوفی 1340 ق. فرزند علّامه سید محمدحسن. مقدمات سطوح رانزد برادر خود حاج سیّد مهدی نحوی و برادر دیگرش سید محمد فرا گرفته سپس جهت تکمیل تحصیلات از محضر بزرگانی چون ملّا حسینعلی تویسرکانی و سید محمد شهشهانی بهره گرفت. در اغلب علوم از ریاضی، طبیعی، حکمت و فقه و اصول و ادب تبحر یافت.

تا آخر عمر به خدمت خلق و عبادت پرداخته و مورد احترام خاص و عام بود. از آثارش کتابی است جُنگ مانند در دو قسمت: 1 - در فواید متفرقه از نظم و نثر عربی و فارسی و فقه و حدیث و تفسیر.

2 - مجموعه ای از مراسلات استادش حاج سید اسداللّه بیدآبادی که به علما و غیره نوشته است. ایشان پدر مرحوم سید مصلح الدین مهدوی می باشد.(1)

ص: 140


1- 200. مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج2، ص 705.

تصویر

ص: 141

3 - تکیه ی آباده ای

اشاره

اهل منبر، خالی از جوش و خروش

خفته اینجا، زیر گل یکسر خموش

«شفیق»

در سمت راست خیابان فیض، چسبیده به مسجد رکن الملک تکیه ای قرار دارد که متعلّق به عهد قاجاریه است این تکیه به نام حاج محمّدجعفر آباده ای از عالمان بزرگ شیعه متوفّی 1280 هجری قمری است. قبر حاج محمّدجعفر آباده ای در وسط بقعه تا چندی پیش بدون سنگ لوح و به صورت سکوی آجری بود که اکنون از طرف مجموعه تاریخی فرهنگی مذهبی تخت فولاد سنگ قبری بر مزار وی نصب شده است.

تکیه آباده ای

ساختمان تکیه از نمونه های عالی هنر معماری دوره قاجاری است. نمونه های زیبای کاشیکاری، خوشنویسی و تزئینات آجری در بنای این تکیه ذوق و چیره دستی معمار و کاشیکار اصفهانی را

ص: 142

نشان می دهد. شاهد این ادعا کتیبه ی زیبای سردر ورودی تکیه به خط میرزا فتح اللّه جلالی و اشعار آن از طغرل اصفهانی است که هردو از نمونه های برجسته هنری این تکیه به شمار می آید. معماری داخل تکیه نیز شامل یک بقعه و دو صحن شرقی و غربی در طرفین آن است. در اطراف صحن شرقی و غربی هم حجراتی بنا شده است.

از لحاظ تاریخی محل تکیه جزو باغ بزرگ واله بود که مرحوم سلیمان خان رکن الملک این قسمت را از بازماندگان واله خریداری نموده و دستور ساخت بقعه آباده ای را در سال 1324 قمری صادر کرده بود. این تکیه بنایی زیبا و مصفّا و حجره دار است و در حال حاضر با انجام تعمیراتی به مدرسه ی علوم دینی تبدیل شده است. بیشتر مشاهیر مدفون در تکیه نیز از طبقه اهل منبر، وعّاظ و شاگردان حاج محمّدجعفر آباده ای می باشند.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

تکیه آباده ای از جهت شمال و غرب به مسجد رکن الملک، از شرق به خیابان فیض و از جنوب به کوچه تکیه میر منتهی می شود.

بزرگان مدفون تکیه

1 - حاج محمّدجعفر آباده ای: فرزند محمّد صفی صغادی، متوفّی 1280 هجری مجتهدی عالیقدر، دانا و زیرک. بی نظیر در هوش و فراست و دارای شمّ اجتهاد و قضاوت بوده است. زهد و تقوی و علم او به حدّی بود که گروه بی شماری در داخل و خارج اصفهان به وی ارادت می ورزیدند و از او تقلید می کردند.

با این حال بعد از وصول به درجه ی اجتهاد همیشه جانب کوچکی و شاگردی اساتیدش حاجی کرباسی و سیّد حجةالاسلام شفتی را حفظ می نمود. تألیفات وی بسیار محقّقانه و خوش سلیقه نوشته شده است. از تألیفاتش الف) «فقه جعفری» به فارسی ب) «نقود المسایل» در فقه استدلالی ج) مرایا(در اصول فقه) د) حاشیه بر نقدالرجال ه ) شرح اسماءِالحسنی و... را می توان نام برد. ماده تاریخ فوت او را پرتو اصفهانی چنین سرود: «اللهمّ نوّر مضجعه» 1280 ه . ق.(1)

حکایت از اوصاف حاج محمّدجعفر آباده ای

ص: 143


1- 201. جابری انصاری، حاج میرزا حسن خان: تاریخ اصفهان، ص 171 ؛ گزی، عبدالکریم: تذکرةالقبور، ص 30.

گویند در هر علمی کتاب مختصر را حفظ داشت و بزرگان علما در نزد وی خویشتن را خُرد می شمرند و بزرگان دین نامش را به احترام تمام می آورند. در بلندی مقام فقاهت و زهد و عبادت همه ی معاصرین بر وی غبطه می خوردند. در ادبیات، علم رجال و درایه کم نظیر بود.(1)

نقل است که در امور قضاوت بسیار عاقلانه تصمیم می گرفت. گویند معامله ای را یک روز درباره ی آن حکم و نظر داده بود در مدّت عمرش فراموش نمی کرد و هروقت چشمش به سئوال و جواب یا حکمی می افتاد سابقه ی آنرا بدون کم و زیاد بیان می کرد. درجه ی زهد و تقوای ایشان به حدّی بود که در خارج از اصفهان نیز از او تقلید می کردند. در زمان او فتنه ی بابیه آغاز شده بود و ایشان آمرانه به مخالفت با آن فرقه می پرداخت. درباره ی امر به معروف و نهی از منکر می گفت: «بهترین امر به معروف و نهی از منکر آن است که این طایفه در اصلاح اعمال و تهذیب اخلاق بکوشند و عملاً مردم را هدایت کنند».(2)

بذله های شیرینی از آن مرحوم نقل گردیده است که می توان نمونه ای از این حکایات را در کتاب تاریخ اصفهان نوشته استاد همایی مطالعه کرد.(3)

2 - ملّا نجفعلی خراسانی: متوفّی 1284 ه . ق. عالم عارف پرهیزگار.

3 - ملّا حسن ریزی: متوفّی 1291 ه . ق. از علمای بزرگواری که در ترویج دین کوشا بود و او را با القاب عالی و بلندمرتبه ستوده اند.

4 - شیخ محمّدحسن یزدی: متوفّی 1286 ه . ق. عالم فاضل و از وعّاظ دانشمند که آثار ارزشمندی چون «سیف الواعظین والذّاکرین» در غزوات حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را نگاشت.

5 - میرزا محمود صدرالمحدّثین: متوفّی 1332 ه . ق. فرزند ملّا عبداللّه خوانساری، از وعّاظ معروف اصفهان و از آزادیخواهان مشروطیت که از همراهان ملک المتکلّمین و سیّد جمال واعظ شمرده می شد.(4)

6 - ملّا عبداللّه خوانساری صدرالمحدثین: متوفّی 1293 ه . ق. وی نیز از وعّاظ مشهور به شمار

ص: 144


1- 202. اعتمادالسلطنه، محمّدحسن خان: المآثر و الآثار، ج 1، ص 197 .
2- 203. مهدوی: بیان المفاخر، ج 1، ص 258 .
3- 204. همایی: تاریخ اصفهان(مجلد ابنیه و عمارات)، صص 296 تا 305 .
4- 205. عقیلی، سیّد احمد: مشروطه خواهان مدفون در تخت فولاد، ص 37 .

می رفت. از شدت ارادتش به اهل بیت علیهم السلام آنکه در ایام عاشورا وفات یافت. و نقل است که در حال شدت مرض، ترک ذکر مصیبت ننمود و ماده تاریخش را نیز چنین آورده اند:

از پی تاریخ آن پرتو سرود

یا حسینی گفت و پس دم درکشید.(1)

7 - ملّا حسین کُرْبِکَنْدِی: متوفّی 1323 ه . ق. معروف به «عمادالواعظین» از مشاهیر اهل منبر اصفهان و نویسنده چندین مجموعه در مواعظ و مصائب.

8 - میرزا اسداللّه اشتری: متوفّی 1395 ه . ق. شاعر فرزانه و نویسنده آثاری چون الف) تاریخ عشق، ب) دیوان اشعار، ج) طوفان روح و آثار دیگر. سبک نگارش وی بسیار متین و دلچسب بود و علاقه مندان فراوان داشت. از اشعار اوست:

.... منم آن مرغ که گر بند مرا برداری

نروم جایی و بر بام تو خواهم پرواز

محفلی نیست که نام تو در آنجا نبرم

شمع را بیهده هر شب نبود سوز و گداز

بنما قبله ی ابرو که مسلمانی نیست

بعد از این گر بسوی کعبه ببندیم نماز

.... خودپرستی نبود شیوه عشاق جهان

اشتری رو بدر دوست بنه روی نیاز(2)

9 - حاج سیّد احمد مرندی: فرزند سیّد حسین حسینی. متوفّی 1298 ه . ق. عالم فقیه. از محضر حاجی کلباسی و سیّد حجةالاسلام کسب علم نمود.(3) روی سنگ قبرش حک شده است:

بنده ی یزدان شناس

مرگ و حیاتش یکیست

10 - حاج ملّا اسماعیل نَقْنِه ای: متوفّی 1350 ه . ق. عالم فقیه.

11 - میرزا محمّد موسوی منجم: متوفّی 1289 ه . ق. منجم، ریاضی دان و شاعر.

12 حاج میرزا احمد عمادالواعظین: فرزند ملا حسین کربکندی. متوفّی 1383 ه . ق. خطیب معروف. عمر خویش را به ارشاد و هدایت و ذکر مناقب خاندان عصمت و طهارت گذرانید و

سرانجام در صبح جمعه پس از فرود آمدن از منبر موعظه در مجلس عزاداری حضرت زهراعلیها السلام به مرض سکته وفات یافت.(4) وی پدر دانشمند فقید حسین عمادزاده است.

ص: 145


1- 206. گزی، عبدالکریم: همان منبع، ص 31 .
2- 207. مهدوی: تذکره شعرای اصفهان، ص 38 .
3- 208. مهدوی: بیان المفاخر، ج 1، ص 258. در آنجا داستانی از ایشان نقل شده است.
4- 209. مهدوی: اعلام اصفهان، ج 1، ص 408.

تصویر

ص: 146

4 - تکیه ی جهانگیرخان قشقایی

اشاره

چنین بود اقبال و فرجام او

چه نیک آمد آخر سرانجام او

چو لطف خدا با جهانگیر شد

جهانگیر نامش جهانگیر شد

بنازم به آن ساقی مه لقا

که با جام می بخشد عمر بقا

چو سحر رُخش دلربایی کند

یکی تارزن را خدایی کند

«دکتر احمد فاضل»(1)

این تکیه هم به تکیه ی سیّد محمّد تُرک و هم به تکیه ی جهانگیرخان قشقایی معروف است. سیّد محمّد حسینی خویی معروف به «آقا سیّد محمّد ترک» عالم فاضل و فقیه بلندمرتبه ای بود که پس از فوتش وی را در مزار تخت فولاد قسمت لسان الارض مدفون نمودند. امّا این تکیه همچنان متروک بود تا آنکه پس از فوت و دفن جهانگیرخان قشقایی(2) کم کم مورد توجّه علماء و مردم قرار گرفت و شهرت و اعتبار زیادی پیدا کرد.

تا چندی پیش قبر جهانگیرخان روی سکویی برجسته در قسمت شرقی تکیه به صورت کاملاً ساده قرار داشت. در سال 1378 شمسی، مجموعه تاریخی فرهنگی مذهبی تخت فولاد به منظور بزرگداشت و تجلیل مقام والای این فیلسوف بزرگ یک بنای آرامگاهی به شکل هشت ضلعی به سبک معماری نوین بر مزار این فیلسوف و دانشمند بزرگ ایجاد نمود. کتیبه ای به خط بنایی با کاشی فیروزه ای رنگ بر سردر بقعه نصب شد که نام جهانگیرخان و تاریخ فوت وی بر آن حک شده است.

در انتهای ضلع شرقی تکیه بقعه کوچک و زیبای دیگری وجود دارد که بر سر مزار روزنامه نگار و دانشمند اصفهانی احمد عرفان فرزند عبدالصمد متوفّی 1371 ق. مدیر روزنامه عرفان بنا

گردیده است. معماری این بقعه با گنبد زیبای آن و با ستون های سنگی گنبد آن یادآور آرامگاه حافظ شیرازی

ص: 147


1- 210. به مناسبت چهلمین سالگرد رحلت جهانگیرخان چهل بیت توسط دکتر احمد فاضل «گرسیوز» سروده شده که چهار بیت از آن در کتاب زندگی نامه حکیم جهانگیرخان نقل شده است. ر. ک: قرقانی، مهدی: زندگی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص 211.
2- 211. شرح احوال و شاگردان این شخصیت بزرگوار به طور کامل در کتاب قرقانی: زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی ذکر شده است.

می باشد.

از وجوه تاریخی این تکیه مربوطبه افرادمدفون درآن است. قبر سیّدمحمّد ترک و اولاد و اعقابش در ابتدای ورودی تکیه قرارگرفته و مدفونین اطراف مزار جهانگیرخان را نیزقبور شاگردان جهانگیرخان تشکیل داده که وصیت کرده بودند بعداز مرگشان کنار استادعالم و مهربانشان دفن شوند.

بقعه تکیه جهانگیرخان قشقایی

بزرگان مدفون در این تکیه

1 - آقا سیّد محمّد حسینی خویی: معروف به «آقا سیّد محمّد تُرک» فرزند سیّد محمّدحسین، متوفّی 1266 ق. عالم فاضل و فقیه عالیقدر، که سنگ نوشته اش عالمانه بر مزار وی موجود است. نقل است که فاتحه خواندن بر سر قبر وی جهت رفع بعضی امراض بسیار مؤثر است.(1) از آثارش: الف) حاشیه بر شرح لمعه ب) حاشیه بر ریاض را می توان نام برد.

2 - جهانگیرخان قشقایی: فرزند محمّدخان درّه شویی، متوفّی 1328 ق. حکیم و عارف ربّانی. از

ص: 148


1- 212. گزی: تذکرةالقبور، ص 31 .

فلاسفه و مدرسین حکمت در عصر قاجار است. معروفترین استاد وی حکیم نامی محمّدرضا صهبا قمشه ای از حکما و عرفای بزرگ اصفهان بود. بسیاری از بزرگان و علمای اصفهان شاگردان وی بوده اند. از جمله شاگردان وی شهید سید حسن مدرس بود. آن شهید بزرگوار می نویسد: «زمانی که تحصیل می کردم، حکیم بزرگ جهانگیرخان قشقایی به من گفت: سید حسن! سر سلامت به گور نمی بری، ولی شفای تاریخ را موجب می گردی. با شنیدن این سخن جانی تازه گرفتم».(1) ظاهراً مرحوم جهانگیرخان شرحی بر نهج البلاغه داشته است که اکنون اثری از آن در دست نیست. در ماده تاریخ وفاتش آمده است: «جهانگیر نزد خدای جهان شد».(2)

پاره ای از اوصاف جهانگیرخان قشقایی جهانگیرخان در جوانی از شاهنامه خوان های ممتاز طایفه ی خود محسوب می شد. از سن چهل سالگی در اثر تغییر احوال باطنی به راه تحصیل علم افتاد و یکی از بزرگترین اساتید فلسفه در شرق شد.

در یک فرصتی که به اصفهان آمد و با بزرگانی چون همای شیرازی(متوفّی 1290 ق) و میرزا عبدالجواد حکیم(متوفّی 1281 ق.) تماس گرفت، صفای باطن و لیاقت ذاتی وی موجب گردید که به تحصیل علم و معرفت بپردازد. معلوم نیست در سفری که به اصفهان داشت چه گفتند و چه شنید شوریده حال شد و ترک وطن و دیار کرد و در مدرسه ی صدر بازار اصفهان به تحصیل علم و تهذیب اخلاق پرداخت و طولی نکشید که جامع علوم عقلی و نقلی و بزرگترین استاد فلسفه ی کلام، فقه و اصول گردید. وی در سن 86 سالگی وفات یافت و بر جنازه وی آیت اللّه شیخ محمّدتقی نجفی نماز خواند.

از شیخ محمود مفید«ره» [از مدفونین تکیه بیدآبادی] نقل است که: جهانگیرخان با چند نفر از شاگردنش وارد قیصریه شدند. در آن جا در یکی از حجرات، سر و صدای ساز و آواز به گوششان خورد. یکی از شاگردانش گفت: اجازه بدهید من الآن می روم و اینها را به هم می زنم. خان فرمود: قدری تأمل کنید، این طریق امر به معروف و نهی از منکر نیست. شما الآن اگر بروید و این کار را بکنید، اینها أتباع ظل السلطان اند و بالاخره فردا مؤاخذه می کنند و اسباب توهین به اهل علم می شوند

ص: 149


1- 213. درس های مدرس، ص 9.
2- 214. جابری انصاری: تاریخ اصفهان، ص 326 .

و ممکن است شما را تحت فشار و ناراحتی قرار بدهند. حالا بیائید همراه من که طریقه ی امر به معروف و نهی از منکر را نشانتان بدهم. آنگاه خان با شاگردانش به داخل آن حجره رفته و پرده را عقب زده و فرمود: آقایان سلامٌ علیکم! میهمان می خواهید؟! چند نفر از افرادِ داخل حجره، دست پاچه شدند و رنگ از رخسارشان پرید و نگران شدند. خان فرمود: نه من نیامده ام مزاحم شما بشوم... حالا طلبه ها و شاگردان خان هم همینطور مات و مبهوت ایستاده اند و تماشا می کنند. جهانگیرخان به افراد مذکور گفت: خوب آقایان داشتند فلان دستگاه موسیقی را می زدند، بزنید ببینم! آنها هم شروع کردند به نواختن. جهانگیرخان شروع کرد به ایراد گرفتن و اینکه شما این دستگاه را دارید اشتباه می زنید. رو به آن دیگری کرد و فرمود شما بزن ببینم و همینطور یک یک همه ی افراد داخل حجره آن دستگاه را زدند و خان هم یک یک ایرادشان را گفت. اهل حجره و آقایان طلاب همه مات و مبهوت گشتند و از مهارت و استادی خان در موسیقی شگفت زده شدند. آنگاه جناب خان رو به همه ی آنها کرد و فرمود: من هم مثل شما یک وقتی با این آلات سر و کار داشتم و چنگی می نواختم و نسبت به همه ی انواع دستگاههای موسیقی مسلط بودم. اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که عمر خود را تلف کرده ام. آیا حیف این عمر نیست که آدم، خود را صرف این هرزه گی ها و امور لغو بیهوده نماید و شروع کرد به خواندن آیه و حدیث و آنقدر گفت و گفت تا این که مجلس طرب و ساز و آواز، مبدّل

به مجلس عزا شد و همه سخت گریستند. آنگاه افراد داخل حجره، شیشه های شراب را شکستند و اساس ضرب و ساز و آواز را نیز در هم ریختند و مجلس، یک مجلس روحانی گشت. آنگاه جهانگیرخان در حقشان دعا کرد و فرمود: خداوند، شما را به توبه ای که کردید، بخشید و خدا ان شاءاللّه شما را موفق و مؤید گرداند؛ همانگونه که من هم از گذشته ی خود توبه کردم و به حمداللّه موفق گشتم.(1)

در مورد اخلاق شخصی جهانگیرخان نقل است که هیچکس در تمام عمر او حالت تندی و خشم از وی ندید و یک سخن زشت ناهنجار از زبانش نشنید. روحیات جوانی خویش را هرگز فراموش نکرده بود و در ایام کهولت نیز به سوارکاری، تیراندازی و نشانه زنی علاقه داشت. برای حفظ سلامتیش همه روزه مقداری پیاده راه می رفت و در اواخر عمر که بیرون رفتن از مدرسه برای وی

ص: 150


1- 215. کرباسی زاده: نگاهی به احوال و آراء حکیم مدرس، ص 114.

مشکل بود اطراف مدرسه مدّتی قدم می زد. عموم طلاب مدرسه صدر او را چون پدری مهربان دوست داشتند و در مرگ وی به شدّت گریستند زیرا که پدری دلسوز و مهربان را از دست داده بودند؛ چنانکه گفته اند بیشتر آنان وصیت کردند که بعد از مرگشان کنار استادشان دفن شوند.

بزرگترین تأثیر علمی جهانگیرخان آن بود که فلسفه را از تهمت، ضلالت و الحاد رهانید و همان کاری را انجام داد که مدّتها قبل فقیه نامدار آقا حسین خوانساری انجام داده بود.

مقام دیانت، تقوی و عفاف جهانگیرخان چنان مسلّم و آشکار بود که پیشوایان بزرگ روحانی مانند آیت اللّه العظمی بروجردی و آیت اللّه سیّد جمال الدین گلپایگانی به تحصیل فلسفه و حکمت در اصفهان در خدمت جهانگیرخان و آخوند کاشی افتخار می کردند و مایل بودند که در شرح حال خویش به این قسمت از زندگانی شان اشاره شود.(1)

وی در شعر نیز دستی توانا داشت. این شعر به وی منسوب است:

دوش عشقت برد آرام از دل و از چشم خواب

یاد رویت بود کارم تا برآید آفتاب

دل گرفت از مدرسه یاران کجا کوی حبیب

جان فِسرد از وسوسه، ساقی بده جام شراب

حکیم جهانگیرخان با حکیم ربانی و مدرّس معروف آخوند کاشی(2) هم عصر بودند. هردو بزرگوار در مدرسه ی صدر ساکن و حوزه ی علمی اصفهان در تحصیل فلسفه و حکمت به وجود ایشان استوار بود. هردو استاد نیز یکدیگر را برادرانه دوست داشتند و رابطه ی اخوّت بین ایشان برقرار بود. چنانکه هردو رفیق با یکدیگر شوخی هایی نیز داشتند. هردو آنان نیز تا آخر عمر مجرّد زیستند. حق رفاقت بین دو استاد تا آخر عمر نیز باقی ماند. چنانکه نقل است جهانگیرخان زودتر از آخوند کاشی درگذشت. وقتی جهانگیرخان درگذشت آخوند کاشی در گوشه ای از

مدرسه صدر نشسته بود و آه می کشید و ناله می کرد و می گفت: «کمرم شکست». در این زمان آخوند کاشی به قدری مریض احوال بود که نمی توانست راه برود. امّا وقتی جنازه ی مرحوم خان را داخل «مدرسه صدر» آوردند که بر او نماز بخوانند. آخوند کاشی بسیار بی تابی می نمود. ایشان به شاگردانش اشاره می کند

ص: 151


1- 216. همایی: تاریخ اصفهان، صص 279 - 258 .
2- 217. از ایشان در مدفونین تکیه مَلِک سخن خواهیم گفت.

که زیر بغل های او را بگیرند تا وی نیز چند قدمی به مشایعت جنازه ی دوست عزیزش برود. امّا بیشتر از چند قدم نتوانست جلوتر برود. سه شب از ماجرا نگذشته بود که یکی از شاگردان حکیم جهانگیرخان، او را در خواب می بیند که به وی می گوید: از آخوند تشکّر کن که به مشایعت جنازه ی من آمد. زیرا در چند قدمی که آمدند اذکاری را دنبال جنازه ام گفت که این اذکار سبب شد من از برزخ نجات پیدا کنم. برو از او تشکّر کن و به او بگو: «الحق که حق رفاقت را بجا آوردی».(1)

3 - سیّد محمّدجواد مسائلی: فرزند آقا سیّد محمّد ترک. متوفّی 1340 ق. عالم و فقیه فاضل.

4 - سیّد محمّد نجم اصفهانی: متوفی 1347 ق. عالم فقیه و مفسر قرآن. از آثارش: الف) تفسیر منظوم قرآن(در 30 جلد) ب) مصابیح الاعجاز(شرح گلشن راز) ج) دیوان اشعار.(2)

5 - سیّد فخرالدین موسوی خوانساری: فرزند سیّد محمّدرضا. متوفّی 1348 ق. عالم بزرگوار و برجسته و از شاگردان آقا سیّد محمّدباقر درچه ای، حکیم جهانگیرخان و آخوند کاشی بود و در مدرسه صدر تدریس می نمود. ماده تاریخ فوتش اینست:

آه همایی کشید از دل و با صد فسوس

از پی تاریخ گفت: «شد بجنان فخر دین»(3)

6 - سیّد محمّدرضا رضوی خوانساری: متوفّی 1339 ق. عالم فاضل فقیه

7 - نوراللّه نور شرق: فرزند علی محمّد دهاقانی. متوفی 1331 ش. دانشمند فال وارسته، صاحب روزنامه ی نور شرق. پدرش از روحانیون و خودش از اوّل جوانی وارد جرگه طلاب علوم دینی شد و ادبیات و فقه و اصول را به کمال رسانید و به درجه ی اجتهاد رسید. به مدّت دو سال روزنامه ی نور شرق را به مساعدت حاج آقا نوراللّه نجفی منتشر کرد. در نوشته هایش با فساد و بی دینی مبارزه می کرد و در عقاید خود ثابت قدم بود. در تاریخ فوتش سروده شد:

گفت آزاد بهر تاریخش

که «شده نور شرق پنهان، حیف»(4)

8 - سیّد محمّد بن محمود گلستانه: متوفّی 1351 ق. خوشنویس و استاد خط که نستعلیق را در نهایت استادی می نوشت. وی مدرسه ی علوم را در اصفهان تأسیس نمود. از این رو به «علوم»

ص: 152


1- 218. میرخلف زاده، علی: داستان هایی از مردان خدا، صص 138 و 139 .
2- 219. قاسمی، رحیم: خبرنامه همایش اهل قلم، دی ماه 84 ؛ و عقیلی و خلیلیان: جلوه قرآن در خاک تابان، ص 70.
3- 220. نصرالهی، غلامرضا: جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان(تکیه جهانگیرخان).
4- 221. مهدوی، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 526 .

شهرت داشت.(1)

9 - احمد عرفان: فرزند عبدالصمد. متوفی 1371 ق. نویسنده، ادیب و روزنامه نگار برجسته. صاحب روزنامه ی عرفان. علاوه بر این وی از دبیران برجسته ی اصفهان بود. هور در تاریخ فوتش سرود:

هزار رحمت حق بر روان احمد عرفان

ز ما درود و تحیت بجان احمد عرفان

نوشت خامه ی هور از برای سال وفاتش

بسوی قرب کند رو روان احمد عرفان(2)

ص: 153


1- 222. مهدوی، همان، ص 431 .
2- 223. همان، ص 428 .

5 - تکیه ی شهشهانی

اشاره

این تکیه از تکیه های عهد قاجار است که پس از وفات آقا میر سیّد محمّد شهشهانی(متوفّی 1287ق.) از فقهاء و مجتهدین بزرگ اصفهان در ابتدای محدوده ی لسان الارض تخت فولاد شکل گرفت.

شکل و نمای تکیه از نمونه های جالب تکایای تخت فولاد است زیرا نمای بیرون تکیه چهارضلعی به نظر می رسد ولی از درون هشت ضلعی مشاهده می شود. که در نوع خود در تکایای تخت فولاد بی نظیر است. بقعه به شکل هشت ضلعی در وسط تکیه قرار گرفته است و هر دهانه ی آن با یکی از اتاق های تکیه ارتباط دارد.

بقعه تکیه شهشهانی

به لحاظ تاریخی این تکیه نیز همانند تکیه ی جهانگیرخان در مسیر دروازه ی تخت فولاد قرار داشته؛ امّا بنا به گزارشی که از منابع عصر قاجار(1) حدود تقریبی این دروازه مابین تکیه ی جهانگیرخان و تکیه ی شهشهانی از یک سو و مسجد رکن الملک در سمت دیگر آن ذکر شده است. از

ص: 154


1- 224. جابری انصاری: تاریخ اصفهان، ص 172 .

این رو بناهای قابل توجّهی همچون کاروانسرا، مسجد، آب انبار را در این قسمت تأسیس کرده

بودند. به این ترتیب آخرین مکانی که کاروان ها پیش از ورود به اصفهان در آن توقّف می کردند همین نقطه بوده است.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از شرق با تکیه ی جهانگیرخان قشقایی، از غرب با خیابان فیض محدود است. در واقع این تکیه روبروی مسجد رکن الملک قرار دارد.

بزرگان مدفون در تکیه

1 - آقا میر سیّد محمّد حسینی شهشهانی: فرزند عبدالصمد. متوفّی 1287 ق. علّامه فقیه، زاهد محقّق. از مراجع بزرگ تقلید که در علم و تقوی زبانزد علماء ومردم بود. استادبرجسته اش حاجی کلباسی (متوفی 1261 ق.) و شیخ محمّدتقی رازی(متوفّی 1248 ق.) بود. پس از درگذشت حاجی کرباسی ریاست تدریس و فتوای اصفهان به او اختصاص یافت. نقل است که وی از اوّل تا آخر عمرش را به گوشه نشینی و نگارش کتاب هایی در فقه و اصول و غیره گذراند. صاحب روضات در باره ی وی می گوید: «احدی را در اشتغال به امر علم وتعلیم و دوری از اتلاف عمر مانند وی ندیدم». از تألیفاتش الف) «العروةالوثقی» در فقه استدلالی است که سیّد محمّدکاظم یزدی طباطبایی مرجع تقلید معروف نام کتابش در فقه را از این کتاب گرفته است. ب) «الغایةالقصوی» در اصول فقه، ج) «انوار الرّیاض» که کتابی بسیار ارزشمند و علمی است، د) «جنّة المأوی» که دوره ی فقه را به شعر عربی در آورده وکتابی مفصّل است. و دیگر آثارش هریک بیانگر مقام علمی این عالم بزرگوارمی باشد.

بزرگانی چون حاج میرزا حسن شیرازی، سیّد محمّدباقر خوانساری(صاحب روضات) و فاضل اردکانی از شاگردان او بوده اند.(1)

ص: 155


1- 225. جهت آشنایی با احوال و آثار و کتابشناسی آثار وی ر. ک: مجله میراث جاویدان، سال پنجم، شماره 3 و 4 ، صص 97 - 86 .

2 - حاج میرزا بدیع موسوی درب امامی:

ای دل برِ دوست،،، تَرک گِله کن

یا عشق مَوَرز،،، یا حوصله کن

چون خواسته او،،، هجران تو را

در روز وصال،،، تَرک گله کن

در کعبه عشق،،، مُحرِم چو شدی

بام و در دوست پر ولوله کن

«میرزا بدیع درب امامی»(1)

فرزند سیّد مصطفی موسوی، متوفّی 1318 ق. از سادات صحیح النّسب بوده و حکایتی در مورد نَسَب ایشان ذکر شده است. به این صورت که عارف برجسته حاج محمدجواد سر جویی نقل می کند که هنگام عبادت در حالت خواب یا خلسه به خدمت روح مقدس حضرت صدیقه علیها السلام شرفیاب شدم و عرض حال میرزا نصراللّه انصاری(از مستوفیان قاجاری) را به پیشگاه آن بزرگوار مطرح کردم. حضرت صدیقه علیها السلام فرمودند: «این فرد با اولاد من هم بد می کند». عارف سر جویی می گوید: زمانی که میرزا نصراللّه آمد، گفتم: دیگر به اولاد پیمبر چه کرده ای که حضرت صدیقه علیها السلام از تو بیزار است؟ گفت: دیروز پسر حاج میرزا بدیع مستمری دیوانی داشت، ندادم و مأیوسش نمودم.(2) عالم ادیب، فقیه مجتهد، شاعر خطاط از مدرّسین مشهور اصفهان در فقه و اصول. وی واقعاً بدیع الزّمان بود. چنانکه آقا سیّد محمّد شهشهانی(استاد وی) در موردش گوید: «در اصفهان یک مجتهد است که خودم باشم و نصف مجتهد یعنی میرزا بدیع».(3) مردی خوش اخلاق و پاکیزه لباس که با کمال فقر در نهایت عزّت نفس روزگار گذرانید. شیرین زبانی و نکته سنجی های وی باعث می شد که هیچ کس از

ص: 156


1- 226. موسوی، کمال: (مقاله هور هنرمندان تاریخیّه سرا)، فرهنگ اصفهان، شماره 17 و 18، زمستان 79، ص 68 .
2- 227. جابری انصاری: تاریخ اصفهان، ص 172 .
3- 228. همان، ص 317 .

صحبت با وی سیر نشود. از شاگردان برجسته ی آقا سید ابوالحسن اصفهانی بود. از جمله تألیفاتش الف) رساله در خراج و مقاسمه ب) حاشیه بر قوانین ج) دیوان آثار و... را می توان نام برد.

حافظه ای قوی در نقل روایات، قصص و تواریخ داشت. علاوه بر آن از طبع شعر نیز بهره مند بود. از اشعار اوست:

هزار خنده به جام شراب ناب زده

کسی که از لب میگون تو شراب زده

غلام طلعت آن مهوشم که زیر نقاب

هزار طعنه به خورشید بی نقاب زده(1)

3 - میرزا حسن عراقی اصفهانی: فرزند میرزا ابراهیم متوفّی 1323 ق. عالم فاضل و فقیه زاهد عابد وی در کمک و دستگیری از مستمندان و امر به معروف و نهی از منکر اهتمام بسیار داشت. در مسجد سلام اقامه ی جماعت می کرد. و در نهایت زهد و تقوی می زیست.(2)

4 - سیّد محسن میرشمسی: فرزند سیّد ابوالحسن. متوفّی 1368 ق. واعظ جلیل و پرهیزگار که نفس وی را شفابخش می دانستند. در تاریخ فوتش شاعری سروده است: «رفت پیش حسین، محسن من».(3)

5 - ملّا مهدی شاه طوری: فرزند ملاّ عبدالرزاق. متوفّی 1319 ق. عالم فاضل متّقی از شاگردان مر سیّد محمّد شهشهانی.

6 - سیّد محمّد جزایری: فرزند سیّد محمّد شفیع جزایری(مدفون در تکیه خوانساری). عالم فاضل و ادیب اواخر دوره ی قاجاریه. متوفّی 1323 ق.

7 - میرزا عبدالحسین صنیع همایون: فرزند آقا محمّدکاظم نقّاش. متوفّی 1341 ق. از هنرمندان خوش ذوق اصفهان که در نقّاشی و قلمدان سازی استاد بود. وی در منظره سازی تبحّر داشت و شاگردان بسیاری را تربیت کرد.(4)

8 - سیّد ابوالقاسم سیّدالاسلام: فرزند سیّد ابراهیم. متوفی 1357 ق. عالم فقیه و از علمای عالیقدر خاندان شهشهانی.

ص: 157


1- 229. روضاتی، محمّدعلی: زندگانی آیت اللّه چهارسوقی، صص 175 - 171 .
2- 230. طهرانی، شیخ آقابزرگ: نقباء البشر، ص 378 .
3- 231. مهدوی: دانشمندان و بزرگان، ص 472 .
4- 232. همایی: تاریخ اصفهان(مجلد هنر و هنرمندان)، ص 335 .

6 - تکیه ی واله

اشاره

برای مدفن خود ساخت این نکو بقعه

که چون بهشت نشان آمد و سپهر مثال

نوشت خامه طلعت برای سال که باد

در این سپهر نهان آفتاب اوج و کمال

این تکیه از تکیه های زیبا و هنری دوره ی قاجاریه است. قسمتی از چهارباغ های بزرگ صفوی در تخت فولاد به نام «باغ نگارستان» می باشد که محدوده ی آن علاوه بر این تکیه، مسجد رکن الملک و تکیه ی حاج محمّدجعفر آباده ای را نیز شامل می شده است.

این تکیه را میرزا محمّدحسین خان صدر اصفهانی حاکم شایسته ی اصفهانی برای آقا محمّدکاظم واله (متوفّی 1229 هجری قمری) شاعر بزرگ، خوشنویس برجسته، به جهت علاقه ی بسیاری که به وی داشت بنا نمود و «باغ والهیه» نام نهاد. از آن پس آقا محمّدکاظم واله روزگار خود را در این باغ سپری نمود و آنجا را به مکانی جهت اجتماع دوستان شاعر و هنرمند خویش تبدیل نمود. روحیه ی شاعرانه اش را با ایجاد یک بنای تاریخی زیبا جاودانه نمود به این صورت که برای خود آرامگاهی ترتیب داد و سنگ قبرش را به خط زیبای خودش آماده نمود. وقتی که درگذشت وی را در همان مکانی که خودش آماده نموده بود دفن کردند و همان سنگ قبر را نیز بر مزارش گذاردند.

آرامگاه درست در وسط تکیه بر روی یک سکوی سنگی هشت ضلعی بنا گردیده است. بنای بقعه ی زیبای آن عبارت از گنبدی آجری بوده که در حوالی 1350 شمسی با کاشی فیروزه ای تزیین شده است. گنبد بر روی هشت ستون سنگی با نقوش اسلیمی پیچ در پیچ و با مهارت و ظرافت بسیار ترسیم شده است. در گردنبند داخلی گنبد اشعاری از طلعت اصفهانی در مرثیه واله اصفهانی و خط آن با قلم استاد فضایلی گچ بری شده است.

سنگ قبر وی تنها سنگ قبر به خط تعلیق(ترکیبی از خط نسخ، نستعلیق شکسته) در تخت فولاد می باشد که از زیباترین سنگ نوشته های تخت فولاد می باشد. در قسمت غربی تکیه نیز اتاق هایی وجود دارد که محل اقامت و عبادت واله بود.

ص: 158

تصویر

بقعه ی واله

ص: 159

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه در حاشیه ی خیابان فیض روبروی تکیه ی فاضل سراب قرار دارد که از جنوب به مسجد رکن الملک، از شرق به خیابان فیض، و از غرب به منازل مسکونی و از شمال به مغازه های تجاری محدود می شود.

شخصیّت مدفون در تکیه

آقا محمّدکاظم واله: ادیب فاضل و شاعر خوشنویس معاصر با فتحعلی شاه قاجار. عموم مردم و بزرگان به وی احترام می گذاشتند و به او ارادت داشتند وی علاوه بر فن شاعری در نوشتن خط نسخ، شکسته و رقاع استاد بود و نمونه های متعدّد از نسخه های خطی وی در مجموعه های عمومی و خصوصی وجود دارد. از او «دیوان اشعار» به یادگار مانده که نشان می دهد در شعر طبعی متمایل به حکمت و عرفان داشته است. او بر سنگ قبر خود چنین نگاشته است:

«ترا خواهم نخواهم رحمتت گر امتحان خواهی

درِ رحمت برویم بند و درهای بلا بگشا»(1)

وی از بزرگانی بود که به اوضاع سیاسی روزگار خویش نیز مطلع بود. نقل است که سر جان مَلکُم سفیر کبیر معروف انگلیس و مؤلف تاریخ ایران که با آقا محمّدکاظم واله دوستی داشته در یادداشت های خود در باب ایران راجع به واله چنین می نویسد:

«روزی صبح که به مدرسه به دیدن آقا محمّدکاظم واله اصفهانی که استاد و شاعر و حکیم و در باب مسایل سیاسی کنجکاو بود، رفته بودم، به من گفت که بناپارت مرد عجیبی است چه او با سرنوشت ممالک - مثل اینکه آنها را کلوپ قمار تصوّر می کند - بازی می نماید، بعد از آنکه با عثمانی کنار آمد، حالا می خواهد که پادشاهان ما به ساز او برقصند و ایران شلاقی باشد در دست او بر سر روسیه، بعد هردو را برای سلب نفوذ شما از هندوستان به کار ببرد. به هر حال این مرد نامجو چنگیزخان فرنگی کاملی است».(2)

از اشعار اوست:

ص: 160


1- 233. حکایتی شنیدنی در مورد این بیت که واله سروده بود ذکر گردیده است. ر. ک: همایی: تاریخ اصفهان(مجلد ابنیه و عمارات)، صص 205 - 190 .
2- 234. دیوان واله، ص 84 .

من نکردم به خدا از درش آهنگ جدایی

که خدا کرد و جداگانه بود کار خدایی

با من چو جفاست کار یارم چه کنم

با یار وفاست چون شعارم چه کنم

چون نیست جفا به اختیارش چه کند

چون نیست وفا به اختیارم چه کنم(1)

ص: 161


1- 235. دیوان واله، ص 44 .

7 - تکیه ی آقا سیّد محمّدباقر چهارسوقی(صاحب روضات)

اشاره

چو رخت بست از ایندار سوی خلد برین

به مسلمین همه زین غصه تلخ آمد کام

این تکیه پس از فوت علّامه ی جلیل، فقیه کامل، محقّق اصولی، رجالی برجسته، مرحوم آیت الله العظمی حاج سیّد محمّدباقر چهارسوقی در سال 1313 ق. در قسمت جنوب مصلّی ایجاد گردید.

بقعه از آثار دوره ی قاجاریه است که در وسط تکیه به صورت آجری بنا گردیده و قبر آقا میرزا محمّدباقر به شکل یک سنگ بلند در وسط بقعه قرار گرفته است.

آقا میرزا محمّدباقر چهارسوقی صاحب کتاب بسیار ارزشمند «روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات» می باشد. شهرت کتاب به حدّی است که پس از نشر آن اولاد و اعقاب او به «روضاتی» معروف شدند. بقعه به صورت هشت ضلعی با استفاده از آجر ساخته شده است. معماری داخلی بقعه نیز عبارت از یک گنبد بزرگ بر روی هشت ستون سنگی است که وظیفه تحمّل بار سنگین این گنبد بزرگ را دارد.

امّا مهمترین امتیاز این تکیه وجود قبور بسیاری از بزرگان و مشاهیر موجود در آن است. بعد از دفن صاحب روضات تمامی اولاد و اعقاب وی در کنارش دفن شدند.

نسب این خاندان به امام موسی کاظم علیه السلام می رسد. بسیاری از قبور داخل و خارج بقعه را قبور خاندان چهارسوقی تشکیل می دهد. اجداد آقا میرزا محمّدباقر چهارسوقی نیز در این تکیه مدفونند

ص: 162

و یکی از علل دفن این عالم بزرگوار نیز وصیت ایشان مبنی بر دفنشان در نزدیکی قبور خاندان بزرگوارش می باشد. بر این اساس می توان قدمت این تکیه را به دوره ی صفوی نیز رسانید. زیرا اجداد این عالم بزرگوار، از علمای دوره ی صفوی بوده اند.

از عوامل دیگری که موجب علاقه و توجه مردم به این تکیه شده است وجود قبر «میرزا حسین کشیکچی» در ضلع شمالی تکیه می باشد که اهل سیر و سلوک بوده و با امام زمان علیه السلام مکرّر ارتباط داشته است و امروزه مردم اعتقاد زیادی در توسّل به وی جهت برآورده شدن حاجاتشان دارند و نکته ی جالب اینکه آقا میرزا محمّدباقر چهارسوقی نیز با آنکه از علمای بزرگ عصر خویش و مورد توجّه و علاقه ی مردم بوده است در اواخر عمر به جهت واقعه ای وصیت می کند در مجاورت وی دفن گردد.(1)

به جهت موقعیّت جغرافیایی بسته ی این تکیه، حالت قبرستان را بیشتر حفظ نموده و فرد با حضور در این تکیه توجّه به عالم دیگر را به خوبی احساس می کند.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از شمال به مصلّای تخت فولاد و از جنوب شرق به تکیه آقا سیّد رضی محدود می شود. تنها راه ورودی به تکیه از جانب شرق تکیه صورت می گیرد.

ورودی این تکیه از خیابان آیت اللّه خوانساری و روبروی تکیه خوانساری است که در آخر کوچه ی روبروی تکیه ی خوانساری قرار دارد.

بزرگان مدفون در این تکیه

1 - آقا میرزا سیّد محمّدباقر موسوی چهارسوقی: فرزند آقا میرزا سیّد زین العابدین موسوی، متوفّی 1313 ق. مشهور به «صاحب روضات». ادیب زاهد، مورّخ و عالم علم رجال، مجتهد برجسته. نزد اساتید بزرگی چون میر سیّد محمّد شهشهانی و شیخ محمّدتقی رازی، سیّد حجةالاسلام شفتی، حاجی کلباسی و سیّد صدرالدین عاملی کسب علم نمود. وی صاحب بیش از بیست اثر علمی است

ص: 163


1- 236. در کتاب شیخ علی اکبر نهاوندی: عبقری الحسان، جلد دوم، ص 104 . حکایت جالبی در این خصوص نقل شده است.

که معروفترین آنها کتاب «روضات الجنات» می باشد. بیش از ده سال از عمرش را صرف نگارش این کتاب نمود. به جرأت می توان گفت که در قرن سیزدهم تنها کتابی که به خوبی شرح حال کلیه علمای اسلام بدون توجه به فرقه و مرام آنها نوشته شده، همین کتاب است. با توجه به در نظر گرفتن موقعیت زمانی و نبودن وسایل تحقیق و نبودن کتابخانه جامع و منظم در اصفهان که بتوان از کتابهای آن استفاده نمود، اهمیت این اثر ارزشمند آشکار می شود. از آثار دیگرش الف) احسن العطیه ب) تسلیةالاخزان ج) رساله در ضروریات دین د) رساله در امر به معروف و نهی از منکر می باشد. در عهد خود مرجعیت قضا و فتوی را داشت و در مسجدی که در محلّه ی چهارسوق به نام وی نام گذاری شد امام جماعت بود. در تقوی و دیانت مورد تأیید تمامی علما و مردم زمانش بود. در مقام عرفانی او آورده اند ظِلُ السُّلطان می خواست مالی را به آقا میرزا محمّدباقر واگذار کند، صاحب روضات گفته بود قریه توکّل آباد من برای کفاف مخارج خود و خاندانم کافی است. ظل السّلطان ابتدا تصوّر کرد که واقعاً توکل آباد یکی از روستاهای آباد اصفهان است وقتی پرس و جو کرد فهمید که مقصود او توکّل به خداوند است و بسیار تعجّب نمود.(1)

فرازی از وصیت نامه این مجتهد عالیقدر چنین است:

«عزیز من! نماز را به وقت بکن، اذان در خانه را بلند بگو که باعث رفع همه ناخوشی هاست. دعاهای صباح و مساء را بلند بخوان و به جمیع اهل خانه امر کن بخوانند. با والده و برادران و همشیرگان خود بسیار سلوک خوش کن. دل هریک را به دست آور که هم خدا و هم پدر و هم استاد تو که پدر تو باشد، از تو راضی باشند... . هر روز یک حزب از قرآن تلاوت نما که باعث صلاح امر معاش و رسیدن به مراد باشد و در شب ها و روزهای جمعه، اموات خود را سیّما اهل حقوق از ایشان را به قرائت سوره یس و الرّحمن و یا غیر آن شاد نما که خدا تو را شاد کند... . در دهه عاشورا لامحاله، ده مجلس روضه و مصیبت داری جناب سیدالشهداء علیه التحیه و الثناء برپا نما. پدر و مادر خود را از یاد خود بیرون مکن، اگرچه در قنوت نمازت باشد و صبح را زودتر برخیز که وقت اذان لامحاله بیدار باشی تا خداوند وسعت روزی به تو دهد.».(2)

ماده تاریخ فوتش را میرزا سلیمان خان رکن الملک که بانی ساخت این بقعه بوده است، بر روی

ص: 164


1- 237. همایی، جلال الدین: تاریخ اصفهان(مجلد ابنیه و عمارات)، ص 399 .
2- 238. روضاتی، سید محمدعلی: زندگی آیت اللّه چهارسوقی، ص 86 و 87 .

سنگ قبر صاحب روضات چنین نگاشته است:

جهان نداشت چو او یاد در فنون و علوم

زمان ندید چو او مرد در بیان و کلام

ستوده باقر علم محمّدی که چو او

به روزگار عقیم است مادر ایّام

نبیره ی بنی هاشم رسول امم

نتیجه ی علی مرتضی امام انام

چو رخت بست از این دار سوی خلد برین

به مسلمین همه زین غصه تلخ آمد کام

خلف سرود بتاریخ فوتش این مصراع

مقام برد بفردوس حجةالاسلام

2 - میرزا عطاءاللّه چهارسوقی: فرزند آقا میرزا محمّدباقر متوفّی 1335 ق. عالم فاضل و فقیه زاهد وی مؤلف «مفتاح الروضات» است که فهرست و خلاصه ای از کتاب «روضات الجنات» پدر بزرگوارش می باشد.(1)

3 - میرزا محمّدمهدی چهارسوقی: فرزند ارشد آقا میرزا محمّدباقر متوفّی 1324 ه . ق. عالم فاضل، فقیه بزرگوار. آثارش: الف) «ترجمه ی الفیّه» فقه به فارسی که آن را «الفرایض الیومیه» می نامند ب) رساله ی عملیّه به فارسی به نام «دلیل المصلّین».

4 - آقا میرزا مسیح چهارسوقی: فرزند آقا میرزا محمّدباقر، متوفّی 1325 ق. عالم و فقیه بزرگوار. همچون پدر در علم و زهد و اخلاق شهرت داشت.(2) عالمی خوش اخلاق و با سیاست و محبوب اجتماعی عصرش محسوب می شد و در خدمت به خلق سعی تمام داشت و به سبب یاری مستمندان و فقرا و صفات بارزه اخلاقی اش بود که پدرش صاحب روضات او را از همه فرزندان دیگرش بیشتر دوست می داشت. ایشان یار و معین پدرش در امور مختلف بود و عمده کار در مرتب کردن کتاب روضات الجنات بر عهده وی بود. به همین جهت در علم رجال مهارت تمام داشت. دو سال قبل از فوتش کتاب «عشریّه» تألیف نمود که در بیان آیاتی چند از قرآن کریم و احادیث اهل بیت عصمت علیهم السلام بود.(3)

5 - میرزا محمدابراهیم چهارسوقی: فرزند عالم فاضل سید محمدصادق خوانساری(مدفون در تکیه مادرشاهزاده) متوفی 1331 ق. عالم فاضل محقق که از محضر علمای بزرگ اصفهان و نجف

ص: 165


1- 239. مکارم الآثار، ج 5، صص 1821 - 1819 .
2- 240. زندگانی آیت اللّه چهارسوقی، ص 79 .
3- 241. منهاج المعارف، ص دویست و پنجاه و چهار و دویست و پنجاه و پنج.

کسب علم نمود. وی کتابخانه ای نفیس داشت و بسیار پرکار و پر مطالعه بود. منبر سخنرانی او علاقمندان زیادی داشت. چنانکه نقل شده مرحوم شیخ محمدتقی(آقا نجفی) مکرر در ایام ماه مبارک رمضان به خانه آن مرحوم می رفت و پای منبرش می نشست.(1) وی با علماء مسیحی در منزل خود مباحثات و مناظراتی در اثبات نبوّت پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله داشته، و چون

آنها زیر بار منطق و استدلال نمی رفتند، ایشان را به مباهله دعوت نموده، و دعوت نامه به چاپ رسانید، و در اصفهان و اطراف منتشر کرد، مع هذا کشیشان مسیحی به مباهله حاضر نشدند، و بدین طریق، بطلان گفتار آنان ثابت گردید. از آثار ایشان رساله عملیّه و تعلیقات علمی بر کتاب های فقهی و اصولی است.(2)

6 - ملّا حسن گیلانی لنبانی: عالم فاضل، حکیم بزرگوار عصر صفویه، متوفّی 1094 ق. جدّ اعلای مادری صاحب روضات و معاصر مجلسی اوّل و آقا حسین خوانساری. وی در حکمت و عرفان استاد کامل بود و فقه و شریعت را با آن درآمیخته بود. طبعش به مولانا بسیار مایل بود و شرح مبسوطی بر مثنوی مولوی نوشت. از آثارش الف) شرح فارسی اصول کافی ب) شرح مثنوی ج) حاشیه بر اشارات می باشد. صاحب روضات وصیت کرده بود که نزد جدّ بزرگوارش دفن شود.

7 - آقا حسین جیلانی لنبانی: فرزند ملاّ حسن لنبانی، متوفّی 1129 ق. عالم فاضل، فقیه و محدّث موثق عهد صفویه. وی نیز از اجداد صاحب روضات بوده و مورد توجّه مردم است، چنانکه حکایات کرامت آمیزی از وی نقل می کنند. فقه و حدیث را نزد علّامه مجلسی فراگرفته بود و در مسجد لنبان تدریس می کرد. معروفترین آثارش «شرح صحیفه ی سجّادیه» به فارسی است. وی در کنار پدرش دفن گردید و قبر فرزندش، ملاّ محمّدتقی لنبانی از علمای بافضیلت عصر صفویه نیز در بیرون بقعه قرار دارد.

8 - ملّا محمّدحسین تفلیسی: عالم پرهیزگار دانا و صاحب کرامت. بسیاری از اهل علم و کمال توسّل به او را اعتقاد و اعتماد دارند. حکایت است که هرکس به زیارت قبر آخوند تفلیسی رود و نذر کند که هرگاه موفق به زیارت کربلا شود در حرم حضرت و قریب آن یک ختم قرآن کریم برای این عالم بخواند بزودی اسباب سفر زیارت او به کربلا فراهم آید.

