سرشناسه:روضاتی، سیدمحمدجعفر، 1352 -
عنوان و نام پديدآور:کلید واژه ی آیات رجعت در قرآن کریم : روشی جدید برای حفظ و آموزش آیات رجعت در قرآن کریم
مشخصات نشر:قم : بهار قلوب ٬ 1394.
مشخصات ظاهری:250 ص.
شابک:978-964-9967-29-5
وضعیت فهرست نویسی:فیپای مختصر
يادداشت:فهرستنويسی كامل اين اثر در نشانی: http://opac.nlai.ir قابل دسترسی است
یادداشت:کتابنامه به صورت زیرنویس.
شناسه افزوده:مهدی پور، علی اکبر، 1324 -
شماره کتابشناسی ملی:3804818
ص: 1
کلید واژه ی آیات رجعت در قرآن کریم
روشی جدید برای حفظ و آموزش
آیات رجعت در قرآن کریم
مقدمه:
استاد محقّق علامه حاج شیخ علی اکبر مهدی پور
تالیف: سید محمد جعفر روضاتی
ص: 2
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
ص: 3
به محضر مقدّس امام و مقتدای حضرت فاطمه (سلام الله علیها)،
امیر المؤمنین حضرت علی بن ابی طالب (سلام الله علیه)
و انتقام گیرندۀ آن ها،
حضرت بقیة الله الاعظم (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
عکس
ص: 4
عکس
ص: 5
ص: 6
فهرست مطالب... 7
مقدّمۀ استاد مهدی پور. 15
سیمای رجعت در آیینۀ آیات نورانی قرآن و دیگر کتب آسمانی.. 15
گلواژۀ رجعت... 15
پیشینۀ رجعت... 16
رجعت در میان پیشینیان.. 18
رجعت در امّت اسلامی.. 19
لزوم اعتقاد به رجعت... 20
پیشینۀ اعتقاد به رجعت... 21
تواتر احادیث رجعت... 23
رجعت هراسی.. 23
پیشگفتار. 27
1- لغت رجعت... 27
2- اصطلاح رجعت... 27
3- اعتقاد به رجعت... 28
4- احادیث «رجعت». 28
5- ادعیه و «رجعت». 32
الف) دعای روز سوّم شعبان:. 32
ب) دعای افتتاح:. 34
ج) دعای شب بیست و سوّم ماه مبارك رمضان:. 35
د) دعای عهد:. 37
6- زیارات و «رجعت». 38
الف) زیارت آل یاسین:. 38
ب) زیارت جامعۀ كبیره:. 39
ص: 7
ج) زیارت رجبیه:. 41
د) زیارت حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف):. 42
ه) زیارت ائمّۀ اطهار (سلام الله علیهم) از راه دور:. 43
و) زیارت اربعین امام حسین (سلام الله علیه):. 44
7_ زیبائی های «رجعت». 44
8_ اقوال علماء در بارۀ «رجعت». 45
9- كتابنامۀ رجعت... 49
10_ حمد و سپاس.... 67
سورۀ مبارکۀ بقره(2). 71
1_ کد آیه:56/2اسم آیه: زنده شدن هفتاد نفر از یاران حضرت موسی (سلام الله علیه). 71
2_ کد آیه:73/2 اسم آیه: زنده شدن مقتول بنی اسرائیل.. 76
3_ کد آیه:243/2 اسم آیه: زنده شدن هزاران نفر از بنی اسرائیل.. 78
4_ کد آیه:259/2 اسم آیه: زنده شدن عزیر پس از صد سال.. 81
5_ کد آیه:260/2اسم آیه: زنده شدن پرندگان به دست حضرت ابراهیم (سلام الله علیه). 84
سورۀ مبارکۀ آل عمران(3). 89
6_ کد آیه:49/3 اسم آیه: زنده شدن مردگان توسط حضرت عیسی (سلام الله علیه). 89
7_ کد آیه:81/3 اسم آیه: رجعت انبیاء (علیهم السلام)و نصرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه). 94
8_ کد آیه:144/3 اسم آیه: رجعت شهدا. 97
9_ کد آیه:158و157/3 اسم آیه: شهادت یا مردن، در رجعت... 100
10_ کد آیه:185/3 اسم آیه: چشیدن طعم مرگ در رجعت... 102
سورۀ مبارکۀ نساء(4). 103
11_ کد آیه:159/4 اسم آیه: ایمان به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در رجعت... 103
سورۀ مبارکۀ مائده(5). 106
12_ کد آیه:20/5 اسم آیه: پادشاهان رجعت... 106
سورۀ مبارکۀ انعام(6). 108
13_ کد آیه:28و27/6 اسم آیه: آرزوی كفّار. 108
ص: 8
سورۀ مبارکۀ اعراف(7). 111
14_ کد آیه:96/7 اسم آیه: رجعت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و امام حسین (سلام الله علیه). 111
15_ کد آیه:157/7 اسم آیه: یاری رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در رجعت... 115
16_ کد آیه:159/7 اسم آیه: رجعت عدّه ای از یهودیان مؤمن.. 116
سورۀ مبارکۀ توبه(9). 118
17_ کد آیه:33/9 اسم آیه: برتری دین حق، در رجعت... 118
18_ کد آیه:111/9 اسم آیه: خریداری جان و مال مؤمنین، در رجعت... 121
سورۀ مبارکۀ یونس(10). 123
19_ کد آیه:39/10 اسم آیه: تکذیب رجعت از روی نادانی.. 123
20_ کد آیه:54/10 اسم آیه: پشیمانی ظالمین در رجعت... 125
سورۀ مبارکۀ ابراهیم(14). 126
21_ کد آیه:5/14 اسم آیه: رجعت، یكی از روزهای خدا. 126
سورۀ مبارکۀ حجر(15). 128
22_ کد آیه:2/15 اسم آیه: رجعت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و شیعیانشان.. 128
23_ کد آیه:38/15 اسم آیه: کشته شدن شیطان در رجعت... 129
سورۀ مبارکۀ نحل(16). 134
24_ کد آیه:22/16 اسم آیه: کفر منکران رجعت... 134
25_ کد آیه:34/16 اسم آیه: عذاب در رجعت... 136
26_ کد آیه:39و38/16 اسم آیه: كافرانِ این امّت... 137
سورۀ مبارکۀ اسراء(17). 142
27_ کد آیه:5/17 اسم آیه: رجعت جناب سلمان.. 142
28_ کد آیه:6/17 اسم آیه: رجعت امام حسین (سلام الله علیه). 147
29_ کد آیه:72/17 اسم آیه: رجعت کوردلان.. 150
سورۀ مبارکۀ کهف(18). 151
30_ کد آیه:12/18 اسم آیه: رجعت اصحاب كهف... 151
31_ کد آیه:83/18 اسم آیه: ذوالقرنین این امّت... 154
ص: 9
سورۀ مبارکۀ مریم(19). 157
32_ کد آیه:54/19 اسم آیه: وعدۀ رجعت به اسماعیل بن حزقیل (سلام الله علیهما). 157
سورۀ مبارکۀ طه(20). 160
33_ کد آیه:124/20 اسم آیه: رجعت ناصبیان.. 160
سورۀ مبارکۀ انبیاء(21). 162
34_ کد آیه:35/21 اسم آیه: مرگ شهدا بعد از رجعت... 162
35_ کد آیه:95/21 اسم آیه: عدم رجعت عذاب شدگان.. 164
36_ کد آیه:105/21 اسم آیه: وارثان زمین در رجعت... 166
سورۀ مبارکۀ مؤمنون(23). 168
37_ کد آیه:77/23 اسم آیه: رجعت امیر المؤمنین (سلام الله علیه). 168
سورۀ مبارکۀ شعراء(26). 169
38_ کد آیه:4/26 اسم آیه: ذلّت بنی امیه در رجعت... 169
سورۀ مبارکۀ نمل(27). 171
39_ کد آیه:82/27 اسم آیه: جنبندۀ زمین.. 171
40_ کد آیه:83/27 اسم آیه: رجعت، رستاخیزی كوچک... 174
41_ کد آیه:93/27 اسم آیه: شناخت ائمّه (سلام الله علیهم) در رجعت... 177
سورۀ مبارکۀ قصص(28). 178
42_ کد آیه:6/28 اسم آیه: رجعت فرعون و هامان قریش.... 178
43_ کد آیه:61/28 اسم آیه: تحقّق وعدۀ الهی در رجعت... 179
44_ کد آیه:85/28 اسم آیه: رجعت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمّه (سلام الله علیهم). 180
سورۀ مبارکۀ سجده(32). 183
45_ کد آیه:21/32 اسم آیه: رجعت، عذابی نزدیک... 183
46_ کد آیه:27/32 اسم آیه: زمین رجعت... 186
سورۀ مبارکۀ یس(36). 187
47_ کد آیه:13و14/36اسم آیه: نمونه ای از رجعت در امّتهای پیشین.. 187
48_ کد آیه:52/36 اسم آیه: صبر تا زمان رجعت... 194
ص: 10
سورۀ مبارکۀ ص(38). 196
49_ کد آیه:43/38 اسم آیه: رجعت فرزندان حضرت ایوب (سلام الله علیه). 196
سورۀ مبارکۀ غافر(40). 198
50_ کد آیه:11/40 اسم آیه: حیات دو باره در رجعت... 198
51_ کد آیه:51/40 اسم آیه: یاری انبیاء و ائمّه (سلام الله علیهم) در رجعت... 200
52_ کد آیه:81/40 اسم آیه: دیدن نشانه های خداوند در رجعت... 202
سورۀ مبارکۀ شوری(42). 203
53_ کد آیه:44/42 اسم آیه: عذاب ستمگران در رجعت... 203
سورۀ مبارکۀ دخان(44). 204
54_ کد آیه:10/44 اسم آیه: دود آشكار در رجعت... 204
سورۀ مبارکۀ جاثیه(45). 206
55_ کد آیه:14/45 اسم آیه: رجعت، یكی از روزهای خدا. 206
سورۀ مبارکۀ احقاف(46). 207
56_ کد آیه:15/46 اسم آیه: خبر رجعت امام حسین (سلام الله علیه). 207
سورۀ مبارکۀ ق(50). 209
57_ کد آیه:42/50 اسم آیه: رجعت، روز بیرون آمدن.. 209
58_ کد آیه:44/50 اسم آیه: شکافته شدن زمین در رجعت... 211
سورۀ مبارکۀ ذاریات(51). 212
59_ کد آیه:13/51 اسم آیه: امتحان رجعت... 212
60_ کد آیه:22/51 اسم آیه: اخبار رجعت... 213
سورۀ مبارکۀ طور(52). 214
61_ کد آیه:47/52 اسم آیه: عذاب در رجعت... 214
سورۀ مبارکۀ نجم(53). 216
62_ کد آیه:53/53 اسم آیه: شهر واژگون شده. 216
سورۀ مبارکۀ قمر(54). 218
63_ کد آیه:8/54 اسم آیه: رجعت، روز سختی برای کافران.. 218
ص: 11
سورۀ مبارکۀ ممتحنه(60). 219
64_ کد آیه:13/60 اسم آیه: یأس کفّار در رجعت... 219
سورۀ مبارکۀ قلم(68). 221
65_ کد آیه:16/68 اسم آیه: علامت دشمنان در رجعت... 221
سورۀ مبارکۀ معارج(70). 222
66_ کد آیه:4/70 اسم آیه: روز پنج هزار ساله. 222
سورۀ مبارکۀ جن(72). 223
67_ کد آیه:24/72 اسم آیه: ضعف کفّار در رجعت... 223
68_ کد آیه:26/72 اسم آیه: اسرار رجعت... 225
سورۀ مبارکۀ مدّثّر(74). 226
69_ کد آیه:2و1/74 اسم آیه: قیام پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در رجعت... 226
70_ کد آیه:36و35/74 اسم آیه: انذار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در رجعت... 228
سورۀ مبارکۀ نبأ(78). 229
71_ کد آیه:18/78 اسم آیه: اوّلین رجعت کننده. 229
سورۀ مبارکۀ نازعات(79). 230
72_ کد آیه:7و6/79اسم آیه: رجعت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) پس از امام حسین (سلام الله علیه). 230
73_ کد آیه:13و12/79 اسم آیه: بازگشت زیانبار. 232
سورۀ مبارکۀ عبس(80). 234
74_ کد آیه:22/80 اسم آیه: مأموریت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) در رجعت. 234
سورۀ مبارکۀ انشقاق(84). 236
75_ کد آیه:19/84 اسم آیه: سنّت امّتهای گذشته. 236
سورۀ مبارکۀ طارق(86). 238
76_ کد آیه:8/86 اسم آیه: قدرت خدا در رجعت... 238
77_ کد آیه:17/86 اسم آیه: رجعت، پایان مهلت کفّار. 239
سورۀ مبارکۀ شمس(91). 241
78_ کد آیه:14/91 اسم آیه: تکرار عذاب در رجعت... 241
ص: 12
سورۀ مبارکۀ ضحیٰ(93). 242
79_ کد آیه:4/93 اسم آیه: رجعت، بهتر از دنیا. 242
سورۀ مبارکۀ تکاثر(102). 243
80_ کد آیه:4و3/102 اسم آیه: دیدن حقیقت در رجعت... 243
منابع و مآخذ. 245
جدول فهرست سوره های قرآن کریم. 251
آثار دیگری از نویسنده. 253
ص: 13
ص: 14
رجعت در لغت به معنای بازگشت، و در اصطلاح، بازگشت گروهی از مردگان به دنیا، پیش از رستاخیز می باشد.
خداوند منّان گروهی از مردگان را به هنگام ظهور امام زمان (سلام الله علیه) به این دنیا باز می گرداند، برخی از آن ها را عزّت می دهد، و برخی دیگر را خوار می سازد.
گروهی از صالحان را برمی گرداند، تا دولت حقّه را مشاهده کنند، به عزّت، شکوه و آرزوی دیرینۀ خود برسند.
گروهی از تبهکاران را برمی گرداند، تا انتقام ستم دیدگان را از آن ها بگیرد، و دل رنج دیده ها با مشاهدۀ ذلّت آن ها مسرور گردد.
آنگاه هر دو گروه می میرند، و به هنگام رستاخیز عمومی برانگیخته می شوند، تا به ثواب و عقاب جاویدان برسند.(1)
ص: 15
زیر بنای رجعت، قدرت بی پایان حق تعالی است، خداوند با قدرت بیکران خود، استخوآن های پوسیده و اجسام فرسوده ای را که هزاران سال در زیر خاک ها نهفته اند، به زندگی باز می گرداند، تا هابیلیان شاهد انتقام الهی، از قابیلیان در راستای تاریخ باشند.
خداوند با رجعت انسآن ها، دورنمای رستاخیز را در سرتاسر گیتی به نمایش می گذارد و هزاران انسان را، که از قرن ها پیش در زیر خاک ها مدفون شده اند، با یک فرمان جان می بخشد، تا پیش از رستاخیز شاهد گرفتن حق مظلومان از ستم پیشگان باشند.
قرآن کریم در آیات فراوان از وقوع رجعت در میان اقوام گذشته خبر داده، که با تعدادی از آن ها در این کتاب آشنا می شوید.
پس از ثبوت وقوع آن در میان اقوام گذشته، اثبات امکان و لزوم وقوع آن در میان امّت اسلامی نیز ثابت می شود، زیرا:
1. بهترین دلیل بر امکان هر چیزی وقوع آن است.
پس از اثبات وقوع آن در میان اقوام پیشین، در مورد امکان وقوع آن در میان امّت اسلامی، هیچ شک و تردیدی باقی نمی ماند.
2. بر اساس قاعدۀ معروف: «حکم الأمثال فیما یجوز و ما لا یجوز»، اگر ثابت شود که آن در میان گذشتگان واقع شده، احتمال امتناع آن از بین می رود و ممکن بودن آن ثابت می شود.
3. در احادیث فراوان از رسول اکرم، آمده است که:
آنچه در امّت های پیشین واقع شده، حتماً در این امّت نیز واقع خواهد شد. و
ص: 16
اینک به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
لَتَرْكَبُنَّ سَنَنَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُم؛
بی گمان راهی را که پیشینیان پیموده اند، شما نیز خواهید پیمود.(1)
لَتَرْكَبُنَّ سُنَنَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِكُمْ حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ؛
بی گمان دقیقاً همان راه پیشینیان را، همانند تطابق دو لنگۀ کفش خواهید رفت.(2)
لَتَرْكَبُنَّ سُنَنَ مِنْ قَبْلِكُمْ؛
بی گمان راه پیشینیان را خواهید پیمود.(3)
لَتَرْكَبُنَّ سُنَنَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ، شِبْراً بِشِبْرٍ، وَ ذِرَاعاً بِذِرَاعِ، حَتَّى لَوْ دَخَلُوا جُحْر ضَبٍّ لَدَخَلتُم؛
بی گمان راه پیشینیان را، وجب به وجب، ذراع به ذراع خواهید پیمود. اگر آن ها به لانۀ سوسماری داخل شده باشند، شما نیز داخل خواهید شد.(4)
لَتَرْكَبَنَّ طَرِیقَتُهُمْ حَذْوَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ؛
ص: 17
بی گمان همانند تطابق دو تیرکمان، راه آن ها را خواهید پیمود.(1)
احادیث یاد شده عموماً از منابع اهل سنّت تقدیم گردید، این احادیث از طریق اهل بیت (سلام الله علیهم) به قدری زیاد است، که دو تن از محدّثان بزرگ، کتاب مستقلی در این رابطه تألیف کرده اند:
1. فضل بن شاذان، متوفّاى 260 ق.
2. شیخ صدوق، متوفّاى 381 ق.
هر دو محدّث بزرگوار کتاب خود را «حذو النّعل بالنّعل» نامیده اند.(2)
روی این بیان اگر ثابت شود که رجعت در میان امّت های پیشین واقع شده، نه تنها امکان، بلکه ضرورت وقوع آن در میان امّت اسلامی ثابت خواهد شد.
در کتابی که پیش رو دارید، آیات شمارۀ یک تا شماره شش، شش نمونه از بازگشت انسآن ها پس از مرگ به این دنیا را در میان امّت های پیشین بیان نموده است.
شیخ حرّ عاملی، در کتاب گرانسنگ: «الایقاظ من الهجعة فی اثبات الرّجعة» 26 روایت از رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده، که آنچه در امّت های پیشین اتّفاق افتاده، مو به مو، در امّت من نیز واقع خواهد شد.(3)
ص: 18
بر اساس روایات فراوانی که از خاندان عصمت و طهارت (سلام الله علیهم) به ما رسیده، در میان امّت اسلامی نیز به مواردی از وقوع رجعت در قرون اوّلیّه برمی خوریم،(1) که تعداد 70 مورد آن را شیخ حرّ عاملی گرد آورده است.(2)
عبد الله بن محمّد بن عبید، مشهور به: «ابن ابی الدّنیا» (180 - 281 ق) کتابی به نام: «من عاش بعد الموت» در این رابطه گرد آورده است.(3)
وی در این کتاب، 64 مورد از افرادی که در سه قرن اوّل اسلامی، پس از مرگ، زنده شده، کم یا زیاد، زنده مانده اند را معرّفی کرده است.(4)
دکتر «رایموند مودی» در این رابطه کتابی نوشته و آن را «بازگشت روح» نام نهاده است.
او در این کتاب، از کسانی سخن گفته که طبق نظر پزشک قانونی، مرده، سپس زنده شده اند.(5)
بر اساس روایات اسلامی، کتاب ابن ابی الدّنیا و دکتر رایموند مودی، بازگشت
ص: 19
روح به بدن و زنده شدن انسان پس از مرگ، نه تنها ممکن، بلکه اتفاق افتاده است و از نظر زیست شناسی نیز مانعی ندارد.
آیات فراوانی از قرآن کریم، بر اساس روایات معصومین (سلام الله علیهم)، به رجعت تفسیر شده، که 80 نمونۀ آن ها را در این کتاب ملاحظه می فرمایید.
در چهلمین آیه ای که در این کتاب، با کُد 83/27 بیان شده، آمده است:
«وَ یوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ یكَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یوزَعُونَ»؛
آن روز از هر امّتی گروهی را محشور می سازیم که منکر آیات ما بودند، آن ها بازداشت می شوند.(1)
به یقین این آیه مربوط به رستاخیز نیست، زیرا در رستاخیز همه محشور می شوند و احدی فروگذار نمی شود.(2)
امام صادق (سلام الله علیه) در تفسیر این آیه فرمودند:
«وَ لَا یرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً وَ مَنْ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً»؛
تنها کسی در رجعت برمی گردد که مؤمن خالص، یا کافر خالص باشد.(3)
ص: 20
اعتقاد به رجعت و بازگشت گروهی از مردگان پیش از رستاخیز، سابقه ای بس طولانی دارد و در همۀ کتب آسمانی به نمونه هایی از آن برمی خوریم.
اینک به سه نمونه، از سه دین معروف «یهود»، «نصاری»، و «مجوس» اشاره می کنیم:
در کتاب «دانیال نبی» آمده است:
بسیاری از آنان که در خاک زمین آرمیده اند، بیدار خواهند شد، اینان به جهت حیات جاودانی و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانی.(1)
پدر «آنتونیو دوژزو» از کشور پرتقال، رئیس پیشین دیر آگوستین های اصفهان، که پس از تشرّف به اسلام به نام: «علی قلی جدید الاسلام»، مشهور شد، در کتابی که به عنوان شرح و نقد تورات نوشته، فراز بالا را از دلایل روشن رجعت بیان کرده است.(2)
در کتاب مکاشفۀ یوحنای رسول آمده است:
آنان که وحش و صورتش را پرستش نکردند و نشان او را بر پیشانی و دست خود نپذیرفتند، زنده شدند و با مسیح هزار سال سلطنت کردند.
ص: 21
سایر مردگان زنده نشدند تا هزار سال به اتمام رسید.(1)
آنتونیو در مورد این فراز نیز به تفصیل سخن گفته، و دلالت آن را بر اثبات رجعت توضیح داده است.(2)
جز از طریق کتب زرتشتیان به کتاب آسمانی مجوس راه نداریم، از این رهگذر فرازی را از کتب زرتشتیان که برگرفته از کتاب مجوس است نقل می کنیم:
در بخش «یشت ها» از کتاب «اوستا» در ضمن فرازهای مربوط به «سوشیانت»(3) آمده است:
بدان هنگام که مردگان دیگر باره زنده شوند و زندگی جاودانه آغاز گردد، «سوشیانت» بدر آید و جهان را به آرزوی خویش دیگرگون سازد.(4)
سه فراز از سه کتاب مقدّس، سه آیین مشهور جهان، تورات، انجیل و اوستا نقل کردیم، در هر سه مورد بر زنده شدن مردگان تأکید شده و کاملاً روشن است که مربوط به رستاخیز نیست، بلکه در همین دنیا و پیش از رستاخیز می باشد.
روی این بیان، اعتقاد به رجعت، اختصاص به دین مقدّس اسلام ندارد، بلکه سابقه ای بس طولانی دارد، و در همۀ کتاب هایی که به اعتقاد پیروانشان کتاب
ص: 22
آسمانی به شمار می آید، به صراحت و شفّافیّت آمده است.
با توجّه به این که دشمنان اهلبیت، برای از بین بردن کتاب های شیعیان در طول قرون و اعصار، تلاش فراوان نموده و بیش از 90% کتاب های ما را از بین برده اند، هنوز احادیث بر جای مانده پیرامون رجعت بیش از حدّ تواتر است.
شیخ حرّ عاملی در کتاب گرانسنگ «الایقاظ» 600 حدیث پیرامون رجعت گرد آورده و بعد از اثبات تواتر آن ها فرموده:
ثبوت رجعت از ضروریّات مذهب شیعه است.(1)
مرحوم علّامۀ مجلسی (قدّس سرّه) در دائرة المعارف بزرگ خود می نویسد:
اگر احادیث رجعت متواتر نباشد، در هیچ موردی نمی توان ادّعای تواتر نمود.(2)
در شماری از احادیث رجعت تأکید شده که چون منتقم الهی ظهور کند، دو بت بزرگ قریش را از قبر بیرون می کشد، به دار می زند، طعمۀ حریق می سازد و خاکسترشان را به باد می دهد.(3)
ص: 23
در شمار دیگری آمده است، زنی که به «ماریۀ قبطیّه» مادر ابراهیم - فرزند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) تهمت زده بود را زنده می کند، بر او حدّ جاری می کند.(1)
از این رهگذر شیفتگان آن ها از شنیدن نام رجعت هراس دارند و خیال می کنند که اگر احادیث رجعت در مجلسی مطرح شود، ترس آن است که سقف آن مجلس بر سرشان فرو بریزد!
سفیان بن عُیَینَه می گوید:
در خانۀ جابر جُعفی نشسته بودیم، چیزی گفت که از خآن هاش بیرون رفتیم، زیرا ترسیدیم که سقف خانه بر سرمان فرو ریزد!(2)
سفیان ثوری می گوید:
مردم از جابر بن یزید جعفی روایت می کردند، تا هنگامی که عقیده اش را ابراز کرد، دیگر از او حدیثی نقل نکردند! پرسیدند: چه چیزی را ابراز کرد؟ گفت: اعتقاد به رجعت را.(3)
در حالی که خود سفیان می گوید:
جابر بسیار راستگو بود، من کسی را راستگوتر از او در نقل حدیث ندیدم.(4) جابر بن یزید جعفی بدون تردید، از راستگوترین اصحاب ائمّه بود، حتّی به
ص: 24
اعتراف دشمنان اهل بیت:
1) شعبه گوید: جابر از موثّق ترین انسآن هاست.(1)
2) وکیع گوید: اگر در هر چیزی شک بکنید، در این شک نکنید که جابر جعفی ثقه است.(2)
3) سفیان گوید: جابر جعفی در نقل حدیث پارسا بود، من در حدیث پارساتر از او ندیده ام.(3)
پس از اعتراف همۀ بزرگان جرح و تعدیل به وثاقت او، جریر می گوید:
من جابر بن یزید جعفی را ملاقات کردم، ولی حدیثی از او ننوشتم، زیرا به رجعت ایمان داشت.(4)
زهیر می گوید:
از جابر شنیدم که گفت: نزد من 000/50 حدیث است که چیزی از آن را نقل نکرده ام.(5)
از این رهگذر علمای شیعه در طول قرون و اعصار، به تألیف آثار گرانقدری در این رابطه همّت گماشته اند، که با عناوین 130 مورد از آن ها در مقدمۀ این کتاب آشنا
ص: 25
می شوید، که تازه ترین آن ها کتاب حاضر است، که مؤلّف بزرگوار آن، با ابتکار و حسن سلیقۀ خود، آیات مربوط به رجعت را کُد گذاری کرده، برای هر آیه ای نامی برگزیده، آنگاه یک یا چند حدیث از منابع معتبر، در ذیل هر آیه ای آورده است.
امیدواریم نشر این اثر به تعمیم فرهنگ مهدویّت و غنای مکتب پربار تشیّع کمک کرده، مسائل مرتبط با رجعت را در دسترس پژوهشگران قرار دهد و شاهد انتشار ده ها کتاب جدید در این عرصه باشیم.
از خداوند منّان تقات روز افزون، مؤلّف، ناشر و دیگر دست اندرکاران چاپ و نشر این اثر ارزشمند را خواهانیم.
15 ربیع الثانی 1436 ق.
حوزۀ علمیّۀ قم
علی اکبر مهدی پور
ص: 26
«رجعت» در لغت، به معنى «بازگشتن» است، و کلمۀ «رجوع» در لغت به معنای بازگشتن به مبدأ، مکان و یا فعل و حالت اصلی، می باشد.
«ایاب» هم به معنای رجوع است، با این تفاوت که «ایاب» به برگشتن با اراده و اختیار گفته می شود، امّا رجوع به معنای اعم از آن استعمال می شود.
«رجعت» در اصطلاح، بازگشت و زنده شدن بعضى از مؤمنان و بعضى از كافران، به این دنیا، در هنگام ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است، و البته قبل از قیامت.
به تعبیری دیگر «رجعت» ، عبارت است از اینکه خداوند، هم زمان با ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، عدّه ای از بندگان صالح خودش را که در ایمان و عمل، اسوۀ مؤمنان بوده اند، و همچنین عدّه ای از کفّار و منافقان را که در کفر و نفاق، سر سلسلۀ کفّار و منافقان بوده اند، به دنیا برمی گرداند، تا اینکه هر دو گروه، نتیجۀ اعمالشان را در این دنیا ببینند.
پس رجعت یک قیامت کوچکی است، كه مهم ترین وجه مشترک آن با قیامت، زنده شدن مردگان، و خروج آن ها از قبورشان، می باشد.
ص: 27
اعتقاد به اصل «رجعت» از ضروریات مذهب شیعۀ امامیّه به شمار می رود، تمام ائمّۀ اطهار (سلام الله علیهم)، به طرق مختلف، و شاگردان و پیروان آن ها، از صدر اسلام، به «رجعت» اعتقاد داشته و از این عقیده، دفاع و حمایت نموده اند.
شاید هیچ شعاری در تشیّع برجسته تر از «رجعت» نباشد، كه قبول آن از نشانه های توحید است، و اعتقاد به آن از مظاهر ایمان به قدرت الهی محسوب می شود.
یکی از آثار سازنده و تربیتی اعتقاد به «رجعت»، این است که انسان را به آینده امیدوار نموده، و از سقوط در گرداب فساد و گناه، بازداشته، و از ترس اینکه او، از گروه رجعت كنندگان حذف شود، و فیض ملاقات معصومین (سلام الله علیهم) را در عصر شكوهمند رجعت، از دست بدهد، به تلاش و کوشش بیشتر در راه بندگی و اطاعت خداوند می پردازد، چنین شخصی اگر در این مسیر مقدّس، مرگ به سراغش بیاید، باکی نداشته، بلکه ازآن استقبال هم می نماید.
در مسئلۀ رجعت، قبل از هر چیز، باید به این نكته دقّت شود، كه رجعت امرى است ممكن، و عقلائى، و بهترین دلیل بر امكان آن، این است كه دست قدرت الهی، نمونه های زیادی از آن را، كه در گذشتۀ تاریخ، به صورت معجزه، رخ داده است، توسّط بعضی از پیامبرانش، به بشر نشان داده، كه این وقایع، در بعضی از كتب آسمانی، از جمله قرآن كریم، به ثبت رسیده است، كه البته در این كتاب، به این آیات، و شرح و تفسیر آن ها اشاره شده است.
علاوه بر آنچه كه گفته شد، دلائلى كه علماى شیعه بر این مسئله اقامه كرده اند، سه دسته است:
ص: 28
1- آیات قرآن كریم
2- سنّت نبوى
3. احادیث اهل بیت (سلام الله علیهم)، که عمده ترین دلیل آنان، احادیثى است كه به صورت متواتر، از ائمّۀ اطهار (سلام الله علیهم) در این باره، روایت شده است.
در این بخش، از بین صدها حدیثی كه در بارۀ «رجعت» وجود دارد، بنا به اختصار، به بعضی از آن ها، به عنوان نمونه، اشاره می نماییم:
الف) قال الشیخ فی كتاب «من لا یحضره الفقیه»: قَالَ الصَّادِقُ (سلام الله علیه): لَیسَ مِنَّا مَنْ لَمْ یؤْمِنْ بِكَرَّتِنَا وَ ...(1)
مرحوم شیخ صدوق (قدّس سرّه) در كتاب من لا یحضره الفقیه، از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) روایت نموده كه آن حضرت فرمودند: از ما نیست كسى كه به رجعت ما ایمان نداشته باشد و ...
ب) ... عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: ذَكَرْنَا الْقَائِمَ (سلام الله علیه) وَ مَنْ مَاتَ مِنْ أَصْحَابِنَا ینْتَظِرُهُ، فَقَالَ لَنَا أَبُو عَبْدِ اللهِ (سلام الله علیه): إِذَا قَامَ أُتِی الْمُؤْمِنُ فِی قَبْرِهِ، فَیقَالُ لَهُ: یا هَذَا! إِنَّهُ قَدْ ظَهَرَ صَاحِبُكَ، فَإِنْ تَشَأْ أَنْ تَلْحَقَ بِهِ فَالْحَقْ، وَ إِنْ تَشَأْ أَنْ تُقِیمَ فِی كَرَامَةِ رَبِّكَ فَأَقِمْ.(2)
ص: 29
از مفضّل بن عمر نقل است كه گفت: در خدمت حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) صحبت از حضرت قائم (سلام الله علیه)، و كسانى كه در انتظار او جان داده اند، به میان آمد، حضرت فرمودند: هنگامى كه قائم (سلام الله علیه) قیام كند، مأمورانی بر سر قبور مؤمنین بیایند، و گویند: مولای تو ظهور کرده است، اگر می خواهى، به او ملحق شو، و اگر می خواهى، در جوار پروردگارت بمان.
ج) عَنْ محمّد بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَمِعْتُ حُمْرَانَ بْنَ أَعْینَ وَ أَبَا الْخَطَّابِ یحَدِّثَانِ جَمِیعاً قَبْلَ أَنْ یحْدِثَ أَبُو الْخَطَّابِ مَا أَحْدَثَ أَنَّهُمَا سَمِعَا أَبَا عَبْدِ اللهِ (سلام الله علیه) یقُولُ: أَوَّلُ مَنْ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ عَنْهُ وَ یرْجِعُ إِلَى الدُّنْیا الْحُسَینُ بْنُ عَلِی (سلام الله علیهما) وَ إِنَّ الرّجعة لَیسَتْ بِعَامَّةٍ وَ هِی خَاصَّةٌ لَا یرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِیمَانَ مَحْضاً أَوْ مَحَضَ الشِّرْكَ مَحْضاً.(1)
از محمّد بن مسلم نقل است كه گفت: شنیدم: حمران بن اعین و ابو الخطاب، پیش از انحرافش، مى گفتند: شنیدیم از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در حدیثى مى فرمودند: اوّل كسى كه از قبر بیرون می آید و به دنیا برمی گردد، حسین بن على (سلام الله علیه) است، و رجعت، عمومى نیست، کسی به این دنیا بر نمی گردد، مگر اینکه مؤمن خالص و یا مشرک خالص باشد.
د) عَنْ بُرَیدِ بْنِ مُعَاوِیةَ قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ (سلام الله علیه) یقُول: ... ثُمَّ قَالَ: أَمَا وَاللهِ لَا تَذْهَبُ الْأَیامُ وَ اللَّیالِی حَتَّى یحْیی اللهُ الْمَوْتَى، وَ یمِیتَ الْأَحْیاءَ، وَ یرُدَّ اللهُ الْحَقَّ إِلَى أَهْلِهِ، وَ یقِیمَ دِینَهُ الَّذِی ارْتَضَاهُ لِنَفْسِهِ وَ نَبِیهِ (صلی الله علیه و آله و سلم)،فَأَبْشِرُوا
ص: 30
ثُمَّ أَبْشِرُوا ثُمَّ أَبْشِرُوا، فَوَ اللهِ! مَا الْحَقُّ إِلَّا فِی أَیدِیكُمْ.(1)
حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: به خدا قسم! روزها و شب ها به پایان نمی رسد، تا اینکه خداوند، مُرده ها را زنده نماید، و زنده ها را بمیراند، و خداوند، حقّ را به اهلش بازگرداند، و دینی را که مورد رضایت خود و رسولش می باشد، به پا دارد، پس بشارت باد بر شما! بشارت باد بر شما! و بشارت باد بر شما! به خدا قسم! که حقّ جز در دست های شما نمی باشد.
ه) عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ الصادق (سلام الله علیه): ... یا أَبَا بَصِیرٍ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا بَعَثَ اللهُ إِلَیهِ قَوْماً مِنْ شِیعَتِنَا قِبَاعُ سُیوفِهِمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ فَیبْلُغُ ذَلِكَ قَوْماً مِنْ شِیعَتِنَا لَمْ یمُوتُوا فَیقُولُونَ بُعِثَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ مِنْ قُبُورِهِمْ وَ هُمْ مَعَ الْقَائِمِ (سلام الله علیه).(الحدیث)(2)
حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) به ابو بصیر فرمودند: اى ابا بصیر! هنگامى كه قائم ما قیام كند، خداوند گروهى از شیعیان ما را، كه دسته هاى شمشیرشان را روى دوششان گذارده اند، زنده نماید، این خبر به گوش جمعى از شیعیان ما، كه هنوز نمرده اند، برسد، آن ها به هم گویند: فلانى و فلانى و فلانى از قبرهایشان بیرون آمده اند و زنده شده اند، و همراه حضرت قائم (سلام الله علیه) هستند.
