شمیم خرد (نگاهی نو و مستند به برخی دیدگاه های متفاوت)

مشخصات کتاب

سرشناسه:استادی ، مرتضی، 1353-

عنوان و نام پدیدآور:شمیم خرد (نگاهی نو و مستند به برخی دیدگاه های متفاوت)/ مرتضی استادی، مهدی عدالتیان.

مشخصات نشر:مشهد: طنین قلم، 1387.

مشخصات ظاهری:127 ص.

شابک:15000ریال: 978-964-6173-10-1

وضعیت فهرست نویسی:فاپا

یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.

موضوع:نماز -- اهل سنت

موضوع:شیعه -- دفاعیه ها و ردیه ها

شناسه افزوده:عدالتیان، مهدی، 1343 -

رده بندی کنگره:BP186/الف45ش8 1387

رده بندی دیویی:297/353

شماره کتابشناسی ملی:1326401

ص: 1

اشاره

ص: 2

نگاهی نو و مستند به برخی دیدگاههای متفاوت مسلمانان

گردآورندگان

مرتضی استادی- مهدی عدالتیان

1387

ص: 3

پیشگفتار

اختلاف مسلمانان به ویژه در مسائل اعتقادی و علمی مایهی تأسف و تأثر هر مسلمان دلسوز و آزاده است.

از جمله آرزوهای همه مسلمانان به ویژه جوانان محقّق این است که عالمان دینی در کنار هم و بدون هیچ غرضورزی شخصی، مدارک و اسناد دینی را بازبینی نموده، ضمن آشنایی با مدارک فقهی و اعتقادی یکدیگر هر چه بیشتر هم نظر شوند.

در این سلسه بحثها برآنیم تا برخی منابع مهم اسلامی را در مسائل اختلافی فراوری پژوهندگان حقیقت قرار دهیم، تا خود بررسی و قضاوت کنند.

در آغاز یادآوری چند نکته شایسته مینماید:

1- هدف ما تنها زمینهسازی برای شناخت و انتخاب آگاهانه است؛ لذا با احترام به همهی مذاهب اسلامی کوشیدهایم تا از معتبرترین منابع بهره گرفته، تصویر صفحات کتابها را عیناً درج نماییم.

2- برای رعایت اختصار به مهمترین نکات در هر بحث اشاره نموده و از تفضیل و بیان مطالب کماهمیت پرهیز کردهایم.

3- در اولین کتاب به بررسی پنج مسألهی فقهی پرداختهایم و اگر توفیق الهی یار گردد، در ادامهی این سلسله مباحث، به بررسی سایر پرسشهای فقهی و اعتقادی خواهیم پرداخت.

ص: 4

بخش اول: باز یا بسته بودن دستها در نماز

ص: 5

یکی از مسائل متفاوت میان مسلمانان باز یا بسته بودن دستها به هنگام نماز است و این پرسش برای برخی مطرح است که:

«چرا شیعیان با دست باز نماز میخوانند؟»

در پاسخ این سؤال، برای رعایت اختصار، به شش نکته کوتاه، با ارائه مدرک از معتبرترین کتابها اشاره مینماییم.

ص: 6

(1)

در برخی نقلها که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) به تفصیل و با ذکر جزئیات یاد شده است، هیچ اثری از این که آن حضرت دستها را هنگام نماز روی هم میگذاشتند نمییابیم.

جالب این است که اصحاب دیگر هم این کیفیت نماز را تصدیق نمودهاند، به عنوان نمونه در سنن ابن ماجه یکی از شش کتاب معروف و معتبر اهل سنت میخوانیم:

«هنگامی که رسول خدا به نماز میایستاد دستهایش را محاذی (در راستای) دو شانه خود قرار میداد و تکبیر میگفت، تا آن که هر عضوی از اعضای او در جای خود قرار میگرفت، آنگاه قرائت خوانده و تکبیر میگفت.»(1)

بنابراین با دست باز نماز خواندن موفاق با نماز رسول خدا است.

ص: 7


1- . این کتاب یکی از شش کتاب معتبر و معروف اهل سنت است که از آنها به صحاح ستّه تعبیر می شود و مؤلف آن محمد بن یزید قزوینی (ابن ماجه) متوفای سال 275 هجری قمری می باشد.

ص 11

(5/000)کتاب إقامة الصلاة و السنة

1061- حدثنا مُحَمَّدُ بنُ بَشّارِ، حَدَّثَنَا أَبُو عَاصِمٍ، حَدَّثَنَا عَبدُالحَمِیدِ بنُ جَعفَرٍ. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بنُ عَمرِو بنِ عَطَاءٍ؛ قَالَ: سَمِعتُ أَبَا حُمَیدِ السَّاعِدِیَِ فِی عَشرَةٍ مَن أَصحَابِ رَسُولِ اللهِ، فِیهِم أَبُو قَتَادَةَ. فَقَالَ أَبُو حُمَیدٍ: أَنَا أعلَمُکُم بِصَلَاةِ رَسُولِ اللهِ. قَالُوا: لِمَ؟ فَوَ اللهِ مَا کُنتَ بِأَکثَرِنَا لَهُ تَبَعَةُ، وَلاَ أَقدَمَنَا لَهُ صُحبَةً. قَالَ: بَلَی. قَالُوا: فَأعرِض. قَالَ: کَانَ رسُولُ اللهِ إذَا قَامَ إلَی الصَّلاةِ کَبَّرَ، ثُمَّ رَفَعَ یَدَیهِ حَتَّی یُحاذِیّ بِهِمَا مَنکِبَیهِ. وَ یَقِرَّ کُلُّ عُضو مِنهُ فِی مَوضِعِهِ. ثُمَّ بَقرَأَُ. ثُمَّ یُکَبَّرُ، وَ یَرفَعُ یَدَیهِ حَتَّی یُحَاذِیَ بِهِمَا مَنکِبَیهِ. ثُمَّ یَرکَعُ وَیَضَعُ رَاحَتَیهُ عَلَی رُکبَتَیهِ مُعتَمِداً. لاَ یَصُبُّ رَأسَهُ وَلاَیُقنِعُ. مُعتَدِلاً. ثُمَّ یَقُولُ: «سَمِعَ اللهُ لِمَن حَمِدَهُ» وَ یَرفَع یَدَیهِ حَتَّی یُحَاذِیَ بِهِمَا مَنکِبَیهِ. حَتَّی یَقِرَّ کُلَّ عَظمٍ إِلَی مَوضِعِهِ. ثُمَّ یَهوِی إلَی الأرضِ وَیُجَافِی بَننَ یَدَیهِ عَن جَنبَیهِ. ثُمَّ یرْفَعُ رَأْسَهُ وَ یثْنِی رِجْلَهُ الْیُسْرَی فَیقْعُدُ عَلَیهَا وَ یفْتَحُ أَصَابِعَ رِجْلَیهِ إِذَا سَجَدَ ثمَّ یَسْجُدُ. ثُمَّ یُکَبَّرُ وَ یَجلِسُ عَلَی رِجلِهِ الیُسرَی حَتَّی یرْجِعَ کلُّ عَظْمٍ منهُ إِلَی مَوْضِعِهِ. ثُمَّ یَقُومُ فَیَصنَعُ فِی الرَّکعَةِ الأُخرَی مِثلَ ذلِکَ. ثُمَّ إِذَا قَامَ مِنَ الرَّکَعَتَینِ رَفَعَ یَدَیهِ حَتَّی یُحَاذِیَ بِهِمَا مَنکِبیهِ، کَمَا صنَعَ عِندَ أُفتِتَاحِ الصَّلاَةِ. ثُّمَّ یُصَلَّی بَقِیَّةً صَلاَتِهِ هکَذَا. حَتَّی إِذَا کَانَتِ الََسَّجدَةُ الَّتِی یَنقَضِی فِیهَا التَّسلِیمُ أَخَّرَ إِحدَی رِجلَیهِ وَ جَلَسَ عَلَی شِقَّهِ الأَیسَرِ، مُتَوَرَّکاً. قَالُوا: صَدَقتَ. هکَذَا کَانَ یُصَلِّی رَسُولُ اللهِ.

سنن ابن ماجة، کتاب اقامة الصلاة و ألسنة- حدیث 1060.

همچنین ابن رشد قرطبی از علمای بزرگ اهل سنت در قرن ششم در کتاب فقهی خود «بدایة المجتهد و نهایة المقتصد» مینویسد:

ص: 8

«روایات صحیحی از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) وارد شده است که در آن، خصوصیات نماز پیامبر ذکر شده ولی در آنها از تکتف و قرار دادن دست راست روی دست چپ سخنی به میان نیامده است... و لذا جماعتی معتقدند لازم است و روایاتی را بپذیریم که درآنها این زیادتی، یعنی تکتف وجود ندارد؛ زیرا این صورت، نقلش بیشتر است.»

ص: 9

ص 13

112 کتاب الصلاة

الیسری علی رکبته الیسری و یشیر بأصبعه». واتّفق العلماء علی أن هذه الهیئة من هیئة الجلوس المستحسنة فی الصّلاة، و اختلفوا فی تحریک الأصباع لاختلاف الأثر فی ذلک، و الثابت أنه کان یشیر فقط.

المسألة الخامسة: اختلف العلماء فی وضع الیدین إحداهما علی الاخری فی الصلاة، فکره ذلک مالک فی الفرض، و أجازه فی النفل. ورأی قوم أن هذا الفعل من سنن الصلاة، و هم الجمهور. و السبب فی اختلافهم: أنه قد جاءت آثار ثابتة نقلت فیها صفة صلاته علیه الصّلاة والسّلام، و لم ینقل فیها أنه کان یضع یده الیمنی علی الیسری، و ثبت أیضاً أن الناس کانوا یؤمرون بذلک. ورود ذلک أیضاً من صفة صلاته علیه الصلاة و السّلام فی حدیث أبی حمید، فرأی قوم أن الآثار التی أثبتت ذلک اقتضت زیادة علی الآثار التی لم تنقل فیها هذه الزیادة، و أن الزیادة مجیب أن یصار إلیها. ورأی قوم: أن الأوجب المصیر إلی الآثار التی لیس فیها هذه الزیادة؛ لأنها أکثر، و لکون هذه لیست مناسبة لأفعال الصّلاة، و إنّما هی من باب الاستعانة، و لذلک أجازها مالک فی النفل ولم یجزها فی الفرض، و قد یظهر من أمرها أنها هیئة تقتضی الخضوع، و هو الأَولی بها.

بدایة المجتهد و نهایة المقتصد-کتاب الصلاة- الفصل الثانی

المسألة الخامسة- ص112.

ص: 10

(2)

نماز خواندن با دست باز را همهی مذاهب اسلامی صحیح میدانند، امّا با دست بسته نماز خواندن مورد اختلاف است.

در مذهب حنفی، شافعی و حنبلی آن را مستحب میدانند.

در مذهب مالکی نماز خواندن با دست بسته در نماز واجب مکروه(1) است و در مذهب اهل البیت (علیهمالسلام) این کار جایز نیست.

بنابراین نماز خواندن با دست باز مورد قبول همه مذاهب اسلامی بوده، به احتیاط نزدیکتر است.

ص: 11


1- . در کتاب المدونة الکبری که در فقه مالکی است می خوانیم. «مالک در مورد قرار دادن دست راست بر دست چپ در نماز چنین می گوید: آن را در نماز واجب موجّه نمی دانم (و آن را مکروه می دانست)». کتاب « المدونة الکبری » مجموعه ای از آراء مالک است که ابتدا توسط شاگردش ابن قاسم اسد بن فرات «م213ه_. ق» در پاسخ به سؤالات فقهی جمع آوری و سپس توسط سُحنون «م 213ه_ .ق» تکمیل و تهذیب و آراسته و به « المدونة الکبری » نامیده شد.

ص15

الاعتماد فی الصلاة الاتکاء و وضع الید علی الید:

قال. وسألت مالکاً عن الرجل یصلی إلی جنب حائط فیتکیء علی الحائط؟ فقال: أما فی المکتوبة فلا یعجبنی، و أما فی النافلة فلا رأی به بأساً. قال ابن القاسم: و العصا تکون فی یده عندی بمنزلة الحائط. قال و قال مالک: إن شاء اعتمد و إن شاء اعتمد و إن شاء لم یعتمد، و کان لا یکره الاعتماد. قال: و ذلک علی قدر ما یرتفق به فلینظر أرفق ذلک به فلیصنعه، قال: و قال مالک فی وضع الیمنی علی الیسری فی الصلاة، قال: لا أعرف ذلک فی الفریضة و کان بکرهه، و لکن فی النوافل إذا طال القیام فلا بأس بذلک یعین به نفسه. قال سحنون، عن ابن وهب، عن سفیان الثوری، عن غیر واحد من أصحاب رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) أنهم رأوا رسول الله صلی الله علیه و آله واضعاً یده الیمینی علی الیسری فی الصلاة.

المدونة الکبری- جلد1-صفحه47- کتاب الصلوة باب ما جاء فی هیئة الجود

ص: 12

(3)

آنها که نماز خواندن با دست بسته را مستحب میدانند در محل قرار دادن دست اختلاف دارند!

برخی محل آن را زیر ناف، و عدهای محل آن را روی سینه تعیین نمودهاند!

ابن قدامه (ابو محمد عبدالله بن احمد بن محمد) که از علمای بزرگ حنبلی در قرن هفتم (م.620 ث_.ق) میباشد در کتاب فقهی خود به نام المغنی چنین مینویسد:

«روایات در محل قرار دادن دستها مختلف است، از احمد (بن حنبل) نقل شده که باید دستها را پایین ناف قرار داد ... و در نقل دیگری از او آمده که باید دستها بالای ناف قرار گیرد ...»

ص: 13

ص 17

 (المغنی و الشرح الکبیر)                             دعاء الاستفتاح                515

اختلفت الروایة فی موضع وضعها، فروی عن أحمد انه یضعمها تحت سرته وروی ذلک عن علی و ابی هریرة وأبی مجاز و النخعی و الثوری و إسحاق لما روی عن علی أنه قال من السنة وضع الیمین علی الشمال تحت السرة، رواه الامام أحمد و أبو داود و هذا ینصرف الی سنة النبی (صلیاللهعلیهوآله) و لانه من ذکرنا من الصحابة، و عن أحمد انه یضعهما فوق السرة و هو قول سعید بن جبیر و الشافعی، لماء وی وائل بن حجر قال: رأیت النبی (صلیاللهعلیهوآله) یصلی فوضع یدیه علی صدره احداهما علی الأخری و عنه انه مخیر فی ذلک الجمیع مروی و الامر فی ذلک واسع

(مسئله) قال (و یقول سبحانک اللهم و بحمدک، و تبارک السمک، و تعالی جدک و لا إله غیرک)

و جملته أن الاستفتاح من سنن الصلاة فی قول أکثر أهل العلم، و کان مالا لایراه بل یکبر و بقرأ لما روی أنس قال: کان النبی (صلیاللهعلیهوسلم) و أبوبکر و عمر یفتتحون الصلاة بالحمد لله رب العالمین متفق علیه.

(الذین هم فی صلاتهم خاشعون) رموا بأبصارهم الی موضع السجود

(مسئلة) (ثم یقول سبحانک اللهم و بحمدک، و تبارک اسمک، و تعالی جدک، و لا إله غیرک) الاستفتاح من سنن الصلاة فی قول أکثر أهل العلم، و کان ملک لایراه بل یکبر و یقرأ لما روی أنس قال: کان النبی (صلیاللهعلیهوآله) و أبوبکر و عمر یفتتحون الصلاة بالحمد لله رب العالمین متفق علیه.

ولنا أن النبی (صلیاللهعلیهوآله) کان یستفتح بما سنذکره و عمل به الصحابة رضی الله عنهم فکان عمر یستفتح به صلاته یجهر به لیسمعه الناس، و عبدالله بن مسعود، و حدیث أنس أراد به القراة کما روی أبو

ص: 14

هریرة یقول الله تعالی «قسمت الصلاة بینی و بین عبدی نصفین» و فسره بالفاتحة مثل قول عائشة کان النبی (صلیاللهعلیهوآله) یفتتح الصلاة بالتکبیر و القراة بالحمد لله رب العالمین و یتعمین حمله علی هذا لما ذکرنا من فعل غمر وهو ممکن روی عنه أنس(1)

ص: 15


1- المغنی و الشرح الکبیر- ابن قدامة - ج1- ص515.

