نقش رسانه در تبیین دفاع و هجوم فرهنگی

مشخصات کتاب

سرشناسه : نوری مطلق، علی

عنوان و نام پدیدآور : نقش رسانه در تبیین دفاع و هجوم فرهنگی/ علی نوری مطلق؛ تهیه کننده مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما.

مشخصات نشر : قم: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران، مرکز پژوهشهای اسلامی، 1383.

مشخصات ظاهری : 128 ص.

فروست : مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما؛ 821.

شابک : 8000 ریال : 964-8606-65-X

وضعیت فهرست نویسی : برون سپاری.

یادداشت : کتابنامه: ص. [127] - 128 ؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : رسانه های گروهی -- جنبه های اجتماعی

موضوع : رسانه های گروهی و فرهنگ

موضوع : فرهنگ زدایی

شناسه افزوده : صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. مرکز پژوهشهای اسلامی

رده بندی کنگره : HM1206/ن9ن7 1383

رده بندی دیویی : 302/24

شماره کتابشناسی ملی : 2389939

ص: 1

اشاره

ص: 2

دیباچه

به کارکرد فرهنگ غالب برای تحمیل ارزش های خود با استفاده از قدرت و ابزارهای مختلف، «تهاجم فرهنگی» می گویند. این حالت در شرایط ضعف یک فرهنگ و قدرت فرهنگ دیگر روی می دهد. فرهنگی که از پویایی، رشد و خلاقیت دور افتاده است و نسبت به زمان خود قابلیت و ماهیت فرهنگ های دیگر، معرفت فرهنگی ندارد، ذهنیتی آسیب پذیر خواهد داشت. در این حال، فرهنگ مهاجم با برخورداری از قدرت خود، ارزش ها و معیارهای دلخواهش را تحمیل می کند.

با توجه به ویژگی فرهنگ ها می توان پذیرفت که همه فرهنگ ها همواره با روندی کند و تدریجی تغییر می پذیرند. فرهنگ مولّد به دلیل دارا بودن ویژگی های درونی مانند: هویت بخشی، توسعه خواهی، خلاقیت و پویایی، سبب بروز تغییرهای فرهنگی در جوامع انسانی می شود و کارکردهایی چون تبادل، تعامل، تهاجم و تولید فرهنگی را به همراه می آورد.

می دانیم که فرهنگ های مختلف بر پایه های گوناگونی بنا شده اند و در این میان، فرهنگ اسلامی بر محور دین باوری و خدامحوری پی ریزی گردیده است. در نتیجه، تمدنی که بر پایه این فرهنگ استوار شده است، آموزه های جامعی در سیاست، اقتصاد، اجتماع و تعلیم و تربیت وضع کرده و با اتکا به این آموزه ها توانسته است تکامل، شمول، هم آهنگی و هم گرایی را برای پیروان خود فراهم آورد. در مقابل، فرهنگ و تمدن غرب بر پایه سودآوری و

ص: 3

فردگرایی پی ریزی شده است. ازاین رو، عالم معنا را وا نهاده و به دنبال ماده گرایی سودجویی است.

بررسی فرآیند و پی آمدهای تقابل این دو فرهنگ در حوزه عمل و نظر، رسالتی است که بر عهده اندیشمندان ما خواهد بود.

در این نوشتار، پژوهشگر ارجمند، جناب آقای علی نوری مطلق کوشیده است پس از تعریف فرهنگ و بیان ویژگی ها و شاخصه های آن، راهبردهای دفاعی و هجومی فرهنگ اسلامی را در حوزه نظر و عمل بررسی کند و نقش رسانه را در این راستا آشکار سازد. با سپاس از نگارنده محترم، امید می بریم ره توشه ای باشد برای برنامه های صدا و سیما.

انّه ولیّ التوفیق

اداره کل پژوهش

مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما

ص: 4

پیش گفتار

عصر ما، عصر فرهنگ ها و تمدن هاست. عصری که ملت ها هویت فرهنگی خود را در چالش با هویت های فرهنگی دیگر می بینند و دستاورد تاریخی ملت خود را در آینه زمان می نگرند.

در این عصر، انتخابگران واقعی، ملت ها هستند و این، یکی از ویژگی های مهم عصری است که امام خمینی رحمه الله آن را «گلستان ملت ها» نامیده است.

در چنین فضایی، فرهنگ ها، چگونه با هم رویا رو می شوند؟ آیا آن چنان که بعضی عقیده دارند، این رودررویی به برخورد و درگیری با یکدیگر خواهد انجامید یا همانند گذشته که تمدن های خرد در رویارویی با تمدن های برتر حذف می شدند، اکنون همان اتفاق در زمینه فرهنگ ها رخ خواهد داد یا اینکه براساس نظریه دهکده جهانی، فرهنگ های محلی با ویژگی های بومی خود خواهند توانست با یکدیگر به تبادل و تعامل و داد و ستد بپردازند؟

نگرش دین در این باره چیست؟ آیا همچنان که جامعه شناسان تصور می کنند، مذهب باید به عنوان بخشی از فرهنگ، به تعامل با بخش های دیگر بپردازد و قرائت های گوناگون را در کنار هم برتابد؟ دین، خود در این زمینه چه نظری دارد؟

البته این نوشتار گنجایش آن را ندارد که به توضیح گسترده بنیادهای نظری و عملی دیدگاه های دین، در این باره بپردازد و ناسازگاری های آن را با

ص: 5

برخی نظرگاه های علمی و فلسفی روشن سازد و علت های برتری نگرش دینی بر این نظریه ها را بررسی کند، ولی خواهیم کوشید به اختصار، آموزه های دینی را در این باره بررسی کنیم و ساز و کارهای هجوم و دفاع، در حوزه فرهنگ دینی و نوع نگرش دین به فرهنگ های بیگانه را از نظر بگذرانیم و اهمیت و جایگاه رسانه را دراین باره، به ویژه در حکومت اسلامی، روشن سازیم.

امیدواریم بتوانیم، در شناخت شرایط هجوم و دفاع فرهنگی، به ویژه فرهنگ دینی، گامی هر چند کوچک، به جلو برداریم.

آورده اند که در زمان های قدیم پادشاهی ستمگر بر سرزمین پهناوری حکومت می کرد. او همه مردم سرزمین خود را به خفت و خواری کشانده بود و ازهمه آنها مالیات می گرفت. ولی بخشی از قلمرو آن سرزمین راه را بر نفوذ و سلطه پادشاه بسته بود. هرگاه کارگزاران مالیات بدان جا می رفتند، با انسان هایی متحد و قلب هایی استوار روبه رو می شدند و ناگزیر، شکست خورده، به قصر شاه باز می گشتند. شاه وزیری زیرک داشت. او از شاه اجازه خواست تا در این باره ترفندی به کار گیرد و به او اطمینان داد که آن گروه سرکش را زیر بار حکومت درآورد. وزیر، فردای آن روز به میان مردم آن شهر رفت و گفت، پادشاه از مالیات آنان درگذشته و از دارایی هرکس، تنها به یک تخم مرغ بسنده کرده است. هریک از مردم، تخم مرغی به عنوان مالیات به نزد او آورد، چندان که کوهی از تخم مرغ گرد آمد. وزیر، روز دیگر به مردم خبر داد که پادشاه حتی از این تخم مرغ نیز درگذشته و دستور داده است که تخم مرغ ها به مردم بازگردانده شود و از آنان خواست، هرکس تخم مرغ خود را از آن میانه بردارد. ولی چون مردم تخم مرغ ها را از هم باز

ص: 6

نمی شناختند، تخم مرغ های کوچک و بزرگ با یکدیگر جابه جا شد و همین سرآغاز چندگانگی در میان آنها گردید. کوتاه زمانی بعد، آن چنان اختلافی دامن آنان را فراگرفت که هم چون دانه های باران از یکدیگر پراکنده شدند و چنین شد که راه بر سلطه پادشاه، هموار گشت و کار به آن جا رسید که پادشاه از آنان مالیاتی می گرفت که پیش از آن، از هیچ یک از مردم سرزمین خود نگرفته بود و بدان سبب در خفت و خواری و بیچارگی فرو رفتند و دربدری و دریوزگی و فقر و فلاکت گریبان آنان را گرفت.

دشمنان اسلام، سال های طولانی از دست پیروان این دین به ستوه آمده و فخر و عظمت خویش را از دست داده بودند. حکومت بزرگ اسلام، که از شرق تا غرب عالم را در برگرفته بود، راه را برای تنفس دشمنان تنگ کرده بود. این بود که دشمنان، به فکر از میان برداشتن این حکومت بزرگ افتادند. آنها نخست با جنگ های صلیبی و دیگر نبردها، دست به زورآزمایی با مسلمانان در صحنه نبرد زدند. ولی چون از این کار طرفی نبستند و با شکست های پی درپی، بسیاری از آنچه را که خود در دست داشتند، نیز از کف دادند، چاره کار را در راه دیگری جستند. به همین خاطر، شروع به ویران کردن پایه های اعتقادی و شبهه آفرینی در بنیان های عقیدتی و فکری مسلمانان کردند و مسلمانان را به فرقه سازی برانگیختند و جنگ هفتاد دو ملت را در میان آنان برافروختند. ولی عالمان بزرگ دین، این مرزداران ایمان و عقیده، در طول سالیان دراز، در برابر این توطئه ایستادند و با بهره گیری از روش های عقلی و نقلی کوشیدند، شبهه ها را رفع کنند و اختلاف ها را از میان بردارند. این کشمکش چندین قرن جامعه اسلامی را درگیر خود کرد و سبب به وجود آمدن فرقه ها و نحله های بسیاری در گوشه گوشه جهان اسلام شد و

ص: 7

نیرو و توان موجود در جامعه اسلامی که باید برای رشد و تعالی جامعه به کار گرفته می شد، صرف درگیری ها و اختلاف های بی اساس شد. جای جای جغرافیای اسلامی آغشته به خون انسان هایی است که در این ستیزها زندگی خویش را از دست دادند.

در این میان، نقش حاکمان فرصت طلب را نیز نباید نادیده گرفت؛ زیرا این اختلاف ها، جامعه اسلامی را درگیر دعواهای عقیدتی می کرد و مسلمانان را از پرداختن به اشتباه ها و انحرافات فاحش آنان غافل می ساخت.

پس از اینکه این دوره از تاریخ، با جان فشانی های عالمان وارسته به سرآمد، موضوع نزاع از اختلاف در امور عقیدتی به درگیری و مشاجره در مباحث احکام و فلسفه آن تبدیل شد. این بار، استعمارگران، جبهه دیگری برای نابودی اسلام و بنیان استوار آن، در برابر مسلمانان گشوده بودند. ولی این دوره نیز با تلاش علمی دانشمندان و اندیشمندان اسلامی سپری شد. دراین زمان بود که حمله اصلی به موضوع های احکام اسلامی و ایمان جوانان شروع شد.

اکنون غرب، که توانسته است حکومت بزرگ اسلامی را به اجزای پراکنده و ریز و درشت تقسیم کند، در پی آن است که سیطره استعماری خود را تا اندرون روح و روان جامعه اسلامی گسترش دهد و مسلمانان را ناگزیر از فراموشی ارزش های فرهنگی دین خویش کند و اندک اندک هنجارهای ارزشی غرب را بر فضای فکر و روح و عمل آنان حاکم سازد. این حرکت، جریانی سازماندهی شده و ساختارمند است که هرگام آن، گام بعدی را نیز در پی می آورد و زیرکانه جلوی حرکت طرف مقابل را می گیرد.

ص: 8

رویارویی تمدن اسلامی با تمدن غربی، سبب شد غرب با وام گرفتن از تمدن اسلامی، از دوران سیاه قرون وسطی عبور کند. در این درگیری، تمدن اسلامی، تمدن غرب را در خویش ذوب کرد و آن را به بازسازی دوباره واداشت. هرچند در اثر وجود حاکمان بی لیاقت، به ویژه پس از حمله فاجعه آمیز مغول، ضعف و سستی در جامعه اسلامی پدیدار شد و اکنون غرب با بهره گیری از اهرم قدرت و دستاوردهای علمی خود، می خواهد فرهنگ خود را به عنوان هنجارهای طبیعی و واقعی بر مسلمانان دیکته کند. البته همه دستاوردهای غرب که در دسترس جامعه اسلامی است، زیان بار نیست، ولی آنچه که تریاق را زهر می سازد، درماندگی و انفعال بیمار در برابر آن است.

هنگامی که جامعه اسلامی از سر درماندگی و حیرت و فروماندگی به فرهنگ غرب رو می کند، همه بخش های خوب و بد و زشت و زیبای آن را یک جا در خود می پذیرد و توان تشخیص درست از نادرست و سره از ناسره را از دست می دهد. این گرفتاری، جامعه 5/1 میلیارد نفری اسلامی را به زبونی کشانده است؛ به گونه ای که در برابر گروه چند میلیونی اسراییل به درماندگی و فلاکت کشانده شده اند. البته امروز انقلاب اسلامی ایران که الهام گرفته از آموزه های مکتب اهل بیت علیهم السلام و حماسه امام حسین علیه السلام است، مسلمانان جهان را به خود آورده و روحیه جهاد و شهادت را در کالبد آنها دمیده است و امیدواری ها را برای باز یافتن هویت و میراث فرهنگی آنان بیشتر کرده است. بازیابی این هویت، دور نیست؛ زیرا این دین می تواند همه نیازهای انسان ها را پاسخ گوید و عدل و قسط را در همه جای عالم برپا

ص: 9

سازد و کلمه «لااله الا الله» را در بلندترین جایگاه های جهان بیفرازد.

در این نوشتار نخست تعریف هایی مشترک از فرهنگ و عناصر و ویژگی ها و شاخصه های آن به دست خواهیم داد. سپس راهبردهای دفاعی و هجومی را از دیدگاه اسلام، در حوزه های نظر و عمل، بررسی خواهیم کرد و سرانجام جایگاه گران قدر رسانه را در این مقوله به همراه نظرها و پیشنهادهایی، بیان خواهیم کرد.

ص: 10

بخش اول: کلیات

اشاره

بخش اول: کلیات

زیر فصل ها

تعریف ها

ص: 11

تعریف ها

اشاره

تعریف ها

زیر فصل ها

فرهنگ

تعریف فرهنگ از دیدگاه علوم اجتماعی

فرهنگ های خاص و عام

عناصر تشکیل دهنده فرهنگ

صفات مشترک فرهنگ

عوامل به وجود آورنده فرهنگ

گونه های طبقه بندی فرهنگ ها

مهم ترین ویژگی های فرهنگ

فرهنگ

واژه فرهنگ از ریشه پهلوی فرهنج (Frahang) گرفته شده و برساخته از (پیشوند) فرهنگ (اندیشه Thang اوستایی) است و به معنای ادب و تربیت به کار می رود. این کلمه با واژه (culture)درزبان های انگلیسی و فرانسوی مفهومی نزدیک دارد. culture مشتق از فعل لاتینی colere به معنای پروراندن است. این واژه نخستین بار در قرن یازدهم میلادی در اروپا ابداع و به دو معنا به کاربرده شد: یکی به معنای «مراسم دینی» و دیگری به معنای «تعبیر کشت و زرع بر زمین».

cultureدر حال حاضر نیز در فرهنگ های اروپایی به معنای دوم، یعنی کشت و زراعت به کار می رود. در عصر رنسانس اندیشمندان و هنرمندان این دوره، برای اولین بار واژه culture را در بعد معنوی اش، به معنای «فرهنگ» به کار گرفتند.

درباره تعریف فرهنگ و مفهوم آن از زاویه های گوناگونی سخن گفته شده است، تا جایی که شاید درباره هیچ مفهومی، به اندازه فرهنگ بحث و بررسی صورت نگرفته است. ولی با این حال، ابهام های بسیاری نیز در مورد این مفهوم وجود دارد و با اینکه جامعه شناسان، انسان شناسان، مورخان و

ص: 12

فیلسوفان تلاش های بسیاری برای شناخت فرهنگ کرده اند، ولی هنوز تعریفی روشن از این واژه که همگان آن را بپذیرند، عرضه نشده است.

اینکه چرا تعریف های گوناگونی از فرهنگ ارائه شده است، پرسش بسیار اساسی و قابل تأملی است، ولی به یقین «فرهنگ از یک مقوله متجانس نیست و بر یک واقعیت مفرد دلالت نمی کند، بلکه تعداد زیادی از عناصر را در سطوح مختلف در بر می گیرد، از جمله عقاید، عواطف، ارزش ها، هدف ها، کردارها، تمایلات و اندوخته ها».(1)

شناخت عامل هایی که سبب تیرگی، ابهام و ایهام فرهنگ شده است، می تواند ما را در ارائه یک تصویر روشن از فرهنگ یاری کند. این عامل ها عبارتند از:

1. مشترک بودن این مفهوم در علوم اجتماعی و عامیانه مردم. بسیاری از مفاهیم خاص علوم اجتماعی و علمی با این مشکل روبه رویند.

«مفاهیمی چون «جامعه»، «طبقه اجتماعی»، «ارزش اجتماعی» و حتی «علم»، در متون علمی و دانشگاهی و محاوره های روزانه به کار می روند، امّا بی گمان مقصود یک دانشمند علوم اجتماعی از مفهوم «طبقه اجتماعی» با برداشت های افراد غیر متخصص از آن، یکسان نیست».(2)

مفهوم فرهنگ از نظر جامعه شناسی، با کاربرد عامیانه آن تفاوت اساسی دارد. مردم، به طور غالب، فرهنگ را تنها چیزهایی مانند هنر، ادب، موسیقی

ص: 13


1- 1 . محمدتقی جعفری، فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1373، ص 22.
2- 2 . نعمت الله فاضلی، مفهوم فرهنگ، «مجله رشد آموزش علوم اجتماعی»، شماره 16، ص 522.

و فلسفه می دانند. با اینکه اینها جزء فرهنگ شمرده می شوند، ولی همه فرهنگ نیستند. گاهی نیز فرهنگ، در میان مردم معادل «آموزش و پرورش» به کار می رود و به تحصیل کردگان، «با فرهنگ» و به بی سوادان، «بی فرهنگ» گفته می شود. در حالی که می دانیم امکان ندارد، کسی بدون فرهنگ باشد؛ زیرا فرهنگ همه راه های اندیشه و عمل جامعه های انسانی را که برای آیندگان ذخیره شده است، دربرمی گیرد. ازاین رو، هر فردی در شکل گیری فرهنگ جامعه اش سهم دارد. بنابراین، «با فرهنگ» بودن جامعه ای به معنای برخوردار بودن همه افراد آن، از نعمت سواد نیست. سواد، مواد خام فرهنگ است نه خود آن. مهم این است که فرد و جامعه، آمادگی و توان تبدیل سواد به فرهنگ را داشته باشند. حتی اگر همه مردم یک کشور با سواد شوند، تا زمانی که در وجود آنان راهی به سوی فرهنگ گشوده نشود، تغییر در وضع و روحیه آنها جزئی و ظاهری خواهد بود و تأثیری در چگونگی زندگیشان نخواهد داشت و حتی ممکن است برآن، اثر بد داشته باشد.

2. رشته های مختلف علوم انسانی، مانند روان شناسی اجتماعی، جامعه شناسی، مردم شناسی، علوم سیاسی، تاریخ، اقتصاد و حتی فلسفه و ادبیات و هنر، هر یک به نوعی با برداشت خاصی از «فرهنگ» سروکار دارند. به همین دلیل، مفاهیم و تعریف های گوناگونی از آن ارائه می شود و این امر سبب پیچیدگی و ابهام بیشتر، در مفهوم فرهنگ گردیده است.

3. گاهی جزء یا عنصری از فرهنگ به جای مفهوم آن تلقی می شود. این خلط را، برنامه ریزان و سیاست گزاران فرهنگی، بیشتر مرتکب می شوند. برای نمونه، تلقی هنر یا روابط اجتماعی به عنوان کلیت فرهنگ، از رایج ترین این نوع تلقی هاست. به عبارت دیگر، بسیاری از مردم جامعه ما، برخوردی به

ص: 14

اصطلاح تجریدی با عوامل فرهنگی دارند؛ یعنی عوامل فرهنگی را به طور جدا از یکدیگر مورد قضاوت و بررسی قرار می دهند. ما نیز به جهت هدف های تحلیلی، فرهنگ را برساخته از عواملی می دانیم که هیچ یک از آنها را نمی توان به طور مجرد درک کرد، بلکه معنی هر عامل فرهنگی، تنها در رابطه با بقیه جنبه ها و کل فرهنگ مشخص و معلوم می گردد.

تعریف فرهنگ از دیدگاه علوم اجتماعی

امروزه واژه «فرهنگ» در متن های علمی جامعه شناسی و انسان شناسی، بسیار به کار می رود، ولی معانی فرهنگ در این متن ها با معانی پیشین آن ارتباط چندانی ندارد. واژه فرهنگ «culture» ریشه لاتین دارد و به معنای کشت و کار یا پرورش است و هنوز اصطلاحات (agriculture) (کشاورزی) و «Horticulture» (باغداری) به همان معنا به کار می رود. از نیمه دوم قرن هجدهم، فرهنگ در مفهوم جدید آن به کار رفت. اولین تعریف رسمی و صریح از فرهنگ را ادوارد تایلور _ مردم شناس انگلیسی _ در سال 1871 م. در کتاب فرهنگ ابتدایی خود ارائه کرد. او در تعریف انسان شناختی خود از فرهنگ می نویسد:

«فرهنگ یا تمدن در معنای وسیع قوم نگاری اش عبارت است از کلیت در هم بافته ای شامل دانش، هنر، اخلاق، قانون، آداب و رسوم و هرگونه قابلیت ها و عاداتی که به وسیله انسان به عنوان عضوی از جامعه کسب شده است».(1)

ص: 15


1- 1 . Milton singer "culture" International Encyclopedia of social رجوع کنید به: sciences vo1,3,1993.

با وجود آنکه این تعریف توانسته است جایگاه خود را در علوم اجتماعی به عنوان تعریف رسمی فرهنگ باز کند، بیشتر از تعریف های دیگر، سبب تیرگی و ابهام مفهوم فرهنگ شده است: نخست آنکه مفاهیم «تمدن» و «فرهنگ» را به صورت مترادف به کار برده و دوگانگی و ناهمگونی عناصر حوزه تمدن و فرهنگ و به عبارت دیگر، عامل مهم وحدت و انسجام کلیّت فرهنگ را نادیده گرفته است.

دوم آنکه خاستگاه و منشأ فرهنگ را تنها ذهن انسان و جامعه بشری قلمداد کرده است.

آیا کتاب های دینی ادیان آسمانی چون قرآن، تورات و انجیل، نقش و تأثیری در فرهنگ انسانی نداشته اند؟ آیا بخشی از ارزش ها و باورها که عناصر اصلی فرهنگ به شمار می آیند، محصول ارتباط انسان با خداوند از طریق پیامبران و وحی نیست؟ اگر به منبع شناخت و فیضی غیر از انسان هم باور داشته باشیم، ناگزیر باید برای فرهنگ، دو منشأ قائل شویم: یکی انسان و دیگری وحی و ادیان الهی.

سوم اینکه صورت فعالیت هایی که در عنوان فرهنگ گنجانیده، ناقص است.

البته این سه نکته، از اهمیت این تعریف کلاسیک که آغازی برای برخوردی پی گیر با فرهنگ بود، نمی کاهد. دانشمندان علوم اجتماعی بیش از 400 تعریف از فرهنگ ارائه کرده اند که ما در این جا به چند تعریف مختصر و مفید اشاره می کنیم:

رابرت ردفیلد فرهنگ را به طور خلاصه چنین تعریف می کند:

ص: 16

فرهنگ، تفاهمی قراردادی است که در اعمال و ساخته ها تجلی می کند و جوامع را از هم متمایز می سازد و براساس تعریف آگبرن: «آنچه جامعه می آفریند و به انسان ها وامی گذارد، فرهنگ نام دارد».(1)

در تعریف دیگر از فرهنگ از دیدگاه جامعه شناسی چنین آمده است: فرهنگ راهنمای همه فعالیت های انسانی و عامل مبین رفتار او است. فرهنگ منحصر در انسان و توانایی ویژه بشر است.

فرهنگ های خاص و عام

فرهنگ عام

1. فرهنگ عام را می توان نشانه میراث اجتماعی بشر دانست. به همین دلیل، مجموعه ویژگی های اساسی فرهنگ انسانی که جامعه انسانی را از اجتماعات حیوانی متمایز می کند، عناصر فرهنگ عام به شمار می رود: سخنوری، اندیشه ورزی، ابزارسازی، به ویژه اجتماعی زیستن که با نهادهای اجتماعی و سازمان ها و تشکیلات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی مشخص می گردد، از جمله عناصر اصلی سازنده فرهنگ بشری اند. این عناصر در همه جامعه های تطوریافته و نیافته، وجود دارند. در همه جامعه ها، ازدواج، خانواده، دولت، شیوه خاص تولید، باورهای دینی و دیگر اجزای تشکیل دهنده فرهنگ انسانی را می توان مشاهده کرد.

ص: 17


1- 2 . بهروز پارسی، مبانی جامعه شناسی جزوه درسی دانشکده علوم اجتماعی علامه طباطبایی، سال تحصیلی 65 و 66 ، ص 2.
فرهنگ خاص

فرهنگ خاص را می توان میراث اجتماعی جامعه مشخص دانست که مربوط به محدوده جغرافیایی یا ایدئولوژیک معینی است. برای نمونه می توان فرهنگ ایرانی یا فرهنگ اسلامی را نام برد که اولی مربوط به محدوده جغرافیایی خاص و فلات ایران و دومی مربوط به ایدئولوژی ویژه ای است وهمه سرزمین های اسلامی را شامل می گردد.

خرده فرهنگ

فرهنگ های قومی، قبیله ای، ناحیه ای، گروه های زبانی یا اقلیت های مذهبی نیز فرهنگ های ویژه و فرعی، گروه های شغلی، طبقات و قشرهای موجود در یک کشور را خرده فرهنگ یا پاره فرهنگ گویند. فرهنگ هر کشور، از چندین خرده فرهنگ تشکیل شده که هرکدام در کنار ویژگی های خاص خود، با فرهنگ کلی جامعه نقاط مشترکی دارند.

برای مثال، ویژگی های مردم لرستان از لحاظ گویش، آداب و رسوم، شکل لباس پوشیدن، پذیرایی از مهمان، ازدواج و...، خرده فرهنگی را برای مردم این ناحیه پدید آورده است که آنها را از مردم اصفهان یا خوزستان، به طور کامل مشخص و جدا می کند. این فرهنگ ویژه را خرده فرهنگ لری می گوییم که در عین اینکه به خاطر اشتراکات فرهنگی با فرهنگ عمومی ایران جزئی از فرهنگ ایرانی به شمار می رود، ویژگی های خاص خود را دارد.

عناصر تشکیل دهنده فرهنگ

عناصر تشکیل دهنده فرهنگ را با اقتباس از یک انسان شناس، به نام لسلی وایت می توان به چهار دسته تقسیم کرد:

ص: 18

1. ایدئولوژی ؛

2. فن آوری ؛

3. نهادها، سازمان ها و الگوهای رفتار ؛

4. احساسات، نفسانیات.

صرف نظر از درستی یا نادرستی این تقسیم بندی، در میان این چهار دسته، تنها چهارمین گروه، عناصری را دربردارد که سبب مقاومت فرد در برابر فرهنگ جدید می شود. این عناصر سبب می شود فرد، گاهی تا آخرین لحظه های زندگی خود هم با اجزایی از فرهنگ پیشین محشور باشد و پس از سال ها دوری از فرهنگ پیشین و پیوستن به جامعه و فرهنگ جدید، هنوز در ارتباط معنوی و روحی با فرهنگ پیشین خود بوده، مصداق این اصطلاح فارسی باشد که: «با شیر اندرون شود و با جان به در رود».

صفات مشترک فرهنگ

فرهنگ انسانی که میان همه جامعه های بشری مشترک است، ویژگی های مشترکی دارد:

_ فرهنگ، عامل یکسان سازی ارزش های اجتماعی است؛

_ فرهنگ، رفتار انسان ها را نظم می دهد و غرایز آنها را کنترل می کند؛

_ فرهنگ، متمایز کننده جامعه ها از یکدیگر است؛

_ فرهنگ، آموختنی است.

فرهنگ را در مرحله اول خانواده و شبکه خویشاوندی و سپس نهادهای بیرون از خانواده مانند سازمان ها و مؤسسه آموزشی، وسایل ارتباط جمعی و گروه های اجتماعی انتقال می دهند.

ص: 19

_ فرهنگ حاصل تجربیات و دانش بشری است که طی قرن ها و روزگاران و طی نسل های متمادی، فراهم آمده و پیچیده تر گردیده است.

_ جنبه های مادی و معنوی فرهنگ، پیوسته در حال دگرگونی تدریجی است. این دگرگونی ها در طی قرن ها و روزگاران، دوره های گوناگون تاریخ بشری را به وجود می آورد.

بنابراین، باید گفت همه جامعه های انسانی، فرهنگ دارند و اصطلاح هایی مانند جامعه بی فرهنگ یا بی تمدن از دیدگاه علمی نادرست است.

«اصطلاح هایی مانند «جوامع عقب مانده» یا «عقب افتاده» یا «توسعه نیافته» که اولین بار در نوشته های اروپاییان آمده است، نخست ناظر بر عقب ماندگی مادی و تفاوت فاحش تکنیکی جوامع سنتی با کشورهای پیشرفته اروپایی بود، ولی در جریان ترجمه متون فرنگی به فارسی، کم کم به جنبه معنوی و غیرمادی فرهنگ این کشورها نیز تعمیم یافت و اصطلاحی مانند «عقب ماندگی»، مفهومی کلی یافت که عقب ماندگی مادی و معنوی را در برمی گرفت، ولی این امر به دور از انصاف، غرض ورزانه و براساس پیش داوری است و ارزش علمی ندارد»(1).

عوامل به وجود آورنده فرهنگ

فرهنگ مادی و معنوی

فرهنگ را به دو قسمت مادی و غیرمادی یا معنوی تقسیم می کنند.(2)

ص: 20


1- 1 . جزوه درسی جامعه شناسی عمومی، صص 56 _ 60 ، دانشگاه پیام نور.
2- 1 . نک: منوچهر محسنی، مبانی جامعه شناسی.

اشیای قابل لمس مانند مسکن، وسایل زندگی، ابزار آلات و... از عناصر فرهنگ مادی به شمار می روند و عناصر غیر مادی مانند هنر، زبان، ادبیات، افکار و عقاید، روش فکر و استدلال، قوانین و علوم، فرهنگ معنوی را می سازند.

