سرشناسه : باقری شبستری، مریم السادات.
عنوان و نام پدیدآور : فریاد دیانت : زندگی نامه شهید هاشمی نژاد/مریم السادات باقری شبستری.
مشخصات نشر : قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، 1382.
مشخصات ظاهری : [65] ص.
فروست : مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما؛ 638.
شابک : 4000 ریال:964-7808-54-2
یادداشت : کتابنامه: ص. 65؛ همچنین به صورت زیرنویس.
عنوان دیگر : زندگی نامه شهید هاشمی نژاد.
موضوع : هاشمی نژاد، عبدالکریم، 1311 - 1360 -- سرگذشتنامه.
موضوع : مجتهدان و علما -- سرگذشتنامه.
موضوع : روحانیت -- ایران -- فعالیت سیاسی.
شناسه افزوده : صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. مرکز پژوهش های اسلامی.
رده بندی کنگره : BP55/3/ھ2 ب2 1382
رده بندی دیویی : 297/998
شماره کتابشناسی ملی : 1028034
ص:1
ص:2
ص:3
دیباچه1
پیش گفتار1
بخش اول3
سیمای شهید هاشمی نژاد3
فصل اول: آغاز راه4
تولد4
فصل دوم: زندگی علمی6
ورود به حوزه علمیه آیت اللّه کوهستانی6
هجرت به حوزه علمیه قم8
هجرت به مشهد10
فصل سوم: آثار و نگاشته ها12
1. مناظره دکتر وپیر12
2. غروب آفتاب در اندلس14
3. اصول پنج گانه اعتقادی (2 جلد)14
4. درسی که حسین به انسان ها آموخت14
5. مشکلات مذهبی روز15
ص:4
6. ضرورت تشکیلات15
7. قرآن و کتاب های آسمانی15
فصل چهارم: ویژگی های اخلاقی16
علاقه و ارادت به اهل بیت16
گذشت و بخشش17
یاور محرومان17
نظم و ساده زیستی18
خیرخواهی18
علاقه به همشهریان19
فصل پنجم: مبارزات سیاسی20
اوضاع اجتماعی ایران پس از سال 132020
نقش شهید در قیام پانزده خرداد 134222
ماجرای مسجد نواب23
سخنرانی در مسجد سید اصفهان26
اعتراض به دستگیری طلاب قم26
شهادت حاج آقا مصطفی خمینی27
فعالیت های شهید در سال 135728
ص:5
فعالیت های شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی29
الف) مبارزه با منافقان30
ب) مبارزه با لیبرال ها31
ج) مبارزه با انجمن حجتیه31
مسئولیت های پس از انقلاب32
فصل ششم: فعالیت های فرهنگی و اجتماعی34
نگارش کتاب و مقاله34
ایراد سخنرانی های پر شور و حماسی34
تشکیل کانون بحث و انتقاد دینی35
حضور در جبهه های جنگ37
فصل هفتم: اندیشه های شهید38
ضرورت حضور روحانیت در جامعه38
نقش زن در جامعه39
ضعف ایمان؛ مشکل اصلی بشر40
ضرورت ولایت فقیه41
بیداری جوانان41
آینده انقلاب43
ص:6
امر به معروف و نهی از منکر43
فصل هشتم: شهادت؛ معراج عاشقان45
فصل نهم: شهید هاشمی نژاد از نگاه شخصیت های انقلاب48
بخش دوم52
برگزیده ادب فارسی52
متن های ادبی53
اشعار55
در حریم ولایت55
یاد یار56
در رثای شهید57
آیت حق58
بخش سوم60
همراه با برنامه سازان60
پیشنهادهای کلی61
الف) توجه ویژه به نسل جوان61
ب) زهد و ساده زیستی62
ج) ارتباط صمیمی با توده های مردم62
پیشنهادهای برنامه ای62
پرسش های مسابقه ای63
ص:7
پرسش های مردمی64
پرسش های کارشناسی64
کتاب نامه66
ص:8
ص:9
دیباچه
تاریخ روحانیت شیعه هماره شاهد نورافشانی هدایت گرانی بوده است که آسایش و آرامش خویش را وقف احیای مکتب سرخ علوی ساخته اند تا بوی گل محمدی در سراسر میهن اسلامی، مشام جان نیک سیرتان را عطرآگین سازد.
شهید سید عبدالکریم هاشمی نژاد در شمار کسانی است که با پیروی از امام خمینی رحمه الله در شب دیجور فرمانروایی طاغوت، فریاد دیانت برآورد. وی سکوت شب را شکست و گلواژه های آزادی و ایمان را به ملت ارزانی داشت. اهریمنان که تاب شنیدن ندای حق آفرین سید را نداشتند، کوشیدند تا فریاد او را در حصار بلند زندان، خاموش سازند، ولی موفق نشدند.
او فرزانه ای بود که بنا بر شرایط زمان و مکان، بهترین ابزار را برای رسیدن به اهداف مقدس خودش به خدمت می گرفت. مناظره های او با کج اندیشان، از قدرت بیان و قوت استدلالش حکایت دارد و مبارزه وی با اندیشه های التقاطی و لیبرالیستی نشان دهنده تیزبینی ایشان است.
هاشمی نژاد در سنگر تدریس و نویسندگی نیز از دیگران گوی سبقت ربوده بود و برای مخاطبانش که بیش تر جوانان و تحصیل کردگان بودند، پیامی نو و شیوا داشت. او به جوانان عشق می ورزید و بیداری آنان را نخستین گام برای پیشبرد اهداف انقلاب می دانست. دشمن که از نفوذ
ص:10
روحانیت بیداردل در میان جوانان بیم داشت، گسترش چنین رابطه صمیمانه و آگاهی بخشی را برنمی تابید و با هر ترفندی می کوشید این پیوند را از هم بگسلد.
در این راه، منافقان کوردل که هم چون اربابانشان، تاب دیدن خورشید را نداشتند، با هدف قرار دادن این تندیس دیانت، چهره کریه خویش را به نمایش گذاردند.
در این میان، پژوهش گر ارجمند سرکار خانم مریم السادات باقری شبستری، مجموعه حاضر را با هدف تبیین زوایای گوناگون زندگانی این شهید و بازگویی مبارزه های وی در راه شکوفایی اسلام ناب، به نگارش درآورده است. با سپاس از ایشان، امید است در نگاه برنامه سازان و برنامه ریزان ارجمند، پذیرفته آید.
انّه ولیّ التوفیق
اداره کل پژوهش
مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما
ص:11
پیش گفتار
چگونه بودن، الگو می خواهد و تربیت با ارایه الگو، موفقیت آمیزتر خواهد بود. کتاب تاریخ، مردان بزرگی را به ما نشان می دهد که در راه نجات انسان ها از گرداب فساد و گمراهی، از هیچ کوششی فروگذار نکرده و زندگی خویش را وقف هدایت بشریت ساخته اند. پیامبران الهی، قافله سالاران این گروهند و عالمان دین نیز ادامه دهندگان راه پیامبران هستند. آنان در راه هدایتگری و نبرد با نادانی، فساد و بی دینی گام نهادند و راه پر پیچ وخم تاریخ را در برابر ظلمت زدگان روشن ساختند. به راستی، آنان مصداق روشن وارثان پیامبران و مرزبانان آیینند.
بی شک، در عصر حاضر که زمانه دوری از معنویات و برهنگی فرهنگی است، معرفی چهره های درخشان آسمان معرفت برای همگان پندآموز خواهد بود و این مهم به ویژه برای نسل جوان، نیازی انسانی و بنیادین به شمار می رود. آشنایی با زندگی این ستاره های فروزان، آسمان ذهن مشتاقان فضیلت را نورباران می سازد و ایمان به اصالت آیین اسلام و توانایی هایی روحی انسان را افزون می کند.
ما در این دفتر برآنیم تا به ترسیم گوشه هایی از زندگی درخشان یکی از این مردان بزرگ؛ یعنی سید عبدالکریم هاشمی نژاد بپردازیم و اندکی از بیداری، آگاهی، تعهد و احساس مسئولیت این سرباز اسلام را بازگو کنیم. همراهی با
ص:12
روح بلندپرواز شهید هاشمی نژاد، روح تلاش و دانش را در انسان ها می دمد، جنبه های گوناگون وجود شگفت انگیز «انسان» را می نمایاند و قلّه های تکامل را فرا راه انسان قرار می دهد.
در این نوشتار، نخست با شناسنامه شهید آشنا می شویم. سپس تحصیلات و مدارج علمی او را بررسی می کنیم. در ادامه، با نگاشته ها، ویژگی های اخلاقی و مبارزات فرهنگی، سیاسی و اجتماعی او آشنا می شویم. در پایان نیز با برنامه سازان ارجمند همراه خواهیم شد. اعتراف می کنیم که این کار ما در برابر عظمت روحی و شخصیتی آن شهید بزرگوار بسیار ناچیز است، ولی با این همه، گامی است برای پاسداشت چهره های متعهد انقلاب اسلامی.
ص:13
بخش اول: سیمای شهید هاشمی نژاد
زیر فصل ها
فصل اول: آغاز راه
فصل دوم: زندگی علمی
فصل سوم: آثار و نگاشته ها
فصل چهارم: ویژگی های اخلاقی
فصل پنجم: مبارزات سیاسی
فصل ششم: فعالیت های فرهنگی و اجتماعی
فصل هفتم: اندیشه های شهید
فصل هشتم: شهادت؛ معراج عاشقان
فصل نهم: شهید هاشمی نژاد از نگاه شخصیت های انقلاب
ص:14
فصل اول: آغاز راه
زیر فصل ها
تولد
تولد
در سال 1311(1) خورشیدی در خانواده ای دین مدار و محروم در شهرستان بهشهر از توابع استان مازندران، کودکی چشم به جهان گشود که نامش را عبدالکریم نهادند. پدرش، سید حسن، مردی با ایمان و غیرتمند بود و در شرایط بد اقتصادی آن روز، با درآمد بسیار کمی که از تلاش در یک مغازه نفت فروشی به دست می آورد، زندگی خود و خانواده اش را تأمین می کرد. مادرش ساره نام داشت که با پاک دامنی و دل سوزی به پرورش فرزندش همّت گمارده بود.
نوزاد از خاندان پاک پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بود و پدر و مادرش دوست داشتند فرزندشان با عشق به اهل بیت تربیت شود. آنان رسیدن فرزند صالح خویش به مراتب معنویت و کمال را انتظار می کشیدند و می خواستند از عطر گلی که در بوستان پیامبر پرورش می یابد، فضای زندگی مسلمانان عطرآگین شود.
سید عبدالکریم در دوران کودکی، با تربیت شایسته و در پرتو ایمان و
ص:15
صفای باطن پدر و مادر، خدا را شناخت و گرایش به دین داری، عشق به اولیاء اللّه در دل و جانش شکوفا شد. وی از همان دوران کودکی، تیزهوش بود و هر کسی رفتار او را می دید، آینده درخشانش را پیش بینی می کرد. تا زمانی که نزد خانواده اش بود، درس می خواند و در ساعت های غیردرسی، به مغازه پدر می رفت و به کمک او می شتافت. او از همان کودکی با فقر و سختی دست و پنجه نرم می کرد.
ص:16
فصل دوم: زندگی علمی
زیر فصل ها
ورود به حوزه علمیه آیت اللّه کوهستانی
هجرت به حوزه علمیه قم
هجرت به مشهد
ورود به حوزه علمیه آیت اللّه کوهستانی
علاقه فراوان پدر و مادر به خاندان رسالت و روحانیت اصیل، سبب شد تا تحصیل در رشته علوم دینی را به فرزند خویش، پیشنهاد دهند. سید عبدالکریم این پیشنهاد را پذیرفت و به علوم دینی روی آورد. وی پس از آموختن دانش روز، در چهارده سالگی با اجازه پدر برای فراگیری علوم دینی به سوی روستای کوهستان در شش کیلومتری شهرستان بهشهر رهسپار شد. او با همتی بلند در این راه گام برداشت و حوزه علمیه کوهستان با آغوش باز پذیرای این نوجوان با اخلاص شد. تشنگی معنوی و عشق به کمال، سراسر وجود سیّد را فرا گرفته بود. او می خواست از کوثر زلال دانش و معنویت علوم اهل بیت علیهم السلام سیراب گردد تا بتواند از این راه، خود و دیگران را به سر منزل مقصود رهنمون باشد.