(4)

علاوه بر نقل اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) که در وصف نماز آن حضرت گفتهاند ایشان با دست باز نماز میخواند، جمعی از تابعین (یعنی آنها که پیامبر را ندیده، امّا اصحاب آن حضرت را مشاهده کردهاند) گفتهاند: نمازگزار باید دستهای خود را در حال نماز رها کند و از نهادن دستها بر روی هم بپرهیزد.

نووی (یحیی بن شرف) که از بزرگان علمای شافعی در قرن هفتم (م. 676ه_.ق) میباشد در کتاب المجموع که در فقه شافعی است مینویسد:

«ابن منذر از عبدالله بن زبیر، حسن بصری و (ابراهیم) نخعی حکایت میکند که نمازگزار باید دستهای خود را (هنگام نماز) رها کند و بر روی هم قرار ندهد... »

ص: 16

ص19

 (فرع) فی مذاهب العلماء فی وضع الیمنی علی الیسری: قد ذکرنا ان مذهبنا أنه سنة و به قال علی بن ابی طالب و ابو هریرة و عائة و آخرون من الصحابة رضی الله عنهم و سعید بن جبیر و النخعی و ابو مجلذ و

آخروی من التابعین و سفیان الثوری و أبو حنیفة و أصحابه و أحمد و اسحق و ابو نور و داود و جمهور العلماء قال الترمذی و العمل علی هذا عند أهل العلم من الصحابة و التابعین و من بعدهم و حکی ابن المنذر عن عبدالله ابن الزیر و الحسن البصری و انخعی أنه یرسل یدیه و لایضع إحداهما علی الاخری و حکاه القاضی ابوالطیب أیضا عن ابن سیر بن و قال اللیث بن سعدیر سلهما فان طال ذلک علیه وضع الیمین علی الیسری نجب علیه أیضا لما روی عن عبادة بن الصامت رضی الله عنه قال «کنا خلف رسولالله (صلیاللهعلیهوآله) و صحبه و سلم فی صلاة الفجر فثقلت علیه القراءۀ فلما فرغ قال لعلکم تقرؤن خلفی قلنا نعم قال لا تفعلوا ذلک الا بفاتحة الکتاب» (1) و هذا القول یعرف بالجدید و لم یسمعه المزنی من الشافعی رضی الله عنه فنقله عن بعض اصحابنا عه یقال انه اراد الربیع و اما القول الاول فقد نقله سماعا عن الشافعی رضی الله عنه * و قال ابو حنیفة لایقرأ المأموم لافی السریة ولا فی الجهریة و حکی القاضی ابن کج ان بعض اصحابنا قال به و غلط فیه (التفریح) ان قلنا لایقرأ المأموم فی لاجهریة فلو کان أصم أو کان بعیدا لایسمع قراءة الامام فهل یقرأ فیه و جهان أصحهما نعم و لو جهر الامام فی صلاة السرا و بالعکس فالاعتبار بالسکیفیة المشروعة فی الصلاة أم بفعل الامام فیه و جهان قال صاحب التهذیب أصحهما ان الاعتبار بصفة الصلاة و هذا ظاهر لفظ المصنف حیث قال سقوطها عن المأموم فی

ص: 17

الجهریة و لاصلاة جهریة و ان اسرالامام بها و الذی ذکره المحاملی حکایة عن نص الشافی رضی الله عنه یقتضی الاعتبار بفعل الامام و هو الموافق للوجه الاصح فی المسألة المتقدمة و هل ین للمأموم علی هذا القول أن یتعوذ روی فی البیان فیه و جهین أحدهما لا و به قال أبو حنیفة لانه لایقرأو الثانی نعم النه ذکر سری فیشارک الامام فیه کما لواسر بالفاتحة و اذا قلنا المأموم یقرأ فلا یجهر بحیث یغلب جاره و لسکن یأتی بها سرابحیث یسمع نسه لو کان سمیعا فان ذلک ادنی القراءة و یستحب للامام علی هذا القول أن یسکت بعد قراءة

المجموع – النووی- جلد3-ص311.

ص: 18

(5)

از آن جا که به فرموده پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) بهترین مرجع برای فراگیری احکام دینی قرآن و اهل البیت (علیهمالسلام) میباشند، لازم است در این مسأله نیز به نظر آنان توجه کنیم و البته نهی آن بزرگواران از نماز خواندن با دست بسته بر اهل تحقیق پوشیده نیست.

نمونهای از سخنان اهل البیت (علیهمالسلام) را در صفحه مقابل ملاحظه میفرمایید:

مرحوم کلینی محدّث بزرگ شیعه (م. 369 ه_.ق) در کتاب کافی از امام محمد باقر (علیهالسلام) نقل میکند: «دستها را در حال نماز بر روی هم قرار مده... و میان پاها زیاد فاصله نینداز.»

و نیز علامه حلی عالم بزرگ شیعه(م. 726  ه_.ق) در کتاب فقهی خود به نام تذکرةالفقهاء از امام باقر (علیهالسلام) روایتی ذکر میکند که حضرت فرمودند: «...دستها را در حال نماز بر روی هم مگذار که این کار مجوسیان است.... »

ص: 19

ص21

 (باب)

(الخشوع فی الصلاة و کراشیة العبث)

1- علیّ بن إبراهیم، عن أبیه؛ و محمّد بن إسماعیل، عن الفضل بن شاذان جمیعاً، عن حمّاد بن عیسی، عن حریز، عن زرارة قال: قال أبو جعفر علیه السلام :إذا قمت فی الصلاة فعلیک بالاقبال علی صلاتک فإنّما یحسب لک منها ماأقبلت علیه و لا تعبث فیها بیدک و لابرأسک و لا بلحیتک و لا تحدث نفسک و لا تتشاب و لا تتمطّ ولا تنکقّر (2) فإنّما یفعل ذلک المجوس و لا تلثم و لا تحتفر(و لا) تفرّج کما یتفرّج البعیر و لا تقع علی قدمیک و لا تفترش ذراعیک و لا تفرقع أصابعک فإنَّ ذلک کلّه نقصان من الصّلاة  ولا تقم إلی الصلاة متکاسلاً و لا متناعساً و لا متثاقلاً فإنّها من خلال النّفاق فإنّشَ الله سبحانه نهی المومنین أن یقوموا إلی الصّلاة و هم سکاری یعنی سکر النّوم و قال للمنافقین : «و إذا قاموا إلی اصّلاة قاموا کسالی یراؤن النّاس و لا یذکرون الله إلّا قلیلاً(3)

فروع کافی- محمد بن یعقوب کلینی (ره)- کتاب الصلاة –ج 3-ص 229.

مسألة 330: التکفیر مبطل للصلاة و هو وضع الیمین علی الشمال فی القراءة عند علمائنا لاجماع الفرقة علیه- قاله الشیخ و المرتضی(3)- و لانه فعل کثیر فیکون مبطلاً، و لأنه أحوظ لوقوع الخلاف فیه دون الإرسال، ولقول الباقر علیه السلام:«النحر الاعتدال فی القیام أن یقیم صلبه... و لا تکفّر،

ص: 20

إنما یصنع ذلک المجوس»(4) و سأل محمد بن مسلم أحدهما علیهما السلام عن الرجل یضع یده فی الصلاة الیمینی علی الیسری، فقال:«ذلک التکفیر لا تفعله»(5).

و قال الشافعی، وأبو حنیفة، و سفیان، و أحمد، و إسحاق،وأبو ثور، و داود: أنب وضع الیمین علی الشمال مسنون مستحب(6) إلّا أن الشافعی قال: وضع الیمین عل الشمال فوق السرّة(7). و قال أبو حنیفة: تحت

تذکرة الفقهاء- علامه حلی (ره)- ج3- مسأله 330-ص 295.

ص: 21

(6)

توجیهات غیر قابل قبول

در توجیه نماز خواندن با دست بسته حکمتهایی گفته شده که هم شگفتانگیز است و هم غیر قابل قبول.

الف- ادب و خضوع!

گفتهاند: این گونه نماز خواندن به ادب و خضوع در پیشگاه خداوند نزدیکتر است!

نووی در کتاب المجموع مینویسد: «اصحاب ما میگویند قرار دادن دست بر روی دست در حال نماز، نمازگزار را از انجام کار بیهوده باز میدارد و تواضعی نیکوتر و نوعی خشوع در پیشگاه خداوند است... »

اما به نظر ما:

از آن جا که هر جمعی در مقابل بزرگان خود به نوعی اظهار ادب میکنند(1) نمیتوان با سلیقه خود ادب در نماز را تعیین نمود، بلکه در آداب نماز باید تابع پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) و اهل البیت آن حضرت باشیم و شیوه نماز خواندن آن حضرت پیشتر یاد شد.

ص: 22


1- . مثلاً نظامیان با قرار دادن دست در کنار سر و نیز برخی ملل شرق آسیا با خم شدن و برخی ساکنان مغرب زمین با برداشتان کلاه، اظهار ادب می کنند، حال آیا پسندیده است که در نماز این گونه اظهار ادب شود؟

ص 23

ابن أبان الانصاری عن عائشة قالت« من النبوة تعجیل الافطار و تأخیر السحور و وضع الید الیمینی علی الیسری فی الصلاة» رواه البیهقی و قال هذا صحیح عن محمدبن ابان(قلت) محمد هذا مجهول قال البخاری لایعرف له جماع من عائشة و فی الباب عن جابروابن عباس و غیر هما من الصحابة عن النبی صلی الله علیه و سلم قدرواها الدار قطی و البیهقی وغیر هما و فبماذ کرناه اباغ کنفایة قال اصحابنا و لان وضع الید علی الید اسلم له من البعث و احسن فی التواضع و التضرع و التذلل و اما الچواب عن حدیث المسعیء صلاته فان النبی صلی الله علیه و سلم لم یعامه الا الواجبات فقطو الله اعلم.

المجموع- ج3-ص313 کتاب الصلاة.

ص: 23

ب- ترس از جمع شدن خون در سر انگشتها!

نوشته اند: در حال نماز نباید دستها رها باشد، چون ممکن است در طول نماز خون در سر انگشتها جمع شود!؟

محمد امین مشهور به ابن عابدین (م 1252  ه_. ق) فقیه حنفی در کتاب خود «ردّ المحتار علی الدرّ المختار» و نیز کاشانی حنفی (م 587 ه_.ق) در کتاب بدایع الصنایع از قول ابراهیم نخعی مینویسد: «آنها دستها را روی هم قرار میدادند از ترس جمع شدن خون در سر انگشتان!»

به راستی مگر دست انسان مانند بطری آب است که به هر طرف بگردانیم فوراً آبها در همان طرف جمع شود؟

وآیا ایستاده نماز خواندن باعث نمیشود که خون بر سر انگشتان پا جمع شود؟

ص: 24

ص25

210 2-کِتابُ الصلاة

(والثناء و الشعوذ و الشسقیة و التأمین) و کونهن(سرَّا، و وضع یمینه علی یساره) وکونه (تحت السرة) للرجال، لقول علیّ رضی الله عنه: من السنة وضعها تحت السرة، ولخوف اجتماع الدم فی رؤوس الأصابع (و تکبیر الرکوع و)کنا(الرفع منه) بحیث یستوی قائماً.........................................................

أنها شرط لارکن، و الشرط یلزم حصوله با تحصیله، لکن سیأتی جوابه؛ ثم هذا کله إذا قصد الإعلام بنفس التکبیرة؛ أما إذا قصد بها التحریمة و قصد بالجهل بها الإعلام، بأن کان لولا الإعلام لم یجهر، و أنه یأتی بها و لو لم یجهر فهو المطلوب کما مر؛ و الزائد علی قدر الحاجة کما هو مکروه للإمام یکره للمبلغ. و فی حاشیة أبی السعود و اعلم أن التبلیغ عند عدم الحاجة إلیه بأن بلغهم صوت الإمام مکروه. و فی «السیرة الحلبیة» اتفق الأئمة الأ--------

رد المحتار علی الدّر المختار- ابن عابدین- کتاب الصلاة- سنن الصلاة ج1-ص210.

298 کتاب اصلاة

یمکن أداؤها بدون الإمام فلم یکن القیام مفیداً، ثم إن دخل الإمام من قدام الصفوف فکما رأوه قاموا لأنه کما دخل المسجد قام مقام الإمامة. و إن دخل من وراء الصفوف فالحیح أنهکلما جاوز صفاً قام ذلک الصف لأنه صار بحال لو اقتدوا به جاز فصار فی حقهم کأنه أخذه مکانه.

وأما الذی یؤتی به بعد الفراغ من الافتتاح فنقول: إذا فرغ من تکبیرة الافتتاح یضع یمینه علی شماله و الکلام فیه فی أربعة مواضع أحدها: فی أصل الوضع و الثانی: فی وقت الوضع و الثالث: فی محل الوضع والرابع: فی کیفیةالوضع.أما الأول: فقد قال عامة العلماء أن السنة هی وضع الیمین علی الشمال. وقال

ص: 25

مالک: السنة هی الإرسال. وجه قوله أن الإرسال أشق علی البدن و الوضع للاستراحة دل علیه ما روی عن ابراهیم النخعی أنه قال: أنهم کانوا یفعلون ذلک مخافة اجتماع الدم فی رؤوس الأصابع لأنهم کانوا یطیلون الصلاة و افضل الاعمال أحمزها علی لسان رسول الله صلی الله علیه و آله.

بدائع الصنایع فی ترتیب الشرایع- الکاشانی – فصل امّا سننها (سنن صلاة) ج1- ص298.

ص: 26

ج- حفظ نیت با دست!

برخی هم گفتهاند از آنجا که نیّت در قلب انسان است، قرار دادن دستها روی سینه و قلب، موجب حفظ نیت و نگه داشتن نیت در قلب میگردد!

زرقانی از دانشمندان مالکی (م 1122 ه_.ق) در شرح خود بر موطّأ مالک، (پیشوای مذهب مالکی، متوفای 179 ه_ .ق) مینویسد:

«از نکات لطیف این است که گفتهاند: قلب محل نیت انسان است، و معمولاً برای حفظ هر چیزی دست بر روی آن میگذارند (پس برای حفظ نیت باید دست بر سینه گذارد!)»

اما کاش میدانستیم:

آیا گوینده این سخن در عبادات دیگر نظیر حج و جهاد و روزه هم با دستش نیت خود را حفظ میکند؟

ص: 27

ص27

کتاب الصلاة/ وضع الیدین إحداهما علی الأخری فی الصلاة                          389

وَوَضعُ الیَدَینِ أِحدَهُمَا عَلَی الأُخرَی فِی الصَلاةِ(یَضَعُ الُینَی عَلَی الیُسرَی)، وَتَعجِبلُ الفِطرِ وَالاستِینَاءِ بِالّسُّحُورِ.