فرهنگ مادی و غیرمادی به یک آهنگ پیشرفت نمی کنند، بلکه به طور معمول، فرهنگ مادی سریع تر دگرگون می شود. فرهنگ معنوی بدنه اصلی یک فرهنگ ملّی است. همین بدنه است که قدرت روحی و نیروی حیاتی یک ملت را می سازد و باید با دل و جان در نگهداشت آن کوشید؛ زیرا فرهنگ معنوی نقطه تعالی و فرازگاه حیات ملّی است. هر فرهنگ تعریف هایی از حقایق موجود دارد که بر پایه آن، معارف مردمش را شکل می دهد.

این مفاهیم، اعتقادات مذهبی، باورهای سیاسی، اسطوره ها، تئوری های علمی و امثال آن را در برمی گیرد. برای نمونه، می توان به باورهایی که در فرهنگ اسلامی درباره آفرینش انسان، آینده بشریت و ماهیت وجود و رابطه خالق با مخلوق و غیره وجود دارد اشاره کرد.

از آن جا که این مفاهیم به واسطه زبان، میان انسان ها رد و بدل می شود، بسیاری از جامعه شناسان زبان را کلید ذهن می دانند.

گفته شد فرهنگ مادی هر جامعه، مجموعه دست آوردهای مادی یا تکنولوژی آن جامعه است. یکی از جامعه شناسان به نام لوئیس ممفرد در بحث از تکنولوژی و فرهنگ می نویسد: تکنولوژی در خارج از فرهنگ قرار

ص: 21

نمی گیرد، بلکه جزئی از آن است.(1)

گونه های طبقه بندی فرهنگ ها

اشاره

تقسیم بندی فرهنگ ها در کتاب های گوناگون جامعه شناسی بیان شده

است و تکرار آن ضرورتی ندارد. متفکران اجتماعی در اسلام، فرهنگ را

نوعی از کردار و رفتار انسان که برگرفته از فطرت الهی است می دانند و آن را

وجه تمایز انسان از حیوان می شمارند. جامعه شناسان در آثار خود به

طبقه بندی فرهنگ از این دیدگاه، پرداخته یا با نوعی تسامح از کنار آن

گذشته اند. ازاین رو، به جاست که ما در این جا به آن بپردازیم.

فرهنگ واقعی جامعه ها را که در حقیقت بیانگر ارزش ها و رفتار عالی

انسانی است می توان چنین تقسیم بندی کرد:

1. فرهنگ رسوبی

عبارت است از رنگ آمیزی و توجیه شئون زندگی با تعدادی قوانین و سنت های ثابت، نژادی و روانی خاص و محیط جغرافیایی و رگه های ثابت تاریخی که در برابر هرگونه تحول مقاومت می ورزند و همه دگرگونی ها را یا به سود خود تغییر می دهند یا حذف می کنند.

2. فرهنگ خود محوری

در این نوع فرهنگ، نمودها و فعالیت هایی که توجیه و تفسیر کننده واقعیت های فرهنگی است، به خواسته اساسی تبدیل می شود و اشباع آرمان های فرهنگی را به عهده می گیرد. این «خودهدفی» ویژگی فرهنگ

ص: 22


1- 2 . برگرفته از جزوه جامعه شناسی دانشگاه پیام نور.

علمی، اقتصادی و تکنولوژیک بسیاری از جامعه ها در دو قرن نوزده و بیست بوده است. «خود هدفی» طبیعت اصلی فرهنگ را که خلاقیت و گسترش آرمان های زندگی در ابعاد انسانی است، راکد ساخته است. خوش بختانه مشاهده ها و تجربه ها نشان می دهد که همه انسان های جامعه های بشری اسیر «خودهدفی» یک یا چند نمود نمی شوند، بلکه همواره بوده اند هوشیارانی که در برابر اسارت شخصیت آدمیان در بعضی از نمودهای شئون زندگی و همچنین خنثی کردن دیگر جنبه های فرهنگ خواه انسان ایستاده اند.

3. فرهنگ مایع و بی رنگ

این نوع فرهنگ عبارت است از آن رنگ آمیزی ها و توجیه هایی که به هیچ ریشه اساسی روانی و اصولی ثابت، تکیه نمی کند و همواره در معرض تحولات قرار می گیرد. البته در جامعه هایی که دارای تاریخ هستند، این گونه فرهنگ به ندرت پیدا می شود؛ زیرا چنان که می دانیم فرهنگ گرایی از یک عامل انسانی و فعال روانی سرچشمه می گیرد. به طور طبیعی هر جامعه ای در امتداد تاریخ می خواهد برداشت های فرهنگی خود را از زندگی به نسل های آینده منتقل سازد.

4. فرهنگ پویا، هدف دار و پیشرو

«این نوع فرهنگ در محاصره آن نمودها و فعالیت هایی که تحت تأثیر عوامل سیال زندگی و شرایط زودگذر محیط و اجتماع قرار می گیرد، نمی افتد؛ زیرا عامل محرک این فرهنگ، واقعیات مستمر طبیعت و ابعاد اصیل

ص: 23

انسانی است و هدف آن عبارت است از آرمان های نسبی که آدمی را در جاذبه هدف اعلای حیات به تکاپو در می آورد».(1)

مهم ترین ویژگی های فرهنگ

1. فرهنگ هویت دهنده است

هویت از لحاظ لغوی یعنی ماهیت و سرشت هر چیز. انسان بدون هویت نمی تواند به زندگی مطلوب خود ادامه دهد. هویت یک کشور، فرهنگ آن کشور است. انسان بریده از فرهنگ و تاریخ خویش، انسانی یتیم است. چنین انسانی خواه ناخواه، شکاری برای هر صیاد است.

کسی که نتواند هویت و فرهنگ خویش را بازشناسد، اگر شکار بیگانگان نشود، دچار بیماری لاابالی گری فرهنگی شده، از درون تباه خواهد شد.

2. فرهنگ مصونیت آور است

فرهنگ، در جهان تزاحم ها و تعارض ها، به انسان توان شناخت و انتخاب می دهد. ازاین رو، فرهنگ، توانایی ویژه بشر است. انسان در برابر غریزه، قدرت اختیار و اراده دارد. فرهنگ، قدرت تصمیم گیری را در انسان افزایش می دهد و سبب می شود انسان در رویارویی با ضد فرهنگ، مصونیت پیدا کند. بنابراین، می توان گفت: تنها با واکسیناسیون فرهنگی می توان آینده را تضمین کرد.

3. فرهنگ هم پویاست و هم پایا

«مد فرهنگ نیست. بتی است که امروز اوج گرفته و فردا فرو می نشیند.

ص: 24


1- 1 . فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو، صص 90 _ 93.

بزرگ ترین دشمن فرهنگ، «مد» است که باعث از بین رفتن ارزش های واقعی آن می گردد. «مد» در پی جای گزینی است. مرتب ابداع و اختراع می کند. دشمن خود نیز هست و خود را از بین می برد. ای کاش مدیریت های فرهنگی جوامع بشری، پیرامون این موضوع حساس (تضاد مد گرایی با فرهنگ اصیل پویا و هدفدار) تحقیقات لازم و کافی و صمیمانه انجام می دادند و بشریت را از مهلک ترین بلای خوشایند، به نام مدگرایی که هم روح فرهنگی انسان ها را به جهت بریدن از اصول ثابت ارزش ها تباه می کند و هم با بیماری مصرف زدگی و اسراف بی شرمانه، شکم های انسان های بینوا را خالی و بدن های آنان را برهنه و سلامت آنان را منفی و روح آنان را در ظلمات جهل و حیرت و اضطراب غوطه ور می سازد و آنان را بدون مسکن در ویرانه های طبیعی و ساختگی که به دست ثروت پرستان و سلطه گران به وجود آمده است، رها می ساختند».(1)

4. فرهنگ، تأثیرپذیر است

فرهنگ نمی تواند در حالت انجماد و ایستایی بماند، باید ریشه در ژرفای گذشته های دور و نزدیک داشته باشد و در عین حال در فضای بی کران حال و آینده شاخ و برگ بگستراند و توان استقبال و الهام از آینده را نیز داشته باشد. فرهنگ ایستا، وجود ندارد، اگر هم وجود داشته باشد، به کتاب خانه ای دربسته و سربسته تبدیل خواهد شد که رنگ و بوی روزگاران کهن و قرن های گذشته را دارد.

ص: 25


1- 1 . فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو، ص 49.
5. فرهنگ فطرت ثانوی است

«فرهنگ چون پویا و پایاست و در طول زمان پدید می آید و دگرگون می شود، در زمره ماندگارترین و پایاترین امور اجتماعی است؛ زیرا فرهنگ «عادت ها» را در برمی گیرد و عادت ها نوعی طبیعت یا فطرت ثانوی است. فرهنگ هرچه در جوهره و ذات خود غنی تر و قوی تر باشد، ماندگارتر و پایاتر خواهد بود».(1)

ص: 26


1- 2 . علی باقی نصر آبادی، مبانی جامعه شناسی، جزوه درسی دانشگاه آزاد اسلامی، صص 22 _ 25.

بخش دوم : فرهنگ مدافع، فرهنگ مهاجم

اشاره

ص: 27

اشاره

بعضی از فرهنگ ها به صورت ذاتی حالتی هجومی و برخی وضعیتی تدافعی دارند. هر فرهنگی ممکن است در یکی از این زمینه ها یا هر دو زمینه، توان مند باشد یا در هر دو زمینه ناتوان باشد. از جمله فرهنگ هایی که در هجوم، توان مندند و به سرعت و شدت، فرهنگ های دیگر را تحت تأثیر خود قرار می دهند، ولی در برابر هجوم فرهنگی، توان دفاع لازم را ندارند و در نتیجه نابود می شوند، فرهنگ مغولی است که هرچند بر فرهنگ هایی که به آنها هجوم آورده بود، تأثیر گذارد، ولی در برابر موج فرهنگ های دیگر، تاب مقاومت نیاورد و از میان رفت. به نظر می رسد، فرهنگ یونانی را نیز می توان از این نوع فرهنگ ها به شمار آورد؛ زیرا هرچند خود بر جهان پیرامون و پس از خویش، تأثیرهای فراوان گذاشت، ولی در برابر هجوم فرهنگ رومی، توان دفاع از کف داد و مجبور به تمکین گردید.

از جمله فرهنگ هایی که در دفاع، وضعیت مناسبی دارد، ولی در هجوم، ناتوان است، می توان به فرهنگ مردم چین اشاره کرد. این فرهنگ در برابر فرهنگ های گوناگون در طول تاریخ پایداری ورزیده و از خود دفاع کرده است، ولی با این حال و با داشتن جمعیتی در حدود 31 مردم دنیا نتوانسته است به عنوان فرهنگ غالب، بر دیگر فرهنگ ها سلطه و سیطره یابد. فرهنگ آفریقا یا استرالیا نیز از جمله فرهنگ هایی به شمار می روند که هم در دفاع و

ص: 28

هم در هجوم، دچار ضعف بوده اند، این فرهنگ ها نه تنها نتوانسته اند عناصر فرهنگی خود را به گونه ای تأثیرپذیر بر فرهنگ های دیگر سیطره بخشند، بلکه در برابر فرهنگ اروپایی و آمریکایی _ که فرهنگی استعمارگر است _ هویت خود را از دست داده و به فرهنگی تغییر یافته بدل شده اند.

از جمله فرهنگ هایی نیز که هم توان دفاع و هم هجوم خوبی داشته اند، فرهنگ های دینی به ویژه فرهنگ اسلام و مخصوصاً فرهنگ تشیع است. با نگاهی به تاریخ این فرهنگ ها در می یابیم که این فرهنگ ها همواره هجوم گسترده ای به فرهنگ های دیگر داشته اند و تأثیرهای فراوانی بر آنها گذاشته اند. ماندگاری، دیرپایی و قدرت دفاع زیاد در برابر فرهنگ های دیگر نیز از جمله ویژگی های این فرهنگ هاست. هرچه فرهنگ دینی، بیشتر از ویژگی های انطباق با فطرت، انعطاف پذیری، قابلیت تطابق با زمان و مکان و برآوردن نیازهای مادی و معنوی انسان ها، برخوردار باشد، این ویژگی ها در آنها بیشتر آشکار می شود و باید گفت این ویژگی ها در فرهنگ های مربوط به ادیان الهی پررنگ تر است؛ زیرا ادیان غیر الهی اگرچه مدت زمانی بر مردم حوزه نفوذ خویش تأثیر می گذارند، ولی به سبب ضعف در یک یا چند مورد تاب مقاومت نیاورده، جای خود را به فرهنگ های قوی تر می دهند.

این موضوع به صورتی ریزتر در ادامه این فصل بررسی خواهد شد. ولی برای آشنایی بیشتر با دورنمای کلی بحث، نمونه های تاریخی به همراه پاره ای توضیحات درباره فرهنگ های مهاجم و مدافع، در قالب سه پدیده زیر می آوریم:

1. مهاجرت های بین المللی؛

2. برخوردهای تاریخی اقوام؛

ص: 29

3. سلطه استعمارگران بر مستعمرات.

در مهاجرت های بین المللی، کسانی که برای همیشه از وطن خود دل می کنند و راهی کشور یا قاره دیگری می شوند، از سویی می کوشند فرهنگ پیشین خود را فراموش کنند و از آن جدا شوند و از سوی دیگر، تلاش می کنند با هنجارهای فرهنگ جدید هم نوایی یا تطابق یابند، ولی با توجه به اینکه فرهنگ پیشین در برابر فرهنگ جدید، مقاومت می ورزد و به سادگی تسلیم نمی شود، جریان پیچیده و کندی به وجود می آید که ممکن است تا آخرین دم زندگی، بر فرد مهاجر تأثیر گذارد. البته همه عناصر فرهنگ پیشین به یک اندازه، در برابر فرهنگ جدید مقاومت نمی ورزند و تنها عناصر خاصی سرسختانه و به صورت بسیار مقاوم در برابر فرهنگ جدید می ایستند.

نمونه ای از این واقعیت را می توان در میان مردم آسیای جنوب شرقی مانند: ژاپنی ها، ویتنامی ها، کامبوجی ها و نیز مردم هند که به آمریکای شمالی مهاجرت کرده اند دید. این اقوام که در حال حاضر در جامعه میزبان (آمریکا) به سر می برند و به عنوان اقلیت های قوی ملیت و هویت آمریکایی یافته اند، با وجود تأثیر و تسلطی که فرهنگ میزبان از لحاظ مادی و معنوی بر آنان گذاشته، هنوز دلبستگی های خود نسبت به فرهنگ کشور اصلی شان را به ویژه در بعد معنوی آن، از دست نداده اند و حتی در مواردی برخی از الگوهای فرهنگی خود را بر جامعه میزبان تحمیل کرده اند. (نوع غذا، لباس، موسیقی و غیره)

در برخوردهای تاریخی اقوام نیز هنگامی که دو قوم، در عرصه نظامی رو در روی یکدیگر قرار می گیرند و یکی بر دیگری پیروز می شود، در حقیقت دو فرهنگ به مقابله با یکدیگر بر می خیزند. البته در رودررویی فرهنگی

ص: 30

همیشه قومی که از جهت نظامی قوی تر است، برتری فرهنگی ندارد، بلکه تاریخ گواهی می دهد که در بسیاری از موارد، به تدریج مهاجمان به دلیل غنای فرهنگی قوم شکست خورده، در فرهنگ آنان حل شده اند؛ به طوری که پس از سپری شدن چند قرن، اثری از فرهنگشان به جای نمانده است.

نمونه چنین برخوردی را می توان در برخورد نظامی مغولان و ایرانیان در قرن هفتم هجری دید. مغولان با نیروی نظامی پر جرئت با سنگدلی و بی رحمی فراوان سرزمین پهناور ایران آن زمان را در نوردیدند و در اندک مدتی حاکم مطلق و بی چون و چرای آن شدند و برای نگه داری از دستاوردهای نامشروع و سلطه خود، به ایجاد نوعی میلیتاریسم دست یازیدند و با گرفتن مالیات ها و عوارض گوناگون رسمی و غیر رسمی مردم، به ویژه روستاییان را به ستوه آوردند.

چندی نگذشت مغولانی که هم از لحاظ فرهنگ مادی و هم از جهت فرهنگ معنوی در مقایسه با فرهنگ مردم ایران در سطح بسیار پایینی قرار داشتند، در این فرهنگ مستحیل شدند و این استحاله تا بدان پایه رسید که فرمانروایان جبار مغول که قدرتی فراتر از قدرت خود نمی شناختند، به دین اسلام گرویدند و راه و رسم فرهنگ ایرانی را در پیش گرفتند. در سال 694 ه . ق غازان خان پیش از همه، مسلمان شد و الجایتو نام خدا بنده برخود نهاد(1) و الغ بیک دستور داد برای مشاهده پدیده های آسمانی و گسترش مطالعات ستاره شناسی، رصدخانه ای ساخته شود که به نام «ذیج الغ بیک» مشهور شد.

ص: 31


1- 1 . هجوم مغولان به ایران در سال 616 هجری انجام گرفته است.

استاد عباس اقبال آشتیانی، در این زمینه می نویسد:

«بعد از غلبه مغول بر ممالک متمدن چین و ایران و اقامت در شهر، آداب مغولی تغییر صورت فاحش حاصل کرد و با اینکه به ظاهر صورت، بایستی آنها نیز آداب متمدنین بلاد مغلوبه را محکوم و مغلوب سازند و همان طور که سلاطین و امرای مغول جای پادشاهان و امپراطوران قدیم این ممالک را گرفته بودند، آداب مزبور نیز جای آداب معموله متمدنین را بگیرند، درست این امر به عکس شد و فرزندان چنگیز دو نسل بعد از او کاملاً محکوم حکم آداب زیردستان مغلوب خود گردیدند و دست از عقاید و آیین و مراسم اجدادی برداشتند؛ یعنی وزرا و مشاورین و ارباب هنر چین و ایرانی و اویغور و عیسوی انتقام مغلوبینی را که به زور شمشیر دیده بودند، به قوه تدبیر از مغول گرفتند و زبان و مذهب و اصول اداره و حکومت خود را برایشان تحمیل کردند».(1)

در همه سه قرنی که چنگیزیان و هولاکوییان و تیموریان و نسل های بعدی آنان مانند ترکمانان قراقویونلو و آق قویونلو و آل جلایر و... . تا ظهور صفویه در سال 905 هجری بر ایران حکومت کردند، فرهنگ ایرانی و به ویژه رکن مهم آن، زبان فارسی، به شدت در برابر تهاجم های فرهنگی بیگانه پایداری کرد تا جایی که از اوایل قرن هشتم هجری دوباره تسلط و قدرت خود را بازیافت و این خود دلیل بر آن است که فرهنگ بیگانه، در برابر آن تاب مقاومت نیاورد و در آن مستحیل شد.

ص: 32


1- 2 . عباس اقبال آشتیانی، تاریخ مفصل ایران، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1341، چ دوم، ص 449.

بنابراین، چیرگی نظامی مغول نه تنها نتوانست به نابودی فرهنگ ایرانی بینجامد، بلکه کار به آن جا رسید که مغولانی که در ایران به جا ماندند، فرهنگ آبا و اجدادی خود را از دست دادند و راه و رسم و زبان و آیین قوم مغلوب را با میل و رغبت پذیرفتند.

یکی دیگر از زمینه های برخورد فرهنگی، استعمار یک کشور به وسیله کشوری دیگر است که سبب تماس دو فرهنگ استعمارگران و استعمارشدگان می شود. یک نمونه از این امر را در برخورد استعمارگران فرانسوی با مردم الجزایر در مدت نزدیک به یک صد و سی سال می توان دید. نمونه دیگر آن برخوردی است که استعمارگران، با مستعمرات آفریقایی و آفریقای سیاه داشته اند.

فرانسویان از سال 1830 م. الجزایر را به اشغال نظامی خود در آوردند و تا سال 1962 م. که مبارزان الجزایری آنها را بیرون راندند، بر آن سلطه داشتند. مردم الجزایر در آغاز مقاومت هایی علیه استعمارگران از خود نشان دادند، ولی به دلیل دسترسی نداشتن به سلاح های گرم و پیشرفته، نتواستند کاری از پیش ببرند. در نتیجه، فرانسویان اندک اندک سلطه خود را گسترش دادند، تا جایی که پیش از قیام مسلحانه مردم الجزایر، این سرزمین را جزئی از خاک فرانسه می شمردند و از آن به «الجزایر فرانسه» نام می بردند.

در تمام این مدت، دولت استعمارگر کوشید فرهنگ خود را جای گزین فرهنگ بومی الجزایر کند و هویت ملی و فرهنگی آنها را نابود سازد، چون تنها از این راه می توانستند به هدف خود که همانا الحاق کامل و همه جانبه این سرزمین به فرانسه بود، جامه عمل بپوشانند.

ص: 33

شرح چگونگی اوج گیری مبارزات مردم الجزایر، مجال دیگری می طلبد. در این جا تنها به این نکته اشاره می کنیم که قیام مردم الجزایر از سال 1954 م. بر همان عناصر و ارزش هایی تأکید داشت که استعمارگران می کوشیدند آنها را نابود سازند؛ یعنی ارزش های معنوی و عناصری که ارکان اصلی فرهنگ هر کشور را تشکیل می دهد که عبارتند از: «ایدئولوژی و زبان» با اینکه صدمه های فراوان و ضربه های سختی به این عناصر در الجزایر وارد شده بود، هنوز این کشور موجودیت و هویت خود را حفظ کرده بود و همان، پشتوانه و تکیه گاه محکم و استواری برای آنان به شمار می آمد. بنابراین، بنای جامعه نوین ضد استعماری الجزایر بر پایه دو عنصر اسلامی و عربی کردن معیارها و ارزش ها استوار شد و همان، پشتوانه انقلاب رهایی بخش این کشور گردید.

در الجزایر فرانسه همه نهادها و سازمان ها مطابق خواست و ایدئولوژی جامعه استعماری، الگو سازی شده و شکل گرفته بود. زبان رسمی و مقررات اداری، آموزشی و حقوقی آن به کلی فرانسوی شده بود. به همین دلیل، پس از رهایی از چنگ استعمار، بر پا کردن جامعه ای جدید، در این کشور، براساس موازین و ارزش هایی که اینک از آنها تنها نام و نشانی باقی مانده بود، کار آسانی نبود. با این حال، فرهنگ پیشین این مردم، از چنان قدرت و غنایی برخوردار بود که توانست خود را دوباره بازسازی کند و برپا دارد.

ایدئولوژی و زبان هم در طول مبارزات مسلحانه و هم پس از پیروزی انقلاب، دو اهرم قوی و پشتیبان مطمئن بود که به انقلابیون نیرو و الهام می بخشید تا اینکه سرانجام آنها را به خودکفایی فرهنگی رساند.

ص: 34

از این دو نمونه برخورد فرهنگی در ایران و الجزایر این حقیقت بر می آید که تهاجم های نظامی اگرچه سبب غلبه کامل قومی بر قوم دیگر گردد، همیشه نابودی فرهنگ قوم شکست خورده را در پی ندارد، بلکه اگر قوم شکست خورده، از پیشینه فرهنگی نیرومندی برخوردار باشد، می تواند با تکیه بر آن، به ویژه دو عنصر مهم آن یعنی ایدئولوژی و زبان، در برابر موج حملات فرهنگ جدید پایداری کند.

البته اگر قوم زیر سلطه، چنین پیشینه ای نداشته باشد، پایداری آن در برابر فرهنگ جدید با مشکلات و موانع قوی تری روبه رو می گردد. برای نمونه، کشورهای آفریقایی که غنای فرهنگی قابل توجهی نداشتند و دو رکن مهم فرهنگی آنان یعنی ایدئولوژی و زبان، دارای صلابت و قدرت کافی نبود، با یورش استعمارگران اروپایی به سرزمینشان، نفوذ فرهنگ کشورهای استعمارگر را به آسانی پذیرفتند و استعمارگران اروپایی توانستند کلیساها و صومعه های خود را در جای جای آفریقای سیاه و تا اعماق جنگل های انبوه آن گسترش دهند و زبان خود را به صورت زبان اداری و رسمی آنان در آورند. بدین ترتیب، فرهنگ بومی مردم آفریقا که نه از لحاظ مادی و نه از جنبه معنوی، گستردگی و قدرت کافی را نداشت، نتوانست در برابر این تهاجم های فرهنگی تاب مقاومت بیاورد و چنین شد که در کوتاه مدتی، الگوهای فرهنگی ایدئولوژی و زبان اروپاییان به عنوان دو رکن مهم فرهنگی، سیطره خود را بر بخش های گسترده ای از آفریقا گستراند و در مناطق زیر نفوذ انگلستان، زبان انگلیسی و در مناطق زیر سلطه فرانسویان، زبان فرانسه زبان اداری، تجاری، علمی و به طور کلی زبان رسمی شد.

ص: 35

گرچه اروپاییان نیز بعضی از عناصر فرهنگ ابتدایی و تطور نیافته آفریقایی را به خود گرفتند، ولی برخورد فرهنگی استعمارگران با جامعه های ابتدایی آفریقایی و استرالیایی را می توان جریانی یک سویه شمرد.(1)

اسلام و دفاع و هجوم فرهنگی

همچنان که از واژه تهاجم بر می آید، هجوم فرهنگ اسلام یا فرهنگ غرب بر هم، هجومی دو جانبه است. هم فرهنگ اسلام بر فرهنگ و تمدن غرب هجوم می آورد و هم فرهنگ غرب بر ارزش ها، آرمان ها و باورهای اسلامی یورش می آورد. این تهاجم دو سویه، پس از پیروزی انقلاب اسلامی شدت بیشتری یافته و پیچیدگی و گستردگی فزون تری به خود گرفته است.

فرهنگ و تمدن غرب، پس از رنسانس، با محور قرار دادن انسان و گرایش به «اومانیسم» کوشید مذهب و اعتقادات الهی را نفی کند.

تاریخ تفکر معاصر ما همواره عرصه برخورد این ایده با تفکر دینی بوده است. با ورود این تفکر انسان مدار جدید غربی به جامعه ایرانی اصول و مبانی فکری آن به ویژه پس از به وجود آمدن رسانه و مطبوعات در کشور ما، ارزش های ملّی و مذهبی ما را زیر سؤال برد.

در همه حوزه های نگارش تاریخی و رسانه های مطبوعاتی که امروز در جهان وجود دارد؛ مانند حوزه نگارش «ماسونی» یا «مارکسیستی» یا «فاشیستی» و انواع دیگر صورت نگارش «اومانیستی»، با تفاوت هایی که در

ص: 36


1- 3 . برگرفته از جامعه شناسی عمومی، دانشگاه پیام نور.

میان آنها هست، محور بحث و اصل اساسی همه دگرگونی های تاریخی، همان اراده انسانی است. حال این معنا، گاه در نژاد برتر و پیشوا جست وجو می شود (فاشیستی)، گاه در دگرگونی های علم اجتماعی و «پروگرسیسم» (ماسونی) و گاه طبقه های تولیدی و اقتصادی (مارکسیستی).

در این دوره طی سالیان دراز، تلاش شد، مذهب، افیون جامعه و معلول ترس و جهل بشری شناسانده شود. همچنین، تئوری پردازان و اندیشه ورزان غربی به ویژه صاحب نظران علوم انسانی؛ مانند جامعه شناسان، با نفی مذهب و دین باوری، در صدد جای گزین کردن «انسان» به جای «خدا» و «علم» به جای «دین» برآمدند.

اگوست کنت و پیروان او برای بشر سه دوره تاریخی، اسطوره ای _ دینی، فلسفی و علمی ترسیم کردند و دوران دین و مکاتب الهی را پایان یافته دانستند، ولی پیروزی انقلاب اسلامی در ایران با تکیه بر مفاهیم دینی، خط بطلانی بر همه این تلاش ها کشید. انقلاب اسلامی نشان داد، میان فطرت انسانی و آموزه های الهی پیوندی ناگسستنی برقرار است و طرد و نفی مذهب از ساحت زندگی انسان، امکان پذیر نیست. ازاین رو، پس از حاکمیت مذهب و دین در ایران، هجوم متقابل در اندیشه مذکور، شدت یافت.

همچنان که گذشت، برخورد فرهنگی و تبادل اندیشه ها و باورها از نخستین روزهای زندگی بشر وجود داشته و در آینده نیز ادامه خواهد داشت. انسان ها به صورت فردی و گروهی به تعامل افکار و اعمال خویش می پردازند و آنها را رشد و تعالی می بخشند. به همین دلیل، تمدن امروز را باید، برخلاف نظر مدعیان دروغین آن دستاورد تلاش همه گروه ها و ملت ها

ص: 37

در طول تاریخ دانست که در برخوردهای فرهنگی، نظامی، سیاسی و اقتصادی به رشد و شکوفایی اندیشه ها کمک کرده اند.

برخورد فرهنگی مسلمانان با دیگر گروه ها و ملت ها نیز از همان آغاز پیدایش اسلام و شکل گیری فرهنگ و جامعه اسلامی آغاز گردید. اندیشه اسلامی را مبلغان و مهاجران و تاجران مسلمان نخست در میان همسایگان و سپس دیگر گروه ها و جامعه ها گسترش دادند. در سده های نخستین، (قرن دوم و سوم هجری) دانشمندان و اندیشمندان اسلامی، برای آشنایی با آثار علمی دیگران، کوشش های فراوانی کردند؛ به گونه ای که در قرن سوم و چهارم هجری _ که از آن به عنوان عصر طلایی ترجمه یاد می کنند _ بسیاری از کتاب های علمی و فلسفی ارزشمند یونانی به عربی ترجمه شد و مورد استفاده صاحب نظران و اندیشه وران قرار گرفت.

برخورد فرهنگی مسلمانان با رومیان و یونانیان، در دوران جنگ های صلیبی به اوج خود رسید. در آن زمان اروپاییان، دوران قرون وسطی و عصر تاریکی خویش را سپری می کردند در حالی که، مسلمانان در اوج علم، آگاهی و رشد فرهنگی به سر می بردند. ازاین رو، این جنگ ها سبب برخورد فرهنگی میان دو فرهنگ اسلام و غرب و در نتیجه بیداری مغرب زمین شد.

اروپایی ها به خوبی با نقش برجسته مشرق اسلامی در بیداری مغرب زمین آشنا نیستند و حتی تاریخ نگاران اروپایی نیز چنان که باید و شاید به ذکر پی آمدهای فرهنگی گسترش اسلام بر اسپانیا و نیز نتایج فرهنگی جنگ های صلیبی و داد و ستد آسیای غربی با اروپا نمی پردازند. برای نمونه، اروپایی ها با آنکه آثار ارسطو را بسیار ارج می نهند، به اینکه بسیاری از این آثار با دست مسلمانان به اروپای عصر میانه رسیده است، نمی پردازند.

