سرشناسه : شهری، محمدحسین
عنوان و نام پدیدآور : اجتهاد و تقلید/ به کوشش محمدحسین شهری
مشخصات نشر : تهران: موسسه بناآ، 1376.
مشخصات ظاهری : ص 24
شابک : 964-6643-01-9بها:1000ریال
یادداشت : گروه سنی "ه" دوره دبیرستان
موضوع : اجتهاد و تقلید
رده بندی کنگره : BP167/ش9الف3 1376
رده بندی دیویی : 297/31
شماره کتابشناسی ملی : م 77-4396
ص: 1
اجتهاد و تقلید
به کوشش
محمّدحسین شهری
انتشارات نبأ
ص: 2
ص: 3
بسم الله الرحمن الرحیم
با توجّه به اینکه جوانان عزیز ما یا به سنّ تکلیف رسیده و یا در شرف رسیدن به آن هستند و باید اعمال دینی را از زمان تکلیف کاملاً صحیح و مطابق با شرع مقدّس انجام دهند ، در این نوشتار ، ابتدا بحث «اجتهاد و تقلید » از کتاب «در جستجوی علم دین» تألیف آیت ا... سید محمد ضیاءآبادی را _ با تغییری اندک در عبارات _ عرضه کرده ، سپس برای آگاهی اجمالی از مسائل مربوط به اجتهاد و تقلید ، احکام مربوط به آن را از رساله توضیح المسائل مرحوم آیت اللّه بروجردی آورده ایم . به این امید که این مجموعه توانسته باشد کمکی برای جوانان عزیز در ادای فرامین دینی کرده باشد .
انشاءا...
ص: 4
هر فرد معتقد به «خدا» و «روز جزا» که به سنّ تکلیف شرعی رسیده باشد ، خود را موظّف به فرا گرفتن دستورات آسمانی دین و عمل به آنها می داند تا دچار عذاب خدا و مهالک پس از مرگ نگردد .
بنابراین از جمله علومی که تحصیل آن بر هر فرد مسلمانی واجب است ، علم «فقه» یعنی علم به احکام الهی است ؛ یا از طریق «اجتهاد» و یا از طریق «تقلید» . یعنی فرد مسلمان یا باید بکوشد تا با به دست آوردن شرایط لازمِ «اجتهاد» توانای بر استنباط احکام از منابع اصلی آن گردد ، و یا با مراجعه به متخصّصین در فنّ استنباط و اجتهاد ، از احکام مربوط به اعمال خود آگاه شود .
معنا و مفهوم اجتهاد به کاربردن منتهای سعی و کوشش
ص: 5
در استنباط و به دست آوردن احکام خدا از روی ادلّه معتبر شرعی است که عبارتند از : «قرآن» ، «حدیث» ، «اجماع» و «عقل» .
از آنجا که تمامی مسائل مربوط به زندگی انسان ، از فردی و اجتماعی ، حقوقی و جزایی ، سیاسی و اقتصادی، در زمان حال و زمانهای آینده ، در شریعت آسمانی اسلامی از جانب خداوند علیم و حکیم ، حکمی برای آن مقرّر شده و ضمن آیات قرآن و بیانات رسول مکّرم و ائمّه معصومین _ صلوات اللّه و سلامه علیهم اجمعین _ به گونه قواعد کلّی یا دستور خصوصی ابلاغ شده است . بر مجتهدین است که برای فهم و استنباط آن احکام از کتاب خدا و سنّت رسول و عترت (ع) بذل وُسع و کوشش لازم بنمایند .
پس باید توجّه داشت که «اجتهاد» به معنای «قانونگذاری» نیست _ چه که آن ، شأن خدا ربّ العالمین است و بس _ بلکه به معنای تَفَحّص و جستجوی قانون و استکشاف آن از لابلای مدارک مخصوص است ، و در تعریف «فقه» می گویند : عبارت از آگاهی از احکام شرعیِ
ص: 6
فرعی از روی ادلّه مشروح و مفصّل آن است .