قبر وی ابتدا درقبرستان آب بخشان(آبخشگان)بوده که پس از تخریب این قبرستان استخوان های

ص: 166


1- 242. مکارم الآثار، ج6، ص 1923.
2- 243. مهدوی: اعلام اصفهان، ج 1، ص 108.

او را به تکیه صاحب روضات آورده و در این تکیه مدفون ساخته اند.(1)(رحمةاللّه علیه).

9 - ملّا محراب گیلانی: متوفّی 1217 ق. عالم و عارف وارسته که در تهذیب و محاسبه ی نفس بی نظیر بود. حکمت و عرفان را نزد آقا محمّد بیدآبادی و ملّا اسماعیل خواجویی و سیّد قطب الدین نیریزی کسب نمود. در تصوّف و عرفان استاد بود و ارادتمندانش درباره ی او حکایاتی نقل کرده اند. از جمله آنها ملا محمد تنکابنی مؤلف کتاب قصص العلما است که این حکایت را در مورد ملا محراب نقل می کند که زمانی ملا محراب به زیارت حضرت سیدالشهداءعلیه السلام مشرف شد، بعد از نماز صبح فردی را دید که حکماء صوفیه را لعن می کند. یک تسبیح ملاصدرا را لعن کرد. بعد یک تسبیح ملا محسن فیض کاشانی و بعد یک تسبیح ملا محراب را لعن نمود. ملا محراب از او پرسید که چرا محراب را لعن می کنی؟ گفت: به جهت اینکه او به «وحدت واجب الوجود» قائل است. ملا محراب به او گفت: پس او را لعن کن تا چنین اعتقادی پیدا

نکند(واقعیت ماجرا این بود که آن فرد شنیده بود که صوفیه به وحدت وجود قائلند. ولی او فرق میان «وحدت وجود» و «وحدت واجب الوجود» را درنیافته بود). یک حکایت دیگر در مورد ملا محراب در مورد تعبیرهای خواب وی می باشد. مؤلف قصص العلماء می گوید که پدرم در خواب دید که داخل بهشت شده و از نهر آنجا یک عدد درّ برداشت. پس خواب را برای ملا محراب نقل نمود. ملا محراب خواب را چنین تعبیر نمود که «تو را ازدواج زنی از طایفه سادات مقدّر است، و از آن زن برای تو پسری خواهد شد که از مشاهیر علمای آن عصر و از اولیاء خدا خواهد بود».(2)

وی از جمله حکمایی است که در اصفهان میراث فلسفی ملاصدرا را حفظ کرد و به اخلاف رسانید. از شاگردانش می توان به ملّا حسن نائینی(مدفون در تکیه بابا رکن الدین) اشاره نمود. سنگ قبری بسیار عالمانه دارد که امروز به صورت ایستاده بر مزارش موجود است.

10 - سید محمد روضاتی: فرزند میرزا جعفر. متوفی 1396 ق. عالم فاضل متقی. از بارزترین خصوصیات ایشان یکی توکل و دیگر مهمان دوستی بود. با آنکه عائله ای سنگین داشت، اما حدود پنجاه سال ظهر و شب درِ خانه او به روی همه باز بود. مهمان را عامل خیر و برکت زندگی اش می دانست. نقل است شب آخر عمرش در بستر رو به قبله خوابیده بود. تنی چند از دوستان و

ص: 167


1- 244. گزی، عبدالکریم، تذکرةالقبور، ص 79 .
2- 245. قصص العلماء، صص 74 و 75.

ارادتمندانش در کنار بستر نشسته بودند. با اشاره به حضار گفته بود از خودتان پذیرایی کنید. نزدیک نیمه شب روی به دوستان و فرزندان می کند و با دو انگشت خود که صدایی از آن بیرون می آورد روی به همگان می فرماید: ما که رفتیم یا حق! چشمهایش را فرو می بندد و جان به جان آفرین تسلیم می کند.(1)

11 - عباسعلی خُرّم لُنبانی: فرزند هالو کاظم، متوفّی 1324 ق. از شاعران نامدار اصفهان در دوره قاجاریه، متخلّص به «خرّم». از اشعار اوست:

ساقیا امشب به غیر از من مده کس را شراب

یک ده آباد به باشد ز صد شهر خراب(2)

12 - میرزا حسین کشیکچی: متوفی قبل از 1313 ق. از مریدان امام زمان(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) که با آن امام بزرگوار در ارتباط بوده و در این باره این داستان نقل است:

جناب حجةالاسلام حاج آقا جمال اصفهانی رحمةاللّه علیه(مدفون در تکیه مادر شاهزاده) به نقل از یکی از تاجران صالح و مورد اعتماد اصفهان چنین نقل فرموده است:

در مسیر مسافرتم به بیت اللّه الحرام، چون به نزدیکی کربلا رسیدم، آن بسته ای را که همه ی پول و مخارج سفر با باقی اثاثیه و لوازم من در آن بود، دزد برد و در کربلا هم هیچ آشنایی نداشتم که از او پول قرض کنم. تصوّر آن که با آن همه دارایی تا آنجا رسیده باشم و از حج محروم شوم، بی اندازه مرا غمگین و افسرده کرده بود. حیران و سرگردان مانده بودم که به

ذهنم رسید شب را به مسجد کوفه بروم. در بین راه که تنها از غم و غصه سرم را پایین انداخته بودم، دیدم سواری با کمال هیبت و اوصافی که در وجود مبارک حضرت صاحب الأمرعلیه السلام بدان توصیف شده است، در برابرم پیدا شد و فرمود: «چرا این چنین افسرده حالی؟» عرض کردم: «مسافرم و در طول مسیر خسته شده ام.» فرموند: «اگر علتی غیر از این دارد، بگو!» شرح حالم را عرض کردم. در این حال صدا زدند: «هالو!» به ناگاه دیدم که شخصی با لباس نمدی، در قیافه ی حمال ها و کشیکچی های بازار اصفهان، ظاهر شد. در نزدیکی حجره ی ما در بازار اصفهان یک کشیکچی(محافظ و نگهبان مغازه ها) به نام هالو بود. در آن لحظه که آن شخص حاضر شد، خوب نگاه کردم، دیدم همان هالوی اصفهان است. حضرت به او

ص: 168


1- 246. خلیل رفاهی: گردش ایام، ص283.
2- 247. مهدوی: مزارات اصفهان، ص 59 و 60، دیوان شعر این شاعر تحت عنوان «دشت خرّم» توسط مجموعه فرهنگی - مذهبی تخت فولاد به چاپ رسیده است.

فرمودند: «اثاثیه ای را که دزد از او برده است، به او برسان! و او را به مکه ببر!» و به ناگاه ناپدید شدند. آن شخص به من گفت: «در فلان ساعت از شب به فلان جا بیا تا اثاثیه ات را به تو برسانم!» وقتی آنجا حاضر شدم، او هم تشریف آورد و بسته ی پول و اثاثیه ام را به دستم داد و فرمود: «درست نگاه کن و ببین اموال و اثاثیه ات تمام است؟» بسته را باز کردم و دیدم چیزی از آنها کم نشده است. فرمود: «برو اثاثیه ی خود را به کسی بسپار! و فلان زمان در فلان مکان حاضر باش تا تو را به مکه برسانم!»

مقبره میرزا حسین کشیکچی

من سر موعد حاضر شدم و او هم حاضر شد. فرمود: «پشت سر من بیا!» به دنبال او راه افتادم. مقدار کمی از مسافت که طی شد، به ناگاه خود را در مکه دیدم. فرمود: «بعد از اعمال حج، در فلان مکان حاضر شو تا تو را برگردانم و به رفقای خود بگو: با شخصی دیگر از راه نزدیک تر آمده ام، تا متوجّه نشوند.»

پس از اعمال حج در موعد مقرر حاضر شدم و جناب هالو مرا به همان طریق به کربلا باز گردانید. آن جناب در مسیر رفت و برگشت به ملایمت با من سخن می گفت، امّا هر وقت می خواستم بپرسم که آیا شما همان هالوی بازار اصفهان هستید، هیبت او مانع از پرسیدن می شد.

ص: 169

هنگامی که به کربلای معلّا رسیدیم، رو به من کرد و فرمود: «آیا حق محبّت من بر گردن تو ثابت شد؟» گفتم: «بلی» فرمود: «تقاضایی دارم که به وقتش از تو خواهم خواست تا برایم انجام بدهی.» و آن گاه از من جدا شد.

.... به اصفهان آمدم و برای رفت و آمد مردم در خانه نشستم. روز اول، دیدم جناب هالو وارد شد. خواستم از جای خویش برخیزم و به خاطر مقامی که از او دیده ام، او را اکرام و احترام نمایم که با اشاره از من خواست در جایم بنشینم و چیزی نگویم. آن گاه به قهوه خانه رفت و پیش خادم ها نشست و در آنجا مانند خدمتکاران چای خورد و قلیانی کشید. بعد از آن، وقتی خواست برود، نزد من آمد و آهسته فرمود: «آن تقاضایی که از تو داشتم، این است که روز پنج شنبه، دو ساعت به ظهر مانده، به منزلم بیایی تا کارم را به تو بگویم! آن گاه آدرس منزلش را داد و تأکید فرمود سر ساعتی که گفتم، به این آدرس بیا! نه زودتر و نه دیرتر».

در روز موعود، با خود گفتم: «چه خوب است ساعتی زودتر بروم تا فرصتی بیابم در کنار هالو بنشینم و احوال امام زمانم را از او بپرسم. شاید به برکت همنشینی با هالو من هم آدم بشوم!» به آدرسی که فرموده بود، رفتم؛ اما هرچه گشتم، خانه ی او را پیدا نکردم. ساعتی گذشت تا آن که رأس ساعتی که فرموده بود، به ناگاه خانه اش را یافتم. آمدم در بزنم، دیدم در باز شد و سیّد بزرگواری غرق نور، عمامه ی سبزی به سر و شالی مشکی به کمر، از خانه ی هالو خارج شد. به ناگاه دیدم که هالو نیز به دنبال آن سیّد نورانی ا زخانه خارج و با تواضع و احترام فوق العاده ای به دنبال آن جناب روان شد. در آن هنگام شنیدم که هالو خطاب به آن بزرگوار می گفت: «سیدی و مولای! خوش آمدی! لطف فرمودید به خانه ی این حقیر تشریف آوردید!!» هالو تا انتهای کوچه او را بدرقه کرد و بازگشت. در هاله ای از تعجّب و حیرت پرسیدم: «هالو! او که بود؟!» پاسخ داد: «وای بر تو! مولای خود را نشناختی؟! او حجت بن الحسن علیه السلام بود که در آخرین روز عمرم لطف فرموده، به دیدارم آمده بود. .... و اما از تو می خواهم که فردا صبح به ابتدای بازار بروی و حمال ها و کشیکچی ها را با خود به این خانه بیاوری! در این خانه باز خواهد بود و وقتی به آن وارد می شوید، من از دنیا رفته ام. کفنم را به همراه 8 تومان پول آماده کرده ام و در گوشه ی اتاق گذاشته ام. آن را بردار و با کمک دیگران بدنم را غسل بده و کفن کُن و در قبرستان تخت فولاد به خاک بسپار!!».

.... صبح جمعه، غریبانه جنازه ی او را برداشتیم و پس از غسل و کفن، در گوشه ای از قبرستان

ص: 170

تخت فولاد به خاک سپردیم. وقتی خاک ها را روی بدن مطهرش ریختند غرق اشک و آه فریاد زدم: «مردم! هیچ کدام از شما او را نشناختید! او یکی از اولیای خدا و امام زمان علیه السلام بود».

آن گاه به سراغ همسفران مکه ام رفتم و همه را جمع کرده، به خانه ی آیت اللّه روضاتی رضوان اللّه تعالی علیه بردم و خطاب به آن جناب گفتم: «آقا! همه ی همسفرانم شاهدند که در طول سفر حج از آنها جدا شدم.... عاقبت امام زمان علیه السلام مرا نجات داد و کسی که به دستور حضرت، اموال و اثاثیه ام را به من بازگرداند و مرا به مسجدالحرام و از آن جا دوباره به کربلا رسانید، هالو بود».

آیت اللّه سیّد محمّد باقر چهارسوقی، به محض شنیدن این کلام، سراسیمه و گریان به سوی تخت فولاد حرکت کرد و موجی از مردم نیز به همراه او روان شدند. به سرعت خود را به قبر هالو رسانید و بر روی قبر او انداخت و گریه ها کرد. وقتی از روی قبر برخاست، رو به جمعیت کرد و فرمود: «مردم اصفهان! در همین جا به شما وصیت می کنم که وقتی من مُردم، مرا در این جا در کنار قبر هالو دفن کنید! می خواهم وقتی امام زمان علیه السلام به زیارت قبر هالو تشریف می آورند، از روی قبر من عبور کنند و نگاهی هم به من بیندازند».

آری، صاحب کتاب شریف روضات الجنات، معروف به آیت اللّه چهارسوقی، همواره در طول حیات پربرکت خویش، با اشاره به گوشه ای دورافتاده از قبرستان تخت فولاد، تأکید اکید و توصیه ی شدید می فرمود که مرا در این زمین دفن نمایید و چون از علّت آن می پرسیدند، می فرمود: «این جا مدفن یکی از اولیای مکرم الهی است و من می خواهم که در جوار او دفن شوم.(1)

قبور علمای بسیار دیگری از خاندان روضاتی و یا علمای دیگر در این تکیه موجود است.(2)

ص: 171


1- 248. ر. ک: نهاوندی: شیخ علی اکبر، العبقری الحسان، ج 2، جزء 4، ص 105 ؛ معلم، سیّد جواد: برکات حضرت ولی عصر(عج) (حکایات العبقری الحسان)، ص 127 - 125. مطالب این قست از کتاب سالنامه 1384 ش.(ویژه نامه راهکارهای ارتباط معنوی با امام زمان(عج)) نقل شد.
2- 249. برای اطلاع از علمای مدفون این تکیه ر. ک: گزی، عبدالکریم: تذکرةالقبور، صص 56 و 79 ؛ مهدوی: سیری در تخت فولاد، صص 82 - 77 ؛ همایی: تاریخ اصفهان(مجلد ابنیه و عمارات)، صص 378 - 350؛ مهدوی: بزرگان و دانشمندان اصفهان؛ روضاتی، آیت الله حاج سیّد محمّد علی: زندگانی آیت الله چهارسوقی؛ معلّم حبیب آبادی، کتاب مکارم الآثار.

8 - تکیه ی ابوالمعالی کلباسی

اشاره

این تکیه مربوط به دوره ی قاجاری بعد از وفات علّامه فقیه آقا میرزا ابوالمعالی محمّد(متوفّی 1315 ق) کوچکترین فرزند علّامه جلیل محمّد ابراهیم کلباسی، توسط میرزا احمد ملاّباشی، داماد میرزا ابوالمعالی به سبک معمول دوره ی قاجاری به شکل هشت ضلعی ایجاد گردید.

از لحاظ معماری مانند سایر بقعه های تخت فولاد می باشد، با این تفاوت که در ساخت پنجره های شبکه ای آجری آن نهایت زیبایی و ظرافت به کار گرفته شده است.

پس از وفات میرزا ابوالمعالی پیکر او در نزدیکی قبر جدّ بزرگوارش حاج محمّد حسن کلباسی(مدفون در تکیه خواجویی) دفن کردند.

کمی پایین تر از این تکیه به سمت تکیه مَلِک یک محدوده کوچکی قرار داشت که در آن مقبره ی چند تن از سادات بزرگوار رضوی قرار داشت. که از علمای برجسته روزگار خویش بودند. دو نفر از علمای برجسته این خاندان عبارت بودند از:

1 - سیّد زین العابدین رضوی خوانساری: متوفّی 1307 ق. عالم فقیه و بزرگوار و مؤلف کتاب «حسام الشیعه». وی از جمله افرادی بود که شرف ملاقات امام زمان(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) را درک نموده و صاحب کرامت و مستجاب الدعوه بود.(1)

ص: 172


1- 250. مهدوی: سیری در تخت فولاد، ص 138 .

2 - سیّد محمّد رضوی خوانساری: متوفّی 1374 ق. مجتهد بزرگوار، که پس از رسیدن به درجه اجتهاد تا آخر عمر دقیقه ای از تألیف و تصنیف و ارشاد و هدایت غافل نبود. وی صاحب بیش از سی اثر می باشد.(1) فرزندش سیّد بهاءالدین رضوی متخلّص به «جهدی» که از آزادیخواهان مشروطه بود، کنار وی دفن شد.(2)

موقعیّت جغرافیایی تکیه

تکیه ابوالمعالی از جنوب به تکیه ملاّ اسماعیل خواجویی با فاصله کوچه لسان الارض و از غرب با تکیه جهانگیر خان قشقایی محدود می باشد.

بزرگان و مدفونین در تکیه

1 - میرزا ابوالمعالی کلباسی: فرزند علّامه حاج محمّد ابراهیم کلباسی، متوفّی 1315 ق. عالم محقّق، مدقّق، از فقهاء و علمایی که در تقوی و علم بی نظیر بوده است. چنانکه نقل است در همه اوقات به تفکّر و نوشتن مشغول بود. حتّی اگر در حمام به یک مسئله ی علمی می رسید، به رخت کن آمده آن را می نوشت و دوباره به حمام برمی گشت، تا آنکه از زیادی تفکر و مطالعه به خصوص در علم اصول، به ضعف قلب مبتلا شد و تا آخر به این درد مبتلا بود. وی حدود هفتاد کتاب و رساله در موضوعات فقهی، اصولی، رجالی و غیره دارد که برخی از آنها به چاپ رسیده است. از آن جمله: الف) رساله در استشفاء به تُربت حضرت سیّدالشهداءعلیه السلام تاریخ نگارش این رساله را 1258 ق. ذکر کرده اند. اگر این تاریخ صحیح باشد کتاب را به سن یازده سالگی و در زمان پدر تألیف و چاپ کرده است. ب) رساله در کیفیت زیارت عاشورا

ج) مجموعه ی الرسایل: شامل پانزده رساله در موضوعات فقهی، اصولی، رجالی د) بشارات در علم اصول(سه جلد) و رساله های متعدّد دیگر.(3)

سخنی در فضایل اخلاقی میرزا ابوالمعالی کلباسی وی در نماز واجبش تعقیبات را با تأکید بسیار اقامه می نمود. بسیار اتفاق می افتاد که بعد از نماز مغرب و عشا به تعقیب و زیارت و سجده می پرداخت. بعد از نماز صبح تا دو ساعت بعد از آفتاب مشغول به تعقیبات بود. به سادات فوق العاده احترام می کرد و حتی شاگرد خود را هنگام داخل و

ص: 173


1- 251. در مورد ایشان کرامتی در کتاب ناگفته های عارفان نوشته محمدجواد نورمحمدی صفحه 115 نقل شده است.
2- 252. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 349 و 350 .
3- 253. ر. ک: گزی، شیخ عبدالکریم: تذکرةالقبور، ص 33 و 34 .

خارج شدن از منزل بر خود مقدم می داشت.

شیخ عبدالکریم گزی می نویسد: «نقل است که مجلس آن مرحوم، مصداق حدیث حواریین و عیسی علیه السلام بود که عرض کردند: با که مجالست کنیم؟ پیامبر فرمودند: با کسی که دیدار او، شما را به یاد خدا اندازد، گفتار او در علم شما افزاید، کردار او شما را مایل به آخرت نماید».(1)

مشهور است هرکس سر قبر آقا میرزا ابوالمعالی برود و چهل بار سوره ی حمد بخواند به حاجت و مطلبش می رسد. مرحوم آیت اللّه صافی نقل کرده اند که حاج آقا منیر احمدآبادی قرض زیادی داشت که از پرداخت آن ناتوان بود. از این رو به تخت فولاد سر قبر مرحوم ابوالمعالی می رود و برای ادای دینش آنجا توسّل پیدا می کند و ختمی برمی دارد. پس از مدّتی می بیند که درشکه ای درب تکیه ایستاد و وی را سوار نمود و نزد حاجی ابراهیم ملک التجّار(از ثروتمندان نیکوکار اصفهان) برد. آن مرد تاجر قرض وی را پرداخت نمود. حاج آقا منیر می پرسد که چگونه از مشکلم مطلع شدی؟ گفت:

ص: 174


1- 254. گزی: تذکرةالقبور، ص 33 .

هرگز عادت به خواب قبل از ظهر نداشتم، امروز ناگهان خوابم گرفت. در خواب ابوالمعالی به من گفت: «حاج آقا منیر بدهکاری دارد و سر قبر من آمده توسل جسته است. قرض او را اداء کن».(1)

2 - میرزا ابوالهدی کلباسی: فرزند ابوالمعالی، متوفّی 1356 ق. از فقها و علمای برجسته ی اصفهان به ویژه در علم رجال و رایه استاد کم نظیری بود. مؤلف آثار ارزشمندی چون بدرالتمام و سماءالمقال در علم رجال که سی سال برای تألیف آن زحمت کشید. وی به مکاشفات و حالات روحانی نیز دست یافته بود. چنانکه در جایی می نویسد: «مدّتی برای این که در معارف یقین بیشتر پیدا کنم تردید داشته آیا مقام توحید را دارم یا خیر؟ به پیشگاه خدا تضرع می کردم تا این که روز چهارشنبه 27 صفر 1353 ق. پس از ادای فریضه ی صبح مشغول به خواندن برخی از اذکار بودم، از جمله «لا اله الّا اللّه الملک الحق المبین» حالت عجیبی برایم رخ داد و دیدم گویا این معارف روی آیینه شفاف نوشته شده و آن آیینه هم قلب من است. از این رو احساس مسرّت عجیبی می کردم...».

ابوالهدی عقیده داشت ثبت و ضبط معجزات و کرامات اهل بیت علیهم السلام ثواب دارد. از این رو آنچه را می شنید با حفظ سند جمع آوری می کرد.(2)

3 - میرزا جمال الدین کلباسی: فرزند ابوالمعالی، متوفّی 1350 ق. فقیه و مجتهد کامل و جلیل القدر مؤلف آثار: الف) تلخیص الهیه ب) اصول فقه و آثار دیگر. وی و برادرش در اصفهان از لحاظ زهد و تقوی به سلمان و ابوذر زمان معروف بودند. ایشان نیز مانند پدر فردی گوشه نشین بود و در تمام مدّت عمر دقیقه ای از تألیف و تدریس و عبادت غافل نبود. نماز ایشان از زبده ترین جماعات اصفهان محسوب می شد.(3)

ص: 175


1- 255. رحیمی اصفهانی، وارثان انبیاء، ج 1، ص 176 .
2- 256. گلی زواره ای: ناصح صالح، ص 93 به نقل از مجله حوزه، سال چهارم، شماره 83، ص 38.
3- 257. مهدوی: دانشمندان و بزرگان، ص 108 .

4 - حاج شیخ محمّدحسین اَشَنی: متوفّی 1375 ق. مجتهد برجسته و فقیه زاهد. ایشان به تهجّد و نمز شب تأکید بسیار داشت و در این خصوص کرامتی از ایشان نقل شده است. وی صاحب آثار ارزشمندی می باشد.(1)

5 - شیخ نورالدین فرزند محمّد حسین اشنی: عالم فاضل حکیم واعظ دانشمند، متوفّی 1398 ق. از علمایی که مقام علمی او حتّی نزد بسیاری از اهل علم و کمال نیز مجهول بود. وی در رفع حوایج مردم می کوشید و عالمی جلیل و واعظی شیرین زبان بود.(2)

از قول مرحوم آقا نور أشنی نقل است که: پدرم مرحوم آقا شیخ محمدحسین أشنی در تهجد و نماز شب خود مقید بود که هر شب در قنوت وترش نام چهل مؤمن را ذکر کند و نام تمام اساتیدی را که نزد آنان درس خوانده بود و یا علماو صاحبان تراجم را که دیده بود، یک یک با

ذکر نام پدر هرکدام در قنوت می آورد. من از این وضعیت خسته شدم و پیش خود گفتم بجای این همه زحمت و گرفته شدن وقت، خوب است همین طور فقط بگوئید: اللّهم اغفر للماضین،و خلاصه یک شب از پدرم پرسیدم که این چه زحمتی است که شما به خودتان می دهید؟ در جواب فرمود: آری پسرم من هم یک بار چنین فکر کردم. حقیقتش، من مدتها این کار را می کردم تا اینکه یک بار به ذهنم رسید که این چه کاری است که من می کنم و مدتی این کار را ترک کردم. تا این که شبی در عالم رؤیا خدمت یکی از بزرگان رسیدم و سلام کردم. ایشان با کراهت جواب سلام مرا دادند. گفتم: آقا من چه کار کرده ام که اینگونه از من ناراحتید؟ ایشان فرمود: برو، تو که مرسوم ما را قطع کردی! و خلاصه فهمیدم که ارواح اموات منتظرند و از ما توقع دارند؛ لذا دومرتبه همان کار خود را شروع کردم.(3)

ص: 176


1- 258. کرباسی زاده: مشاهیر مزار ابوالمعالی کلباسی، ص 205 .
2- 259. مهدوی: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج 2، ص 353 .
3- 260. کرباسی زاده: نگاهی به احوال و آراء حکیم مدرس اصفهانی، ص 118.

6 - میرزا عبدالرحیم کلباسی: پدر آیت اللّه محمّدرضا کلباسی، متوفّی 1335 ق. عالم فاضل و فقیه برجسته صاحب آثار ارزشمند علمی چون الف) تفسیر و معنی قرآن ب) تعلیقه بر رسائل شیخ انصاری و آثار دیگر. داستان ترغیب آیت اللّه آقا سیّد ابوالحسن مدیسه ای به تحصیل علم توسط ایشان(1) و یا منبر رفتن ایشان و خطابه جذاب فرزند وی جهت آنکه مردم را برای انجام نماز باران آماده نمود و همین امر مقدمه ای برای بنای مسجد رکن الملک شد از حکایات جالب در مورد ایشان است.(2)

7 - سیّد حسن کاشانی: متوفّی 1320 ق. ملقّب به «سلطان الواعظین»، ادیب و سخنور برجسته ی دوره ی قاجاری که در قدرت بیان و صراحت کلام بی نظیر بود. و صاحب آثاری چون الف) مواعظ حسنه ب) رساله در امر به معروف و نهی از منکر و رساله های دیگر است.

8 - رضا فلسفی: متوفّی 1358 هجری شمسی ادیب و روزنامه نگار.(3)

9 - آقاجان کاشی پز: متوفّی 1336 ق. معمار و هنرمند.(4)

10 - استاد علی بدیع الصنایع: متوفّی 1382 ق. معمار آثار تاریخی.(5)

11 - مهدی نوایی: متوفّی 1326 هجری شمسی، شاعر و موسیقی دان بزرگ که آثار ارزنده از خود به جای گذاشته است. وی از شاگردان برجسته مرحوم نایب اسداللّه اصفهانی بود.(6)

12 - مصطفی شریفیان: متوفّی 1357 هجری شمسی نقّاش و مینیاتوریست برجسته ی دوره ی

ص: 177


1- 261. کرباسی زاده: همان، ص 191 .
2- 262. یادداشت های حجت الاسلام حاج آقا احمد کلباسی.
3- 263. نصرالهی: جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان، مشاهیر تکیه ی ابوالمعالی کلباسی.
4- 264. همان.
5- 265. همان.
6- 266. نیکونژاد، حسین: چهره افروختگان خطّه ی زنده رود، ص 122 .

معاصر.(1)

13 - میرزا موسی خان انصاری: متوفّی 1360 ق. مشهور به «شیخ الانصار» شاعر و ادیب برجسته و صاحب «دیوان اشعار» از اشعار اوست:

در حریم خلوت دل جای هر بیگانه نیست

جز خیال دوست کس را راه در این خانه نیست

بوسه از یاقوت لعل او طلب کردم بجان

گفت نقد جان بهای گوهر یکدانه نیست(2)

14 - باقرخان عراقی: متوفّی 1354 ق. آزادیخواه و مبارز عصر مشروطیت.

15 - محمود مقتدایی خوراسگانی: متوفی 1384 ه . ق. عالم و فقیه عالیقدر اصفهان و داماد شیخ جمال الدین کلباسی بوده است.(3)

ص: 178


1- 267. نصرالهی: جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان، مشاهیر تکیه ابوالمعالی کلباسی.
2- 268. بهشتیان، عباس: بخشی از گنجینه آثار ملی، ص 73 .
3- 269. کرباسی زاده: همان، ص 113 - 109 .

تصویر

ص: 179

9 - تکیه ی تویسرکانی

اشاره

این تکیه از آثار دوره ی قاجاریه است و در وسط تکیه، بقعه ی آجری، بر مزار علّامه جلیل و فقیه بزرگوار مرحوم آیت الله عبدالغفار تویسرکانی از علمای بزرگ اصفهان(متوفّی به سال 1319 هجری قمری) قرار دارد.

بنای بقعه عبارت از بنای هشت ضلعی با پنجره های مشبک آجری است. از ویژگی های این بقعه کاشیکاری کف بقعه می باشد. از دیگر ویژگی های بارز این تکیه دفن یکی از خاندان های علمی معروف اصفهان «خاندان قُدسی» و قبور شعرای معروف اصفهانی است.

بقعه تکیه تویسرکانی

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه درست در پشت گنبد مسجد رکن الملک و اوّلین تکیه دست چپ در کوچه ی تکیه ی میر است، که از طرف شرق به کاروانسرای ملک و از شمال به کوچه تکیه ی میر و از طرف غرب به کلانتری شانزده و از طرف جنوب به تکیه ی گلزار منتهی می شود.

ص: 180

بزرگان مدفون در این تکیه

1 - حاج میرزا عبدالغفار حسینی تویسرکانی:

که مدّاح شوشتر ز غفّار ذنب

مرا سال تاریخ شد(بالغفور)(1)

فرزند سیّد محمّدحسین حسینی. متوفّی 1319 ق. علّامه جلیل، فقیه و مجتهد عالی مقام جامع علوم معقول و منقول. وی از شاگردان ملاّ حسینعلی تویسرکانی و آقا میر سیّد محمّد شهشهانی بوده است و صاحب آثاری چون الف) حواشی بر اسفار ب) حاشیه بر شرح اشارات ج) حاشیه بر شرایع و.... می باشد.(2)

2 - میر سیّد علی آیت نجف آبادی: متوفّی 1362 ق. عالم فاضل، فقیه برجسته و مجتهد ژرف اندیش که در اواخر عمر کمتر فقیهی به جامعیّت او بود. در فقه و اصول و حکمت و خصوصاً کلام بسیار ماهر بود. در نهایت قناعت و ساده زیستی زندگی می کرد. بیشتر منابرش را به ولایت ائمه اطهار صلوات اللّه علیهم برگزار می نمود. با اینکه مجتهدی بزرگ و فقیهی عالیقدر بود با مردم نشست و برخاست بسیار داشت و منبر زیاد می رفت و مکرر در منبرهایش می فرمود که باید ترجمه نماز را به مردم آموخت تا موقع نماز

ص: 181


1- 270. شیخ محمّدباقر نجفی(الفت): نفحات الروضات، ص 330 .
2- 271. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 415 .

خواندن متوجه باشند، با که سخن می گویند و چه می گویند؛ در این صورت کسی که نماز می خواند حضور قلب پیدا خواهد کرد.(1)

وی در زمان مشروطیت در یکی از زندان های روسیه در ایران زندانی شد و در آن جا به قتل محکوم شد. خودش می گفت که در زندان یقین پیدا کردم که کشته خواهم شد. به همین دلیل نذر کردم که اگر خداوند مرا از زندان نجات داد و آزاد شدم، در مراسم امام حسین علیه السلام منبر روم و مردم را موعظه و ارشاد و مصائب آل اللّه علیهم السلام را بیان کنم.(2) کمی بعد با این توسل بود که به طور معجزه آسایی از مرگ رهایی می یابد و به واسطه این توجهات نذر می کند که تا آخر عمر خویش، منبر و روضه خوانی را ترک نکند. درباره صلوات بر اهل بیت علیهم السلام نیز معتقد بودند که صلوات و سلام و تحیّات بر آن بزرگواران موجب رفعت و مزید مقام آنها نیست. زیرا که آنان در مقام قاب قوسین و نورالانوارند ولی صلوات بر آنها تعظیم و تجلیل

آنهاست و نتیجه رفعت مقام و زیادت عائد شود از طرف خدا به شیعیان و تابعان و رعایای آنها.(3)

همه ساله در ماه رمضان در مدرسه ی صدر جلسه ی تفسیر قرآن برگزار می نمود. و نکته ی مهمّ درس های ایشان آن بود که اجتهادی درس می داد و بسیاری از علما از محضر او کسب علم می نمودند. وی معتقد بود مجتهد نباید ناقل صرف باشد بلکه باید استدلالی درس بدهد.

از آثارش حاشیه بر حاشیه آقا ضیاءالدین عراقی بر کفایه را می توان نام برد. از شاگردان ایشان می توان به: حاج میرزا علی آقا شیرازی، میر سیّد علی علاّمه فانی، بانو امین و شهید سیّد ابوالحسن شمس آبادی اشاره نمود.(4)

عالم عالیقدر آیت اللّه عالم نجف آبادی(مدفون در تکیه کازرونی) این حکایت در مورد آیت اللّه آقا سید علی نجف آبادی را نقل فرمده اند که در یکی از ایام در مدرسه جدّه کوچک اصفهان بودم، با خودم گفتم: خدایا اولیای تو از دست تو جام می نوشند ما از دست تو جرعه ای ننوشیدیم، پس لااقل از دست یکی از اولیای خودت جرعه ای به ما بنوشان. پس از چند وقت آیت اللّه حاج آقا سید علی

ص: 182


1- 272. نورمحمدی: شرح حال مجتهد نجف آبادی، ص 41.
2- 273. همان منبع، ص 57 .
3- 274. همان منبع، ص 93 و 93.
4- 275. نورمحمّدی، محمدجواد: حکایت پارسایی، صص 128 - 120 .

نجف آبادی را در خواب دیدم و در عالم رؤیا به من شربتی دادند و چون شربت را در عالم رؤیا از دست ایشان خوردم در فهم درس ها موفق تر بودم و قدرت درکم قوی تر شد.(1)

3 - حاج سیّد محمّدعلی مبارکه ای: عالم فرزانه و ادیب بزرگوار و واعظ شهیر متوفّی 1365 ق. آثار او حدود سی اثر ارزشمند است که از آن جمله: الف) تاریخ اصفهان در پنج جلد ب) دانشوران اصفهان در شش جلد ج) دیوان اشعار د) صراط المستقیم ه ) نورالقدسی(در شرح احوال علّامه مجلسی) و) ثمرات العلوم ز) کشف المهلکات درباره سموم مسکرات است. مطابق کشفیات پزشکی و ادیان آسمانی آیات عبرانی و سریانی و عربی از تورات و انجیل و قرآن مجید. قابل ذکر است.(2)

وی اهل سیر و سیاحت بود و ازطریق افغانستان راهی هندوستان شده وتمامی بلادهند راتاسرحدّ هندوچین و شانگهای دیده و سپس از آنجا عازم سنگاپور شده و پس از سیاحت و تحقیق مجدداً به کلکته مراجعه و مشاهدات خود را در روزنامه حبل المتین منتشر نمود که مورد توجه قرار گرفت.

وی از مراجع تقلید عصر از قبیل مرحوم آیت اللّه سید ابوالحسن اصفهانی، آیت اللّه میرزای نائینی و آیت اللّه آقا ضیاءالدین عراق استفاده نموده و به تصدیق مراتب علمی و اجتهاد نایل گشت. وی به عشق فراگیری علم از نجف به جانب شام و مصر و ممالک غرب و از آنجا به طرف آفریقا

ص: 183


1- 276. نورمحمدی: ناگفته های عارفان، ص158.
2- 277. جهت شرح حال وی به کتاب واعظ خیابانی: علمای معاصر، صص 444 - 442؛ و کتاب مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت اصفهان ویژه اصفهان پایتخت فرهنگی جهان اسلام به کوشش فضل اللّه صلواتی مراجعه نمائید(مقاله شرح حال مرحوم آیت اللّه حاج سید علی مبارکه ای نوشته رضا موسوی نسب).

مسافرت نموده و در سامراء از محضر آقابزرگ طهرانی استفاده کامل نموده و در جامع الازهر خدمت شیخ طنطاوی جوهری و در شام نیز خدمت سید محسن عاملی رسید.

مرحوم مبارکه ای به دلیل روشن گویی و صراحت لهجه و نیز افشاگری علیه حکومت زمانه دستگیر و به زندان افتاد. در مدت نه ماهی که در زندان به سر می برد به نوشتن رسالات مذهبی و نیز ارشاد زندانیان می پردازد. وی مباحثاتی با کسروی در ردّ نوآوری ها و بدعت های او داشته که در نشریه های آن عصر و از جمله روزنامه نقش جهان برای اطلاع عموم به چاپ می رسید. در آثار قلمی وی تسلط بر بیان و قدرت در کلام و احاطه وی بر معلومات به صورت توأمان دیده می شد.(1)

در بین بزرگان اهل منبر معاصرش کمتر کسی قدرت بیان او را داشته است. وی از طبع شعر سرشاری برخوردار بود و «صفایی» تخلّص می کرد. از اشعار اوست:

مرا یاری است که نامش گفتنی نیست

لب لعلش عقیق سفتنی نیست

بدو گفتم که شب آیی بخوابم

بگفتا چشم عاشق خفتنی نیست(2)

4 - حاج میرزا محمّدباقر تویسرکانی: فرزند حاج میرزا عبدالغفار. متوفّی 1374 ق. وی نیز مانند پدر بزرگوارش از فقهاء و علمای پرهیزگار و صاحب علم و کمال بود و صاحب آثار ارزشمندی چون الف) حواشی بر تفسیر روح البیان ب) روض الجنان فی حالات صاحب الزمان(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) ج) مشکاة الضیاء(در احوال حضرت زهراعلیها السلام ) می باشد. از علمای بزرگی چون میرزا بدیع درب امامی و آخوند کاشی کسب علم نمود.(3)

در این تکیه همچنین خاندان قدسی از خاندان های با فضل و هنر در زمینه ادب و هنر و چند شاعر برجسته دیگر مدفون هستند که عبارتند از:

5 - میرزا عبدالحسین قدسی: فرزند میرزا محمّدعلی خوشنویس، متوفّی 1366 ق. عالم فاضل، شاعر ادیب و خطاط. وی مؤسس مدرسه ی قدسیّه از مدارس نوین است. در نگارش خط ثلث و رقاع استاد و در نوشتن خط خوش استادی بی نظیر بود. از هنرنمایی های وی یکی آن بوده که سوره ی اخلاص را بر روی یک دانه برنج می نگاشت. وی از شاگردان آخوند کاشی بود. از آثار او کتاب

ص: 184


1- 278. همان.
2- 279. مهدوی: رجال اصفهان، ص 37 .
3- 280. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 181 ؛ عقیلی و خلیلیان: جلوه قرآن در خاک تابان، ص 100 .

«تحفةالفاطمیه»(در مناقب حضرت زهراعلیها السلام ) به چاپ رسیده است. از اشعار اوست:

هر دام نهادم نشد او رام بجز اشک

قربان دل نازک و دُردانه پسندش

ترسم شکند موی میانش ز لطافت

آویخته دل بَس که به هر تار سمندش

گردیده اسیر سر زلفش همه عالم

قدسی عجبی نیست گر افتاد به بندش(1)

6 - میرزا حسن قُدسی: فرزند محمّدعلی، متوفّی 1377 ق. مؤلف «شرح صمدیه» از اساتید خوشنویس خط نسخ که در علوم عربی و ادبی مقام برجسته داشت.

7 - مرحوم آقاجمال الدین قدسی: فرزندمرحوم آقاعبدالحسین،متوفّی1394 ق. ادیب فاضل خطاط.

8 - میرزا مهدی قدسی: فرزند محمّدعلی خوشنویس، متوفّی 1378 ق. خطّاط و خوشنویس. به این ترتیب محمّدعلی خوشنویس و فرزندانش همگی از خطّاطان و خوشنویسان معروف اصفهان بودند.(2)

9 - حاج میرزا حبیب اللّه نیّر: فرزند حاج شیخ محمّدباقر واثق. متوفّی 1379 ق. از شعرا و ادبای معروف. مؤلف کتاب «معادن الافادات» در سه جلد که به چاپ رسیده است. وی از محضر علمای بزرگی چون شیخ مرتضی ریزی و آخوند کاشی کسب علم نمود. در فنون ادب، ریاضی، شعر، تجوید و خط صاحب نظر بود. عمده ی برجستگی وی سرودن شعر به زبان عربی و فارسی بود. بخصوص در فن ماده تاریخ گویی مهارت داشت، و برای اکثر علمای زمانش مرثیه و ماده تاریخ گفته است. وی قرآن هایی به خط خویش نگاشت. همچنین وی ارادت خالصانه ای به اهل بیت علیهم السلام داشت. از اشعار اوست:

عمر من گشت خزان، کاش نسیم رحمت

بر نهالم وزد و برگ گناهم ریزد

ص: 185


1- 281. مهدوی: رجال اصفهان، صص 37 و 38 . جهت اطلاع بیشتر مکارم الآثار، ج 8، ص 2823 .
2- 282. راجع به خاندان علمی و هنری قدسی، ر. ک: همایی: تاریخ اصفهان(مجلد هنر و هنرمندان)، صص 124 - 111 .

در تاریخ فوتش سروده شد: «بهشتی شد حبیب اللّه نیّر».(1)

10 - شیخ محمّدباقر واثق همدانی: پدر حبیب اللّه نیّر. متوفی 1336 ق. فاضل و ادیب برجسته. از آثارش نُصح الحبیب(دیوان اشعار) که در پند و نصیحت به فرزندش سروده است. چنانکه می سراید:

اوّلین پند من این است ای پسر

غصه از روزی برای خود مخور

منت روزی مبر از آن و این

رو بخوان واللّه خیرالرازقین

.... این نصایح را به دقت گوش کن

همچو آب زندگانی نوش کن(2)

11 - سیّد علی بدیع زادگان: فرزند حاج عبدالحسین درب امامی، متوفّی 1387. شاعر و ادیب متخلّص به «هور». صاحب دیوان اشعار. وی نواده ی دختری عالم جلیل حاج میرزا بدیع درب امامی بود. وی به سبب حفظ آیات الهی و احادیث دینی گاه یک آیه را تماماً و گاه بخشی از آن را در اشعار خویش درج می کند و با این گونه تضمینات به شعر خود لطافت و ظرافت خاص می بخشد. پاره ای از اشعار او یا ترجمه ای صریح از آیات قرآن و حدیث است و یا آنکه به طریق ایماء و اشاره ناظر بر گفته های خدا و رسول است. چنانچه می سراید:

مثال الیوم اکْمَلتُ دینَکُم(3) افزود

به قدر و آبروی نسل شیعیان امروز

وی در نگارش انواع خط از نستعلیق و ثلث گرفته تا نگارش خط لاتین صاحب ذوق بوده و از سوی دیگر در سرودن ماده تاریخ مهارتی بسیار داشت. وی به دو زبان فارسی و عربی شعر می سرود. تاریخ فوت وی چنین است: «هور منزل گرفت بر مینو».)1346 )286 ش. چند مصرع از اشعار اوست:

مرا جز به سوی تو راهی نباشد

که جز آستانت پناهی نباشد

گدا را امیدی که نا امیدی

به جز بر در تو شاهی نباشد...(4)

ص: 186


1- 283. جهت اطلاع کامل از احوال و آثار ایشان به مقاله ی «نیّر الادباء و کتاب معادن» نوشته ابن الرسول، در مجله ی آیینه پژوهش، سال چهاردهم، شماره پنجم، صص 60 - 50 رجوع شود.
2- 284. همان مأخذ
3- 285. الیومَ اَکْمَلتُ لکم دینَکُم و اَتْمَمْتُ علیکم نعمتی.... ، (سوره مائده، آیه 3(
4- 287. متن کامل این شعر در دیوان هور اصفهانی، ص 38.

10 - تکیه ی امین التجّار

اشاره

بانوی نیکوخصال، آن اسوه فضل و کمال

اهل تقوی، آیت حق، صاحب علم الیقین(1)

این تکیه متعلّق به دوره ی قاجاریه و توسط سیّد محمّدعلی امین التجار(پدر بانو امین) ایجاد گردید. بانو امین در سال 1308 هجری قمری در خانه یکی از تجّار سرشناس اصفهان به نام سیّد محمّدعلی امین التّجار(2) متولّد گردید. در سن چهار سالگی به خواندن قرآن پرداخت و در دوازده، سیزده سالگی زبان عربی را یاد گرفت و پیش اساتید بزرگی چون آقا سیّد ابوالقاسم دهکردی به تعلیم علوم اسلامی پرداخت. در سن چهل سالگی از سوی فقهای بزرگی چون آیت اللّه شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه ی علمیّه قم، و آیات عظام آقا شیخ محمّدکاظم شیرازی، آقا شیخ محمّدرضا نجفی، مرعشی نجفی به اخذ اجازه ی اجتهاد نایل آمد. وی علاوه بر فقه و اصول در حکمت و فلسفه و علوم عقلی نیز مهارت کامل داشت. در اصفهان مدرسه ای برای بانوان تأسیس نمود و در آنجا به تعلیم و تربیت دختران و بانوان اصفهانی پرداخت. وقتی از بانو امین درباره ی علم آموزی و کسب کمالات معنوی سؤال شد ایشان اظهار داشتند «اغلب معنویات و

معارف را از استادان فرا نگرفته ام و غالب نوشته هایم با ارشاد خدا و کمک او بوده است». این بانوی جلیل الشأن همواره تأکید داشت ناشناخته بماند و به همین دلیل کتابهایش با نام «بانوی ایرانی» به چاپ می رسید.

بنای زیبای بقعه ی بانو امین متعلّق به عصر انقلاب اسلامی است و پس از درگذشت بزرگ مجتهده ی جهان تشیّع حاجیه خانم نصرت السادات امین ملقّب به «بانوی ایرانی» متوفّی 1362 هجری شمسی بر مزار وی ایجاد گردید. در بین بناهای موجود در تکایای تخت فولاد معماری این بقعه منحصر به فرد و استثنایی است. زیرا به بهترین نحوی الگوی معماری اسلامی و معماری مدرن به خوبی با یکدیگر تلفیق گردیده است. شکل بقعه برگرفته از حجاب اسلامی و حجاب یک بانوی مسلمان را نشان می دهد. علاوه بر آن سردر بقعه که با مقرنس کاری زیبا و کتیبه های کاشی کاری هفت

ص: 187


1- 288. ر. ک: طیبی، ناهید: زندگانی بانوی ایرانی، ص 154 .
2- 289. خاندان امین التّجار از سادات خاتون آبادی می باشند.

رنگ مزین با آیات قرآن مجید نظر بینندگان را به خود معطوف می دارد. در فضای داخلی بقعه نیز از همین کاشیکاری سنتی در تزیین دیوار داخلی بقعه استفاده گردیده است. مقبره ی بانو امین در زیر این گنبد بلند و رفیع قرار دارد.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه در کنار خیابان سعادت آباد قرار گرفته است. از غرب با تکیه حاج آقا مجلس، از شرق با تکیه آقا محمّد بیدآبادی و از جنوب به خیابان سعادت آباد منتهی می شود.

بزرگان مدفون در این تکیه

1 - بانو حاجیه نصرت السادات امین: معروف به «بانو امین» و ملقّب به «بانوی ایرانی» فرزند محمّدعلی امین التجّار(بانی تکیه) و متوفّی 1403 هجری قمری و افتخار زنان ایران و اسلام. وی از شاگردان آیةاللّه میر سیّد علی نجف آبادی بود و صاحب کتاب های ارزشمند می باشد. برخی از مهمترین کتاب های ایشان عبارت است از:

الف) اربعین هاشمیه: اوّلین تألیف ایشان به زبان عربی است که با مطالعه این کتاب می توان به جامعیت این بانو آگاه شد. تمام اربعین را با اِسنادهای متّصل به شیخ صدوق یا شیخ کلینی نقل کرده است.

ب) یک دوره کامل تفسیر قرآن: تحت عنوان «مخزن العرفان» در پانزده جلد که مباحث عرفانی و فلسفی را به زبان ساده در این کتاب به نگارش درآورده است. اصلی ترین اثر ارزشمند ایشان همین تفسیر می باشد.

ج) روش خوشبختی: که در آن به بانوان ایرانی توصیه به اخلاق اسلامی را سفارش می کند بانو

ص: 188

امین در این کتاب راههای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی خواهران مسلمان را با بیان ساده و روان نشان می دهد.

د) سیر و سلوک در روش اولیاء و... :این کتاب، بیان طریق سلوک الی اللّه، مراحل آن و چگونگی طیّ کردن این راه است. بانو امین صاحب آثار علمی و خدمات ارزشمند دیگری نیز می باشد.(1)

2 - حاج میرزا حبیب اللّه امین التجّار: فرزند محمّدعلی امین التجّار متوفّی 1369 ق. وی در زمان رضاخان پنج دوره نماینده ی مجلس بود. و توسط رضاخان مورد اذیت و آزار قرار گرفت و مدّتی نیز به زندان افتاد. سرانجام در اصفهان وفات یافت و در این تکیه دفن گردید.

3 - سیّده عفّت الحاجیه امین: فرزند حاج میرزا احمد افتخار امین، متوفّی 1397 ق. عالمه فاضله و مؤلف کتاب «چهل حدیث امین» که کتابی ارزشمند و پرفایده است.(2)

4 - محمّدعلی امین التجّار: متوفّی 1326 ه . ق. پدر بانو امین، وی از تجّار معتبر و خوشنام اصفهان در اواخر عصر قاجار و صاحب و بانی این تکیه است.(3)

در مقامات بانو امین ایشان در آموختن علوم و کسب معارف اسلامی جدّیت کم نظیر داشت. یکی از اساتید بانو امین - مرحوم آیت اللّه حاج میر سیّد علی نجف آبادی - نقل کرده است: روزی شنیدم فرزند ایشان فوت شده است. فکر کردم خانم دیگر درس را تعطیل خواهد کرد، ولی باز به جلسه ی درس آمد. گفتم امروز را تعطیل کنید، مصیبت زده هستید. گفت: «نه، منعی نیست، او رفت به رحمت خدا، ما چرا تعطیل کنیم؟».(4) به این حدیث شریف رسول خداصلی الله علیه وآله اهمیت بسیار می دادند: «علم و دانایی باید

ص: 189


1- 290. جهت اطلاع از شرح حال و آثار وی ر. ک: دایرةالمعارف تشیع، ج 2، ص 527 ؛ و ریاحی، محمّدحسین: مشاهیر زنان اصفهان، ص 107 - 75 . همچنین یادنامه ها و بزرگداشت هایی از این عالمه فرزانه به چاپ رسیده است برای نمونه ر. ک: خواجه نوری، مینا: مجموعه مقالات و سخنرانی های اولین و دومین کنگره بزرگداشت بانو امین ؛ باقری بید هندی، ناصر: بانوی مجتهد ایرانی و بسیاری از کتب و مقالات دیگر.
2- 291. ریاحی: مشاهیر زنان اصفهان، ص 72 و 73 .
3- 292. مهدوی: سیری در تخت فولاد اصفهان، ص 68 .
4- 293. واعظ خیابانی: علمای معاصر، ص 454 .

نوری باشد در قلب شما نه آنکه آنچه را می دانید تصور کنید مهم است. علم آن عبارتی نیست که در کتب جستجو می کنید، بلکه نور است». ایشان در سخنرانی و کتاب های خویش به تفصیل به شرح این حدیث و اهمیت دریافت نور الهی و کسب معرفت حضوری و شهودی بسیار تأکید داشت.(1)

و یا در سئوالی از ایشان در مورد اینکه به نظر شما در عصر حاضر جهاد برای زنان در چیست؟ در جواب گفته بود: «بهترین جهاد حفظ پوشش است». و در پیامی که برای دختران جوان دارد چنین آورده است: «از صفات بارز همان پاکدامنی و عفّت است. به طوری که علمای اخلاق گفته اند: عمده ی شرافت زن نزد عقلا، در جامعه، در عفت است».(2)

بخصوص ایشان در زمینه حجاب از امر به معروف و نهی از منکر کوتاهی نمی کرد. حتی به طور عملی به این فریضه اقدام می کرد. نقل شده در جشن ازدواج یکی از بستگان خود شرکت نکردند و این عدم حضور، به علتِ وجود برخی بانوان بدحجاب و بی حجاب در این محفل بود. در زمینه

ترویج علوم دینی با تأسیس اولین حوزه علمیه خواهران در اصفهان و ایران یک حرکت مدون علمی را انجام داد که جامعه زنان اصفهان را به شدت تکان داد. تأسیس مدرسه اسلامیه دختران نیز، در دوره پهلوی، یک حرکت بزرگ فرهنگی - اسلامی بود.(3)

قسمتی از وصیت نامه این بانوی گرامی چنین است: «.... اعمالتان را برای خدا خالص کنید و در آن فکر اجر و پاداش نباشید و آن را وسیله ی رسیدن به لقاءاللّه قرار دهید....»