ص: 38

به هر حال، در عصر میانه، هنگامی که جوامع مقدس اروپا به غفلت و رکود غنوده بودند، شرق اسلامی حیاتی پرشور داشت و مرحله روشنگری(1) و تجدد خود را آغازکرده بود. مسلمانان پیش از سده یازدهم مسیحی، بر آثار افلاطون و ارسطو و استرابون شرح ها نوشتند، ولی اروپاییان تا سده هفدهم به این کار دست نزدند.(2)

با اینکه از اولین روزهای نزول وحی، برخورد فرهنگی میان مسلمانان و مسیحیان و ملت های دیگر، همواره وجود داشت، بعضی از مسیحیان و یهودیان از همان زمان به آیین اسلام و آموزه های آن تاختند و از هر وسیله و ترفند ممکن، برای تضعیف و نابود کردن اسلام بهره جستند. از آن جمله می توان به تحریف حقایق و جعل احادیث به دست افرادی مانند: ابوهریره و پراکندن احادیث مشهور به اسرائیلیات در مجموعه روایات اسلامی:(3) ترویج فساد و فحشا و اهانت به مقدسات و باورهای مذهبی، اشاره کرد.(4)

هیچ دوره ای از تاریخ عبرت آموز اسلامی را نمی توان یافت که در آن، این جنگ متوقف شده باشد، بلکه همواره استمرار داشته است؛ زیرا دشمنان اسلام به چیزی کمتر از نفی اسلام و پذیرش سلطه خویش رضایت نمی دهند.

ص: 39


1- 1 1. Enlighte ment
2- 2 . بارونزدیکر، تاریخ اندیشه اجتماعی، از جامعه ابتدایی تا جامعه جدید، ترجمه و اقتباس: جواد یوسفیان و علی اصغر مجیدی.
3- 3 . نک: مرتضی عسگری، یکصد و پنجاه صحابه دروغین.
4- 4 . نک: محمد شیرازی، یهود از نظر قرآن.

بنابراین، آنچه امروز از آن به عنوان تهاجم فرهنگی، به ویژه علیه اسلام و انقلاب اسلامی یاد می کنیم، استمرار همان حرکت ها و اقدامات گذشته است که به شکل جدید و روش های نوین صورت می پذیرد. در عصر حاضر، سلطه و نفوذ بر ملت ها و کشورهای دیگر و استعمار آنها و دستیابی به سرمایه ها و منابعشان، از راه لشکر کشی های نظامی، شیوه ای پذیرفته شده و عملی نیست. ازاین رو، کشورهای قدرتمند، به ویژه پس از جنگ جهانی اول و دوم کمتر به این شیوه توسل می جویند و به جای آن با بهره گیری از امکانات و فن آوری پیشرفته خود از راه تحمیل فرهنگی، به گسترش امپریالیسم فرهنگی پرداخته و می کوشند از این راه منافع اقتصادی خود را از دیگر کشورها تأمین کنند.

غرب با استفاده از نقاب های فریبنده ای چون نوع دوستی، کمک به پیشرفت کشورهای عقب مانده، گسترش حقوق بشر و دموکراسی، انتقال فن آوری، همگانی کردن سواد آموزی و بهداشت و... می کوشد بر ملت های دیگر سلطه فرهنگی یابد.

اتر کلاین برگ در این زمینه می نویسد: «حتی در جریان پیاده کردن برنامه های بلند نظرانه و آزاد منشانه، چون کمک یا همکاری فنی نیز نگرش استعماری و دیگر اشکال استثمار متجلی است. مثلاً کشوری که کمک های فنی به دیگری ارائه می دهد، انتظار دارد کشور دریافت دارنده کمک، معیارها و الگوهای وی را برگزیند».(1)

ص: 40


1- 5 . زمینه فرهنگ شناسی، به نقل از مقاله «چندگرایی فرهنگی در جهان متغیر»، مجله پیام یونسکو،ش 148، ص 104.

ژرژ ساتن می نویسد:

«کشورهای اروپایی برای این می کوشند دیگران زبانشان را یاد بگیرند که بیشتر به آنها احترام بگذارند و بیشتر آنها را تحسین کنند؛ نه برای اینکه هم صحبتی پیدا کرده باشند و یا بخواهند به آنها اجازه صحبت و اظهار نظر بدهند(1)».

ژرژ بالاندیه درباره برنامه ریزی های فرهنگی که در مستعمرات صورت می گیرد می گوید:

«این سیاست را بایستی به عنوان یک تجاوز معرفی کرد؛ زیرا این امر شیوه پیشرفتی را به یک جامعه تحمیل می کند که با سیر طبیعی آن متفاوت است»(2).

بنابراین، امروز امپریالیسم جهانی به سرکردگی آمریکا برای گسترش سلطه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی خویش بر ملت های دیگر به تهاجم فرهنگی روی آورده است و با استفاده ازاین روش، می کوشد امپریالیسم فرهنگی خود را بر جهان حاکم کند. از آن جا که پس از اتمام دوره جنگ سرد و شکست کمونیسم، تنها مکتب رهایی بخش اسلام را سد راه سلطه مطلق غرب می بیند، لبه تیز تهاجم فرهنگی خویش را متوجه مکتب اسلام، به ویژه اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی کرده است؛ زیرا چنان که گذشت سردمداران غرب، پس از رنسانس، با نفی مذهب، اصالت را به انسان دادند و

ص: 41


1- 6 . همان، ص 104.
2- 7 . همان، ص 105.

همه توان خویش را برای تضعیف و نابودی فرهنگ الهی به کار بردند و اینک که با پیروزی انقلاب اسلامی فطرت خداجوی انسان ها بیدار گشته و مردم جهان به ویژه مسلمانان، با بازگشت به خویش در پی معنویت و زندگانی دینی هستند، آنان می کوشند، با تهاجم فرهنگی ریشه تحولات فرهنگی اخیر را در سطح جهانی بخشکانند.(1)

نقش اجتهاد

یکی از ویژگی های برجسته ای که اسلام و به ویژه تشیع از آن برخوردار است، وجود اصل اجتهاد در آن است. این اصل به جامعه اسلامی کمک می کند در هر زمان و مکانی، هویت خود را به عنوان یک امت حفظ کند و از مرزهای فرهنگی و تمدنی خویش پاسبانی نماید و جامعه های دیگر را به ورود به این مرزها و داخل شدن در فرهنگ بزرگ اسلامی و توحیدی فرا خواند یا وادار کند. شخص مجتهد با شناخت و آگاهی بالایی که از حقیقت دین مبین اسلام و قواعد شریعت دارد و در اثر روح پاکی که در اثر سیر و سلوک و تهذیب نفس به دست آورده است، همواره با توجه به شرایط زمان و مکان بهترین وضعیت را برای جامعه اسلامی تعریف می کند. ازاین رو، حفظ و ادامه حیات اسلامی، وابسته به حضور مجتهدان عالم، آگاه به شرایط روز، دلسوز به امور جامعه اسلامی و شجاع برای قیام در راه دین خداست. تاریخ آکنده از حضور کارساز مجتهدان در عبور از گذرگاه های تنگ و

ص: 42


1- 8 . برگرفته از مهدی نیکخو، «نقش هنر و رسانه در تعلیم و تربیت»، صص 33 _ 38.

فراخی است که در مسیر حرکت جامعه های اسلامی پیش آمده است. مجتهدانی که در این راه از بذل مال و جان خویش کوتاهی نمی کنند تا سلامت این کاروان را حفظ کنند.

همچنان که پیش از این نیز گفته شد، تاریخ نشان دهنده تهاجم دایمی کافران، مشرکان و منافقان به مرزهای حکومت اسلامی است. این تهاجم به صورتی پیوسته و در شکل های گوناگون، همواره مجتهدان مجاهد و صاحب فکر را به چالش فرا خوانده است؛ زیرا مجتهدان پناهگاه امت در طوفان های بلا و تکیه گاه آنان در تاریکی های نادانی و ناتوانی اند. به همین روی، می توان گفت اساس دفاع و هجوم فرهنگی در اسلام، بر حضور مجتهدان دین شناس بنا شده است. همان دلایلی که برای ضرورت وجود و حضور امام در میان امت اسلامی آورده می شود، برای ضرورت وجود مجتهدان در عصر غیبت امام معصوم علیه السلام نیز کارآمد است.

اسلام دینی ایستا نیست که در پس پرده زمان ها فرو ماند و در مسیر گذشت کاروان بشری، همچون تصویری از اساطیر در حافظه ها به یادگار ماند، بلکه جریانی پویاست که با حفظ اصول خود و انعطافی که در فروع دارد، شرایط را برای ادامه حیات و توسعه توانایی خویش فراهم می آورد. ازاین رو، دین اسلام منتظر نمی ماند تا دشمنانش به مرزهای فرهنگ و تمدن آن حمله ور شوند و آن را در موضعی انفعالی قرار دهند و به پیروی از خواست های خود وادار کنند. بلکه به برکت وجود مجتهدان فرهیخته، از یک سو حملات آنان را پاسخ می دهد و به دفاع از بینش ها و ارزش های خویش می پردازد و از سوی دیگر، می کوشد با هجوم فرهنگی به مواضع باطل آنان،

ص: 43

انسان های دربند را از زیر بار فساد و ظلم آزاد سازد. اینها مبارزه فرهنگی است که همواره ادامه خواهد داشت. دفاع مجتهدان از حریم فرهنگی حکومت و امت اسلامی به دو صورت است: 1. پالایش جامعه اسلامی از پی آمدهای فرهنگ جاهلی که با قواعدی همچون نهی از منکر، اجرای حدود و پاسداری از سرزمین اسلامی شکل می گیرد؛ 2. ایجاد و تثبیت هنجارها و ارزش های مربوط به حکومت الهی در میان مسلمانان که از راه هایی همچون امر به معروف، تألیف قلوب و دعوت انجام می شود. در دفاع از حریم فرهنگ اسلامی، مجتهد با تمسک به قاعده هایی همچون نفی سبیل، تولی و تبری و جهاد دفاعی راه را بر نفوذ بیگانگان سد می کند.

سخن از استراتژی هجوم فرهنگی اسلامی به فرهنگ های جاهلی جدید، بحث هایی مانند جهاد ابتدایی، عقد ذمّه و دعوت را پیش می کشد که توضیح (هر چند کوتاه) آنها را به بخش های بعدی واگذار می کنیم.

تأثیر ولایت فقیه بر هجوم و دفاع فرهنگی

اشاره

پیش از بیان تأثیر ولایت فقیه بر هجوم و دفاع فرهنگی، توضیحاتی کوتاه درباره فقیه و ویژگی های فقیه جامع الشرایط و وظایف او راه گشاست. فقیه جامع الشرایط باید سه ویژگی داشته باشد: «اجتهاد مطلق»، «عدالت مطلق»، «قدرت مدیریت و استعداد رهبری»؛ یعنی از سویی باید اسلام را با استدلال و استنباط بشناسد و از سوی دیگر، در همه زمینه ها، حدود و ضوابط الهی را رعایت کند و از هیچ کدام سر نپیچد. از سوی سوم، استعداد و توانایی مدیریت و کشورداری و لوازم آن را داشته باشد. اکنون هر یک از این سه ویژگی را بررسی می کنیم.

ص: 44

1. اجتهاد مطلق

اسلام یک مجموعه منسجم است، به گونه ای که دیانت آن، عین سیاستش و سیاست آن، عین دیانتش است. ازاین رو، فهم درست و کامل آن تنها، زمانی ممکن است که فقیه، از همه جنبه های آن آگاهی داشته باشد. بنابراین، اسلام شناس واقعی کسی است که در همه اصول و فروع، در عبادات و عقود و احکام و ایقاعات و سیاست اسلامی مجتهد باشد و کسی که در تحلیل همه معارف دین، اجتهاد ندارد و به اصطلاح، «مجتهد مطلق نیست»، بلکه «مجتهد متجزی» است، صلاحیت ولایت بر جامعه اسلامی و اداره آن را ندارد. همچنین فقیهی که جنبه های سیاسی اسلام را خوب نفهمیده، توان بر دوش کشیدن چنین مسئولیت سترگی را ندارد.

2. عدالت مطلق

فقیه جامع الشرایط افزون بر عقل نظری، باید در زمینه عقل عملی نیز کامل باشد؛ یعنی گذشته از فهم درست علم دین، باید آن علم را در زندگی خود و جامعه اسلامی پیرامون خود، به درستی اجرا کند. به همه وظایف دینی خود عمل کند و آنچه را باید به مردم ابلاغ کند و چیزی را کتمان نکند. باید پیرو هواهای نفسانی نگردد و گناهی از او سر نزند؛ نه واجبی را بنهد و نه به حرامی آلوده شود.

بنابراین، ویژگی دوم فقیه جامع الشرایط، ترک هوا و هوس و پیروی عملی محض از احکام و دستورهای دین است. فقیه حاکم اگر فتوا می دهد، باید خود نیز به آن عمل کند و اگر حکم قضایی صادر می کند، خود نیز آن را بپذیرد و اگر حکم ولایی و حکومتی صادر و انشا می کند، خود نیز به آن گردن نهد و آن را نقض نکند.

ص: 45

3. قدرت مدیریت و توانایی رهبری

اشاره

در اصل یک صد و نهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ویژگی های رهبر چنین بیان شده است:

شرایط و صفات رهبری

1. صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه؛

2. عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام؛

3. بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت

کافی برای رهبری.

در صورت تعدد واجدان شرایط فوق، شخصی که دارای بینش فقهی و

سیاسی قوی تر باشد مقدم است.

چنان که می بینیم استعداد و توانایی رهبری در کشورداری، سومین شرط

ضروری برای فقیه است. فقیه جامع الشرایط افزون بر اجتهاد و عدالت مطلق

باید بینش درست و صحیحی از امور سیاسی و اجتماعی داخل و خارج

کشور داشته باشد و ترفندهای دشمنان را به خوبی بشناسد. همچنین باید از

هنر مدیریت و لوازم آن برخوردار باشد؛ زیرا گذشته از جنبه علمی و نظری،

ذوق اداره و هنر تدبیر نیز از لوازم مدیریت است. ای بسا کسی وزن های شعر

و قواعد علم عروض را خوب بداند، ولی شاعر نباشد. شعرشناسی، غیر از

شاعر بودن است؛ زیرا سرودن شعر گذشته از آشنایی با قواعد شعر، نیازمند

ذوق و هنر و استعداد ویژه ای است. مدیر و مدبر بودن، تنها داشتن دانش و

بینش سیاسی نیست، هنری است که هرکس آن را ندارد.

ممکن است برخی اسلام شناس باشند، ولی مانند امام راحل رحمه الله شجاعت

لازم را نداشته باشند. هنگامی که در یکی از روزهای دهه دوم بهمن 57

ص: 46

47 / نقش رسانه در تبیین دفاع و هجوم فرهنگی

خبرحکومت نظامی را به ایشان گفتند، امام هراسناک نشدند و فرمودند :

آن زمان ک ه خبر تجاوز رژیم «. بیرون بروید و حکومت نظامی را بشکنید »

عراق و توطئه استکبار بر ضد انقلاب اسلامی را به ایشان رساندند، نترسید و

شجاعت خود را به دیگران نیز انتقال داد.

وظایف حاکم اسلامی

اشاره

فقیه جامع الشرایط، چهار وظیفه دینی دارد که دوتای از آنها علمی و دوتای دیگر عملی است. این چهار وظیفه، عبارتند از: 1. حفاظت 2. افتاء 3. قضاء 4. ولاء.

1. وظیفه حفاظت

مهم ترین وظیفه امام معصوم علیه السلام جلوگیری از تحریف قرآن کریم یا کج

فهمی آن و مصون نگه داشتن آن از گزند اخذ به متشابهات و به کارگیری

سلیقه های شخصی در فهم آن و حمل آن بر پیش فرض ها و پیش ساخته های

ذهنی دیگران است. در عصر غیبت، این رسالت بزرگ بر عهده فقیه جامع

الشرایط است؛ زیرا سرپرست نظام اسلامی، جامعه مسلمانان را براساس

معارف اعتقادی و احکام عملی کتاب و سنت اداره می کن د. از این رو، باید

پیش از هر چیز به نگاهبانی و پاسبانی و دفاع از این دو وزنه وزین بپردازد.

2. وظیفه افتا

در زمینه علمی و احکام اسلامی، فقیه وظیفه دارد با بهره گیری از منابع

ص: 47

معتبر و تکیه بر مبانی استوار و پذیرفته شده در اسلام، به اجتهاد مستمر بپردازد و در این راه از تکیه بر مبانی مکتب های غیر الهی بپرهیزد و استدلال ها و احکام عقلی را با نتایج قیاس و استحسان نیامیزد. وظیفه فقیه جامع الشرایط در زمینه افتاء، تنها کشف و به دست آوردن احکام اسلامی، بی هیچ گونه دخل و تصرفی در آن است؛ زیرا اسلام دراوج کمال و پیراسته از نقص است و راهی برای نفوذ نسخ و تبدیل و تغییر در آن، نیست. پس از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هیچ کس از وحی تشریعی برخوردار نخواهد شد و هم ازاین رو است که پس از آن رسول گرامی، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام چنین فرمود:

لَقَد انقَطَعَ بِمَوتِکَ ما لَم یَنقَطِع بَموتِ غَیرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَالاَنباءِ و أَخبارِ السّماءِ.(1)

با رحلت تو (ای پیامبر) چیزی منقطع گشت که به مرگ جز تو منقطع نگشت و آن، همان نبوت و فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی است.

3. وظیفه قضا

حاکم اسلامی، شأن قضای رسول اکرم صلی الله علیه و آله و پیشوایان معصوم علیهم السلام را نیز دارد. به این معنا که نخست باید با کوشش بی درنگ و اجتهاد علمی، مبانی و احکام قضای اسلامی را از منابع اصیل آن به دست آورد و سپس براساس آن احکام و بی آنکه تصرفی از خود در آنها بکند، به اجرای احکام قضایی و رفع کشمش ها و صادر کردن فرمان های لازم بپردازد. این وظیفه

ص: 48


1- 1 . نهج البلاغه، خطبه 235، بند 1.

حاکم اسلامی، یعنی اجرای عملی احکام صادر شده برخلاف وظیفه پیشین، مربوط به عمل و در محدوده اجرای احکام اسلام است.

4. وظیفه ولا

حاکم اسلامی پس از اجتهاد عمیق در متون و منابع دین و به دست آوردن احکام اسلام در همه جنبه های زندگی مسلمانان، موظف به اجرای دقیق آنهاست. فقیه جامع الشرایط باید در زمینه های مختلف اجتماعی و فرهنگی مانند، آموزش و پرورش و ایجاد نظام آموزشی صحیح و در زمینه های اقتصادی مانند: منابع طبیعی، جنگل ها، معادن، دریاها و... همچنین در امور سیاسی داخلی و خارجی مانند: روابط بین الملل و در زمینه های نظامی همانند: دفاع در برابر تجاوزگران و آماده سازی نیروهای رزمی و امور لازم دیگر، واقعیت ها را با قوانین اسلامی تطبیق دهد و احکام ثابت الهی را به دست آورد و اجرا کند.

برخی از احکام اسلامی، فردی و برخی دیگر اجتماعی است. برخی مربوط به مردم است و برخی ویژه مجتهد و حاکم. در همه این موارد، ولی فقیه باید پس از شناخت دقیق حدود این احکام، وظیفه هر فرد یا گروهی را در جامعه اسلامی مشخص سازد و با هماهنگ ساختن آنان، اداره درست جامعه را در دست گیرد و با اجرای احکام اسلام و رفع تزاحم احکام و پیشی دادن «احکام اهم» بر «احکام مهم»، جامعه اسلامی را هدایت کند.(1)

امام راحل رحمه الله در مورد ویژگی های یک مجتهد جامع می فرمایند:

ص: 49


1- 2 . نک: جوادی آملی، ولایت فقیه، صص 243، 244.

آشنایی به روش برخورد با حیله ها و تزویرهای فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادی، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست ها و حتی سیاسیون و فرمول های دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط ضعف دو قطب سرمایه داری و کمونیسم که در حقیقت استراتژی حکومت بر جهان را ترسیم می کنند، از ویژگی های یک مجتهد جامع است.(1)

و در جای دیگر می فرمایند:

حکومت در نظر مجتهد واقعی، فلسفه عملی تمامی فقه در تمامی زوایای زندگی بشریت است. حکومت نشان دهنده جنبه عملی فقه در برخورد با تمامی معضلات اجتماعی و سیاسی و نظامی و فرهنگی است.(2)

حال که شرایط و وظایف فقیه جامع الشرایط را دانستیم. به تأثیر ولایت فقیه جامع الشرایط بر هجوم و دفاع فرهنگی می پردازیم.

از مهم ترین آثار ولایت امام عادل بر جامعه اسلامی، تأثیر آن بر هجوم و دفاع فرهنگی است. اگر پیشوایان عادل و معصوم یا جانشینان شایسته آنان بر جامعه اسلامی حکومت کنند، می توانند در هر برهه ای از زمان، با عدالت و عصمتی که دارند، جامعه اسلامی را از خطر سقوط و انحراف و انحطاط فرهنگی برهانند.

جوامع اسلامی غیر شیعی چون به حکومت امام غیر عادل نیز تن در می دهند و به سادگی آن را یکی از لوازم دین می شمرند، زمام امور خویش را در اختیار کسانی قرار می دهند که به سبب بی عدالتی، در تشخیص بهترین

ص: 50


1- 3 . از پیام امام به مراجع و حوزه ها، اسفند 67.
2- 4 . همان.

راه ها گرفتار هوای نفس می شود و سود و زیان خود را بر سود و زیان جامعه اسلامی مقدم می دارد. در نتیجه به سادگی در برابر تهاجم های فرهنگی بیگانگان سر تسلیم فرود می آورد، جامعه اسلامی را در اختیار آنان می نهد. این گرفتاری از دیر زمان تا حال، گریبان گیر این جوامع بوده است.

آن دسته از کشورهای اسلامی که فرهنگ اهل بیت علیهم السلام در آنها حاکم نیست، در زیر بار تهاجم فرهنگی گسترده غرب و شرق به ذلت و پستی گرفتار شده اند. منابع و منافع خویش را به تاراج داده و آینده خود را تباه ساخته اند. خفت و ذلت این مسلمانان با جمعیتی بیش از یک میلیارد نفر، در برابر چند میلیون صهیونیست، حیرت انگیز است و این نیست جز به این دلیل که آنان ولایت، یعنی عنصر اصلی حیات جامعه اسلامی را وانهاده و به امامت سلطان های طاغوتی گردن نهاده اند؛ در حالی که در جنوب لبنان، تعداد اندکی از شیعیان پیرو اهل بیت عصمت علیهم السلام به برکت نگرشی که به ولایت و امامت دارند، توانستند پوزه صهیونیست ها را به خاک مالیده، آنان را با خفت و حقارت از سرزمینشان بیرون کنند؛ کاری که همه عرب های به اصطلاح مسلمان به دلیل نداشتن این عنصر حیاتی، با همه امکاناتی که در اختیار داشتند، از انجامش فرو ماندند.

ولایت اگر در دست انسان عادل پاک از گناه و اشتباه قرار گیرد، اعتماد توده های مردم را به خود جذب می کند و سبب می شود آنان با اطمینان و استواری، در برابر توطئه های فرهنگی دشمنان دین قرار گیرند و با اجرای برنامه های هجومی و دفاعی رهبران خویش هر لحظه وضعیت و شرایط خود را به روز کنند. البته به روز بودن به معنای زیربار فرهنگ های دیگر رفتن و از

ص: 51

دست دادن اراده حرکت نیست، بلکه به این معناست که عناصر حیات این موجود زنده در هویت اجتماع به هم پیوسته خویش که همان امت متکی بر امام است، معنا یابند. جوانان چنین امتی از شهادت در راه پاسبانی از مرزهای فرهنگی خویش، با همه وجود استقبال خواهند کرد و کودکانشان رهبران بزرگ فردا خواهند بود. امتی با این ویژگی ها شایستگی پیشوایی مستضعفان و ستمدیدگان جهان را پیدا می کند. پیشوایی ای که خداوند به خاطر پیروی آنها از اسلام و قرار گرفتن در مسیر ولایت، به آنان ارزانی کرده است.

پس بر همه ماست از کوچک و بزرگ، پیر و جوان و زن و مرد که در راه نگهداشت این بنیاد استوار با همه وجود بکوشیم و استوار ساختن آن را سرلوحه همه کارهای خویش قرار دهیم. باشد که شکوه و سرفرازی، بر جامعه اسلامی بازگردد و زمینه برای ظهور پیشوای بزرگ عدل و داد فراهم آید و جامعه بشری از این سرگشتگی و ستمی که دچار آمده، رها گردد و فرهنگ الهی که فرهنگ فطرت آدمی است، در سراسر جهان گسترش یابد و کلمه حق بر باطل پیروز شود.

شیوه ها و ابزارهای هجوم فرهنگ های بیگانه

مهاجمان فرهنگی برای گسترش فرهنگ الحادی خویش و به دست آوردن سلطه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بر کشورهای دیگر، از روش ها و ابزارهای گوناگونی بهره می گیرند. این ابزارها و روش ها به تناسب شرایط فرهنگی _ اجتماعی و اقتصادی گروه و ملت مورد هجوم متفاوتند که شناخت و تبیین ویژگی ها و میزان اثر بخشی آنها، برای رودررویی با تهاجم

ص: 52

فرهنگی، مؤثر است. از جمله ابزارهای تهاجم فرهنگی می توان به نمونه های زیر اشاره کرد:

_ فناوری فرهنگ وابسته به آن؛

_ هنر و ابزارهای هنری مانند: رادیو، سینما، تلویزیون و...؛

_ کتاب و ابزارهای ادبی و علمی، مانند: رمان ها، قصه ها، کتاب های درسی و دانشگاهی؛

_ سازمان های بین المللی، مانند: بانک جهانی، صندوق بین المللی پول، آژانس توسعه بین المللی.؛

_ بنیادها و سازمان های به ظاهر اقتصادی، مانند فورد، کارنگی، راکفلر و...؛

_ مراکز علمی _ تحقیقاتی، دانشگاهی، مانند صندوق پیش برد آموزش، مرکز مطالعات محلی علوم رفتاری و... ؛

_ ورزش و میدان های ورزشی؛

_ روشن فکران و غرب گرایان خود باخته؛

_ زنان و دختران و محرک های جنسی و عاطفی.

مهم ترین روش های تهاجم فرهنگی که مهاجمان به صورت مستقیم و غیرمستقیم برای رسیدن به هدف های خویش به کار می گیرند، عبارتند از:

_ از میان بردن و نفی هویت ملّی و بومی فرهنگ خودی؛

_ کم رنگ کردن باورهای مذهبی و گرایش های معنوی؛

_ به وجود آوردن گسست تاریخی میان زمان حاضر و گذشته ملت ها؛

_ کنار گذاشتن الگوها و اسوه های خودی و تاریخی و جای گزین کردن الگوها و اسوه های خویش؛

ص: 53

_ از میان بردن میراث فرهنگی و ملی؛

_ تطمیع، تخریب و ترور چهره های اثرگذار و اندیشه وران و صاحب نظران خودی؛

_ گسترش روحیه غرب گرایی و غرب زدگی؛

_ گسترش روحیه نومیدی، هراس و خودباختگی؛

_ تقویت روشن فکران وابسته و پشتیبانی از آنها؛

_ حمایت از نخبگان و تکنوکرات های وابسته و جذب استعدادها و مغزهای خودی؛

_ گسترش فساد و فحشا و منکرات در جامعه به ویژه در میان جوانان؛

_ رواج دادن خط و زبان خویش و بی اعتبار کردن خط و زبان خودی؛

_ ایجاد جریان های انحرافی و تقویت گروه ها، احزاب، تشکل ها و افراد وابسته؛

_ ایجاد دوگانگی قومی، قبیلگی، زبانی و مذهبی؛

_ گزینش و تقویت علوم، نظریه های علمی و اندیشه وران هم سو با خود.

به طور کلی هر ابزار و روشی که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم از درون یا بیرون جامعه، فرهنگ خودی را تضعیف یا نفی کند، از ابزارها و روش های تهاجم فرهنگی به شمار می آید؛ برخلاف «تئوری توطئه» که عوامل بیرونی را بی گناه جلوه می دهد و همه علت ها را در درون جامعه خودی جست وجو می کند، گرایشی که شاید خود زمینه ساز و بستر تهاجم فرهنگی و یکی از روش های آن باشد.

اصلی ترین کاری که دشمنان مکتب انبیا در هر اجتماعی می کنند، اثرگذاری در اندیشه ها و سپس دگرگون کردن ارزش هاست. هجوم فرهنگی

ص: 54

در هر زمانی متناسب با شرایط آن انجام می گیرد. مهم این است که نمودهای تهاجم فرهنگی در جامعه خود و شرایطی را که در آن زندگی می کنیم، بشناسیم.

تهاجم فرهنگی در دو محور صورت می گیرد:

1. باورها، ارزش ها و گرایش ها؛

2. رفتارها و کردارها.

بیگانگان برای از میان بردن باورهای دینی ما مانند: اعتقاد به خدا، معاد، وحی، روح، فرشته و معنویات می گویند: «اینها افسانه و خیال بافی است. انسان باید واقع بینانه و اثباتی فکر کند. اعتقاد به ماورای طبیعت و امور نامحسوس، ایدئالیستی است. انسان منطقا نمی تواند به هیچ چیز، اعتقاد جزمی و یقینی پیدا کند. هر کس چنین اعتقادی داشته باشد، دگماتیست است».

اما قرآن می گوید یقین، یکی از برترین ویژگی های انسانی و کمالات اخلاقی است و هنگامی که صفات هدایت یافتگان را برمی شمارد، آنها را دارای یقین می داند: «... و بالاخرة هم یوقنون» (بقره: 4)

در مقابل، هنگامی که صفات گمراهان را برمی شمارد، آنها را دچار شک و تردید می داند: «بل هم فی شک منها» (نمل: 66)

همچنین قرآن کسانی را که در مسائل دینی دارای روح تسامح و تساهل هستند نکوهش می کند.

چرا دشمنان، با داشتن باور دینی همراه با یقین، مخالفت می کنند؟ اگر این مسائل جدی گرفته شود، شکل زندگی انسان عوض می شود. نمونه هایی

ص: 55

از جدی گرفتن ارزش های دینی را در زمان جنگ، در جوانان دیدیم که چه حماسه هایی در جبهه ها به وجود آوردند.

ما یک سلسله باورهای درستی داریم و می خواهیم آنها را به دیگران هم عرضه و اثبات کنیم، ولی آنها می گویند: اولاً، دلایل عقلی اعتباری ندارد و تنها باید دلایل حسی را پذیرفت. ثانیاً، هرگز حقیقت کشف نخواهد شد و آدمی نمی تواند به طور منطقی از شک پا فراتر نهد. این سخنانی است که مخالفان دین برای از میان بردن ایمان در زمینه شناخت مطرح می کنند.