به طور حتم باید گروهی از اهل ایمان در مقام تحصیل نیروی «تفّفه» و استنباط احکام برآیند تا هم خود بتوانند عمل به وظایف دینی بنمایند و هم معلومات خود را در اختیار دیگر مسلمانان گذارده ، آنها را با وظایف اسلامی خویش آشنا سازند . چنانکه قرآن هم در سوره توبه آیه 122 می فرماید :
«پس چرا بسیج نمی شوند از هر طایفه ای گروهی تا بصیرتی در دین کسب کنند و مردم خویش را هنگامی که به سوی آنان باز می گردند ، (با پندهای خود) هشدار دهند ، باشد که آنان از کارهای ناپسند بپرهیزند» .
هر چند «اجتهاد» در انحصار شخصی یا گروه خاصّی نیست ، بلکه این در به روی همه کس باز است ، امّا از آن نظر که یک امر تخصّصی و فنّی است ، طبعا مانند سایر امور تخصّصی احتیاج به طیّ مراحل مقدّماتی و تحصیل شرایط خاصّ به خود دارد .
بدیهی است کسی که می خواهد در رشته «تفقّه» و
ص: 7
استنباط احکام از کتاب و سنّت ، تخصّص فنّی به دست آورد ، راهی جز این ندارد که ابتدا علوم مختلفی را که جنبه مقدّمی دارند تحصیل نماید ، وآن علوم عبارتند از :
ادبیّات عرب ، منطق ، اصول فقه _ با گسترشی که دارد_ تفسیر قرآن و شناخت آیات ناسخ و منسوخ و متشابه و محکم ؛
«علم الحدیث» یعنی اطّلاع از چندین هزار حدیث که در طول متجاوز از سیصد سال از زمان رسول اکرم (ص) تا آغاز غیبت که برای حضرت ولّی عصر _ عجّل الّله تعالی فرجه الشریف _ صادر شده است و تشخیص و تمییز اقسام آن از : «صحیح» و «حَسَن» و «ضعیف» و «موثّق» ، «مُسند» و «مُرْسَل» و «متواتر» و «آحاد» ؛ و واقع بودن به راه علاج «تعارض» اَخبار و اعمالِ قواعد «اِطلاق» و «تقیید» ، «تعمیم» و «تخصیص» ، «اجمال» و «تبیین» در فهم آیات و روایات ؛
و داشتن «علم الرّجال» یعنی آگاهی از طبقات رُوات و شناختن چگونگی حال راویان حدیث از حیث صحّت و فساد در «عقیده مذهبی» و موثّق و غیر موثّق بودن در
ص: 8
«ضبط» و «نقل» حدیث ؛
و همچنین آشنا بودن با مسائل «اجماعی» و «اختلافی» تا فتوای خلاف اجماع فقها از وی صادر نشود.
و حتّی لازم است از تاریخ اسلام و مقتضیات وضع سیاسی زمان امامان (علیهم السلام) و کیفیت صدور احادیث و نقل آن به وسیله راویان ، آگاه باشد و فتاوای فقهای سایر فِرَق اسلامی را در هر مسئله بداند .
و بالاخره عالم به زمان خویش و آنچه در جهان می گذرد باشد تا موضوعات احکام را آنچنانکه هست بشناسد .
آری به کسی که در این مسیر مقصد عالی قدم برمی دارد ، باید تمامی این علوم عدیده را که تحصیل آن نیازمند زمانی طویل می باشد و جنبه مقدّمی دارند ، برای «تفقّه» به قدر کافی تحصیل نماید .
و تازه پس از تحصیل همه این علوم ، نوبت مطلب بزرگ دیگری می رسد که می شود گفت اساسی ترین و اهمّ شرایط در مسئله اجتهاد است و آن به دست آوردن «مَلَکه استنباط» یعنی آن نیروی عظیم نفسانی است که بر اثر
ص: 9
ممارست و مداومت عملی طولانی در مناظرات علمی و مباحثات تدریسی و تمرینات مکرّر در اِعمال قواعد کلّی در ردّ فروع بر اصول و تضارب آراء و تبادل افکار با صاحب نظران و مجتهدان در میدان گرم و پر شور حوزه های علمیّه و قهرمانان فنّ برهان و جدل پدید می آید و در پی آن یک نوع حالت پختگی و ورزیدگی و قهّاریّت روحی در تطبیق قواعد کلّی بر مسائل جزئی در شخص به وجود می آید .
و در این موقع می شود گفت او یک «فقیه» واقعی و یک «مجتهد» است .