277-وحدثنی عَن مَالِکِ، عَن أَبِی حَازِمِ بنِ دِینَارِ، عَن سَهلِ بنِ سَعدِ، أَنَّهُ قَالَ: کَانَ النّاسُ یُؤمَرُونَ، أَن یَضَعَ الرّجُلُ الیَدَ الیُمنَی عَلَی ذِرَاعِهِ الیُسرَی فِی الصَّلاَةِ،

بالخلق، أو المراد الحث علی الحیاء و الثنویه بفضله  أی لما لم یجز صنع جمیع ما شئت لم یجز ترک الاستحیاء.(و وضع الیدین أحدهما علی الأخری فی الصلاة) و قوله: (یضع الیمنی علی الیسری) من قول مالک لیس من الحدیث و هو أمر مجمع علیه فی هیئة وضع الیدیدن إحداهما علی الأخری. قاله أبو عمر فی التقصی: قال ابن حبیب لیس لذلک موضع معروف. و قال عبد الوهاب: المذهب وضعهما تحت الصدر و فوق السرة. و قال أبو حنیفة: الستنة وضعهما تحت السرة و یقبض یمناه علی الکوع و بعض المعصم من الیسری و لا یعتمد علیها. قال العلماء: الحکمة فی هذه الهیئة أنه صفة السئال الذلیل و هو أمنع من العبث وأقرب إلی الخشوع. و من اللطائف قول بعضهم: القلب موضع النیة، والعادة أن من احترز علی حفظ شیء جعل یدیه علیه. وروی اشهب عن مالک: لا بأس به فی النافلة و الفریضة، و کذا قال أصحاب مالک المدنیون. وروی مطرف و ابن الماجشون أن مالکاً استحسنه. قال ابن عبد البر: لم یأت عن النبی صلی الله علیه و آله فیه خلاف و هو قول جمهور الصحابة و التابعین، و هو الذی ذکره مالک فی الموطاً، و لم یحک ابن المنذر و غیره عن مالک غیره. وروی ابن القاسم عن مالک الإرسال و صار إلیه أکثر أصحابه، ورویأیضاً عنه إباحته فی النافلة لطول القیام و کره فی الفریضة، ونقل ابن الحاجب أن

ص: 28

ذلک حیث تمسک معتمداً لقصد الراحة.(و تعجیل الفطر و الاستیناه بالسحور) أخرج الطبرانی فی الکبیر بسند صحیح عن ابنت عباس: «سمعت النبی صلی الله علیه وآله یقول: إنا معاشر الأنبیاء آمرنا بتعجیل فطرنان و تأخیر سحورنا و أن نضع أیماننا علی شمائلنا فی الصلاة» وروی الطبرانی عن أبی الدرداء و ابن عبد البر عن أبی هریرة رفعاه: «ثلاث من أخلاق النبوّة: تعجیل الإفطار، و تأخیر السحور، و وضع الیمنی علی الیسری فی الصلاة» ورواه سعید بن منصور عن عائشة، و للطبرانی عن بعلی بن مرّة رفعه: «ثلاث یحبها الله عزوجل: تعجیل الإفطار، و تأخیر السحور، و ضرب الیدین إحداهما بالأخری فی الصلاة»

شرح الزرقانی علی الموطّأ(للامام مالک)- کتاب الصلاة- باب وضع الیدین إحداهما علی الأخری-ج1، ص389.

ص: 29

(7)

برخی بر این باورند که سرآغاز دست بسته نماز خواندن یک واقعه تاریخی است: وقتی اسیران عجم را در زمان خلافت عمر نزد او آوردند، آنها در مقابل خلیفه دست بر سینه ایستادند. عمر علت را جویا شد، آنها گفتند ما در مقابل پادشاهان این چنین احترام میکنیم. عمر چنین احترامی را در نماز و در پیشگاه خداوند نیز پسندیده است و به آن دستورداد.(1)

ص: 30


1- .جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام، فقیه بزرگ شیعه شیخ محمد حسن نجفی، ج11،صفحه 19.

(8)

در پایان ذکر این نکته لازم است که در برخی منابع اهل سنّت روایاتی دربارهی دست به سینه نماز خواندن پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نقل شده، امّا اولاً در مقابل این روایات، احادیث فراوانی در منابع اهل سنت و شیعه وجود دارد که سخنی از تکتّف در آنها نیست و ثانیاً برخی از محققین با بررسی تک تک این روایات به این نتیجه رسیدهاند که آنها با توجه به رجال اهل سنّت ضعیف و غیر قابل استناد است.(1)

ص: 31


1- .ر.ک: «نماز با دست بسته یا باز» تألیف نجم الدین طبسی.

بخش دوم: سجده بر مهر

ص: 32

یکی از مسائل مورد بحث در میان مسلمانان این است که بر چه چیزهایی میتوان سجده نمود؟

گاهی مشاهده شده است برخی از اهل تسنن از شیعیان سؤال نموده یا به آنان اعتراض کردهاند که چرا بر مهر سجده میکنید؟

گاهی نیز شیعیان به اهل سنت اشکال نمودهاند که چرا بر فرش سجده مینمایید؟

در این نوشتار بر آنیم تا با گردآوری نکاتی کوتاه و مستند به منابع معتبر، راه روشنی را برای یافتن پاسخ این سؤالات فرا روی خوانندگان قرار دهیم.

ص: 33

(1)

مهر چیست؟

بیگمان در عهد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) که کف خانهها و مساجد خاک یا حداکثر حصیر بود، مردم بر همان خاک یا سنگ یا حصیر سجده مینمودند، اما به تدریج که زیر اندازهای نمدی، پشمی و نخی متداول شد، بعضی از افراد مقداری خاک را در دستمالی قرار میداده، هنگام نماز بر آن سجده میکردند.

چنان که عالم بزرگ شیعه، شیخ حرّعاملی (م 1104  ه_ .ق) در کتاب وسائل الشیعه نقل میکند:

«امام صادق (علیهالسلام) پارچه ابریشمی زرد رنگی داشتند که در آن مقداری از خاک کربلا وجود داشت، و هنگام نماز آن را پهن نمود، و بر آن خاک سجده میکردند.»

با گذشت زمان، از آن جا که همراه داشتن خاک به خاطر احتمال ریختن، یا خاکی شدن لباس و فرش، مشکل بود، برخی از مسلمانان مقداری خاک پاک را گل کرده، سپس خشک نمودند تا هم تمیز تر و هم همراه داشتن آن آسان تر باشد و کم کم این کار رایج شد و فارسی زبانان نام آن را مهره(1) یا مُهر گذاشتند. و چون مهر همان خاک بود عرب زبانان بدان تربت گفتند.

بنابراین مهر چیزی جز همان خاک نیست.

ص: 34


1- . مهر مخفف مهره است و به هر چیز گرد و کروی شکل گفته می شود.«مهره نماز قرصی باشد برابر کف دست از خاک شفا (تربت کربلا) که بعضی از امامیه مذهبان در نماز سجده بر آن گذارند.» فرهنگ دهخدا، واژه مهره.

ص35

608                                     کتاب الصّلاة                               (ج2)

الحسین علیه السلام ینوّر إلی الأرضین السبعة، و من کانت معه صبحة من طین قبر الحسین علیه السلام کتب مسبّحاً و إن لم یسبِّح بها.

1- أحمد بن علّی بن أبی طالب الطبرسیّ فی (الاحتجاج) عن محمّد بن عبدالله ابن جعفر الحمیری، عن صاحب الزّمان علیه السلام أنّه کتب الیه بسأله عن المسجدة علی لوح من طین القبر هل فیه فضل؟ فأجاب علیه السلام یجوز ذلک و فیه الفضل، قال: و سأله هل یجوز للرّجل إذا خاف السّهو و الغلط، و سأله هل یجوز أن یدبر السبحة بالید الیسار إذا سبّح أولایجوز؟ فأجاب علیه السلام یجوز ذلک و الحمدلله.

2- محمّد بن الحسن فی (المصباح) با سناده عن معاویة بن عمّار قال: کان لأبی عبدالله علیه السلام خربطة دیباج صفراء فیها تربةأبی عبدالله علیه السلام فکان إذا حضرته الصّلاة صبه علی سجّادته و سجد علیه، ثمّ قال علیه السلام إنَّ السُّجود علی تربة أبی عبدالله علیه السلام یخرق الحجب السّبع.

3- الحسن بن محمّد الّدیلمی فی (الارشاد) قال: کان الصّادق علیه السلام لا یسجد إلا علی تربة الحسین علیه السلام تذللّالله و استکانة إلیه. أقول: و تقدّم ما یدل علی ذلک فی التکفین، و یأتی ما یدلّ علیه فی الزّیارات و التعقیب.

وسائل الشیعه- شیخ حرّ عاملی-ج3- کتاب الصلاة- ابواب ما یسجد علیه، باب 16- حدیث 3، ص608.

ص: 35

(2)

سجده بر خاک و سنگ و به طور کلی سجده بر زمین به نظر همه مسلمانان صحیح، بلکه بهتر است، محمد بن علی بن محمد شوکانی(از فقهای یمن) درکتاب نیل الاوطار، سجده بر زمین را اصل در سجود می داند.

اما سجده بر فرش و مانندآن مورد اختلاف میان مسلمانان است، و شیعیان به پیروی از اهل البیت (علیهالسلام) آن را جایز نمیدانند.

بنابراین کسی که بر زمین سجده میکند اطمینان دارد که نماز او، صحیح و مورد رضای خداوند است.

ص: 36

ص 37

270 باب المصلی یسجد علی ما یحمله و لا یباشر مصلاه بأعضائه

الحَرَّ، فإذَا لَم یَستَطِع أَحَدُنَا أن یُمَکِّنَ جَبهَتَهُ  مِنَ الأرضِ بَسَطَ ثَوبَهُ فَسَجَدَ عَلَیهِ» رواه الجماعة.

قوله: «ثَویَهُ» قال فی الفتح: الثوب فی الأصل یطلق علی غیر المخیط.(والحدیث) یدل علی جواز السجود علی الثیاب لاتقاء حر الأرض، و فیه إشارهة إلی أن مباشرة الأرض عند السجود هی الأصل لتعلیق بسط ثوب بعدم الاستطاعة. و قد استدل بالحدیث علی جواز السجود علی الثوب المتصل بالمنفصل. قال النووی و به قال أبو حنیفة و الجمهور، و حمله الشافعی علی الثوب المنفصل. قال ابن دقیق العید: یحتاج من استدل به علی الجواز إلی أمرین: أحدهما أن لفظ ثوبه دال علی المتصل به، إما من حیث اللفظ و هو تعقیب السجود بالبسط، و إما من خارج اللفظ و هو قلة الثیاب عندهم، و علی تقدیر أن یکون کذلک و هو الأمر الثانی یحتاج ألی ثبوت کونه متناولاض لمحل النزاع، و هو أن یکون مما یتحرک بحرکة المصلی، و لیس فی الحدیث ما یدل علیه، و قد عورض هذا الحدیث بحدیث خباب بن الأرت عند الحاکم فی الأربعین و البیهقی بلفظ:«کَکَونَا إِلَی رَسُولِ اللهِ صَلی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ حَرَّ الرَمضَاءِ فِی جِبَاهِنَا وَاَکُفنَا فَلَم یُشکِنَا» و أخرجه مسلم بدون لفظ حر و بدون لفظ جباهنا وأکفنا، و یجمع بین الحدیثین بأن الشکایة کانت لأجل تأخیر الصلاة حتی یبرد الحر، لا لأجل السجود علی الحائل، إذ لو کان کذلک لأذن لهم بالحائل المنفصل، کما تقدم أنه کان صلی الله علیه و له یصلی علی الخمرة، ذکر معنی ذلک الحافظ فی التلخیص. وأما ما أخرجه أبو داود فی المراسیل عن صالح بن خیوان السبائی أن رسول الله صلی الله علیه و آله رأی رجلاً یسجد إلی جنبه و قد اعتم عل جبهته فحسر عن جبهته. و أخرج ابن أبی شیبة عن عیاض بن عبد الله قال: «رَأَی رَسُولُ اللهِ صَلَی اللهِ علیهِ و آلِه رَجُلاً

ص: 37

یشسجُدُ عَلَی کُورِ العَمَامَةِ فَأَومَأَ بِیَدِهِ ارفَع عَمَامَتَکَ» فلا تعارضهما الأحادیث الواردة بأنه صلی الله علیه وآله و سلم کان یسجد علی کور عمامته، لأنها کما قال البیهقی لم یثبت منها شیء یعنی مرفوعاً. و قد رویت من طرق.

نیل الاوطار- کتاب الصلاة- ابواب صفة الصلاة- باب 28-ج2، ص270.

ص: 38

(3)

پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) برچه چیزی سجده میکردند؟

با مراجعه به کتابهای تاریخی و روایات معتبر به این نتیجه میرسیم که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) همواره بر زمین یا حصیر سجده می نمودند.

فقیه حنفی جصّاص (م370ه_ .ق) در کتاب احکام القرآن از یکی از اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) (وائل بن حجر) نقل میکند:

«پیامبر را دیدم که هر گاه سجده می نمود پیشانی و بینیاش را بر زمین میگذاشت.»

ص: 39

ص39

36 أحکام القرءان للجصاص

و الأنف هما عظم واحد وروی عامر بن سعد عن العباس بن عبدالمطلب أنه سمع النبی صلی الله علیه وآله یقول إذا سجد العبد سجد معه سبعة آراب و جهه و کفاه ور کبتاه و قدماه وروی عن النبی صلی الله علیه وآله أنه قال إذا سجدت فمکن جبهتک و أنفک من الأرض وروی و اثل بن حجر قال رأیت النبی صلی الله علیه وآله إذا سجد وضع جبهته و أنفه علی الأرض وروی أبو سلمة بن عبدالرحمن عن أبی سعید الخدری أنه رأی الطین فی أنف رسول الله صلی الله علیه و آله وأرنبته من اثر السجود و کانوا مطروا من اللیل وروی عاصم الأحول عن عکرمة قال رأی النبی صلی الله علیه وآله رجلا ساجداً فقال النبی صلی الله علیه وآله لا تقبل صلاة إلا بمس الأنف منها ما یمس الجبین و هذه الأخبار تدل علی أن موضع السجود هو الأنف و الجبهة جمیعاً وروی عبد العزیز بن عبد الله قال قلت لوهب بن کیسان با أبا نعیم مالک لا تمسکن جبهتک و أنفک من الأرض قال ذاک لأنی سمعت جابر بن عبدالله یقول رأیت رسول الله صلی الله علیه وآله یسجد علی جبهته علی قصاص الشعر وروی أبو الشعثاء قال رأیت عمر سجد فلم یصنع أنفه علی الارض فقبل له فی ذلک

احکام القرآن- احمد بن علی الجصّاص –باب السجود علی الوجه- ج5،ص26.

ص: 40

و نیز محمد بن اسماعیل بخاری (م 256 ه_ .ق) نویسنده معتبرترین کتاب حدیثی اهل سنت در کتاب خود صحیح بخاری، چنین میآورد: «پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، (همواره) بر حصیر نماز میخواندند.»

ابن حجر عسقلانی شارح معروف صحیح بخاری (م 852  ه_ .ق) در کتاب فتح الباری از قول همسر پیامبر مینویسد:

«آن حضرت حصیری داشت که آن را پهن مینموده، بر روی آن نماز میخواندند.»

ص: 41

ص 41

الحدیث 380-382                                                                 491

صحة صلاة العصبی اممیز ووضوئه، وأن محل الفضل الوارد فی صلاة النافلة منفردا حیث لا یکون هناک مصلحة کالتعلیم، بل ممکن أن یقال هو إذ ذاک أفضل و لا سمافی حقه صلی الله علیه وآله.(تذهبیان): الاول أورد مالک هذا الحدیث فی ترجمة صلاة الضحی، و تعقب بما دواه أنس بن سیر بن عن أنس بن مالک أنه لم یر النبی صلی الله علیه وآله یصل الضحی إلا مرة واحدة فی دار الأنصاری الضخم الذی دعاء لیصلی فی بیته، أخرجه المصنف کما سیأتی. و أجاب صاحب ----، بأن مالسکا نظر الی کون الوقت الذی وقعت فیه تلک الصاة هو وقت صلاة الضحی فحمله علیه، وإن أنسالم یطلع علی أنه صلی الله علیه وآله نوی بتلک اصلاة صلاة الضحی.(الثانی) النسکتة فی ترجمة الباب الإشارة الی مارواه ابن أبی شبیة و غیره من طریق شریح بن هانی أنه سأل عائشة: أکان النبی صلی الله علیه وآله یصلی علی الحصیر و الله یقول (و جعلنا جهنم للکافرین حصیرا) فقالت لم یکن یصلی علی الحصیر، فسکأنه لم یثبت عند المصنف أو رآه شاذا مردودا لمعاوضنه ما هو أقوی منه کحدیث الباب، بل سیأتی عنده من طریق أبی سلة عن عائشة ان النبی صلی الله علیه وآله کان له حصیر بسطه و یصلی علیه» و فی مسلم من حدیث أبی سعید أنه رأی النبی صلی الله علیه وآله یصلی علی حصیر.