مرحوم خانم سپیده کاشانی در رحلت ایشان سرود:

آن مرجع فضیلت و تقوا به راه علم

در راهوار عشق مدد از خدا گرفت

بانوی بانوان جهان شد شفیع او

گر در کنار کوثر میعاد جا گرفت(4)

ص: 190


1- 294. عموخلیلی: ص99.
2- 295. ریاحی: (مقاله سیری در زندگی و آثار بانو امین)، آیین فرزانگی، ج 4، سال 76، ص 119 - 107 .
3- 296. عموخلیلی: کوکب دری، ص 68 و 69.
4- 297. همان مأخذ

11 - تکیه ی آغاباشی

اشاره

تکیه ی آغاباشی منسوب به میرزا سلیمان آغاباشی بانی تکیه و از بستگان دربار ظِلُ السُّلطان و از خواجه سرایان اواخر قاجاریه است. وی به صوفیان خاندان نعمت اللّهی خاتون آبادی اظهار ارادت می نمود و این تکیه را جهت عرفای این سلسله بنا نمود.

تکیه از دو قسمت شمالی و جنوبی تشکیل شده است. در قسمت شمالی صوفیان و دراویش خاندان نعمت اللّهی و وابستگان این خاندان مدفون هستند وسط تکیه سردابی است که آرامگاه صوفیان سلسله نعمت اللّهی به شمار می آید.

بقعه تکیه آغاباشی

ساختمان وسط تکیه و سرداب و بالاخانه ی آن توسط میرزا عبدالحسین میرپنجه جرقویه ای یکی از فرماندهان قشون ظِلُ السّلطان ساخته شده و خودش نیز در سرداب این ساختمان مدفون است. قبر آغاباشی در یکی از اتاق های صحن شمالی قرار دارد.

ص: 191

معماری ساختمان وسط تکیه آغاباشی عبارتست از بنای چهارگوش آرامگاهی بدون گنبد که این نوع معماری با سبک کاخ سازی در ایران سابقه ای دیرینه دارد.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از طرف شمال به کوچه تکیه ی میر، از طرف جنوب به قبرستان عمومی، از طرف شرق به تکیه ی سیّدالعراقین و از طرف غرب به تکیه ی خاتون آبادی محدود می شود. دسترسی به این تکیه نیز از طریق دالانی از تکیه ی خاتون آبادی صورت می گیرد.

بزرگان مدفون در تکیه

الف ) مدفونین در تکیه آغاباشی اوّل(قسمت جنوبی)

1 - میرزا عباس صابر علی شاه: فرزند میر محمّدهادی، متوفّی 1350 ه . ق. از عرفای خاندان نعمت اللّهی که در خوش اخلاقی و فضایل برجسته ی معنوی معروف بود. در تاریخ فوتش نیز سروده شد:

عباس که بُد نوای او از نی عشق

شد مست و خموش و رفت اندر پی عشق

تاریخ سکوت جابری گفت: ببین

عباس عجب آمده مست از می عشق.(1)

2 - میر محمّدهادی نعمت اللّهی خاتون آبادی: ملقّب به «هادی علیشاه»، متوفّی 1311 ه . ق. فرزند حاج میرزا محمّد حسینی خاتون آبادی. اوّل کس از سلسله ی سادات خاتون آبادی که متمایل به تصوّف و عرفان شد. از عرفای بزرگ سلسله ی نعمت اللّهی که آغاباشی این تکیه و سرداب و بالاخانه را جهت او بنا کرد.(2)

3 - میر محمّد اسماعیل: مشهور به «صابر علی شاه دوم»، متوفّی 1323 ه . ق. برادر کوچکتر میر محمّدهادی. وی مراد سلسله ی نعمت اللّهی اصفهان بود.

4 - دکتر ابراهیم نعمت اللّهی: فرزند حاج میرزا علی اکبر پاقلعه ای، متوفّی 1401 ه . ق. استاد دانشکده پزشکی. وی صاحب آثار و تألیفات زیادی می باشد از جمله می توان به: الف) اصول تغذیه

ص: 192


1- 298. مهدوی: سیری در تخت فولاد، ص 54
2- 299. کتابی، محمّدباقر: رجال اصفهان، ص 379 .

و ویتامین ها ب) فیزیولوژی و سایر کتب اشاره کرد.(1)

5 - باقر حمیدی: فرزند جعفر متوفّی 1349 ه . ق. از شعرا و عرفای اصفهان که در مدح ائمه معصومین اشعاری خوب سروده است. از اشعار اوست:

مداحی علی ز ازل گشته کار من

این شیوه است به ابد افتخار من

چشم امید من بدر شاه اولیاست

نومید کی شود دل امیدوار من.(2)

عدّه ای از مشاهیر در این قسمت عبارتند از:

6 - میرزا زین العابدین نعمت اللّهی: متوفّی 1402 ه . ق.(عارف و صوفی)

7 - میر ابوطالب نعمت اللّهی: متوفّی 1412 ه . (عارف)

8 - حاج میرزا علی اکبر پاقلعه ای: متوفّی 1352 ق.(عارف، شاعر)

ب ) مدفونین در قسمت شمالی تکیه ی آغاباشی

1 - میرزا سلیمان آغاباشی: از خواجه سرایان دستگاه ظلّ السّلطان و خود مردی عارف پیشه و نیک نهاد بوده و نسبت به علماء و خصوصاً آقایان علمای خاتون آبادی اظهار ارادت می نمود. پس از درگذشت میر محمّد اسماعیل خاتون آبادی مشهور به «صابر علیشاه دوم» در جنب تکیه خاتون آبادی بقعه ای برای او بنا کرد.(3)

2 - محمّدرضا شکیب: فرزند محمّدحسین، متوفّی 1403 ه . ق. از ادباء و شعرای برجسته، متخلّص به «شکیب». صاحب دیوان اشعار.(4)

3 - استاد شکراللّه صنیع زاده: متوفّی 1404 ه . ق. احیاءگر هنر میناسازی در ایران که هنر میناسازی را که بعد از صفویه در ایران متروک شده بود، احیاء کرد. آثار زیبای او در بسیاری از اماکن مذهبی و مقدّسه مانند کربلا، نجف، کاظمین، سامراء،

ص: 193


1- 300. مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، ج 1 ، ص 96 .
2- 301. مهدوی: تذکره شعرای معاصر اصفهان، ص 165 ؛ و نصرالهی، غلامرضا: جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان، بخش مشاهیر تکیه آغاباشی.
3- 302. جهت اطلاع از شرح حال وی، ر. ک: جابری انصاری: تاریخ اصفهان، ص 254 .
4- 303. نمونه ای از اشعار وی در کتاب تذکره شعرای معاصر اصفهان، مرحوم مهدوی، ص 274 ذکر شده است.

مشهد و قم دیده می شود.(1)

4 - حسین شجره: متوفّی 1402 ه . ق. فرزند سیّد عبدالرسول شجره(از شعرای مدفون در همین تکیه). از شعراء و نویسندگان و دانشمندان اصفهان در قرن چهاردهم. متخلّص به «شیوا» از آثار ارزشمند او می توان به الف) تحقیق در رباعیات خیّام ب) علم معاش ج) شخصیّت مولوی د) مقدمه بر جغرافیای اقتصادی اشاره نمود. از اشعار اوست:

گر خاک شود وجود دانا

او راست حیات جاودانی

لیکن بمثل حیات نادان

مرگست بنام زندگانی(2)

5 - عباسعلی موزون: متوفّی 1392 عارف شاعر.(3)

6 - استاد محمّدابراهیم نعمت اللّهی: مشهور به «نقّاش باشی». متوفی 1334 ق. فرزند محمّدحسین. از هنرمندان توانای اصفهان در نقّاشی. وی با آمیختن سبک نقّاشی ایرانی با سبک قفقازی شیوه ای تازه پدید آورد و ذوق و نبوغ خود را به نمایش گذاشت.(4)

ص: 194


1- 304. ابوعطاء: (مقاله مروری بر زندگانی هنرمند میناکار استاد شکراللّه صنیع زاده)، فصلنامه فرهنگ اصفهان، سال اول، شماره 2 و 3 .
2- 305. مهدوی: تذکره شعرای اصفهان، ص 295 .
3- 306. نمونه اشعارش در تذکره شعرای اصفهان مرحوم مهدوی صفحه 475 آورده شده است.
4- 307. مجله وقف میراث جاویدان، شماره 19 و 20، پاییز 1376 .

12 - تکیه ی ریزی

اشاره

در جنوبی ترین قسمت تخت فولاد تکیه ای از دوره ی قاجار وجود دارد که پس از فوت علّامه فقیه شیخ مرتضی ریزی(متوفّی 1329 ق.) توسط مرحوم حاج محمّدحسین کازرونی بر مزار آن عالم بزرگوار ایجاد گردید.

تکیه مربعی شکل که در وسط آن بقعه ای هشت ضلعی به سبک معماری دوره ی قاجار، بر روی سکویی بنا شده است. فضای داخلی گنبد آن به شکل زیبایی با کاشی های سبز تزیین شده است.

دور تا دور تکیه حجره هایی بوده که اکنون برچیده شده و مجموعه تاریخی، فرهنگی - مذهبی تخت فولاد به مرمّت و بازسازی تکیه پرداخته است.

در ضلع جنوبی پشت دیوار تکیه قبرستان کوچک دیگری وجود دارد که یک بقعه ی کوچک آجری متعلّق به اواخر دوره ی قاجار که در زیر آن صاحب تکیه حاج میرزا احمدخان فاتح الملک، از آزادیخواهان مشروطیت دفن است.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

در کنار خیابان سعادت آباد قرار دارد. از شمال به خیابان سعادت آباد، از غرب به ساختمان اداری، از جنوب به آرامگاه فاتح الملک منتهی می شود.

بزرگان مدفون در این تکیه

1 - شیخ مرتضی ریزی: فرزند شیخ عبدالوهاب. متوفّی 1329 ق. علّامه فقیه و مجتهد پرهیزگار. او از شاگردان شیخ انصاری و نخستین کسی است که در اصفهان کتاب فراید مرحوم شیخ انصاری

را تدریس می نمود و مراسم احیای شب های جمعه و قرائت دعای کمیل ایشان در تخت فولاد بین مردم اصفهان معروف بود چنانکه نقل است جمعیتی متجاوز از ده هزار نفر در پای منبر او حاضر می شدند و چنان «الهی العفو» و «یا نور یا قدوس» می گفتند که صدای ایشان دراصفهان شنیده می شد.(1)

ص: 195


1- 308. حتی نقل شده که عارف ربانی آخوند کاشی نیز در یکی از مجالس دعای کمیل مرحوم ریزی شرکت نموده و آن مجلس را با شور و حال وصف می کند. ر. ک: میرخلف زاده: داستان هایی از مردان خدا، ص 137 - 136 .

تصویر

بقعه ی تکیه ریزی

در واقعه ای که برای ایشان اتفاق افتاده از خود ایشان نقل است که «قبل از ظهر تابستانی کار مهمی به قریه ای چهار فرسخی اصفهان پیش آمد و پس از صرف نان و آب، سوار و به مقصد رهسپار شدم. یک فرسنگ و نیم که طی شد تشنه شدم. چون چشمه آبی به دو فرسنگی در نظر بود به زحمت خود را رساندم. متأسفانه چشمه را خشک دیدم و عطش شدت کرده نزدیک به هلاکت گشتم. بعد از توسل به هر قسم بود فرسخ دیگر پیموده به آب رسیدم. بی اختیار افتادم که بنوشم. «فذکرت عطش الحسین علیه السلام» - یادم آمد ز لب خشک حسین علیه السلام» به امداد غیبی خودداری نموده و موقع را برای استشفاع مغتنم دانستم، سه دعا کردم. آن گاه آب خوردم. یکی را که می توانم بگویم این که موفق

ص: 196

به ترویج شرع و هدایت مؤمنین شوم. و به فضل خدا هر سه مستجاب شد.(1) قبرش در زیر بقعه ای است که در شب های جمعه محراب نمازش بود. ماده تاریخ وفاتش را چنین نگاشته اند: «انهدمت ارکان زهد و الرشد».(2)

2 - آخوند ملّا محمّدحسین فشارکی: فرزند محمّدجعفر. متوفّی 1353 ق. عالم فقیه و از مجتهدین صاحب فتوی. در فقه و اصول استاد و در تقوی و زهد نزد مردم مشهور بود. او در اواخر عمر از علمای بانفوذ و معروف اصفهان گردید، از شاگردان برجسته ی او می توان به حاج میرزا ابوالحسن تویسرکانی، شیخ محمّدباقر قزوینی، شیخ محمود مفید اشاره نمود. از آثار وی: حاشیه بر رسایل و حاشیه بر طهارت شیخ انصاری است.(3)

3 - ملّا محمّدجواد آدینه ای: متوفّی 1339 ق. عالم جلیل و فیلسوف حکیم. از شاگردان حکیم جهانگیرخان قشقایی که پس از وی به تدریس فلسفه و ریاضیات و نجوم پرداخت. از شاگردان برجسته اش میرزا حسن خان جابری انصاری و استاد جلال الدین همایی بود. مرحوم شیخ آقابزرگ طهرانی او را از حکما و پیشگامان علمی در زمان خودش دانسته است.(4)

4 - شیخ ابوالفضل ریزی: برادر شیخ مرتضی ریزی، عالم فاضل، فقیه محقّق و مجتهد اصولی که از بزرگانی چون میرزا فتح اللّه رشتی، آقا محمّدکاظم یزدی، آخوند خراسانی، اجازه ی اجتهاد گرفت.(5)

ص: 197


1- 309. حبیب اللّه نیّر: معادن الافادات، جلد سوم، ص 72 به نقل از قاسمی: شرح مجموعه گل، ص262.
2- 310. مهدوی: رجال اصفهان، صص 83 و 84 .
3- 311. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 285 .
4- 312. نقباءالبشر، ج 1، ص 316 .
5- 313. قرقانی: زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص 129 .

5 - ملّا لطف اللّه شمس الواعظین ریزی: فرزند عبدالحسین، متوفّی 1356 ق. عالم واعظ جلیل از آثار وی «جواهر الحکم» در مواعظ منبری به یادگار مانده است. مواعظ منبری او شامل حدیث، اخبار، نصایح و اندرز بود و چون به آنچه که می گفت معتقد بود مواعظ او بیشتر در شنوندگان تأثیر می نمود.(1)

6 - محمّدحسین میرزا خاقانی: متخلّص به «فصیح». فرزند محمّد ولی میرزا. متوفّی 1333 ق. شاعر و ادیب توانا.(2) در مدح حضرت علی علیه السلام چنین می سراید:

ای که با دام تعقل صید دلها کرده ای

عالمی را بهر خود نادیده رسوا کرده ای

از لب لعل تو کس نشنید حرفی این عجب

آفرینش را بوصف خویش گویا کرده ای

دوستان نادیده ات همواره می دارند دوست

بسکه خود را در خیال خلق زیبا کرده ای

دردمندان را مجال آن نه کای محبوب عام

از کجا این دلربایی را تو پیدا کرده ای(3)

7 - میرزا علی محمّد ابریشمکار: متوفّی 1368 ق. متخلّص به فنایی، شاعر و ادیب.

8 - سیّد عبدالعلی رندی: فرزند حاج سیّد احمد. متوفّی 1354 ق. عالم جلیل که به زهد و پرهیزگاری شهرت داشت.

9 - سیّد تقی راست قلم: فرزند سیّد مهدی. متوفّی 1390 ق. از شعرای برجسته اصفهان متخلّص به

ص: 198


1- 314. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 468 .
2- 315. شرح حال جالبی از وی در کتاب دولت دیدار: منوچهر قدسی ص 137 - 127 آمده است.
3- 316. مهدوی: تذکره شعرای اصفهان، ص 364 .

«حقیقت» که اشعارش بیشتر جنبه اخلاقی و مذهبی داشته است.(1)

10 - میر محمّدمهدی خلیقی پور: فرزند سیّد عبدالوهاب طالقانی. متوفّی 1371 ق. از خوشنویسان بزرگ اصفهان که آثار متعدّدی از خود به یادگار گذاشت. از بین شاگردان خطّاط معروف عبدالرحیم افسر؛ هیچ یک به پایه ی خط خلیقی پور نبودند. مشهورترین شاگرد او مرحوم استاد حبیب اللّه فضایلی بود. مرحوم نیّر اصفهانی در تاریخ فوتش سرود: «آری به جنان بالد مهدی خلیقی پور».(2)

11 - مصطفی فاتح: فرزند میرزا احمدخان فاتح الملک. متوفّی 1398 ق. از نویسندگان معروف اصفهان و از صاحب منصبان مطلع به صنعت نفت. صاحب آثاری چون:

الف) پنجاه سال نفت ایران ب) پول و بانکداری و آثار دیگر.

12 - میرزا احمدخان فاتح الملک: از آزادیخواهان صدر مشروطیت و از اعضای انجمن ولایتی اصفهان و در دوره ی دوم مجلس شورای ملّی وکیل مردم اصفهان بود.(3)

ص: 199


1- 317. نصرالهی: جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان، بخش تکیه ریزی.
2- 318. قدسی،منوچهر: خوشنویسی در کتیبه های اصفهان، ص 111 و 112 .
3- 319. مهدوی: همان مأخذ، صص 160 و 161 .

تصویر

ص: 200

13 - تکیه ی سیّد ابوجعفر خادم الشریعه

اشاره

از تکیه های عصر قاجاریه که بر مزار عالم جلیل القدر آقا سیّد ابو جعفر خادم الشریعه(متوفّی 1324 ق) توسط فرزندش حاج آقا مجلس بنا گردید. به همین جهت این تکیه گاهی به نام فرزندش حاج آقا مجلس نیز خوانده می شود. اکنون نیمی از تکیه باقی و نیم دیگر در مسیر خیابان سعادت آباد است.

در وسط این تکیه بنایی آجری هشت ضلعی کوچک با پنجره های مشبک آجری تزیین گشته است. علاوه بر این بنا در ضلع غربی تکیه اتاق خاندان آقا میرزا محمّدباقر حکیم باشی است، که از اطبّای نامدار عصر قاجاریه محسوب می شود. در ضلع شمالی تکیه روی سکویی قبور خاندان شفیعی قرار دارد که عالم فقیه میرزا یحیی مستوفی بیدآبادی در آن مدفون است.

بقعه تکیه خادم الشریعه

تکیه ی امین نیز جزئی پیوسته از همین تکیه محسوب می شد که با ایجاد بقعه بانو امین این قسمت از تکیه به نام بانو امین مشهور شده است.

ص: 201

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه در جنوب خیابان سعادت آباد قرار دارد و از شرق به تکیه امین التجار و از غرب به خیابان آیت اللّه خوانساری محدود می شود.

بزرگان مدفون در این تکیه

1 - آقا سیّد ابوجعفر خادم الشریعه: فرزند علّامه آقا سیّد صدرالدین عاملی اصفهانی، نواده ی شیخ جعفر کاشف الغطاء. متوفّی 1324 ق. فقیه شایسته و عالم بزرگوار. وی به زهد و عبادت و قناعت و پاکی ضمیر شهرت داشت.(1)

2 - میرزا یحیی مستوفی بیدآبادی: فرزند حاج میرزا شفیع. متوفّی 1325 ق. عالم محقّق، فقیه و مجتهد. جامع علوم معقول و منقول. از شاگردان شیخ مرتضی انصاری و صاحب آثار علمی متعدّد که بالغ بر 30 جلد می شود. از جمله الف) رساله در خراج و مقاسمه ب) رساله در تعیین ثقل اکبر ج) رساله در خمس د) رسایلی در مباحث مختلف فقه و اصول. ه ) رساله روح الایمان.(2)

مراتب بذل و سخاوت و بسط ید ایشان فوق العاده مهم بود. چنانچه قسمت مهم دارایی پدر را که به ارث به ایشان رسیده بود در مدّت عمر خود به ارحام فقیر از سلسله ی خود و به طلّاب محصلین از اهل علم و مستحقین از اهل محل بذل و بخشش نمود. در اواخر عمر که نتیجه ی علم و عمل است، اختیار عزلت بر شهرت نموده و مشغول عبادات و طاعت الهی از واجبات و مستحبات، و تارک مکروهات، و قرائت دعوات بود، و غالباً اوقات خود را صرف مطالعه ی تفسیر و اخبار اهل بیت علیهم السلام می نمود.(3)

3 - حاج سیّد اسماعیل ریزی: متوفّی 1338 ق. عالم فاضل. از شاگردان میرزای شیرازی و آقا سیّد محمّدکاظم طباطبایی یزدی.

ص: 202


1- 320. مهدوی: بیان المفاخر، ج 2، ص 170.
2- 321. مهدوی: سیری در تخت فولاد، ص 55 .
3- 322. رجال اصفهان، جناب، ص 311.

4 - حاج میرزا محمّدباقر حکیم باشی: فرزند میرزا عبدالجواد خراسانی. متوفّی 1327 ق. از اطبّای نامدار عصر قاجاریه. از محضر بزرگانی چون سیّد محمّد شهشهانی، ملا حسینعلی تویسرکانی و.... کسب علم نمود. علاوه بر آن در علوم مختلف چون طب، فقه، حکمت و ادبیات اهل فضل بود. در مداوای بیماران نَفَسی عیسوی داشت و تدریس طب قدیم در زمان او به وی منحصر بود. از شاگردان برجسته اش می توان به حاج میرزا علی آقا شیرازی اشاره نمود.(1)

از جمله کتاب های وی کتاب «وبا» است.

5 - دکتر مرتضی حکمی: متوفّی 1359 هجری شمسی. پزشک و جرّاح کم نظیر اصفهانی دوره معاصر، صاحب آثار ارزنده فراوان از جمله الف) انتقال خون(شانزده جلد) ب) بیماری و عوارض بعد از عمل جراحی و آثار دیگر. وی دارای مقامات علمی برجسته در داخل و خارج از کشور بود. همچنین در اخلاق شخصی نیز به کمک و دستگیری از بیماران و مستمندان نیز همّت داشت.(2)

6 - سیّد محمّدمهدی شفتی: نوه ی حاج سیّد محمّدباقر حجةالاسلام، این عالم جلیل از ائمه ی جماعت مسجد سیّد و مؤلف کتاب «غرقاب» در علم رجال و متوفّی سال 1326 ق. است.(3)

7 - حاج آقا سیّد شمس الدین خادمی: فرزند حاج سیّد ابوجعفر خادم الشریعه. متوفّی 1399 ق. (عالم فاضل)

8 - سیّد محمّدباقر طباطبایی بروجردی: فرزند میر سیّد علی بروجردی(مدفون در تکیه خوانساری). متوفّی 1340 ق(عالم فاضل)

9 - حاج آقا حسن خادمی: متوفّی 1379 ق.(عالم فاضل)

ص: 203


1- 323. گلی زواره ای: ناصح صالح، ص 98 .
2- 324. حدیث مهربانی (ویژه نامه زندگی مرتضی حکمی)، تابستان 1381.
3- 325. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 197.

10 - سیّد آقاجان خواجویی: متوفّی 1340 ق. عالم فاضل و داماد آقا سیّد ابوجعفر خادم الشریعه.

11 - رضا طلاکوب: متوفّی 1372 ق.(شاعر ادیب و هنرمند)

12 - میرزا هاشم مستوفی: متوفّی 1351 ق.(عارف و خوشنویس)(1)

ص: 204


1- 326. مهدوی: همان مأخذ، صص 57 - 55 .

14 - مسجد رکن الملک

اشاره

در کنار تکیه ی واله مسجدی بسیار بزرگ و زیبا را مرحوم سلیمان خان رکن الملک(متوفّی 1331 ق.) از رجال نیکوکار و خوشنام عهد قاجاری از املاک شخصی خود

ساخته است. تاریخ شروع بنا از سال 1318 هجری قمری و اتمام آن در سال 1325 قمری می باشد. ماده تاریخ ابتدای ساختمان از مرحوم سیّد هاشم طوبی «عجلّوا بالصلوة قبل الفوت».(1)

مسجد از دو قسمت تشکیل شده است: در صحن بزرگ گنبد و شبستان و صحن و حوض در آن قرار دارد و در صحن کوچک کنار آن آب انباری واقع است و سردر ورودی زیبایی دارد. در بقعه و آرامگاه مرحوم رکن الملک(متوفی سال 1331 ق.) نیز در اتاقی بین صحن کوچک و بزرگ مسجد واقع است. تاریخ اتمام بنای مسجد در کتیبه ی زیر گنبد بزرگ چنین آمده است:

سر برون آورد نور و بهر تاریخش سرود

از سلیمان شد بنای مسجد اقصی متین

آب انبار مشهور رکن الملک نیز در جنوبِ قسمت ورودی مسجد قرار دارد. مسجد صحن به شکل مستطیل و به شیوه چهار ایوانه بنا گردیده است. گنبد زیبا با کاشی های خشت با زمینه لاجوردی و نقوش زیبای اسلیمی در جنوب غربی آن قرار دارد.

گنبد مسجد دوپوش است و از کوچه واله به خوبی مشاهده می شود. در شمال غربی حیاط، شبستان بزرگی با ستون های سنگی زیبایی ساخته شده است.

به جرأت می توان گفت نخستین عمارت باشکوه تخت فولاد محسوب می شود. که با سردر کاشی کاری مجلّلش نظر هر بیننده ای را به سمت خود جلب می کند. در کتیبه ی سردر آیاتی از سوره اسری «سبحان الذی اسری بعبده...» با خط ثلث به صورت بسیار زیبا نوشته شده است. وقتی به صحن کوچک مسجد وارد می شویم، آب انبار در دست چپ قرار گرفته است، سپس در سمت چپ دالانی مقبره ی رکن الملک قرار دارد. که بر سردر آن تصویر رکن الملک نقاشی و کاشی کاری شده است.(2)

این مسجد قسمتی از باغ بزرگ واله بوده که مرحوم رکن الملک آن را خریده و به احداث این بنای زیبا پرداخته است.

ص: 205


1- 327. جابری انصاری: تاریخ اصفهان، ص 143 .
2- 328. همایی: تاریخ اصفهان(مجلد ابنیه و عمارات)، صص 384 - 379 .

تصویر

نمای داخلی مسجد رکن الملک

موقعیّت جغرافیایی مسجد

از طرف شرق به خیابان فیض، از غرب به منازل مسکونی، از جنوب کوچه تکیه ی میر و از جنوب شرق به تکیه ی آباده ای متّصل است.

مشاهیر مدفون در مسجد و تکیه

1 - حاج میرزا سلیمان خان «رکن الملک شیرازی»: فرزند میرزا محمّدکاظم. متوفّی 1331 ق. از بزرگان سیاسی خوشنام و نیکوکار در دوره قاجاریه، ملقّب به «رکن الملک» و متخلّص به «خلف». به همّت ایشان بسیاری از کتب دینی چاپ گردید. وی نسبت به علما، عرفا و مستمندان نهایت ارادت را ابراز می نمود. علاوه بر این در

ص: 206

قضایای سیاسی عصر مشروطیت از رجال صاحب نفوذ و تأثیرگذار بود.(1)

او در خانه ی خود انجمن شعرا را برپا می داشت و خود نیز شعر می سرود. از وی آثار خیریه بسیاری به ویژه در تکایای تخت فولاد به یادگار مانده است.

گویند: «شبی مأمورین حکومتی جوانی را دستگیر و روانه ی زندان کرده بودند، مادر این جوان بعد از نیمه شب اطلاع پیدا می کند و همان وقت گریه کنان به خانه مرحوم آیت اللّه شیخ محمّدتقی نجفی شکایت می برد. آقا نجفی در همان ساعت به درب خانه ی مرحوم رکن الملک می رود و از او می خواهد که این جوان همین امشب به نزد مادرش برگردد. او نیز شخصاً برای آزادی جوان اقدام می نماید و ساعتی بعد جوان را به مادرش تحویل می دهد. و از آن پس دستور می دهد همه شب درب خانه اش تا صبح باز باشد تا ضعفاء شب هنگام هم بتوانند پناهگاهی داشته باشند.»(2)

2 - حاج شیخ اسماعیل کلباسی: فرزند حاج میرزا محمّدرضا کلباسی. متوفّی 1397 ق. صاحب آثار ارزشمندی همچون الف) زیارتگاه اهواز(شرح حال علی بن مهزیار) ب) حاشیه بر کتاب انیس اللیل فی شرح دعای کمیل و آثار دیگر.

ص: 207


1- 329. راجع به نقش ایشان در وقایع عصر مشروطیت، ر. ک: عقیلی، سیّد احمد: مشروطه خواهان مدفون در تخت فولاد، صص 49 - 44 .
2- 330. یادداشت های شخصی حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا احمد کلباسی.

3 - حاج آقا صدرالدّین کلباسی: فرزند حاج میرزا محمّدرضا کلباسی. متوفی 1411 ق. عالم فاضل زاهد و متقی. از نزد بزرگانی چون آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی، آیت اللّه حاج آقا رحیم ارباب، آیت اللّه العظمی بروجردی کسب علم نمود. وی در مسجد رکن الملک عمری را به عبادت و ارشاد مردم در اخلاق و ترویج احکام شرع سپری نمود.(1)

4 - حاج آقا فخرالدّین کلباسی: فرزند حاج میرزا محمّدرضا کلباسی. متوفّی 1407 ق. عالم فاضل و ادیب برجسته. واعظی شیرین سخن بود و مردم مواعظ او را دوست داشتند. وی یکی از مؤسسین ساختمان قائمیه و احمدیه ی اصفهان است. جلسه ی دعای ندبه ی ایشان در ساختمان احمدیه از جلسات پرشور و روحانی ایشان بود.(2)

5 - دکتر حسن کلباسی: فرزند حاج آقا فخر الدین کلباسی نامبرده دارای دکتری در رشته اقتصاد و مدیر گروه رشته اقتصاد دانشگاه اصفهان بود.(3)

ص: 208


1- 331. یادداشت های حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا احمد کلباسی؛ و خاندان کلباسی، ص 222.
2- 332. مهدوی: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج 3، ص 256 .
3- 333. خاندان کلباسی، ص 223.

تصویر

ص: 209

15 - تکیه ی کازرونی

اشاره

از صف علم الیقین آمد یکی بیرون و گفت:

باقر از علم الیقین شد جانب عین الیقین

«جابری انصاری»

از تکیه های زیبا و باصفای تخت فولاد مربوط به اواخر دوره ی قاجاریه است. این تکیه را تاجر خوشنام و نیکوکار حاج محمّدحسین کازرونی احداث نمود و پس از وفات آخوند ملّا عبدالکریم گزی در سال 1339 ق. و دفن او در این تکیه، بقعه ای بر فراز قبر وی بنا کرد. دور تا دور صحن تکیه ی کازرونی را اتاق ها و حجره هایی تشکیل داده و افرادی در آنها مدفونند. این تکیه از ابتدای تأسیس تا امروز محل عبادت و برگزاری مراسم مذهبی بوده است. این تکیه به معنای واقعی

کلمه همه گونه امکانات لازم رفاهی و عبادی را دارد و مظهر حدیث معروف الدنیا مزرعةالاخرة را به خوبی می توان مشاهده کرد.

بقعه ی تکیه کازرونی

از بناهای قابل توجّه در این تکیه وجود اتاقی هشت ضلعی در ضلع شمالی آن با کاربرد اجتماعی است که در سایر تکایای تخت فولاد وجود ندارد. سقاخانه ای در همین ضلع آب مورد نیاز افراد

ص: 210

تازه وارد را تأمین می نموده، است. در ضلع جنوب و جنوب غربی تکیه نیز مسجد تکیه کازرونی قرار دارد. سردر ورودی این مسجد با کاشی کاری بسیار زیبای هفت رنگ و با نقوش اسلیمی تزیین شده است.

مسجد تکیه با شبستانی وسیع و ستون های سنگی متعدّد فضای دلپذیر و جالبی را برای عبادت در تکیه فراهم نموده است. بقعه ی تکیه درست در وسط تکیه بر روی سکویی به شکل هشت ضلعی بنا گردیده و از هر طرف با پنجره های مشبک آجری تزیین گردیده است. در زیر بقعه علمای بزرگواری آرمیده اند. همچنین در ضلع جنوب شرقی تکیه اتاق مرحوم صدیقین قرار دارد که در آن قسمت نیز علمای بزرگی دفن شده اند. اتاق ها و حجره های این تکیه بر خلاف سایر تکایا سالم باقی مانده و کمتر مورد تخریب واقع شده است.

در تکیه ی کازرونی نمونه ی یکی از خانه های قدیمی اصفهان به خوبی جلوه گر است. بر این اساس می توان پیوند دین و دنیا را در تفکّر یک مسلمان به خوبی مشاهده نمود.

خارج از تکیه در ضلع شمالی آن یک بنای آرامگاهی به شکل آرامگاه حافظ بر مزار حاج محمّدجعفر کازرونی توسط پسرش برای یادبود پدر احداث شده است. علاوه بر این تکیه کازرونی دارای یک قبرستان عمومی دیگر نیز می باشد که در ضلع جنوبی آن قرار گرفته است.

در شمال غرب تکیه کازرونی بنای باارزش و هنرمندانه توسط حاج محمّدحسین کازرونی بنا گردیده که در میان آثار و ابنیه موجود در تخت فولاد قابل توجّه است. آب انبار با پلانی مربع

شکل شامل هشت ایوان و چهار مناره که مناره های آن از ویژگی های برجسته این آب انبار است. هدف از ایجاد این بنای ارزشمند تأمین آب مورد نیاز تکیه و همچنین مسافرینی بوده که از این مسیر عبور می کردند. آب این آب انبار از شعبه ای از نهر جویِ سفید تأمین می شد که آب مصرفی تخت فولاد را تأمین می کرد. هشت ایوان موجود در بنای این آب انبار علاوه بر اینکه سایه بانی برای مسافرینی بود که از این مسیر می گذشتند و می توانستند از گرمای آفتاب در این مکان دمی بیاسایند و دارای منافذی برای تهویه هوای داخل آب انبار می باشد تا از راکد ماندن آب و گنداب آن جلوگیری شود و روشنایی داخل آب انبار را نیز تأمین کنند.

در سال های اخیر مجموعه تاریخی، فرهنگی - مذهبی تخت فولاد به احیای این اثر ارزشمند تاریخی پرداخته است.

ص: 211

تصویر

آب انبار کازرونی

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از شمال و شرق به تکیه ی فیض، از جنوب به تکیه ی زنجانی و از غرب به خیابان بابا رکن الدین منتهی می شود.

بزرگان مدفون در این تکیه

1 - ملّا عبدالکریم گزی: فرزند ملاّ مهدی. متوفّی 1339 ق. او عالمی جلیل و فقیه، دانشمند علم رجال، ادیب شاعر، صاحب آثار علمی متعدّد که معروفترین این آثار کتاب «تذکرةالقبور» اوست که علی رغم حجمی کم حاوی مطالب بسیار مفید درباره ی علمای مدفون در تخت

ص: 212

فولاد و مزارات دیگر اصفهان است. وی عالمی خوش بیان و محبوب مردم بود. او را «شیخ بهایی» عصر خود لقب داده اند. در خصوص شخصیّت و زندگانی وی نوشته اند با آنکه سی چهل سال تمام امور قضایی اصفهان در دست او بود. شبی که درگذشت خانواده او نفت چراغ و نان شب نداشتند و این بیانگر بزرگی و ساده زیستی اوست.(1) وی از طبعی روان بهره داشت. از اشعار اوست:

از ریا آن کس بود خالی و دور

کز ثنای خلق ناید در سرور

کن کلاه خویش قاضی ای کیا

بین چسان هستی گرفتار ریا

.... از صدای رهرو مور سیاه

روی سنگی نرم اندر شامگاه

این ریا اندر شما مخفی تر است

کی به آسانی توان زو باز رست

2 - آقا سیّد محمّدباقر درچه ای: فرزند سیّد مرتضی.(2) متوفّی 1342 ق. علّامه فقیه استادالعلماء و از مراجع تقلید. صاحب یک دوره فقه و اصول در شانزده جلد. در خصوص ساده زیستی و زهد و تقوای وی حکایت ها نقل کرده اند. وی در مدرسه ی نیم آورد به مدّت 38 سال به تدریس و تألیف پرداخت. از شاگردان برجسته ی او می توان به شیخ اسماعیل معزّی، آیت اللّه بروجردی، حاج آقا رحیم ارباب و بیش از پنجاه عالم برجسته دیگر اشاره کرد.(3) میرزا حسن خان جابری انصاری در تاریخ فوت وی سروده است:«باقر از علم الیقین شد جانب عین الیقین».

ص: 213


1- 334. کتابی، محمّدباقر: رجال اصفهان، ص 184 .
2- 335. سلسله نسب ایشان در کتاب مکارم الآثار، ج 5، ص 1766 .
3- 336. ر. ک: موسوی درچه ای، سیّد تقی: ستاره ای از شرق(شرح احوال و وقایع عصر علّامه درچه ای).

این عالم بزرگوار از چند بُعد شخصیت ممتاز زمان بود. یکی بُعد علمی، دیگر بُعد اعتقادی و سوم نظم و ترتیب در زندگی ایشان. در بُعد علمی چنان بود که هیچ واعظی جرأت نداشت در محضر ایشان مطلب سستی بگوید. زیرا آیت اللّه سریعاً فریاد می زد که از منبر پایین بیاید. فقط واعظی می توانست در حضور ایشان منبر برود که سخنانش مستند به آیات و اخبار صحیح باشد. در باب زهدو تقوای او نیز داستان های زیادی از ساده زیستی و قناعت وی نقل کرده اند. نظم و ترتیب او در زندگی نیز چنان بود که طلاب مدرسه ساعت های خود را با کارها و برنامه های او تنظیم می کردند.

در مقامات آیت اللّه آقا سیّد محمّدباقر درچه ای مرحوم درچه ای سی و هشت سال تمام به تدریس اصل دین مشغول بود و هیچ گاه درس را دقیقه ای تأخیر و تعطیل روا نداشت.

اگر چیزی از این فقیه بزرگوار می پرسیدند و او نمی دانست، با صراحت اظهار می داشت نمی دانم و این لفظ را بلند می گفت تا شاگردان یاد بگیرند اگر چیزی را نمی دانند از اینکه بگویند نمی دانم عارشان نیاید.(1) مرحوم استاد همایی که از نخستین روزهای ورود به مدرسه ی نیم آورد در محضر آیت اللّه العظمی درچه ای بود در مورد خصوصیات اخلاقی ایشان می نویسد: «در هنگام سلامت غذایش بسیار ساده و نان خورش شام و نهار او پیاز و سبزی بود.... در سادگی و صفای روح و بی اعتنایی به امور دنیوی، گویی فرشته ای بود که از عرش به فرش فرود آمده و برای تربیت خلایق با ایشان همنشین شده است. مکرّر دیدم که سهم امام های کلان برای او آوردند، دیناری نپذیرفت. با این که می دانستم بیش از چهار پنج شاهی پول سیاه نداشت».(2)

وی عالمی بود که به راستی نسبت به دنیا و امور دنیوی بی اعتنا بود و در معیشت به حداقل ممکن قناعت می کرد. نقل است که: «در شهر منزل نداشت، پنجشنبه و جمعه ها را به درچه می رفت، پس از بازگشت نان و ماست مصرفی خود را تا آخر هفته همراه می آورد و در مدرسه ی صدر مثل سایر طلبه ها زندگی می کرد».(3)

گویند رضاخان با آن همه اختناق و وحشتی که در جامعه ایجاد کرده بود، موقعی که به اصفهان

ص: 214


1- 337. مکارم الآثار، ج 5، ص 1780 .
2- 338. همایی نامه به اهتمام مهدی محقق، ص 18 .
3- 339. نجفی قوچانی: سیاحت شرق، ص 163.

آمده و خواهان ملاقات با این عالم بود، علّامه درچه ای تقاضای او را کاملاً نادیده گرفت و به وی بی اعتنایی نمود.(1)

3 - سیّد مهدی درچه ای: متوفّی 1364 ق. علّامه، فقیه و زاهد از مراجع بزرگوار تقلید. وی پیوسته مورد اعتماد تمام طبقات مردم اصفهان بود و در مسایل فقهی به او مراجعه می کردند. حوزه درسی گرم و پررونق و پرجمعیتی در سطوح عالیه داشت و به قدری جمعیت زیاد بود که ناچار بالای منبر تدریس می کرد و در مدرسه نیم آورد تا وسط مدرسه جمعیت فضلا می نشستند و درسش شهرت داشت. در اواخر عمر مجتهد اعلم و جامع الشرایط اصفهان بود. وی علم اصول را نیکو تدریس می کرد و محفل درسی او را بزرگان علم تشکیل می دادند. در مورد ساده زیستی و صفای قلب او حکایت های غریبی را نقل کرده اند. از جمله از خود ایشان نقل شده است که شبی پس از نماز و مشاغل درسی به مدرسه آمدم و داخل حجره شدم دیدم هیچ چیزی حتی وسیله روشنایی و خوراکی در حجره نیست و اتفاقاً شب عید بود. بیرون آمدم و استخاره کردم یک سوره «اذا وقعت الواقعه» اطراف صحن مدرسه بخوانم. خوب آمد، خواندم. استخاره کردم تکرار کنم، خوب آمد و این عمل چند مرتبه تکرار شد. سپس استخاره کردم بروم داخل حجره بنشینم. خوب آمد و همان کردم. دیدم کسی آمد پشت درب و آنرا کوبیدو صدا زد. درب را باز کردم. دیدم یکی از شخصیت های نجف است. مرا دعوت کرد برای مهمانی آن شب به خانه اش بروم.

قبول کردم و رفتم. برای خواب هم مرا نگه داشت. فردا مرا با خود به حمام برد. پس از بیرون شدن از حمام دیدم وسایل حمام تازه و لباس کامل نو و بسیار خوب از قبیل عبا و عمامه و قبا و پیراهن و غیره را تماماً گذارده تا بپوشم. بعداً که به مدرسه آمدم دیدم مقداری پول طلا هم در جیب قبا برای مخارج بعدی گذارده بود.(2) در تاریخ فوتش سروده شد: «رفت سیّد مهدی از دنیا وای آه».(3)

ص: 215


1- 340. درچه ای، سیّد تقی: قصه های خواندنی از چهره ای ماندنی، صص 79 و 80 .
2- 341. نگاهی کوتاه به خاندان و زندگی عالم جلیل القدر مرحوم آیت اللّه سید ابوتراب درچه ای، ص 26.
3- 342. کتابی: رجال اصفهان، ص 218 .

4 - حاج محمّدحسین کازرونی: فرزند حاج محمّدجعفر. متوفّی 1351 ق. وی از بازرگانان متدیّن و نیکوکار اصفهان بود که آثار خیریه بی شماری در شهر اصفهان و بخصوص در تخت فولاد از وی به یادگار مانده است. در نهضت مشروطه با علمای بزرگ اصفهان همچون حاج آقا نوراللّه اصفهانی همکاری داشت و به تأسیس شرکت اسلامیه که به منظور تبلیغ و حمایت از کالاهای داخلی در برابر کالاهای خارجی با مراجع و علمای بزرگ آن دوره همراهی نمود.(1)

یکی از آثار خیریه او این تکیه و آب انبار مجاور آن است. وی در سال 1351 ق. درگذشت و در این تکیه دفن شد. در سال 1363 ق. استخوان های او را به نجف اشرف منتقل کرده و در آن مزار مقدّس دفن نمودند.

5 - شیخ اسماعیل معزّی: فرزند محمّدحسن. متوفّی 1363 ق. عالم فاضل و از پرهیزگاران کم نظیر روزگار خویش است. ایشان در مدّت اقامت در نجف با آقا سیّد ابوالحسن مدیسه ای هم مباحثه بودند. تعداد تألیفات ایشان را بالغ بر سی اثر نوشته اند. از خصوصیات اخلاقی ایشان سخن فراوان است. از جمله در مدّت اقامت در نجف اشرف به تشرّف به حرم مطهر حضرت علی علیه السلام اهتمام تمام داشت. و در اصفهان نیز حدود دو سال بطور مستمر برای درک فضیلت

ص: 216


1- 343. درباره ی وی ر. ک: عقیلی، سیّد احمد: مشروطه خواهان مدفون در تخت فولاد ص 58 - 55 .

شب قدر به احیا و شب زنده داری در مسجد سلام پرداخت. وی دارای مراتب عرفانی و کرامات اخلاقی برجسته ای بود. چنانکه او یکی از افراد تشرّف یافته به حضور حضرت صاحب الزمان(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) است. از آثارش: الف) شرح کفایةالاصول ب) اصول فقه(دوره کامل) ج) رساله در اصول دین د) مجالس الموحّدین(در مواعظ) را می توان نام برد.(1) در ماده تاریخ فوتش واعظ چنین سروده است:

پی تاریخ آن سر کرد بیرون واعظ و گفتا

معزّی یعنی اسماعیل زین دنیا بجنّت شد

6 - شیخ محمّدحسن عالم نجف آبادی: متوفّی 1384 ق. عالم متّقی، فقیه مجتهد، از مدرّسین مشهور حوزه علمیه اصفهان و معلّم اخلاق. چنانچه نقل است در منابرش موعظه و درس اخلاق می گفت و سخنانش در دل اثر می کرد و انسان را منقلب می نمود. گویند روزی در مدرسه جدّه بزرگ واقع در بازار اصفهان جلسه ای برقرار بود و حاج آقا رحیم ارباب و حاج میرزا علی آقا شیرازی در آن حاضر بودند. حاج شیخ محمّدحسن عالم به منبر رفت و حاضران را به تقوی و صیانت نفس دعوت نمود و از قیامت، حساب بندگان و اوضاع برزخ و معاد سخن گفت. در این میان حاج میرزا علی آقا به همراه حاج آقا رحیم ارباب منقلب شده و اشک می ریختند. حالت این دو عالم تمامی طلاب مجلس را تحت تأثیر قرار داد. به هنگام درس نیز مرحوم عالم از لطافت روحی فراوان برخوردار بود. چنانچه در اثناء درس گاه منقلب می شد و گریه می کرد. این حالت آثار تربیتی فراوانی بر شاگردان داشت. ایشان همچنین با ایجاد تحریف و بدعت در روضه های عاشورا به شدت مخالف بود.(2) یکی از برکاتی که خداوند به ایشان عطاءنمود شفای ایشان با تربت حضرت

ص: 217


1- 344. نصرالهی، غلامرضا: مقاله شیخ اسماعیل معزی، هفته نامه نوید اصفهان، دوم شهریور 1370، سال چهارم، ص 2 .
2- 345. در کتاب ناصح صالح صفحه 213 حکایت آموزنده ای در برخورد این عالم با تحریفات عاشورا نقل شده است.

سیّدالشهداءعلیه السلام بود. که در وقتی که اطباء از شفای وی ناامید شده بودند، با خوردن کمی از تربت حضرت شفا یافته بودند.(1)

مهمترین کتاب ایشان «فضیلةالسّیاده»(در فضیلت و برتری سادات) می باشد. خودشان می فرمود: «من این کتاب را نوشتم تا در آن دنیا به حضرت فاطمه علیها السلام عرض کنم من این مقدار توان داشتم به ذریه شما و خاندان شما خدمت کنم».(2)

7 - حاج ملّا حسینعلی صدّیقین: فرزند محمّد اسماعیل متوفّی 1368 ق. عالم فاضل، عارفی که دارای ضمیری صاف و روشن بود. عمرش را به تزکیه و تهذیب نفس گذرانید.

مراتب عرفان و سلوک را خدمت حاج محمدجواد عارف بیدآبادی تکمیل نموده و سالها به ریاضت و تصفیه ی باطن گذرانیده تا اینکه جامع مراتب صوری و مقامات معنوی گشت.

وی سالها در مسجد تکیه ی گرگ یراقی ها و مسجد حاج اسداللّه سمسار و سرانجام در مسجد درکوشک(باب القصر) اقامه ی جماعت می نمودو نماز جماعت ایشان از حیث کمیت و کیفیت از جماعات ممتاز اصفهان به شمار می رفته است. از جمله نقل می کنند که فقیه متشرع و حکیم و عارف متأله مرحوم آقا صدرالدین کوپایی [از مدفونین تکیه بروجردی] که خود از علما و زهاد و مدرسین بزرگ اصفهان به شمار می رفته، نماز خود را به مرحوم صدیقین اقتداء می کرده است و بویژه در ماه مبارک رمضان از اول تا آخر ماه نماز ظهر و عصر خود را به جماعت ایشان حاضر می شده است. هنگامی که از مرحوم کوپایی سؤال می کنند که شما که خود دارای مراتب بالای علمی و جامع

ص: 218


1- 346. در کتاب سیمای دانشوران، ص 132 - 130 شرح این داستان ذکر شده است.
2- 347. آیت اللّه بروجردی طی نامه ای تشکر خود را از تلاش مرحوم عالم نجف آبادی در حرمت گذاری به سادات ابراز داشتند. ر. ک: نور محمّدی، محمدجواد: حکایت پارسایی، ص 114 و 115 .

محاسن اخلاقی هستید، به مرحوم صدیقین اقتداء می کنید؟! ایشان در پاسخ می فرماید که شما حاج ملا حسینعلی را نمی شناسید، او فرشته ای است بصورت انسان درآمده است. مرحوم صدیقین که نمایندگی تام الاختیار مرجع عظیم الشأن مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی و سپس نیابت تامّ از سوی زعیم أعظم مرحوم حاج آقا حسین بروجردی را دارا بود، در شب جمعه دوم صفرالمظفر سال 1368 قمری به سن متجاوز از هفتاد وفات یافت و در یکی از حجرات تکیه ی کازرونی در سمت مشرق تکیه مدفون گردید. از جمله آثار آن مرحوم حواشی مختصری بر تذکرةالقبور آخوند گزی است.(1)

8 - حاج شیخ محمّدباقر صدّیقین: فرزند ملاّ حسینعلی. متوفّی 1414 ق. عالم فاضل. از علمای محترم اصفهان که به خوش اخلاقی و تزکیه ی نفس در بین مردم شهرت داشت در علم تعبیر خواب و نیز گرفتن استخاره کم نظیر بود.

فرازهایی از وصیت نامه وی چنین است: ضروریات دین و مذهب و تنها راه نجات، ولایت معصومین است و هیچ عمل بدون ولایت مورد قبول نمی باشد و مخصوصاً شفاعت حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها و تنها چشم امید من به شفاعت حضرت زهرا سلام اللّه علیها می باشد. و این که بهشت و جهنم حق است و فرزندان عزیزم باید بدانند اگر سعادت دنیا و آخرت می خواهند تنها درب خانه ائمه علیهم السلام و حضرت مهدی آل محمد علیه السلام می باشد.(2)

9 - شیخ محمّدباقر فقیه ایمانی: متوفّی 1370 ق. عالم بزرگوار، مفسّر، محدّث و فقیه محقّق، از دانشمندان معاصر اصفهان. وی بیش از هفتاد جلد کتاب تألیف نموده که موضوع بسیاری از آنها درباره ی زندگی و خصال حضرت مهدی علیه السلام می باشد. از جمله الف) فوز اکبر ب) شیوه های یاری

ص: 219


1- 348. کرباسی زاده: نگاهی به احوال و آراء حکیم مدرس، ص 90 و 91.
2- 349. ریاحی: روضه رضوان، ص 222.

قائم آل محمّد(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) ج) سوز هجران به چاپ رسیده است.

علاقه و محبّت وی ایشان را به فیض حضور محبوبش حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف نایل گردانید.(1) در انتظار فراق حضرت ولی عصر(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) دلی سوخته و اشکی ریزان داشت. در روزهای جمعه با حال گریه و شور چند مرتبه دعای ندبه را قرائت می کرد. تمام منبرهایش به شئون حیاتی و امامتی آن حضرت بزرگوار برگزار می گردید.

در جنگ اشعار علامه جلیل مرحوم آقامیرزا محمدتقی بن عبدالرزاق موسوی احمدآبادی ] مدفون در تکیه فقیه احمدآبادی[ رؤیای ذیل به خط و امضای علامه ثقه جلیل و عالم زاهد

بی بدیل مرحوم آقا میرزا محمدباقر فقیه ایمانی امام جماعت مسجد امامزاده اسماعیل دیده شد که عیناً نقل می شود:

بسم اللّه الرحمن الرحیم این رؤیایی است صادقه که وقوع یافت از برای این احقر ضعیف محمدباقر شریف در وقت سحر از شب دوشنبه هشتم شهر جمادی الاول از سنه هزار و سیصد و چهل و دو، و آن چنین است که دیدم در مسجد عظیمی هستم و مشغول نماز بودم و در مقابل من ده دوازده زرع دورتر جماعتی پشت به قبله نماز می کردند و در آن حال شخصی متّصل صدا می زدند که چرا کسی اینها را منع نمی کند و خود رفتند برای منع آنها، پس چون در حال تشهّد رسیدم آقای جلیلی که عمامه سیاه بر سر مبارکشان بود تشریف آوردند و در پهلوی من طرف راست نشستند. چون سلام دادم دیدم لوحی را که مانند کتاب بود باز کردند و در صفحه ی طرف دست چپ، دست مبارک را روی خطّی از آن گذاردندو فرمودند بخوان و من تقریباً دو سطر از آن را خواندم از خواب بیدار شدم و آن عبارات به عینها در نظرم بود و آنها چنین است:

«عن الشیخ ابی القاسم حسین بن روح لقد جرت عادة اهل بلدکم باحتمال الاذی و ترک الدعاء فی فرج مولاکم صاحب الامرعلیه السلام فویل لکم و عظم مصیبتکم و اغفلناه فادعوا له و انتظروا فرج مولاکم.»