ص: 31
در برخی از ادعیه ای كه از گنجینه های علم خاندان وحی به ما رسیده، موضوع «رجعت» در قالب دعا، بیان شده، كه ما در اینجا، به بعضی از آن ها اشاره می نماییم:
چون اوّلین شخصیتی كه در زمان رجعت زنده می شود، حضرت امام حسین (سلام الله علیه) می باشند، از دعای روز ولادت ایشان شروع می كنیم:
در كتاب «اقبال» مرحوم سید بن طاوس (قدّس سرّه) و كتاب «مصباح» مرحوم شیخ طوسی (قدّس سرّه)، روایتی است از حضرت امام حسن عسكرى (سلام الله علیه)، كه آن را به صورت نامه، براى وكیل شان، قاسم بن علاء همدانى، فرستادند، كه این طور نوشته بودند: مولاى ما، حضرت حسین بن على (سلام الله علیهما)، پنجشنبه سوّم شعبان به دنیا آمد، آن روز را روزه بگیر و این دعا را بخوان:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُكَ بِحَقِّ الْمَوْلُودِ فِی هَذَا الْیوْمِ الْمَوْعُودِ بِشَهَادَتِهِ قَبْلَ اسْتِهْلَالِهِ وَ وِلَادَتِهِ بَكَتْهُ السَّمَاءُ وَ مَنْ فِیهَا وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عَلَیهَا وَ لَمَّا یطَأْ لَابَتَیهَا، قَتِیلِ الْعَبَرَةِ، وَ سَیدِ الْأُسْرَةِ، الْمَمْدُودِ بِالنُّصْرَةِ یوْمَ الْكَرَّةِ، الْمُعَوَّضِ مِنْ قَتْلِهِ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ نَسْلِهِ، وَ الشِّفَاءَ فِی تُرْبَتِهِ، وَ الْفَوْزَ مَعَهُ فِی أَوْبَتِهِ، وَ الْأَوْصِیاءَ مِنْ عِتْرَتِهِ بَعْدَ قَائِمِهِمْ وَ غَیبَتِهِ، حَتَّى یدْرِكُوا الْأَوْتَارَ وَ یثْأَرُوا الثَّارَ وَ یرْضُوا الْجَبَّارَ وَ یكُونُوا خَیرَ أَنْصَارٍ، صَلَّى اللهُ عَلَیهِمْ مَعَ اخْتِلَافِ اللَّیلِ وَ النَّهَارِ.
اللَّهُمَّ فَبِحَقِّهِمْ إِلَیكَ أَتَوَسَّلُ وَ أَسْأَلُ سُؤَالَ مُقْتَرِفٍ مُعْتَرِفٍ مُسِی ءٍ إِلَى نَفْسِهِ مِمَّا فَرَّطَ فِی یوْمِهِ وَ أَمْسِهِ یسْأَلُكَ الْعِصْمَةَ إِلَى مَحَلِّ رَمْسِهِ. اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى محمّد وَ عِتْرَتِهِ وَ احْشُرْنَا فِی زُمْرَتِهِ وَ بَوِّئْنَا مَعَهُ دَارَ الْكَرَامَةِ وَ مَحَلَّ الْإِقَامَةِ. اللَّهُمَّ وَ كَمَا أَكْرَمْتَنَا بِمَعْرِفَتِهِ فَأَكْرِمْنَا بِزُلْفَتِهِ وَ ارْزُقْنَا مُرَافَقَتَهُ وَ سَابِقَتَهُ
ص: 32
وَ اجْعَلْنَا مِمَّنْ یسَلِّمُ لِأَمْرِهِ وَ یكْثِرُ الصَّلَاةَ عَلَیهِ عِنْدَ ذِكْرِهِ وَ عَلَى جَمِیعِ أَوْصِیائِهِ وَ أَهْلِ أَصْفِیائِهِ الْمَمْدُودِینَ مِنْكَ بِالْعَدَدِ الِاثْنَی عَشَرَ النُّجُومِ الزُّهْرِ وَ الْحُجَجِ عَلَى جَمِیعِ الْبَشَرِ.
اللَّهُمَّ وَ هَبْ لَنَا فِی هَذَا الْیوْمِ خَیرَ مَوْهِبَةٍ وَ أَنْجِحْ لَنَا فِیهِ كُلَّ طَلَبَةٍ كَمَا وَهَبْتَ الْحُسَینَ لِمحمّد جَدِّهِ، وَ عَاذَ فُطْرُسَ بِمَهْدِهِ، فَنَحْنُ عَائِذُونَ بِقَبْرِهِ مِنْ بَعْدِهِ، نَشْهَدُ تُرْبَتَهُ وَ نَنْتَظِرُ أَوْبَتَهُ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ».(1)
خداوندا! به حقّ مولود امروز، كه پیش از تولّد خبر شهادتش را دادى، و پیش از آنكه پا بر زمین مدینه نهد، آسمان و اهلش، و زمین و مردمش، بر او گریستند، آن كشتۀ اشک، و سرور اهل بیت، كه وى را در رجعت مدد می كنى، و در عوض شهادت امامان را از نسل او، و شفاء را در تربتش قرار دادى، و در هنگام بازگشت غلبه را براى او مقدّر كرده اى، و بعد از حضرت قائم و غیبت وى، اوصیائش را از عترت آن جناب مقرر كردى، تا انتقام خون هاى مقدّس را بگیرند، و خداى جبّار را خشنود كنند، و بهترین یاور دین باشند، رحمت خدا بر آن ها باد، ما دام كه شب و روز پشت سر یكدیگر در حركت اند.
خداوندا! درود فرست بر محمّد و آلش، و ما را در زمرۀ ایشان محشور فرما، و با ایشان در منزل نیكان و سراى جاودان جایمان ده.
خداوندا! چنانكه ما را به معرفت او سرفراز كردى، به مجاورتش نیز
ص: 33
مفتخرمان فرما، و همنشینى او را نصیبمان گردان، ما را از آنان قرار ده كه در برابر او تسلیم اند، و چون یاد او می كنند، درود فراوان بر او و دوازده ستارۀ فروزان، اوصیاى بزرگوارش می فرستند.
خداوندا! امروز بهترین عطاها را به ما عنایت نما، چنانكه حسین (سلام الله علیه) را به حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) عطا كردى، خدایا! «فطرس» ملک به گهوارۀ او پناه برد، ما به قبرش پناه آورده ایم، تربت پاكش را می نگریم و در انتظار بازگشتش به سر می بریم.
دعای افتتاح که در شب های ماه مبارک رمضان خوانده می شود، با این کلمات شروع می گردد: اللَّهُمَّ إِنِّی أَفْتَتِحُ الثَّنَاءَ بِحَمْدِكَ وَ ... تا آنجا كه عرضه می دارد:
«اللَّهُمَّ وَ صَلِّ عَلَى وَلِی أَمْرِكَ، الْقَائِمِ الْمُؤَمَّلِ، وَ الْعَدْلِ الْمُنْتَظَرِ، حُفَّهُ بِمَلَائِكَتِكَ الْمُقَرَّبِینَ، وَ أَیدْهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ، یا رَبَّ الْعَالَمِین ...
اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیكَ فِی دَوْلَةٍ كَرِیمَةٍ، تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ، وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ، وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ، وَ الْقَادَةِ إِلَى سَبِیلِكَ، وَ تَرْزُقُنَا بِهَا كَرَامَةَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ، ... وَ انْصُرْنَا عَلَى عَدُوِّكَ وَ عَدُوِّنَا، إِلَهَ الْحَقِّ آمِینَ.
اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَیكَ فَقْدَ نَبِینَا، صَلَوَاتُكَ عَلَیهِ وَ آلِهِ، وَ غَیبَةَ وَلِینَا، وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا، وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا، وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا، وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَینَا، فَصَلِّ عَلَى محمّد وَ آلِهِ، وَ أَعِنَّا عَلَى ذَلِكَ بِفَتْحٍ مِنْكَ تُعَجِّلُهُ، وَ بِضُرٍّ تَكْشِفُهُ، وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ، وَ سُلْطَانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ، وَ رَحْمَةٍ مِنْكَ تُجَلِّلُنَاهَا، وَ عَافِیةٍ مِنْكَ
ص: 34
تُلْبِسُنَاهَا، بِرَحْمَتِكَ یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ».(1)
بارالها! ما به درگاه تو شکایت می کنیم از فقدان پیامبرمان (صلی الله علیه و آله و سلم)، و غیبت امام مان، و بسیاری دشمنان مان، و کمی تعدادمان، و فتنه های سخت بر ما، و غلبۀ روزگار بر ما، پس درود فرست بر محمّد و آلش، و ما را در همۀ این امور یاری نما، به پیروزی زود رسی كه از جانب خودت است، و برطرف ساختن رنج و سختی، و نصرت و یاری با اقتدار و عزّتمند، و سلطنت حقّه ای که تو آشکار گردانی، و رحمتی از توجّهت که بر همۀ ما شامل گردد، و لباس عافیت که ما را بپوشاند، به حقّ رحمت نامنتهای ات، ای مهربانترین مهربانان عالم.
مرحوم سید بن طاوس (قدّس سرّه) در اقبال، به اسناد خودش از ائمّۀ اطهار (سلام الله علیهم) روایت نموده كه: این دعا را در شب بیست و سوّم ماه مبارک رمضان، در حال سجده، برخاستن، نشستن، و در هر حال تكرار می كنی، و نیز هر قدر كه می توانی و هرگاه كه به یادت آمد در دوران زندگی ات، می خوانی، پس از حمد خدای تبارک و تعالی، و درود بر پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بگو:
«اللَّهُمَّ كُنْ لِوَلِیكَ الْقَائِمِ بِأَمْرِكََ، الْحُجَّةِ، محمّد بْنِ الْحَسَنِ الْمَهْدِی، عَلَیهِ وَ عَلَى آبَائِهِ أَفْضَلُ الصَّلَاةِ وَ السَّلَامِ، فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی كُلِّ سَاعَةٍ، وَلِیاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً، وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ مُؤَیداً، حَتَّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً، وَ تُمَتِّعَهُ فِیهَا طُولًا وَ عَرْضاً، وَ تَجْعَلَهُ وَ ذُرِّیتَهُ مِنَ الْأَئِمَّةِ الْوَارِثِینَ.
ص: 35
اللَّهُمَّ انْصُرْهُ وَ انْتَصِرْ بِهِ، وَ اجْعَلِ النَّصْرَ مِنْكَ لَهُ وَ عَلَى یدِهِ، وَ الْفَتْحَ عَلَى وَجْهِهِ، وَ لَا تُوَجِّهِ الْأَمْرَ إِلَى غَیرِهِ، اللَّهُمَّ أَظْهِرْ بِهِ دِینَكَ وَ سُنَّةَ نَبِیكَ، حَتَّى لَا یسْتَخْفِی بِشَی ءٍ مِنَ الْحَقِّ مَخَافَةَ أَحَدٍ مِنَ الْخَلْقِ.
اللَّهُمَّ إِنِّی أَرْغَبُ إِلَیكَ فِی دَوْلَةٍ كَرِیمَةٍ، تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ، وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ، وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِكَ، وَ الْقَادَةِ إِلَى سَبِیلِكَ، وَ «آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ» وَ اجْمَعْ لَنَا خَیرَ الدَّارَینِ، وَ اقْضِ عَنَّا جَمِیعَ مَا تُحِبُّ فِیهِمَا، وَ اجْعَلْ لَنَا فِی ذَلِكَ الْخِیرَةَ بِرَحْمَتِكَ وَ مَنِّكَ فِی عَافِیةٍ، آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ، وَ زِدْنَا مِنْ فَضْلِكَ وَ َ یدِكَ الْمَلِی ءِ، فَإِنَّ كُلَّ مُعْطٍ ینْقُصُ مِنْ مِلْكِهِ، وَ عَطَاؤُكَ یزِیدُ فِی مِلْكِك».(1)
خداوندا! برای ولی قائم به أمرت، حجّت بن الحسن مهدی (سلام الله علیه)، كه بر او و بر پدرانش بهترین درود و سلام باد، در این ساعت و در همۀ ساعت ها، سرپرست و نگهبان و پیشوا و یاور و راهنما و تأیید كننده باش، تا این كه بر سراسر زمینت فرمانروای مطاعش سازی، و از كران تا كران گیتی برخوردارش نمایی، و او و فرزندانش را از امامانِ وارث قرار دهی.
خدایا! او را یاری نموده، و به وسیلۀ او پیروزی را برای (دین) خویش تحقّق بخش، و نصرت خود را برای او و به دست او فراهم آور، و یاری را به او اختصاص ده، و فتح و پیروزی را به روی او بگشای و امر (حكومت) را به غیر او متوجّه مساز.
خداوندا! دینت و سنّت پیامبرت، كه درود و سلامت بر او و خاندانش باد، را
ص: 36
به وسیلۀ او آشكار نما، تا چیزی از حق را از بیم احدی از خلق مخفی ندارد.
خدایا! من به درگاه تو زاری می كنم به جهت دولتی گرامی كه اسلام و اهل آن را به آن عزّت دهی، و نفاق و اهل آن را خوار گردانی، و ما را در آن دولت از دعوت كنندگان به سوی طاعتت قرار داده، و در شمار راهنمایان به راهت منظور داری، و «در دنیا حسنه ای و در آخرت حسنه ای به ما عنایت فرمای و ما را از عذاب آتش نگهدار»، و خیر دنیا و آخرت را برای ما فراهم ساز، و تمام آنچه در آن دوست داری برای ما قرار ده، و اختیار آن را برایمان محفوظ بدار، به رحمت و منّت خودت و با عافیت، اجابت فرمای، ای پروردگار عالمیان! و از فضل و نعمتت بر ما بیفزای (و پیمانه مان را) پر كن، كه هر بخشنده ای از دارائیش كاسته می شود، ولی عطای تو در ملكت می افزاید.
در كتاب «مصباح الزّائر» مرحوم سید بن طاوس (قدّس سرّه) از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) روایت نموده كه حضرت فرمودند: هر كس چهل بامداد، دعاى عهد را بخواند، از یاوران حضرت قائم (سلام الله علیه) خواهد بود، و اگر قبل از ظهور آن حضرت بمیرد، خداوند (هنگام ظهور) او را از قبر بیرون می آورد، و با هر كلمۀ این دعا، هزار ثواب به او عطا فرماید، و هزار گناه از نامۀ عمل او محو نماید، در قسمتی از این دعا می خوانیم:
«اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَینِی وَ بَینَهُ الْمَوْتُ، الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِكَ حَتْماً مَقْضیاً، فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی، مُؤْتَزِراً كَفَنِی، شَاهِراً سَیفِی، مُجَرِّداً قَنَاتِی، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی، فِی الْحَاضِرِ وَ الْبَادِی، اللَّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ، وَ الْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ، وَ
ص: 37
اكْحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیهِ، ...»(1)
پروردگارا! اگر مرگ، كه براى بندگانت یک امر حتمى قرار داده اى، میان من و آن حضرت جدائى انداخت، پس مرا از قبرم بیرون آور، تا در حالى كه كفنم را پوشیده و شمشیرم را از غلاف درآورده ام و نیزه ام را به دست گرفته ام، در میان آن ها كه در شهر حاضرند، یا آنان كه كوچ مى كنند، قرار گیرم و ندای دعوت كنندۀ آن حضرت را اجابت كنم؛ خداوندا! آن طلعت رعنا و آن صورت زیبا را به من بنما، و با نگاهى كه به او می كنم، دیدگانم را روشن گردان.
در بسیاری از زیارت هایی كه از ناحیۀ حضرات معصومین (سلام الله علیهم) رسیده است، اشاره به موضوع «رجعت» شده، كه ما در این بخش به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:
از جناب محمّد بن عبد الله بن جعفر حمیرى نقل است كه گفت: امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در جواب نامه اى، پس از جواب مسائل مختلفی، مرقوم فرمودند: بسم اللّه الرّحمن الرّحیم ... وقتى كه خواستید به وسیلۀ ما متوجّه خداوند تبارک و تعالی شوید، چنانكه خدا فرموده است، بگوئید:
«سَلَامٌ عَلَى آلِ یس، السَّلَامُ عَلَیكَ یا دَاعِی اللهِ وَ رَبَّانِی آیاتِهِ، ... وَ سَاقَ الزِّیارَةَ إِلَى أَنْ قَالَ: ... وَ أَشْهَدُ أَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ أَنْتُمُ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ، وَ أَنَّ
ص: 38
رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لَا رَیبَ فِیهَا، یوْمَ لا ینْفَعُ نَفْساً إِیمآن ها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ أَوْ كَسَبَتْ فِی إِیمآن ها خَیراً، ...»(1)
سلام بر آل یاسین، سلام بر تو اى دعوت كننده به سوى خدا ... مولاى من! شما را گواه می گیرم و شهادت مى دهم كه شما حجّت خدا هستید، اوّل و آخر، شمائید، رجعت شما حق و بى تردید است، روزى كه هركس قبلاً ایمان نیاورده باشد، یا در ایمانش خیرى به دست نیاورده باشد، ایمانش سودی نبخشد. ...
از جناب موسی بن عبد الله نخعی نقل است كه گفت: حضرت امام علی الهادی (سلام الله علیه)، در سه قسمت از زیارت جامعۀ كبیره، اشاره به رجعت ائمّۀ اطهار (سلام الله علیهم) نموده اند:
یكی در این قسمت زیارت كه می خوانیم:
«... عَارِفٌ بِحَقِّكُمْ، مُقِرٌّ بِفَضْلِكُمْ، مُحْتَمِلٌ لِعِلْمِكُمْ، مُحْتَجِبٌ بِذِمَّتِكُمْ، مُعْتَرِفٌ بِكُمْ، مُؤْمِنٌ بِإِیابِكُمْ، مُصَدِّقٌ بِرَجْعَتِكُمْ، مُنْتَظِرٌ لِأَمْرِكُمْ، مُرْتَقِبٌ لِدَوْلَتِكُم ...»
من به حقّ شما عارف هستم، و به فضل و برتری شما اقرار دارم و قبول دارم، و علوم شما را حقّ مى دانم، و خود را در امان شما در آورده، دخیل شما شده ام، و به حقیت شما اعتراف می كنم، و به بازگشت شما معتقدم،
ص: 39
و ایمان دارم، و تصدیق كنندۀ رجعت شما هستم، و منتظر امر شما هستم، و انتظار زمان تشكیل دولت شما را می كشم.
و در فرازی دیگر از این زیارت می خوانیم:
«... وَ نُصْرَتِی لَكُمْ مُعَدَّةٌ، حَتَّى یحْیی اللهُ دِینَهُ بِكُمْ، وَ یرُدَّكُمْ فِی أَیامِهِ، وَ یظْهِرَكُمْ لِعَدْلِهِ، وَ یمَكِّنَكُمْ فِی أَرْضِهِ ...»
و یاریم براى شما آماده است، تا آنكه خدا دینش را به وسیلۀ شما زنده سازد، و شما را در ایام خود بازگرداند، و براى اجرای عدالتش پیروز سازد، و در زمین خودش تسلّط و تمكین بخشد.
و در قسمتی دیگر عرضه می داریم:
«... وَ جَعَلَنِی مِمَّنْ یقْتَصُّ آثَارَكُمْ، وَ یسْلُكُ سَبیلَكُمْ، وَ یهْتَدِی بِهُدَاكُمْ، وَ یحْشَرُ فِی زُمْرَتِكُمْ، وَ یكِرُّ فِی رَجْعَتِكُمْ، وَ یمَلَّكُ فِی دَوْلَتِكُمْ، وَ یشَرَّفُ فِی عَافِیتِكُمْ، وَ یمَكَّنُ فِی أَیامِكُمْ، وَ تَقَرُّ عَینُهُ غَداً بِرُؤْیتِكُمْ ...»(1)
و مرا در زمرۀ كسانى قرار ده، كه در پى شما گام همى سپارند، و به راه شما می روند، و در پرتو هدایت شما راه همى جویند، و در جمع شما محشور می شوند، و در رجعت شما براى پیكار بر ضدّ دشمنانتان باز می گردند، و در دولت شما به حكومت می رسند، و در جوّى از سلامت و عافیت شما به شرف و علوّ مقام نائل می شوند، و در ایام شما عزّت و تمكین مى یابند، و فردا چشمشان به دیدار شما روشن می گردد.
ص: 40
مرحوم شیخ طوسی (قدّس سرّه) از جناب ابو القاسم حسین بن روح نوبختی (رحمة الله علیه)، كه سوّمین نایب خاصّ حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده است، روایت كرده كه حضرت فرمودند: در ماه رجب، در هر زیارتگاهى از مشاهد مشرّفه كه بودی، به این زیارت، صاحب آن مزار را زیارت كن، پس چون وارد حرم مى شوى بگو:
«الْحَمْدُ لِلهِ الَّذِی أَشْهَدَنَا مَشْهَدَ أَوْلِیائِهِ فِی رَجَبٍ وَ أَوْجَبَ عَلَینَا مِنْ حَقِّهِمْ مَا قَدْ وَجَب ... وَ سَاقَ الزِّیارَةَ إِلَى أَنْ قَالَ:
... وَ أَنْ یرْجِعَنِی مِنْ حَضْرَتِكُمْ خَیرَ مَرْجِعٍ إِلَى جَنَابٍ مُمْرِعٍ وَ خَفْضٍ مُوَسَّعٍ وَ دَعَةٍ وَ مَهَلٍ إِلَى حِینِ الْأَجَلِ وَ خَیرِ مَصِیرٍ وَ مَحَلٍّ فِی النَّعِیمِ الْأَزَلِ وَ الْعَیشِ الْمُقْتَبَلِ وَ دَوَامِ الْأَكْلِ وَ شُرْبِ الرَّحِیقِ وَ السَّلْسَلِ وَ عَلٍّ وَ نَهَلٍ لَا سَأَمَ مِنْهُ وَ لَا مَلَلَ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ تَحِیاتُهُ حَتَّى الْعَوْدِ إِلَى حَضْرَتِكُمْ وَ الْفَوْزِ فِی كَرَّتِكُمْ وَ الْحَشْرِ فِی زُمْرَتِكُمْ ...»(1)
و از خدا مى خواهد كه باز به سوى شما بازگردد، و تلاش و بازگشت او به سوى شما پایان نپذیرد، و این كه با بهترین بازگشت در حضور شما بازگردد، یعنى به سوى آستانۀ پرنعمت و زندگانى آسوده و گسترده و فراخى و آرامش تا به هنگام سرآمد عمر و بهترین بازگشت و جایگاه در نعمت فراوان ازلى و زندگانى نو و خوراكى هاى پیوسته و نوشیدن شراب و نوشیدنى هاى گوارا و نوشیدن هاى پى درپى كه از آن خسته و دلتنگ نگردم و رحمت، بركات و
ص: 41
درودهاى خدا بر شما، تا هنگام بازگشت به حضور شما و كامیاب گردیدن به حضور در رجعت شما، و زنده شدن جزو گروه شما.
پس از زیارت امامین عسكریین (سلام الله علیهما)، نزد سرداب غیبت حضرت صاحب الامر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) برو، و كنار درب بایست، و درها را با دست خود بگیر، و صدا را در سینه رفت و برگشت بده، همانند كسى كه اجازۀ وارد شدن مى خواهد، و «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» بگو، و به آرامى، و با حضور قلب پایین برو، و در فضاى سرداب دو ركعت نماز بخوان، سپس بگو:
«اللهُ أَكْبَرُ اللهُ أَكْبَرُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللهُ وَ اللهُ أَكْبَرُ، وَ للهِ الْحَمْدُ، الْحَمْدُ للهِ الَّذِی هَدانا لِهذا، وَ عَرَّفَنَا أَوْلِیاءَهُ ... وَ سَاقَ الزِّیارَةَ إِلَى أَنْ قَالَ:
اللَّهُمَّ كَمَا جَعَلْتَ قَلْبِی بِذِكْرِهِ مَعْمُوراً، فَاجْعَلْ سِلَاحِی بِنُصْرَتِهِ مَشْهُوراً، وَ إِنْ حَالَ بَینِی وَ بَینَ لِقَائِهِ الْمَوْتُ، الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَى عِبَادِكَ حَتْماً، وَ أَقْدَرْتَ بِهِ عَلَى خَلِیقَتِكَ رَغْماً، فَابْعَثْنِی عِنْدَ خُرُوجِهِ ظَاهِراً مِنْ حُفْرَتِی، مُؤْتَزِراً كَفَنِی، حَتَّى أُجَاهِدَ بَینَ یدَیهِ فِی الصَّفِّ الَّذِی أَثْنَیتَ عَلَى أَهْلِهِ فِی كِتَابِكَ، فَقُلْتَ: «كَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ».
اللَّهُمَّ طَالَ الِانْتِظَارُ، وَ شَمِتَ بِنَا الْفُجَّارُ، وَ صَعُبَ عَلَینَا الِانْتِصَارُ، اللَّهُمَّ أَرِنَا وَجْهَ وَلِیكَ الْمَیمُونِ فِی حَیاتِنَا وَ بَعْدَ الْمَنُونِ، اللَّهُمَّ إِنِّی أَدِینُ لَكَ بِالرّجعة بَینَ یدَی صَاحِبِ هَذِهِ الْبُقْعَةِ ...».(1)
خدایا! چنانكه دلم را با یادش آباد كردى، پس اسلحه ام را در جهت یارى اش
ص: 42
آماده گردان، و اگر مرگ، كه بر بندگانت حتم نمودى، و با آن بر آفریده هایت على رغم آنان، قدرت نمایى كردى، بین من و دیدارش فاصله انداخت، پس مرا به هنگام ظهورش برانگیز، تا از قبرم سر برآورم، درحالى كه كفن پوشیده ام، در پیش رویش به جهاد برخیزم، در صفى كه در قرآنت، بر اهل آن ستایش نمودى، و فرمودى: «گویى آنان بناى استوارند».
خدایا! انتظار ما طولانى شد، و ناپاكان ما را شماتت كردند، و به دست آوردن پیروزى بر ما سخت گشت.
خدایا! جمال بامیمنت ولىّ ات را، در حیاتمان، و پس از مرگ، به ما بنمایان، خدایا! من در پیشگاه صاحب این بارگاه، براى تو به رجعت ایمان دارم.
مرحوم شیخ طوسى (قدّس سرّه) در كتاب «مصباح» در اعمال روز جمعه، از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند: هركه بخواهد از راه دور پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه)، حضرت زهراء (سلام الله علیها) و یا یكى از ائمّۀ اطهار (سلام الله علیهم) را زیارت كند، غسل كند ... و بگوید:
«...إِنِّی مِنَ الْقَائِلِینَ بِفَضْلِكُمْ، مُقِرٌّ بِرَجْعَتِكُمْ، لَا أُنْكِرُ للهِ قَدْرَهُ، وَ لَا أَزْعُمُ إِلَّا مَا شَاءَ الله ...».(1)
من از كسانى هستم كه اعتقاد به فضل شما دارم، رجعت شما را اقرار مى كنم، و این قدرت را از خداوند انكار نمى نمایم، و به چیزى جز آنچه
ص: 43
خداوند می خواهد عقیده ندارم.
مرحوم شیخ طوسى (قدّس سرّه) در كتاب «تهذیب» و «مصباح»، در زیارت اربعین امام حسین (سلام الله علیه) از صفوان بن مهران نقل مى كند كه حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: در زیارت اربعین بگو:
«... وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِكُمْ مُؤْمِنٌ، وَ بِإِیابِكُمْ مُوقِنٌ، بِشَرَائِعِ دِینِی، وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی، وَ قَلْبِی لِقَلْبِكُمْ سِلْمٌ، وَ أَمْرِی لِأَمْرِكُمْ مُتَّبِعٌ، وَ نُصْرَتِی لَكُمْ مُعَدَّةٌ، حَتَّى یأْذَنَ اللهُ لَكُم، فَمَعَكُمْ مَعَكُمْ لَا مَعَ عَدُوِّكُمْ ...».(1)
و شهادت مى دهم كه من به شما ایمان دارم، و به بازگشتتان، و احكام دینم، و سرانجام كارم یقین دارم، در هر امر پیرو شما هستم، و نیرویم براى نصرتتان آماده است، تا وقتى كه خدا به شما رخصت خروج دهد، پس من با شمایم، با شما، نه با دشمنان شما.
وقتی انسان به آیات قرآن كریم و تفاسیر آن ها و روایاتی كه از ناحیۀ ائمّۀ اطهار (سلام الله علیهم) به ما رسیده است، به دقّت می نگرد، می بیند در زمان «رجعت» زندگی چه قدر زیبا خواهد شد.
تصوّر كنید، زندگی در زمان «رجعت» در كنار شخصیّت هایی مثل پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمّۀ اطهار (سلام الله علیهم)، كه زنده می شوند و حضور دارند، چه قدر لذّت بخش و
ص: 44
زیبا است.
حتّی وقتی انسان فكر ملاقات با بعضی از اصحاب پیامبر اكرم و امیر مؤمنان (سلام الله علیهما)، مثل جناب سلمان، را می كند، و یا دیدن شهدای كربلا، مثل حضرت علی اكبر و حضرت قاسم (سلام الله علیهما)، از جوانان، و جناب حبیب بن مظاهر، از پیرمردان را، به بخشی از زیبائی های رجعت پی می برد.
پس «رجعت» نقطۀ امید ی است، برای هر شیعۀ معتقد، و منتظر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، كه اگر هم در طول عمرش توفیق دیدن مولایش حضرت صاحب الزّمان (سلام الله علیه) را پیدا نكند، با امید به آینده، هیچ گاه خودش را در مقابل حوادث ناگوار زندگی نمی بازد، و با خواندن ادعیۀ مخصوص، از خداوند متعال می خواهد، كه او را جزو رجعت كنندگان در زمان ظهور حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء، قرار دهد.
اجماع علمای شیعه، احادیث رجعت را متواتر دانسته اند از جمله:
الف) مرحوم علّامه شیخ صدوق (قدّس سرّه) مى فرماید:
و قد صحّ أنّ الرّجعة كانت فی الامم السّالفة، وَ قَالَ النَّبِی (صلی الله علیه و آله و سلم): «یكُونُ فِی هَذِهِ الْأُمَّةِ مِثْلُ مَا یكُونُ فِی الْأُمَمِ السَّالِفَةِ، حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ، وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ».
فیجب على هذا الأصل أن تكون فی هذه الأمّة رجعة.(1)
قول صحیح آن است كه رجعت در میان امّت هاى پیشین بود است، و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: «هر آنچه در بین امّت هاى پیشین اتفاق افتاده، در این امّت نیز اتّفاق خواهد افتاد»، بنا بر این بر این اساس، واجب است كه
ص: 45
در این امّت نیز «رجعت» باشد.
مرحوم شیخ صدوق (قدّس سرّه) در قسمتی دیگر از كتاب اعتقادات مى فرماید:
إعتِقَادُنا فِي الرَّجْعَةِ أَنَّهَا حَقٌّ.(1)
عقیدۀ ما، دربارۀ رجعت این است كه این رویداد قطعاً به وقوع مى پیوندد.
ب) مرحوم علّامه شیخ مفید (قدّس سرّه) مى فرماید:
«فقال: و قد قالت الإمامیة إن الله تعالى ینجز الوعد بالنصر للأولیاء قبل الآخرة عند قیام القائم و الكرّة التی وعد بها المؤمنین فی العاقبة».(2)
«امامیه ها معتقدند كه خداوند تعالى با نصرت دوستان خود، پیش از آخرت هنگام قیام حضرت قائم (سلام الله علیه)، و در آن رجعتى كه راجع به آخر كار به مؤمنین وعده داده، به وعدۀ خویش وفا مى كند».
ج) مرحوم علّامه سیّد مرتضی (قدّس سرّه)، از علمای بزرگ شیعه، می فرماید:
«انّ الذی تذهب الشیعة الإمامیة إلیه انّ الله تعالى یعید عند ظهور إمام الزّمان المهدی (سلام الله علیه) قوماً ممّن كان قد تقدّم موته من شیعته لیفوزوا بثواب نصرته و معونته و مشاهدة دولته، و یعید أیضاً قوماً من أعدائه لینتقم منهم فیلتذّوا بما یشاهدون من ظهور الحقّ و علوّ كلمة أهله، و الدّلالة على صحّة هذا المذهب انّ الذی ذهبوا إلیه ممّا لا شبهة على عاقل فی انّه مقدور لله تعالى غیر مستحیل فی نفسه، فانّا نرى كثیرا من مخالفینا ینكرون الرّجعة إنكار من یراها مستحیلة غیر مقدورة، و إذا ثبت جواز الرّجعة و دخولها تحت المقدور
ص: 46
فالطریق الى إثباتها إجماع الإمامیة على وقوعها فإنّهم لا یختلفون فی ذلك،
و إجماعهم قد بینا فی مواضع من كتبنا انّه حجّة لدخول قول الإمام (سلام الله علیه) فیه، انتهى».(1)
خداوند متعال بعد از ظهور حضرت مهدی (سلام الله علیه)، گروهی از کسانی که قبلاً از دنیا رفته اند به این جهان باز می گرداند، تا در ثواب و افتخارات یاری او و مشاهدۀ حکومت حق بر سراسر جهان شرکت جویند، و نیز گروهی از دشمنان سرسخت را باز می گرداند تا از آن ها انتقام گیرد، دلیل بر صحّت این مذهب این است که هیچ عاقلی نمی تواند قدرت خدا را بر این امر انکار کند، چرا که این، امر محالی نیست، در حالی که بعضی از مخالفین ما چنان این موضوع را انکار می کنند که گوئی آن را محال و غیر ممکن می شمرند، دلیل بر اثبات این عقیده اجماع امامیّه است، زیرا احدی از آن ها با این عقیده مخالفت نکرده است.
د) مرحوم شیخ حرّ عاملی (قدّس سرّه) ضمن بیان بیش از ششصد آیه و حدیث در این موضوع، می گوید:
«... و لا ریب فی بلوغ الاحادیث المذكورة حدّ التواتر المعنوى بدلیل ایجابها للیقین، لكلّ من خلا قلبه من شبهة أو تقلید...»(2)
هیچ شکی نیست که این احادیث به تواتر معنوی رسیده است، زیرا برای کسی که قلبش از شبهه و تقلید پاک باشد، موجب یقین و قطع می شود.
ص: 47
و در جای دیگر می فرماید:
«... و قوة أحادیث الرّجعة و ادلتها كما رأیت، فآن ها وصلت الى حدّ التّواتر، بل تجاوزت بمراتب، فأوجبت القطع و الیقین بل كل حدیث منها موجب لذلك لكثرة القرائن القطعیة من موافقة القرآن و الادلّة و السنّة النبویة ...»(1)
و احادیث و ادلّۀ رجعت، چنانكه معلوم شد، در كمال قوّت بلكه بحد تواتر یا به درجاتى بالاتر از تواتر است، از این جهت موجب قطع و یقین است، بلكه مى توان گفت هریک از این احادیث به لحاظ شواهد قطعى زیادى كه دارد موجب یقین است، زیرا با قرآن و ادلّه و سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) موافق است.
ه) مرحوم علّامه مجلسی (قدّس سرّه) بعد از نقل احادیث رجعت می فرماید:
«اجمعت الشیعة علیها فی جمیع الأعصار و اشتهرت بینهم کالّشمس فی رابعة النهار الی قوله: و كیف یشك مؤمن بحقیة الأئمة الأطهار (سلام الله علیهم) فیما تواتر عنهم فی قریب من مائتی حدیث صریح رواها نیف و اربعون من الثقات العظام و العلماء الأعلام فی ازید من خمسین من مؤلّفاتهم ک: ثقة الأسلام الکلینی، و الصدوق محمّد بن بابویه، و الشیخ ابی جعفر الطوسی، و السید المرتضی، و النجاشی، و الکشّی، و العیاشی، و علی بن ابراهیم، و سلیم الهلالی، و الشیخ المفید، و الکراجکی، و النعمانی، و الصفّار، و سعد بن عبد اللّه، و ابن قولویه، و علی بن عبد الحمید، و السید علی بن طاووس (قدّس سرّهم)، و...»
ص: 48
شیعه در تمام اعصار معتقد به رجعت بوده و این اعتقاد در میان آنان مسأله ای روشنی است. سپس می افزاید:
چگونه ممکن است کسی به صدق گفتار اهل بیت (سلام الله علیهم) ایمان داشته باشد و احادیث متواتر رجعت را نپذیرد؟
بیش از چهل نفر از علمای بزرگ شیعه، به طور متواتر، نزدیک دویست روایت را در بیش از پنجاه کتاب خود راجع به رجعت نقل کرده اند، که مرحوم کلینی، صدوق، طوسی، سید مرتضی، نجاشی، کشّی، عیاشی، قمی، سلیم هلالی، شیخ مفید، کراچکی، نعمانی، صفّار، سعد بن عبد اللّه، ابن قولویه، علی بن عبد الحمید و سید بن طاووس (قدّس سرّهم)، در زمرۀ آن ها هستند.
سپس می گوید:
«و اذا لم یکن مثل هذا متواترا ففی ای شی ءٍ یمکن دعوی التواتر مع ماروته کافّة الشیعة خلفا عن سلف؟!»(1)
اگر چنین مسئله ای متواتر قلمداد نشود، دیگر در چه مسأله ای می توان ادّعای تواتر نمود، با آن که مسألۀ رجعت را تمام علمای شیعه در طول تاریخ از یکدیگر نقل نموده اند.