21-باب الصلاةِ عَلَی الخَمرة

381-حدّثنا أبو الوَلیِد قال حدَّثنا شُعبةُ قال حدَّثَنا سُلیمانُ الشیبانیُ عن عبدِاللهِ بنِ شَدادٍ عن مَیمونةَ قالت«کان النبیُّ صلی الله علیه وآله یُصَّلی عل الخمرة»

ص: 42

قوله(باب الصلاة علی اخمرة) تقدم السکلام علیها قریباً و أن قبطها تقدم فی أواخر الحیض، کأنه أفردها بترجمة لسکون شیخه أبی الولید حدثه بالحدیث مختصرا. والله اعلم

فتح الباری- کتاب الصلاة- باب الصلاة علی الخمرة- ج1، ص390.

(4)

تأکید پیامبر (صلی الله علیه و آله) بر رساندن پیشانی بر زمین

شواهد متعددی وجود دارد که پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) با گفتار و رفتار خود همواره تأکید مینمودند که پیشانی نمازگزار به زمین برسد و چیزی میان پیشانی و زمین فاصله نگردد.

برخی از آن شواهد عبارتند از:

الف- سیره شخص پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)

عالم بزرگ اهل سنت متقی هندی (م 975 ه_ .ق) در کتابش کنزالعمال از قول عایشه چنین میآورد:

«هرگز ندیدم پیامبر هنگام سجده پیشانیاش را به وسیله چیزی (از گذاشتن مستقیم بر زمین ) محافظت کند.»

ص: 43

ص 43

(عب ش حم طب و أبو نعیم).

22238- (مسند أبی هریرة) کان رسول الله صلی الله علیه و آله یسجدُ علی کورِ عمامته.(عب).

22239- (مسند عبدالله بن عباس) کان رسول الله صلی الله علیه وآله یُری بیاضُ إبطیه إذا سجدَ.(عب ش).

222240- عن طاووس عن ابن عباس قال: من السنة أن تمسَّ عقبیکَ أَلیَیک فی الصلاة بین السجدتینف قال طاووس: و رأیتُ العبادِ لةَ یفعلونه: ابن عمر و ابن عباس و ابن الزبیر. (عب).

22241- عن عائشة مارأیت رسول الله صلی الله علیه و آله متقیاً وجهه بشیء تعنی فی السجودِ. (عب).

22242-عن ابن عباس قال: استدبرتُ النبی صلی الله علیه وآله و هو ساجدُ فرأیتُ بیاضَ إبطیه (کر).

22243-عن ابن عباس قال: إذا سجدت فألصق أنفکَ بالأرض (عب)

22244- (مسند عائشة) کان النبی صلی الله علیه وآله إذا سجد وضعَ یدَه وُجاه(1) القبلة (ش)

کنز العمال، کتاب اصلاة قسم الافعال، باب السجود و ما یتعلق به، ح 22242، ج8، ص130.

ص: 44


1- .وجاه: وفی حدیث صلاة، قسم الافعال، باب الخوف «وطائفة و جاء العدو» أی مقابلهم و حذاءهم. و تکسر الواو و تضم. النهایة(5/159) ب.

ب- ممانعت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از ایجاد فاصله میان پیشانی و زمین

عالم اهل سنت، احمدبن حسین بیهقی(1) (م 458 ه_ .ق) در کتاب معروفش «السنن الکبری» مینویسد:

«عیاض بن عبدالله گفت: پیامبر مردی را دید که بر عمامهاش سجده میکند، آن حضرت با دست اشاره نمود که عمامه را از روی پیشانیات بالا بزن.»

و نیز در همین کتاب میخوانیم:

«پیامبر مردی را دید که در کنار آن حضرت به سجده رفته، در حالی که عمامهاش را بر پیشانیاش کشیده است، آن حضرت شخصاً عمامه آن مرد را از پیشانیاش کنار زد.»

ص: 45


1- .محمدبن احمد ذهبی رجالی معروف اهل سنت، درباره بیهقی چنین نقل می کند: «هر ابوبکر افقیه الحافظ، الاصولی الدین الورع، واحد زمانه فی الحفظ و فرد أقرانه فی الاتقان و الضبط، من کبار اصحاب الحاکم، ویزید علی الحاکم بأنواع من العلوم»؛ (سیر اعلام النبلاء، ج18،ص167).

ص 45

 (السنن السکبری مع الجوهر النقی)     (105)         (کتال الصلوة)            (ج-2)

ثمنا عیسی بن یونس عن زکریا بن ابی زائدة عن ابی اسحاق عن سعید بن وهب عن خباب بن الارت قال شکونا الی رسول الله صلی الله علیه و سلم شدة الرمضاء فی جباهنا و افنا فلم یشکنا*

(واخبرنا) ابوالحسن علی بن محمد المقری انبأ الحسن بن محمد بن اسحاق الاسفرأنی ثنا یوسف بن یعقوب الفاضی ثنا محمد بن ابی بکر ثنا عباد بن عباد ثنا محمدبن عمرو عن سعید بن الحارث الانصاری عن جابربن عبدالله رضی الله عنها قال کنت اصلی مع رسول الله صلی الله علیه و سلم صلوة الظهر قآخد قبضة من الحصی فی کفی حتی تبرد و اضحهما بمجبهتی اذا سجدت من شدة الحره قال الشیخ رحمه الله و لو جاز السجود علی ثوب متصل به لکان ذلک اسهل من تبرید اخصا فی الکف و وضعها لاسجود علیها و بالله التوفیق*

(اخبرنا) ابوبکر احمدبن الحسن القاضی ثنا ابو العباس محمد بن یعقوب ثنا بحبر بن نصر قال قری علی ابن وهب اخیرک ابن لهیمة و عمروبن الحارث عن بکر بن سوادة الخدامی عن صالح بن حیوان السبانی حدثه رسول الله صلی الله علیه و سلم رأی رجلا یسجد بجنبه و قد اعتم علی جبهته فسخررسول الله صلی الله علیه و سلم عن جبهته «و فیما روی معاویة بن صالح عن عیاض بن عبدالله القرشی قال رأی رسول الله صلی الله علیه و سلم و جلا یسجد علی کورِ عمامته(1) فأو ما بیده ارفع عمامتک و اومأ الی جبهته» و هذا المرسل شاهد لمرسل صالح»

(اخبرنا) ابو عبد الله الحافظ انبأ ابوبکر بن اسحاق انبأ عبد الله بن محمد ثناهنا د ثنا وکیع عن اسرائیل عن عبد الاعلی عن ابن الی لیلی عن علی قال اذا کان احدکم یصلی فلیعسر العمامة عن جبهته*

ص: 46

(اخبرنا) ابو عبد الله انبأ ابوبکر انبأ عبد الله هناد ثنا عن عبد الله بن عمر عن نافع ان ابن عمر کان اذا سجد و علیه العمامة یرفها حتی یضع جبهته بالارض*

(واخبرنا) ابو عبد الله انبأ ابوبکر انبأ عبد الله ثناهناد ثنا و کیع عن سکن ان ابی کریمة (2)عن محمد بن عبادة (4) عن محمود بن الربیع عن عبادة بن الصامت إنه کان اذا قام الی الصلوة حسر العمامة عن جبهته*

السنن الکبری- کتاب الصلاة- باب الکشف عن الجبهة فی السجود- ج2 ص105

ص: 47

ج- نپذیرفتن شکایت اصحاب

یکی از اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) میگوید:

«از سوزش گرما در پیشانی و کف دستهایمان (هنگام نماز و سجود) به پیامبر شکوه کردیم و آن حضرت به شکایتمان توجهی نکرد.»

ص: 48

ص 47

(السنن السکبری مع الجوهر النقی)           (105)             (کتاب الصلوة)        (ج-2)

ثنا عیسی بن یونس عن زکریا بن ابی زائدة عن ابی اسحاق عن سعید بن وهب عن خباب بن الارت قال شکونا الی رسول الله صلی الله علیه و سلم شدة الرمضاء فی جباهنا و انفنا فلم بشکنا*

(واخبرنا) ابو الحسن علی بن محمد المقری انبأ الحسن بن محمد بتن اسحاق الاسفرائنی ثنا یوسف بن یعقوب القاضی ثنا محمد بن ابی بکر ثنا عباد بن عباد ثنا محمد بن عمرو عن سعید بن احارث الانصاری عن جابربن عبد الله رضی الله عنها قال کنت اصلی مع رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم صلوة الظهر فآخذ قبضة من الحصی فی کفی حتی تبرد و اضعها بجبهتی اذا سجدت من شدة الحره قال الشیخ رحمه الله و لو جاز السجود علی ثوب متصل به لکان ذلک اسهل من تبرید الحاصا فی الکف و وضعها لاسجود علیها و بالله التوفیق*

(اخبرنا) ابوبکر احمد بن الحسن القاضی ثنا ابو العباس محمدبن یعقوب ثنا بحر بن نصر قال قری علی ابن وهب اخیرک ابن الهیمة و عمرو بن الحارث عن بکربن سوادةالخدامی عن صالح بن حیوان السبائی حدثه ان رسول الله صلی الله علیه و سلم رأی رجلا یسجد بجنبه و قد اعتم علی جبهته فحسر رسول الله صلی الله علی و سلم عن جبهته«و فیما روی معاویة بن صالح عن عیاض بن عبد الله القرشی قال رأی رسول الله صلی الله علیه و سلم رجلا یسجد علی کور عمامته(1) فأوما بیده ارفع عمامتک و اومأ الی جبهته » و هذا المرسل شاهد لمرسل صالح»

(اخبرنا) ابو عبد الله الحافظ انبأ ابوبکر بن اسحاق انبأ عبد الله بن محمد ثنا هنادثنا وکیع عن اسرادیل عن عبدالاعلی عن ابن ابی لیلی عن علی قال اذا کان احدکم یصلی فلیعمر العمامة عن جبهته*

ص: 49

(اخبرنا) ابو عبد الله انبأ ابو بکر انبأ عبد الله ثنا هنادثنا عبدة عن عبید الله بن عمر عن نافع ان ابن عمر کان اذا سجد وعلیه العمامة یرفعها حتی یضع جبهته بالارض*

(واخبرنا) ابو عبد الله انبأ ابوبکر انبأ عبد الله ثنا هناد ثنا و کیع عن سکن ان ابی کریمة (2) عن محمد بن عبادة(4) عن محمود بن الربیع عن عبادة بن الصامت انه کان اذا قام الی الصلوة حسر العمامة عن جبهته*

السنن الکبری- کتاب الصلاة- باب الکشف عن الجبهة فی السجود- ج2 ص105

ص: 50

ابن اثیر(1) « برخی (از اصحاب) به خاطر گرمای زمین بر گوشه لباس خود سجده میکردند که از این کار نهی شدند و هنگامی که آنان این مسأله را با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در میان گذاشتند، حضرت به آنها اجازه نداد بر گوشه لباسشان سجده نمایند.»

اکنون میگوییم با توجه به برداشت ابن اثیر از این روایت به خوبی استفاده میشود که سجده بر پارچه و مانند آن صحیح نبوده است، البته به همین دلیل جمعی از اهل سنت هم سجده بر پارچه متصل (گوشه ای از لباس نمازگزار) را صحیح نمیدانند، اما به نظر ما تفاوتی میان پارچه متصل و منفصل نبوده و سجده بر هیچ یک صحیح نیست.

ص: 51


1- . او مجدالدین ابو السعادات مبارک بن محمد جزری، از بزرگان شافعی مذهب، متوفای 606هجری قمری می باشد. از کتب معروف او النهایه در شرح لغت روایات می باشد.

ص 49

-497-

علی صَومِک شُکمةً ! تُوضعُ یوم القیامةِ مائدةٌ ، اوّل من یأکلُ منها الصَّاعونی » أی الا أبَشِّرُک بما تُعطَی علی صومِک.

(ه_) و فی حدیث عائشة رضی الله عنها نصِف أباها (فما بَرِحَت شَکیمته فی ذات الله» أی شُدَّة نَفسه بقال فلانٌ شدیدُ الشَّکیمة إذا کان عزیز النفس --------من شکمة اللَّحام فإن قُوَّتها تدَلُّ علی قوَّةِ الفَرس.

(شکا) (ه_ )فیه «شَکَونا إلی رسولِ الله صلی الله علیه و سلم حَرَّ الرَّمضاء فلم یُشکِنا» أی شَکَوا إلیه حَرَّ الشمس و ما یُصبِب أقدامَهم منه إذا خَرَجوا الی صلاة الظُّهر، و سألُوه تأخیرَها قلیلا فلم یُشکِهِم: أی لم بحُبّهم ألی ذلک، و لم یُزِل شکوَاهم. یقال أشکَیت الرجُلَ إذا ازَلتَ شَکوَاه، وإذا حَملتَه علی الشَّکوی. و هذا الحدیث یُذکر فی مواقیت الصَّلاة، لأجل قول أبی إسحق أحَدِ رُوَاتِه. و قیل به فی تَعجِیلها، فقال: نَعَم. و الفقهاء یذکرونَهُ فی السُّجُود، فإنَّهم کانوا یضعُون أطرافَ ثِیابِهم تحت جِباَهِهم فی السُّجُود من شِدَّة الحِّر، فنُهُوا عن ذلک، و أنَّهم لمَّا شَکَواه إلیه ما یَجِدُون من ذلک لم یَفسَح لهم أن یسجدوا علی طَرَف ثیابِهِم.

النهایة – ابن اثیر – ج2، ص 497، کلمه شکا

ص: 52

(5)

پایبندی برخی از اصحاب بر رسیدن پیشانی به زمین

شواهدی وجود دارد که برخی از اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) اصرار داشتهاند که بر زمین، یعنی خاک، سنگ، و مانند آن سجده نمایند، و چیزی میان پیشانی آنان و زمین فاصله نشود.

برخی از آن شواهد عبارتند از:

الف- جابر بن عبد الله میگوید:

«با پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نماز ظهر را میخواندم و از شدت گرما مشتی سنگریزه را در دستم میگرفتم تا سرد شود و بر آن سجده نمایم.»

بدیهی است اگر ضرورتی نمیداشت، میتوانست بر گوشه لباس یا عمامه خود سجده نموده و این زحمت را تحمل نکند!

ص: 53

ص 51

(السنن السکبری مع الجوهِر النقی)                   (439)         (کتاب الصلوة)     (ج-1)

قال حدثنی سعید بن وهب قال حدثنی خباب بن الارت قال شکونا الی رسول الله علیه و آله و سلم الرمضاء فما اشکانا و قال اذازالت الشمس فصلوا*

(اخبرنا) ابو علی الرود باری انبأ ابوبکر بن داسة ثنا ابو داود ثنا احمد بن حنبل و مسدد قالاثنا عباد بن عبادثنا محمد بن عمرو عن سعید بن الحارث الانصاری عن جابر بن عبد الله قال کنت اصلی الظهر مع رسول الله صلی الله علیه وسلم فآخذ قبضة من الحصا لتمبرد فی کفی اضعها لجبهتی اسجد علیها الشدة الحر*

السنن الکبری- کتاب الصلاة- باب ما روی فی التعجیل بها فی شدّة الحرّ- ج1، ص439.

ص: 54

ب- از نافع نقل شده است:

«عبد الله بن عمر هر زمان سجده میکرد و بر سر او عمامه بود، عمامه اش را کنار میزد تا پیشانیاش بر زمین قرار گیرد.»