امروز دشمنان می کوشند، پای بندی ما را به ارزش ها سست کنند. ازاین رو، می گویند: «ارزش ها اعتباری اند. یک روز مردم به چیزی دل می بندند و روز دیگر به چیزی دیگر. نزد عده ای، شهادت طلبی، ایثار و... ارزش است و نزد گروهی دیگر، کاخ، پول پرستی، رقاصی، خوانندگی، صنعت، فن آوری و... . تأثیر فرهنگ ها سبب تغییر نظام ارزشی می شود و این واقعیت در طول تاریخ بوده و خواهد بود. ارزش ها با عقل اثبات پذیر نیستند. گذشته از آن، دلیل عقلانی هم اعتباری ندارد. همچنین دلیل های متافیزیکی را در زمینه ارزش ها نمی توان پذیرفت؛ چون ارزش ها اعتباری است و اعتباریات برهان بردار نیستند».

اگر این اندیشه در ذهن مردم جای گیرد که ارزش ها اعتباری اند و «باید» و «نباید» وجود ندارد، دیگر آن فداکاری ها را _ که به زیان مستکبران است _ از آنها نخواهیم دید. فداکاری ها و پای بندی به ارزش ها بود که نگذاشت قدرت های هم دست جهان، نتوانند ملت ما را به زانو درآورند.

استکبار در مبارزات خود با ملت ایران از راه های سیاسی، نظامی و اقتصادی وارد شد. در مبارزه سیاسی، از گروهک ها و تشکیلات حزبی

ص: 56

پشتیبانی کرد. در بُعد نظامی، جنگ تحمیلی و فتنه های داخلی را به راه انداخت. در زمینه اقتصادی نیز کشور ما را تحریم اقتصادی نمود و کالاهای خریداری شده و قطعات یدکی و پول های ما را توقیف کرد و چون در همه این جبهه ها شکست خورد، راه «مبارزه فرهنگی» را پیش گرفت.

تزریق اندیشه های انحرافی، التقاطی و الحادی یکی از حربه های دشمن در این مبارزه است. اگر شرایط اقتضا می کرد همه باورها و ارزش ها را دروغ می شمرد، ولی چون زمینه را فراهم نمی بیند، به نام «دین» و «تحقیقات جدید در اسلام نوین» می کوشد، باورها و ارزش ها را از میان ببرد؛ زیرا اینها حیات و منافع او را به خطر انداخته اند.

مسئله انقلاب و ارزش های اسلامی منحصر به ایران نیست، بلکه به دیگر کشورهای اسلامی نیز سرایت کرده است و این روند ادامه خواهد داشت. ازاین رو، مخالفان می کوشند، این بینش الهی را در زادگاه خود خفه سازند و به ما القا کنند که اشتباه کرده ایم و هیچ معرفت یقینی و نظام ارزشی وجود ندارد. این همان هجوم فرهنگی است، یعنی تحمیل یک سلسله دیدگاه های فلسفی، معرفت شناختی و هستی شناختی به عنوان «مسائل فلسفی نو».

استعمارگران در کنار سست کردن باورهای دینی و ارزش ها، می کوشند پای بندی مردم به اعمال شرعی را کاهش دهند. ازاین رو، گناه و حرام را خوب جلوه می دهند و پای بندی به مسائل شرعی را «خشک مقدسی» می نامند.

برای پیروزی در این زمینه، از ابزار تبلیغاتی و هنری نیز بهره می گیرند و حتی با برگزاری نشست های علمی بر افرادی که قدرت تحلیل علمی ندارند اثر می گذارند. تا جایی که، اندک اندک جهت فیلم ها عوض می شود و به

ص: 57

جای آنکه ایثار و فداکاری و... نشان داده شود، مسائل عشقی، جنسی و... مطرح می شود.

مهاجمان فرهنگی همچنین، در زمینه عمل با روش های ویژه ای مردم را به پیروی از خواست های خود، وادار می کنند. برای نمونه، برای از میان بردن هویت ملی ما و گسترش فرهنگ منحط خود، به رواج مد، دامن می زنند و لباس هایی را وارد بازار می کنند که دارای تصاویر حیوانات و خط کشورهای بیگانه است و بدین وسیله، با استفاده از خود مردم، فرهنگ، خط، زبان و علم خود را نشر می دهند.

ساز و کار دفاع فرهنگ دینی

استراتژی دفاع در فرهنگ دینی شامل سه مقوله است:

1. ایجاد عناصر فرهنگی پاک سازی؛

2. تثبیت این عناصر؛

3. دفاع در برابر نفوذ و هجوم عناصر فرهنگی بیگانه.

در مرحله ایجاد، دین اسلام با زدودن عناصر کفر و شرک و به تعبیر قرآن کریم «جاهلیت اولی»، مظاهر پرستش غیر خدا را از ذهن و اندیشه مسلمانان پاک می کند و با داخل کردن نور ایمان در قلب های آنان، جامعه اسلامی را به سوی وحدتی همه جانبه سوق می دهد. این کار با پرورش تک تک افراد جامعه شروع می شود و سپس در روح جمعی مسلمانان گسترش می یابد و سبب شکل گیری امت اسلامی با هویت واحد می شود. تاریخ صدر اسلام، در سیزده ساله اول پس از بعثت و پیش از هجرت، مصداق همین مرحله است. مرحله ای که در آن به تهذیب و تزکیه نفس از اوهام و شرک های باطنی

ص: 58

همت گمارده می شود و استقامت و پایداری در این راه در سرلوحه کارها قرار می گیرد. این حرکت می تواند مانند صدر اسلام حالتی مخفی یا نیمه مخفی یا آشکارا باشد. اندیشه و روح مسلمانان که تا پیش از آن آلوده به فساد و ظلم و تباهی بود، باید در این مسیر آرام آرام پاک می شد و آماده عروج به بالاترین مرتبه آفرینش، یعنی جوار قرب ربوبی می گردید.

این مرحله، به طور کامل ویژگی فرهنگی دارد و بر ایجاد ارزش ها و هنجارها و باورهای دینی و زدودن تصورها و اوهام باطل شیطانی استوار است. خداوند متعال این مرحله را مرحله گذار مؤمنان از تاریکی به سوی نور معرفی می فرماید: «یُخرِجُهُم مِنَ الظّلُلُماتِ اِلی النُور؛ خداوند آنان را از تاریکی به سوی روشنایی خارج می کند». (بقره: 257)

در این مرحله، جامعه اسلامی باید عناصر پدید آمده از فساد و طاغوت را از خود بزداید و هم چون بیماری که آفت ها را از بدن خویش می زداید، به بیرون راندن این عناصر فرهنگی از فرهنگ پاکیزه خویش کمر بندد.

بازگشت به هویت قرآنی و تقویت نور ایمان و توبه جمعی، از بایستگی های این مرحله است که ما در انقلاب اسلامی آن را دیدیم. انقلابی که از پس پایمال شدن حقیقت و نور ایمان در جامعه اسلامی ایران و سرگشتگی های فراوان میان مکتب های گوناگون، سرانجام با بازگشت به اسلام راستین، یعنی همان اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله اتفاق افتاد. کسانی که از نزدیک با جریان انقلاب در ارتباط بودند، دیدند که چگونه، همه مردم حتی آنانی که مدت ها در فساد و تباهی فضای فرهنگی طاغوت و زیر بار هجوم به ارزش ها و هنجارهای دینی، هویت خویش را از دست داده و به

ص: 59

دریوزگی مکتب های شرقی و غربی گرفتار آمده بودند، ناگهان با انفجار نور انقلاب به هویت اصیل خویش بازگشتند و در صحنه کارزار انقلاب و میدان های جنگ تحمیلی به پیشواز شهادت رفتند و ره صد ساله عارفان و زاهدان را یک شبه پیمودند و از زن و فرزند و مال و جان خویش چشم پوشیدند.

در مرحله دوم، ارزش ها و هنجارهای دینی در جامعه اسلامی، تثبیت و مستحکم می گردد و این کار از راه تقویت و پاداش مستمر، صورت می پذیرد. به ویژه، اکنون که فن آوری اطلاعات، نقش بسزایی در زمینه فرهنگی دارد، رسانه می تواند در ساماندهی این هنجارهای فرهنگی نقش اساسی ایفا کند. در این مرحله است که درخت های بلند حقیقت، در بهشت معنویت جامعه اسلامی می بالد و گل های زیبای ایمان در دل مؤمنان، به ویژه جوانان می شکفد و در هم گرایی بزرگ توحیدی خویش مجموعه ای به هم پیوسته و استوار را پدید می آورند:

مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدّاءُ عَلَی الْکُفّارِ رُحَماءُ بَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانًا سیماهُمْ فی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی اْلإِنْجیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوی عَلی سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرّاعَ لِیَغیظَ بِهِمُ الْکُفّارَ وَعَدَ اللّهُ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْرًا عَظیمًا (فتح: 29)

محمد صلی الله علیه و آله فرستاده خداست و کسانی که با اویند بر کافران سخت گیر (و) با همدیگر مهربانند، آنان را در رکوع و سجودی می بینی. فضل و خوشنودی خدا را خواستارند. علامت (مشخصه) آنان بر اثر سجود در چهره هایشان است. این صفت ایشان است در تورات و مثل آنان در انجیل

ص: 60

چون کشته ای که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقه های خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از (انبوهی) آنان (خدا) کافران را به خشم دراندازد. خدا به کسانی از آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، آمرزش و پاداش بزرگی وعده داده است.

مرحله سوم، مرحله ای است که در آن عناصر فرهنگی رویکردهای تمدنی پیدا می کنند و جامعه اسلامی به عنوان یک تمدن، شرایط حکومتی خویش را به کار می گیرد. هر چند آثار این تمدن در مرحله دوم نمودار می شود. استواری و پایایی آن در مرحله سوم شکل می گیرد که می توان آن را «مدینة الرسول» یا پایگاه تمدن اسلامی نامید. در این مرحله عناصر حکومتی اسلام وارد صحنه می شوند و به نگاهبانی از مرزهای فرهنگی می پردازند و اموری مانند امر به معروف و نهی از منکر، جهاد دفاعی و اجرای حدود به شکل سازمان یافته و منسجم درمی آیند. این جاست که دشمنان دین، نمود خارجی و عمق تأثیرگذاری فرهنگ دینی را در می یابند و همه توانایی های مادی و معنوی خویش را برای از بین بردن آن بسیج می کنند و در چنین شرایطی نقش امامت و ولایت در حفظ جامعه اسلامی در برابر این تهاجم، آشکارتر می شود و این حدیث نبوی تفسیر می شود که:

اِنَّ مثلی و مَثَلَ أَهل بَیتی کَسَفینَةِ نُوحٍ مَن رَکبَها نَجی وَ مَن تَخَلَّفَ عَنها غَرق

مثال من و اهل بیت من مانند کشتی نوح است که هر که بر آن سوار شود و خود را در پناه آن قرار دهد، نجات می یابد و هر که از آن تخلف ورزد، در دریای هلاکت غرق می شود.

ص: 61

به مدد این عنصر فرهنگی است که جامعه اسلامی یا مدینه اسلام که مدنیت برآمده از فرهنگ اسلامی است، می تواند خود را در برابر تهاجم بیگانگان ایمن بدارد.

قرآن کریم درباره امت اسلامی می فرماید:

کُنتُم خَیر امَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاس تَأمُروُنَ بِالمَعروفِ وَ تَنهَونَ عَنِ المُنکَرِ. (آل عمران: 110)

شما بهترین امت هایی هستید که در میان انسان ها پدید آمده اید که امر به معروف و نهی از منکر می کنید.

این آیه امر به معروف و نهی از منکر را دلیلی مسلّم برای بهترین امت ها بودن برمی شمارد. برج و باروهای تمدن اسلامی و فرهنگ نهفته در دل آن با اجرای حدود الهی برپا می ماند و مرزهای فرهنگی آن با استوار کردن باورها و دفاع از آنها از دسترس دشمنان دور می ماند و این دو وظیفه، یعنی اجرای حدود و احکام الهی و دفاع از عقاید دینی بر دوش هر مسلمان سنگینی می کند. اگر هر مسلمانی خود را پای بند به این امور بکند، اندک اندک فرهنگ اصیل اسلامی در اندرون جامعه جای گیر می شود و با گسترش فهم و بینش و دانش مسلمانان، هر کدام از آنها مجتهدی دارای بینش و شعور در زمینه عمل به احکام اسلامی و دفاع از باورهای دینی می شود و امت اسلامی در پرتو امر به خوبی ها و نهی از بدی ها، در میان جامعه بشری ممتاز می شود و نشان پیشوایی بشر و وراثت زمین را به دست می آورد:

وَ نُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعفِوُا فی الاَرضِ وَ نَجعَلَهُم أَئِمَةً وَ نَجعَلَهُمُ الوارِثینَ. (قصص: 5)

و چنین اراده کردیم که بر کسانی که در زمین مورد ستم قرار گرفته و

ص: 62

ضعیف نگه داشته شده اند، منت نهیم و آنان را پیشوایان و وارثان زمین گردانیم.

استراتژی هجوم در فرهنگ دینی

وقتی حکومت اسلامی به مرحله ای از بالندگی و کمال رسید که بتواند مدنیت خویش را ساماندهی کند و آن را بر پایه فرهنگ دینی خود شکل دهد، زمان آن فرا می رسد که خواه ناخواه شعاع اثرات خود را بر فرهنگ های دیگر بتاباند. این اثرگذاری و اثرپذیری، امری دو جانبه است که هیچ گاه پایان نخواهد یافت؛ زیرا فلسفه وجودی ادیان الهی و در رأس آنها دین خاتم، هدایت مردمان از گمراهی به سوی توحید و عدالت و مبارزه با ستم و فساد و طغیان است. از سویی، شیطان نیز در هنگام آفرینش انسان سوگند یاد کرده است که تا آخرین لحظه دست از گمراه کردن آنها برندارد. بنابراین، این مبارزه و درگیری پیوسته ادامه خواهد داشت و جامعه اسلامی همواره در حال درگیری و کشاکش با تهاجم های دشمنان خویش خواهد بود.

این اثرگذاری به شکل غیرمادی و فرهنگی است و چون به منافع و بنیادهای فرهنگی دشمنان خویش صدمه وارد می کند، صورتی تهاجمی دارد. در صدر اسلام، پس از آنکه پیغمبر صلی الله علیه و آله در مدینة النبی مستقر شد و فرهنگ و تمدن اسلامی را سامان داد، حملات پیش گیرانه و جهاد با دشمنان دین خدا را آغاز کرد تا جایی که اندک اندک دشمنان اسلام در شبه جزیره عربستان تن به تسلیم دادند و در زیر پرچم آن گرد آمدند. سپس نور اسلام

ص: 63

در شرق و غرب دنیای آن روز گسترش یافت و دو امپراتوری بزرگ آن روزگار را با خود همراه ساخت.

اکنون نیز جامعه اسلامی باید به صورت مستقیم و غیر مستقیم جامعه های دیگر را دستخوش آثار فرهنگی خود کند. البته اثرگذاری نه به انگیزه تسلط بر منابع و نفوس، یا برتری جستن بر آنها بلکه تنها به هدف هدایت مردمان و بازگرداندن آنان به فطرت اصیل خویش است.

صدور انقلاب که از مهم ترین اهداف امام راحل رحمه الله و مقام معظم رهبری است، یک استراتژی اساسی و حداقل یک حرکت پیش گیرانه در برابر دشمنان و به منظور درگیر کردن آنان در جبهه های بیرون از مرزهای حریم فرهنگ و تمدن اسلامی است تا آنان را از توجه به داخل حکومت اسلامی باز دارد و زمینه ساز تضعیف و نابودی آنان گردد. بنابراین، مسئله اثرگذاری فرهنگی باید به صورت یک استراتژی حساب شده، در دستور کار رسانه قرار گیرد.

عصر ما، زمانه ملت هاست و امروز «گلستان ملت ها فرا رسیده است».(1) ملّت ها هستند که تعیین کننده ترین نقش را در صحنه سیاست گذاری های بین المللی بازی می کنند و چون جایگاه فرهنگ در میان ملت ها است و پایگاه فرهنگ دینی فطرت آدمیان است، در آینده این فرهنگ، مهم ترین اثرهای خود را بر ملت ها خواهد گذاشت و زمینه برای برپایی تمدنی فراگیر بر پایه

ص: 64


1- 1 . امام خمینی، صحیفه نور.

قسط و عدل و بر مدار توحید فراهم خواهد شد.

هرچند ابزارهای پیشرفته امروز برای آن طراحی شده است که راه را برای سلطه و هجوم بیگانگان، به ویژه اردوگاه امپریالیسم بر جهان هموار کند، به نظر می رسد این امر نتیجه ای وارونه به بار آورده و به بهترین شکل، راه را برای هجمه به زیرساخت های حکومتی آنان، یعنی مردم فراهم آورده است و اگر حکومت اسلامی در این زمینه سرمایه گذاری کند، زمینه تحولی بنیادین در این زیر ساخت ها فراهم می شود؛ تحولی که به مرور تأثیرهای خود را بر روساخت های حکومتی و سازمان نظم بین المللی بر جای می گذارد.

وظیفه دولت در دفاع از فرهنگ اسلامی

عمده ترین وظیفه دولت در مبارزه فرهنگی و دفاع از فرهنگ اسلامی، همان ترویج روزآمد ارزش ها است.

ترویج ارزش های معنوی در جامعه اسلامی به دو صورت کلی انجام می گیرد:

1. از راه بحث، مناظره و استدلال (نظری، معرفتی)؛

2. از راه تحریک احساسات و عواطف.

راه نخست بر عهده اندیشمندان و دانشمندان جامعه اسلامی است. آنها باید درباره هر یک از ارزش ها به صورت منطقی و استدلالی به بحث بنشینند و فواید زنده گرداندن هر ارزش و زیان های به کارگیری روش های مخالف آن را در جامعه بیان کنند و با جمع بندی منطقی به این نتیجه برسند که باید فلان ارزش زنده شود یا با فلان شیوه نادرست مبارزه گردد. البته دولت در

ص: 65

اجرای این امر می تواند با استفاده از رسانه های ارتباط جمعی، نقش بسزایی بر عهده بگیرد، ولی در محتوای آن نقشی ندارد.

از راه دوم امروزه دستگاه های تبلیغاتی غرب برای مبارزه با ارزش های اسلامی بسیار بهره می گیرند. آنان ناتوان تر از آنند که بتوانند با منطق و استدلال، ارزش های اسلامی را تضعیف کنند، یا ارزش های منحط خود را ترویج دهند، بلکه آنان با به دست دادن عملی الگوها از راه تبلیغات گسترده، به هدف های خود دست می یابند؛ یعنی در روزنامه ها، کتاب ها، نمایشنامه ها و... خواسته های خود را به صورتی منظم و مسلّم به خواننده تلقین می کنند و خواننده نیز بدون آنکه خود متوجه شود، بی درنگ آن را می پذیرد. این شیوه در فیلم ها بیشتر به کار گرفته می شود. چهره قهرمان فیلم را به شکلی انتخاب می کنند که بیننده را به خود جلب و علاقه مند کند، تا خواه ناخواه، به ویژگی های ظاهری و باطنی او گرایش پیدا کند.

در برابر، ما نیز باید از شیوه های تهاجمی آنها بر ضد خودشان استفاده کنیم. باید هنرمندانی پرورش دهیم که بتوانند ارزش های اسلامی را در قالب فیلم، نمایشنامه، کتاب، رمان و دیگر آثار هنری، ترویج کنند و بتوانند به دیگران اثر بگذارند، نه آنکه همیشه در برابر دشمن موضع انفعالی در پیش گیریم، یا تنها از خود دفاع کنیم.

باید دانست فیلم هایی که با شیوه های تبلیغاتی استعماری ساخته شده، برای مردم کشور ما مناسب نیست. چون برخلاف ارزش های دینی و ملی است. بنابراین، باید خود را برای رویارویی با آنها آماده کنیم. راه رویارویی نیز تنها اثر نپذیرفتن از پیام های صریح یا ضمنی فیلم ها (مانند شیوه رفتار، روش لباس پوشیدن، طرز آرایش و...) نیست، بلکه اصلی ترین راه مبارزه آن

ص: 66

است که با بهره بردن از آخرین دست آوردهای فن آوری روز، ارزش های اسلامی خود را در قالب هنرمندانه ترین فیلم ها، نمایش نامه ها، کتاب ها، رمان ها و دیگر آثار هنری عرضه کنیم و بر دیگران اثر بگذاریم.

مکتب تشیع و تفاوت آن با مکتب های دیگر

مکتب شیعه که دنباله رو امامان معصوم علیهم السلام است، از لحاظ فرهنگی و تمدنی، ویژگی های منحصر به فردی دارد که علاقمندان به مباحث فرهنگی را متوجه خود می کند. مهم ترین ویژگی این مکتب همان وجود عنصر ولایت امام معصوم علیه السلام و عادل در آن است که پیش از این درباره آن توضیحاتی کوتاه بیان شد. وجود امامان معصوم و عادل، مکتب تشیع را پوپا و همواره زنده ساخته است. هم گرایی کاملی که در همه عناصر و ارکان این فرهنگ وجود دارد، به جهت وجود امامان معصوم علیهم السلام است. این هم گرایی سبب می شود در عین وجود اختلاف های سلیقه ای در ظاهر، جامعه شیعه حرکتی از کثرت به وحدت را در پیش گیرد و بتواند در گذر زمان همه نمادهای خویش را به سوی هدفی واحد متمرکز کند. از این رو، جامعه به سوی مسیری مشخص جهت داده می شود و از هدر رفتن آن جلوگیری می شود. این ساماندهی و تمرکز نیروی جامعه شیعه، رهبر یعنی همان امام معصوم یا فقیه جامع الشرایط را قادر می سازد، این اهرم را در جهت استراتژی های هجوم و دفاع به کار گیرد و با آن از کیان جامعه اسلامی پاسبانی کند.

بهره گیری و جهت دهی این نیرو با دو ویژگی امام یا پیشوا وابستگی مستقیم دارد: یکی عصمت، که امام را از اشتباه مصون می دارد و دیگری

ص: 67

عدالت که سبب می شود هر چیزی را در جای خود قرار دهد و هر لحظه بهترین گزینه را برگزیند. عدالت امام یا پیشوا در مکتب تشیع جلوی استبداد را که حکومت های غیر عادل به آن گرفتار می شوند، می گیرد. جامعه شیعه در هر حال عادل ترین و عالم ترین افراد خویش را به رهبری برمی گزیند.

البته رهبر جامعه شیعه، با «فیلسوف شاه» مدینه فاضله افلاطون تفاوت دارد؛ زیرا فیلسوف شاه یا «حکیم کامل» از دیدگاه افلاطون و پیروان وی شخصی است که به فضایل و کمالات انسانی به بهترین و بیشترین نحو آراسته باشد، ولی پیشوای جامعه شیعه باید ضمن داشتن عصمت کامل به فضایل و کمالات الهی (و نه تنها فضایل انسانی)، آراسته باشد و با تأیید از ناحیه خدا به شریعت الهی آگاهی کامل داشته باشد و خود بدان عمل کند. جامعه تشیع نیز همواره حق دارد چنان چه پیشوا یا رهبر آنها از این چارچوب ها بیرون رفت، رهبری را به شخص بهتری واگذار کند.

گذشته از این، آنچه تاکنون در عمل، از روش افلاطون به دست آمده، فرمانروایانی است که نخست به فضایل انسانی آراسته بوده اند، ولی پس از رسیدن به قدرت، به استکبار و استبداد رو می آوردند و سرانجام دست هایشان به خون بیچارگان و مظلومان آغشته می شد، ولی نتیجه عملی مکتب تشیع، حکومت امیرالمؤمنین علی علیه السلام (به عنوان بارزترین نمونه) است که تا آخرین لحظه عمرشان، دست از یاری ستمدیدگان برنداشت و سرانجام هم کشته عدالت خویش شد. تاریخ تشیع نشان می دهد هرکجا پیروان راستین اهل بیت علیهم السلام توانسته اند حکومتی برپا کنند، از حکومت های پیشین و پسین خویش به عدالت و انصاف نزدیک تر بوده اند. وجود الگو و اسوه بلند مرتبه ای

ص: 68

هم چون حسین بن علی علیه السلام که در راه برپا ساختن عدالت و حکومت خداوند، خود و فرزندان و اصحابش را در این راه فدا کرده، نمونه ای از این مدعاست که تاکنون مکتب تشیع را از دیگر مکتب های اسلامی به صورتی ویژه، برجسته ساخته است.

انقلاب اسلامی ایران نیز به پیروی از همین مکتب شکل گرفت، زیرا که سلسله جنبان آن بزرگ مردی فرزانه بود که پا در جای پای آن امامان راستین نهاده بود و اکنون نیز رهبر فرزانه ما، همان راه را ادامه می دهد. بنابراین، این ویژگی به جامعه اسلامی ما حیاتی همیشگی بخشیده و ما را در استراتژی های هجوم و دفاع فرهنگی از دیگر کشورها و مکتب های اسلامی ویژه و ممتاز ساخته و الگویی برای مسلمانان و مستضعفان جهان کرده است.

وقتی از بزرگان و اندیشمندان مسلمان مصر که مردمی دارای تمدنی دیرپا و معروف به بالندگی فکر و خرد اجتماعی اند، پرسیده شد که چرا شما نیز مانند مردم ایران برای برقراری حکومت اسلامی قیام نمی کنید، عموماً می گفتند، ما امام حسین بن علی علیه السلام شیعه و مکتب شهادت ایشان را نداریم و از آن رو، نمی توانیم در برابر استعمارگران بایستیم یا هنگامی که از دانشمندان مردم افغانستان در این باره پرسیده شد، پاسخ دادند که ما مردمی مبارز و جنگ جو داریم، ولی آن محور واحد رهبری را که شما به آن تکیه می کنید، نداریم و این گرفتاری ای است که مردم دیگر سرزمین های اسلامی نیز بدان دچارند. همچنین هنگامی که از مردم فلسطین درباره علت ناتوانی شان در رویارویی با صهیونیست ها پرسیده شد، پاسخ دادند که ما رهبری واحدی در اختیار داریم، ولی آنچه را که شما در وجود رهبر خود به

ص: 69

عنوان معصوم ترین، عادل ترین و عالم ترین افراد جامعه دارید ما در رهبر خود نداریم.

این امر، تا جایی در مکتب شیعه اصالت و اهمیت دارد که حتی نماز جماعت نیز باید با امام عادل برپا شود و گواهی انسان غیر عادل پذیرفته نمی شود و پیشوای ما امام علی علیه السلام یکی از علت های اصلی پذیرفتن حکومت را باز پس گرفتن حق مظلوم از ظالم بر می شمرد.(1)

تاریخ مکتب تشیع سرشار از درگیری و کشمکش با دشمنان دین و مذهب و فرهنگ شیعی است. این مکتب از آغاز پایه گذاری، یعنی روز غدیر که در آن پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود برگزیدند، در کشاکش فرهنگی با مکتب های دیگر و فرمانروایانی بوده است که در بسیاری موارد خود را خلیفه اسلام یا دست نشاندگان آنان می شمردند. مکتب تشیع در حوزه های مختلف دانشمندان بزرگی را در دامن خود پرورش داده که در برهه های حساس به دفاع از آن برخاسته و حتی بر فرهنگ های دیگر هجوم برده اند. یکی از جالب ترین نمونه های این حرکت فرهنگی، حرکت تاریخی خواجه نصیرالدین طوسی در مهار حمله مغول است. آنان که انسان هایی با فرهنگی پست و توانایی نظامی بالا بودند، در برابر هجمه به عناصر فرهنگی شان تاب مقاومت نیاوردند و به تدریج در فرهنگ ایرانی و اسلامی هضم شدند. از دیگر نمونه ها می توان به حرکت

ص: 70


1- 1 . نهج البلاغه، خطبه شقشقیه.

فرهنگی عالمان دینی در نهضت تنباکو اشاره کرد. در این جریان، حرکت گسترده فرهنگی استعمارگر زمان، یعنی انگلستان در هجوم به فرهنگ دینی مردم ایران به شکست انجامید، در حالی که همانند همین حرکت در هند، به علت ناتوانی آن فرهنگ در دفاع و هجوم فرهنگی، فروپاشی و دگرگونی فرهنگی آن کشور را به دنبال آورد، تا جایی که حتی زبان و خط انگلیسی را نیز جای گزین خط و زبان بومی آنها کرد.

نمونه دیگر، بر سر کار آوردن رضاخان به وسیله استعمارگران و تلاش آنان برای برپایی حکومتی سکولار و لاییک در ایران بود که این نیز در عین اینکه لطمه ها و صدمه های فراوانی بر فرهنگ کشور ما وارد کرد، در رویارویی با فرهنگ شیعی ایران ناتوان و ناکام ماند، در حالی که مشابه همین حرکت در ترکیه به نتیجه رسید. این کشور زمانی پایتخت امپراتوری بزرگ عثمانی و در حدود 600 سال بزرگ ترین و اصلی ترین رقیب مسیحیان و کشورهای غربی بود. ولی «کمال آتاتورک» که دست نشانده انگلیس در این کشور بود، توانست فرهنگ آن را به نابودی بکشاند. او همه عناصر فرهنگی مردم را از آنان گرفت و حتی خط آنان را به خط لاتین تغییر داد و حکومتی برپایه لائیسم و سکولاریسم در آن کشور برقرار کرد تا جایی که اکنون نیز سرنوشت مردم آن کشور به دست نظامیان ولاییک ها و در پس صحنه آمریکایی ها و صهیونیست ها رقم می خورد.

کودتای 28 مرداد و بازگشتن پهلوی دوم به حکومت و سرکوبی شدید مردم و دوره سیاه و دهشتناک حکومت خودکامه وی بر مردم ایران از نمونه های دیگر از این دست بود. این حرکت شوم نیز در برابر دفاع جانانه

ص: 71

مکتب تشیع، کاری از پیش نبرد و نتوانست عناصر فرهنگی این مردم را از آنان بگیرد و این، حیرت فراوان استراتژیست های ابرقدرت ها را با همه امکاناتی که در اختیار داشتند برانگیخت. همه این موفقیت ها، ریشه در قدرت بی مانند دین اسلام و مکتب تشیع در دفاع و هجوم فرهنگی و نیز توانایی بی مانند مردم ایران در عمل کردن به استراتژی های دفاعی و هجومی فرهنگ اسلام و تشیع دارد.

اکنون در همه کشورهای همسایه ایران فرهنگ غربی و مدنیت آن تا اندرون جان مردم رسوخ کرده و حکومت و سرنوشت آنان را در اختیار گرفته و آنها را به صورتی بسیار واضح و آشکار به دریوزگی و درماندگی در برابر فرهنگ بیگانه و دشمن کشانده است.