چون مسئلۀ «رجعت» یکی از اعتقادات ویژۀ شیعیان است و همواره مورد انتقاد و تهاجم دشمنان بوده، عالمای شیعه، کتاب های فراوانی پیرامون این موضوع تألیف نموده اند، و ما در اینجا به تعدادی از این عناوین، که مستقلاً در موضوع «رجعت»
ص: 49
تألیف شده است، به ترتیب حروف تهجّى، اشاره مى نمائیم:
1. «آیات الحجّة و الرّجعة»، تألیف: شیخ محمّدعلی حائری همدانی، متوفّاى 1378 ق.
2. «آیات الرّجعة»، تألیف: حاج میرزا محسن عماد، مشهور به خوشنویس و متخلّص به «اردبیلی» که در سال 1357 ق، در تهران به چاپ رسیده است.
3. «الآیات المأولة بالحجّة و الرّجعة»، تألیف: شیخ محمّد علی بن حسن علی حائری سنقری همدانی(معروف به سنقری)، متوفّاى 1378 ق، این اثر کتاب مفصّلی است دربارۀ امام زمان (سلام الله علیه) و قیام آن حضرت و رجعت، با استفاده از آیات و روایات و کتب شیعی و سنّی، و مرحوم حاج سید محمّد حسینی یزدی فیروزآبادی، تقریظی را بر آن نگاشته است.
4. «اثبات الرّجعة»، تألیف: محدّث متبحّر و جلیل القدر مرحوم علّامه محمّد باقر مجلسى (قدّس سرّه)، متوفّاى سال 1110 ق، شیخ حرّ عاملی و محدّث نوری، از این کتاب به نام «رسالة فی الرّجعة» نام برده اند.
توضیح: مرحوم شیخ حرّ عاملی و مرحوم محدّث نوری از آن به «رسالة فی الرّجعة» تعبیر کرده اند، ولی صاحب «الذّریعه» از آن به «اثبات الرّجعة» یاد نموده است. مصحّح بحارالانوار در شرح حال مرحوم علّامه مجلسی (قدّس سرّه) می نویسد: «این کتاب تاکنون به چاپ نرسیده است»، در حالی که این کتاب در سال 1078 ق، تألیف شده و در سال 1260 ق، در هندوستان به چاپ رسیده است، و اخیراً با تحقیقات آقای ابوذر بیدار در 144 صفحۀ وزیری، تحت عنوان «رجعت» در تهران انتشار یافته است.
5. «اثبات الرّجعة»، تألیف: مرحوم علّامۀ بزرگوار آقا جمال خوانسارى، متوفّاى
ص: 50
سال 1125 ق.
6. «اثبات الرّجعة»، تألیف: شیخ حسن بن سلیمان بن محمّد حلّى، صاحب كتاب «مختصر بصائر الدرجات» كه از شاگردان شهید اوّل و از محدّثین عالی قدر شیعه در قرن هشتم هجرى بوده است.
7. «اثبات الرّجعة»، تألیف: آیة اللّه علّامه حسن بن یوسف بن مطهر حلّى، مشهور به علّامه حلّی، از علمای قرن هشتم، متوفّاى سال 726 ق.
8. «اثبات الرّجعة»، تألیف: شیخ نور الدین علی بن حسین بن عبد العالى، مشهور به محقّق کرکی، متوفّاى سال 940 ق، از علماى نامى شیعۀ امامیه.
9. «اثبات الرّجعة»، تألیف: میر محمّد عباس بن على اكبر موسوى تسترى، مفتى لكهنو، متوفّاى 1306 ق.
10. «اثبات الرّجعة»، تألیف: ملّا سلطان محمود بن غلام على طبسى، از محدّثین عالی قدر قرن 11 ق، و از شاگردان مرحوم علّامه مجلسى (قدّس سرّه).
11. «اثبات الرّجعة»، تألیف: شیخ شرف الدّین یحیى بحرانى، شاگرد محقّق كركى و نایب او در یزد، و صاحب كتاب «اسامى المشایخ فى ذكر علماء الشیعة».
12. «اثبات الرّجعة»، تألیف: میرزا حسن بن ملّا عبد الرزاق لاهیجی قمى، مؤلّف كتاب «شمع الیقین»، که آن را به فارسی نوشته است.
13. «اثبات الرّجعة»، تألیف: شیخ محمّد رضا طبسى، متوفّاى 1405 ق، که در سال 1354 ق، در نجف اشرف به چاپ رسیده و به عربی و اردو نیز ترجمه شده است.
14. «اثبات الرّجعة»، تألیف: شیخ سلیمان بن احمد آل عبد الجبار قطیفى، متوفّاى 1266ق.
15. «اثبات الرجعه»، تألیف: حاج میرزا ولی الله اشراقی سرابی، متوفّاى 1390 ق، که
ص: 51
در سال 1363 ق، در تبریز چاپ شده است.
16. «اثبات الرّجعة»، تألیف: ابو محمّد فضل بن شاذان ازدی نیشابورى، از اعلام قرن 3 هجری، متوفّاى سال 260 ق، و از اصحاب حضرت جواد و حضرت هادى (سلام الله علیهما)، بوده و 180 جلد کتاب پر ارج از خود به یادگار گذاشته، که سه جلد آن ها مربوط به رجعت است، ولی متأسّفانه از کتاب «اثبات الرّجعة» ایشان، تنها گزیدۀ آن به نام «منتخب اثبات الرّجعة» موجود است.
17. «اثبات الرّجعة»، تألیف: علی آل محسن، چاپ اوّل، تهران، مشعر، 103صفحه، جیبی، 1429ق.
18. «احادیث الرّجعة»، تألیف: آیت الله سیّد حسن صدر، متوفّاى 1354 ق.
19. «احیاء السنّة و اماتة البدعة»، در اثبات رجعت، تألیف: سید دلدار علی نصر آبادی نقوی، متوفّاى 1235 ق، که در هندوستان به چاپ رسیده است.
20. «ارشاد الجهلة المصرّین على انكار الغیبة و الرّجعة» منسوب به مرحوم ملّا محمّد هاشم هروی خراسانى، از علماء و محدّثین قرن 12 هجرى، عربی.
21. «الامامیة و الرّجعة»، تألیف: میرزا عبد اللّه رزّاق همدانی، متوفّای1291 ق، ردّیه بر کتاب «اسلام و رجعت» نوشتۀ یكی از شاگردان شریعت سنگلجی، به نام فرید تنکابنی.
22. «انیس المحجّة فی کیفیة الرّجعة»، تألیف: مرحوم آیت الله میرزا محمّد باقر بن شیخ حسین علی فقیه ایمانی اصفهانی، متوفّاى 1370 ق.
23. «ایقاظ الامّة من الضّجعة فی اثبات الرّجعة»، تألیف: سید محمّد مهدی بن محمّد موسوی خوانساری کاظمی، متوفّاى 1391 ق، چاپ اوّل 1366ق، در بغداد.
24. «الایقاظ من الهجعة بالبرهان على الرّجعة»، تألیف: مرحوم علّامه الشیخ محمّد بن
ص: 52
الحسن الحرّ العاملی، صاحب «وسائل الشّیعه»، از علمای قرن 11 قمری، عربی، چاپ اوّل 1381ق، قم، علمیّه،432ص، وزیری، ترجمه به فارسی: احمد جنّتی، تصحیح سید هاشم رسولی محلاّتی، چاپ اوّل 1362شمسی، تهران، نوید، وزیری.
25. «الایمان و الرّجعة»، تألیف: شیخ محمّد علی بن محمّد جواد شاه آبادی، (1253-1328 ش)، چاپ اوّل 1368 ق، سنگی، تهران، 192 ص، رقعی، به همراه «الانسان و الفطرة»، عربی.
26. «ایمان به رجعت اهل بیت (سلام الله علیهم)»، یا صفیر ولایت، شرح زیارت جامعۀ کبیره، تألیف: آیت الله سیّد محمّد ضیاء آبادی، تهران، 85، پالتوئی، 18ص، فارسی/عربی.
27. «ایمان و رجعت»، تألیف: سید جلال الدین حسینی ارموی، معروف به محدّث ارموی، متوفّاى 1399 هجری، 4 جلد، خطی، نسخۀ کتابخانۀ فرزند مؤلّف در تهران، فارسی.
28. «ایمان و رجعت»، تألیف: سید احمد شبیری زنجانی، معروف به آقا سید احمد زنجانی، متوفّاى 1393 هجری، که در سال 1359 هجری تألیف کرده و یاوه گویی های عبدالوهّاب فرید تنکابنی را پاسخ گفته است.
29. «بازگشت: نگاهی به مبحث رجعت»، تألیف: سیّد مجتبی حسینی، تهران، 1382ش، رقعی، 188ص، فارسی.
30. «بازگشت به دنیا در پایان تاریخ، تحلیل و بررسی مسئلۀ رجعت»، تألیف: خدامراد سلیمیان، قم، 84 ش، رقعی، 264 ص، فارسی.
31. «بازگشت شهید در رجعت»، محمّد جواد خراسانی (متوفّای 1397ق)، متن پیاده شده از سخنرانی وی، فارسی.
ص: 53
32. «بحث حول الرّجعة»، تألیف: سید محمّد صدر، چاپ اوّل 1414 ق، بیروت، دار الاضواء، 36 ص، جیبی، عربی.
33. «برهان الشیعة فی اثبات الرّجعة»، تألیف: سید محمّد علی بن شرف الدین سنقری، چاپ اوّل 1369 ق، 165 ص، در ردّ «کشف الحقّ»، محمّد بن جعفر گلپایگانی سنقری.
34. «برهان الشّیعة فی اثبات الرّجعة»، تألیف: شیخ عباس علی شاهرودی، چاپ اوّل1354 ق، سنگی، تهران، 56 ص، جیبی، اثبات امکان رجعت، وقوع آن در امّت های پیشین، بررسی سند روایات رجعت و دفع شبهات، فارسی.
35. «بشارت الرّجعة یا بازگشت مردگان به دنیا»، تألیف: سید هبة اللّه بهشتی لاری، چاپ اوّل 1354شمسی، تهران، انتشارات گلی، 176 ص، وزیری، فارسی، مؤلّف در این کتاب به اثبات رجعت به وسیلۀ علوم طبیعی و روان شناسی پرداخته است.
36. «بشارة الفرج»، تألیف: ملّا محمّد بن عاشور کرمانشاهی تهرانی، معاصر فتحعلی شاه قاجار، صاحب کتاب «اعتذار الفقیر»، متوفّای1250هجری.
37. «بعث الاموات قبل ظهور الحجّة»، تألیف: شیخ محمّد باقر بهاری همدانی(متوفّای1333 ق)، عربی.
38. «بیان الفرقان»، تألیف: شیخ مجتبی قزوینی، متوفّاى 1387 هجری، چاپ اوّل1380 ق، مشهد، انتشارات توس،320 ص، وزیری، فارسی، که جلد پنجم آن را تحت عنوان «غیبت و رجعت» به مسئلۀ رجعت اختصاص داده، شبهات مخالفان را پاسخ گفته است.
39. «بیداری امّت در اثبات رجعت»، ترجمۀ کتاب: «ایقاظ الامّة من الضّجعة فی اثبات الرّجعة»، مترجم: ابوالقاسم سحاب، متوفّاى 1335شمسی، چاپ اوّل
ص: 54
1331شمسی، تهران.
40. «پاسخ نامۀ ازگلی»، تألیف: سید علی نقی بن محمّد سدهی اصفهانی، معروف به فیض الاسلام (متوفّای 1405 ق)، چاپ اوّل 1353 ق، تهران، کتابخانۀ ایران، 84ص، رقعی، فاسی.
توضیح: این کتاب در پاسخ نامۀ عیسی ازگلی شمیرانی تهرانی، در اثبات رجعت با زبان ساده، و پاسخ اجمالی به انحرافات و شبهات شریعت سنگلجی است.
41. «تحفة الشّیعة در اثبات رجعت و ظهور ائمّة (سلام الله علیهم)»، تألیف: حسین بن نصر الله ابن صادق الموسوی الحسینی الارومی، (متوفّای1369 ق)، حسین عرب باغی، (1256 -1329)، چاپ اوّل 1335 ق، تبریز، به همراه «التحفة المهدویّة»، رحلی؛ چاپ پنجم 1358 ش، قم، وزیری، فارسی.
42. «تحفة اهل الایمان لصاحب العصر و الزّمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)»، تألیف: محمّد بن عبد علی بن محمّد بن عبدالجبّار (ق13)، نسخۀ کتابخانۀ وزیری یزد، شمارۀ 806، کتابت 1259ق، 111 برگ، بحث در آیات و احادیث رجعت، عربی.
43. «تفریح الكربة عن المنتقم لهم فى الرّجعة»، تألیف: سید محمود بن فتح اللّه حسینی كاظمى نجفی، متوفّاى سال 1085 ق، عربی، نویسنده از معاصرین مرحوم شیخ حرّ عاملی بوده، و مرحوم شیخ در مقدمۀ كتاب «الایقاظ»، به این كتاب و مؤلّف محترم آن اشاره نموده است.
44. «تلازم بین رجعت و ولایت»، مؤلّف ناشناخته، نسخۀ کتابخانۀ مدرسۀ آیت الله گلپایگانی، در مجموعۀ شمارۀ 31، بیان تلازم رجعت با ولایت امیر مؤمنان (سلام الله علیه) به سبک عرفانی، فارسی.
45. «تناسخ و مقایسۀ آن با رجعت»، تألیف: ایرج حافظی(ق 14)، پایان نامه کارشناسی
ص: 55
ارشد دانشگاه قم، 1377ش، استاد راهنما دکتر محمّد ذبیحی خبیری، فارسی.
46. «تنبیه الامة فی اثبات الرّجعة»، تألیف: شیخ محمّد رضا طبسی خراسانی نجفی (1282-1363ش، 1405ق)، چاپ اوّل 1345ق، نجف، چاپخانه الغری،32ص، وزیری؛ چاپ دوّم 1354ق، نجف، 48ص، رقعی، آیات و احادیث رجعت، امکان رجعت، کتابنامه رجعت، ضروری بودن اعتقاد به رجعت، فارسی.
47. «تنبیه الامة فی اثبات الرّجعة»، تألیف: الشیخ محمّد رضا الطبسی الخراسانی النجفی، وفات 1405 ق، قطع وزیری، فارسی، که در سال 1354 ق، در نجف اشرف به چاپ رسیده است.
48. «جامعة البیان فی رجعة صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)»، تألیف: علی بلادی بحرانی(1274-1340 ق)، نسخۀ کتابخانۀ شیخ محمّد صالح، خواهرزادۀ مؤلّف در قطیف، قصیده ای است در چهارصد بیت، عربی.
49. «الجواهر المنضود فى اثبات الرّجعة الموعود»، تألیف: شیخ احمد بیان اصفهانى از فضلاى معاصر، متولّد سال 1314ق.
50. «جوهر المقصود فی اثبات الرّجعة الموعود»، تألیف: احمد بن محمّد حسن بیان الواعظین اصفهانی(1314-1371 ق)، چاپ اوّل 1354 ق، تهران، فارسی.
51. «الحجّة و الرّجعة»، تألیف: محمّد بن حسین بن مهدی مهدوی سعیدی لاهیجی (متوفّای1403ق)، عربی.
52. «حذو النّعل بالنّعل»، تألیف: ابو محمّد فضل بن شاذان ازدی نیشابورى، از اعلام قرن سوّم هجری، متوفّاى سال 260 ق، عربی.
53. «حذو النّعل بالنّعل»، تألیف: شیخ صدوق ابو جعفر محمّد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، معروف به شیخ صدوق (متوفّای381 ق)، عربی.
ص: 56
توضیح: فضل بن شاذان و شیخ صدوق، عنوان کتابشان را از حدیث معروف رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) گرفته اند که می فرمایند: آنچه در امّت های پیشین واقع شده، مو به مو در این امّت نیز واقع خواهد شد. متن حدیث در بخش «رجعت در امّت اسلامی» آورده شده است.
54. «حیاة الاموات بعد الموت»، تألیف: شیخ احمد بن ابراهیم بحرانى، متوفّاى سال 1131هجری، که پسرش در «لؤلؤ البحرین» از آن یاد کرده است.
55. «حیات الاموات»، تألیف: آقا جمال الدّین محمّد بن آقا حسین خوانساری (متوفّای 1125ق)، فارسی.
توضیح: این اثر در سال 1106 قمری، برای شاه سلطان حسین صفوی، دربارۀ رجعت و بازگشت ائمّۀ اطهار (سلام الله علیهم) و گروهی از مؤمنان در عصر حضرت حجّت (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تألیف شده است.
56. «دحض البدعة من انکار الرّجعة»، تألیف: شیخ محمّد علی بن حسن علی حائری سنقری همدانی(معروف به سنقری)، متوفّاى 1378ق، چاپ اوّل 1354ق، نجف، 64ص، وزیری، عربی.
توضیح: در این اثر مباحثی پیرامون اصل امامت و اثبات دوازده نفر بودن آنان و نصوص مربوط به امام منتظر (سلام الله علیه) و مسألۀ رجعت مطرح شده، و با استفاده از روایات و اقوال علمای شیعه و سنّی ضروری بودن رجعت را نزد شیعه به اثبات رسانده است، و در پایان کتاب نامه ای از کتب شیعه و سنّی در این باره ارائه داده است.
57. «دعائم الدّین و کشف الرّیبة فی اثبات الکرّة والرّجعة»، تألیف: شیخ محمّد محسن بن عنایت الله مشهدی (قرن 12)، عربی.
ص: 57
58. «دلائل الرّجعة، یا ایمان و رجعت»، این كتاب به نام میرزا غلامعلى عقیقى كرمانشاهى، منتشر شده، لكن به گفتۀ صاحب «الذّریعة» مؤلّف حقیقى آن، آقاى شیخ حسن علامى كرمانشاهى (1305-1394 ق)، فاضل معاصر است، چاپ اوّل 1323 ش،کرمانشاه، شرکت سعادت، 139صفحه، فارسی، رقعی، كه نام خود را مستور داشته، و ردیّه ای است بر کتاب «اسلام و رجعت»، که و به تفاوت رجعت و تناسخ می پردازد.
59. «الدّین و الرّجعة»، تألیف: محمّد حسن تبریزی، در ردّ کتاب «اسلام و رجعت» اثر شریعت سنگلجی، در زمینۀ اسناد احادیث رجعت، عربی.
60. «الرّجعة»، تألیف: ابی نضر محمّد بن مسعود عیاشى سمرقندی، صاحب كتاب تفسیر معروف عیاشی، و از بزرگان شیعه در قرن 3 هجری، و از معاصرین ثقة الاسلام شیخ كلینی (قدّس سرّه) بوده است.
61. «الرّجعة»، تألیف: رئیس المحدّثین، محمّد بن على بن بابویه، مشتهر به «شیخ صدوق (قدّس سرّه)» متوفّاى سال 381، و صاحب تألیفات كثیرة.
62. «الرّجعة»، تألیف: حمد بن صالح بن طوق قطیفی، نسخۀ کتابخانۀ آیت الله مرعشی، رسالۀ دوازدهم از مجموعۀ شمارۀ 2358، به خط مؤلّف، عربی.
63. «الرّجعة»، تألیف: ابو یحیی احمد بن داوود بن سعید فزاری جرجانی، (قرن سوّم) از مستبصرین و اصحاب امام هادی (سلام الله علیه)، عربی.
توضیح: ابو یحیی احمد بن داود بن سعید فزاری جرجانی، از عالمان بلند مرتبۀ تشیّع در قرن سوّم هجری است. او در گذشته از عالمان اهل سنّت بود و سپس به مذهب اهل بیت (سلام الله علیهم) گروید. وی در عصر امام هادی (سلام الله علیه) می زیسته و كتاب هایی در دفاع از مكتب تشیّع نوشته است. شیخ طوسی در رجال خود،
ص: 58
وی را در شمار یاران امام هادی (سلام الله علیه) ذكر كرده است. محمّد بن طاهر خزاعی، والی خراسان دستور داد او را، به خاطر ردّ یک حدیث که به دروغ در مورد خلیفۀ دوّم گفته شده بود، هزار ضربه شلّاق بزنند، و سپس زبان و دست و پایش را قطع کنند و آن گاه به دار آویزند!
64. «رجعت»، تألیف: ابراهیم ابراهیمی، قم، 1381ش، قطع پالتوئی، ص72، فارسی.
65. «رجعت»، نویسنده: علّامه محمّد باقر مجلسی (قدّس سرّه)، تحقیق: ابوذر بیدار، تهران، 84 ص، وزیری، 144ص، فارسی.
66. «رجعت» تألیف: سید ابو الحسن رفیعی حکمی قزوینی (متوفّای 1395ق)، چاپ اوّل 1353، تهران، کتابفروشی اسلام، 38 ص، جیبی، فارسی، در سال 1369 قمری، با عنوان «رجعت و معراج»، به ضمیمۀ هفت مقالۀ دیگر، و در سال 1389 قمری، با عنوان «رجعت پس از ظهور»، چاپ سوّم 1397 قمری، تهران، کتابفروشی اسلام، 50ص، رقعی.
67. «الرّجعة»، تألیف: عبد الكریم بهبهانی، چاپ اوّل، قم، مجمع جهانی اهل بیت (سلام الله علیهم)، 25صفحه، رقعی، 1422ق.
68. «رجعت»، تألیف: محمّد باقر بهبودی، چاپ اوّل 1357ش، تهران، معراجی، نسخۀ کتابخانۀ مرکزی آستان قدس رضوی، 38 ص، فارسی.
69. «رجعت»، تألیف: سلیمان بن محمّد گیلانی تنکابنی، قرن 12، نگارش در سال 1089 قمری، عربی.
70. «رجعت از دیدگاه اسلام و ادیان»، تألیف: استاد علی اكبر مهدی پور، چاپ اوّل، زاهدان، امور اهل سنّت بلوچستان، 28صفحه، وزیری، 1379ش.
71. «رجعت از دیدگاه عقل، قرآن و حدیث»، تألیف: حسن طارمی، چاپ اوّل
ص: 59
1365ش، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 79ص، رقعی، زیر نظر جعفر سبحانی، فارسی.
72. «رجعت از دیدگاه قرآن کریم و عترت (سلام الله علیهم)» حمید کردنژاد، 1341 ش، چاپ اوّل 1377ش، تهران، مؤسسۀ فرهنگی انتشاراتی سیمیا، 121 ص.
73. «رجعت از دیدگاه متکلّمان برجستۀ شیعی و رابطۀ آن با تناسخ»، تألیف: اصغر بهمنی، 85ش، 336ص، فارسی.
74. «رجعت از نظر شیعه»، تألیف: شیخ نجم الدّین طبسی، چاپ اوّل 1359 ش،1400 ق، قم، ناشر مؤلّف، 142 ص، جیبی، فارسی.
75. «رجعت از نگاه عقل و دین»، تألیف: غلام رضا مغیثی، چاپ اوّل 1380 ش، قم، 96ص، فارسی.
76. «الرّجعة بین العقل والقرآن»، تألیف: حسن طارمی، تعریب: عبد الکریم محمود، چاپ اوّل 1407 ق، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، 35ص، رقعی.
77. «رجعت، بازگشت بزرگ در هنگام ظهور»، تألیف: حسین شهمیری، نسرین دمیرچی، تهران، 86ش، رقعی، 238ص، فارسی.
78. «الرّجعة بین الظّهور و المعاد»، تألیف: شیخ محمّد سند، چاپ اوّل، قم، دار زین العابدین، 2جلد در یک مجلد، 544صفحه، وزیری، 1393ش، چاپ دوّم، اصفهان، بهار قلوب، 2جلد، 766صفحه، وزیری، 1393ش.
79. «رجعت، حكومت خاندان رسالت»، تألیف: محمّد خادمی شیرازی، ترجمه به اردو: حافظ اقبال حسین جاوید، چاپ لاهور، انتشارات ولی عصر، 272ص، رقعی، 1409ق.
80. «رجعت در آثار علامۀ مجلسی (قدّس سرّه)»، تألیف: نعمت الله صفری فروشانی، جلد
ص: 60
دوّم یادنامۀ علّامه مجلسی (قدّس سرّه)، به اهتمام مهدی مهریزی و هادی ربانی، تهران، وزارت ارشاد، چاپ اوّل 1379ش، فارسی.
81. «رجعت در دولت كریمۀ اهل بیت (سلام الله علیهم)»، برگرفته از كتاب «حق الیقین» علّامه محمّد باقر مجلسی (قدّس سرّه)، متوفّای 1110ق، به كوشش: مرتضی جنتیان، چاپ اوّل، اصفهان، كانون پژوهش، 100صفحه، وزیری، 1379ش.
82. «الرّجعة عند آل محمّد»، تألیف: شیخ اسماعیل حریری، چاپ اوّل، بیروت، دار الولاء، 192صفحه، وزیری، 1424ق.
83. «الرّجعة، العودة الی الحیاة الدّنیا بعد الموت»، بی نا، بی تا، چاپ قم، مركز الرّسالة، 107صفحه، رقعی.
84. «الرّجعة فی مصادر الفریقین»، تألیف: نجم الدّین طبسی، چاپ اوّل، بیروت، دار الولاء، 48صفحه، رقعی، 1427ق.
85. «الرّجعة و احادیثها»، تألیف: فضل بن شاذان بن خلیل، ابن محمّد ازدی نیشابوری (متوفّای 260ق) نسخۀ کتابخانۀ میرزا ابراهیم امین الواعظین اصفهانی، عربی.
توضیح: در این کتاب به ذکر روایات رجعت و ظهور و احوال امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) پرداخته و تا قرن 11 وجود داشته، و سید محمّد بن محمّد میرلوحی حسینی موسوی سبزواری اصفهانی (1085ق) «کفایة المهتدی فی احوال المهدی (سلام الله علیه)» را در ترجمه، تفسیر و شرح چهل حدیث از این کتاب، نگاشته است.
86. «الرّجعة و احادیثها المنقولة عن آل العصمة»، تألیف: سید احمد بن محسن، از احفاد میر احمد بن موسى الكاظم (سلام الله علیه)، از علماء قرن 13 هجرى، عربی.
87. «الرّجعة و الرّد علی اهل البدعة»، تألیف: حسن بن سلیمان بن خالد حلّی
ص: 61
(قرن هشتم)، نسخۀ کتابخانۀ مرکزی آستان قدس رضوی، شمارۀ 2081، عربی.
88. «الرّجعة و الظّهور»، تألیف: محمّد طبیب زاده، چاپ اوّل 1377 ق، اصفهان، عربی.
89. «الرّجعة و ظهور الحجّة»، تألیف: سید میرزا محمّد مؤمن دوست محمّد استرآبادى، داماد مرحوم ملّا محمّد أمین استرآبادى، که مقیم مکّۀ معظمّه بود و پس از نوشتن این كتاب، در سال 1088 ق، در مکّه به شهادت رسید.
90. «رجعت، یا بازگشت به جهان»، تألیف: محمّد رضا ضمیری، چاپ اوّل 1378ش، رقعی، 80ص، تهران، فارسی.
91. «رجعت یا بازگشت به دنیا پس از مرگ»، تألیف: محمّد حسین فصیحی، چاپ اوّل، زاهدان، امور اهل سنّت بلوچستان، 26صفحه، وزیری، 1379ش.
92. «رجعت، یا جامعه شناسی نجات»، تألیف: رجب خادمیان قزوینی، قزوین، 1379ش، رقعی، 180 ص، فارسی.
93. «رجعت، یا حیات دوباره، از دیدگاه عقل، قرآن و روایات»، تألیف: احمد علی طاهری ورسی، قم، 86ش، وزیری، 232ص، فارسی.
94. «رجعت یا دولت کریمۀ خاندان وحی»، تألیف: محمّد خادمی شیرازی، چاپ اوّل 1365 ش1406 ق، تهران، مؤسسۀ نشر و تبلیغ، 228 ص، وزیری، با مقدّمه و ویرایش استاد علی اکبر مهدی پور، فارسی.
95. «رسالة فی اثبات الرّجعة»، تألیف: محمّد علی ربانی خوراسگانی، چاپ اوّل1381 ق، نجف، 805ص، وزیری، به همراه «الهام ربانی» و چهار رسالۀ دیگر، عربی.
96. «رسالة فى اثبات الرّجعة»، تألیف: ملّا محمّد بن هاشم سرابی تبریزى از علمای معاصر، این كتاب در سه جزء به طبع رسیده است.
ص: 62
97. «رسالة فی الرّجعة»، مؤلّف: ناشناخته،کتابخانۀ مرکزی آستان قدس رضوی، شماره 9736،کتابت 1280ق، عربی.
98. «رسالة فی بقاء النفس و رجعتها بعد موت الجسد»، تألیف: احمد بن ابراهیم درازی بحرانی(متوفّای 1131 ق) ، عربی.
99. «رسالة فی قتال اهل القبلة و انکار الرّجعة»، تألیف: عبد العزیز بن یحیی بن احمد بن عیسی جلودی، عربی.
100. «رساله ای در بیان رجعت ائمّه (سلام الله علیهم)»، تألیف: حبیب الله شریف بن علی مدد کاشانی ساوجی(1262-1340 ق)، چاپ اوّل 1329 ش، به همراه «خواصّ الاسماء فی شرح الاسماء و اسرار الحسینیة»، و چاپ 1368 ق، وزیری، ترجمه به فارسی به کوشش احمد شریف زادۀ کاشانی.
101. «رهبر گمشدگان فی اثبات الرّجعة»، تألیف: سید علی نقی بن محمّد سدهی اصفهانی، معروف به فیض الاسلام (متوفّای 1405 ق)، چاپ اوّل 1353، اصفهان، چاپ دوّم 1359، اصفهان، 300 ص، فارسی.
102. «ستارگان درخشان»، ترجمه ی: «الشّیعه و الرّجعة» به فارسی: سید محمّد میر شاه ولد، ج1،چاپ دوّم 1371 ش، قم، مؤسسۀ انصاریان، 518 ص، وزیری، ج2، با نام «رجعت از نظر شیعه»،چاپ اوّل 1381 ق،560 ص، وزیری، ج2، با نام «رجعت از نظر شیعه»، چاپ دوّم 1376 ش، قم، دار النّشر اسلام.
103. «سرّ مخزون در اثبات رجعت»، تألیف: علی صدرایی خویی، تبریز، رقعی، 80ص، فارسی.
104. «سیف الانتقام فی حکومة قائم آل محمّد (سلام الله علیهم)»، تألیف: ابراهیم بن محمّد باقر سخنور، نسخه: کتابخانۀ مؤلّف، 505 ص، عربی.
ص: 63
105. «سیمای رجعت در آئینۀ قرآن، تأویل و تفسیر آیات رجعت در روایات معصومین (سلام الله علیهم)»،تألیف: علی مشکینی، تهران، 86ش، جیبی، 232ص، فارسی.
106. «الشّموس المضیئة فی الغیبة و الظّهور و الرّجعة»، تألیف: علی سعادت پور (1305 ش)، چاپ اوّل 1416ق، 1374ش، تهران، پیام آزادی،240ص، ترجمه به فارسی: محمّد جواد وزیری فرد، با نام: «ظهور نور» پژوهشی نو و مستند پیرامون وقایع دو غیبت امام، ظهور و رجعت، چاپ اوّل 1376ش، قم، تشیّع، 296ص.
107. «الشّیعة و الرّجعة»، تألیف: شیخ محمّد رضا طبسی خراسانی نجفی، مشهور به فاضل طبسی، 1405ق، چاپ اوّل 1374ق، نجف، چاپخانه حیدریّه.
توضیح: این کتاب تفصیل یافته کتاب «تنبیه الامّة فی اثبات الرّجعة» از همین مؤلّف است که در جلد اوّل «اخبار مهدی منتظر» را آورده و در جلد دوّم با ذکر هفتاد آیه و ذکر تواتر احادیث رجعت به «بیان اثبات رجعت» پرداخته است.
108. «شیعه و اعتقاد به رجعت، در قرآن و حدیث»، تألیف: جلیل فلاح تفتی، یزد، وزیری، 184ص، فارسی.
109. «ظهور و رجعت در اسلام (اهل سنّت)، مسیحیّت، یهودیّت و آیین زردشت»، تألیف: علی سعادت پرور، مترجم: محمّد جواد وزیری فرد، دانشیاران ایران، شهر ری، 87ش، وزیری، 264ص، فارسی.
110. «عصر شکوهمند رجعت»، تألیف: محمّد رضا اکبری، تهران، 87ش، رقعی، 304ص، فارسی.
111. «عقیدۀ رجعت»، تألیف: سید محمّد عبادت تقوی، چاپ شده، اردو.
112. «کتاب الرّجعة»، تألیف: حسن بن علی بن ابی حمزه بطائنی، عربی.
113. «کتاب الرّجعة»، تألیف: احمد بن زین الدین احسایی (متوفّای 1241 ق)،
ص: 64
چاپ اوّل 1390 ق، به فرمان محمّد علی شاه قاجار، به همراه کتاب «العصمة در کتاب جوامع الحکمه» چاپ 1392 ق، کربلا، 280 ص، وزیری؛ چاپ اوّل 1993 م، 1414 ق، و در بیروت، الدار العالمیه،230 ص، وزیری، مصوّر ،افست از روی چاپ 1392 ق،عربی.
114. «کتاب رجعت چهارده حدیث، از ولادت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) تا رجعت ائمّه (سلام الله علیهم)»، تألیف: محمّد باقر بن محمّد تقی مجلسی (قدّس سرّه)، محقّق: سیّد حسن موسوی، 1382ش، وزیری، فارسی.
115. «الکرّة و الرّجعة فی اثبات الرّجعة بالبیان العصری» تألیف: سید محمّد صادق بن باقر بن محمّد موسوی هندی، چاپ اوّل، نجف اشرف، با رعایت اختصار به برخی از آیات رجعت پرداخته است، عربی.
116. «کلید واژۀ آیات رجعت در قرآن کریم»، تألیف: سید محمّد جعفر روضاتی، قم، رسالت، وزیری، فارسی/عربی، (كتاب حاضر).
117. «مجالس شب های شنبه» بیانات آیت الله العظمی حاج سید تقی طباطبایی قمی (رحمة الله علیه)، در جلسات شب های شنبه، پیرامون مسئلۀ رجعت (1301 ش)، به قلم عباس حاجیانی رشتی ،چاپ اوّل 1371ش،1416 ق، قم.
118. «محاضرات فی الرّجعة»، تألیف: سید علی الحسینی الصدر، انتشارات دارالعلوم، بئرالعبد، لبنان.
119. «مختصر اثبات الرّجعة»، تألیف: فضل بن شاذان بن خلیل ازدی نیشابوری (متوفّای 260ق)، تلخیص سیّد بهاء الدین علی بن غیاث الدین عبد الکریم بن عبد الحمید نیلی (متوفّای 790ق) چاپ اوّل 1409ق، قم، مؤسسۀ آل البیت، وزیری.
ص: 65
120. «مسئلۀ رجعت»، مجموعه رسائل و مقالات فلسفی، به کوشش غلام حسین رضانژاد، چاپ اوّل 1367 ش، تهران، الزهرا، فارسی.
121. «مسئلۀ رجعت از دید قرآن و سنّت و عقل»، تألیف: سیّد محمّد علی موحّد ابطحی اصفهانی (متوفّای 1381 ش)، چاپ نشده است، فارسی.
122. «مسئلۀ رجعت و ظهور در آیین زردشت»، تألیف: صادق هدایت (1281-1330ش)، چاپ اوّل 1944م، 1323ش، تهران، چاپخانۀ فرهنگ، 128ص، جیبی.
123. «مسئلة فی الرّجعة»، تألیف: شیخ مفید ابی عبد الله محمّد بن محمّد بن نعمان عکبری (متوفّای 413 ق)، نسخۀ کتابخانۀ آیت الله مرعشی، عربی.
124. «مناهج الوصول فی تفسیر آیات الاصول»، مؤلّف ناشناخته، درپایان باب چهارم به صورت مفصّل به اثبات رجعت در نزد شیعه پرداخته است، عربی.
125. «مهدی (سلام الله علیه) و مسئلۀ رجعت»، تألیف: سیّد ابو الحسن مولانا (1303 ش)، چاپ اوّل 1375 ش، تبریز، نور ولایت، فارسی.
126. «النّجعة فی اثبات الرّجعة»، تألیف: سید علی نقی بن ابو الحسن نقوی لکهنوی(1323-1408 ق)، چاپ اوّل 1354 ق، لکهنو، عربی.
127. «النّجعة فی الرّجعة»، تعریب رسالۀ فارسی شیخ محمّد رضا طبسی، ترجمه به عربی: سید محسن نواب رضوی لکهنوی (متوفّای1389 ق)، چاپ اوّل 1355 ق، نجف، چاپخانه الغری،40 ص، وزیری.
128. ترجمه به اردو: سیّد علی بن محمّد باقر رضوی کشمیری لکهنوی.
