سرشناسه : علی پور، زهرا، 1356 -
عنوان و نام پدیدآور : اخلاق زندگی (1)/ نویسنده زهرا علی پور ؛ تهیه کننده مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما.
مشخصات نشر : قم: دفتر عقل، 1388.
مشخصات ظاهری : 130 ص.
فروست : مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیما؛ 1387.
شابک : 18000 ریال 978-964-2761-93-7 :
یادداشت : عنوان روی جلد: اخلاق زندگی (1) : مجموعه متن های برنامه ای برای گروه های خانواده و اجتماعی.
یادداشت : کتابنامه : ص. [ 129 ] - 130؛ همچنین به صورت زیرنویس.
عنوان روی جلد : اخلاق زندگی (1) : مجموعه متن های برنامه ای برای گروه های خانواده و اجتماعی.
موضوع : اخلاق اسلامی
شناسه افزوده : صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. مرکز پژوهشهای اسلامی
رده بندی کنگره : BP247/8/ع86الف3 1388
رده بندی دیویی : 297/61
شماره کتابشناسی ملی : 1884613
ص:1
ص:2
ص:3
فهرست مطالب1
دیباچه1
پیش گفتار3
فصل اول6
بایسته های اخلاقی6
صبر در زندگی7
بخشودن8
بردباری9
خوش رویی10
آسان گیری12
رازداری13
احترام به دیگران15
توبه و بازگشت16
آینده نگری17
یاد خدا18
اقامه نماز19
کنترل زبان20
وفای به عهد23
ارتباط با خویشان25
ص:4
شهوت گریزی28
مشورت29
سخن پسندیده30
خویشتن داری31
وقار و متانت32
کسب و کار حلال33
رفق و مدارا34
تغافل36
احسان و نیکی کردن38
جوان مردی40
حفظ آبرو41
حساب رسی اعمال42
حق گرایی43
هدف مندی45
صداقت46
استقامت در زندگی48
پوزش خواهی49
رعایت ادب50
گزیده گویی52
پندآموزی53
استفاده از تجربه ها55
نظم و برنامه ریزی56
خوش خلقی58
پرهیز از شنیدن سخنان بیهوده59
ص:5
نگاه آخرتی به دنیا61
اندیشیدن63
دانش اندوزی65
میانه روی66
پرهیز از تک روی68
مسئولیت پذیری69
پاک دلی71
عزتمندی73
پرهیز از بدهکاری74
دنیاگریزی75
زهدورزی77
اخلاص78
بندگی خدا80
میانه روی در معیشت81
خدمت به هم نوع84
محبت به دیگران86
خیرجویی89
قناعت ورزی90
شرم و حیا91
کنترل سخن93
مردم دوستی94
انصاف ورزی96
تشکر از دیگران97
فصل دوم99
ص:6
ناشایسته های اخلاقی99
دخالت در امور دیگران100
چشم چرانی101
بدگمانی105
بخل ورزی107
دروغ گویی109
طمع کاری110
بدگویی112
آرزوهای دست نیافتنی114
زیاده روی در شوخی115
هم نشینی با بدان117
مردم آزاری118
جدال120
عیب جویی از دیگران121
شهرت طلبی122
تنبلی124
ریاکاری125
لهوگرایی127
تکبر و لجاجت128
نیرنگ و فریب کاری130
خرافه گرایی و فال زنی131
نجوا کردن و بلند صحبت کردن132
حسادت134
زیاده طلبی و بلندپروازی135
ص:7
خشم136
سرزنش کردن دیگران138
سخن چینی139
ناسپاسی و کفران نعمت140
کتاب نامه143
ص:8
دیباچه
نوشتار پیش رو از سری پژوهش هایی است که با نام اخلاق زندگی، در شماره های (1) و (2) و (3) در قالب پیام های برنامه ای، توشه فرهنگ سازان را فراهم می آورد. مجموعه اخلاق زندگی(1) می کوشد تا در راه تهذیب نفس و اخلاق اجتماعی گامی اساسی بردارد. نفس همان حقیقت آدمی است که از آن به «من» تعبیر می شود. بر اساس آموزه های قرآنی، کسی که نفسش را از آلودگی ها پاک سازد و آن را به شایستگی تربیت کند، رستگار خواهد شد و در مقابل، کسی که نفسش را با ناپاکی ها درآمیزد، از رستگاری محروم می شود. بنابراین، در حکمت عملی، بحثی پیرامون پیراستن از کژی ها و خُلق های ناپسند مطرح است.
همان گونه که جسم از سلامت لذت می برد و هنگام بیماری احساس رنج می کند، روح نیز از بیماری های خاص احساس درد و فسردگی می کند با این تفاوت که بیماری های جسمی با مرگ پایان می یابد، ولی درد و رنج و بیماری های روحی، پس از مرگ افزایش می یابد. انسان بیمار روحی، در زندگی این دنیا، پیوسته به آتش پستی های درون خود می سوزد و در آخرت گرفتار عذاب الهی می شود.
ص:9
اگر آدمی از سلامت روحانی خود غفلت ورزد، زنگارهای اخلاق و کردار ناشایست، آن را تیره و تار می سازد و او را از سلامت دنیوی و سعادت اخروی خارج می سازد. حال آنکه با مراقبت از نفس و دور نگه داشتن آن از پلیدی و ناشایستگی ها، نفس، پاک و ناب می ماند و به نیکی پرورش می یابد. بنابراین، بر آدمی است که در همه حال، نگاهبان نفس سرکش باشد.
این رسالت انسانی، در گستره مسئولیت پاسبانی از اخلاق اجتماعی، بر دوش رسانه ملی سنگین تر است. از وظایف اصحاب رسانه است که با تهیه برنامه های اخلاقی، گامی مؤثر در راه تهذیب خلق و خوی اجتماعی بردارد و جامعه را از زشتی های اخلاق و رفتار بر حذر دارند. بدین منظور، پژوهشگر ارجمند خانم زهرا علی پور کوشیده است، فضیلت ها و رذیلت های اخلاقی را بازنمایی و محتوای برنامه های رسانه را در این موضوع آماده سازد. امید است ره آورد پژوهشی ایشان، به بهره برداری برنامه سازان ارجمند برسد و روزی به کار آید که «لا ینفع مال و لا بنون الا من اتی الله بقلب سلیم».
فوریت های پژوهشی
انّه ولی التوفیق
اداره کل پژوهش
ص:10
پیش گفتار
آدمی در پرتو پیراستن نفس از صفات ناپسند و آراستن آن به صفت های زیبا و اخلاق نیکو، به خیر و سعادت دست می یابد و آراستگی به فضایل اخلاقی، تنها راه در امان ماندن از خواسته های هلاکت بار نفسانی است. اکنون پرسش این است که اخلاق اسلامی چیست و چگونه راه کمال و سعادت را می نمایاند؟
آشکار شدن عقاید فرد در عمل، اخلاق فردی یا اجتماعی را شکل می دهد. بر فرهنگ عمومی هر جامعه، اصول اخلاقی ویژه ای حاکم است که هنجارهای یکسان و مشترک و پذیرفته شده آن جامعه را نشان می دهد و خروج از آن، به معنای اخلاق ضداجتماعی است.
آنان که با رعایت اصولِ اسلامی روابط انسانی برقرار می کنند، از جایگاه اجتماعی خوبی برخوردارند؛ باایمان، مردم دوست و خیرخواهند؛ آهنگ باطنی شان موزون است؛ در مسیر الهی گام برمی دارند و در مرتبه های بالا «تَخَلَّقُوا بِأَخْلاقِ اللّه ِ» هستند و برای همه به دلیل انسان بودنشان، هم کیش بودنشان و برادر و برابر بودنشان، ارزش قائلند. اینان با بال های اندیشه و عمل تا اوج بلندمرتبگی پر می گشایند و دست در دست هم و کنار یکدیگر به سوی جهانی بزرگ تر و باشکوه تر پیش می روند.
طیران مرغ دیدی، تو ز پای بندِ شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت
سعدی
ص:11
این پرواز ملکوتی در مسیر آراستگی به اخلاق الهی، تنها از راه ارتباط با خدا و اعتماد به وجود جاودانه او امکان پذیر است، البته به شرط آنکه ریشه هامان در خاک نباشد و اسیر هوا و هوس نباشیم، که اگر جز این باشد، باید باز گردیم و خود را شایسته پرواز کنیم تا اوج بگیریم.
أَللّهُمَّ إِنِّی أَسْتَغْفِرُکَ لِکُلِّ خَیْرٍ أرَدْتُ بِهِ وَجْهَکَ فَخالَطَنِی فِیهِ ما لَیْسَ لَکَ.(1)
خدایا! استغار می کنم از هر کاری که با نام تو و به قصد تو آغاز کردم، ولی آنها را با چیزهای دیگر غیر از رضای تو درآمیختم و از مسیر نخستین بازگشتم.
بنابراین، از وسوسه عوامل مرگ بار و موانع پرواز، تنها به خدا پناه می بریم که بهترین رفیق است: «یا شَفِیقُ یا رَفِیقُ فَرِّجْ عَنِّی الْمَضِیقَ، وَ لا تُحَمِّلْنِی ما لا اُطِیقُ؛ ای دوست، ای شفیق! در این تنگناها که خودم ایجاد کردم، گشایشی قرار ده که من تاب آنها را ندارم».(2)
اطمینان به اینکه ارتباط پیوسته و نزدیک با خدا، خواسته ها را نیز برآورده می سازد، نشانه عقیده ای راستین و استوار است. چنین ارتباطی با خداوند سبب می شود عمل انسان صادقانه و حضور، نگرش و یقینش زیبا شود؛ به بندگان خدا عشق بورزد و محبوب آنها شود و بالاتر از همه آنکه خدایش نیز او را دوست می دارد و به او افتخار می کند، آن گونه که در دعای ابوحمزه ثمالی می خوانیم: «إِلهِی حَبِّبْ إِلَی لِقائَکَ وَ أَحْبِبْ لِقائِی؛ خدایا! دیدار خود را محبوب من و دیدار مرا
ص:12
محبوب خود گردان».
ولی چگونه می توان تا اوج پر گشود؟ پاسخ آن است که با خالص شدن، خدایی شدن و تهی شدن از همه ارزش های مادی، چنان که در مناجات جلوه حق، حضرت علی علیه السلام می خوانیم: «إِلهِی أَنْتَ کَما أُحِبُّ فَاجْعَلْنِی کَما تُحِبُّ؛ خدایا! تو همانی که دوستت دارم. پس مرا هم چنان کن که تو نیز دوستم بداری».
خدایا! بنده راستین تو بودن دشوار است. صبر و توکل و اخلاص می خواهد تا در حرکت به سوی تو، در تسبیح تو و در بندگی برای تو، تولدی دوباره یافت و به مقصودی فراتر از اندیشه ها رسید.
این پیوستن به سرچشمه جاودان هستی، انسانی می سازد که به همه چیز عشق می ورزد؛ اراده ای محکم دارد؛ در تصمیم گیری هایش استوار و در برخوردهایش صادق است؛ از سختی ها نمی هراسد و از سازش کردن های خفت آور می پرهیزد؛ برای دیگران بیش از خود ارزش قائل است؛ فداکار، هدایت گر، هدف دار و مصداق راستین «أَلَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا» (ابراهیم: 69) است.
چنین فردی از کسانی است که خداوند آنها را هدایت فرموده و راه رهایی از تنگناها را برایشان گشوده است. اینان مورد لطف و فضل پروردگارند. اینک این ماییم و این سفره گسترده از سخنان شیرین، پرمعنا و انسان ساز پیشوایان پاک و برگزیده مان در ماندگارترین صحیفه ارزش ها؛ تا چه اندازه در گوش جانمان نشیند و ما را در راه بندگی مدد رساند، تا به اخلاق الهی آراسته شویم.
ص:13
فصل اول: بایسته های اخلاقی
زیر فصل ها
صبر در زندگی
بخشودن
بردباری
خوش رویی
آسان گیری
رازداری
احترام به دیگران
توبه و بازگشت
آینده نگری
یاد خدا
اقامه نماز
کنترل زبان
وفای به عهد
ارتباط با خویشان
شهوت گریزی
مشورت
سخن پسندیده
خویشتن داری
وقار و متانت
کسب و کار حلال
رفق و مدارا
تغافل
احسان و نیکی کردن
جوان مردی
حفظ آبرو
حساب رسی اعمال
حق گرایی
هدف مندی
صداقت
استقامت در زندگی
پوزش خواهی
رعایت ادب
گزیده گویی
پندآموزی
استفاده از تجربه ها
نظم و برنامه ریزی
خوش خلقی
نگاه آخرتی به دنیا
اندیشیدن
دانش اندوزی
میانه روی
پرهیز از تک روی
مسئولیت پذیری
پاک دلی
عزتمندی
پرهیز از بدهکاری
دنیاگریزی
زهدورزی
اخلاص
بندگی خدا
میانه روی در معیشت
خدمت به هم نوع
محبت به دیگران
خیرجویی
قناعت ورزی
شرم و حیا
کنترل سخن
مردم دوستی
انصاف ورزی
تشکر از دیگران
ص:14
صبر در زندگی
زندگی فراز و نشیب هایی دارد که جز سازش با آنها، راهی نیست. انسان کم صبر، در برابر مشکلات زود شکست می خورد و ناامید می شود. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «أَلصَّبْرُ خَیْرُ جُنْدِ الْمُؤْمِنِ؛ بهترین لشکر مؤمن صبر است.»(1) بر اساس این آموزه علوی، در مقابله با هر بلا و مصیبتی باید با سپر صبر، خود را آماده کنیم که «أَلصَّبْرُ عُدَّةُ الْبَلاءِ؛ صبر، ساز و برگ آماده ای برای رویارویی با هر بلا و گرفتاری است».(2)
از مشخص ترین ویژگی های مؤمنان، صبر هنگام بلا و شکر هنگام آسایش است. در آموزه های دینی از چندین گونه صبر یاد شده است. امام علی علیه السلام صبر را دو گونه می داند: صبر در برابر گناهان و صبر در فرمان برداری از خدا و انجام واجبات، مانند روزه، ادای تکالیف مالی مانند خمس و زکات و نیز جهاد در راه خدا بنابراین، در انجام وظایف دینی نیز باید صبر پیشه کرد.
آن حضرت می فرماید:
أَلصَّبْرُ صَبْرانِ صَبْرٌ فِی الْبَلاءِ حَسَنٌ جَمِیلٌ وَ أَحْسَنُ مِنْهُ الصَّبْرُ عَنِ الْمَحارِمِ.(3)
صبر دوگونه است: صبر در بلاها که زیبا و نیکو است و نیکوتر از آن، صبر در برابر حرام های الهی است (که طاقت بیاورد و مرتکب آنها نشود).
ص:15
رسیدن به مقام و درجه های بالا با صبر و مقاومت امکان پذیر است، چنان که امام علی علیه السلام می فرماید: «بِالصَّبْرِ تُدْرَکُ مَعالِی الاُْمورِ؛ با صبر، به درجه های عالی می توان رسید».(1)
بخشودن
انسانِ باگذشت، در زدودن کینه ها و افزایش مهرورزی ها پیش گام است. بخشودن و چشم پوشی از لغزش دیگران که نشان دهنده چیرگی انسان بر نفس خود و وسوسه های شیطانی است، وی را مشمول رحمت و بخشایش خداوند می سازد:
وَ لْیَعْفُوا وَ لْیَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللّهُ لَکُمْ. (نور: 22)
مؤمنان باید گذشت کنند و از بدی ها در گذرند، آیا دوست نمی دارید که خداوند شما را بیامرزد.
به راستی اگر خواهان بخشایش خداوند از لغزش های خود هستیم، باید با خلق خدا همین رویه را در پیش گیریم و با بزرگواری، اشتباه های آنان را نادیده بگیریم. این صفت، سبب پیوند دل ها به هم و نزدیکی اندیشه هاست. ازاین رو، خداوند به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سفارش می کند که حتی در برابر دشمنان و مخالفان، این شیوه را در پیش گیرد:
خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلینَ. (اعراف: 199)
عفو را پیشه کن و به نیکی فرمان ده و از جاهلان روی گردان.
گذشت در اجتماع، عزت آفرین و کینه توزی و انتقام، حقارت بار و نشانه پستی روح است:
ص:16
عَلَیْکُمْ بِالْعَفْوِ فَاِنَّ الْعَفْوَ لا یَزِیدُ الْعَبْدَ إِلاّ عِزّا فَتَعافَوْا یُعِزَّکُمُ اللّه ُ.(1)
بخشایش پیشه کنید؛ زیرا بخشودن بر عزت بنده می افزاید. پس ببخشید تا نزد خداوند ارجمند شوید.
البته بخشودن، زمانی خوب است که نتیجه آن منفی نباشد. امام سجاد علیه السلام می فرماید:
وَ حَقُّ مَنْ أساءَکَ أَنْ تَعْفُوَ عَنْهُ وَ إِنْ عَلِمْتَ أَنَّ الْعَفْوَ یَضُرُّ انْتَصَرْتَ.(2)
حق کسی که به تو بد کرده، آن است که او را ببخشی و اگر دانستی که بخشودن تو زیان بار است، وی را به کیفر بدی اش برسان.
بردباری
در هم نشینی با مردم، گاه شرایطی پیش می آید که خشم انسان برانگیخته می شود. در چنین شرایطی، کنترل کننده ای نیاز است تا جلوی واکنش های تند را بگیرد و آدمی را از پی آمدهای ناگوار خشم در امان دارد. عاملی که می تواند انسان را در این حالت هیجانی، کنترل کند و شعله های خشم او را فرو نشاند، بردباری است. بردباری از اراده ای محکم برمی خیزد و سبب محبوبیت فرد در اجتماع می شود. نخستین ثمره این فضیلت برای شخص بردبار، بهره مند شدن از پشتیبانی مردم است. علی علیه السلام در این باره می فرماید:
أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِیمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَی الْجَاهِلِ.(3)
ص:17
نخستین دست آورد بردبار از بردباری اش، پشتیبانی مردم از او در برابر نادان است.
همچنین فرمود: «أَلْحِلْمُ عَشِیرَةٌ؛ بردباری [بسان] قبیله است».(1)
بردباری تا آنجا فضیلت است که سبب خواری انسان نشود، هیبت و متانتش را نگیرد و دیگران را نسبت به وی جسور نسازد. در غیر این صورت، نه تنها ارزش و فضیلت نخواهد بود، که ضدارزش است و نتیجه منفی دارد. به گفته سعدی: «خشم بیش از حد گرفتن وحشت آرد و لطف بی وقت، هیبت ببرد؛ نه چندان درشتی کن که از تو سیر گردند و نه چندان نرمی که بر تو دلیر شوند».(2)
خوش رویی
به خُلق و لطف توان کرد صید اهل نظر
به بند و دام نگیرند مرغ دانا را
حافظ
ساده ترین راه جذب مردم، خوش رویی است. با خُلق خوش و روی گشاده می توان بذر محبت را در زمین دل ها افشاند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
ص:18
إِنَّکُمْ لَنْ تَسَعُوا النّاسَ بِأَمْوالِکُمْ فَسَعُوهُمْ بِبَسْطِ الْوَجْهِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ.(1)
شما نمی توانید با ثروت خود دل همه مردم را به دست آورید. پس با روی گشاده و خُلق خوش، آنان را جذب خود کنید.
امام علی علیه السلام نیز می فرماید: «أَلْبَشَاشَةُ حِبالَةُ الْمَوَدَّةِ؛ گشاده رویی، دام دوستی است».(2)
راز محبوبیت، در خوش خلقی نهفته است. انسان خوش رو در برخورد با دیگران، همچون آهن ربا، فلز وجود آنان را به سوی خود جذب می کند و گسستگی ها را به هم پیوند می دهد. از این رو، هیچ گاه احساس تنهایی نمی کند. «مَنْ حَسُنَ خُلُقُهُ کَثُرَ مُحِبُّوهُ وَ أَنِسَتِ النُّفُوسُ بِهِ؛ انسان خوش خلق دوستان فراوانی دارد و دیگران نیز با او اُنس می گیرند».(3)
به شیرین زبانی و لطف و خوشی
توانی که پیلی به مویی کشی
سعدی
رفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و پیشوایان معصوم علیهم السلام بر پایه حسن خلق استوار بود و آنان با خوش خلقی در ژرفای جان مردم نفوذ می کردند، چنان
ص:19
که خداوند در قرآن مجید می فرماید:
فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنْتَ فَظّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ. (آل عمران: 159)
به سبب رحمت الهی است که نسبت به مردم نرم خو شده ای که اگر خشن و سنگ دل بودی، از اطرافت پراکنده می شدند.
در جای دیگر نیز خلق نیک نبی مکرم اسلام را ستوده و از آن به عظمت یاد کرده است: «إِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ؛ تو عظیم ترین خلقیات انسانی را داری». (قلم: 4)
آسان گیری
روح آدمی بسیار لطیف و حساس است. ازاین رو، گاه در خوش بختی و نشاط و زمانی در تیره بختی و گریز به سر می برد. خداوند نیز با توجه به این امر، در قانون گذاری و بیان احکام، بر بندگانش آسان گرفته و بر آنان تکلیفی در خور توانشان قرار داده است: «یُریدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُریدِ بِکُمُ الْعُسْرَ؛ پروردگار برای شما آسانی می خواهد، نه دشواری». (بقره: 185)
ما نیز برای آراسته شدن به اخلاق الهی باید در روابط اجتماعی، بر هم نوعان شایسته خود آسان بگیریم و در داد و ستدها و دادن قرض و گرفتن بدهی به طرف مقابل فرصت دهیم و او را در تنگنا نگذاریم که خداوند می فرماید: «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَةٍ فَنَظِرَةٌ إِلی مَیْسَرَةٍ؛ و اگر بده کار تنگ دست بود، باید مهلتی داد تا در کارش گشایشی شود». (بقره: 280)
در سایه این فضیلت، روابط افراد مهرآمیز و گل های صداقت در جامعه شکوفا می شود، ولی در صورت رخت بستن این فرهنگ از جامعه، افراد جامعه برای فرار از مشکلات و سختی ها به دروغ و نیرنگ پناه می برند:
ص:20
«أَلْعُسْرُ یُفسِدُ الاْخْلاقَ؛ سخت گیری، اخلاق را تباه می سازد.»(1) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در سیره خود به این امر توجه داشت و هنگامی که معاذ بن جبل را برای دعوت و تبلیغ به سوی یمن فرستاد، به وی فرمود: «یا مَعاذُ! بَشِّرْ وَ لا تُنَفِّرْ، یَسِّرْ وَ لا تُعَسِّرْ؛ ای معاذ! بشارت ده و نفرت ایجاد نکن، آسان گیر باش نه سخت گیر.»(2) شرط موفقیت کسانی که با مردم ارتباط مستقیم دارند، رعایت همین نکته دقیق و ظریف است.
رازداری
از شرایط زندگی امن، نگه داری اسرار است. هر چه اسرار بیشتر فاش گردد، مشکلات نیز افزون تر می شود. مؤمن به همان اندازه که در برابر راز دیگران مسئول است، اسرار خود را نیز باید پوشیده دارد و اجازه ندهد کسی از آنها آگاه شود. امام علی علیه السلام می فرماید:
سِرُّک اَسیرُکَ فَإِنْ اَفْشَیْتَهُ صِرْتَ اَسِیرَهُ.(3)
راز تو، اسیر تو است، ولی همین که آن را فاش کنی، تو اسیر آن خواهی شد.
امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: «اِفْشاءُ السِّرِّ سُقُوطٌ؛ فاش ساختن راز، [در حکم] سقوط زندگی است».(4)
ص:21
گاه افشای راز مانع کام یابی و موفقیت انسان می شود؛ زیرا دشمنان و حسودان با آگاهی از اسرار وی می کوشند موانعی بر سر راهش ایجاد کنند و میان او و مقصودش فاصله اندازند. امام علی علیه السلام می فرماید: «اَنْجَحُ الُأمُورِ ما اَحاطَ بِهِ الْکِتْمانُ؛ موفق ترین کارها آن است که پنهان بماند.»(1) و نیز فرمود: «لا بَأْسَ بِاَنْ لا یُعْلَمَ سِرُّکَ؛ اشکالی ندارد که کسی از سرّ تو آگاه نباشد».(2)
بنابراین، آگاه ساختن دیگران از هر پیشامد یا هر کار و برنامه ای که قصد انجام دادن آن را داریم، درست نیست و اعتماد به هر کسی اشتباه است؛ زیرا چه بسا که بعضی به ویژه دوستان از اسرار فرد سوءاستفاده کنند. حضرت علی علیه السلام در جایی دیگر فرمود:
اُبْذُلْ لِصَدِیقِکَ کُلَّ الْمَوَدَّةِ وَ لا تَبْذُلْ لَهُ کُلَّ الطُّمَأْنِینَةِ.(3)
همه محبت خود را نثار دوستت کن، ولی هرگز به وی اعتماد نکن!
امام صادق علیه السلام نیز در این باره فرمود:
اگر با کسی دوست شوی، همه اسرارت را به او مگو، تنها چیزهایی را با او در میان بگذار که اگر افشا شود، آسیب نبینی؛ زیرا هر دوستی ممکن است روزی دشمن شود.(4)
ص:22
احترام به دیگران
یکی از ارزش های اخلاقی که پایداری سلامت روابط انسانی در گرو آن است، احترام به دیگران است. پشتوانه این احترام، اعتقاد به ارزش هاست که اصول نخستین انسانیت را تشکیل می دهند. احترام به دیگران، در واقع احترام به خویشتن و ارزش های اخلاقی است.
احترام زن و شوهر به یکدیگر، احترام والدین به فرزندان و احترام فرزندان به والدین، احترام به مقدسات و احترام به شخصیت های برجسته، از بارزترین احترام ها در روابط انسانی است. البته احترام باید عاقلانه، شایسته و در خور شخصیت طرف مقابل باشد. پیامبر گرامی اسلام که شایسته ترین الگوی بشر است، به حفظ حرمت و شخصیت افراد بسیار توجه داشت. در روایت آمده است که: «ما قَعَد اِلی رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله رَجُلٌ قَطُّ فَقامَ حَتّی یَقُومَ؛ اگر مردی وارد می شد و در خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله می نشست، آن حضرت از مجلس برنمی خاست تا وقتی که خود آن شخص بلند می شد.»(1) و هنگامی که با کسی دست می داد، دست خود را نمی کشید تا آن طرف دستش را بکشد.(2) ایشان احترام بسیار زیادی برای مهمان قائل می شد، به گونه ای که بدرقه مهمان تا در خانه، سنت ایشان بود. همچنین حضرت با مهمان خود غذا میل می فرمود و تا هنگامی که او از غذا خوردن دست نمی کشید، به خوردن ادامه می داد.(3)
ص:23
اگر کسی خدمت ایشان می رسید و آن حضرت مشغول نماز بود، نمازش را کوتاه می کرد و به پایان می رسانید. سپس درخواست آن شخص را می پرسید و پس از برآوردن خواسته او، به نماز می ایستاد.(1)
توبه و بازگشت
در دستورهای دینی همواره از انسان خواسته شده که پس از ارتکاب گناه به راه بندگی باز گردد. امام باقر علیه السلام می فرماید: «کسی که از گناه توبه کند، مانند کسی است که گناه نکرده است و کسی که بر گناه اصرار می ورزد و در عین حال از آن توبه می کند، گویا خدا را مسخره می کند».(2)
پیامبر گرامی اسلام نیز در سفارش به توبه و بازگشت به سوی خدا فرمود: «اگر آن قدر گناه کنید که به آسمان برسد، سپس پشیمان شوید و توبه کنید، همانا خداوند با نظر رحمت به شما رو آورد.»(3) و امام علی علیه السلام در سخنی، شیوه فروتنی و زاری و توبه را چنین به پیروانش می آموزد:
بار خدایا! گناهانی را که از من به آنها داناتری، بر من ببخش. پس اگر به گناه بازگشتم، تو نیز به آمرزش باز گرد.
خداوندا! آنچه اعمال نیکو وعده کردم و نزد من وفایی به آن نیافتی، بر من ببخش.
پروردگارا! آنچه به وسیله آن با زبانم به تو تقرب جستم، پس دلم با آن مخالفت ورزید، بر
ص:24
من ببخش.
خداوندا! نگاه های اشارت آمیز، گفتارهای ناهنجار، خواهش های دل و لغزش های زبان را بر من ببخش.(1)
آینده نگری
آینده نگری از نشانه های خرد است که آدمی را از افتادن در گرداب تباهی حفظ می کند. انسان های آینده نگر پس از سنجیدن اوضاع و شرایط دست به انجام کاری می زنند، ولی کوته بینان بدون توجه به فرجام کار، آن را انجام می دهند که این امر سبب عقب افتادن، پشیمانی و سرگردانی آنان می شود. امام علی علیه السلام می فرماید: «اَعْقَلُ النّاسِ اَنْظَرُهُمْ فِی الْعَواقِبِ؛ داناترین مردم کسی است که بیش از همه به فرجام کار بنگرد.»(2) آن حضرت در کلامی دیگر می فرماید: «لا عَْقْلَ کَالتَّدْبیر؛ هیچ عقلی مانند دوراندیشی و آینده نگری نیست».(3)
انسان مؤمن و خردمند، دوراندیش است و پس از سنجیدن شرایط تصمیم می گیرد. در نتیجه، از بسیاری آسیب ها در امان می ماند. آمده است که حضرت آدم علیه السلام در سفارش به وصی خود، حضرت شیث، فرمود:
اِذا عَزَمْتُمْ عَلی اَمْرٍ فَانْظُرُوا إِلی عَواقِبِهِ فَإِنّی لَوْ نَظَرتُ فِی عاقِبَةِ اَمْرِی لَمْ
ص:25
یُصِبْنِی ما اَصابَنِی.(1)
هرگاه تصمیم به انجام کاری گرفتید، پایان آن را بنگرید؛ زیرا اگر من به سرانجام کارم (خوردن از درخت ممنوعه) اندیشیده بودم، به سرم نمی آمد آنچه آمد.