سید در کوهستان، با آیت اللّه کوهستانی آشنا شد. این مرد بزرگ، مظهر علم، معنویت و اخلاص بود و به تعلیم و تربیت طلبه های جوان می پرداخت. البته چهره ایشان با وجود همه کمال های روحی و علمی، به دلیل فروتنی و ساده زیستی ایشان، ناشناخته مانده بود. سیّد عبدالکریم که از نزدیک با او ارتباط داشت، به زودی توانست از رفتارهای خالصانه و عارفانه استاد، ره توشه برگیرد و درس آزادگی و ایمان بیاموزد. در مورد چگونگی پا گرفتن
ص:17
حوزه علمیه کوهستانی باید گفت بازگشت آیت اللّه کوهستانی از نجف به بهشهر با دوره تلاش های رضاخان برای از بین بردن حوزه های علمیه و روحانیان هم زمان شده بود. در این زمان، وی تصمیم گرفت در روستای کوهستان، حوزه علمیه ای بنیان نهد و طلبه های جوان را با رشد اخلاقی و تزکیه نفس تربیت کند تا با اراده ای محکم در مسیر گسترش اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله وسلم گام بردارند. گفتنی است نزدیک به دویست طلبه در این حوزه علمی، مشغول دانش اندوزی و پیمودن قلّه های معنویت بودند و روح تشنه خویش را از زمزم کمال آیت اللّه کوهستانی سیراب می کردند.
سید عبدالکریم نیز که به این حوزه علمی و تهذیبی پای نهاده بود، هم چون دیگران سر تا پا در دریای بی کران معنویّت استاد غرق گشته بود و هر روز بیش تر شیفته کمالات او می شد.(1) وی با کوشش فراوان به اندوختن سیره های معنوی از آیت اللّه کوهستانی پرداخت و سرانجام در مدت چهار سال، درس های مقدماتی حوزه و مقداری از دروس فقه و اصول را نزد ایشان به پایان رسانید. آیت اللّه کوهستانی بارها درباره ویژگی های اخلاقی و آینده سیدعبدالکریم می فرمود: «من در چهره او می بینم که در آینده ای نه چندان دور از شخصیت های بزرگ علمی کشور خواهد شد(2)...
آقا سید عبدالکریم جوان در حالی که مراحل اولیه دروس حوزه را در
ص:18
روستای کوهستان می گذراند، نماز شبش ترک نمی شد».(1)
هجرت به حوزه علمیه قم
شوق هجرت به حوزه علمیه قم هم چون کوثری گوارا، تشنگان فراوانی را به سوی خود می کشید. علاقه سید عبدالکریم نیز برای هجرت به حوزه علمیه قم روزافزون می شد. بنابراین، با گرفتن اجازه از استاد و پدر، به سوی حوزه علمیه قم رهسپار شد(2) و در آن جا در رشته فقه و اصول به ادامه تحصیل پرداخت.
وی در قم، نخست با شیخ علی کاشانی _ فرید الاسلام _ آشنا شد که او را آیت اللّه کوهستانی معرفی کرده بود. طلبه ها، شیخ علی را آینه عرفان و تقوا می دانستند و شهید هاشمی نژاد نیز او را به عنوان استاد اخلاق خود برگزید. سید تمام فضایل اخلاقی و معنوی خویش را پس از آیت اللّه کوهستانی، مدیون شیخ علی می دانست. شیخ علی از وارستگان روزگار به شمار می رفت و سید عبدالکریم مدت ها با ایشان هم حجره بود. وی چنان شیفته حالات عرفانی شیخ علی شد و از فضایل اخلاقی و معنوی اش بهره ها برد که او را «یار غار شیخ علی» لقب دادند. یکی از مراجع درباره شیخ علی گفته بود: «او دریای پر از مروارید است؛ آن چه می خواهید از محضرش بیاموزید.»(3) شیخ
ص:19
علی در 24 سالگی هنگامی که برای امر تبلیغ به یکی از روستاهای رودسر رفته بود، پس از نماز مغرب و عشا پیشانی خضوع بر خاک گذاشت و به دیدار حق نایل گشت.
با در گذشت شیخ علی، سیّد اندوهگین شد، ولی با اراده ای استوار در راه هدف مقدسی که داشت، به آموختن علم و معنویت ادامه داد. او در حجره ای در مدرسه حجتیه قم ساکن شد و با پشتکار تمام، دروس سطح را پشت سر گذاشت. سپس دروس خارج اصول فقه حضرت امام خمینی و خارج فقه آیت اللّه العظمی بروجردی رحمه الله را آغاز کرد. سیّد پس از آشنایی با امام خمینی رحمه الله ، به دریای بی کرانی راه یافته بود که گوهرهای ناب داشت. چیزی نگذشت که عبدالکریم جوان، شیفته عرفان، علم و سیره استاد خود گشت.(1)
گفتنی است وی در قم، از محضر استادان دیگری هم چون: شهید محراب آیت اللّه صدوقی ، آیت اللّه مجاهدی و آیت اللّه محقق داماد نیز بهره مند شده است.(2)
تیز هوشی و مقام فضل و تقوای شهید از همان آغاز تحصیل علوم دینی تا پایان زندگی پر بارش کاملاً مشخص بود. به همین دلیل، دوستان، استادان و آشنایان، علاقه ویژه ای به وی داشتند و همگی زندگی درخشانی را برایش پیش بینی می کردند. هوش، فراست، تقوا و فضیلت ایشان سبب گشته بود تا مسیر تکامل را با سرعت بپیماید و آثار ارزشمند قلمی را به جامعه عرضه دارد.
ص:20
هجرت به مشهد
سید عبدالکریم در سال های 1335 و 1336(1) به مشهد رفت و در آن جا با هم شیره آقای سید حسن ابطحی ازدواج کرد. ایشان مراسم عقد خود را در جوار حرم مطهر حضرت امام رضا علیه السلام و با حضور آیت اللّه میلانی برگزار کرده بود. البته در این زمان هم چنان به علم آموزی در قم ادامه می داد. سپس در سال های 1340 و 1341، قم را ترک کرد و در مشهد ساکن شد.
در دوران سکونت در مشهد، همواره با تلاشی خستگی ناپذیر به ارشاد و راهنمایی دیگران می پرداخت و مانند کوهی استوار در برابر همه سختی ها ایستادگی می کرد تا توانست خط سیاسی اسلام را که در حوزه مشهد به فراموشی سپرده شده بود، زنده کند. وی هم چنین در کنار تدریس فقه و اصول برای طلبه ها و به راه انداختن منبرهای تبلیغی، در درس آیت اللّه سید محمّد هادی میلانی شرکت می کرد. چند ماهی نیز در محضر آیت اللّه شیخ مجتبی قزوینی علم آموخت.
سرانجام سید عبدالکریم با استعداد درخشان، حافظه قوی و تلاش پی گیر خود، بحث های استدلالی علمی را پی گرفت؛ و در نهایت به درجه استنباط و اجتهاد علمی رسید. وی با کوشش فراوان به مقام اجتهاد رسیده بود، ولی همواره آن را در پس پرده اخلاص نگاه می داشت. او با همه کمال علمی و معنوی اش، خود را طلبه ای بیش نمی دانست و بدان افتخار می کرد.
ص:21
دیری نپایید که خبر درگذشت بزرگ مرجع تشیع آیت اللّه العظمی بروجردی رحمه الله ، جهان اسلام را در هاله ای از غم و اندوه فرو برد. درگذشت آن شخصیت بزرگ، برای حوزه های علمیه ضایعه ای جبران ناپذیر بود. البته پس از ایشان، امام خمینی رحمه الله هم چون خورشیدی تابان، سُکان کشتی مرجعیّت شیعه را به دست گرفت؛ بزرگ مردی که جز به اسلام و زنده شدن روح اسلامی مسلمانان، نابودی حاکمان ستم پیشه و احیای اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله وسلم نمی اندیشید. شهید هاشمی نژاد نیز با شناخت کامل از استادش _ حضرت امام خمینی رحمه الله _ ایشان را به عنوان مرجع اعلم معرفی می کرد و ظهور مرجعی با بینش سیاسی و درد آشنا را نوید بخش آزادی مسلمانان می دانست.(1)
ص:22
فصل سوم: آثار و نگاشته ها
تلاش خستگی ناپذیر از ویژگی های برجسته عالمان روشن بین است. سید عبدالکریم نیز برای حفظ جوانان مسلمان از کج روی ها، تلاش شبانه روزی را سرلوحه برنامه های خود قرار داد. شهید هاشمی نژاد در دورانی به این کار همت گماشت که توطئه های زیادی برای سست کردن ایمان دینی جوانان و ویران کردن فرهنگ اسلام صورت می گرفت. او به اهمیّت سلاح «قلم» که قرآن به آن سوگند یاد کرده است، پی برده بود و می خواست این سلاح در دست دل سوختگان دین قرارگیرد. از این رو، به نگارش کتاب هایی در زمینه های گوناگون پرداخت. از میان آثار ارزنده و جاویدی که از آن شهید به جا مانده است، به موارد زیر می توان اشاره کرد:
1. مناظره دکتر وپیر
نخستین اثری که ذوق ادبی و دانش سرشار شهید هاشمی نژاد را در زمینه های مذهبی، اجتماعی و سیاسی نشان می دهد، کتاب مناظره دکتر وپیر است. این کتاب پیش از سال 1340 نوشته شده و بارها بازنگری، اصلاح و تکمیل گردیده است.
کتاب یاد شده در آن دوران با توجه و استقبال فراوان جوانان و تحصیل کردگان روبه رو بود، به گونه ای که رژیم طاغوت چون برخی از مطالب کتاب
ص:23
را با سیاست های خود سازگار نمی دید، آن را سانسور و پس از چندی، به طور کلی از چاپ آن جلوگیری کرد. رژیم شاه مطالب این کتاب را گمراه کننده، تحریک آمیز و مخالف مصالح کشور می دانست. گفتنی است کتاب مناظره دکتر وپیر که نخستین اثر قلمی سید به شمار می رود، با شیوه ای نو و گیرا برای جامعه آن روز و به سبک داستانی عرضه شده بود که همین سبک نگارش، جذابیت ویژه ای در میان خوانندگان پدید آورد. استاد شهید در این کتاب، برخی مسایل مذهبی، اجتماعی و سیاسی را که در آن روزگار میان قشرهای گوناگون مردم به ویژه تحصیل کردگان مطرح بود، از زبان قهرمانان کتاب حلاّجی کرده است که نماد اندیشه های مشخص جامعه ایران به شمار می آمدند. هم چنین با نقد مکتب های الحادی شرق و غرب و مقایسه تطبیقی آن ها با اسلام، حق بودن باورهای اسلامی را به زیباترین شکل به اثبات رساند و با بیان حقایق اسلامی به مردم، خرافه هایی را که به نام اسلام معرفی کرده بودند، می زدود. شناسایی ماهیت واقعی غرب، نقد هویت غربی، معرفی گذشته پر افتخار مسلمانان و مناظره با شخصیت های بزرگ غرب و شرق در این کتاب به چشم می خورد.
در واقع، شخصیت پیر دانشمند که مدافع آموزه ها و باورهای اسلامی است، خود نویسنده است که در پاسخ به تمام شبهه های هم سفران کج عقیده و گاه مغرض، با بیانی کوبنده، منطقی و استدلالی و با بردباری تمام، اصول انسانی دین اسلام را برای آنان اثبات می کند.(1)
ص:24
2. غروب آفتاب در اندلس
استاد شهید در این کتاب، ماجرای تأسف بار و عبرت آموز شکست مسلمانان در اسپانیا را بررسی می کند و به ریشه یابی سقوط و فروپاشی تمدن اسلامی در آن جا می پردازد.(1)
3. اصول پنج گانه اعتقادی (2 جلد)
این کتاب در زمینه اصول عقاید است. جلد اول به نام «هستی بخش»، اصل توحید و عدل و جلد دوم با عنوان «رهبران راستین»، نبوت و رسالت پیامبران را بررسی کرده است. شهید هاشمی نژاد قصد داشت بحث معاد و امامت را در کتاب های جداگانه ای بررسی کند و یادداشت هایی نیز در همین زمینه فراهم کرده بود که متأسفانه با شهادت جان سوزش، این نیّت عملی نشد.(2)
4. درسی که حسین به انسان ها آموخت
این کتاب، تحقیقی فراگیر درباره اصیل ترین انقلاب های خونین جهان است و در همین راستا، نهضت مقدس حضرت امام حسین علیه السلام ، بررسی شده است.