129. «نور الابصار فی رجعة اهل بیت النّبی المختار»، تألیف: محمّد بن عیسی بن محمّد علی بن حیدر شروگی(شروقی) مجیراوی نجفی، متوفّای 1333ق، كه در سال 1320ق، به تألیف آن پرداخته است.
ص: 66
130. «نور الانوار در آثار ظهور و رجعت ائمّۀ اطهار (سلام الله علیهم)»، تألیف: علی اصغر بروجردی(1231-1332ق)، چاپ اوّل 1328ق، تهران، کتابچی،362ص، وزیری، فارسی.
شكر بی پایان و سپاس فراوان می گویم خداوند تبارک و تعالی را، كه به بندۀ حقیر، توفیق نگارش دوّمین اثر از مجموعۀ «كلید واژه ها» را، با موضوع «رجعت» عنایت نمود، تا پس از تألیف «كلید واژۀ آیات مهدوی در قرآن كریم» كه در آن، به معرّفی و شرح و تفسیر 240 آیه در موضوع مهدویّت پرداختم، آیات مربوط به «رجعت» را در غالب اسم و كُد مشخص همراه با احادیث گهربار ائمّۀ اطهار (سلام الله علیهم)، با عنوان «كلید واژۀ آیات رجعت در قرآن كریم»، كه به معرّفی و شرح و تفسیر80 آیه در موضوع رجعت پرداخته، به رشتۀ تحریر در آورم.
در این کتاب، برای هر آیه، یک اسم و یک كُد مشخّص تعریف شده است، كه هر كُد، از یک عدد صحیح كه معرّف شمارۀ سوره در ردیف سوره های قرآن كریم، و یک عدد اعشاری كه معرّف شمارۀ آیه می باشد، تشكیل شده است.
البته قابل ذکر است که چاپ اوّل این کتاب، در آذر ماه سال 1386، در چهاردهمین آیین انتخاب کتاب سال خراسان رضوی در موضوع دین، به عنوان کتاب سال، برگزیده گردید.
امید است، جویندگان معارف اهل بیت عصمت و طهارت (سلام الله علیهم)، به ویژه جوانان عزیز، به كمک این روش، به آسانی بتوانند با آیات رجعت در قرآن كریم آشنا شده و چراغ راهی برای دیگران گردند.
در اینجا بر خود لازم می دانم، تا از استاد خودم، كه همیشه بنده را مورد لطف و
ص: 67
عنایت خویش قرار داده اند، و این بار نیز مقدمۀ این كتاب را، با قلم محققّانه و عالمانۀ خویش، مزیّن فرموده اند، كارشناس مباحث امامت و مهدویّت، جناب استاد، علّامه حاج شیخ علی اكبر مهدی پور دام بقائه، تقدیر و تشكّر فراوان نمایم، و از درگاه خداوند متعال، برای ایشان، و همۀ خدمت گزاران آستان ملک پاسبان حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا لتراب مقدمه الفداء، آرزوی صحّت و عافیت و طول عمر با عزّت، نمایم.
8 ربیع الثّانی 1446 ق
میلاد حضرت امام حسن عسکری (سلام الله علیه)
قم مقدّسه _ سید محمّد جعفر روضاتی
ص: 68
عکس
ص: 69
ص: 70
شماره: 1
ثُمَّ بَعَثْناٰكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ56
سپس شما را پس از مرگتان، حیات بخشیدیم شاید شكر بجا آورید.
1_ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَة، فَقَالَ لَهُ (لابن الکوّاء) أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (سلام الله علیه): سَلْ عَمَّا بَدَا لَكَ، قَالَ: نَعَمْ إِنَّ أُنَاساً مِنْ أَصْحَابِكَ یزْعُمُونَ أَنَّهُمْ یرَدُّونَ بَعْدَ الْمَوْتِ، فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (سلام الله علیه): نَعَمْ تَكَلَّمْ بِمَا سَمِعْتَ وَ لَا تَزِدْ فِی الْكَلَامِ فَمَا قُلْتَ لَهُمْ؟
قَالَ: قُلْتُ: لَا أُؤْمِنُ بِشَی ءٍ مِمَّا قُلْتُمْ، فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (سلام الله علیه): وَیلَكَ! إِنَّ اللهَ عزّ و جلّ ابْتَلَى قَوْماً بِمَا كَانَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ فَأَمَاتَهُمْ قَبْلَ آجَالِهِمُ الَّتِی سُمِّیتْ لَهُمْ ثُمَّ رَدَّهُمْ إِلَى الدُّنْیا لِیسْتَوْفُوا أَرْزَاقَهُمْ ثُمَّ أَمَاتَهُمْ بَعْدَ ذَلِكَ.
قَالَ: فَكَبُرَ عَلَى ابْنِ الْكَوَّاءِ وَ لَمْ یهْتَدِ لَهُ، فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (سلام الله علیه): وَیلَكَ! تَعْلَمُ أَنَّ اللهَ عزّ و جلّ قَالَ فِی كِتَابِهِ: «وَ اخْتارَ مُوسى قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِنا»(1)، فَانْطَلَقَ بِهِمْ مَعَهُ لِیشْهَدُوا لَهُ إِذَا رَجَعُوا عِنْدَ الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنَّ رَبِّی قَدْ كَلَّمَنِی فَلَوْ أَنَّهُمْ سَلَّمُوا ذَلِكَ لَهُ وَ صَدَّقُوا بِهِ لَكَانَ خَیراً لَهُمْ، وَ لَكِنَّهُمْ قَالُوا لِمُوسَى (سلام الله علیه): «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى نَرَى اللهَ جَهْرَةً»، قَالَ اللهُ عزّ و جلّ: «فَأَخَذَتْكُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ»، «ثُمَّ بَعَثْناكُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ»، أَ تَرَى یا ابْنَ الْكَوَّاءِ إِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ رَجَعُوا إِلَى مَنَازِلِهِمْ بَعْدَ مَا مَاتُوا؟
ص: 71
فَقَالَ ابْنُ الْكَوَّاءِ: وَ مَا ذَاكَ ثُمَّ أَمَاتَهُمْ فَكَأَنَّهُمْ، فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (سلام الله علیه): لَا، وَیلَكَ! أَ وَ لَیسَ قَدْ أَخْبَرَ اللهُ فِی كِتَابِهِ حَیثُ یقُولُ: «وَ ظَلَّلْنا عَلَیكُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیكُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْوى»، فَهَذَا بَعْدَ الْمَوْتِ إِذْ بَعَثَهُمْ وَ أَیضاً مِثْلُهُمْ یا ابْنَ الْكَوَّاءِ الْمَلَأُ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ حَیثُ یقُولُ اللهُ عزّ و جلّ: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْ»(1)، وَ قَوْلُهُ أَیضاً فِی عُزَیرٍ حَیثُ أَخْبَرَ اللهُ عزّ و جلّ فَقَالَ: «أَوْ كَالَّذِی مَرَّ عَلى قَرْیةٍ وَ هِی خاوِیةٌ عَلى عُرُوشِها قالَ أَنَّى یحْیی هذِهِ اللهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللهُ»(2)، وَ أَخَذَهُ بِذَلِكَ الذَّنْبِ مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ وَ رَدَّهُ إِلَى الدُّنْیا، «فَقالَ كَمْ لَبِثْتَ فَقالَ لَبِثْتُ یوْماً أَوْ بَعْضَ یوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍ»(3)، فَلَا تَشُكَّنَّ یا ابْنَ الْكَوَّاءِ فِی قُدْرَةِ اللهِ عزّ و جلّ.(4)
از اصبغ بن نباته نقل است كه گفت: حضرت امیر المؤمنین علی (سلام الله علیه) به ابن کوّاء فرمودند: از هرچه که می خواهی سؤال کن، ابن کوّاء گفت: گروهی از یاران شما گمان می کنند که پس از مرگ دوباره زنده می شوند و قبل از برپایی قیامت به دنیا باز می گردند.
حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند: بله! شما در مقابل این سخن چه گفتی؟ گفت: هیچ کدام از سخنان آن ها را نپذیرفتم و به آن ها گفتم: به هیچ سخنی از سخنان شما اعتقاد ندارم؛ حضرت علی (سلام الله علیه) فرمودند: وای بر تو! خداوند گروهی را به
ص: 72
خاطر گناهانی که مرتکب شده بودند، به گرفتاری هایی مبتلا کرد و قبل از فرا رسیدن اجل و عمر حتمی که بر ایشان معیّن کرده بود، آن ها را می راند و سپس آن ها را زنده کرد و به دنیا بازگرداند تا از باقی مانده روزی خود استفاده کنند و پس از آن دوباره بمیرند.
چون سخن بر ابن کوّاء گران آمد و آن را نپذیرفت، پس امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) سخن را ادامه دادند و برای اثبات مطلب فرمودند: وای بر تو! ای ابن کوّاء! می دانی که در قرآن آمده است: «حضرت موسی هفتاد نفر از مردان بنی اسرائیل را برای میقات ما انتخاب کرد...» سپس حضرت موسی (سلام الله علیه) با آن گروه رفت تا هنگام بازگشت به بنی اسرائیل، شهادت دهند که حضرت موسی با خدا سخن گفته است، ولی وقتی آنان این واقعه را مشاهده کردند، باز منکر شدند و به موسی (سلام الله علیه) گفتند: «به تو ایمان نمی آوریم مگر خدا را با چشم ببینیم»، در این حال خداوند متعال آن ها را عذاب کرد و همگی را به هلاکت رساند و بعد زنده کرد: «سپس بعد از مرگ شما را زنده کردیم» و همچنین، ای پسر کوّاء! خداوند (عزّ و جلّ) در قرآن داستان گروهی از بنی اسرائیل را ذکر کرده است که به فرمان الهی مردند و دوباره زنده شدند. و داستان عزیر را ذکر کرده است که او صد سال مرد و دوباره زنده شد، پس ای پسر کوّاء! در زنده شدن مردگان بعد از مرگ و بازگشت آن ها به دنیا قبل از برپایی قیامت، تردید مکن، زیرا خداوند (عزّ و جلّ) بر هر چیزی قدرت و توانایی دارد.
2_ فَقَالَ الرِّضَا (سلام الله علیه): إِنَّ كَلِيمَ اللَّهِ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ (سلام الله علیه) عَلِمَ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَعَزُّ أَنْ يُرَى بِالْأَبْصَارِ، وَ لَكِنَّهُ لَمَّا كَلَّمَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَرَّبَهُ نَجِيّاً، رَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ، فَأَخْبَرَهُمْ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَلَّمَهُ وَ قَرَّبَهُ وَ نَاجَاهُ، فَقَالُوا: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ»، حَتَّى نَسْتَمِعَ كَلَامَهُ كَمَا سَمِعْتَ، وَ كَانَ الْقَوْمُ سَبْعَمِائَةِ أَلْفِ رَجُلٍ، فَاخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعِينَ أَلْفاً، ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعَةَ آلَافٍ، ثُمَّ اخْتَارَ
ص: 73
مِنْهُمْ سَبْعَمِائَةٍ، ثُمَّ اخْتَارَ مِنْهُمْ سَبْعِينَ رَجُلًا لِمِيقَاتِ رَبِّهِمْ، فَخَرَجَ بِهِمْ إِلَى طُورِ سَيْنَاءَ، فَأَقَامَهُمْ فِي سَفْحِ الْجَبَلِ، وَ صَعِدَ مُوسَى إِلَى الطُّورِ وَ سَأَلَ اللَّهَ تَعَالَى أَنْ يُكَلِّمَهُ وَ يُسْمِعَهُمْ كَلَامَهُ، فَكَلَّمَهُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ وَ سَمِعُوا كَلَامَهُ مِنْ فَوْق وَ أَسْفَل وَ يَمِين وَ شِمَال وَ وَرَاء وَ أَمَام، لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَحْدَثَهُ فِي الشَّجَرَةِ، وَ جَعَلَهُ مُنْبَعِثاً مِنْهَا، حَتَّى سَمِعُوهُ مِنْ جَمِيعِ الْوُجُوهِ، فَقَالُوا: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ»، بِأَنَّ هَذَا الَّذِي سَمِعْنَاهُ كَلَامُ اللَّهِ، حَتَّى نَرَى اللَّهَ جَهْرَةً، فَلَمَّا قَالُوا: هَذَا الْقَوْلَ الْعَظِيمَ وَ اسْتَكْبَرُوا وَ عَتَوْا بَعَثَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْهِمْ صَاعِقَةً فَأَخَذَتْهُمْ بِظُلْمِهِمْ، فَمَاتُوا، فَقَالَ مُوسَى: يَا رَبِّ! مَا أَقُولُ لِبَنِي إِسْرَائِيلَ إِذَا رَجَعْتُ إِلَيْهِمْ؟! وَ قَالُوا إِنَّكَ ذَهَبْتَ بِهِمْ فَقَتَلْتَهُمْ، لِأَنَّكَ لَمْ تَكُنْ صَادِقاً فِيمَا ادَّعَيْتَ مِنْ مُنَاجَاةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِيَّاكَ، فَأَحْيَاهُمُ اللَّهُ وَ بَعَثَهُمْ مَعَهُ.(الحدیث)(1)
حضرت امام علی بن موسی الرّضا (سلام الله علیه) فرمودند: حضرت موسى كليم الله (سلام الله علیه) مى دانست كه خداوند برتر از اين است كه با چشم ديده شود، لكن وقتى خداوند با او سخن گفت، و او را به خود نزديک كرده، با او نجوا كرد، موسى (سلام الله علیه) نزد قوم خود برگشت، و به آنان اطّلاع داد كه خداوند (عزّ و جلّ) با او سخن گفته، و او را به خود نزديک كرده، و با او نجوا نموده است، در اين موقع آنان گفتند: «لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ» (تو را تصديق نمى كنيم) مگر اينكه، همان طور كه تو صداى خدا را شنيدى، ما هم بشنويم، و آن مردم، هفتصد هزار نفر بودند، موسى (سلام الله علیه) از بين آنان هفتاد هزار نفر برگزيد، سپس از بينشان، هفت هزار نفر را انتخاب كرد، سپس هفتصد تن و در آخر هفتاد نفر از بنی اسرائيل را براى زمان و موعدى كه خدا معيّن كرده بود، برگزيد و آنان را به كوه سينا آورد، و در پائين كوه متوقّف نمود، و خود به بالاى كوه رفت، و از خداوند تبارک و
ص: 74
تعالى خواست كه با او سخن بگويد، و سخن خود را به گوش آنان برساند.
خداوند متعال هم با او سخن گفت و آنان نيز سخن خدا را از بالا و پائين، چپ و راست، پشت سر و روبرو شنيدند، زيرا خداوند آن صدا را در درخت ايجاد نمود، و از آن پراكنده اش كرد، به گونه اى كه آنان صدا را از تمام اطراف شنيدند، ولى گفتند: قبول نمى كنيم كه آنچه شنيديم كلام خدا باشد، مگر اينكه آشكارا خدا را ببينيم، و زمانى كه چنين سخن بزرگى بر زبان راندند، و تكبّر و سركشى نمودند، خداوند (عزّ و جلّ) صاعقه اى بر آنان فرستاد، و صاعقه آنان را به خاطر ظلمشان از بين برد.
حضرت موسى (سلام الله علیه) به خداوند عرضه داشت: خداوندا! وقتى من نزد بنى اسرائيل برگردم، به آن ها چه جوابى بدهم؟ آن ها مى گويند: تو اين هفتاد نفر را با خود بردى و آن ها را كشتى، چون دروغ گفته بودى كه خدا به نجوا با تو سخن گفته است، من چه جوابى به آنان بدهم؟ لذا، خداوند آنان را زنده كرد و به همراه موسى (سلام الله علیه) فرستاد.
ص: 75
شماره: 2
فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهاٰ٭ۚ كَذٰلِكَ یُحْیِی اللّٰهُ الْمَوْتٰى وَیُرٖیكُمْ ءاٰیاٰتِهٖ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ73
سپس گفتیم: قسمتى از گاو را به مقتول بزنید! (تا زنده شود، و قاتل را معرّفى كند.) خداوند این گونه مردگان را زنده مى كند و آیات خود را به شما نشان مى دهد شاید اندیشه كنید!
قَالَ عَلیُّ بنُ اِبراهِیم فِی تَفسِیرِه: حَدَّثَنِي أَبِي عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ، عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِمْ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، قَالَ: إِنَّ رَجُلًا مِنْ خِيَارِ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَ عُلَمَائِهِمْ خَطَبَ امْرَأَةً مِنْهُمْ فَأَنْعَمَتْ لَهُ، وَ خَطَبَهَا ابْنُ عَمٍّ لِذَلِكَ الرَّجُلِ وَ كَانَ فَاسِقاً رَدِيّاً فَلَمْ يُنْعِمُوا لَهُ، فَحَسَدَ ابْنَ عَمِّهِ الَّذِي أَنْعَمُوا لَهُ، فَقَعَدَ لَهُ فَقَتَلَهُ غِيلَةً، ثُمَّ حَمَلَهُ إِلَى مُوسَى (علیه السلام)، فَقَالَ: يَا نَبِيَّ اللَّهِ! هَذَا ابْنُ عَمِّي قَدْ قُتِلَ؛ قَالَ مُوسَى (علیه السلام): مَنْ قَتَلَهُ؟ قَالَ: لَا أَدْرِي، وَ كَانَ الْقَتْلُ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ عَظِيماً جِدّاً، فَعَظُمَ ذَلِكَ عَلَى مُوسَى، فَاجْتَمَعَ إِلَيْهِ بَنُو إِسْرَائِيلَ، فَقَالُوا: مَا تَرَى یا نَبِی اللهِ!؟ ... فَلَمَّا اجْتَمَعُوا إِلَى مُوسَى وَ بَكَوْا وَ ضَجُّوا، قَالَ لَهُمْ مُوسَى: «إِنَّ اللهَ یأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً»،(1) ...
ثُمَّ قَالُوا: مَا تَأْمُرُنَا؟ يَا نَبِيَّ اللَّهِ! فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ: قُلْ لَهُمْ: اضْرِبُوهُ بِبَعْضِهَا، وَ قُولُوا: مَنْ قَتَلَكَ؟ فَأَخَذُوا الذَّنَبَ فَضَرَبُوهُ بِهِ، وَ قَالُوا: مَنْ قَتَلَكَ؟ يَا فُلَانُ! فَقَالَ: فُلَانٌ ابْنُ فُلَانٍ ابْنُ عَمِّيَ الَّذِي جَاءَ بِهِ، وَ هُوَ قَوْلُهُ: «فَقُلْنا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها كَذلِكَ يُحْيِ اللَّهُ
ص: 76
الْمَوْتى وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ».(1)
جناب على بن ابراهیم قمى در تفسیر این آیه، از ابن ابى عمیر، از برخى از كسانى كه از آنان حديث نقل مى كند، نقل است که گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: یكى از نیكان و علماى بنى اسرائیل زنى را خواستگارى كرد، زن جواب مثبت داد، سپس پسر عموى آن مرد كه مرد فاسق و نالایقى بود خواستگارى كرد، وى را رد كردند، لذا بر پسر عموى خویش حسد برد، و در كمینش نشست تا بى خبر او را كشت، و جنازه را نزد حضرت موسى (علیه السلام) آورده گفت: پسر عموى مرا كشته اند؟
حضرت موسی (سلام الله علیه) فرمود: چه كسی او را كشته است؟ گفت: نمى دانم، در بنى اسرائیل هم قتل جرم بزرگى بشمار مى رفت، بستگانش گردآمده شروع به گریه و شیون كردند.
حضرت موسى (سلام الله علیه) فرمود: خداوند دستور می دهد (براى پیدا كردن قاتل) گاوى را بكشید ...
سپس به حضرت موسى (علیه السلام) وحى شد: بگو قسمتى از بدن گاو را به مقتول بزنند و از او بپرسند: قاتل تو كیست؟ پس آن ها دُم گاو را به او زدند و پرسیدند: چه کسی ترا كشت؟ گفت: فلانی پسر فلانی، که پسر عموی من است، این است كه خداوند می فرماید: «قسمتى از آن را به وى بزنید، این طور خدا مردگان را زنده مى كند، و آیات خود را به شما می نماید شاید به عقل آئید».
ص: 77
اَلَمْ تَرَ اِلَى الَّذٖینَ خَرَجُوا مِنْ دِیاٰرِهِمْ وَهُمْ اُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقاٰلَ لَهُمُ اللّٰهُ مُوتُوا ثُمَّ اَحْیاٰهُمْ٭ۚ
اِنَّ اللّٰهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النّاٰسِ وَلٰكِنَّ اَكْثَرَ النّاٰسِ لاٰ یَشْكُرُونَ243
ندیدى كسانى را كه هزاران نفر بودند و از ترس مرگ از سرزمین و دیار خود بیرون رفتند. خدا به آنان گفت: بمیرید، سپس آن ها را زنده كرد، خدا براى مردم همیشه داراى بخششو رحمت است ولى اكثر مردم سپاسگزار نیستند.
عَنْ عُمَر بْنِ یزِید، وَ غَیرِهِ عَنْ بَعْضِهِمْ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، وَ بَعْضِهِمْ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ»، فَقَالَ: إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ مَدِينَةٍ مِنْ مَدَائِنِ الشَّامِ وَ كَانُوا سَبْعِينَ أَلْفَ بَيْتٍ، وَ كَانَ الطَّاعُونُ يَقَعُ فِيهِمْ فِي كُلِّ أَوَانٍ، فَكَانُوا إِذَا أَحَسُّوا بِهِ خَرَجَ مِنَ الْمَدِينَةِ الْأَغْنِيَاءُ لِقُوَّتِهِمْ، وَ بَقِيَ فِيهَا الْفُقَرَاءُ لِضَعْفِهِمْ، فَكَانَ الْمَوْتُ يَكْثُرُ فِي الَّذِينَ أَقَامُوا، وَ يَقِلُّ فِي الَّذِينَ خَرَجُوا، فَيَقُولُ الَّذِينَ خَرَجُوا: لَوْ كُنَّا أَقَمْنَا لَكَثُرَ فِينَا الْمَوْتُ، وَ يَقُولُ الَّذِينَ أَقَامُوا لَوْ كُنَّا خَرَجْنَا لَقَلَّ فِينَا الْمَوْتُ.
قَالَ: فَاجْتَمَعَ رَأْيُهُمْ جَمِيعاً أَنَّهُ إِذَا وَقَعَ الطَّاعُونُ فِيهِمْ وَ أَحَسُّوا بِهِ خَرَجُوا كُلُّهُمْ مِنَ الْمَدِينَةِ، فَلَمَّا أَحَسُّوا بِالطَّاعُونِ خَرَجُوا جَمِيعاً وَ تَنَحَّوْا عَنِ الطَّاعُونِ حَذَرَ الْمَوْتِ، فَسَارُوا فِي الْبِلَادِ مَا شَاءَ اللَّهُ، ثُمَّ إِنَّهُمْ مَرُّوا بِمَدِينَةٍ خَرِبَةٍ قَدْ جَلَا أَهْلُهَا عَنْهَا وَ أَفْنَاهُمُ الطَّاعُونُ، فَنَزَلُوا بِهَا، فَلَمَّا حَطُّوا رِحَالَهُمْ وَ اطْمَأَنُّوا بِهَا، قَالَ لَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: مُوتُوا
ص: 78
جَمِيعاً، فَمَاتُوا مِنْ سَاعَتِهِمْ وَ صَارُوا رَمِيماً يَلُوحُ وَ كَانُوا عَلَى طَرِيقِ الْمَارَّةِ، فَكَنَسَتْهُمُ الْمَارَّةُ، فَنَحَّوْهُمْ وَ جَمَعُوهُمْ فِي مَوْضِعٍ، فَمَرَّ بِهِمْ نَبِيٌّ مِنْ أَنْبِيَاءِ بَنِي إِسْرَائِيلَ، يُقَالُ لَهُ «حِزْقِيلُ»، فَلَمَّا رَأَى تِلْكَ الْعِظَامَ بَكَى وَ اسْتَعْبَرَ، وَ قَالَ: يَا رَبِّ! لَوْ شِئْتَ لَأَحْيَيْتَهُمُ السَّاعَةَ كَمَا أَمَتَّهُمْ، فَعَمَرُوا بِلَادَكَ وَ وَلَدُوا عِبَادَكَ وَ عَبَدُوكَ مَعَ مَنْ يَعْبُدُكَ مِنْ خَلْقِكَ.
فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ: أَ فَتُحِبُّ ذَلِكَ؟ قَالَ: نَعَمْ، يَا رَبِّ! فَأَحْيِهِمْ، قَالَ: فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ: أَنْ قُلْ: كَذَا وَ كَذَا، فَقَالَ الَّذِي أَمَرَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَقُولَهُ؛ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه): وَ هُوَ الِاسْمُ الْأَعْظَمُ، فَلَمَّا قَالَ حِزْقِيلُ ذَلِكَ الْكَلَامَ نَظَرَ إِلَى الْعِظَامِ يَطِيرُ بَعْضُهَا إِلَى بَعْضٍ، فَعَادُوا أَحْيَاءً يَنْظُرُ بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ، يُسَبِّحُونَ اللَّهَ عَزَّ ذِكْرُهُ وَ يُكَبِّرُونَهُ وَ يُهَلِّلُونَهُ، فَقَالَ حِزْقِيلُ عِنْدَ ذَلِكَ: أَشْهَدُ أَنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْ ءٍ قَدِيرٌ، قَالَ عُمَرُ بْنُ يَزِيدَ: فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه): فِيهِمْ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ.(1)
از عمر بن یزید نقل است كه گفت: به نقل بعضی حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه)، و به نقل بعضی دیگر حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه)، در تفسیر این آیه: «مگر قصۀ آنان را كه هزاران نفر بودند و از بیم مرگ از وطن بیرون رفتند، خداوند به آنان فرمود بمیرید، سپس همه را زنده كرد، ندانستى؟» فرمودند: اینان هفتاد هزار خانوار، و اهل یكى از شهرهاى شام بودند، گاه گاهی در شهرشان طاعون مى آمد، و ثروتمندان كه قدرت داشتند، چون مطلب را حس می كردند، از شهر بیرون می رفتند، و فقرا كه توانائى نداشتند می ماندند، و در نتیجه طاعون زده در میان باقى مانده ها بیشتر بود، از این رو همه تصمیم گرفتند وقتى كه آثار طاعون را مشاهده كردند، به انفاق از شهر بیرون روند.
ص: 79
این دفعه كه احساس طاعون كردند، همه از ترس مرگ بیرون رفتند، مدّتى در شهرها می گشتند، تا به خرابه اى رسیدند كه اهلش همه هجرت كرده بودند، و طاعون همه را نابود كرده بود، پس در آنجا پیاده شدند.
وقتی كه بارها را بر زمین گذاشتند، خداوند امر فرمود: بمیرید! همه در یک ساعت مُردند، و كم كم پوسیدند، چون در راه عابرین بودند همه را در محلّى جمع كردند.
یكى از پیامبران بنى اسرائیل به او حزقیل می گفتند، از آنجا عبور كرد، این وضع را كه دید، گریه كرد و اشكش جارى شد، و گفت: پروردگارا! ای كاش همان طور كه اینان را می راندى اكنون زنده شان می كردى، تا شهرها را آباد كنند، و نسلها را به وجودآورند، و مثل سایر بندگان تو را بپرستند و عبادت کنند.
از جانب خداوند وحى شد: می خواهى آن ها را زنده كنم! عرض كرد: آرى! خطاب شد: چنین و چنان بگو، و آن كلمات اسم اعظم بود، چون به زبان جارى كرد دید استخوان ها به جانب یكدیگر پرواز كردند و به هم پیوستند، و همه زنده شدند، و بنا كردند به یكدیگر نگریستن، و سبحان اللّه، و اللّه اكبر، و لا إله الّا اللّه گفتن، در این هنگام جناب حزقیل (سلام الله علیه) گفت: می دانم كه خدا بر هر چیز توانا است، عمر بن یزید گفت: حضرت صادق (سلام الله علیه) فرمودند: این آیه دربارۀ این ها نازل شده است.
ص: 80
شماره: 4
اَوْ كَالَّذٖی مَرَّ عَلٰى قَرْیَةٍ وَهِیَ خاٰوِیَةٌ عَلٰى عُرُوشِهاٰ قاٰلَ اَنّٰى یُحْیٖی هٰذِهِ اللّٰهُ بَعْدَ مَوْتِهاٰ٭ۖ فَاَماٰتَهُ اللّٰهُ مِائَةَ عاٰمٍ ثُمَّ بَعَثَهُۥ٭ۖ قاٰلَ كَمْ لَبِثْتَ٭ۖ قاٰلَ لَبِثْتُ یَوْمًا اَوْ بَعْضَ یَوْمٍ٭ۖ قاٰلَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عاٰمٍ فَانْظُرْ اِلٰى طَعاٰمِكَ وَشَراٰبِكَ لَمْ یَتَسَنَّهْ٭ۖ وَانْظُرْ اِلٰى حِماٰرِكَ وَلِنَجْعَلَكَ ءاٰیَةً لِلنّاٰسِ٭ۖ وَانْظُرْ اِلَى الْعِظاٰمِ كَیْفَ نُنْشِزُهاٰ ثُمَّ نَكْسُوهاٰ لَحْمًا٭ۚ فَلَمّاٰ تَبَیَّنَ لَهُۥ قاٰلَ اَعْلَمُ اَنَّ اللّٰهَ عَلٰى كُلِّ شَیْءٍ قَدٖیرٌ 259
يا همانند كسی كه از كنار يک آبادی (ويران شده) عبور كرد، در حالی كه ديوارهای آن، به روی سقف ها فرو ريخته بود، (و اجساد و استخوان های اهل آن، در هر سو پراكنده بود، او با خود) گفت: «چگونه خدا اين ها را پس از مرگ، زنده می كند؟!» (در اين هنگام،) خدا او را يكصد سال می راند، سپس زنده كرد، و به او گفت: «چه قدر درنگ كردی ؟» گفت: «يک روز، يا بخشی از يک روز». فرمود: «نه، بلكه يكصد سال درنگ كردی! نگاه كن به غذا و نوشيدنی خود (كه همراه داشتی، با گذشت سال ها) هيچ گونه تغيير نيافته است! (خدايی كه يک چنين مواد فاسد شدنی را در طول اين مدّت، حفظ كرده، بر همه چيز قادر است!) ولی به الاغ خود نگاه كن (كه چگونه از هم متلاشی شده! اين زنده شدن تو پس از مرگ، هم برای اطمينان خاطر توست، و هم) برای اين كه تو را نشانه ای برای مردم (در مورد معاد) قرار دهيم. (اكنون) به استخوان ها (ی الاغ خود) نگاه كن كه چگونه آن ها را برداشته، به هم پيوند می دهيم، و گوشت بر آن می پوشانيم!» هنگامی كه (اين حقايق) بر او آشكار شد، گفت: «می دانم خدا بر هر كاری توانا است».
ص: 81
1_ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ، أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الْكَوَّاءِ الْيَشْكُرِيَّ، قَامَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه)، فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! إِنَّ أَبَا الْمُعْتَمِرِ تَكَلَّمَ آنِفاً بِكَلَامٍ لَا يَحْتَمِلُهُ قَلْبِي، فَقَالَ: وَ مَا ذَاكَ؟ قَالَ: يَزْعُمُ أَنَّكَ حَدَّثْتَهُ أَنَّكَ سَمِعْتَ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) يَقُولُ: إِنَّا قَدْ رَأَيْنَا أَوْ سَمِعْنَا بِرَجُلٍ أَكْبَرَ سِنّاً مِنْ أَبِيهِ؛ فَقَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه): فَهَذَا الَّذِي كَبُرَ عَلَيْكَ؟ قَالَ: نَعَمْ، فَهَلْ تُؤْمِنُ أَنْتَ بِهَذَا وَ تَعْرِفُهُ؟ فَقَالَ: نَعَمْ، وَيْلَكَ! يَا ابْنَ الْكَوَّاءِ! افْقَهْ عَنِّي أُخْبِرْكَ عَنْ ذَلِكَ إِنَّ عُزَيْراً خَرَجَ مِنْ أَهْلِهِ وَ امْرَأَتُهُ فِي شَهْرِهَا وَ لَهُ يَوْمَئِذٍ خَمْسُونَ سَنَةً، فَلَمَّا ابْتَلَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَنْبِهِ وَ أَمَاتَهُ «مِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ»، فَرَجَعَ إِلَى أَهْلِهِ وَ هُوَ ابْنُ خَمْسِينَ سَنَةً، فَاسْتَقْبَلَهُ ابْنُهُ وَ هُوَ ابْنُ مِائَةِ سَنَةٍ، وَ رَدَّ اللَّهُ عُزَيْراً فِي السِّنِّ الَّذِي كَانَ بِهِ.(1)
از اصبغ بن نباته نقل است که گفت: عبدالله بن ابی بکر یشکری نزد حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) رفت و گفت: ای امیرالمؤمنین! ابوالمعتمر اندکی پیش کلامی گفت که دلم تحمل آن را ندارد! حضرت فرمودند: مگر چه گفت؟ عرض کرد: او می پندارد که شما به او فرموده اید که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیده اید که فرمودند: ما دیده ایم یا شنیده ایم احوال مردی را که سنّش از پدرش بزرگ تر است!
امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند: آیا این امر بر تو گران آمده؟ عرض کرد: بله، آیا شما به این سخن اطمینان داشته و آن را می پذیرید؟ حضرت فرمودند: بله، وای بر تو! ای ابن کوّاء! از من بشنو و بفهم تا تو را از آن مطّلع سازم، عزیر نبی از نزد اهل و عیال خود خارج شد، در ماهی که زنش در آستانۀ وضع حمل بود و عزیر نبی پنجاه سال داشت، پس هنگامی که خداوند او را به سبب نافرمانی اش مبتلا ساخت و صد سال او را میراند، سپس او را زنده نمود و به نزد اهلش برگشت، در حالی که پنجاه سال داشت، پس پسرش به پیشواز او آمد، در حالی که صد سال داشت و خدا عزیر را به سِنّی که داشت (همان پنجاه
ص: 82
سال) برگرداند.
2_ رُوِيَ أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه)، قَالَ: إِنَّ عُزَيْراً خَرَجَ مِنْ أَهْلِهِ وَ امْرَأَتُهُ حَامِلَةٌ وَ لَهُ خَمْسُونَ سَنَةً، فَأَمَاتَهُ اللَّهُ «مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ»، فَرَجَعَ إِلَى أَهْلِهِ هُوَ ابْنُ خَمْسِينَ سَنَةً، فَكَانَ ابْنُهُ أَكْبَرَ مِنْهُ، وَ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ.(1)
از حضرت امیرالمؤمنین على (سلام الله علیه) روایت است که فرمودند: جناب «عزیر» وقتى از نزد عائله اش خارج شد، همسرش باردار بود، و خود او در سن پنجاه سالگى بود، تا خدا او را صد سال میراند و پس از آن، زنده كرد، پس برگشت به سوى اهلش به همان سن پنجاه سالگى، در حالى كه پسرش به سن صد سالگى رسیده بود، و پسرش پنجاه سال از خودش بزرگتر بود! و این، یکی از آیات خداوند است.
ص: 83
شماره: 5
وَاِذْ قاٰلَ اِبْراٰهٖیمُ رَبِّ اَرِنٖی كَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتٰى٭ۖ قاٰلَ اَوَلَمْ تُؤْمِنْ٭ۖ قاٰلَ بَلٰى وَلٰكِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبٖی٭ۖ قاٰلَ فَخُذْ اَرْبَعَةً مِنَ الطَّیْرِ فَصُرْهُنَّ اِلَیْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلٰى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءًا ثُمَّ ادْعُهُنَّ یَاْتٖینَكَ سَعْیًا٭ۚ وَاعْلَمْ اَنَّ اللّٰهَ عَزٖیزٌ
حَكٖیمٌ260
و چون ابراهیم گفت: بار پروردگارا! به من بنما كه چگونه مردگان را زنده خواهى كرد؟ خدا فرمود: باور ندارى؟ گفت: آرى باور دارم، ولی برای آنكه دلم آرام گیرد. خدا فرمود: چهار مرغ را بگیر و گوشت آن ها را به هم درآمیز نزد خود، آن گاه هر قسمتى را بر سر كوهى بگذار، سپس آن مرغان را بخوان، كه به سوى تو شتابان پرواز كنند و بدان كه خدا (بر همه چیز) توانا و داناست.