مناسب است در اینجا در باب شرایط اهلّیت فتوا مضمون کلام مرحوم شیخ زین الدّین عاملی معروف به «شهید ثانی» _ قدس الّله سرّه الشریف _ در کتاب «شرح الّلمعه» ، کتاب القضاء ، بیاوریم که می فرماید :
علاوه بر لزوم تحصیل علوم ، آنچه رکن عمده در این باب است ، به دست آوردن نیرویی است که به وسیله آن ، شخص عالم ، قادر بر استنباط و ردّ فروع بر اصول باشد ؛ و آن ، موهبتی است که خداوند حکیم بر اساس
ص: 10
اراده حکیمانه اش به هر کدام از بندگانش که سعی و تلاش بسیار و ممارست مستدام از خود نشان دهد اعطا می کند ؛ که خود فرموده است : «آنانکه در راه ما بکوشند ، ما آنها را به راههای خویش هدایت می کنیم . چه آنکه خدا با نیکوکاران است .»
و همچنین مرحوم شیخ انصاری _ قدّس الّله سرّه الشریف _ با دارا بودن آن مرتبه بسیار بلند از دقّت نظر و عمق تحقیق در مسائل مختلف علمی که مورد قبول همگان است ، در مقام ارائه بالا بودن جایگاه «اجتهاد» و توجّه دادن به سخت بودن نیل به آن مقام ، به دست آوردن آن را سخت تر از جهاد طولانی با دشمن نشان داده و از خدا می خواهد که آن رتبه عظیم را به عنوان یک رزق و موهبت عظمای الهی به او عنایت فرماید! تعبیر آن مرد بزرگ این است :
«خداوند ، «اجتهاد» را به ما روزی فرماید ! چه آنکه اجتهاد ، سخت تر از یک جهاد طولانی است »!
هراس بزرگان از تصدّی مقام « فتوا » !
به خاطر مسئولیت هراس انگیز «مرجعیت» بزرگان از اتقیای علما تا حد امکان از قبول آن استنکاف می کردند و
ص: 11
خود را _ با وجود داشتن اهلیّت کامل _ از جرگه صاحبان فتوا دور نگه می داشتند . از این باب این قصّه را مطالعه فرمائید تا شمّه ای از سنگینی بار «مرجعیت» و «اِفتاء» را احساس نمایید .
وقتی که فقیه نامدار عالی مقام ، مرجع بزرگ شیعه در عصر خویش ، مرحوم حاج شیخ محمد حسن نجفی صاحب تألیف گرانقدر «جواهرالکلام» از دنیا رحلت کرد، در میان علمای صاحب نظر و فقهای حوزه علمیّه نجف ، تمام چشمها دوخته شد به سوی شخصیت عظیم فقه و اجتهاد ، مرحوم حاج شیخ مرتضی انصاری ، و همگی متّفق بر این شدند که آن بزرگوار به عنوان مرجع کلّی معرّفی گشته ، امر زعامت حوزه و ریاست دین عامّه مسلمین به دست ایشان سپرده شود .
ولی آن مرد بزرگ از پذیرفتن این امر مهم استنکاف کرد و فرمود : با بودن فرد اعلم از من «سعید العلماء» مازندرانی حقّ من نیست که متصدّی امر «فتوا» باشم !
چون سعید العلماء با شیخ انصاری شریک بحث و درس بوده اند و حضرت شیخ کاملاً به مقامات علمی او
ص: 12
واقف بوده است ، لذا او را به اعلمیّت از خود معرّفی کرد. در آن زمان ، سعیدالعلماء از حوزه خارج شده ، در مازندران اقامت داشته است . لذا کسانی را از نجف به مازندران اعزام کرده ، از آن عالم جلیل کسب تکلیف می کنند . ایشان در جواب می گوید : اگر فرضا من در گذشته اعلم از شیخ بوده ام ، ولی اشتغال مداوم شیخ در حوزه به درس و بحث و دور افتادن من از حوزه و متارکه مناظرات علمی ، رتبه ما را عکس سابق کرده ، و اَلحال ، جناب شیخ اعلم از من است و برای تصدّی مقام مرجعیت و فتوا اولی و احقّ از من !
و پس از این جریان بود که مرحوم شیخ مرتضی انصاری _ اعلی الله مقامه الشریف _ احساس وظیفه شرعی کرده ، اظهار فتوا نمود و عملاً نشان داد که تصدّی مقام «افتاء» یک تکلیف الهی است که به هنگام حصول شرایط ، در عمل به آن باید اقدام گردد .