ص:25
5. مشکلات مذهبی روز
این کتاب، در بردارنده پاسخ هایی است که در موضوع های گوناگون علمی و دینی، در جلسه های «کانون بحث و انتقاد دینی» ارائه شده است این جلسه ها در سال های پیش از انقلاب، برای بیداری جوانان تشکیل می شد.
6. ضرورت تشکیلات
در این کتاب، درباره ضرورت و نقش تشکیلات در پیشبرد هدف های انقلاب و نظام جمهوری اسلامی بحث شده است.
7. قرآن و کتاب های آسمانی
8. راه سوم بین کمونیسم و سرمایه داری
9. تقریرات اصول آیت اللّه شیخ علی کاشانی (به زبان عربی)
10. مسایل عصر ما
11. ولایت فقیه
12. زهرا؛ مکتب مقاومت
ص:26
فصل چهارم: ویژگی های اخلاقی
زندگی شهید هاشمی نژاد تا آخر عمر بسیار ساده و بی آلایش بود. وی با درآمدی که از دریافت شهریه و نوشتن کتاب به دست می آورد، زندگی خود را می گذراند. به راحتی از خطاهای دیگران در می گذشت. از کبر و غرور پاک بود. با توده های مردم به ویژه مستضعفان و محرومان جامعه، رابطه تنگاتنگی داشت و به یاری آنان می شتافت. بسیار سعه صدر داشت. دیدگاه ها و اندیشه های مخالفان را می شنید و به روش منطقی با آنان مناظره می کرد. در مسایل فرهنگی بسیار حساس بود. شجاعت کم نظیر، نظم در کار و وفای به عهد از ویژگی های برجسته او به شمار می رفت.(1) در این جا برخی از این ویژگی ها را توضیح می دهیم.
علاقه و ارادت به اهل بیت
او عشق و علاقه ویژه ای به اهل بیت پیامبر علیهم السلام داشت و هر ساله، سه روز را به نام مادرش، فاطمه زهرا علیهاالسلام در خانه خود، مجلس عزاداری بر پا می کرد و به روشنگری جوانان می پرداخت.(2)
ص:27
گذشت و بخشش
مهربانی و گذشت از ویژگی های مؤمنان است؛ زیرا در مسیر وصال الهی، گرد و غبار کینه را از صفحه دل مؤمن می زداید. شهید هاشمی نژاد به گذشت و مهربانی شهرت داشت و کینه جاهلان را به دل نمی گرفت. سید احمد هاشمی نژاد _ برادر شهید _ می گوید: «سی سال پیش فردی نزد ایشان آمد و گفت: یکی از افراد با نفوذ جامعه درباره شما چنین و چنان گفته است. ایشان با حدس زدن این که او می خواهد اختلاف ایجاد کند، گفت: موضوع را بررسی می کنیم. اگر اشکال در من باشد، آن را برطرف می کنم و گوینده آن سخن را نیز به خداوند وا می گذارم. بدین ترتیب، اجازه نداد که آن فرد با خبرچینی و غیبت میان او و شخص یاد شده، اختلاف ایجاد کند».(1)
یاور محرومان
شهید هاشمی نژاد در هیچ شرایطی محرومان را فراموش نمی کرد و همواره با آنان رابطه نزدیکی داشت. برای نمونه، در هنگام دبیر کلی ایشان در حزب جمهوری اسلامی مشهد، پیرزنی بود که هر ماه، مبلغی را از این دفتر دریافت می کرد. او برای تهیه این پول، باید پلّه های زیادی را می پیمود تا به دفتر ایشان بیاید. شهید هاشمی نژاد بارها او را از آمدن باز می داشت و می گفت تو اذیّت می شوی، ولی پیرزن می گفت: «من باید بیایم و از نزدیک
ص:28
شما را ببینم».(1)
نظم و ساده زیستی
نگاهی به کارهای روزانه شهید، انبوه فعالیت هایی را نشان می داد که به ظاهر در مدت کوتاه شبانه روزی نمی گنجید، ولی ایشان با برنامه منظم و حساب شده، از زمان به بهترین صورت بهره می برد.
ساده زیستی او نیز مثال زدنی بود که البته در الگوگیری وی از زندگانی امامان معصوم علیهم السلام و عالمان وارسته ریشه داشت. دقت در مصرف بیت المال او را وا می داشت تا با پیروی از مولایش، امام علی علیه السلام به کسانی که دنیا را میدان تاخت و تاز خویش قرار داده بودند، بی توجه باشد. وی زمانی که به عنوان یکی از مهم ترین کارگزاران نظام اسلامی خدمت می کرد، در خانه ای معمولی، با اثاثیه ای بسیار ساده می زیست.
خیرخواهی
سیّد به محرومان و امور خیریّه توجه ویژه ای داشت و آن را عبادت می دانست. برای نمونه، هنگامی که اساس کار بانک ها بر ربا استوار بود و گرفتن اعتبارات بانکی مشکل زیادی داشت، صندوق قرض الحسنه ای را برای طلبه ها به راه انداخت که به کمک آن، مشکلات مالی بسیاری از طلاّب
ص:29
برطرف شد.(1)
علاقه به همشهریان
سیّد عبدالکریم که سال ها به آموختن معارف دینی در حوزه های علمیه و شهرهای گوناگون پرداخته بود، همواره حق مردم شهر و محلّه خود را رعایت می کرد. بدین جهت، هر سال عهد کرده بود پنج روز از روزهای تبلیغی خود را به بهشهر برود.(2) مردم بهشهر نیز به شایستگی از او استقبال می کردند و هنگام سخنرانی وی، از جاهای دور و نزدیک برای شنیدن سخنانش، خود را به مسجد محله می رساندند.
ص:30
فصل پنجم: مبارزات سیاسی
زیر فصل ها
اوضاع اجتماعی ایران پس از سال 1320
نقش شهید در قیام پانزده خرداد 1342
ماجرای مسجد نواب
سخنرانی در مسجد سید اصفهان
اعتراض به دستگیری طلاب قم
شهادت حاج آقا مصطفی خمینی
فعالیت های شهید در سال 1357
فعالیت های شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی
مسئولیت های پس از انقلاب
اوضاع اجتماعی ایران پس از سال 1320
با کناره گیری رضاشاه از قدرت در شهریور 1320، پسرش محمّدرضا پهلوی به جای پدر نشست و کشور بیش از هر زمان دیگری، زیر نفوذ بیگانگان رفت و به میدان تاخت و تاز آنان تبدیل گردید. مردم در فقر و تنگ دستی به سر می بردند، در حالی که رجال سیاسی کشور، سر سپرده سیاست دولت های بیگانه بودند و فساد، تباهی و رشوه گیری در امور اداری و دولتی رواج داشت.
پس از کودتای 28 مرداد 1332، کشور بیش از پیش به امریکا وابسته شد و نارضایتی ها و اعتراض های مردمی گسترش یافت. امریکا برای مقابله با این وضعیت، از رژیم خواست با تحوّلی فریب کارانه و اصلاحاتی ساختگی، مردم را راضی کند و آنان را با شعارهای دروغین سرگرم سازد. ازاین رو رژیم شاه با تصویب لایحه «انجمن های ایالتی و ولایتی»، قید اسلام را از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف کرد و سوگند خوردن به هر کتاب آسمانی را به جای قرآن آورد و به زنان نیز حق رأی داد . این انحراف آشکار، برای کنار گذاشتن قرآن و احکام اسلامی از کشور ایران بود و سکوت در برابر آن، راه را برای تهاجم بعدی شاه باز می کرد. امام خمینی رحمه الله
ص:31
نیز در حرکتی انقلابی و توفنده، سکوت را شکست و فریاد بیدار باش او لرزه بر اندام شاه انداخت. رژیم پهلوی با دیدن اعتراض عالمان انقلابی و همراهی مردم در پیروی از سخنان امام خمینی رحمه الله ، به یکباره عقب نشینی کرد و آن طرح پلید به شکست انجامید.
شاه که اراده اش به خواسته های امریکاییان وابسته بود، برای جبران شکست تاریخی خود، «انقلاب سفید شاه» را در دی ماه 1341 با رفراندومی ساختگی به راه انداخت. این انتخابات که فریبی بیش نبود، رفتارهای ضد قانونی و ضد اسلامی شاه را قوّت می بخشید.
این جریان نیز با تحریم امام خمینی رحمه الله و دیگر روحانیان مبارز روبه رو شد. به همین سبب، در مراسمی که به مناسبت شهادت امام جعفر صادق علیه السلام در فروردین 1342، از سوی حضرت آیت اللّه العظمی گلپایگانی رحمه الله در مدرسه فیضیه قم برگزار شده بود، مأموران ساواک با لباس شخصی در مراسم حضور یافتند و با هجوم بردن به طلبه ها، عده زیادی را شهید و مجروح کردند.
در عاشورای همان سال، امام خمینی رحمه الله در یک سخنرانی شجاعانه، دستگاه شاهنشاهی و پشتیبانانش را به باد انتقاد گرفت و روح تازه ای در دل های خفته دمید. رژیم که کانون اصلی مبارزه را شهر قم و شخص حضرت امام رحمه الله می دانست، شبانه به خانه ایشان هجوم آورد و او را به تهران برد. مردم مسلمان که نمی توانستند اسارت رهبر و مرجعشان را ببینند، به خیابان ها آمدند و حماسه 15 خرداد سال 42 را آفریدند.
ص:32
نقش شهید در قیام پانزده خرداد 1342
در این زمان، فشار و اختناق دستگاه حاکمه، در شهر مشهد بسیار زیاد بود و ساواک نسبت به شهید هاشمی نژاد حساسیّت ویژه ای داشت. وی با سخنرانی های افشاگرانه خود، به هدایت مردم و بسیج نیروهای انقلابی می پرداخت و به رژیم وابسته شاه می تاخت. ایشان بارها در جلسه های کانون و منبرهای تبلیغی، خطر امریکا و اسراییل را گوشزد می کرد و در هر فرصتی به یاری گروه های سیاسی می شتافت.
شهید هاشمی نژاد چند روز پیش از 15 خرداد 1342، در چند جای تهران به منبر رفت و در سخنرانی های پرشور خود علیه رژیم، به افشاگری و تحلیل ماهیت «اصلاحات شاه»، «تساوی حقوق زن و مرد» و کشتار طلاب مدرسه فیضیه قم در فروردین 42 پرداخت. در گزارش ساواک تهران در مورد سخنرانی او آمده است:
در ساعت 2120 الی 2121 شب 10/2/42 آقای هاشمی نژادِ واعظ، در مسجد مروی به دولت حمله نمود و اظهار داشت که: ما امنیت نداریم. نسبت به کار یهودی ها و بهایی ها رسیدگی می شود، ولی راجع به مسأله فیضیه قم رسیدگی نمی شود. دولت عده ای از طلاب را کشته، مضروب کرده، ولی دستگاه دادگستری می گوید ما آن ها را نمی شناسیم. چرا این دولت نمی رود تا دولت دیگری جای او را بگیرد. دستگاه ظالم یزید هم زیاد خودمختاری می کرد، ولی یک روز سرنگون شد. چرا تیشه به ریشه اسلام می زنید؟(1)
مأموران ساواک پیش از حادثه 15 خرداد، سخنرانی ها و فعالیت های شهید هاشمی نژاد را به دقت پی گیری می کردند و پیوسته گزارش کارهای او را به
ص:33
مرکز می فرستادند. همراهی و اخلاص او به حضرت امام خمینی رحمه الله سبب شد هم زمان با دستگیری امام، این شاگرد جوان نیز دستگیر شود. او در بازجویی خود می گوید:
علت بازداشت ممکن است به علت انتقادات قانونی بوده که این جانب در سخنرانی های خود نسبت به قسمتی از اوضاع فعلی داشته ام و اگر واقعاً علت بازداشت همان است که تشخیص داده ام، بسیار جای تأسف است.