امیر خردمندان، علی علیه السلام نیز در روایتی ارزشمند می فرماید:
اِنَّمَا الْعَقْلُ التَّجَنُّبُ مِنَ الاِْثْمَ و النَّظَرُ فِی الْعَواقِبِ وَ الْأَخْذُ بِالْحَزْمِ.(2)
خردمندی، همان دوری از گناه، نگریستن در فرجام کارها و سنجیده راه رفتن است.
بدین ترتیب، بسیاری از لغزش ها، نتیجه شتاب زدگی، کنترل نکردن احساسات و نیندیشیدن در پایان کارهاست. پس با قدری درنگ و اندیشیدن درباره آثار و فرجام کار، می توان راه درست را برگزید، چنان که حضرت علی علیه السلام فرمود: «اگر در سرانجام کاری بیندیشی، پایان نیکو خواهد داشت».(3)
یاد خدا
یاد خدا، کلید خوبی هاست. خداوند از انسان دور نیست، ولی افرادی که پیوسته به یاد او هستند، حضور او را بیشتر و نزدیک تر حس می کنند. حضرت موسی علیه السلام در مقام مناجات، به خداوند عرض کرد: «یا رَبِّ أَقَرِیبٌ اَنْتَ مِنّی فَأُناجِیکَ اَمْ بَعِیدٌ فَاُنادِیکَ؛ ای پروردگار من! آیا تو نزدیک هستی که با تو نجوا کنم یا دور
ص:26
هستی که صدایت بزنم؟» خطاب رسید: «أَنَا جَلِیسُ مَنْ ذَکَرَنِی؛ من هم نشین کسی هستم که به یاد من باشد.» پس موسی علیه السلام عرض کرد: «فَمَنْ فِی سِتْرِکَ یَوْمَ لا سِتْرَ إِلاّ سِتْرُکَ؟ فَقالَ: الَّذِینَ یَذْکُرُونَنِی فَأَذْکُرُهُمْ وَ یَتَحابُّونَ فِی فَاُحِبُّهُمْ فَأُولئِکَ الَّذِین اِذا اَرَدْتُ اَنْ اُصِیبَ أَهْلَ الْأَرْض بِسُوءٍ ذَکَرْتُهُمْ فَدَفَعْتُ عَنْهُمْ بِهِمْ؛ خدایا! در روزی که پوششی جز پرده تو نیست، چه کسی در پوشش [امان] تو خواهد بود؟ خداوند فرمود: کسانی که مرا یاد می کنند، یادشان می کنم و کسانی که یکدیگر را به خاطر من دوست می دارند، دوستشان می دارم. اینان کسانی هستند که وقتی اراده کنم که به ساکنان زمین بدی برسانم، آنها را یاد می کنم و به سبب آبرویی که نزد من دارند، شرّ و بدی را از اهل زمین دور می سازم».(1)
به طور معمول، انسان ها با فراموشی یاد خداوند، به گناه و نافرمانی او آلوده می شوند، در حالی که اگر به یاد خدا باشند، هیچ گاه فریب شیطان را نمی خورند. بنابراین، در همه حال، به ویژه در لغزشگاه ها باید به یاد خدا بود و از نافرمانی خالق هستی و کیفر وی ترسید. حاصل این توجه و ترس شایسته، رسیدن به آگاهی و چیره شدن بر نفس اماره و شیطان است.
اقامه نماز
نماز از مهم ترین ارکان دین اسلام و به پا داشتن آن، مایه خشنودی خداوند است. نماز، عامل ایجاد پیوند و ارتباط بندگان با خداست که برای حفظ این پیوند، باید حتی تا آخرین لحظه عمر به این ریسمان آویخت. پیامبر اسلام فرمود:
خداوند، نماز را نور چشم من قرار داده و آن را محبوب من ساخته است، آن گونه که گرسنه را بر غذا و تشنه را به آب مشتاق کرده است. گرسنه وقتی
ص:27
غذا می خورد، سیر می شود و تشنه پس از نوشیدن آب، سیراب می گردد، ولی من هیچ گاه از نماز سیر نمی شوم.(1)
همچنین می فرماید:
نخستین عمل بنده که روز قیامت به آن رسیدگی می شود، نماز اوست. در صورت پذیرفته شدن آن، اعمال دیگر او نیز بررسی می شود، ولی اگر نمازش پذیرفته نشد، اعمال دیگرش هم ارزشی ندارد.(2)
اگر کسی را در حال بازی با قطعه ای الماس گران بها ببینید، درباره او چه فکر می کنید، جز اینکه می گویید او یا ارزش این گوهر گران بها را نمی داند یا دیوانه است؟ حال اگر کسی به مهم ترین تکلیف دین که پیامبر، آن را نور چشم خود خوانده است، بی توجهی کند، درباره او چه قضاوتی باید کرد؟ حضرت علی علیه السلام درباره این افراد می فرماید:
تَکاسُلُ الْمَرْءِ فِی الصَّلوةِ مِنْ ضَعْفِ الإِیمانِ.(3)
سهل انگاری فرد در به جا آوردن نماز، از سستی ایمان است.
کنترل زبان
عیب جویی از مردم، طعنه زدن به دیگران، ناسزا، سخن بیهوده، غیبت و سخن چینی، از گناهانی است که با زبان انجام می شود و مسلمان متعهد می کوشد با کنترل زبان، از آنها در امان بماند. اگر زبان کنترل نشود، چه بسا سرچشمه بسیاری از جنایت ها باشد و حتی صاحب خود را به هلاکت
ص:28
اندازد. کمترین زیان کنترل نکردن زبان برای افراد پرحرف، مشهور شدن به زیاده گویی در اجتماع و بی ارج و قدر شدن سخنانشان است. در برابر، کمترین بهره ای که افراد کم حرف از کنترل زبان خود می برند، بزرگی و شکوه یافتن در نظر مردم و جلب محبت آنان به خود است. حضرت امام رضا علیه السلام فرمود:
از نشانه های فهم، بردباری و دانش و سکوت است. سکوت، دری از درهای حکمت است که محبت را به سوی خود می کشد و هدایت کننده به سوی هر خیری است.(1)
زبان افسارگسیخته، حق و ناحق را با یکدیگر درمی آمیزد، فساد در سخنش راه می یابد، گاه در راه حق و گاه در مسیر باطل می رود، ولی فرد کم گو، حتی اگر سخن نگفته باشد، سخن بیهوده نیز بر زبان جاری نکرده و هر چند اصلاحی نکرده، فسادی هم مرتکب نشده است. از امام باقر علیه السلام نقل شده که حضرت داوود به حضرت سلیمان علیه السلام فرمود:
فرزندم! از خنده زیاد بپرهیز که انسان را در روز قیامت بی ارزش می سازد. فرزندم! جز در کار خیر، سکوت اختیار کن؛ زیرا پشیمانی از سکوت، یک مرتبه است و این یک بار پشیمانی، بهتر از بارها پشیمانی بر اثر سخن گفتن زیاد است. فرزندم! اگر سخن گفتن، نقره باشد، سزاوار است که سکوت، طلا باشد.(2)
حضرت امام صادق علیه السلام روایت می کند که عربی بیابانی خدمت پیامبر
ص:29
رسید و عرض کرد: آیا جز این است که تو در میان ما بهترین شخص از نظر پدر و مادر هستی؟ بهترین بازمانده گذشتگانی و از جاهلیت تا به حال سرور ما هستی. حضرت از شنیدن این سخنان به شدت برآشفت و از وی پرسید: ای اعرابی، خداوند برای زبانت چند حجاب آفریده است؟ او گفت: دو حجاب. لب ها و دندان ها. حضرت فرمود: آیا هیچ کدام از این دو حجاب نتوانستند زبان تو را درباره ما نگه دارند؟ آگاه باشید که به راستی، به انسان چیزی زیان بارتر از رهایی زبانش داده نشده است. یا علی، برخیز و زبانش را بِبُر. مردم و یاران حضرت گمان کردند که حضرت علی علیه السلام زبان او را خواهد برید، ولی حضرت چند درهم به او داد.(1)
بسیاری از رنج هایی که به اعضای بدن انسان می رسد، به دلیل خیانت زبان است که اگر اصلاح نشود، همچنان اعضا و جوارح از سوی آن در آزار و شکنجه خواهند بود. امام سجاد علیه السلام در این باره می فرماید:
هر صبح، زبان انسان به دیگر اعضای بدن توجه می کند و می پرسد: چگونه صبح کردید؟ می گویند: اگر تو ما را رها کنی، به خیر هستیم؛ تو را به خدا! تو را به خدا! این گونه زبان را سوگند می دهند و می گویند: به وسیله تو به پاداش نیک یا فرجام عذاب آور خواهیم رسید.(2)
بنابراین، باید همواره به یاد داشت که «ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إلاّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ؛ سخنی (از خیر و شر) بر زبان نیاورد، مگر اینکه همان لحظه مراقبانی بر او حاضر هستند». (ق: 18)
ص:30
وفای به عهد
از نشانه های درستکاری انسان، وفای به عهد است. کسی که نمی خواهد یا نمی تواند به وعده خود وفا کند، بهتر است به دیگران وعده ندهد؛ زیرا وعده دادن، مسئولیت آفرین و پذیرفتن این مسئولیت، دشوار است.
حضرت امام صادق علیه السلام می فرماید:
در سه چیز، عذر و بهانه هیچ کس پذیرفته نیست: امانت داری در حق مؤمن یا کافر؛ وفای به عهد با افراد خوب یا بد؛ نیکی به پدر و مادر _ خواه شایسته باشند یا گناه کار _ .(1)
پیمان شکن در حقیقت بی ایمان است، چنان که امام علی علیه السلام می فرماید:
ما اَیْقَنَ بِاللّه ِ مَنْ لَمْ یَرْعَ عُهُودَهُ.(2)
کسی که به پیمان هایش عمل نمی کند، به خداوند یقین ندارد.
آن حضرت، وفای به پیمان را از بزرگی و شرافت آدمی شمرده است:
اَشْرَفُ الْهِمَمِ رِعایةُ الذِّمامِ.(3)
شریف ترین همت ها، وفا کردن به پیمان است.
و در سخنی دیگر نیز فرموده است:
آفَةُ الْعَهْدِ قِلَّةُ الرِّعایَةِ.(4)
ص:31
آفت پیمان ها، کم وفایی به آنهاست.
در آموزه های دینی، بدقولی با کافر و دشمن خدا نیز روا دانسته نشده است. به هر صورت، چنین اخلاق پسندیده ای از ایمان نیکوی مسلمان برمی خیزد؛ همان گونه که امام علی علیه السلام فرمود:
اِنَّ حُسْنَ الْعَهْدِ مِنَ الاْءِیمانِ.(1)
وفاداری به عهد و پیمان، جزو ایمان است.
در روایتی ابومالک از امام سجاد علیه السلام می خواهد که حضرت تمام و عصاره دستورهای دین را برای وی بیان کند. ایشان می فرماید: «گفتار حق، حکم کردن به عدالت و وفای به عهد است».(2)
و پیامبر گرامی نیز می فرماید:
فردا کسی از همه به من نزدیک تر است که راست گوترین مردم، خوش اخلاق ترینِ آنها، کوشاترین ایشان در ادای امانت و وفای به عهد و دارای محکم ترین رابطه با مردم باشد.(3)
ص:32
ارتباط با خویشان
پاداش صله رحم و برکت های گفته شده برای پیوند با خویشاوندان، در اسلام به اندازه ای است که به گمان برخی، در بیان آن زیاده روی شده است، پیامبر گرامی اسلام می فرماید:
هر کس حق نزدیکان و پدر و مادر خود را رعایت کند، خداوند در بهشت هزار هزار درجه به او می بخشد که فاصله هر درجه با درجه دیگر، به اندازه صد سال دویدن اسب اصیل و تندرو است.(1)
پاداش صله رحم، فقط در آخرت نیست، بلکه در دنیا نیز برای ارتباط نیکو با بستگان، برکت های ویژه ای بیان شده است.
یکی از نعمت ها و همچنین آرزوی امامان معصوم علیهم السلام در دعاهایشان، درخواست طول عمر از خداوند بود. از جمله چیزهایی که عمر را دراز می کند، صله رحم است. رسول اسلام می فرماید:
گاه از عمر انسان سه سال باقی مانده است، ولی وی صله رحم به جا می آورد و خداوند بدین واسطه، عمر او را به سی و سه سال می رساند و چه بسا سی و سه سال از عمر انسان باقی مانده و چون قطع رحم می کند، خداوند عمر او را به سه سال کاهش می دهد.(2)
رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
نیکی، انسان را از مرگ های بد در امان می دارد؛ صدقه، خشم پروردگار را فرومی نشاند و صله رحم بر عمر انسان می افزاید و فقر و تنگ دستی را از وی
ص:33
دور می کند.(1)
حضرت علی علیه السلام به نوف بکالی فرمود: «ای نوف! صله رحم به جای آور که خداوند بر عمرت می افزاید».(2)
اسلام حتی به برقراری کمترین ارتباط اهمیت داده است، چنان که پیامبر اسلام می فرمود:
صِلُوا أَرْحامَکُمْ فِی الدُّنْیا وَلَوْ بِسَلامٍ.(3)
ارتباط خود را با نزدیکان و خویشاوندانتان در دنیا، گرچه با یک سلام حفظ کنید.
امام صادق علیه السلام نیز فرمود:
به نزدیکان خود، نیکی کن، گرچه با مقداری آب آشامیدنی باشد. بهترین صله رحم، آزار ندادن خویشان است. صله رحم، مرگ انسان را به تأخیر می اندازد و سبب دوستی و محبت میان خویشاوندان خواهد شد.(4)
از سوی دیگر اسلام، محبت و صله رحم را فقط ویژه خویشاوندان مهربان و یکدل نمی داند، بلکه بالاتر از آن، به نیکی و صله رحم با بستگانی هم که با انسان دشمنی دارند، سفارش کرده است. یکی از اطرافیان امام صادق علیه السلام می گوید: امام در آستانه جان دادن بود و من در خدمت ایشان
ص:34
بودم. ناگهان حضرت بی هوش شد. وقتی به هوش آمد، فرمود: «به حسن بن علی بن علی بن الحسین (همان افطس معروف که از مخالفان امام صادق علیه السلام بود) هفتاد دینار بدهید. به فلان شخص این مقدار و فلان شخص فلان مقدار و... .» عرض کردم: آیا به کسی بخشش می فرمایید که با سلاح جنگی، به شما حمله کرده و قصد کشتنتان را داشته است؟ حضرت فرمود: «آیا نمی خواهی من جزو کسانی باشم که خداوند متعال در مورد آنان فرمود: به افرادی که خداوند به نیکی با آنان دستور داده است، نیکی می کنند، از خدای خود می ترسند و از سختی حساب در پیشگاه عدل الهی وحشت دارند. (رعد: 21) آری ای سالمه! خداوند بهشت را با بوی خوشی آفریده که از مسافت دو هزار سال نیز استشمام می شود، ولی دو گروه از استشمام بوی بهشت حتی از این مسافت محروم هستند: عاق والدین و قطع کننده رحم».(1)
بنابراین، جدایی از خویشان و دوری آنها از یکدیگر روا نیست و آثار بدی در پی دارد. ابوحمزه ثمالی می گوید:
امیرمؤمنان، علی علیه السلام، در خطبه ای فرمود: «پناه می برم به خدا از گناهانی که سبب مرگ زودرس می شوند.» در این میان ابن کُوا برخاست و گفت: آیا گناهان سبب مرگ زودرس می شوند؟ فرمود: «بلی، وای بر تو! گناه بریدن از خویشان. [چه بسا] خاندانی بدکار و گنه کار بوده اند که با یکدیگر هم نشینی و رفت و آمد داشتند و خداوند بدین خاطر بر روزی آنها افزود[ه است] و خاندانی پاک و باتقوا بودند، ولی به خاطر دوری از یکدیگر و بریدن از
ص:35
خویشان، خداوند از روزی شان کاست».(1)
شهوت گریزی
از لغزش گاه های بشر، شهوت رانی نابجا و بی حد و مرز است. شهوت ها و هواهای نفسانی از جنبه حیوانی آدمی برمی خیزد و خردورزی از آثار جنبه ملکوتی اوست. روح الهی که در جسم خاکی آدمی دمیده شده، با هدایت عقل به کمال می رسد و او را ملکوتی می کند، ولی خواسته های حیوانی اگر از مرز بگذرند، به سقوط انسان می انجامد. از این رو، خردمند کسی است که در سراشیبی شهوت ها نلغزد. اگر عقل کامل باشد و به حیوانی بودن شهوت پی ببرد، خود به خود از آن می گریزد. امام علی علیه السلام می فرماید:
اِذا کَمُلَ العَقْلُ نَقَصَتِ الشَّهْوَةُ.(2)
هرگاه عقل به کمال برسد، هوس ها کم می شود.
خردمندان، از گناه دوری می کنند و خود را به زشتی ها نمی آلایند. ازاین رو، می توان ادعا کرد که بیشتر مجرمان و گناه کاران، نابخردان و ناآگاهان هستند، چنان که امام خردمندان می فرماید:
غَرِیزَةُ الْعَقْلِ تَأْبی ذَمِیمَ الفِعْلِ.(3)
نیروی سرشار عقل، آدمی را از زشت کاری بازمی دارد.
و در سخنی دیگر فرمود: «مَنْ قَدَّمَ عَقْلَهُ عَلی هَواهُ حَسُنَتْ مَساعِیهِ؛ کسی که عقلش
ص:36
را بر هوای نفسش مقدم دارد، کارهایش نیکو می گردد.»(1) به راستی اگر چراغ خرد روشن باشد و سیاهی گناه بر نور آن چیره نشود، آدمی گرد گناه و خواسته های نفسانی نمی رود، که مولای پارسایان فرمود:
أَلْعاقِلُ مَنْ قَمَعَ هَواهُ بِعَقْلِهِ.(2)
خردمند کسی است که با عقل خود، هوای سرکش را سرکوب سازد.
مشورت
هر قدر درک و خرد انسان قوی باشد، باز هم از مشورت با دیگران بی نیاز نیست. خردمند در کنار استفاده از هوش خود، از نظریه های دیگران نیز بهره می برد تا کمتر دچار لغزش و اشتباه شود. علی علیه السلام می فرماید:
اَلا و اِنَّ اللَّبِیبَ مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الآراءِ بِفِکرٍ صائِبٍ وَ نَظَرَ فِی الْعَواقِبِ.(3)
به راستی که خردمند کسی است که از نظریه درست دیگران استقبال کند و آینده نگر باشد.
نیز فرمود:
حَقٌّ عَلَی الْعاقِلِ اَنْ یُضِیفَ اِلی رَأْیِةِ رَأْی الْعُقَلاءِ وَ یَضُمَّ اِلی عِلْمِهِ عُلُومَ الْحُکَماءِ.(4)
سزاوار است که خردمند، نظر خردمندان را به نظر خویش بیفزاید و دانش
ص:37
حکیمان را با دانش خود همراه سازد.
انسانی که تنها به اندیشه خویش تکیه کند و خود را از هم فکری با دیگران بی نیاز بداند، گرفتار خودکامگی می شود که از خرد و کام یابی به دور است. به طور معمول، وقتی انسان در چارچوبی که خودش ساخته است، قرار می گیرد، نمی تواند عیب و کاستی کار خود را ببیند، بلکه به چراغی از بیرون نیاز دارد تا او را هدایت کند. شکستن دیوار خودمحوری، انسان را سریع تر، آسان تر و از راه درست به مقصد می رساند. بنابراین، بهره گیری از نظریه دیگران و مشورت با افراد باتجربه و فهمیده، کلید رستگاری است. حضرت علی علیه السلام می فرماید:
أَلْعاقِلُ مَنِ اِتَّهَمَ رَأیَهُ وَ لَمْ یَثِقْ بِکُلِّ ما تُسَوَلُ لَهُ نَفْسُهُ.(1)
خردمند کسی است که فکر خود را متهم سازد و به هر آنچه خود می پسندد، اعتماد نکند.
سخن پسندیده
به زبان آوردن سخنان زشت و سبک، از وقار آدمی می کاهد. حتی در برخورد با دشمنان نیز شایسته است با ادب و به نرمی سخن گفته شود. خدای کریم در قرآن مجید می فرماید: «وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسْنا؛ با مردم نیکو سخن بگویید.» (بقره: 83) و «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَدیدًا؛ ای مؤمنان! از خدا بترسید و درست سخن بگویید». (احزاب: 70)
خوش صحبتی و شیرین کلامی در گفت وگوهای اجتماعی، انسان را از سرزنش دیگران در امان می دارد و بر شمار دوستانش می افزاید.
امام علی علیه السلام می فرماید:
عَوِّدْ لِسانَکَ حُسْنَ الْکَلامِ تَأمَنِ الْمَلامَ.(2)
ص:38
زبان خود را به سخن نیکو عادت بده تا از سرزنش دیگران در امان باشی.
و در سخنی دیگر می فرماید:
عَوِّدْ لِسانَکَ لِینَ الْکَلامِ وَ بَذْلَ السَّلامِ یَکْثُرْ مُحِبُّوکَ وَ یَقِلَّ مُبْغِضُوکَ.(1)
زبانت را به نرمی در سخن و به سلام کردن عادت بده تا دوستانت فراوان و دشمنانت اندک گردند.
روایت کرده اند که مردی لگام مرکب رسول خدا صلی الله علیه و آله را گرفت و گفت: «یا رَسُولَ اللّه ِ! أَی الْأَعْمالِ أَفْضَلُ؛ کدام کار از همه برتر است؟» حضرت فرمود: «اِطْعامُ الطَّعامِ وَ اِطْیابُ الْکَلامِ؛ به نیازمندان غذا دادن و نیکو سخن گفتن».(2)
به راستی، وقتی می توانیم با سحر سخن، بر شمار دوستان بیفزاییم، چرا چنین نمی کنیم؟ چنان که علی علیه السلام فرمود: «مَنْ عَذُّبَ لِسانَهُ کَثُرَ اِخْوانُهُ؛ دوستان آدم شیرین زبان (نه چاپلوس) بسیار می شوند».(3)
خویشتن داری
آدمی باید در همه حال، به ویژه در سه مورد، مالک نفس خویش باشد: نخست، هنگام خشم؛ دوم، هنگام اشتیاق برای انجام دادن کاری و سوم، در زمان ترس. خشم عامل بسیاری از خطاهاست و شخص خشمگین در حال
ص:39
خشم، در بهره گیری از خرد ناتوان است. ازاین رو، تصمیم هایی می گیرد که عقل هیچ نقشی در آن ندارد. همچنین خشنودی و اشتیاق بسیار زیاد یا ترس شدید از کسی یا چیزی، ممکن است نفس را به اعمال نابخردانه ای وادارد. بنابراین، انسان خردمند باید با حفظ آرامش، بهترین بهره ها را از عقل برد و کنترل احساسات و قوای حیوانی، دلیل سلامت و کمال عقل است. از آشکارترین ویژگی های انسان خردمند، خویشتن داری است. در این حال، عقل او می تواند قدرتمندانه بر قوای حیوانی چیره شود و زمام اختیار خود را در دست گیرد. این خویشتن داری باید در گاهِ شادی و غم، بیم و امید، درد و سلامت و مانند آن، با انسان باشد. امام علی علیه السلام می فرماید:
أَلْعاقِلُ مَنْ یَمْلِکُ نَفْسَهُ اِذا رَغِبَ وَ اِذا رَهِبَ.(1)
خردمند کسی است که در شادمانی و نگرانی، خویشتن دار باشد.
وقار و متانت
مؤمن همواره متانت و وقارش را در زندگی فردی و اجتماعی حفظ می کند و خود را از هر چیزی که متانتش را خدشه دار کند، دور می سازد. انجام برخی کارها آدمی را نزد دیگران بی قدر می گرداند؛ مانند غذا خوردن در سر راه، دویدن در جای نامناسب، خندیدن با صدای بلند در میان جمع، شوخی های زشت و نابجا، ژولیدگی و بی توجهی به آراستگی ظاهر، پوشیدن لباس های نامناسب و مانند اینها. چنین کارهایی به ویژه از افراد با ایمان ناپسندتر است. امام علی علیه السلام در ستایش وقار و متانت بسیار سخن گفته
ص:40
است. آن حضرت می فرماید: «أَلسَّکینَةُ عُنْوانُ الْعَقلِ؛ وقار، نشانه عقل است.»(1) همچنین فرمود: «اِنْ تَوَقّرْتَ اُکْرِمْتَ؛ اگر وقار داشته باشی، گرامی می شوی.»(2) آن حضرت، به شکوه و مقام انسان های باوقار در میان مردم، اشاره می کند و می فرماید: «بِالْوَقارِ تَکْثُرُ الْهَیْبَةُ؛ با وقار، شکوه انسان بیشتر می شود.»(3) بنابراین، عزت و بزرگی، میوه شیرین وقار است و خواری و سرزنش، پی آمد سبک سری. وقار و متانت به معنای خودبزرگ بینی نیست، بلکه برخورد احترام آمیز و آمیخته با شکوه و بزرگی با دیگران است که خردمندان، خود را زیرکانه به این زیور ارزشمند می آرایند. همان گونه که امام علی علیه السلام فرمود: «أَلْوَقارُ، حِلْیَةُ الْعَقْلِ؛ وقار، زیور عقل است».(4)
کسب و کار حلال
اسلام، مسلمانان را به کسب و کار حلال تشویق می کند و آن را بهترین عبادت می داند. در آموزه های روایی، به دست آوردن روزی حلال، بهترین راه بندگی خدا بیان شده است. امام علی علیه السلام می فرماید:
مِنْ تَوْفِیقِ الْحُرِّ اکْتِسابُهُ الْمالَ مِنْ حِلِّهِ.(5)
ص:41
از توفیقات انسان آزاده، به دست آوردن مال از راه حلال است.
روزی پاک و حلال بر روح و روان آدمی اثر مثبت می گذارد. در مقابل، لقمه ناپاک یا شبهه ناک، روان وی را تیره می سازد، مانع پذیرفته شدن اعمال می شود، قلب بنده را سخت و او را نسبت به عبادت و به ویژه نماز بی توجه می کند، لذت عبادت خدا را از دلش می برد و از خداوند دورش می سازد. ازاین رو، امام علی علیه السلام در هشداری می فرماید: «اِحْفَظْ بَطْنَکَ وَ فَرْجَکَ مِنَ الْحَرامِ؛ شکم و اعضای جنسی خود را از حرام حفظ کن.»(1) آن حضرت در نکوهش به دست آوردن درآمد از راه نامشروع، می فرماید: «بِئْسَ الْکَسْبُ الْحَرامُ؛ بد کسبی است، کسب و کار حرام.»(2) امام پرهیزکاران، بهترین پارسایی را دوری از مال حرام می داند و می فرماید: «لا زُهْدَ کَالْکَفِّ عَنِ الْحَرامِ؛ هیچ پارسایی مانند پرهیز از مال و غذای حرام نیست.»(3) بنابراین، مال حلال گرچه اندک و ناچیز باشد، بر تمام ثروت های بادآورده و حرام برتری دارد، ولی متأسفانه برخی مردم فقط در پی به دست آوردن مال هستند، بدون آنکه توجه داشته باشند از چه راهی و چگونه به دست می آید.
رفق و مدارا
رفق و مدارا خصلتی پسندیده و به معنای نرمی و مهربانی و با لطف و محبت رفتار کردن است. برخورد نرم و مهرآمیز در روابط اجتماعی، بسیار
ص:42
اثرگذار و کارآمد و زداینده بسیاری از کینه ها و آرام کننده طوفان مخالفت هاست. در آموزه های روایی آمده است:
إِنَّ الرِّفْقَ لَمْ یُوضَعْ عَلی شَی ءٍ اِلاّ زانَهُ وَ لا نُزِعَ مِنْ شَی ءٍ اِلاّ شانَهُ.(1)
نرمی بر چیزی نهاده نشد، جز آنکه به او زینت بخشید و از چیزی سر برنتافت، جز اینکه آن را بی مقدار ساخت.
انسانی که سوار بر مرکب مهربانی در مسیر مدارا پیش رود، زودتر به مقصد می رسد و یاران فراوانی می یابد.
تمام پیشوایان دین، بارها به این فضیلت اخلاقی سفارش کرده اند؛ از جمله امام صادق علیه السلام نرمی و سازش را از ارکان ایمانِ سودمند شمرده و فرموده است: «خُلُقٌ یُدارِی بِهِ النّاسَ؛ سومین نشانه ایمانِ نافع، مدارا با مردم است».(2)
در سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز، مهربانی و سازش با مردم ویژگی برجسته آن حضرت و شایسته پیروی است: «وَ أَمَّا الَّتِی مِنْ رَسُولِ اللّه ِ صلی الله علیه و آله فَهُوَ أَنْ یُدارِی النّاسَ وَ یُعامِلَهُمْ بِالْأَخْلاقِ الْحَنِیفِیَّةِ؛ روشی که باید از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آموخت، سازش با مردم و رفتار کردن با آنان با اخلاق اسلامی و شایسته است».(3)
در همه جنبه های مادی و معنوی زندگی، نرمی، مهربانی و سازش شرط کام یابی است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
ص:43
مُداراةُ النّاسِ نِصْفُ الْإِیمانِ وَ الرِّفْقُ بِهِمْ نَصْفُ الْعَیْشِ.(1)
نیمی از ایمان در مدارا با مردم و نیمی از زندگی، مهربانی با آنان است.