انقلاب اسلامی ایران اکنون الگوی مردم مسلمان این کشورها و کشورهای دیگر جهان در دفاع و هجوم فرهنگی گردیده است و این مهم ترین جنبه صدور انقلاب اسلامی ایران است که ملت های جهان و به طور ویژه مسلمانان را با بازبینی هویت فرهنگی و احیای فرهنگ و تمدن راستین خویش واداشته است. ازاین روی، اینک که انقلاب اسلامی ایران پرچمدار بیداری فرهنگی و اسلامی است، پسندیده نیست که در این موقعیت حساس، به این عناصر ارزشمند فرهنگی خویش کم توجهی کند و خود را در برابر آماج تهاجم فرهنگی بیگانه قرار دهد.

دیدگاه امام راحل رحمه الله درباره تهاجم فرهنگی

امام خمینی رحمه الله که خود بزرگ ترین صاحب نظر در زمینه هجوم و دفاع فرهنگی در حوزه فرهنگ دینی و اندیشه اسلامی و مکتب اهل بیت علیهم السلام و

ص: 72

مرد میدان عمل بود، درباره پیشینه تهاجم فرهنگی در کشور ما می فرماید:

در رژیم سابق تمام چیزها خصوصاً فرهنگ و هنر محتوایش عوض شده بود. یعنی کسی که نام سینما را می شنید خیال می کرد که آن جا باید مرکز فساد و سوء اخلاق و مرکز مخالفت با همه چیز باشد و یا کلمه تئاتر در ذهن انسان چیز مبتذلی بود که از آن بهره فساد برده شود. هکذا همه چیز دیگر و عمده این است که ما ذهن این جوان ها و حتی پیرها و روشن فکر نماها را آماده کنیم که ما خودمان آدم هستیم و این طور نیست که در همه چیز دستمان را پیش دیگران دراز کنیم و حتی اخلاق و زبانمان را نیز از آنها یاد بگیریم. در حالی که عده ای زبان خودشان را کنار گذاشته و ارزش را به چند کلمه انگلیسی در کتابی می دانند، با اینکه با زبان خودشان همان مطلب (را) می شود فهماند. اگر در کتابی چند کلمه خارجی نباشد، آن کتاب را بدون ارزش می دانند. آنها می خواستند که تمام وجود ما در اختیارشان باشد که هر طوری می خواهند عمل کنند و شما تابلوها را دیده بودید که اکثرا از دوا فروشی گرفته تا کتاب فروشی و غیره دارای اسم های خارجی بودند و این همه به خاطر این بود که ما فرهنگ خودمان را فراموش کنیم و عده ای هم به نام فرهنگ ایران باستان از اسلام فرار می کردند که چندی پیش عده ای از اینها که در خارج اجتماع کرده بودند، یکی از حرف هایشان این بود: «تعجب است که ما باید روزانه هفده مرتبه رو به کعبه عرب دولاّ راست بشویم و نماز بخوانیم و اگر ما از عرب ها فرهنگ ایران را بگیریم، جز شتر چیزی نمی ماند.» در صورتی که اروپایی ها و دانشمندان اروپا هم قائل به این مطلبند که تمدن اسلام مقدم بر دیگر تمدن هاست و در سابق به هر یک از ایرانیان از کودکی تزریق می شد که باید همه چیز از اروپا گرفته شود و ارزش های انسانی به هر چه بیشتر فرنگی شدن است و باید از سر تا پا فرنگی شویم و این آقایان نمی نشینند مقایسه کنند که در تمام مسائل بین فرهنگ اسلام و فرهنگ های دیگر چه تفاوت هایی است و آیا به صرف اینکه اسلام

ص: 73

از عرب آمده ما باید با آن مخالفت کنیم و آیا این همان نژاد پرستی نیست که اروپایی ها می خواهند به وسیله آن ما را به استعمار بکشند و بین طوایف عرب و عجم و ترک جدایی بیندازند؟

بنابراین، مدت ها باید زحمت بکشیم و باور کنیم که خودمان یک فرهنگ بزرگ انسانی با ارزش های اسلامی هستیم و اگر امروز کمبود نیروی انسانی هست به خاطر همین است که افکار به آن طرز تفکر عادت کرده بود. لذا ساختن تئاتری که مطابق با اخلاق انسانی _ اسلامی باشد، زحمت دارد و سینما هم اگر بخواهد چنین باشد، نیازمند صرف مدت ها وقت است و هرگز در متن سینما و تئاتر نوشته نشده است که باید مرکز فساد باشند و هنر آنها هم که عبارت بود از چیزهای مبتذل، جز این نبود که افراد و جوانان ما را در دانشگاه ها و خارج و داخل طوری تربیت کنند که همه را منحرف سازد.(1)

ایشان همچنین درباره تأثیر انقلاب در دگرگونی فرهنگ مردم ایران می فرماید:

یک کشوری که سال های طولانی زحمت کشیده اند، یک قشر از روشن فکر با قلم، با تبلیغ، با تعلیم زحمت کشیده اند، یک قشر مطبوعاتی و رسانه های گروهی با همه قدرت زحمت کشیده اند که این کشور را از خودش تهی کنند، یعنی، مغزشان را شست و شو کنند و اینها را معتقد کنند به اینکه شما هیچ نیستید، باید تحت لوای یا شرق یا غرب، غرب می گفت تحت لوای غرب، شرق می گفت تحت لوای شرق، باید زندگی کنید والا هیچ کاری از شماها ساخته نیست این انقلاب بر یک همچو جمعیتی که لااقل در این پنجاه سال، بیشتر از همیشه تحت این طور تربیت ها بودند، دانشگاهش این طور تربیت می کرد و ارتشش را این طور تربیت می کردند و همین طور همه

ص: 74


1- 1 . صحیفه نور، ج 18، صص 161 و 162.

چیزش را؛ عمق معنوی این، این است که در مدت کمتر از یک سال باید بگوییم آن چنان تحول در این جمعیت حاصل شد و آن چنان منقلب شد این جمعیت به یک موجود دیگر، آن جمعیت رفاه طلب به یک جمعیت سلحشور و جنگ جو، آن جمعیت میان تهی از کارهایی که باید خودش انجام بدهد، به یک جمعیت متفکر در امور خودش و زحمتکش برای کشور خودش و نرفتن رو به کفایت برای زندگی خودش و اگر به داد این جمعیت، خدای تبارک و تعالی نرسیده بود، خدا می داند که مسئله فحشا را به کجا رسانده بودند. شما شاید خیلی هایتان مطلع باشید از آن قصه ای که در شیراز اتفاق افتاد و آن بساطی که درست کردند و آن عقدی که واقع شد مابین یک پسر و یک مرد. اینها دنبال یک همچو چیزی بودند می خواستند این کشور را به این جا برسانند. خدا به فریاد این ملت رسید، ملت مظلوم را متحول کرد؛ این جمعیت را به یک جمعیت حزب اللهی، یک جمعیتی که همه چیزش را دارد برای خدا می دهد. این مسئله مهم است، این مسئله ای که آن اشخاصی که درصدد تهذیب هستند، درصدد تزکیه نفس هستند، پنجاه سال زحمت می کشند، بعد از زحمت های فراوان پنجاه ساله به یک مقامی می رسند و این جوان ها را خدای تبارک و تعالی آن طور در ظرف یک مدت بسیار کم متحول کرد به یک مقامی که آنهایی که پنجاه سال زحمت کشیده اند، نرسیده اند، به آن جا که غیر از خدا اصلاً هیچی نخواهند شهادت را این طور طالب باشند، این طور شهادت را در بربگیرند، این یک مسئله مهمی است. ما همیشه باید در نظر داشته باشیم که این مسئله، مسئله عادی نیست که یک نفر آدم، صد نفر آدم، هزار نفر آدم یا همه بتوانند انجامش دهند. یک کشور چهل میلیونی که با بی بندوباری می خواستند اینها را بار بیاورند و همه قدرت ها دنبال این معنا بودند و همه تبلیغات و همه گفتار و همه نوشته ها دنبال این بود، یک دفعه متحول بشود به یک کشوری که همه حزب اللّه هستند و همه آن چیزهایی که شهوی بود و آن چیزهایی که مربوط به شهوات نفسانیه بود، دور ریختند و ایستادند در مقابل قدرت های بزرگ و

ص: 75

شکست دادند آنها را، این تحول، تحولی است که شرق و غرب نمی توانند بفهمند، آنها هر چیزی می توانند بفهمند همین در سطح مادیت اشیاء را ارزیابی می کنند که کدام پیروز شد، کدام پیروز نشد، در سطح معنویت اینها نمی توانند اصلاً تصور کنند که یک کشور چهل میلیونی چطور متحول شده است به یک چیزی که جوان هایشان را می دهند و گریه می کنند که کاش یکی دیگر هم داشتند. دست و پایشان را از دست داده اند و تأثرشان به این است که من ندارم که باز بروم و این صحنه های بسیار نورانی که در جبهه ها، شما که هستید بهتر از ما می دانید که چه صحنه هایی است.(1)

ایشان در جای دیگر درباره وظیفه مسلمانان در برابر تهاجم غرب می فرماید:

ای مسلمانان جهان که به حقیقت اسلام ایمان دارید، به پا خیزید و در زیر پرچم توحید و در سایه تعلیمات سالم، مجتمع شوید و دست خیانت ابرقدرت ها را، از ممالک خود و خزائن سرشار آن کوتاه کنید و مجد اسلامی را اعاده کنید و دست از اختلافات و هواهای نفسانی بردارید که شما دارای همه چیز هستید. بر فرهنگ اسلام تکیه زنید و با غرب و غرب زدگی مبارزه نمایید و روی پای خودتان بایستید و بر روشن فکران غرب زده و شرق زده بتازید و هویت خویش را دریابید و بدانید که روشن فکران اجیر شده، بلایی بر سر ملت و مملکتشان آورده اند که تا متحد نشوید و دقیقاً به اسلام راستین تکیه ننمایید، بر شما آن خواهد گذشت که تاکنون گذشته است. امروز زمانی است که ملت ها باید چراغ راه روشن فکران شان شوند و آنان را از خودباختگی و زبونی در مقابل شرق و غرب نجات دهند که امروز روز حرکت ملت هاست.(2)

ص: 76


1- 2 . صحیفه نور، ج 16، صص 189 و 190.
2- 3 . جزوه جهاد دانشگاهی، امام و انقلاب فرهنگی، ص 27.

دیدگاه مقام معظم رهبری درباره هجوم و دفاع فرهنگی

پس از فروپاشی شوروی سابق که رؤیای امپراتوری بزرگ جهانی در اندیشه سردمداران کاخ سفید زنده شد، استکبار جهانی به سرکردگی آمریکا به ویژه پس از آنکه از وارد کردن فشارهای گوناگون به حکومت نوپای اسلامی ایران در صحنه بین المللی طرفی نبست، استراتژی هجوم فرهنگی و تخریب زیر ساخت های فرهنگ دینی را در دستور کار رویارویی با جمهوری اسلامی ایران قرار داد. بودجه هایی که دولت آمریکا برای تأثیرگذاری فرهنگی در ایران با بهره گیری از آخرین شیوه ها و فن آوری های روز هزینه می کند، به صورت چشم گیر افزایش یافته است. اپوزیسون هایی که زمانی در خارج از کشور بر ضد جمهوری اسلامی فعالیت می کردند، اکنون می کوشند پایگاه خود را به داخل بکشانند و در بنیان های حکومت اسلامی چندگانگی و وا گرایی ایجاد کنند. آنها همچنین تلاش می کنند پایگاه های معنوی و مادی حکومت اسلامی را در اندیشه و عمل نسل های جدید متزلزل سازند و همه اینها به خاطر ترس از هم گرایی مطلقی است که عنصر ولایت در کشور پدید آورده و تقویت می کند.

تجاوزگران فرهنگی به خوبی دریافته اند که آنچه بیش از هر چیز منافع آنان را به خطر می اندازد و همه تلاش هایشان را با یک اشاره، پوچ و بی اثر می سازد همانا عنصر ولایت است. آنچه که نمی گذارد فساد و اختلاف این کشور را همانند الجزایر و اندلس و دیگر کشورهای اسلامی تسلیم شده در برابر استعمار، به زانو درآورد، ولایت است.

از این جا، آشکار می شود که چرا امامان بزرگوار شیعه بر شناختن امام حاضر و پیروی از او تأکید می ورزیدند و ارزش همه عمل ها را در گرو

ص: 77

داشتن ولایت می دانستند. ولایت است که فاصله ها را از میان برمی دارد و عناصر فرهنگ اسلامی را یکپارچه می سازد و از گزند کفر و ظلم و فساد می رهاند.

مقام معظم رهبری از مدت ها پیش درباره خطر تهاجم فرهنگی به زیر بنای فرهنگ جامعه اسلامی هشدار داده است. ایشان در این زمینه می فرماید:

تهاجم فرهنگی علیه تفکر اسلامی و جمهوری اسلامی ایران حرکت و مبارزه ای است که در عرصه های گوناگون فرهنگی وجود دارد و بر همین اساس، برنامه ریزی برای مقابله با آن در سطوح مختلف از جمله در شورای عالی فرهنگی، وزارت خانه های ذی ربط و مطبوعات ضروری و اجتناب ناپذیر است.

در حال حاضر تلاش وسیعی برای سوق دادن نسل جوان جامعه به سوی ابتذال و فساد فرهنگی صورت می گیرد و این مسئله یکی از بخش های اساسی تهاجم فرهنگی است. امروز دشمن جبهه وسیعی را با استفاده از ابزارهای موثر خطرناک و کارآمد و نیز با بهره گیری از علم و تکنولوژی تشکیل داده است تا جمهوری اسلامی را هدف یک یورش همه جانبه فرهنگی قرار دهد و مقابله با این تهاجم بسیار خطرناک و ویرانگر نیازمند هوشیاری و استفاده از ابزارها و روش های مناسب است.(1)

ایشان در جایی دیگر می فرماید:

اگر ملت و عناصر فرهنگی بیدار نباشند، خدای نخواسته صدای فرو ریختن ارزش های معنوی که ناشی از تهاجم پنهانی و زیرکانه دشمن است، هنگامی در می آید که دیگر قابل علاج نیست.

دشمن درتهاجم فرهنگی این طور عمل می کند: اول مردم را خواب می کند و

ص: 78


1- 1 . پاسدار اسلام، سال 71، شماره 134، 19/9/71.

بعد همه چیز آنها را می برد. یکی از راه های تهاجم فرهنگی این بود که سعی کنند جوان های مؤمن را از پای بندی های متعصبانه به ایمان که همان چیزی است که یک تمدن را نگه می دارد، منصرف کنند.(1)

ایشان همچنین درباره فرهنگ و تمدن پرافتخار جامعه اسلامی می فرماید:

خیلی جای تأسف است که یک ملتی مثل ملت ما، با آن سوابق کهن و پر افتخار تمدن و فرهنگ و معرفت که یک بخش از این سابقه یعنی 1300 سال بعد از اسلام که واقعاً سرشار از برجستگی ها و درخشندگی هاست، حالا قبل از 1300 سال را اطلاع زیادی نداریم، اما اجمالاً می شود فهمید که یک ملت بزرگ با آن خصوصیات قاعدتاً فرهنگ بالغی داشته است. اگرچه از جزییاتش، مگر بعضی از آثار خبر نداریم، لکن آنچه را در دوران ما اتفاق افتاده می دانیم. ملت ایران به برکت اسلام واقعاً خیلی نبوغ و برجستگی نشان دادند و منت زیادی از خودشان بر سر نه فقط اسلام، بلکه بر سر همه دنیا باقی گذاشتند که اینها در سطر سطر تاریخ دنیا مسطور و مضبوط است. اگر خود ما که از این مسئله غافلیم به تاریخ آنها مراجعه کنیم، خواهیم دید.(2)

و در جای دیگر می فرماید:

تهاجم فرهنگی که ما بارها روی آن تأکید کرده ایم، یک واقعیت روشنی است که با انکار آن نمی توانیم اصل تهاجم را از بین ببریم. تهاجم فرهنگی وجود دارد، اگر ما آن را انکار کردیم، مصداق این فرموده امیرالمؤمنین علیه السلام می شویم که: «وَ مَن نامَ لَم یُنَم عَنهُ؛ تو اگر در سنگر به خواب بروی، معنایش این نیست که دشمن در سنگر مقابل به خواب رفته است» و لذا تو که به خواب رفته ای سعی کن خودت را بیدار کنی، ما باید توجه داشته باشیم که

ص: 79


1- 2 . پاسدار اسلام، سال 71، شماره 129.
2- 3 . سیدعلی خامنه ای، فرهنگ و تهاجم فرهنگی، انتشارات سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، ص 23.

انقلاب فرهنگی در تهدید است کما اینکه فرهنگ ملی و اسلامی ما در تهدید دشمنان است.(1)

تهاجم آفت های داخلی

انقلاب، ممکن است در راه رسیدن به سرمنزل مقصود در دریای پرتلاطم حوادث با موانع و گرداب هایی رو به رو شود. شرط رسیدن به ساحل نجات، نخست تقویت نیروی محرکه کشتی انقلاب و سپس شناختن و برطرف کردن موانع احتمالی است. تحقق آرمان های انقلاب، حفظ دست آوردهای آن و تنظیم سیاست های کلی نظام تنها با شناخت دقیق آفت ها، موانع و دشمنان داخلی و خارجی انقلاب به دست می آید. باید توجه کرد که حوزه های سیاست، اقتصاد و اجتماع بر هم تأثیر می گذارند و ممکن است از دست رفتن استقلال اقتصادی یا فرهنگی سبب خدشه دار شدن استقلال سیاسی شود.

قرآن کریم ما را به درس گرفتن از سرگذشت پیشینیان فرا می خواند:

وَ قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدیهِمْ وَ أَیْدِی الْمُؤمِنینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی اْلأَبْصارِ. (حشر: 2)

و در دلشان ترس افکند، تا به دست خود و به دست مؤمنان خانه هاشان را ویران کردند. ای هوشیاران عالم، از این حادثه پند و عبرت گیرید.

و درجای دیگر می فرماید:

وَ اللّهُ یُؤیِّدُ بِنَصْرِهِ مَنْ یَشاءُ إِنَّ فی ذلِکَ لَعِبْرَةً ِلأُولِی اْلأَبْصارِ. (آل عمران: 13)

و خداوند توانایی و یاری دهد به هرکه خواهد و البته بدین آیت الهی اهل

ص: 80


1- 4 . همان، ص 8.

بصیرت اعتبار جویند.

و در آیه دیگری می فرماید:

لَقَدْ کانَ فی قَصَصِهِمْ عِبْرَةٌ ِلأُولِی اْلأَلْبابِ. (یوسف: 111)

و همانا در حکایت آنان برای صاحبان عقل، عبرت کامل خواهد بود.

امیرالمؤمنین علی علیه السلام نیز بارها ما را به مطالعه تاریخ و سرنوشت ملت های پیشین و عبرت گرفتن از آن فرا می خوانند:

وَ احذَروا ما نَزَلَ بِالأُمَمِ قَبلَکُم مِنَ المثلاتِ بسوء الاَفعالِ وَ ذَمیمِ الأَعمالِ.(1)

از بدی هایی که بر سر امت های پیش از شما به خاطر بدی و زشتی کارها و رفتارهایشان فرود آمد، دوری کنید.

آن حضرت مهم ترین موانع انقلاب ها و اسباب شکست نهضت ها را کینه توزی، تفرقه و پشت کردن به یکدیگر می شمارند:

ما نَظَرُوا اِلی ما صَارَ اِلَیهِ فی آخِرِ اُمُورِهِم حینَ وَقَعَت الفُرقَةُ وَ تَشَتَّت الألفةُ.(2)

به آنچه در آخر کار بر سرشان می آید؛ توجه نکردند هنگامی که چندگانگی پدید آمد و دوستی ها از هم گسست.

امام خمینی در وصیت نامه سیاسی _ الهی خود با هشدار به اینکه نباید انقلاب به دست نااهلان افتد، رمز ماندگاری انقلاب را چنین می دانند:

بی تردید رمز بقای انقلاب اسلامی، همان رمز پیروزی است و رمز پیروزی را ملت می داند و نسل های آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن آن انگیزه الهی و مقصد عالی حکومت اسلامی و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه برای همان انگیزه و مقصد می باشد.

ص: 81


1- 1 . نهج البلاغه، خطبه 192.
2- 2 . همان.

استاد مطهری درباره موانع و آفات انقلاب، چنین هشدار می دهد:

اگر با واقع بینی و دقت کامل با مسائل انقلاب مواجه نشویم و در آن تعصبات و خودخواهی را دخالت دهیم، شکست انقلاب همانند نهضت صدر اسلام، حتمی خواهد بود.(1)

از همین رو است که ایشان به بحث آفات انقلاب پرداخته است.

حضرت آیت الله خامنه ای نیز که همواره آفات و موانع احتمالی انقلاب را گوشزد کرده اند، درباره ضرورت و اهمیت آسیب شناسی انقلاب می فرماید:

میکروب رجعت یا ارتجاع، دشمن بزرگ هر انقلاب است که به درون جوامع انقلابی نفوذ کرده و در آن رشد می یابد. نفوذ فساد و ایجاد تردید در اذهان جوانان نسبت به آرمان ها، دنیاطلبی، اشتغال به زینت های دنیوی و زندگی راحت در جامعه و بروز علایم زندگی تجملاتی در میان عناصر انقلابی، نشانه هایی از تأثیر میکروب ارتجاع و عقب گرد است. پرداختن به مال و مال اندوزی، دچار شدن به فسادهای اخلاقی _ مالی و فساد اداری، درگیر شدن در اختلافات داخلی که خود یک فساد بسیار خطرناک است و جاه طلبی، کاخ آرمانی انقلاب اسلامی و هر حقیقت دیگری را ویران می کند.(2)

ممکن است فرهنگ جامعه نیز دچار آسیب ها و مشکلاتی شود که زیر ساخت های آن را ویران سازد و توان دفاع و هجوم آن را در برابر فرهنگ های دیگر تضعیف کند. این امر درباره جامعه انقلابی ایران اهمیت بیشتر و حساسیت بالاتری دارد. از جمله این آسیب ها می توان این موارد را برشمرد:

ص: 82


1- 3 . مرتضی مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات صدرا، 1371، صص 27 و 28.
2- 4 . روزنامه کیهان، 17 دی 1373.

1. نفوذ اندیشه های بیگانه:

اندیشه های بیگانه ممکن است از راه دشمنان یا دوستانی که دل سپرده دیگران شده اند نفوذ کنند. نمونه این گرایش ها را در جریان های سده های نخستین اسلامی می توان دید. برای نمونه، مجذوب شدگان به فلسفه یونانی و آداب و رسوم ایرانی و تصوف هندی، دیدگاه ها و اندیشه هایی را به عنوان خدمت و نه به قصد خیانت وارد اندیشه های اسلامی کردند.(1)

بنابراین، در زمینه نفوذ اندیشه های بیگانه باید به زمینه های داخلی آن نیز توجه کرد.

2. تغییر جهت دادن اندیشه ها:

«نهضت خدایی باید برای خدا آغاز شود و برای او ادامه یابد و هیچ خاطره و اندیشه ای غیر خدایی در آن راه نیابد تا عنایت و نصرت الهی شامل حالش گردد».(2)

حضرت امام رحمه الله در وصیت نامه خود فراموش کردن اهداف فرهنگ قیام ملت و مکتب الهی اسلام، به انزوا کشاندن روحانیت، غرب زدگی و شرق زدگی و سلطه بیگانگان بر مقدرات مراکز تعلیم و ترتیب را از آفات فرهنگی انقلاب می شمرند.

3. تجدد گرایی افراطی:

ص: 83


1- 5 . مرتضی مطهری، بررسی اجمالی نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، صص 78 _ 87.
2- 6 . همان، صص 98 و 99.

«در مقابل تمسک به اسلام ناب، تجدد گرایی افراطی یا التقاط قرار دارد. تجدد گرایی افراطی تلفیق اسلام با اندیشه های غیر اسلامی برای زیبا جلوه دادن آن می باشد»(1).

4. جدایی حوزه و دانشگاه:

یکی از کلیدی ترین مسائل اجتماعی و فرهنگی جامعه اسلامی ما، حفظ و تقویت وحدت این دو نهاد است و جدایی آنها آفتی بزرگ به شمار می آید.

5. بوروکراسی بیش از اندازه و فساد اداری و اجتماعی

حضرت علی علیه السلام می فرماید:

همانا فلسفه نابودی رژیم های پیشین این بود که حق مردم را ندادند تا آن را به رشوه خریدند و راه باطلشان بردند و آنان پیرو آن گشتند.(2)

6. دنیاطلبی:

اگر گرایش زندگی تجملی و روحیه فزون خواهی در میان انقلابی ها فزونی گیرد و جای گزین روحیه انقلابی شود، انگیزه ها برای دفاع از انقلاب و ارزش ها کم رنگ می شود. امام صادق علیه السلام آسیبی را که دو گرگ درنده به گله وارد می سازند، به مراتب کمتر از زیان مال دوستی و جاه طلبی به دین مسلمانان می داند.(3)

ابن خلدون نیز در بحث فراز و فرود تمدن ها، دوران های زیر را برای تمدن ها برمی شمرد:

ص: 84


1- 7 . همان، صص 90 _ 93
2- 8 . نهج البلاغه، نامه 79.
3- 9 . اصول کافی، ج 2، کتاب الایمان و الکفر، باب حب الدنیا و الحرص علیها.

دوران پیروزی، دوران قدرت، دوره تجمل و فراغت، دوره خرسندی و سرانجام دوره اسراف و تبذیر و انحطاط. در دوران آخر، عصبیت و هم بستگی اجتماعی از میان می رود و تن آسایی، تجمل و حاکمیتِ روابط همه گیر می شود.(1)

7. حاکم شدن روحیه ریا و چاپلوسی و فرآیند تبدیل ثروت به ارزش.

8. گسترش فحشا و فساد و رشوه خواری. 9. تأثیر پذیری از جنگ روانی و تهاجم فرهنگی دشمن.

10. بحران هویت اجتماعی، میان نوجوانان وجوانان نسل دوم وسوم انقلاب.

11. فرار مغزها:

نداشتن برنامه ای همه جانبه برای جلوگیری از مهاجرت دانش آموختگان و متخصصان و مشخص نبودن مرزهای تعهد و «تخصص» سبب فرار مغزها به خارج از کشور می شود.

ص: 85


1- 10 . ابن خلدون مقدمه، ترجمه: محمد پروین گنابادی، صص 317 _ 320.

ص: 86

بخش سوم: همراه با برنامه سازان

اشاره

بخش سوم: همراه با برنامه سازان

فرآیند کار رسانه ای بر سه پایه استوار است:

1. پیام

2. رساننده پیام

3. گیرنده پیام

هر چند رسانه تنها یکی از عناصر این فرآیند است، ولی در واقع کل این فرآیند را اداره می کند؛ زیرا رسانه در استراتژی ها و خط مشی های از پیش تعیین شده، پیام را خود انتخاب و سازماندهی می کند و با تجزیه و تحلیل نیازمندی ها و توانایی های مخاطب، به نوعی مخاطب را نیز خود از پیش مشخص می سازد. ازاین روی، نقشی دو سویه دارد:

هم می تواند ابزار تهاجم فرهنگی بیگانگان قرا گیرد و هم عامل دفع این تهاجم و حتی هجوم به عناصر و مواضع فرهنگی بیگانه باشد. ازاین روست که صدا و سیما که بیشترین مخاطب را در اختیار دارد، کانون توجه برنامه ریزان و مدیران و استراتژیست های فرهنگی قرار گرفته است.

استعمارگران به رسانه به عنوان ابزاری بسیار کارا برای نفوذ فرهنگی خود می نگرند. نفوذی خزنده و آرام که برای فروپاشی و استحاله فرهنگ های دیگر طراحی شده است و بی گمان فرهنگ انقلاب اسلامی ایران که با استعمار و استبداد تعارضی ذاتی دارد، از نخستین و مهم ترین هدف های آن است. به طور کلی نظامی که بر پایه «یکتا پرستی بازار» به وجود آمده است،

ص: 87

سبب گسترش دامنه خشونت، جنایت، اعتیاد، فرار و انحراف اندیشه ها و نابود کننده هر فرهنگ و تمدنی است.

سردمداران آمریکا و گردانندگان هالیوود، فرهنگ را بخشی از تجارت می دانند و قصد دارند به کمک سازمان تجارت جهانی این دیدگاه را بر پایه اصولی که در سندی به نام «استراتژی های سمعی و بصری آمریکا» آمده، بر همگان تحمیل کنند.

براساس این سند، استراتژی فرهنگی آمریکا برپایه اصول زیر استوار است:

_ جلوگیری از تصمیم های محدود کننده کشورها، به ویژه تصمیم هایی که از میزان پخش آثار سمعی و بصری می کاهد؛

_ بهبود شرایط سرمایه گذاری برای ساخت فیلم های آمریکایی با حذف مقررات موجود؛

_ پیوند مسئله سمعی و بصری و گسترش سرویس های جدید ارتباطی و ارتباط از راه دور در چارچوب آزادی از قید و بندهای قانونی؛

_ مطمئن شدن از اینکه محدودیت های کنونی در زمینه تبادلات فرهنگی، فرآورده های جدید فرهنگی را در بر نخواهد گرفت؛

_ افزودن دامنه پیمان ها و سرمایه گذاری های آمریکا در اروپا؛

_ قبولاندن مواضع آمریکا به دست اندرکاران اروپایی.

در فیلم های آمریکایی خشونت به اوج خود می رسد و «جلوه های ویژه» روح جوانان و نوجوانان را می آلاید. فیلم های به اصطلاح «اکشن» پر از هفت تیرکشی، زد و خورد، پهلو به پهلو شدن ماشین ها، انفجار و آتش سوزی اند که جوانان و کودکان را به بیراهه می کشاند.

ص: 88

برای درک اهمیت این تهاجم فرهنگی کافی است نگاهی به برنامه های هفتگی تلویزیون فرانسه بیفکنیم. در حالی که سهم سینمای فرانسه در بازارهای آمریکا حدود نیم درصد است، از سال 1985 تا 1994 سهم فیلم های آمریکایی در اروپا از 67/5 به 7 درصد رسیده است. این رقم در بعضی از کشورها به 90 درصد هم می رسد. حدود 50 شبکه تلویزیونی اروپایی (این رقم تنها شامل شبکه های معروف است و شبکه های کابلی و... را در بر نمی گیرد) در سال 1993، 53 درصد از برنامه های خود را به پخش فیلم های آمریکایی اختصاص داده اند.

کسری تراز تجاری تولیدات سمعی و بصری اروپا در برابر آمریکا، از یک میلیارد دلار در سال 1985 به 4 میلیارد دلار در سال 1995 رسیده است و این امر سبب شده است در عرض ده سال 250 هزار شغل از دست اروپاییان خارج شود.