وی در همان بازجویی و در پاسخ به اتهام ساواک مبنی بر اقدام او علیه امنیت کشور و شوراندن مردم می گوید:
هیچ مسلمانی بر ضد امنیت کشور اسلامی و تحریض مردم به اخلال نظم و اغتشاشات و دعوت به تظاهرات اقدام نمی کند؛ چه رسد به این جانب که سمت تبلیغ و رهبری مردم را در حدود استعداد ذاتی خود به عهده دارم.(1)
به هر حال، شهید هاشمی نژاد 41 روز در زندان شهربانی کل کشور زندانی شد و پس از چند بار بازجویی، در تاریخ 24/4/1342 با حکم سازمان اطلاعات و امنیت کشور از زندان آزاد گردید.(2)
ماجرای مسجد نواب
شهید هاشمی نژاد در مهرماه سال 42 برای سخنرانی به مسجد نواب(3) مشهد دعوت شد. وی در این سخنرانی، با انتقاد شدید از دولت، به
ص:34
انجمن های ایالتی و ولایتی اعتراض کرد. هم چنین از خیانت های رضاخان در کشف حجاب، مخالفت با اسلام، رشوه خواری و قتل پرده برداشت. او در بخشی از سخنرانی خود گفت:
مجلس شورا و سنا را قبول نداریم. این ها را دولت تعیین کرده. من دولت را مسخره می کنم. من می گویم تا مجلس از هم پاشیده شود. چرا دولت از غیرخودش قرض می گیرد؛ یعنی از امریکا قرض می گیرد که به یهودی ها کمک کند تا دین را از بین ببرند.(1)
او که با صراحت و شجاعت، ماهیت دولت دست نشانده پهلوی را افشا می کرد، درباره تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی چنین گفت:
انجمن های ایالتی و ولایتی که دولت تصویب نموده، به حکم علما و قانون اسلام، دولت آن را لغو نمود؛ حال چرا مجدداً از سر گرفته است؟(2)
فردای آن روز نیز بار دیگر استوارتر و خروشان تر از شب گذشته، سخنرانی کرد و هم چنان از رفتار مجلسین، اصلاحات ارضی و کشف حجاب سخن گفت و مجلسین را قلاّبی و کاملاً بی اساس خواند:
هر وقت در مقابل مبارزات علما قرار می گیرند، فوراً اصلاحات ارضی را به رخ شما مردم می کشند.(3)
شهید هاشمی نژاد کشف حجاب را بزرگ ترین خیانت به کشور می دانست و آن را جرمی بزرگ و خیانتی آشکار و فراموش نشدنی می خواند. هم چنین افزایش آمار قتل، فساد، رشوه خواری، خودکشی و طلاق را از پی آمدهای
ص:35
دوران حکومت رضاخانی برمی شمرد. البته این سخنان برای ساواک تحمل ناپذیر بود. از این رو، تصمیم داشتند او را دستگیر کنند.
در شب دوم سخنرانی، مسجد نواب به محاصره نیروهای امنیتی شهربانی درآمد و مأموران ساواک با لباس شخصی در مسجد حضور یافتند. پس از سخنرانی، مردم که از احتمال دستگیری سیّد آگاه شده بودند، مسجد را ترک نکردند و به او پیشنهاد دادند هم زمان با خاموش شدن چراغ های مسجد، فرار کند. سیّد با تأکید بر این که فرار، کار آدم های زبون است، گفت: «اگر هدف دستگیری من است، خود را معرفی خواهم کرد». سرانجام نیروهای امنیتی پس از درگیری با مردم و به شهادت رساندن دو نفر از آنان و مجروح و مصدوم کردن برخی دیگر، هاشمی نژاد را سوار ماشین کردند و با خود بردند.
عمق فاجعه مسجد نواب، ساواک را بر آن داشت تا به بی گناهی هاشمی نژاد و عمل ناجوان مردانه خود در کشتار مردم اعتراف کند. ساواک می کوشید با جلب حمایت مرکز، بر این جنایت بزرگ سرپوش بگذارد.(1) به هر حال، هرگونه ملاقات با شهید هاشمی نژاد را ممنوع کرده بودند. آیت اللّه میلانی با ارسال تلگراف، از این حادثه ابراز تأسف کرد که ساواک با توجه به اوضاع پیش آمده، هاشمی نژاد را بدون محاکمه آزاد ساخت.
در پی واقعه دردناک مسجد نواب و شهادت گروهی از مؤمنان، سخنرانان زیادی به افشاگری و روشنگری مردم پرداختند و جنایت های رژیم را محکوم کردند.
ص:36
سخنرانی در مسجد سید اصفهان
شهید هاشمی نژاد در سال 1352 به مدت 10 شب در مسجد سید اصفهان سخنرانی کرد. پس از آن تصمیم گرفت به همراه خانواده، به شیراز سفر کند. ساواک اصفهان به شیراز گزارش داد که با رسیدن سید به شیراز، وی را دستگیر کند و به اصفهان باز گرداند. شهید هاشمی نژاد پس از دستگیری و بازداشت موقت دو ماهه تبرئه شد، ولی او را از رفتن به منبر بازداشتند.(1)
با این وجود او از سفر به شهرهای گوناگون کشور بازنایستاد و در دیدارها و گفت و شنودهای خود با دوستان و هم رزمانش، به تقویت روحیه مبارزان می پرداخت.
اعتراض به دستگیری طلاب قم
روحانیان قم در سال 1354 تصمیم گرفتند در سالروز قیام خونین پانزدهم خرداد، بزرگداشتی برگزار کنند. آنان سه روز پی در پی در مدرسه فیضیه عزاداری کردند و پرچم سرخ حسینی را بر سر در مدرسه برافراشتند. ساواک، فیضیه را به محاصره درآورد و سرانجام در روز هفدهم با یورشی همه جانبه، صدها تن را مجروح و دستگیر کرد. در اعتراض به این عمل رژیم، بعضی از استادان حوزه علمیه مشهد از جمله شهید هاشمی نژاد، درس خود را تعطیل کردند که در پی آن، وی به همراه سیزده تن دیگر دستگیر شدند و ایشان به مدت دو سال به زندان محکوم شد. پس از پایان محکومیت، برای روشن
ص:37
شدن وضعیت، وی را به تهران فرستادند. گزارش ساواک در این زمینه چنین بود:
عبدالکریم هاشمی نژاد یکی از وعاظ افراطی بود که به علت فعالیت های مضّره امنیتی، به دو سال زندان محکوم [شد و] پس از سپری شدن مدت مذکور به علت این که تعهد همکاری نداده [است،] در تاریخ 25/3/56 از زندان شهربانی مشهد به زندان اوین اعزام شده است.(1)
وی سرانجام در تاریخ 30/3/56 از زندان آزاد شد، ولی همیشه زیر نظر بود.
شهادت حاج آقا مصطفی خمینی
در تاریخ 6/8/56، در مجلس ترحیمی به مناسبت شهادت حاج آقا مصطفی خمینی، از مقام آن شهید تجلیل شد. به همین جهت شهید هاشمی نژاد در مشهد به دور از چشم مأموران، به همراه حضرت آیت اللّه خامنه ای و آیت اللّه طبسی، اتاقی اجاره کرده بودند و با صدور اعلامیه هایی، مردم را به اعتصاب و راه پیمایی تشویق می کردند.(2) از این رو، ساواک دوباره به تکاپو افتاد و با یورش به خانه سید، برای چندمین بار او را دستگیر کرد. چندین بار نیز با مواد منفجره به جان او سوء قصد کردند که البته به نتیجه ای نرسید.
ص:38
فعالیت های شهید در سال 1357
آیات عظام و علما در نوروز 1357، عید را تحریم کردند تا یاد شهیدان مظلوم را گرامی بدارند. ساواک که با وجود تغییر شرایط به سود انقلاب، هنوز راه چاره را در بازداشت و شکنجه می دانست، بار دیگر شهید هاشمی نژاد را در تاریخ 22/3/57 به زندان انداخت. البته به دو دلیل زیر، زمینه آزادی زود هنگام وی را فراهم کردند:
1. اوج گرفتن مبارزات و راه پیمایی های مردمی؛
2. تغییر موضع رژیم و ظاهر سازی برای دادن آزادی فرمایشی.
در تاریخ 9/6/57، گردهمایی با شکوهی به مناسبت چهلم واقعه مدرسه نواب مشهد تشکیل شد. در این مجلس، شهید هاشمی نژاد در سخنانی اعلام کرد که باید «گلوله را با گلوله پاسخ داد». پس از پایان مراسم، تظاهر کنندگان با پلیس درگیر شدند و شیشه های 30 شعبه بانک را شکستند. ساواک که هاشمی نژاد را عامل این شورش می دانست. دستور داد هرجا او را بیابند، دستگیر کنند. اما امواج خروشان انقلاب رفته رفته به توفانی تبدیل می شد که همه چیز را بر سر راه خود، درهم می کوبید. هنگامی که رژیم در حال ارزیابی قدرت خویش در رویارویی با این خیزش مردمی بود و با نگرانی رویدادها را پی گیری می کرد، تظاهرات انبوهی در شهرهای مختلف از جمله مشهد شکل گرفت که ناامیدی را بر دل هواداران اندک نظام پهلوی مستولی گردانید. از سوی دیگر، نیروهای انقلابی که با دیدن حضور فزاینده مردم، به یاری الهی دل بسته بودند، با اراده ای آهنین، آخرین ضربه ها را بر پیکر ناتوان رژیم شاهنشاهی وارد آوردند.
ص:39
در گزارش شیخان، رییس ساواک خراسان در مورد تظاهرات مشهد چنین آمده بود:
تظاهرات روز 5/9/57 مشهد باعث ناراحتی افراد شاه دوست و میهن پرست شده و از وضع موجود شدیداً اظهار نگرانی و ناراحتی می کردند. افرادی که به رژیم شاهنشاهی وفادار بودند با مشاهده چنین تظاهراتی و عقب نشینی نیروهای انتظامی دچار تزلزل روحی گردیدند.(1)
فعالیت های شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی
ایشان پس از بازگشت پیروزمندانه امام خمینی رحمه الله به ایران در 12 بهمن 57، به قصد زیارت حضرت امام، از مشهد به تهران آمد. چون فرصت طلبان قصد یورش به پادگان خراسان را داشتند تا اسلحه و مهمّات آن جا را به دست گیرند، شهید هاشمی نژاد به سرعت به مشهد برگشت. وی به همراه آیت اللّه طبسی و پشتیبانی مردم توانست پادگان شهر را از دست فرصت طلبان خارج سازد و شهر را آرام نگاه دارد.(2)
پس از انقلاب، شهید هاشمی نژاد به مبارزه با جریان های فکری انحرافی روی آورد. او بر آن بود که بزرگ ترین دشمن انقلاب، وجود گروه های مختلفی است که شالوده فکری آن ها در تضاد با اصول اساسی اسلام است، که در نهایت بر روند انقلاب اثر سوء می گذارد. بخشی از این مبارزات سید شهید به قرار زیر است:
ص:40
الف) مبارزه با منافقان
مبارزه فکری با منافقان، بخشی از زندگی شهید هاشمی نژاد بود. او به زیر بنای عقیدتی و التقاطی سازمان مجاهدین خلق و وابسته بودن آنان پی برده بود و می دانست که گروهی از زندانیان، تنها برای به دست آوردن شهرت و مشروعیت مردمی، به زندان افتاده اند. از این رو، در پی آن بود تا با شجاعت و ایمانی راسخ و با زبانی گویا، مسایل انحرافی این سازمان را علنی سازد.
ایشان در بخشی از خاطراتش می گوید:
در زندان، برخوردهایی با گروه هایی چون مجاهدین خلق (منافقین)، چریک های فدایی خلق و حزب توده داشتم. بنده از مجاهدین خلق شناختی نداشتم و نوشته هایشان را نخوانده بودم. آن ها با برخوردهای منافقانه می کوشیدند چیزهایی را که بچه مسلمان ها به آن ها حساسیت داشتند، رعایت کنند. این باعث شده بود برخورد حادّی با آن ها نداشته باشم، اما پس از انقلاب، نظر بنده در مورد آن ها عوض شد و با منافقین به شدت برخورد کردم.(1)
شهید هاشمی نژاد درباره موضع گیری آنان پس از انقلاب می گوید:
آن طوری که تاریخ کشورمان نشان می دهد، پس از پیروزی انقلاب، موضع و خط آن ها [منافقین] درست خلاف خط امام بوده است. با مقایسه ای بین موضع گیری امریکا و منافقین نسبت به انقلاب، هماهنگی زیادی در این زمینه بین امریکا و این سازمان وجود داشته است. موضع گیری آن ها در استقرار جمهوری اسلامی، در رابطه با مجلس خبرگان و تضعیف آن و قانون اساسی، منفی بوده است.(2)
ص:41
ب) مبارزه با لیبرال ها
اندیشه های لیبرالیسم در جامعه آن روز ایران، بیش از هر فکر دیگری خودنمایی می کرد. لیبرال ها با اعتقاد به اصل جدایی دین از سیاست، خود را بزرگ ترین سیاست مدار می دانستند و معتقد بودند روحانیت در سیاست و حکومت نباید دخالتی داشته باشد و تنها باید به امور دینی مردم رسیدگی کند. آنان برای رسیدن به قدرت، به پشتیبانی تبلیغات استعمارگران، «کمیته دفاع از حقوق بشر» را در ایران به راه انداختند. چند نفر از سران آن ها نزد آقای هاشمی نژاد در مشهد رفتند تا او را به پذیرش عضویت در این کمیته فرا خوانند. سید که از اندیشه آنان آگاهی داشت، گفت:
آقایان! دیر به فکر افتاده اید! مردم با یافتن راه خود، فریب نیرنگ های شما را نخواهند خورد و هرگز به شما که اصولاً حرف و خواست مردم را نفهمیدید، اعتماد نخواهند کرد.