آن حضرت در کلامی دیگر می فرماید:
اَمَرَنی ربّی بِمُداراةِ النّاسِ کَما اَمَرنی بأداءِ الفرائِض.(2)
خداوند مرا به مدارا با مردم امر کرده، همان گونه که به انجام واجبات فرمان داده است.
تغافل
تغافل یا خود را در برابر لغزش های دیگران بی خبر نشان دادن، جایگاه ویژه ای در مباحث تربیتی دارد. این فضیلت اخلاقی، با بخشش و گذشت هم ردیف است. با این تفاوت که در تغافل، انسان با دیدن کاستی و عیب طرف مقابل، وانمود می کند که از آن بی خبر است و آگاهی خود را پنهان می کند؛ چرا که حاضر نیست عیب کسی را به رخ او بکشد. این ویژگی اخلاقی، اگر به جا و به موقع به کار گرفته شود، طرف مقابل را تحت تأثیر محبت و بزرگواری انسان قرار می دهد. بنابراین، زمینه مناسبی برای اصلاح مجرمان و خطاکاران و علاقه مند ساختن آنان به ارزش های دینی و الهی است.
در روایات نیز به اهمیت و ارزش این ویژگی اخلاقی تأکید و سفارش شده است. امام صادق علیه السلام بخشی از آرامش زندگی را در گرو رعایت این
ص:44
ارزش اخلاقی و انسانی دانسته و فرموده است:
صَلاحُ حالِ التَّعایُشِ وَ التَّعاشُرِ مِلْ ءُ مِکْیالٍ ثُلُثاهُ فِطْنَةٌ وَ ثُلُثُهُ تَغافُلٌ.(1)
صلاح زندگی و هم نشینی با مردم، همچون پیمانه پری است که دو سوم آن، زیرکی و یک سوم آن تظاهر به ندانستن است.
گاه افشاگری و اعلان یک اشتباه یا به رخ کشیدن عیب، نتیجه منفی می دهد و طرف مقابل را جسورتر و لجوج تر می سازد، در حالی که گذشت و چشم پوشی یا خود را به بی خبری زدن و نادیده گرفتن اشتباه و لغزش، اثر مثبت و سازنده دارد. امام علی علیه السلام این خصلت را نشانه کرامت و بزرگواری انسان می داند و می فرماید:
مِنْ أَشْرَفِ أَخْلاقِ الْکَرِیمِ تَغافُلُهُ عَمّا یَعْلَمُ.(2)
از بهترین ویژگی های اخلاقی انسان بزرگوار، آن است که نسبت به آنچه می داند، خود را بی خبر نشان می دهد.
این آموزه تربیتی در زندگی اجتماعی و ارتباط با مردم، نقش مهمی در آسایش روحی دارد و اگر نباشد، بسیاری از اشتباه ها در زندگی جبران نخواهد شد.
امام علی علیه السلام در کلامی دیگر می فرماید:
مَنْ لَمْ یَتَغافَلْ وَ لا یَغُضُّ عَنْ کَثِیرٍ مِنَ الْأُمِورِ تَنَغَّصَتْ عِیشَةُ.(3)
ص:45
آن که در زندگی، خود را به بی خبری نزند و بسیاری از امور را نادیده نگیرد، زندگی ناگواری خواهد داشت.
احسان و نیکی کردن
احسان، نیکی و خیر رساندن به دیگران بدون چشم داشت به دریافت پاداش است. این فضیلت اخلاقی و انسانی، از کارآمدترین راه کارهای دینی برای جذب مردم و دل شاد کردن آنان است. در قرآن کریم می خوانیم: «إِنَّ اللّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ اْلإِحْسانِ؛ خداوند به عدالت و احسان فرمان می دهد.» (نحل: 90) و در جای دیگر، در بیان ویژگی های پرهیزکاران آمده است: «وَ الْکاظِمینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النّاسِ وَ اللّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنینَ؛ و فروخورندگان خشم و بخشایندگان مردم، خداوند نیکوکاران را دوست می دارد».(آل عمران: 134)
در درون احسان، نوعی گذشت و ایثار نیز نهفته است؛ زیرا انسان نیکوکار نه در حد عدالت، بلکه فراتر از آن، با چشم پوشی از خطاها، به مردم نیکی می کند. بدین معنا که گذشت، پاسخ ندادن بدی با بدی است و عدل، دادن حق هر کسی به اوست، در حالی که احسان، بخشش بیش از شایستگی به افراد و پاسخ گرفتن کمتر از میزان از آنان است.(1) احسان در حق مؤمنان ارزش است و ابزاری کارآمد برای جذب دشمنان:
وَ لا تَسْتَوی الْحَسَنَةُ وَ لاَ السَّیِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ فِإذا الَّذِی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَةٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیمٌ. (فصلت: 34)
خوبی و بدی برابر نیستند، همواره به نیکوترین صورت پاسخ ده تا کسی که میان تو و او دشمنی است، چون دوست با تو مهربان گردد.
ص:46
اصولاً احسان، زمینه ساز جلب محبت و جذب انسان هاست. گاه با قدرت و سلاح نمی توان کسی را رام کرد، ولی با نیکی و احسان می توان او را به راه آورد؛ چرا که گفته اند: «أَلاْءِنْسانُ عَبْدُ الاْءِحْسانِ؛ انسان، بنده احسان است.»(1) همچنین احسان، رمز در اختیار گرفتن قلب ها و نزدیکی دل هاست: «بِالاْءِحْسانِ تُمْلَکُ الْقُلُوبُ».(2)
بدیهی است که وقتی کسی به دیگری نیکی می کند، عواطف او را نسبت به خود برمی انگیزد و این، حقیقتی انکارناپذیر است، چنان که پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله می فرماید:
اِنَّ اللّه َ جَعَلَ قُلُوبَ عِبادِهِ عَلی حُبِّ مَنْ أَحْسَنَ إِلَیْها وَ بُغْضِ مَنْ أَساءَ إِلَیْها.(3)
خداوند دل بندگانش را بر محبت کسی قرار داده که به آنها نیکی کند و بر کینه کسی قرار داده است که به آنها بدی کند.
در دورانی که عبداللّه بن عباس، فرمانروای بصره، گرفتار آشوب ها شده بود، امام علی علیه السلام او را این گونه راهنمایی کرد: «فَحَادِثْ أَهْلَهَا بِالاْءِحْسَانِ إِلَیْهِمْ؛ مردم آن دیار را با نیکی به ایشان، خرم و شاد گردان.»(4) در نظام ارزشی اسلام، درباره برقراری روابط اجتماعی برپایه احسان سفارش شده است و خداوند در قرآن مجید می فرماید: «أحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللّهُ إِلَیْکَ؛ همچنان که خدا به تو نیکی کرده، نیکی کن».
ص:47
(قصص: 77)
قانون انسانی احسان در اجتماع، از بسیاری قانون های دست و پاگیر دیگر، کارآمدتر است و با این روش، بسیاری از نابسامانی ها، سامان می یابد.
جوان مردی
جوان مردی از گوهرهای گران قدر انسانی است. در آموزه های علوی که نمودهای گوناگون آن سفارش شده است، الگوی جوان مردان جهان، علی علیه السلام دین داری را جوان مردی می داند و می فرماید: «مِنْ أَفْضَلِ الدِّینِ الْمُرُوءَةُ وَ لاخَیْرِ فِی دِینٍ لَیْسَ لَهُ مُرُوَّةٌ؛ بهترین دین داری، جوان مردی است و دینی که در آن جوان مردی نباشد، خیری در آن نیست.»(1) در کلامی دیگر، صله رحم را هم از جوان مردی شمرده است: «أَلْمُرُوءَةُ تَعَهُّدُ ذَوِی الاَْرحامِ؛ جوان مردی، پای بندی به خویشاوندان است.»(2) گسترش کارهای خیر و مهمان نوازی نیز از دیگر نمودهای جوان مردی است: «أَلْمُرُوءَةُ بَثُّ الْمَعْرُوفِ وَ قِری الضُّیُوفِ؛ جوان مردی، گسترش کارهای خوب و پذیرایی از مهمان است.»(3) از دیگر نشانه های جوان مردی، دوری از کارهای سبک و ناشایست است: «اَلْمُرُوءَةُ اجْتِنابُ الرَّجُل ما یَشِنیُهُ؛ جوان مردی، دوری کردن شخص از هر چیزی است که او را بی مقدار می سازد.»(4) حضرت، نمونه های دیگر جوان مردی را
ص:48
چنین برمی شمارد:
أَلْمُرُوءَةُ الْعَدلِ فِی الاْءِمْرَةِ وَ الْعَفُوُ مَعَ الْقُدْرَةُ وَ الْمُواساةُ فِی العُسْرَةِ.(1)
جوان مردی، عدالت در حکومت و گذشت در هنگام قدرت و هم دردی با مردم به هنگام سختی است.
نمونه کامل جوان مردی، در سخنی زیبا کمال جوان مردی را چنین بیان می کند:
مِنْ تَمامِ المُرُوَّةِ اَنْ تَنْسَی الْحَقَّ لَکَ وَ تَذْکُرَ الحَقَّ عَلَیْکَ.(2)
از کمال جوان مردی آن است که حقی را که بر دیگری داری، فراموش کنی و حقی را که دیگری بر تو دارد، از یاد نبری.
حفظ آبرو
هم نشینی با افراد پست و بدکار، بدنامی و فرومایگی به بار خواهد آورد، چنان که هم نشینی با خوبان و بهره گیری از صفای دل و پاکی سیرت آنان، سبب پیشرفت و آبرومندی و نشانه خرد و آگاهی است. آبروی اشخاص، بسیار پربها و باارزش است و آسان و ارزان به دست نمی آید، چه بسا حاصل عمری عمل و رفتار شایسته باشد. ازاین رو، بسیار گران قدر است و برای نگه داری آن شایسته است که هر قیمتی را پرداخت و از هر کاری که نام انسان را به بدی بر سر زبان ها می اندازد و از هرگونه حرمت شکنی پرهیز کرد. آبروی افراد چنان اهمیت دارد که در صورت لزوم، باید برای حفظ آن از مال خود نیز هزینه کرد. امام علی علیه السلام می فرماید:
وَقُّوا اَعْراضَکُمْ بِبَذْلِ اَمْوالِکُمْ.(3)
با بخشش اموالتان، آبروی خود را نگه دارید.
ص:49
باید توجه داشت که اموال از دست رفته بازمی گردند، ولی آبروی رفته به سادگی بازنمی گردد. آن حضرت در ارزش آبرو نیز می فرماید:
مَنْ کَرُمَ عَلَیْهِ عِرْضُهُ هانَ عَلَیْهِ الْمالُ.(1)
هر کس آبرویش را دوست بدارد، [در راه حفظ آن] مال برایش بی ارزش است.
پس شایسته است که آدمی ثروت را فدای آبرو کند و از پستی و کم خردی است که دنیا را به آبرو ترجیح دهد. همان گونه که امام فرمود: «مِنَ اللُّؤْمِ اَنْ یَصُونَ الرَّجُلُ مالَهُ وَ یَبْذُلَ عِرْضَهُ؛ از پستی انسان است که مال خود را حفظ کند و از آبرویش مایه بگذارد».(2)
حساب رسی اعمال
در آموزه های دینی بر حساب رسی اعمال بسیار سفارش شده است. بر این اساس، هر مؤمن خردمند باید با بررسی اعمال خود، از خوب و بد آن آگاه شود تا ضعف و قوت خود را دریابد و در برطرف ساختن کمبودهای خویش بکوشد و بهتر آن است که هر روز چنین کند؛ زیرا از امام موسی بن جعفر علیه السلام روایت شده است که فرمود:
لَیْسَ مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ فِی کُلِّ یَوْمٍ.(3)
از ما نیست کسی که هر روز به حساب اعمال و رفتار خود نرسد.
امام علی علیه السلام این حساب رسی را کاری خردمندانه دانسته و فرموده است:
ص:50
عَلَی الْعاقِلِ اَنْ یُحْصِی عَلی نَفْسِهِ مَساوِیَها فِی الدِّینِ وَ الرَّأْی وَ الْأَخْلاقِ وَ الْأَدَبِ فَیَجْمَعَ ذلِکَ فِی صَدْرِهِ اَوْ فِی کِتابٍ وَ یَعْمَل فِی اِزالَتِها.(1)
بر خردمند است که ناشایستگی های خود را در مسائل دینی و اندیشه و اخلاق و ادب بررسی کند. پس آنها را در سینه خود یا در نوشته ای گرد آورد و برای برطرف ساختن شان بکوشد.
رشد و پیشرفت آدمی در گرو همین حساب رسی است؛ زیرا فردی که از ضعف و کاستی خود آگاه نباشد، هرگز در مقام اصلاح و تکمیل آن برنمی آید، همان گونه که تاجر اگر از سود و زیان خود بی خبر باشد، ممکن است دچار ورشکستگی شود، در حالی که اگر حساب ها را به دقت زیر نظر داشت، می توانست جلوی زیان را بگیرد.
حق گرایی
انسان به طور فطری، حق طلب است و باطل را نمی پسندد، ولی کم نیستند کسانی که خواسته های نفسانی خویش را حق مطلق می پندارند و حق را وقتی به زیانشان باشد باطل و نادرست می خوانند، چنان که در قرآن آمده است: «وَ أَکْثَرُهُمْ لِلْحَقِّ کارِهُونَ». (مؤمنون: 70)
آن که در صراط مستقیم گام برمی دارد، بیش از همه به حق گرایش دارد. در مکتب انسان ساز اسلام و آموزه های نورانی اهل بیت علیهم السلام، حق محوری، حرکت در مسیر حق و تسلیم حق بودن، از ویژگی های انسان کامل و خردمند شمرده شده است. حمایت از حق، به ویژه وقتی به زیان خود شخص باشد، دشوار، ولی با شکوه و عزت آفرین است و نباید از آن روی
ص:51
گرداند. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «قُلِ الْحَقَّ وَ اِنْ کانَ مُرّا؛ حق را بگو، هر چند تلخ باشد».(1)
خداوند، حق مطلق است و جهان را نیز بر اساس حق آفریده است. انسان نیز جزئی از جهان هستی است و نمی تواند بر خلاف نظام هستی سیر کند و به راه باطل درآید که در این صورت، زیان کار خواهد بود. پیشوای حق پرستان، حضرت علی علیه السلام می فرماید: «مَنْ صارَعَ الْحَقَّ صَرَعَهُ؛ هر کس با حق درآویزد، حق به زمینش می زند.»(2) بی شک راه حق و باطل از هم جداست و نمی توان در آن واحد هر دو را اختیار کرد، چنان که امام علی علیه السلام می فرماید: «لا یَجْتَمِعُ الْباطِلُ وَ الْحَقُّ؛ حق و باطل با هم جمع نمی شود».(3)
انسان در طول زندگی، بارها در آزمون گزینش حق و باطل قرار می گیرد. در این حال شایسته است که به خاطر داشته باشد «ألْحَقُّ اَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ؛ حق سزاوارترین چیزی است که باید در پی آن رفت».(4)
مؤمن در برابر حق سر تسلیم فرو می آورد و این رهنمود امام صادق علیه السلام را سرلوحه خود قرار می دهد که فرمود: «أَلْعاقِلُ مَنْ کانَ ذَلُولاً عِنْدَ اِجابَةِ الْحَقِّ؛
ص:52
خردمند کسی است که در برابر حق، نرم و تسلیم باشد».(1)
هدف مندی
آفرینش جهان هستی هدف دار بوده و هیچ چیز در آن بی منظور و بیهوده آفریده نشده است. این هدف و نظم خردمندانه در همه اجزای جهان، از ریز و درشت و خرد و کلان، به چشم می خورد و انسان نیز به عنوان جزئی از عالم هستی، موجودی هدف مند است. وی برای هدفی خاص آفریده شده و تنها موجود با اراده و انتخاب گر جهان و مورد توجه ویژه آفریدگار است. از این رو، شایسته نیست که بی هدف زندگی کند، بلکه باید در زندگی بر اساس هدف و انگیزه مقدسی که برای آن آفریده شده است، پیش رود و عمل کند. اساسا هر چه خرد آدمی بیشتر و عقلش کامل تر باشد، هدف های والاتر و مهم تری را دنبال می کند و از امور باطل و بی حاصل می پرهیزد. خداوند در قرآن مجید، مؤمنان را به دوری از بیهودگی فرا می خواند و می فرماید: «وَ الَّذِینَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ؛ آنان که از امور بیهوده روی گردانند». (مؤمنون: 3)
لهو و لعب، به معنای بازی ها و سرگرمی های پوچ و بی هدف است که انسان را به خود مشغول می دارد. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:
لَمْ یَعْقِلْ مَنْ وَلِهَ بِاللَّعِبِ وَ اسْتَهْتَرَ بِاللَّهْوِ وَ الطَّرَبِ.(2)
خردمند نیست کسی که سرگرم و شیفته بازیچه ها شود و به خوش گذرانی و امور بیهوده روی آورد.
ص:53
ایشان در سخنی دیگر می فرماید: «أَفْضَلُ الْعَقْلِ مُجانَبَةُ اللَّهْوِ؛ برترین خردمندی، دوری از امور پوچ و سرگرم کننده است.»(1) بسیارند افرادی که چنان در پوچی و خوشی های دروغین فرو رفته اند که ارزش و هویت خویش را گم کرده اند و آنها را در اموری کم ارزش مانند مدل موی سر، رنگ مو، مدل لباس، کفش، خانه و خوراک و مانند آن می جویند و هرگز به هدف های والا نمی اندیشند، چه رسد به آنکه به آنها دست یابند. هدف های آنها همچون سرابی است که تنها بر تشنگی شان می افزاید. بنابراین، شرط زندگی خردمندانه، انتخاب هدف درست و راه درست و پرهیز از بی هدفی و سرگرمی های بیهوده ای است که نتیجه ای جز از دست دادن سرمایه های مادی و معنوی ندارند. امام علی علیه السلام می فرماید:
لَیْسَ لِلْعاقِلِ أَنْ یَکُونَ شاخِصا اِلاّ فِی ثَلاتِ حَظْوَةٍ فِی مَعادٍ اَوْ مَرَمَّةٍ لِمَعاشٍ اَوْ لَذَّةٍ فِی غَیْرِ مُحَرَّمٍ.(2)
سزوار نیست انسان خردمند جز برای سه چیز گام بردارد: کاری که معاد او را سامان دهد یا معاش زندگی اش را تأمین کند و یا برای تفریح و لذت های حلال.
صداقت
صداقت از فضیلت های اخلاقی شناخته شده و پذیرفته شده در نزد همگان با هر دین و مکتب است. با این حال، برخی افراد راه تقلب و دورویی را در پیش می گیرند و آن را دلیل زیرکی و زرنگی خود می پندارند و به آن می بالند. آنها از این نکته غافلند که با این رویه، اعتماد دیگران را به
ص:54
خود از دست می دهند و هیچ گاه نمی توانند در روابط اجتماعی و زندگی فردی توفیق یابند.
آرامش و امنیت اجتماعی در سایه اعتماد به یکدیگر به دست می آید و اگر این اعتماد از بین برود، ناامنی، پریشانی های روحی، دلهره و آشفتگی در روابط اجتماعی، بر جامعه حاکم خواهد شد. در صورت حاکمیت دروغ و فریب و فراگیر شدن کلاه برداری، اختلاس و سوءاستفاده، چگونه می توان انتظار روابطی سالم و جامعه ای پویا را داشت؟ اگر مردم به داد و ستد می پردازند، تن به ازدواج می دهند، ضمانت می کنند و قول می دهند، به خاطر اعتماد به یکدیگر است. بنابراین، در هر جا که صداقت باشد، آرامش نیز هست و هر جا که دروغ و نیرنگ چیره شده باشد، پریشانی ها و دلهره ها رخ می نماید.
امام صادق علیه السلام در رهنمودی گهربار، همگان را به صداقت و یکرنگی فرا خوانده و فرموده است: «یَنْبَغی لِلْعاقِلِ اَنْ یَکُونَ صَدُوقا لِیُؤْمَنَ عَلی حَدِیثِهِ؛ سزاوار است که خردمند در سخن گفتن صداقت داشته باشد تا به گفته هایش اعتماد کنند.»(1) انسان باصداقت، در محیط خانواده و اجتماع، امنیت روانی برای دیگران و عزت و احترام برای خویش فراهم می آورد و خردمندی خود را نشان می دهد. به فرمایش امام علی علیه السلام «ثَمَرَةُ الْعَقْلِ الصِّدْقُ؛ نتیجه عقل، صداقت است».(2)
ص:55
استقامت در زندگی
زندگی، پر از پیچ و خم و فراز و فرود است و در کنار شیرینی ها و کام یابی ها، تلخی ها و ناگواری ها دارد و شکست ها و پیروزی ها. بی شک هر کاری با مشکلاتی همراه است. اگر انسان در زندگی با اندک مشکلی دلسرد شود و از تصمیم خود برگردد، به یقین در هیچ کاری موفق نخواهد شد. کام یابی از آنِ کسی است که در راه هدف خود، محکم و استوار در برابر حادثه ها و مانع ها بایستد تا آنها را به زانو درآورد. چنین کسی، هم دین خود را حفظ می کند و هم در دنیا به خواسته اش می رسد.
خداوند متعال، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را نیز به استقامت در برابر مشکلات و کارشکنی ها دعوت کرد و فرمود: «فَاسْتَقِمْ کَما اُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ؛ استقامت کن آن گونه که تو و طرف دارانت به آن مأمور شده اید.» (هود: 112) امام علی علیه السلام نیز می فرماید: «لا مَسْلَکَ اَسْلَمُ مِنَ الْإِسْتِقامَةِ؛ برای رسیدن به هدف، راهی سالم تر از استقامت نیست».(1) مؤمن خردمند با صبر و پایداری، بر مشکلات زندگی چیره می گردد و در برابر آنها خود را نمی بازد. برخی افراد، به دلیل ضعف اراده و نداشتن روحیه استقامت، در هر کاری شکست می خورند. اینان با پیدایش نخستین مشکل، به جای رویارویی با مشکلات و پیروزی بر آنها، شغل، هدف و مسیر خود را تغییر می دهند. پس برای رسیدن به قله سعادت و کام یابی باید محکم و استوار، با روحیه ای قوی و اراده ای آهنین در برابر دشواری ها و موانع ایستاد و در این مسیر سخن رهبر ثابت قدمان راه کمال را همواره به یاد
ص:56
داشت که فرمود: «أَلْإِسْتِقامَةُ سَلامَةٌ؛ استقامت مایه سلامت است».(1)
پوزش خواهی
انجام کاری که انسان را به عذرخواهی وا دارد، خود، یک کاستی است و باید تا حد امکان از چنین کارهایی دوری جست. با وجود این، پذیرش اشتباه خود و پوزش خواستن از آن در برابر خداوند یا دیگران، نخستین و بهترین راه جبران خطا و نشانه کمال عقل است. امام علی علیه السلام می فرماید: «أَلْمَعْذِرَةُ بُرْهانُ الْعَقْلِ؛ عذرخواهی کردن، دلیل خرد است.»(2) و در سخنی دیگر فرمود: «اَعْقَلُ النّاسِ أَعذَرُهُمْ لِلنّاسِ؛ خردمندترین مردم پوزش پذیرترین آنان است».(3)
اهل بیت علیهم السلام به منظور تربیت و تکامل انسان ها، در دعاها و مناجات های خود به مردم آموخته اند که با عذرخواهی در برابر خداوند، رحمت خدا را برانگیزند، چنان که در دعای کمیل آمده: «وَ قَدْ أَتَیْتُکَ مُعْتَذِرا نادِما؛ و با حال پشیمانی به عذرخواهی آمده ام».
بنابراین، بهترین راه جبران هر اشتباهی، پوزش خواهی و مهم تر از آن، پوزش پذیری است. امام علی علیه السلام با اشاره به این مهم فرموده است: «شَرُّ النّاسِ مَنْ لا یَقْبَلُ الْعُذْرَ وَ لا یقبَلُ الذَّنْبَ؛ بدترین مردم، آن است که عذر نپذیرد و از گناه نگذرد.»(4)
ص:57
پذیرفتن پوزش، نشان بزرگواری و روح بلند و کمال انسان و پوزش خواهی، نشانه خرد و شعور پوزش خواه است. در این باره روایت شده است: «قَبُولُ عُذْرِ الْمُجْرِمِ مِنْ مَواجِبِ الْکَرَمِ وَ مَحاسِنِ الشِّیَمِ؛ پذیرفتن عذر گنه کار، نشان بزرگواری و خلق و خوی زیبا است».(1)
نکته جالب توجه اینکه، پذیرش عذر چنان مهم است که امام علی علیه السلام در کلامی پر معنا می فرماید:
اِقْبَلْ عُذْرَ أَخِیکَ وَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ عُذْرا فَالْتَمِسْ لَهُ عُذْرا.(2)
سعی کن عذر برادرت را بپذیری و اگر عذری نداشت یا عذری نیاورد، خود برای او عذری دست و پا کن و تا جایی که می توانی، او را معذور بدار.
رعایت ادب
ادب به معنای آراسته شدن به اخلاق نیکو، انجام کارهای خردمندانه و انسانی و برخورداری از خصلت هایی است که شخصیت آدمی را با عظمت می سازد. ادب، نپسندیدن ناپسندها برای دیگران است، همان گونه که خود نیز از آن ناپسندیده ها گریزانیم. در روایتی آمده است:
کَفاکَ اَدَبا لِنَفْسِکَ اجْتِنابُ ما تَکْرَهَهُ مِنْ غَیْرِکَ.(3)
در ادب تو همین بس که آنچه برای دیگران نمی پسندی، برای خود نیز نپسندی.
ص:58
خرد و ادب، یاران همراهند؛ هر چه خرد آدمی بلندمرتبه تر باشد، آداب اجتماعی او نیکوتر است. امام علی علیه السلام می فرماید:
أَلْعُقُولُ مَواهِبُ وَ الاْدابُ مَکاسِبُ.(1)
ادب به دست آوردنی است، ولی عقل هدیه الهی است.
ادب، محصول خرد است و فرزانگان خردمند به زینت ادب آراسته اند، چنان که رهبر ادب پیشه گان می فرماید: «أَلدِّینُ وَ الْأَدَبُ نَتِیجَةُ الْعَقْلِ؛ دین و ادب نتیجه خرد است.»(2) از سوی دیگر، ادب، زینت بخش خرد نیز شمرده شده و آمده است که: «حُسْنُ الْأَدَبِ زِینَةُ الْعَقْلِ؛ ادب نیکو، زینت عقل است».(3)
آری، سجایای اخلاقی و آداب دانی، نشانِ خرد قوی و توان فکری بالا است. ازاین رو، هرگز از خردمندان کارهای دور از ادب سر نمی زند. کمال عقل و ادب به یکدیگر وابسته است و نبود یکی، از فقدان دیگری حکایت می کند، چنان که روایت شده: «لا اَدَبَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ؛ آن که عقل ندارد، ادب ندارد.»(4) بی گمان، شخصیت و رفتار و کردار هر کس، برخاسته از کمالات انسانی و آداب اجتماعی اوست و نباید آن را دست کم گرفت. از اهداف پیامبران و
ص:59
اولیای خدا نیز، تربیت انسان ها و آراستن آنان به آداب زندگی و فضیلت های اخلاقی بوده است. خلاصه آنکه، انسان هر چه بیشتر بکوشد که سرمایه ادب را فزونی بخشد، سود بیشتری می برد.
بزرگ آموزگار ادب آموختگان، علی علیه السلام فرمود: «لا حُلَلَ کَالاْدابِ؛ هیچ زیوری همچون ادب نیست».(1)
گزیده گویی
پرگویی، از استواری سخن می کاهد و گوینده را گرفتار گزافه گویی می کند و او را از رسیدن به هدف اصلی اش بازمی دارد. پرحرفی، افزون بر به باد دادن ایمان، زیان های دنیایی نیز در پی دارد، کینه ها و حسادت ها را برمی انگیزاند، اسرار را فاش و دشمنان را بیدار می کند. ازاین رو، خرد به کم گویی و گزیده گویی حکم می کند. علی علیه السلام دراین باره فرمود: «أَلْعاقِلُ مَنْ عَقَلَ لِسانَهُ؛ خردمند کسی است که زبان خود را به بند کشد.»(2) حضرت در کلام دیگری، تفاوت دانا و نادان را چنین بیان می کند: «لِسَانُ الْعَاقِلِ وَرَاءَ قَلْبِهِ وَ قَلْبُ الْأَحْمَقِ وَرَاءَ لِسَانِهِ؛ زبان خردمند پشت اندیشه او است، ولی اندیشه نادان پشت زبانش.»(3) یعنی خردمند ابتدا می اندیشد، سپس لب به سخن می گشاید، ولی نادان بی هیچ اندیشه ای، زیاد سخن می گوید. به فرمایش علی علیه السلام، پرگویی عیب های صاحبش را
ص:60
آشکار می سازد:
اِیّاکَ وَ فُضُولَ الْکَلامِ فَاِنَّهُ یُظْهِرُ مِنْ عُیُوبِکَ ما بَطَنَ و یُحَرِّکُ عَلَیْکَ مِنْ اَعْدائِکَ ما سَکَنَ.(1)
از زیاده گویی بپرهیز که عیب های نهفته تو را آشکار می سازد و دشمنان خفته ات را به دشمنی علیه تو تحریک می کند.