استعمار در زمینه سرمایه گذاری های فرهنگی هم به همین گونه عمل می کند. شرکت های بزرگی چون ترتر، تایم وارنر _ دیسنی _ ای، بی، سی _ سی، بی، سی و وستینگهاوس که همه استودیوهای اروپا را زیر یوغ خود در آورده اند، با گسترش شبکه سالن های خود، در سمت های رئیس و کارشناس به هسته مدیریتی شبکه های کابلی نفوذ کرده اند. این شرکت ها با شرکت های محلی قراردادهای بسیاری می بندند که در آنها همواره سهم بیشتر نصیب خودشان می شود و همچون کشورگشایان، به کشورهای شرق نفوذ می کنند تا شبکه های خصوصی آنها را به چنگ آورند.

ص: 89

یک شرکت بزرگ جهانی که ساخته شده از 5 یا 6 گروه به رهبری آمریکا است، حدود 140 شرکت سمعی و بصری انحصاری و ملی اروپا را در خود هضم کرده است. درآمد این گروه، سرسام آور است و از 1/2 میلیارد دلار در سال 1995 به 6/3 میلیارد دلار در سال 1998 رسیده است.

پروفسور پی یر بوردیو، در آخرین روزهای سال 1999 در برابر شورای بین المللی موزه رادیو و تلویزیون از «اربابان جدید دنیا» پرسید:

آیا واقعا می دانید چه کار می کنید؟ آیا می دانید قانون «حداکثر سود» فرهنگ دنیا را نابود خواهد کرد؟

روی سخن او با کسانی چون جورج لوکاس بود که با فیلم «جنگ ستارگان» می خواهد گذشته و آینده انسان را به نمایش بگذارد. باید گفت همین فیلم روشن ترین پاسخ به پرسش او است. لوکاس اقرار می کند که ساخت این فیلم 110 میلیون دلار خرج دربرداشته است، ولی حتی پیش از اکران فیلم و پیش از آنکه بتوان درباره کیفیت آن به داوری نشست، بازاریابی و تبلیغات گسترده ای برای آن صورت گرفت و با فروش «محصولات جانبی» نظیر ماکت اسباب بازی قهرمانان فضایی و تی شرت هایی با عکس هایی از صحنه های فیلم، بخش زیادی از هزینه فیلم تأمین شد.

این امر بیانگر این واقعیت است که مهم ترین مسئله در آفرینش آثار هنری و تعیین کننده محتوای آنها، دغدغه های تجاری و سودجویی است. پخش این آثار نیز به بازاریابی و تبلیغات بستگی کامل دارد.

ص: 90

این وضع درباره شرکت های انتشاراتی هم بر همین منوال است. از نظر انتشاراتی های بزرگ، کتاب خوب و بد وجود ندارد، بلکه در نظر آنها دوگونه کتاب را می توان عرضه کرد:

کتاب هایی که به کمک تبلیغات و مد، خوانندگان زیادی را جلب می کند و کتاب هایی که همیشه از شهرت زیادی برخوردارند؛ مانند: آثار به جا مانده از استاندال و وان کوک (در زمینه نقاشی).

در دنیایی که همه چیز کالا به شمار می آید، کدام ناشر، موسیقی دان، هنرپیشه یا نقاشی می تواند با «کوکاکولا»، «دیسنی لند» یا «مک دونالد» به رقابت برخیزد؟

آری! این نتیجه نظامی است که در آن همه ارزش ها قابل خرید و فروش اند و فیلم، تابلو یا آواز «کالاهایی» هستند که می توانند سودآور، ولی بی ریشه باشند. مهم این است که بتوانند نظر انسان «جهانی شده» را با اهرم تبلیغات تجاری و قدرت «پول و رسانه ها» به خود جلب کنند!(1)

رسانه چگونه می تواند در برابر سیل جریان های حساب شده مقاومت کند و به حفظ هویت دینی و ملّی مردم و بازیابی و استقرار آن همت گمارد؟!

وضعیت رسانه در پیش از انقلاب اسلامی

اشاره

رسانه از همان آغاز پایه گذاری، ابزاری برای اهداف استعماری و نفوذ در فرهنگ و ارزش های اسلامی در کشور ما بود. فراماسونرها که دست

ص: 91


1- 1 . رژه گارودی، آمریکا ستیزی چرا، ترجمه جعفریاره.

نشاندگان انگلیس و سپس آمریکا بودند، مدت های طولانی مراکز تصمیم گیری و جایگاه های کلیدی ایران را در دست داشتند و به تلویزیون و رادیو نیز بی توجه نبودند. مهم ترین هدف آنها از فعالیت در رسانه هجوم به فرهنگ خودی و آماده کردن مردم برای از فرق سر تا ناخن پا فرنگی شدن بود. مردم ایران از مدت ها پیش به حکومت های پادشاهی اعتماد نداشته و روحانیت را تنها پشتیبان و حامی و تکیه گاه خویش می دیدند. نهاد روحانیت نیز همواره جبهه اول مبارزه با تهاجم های فرهنگی بیگانگان بودند و بارها ضربه های سنگینی به دشمنان ملّت وارد کرده بودند؛ ازاین رو، خود اصلی ترین هدف تهاجم شمرده می شدند.

چون رسانه ابزاری بود که می شد از راه آن به صورت غیرمستقیم و با بهره گیری از ترفندهای هنری و ابزارهای فنی روزآمد، بر اندیشه های مردم به ویژه کودکان و جوانان اثر گذاشت و اندک اندک آنان را با هویت فرهنگی خویش بیگانه نمود، مورد توجه بود. ازاین رو، برنامه های کودک در صدا و سیمای ایران پیش از انقلاب اسلامی، وضعیتی هم چون دیگر کشورهای به اصطلاح جهان سوم داشت. همان پوچی ها، بدآموزی ها و منفی نگری ها نسبت به مذهب و مقدسات انسانی که در برنامه سیاست های استعمارگران، درباره ایران نیز قرار داشت و چون ایران در آن زمان از لحاظ سیاسی به آمریکا و بلوک غرب گرایش داشت، بیشتر برنامه های آن از کشورهای غربی تهیه و پخش می شد.

اهداف اصلی هجوم فرهنگی استعمارگران در رسانه پیش از انقلاب را می توان چنین برشمرد:

ص: 92

1. تباه کردن ارزش ها و هنجارهای دینی

در جامعه ای که هنجارها و ارزش های دینی، فرهنگ مسلط است فضای تنفس برای ستیزکنندگان با این هنجارها خفقان آور است.

2. رواج فساد و فحشا و بی بند و باری

رسانه که باید ابزار پرورش و تعالی روح آدمی باشد، در دوران پیش از انقلاب به حدی از ابتذال و فحشا گرفتار شده بود که گاهی حتی از ریشه خویش یعنی غرب نیز پیش می افتاد. هدف این حرکت ها آن بود که با کشاندن کودکان، نوجوانان و جوانان به فحشا و فساد و تغییر ذائقه فرهنگی آنان، توان توجه به اصول اساسی تربیت و همچنین استراتژی های حکومت را از آنان بگیرند و آنها را به موجوداتی هرزه و گرفتار در دام مشروبات، مواد مخدر و بی بندوباری تبدیل کنند. انسانی که به اینها معتاد شود، همه تلاش و نیرو و درآمد خود را صرف برآوردن نیازهای این اعتیاد خواهد کرد. چنین انسانی دیگر نمی تواند به هویت اصیل خویش بازگردد و اندک اندک به همه داشته های خود نیز پشت پا می زند. این، بلای خانمان سوزی بود که رسانه در آن زمان می کوشید، بر سر فرزندان و جوانان برومند مرز و بوم بیاورد.

3. رودررو قرار دادن فرهنگ ملی و فرهنگ دینی

هویت ملی مردم ایران از حرکت، پویایی و مدنیتی دیرین و کهن برخوردار است. آنان پیوسته بر فرهنگ، تمدن، هنر، علم و معرفت بشری تأثیرگذار بوده اند. بیشترین دانشمندان و هنرمندان و فلاسفه اسلامی را ایرانیان به تاریخ علم و هنر و اندیشه پیشکش کرده اند. پیش از آن نیز کشور ایران یکی از دو مهد فرهنگ و تمدن و علم و دانش بشری بوده است.

پس از ظهور اسلام نیز مردم ایران آگاهانه دین اسلام و مذهب تشیع را برگزیدند. یکی از نشانه های بارز آگاهانه بودن این گزینش، آن است که پس

ص: 93

از حمله مغول که به انهدام عناصر اصلی تمدنی ایران و سپس حکم فرمایی خلفای عباسی انجامید، مردم ایران بازگشت به فرهنگ و دین زرتشتی را بر اسلام برنگزیدند و به هیچ فرهنگ دیگری مانند: فرهنگ مغولان یا مسیحیان یا کشورهای اروپایی روی نیاوردند، بلکه هویت فرهنگی خود را حفظ و بازسازی کردند و روزبه روز به دین اسلام و مذهب تشیع نزدیک تر شدند.

استعمارگران که درصدد زدودن فرهنگ اسلامی از ایران بودند، برای رسیدن به هدف های خود به فرهنگ پادشاهی و زرتشتی و استبدادی پیش از اسلام رو آوردند تا با ایجاد تقابل فرهنگی میان هویت ملی و هویت دینی _ به ویژه با پای فشردن به عناصری از فرهنگ ملی که در تضاد بیشتری با فرهنگ دینی بود _ از رونق فرهنگ دینی بکاهند. کار بدان جا رسید که حتی تاریخ دو هزار و پانصد ساله شاهنشاهی را جای گزین تاریخ شمسی کردند و به جای مراسم سوگند به قرآن در قائله انجمن های ولایتی و ایالتی، حکم کلی سوگند به کتاب های آسمانی را قرار دادند. آنها بر روی فرهنگ و اسم های زرتشتی سرمایه گذاری فراوانی کردند و شب و روز در رسانه به تبلیغ آن پرداختند تا مردم، به ویژه کودکان و جوانان را از هویت دینی خویش بیگانه و به فرهنگ باستانی و ملی خود نزدیک سازند. آنان نام اولی را ارتجاع و دومی را تجدد گذاشتند و از این راه توانستند میان نسل جدید به ویژه قشر جوان و روشن فکر جامعه و نسل قدیم شکافی فرهنگی پدید آورند و با بهره گیری از خلأ پدید آمده، به غارت منابع و منافع ملت و کشور بپردازند و بزرگ ترین مانع خود را که فرهنگ راستین اسلام بود، از سر راه خود بردارند و در این راه از ابزارهای گوناگونی بهره گرفتند که رسانه یکی از مهم ترین آنها بود.

ص: 94

4. کوچک شمردن توانایی های خود در برابر فرهنگ بیگانه

از زمانی که پای اولین استعمارگران اروپایی به ایران باز شد، کوچک شمردن فرهنگ ایرانی در دستور کار آنان قرار گرفت. هر یک از پادشاهان قاجار و دیگر سرکردگان این کشور که برای خوش گذرانی، سفری به فرنگ می رفتند و هر دانشجویی که به کشوری غربی می رفت و با تغییر هویت بازمی گشت و هر بازرگان و سفیر و کارگری که پا به کشوری اروپایی می گذاشت، این پیام را با خود به کشور می آورد که فرهنگ ما درمانده و ناتوان و فرهنگ آنان توسعه یافته و پیشرفته است. این موضوع تا پیش از انقلاب اسلامی ادامه داشت و همواره با ابزارها و روش های گوناگون، فرهنگ اسلامی و ایرانی خوار و فرهنگ های استعمارگر فاخر شمرده می شد و رسانه در این میان نقشی بسیار اساسی برعهده داشت.

نگاهی بر وضعیت رسانه پس از پیروزی انقلاب اسلامی تاکنون

پس از پیروزی انقلاب، برنامه های رادیو و تلویزیون مانند همه مسائل کشور دستخوش دگرگونی شد. برنامه های کثیف و «شو»های آن چنانی از صفحه تلویزیون ایران برچیده شد و چهره های فاسد و آلوده گذشته جای خود را به برنامه هایی نه چندان خوب و اسلامی، ولی به کلی متفاوت با گذشته داد.

در اوایل انقلاب، روند اسلامی شدن برنامه های تلویزیون، بسیار کند بود و به جز حذف برنامه های بسیار فاسد، تغییر آن چنانی ای صورت نگرفت و پخش فیلم های آمریکایی و نمایش ها و برنامه های غیراسلامی همچنان ادامه یافت. فضای حاکم بر تلویزیون آن زمان، روی هم رفته فضایی متضاد با

ص: 95

فضای انقلاب و کشور بود. در آن زمان به دلیل به هم ریختگی ها و آشفتگی های اوایل انقلاب و حاکمیت دولت موقت و حضور لیبرال ها، منافق ها و چپ های مارکسیست و دیگر گروه های ضد انقلاب در فضای آشفته سیاسی کشور و درگیری های دولت جمهوری اسلامی در کردستان و آغاز حمله عراق به ایران و سنگ اندازی های روز افزون منافقان و هم پیمانانشان و... فرصت و فضای توجه و رسیدگی جدی به تلویزیون وجود نداشت. برنامه های کودکان و نوجوانان نیز از این بی نظمی و آشفتگی در امان نبودند و مانند دیگر برنامه های تلویزیون گاه به چپ و گاهی به راست متمایل می شدند.(1)

گاه تئاتر «خانه عروسک ها» با آن حرف های کلیشه ای و گاه «ماهی سیاه کوچولو» ی صمد بهرنگی صفحه تلویزیون را فتح می کرد و گاه فیلم های «جو» و «زورو» و مانند آن پخش می شد.

ولی سرانجام این آشفتگی دیری نپایید و سیمای جمهوری اسلامی ایران مورد توجه مسئولان سه قوه قرار گرفت و مقرراتی برای آن تصویب گردید. رشد روز افزون آگاهی های سیاسی و مذهبی مردم هم اهرمی دیگر شد تا تلویزیون از آن حالت خارج شود و در مسیر منافع ملت و هدف ها و آرمان های اسلامی قرار گیرد. امروز اگرچه نمی توان تلویزیون را به طور کامل در خط اسلام و دور از انحراف دانست و آن را صد در صد هماهنگ و هم خوان با خواست های ملت مسلمان کشورمان شمرد، ولی این واقعیت را نیز

ص: 96


1- 1 . منظور از چپ، مارکسیست ها و از راست نیروی منفصل و وامانده از رژیم سابق است.

نمی توان انکار کرد که برنامه های سیمای جمهوری اسلامی در مجموع روندی مثبت و رو به سلامت و در جهت اسلامی شدن دارد و روزبه روز بر سرعت و شتاب این حرکت افزوده می شود و این همه در پرتو هدایت ها و عنایت و توجه رهبر فرزانه و آشنا به هنر و رسانه ماست که با ظرافت و دقت برنامه های سیما را دنبال می کند.

این گرایش مثبت برنامه های تلویزیونی به سوی آرمان های اسلامی سبب نادیده گرفتن عیب ها و خطاهای آن نمی شود. هنوز در برخی از برنامه های سیمای جمهوری اسلامی، از جمله برنامه کودکان و نوجوانان نکته های منفی دیده می شود که از دست های پنهان پشت پرده و انگیزه های ناپیدای گروهی خبر می دهد که زیرکانه، زهر خود را به پیکره انقلاب و مقدسات اسلامی می ریزند. دراین باره، ناگفته ها در برنامه های گوناگون تلویزیونی بسیار است، ولی در این جا برای نمونه برنامه های کودک و تلویزیون را به خاطر اهمیت و تأثیر آن در تهاجم فرهنگی زیر ذره بین نقد می بریم:

شک نیست که برنامه های کودک در تلویزیون کشور جمهوری اسلامی ایران از هر کشور اسلامی و غیراسلامی دیگری، مثبت تر و دارای بار منفی و زیان کمتری است. البته با توجه به اینکه در کشور اسلامی ما آگاهی های سیاسی و مذهبی کودکان، از آگاهی های بسیاری از بزرگسالان دیگر کشورها بیشتر است، نمی توان انتظاری جز این از تلویزیون داشت، ولی پرسش این است که آیا برنامه های ویژه همگام با رشد قشر خردسال و نوجوان در صدا و سیما، تا حد قابل قبولی رشد کرده و توانسته است نیازهای این قشر را که نسل فردای انقلاب و سازندگان آینده این کشور و حتی جهان هستند برآورد؟

ص: 97

متأسفانه پاسخ منفی است. هنوز حجم انبوهی از برنامه های کودک سیمای جمهوری اسلامی را فیلم ها و کارتون های خارجی تشکیل می دهد که بسیاری از آنها پوچ و مسخره و بدون هدف وگاهی بدآموزند. هنوز بسیاری از برنامه های فرآورده داخلی ما کشش لازم را برای کودکان و نوجوانان ندارد. بسیاری از برنامه های روزهای تعطیل نوروزی که به نحوی آموزش روحی و روانی کودکان را به عهده دارند، به جای جذاب بودن، خسته کننده، مبتذل و طرد کننده اند. جای تأسف فراوان دارد که مهم ترین نیاز کودکان ما یعنی آموزش و پرورش در قالبی ارائه می شود که آنها را از انقلاب و ارزش های آن فراری می دهد. در کنار این ناگیرایی برنامه های اسلامی تولید داخلی، فیلم ها و کارتون های مبلّغ مسیحیت در حجم انبوهی از خارج وارد و در برابر دل و دیده کودکان قرار داده می شود. پرسش این است که آیا آن اندازه که کلیسا در برنامه های کودکان نشان داده می شود، مسجد و مکان های مقدس اسلامی هم به نمایش درمی آیند؟!

چندی پیش آموزش و پرورش و سازمان های دیگر، برای آشنایی دانش آموزان با مفاهیم قرآنی، مسابقات سراسری برگزار کردند و برنده هایی را در سطح منطقه، استان و کشور انتخاب و تشویق کردند. این اقدام، بسیار خوب و پسندیده بود. پخش قسمت هایی از این مسابقات از تلویزیون می توانست سبب گرایش و رغبت دانش آموزان به قرآن شود، ولی متأسفانه پخش دایمی و زیاد آن سبب شد، این برنامه جاذبیت خود را از دست بدهد و به برنامه ای خسته کننده و کسالت آور تبدیل بشود؛ به طوری که کودکان هیچ علاقه ای به تماشای آن از خود نشان نمی دادند. باید توجه کرد که خشک و یکنواخت شدن این برنامه بچه ها را تنها به این برنامه بی رغبت

ص: 98

نمی کند، بلکه اصولاً یک احساس منفی نسبت به اصل قرآن در آنها به وجود می آورد که بسیار زیان بار است.

شاید برخی از مسئولان بگویند این برنامه ها ذاتاً خشک هستند و نمی توان طور دیگری رفتار کرد. پاسخ این است که می توان به جای پخش این مسابقه که به شدت تکراری و یکنواخت شده، مسابقه های جدید و گوناگونی گذاشت و زمینه شرکت کودکان سراسر کشور را در آن فراهم کرد. همچنین می توان در لابه لای فیلم ها، تئاترها و برنامه های دیگری که برای کودکان جذابیت بیشتری دارند، معلومات دینی و آموزه های اسلام را به کودکان عرضه کرد و هیچ لزومی ندارد که آموزش این مفاهیم، همواره مستقیم و مانند کلاس ریاضی، خشک و بی روح باشد و بچه ها را گریزان و بی علاقه سازد.

برخی برنامه های تلویزیون نیز با نیازهای اجتماعی و سیاسی کودکان هماهنگ نیستند. بسیاری از فیلم های خارجی که در برنامه کودکان پخش می شوند، با فرهنگی که کودکان ما با آن رشد می کنند، ناسازگار است. فضای حاکم بر این فیلم ها فضای آلوده و مسمومی است که ملت ما علیه آن شوریدند و نظام اسلامی را به جای آن برقرار کرده است. کودکان امروز که فضای آلوده پیش از انقلاب اسلامی را ندیده اند، در این فیلم ها با این فضا آشنا می شوند. روابط بی قید و بند دو جنس مخالف زن و مرد، در این گونه فیلم ها برای فرزندان ما عادی جلوه داده می شوند و زشتی ای که جامعه مسلمان و انقلابی ما، برای این نوع روابط از پس از پیروزی انقلاب اسلامی قائل شده است، نزد کودکان از بین می رود. به ویژه نوجوانانی که به سن بلوغ

ص: 99

- که دوران غلیان احساسات بدون تعقل است _ قدم گذاشته اند، ناخودآگاه و به سرعت به این گونه فیلم ها جذب می شوند و به شدت از آنها اثر می پذیرند.

اگر پسران نوجوانی را می بینیم که با وجود فضای معنوی و روحانی حاکم بر کشور، به دنبال هرزگی هستند، بی گمان یکی از عوامل مؤثر و مهم در رفتار آنها، فیلم هایی از این دست است. فیلم هایی که چاشنی اغلب آنها ارتباط و توجه جنس مذکر به جنس مؤنث است. اگر دختران نوجوان را می بینیم که با آنکه در خانواده ای مذهبی پرورش یافته اند و تنها فضای پس از انقلاب اسلامی را دیده اند، باز هم فکر و ذکرشان زیبایی چهره، اندام، لباس، مد و خودآرایی در برابر نامحرم و بیگانگان است، بی شک ریشه آن را باید در فیلم های ویرانگر و تباه کننده ای جست و جو کنیم که مروّج فرهنگ بیگانه غربی اند.

نقش کارتون های خارجی در تخریب فرهنگ غنی اسلامی و ایجاد روحیه پوچ گرایی در کودکان نیز کمتر از فیلم ها نیست. کارتون های بی محتوا و خالی از اثر تربیتی چه چیزی به کودکانمان یاد می دهند و چه تأثیر مثبتی در آنها می گذارند؟

اگر همین پول و بودجه و زمانی را که در تلویزیون صرف خرید و پخش این گونه کارتون های پوچ می شود صرف ساختن فیلم و کارتوهای سالم و آموزنده و جذاب کنیم، تا چه میزان از وابستگی مان به این گونه برنامه ها کم می شود؟! چرا باید ملتی که دین و فرهنگ اسلامیشان برای وقت و عمر انسان، آن همه ارزش و اهمیت قائل است، کودکان را به وقت کشی بیهوده و تفریح بی فایده تشویق کند؟

ص: 100

اگر پس از پیروزی انقلاب اسلامی بر پرورش نیروی انسانی متخصص لازم برای ساخت فیلم و کارتون برای کودکان توجه شده بود، اکنون نیاز به هیچ فیلم و کارتون خارجی وجود نداشت.

کودکان روح حساسی دارند و پیام ها را فوری می گیرند. اگر پیامی که امروز به کودکان داده می شود، ناسالم و آلوده باشد، فردا نمی توان از آنان انتظار سلامت روح و نفس داشت.

رویکرد تدافعی _ تهاجمی در برنامه سازی های رسانه

همچنان که در استراتژی فرهنگ دینی بیان شد، رسانه باید در دو حوزه دفاع و هجوم در برابر فرهنگ های بیگانه، عمل کند. در حوزه دفاع سه مرحله ایجاد، تثبیت و گسترش ارزش ها و هنجارها باید در دستور کار قرار گیرد. در حوزه هجوم نیز باید به شناخت نقاط ضعف دشمنان و نقاط قوت فرهنگ خودی و برنامه ریزی برای ارتباط میان فرهنگ ها توجه شود.

برای اینکه در برابر تهاجم فرهنگی بیگانگان، دفاعی صحیح و غیر قابل خدشه داشته باشیم، باید نخست شناختی روشن از نقاط ضعف خویش، امکانات دشمن، شیوه های دفاع فرهنگی، هویت فرهنگی خود و روش های ایجاد و تثبیت و توسعه پایدار آن داشته باشیم. این کار نیاز به پژوهش های کتابخانه ای و میدانی گسترده و مناسب دارد که باید به دست کارشناسان خبره سازماندهی و اجرا شود. سرانجام باید نتایج به دست آمده از این فرآیند، در اختیار برنامه سازان و مدیران قرار گیرد و راه کارهای متناسب به آنان ارائه شود.

ص: 101

رویکرد تهاجمی نیز اگر اهمیتش بیشتر از دفاع فرهنگی نباشد، کمتر نیست؛ زیرا در بسیاری موارد حفظ حیات جامعه اسلامی در گرو پیش دستی کردن نسبت به تهاجم بیگانگان است. عناصر فرهنگی شیعه از چنان قوتی برخوردار است که توانایی تأثیرگذاری مثبت در فرهنگ های دیگر را دارد؛ به شرطی که این حرکت فرهنگی، حساب شده و متناسب با شرایط طرف مقابل صورت پذیرد؛ در غیر این صورت ممکن است ناخواسته در فضای تهاجم دشمنان قرار گیریم و خود به تأثیرگذاری آن مدد رسانیم. به طور کلی فرهنگ جامعه اسلامی ایران دو جنبه دارد:

1. فرهنگ ملی؛

2. فرهنگ دینی.

فرهنگ ملی به عناصر و شاخصه های ملیت ایرانی مربوط می شود. رسانه وظیفه ای بس سنگین در حفظ میراث فرهنگ ملی و دفاع از آن بر عهده دارد. این عناصر شامل هنر، زبان، ادبیات، فلسفه، دانش ها، آداب و رسوم و مجموعه چیزهایی است که هویت ایرانی ما را شکل می دهد. اگر رسانه در ترجمان فرهنگ غرب و بهره گیری از دستاوردهای فرهنگی آنان، دقت و توجه کافی را به کار نبرد، نشانه تیر این اتهام قرار خواهد گرفت که آب به آسیاب مهاجمان فرهنگی می ریزد.

فرق فرهنگ با تمدن آن است که تمدن فرهنگی وضعیتی میرا دارد؛ یعنی با گذشت زمان گرفتار فرسایش و دگرگونی می شود و سرانجام از میان می رود، ولی فرهنگ، ماندگار است به سبب همین کم توجهی به مجراهای ورودی فرهنگ، اثرهایی جبران ناپذیر در حیات اجتماعی و هویت فرهنگی یک ملت خواهد داشت.

ص: 102

ازاین رو، باید توجه کرد رسانه تنها گذرگاهی برای انتقال و جابه جایی فرهنگ ها نیست و ما باید در پی حفظ حیات فرهنگ پویا، دیرپا و توانمند خود و پاسبانی از میراث و کیان آن باشیم. در واقع اکنون رسانه دروازه ای یک سویه برای ورود فرهنگ های دیگر به فرهنگ ماست.

آگاهان امور فرهنگی می دانند که جریان تأثیرگذاری بر یک فرهنگ، روندی بسیار آرام و کند دارد و با کنش و واکنش مستقیم فرهنگی صورت نمی پذیرد. توجه به فرهنگ هایی که در مسیر تاریخ، به دست فرهنگ های دیگر فرو پاشیده و نابود شده اند این هشدار را به همراه دارد که باید در نگه داری از داشته های فرهنگی خود کوتاهی نورزیم، زیرا زمان برگشت پذیر نیست و در این میانه هر کس به هر دلیل سستی ورزد، محکوم به نابودی و فناست. بدین خاطر باید برای پذیرش، پالایش، پیرایش و نمایش آثار فرهنگی بیگانگان برنامه هایی منسجم و استراتژی هایی حساب شده داشته باشیم.

بی گمان سلطه و استعمار و استحاله فرهنگی، جریانی خزنده و بی سر و صداست که در طی آن سلطه گر تلاش می کند، روش هایی بسیار دقیق و ظریف در پیش بگیرد تا شخص استعمار شده حتی خود نیز نفهمد که در چه حالتی به سر می برد و چه بلایی بر سر او می آید. یکی از روزنه های نفوذ و عمل در این جریان، تغییر و تبدیل آرام آرام مفاهیم است که در بهترین حالت خود از راه هنر و در توانمندترین شرایط، از راه رسانه وارد می شود. اگر ملتی مفاهیم و بینش خود را نسبت به امور تغییر دهد، هر چند ظواهر را حفظ کند، در باطن، به طور ناخودآگاه در جهت سود و دام و دامان استعمارگر حرکت خواهد کرد.

ص: 103

بنابراین، سیاست گذاران و برنامه سازان رسانه باید، در هر گامی که برای این انتقال فرهنگی برمی دارند، میزان تأثیرگذاری فرهنگ وارداتی بر هویت و فرهنگ ملی، مردم خویش را بسنجند و تنها تا آن اندازه به آن اجازه حضور دهند که به عناصر فرهنگ ملی، آسیب نرساند و اگر آن را بالا نمی برد، زمین نزند. برای این کار نخست باید فرهنگ ملی را شناخت و آن را به عنوان هویت جمعی ملت ایران به مردم شناساند و بر روی عناصر مثبت و سازنده آن تأکید کرد. هر تلاشی برای حفظ، تقویت و استمرار هویت فرهنگی ملی، دفاع و هر گامی برای نشان دادن نقاط قوت فرهنگ ایرانی در برابر فرهنگ های دیگر، هجوم فرهنگی است.

هدف اصلی هجوم فرهنگی استعمارگران به کشور ما فرهنگ دینی است؛ زیرا فرهنگ دینی با دمیدن روح شهادت و مجاهدت در راه خدا و دوری از ذلت در برابر غیر او، مسلمانان را به رویارویی با ستم و فساد و طغیان فرا می خواند. ازاین روی، دفاع از فرهنگ دینی حساس تر و سنگین تر است. استعمارگران، فرهنگ ملی ما را فرهنگی متخاصم و مانع نمی دانند، بلکه آن را بخشی از نظم نوین جهانی خویش و وسیله ای برای ادامه تسلط خود بر منابع جهان و حتی مؤید آن می بینند. آنان برخی از عناصر فرهنگی و هنری فرهنگ ایرانی را سبب گرمی بازار سیاست و اقتصاد فرهنگ جهانی و در نتیجه، وسیله افزایش سلطه و سودشان می دانند.

ص: 104

تأثیر باغ سبز غرب در رسانه

رشد شگرف دانش فنی اطلاع رسانی و پیدایش ابزارهایی مانند: رایانه، ماهواره، اینترنت و... همه جنبه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشورها را دگرگون کرده است. امروزه دیگر مرزهای سیاسی _ حقوقی حاکمیت ها، معنای پیشین خود را از دست داده است. نیز مفهوم امنیت ملی، استقلال سیاسی و هویت فرهنگی به کلی تغییر یافته است. رسانه های نوین، با مخاطب ارتباط دو جانبه برقرار می کنند. تا جایی که هر کاربر، می تواند از محل زندگی خود، با کتاب خانه های بزرگ دنیا، کنفرانس ها، سخنرانی ها، مراکز تجاری، فرهنگی، سیاسی و... ارتباط مستقیم دوجانبه برقرار کند. به این ترتیب، طبیعی است که دنیا در آغاز قرن بیست و یکم حتی با یک دهه پیش از آن تفاوت ماهوی داشته باشد. به طور کلی ویژگی های اساسی رسانه های جدید را می توان چنین بیان کرد:

1. افزایش دسترسی شهروندان، سیاستمداران و دیوان سالاران به اطلاعات؛

2. سرعت یافتن جمع آوری، انباشت و توزیع اطلاعات و از میان رفتن محدودیت های زمانی و مکانی؛

3. فراهم آمدن امکان کنترل بیشتر کاربران بر روی اطلاعات؛

4. فراهم آمدن امکان قبض و بسط اطلاعات برای فرستنده؛

5. فراهم آمدن امکان تمرکز زدایی؛

6. فراهم شدن امکان تعامل میان فرستنده و گیرنده اطلاعات.(1)

ص: 105


1- 1 . علی اصغر کاظمی، جهانی شدن فرهنگ و سیاست، صص 234 و 235.