ج) مبارزه با انجمن حجتیه
شهید هاشمی نژاد درباره انجمن حجتیه چنین می گوید:
افراد انجمن را باید از خط انجمن جدا کرد. این افراد سه گروهند:
یک _ آن هایی که در انقلاب هستند و پیرو امام بوده و هستند؛ دو _ افرادی که صادق و خوبند، ولی بینش انقلابی و سیاسی ندارند که می شود با این ها کارکرد و به آن ها بینش داد. خط انجمن، مبارزه با بهایی گری بود. این که با بهاییت مبارزه شود، اشکالی ندارد، ولی آن ها و رهبرانشان چنان خطر بهاییت را بزرگ جلوه می دادند که انگار در این کشور، تنها خطر بهاییت است؛ در حالی که بهاییت شاخه ای است از شاخه های استعمار. چنان که دیدیم وقتی در ایران انقلاب شد و عوامل امپریالیسم سرکوب شدند، بهایی گری هم بی رونق شد؛ سه _ بچه های خوب و صادقی که با آن ها کار می کردند؛ به این افراد گفته می شد که نباید به سیاست کار داشته باشند. به
ص:42
آنان امکانات رفاهی و بورس تحصیلی می دادند به شرطی که با رژیم کاری نداشته باشند. یکی از سرگرمی ها این بود که با بهایی گری مبارزه کنند. بهاییت سه جنبه داشت: جنبه اقتصادی؛ جنبه سیاسی و جنبه فکری.
این ها در جنبه سیاسی و اقتصادی اجازه فعالیت و مبارزه نداشتند در زمان انقلاب، می کوشیدند رهبر انقلاب را امام نگویند _ البته این را آشکارا نمی گفتند _ بلکه نائب الامام می گفتند در بعضی از دبیرستان ها، برخی از معلمان، مطرح کردند که مقام رهبری از مقام مرجعیّت جداست؛ یعنی دین از سیاست جداست. مسئله دیگر این که با نام یا صاحب الزمان عکس های امام در مغازه ها بسیار کم شد. در شعارها، یا صاحب الزمان آوردند. آن ها با این نام می خواستند مقام رهبری را تضعیف کنند.(1)
مسئولیت های پس از انقلاب
ایشان با رأی مردم استان مازندران به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافت و در تصویب ماده های قانونی مهمّی هم چون «ولایت فقیه» نقش اساسی ایفا کرد.
شهید هاشمی نژاد در مشهد سمت های رسمی را نپذیرفت، ولی اداره کلاس های درس و نیز اداره حزب جمهوری اسلامی (شاخه مشهد) به عهده ایشان بود. وی در سمت دبیر کلی حزب جمهوری اسلامی مشهد، خدمات شایسته ای برای بالا بردن سطح آگاهی های اعضا و جذب جوانان انجام داد.
هم چنین در سال 58 به دو کشور لیبی و سوریه و در سال 59 به کشورهای ژاپن و بنگلادش سفر کرد تا پیام انقلاب اسلامی را به مسؤولان آن کشورها برساند. وی در دیدار با وزیر خارجه ژاپن با صراحت چنین گفت:
ص:43
من آمده ام تا بگویم آقای وزیر! عراق به ایران تجاوز کرده [است]، ظلم و خیانت کرده [است]؛ چرا شما بی طرفید؟ شما باید تحقیق کنید؛ بدانید کدام کشور متجاوز است، او را محکوم کنید. بی طرفی کار آدم عاقل و اهل فکر نیست.(1)
سیّد در هنگامه جنگ تحمیلی چندین بار به همراه حضرت آیت اللّه خامنه ای(مدظله العالی) به مناطق جنگی رفت و در پشت جبهه نیز خدمات ارزنده ای انجام می داد.(2)
پس از شهادت رئیس جمهور محبوب، شهید محمّد علی رجایی، با تلاشی پی گیر از مسئولان تراز اول کشور خواست تا شخصیتی از روحانیت دل سوز، این مقام را بر عهده گیرد. وی خواهان آن بود که در آن برهه حساس، شخصیتی عالی قدر هم چون حضرت آیت اللّه خامنه ای «زید عزه» عهده دار آن مقام گردد. با شنیدن خبر موافقت آیت اللّه خامنه ای برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری، بی اندازه خوشحال شد.(3) وی اعتقاد داشت نباید آیت اللّه خامنه ای را تنها یک فرد مکتبی بدانیم، بلکه باید او را یک ایدئولوگ و مکتب شناس به شمار آوریم.(4)
ص:44
فصل ششم: فعالیت های فرهنگی و اجتماعی
زیر فصل ها
نگارش کتاب و مقاله
ایراد سخنرانی های پر شور و حماسی
تشکیل کانون بحث و انتقاد دینی
حضور در جبهه های جنگ
نگارش کتاب و مقاله
یکی از مؤثرترین شیوه هایی که شهید هاشمی نژاد برای بالا بردن سطح آگاهی های مردم از آن بهره می گرفت، کارهای پژوهشی و نگارشی بود. وی با نوشتن مقاله و کتاب می کوشید تا بی نیازی مکتب اسلام و جاودانگی قوانین و احکام آن را برای نسل نو توضیح دهد. هم چنین می خواست به گونه ای به شبهه ها و ایرادهای فریبنده پاسخ گوید و حقایق اسلامی را با مراجعه به منابع اسلامی هم چون قرآن، نهج البلاغه و... برای دیگران بازگو کند.
شهید هاشمی نژاد نویسنده ای بزرگ و خطیبی توانا بود. تنها نویسنده بودن و بی توجهی به زمان و مکان مهم نیست، بلکه نویسنده ای که بر اساس نیاز زمان و شرایط زمانی قلم می زند، تواناتر و کارش ارزشمندتر است. ایشان از نویسندگانی بود که بر اساس شرایط زمانی و مکانی با نوشتن کتاب ها و مقاله های فراوان و ایراد سخنرانی، به شبهه های فریب کاران و مکتب های الحادی پاسخ می گفت.
ایراد سخنرانی های پر شور و حماسی
شهید هاشمی نژاد سخنوری توانا بود که پرشور و حماسی سخنرانی می کرد. سخنرانی هایش به قدری حماسه آفرین و گیرا بود که افراد با شنیدن سخنانش، آماده جنبش و خیزش می شدند. تأثیر گذاری سخنرانی سید در
ص:45
مسجد نواب مشهد (در زمان رژیم پهلوی) به اندازه ای بود که شرکت کنندگان، هیچ گاه از مجازات احتمالی دژخیمان پهلوی و ساواکی های مزدور، ترسی به خود راه نمی دادند. گویی شیفته شهادت شده بودند و با غسل شهادت از مجلس بیرون می آمدند.
سخنرانی های شورانگیز سید در تهران، اصفهان، قم، خراسان، یزد، مازندران و... زبانزد همگان بود. وی با هر سخنرانی، لرزه بر اندام استبداد پهلوی می انداخت. به دلیل تأثیر گذاری سازنده سخنرانی های سید بود که خطیب توانا، حجت الاسلام فلسفی به ایشان می گفت: «سیّد تو اتمی».(1) آری، او هرجا که سخن می گفت، انفجاری در بینش سیاسی مردم ایجاد می کرد.
سخنان گویا و سازنده سید در شوراندن مردم علیه ساواکی ها، سلطنت طلبان و دل سپردگان به غرب در پیش از انقلاب و نیز منافقان، لیبرال ها و ملی گرایان پس از پیروزی انقلاب، نقش بسزایی داشت.
تشکیل کانون بحث و انتقاد دینی
شهید هاشمی نژاد پس از مهاجرت از قم به مشهد، با ضرورتی که احساس می کرد و با شناختی که از جامعه داشت، مؤسسه ای با نام کانون بحث و انتقاد دینی تشکیل داد که در اعتلای حق و بالا بردن آگاهی جوانان، اقدامی به جا و شایسته بود.
جلسه های «کانون بحث انتقاد دینی» نشستی بود که سید به پرسش های فکری و سیاسی جوانان پاسخ می داد. این نشست ها به اندازه ای در پویایی
ص:46
نهضت اسلامی امام خمینی رحمه الله و روشنگری جوانان نقش داشت که دستگاه مجبور شد او را از کانون جدا کند و اجازه سخنرانی در آن جلسه ها را از او بگیرد.
سید در این جلسه ها، از برنامه های فرهنگی رژیم و ماهیت فیلم های سینمایی و برخی مقاله های روزنامه ها انتقاد می کرد؛ زیرا کاملاً در مسیر زدودن باورهای مذهبی مردم گام برمی داشتند.(1) وی با تشکیل این مؤسسه (با آن که فضای ویژه ای بر حوزه مشهد حاکم بود) توانست تحولی بنیادین در سطح جامعه، به ویژه در میان جوانان طلبه و دانشجو ایجاد کند. او جوانان تحصیل کرده را که از مذهب دل زده شده بودند، جذب کرد و آن چنان شور و هیجانی در آنان آفرید که عاشقانه در راه رفع نیازمندی های فکری و عقیدتی خود می کوشیدند. سالن سخنرانی همواره کانون پُر از جمعیت بود، به گونه ای که پس از آغاز جلسه، جای خالی پیدا نمی شد.(2)
از دیگر اقدام های ایشان، افشاگری و انتقاد از فروش گوشت خوک در کشور اسلامی، اعتراض به هنر دروغین، وضع هنرپیشه های فاسد، ردّ خرافه پرستی و تقلید از غرب، انتقاد از طرح آموزش جنسی در مراکز آموزشی _ فرهنگی، تحلیل نظام های سرمایه داری و کمونیستی و اعتراض به اختلافات طبقاتی بود.(3)
ص:47
حضور در جبهه های جنگ
شهید هاشمی نژاد در کنار فعالیت های فرهنگی، عقیدتی و سیاسی در پشت جبهه، از پرداختن به فعالیت های نظامی و شرکت در جبهه جنگ نیز غافل نبود. او برای یاری و همگامی با رزمندگان اسلام، بارها به جبهه جنگ رفت و با حضور در کنار رزمندگان به آنان روحیه می بخشید.