همچنین فرمود: «وَ کَثْرَةُ الْهَذَرِ یَکْسِبُ الْعارَ؛ پرحرفی سبب سرافکندگی است.»(2) امام در سخن دیگری چنین سفارش می کند: «لا تَتَکَلَّمَنَّ اِذا لَمْ تَجِدْ لِلْکَلامِ مَوْقِعا؛ هرگاه جایی برای سخن نیافتی، سخن مگوی.»(3) کم حرفی، انسان را از لغزش ها و گناهان در امان می دارد.
پندآموزی
پند گرفتن از سرنوشت گذشتگان و فراز و نشیب های تاریخ، شکست ها، پیروزی ها، سرافرازی ها و سرشکستگی ها، نشانه خردمندی است. خداوند نیز بارها در قرآن مجید بر پند گرفتن و عبرت آموزی سفارش کرده و فرموده است: «فَاعْتَبِرُوا یا اُولِی اْلأَبْصارِ» (حشر: 2) و «إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یَخْشی» (نازعات: 26). در این آیات از اهل بصیرت و خرد خواسته شده است که در آنچه رخ داده، بیندیشند و عبرت گیرند. امام علی علیه السلام می فرماید: «اَفْضَلُ الْعَقْلِ الاِْعْتِبارُ؛
ص:61
بهترین عقل، عبرت گرفتن است.»(1) و نیز فرمود: «مَنِ اعْتَبَرَ اَبْصَرَ وَ مَنْ اَبْصَرَ فَهِمَ و مَنْ فَهِمَ عَلِمَ؛ کسی که از روزگار عبرت گیرد، بینا می شود و کسی که بینا شد، آگاه می شود و کسی که آگاه شد، دانا می شود.»(2) عبرت های روزگار بسیار آموزنده و دارای درس های فراوانی است، ولی پندگیران اندکند، چنان که حضرت امیر علیه السلام فرمود: «چه بسیارند پندها، ولی چه اندکند، پندگیرها.»(3) و نیز توجه به عبرت ها را سبب کاهش لغزش ها می داند و می فرماید: «وَ مَنْ کَثُرَ اِعْتِبارَه قَلَّ عِثارُهُ؛ و کسی که بسیار عبرت گیرد، کمتر می لغزد.»(4) در سخنی دیگر نیز می فرماید:
وَ إِنَّ مَنْ صَرَّحَتْ لَهُ الْعِبَرُ عَمَّا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْمَثُلاَتِ حَجَزَتْهُ التَّقْوَی عَنْ تَقَحُّمِ الشُّبَهَاتِ.(5)
کسی که از پیرامون خود پند گیرد و سرنوشت دیگران را بازبیند، پرهیزکاری، او را از فرورفتن در شبهه ها بازدارد.
بنابراین، باید از غرور و خودبرتربینی که مانع بهره گرفتن از عبرت هاست، دوری گزید و به تاریخ و درس های آن اندیشید و توشه برگرفت.
ص:62
استفاده از تجربه ها
انسان ها در زندگی تجارب زیادی کسب می کنند، ولی کم خردان از کنار تجربه های زندگی بی توجه می گذرند و هیچ گاه آن را به عنوان چراغ روشنگر راه، همراه خود نمی برند؛ در حالی که خردمندان از هر روز زندگی شان درسی می آموزند و در آینده از آن بهره می گیرند. درس گرفتن از لحظه لحظه زندگی و نگه داری تجربه ها و استفاده بجا از آنها، رمز کام یابی در زندگی و راه کاری خردمندانه است. حضرت علی علیه السلام می فرماید:
«اَلْعَقلُ حِفْظُ التَّجارُبِ؛ خردورزی، نگه داری تجربه هاست».(1)
و در سخنی دیگر فرمود:
عقل یعنی نگه داری تجربه ها و درس های زندگی، و بهترین تجربه ای که می آموزی، آن است که برای تو پندآموز باشد.(2)
همچنین از آن حضرت روایت شده که فرمود:
إِنَّ الشَّقِیَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِیَ مِنَ الْعَقْلِ وَ التَّجْرِبَةِ.(3)
بدبخت آن است که از خرد و تجربه بهره درست نبرد.
نقش تجربه در زندگی به اندازه ای است که گفته اند: ای کاش آدمی دو بار عمر می کرد تا یک بار می آموخت و بار دیگر عمل می کرد، چنان که خردمند
ص:63
چون اشتباهی کند، از آن درس می گیرد و هرگز آن را تکرار نمی کند. به فرمایش امام صادق علیه السلام : «لا یُلْسَعُ الْعاقِلُ مِنْ جُحرٍ مَرَّتَیْنِ؛ خردمند دو بار از یک سوراخ گزیده نمی شود.»(1) ناگفته نماند که افراد باتجربه و کاردان در جامعه سالمندان بیشترند. آنها که سرد و گرم روزگار را چشیده اند، می توانند مشاوران خوبی برای دیگران باشند و تجربه های گران سنگ خود را در اختیار آنان قرار دهند.
نظم و برنامه ریزی
کام یابی انسان در زندگی، در گرو برنامه ریزی و نظم است. برنامه ریزی، تقسیم کار و استفاده بهینه از زمان و مکان و امکانات، از اصول مدیریت و عقل معاش است. برنامه ریزی، از هدر رفتن عمر، فرصت ها و امکانات جلوگیری و به انسان کمک می کند تا هر کاری را در وقت مناسب خود انجام دهد. با تقسیم کار نیز وظیفه افراد در انجام کارها، مشخص و انسان مسئولیت پذیر می شود. خلاصه آنکه این دو راه کار خردمحور، امکان بیشترین استفاده و نیکوترین بهره وری از همه امکانات را فراهم می سازند. حضرت امیر علیه السلام در رهنمودی گشایش گر چنین سفارش می کند: «أُوصِیکُم بِتَقْوَی اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ؛ شما را به تقوای الهی و نظم در کارهایتان سفارش می کنم.»(2)
آن حضرت، دوراندیشان را بهره گیران از این دو امتیاز می داند و می فرماید:
ص:64
الْحازِمُ مَنْ جادَ بِما فِی یَدِهِ و لا یُؤَخِّرُ عَمَلَ یَومِهِ إِلی غَدِهِ.(1)
دوراندیش کسی است که آنچه دارد، برگیرد و کار امروز را به فردا نیندازد.
درباره تقسیم کار نیز فرمود:
اِنَّ لَیْلَکَ وَ نَهارَکَ لا یَسْتَوْعِبانِ لِجَمِیعِ حاجاتِکَ فَاقْسِمْها بَیْنَ عَمَلِکَ وَ راحَتِکَ.(2)
شبانه روز تو برای همه کارهایت کافی نیست. پس آن را بین کارهایت و استراحتت تقسیم کن.
بنابراین، انسانِ برنامه ریز، شب و روز خود را تقسیم بندی می کند؛ بخشی از وقتش را برای استراحت و خواب و خوراک، بخشی را برای عبادت و بخشی را برای خانواده صرف می کند. در آموزه های روایی به تقسیم وقت سفارش شده است. امام رضا علیه السلام در این باره می فرماید:
وقت خود را چهار بخش کن: بخشی برای عبادت؛ بخش دیگر برای رفت و آمد با دوستان مورد اعتماد؛ بخشی برای کار و درآمد و بخشی هم برای استراحت و لذت.(3)
بدون شک برنامه ریزی در کارها، به ویژه در امور اقتصادی، مانع دوباره کاری ها، کارهای کوتاه مدت و کم بار و تباه کردن نیروها و امکانات می شود. امام علی علیه السلام فرمود:
ص:65
«صَلاحُ الْعَیْشِ التَّدْبِیرُ؛ امور زندگی فقط با برنامه ریزی سامان می یابد».(1)
مدیر خانه یا جامعه، اگر برنامه ریزی و نظم داشته باشد، حتی با درآمدی اندک می تواند محدوده کار خود را به بهترین صورت اداره کند. دانشجو، استاد، خانه دار و هر کس دیگری هم که با برنامه ریزی و آگاهانه عمل کند، می تواند زندگی را برای خود و دیگران، لذت بخش و پرفایده سازد.
اگر کارها بدون برنامه ریزی پیش رود، زیان و پشیمانی به بار می آورد و انسان را در زندگی دچار آسیب های جدّی و گاه جبران ناپذیر می سازد. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «آفَةُ الْمَعاشِ سُوءُ التَّدْبِیرِ؛ آفت زندگانی، تدبیر بد است».(2)
خوش خلقی
از جمله فضایل اخلاقی که در اسلام بسیار به آن سفارش شده است، خوش خلقی با دیگران است. از پی آمدهای ارزنده خوش خلقی، تبدیل دشمنی ها به دوستی است. در مقابل، بداخلاقی سرچشمه بسیاری از اختلاف هاست. پیامبر گرامی اسلام روایت کرده است:
روزی جبرئیل از سوی پروردگار متعال نزد من آمد و گفت: ای محمد! بر تو باد به اخلاق نیک، که این ویژگی، خیر دنیا و آخرت را به همراه دارد. آگاه باشید که از میان شما کسی بیشتر به من شباهت دارد که خوش اخلاق تر باشد.(3)
ص:66
بنابراین، آراسته شدن به اخلاق نیک بر هر مسلمانی لازم است.
شخص بداخلاق، خود از این ویژگی بیشتر آسیب می بیند و هماره غمگین و گوشه گیر است. رسول رحمت صلی الله علیه و آله می فرماید: «مَنْ ساءَ خُلُقُهُ عَذَّبَ نَفْسَهُ؛ بداخلاق نخست به خودش سختی می رساند.»(1) وی همیشه تنهاست؛ زیرا هیچ کس تاب هم نشینی و رفاقت با او را ندارد. حضرت علی علیه السلام در وصیت به فرزندش محمد بن حنفیه می فرماید:
از خودخواهی، بداخلاقی و کم صبری بپرهیز؛ زیرا با داشتن این سه خصلت ناپسند، هیچ دوستی برای تو باقی نمی ماند و از مردم دور خواهی شد. سعی کن خود را به دوستی و رابطه با مردم واداری.(2)
و امام صادق علیه السلام نیز فرمود: «دروغ گو مردانگی ندارد؛ سرزنش کننده برادر ندارد؛ حسود هیچ گاه آسایش نخواهد یافت و بداخلاق به بزرگی و سروری نخواهد رسید».(3)
همچنان که گفتن حرف بیهوده، سبب دوری از خداوند است، گوش دادن به آن نیز غفلت زا و سبب فراموشی یاد خداوند می شود. خداوند در قرآن مجید می فرماید:
ص:67
إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤ'c7دَ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْئُوُلاً. (بنی اسرائیل: 36)
به درستی که گوش و چشم و دل، همه بازخواست خواهند شد و مسئولند.
امام سجاد علیه السلام در رسالة الحقوق درباره حق گوش چنین می فرماید:
وَ اَمّا حَقُّ السَّمْعِ فَتَنْزیهُهُ عَنْ أَنْ تَجْعَلَهُ طَریقا اِلی قَلْبِکَ اِلاّ لِفُوهَةٍ کَریمَةٍ تُحْدِثُ فی قَلْبِکَ خَیْرا أَوْ تُکْسِبُ خُلُقا کَریما. (1)
و اما حق گوش آن است که آن را از اینکه راهی به سوی دلت قرار دهی، پاکش نگه داری [و آن را نگشایی]، جز برای سخنانی که از دهان بزرگان خارج می شود و خیری در دلت ایجاد می کند یا اخلاق نیکویی از آن به دست آوری.
برای شکرگزاری از نعمت الهی گوش باید آن را در راه فرمان برداری از خدا به کار برد. بنابراین، شنیدن سخنانی که برای دنیا و آخرت انسان سودی ندارد، بلکه سبب گمراهی نیز می گردد، یا شنیدن ساز و آوازهای طرب آور که شخص را از توجه به وظایف و مسئولیت های اجتماعی اش بازمی دارد و او را به تباهی می کشد، ناسپاسی این نعمت الهی است. خداوند در قرآن کریم می فرماید:
وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الْحَدِیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ. (لقمان: 6)
بعضی از مردم، سخنان بیهوده فراهم می کنند تا دیگران را از راه خدا بازدارند.
امام باقر علیه السلام در مورد گوش سپردن به سخن دیگران می فرماید:
کسی که به سخن گوینده ای گوش دهد، بنده او شده است. پس اگر سخن گو، سخن خداوند را بیان کند، او نیز بندگی خدا را کرده و اگر کلام
ص:68
شیطان را بگوید، بندگی شیطان را کرده است. (1)
نگاه آخرتی به دنیا
هر آنچه مردم از دنیا برای خود برمی گیرند، از دستشان می رود و تنها حساب و کتاب و گرفتاری آن باقی می ماند. ولی هر چه از وقت، مال، آبرو و دیگر امکانات دنیایی خود برای آباد کردن آخرتشان استفاده کنند، نتیجه اش برای آنان باقی می ماند. دنیا همچون سایه ای است که به محض گسترده شدن، برچیده می شود و هر چه بر سایه افزوده شود، رو به کاستی می رود. به همین دلیل، امیرمؤمنان، علی علیه السلام می فرماید:
به اندازه ای از دنیا توشه برگیرید که در روز رستاخیز نجات بخش شما باشد.(2)
حضرت در کلامی دیگر به نابودی دنیا اشاره می کند و می فرماید:
آگاه باشید! دنیا منزل گاهی است که در آن، جز با زهد و پارسایی نتوان سالم ماند. با این دست آویزهای نابود شونده و خواسته های خاکی (پست) در این گیتی، کسی به رستگاری دست نمی یابد. مردم به وسیله دنیا، آزمایش شده اند. هر چه از دنیا را که برای دنیا به دست می آورند، از کفشان می رود و در روز حساب بر همه آنها بازخواست می شوند و هر آنچه از دنیا برای آخرت بهره گرفته اند، پاداش آن برایشان باقی می ماند و پیوسته بر آن خوش دل و خوش حالند. سرای دنیا در چشم اندیشمندان بسان سایه ای است که هنوز گسترده نشده، خود را جمع می کند و رفته رفته کوتاه و کم
ص:69
می گردد.(1)
بنا بر سخن حضرت، باید از دنیا به گونه ای بهره گیریم که از فرجام های زیان بار آن در امان بمانیم و بدانیم آنچه فقط برای دنیا باشد، وسیله نجات انسان نمی شود. این دنیا و جلوه های فریبنده آن برای امتحان است. همان گونه که در قرآن می خوانیم:
وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُکُمْ وَ أَوْلادُکُمْ فِتْنَةٌ وَ أَنَّ اللّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ. (انفال: 28)
آگاه باشید که اموال و اولاد شما وسیله آزمایش و امتحان شما هستند و به تحقیق پاداش بزرگ نزد خداست.
به راستی که ارزش دنیا آن قدر نیست که آدمی از روگردانی آن غمگین و از روی آوردنش شادمان شود و خود را فدای رسیدن به آن کند. دنیا اگر وسیله خیر نباشد، مانعی می شود برای رسیدن به کمال و سعادت در آخرت. امام علی علیه السلام در سخنان روشنگرانه خود، حقیقت دنیا را آشکار می کند و به مردم هشدار می دهد که به زرق و برق این سرای فانی دل نبندند و از آن برای آباد کردن سرای ابدی توشه برگیرند. با وسوسه های فریبنده شیطان، به خوشی های دنیا دل نبندند و در طول عمر کوتاه خود، برای تأمین سعادت آخرت بکوشند. بی تردید دنیا برای کسانی که با آن صادقانه برخورد کنند، سرای راستی و برای کسانی که خبر و پیام هشداردهنده اش را دریابند، سرای امن و امان است. برای کسی که از آن توشه برگیرد، سرای توانگری و برای کسی که از آن پند گیرد، سرای اندرز است. امیر مؤمنان، علی علیه السلام می فرماید:
أَلدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ لاَ دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلاَنِ رَجُلٌ بَاعَ فِیهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ
ص:70
رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا.(1)
دنیا سرای گذر است، نه خانه اقامت؛ مردم در آن دو گروهند: عده ای نفس خود را به دنیا فروختند و خود را هلاک کردند و عده ای خود را [از دنیا] خریدند و آزاد کردند.
آزادگان، خود را از اسارت و بندگی و علاقه های پست دنیا رهانده و بندگی خدا را بر بردگی دنیا برگزیده اند.
اندیشیدن
اندیشیدن در امور و سنگین و سبک کردن آنها، راهی به سوی انتخاب برتر است. هر کاری اگر با اندیشه همراه باشد و از هر نظر بررسی شود، بی شک به نتیجه بهتری می رسد و به رستگاری نزدیک تر خواهد بود، ولی متأسفانه برخی افراد از اندیشه خود به نیکویی بهره نمی گیرند. امام علی علیه السلام می فرماید:
أَصْلُ الْعَقْلِ الْفِکرُ و ثَمَرَتُهُ السَّلامَةُ.(2)
اساس خرد، اندیشیدن است و نتیجه آن سلامت [از شکست ها و ناکامی ها ]است.
در بعضی احادیث، یک ساعت اندیشیدن حکمت آمیز، از یک سال عبادت بی تفکر برتر شمرده شده و هدایت، به راستی از پی آمدهای چنین اندیشیدنی بیان شده است، چنان که امام علی علیه السلام فرمود: «أَلْفِکْرُ یَهْدِی إِلَی الرَّشادِ؛ اندیشه،
ص:71
هدایت کننده به سوی راستی و پیروزی است».(1)
بی شک اندیشه درباره فرجام هر کاری، انسان را از آسیب ها ایمن می دارد، همچنان که در این کلام نورانی آمده است:
أَلْفِکْرُ فِی الْعَواقِبِ یُنْجِی مِنَ الْعَطَبِ.(2)
اندیشه در فرجام کار، انسان را از نابودی نجات می دهد.
و در روایتی دیگر از این مسئله، چنین یاد می شود:
إِذا قَدَّمْتَ الْفِکْرَ فِی جَمِیعِ اَفْعالِکَ حَسُنَتْ عَواقِبُکَ فِی کُلِّ اَمْرٍ.(3)
هرگاه فکر را در همه کارهای خود مقدم داری، سرانجام تو در هر کاری نیکو می شود.
ازاین رو امام سفارش می کند که:
تَفَکَّرْ قَبْلَ أَنْ تَعْزِمَ وَ شاوِرْ قَبْلَ أَنْ تُقْدِمَ وَ تَدَبَّرْ قَبْلَ أَنْ تَهْجُم.(4)
پیش از آنکه تصمیم بگیری، فکر کن و پیش از آنکه اقدام کنی، مشورت کن و پیش از ورود در هر کاری، به پایان آن بیندیش.
انسان عاقل، اندیشیدن تفکر را رها نمی کند تا آگاهی یابد؛ زیرا روایت شده است: «لا بَصِیرَةَ لِمَنْ لا فِکْرَ لَهُ؛ آن که اندیشه ندارد، بصیرت ندارد».(5)
ص:72
دانش اندوزی
فراگیری دانش از برترین امتیازهای بشر و وسیله خروج او از چاه تاریک نادانی است. دانش، همچون نوری درخشان شبستان دل صاحبش را روشنی می بخشد و میزان ارزشمندی جوامع همیشه با وجود دانشمندانش سنجیده می شود. دانش ورزی و دانش آموزی از دیرباز افتخاری بزرگ به شمار می آمده و همچنان افتخارآفرین است. فرهیختگان، همواره صدرنشینان مجالس و شمع محفل کمال جویان بوده اند. مقام دانش و دانشمند در پیشگاه حضرت حق نیز پیوسته ستوده شده است:
هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمُونَ. (زمر: 9)
آیا کسانی که می دانند با آنها که نمی دانند یکسانند؟
خداوند متعال به حضرت ابراهیم علیه السلام فرمود: «ای ابراهیم! من داناترینم و انسان دانا را نیز دوست می دارم.»(1) امام صادق علیه السلام در سفارش به دانش اندوزی می فرماید:
داناترین مردم، کسی است که دانش های دیگران را بر دانش خویش بیفزاید. ارزشمندترین مردم کسی است که دانش فراوان داشته باشد و کمترین و پست ترین انسان کسی است که دانشش اندک باشد.(2)
در آموزه های روایی، همگان به فراگیری دانش فرا خوانده شده اند و چنین آمده است: دانش را فرا بگیرید که آموختن آن نیک، آموزش دادن آن تسبیح،
ص:73
دنبال کردن آن جهاد و یاد دادنش به کسی که نمی داند صدقه است. دانش، مونس تنهایی، رفیق بی کسی، سلاحی در برابر دشمن و زینت دوستان است. خداوند به وسیله آن، گروهی را بالا می برد و در کار نیک، پیشوا قرار می دهد، تا دیگران با آنها هدایت یابند. دانش، حیات دل است و نیروبخش بدن های ناتوان و به وسیله علم است که خداوند پرستش و اطاعت می شود.(1)
میانه روی
میانه روی در هر کاری حتی عبادت، پسندیده است و زیاده روی و کوتاهی، هر دو زیان آورند. مؤمن باید در تمام تصمیم گیری ها و کارهایش، از جمله خوردن، آشامیدن، لباس پوشیدن، خرج کردن، خوابیدن، تفریح کردن، درس خواندن، محبت کردن و خلاصه هر آنچه در شبانه روز با آن سر و کار دارد، میانه روی در پیش گیرد. چنین شیوه ای در زندگی بسیار مفید و نیکوست.
در قرآن مجید درباره میانه روی در انفاق آمده است که نه بخیل و تنگ نظر باش و نه آن قدر سخاوتمند که هر چه داری انفاق کنی و خود را نیازمند گردانی، بلکه میان این دو را برگزین:
وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إلی عُنُقِکَ وَ لاتَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوما مَحْسُورًا. (اسراء: 29)
نه دست خود را محکم بسته دار و نه بسیار باز و گشاده، که هر کدام را بکنی، به نکوهش و حسرت خواهی نشست.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به یکی از یاران خود فرمود: «ای ابادرداء! پیکرت بر تو
ص:74
حقی دارد؛ پس روزه (مستحبی) را گاهی بگیر و گاهی نگیر. نماز بخوان و بخواب، حق هر کسی را به او بده.»(1) و فرمود: «چه نیک است میانه روی در عبادت.»(2) آن حضرت، در پرداختن به امور معاش و معاد و برآوردن نیازهای جسم و روح، نگه داشتن اندازه را لازم می دانست و اجازه نمی داد کسی راه افراط و تفریط بپیماید. سیره خود آن حضرت نیز میانه روی بود؛ «سِیرَتُهُ الْقَصْدُ.»(3) کسانی که در زندگی، روش میانه روی را برمی گزینند، سرانجام به سعادت می رسند و کسانی که از این راه خارج شوند، پایان کارشان سقوط و تباهی است. امام علی علیه السلام در وصیت نامه خود به امام حسن علیه السلام می فرماید: «فرزند! در امر معیشت و نیز در عبادتت میانه رو باش. در عبادت به اندازه ای عمل کن که همیشه توان انجام آن را داشته باشی.»(4)
حضرت در خطبه همام نیز یکی از ویژگی های پارسایان را رعایت میانه روی، حتی در پوشش، بیان می کند و می فرماید:
جامه ای که می پوشند، به اندازه ضرورت و به شیوه میانه روی است. نه لباسی در بر می کنند که آنان را به گروه ثروتمندان گناه کار پیوند دهد و سبب بغض تهی دستان شود و نه لباسی که مردم آنان را پست به شمار آورند و
ص:75
تحقیرشان کنند.(1)
شیخ اجل، سعدی در نکوهش از زیاده روی چنین سروده است:
خوردن برای زیستن و ذکر کردن است
تو معتقد که زیستن بهر خوردن است
پرهیز از تک روی
از آفت های اجتماعی، پراکندگی در امت اسلامی است. دشمنان با همین ترفند توانسته اند در میان ملت ها راه یابند و از نیروی انسانی و امکانات آنها بهره برداری کنند. پیدایش گروه های گوناگون، ملی گرایی افراطی و پراکندگی ملت، تنها به سود استعمارگران است. از این رو، اسلام، مسلمانان را به پرهیز از تفرقه امر و بر وحدت امت تأکید کرده است. در قرآن مجید می خوانیم: «إنَّ هذِهِ اُمَّتُکُمْ اُمَّةً واحِدَةً.» (انبیاء: 92)
این است امت شما که امتی یگانه است.
امام علی علیه السلام نیز می فرماید:
اَلْزِمُوا الْجَماعَةَ وَ اجْتَنِبُوا الْفُرْقَةَ.(2)
ص:76
همراه جماعت باشید و از تفرقه دوری کنید.
بنابراین، انسان خردمند، ضمن تلاش برای حفظ وحدت، به هیچ عنوان از ملت خود جدا نمی شود و از تک روی می پرهیزد. رهبر خردمندان، علی علیه السلام در سخنی دیگر می فرماید:
اِیّاکُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَاِنَّ الشّاذَّ مِن النّاسِ لِلشَّیْطانِ.(1)
از جدایی و کناره گیری بپرهیز که انسان جدا شده از اجتماع، سهم شیطان است.
همان گونه که گوسفند جدا شده از گله، شکار گرگ می شود، انسان دور شده از اجتماع نیز نصیب شیطان می شود.
خداوند منان می فرماید:
وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعا وَ لا تَفَرَّقُوا وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَألَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إخْوانا وَ کُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ. (آل عمران: 103)
و همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا را بر خود به یاد آرید که چگونه دشمن یکدیگر بودید و [خداوند ]در میان دل های شما، الفت ایجاد کرد و به برکتِ نعمتِ او برادر شدید. شما بر لب حفره ای از آتش بودید، خدا شما را از آن نجات داد. خداوند، این گونه، آیات خود را برای شما آشکار می سازد؛ شاید پذیرای هدایت شوید.
مسئولیت پذیری
از ویژگی های افراد مسئولیت پذیر آن است که هرگاه به وجودشان نیاز بود، به میدان می آیند. این روحیه، ستودنی و سازنده است. او انسان متعهد و کمال یافته و به پیشرفت و عزت خود و کشورش علاقه مند است و در این راه
ص:77
از هیچ تلاشی دریغ نمی ورزد. تکلیف شناس و بر انجام آن پای بند است. پس هرجا که انجام کاری لازم باشد، آن را بی هیچ منتی می پذیرد و خود را در برابر آن متعهد و پاسخ گو می داند که این، همان احساس مسئولیت در برابر جامعه و حقوق مردم است. خداوند در قرآن با لحنی اعتراض آمیز و سرزنش گر، خطاب به افرادی که به تکالیف و رسالت های خود بی توجهند، می فرماید:
وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ. (نساء: 75)
چرا در برابر ستمی که بر مردان و زنان و کودکان شده، در راه خدا به پا نمی خیزید و مبارزه نمی کنید؟
مسلمان راستین، خود را در برابر خدا، خانواده و اجتماع مسئول می داند؛ دفاع از حقوق ستم دیدگان، سالخوردگان، کودکان، زنان، یتیمان، فقرا و درماندگان را بر خود واجب می داند و از راحت طلبی و مسئولیت گریزی به دور است. بدین ترتیب، بی اعتنایی به تکلیف از روی آسوده خواهی، در اسلام نکوهیده است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
مَنْ اَصْبَحَ وَ لایَهْتَمُّ بِأُمورِ المُسْلِمِینَ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ.(1)
کسی که صبح کند و در فکر امور مسلمانان نباشد، مسلمان نیست.
اصولاً اگر کسی توان انجام کاری را دارد، شایسته نیست به بهانه های واهی، در انجام آن سستی کند و خود را کنار بکشد. در مقابل، اگر شایستگی و شرایط انجام کاری را ندارد و کس دیگری هست که آن کار را بهتر به انجام می رساند، باید مسئولیت را به او واگذار کند.
ص:78
پاک دلی
مسلمان، دلی پاک و سالم دارد که از حسادت، ریا، تکبر و خودخواهی به دور است. کینه کسی را به دل نمی گیرد و بدخواه کسی نیست. اسلام برای پیروانش، قلبی سپیدتر از برف، پاک تر از نقره و زلال تر از آبِ روان می پسندد که همواره دنباله رو خیر و نیکی و طرفدار حقیقت باشد. صاحب چنین دل و دیده پاک و تعالی یافته ای، آگاهانه به جهان می نگرد. در قرآن مجید در این باره آمده است:
فَمَنْ یُرِدِ اللّهُ أَنْ یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِْلإِسْلامِ وَ مَنْ یُرِدْ أَنْ یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقا حَرَجا کَأنَّما یَصَّعَّدُ فی السَّماءِ کَذلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذینَ لا یُؤمِنُونَ. (انعام: 125)
پس خداوند، اراده هدایت هر کس را که کند، قلبش را به نور اسلام روشن و گشوده گرداند و هر کس را خواهد گمراه کند (یعنی به حال گمراهی وا گذارد)، دل او را برای پذیرفتن ایمان تنگ و سخت گرداند که گویی می خواهد از زمین بر آسمان رود. این است که خدا آنان را که به حق نمی گروند، رد شده و پلید می گرداند.
رسول گرامی اسلام نیز در حدیثی می فرماید:
قَلْبُ الْمُؤْمِنِ أَجْرَدُ فِیهِ سِراجٌ یَزْهَرُ وَ قَلْبُ الْکافِرِ أَسْوَدُ مَنْکُوسٌ.(1)
دل مؤمن از آلودگی ها پاک است و چراغی در آن نورافشانی می کند، ولی دل کافر برخلاف دل مؤمن، تاریک است.