و چون بیدار شدم و در تفکّر حفظ کردن عبارات مذکوره بودم که محو نشود پس دومرتبه چشم من به هم رفت در آن حال دیدم مقابل دری ایستاده ام و پرده بر آن افتاده بود. پس کسی از عقب پرده، پرده را پس نمودند و فرمودند حضرت صدیقه طاهره سلام اللّه علیها اینجا تشریف دارند و تو را می طلبند. پس چون خواستم وارد شوم آن کس که اذن دخول دادند و بعد دانستم که حضرت فضّه

ص: 220


1- 350. فقیه ایمانی، میرزا محمّدباقر: مقدمه فوز اکبر، ص 7 .

سلام اللّه علیها می باشند فرمودند از آداب رفتن خدمت ایشان آن است که صلوات و سلام بر ایشان بفرستی و دعا در فرج حضرت صاحب الامرعلیه السلام کنید. پس من در حال رفتن در آن حجره چنین می خواندم و می رفتم «اللّهم صلّ و سلّم علی مولاتنا فاطمه الزهراء و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزمان علیه السلام » و آن حجره به قدری ظلمانی بود که هیچکس دیده نمی شد و چنین معلوم بود که اینجا بیت الاحزان است و رفتم تا به موقعی که فرمودند اینجا تشریف دارند و مشغول نمازند و سلام کن بر ایشان و اشاره فرمودند که به آن سلامی باشد که در نظر من بود و آن (را) در زادالمعاد علّامه مجلسی قدّس اللّه روحه الشریف روایت فرموده اند در اعمال ماه جمادی الثانیه و آن مختصر است و اوّلش «السلام علیک یا سیّدة نساء العالمین» است؛ پس من سلام نمودم به آن سلام و چون از نماز فارغ شدند جواب فرمودند. پس چنین فرمودند: «علیکم بموالاتنا و اتّباع آثارنا و من اهمّها الصّلوة فی اوقاتها و الدعاء فی فرج القائم» و بعد هم فرمودند آن کس که کتاب را در خواب قبل به تو نشان دادند «کان ولدی العبّاس» [ فرزندم

عباس بود] و در خواب اول هم آن جناب امر فرمودند به من که این رؤیا را نقل کن و التحریر فی الیوم الرابع عشر من الشهر المذکور 1343 انتهی نقل رؤیا.(1)

10 - سیّد محمود موسوی درب امامی: فرزند سیّد عبدالعلی موسوی، متوفّی 1372 ق. عالم فاضل. محدّث محقق و واعظ برجسته. وی کتاب «ثمرات الحیاة» را در سه جلد که در خصوص موعظه و تفسیر می باشد تألیف نمود. مواعظ منبری وی مورد توجّه تمام طبقات آن زمان بویژه علما بوده چنانکه علمایی همچون آقا سیّد محمّدباقر درچه ای که از مجتهدین بزرگ بود مستمع مواعظ وی بودند. زبردستی و تسلّط عالی وی بر اخبار و روایات را از این کتابش می توان دریافت.

ص: 221


1- 351. ناگفته های عارفان، ص 125 - 123.

کتاب «ثمرات الحیاة» شامل یکصد و بیست منر در باب مقام و عظمت سیدالشهداءعلیه السلام که با متنی بسیار دلنشین نوشته شده می باشد. در ضمن به احوالات سایر معصومین نیز اشاراتی دارد.(1)

11 - حاج میرزا هاشم کلباسی: فرزند حاج میرزا عبدالجواد. متوفّی 1358 ق. عالم فاضل، فقیه زاهد. وی از نوادگان حاجی کلباسی محسوب می شود و در میان مردم به عبادت و زهد شهرت داشت. درباره شخصیت معنوی و زهد مرحوم کلباسی حکایت های متعددی نقل شده است. از جمله این که از حدود دوازده سالگی مقید به نماز شب بوده است. همچنین مراقبت و دقت وی در امور به گونه ای بوده است که به کوچک ترین و جزئی ترین مسایل و حقوق دیگران توجه داشت.

از دیگر خصوصیات این عالم جلیل اهتمام قابل توجه نسبت به ارحام و صله رحم بود. چنانکه صبح های پنجشنبه صله ی رحم می کردند و به فامیل سر می زدند.(2)

12 - شیخ هبةاللّه هرندی: فرزند شیخ محمّدعلی. متوفّی 1366 ق. عالم فاضل، فقیه و مدرّس معروف. وی فقه، اصول و ادبیات را در مدرسه ی صدر تدریس می کرد. عالمی محقّق و دقیق بود و با همه سختی های زمان صبر و شکیبایی را از دست نداده و از جاده ی قناعت و زهد منحرف نگردید.(3)

13 - سیّد مرتضی خراسانی: متوفّی 1357 ق. عالم فقیه و محقق که عمری را به زهد و عبادت و تدریس گذراند. جمعی از فضلا همچون آیت اللّه میر سیّد علی علّامه فانی از درس او استفاده می نمودند.(4)

14 - آقا محمّد نوری: متوفّی 1373 ق. عالم، فاضل، واعظ و ادیب شاعر.

15 - آیت اللّه سید محمّدحسن روضاتی: فرزند میرزا احمد بن محمّدباقر چهارسوقی. متوفی 1380 ق. عالم فاضل و فقیه زاهد. وی ارادت و عشق عجیبی نسبت به حضرت سیدالشهداءعلیه السلام داشت و به همین خاطر سفارش کرد پس از درگذشتش مجلس تعزیت و ترحیمی برقرار نکنند. زیرا هیچ مصیبتی را با مصیبت جدش امام حسین علیه السلام قابل مقایسه نمی دانست و با توجه به این وصیت،

ص: 222


1- 352. امامی اصفهانی، سیّد محمود: ثمرات الحیات، ج 1، ص 16 و 17 .
2- 353. ریاحی: روضه رضوان، ص 261.
3- 354. مهدوی: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج 2، ص 354 .
4- 355. کتابی: رجال اصفهان، ص 210 .

جهت ایشان هفت روز مجلس روضه برپا و در آن از مصائب سرور آزادگان و اهل بیتش سخن گفته شد.(1) ماده تاریخ وفاتش را صغیر شاعر معاصر چنین سرود: «در جزا سیّد حسن محشور گردد با حسین علیه السلام».(2)

مشاهیر مدفون خارج از تکیه کازرونی

1 - آخوند ملّا محمّدصادق اردستانی: فرزند حاج محمّد(متوفّی 1134 ق) فیلسوف و عارف عهد صفویه به شمار می رود. این حکیم بزرگ در مدارس اصفهان به تدریس حکمت مشغول بود و بزرگانی همچون ملاّ حمزه گیلانی و شیخ محمّدعلی حزین از محضر وی کسب علم نمودند. شیخ حزین از او به احترام فراوان نام می برد و می گوید که حق این استادش بیشتر از استادان دیگر است.(3) پس از وفات جنازه ی او را در جنوب شرقی پل خواجو به خاک سپردند. قبر وی مدت ها به «قبر آخوند پُلی» و «آخوند پلویی» معروف بود پس از احداث خیابان در کنار پل خواجو استخوان های این عالم را به جهت اعتقادی که مردم به زیارت قبر وی داشتند در تخت فولاد کنار قبر درویش ناصر علی مقابل تکیه ی فیض به خاک سپردند.(4)

از این حکیم عارف کتاب هایی باقی مانده است: الف) رساله در تفسیر آیه نور ب) حاشیه بر شفا و آثار دیگر.

ص: 223


1- 356. ریاحی: روضه ضوان، ص 322.
2- 357. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 116 .
3- 358. شرح حال کامل وی در آتشکده اردستان از رفیعی مهرآبادی، جلد دوم، ص 314 به بعد آمده است.
4- 359. گزی، عبدالکریم: تذکرةالقبور، صص 23 و 24 .

آرامگاه او بر روی سکویی در قسمت شمالی بیرون تکیه ی کازرونی قرار گرفته است.

2 - درویش ناصرعلی گلکار: میرزا محمّد مشهور به «گلکار» و ملقب به «ناصرعلی» از عرفای قرن سیزدهم هجری است. وی از ملاّزمین کریم خان زند بود. پس از مدّتی مرید نورعلیشاه شد و در اثر تحوّل روحی که در او ایجاد شد دست از تعلقات دنیوی شست و عمرش را صرف عبادت و ریاضت نمود. کراماتی از او حکایت شده است.

تاریخ فوت او روشن نیست. حسینعلی شاه اصفهانی بر جنازه او نماز خواند و در تخت فولاد دفن شد. این بیت از اوست:

خراباتی که رندان را مقام است

برو صوفی که بر خامان حرام است(1)

3 - میرزا عبدالجواد خطیب: فرزند شیخ عبداللّه. متوفّی 1350 ه . ق. از خطیبان و شعرای معروف اصفهان که از جمیع فنون شعری، بویژه ماده تاریخ بهره مند بوده است. او برای اغلب علمای معاصر خویش ماده تاریخ سروده است. در خط نسخ و نستعلیق نیز از اساتید به شمار می آمد. از آثار ارزشمند وی علاوه بر کتیبه ی سردر مدرسه ی صدر بازار، کتیبه ی سردر آب انبار کازرونی می باشد. قبرش نیز در کنار آب انبار کازرونی قرار دارد.(2)

4 - شیخ اسداللّه ایزدگشسب: فرزند محمود. متوفی 1366 ق.(مزارش در ضلع غربی تکیه کازرونی در تکیه ای مستقل به نام خودش موجود است). عالم فاضل حکیم که حکمت را از بزرگانی چون حکیم جهانگیرخان قشقایی و آخوند کاشی و شیخ محمّدباقر اصطهباناتی فرا گرفت. در سال 1350 ق. از طرف صالح علیشاه ملقّب به «درویش ناصرعلی» گردید. علاوه بر عرفان به تفسیر قرآن نیز پرداخته و چون دانشمندی شاعر و آشنا به فنون شعری بوده، سوره یوسف را به نظم تفسیر نموده که در آن به قدری روشن و عاشقانه قصه حضرت یوسف علیه السلام را تشریح کرده که روح خواننده را تکان می دهد و شور و حالی را در انسان پدید می آورد.(3)

وی بیش از بیست رساله و کتاب تألیف نموده است. از اشعار اوست:

به خالش من خیالی خام کردم

دل دیوانه را در دام کردم

ص: 224


1- 360. مهدوی، سیّد مصلح الدین: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 336 .
2- 361. قدسی، منوچهر: خوشنویسی در کتیبه های اصفهان، ص 104 و 105 .
3- 362. ر. ک: ایزدگشسب، شیخ اسداللّه: شمس التواریخ، (مقدمه کتاب)، صص 12 - 9 .

چو دل را در محبت خام دیدم

شراب پخته اش در جام کردم

به میخانه کشیدم زاهدی را

مر او را همچو خود، بدنام کردم

.... چو دیدم شمس را نیست در بر

ز دلبر دل برایش وام کردم(1)

ص: 225


1- 363. کتابی، محمّدباقر: رجال اصفهان، ص 428 - 423 .

تصویر

ص: 226

16 - تکیه ی بروجردی

اشاره

در جنوبی ترین قسمت تخت فولاد تکیه ای مربوط به اواخر دوره ی قاجاریه قرار دارد. بقعه ی این تکیه پس از فوت حاج میرزا ابوالحسن بروجردی طباطبایی در سال 1348 ق. ایجاد گردید. او از علمای بزرگواری است که به دلیل سکونتش در محلّه درب کوشک اصفهان این تکیه به نام

بقعه تکیه بروجردی

«درب کوشکی ها» نیز معروف است. بقعه در وسط تکیه قرار دارد و هر چهار طرف تکیه اتاق هایی وجود داشته که به مرور زمان از بین رفته است. عدّه ای از سادات قلمزن و نقّاش که آثار هنری آنان را می توان در آستان قدس رضوی حضرت ثامن الحجج علیه السلام مشاهده نمود، در این تکیه مدفون هستند. به سبب دفن واعظ و منبری خوش مشرب اصفهانی «مرحوم صمصام» مردم به این تکیه توجّه خاصّی دارند. چنانکه هرگاه فردی به این تکیه وارد شود با گروهی از مردم که گِرد قبر وی حلقه زده اند مواجه می شود.

ص: 227

بزرگان مدفون در این تکیه

بیش از چهل شخصیّت علمی در این تکیه مدفون هستند که به اختصار به ذکر چند نمونه اشاره می شود:

1 - آیت الله سیّد ابوالحسن طباطبایی بروجردی(درب کوشکی): فرزند میر سیّد علی بروجردی، متوفّی 1348 ق. از فقها و مجتهدین برجسته اصفهان، که بسیار مورد علاقه و توجّه مردم بود وی پس از وصول به مقام اجتهاد به تدریس فقه و اصول و امامت و ارشاد مردم پرداخت.(1) پدر و برادر وی نیز از علمای بزرگ اصفهان محسوب می شوند. پدر بزرگوارشان در تکیه ی خوانساری و برادرشان در تکیه ی حاج آقا مجلس مدفون هستند.

2 - شیخ احمد بیدآبادی: فرزند میرزا محمّدجواد مجتهد حسین آبادی، متوفّی 1357 ق. از فقها و مجتهدین برجسته اصفهان، که به زهد و پرهیزگاری نیز شهرت داشت. از نوابغ علمی اصفهان. در بین علمای مدفون تخت فولاد وی نیز به مانند علامه فقیه فاضل هندی، قبل از رسیدن به سن بلوغ به مرتبه ی اجتهاد نایل گشته بود. وی برادر بزرگ آیت اللّه العظمی شیخ محمّدعلی شاه آبادی(استاد عرفان امام خمینی رضوان اللّه

ص: 228


1- 364. جابری انصاری: تاریخ اصفهان، ص 290 .

علیه) می باشد.ایشان در چند خصلت برجسته و ممتاز بود: اوّل در حافظه و هوش که اعجوبه ی دهر بود. دوم در احاطه بر مسایل فقهی. سوم در اخلاص و ارادت به اهل بیت علیهم السلام . چهارم در جوانمردی و فرزانگی زبانزد خاص و عام بود. نزدیک پنجاه سال در محله ی بیدآباد و اصفهان به اقامه ی جماعت و هدایت مردم مشغول بود و در ماه مبارک رمضان منبر و نماز جماعت وی اهمیت و رونق تمام داشت.(1)

3 - سیّد صدرالدین هاطلی کوپایی: فرزند سیّد حسین طباطبایی متوفّی 1372 ق. فقیه و حکیم بزرگوار، عالم ربّانی مفسّر و ادیب، صاحب آثار ارزنده فراوان از جمله: الف) شروق الحکمه فی شرح الاسفار و المنظومه ب) شرح کفایةالاصول. او عارفی حقیقی بود که در نهایت وارستگی می زیست و حقیقت عرفان را درک کرده بود. وی در نهایت قناعت و عزّت نفس زندگی می کرد و با آنکه عمری را به سختی و تنگی معیشت گذرانید، ولی هرگز از جاده ی حق و حقیقت منحرف نشد. وی در نهایت گمنامی زندگی کرد و در مدّت هفتاد سال که در اصفهان بود به غیر از خواص، کسی او را نشناخت. در مدت چهل سال تدریس متجاوز از پانصد طلبه در محضر او حضور یافته و از علوم و کمالات و فضایل اخلاقی وی استفاده بردند. متجاوز از بیست مرتبه منظومه منطق را تدریس کرد و نکته دیگر اینکه تفسیر سوره نور و سوره بقره و سوره واقعه ملاصدرا را فقط او در اصفهان تدریس می نمود. شب های پنج شنبه و جمعه نیز در حجره خود در مدرسه صدر درس تفسیر داشت.(2) مرحوم مهدوی درباره ی او می نویسد: «ملکی بود در لباس بشر» نقل است که در مجلس ختم علّامه آقا سیّد محمّد کوه کمری حضور یافت و فرمود فردا نوبت من است و به همان کیفیت فردا وفات یافت و در همان مسجد مجلسی ختمی برای وی گرفتند.(3)

4 - حاج شیخ ابوالقاسم زفره ای: فرزند ملّا علی عرب، متوفّی 1352 ق. معروف به «حاج آخوند» عالم فاضل و جامع علوم معقول و منقول. بسیاری از علمای بزرگ اصفهان از آن جمله: حاج سیّد عبدالحسین طیّب، شهید حاج سیّد ابوالحسن شمس آبادی، ملّا احمد بیان الواعظین و بانو امین از شاگردان وی بوده اند. معروف بود که حاج آخوند به علوم غریبه آشناست و در جبر و اعداد و

ص: 229


1- 365. بیدآبادی، ملّا احمد: خلد برین، ص 135 .
2- 366. جواهری، ابراهیم: علوم و عقاید، ص 29 و 33 و 36 .
3- 367. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 389 .

طلسمات زحماتی کشیده و در این موارد کارهایی به او منسوب بود.(1)

5 - حاج ملّا احمد بیان الواعظین: متوفی 1371 ق. فرزند ملّا حسن ادهم(عالم فاضل ادیب مدفون در کنار پسر). عالم، واعظ و ادیب، مؤلّف: الف) کتاب «خلد برین» در ده جلد درباره ی اسامی خطباء و واعظین ب) دیوان اشعار و چندین کتاب دیگر است.

6 - آخوند ملّا کاظم مروّج بیدآبادی: فرزند نصراللّه، متوفّی 1367 ق. عالم جلیل، ادیب و شاعر پرهیزگار. از صفات برجسته وی آن بود که هیچ گاه غیبت نمی کرد و حاضر به شنیدن آن هم نبود. به جهت ترویج دین به «مروّج الاحکام» ملقّب گردیده بود. وی صاحب آثار ارزشمندی چون: الف) اربعین(چهل حدیث در فضایل حضرت علی علیه السلام ب) دیوان اشعار و.... می باشد. از اشعار اوست که در انتظار فرج(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) سروده است:

کی شود ظاهر کنی یارب تو از لطف عمیم

سید ما را که دل شد از فراق او دو نیم

.... تا به کِی در انتظارش شیعیان و دوستان

تا به کِی از دوری آن شاه قلب ما الیم(2)

7 - شیخ علی یزدی: فرزند آقا محمّد، متوفّی 1353 ق. عالم محقّق و زاهد پرهیزگار، در مدرسه ی صدر شرح لمعه را بسیار متین و با آهنگ درس می داد. وی شاگردان بسیاری تربیت نمود.

این عالم بزرگوار در عین کمال علمی، از نظر مالی بسیار فقیر و تهیدست بود، عمری را با قناعت و زهد سپری نمود و از راه تصحیح کتب و نماز استیجاری روزگار می گذرانید. وی عالمی عابد و شب زنده دار بود و اکثر شب ها را به عبادت مشغول بود و به ندرت اتّفاق می افتاد که نوافل شبش ترک شود. برادر مرحوم مهدوی(آقا معزالدین مهدوی) از قول استاد خویش عالم زاهد مرحوم آقا شیخ علی یزدی می گفتند که ایشان فرموده بودند در سال های اوّلیه ازدواجم در اصفهان موقعی رسید که بسیار تنگدست شدم و از هیچ راهی گشایشی نشد. صبح که از خانه بیرون آمدم خانواده که چند ماهی بود بچه دار شده بود اظهار کرد جهت ظهر چیزی در خانه نداریم، به امید خدا از منزل خارج شدم به مدرسه صدر جهت درس و بحث روانه شدم تا ظهر مشغول بودم ودر این بین به یکی دو نفر از طلاب که فی الجمله وضع مادّیشان بد نبود و گاهی هم از آنها قرض می کردم اظهار کردم وپولی خواستم گفتند فعلاً موجود نداریم. خلاصه آن روز و آن شب به همین نحو گذشت بدون آنکه چیزی داشته

ص: 230


1- 368. کرباسی زاده: نگاهی به احوال و آراءِ حکیم مدرّس اصفهانی، ص 27.
2- 369. مهدوی: تذکره شعرای اصفهان، ص 384 ؛ و بیان المفاخر، ج 2، ص 233.

باشیم به خانه رفتم. مادر بچّه ها بدون آنکه اظهار نماید چون وضع مرا دید کمی مرا تسلّی داد و اظهار بشاشت و خوشحالی کرد. روز دوم از خانه بیرون شدم و در این روز به چند نفر از کسبه جهت قرض کردن رجوع کردم. همه جواب یأس دادند و حتی خواستم از بقال و قصاب و نانوا چیزی قرض کنم، اظهار داشتند بدهی شما زیاد شده و تا حساب قبلی را تصفیه نکنید چیزی دیگر به شما نخواهیم داد. خلاصه این روز هم بدین

ترتیب سپری شد وخانواده از این بابت اظهاری نکرد و حال آنکه من و او دو روز بودکه چیزی نخورده بودیم و اوباید بچّه را هم شیربدهد. در هرصورت صبح روز سوّم موقعی که وارد مدرسه صدر شدم خواستم بروم به سمت جایگاه همیشگی خود که در آن درس می گفتم و آن مسجد پشت بازار نجّارها بود. مرحوم آخوند کاشی را دیدم که به سمت من می آید. مرحوم آقا شیخ علی یزدی فرموده بودند به واسطه اختلاف مشرب و سلیقه، من نه تنها ارادتی به آخوند کاشانی نداشتم بلکه او را نیز بد می دانستم. چون وی مردی عارف و حکیم بود. نخواستم که با او روبرو شوم زیرا در این صورت جهت حفظ ظاهر مجبور بودم که به او احترام کنم و از روی عقیده قلبی او را بد و فاسق می دانستم، راه خود را برگرداندم او نیز راه خود را به سمت من برگرداند تا بالاخره روبه روی هم قرار گرفتیم. ناچار سلام کردم؛ ایشان پس از جواب فرمودند: آقا شیخ علی بیا. بدون اختیار دنبال ایشان روانه شدم، وارد حجره شد من نیز وارد شدم، در سرجای خود نشست مرا نیز دستور داد بنشین. نشستم. مبلغ پنجاه ریال پول نقد از زیر تشکچه خود خارج کرده و مقابل من گذارد. فرمود بردار و مصرف کن. من از روی عقیده خود که او را خوب نمی دانستم، نمی توانستم از او چیزی به عنوان هدیه یا هر عنوان دیگر که باشد قبول کنم، اظهار داشتم احتیاج ندارم. مجدّداً فرمود بردار و جهت خانواده خود مصرف کن. من نیز اظهار عدم احتیاج و بی نیازی نمودم.

در این موقع آخوند متغیر شده به شدّتی که رنگ رویش سیاه شد و اظهار فرمود شیخ علی یزدی و دروغ! شیخ علی یزدی و دروغ!(دو مرتبه). امروز سوّمین روزی است که شما و خانواده تان گرسنه هستید و باز می گویید احتیاج ندارم. بردارید مصرف کنید هر موقع دیگر هم که احتیاج پیدا کردید به من رجوع کنید. مرحوم آقا شیخ علی یزدی فرموده بود موضوع دو روز من و چیزی نخوردن مطلبی بود که فقط من و عیالم و خداوند که عالم السِّر و الخفیّات است از آن اطلاع داشتیم و مرحوم آخوند کاشانی ] مدفون در تکیه ملک[ از روی صفای باطن و ریاضت نفس بدین مقام رسیده بود که از باطن

ص: 231

من اطّلاع به هم رسانیده بود.(1)

8 - میرزا علی اصغر شریف: متوفی 1384ق. عالم فاضل و مدرّس برجسته. از مدرّسین مشهور اصفهان که تا آخر عمر تدریس سطوح فقه و اصول می نمود و بسیاری از علمای اصفهان شاگرد وی بودند.

9 - آقا محمّدحسن ساکت: فرزند محمد. متوفی 1356 ق. ادیب شاعر. دیوان اشعار او به چاپ رسیده است.(2) از اشعار وی:

به کربلا دل سلطان دین ز غم خستند

دمی که آب به روی عیال او بستند

سکینه خواست ز عباس عم خود آبی

«جواب داد که آزادگان تهی دستند»

به نخل قامت اکبر به راستی بنگر

«که سروهای چمن پیش قامتش پستند»

فراز نیزه سر شاه و کودکان به فغان

«درخت غنچه برآورد و بلبلان مستند»

بیاری شه دین گفت حضرت عباس

به آن گروه که بر قتل او کمر بستند...

تا آنجا که می سراید:

شدند جمله حسینی و جان فدا کردند

که حق به غیر حسین علی ندانستند

ز جرم «ساکت» بیچاره درگذر یا رب

به تارکی که ز سنگ جفاش بشکستند(3)

ص: 232


1- 370. نورمحمدی: ناگفته های عارفان، صص 114 - 112.
2- 371. مرحوم مهدوی در تذکره شعرای اصفهان چند قطعه شعر زیبا از وی را نوشته است. ص 231 .
3- 372. دیوان ساکت، صص 455 - 454.

10 - شیخ عباسعلی سهیلیان: فرزند آقا ملّا محمّدعلی. متوفی 1385 ق. عالم فاضل شاعر متخلص به فائض. که از محضر علمای بزرگی چون حکیم جهانگیرخان قشقایی و آقا سیّد محمّدباقر درچه ای کسب علم نمود. طبعی روان در شعر داشت و در انجمن ادبی شیدا شرکت می کرد. مرحوم آیت اللّه شیخ حیدرعلی محقّق در مورد ایشان می فرمایند: هرگاه مرحوم فایض یکی از اشعاری که سروده بودند برای من قرائت می کردند، چنان اشک می ریختند که هرکس آنجا بود از حالت ایشان به گریه می افتد. به جرأت می توان گفت که اشعار ایشان از دل برآمده و امام حسین علیه السلام نمک خاصی به اشعار این مرد بزرگ زده است.(1) در عزاداری بر حضرت سیّدالشهداءعلیه السلام چنین می سراید:

.... در آفتاب قیامت رود به سایه ی عرش

هرآنکه در غمت امروز نوحه سراست

چه کافران که مسلمان شدند تا دیدند

که بر فراز نی از صوت تو حق پیداست

منه به بزم عزا پای بی ادب، فایض

به هوش باش که صاحب عزا رسول خداست(2)

11 - میرزا محمّدتقی ادیب طوسی: فرزند میرزا علی نقی ملّاباشی، متوفّی 1362 ق. فاضل و ادیب از آزادیخواهان مشروطه و مدیر روزنامه ی «صبح امید». وی نویسنده و گوینده ی ماهر و برجسته ای بود.(3)

12 - بانو ربابه الهی: فرزند میرزا محمّدرضا الهی شهرکی، متوفّی 1400 ق. عالمه فاضله، معلّم قرآن و اخلاق. وی شاگرد بانو امین بود و مؤلف چند کتاب ارزشمند چون الف) چهل حدیث ب) کشکول الهی ج) الجنة والرضوان و آثار دیگر است. پدر وی نیز از علما و فضلا بوده و کنار دخترش

ص: 233


1- 373. گنج پنهان، ص 10 و 11.
2- 374. فایض اصفهانی: دیوان اشعار، مقدمه کتاب.
3- 375. جهت اطلاع بیشتر، ر. ک: عقیلی: مشروطه خواهان مدفون در تخت فولاد، صص 90 - 88 .

دفن است.(1)

13 - سیّد اسداللّه رشتیان:

پای بوس هر ضریحی نام اوست

نزد آل عصمت او را آبروست

«شفیق»

فرزند سیّد هاشم نقّاش، متوفّی 1392 ق. وی نقّاش مخصوص صحن مطهر حضرت سیّدالشهداعلیه السلام بود. پدرش نیز از هنرمندان و نقّاشان بزرگ روزگارِ خود بود. از آثار پدرش می توان به نقاشی های موجود در تکیه خوانساری اشاره کرد.

14 - سیّد محمّد صمصام: فرزند سیّد جعفر موسوی. متوفّی 1359 هجری شمسی.

ای دریغ از مرگ «صمصام» دلیر

پیرو بهلول، آن فرزانه پیر

«شفیق»

از سادات موسوی قلمزن. مردی خوش باطن و از منبری های معروف اصفهان بود. منبرهای وی ظاهری فکاهی ولی باطنی انتقادی داشت. اکثر اصفهانی ها نام وی را شنیده اند. او را «بهلول اصفهان» لقب داده اند. معروف بود که افراد زیادی از ایتام و فقرای اصفهان را اداره می کرد. در زندگی شخصی او چیزی جز سادگی و ساده زیستی وجود نداشت. مرحوم صمصام با آن سادگی و محبوبیّت، زبان برنده ای در برخورد با مسایل اجتماعی و سیاسی داشت و همین ویژگی بود که تأثیر عمیقی در نفوس مردم می گذاشت. عدّه ای

ص: 234


1- 376. ریاحی، محمّدحسین: مشاهیر زنان اصفهان، ص 67 .

گمان می کردند صمصام مردی عامی است.

حال آنکه مردی بسیار عاقل و نکته سنج بود. وی گاهی پایش را از شوخی های عامیانه فراتر می نهاد و مردان سیاسی وقت را انتقاد می کرد. وی معمولاً بزرگترین و پرجمعیّت ترین جلسات اصفهان را انتخاب می کرد و در مقابل در می ایستاد و مابین دو منبر سخنرانان بر منبر می رفت و

سخنران بعدی ناگزیر بود با دیدن صمصام کنار بنشیندتا صمصام منبرش را تمام کند. در حوادث مرتبط با امام و انقلاب اسلامی نیز نقش مؤثری را ایفاء کرد. گویند پس از ترور حسنعلی منصور در سال 1343 ش. در یکی از مجالس اصفهان برای شاه و پسرش و سلامتی و شفای منصور دعا کرده بودند، اتفاقاً صمصام در آن مجلس حاضر بود، وقتی سخنران نام شاه و دیگران را برای دعا می برد او ناگهان از کنار منبر برمی خیزد و می گوید، «آی فلانی به خر من دعا نکردی.» و مجلس با خنده ی حضار به هم می ریزد. وی با پیشه کردن روش بهلول با لباس قدیمی روحانی و دستار سبز رنگ، سوار بر اسبش حکایت های بسیاری را از خود به یادگار گذاشته است.(1)

حاج آقا ضیاء نقل کرده اند که روزی در تکیه «حسن خاکی» واقع در محله ی خواجو، روضه خوانی بود و من به اتّفاق مرحوم صمصام وارد آن محفل شدیم. حاج آقا ظهیر و حاج آقا مشکوة از روضه خوانان آن محفل بودند. پس از پایان سخنرانی حاج آقا مشکوة آقای صمصام بلافاصله به منبر رفت و روضه ی بسیار جان سوزی خوانده و بعد از پایان روضه ی خود درخواست پانصد ریال پول نمود.

یکی از کارگردانان تکیه به او گفت بیایید پایین، من به شما خواهم داد، صمصام گفت: من نقداً بالای منبر می خواهم. هرچه اصرار کردند نیامد، عاقبت شخصی جلو رفت و ایشان را از منبر پایین آورد. حاج آقا ضیاء می گوید من شاهد این قضیه بودم ناراحت شدم و از تکیه بیرون رفتم، در خارج تکیه دیدم بچه ها اطراف صمصام را گرفته اند و او را اذیّت می کنند، بچه ها را با داد و بیداد عقب زدم و صمصام را از دست آنها رهایی دادم و برگشتم به طرف منزل، شب در عالم خواب دیدم که وارد خانه ی صمصام شده ام، مرحوم صمصام به استقبال من آمد و پس از سلام و احوالپرسی گرمی که از من کرد گفت: پسرم چرا از جریان تکیه ناراحت شدی، به اجداد طاهرین ما خیلی بیش از اینها توهین

ص: 235


1- 377. برای اطلاع از بعضی از حکایات و داستان ها در مورد وی ر. ک: نوربخش، حسین: اصفهانی های شوخ و حاضرجواب، صص 194 - 163 .

کردند. شما نباید برای این چیزهای کوچک ناراحت شوی، ولی حالا که شما برای من غصه خوردی و از من دفاع کردی، یکی از حیواناتم را به شما می دهم تا با خود ببری.

من دیدم انواع حیوانات در اطراف صمصام بودند، در بین آنها یک اسب سفید چاق نظرم را جلب کرد و همان را انتخاب کردم و صمصام گفت: بدون زین و برگ که برای شما فایده ای ندارد بیا زین و برگ آن را هم به تو بدهم. بعد زینی آورد و به پشت اسب گذاشت و لجام به دهان حیوان بست و زیر بغل و سپس پای راست مرا گرفت و سوار بر اسب کرد و دهانه ی اسب را به دست من داد و گفت برو. من از خواب بیدار شدم، فردای آن روز ساعت دو و نیم بعد از ظهر از خیابان آمادگاه وارد خیابان چهارباغ می شدم، ناگهان صدایی به گوشم رسید که می گفت: آهای با تو هستم، برگشتم نگاه کردم دیدم آقای صمصام است که سوار بر اسب می باشد.

صمصام به من گفت: اسبی را که دیشب به تو دادم داری یا نه؟! و بعد در میان بهت و حیرت من پا به رکاب فشرد و اسب را به جلو راند و از آنجا دور شد!(1)

تهیه علوفه برای الاغ

یک شب علوفه برای الاغم نداشتم هرچه گشتم توی طویله و این طرف و آن طرف چیزی پیدا نکردم، بالاخره بلند شدم، دیدم حیوان گرسنه است و نمی شود گرسنه بخوابد، رفتم بیرون، آخر شب بود، دیدم دکانها همه بسته است. رفتم خیابان شیخ بهائی، چهارسو، پل فلزی، آن طرف چهارراه حکیم نظامی، همه بسته بودند، اما دیدم جایی چند تا دکان باز است، آنجا جلفا و محله ی ارمنی ها بود. رفتم دیدم چیزهایی آنجا هست، شیشه های گذاشته اند و دارند چیزهایی می فروشند به یکی از

ص: 236


1- 378. نوربخش: اصفهانی های شوخ و حاضرجواب، صص 182 - 180.

دکاندارها گفتم آقا علفی، جویی، گندمی، چیزی ندارید برای الاغمان، دکاندار گفت: نه، جو نداریم ولی آب جو داریم. بعد متوجّه شدم اینجا مشروب فروشی است، مال ارمنی هاست. با خود فکر کردم که این الاغ ما چون جو گیرش نیامده امشب آب جو بخورد. مثل کسی که پرتقال گیرش نمی آید آب پرتقال می خورد. گفتم قدری از این آب جوها بده گرفتم آوردم جلوی الاغمان گذاشتیم. یک بویی کرد و سرش را بلند کرد. می خواست بگوید نمی خواهم. هرچه گفتم بخور دیدم نخورد. این جریان را صمصام ظاهراً در یکی از جلسات منزل بنکدار، نقل می کند و بسیاری از مسؤولان شهر و طاغوتی ها و عدّه ای هم معمّم و مردم عادی حضور داشتند و استاندار شهر و رئیس شهربانی و ساواک و فرماندار هم آنجا بوده اند. خلاصه، صمصام زیر چشمی به یک یک اینها نگاه می کرده و می گفته: به الاغم گفتم الاغ عزیز بخور این آبجو است، این همان چیزی است که استاندار می خورد، رئیس شهربانی می خورد. به این ترتیب یکی یکی اسم مسؤولین شهر را که در آن جلسه بوده اند می برد و اینها را عملاً و مخصوصاً از الاغ خودش پست تر و پایین تر می آورد. این حرفها را صمصام زمانی می گفت که کسی جرأت نگاه کردن به یک پاسبان را نداشت و بسیار قابل تأمل بود که سیّدی در جلسه ی مهمی، این چنین استاندار را پایین تر از الاغ خود بشمارد و موجب شکستن ابهت آنها شود.(1)

عبادت و بندگی

هر اصفهانی داستانی، حکایتی و خاطره ای از او در سینه دارد، که حاکی از حاضرجوابی، انتقاد، فهم و درک او نسبت به اوضاع زمان بود، امّا از همه مهمتر حال خوش او در عبادت و بندگی خدا بود.

در این مورد حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا مصطفی هرندی می گوید:

«در یک سفری که به مشهد مقدس مشرّف شده بودم روزی دیدم وسط مسجد گوهرشاد صمصام ایستاده و نگاه می کرد، نگاهش کردم، به من گفت جایی نرو بمان، نمازش را خواند و در ایوان مقصوره منبر رفت و شروع کرد به شوخی کردن، و گفت ما دو تا آلمان داریم یکی آلمان شرقی و یکی هم آلمان غربی، آلمان شرقی سه چیز نداشت، یکی روضه خوان یکی مرده شور و یکی هم امام

ص: 237


1- 379. همان: صص 171 و 172 .

جماعت حالا من امام جماعت آلمان شرقی هستم و کرایه می خواهم که بروم آلمان شرقی. مردم که ایشان را نمی شناختند باورشان آمده بود، از منبر پایین آمد و روی پله ی دوم نشست و مردم شروع به پول دادن کردند و مرحوم صمصام هم شروع به جمع آوری پولها کرد. بعد به من گفت من سفر اوّلم است که به مشهد مقدس می آیم و راه را نمی دانم و بیا باهم حرم برویم. وقتی خواستیم وارد حرم شویم گفتم باید کفشهایمان را به کفشداری بدهیم. او گفت من کفشهایم را نمی دهم چون این کفشدار را نمی شناسم نمی دانم اسمش چیست؟ پدرش کیست؟ خانه اش کجاست؟ و اگر رفتیم و آمدیم و او نبود کفشهایمان را از چه کسی بگیریم، گفتم شماره می دهند گفت اگر آمدیم و او نبود شماره را بپوشیم و بالاخره کفشهایش را نداد و با آن همه پول وارد حرم شد داخل حرم که شد فقط یک سلام داد و گفت آقای هرندی بیا برویم، گفتم بمان تا زیارت بخوانیم گفت نه، بیا برویم تو فکر کردی من آمده ام سر امام رضا(علیه السلام) را درد بیاورم.

رفتیم حسینیه اصفهانی ها که تازه ساخته شده بود و استراحت کردیم، شب از او پرسیدم که چه مدتی می مانی گفت نمی دانم تا زمانی که امام رضا(علیه السلام) حاجتم را بدهد. هر وقت به حرم می آمد هرچه در اتاق داشت همراه خود به حرم می آورد، می گفت می خواهم هر موقع که حاجتم را گرفتم از همان جا برگردم اصفهان، به او گفتم از کجا می فهمی که حاجتت را امام رضا(علیه السلام) داده است. گفت: هر وقت که آمدم حرم و گریه افتادم می فهمم. حرم که می آمد زیارت جامعه را می خواند روز سوم یا چهارم بود که رفته بودیم حرم، سلام داد و افتاد به گریه، گریه های زیادی که شانه هایش تکان می خورد، زیارت را خواندیم و بیرون آمدیم و گفت: آقای هرندی خداحافظ من دارم می روم به طرف اصفهان و حرکت کرد.(1)

ص: 238


1- 380. زاهد نجفی، محمّد: مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا مصطفی هرندی، 83/12/19 به نقل از کتاب بوستان فضیلت، تألیف حمید خلیلیان، صص 238 و 239.

تصویر

ص: 239

تصویر

ص: 240

17 - تکیه ی سیّدالعراقین

اشاره

این تکیه از تکیه های زیبا و باصفای دوره ی معاصر، در ضلع شرقی تکیه خاتون آبادی واقع شده و به نام حاج سیّد عبدالحسین مدرس خاتون آبادی ملقّب به «سیّدالعراقین» است.

در وسط تکیه، بقعه ای زیبا بر مزار این عالم جلیل توسط فرزندانش در سال 1373 ق. بنا گردید.

فضای داخلی بقعه چنان دلربا و زیباست که انسان را به آرامش قلبی و تفکّر وامی دارد.

معماری گنبد زیبای آن شامل یک گنبد مرکزی و چند چشمه ی طاق ضربی زیبا است که با آجر تزیین گشته و بر زیبایی آن افزوده است.

تکیه ی سیّدالعراقین پرتراکم ترین تکیه ی تخت فولاد هم از لحاظ بناهای موجود و هم از لحاظ بزرگان مدفون در آن است.

تکیه سید العراقین

به فاصله کمی از بقعه ی سیّدالعراقین، چهارطاقی تازه احداث مرحوم جلال تاج قرار دارد که به سبک گنبدهای معماری اسلامی ساخته شده است. و نمای خارجی آن با کاشی فیروزه ای رنگ تزیین شده است. در ضلع جنوبی بقعه ی سیّدالعراقین یک بنای آرامگاهی دیگر از خاندان نیک پی قرار دارد که با گنبدی هرمی شکل بزرگ و نمای بیرونی کاشی کاری با نقوش اسلیمی بسیار زیبا است. این بنا

ص: 241

در سال 1383 ش. به همّت مجموعه تاریخی، فرهنگی - مذهبی تخت فولاد پس از تعمیر و بازسازی به موزه سنگ نوشته های تخت فولاد تبدیل شده است. هم اکنون این موزه برای عرضه آثار هنری تخت فولاد مورد استفاده قرار می گیرد.

در ضلع جنوب شرقی بقعه ی سیّدالعراقین یک بنای آرامگاهی دیگر بر مزار عالم مجتهد شیخ محمّدحسن داورپناه ایجاد شده است. که عبارت از یک گنبد هرمی شکل کوچک و زیبا بر روی چهار ستون سنگی است و با کاشی کاری و نقوش اسلیمی زیبا و اسمای متبرکه ی الهی بر گرداگرد گنبد و نمای داخلی آیینه کاری تزیین شده است.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از شمال به کوچه ی تکیه ی میر، از شرق به تکیه ی امام جمعه، از غرب به تکیه ی خاتون آبادی، از جنوب به قبرستان عمومی منتهی می شود.

بزرگان مدفون در تکیه

در این تکیه بیش از شصت عالم و دانشمند مدفون هستند که برخی از آنها عبارتند از:

1 - میر سیّد عبدالحسین سیّدالعراقین: فرزند میر سیّد محمّدمهدی خاتون آبادی متوفّی 1350 ق. عالم جلیل و از فقهای برجسته اصفهان. وی در اصفهان از حامیان مشروطه بود. از جانب آخوند خراسانی به درجه ی اجتهاد نایل آمد، و از سوی وی به حمایت از نهضت مشروطه طلبی مردم اصفهان پرداخت. پس از فوت آقا نوراللّه نجفی نیز به عنوان عالم درجه اوّل اصفهان مطرح بود.(1) ماده تاریخ فوتش چنین است:

تو هم پا بِکِش از عراق و بگو

عراقین بی سیّد و سرور است(2)

ص: 242


1- 381. عقیلی، سید احمد: مشروطه خواهان مدفون در تخت فولاد، ص 5 - 1 .
2- 382. مهدوی: رجال اصفهان، ص 108 .

تصویر

2 - میر محمّدصادق مدرّس خاتون آبادی: فرزند مرحوم حاج میرزا حسین نایب الصدر(مدفون در تکیه خاتون آبادی). متوفّی 1348 ق. عالم فقیه و مجتهد بزرگوار که در فقه و اصول دارای افق فکری بلندی بود. از شاگردان برجسته ی آخوند خراسانی که وی را در نگارش کتاب «کفایةالاصول» یاری نمود. بسیاری از علماء و مجتهدین اصفهان شاگردان وی بوده اند. از آن جمله: سیّد احمد خوانساری، سیّد عبدالحسین طیّب، میرزا جلال الدین همایی، سیّد شهاب الدین مرعشی نجفی، سیّد محمّدرضا خراسانی را می توان نام برد. سید مرتضی پسندیده

ص: 243

برادر بزرگوار حضرت امام خمینی رضوان اللّه تعالی علیه در خاطرات خود می گوید: «حاج صادق در مدرسه جده بزرگ تدریس می کرد. ایشان درس خارج را به خوبی می گفت. علاوه بر آن بسیار مؤدب بود. به حدّی که بعد از درس دادن نمی گفت که فهمیدید یا نه؟ بلکه می گفت: خوب درس دادم یا نه؟ و هرکس متوجه نشده دوباره درس بدهم».(1) در مدتی که ایشان در قم تدریس می کرد گویند: حضرت امام خمینی(قدس سره) به قدری شیفته بیان و مقام علمی مرحوم خاتون آبادی بود که هنگام بازگشت استاد به اصفهان و تعطیلی درس پربارش، گریه می کرد و با دیده اشک بار استاد را بدرقه نمود.(2) ایشان تحصیل علم را واجب عینی می دانست و حتی در سفر و ایام تعطیلی حوزه به درس و بحث مشغول بود. حتی دختران او در آن زمان، سواد و سیاق آموخته بودند و برای تدریس آنان معلم استخدام کرده بود تا دروس قرآن، ریاضی و خط را بیاموزند. سرانجام بر اثر زیادی درس و بحث بیمار شد و در سن شصت و دو سالگی درگذشت. وی جدّ مادری شهید مظلوم بهشتی می باشد. در تاریخ فوتش گفته شد: «حجّت حقّ صادق آمد نزد جدّش مصطفا».(3)

3 - میر سیّد محمّد نجف آبادی: فرزند سیّد محمّدحسین حسینی، متوفّی 1358 ق. مشهور به «مدرس». عالم فاضل محقّق، مجتهد اصولی و از علمای طراز اوّل اصفهان و از شاگردان آخوند خراسانی. از آثار ایشان: الف) تقریرات اصول آخوند خراسانی ب) رساله در قاعده ی لا ضرر و... می باشد. وی عالمی خوش اخلاق و وارسته بود. حوزه درسی وی مجمع فضلا و دانشمندان بود و بالغ بر یکصد نفر در حوزه درسی ایشان

ص: 244


1- 383. قاسمی، شرح مجموعه گل، ص 55 .
2- 384. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 68 .
3- 385. جابری انصاری: تاریخ اصفهان، ص 347 ؛ و درباره مقام علمی وی نور محمّدی: حکایت پارسایی، ص 24 .

شرکت می کردند.(1) وی در علم اصول و تدریس کفایه مرحوم آخوند خراسانی مهارت کم نظیر داشت و بسیاری از فقهای اصفهان که به مقام علمی شهرت داشتند از محضر وی کسب علم نموده بودند.(2)

وی در چند صفت اخلاقی ممتاز بود: اول: تواضع و فروتنی که با وجود مقام علمی بلند، کمتر نشانه ای از غرور علمی که غالباً ملازم بسیاری از اهل علم است در او مشاهده نمی شد. دوم: نرمش و گشاده رویی وی که هیچ گاه هنگام بحث عصبانیتی از ایشان دیده نمی شد. سوم: عدم شهرت طلبی و بلندپروازی به حدّی که حتی از امامت جماعت هم گریزان بود. چهارم: زهد و بی اعتنایی او به دنیا که در این مورد تأسی به آخوندگزی(مدفون در تکیه کازرونی) می نمود. چنان که پس از فوت آخوند گزی مرجع حکمیت و دعاوی شرعی محسوب می شد ولی هیچ ملک و اموالی تهیه نکرد. پنجم: هیچ گاه مقدس مآب و عبوس نبود و در جلسات اُنسی که با علمای همطراز خود داشت، با مزاح های متین و شیرین خود مجلس را گرم می کرد.(3)

4 - سیّد محمّد عریضی: فرزند آقا سیّد عبدالحسین. متوفّی 1388 ق. هنرمند نامدار هنر قلمزنی و استاد بی نظیر هنر حکّاکی بر روی فلز است. نمونه ی آثار ایشان در حرم حضرت علی علیه السلام و حرم حضرت معصومه علیها السلام وجود دارد.

ص: 245


1- 386. کرباسی زاده، علی: نگاهی به احوال و آراء حکیم مدرس اصفهانی، صص 45 - 42 .
2- 387. شریف رازی، محمّد: گنجینه دانشمندان، ج 7، ص 311 . برای آشنایی با تقریرات و برخی از شاگردان ایشان، ر. ک: نورمحمّدی، محمدجواد: حکایت پارسایی، صص 112 - 108 .
3- 388. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 105 - 107.

5 - شیخ محمّدرضا حسام الواعظین: فرزند محمّدعلی واعظ معروف به علاقه بند. متوفّی 1381 ق. واعظ ادیب، شاعر خطّاط. وی از منبریان مؤمن و مخلص اهل بیت علیهم السلام بود.

وی در منبر و خطابه نیز تسلط بسیار داشت و در این فن مورد توجه عام و خاص بود. شهرت وی در خطابه به طوری بالا گرفت که از تهران از وی دعوت به عمل آمد و او چند سالی در آنجا در مجالس عزاداری به منبر رفت. ایشان علاوه بر تسلط بر فقه و اصول در سه جنبه علمی دیگر نیز برجسته بود: اول در مسأله ولایت و تمسک به عترت طاهره نهایت اهتمام را داشت و اکثر مطالب منبرهای او پیرامون ولایت و مودّت اهل بیت علیهم السلام دور می زد که در دوره طاغوت و تبلیغات ضد دینی آن رژیم تا حدّی کم رنگ شده بود و ایشان در احیاء این فریضه بسیار کوشا بود. دوم در علم تاریخ که علاوه بر تاریخ صدر اسلام و احوالات ائمه علیهم السلام ، در زمینه تاریخ صفویه و قاجاریه نیز تسلط داشت. سوم آگاهی از علم انساب که در آن به حدّی تسلط داشت که خاندان های دو شهر اصفهان و تهران را با تمام ویژگی های هریک می شناخت.(1)

وی ارادت زایدالوصفی نسبت به سادات و فرزندان حضرت زهراعلیها السلام داشت و نهایت احترام به آنها ابراز می کرد. نقل است پیرمردی از سادات، همه ساله در ایام عاشورا در خانه خود مجلس عزا برپا می داشت. شبی طبق معمول مرحوم حسام الواعظین پس از انجام منبرهایی که در سطح شهر داشت برای حضور در آن مجلس و ذکر مصیبت حرکت کرد. مسیر رسیدن به آن محل چند نفر در دفعات متوالی به او می رسیدند و می گفتند: جناب آقای حسام تشریف نبرید، مستمعین وقتی از آمدن شما مأیوس شدند متفرق شدند و اکنون کسی در جلسه نیست. من هر قدر جلوتر رفتم این

ص: 246


1- 389. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 249.

سخن را از عده ای دیگر شنیدم و ناچار به منزل خود بازگشتم. در آن حال به خواب رفتم و در خواب حضرت صدیقه کبری علیها السلام را دیدم که به لحنی توأم باگلایه و ملامت به من خطاب فرمودند که چرا امشب در خانه آن سیّد ذکر مصیبت نکردی؟ گفتم: بی بی جان! مستمعی نبود. فرمودند: من که بودم؟ من خجلت زده از خواب پریدم. ولی خوشحال بودم که آن جلسه بی ریا و ذکر مصیبت من مورد توجه خاص حضرت فاطمه زهراعلیها السلام قرار گرفته است.(1)

همچنین در جای دیگری نقل شده است: «در مجلسی سیدی فقیر در پای منبر ایشان نشست و روضه خواند. مرحوم حسام از منبر پایین آمد و در پهلویش نشست و از او تفقد و دلجویی نمود و مردم را به کمک کردن و اعانت او تشویق نموده و گفت: آقا! من از حضرت زهراعلیها السلام شرم دارم که بالای منبر نشسته باشم و اولادش پایین تر از من نشسته باشد».(2)

سخاوت و بخشش از خصوصیات برجسته دیگر او بود. چه بسیار شب ها که وقتی به منزل بازمیگشت، از اهل خانه می خواست که آن چه برای غذای شب آماده کرده اند، همراه با ظرف آن به فلان ناشناس که پشت در منزل بود، برسانند. و یا وقتی که به منزل می آمد و اهل خانه می دیدند که قبای خود را بر تن ندارد، می فهمیدند که به شخص محتاجی بخشیده است.

خطوط زیبای سنگ قبر مرحوم سیّدالعراقین به خط ثلث از آثار هنری وی است. وی در ثلث نویسی از اساتید ممتاز بود.

6 - شیخ عباسعلی معین الواعظین: فرزند ملاّ علی محمّد واعظ. متوفّی 1360 ق. ادیب شاعر، فاضل کامل و صاحب چندین کتاب و رساله است که اسامی تعدادی از کتابهایش بر سنگ قبر وی حک شده است. از جمله آثارش: الف) علائم الظهور ب) وقایع الظهور ج) هدیة الوالدین(در بیان حقوق والدین و احسان واطاعت از اوامر و نواهی ایشان) و غیره.(3) یک نمونه از اشعار اوست:

ای امام عصر، ای سلطان دین

ای که هستی عسکری را جانشین

ای امام عصر، سلطان جهان

ای جهان را جان و ای جان جهان

ص: 247


1- 390. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 263.
2- 391. مهدوی: سیری در تخت فولاد اصفهان، ص 148.
3- 392. مکارم الآثار، ج 8، ص 2852 .