اینها همه گویای آن است که ما در فضایی قرار داریم که فرهنگ غرب می تواند با سر و رویی آراسته و به سادگی در برابر مخاطب های ما قرار گیرد و اثر گذاری کند. امام خمینی رحمه الله از این ظاهر آراسته به باغ سبز غرب تعبیر می فرماید و در پیام خویش به گورباچف، او و دستگاه حاکمه شوروی سابق را به گرفتار نشدن به باغ سبز غرب فرا می خوانند:

اولین مسئله ای که مطمئناً باعث موفقیت شما خواهد شد این است که در سیاست اسلاف خود دایر بر «خدازدایی» و «دین زدایی» از جامعه که تحقیقاً بزرگ ترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شوروی وارد کرده است تجدید نظر نمایید و بدانید که برخورد واقعی با قضایای جهان جز از این طریق میسر نیست. البته ممکن است از شیوه های ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیای غرب رخ بنماید، ولی حقیقت جای دیگری است. شما اگر بخواهید در این مقطع تنها گره های کور اقتصادی سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کانون سرمایه داری غرب حل کنید، نه تنها دردی از جامعه خویش را دوا نکرده اید که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند؛ چرا که امروز اگر مارکسیسم در روش های اقتصادی و اجتماعی به بن بست رسیده است، دنیای غرب هم در همین مسائل، البته به شکل دیگر و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است.

جناب آقای گورباچف! باید به حقیقت رو آورد، مشکل اصلی کشور شما مسئله مالکیت و اقتصاد و آزادی نیست، مشکل شما عدم اعتقاد واقعی به خداست. همان مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلی شما مبارزه طولانی و بیهوده با خدا و مبدأ هستی و آفرینش است.(1)

ص: 106


1- 2 . پیام امام خمینی به گورباچف، 11/10/67، منوچهر محمدی، انقلاب اسلامی، زمینه ها، پی آمدها، ص 244.

باغ سبز دنیای غرب چیست و چرا تا این اندازه اهمیت دارد که امام خمینی رحمه الله گورباچف، اصلاحگر شوروی کمونیست را از آن پرهیز می دهند؟ باغ سبز غرب مجموعه آن چیزهایی است که زیبایی و طراوتش، از دور، عقل و دل درماندگانی را که به دنبال سایه ای خنک و استراحتگاهی آرامند، می رباید. فرهنگ استعماری غرب که برآمده از ستم و استبداد است، عیب های فراوان دارد که از جمله آنها نبود معنویت و آبشخوری برای سیراب کردن روح تشنه آدمی است. اختلاف طبقاتی، استعمار و بهره کشی از رنگین پوستان و فروپاشی نهاد خانواده و... از ویژگی های دیگر این فرهنگ است. با این حال، فرهنگ غربی، برای فریب و استعمار و استثمار مردم دنیا، از ورای این عیب ها و نازیبایی های برونی، سر و وضعی آراسته و چهره ای زیبا از خویش به نمایش می گذارد تا برای کشورها و ملت های هدف، فریبنده و جذاب باشد.

استراتژیست های فرهنگی غرب، به ویژه آمریکا از مدت ها پیش در پی روش هایی جذاب برای غارت منابع ملل محروم بوده اند؛ «هالیوود» یکی از مهم ترین این روش ها و ابزارهاست. یکی از بزرگان درباره تحرک انگلیسی ها در زمان بسته شدن قرارداد «رژی» و پیش از وقوع نهضت تنباکو در ایران می نویسد:

دختران فرنگی برای تاراج عقل و دین جوانان مسلمان وارد شده اند. زنان بدکاره خارجی نیز به همراه آنها به کسب درآمد پرداختند. در هر شهری مخصوصاً تهران چندین تئاتر و فاحشه خانه تشکیل گشت. کافه های قمار و

ص: 107

رقص و مشروب رایج شد. مبلغین مسیحی همراه با خواهران مقدس و عمله طرب به تبلیغ مسیحیت پرداختند تا مسلمانان را به راه راست دعوت کنند. این گونه اعمال شدیداً باعث ناراحتی روحانیت و مردم گردید.

ایران، فرنگی بازار درست و حسابی گردید. به خصوص تهران که در این تازگی ها از فرنگی قیامت و محشر شده بود. هر جا می رفتی فرنگی: خانه فرنگی، دکان فرنگی، بازار فرنگی، کوچه فرنگی، من جمله این جماعت فرنگی در هر بلدی پس از استقرار از هر سو بر مسلمانان بیچاره دام ها افکندند و دانه ها افشاندند. شرح این اوضاع فرنگی بازار جدید ایران، در حیز تقدیر و توصیف نگنجد.(1)

رسانه؛ کاتالیزور فرهنگ غرب

باغ سبز غرب مجموعه الگوهایی از زندگی و فرهنگ غربی است که امروز غرب از راه ابزارهای ارتباط جمعی برای مردم دنیا به تصویر می کشد. آنها بر نقاط ضعف فرهنگ غرب سرپوش می نهند و تنها نقاط مثبت و پذیرفتنی آن را آشکار و بزرگ نمایی می کنند. با این کار به دنبال هدف خویش اند، ولی ما نباید آنها را در رسیدن به این هدف کمک کنیم. برای نمونه، اگرفراورده های فرهنگی آنان را به روشی حساب شده سانسور نکنیم و تنها آن بخش هایی را که در ظاهر، با فرهنگ ما ناسازگار است، جدا کرده، بقیه را به خورد روح و فکر و ذهن ملت خویش بدهیم، به آنها کمک کرده ایم. چه خدمتی بزرگ تر از این به فرهنگ غرب که بخش هایی از این باغ سبز را که در فرهنگ ما ناپسند است، حذف کنیم و بقیه را به عنوان باغی سرسبزتر در برابر دیدگان کودکان، نوجوانان و جوانان خویش بنهیم و ادعا

ص: 108


1- 3 . شیخ حسن کربلایی، دخانیه، صص 60 _ 62 .

کنیم که نقاط مثبت فرهنگ غرب را گرفته ایم! برای توضیح مطلب، آوردن یک مثال، خالی از لطف نیست:

می دانیم که ذهن افراد خلاق یا راست مغز، به گونه ای متفاوت از افراد چپ مغز یا منطقی عمل می کند.(1) افراد راست مغز اندیشه ای منظومه ای و کل گرادارند و متمایل به ترکیبند؛ در حالی که انسان های چپ مغز، اندیشه ای منظم و طبقه بندی شده و جزئی دارند و به تجزیه علاقه مندند. اگر انسان های خلاق در یک ترکیب، حفره ای ببینند، می توانند با قدرت حدس و اندیشه منظومه ای ذهن خود، جای خالی را تشخیص دهند و خلا را پر کنند. این فضای خالی هر چه کوچک تر باشد، دقت حدس آنها بالاتر می رود و هر چه بزرگ تر باشد، دقت حدسشان پایین می آید و تنوع در پاسخ هایشان بیشتر می شود، تا جایی که دیگر مغز، نمی تواند از اجزای پراکنده باقی مانده چیزی درک کند و آن را کنار می نهد.

در آزمایش های روان شناختی، برای سنجش توانایی خلاقیت کودکان، از یک متن یا پاراگراف، یا حتی یک جمله، بخش یا کلمه ای را حذف می کنند و از کودک می خواهند، بهترین گزینه را برای پر کردن جای خالی انتخاب کند.

اگراز یک فیلم که به صورت مجموعه ای از اطلاعات به هم مرتبط، فضایی از یک فرهنگ را به ذهن بیننده القا می نماید، بخش کوچکی حذف شود و در برابر ذهن خلاقی قرار داده شود، می تواند این خلأ را تشخیص دهد و با حدس خود، آن خلأ را پر کند. به ویژه اگر ذهن ایرانی باشد؛ زیرا

ص: 109


1- 1 1. macrocosm.2000.Brain Dominance and Hemispherical 13.

ذهن های ایرانیان، به طور کلی خلاق و دارای ضریب بالایی از راست مغزی اند.(1)

کسانی که غرب را در نشان دادن باغ سبز از فرهنگ خود، این چنین یاری می دهند، خواسته و یا ناخواسته آب به آسیاب دشمن می ریزند، ولی باید به حال مردمی که فرهنگ و هویت خویش را از دست می دهند و به جای آن فرهنگ و هویتی استعمارگر را می پذیرند، تأسف خورد. نمایش چنین فیلم هایی که به اصطلاح، سانسور شده است، اندیشه و فکر و روح کودکان و نوجوانان و جوانان را با بخش های دیگر این فرهنگ آشنا و دم خور می کند و راه را برای گزینش های بعدی آنها هموار می سازد. کسی که ذهن و روح و فکرش با چنین فضایی سازگار شده باشد، زمانی که در برابر اینترنت، ماهواره، شبکه های کابلی و کتاب ها و مجلات و موارد دیگر که چنین سانسوری در آنها صورت نگرفته، قرار گیرد، به راحتی پاسخ پرسش پیشین خویش را می یابد و حفره های خالی سانسور شده را پر می کند و چون بخش های دیگر را پذیرفته است، در پذیرش این بخش ها نیز تردید نمی کند. این فرآیندی است که در آن، سرانجام فرهنگی به تاراج می رود و فرهنگی دیگر به جای آن می نشیند و راه برای غلبه تمدنی بر تمدن دیگر هموار می شود.

ممکن است گفته شود ما تلاش هایی نیز برای حفظ فرهنگ خویش می کنیم، ولی واقعیت آن است که گرایش به باغ سبز غرب، بسیار بیشتر از

ص: 110


1- 2 . برگرفته از کتاب مدیریت در پهنه فرهنگ ها، تحقیقات هافتد، سوزان شی شنایدر، ترجمه: دکتر سیدمجید اعرابی و داود ایزدی.

توجه به عناصر فرهنگ خودی است؛ زیرا فرآورده های فرهنگی آنان به راحتی در دسترس است و دست هایی که استعمار در آستین خود ما پروریده است، این دستیابی را آسان تر نیز می کند. از سوی دیگر، دراین تلاش های فرهنگی، بیشتر به فرهنگ ملی که با فرهنگ استعماری چندان ناسازگاری ندارد و خود به عنوان بخشی از دهکده جهانی تعریف می شود، توجه می شود و به عناصر دینی و مذهبی مردم که به صورتی بنیادین با فرهنگ استعماری و متجاوز غرب تعارض ذاتی دارد، توجهی نمی شود. برای نمونه، فرهنگ نماز که قرآن همگان را به برپا داشتن آن فرا خوانده است و پیشوایان معصوم علیهم السلام و بزرگان دین آن را والاترین لحظات پرستش آدمی می دانند، جایگاه چندانی در برنامه سازی های رسانه ندارد و با دقت و ظرافت بدان پرداخته نمی شود؛ در حالی که نماز ذکر خدا و شرط قبولی دیگر اعمال آدمی است. ضعف ما در ارائه فرهنگ خودی و کمک به ارائه گسترده فرهنگ غربی در قالب فیلم ها، سبب می شود، زشتی کارهای منکر در نظر کودکان و نوجوانان و جوانان از میان برود. ادامه این روند سبب تغییر هویت جوانان و پرورش آنان متناسب با فرهنگ باغ سبز غرب خواهد شد. در این صورت، چگونه می توانیم از آنها بخواهیم که به فرهنگ خودی که اکنون دیگر با آن سازگاری ندارند، توجه کنند؟ هنگامی که آنان هویت فرهنگی خویش را در فرهنگ غرب استحاله کردند، دیگر با فرهنگ ملی و به ویژه دینی خویش به تعارض برمی خیزند و خود عامل گسترش رواج فرهنگ غرب می شوند و رودرروی فرهنگ خودی می ایستند.

ص: 111

ممکن است پاسخ داده شود که در این صورت باید راه ورود فراورده های تمدنی و فرهنگی غرب را ببندیم؛ زیرا در همه آنها خواه ناخواه گوشه ای از باغ سبز فرهنگ غرب نمایان می شود. ولی برای ما که از چنین فرهنگ غنی برخورداریم، بستن درهای خود بر روی دنیای پیرامون، عاقلانه نیست، بلکه باید با تکیه برداشته ها و هویت فرهنگی خویش، به رویارویی با فرهنگ های بیگانه برخیزیم و از آنها در جهت غنی سازی فرهنگ خویش سود ببریم. در این صورت، فرهنگ ما حتی می تواند به فرهنگ های دیگر هجوم برد. البته این مهم، یعنی برقراری این معادله، نیاز به دقت و ظرافت و مهم تر از همه، شناخت دقیق فرهنگ خویش و تعهد و پای بندی درونی به آن دارد. یافتن این نقطه تعادل نیز، بر دوش برنامه ریزان و مدیران رسانه است.

در این جا برای روشن شدن هر چه بهتر مطلب، داستان عاشقانه «ایده آل» را نمونه می آوریم. به تصویری که از ساختار روایی این داستان، به دست داده ایم، توجه کنید: همچنان که مشاهده می شود از کل روند این داستان تنها بخشی از بند دوازده آن، که به پاسخ جسمانی دادن قهرمان زن به قهرمان مرد مربوط می شود، با فرهنگ ما تعارض مستقیم فرهنگی دارد و باید حذف شود. حال اگر یک انسان کج رو، همه این فرآیند را از بالا به پایین بخواند، یا در جریان تعامل فرهنگی با آن قرار گیرد، آیا نمی تواند این حفره خالی را پر کند؟ دراین صورت، آیا بخش های دیگر، هر چند با فرهنگ او تعارضی بنیادین داشته باشند، اندک اندک در ذهن او ننشسته و با وجود او سازگار نخواهد شد و به عنوان یک هویت و یک فرهنگ جدید در درون او جای گیر نخواهد شد؟ و آیا اگر این شخص بعدها، همین فیلم یا صحنه ای مانند آن را در رسانه های دیگر مشاهد کند، به سادگی آن را نپذیرفته و خود خلأهای آن

ص: 112

را پر نخواهد کرد و این امر سرانجام فرهنگ او را به طور کلی دگرگون نخواهد ساخت؟

چنین است که رسانه نقش تسهیل کننده فرهنگ غرب را بازی می کند.

ساختار روایی داستان عاشقانه ایده آل1

ساختار روایی داستان عاشقانه ایده آل(1)

1. هویت اجتماعی قهرمان زن زیر سؤال می رود؛

2. قهرمان زن به مرد اشرافی مسلک، واکنش خصمانه نشان می دهد؛

3. پاسخ مرد اشرافی مسلک به قهرمان ابهام آمیز است؛

4. قهرمان زن رفتار قهرمان را گواهی بر توجه صرفاً جنسی به خودش تعبیر می کند؛

5. قهرمان زن رفتار قهرمان را با خشم یا سردی پاسخ می دهد؛

6. قهرمان، این کار زن را با تنبیه او تلافی می کند؛

7. قهرمانان زن و مرد، از نظر فیزیکی یا عاطفی از هم جدا می شوند؛

8. قهرمان با زن به نرمی و مهربانی رفتار می کند؛

9. قهرمان زن مهربانی قهرمان را به گرمی پاسخ می دهد؛

10. قهرمان زن رفتار ابهام آمیز قهرمان را به عنوان حاصل آزردگی پیشین باز تعبیر می کند؛

ص: 113


1- 1 . جان ب تامپسون، ایدئولوژی و فرهنگ مدرن، ترجمه: مسعود اوحدی، برگرفته از کتاب قرائت داستان عاشقانه: زن، پدرسالاری و ادبیات مردم پسند انتشارات دانشگاه نورث کارولاینا، 1984، ورسو، 1987، ص 50.

11. قهرمان، عشق خود را ابراز و آشکارا اعلام می کند و تعهد خلل ناپذیر خود به قهرمان زن را با مهری تمام عیار نشان می دهد؛

12. قهرمان زن جسماً و روحاً به قهرمان مرد پاسخ می دهد؛

13. هویت قهرمان زن اعاده می شود.

رسانه، مترجم فرهنگ اسلامی یا تقویت کننده آن

اکنون پس از گذشت قرن ها از افول فرهنگ و تمدن اسلامی، دوباره مردم ایران با نهادینه کردن مردم سالاری دینی فروغی به آن بخشیده اند. مردم ما با تکیه بر مکتب تشیع _ که علت اصلی افول مسلمانان دوری از آن بوده است _ در حال بنا کردن فرهنگ و تمدنی نوین و ارائه آن به چشمان حیرت زده و سرگردان بشریت است.

رسانه در این زمینه چه نقشی می تواند ایفا کند؟ آیا هم صدا با غرب فرهنگ اسلامی را زوال یافته و متعلق به دوران گذشته تعریف می کند، یا هویت گم شده فرهنگ خویش را می جوید؟ هویتی که در درازنای زمان هیچ گاه به اندازه امروز امکان بروز نیافته و از چنین پشتوانه مردمی برخوردار نبوده است. رسانه باید برای حرکت رو به جلو، نگاه خویش را به افق های پیش روی خود، بدوزد و آینده را برای مردمان خود تصویر کند و بسازد. فرهنگ دینی و مذهبی ما، فرهنگی به هم پیوسته است که از آغاز آفرینش آدمی تا سرانجام عمر، جهان را به هم می پیوندد. مسیر حرکت این فرهنگ و تمدن آن چنان شفاف و آشکار است که سازندگان آن می توانند به راحتی و خوبی با بهره گیری از توانایی هایی که در دسترس است، راه را برای آینده روشن آن هموار سازند.

ص: 114

بنابراین، رسانه باید در استراتژی اصلی خویش، دست از ترجمان فرهنگ های پیشین بشوید و به ساختن فرهنگ آینده بپردازد. البته نگاه به دست آوردهای فرهنگی و تمدنی گذشته و عبرت آموختن از آنها ارزشمند است، ولی این نگاه نباید بیش از حد باشد؛ زیرا در این صورت همانند کوه نوردی خواهیم شد که به جای نگاه کردن به قله، همواره به پشت سر خود نگاه می کند تا از افتادن دیگران درس بگیرد. هیچ انسانی نمی تواند با نگاه کردن به پشت سر، رو به جلو حرکت کند، مگر اینکه نگاه وی به سمت هدف معطوف باشد و این موضوع در مورد هویت و فرهنگ ملی نیز صادق است. یکی از روش های زیرکانه استعمار همیشه آن بوده است که ما را به گذشته های خود مشغول سازد تا خود بتواند راه آینده مان را جهت دهد.

از رسانه و برنامه ریزان و مدیران سطح بالای آن انتظار می رود که ابتدا هدف فرهنگ و تمدن خود را شناسایی کنند و به عنوان هدف برای جامعه خویش و جامعه جهانی تعریف کنند. در این صورت است که امکان دفاع از فرهنگ موجود و حرکت به سوی نقطه آرمانی و نیز هجوم به فرهنگ های مانع و مخالف، فراهم می آید. کسی که تنها به فکر دفاع از گذشته های دور و نزدیک باشد، از حال و آینده خود غافل خواهد ماند و سرانجام به خاطر از دست دادن فرصت های ارزشمند دست حسرت به دندان خواهد گزید.

نقش رسانه در تبدیل استراتژی دفاع به استراتژی هجوم فرهنگی

همچنان که پیش تر گفته شد، رسانه باید از پرداختن به فرهنگ های گذشته، به فرهنگ سازی و از وضعیت منفعل به شرایطی پویا و متحرک روی آورد. مردم کشور ما نخست باید بدانند، چه امکانات فرهنگی در اختیار دارند

ص: 115

و دیگر اینکه چگونه باید از شرایط موجود بهترین بهره را ببرند. یک مجموعه جوان و کارآمد باید همواره بکوشد و تهدیدها را به فرصت هایی برای رسیدن به هدف های خود تبدیل کند. برعکس، از ویژگی های مجموعه های پیر و ناتوان آن است که به فرصت ها نیز به دیده تهدید می نگرند؛ یعنی چون توان تبدیل تهدید به فرصت، یا استفاده از فرصت های موجود را ندارند، هر کنش و واکنشی که بر نحوی شرایط آنها را به هم زند، تهدیدی برای حفظ منابع موجود تلقی می گردد.

با توجه به جوان بودن کشور و مخاطب های رسانه و انقلاب، رسانه باید استراتژی های خود را بر ویژگی های یک مجموعه جوان، استوار کند.

بنابراین، باید همواره در حال تبدیل مواضع دفاعی خویش در حوزه فرهنگی، به شرایط هجو می باشد. البته منظور از هجوم، غصب حقوق دیگران نیست، بلکه مراد آن است که عناصر فرهنگی ما شرایطی پویا و حرکتی همواره رو به جلو داشته باشند و چون در زمینه مردمی خلاق پدید می آیند، پیوسته نو به نو شوند.

مدیریت تغییر، همواره حرکت به سوی نقطه بهتر را با خود دارد و این از ویژگی های موجود زنده است که الزاماً به روش آزمون و خطا عمل نمی کنند، بلکه در هر حرکت، شرایط گام بعدی را پیش بینی و بهترین گزینه را انتخاب می کند.

در زمینه نظامی گاهی لازم می شود در برابر دشمنی که درصدد هجوم به مواضع یک جامعه است، حمله پیش گیرانه صورت گیرد تا از این راه، دشمن وادار به ترک تصمیم خود گردد. در حوزه فرهنگ نیز گاهی لازم است، در حرکت های فرهنگی پیش دستی شود و بر عناصر فرهنگی مهاجم، هجوم

ص: 116

آورده شود. با توجه به رقیب هایی که اکنون رسانه در حوزه اطلاع رسانی دارد، این حرکت ها اهمیتی ویژه دارند؛زیرا اگر از آن غفلت شود، دیگر جایی برای جبران باقی نخواهد ماند. شاید تا پیش از پیدا شدن امکانات اطلاع رسانی رقیب برای رسانه، سخن گفتن از موضع دفاعی در حوزه فرهنگ، حرفی پذیرفتنی و پسندیده بود، ولی اکنون و در این میدان رقابت که قانون انتخابِ بهترین، حکم فرماست، تنها بهترین ها انتخاب می شوند.

شناسایی درست منابع فرهنگ اسلامی

یکی از مهم ترین هدف های تهاجم های فرهنگی بیگانگان به ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دگرگون ساختن هویت منابع تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی است. این یکی از برنامه هایی بود که مدت ها پیش فراماسونرها و شرق شناسان در قالب پژوهش هایی درباره اسلام پیاده کردند و سپس افراد گوناگونی با تحصیلات و پیشینه های متفاوت، در این عرصه قلم به دست گرفتند.

آنان ساخته پندارهای خود و اربابانشان را به عنوان منابع اسلام شناسی و فرهنگ اسلامی در جامعه معرفی کردند و چون امکانات مادی و معنوی فراوانی در اختیار داشتند و دشمنان دین با ابزارهایی پیشرفته به آنها کمک می کردند، موقعیت هایی نیز به دست آوردند.

این حرکت، ویژه عصر ما نیست بلکه از آغاز اسلام همواره تلاش هایی برای پوشاندن چهره واقعی دین و حقیقت و تغییر دادن منابع اصیل و درست آن بوده است. رویارویی خلفا با امامان معصوم علیهم السلام ما و حبس و تبعید و

ص: 117

زجر و دور نگهداشتن آنها از مردم، نمونه ای از این تلاش ها برای دور نگهداشتن مردم از اصلی ترین منابع شناخت اسلام است. در همان زمان با پشتیبانی آنها منابع انحرافی به صورتی گسترده به جامعه اسلامی عرضه شد و در طول تاریخ در دسترس مسلمانان قرار گرفت. این بزرگ ترین دلیل انحطاط و انحراف مسلمانان از مسیر درست رشد و تعالی فرهنگ دینی بوده است.

شناسایی و بهره برداری درست از منابع فرهنگ دینی، امری کارشناسانه است که از عهده هرکس بر نمی آید. بدین خاطر، رسانه برای آنکه به دامان این اشتباه مهم تاریخی نغلتد، باید راهکارهایی بیندیشد: نخست اینکه ارتباطی صحیح با کارشناسان معتبر فرهنگ دینی برقرار کند؛ دیگراینکه در انتخاب منابع توجه کافی را به کار گیرد؛ سوم اینکه کارشناسانی خبره در این زمینه پرورش دهد؛ چهارم اینکه در زمینه ترجمه و تفسیر متون و منابع فرهنگی دقت زیادی به خرج دهد و سرانجام اینکه در گزینش برنامه سازان و پرورش آنان و نیز نظارت بر آنان وسواس داشته باشد. شهید مطهری در این باره می گوید:

ارسطو در مورد فلسفه می گوید:

اگر باید فیلسوفی کرد، باید فیلسوفی کرد و اگر نباید فیلسوفی کرد، باز هم باید فیلسوفی کرد. مقصود ارسطو این است که فلسفه یا درست است و باید آن را تأیید کرد و یا غلط است و باید آن را طرد کرد. اگر درست و قابل تأیید است، باید فیلسوف شد و با نوعی فیلسوفی گری، فلسفه را تأیید کرد و اگر هم غلط است و طرد شدنی، باز باید فیلسوف شد و فلسفه را آموخت و با نوعی فیلسوفی گری، فلسفه را نفی و طرد کرد. پس به هر حال فلسفه را باید آموخت و ضمنا باید دانست که هر نوع انکار فلسفه، خود نوعی فلسفه

ص: 118

است و کسانی که می پندارند تنها با دست آوردهای برخی علوم، بدون آنکه توام با انتزاعات فلسفی بشود، فلسفه را نفی و رد می کنند سخت در اشتباهند.

من فعلاً کار ندارم که علمای اسلام در طول هزار و چند صد سال به فرهنگ جهان و معارف جهان و تمدن جهان، علوم ریاضی جهان، علوم طبیعی جهان، علوم انسانی جهان، علوم فلسفی جهان، حقوق و ادبیات و... خدمتی کرده اند یا نکرده اند، که البته کرده اند. اگر فقه ما را، فلسفه ما را، عرفان و سیر و سلوک ما را، اخلاق و فلسفه زندگی و فلسفه تعلیم و تربیت ما را، تفسیر ما را، حدیث ما را، ادبیات ما را، حقوق ما را باید قبول کرد و پذیرفت، باید فقیه شد، یا فیلسوف شد، یا عارف و سالک شد و یا... و اگر هم باید نفی کرد و طرد نمود، باز هم باید آنها را آموخت و فهمید و هضم کرد و آن گاه به رد و طرد و نفی آنها پرداخت. این صحیح نیست که یک فرد غیر وارد که اگر یک کتاب فقه یا فلسفه را به دستش بدهند نمی داند از راست بگیرد یا از چپ، پیشنهاد رد و طرد بدهد.

ما فعلاً نهضتی داریم موجود، هر نهضت اجتماعی باید پشتوانه ای از نهضت فکری و فرهنگی داشته باشد و اگر نه، در دام جریان هایی قرار می گیرد که از سرمایه فرهنگی برخوردارند و جذب آنها می شود و تغییر مسیر می دهد. چنان که دیدیم گروهی که از سرمایه فرهنگی اسلامی بی بهره بودند، چگونه مگس وار، در تار عنکبوت دیگران گرفتار آمدند و از طرف دیگر هر نهضت فرهنگی اسلامی که بخواهد پشتوانه نهضت اجتماعی ما واقع شود، باید از متن فرهنگ کهن ما نشأت یابد و تغذیه گردد، نه از فرهنگ های دیگر. اینکه ما از فرهنگ های دیگر، مثلاً فرهنگ مارکسیستی یا اگزیستانسیالیستی و امثال اینها قسمت هایی التقاط کنیم و روکشی از اسلام بر روی آنها بکشیم، برای اینکه نهضت ما را در مسیر اسلامی هدایت کند، کافی نیست. ما باید فلسفه اخلاق، فلسفه تاریخ، فلسفه سیاسی، فلسفه اقتصای، فلسفه دین، فلسفه الهی خود اسلام را که از متن تعلیمات اسلام الهام بگیرد، تدوین کنیم

ص: 119

و در اختیار افراد خودمان قرار دهیم.(1)

توانایی تبدیل منابع فرهنگی به منابع قابل استفاده

مخاطبان رسانه در طبقه بندی های گوناگونی جای می گیرند. رسانه باید برای هر گروه، برنامه های مناسب را از منابع فرهنگی، فراهم آورد. این فرآیند به برنامه سازانی آگاه نیازمند است که از یک سو با منابع فرهنگی آشنا باشند و از سوی دیگر، ویژگی های روان شناسانه و جامعه شناسانه مخاطبان را بشناسند و در کنار اینها بر تکنیک های انتقال پیام به مخاطب، مسلط باشند. یکی از بایسته های این کار، واگذاری هر بخش از کار به کارشناس خود آن بخش است. برای نمونه، در برنامه های خارجی که به طور معمول، تهیه کننده غیر از نویسنده و نویسنده غیر از کارشناس و کارشناس جدا از روان شناس است؛ در حالی که یکی از نقاط ضعف برنامه سازی در رسانه ما آن است که به طور معمول، چند مسئولیت یا همه آنها در برنامه های ساخته شده، به یک نفر واگذار می شود. این کار به هر انگیزه ای که صورت پذیرد، بی گمان بر کیفیت برنامه های ساخته شده تأثیر منفی خواهد گذاشت. اینکه یک برنامه ساز در حیطه خارج از تخصص خود نیز دستی داشته باشد، امری بسیار سودمند است، ولی سپردن مسئولیت های گوناگون به یک نفر، درست نیست.

کودکان و نوجوانان را می توان به 5 گروه سنی زیر تقسیم کرد:

1. گروه سنی 3 تا 7 ساله؛

2. گروه سنی 7 تا 9 ساله؛

ص: 120


1- 1 . نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر، صص 72 _ 74.

3. گروه سنی 9 تا 12 ساله؛

4. گروه سنی 12 تا 15 ساله؛

5. گروه سنی 15 ساله به بالا.

در کودکان 3 تا 7 ساله میزان تماشای تلویزیون، به طور میانگین در حدود دو ساعت است. پیش از این سنین، نوزاد شش ماهه، هنگام خراب شدن تصویر تلویزیون گریه سر می دهد. این نشان می دهد که آنان به تغییر در تحریکاتی که از سوی تلویزیون ایجاد می شود، توجه می کنند. برای خردسالان که هنوز ساختمان ذهنی شان به تکامل نرسیده است، تلویزیون تنها به عنوان محرکی که هر لحظه صحنه های آن تغییر می یابد، جذاب است. این تغییر سریع برای آنها جالب است. آنها در جریان داستان فیلم قرار نمی گیرند، ولی تک تک تصاویر برای آنها گیرا است. در این سن، عواطف و احساسات شکل تخیلی به خود می گیرد و هر یک از تصاویر کودک را در تخیل غوطه ور می سازد.