ص: 55

ص 53

(السنن الکبری مع الجوهر النقی)      (105)            (کتاب الصلوة)  (ج-2)

ثنا عیسی بن یونس عن زکریا بن ابی زادهة عن ابی اسحاق عن سعید بن وهب عن خباب بن الارت قال کشونا الی رسول الله صلی الله علیه و سمل شدة الرمضاء فی جباهنا و اکفنا فلم بشکنا*

(واخبرنا) ابو الحسن علی بن محمد المقری انبأالحسن بن محمد بن اسحاق الاسفرائنی ئنا یوسف بن یعقوب لقاضی ثنا محمد بن ابی بکر ثنا عباد بن عبادثنا محمد بن عمرو عن سعید بن الحارث الانصاری عن جابربن عبدالله رضی الله عنهما قال کنت اصلی مع رسول الله صلی الله علیه و سلم صلوة الظهر فآخذ قبضة من الحصی فی کفی حتب تبرد و اضعها بجبهتی اذا سجدت من شدة الحر قال الشیخ رحمه الله و لو جاز السجود عل ثوب متصل به لکان ذلک اسهل من تبرید الجصا فی الکف و وضعها لاسجود علیها و بالله التوفیق*

(اخبرنا) ابو بکر احمد بن الحسن القاضی ثنا ابو العباس محمد بن یعقوب ثنا بحر بن نصر قال قری علی ابن وهب اخبرک ابن الهیمة و عمروبن الحارث عن بکر بن سوادة الجذامی عن صالح بن حیوان السبائی حدثه ان رسول الله صلی الله علیه و سلم رأی رجلا یسجد بجنبه و قد اعتم علی جبهته فحسر رسول الله صلی الله علیه و سلم عن جبهته و فیما روی معاویة بن صالح عن عیاض بن عبد الله القرشی قال رأی رسول الله صلی الله علیه و سمل رجلا یسجد علی کورِ عمامته(1)

فأوما بیده ارفع عملتک و اومأ الی جبهته و هذا المرسل شاهد لمرسل صالح*

(اخبرنا) ابو عبد الله الحافظ انبأ ابوبکر بن اسحاق انبأ عبد الله بن محمد ثنا هنادثنا وکیع عن اسرائیل عن عبد الاعلی عن ابن ابی لیلی عن علی قال اذا کان احدکم یصلی فلیحسر العمامة عن جبهته*

ص: 56

(اخبرنا) ابو عبدالله انبأ ابوبکر انبأ عبد الله ثنا هنادثنا عبدة عن عبد الله بن عمر عن نافع ان ابن عمر کان اذا سجد و علیه العمامة یرفعها حتی یضع جبهته بالارض*

(واخبرنا) ابو عبدالله انبأ ابوبکر انبأ عبد الله ثنا هنادثنا وکیع عن سکن ان ابی کریمة(2) عن محمد بن عبادة(4) عن محمود بن الربیع عن عبادة بن الصامت انه کان اذاقام الی الصلوة حسر العمامة عن جبهته*

السنن الکبری- کتاب الصلاة- باب الکشف عن الجبهة فی السجود- ج2،ص105.

ص: 57

ج- عبدالرزاق صنعانی(1) چنین میآورد:

ابو عبیده میگفت: «ابن مسعود سجده نمیکرد مگر بر زمین.»

ص: 58


1- .او عبدالرزاق بن همّام صنعانی، (126-211 ه_. ق) از بزرگان متقدمین اهل سنت است ، که ذهبی در سیر اعلام النبلاء(ج572/9) از او چنین یاد می کند:«محدث الوقت، و من احتجّ به کلّ أرباب الصحاح...»

ص 55

نطعاً(1) فصلَّی علیه (2).

1552-عبدالرزاق عن محمد بن راشد عن عبد الکریم أَبی أُمّیة قال: بلغنی أَن أَبا بکر الصدیق کان یسجد أَو یصَّلی علی الاَّرض مُفضِیاً إِلیها.

1553-عبدالرزاق عن الثوری عن عبد الکریم الجزری عن أَبی عبیدة قال: کان ابن مسعود لایسجد-أَو قال با یصَّلی – إلا علی الأَرض(3).

1554-قال الثوری: و أَخبرنی مُحِلُّ عن إبراهیم أنه کان یقوم علی البردیَّ(4) و یسجد علی الأَّرض، قلنا: ما البردی؟ قال: الحصیر(5).

1555-عبد الرزاق عن ابن عیینة عن مالک بن مغول عمن سمع ابن شریح بن هانیءٍ (عن أبیه)(6) یحدث عن عائشة قالت: ما رأیت رسول الله صلی الله علیه وآله متَّقیأً وجهه بشیءً، تعنی فی السجود (7)

المصنف- عبد الرزّاق صنعانی- ج1-ص 397.

ص: 59

(6)

چرا خاک کربلا؟

روشن شد که سجده بر خاک از نظر همه مسلمانان بدون اشکال، بلکه بهتر از سجده بر هر چیز دیگر است. اکنون میگوییم بیشک ارزش معنوی همه خاکها یکسان نیست، چنان که در تاریخ میخوانیم: «فاطمه (علیهاالسلام) تسبیحی از بافتهای پشمی داشت که برای شمارش ذکرها بر آن گرههایی بود، اما پس از شهادت حضرت حمزه (علیهالسلام) از خاک قبر آن حضرت برا خود تسبیحی تهیه نمودند.»

ص: 60

ص 57

(ج2)                                  أبواب التعقیب                         (1033)

ابن محمد الثقفیَّ أنَّ فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و آله کانت صبحتها من خیوط صوف(الصّوف) مفتل معقود علیه عدد التکبیرات فکانت علیها السّلام تدبرها بیدها، تکّبر و تسبّح إلی أن قتل حمزة بن عبدالمطلب رضی الله عنه سیدّ الشّهداء فاستعملت تربته و عمالت التسابیح فاستعملها النّاس، فلمّا قتل الحسین علیه السلام عدل إلیه بالامر فاستملوا تربته لما فیها من الفضل و المزیة.

2-قال: وفی کتاب الحسن بن محبوب أنَّ أبا عبد الله علیه السلام سئل عن استعمال التربتین من طین قبر حمزة و الحسین علیه السلام و التفاضل بینهما، فقال علیه السلام: السبحة التی من طین قبر الحسین علیه السلام تسبح بید الرّجل من غیر أن یسبح.

وسائل الشیعه، ج4، ص1033، کتاب الصلاة باب 16 از ابواب تعقیب، حدیث 1

ص: 61

برهمین اساس خاک کربلای امام حسین (علیهالسلام) از جایگاه والایی برخوردار بوده، پاداش نماز خواندن با آن بیشتر است. برخی از نشانه های ارزشمندی این خاک پاک عبارتند از:

الف- «هنگامی که جبرئیل مشتی از خاک کربلا را برای رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) آورد و مصیبت اما حسین (علیهالسلام) را که در آینده واقع میشود به آن حضرت یادآوری نمود، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) آن خاک را بویید و بوسید و اشک ریخت.»(1)

ب- نقل میشود:«امام صادق (علیهالسلام) پارچهای داشتند که در آن مقداری از خاک کربلا بود و هنگام نماز آن را پهن نموده، بر آن خاک سجده میکردند.»(2)

ص: 62


1- . این روایت را عالم بزرگ اهل سنّت، ابو عبدالله محمد بن عبد الله حاکم نیشابوری (م405 ه_ .ق) در کتاب معروف خود به نام المستدرک علی الصحیحین ذکر کرده و آن را صحیح دانسته است. لازم به ذکر است که حاکم نیشابوری در این کتاب روایاتی را جمع آوری نموده که سند آن طبق نظر بخاری و مسلم یا یکی ازآنها صحیح است.
2- . مأخذ روایت در صفحه 3 گذشت.

ص 59

194                                                     31-کتاب معرفة الصحابة/ ح_ 4818-4820

أول فضائل أبی عبد الله الحسین بنعلی الشهید رضی الله عنهما ابن فاطمة بنت رسول الله صلی الله علیه و سلم و علی آله

4818/416-أخبرنا أبو عبد الله محمد بن علی الجوهری ببغداد، ثنا أبو الأحوص محمد بن الهیثم القاضی،ثنا محمد بن مصعب، ثنا الأوزاعی، عن أبی عمار شداد بن عبد الله، عن أم الفضلٍ بنت الحارث أنها دخلت علی رسول الله فقالت: یا رسو لالله، إنی رأیت حلماً منکراً اللیلة قال:« ماهو» قالت: إنه شدید، قال:«ماهو» قالت: رأیت کأن قطعة من جسدک قطعت و وضعت فی حجری، فقال رسول الله صلی الله علیه و آله «رأیت خیر أتلد فاطمة إن شاء الله غلاماً فیکون فی حجرک» فولدت فاطمة الحسین فکان فی حجری کما قال رسول الله صلی الله علیه و آله فدخلت یوماً إلی رسول الله صلی الله علیه و آله فوضعته فی حجره ثم 177/3 حانت منی اتفاتة/فإذا عینا رسول الله صلی الله علیه وآله تهریقان من الدموع قالت: فقلت یا نبی الله بأبی أنت و أمی مالک؟ قال:«أتانی جبریل علیه الصلاة و السلام فأخبرنی أن أمتی ستقتل ابنی هذا» فقلت: هذا! فقال:«نعم» و أتانی بتربة من تربته حمراء.

هذا حدیث صحیح علی شرط الشیخین و لم یخرجاه.

المستدرک علی الصحیحین – حاکم نیشابوری – ج 3،ص 194 (نکته جالب توجه اینکه حاکم نیشابوری تصریح دارد که این حدیث صحیح است.)

ص: 63

بخش سوم: بدون فاصله خواندن دو نماز

ص: 64

در رفتار عبادی مسلمانان گاهی تفاوتهایی مشاهده میشود که یک محقّق دوست دارد بداند کدام رفتار صحیح است، مثلاً برخی از مسلمانان نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا را پشت سرهم میخوانند و آن را صحیح میدانند و برخی دیگر اصرار دارند که باید میان آنها فاصله باشد.

حقیقت چیست؟ آیا پشت سر هم خواندن نمازهای ظهر و عصر یا مغرب و عشا کاری مخالف دستور شرع است؟ آیا رسول خدا چنین نماز خواندهاند؟ آیا...

این نوشتار میتواند شما را در رسیدن به حقیقت یاری نماید.

ص: 65

(1)

شیعیان نماز خواندن را در پنج وقت مستحب میدانند

گرچه شیعیان پشت سر هم خواندن نماز ظهر و عصر یا مغرب وعشا را صحیح میدانند، اما همه عالمان شیعی از دیر باز گفته و نوشتهاند که فاصله انداختن میان نماز ظهر و عصر و نیز مغرب و عشا مستحب و بهتر است. شیخ مفید(1) در کتاب «المقنعه» مینویسد: تفریق (فاصله انداختن) میان دو نماز با اختیار و عدم موانع افضل است و بدان سنت ثابت است.

ص: 66


1- .عالم، فقیه و متکلّم بزرگ شیعه، در قرن چهارم(م412ه_ .ق.)

ص 65

العمل و الصلاة فی یوم الجمعه                                               165

یا محمَّد قد زالت الشّمس ، فصل ، فلا یلبث أن یصلّی (1) بالنّاس، فإذا فرغ من صلاته أذّن بلال العصر(2)، فجمع بهم العصر، و انصرف أهل البوادی، و الأطراف، و الأباعد ممّن کان یحضر المدینة للجمعة(3) إلی منازلهمف فأدرکوها قبل اللّیل (4)، فلزم بذلک الفرض و تأکدت به السّنّة.

و وقت النّوافل للجمعة فی یوم الجمعة قبل الصّلاة، و لابأس بتأخیرها إلی بعد العصر.

و من کان متنفّلاَّ فی یوم الجمعة فزالت الشّمس قطع و بدأ بالفرض.

و الفرق بین الصّلاتین فی سائر الأیّام مع الختیار و عدم العوارض أفضل، و به ثبتت السنّة (5) إلا فی یوم الجمعة، فإن الجمع بینهما أفضل ، و هو السنّة (6)، و کذلک جمع الظّهر و العصر بعرفات، و جمع المغرب و العشاء الآخرة بالمشعر الحرام سنّة، لا یجوز تعدّیها.

و أقلّ ما یکون بین الجماعتین(7) علی شرط الجماعة فی الجمعة ثلاثة أمیال. و لاجماعة (8)إلّا بخطبة، و إمام.

المقنعة، کتاب الصلوة، باب 13، ص165

ص: 67

(2)

جمع میان دو نماز در قرآن و حدیث (سنت)

از قرآن کریم و نیز روایات مورد قبول مسلمانان به روشنی صحیح بودن پشت سر هم خواندن نمازها استفاده میشود.

الف- قرآن: در آیه 78سوره اسراء میخوانیم:

«أَقِمِ الصَّلاَةَ لِدُلُوکِ الشَّمسِ إِلَی غَسَقِ اللَّیلِ وَ قُرآنَ الفَجرِ إِنَّ قُرآنَ الفَجرِ کَانَ مَشهُوداً» . «نماز را از زوال خورشید (رسیدن خورشید به دایره نصف النهار شهر که هنگام اذان ظهر است) تا نهایت تاریکی شب (نیمه شب) برپادار و همچنین قرآن فجر (نماز صبح) را، چرا که قرآن فجر مورد مشاهده (فرشتگان شب و روز ) است».

توضیح این که : اگر غسق به معنای تاریکی و ظلمات شدید باشد که همان نیمه شب است، در این صورت آیه شریفه به آغاز تا پایان وقت نمازهای چهارگانه (ظهر، عصر،مغرب و عشا) اشارده دارد و جدا بودن وقت نماز ظهر و عصر از مغرب و عشا مورد اتفاق همه مسلمانان است و هیچ تردیدی در آن نیست. بدین ترتیب وقت هر یک از دو نماز ظهر و عصر یا مغرب و عشا، مشترک بوده و پشت سرهم خواندن آنها صحیح میباشد.

اما اگر غسق به معنای ابندای تاریکی باشد -چنان که فخر رازی (در تفسیرش) بدان تصریح دارد- در آیه شریفه به سه زمان اشاره شده (زوال، اول مغرب و هنگام فجر) که اولی آغاز وقت نماز ظهر وعصر،

ص: 68

دومی آغاز وقت نماز مغرب و عشا و سومی آغاز وقت نماز صبح است. در این صورت نیز وقت نماز ظهر و عصر و وقت نماز مغرب و عشا مشترک بوده و پشت سرهم خواندن آنها صحیح است.(1)

ص: 69


1- . هرچند فخر رازی ضمن پذیرفتن دلالت آیه بر صحت پشت سرهم خواندن نماز، مدعی وجود دلیل دیگری بر عدم صحت می باشد.

ص 67

قوله تعالی: أقم اصلاة لدلوک الشمس. الآیة                                       27

أهل النار: الغساق، فمعنی غسق اللیل أی انصب بظلامه، و ذلک أن اظلمة کأنها تنصب علی العالم، و أما قول المفسرین، قال ابن جریح قلت لعطاء: ما غسق اللیل؟ قال أوله حین یدخل. و سءل نافع بن الأزرق أبن عباس ماالغسق: قال دخو اللیل بظلمته، و قال الأزهری: غسق اللیل عند غیبوبة الشفق عند تراکم الظلمة و اشتدادها، یقال غسقت العین إرا امتلأت دمعاً، و غسقت الجراجة إذا امتلأت دما، قال لأنالو حملنا الغسق علی اهذا المعنی دخلت الصلوات الأربع فیه و هی الظهر و العصر و المغرب و العشاء، و لو حملنا الغسق علی ظهور أول الظلمة لم یدخل فیه إلا الظهر و المغرب فوجب أن یکون الأول أولی، و اعلم أنه یتفرع علی هذین القولین بحث  شریف فان فسرنا الغسق یظهور أول الظلمة کان الغسق عبارة عن أول المغرب و علی هذا التقدیر یکون المذکور فی الآیة ثلاثة أوقات وقت الزوال و وقت أول المغرب و وقت الفجرو هذا یقتضی أن یکون الزوال وقتاً للظهر و العصر و بین المغرب و العشاء مطلقاً إلا أنه دل الدلیل عن أن الجمع فی الحضر من غیر عذر و لایجوز فوجب أن یکون الجمع جائزا بعذر السفر و عذر المطر و غیره، أما إن فسرنا الغسق بالظلمة المترا کمة فنقول الظلمة امترا کمة إنما تحصل عند غیبوبة الشفق الأبیض و کلمة الی لانتهاء الغایة و الحکم الممدو الی غایة یکون مشورعا قبل  حصول تلک الغایة فوجب جواز إقامة الصلوات کلها قبل غیبوبة الشفق الأبیض و هذا إنما یصح إذا قلنا إنها تجب عند غیبوبة الشفق الأحمر و الله أعلم

تفسیر کبیر، فخر الدین رازی- (مفاتیح الغیب) –ج21ریا، ص26

ص: 70

ب- روایات

از روایاتی که در کتب معتبر مسلمانان نقل شده به روشنی استفاده میشود که پشت سر هم خواندن نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا صحیح است، هرچند خواندن آنها در وقت فضیلت بهتر است.