یا غیاث المستغیثین الغیاث

الغیاث ای حامی دین الغیاث...(1)

7 - حاج سیّد محمّد صدرالذّاکرین: فرزند مرحوم سیّد محمّدرضا صدرالذّاکرین طباطبایی. متوفّی 1358 ق. واعظ کامل و مورد احترام و ستایش عموم طبقات مردم اصفهان بود. چنانکه به وی ارادت خاصی داشتند و نفس او و خاندانش را در استجابت دعا مؤثر می دانستند. چون با خلوص و عقیده ی استوار سخن می گفت سخنانش در شنوندگان بی اندازه مؤثر واقع می شد.(2)

8 - مرحوم عباس خان شیدا: فرزند اسحاق. متوفّی 1369 ق. شاعر ادیب، متخلّص به «شیدا». مؤسس انجمن ادبی شیدا و صاحب «دیوان اشعار». وی به صداقت و دوستی، علم و دانش، فضیلت و تقوی معروف بود. شیدا در اصفهان از محضر بزرگانی چون آخوند کاشی، شیخ مرتضی ریزی و علمای بزرگ دیگر فقه، اصول، کلام، حدیث و تفسیر را کسب علم نمود. سال ها در اصفهان در انجمن ادبی که تأسیس کرده بود، شعرا را دور هم جمع می کرد و به ترویج شعر و ادب می پرداخت. وی مدیر مجله ی «دانشکده» بود. در خط نیز از شاگردان میرزا فتح اللّه جلالی و آخرین چراغ از مکتب خوشنویسی نستعلیق بود که در اصفهان درگذشت.(3) در مصیبت حضرت سیّد الشهداعلیه السلام چنین می سراید:

اوفتاد آن شه چو از زین بر زمین

آفرین گفتش بسی عشق آفرین

عرش همچون فرش بی آرام شد

در حقیقت رستخیز عام شد

ص: 248


1- 393. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 297.
2- 394. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 231 .
3- 395. مهدوی: همان، ص 363 .

سرنگون گردید چرخ بی سکون

چونکه بی شه گشت زین واژگون

منشی تقدیر خونین خامه شد

لوح سر تا پا مصیبت نامه شد

هفت باب و چار مام از کار ماند

چرخ کج رفتار از رفتار ماند...(1)

9 - شیخ اسماعیل تاج الواعظین: متوفی 1326 ق. عالم فاضل و از منبریان خوش سخن که از ایشان کتابی در تفسیر قرآن و مواعظ منبری به یادگار مانده است. وی دارای صدای خوش و از مداحین برجسته اصفهان و در بخشش و کرم نیز زبانزد خاص و عام بود.(2)

شیخ اسماعیل تاج الواعظین و فرزند وی جلال تاج

ص: 249


1- 396. عارفچه، محمّدعلی: تذکرة الشعرا، ص 119 .
2- 397. در کتاب گردش ایام نوشته خلیل رفاهی داستانی جالب از ایشان نقل شده است، ص 284 و 285 .

10 - سیّد عباس صفی دهکردی: فرزند سیّد علی. متوفی 1394 ق. عالم عابد مدرّس و مجتهد جلیل القدر. از محضر علمای بزرگ اصفهان و نجف علوم گوناگون فقه، اصول، طب و حکمت را فرا گرفت و به دریافت اجازاتی نایل شد.(1)

11 - سیّد آقاجان نوربخش: متوفی 1364 ق. عالم فاضل واعظ. در تدریس مغنی و مطوّل به گواهی عموم روحانیون اصفهان منحصر به فرد و درجه اوّل بود. عدّه ی زیادی از فضلا در درس وی حاضر می شدند. علاوه بر مقام علمی و تسلّط بر مطالب، دارای قدرت زیادی در فن خطابه بودو از بزرگان اهل منبر محسوب می شد.(2) حاج میرزا علی آقا شیرازی و حاج عبدالحسین طیّب از شاگردان وی بودند.(3)

12 - شیخ محمّدرضا جرقویه ای: فرزند ملّا علی حسین آبادی. متوفی 1372 ق. عالم فاضل جلیل القدر که نزد بزرگانی چون آقا سیّد محمّدباقر درچه ای، آخوند کاشی کسب علم نمود و در نجف اشرف از بزرگان علمی آنجا به درجه ی اجتهاد نایل آمد. در پرتو عشق به اهل بیت علیهم

السلام مورد عنایت و الطاف خاصّه آن بزرگواران بود. چنانکه در مشهد مقدس هنگامی که به بیماری سختی گرفتار شد و همه از حیات او قطع امید کردند، مشمول عنایت امام رضاعلیه السلام قرار گرفته سلامتی خود را باز می یابد.(4) در جریانات ملّی شدن صنعت نفت از طرفداران آیت اللّه کاشانی بود که در

ص: 250


1- 398. مهدوی: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج 2، ص 321 .
2- 399. موحد ابطحی: ریشه ها و جلوه های تشیع، ج 2، ص 454 .
3- 400. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 282.
4- 401. قاسمی: همان مأخذ، ص 203.

درگیری ها مجروح شد و بر اثر آن درگذشت.

در یک خاطره از ایشان نقل است که چهار ماه قبل از فوتشان بود، ایشان عادت نداشتند ماه رمضان را بخوابند و هر شب احیا می گرفتند. در شب بیست و سوم ماه رمضان مشغول دعا خواندن بودند که خوابشان می برد و کمی بعد از خواب بیدار شده و خوابش را چنین برای خانواده اش می گوید که در خواب دیدم در ایوان طلای حضرت امیرعلیه السلام ایستاده بودم و جمعیت زیادی هم بودند و همه دست راستشان به سمت آسمان بلند بود و هر کسی یک نامه از آسمان می آمد توی دستش. یکی از آن نامه ها هم آمد توی دست من، وقتی نامه را باز کردم دیدم برات آزادی از آتش جهنم است که به خاطر زیارت حضرت سیدالشهداء به من عطاء شده است و می دانم که زیاد زنده نیستم.(1) از آثارش الف) رساله در قبله ب) رساله در اختلاف متعاقدین را می توان نام برد.(2)

13 - شیخ محمّدعلی مدرّس دزفولی: متوفی 1358 ق. عالم فاضل فقیه و صاحب اثر ارزشمند.(3) وی در دزفول به تحصیل پرداخت و به تهذیب نفس همت گماشت و به مقامات بلند علم و معرفت دست یافت و پس از چند سال به اصفهان آمد و به تدریس در مدرسه جدّه کوچک مشغول شد. در کیفیت ریاضت و سلوک شرعی او گفته شده که به این امور مراقبت داشت: اول پس از واجبات هیچ نافله ای از ایشان ترک نمی شد. دوم روزه های مستحبی روزهای مخصوص او ترک نمی شد و اکثراً روزه دار بود. سوم روزی سه بار زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام می خواند. چهارم در احوالاتش گفته شده که شانزده سال در رختخواب نخوابیده و بعد از مطالعه تا نصف شب، در حالت سجده خواب و استراحت

ص: 251


1- 402. قاسمی: همان مأخذ، ص 210.
2- 403. سیّد تقی درچه ای: ستاره ای از شرق، ص 679 .
3- 404. مکارم الآثار، ج 6، ص 1998 .

می نمود تا زودتر بیدار شود و به عبادت بپردازد.(1)

14 - شیخ محمّدحسن داورپناه خوانساری: متوفّی 1382 ق. عالم جلیل، جامع علوم معقول و منقول. مرحوم شهید آیت اللّه شمس آبادی از جامعیّت در علوم و فضایل اخلاقی این عالم تجلیل می نمود. این فقیه عالم سال ها به عنوان «قاضی عسگر» در ارتش خدمت نمود.(2)

15 - نصراللّه خان شاه ناصر: فرزند عبداللّه خان للّه باشی. متوفی 1384 ه . ق. شاعر و ادیب. از سخنوران قرن چهاردهم هجری. در اشعارش «شه ناصر» تخلّص می کرد. از اشعار او که در مصیبت حضرت سیّدالشهداعلیه السلام سرود:

غریب کرب و بلا کیست سیّدالشهداست

شهید راه خدا کیست سیّدالشهداست

شهی که هستی خود را نهاد در کفِ دست

تصدّقی بسزا داد سیّدالشهداست

علیّ اکبر و عباس و قاسم و اصغر

بِمِهر دوست فدا داد سیّدالشهداست

شهی که گلشن دین را ز اشک تشنه لبان

بداد آبِ صفا داد سیّدالشهداست

.... سرش بطشت طلا در برِ یزید پلید

ز لب کلام خدا داد سیّدالشهداست

به روز حشر تو را شاه ناصری دانی

ز آتش آنکه رها داد سیّدالشهداست(3)

ص: 252


1- 405. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 160.
2- 406. مهدوی: سیری در تخت فولاد، ص 107 .
3- 407. عارفچه، میرزا محمّدعلی: تذکرةالشعرا، ص 151 .

16 - جلال تاج اصفهانی: فرزند شیخ اسماعیل تاج الواعظین. متوفی 1360 ش. هنرمند بلندآوازه موسیقی ایرانی. وی به راهنمایی پدرش و استاد برجسته ای چون سیّد عبدالرحیم اصفهانی، آوازه خوانی را فرا گرفت. وی بر خلاف این که استادان انگشت شماری داشت، شاگردانش فراوان بودند. او با خضوع و خشوع فراوان تعلیم می داد و با روحیه ای که داشت از شاگردانش با عنوان شاگرد نام نمی برد و آنان را به نام دوست و رفیق یاد می کرد. به دلیل صدای خوش و حُسن سلیقه در انتخاب اشعار آواز در محافل هنری محبوبیّت پیدا کرد. از شاگردان او علیرضا افتخاری و حسین شاه زیدی شهرت دارند. از میان آثار فراوان تاج، صفحه اذان و نیز تصنیف «به اصفهان رو» سروده ملک الشعرای بهار شهرت دارد. وی نمونه شاخص آوازه خوانی در مکتب اصفهان است.

جلال تاج فردی مذهبی و پایبند به اصول اخلاقی و آراسته به ارزش های انسانی بود.(1) داستان محبّت و احترام فوق العاده وی به پدر و مادرش و یا نوازش حیوانات ضعیف و ناتوان توسط وی نشان از صفات اخلاقی ارزشمند وی دارد.(2) بر مزارش به درستی نوشته اند: «مردی که نبوغ هنری را با فضیلت اخلاقی به هم آمیخته داشت».

خود وی خواندن در مجالس مردم عادی و فقرا را بر مجالس اعیان و متمولین ترجیح می داد و چنان که در خاطراتش که به این نکته مهم رسیده بود، چنین اشاره می کند: یک روز در اصفهان کنسرتی داشتم، وقتی در خیابان می رفتم، می دیدم که همه متمولین با عجله خود را به کنسرت می رسانند. اتومبیل های سواری آنان جلوی در سالن صف کشیده بود و خودشان منتظر من بودند؛ اما همین که کنسرت تمام شد همه سوار شدند و رفتند، من با پای پیاده در نیمه شب به طرف خانه به راه افتادم و در راه سگ ها به طرف من حمله ور شدند و لباس مرا پاره کردند.(3)

ماده تاریخ فوتش را مرحوم قدسی چنین سرود: «همراه بلبلان ز چمن تاج پر گشود».(4)

17 - علی عبدالرسولی: متوفی 1322 ش. ادیب شاعر خوشنویس متخلص به ثابت. در اسلوب کلام پیرو سبک شعرای کهن بود. در غزل پیرو مکتب سعدی و در قصیده متمایل به سبک فرّخی بود.

ص: 253


1- 408. دانشنامه جهان اسلام، ج 6، ص 39 .
2- 409. در خصوص ویژگی های اخلاقی وی ر. ک: قدسی، منوچهر: دولت دیدار، ص 119 و 120 .
3- 410. اتحاد، هوشنگ: پژوهشگران معاصر ایران، ج 8، ص 481.
4- 411. همان، ص 126 .

علاوه بر استادی در ادبیات، در نسخ، رقاع، نستعلیق و شکسته تحریری نیز تسلط تمام داشت. چاپ و تصحیح دیوان های «خاقانی شروانی، فرّخی سیستانی، منوچهری، عنصری، سروش اصفهانی، جلوه، صبا، ادیب پیشاوری» از اقدامات اوست.(1)

18 - عبدالحسین مشفق: متوفی 1362 قمری. شاعر برجسته که در شعر و ادب دارای طبعی روان و ذوقی سرشار بود. دیوان اشعاری بالغ بر چهار هزار بیت شعر از قصیده و مرثیه و غزل داشت که هنوز به چاپ نرسیده است.(2)

بخشی از قصاید او در چاپ سوم «مصیبت نامه» صغیر اصفهانی و بخشی دیگر در کتاب «خزائن شکن» برادرش مرحوم علی مشفقی(مدفون در تکیه گلزار) به چاپ رسیده است.

وی به حدّ افرط به خانواده عصمت علاقمند و همیشه در مناقب و مصائب اهل بیت علیهم السلام اشعار آبداری می سرود. در شرح شهادت حضرت علی اکبرعلیه السلام می سراید:

روز عاشورا پی یاریّ شاه تشنه لب

اکبر آمد، کرد از شه رخصت میدان طلب

تا نماید جان نثارِ آن شه عالی نسب

داد بر او اذن جنگ آن خسرو ملک عرب

چون روان گشتی خرد گفتا به صد آه و فغان:

داد از بیداد توای بی مروّت آسمان

آسمان بنگر که از جسم جهان جان می رود

یا ذبیح اندر منای قرب جانان می رود

نی غلط گفتم به سوی کفر ایمان می رود

یا علی اکبر برای جنگ میدان می رود

حیف از این قامت که روی خاک غلطان می شود

حیف از این عارض که زیر خاک پنهان می شود

ص: 254


1- 412. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 440 به بعد.
2- 413. مهدوی: تذکره شعرای معاصر اصفهان، ص 452.

تا چو یوسف شد جدا اکبر ز باب ممتحن

شاه چون یعقوب گریان، خیمه شد بیت الحزن

کرد لیلا همچو مجنون چاک بر تن پیرهن

زد به سر دست و ز پا افتاد می گفت این سخن

کای خدا آرام جانم رو به میدان کرد و رفت

همچو موی خود دل زارم پریشان کرد و رفت

شد به پا شور و نوا اندر حریم شاه دین

از فراق اکبر نسرین عذار مه جبین

و در آخر مرثیه را چنین پایان می دهد:

بارالها حرمت خون حسین و اکبرش

هم به حقّ خون حلق شیر خواره اصغرش

هم به حقّ قاسم و عبّاس و عون و جعفرش

حرمت موی پریشانِ عیالِ مضطرش

شیعیان مرتضی را در دو عالم شاد کن

«مشفق» غمدیده را از قید غم آزاد کن(1)

19 - میرزا محمدحسن خاکیا: متوفی 1355 ش، از اساتید فن شعر و ادب اصفهان. وی پس از تعطیلی انجمن ادبی شیدا، چندین سال این انجمن را در منزل خود برگزار می کرد. وی شاعری قوی و خطاطی ماهر بود. از نمونه اشعار اوست:

ما را به جز ابروی تو محراب دعا نیست

در مذهب عشّاق جز این قبله روا نیست

می گفت شبی پیر خرابات که هرکس

مِی بی رخ ساقی خورد البتّه ز ما نیست

ص: 255


1- 414. مصیبت نامه صغیر، صص 227 - 224 به نقل از قاسمی: شرح مجموعه گل، صص 465 - 462.

در طرّه دهی ره ز چه رو باد صبا را

جای دل ما مسکن این بی سر و پا نیست

با این که تو پیوسته جدایی کنی از ما

از یاد تو یک لحظه دل خسته جدا نیست

غیر از تو مرا نیست به کس چشم عنایت

جز جانب شه دیده امّید گدا نیست

دانم نبود خوی تو جز جور ولیکن

زین بیش جفا بر من دلداده روا نیست

«خاکی» مزن از چون و چرا دم که به تحقیق

در مذهب رندان جهان چون و چرا نیست

گویند در زمان وفاتش با حالتی عارفانه سه بار ذکر مبارک یاعلی را بر زبان جاری کرد و روح پاکش به ملکوت اعلی پیوست. بر سنگ مزارش نوشته اند:

از بعد مرگ خاک مرا هر که بو کند

یا خشت خام بسازد از آن یا سبو کند

شاد آن روان مست که بعد از حیات او

مست دگر که باده خورد یاد از او کند

گنج مراد در دل ویرانه است لیک

باید کسی که در پی آن جستجو کند

آلوده خرقه تو به زهد است «خاکیا»

پیر مغان مگر به می اش شستشو کند(1)

ص: 256


1- 415. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 469.

تصویر

ص: 257

18 - تکیه ی گلزار

اشاره

خفته در هر سوی این بیت الحزن

شاعری در بستر خاک محن

«شفیق»

تکیه ی گلزار از تکیه های دوره ی معاصر است که پس از دفن شاعر مشهور «رجبعلی گلزار»(متوفّی 1366 هجری قمری) ساخته شد. بنای آرامگاهی بر مزار دو عالم فقیه آقا سیّد علی حسینی برزانی(متوفّی 1369 هجری قمری) و حاج میرزا حبیب اللّه روضاتی(متوفّی 1379هجری قمری) بنا گردیده است. بقعه ی آن به شکل هشت ضلعی شامل هشت ستون آجری و گنبدی هرمی شکل کاملاً ساده است. قبر گلزار در ضلع شمالی تکیه و قبر خاندان بدری در ضلع شرقی تکیه قرار دارد.

یکی از ویژگیهای برجسته ی این تکیه دفن تعدادی از شهدای انقلاب اسلامی بر روی سکویی در ضلع غربی تکیه می باشد که بر اهمیّت معنوی این تکیه افزوده است.

بقعه تکیه گلزار

ص: 258

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از شمال به تکیه ی تویسرکانی، از شرق به تکیه ی یزدخواستی ها، از جنوب به تکیه مقدّس و از غرب به کلانتری شانزده محدود می شود.

بزرگان مدفون در تکیه

1 - آقا سیّد علی حسینی برزانی: فرزند سیّد محمّد حسین متوفّی 1369 ق. عالم ربّانی و فقیه پرهیزگار. که دعای کمیل را در بقعه ی بابا رکن الدین با شور و حال خاصی برپا می داشت. از آثارش رساله فی حکم الفرار من الحقوق را می توان نام برد.

2 - حاج میرزا حبیب اللّه روضاتی: فرزند هدایت اللّه بن محمّدباقر چهارسوقی. متوفّی 1379 ق. عالم فاضل کامل. از خاندان بزرگ روضاتی. وی در تکیه ی کازرونی دعای کمیل را برگزار می کرد. وی مردی متواضع و خوش اخلاق بود و از جمله کارهای ایشان توجه دادن مردم به دعا و تضرع و توبه به درگاه پروردگار در شبهای جمعه به وسیله خواندن دعای کمیل بود که جمع کثیری در پای منبر او جمع می شدند و تا به صبح به احیاء و دعا مشغول بود. به این ترتیب مکتب دعای کمیل در تخت فولاد را که ابتدا مرحوم ملا محمدباقر فشارکی(مدفون در تکیه خوانساری) تأسیس کرد و سپس مرحوم شیخ مرتضی ریزی ادامه داد و سپس مرحوم محمدرضا کلباسی ترویج کرد؛ مرحوم حبیب اللّه روضاتی با بیانات ذوقی و عرفانی خود تکمیل کرد.(1)

3 - حاج سیّد مهدی حسینی بدری سینی: فرزند سیّد محمّدعلی. متوفّی 1377 ق. عالم فاضل متّقی که مورد توجّه و اعتقاد و عنایت مؤمنین بود.

ص: 259


1- 416. موسوی خوانساری، میر سید ابوالقاسم: منهاج المعارف، ص دویست و هشتاد و هفت.

4 - شیخ علی فقیه فریدنی: فرزند ملاّ محمّدباقر. متوفّی 1373 ق. مدرّس فقه و اصول و کلام.

5 - حاج سیّد مرتضی ظهیرالاسلام: فرزند حاج سیّدعلی. متوفّی 1403 ق. واعظ معروف و ادیب فاضل. سنگ قبری عالمانه به خط استاد فضائلی بر مزارش نصب شده است.(1)

6 - سیّد جعفر خاکشیر: فرزند سیّد اسماعیل. از سادات موسوی اصفهان. متوفّی 1375 ق. شاعر. وی در اشعارش به هزل بیشتر رغبت داشت تا به جِد. وی با وجودی که اشعار هزل می سرود ولی در اخلاق شخصی اش مردی محجوب و باحیا بود و شیوه ی شعر او ارتباطی به اخلاق و کردار او نداشت.

چنانکه می سراید:

یارب من اگر گناه کردم چه کُنم

ور نامه ی خود سیاه کردم چه کُنم

گفتند بمن که از خط راست برو

چپ رفتم و اشتباه کردم چه کنم(2)

مرحوم عبدالحسین سپنتا در مرگ او چنین سرود:

آن جثه صغیر که دل داشت همچو شیر

در انتقاد جامعه چون شیر بُد دلیر

گر شیر خوانمش سزد امروز زیر خاک

گویی بخاک شیر فروشد نه خاکشیر(3)

ص: 260


1- 417. شرح حال ظهیر الاسلام، مخطوط
2- 418. هادوی، مصطفی: تذکره شعرای استان اصفهان، ص 228، راجع به خصوصیات اخلاقی وی ر. ک: قدسی، منوچهر: دولت دیدار، ص 192-185 .
3- 419. نامه سخنوران سپاهان، ج 2، ص 97.

تصویر

7 - میرزا علی مشفقی: متوفّی 1357 ه. ش. در کودکی پدر را از دست داد و باتحمل مشکلات فراوان به کسب علم پرداخت و در حکمت و ریاضی، هیئت و نجوم تبحّر پیدا کرد. او از علاقمندان آیت اللّه حاج آقا رحیم ارباب بود و از محضر ایشان بهره مند می گردید. آیت اللّه حاج آقا رحیم توجه خاصّی به اوداشت و او را به لقب «معلّم اصفهانی» ملقب نمود. وی در حجره ای در مسجد حکیم سکونت داشت. نظم، تقوا، سادگی و صفای روح از ویژگی های او بود. وی شاعری توانا بود و در انجمن ادبی شیدا شرکت می کرد. کتاب«خزائن شکن» که قسمتی از اشعار اوست به چاپ رسیده است.

ص: 261

8 - رجبعلی گلزار: فرزند ملاّ حسین. متوفّی 1366 ق. از اساتید فن شعر و ادب و شاعر مشهور اصفهانی و صاحب دیوان اشعار.

بر روی سنگ قبرش غزلی بامطلع زیر حک شده است:

چو بلبل این همه افغان و آه از آن دارم

که مرغ قدسم و در خاک آشیان دارم

علمای دیگری نیز در این تکیه مدفون می باشند.(1)

ص: 262


1- 420. مهدوی: سیری در تخت فولاد، صص 183 - 180 .

19 - تکیه ی مقدّس

اشاره

از تکیه های نوین که پس از درگذشت عالم و فقیه معروف اصفهانی آقا سیّد محمّد مقدّس(متوفّی 1378 ق.) بنا شده تکیه ی مقدّس است. بقعه ای هشت ضلعی با مصالح آهن، سیمان و آجر بر مزار آن مرحوم است که معماری عمده ی آن شامل هشت ستون آجری و گنبدی هرمی شکل است که تا حدودی شباهت به بقعه ی تکیه ی گلزار دارد.

بقعه ی تکیه مقدّس

موقعیّت جغرافیایی تکیه

تکیه از غرب با تکیه ی خلیلیان، از شرق با آب انبار کازرونی، از شمال با تکیه ی گلزار، و از جنوب با تکیه ی ایزدگشسب مجاور است.

بزرگان مدفون تکیه

1 - حاج سیّد محمّد مقدّس: فرزند سیّد عبدالحسین حسینی. متوفّی 1378 ق. عالم و فقیه عالیقدر

ص: 263

اصفهان که پس از اخذ درجه ی اجتهاد، در اصفهان به تدریس علوم و ترویج معارف دینی پرداخت. وی به دعوت آیت اللّه بروجردی به قم مهاجرت نمود و از افراد مورد اعتماد او قرار گرفت. وی کتابخانه ای مهم و معتبر از کتب خطی و چاپی فراهم آورده بود که پس از درگذشت ایشان به کتابخانه مسجد اعظم قم انتقال یافت. از آثار اوست: الف) کتاب الاوائل ب) تقریرات فقهی ج) کتاب الاواخر د) نصایح لقمان.(1)

در تاریخ فوتش سروده شد: «شدی روان مقدس روان بعالم قدس».

2 - سیّد اسداللّه مستجاب الدعواتی: فرزند آمیرزا مهدی و نوه سیّد صدرالدین جبل عاملی، عالم فاضل کامل، متوفّی 1342 ش. ؛ وی اجازه روایت را از آیت اللّه محمدرضانجفی گرفته است؛ بنیانگذار مدرسه صدریه در اصفهان و در ردیف اولین کسانی قرار دارد که در اصفهان مدرسه تأسیس نمودند.(2)

3 - ملّا علی ماربینی: فرزند ملّا ابوتراب. متوفّی 1402 ق. عالم فاضل که از محضر اساتیدی چون سید ابوالقاسم دهکردی، سید محمدباقر درچه ای، سید علی نجف آبادی و بزرگان دیگر کسب علم نمود. عمر خود را در تحصیل علم و دانش و نشر معارف اسلام و بیان مسایل و مواعظ و ذکر مناقب و مصائب اهل بیت علیهم السلام گذراند و تا آخرین سالیان حیات در تحصیل علم و تعلیم آن کوتاهی ننمود.(3)

4 - میرزا محمّدعلی پروانه: فرزند عبدالوهاب. متوفّی 1355 هجری شمسی. شاعر و

ص: 264


1- 421. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، صص 487 - 484 .
2- 422. مصاحبه با فرزند ایشان آیت الله حاج سیّد مرتضی مستجاب الدعواتی
3- 423. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 98.

روزنامه نگار. متخلّص به «پروانه». وی انجمن ادبی پروانه را اداره می کرد و مدیر روزنامه ی «شمع حقیقت» در اصفهان بود.(1) از اشعار اوست:

.... ز جان و دل فرو رفتم به دریای غم عشقت

چو غواصی که در دریا بجان دُردانه می جوید

نظر بر دولت قارون ندارد عاشق بیدل

که او گنج مراد اندر دل ویرانه می جوید

نیابد زاهد خودبین بقاف قرب تو راهی

ولی عاشق در آنجا همچو عنقا لانه می جوید

.... به گرد شمع جانبازی نباشد کار هر بیدل

مگر آنکس که کام خویش چون پروانه می جوید(2)

5 - میر سیّد علی مهدوی کرمانی: فرزند سیّد مهدی موسوی. متوفّی 1378 ق. عالم باتقوا و پرهیزگار.

6 - میرزا عبداللّه ارباب: فرزند علی پناه. متوفّی 1379 ق. عالم فاضل و خوشنویس در انواع خطوط. وی برادر حاج آقا رحیم ارباب است.(3)

7 - سیّد ابوالقاسم شاه کرمی: عالم فاضل، متوفی 1384 ه . ق.

8 - ملاّ محمّددهاقانی: فرزند محمّدخلیل. عالم فاضل، متوفّی 1389

ه . ق. از محضر جمعی از بزرگان کسب علم نمود و اجازه ی روایتی و اجتهادی گرفت. وی یک دوره کامل فقه نوشت.(4)

ص: 265


1- 424. مهدوی: تذکره شعرای معاصر اصفهان، ص 108 .
2- 425. مهدوی: تذکره شعرای اصفهان، ص 109 .
3- 426. مهدوی: سیری در تخت فولاد، صص 200 و 227 ؛ و نصرالهی: همان مأخذ.
4- 427. مهدوی: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج3، ص 370 .

20 - تکیه ی آقا سیّد محمّد لطیف خواجویی

اشاره

تکیه ی آقا سیّد محمّدلطیف خواجویی از تکایای دوره ی معاصر است که پس از وفات در وسط تکیه ای که خود آن مرحوم بنا کرده بود، دفن گردید. آرامگاه او بقعه ی کاملاً ساده و بدون هیچ گونه تزئینات هنری می باشد.

در کنار بقعه ی آقا سیّد محمّدلطیف گنبدی کوچک با کاشیکاری هفت رنگ بر سر قبر یک جوان ناکام دیده می شود که بر روی چهار ستون فلزی ایجاد گردیده است.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

تکیه از شمال شرقی به تکیه ی ایزد گشسب، از جنوب به قبرستان عمومی، از مشرق به کوچه ی تکیه ی کازرونی و از مغرب به تکیه ی صدری ها محدود است.

بزرگان مدفون در تکیه

1 - آقا سیّد محمّدلطیف طباطبایی خواجویی: فرزند سیّد محمّد شفیع، متوفّی 1378 ق. عالم فاضل که در زهد و تقوی و عبادت معروف بود. وی کوشش بسیاری در امر به معروف و نهی از منکر داشت. او در روز اربعین(بیست صفر) وفات یافت.

2 - حاج شیخ ابوالقاسم نورایی سدهی: فرزند شیخ کمال الدین متوفّی 1390 ق. عالم فاضل و مروّج احکام اسلامی. وی علاوه بر تدریس در مدرسه ی چهارباغ دبستانی به نام «نور» دایر نمود و عدّه ای از کودکان را طبق برنامه ی اداره آموزش و پرورش و زیر نظر مستقیم خود تعلیمات دینی و اسلامی می آموخت.(1)

ص: 266


1- 428. مهدوی: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج2، ص 285.

3 - شیخ محمّدجواد فریدنی: فرزند شیخ علی اصغر، متوفّی 1375 ق. فقیه، عالم و ادیب، از وی کراماتی را یاد می کنند.

4 - شیخ بهاءالدّین برهانی: فرزند ملّاعلی معلّم، متوفّی 1393 ق. عالم فاضل ادیب، و از وعاظ ممتاز اصفهان که چندین سال بیمار و خانه نشین بود امّا با همه ی بیماری ها صابر و شاکر خداوند بود و از جاده صبر و شکیبایی خارج نشد.(1)

5 - شیخ محمود سالک: فرزند حاج محمّداسماعیل. متوفی 1389 ق. عالم صالح، واعظ پرهیزگار. از محضر بزرگانی چون شیخ عبدالکریم حائری کسب علم نمود. به گفته ی مرحوم مهدوی، «سالکِ راه حق بود و الحق می توان او را مسلمان حقیقی دانست».(2)

6 - حسن قوامی زاده: متوفّی 1384 ق. از دبیران فاضل اصفهان و مدیر روزنامه ی پازهر.

7 - مصطفی ستاریان: فرزند حاج محمّدصادق، متوفّی 1391 ق. دارای مدرک دکترا در فلسفه و علوم تربیتی. وی معلمی مهربان و خدمتگزار، نویسنده ی کتابی در فلسفه و اخلاق برای دوره ی دبیرستان بود.(3)

8 - میرزا محمّدعلی مُکْرَم حبیب آبادی: متوفّی 1384 ق. شاعر، روزنامه نویس و فکاهی سرای معروف اصفهان. اشعار «هارون ولایت» و «سینه زنی» وی جنجال برانگیز بود. می گویند صارم الدوله

ص: 267


1- 429. مهدوی: سیری در تخت فولاد، ص 191.
2- 430. مهدوی: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج 2، ص 285.
3- 431. مهدوی: سیری در تاریخ تخت فولاد اصفهان، صص 191 و 192 .

پسر ظِلُ السلطان به مُکْرَم گفته بود: «من و تو هردو هم سالیم» مُکرَم گفته بود: «ای کاش هم مال بودیم». در ترکیب دو کلمه هم و مال، دو میم پهلوی هم دارد که در تلفّظ به قیاس عربی درهم ادغام، و مشدّد تلفّظ می گردد و ایهام گونه تداعی «حمّال» می کند.(1) ماده تاریخ فوتش را بُرنا گوید: «خصم اوهام و ریا بود بدنیا مکرم».(2)

9 - میرزااسداللّه رجالی: فرزند عبدالجواد ،متوفّی 1372 ق. خطّاطمعروف و از شاگردان عبدالرحیم افسر که ازآثار اومیتوان به کتیبه های در ورودی مسجدسیّداصفهان اشاره نمود.(3)

10 - حبیب اللّه یوزباشی: فرزند یوسف جبلی. متوفی 1351 ش. از بذله گویان معروف اصفهان که شوخ طبعی و حاضرجوابی وی معروف بود. بر سنگ مزارش این بیت حک شده است:

جان من پاک بیا منزل ناپاکان نیست

هرکه پاک است بسرمنزل ما می آید(4)

ص: 268


1- 432. قدسی، منوچهر: دولت دیدار، ص 179 .
2- 433. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 492.
3- 434. قدسی، منوچهر: خوشنویسی در کتیبه های اصفهان، ص 106 و 107.
4- 435. نوربخش، حسین: اصفهانی های شوخ و حاضرجواب، ص 154.

21 - تکیه ی حاج آقا باقر قزوینی دردشتی(خلیلیان)

اشاره

این تکیه منسوب به حاج آقا باقر قزوینی از علمای قرن چهاردهم فرزند عالم فاضل آقا محمّدجواد قزوینی ساکن محلّه ی دردشت است. وی در سال 1363 ه . ق. وفات یافته و علّت شهرت این تکیه به خلیلیان از آن روست که مدّتی پس از درگذشت حاج آقا باقر دردشتی عدّه ای از افراد خاندان خلیلیان که از خانواده های مشهور اصفهان بودند در آنجا دفن کردند. قبر صاحب تکیه در وسط آن بر روی سکویی بدون سنگ نوشته قرار دارد. در اطراف تکیه اطاق هایی ساده و فاقد تزئینات هنری قرار داشت که اکنون جهت پاکسازی برچیده شده و در ضلع شمالی آن کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ایجاد شده است.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از شرق با تکیه ی مقدّس، از غرب با پیاده رو شرقی تکیه ی سیّدالعراقین، از شمال با تکیه ی امام جمعه و از جنوب با پیاده رو شمالی تکیه ی صدری ها و محمّد لطیف خواجویی مجاور است.

بزرگان مدفون در تکیه

1 - حاج آقا باقر قزوینی دردشتی: فرزند حاج محمّدجواد، متوفّی 1363 ق. وی عالمی فاضل و داماد آقا جلال الدّین بن شیخ محمّدتقی آقانجفی بود. جدّ ایشان حاج محمّد ابراهیم قزوینی عالم فقیه و برجسته ای بود که سیّد حجةالاسلام شفتی وی را بسیار دوست می داشت و تصدیق به اجتهاد نموده بود. حاج محمّدجعفر آباده ای نیز با آن مقام علمی و تقوی اش به دلبستگی سیّد حجةالاسلام به حاج محمّدابراهیم غبطه می خورد.(1)

2 - آقا شیخ محمّدحسین مقدّس مشکینی: فرزند آقا شیخ علی، متوفّی 1368 ق. وی از اعقاب

ص: 269


1- 436. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 43.

شهید ثانی و عالمی فاضل و مدرّس فقه، اصول و حکمت بود. وی از علمای گمنام و منزوی بود که عمری را به زهد و قناعت و اعراض از مردم به سر برد. و در مدرسه جدّه کوچک فقه و اصول و حکمت تدریس می نمود.

3 - شیخ حیدرعلی صلواتی: فرزند حاج قدیرعلی سدهی، متوفّی 1392 ق. عالم و عارف پرهیزگار و صاحب کتاب ارزشمند «نجم السهیل» در شرح دعای کمیل(منظوم) است که با مطالعه ی این کتاب به احوال روحانی وی می توان پی برد. او شعری برای سنگ قبرش سروده که بر آن حک شده است:

ای محبّان ز اسیران لحد یاد کنید

خانه قبر به دل جُستنی، آباد کنید

ما که ماندیم شما باز نمانید ز کار

به ادای صلواتی دل ماشاد کنید(1)

4 - عبدالمحمود محزون اصفهانی: متخلص به «محزون» متوفّی 1377 ق. از شعرای خوش سخن و صاحب کتب و رسایلی همچون: الف) جنگل که دیوان اشعار اوست ب)

عروج النبی صلی الله علیه وآله ج) گنج العیش(مجموعه غزل) و آثار دیگر است. از اشعار اوست:

ای خوش خصال دلبر انصاف ده خدا را

با دوستان یکدل از حد مبر جفا را

آندم که رخ نمایی بعد از غم جدایی

بهتر ز ملک شاهی این کمترین گدا را(2)

سایر مشاهیر مدفون در تکیه عبارتند از:

5 - ملّا فرج اللّه دُرّی: متوفّی 1382 ق. عالم فاضل. از شاگردان سیّد محمّدباقر درچه ای، خوند

ص: 270


1- 437. جهت آشنایی با شرح حال ایشان ر. ک: صلواتی، حاج شیخ حیدرعلی، راز و نیاز علی علیه السلام با خدا، صص 72 - 64.
2- 438. مهدوی: تذکره شعرای معاصر اصفهان، صص 415 و 416 ؛ نصرالهی: جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان، مشاهیر تکیه قزوینی دردشتی.

کاشی و جهانگیرخان بود. استاد همایی در تاریخ فوتش سرود: «دُرّی دَری ز مخزن علم و کمال بود».(1)

6 - یداللّه برخوردار: متوفّی 1380 ق. شاعر متخلّص به تائب.

7 - حاج آقا کمال الدّین قزوینی: متوفّی 1394 ق. عالم جلیل.

8 - منکوقاآن ذوالخیر: متوفّی 1390 ق. روزنامه نگار.(2)

9 - رسول بهروان: متوفّی 1384 ق. شاعر.

10 - سیّد ابراهیم میرشفیعی: فرزند سیّد ابراهیم. متوفّی 1370 ق. عالم، فاضل، متّقی، مدرس مدرسه شفیعیه اصفهان، که از محضر درسی آخوند ملا محمدحسین فشارکی و میرزا علی آقا شیرازی کسب علم کرد. عمر خود را به زهد و تقوا و بندگی حق گذراند.(3)

11 - سیّد محمّدعلی میرشفیعی: متوفّی 1390 ق. عالم جلیل.

12 - سیّد خلیل مبارکه ای: متوفّی 1396 ق.واعظ(4)

ص: 271


1- 439. موحد ابطحی: ریشه ها و جلوه های تشیع، ج 2، ص 277 .
2- 440. راجع به شخصیت این چهره ر. ک: رفاهی، خلیل: گردش ایام، صص 271 - 269.
3- 441. مهدوی: اعلام اصفهان، ص 116.
4- 442. مهدوی: سیری در تخت فولاد، ص 76 .

تصویر

ص: 272

22 - تکیه ی سادات احمدآبادی (فقیه احمدآبادی)

اشاره

در قسمتی از محدوده ی لسان الارض تخت فولاد، مزار کوچکی وجود دارد که قدیمی ترین قبر موجود در آن متعلّق به تاریخ 1319 هجری قمری مربوط به عالم جلیل آقا میرزا عبدالرزاق بن سیّد عبدالجواد موسوی می باشد که نَسَبشان به میر محمّدتقی موسوی وزیر شاه سلیمان صفوی می رسد. پس از وی پسر بزرگوارش علّامه فقیه آقا سیّد محمّدتقی فقیه احمدآبادی متوفّی 1348 هجری قمری در این محل مدفون شد. وی از فقهای بزرگ ساکن محلّه ی احمدآباد بود. پس از دفن این عالم بزرگوار این تکیه به «سادات احمدآبادی» و یا «فقیه احمدآبادی» نامیده شد. تا چند سال اخیر هیچ بنا و بقعه ای در این تکیه وجود نداشت. در حدود سال 1379 هجری شمسی مریدان و علاقمندان به این عالم فقیه و آثار ارزشمندش جهت بزرگداشت مقام وی بقعه ای بر سر مزارش بنا نمودند.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه در شرقی ترین قسمت تخت فولاد و در شمال لسان الارض و تقریباً در انتهای کوچه ی لسان الارض، روبروی سالن اجتماعات گلستان شهداء (شمع) قرار گرفته است.

بزرگان مدفون در تکیه

1 - آقا میرزا عبدالرزاق موسوی: فرزند سیّد عبدالجواد، متوفّی 1319 ق. عالم جلیل و امام جماعت امامزاده اسماعیل.

2 - آقا سیّد محمّدتقی موسوی احمدآبادی (فقیه احمدآبادی): فرزند آقا سیّد عبدالرزاق. متوفّی 1348 ق. معروف به «فقیه احمدآبادی» فقیه بزرگوار، محدّث مفسّر و ادیب شاعر، که نزد اساتید بزرگی چون آقا سیّد ابوالقاسم دهکردی، آخوند ملاّ محمّد کاشانی و بزرگان دیگر کسب علم

ص: 273

نمود. وی بیش از بیست جلد کتاب تألیف نموده است که بیشتر آنها درباره ی امام زمان علیه السلام می باشد. وی از عاشقان و خدمتگزاران واقعی صاحب الزمان علیه السلام بود. از جمله کتاب های وی می توان به الف) مکیال المکارم: در فواید دعا برای آن امام بزرگوار در دو جلد به چاپ رسیده است. ب) آیین جمعه ج) نورالابصار در فضیلت انتظار اشاره نمود. از اشعار اوست:

ز دوری رُخت ای پادشاه حُسن و جمال

رسیده جان به لب عاشقان تعال تعال(1)

در مقامات آیت اللّه فقیه احمدآبادی

کتاب مکیال المکارم به توصیه امام زمان(عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) نوشته شد. انگیزه ی نگارش کتاب این گونه بود که ایشان در عالم رویا به ملاقات آن حضرت نایل شده و دستور نوشتن کتاب را از حضرتش شنید که: «این کتاب را بنویس و عربی هم بنویس و نام او را بگذار مکیال المکارم فوائد الدعاءِ القائم». محقّق بزرگ حضرت آیت اللّه حاج شیخ لطف اللّه صافی گلپایگانی در خصوص این کتاب می نویسد: «این کتاب گویای حوصله ی فراوان مؤلّف و گستردگی تحقیق و تفکّر و تلاش اوست. در موضوع خود بی نظیر است و جز این کتابی که در موضوع مهدویّت و آداب دعای بر حضرت مهدی علیه السلام و فواید آن باشد، سراغ ندارم».(2) و در ساعات فراغتش شعر هم می گفته و در عظمت اهل بیت علیهم السلام و بویژه امام مهدی(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) هم گفته است. چنان گوید:

یارب فرجی که ما اسیریم

یارب کرمی که ما فقیریم

ماییم لئیم و تو کریمی

ما غرق گناه و تو رحیمی(3)

وی در سن 47 سالگی به دوره رضاخان پهلوی(که در تضعیف روحانیت می کوشید) به شهادت رسید.(4)

3 - شیخ فضل اللّه اعضادی: متوفّی 1360 ق. عالم فاضل، ازمجتهدین بزرگی که عمری را به عزلت و کناره گیری از مردم دنیا به سر برد و فقط جمعی از افاضل طلاب از محضرش بهره مند شدند.(5)

ص: 274


1- 443. مهدوی: رجال اصفهان، ص 46 .
2- 444. قرقانی: زندگانی جهانگیر خان قشقایی، ص 181.
3- 445. قرقانی: زندگانی جهانگیرخان قشقایی، ص 180.
4- 446. در مورد کیفیّت شهادت و احوال ایشان در آخرین لحظات عمر شریفش، ر. ک: ربانی خلخالی، علی: شهدای روحانیّت در یکصد سال اخیر، ج 2، ص 64 - 57 .
5- 447. مهدوی: دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 46 .

23 - تکیه ی زند کرمانی

اشاره

از تکیه های معاصر تخت فولاد که به خاطر دفن عالم فقیه و مجتهد مرحوم آقا شیخ محمّدباقر زند کرمانی(متوفّی 1389 هجری قمری) به این نام معروف است. در گذشته دارای محدوده ای مشخص بود، امّا در حال حاضر هیچ نوع بنا و عمارتی در این تکیه وجود ندارد. از آنجا که مرحوم زند کرمانی نیز وصیّت کرده بود که بر سر قبر او بقعه و بنایی نسازند؛ قبر ایشان تنها بر سکویی وسط تکیه قرار دارد.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

از جنوب به تکیه ی زرگرها، از شمال به تکیه ی صیرفیان(اکنون به نام باغ طوبی است). از شرق به قبرستان عمومی محدود می شود.

بزرگان مدفون تکیه

1 - شیخ محمّدباقر زند کرمانی: متوفّی 1389 هجری قمری. عالم فاضل، فقیه واعظ، مجتهد برجسته از شاگردان عبدالکریم حائری مؤسس حوزه ی علمیه ی قم و از روحانیون آگاه به علوم جدید و آشنا به چند زبان خارجی بود. وی نماز عید فطر را با جمعیّت زیادی از نمازگزاران در مصلای تخت فولاد برگزار می نمود.

ایشان باعث و بانی خدمات اجتماعی ارزشمندی همچون تأسیس بیمارستان در شهر اصفهان است. از جمله آثار او می توان به: الف) رساله فقه استدلالی در احکام آبها

ص: 275

ب) الفیوضات اللامعة ج) امارة الولایة د) رساله در تاریخچه ی نفت اشاره نمود.(1)

2 - شیخ عبدالکریم مصدق خواه: متوفّی 1390 ق. عالم فاضل، مشهور به «مسأله گو» او صاحب آثاری همچون، الف) مخزن گل ب) یاد آوری بعضی از گوهرهای اسلامیه است.(2)

3 - شیخ محمّدجواد اصولی: متوفّی 1359 ش. عالم فاضل زاهد و مدرّس حوزه ی علمیه ی شهرکرد و اصفهان. وی سال ها با فقر شدید به تحصیل علوم دینی پرداخت و از محضر اساتیدی همچون سید محمد نجف آبادی، سید مهدی درچه ای، سید علی نجف آبادی و شیخ محمد حکیم خراسانی کسب علم نمود. وی در هیئت و نجوم تبحر خاصی داشت و در مدرسه صدر به تدریس ادبیات، فقه و اصول می پرداخت. او مردی فاضل، بی ریا، و بسیار وارسته بود.(3)

در مقامات آیت اللّه زند کرمانی

ایشان در نزد اساتید بزرگ قم و اصفهان کسب علم نمود و به اجازه ی اجتهاد نایل آمد. وی از امتیازات ویژه ای برخوردار بود. از جمله به علوم جدید و اطلاعات روز و زبان انگلیسی آگاهی کامل داشت. در علوم فقه، اصول و فلسفه نیز دارای ابتکارات جالب بود. چون به دو رشته ی علوم جدید و حوزوی مسلّط بود، منابرش کاملاً چشم گیر و پرمحتوی و جذّاب بود. او می کوشید با مطالعه کتب و تحقیق درباره مسائل مختلف خصوصاً در مورد ادیان و مذاهب، باورهای دینی ادیان مختلف را از دیدگاه عقل و منطق مورد بازنگری قرار دهد. در این راستا تنها به مطالعه کتب ادیان اکتفا نمی کرد بلکه با دانشمندان آن ادیان نیز بحث و مناظره می کرد که در زندگی نامه خود به چند مورد اشاره کرده است. از جمله مناظره و گفتگوی او با دانشمندان مسیحی، یهودی، زرتشتی و بودایی جالب و خواندنی است.(4) به مسایل اجتماعی و سیاسی روز نیز آگاهی کامل داشت و گاه از سیاست روز رنج می برد. به طلاب نصیحت می کردند که باید مصداق این سخن گهربار باشند که: ] دانشمندی که به زمان خویش آگاه باشد هیچ گاه مورد تهاجم تاریکی ها قرار نمی گیرد[ . در حکایتی در مورد ایشان

ص: 276


1- 448. جهت آشنایی با احوال و آثار این عالم ر. ک: زاهد نجفی، محمّد: فطرت بیدار زمان.
2- 449. مهدوی: سیری در تخت فولاد، ص 177 .
3- 450. قاسمی: شرح مجموعه گل، ص 99.
4- 451. زند کرمانی: نشانه های ولایت، صص 45 - 43.

نقل است که شب آخر دهه محرم وقتی زمان ذکر مصیبت فرا رسید، مرحوم زند کرمانی دست در جیب بغل خود کردند و یک بسته دارو شامل مقداری قرص بیرون آوردند و فرمودند: «امشب می خواهم مصیبت خود شما را برای خودتان بخوانم تا شما به حال خودتان گریه کنید. امام حسین علیه السلام نیازی به گریه شما ندارد. آن گاه بسته های دارو را به مردم نشان دادند و گفتند: مصیبت شما این است که اگر این دارو از کشورهای بیگانه و استعمارگر که احتمالاً دشمن شما هستند به کشور شما نرسد، روحانی شهر شما خواهد مُرد. من مریض هستم و فقط به این داروها می توانم زنده بمانم».(1)

از خدمات ارزنده ی وی آن که مسجد جامع اصفهان که در دوره ی خفقان رضاخان به روی نمازگزاران بسته شده بود و فقط محل تماشای توریست های غیرمسلمان بود با تلاش ایشان

افتتاح و خود در آن به اقامه جماعت پرداخت. همچنین در روزهای عید سعید فطر با هزاران نفر مرد و زن با حرکت از مسجد جامع به سوی مصلّای تخت فولاد با خواندن تکبیرات و تهلیلات همه مسلمانان را به این شعائر اسلامی ترغیب می نمود و خود خطبه های نماز را می خواند.(2)

مرحوم زند کرمانی در یکی از منابرش به نقل و تشریح این حدیث می پرداختند که: «روز قیامت حضرت زهراعلیها السلام دوستانشان را شفاعت می نمایند و سپس دوستان دوستانشان را و همین طور تا هفت واسطه مورد شفاعت قرار می گیرند». ایشان فرمود: «فکر نکنید کار خدا بی حساب است، شما الساعه یک آهن ربا را بردارید و بزنید به یک سوزن؛ سوزن را جذب می کند. همان سوزنی که جذب شده سوزن دومی را جذب می کند و همین طور تا آن موقع که دیگر از حالت آهن ربایی خارج شود.

در قیامت هم جاذبه حضرت زهراعلیها السلام به تمام دوستان و واسطه ها تأثیر می کند و یکی یکی را بهشتی می کند.(3)

ص: 277


1- 452. زند کرمانی: فطرت بیدار زمان، ص 76.
2- 453. ستاره ای از شرق، ص 700.
3- 454. فطرت بیدار زمان، ص 94.

تصویر

ص: 278

24 - تکیه ی زرگرها

اشاره

تکیه ی متعلّق به دوره ی معاصر است و در سال 1363 ه . ق. ایجاد شده و بر مزار حاج سیّد احمد حسینی بهشتی بقعه ای به سبک جدید بنا گردیده است.

همچنین یک چهارطاقی بتونی با تزیینات کاشیکاری بر سر قبر شاهنامه خوان مشهور اصفهانی مرشد عباس زریری ساخته است. وجه تسمیه تکیه زرگرها این است که عدّه ای از خانواده مشهور «زرگر» در این تکیه مدفون هستند.

موقعیت جغرافیایی تکیه

این تکیه در ضلع شرقی مصلّی واقع شده و از شرق به تکیه ی زند کرمانی محدود می شود.

بزرگان مدفون در تکیه

1 - سیّد محمّدتقی بهشتی: فرزند سیّد جعفر حسینی. متوفی 1384 ق. عالم زاهد که در مصلّای تخت فولاد مراسم نیایش و دعا برگزار می کرد.

2 - سیّد احمد لنبانی(بهشتی): فرزند سیّد محمّدحسن. عالم و فقیه بزرگوار متوفی 1362 ق. وی به زهد و پارسایی و صداقت معروف بود.

3 - مرشد عباس زریری: متوفّی 1350 ش. از آخرین شاهنامه خوانان معروف اصفهان. که با بیان جذّاب خود به نقل وقایع شاهنامه می پرداخت و در پایان هر مجلس به وقایع صحرای کربلا نیز اشاره می کرد.(1)

4 - حسن اهتمام: فرزند غلامحسین. متوفی 1379 ق. شاعر و ادیب. الف) منظومه ی لیلی و مجنون ب) دیوان اهتمام از آثار اوست.

5 - حاج شیخ محمّداسماعیل حیرانی: فرزند شیخ محمود قمشه ای متوفی 1403 ق. عالم، شاعر و ادیب. از آثار اوست: الف) اشعار انقلابی حیرانی ب) هشت بهشت.(2)

ص: 279


1- 455. نصرالهی، غلامرضا: جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان، تکیه زرگرها.
2- 456. مهدوی: اعلام اصفهان، ص 582 .

6 - شیخ احمد اهتمام: متوفی 1387 ق. عالم فاضل فقیه. صاحب آثاری چون الف) فلسفه احکام ب) دوره فقه استدلالی در بیست و شش جلد. وی نکات زیبا، جذّاب و عارفانه ای در مورد نماز بیان کرده است که هر خواننده ای را مجذوب معنویت نماز می کند.(1) این بیت از اوست:

مژده ای دل که شب هجر سرآمد به وصال

یار بی پرده به کف ساغر می مالامال(2)

7 - شیخ یوسف آل ابراهیم دهکردی: فرزند ملا حسن. متوفی 1386 ق. عالم فاضل ادیب.