ص:48
فصل هفتم: اندیشه های شهید
در بیان دیدگاه های شهید هاشمی نژاد موارد زیر از برجستگی ویژه ای برخوردار است:
ضرورت حضور روحانیت در جامعه
شهید هاشمی نژاد در زمینه کارآیی و ضرورت حضور روحانیت در جامعه می فرماید:
خطرناک ترین و ناشناخته ترین و پنهان ترین قیافه استعمار غربی، امپریالیسم فرهنگی و فکری او است. [استعمار] اول فکر و تعصب و اندیشه را از میان می برد؛ طرز برداشت ما را از دین تغییر می دهد و زمینه استقرار خودش را در اذهان و در متن جامعه هموار می کند و هجوم اقتصادی و نظامی را به دنبال می آورد. اگر امپریالیسم فرهنگی نباشد، راه هموار نیست. اولین بار روشن فکران مسلمان بودند که نقاب فرهنگی و روشن فکری و تمدن را از قیافه کریه امپریالیسم فرهنگی استعمار که کارش فرهنگ زدایی و نفی مذهب و محو معنویت و روح اصالت و غارت فضایل اخلاقی و مدنی در جامعه ها بود، کنار زدند و احساس کردند که باید در برابر هجوم فرهنگی استعمار غربی ایستاد. در این راستا، روحانیان مسئول در طول تاریخ اسلام در همه جبهه ها[ی] ایدئولوژیکی، فرهنگی و... هدایت جامعه را بر عهده گرفتند. آنان در گردآوری و حفظ تعالیم اصلی اسلام، مبارزه با ستمگران و استعمارگران تاریخ، کوشش همه جانبه برای پیاده کردن نظام توحیدی و
ص:49
حکومت خدا بر مردم، نقش اساسی داشته اند. آنان در همه این جبهه ها، نقش رهبری جامعه و توده های مردمی را بر عهده داشتند. روحانیت مسئول در طول چندین قرن توانست معتقدات اسلامی نسل های مسلمان را حفظ کرده و گسترش دهد و میراث های فکری و اعتقادی هر نسلی را به نسل بعد منتقل سازد تا آن جا که برای هیچ انسان منصف، جای تردید نیست که عمده ترین عامل بقا و نشر اسلام و فرهنگ آن از زمان معصومین علیهم السلام تا قرن حاضر، روحانیان متعهد و عالمان واقعی اسلام بوده اند. اینان از فرهنگ اسلامی در طول چندین قرن پاسداری کردند و از سوی دیگر، در برابر مذهب ها و فرهنگ های ضداسلامی و ضد تشیع دفاع کرده و با ده ها کتاب و رساله در پاسخ گویی به آنها کوشیده اند. بنابراین، بزرگ ترین پایگاهی که می تواند توده ما را آگاه کند؛ اسلام راستین را به آنان بشناساند؛ در بیداری افکار عمومی به ویژه متن توده ها، نقش مؤثر و نجات بخشی را ایفا کند و در احیای روح اسلامی و ایجاد نهضت آگاهی بخش، عامل نیرومند و مقتدری باشد، همین پایگاه «طلبه» و «حوزه» و حجره های تنگ و تاریکی است که از درون آن ها سیدجمال الدین ها بیرون آمده است و می آید.(1)
نقش زن در جامعه
از مسایلی که شهید هاشمی نژاد، در مورد آن حسّاسیّت داشت و در نوشته ها و سخنرانی هایش بسیار به آن توجه می کرد، نقش زن و جایگاه والای او در مکتب اسلام بود. به باور وی، زنان مسلمانی که عفت و حجاب خود را حفظ می کنند، بزرگ ترین خدمت را به کشور و ملت خود انجام
ص:50
می دهند. شهید هاشمی نژاد در دفاع از حقوق و ارزش زنان و جایگاه زن در انقلاب اسلامی چنین می گوید:
تردیدی نیست یکی از اثرات عمیقی که انقلاب ما در طول زندگی ملت بر جای گذاشته است، در رابطه با زن در جامعه است. الان در تمام مراحل و حرکت های انقلابی، جامعه از برکت وجود زنان استفاده کرده و می کند. نقش آن ها در انقلاب ما تا آن جا بود که حتی در یکی از دیدارها، امام خمینی رحمه الله صریحا به خانم ها فرمودند که نقش شما در این انقلاب بیش از مردان بوده است.
بزرگ ترین وظیفه مقدس و مهم زنان که سعادت یا سیه روزی مملکت بستگی مستقیم به آن دارد، تربیت فرزندان صالح و شغل مقدس مادری است. اسلام بالاترین عزت و عظمت را برای زن قایل شده است و تا آخرین حدّی که منطق علم و موازین عقل اجازه می دهد، برای زنان موقعیت و مقام در نظر گرفته است.(1)
ضعف ایمان؛ مشکل اصلی بشر
شهید هاشمی نژاد درباره مشکل اصلی بشر در جهان امروز چنین می گوید:
تنها ضعف ایمان، عامل اصلی کمبود بشر امروز است. فقر ایمانی و اخلاقی در این عصر تا بدان جا چشم گیر است که مظاهر سنگین آن، در همه شئون فردی و اجتماعی جامعه دیده می شود. تاریخ گذشته بشر از جمله تجربه تلخ زنانِ ما، به خوبی نشان داد که کنترل منطقی و صحیح غریزه های انسانی و مهار هوس های سرکش انسان ها جز با نیروی ایمان به خدای جهان آفرین، امکان پذیر نیست. کمبود بشر در جهان حاضر، همانا نبود ایمان به خداوند
ص:51
است. تنها با تقویت جنبه های ایمان و تحکیم پیوندهای معنوی و عملی انسان ها است که می توان به این زندگی بی سر و سامان بشری سامان داد تا بتوان در سایه ایمان، از منابع مادّی و معنوی بهره گرفت و سعادت، صلح، آزادی و... را به دست آورد.
ضرورت ولایت فقیه
ایشان ولایت فقیه را ادامه ولایت الهی دانسته و سرپیچی از آن را جایز نمی داند. از این رو می فرماید:
جهان بینی ما این است که حاکمیت در اصل از آنِ خداست و کسانی را که خداوند حاکم قرار می دهد، حق حکومت دارند. به همین جهت، حاکمیت پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و حاکمیت امامان معصوم علیهم السلام ، بر اساس مدارک اسلامی ثابت است. از این رو، حکومت فقیه، دنباله حکومت ائمه علیهم السلام است.
بی تردید، مطرح کردن فکر جدایی رهبری از مرجعیت، خیانت به اصل انقلاب و اسلام است؛ زیرا این فکر، جامعه را به همان وضعی برمی گرداند که در گذشته داشتیم. تمام ضربه هایی که جامعه ما در گذشته خورده، از همین جا سرچشمه گرفته است. تجربه ها نشان داده است که اگر مقام رهبری از مقام مرجعیت جدا باشد، رهبر نمی تواند نقش سازنده ای داشته باشد.(1)
بیداری جوانان
شهید هاشمی نژاد به جوانان توجه ویژه ای داشت. وی معتقد بود که قلب نورانی جوان، آماده پذیرش حق است. او با این اندیشه، در روشنگری جوانان مسلمان و بر حذر داشتن آنان از خطر کج روی ها، گام های مؤثری برداشت و
ص:52
با سخنرانی و نوشتن کتاب و مقاله، به هدایت جوانان همّت گماشت. وی در بخشی از سخنانش در سال 1352 می گوید:
خواهران و برادران جوان من! برای شما دام خیلی زیاد است. دام ها بسیار گوناگونند. یک سلسله از این دام ها، سینما، تلویزیون و مجلاّت کذایی است. این به معنای استفاده نکردن از صنعت سینما یا صنعت تلویزیون نیست. بحث در مخالفت با صنعت نیست. طرز استفاده از آن مهم است. اگر ما شرایط خوبی داشتیم، از این وسایل صنعتی می توانستیم در راه پیشرفت فکری و علمی جامعه بهره برداری کنیم. این ها دام استعمار است برای جذب نیروهای جوان. قوی ترین غریزه در جوان، غریزه جنسی است. این غریزه را همواره تحریک می کنند. دام ها هم از این نوع انتخاب می شوند؛ هنرِ هنرمند این شده است که از صحنه های بی بند و باری فیلم بردارد. اگر معنای هنر این است، اسلام با این هنر مخالف است. این ها دام استعمار است برای جلب نیروهای جوان.
دوستان جوان! به برنامه های استعماری کمک نکنید. فضیلت خود را لگدمال نکنید. نیروی اقتصادی خود را از دست ندهید. این ها کارهایی است که وقتی جوانی به این مسایل سرگرم بشود، درباره مسایل دیگر فکر نمی کند. اگر ایمانتان هم ضعیف است، از نظر انسانی بیدار باشید و در این دام ها نیفتید.
یکی از راه های موثّر و موفقیت آمیز استعمار، کوبیدن شخصیت ملت ها و جامعه هاست. استعمار آن جا که می خواهد هنرمند معرفی کند، می داند که حسّ قهرمان گرایی در هر انسانی هست. دختران و پسران در پی الگو هستند تا ببینند قهرمان کیست. برای بهترین فیلم جایزه تعیین می کنند. از هنرمندان این فیلم ها در همه حالات عکس می گیرند. چند مسابقه برای بهترین کتاب دارید؟ این ها کافی نیست تا بیدار شوید؟ استعمار می خواهد حسّ قهرمان گرایی جامعه را به طور کاذب پاسخ دهد. وقتی شخصیت می آید توی لباسی؛ طرز آرایش و... می گویند تو عقب مانده ای، برای آن که لباست،
ص:53
لباس روز نیست.
متّکی به نفس باشید؛ بیدار باشید. شخصیت را در این مسایل جست وجو نکنید. از این دام های روشن استعمار برهید و سعی کنید به این اسلام عزیز وفادار باشید. به خدا اسلام می تواند به جامعه استقلال بدهد، شهادت یا شهامت بدهد.(1)
آینده انقلاب
به اعتقاد شهید هاشمی نژاد، آینده انقلاب، آینده درخشانی است. وی شرط پیروزی را در همراهی و همگامی ملّت با مسایل کشور می داند:
ملّت باید در جریان کشور آگاهانه دخالت کند. اگر بتوانیم چنین عمل کنیم، در آینده ای نه چندان دور پیروزی ها و موفقیت های بزرگی خواهیم داشت. اگر انقلاب ما در عمل، سیاست نه شرقی و نه غربی خود را نشان دهد، الگویی برای کشورها و ملّت های مستضعف جهان خواهد شد.(2)
امر به معروف و نهی از منکر
شهید هاشمی نژاد به نظارت همگانی مردم به عنوان عامل بازدارنده انقلاب از انحراف ها و کج روی های احتمالی مسئولان معتقد بود. وی عقیده داشت پاسداری از انقلاب، در قالب امر به معروف و نهی از منکر، برعهده همه افراد ملت است:
ملتی که انقلاب را به وجود آورده است، باید از انقلاب پاسداری کند و
ص:54
دولت باید امر به معروف و نهی از منکر را در قانون بیاورد و بکوشد فضایی در جامعه ایجاد شود که افراد ملت بتوانند آزادانه این اصل را پیاده کنند؛ یعنی فریاد بزنند و در مقابل منکر ایستادگی کنند.(1)
گزیده ای از سخنان شهید هاشمی نژاد:
یکی از ویژگی های عظیم انقلاب ما این است که برای رهایی از غرب، به دامن استعمار شرق نیفتادیم.
اگر ملت ما یک گلوله هم داشته باشد، آن را به سینه اسراییل رها می کند.
انقلاب ما اگر سیاست نه شرقی و نه غربی خود را در عمل نشان دهد، الگویی خواهد بود برای ملل مستضعف جهان.
اگر از اسلام و روحانیت قطع شدیم، بدانید که از اسلام قطع شده ایم.
بمب گذاری ها و ترورها، نشانه به بن بست رسیدن دشمن و موفقیت انقلاب است.
ما معتقدیم که قدرت از توده ملت ها برمی خیزد و به همین دلیل؛ هسته اصلی قدرت ما در این انقلاب، مردم هستند.(2)
ص:55
فصل هشتم: شهادت؛ معراج عاشقان
انتظار شهادت، مردان مبارز و مصلحان اجتماعی را از هر گونه سازش و تسلیم بازمی دارد. شهادت، در مبارزات اجتماعی و سیاسی، خاموشی و سکوت را بر هم می زند. شهادت پایان زندگی نیست، بلکه آغاز جاودانگی است.
سید از امام خمینی رحمه الله شنیده بود که: «من به اجل طبیعی از این دنیا می روم، تو به فکر خودت باش»(1)، از این رو در انتظار نوشیدن شربت گوارای شهادت بود. هم چنین آیت اللّه واعظ طبسی، شهید مظلوم دکتر بهشتی را در خواب می بیند که وارد صحن امام رضا علیه السلام شد و در آن جا نشست و با آقای هاشمی نژاد خیلی گرم و خصوصی مشغول صحبت شد. وقتی ایشان می خواهد با آن دو به عنوان میهمان صحبت کند، ناگاه شهید بهشتی با حالت فروتنی و چهره بشّاش می گوید: «شما فعلاً تشریف داشته باشید. با شما فعلاً کاری نداریم، بلکه با آقای هاشمی نژاد کمی کار خصوصی داریم».(2)
ص:56
سرانجام در سال 1360، دشمنان قسم خورده انقلاب و اسلام برای جبران شکست های پی در پی خود، با توسّل به منافقین، شهید هاشمی نژاد را هم چون دیگر شخصیت های مبارز انقلاب، ترور کردند. خبرنگار جمهوری اسلامی در تاریخ 7/7/1360 درباره چگونگی شهادت آن بزرگوار چنین گزارش داد:
در صبح روز 7/7/1360 هم زمان با سالگرد شهادت امام محمد تقی علیه السلام هنگامی که حجت الاسلام هاشمی نژاد پس از اتمام کلاس درسی که در محل حزب جمهوری اسلامی مشهد تشکیل شده بود، قصد خروج از ساختمان حزب را داشتند. شخصی به نام هادی علویان که نارنجکی در دست داشت، به وی نزدیک می شود و از پشت ایشان را در بغل گرفته و نارنجک را بر شکم ایشان قرار داده و منفجر می کند که بر اثر آن حجت الاسلام هاشمی نژاد همان دم به شهادت می رسد. تروریست نامبرده که به شدّت مجروح شده بود، پس از انتقال به بیمارستان به هلاکت می رسد. هم چنین بر اثر انفجار این نارنجک، چهار تن از جمله نگهبان حزب جمهوری اسلامی، یکی از کارکنان بنیاد مسکن، یک پاسدار و یک تن دیگر مجروح گردیدند.(1)
بازتاب این ترور، بسیار گسترده بود، به گونه ای که از نخستین ساعت های بامداد روز 8/7/1360، مردم شهیدپرور مشهد با مشت هایی گره کرده سینه زنان و تکبیرگویان از چهار گوشه شهر به سوی حرم مطهر امام هشتم حرکت کردند تا پیکر پاک شهید هاشمی نژاد را تشییع کنند. انبوه جمعیت چند صد هزار نفری، در حالی که پیکر مطهر شهید هاشمی نژاد بر روی آمبولانس حمل
ص:57
می شد، فریاد می زدند: «عزا عزاست امروز، روز عزاست امروز، امام هشتم ما صاحب عزاست امروز».