1. در صحیح مسلم که معتبرترین کتابهای حدیثی اهل سنت است(1) میخوانیم: سعید بن جبیر از قول ابن عباس نقل کرد: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در مدینه نماز ظهر و عصر پشت سر هم و بدون فاصله خواندند، در حالی که نه خوفی بود و نه سفر.

ابو زبیر میگوید از سعید سؤال کردم چرا پیامبر چنین عمل نمود؟ گفت: من هم این سؤال را از ابن عباس پرسیدم، گفت: تا آن که بر امتش سخت نگیرد.

ص: 71


1- . صحیح مسلم تألیف مسلم ابن حجاج نیشابوری(م 261 ه_ . ق)

ص69

جواز الجمع بین الصلاتین فی السفر                              215

قالَا أَخبَرَنَا ابنُ وَهبٍ حَدَّثَنی جَابِرُبنُ اسمَاعیلَ عَن عُقَیلٍ عَنِ ابنِ شِهَابٍ عَن أَنسٍ عَنِ النَّبِّ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ إذَا عَجِلَ عَلَیهِ السَّفَرُ یُؤَخِّرُ الظُّهرَ إلَی أَوَّل وَقتِ العَصرِ فَیَجمَعُ بَینَهُمَا وَ یُؤَخّرُ المَغرِبَ حَتَّی یَجمَعَ بَینَهَما وَ بَینَ العِشَاءِ حِینَ یَعیبُ الشَّفَقُ.

حدثنا یَحیَی بنُ یَحیَی قَالَ قَرَأتُ عَلَی مَالکٍ عَن أَبِی الزُّبَیرِ عَن سَعیدِ بنِ جُبَیرِ عَنِ ابنِ عَبَّاس قَالَ صَلَّی رَسُولُ أَلله صَلَّی اللهُ عَلَیه وَسَلَّمَ الظُّهرَ وَ العَصرَ جَمیعاً وَ المَغرِبَ وَ العِشَاَء جَمیعاً فِی غَیرِ خَوفٍ وَلَاَسفَرِ و حدّثنا أَحمَدُ بنُ یُونُسَ وَ عَونُ بنُ سَلَّامٍ جَمیعاً عَن زُهیرٍ قَالَ ابنُ یُونُسَ حَدَّثَنَا زُهَیرُ حَدَّثَنَا أَبُو الزُّبَیرِ عَن سَعیدِ بنِ جُبَیرٍ عَنِ ابنِ عَبَّاسٍ قَالَ صَلَّی رَسُولُ اللهِ صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ سَلَّمَ الظُّهرَ وَ العَصرَ جَمِیعاً بِالمَدینةِ فِی غَیرِ خَوفٍ وَلَاسَفَرٍ قَالَ أَبُو الزُّبَیر فَسَأَلتُ سَعیداً لَم فَعَلَ ذلِکَ فَقَالَ سَأَلتُ ابنَ عَبَّاسٍ کَمَا سَأَلتَنیِ فَقَالَ أَرَادَ أَن لَایُجرِچ أَحَداً مِن أُمَّتِهِ و حدّثنا یَحیَی بنُ حّبیِبٍ الحَارِثُّی حَدَّثَنَا خَالِدُ یَعنِی ابنَ الحَارث

1. صحیح مسلم با شرخ نووی ج5ص215 کتاب الصلوة باب جواز الجمع بین الصلوتین فی السفر

ص: 72

2. در صحیح بخاری معروفترین کتاب حدیثی اهل سنت(1) میخوانیم:

ابن عباس میگوید: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) هشت رکعت (یعنی ظهر و عصر) ونیز هفت رکعت (یعنی مغرب و عشا) را به طور جمع خواند.

و شارح معروف صحیح بخاری، ابن حجر عسقلانی (م 852 ه_ .ق.) مینویسد: بعضی از عالمان به ظاهر این حدیث عمل نموده، پشت سر هم خواندن نمازها را در غیر سفر و خوف جایز میدانند.

ص: 73


1- .تألیف محمد بن اسماعیل بخاری (م 256ه_ . ق.)

ص 71

عَن جابِرٍ بنِ زَیدِ عن ابنِ عَبَّاسٍ أَنَّ النَّبیَّ صلی الله علیه وآله صَلَّی بِالمَدِینَةِ سَبعاً وَنَمَانِیاً الظُّهرَ و العَصرَ وَ المَغرِبَ وَ العِشَاء فَقَالَ أَبُّوبُ لَعَلَّهُ فی لَلیلّةِ مَطِیرَةٍ قالَ عَمُو

ولاعصر (قوله عن جابربن زید) هو أبو الشعثاء والاسناد کله بصریون(قوله سبعا و ثمانیا) أی سبعا جمیعا و ثمانیا جمیعا کما صرح به فی باب وقت المغرب من طریق شعبة عن عمرو بن دینار(قوله فقال أیوب ) هوالسختیاتی و المقول له هو أبو الشعتاء(قوله عسی) أی أن یکون کما فلت و احتمال المطر قال به أیضا مالک عقب اخراجه لهذا الحدیث عن أبی الزبیر عن سعید بن جبیر عن ابن عباس نحوه و قال بدل قوله بالمدینة من غیر خوف ولاسفر قال مالک لعله کان فی مطر لکن رواه مسلم و أصحاب السنن من طریق حبیب بن أبی ثابت عن سعید بن جبیر بلفظ من غیر خوف و لامطر فانتقی أن یکون الجمع المذکور للخوف أو السفر أو المطر و جوز بعض اللعلماء أن یکون الجمع المذکور للمرض و قوامالنووی و فیه نظر لانه لو کان جمعه صلی الله علیه و سلم بین الصلاتین لفارض المرض لماصلی معه الا من به نحو ذلک العذر  و الظاهراً صلی الله علیه و سلم حمع بأصحابه و قد صرح بذلک ابن عباس فی روایته قال النووی و منهم من تأوله علی أنه کان فی غیم فصلی الظهر ثم انسکشف الغیم مثلا فبان أن وقت العصر دخل فصلاها قال و هو باطل لانه و ان کان فیه أدنی احتمال فی الظهر و العصر فلا احتمال فیه فی المغرب و العشاء اه و کان نقیه الاحتمال مبنی علی أنه لیس المغرب الاوقت واحد و الختار عنده خلافه و هو أن وقتها بمتدالی العشاء فعلی هذا فالاحتمال قائم قال منهم ومن تأوله عن أن الجمع المذکور صوری بان یکون آخر الظهر الی آخر وقتها و عجل العصر فی أول وقتها قال و هو احتمال ضعیف أو باطل لانه مخالف للظاهر لخالفة لا تحتمل اه_

ص: 74

1. فتح الباری ، شرح صحیح بخاری، ابن حجر عسقلانی، کتاب الصلوة ج2 ص19باب تأخیر الظهر الی العصر

ص: 75

3. در کتاب وسائل الشیعه میخوانیم:

امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) نماز ظهر و عصر را در یک مکان (بدون فاصله) به جا آوردند، بدون این که عذری در کار باشد.

عمر پرسید: آیا در احکام نماز تغییری ایجاد شده؟

فرمودند: نه. اما خواستم بر امتم آسان بگیرم.

4. در همان کتاب میخوانیم:

امام صادق (علیهالسلام) فرمودند: پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نماز ظهر و عصر را در اول وقت نماز ظهر پشت سر هم با جماعت به جا آوردند بدون این که عذری در کار باشد و نماز مغرب و عشا را پشت سر هم با جماعت در اول وقت مغرب به جا آوردند بدون این که عذری در کار باشد و علت این عمل آن بود که امّت برای خواندن نماز در محدوده وقت نماز، آزاد و در وسعت باشند.

ص: 76

ص 73

(ج2)                                      أبواب المواقیت                        (161)

4970 2- و فی(العلل) عن الحسین بن أحمد بن إدریس، عن أبیه، عن أحمدبن محمّبن عیسی، عن علیّ بن الحکم، عن إسحاق بن عمّار، عن أبی عبدالله علیه السلام قال: إَنّ رسول الله صلی الله علیه وآله صلّی الظّهر و العصر فی مکان واحد من غیر علّة ولا سبب، فقال له عمر و کان أجرأ القوم علیه: أحدث فی الصّلاة شبی ء؟ قال : لا، ولکن أردت أن أوسع علی أُمّتی.

8-محمّدبن یعقوب، عم محّد بن یحیی، عن أحمدبن محمّد، عن علیّ بن الحکم عن عبدالله بن بکیر، عن زرارة، عن أبی عبدالله علیه السلام قال: صلّی رسول الله صلی الله علیه و آله بالناس الظهر و العصر حین زالت الشّمس فی جماعة من غیر علّة، و صلّی بهم المغرب و العشاء الآخرة قبل سقوط الشّفق من غیر علّة فی جماعة، و إنّما فعل رسول الله صلی الله علیه وآله لیتسع الوقت علی أُمّته.      وراه الشیخ بإسناده عن أحمد بن محّمد مثله إلاأنّه قال: بعد سقوط الشّفق.

3.وسائل ج3ص161 باب جواز الجمع بین الصلاتین لغیر عذر ایضا حدیث 2

4.وسائل ج3 ص162 باب جواز الجمع بین الصلاتین لغیر عذر ایضا حدیث 8

ص: 77

(3)

چرا پشت سر هم خواندن نماز صحیح نباشد؟

در بخش قبلی بیان شد، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) برخی نمازهای ظهر و عصر یا مغرب و عشا را بدون هیچ عذری پشت سر هم میخواندند، اما با وجود این جمعی میگویند پشت سر هم خواند نمازها صحیح نیست. دوست داریم بدانیم چه دلیلی بر این سخن دارند. پس از مراجعه به کتابهای مختلف دریافتیم تنها دلیل بر این سخن، جملهای است که عکرمه از ابن عباس نقل نموده که گفته است: پیامبر فرمود: «هر کس دو نماز را بدون عذر پشت سر هم بخواند، بابی از ابواب کبائر را به روی خود باز کرده است.»

اما باید گفت:

1. سند این حدیث در نظر حدیث شناسان بزرگ اهل سنت ضعیف است، به گونه ای که نویسنده کتاب سنن ترمذی که از معتبرترین کتب حدیثی اهل سنت است، این حدیث را ضعیف دانسته و شارح این کتاب نیز عبارات متعددی در بیان ضعف این حدیث آورده است.

2. در مقابل این حدیث ضعیف، حدیث های متعدد و معتبر داریم که از آنها صحت پشت سر هم خواندن نماز ها استفاده می شود؛ لذا نمی توان به این حدیث ضعیف توجه نمود. نمونه هایی از احادیث معتبر در بخش گذشته یادشد.

ص: 78

ص 75

أبواب الصلاة/باب 138/ح_ 188.............................................................477

188-حدّثَنَا أَبُو سَلَمَةَ یَحیَی بنُ خَلَفٍ البَصرِیُ حَدَّثَنَا المُعتَمِرُ بنُ سُلَیمَانَ عَن أَبیِهِ عَن حَنَشٍ عَن عِکرمَةَ عَنِ ابنِ عَبَّاسٍ عَنِ النَّبیِّ صلی الله علیه وآله قَالَ: «مَن جَمَعَ بَینَ الصَّلاتَینِ مِن غَیرِ عُذرٍ فَقَد أَتَی بَابَاً مِن أبوَابٍ الکَبائِرِ.»

قَالَ أَبو عیسَی: وَحَنَشُ هذَا هُوَ:« أبُو عَلِیُّ الرَّحَبِیُ» وَهُوَ«حُسَینُ بنُ قَیسٍ» وَهُوَ ضَعِیفٌ عِندَ أَهلِ الحَدیثِ، ضَعَّفَهُ أحمَدُ وَغَیرُهُ.

وَالعَمَلُ عَلَی هذَا عِندَ أَهلِ العِلمِ: ءن لَا یُجمَعَ بَینَ الصَّلاتَینِ إلّّا فِی السفَرِ أَو بِعَرَفَةَ.

المذکور ثم رواه بقوله حدثنا أبو سلمة إلخ.

قوله: (حدثنا أبو سلمة یحیی بن خلف البصری) الجوباری من شیوخ الترمذی و مسلم و أبی داود وابن ماجه صدوق مات سنة اثنتین و أربعین و مائتین (عن أبیه) سلیمان التیمی (عن حنش)بفتح الحاء المهملة و النون لقب حسین بن قیس الرحبی أبی علی الواسطی و هو متروک کذا فی التقریب.

قوله : (من جمع بین الصلاتین من غیر عذر) کسفر و مرض(فقد أتی بابأ من أبواب الکبائر) قال امناوی تمسک به الحنفیة علی منع الجمع فی السفر و قال الشافعی السفر عذر انتهی. قلت: قد جاء فی الجمع بین الصلاتین فی السفر أحادیث صحیحة صریحة فی الصحیحین و غیر هما و حدیث ابن عباس هذا ضعیف جداً. قال الحافظ ابن حجر فی تهذیب التهذیب فی ترجمة حنش بن قیس: حدیثه من جمع بین الصلاتین الحدیث لا یتابع علیه و لا یعرف إلا به ولا أصل به، وقد صح عن ابن عباس أن النبی صلی الله علیه و آله جمع بین الظهر و العصر انتهی. وأما قول الحاکم بعد روایته فی المستدرک هذا حدیث صحیح،

ص: 79

فقد رده الذهبی ما صرح به المناوی، و علی تقدیر صحته فالجواب هو ما قال الشافعی من أن السفر عذر.

قولهLو هو ضعیف عند أهل الحدیث ضعفه أحمد و غیره) قال الذهبی فی المیزان فی ترجمته قال أحمد متروک، و قال أبوزرعة و ابن معین ضعیف و قال البخاری لا یکتب حدیثه و قال النسائی لیس بثقة و قال مرة متروک و قال السعدی أحادیثه منکرة جداً و قال الدار قطنی متروک و عد الذهبی حدیثه من جمع بین الصلاتین إلخ من منکراته.

قوله: ( و العمل علی عذا عند أهل العلم أن لا یجمع بین الصلاتین إلا فی السفر أو بعرفة)

تحفة الاحوذی بشرح جامع الترمذی- حافظ مبارک پوری ج1 ص477 کتاب الصلوة باب ابواب الصلوة باب 138 ح188.

ص: 80

(4)

آیا از عالمان اهل سنت هم کسی پشت سر هم خواندن نماز را صحیح می داند؟

در برخی از منابع اهل سنت مانند شرح صحیح مسلم(نووی)، از بزرگانی یاد شده که پشت سر هم خواندن نماز را صحیح میدانستهاند. بنابراین صحیح بودن پشت سر هم خواندن نماز در میان اهل سنت هم طرفدارانی دارد.(1)

ص: 81


1- .و نیز به فتح الباری، شرح صحیح بخاری، کتاب الصلاة و نیز تحفة الاحوذی شرح سنن ترمذی مراجعه شود.

ص 77

جواز الانصراف من الصلاة عن الیمین و الشمال           219

حدّثنا أَبُبَکرِ بنُ أَبِی شَیبَةَ حَدَّثَنَا أَبُو مُعَاوِیَةَ وَوَکِیعٌ عَنِ الأَعمَشِ عَن عُمَارَةَ عَنِ الأَسوَدِ عَن عَبدِ اللهِ قَالَ لَاَبَجِعَلَنَّ أَحَدُکُم لِلَّشیطَانِ مِن نَفسِهِ جُزءاً لَاَیَری الَّا أَنَّ حَقَّاً عَلَیهِ

أشد من المطر و ذهب جماعة من الأئمة الی جواز الجمع فی الحضر للحاجة لمن لا یتخذه عادة و هو قول ابن سیربن وأشهب من أصحاب مالک و حکاه الخطابی عن القفال و الشاشی الکبیر من أصحاب الشافعی عن أبی اسحاق المبروزی عن جماعة من أصحاب الحدیث و اختاره ابن المذر و یؤیده ظاهر قول ابن عباس أراد أن لا یحرج أمته فلم یعلله بمرض و لا غیره و الله أعلم قوله(حدثنا أبو الطفیل عامر بن واثلة قال حدثنا معاذ) هکذا ضبطناه عامر بن وائلة وکذا هو فی بعض نسخ بلادنا و کذا نقله القاضی عیاض عن جمهور رواة صحیح مسلم و وقع لبعضهم عمرو بن واثلة و کذا وقع فی کثیر من أصول بلادنا فی هذه الروایة الثانیة و أما الروایة الأولی لمسلم عن أحمد بن عبدالله عن زهیر عن أبی الزبیر عن أبی الطفیل عامر فهو عامر باتفاق الرواة هنا و انما الاختلاف فی الروایة الثانیة و المشهور فی أبی الطفیل عامر و قبل عمرو و ممن حکی الخلاف فیه البخاری فی تاریخه و غیره من الأئمة و المعتمد المعروف عامرو الله أعلم

صحیح مسلم با شرح نووی ج5 ص219.