معنا و مفهوم تقلید عبارت است از : «مراجعه افراد غیر وارد در مسائل تخصّصی به افراد متخصّص » .
ص: 13
هر کس در یک رشته از رشته های علمی و فنّی تخصّص و اطّلاع کافی نداشته باشد و در جریان زندگی نیاز به امری از امور مربوط به آن علم پیدا کند ، طبعا به افراد متخصّص در آن علم مراجعه می کند و از آنها نظرخواهی نموده ، طبق آن عمل می کند . و از این روش در اصطلاح علمی و فقهی تعبیر به «تقلید» می کنند .
بدیهی است این معنا از «تقلید» از ضروریّات زندگی اجتماعی بشری است که بدون آن ، نظام حیاتی انسانها در اندک مدّتی رو به اختلال رفته ، از هم خواهد پاشید .
چه آنکه این واقعیّت بر همه کس روشن است که هیچ فردی _ به طور عادی _ ممکن نیست در تمام رشته های علوم مورد نیاز بشر ، اطّلاعات کافی در حدّ «تخصّص» داشته باشد . و فرضا که افرادی بسیار پر استعداد و زحمتکش در چند رشته از علوم به حدّ تخصّص رسیده و صاحب نظر شده باشند ، باز همانها در رشته های دیگر علمی ، نیاز به تقلید _ یعنی مراجعه به متخصّصان و صاحب نظران در آن رشته ها _ خواهند داشت .
از باب مثال ، یک فرد متخصّص در رشته پزشکی که
ص: 14
تخصّص در رشته مهندسی ساختمان ندارد ، در صورت نیاز به نقشه مطلوب برای احداث یک ساختمان ، چاره ای جز مراجعه به یک فرد متخصّص در رشته مهندسی ندارد. همانگونه که آن فرد متخصّص در رشته مهندسی نیز به هنگام عروض بیماری حلق و گوش و بینی ، ناگزیر از مراجعه به پزشک متخصّص در علاج بیماری مزبور می باشد .
توجّه می فرمائید که این مراجعه ، یک برنامه مستمرّ جاری در حیات اجتماعی مردم در هر عصر و زمانی و در هر منطقه و مکانی بوده و هست و باید باشد .
قرآن کریم هم در مقام ارشاد به همین روش عقلایی اشاره کرده می فرماید :
«اگر نمی دانید ، از اهل اطّلاع سؤال کنید» (نحل/43 ، انبیاء/7)
به این ترتیب ، «اصل تخصّص» نه تنها در مورد مسائل دینی ، بلکه در همه مسائل مربوط به زندگی اجتماعی ، از سوی «قرآن» به رسمیّت شناخته شده و اتّکا بر آن در تمام زمینه ها مورد تأکید قرار گرفته است . و روی این اصل
ص: 15
مسلّم «عقلی» و «قرآنی» بر امّت اسلامی لازم است در هر عصر و زمانی ، افراد متخصّص و صاحب نظر در همه زمینه های «علمی» ، «صنعتی» ، «اقتصادی» ، «سیاسی» و دیگر امور مورد نیاز به اقتضای زمان ، داشته باشند تا افراد غیر متخصّص به هنگام نیاز ، به آنها مراجعه نمایند .
یکی از افتخارآمیزترین اموری که در مسئله «تقلید در احکام دینی» در مکتب مقدّس «تشیّع» اعتبار و لحاظ آن به طور لزوم و وجوب شرط شده است ، موضوع «تقوا» و «وَرَع» و ملکه «ترک هَوی» و «خوف از خدا» است که باید شخص فقیه و مجتهد دارا باشد تا تقلید از وی جایز باشد .
از حضرت امام صادق (ع) منقول است که :
«هر کدام از فقها که قادر بر نگهداری خویش باشد ، دین خود را حفظ کند ، مخالف هواهای نفسانی خویش و مطیع و فرمانبر مولای خود باشد ، عوام مردم می توانند از او تقلید کنند .»