انبوه جمعیت در حال نزدیک شدن به صحن امام رضا علیه السلام ، به نوار سخنان شهید هاشمی نژاد که از بلندگو پخش می شد، گوش می دادند و اشک می ریختند. در ساعت یازده، پیکر پاک شهید هاشمی نژاد به مقابل صحن حرم رسید و مردم برای آخرین بار با شهید مظلوم وداع کردند در حالی که شعار می دادند: «پیکر پاک هاشمی، فریاد یا محمّدا! فرزند پاکت شد شهید یا زهرا یا زهرا.» سپس به امامت امام جمعه مشهد بر پیکر ایشان نماز خواندند و وی را در دارالزهد حرم مطهر در جوار امام رضا علیه السلام به خاک سپردند.
هم چنان که زندگانی آن شهید بزرگوار در بالندگی و رشد جامعه، نقش به سزایی داشت، شهادت او نیز بازتاب گسترده ای در پی آورد. امام امّت رحمه الله ، به مناسبت شهادت ایشان، سخنرانی کرد و مراجع عظام قم و مشهد در اعلامیه های جداگانه ای این توطئه منافقان را محکوم کردند. عالمان و روحانیان بنام و متعهد در شهرستان ها و امت مسلمان ایران در سراسر کشور با فرستادن تلگراف به حسینیه جماران، این مصیبت را به امام امت رحمه الله تبریک و تسلیت گفتند.
ص:58
فصل نهم: شهید هاشمی نژاد از نگاه شخصیت های انقلاب
امام خمینی رحمه الله در جمع نمایندگان شوراهای اسلامی روستاهای سراسر کشور و گروه های مردمی در نخستین روز شهادت آن شهید فرمود:
بسم اللّه الرّحمن الرّحیم
انّا لِلّه و اِنّا اِلَیْهِ راجِعون
در روز شهادت امام جواد علیه السلام یکی از فرزندان و تبار آن خانواده به شهادت رسید. شهید هاشمی نژاد که من از نزدیک با او آشنا بودم و خصال و تعهّد آن شهید را لمس کرده بودم و مراتب و مجاهدت وی بر آن اشخاص که او را می شناسند، پوشیده نیست.
امروز در روز شهادت سلف صالح، این خلف صالح و متعهد از دست ما گرفته شد و من نمی دانم که انگیزه این شرارت ها که مشغولند این گروهک های ضعیف نادان و عمّال قدرت های بزرگ خصوصا امریکا چه می خواهند و چه انگیزه ای دارند؟
این ها انگیزه این را دارند که 36 میلیون جمعیت ایران و میلیون ها جمعیت مُسْلم و مستضعف جهان که همه پشتیبان این جمهوری هستند، می خواهند با ترور بعضی شخصیت ها، این ها را از این راهی که راه اسلام است، منحرف کنند. این ها نمی فهمند که این توده های عظیم که چون سیل خروشان در تمام کشور در مقابل قدرت های بزرگ ایستاده اند، با ترور اشخاص ولو هر چه بزرگ و ارجمند باشند، به خودشان سستی و فتور راه نمی دهند، بلکه منسجم تر می شوند.
ص:59
این ها می خواهند با کشتن اولاد پیغمبر و یا به عزا نشستن امام عصر عج الله تعالی فرجه الشریف و مؤمنین، به اسلام ضربه بزنند. اسلام از این شهدا و بالاترین شهید را در راه هدف، تقدیم کرده است. اسلام مثل خود رسول اکرم را و مثل امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه معصومین و علمای بزرگ را در طول تاریخ فدای این راه و هدف نموده [است]. چه باک از این که این فرزندان اسلام را که شهادت برای آن ها افتخار و برای ملت ما افتخارآفرین است، از دست بدهد.
پس این ها اگر هدفشان هدم اسلام است، اسلام با این خون ها زنده می شود و اگر هدفشان این است که جمهوری اسلامی از بین برود، جمهوری اسلامی با این خون ها آبیاری می شود و اگر هدفشان خدمت به امریکا و شوروی و امثال این هاست، جَزا را از آن ها مطالبه کنند و خدای تبارک و تعالی برای آن ها، لعنت و ملت ما، نفرین ابدی را برای آن ها خواستار است.
ما در عین حال که از شهادت یک جوان مرد فاضل عالمِ مجاهد متأثّر هستیم، لکن هر یکی از این شخصیت ها از دست ما برود، به اسلام کمک است و به مخالفین اسلام، لعن است و نفرت و دلیل ضعف آن هاست. خدمت می خواهند بکنند به قدرت های بزرگ، آن هم در وقتی که آن ها شکست خورده اند و صدام هم شکست خورده است و به زودی به شکست نهایی منتهی خواهد شد. این ها می خواهند با کشتن یکی از اولادهای رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم نگذارند صدام شکست بخورد. این خیال باطلی است. صدام شکست خورده و شرف و حیثیّت نداشته و اگر داشته از دست داده است.
این ها می خواهند مردم ما را تضعیف کنند. این خیال، خیال خام باطلی است. این ها می خواهند انتقام بکشند از رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم که اولاد او را و اولادهای او را به شهادت می رسانند. انتقام بکشند که رسول اللّه صلی الله علیه و آله وسلم هم چو دینی را آورده است که برخلاف خواسته آن هاست و آن ها نمی خواهند که این دین آن طوری که خدا می خواهد و رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می خواهد، در این مملکت پیاده شود. این انتقام برای آن ها روسیاهی است و
ص:60
برای ملت ما به هیچ وجه سستی ایجاد نخواهد کرد. من در ضمن این که به همه ملت ایران و علما و مراجع اسلام و خصوصا اهالی محترم خراسان و علمای بزرگ خراسان تسلیت می گویم، تبریک هم به آن ها می گویم که هم چو افراد متعهّد، عالم، گوینده و مجاهد تقدیم می کنند برای اسلام و برای پیشرفت احکام اسلام.(1)
دیدگاه حضرت آیت اللّه خامنه ای (مد ظله العالی):
هاشمی نژاد از لحاظ شخصیتی فردی متواضع بود. انسان شجاعی بود. خوش فکر و خوش قریحه بود. زحمت کشیده و درس خوانده بود. بی طمع و بدون چشم داشت به مال و مقام کار می کرد و به کار علاقه داشت. صداقت و اخلاص و وفای او را همه می دانند. او یک شخصیت از همه نظر ممتاز بود.(2)
دیدگاه آیت اللّه هاشمی رفسنجانی:
هاشمی نژاد عنصر خودساخته ای بود که فوق العاده باارزش بود. من ایشان را از 30 سال پیش [می شناختم]. در اول تحصیلاتمان بود که آشنا شدیم... این شخصیت عظیم در مشهد، پایگاه بزرگی بودند و کم تر کسی در این کشور هست که سخنرانی ها و فداکاری های ایشان را ندیده و نشنیده باشد. بارها زندان رفت؛ بارها تبعید شد؛ بارها گرفتار شد. یکی از استوانه های این مبارزه بود. خدا لعنت کند آن منافقین را که چه جور با چراغ می آیند و گزیده ترین کالاهای ما را می برند. این ها بیش تر از صدام به ما ضربه می زنند.(3)
دیدگاه آیت اللّه مشکینی:
زبان شهید هاشمی نژاد شمشیر اسلام بود علیه کفر و او نزد امام بسیار عزیز بود.(4)
ص:61
دیدگاه آیت اللّه العظمی نوری همدانی:
شهید هاشمی نژاد یک عمر با صحبت و قلم، هدف اسلام را دنبال کرد و آخرین کلام خود را با خون نوشت.(1)
ص:62
بخش دوم: برگزیده ادب فارسی
زیر فصل ها
متن های ادبی
اشعار
ص:63
متن های ادبی
بیست و یک سال از خاموشی شمعی می گذرد که خود سوخت تا جامعه را روشنی بخشد؛ شهیدی که زبانش شمشیر مالک اشتر بود و بانگ رسایش، جان های عاشق پیشه را در چشم بر هم زدنی آماده شهادت می ساخت. امروز سالگرد انسان آزاده ای است که قلبش گنجینه دردها بود. عزیزی که لحظه ها را جهت اعتلای فرهنگ پربار اسلام غنیمت می شمرد. او سخنوری پرشور و هنرمند بود. آن گاه که زمان در چرخه اختناق اسیر بود و مرگ عزت و آزادگی، حجره های بی آلایش شب ستیزان را سیه پوش کرده بود، آن گاه که بر دست و پای انسان، زنجیرهای جور و جهل زده بودند؛ آن گاه که سراب های دژخیمان ساواک، سست ایمانان را منفعل کرده بود؛ آن گاه که جغدان شوم طاغوت، خانه های اندیشه را ویران می کردند و نغمه هراس انگیز می سرودند؛ شهید هاشمی نژاد، نبض حادثه زمان خویش گردید و پایان شب را نوید داد.
او برای تحقّق اسلام ناب خروشید و در کالبد جامعه، خون زندگی تزریق کرد. با هر منبر و سخنرانی خود، شاخه های درخت جهل را شکست و پرچم ایمان را بر اوج قلّه تاریخ نشاند. او با درک اصالت الهی انسان و با احساس مسئولیتِ «جانشین خدا بودن» بشر، هرگز در برابر جاذبه ها و جنایت های نظام ستمشاهی انعطاف نشان نداد و تا آخرین نفس مبارزه کرد.
او که مشعل شریعت به دست داشت، از سفیران سحر و مصلحان نستوه تاریخ بود. او که شهید راه فضیلت بود، به جاذبه های شیرین زندگی دنیایی،
ص:64
گرفتار نشد و با دیدی بلند، آن را گذرگاهی کوتاه و فریبنده می دانست که بسیار گذر کنندگان غافل، در چاه دل بستگی به آن فرو رفته و هلاک شده اند.
او روشنی چشم امام خمینی رحمه الله بود؛ کسی که امام او را جوان مرد فاضل نامید. او که عقل و عشق را به هم آمیخته بود، سرانجام در بامدادی جانکاه، زندگانی جاودانی یافت. او عمری فریاد برآورد: فریاد اطاعت، فریاد ولایت، فریاد مقاومت، فریاد دیانت، فریاد عدالت و با رفتنش نیز فریاد برآورد: فریاد خون!
او جوان مردی فاضل و شهیدی والامقام بود که مظهر خوبی ها، قهرمان صحنه ها و جلوه فریادها بود و ایمان و عشق به ارزش ها در وجودش تجسّم داشت.(1)
او گلی بود که در بوستان محبّت پرورش یافت و فضای زندگی مسلمانان را عطرآگین ساخت. او معلم وارسته ای بود که با سینه ای توفانی، خشم خروشان مردم را در مسیر اسلام هدایت می کرد. او عارفی بود که در ظلمت شب، پیشانی بندگی و اطاعت بر آستانه جلال حق می سایید و با نوای دل نشین «العفو»، سکوت شب را می شکست.