8 - دکتر محمّد ریاحی: فرزند حاج عبدالوهاب. متوفی 1389 ق. پزشک و فاضل برجسته اصفهانی. که به طبابت و جرّاحی و تدریس طب در دانشکده ی پزشکی می پرداخت و بیماران مستمند را با نهایت بزرگواری و احسان درمان می کرد. علاوه بر این در علوم مختلف ادبی و تاریخی نیز صاحب نظر بود.(3)

9 - آقا سیّد اسداللّه دادخواه(بهشتی): فرزند سیّد محمّدجعفر. متوفی 1363 ق. عالم فاضل و فقیه مجتهد. در اصفهان به رسیدگی امور مردم و یاری آنان زبانزد خاص و عام بود. در دوره ی مشروطه از نمایندگان مورد اطمینان مردم اصفهان بوده و به «وکیل» شهرت داشت.(4)

ص: 280


1- 457. ر. ک: اهتمام، شیخ احمد: حکمت ها و اسرار نماز، ص 11.
2- 458. مهدوی: اعلام اصفهان، ص 494.
3- 459. کتابی: رجال اصفهان، ص 547 .
4- 460. برای اطلاع بیشتر ر. ک: عقیلی: مشروطه خواهان مدفون در تخت فولاد، ص 60 و 61 .

25 - تکیه ی همدانیان

اشاره

نام همدانیان به نیکی ببرند

آنان که در این بقعه گذارند نماز

این تکیه پس از دفن یکی از خیّرین برجسته ی اصفهان به نام علی همدانیان در سال 1342 شمسی ایجاد گردید. وی و برادرش حسین همدانیان از تجّار بزرگ اصفهان بودند که با ایجاد کارخانجات صنعتی در اصفهان در استحکام پایه های صنعت کشور نقش مهمّی ایفاء کرده اند. تمامی ثروت خاندان همدانیان در قالب مؤسسه خیریه علی و حسین همدانیان وقف دستگیری از مستمندان می شود. این سنّت حسنه هم اکنون نیز انجام می گیرد.

موقعیت جغرافیایی تکیه

در قسمت غربی تکیه ی بابا رکن الدین قرار گرفته و راه دسترسی به آن از خیابان سعادت آباد از کنار تکیه ی بابا رکن الدین صورت می گیرد.

بزرگان مدفون در تکیه

1 - علی همدانیان: فرزند حاج محمّدرضا. متوفی 1342 ش. از بنیانگذاران صنایع نساجی و سیمان و خیّرین اصفهان.

2 - حسین همدانیان: فرزند حاج محمّدرضا. متوفی 1357 ش. یار و همفکر برادر و بنیانگذار مؤسسه ی خیریه ی همدانیان که تمام ثروت این خانواده را وقف امور خیریه نمود.

3 - سیّد علی نوربخش: فرزند سیّد محمود نوربخش. متوفی 1401 ق. عالم فاضل جلیل القدر.

ص: 281

26 - تکیه ی صدرهاشمی

اشاره

تکیه ی خانوادگی صدرهاشمی از تکیه های کوچک تخت فولاد است که چند تن از بزرگان خاندان صدرالعلما در آن به خاک سپرده شده اند. این تکیه در ضلع جنوب غربی تکیه ی خوانساری قرار دارد.

بزرگان مدفون در تکیه

1 - سیّد محمّد صدرهاشمی: فرزند سیّد مهدی بن میر سیّد عبدالوهاب صدرالعلماء. متوفّی 1384 ق. ادیب فاضل، مورخ و روزنامه نگار. از جمله آثار وی: الف) تاریخ جراید و مجلات ایران در چهار جلد ب) ترجمه تاریخ تمدن اسلامی - جرجی زیدان ج) شعر و شاعری در عصر صفوی و آثار متعدّد دیگر است.

وی به دو سبب در تاریخ علمی اصفهان و بلکه ایران مشهور شده است: اول نگارش مقالات مفید و محققانه ای در باب حوادث و ابنیه اصفهان که اغلب مقالاتش در مجله نفیس یادگار و یغما درج

شده است و دیگر آنکه کتابی ارزشمند به نام تاریخ جراید و مجلات ایران نوشت که در چهار جلد در اصفهان به چاپ رسید. این کتاب از مراجع معتبر در معرفی جراید و مجلات فارسی است.

بعد از وفات او کتابخانه نفیس و ارزشمند وی به دانشگاه اصفهان اهداء شد.

2 - سیّد محمّدهادی صدرالعلما: فرزند سیّد عبدالوهاب صدرالعلما. متوفّی 1361 ق. از علمای منتفّذ اصفهان که پس از فوت پدر لقب صدرالعلمایی یافت.(1)

ص: 282


1- 461. مهدوی: سیری در تخت فولاد، صص 159 - 157 .

27 - تکیه ی امام جمعه

اشاره

از تکایای نواحداث تخت فولاد به شمار می رود که توسط میر محمّدمهدی سلطان العلمایی(متوفّی 1395 ق) خریداری و احداث شده بود. وی آخرین امام جمعه ی اصفهان در خاندان امام جمعه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بود، که وصیت کرد پس از فوت، جنازه ی او را در این تکیه به خاک سپارند، امّا چون فوت وی مقارن با ورود یکی از مقامات سیاسی رژیم پهلوی به اصفهان شد، از بیم ازدحام مردم، شهربانی از دفن وی در این تکیه جلوگیری کردند و او را در بقعه ی علّامه مجلسی دفن کردند.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه در مجاورت کوچه ی تکیه ی میر قرار گرفته و به آسانی قابل دسترسی است.

از شرق به کلانتری شانزده، از غرب به تکیه سیّدالعراقین، و از جنوب با تکیه ی حاج باقر دردشتی(خلیلیان) مجاور است.

بزرگان مدفون در این تکیه

1 - شیخ ابوالقاسم اشراقی قمشه ای: متوفّی 1389 ق. فاضل ادیب واعظ ارجمند، که علاوه بر تدریس در آموزش و پرورش، به ارشاد و هدایت مردم نیز می پرداخت.(1)

2 - میرزاآقا فرد اصفهانی: فرزند مرحوم صادق، متوفّی 1347 ش. ادیب و خوشنویس اصفهانی.(2)

ص: 283


1- 462. مهدوی: سیری در تخت فولاد، صص 67 و 68 .
2- 463. همان مأخذ، ص 229 .

28 - تکیه ی معارفی

اشاره

یادی از احساس آن استاد کن

خفته در این خاک، روحش شاد کن

«شفیق»

معرفی تکیه

از تکیه های جدید تخت فولاد است که در دوره ی معاصر به وجود آمده است. در قسمتی از تکیه مسجدی توسط مرحوم معارفی ساخته و در اطاق های تکیه افرادی به خاک سپرده شده اند.

در وسط تکیه ی مرحوم معارفی معمار اداره ی باستانشناسی اصفهان متوفّی 1354 شمسی به خاک سپرده شده است. تکیه ی معارفی از لحاظ وسعت از تکیه های کوچک تخت فولاد به شمار می رود.

موقعیّت جغرافیایی

در ضلع جنوبی تکیه ی زنجانی و شرق تکیه ی آقا سیّد محمّد لطیف خواجویی قرار دارد.

مشاهیر مدفون در تکیه

1 - استاد حسین معارفی: فرزند مرحوم غلامعلی. متوفّی 1395 هجری قمری از اساتید ماهر و خلّاق اصفهانی که احیای بسیاری از بناهای تاریخی مانند منارجنبان، سردر مسجد امام، مدرسه ی مریم بیگم، مسجد جامع اصفهان، مدیون تلاش های خستگی ناپذیر اوست. عشق و علاقه ی بی حد او به آثار تاریخی و میراث فرهنگی کشور به اندازه ای بود که برای تعمیر برخی بناهای تاریخی منزل مسکونی خود را فروخت.(1)

2 - حاج میرزا حسن معین زاده: فرزند حاج عباس علی معین الواعظین(مدفون در تکیه سیّدالعراقین) متوفّی 1399 ق. عالم فاضل. عمر خود را به تدریس، وعظ و تألیف گذراند.

ص: 284


1- 464. سجادی نائینی، سیّد مهدی: استاد حسین معارفی فصلنامه فرهنگ اصفهان، شماره نوزدهم، بهار 1380 ، صص 96 - 92 .

3 - شیخ داود مصاحبی: فرزند ملاّ علی اکبر مصاحبی. متوفّی 1401 . وی عالمی متواضع و پرهیزگار، عاشق اهل بیت علیهم السلام به خصوص حضرت مهدی(عجل اللّه تعالی فرجه شریف) بود از آثار او «تنقیح در مسئله ی تلقیح» می باشد. وی در مدرسه محمدعلی ثقةالاسلام حجره داشت و در این حجره که عموماً روزها در آن به مطالعه و تدریس مشغول بود، شمشیری داشت و آن را بدان امید نگاه داشته بود که در هنگام ظهر حضرت بقیةاللّه الاعظم(روحی و ارواح العالمین له الفداء) به وسیله آن شمشیر با دشمنان خدا بجنگد.(1)

29 - آرامگاه هاشمی طالخونچه

اشاره

در سمت شمال تکیه ی بابا رکن الدین در قبرستان عمومی مدفن یکی از علمای معاصر به نام سیّد علی اکبر هاشمی طالخونچه ای قرار دارد که به جهت دفن این عالم به قبرستان هاشمی طالخونچه نیز معروف است.

موقعیّت جغرافیایی

در ضلع جنوب شرقی مجموعه فرهنگی باغ طوبی و شمال تکیه ی بابا رکن الدین این قبرستان قرار گرفته است.

بزرگان مدفون در این قسمت

1 - سیّد علی اکبر هاشمی طالخونچه: فرزند سیّد محمّدحسن موسوی متوفّی 1388 هجری قمری، از علمای گرانقدر که به زهد و پارسایی معروف بود و خط نستعلیق را زیبا می نوشت. وی امامت جماعت مسجد سلمان در خیابان صارمیه(جهاد) را بر عهده داشت.(2) از جمله نکات برجسته ای که در مورد حالات و خصوصیات ایشان نقل شده است این حکایت می باشد که در تمام دوره رضاشاه پهلوی با وجود آنکه بر اساس قانون لباس متحدالشکل اجازه نمی دادند روحانیان با لباس روحانیت بیرون بیایند، این عالم بزرگوار بدون توجه به این محدودیت های رژیم، همیشه با

ص: 285


1- 465. مهدوی: سیری در تخت فولاد اصفهان، صص 198 و 199 .
2- 466. مهدوی: بزرگان و دانشمندان اصفهان، ص 440 .

لباس روحانیت بیرون می آمد. مادرشان نگران بودند که پلیس و نیروهای امنیتی رژیم پهلوی در خیابان عمامه از سر ایشان بردارند. آیت اللّه هاشمی به مادرشان می فرمود: من تا به حال به عمامه ام خیانت نکرده ام تا حالا کسی بخواهد عمامه ام را از سرم بردارد و با این سخن تصمیم جدی خود را در ماندن در لباس روحانیت بیان داشتند.(1)

ردیف نشسته نفر سوم: سیّد علی اکبر هاشمی طالخونچه

2 - شیخ محمّدرضا بیان الحقّ: فرزند شیخ زین العابدین واعظ، متوفّی 1390 ه . ق. از وعّاظ معتبر قرن چهاردهم.

ص: 286


1- 467. ناگفته های عارفان، ص 138.

30 - تکیه ی حجّت نجفی

اشاره

از بناها و تکایای تازه احداث شده تخت فولاد است. که گنبد بزرگ آن به سبک معماری گنبد مساجد قدیم توسط فرزندان شیخ مرتضی نجفی متوفّی 1386 ق. و مشهور به «حجّت نجفی» بنا گردیده است.

دورنمای گنبدبزرگ و ایوان باز جلوی آن با کاشی های هفت رنگ دلنواز هر بیننده را به سمت خود جلب می کند. علّت دفن این عالم جلیل در این محل مجاورت با مدفن بزرگ این خاندان(شیخ محمّدتقی رازی) و پدر بزرگوارش شیخ جمال الدین نجفی است. فرزندانش برای بزرگداشت یاد پدر این بنا را بر مزار وی بنا نموده اند.

بقعه تکیه حجت نجفی

ص: 287

موقعیّت جغرافیایی تکیه

این تکیه از جنوب به تکیه ی شیخ محمّدتقی رازی(مادر شاهزاده)، از شمال به مدرسه ی شهید ردّانی پور، از مشرق به خیابان سعادت آباد محدود می شود.

عالم مدفون در این تکیه

شیخ مرتضی حجّت نجفی: فرزند آیت اللّه شیخ جمال الدین نجفی، و داماد شیخ محمّدتقی نجف(آقا نجفی)، متوفّی 1386 ق. ملقّب به «عمادالاسلام» عالم فاضل، محبوب و خوش اخلاق که مورد علاقه و احترام مردم بود. نزد علمای بزرگ اصفهان از جمله حاج آقا منیرالدین بروجردی،

حاج میر محمّدصادق خاتون آبادی، حاج آقا نوراللّه نجفی و پدر بزرگوار خویش شیخ جمال الدین نجفی کسب علم نمود. وی در تمام طول عمر مردم را با اخلاق فاضله و سخنان دلنشینش موعظه می نمود. مردم از هر طبقه و گروهی به او و سخناش علاقه داشتند.(1)

ص: 288


1- 468. مهدوی: سیری در تخت فولاد، ص 107 .

31 - آرامگاه سیّد محمود کلیشادی

اشاره

تا ز تو یاد آورند، آیندگان

یاد کن از رفتگان این جهان

«شفیق»

آقا سیّد محمود کلیشادی فرزند سیّد محمّدحسین بن حاج میرزا محمّدصادق حسینی(متوفّی 1324 ه . ق.)، عالم جلیل و ادیب بزرگوار بود که بسیاری از علمای بزرگ اصفهان چون: حاج آقارحیم ارباب، حاج میر سیّد حسن چهارسوقی، آقا سیّد حسن مدرس اسفه ای، میرزا محمّدحسین روضاتی، حاج میرزا احمد عمادالواعظین، شیخ محمّدرضا حسام الواعظین و میرزا حبیب اللّه روضاتی از مباحث و درس مکتب او بهره ی وافر برده اند.

از وی نزدیک به ده اثر در موضوعات ادبی و اخلاقی و عبادی به جای مانده است. که از این میان می توان به: الف) جُنگ: مجموعه ای از مطالب متنوع از نظم، نثر، تفسیر و حدیث در چهار مجلد بزرگ می باشد ب) ناصریّه منظومه در نحو ج) مختصر غرر و دُرَر سیّد مرتضی د) مختصر اکسیر السعادات تألیف مرحوم آخوند ملاّ آقا دربندی اشاره نمود.

وی از مدرّسین نامدار ادبیات در مدرسه ی شاهزاده ها بود که به سبب تخصّص در تدریس کتاب «مغنی اللبیب» به سیّد محمود مغنی گو شهرت یافته است.(1)

از این عالم بزرگوار نقل است که: «برای روضه خوانی عازم تهران شدم. به قم که رسیدم خبر دادند که در مسیر، شیر درنده ای به حیوانات و آدمیان حمله ور شده و تاکنون گروهی را کشته است. من علیرغم این موضوع به راه افتادم. در مسیر به طرف تهران که می رفتم پروانه ای را دیدم و نظر به این که پروانه در جلوی شیر حرکت می کند، فهمیدم که به شیر رسیده م. شیری بسیار قوی و تنومند و ترسناک از دور نمایان شد و به طرف من می آمد. من که متحیر شده بودم، متوسل به پروردگار و ائمه اطهارعلیهم السلام شدم و همین که شیر به نزدیکی من رسید، با صدای هرچه بلند یک «یاعلی» گفتم. شیر تکانی خورد و به آرامی تمام مجدداً به سوی من آمد. نزدیک من که رسید، دو مرتبه با صدای بسیار

ص: 289


1- 469. جهت اطلاع بیشتر ر. ک: کرباسی زاده، علی: نگاهی به احوال و آراء حکیم مدرّس اصفهانی، ص 113 ؛ و نصرالهی: جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان، (تکیه سیّد محمود مغنی گو).

بلندی نعره کشیدم «یا علی». شیر سرش را زیر انداخت و من دست به یال او می کشیدم و ملهم شدم که روضه بخوانم و به زبانم این جملات جاری شد که: «لیت کم فی یوم عاشورا جمیعاً تنظرونی» که ناگاه شیر با صدای عجیب شروع به گریه کردن نمود و اشک از چشمانش جاری بود و تا زمانی که اشعار مصیبت را تمام

کردم، او گریه می کرد. پس از اتمام روضه، راه خود را ادامه داد و رفت؛ و من نیز راه خود را در پیش گرفتم و هر چند لحظه به آرامی پشت سر خود را نگاه می کردم که مبادا شیر برگردد تا این که بالاخره به تهران رسیدم. هنگامی که مردم ماجرا را از من شنیدند، لباسهایم را به عنوان نظرکرده بردند و به هنگام بازگشت با لباسهای فاخر و وجوه زیاد به اصفهان مراجعت نمودم.».(1)

موقعیّت آرامگاه

یک فضای مثلث شکل است که جنوب و شرق آن به کوچه شهید مهدی شاطر گلی و از غرب و شمال به خانه های مسکونی محدود می شود.

ص: 290


1- 470. کرباسی زاده: نگاهی به احوال و آراء... ، ص 113.

32 - تکیه ی عطاءالملک دهش

اشاره

از خدا خواهیم توفیق عطاء

تا بیفزاید بتوفق عطاء(1)

از تکیه های خصوصی در شمالی ترین قسمت تخت فولاد که به شکل باغ مشجّری بود که در آن چند قبر از خاندان عطاءالملک قرار داشت. در سال 1374 هجری شمسی توسط شهرداری اصفهان را مورد مرمّت و بازسازی قرار داد و مجموعه تاریخی، فرهنگی، مذهبی تخت فولاد در آن ایجاد شد.و به منظور تجلیل از مقام عطاءالملک آرامگاهی شامل یک گنبد بزرگ و چند گنبد عرقچینی بر روی ستون های ساخته شده از بتون و سیمان ایجاد گردید. این تکیه را می توان جدا از قبرستان تخت فولاد و آخرین تکیه در محدوده ی آن به شمار آورد.

موقعیّت جغرافیایی تکیه

در خیابان مصلّی، در چهار راه دهش این تکیه قرار گرفته است. دفتر مجموعه تاریخی، فرهنگی - مذهبی تخت فولاد در این تکیه واقع شده است.

بزرگ مدفون در این تکیه

فضل اللّه دهش: متوفّی 1338 هجری شمسی. فرزند حاج محمّدحسین شیرازی معروف به «عطاءالملک» از مردمان نیکوکار و خدمتگزار شهر اصفهان و از پیشگامان صنعتی شدن شهر اصفهان. وی برای نخستین بار در اصفهان اقدام به تأسیس کارخانه ی برق نمود. او را بنیانگذار صنعت برق اصفهان می دانند. عطاءالملک پس از پایان جنگ جهانی دوم با خرید ماشین آلات نساجی اقدام به تأسیس کارخانجات نساجی وطن می نماید و اوّلین کارخانه ی نساجی مدرن در آن

زمان در اصفهان ایجاد می شود. به طور کلّی مردی فعّال و خدمتگزارِ مردم بود. علاوه بر او پنج نفر از خانواده ی دهش نیز در این تکیه مدفون می باشند.(2)

ص: 291


1- 471. در بایگانی مجموعه ی تاریخی، فرهنگی - مذهبی تخت فولاد شرح حال کامل ایشان با اشعاری که در تجلیل از وی سروده شده، موجود است.
2- 472. همان مأخذ

33 - تکیه ی صیرفیان پور

اشاره

این تکیه از تکیه های خصوصی تخت فولاد است که به حاج میرزا کریم صیرفیان پور(متوفّی 1349 ق.) از تجّار معتبر و نیکوکار اصفهان تعلّق دارد. بنای تکیه از بقعه ای با گنبدی همانند کلاه صفوی، بر روی چهار ستون از بتون و آهن می باشد. قدمت محدوده ی این قسمت از تخت فولاد به دوره ی صفویه می رسد. به جهت وجود قبر یکی از شاگردان برجسته علّامه مجلسی در این قسمت به نام عالم فاضل «مولی محمّد لاچین» می توان تاریخ این تکیه را به آن دوره منتسب نمود. در ضلع جنوبی این بقعه، یک بنای آرامگاهی شبیه به آرامگاه حافظ وجود دارد که در زیر آن رضا محتشمی(متوفّی 1350 هجری شمسی) مدیر هتل کوثر در دوران پیش از انقلاب اسلامی مدفون است. بنای آرامگاهی وی عبارت از سکویی برجسته با هشت ستون سنگی که یک گنبد با مصالح جدید ساختمانی بر روی آن قرار گرفته است.

باغ طوبی(تکیه صیرفیان)

ص: 292

در ضلع شرقی بقعه صیرفیان آرامگاه حاج محمّد شیخ زاده ی هراتی(متوفّی 1388 ه . ق) وجود دارد. وی مؤسس مدرسه ی هراتی از نخستین مدارس جدید شهر اصفهان بود. در کنار این آرامگاه محل دفن خانوادگی مرحوم حاج محمّدباقر ملک و سمسارزاده است.

جنوب آرامگاه خانوادگی ملک، آرامگاه استاد قاسم دشتی زاده رحمت آبادی یزدی قرار دارد. بقعه ای با پلان شش ضلعی که بنای آرامگاهی ساده ای بر آن ایجاد شده است.

این تکیه به همّت مجموعه تاریخی فرهنگی، مذهبی تخت فولاد اکنون به یک تفرّجگاه دینی تبدیل و به نام مجموعه فرهنگی «باغ طوبی» نام گذاری گردیده و کتابخانه تخصصی و امور فرهنگی تخت فولاد در آن قرار گرفته است.

مدفونین در این تکیه

مولی محمّد فرزند مولی لاچین: متوفّی 1123 ه . ق. عالم فاضل. از شاگردان علّامه مجلسی و از معاصرین میرزا عبداللّه افندی.(1) از مدرّسان حوزه ی اصفهان و پدرش امام جماعت مسجد جامع عباسی(مسجد امام فعلی) بود. وی نزد علّامه مجلسی کتاب «کافی» را قرائت کرد. این عالم اهتمام شدیدی به تصحیح و نسخه برداری کتب دانشمندان داشت. از آثار باقی مانده وی نسخه ای از کتاب حقایق الایمان شهید اول است که آن را در سال 1016 ه . ق. به پایان برده و اکنون در کتابخانه آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی به شماره 5842 موجود است.(2)

ص: 293


1- 473. افندی، میرزا عبداللّه: ریاض العلماء، ج 4، صص 415 و 416
2- 474. حسینی، سیّد احمد: تلامذة العلامة المجلسی، ص 68 .

ص: 294

بخش سوم : گلستان شهداء

اشاره

ص: 295

ص: 296

الف) تاریخچه ی گلستان شهدای اصفهان

اشاره

گلستان شهدا از تکایای جدید تخت فولاد از چندین تکیه ی کهن تشکیل شده است و قدمت آنها به دوران پیش از انقلاب اسلامی می رسد. در این جا به صورت مختصر به معرفی آنها می پردازیم.

1) تکیه ی لسان الارض

اشاره

با لسان الارض آن شو همزبان

تا بگوید با تو اسرار نهان

«شفیق»

این تکیه در شمال گلستان شهدای امروزی قرار گرفته است و می توان آن را کهن ترین مزار تخت فولاد دانست. کتب تاریخی قرن پنجم هجری مانند «ذکر اخبار اصفهان از حافظ ابونعیم» از این قسمتِ تخت فولاد نام برده اند. از دوره ی حکومت آل بویه در اصفهان(قرن چهارم هجری) دیواری در قبرستان لسان الارض وجود داشت که در چند دهه ی اخیر از بین رفته است. قبر منسوب به یوشع النبی(علیه السلام) و مسجد لسان الارض و نیز آب انباری کهن با گنبدی در غرب مسجد لسان الارض وجود دارد. این آب انبار هم اکنون به زورخانه ی گلستان شهدا تبدیل شده است. علاوه بر این در منابع به بقعه ی سکّاکی که گنبدی دوازده تَرِک به شکل بقعه ی بابا رکن الدین در این محدوده اشاره شده که امروزه اثری از آن بقعه وجود ندارد.(1)

برخی از بزرگان مدفون در این تکیه

1 - یوشع نبی: مشهورترین و قدیمی ترین مقبره شناخته شده تخت فولاد است که از زندگی و احوال او اطلاعی در دست نیست. در کتاب ذکر اخبار اصفهان، حافظ ابونعیم اصفهانی در قرن پنجم هجری از این مقبره نام برده شده است.

ص: 297


1- 475. مهدوی: سیری در تخت فولاد، ص 141 .

تصویر

مقبره منسوب به یوشع نبی

2 - حاج میرزا ابراهیم نوّاب: فرزند آقا میرزا محمّدباقر نوّاب لاهیجی. متوفّی 1361 ق. عالم جلیل و بزرگوار که امام جماعت مسجد ذوالفقار بود.

3 - سیّد عبدالباقی طبیب: فرزند میرزا محمّد رحیم حکیم باشی. متوفّی 1171 ق. از اطبّا و شعرای اصفهان وی مدّتی طبیب نادر شاه و از پیشگامان سبک شعری بازگشت ادبی بود. این غزل مشهور از اوست:

غمت در نهانخانه ی دل نشیند

به نازی که لیلی به محمل نشیند

بدنبال محمل چنان زار گریم

که از گریه ام ناقه در گل نشیند(1)

ماده تاریخ وفات وی که بر سنگ قبرش حک شده چنین است: «بزم جنت منزل آن زبده ی سادات باد».

ص: 298


1- 476. صدرهاشمی، محمّد: مقاله عبدالباقی طبیب، مجله یغما، شماره دوم، ص 315 و 316 .

4 - جلال الدین همایی: او فرزند میرزا ابوالقاسم محمّد نصیر، متوفّی 1400 ق. متخلّص به «طرب» (از شعرای بزرگ روزگار خویش بود). دانشمند برجسته و ادیب شاعر. وی نزد پدر و استادان بزرگ حوزه ی اصفهان همچون سیّد محمّدباقر درچه ای، ملّا عبدالکریم گزی، حاج آقا رحیم ارباب و علمای دیگر کسب علم نمود. ایشان اجازه ی روایتی از آیت اللّه آقا شیخ مرتضی آشتیانی، شیخ محمّدحسین فشارکی و اجازه ی اجتهادی از آخوند فشارکی و آقا سیّد محمّد نجف آبادی و مرحوم سیّدالعراقین داشت.(1) در دبیرستان ها و دانشگاه به تدریس پرداخت و در سراسر زندگی جز به تدریس و تألیف نپرداخت. پست و مناصبی که از سوی دستگاه حاکمه پیشنهاد می شد با صراحت کامل رد می کرد. این صراحت لهجه در دوری از دستگاه حکومتی پهلوی را از محضر اساتیدی چون آیت اللّه العظمی درچه ای و حاج میرزا علی آقا شیرازی کسب نموده بود. زمانی از وی خواستند ریاست دانشگاه تبریز یا شیراز را بپذیرد ضمن رد این پیشنهاد شعر طنزآمیز و گزنده ای نوشت و در آن ضمن انتقاد از دستگاه حاکمه، سیاست حاکم بر دانشگاهها را به باد تمسخر گرفت.(2) وی کتاب های بسیاری به رشته ی تحریر آورد که از آن جمله می توان به الف) تاریخ ادبیات فارسی در پنج مجلّد ب) تاریخ اصفهان در ده مجلّد که دو جلد آن به چاپ رسیده است ج) دو رساله در فلسفه ی اسلامی د) غزالی نامه ه ) دیوان اشعار، و) مولوی نامه ز) فنون بلاغت ح) صناعات ادبی اشاره نمود. از اشعار او که در روزهای آخر حیاتش می سرود:

پایان شب سخن سرایی

می گفت ز سوز دل «همایی»

فریاد کزین رباط کهگِل

جان می کَنم و نمی کَنم دل....

ص: 299


1- 477. همایی: تاریخ اصفهان(مجلد هنر و هنرمندان)، مقدمه کتاب، صفحه سی و یک.
2- 478. گلی زواره ای: ناصح صالح، ص 268 .

بر سنگ مزارش این دو بیت از اشعار خود او حک شده است:

یارب به در تو آمدم شرمنده

از بار گناه سر بزیر افکنده

من بنده ی عاصیم تو مولای کریم

عفو از تو روا بود گناه از بنده(1)

5 - حاج آقامیرزا هاشمی: فرزند سیدّ محمّدتقی از اعقاب میرلوحی سبزواری. متوفّی 1407 ق. عالم بزرگوار که پس از فوت در کنار دو پسر شهید خویش حسن و حسین هاشمی به خاک سپرده شد.

6 - حاج سیّد محمّد بهشتی نژاد: متوفّی 1409 ق. عالمی مهربان. امام جماعت خوش اخلاق مسجد بهشتی در خیابان آیةاللّه کاشانی بود. وی در فعالیت های اجتماعی خیریه مردم و انقلاب اسلامی نقش مؤثری داشت.

7 - حاج محمّدحسین مصوّرالملکی: فرزند محمّدحسن نقاش(از قلمدان سازهای معروف و چیره دست). متوفّی 1398 ق. هنرمند معروف و نقاش مینیاتوریست. آثار هنری به جای مانده از او از شهرت بی نظیر برخوردار است. تابلوی تخت جمشید، تابلوی مسجد خیالی، تابلوی جنگ جهانی دوم وی از شهرت جهانی برخوردارند.(2)

ص: 300


1- 479. جهت اطلاع از شرح حال و آثار وی، ر. ک: نصری، عبداللّه: پایان شب سخن سرایی.
2- 480. یوسفی، محسن: زندگی و آثار حاج مصوّر الملکی، مجله فرهنگ اصفهان، شماره چهاردهم، زمستان 78 ، صص 107 - 100 .

8 - میرزا آقا دهکردی: متوفی 1400 ق. عالم و فقیه پارسا. وی پسر برادر و داماد آیت اللّه آقا سیّد ابوالقاسم دهکردی بود.

9 - سید اسداللّه صدرهاشمی: فرزند سید حسین. متوفی 1399 ق. از علما و مدرسین بزرگ کربلا که به مقام اجتهاد نایل آمده و سال ها به تدریس می پرداخت. وی صاحب آثار ارزشمندی است. مزار وی جنب مزار شهید شمس آبادی می باشد.(1)

2) تکیه ی مَلِک

اشاره

مرحوم حاج محمّدابراهیم ملک التجّار اصفهانی، پس از وفات مرحوم آخوند ملّا محمّدکاشانی و دفن وی در لسان الارض به جهت احترام و ارادتی که به این عالم داشت، تکیه ای را برای وی بنا نهاد و کاروانسرای بزرگ ابتدای دروازه ی تخت فولاد را بر آن وقف نمود. به سبب وصیت ملّا محمّد کاشانی بنا و آرامگاهی برای وی نساخت. بعد از دفن این عالم، این تکیه مورد توجّه علما و بزرگان قرار گرفت و عدّه ای از بزرگان و علماء در آن دفن شدند. مکان این تکیه در مرکز گلستان شهدا و همان سالن برگزاری مراسم شهداء و دعا است.

ص: 301


1- 481. مهدوی: اعلام اصفهان، ج 1، ص 525 .
برخی از علمای مدفون در این تکیه

1 - آخوند ملّا محمّد کاشانی: متوفّی 1333 ق. حکیم و عارف بزرگ عصر قاجار. وی در حکمت و فلسفه، فقه و اصول، ادبیات و ریاضی استاد مسلّم بود. جمع بسیاری از علمای ایران از وی کسب علم نمودند. از جمله شاگردان او حاج آقا رحیم ارباب، شیخ محمّد حکیم خراسانی، شهید بزرگوار سیّد حسن مدرس، حاج میرزا علی آقا شیرازی را می توان نام برد. وی در زهد و عبادت نیز بی نظیر بود. برای این عارف گرانقدر حالات غریب و مکاشفاتی نقل شده که همگی دلالت بر عظمت روحی آن بزرگوار می کند. چنانچه گویند در نماز صبح در سوره ی حمد عبارت «ایاک نعبد و ایاک نستعین» را گاه بیش از صد بار به حالت خضوع عاشقانه و عارفانه تکرار می کرد و آنقدر این را مکرر می گفت که به حالت بیهوشی نقش بر زمین می شد و هنگامی که به هوش می آمد، برمی خواست و دو رکعت نماز معمولی و ساده می خواند.(1) از بزرگانی چون حاج آقا رحیم ارباب در احوال آخوند ملّا محمّد کاشانی نقل است: «هر نیم شب نمازی چنان با سوز و گداز می خواند و بدنش به لرزه می افتاد که از بیرون حجره صدای حرکت استخوان هایش احساس می شد.»

و باز از ایشان نقل است که «شبی مشغول تهیه غذا بودم، بادمجان ها را با روغن در تابه نهادم، آخوند به نماز ایستاد حالی پیدا کرده بود و نمازی خواند که گفتی تمام درختان مدرسه صدر با او همنوا شده می خواندند: «سبّوح قدّوس ربّ الملائکة و الرّوح» و چنان غرق در عوالم خود بود که گویا در زمین نبود، و من مات و مبهوت آن صحنه ی ملکوتی بودم. ناگاه به خود آمد و من هم به خود آمدم

ص: 302


1- 482. خلیل رفاهی: گردش ایام، ص 223 .

در حالی که دودی غلیظ تمام حجره را گرفته بود و در آن عالم حیرت بادمجان ها هم سوخته و ذغال شده بود آخوند بدون اینکه چیزی به روی خود بیاورد فرمود: آقا رحیم بادمجان ها سوخت؟ طوری نیست امشب هم (حاضری) خودمان را می خوریم.(1)

وی به دلیل صفای باطن و طهارت روح که از طریق عبادت، تقوا و اخلاص به دست آورده بود حالاتی را از خویشتن بروز می داد که برخی این خلق و خوی را حمل بر تندخویی او می نمودند. حال آنکه او باطن آدمیان را مشاهده می کرد و با دیدن بدن برزخی افراد و اوضاعی که بر اثر گناه و خطا به وجود آورده بودند عصبانی می شد.(2)

گویند آخوند افراد را به صورت های برزخی شان مشاهده می کرد و از این رو به هنگام عبور از بازار عبای خود را بر سر می انداخت و از میان آدم نمایانی که در اثر وجود صفات رذیله، صورت آدمی آنان مسخ شده بود به سرعت عبور می کرد.

شاگردانش چنان مجذوب نفس قدسی او بودند که گاه بر بام مدرسه می رفتند و به دربی که استادشان از آن داخل می شد می نگریستند. میرزای ارسطو [یکی از شاگردانش] تا آخوند نمی آمد به همان حال روی بام باقی می ماند، وی پس از ارتحال مرحوم کاشی به عزم شیراز، اصفهان را ترک نمود ولی این مفارقت را تحمل نکرد و در مسیر راه درگذشت.(3)

برای این حکیم ربانی بیش از صد شاگرد ذکر کرده اند که همگی از علمای بزرگ روزگاه خویش بودند.(4) سخنان وی در شاگردانش چنان مؤثر بود که اکثر آنان را از تعلقات دنیوی دور و متوجّه آخرت می نمود. چنانکه اکثر آنان را متمایل به شب زنده داری و تهجّد می نمود.(5) نقل است یکی از ارادتمندانش از آن مرحوم تقاضای پند و نصیحتی نمود. مرحوم آخوند کاشی فرمود: «اخلاق خود را تهذیب کن و خود را از اخلاق رذیله پاک و متخلّق به اخلاق حمیده نما، ولی بدان که به سعی و کوشش خود و تحصیلات صوری و مطالعه کتب اخلاقی این امر حاصل نمی شود، بلکه باید با استمداد از حضرت باریتعالی در صدد جستجوی طبیب روحانی و عالم ربّانی بوده باشی، تا تو را

ص: 303


1- 483. کتابی، محمّدباقر: رجال اصفهان، صص 406 - 399 .
2- 484. در این مورد حکایات فراوانی از وی نقل شده است.
3- 485. گلی زواره ای: ناصح صالح، ص 78 .
4- 486. صدوقی سها، منوچهر: تاریخ حکما و عرفای متأخر، صص 424 - 414 .
5- 487. نجفی قوچانی: سیاحت شرق، ص 161 و 188 .

اصلاح نماید و الّا هرچه سعی و جدّیت کنی بی ثمر خواهد بود».(1) در هنگام فوت وصیت کرد که بر سنگ مزارش عبارت «فقیرالحق، اضعف خلق اللّه» آخوند ملّا محمّد کاشانی. را بدون هیچ گونه القابی حک کنند(2).

2 - شیخ اسداللّه حکیم قمشه ای: فرزند مشهدی جعفر. متوفّی 1334 ق. متخلّص به «دیوانه» از حکما، علما و شعرای بزرگ اصفهان بود. وی با وجود فراهم نبودن اسباب علم و تحصیل و اشتغال به زراعت، علوم منطق و ادب عربی را به حدّ کمال فرا گرفت. در علوم و حکمت الهی به طریقه ی اشراق و مشاء بخوبی آگاه بودو در اصفهان به تدریس حکمت و کلام می پرداخت. همچنین انواع علوم ریاضی را به سبک قدیم و جدید تدریس می کرد. لغت فرانسه را بدون مراجعه به استاد به قدر کفایت می دانست و خط شکسته را به خوبی می نوشت. ولی افسوس که در سن جوانی در سی و شش سالگی درگذشت.(3) وی از شاگردان آخوند کاشی بود.(4)

حکیم دارای طبع عاشقانه و اشعار وی بیشتر غزل های عارفانه با مضامین عمیق روحانی بود، از اشعار اوست:

خوشتر ز روزگار جنون روزگار نیست

نیکوتر از دیار محبّت دیار نیست

آن سر که نیست در ره پاکان عشق، خاک

شایسته ی نشیمن دامان یار نیست

منصور نیست هرکه چو منصور پای دار

اندر گذشتن از سر و جان پایدار نیست

سود و زیان عشق به حکم ضرورت است

ما را در این معامله هیچ اختیار نیست

رو دل به عشق ده که به ویرانگی کشد

شهری که در قلمرو این شهریار نیست

آماجگاه تیر هلاک ار شود رواست

آن سینه کو ز ناوک عشقی فکار نیست

عاقل اگرچه از جوی بگذرد

امّا مسلّم است که دیوانه وار نیست(5)

3 - شیخ محمّد حکیم خراسانی: متوفّی 1355 ق. عالم فاضل، حکیم محقّق. از علمای بزرگ

ص: 304


1- 488. نابغه علم و عرفان، ص 530.
2- 489. مهدوی: رجال اصفهان، ص 48 .
3- 490. همان، ص 421 و 422 .
4- 491. در مورد ارتباط حکیم قمشه ای با آخوند کاشی داستان نماز شب آخوند کاشی که حکیم قمشه ای کرامت آخوند کاشی را به چشم می بیند رجوع کنید به: میرخلف زاده، علی: داستان هایی از مردان خدا، ص 134.
5- 492. کتابی: ص 408.

اصفهان و از مدرّسین حکمت بود. از شاگردان برجسته جهانگیرخان و آخوند کاشی بود. به مانند استادانش در مدرسه ی صدر تا آخر عمر مجرّد زیست. در مدرسه ی صدر به تدریس فلسفه ملاصدرا می پرداخت و حوزه ی درسش بعد از حوزه ی درس حکیم جهانگیرخان و آخوند کاشی، معروف ترین حوزه های درس فلسفه شمرده می شد. پس از فوت نیز در کنار استادش آخوند کاشی دفن شد. وی مردی زاهد و به تعلّقات دنیوی کاملاً بی اعتنا بود. نقل است در زمان رضاخان در سال 1312 ش. وقتی داور وزیرِ عدلیه، وزارت دادگستری را تأسیس کرد ریاست قضاوت وزارت دادگستری را برای حکیم خراسانی صادر و حقوق ایشان را نیز هر ماه یکصد تومان تعیین کرده بود نامه ای ضمیمه ی آن ابلاغ و حکم کرده و در آن از استاد خراسانی دعوت به کار می کند و آن را به مأموری داده که به اصفهان به محضر آقای خراسانی برساند. شخص فرستاده به اصفهان آمده در مدرسه ی صدر به حجره ی آیت اللّه خراسانی می رود و خود را معرفی می کند و نامه و حکم را به ایشان تقدیم می کند. استاد از آن شخص با همان نهار طلبگی پذیرایی می کند و بعد از ظهر زیر آن نامه می نویسد:

«با تشکر:

ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم

با پادشه بگوی که روزی مقدّر است»(1)

استاد همایی مدّت هیجده سال از محضر وی کسب علم نمود. به سبب جامعیّت وی از نامبرده با القابی چون علامه ی زمان، خاتم مدرّسان فلسفه، شیخ المتألهین و عارف صمدانی یاد کرده است و به یاد او غزل معروف «استادم برفت» را می سراید که بیت آخر آن چنین است:

.... از چه اندر پرده گویم غصه دل را سنا

فاش می گویم ز دنیا شیخ استادم برفت(2)

ماده تاریخ فوتش این است: «شمع دانش مُرد از مرگ حکیم».

4 - حاج آقا منیرالدّین بروجردی: فرزند آقا جمال الدین فرزند ملّا علی متوفّی 1342 ق. عالم فقیه برجسته، وی نواده ی دختری میرزای قمی بود و در علم رجال و درایه تخصّص و تبحّر داشت. آثار و تألیفاتی نیز در این زمینه دارد.

5 - سیّد محمّدعلی عریضی: فرزند حاج سیّد محمّدباقر. متوفّی 1373 ق. عالم فاضل از اساتید

ص: 305


1- 493. خلیل رفاهی: گردش ایام، صص 228 - 226 .
2- 494. نصری، عبداللّه: پایان شب سخن سرایی، صص 65 - 63 .

قرائت و تجوید در اصفهان بود که از آثار او می توان به «حواشی تفسیری لغوی» اشاره کرد.

6 - شیخ مرتضی قمشه ای: متوفّی 1341 ق. عالم فاضل و فقیه جامع.

7 - شیخ حسن اصطهباناتی: فرزند علاّمه ملاّمحمّد. متوفّی 1336 ق. عالم فاضل که ر مجاهده و ریاضت نفس معروف بود.(1)

8 - سیّد حسن فانی: متوفّی 1338 ه . ق. عالم فاضل و واعظ شهیر، صاحب آثار فراوان، همچون الف) اکسیر الاخبار ب) بهجة الابرار ج) برهان المتّقین است.

9 - شیخ محمّدعلی یزدی: متوفّی 1351 ه . ق. عالم فاضل کامل، از آثارش الف) حاشیه بر مکاسب ب) حاشیه بر رسایل.

10 - سیّد میرزا اردستانی: متوفی 1351 ه . ق. عالم زاهد وارسته از مدرّسین اصفهان. روزگارش را با فقر و تنگدستی سپری نمود. مردی فوق العاده پرهیزگار و باتقوی بود. حاج آقا رحیم ارباب مکرّر از مراتب خیر و تقوی و وارستگی او سخن می گفت.(2)

11 - میرزا یحیی فاضل هرندی: متوفّی 1369 ه . ق. عالم فقیه جلیل، از آثارش الف) شرح کفایةالاصول ب) شرح بر وقایةالاذهان.

12 - میرزا مسیح تویسرکانی: معروف به «ناقور». متوفی 1351 ق. ادیب، آزادیخواه مشروطه و مدیر روزنامه ی «ناقور». به عقیده او «قوّت دین بسته به قوّت متدیّنین است و قوّه ی متدینین نیز همان قوّه سیاسی است که در این قرون از دایره ی فهم مسلمانان بیرون مانده، پس باید در عظمت از دست رفته کوشید».(3)

13 - حاج ملّا حسن درّی: متوفی 1337 ق. عالم و فقیه برجسته ی زمان خود. وی در کمال زهد و قناعت و سادگی زندگی می کرد. مرحوم جابری انصاری می نویسد: «با قناعت، مناعتی داشت که بزرگان دنیا را به هیچ می انگاشت... چند سفر به حج و زیارت مشاهد پیاده رفت. به تواتر شنیده

شد، در سفر مشهدش، سه شب خدّام حرم؛ حضرت امام رضاعلیه السلام را به خواب دیده بودند که: حاج ملا حسن به زیارت می آید، بروید استقبالش. شبی هم که فوت و دفن شد، پسر حاج ملّا اسماعیل نقنه ای

ص: 306


1- 495. برای نمونه ر. ک: کرباسی زاده، علی: نگاهی به احوال و آراء حکیم مدرسی اصفهانی، ص 115.
2- 496. کتابی: ص 538.
3- 497. اخضری، علی: مشاهیر مطبوعاتی مدفون در تخت فولاد، ص 97.

که قبلاً مرده بود، به خواب مادرش آمده که ما معذّب بودیم، به برکت دفن حاج ملّا حسن آزاد شدیم. وی به بسیاری از علمای دنیاطلب تندی می کرد. در تاریخ فوتش)1337 ه . ق) جابری انصاری سرود:

فقیه دُر، حسن آن دُرّ یکتا

که زندی گفت بر اَبرو به مریخ

صدف بشکست و جست و جابری گفت:

«غیاب الکوکب الدّرّی» به تاریخ(1)

3) تکیه ی میر محمّدصادقی ها

اشاره

این تکیه در جنوب غربی خیمه ی حسینی گلستان شهدای فعلی(تکیه ملک سابق) قرار دارد و جمعی از علمای خاندان میر محمّدصادقی دفن شده اند. یک چهار ستون و یک سقف سیمانی روی سکوی مدفن این خاندان ساخته شده است. در اطراف سکو قبور خاندان های نور صادقی، صفوی، مستوفی انصاری دیده می شود. آخرین عالم از خاندان میر محمّدصادقی که در این تکیه دفن گردید آیت اللّه حاج سیّد محمّد علی صادقی بود.

برخی از علمای مدفون در این تکیه

1 - آقا سیّد عبداللّه ثقةالاسلام: متوفّی 1382 ق. مشهور به «مدرّس صادقی» عالم فاضل مجتهد. وی صاحب بیش از بیست کتاب و رساله در فقه، اصول، عقاید، رجال و دیوان اشعار می باشد که از جمله آثار او می توان به الف) «ارشادالمسلمین الی اولاد امیرالمؤمنین» در شرح حال خاندان میر محمّدصادقی، ب) انیس العارفین، ج) لؤلؤ الصدف فی تاریخ نجف اشاره نمود.(2)

ص: 307


1- 498. جابری انصاری، حسن: تاریخ اصفهان، ص 328 .
2- 499. شرح کامل وی در مکارم الآثار، ج 7، صص 2685 - 2677 .

2 - حاج سیّد محمّدعلی صادقی: فرزند سیّد محمّدصادق. متوفّی 1417 ق. از فقهای بزرگ و معاصر اصفهان. در اصفهان نزد علمای بزرگی چون آیت اللّه شمس آبادی، آیت اللّه دستغیب و علمای دیگر کسب علم نمود. در نجف از شاگردان برجسته آیةاللّه میر سیّد علی علّامه فانی بود. در مورد سخت کوشی وی در امر تحصیل یکی از روحانیون نقل می کرد: «زمانی که حضرت آیت اللّه صادقی در نجف مشغول تحصیل بودند، من برای ملاقات با ایشان و یکی از دوستان هم حجره ای وی، به حجره آن دو بزرگوار رفتم. به هنگام ورود من، هر دو، کتاب را کنار گذاشته

به استقبال من آمده و به گفتگوی با من پرداختند. لحظاتی بعد آیت اللّه صادقی به جای خود بازگشت و مشغول مطالعه شد. اما دوست دیگرم مدت زیادی با من به گفتگو مشغول شد و وقت گذرانی کرد. نتیجه این که سال ها، آیت اللّه صادقی به این مرتبه والای علمی رسید، در حالی که آن شخص تحصیل را رها کرد و به دنبال حرفه و کار دیگری رفت».(1) پس از دریافت اجازه ی اجتهاد به اصفهان بازگشت و به تدریس اصول و فقه پرداخت. تلاش ایشان در کسب علم و خدمت به مردم از صفات برجسته وی بود. وی صاحب آثار و تألیفات نیز می باشد. کتاب «توحید ذات و صفات از دیدگاه اسلام» وی به چاپ رسیده است. وی در فعالیت های اجتماعی نیز حضور فعّال داشت. از جمله شرکت در تأسیس و ساخت چهل و پنج مسجد در استان اصفهان، چهارمحال و بختیاری، استان کرمان، کهکیلویه و بویراحمد است. وی سال ها امامت جماعت مسجد شفیعی در دروازه تهران را بر عهده داشت. به ارادتمندانش می فرمود: «من دو کار انجام می دهم که مطمئن هستم به خاطر آن دو، مرگ آنی و بدون مقدمه سراغم نمی آید: «صله رحم زیاد و صدقه دادن». از جمله دستورالعمل های مهم ایشان «نماز اوّل وقت و

ص: 308


1- 500. لقمانی: آیینه آفتاب، ص 57.

تلاوت قرآن مجید» بود.(1)

3 - میرزا محمّدحسین خان ثمر انصاری: فرزند محمّدعلی مستوفی انصاری اصفهانی. متوفّی 1344 ق. شاعر ادیب و نویسنده ی محقّق. متخلّص به «ثمر». از آثار او می توان به «عبرةللناظرین در تاریخِ زمان، جنگ روس و ژاپن، رعنا و زیبا، دیوان اشعار» اشاره نمود.(2) از اشعار اوست:

گریزد صید وحشی هرکجا صیاد را بیند

دل من نیست صیدی کز پی صیاد برخیزد(3)

4 - حاج آقا رحیم ارباب:

آنکه بود «ارباب» اهل معرفت

گوش دل بر حقّ سپرد از شش جهت

«شفیق»

فرزند حاج علی پناه. متوفّی 1396 ق. عالم فقیه، حکیم عارف، در اصفهان نزد علمای بزرگی چون حاج میرزا بدیع درب امامی، سیّد محمّد باقر درچه ای، آقا سیّد ابوالقاسم دهکردی، جهانگیرخان قشقایی و آخوند کاشی، کسب علم نموده و به مقام اجتهاد رسید. مراتب سیر و سلوک را نزد جهانگیرخان و آخوند کاشی فرا گرفت. ایشان شاگرد خاص آخوند کاشی بود و مدّت بیست سال متوالی در خدمت وی بود و انواع علوم را از محضر او آموخت. ارادت وی به استادش چنان بود

که بعد از فوت استاد، هر هفته به زیارت قبر وی می رفت و هنگام فوت نیز وصیت نمود در مجاورت استادش دفن شود.

حوزه ی درسش نیز مجمع فضلا و دانشمندان روزگار بود. شاگردان بسیاری را تربیت نمود. از

ص: 309


1- 501. جهت آشنایی با شرح حال و اقدامات و آثار این فقیه فرزانه، ر. ک: لقمانی، احمد: آینه آفتاب.
2- 502. نصرالهی، غلامرضا: جزوه تخت فولاد سرزمین جاویدان، (بخش تکیه میر محمّدصادقی).
3- 503. جناب: رجال و مشاهیر اصفهان، ص 172 و 173.

جمله شاگردان او می توان به: جلال الدین همایی، آیت اللّه سیّد روح اللّه خاتمی، محمّد علی معلّم حبیب آبادی، شیخ محمّدباقر صدیقین و بسیاری از بزرگان دیگر اشاره نمود. «وی در فقه بسیار خوش سلیقه و دارای استقلال فکری بود. اکثر متون عالی فقه را از بر داشت و در استحضار مسایل به کمال بود و اطراف و جوانب آن را به طوری استوار گردانید، که به بحث و تشکیک، تزلزلی بر خاطرش راه نمی یافت. لزوم بقای بر میت، وجوب عینی نماز جمعه، ارث بردن زن از اعیان ترکه شوهر، از جمله فتاوی او به شمار می رود. وی علاوه بر دارا بودن مقام استنباط، در آن ده علمی که مقدمه ی اجتهاد است و فقط دانستن قسمتی از آن لازم است، اجتهاد و مهارت کامل داشت و در ریاضیات، هیأت و نجوم به تصدیق اهل فن، استاد مسلّم بود. بسیاری از خطب نهج البلاغه را از حفظ داشت و اشعار ابن ابی الحدید را در مناقب مولای متقیان علی علیه السلام مکرر می خواند و وی را می ستود.(1)

اعتقاد و علاقه ی ارباب نسبت به امیرالمؤمنین علیه السلام به حدی بود که این عشق و ارادت با گوشت و خون او آمیخته شده بود و بسیاری مواقع احادیثی را از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله که در فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده بودند می خواندند. هر سال در منزلش مراسم عزاداری برای امام حسین علیه السلام برپا می کرد. در مقابل درب منزل، شخصاً به استقبال عزاداران می رفت و آنان را مورد احترام قرار می داد و تا پایان مراسم سر پا می ایستاد. یکی از نظریات فقهی حاج آقا رحیم ارباب وجوب عینی نماز جمعه بود. شهید مطهری می گوید: «روزی در اصفهان به خدمت ایشان رسیدم و موضوع نماز جمعه به میان آمد، ایشان می گفتند: نمی دانم شیعه چه وقت می خواهد عار ترک نماز جمعه را از خود بردارد و جلوی شماتت سایر فرق اسلامی را که ما را به عنوان تارک جمعه ملامت می کنند بگیرد».(2) در خطبه های نماز جمعه نیز به بیان فضایل و مناقب علی علیه السلام می پرداختند. همچنین ایشان آنقدر علاقه به حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا سلام الله علیها داشتند که در نمازهایشان سوره ی کوثر را قرائت می فرمودند و می گفتند: «من نمی توانم این سوره را در نماز نخوانم چون این سوره متعلّق به وجود مقدّس حضرت زهرا سلام الله علیها است».(3) هر

ص: 310


1- 504. ضیاءنور، فضل اللّه: (مقاله حاج آقا رحیم ارباب)، مجله آموزش و پرورش استان اصفهان، ج 1، سال 71 ، ص 62.
2- 505. گلی زواره ای: ناصح صالح، ص 241 .
3- 506. جهت شرح حال و خصوصیات اخلاقی برجسته این عالم فقیه، ر. ک: ریاحی، محمّدحسین: ارباب معرفت. (مجموعه مقالات بزرگداشت حاج آقا رحیم ارباب).