1_ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، قَالَ: لَمَّا رَأَى إِبْرَاهِيمُ (علیه السلام) مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ، ... إلی أن قَال: ثُمَّ الْتَفَتَ فَرَأَى جِيفَةً عَلَى سَاحِلِ الْبَحْرِ، نِصْفُهَا فِي الْمَاءِ وَ نِصْفُهَا فِي الْبِرِّ، تَجِي ءُ سِبَاعُ الْبَحْرِ فَتَأْكُلُ مَا فِي الْمَاءِ، ثُمَّ تَرْجِعُ فَيَشُدُّ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ، فَيَأْكُلُ بَعْضُهَا بَعْضاً، وَ تَجِي ءُ سِبَاعُ الْبَرِّ فَتَأْكُلُ مِنْهَا، فَيَشُدُّ بَعْضُهَا عَلَى بَعْضٍ، فَيَأْكُلُ بَعْضُهَا بَعْضاً، فَعِنْدَ ذَلِكَ تَعَجَّبَ إِبْرَاهِيمُ (علیه السلام) مِمَّا رَأَى، وَ قَالَ: «رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِ الْمَوْتى»، قَالَ: كَيْفَ تُخْرِجُ مَا تَنَاسَلَ الَّتِي أَكَلَ بَعْضُهَا بَعْضاً؟ «قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي»، يَعْنِي حَتَّى أَرَى هَذَا كَمَا رَأَيْتُ الْأَشْيَاءَ كُلَّهَا، «قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّيْرِ فَصُرْهُنَّ إِلَيْكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ
ص: 84
مِنْهُنَّ جُزْءاً»، فَقَطِّعْهُنَّ وَ اخْلِطْهُنَّ كَمَا اخْتَلَطَتْ هَذِهِ الْجِيفَةُ فِي هَذِهِ السِّبَاعِ الَّتِي أَكَلَ بَعْضُهَا بَعْضاً، فَخَلَّطَ ثُمَّ جَعَلَ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً، «ثُمَّ ادْعُهُنَّ يَأْتِينَكَ سَعْياً»، فَلَمَّا دَعَاهُنَّ أَجَبْنَهُ وَ كَانَتِ الْجِبَالُ عَشَرَةً.(1)
از ابو بصیر نقل است كه گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: هنگامی که حضرت ابراهیم (سلام الله علیه) ملکوت آسمان ها و زمین را مشاهده نمود، ... تا آنجا که راوی گفت: پس از آن، حضرت ابراهیم (سلام الله علیه) نگاهى كرد و در ساحل دریا، مردارى را دید كه نیمى از آن در آب و نیمى از آن در خشكى قرار دارد، و حیوانات دریا را دید كه مى آیند و نیمۀ او را كه در دریا قرار دارد مى خورند و سپس بازمى گردند و به یک دیگر حمله مى كنند و هم را مى خورند و آن گاه درندگان خشكى مى آیند و از آن مى خورند و آن ها هم به یک دیگر یورش مى برند و یک دیگر را مى خورند.
ابراهیم (سلام الله علیه) از آنچه دید در شگفت شد و گفت: «رَبِّ أَرِنِي كَیفَ تُحْي الْمَوْتى»، یعنی: چگونه در روز معاد حیواناتى را زنده مى كنى، كه یک دیگر را خورده اند؟
«قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِیطْمَئِنَّ قَلْبِي»، یعنى همچنان كه همه چیز را به چشم مى بینم، این حقیقت را نیز به چشم خود بنگرم، «قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً»، یعنى: چهار پرنده را بگیر، آن ها را قطعه قطعه كن و با یكدیگر درهم آمیز، چنانچه گوشت این مردار در تن این درندگان كه یكدیگر را خورده اند درهم آمیخته.
و او چنین كرد، «ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یأْتِینَكَ سَعْیاً»،
ص: 85
سپس آن گوشت های درهم آمیخته را به چهار قسمت تقسیم کن و هر قسمت را بر فراز کوهی بگذار، سپس آن ها را صدا بزن، و چون ابراهیم (سلام الله علیه) آن ها را صدا زد، زنده شدند و به نزدش آمدند، و تعداد آن كوه ها، ده بود.
2_ عَنْ عَلِيِّ بْنِ محمّد بْنِ الْجَهْمِ قَالَ: حَضَرْتُ مَجْلِسَ الْمَأْمُونِ وَ عِنْدَهُ الرِّضَا عَلِيُّ بْنُ مُوسَى (سلام الله علیهما)، فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ: یا ابْنَ رَسُولِ اللهِ! أَ لَیسَ مِنْ قَوْلِكَ أَنَّ الْأَنْبِیاءَ مَعْصُومُونَ؟ قَالَ: بَلَي، ... إلی أن قال:
فَقَالَ لَهُ الْمَأْمُونُ: فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ إِبْرَاهِیمَ: «رَبِّ أَرِنِي كَیفَ تُحْي الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِیطْمَئِنَّ قَلْبِي».
قَالَ الرِّضَا (سلام الله علیه): إِنَّ اللهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَانَ أَوْحَى إِلَى إِبْرَاهِیمَ (سلام الله علیه) أَنِّي مُتَّخِذٌ مِنْ عِبَادِي خَلِیلًا إِنْ سَأَلَنِی إِحْیاءَ الْمَوْتَى أَجَبْتُهُ، فَوَقَعَ فِی نَفْسِ إِبْرَاهِیمَ (سلام الله علیه) أَنَّهُ ذَلِكَ الْخَلِیلُ، فَقَالَ: «رَبِّ أَرِنِي كَیفَ تُحْي الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِیطْمَئِنَّ قَلْبِي»، عَلَى الْخُلَّةِ، «قالَ فَخُذْ أَرْبَعَةً مِنَ الطَّیرِ فَصُرْهُنَّ إِلَیكَ ثُمَّ اجْعَلْ عَلى كُلِّ جَبَلٍ مِنْهُنَّ جُزْءاً ثُمَّ ادْعُهُنَّ یأْتِینَكَ سَعْیاً وَ اعْلَمْ أَنَّ اللهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ».
فَأَخَذَ إِبْرَاهِیمُ (سلام الله علیه) نَسْراً وَ بَطّاً وَ طَاوُساً وَ دِیكاً، فَقَطَّعَهُنَّ وَ خَلَطَهُنَ ثُمَّ جَعَلَ عَلَى كُلِّ جَبَلٍ مِنَ الْجِبَالِ الَّتِي حَوْلَهُ، وَ كَانَتْ عَشَرَةً مِنْهُنَّ جُزْأً، وَ جَعَلَ مَنَاقِیرَهُنَّ بَینَ أَصَابِعِهِ، ثُمَّ دَعَاهُنَّ بِأَسْمَائِهِنَّ، وَ وَضَعَ عِنْدَهُ حَبّاً وَ مَاءً، فَتَطَایرَتْ تِلْكَ الْأَجْزَاءُ بَعْضُهَا إِلَى بَعْضٍ، حَتَّى اسْتَوَتِ الْأَبْدَانُ وَ جَاءَ كُلُّ بَدَنٍ حَتَّى انْضَمَّ إِلَى رَقَبَتِهِ وَ رَأْسِهِ.
فَخَلَّى إِبْرَاهِیمُ (سلام الله علیه) عَنْ مَنَاقِیرِهِنَّ فَطِرْنَ، ثُمَّ وَقَعْنَ فَشَرِبْنَ مِنْ ذَلِكَ الْمَاءِ، وَ الْتَقَطْنَ مِنْ ذَلِكَ الْحَبِّ، وَ قُلْنَ: یا نَبِی اللهِ! أَحْییتَنَا أَحْیاكَ اللهُ، فَقَالَ إِبْرَاهِیمُ (سلام الله علیه): بَلِ اللهُ
ص: 86
«یُحْیي وَ یُمِیتُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ»(1)، قَالَ الْمَأْمُونُ: بَارَكَ اللهُ فِیكَ، یا أَبَا الْحَسَنِ!(الحدیث)(2)
على بن محمّد بن الجهم گفت: در مجلس مأمون حاضر شدم در زمانی كه حضرت على بن موسى (سلام الله علیهما) در نزد مأمون بودند، مأمون به آن جناب عرض كرد: ای پسر رسول خدا! آیا این قول شما نیست، كه انبیاء معصوم هستند؟ حضرت فرمودند: بله، قول من است، ... تا آنجا که راوی گفت:
مأمون عرض كرد: خداوند تو را اجر خیر دهد، اى فرزند رسول خدا! خبر دهید مرا از قول ابراهیم (علیه السلام) که گفت: «رَبِّ أَرِنِي كَیفَ تُحْي الْمَوْتى قالَ أَ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قالَ بَلى وَ لكِنْ لِیطْمَئِنَّ قَلْبِي»، حضرت فرمودند: خداوند به ابراهیم (سلام الله علیه) وحى فرمود كه: من براى خودم، از میان بندگانم، دوستى را انتخاب خواهم كرد، كه حتّى اگر از من بخواهد، مرده ها را زنده كنم، این كار را براى او خواهم كرد.
پس ابراهیم (سلام الله علیه) به دلش الهام شد كه او، آن دوست و خلیل است، لذا عرض كرد: خدایا! به من نشان بده كه چگونه مرده ها را زنده مى كنى، خداوند فرمود: آیا تو ایمان ندارى؟ عرض كرد: چرا، ولى به خاطر اینكه قلبم آرام گیرد، یعنى نسبت به خلیل بودنم، خداوند فرمود: چهار پرنده را بگیر، آن ها را تكّه تكّه كن، سپس بر هر كوهى، بخشى از آن ها را قرار ده، آنگاه آن ها را بخوان، به سرعت خود را به تو می رسانند، و بدان خداوند
ص: 87
عزیز و حكیم است.
پس ابراهیم (سلام الله علیه)، یک كركس، یک طاوس، یک مرغابى و یک خروس گرفته، ذبح كرد، و سپس آن ها را تكّه تكّه نمود، و اجزای آن ها را با هم مخلوط كرد، و سپس هر بخشى از این اجزاء مخلوط شده را، بر كوهى از ده كوه اطراف خود قرار داد، و آنگاه منقار آن ها را به دست گرفت، و هر كدام را با نامشان صدا زد، و مقدارى دانه و آب، نزد خود گذاشته بود، آن اجزاء به سوى یکدیگر پرواز كردند، و به هم متّصل شدند، و بدن ها كامل شد، و هر بدنى به سوی سر خود حرکت کرد، و به آن پیوست، سپس ابراهیم (سلام الله علیه) منقار آن ها را از دست خود رها نمود، و آن ها پرواز كردند، و سپس فرود آمدند، و از آن آب و دانه ها خوردند، و گفتند: اى پیامبر خدا! تو ما را زنده كردى، خدا تو را زنده بدارد.
ابراهیم (سلام الله علیه) فرمود: بلكه خداوند «زنده می كند و مى میراند، و اوست كه بر هر كاری تواناست»؛ مأمون عرض كرد: آفرین بر شما، ای ابا الحسن!
ص: 88
شماره: 6
وَرَسُولًا اِلٰى بَنٖیٓ اِسْرآٰئٖیلَ اَنّٖی قَدْ جِئْتُكُمْ بِݘاٰیَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ٭ۖ اَنّٖیٓ اَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطّٖینِ كَهَیْئَةِ الطَّیْرِ فَاَنْفُخُ فٖیهِ فَیَكُونُ طَیْرًا بِاِذْنِ اللّٰهِ٭ۖ وَاُبْرِئُ الْاَكْمَهَ وَالْاَبْرَصَ وَاُحْیِی الْمَوْتٰى بِاِذْنِ اللّٰهِ٭ۖ وَاُنَبِّئُكُمْ بِماٰ تَاْكُلُونَ وَماٰ تَدَّخِرُونَ فٖی بُیُوتِكُمْ٭ۚ اِنَّ فٖی ذٰلِكَ لَءاٰیَةً لَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنٖینَ49
و او را به رسالت به سوى بنى اسرائیل فرستد كه به آنان گوید: من از طرف خدا معجزى آورده ام، من از گل مجسمه مرغى ساخته و بر آن بدمم تا به امر خدا مرغى گردد، و كور مادر زاد و مبتلاى به پیسى را به امر خدا شفا دهم، و مردگان را به امر خدا زنده كنم، و به شما خبر دهم كه در خانه هایتان چه مى خورید و چه ذخیره مى كنید. این معجزات براى شما حجّت و نشانه (حقانیت من) است اگر اهل ایمان هستید.
1_ مرحوم طبرسی (قدّس سرّه) در تفسیرش می گوید: گفته اند كه حضرت عیسى (سلام الله علیه) چهار نفر را زنده كرده است:
اوّل: عازر، كه دوست وى بود، و سه روز پس از مرگش بر سر قبر او رفت، و گفت: (بار خدایا! ای پروردگار آسمآن ها و زمین! تو مرا به سوى بنى اسرائیل فرستادى كه آن ها را به دین تو دعوت كنم، و به ایشان خبر دهم كه مردگان را زنده خواهی كرد، اینک عازر را زنده گردان)؛ پس عازر زنده شد، و برخاست، و پس از آن هم، صاحب فرزندى گردید.
ص: 89
دوّم: پسر پیرزنی بود، كه حضرت عیسى (سلام الله علیه) جنازۀ او را بر دوش مردم دید، كه با تابوت می برند، پس دعایی كرد، و او زنده شد، و از دوش مردم پایین آمد، و لباس پوشید، و به خانه برگشت، و بعداً صاحب فرزند شد.
سوّم: دخترى ده ساله را، كه یک روز پس از مردن زنده ساخت، تا به خانۀ خود برگشت و شوهر كرد و بچه دار شد.
چهارم: سام بن نوح، كه اسم اعظم خدا را خواند، و دعا كرد، و زنده شد، سپس حضرت عیسى (سلام الله علیه) به او گفت: باید بمیرى، وى شرط كرد كه خدا مرا از سكرات موت و رنج جان كندن در امان نگهدارد، عیسى (سلام الله علیه) در این باره دعایی نمود و دعایش مستجاب شد.(1)
2- عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ بْنِ عَلِيٍّ الْكُوفِيِّ، عَنْ مُهَاجِرٍ الْأَسَدِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه) قَالَ: مَرَّ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ (سلام الله علیهما) عَلَى قَرْيَةٍ قَدْ مَاتَ أَهْلُهَا وَ طَيْرُهَا وَ دَوَابُّهَا، فَقَالَ: أَمَا إِنَّهُمْ لَمْ يَمُوتُوا إِلَّا بِسَخْطَةٍ، وَ لَوْ مَاتُوا مُتَفَرِّقِينَ لَتَدَافَنُوا.
فَقَالَ الْحَوَارِيُّونَ: يَا رُوحَ اللَّهِ! وَ كَلِمَتَهُ ادْعُ اللَّهَ أَنْ يُحْيِيَهُمْ، لَنَا فَيُخْبِرُونَا مَا كَانَتْ أَعْمَالُهُمْ فَنَجْتَنِبَهَا؛ فَدَعَا عِيسَى (سلام الله علیه) رَبَّهُ، فَنُودِيَ مِنَ الْجَوِّ أَنْ نَادِهِمْ، فَقَامَ عِيسَى (سلام الله علیه) بِاللَّيْلِ عَلَى شَرَفٍ مِنَ الْأَرْضِ، فَقَالَ: يَا أَهْلَ هَذِهِ الْقَرْيَةِ! فَأَجَابَهُ مِنْهُمْ مُجِيبٌ لَبَّيْكَ يَا رُوحَ اللَّهِ وَ كَلِمَتَهُ! فَقَالَ: وَيْحَكُمْ! مَا كَانَتْ أَعْمَالُكُمْ؟ قَالَ: عِبَادَةُ الطَّاغُوتِ، وَ حُبُّ الدُّنْيَا، مَعَ خَوْفٍ قَلِيلٍ وَ أَمَلٍ بَعِيدٍ، وَ غَفْلَةٍ فِي لَهْوٍ وَ لَعِبٍ.
فَقَالَ: كَيْفَ كَانَ حُبُّكُمْ لِلدُّنْيَا؟ قَالَ: كَحُبِّ الصَّبِيِّ لِأُمِّهِ، إِذَا أَقْبَلَتْ عَلَيْنَا فَرِحْنَا وَ
ص: 90
سُرِرْنَا، وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنَّا بَكَيْنَا وَ حَزِنَّا، قَالَ: كَيْفَ كَانَتْ عِبَادَتُكُمْ لِلطَّاغُوتِ؟ قَالَ: الطَّاعَةُ لِأَهْلِ الْمَعَاصِي، قَالَ: كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ أَمْرِكُمْ؟ قَالَ: بِتْنَا لَيْلَةً فِي عَافِيَةٍ وَ أَصْبَحْنَا فِي الْهَاوِيَةِ، فَقَالَ: وَ مَا الْهَاوِيَةُ؟ فَقَالَ: سِجِّينٌ، قَالَ: وَ مَا سِجِّينٌ؟ قَالَ: جِبَالٌ مِنْ جَمْرٍ تُوقَدُ عَلَيْنَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، قَالَ: فَمَا قُلْتُمْ وَ مَا قِيلَ لَكُمْ؟ قَالَ: قُلْنَا رُدَّنَا إِلَى الدُّنْيَا فَنَزْهَدَ فِيهَا، قِيلَ لَنَا كَذَبْتُمْ، قَالَ: وَيْحَكَ! كَيْفَ لَمْ يُكَلِّمْنِي غَيْرُكَ مِنْ بَيْنِهِمْ؟ قَالَ: يَا رُوحَ اللَّهِ! إِنَّهُمْ مُلْجَمُونَ بِلِجَامٍ مِنْ نَارٍ بِأَيْدِي مَلَائِكَةٍ غِلَاظٍ شِدَادٍ، وَ إِنِّي كُنْتُ فِيهِمْ، وَ لَمْ أَكُنْ مِنْهُمْ، فَلَمَّا نَزَلَ الْعَذَابُ عَمَّنِي مَعَهُمْ، فَأَنَا مُعَلَّقٌ بِشَعْرَةٍ عَلَى شَفِيرِ جَهَنَّمَ، لَا أَدْرِي أُكَبْكَبُ فِيهَا أَمْ أَنْجُو مِنْهَا، فَالْتَفَتَ عِيسَى (سلام الله علیه) إِلَى الْحَوَارِيِّينَ، فَقَالَ: يَا أَوْلِيَاءَ اللَّهِ! أَكْلُ الْخُبْزِ الْيَابِسِ، بِالْمِلْحِ الْجَرِيش، وَ النَّوْمُ عَلَى الْمَزَابِلِ، خَيْرٌ كَثِيرٌ مَعَ عَافِيَةِ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ.(1)
از مهاجر اسدی نقل است كه گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: روزی حضرت عیسی (سلام الله علیه) همراه حوّاریون در سیر و سیاحت خود، به روستایی رسیدند. در آنجا متوجّه شدند اهالی روستا و پرندگان و حیوانات، به طور کلّی مرده اند. حضرت عیسی (سلام الله علیه) به همراها ن خود فرمود: معلوم است كه اینها به عذاب عمومی خداوند مبتلا گردیده اند، اگر به تدریج مرده بودند جنازۀ مردگان را به خاک می سپردند؛ حوّاریون گفتند: ای روح خدا! از خداوند بخواه تا اینان را زنده سازد، تا علّت عذابی که بر سر آن ها فرود آمده را برای ما بیان کنند، تا ما از کرداری که موجب عذاب الهی شود، دوری جوییم.
ص: 91
حضرت عيسی (سلام الله علیه) از درگاه خداوند خواست تا آن ها را زنده نماید، از جانب آسمان به او ندا شد: آنان را صدا بزن.
حضرت عیسی (سلام الله علیه) شب هنگام بر بالای تپّه ای رفت و با صدای بلند گفت: ای مردم روستا! در این حال یک نفر از آن ها زنده شد و گفت: بله، ای روح خدا! حضرت عیسی (سلام الله علیه) رو به او کرد و فرمود: وای بر شما! کردار شما چگونه بوده؟ فرد زنده شده گفت: چهار چیز ما را به عذاب الهی مبتلا نمود: 1_ اطاعت از طاغوت، 2_ دلبستگی به دنیا، 3_ آرزوی دور و دراز، 4_ سرگرمی به بازی های دنیا.
حضرت عيسي (سلام الله علیه) فرمود: دلبستگی شما به دنیا چه اندازه بود؟ او گفت: همانند علاقه ای که کودک به مادرش دارد، هنگامی که دنیا به ما روی می آورد، شاد می شدیم، و وقتی که دنیا به ما پشت می کرد، گریه می نمودیم.
حضرت عيسی (سلام الله علیه) فرمود: طاغوت را چگونه می پرستیدید؟ او جواب داد: از گناهکاران پیروی می کردیم.
حضرت عيسی (سلام الله علیه) فرمود: عاقبت، کارتان چگونه پایان یافت؟ عرض كرد: شبی با خوشی به سر بردیم، و صبح آن، در «هاویه» بودیم.
حضرت فرمود: هاویه چیست؟ گفت: «سجّین» است. فرمود: سجّین چیست؟ گفت: سجّین کوه های گداخته به آتش است، که تا روز قیامت بر ما می افروزند. حضرت عيسی (سلام الله علیه) فرمود: وقتی به هلاکت رسیدید چه گفتید و مأموران الهی به شما چه گفتند؟ گفتیم: ما را به دنیا برگردانید تا کارهای نیک انجام دهیم و زاهد و پارسا شویم، پس به ما گفته شد: دروغ می گویید. حضرت عيسی (سلام الله علیه) فرمود: وای بر شما! چرا غیر از تو شخص دیگری از این هلاک شدگان با من سخن نگفت؟ آن مرد گفت: ای روح خدا! دهان تمامی آن ها با دهنۀ آتشین بسته شده است و آن ها به دست فرشتگان خشن
ص: 92
گرفتار می باشند، و من در میان آن ها زندگی می کردم، ولی از آن ها نبودم، (گنهکار نبودم) تا اينكه زمان عذاب الهی فرا رسید و مرا نیز فرا گرفت، اکنون به تار مویی در لبۀ پرتگاه دوزخ آویزان می باشم، نمی دانم که به دوزخ واژگون می شوم یا نجات می یابم؟
حضرت عيس (سلام الله علیه) به حوّاریون رو کرد و فرمود: ای اولیای خدا! خوردن نان خشک با نمک زبر و خوابیدن بر خاشاک های آلوده، اگر همراه با عافیت و سلامتی در دنیا و آخرت باشد، بهتر است.
ص: 93
شماره: 7
وَاِذْ اَخَذَ اللّٰهُ مٖیثاٰقَ النَّبِیّٖینَ لَمآٰ ءاٰتَیْتُكُمْ مِنْ كِتاٰبٍ وَحِكْمَةٍ ثُمَّ جآٰءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِماٰ مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهٖ وَلَتَنْصُرُنَّهُۥ٭ۚ قاٰلَ ءَاَقْرَرْتُمْ وَاَخَذْتُمْ عَلٰى ذٰلِكُمْ اِصْرٖی٭ۖ قاٰلُوٓا اَقْرَرْناٰ٭ۚ قاٰلَ فَاشْهَدُوا وَاَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشّاٰهِدٖینَ81
و (یاد كن) آنگاه كه خدا از پیامبران (و امّتهایشان) پیمان گرفت كه چون به شما كتاب و حكمت بخشیدم سپس بر شما (اهل كتاب) رسولى از جانب خدا آمد كه گواهى به راستى كتاب و شریعت شما مى داد به او ایمان آورده و یارى او كنید، خدا فرمود: آیا اقرار داشته و پیمان مرا بر این امر پذیرفتید؟ همه گفتند: اقرار داریم؛ خدا فرمود: گواه باشید، من هم با شما گواهم.
1_ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، قَالَ: قَالَ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه): إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَحَدٌ وَاحِدٌ، تَفَرَّدَ فِي وَحْدَانِيَّتِهِ، ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ نُوراً، ثُمَّ خَلَقَ مِنْ ذَلِكَ النُّورِ محمّداً (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ خَلَقَنِي وَ ذُرِّيَّتِي، ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلِمَةٍ فَصَارَتْ رُوحاً فَأَسْكَنَهُ اللَّهُ فِي ذَلِكَ النُّورِ وَ أَسْكَنَهُ فِي أَبْدَانِنَا، فَنَحْنُ رُوحُ اللَّهِ وَ كَلِمَاتُهُ، فَبِنَا احْتَجَّ عَلَى خَلْقِهِ، فَمَا زِلْنَا فِي ظُلَّةٍ خَضْرَاءَ حَيْثُ لَا شَمْسَ وَ لَا قَمَرَ، وَ لَا لَيْلَ وَ لَا نَهَارَ، وَ لَا عَيْنَ تَطْرِفُ، نَعْبُدُهُ وَ نُقَدِّسُهُ وَ نُسَبِّحُهُ، وَ ذَلِكَ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ، وَ أَخَذَ مِيثَاقَ الْأَنْبِيَاءِ بِالْإِيمَانِ وَ النُّصْرَةِ لَنَا، وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ»، يَعْنِي لَتُؤْمِنُنَّ بِمحمّد (صلی الله علیه و آله و سلم)، وَ
ص: 94
لَتَنْصُرُنَّ وَصِيَّهُ، وَ سَيَنْصُرُونَهُ جَمِيعاً. (الحدیث)(1)
از جناب ابوحمزه ثمالی نقل است که گفت: حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) فرمودند: حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) فرمودند: همانا خداوند تبارک و تعالی، احد واحد است و در یگانگی خود متفرّد است، سپس خداوند کلامی فرمود که تبدیل به نور شد و از آن نور، حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) را آفرید و من و ذریّه ام را نیز از آن، خلق نمود، سپس کلامی فرمود که تبدیل به روح شد و خدا آن روح را در آن نور سکونت داد و آن را در ابدان ما ساکن نمود، پس ما روح الله و کلمات الله هستیم، پس به وسیلۀ ما بر خلق خود احتجاج نمود، پس ما پیوسته در سایه ای سبز بودیم، جایی که از خورشید و ماه و شب و روز خبری نبود و چشمی نبود که بجنبد، ما خدا را عبادت و تقدیس و تسبیح می کردیم و این امر قبل از خلقت مخلوقات و گرفتن پیمانِ ایمان از پیامبران و نصرت و یاری برای ما بود و این همان معنای سخن خداوند (عزّ و جلّ) می باشد که فرمود: «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ النَّبِیِّینَ لَما آتَیْتُکُمْ مِنْ کِتابٍ وَ حِکْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ»، یعنی به حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان بیاورید و وصیّ و جانشین او را یاری نمایید و به زودی همگی شما او را یاری خواهید کرد.
2_ عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ مُسْكَانَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ (سلام الله علیه) فِی قَوْلِهِ: «وَ إِذْ أَخَذَ اللهُ مِیثاقَ النَّبِیینَ لَما آتَیتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَ حِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ
ص: 95
وَ لَتَنْصُرُنَّهُ»، قَالَ: مَا بَعَثَ اللهُ نَبِيّاً مِنْ لَدُنْ آدَمَ إِلَى عِیسَى (سلام الله علیه) إِلَّا أَنْ یرْجِعَ إِلَى الدُّنْیا فَینْصُرَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (سلام الله علیه)، وَ هُوَ قَوْلُهُ: «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ»، یعْنِی رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم)، «وَ لَتَنْصُرُنَّهُ»، یعْنِی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِین (سلام الله علیه).(1)
جناب على بن ابراهیم قمی (قدّس سرّه)، در تفسیرش، از عبد اللّه بن مسكان نقل مى كند كه حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در بارۀ این سخن خدای متعال: «هنگامى كه خدا از پیمبران پیمان گرفت كه این كتاب و حكمتى را كه به شما دادم، اگر پیامبرى سویتان آمد و آنچه نزد شما است تصدیق كرد باید به وى ایمان آرید و یاریش كنید»، فرمودند: از زمان حضرت آدم (علیه السلام)، تا كنون، خداوند هیچ پیامبرى را نفرستاده، جز این كه به دنیا برمى گردد، و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را یارى مى كند، و تأویل آیه چنین است كه: «لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ»، یعنی باید به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ایمان آورید، «وَ لَتَنْصُرُنَّهُ»، یعنی و امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را یارى نمایید. (و این در زمان رجعت محقّق خواهد شد. ان شاء الله تعالی)
ص: 96
شماره: 8
وَماٰ محمّد اِلّاٰ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ٭ۚ اَفَاِنْ ماٰتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلٰٓى اَعْقاٰبِكُمْ٭ۚ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلٰى عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللّٰهَ شَیْئًا٭ۗ وَسَیَجْزِی اللّٰهُ الشّاٰكِرٖینَ144
و محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط فرستادۀ خدا بود و پيش از او فرستادگان ديگری نيز بودند، آيا اگر او بميرد و يا كشته شود شما به عقب بر می گرديد؟ و هر كس به عقب بازگردد هرگز ضرری به خدا نمی زند و به زودی خداوند شاكران (و استقامت كنندگان) را پاداش خواهد داد.
عَنْ زُرَارَةَ، قَالَ: كَرِهْتُ أَنْ أَسْأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، فَاحْتَلْتُ مَسْأَلَةً لَطِيفَةً لِأَبْلُغَ بِهَا حَاجَتِي مِنْهَا، فَقُلْتُ: أَخْبِرْنِي عَمَّنْ قُتِلَ مَاتَ؟ قَالَ: لَا، الْمَوْتُ مَوْتٌ، وَ الْقَتْلُ قَتْلٌ.
فَقُلْتُ لَهُ: مَا أَحَدٌ يُقْتَلُ إِلَّا مَاتَ، قَالَ: فَقَالَ: يَا زُرَارَةُ! قَوْلُ اللَّهِ أَصْدَقُ مِنْ قَوْلِكَ، قَدْ فَرَّقَ بَيْنَ الْقَتْلِ وَ الْمَوْتِ فِي الْقُرْآنِ، فَقَالَ (سلام الله علیه): «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ»، وَ قَالَ: «وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لَإِلَى اللَّهِ تُحْشَرُونَ»(1)، فَلَيْسَ كَمَا قُلْتَ يَا زُرَارَةُ! فَالْمَوْتُ مَوْتٌ وَ الْقَتْلُ قَتْلٌ، وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا»(2).
ص: 97
قَالَ: فَقُلْتُ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»(1)، أَ فَرَأَيْتَ مَنْ قُتِلَ لَمْ يَذُقِ الْمَوْتَ؟ فَقَالَ: لَيْسَ مَنْ قُتِلَ بِالسَّيْفِ كَمَنْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ، إِنَّ مَنْ قُتِلَ لَا بُدَّ أَنْ يَرْجِعَ إِلَى الدُّنْيَا حَتَّى يَذُوقَ الْمَوْتَ.(2)
از زراره نقل است که گفت: کراهت داشتم (خجالت می کشیدم) که از حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) دربارۀ رجعت سؤالی بپرسم، پس مسأله ای لطیف طرح نمودم، تا در ضمن پاسخ آن، به خواستۀ خود برسم، پس عرض کردم: فدایتان شوم! مرا از حال شخصی خبر دهید، که اگر کشته شود، آیا مرده به شمار می آید؟
حضرت فرمودند: خیر، مردن، مردن است، و کشته شدن، کشته شدن است.
زراره گفت: سپس به آن حضرت عرض کردم: هیچ کس کشته نشده، مگر اینکه بمیرد، پس حضرت فرمودند: ای زراره! فرمایش خداوند متعال، از گفتۀ تو صحیح تر است، و او در قرآن میان آن دو (یعنی كشته شدن و مردن) تفاوت قائل شده است، آنجا که فرموده: «أَ فَإِنْ ماتَ أَوْ قُتِلَ»، و فرموده: «وَ لَئِنْ مُتُّمْ أَوْ قُتِلْتُمْ لإِلَى اللهِ تُحْشَرُونَ»، ای زراره! اینگونه که شما می گویی نیست، مردن، مردن است، و کشته شدن، کشته شدن است. همانا خداوند (عزّ و جلّ) می فرماید: «إِنَّ اللهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یقاتِلُونَ فِي سَبِیلِ اللهِ فَیقْتُلُونَ وَ یقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیهِ حَقًّا»، یعنى: خداوند جان ها و اموال مؤمنین را از آن ها می خرد تا در عوض به آن ها بهشت بدهد، آن ها در راه خدا جهاد می كنند و دشمنان خدا را می كشند، و خود
ص: 98
كشته می شوند این وعدۀ راست خداوند است.
زراره می گوید: عرض كردم: خداوند در آیۀ دیگر می فرماید: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»، یعنى: هر كس مرگ را مى چشد، آیا می فرمائید كسى كه كشته مى شود مرگ را نمى چشد؟ حضرت فرمودند: كسى كه با شمشیر در راه خدا كشته مى شود، با آن كسی كه در بسترش جان می دهد یكسان نیست، كسى كه كشته مى شود، به ناچار می باید به دنیا برگردد، (و مجدداً زندگى كند و بعد بمیرد) تا مزّۀ مرگ را بچشد.
توضیح: با توجّه به روایت فوق، این بازگشت به دنیا، که همان رجعت است، مخصوص شهدایی است که در راه خدای متعال جهاد کرده، جانشان را تقدیم حق نموده اند، پس آن ها دوباره بازمی گردند و زندگی می کنند و از نعمت ها بهره مند شده و سپس مرگ را می چشند و می میرند.
ص: 99
شماره: 9
وَلَئِنْ قُتِلْتُمْ فٖی سَبٖیلِ اللّٰهِ اَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللّٰهِ وَرَحْمَةٌ خَیْرٌ مِمّاٰ یَجْمَعُونَ157 وَلَئِنْ مُتُّمْ اَوْ قُتِلْتُمْ لَاِلَى اللّٰهِ تُحْشَرُونَ158
اگر در راه خدا كشته شده یا بمیرید، همانا آمرزش و رحمت خدا بهتر از هر چیز است كه فراهم آورند.(157) و اگر (در راه خدا) بمیرید یا كشته شوید، به سوى خدا محشور خواهید شد.(158)
عَنْ جَابِرِ بْنِ یزِیدَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه) قَالَ: سَئَلتُهُ عَنْ قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ لَئِنْ قُتِلْتُمْ فِي سَبِیلِ اللهِ أَوْ مُتُّمْ»، فَقَالَ: یا جَابِرُ! أَ تَدْرِي مَا سَبِیلُ اللهِ؟ قُلْتُ: لَا، وَ اللهِ! إِلَّا إِذَا سَمِعْتُ مِنْكَ، فَقَالَ: الْقَتْلُ فِي سَبِیلِ عَلِيّ (سلام الله علیه) وَ ذُرِّیتِهِ، فَمَنْ قُتِلَ فِي وَلَایتِهِ قُتِلَ فِي سَبِیلِ اللهِ، وَ لَيْسَ أَحَدٌ يُؤْمِنُ بِهَذِهِ الْآيَةِ إِلَّا وَ لَهُ قَتْلَةٌ وَ مَيْتَةٌ، إِنَّهُ مَنْ قُتِلَ يُنْشَرُ حَتَّى يَمُوتَ، وَ مَنْ مَاتَ يُنْشَرُ حَتَّى يُقْتَلَ.(1)
از جابر بن یزید نقل است كه گفت: از حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) در بارۀ تفسیر این سخن خداوند (عزّ و جلّ): «اگر در راه خدا كشته شوید یا بمیرید، آمرزش و رحمت خدا از آنچه جمع می كنند بهتر است»، پرسیدم، حضرت فرمودند: ای جابر! آیا می دانى راه خدا كدام است؟ گوید: عرض كردم، نه، به خدا قسم! مگر آنكه آن را از شما بشنوم،
ص: 100
حضرت فرمودند: مقصود از راه خدا و «سبیل اللَّه»، حضرت علىّ (سلام الله علیه) و فرزندان او مى باشند، پس كسى كه در راه ولایت او كشته شود، در راه خدا كشته شده، و هر مؤمنى كه به این آیه ایمان داشته باشد، كشته شدنى دارد و مرگى، اگر كشته شده باشد، زنده شود، (رجعت نماید) تا بمیرد، و اگر مرده باشد، زنده شود تا كشته گردد.
توضیح: با توجّه به این آیۀ شریفه، برای مؤمنان لازم می آید که هم به مرگ طبیعی بمیرند و هم در راه خدا به قتل برسند و این نمی شود مگر این که پس از این که در زندگی دنیا مردند یا کشته شدند، دو باره به زندگی بازگردند تا حالت دیگر را تجربه نمایند.
این رجعت فقط برای مؤمنان به آیۀ مذکور است و با توجّه به توضیحی که امام (سلام الله علیه) در بارۀ قتل در راه خدا می دهند و آن را به قتل در راه حضرت علی (سلام الله علیه) و فرزندانشان (سلام الله علیهم) تفسیر می کنند و نیز با در نظر داشتن سایر روایات این باب، روشن می شود که مقصود، همان مؤمنان خالص مد نظر می باشد.
ص: 101
شماره: 10
كُلُّ نَفْسٍ ذآٰئِقَةُ الْمَوْتِ٭ۗ ...185
هر نفسى طعم مرگ را خواهد چشید.
عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: كَرِهْتُ أَنْ أَسْأَلَ أَبَا جَعْفَرٍ (سلام الله علیه) فِي الرّجعة ... قَالَ: فَقُلْتُ: إِنَّ اللهَ عَزَّ وَ جَلَّ یقُولُ: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»، أَ فَرَأَیتَ مَنْ قُتِلَ لَمْ یذُقِ الْمَوْتَ؟ فَقَالَ: لَیسَ مَنْ قُتِلَ بِالسَّیفِ كَمَنْ مَاتَ عَلَى فِرَاشِهِ، إِنَّ مَنْ قُتِلَ لَا بُدَّ أَنْ یرْجِعَ إِلَى الدُّنْیا حَتَّى یذُوقَ الْمَوْتَ.(1)
از زراره نقل است كه گفت: خجالت می کشیدم که آشكارا، از حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) در بارۀ رجعت، سؤال كنم، تا اینكه ... عرض كردم: همانا خداوند (عزّ و جلّ) می فرماید: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»، آیا می فرمایید: كسى كه كشته مى شود، مرگ را نمى چشد؟
حضرت فرمودند: كسى كه با شمشیر، در راه خدا كشته مى شود، با آن كسی كه در بسترش جان می دهد، یكسان نیست، كسى كه كشته مى شود به ناچار می باید به دنیا برگردد، (و مجدداً زندگى كند و بعد بمیرد) تا طعم و مزّۀ مرگ را بچشد.
ص: 102
شماره: 11
وَاِنْ مِنْ اَهْلِ الْكِتاٰبِ اِلّاٰ لَیُؤْمِنَنَّ بِهٖ قَبْلَ مَوْتِهٖ٭ۖ وَیَوْمَ الْقِیاٰمَةِ یَكُونُ عَلَیْهِمْ شَهٖیداً159
هیچكس از اهل كتاب نیست جز آنكه پیش از مرگش به او ایمان مى آورد و روز قیامت گواه بر او خواهد بود.
1_ فِي تَفسِیرِ القُمي، فِي قَولِهِ تَعَالی: «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَیؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یوْمَ الْقِیامَةِ یكُونُ عَلَیهِمْ شَهِیداً»، فَإِنَّهُ رُوِی أَنَّ رَسُولَ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) إِذَا رَجَعَ آمَنَ بِهِ النَّاسُ كُلُّهُمْ.(1)
در تفسیر قمی در بارۀ این سخن خدای متعال: «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَیؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یوْمَ الْقِیامَةِ یكُونُ عَلَیهِمْ شَهِیداً»، روایت شده كه به تحقیق، وقتی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیا رجعت می كنند، همۀ مردم به ایشان ایمان می آورند.
2- عَنْ شَهْرِ بْنِ حَوْشَبٍ، قَالَ: قَالَ لِي الْحَجَّاجُ: یا شَهْرُ! آیةٌ فِی كِتَابِ اللهِ قَدْ أَعْیَتْنِي، فَقُلْتُ: أَیُّهَا الْأَمِیرُ! أَیَّةُ آیَةٍ هِيَ؟
ص: 103
فَقَالَ: قَوْلُهُ: «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَیؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ»، وَ اللهِ! إِنِّي لَأَمُرُّ بِالْیهُودِي وَ النَّصْرَانِي فَتُضْرَبُ عُنُقُهُ، ثُمَّ أَرْمَقُهُ بِعَینِي، فَمَا أَرَاهُ یحَرِّكُ شَفَتَیهِ حَتَّى یَخْمُدَ.
فَقُلْتُ: أَصْلَحَ اللهُ الْأَمِیرَ، لَیسَ عَلَى مَا تَأَوَّلْتَ.
قَالَ: كَیفَ هُوَ؟ قُلْتُ: إِنَّ عِیسَى یَنْزِلُ قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَةِ إِلَى الدُّنْیا، فَلَا یبْقَى أَهْلُ مِلَّةِ یهُودِيٍّ وَ لَا غَیرِهِ إِلَّا آمَنَ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ وَ یصَلِّي خَلْفَ الْمَهْدِی (سلام الله علیه).
قَالَ: وَیحَكَ! أَنَّى لَكَ هَذَا وَ مِنْ أَینَ جِئْتَ بِهِ؟
فَقُلْتُ: حَدَّثَنِي بِهِ محمّد بْنُ عَلِيّ بْنِ الْحُسَینِ بْنِ عَلِيّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (سلام الله علیهم).
فَقَالَ: جِئْتَ وَ اللهِ! بِهَا مِنْ عَینٍ صَافِیةٍ.(1)
از شهر بن حوشب نقل است كه گفت: حجّاج به من گفت: یک آیه در قرآن مرا خسته كرده، گفتم: ای امیر! آن كدام آیه است؟
گفت: این آیه: «وَ إِنْ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ إِلَّا لَیؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ»، هیچ یک از اهل كتاب نیستند مگر اینكه ایمان مى آورند به او قبل از مرگش، گفت: من دستور مى دهم گردن یک یهودى یا نصرانى را بزنند، بعد با دقّت تماشا مى كنم، هرگز لب هاى خود را تكان نمى دهد، تا موقعى كه مى میرد و چیزى نمى گوید، كه معلوم شود ایمان آورده باشد.
گفتم: خدا امیر را خیر دهد، آن طور كه تو تأویل كرده اى نیست، پرسید: پس چگونه است؟
ص: 104
گفتم: حضرت عیسى (سلام الله علیه) قبل از قیامت به دنیا فرود خواهد آمد، احدى از ملّت ها، چه یهودى و چه دیگران، نمى ماند، مگر اینكه به او ایمان مى آورد، و او پشت سر حضرت مهدى (سلام الله علیه)، نماز خواهد خواند.
گفت: واى بر تو! از كجا این مطلب را كشف نموده اى، و از چه كسی استفاده كرده اى؟ گفتم: این مطلب را محمّد بن على بن حسین بن على بن ابى طالب (سلام الله علیهم) برایم نقل نموده، گفت: به خدا قسم! از سرچشمۀ پاكى گرفته ای.
ص: 105
شماره: 12
... اِذْ جَعَلَ فٖیكُمْ اَنْبِیآٰءَ وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا وَءاٰتٰىكُمْ ماٰ لَمْ یُؤْتِ اَحَدًا مِنَ الْعاٰلَمٖینَ20
... هنگامى كه در میان شما، پیامبرانى قرار داد و شما را حاكم و صاحب اختیار خود قرار داد و به شما چیزهایى بخشید كه به هیچ یک از جهانیان نداده بود!
عَنْ محمّد بْنِ سُلَیمَانَ الدَّیلَمِي، عَنْ أَبِیهِ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللهِ (سلام الله علیه) عَنْ قَوْلِ اللهِ عزّ و جلّ: «إِذْ جَعَلَ فِیكُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً»، فَقَالَ: الْأَنْبِیاءُ، رَسُولُ اللهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ إِبْرَاهِیمُ وَ إِسْمَاعِیلُ وَ ذُرِّیتُهُ، وَ الْمُلُوكُ، الْأَئِمَّةُ (سلام الله علیهم)، قَالَ: فَقُلْتُ: وَ أَيُّ مُلْكٍ أُعْطِیتُمْ؟ قَالَ: مُلْكَ الْجَنَّةِ وَ مُلْكَ الْكَرَّةِ.(1)
از محمّد بن سلیمان دیلمى نقل است كه از قول پدرش گفت: از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) تفسیر این فرمایش خداوند (عزّ و جلّ): «إِذْ جَعَلَ فِیكُمْ أَنْبِیاءَ وَ جَعَلَكُمْ مُلُوكاً»، را پرسیدم: حضرت فرمودند: مقصود از انبیاء، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابراهیم (سلام الله علیه) و اسماعیل (سلام الله علیه) و ذریّۀ او هستند، و منظور از پادشاهان، ائمّۀ اطهار (سلام الله علیهم) می باشند.
عرض كردم: خداوند چه سلطنتى به شما عطا می کند؟ فرمودند: سلطنت بهشت، و
ص: 106
سلطنت زمان رجعت را.
ص: 107
شماره: 13
وَلَوْ تَرٰٓى اِذْ وُقِفُوا عَلَى النّاٰرِ فَقاٰلُوا یاٰ لَیْتَناٰ نُرَدُّ وَلاٰ نُكَذِّبَ بِݘاٰیاٰتِ رَبِّناٰ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنٖینَ27 بَلْ بَداٰ لَهُمْ ماٰ كاٰنُوا یُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ٭ۖ وَلَوْ رُدُّوا لَعاٰدُوا لِماٰ نُهُوا عَنْهُ وَاِنَّهُمْ لَكاٰذِبُونَ28
و اگر ببینى حال آن ها را هنگامى كه بر آتش دوزخشان بازدارند كه در آن حال (با نهایت حسرت) گویند: اى كاش ما را به دنیا باز مى گردانیدند تا دیگر آیات خدا را تكذیب نكرده و ایمان مى آوردیم!(27) بلكه آنچه پیش از این پنهان مى داشتند بر آن ها آشكار شده و اگر بار دیگر هم (به دنیا) برگردند باز همان اعمال زشتى را كه از آن نهى شدند اعاده خواهند كرد، و آنان دروغ مى گویند.
عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللهِ (رضی الله عنه)، قَالَ: رَأَیتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِيّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ (سلام الله علیه) وَ هُوَ خَارِجٌ مِنَ الْكُوفَةِ، فَتَبِعْتُهُ مِنْ وَرَائِهِ حَتَّى صَارَ إِلَى جَبَّانَةِ الْیهُودِ وَ وَقَفَ فِي وَسْطِهَا وَ نَادَى: یا یهُودُ! فَأَجَابُوهُ مِنْ جَوْفِ الْقُبُورِ: لَبَّیكَ! لَبَّیكَ! مُطَاعٌ یعْنُونَ بِذَلِكَ یا سَیدَنَا!
فَقَالَ: كَیفَ تَرَوْنَ الْعَذَابَ؟ فَقَالُوا: بِعِصْیانِنِا لَكَ كَهَارُونَ، فَنَحْنُ وَ مَنْ عَصَاكَ فِی الْعَذَابِ إِلَى یوْمِ الْقِیامَةِ، ثُمَّ صَاحَ صَیحَةً كَادَتِ السَّمَاوَاتُ ینْقَلِبْنَ، فَوَقَعْتُ مَغْشِیاً عَلَى وَجْهِي مِنْ هَوْلِ مَا رَأَیتُ.
فَلَمَّا أَفَقْتُ رَأَیتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى سَرِیرٍ مِنْ یاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ عَلَى رَأْسِهِ إِكْلِیلٌ مِنَ الْجَوْهَرِ وَ عَلَیهِ حُلَلٌ خُضْرٌ وَ صُفْرٌ وَ وَجْهُهُ كَدَارَةِ الْقَمَرِ، فَقُلْتُ: یا سَیدِی! هَذَا مُلْكٌ
ص: 108
عَظِیمٌ؟ قَالَ: نَعَمْ یا جَابِرُ! إِنَّ مُلْكَنَا أَعْظَمُ مِنْ مُلْكِ سُلَیمَانَ بْنِ دَاوُدَ وَ سُلْطَانَنَا أَعْظَمُ مِنْ سُلْطَانِهِ، ثُمَّ رَجَعَ وَ دَخَلْنَا الْكُوفَةَ وَ دَخَلْتُ خَلْفَهُ إِلَى الْمَسْجِدِ، فَجَعَلَ یَخْطُو خُطُوَاتٍ وَ هُوَ یقُولُ: لَا، وَ اللهِ! لَا فَعَلْتُ، لَا، وَ اللهِ! لَا كَانَ ذَلِكَ أَبَداً.
فَقُلْتُ: یا مَوْلَای! لِمَنْ تُكَلِّمُ وَ لِمَنْ تُخَاطِبُ وَ لَیسَ أَرَى أَحَداً، فَقَالَ: یا جَابِرُ! كُشِفَ لِي عَنْ بَرَهُوتَ فَرَأَیتُ شَنْبَوَیْهِ وَ حَبْتَرَ، وَ هُمَا یُعَذَّبَانِ فِي جَوْفِ تَابُوتٍ فِي بَرَهُوتَ، فَنَادَیانِي: یا أَبَا الْحَسَنِ! یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ! رُدَّنَا إِلَى الدُّنْیا نُقِرَّ بِفَضْلِكَ وَ نُقِرَّ بِالْوَلَایةِ لَكَ؛ فَقُلْتُ: لَا، وَ اللهِ! لَا فَعَلْتُ، لَا، وَ اللهِ! لَا كَانَ ذَلِكَ أَبَداً، ثُمَّ قَرَأَ هَذِهِ الْآیةَ: «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ»، یا جَابِرُ! وَ مَا مِنْ أَحَدٍ خَالَفَ وَصِيّ نَبِي إِلَّا حُشِرَ أَعْمَى یتَكَبْكَبُ فِي عَرَصَاتِ الْقِیامَةِ.(1)
از جابر بن عبدالله انصارى نقل است كه گفت: حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) را خارج كوفه دیدم، به دنبال آن حضرت رفتم تا اینكه رسیدند به قبرستان یهودیان، در وسط قبرستان صدا زدند: اى یهود! از درون قبور جواب دادند: لبیک! لبیک! ای سرور ما!
حضرت فرمودند: عذاب را چگونه دیدید؟ جواب دادند: به خاطر مخالفت ما با تو، مانند مخالفتى كه ما با هارون كردیم، و هر كسى مخالف تو باشد تا روز قیامت در عذاب است، سپس حضرت فریادى زدند، كه نزدیک بود آسمان زیر و رو شود، من از ترس بیهوش شدم.
تا به هوش آمدم، دیدم امیر المؤمنین (سلام الله علیه) بر تختى از یاقوت قرمز نشسته اند، و بر سر تاجى از جواهر دارند، و لباس هاى عالى سبز و زرد پوشیده، و چهرۀ ایشان مثل
ص: 109
ماه می درخشد؛ عرض کردم: آقا این سلطنت بزرگى است! حضرت فرمودند: آرى،ای جابر! قدرت و فرمانروائى ما از سلیمان بن داود بزرگتر است، و سلطنت ما از سلطنت او بالاتر.
پس از آن با امیر المؤمنین (سلام الله علیه) برگشتیم و داخل كوفه شدیم، من پشت سر آن حضرت وارد مسجد شدم، امام (سلام الله علیه) هر گام بر می داشتند مى فرمودند: نه به خدا انجام نمی دهم، نه به خدا چنین كاری هرگز نخواهد شد.
عرض كردم: ای سرورم! با چه كسى صحبت می كنید و حرف می زنید، من كه كسى را نمى بینم؟
حضرت فرمودند: ای جابر! برهوت برایم آشكار شد، «شنبویه» و «حبتر» را دیدم كه در درون تابوت در عذاب بودند، مرا صدا زدند كه: ای ابا الحسن! ای امیر المؤمنین! اگر ما را به دنیا برگردانید، اقرار به برتری تو می كنیم، و ولایت تو را مى پذیریم، گفتم: نه، به خدا! نخواهم كرد، هرگز چنین كاری نخواهد شد، بعد، این آیه را تلاوت فرمودند: «وَ لَوْ رُدُّوا لَعادُوا لِما نُهُوا عَنْهُ وَ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ»، ای جابر! هیچ كس با وصی پیامبری مخالفت نكرد، مگر آنكه كور برانگیخته می شود، و در عرصه های قیامت با صورت بر زمین می افتد.
ص: 110
شماره: 14
وَلَوْ اَنَّ اَهْلَ الْقُرٰٓى ءاٰمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْناٰ عَلَیْهِمْ بَرَكاٰتٍ مِنَ السَّمآٰءِ وَالْاَرْضِ وَلٰكِنْ كَذَّبُوا فَاَخَذْناٰهُمْ بِماٰ كاٰنُوا یَكْسِبُونَ96
و اگر مردم شهر و روستاها ایمان مى آوردند و خداترس و پرهیزكار مى شدند، ما بركات آسمان و زمین را براى آنان مى گشودیم. ولى آنان حقایق را تكذیب كردند، ما نیز آن ها را به كیفر اعمالشان گرفتار ساختیم.
عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه) قَالَ: قَالَ الْحُسَینُ (سلام الله علیه) لِأَصْحَابِهِ قَبْلَ أَنْ یُقْتَلَ: إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) قَالَ لِي: يَا بُنَيَّ! إِنَّكَ سَتُسَاقُ إِلَى الْعِرَاقِ وَ هِيَ أَرْضٌ قَدِ الْتَقَى بِهَا النَّبِيُّونَ وَ أَوْصِيَاءُ النَّبِيِّينَ، وَ هِيَ أَرْضٌ تُدْعَى عَمُورَا، وَ إِنَّكَ لَتُسْتَشْهَدُ بِهَا، وَ يُسْتَشْهَدُ مَعَكَ جَمَاعَةٌ مِنْ أَصْحَابِكَ لَا يَجِدُونَ أَلَمَ مَسِّ الْحَدِيدِ، وَ تَلَا: «قُلْنا يا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِيمَ»(1)،
تَكُونُ الْحَرْبُ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِمْ بَرْداً وَ سَلَاماً، فَأَبْشِرُوا، فَوَ اللَّهِ! لَئِنْ قَتَلُونَا فَإِنَّا نَرِدُ عَلَى نَبِيِّنَا، ثُمَّ أَمْكُثُ مَا شَاءَ اللَّهُ، فَأَكُونُ أَوَّلَ مَنْ تَنْشَقُّ عَنْهُ الْأَرْضُ فَأَخْرُجُ خَرْجَةً يُوَافِقُ ذَلِكَ خَرْجَةَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه) وَ قِيَامَ قَائِمِنَا وَ حَيَاةَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم)، ثُمَّ لَيَنْزِلَنَّ عَلَيَّ وَفْدٌ مِنَ السَّمَاءِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لَمْ يَنْزِلُوا إِلَى الْأَرْضِ قَطُّ، وَ لَيَنْزِلَنَّ إِلَيَّ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ إِسْرَافِيلُ وَ جُنُودٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ، وَ لَيَنْزِلَنَّ محمّد وَ عَلِيٌّ وَ أَنَا وَ أَخِي وَ جَمِيعُ مَنْ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِ فِي حَمُولَاتٍ مِنْ حَمُولَاتِ الرَّبِّ خَيْلٍ بُلْقٍ مِنْ نُورٍ لَمْ يَرْكَبْهَا مَخْلُوقٌ، ثُمَّ لَيَهُزَّنَّ محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم)
ص: 111
لِوَاءَهُ وَ لَيَدْفَعَنَّهُ إِلَى قَائِمِنَا مَعَ سَيْفِهِ، ثُمَّ إِنَّا نَمْكُثُ مِنْ بَعْدِ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ.
ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ يَخْرُجُ مِنْ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ عَيْناً مِنْ دُهْنٍ وَ عَيْناً مِنْ لَبَنٍ وَ عَيْناً مِنْ مَاءٍ، ثُمَّ إِنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه) يَدْفَعُ إِلَيَّ سَيْفَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَيَبْعَثُنِي إِلَى الشَّرْقِ وَ الْغَرْبِ، وَ لَا آتِي عَلَى عَدُوٍّ إِلَّا أَهْرَقْتُ دَمَهُ، وَ لَا أَدَعُ صَنَماً إِلَّا أَحْرَقْتُهُ، حَتَّى أَقَعَ إِلَى الْهِنْدِ فَأَفْتَحَهَا، وَ إِنَّ دَانِيَالَ وَ يُوشَعَ يَخْرُجَانِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه) يَقُولَانِ صَدَقَ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ، وَ يَبْعَثُ مَعَهُمَا إِلَى الْبَصْرَةِ سَبْعِينَ رَجُلًا فَيَقْتُلُونَ مُقَاتِلَتَهُمْ، وَ يَبْعَثُ بَعْثاً إِلَى الرُّومِ فَيَفْتَحُ اللَّهُ لَهُمْ، ثُمَّ لَأَقْتُلَنَّ كُلَّ دَابَّةٍ حَرَّمَ اللَّهُ لَحْمَهَا، حَتَّى لَا يَكُونَ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَّا الطَّيِّبُ، وَ أَعْرِضُ عَلَى الْيَهُودِ وَ النَّصَارَى وَ سَائِرِ الْمِلَلِ وَ لَأُخَيِّرَنَّهُمْ بَيْنَ الْإِسْلَامِ وَ السَّيْفِ، فَمَنْ أَسْلَمَ مَنَنْتُ عَلَيْهِ، وَ مَنْ كَرِهَ الْإِسْلَامَ أَهْرَقَ اللَّهُ دَمَهُ.
وَ لَا يَبْقَى رَجُلٌ مِنْ شِيعَتِنَا إِلَّا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْهِ مَلَكاً يَمْسَحُ عَنْ وَجْهِهِ التُّرَابَ، وَ يُعَرِّفُهُ أَزْوَاجَهُ وَ مَنَازِلَهُ فِي الْجَنَّةِ، وَ لَا يَبْقَى عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ أَعْمَى وَ لَا مُقْعَدٌ وَ لَا مُبْتَلًى إِلَّا كَشَفَ اللَّهُ عَنْهُ بَلَاءَهُ بِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ.
وَ لَتَنْزِلَنَّ الْبَرَكَةُ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ، حَتَّى إِنَّ الشَّجَرَةَ لَتَنْقَصِفُ بِمَا يَزِيدُ اللَّهُ فِيهَا مِنَ الثَّمَرَةِ، وَ لَتُؤْكَلَنَّ ثَمَرَةُ الشِّتَاءِ فِي الصَّيْفِ، وَ ثَمَرَةُ الصَّيْفِ فِي الشِّتَاءِ، وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ»، ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ لَيَهَبُ لِشِيعَتِنَا كَرَامَةً لَا يَخْفَى عَلَيْهِمْ شَيْ ءٌ مِنَ الْأَرْضِ وَ مَا كَانَ فِيهَا، حَتَّى إِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ يُرِيدُ أَنْ يَعْلَمَ عِلْمَ أَهْلِ بَيْتِهِ، فَيُخْبِرَهُمْ بِعِلْمِ مَا يَعْلَمُونَ.(1)
ص: 112
از جابر نقل است كه گفت: حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) فرمودند: امام حسین (سلام الله علیه) قبل از اینكه به شهادت برسند، به اصحاب خود می فرمودند: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من فرمودند: اى پسر عزیزم! تو به زودى به سوى عراق رانده خواهى شد، زمین عراق همان زمینى است كه پیامبران و اوصیاى آنان، در آن با یكدیگر ملاقات كردند، آن زمین را عمور می خوانند، و تو در آن زمین شهید خواهى شد، و گروهى كه با تو شهید مى شوند، درد نیزه و شمشیر را احساس نمى كنند، سپس این آیه را تلاوت كردند: «قُلْنا یا نارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِیمَ»، جنگ براى تو و یارانت سرد و سلامت خواهد شد.
سپس امام حسین (سلام الله علیه) به اصحاب خود فرمودند: مژده باد شما را! گر چه دشمنان، ما را مى كشند، ولى ما بر پیامبرمان وارد خواهیم شد، سپس من به قدرى كه خدا بخواهد مكث خواهم نمود! سپس اوّل كسى كه زمین برایش شكافته خواهد شد، و او خارج مى شود، من خواهم بود.
پس من با خروج حضرت امیر المؤمنین (سلام الله علیه) و قیام حضرت قائم (سلام الله علیه)، و زنده شدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، خروج خواهم كرد، سپس افرادى از آسمان از طرف خدا نزد من مى آیند، كه هرگز در زمین نازل نشده اند؛ جبرئیل، میكائیل، اسرافیل و گروهى از ملائكه بر من نازل خواهند شد، سپس حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت على (سلام الله علیه) و من و برادرم و جمیع آن افرادى كه خدا بر آنان منّت نهاده، به وسیلۀ شترانى از نور، كه احدى از مخلوقین بر آن ها سوار نشده، فرود می آئیم، پس از این جریان حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) پرچم خود را به اهتزاز در می آورد، و آن را با شمشیر خود به قائم ما (سلام الله علیه) تحویل می دهد.
سپس ما به اندازه ای كه خدا بخواهد مكث می نمائیم، بعداً خداى متعال چشمه اى از روغن و چشمه اى از آب و چشمه اى از شیر، از مسجد كوفه خارج می كند، پس از این جریان، امیر المؤمنین (سلام الله علیه) شمشیر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را به من می دهند، و مرا به سوى
ص: 113
مشرق و مغرب زمین می فرستند، پس من به هیچ یک از دشمنان خدا بر نمی خورم، مگر اینكه خون او را می ریزم، هیچ بُتى را نمى بینم مگر اینكه آن را مى سوزانم، تا اینكه به هند می رسم، و آن را فتح مى نمایم، دانیال و یوشع خارج می شوند، و به حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مى گویند: خدا و رسول، راست گفته اند، سپس ایشان با تعداد هفتاد مرد، به سوى بصره می روند، و دشمنان خود را مى كشند، گروهى به جانب روم اعزام مى شوند، و خداى توانا پیروزى را نصیب آنان می نماید.
سپس من هر حیوانى كه خداوند گوشت آن را حرام كرده را مى كشم، تا اینكه در روى زمین غیر از گوشت طیّب و طاهر چیزى نباشد. من بر یهودی و نصارا و سائر ملل، اسلام را عرضه مى كنم، و آنان را بین اسلام و شمشیر مخیّر مى نمایم، هر كسى که اسلام بیاورد، منّت بر او می گذارم، و هر كس كه از اسلام بیزار باشد، خداوند خون او را خواهد ریخت.
هیچ مردى از شیعیان ما روى زمین نیست، مگر اینكه خدا ملَكى می فرستد تا خاک را از روى او پاک نماید، و همسران و مقام و منزلت او را در بهشت به وى معرّفى نماید، در روى زمین شخص كور و زمین گیر و مبتلائى نخواهد بود، مگر اینكه خدا به وسیلۀ ما اهل بیت (سلام الله علیهم)، بلا را از او بر طرف مى نماید.
به قدرى بركت از آسمان به زمین نازل مى شود، كه شاخۀ درخت، از زیادى میوه مى شكند! میوۀ زمستانى در تابستان، و میوۀ تابستانى در زمستان خورده مى شود، و این همان سخن خدای متعال است كه مى فرماید: «وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَیهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا یكْسِبُونَ»، سپس خداى متعال كرامتى به شیعیان ما عطا می كند، كه چیزى در زمین بر آنان پنهان نخواهد بود. تا آنجا كه مردى از ایشان تصمیم مى گیرد، كه علم اهل بیت خود را بداند، پس خداوند او را از آنچه آن ها مى دانند آگاه می نماید.
ص: 114
شماره: 15
اݗَلَّذٖینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْاُمِّیَّ ... فَالَّذٖینَ ءاٰمَنُوا بِهٖ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذٖیٓ اُنْزِلَ مَعَهُۥٓ اُولٰٓئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ157
کسانی كه پیروى كنند از آن رسول و پیامبر امّى ... پس آنان كه به او گرویدند و از او حرمت و عزّت نگاه داشتند و یارى او كردند و نورى را كه به او نازل شد پیروى نمودند آن گروه به حقیقت رستگاران عالمند.
في تفسير القمي: «فَالَّذِينَ آمَنُوا بِهِ»، يَعْنِي بِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم)، «وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنْزِلَ مَعَهُ»، يَعْنِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه)، «أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»، فَأَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) عَلَى الْأَنْبِيَاءِ أَنْ يُخْبِرُوا أُمَمَهُمْ وَ يَنْصُرُوهُ، فَقَدْ نَصَرُوهُ بِالْقَوْلِ وَ أَمَرُوا أُمَمَهُمْ بِذَلِكَ، وَ سَيَرْجِعُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ يَرْجِعُونَ وَ يَنْصُرُونَهُ فِي الدُّنْيَا.(1)
در تفسیر قمی روایت است كه: «فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ»، مقصود، كسانى هستند كه ایمان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آورند، «وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ»، یعنى از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) پیروی و تبعیّت كنند، «أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»، آن ها رستگاران هستند، خداوند دربارۀ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از پیامبران پیمان گرفت که به امّت های خود خبر دهند و او را یاری نمایند، آن ها نیز او را به گفتار یاری نمودند و به امّت های خود این دستور را دادند در آینده رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برمی گردد، آن ها نیز برمی گردند و او را در دنیا یاری می کنند.
ص: 115
شماره: 16
وَمِنْ قَوْمِ مُوسٰٓى اُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهٖ یَعْدِلُونَ159
و از قوم موسى، گروهى هستند كه به سوى حق هدایت مى كنند و به حق و عدالت حكم مى نمایند.
1_ عَن مُفَضَّلِ بْن عُمَرَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، قَالَ: يَخْرُِجُ الْقَائِمُ (سلام الله علیه) مِنْ ظَهْرِ الْكُوفَةِ سَبْعٌ وَ عِشْرُونَ رَجُلًا، خَمْسَةَ عَشَرَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى (علیه السلام)، الَّذِينَ كَانُوا «يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ»، وَ سَبْعَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكَهْفِ، وَ يُوشَعَ بْنَ نُونٍ، وَ سَلْمَانَ، وَ أَبُو دُجَانَةَ الْأَنْصَارِيَّ، وَ الْمِقْدَادُ، وَ مَالِكٌ الْأَشْتَرُ، فَيَكُونُونَ بَيْنَ يَدَيْهِ أَنْصَاراً وَ حُكَّاماً.(1)
از مفضل بن عمر نقل است كه گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: از پشت شهر كوفه بیست و هفت نفر، همراه حضرت قائم (سلام الله علیه) خروج می کنند، که پانزده نفر آنان از قوم حضرت موسى (سلام الله علیه) می باشند، و به حقّ هدایت می كنند و بدان دادگرى می نمایند، و هفت تن آنان اصحاب كهف، و یوشع بن نون، و سلمان فارسى، و ابودجانه انصارى، و مقداد، و مالک اشتر، می باشند، پس این ها یاران و حكمرانان او هستند.
2_ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُ آلِ محمّد (سلام الله علیهم)
ص: 116
اسْتَخْرَجَ مِنْ ظَهْرِ الْكَعْبَةِ سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ رَجُلًا، خَمْسَةَ عَشَرَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى، الَّذِينَ يَقْضُونَ «بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ»، وَ سَبْعَةً مِنْ أَصْحَابِ الْكَهْفِ، وَ يُوشَعَ وَصِيَّ مُوسَى (علیه السلام)، وَ مُؤْمِنَ آلِ فِرْعَوْنَ، وَ سَلْمَانَ الْفَارِسِيَّ، وَ أَبَا دُجَانَةَ الْأَنْصَارِيَّ، وَ مَالِكَ الْأَشْتَرِ.(1)
از جناب مفضّل بن عمر نقل است که گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: هنگامى كه حضرت قائم آل محمّد (سلام الله علیهم) قيام كند، بيست و هفت تن را (از قبرهايشان) در پشت كعبه بيرون مى كشد که پانزده تن آن ها از قوم حضرت موسى (علیه السلام) می باشند، همان کسانی كه به حق و عدالت داورى مى كنند، و هفت تن از اصحاب كهف، و يوشع وصىّ حضرت موسى (علیه السلام)، و مؤمن آل فرعون، و سلمان فارسی، و ابودجانۀ انصارى، و مالک اشتر.
ص: 117
شماره: 17
هُوَ الَّذٖیٓ اَرْسَلَ رَسُولَهُۥ
بِالْهُدٰى وَدٖینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُۥ عَلَى الدّٖینِ كُلِّهٖ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ33
او خدایى است كه پیامبرش را با دین حق فرستاد تا آن را بر همۀ ادیان جهان برترى بخشد، هر چند مشركان را خوش آیند نباشد.
1_ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، قَالَ: إِنَّ لِعَلِيٍّ (سلام الله علیه) فِي الْأَرْضِ كَرَّةً مَعَ الْحُسَيْنِ ابْنِهِ (سلام الله علیهما)، يُقْبِلُ بِرَايَتِهِ حَتَّى يَنْتَقِمَ لَهُ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ وَ مُعَاوِيَةَ وَ آلِ مُعَاوِيَةَ وَ مَنْ شَهِدَ حَرْبَهُ، ثُمَّ يَبْعَثُ اللَّهُ إِلَيْهِمْ بِأَنْصَارِهِ يَوْمَئِذٍ مِنْ أَهْلِ الْكُوفَةِ ثَلَاثِينَ أَلْفاً، وَ مِنْ سَائِرِ النَّاسِ سَبْعِينَ أَلْفاً، فَيَلْقَاهُمْ بِصِفِّينَ مِثْلَ الْمَرَّةِ الْأُولَى، حَتَّى يَقْتُلَهُمْ وَ لَا يَبْقَى مِنْهُمْ مُخْبِراً، ثُمَّ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَيُدْخِلُهُمْ أَشَدَّ عَذَابِهِ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ.
ثُمَّ كَرَّةً أُخْرَى مَعَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) حَتَّى يَكُونَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ، وَ تَكُونَ الْأَئِمَّةُ (سلام الله علیهم) عُمَّالَهُ وَ حَتَّى يَبْعَثَهُ اللَّهُ عَلَانِيَةً، فَتَكُونَ عِبَادَتُهُ عَلَانِيَةً فِي الْأَرْضِ، كَمَا عَبَدَ اللَّهَ سِرّاً فِي الْأَرْضِ، ثُمَّ قَالَ: إِي، وَ اللَّهِ! وَ أَضْعَافَ ذَلِكَ، ثُمَّ عَقَدَ بِيَدِهِ أَضْعَافاً يُعْطِي اللَّهُ نَبِيَّهُ (صلی الله علیه و آله و سلم) مُلْكَ جَمِيعِ أَهْلِ الدُّنْيَا مُنْذُ يَوْمَ خَلَقَ اللَّهُ الدُّنْيَا إِلَى يَوْمِ يُفْنِيهَا، حَتَّى يُنْجِزَ لَهُ مَوْعُودَهُ فِي كِتَابِهِ، كَمَا قَالَ: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ».(1)
ص: 118
از جابر بن یزید نقل است كه گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: حضرت على (سلام الله علیه) دو رجعت دارند، یكى با امام حسین (سلام الله علیه)، كه با پرچم خویش بیایند، و از بنی امیّه و معاویه و آل معاویه و تمام آنان که شاهد جنگ با آن حضرت بودند، انتقام گیرند، سپس خداوند سى هزار یاور از كوفه، و هفتاد هزار نفر از جاهاى دیگر برای ایشان بفرستد، در «صفین» مثل مرتبۀ اوّل جنگ كنند، و طورى دشمنان را نابود كنند كه یک نفر هم از آنان نماند تا سرگذشت جنگ را تعریف کند، سپس در روز قیامت هم خداوند آنان را برانگیخته و با فرعون و آل فرعون، به شدیدترین عذاب ها گرفتار می سازد.
سپس در رجعت دیگر همراه با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بر می گردند، و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) پادشاه روی زمین می شوند و سایر ائمّه (سلام الله علیهم) فرمانداران او خواهند بود، و به عکس روز نخست، این بار آشکارا مبعوث می گردد و خدا را آشکارا عبادت می کند.
سپس حضرت صادق (سلام الله علیه) فرمودند: آری، به خدا سوگند! امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) دوبار به دنیا رجعت می کند، و با دست اشاره کردند که چندبار آن حضرت رجعت خواهند کرد، خداوند سلطنت تمام اهل عالم را از روز آفرینش دنیا تا روز فنای جهان به پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) می دهد، تا وعده ای که در قرآن به او داده، مصداق پیدا کند، چنان که فرمود: «لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ المُشْرِکُون».
2_ عَنْ أَبِي الْمِقْدَامِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، فِي قَوْلِ اللَّهِ: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»، يَكُونُ أَنْ لَا يَبْقَى أَحَدٌ إِلَّا أَقَرَّ بِمحمّد (صلی الله علیه و آله و سلم)، وَ قَالَ: فِي خَبَرٍ آخَرَ
ص: 119
عَنْهُ (سلام الله علیه) قَالَ: لِيُظْهِرَهُ اللَّهُ فِي الرَّجْعَةِ.(1)
از ابو مقداد نقل است که گفت: حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) در بارۀ این سخن خدای متعال: «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»، فرمودند: هیچ کس باقی نمی ماند، مگر اینکه اقرار به نبوّت حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) می کند.
و در خبر دیگری که از آن حضرت است، فرمودند: خداوند او (حضرت مهدی (سلام الله علیه)) را در رجعت غالب و پیروز می گرداند.
ص: 120
شماره: 18
اِنَّ اللّٰهَ اشْتَرٰى مِنَ الْمُؤْمِنٖینَ اَنْفُسَهُمْ وَاَمْواٰلَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ٭ۚ یُقاٰتِلُونَ فٖی سَبٖیلِ اللّٰهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ٭ۖ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرٰىةِ وَالْاِنْجٖیلِ وَالْقُرْءاٰنِ٭ۚ وَمَنْ اَوْفٰى بِعَهْدِهٖ مِنَ اللّٰهِ٭ۚ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِكُمُ الَّذٖی باٰیَعْتُمْ بِهٖ٭ۚ وَذٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظٖیمُ111
خدا، جان و مال مردم با ایمان را در مقابل بهشتى كه نصیب آنان خواهد كرد، پیش خرید مى كند. این مردم با ایمان در راه خدا پیكار مى كنند، مى كشند و كشته مى شوند. این وعده حقى است كه خدا در هر سه كتاب آسمانى تورات و انجیل و قرآن یاد كرده است. وفادارتر از خدا به عهد خود كیست؟ شما را به داد و ستدى كه با وى انجام داده اید، بشارت باد، سعادت و پیروزى بزرگ همین است.