ص: 82

(5)

اهل البیت (علیهم السلام) پشت سر هم خواندن نمازها را صحیح می دانستند

از آن جا که شیعیان به توصیه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله)، اهل البیت (علیهمالسلام) را بعد از نبی مکرم اسلام بالاترین و معتبرترین مرجع دینی میدانند، در این مسأله هم بر اساس نظر اهل البیت (علیهمالسلام) پشت سر هم خواندن نمازها را درست میدانند.

درکتاب وسائل الشیعه میخوانیم:

یکی از یاران امام صادق (علیهالسلام) میگوید از آن حضرت سؤال کردم: آیا میتوانم نماز مغرب و عشا را در ابتدای وقت مغرب پشت سر هم بخوانم، بدون این که عذری در کار باشد؟

آن حضرت فرمود : اشکالی ندارد.

ص: 83

ص 79

10- وبإسناده عن سعدبن عبد الله ، عن محمّدبن الحسین، عن موسی بن عمر عن عبدالله بن المغیرة، عن إسحاق بن عمّار قال: سألت أبا عبدالله علیه السلام یجمع بین المغرب و العشاء فی الحضر قبل أن یغیب الشفق من غیر علة؟ قال: لابأس.

11- و بإسناده عن الحسین بن سعید، عن ابن أبی عمیر، عن عمربن أذینة، عن رهط منهم الفضیل و زرارة عن أبی جعفر علیه السلام أنَّ رسول الله صلی الله علیه و آله جمع بین الظهر والعصر بأذان و إقامتین و جمع بین المغرب و العشاء بأذان واحدو إقامتین.

(8) الفروع ج1 ص79- باب ج1ص 210-عما ج1ص138-العلل ص115

(9) الفروع ج1 ص79-بب ج1 ص211

(10) بب ج1 ص211-صا ج1 ص138-أوذده ایضاً فی 8/22

(11) بب ج1ص250 أورده أیضاً فی 2/36 من الاذان

وسائل الشیعة ج 3 ص162 حدیث 10

ص: 84

بخش چهارم: حیّ علی خیر العمل

ص: 85

از مسائل مورد اختلاف میان مسلمانان گفتن «حیّ علی خیر العمل» در اذان است. اهل سنت گفتن این جمله را جایز نمیدانند. در حالی که شیعیان «حیّ علی خیر العمل» را جزء اذان دانسته، گفتن آن را در اذان لازم میدانند.

حقیقت چیست؟ آیا این جمله در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) جزء اذان بوده است؟ و اگر پاسخ مثبت است، آیا نسخ شده، یا همواره در زمان حیات آن حضرت جزء اذان بوده است؟ نظر اهل البیت علیهمالسلام در این باره چیست؟ این نوشتار شما را در رسیدن به حقیقت یاری رسانده، و راه را برای تحقیق شما هموار مینماید و پاسخ این سؤال را مشخص میکند که: چرا شیعیان گفتن «حیّ علی خیرالعمل» را در اذان لازم میدانند؟

ص: 86

(1)

امر پیامبر به «حیّ علی خیرالعمل»

و ثابت نبودن نسخ آن

همهی مسلمانان در این که در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) «حیّ علی خیر العمل» گفته میشده اتّفاق نظر دارند و در منابع روایی مسلمانان آمده است که بلال مؤذن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) در اذان خود این جمله را میگفت؛ چنان که متّقی هندی عالم اهل سنت ( م975 ه_ .ق) در کتاب روایی خود به نام کنز العمّال آورده است:

«بلال در اذان صبح «حیّ علی خیر العمل» میگفت.»

ص: 87

ص 85

الخی، قدرَ الشراک إذا قعد النبی صلی الله علیه وآله علی المنبر.(طب).

23174- عن بلالِ کان بلالٌ یؤذِنُ بالصبح فیقولُ : حیَّ علی خیر العمل.(طب)

23175- (مسند ثوبان مولی رسول الله صلی الله علیه وآله) أنتُ مرةً فدخلتُ علی النبی صلی الله علیه وآله فقلتُ: قد أذنتُ یا رسول الله، فقال: لاتؤذن حتی تُصبحَ، ثم جئتُه أیضاً فقلتُ: قد أذنتُ فقال: لا تؤذن حتی تری الفجر، ثم جئته الثالثة فقلت: قد أذنت فقال: لا تؤذن حتی راه هکذا و جمع یدیه، ثم فرَّفیها.(عب).

23176- عن جابر بن سمرة قال: کان بلالٌ یؤذنُ للظهر إذا دحضَت (1) الشمسُ لا یخرِمُ (2) الوقت و ربما أخرَ الإِقامة و لا یؤخرُ الأذان عن الوقتِ. (أبو الشیخ فی الأذان و ابن النجار).

کنز العمال/ کتاب الصلوة/ قسم الافعال/ فصل الاذان و احکامه. و آدابه/ شماره 23169.

ص: 88


1- دحضت: فی حدیث موقیت الصلاة «حین تدحض الشمس» أی : تزول عن وسط السماء إلی جهة المغرب، کأنها دحضت، ی زلقت النهایة (2/104)ب.
2- .یخرم: و فی حدیث سعد«لما شکاه اهل الکوفه إلی عمر لی صلاته، قال: ما خرمت من صلاة رسول الله صلی الله علیه وآله شیئاً، أی: ماترکت. و منه الحدیث: «لم أخرم منه حرفاً» أی : لم أدع. اه_ انهایة (2/27)ب.

(2)

سیره برخی از صحابه

در منابع حدیثی و تاریخی ذکر «حیّ علی خیر العمل» در اذان از برخی صحابه نقل شده است و چون اهل سنت عمل صحابه را در امور عبادی (نه مسائل اجتهادی) حجت میدانند،(1) سیره آنان میتواند شاهد خوبی بر جزئیات «حیّ علی خیر العمل» در اذان باشد.

الف- بلال بن رباح حبشی (رجوع شود به ص2و2)

ب- عبد الله بن عمر

ج- ابوامامة بن سهل بن حنیف

عالم اهل سنت ابن حزم (م 456 ه_ .ق) در کتاب فقهی خود المحلی بالآثار مینویسد:

به سند صحیح نقل شده ابن عمر و ابوامامة بن سهل بن حنیف در اذان نماز «حیّ علی خیر العمل» میگفتهاند.(2)

ص: 89


1- . المذاهب الاسلامیة الخمسة، تاریخ و توثیق، ص285، مرگز الغدیر للدراسات الاسلامیه، بیروت.
2- . چنان که ابن حجر در تهذیب التهذیب، ج3، ص213، از زبیر نقل کرده: ابن عمر هنگام هجرت به مدینه 10 ساله بوده و با توجه به سال وفات پیامبر صلی الله عله و آله در سال دهم هچرت، او در آن هنگام حدوداً 20 ساله بوده، بنابراین نقل سیره او در خصوص عبارات اذان مربوط به بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله می باشد.

ص 87

194 کتاب الصلاة- مسألة 332-ولا یجوز تنکیس الأذان و لا الاقامة

فقلنا لهم: لما لم یکن ما ذکرتم حجة فی إفراد الأذان لم یکن حجة فی إفراد الإقامة.

و أیضاً: فإنه لما کان التکبیر فی الإقامة یثنی باتفاق منا و منکم-: وجب أن یثنی سائر الإقامة، إلا ما اتفق علیه و هو التهلیل فی آخرها فقط! أو لما کان التکبیر فی الإقامة یقال أربع مرات و جب أن یکون فی الإقامة أیضاً یقال مرتین؛ لیکون فیها تربیع یخرج منه إلی تثنیة إلی إفراد. و کل هذا هوس؛ إنما أوردناه لیری أهل التصحیح فساد القیاس و بطلانه!؟

و قد صح عن ابن عمر، وأبی أمامة بن سهل بن حنیف: أنهم کانو یقولون فی أذانهم«حیّ علی خیر العمل» و الا نقول به؛ لأنه لم یصح عن النبی صلی الله علیه و آله و لا حجة فی أحد دونه- و لقد کان یلزم من یقول فی مثل هذا عن الصاحب: مثل هذا لا یقال بالرأی-: أن یأخذ بقول ابن عمر فی هذا، فهو عنه ثابت بأصح إسناد(1).

و قال الحسن بن حی: یقال فی العتمة« الصلاة خیر من النوم، الطلاة خیر من النوم» و لانقول بهذا أیضاً؛ لأنه لم یأت عن رسول الله صلی الله علیه و آله.

المحلی بالآثار- کتاب الصلوه مسئله 331ج2ص194

ص: 90

(3)

سیره اهل البیت علیهم السلام

چنان که گفتیم، اهل البیت علیهمالسلام بهترین و معتبرترین مرجع رسیدن به سنت پیامبر (صلیاللهعلیوآله) و دستیابی به حکم خداوند میباشند؛ از این رو در این زمینه هم به سیره آنان اقتدا میکنیم.

در روایاتی که از اهل البیت علیهمالسلام به ما رسیده، نه تنها آنان خود در اذان «حیّ علی خیر العمل» میگفتند، بلکه تصریح نمودهاند که این جمله در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بوده و بعد از آن حضرت حذف شده است.

1. ابن ابی شیبه عبد الله بن محمد(م 235ه_ .ق) عالم بزرگ اهل سنت و بیهقی عالم دیگر اهل سنت (م458 ه_ .ق) و دیگران به سند خود از مسلم بن ابی مریم نقل میکنند که علی بن الحسین (علیهالسلام) همواره در اذان به «حیّ عل الفلاح» که میرسید، بعد از آن «حیّ علی خیر العمل» میگفت.

ص: 91

ص 89

(19) من کان یقول فی أذانه حی علی خیر العمل

(1) حدثنا أبوبکر قال نا حاتم بن إسماعیل عن جعفر عن أبیه و مسلم بن أبی مریم أن علی بن حسین کان یؤذن فإذا بلغ حی علی الفلاح قال حی علی خیر العمل و یقول هو الأذان الأول.

(2) حدثنا أبو خاله عن ابن عجلان عن نافع عن ابن عمر أنه کان یقول فی أذانه- الصلاة خیر من النوم- وربما قال- حی علی خیر العمل.

(3)حدثنا أبو أسامة قال نا عبید الله عن نافع قال کان ابن عمر زاد فی أذانه- حی علی خیر العمل.

المصنف- ابن ابی شیبه ج1ص195

(السنن الکبری مع الجوهر النن)         (425)     (کتاب الصلوة)      (ج-1)

سیر بن این عمراته کان یقول ذلک فی اذانه و کذلک رواه نسیر بن ذعلوق عن ابن عمرو قال فی السفر وروی ذلک عن ابی امامة*

(واخبرنا) محمد بن عبدالله الحافظ أنا ابوبکر اسحاق نا بشر بن موسی ثنا بشر بن موسی ثنا موسی بن داود ثنا حاتم بن اسمعیل عن جعفر بن محمد عن ابیه ان علی ان الحسین کان یقول فی اذانه اذا قال حی علی الفلاح قال حی علی خیر العمل و یقول هو الاذان الاول*

(واخبرنا) ابوبکر احمد بن محمد بن الحارث الفقیه ثنا ابو محمد بن حیان ابو الشیخ الاصفهانی ثنا محمد بن عبدالله بن رسته ثنا یعقوب بن حمید بن کاسب ثنا عبدالرحمن بن سعد المؤذن عن عبدالله بن محمد بن عمار و عمار و عمر ابنی حقص ابن عمر بن سعد عن آبائهم عن اجدادهم عن بلال انه کان ینادی بالصبح فیقول حی علی خیر العمل فامره النبی صلی الله علیه و سلم ان یجعل مکانها الصلوة خیره عن

ص: 92

النوم و ترک حی علی خیر العمل(قال الشیخ) و هذه اللفظة لّم ثبت عن النبی صلی الله علیه و سلم فیماعلم بلالا و ایه محدورة و نحن نکره الزیادة فیه و بالله التوفیق*

السنن الکبری کتاب الصلاة باب ماروی فی حی علی خیر العمل ج1ص425

ص: 93

در حاشیه البحر الزخّار(1)چنین آمده است:

2. امام باقر (علیهالسلام) فرمودند: این کلمه (حیّ علی خیر العمل ) در اذان بوده است. عمر دستور داد آن را نگویند؛ زیرا میترسید مردم از جهاد سرباز زده، به نماز اکتفا نمایند.

بدیهی است چنین توجیهی از طرف خلیفه دوم نمیتواند دلیل و مجوز برای حذف عبارتی از اذان باشد؛ زیرا اولاً جهاد در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) هم بود و حضرت چنین تدبیری نفرمودند.

ثانیا غیر از خداوند متعال و حجت او هیچ کس حق کاستن یا افزودن در عبادات را ندارد.

ص: 94


1- .البحر الزخّار الجامع لمذاهب علماء الأمصار، تألیف احمدبن یحیی بن مرتضی از عالمان زیدی- متوفای840ه_ .ق.

ص 91

کتاب الصلاة --------------------------------215

ابن الحسین فی أذا بهما(1)(ها) لم یَذکر فی خَیر ائذاً الأذان، و قال عَلّی بن الحسین: هو الأذان الاوّل، فهو منسوخَ . و أمر عمر یترکه.

فلنا: قد ذکره صلی الله علیه وآله و سلم نغذ، و یغنی بالأول المشروع قبل بجعلها خیر الاعمال، و ذلک لیس بحجة و لا نسخِ.

سنالَة: (ش) و الثنئیب هو: الصلاة خیرٌ من النوم (العراقیون) بل حی علی الصّلاة، حی علی الفلاح، بغذ الأذان و عنهم بغد الإقامة: الصلاة رجتکمُ اللهَ (ش) و یتخّصُ الفجرَ (ح) العشاء (فی) کل صلاة.

البحر الزخار- کتاب الصلاة ص315

ص: 95


1- . و نحن نکره الزیادة فیه، و الله اعلم. (قوله) اوزادَه(عم ) و علی بن الحسین فی أذابهما ء قال فی الشّفاء و روی ابن أبی شیبنه بإشناده عن نافع عن ابن عمر أنّه رَبُما راد فی اذانه حیّ علی خیر العمل. و فیه: عن علی بن الحسین زین العابدین أنّه کان یؤذن فإذا بلع حیّ علی الفلاح، قال: حی عل خیر العمل، و یقول: هو الأذان الاوّل، و فیه ایضاً عن محمدبن علی عن أبیه علیّ بن الحسین علیهم السلام انّه کان إذا قال: حیّ علی الفلاح قال: حیّ علی خیر العمل، قال: یغنی محمدبن علی و کانت هذه الکلمة فی الذان فأمر عمربن الخطاب ان یکفوا عنها تخافة ان تنبط الناش عن الجهاد، نوینکلوا علی الصلاة. النتهی. قلت: وحکی سعد الدّین التفتازانی فی خاشیعة علی شرح الغضد: عن عمر، أنه کان یقول: ثلاث کن علی عهد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم أنا أخرتهن وانهای عنهان: منعةالحجّ، وللغة النکاح، و حیّ علی خیر العمل، انتهی. قلت: أثر ابن عمر عند ابن أبی شیبة (1/195) رقم(2240)و أما أثر علی بن الحسین فعنده کذلک (1/194)رقم(2239) والله اعلم.

(4)

حذف «حیّ علی خیر العمل» در عهد عمر

از منابع تاریخی و حدیثی مسمانان استفاده میشود که این جمله در عهد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) و دوران خلافت ابی بکر بوده و عمر آن را حذف نموده است و انگیزه او این بوده که مردم با اشتغال به نماز از جهاد باز نمانند.