کودکان 7 تا 9 ساله تنها به داستان فیلم یا برنامه تلویزیونی علاقمند می شوند، به نحوی که فیلم هایی که دارای جنبه های افسانه ای، حرکت و جنب و جوش هستند، برای آنها بیشتر سرگرم کننده اند. تجربه هایی که آنها از تلویزیون به دست می آورند، بیشتر جنبه بازی و سرگرمی دارد و نمی توانند از آنها نتیجه گیری اخلاقی بکنند. کودکان در این سنین، به کارتون و فیلم های وسترنی علاقه زیاد دارند.

10 تا 12 سالگی، آغاز ادراک منطقی است. در این دوران هرچند کودکان و نوجوانان با دیدن فیلم ها و برنامه هایی که به مسائل عادی زندگی

ص: 121

می پردازند، علاقه نشان می دهند، هنوز به فیلم هایی که جنب و جوش بیشتری به نمایش می گذارند توجه بیشتری می کنند.

در سنین 13 تا 15 سالگی به تدریج ادارک نوجوان جنبه ذهنی پیدا می کند و زمان و علیت برای او فهم پذیر می شود. کودکان در این سن، انگیزه اصلی و محرک های پنهانی و انتزاعی داستان را درک می کنند.

از سن 15 سالگی به بعد، فرآیندهای ادارکی انسان توانایی تجزیه و تحلیل و استدلال منطقی را به دست می آورد و به این ترتیب فیلم ها و برنامه های تلویزیونی، برایش قابل تحلیل و استدلال می شود.(1)

تلویزیون امروزه اثرگذارترین «شکل دهنده» افکار عمومی است و به صورت یک سلاح ایدئولوژیکی نیرومند در آمده است که می تواند عقیده ها، سلیقه ها و جهان بینی اشخاص را شکل دهد.

تلویزیون دارای ویژگی هایی است که آن را از دیگر رسانه ها و ابزارهای اطلاعاتی متمایز می کند:

1. تلویزیون همزمان بر دو حس بینایی و شنوایی اثر می گذار و همین ویژگی، آن را در جایگاهی برتر از رادیو و مطبوعات قرار می دهد. دیوید ویلسون می نویسد:

نیروی بالقوه تلویزیون در دادن اطلاعات بیشتر، در یک زمان معین به مراتب زیادتر از هر رسانه دیگر از جمله رادیو و مطبوعات است.(2)

ص: 122


1- 1 . یدالله عسگری، «نقش و اثرات تلویزیون بر کودکان و نوجوانان»، مجله اطلاعات علمی، سال هفتم، ش 9.
2- 2 . همان.

2. برنامه های تلویزیون بر خلاف سینما و مطبوعات، برای رسیدن به نظر مخاطب خود نیازی به «واسطه» ندارد.

3. هم زمان می تواند بیننده های زیادی را زیر پوشش قرار دهد؛ به طوری که در بسیاری از کشورها مخاطبان تلویزیونی بسیار بیشتر از خوانندگان مطبوعات یا شنوندگان رادیو هستند.

ازاین رو، خواست طبیعی مردم این است که تلویزیون را «آیینه زندگی» حقیقی، منبع آخرین اطلاعات عینی و واقعی و آورنده فرهنگ و هنر به درون خانه ها ببینند.

رسانه باید در ترجمان فرهنگ مردم خویش به زبانی فهم پذیر برای سنین و گروه های مختلف جامعه، طبقه بندی هایی از این دست را در نظر داشته باشد. درست بودن این ترجمان، بهره گیری از هنر و جاذبه های آن و به کارگیری امکانات و فن آوری های روز آمد در این زمینه نقش تعیین کننده دارند.

به روز بودن زبان رسانه

جامعه که مجموعه ای از انسان های زنده آن را شکل داده اند، آهنگی از رشد و حرکت را در درون خود دارد؛ زیرا حرکت، رشد و پویایی از ویژگی های موجود زنده است. انسان که با اراده و اختیار خود حرکت می کند، همواره درصدد بهبود بخشیدن به شرایط خود است. ازاین رو، این حرکت خواه ناخواه نیازها، خواست ها، هنجارها و طبیعت های متفاوت و متحرکی در جامعه پدید می آورد. تعامل های فرهنگی میان جامعه ها به طور طبیعی خواسته های آنها را به یکدیگر پیوند می دهد. مهم تر اینکه رقیب هایی برای رسانه در زمینه تأثیرگذاری بر فرهنگ، خواست ها و نیازهای جامعه

ص: 123

پدید می آورد که این امر سبب می شود، شرایط و زبان آن همواره در حال تغییر قرار گیرد. اینکه این تغییرات تا چه اندازه مثبت و مفیدند و با هنجارهای دینی و نیازهای فطری بشر هم خوانی و تناسب دارند، موضوع بحث ما در این جا نیست، سخن این است که، داشتن زبانی مناسب و به روز برای انتقال مفاهیم و اطلاعات، در تاثیرگذاری بر جامعه نقش اساسی دارد.

ترکیب نظام های کابلی و ماهواره ای نمایانگر تحول هیئت جدیدی از انتقال فرهنگی است، هیئتی که به شکلی بارز با نظام های سنتی پخش تلویزیونی تفاوت دارد. تا آن جا که به آینده قابل پیش بینی مربوط می شود، محتمل است که این هیئت جدید با نظام های سنتی سخن، تصویر پراکنی هم زیستی کرده و گستره پیوسته رو به افزایشی از کانال ها را برای افرادی که همچنان به دریافت بخش مهمی از مواد مورد تماشای خود از طریق شبکه های سنتی ادامه می دهند، فراهم سازد. در دراز مدت، ترکیب نوظهور نظام های کابلی و ماهواره ای می تواند، تأثیر مخربی بر سازمان صنایع رسانه داشته باشد.(1)

چنان چه رسانه نتواند خود را با شرایط روز سازوار کند، از چند زاویه اشکال های اساسی برای آن پیش خواهد آورد. نخست اینکه جایگاه خود را به عنوان رسانه برتر از دست خواهد داد و هرگز نخواهد توانست آن را بازیابد. دیگر آنکه میان نسل ها، شکاف فرهنگی ایجاد خواهد کرد؛ یعنی در حوزه فرهنگ نسلی که با زبان رسانه انطباق و هم سازی دارد، از نسلی که به زبان دیگری سخن می گوید، جدا خواهد شد. سوم آنکه رسانه های جانبی هم چون مطبوعات و کتاب ها که بتوانند خود را به زبان روز نزدیک تر کنند،

ص: 124


1- 1 . ایدئولوژی و فرهنگ مدرن، ص 269.

از او پیشی خواهند گرفت. چهارم آنکه در عرصه فن آوری دچار عقب افتادگی خواهد گردید.

استفاده از حقیقت در کنار واقعیت

تقابل حقیقت با واقعیت، از دیرباز اندیشه بشر را به خود سرگرم کرده است و درگیری ها و گفت وگوهای بسیاری را در میان اندیشمندان و صاحبان فکر و عمل پدید آورده است. این کشمکش اثرهای بسیاری نیز بر جامعه های بشری بر جای گذاشته است. آرمان گرایی و عمل گرایی، نظام بایدها و هست ها، استقرا در برابر قیاس و به طور کلی مجموعه بسیار مفصل از دو سویه بودن این نوع نگرش به جهان، همواره موضوع پرسش و اشکال بوده است.

نقل شده هنگامی که ابن سینا و ابوسعید ابوالخیر که یکی فیلسوف و دیگری عارفی بزرگ بود، با هم رو در رو شدند، سه روز با هم گفت وگو کردند و سرانجام ابوسعید گفت: «ما هر کجا رفته ایم، این کور با عصای خود بدان جا آمده است» و ابن سینا گفت: «هر چه ما پیدا کرده ایم، این شخص پیش تر دیده است». این داستان، نمونه ای نمادین از این مسئله است. این امر در نگرش دینی به گونه ای دیگر است. در این حوزه، حقیقت فراتر از این تعریف هاست و فرض بر آن است که انسان ها در واقعیت زندگی خویش، باید چنان رفتار کنند که سرانجام به حقیقت و حق مطلق، یعنی ذات پاک الهی، تقرب پیدا کنند. این امر با آرمان گرایی و عمل گرایی که مربوط به چپ

ص: 125

مغزی و راست مغزی است(1)، متفاوت است.آرمان گرایی و عمل گرایی نتیجه دو گونه نگاه به یک حقیقت است که هر کدام می تواند در جایگاه خود کارآمد و پذیرفتنی باشد. رسانه باید میان این دو نوع نگرش، تعادلی لطیف و ظریف برقرار کند تا بتواند همه مخاطبان با بینش های گوناگون جذب کند، ولی باید حقیقت اصلی را نیز در سر لوحه و برابر دیدگان خویش قرار دهد.

حقیقت دین، می تواند هر دو طیف را سیراب کند و رویکردهای متفاوت فرهنگی و تمدنی آنها را پاسخ دهد. جدا کردن حقیقت ناب از پیرایه های آن کاری دشوار است که به غیر از توان کارشناسی بالا، تقوایی را می طلبد که با آن بتوان نور را از ظلمت، حق را از باطل و خیر را از شر باز شناخت.(2) این همان تفاوت آدمی با دیگر آفریده ها است.

رسانه بی گمان باید در این زمینه پیشگام باشد و تفاوت خود را با رسانه های دیگر که درحوزه ای میان این ویژگی در رفت و آمدند، آشکار و برجسته کند. این مزیت رقابتی رسانه دینی است.

بهره برداری از منابع قرآنی و حدیثی در برنامه سازی

قرآن و روایات پیشوایان معصوم علیهم السلام مهم ترین منابع فرهنگی در حوزه فرهنگ اسلامی است و سودمندترین و کارآمدترین شیوه ها برای ارتقای فرهنگ و عناصر فرهنگی جامعه اسلامی در این منابع، به دست داده شده

ص: 126


1- 1 1. E.Giller-2001-RighiBrain/left.Brain Religion
2- 2 . «المومنین و المؤمنات یسعی نورهم بین ایدیهم و بایمانهم»؛ مردان و زنان مومن را می بینی که نورشان پیشاپیششان و در سمت راستشان می شتابد.حدید، 12

است.

بهره گیری از این منابع به شناخت های کارشناسانه نیاز دارد. رسانه می تواند به یاری کارشناسان خبره و نیز آموزش و تربیت برنامه سازان و تهیه کنندگان و مدیران توانا در بهره گیری مناسب از منابع قرآنی و حدیثی، از امکانات موجود بهترین و سودمندترین استفاده را ببرد.

پرسش های مردمی

1. به نظر شما تهاجم فرهنگی چیست؟

2. دشمن از چه راه هایی به فرهنگ ما تهاجم می کند؟

3. ما با چه ابزارهایی می توانیم از فرهنگ خود دفاع کنیم؟

4. چه قدر فرهنگ ملی خود را می شناسید؟

5. چه قدر با فرهنگ دینی خود آشنایی دارید؟

6. به نظر شما فرق میان فرهنگ ملی و فرهنگ دینی چیست؟

7. چگونه می توان فرهنگ دینی و فرهنگ ملی را با یکدیگر و در کنار هم داشت؟

8. جلوه های هجوم فرهنگی را در جامعه چگونه می بینید؟

9. تاکنون در حوزه مسئولیت خود، چه در خانه و خانواده و چه در محل کار و اجتماع چه اقدام هایی برای مقابله با رخنه فرهنگ بیگانگان کرده اید؟

10. تأثیر رادیو و تلویزیون در تهاجم فرهنگی بیگانگان چه بوده است؟

11. چه تدابیری برای مصون ماندن فرزندانتان از بی هویت شدن فرهنگی و به ابتذال کشانده شدن اندیشیده اید؟

12. چه انتظاراتی از سازمان ها و مراکز مسئول در این زمینه دارید؟

ص: 127

13. تا چه اندازه با عناصر فرهنگ اسلامی آشنایی داشته و چه قدر در به کارگیری آن در زندگی روزمره خود کوشا هستید؟

14. به نظر شما باغ سبز غرب چیست؟

15. آموزگاران و آموزش و پرورش، چه نقشی می توانند در آشنا ساختن دانش آموزان با فرهنگ غنی اسلامی داشته باشند؟

16. استعمار فرهنگی یعنی چه؟

17. عالمان و حوزه های دینی چه نقشی می توانند در بیداری فکری مسلمانان و آشناشدن آنها با فرهنگ واقعی اسلام داشته باشند؟

18. حوزه های علمیه در این زمینه چه ضعف هایی داشته و دارند؟

19. نقش دانشگاه ها در زمینه تهاجم فرهنگی بیگانگان چیست؟

20. چگونه می توان از تجربه های ملت های پیشین و اقوام دیگر در موفقیت یا شکست در برابر تهاجم فرهنگی بهره برد؟

21. رهبری دینی و ولایت فقیه چه نقشی در حفظ جامعه اسلامی در برابر تهاجم فرهنگی دارد؟

پرسش های کارشناسی

1. عناصر فرهنگ دینی و ملی ما کدام است و چگونه با یکدیگر تلفیق شده اند؟

2. علت توجه ویژه دشمنان به فرهنگ دینی، در جامعه اسلامی ما چیست؟

3. مراکز فرهنگی مرتبط با موضوع تهاجم فرهنگی کدامند و چه عملکردی داشته اند و باید داشته باشند؟

ص: 128

4. عنصر ولایت فقیه در حوزه فرهنگ اسلامی شیعی چه نقشی داشته است؟ پیشینه تاریخی آن چیست و اهمیت آن تا چه اندازه است؟

5. استراتژی های دفاع و هجوم در حوزه فرهنگ دینی کدامند و بر چه پایه های علمی و عملی استوار شده اند؟

6. تفاوت نگرش علمی به فرهنگ، با نگرش دینی چیست؟ و شرایط ما با کدام یک سازگاری دارد؟

7. رسانه از چه موضوع هایی می تواند برای برنامه سازی در حوزه هجوم و دفاع فرهنگی استفاده کند؟

8. نقاط ضعف رسانه در رویارویی با تهاجم فرهنگی کدام است؟

9. چه استراتژی هایی در برابر رسانه های رقیب باید در پیش گرفت؟

10. درباره اثرهای جهانی شدن فرهنگ، بر فرهنگ دینی توضیح دهید؟

کتاب شناسی

1. محمدسعید، فیاض، درآمدی بر تهاجم فرهنگی غرب، وزارت ارشاد اسلامی، 1372.

2. ستار هدایت خواه، تهاجم فرهنگی، آموزش و پرورش.

3. اسماعیل شفیعی سروستانی، تهاجم فرهنگی و نقش تاریخی روشنفکران، انتشارات کیهان.

4. جلال رفیع، فرهنگ مهاجم، فرهنگ مولد، اطلاعات، 1374.

5. ابراهیم، رزاقی، الگوی مصرف و تهاجم فرهنگی.

6. گروهی از نویسندگان، تاریخ و فرهنگ معاصر، جلد 5.

ص: 129

7. گروهی از نویسندگان، تهاجم فرهنگی (مجموعه مقالات سومین سمینار)، جمعیت زنان جمهوری اسلامی ایران، 1372.

8. «تهاجم فرهنگی و دیدگاه ها»، فصلنامه علوم سیاسی، دانشگاه باقرالعلوم علیه السلام ، 1374.

9. گروهی از نویسندگان، «تهاجم فرهنگی غرب»، مجله مکتب اسلام، شماره 368.

10. گروهی از نویسندگان، «تهاجم فرهنگی»، همان، سال 31، شماره 5.

11. «انقلاب اسلامی و تهاجم فرهنگی»، فجر انقلاب در بهار قرآن، سازمان تبلیغات اسلامی.

12. «تهاجم فرهنگی»، اهمیت دین در زندگی بشر، ره توشه راهیان نور، دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1376.

13. گروهی از نویسندگان، «تهاجم فرهنگی»، پاسدار اسلام، شماره 131.

14. «تهاجم فرهنگی علیه انقلاب اسلامی»، مجله پیام انقلاب، شماره 255.

15. «تهاجم فرهنگی علیه انقلاب اسلامی»، همان، شماره 258.

16. گروهی از نویسندگان، «تهاجم فرهنگی و هنر»، مجله پیام انقلاب، شماره 266.

17. گروهی از نویسندگان، «دفاع از تهاجم فرهنگی»، همان، شماره 267، سپاه پاسداران.

18. «تهاجم فرهنگی و کشف حجاب»، حکایت کشف حجاب، مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، 1373.

19. «تهاجم فرهنگی و حوزه علمیه»، حوزه و روحانیت، ج 3، دفتر مقام

ص: 130

معظم رهبری، سازمان تبلیغات انقلاب اسلامی.

20. «رسالت مبلغین و تهاجم فرهنگی غرب»، مجله بصائر، شماره 16 و 17.

21. «بررسی ابعاد تهاجم فرهنگی از دیدگاه امام خمینی»، روزنامه ابرار، 15/8/74.

22. «نقش جوانان ایران در قبال تهاجم فرهنگی از دیدگاه امام خمینی»، روزنامه اطلاعات، 27/5/71.

23. «بررسی تهاجم فرهنگی غرب و عکس العمل امام خمینی در قبال آن»، 26/11/73.

24. «بررسی مفهوم تهاجم فرهنگی از دیدگاه امام خمینی»، روزنامه جمهوری اسلامی، 29/6/74.

25. «بررسی واژه تهاجم فرهنگی و نقش امام خمینی در مبارزه با این فرهنگ»، روزنامه رسالت، 15/12/70.

26. محمد محمدی اشتهاردی، «بررسی نقش غرب زدگی، هجوم فرهنگی غرب در نابودی انقلاب اسلامی ایران از نظر امام خمینی»، روزنامه کیهان، 16/3/72.

27. محمد تقی رهبر، «ضرورت مقابله با تهاجم فرهنگی غرب علیه انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی»، روزنامه کیهان، 20/11/70.

28. آل احمد، جلال، غرب زدگی، انتشارات رواق.

29. آل اسحق خوئینی، علی، اسلام از دیدگاه دانشمندان جهان، مرکز انتشارات دفترتبلیغات اسلامی، قم، 1370.

ص: 131

30. آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ترجمه: دکتر باقر ساروخانی، انتشارات کیهان، 1380.

31. ادوارد برمن، کنترل فرهنگ، ترجمه: حمید الیاسی، نشرنی.

32. ادیبی، حسین، زمینه انسان شناسی، انتشارات پیام.

33. ارنست کاسیرر، رساله ای در باب انسان درآمدی بر فلسفه فرهنگ، ترجمه: دکتر بزرگ نادرزاد، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، 1373.

34. اژان کازینو، قدرت تلویزیون، ترجمه: علی اسلامی، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1364.

35. اسلامی ندوشن، محمد علی، ایران را از یاد نبریم و به دنبال سایه همای، انتشارات یزدان، 1370.

36. اقبال لاهوری، محمد، احیاء فکر دینی در اسلام، ترجمه: احمد آرام، نشر کتاب پایا.

37. الوین تافلر، موج سوم، ترجمه: شهین دخت خوارزمی، نشر نو.

38. بختیاری علی قلی، محمود، زمینه ایران، انتشارات پاژنگ.

39. بخشی، عباس، «نقش فرهنگ در جوهر وجودی انسان»، روزنامه اطلاعات، 21/6/73.

40. «پویایی و میرایی تمدن ها»، سوره، جنگ سوم، حوزه اندیشه و هنر اسلامی.

41. پهلوان، چنگیز، فرهنگ شناسی.

42. توسلی، غلام عباس، «نقش فرهنگ در ایجاد و رشد شخصیت»، مجله کلمه، ش 12.

ص: 132

43. تی _ بی _ باتومور، جامعه شناسی، ترجمه: سید حسن حسینی کلجاهی و سیدحسن منصور، نشر کتاب های جیبی.

44. ثقفی، رضا، «مفاهیم فرهنگ در ادبیات فارسی»، مجله فرهنگ و زندگی، شماره 1.

45. «جوامع تمدن ساز»، مجلس و پژوهش، سال دوم، شماره هفتم.

46. جهان بیگلو، رامین، «مفهوم فرهنگ در آیینه جهان امروز»، مجله کیان، شماره 19.

47. خامنه ای، سید علی، مقابله با شبیخون دشمن، انتشارات نمایندگی ولی فقیه، اصفهان، 1371.

48. رحمانی، جعفر، علی باقی نصر آبادی، فرهنگ و رفتار سازمانی، چاپ ستاره، 1376.

49. روح الامینی، محمود، گرد شهر با چراغ، کتاب زمان.

50. زیبا کلام، صادق، مقدمه ای بر انقلاب اسلامی، انتشارات روزنه، 1375.

51. سید قطب، آینده در قلمرو اسلام، ترجمه: سید علی خامنه ای، انتشارات هجرت، قم.

52. __________________ ، چراغی بر فراز راه، نشر حرّ.

53. عبدالوهاب، فراتی، رهیافت های نظری بر انقلاب اسلامی، انتشارات معارف، 1379.

54. فرهنگ شناسی، انتشارات عطار.

55. «فرهنگ علمی و فرهنگ عمومی»، اطلاعات سیاسی اقتصادی، سال 9، ش 3 و 4.

ص: 133

56. فرهنگی، علی اکبر، نظری به فرهنگ، مجله نامه فرهنگ، شماره 30.

57. کاظمی، سید علی اصغر، بحران نوگرایی در فرهنگ سیاسی در ایران معاصر، نشر قومس، 1376.

58. محمد، فرحزاد، کتاب و کتاب خانه در تمدن اسلامی، موسسه آستان قدس رضوی.

59. محمود، سریع القلم، توسعه جهان سوم و نظام بین الملل، نشر سفیر، 1375.

60. مدرسی، سید محمد تقی، پارسا، محمد صادق، اصول و پایه های تمدن اسلامی، انتشارات محبان الحسین، 1379.

61. مصباح یزدی، محمد تقی، تهاجم فرهنگی، چاپ اول، انتشارات موسسه آموزشی وپژوهشی امام خمینی، 76.

62. مطبوعات و رسانه ها از دیدگاه امام خمینی رحمه الله، تهیه و تنظیم: رسول سعادتمند، انتشارات نسیم، 1378.

63. مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، انتشارات صدرا، 1366.

64. نیک گهر، عبدالحسین، مبانی جامعه شناسی، انتشارات رایزن،1369.

65. نیم کف، اکبری، زمینه جامعه شناسی، اقتباس: آماج آریان پور، نشر دهخدا.

66. هدایت خواه، ستار، تهاجم فرهنگی، نشر آموزش و پرورش.

معرفی مراکز و نهادهای مرتبط با موضوع

معرفی مراکز و نهادهای مرتبط با موضوع

ص: 134

حوزه های علمیه: حوزه، این دانشگاه معنویت و علم و معرفت اسلامی در طول عمر پربرکت خود، فرزانگان بسیاری را در دامان خویش پروریده و در جایگاه سترگ رهبری دینی و اجتماعی جای داده است. فرزانگانی که با تلاش و فداکاری خود، نگاهبان فرهنگ اسلامی و ادامه دهنده آن بوده اند و درخت ایمان نسل ها را در فصل های مختلف تاریخ بشر، از شر استبداد حاکمان خودسر و آفت فرهنگ های استعماری و آسیب گرایش های الحادی در امان داشته اند.

این چشمه جاری، از متن حوزه های درسی گسترده صادقین علیهماالسلام جوشیده و هزاران سال، در جغرافیای فکر و فرهنگ جوامع اسلامی جریان داشته است و در مسیر خود، گاه گسترش یافته و زمانی در کویر مشکلات و سنگلاخ حوادث، گرفتار شده است.

این جاری زلال هر چند اوج و فرود داشته، ولی در کوران سخت ترین هجوم ها نیز نخشکیده است و همواره مردانی وارسته، از این کوثر معنوی، شهد ایمان و آگاهی و اخلاص و ایثار نوشیده و به حیات راستین معنویت راه یافته اند و آن گاه به هدایت انسان ها قد برافراشته و به نبرد با ظلمت ها برخاسته اند.

ص: 135

سخن آخر

فرهنگ، روح و هویت تاریخی ملت هاست. هر ملتی پس از پشت سرگذاشتن فراز و نشیب های روزگار، سرانجام هویتی را در خود به یادگار می گذارد که نشان دهنده شخصیت و منش جمعی اوست. در عصر گسترش ارتباطات و کوتاهی فاصله ها، کنش و واکنش این هویت جمعی یعنی فرهنگ، اجتناب ناپذیر است. این کنش و واکنش در طول تاریخ استمرار داشته و بسته به قوت و ضعف فرهنگ ها، وضعیتی تدافعی یا تهاجمی به خود گرفته است. هجوم و دفاع فرهنگی به توانایی یک فرهنگ در اثرگذاری بر فرهنگ های دیگر یا اثرپذیری از آنها بستگی دارد. بنابراین، این عصر را که عصر تعامل نزدیک فرهنگ ها با یکدیگر است، به حق می توان قرن فرهنگ ها و تمدن ها نامید.

فرهنگ های گوناگون در کنار همه ویژگی های متفاوت، یک نقطه اشتراک دارند و آن فطرت آدمی و گرایش به کمال مطلق، یعنی خداوند متعال است. در نظر جامعه شناسان، مذهب بخشی از فرهنگ است، ولی در نگرش دینی، فرهنگ خود گوشه ای از فضای دین را اشغال می کند. خداوند متعال که

ص: 136

حقیقت مطلق است، برای نجات انسان ها از فساد و گمراهی، ادیان آسمانی را در اسلوبی کلی بر رسولان خود نازل فرموده و به آدمیان اجازه داده است تا هر یک در حوزه فرهنگ خویش و با رعایت حدود و ثغور، از آن بهره گیرند و مسیر حرکت خود را در هم گرایی توحیدی بزرگ از کثرت به وحدت سامان بخشند. در این میان، کسانی نیز که به دنبال منافع خویش بوده و درصدد تجاوز و تعدی به حقوق دیگران برآمده اند، همواره فرهنگ دینی را بزرگ ترین سد راه خود برای رسیدن به اهدافشان دیده اند. از این رو، همه تلاش خویش را به کار گرفته اند تا دین، به ویژه اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را از صحنه اندیشه و عمل انسان ها خارج کنند و فرهنگ را به عنوان دست مایه ای بی ضرر و بی خطر برای منافع خویش در آورند. این موضوع اصلی علت کشاکش میان فرهنگ های متفاوت است. رسانه در این میان نقشی بس خطیر دارد که اگر با دقت و شناخت و خلوص و تعهد به انجام برسد، بزرگ ترین و اثر بخش ترین ثمرات را برای نجات انسان ها از این گرداب خود ساخته به دنبال خواهد داشت. بر عکس چنان چه در این زمینه دقت کافی صورت نگیرد، به سادگی می تواند، در خدمت جهان خواران در هجوم به عرصه دین و ریشه کن کردن آن قرار گیرد.

فرهنگ دینی در عین دفاع از کیان و هویت خویش به پایگاه های فرهنگی دشمنان نیز اثر می گذارد و هجوم می برد. در این زمینه ولایت، نقش کلیدی و محوری و تعیین کننده در حیات امت اسلامی بر عهده دارد. جهان خواران نیز به همین دلیل عنصر ولایت را اصلی ترین هدف هجوم خود قرار داده و همه

ص: 137

تلاش خود را در ناتوان کردن یا از میان بردن اثرهای آن به کار گرفته اند. در این میان، رسانه نمی تواند نقش خود را در این زمینه کتمان کند.

به امید آنکه رسانه به عنوان تکیه گاه فرهنگ دینی، در جامعه انقلاب اسلامی ما بتواند به طور کامل راهبردهای هجوم و دفاع فرهنگ دینی را سامان دهد و راه را برای جهانی شدن فرهنگ عدالت در برابر نظم متکی بر ظلم هموار ساخته، زمینه ساز ظهور منجی عدالت گستر بشریت گردد.

ص: 138

کتاب نامه

* قرآن کریم.

* نهج البلاغه، فیض الاسلام.

67. ابن خلدون، عبدالرحمن، مقدمه، ترجمه: محمد پروین گنابادی، انتشارات علمی فرهنگی، 1375.

68. اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، چاپ دوم، انتشارات امیرکبیر، 1341.

69. تامپسون، جان ب. ایدئولوژی و فرهنگ مدرن، ترجمه: مسعود اوحدی، مؤسسه فرهنگی آینده پویان، تهران، 1378.

70. جعفری، محمد تقی، فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران،1373.

71. جوادی آملی، عبداللّه ، ولایت فقیه، مرکز نشر اسراء، 1379.

72. خامنه ای، سید علی، فرهنگ و تهاجم فرهنگی، انتشارات سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1374.

73. رژه گارودی، آمریکا ستیزی چرا، ترجمه: جعفر یاوه، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1381.

74. ژان لوئی بارسو، سوزان شی شنایدر، مدیریت در پهنه فرهنگ ها، ترجمه: سید مجیداعرابی و داود ایزدی، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1379.

75. ستاری، جلال، زمینه فرهنگ مردم، نشر ویراستار، 1370.

76. صاحبی، محمد جواد، سید جمال الدین اسد آبادی، انتشارات کد روز، 1375.

77. فاضلی، نعمت الله، «مفهوم فرهنگ»، مجله رشد آموزش علوم اجتماعی، ش 16.

78. __________________ ،جهانی شدن فرهنگ و سیاست، تهران، نشر قومس،

ص: 139

1380.

79. محمدی، منوچهر، انقلاب اسلامی، زمینه ها و پیامدها، نشر معارف، 1380.

80. مطهری، مرتضی، پیرامون انقلاب اسلامی، انتشارات صدرا، 1371.

81. موسوی خمینی، روح الله، صحیفه نور، انتشارات سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1371.

82. نیک خو، مهدی، نقش هنر و رسانه در تعلیم و تربیت، انتشارات دارالثقلین، 1379.

83. «نقش و اثرات تلویزیون بر کودکان و نوجوانان»، مجله اطلاعات علمی، سال هفتم. ش9.

84. Bourdieu,pierre,culltural pawer,chapter 7,2002.

85. Differences Between left and Right Hemisphere - 2001- www.left - Right Brain.htm

86. E.Giller, Right Brain/ left. Brain, 2001, Religion

87. Power, Becker, Howard, Aetworlds, chapter 17, 2002.

88. macrocosm Broun Dominance and Hemispherical thinking, chapter 13 , 2000.

89. swidler, Amn, cultural power and social movements , chapter 28 , 2002.

ص: 140

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109