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ»، إِلَى آخِرِ الْآيَةِ، فَقَالَ: ذَلِكَ فِي الْمِيثَاقِ، ثُمَّ قَرَأْتُ: «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ»، فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (سلام الله علیه): لَا تَقْرَأْ هَكَذَا، وَ لَكِنْ اقْرَأْ: «التَّائِبِينَ الْعَابِدِينَ» إِلَى آخِرِ الْآيَةِ، ثُمَّ قَالَ: إِذَا رَأَيْتَ هَؤُلَاءِ فَعِنْدَ ذَلِكَ هُمُ الَّذِينَ اشْتَرَى مِنْهُمْ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ يَعْنِي فِي الرَّجْعَةِ، ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (سلام الله علیه): مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ مَيْتَةٌ وَ قَتْلَةٌ مَنْ مَاتَ بُعِثَ حَتَّى يُقْتَلَ وَ مَنْ قُتِلَ بُعِثَ حَتَّى يَمُوتَ.(1)
ص: 121
از ابو بصیر نقل است كه گفت: تفسیر این آیه را از حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) پرسیدم، حضرت فرمودند: این میثاق و معامله در عالم ذر بوده، سپس آیۀ بعد را خواندم: «التَّائِبُونَ الْعابِدُونَ»، (یعنى مؤمنان عبارت اند از توبه كنندگان و عبادت كنندگان)
حضرت فرمودند: چنین بخوان: «التائبین العابدین» آنگاه فرمودند: هرگاه این توبه كنندگان و عبادت كنندگان را دیدى، بدان همآن هایند كه خدا جان و مالشان را خریده، یعنى در زمان رجعت، سپس حضرت فرمودند: هیچ مؤمنى نیست جز اینكه مردنى دارد، و كشته شدنى، پس هركه بمیرد، زنده شود تا كشته گردد، و هركه كشته شود، زنده گردد تا بمیرد.
ص: 122
شماره: 19
بَلْ كَذَّبُوا بِماٰ لَمْ یُحٖیطُوا بِعِلْمِهٖ وَلَمّاٰ یَاْتِهِمْ تَاْوٖیلُهُۥ٭ۚ كَذٰلِكَ كَذَّبَ الَّذٖینَ مِنْ قَبْلِهِمْ٭ۖ فَانْظُرْ كَیْفَ كاٰنَ عاٰقِبَةُ الظّاٰلِمٖینَ 39
بلكه چیزى را تكذیب كردند كه آگاهى از آن نداشتند، و هنوز واقعیتش بر آنان روشن نشده است! پیشینیان آن ها نیز همین گونه تكذیب كردند پس بنگر عاقبت كار ظالمان چگونه بود!
1_ عَنْ زُرَارَةَ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، عَنْ هَذِهِ الْأُمُورِ الْعِظَامِ مِنَ الرَّجْعَةِ وَ أَشْبَاهِهَا، فَقَالَ: إِنَّ هَذَا الَّذِي تَسْأَلُونَ عَنْهُ لَمْ يَجِئْ أَوَانُهُ، وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ».(1)
از زراره نقل است كه گفت: از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در بارۀ رجعت و امثال این امور مهم سؤال كردم، حضرت فرمودند: همانا این را كه می پرسی هنوز وقتش نرسیده است، و به تحقیق خداوند (عزّ و جلّ) می فرماید: «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ یحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ»، یعنى: بلكه آن ها آنچه را كه با علم خود به آن احاطه نداشتند، دروغ پنداشتند در صورتى كه (دروغ نیست) و هنوز (موقع) تأویل آن نرسیده است.
ص: 123
2_ فِي تفسير القمي: «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ يُحِيطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ»، أَيْ لَمْ يَأْتِهِمْ تَأْوِيلُهُ، «كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»، قَالَ: نَزَلَتْ فِي الرَّجْعَةِ، كَذَّبُوا بِهَا أَيْ أَنَّهَا لَا تَكُونُ، ثُمَّ قَالَ: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يُؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لا يُؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِينَ».(1)
در تفسیر على بن ابراهیم قمی، بعد از ذكر این آیه: «بَلْ كَذَّبُوا بِما لَمْ یحِیطُوا بِعِلْمِهِ وَ لَمَّا یأْتِهِمْ تَأْوِیلُهُ»، یعنى: چیزى را كه علم آن ها به آن احاطه ندارد، تكذیب كردند، در صورتى كه هنوز تأویل آن براى آن ها نیامده است، «كَذلِكَ كَذَّبَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ»، و بدین گونه پیشینیان را نیز تكذیب نمودند، این آیه در بارۀ رجعت نازل شده، بی دینان وقوع رجعت را تكذیب می كنند و می گویند: رجعتى نخواهد بود، سپس فرمود: «وَ مِنْهُمْ مَنْ یؤْمِنُ بِهِ وَ مِنْهُمْ مَنْ لا یؤْمِنُ بِهِ وَ رَبُّكَ أَعْلَمُ بِالْمُفْسِدِینَ».
ص: 124
شماره: 20
وَلَوْ اَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ماٰ فِی الْاَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهٖ٭ۗ وَاَسَرُّوا النَّداٰمَةَ لَمّاٰ رَاَوُا الْعَذاٰبَ٭ۖ وَقُضِیَ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ٭ۚ وَهُمْ لاٰ یُظْلَمُونَ54
و اگر هر چه در روى زمین است، متعلق بكسى باشد كه بسیار ظلم كرده است و بخواهد همه آن را فدا كند از او پذیرفته نخواهد شد و چون عذاب را مشاهده كنند، پشیمانى خود را نهان می دارند و میان آن ها به عدالت حكم می شود و ستمى به آنان نخواهد شد.
في تفسیر القمي، في قولِهِ تَعَالی: «وَ لَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ»، آلَ محمّد (سلام الله علیهم) حَقَّهُمْ، «ما فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً لَافْتَدَتْ بِهِ»، فِی ذَلِكَ الْوَقْتِ یعْنِی الرّجعة.(1)
در تفسیر قمی، در بارۀ این سخن خدای متعال: «وَ لَوْ أَنَّ لِكُلِّ نَفْسٍ ظَلَمَتْ ما فِی الْأَرْضِ لَافْتَدَتْ بِهِ»، می فرماید: هر كس در حق آل محمّد (سلام الله علیهم) ظلمی کرده باشد، حاضر است تمام آنچه را كه در روى زمین است، اگر مالک باشد، همه را بدهد تا از كیفر روز رجعت نجات یابد.
ص: 125
شماره: 21
... وَذَكِّرْهُمْ بِاَیّاٰمِ اللّٰهِ٭ۚ اِنَّ فٖی ذٰلِكَ لَءاٰیاٰتٍ لِكُلِّ صَبّاٰرٍ شَكُورٍ5
و «ایام اللَّه» را به آنان یاد آور! در این، نشانه هایى است براى هر صبر كننده شكرگزار!
1_ عَنْ مُثَنًّى الْحَنَّاطِ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (سلام الله علیه) یقُولُ: «أَیامُ اللهِ»، ثَلَاثَةٌ یوْمُ، یقُومُ الْقَائِمُ وَ یوْمُ الْكَرَّةِ وَ یوْمُ الْقِیامَةِ.(1)
از مثنای حناط نقل است که گفت: شنیدم از حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) كه می فرمودند: روزهای خداوند (عزّ و جلّ) سه روزند، روزی که حضرت قائم (سلام الله علیه) قیام می کنند، و روز رجعت، و روز قیامت.
2_ رُوِي عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ (سلام الله علیه)، أَنَّهُ قَالَ: أَیامُ اللهِ الْمَرْجُوَّةُ ثَلَاثَةُ أَیامٍ: یوْمُ قِیامِ الْقَائِمِ وَ یوْمُ الْكَرَّةِ وَ یوْمُ الْقِیامَةِ.(2)
ص: 126
از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) نقل است كه فرمودند:
روزهایی که مورد امید و آرزو هستند، سه روز هستند: روز قیام حضرت قائم (سلام الله علیه)، و روز رجعت، و روز قیامت.
توضیح: با این که همۀ روزها از آنِ خداوند می باشند، ولی خدای متعال در کتاب خودش، برخی از آن ها که از ویژگی خاصّی برخوردار هستند را، «ایام الله» نامیده است و انتساب آن ها به خدای متعال به خاطر وقایع و حوادثی است که در آن روزهای خاص اتفاق می افتد، و به نوعی خداوند در آن روزها قدرت نمایی می کند.
یکی از مهم ترین و باشکوه ترین آن روزها، روز «رجعت» می باشد، که در آن روز خداوند (عزّ و جلّ) با اراده و قدرت بی منتهای خودش، جلوه ای از روز قیامت(زنده شدن مردگان) را به جهانیان نشان می دهد.
ص: 127
شماره: 22
رُبَماٰ یَوَدُّ الَّذٖینَ كَفَرُوا لَوْ كاٰنُوا مُسْلِمٖینَ2
كافران چه بسا آرزو مى كنند كه اى كاش مسلمان بودند!
عَنْ جَابِرِ بْنِ یزِید، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، فِی خبرٍ طَویل ... إِلی أَن قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (سلام الله علیه): قَالَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (سلام الله علیه) فِي قَوْلِهِ عزّ و جلّ: «رُبَما یوَدُّ الَّذِینَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمِینَ»، قَالَ: هُوَ أَنَا، إِذَا خَرَجْتُ أَنَا وَ شِیعَتِي، وَ خَرَجَ عُثْمَانُ بْنُ عَفَّانَ وَ شِیعَتُهُ، وَ نَقْتُلُ بَنِي أُمَیةَ، فَعِنْدَهَا «یوَدُّ الَّذِینَ كَفَرُوا لَوْ كَانُوا مُسْلِمَینِ».(1)
از جابر بن یزید نقل است كه گفت: در روایتی طولانی حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) فرمودند: وجود مقدّس امیرمؤمنان علی (سلام الله علیه) در تفسیر این فرمایش خداوند (عزّ و جلّ): «رُبَما یوَدُّ الَّذِینَ كَفَرُوا لَوْ كانُوا مُسْلِمِینَ»، فرمودند: آن هنگامی است كه من و شیعیانم خارج شویم، عثمان و پیروانش نیز خارج شوند و بنی امیّه را از دم شمشیر بگذرانیم، آن روز كافران آرزو می کنند که ای كاش مسلمان بودند.
ص: 128
شماره: 23
اِلٰى یَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ38
تا روزى كه وقت آن نزد ما معلوم و مشخص است.
1_ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: «فَأَنْظِرْنِي إِلى یوْمِ یبْعَثُونَ»، «قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ»، «إِلى یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»، قَالَ: یوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ، یوْمٌ یذْبَحُهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) عَلَى الصَّخْرَةِ الَّتِي فِي بَیتِ الْمَقْدِسِ.(1)
حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در بارۀ فرمایش خداوند تبارک و تعالی: «فَأَنْظِرْنِی إِلی یوْمِ یبْعَثُونَ»، «قالَ فَإِنَّكِ مِنَ الْمُنْظَرِینَ»، «إِلی یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»، فرمودند: «یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»، روزی است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، شیطان را بر صخره ای در بیت المقدّس ذبح می کنند.
2_ عَنْ عَبْدِ الْكَرِيمِ بْنِ عَمْرٍو الْخَثْعَمِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه) يَقُولُ: إِنَّ إِبْلِيسَ «قَالَ أَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ»(2)، فَأَبَى اللَّهُ ذَلِكَ عَلَيْهِ، فَقَالَ: «فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ»، «إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»، فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ ظَهَرَ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ
ص: 129
اللَّهُ فِي جَمِيعِ أَشْيَاعِهِ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ إِلَى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ، وَ هِيَ آخِرُ كَرَّةٍ يَكُرُّهَا أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه)، فَقُلْتُ: وَ إِنَّهَا لَكَرَّاتٌ؟
قَالَ: نَعَمْ، إِنَّهَا لَكَرَّاتٌ وَ كَرَّاتٌ، مَا مِنْ إِمَامٍ فِي قَرْنٍ إِلَّا وَ يَكُرُّ مَعَهُ الْبَرُّ وَ الْفَاجِرُ فِي دَهْرِهِ، حَتَّى يُدِيلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْمُؤْمِنَ مِنَ الْكَافِرِ.
فَإِذَا كَانَ يَوْمُ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ، كَرَّ أَمِيرُالْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه) فِي أَصْحَابِهِ، وَ جَاءَ إِبْلِيسُ فِي أَصْحَابِهِ، وَ يَكُونُ مِيقَاتُهُمْ فِي أَرْضٍ مِنْ أَرَاضِي الْفُرَاتِ، يُقَالُ لَهَا: الرَّوْحَاءُ قَرِيبٌ مِنْ كُوفَتِكُمْ، فَيَقْتَتِلُونَ قِتَالًا لَمْ يُقْتَتَلْ مِثْلُهُ مُنْذُ خَلَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْعَالَمِينَ، فَكَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَصْحَابِ عَلِيٍّ أَمِيرِالْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه) قَدْ رَجَعُوا إِلَى خَلْفِهِمُ الْقَهْقَرَى مِائَةَ قَدَمٍ، وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَيْهِمْ وَ قَدْ وَقَعَتْ بَعْضُ أَرْجُلِهِمْ فِي الْفُرَاتِ.
فَعِنْدَ ذَلِكَ يَهْبِطُ الْجَبَّارُ عَزَّ وَ جَلَّ «فِي ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِكَةُ وَ قُضِيَ الْأَمْرُ»(1)، رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) أَمَامَهُ بِيَدِهِ حَرْبَةٌ مِنْ نُورٍ، فَإِذَا نَظَرَ إِلَيْهِ إِبْلِيسُ رَجَعَ الْقَهْقَرَى نَاكِصاً عَلَى عَقِبَيْهِ، فَيَقُولُونَ لَهُ أَصْحَابُهُ: أَيْنَ تُرِيدُ وَ قَدْ ظَفِرْتَ؟ فَيَقُولُ: «إِنِّي أَرى ما لا تَرَوْنَ...»(2)، «...إِنِّي أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِينَ»(3)، فَيَلْحَقُهُ النَّبِيُّ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَيَطْعُنُهُ طَعْنَةً بَيْنَ كَتِفَيْهِ، فَيَكُونُ هَلَاكُهُ وَ هَلَاكُ جَمِيعِ أَشْيَاعِهِ، فَعِنْدَ ذَلِكَ يُعْبَدُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا يُشْرَكُ بِهِ شَيْئاً.
وَ يَمْلِكُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه) أَرْبَعاً وَ أَرْبَعِينَ أَلْفَ سَنَةٍ، حَتَّى يَلِدَ الرَّجُلُ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ (سلام الله علیه) أَلْفَ وَلَدٍ مِنْ صُلْبِهِ ذَكَراً، فِي كُلِّ سَنَةٍ ذَكَراً، وَ عِنْدَ ذَلِكَ تَظْهَرُ الْجَنَّتَانِ
ص: 130
الْمُدْهَامَّتَانِ عِنْدَ مَسْجِدِ الْكُوفَةِ وَ مَا حَوْلَهُ بِمَا شَاءَ اللَّهُ.(1)
از عبد الكریم بن عمرو خثعمى نقل است كه گفت: از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) شنیدم كه مى فرمودند: همانا ابلیس به خداوند عرض كرد: مرا تا روز قیامت مهلت ده، خداى سبحان خواستۀ او را نپذیرفت و فرمود: تا روز وقت معلوم مهلت دارى، زمانی كه روز وقت معلوم فرا رسد، ابلیس كه لعنت خدا بر او باد، با تمام هوادارانش، از زمان آفرینش حضرت آدم تا آن روز، پدیدار مى شود، آن هنگام آخرین رجعتى است كه امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) انجام مى دهند، به آن حضرت عرض كردم: مگر رجعت، چند بار صورت مى گیرد؟
حضرت فرمودند: آرى، رجعت چندین و چند بار است، هیچ امام و پیشوایى در هیچ قرنى نیست، مگر اینكه افراد مؤمن و نیكوكار و انسان هاى تبهكار زمان خودش، با او رجعت مى كنند، تا اینكه خداوند به وسیلۀ مؤمن، از كافر انتقام بگیرد، آن زمان كه روز وقت معلوم فرا برسد، امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) با یاران خودشان رجعت دارند، و ابلیس و هوادارانش نیز مى آیند، و میعادگاه آنان در زمینى از زمین هاى فرات است كه به آن (روحاء) می گویند، و آن نزدیک كوفۀ شما است، آنان با یكدیگر آنچنان نبردى مى كنند، كه از زمانى كه خداوند جهانیان را آفریده، بى سابقه بوده است.
گویا به یاران امیرالمؤمنین علی (سلام الله علیه) مى نگرم، كه صد گام به عقب بر مى گردند، (عقب نشینى مى كنند) و گویا مى بینم كه قسمتى از پاهاى آنان داخل فرات شده است، در این هنگام تجلّى خداى جبّار (عزّ و جلّ)، «به وسیلۀ قطعۀ به هم پیوسته اى از ابر
ص: 131
و فرشتگان، فرود مى آید، و وعده عملى مى شود».
آنگاه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) سلاحى از نور در دست دارند، هنگامی كه ابلیس به آن حضرت مى نگرد، به عقب بر مى گردد، و عقب مى نشیند. یارانش به او مى گویند: كجا مى خواهى بروى، تو پیروز شده اى؟
پس ابلیس مى گوید: «چیزى را كه من مى بینم شما نمى بینید»، «من از خداوند، پروردگار جهانیان بیم دارم»، در اینجا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با او درگیر مى شوند و حربه اى به میان كتف او فرود مى آورند، كه هلاكت ابلیس و كلیّۀ هوادارانش را در پى خواهد داشت، در این زمان خداوند (عزّ و جلّ) (به حقّ) عبادت مى شود و نسبت به او شرک ورزیده نمى شود، و امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مدّت چهل و چهار هزار سال حكومت مى كنند، تا آنجا كه از هر مرد شیعه و پیرو آن حضرت، هزار فرزند پسر به وجود آید، كه در هر سال یک پسر، و در این زمان دو باغ سر سبز و سیاه فام در كنار مسجد كوفه و اطراف آن، آنگونه كه خداوند بخواهد، پدیدار مى گردد.
توضیح: یكی از شاگردان معروف حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه)، ابو جعفر محمّد بن على بن نعمان، معروف به (مؤمن الطاق) است. او مردى سخنور و حاضر جواب و شیرین زبان، و از متكلّمین شیعه به شمار مى آید، و به همین جهت، بزرگان و دانشمندان اهل تسنّن، از وى حساب می بردند.
بعضی گفته اند: علّت اینكه او را، مؤمن الطاق، می گفتند، این است كه، وى در كوفه دكّانى در محل معروف به (طاق المحامل) داشته، و در آن زمان سكّه هاى تقلّبى شیوع یافته، كه تشخیص آن، از پول اصلى براى مردم مشكل بود، و تنها مؤمن الطاق بود كه به خوبى سكّه هاى تقلّبى را تشخیص می داده است، از این جهت اهل تسنّن
ص: 132
او را (شیطان الطاق) مى گفتند!
ابو جعفر مؤمن الطاق با ابو حنیفه كه بزرگترین دانشمند اهل تسنّن و فقیه نامى آن ها بود، داستان هاى شیرین و حكایت های لطیفى دارد، كه همه حاكى از ظرافت طبع و سرعت انتقال و لطافت بیان او است، به عنوان مثال توجّه شما را به یكی از آن داستان ها جلب می نماییم:
قَالَ أَبُو حَنِيفَةَ لِمُؤْمِنِ الطَّاقِ وَ قَدْ مَاتَ جَعْفَرُ بْنُ محمّد (سلام الله علیهما): يَا أَبَا جَعْفَرٍ! إِنَّ إِمَامَكَ قَدْ مَاتَ، فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ: لَكِنَّ إِمَامَكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ.
وقتی كه حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) به شهادت رسیدند، ابو حنیفه، به مؤمن الطاق گفت: اى ابو جعفر! امام تو فوت شد! مؤمن الطاق در جواب گفت: آرى، امام من به شهادت رسید، ولى امام تو (شیطان) زنده است، تا روزى كه خداوند براى او معیّن كرده است!
مرحوم شیخ بهائى (قدّس سرّه)، در كتاب كشكولش نوشته است كه مهدى خلیفۀ عباسى از سخن مؤمن الطاق خندید و امر كرد كه ده هزار درهم به او بدهند!(1)
ص: 133
شماره: 24
اِلٰهُكُمْ اِلٰهٌ واٰحِدٌفَالَّذٖینَ لاٰ یُؤْمِنُونَ بِالْءاٰخِرَةِ قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ وَهُمْ مُسْتَكْبِرُونَ22
معبود شما خداوند یگانه است امّا كسانى كه به آخرت ایمان نمى آورند، دلهایشان (حق را) انكار مى كند و مستكبرند.
1_ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، يَقُولُ: فِي قَوْلِهِ: «فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ»، يَعْنِي أَنَّهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ بِالرَّجْعَةِ أَنَّهَا حَقٌّ، «قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ»، يَعْنِي أَنَّهَا كَافِرَةٌ.(الحدیث)(1)
از جناب ابو حمزه ثمالی نقل است كه گفت: از حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) شنیدم که دربارۀ این فرمایش خدای متعال: «فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ»، می فرمودند: یعنی کسانی كه به آخرت ایمان نیاورند، آن ها به رجعت هم اعتقادی ندارند که البته رجعت حق است، و مقصود از: «قُلُوبُهُمْ مُنْكِرَةٌ»، یعنی دل هایشان به انكار خو گرفته و آن ها كافرند.
2_ في تفسير العياشي: عَنْ جَابِرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «أَمْواتٌ غَيْرُ
ص: 134
أَحْياءٍ»(1)، يَعْنِي كُفَّاراً غَيْرَ مُؤْمِنِينَ، وَ أَمَّا قَوْلُهُ: «وَ ما يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ»(2)، فَإِنَّهُ يَعْنِي أَنَّهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ وَ أَنَّهُمْ يُشْرِكُونَ، «إِلهُكُمْ إِلهٌ واحِدٌ»، فَإِنَّهُ كَمَا قَالَ اللَّهُ، وَ أَمَّا قَوْلُهُ: «فَالَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ»، فَإِنَّهُ يَعْنِي لَا يُؤْمِنُونَ بِالرَّجْعَةِ أَنَّهَا حَقٌّ.(3)
در تفسیر عیاشی: از جابر نقل است که گفت: حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) در بارۀ این سخن خدای متعال: «أَمْواتٌ غَیْرُ أَحْیاءٍ»، فرمودند: یعنی آن مردگان کافرانند، چراکه مؤمن نیستند، و امّا مقصود از: «وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ»، یعنی آنان ایمان نمی آورند و همانا آن ها مشرکند، و: «إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ»، همان گونه که خداوند فرموده، معبود یگانه است، و مقصود از: «وَ الَّذینَ لا یُؤْمِنُونَ» یعنی به رجعت ایمان نمی آورند همانا آن، حقّ است.
ص: 135
شماره: 25
فَاَصاٰبَهُمْ سَیِّئاٰتُ ماٰ عَمِلُوا وَحاٰقَ بِهِمْ ماٰ كاٰنُوا بِهٖ یَسْتَهْزِءُونَ34
و سرانجام بدی هاى اعمالشان به آن ها رسید و آنچه را (از وعده هاى عذاب) استهزا مى كردند، بر آنان وارد شد.
روى علي بن إبراهیم، في قوله تعالى: «فَأَصابَهُمْ سَیئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ یسْتَهْزِؤُنَ»، قَالَ: مِنَ العَذَابِ فِي الرَّجعَةِ.(1)
جناب علی بن ابراهیم قمّی، در تفسیر این سخن خدای متعال: «فَأَصابَهُمْ سَیئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ یسْتَهْزِؤُنَ»، می فرماید: مقصود از عذابى كه مسخره می كردند، عذاب در رجعت است.
ص: 136
شماره: 26
وَاَقْسَمُوا بِاللّٰهِ جَهْدَ اَیْماٰنِهِمْ لاٰ یَبْعَثُ اللّٰهُ مَنْ یَمُوتُ٭ۚ بَلٰى وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا وَلٰكِنَّ اَكْثَرَ النّاٰسِ لاٰ یَعْلَمُونَ38 لِیُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذٖی یَخْتَلِفُونَ فٖیهِ وَلِیَعْلَمَ الَّذٖینَ كَفَرُوٓا اَنَّهُمْ كاٰنُوا كاٰذِبٖینَ39
آن ها سوگندهاى شدید به خدا یاد كردند كه: «هرگز خداوند كسى را كه مى میرد، برنمى انگیزد!» آرى، این وعدۀ قطعى خداست ، ولى بیشتر مردم نمى دانند!(38) تا آنچه در آن اختلاف داشتند بر آنان آشكار گردد و كافران از سخنان دروغ آمیز و افكار نادرست خود كاملاً آگاه شوند.(39)
1_ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه): قَوْلُهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى: «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»، قَالَ: فَقَالَ لِي: يَا أَبَا بَصِيرٍ! مَا تَقُولُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ؟ قَالَ: قُلْتُ: إِنَّ الْمُشْرِكِينَ يَزْعُمُونَ وَ يَحْلِفُونَ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) أَنَّ اللَّهَ لَا يَبْعَثُ الْمَوْتَى.
قَالَ: فَقَالَ: تَبّاً لِمَنْ قَالَ هَذَا، سَلْهُمْ هَلْ كَانَ الْمُشْرِكُونَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ أَمْ بِاللَّاتِ وَ الْعُزَّى؟ قَالَ: قُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! فَأَوْجِدْنِيهِ.
قَالَ: فَقَالَ لِي: يَا أَبَا بَصِيرٍ! لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا بَعَثَ اللَّهُ إِلَيْهِ قَوْماً مِنْ شِيعَتِنَا قِبَاعُ سُيُوفِهِمْ عَلَى عَوَاتِقِهِمْ، فَيَبْلُغُ ذَلِكَ قَوْماً مِنْ شِيعَتِنَا لَمْ يَمُوتُوا، فَيَقُولُونَ: بُعِثَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ مِنْ قُبُورِهِمْ، وَ هُمْ مَعَ الْقَائِمِ (سلام الله علیه)، فَيَبْلُغُ ذَلِكَ قَوْماً مِنْ عَدُوِّنَا، فَيَقُولُونَ: يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ! مَا أَكْذَبَكُمْ هَذِهِ دَوْلَتُكُمْ وَ أَنْتُمْ تَقُولُونَ فِيهَا الْكَذِبَ، لَا، وَ اللَّهِ! مَا عَاشَ
ص: 137
هَؤُلَاءِ وَ لَا يَعِيشُونَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، قَالَ: فَحَكَى اللَّهُ قَوْلَهُمْ، فَقَالَ: «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ».(1)
از ابو بصیر نقل است كه گفت: به حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) عرض کردم که در بارۀ این فرمایش خدای تبارک و تعالی: «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»، برای من بفرمایید، حضرت فرمودند: ای ابو بصیر! مردم در بارۀ این آیه چه می گویند؟ عرض كردم: می گویند: مشركان می گفتند خدا مردگان را زنده نمى كند و براى اثبات این مدّعی نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قسم می خوردند.
حضرت فرمودند: مرگ بر کسانی كه آیه را این چنین تفسیر می كنند، از اینان بپرس: مشركان به خدا قسم می خوردند، یا به «لات و عزّى»؟ عرض كردم: فدایتان شوم! پس آن را برایم معلوم و روشن فرمایید.
حضرت به من فرمودند: ای ابو بصیر! هنگام قیام قائم ما خداوند جمعى از شیعیان ما را در حالى كه قبضۀ شمشیرشان را بر دوش نهاده اند، زنده می کند، از طرفى، وقتی این خبر به شیعیان ما، كه در آن وقت زنده اند، می رسد، به یكدیگر بشارت می دهند كه: فلانی و فلانی و فلانی، از قبرهایشان برخاسته اند، و در ركاب حضرت قائم (سلام الله علیه) هستند، از طرف دیگر، تا این خبر به عدّه اى از دشمنان ما می رسد، می گویند: اى گروه شیعه! شما چه قدر دروغ می گویید؟! این دوران دولت شما است، كه در آن دروغ می گویید؟ نه،
ص: 138
به خدا! اینها زنده نشده اند، و تا قیامت هم زنده نشوند، لذا خدای متعال در اینجا سخن آن ها را حکایت کرده است که می فرماید: «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ».
2_ عَنْ سِيرِينَ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، إِذْ قَالَ: مَا يَقُولُ النَّاسُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ: «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ لا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ»؟ قَالَ: يَقُولُونَ: لَا قِيَامَةَ وَ لَا بَعْثَ وَ لَا نُشُورَ، فَقَالَ: كَذَّبُوا، وَ اللَّهِ! إِنَّمَا ذَلِكَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (سلام الله علیه) وَ كَرَّ مَعَهُ الْمُكِرُّونَ.
فَقَالَ أَهْلُ خِلَافِكُمْ: قَدْ ظَهَرَتْ دَوْلَتُكُمْ، يَا مَعْشَرَ الشِّيعَةِ! وَ هَذَا مِنْ كَذِبِكُمْ، تَقُولُونَ: رَجَعَ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ، لَا، وَ اللَّهِ! «لَا يَبْعَثُ اللَّهُ مَنْ يَمُوتُ»، أَ لَا تَرَى أَنَّهُمْ قَالُوا: «وَ أَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمانِهِمْ»، كَانَتِ الْمُشْرِكُونَ أَشَدَّ تَعْظِيماً لِلَّاتِ وَ الْعُزَّى مِنْ أَنْ يُقْسِمُوا بِغَيْرِهَا، فَقَالَ اللَّهُ: «...بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا...»، «لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِينَ»، «إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ».(1)
از سیرین نقل است كه گفت: خدمت حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) بودم، حضرت فرمودند: مردم دربارۀ این آیه چه می گویند: «وَ أَقْسَمُوا بِاللهِ جَهْدَ أَیمانِهِمْ لا یبْعَثُ اللهُ مَنْ یمُوتُ»؟ گفتم: می گویند: یعنی نه قیامت است، نه رستاخیر و نه روز محشر، حضرت فرمودند: به خدا قسم! دروغ می گویند، همانا این امر مربوط به ظهور حضرت قائم (سلام الله علیه) است، هنگامی که قیام می کند و رجعت کنندگان، همراه او
ص: 139
رجعت می کنند، مخالفین شما می گویند: ای شیعیان! دولت شما برپا شده و اینکه می گویید: فلانی و فلانی زنده شده اند، از دروغ های شماست، نه، به خداسوگند! خدا مردگان را زنده نمی کند، و آیا نمی بینی که خداوند فرموده است: «وَأَقْسَمُواْ بِاللهِ جَهْدَ أَیْمَانِهِمْ»؟ مشرکان، لات و عُزّی را بسیار بزرگ می دانستند و جز به آن دو سوگند نمی خوردند، پس خدای متعال فرموده است: «...بَلى وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا...»، «لِيُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي يَخْتَلِفُونَ فِيهِ وَ لِيَعْلَمَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِينَ»، «إِنَّما قَوْلُنا لِشَيْ ءٍ إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ».
3_ عَن أَبِي عَبْدِ اللهِ (سلام الله علیه)، قَالَ: مَا یقُولُ النَّاسُ فِیهَا؟ قَالَ: یقُولُونَ: نَزَلَتْ فِي الْكُفَّارِ، قَالَ: إِنَّ الْكُفَّارَ كَانُوا لَا یحْلِفُونَ بِاللهِ، وَ إِنَّمَا نَزَلَتْ فِي قَوْمٍ مِنْ أُمَّةِ محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم).
قِیلَ لَهُمْ: تُرْجَعُونَ بَعْدَ الْمَوْتِ قَبْلَ الْقِیامَةِ، فَحَلَفُوا إِنَّهُمْ لَا یرْجِعُونَ، فَرَدَّ اللهُ عَلَیهِمْ فَقَالَ: «لِیبَینَ لَهُمُ الَّذِي یخْتَلِفُونَ فِیهِ وَ لِیعْلَمَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِینَ»، یعْنِي فِي الرّجعَةِ یَرُدُّهُمْ فَیقْتُلُهُمْ وَ یشْفِي صُدُورَ الْمُؤْمِنِینَ فِیهِم.(1)
حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: مردم دربارۀ این آیه چه می گویند؟ عرض شد: می گویند كه این آیه دربارۀ كفّار نازل شده، حضرت فرمودند: هیچ وقت كفّار به خدا، قسم نمى خورند، این آیه دربارۀ جمعى از امّت حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شده، كه چون به آن ها گویند: بعد از مرگ، پیش از قیامت به دنیا برمى گردید، آن ها قسم
ص: 140
مى خورند كه برنمى گردند، پس خدای متعال سخن آنان را ردّ کرده، می فرماید: «لِیبَینَ لَهُمُ الَّذِي یخْتَلِفُونَ فِیهِ وَ لِیعْلَمَ الَّذِینَ كَفَرُوا أَنَّهُمْ كانُوا كاذِبِینَ»، (چرا برمى گردند) تا آنچه در آن اختلاف دارند بر ایشان بیان كند، و آن ها كه كافر شدند بدانند دروغ گو بوده اند، یعنى در زمان رجعت، خداوند آنان را برمى گرداند، و مى كشد، تا دلهاى مؤمنان از این واقعه شاد و مسرور گردد.
ص: 141
شماره: 27
فَاِذاٰ جآٰءَ وَعْدُ اُولٰىهُماٰ بَعَثْناٰ عَلَیْكُمْ عِباٰدًا لَنآٰ اُولٖی بَاْسٍ شَدٖیدٍ فَجاٰسُوا خِلاٰلَ الدِّیاٰرِ٭ۚ وَكاٰنَ وَعْدًا مَفْعُولًا5
پس هنگامی كه نخستين وعده فرا رسد، بندگانی سرسخت و خشن را بر شما می فرستيم (تا سخت شما را در هم كوبند حتّی برای به دست آوردن مجرمان) خانه ها را جستجو می كنند، و اين وعده ای است قطعی.
عَنْ زَاذَانَ، عَنْ سَلْمَانَ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) يَوْماً فَلَمَّا نَظَرَ إِلَيَّ قَالَ: يَا سَلْمَانُ! إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَبْعَثْ نَبِيّاً وَ لَا رَسُولًا إِلَّا جَعَلَ لَهُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيباً، قَالَ: قُلْتُ لَهُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! لَقَدْ عَرَفْتُ هَذَا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابَيْنِ، قَالَ: يَا سَلْمَانُ فَهَلْ عَرَفْتَ مَنْ نُقَبَائِيَ الِاثْنَا عَشَرَ، الَّذِينَ اخْتَارَهُمُ اللَّهُ لِلْإِمَامَةِ مِنْ بَعْدِي؟ فَقُلْتُ: اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَعْلَمُ!
قَالَ: يَا سَلْمَانُ! خَلَقَنِيَ اللَّهُ مِنْ صَفْوَةِ نُورِهِ، وَ دَعَانِي فَأَطَعْتُهُ وَ خَلَقَ مِنْ نُورِي نُورَ عَلِيٍّ (سلام الله علیه)، فَدَعَاهُ إِلَى طَاعَتِهِ فَأَطَاعَهُ، وَ خَلَقَ مِنْ نُورِي وَ نُورِ عَلِيٍّ فَاطِمَةَ (سلام الله علیها)، فَدَعَاهَا فَأَطَاعَتْهُ، وَ خَلَقَ مِنِّي وَ مِنْ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ، الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ، فَدَعَاهُمَا فَأَطَاعَاهُ، فَسَمَّانَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِخَمْسَةِ أَسْمَاءٍ مِنْ أَسْمَائِهِ، فَاللَّهُ مَحْمُودٌ وَ أَنَا محمّد، وَ اللَّهُ الْعَلِيُّ وَ هَذَا عَلِيٌّ، وَ اللَّهُ فَاطِرٌ وَ هَذِهِ فَاطِمَةُ، وَ اللَّهُ ذُو الْإِحْسَانِ وَ هَذَا الْحَسَنُ وَ اللَّهُ الْمُحْسِنُ وَ هَذَا الْحُسَيْنُ، ثُمَّ خَلَقَ مِنَّا وَ مِنْ نُورِ الْحُسَيْنِ (سلام الله علیه) تِسْعَةَ أَئِمَّةٍ (سلام الله علیهم)، فَدَعَاهُمْ فَأَطَاعُوهُ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ سَمَاءً مَبْنِيَّةً، أَوْ أَرْضاً مَدْحِيَّةً، أَوْ هَوَاءً وَ ماءً وَ مَلَكاً أَوْ بَشَراً، وَ كُنَّا بِعِلْمِهِ أَنْوَاراً نُسَبِّحُهُ وَ نَسْمَعُ لَهُ وَ نُطِيعُ.