وقت شخصی برای کار مهمی به او مراجعه می کرد برای حل کار مهم او می گفت: «تسبیحات حضرت زهراعلیها السلام را بخوان».

حاج آقا رحیم دو سه سال آخر عمر نابینا شد. وقتی از ایشان پرسیدند پس از این همه عمر آیا ادعایی هم دارید یا نه؟ ایشان فرمودند: در مسایل علمی هیچ ادعایی ندارم. اما در مسایل

شخصی خود دو ادعا دارم: یکی آنکه به عمرم غیبت نگفتم و غیبت نشنیدم و دوم آنکه در طول عمرم چشمم به نامحرم نیفتاد. در احوال شخصی ایشان نقل است که فرموده بود: برادرم با همسرش چهل سال در منزل ما بودند، در این چهل سال یک بار همسر برادرم را ندیدم.(1) وقتی راز طولانی بودن عمرش را از او پرسیده بودند گفته بود: «هیچ وقت بدخواه کسی نبودم». شاگردش استاد همایی در تاریخ فوتش سرود: «جان علم از تن جهان رفته».

5 - پرفسور عبدالجواد فلاطوری: متوفّی 1417 ق. عالم فرزانه و دانشمند. وی از نوادگان حکیم ملاّ اسماعیل اصفهانی بود. او نزد اساتید بزرگی چون آیت اللّه محمّدعلی شاه آبادی، آیت اللّه خوانساری، شیخ محمّدرضا کلباسی کسب علم نمود. پس از کسب علوم قدیمه و اخذ درجه اجتهاد، برای ادامه تحصیل در رشته فلسفه و علوم انسانی راهی آلمان شد و در رشته های فلسفه، روانشناسی، علم تطبیق ادیان و مذاهب درجه ی دکتری گرفت. وی چندین زبان از جمله آلمانی، یونانی، لاتین مسلّط بود. در آلمان یک مرکز تحقیقات شیعه شناسی پایه گذاری کرد و مهم ترین منابع فقهی، اصولی، کلامی و فلسفی شیعه را در آن گرد آورد. در شناساندن دین اسلام به نحو صحیح در آن کشور اقدامات مؤثری انجام داد. شصت کتاب و مقاله به زبان آلمانی، پانزده مقاله به زبان فارسی، ترجمه کتاب های تاریخی از فعالیت های

ص: 311


1- 507. میرخلف زاده، علی: داستان هایی از مردان خدا، ص 112 .

دیگر وی می باشد.(1)

وی همواره به این حدیث پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله تأکید داشت که: «هرکس علم(علوم حقیقی و معارف واقعی) را، به جز در قرآن بجوید، خداوند او را به گمراهی افکند».

همچنین در مصاحبه های خویش به این نکته اشاره می نمود که موفقیّتش در تبلیغ اسلام در غرب به این جهت بوده که به خود قرآن کریم استناد می کرده است. از جمله خدمات بسیار مهم فلاطوری، کاری بود که درباره ی اصلاح کتاب های درسی مدارس کشورهای غربی انجام داد. چنانکه کتاب های درسی 17 کشور اروپایی را از پیش داوریهای مُغرضان و نادانان پاکسازی نمود. وی به استعمارشناسی توجّه داشت و ضرورت آن را بخصوص برای شرق اسلامی درک می کرد. از این رو به افکار سیّد جمال الدّین و تجربه های او ژرف می نگریست. به حق در مورد وی گفته شده که «فلاطوری غریب زیست و غریب مُرد».(2)

4) تکیه ی بروجنی ها

این تکیه در شمال غرب تکیه مَلِک و گلستان شهدای فعلی است. از تکیه های خانوادگی شمرده می شد که اعیان و بزرگان بروجن در آن دفن شده اند.

برخی از بزرگان مدفون در این تکیه عبارتند از:

1 - حسینعلی مشفق ضرغام: متوفّی 1393 ق. از شاعران توانای قرن چهاردهم که دیوان اشعار او تحت عنوان «اندیشه های رنگارنگ» به چاپ رسیده است.

2 - آقا میرزا عبّاس نحوی: فرزند میرزا عبدالجواد هرندی. متوفّی 1371 ق. از اساتید هنر خوشنویسی و از بنیانگذاران مدارس جدید در اصفهان که مدرسه ی دیانت را تأسیس کرد و صاحب تألیفاتی نیز می باشد.(3)

ص: 312


1- 508. جهت آشنایی با آثار و احوال این دانشمند فرزانه، ر. ک: فلاطوری نامه (بزرگداشت پرفسور فلاطوری در دانشگاه کلن آلمان) به همت دوستان فلاطوری، صص 259 به بعد.
2- 509. رفیعی پور: فلاطوری، ج 1، ص 26 و 30 و 37 .
3- 510. مهدوی: سیری در تخت فولاد، ص 89 .

5) تکیه ی کوهی

این تکیه در نزدیک درب ورودی جنوبی گلستان شهدا قرار داشت که غرب مقبره ی آیت اللّه اشرفی اصفهانی را تشکیل می دهد. برخی از مدفونین در این تکیه عبارتند از:

1 - سیّد محمّدرضا حسینی هرندی: متوفّی 1402 ق. وی از جمله وعّاظ مشهور اصفهان بود که صدای دلنشین وی مردم را مجذوب خود می کرد. ایشان یک بار توسط دشمنان دین(بهائیان) تهدید به مرگ شده بودند که توسط حضرت امام زمان علیه السلام نجات یافته بود. نزد اساتید بزرگی چون آیت اللّه سیّد علی نجف آبادی، آیت اللّه ابوالحسن اصفهانی کسب علم نمود.(1)

2 - میرزا عبدالوهاب کلانتر: فرزند حاج میرزا محمّدعلی کلانتر اصفهانی. متوفّی 1389 ق. وی از خاندان کلانتری و از سادات موسوی بود. از این خاندان عدّه ای از علماء، حکماء، طبیبان برخاسته اند. وی مردی فاضل و دارای اخلاق پسندیده بود.

به جز تکایایی که نام برده شده برخی از منابع از تکایای کوچک دیگری که در اطراف تکیه ی مَلِک بوده اند نام برده اند. که عبارتند از: تکیه ی حاج عبدالوهاب بدیعی، تکیه ی عبدالحسین حلبیان، تکیه ی حاج محمّدحسین ارباب و تکیه ی استکی می باشد.

6) تکیه ی میرزا احمدخان محیی

این تکیه در جنوب تکیه ی میر محمّدصادقی ها قرار داشت که اکنون در جنوب گلستان شهدا و در پیاده رو شرق مقبره ی آیةاللّه ارباب می باشد. در شمال این تکیه اتاقی بود که مدفونین در آن عبارتند از:

ص: 313


1- 511. شاهسنایی، علیرضا: گلستان شهدای اصفهان در گستره ی تاریخ، ج 1، ص 56 .

1 - دکتر میرزا احمدخان محیی: فرزند میرزا حسین جرّاح. متوفّی 1371 ق. وی بنیانگذار بیمارستان احمدیّه است که هنوز در همان مکان پیشین خیابان طالقانی، کوی محلّه نو برقرار و دایر است.

2 - دکتر حسین محیی: فرزند میرزا احمدخان. متوفّی 1371 ق.

3 - دکتر علی اصغر محیی: فرزند میرزا احمدخان. متوفّی 1394 ق.

ص: 314

ب) - گلستان شهدا

خاک تو از خاک بهشت آمده است

لاله به خاک تو به کشت آمده است

«حامد اصفهانی»

گلستان شهدا مجموعه ای از چندین تکیه کهن می باشد که در محدوده لسان الارض تخت فولاد قرار دارد. پس از شهادت آیت اللّه سیّد ابوالحسن شمس آبادی در سال 1355 شمسی و دفن وی در این قسمت، تکیه ای مخصوص دفن قربانیان سیاسی رژیم پهلوی گردید و چند نفر از شهیدان حوادث انقلاب اسلامی در سال 1357 هجری شمسی در این قسمت دفن شدند. پس از پیروزی انقلاب و با شروع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، فراهم نمودن مکانی جهت دفن شهدای دفاع مقدّس ضروری به نظر می رسید. بدین منظور اماکن تجاری و منازل مسکونی اطراف تکیه شهداء از صاحبان آنان خریداری گردید و مکانی وسیع بر دفن شهدای دفاع مقدس فراهم آمد. شهدای حوادث سیستان و بلوچستان و کردستان و سپس جنگ تحمیلی در این مکان دفن شدند.

پس از عملیات محرم در تاریخ 1361/8/11 شمسی تعداد 330 نفر شهید به اصفهان آورده شدند و با تشییع باشکوه مردم اصفهان در این قسمت دفن شدند:

گفت خمینی به کجای جهان

هست به سان مردم اصفهان

سیصد و سی لاله ی بر روی دست

پشت ابرقدرت دنیا شکست(1)

«حامد اصفهانی»

هر قطعه از گلستان شهدای اصفهان بر حسب نام عملیات و حادثه ای که بیشترین شهدای آن در هر قطعه دفن شده اند نام گذاری شده است. تعداد این قطعات تاکنون سی و پنج قطعه است. برخی از این شهدای این قطعه ها عبارتند از:

ص: 315


1- 512. ر. ک: علیرضا لطفی(حامد اصفهانی): یاس نیلوفری، ص 56 . اشاره به سخن تاریخی امام خمینی(قدس سرّه) به جهت این واقعه در دوره دفاع مقدس در خصوص شهدای شهر اصفهان در آن سال.

1 - شهید حجةالاسلام علی اکبر اژه ای: فرزند آیت اللّه حاج میرزا علی محمّد اژه ای. در 7 تیرماه 1360 ش. در واقعه بمب گذاری حزب جمهوری اسلامی در تهران به شهادت رسید. وی صاحب

تألیفاتی می باشد از جمله می توان: الف) انسان از دیدگاه قرآن ب) تقوا از نظر انسان و آثار دیگر اشاره کرد.(1)

2 - شهید آیت اللّه حاج سیّد ابوالحسن آل رسول: فرزند آقا سیّد محمّدابراهیم. مشهور به «شمس آبادی» فقیه ادیب و صاحب آثار ارزشمندی چون الف) شرح بر صحیفه سجادیه ب) موعظه حضرت ابراهیم علیه السلام و.... می باشد. وی توسط باند منحرف مهدی هاشمی در سال 1355 ش. به شهادت رسید.

ص: 316


1- 513. ر. ک: ربانی، علی: شهدای روحانیت در یکصد ساله اخیر، ج اول، صص 554 - 552 .

تصویر

بقعه شهید آیت اللّه شمس آبادی

3 - مرحوم حاج شیخ علی مشکوة: فرزند زین العابدین. متوفّی 1410 ق. فقیه مجتهد، از چهره های برجسته حوزه علمیه اصفهان، قم و نجف بود. وی در خمینی شهر مدرسه ای تأسیس نمود و به تربیت طلاب علوم دینی پرداخت. از ایشان نقل است که هرگاه در حل مطالب علمی درمی ماند و تلاشش به جایی نمی رسید به ائمه اطهارعلیهم السلام و حتی ابوالفضل علیه السلام متوسل می شد و از این بزرگواران راهنمایی می خواست و بدین گونه مشکل وی به آسانی حل می شد. قدرت توکل قوی داشت و بساری از مشکلاتش به این طریق برطرف شده بود.(1)

پس از فوت در کنار قبر دامادش شهید شمس آبادی دفن گردید.

4 - شهید آیت اللّه عطاءاللّه اشرفی اصفهانی: در تاریخ 61/7/23 در مسجد جامع کرمانشاه به دست منافقین کوردل شهید شد و به آرزوی خود که چهارمین شهید محراب باشد، نایل آمد. وی پس از پیروزی انقلاب از سوی امام خمینی(قدّس سرّه) نماینده ایشان در کرمانشاه و امام جمعه آن شهر گردید و سرانجام در نماز جمعه، آن شهر به شهادت رسید(2). از آثارش الف) برهان قرآن ب) جامع الشتات)7 جلد) را می توان نام برد. امام راحل رحمةاللّه علیه فرموده بودند: «من هروقت

ص: 317


1- 514. ناصح صالح، ص 277.
2- 515. غروب خونین در محراب جمعه، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ص 19 .

آقای اشرفی اصفهانی را می بینم به یاد خدا می افتم».

وی در مورد شهادت خود از خداوند چنین خواسته و گفته بود: «از خدا این درخواست را دارم که چهارمین شهید محراب باشم و در شهادتم اخلاص باشد، نه برای اینکه جزء شهداء قرار گرفته باشم».(1)

ص: 318


1- 516. غروب آفتاب در محراب جمعه، صص 22 - 19 .

تصویر

بقعه ی آیت اللّه شهید اشرفی اصفهانی

5 - شهید مهندس ولی اللّه نیکبخت: فرزند ناصر. شهادت مردادماه 58 شمسی. وی با اخذ مدرک کارشناسی ارشد در رشته برق و الکترونیک با کسب رتبه ی اوّل در دانشگاه شیراز ادامه تحصیل داد. وی برخلاف فراهم بودن زمینه ی تحصیلات در آمریکا خدمت در یکی از مناطق محروم را ترجیح داد و به عضویت هیأت علمی در دانشگاه سیستان و بلوچستان درآمد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سه سنگر دانشگاه، جهاد سازندگی، کمیته انقلاب اسلامی فعالیت کرد. از مهمترین اقدامات وی: کوشش برای تأسیس سپاه، جهاد سازندگی و کمیته های انقلاب اسلامی در منطقه ی سیستان و بلوچستان بود.(1) وی اوّلین شهید جهاد سازندگی است که در سیستان و بلوچستان به شهادت رسید.

به او گفتند: «بیا و در آمریکا تحصیل کن!» گفت:

علم و فضلی که به چل ساله به دست آوردم

ترسم آن نرگس مستانه به یغما ببرد

ص: 319


1- 517. عبدالحسین بینش و زهره شوریده دل: افطار خونین، ص 19 .

گفتند: «به بلوچستان مرو که هوا گرگ و میش است و خطر در پیش!» گفت:

راه عشق ار چه کمین گاه کمانداران است

هرکه دانسته رود، صرفه ز اعدا ببرد

گفتند: «بیا، این کرسی ریاست!» گفت:

غلام همّت آنم که زیر چرخ کبود

ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

گفتند: «پی تدریست باش!» گفت:

بشوی اوراق اگر همدرس مایی

که علم عشق در دفتر نباشد

گفتند: «کشته می شوی!»

گفت: «وَ لا تَحسَبَنَّ الَّذین قُتِلُوا فی سَبیلِ اللّهِ أمواتا بَل أحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یرزُقونَ».

زندگی اش را وقف خدمت به انقلاب کرده بود و در این راه شب و روز نمی شناخت. هر وقت سخن از کار و خدمت به میان می آمد، آن دانشور دردآشنا مضمون گفتار امیر مؤمنان علی(ع)

را یادآور می شد و می گفت «خدا از انسان های آگاه و عالمان متعهد پیمان گرفته است که بر سیری ستمگر و گرسنگی ستمدیده ساکت ننشینند. من هم نمی توانم آرام بگیرم».(1)

6 - شهید سیّد احمد حجازی: فرزند حسین. شهادت 60/11/5 ش. وی در دوران قبل از انقلاب نیز فعالیت های انقلابی زیادی بر ضد رژیم پهلوی نمود و بارها مورد شکنجه ساواک قرار گرفت. در جنوب لبنان نیز فعالیت های رزمی داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی وارد سپاه پاسداران اصفهان شد و مدّت شش ماه نیز مسؤول تدارکات سپاه کردستان بود. وی سرانجام در جبهه ی جنوب به شهادت رسید.

7 - شهید حاج محسن صفوی: شهادت 65/11/18 فرمانده قرارگاه مهندسی رزمی صراطالمستقیم. پس از پیروزی انقلاب به عنوان یک عنصر اصلی از بنیانگذاران سپاه در اصفهان وارد عمل گردید و به مدت سه ماه فرمانده سپاه پاسداران شهرضا و سمیرم بود که خود آنها را پایه گذاری نموده بود. پس از آن به عنوان مسئول دفتر فنی سپاه منطقه 2 کشور ادامه ی خدمت داد و سپس به عنوان مسئول دفتر مهندسی وزارت سپاه خدمات فراوانی در امر پادگان سازی انجام داد.

ص: 320


1- 518. ماهنامه امتداد، ش 32، شهریور 87 ، ص 38 و 39.

تصویر

در سال 63 با حفظ سمت به عنوان فرمانده کل قرارگاه مهندسی رزمی صراطالمستقیم منصوب گردید که در این دوران پایه ریزی مهندسی جبهه و جنگ را نمود و توانست جایگاه اصلی مهندسی را در جبهه مشخص نماید و با ایجاد قراردگاه مهندسی رزمی صراطالمستقیم عمده ی وزارتخانه های مختلف را وارد جنگ کرده و پروژه های مختلف را در جبهه ها بر عهده گرفت. عامل مهمی که همه ی مسئولین و دوستان شهید به آن اعتراف دارند خستگی ناپذیری ایشان بود.

در مورد استفاده و هدایت جوانان در دورانی که خوانین دوره پهلوی بر منطقه سمیرم حاکم بودند، می گفت: «جوان ها مثل آب زلالند و پر انرژی. نباید از دستشان داد. می خواست تقویتشان کند. می گفت: «در این کوه و کمر یک سری آدم، اسیر و برده زمان شده اند. دنبال روزنه اند. باید به فکرشان بود. باید مذهب را به این ها معرفی کرد. اینها تشنه اند. باید جام را نشانشان بدهیم.(1)

چه بسا شب ها خواب او از 2 ساعت تجاوز نمی نمود. زیرا معتقد بود در این عمر کوتاه بایستی اندوخته ای گران برای آخرت تهیه کرد. تا در روز قیامت سرافراز و سربلند بتواند در کنار جد بزرگوارش حاضر شود.(2)

وی روحیه شهادت طلبی قوی داشت. زمانی دست پسر بزرگش که چند سال بیشتر نداشت را گرفته و رفته بود جزیره مجنون. به او گفتم: دنبال شهادت می گردی چرا بچه ات را آوردی؟ جایی که

ص: 321


1- 519. اصفهان زیبا، 87/7/21 .
2- 520. جهت آشنایی با خصوصیات و احوال این شهید بزرگوار به کتاب شمع صراط رجوع کنید.

محل بارش تیر و ترکش و بمباران است. ایشان خنده ای از سر شوق کرد و گفت: «بالاخره شهادت هم باید نصیب ما شود و هم نصیب فرزندان ما، بگذارید اینها از حالا به روحیه شهادت طلبی عادت کنند».(1)

8 - شهید احمد ترکان: شهادت 5 مرداد 1366 ش.(عملیات والفجر دو). در سیره اخلاقی وی را فردی متواضع، باسخاوت، معرفی کرده اند که با قرآن و مفاتیح انس مخصوصی داشت. نقل است در پادگان محمد رسول اللّه صلی الله علیه وآله سنندج در هنگام سخنرانی بیش از همه از امام حسن علیه السلام یاد می کرد و ارادتی خاص به ایشان داشت و وقتی از آن امام نام می برد منقلب می شد. بارها سجایای امام حسن علیه السلام و مظلومیت ایشان از زبان وی در ضمن سخنرانی هایش شنیده شده بود. او در پایان اکثر سخنرانی هایش روضه امام حسن علیه السلام را می خواند و به شدت می گریست. موقع مجروحیت همه مجروحینی که در کنار او افتاده بودند مطمئن بودند که امام حسن علیه السلام از وی پرستاری می کند. در همان حالت اغماء در حالت مجروحیتش همچنان صحبت می کرد و همه مجروحین با دقت سعی می کردند به سخنان او گوش دهند. گویند در همان حالت لحن سخن ترکان تغییر می کرد، مثل وقتی که کسی از او سؤالی کرده باشد، گفت: خیر نخوانده ام، و لحظاتی بعد گفت: چشم الآن می خوانم و بعد شروع به خواندن نماز کرد. در همان حال که خوابیده بود به سختی اذکار نماز را قرائت می کرد. گاهی در بین نماز خاموش می ماند و به نظر می آمد که کلمات را فراموش کرده است. اما لحظاتی بعد در حالی که سر خود را به نشانه تصدیق تکان می داد دوباره به قرائت نماز می پرداخت. مجروحین می گفتند که کسی کلمات نماز را به او تلقین می کند. ترکان در حالی که هیچ اراده ای از خود نداشت به طور دقیق و بدون غلط دو نماز دو رکعتی شکسته به جا آورد. حوالی ساعت چهار بعد از ظهر بود که ترکان گفت: چشم الآن و سپس شهادتین را بر زبان آورد و آنگاه ذکر لا اله الّا اللّه را به طور کامل مکرر بر زبان آورد و در این هنگام دست راستش را بر سر گذاشت و خاموش شد.(2)

ص: 322


1- 521. ماهنامه طراوت، شماره 14 و روزنامه اصفهان زیبا، 1387/7/21 .
2- 522. قاسمی، رحیم: وفیات علمای معاصر، مخطوط.

9 - شهید جلال افشار: فرزند محمّد. شهادت 61/4/24 ش. وی پیش از انقلاب اسلامی در مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی شرکت داشت. وی اهل ایمان و یقین بود. عشق غیر قابل وصفی

به حضرت صاحب الزمان(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) داشت. روی نماز جماعت و خمس بسیار حساس بود. خودش آخر هر سال خمسش را حتی اگر یک ریال بود حساب می کرد و می پرداخت. وقتی رفقایش علت خواندن این همه نماز را از وی می پرسیدند او می گفت: «این نمازها را به نیت پدرم می خوانم. بالاخره هرچه دارم از او دارم». وقتی دعای توسل را می خواند و به نام مقدس امام زمان(عج) می رسید باران اشکش سرازیر می شد و اشعاری در وصف امام بزرگوار زمزمه می کرد. در جنگ مدارج و مقامات معرفت و بصیرت را طی کرد. آیت اللّه بهاءالدین او را «ذاکر قریب البکاء» نامید. ایشان مکرر می گفت: «آنکه اذان را با معنا می گوید اذان بگوید». وقتی هم که پس از شهادت عکسش را به محضرت آیت اللّه بهاءالدینی بردند، بی اختیار اشک از چشمان ایشان جاری شد، به طوری که قطرات اشک روی عکس جلال افتاد. در همین حین ایشان گفتند: «امام زمان(عج) از من یک سرباز خواستند. من هم صاحب این عکس را معرفی کردم اشک من اشک شوق است». مراسم ازدواج او بسیار ساده و دور از انتظار بود. همسرش می گوید: «روز سوم شعبان با تهیه ی یک حلقه، یک کلام اللّه مجید، نهج البلاغه، و یک سری کامل تفسیر المیزان با هم پیمان زندگی بستیم». هر سال شب های ماه رمضان به گلزار شهدا می رفت و تا سحر عبادت می کرد. بعضی رفقایش دیده بودند که گاهی در جای خلوتی از گلزار شهدا، روی قبری افتاده و گریه می کرد. وی از تعلّقات دنیوی دور بود و اوج سعادت را در شهادت می دانست و سرانجام به آرزویش رسید. به دخترش در آخرین وصیت نوشته بود «دخترم، عفیفه و محبوبه باش، مبادا جامعه فاسد تو را تغییر دهد. باید تو جامعه را تغییر دهی و به

ص: 323

صلاح بکشانی».(1)

10 - شهید حاج اکبر آقابابایی: فرزند حسینعلی. وی پیش از انقلاب در فعالیت های سیاسی شرکت داشت. در دوران جنگ تحمیلی مسؤولیت عملیات سپاه در سنندج، فرماندهی تیپ 110 شهید بروجردی، فرماندهی تیپ 18 الغدیر یزد را به عهده داشت. پس از پایان جنگ به تحصیلات دانشگاهی پرداخت. از اقدامات بی نظیر وی در دوران جنگ، عملیّات نامنظّم در عمق خاک عراق و انهدام پالایشگاه کرکوک بود. وی سرانجام به علّت مصدومیت شیمیایی در تاریخ پنجم شهریور 1375 ش. به شهادت رسید. به مادرش علاقه بسیار داشت و می گویند همیشه مادر دستهایش را پنهان می کرد. اما اکبر پاهایش را می بوسید و یا در جای دیگر در خصوصیات اخلاقی اش گفته اند هرگز دست کسی را که به سویش دراز می شد ناامید نمی ساخت و می گفت: «مطمئن باشید اگر نیاز نداشت دستش را دراز نمی کرد».(2) لبخند رو لباش همیشگی بود. درست مثل وضوی همیشگی اش. صدای اذانش که بنا بود هر جا باشه سر وقت اذان بگه. آخه قبل از اونم تو ستاد فرماندهی چهار نفر بودن که عادت داشتن تو هر شرایطی اذان بگن. اون چهار نفر هم شهید

شده بودن! سر رسیدش هم قشنگ بود. همه کار را اول سال و ماه منظم نوشته بود طبق برنامه. هر کاری برای خودش وقت خاصی داشت.(3)

ص: 324


1- 523. اکبری زادگان، نوروز: جلوه ی جلال، ص 90 ؛ و منتظرالقائم: بزم گاه دلبران، ص 57 و 58 .
2- 524. ماهنامه طراوت، ش 20، ص 17.
3- 525. ماهنامه طراوت، همان مأخذ.

11 - شهید قربانعلی عرب: فرزند محمّدابراهیم. تاریخ شهادت 64/2/12. وقتی اومده بود جنگ، با یک خانواده جنگ زده اهوازی آشنا شده بود. قربانعلی وقتی فهمیده بود که آن خانواده خانه ندارند، خانواده خودش را به خانه پدری برده بود و خانه 70 متری خودشان را به آنها داده بود. آخر، تو مرامش ایثار و گذشت حرف اول را می زد.

به نماز اول وقت خیلی حسّاس بود. دست به آسمان بلند کرده بود و گفته بود: «خدایا توفیق نماز اول وقت را از ما نگیر». یک روز وقتی امام جماعت اومده بود، بچه ها دیده بودند که امام جماعت نماز را شروع نمی کند. وقتی علت را سئوال کرده بودند، گفته بود: با وجود عرب من جلو نمی ایستم. هرچه باشد از من خالص تر و نورانی تر است. عرب هم که اهل شوخی بود گفته بود: «حاج آقا اینها شامپوست و الّا من سیاه چهره چه نورانیتی دارم».

در یکی از عملیاتها صدای انفجار او را به خود آورد. متوجه شد که خمپاره شکمش را پاره کرده و روده هایش بیرون ریخته است. روده هایش را داده بود تو و راه افتاده بود به سمت بیمارستان. تو اطاق عمل در حال بیهوشی حضرت زهراعلیها السلام و امام حسین علیه السلام را دیده بود که به او گفته بودند: «ما بچه ها را دوست داریم». وقتی رفته بودند به بیمارستان که از او به عنوان یک فرمانده مصاحبه کنند. اون مرد بسیجی کنارش را نشان داده بود و گفته بود، همه کارها را این بچه ها می کنند. وی اصلاً اهل ریا و خودنمایی نبود. یک روز گفته بود می خواهم از لشکر بروم. علتش را پرسیده بودند، گفته بود: «اینجا همه مرا می شناسند و احترام خاصی برایم غائلند، می خواهم از اینجا به جایی برم که غریبه باشم». زمانی که همه دوستانش شهید شدند دیگر آرام و قرار نداشت و مدام در سجده نمازش می گفت: «خدا نکنه جنگ تموم بشه و ما شهید نشیم». بهش تو خواب گفته بودند: «تو هم یک روز شهید

ص: 325

می شی، آنهم روی آب» در عملیات بدر در شرق دجله به شهادت رسید.(1)

وی از آغاز جنگ تا شهادت در بسیاری از عملیّات ها شرکت داشت. وی از فرماندهان محورهای عملیاتی لشکر 14 امام حسین علیه السلام بود. و سرانجام در منطقه ی عملیاتی بدر به شهادت رسید.(2) قسمتی از وصیت نامه ی وی چنین است: «خداوندا، لذّت عشق عبادت را به ما بچشان، خداوندا، مرگ مرا شهادت در راه خودت قرار بده». تکیه کلامش «آقای گل» بود. یعنی هر کس که اسمش را نمی دانست می شد: «آقای گل». آنقدر قشنگ و بااحترام این اسم را صدا می زد که

همه آرزو داشتند اسمشان را نداند».(3) دو سه روز از شهادت عرب می گذشت و حاج حسین خرازی هنوز آشفته بود. داد روی یک مقوا برایش قسمتی از خطبه 181 نهج البلاغه را نوشتند و زد توی اتاقش. «... کجا هستند برادران من که بر راه حق رفتند و با حق درگذشتند؟ کجاست عمّار؟ و کجاست پسر تیهان؟ و کجاست ذوالشهادتین؟ و کجایند همانند آنان از برادرانشان که پیمان جانبازی بستند و سرهایشان را برای ستمگران فرستادند؟»(4)

12 - شهید علی قوچانی: در عملیات والفجر 8 به شهادت رسید. در سال 42 در اراک متولد شد و در کودکی همراه خانواده به اصفهان آمد از کودکی بسیار جسور و چالاک و فعال بود با شروع درگیریهای کردستان با سن و سال کم به هر نحو ممکن به آنجا رفت و در طول جنگ 12 بار زخمی شد. گردانش معروف بود به گردان خطشکن هرجا کسی نمی توانست عملیات کند قوچانی داوطلب می شد. اسم حاج علی همیشه در کنار اسم سردار عرب بود با هم غذا می خوردند، بیشتر وقتها با هم می رفتند مرخصی، نمی شد بیشتر از بیست و چهار ساعت یکدیگر را نبینند و یا از هم خبری نداشته باشند. وقتی هم که عرب شهید شد حاج علی فقط نه ماه تنها ماند. یک روز قبل از عملیات والفجر 8 سال 1365 کنار جاده ایستاده بودم. سوارم کرد و با هم رفتیم فاو، داشت در مورد عملیات حرف می زد که یک دفعه زد روی ترمز پیاده شد و گفت: «آقا مهدی، آسمان را نگاه کن اون آیه هایی که نوشته شده را ببین. این یعنی تو عملیات فردا پیروزیم». وقتی گفتم چیزی نمی بینم، سه بار گفت «اللّه

ص: 326


1- 526. ستاره های آسمانی2.، ص 35 - 33.
2- 527. منتظرالقائم، اصغر: بزم گاه دلبران، صص 66 و 67 .
3- 528. ماهنامه طراوت، شماره 21، ص 8 .
4- 529. روزنامه اصفهان زیبا، یکشنبه، 8 اردیبهشت 1387.

اکبر» فردای آن روز هم شهید شد.(1)

همیشه قرآن می خواند و خواندنش هم با همه فرق می کرد. پنج آیه می خواند. دوباره می رفت از اول یک آیه، یک آیه، می خواند با معنی. تا نمی فهمید از آن آیه رد نمی شد. بعضی وقتها یک آیه را دو سه بار تکرار می کرد. می گویند هر وقت مرخصی می آمد به مسئله امر به معروف و نهی از منکر در جامعه حساس بود. می گفت: «اگه رزمنده ها، هر موقع می آیند برای مرخصی، به مسأله امر به معروف و نهی از منکر حساس باشند، شهر ما که از لحاظ شهیدپروری و اعزام نیرو مشهور است از فساد و منکرات هم در امان می ماند».

می گفت: «می خواهم مفقودالاثر باشم تا خدا و امام از دستم راضی باشند و خجالت شهدا را نکشم». وقتی رفت مکه، کنار بقیع از حضرت زهراعلیها السلام خواست قبر نداشته باشد. همین طور هم شد، شش ماه بعد از ازدواجش شهید شد و هیچ وقت زینبش را ندید. وقتی که شهید شد. حاج حسین خرازی به مادرش گفته بود: «حسین خرازی، بدون قوچانی، حسین خرازی نیست. از وقتی علی رفته، ماندن برایم خیلی سخت شده است».

توی وصیت نامه اش نوشته بود: «مادرم، من شما را خیلی دوست داشتم، همچنین پدر، همسر، برادر و خواهرم را. شما تنها کسانی بودید که در این دنیا به آنها علاقه داشتم. ولی مادرجان، من خدا را بیشتر از شما دوست دارم... . هر موقع دلتان گرفت برای سرور همه مان آقا ابا عبداللّه الحسین

ص: 327


1- 530. ماهنامه طراوت، ش 21، ص 16.

علیه السلام گریه کنید... .(1)

13 - شهید حجة الاسلام شیخ عبدالله میثمی: فرزند علی اصغر. شهادت 1366/11/9 ش. این شهید عارف و زاهد درسال 1353 ش. به دلیل مبارزه با رژیم پهلوی دستگیر و زندانی شد، و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در منطقه ی یاسوج به تبلیغ پرداخت و سپس مسؤولیت دفتر نمایندگی امام در منطقه 9 سپاه و سپس مسؤولیت نمایندگی حضرت امام (ره) در قرار گاه خاتم الانبیاء که هدایت فرماندهی کلّ جبهه ها را به عهده داشت، به وی سپرده شد. همواره می گفت: «وقتی انسان برای خدا کار کند، هرچند هم آن کار کوچک باشد چنان نمود دارد که اصلاً خودش هم باور نمی کند».(2)

از این شهید بزرگوار نقل است که می گفت «خلاف کارها از منافقین بهترند» و این خاطره را نقل می کرد: دو عاشورا را در زندان بودم. سال اوّل را با منافقین و در زندان سیاسی بودم. شب عاشورا از ترس سرم را به زیر پتو بردم و تا صبح در عزای آقا اباعبداللّه الحسین علیه السلام اشک ریختم. سال بعد من را به زندان عادی و به جمع لاتها منتقل نمودند. شب عاشورا همان خلاف کارها آنچنان نوحه خوانی کردند و سینه زدند که جگر مرا حال آوردند. من خلاف کارها را از منافقین بهتر می دانم.(3)

ص: 328


1- 531. اصفهان زیبا، 87/6/31 .
2- 532. شاهسنائی: گلستان شهدای اصفهان در گستره تاریخ، ج 1، ص 257.
3- 533. داستان هایی از علما، ص 128 و 129.

14 - شهید حاج حسین خرازی: فرزند کریم. شهادت 65/12/8 ش.

یک گل گلزار تو خرازی است

اسوه ی سرداری و جانبازی است

«حامد اصفهانی»

پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عضویت سپاه پاسداران درآمده بود و در مأموریت های گوناگون از جمله: در آزادسازی شهر سنندج از دست نیروهای مخالف نقش مؤثری داشت. پس از شکست حصر آبادان، با ابلاغ ستاد عملیّات جنوب تیپ امام حسین علیه السلام به فرماندهی این سردار بزرگ تشکیل شد. در عملیات طریق القدس و آزادسازی بستان شکست سنگینی به نیروهای عراق وارد کرد و بیش از 20 تیپ زرهی، مکانیزه و پیاده عراق در این عملیات منهدم شد. وی در بسیاری از پیکارهای بزرگ همراه رزمندگان خود در لشکر 14 امام حسین علیه السلام حضور داشت. در عملیات خیبر دست راست خود را تقدیم انقلاب اسلامی کرد. وی در این باره می گوید:

«خواستند ملائکةاللّه مرا به عالم بالا ببرند، هنوز دل از دنیا نکنده بودم، فقط همین اندازه لیاقت داشتم.»

پس از آن نیز در عملیات گوناگون شرکت داشت. چنانکه شکست سختی به نیروی ویژه گارد ریاست جمهوری عراق وارد آورد و تلاش رژیم بعث را در بازپس گیری فاو باطل نمود.

سرانجام در منطقه ی عملیاتی شلمچه و نهر جاسم به شهادت رسید. فرازی از وصیت نامه ایشان: «گواهی می دهم که ائمه ی معصومین علیهم السلام گفتارشان بر ما حجّت و امتثال امر و اطاعت شان واجب و پیروی آنها موجب نجات و مخالفتشان موجب عذاب و آنها امامان و شفیعان روز جزا هستند.... خدایا امان از تاریکی و تنگی فشار قبر و سئوال نکیر و منکر در روز حشر و قیامت، به فریادم برس، خدایا من دلشکسته و مضطرم، صاحب موفقیت تو را می دانم و

ص: 329

بس... » .(1)

شهید خرازی با قرآن و مفاهیم آن مأنوس بود و قرآن را با صدای بسیار خوب قرائت می کرد. روزهای عاشورا با پای برهنه به همراه برادران رزمنده خود در لشکر امام حسین علیه السلام در بیابان های خوزستان به سینه زنی و عزاداری می پرداخت. مقیّد بود که شخصاً در این روز زیارت عاشورا بخواند. یک انسان عاشورایی بود. اما مثل دیگران در جاهایی یک چیز دیگری می شد: هرکس می خواهد بماند و هرکس نخواست آزاد است که برود. این کلام حسین که بوی کربلا می دهد نشان دهنده ی سختی کار و حال و هوای شب عملیات خیبر است. آن شب، همه ی یاران ماندند.

وی حساسیت فوق العاده ای نسبت به مصرف بیت المال داشت. همیشه نیروها را به پرهیز از اسراف سفارش می کرد، آنچه می گفت خودش عمل می کرد و به همین جهت گفتارش در دل می نشست.

همچنین وی دقّت فوق العاده ای در اجرای دستورات الهی داشت و همیشه لباس بسیجی می پوشید و در مقابل بسیجی ها فروتن بود. صفا، صداقت، سادگی و بی پیرایگی از ویژگی های او

بود.(2) از جبهه که به شهر می آمد کارهایش را با دوچرخه انجام می داد. همین سادگی باعث شده بود که در قلب رزمندگان جای داشته باشد. یکی از بچه های بسیجی می گفت: پاهایم در اثر بالا رفتن از نخل های اروند زخم شده بود و تاول زده بود. یک روز در حالت خواب با اینکه خیلی خسته بودم متوجه شدم چیزی به پایم برخورد می کند. وقتی از خواب پریدم حاج حسین را دیدم که انگشتانم را می بوسید و مثل ابر گریه می کرد. به سرعت پایم را کشیدم با اعتراض و اصرار پیشانی او را بوسیدم».

15 - شهید حجةالاسلام والمسلمین مصطفی ردّانی پور: فرزند محمّدباقر 62/5/15 ش. وی از ابتدای تحصیل در قم عاشق امام زمان علیه السلام بود. هر هفته با پای پیاده به مسجد جمکران می رفت. تنگی معیشت وی را واداشته بود تا روزهای پنجشنبه و جمعه در کوره های آجرپزی اطراف قم خشت زنی کند.

پس از پیروزی انقلاب در جبهه های جنگ حضور یافت و در عملیات های گوناگون شرکت کرد تا سرانجام در عملیات والفجر(3) جاویدالاثر گردید. این مرد عارف، عاشق اهل بیت علیهم السلام و

ص: 330


1- 534. بنی لوحی، سیّد علی: شور عاشقی، ص 62 - 56 ؛ و منتظرالقائم، اصغر: بزم گاه دلبران، صص 78 - 75 .
2- 535. شاهسنایی: گلستان شهدا در گستره ی تاریخ، ج 1، ص 263 .
3- 2. جامی: تحفةالابرار، ص 65.

به ویژه علاقه عجیبی به حضرت زهرا سلام اللّه علیها داشت. کارت دعوت عروسی اش این گونه بود: «در سال روز آغاز زندگی پربار و پربرکت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وآله با حضرت خدیجه کبری علیها السلام که ارزشمندترین ثمره آن وجود مقدسه ی فاطمه زهراعلیها السلام می باشد تحت توجهات حضرت ولی عصر امام زمان(عج) زیر سایه رهبر کبیر انقلاب امام خمینی دامت برکاته نوکری از نوکران حضرت مهدی(عج) و کنیزی از کنیزان حضرت زهراعلیها السلام پیوند زندگی می بندند، شرکت شما در این مجلس با تکبیر و صلوات بر شکوه آن می افزاید.».(1) می گویند وقتی رسول، برادر کوچک تر او شهید شد، به سنگر آمد و با دو دست به سر خود می زد و با خنده می گفت: «منو بگو که اونو نصیحت می کردم. بیچاره مادرم که فکر می کرد من آدم حسابی ام. حالا چطور برم دیدن او؟».

دو روز قبل از شهادتش گفت: «آن کسانی که مسئولیّتی دارند و با خون شهدا و ایثار و استقامت و کار و تلاش سربازان گمنام، نام و عنوان پیدا کرده اند، مواظب خود باشند، اخلاق اسلامی را رعایت کنند و بدانند که هرکه بامش بیش، برفش بیشتر».

شب عروسی او دیدنی و به یاد ماندنی بود. آخر شب میکروفن را به دست گرفت و گریه کنان سخنانی گفت که عجیب و غریب تر از همه ی کارهایی بود که تا آن موقع از او دیده بودیم: «فکر نکنین من با ازدواج به دنیا چسبیده ام. این وظیفه ی من بود، حضور در جبهه هم وظیفه دیگه منه. فردا عازم جبهه هستم و بدانید که اینبار....».(2) خودش گفته بود: دوست دارم وقتی شهید می شوم جسدم پیدا نشود. منطقه حاج عمران بود که خدا آرزویش را برآورده کرد. پیکرش

هیچ وقت پیدا نشد. وصیت کرده بود هنگام دفنش زیارت عاشورا و روضه حضرت زهراعلیها السلام خوانده شود.

ص: 331


1- 536. ماهنامه طراوت، ش 19، ص 16 .
2- 537. بنی لوحی، سیّد علی: بوی باران، صص 90 و 96 و 124.

16 - شهید علی موحددوست: در سال 1337 متولد شد و مثل خیلی های دیگر زندگی کرد. ما خلق و خوی رندانه و بی شیله و پیله اش با همه فرق داشت. خیلی از کارها را می کرد که بقیه نمی کردند، اقتدار فرماندهی داشت، با نیروهایش شوخی می کرد، توی آموزشهای نظامیش جدی بود، از ماشین سپاه استفاده شخصی نمی کرد. خیلی از کارهای دیگر را هم می کرد که مختص خودش بود. با یک دست آموزش نظامی می داد، هم زمان فرمانده دو گردان بود(امام رضا و موسی بن جعفرعلیهما السلام ) هم رزم حاج حسین خرازی بود. طاقت دوری حاج حسین را نداشت. درست مثل برادرش جمال که 5 ماه قبل از خودش پریده بود، پرید. سال 64 توی خط پدافندی فاو. همه گفتند علی آهنی شهید شد. ااینکه به او «آهنی» می گفتند شاید به دلیل اینکه بدنش پر از تیر و ترکش بود و یا به این جهت بود که با وجود آنکه بارها بدنش مجروح شده بود، لکن باز هم با بدن مجروح به جبهه برمی گشت و به خدمت مشغول می شدو یا شاید هم به این جهت بود که در او خستگی معنا و مفهومی نداشت. مزارش در گلستان شهدا، نزدیک شهید اشرفی اصفهانی و حوالی آنجاست.(1)

17 - سردار شهید حاج رضا کریمی: فرزند عبداللّه شهادت 81/10/13 . وی در آخرین قطعه گلستان شهدا به نام «قطعه ی وداع» مدفون است.

مهریه همسرش سری کامل کتابهای شهید مطهری و ده مثقال طلا بود. همیشه حواسش به مهریه سختی بود که باید می پرداخت. می گفت: از کجا گیر بیاوریم همه این کتاب ها را. هر بار هم که از کتاب های شهید مطهری کتابی را می خرید، می گذاشت جلوی همسرش و می گفت: این هم مهریه شما. نقل است که در آخرین روز حیاتش او را به اصرار خودش به خانه اش بردند و در خانه غسل شهادت نمود و در خانه با نهایت عشق و عرفان به سوی معشوق پر کشید.(2)

ص: 332


1- 538. ماهنامه طراوت، ش 23، ص 22 .
2- 539. ماهنامه طراوت، ش 37، ص 13.

وی بر اثر جراحات شدید شیمیایی به درجه شهادت رسید. فرازی از وصیت نامه وی چنین است: «ای مسؤولین و دولتمردان مواظب باشید که مقام و منزلت دنیوی شما را نگیرد. چرا که اگر این مقام و منبرها ماندنی بود هرگز به من و شما نمی رسیدند. سعی کنید به درد ستمدیدگان و مستضعفین برسید و به خود افتخار کنید که خداوند این توفیق را به ما داد تا در این زمانه خدمتگذار مردم عزیز باشیم. چرا که این افتخار از برکت خون شهیدان به همه ی ما رسیده است.»(1)

18 - محمّدرضا تورجی زاده: فرزند حسن. فرمانده گردان یازهراء از لشکر امام حسین علیه السلام ، که در سنّ 23 سالگی در تاریخ 66/2/5 در بانه منطقه ی عملیاتی کربلای ده به درجه ی رفیع شهادت نایل گردید.

خیلی ها از روی نوارهای مداحی این شهید بزرگوار جذب حالات روحانی او می شدند. خودش می گفت: رمز موفقیت یازهراعلیها السلام است. با شنیدن نوارهای مداحی اش می توان فهمید سوز دل یعنی چه؟! از آن شهید بزرگوار نقل است که به شوخی به بچه ها گفته بود «من نمی خواهم توی مراسم هفته ام برای شام مردم را مجبور کنید بنشینند پای کمیل. اول شام را بدهید هرکه می خواهد برود، بعد کمیل». خدا هم به شوخی هفته اش را انداخت توی ماه مبارک رمضان.

در دست نوشته ذیل از شهید تورجی زاده به روح بلند و عرفان والای او می توان آگاه گردید:

ص: 333


1- 540. منتظرالقائم، اصغر: همان مأخذ، صص 86 - 84 .

«پاسخم را بدهید ای شهیدان، نگذارید سؤالهایم بی جواب بماند. البته که جوابها روشن است. می دانم چه گفتید. می دانم چه خواندید. می دانم چه دیدید. می دانم کجا رفتید. می دانم در کجائید...

شما رفتید و ما را لیاقت رفتن نبود، عاشق کجا و عاشق نما کجا، بافتن کجا و یافتن کجا، شنیدن کجا و دیدن کجا.

شهیدان عزیز آخرین دعای کمیلی که خواندید در اشکهایتان نشانه عشق بود. در شوقتان نشانه شهادت. قطرات اشکتان آیینه ای بود شهیدنما. جبهه در معنویت مدیون روح عرفانی شماست ای عارفان. شما به فرموده علی علیه السلام بصیرتهای خود را با سلاحهای خویش نشاندید و باطل را نشانه رفتید. اگرچه ترکش کینه کین توزان بعثی سر و سینه تان را شکافت و درید. از نجوای شبانه تان معلوم بود که مسافرید. از التهاب مناجاتتان روشن بود که مهاجرید. از شوق شبهای حمله تان پیدا بود که شهیدید... شما شهادت طلب بودید... و برگه شهادت در دستتان... مانیز شوق

شهادت داشتیم اما ما را سعادت نبود و به آن محضر بار ندادند شاید هنوز به خلوص و اخلاص نرسیده بودیم. مگر نه اینکه در دعای کمیل می خواندید: «یا رب ارحم ضعف بدنی و رقة جلدی...» و گریه کردید و می خواندید: «و لا تؤاخذنی بالعقوبة علی ما عملت فی خلواتی...» و ... اشک می ریختید و می خواندید: «صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک» و... دردمندانه و پرسوز ناله می کردید. حماسه شما دنباله حماسه حسین است حماسه علی اکبرهاست.».(1)

جوانی که چون سرو آزاده بود

محمّدرضا تورجی زاده بود

دلی داشت روشن به نور امید

که جز بر خداوند ننهاده بود

به گردان زهراءعلیها السلام به هنگام رزم

به رزمندگان یار و فرمانده بود

غرض کربلای دهم چون رسید

نمودند در جبهه او را شهید(2)

19 - عبدالرسول زرین: شهادت 1362(عملیات خیبر). در دوران قبل از انقلاب در صف مبارزین قرار گرفت و بارها توسط ساواک مورد تعقیب قرار گرفت. با تحرکات غرب کشور به کردستان رفت و سپس در جبهه های جنوب به ایثارگری مشغول شد. چندین بار در عملیات های مختلف زخمی شد. می گویند وقتی جنگ شروع شد و وی برای ثبت نام رفته بود. مسئول ثبت نام گفته بود: «هفت تا

ص: 334


1- 541. ماهنامه طراوت، ش 22، ص 9.
2- 542. برگرفته از متن سنگ قبر

بچه داری نمی نویسم، اصرار نکن». عبدالرسول گفته بود: «اگر ننویسی حوالت می کنم به حضرت رسول صلی الله علیه وآله ».

در بُستان بود که تک تیرانداز عراقی به لاله گوش عبدالرسول بوسه زد و یک نیمه دایره از لاله گوش چپش را با خودش برده بود. امام عکسش را دیده بود وقتی به دیدن امام رفته بود، امام شناخته بودش و لبخند امام، مهمترین خاطره عمرش شد.

حاج حسین نیز به وی لقب «گردان تک نفره زرین» داده بود. زیرا وی یک تنه، یک تپه را که فقط از عهده یک گردان برمی آید از دست دشمن دربیاورند، او یک نفره درآورده بود. بچه ها تپه را به اسم خودش گذاشته بودند: «تپه زرین».

بار آخر که به اصفهان آمده بود، مدام از حساب و کتاب زندگی حرف می زد. می گفت: «خجالت می کشم از خدا که نتوانستم کاری برایش انجام دهم. ظهر که به مسجد محل رفته بود و خمس مالش را حساب کرده بود و داده بود خوشحال بود. دست می کشید روی شکمش و می گفت: «های که راحت شدم». تو وصیتش به بچه هاش گفته بود: «ما به مولایمان حسین علیه السلام اقتدا کردیم و شما هم به

ص: 335

زینب علیها السلام اقتدا کنید و وظیفه تان را انجام دهید».(1)

20 - جانباز شهید محمّدتقی طاهرزاده: در سن 35 سالگی پس از 18 سال که در آستانه دنیا و بهشت قرار داشت(در بی هوشی کامل بود) سرانجام در تاریخ 84/2/4 به درجه ی رفیع شهادت نایل گردید. نقل است که در تمام مدت 18 سال نمی شنید، تنها از طریق ارتباط قلبی با پدر و مادرش حرف می زد. وقتی پدر ذکر یاحسین، و یاعلی و یازهرا می گفت و یا نوار مداحی یا روضه اباعبداللّه الحسین علیه السلام که می گذاشت، محمدتقی می شنید. پدر این طور وقت ها، اشک هایش را می دید، که از گوشه چشم هایش پایین می آید.(2)

21 - سردار حاج احمد کاظمی: فرزند حاج عشقعلی. در سن 20 سالگی به مبارزین فلسطین پیوست و در سن 22 سالگی به فرماندهی لشکر نجف اشرف منسوب گردید. طرّاحی و اجرای 20 عملیات مهم جنگی تحت فرمان امام خمینی (قدّس سرّه) منجر به آزادسازی پنج استان کشور و دهها شهر گردید. فرماندهی او در قرارگاه حمزه منجر به امنیّت کامل کردستان شد. در سال 1384ش. به فرماندهی نیروی زمینی سپاه از سوی مقام معظم رهبری منصوب گردید. سرانجام در تاریخ 84/10/19 پس از 30 سال جهاد و مبارزه در سانحه ی هوایی در ارومیه به درجه ی رفیع شهادت نایل گردید.(3)

ص: 336


1- 543. ستاره های آسمانی2.، ص 26 و 27.
2- 544. ماهنامه طراوت، ش 27، ص 19.
3- 545. برگرفته از متن سنگ قبر

تصویر

شهید خرازی و شهید کاظمی

جمعه آخری نشسته بود توی جمع چهار نفری خانواده. یک دفعه گفت یکی برود برای من قلم و کاغذ بیاورد می خواهم وصیت نامه بنویسم. گفتند: بابا تو را به خدا این دفعه را کوتاه بیا. کاغذ و قلم نداریم. کوتاه نیامد.