دل روشن مؤمن، با نور هدایت خود، به دیگر اعضا روشنی می بخشد. همان گونه که درختان میوه و گیاهان مفید در خاک آماده و مناسب می توانند رشد کنند، نیت های خالص برای کارهای نیک در دل پاک مؤمن رشد می کنند. در حالی که دل های بیمار و افسرده همچون زمین شوره زاری هستند
ص:79
که مرکز رشد میکرب های فسادآور است و هیچ محصول خوبی در آن به عمل نمی آید. بنابراین، زشتی و زیبایی و نیکی و تباهی دیگر اعضای بدن از دل و قلب سرچشمه می گیرد. حضرت امام صادق علیه السلام فرموده است:
منزلت قلب در بدن انسان، همچون منزلت امام در میان مردم و اطاعت اعضای بدن از قلب، مانند اطاعت مردم از امام، واجب است. تمام اعضای بدن به قلب وابسته اند. در حقیقت اجراکننده امور ذهنی انسان، قلب است. گوش، چشم، بینی، دهان، دست، پا و برخی دیگر از اعضا برخی دیگر از اعضا همگی از قلب مأموریت می گیرند. بنابراین، با اراده انسان برای دیدن، چشم [به فرمان قلب ]گشوده می شود، با اراده انسان برای شنیدن، گوش ها [به فرمان قلب ]می شنوند. با اراده انسان برای دریافت بوی چیزی، بینی [به فرمان قلب] بو می کشد. هنگامی که انسان اراده می کند سخن بگوید، زبان [به فرمان قلب] به حرکت در می آید و چون قصد حرکت کند، دو پای وی [به فرمان قلب] به حرکت در می آیند و زمانی که میل شهوت رانی داشته باشد، قوای جنسی [به فرمان قلب] تحریک می شود. بنابراین همه این اعضا از جانب قلب مأموریت می یابند.(1)
برای حفظ سلامت قلب و کنترل همیشگی باید آن را از آلودگی ها دور نگه داشت و ناخالصی ها را از آن زدود. بیماری دل و روح از بیماری جسم خطرناک تر است؛ زیرا با تباهی آن، جسم نیز تباه می شود. در رهنمودهای امام علی علیه السلام به امام حسن مجتبی علیه السلام آمده است:
فقر، نوعی بلا و مصیبت است؛ از آن سخت تر بیماری بدن و از آن دشوارتر بیماری قلب است. ثروت، یکی از نعمت های الهی است که بهتر از آن،
ص:80
سلامتی بدن و بهتر از سلامتی بدن، پاکیزگی دل و روح انسان است.(1)
عزتمندی
عزت و سربلندی از ویژگی های انسان آزاده است. انسان ها به طور فطری، بزرگ منش آفریده شده اند. خداوند در قرآن مجید، آدمی را از پستی و خواری بر حذر داشته و انسان های عزتمند را ستوده است. تحمل خواری و ذلت به قدری تلخ و نارواست که هر دشواری و سختی را به جان می خرند، ولی ساعتی تحمل خواری را برنمی تابند، چنان که پیشوای تمام آزادگان جهان، علی علیه السلام، تحمل گرسنگی را بهتر از خواری نیازخواهی دانسته و فرموده است: «أَلْجُوعُ خَیْرٌ مِنْ ذُلِّ الْخُضُوعِ».(2)
انسان سربلند و باعزت، محرومیت را تحمل می کند، ولی برای نعمت دنیا دست نیاز به سوی هر کسی دراز نمی کند. اظهار خواری انسان تنها در پیشگاه آفریدگار عزیز و مقتدر جهان شایسته است و اظهار بندگی، کمال بزرگی و مایه سرافرازی انسان است. امام علی علیه السلام در رهنمودی می فرماید: «مَن اِعْتَزَّ بِغَیْرِ اللّه ِ ذَلِّ؛ کسی که از غیر خدا عزت بجوید، خوار می شود.»(3) بنابراین، مؤمن از کارهای پست و ناشایستی که در شأن انسان های والامقام نیست، دوری می کند و با تحمل دشواری ها و ناکامی ها، سربلند می شود. الگوی وی نیز،
ص:81
بزرگ سرافراز جهان است که فرمود: «هَیْهاتُ مِنَّا الذِّلَّةُ.»(1) به راستی که سالار آزادگان، امام حسین علیه السلام به اسارت، شهادت و محرومیت از تمام نعمت های دنیا تن داد، ولی لحظه ای زیر بار ذلت نرفت. ملت سرافراز ایران نیز با همین شعار، عزت و سربلندی خود را بازیافت و در این راه، همچنان ثابت قدم و استوار است.
پرهیز از بدهکاری
بعضی از مردم به دلیل بلندپروازی ها و عقب نماندن از هم قطارانشان، خود را گرفتار قرض می کنند که پی آمدهای نامطلوب فراوانی در پی دارد. این در صورتی است که اگر قناعت پیشه می کردند و با اندک خود می ساختند، می توانستند زندگی را بدون نیاز به وام، پیش ببرند. در آیین اسلام، به همان اندازه که به قرض دادن و راه اندازی کار مردم سفارش شده، از قرض گرفتن و خود را اسیر مردم کردن نهی شده است. امام علی علیه السلام می فرماید:
أَلدَّیْنُ رِقٌّ وَ الْقَضاءُ عِتْقٌ.(2)
وامداری، بردگی و ادای وام آزادی است.
وام زیاد، گاه آدمی را به دروغ گویی برای بازپرداخت نکردن آن، وا می دارد. امام علی علیه السلام در این مورد می فرماید:
کَثْرَةُ الدَّیْنِ تُصَیِّرُ الصّادِقَ کاذِبا وَ الْمُنجِرَ مُخْلِفا.
ص:82
وام زیاد، راست گو را به دروغ گویی وا می دارد و خوش قول را بدقول می گرداند.(1)
اصولاً بدهکاری تمام فکر و ذهن آدمی را به خود مشغول می سازد؛ چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
اِیّاکُمْ وَ الدَّیْنَ فَاِنَّهُ هَمٌّ بِاللَّیْلِ وَ ذُلٌّ بِالنَّهارِ.
از بدهکاری بپرهیزید که غصّه شب و خواری روز است.(2)
و از امام صادق علیه السلام هم روایت شده است:
خَفِّفُوا الدَّیْنَ فَاِنَّ فِی خِفَّةِ الدَّیْنِ زِیادَةُ الْعُمُرِ.(3)
بدهی خویش را سبک کنید که سبکی بدهی، مایه زیادی عمر است.
بنابراین، دور از خرد و منطق است که آدمی بدون ضرورت، خود را اسیر بدهکاری کند. متأسفانه برخی، نه برای آبروداری یا نجات از بی خانمانی، بلکه فقط برای چشم و هم چشمی یا بلندپروازی های بی مورد، خود را اسیر وام می سازند.
دنیاگریزی
انسان های وارسته، خود را از بند وابستگی های مادی و بندگی دنیا رهانده و بندگی خدا را بر بردگی دنیا ترجیح داده اند. خداوند در قرآن مجید، با مثالی زیبا، زندگی زودگذر دنیا را ترسیم می کند و اعمال صالح را شایسته بهترین امیدها و دل بستگی ها می داند و می فرماید:
ص:83
وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلُ الْحَیاةِ الدُّنْیا کَماءٍ أَنْزَلْناهُ مِنَ السَّماءِ فَاخْتَلَطَ بِهِ نَباتُ اْلأَرْضِ فَأَصْبَحَ هَشیما تَذْرُوهُ الرِّیاحُ وَ کانَ اللّهُ عَلی کُلِّ شَیْءٍ مُقْتَدِرًا الْمالُ وَ الْبَنُونَ زِینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ الْباقِیاتُ الصّالِحاتُ خَیْرٌ عِنْدَ رَبِّکَ ثَوابا وَ خَیْرٌ أَمَلاً. (کهف: 45 و 46)
ای پیامبر! زندگی دنیا را برای مردم این گونه مثل بزن که ما آب بارانی از آسمان نازل کردیم و به آن آب، روییدنی های گوناگون زمین در هم پیچیده و خرم روییدند. پس در صبح گاهی خرد و شکسته شدند، به گونه ای که بادها آن گیاهان را پراکنده می کنند و خداوند بر هر چیز اقتدار کامل دارد. مال و فرزندان، زینت حیات دنیاست، ولی اعمال صالح که تا قیامت باقی است، از نظر پاداش و امید و دل بستگی نزد پروردگار بسی بهتر است.
امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:
مَثَلُ الدُّنْیا کَمَثَلِ ماءِ الْبَحْرِ کُلَّما شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشانُ ازْدادَ عَطَشا حَتّی یَقْتُلَهُ.(1)
دنیا مانند آب دریاست که تشنه هر چه از آن آب بیاشامد، تشنگی اش زیادتر می شود تا او را بکشد.
بنابراین، دنیا سرای گذر است و شایسته دل بستن نیست.
الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ لاَ دَارُ مَقَرٍّ وَ النَّاسُ فِیهَا رَجُلاَنِ؛ رَجُلٌ بَاعَ فِیهَا نَفْسَهُ فَأَوْبَقَهَا وَ رَجُلٌ ابْتَاعَ نَفْسَهُ فَأَعْتَقَهَا.(2)
دنیا سرای گذر است نه خانه اقامت و مردم در آن دو گروهند: عده ای خود را به دنیا فروختند و نفس خود را هلاک کردند و عده ای خود را خریدند و آزاد کردند.
حضرت علی علیه السلام در توصیف دنیا فرموده است:
مَثَلُ الدُّنْیَا کَمَثَلِ الْحَیَّةِ لَیِّنٌ مَسُّهَا وَ السَّمُّ النَّاقِعُ فِی جَوْفِهَا یَهْوِی إِلَیْهَا الْغِرُّ
ص:84
الْجَاهِلُ وَ یَحْذَرُهَا ذُو اللُّبِّ الْعَاقِلُ.(1)
دنیا همچون ماری است که پوست آن نرم و سَم کُشنده در درون دارد که فریب خورده نادان به آن میل و خردمند عاقل از آن دوری می کند.
زهدورزی
زهد با توجه به موارد کاربردش، مقابل کلمه رغبت و میل قرار دارد. بنابراین، کسی که به چیزی میل و رغبت ندارد، زاهد است. دنیا در نظر زاهد بسیار کم بهاست و اصالتی ندارد. وی آن را فقط وسیله ای برای تأمین سعادت آخرت و محل گذری به سوی حیات جاودانه می داند. امام علی علیه السلام، زهد را تقویت کننده دین دانسته و فرموده است: «اِنّ مِنْ اَعوَنِ الْاَخلاقِ عَلَی الدّین الزُّهدَ فی الدُّنیا؛ به تحقیق، اخلاقی که بیش از همه در تقویت دین به انسان کمک می کند، زهد در دنیاست». زهد در دنیا، بنده را از سقوط در پرتگاه طمع در امان می دارد. پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «اِنّ صَلاحَ اوّلِ هَذِهِ الاُمَّةِ بِالزُّهْدِ وَ الْیَقینِ و هَلاکُ آخِرِها بالشُّحِّ و الاَمَلِ؛ به راستی که مصلحت نخست این امت، زهد و یقین و نابودی آخر آن، حرص و آرزو است».(2)
از سویی دیگر زهد، حسرت نخوردن بر چیزهایی است که از دست رفته و مغرور نشدن به چیزهایی است که به انسان می رسد. ازاین رو، زاهد، از پیش آمدهای ناگوار و مصیبت های جانی و مالی نگران نمی شود و آن را تقدیر الهی می داند. وی نه با از دست رفتن جان، مال، فرزند و زندگی تأسف می خورد و نه در صورت برخورداری از دنیا، مغرور می شود. امام علی علیه السلام در همین باره می فرماید:
ص:85
فَمَنْ لَمْ یَأسِفْ الماضی وَ لَمْ یَفْرَح عَلَی الآتِی فَقَدْ اَخَذَ الزُّهدَ بِطَرفیه.(1)
کسی که بر آنچه گذشت (از دستش رفت)، افسوس نخورد و بر آنچه به دستش آمد غرور و شادی نیافت، دو طرف زهد را دارد.
پیامبر اکرم در وصیت خویش به ابوذر می فرماید:
یا اباذر! ما زَهَّدَ عَبْدٌ فی الدّنیا اِلاّ اَثْبَتَ اللّه ِ الْحِکْمَةَ فی قَلْبِهِ وَ اَنْطَقَ بِها لِسانَهُ وَ بَصَّرَهُ عُیوبَ الدُّنیا دائِما وَ دَوائها وَ اَخْرَجَهُ مِنْها سالِما اِلی دارِ السَّلام.(2)
ای ابوذر هیچ بنده ای در دنیا زهد نورزید مگر خداوند حکمت در قلب او جایگزین کرد و زبانش را به آن گویا ساخت و او را به عیب های دنیا و دردها و دواهای آن آشنا گردانید و او را از دنیا سالم و شایسته به جوار رحمت خویش به بهشت برین در آورد. بی رغبتی به دنیا زهد کامل است هر چند آدمی دارای مال و منال هم باشد.
اخلاص
اخلاص یعنی تنها برای رضای خداوند کار کردن و همه وجود خود را در اختیار او قرار دادن. ما بنده و آفریده خداییم، پس شایسته است همه اعمال و رفتارمان خالصانه در راه رضایت او باشد و اگر برای رضایت خاطر دیگران کاری انجام دهیم، کار خود را بی ارزش ساخته ایم. اخلاص حقیقی، با نیتی پاک و به دور از خواسته ها و هدف های غیرالهی به دست می آید. در مسیر خالص شدن برای خدا، حتی سخن گفتن و ناچیزترین کارها می تواند برای رضایت خدا باشد. در عمل خالص برای خدا، هوس ها و آرزوهای دنیایی یا خوش آمد و تحسین دیگران نقشی ندارد.
اخلاص، معیار سنجش ارزش و اعتبار تمام اعمال است. پیامبر گرامی اسلام می فرماید:
ص:86
مَنْ أَخْلَصَ لِلّهِ أَرْبَعِینَ یَوْما فَجَّر اللّه ُ یَنابِیعَ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلی لِسانِهِ.(1)
کسی که چهل روز خود را برای خداوند خالص کند، خداوند چشمه های دانش و حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می گرداند.
عالمان اخلاق می گویند: اگر به نفس و باطن خود صفا دادی، خود را خالص کردی، نفست را تمرین دادی و خودسازی کردی، چشم دلت باز می شود و به معارف الهی دست می یابی. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
اِعْمَلْ لِوَجْهٍ وَاحِدٍ یَکْفیک الوجوهَ کُلَّها.(2)
برای یک جهت (خدا) کار کن تا از همه بی نیاز شوی.
اساسا اخلاص و پاکی، هدف آیین های الهی است و در قرآن هم می خوانیم:
وَ ما اُمِرُوا إِلاّ لِیَعْبُدُوا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ. (بیّنه: 5)
بندگان امر نشدند، مگر به اینکه خدا را عبادت کنند و دین را خالص برای خدا قرار دهند.
اخلاص و تقوا، هدفِ آفرینش و مقصودِ عبادت و بندگی است که رسیدن به آن مشکل است، ولی بزرگ ترین عنایت و نعمت الهی است. امام صادق علیه السلام می فرماید:
ما اَنْعَمَ اللّه ُ عَزَّوَجَلَّ عَلی عَبْدٍ أَجلَّ مِنْ اَلاّ یَکُونَ فِی قَلْبِهِ مَعَ اللّه ِ غَیْرُهُ.
هیچ کدام از نعمت های خداوند بر بنده بالاتر از این نیست که در قلب او جز خدا کسی نباشد.
امام علی علیه السلام نیز در سخنی ارزشمند می فرماید: «اَلاِْخْلاصُ غایَةُ الدِّینِ؛ اخلاص و پاکی، هدف دین است».(3)
ص:87
همچنین اخلاص عالی ترین مرتبه یقین و دریافت ژرفای حقایق است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «بِالاِْخْلاصِ تَتَفاضَلُ مَراتِبُ الْمُؤْمِنِینَ؛ با اخلاص، مراتب مؤمنان برتری می یابد».(1)
از آثار اخلاص، کنار رفتن هواهای نفسانی و نیکو شدن اعمال است که زمینه ساز برخورداری از لطف های الهی و امدادهای غیبی می شود.
بندگی خدا
بندگی و اطاعت فرمان خدا، هدف آفرینش انسان و جهان است. آدمی با نافرمانی خدا، بر خود ستم می کند؛ زیرا سرافرازی و سعادت وی در اطاعت از خداوند نهفته است. همین بندگی است که به او ارزش و هویت می بخشد و اگر آن را از وی بگیرند، دیگر گل سرسبد موجودات جهان نخواهد بود. پیشوای عابدان، علی علیه السلام می فرماید:
لَیْسَ عَلی وَجْهِ الاَْرْضِ أَکْرَمُ عَلَی اللّه ِ سُبْحانَهُ مِنَ النَّفْسِ الْمُطِیعَةِ لاَِمْرِهِ.(2)
هیچ موجودی روی زمین، نزد خداوند سبحان، گرامی تر از انسانی نیست که مطیع امرش باشد.
ارزش اطاعت از خدا در نزد آن حضرت را می توان از این کلام نورانی دریافت که فرمود:
اَشْرَفُ الاَْعْمالِ الطّاعَةُ وَ جَمالُ الْعَبْدِ الطّاعَةُ.(3)
ص:88
شریف ترین کارها، اطاعت از خدای متعال است و زیبایی بنده به اطاعتش از خداوند است.
انسان خردمند، هیچ گاه هدف از آفرینش خود را از یاد نمی برد و هر چه خردش کامل تر شود، اطاعتش نیز افزون تر می شود و نیک می داند که «فِی الطّاعَةِ کُنُوزُ الْأَرْباحِ؛ همه گنج های دنیایی و آخرتی در اطاعت از خداوند است.»(1) همه خیرها و خوبی ها، در بندگی در پیشگاه خداوند و گردن نهادن بر فرمان های او جمع است. فرمان بردار و تسلیم حقیقی، به بخشش الهی دست می یابد. در غیر این صورت، از همه خوشبختی ها محروم می شود. امام پارسایان می فرماید: «مَنْ أَطاعَ اللّه ُ اجْتَباهُ؛ کسی که از خداوند اطاعت کند، خدا او را بر می گزیند.»(2) و چه چیز برای انسان بالاتر از آنکه خداوند او را برگزیند؟
میانه روی در معیشت
تنظیم درست دخل و خرج، در اداره زندگی نقش مهمی دارد. ضعف تدبیر اقتصادی و ناتوانی در کنترل درآمد و هزینه، شخص را در زندگی اقتصادی اش ناکام می سازد. بنابراین، خرج و دخل باید با برنامه ریزی باشد و با درست خرج کردن، می توان آرامش را در زندگی حفظ کرد.
حضرت علی علیه السلام می فرماید:
ص:89
قِوامُ الْعَیْشِ حُسْنُ التَّقْدِیرِ وَ مِلاکُهُ حُسْنُ التَّدْبِیر.(1)
استواری زندگی به خوب اندازه گیری کردن و اصل آن، تدبیر خوب (برنامه ریزی درست) است.
امام باقر علیه السلام نیز می فرماید:
کُلُّ الْکَمالِ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ وَ الصَّبْرُ عَلَی النّائِبَةِ وَ تَقْدِیرُ الْمَعِیشَةِ.(2)
تمام کمال، در دین شناسی و صبر بر مصیبت های دنیا و نگاه داشتن اندازه در خرج زندگی است.
در احادیث بسیاری، میانه روی در خرج و هزینه، بخش جدایی ناپذیر زندگی به شمار آمده که به زندگی رونق می بخشد. امام علی علیه السلام فرموده است: «أَلاْءِقْتِصادُ نِصْفُ الْمَئُونَةِ؛ میانه روی در خرج، نیمی از درآمد است.»(3) حضرت در کلامی دیگر فرمود:
اِذا أَرادَ اللّه ُ بِعَبْدٍ خَیْرا أَلْهَمَةُ الاْءِقْتِصادَ و حُسْنَ التَّدْبِیرِ و جَنَّبَهُ سُوءَ التَّدْبِیرِ وَ الاِْسْرافِ.(4)
هرگاه خداوند خیر بنده اش را بخواهد، میانه روی و برنامه ریزی در دخل و خرج را به او الهام می فرماید و وی را از اسراف و ولخرجی دور نگه می دارد.
و درباره آثار پربرکت میانه روی در زندگی می فرماید:
ص:90
وَ مَنْ صَحِبَ الاْءِقْتِصادَ دامَتْ صُحْبَةُ الْغِنی لَهُ و جَبَرَ الاْءِقْتِصادُ فَقْرَهُ وَ خَلَلهُ.(1)
کسی که [در زندگی] با میانه روی همراه باشد، پیوسته بی نیاز است و میانه روی، نداری و فقر را جبران می کند.
کسی که بی حساب و کتاب خرج می کند، به مشکلات فراوانی در زندگی بر می خورد و روی آسایش را نمی بیند، چنان که امام علی علیه السلام در کلامی متین می فرماید: «آفَةُ الْمَعاشِ سُوءُ التَّدْبِیرِ؛ بی برنامگی و بد خرج کردن، آفت زندگی است.»(2) گرفتن وام های پر سود از بانک ها را نیز می توان از تصمیم گیری های نابخردانه و اشتباه های اقتصادی خانواده ها به شمار آورد. اگر زن و مرد جوان از همان روزهای آغاز زندگی مشترک، با همکاری و هم دلی، به اندازه خرج کنند و از تجمل گرایی و خرج های غیرضروری بپرهیزند، آسایش بیشتری خواهند داشت و گرفتار فقر و بدهکاری نمی شوند.
بنابراین، شایسته است خانواده ها و این کلام گهربار امیرمؤمنان را نیز آویزه گوش سازند که فرمود: «لَنْ یَهْلِکَ مَنِ اقْتَصَدَ؛ کسی که میانه روی کند، هلاک نمی شود.»(3) و با توجه به این سخن، از برخی مهمانی ها، سفرهای غیرضروری و تفریح های پرهزینه که از میانه روی خارج است، چشم بپوشند.
حضرت علی علیه السلام از عاقل ترین مردم چنین یاد می کند: «اَفْضَلُ النّاسِ عَقْلاً
ص:91
اَحْسَنَهُمْ تَقْدِیرا لِمَعاشِهِ؛ برترین مردم از نظر عقل، کسی است که بهتر برای خرج زندگی اش برنامه ریزی کند».(1)
بنابراین، مؤمن، با توکل به خداوند و تکیه بر ایمان، بر خود و برنامه ریزی در زندگی، می تواند در حد نیاز از نعمت ها برخوردار شود. سخن را با کلامی از حضرت علی علیه السلام به پایان می بریم که فرمود:
مَن اقْتَصَدَ فِی الْغِنی وَ الْفَقْرِ فَقَدِ اسْتَعدَّ لِنَوائِبِ الدَّهْرِ.(2)
کسی که در وقت توانگری و فقر، میانه روی کند، خود را برای رویارویی با سختی های زندگی آماده کرده است.
خدمت به هم نوع
گاهی خداوند به بعضی بندگانش نعمت هایی می دهد تا در خدمت دیگران باشند، ولی اگر از کمک به دیگران دریغ ورزند، آن نعمت ها را از آنان می گیرد و به اهلش می سپارد. خدمت به بندگان خدا، گران قدرترین اعمال و بالاترین عبادت هاست. پس غفلت از این توفیق الهی روا نیست، که رسول گرامی اسلام می فرماید:
إِذا أَرادِ اللّه ُ بِعَبْدٍ خَیْرا صَیَّرَ حَوائِجَ النّاسِ اِلَیْهِ.(3)
هرگاه خداوند بخواهد به بنده ای خیر برساند، نیازهای مردم را به او واگذار می کند.
ایشان در روایتی دیگر، خدمت گزاران به مردم را برگزیدگان خداوند معرفی کرده و فرموده است:
ص:92
اِنّ لِلّهِ عِبادا خَلَقَهُمْ لُحَوائِجِ النّاسِ.(1)
خداوند بندگانی دارد که آنها را برای [برطرف ساختن ]نیازهای مردم آفریده است.
امام صادق علیه السلام نیز می فرماید: «أَلْمُؤْمِنُونَ خَدَمٌ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ؛ مؤمنان، خدمت گزار یکدیگرند.»(2) اسلام پیروان خود را به برآوردن نیازهای یکدیگر تشویق و برای برآورده ساختن نیاز همدیگر پاداش هایی مشخص کرده است. رسول گرامی اسلام برای تشویق پیروانش به خدمت به هم نوعانشان، پاداش این عمل را بیان می کند و می فرماید:
أَیُّما مُسْلِمٍ خَدَمَ قَوْما مِنَ الْمُسْلِمِینَ اِلاّ أَعْطاهُ اللّه ُ مِثْلَ عَدَدِهِمْ خُدّاما فِی الْجَنَّةِ.(3)
هر مسلمانی که به مسلمانان خدمت کند، خداوند به عدد آنها خادمانی در بهشت به او می بخشد.
حضرت امام سجاد علیه السلام می فرماید:
فردی که نیاز برادر دینی خود را برطرف می کند، در اصل خواست خدا را برآورده است و خداوند هم در مقابل، یک صد درخواست و نیاز او را برآورده می کند که یکی از آنها بهشت است. هر کس بار سنگین اندوهی را از دوش برادرش بردارد، خداوند بار سنگین غم های قیامت را _ هر اندازه که باشد _ از دوش او برمی دارد. هر کس برای دفاع از برادر خویش، در برابر
ص:93
ستم کار بایستد و او را یاری دهد، خداوند هنگام گذشتن از صراط که قدم ها خواهد لرزید، او را یاری می دهد. هر کس با برطرف کردن نیاز برادر دینی خود، او را شاد کند، گویا رسول خدا صلی الله علیه و آله را شاد کرده است. هر کس تشنگی برادر دینی خود را فرونشاند و او را سیراب کند، خداوند او را از باده مختوم سیراب خواهد کرد. هر کس برادر گرسنه خود را سیر کند، خداوند از میوه های بهشتی به او می خوراند. هر کس برادر برهنه خود را بپوشاند، خداوند به وی استبرق و حریر می پوشاند.(1)
و سخن آخر اینکه امام صادق علیه السلام فرمود: «مسلمان، نیاز برادر مسلمان خود را برطرف نمی کند، مگر آنکه خداوند به او می فرماید: تو پاداش خود را گرفتی، من به کمتر از بهشت برای تو رضایت نخواهم داد».(2)
محبت به دیگران
نفوذ در دل ها و محبوب شدن در نزد همه، خواسته طبیعی هر انسانی است. در این مسیر، خداوند محبت مؤمن را به دلیل ایمانی که دارد، در دل ها قرار می دهد.
إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا. (مریم: 96)
کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، به زودی خداوند محبت شان را در دل ها قرار می دهد.
نفوذ در دل ها و همراه ساختن دیگران با خود، راه هایی دارد که در احادیث علوی به بعضی از آنها اشاره شده است. معجزه آساترین روش ها،
ص:94
نیکی و احسان در حق دیگران است که در این باره حدیث بسیار است. از جمله:
«أَلاْءِحْسانُ یَسْتَعْبِدُ الاْءِنْسانَ؛ نیکی کردن، انسان را به بندگی وا می دارد».(1)
«اَحْسِنُ اِلی مَنْ شِئْتَ تَکُنْ اَمِیرَهُ؛ به هر کسی که خواستی امیر و فرمانروای او شوی، خوبی کن».(2)
«بِالاِْحْسانِ تُمْلَکُ الْقُلُوبُ؛ با نیکی کردن، می توان مالک دل ها شد.»(3) «مَنْ کَثُرَ اِحْسانُهُ کَثُرَ خَدَمُهُ و اَعْوانُهُ؛ کسی که بسیار نیکی کند، خدمت گزاران و یارانش زیاد می شوند.»(4) «مَنْ کَثُرَ اِحْسانُهُ اَحَبَّهُ اِخوانُهُ؛ کسی که نیکی اش بسیار شود، مورد محبت برادرانش قرار می گیرد».(5)
مهرورزی به هم نوعان، فرمان ویژه حضرت حق و سفارش همه پیامبران، به ویژه پیامبر بزرگوار اسلام است. رسول رحمت می فرماید:
الرّْاحِمُونَ یَرْحَمَهُمُ الرَّحْمنُ تَبارَکَ وَ تَعالی اِرْحَمُوا مَنْ فِی الاَْرْضِ یَرْحَمُکُمْ مَنْ فِی السَّماءِ.(6)
ص:95
خدای مهربان به مهرورزان مهر می ورزد. به اهل زمین محبت کنید تا خدا به شما محبت کند.
باز هم از آن حضرت روایت شده است که فرمود:
وَ الّذِی نَفْسی بِیَدِهِ لا یَدْخُلُ الْجَنَّةَ إِلاّ رَحِیمٌ، قالُوا کُلُّنا رَحِیمٌ قالَ: لا حَتّی تَرْحَمَ الْعامَّةَ.(1)
سوگند به خدایی که جانم در دست قدرت اوست، جز انسان مهربان وارد بهشت نمی شود. گفتند: همه ما مهربانیم. فرمود: نه! تا به همه مهر نورزید، نمی توان گفت مهربانید.