ص:65
اشعار
زیر فصل ها
در حریم ولایت
یاد یار
در رثای شهید
آیت حق
در حریم ولایت
آن کس که در حریم ولایت قدم نهاد
خوش می رسد به وصل جنان هاشمی نژاد
پیوسته دردِ دین خدا را به جان خرید
بوده است رنج و محنت وی رو به ازدیاد
یاران انقلاب به همّت ز جان و دل
کردند در میان همه جلب اعتماد
رحمت کند خدای، شهیدانِ رفته را
چون هاشمی نژاد و شهیدان زنده یاد
ارزان به کف نیامده، راحت نباشد
دیوار دین که حالیه محکم تر ایستاد
آری، هر آن که دین خدا را طلب کند
باید برای دین خدا جان به کف نهاد
شاعر از این شهید ز کف داده غم مخور
هرگز نهال دین خدا بی ثمر مباد(1)
ذبیح اللّه اسعدی
ص:66
یاد یار
الا یا ایها السّاقی، مده دیگر می و ساغر
کنون رفته ز دست ما یکی از بهترین گوهر
خزان گشته بهار ما، ز کف رفته قرار ما
ببین حال نگار ما، رسیده ماتمی دیگر
به دست خاینی کافر، شکسته شاخه ای دیگر
گلی از گلشن حیدر در این صحن چمن پر پر
جوان مردی که در تقوا، عزیز خالق یکتا
به منبر گفته بی پروا، نظیر حیدر صفدر
گهی زندان، گهی پنهان، گهی در صحنه میدان
عزیز ملت ایران، گل پژمرده رهبر
دریغ و درد زین حاصل که از مهرش همه غافل
کنون با جمع اهل دل، شده مهمان پیغمبر
به سال شصت از این دنیا، روان شد جانب عقبا
که شد محشور با مولا علی آن ساقی کوثر(1)
قدوسی
ص:67
در رثای شهید
دردا که رفت از بر ما هاشمی نژاد
یادش به خیر در همه جا هاشمی نژاد
در خط سرخ مکتب اسلام راستین
بود از تبار آل عبا هاشمی نژاد
ساواکیان ز تیغِ زبانش در التهاب
از بس که داشت شور و صفا هاشمی نژاد
چندی به جرم گفتن حق در شکنجه گاه
می شد شکنجه بهر خدا هاشمی نژاد
بهر بقای مکتب و ترویج انقلاب
بودی همیشه حامی ما هاشمی نژاد
تا ضد خلق را کند از خلق او جدا
هرگز نشد ز خلق جدا هاشمی نژاد
گاهی به پشت میز خطابه، حماسه ساز
بودی به صحنه، راه گشا هاشمی نژاد
با پیروی ز خط امام زمان خویش
هرگز نرفت راه خطا هاشمی نژاد
با نطق های جالب و افشاگرانه اش
کرد به عهد خویش وفا هاشمی نژاد
ص:68
در راه حفظ وحدت و نابودی نفاق
کوشید تا فتاد ز پا هاشمی نژاد
در خون تپید از ستم ضد خلق پَست
رفت از فنا به سوی بقا هاشمی نژاد
جان داد و تن نداد به ذلت که نام او
باقی است تا به روز جزا هاشمی نژاد
با مرگ سرخ خویش به دین عاشقانه کرد
مردانه دِین خویش ادا هاشمی نژاد
حقا که با شهادت خونین خویشتن
شد ره گشای نهضت ما هاشمی نژاد(1)
آیت حق
ای طایری که از قفس تن پریده ای
ای عاشقی که شهد شهادت چشیده ای
ای عالمی که باب حقایق گشوده ای
ای عارفی که جلوه جانانه دیده ای
از تنگنای خاک سیدی به کام دل
در خلوت وصال، خوش آرمیده ای
چون تندر بهار، بودی همه خروش
ص:69
فریاد می زدی بر خفته خموش
ای مظهر شرف، ای آیت جهاد
ای فاطمی نسب، ای هاشمی نژاد
تیری که خست قلبِ ستم، خامه تو بود
نوری که گشت مشعل ره، نامه تو بود
از رزم خصم پا نکشیدی اگر چو یَل
چاک از جفای خار ستم، جامه تو بود
کوبنده هم چو بحر به هر جا و هر کران
برپا ز شور عشق همه خانه تو بود
ای پرهنر، خطیب، ای سید جلیل
ای خصم کفر و شرک، ای زاده علی
ای مظهر شرف، ای آیت جهاد
ای فاطمی نسب، ای هاشمی نژاد(1)
ص:70
بخش سوم: همراه با برنامه سازان
زیر فصل ها
پیشنهادهای کلی
پیشنهادهای برنامه ای
پرسش های مسابقه ای
پرسش های مردمی
پرسش های کارشناسی
ص:71
پیشنهادهای کلی
آشنایی با شیوه زندگی مردان بزرگ، انسان را در پیمودن راه حقیقت و فضیلت، علاقه مند و مصمّم می سازد. شهید هاشمی نژاد از چهره های درخشانی بود که زندگی گران مایه خود را در راه زنده کردن ارزش های اصیل اسلامی سپری کرد. ویژگی های شخصیّتی ایشان می تواند همانند مشعلی فروزان، فرا راه زندگی انسان ها، به ویژه قشر جوان جامعه باشد و آن ها را به سوی هدف های متعالی رهنمون گردد. از این رو، شایسته است این ویژگی ها مورد توجه برنامه سازان محترم قرار گیرد. برخی از این ویژگی ها به قرار زیراست:
جوانان، سرمایه های ارزشمند کشور و در عین حال یکی از قشرهای آسیب پذیر هستند که همواره در نوک پیکان تهاجم دشمنان دینی و ملّی ما قرار دارند. شهید هاشمی نژاد از کسانی بود که در جلوگیری از به یغما رفتن این سرمایه عظیم، گام های مؤثری برداشت و بیش تر عمر خود را در رهبری فکری نسل جوان گذراند. از این رو، در برهه حسّاس کنونی که کشور از هر سو با تهاجم فرهنگی بیگانگان روبه رو گشته، شایسته است برنامه سازان محترم در برنامه های رسانه ملّی، با بهره گیری از اندیشه های شهید هاشمی نژاد، رمز موفقیت او را در رهبری فکری نسل جوان گوشزد کنند.
ص:72
هم چنین به متولیان امور فرهنگی کشور هشدار بدهند که فراموش کردن جوانان و پرداختن به مسایل جناحی و سیاسی، ضربه جبران ناپذیری به انقلاب وارد می سازد. در این صورت، انقلاب بزرگ ترین پشتوانه خود؛ یعنی جوانان را از دست می دهد.
زهد و ساده زیستی از ویژگی های برجسته شهید هاشمی نژاد بود. این شیوه، از عشق به امامان معصوم علیهم السلام و پیروی از سیره آنان و عالمان وارسته سرچشمه می گیرد. ایشان از هنگام ورود به حوزه تا آن گاه که یکی از کارگزاران بالای نظام بود، همواره ساده و بی آلایش می زیست.
شهید هاشمی نژاد همواره با توده های مردم به ویژه محرومان جامعه همراه بود. ایشان این قشر را طلایه داران و صاحبان اصلی انقلاب و کشور می دانست و با احساس مسئولیت نسبت به آنان، خود را در برابر ایشان پاسخ گو می دانست. بی شک، یکی از اشکال های کارگزاران نظام، قطع ارتباط با مردم است که شایسته است این اصل مورد توجه مسئولان و متولّیان امر قرار گیرد و در رفع آن بکوشند.
پیشنهادهای برنامه ای
1. گفت وگو با خانواده و فرزندان شهید برای آشنایی بیش تر با اخلاق و رفتار آن شهید بزرگوار.
ص:73
2. تشکیل میزگرد با حضور استادان حوزه و دانشگاه درباره نقد و ارزیابی کتاب های ارزشمند شهید همانند: مناظره دکتر وپیر، مشکلات مذهبی روز و... .
3. گفت و گو با آشنایان و هم رزمان شهید در دوران پیش از انقلاب و بازگویی خاطره هایی از آن شهید.
پرسش های مسابقه ای
1. شهید هاشمی نژاد در چه تاریخی به دنیا آمد؟ 1311 ه . ش
2. زادگاه شهید هاشمی نژاد کجاست؟ شهرستان بهشهر
3. دو تن از استادان شهید هاشمی نژاد را نام ببرید؟ آیت اللّه کوهستانی و امام خمینی رحمه الله
4. معروف ترین کتاب شهید هاشمی نژاد چیست؟ مناظره دکتر وپیر
5. شهید هاشمی نژاد در کدام کتابش، قیام خونین امام حسین علیه السلام را بررسی کرده است؟ درسی که حسین علیه السلام به انسان ها آموخت
6. شهیدهاشمی نژاد، مهم ترین عامل ضعف و انحطاط جامعه را چه می دانست؟ ضعف ایمان
7. دو تن از هم رزمان شهید هاشمی نژاد را نام ببرید؟ حضرت آیت اللّه خامنه ای(مدظله العالی) و آیت اللّه واعظ طبسی
8. شهید هاشمی نژاد در چه تاریخی به شهادت رسید؟ 7/7/60
9. آرامگاه شهید هاشمی نژاد در کجا قرار دارد؟ دارالزهد حرم مطهر امام رضا علیه السلام
10. شهید هاشمی نژاد به دست کدام گروهک به شهادت رسید؟ منافقین
ص:74
پرسش های مردمی
1. درباره شهید هاشمی نژاد چه می دانید؟
2. شهید هاشمی نژاد به دست چه کسانی به شهادت رسید؟
3. کتاب های شهید هاشمی نژاد را نام ببرید؟
4. موضوع کتاب مناظره دکتر وپیر چیست؟
5. کدام یک از ویژگی های شهید هاشمی نژاد قابل توجه بود؟
6. چرا منافقان شخصیت های انقلابی را ترور می کردند؟
7. وظیفه ما در برابر خون شهیدان چیست؟
8. آرامگاه شهید هاشمی نژاد کجاست؟
پرسش های کارشناسی
1. خاطره های خود را از زندگی و مبارزات شهید هاشمی نژاد بیان کنید.
2. درباره ویژگی های اخلاقی شهید هاشمی نژاد توضیح دهید.
3. دیدگاه شهید هاشمی نژاد درباره جوانان چه بود.
4. شهید هاشمی نژاد در افشای ماهیت گروهک های التقاطی و لیبرال ها چه فعالیتی داشت؟
5. آن شهید بزرگوار در پیروزی انقلاب اسلامی چه نقشی داشت؟
6. درباره نقش شهید هاشمی نژاد در قیام 15 خرداد 42 توضیح دهید.
7. دیدگاه شهید هاشمی نژاد درباره ولایت فقیه و حکومت اسلامی تبیین کنید.
ص:75
8. هدف از ترور شهید هاشمی نژاد چه بود و شهادت ایشان در جامعه چه بازتابی داشت؟
9. شهید هاشمی نژاد در تحولات حوزه علمیه مشهد چه نقشی داشت؟
ص:76
1 _ ابراهیم زاده، حسن و عابدی، محمد. پیکار با منکر، انتشارات معروف، قم.
2 _ بذر افشان، مرتضی. شهید هاشمی نژاد؛ فریاد فضیلت، مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
3 _ پژوهشکده باقرالعلوم. گلشن ابرار، گردآوری: گروهی از پژوهشگران قم، حوزه علمیه، نشر معروف.
4 _ ربانی خلخالی، علی. شهدای روحانیت در یکصد سال اخیر، چاپ اول، 1403 ه . ق .
5 _ ستاد احیای امر به معروف و نهی از منکر، پیکار با منکر (سیره ابرار)، بی نا، بی تا.
6 _ شریف رازی، شیخ محمد. گنجینه دانشمندان، اسلامیه، 1352.
7 _ شفیعی دارابی، سیدحسین. یادواره شهید هاشمی نژاد.
8 _ صحیفه نور، انتشارات شرکت سهامی چاپ خانه وزارت ارشاد اسلامی، تهران، 1361.
9 _ مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات. شهید هاشمی نژاد (یاران امام به روایت اسناد ساواک).
10 _ مرکز فرهنگی تربیتی نور ولایت. روزها و رویدادها.
11 _ هاشمی نژاد، سید احمد. فریادگر شهر شهادت.
12 _ هاشمی نژاد، سید عبدالکریم. رهبران راستین، انتشارات طوس، تهران، 1354.
ص:77
13 _ هاشمی نژاد، سید عبدالکریم. مناظره دکتر وپیر، انتشارات شهید هاشمی نژاد، مشهد، 1372.