1. تفتازانی(1) در شرح المقاصد نقل میکند که عمر گفت:

سه چیز در عهد رسول خدا بوده، ولی من آنها را حرام میکنم: ازدواج موقت، تمتع(رابطه زناشویی با همسر) در حج و گفتن «حیّ علی خیر العمل» در اذان.

ص: 96


1- . مسعود بن عمر بن عبدالله مشهور به سعد الدین تفتازانی(م 793ه_ .ق)، ادیب و متکلم اهل سنت.

ص 93

و بالجملة فهداه مسألة اجتهادیة معروفة فی کتب الفقه، لا تقد فی استحقاق الإمامة.

و منها أنه منع منعة النکاح، و هو أن یقول لامرأة: أتمتع بک کذا مدة بکذا در هما أو: متعینی نفسک أیاما بکذا، أو مایؤدی هذا المعنی. وجوزها مالک الشیعة. و فی معناها النکاح إلی أجل معلوم و جوزه زفر(1)لازماً.

ومنعةالحج، وهی أن یأتی مکة من علی مسافة القصر منها محرمّا، فیعتمر فی أشهر الحج، و یقیم حلالاً بمکة، و ینشی ء منها الحج عامه ذلک. و قد کان معترفاً بشرعیة المتعتین فی عهد النبیّ صلی الله علیه وآله علی مارُوی عنه أنه قال: ثلاث کن علی عهد رسول الله صلی الله علیه وآله أنا أنهای عنهن وأحرمهن، و هی متعةالنساء، و متعة الحج، و حی علی خیر العمل.

و الجواب أن هذه مسائل اجتهادیة و قد ثبت نسخ أباحة منعة النساء بالآثار المشهورة اجماعاً من الصحابة علی ما روی محمد ابن الحنیفة عن علی رضی الله تعالی عنه أن منادی رسول الله نادی یوم خبیر: ألا إن الله و رسوله ینهیانکم عن المتعة(2)

شرح مقاصد تفتازانی ج3 ص 512- مقصد ثالث فی السمعیات فصل فی الامامة

ص: 97


1- . زفر: هو زفر بن الهذیل بن قیس بن سلیم العتبری، أبو الهذیل البصری، من أصحاب الإمام أبی حنیفة، أصله من أصبهان، أقام بالبصرة وولی فضاءها وثوقی بها ، و هو أحد العشرة الذین دوّنوا الکتب، جمع بین العلم و العبادة، و کان من أصحاب الحدیث فغلب عیله الرأی و هو قیاس الحنیفة، و کان یقول: نحن لانأخذ بالرأی ما دام اثر، و إذا جاء الأثر ترکنا الرأی، توفی سنة 158 ه_ .من تخانیفه:«مجرد فی الفروع» ،«مقالات» کشف الظنون 5/473، شذرات الذهب1/243.
2- . رُوی الحدیث یطرق و أسانید متعددة، أخرجه البخاری فی المغازی باب 38، و الذبائح باب28، و النکاج باب 31، و مسلم فی النکاححدیث25-30،32، و الصید حدیث23، و الترمذی فی النکاح باب28، و الأطعمة باب 6، و النسانی فی النکاح باب 71، و الصید باب 31، وابن ماجه فی النکاح باب 44، و الدارمی فی الأضاحی باب 21، و النکاح باب 16، و مالک فی النکاح حدیث

2. در البحر الزخّار می نویسد:

علی بن الحسین (علیهالسلام) میگوید: «حیّ علی خیر العمل، در اذان اول بود و عمر دستور به ترک آن داده است.»

آنگاه مؤلف البحر الزخّار مینویسد: مقصود از اذان اوّل، یعنی آنچه قبل از اقدام عمر مشروع بوده و او دستور داده ترک شود و هدفش این بوده که مردم به خاطر پرداختن به نماز از جهاد باز نمانند.

و در پایان نویسنده البحر الزخّار میگوید: این کار عمر حجت شرعی نیست و نسخ این حکم به شمار نمیآید.

ص: 98

ص 95

کتاب الصلاۀ  315 

ص: 99

3. علامه مجلسی در بحارالانوار نقل میکند: عکرمه از ابن عباس پرسید: علت حذف «حی علی خیر العمل» چه بود؟

ابن عباس گفت: عمر میخواست مردم به خاطر اشتغال به نماز، جهاد را ترک نکنند.

ص: 100

ص97

140 کتاب الصلاۀ

ص: 101

بخش پنجم: تثویب

ص: 102

بیشتر اهل سنت در جملات اذان صبح گفتن عبارت «الصلاۀ خیر من النوم» را مستحب میدانند و از این عبارت –نماز از خواب بهتر است- با عنوان تثویب یاد میکنند.

علامه حلی در کتاب تذکرۀ الفقهاء مینویسد:

«تثویب به معنای بازگشت است و مؤذن با این که قبلا با جمله «ح علی الصلاۀ» مردم را به نماز دعوت نموده، بار دیگر با گفتن الصلاۀ خیر من النوم آنان را به نماز فرا میخواند و این نوعی بازگشت به معنای سابق است.»(1)

برخلاف اهل سنت، شیعیان گفتن این جمله را در اذان مستحب نمیدانند، بلکه ذکر آن را به عنوان جزء اذان را باطلکننده اذان و بدعت میشمارند از این رو شایسته است به بررسی دلایل هر دو نظریه به طور اختصار بپردازیم، تا خوانندگان محترم خود قضاوت نمایند.

این که شیعیان در اذان و اقامه (الصلاۀ خیرمن النوم) نمیگویند، دلایل متعددی دارد که به اختصار به آنها اشاره میکنیم:

ص: 103


1- تذکرۀالفقهاء، ج3، ص50.

(1)

نهی اهل البیت (علیهم السلام)

اهلالبیت (علیهمالسلام) که آشناترین مردم به کلام خدا و سنت رسول خدا (صلیاللهعلیه وآله) میباشند نه تنها در اذان و اقامه، «الصلاۀ خیر من النوم» نمیگفتند، بلکه از امام هفتم (حضرت موسی بن جعفر) چنین نقل شده که «الصلاۀ خیر النوم بدعت بنی امیه است(1) و از اصل اذان محسوب نمیشود.»

ص: 104


1- شاید مقصود این است که بنی امیه در ترویج و تثبیت این عمل بیشتر تلاش کردهاند.

ص 103

و منه: عن ابی الحسن ....

ص: 105

(2)

تصریح برخی از صحابه و بزرگان اهل تسنن بر بدعت بودن تثویب

1. شوکانی(1) مینوییسد: «صاحبالبحر میگوید: تثویب را عمر به وجود آورد و فرزندش گفت این بدعت است، و نیز از (امام) علی (علیهالسلام) روایت شده است که وقتی تثویب را شنید فرمود: آنچه را از اذان نیست بدان نفزایید.

ص: 106


1- محمد بن علی بن محمد شوکانی (م. 1250 ه_.ق) نویسنده کتاب معروف نیلالأوطار که مورد توجه زیدیه و اهلسنت میباشد.

ص 105

کتاب الصلاۀ/ 2

ص: 107

2. مالکبن انس (پیشوای مذهب مالکی) در کتابش المؤطأ مینویسد: مؤذن نزد عمر بنخطاب آمد تا او را براینماز صبح خیر دهد، دید که او خواب است. این گونه او را صدا زد: «الصلاۀ خیر من النوم». سپس عمر دستور داد این جمله را برای ندای صبح جزء اذان قرار دهد.

(هر چه زرقانی در شرح خود بر مؤطأ (ج1، ص184) با ذکر عباراتی در صدد توجیه این عبارات برآمده است)

2. متقی هندی در کنزالعمال میآورد: شخصی از طاوس (از علمای تابعین) پرسید چه زمانی «الصلاۀ خیر من النوم» گفته شد؟ او جواب داد: این جمله در زمان رسول خدا (صلیاللهعلیه وآله) گفته نشد...

ص: 108

ص 107

کتاب الصلاۀ/ ما جاء فی النداء للصلاۀ

ص: 109

4. ابن رشد در گکتاب بدایۀ المجتهد مینویسد: در گفتن «الصلاۀ خیر من النوم» در اذان صبح اختلاف است. اکثریت گفتهاند جایز است و دیگران گفتهاند در اذان «الصلاۀ خیرمن النوم» گفته نمیشود؛ زیرا این عبارات در اذانی که (مطابق) سنت است نمیباشد.

نظر شافعی نیز همین است. علت اختلاف این است که آیا این عبارت در زمان پیامبر گفته میشد، یا این که در زمان عمر افزوده شد؟

ص: 110

ص109

کتاب الصلاۀ 89

صحاح عن ابی محذورۀ و عبدالله ....

ص: 111

(3)

ضعف سندی مدارک تثویب به استناد رجال اهلسنت

برخی از محققان، همهی روایات تثویب را مورد بررسی قرار داده، با توجه به رجال اهل سنت، معتقد به ضعف تمام این روایاتمیباشند؛ از جمله فقیه محقق آیۀالله سبحانب در کتاب الإنصاف به این مهم پرداخت است که میتوان بدان مراجعه کرد.

شایان سادآوری است که در معتبرترین کتب حدیثی اهلسنت، یعنی صحیحبخاری و مسلم خیری از روایات تثویب نیست و ترمذی در کتاب الصلاۀ باب «ما جاء فی الخبر» تنها به یک حدیث اشاره کرده و آن را ضعیف دانسته است.

ص: 112

ص111

أبواب الصلاۀ/ باب 145/ ح_ 198

ص: 113

(4)

بدعت بودن تثویب در کلام عالمان شیعه

1. علامه حلی: تثویب نزد ما بدعت است و معنای آن این است که مؤذن در نمازهای خویش «الصلاۀ خیر من النوم» بگوید.

ص: 114

ص113

مسأله 160:

 

ص: 115

2. محقق بزرگ شیخ محمد حسن نجفی: اصحاب ما بجز افرادی نادر بر نامشروع بودن تثویب اجماع دارند.

ص: 116

ص115

ج9 (فی حکم التثویب فی الاذان) 113

ص: 117

(5)

تعارض شدید میان رویات تثویب

با رجوع به مدارک اهلسنت ملاحظه میشود که رویات تثویب (بلکه روایات تشریع اذان) چنان مختلف و در تعارض ا یکدیگر است که نمیتوان آنها را به یکدیگر بازگرداند. به عنوان نمونه میتوان به موارد زیر اشاره کرد.

الف- بلال آن را در اذان اضافه نمود و پیامبر نیز تقریر کرد.

ب- عمر بن خطاب مؤذن را امر نمود تا آن را در اذان صبح قرار دهد.

ص: 118

ص 117

باب التثویب فی اذان الفجر

ص: 119

ج- پیامبر (صلیاللهعلیه وآله) به ابا محذوره تعلیم داد.

ص: 120

ص 119

500- حدثنا مسدد، ثنا الحرث بن عبید

ص: 121

د- بلال در نماز صبح «حی علی خیرالعمل» میگفت، پیامبر (صلیاللهعلیه وآله) امر کرد که به جای آن «الصلاۀ خیر من النوم» بگوید.

ص: 122

ص 121

رواه الطبرانی

ص: 123

پاسخ به یک سؤال

برخی میپرسند: در روایات شیعه نیز گاه توصیه به تثویب دیده میشود؛ چه توضیحی دربارهی این گونه روایات دارید؟

پاسخ: تا آنجا که ما برخوردهایم در چهار روایت سخن از تثویب به میان آمده که هر یک توضیح ویژهای دارد. به اختصار به همهی آنها اشاره مینماییم:

1- زراره(1) میگوید: اوبوالجعفر (امام باقر علیهالسلام) به من فرمود: «ان شئت زدت علی التثویب حی علی الفلاح مکان الصلاۀ خیر من النوم»؛ اگر میخواهی بجای «الصلاۀ خیر من النوم»، «حی علی الفلاح» را بیفزا؛ یعنی به جا این که «الصلاۀ خیر من النوم» بگویی، مثلا سه یا چهار بار «حی علی الفلاح» بگو.

با توجه به این که در کتاب قاموساللغۀ میخوانیم که یکی از معانی تثویب، تعویض است میتوان عبارت «علی التثویب» را به عنوان «عوض و جایگزین» ترجمه نمود، ر نتیجه روایت فوق نه تنها تأییدی بر تثویب نیست، بلکه صریحاً نفی فرموده و میگوید به جای آن جمله که اهلسنت میگویند، تو جمله «حی علی الفلاح» را بیشتر بگو.

2. عن ابی عبدالله (علیهالسلام) : «النداء و التثویب فی الاقامۀ من السنۀ»(2)؛ نداء و تثویب در اقامه، سنت است.

توضیح: میدانیم که هیچ یک از شیعه و سنی تثویب به معنای «الصلاۀ خیر من النوم» را در اقامه مستحب نمیدانند و اهل سنت تنها در اذان آن را مستحب میدانند. بنابراین تثویب در این روایت باید به معنای دیگری باشد که چه بسا مراد «تکرار» است؛ یعنی مستحب است جملات اقامه را تکرار نموده،

ص: 124


1-  وسائل الشیعه، کتاب الصلاۀ، ج4، ص651 ، باب 22، ح2.
2- وسائل الشیعه، کتاب الصلاۀ، ج4، ص651، باب 22، ح3.

هر یک را دو بار بگوییم، چرا که اگر مقصود از تثویب در این روایت، «الصلاۀ خیر من النوم» باشد، از نظر شیعه و سنی مردود و نادرست خواهد بود.

3. امام باقر (علیهالسلام) میفرمایند: «کان ابی ینادی فی بیته الصلاۀ خیر من النوم»؛(1) پدرم در خانهاش صدا میزد: «الصلاۀ خیر من النوم».

توضیح: در این روایت سخنی از اذان به میان نیامده است؛ لذا میتوان گفت حضرت این جمله را برای بیدار کردن افراد میگفتهاند نه در اذان، به ویژه هنگامی که در روایتی ملاحظه میکنیم آن حضرت از گفتن «الصلاۀ خیر من النوم» در اذان به صراحت نهی کرده و فرمودهاند برای بیدارکردن دیگران جهت نماز، گفتن این جمله اشکال ندارد.

4- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «اذا کنت فی اذان الفجر فقل: «الصلاۀ خیر من النوم» بعد «حی علی خیر العمل» و لا تقل فی الامۀ «الصلاۀ خیر من النوم» انّما هی فی الاذان».(2)

هنگامی که اذان صبح میگویی بعد از «حی علی خیرالعمل: بگو: «الصلاۀ خیر من النوم» و در اقامه این جمله را مگو، این عبارت فقط در اذان است.»

توضیح: میدانیم که در اذان شیعه «حی علی خیرالعمل» هست و «الصلاۀ خیر من النوم» نیست و در اذان اهل سنت «الصلاۀ خیر من النوم» هست و «حی علی خیر العمل» نیست. بنابراین اذانی که در بردارنده هر دو جمله باشد در هیچ مذهب اسلامی به رسمیت شناخته نشده است؛ لذا نتیجه میگیریم این حدیث که در آن به هر دو جمله توصیه شده باید کنار گذاشته شود و قابل اعتنا نیست.

ص: 125


1- وسائل الشیعه، کتاب الصلاۀ، ج4، ص651، باب 22، ح4.
2- وسائل الشیعه، کتاب الصلاۀ، ج4، ص651، باب 22، ح5.

از سری این مجموعه آثار ذیل

 بزودی منتشر خواهد گردید.

1- توسل

2- تبرک 

3- زیارت آرامگاه پیامبر و اهل بیت آن بزرگوار.

4- بنای بر آرامگاه

5- جشن میلاد پیامبر (صلی الله علیه وآله)

6- عزاداری بر امام حسین (علیه السلام)

7- بررسی عبارات «اشهد انّ علیّولی الله» در اذان

8- کیفیت وضو

9- تقیّه

10- خمس

11- قرآن و مسأله تحریف آن

12- ازدواج موقّت

13- حذف و تحریف در برخی کتب

14- فضیلت و برتری امام علی (علیه السلام) بر سایر اصحاب

ص: 126

15- تأملی در آثار ابن تیمیّه

و...

ص: 127

تماس با نویسندگان

M_OSTADEE@YAHOO.COM [1]

Links:

------

[1] mailto:M_OSTADEE@YAHOO.COM

ص: 128

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109