پیامبر رحمت صلی الله علیه و آله در روایتی، مردم را برای حل مشکلاتشان به سوی انسان هایی راهنمایی می کند که به زیور مهر آراسته اند و می فرماید:
اُطْلبُوا الْحوائِجَ إلی ذِی الرَّحْمَةِ مِنْ اُمَّتی تُرْزَقُوا وَ تَنْجَحُوا فَإِنَّ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ: رَحْمَتِی فِی ذِی الرَّحْمَةِ مِنْ عِبادِی وَ لا تَطْلُبُوا الْحَوائِجَ عِنْدَ الْقاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ فَلا تُرْزَقُوا وَ لا تَنْجَحُوا فَاِنَّ اللّه َ عَزَّوجَلَّ یَقُولُ: إِنَّ سَخطی فیهِمْ.(2)
نیازهای خود را در میان امت من از آراستگان به محبت بخواهید، تا به رزق و روزی دست یابید و رستگار شوید؛ زیرا خدای عزوجل می فرماید: مهر و رحمت من در میان بندگانم، نزد مهرورزان است. نیازهای خود را از سنگ دلان مخواهید که به رزق و روزی نرسید و کامیاب نگردید؛ زیرا خدای عزوجل می گوید: خشم و غضب من در آنان است.
حضرت امام باقر علیه السلام نیز می فرماید:
ص:96
ما ضُرِبَ عَبْدٌ بِعُقُوبَةٍ أَعْظَمَ مِنْ قَسْوَةِ الْقَلْبِ.(1)
کیفری بزرگ تر از سنگ دلی برای بنده قرار داده نشده است.
همان گونه که سنگ دلی کیفری برای بنده و مایه عذاب وی در قیامت است، نرمی دل و داشتن عشق و عاطفه، نعمت ویژه خداوند به بنده است. مهرورزی رحمت الهی را برمی انگیزد و سبب ورود به بهشت است.
خیرجویی
کسانی که از انجام کارهای ناشایست زیان دیده اند، بسیارند، ولی هیچ کس از نیکی کردن زیان ندیده است. حتی افراد بد هم از کار خوب خشنود و از بدی و ستم دیگران در حق خود ناراحت می شوند؛ زیرا فطرت آدمی، به خیر و نیکی گرایش دارد و با زشتی ها و بدی ها، ناسازگار است. امام علی علیه السلام اوج بزرگواری را در انجام کارهای خیر و نیکی به دیگران می داند و می فرماید: «أَلْمَعْرُوفُ اَشْرَفُ سِیادَةٍ؛ بهترین بزرگی ها، انجام کار خوب است.»(2) آن حضرت، جاودانگی و ماندگاری نام را نیز در انجام دادن کار نیک می داند و می فرماید:
زِدْ فِی اصْطِناعِ الْمَعْرُوفِ وَ اَکْثِرْ مِنَ إِسْداءِ الاِْحْسانِ فَاِنَّهُ اَبْقی ذُخْرا وَ اَجْمَلُ ذِکْرا.(3)
بر نیکی خود به مردم بیفزا و زیاد احسان کن که پایدارترین ذخیره و
ص:97
زیباترین یادگار است.
کارهای نیک، افزون بر مقام بخشیدن به نیکوکار، بدی ها و بلاها را نیز از وجود وی دور و در حقیقت بیمه اش می کنند، به فرمایش امام علی علیه السلام :
صنائع الْمَعْرُوفُ تَقِی مَصارِعَ الهَوانِ.(1)
کارهای نیک، انسان را از زمین خوردن و افتادن در پستی ها نگه می دارد.
همچنین فرمود:
صَنائِعُ الْمَعْروفِ تُدِرُّ النَّعْماءَ وَ تَدْفَعُ الْبَلاءَ.(2)
انجام کارهای نیک، نعمت ها را فراوان و بدی ها را دور می کند.
کمک به محرومان و زیردستان با ساختن مدرسه و بیمارستان و هر خدمت دیگر برای رفاه عمومی و برآورده ساختن نیازمندی های اجتماع، از مصداق های احسان و نیکوکاری است که دریغ کردن از آن شایسته نیست.
قناعت ورزی
قناعت، گنجی است پایان ناپذیر و برخورداری از این روحیه، لطفی است از جانب پروردگار. این نعمت پنهان، انسان را از گرفتار آمدن در دام دنیاطلبی، که سرچشمه همه فتنه هاست، حفظ می کند.
بلندپروازی و زیاده خواهی، انسان را از مسیر درست و چارچوب شریعت خارج می کند و به سقوط می کشاند. به فرمایش علی علیه السلام : «مَنْ طَلَبَ الزِّیادَةَ وَقَعَ
ص:98
فِی النُّقْصانِ؛ هر کس زیاده خواهد، در کاستی افتد».(1)
راه مبارزه با این روحیه شیطانی، روی آوردن به قناعت است.
قناعت به انسان آرامش می بخشد، زندگی را زیبا و آسان می سازد و روح و جان را از خستگی و تباهی می رهاند. ازاین رو، خردمندان، قناعت ورزی را بر زیاده خواهی ترجیح می دهند، چنان که امام علی علیه السلام فرمود: «مَنْ عَقَلَ قَنِعَ؛ هر که دارای خرد باشد، قناعت پیشه می کند.»(2) و نیز فرمود: «کَفی بِالْمَرْءِ عَقْلاً أَنْ یُجْمِلَ فِی مَطالِبِهِ؛ در خردمندی آدمی همین بس است که در خواسته هایش قناعت کند».(3)
شرم و حیا
حیا، زیباترین و امن ترین پوششی است که خداوند به بنده اش بخشیده است. همه زیبایی ها و کمال ها و خوبی ها ریشه در حیا دارند. حضرت علی علیه السلام درباره حیا می فرماید:
أَلْحَیاءُ تَمامُ الْکَرَمِ وَ اَحْسَنُ الشِّیَمِ.(4)
حیا تمام خوبی ها و نیکوترینِ رفتارها است.
هیچ لباسی، زیباتر از لباس حیا نیست، چنان که امام علی علیه السلام فرمود:
ص:99
«اَحْسَنُ مَلابِسِ الدُّنْیا الْحَیاءُ؛ نیکوترین لباس های دنیا، لباس حیا است».(1)
حیا، حافظ ایمان و جزء جدایی ناپذیر آن است. امام صادق علیه السلام در این باره می فرماید: «لا إِیمانَ لِمَنْ لا حَیاءَ لَهُ؛ ایمان ندارد آن که حیا ندارد».(2)
و نیز همچون نگهبانی انسان را از گناه بازمی دارد. به فرموده امام علی علیه السلام : «أَلْحَیاءُ یَصُدُّ عَنِ الْفِعْلِ الْقَبِیحِ؛ حیا آدمی را از کار زشت بازمی دارد».(3)
بیشتر جرم ها و زشتی ها از بی حیایی سر می زند. هر چه پرده حیا کنارتر رود، آدمی بر ارتکاب گناهان پنهان و آشکار جسورتر می گردد، تا جایی که حجاب حیا به کلی برداشته می شود و در آن صورت، آدمی از هیچ گناهی سر باز نمی زند. امام موسی بن جعفر علیه السلام می فرماید:
أَلْحَیاءُ مِنَ الاْءِیمانُ وَ الاْءِیمانُ فِی الْجَنَّةِ وَ الْبَذاءُ مِنَ الْجَفاءِ وَ الْجَفاءُ فِی الْنّارِ.(4)
حیا جزئی از ایمان است و ایمان در بهشت است؛ بی حیایی نیز از پرده دری سرچشمه می گیرد و پرده دری در آتش است.
باید توجه داشت که هر چه کمال و خرد در مرتبه بالاتری باشد، حیا نیز بیشتر خواهد بود. حیا از خدا، حیا از خود و حیا از مردم، هر سه، میوه شیرین خرد هستند. امام علی علیه السلام می فرماید:
ص:100
أَلْعَقْلُ شَجَرَةٌ ثَمَرُهَا السَّخاءُ وَ الْحَیاءُ.(1)
عقل، درخت تنومندی است که میوه شیرین آن سخاوت و حیا است.
کنترل سخن
آن که کمتر سخن می گوید و بیشتر سکوت می کند، کمتر گرفتار اشتباه و گناه می شود و بیشتر سخنانش سنجیده است، ولی کسی که زیاد صحبت می کند، از هر دری سخنی می گوید و در لابه لای سخنانش، بسیاری از ناگفتنی ها را نیز می گوید که گفتنشان زیان بار خواهد بود.
از آفات سخن گفتن زیاد، نقل شنیده ها برای دیگران است، در حالی که هر شنیده ای حق و در خور بازگو کردن نیست. بنا بر سفارش های اخلاقی، نباید تمام شنیده ها یا حتی دانسته ها را برای دیگران نقل کرد. بلکه باید با در نظر گرفتن اهمیت موضوع، شرایط حاضر، ارزش موضوع و لزوم بازگویی اگر تشخیص داد که گفتن آن سخن درست است، بگوید. در غیر این صورت، لب از سخن فروبندد که بسا یک سخن ناسنجیده و نابجا، فسادی برپا و اختلاف ها ایجاد می کند. بنابراین، به فرموده امام علی علیه السلام :
مِنْ عَقْلِ الرَّجُلِ أَنْ لا یَتَکلَّمَ بِجَمِیعِ ما أَحاطَ بِهِ عِلْمُهُ.(2)
از درایت و عقل مرد این است که هر چه می داند، نگوید.
پس انسان نه تنها سخنی را که از درستی آن مطمئن نیست، نباید بر زبان آورد، بلکه تمام دانسته هایش را هم نباید بگوید. بهتر است سخنی که به او
ص:101
مربوط نیست نگوید و از گفتن سخنان دیگر نیز جز در موارد ضرورت بپرهیزد. شنیدن هر سخنی روا نیست وبی درنگ بر زبان آوردن آن نیز اشتباه است. رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید:
کَفی بِالْمَرْءِ کَذِبا اَنْ یُحَدِّثَ بِکُلِّ ما یَسْمَعُ.(1)
در دروغ گویی انسان همین بس که هر چه بشنود برای دیگران نقل کند.
مردم دوستی
در منابع دینی، به حدیث هایی برمی خوریم که هر یک به گونه ای اهمیت و ارزش مردم دوستی را می نمایانند و بدان تشویق می کنند. از سوی دیگر، مردم گریزی، بی مهری به هم نوعان، سر فرو بردن در کار خود و کناره گیری از اجتماع نکوهش شده است. امام علی علیه السلام می فرماید:
أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.(2)
ناتوان ترین مردم کسی است که از یافتن دوست ناتوان باشد و ناتوان تر از او کسی است که دوستی به دست آورد و او را از دست بدهد.
انسان های مردم دوست، همچون باران هستند؛ بر سرزمین دل ها می بارند و چون جویباری هستند که در مسیر زندگی خویش همه را از خود بهره مند می سازند. حضورشان در همه جا رحمت و مهربانی است و جز سخنان مهرآمیز از آنان شنیده نمی شود، گوهر دوستی و انس دیگران را در دل دارند و در روابط اجتماعی جلوه لطف و رحمانیت خداوندند. این نیک سیرتان از ژرفای وجودشان به مردم عشق می ورزند و با آنان
ص:102
می جوشند. رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
خِیارُکُمْ أَحْسَنُکُمْ أَخْلاقا أَلَّذِینَ یألِفُونَ و یُؤْلَفُونَ.(1)
برگزیده ترین شما خوش خوترین شما است؛ آنان که با دیگران انس می گیرند و دیگران نیز با آنان مأنوس می شوند.
در روایتی دیگر آمده است:
خَیْرُ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ کانَ مَأْلَفُةُ لِلْمُؤْمِنِین وَ لا خَیْرَ فِیمَنْ لا یَأْلِفُهُمْ وَ لا یُؤْلَفَهُمْ.(2)
بهترین مؤمنان کسانی هستندکه به مؤمنان اُنس ورزند، مؤمنی که با دیگران انس نگیرد و دیگران نیز با او انس نگیرد، در او خیر و نیکی نیست.
خیر و صلاح جامعه در گرو نوع دوستی است؛ نعمتی که غفلت از آن روا نیست و باید هماره سرلوحه روابط اجتماعی باشد. در قرآن نیز از این نعمت یاد شده است:
وَ اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْداءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إخْوانا. (آل عمران: 103)
و نعمت خدا را بر خویشتن به یاد آرید؛ آن گاه که دشمن یکدیگر بودید و دل هایتان را به هم الفت بخشید، تا در پرتو نعمتش برادر شدید.
پیوند زدن دل ها، نزدیک ساختن اندیشه ها و در اختیار گرفتن قلب انسان ها، کار آسانی نیست. آن که می کوشد تا مردم را در صحنه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نگه دارد و از پراکندگی و تک روی به وحدت بکشاند، کار بزرگی انجام می دهد. امام علی علیه السلام می فرماید:
إِزالَةُ الرَّواسِی أَسْهَلُ مِنْ تَأْلِیفِ الْقُلُوبِ الْمُتَنافِرَةِ.(3)
ص:103
کندن کوه های استوار، آسان تر از پیوند دادن دل های از هم جداست.
آن حضرت در آخرین لحظه های زندگی، به فرزندانش چنین وصیت کرد:
یا بَنِی عاشِرُوا النّاسَ عِشْرَةً إِنْ غِبْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ وَ إِنْ فُقِدْتُمْ بُکَوْا عَلَیْکُمْ.(1)
فرزندانم! با مردم به گونه ای رفتار کنید که اگر زنده باشید، مشتاق دیدارتان باشند و اگر مردید، برایتان بگریند.
این احادیث و ده ها حدیث و روایت دیگر، بیان کننده جایگاه و اهمیت انس گرفتن با مردم به ویژه مؤمنان است که وظیفه هر کس را در روابط اجتماعی سنگین تر می کند.
انصاف ورزی
رعایت انصاف در زندگی، ایجاد محبت و هم دلی، برطرف شدن کینه و دشمنی ها، خشنودی خداوند و رضایت اطرافیان را به دنبال دارد. انصاف یعنی طرف حق را گرفتن، پذیرش منطق حق و دادن حق به صاحب آن. جانب داری غیرمنطقی از فرد یا گروه یا موضوعی خاص، دور از انصاف و تنها نتیجه آن، پیدایش تنش و اختلاف است؛ در حالی که انصاف، الفت و وحدت در پی می آورد. امام علی علیه السلام می فرماید:
اَلاِنْصافُ یَرْفَعُ الْخِلافَ وَ یُوجِبُ الاْءِئتِلافَ.(2)
در سایه انصاف، اختلاف ها رخت برمی بندد و الفت و وحدت پدیدار
ص:104
می شود.
اگر انسان، در کشمکش با دیگری، به اشتباه خود پی ببرد و به آن اعتراف کند و از طرف مقابل عذر بخواهد؛ اگر حق کسی را که خورده به او بازگرداند؛ اگر قضاوتِ ناحق خود را درست کند و اگر از سهل انگاری یا اشتباهی که در حق زن و فرزندش مرتکب شده، پوزش بخواهد، می توان گفت که جانب انصاف را رعایت کرده است، ولی چنانچه روی موضوعی پافشاری کند و با وجود شناخت حق، از سر تعصب و لجاجت، آن را نپذیرد، از جاده انصاف و عدالت بیرون می رود و فرجام خوبی در انتظارش نخواهد بود. رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره تعصب نابجا می فرماید:
مَنْ کانَ فِی قَلْبِهِ حَبَّةٌ مِنْ خَرْدَلٍ مِنْ عَصَبِیَّةٍ بَعَثَهُ اللّه ُ یَوْمَ الْقِیامَةِ مَعَ أَعْرابِ الْجاهِلِیَّةِ.(1)
هر کس به اندازه دانه خردلی در دلش تعصب باشد، خداوند در قیامت او را با اعراب جاهلی برمی انگیزد.
تشکر از دیگران
همان گونه که انسان ها باید شکرگزار خداوند به جهت نعمت هایش باشند، باید شکرگزار خدمات و محبت های مردم نیز بود. در واقع، شکرگزاری و تشکر از مردم، به جای آوردن شکر الهی است.
امام رضا علیه السلام فرمود:
مَنْ لَمْ یَشْکُرِ الْمُنْعِمَ مِنَ المَخْلُوقِینَ لَمْ یَشْکُرِ اللّه َ عَزَّوَجَلَّ.(2)
ص:105
هر کس از کار نیک مخلوقی تشکر نکند، سپاس خداوند را به جا نیاورده است.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز در روایتی می فرماید:
روز قیامت بنده ای را می آورند و در پیشگاه خداوند قرار می دهند، خداوند امر می کند تا او را در آتش اندازند. آن بنده می گوید: پروردگارا! آیا می فرمایی که مرا به آتش اندازند، در حالی که قرآن می خواندم؟ خداوند می فرماید: ای بنده من! من به تو نعمت دادم، ولی تو شکر آن را به جا نیاوردی. می گوید: خدایا! این نعمت را دادی این شکر را کردم، آن نعمت را دادی آن شکر را کردم. پس مرتب نعمت های الهی را می شمارد و از شکر آنها یاد می کند. خداوند می فرماید: راست گفتی، ولی از کسی که نعمتم را با دست او به تو رساندم، تشکر نکردی...
وَ اِنِّی قَدْ آلَیْتُ عَلی نَفْسِی أَنْ لا أَقْبَلَ شُکْرَ عَبْدٍ لِنِعْمَةٍ أَنْعَمْتُها عَلَیْهِ حَتّی یَشْکُرَ مَنْ ساقَها مِنْ خَلْقی إِلَیهِ.(1)
و من سوگند یاد کرده ام شکر نعمت بنده ای را که به او نعمتی داده ام، نپذیرم تا از کسی که نعمت را به او رسانده است، تشکر کند.
البته تشکر از مخلوق نباید انسان را از شکر خالق غافل کند، بلکه سپاس گزاری باید به گونه ای باشد که نه رنگ چاپلوسی به خود گیرد و نه سبب خواری سپاس گزار شود.
ص:106
فصل دوم: ناشایسته های اخلاقی
زیر فصل ها
دخالت در امور دیگران
چشم چرانی
بدگمانی
بخل ورزی
دروغ گویی
طمع کاری
بدگویی
آرزوهای دست نیافتنی
زیاده روی در شوخی
هم نشینی با بدان
مردم آزاری
جدال
عیب جویی از دیگران
شهرت طلبی
تنبلی
ریاکاری
لهوگرایی
تکبر و لجاجت
نیرنگ و فریب کاری
خرافه گرایی و فال زنی
نجوا کردن و بلند صحبت کردن
حسادت
زیاده طلبی و بلندپروازی
خشم
سرزنش کردن دیگران
سخن چینی
ناسپاسی و کفران نعمت
ص:107
دخالت در امور دیگران
از رذیلت های اخلاقی، دخالت بی جا در امور دیگران است. دخالت و اظهارنظر افراد در مسائلی که به آنان مربوط نیست، افزون بر آسیب های روحی برای خودشان، پی آمدهای زیان بار اجتماعی نیز دارد؛ زیرا گاه سبب ایجاد کدورت، دشمنی، فتنه و آشوب می شود. از این رو، در احادیث اسلامی به شدت از این کار نهی شده است. رسول گرامی اسلام می فرماید:
اَعْظَمُ النّاسِ قَدْرا مَنْ تَرَکَ ما لا یَعْنیه.(1)
ارجمندترینِ مردم کسی است که کارهایی که به او مربوط نیست، ترک کند.
و در سخنی دیگر می فرماید:
مِنْ حُسْن اِسلامِ الْمَرْءِ تَرکُهُ ما لا یَعْنِیهِ.(2)
از (نشانه های) مسلمان خوب، دوری کردن از اموری است که به وی مربوط نیست.
بنا بر روایات دینی، دخالت در امور نامربوط، فرد را در نظر دیگران بی قدر و منزلت می کند. امام صادق علیه السلام فرمود: «إِیّاکَ وَ الدُّخُولَ فِیما لا یَعْنِیکَ فَتَذِلَّ؛ در آنچه به تو مربوط نیست، دخالت مکن که خوار می شوی.»(3) بنابراین، کسی که در پی دست یابی به اهداف والای زندگی و رسیدن به سربلندی است، باید از
ص:108
اظهارنظر و دخالت در اموری که ارتباطی به وی ندارند، دوری کند و فرصت ها و سرمایه عقل و فکر خویش را صرف وظایف و امور اساسی زندگی خود کند. امام علی علیه السلام می فرماید:
مَنِ اشْتَغَلَ بِغَیْرِ ضَرُورَتِهِ فَوَّتَهُ ذلِکَ مَنْفَعَتَهُ.(1)
هر کس به کارهای غیرضروری مشغول شود، منافع خود را از دست خواهد داد.
چشم چرانی
یکی از آلودگی های نفس و روح آدمی، ناپاکی چشم و نگاه است. خداوند متعال می فرماید:
قُلْ لِلْمُؤمِنینَ یَغُضُّوا مِنْ أبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أزْکی لَهُمْ إنَّ اللّهَ خَبیرٌ بِما یَصْنَعُونَ. (نور: 30)
ای رسول ما! به مردان باایمان بگو چشمان خود را از نگاه ناروا بپوشانند و فروج و اندامشان را محفوظ دارند که این پاکیزگی (جسم و جان) بر ایشان پاک تر است و البته خدا به اعمال آنها آگاه است.
نگاه های آلوده، تخم شهوت را در دل انسان بارور و او را گرفتار فتنه می کند و از صراط مستقیم خارج می سازد. گاه یک نگاه حتی کوتاه، می تواند حسرتی طولانی برای صاحبش به ارمغان آورد یا قلب سالم وی را بیمار کند. امام صادق علیه السلام فرمود:
أَلنَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً.(2)
ص:109
نگاه به نامحرم، تیری مسموم از تیرهای شیطان است و چه بسا نگاهی [کوتاه] که حسرتی طولانی در پی آورد.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
اَلنَّظْرَةُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهام اِبْلیسَ.(1)
نگاه (به نامحرم) تیری زهرآلود از تیرهای شیطان است.
تیر مسموم بر جسم انسان اثر و آن را تباه می کند، ولی نگاه مسموم بر روح اثر می گذارد و دل انسان را فاسد می کند.
زهرِ چشم در برخی موارد کشنده تر و خطرناک تر از سمّ گیاهان و حیوان هاست؛ زیرا آلودگی و فساد زهر حیوانات در ارکان زندگی انسان چندان اثری ندارد، ولی زهر نگاه های مسموم، گاه شیرازه زندگی افراد و خانواده ها را از هم می پاشد. به همین دلیل، امام صادق علیه السلام می فرماید:
النَّظْرَةُ بَعْدَ النَّظْرَةِ تَزْرَعُ فِی الْقَلْبِ الشَّهْوَةَ وَ کَفی بِها لِصاحِبِها فِتْنَةً.(2)
نگاهی از پسِ نگاه (نگاه های پی در پی)، در دل شهوت می رویاند و همین، برای به پا کردن فتنه برای صاحبش (و نابودی او) کافی است.
صاحب نگاه ناپاک، با این عمل خود، نوعی نگرانی و پریشانی در دل خویش ایجاد می کند و خود را در مسیر هیجان های بدفرجام و تباهی قرار می دهد. ازاین رو، در آموزه های روایی از این عمل نهی شده است. امام رضا
ص:110
علیه السلام می فرماید:
نگاه کردن به موی سر زنان با عفت و شوهردار و دیگر زنان، به خاطر آن حرام گردیده است که سبب تحریک مردان و در نتیجه به پا شدن فسادها می شود و مردان به کارهای حرام رو می آورند. همچنین است نگریستن به اندام دیگر زنان که مانند موهایشان تحریک آمیز است.(1)
بنابراین، اگر نگاه ناپاک را سرچشمه فسادها و تباهی ها بدانیم، نادرست نیست. یکی از پی آمدهای ترک چشم چرانی جای گزینی ایمان در دل و آرامش قلب است.
از امیر مؤمنان، علی علیه السلام نیز روایت شده است: «اَلْعُیُونُ مَصائِدُ الشَّیْطانِ؛ چشم ها کمین گاه های شیطان است.»(2) بنابراین، باید پیوسته مراقب چشم ها بود تا شیطان از آن برای بر باد دادن ایمان و بی حرمتی به ناموس دیگران استفاده نکند.
قرآن مجید به مردان و زنان سفارش می کند تا مراقب چشمان و عفت خویش باشند.
وَ قُلْ لِلْمُؤمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ. (نور: 31)
به زنان باایمان بگو چشمانشان را (از نامحرم) فرو گیرند و دامن خود را حفظ کنند.
هر یک از اعضای بدن مؤمن، در عبادت پروردگار متعال وظیفه ای دارد که در صورت عمل به آن، ارزشمند است. حضرت علی علیه السلام نیز درباره مراقبت از چشم ها می فرماید:
لَیْسَ فِی الْبَدَنِ شَی ءٌ اَقَلُّ شُکْرا مِنَ الْعَیْنِ فَلا تُعْطُوها سُؤْلَها فَتَشْغَلَکُمْ عَنْ ذِکْرِ
ص:111
اللّه ِ عَزَّوَجَلَّ.(1)
در بدن، عضوی کم سپاس تر از چشم نیست. خواسته اش را ندهید که شما را از یاد خدا باز می دارد.
رسول گرامی اسلام می فرماید:
آن که پیوسته چشمانش را از نگاه به نامحرم آکنده کند، روز قیامت خداوند با میخ های آتشین، چشمانش را از آتش پر سازد تا وقتی که به حساب مردم رسیدگی شود. سپس او را به دوزخ برند.(2)
مؤمنان غیرتمند، از نگاه حرام و ناپاک به ناموس دیگران به دورند. شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: آیا نگاه کردن به پشت سر زن هایی که در حال گذرند، جایز است؟ حضرت پاسخ داد: «اگر به ناموس شما این گونه نگاه کنند، خشنود می شوید؟ برای مردم همان را بخواهید که برای خود می خواهید.»(3) رسول گرامی اسلام فرمود:
چشم چرانی، تیری است از تیرهای مسموم ابلیس. هر کس این گناه را فقط به خاطر خداوند ترک کند، خداوند آرامش و ایمان را در دل او جایگزین می کند و طعم آنها را به او می چشاند.(4)
ص:112
بدگمانی
یکی از صفت های شیطانی که مؤمن باید از آن بپرهیزد، بدگمانی نسبت به برادران ایمانی است. مؤمن راستین، با گمان بد، خاطر خویش را آزرده نمی سازد و دیگران را به آسانی تحقیر یا متهم نمی کند، بلکه با دلی پاک و باصفا، سلامت نفس خود و حرمت هم کیشانش را پاس می دارد. خداوند در قرآن کریم می فرماید:
یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إثْمٌ.(حجرات:12)
ای اهل ایمان! از بسیاری گمان ها درباره یکدیگر بپرهیزید که برخی پندارها گناه است.
بدگمانی به یکدیگر، پی آمدهای ویرانگری دارد. بدگمانی زن و شوهر به یکدیگر می تواند کانون خانواده را متلاشی سازد و بدگمانی دوستان به هم، دوستی را در کام آنان تلخ می گرداند. به همین ترتیب، با رواج بدگمانی در جامعه، زندگی جهنم می شود؛ اعتماد و هم دلی از بین می رود؛ آرامش خاطر جای خود را به پریشانی و دلهره می دهد و غیبت و تهمت زیاد می شود. ازاین رو، اهل بیت علیهم السلام در احادیث خود بدگمانی را نکوهش کرده و آن را خلاف خرد و مصلحت اجتماعی و برای دین و دنیا زیان بار دانسته اند. پیامبر گرامی اسلام نیز می فرماید: «وَ إِذا ظَنَنْتُمْ فَلا تُحَقّقُوا؛ وقتی گمان بردید، پس آن را حقیقت مپندارید و به آن ترتیب اثر ندهید.»(1) امام علی علیه السلام می فرماید: «سُوءُ الظَّنِّ یُفْسِدُ الْأُمُورَ وَ یَبْعَثُ عَلَی الشُّرُور؛ بدگمانی، کارها را تباه می کند و انسان را به بدی ها وا می دارد».(2)
ص:113
امام در سخنی دیگر می فرماید:
مَنْ غَلَبَ عَلَیْهِ سُوءُ الظَّنِّ لَمْ یَتْرُکْ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ خَلِیلٍ صُلْحا.(1)
کسی که بدگمانی بر او چیره شود، هیچ دوستی برای خود نگه نمی دارد.
محمد بن فضیل می گوید: به حضرت موسی بن جعفر علیه السلام عرض کردم: قربانت گردم، درباره برخی برادرانم مطالبی ناخوشایند می شنوم و چون از آنها می پرسم، منکر آن می شوند، در حالی که گروهی از افراد مورد اعتماد آن را به من خبر داده اند. امام فرمود:
یا مُحَمَّدُ کَذِّبْ سَمْعَکَ وَ بَصَرَکَ عَنْ أَخِیکَ فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَکَ خَمْسُونَ قَسامَةً وَ قالَ لَکَ قَوْلاً فَصَدِّقْهُ وَ کَذِّبْهُمْ.(2)
ای محمد! آنچه چشمت درباره عیب برادرت دیده و گوشت شنیده است، انکار کن. (یعنی بگو درست ندیده و درست نشنیده) و اگر پنجاه نفر (یا پنجاه مرتبه) نزد تو سوگند بخورند که برادرت چنین گفته و او چیز دیگر گوید، سخن برادرت را باور و سخن آن گروه را انکار کن. (یعنی بنا به گفته آنها عمل نکن و گواهی آنان را نشنیده بگیر).
اگر در جامعه اسلامی، مؤمنان نسبت به یکدیگر بدگمان باشند، روح عطوفت و مهربانی در میان آنان می میرد و نشانی از همکاری و اتحاد در مسائل اجتماعی دیده نخواهد شد.