معلوم می شود تنها دارا بودن «مَلَکه اجتهاد» و تخصّص در استنباط احکام الهی ، کافی نیست که فردی یا گروهی
ص: 16
در مسائل دینی خود تکیه به فتوای آن مجتهد کرده و از رأی او تبعیّت نمایند ! چه آنکه ممکن است او در عین داشتن قدرت استنباط احکام از کتاب و سنّت ، دارای ضعف اراده و سستی همّت در مقابل تمایلات «نفس امّاره بالسّوء» بوده و با آنهمه علم و آگاهی از معارف و احکام ، مجذوب جلوه گریهای دنیای فریبنده مکّار گردد و اتّباع «هوی» را بر اطاعت «مولا» مقدم دارد . لذا بر توده مردم که موظّف به تقلید از فقیه در مسائل احکام دین خود می باشند ، لازم است همانگونه که فحص و جستجو از افراد واجد شرط اجتهاد و تخصّص در فنّ استنباط احکام می کنند ، همچنان لازم است با جدّ و اهتمام شدید در مقام فحص از این باشند که شخص مجتهدی که می خواهند از او تقلید در احکام دین خود بنمایند ، دارای ملکه تقوا و صیانت نفس و ترک هوی نیز باشد . و در صورت عدم و نداشتن این فضیلت عُلْیا ، حق تقلید از او را ندارند اگر چه در درجه اعلای از علم و اجتهاد و تخصّص فنی استنباط احکام باشد .
ص: 17
ص: 18
مسأله 1_ عقیده مسلمان باصول دین باید از روی دلیل باشد و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند . ولی در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد ، یا از مجتهد تقلید کند ، یعنی به دستور او رفتار نماید ، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید ، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است ، مثلاً اگر عدّه ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عدّه ای دیگر می گویند حرام نیست ، آن عمل را انجام ندهد ، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند ، آن را به جا آورد . پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند با احتیاط عمل کنند ، واجب است از مجتهد تقلید نمایند .
مسأله 2_ تقلید در احکام ، عمل کردن به دستور مجتهد است . و از مجتهدی باید تقلید کرد که مرد و بالغ و عاقل و شیعه دوازده امامی و حلال زاده و زنده و عادل باشد . و عادل کسی است که کارهایی را که بر او واجب است به جا آورد و کارهایی را که بر او حرام است ترک کند ، که اگر از اهل محل یا همسایگان او یا کسانی که با او معاشرت دارند
ص: 19
حال او را بپرسند ، خوبی او را تصدیق نمایند . و نیز مجتهدی که انسان از او تقلید می کند باید اعلم باشد ؛ یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدهای زمان خود استادتر باشد .
مسأله 3_ مجتهد و اعلم را از سه راه می توان شناخت : اوّل آنکه خود انسان یقین کند ، مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد . دوّم آنکه دو نفر عالم عادل که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند ، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند ، به شرط آنکه دو نفر عالم دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند . سوّم آنکه عدّه ای از اهل علم که می توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود ، مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند .
مسأله 4_ اگر شناختن اعلم مشکل باشد ، باید از کسی تقلید کند که گمان به اعلم بودن او دارد ، بلکه اگر احتمال ضعیفی هم بدهد که کسی اعلم است و بداند دیگری از او اعلم نیست ، باید از او تقاید نماید . و اگر چند نفر در نظر او اعلم از دیگران و با یکدیگر مساوی باشند ، باید از یکی از
ص: 20
آنان تقلید کند . ولی چنانچه یکی از آنان پرهیزکارتر باشد ، باید از او تقلید نماید .
مسأله 5_ به دست آوردن فتوا ، یعنی دستور مجتهد ، چهار راه دارد : اوّل : شنیدن از خود مجتهد . دوم : شنیدن از دو نفر عادل که فتوای مجتهد را نقل کنند . سوم : شنیدن از کسی که انسان به گفته او اطمینان دارد . چهارم : دیدن در رساله مجتهد ، در صورتی که انسان به درستی آن رساله اطمینان داشته باشد .
مسأله 6_ تا انسان یقین نکند که فتوای مجتهد عوض شده است ، می تواند به آنچه در رساله نوشته شده عمل نماید . و اگر احتمال دهد که فتوای او عوض شده جستجو لازم نیست .