یه روز جمعه رفتم گلستان شهدا، نزدیکی های مزار شهید خرازی که رسیدم، خنده ام گرفت. دیدم یکی آن جا نشسته است. با خودم گفتم: این طرف از ما اهل حال تره. جلوتر که رفتم دیدم حاج احمد است. سرش را پایین انداخته و ذکر می گوید و اشک می ریزد. مرا که دید کنار قبر شهید خرازی را نشان داد و گفت اینجا را می بینی جای خوبیست. خدا قسمت کنه. خندیدم و به شوخی گفتم شما شهید بشوید، ما توی همین یک ذره جا از خجالتتون در می آییم. چشمانش برق زد و گفت: قول دادیا. توی وصیت نامه اش نوشته بود: «خدایا من شهادت را از تو زمانی می خواهم که از همه چیز خبری هست الا شهادت». اولین مطلبی که برای شهادتش نوشتند این بود:

اگر آه تو از جنس نیاز است

در باغ شهادت باز باز است(1)

از شروع جنگ تحمیلی تا کنون حدود 7300 شهید در سی و پنج قطعه گلستان شهدا دفن شدند.

ص: 337


1- 546. ماهنامه طراوت، ش37، ص 22.

بزرگترین تأثیر و نتیجه ی شهادت این مردان بااخلاص، پرهیزگار و عاشق را استاد شهید مطهری زیبا بیان کرده است:

«شهادت تزریق خون است به پیکر اجتماع، این شهدا هستند که به پیکر اجتماع و در رگ های اجتماع خون جدید وارد می کنند.»(1)

خاک تو آرامگه اولیاست

زین سبب امروز چنین باصفاست

ای شهدا جام حیاتم دهید

از غم ایام نجاتم دهید

چند به هجران شما سوختن؟

در دل خود شعله برافروختن

گرچه گرفتم ز شما فاصله؟

قول شفاعت بدهیدم صله(2)

ص: 352


1- 547. مطهری، مرتضی: قیام و انقلاب مهدی (عج)، به ضمیمه شهید، ص 103.
2- 548. علیرضا لطفی(حامد اصفهانی): یاس نیلوفری، ص 58 .

ص: 338

فهرست اعلام

آباده ای، محمّدجعفر، 143 142

آتش، میرزا حسن، 83

آدینه ای، محمّدجواد، 197

آرندی نائینی، ملّا حسن، 38

آغاباشی، سلیمان، 193

آغاباشی، میرزا سلیمان خان، 191

آقابابایی، اکبر، 324

آل ابراهیم، یوسف، 280

آل رسول، سیّد ابوالحسن، 316

آوازه خوان، سیّد رحیم، 105

ابریشمکار، علی محمّد، 198

ابن الحسن، عبداللّه، 99

ابوالحسن ابراهیم بن صالح، 112

ادیب طوسی، محمّدتقی، 233

ارباب، رحیم، 309

ارباب، عبداللّه، 265

اردستانی، سیّد میرزا، 306

اردستانی، محمّدصادق، 223

اژه ای، عبداللّه، 98

اژه ای، علی اکبر، 316 96

اژه ای، علی محمّد، 98

اشتری، اسداللّه، 145

اشراقی قمشه ای، ابوالقاسم، 283

اشرف الکتّاب، 28

اشرف الکتّاب، میرزا زین العابدین، 66

اشرفی اصفهانی، عطاءاللّه، 317

اَشَنی، محمّدحسین، 176

اَشَنی، نورالدین، 176

اصطهباناتی، حسن، 306

اصفهانی، محمّدرضا، 119

اصولی، محمّدجواد، 276

اعضادی، فضل اللّه، 274

افسر بختیاری، داراب، 48

افسُرده، ویکتوریا، 52

افسر، عبدالرحیم، 28

افشار، جلال، 323

الهی، ربابه، 233

امام رضا(ع)، 238

امامی العریضی، سیّد محمدحسین، 82

امامی، سیّد محمّدحسین، 109

امامی، محمّدمهدی، 108

امامی، میرزاآقا، 109 108

امین التجّار، حبیب اللّه، 189

امین التجّار، محمّدعلی، 189 187

امین، عفّت الحاجیه، 189

امین، نصرت السادات، 189 188 187

انصاری، محمّدحسین، 309

انصاری، موسی خان، 178

اهتمام، احمد، 280

اهتمام، حسن، 279

ایزدگشسب، اسداللّه، 224

ایلخانی، حسینقلی خان، 51

بابابیات، 120

بابارکن الدین، 35 33 18 17

بابافولاد، 41 17

بختیاری ها، 50

بدری، سیّد مهدی، 259

بدیع الصنایع، علی، 177

بدیع زادگان، سیّد علی، 186

برخوردار، یداللّه، 271

بروجردی، منیرالدّین، 305

برهانی، بهاءالدّین، 267

بهروان، رسول، 271

بهشتیان، عباس، 46

بهشتی، سیّد اسداللّه، 107

بهشتی، سیّد فضل اللّه، 107

بهشتی، سیّد محمّدابراهیم، 107

بهشتی، سیّد محمّدتقی، 279

ص: 339

بهشتی، سیّد محمّدهاشم، 107

بهشتی، میر محمّدرضا، 107 106

بهشتی، میر محمّدصادق، 107

بهشتی نژاد، سیّد طه، 107

بهشتی نژاد، سیّد محمّد، 300

بهشتی نژاد، سیّد مصطفی، 108

بیان الحقّ، محمّدرضا، 286

بیان الواعظین، شیخ احمد، 230

بیدآبادی، آقا محمّد، 115 114

بیدآبادی، شیخ احمد، 228

پاقلعه ای، علی اکبر، 193

پروانه، محمّدعلی، 264

پیشنماز، سیّد محمّدباقر، 70

پیکانی، ملّا محمّدصادق، 66

تاج اصفهانی، جلال، 253

تاج الواعظین، اسماعیل، 249

تبریزچی، محمود، 105

تخت فولادی، محمّدصادق، 133

ترکان، احمد، 322

تُرک، سیّد محمّد، 148 147

تفلیسی، محمّدحسین، 166

تورجی زاده، محمدرضا، 333

تویسرکانی، سیّد محمّدطاهر، 48

تویسرکانی، مسیح، 306

تویسرکانی، ملّا حسینعلی، 64

تویسرکانی، میرزا عبدالغفار، 180

تویسرکانی، میرزا محمّدباقر، 184

ثقةالاسلام، عبداللّه، 307

جابری انصاری، میرزا حسن، 35

جدلی، محمّدابراهیم، 98

جرقویه ای، محمّدرضا، 250

جزایری، سیّد محمّد، 157

جزایری شوشتری، سیّد محمّدشفیع، 66

جلالی، فتح اللّه، 27

جوباره ای، میرزا محمّدمهدی، 81

چهارسوقی، سیّد محمّدصادق، 129

چهارسوقی(صاحب روضات)، میرزا محمّدباقر، 162

چهارسوقی، عطاءاللّه، 165

چهارسوقی، محمّدمهدی، 165

چهارسوقی، مسیح، 165

چهارسوقی، میرزا سیّد محمّدباقر، 163

چهارسوقی، میرزا محمدابراهیم، 165

حاجی کلباسی، 18

حجازی، سیّد احمد، 320

حسام الواعظین، محمّدرضا، 246 28

حسین آبادی، محمّدجواد، 132

حسینی برازانی، آقا سیّد علی اصغر، 71

حسینی برزانی، سیّد علی، 259

حسینی تویسرکانی، میرزا عبدالغفار، 181

حسینی خویی، سید محمّد، 148

حسینی شیرازی، آقا سیّد رضی الدین، 69

حسینی میر محمّدصادقی، میر محمّدحسین، 89

حسینی هرندی، سیّد محمّدرضا، 313

حکمت، ناصر، 131

حکمی، مرتضی، 203

حکیم باشی، محمّدباقر، 203 201

حکیم خراسانی، محمّد، 304

حکیم درکوشکی، اسماعیل، 97

حکیم قمشه ای، اسداللّه، 304

حمیدی، باقر، 193

حیرانی، اسماعیل، 279

خاتون آبادی، سیّد محمّدحسین، 77

خاتون آبادی، میر عبدالحسین، 117

خاتون آبادی، میر محمّداسماعیل، 77 76 74

خاتون آبادی، میر محمّدباقر، 78 76

خاتون آبادی، میر معصوم، 118

خادم الشریعه، سیّد ابوجعفر، 201

خادم الشریعه، سید ابو جعفر، 202

خادمی، حسن، 203

خادمی، سیّد شمس الدین، 203

خاقانی، محمّدحسین، 198

ص: 340

خاکشیر، سیّد جعفر، 260

خاکیا، میرزا محمدحسن، 255

خرازی، حسین، 329

خراسانی، سیّد علی، 90

خراسانی، سیّد محمّدجواد، 87

خراسانی، سیّد محمّدرضا، 88

خراسانی، سیّد مرتضی، 222

خراسانی، سیّد هاشم، 90

خراسانی، سیّد یوسف، 87

خراسانی، نجفعلی، 144

خُرّم لُنبانی، عباسعلی، 168

خطایی، حسین، 83

خطیب، عبدالجواد، 224

خلیقی پور، محمّدمهدی، 199

خواجویی(ثانی)، محمّداسماعیل، 96

خواجویی، سیّد آقاجان، 204

خواجویی، ملّا اسماعیل، 99 95 94

خوانساری، آقا جمال، 63 62

خوانساری، آقا حسین، 63 61 60

خوانساری، سیّد زین العابدین، 128

خوانساری، محمّد بن شیخ زین الدین، 119

خوشنویس، محمّدهاشم، 111

دادخواه، سیّد اسداللّه، 280

داورپناه، محمّدحسن، 252

درب امامی، سیّد عطاءاللّه، 82

درب امامی، سیّد محمود، 221

درب امامی، میرزا بدیع، 156

درب امامی، میر سیّد محمّد، 70

درچه ای، سیّد محمّدباقر، 214 213

درچه ای، سیّد محمّدحسین، 98

درچه ای، سیّد مهدی، 215

دُرّی، حسن، 306

دُرّی، فرج اللّه، 270

دهاقانی، محمّد، 265

دهش، فضل اللّه، 291

دهکردی، سیّد مرتضی، 301

ذورالخیر، منکوقاآن، 271

رازی، محمّدتقی، 127 125

راست قلم، سیّد تقی، 198

راه نجات، ابراهیم، 39 34

رجالی، اسداللّه، 268

ردّانی پور، مصطفی، 330

رشتیان، سیّد اسداللّه، 234

رضوی خوانساری، سیّد زین العابدین، 172

رضوی خوانساری، سیّد محمّد، 173

رضوی خوانساری، سیّد محمّدرضا، 152

رضوی، سیّد بهاءالدین، 173

رکن الملک، سلیمان خان، 206 143 115

رکن الملک، میرزا سلیمان خان، 205

روضاتی، حبیب اللّه، 259

روضاتی، سید محمد، 167

روضاتی، محمّدحسن، 222

ریاحی، محمّد، 280

ریزی، ابوالفضل، 197

ریزی، حسن، 144

ریزی، سیّد اسماعیل، 202

ریزی، مرتضی، 195

زریری، مرشد عباس، 279

زرین، عبدالرسول، 334

زفره ای، شیخ ابوالقاسم، 229

زنجانی، احمد، 99

زند کرمانی، محمّدباقر، 275

ساکت، محمّدحسن، 232

سالک، محمود، 267

ستاریان، مصطفی، 267

سرتیپ حکیم باشی، میرزا تقی خان، 49

سردار اسعد، جعفرقلی خان، 52

سردار اسعد، علی قلی خان، 52

سلطان الاطباءِ، ابوالحسن، 128

سمسوری، محمّدباقر، 28 27

سُها، محمّد، 111

سهیلیان، عباسعلی (متخلص به فائض)، 233

ص: 341

سیّدالاسلام، سیّد ابوالقاسم، 157

سیّدالعراقین، سیّد عبدالحسین، 242 241

سیّدالعراقین، میرزا عبدالحسین، 37

سیّد حسین، 112

سید مصطفی، 112

شاه طوری، مهدی، 157

شاه کرمی، سیّد ابوالقاسم، 265

شاه ناصر، نصراللّه، 252

شجره، حسین، 194

شریف، میرزا علی اصغر، 232

شریفیان، مصطفی، 177

شفتی، سیّد محمّدمهدی، 203

شکیب، محمّدرضا، 193

شمس آبادی، سیّد ابوالحسن، 315

شمس الکتّاب، میرزا محمّد، 97

شمس الواعظین، لطف اللّه، 198

شهشهانی، سیّد محمّد، 155 154

شهشهانی، سیّد محمّدعلی، 91

شهناز، حسین، 46

شیخ الاسلام، میرزا رحیم، 65

شیخ بهایی، 35 18

شیخ زاده هراتی، محمّد، 293

شیدا، عباس خان، 248

شیرازی، سیّد احمد بن سیّد مرتضی، 71

صابر علی شاه(اوّل)، عباس، 192

صابر علی شاه دوّم، میر محمّداسماعیل، 192

صادقی، محمّدعلی، 308

صالحی، بانو مریم، 83

صحّاف، محمّدتقی، 112

صدرالذّاکرین، سیّد محمّد، 248

صدرالعلما، محمّدهادی، 282

صدرالمحدثین، عبداللّه، 144

صدرالمحدّثین، محمود، 144

صدرعاملی، سید ابوالحسن، 131

صدرعاملی، سیّد محمّدجواد، 132

صدرهاشمی، سید اسداللّه، 301

صدرهاشمی، سیّد محمّد، 282

صدّیقین، حسینعلی، 218

صدّیقین، محمّدباقر، 219

صفوی، محسن، 320

صفی دهکردی، سیّد عباس، 250

صلواتی، حیدرعلی، 270

صمصام السلطنه، نجفقلی خان، 52

صمصام، سیّد محمّد، 238 237 234

صنیع زاده، شکراللّه، 193

صنیع همایون، عبدالحسین، 157

ضیاء اصفهانی، محمّدحسین، 90 28

طالقانی، درویش عبدالمجید، 50

طاهرزاده، محمّدتقی، 336

طباطبائی نائینی، میرزا محمّدرفیع، 55

طباطبایی ابرقویی، سیّد زین العابدین، 89

طباطبایی بروجردی، سیّد محمّدباقر، 203

طباطبایی بروجردی، میرزا ابوالحسن، 228

طباطبایی بروجردی، میر سیّد علی، 66

طباطبایی خواجویی، سیّد محمّدلطیف، 266

طبیب، عبدالباقی، 298

طلاکوب، رضا، 204

ظهیرالاسلام، سیّد مرتضی، 260

عارفچه، محمّدعلی، 70

عارفچه، میرزا حسین، 70

عاشق آبادی، عبدالقادر، 119

عالم نجف آبادی، محمّدحسن، 217

عاملی، زهرا بیگم، 133

عبدالرسولی، علی، 253

عراقی اصفهانی، میرزا حسن، 157

عراقی، باقرخان، 178

عرب، قربانعلی، 325

عرفان، احمد، 153 147

عریضی، سیّد محمّد، 245

عریضی، سیّد محمّدعلی، 305

علوی، سیّد عبدالحسیب بن سیّد احمد، 72

علوی، میر سیّد احمد، 72

ص: 342

عمادالواعظین، احمد، 145

عنقا، میرزا محمّدحسین، 47

فاتح الملک، احمدخان، 199 195

فاتح، مصطفی، 199

فاضل سراب، ملّا محمّد، 81 80

فاضل کوهانی، شیخ محمدحسین، 92

فاضل هرندی، یحیی، 306

فاضل هندی، بهاءالدین محمّد، 86 85

فانی، حسن، 306

فرد اصفهانی، میرزاآقا، 283

فریدنی، محمّدجواد، 267

فشارکی، محمّدحسین، 197

فشارکی، ملّا محمّدباقر، 63

فقیه احمدآبادی، سیّد محمّدتقی، 273

فقیه ایمانی، محمّدباقر، 219

فقیه فریدنی، علی، 260

فلاطوری، عبدالجواد، 311

فلسفی، رضا، 177

فندرسکی، میر ابوالقاسم، 44

فهامی، شیخ اسداللّه، 66

فیض علیشاه، عبدالحسین، 110

قاری، گداعلی، 105

قاضی، عبدالوهاب، 118

قدسی، جمال الدین، 185

قدسی، حسن، 185

قدسی، عبدالحسین، 184

قدسی، مهدی، 185

قزوینی دردشتی، باقر، 269

قزوینی، کمال الدّین، 271

قشقایی، جهانگیرخان، 149 148 147

قُمْبَوانی، ملّا مهدی، 89

قمشه ای، محمّدباقر، 111

قمشه ای، مرتضی، 306

قمشه ای، مصطفی، 99

قوامی زاده، حسن، 267

قوچانی، علی، 326

کازرونی، محمّدحسین، 216 210

کازورنی، محمّدحسین، 195

کاشانی(آخوند کاشی)، محمّد، 302

کاشانی، سیّد حسن، 177

کاشانی، ملّا مسیح، 63

کاشی پز، آقاجان، 177

کاظمی، حاج احمد، 336

کُرْبِکَنْدِی، حسین، 145

کریمی، رضا، 332

کشفی، سیّد روح اللّه، 46

کشمیری، سیّد عبدالکریم، 18

کشیکچی، میرزا حسین، 168 163

کلانتر، عبدالوهاب، 313

کلباسی، ابوالمعالی، 172

کلباسی، ابوالهدی، 175

کلباسی، اسماعیل، 207

کلباسی، جمال الدین، 175

کلباسی، حسن، 208

کلباسی، صدرالدّین، 208

کلباسی، عبدالرحیم، 177

کلباسی، فخرالدّین، 208

کلباسی، محمّدحسن، 97

کلباسی، میرزا ابوالمعالی، 173

کلباسی، هاشم، 222

کلیشادی، سیّد محمود، 289

گزی، عبدالکریم، 212

گلزار، رجبعلی، 262

گلستانه، سیّد محمّد، 152

گلکار، ناصرعلی، 224

گیلانی، ملّا محراب، 167

گیلانی، ملا محمدرفیع، 117

لاچین، مولی محمّد، 293 292

لنبانی، آقا حسین، 166

لنبانی، سیّد احمد، 279

لنبانی، ملّا حسن، 166

ماربینی، علی، 264

ص: 343

مازندرانی، محمّدصالح، 128

مازندرانی، میرزا محمّدمهدی، 81

مبارکه ای، سیّد خلیل، 271

مبارکه ای، سیّد محمّدعلی، 183

مجتهد، سیّد محمّدحسن، 137

مجدزاده، جواد، 39

مجلسی، کمال الدین، 49

مجلسی، محمّدتقی، 18

مجلسی، ملّا محمّدتقی، 35

مجلسی، میرزا حسنعلی، 66

مجلسی، میرزا حیدرعلی، 66

مجنون سیچانی، عباس، 105

مجنونی، محمدکاظم، 134

محتشمی، رضا، 292

محزون، عبدالمحمود، 270

محلّاتی، عبدالحسین، 89

محمّدصادق، ملّا، 89

محیی، احمد، 314

محیی، حسین، 314

محیی، علی اصغر، 314

مدرس بیدآبادی، میرزا یحیی، 56

مدرّس خاتون آبادی، میر محمّدصادق، 243

مدرّس دزفولی، محمّدعلی، 251

مدرّس کهنگی، حسین، 104

مدرّس، محمّدحسین، 90

مذّهب(هلال) محمدحسین، 134

مرندی، سیّد احمد، 145

مرندی، عبدالعلی، 198

مروّج بیدآبادی، 230

مریم بیگم، 127

مسائلی، سیّد محمّدجواد، 152

مستجاب الدعواتی، اسداللّه، 264

مستجاب الدعوة، سیّد محمّدتقی، 137

مستوفی بیدآبادی، یحیی، 202

مستوفی، هاشم، 204

مشفق ضرغام، حسینعلی، 312

مشفق، عبدالحسین، 254

مشفقی، علی، 261

مشکوة، علی، 317

مصاحبی، داود، 285

مصدق خواه، عبدالکریم، 276

مصوّرالملکی، محمّدحسین، 300

معارفی، حسین، 284

معزّی، اسماعیل، 216

معین الواعظین، عباسعلی، 247

معین زاده، حسن، 284

مفید، شیخ علی، 119

مفید، محمود، 118

مقتدایی خوراسگانی، محمود، 178

مقدّس، سیّد محمّد، 263

مقدّس مشکینی، محمّدحسین، 269

مُکْرَم حبیب آبادی، محمّدعلی، 267

موحددوست، علی، 332

موزون، عباسعلی، 194

موسوی خوانساری، سیّد فخرالدین، 152

موسوی خوانساری، سیّد محمّد، 133

موسوی زنجانی، سیّد علی نقی، 89

موسوی، عبدالرزاق، 273

موسوی منجم، محمّد، 145

مولوی، محمّدحسین، 98

مهدوی، سیّد ریحان الدین، 138

مهدوی، سیّد عبدالوهاب، 138

مهدوی، سیّد مصلح الدین، 138 137

مهدوی کرمانی، سیّد علی، 265

میثمی، عبداللّه، 328

میرپنجه جرقویه ای، عبدالحسین، 191

میرزا رفیعا، 55 54

میرشفیعی، سیّد ابراهیم، 271

میرشفیعی، سیّد محمّدعلی، 271

میرشمسی، سیّد محسن، 157

میرعماد، 42 27

میرفندرسکی، ابوالقاسم، 45 42

ص: 344

میرمحمّدصادقی، سیّد محسن، 90

نائینی، ملّا محمّد، 87

نایب الصدر، حاج میرزا حسین، 76

نایب الصدر، محمّدمهدی، 72

نایب الصدر، میر محمّدمهدی، 70

نجف آبادی، سیّد علی، 181

نجف آبادی، سیّد محمّد، 37

نجف آبادی، میر سیّد محمّد، 244

نجفی(امام نجفی)، محمّدحسین، 130

نجفی سدهی، محمّدحسین، 98

نجفی، شیخ جمال الدین، 129

نجفی، محمّدرضا، 130

نجفی، مرتضی، 288

نجم اصفهانی، سیّد محمّد، 152

نحوی، سید شهاب الدین، 140

نحوی، سیّد محمّدباقر، 138

نحوی، سیّد محمّدحسن، 138

نحوی، سیّد مهدی، 137

نحوی، عباس، 312

نعمت اللّهی، ابراهیم، 192

نعمت اللّهی، ابوطالب، 193

نعمت اللّهی، زین العابدین، 193

نعمت اللّهی، محمّدابراهیم، 194

نعمت اللّهی، محمّدهادی، 192

نقّاش باشی، محمّدباقر، 104

نقشینه، محمّدتقی، 72 60

نَقْنِه ای، ملّا اسماعیل، 145

نمازی، محمّدصادق، 111

نوّاب، ابراهیم، 298

نوّاب، عبدالباقی، 107

نوایی، مهدی، 177

نورایی، ابوالقاسم، 266

نوربخش، سیّد آقاجان، 250

نوربخش، سیّد علی، 281

نور شرق، نوراللّه، 152

نوری، محمّد، 222

نوری، محمّدعلی، 36

نوری، میرزا بهاءالدین، 36

نوری، میرزا جواد، 36

نوری، میرزا محمّدتقی، 37

نیّر، ابوالقاسم، 120

نیّر، حبیب اللّه، 185

نِی زن، نایب اسداللّه، 113

نیکبخت، ولی اللّه، 319

واثق همدانی، محمّدباقر، 186

واله، محمّدکاظم، 160 158

هاشمی، آقامیرزا، 300

هاشمی طالخونچه، علی اکبر، 285

هاطلی کوپایی، سیّد صدرالدین، 229

هرندی، سیّد مصطفی، 238

هرندی، مصطفی، 237

هرندی، هبةاللّه، 222

همایی، جلال الدین، 299 37

همدانیان، حسین، 281

همدانیان، علی، 281

یزدی، سیّد احمد، 119

یزدی، شیخ علی، 230

یزدی، محمّدحسن، 144

یزدی، محمّدعلی، 306

یوزباشی، حبیب اللّه، 268

یوشع نبی، 297 18

ص: 345

فهرست منابع و مآخذ

1 - آزاد کشمیری، محمّدعلی: نجوم السماءِ فی تراجم العلماءِ(شرح حال علمای شیعه)، به تصحیح میرهاشم محدّث، تهران، چاپ و نشر بین الملل، چاپ اوّل 1382 ش.

2 - ابو نعیم، حافظ: ذکر اخبار اصفهان، ترجمه دکتر نورالله کسائی، انتشارات سروش، چاپ اول، تهران، 1377 ش.

3 - اتحاد، هوشنگ: پژوهشگران معاصر ایران، ج8، انتشارات فرهنگ معاصر، تهران، چاپ اول، 1378ش.

4 - اخضری، علی: مشاهیر مطبوعاتی اصفهان، کانون پژوهش، اصفهان، چاپ اول، 1386ش.

5 - اعتمادالسلطنه، محمّدحسن خان: المآثر و الآثار، ج 1 و 2، به کوشش ایرج افشار، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ دوم، 1374 ش.

6 - افندی، میرزا عبدالله: ریاض العلماء، جلد چهارم، به اهتمام سیّد محمود المرعشی، مطبعة خیام، قم 1401 ه . ق.

7 - اکبری زادگان، نوروز: جلوه جلال، ستاد حفظ آثار و ارزش های دفاع مقدس، تهران، 1377 ش.

8 - الاصفهانی، محمّد مهدی بن محمّد رضا: نصف جهان فی تعریف الاصفهان، به تصحیح منوچهر ستوده، انتشارات امیر کبیر، چاپ دوم، تهران، 1368 ش.

9 - امامی اصفهانی، سیّد محمود: ثمرات الحیات(2 جلد)، قم، انتشارات ذوی القربی، چاپ پنجم، 1382.

10 - اوژن بختیاری، سرهنگ ابوالفتح: تاریخچه و شرح حال عرفا و شعرای دو قرن اخیر چهارمحال و بختیاری، طهران 1332 ش.

11 - اهتمام، شیخ احمد: حکمت ها و اسرار نماز، انتشارات پژوهش های علوم قرآنی، قم 1381.

12 - ایزدگشسب، شیخ اسداللّه: شمس التواریخ، اصفهان، چاپخانه نقش جهان، چاپ دوّم، 1345 ش.

13 - باقری بیدهندی، ناصر: بانوی مجتهد ایرانی، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، تهران 1372 ش.

14 - بحرینی، سیّد مجتبی: شهر خاموشان و دیار باهوشان، تهران، مرکز فرهنگی منیر، چاپ اوّل 1384 ش.

15 - بخشی، یوسف: تذکره شعرای خوانسار، مؤسسه مطبوعاتی میرپور، اردیبهشت 1336 ش.

16 - بدیع زادگان، علی: دیوان هور اصفهانی، قم، عطر عترت، 1385ش.

17 - برقعی، سید محمدباقر: سخنوران نامی معاصر ایران، ج7، قم، انتشارات دارالعلم، چاپ اول، 1386ش.

18 - بنی لوحی، سیّد علی: بوی باران(حکایاتی از شهید ردّانی پور)، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، اصفهان 1383.

19 - بهرامی قصرچمی، خلیل: مجموعه آثار حکیم صهبا(آقا محمّدرضا قمشه ای)، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اوّل، 1378 ش.

20 - بهشتیان، عباس: بخشی از گنجینه آثار ملی اصفهان، انجمن آثار ملی اصفهان، چاپخانه حبل المتین، 1341 ش.

21 - بهشتی، طه: تحفةالاحباب، اصفهان، چاپ اوّل.

22 - بیدآبادی، آقا محمّد: حُسن دل(در سیر و سلوک الی اللّه)، به تصحیح علی صدرایی خویی، قم، انتشارات نهاوندی، چاپ اول 1376.

23 - بیدآبادی، ملّا احمد: خلد برین(تاریخ گویندگان اسلام)، جلد اوّل، چاپخانه عالی.

24 - بینش عبدالحسین و شوریده دل زهرا: افطار خونین (شهید نیکبخت)، کنگره بزرگداشت سرداران و شهدای سیستان و بلوچستان، 1377 ش.

25 - تابنده گنابادی، حاج سلطان حسین: نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم، تهران، انتشارات حقیقت، چاپ اول، 1384ش.

ص: 346

26 - تنکابنی، محمّد بن سلیمان: قصص العلماءِ، به کوشش محمّدرضا برزگر خالقی و عفت کرباسی، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران 1383 ش.

27 - تهرانی، شیخ آقابزرگ: الذریعه، ج 1، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1341 ق.

28 - تهرانی، شیخ آقابزرگ: نقباءِالبشر، ج 1، مشهد، طبعةالثانی، 1404 ق.

29 - جابری انصاری، میرزا حسن خان: تاریخ اصفهان( به تصحیح و تعلیق جمشید مظاهری)، انتشارات مشعل، چاپ اول، اصفهان، 1378 ش.

30 - جعفریان، رسول: احوال و آثار بهاءالدین محمّد اصفهانی، قم، انتشارات انصاریان، چاپ اوّل، 1416 ق.

31 - جلالی دهکردی، مجید: آفتاب علم(شرح حال آیت اللّه سیّد ابوالقاسم دهکردی اصفهانی)، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم 1379 ش.

32 - جناب، میرسیدعلی: الاصفهان، به اهتمام عباس نصر، انتشارات گلها، چاپ دوم، اصفهان، 1371 ش.

33 - جناب، میر سید علی: رجال و مشاهیر اصفهان، اصفهان، سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری، مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل، 1385ش.

34 - جواهری، ابراهیم: علوم و عقاید، چاپخانه گیتی، اصفهان، 1372 ق.

35 - حجّت هاشمی، ابومعین حمیدالدّین: مرآة الحجة(شرح حال حجّت هاشمی و اساتید)، مؤسسه نشر و مطبوعات حاذق، مشهد، چاپ اوّل 1371 ش.

36 - حدیث مهربانی،(ویژه نامه بهداشتی و درمانی استان اصفهان) (زندگی نامه مرتضی حکمی) تابستان 1381 ش.

37 - حزین لاهیجی، شیخ محمّد علی: تاریخ و سفرنامه حزین، تحقیق و تصحیح علی دوانی، انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1375 ش.

38 - حسینی اشکوری، سیّد احمد: تراجم الرجال، ج 2، نشر دلیل ما، قم، چاپ اوّل، 1422 ق.

39 - حسینی زنوزی، میرزا محمّدحسن: ریاض الجنة(سه جلد)، اشراف: سیّد محمود المرعشی، قم، انتشارات کتابخانه آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی، چاپ اوّل، 1378 ش.

40 - حسینی، سیّد احمد: تلامذة العلامة المجلسی و المجازون منه، نشر کتابخانه آیت اللّه المرعشی، قم، چاپ اوّل، 1410 ق.

41 - حسینی عاملی، محمّدشفیع: محافل المؤمنین فی ذیل مجالس المؤمنین، بنیاد پژوهش های اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، چاپ اول 1381.

42 - خاتمی، علیرضا: داستان هایی از علماء، قم، چاپ دوم، انتشارات مهدی یار، 1383.

43 - خزائلی، حسنعلی: سیمای دانشوران، انتشارات گنج عرفان، قم 1383.

44 - خواجه نوری، مینا: مجموعه مقالات اولین و دومین کنگره بزرگداشت بانو امین، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1375 ش.

45 - خوانساری، سیّد محمّدباقر: روضات الجنات فی احوال العلماءِ والسادات(8 جلد)، الدارالاسلامیه، بیروت، 1411 ق.

46 - داد مهر، منصور: سقاخانه ها و سنگابهای اصفهان، انتشارات گلها، چاپ اول اصفهان، 1378

47 - درچه ای، سیّد تقی: قصه های خواندنی از چهره ای ماندنی. انتشارات اطلاعات، چاپ اول، تهران 1381.

48 - درچه ای: نگاهی کوتاه به خاندان و زندگی عالم جلیل القدر مرحوم آیت اللّه سید ابوتراب درچه ای، چاپ نشاط اصفهان، بیت آیت اللّه درچه ای.

49 - درس های مدرس، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمةاللّه، چاپ سوم، 1387 ش.

ص: 347

50 - دستغیب، سیّد عبدالحسین: داستان های شگفت، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هشتم، 1382 ش.

51 - دهقان نژاد، مرتضی: مجموعه مقالات همایش اصفهان و صفویه، جلد دوّم، انتشارات دانشگاه اصفهان، 1382 ش.

52 - دهکردی، عباس: آیین فرزانگی، جلد سوم، اداره کل آموزش و پرورش استان اصفهان، زمستان 1374 ش.

53 - ربانی خلخالی، علی: شهدای روحانیت شیعه در یکصد سال اخیر(جلد اوّل)، چاپ اوّل، 1402 ق. انتشارات مکتب الحسینی قم.

54 - رجائی، سیّد مهدی: احوال و آثار ملااسماعیل خواجوئی، شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1378 ش.

55 - رحیمی اصفهانی، غلامحسین: وارثان انبیاء، جلد اوّل، چاپ اوّل، قم 1378 ش.

56 - رفاهی، خلیل: گردش ایام، اصفهان، انتشارات مانی، چاپ اوّل، 1382 ش.

57 - رفیعی پور، سیّد عباس: فلاطوری(دو جلد)، قم، انتشارات دلیل ما، چاپ اوّل، 1383 ش.

58 - رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم: آتشکده اردستان، ج 2، چاپ اتحاد، 1342 ش.

59 - رمزی اوحدی، محمّدرضا: در طواف خورشید(زندگی نامه آیت اللّه العظمی شاه آبادی)، انتشارات سعید نوین، قم، چاپ اوّل 1378 ش.

60 - روضاتی، محمّدعلی: دو گفتار، کتابخانه تخصصی تاریخ ایران و اسلام، دی ماه 1378 ، قم.

61 - روضاتی، محمّد علی: زندگانی آیت الله چهارسوقی، چاپخانه داد اصفهان، نشر نفائس مخطوطات، اصفهان، 1413 ق.

62 - ریاحی، محمّدحسین: ارباب معرفت (یاد نامه حکیم متأله آیت الله حاج آقا رحیم ارباب)، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی اصفهان، 1375 ش.

63 - ریاحی، محمدحسین: روضه روضوان، کانون پژوهش، اصفهان، چاپ اول، 1385ش.

64 - ریاحی، محمّدحسین: مشاهیر زنان اصفهان، اداره کل فرهنگ وارشاداسلامی استان اصفهان، چاپ اوّل، 1375 ش.

65 - ریحان یزدی، سیّد علیرضا: آیینه دانشوران، با مقدمه و اضافات ناصر باقری بید هندی، قم، انتشارات کتابخانه آیت اللّه العظمی مرعشی نجفی، 1372 ش.

66 - زند کرمانی، شیخ محمّدباقر: نشانه های ولایت، با مقدمه سید مرتضی هاشمی، اصفهان، نشر حجّت، چاپ اول، 1379 ش.

67 - سلطان محمّدی، ابوالفضل: اندیشه های سیاسی جمال الدّین محمّد خوانساری، قم، بوستان کتاب، چاپ اوّل، 1382 ش.

68 - شاردن: سفرنامه، ترجمه حسین عریضی، نشر گلها، چاپ اول، اصفهان، 1379 ش.

69 - شاملو، ولی قلی بیک: قصص الخاقانی، جلد دوم، به تصحیح سیّد حسن سادات ناصری، انتشارات فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اوّل، تهران 1374 ش.

70 - شاهسنایی، علیرضا: رساله گلستان شهدای اصفهان در گستره ی تاریخ(دو جلد)، رساله کارشناسی به راهنمایی دکتر منتظرالقائم.

71 - شفیق: تخت فولاد اصفهان، انتشارات صغیر، چاپ اول، 1372 ش.

72 - صدرائی خوئی، علی: آشنائی حق (شرح احوال و افکار آقا محمّد بیدآبادی) انتشارات فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، تهران، 1375 ش.

73 - صدرهاشمی، محمّد: تاریخ جراید و مجلات ایران(دو مجلد)، انتشارات کمال، چاپ دوّم، 1363 ش.

74 - صدوقی سُها، منوچهر: تاریخ حکماءِ و عرفای متأخّر، انتشارات حکمت، چاپ اوّل، تهران 1381 ش.

75 - صلواتی، حیدرعلی: راز و نیاز علی علیه السلام، (نجم السهیل)، انتشارات قائم، اصفهان 1353 ش.

ص: 348

76 - طباطبایی ابرقویی، سیّد زین العابدین: ولایت المتقین، تبلیغات اسلامی قم، انتشارات مانی، چاپ سوّم، 1419 ق.

77 - طرح بهسازی و نوسازی مجموعه تاریخی فرهنگی مذهبی تخت فولاد، طرح مقدماتی، زمستان 1373 ش.

78 - طیبی، ناهید: زندگانی بانوی ایرانی، به همّت و زیر نظر علویه همایونی، نشر سابقون، چاپ اوّل، قم 1380 ش.

79 - عارفچه، میرزا محمّدعلی: تذکرة الشعرا، چاپ سنگی.

80 - عبداللّهی، رضا: دیوان واله اصفهانی، تهران، انتشارات برگ، چاپ اوّل، 1371 ش.

81 - عقیقی بخشایشی، عبدالرحیم: فقهای نامدار شیعه، کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی، چاپ دوم، قم، 1372 ش.

82 - عقیلی، سیّد احمد: مشروطه خواهان مدفون در تخت فولاد، اصفهان، مجموعه تاریخی، فرهنگی - مذهبی تخت فولاد، چاپ اوّل، مردادماه 1384 ش.

83 - عقیلی، سیّد احمد و خلیلیان، حمید: جلوه قرآن در خاک تابان(شرح حال چهل نفر از مفسرین مدفون در تخت فولاد)، اصفهان، مجموعه تاریخی، فرهنگی - مذهبی تخت فولاد، چاپ اوّل 1384 ش.

84 - عموخلیلی، م: کوکب دری(شرح احوال بانوی مجتهده امین)، تهران، انتشارات پیام عدالت، 1379ش.

85 - فایض اصفهانی، آیت اللّه شیخ عباسعلی: دیوان اشعار، به اهتمام مصطفی هادوی، اصفهان، نشر پویان مهر، چاپ اوّل 1384 ش.

86 - فقیه امامی، سید محمد و گلپایگانی، محمدحسین: یادگاری از خطبای پیشین، اصفهان، انتشارات یاس زهرا(س)، چاپ اول، 1387ش.

87 - فقیه ایمانی، میرزا محمّد باقر: سوز هجران، (مجموعه اشعار درباره ی امام زمان علیه السلام)، چاپخانه باقر، چاپ اول، 1419 ق.

88 - فلاطوری نامه (بزرگداشت پرفسور فلاطوری در دانشگاه کلن آلمان)، به همت دوستان فلاطوری، 1377 ش.

89 - فهامی، شیخ مهدی: یکصد و بیست حدیث طلایی، نشر حجت، اصفهان، 1380 ش.

90 - قاسمی، رحیم: شرح مجموعه گل(مشاهیر مدفون تکیه سیدالعراقین)، اصفهان، نشر کانون پژوهش، چاپ اول، 1386 ش.

91 - قدسی، منوچهر: خوشنویسی در کتیبه های اصفهان، سازمان فرهنگی - تفریحی شهرداری اصفهان، انتشارات گلها، چاپ اوّل، 1378 ش.

92 - قدسی، منوچهر: دولت دیدار، انتشارات آترپات کتاب، چاپ اول، اصفهان، 1377 ش.

93 - قرقانی، مهدی: زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، اصفهان، شهرداری اصفهان، چاپ اوّل، 1371 ش.

94 - قزوینی، شیخ عبدالنبی: تتمیم امل الامال، به تحقیق سیّد احمد الحسینی المرعشی، نشر مکتبة آیةاللّه المرعشی، قم 1407 ق.

95 - کرباسی زاده، علی: حکیم متألّه بیدآبادی، پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی، چاپ اول، تهران،1381 ش.

96 - کرباسی زاده، علی: مشاهیر مزار ابوالمعالی کلباسی، اصفهان، نشر کانون پژوهش، چاپ اوّل، 1384 ش.

97 - کرباسی زاده، علی: نگاهی به احوال و آراء حکیم مدرس اصفهانی، کانون پژوهش، چاپ اول،اصفهان، 1380 ش.

98 - کلباسی، شیخ محمّد: خاندان کلباسی، اصفهان، نشر کانون پژوهش، چاپ اوّل، 1381 ش.

99 - گزی، حاج شیخ عبدالکریم: تذکرة القبور، انتشارات کتابخانه آیت الله العظمی مرعشی نجفی، چاپ اول، قم 1371 ش.

100 - گلی زواره ای، غلامرضا: ناصح صالح(زندگی، اندیشه آیت اللّه حاج میرزا علی آقا شیرازی)، قم، انتشارات حضور، چاپ اوّل، 1378 ش.

ص: 349

101 - لطفی، علیرضا(حامد اصفهانی): یاس نیلوفری، اصفهان، پیام صادق، چاپ اوّل، 1381 ش.

102 - لقمانی، احمد: آیینه آفتاب (زندگانی آیت الله صادقی)، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول، 1377 ش.

103 - محدّث قمی، شیخ عباس: منتهی الامال، ج 2، به تصحیح استاد ولی، چاپ اوّل، انتشارات باقرالعلوم، تهران، 1378 ش.

104 - محمّدی، محمّدعلی: دیدار با ابرار(شاه آبادی بزرگ)، چاپ و نشر بین الملل، تهران، چاپ اوّل، 1382 ش.

105 - مختاری،رضا: سیمای فرزانگان، مرکزانتشارات دفترتبلیغات اسلامی حوزه عملیه قم، چاپ هشتم، قم، 1374 ش.

106 - مدرس تبریزی، میرزا محمّدعلی: ریحانةالادب، تهران، انتشارات خیام، چاپ چهارم، 1374 ش.

107 - مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی: غروب خونین در محراب جمعه، وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1362 ش.

108 - مطهری، مرتضی: خدمات متقابل اسلام و ایران، انتشارات صدرا، تهران، 1373 ش.

109 - مطهری، مرتضی: خدمات متقابل اسلام و ایران، انتشارات صدرا، چاپ بیستم، تهران، 1373 ش.

110 - مطهری، مرتضی: قیام و انقلاب مهدی (عج)، انتشارات صدرا، قم 1398 ق.

111 - معلم حبیب آبادی، میرزا محمّد علی: مکارم الآثار، (هشت مجلد)، انجمن کتابخانه های عمومی اصفهان.

112 - معلم، سیّد جواد: برکات حضرت ولی عصر(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف).

113 - مقدادی، علی: نشان از بی نشان ها، (شرح حال، کرامات و مقامات شیخ حسنعلی اصفهانی) جلد اول، چاپ ششم، انتشارات جمهوری، تهران، 1374 ش.

114 - منتظرالقائم، اصغر: بزم گاه دلبران، تاریخچه ی گلستان شهدای اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اوّل، اصفهان 1383 ش.

115 - منتظرالقائم، اصغر: مجموعه مقالات همایش فاضل سراب، انتشارات دانشگاه اصفهان، چاپ اوّل، 1382 ش.

116 - موحّد ابطحی، میر سیّد حجة: آشنایی با زندگی و شخصیّت آیت اللّه فقیه احمدآبادی، اصفهان، دفتر تبلیغات المهدی(عجل اللّه تعالی فرجه الشریف)، چاپ اوّل 1379 ش.

117 - موحد ابطحی، میر سیّد حجة: ریشه ها و جلوه های تشیع و حوزه علمیه اصفهان، دفتر تبلیغات المهدی(عج) اصفهان، جلد اول، 1418 ه . ق.

118 - موسوی بجنوردی، کاظم: دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، جلد دهم، و جلد ششم، تهران، 1373 ش.

119 - موسوی درچه ای، سیّد تقی: ستاره ای از شرق(شرح احوال و وقایع عصر علّامه درچه ای)، تهران، انتشارات اطلاعات، چاپ اوّل، 1383 ش.

120 - موسوی فریدنی، محمّد علی: اصفهان از نگاهی دیگر، انتشارات نقش خورشید، چاپ دوم، اصفهان، 1378 ش.

121 - مهدوی، سیّد مصلح الدین: بیان المفاخر، احوالات عالم جلیل حاج سیّد محمّدباقر حجةالاسلام شفتی، نشر کتابخانه ی مسجد سیّد اصفهان، چاپ قم، 1368.

122 - مهدوی مصلح الدین: تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، جلد دوم، نشر الهدایة، چاپ اول، قم 1367 ش.

123 - مهدوی، مصلح الدین: تذکرة شعرای معاصر اصفهان، کتابفروشی تأیید اصفهان، 1334 ش.

124 - مهدوی، مصلح الدین: دانشمندان و بزرگان اصفهان، انتشارات ثقفی، اصفهان 1348 ش.

125 - مهدوی، مصلح الدین: رجال اصفهان، چاپ دوم، اصفهان، 1328 ش.

126 - مهدوی، مصلح الدین: سیری در تاریخ تخت فولاد اصفهان، انجمن کتابخانه های عمومی اصفهان، اصفهان، 1370 ش.

ص: 350

127 - مهدوی، مصلح الدین: مزارات اصفهان، به تصحیح اصغر منتظرالقائم، انتشارات دانشگاه اصفهان، چاپ اول، 1382 ش.

128 - مهدی پور، علی اکبر: اجساد جاویدان، قم، نشر و مطبوعات حاذق، چاپ دوّم، 1377 ش.

129 - مهریار، محمّد: فرهنگ جامع نام ها و آبادی های کهن اصفهان، نشر فرهنگ مردم، شهرداری اصفهان، چاپ اول 1383.

130 - مهندسین مشاور ابر دشت: فرآیند شناخت، دو قسمت، زمستان 1380 ش.

131 - میرخلف زاده، علی: داستان هایی از مردان خدا، قم، انتشارات مهدی یار، چاپ اوّل، 1378 ش.

132 - میرداماد، محمّد باقر: تقویم الایمان، شرح کشف الحقایق، به تحقیق علی اوجبی، ناشر مؤسسه مطالعات اسلامی دانشگاه تهران، چاپ اول، 1376 ش.

133 - میردامادی، سیّد باقر: خمینی شهر (شهری که از نو باید شناخت)، انتشارات میرداماد، چاپ اول، قم 1383 ش.

134 - میرزا آقا امامی(وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی)، تهران، چاپ اوّل 1381 ش.

135 - نجفی(الفت)، شیخ محمّدباقر: نفحات الروضات، حققه و صدره میر سیّد احمد روضاتی، طبعة الاولی، 1314 ق. طهران، مکتب القرآن.

136 - نجفی، هادی: قبیله عالمان دین، انتشارات عسگریه، چاپ اول، اصفهان، 1381 ش.

137 - نصرآبادی، محمّدطاهر: تذکره نصرآبادی، جلد اوّل، به تصحیح محسن ناجی نصرآبادی، انتشارات اساطیر، چاپ اول، 1378 ش.

138 - نصر اصفهانی، علی: کوتاه و خواندنی از وقایع اصفهان، انتشارات مرکز فرهنگی شهید مدرس، اصفهان، چاپ اول، 1379 ش.

139 - نصر الهی، غلامرضا: تخت فولاد سرزمین جاویدان، اصفهان، نسخه تایپی موجود در مجموعه تاریخی، فرهنگی و مذهبی تخت فولاد، 1381 ش.

140 - نصری، عبدالله: پایان شب سخن سرایی، انتشارات آفتاب توسعه، چاپ اول، تهران 1381 ش.

141 - نظمی تبریزی، علی: دویست سخنور، انتشارات سروش، چاپ اوّل، تهران، 13789 ش.

142 - نوربخش، حسین: اصفهانی های شوخ و حاضرجواب، تهران، انتشارات سنایی، چاپ اول 1378.

143 - نورمحمّدی، محمّدجواد: حکایت پارسایی(شرح زندگانی و اندیشه های شیخ احمد حججی نجف آبادی)، نشر کانون پژوهش، اداره ارشاد اسلامی اصفهان، 1380.

144 - نورمحمدی، محمدجواد: مجتهد نجف آبادی، انصار الامام(المنتظر(عج) نجف آباد، چاپ اول، 1387ش.

145 - نورمحمدی، محمدجواد: ناگفته های عارفان، قم، آفتاب خوبان، 1385ش.

146 - نهاوندی، شیخ علی اکبر: عبقری الحسان، جلد دوّم، جزءِ چهارم.

147 - نیکونژاد، حسین: چهره افروختگان خطّه زنده رود، اصفهان، انتشارات مشعل، چاپ اوّل، 1371 ش.

148 - واعظ خیابانی، حاج میرزا علی: علمای معاصر، به کوشش عقیقی بخشایشی، قم، نشر نوید اسلام، چاپ اوّل، 1382 ش.

149 - هادوی، مصطفی: تذکرة شعرای استان اصفهان، اصفهان، چاپ اوّل، نشر گل افشان، 1381 ش.

150 - همایی، جلال الدّین: تاریخ اصفهان (مجلد ابنیه و عمارات)، به کوشش ماهدخت بانو همایی، نشر هما، چاپ اوّل، اصفهان، 1381 ش.

151 - همایی، جلال الدّین: تاریخ اصفهان(مجلد هنر و هنرمندان)، به کوشش ماهدخت بانو همایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اوّل، تهران 1375 ش.

ص: 351

152 - همایی، جلال الدّین: دیوان طرب، تهران، ناشر فروغی، 1342 ش.

153 - هنرفر، لطف اللّه: گنجینه آثار تاریخی اصفهان، چاپ اوّل، انتشارات ثقفی، اصفهان 1344 ش.

فهرست مقالات

1 - ابن الرسول: نیّرالادباءِ و کتاب معادن، مجله آیینه پژوهش، سال چهاردهم، شماره پنجم.

2 - ابوعطاءِ: مروری بر زندگانی هنرمند میناکار استاد شکراللّه صنیع زاده، فرهنگ اصفهان، سال اوّل، شماره 2 و 3 .

3 - ادیب برومند، عبدالعلی: دو هنرمند نقاش و.... ، مجله میراث جاویدان، سال پنجم، شماره 3 و 4 .

4 - حسینی، سیّد جلال: شیخ محمّدتقی رازی، مجله آیینه پژوهش، سال یازدهم، شماره سوّم.

5 - رجایی، عبدالمهدی: میرزا تقی خان حکیم باشی، فصلنامه زنده رود، شماره 33 و 34.

6 - رفیعی علامرودشتی، علی: الرحلة الاصفهانیة، فصلنامه میراث شهاب، سال ششم، شماره اوّل و دوّم.

7 - روضاتی، سیّد محمّدعلی: ملّا محمّدعلی تونی خراسانی، مجموعه مقالات همایش اصفهان و صفویه، ج 2، اصفهان، 1382 ش.

8 - ریاحی، محمّدحسین: سیری در زندگی و آثار بانو امین، آیین فرزانگی، ج 4، سال 76.

9 - سجادی نائینی، سیّد مهدی: استاد حسین معارفی، فرهنگ اصفهان، شماره نوزدهم، بهار 80.

10 - صدرهاشمی، محمّد: عبدالباقی طبیب، مجله یغما، شماره دوّم.

11 - ضیاءِنور، فضل اللّه: حاج آقا رحیم ارباب، مجله آموزش و پرورش استان اصفهان، ج 1، سال 71 .

12 - فقیه میرزایی، گیلان: گورستان تخت فولاد و روند تخریب آن، مجله اثر، شماره 33-34 ، تابستان 1381 ش.

13 - قاسمی، رحیم: خبرنامه همایش اهل قلم، دی ماه 1384 ش.

14 - قدسی، بهزاد: معرفی بیاضی به خط میرزا محمّد علی خوشنویس اصفهانی، مجله میراث جاویدان، سال پنجم، شماره 4 و3، سال 1376 ش.

15 - کرباسی زاده، علی: حکیم خواجویی، احیاگر حوزه ی اصفهان در دوران فترت، فصلنامه حوزه اصفهان، شماره یازدهم، پاییز 1382.

16 - کمری، علیرضا: راز مزار، مجله نامه پژوهش، شماره 9، تابستان 1377 ش.

17 - موسوی، سیّد کمال: شهشهانی مجتهدی واقف و....، مجله میراث جاویدان، سال پنجم، شماره 3 و 4 .

18 - موسوی، سیّد کمال: هور شاعر جامع الخطوط و هنرمند تاریخیه سرا، مجله فرهنگ اصفهان، شماره هفدهم و هیجدم، زمستان 1379 ش.

19 - میر خلف، سیّد کمال: جلوه های هنر در تخت فولاد اصفهان، مجله میراث جاویدان، شماره 39 و 40، زمستان 1381 ش.

20 - نصرالهی، غلامرضا: آقا محمّدتقی صحّاف، هفته نامه نوید اصفهان، شماره 169، تاریخ 70/8/8 .

21 - نصرالهی، غلامرضا: سیّد مصلح الدین مهدوی، هفته نامه نوید اصفهان، 30 خرداد 1375 .

22 - نصرالهی، غلامرضا: شیخ اسماعیل معزی، هفته نامه نوید اصفهان، دوم شهریور، 1370، سال چهارم.

23 - نصرالهی، غلامرضا: شیخ علی یزدی، هفته نامه ندای یزد، شماره 525. سال 1375 ش.

24 - نصرالهی، غلامرضا: میر محمّداسماعیل خاتون آبادی، مجله کیهان اندیشه، خرداد و تیر 1374، سال دهم، شماره 60.

25 - یوسفی، محسن: زندگی و آثار حاج مصوّر الملکی، مجله فرهنگ اصفهان، شماره چهاردهم، زمستان 1378 ش.

ص: 352

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109