ص:114
بخل ورزی
ثروت، نعمتی فناپذیر است و برای هیچ کس جاودانه نمی ماند. پس چرا انسان در مورد چیزی بخل ورزد که با بخشش آن به پاداش می رسد و با نگه داری آن گرفتار عذاب می شود یا با اینکه خداوند متعال درباره بخشش مال وعده جبران آن را فرموده، به این وعده الهی اعتماد نکند؟
امام صادق علیه السلام در این باره فرمود: «اِنْ کانَ الخَلَفُ مِنَ اللّه عَزَّوَجَلَّ حَقا فَالْبُخْلُ لِماذا؛ اگر وعده جبران از سوی خداوند، حق است، بخل ورزیدن برای چیست؟»(1)
فضل بن ابی قرّه نیز می گوید: حضرت امام صادق علیه السلام را دیدم که شب تا صبح، خانه خدا را طواف می کرد و در طول طواف پیوسته می فرمود: «خداوندا! مرا از شر بخل روحم حفظ فرما.» خدمت آن حضرت عرض کردم: فدایت شوم، من از شما دعایی جز این نشنیدم! حضرت فرمود: «چه چیز از بخل روح سخت تر و دردناک تر است؟ خداوند در مورد این صفت ناپسند می فرماید: کسانی که از بخل روح در امانند، از رستگاران هستند».(2) (تغابن: 16)
آن حضرت در کلامی دیگر فرمود:
بخل ورزیدن بخیل، چه در حالی که دنیا به او رو کرده و چه در زمانی که به او پشت کرده، مرا به شگفتی وا داشته است؛ زیرا بخشش در هنگام روی آوردن دنیا به وی هیچ زیانی برای او به دنبال ندارد، همچنین بخل ورزیدن در زمانی که دنیا به او پشت کرده، سودی به حالش نخواهد داشت.(3)
ص:115
بخیل از بهشت، دور و به دوزخ، نزدیک است و چه بسا در پایین ترین طبقه های دوزخ جا داشته باشد. پیامبر گرامی اسلام فرمود که خداوند فرموده است:
حَرَّمْتُ الْجَنَّةَ عَلَی الْمَنّانِ وَ الْبَخِلِ وَ الْقَتّاتِ.(1)
بهشت را بر سه گروه حرام کرده ام: منت گذار، بخیل و سخن چین.
همچنین فرمود: «خَصَلَتانِ لا تَجْتَمِعانِ فِی مُسْلِمٍ: الْبُخْلُ وَ سُوءُ الْخُلُقِ؛ دو خصلت است که در مسلمان جمع نمی شود: بخل و بداخلاقی.»(2) امام صادق علیه السلام در همین مورد می فرماید: «صاحب بخل و حسد و ترس، ایمان ندارد؛ زیرا مؤمن هیچ گاه ترسو، حسود و بخیل نخواهد بود».(3)
ایمان شخص بخیل کامل نیست و به بهشت نیز راه نخواهد یافت، مگر آن که رحمت خدا شامل حالش شود و این خصلت ناپسند را از خود دور سازد؛ زیرا در اسلام گناه بخیل به دلیل بدگمانی اش به خداوند، بسیار سنگین است. حضرت امام صادق علیه السلام می فرماید: «أَلشُحُّ الْمُطاعُ سُوءُ الظَّنِّ بِاللّه ِ عَزَّوَجَلَّ؛ بخلی که انسان را به پیروی از خود وا دارد، دلیل بدگمانی بخیل به خداوند متعال است.»(4) در حالی که خوش گمانی به خداوند، به انسان شجاعت می بخشد، او را از
ص:116
اندوختن ثروت بازمی دارد و در تأمین آینده به خدا امیدوار می سازد. حضرت امام رضا علیه السلام می فرماید:
سخاوتمند، هم به خدا نزدیک است، هم به بهشت و هم به مردم. وی از دوزخ دور است، ولی بخیل از خدا، از بهشت و از مردم دور است و به دوزخ، نزدیک.(1)
دروغ گویی
خاستگاه راست گویی و دروغ گویی زبان نیست، بلکه قلب است. پاکی یا آلودگی قلب انسان، بر زبان و دیگر اعضای بدن اثرگذار است و آنها پاکی یا آلودگی قلب را نشان می دهند. آری، قلبی که منحرف و به گناه آلوده شد، سبب دروغ گویی صاحبش می شود. به هر حال، دروغ و ایمان در دوسوی مخالف یکدیگرند. حضرت امام باقر علیه السلام می فرماید: «إِنَّ الْکَذِبَ هُوَ خَرابُ الْإِیمانِ؛ دروغ سبب خرابی ایمان می شود».(2)
از سوی دیگر، دروغ گو اعتبار اجتماعی خود را نیز از دست می دهد؛ زیرا مردم رفته رفته حتی سخنان راست او را باور نمی کنند و به وعده های صادقانه ای هم که می خواهد به آنها وفا کند، اعتماد نمی کنند. حضرت علی علیه السلام می فرماید:
شایسته است مسلمان از برادری دروغ گو دوری کند؛ زیرا چنین شخصی به اندازه ای دروغ می گوید که اگر روزی سخن راستی هم بگوید، کسی از او
ص:117
نمی پذیرد.(1)
نکته دیگر ضعیف شدن حافظه دروغ گوست. امام صادق علیه السلام فرمود:
اِنَّ مِمّا أَعانَ اللّه ُ بِهِ عَلَی الْکَذّابِینَ النِّسْیانَ.(2)
از اقدام های خداوند علیه دروغ گویان، [گرفتار کردن آنان به ]فراموشی است.
برخی افراد، گناه دروغ شوخی را کوچک می شمارند، در صورتی که دروغ به هر حال دروغ است. حضرت علی علیه السلام می فرماید:
لا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِیمانِ، حَتّی یَتْرُکَ الْکَذِبَ، هَزْلَهُ وَجِدَّهُ.(3)
هیچ بنده ای طعم ایمان را نخواهد چشید، مگر آن که دروغ را چه شوخی و چه جدی به کلی ترک کند.
طمع کاری
طمع کار با وجود ثروت بسیار، باز هم فقیر است؛ زیرا روح او با طمع کاری و احساس فقر خو گرفته است. پیامبر اسلام با اشاره به کمبود روحی این افراد می فرماید: «أَفْقَرُ النّاسِ الطَّمِعُ؛ فقیرترین افراد، طمع کاران هستند.»(4) فقیر
ص:118
هر اندازه گرسنه یا برهنه باشد، با پوشانده شدن بدن و سیر کردن شکمش بی نیاز می شود، ولی خواسته های فرد طمع کار پایان ندارد. وی همواره در جست وجوی مال است، پیوسته حرص می زند و تا آنجا پیش می رود که پیامبر گرامی اسلام می فرماید:
فرزند آدم اگر دو بیابان لبریز از طلا داشته باشد، در پی به دست آوردن صحرای سوم خواهد کوشید.(1)
از پی آمدهای طمع، ذلت و حقارت، حسادت، کینه توزی، غیبت، ناسزاگویی، ستمگری، فریب دادن، ریا، نفاق، نارضایتی از قسمت الهی و تکیه بر غیرخداست. امام سجاد علیه السلام می فرماید: «من همه نیکی ها را در دل بریدن از آنچه در دست مردم است، یافتم».(2)
امام صادق علیه السلام نیز فرمود: «کسی که خواهان خیر دنیا و آخرت است، باید از آنچه در دست مردم است، قطع امید کند.»(3) روزی ابان بن سوید از آن حضرت پرسید: چه چیزی سبب پایداری ایمان در انسان می شود؟ حضرت فرمود:
آنچه ایمان را در نهاد انسان ثابت می دارد، پارسایی و دوری از حرام است و
ص:119
آنچه ایمان را سست می سازد، طمع کاری است.(1)
در برنامه تربیتی اسلام، فرد پیش از رسیدن به توانگری مالی، باید از نظر روحی توان مند شود تا از سقوط در پرتگاه های طمع در امان ماند. اسلام، درخواست کردن در امور مادی را نمی پسندد، چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید:
هر کس از ما چیزی درخواست کند، به او خواهیم بخشید، ولی اگر بی نیازی جوید، خداوند او را بی نیاز می سازد.(2)
به راستی که در باطن طمع، هرگونه خواری و پستی دیده می شود و کور کردن چشم طمع، اعتماد به نفس و بزرگی در دنیا و سعادت در آخرت را به همراه دارد. به فرمایش امام علی علیه السلام می فرماید: «ثَمَرةُ الطَّمَعِ ذُلُّ الدُّنْیا وَ الاْخِرَة؛ ثمره و میوه طمع، ذلت در دنیا و آخرت است.»(3) زهد ورزیدن در دنیا، بنده را از سقوط در پرتگاه طمع در امان می دارد.
بدگویی
از اخلاق های ناپسند که از آفت های اجتماع و بیماری روحی افراد به شمار می آید، بدگویی از دیگران است. خداوند در قرآن مجید با نکوهش
ص:120
شدید از این اخلاق، آن را به خوردن گوشت برادر مرده، مانند کرده و فرموده است:
وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا. (حجرات: 12)
تجسس نکنید و هیچ یک از شما غیبت دیگری را نکند.
در روایات دینی نیز پیشوایان هدایت، پیروانشان را از این کار نهی فرموده و آن را نابودکننده کارهای نیک خوانده اند. امام علی علیه السلام در روایتی فرمود: «أَلْعاقِلُ مَنْ صانَ لِسانَهُ عَنِ الْغِیْبَةِ؛ خردمند کسی است که زبانش را از بدگویی درباره دیگران باز دارد».(1)
مؤمن خیرخواه، در صورت لزوم، تنها در حد امر به معروف و نهی از منکر، شخص مورد نظر را پنهانی اندرز می دهد، ولی از آشکار ساختن عیب او در نزد همه و ریختن آبرویش، خودداری می کند.
أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتًا. (حجرات: 12)
آیا یکی از شما دوست دارد گوشت برادرش را در حالی که مرده است بخورد؟
وجدان های بیدار نیز غیبت را نمی پذیرند و دین داران آگاه، روح پاک و ملکوتی خود را با این عمل تیره و ظلمانی آلوده نمی سازند. امام علی علیه السلام می فرماید:
أَلْعاقِلُ مَنْ تَوَرَّعَ عَنِ الذُّنُوبِ وَ تَنَزَّهَ عَنِ الْعُیُوبِ.(2)
عاقل کسی است که خود را از گناهان دور دارد و از عیب ها پاک کند.
به یاد داشته باشیم که با غیبت کردن از دیگران، خود را مدیون آنان و
ص:121
گرفتار حق الناس کرده ایم که جز با رضایت صاحبان حق، خداوند از آن نمی گذرد. پس آیا شایسته است برای این خواسته حقارت بار نفسانی، با آبروی دیگران بازی کنیم و آن گاه با دشواری های فراوان، در پی آنان باشیم تا رضایتشان را به دست آوریم. از سوی دیگر، حرمت مؤمن به اندازه ای است که امام صادق علیه السلام می فرماید: «أَلْمُؤمِنُ أَعْظَمُ حُرَمَةً مِنَ الْکَعْبَةِ؛ حرمت مؤمن از حرمت کعبه بالاتر است.»(1) پس غیبت مؤمن، بی حرمتی به تمام مقدسات است.
آرزوهای دست نیافتنی
انسان با آرزوهای دراز و رؤیاهای دست نایافتنی، نه تنها از پیشرفت بازمی ماند، بلکه تمام نیرو و فرصت خود را هدر می دهد و فکر و روح خود را به اموری بیهوده مشغول می سازد. پس آن گاه که در راه رسیدن به آنها به بن بست می رسد، دچار ناامیدی و سرخوردگی می شود. بنابراین، خردمند آرزوهایی را در دل می پروراند که رسیدن به آنها برایش امکان پذیر باشد و به خواسته هایی که عملی شدنشان امکان پذیر نیست، نمی اندیشد. گاه رؤیاهای دور و دست نیافتنی، صاحب خود را به هلاکت می افکند؛ زیرا ممکن است او برای عملی ساختن آنها راهی نادرست برگزیند. امام علی علیه السلام با تیزبینی ویژه ای، آفت های آرزوهای دراز را چنین برمی شمارد: «اَطْوَلُ النّاسِ اَمَلاً اَسْوَئُهُمْ عَمَلاً؛ هر کس آرزویش بیشتر است، کارهایش زشت تر است».(2) و «وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ فَیُنْسِی
ص:122
الاْخِرَةَ؛ آرزوی دراز، آخرت را از یاد شما می برد.»(1) و «یَسِیرُ الاَمَلِ یُوجِبُ فَسادَ الْعَمَل؛ حتّی آرزوهای آسان نیز سبب تباهی کارها می شود».(2)
جوانان، معمولاً ذهنی سرشار از رؤیا دارند و بیشتر آنها با آرزوهایی انجام ناشدنی در سر، زندگی می کنند. این در حالی است که آرزوها باید متناسب با امکانات، توانایی ها و استعدادهای افراد باشد؛ چون در غیر این صورت، مایه عذاب و سلب آرامش آدمی خواهد بود. امام علی علیه السلام می فرماید: «ما عَقَلَ مَنْ اَطالَ الاَْمَلَ؛ کسی که آرزویش دراز باشد، خردمند نیست».(3)
زیاده روی در شوخی
شوخی در حد بسیار کم و مشروع، بدون ارتکاب به عمل حرام، پذیرفتنی است، ولی اگر از حد بگذرد و با کلمات زشت و بی ادبانه درآمیزد یا در آن دروغ و بدگویی و خوار کردن مسلمانی باشد، حرام و زیان بار است. شوخی زیاد، نشانه کم خردی و نادانی است. امام علی علیه السلام می فرماید: «اَلاِْفْراطُ فِی الْمَزْحِ خُرْقٌ؛ زیاده روی در شوخی، نادانی است.»(4) شوخی زیاد از شکوه و وقار انسان
ص:123
می کاهد. ازاین رو، امام در رهنمودی می فرماید: «آفَةُ الْهَیْبَةِ الْمِزاحُ؛ آفتِ شکوه، شوخی است.»(1) و «کَثْرَةُ الْمِزاحِ تُسْقِطُ الْهَیْبَةَ؛ شوخی بسیار، شکوه و جلال آدمی را می برد.»(2) از سوی دیگر، بسیاری از دشمنی ها، کدورت ها، اختلاف ها و فاصله ها، بر اثر زیاده روی در شوخی پدید می آید. چه بسا دوستان صمیمی و همراهی که با شوخی زشت و نابجایی، دشمن یکدیگر شده و کینه هم را به دل گرفته اند و رشته های اُنس و محبت، میان آنان از هم گسسته است. حضرت در این باره چنین هشدار می دهد: «دَعِ الْمِزاحَ فَاِنَّهُ لِقاحُ الضَّغِینَةِ؛ شوخی را رها کن که کینه و دشمنی را بارور می سازد.»(3) و «کَثْرَةُ الْمِزاحِ تُذْهِبُ الْبَهاءَ وَ تُوجِبُ الشَحْناءَ؛ شوخی بسیار، ارزش آدمی را می برد و سبب کینه و دشمنی می گردد.»(4) همچنین با ریشه یابی دشمنی ها و در مقام هشدار درباره این عامل اختلاف افکن و آتش افروز می فرماید: «لِکُلِّ شَی ءٍ بَذْرٌ وَ بَذْرُ الْعَداوَةِ الْمِزاحُ؛ هر چیز بذری دارد و بذر دشمنی، مزاح است».(5)
ص:124
هم نشینی با بدان
انسان از هم صحبتی، رفت و آمد، داد و ستد و هم نشینی با هم نوعان خود ناگزیر است و گوشه گیری و تنهایی را نمی پسندد، ولی برای سلامت خود و دین و دنیایش باید از دوستی با آلوده سیرتان بپرهیزد و خود را از صف آنان بیرون کشد. برگزیدن دوست سالم و پاک سیرت و دوری از افراد ناشایست و بی بند و بار؛ متناسب با خرد و فطرت و سفارش پیشوایان دین است، چنان که امام علی علیه السلام فرمود:
یَنْبَغِی لِلْعاقِلِ اَنْ یُکْثِرَ مِنْ صُحْبَةِ الْعُلَماءِ وَ الاَْبْرارِ وَ یَجْتَنِبَ مُقارَنَةَ الاَْشْرارِ وَ الْفُجّارِ.(1)
سزاوار است که خردمند با دانشمندان و خوبان، بسیار هم نشین شود و از نزدیک شدن به بدکاران و گناه کاران بپرهیزد.
از زیان های رفت و آمد با نااهلان، بدبینی به خوبان است: «صُحْبَةُ الْأَشْرارِ تُوجِبُ سُوءَ الظَّنِّ بِالاَْخْیارِ؛ هم نشینی با بدان سبب بدگمانی به خوبان می شود.»(2) زیان دیگر این امر، اثر کردن شرارت و بدی آنها بر انسان است که سبب می شود انسان، هم در عرف جامعه و هم در قیامت به آنان پیوندد، چنان که روایت شده است:
إِیّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الْفُسّاقِ فَاِنَّ الشَّرَّ بِالشَّرِّ یَلْحَقُ.(3)
از دوستی و هم نشینی با بدکاران بپرهیز که شر به شر می پیوندد.
از هم نشینی با بدان، جز بدی نصیب انسان نمی شود، مانند باد که چون بر چیزی بدبو بوزد، بوی آن را به خود
ص:125
می گیرد. بنابراین، میزان خرد و شعور هر کس را می توان از دوستی که برمی گزیند به دست آورد. کسی که خواهان بزرگی و سعادت است، باید در انتخاب دوست دقت کند و از زشت کاران و بدکاران دوری گزیند.
مردم آزاری
گرچه زشتی مردم آزاری بر همگان روشن است، برخی همچنان با دست، زبان، اعمال و حرکات خود دیگران را می رنجانند که کارشان نابخردانه است و خردمند هرگز چنین کاری نمی کند.
از دیدگاه قرآنی، مردم آزار، بار گناه بزرگی را به دوش می کشد:
وَ الَّذینَ یُؤذُونَ الْمُؤمِنینَ وَ الْمُؤمِناتِ بِغَیْرِ مَا اکْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتانًا وَ إِثْمًا مُبینًا. (احزاب: 85)
و کسانی که بی دلیل، مردان و زنان مؤمن را می آزارند، بهتان و گناه آشکاری را به عهده گرفته اند.
امام سجاد علیه السلام می فرماید: «کَفُّ الْأَذی مِنْ کَمالِ الْعَقْلِ؛ نیازردن دیگران، از کمال عقل است.»(1) آزار همسایه، زن، فرزند، دوست و همکار، در میان افراد بی فرهنگ و بی دین یا کم ایمان، بیشتر به چشم می خورد. هر کس که اندک پای بندی به سفارش های اخلاقی دین و بهره ای از خرد داشته باشد، دست به این کار ناپسند نمی زند. حضرت علی علیه السلام می فرماید: «کَسْبُ الْعَقْلِ کَفُّ الاَْذی؛ به دست آوردن عقل، یعنی آزار نرساندن».(2)
ص:126
بنا بر آموزه های علوی، آزردن مؤمن به منزله آزردن خداوند و جنگ با اوست. آن حضرت، این سخن را از قول خداوند چنین بازگو فرموده است: «لِیَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّی مَنْ آذی عَبْدِی الْمُؤْمِنَ؛ کسی که بنده مؤمن من را بیازارد، در مقام جنگ با من برآمده است».(1)
مردم آزاری، نه در هیچ دین و آیینی پذیرفته است و نه در پیشگاه خرد و فطرت. پس هر خردمند دین داری می کوشد تا در زندگی به هیچ کس و هیچ چیز آزار نرساند؛ زیرا می داند که جزای آن بسیار دشوار است. امام پرهیزکاران می فرماید:
اگر مرا بر خارهای بیابان بکشند یا در غل و زنجیرم قرار دهند، برایم آسان تر است از اینکه به دیدار خدا بروم، در حالی که به بنده ای از بندگان او ستم یا اموال بیت المال را برای خود ذخیره کرده باشم.(2)
پیامبر گرامی اسلام نیز می فرماید:
مَنْ اذی مُؤْمِنا فَقَدْ آذانی وَ مَنْ اذانی فَقَدْ اذَی اللّه َ وَ مَنْ اذَی اللّه َ فَهُوَ مَلْعُونٌ فِی التَّوْراةِ وَ الاِْنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ الْفُرْقانِ.(3)
هر کس مؤمنی را بیازارد، بی گمان مرا آزرده و هر کس مرا برنجاند، بی شک خدا را آزرده است و هر کس خدا را بیازارد، چنان که در تورات، انجیل، زبور و قرآن آمده، از رحمت خداوند به دور است.
ص:127
به فرمایش امام صادق علیه السلام، جبران مردم آزاری بسیار دشوار است:
مَنْ أَحْزَنَ مُؤْمِنا ثُمَّ أَعْطاهُ الدُّنْیا لَمْ یَکُنْ ذلِکَ کَفّارَتَهُ وَ لَمْ یُؤْجَرْ عَلَیْهِ.(1)
کسی که مؤمنی را ناراحت کند، پس دنیا را به او بدهد، کفاره گناهش نمی شود و از این کار پاداشی هم نمی برد.
جدال
برخی بحث ها بی فایده است؛ اسلام این بگومگوهای بیهوده را «مراء و جدال نادرست» نامیده و آن را نکوهیده است؛ زیرا سبب هدر رفتن فرصت ها و ایجاد کینه و کدورت می شود. امام علی علیه السلام می فرماید: «أَلْمِراءُ بَذْرُ الشَّرِّ؛ بگومگو کردن مایه شرّ است».(2)
گفت وگو با افراد یک دنده و لج باز که بر حرف خود پافشاری می کنند و انعطاف پذیر نیستند، نتیجه ای جز شر و گرفتاری ندارد. ازاین رو، عاقلانه ترین کار این است که از رویارویی و بحث با این افراد دوری کرد؛ زیرا اینها هدفی جز آشوب و جار و جنجال ندارند و سرانجام چنین بحث هایی در میان برادران دینی نیز ایجاد کینه و کدورت و تفرقه است. حضرت علی علیه السلام می فرماید:
اِیّاکُمْ وَ المِراءَ وَ الْخُصُومَةَ فَإِنَّهُما یُمْرِضانِ الْقُلُوبَ عَلَی الاِْخْوانِ وَ یَنْبُتُ عَلَیْهِمَا النِّفاقُ.(3)
ص:128
از دشمنی و جدال بپرهیزید که دل ها را بیمار می کند و میان برادران جدایی می افکند.
به راستی که شایسته نیست سرمایه عمر و وقت گران بها را صرف گفت وگوهای بیهوده و بی نتیجه کرد و دل ها را از کینه و دشمنی پر ساخت. حضرت علی علیه السلام می فرماید:
لا مَحَبَّةَ مَعَ کَثْرَةِ مِراءِ.(1)
با بحث های بیهوده بسیار، دیگر محبتی باقی نمی ماند.
در این زمینه می توان این کریمه قرآنی را نیز چراغ راه ساخت که «وَ إذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِراما؛ مؤمنان وقتی به امور بیهوده برمی خورند، با بزرگواری از کنارش می گذرند». (فرقان: 72)
عیب جویی از دیگران
اگر کسی از کاستی ها و عیب های خود آگاه باشد، هرگز از دیگران خرده نمی گیرد یا به آنان عیبی نسبت نمی دهد. امام علی علیه السلام در این باره می فرماید:
مَنْ اَبْصَرَ عَیْبَ نَفْسِهِ لَمْ یَعِبْ اَحَدا.(2)
هر کس به عیب های خود بینا باشد، از کسی عیب نگیرد.
و در کلامی دیگر می فرماید:
طُوبی لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النّاسِ.(3)
ص:129
خوشا به حال کسی که به عیب خود بپردازد و از عیب دیگران چشم بپوشد.
به راستی آدمی تا وقتی عیب های خود را برطرف نساخته، چگونه می تواند کمبودهای دیگران را برجسته بنمایاند و به نکوهش آنها بپردازد؟ چگونه خود را وا می گذارد و در پی عیب این و آن می رود، در حالی که غفلت از خود و پرداختن به دیگران، دور از خرد و زیان بار است. باانصاف، کسی است که ابتدا در پی اصلاح خود برآید و اگر به درستی عیب های خود را ببیند، از دل مشغولی به دیگران رها می شود. حضرت در این مورد نیز می فرماید:
مَنْ اَبْصَرَ زَلَّةَ نَفْسِهِ صَغُرَت عِنْدَهُ ذَلَّةُ غَیْرِهِ.(1)
کسی که لغزش های خود را باز ببیند، لغزش دیگران در نظرش کوچک می نماید.
پیشوایان معصوم علیهم السلام نیز بارها سفارش کرده اند که تا وقتی خود را از عیب و کاستی پاکیزه نکرده اید، در پی عیب دیگران نباشید. برای نمونه، امام علی علیه السلام می فرماید:
ما دُمْتَ لاتَری ذُنُوبَکَ قَدْ غُفِرَتْ فَلا تَشْتَغِلْ بِعُیُوبِ غَیْرِکَ.(2)
تا زمانی که نمی دانی گناهانت بخشیده شده است، به عیب های دیگران مپرداز.
شهرت طلبی
شهرت طلبی نوعی بیماری روانی است که تمام اندیشه و توان فرد صرف
ص:130
به دست آوردن شهرت می شود تا جایی که آسایش را از وی می گیرد. عشق به شهرت همچون علف هرز در دل های بیمار رشد می کند. کسانی که تنها به شهرت می اندیشند، در راه رسیدن به آن، گاه حتی به مفاسد و پستی ها نیز تن می دهند. ازاین رو، شهرت ریشه بسیاری از جرم ها و جنایت هاست. اساسا شهرت جویی و ریاست طلبی بسیار به هم نزدیکند و اسلام تشنگان ریاست را به شدت نکوهش کرده است. روزی نزد حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام از شخصی سخن گفتند که علاقه زیادی به ریاست داشت. حضرت فرمود: «زیان دو گرگ خطرناکی که به جان گله ای بی چوپان افتاده اند، از زیان ریاست طلبی برای مسلمان بیشتر نیست».(1)
از حضرت امام رضا علیه السلام روایت کرده اند که فرمود:
کسی که ریاست را برای خود بخواهد، هلاک خواهد شد؛ چرا که ریاست جز برای اهلش شایسته نیست.(2)
امام صادق علیه السلام نیز در این باره فرموده است:
هر کس ریاست کند، ملعون است؛ کسی که در راه رسیدن به ریاست بکوشد، ملعون است و کسی که در فکر ریاست باشد، ملعون است.(3)
البته منظور از این سخن، کناره گیری افراد باکفایت از ریاست و خالی کردن میدان برای افراد بی لیاقت نیست، بلکه منظور حضرت، حضور افرادی
ص:131
شایسته و به دور از هرگونه ریا و شهرت طلبی، در عرصه ریاست است؛ زیرا ریاست آنان، نوعی حق خواهی برای برپا داشتن حقیقت است.
تنبلی
یکی از بیماری های روحی، احساس تنبلی و کسالت در انجام وظایف است. تنبلی، انسان را ضعیف و ناامید و گل های نشاط و امید را در وجودش پژمرده می کند، در نتیجه فرد از پیشرفت در زندگی بازمی ماند. برخلاف تنبلی، نشاط، حیات بخش و شاداب کننده است. انسان بانشاط، همچون گلی رو به خورشید، همواره در مسیر رشد و تکامل به سر می برد. از حضرت امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود:
از دو صفت دوری کن: کم حوصلگی و تنبلی؛ زیرا اگر کم حوصله باشی، بر حق صبر نخواهی کرد و اگر تنبلی کنی، حقی را ادا نخواهی کرد.(1)
امیرمؤمنان، علی علیه السلام در روایتی، از نشانه های تنبل چنین یاد می کند:
برای شخص تنبل سه نشانه است: چندان سستی می کند که به زیاده روی می رسد، و چندان زیاده روی می کند که به تباه کردن و کوتاهی کارها می رسد و چندان کوتاهی و بی توجهی می کند که کارش به گناه می کشد.(2)
حضرت امام باقر علیه السلام نیز می فرماید:
کسالت و تنبلی مانع سعادت و خوش بختی است. شخصی که تنبلی او را از رکوع درست و طهارت کامل بازدارد، در آخرت به خیر و سعادت نخواهد
ص:132
رسید و اگر در اداره کارهای روزمره تنبلی کند، در دنیا خیر نمی بیند.(1)
افراد تنبل در حقیقت سربار جامعه اند؛ زیرا در اداره امور خود درمانده اند و زندگی آنان را دیگران اداره می کنند. در نتیجه، جامعه چنین کسانی را با خواری از خود دور می سازد و اینان، مصداق این سخن حضرت علی علیه السلام هستند که: «تنبلی و سستی نوعی پستی است».(2)
ریاکاری
ریاکار با عمل ریاکارانه خود، هم محبت مردم را از دست خواهد داد و هم رضایت پروردگار را؛ زیرا عملی که به قصد رضایت خدا انجام نشود، نزد او پاداشی ندارد. از سوی دیگر، ریاکار همواره در پی رضایت و ستایش مردم است. او در ظاهر نیت خود را آشکار نمی سازد، ولی مردم سرانجام از قصدش آگاه خواهند شد و در نظر آنان نیز خوار می شود. در نتیجه هم دینش را تباه می کند و هم دنیایش را.