مسأله 7_ اگر مجتهد اعلم در مسأله ای فتوی دهد ، مقلّد آن مجتهد یعنی کسی که از او تقلید می کند نمی تواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر عمل کند . ولی اگر فتوی ندهد و بفرماید احتیاط آن است که فلان طور عمل شود ، مثلاً بفرماید احتیاط آن است که در رکعت سوم و چهارم نماز سه مرتبه تسبیحات اربعه _ یعنی سبحان اللّه و
ص: 21
الحمدللّه و لا اله الا اللّه و اللّه اکبر _ بگویند ، مقلّد باید یا به این احتیاط _ که احتیاط واجبش می گویند _ عمل کند و سه مرتبه بگوید ، و یا به فتوای مجتهدی که علم او از مجتهد اعلم کمتر و از مجتهدهای دیگر بیشتر است عمل نماید ، پس اگر او یک مرتبه گفتن را کافی بداند ، می تواند یک مرتبه بگوید . و همچنین است اگر مجتهد اعلم بفرماید مسأله محلّ تأمّل یا محلّ اشکال است .
مسأله 8_ اگر مجتهد اعلم بعد از آنکه در مسأله ای فتوا داده احتیاط کند ، مثلاً بفرماید ظرف نجس را که یک مرتبه در آب کر بشویند پاک می شود ، اگر چه احتیاط آن است که سه مرتبه بشویند ، مقلّد اونمی تواند در آن مسأله به فتوای مجتهد دیگر رفتار کند ، بلکه باید یا به فتوا عمل کند ، یا به احتیاط بعد از فتوا که آن را احتیاط مستحب میگویند عمل نماید .
مسأله 9_ اگر مجتهدی که انسان از او تقلید می کند ، از دنیا برود باید از مجتهد زنده تقلید کرد . ولی کسی که در مسأله ای به فتوای مجتهدی عمل کرده ، اگر بعد از مردن مجتهد در آن مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نکرده
ص: 22
باشد ، می تواند در آن مسأله به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته باقی باشد ، اگر چه احتیاط مستحب آن است که به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید .
مسأله 10_ اگر در مسأله ای به فتوای مجتهدی عمل کند و بعد از مردن او در همان مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید ، دوباره نمی تواند آن را مطابق فتوای مجتهدی که از دنیا رفته است انجام دهد . ولی اگر مجتهد زنده در مسأله ای فتوی ندهد و احتیاط نماید و مقلّد مدّتی به آن احتیاط عمل کند ، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته عمل نماید . مثلاً اگر مجتهدی گفتن یک مرتبه سُبحانَ اللّهِ وَالْحَمدُللّهِ و لا الهَ الا اللّه و اللّهُ اکبَر را در رکعت سوم و چهارم نماز کافی بداند و مقلّد مدّتی به این دستور عمل نماید و یک مرتبه بگوید ، چنانچه آن مجتهد از دنیا برود و مجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلّد مدتی به این احتیاط عمل کند و سه مرتبه بگوید ، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید .
مسأله 11_ مسائلی را که انسان غالبا به آنها احتیاج دارد
ص: 23
واجب است یاد بگیرد .
مسأله 12_ اگر برای انسان مسأله ای پیش آید که حکم آن را نمی داند ، چنانچه ممکن است ، باید صبر کند تا فتوای مجتهد اعلم را به دست آورد . و اگر ممکن نیست باید به فتوای مجتهدی که علم او کمتر از مجتهد اعلم و بیشتر از مجتهدهای دیگر است عمل کند ، یا اگر می تواند از راه احتیاط وظیفه خود را انجام دهد .
مسأله 13_ اگر کسی فتوای مجتهدی را به دیگری بگوید ، چنانچه فتوای آن مجتهد عوض شود لازم نیست به او خبر دهد که فتوی عوض شده ، ولی اگر بعد از گفتن فتوا بفهمد اشتباه کرده ، در صورتی که ممکن باشد باید اشتباه را برطرف کند .
مسأله 14_ اگر مکلّف مدتی اعمال خود را بدون تقلید انجام دهد ، در صورتی اعمال او صحیح است که با فتوای مجتهدی که وظیفه اش تقلید از او بوده یا با فتوای مجتهدی که فعلاً باید از او تقلید کند مطابق باشد ، یا از راه دیگری بفهمد که به وظیفه واقعی خود رفتار کرده است .
ص: 24
ص: 25
1_ اجتهاد را معنا کنید ؟
2_ اساسی ترین شرط اجتهاد بعد از کسب علوم چیست؟
3_ بغیر از تخصّص در استنباط احکام برای مجتهد چه عنصر دیگری شرط اساسی است ؟
4_ معنای تقلید چیست ؟ توضیح دهید .