رسول گرامی اسلام به پیروان خود فرمود: «ترس من برای شما بیش از هر چیز در مورد شرک اصغر است!» پرسیدند: یا رسول اللّه ! شرک اصغر کدام است؟ حضرت فرمود: «ریا، شرک اصغر است! خداوند متعال هنگام دادن پاداش اعمال بندگان، خطاب به ریاکاران می فرماید: بروید نزد کسانی که در دنیا برای آنان کار کرده اید، ببینید آیا پاداش اعمالتان را نزد آنان خواهید
ص:133
یافت؟»(1)
حضرت امام صادق علیه السلام به عباد بن کثیر بصری فرمود: وای بر تو ای عباد! از ریاکاری بپرهیز؛ زیرا هر کس برای غیرخدا عملی انجام دهد، خداوند او را به همو واگذار می کند.(2)
آن حضرت در روایتی دیگر می فرماید:
خداوند متعال عمل خالص از بندگان می خواهد و می فرماید: من بهترین شریک هستم. هر کس، دیگری را شریک خود سازد، هیچ عملی را از او نخواهم پذیرفت، مگر آنکه آن عمل برای من و خالص باشد.(3)
در روایتی دیگر، درباره اثر کار نیک یا بد که پنهانی انجام شود، فرموده است:
هر کس کار نیکی را پنهانی انجام دهد، خداوند عمل نیکش را به خوبی آشکار می کند و هر کس کار ناپسندی را پنهانی انجام دهد، سرانجام، آن بدی آشکار می شود.(4)
ص:134
لهوگرایی
سرگرم شدن به لهو و لعب، خسارت های جبران ناپذیری در پی دارد. امام علی علیه السلام می فرماید: «شَرُّ ما ضُیِّعَ فِیهِ الْعُمُرُ اللَّعِبُ؛ بدترین روزهای عمر که تباه می شود، زمان سرگرم شدن به بازیچه هاست.»(1) شوخی گرفتن زندگی، سرگرم شدن به امور پوچ و بی محتوا، فراموش کردن هدف اصلی و مسئولیت گریزی، شکست و ناکامی به بار می آورد. امام علی علیه السلام می فرماید:
لا یُفْلِحُ مَنْ وَلِهَ بِاللَّعِبِ وَاسْتُهْتِرَ بِاللَّهْوِ وَ الطَّرَبِ.(2)
کسی که شیفته بازی و سرگرم لهو و لعب گردد، رستگار نخواهد شد.
زندگی هدف دار با مسئولیت های جدی همراه است و باید بهترین بهره ها را از فرصت کوتاه عمر گرفت، نه آنکه با خوش گذرانی و سرگرمی های بی حاصل آن را به باد داد. امام علی علیه السلام می فرماید:
رُبّ لَذَّهِ ساعَةٍ اَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً.(3)
بسا یک ساعت خوش گذرانی که اندوهی دراز در پی آورد!
خوش گذرانی ها با گرفتن فرصت های مفید انسان، او را از پیشرفت بازمی دارد و افراد خوش گذران هرگز به مرتبه های بالای انسانی و کمال نخواهند رسید، همان گونه که امام علی علیه السلام فرمود:
ص:135
کَمْ مِنْ لَذَّةٍ دَنِیَّةٍ مَنَعَتْ سَنِّی دَرَجاتٍ.(1)
بسا لذت پستی که از رسیدن به مرتبه های بالا جلوگیری کند.
ازاین رو، انسان های شرافتمند هرگز خود را به تفرج های آلوده نمی آلایند و عمر و فرصت گران مایه زندگی را در خوش گذرانی هدر نمی دهند. آنان در حقیقت به این فرمایش حضرت عمل می کنند که فرمود:
نَزِّهُوا اَنْفُسَکُمْ عَنْ دَنَسِ اللَّذّاتِ وَ تَبَعاتِ الشَّهَواتِ.(2)
نفس گران مایه خود را از آلودگی لذت ها و پی آمدهای ناگوار شهوت ها پاک کنید.
بنابراین، کسی که خواهان سعادت ابدی است، باید از لذت زودگذر و شهوت ها بپرهیزد.
تکبر و لجاجت
خودخواهی ها، برتری جویی ها و گردنکشی ها که فتنه های ویران گر زندگی اند، از خودبزرگ بینی ریشه می گیرند. خودبزرگ بینی سبب پراکندگی دوستان می گردد و نفرت همگان را برمی انگیزد. حضرت علی علیه السلام در نکوهش آن فرموده است: «اَقْبَحُ الْخُلُقِ التَّکَبُّرُ؛ زشت ترین خوی انسانی خودبزرگ بینی است».(3) و «شَرُّ آفاتِ الْعَقْلِ الْکِبْرُ؛ بدترین آفت های خرد، تکبر است.»(4) همچنین فرمود:
ص:136
«مَنْ تَکَبَّرَ حُقِّرَ؛ هر که بزرگی کند، بی مقدار می شود.»(1) بنابراین، فروتنی است که آدمی را محبوب دل ها می کند و همه را به سوی او می کشاند، نه خودبزرگ بینی و بزرگی کردن.
در کنار صفت ناپسند تکبر، از لجاجت و یک دندگی نیز به شدت نکوهش شده است. افراد یک دنده و لج باز که به هیچ صراطی مستقیم نیستند، دوستان خود را بر اثر این اخلاق از دست می دهند و اندرزگویان دل سوز و خیرخواه جامعه را از خود می رانند. در حالی که هر کس از خرد بهره ای داشته باشد، می داند که «أَللَّجاجُ یُفْسِدُ الرَّأْی؛ لج بازی اندیشه را تباه می کند.»(2) و «أَللَّجاجُ عُنوانُ الْعَطَبِ؛ لجاجت، آغاز زمین خوردن و هلاکت است».(3)
لجاجت، صفتی دشمن ساز و برافروزنده آتش جنگ و درگیری است که
أَللَّجاجُ یُنْتِجُ الْحُروبَ وَ یُوَغِّرُ الْقُلُوبَ.(4)
لجاجت، به جنگ ها می انجامد و کینه ها در دل می اندازد.
و باز بنا بر آموزه های روایی، انسان سالم و خردمند از آن می پرهیزد:
ص:137
«خَیْرُ الاَْخْلاقِ اَبْعَدُها عَنِ اللَّجاجِ؛ بهترین خلق و خوها، دورترین آنها از لجاجت است».(1)
نیرنگ و فریب کاری
از جمله کج روی های انسان، نیرنگ زدن به دیگران و فریب دادن آنها است. فریب به هر شکل و در هر موقعیتی که باشد نکوهیده است: فریب در معامله، دوستی، ازدواج و... که بدترین نوع آن فریب کاری در برابر خداوند است؛ یعنی بنده ای بخواهد به گمان باطل خود، با عمل ریاکارانه اش با خداوند معامله کند.(2) پس خداوند می فرماید: «مکر کردند و خدا هم مکر کرد، که او بهترین مکرکنندگان است.» (آل عمران: 53). خداوند با کسانی هم که بخواهند با بندگانش از در فریب و نیرنگ درآیند، مکر می کند و انسان نمی تواند با او که قادر و توانای مطلق است، مکر ورزد. اساسا فریب و نیرنگ در شأن هیچ انسان عاقل و باوجدانی نیست. امام صادق علیه السلام می فرماید:
سه چیز است که اگر در کسی باشد به زیان اوست: نیرنگ، پیمان شکنی و ستم. خداوند می فرماید: فریب زشت کار جز به صاحبش آسیب نمی رساند، پس به فرجام کسانی بنگر که مکر کردند و ما آنها و پیروانشان را سرنگون کردیم.(3)
ص:138
آنان که طبعی سرکش و پست دارند، برای به دست آوردن مال یا مقام و ریاست به حیله روی می آورند؛ ولی انسان های شریف و پاک فطرت، هیچ گاه از این روش برای رسیدن به اهدافشان استفاده نمی کنند. پیامبر گرامی اسلام فرمود:
مسلمان، نه مکر می کند و نه نیرنگ می زند. من از جبرئیل شنیدم که فرمود: حیله گر و نیرنگ باز در آتش هستند.(1)
همچنین امام علی علیه السلام در یکی از سخنرانی های خود فرمود:
ای مردم! اگر فریب و پیمان شکنی بد نبود، من سیاست مدارترین مردم بودم. به هوش باشید که هر پیمان شکنی و فریبی، هرزگی و نابکاری ها دارد و هر هرزگی و نابکاری، کفر و ناسپاسی به بار آورد. هُشدار! که نیرنگ و هرزگی و خیانت در آتش هستند.(2)
خرافه گرایی و فال زنی
اعتقاد به خرافات، همواره بلای جان انسان های بی خرد و بی فرهنگ است. اصلی ترین دلیل روی آوری به این امور بی اساس، نادانی است. هر چه نادانی بیشتر باشد، اعتقاد به خرافات نیز قوت می یابد. البته منظور از نادانی بی سوادی نیست، بلکه منظور، نداشتن قدرت فهم و درک بالای فرهنگی است. در میان کسانی که به فال بد و خوب یا به سرنوشت معتقدند و همواره در پی سحر و جادو، دعانویسی، فال نخودی و مانند آن هستند، اشخاص به
ص:139
ظاهر باسواد و با مدارک بالا نیز یافت می شوند. اصولاً اعتقاد به مسائل خرافی، مانع پیشرفت و سبب مسئولیت گریزی و ایستایی فکر می شود.
متأسفانه گاهی خرافات را به دین نسبت می دهند، ولی در دین اسلام خرافه پرستی کاری ناشایست و خلاف فرهنگ دینی است و با آن آشکارا مخالفت می شود. در احادیث، از «طیره» یا همان «فال بد زدن» نکوهش شده و از ستاره بینی و ادعای نحوست یا سعد بودن ستاره ها و نیز از تفأل به صدای پرنده یا حتی عطسه کردن، به شدت نهی شده و همه آنها نمودهای خرافات است. در روایتی می خوانیم: «اِذا تَطَیَّرْتَ فَامْضِ؛ اگر به چیزی (برخوردی و) فال بد زدی (یا به دلت بد آمد اعتنا مکن و) به کار خود ادامه بده.»(1) از رسول خدا صلی الله علیه و آله نیز نقل است: «لَیْسَ مِنّا مَنْ تَطَیَّرَ؛ از ما نیست کسی که اهل فال بد زدن است.»(2) همان گونه که در روایتی می فرماید: «أَلطِّیَرَةُ شِرْکٌ؛ کسی که به فال و خرافات اعتقاد دارد، به خدا شرک آورده است».(3)
نجوا کردن و بلند صحبت کردن
از دیگر ناشایستگی های اخلاقی، درگوشی و آهسته با یکدیگر صحبت کردن در حضور دیگران است. این عمل ممکن است برای دیگران ذهنیت
ص:140
منفی ایجاد کند و در نتیجه مایه کدورت شود. از امام صادق علیه السلام نقل شده است که فرمود:
اِذا کانَ الْقَوْمُ ثَلاثَةً فَلا یَتَناجی مِنْهُمُ اثْنانِ دُونَ صاحِبِهِما فَاِنَّ ذلِکَ یَحْزُنُهُ وَ یُؤْذِیهِ.(1)
هنگامی که سه نفر با هم هستند، نباید دو نفر آنان با هم درگوشی صحبت کنند که این کار، نفر سوم را اندوهگین می سازد و آزارش می دهد.
از سوی دیگر، در قرآن مجید از بلند کردن صدا نزد دیگران نیز نهی شده است؛ زیرا سخن گفتن با صدای بلند و شبیه داد و فریاد، نشانه سبک عقلی است. در صحبت با دیگران باید ملایم و آرام صحبت کرد. از سفارش های حضرت لقمان به فرزندش نیز پایین آوردن صداست. همچنین امام علی علیه السلام می فرماید:
خَفْضُ الصَّوْتِ وَ غَضُّ الْبَصَرِ وَ مَشْی الْقَصْدِ مِنْ أَمارَةِ الاْءِیمانِ وَ حُسْنِ التَّدَیُّنِ.(2)
پایین آوردن صدا، فرو انداختن دیدگان و در حد میانه راه رفتن، از نشانه های دین داری و ایمان نیکو است.
برخی در صحبت های معمولی خود نیز عادت دارند صدایشان را چنان بلند کنند که گویا فریاد می زنند. این کار از سنگینی و وقار آنان می کاهد. بلند کردن صدا، به ویژه در برابر بزرگان، نشانه بی ادبی است.
ص:141
حسادت
حسادت، از خانمان سوزترین بیماری های روحی و آفت های اخلاقی است. حسادت یعنی اینکه انسان، زوال نعمت کسی را در دل بپروراند. حسود، هم زندگی خود را تباه می کند و هم زندگی کسی را که به او حسادت کرده است، به آتش می کشد. وی برای رسیدن به مقصود به هر کار زشتی دست می زند. البته مؤمن راستین، هیچ گاه حسادت نمی ورزد و ایمانش او را از این پلیدی بازمی دارد، چنان که امام علی علیه السلام فرمود: «أَلاْءِیمانُ بَرِی ءٌ مِنَ الْحَسَدِ؛ ایمان از حسد بیزار است».(1)
بنابراین، با تقویت ایمان و آراسته شدن به فضیلت های انسانی و بلندمرتبه ساختن روح، می توان از این بیماری کُشنده فاصله گرفت و ریشه آن را خشکاند. بلندنظری، دوری از حرص و طمع، دنیاگریزی، نگاه به افراد پایین دست و مانند آن نیز در ریشه کن ساختن حسد اثر گذارند. امام علی علیه السلام درباره نتیجه حسادت می فرماید:
أَلْحَسَدُ یَأْکُلُ الْحَسَناتِ کَما تَأْکُلُ النّارُ الْحَطَبَ.(2)
حسادت، کارهای خوب را می خورد و نابود می کند، همان گونه که هیزم آتش را.
حسادت، افزون بر خسارت های معنوی مانند آنچه امام علی علیه السلام فرمود، بیماری های جسمی نیز به بار می آورد. در آموزه های علوی به این بیماری ها
ص:142
اشاره شده است: «أَلْحَسَدُ یُضْنِی؛ حسادت، آدم را رنجور و بیمار می سازد.»(1) و «أَلْحَسُودُ کَثِیرُ الْحَسَراتِ مُتَضاعِفُ السَّیِّئاتِ؛ افسوس های حسود، بسیار و گناهانش چند برابر است.»(2)
زیاده طلبی و بلندپروازی
خردمند کسی است که حد و مرز خود را بشناسد و از بلندپروازی و زیاده خواهی بپرهیزد. کسانی که پا از گلیم خود فراتر می نهند، در اجتماع سرخورده می شوند و مورد بی مهری و سرزنش دیگران قرار می گیرند و به بی خردی هم متهم می شوند. امام علی علیه السلام می فرماید:
لا عَقْلَ لِمَنْ یَتَجاوَزُ حَدَّهُ وَ قَدْرَهُ.(3)
کسی که از حد و مرز خود فراتر رود و منزلت خود را نداند، اهل خرد نیست.
ایشان در کلامی دیگر می فرماید:
رَحِمَ اللّه ُ امْرا عَرَفَ قدْرَهُ وَ لَمْ یَتَعدَّ طَوْرَهُ.(4)
خدا رحمت کند کسی را که قدر و اندازه خویش بشناسد و از حد نگذرد.
آن حضرت همگان را به شناخت منزلت خود و پرهیز از افراط و تفریط سفارش می کرد و می فرمود: «مَنْ وَقَفَ عِندَ قَدْرِهِ اَکْرَمَهُ النّاسُ؛ کسی که در جایگاه خود
ص:143
بایستد، مردم او را گرامی می دارند.»(1) و «هَلَکَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْ قَدْرَهُ؛ کسی که اندازه خود را نشناسد، هلاک می شود».(2)
انسانی که منزلت خویش را دریابد، هیچ گاه برای امور بی ارزش دنیا خود را خوار نمی سازد، چنان که امام علی علیه السلام فرمود:
مَنْ عَرَفَ قَدْرَ نَفْسِهِ لَمْ یُهِنْها بِالْفانِیاتِ.(3)
کسی که قدر خویشتن رابشناسد، خودرا برای امور فانی دنیا خوارنگرداند.
پس چه بهتر که هر کس به سهم و اندازه خود بسنده کند تا گرامی و باوقار بماند.
خشم
از صفات نکوهیده اخلاقی که می تواند بسیار زیان بار باشد، خشم است.البته خشم گاه پسندیده است، مانند خشم در برابر شکسته شدن حدود الهی که گونه ای غیرت دینی است یا خشم در برابر ستم به ناتوان. خشمگین نشدن در چنین مواردی، کاستی به شمار می آید، ولی در امور جاری زندگی باید خشم را مهار کرد. مهار خشم و استفاده درست از آن، مانند بهره بردن از آب مهار شده برای سدسازی ها یا آتش مهار شده برای صنعت است که
ص:144
بسیار مثبت و کارساز است. اگر خشم مهار نشود، همچون آتشی خانمان سوز یا سیلی بنیان کن همه چیز را نابود می کند. واکنش های تند و جنون آمیز و برخوردهای نابخردانه و ناشایست با همسر، فرزند، دوست، زیردست، کارفرما، دانش آموز، استاد و... که زندگی را تلخ می کند، نتیجه مهار نکردن خشم است. ازاین رو، باید با قدرت ایمان و بردباری و شکیبایی، آتش چنین خشم هایی را فرونشاند. امام علی علیه السلام می فرماید:
اَقْوَی النّاسِ مَنْ قَوِی عَلی غَضَبِهِ بِحِلْمِهِ.(1)
نیرومندترین مردم کسی است که با حلم خود بر خشم پیروز شود.
همچنین امام صادق علیه السلام فرمود:
مَنْ لَمْ یَمْلِکُ غَضَبَهُ لَمْ یَمْلِکْ عَقْلَهُ.(2)
کسی که نتواند بر خشم خود مالک شود، مالک عقل خویش نیست.
در آموزه های دینی آمده است که در هنگام خشم، تصمیم مگیر، قضاوت مکن و کاری انجام نده. برای فرونشاندن خشم، حالت خود را عوض کن؛ یعنی اگر نشسته ای برخیز یا بخواب و اگر ایستاده ای، چند قدم راه برو تا آرام تر شوی که به فرموده امام صادق علیه السلام : «أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ کُلِّ شَرٍّ؛ کلید همه بدی ها خشم است».(3)
ص:145
سرزنش کردن دیگران
سرزنش خطاکار اگر از اندازه لازم بگذرد، جسارت او را به ارتکاب گناه بیشتر می کند.
امام باقر علیه السلام درباره توجه به خویشتن به جای سرزنش دیگران، می فرماید:
لا تُغَیِّرَنَّ بِخَطِیئَةٍ وَابکِ عَلی خَطِیئَتِکَ.(1)
هیچ کس را به دلیل خطایی که کرده است، سرزنش مکن، بلکه بر خطاهای خود گریه کن.
در حدیثی از رسول بزرگوار اسلام آمده است:
لا تُظْهِرِ الشَّماتَةَ بِأَخِیکَ فَیَرْحَمَهُ اللّه ُ وَ یَبْتَلِیکَ.(2)
برادر دینی ات را [در گرفتاری اش ]سرزنش مکن که خدا به او ترحم خواهد کرد و تو را گرفتار.
با توجه به آموزه های دینی، نکوهش بی رویه خطاکار، سبب لجاجت و جبهه گیری آنان می شود و هیچ جنبه مثبت تربیتی ندارد، بلکه آثار منفی دارد. اگر منظور، تربیت و اصلاح است، باید تمام جوانب کار را سنجید، آن گاه اقدام کرد؛ زیرا روش سرزنش در همه جا پاسخگو نیست. امام صادق علیه السلام در روایتی می فرماید:
مَنْ اَنَّبَ مُؤْمِنا اَنَّبَهُ اللّه ُ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ.(3)
کسی که مؤمنی را سرزنش کند، به سرزنش خدا در دنیا و آخرت گرفتار می شود.
ص:146
رسول اسلام نیز در پرهیز از سرزنش مؤمن می فرماید:
مَنْ عَیَّرَ مُؤْمِنا بِذَنْبٍ لَمْ یَمُتْ حَتّی یَرْکَبَهُ.(1)
کسی که مؤمنی را به خاطر خطایش سرزنش کند، نمیرد مگر اینکه خود مرتکب همان شود.
و در حدیث دیگر فرمود:
اگر کنیز شما کار خلافی کرد، او را حد بزنید، ولی ملامتش نکنید.(2)
بنابراین، این اصل تربیتی در برخورد با اشتباه دیگران، باید بجا اعمال شود تا نتیجه بخش باشد. در غیر این صورت، اثر منفی خواهد داشت.
سخن چینی
سخن چینی، نوعی بیماری اخلاقی با پی آمدهای زیان بار است که مهم ترین آنها، اختلاف افکنی، ایجاد دشمنی، حرمت شکنی و حتی گاه خونریزی است. سخن چین، سخن هر کسی را به گوش دیگری می رساند و با برانگیختن آنها علیه یکدیگر، زمینه انتقام و جدال را فراهم می آورد. در حقیقت سخن چینان، آتش بیار معرکه اند. ازاین رو، امام علی علیه السلام در هشداری می فرماید:
اِیّاکَ وَ النَّمِیمَةَ فَاِنِّها تَزْرَعُ الضَّغِینَةَ وَ تُبْعِدُ عَنِ اللّه ِ وَ عَنِ النّاسِ.(3)
از سخن چینی بپرهیز که تخم کینه را در دل می کارد و انسان را از خدا و مردم دور می سازد.
ص:147
انسان سخن چین، قابل اعتماد نیست؛ زیرا همان گونه که سخن دیگران را برای ما می آورد، سخن ما را نیز برای دیگران خواهد برد. به قول سعدی:
هر که عیب دگران پیش تو آورد و شمرد
بی گمان عیب تو نزد دگران خواهد برد
امام علی علیه السلام در این باره نیز فرمود: «مَنْ نَقَلَ اِلَیْکَ نَقَلَ عَنْکَ؛ کسی که سخن دیگری را برای تو نقل کند، سخن تو را نیز برای دیگران نقل خواهد کرد.»(1) حضرت به مالک اشتر در آستانه حکومتش بر مصر، درباره خطر سخن چینان که خوبان را بد و بدان را خوب جلوه می دهند، چنین هشدار می دهد:
وَ لا تَعْجَلَنَّ اِلی تَصْدِیقِ ساعٍ وَ اِنْ تَشَبَّهَ بِالنّاصِحِینَ فَاِنَّ السّاعِی ظالِمٌ لِمَنْ سَعی بِهِ غاشٍ لِمَنْ سَعی اِلَیْهِ.(2)
در باور کردن ادعای سخن چینان شتاب مکن، هر چند خود را به شکل و لباس خیرخواهان درآورند؛ زیرا سخن چین در حق کسی که سخن او را آورده ستم کار و درباره کسی که سخن را برایش آورده، خیانت کار است.
ناسپاسی و کفران نعمت
کفران نعمت، از گناهان بزرگی است که عقوبت آن به سرعت دامن گیر انسان می شود، چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
ص:148
أَسْرَعُ الذُّنُوبِ عُقُوبَةً کُفْرانُ النِّعْمَةِ.(1)
عقوبت کفران نعمت، [از عقوبت] دیگر گناهان سریع تر به انسان می رسد.
گاه مجازات کفران نعمت، نابودی آن نعمت است. گواه این ادعا، سخن امام علی علیه السلام است که فرمود:
مَنْ کَتَمَ الاِْحْسانَ عُوقِبَ بِالحِرْمانِ.(2)
کسی که نیکی را بپوشاند (و از آن سپاس گزاری نکند) به محروم شدن از آن مجازات می شود.
پاداش شکر نعمت نیز افزایش آن در کوتاه ترین مدت است. امام صادق علیه السلام فرمود:
أَیُّما عَبْدٍ أُنْعِمَ عَلَیْهِ بِنِعْمَةٍ فَعرَّفَها بِقَلْبِهِ وَ حَمِدَ اللّه َ عَلَیْها بِلِسانِهِ لَمْ یَنْفَدْ حَتّی یَأْمُرَ اللّه ُ لَهُ بِالزِّیادةِ.(3)
وقتی به بنده نعمتی داده می شود، اگر به آن اعتراف کند و به خاطر آن خدا را سپاس گوید، پیش از پایان آن نعمت، خداوند امر می کند نعمت او زیاد شود.
هر عبادت و اطاعتی که بنده در پیشگاه خداوند انجام دهد، به گونه ای شکر و سپاس نعمت های اوست، بلکه همین توفیق عبادت و اطاعت، نعمتی است که آن را شکری می باید. حتی اگر بنده، تمام عمر را در عبادت و
ص:149
اطاعت به سر آورد، نمی تواند کمترین منتی بر خداوند داشته باشد؛ زیرا خداوند به او پاداش می دهد، چنان که در قرآن کریم می فرماید:
فَمَنْ یَعْمَلْ مِنَ الصّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤمِنٌ فَلا کُفْرانَ لِسَعْیِهِ. (انبیاء: 94)
هر مؤمنی که کار نیکی انجام دهد، بی پاداش نمی ماند.
نتیجه سپاس گزاری و ناسپاسی انسان به خود او بازمی گردد. در قرآن کریم از زبان حضرت سلیمان نقل شده است که فرمود:
مَنْ شَکَرَ فَإِنَّما یَشْکُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ کَفَرَ فَإِنَّ رَبِّی غَنِیُّ کَرِیمٌ. (نمل: 40)
هر کس شکر گزارد، نتیجه اش به خود او بازمی گردد و هر کس ناسپاسی کند، به درستی که پروردگار من بی نیاز و بزرگوار است.
ص:150
کتاب نامه
1. نهج البلاغه، ترجمه: فیض الاسلام، تهران، انتشارات فقیه، 1375.
2. نهج البلاغه، صبحی صالح، بیروت، چاپ اول، 1387.
3. ابن هشام، ابومحمد عبدالملک، سیره ابن هشام، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
4. ابوالقاسمی، محمدجواد، جلوه گاه حضور، نشر یاس کبود، چاپ اول، 1378.
5. الاحسایی، محمد بن علی بن ابراهیم، عوالی اللئالی، تحقیق: مجتبی عراقی، قم، 1403 ه_ . ق.
6. ایزدی، شیخ عباس، اخلاق ایزدی (20 گفتار اخلاقی _ عرفانی) تهیه و تدوین: محمدعلی خزائلی، قم، اجر، چاپ اول، 1384.
7. پاینده، ابوالقاسم، نهج الفصاحه، قم، مؤسسه انصاریان، 1379.
8. تمیمی آمدی، عبدالواحد، غررالحکم و دررالکلم، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1407ه_ . ق.
9. حرانی، ابن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، تحقیق: علی اکبر غفاری، قم، مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ دوم، 1404 ه_ . ق
10. حر عاملی، وسائل الشیعه، تحقیق: عبدالرحیم ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ پنجم، 1402 ه_ . ق.
11. حکیمی، محمدرضا، محمد و علی، الحیاة، ترجمه: احمد آرام، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1377.
12. رحیمی، عباس، زندگی موفق، نشر جمال، چاپ هفتم، 1386.
13. سیوطی، جلال الدین، جامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، 1410 ه_ . ق.
14. صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، منشورات الرضی، چاپ دوم، 1368.
15. _________________، خصال، محقق: علی اکبر غفاری،قم،مؤسسة النشر الاسلامی، 1403ه_ . ق.
16. _________________، معانی الاخبار، تحقیق: علی اکبر غفاری، انتشارات اسلامی، 1361.
17. _________________، من لا یحضره الفقیه، تحقیق: علی اکبر غفاری، انتشارات اسلامی، 1361.
18. طباطبایی، سیدمحمد حسین، سنن النبی، ترجمه: محمدهادی فقهی، قم، مؤسسه النشرالاسلامی، چاپ دوم، 1422 ه_ . ق.
19. طبرسی، احمد بن علی، احتجاج، ترجمه: حسن مصطفوی، قم، دارالاسوه، 1380.
20. طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، بیروت، مؤسسه الاعلی للمطبوعات، 1392 ه_ . ق.
21. طوسی، محمدبن حسن، امالی، تحقیق: مؤسسه البعثه، قم، دارالثقافة، چاپ اول، 1414 ه_ . ق.
22. فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء، قم، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، 1361.
23. قمی، شیخ عباس، سفینة البحار و مدینه الحکم و الآثار، قم، مؤسسه انتشارات فراهانی، 1373.
24. کلینی، محمدبن یعقوب، اصول کافی، تهران، نور، 1362.
25. متقی هندی، حسن، کنز العمال، تصحیح: صفوة السقاء، بیروت، مکتبة التراث الاسلامی، چاپ اول، 1389 ه_ . ق.
26. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ه . ق.
27. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، انتشارات دفتر تبلیغات، 1362.
ص:151
28. مرکز تحقیقات اسلامی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، فضایل و رذایل، قم، اداره آموزش های عقیدتی _ سیاسی نمایندگی ولی فقیه در سپاه، چاپ سوم، 1373.
29. مطهری، مرتضی، سیره نبوی، تهران، انتشارات صدرا، 1361.
30. منذری، زکی الدین عبدالعظیم، الترغیب و الترهیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا.
31. موسوی زنجانرودی، سیدمجتبی، زمزمه های زندگی در سیر و سلوک، قم، انتشارات میثم تمار، چاپ اول، 1377.
32. نراقی، محمدمهدی، جامع السعادات، تحقیق: محمد کلانتر، نجف، منشورات جامعیة النجف الدینیة، چاپ دوم، 1383 ه_ . ق.
33. نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تهران، انتشارات رشیدی، بی تا.
34. نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت، چاپ اول، 1407 ه_ . ق.
35. ورّام، مسعود بن عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعه ورّام)، بیروت، دارالتعارف، بی تا.