ص: 142
فَقَالَ سَلْمَانُ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي! مَا لِمَنْ عَرَفَ هَؤُلَاءِ؟ فَقَالَ: يَا سَلْمَانُ! مَنْ عَرَفَهُمْ حَقَّ مَعْرِفَتِهِمْ وَ اقْتَدَى بِهِمْ، فَوَالَى وَلِيَّهُمْ وَ تَبَرَّأَ مِنْ عَدُوِّهِمْ، فَهُوَ وَ اللَّهِ! مِنَّا يَرِدُ حَيْثُ نَرِدُ وَ يَسْكُنُ حَيْثُ نَسْكُنُ.
قَالَ: قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَهَلْ يَكُونُ إِيمَانٌ بِهِمْ بِغَيْرِ مَعْرِفَةٍ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَنْسَابِهِمْ؟ فَقَالَ: لَا، يَا سَلْمَانُ! فَقُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَأَنَّى لِي لِجَنَابِهِمْ؟ قَالَ: قَدْ عَرَفْتَ إِلَى الْحُسَيْنِ (سلام الله علیه)، قَالَ: ثُمَّ سَيِّدُ الْعَابِدِينَ، عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ (سلام الله علیهما)، ثُمَّ وَلَدُهُ، محمّد بْنُ عَلِيٍّ (سلام الله علیهما)، بَاقِرُ عِلْمِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ، ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ محمّد (سلام الله علیهما)، لِسَانُ اللَّهِ الصَّادِقُ، ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ (سلام الله علیهما)، الْكَاظِمُ غَيْظَهُ صَبْراً فِي اللَّهِ، ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى (سلام الله علیهما)، الرِّضَا لِأَمْرِ اللَّهِ، ثُمَّ محمّد بْنُ عَلِيٍّ (سلام الله علیهما)، الْجَوَادُ الْمُخْتَارُ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ، ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ محمّد (سلام الله علیهما)، الْهَادِي إِلَى اللَّهِ، ثُمَّ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ (سلام الله علیهما)، الصَّامِتُ الْأَمِينُ عَلَى دِينِ اللَّهِ الْعَسْكَرِيُّ، ثُمَّ ابْنُهُ حُجَّةُ اللَّهِ فُلَانٌ، سَمَّاهُ بِاسْمِهِ ابْنُ الْحَسَنِ الْمَهْدِىُّ (سلام الله علیه)، وَ النَّاطِقُ الْقَائِمُ بِحَقِّ اللَّهِ.
قَالَ سَلْمَانُ: فَبَكَيْتُ، ثُمَّ قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! فَأَنَّى لِسَلْمَانَ بِإِدْرَاكِهِمْ؟ قَالَ: يَا سَلْمَانُ! إِنَّكَ مُدْرِكُهُمْ وَ أَمْثَالُكَ وَ مَنْ تَوَلَّاهُمْ بِحَقِيقَةِ الْمَعْرِفَةِ، قَالَ سَلْمَانُ: فَشَكَرْتُ اللَّهَ كَثِيراً، ثُمَّ قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! إِنِّي مُؤَجَّلٌ إِلَى عَهْدِهِمْ؟ قَالَ: يَا سَلْمَانُ! اقْرَأْ: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَيْكُمْ عِباداً لَنا أُولِي بَأْسٍ شَدِيدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّيارِ وَ كانَ وَعْداً مَفْعُولًا»، «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً».
قَالَ سَلْمَانُ: فَاشْتَدَّ بُكَائِي وَ شَوْقِي وَ قُلْتُ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! بِعَهْدٍ مِنْكَ؟ فَقَالَ: إِي، وَ الَّذِي أَرْسَلَ محمّداً! إِنَّهُ لَبِعَهْدٍ مِنِّي وَ بِعَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ تِسْعَةِ أَئِمَّةٍ، وَ كُلِّ مَنْ هُوَ مِنَّا وَ مَظْلُومٍ فِينَا، إِي، وَ اللَّهِ! يَا سَلْمَانُ! ثُمَّ لَيَحْضُرَنَّ إِبْلِيسُ وَ جُنُودُهُ وَ كُلُّ مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً، وَ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً، حَتَّى يُؤْخَذَ بِالْقِصَاصِ وَ الْأَوْتَارِ وَ الثَّارَاتِ
ص: 143
«وَ لا يَظْلِمُ رَبُّكَ أَحَداً»(1)، وَ یحَقِّقُ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ: «وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ»، «وَ نُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ نُرِيَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما كانُوا يَحْذَرُونَ»(2).
قَالَ سَلْمَانُ رِضَي اللَّهُ عَنْهُ: فَقُمْتُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ مَا يُبَالِي سَلْمَانُ مَتَى لَقِيَ الْمَوْتَ أَوْ لَقِيَهُ.(3)
از زاذان نقل است که گفت: جناب سلمان (علیه السلام) فرمود: روزی محضر مبارک رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدم، چون نظرشان به من افتاد، فرمودند: اى سلمان! خداوند (عزّ و جلّ)، هیچ پیامبر و رسولى را مبعوث نفرموده، جز اینكه براى او دوازده نقیب قرار داده، عرض كردم: اى رسول خدا! این مطلب را از اهل كتاب تورات و انجیل دانسته ام، حضرت فرمودند: ای سلمان! آیا می دانی آن دوازده تن که خداوند بعد از من برای پیشوایی برگزیده است، چه کسانی هستند؟ عرض کردم: خدا و پیامبرش بهتر می دانند!
حضرت فرمودند: ای سلمان! خداوند مرا از نور پاک خود آفرید، مرا خواند پس اطاعت کردم، و از نور من، علی را آفرید، او را نیز خواند پس او اطاعت کرد، سپس از نور من و علی، فاطمه (سلام الله علیها) را خلق نمود، و او را نیز خواند پس اطاعت کرد، آنگاه از نور من و علی و فاطمه، حسن و حسین (سلام الله علیهما) را آفرید، آن دو را نیز به بندگی و اطاعت خود
ص: 144
فراخواند پس آن ها نیز اطاعت کردند، پس خداوند (عزّ و جلّ) ما را به پنج اسم خود موسوم نمود، خدا محمود است و من محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) هستم، خدا علی است، این هم علی بن ابی طالب (سلام الله علیه) است، خدا فاطر السموات و الارض است، این هم فاطمه (سلام الله علیها) است، خداوند صاحب احسان است، این هم حسن (سلام الله علیه) است، و خداوند محسن است، این نیز حسین (سلام الله علیه) است.
از آن پس از نور ما و نور حسین (سلام الله علیه)، بقیّۀ امامان نه گانه را آفرید و آن ها را به پیروی از خود دعوت نمود، آن ها نیز پیش از آنکه آسمانی درست شود و زمینی پهن گردد و هوایی و آبی و فرشته ای و بشری باشد، پذیرفتند و خدا را اطاعت کردند، پس ما با علم خداوند، انواری بودیم، که او را پاک و منزّه می دانستیم و از او اطاعت می کردیم.
سلمان گفت: عرض کردم: ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدایتان! کسی که ایشان را بشناسد چه ثواب و پاداشی دارد؟ حضرت فرمودند: ای سلمان! هر کس ایشان را بشناسد و به حقیقت به آنان معرفت پیدا نماید و از آنان پیروی کند، و دوستان آن ها را دوست بدارد، و از دشمنان آنان بیزاری بجوید، به خدا قسم! با ما خواهد بود، هر جا ما وارد شویم، آن ها نیز وارد می شوند و هر جا مسکن کنیم، آن ها نیز ساکن می شوند.
عرض کردم: ای رسول خدا! آيا بدون شناختن نام هاى ایشان، ايمان به آن ها كافى است؟ فرمودند: نه، ای سلمان! عرض کردم: ای رسول خدا! پس آن ها را به من معرّفی فرمایید، حضرت فرمودند: آن ها را تا حسین دانستی (یعنی امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و امام حسن (سلام الله علیه)) بعد از حسین (سلام الله علیه)، آقاى عبادت كنندگان، علی بن الحسین (سلام الله علیهما)، و بعد از او فرزندش محمّد بن علی (سلام الله علیهما)، شکافندۀ علم اوّلین و آخرین از پیامبران و مرسلین، بعد از او فرزندش جعفر بن محمّد (سلام الله علیهما)، زبان صادق و گویای خداوند، بعد از او موسی بن جعفر (سلام الله علیهما)، فرو نشانندۀ غیظ و غضب خود به بردبارى و صبر در راه خدای متعال، بعد
ص: 145
از او علی بن موسی (سلام الله علیهما)، راضی به امر پروردگار، بعد از او محمّد بن علی (سلام الله علیهما)، برگزیدۀ خلق خدا، بعد از او علی بن محمّد (سلام الله علیهما)، راهنمای خلق به سوی خدا، بعد از او حسن بن علی (سلام الله علیهما)، صامت (خاموش) و امین بر اسرار خدا، و بعد از او فرزندش مهدی (سلام الله علیه)، ناطق و قائم بر حقّ خداوند (عزّ و جلّ) است.
سلمان گفت: پس من گریستم و عرض کردم: ای رسول خدا! سلمان کجاست که آن ها را درک کند؟ حضرت فرمودند: ای سلمان! تو و امثال تو، و هر كس كه آنان را حقيقتاً و با معرفت، دوست بدارد، ایشان را درک خواهید کرد.
سلمان گفت: خدا را بسیار شکر کردم و سپس عرض کردم: ای رسول خدا! آیا من تا زمان آن ها خواهم بود؟ حضرت فرمودند: ای سلمان! این آیه را بخوان: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولًا»، «ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفِیراً».
سلمان گفت: گریه من از روی شوق شدّت یافت و عرض کردم: ای رسول خدا! آیا این، در زمان شما خواهد بود؟ فرمودند: آری، سوگند به خدایى كه محمّد را فرستاده! در آن زمان، من و علی و فاطمه و حسن و حسین و نُه امام دیگر (سلام الله علیهم)، و هر كه از ما است و به خاطر ما به او ستم شده، همه یک جا جمع خواهیم شد.
آری، به خدا سوگند! ای سلمان! سپس شیطان و لشكریانش، و همچنین هر مؤمن خالص، و هر كافر واقعى، بیایند تا قصاص و انتقام ظلم ها و خون ها گرفته شود، و خداوند به هیچ کس ستم نكند، و ماییم تأویل این آیه: «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِینَ»، «وَ نُرِیَ فِرْعَوْنَ وَ هامانَ وَ جُنُودَهُما مِنْهُمْ ما کانُوا یَحْذَرُونَ»، سلمان گوید: از محضر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برخاستم و باکی نداشتم که چه زمانی به استقبال مرگ بروم و یا مرگ مرا ملاقات نماید.
ص: 146
شماره: 28
ثُمَّ رَدَدْناٰ لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَیْهِمْ وَاَمْدَدْناٰكُمْ بِاَمْواٰلٍ وَبَنٖینَ وَجَعَلْناٰكُمْ اَكْثَرَ نَفٖیرًا6
سپس شما را بر آن ها چیره مى كنیم و شما را به وسیلۀ دارایی ها و فرزندانى كمک خواهیم كرد و نفرات شما را بیشتر (از دشمن) قرار مى دهیم.
1_ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، ... فِي قَوْلِهِ: «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ»، خُرُوجُ الْحُسَيْنِ (سلام الله علیه) فِي سَبْعِينَ مِنْ أَصْحَابِهِ، عَلَيْهِمُ الْبَيْضُ، الْمُذَهَّبُ لِكُلِّ بَيْضَةٍ وَجْهَانِ، الْمُؤَدُّونَ إِلَى النَّاسِ أَنَّ هَذَا الْحُسَيْنَ (سلام الله علیه) قَدْ خَرَجَ حَتَّى لَا يَشُكَّ الْمُؤْمِنُونَ فِيهِ، وَ أَنَّهُ لَيْسَ بِدَجَّالٍ وَ لَا شَيْطَانٍ، وَ الْحُجَّةُ الْقَائِمُ بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ، فَإِذَا اسْتَقَرَّتِ الْمَعْرِفَةُ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ أَنَّهُ الْحُسَيْنُ (سلام الله علیه)، جَاءَ الْحُجَّةَ الْمَوْتُ، فَيَكُونُ الَّذِي يُغَسِّلُهُ وَ يُكَفِّنُهُ وَ يُحَنِّطُهُ وَ يَلْحَدُهُ فِي حُفْرَتِهِ الْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ (سلام الله علیهما)، وَ لَا يَلِي الْوَصِيَّ إِلَّا الْوَصِيُّ.(1)
از عبد اللَّه بن قاسم بطل نقل است كه گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: ... و مقصود از این سخن خدای متعال: «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَیهِمْ»، رجعت
ص: 147
امام حسین (سلام الله علیه) است، که همراه با هفتاد تن از یاران وفادار خود، كلاه خودهاى زرّین بر سر دارند، كه از هر دو رو طلاست، آن ها به مردم خبر مى دهند كه این شخص، امام حسین (سلام الله علیه) است كه رجعت نموده و بیرون آمده، تا هیچ مؤمنى در بارۀ آن حضرت شک و تردید نكند، و بدون تردید، او دجّال و شیطان نیست، و هنوز حجّت بن الحسن (سلام الله علیهما) میان مردم است، و چون در دل مؤمنان استوار شود كه او امام حسین (سلام الله علیه) است، اجل امام دوازدهم، كه حجّت خدا است، فرا می رسد، پس امام حسین (سلام الله علیه) خواهد بود، كه او را غسل مى دهد و كفن و حنوط مى كند، و به خاكش مى سپارد، چرا که عهده دار تجهیز جنازۀ وصىّ نشود، مگر وصىّ و امام.
2_ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه): إِنَّ أَوَّلَ مَنْ يَكُرُّ إِلَى الدُّنْيَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (سلام الله علیهما) وَ أَصْحَابُهُ، وَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ وَ أَصْحَابُهُ، فَيَقْتُلُهُمْ حَذْوَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ، ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه): «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً».(1)
از رفاعة بن موسى نقل است كه گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: اوّل كسى كه به دنیا برمى گردد، حضرت حسین بن علی (سلام الله علیهما) و اصحاب او هستند، و یزید و یارانش نیز بر می گردند، آنگاه بدون ذرّه اى كم و زیاد از آنان انتقام می گیرد، سپس حضرت این آیه را تلاوت فرمودند: «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَیهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ
ص: 148
بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِیراً».
3_ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ وَ زَيْدٍ الشَّحَّامِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، قَالا: سَمِعْنَاهُ يَقُولُ: إِنَّ أَوَّلَ مَنْ يَكُرُّ فِي الرَّجْعَةِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (سلام الله علیهما)، وَ يَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ أَرْبَعِينَ سَنَةً، حَتَّى يَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ.(1)
از معلّى بن خنیس و زید شحام نقل است كه گفتند: ما شنیدیم که حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) می فرمودند: همانا اوّل كسى كه در رجعت برمى گردد، حضرت امام حسین (سلام الله علیه) است، و چهل سال در دنیا می ماند، تا ابروهایش روى چشمانش را بگیرد.
ص: 149
شماره: 29
وَمَنْ كاٰنَ فٖی هٰذِهٖٓ اَعْمٰى فَهُوَ فِی الْءاٰخِرَةِ اَعْمٰى وَاَضَلُّ سَبٖیلًا72
امّا كسى كه در این جهان نابینا بوده است، در آخرت نیز نابینا و گمراه تر است!
عَنْ أَبِي بَصِیرٍ، عَنْ أَحَدِهِمَا (سلام الله علیهما)، فِي قَوْلِ اللهِ عزّ و جلّ: «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِیلًا»، قَالَ: فِي الرّجعة.(1)
از ابو بصیر نقل است که گفت: حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه)، یا حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه)، دربارۀ این فرمایش خداوند (عزّ و جلّ): «وَ مَنْ كانَ فِي هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبِیلًا»، فرمودند: این مربوط به رجعت است.
ص: 150
شماره: 30
ثُمَّ بَعَثْناٰهُمْ لِنَعْلَمَ اَیُّ الْحِزْبَیْنِ اَحْصٰى لِماٰ لَبِثُوٓا اَمَدًا12
پس از آن خواب آنان را برانگیختیم تا معلوم گردانیم كدام یک از آن دو گروه، مدّت درنگ در آن غار را بهتر احصا خواهند كرد.
رَوَى الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، قَالَ: يُخْرِجُ الْقَائِمُ (سلام الله علیه) مِنْ ظَهْرِ الْكُوفَةِ سَبْعَةً وَ عِشْرِينَ رَجُلًا، خَمْسَةَ عَشَرَ مِنْ قَوْمِ مُوسَى (علیه السلام)، الَّذِينَ كَانُوا «يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ يَعْدِلُونَ»(1)، وَ سَبْعَةً مِنْ أَهْلِ الْكَهْفِ، وَ يُوشَعَ بْنَ نُونٍ، وَ سَلْمَانَ، وَ أَبَا دُجَانَةَ الْأَنْصَارِيَّ، وَ الْمِقْدَادَ، وَ مَالِكاً الْأَشْتَرَ، فَيَكُونُونَ بَيْنَ يَدَيْهِ أَنْصَاراً وَ حُكَّاماً.(2)
از جناب مفضّل بن عمر نقل است كه گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: از پشت شهر كوفه بیست و هفت نفر، همراه با حضرت قائم (سلام الله علیه) بیرون می آیند، پانزده نفر از آنان، از قوم حضرت موسى (سلام الله علیه) می باشند، همان کسانی كه «به حق هدایت می كنند و به حق داورى می نمایند»، و هفت نفر آنان، از اصحاب
ص: 151
كهف هستند، و یوشع بن نون، و سلمان، و ابو دجانه انصارى، و مقداد، و مالک اشتر، می باشند، كه در دولت او، یاوران و حكمرانان او هستند.
توضیح: مرحوم علّامه شیخ مفید (قدّس سرّه) در كتاب «الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد» می فرماید: ... صبح روز بعد ابن زیاد (لعنت خدا بر او باد) دستور داد كه سر مقدّس امام حسین (سلام الله علیه) را، در همۀ كوچه هاى كوفه و میان قبائل بگردانند؛ پس نقل است كه زید بن ارقم گفت:
مُرَّ بِهِ عَلَيَّ وَ هُوَ عَلَى رُمْحٍ وَ أَنَا فِي غُرْفَةٍ، فَلَمَّا حَاذَانِي سَمِعْتُهُ يَقْرَأُ: «أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً»، فَقَفَّ، وَ اللَّهِ! شَعْرِي وَ نَادَيْتُ: رَأْسُكَ وَ اللَّهِ! يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! أَعْجَبُ وَ أَعْجَبُ.
سر امام حسین (سلام الله علیه) را، از نزدیک منزل من عبور دادند، در حالى كه بالاى نیزه قرار داشت، و من در آن وقت در میان اطاق نشسته بودم، هنگامى كه سر مقدّس آن حضرت، مقابل من رسید، شنیدم كه این آیۀ مباركه را قرائت مى فرمودند:
«أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِیمِ كانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً»، به خداوند قسم! از شنیدن این آیه موهاى بدنم راست شد، و گفتم: ای پسر رسول خدا! به خدا قسم! داستان سر مبارک شما، عجیب تر و عجیب تر است.(1)
ص: 152
مرحوم شیخ حرّ عاملی (قدّس سرّه) می فرماید: این از رجعت هم عجیب و غریب تر است، زیرا برگشتن روح در همۀ بدن، بسیار اتّفاق افتاده، امّا برگشتن روح به سر و زنده شدن سر، به تنهایی، بى سابقه است، پس هیچگاه اصل اعتقاد به رجعت را نباید بعید شمرد.(1)
ص: 153
شماره: 31
وَیَسْئَلُونَكَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ٭ۖ قُلْ سَاَتْلُوا عَلَیْكُمْ مِنْهُ ذِكْرًا83
و از تو (اى رسول) سؤال از ذو القرنین مى كنند، پاسخ ده كه من به زودى حكایتى از او برای شما خواهم خواند.
1_ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه): إِنَّ ذَا الْقَرْنَيْنِ كَانَ مَلِكاً عَادِلًا، فَأَحَبَّهُ اللَّهُ وَ نَاصَحَ لِلَّهِ فَنَصَحَهُ اللَّهُ، أَمَرَ قَوْمَهُ بِتَقْوَى اللَّهِ، فَضَرَبُوهُ عَلَى قَرْنِهِ بِالسَّيْفِ، فَغَابَ عَنْهُمْ مَا شَاءَ اللَّهُ، ثُمَّ رَجَعَ إِلَيْهِمْ فَدَعَاهُمْ إِلَى اللَّهِ، فَضَرَبُوهُ عَلَى قَرْنِهِ الْآخَرِ بِالسَّيْفِ، فَذَلِكَ قَرْنَاهُ، وَ فِيكُمْ مِثْلُهُ يَعْنِي نَفْسَهُ، لِأَنَّهُ ضُرِبَ عَلَى رَأْسِهِ ضَرْبَتَيْنِ، أَحَدُهُمَا يَوْمَ الْخَنْدَقِ، وَ الثَّانِي ضَرْبَةُ ابْنِ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ.(1)
حضرت امیرالمؤمنین علی (سلام الله علیه) فرمودند: همانا ذو القرنین پادشاهی عادل بود، از این رو خداوند او را دوست می داشت، او براى رضای خدا مردم را موعظه نمود، خداوند هم خیرخواه او بود، قوم خود را به پرهیزگارى و ترس از خدا فرمان داد، ولی آن ها با شمشیر به یک طرف پیشانیش زدند، كه بر اثر آن مدّتى از ایشان دور شد، سپس نزد آنان بازگشته و آنان را به پرستش خدای متعال دعوت نمود، ولی ضربت دیگرى با شمشیر به طرف دیگر پیشانیش زدند، و دو فرق او این دو بود (ذو القرنین، یعنى صاحب دو شاخ)، و در بین شما نیز، نظیر او هست، که منظور آن حضرت،
ص: 154
خودشان بود، که دو ضربت بر فرق مبارکشان وارد شد؛ یک ضربت در جنگ خندق، و دیگری ضربت ابن ملجم که لعنت خدا بر او باد.
2_ عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيِّ، قَالَ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) يَقُولُ: إِنَّ ذَا الْقَرْنَيْنِ كَانَ عَبْداً صَالِحاً، جَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ حُجَّةً عَلَى عِبَادِهِ، فَدَعَا قَوْمَهُ إِلَى اللَّهِ وَ أَمَرَهُمْ بِتَقْوَاهُ، فَضَرَبُوهُ عَلَى قَرْنِهِ، فَغَابَ عَنْهُمْ زَمَاناً، حَتَّى قِيلَ مَاتَ أَوْ هَلَكَ بِأَيِّ وَادٍ سَلَكَ، ثُمَّ ظَهَرَ وَ رَجَعَ إِلَى قَوْمِهِ، فَضَرَبُوهُ عَلَى قَرْنِهِ الْآخَرِ، وَ فِيكُمْ مَنْ هُوَ عَلَى سُنَّتِهِ وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَكَّنَ لِذِي الْقَرْنَيْنِ فِي الْأَرْضِ وَ جَعَلَ لَهُ مِنْ كُلِّ شَيْ ءٍ سَبَباً وَ بَلَغَ الْمَغْرِبَ وَ الْمَشْرِقَ، وَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى سَيَجْرِى سُنَّتَهُ فِي الْقَائِمِ مِنْ وُلْدِي، فَيُبَلِّغُهُ شَرْقَ الْأَرْضِ وَ غَرْبَهَا، حَتَّى لَا يَبْقَى مَنْهَلٌ وَ لَا مَوْضِعٌ مِنْ سَهْلٍ وَ لَا جَبَلٍ وَطِئَهُ ذُو الْقَرْنَيْنِ إِلَّا وَطِئَهُ، وَ يُظْهِرُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ كُنُوزَ الْأَرْضِ وَ مَعَادِنَهَا، وَ يَنْصُرُهُ بِالرُّعْبِ، فَيَمْلَأُ الْأَرْضَ بِهِ عَدْلًا وَ قِسْطاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً.(1)
از جناب جابر بن عبد اللَّه انصارى نقل است كه گفت: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم كه می فرمودند: ذو القرنین یكى از بندگان صالح بود، كه خداوند (عزّ و جلّ) او را براى بندگانش حجّت قرار داده بود، او قوم خود را به سوی خداوند دعوت نمود و آن ها را به تقوى فرمان داد، ولی آنان به پیشانی او ضربتی زدند، پس او هم مدّتى از آن ها پنهان شد، تا جایی که گفتند: او مرده یا هلاک شده، آیا به کدام وادی رفته؟
ص: 155
پس از مدّتى، بار دیگر ظاهر شد، و به میان قومش مراجعت كرد، ولی این بار به طرف دیگر پیشانی او ضروبه زدند.
آگاه باشید! كه در میان شما هم كسى هست كه مانند او خواهد بود، خداوند (عزّ و جلّ) به ذو القرنین قدرت فوق العاده اى داد، و سلطنت او تا شرق و غرب عالم پیش رفت، و خداوند تبارک و تعالی همین سنّت را در قائم (سلام الله علیه)، كه از فرزندان من است، جارى خواهد نمود، و سلطنت او را هم به شرق و غرب عالم خواهد رسانید، و هر جا كه مورد تصرّف ذو القرنین بوده، به تصرّف او هم خواهد رسید، خدای متعال گنج ها و معادن زمین را براى او ظاهر مى كند، و او را با رعب و ترس، یارى مى نماید، و زمین را پس از آن که از ظلم و جور پر شده باشد، آکنده از عدل و داد مى سازد.
توضیح: با توجّه به روایاتى كه می فرمایند: «هرچه در امّتهاى گذشته بوده، در این امّت هم هست»، و با توجّه به حكایت ذو القرنین و امثال آن، مى توان بر اثبات رجعت، استدلال نمود.
ص: 156
شماره: 32
وَاذْكُرْ فِی الْكِتاٰبِ اِسْماٰعٖیلَ٭ۚ اِنَّهُۥ كاٰنَ صاٰدِقَ الْوَعْدِ وَكاٰنَ رَسُولًا نَبِیًّا54
و در این كتاب (آسمانى) از اسماعیل (نیز) یاد كن، كه او در وعده هایش صادق، و رسول و پیامبر بود!
عَنْ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه): يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! أَخْبِرْنِي عَنْ إِسْمَاعِيلَ الَّذِي ذَكَرَهُ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ حَيْثُ يَقُولُ: «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِيلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا نَبِيًّا»، أَ كَانَ إِسْمَاعِيلَ بْنَ إِبْرَاهِيمَ (علیهما السلام)؟ فَإِنَّ النَّاسَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُ إِسْمَاعِيلُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ.
فَقَالَ (سلام الله علیه): إِنَّ إِسْمَاعِيلَ مَاتَ قَبْلَ إِبْرَاهِيمَ، وَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ حُجَّةً لِلَّهِ كُلَّهَا قَائِماً صَاحِبَ شَرِيعَةٍ، فَإِلَى مَنْ أُرْسِلَ إِسْمَاعِيلُ إِذَنْ؟
فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! فَمَنْ كَانَ؟ قَالَ (سلام الله علیه): ذَاكَ إِسْمَاعِيلُ بْنُ حِزْقِيلَ النَّبِيُّ (علیهما السلام)، بَعَثَهُ اللَّهُ إِلَى قَوْمِهِ، فَكَذَّبُوهُ فَقَتَلُوهُ وَ سَلَخُوا وَجْهَهُ، فَغَضِبَ اللَّهُ لَهُ عَلَيْهِمْ، فَوَجَّهَ إِلَيْهِ أَسْطَاطَائِيلَ مَلَكَ الْعَذَابِ، فَقَالَ لَهُ: يَا إِسْمَاعِيلُ! أَنَا أَسَطَاطَائِيلُ مَلَكُ الْعَذَابِ وَجَّهَنِي إِلَيْكَ رَبُّ الْعِزَّةِ لِأُعَذِّبَ قَوْمَكَ بِأَنْوَاعِ الْعَذَابِ إِنْ شِئْتَ، فَقَالَ لَهُ إِسْمَاعِيلُ: لَا حَاجَةَ لِي فِي ذَلِكَ، فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِ: فَمَا حَاجَتُكَ يَا إِسْمَاعِيلُ!؟ فَقَالَ: يَا رَبِّ! إِنَّكَ أَخَذْتَ الْمِيثَاقَ لِنَفْسِكَ بِالرُّبُوبِيَّةِ وَ لِمُحَمَّدٍ بِالنُّبُوَّةِ وَ لِأَوْصِيَائِهِ بِالْوَلَايَةِ وَ أَخْبَرْتَ خَيْرَ خَلْقِكَ بِمَا تَفْعَلُ أُمَّتُهُ بِالْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ (سلام الله علیهما) مِنْ بَعْدِ نَبِيِّهَا، وَ إِنَّكَ وَعَدْتَ
ص: 157
الْحُسَيْنَ (سلام الله علیه) أَنْ تَكُرَّهُ إِلَى الدُّنْيَا حَتَّى يَنْتَقِمَ بِنَفْسِهِ مِمَّنْ فَعَلَ ذَلِكَ بِهِ، فَحَاجَتِي إِلَيْكَ يَا رَبِّ! أَنْ تَكُرَّنِي إِلَى الدُّنْيَا حَتَّى أَنْتَقِمَ مِمَّنْ فَعَلَ ذَلِكَ بِي كَمَا تَكُرُّ الْحُسَيْنَ (سلام الله علیه)، فَوَعَدَ اللَّهُ إِسْمَاعِيلَ بْنَ حِزْقِيلَ ذَلِكَ، فَهُوَ يُكَرُّ مَعَ الْحُسَيْنِ (سلام الله علیه).(1)
از برید بن معاویة العجلى نقل است كه گفت: خدمت حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) عرض كردم: اى پسر رسول خدا! مرا از اسماعیل كه حق تعالى در كتاب خودش از او یاد كرده و فرموده: «وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِسْماعِیلَ إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ وَ كانَ رَسُولًا نَبِیا»، خبر دهید، آیا مقصود، اسماعیل بن ابراهیم (سلام الله علیهما) است، همان طور كه مردم این گونه مى پندارند، كه او اسماعیل بن ابراهیم (سلام الله علیهما) مى باشد؟
حضرت (سلام الله علیه) فرمودند: اسماعیل (سلام الله علیه)، قبل از حضرت ابراهیم (سلام الله علیه) از دنیا رفت، و جناب ابراهیم (سلام الله علیه) حجّت قائم حق تعالى، و صاحب شریعت بود، و با این حال، اسماعیل (سلام الله علیه) با چنین موقعیتى، به جانب چه كسانى مى توانست مبعوث شده باشد؟! راوى مى گوید: عرض كردم: پس اسماعیل در آیۀ مذكور چه كسى است؟
حضرت فرمودند: او، اسماعیل پسر حزقیل پیامبر مى باشد، كه خدای متعال او را به جانب قومش مبعوث نمود، و آن ها وى را تكذیب كرده و كشتند، و سپس پوست صورتش را كندند، پس خداوند به ایشان غضب نمود، و اسطاطائیل را، كه فرشتۀ عذاب است، بر او نازل كرد، فرشته عرضه داشت: اى اسماعیل! من اسطاطائیل فرشتۀ عذاب هستم، پروردگار (عزّ و جلّ) مرا نزد تو فرستاده، تا اگر بخواهی قوم تو را با انواع عذاب ها، عذاب نمایم، اسماعیل (سلام الله علیه) به او فرمود: ای اسطاطائیل! به این امر نیاز و احتیاجى ندارم.
ص: 158
پس حق تعالى به او وحى نمود: اى اسماعیل! حاجت تو چیست؟ اسماعیل عرض كرد: پروردگارا! تو برای خودت پیمان ربوبیّت گرفتی و برای حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) پیمان نبوّت و برای اوصیایش پیمان ولایت گرفتی، و مردم را به آنچه امّت پیامبرت پس از او با حسین بن علی (سلام الله علیه) انجام می دهند، خبر دادی و به حسین (سلام الله علیه) وعده دادی که او را به دنیا برگردانی تا اینکه به دست خود از کسانی که با او آن رفتار را داشتند، انتقام بگیرد. پروردگارا! حاجت من از تو این است که مرا به دنیا برگردانی تا من نیز از کسی که آن مصیبت را بر من وارد نمود، انتقام بگیرم، همان گونه که حسین (سلام الله علیه) رجعت خواهد نمود.
پس خدای متعال به اسماعیل بن حزقیل (علیهما السلام)، وعده داد، كه او را با حضرت حسین بن على (سلام الله علیهما) به دنیا برگرداند.
ص: 159
شماره: 33
وَمَنْ اَعْرَضَ عَنْ ذِكْرٖی فَاِنَّ لَهُۥ مَعٖیشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُۥ یَوْمَ الْقِیاٰمَةِ اَعْمٰى124
و هر كس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت و روز قیامت، او را نابینا محشور مى كنیم!»
عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه): عَنْ قَوْلِ اللَّهِ: «فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً»، قَالَ: هِيَ، وَ اللَّهِ! النُّصَّابُ، قَالَ: جُعِلْتُ فِدَاكَ! قَدْ رَأَيْنَاهُمْ دَهْرَهُمُ الْأَطْوَلَ فِي كِفَايَةٍ حَتَّى مَاتُوا، قَالَ: ذَلِكَ، وَ اللَّهِ! فِي الرَّجْعَةِ، يَأْكُلُونَ الْعَذَرَةَ.(1)
از معاویة بن عمار نقل است كه گفت: به حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) عرض كردم: مقصود این سخن خدای متعال: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْكاً»، چیست؟ حضرت فرمودند: به خدا قسم! این آیه در بارۀ نواصب (و دشمنان ما) است.
عرض كردم: فدایتان شوم! ما كه آن ها را همواره در ناز و نعمت دیده و مى بینیم و بدین گونه هم مى میرند، حضرت فرمودند: به خدا قسم! این، در هنگام رجعت
ص: 160
خواهد بود، كه در آن زمان آن ها نجاست می خورند.
توضیح: مرحوم طبرسى (قدّس سرّه) در كتاب (الاحتجاج) خود می نویسد: مؤمن الطاق، را با ابو حنیفه حكایات بسیاری است، از جمله اینكه روزى ابو حنیفه از مؤمن الطاق پرسید:
إِنَّكُمْ تَقُولُونَ بِالرَّجْعَةِ؟ قَالَ: نَعَمْ، قَالَ أَبُو حَنِیفَةَ: فَأَعْطِنِي الْآنَ أَلْفَ دِرْهَمٍ، حَتَّى أُعْطِیكَ أَلْفَ دِینَارٍ، إِذَا رَجَعْنَا، قَالَ الطَّاقِي لِأَبِي حَنِیفَةَ: فَأَعْطِنِي كَفِیلًا، بِأَنَّكَ تَرْجِعُ إِنْسَاناً، وَ لَا تَرْجِعُ خِنْزِیراً.(1)
اى ابو جعفر! آیا شما به رجعت عقیده دارید؟ گفت: آرى، ابو حنیفه از روى تمسخر گفت: پس، از این كیسۀ خود، هزار درهم به من قرض بده، تا وقتى من و تو در رجعت دوباره به دنیا برگشتیم، من به تو هزار دینار بپردازم! مؤمن الطاق به سرعت در جواب گفت: تو یک ضامن بیاور تا برایت ضمانت كند كه تو به صورت آدم به دنیا برمی گردى، تا من این مبلغ را به تو بدهم، چون من می ترسم كه تو به شكل خوک برگردى، و من نتوانم طلب خود را وصول نمایم!
ص: 161
شماره: 34
كُلُّ نَفْسٍ ذآٰئِقَةُ الْمَوْتِ٭ۗ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَیْرِ فِتْنَةً٭ۖ وَاِلَیْناٰ تُرْجَعُونَ35
هر كسى طعم مرگ را خواهد چشید و شما را با شرّ و خیر مورد آزمایش قرار می دهیم و همۀ شما به سوى ما بازگشت می كنید.
عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، قَالَ: لَيْسَ مِنْ مُؤْمِنٍ إِلَّا وَ لَهُ قَتْلَةٌ وَ مَوْتَةٌ، إِنَّهُ مَنْ قُتِلَ نُشِرَ حَتَّى يَمُوتَ، وَ مَنْ مَاتَ نُشِرَ حَتَّى يُقْتَلَ، ثُمَّ تَلَوْتُ عَلَى أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه) هَذِهِ الْآيَةَ: «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»، فَقَالَ: وَ مَنْشُورَةٌ، قُلْتُ: قَوْلُكَ وَ مَنْشُورَةٌ، مَا هُوَ؟ فَقَالَ: هَكَذَا نَزَلَ بِهَا جَبْرَئِيلُ عَلَى مُحَمَّدٍ (صلی الله علیه و آله و سلم): «كُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ _ الْمَوْتِ _ مَنْشُورَةٌ»، ثُمَّ قَالَ: مَا فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ أَحَدٌ بَرٌّ وَ لَا فَاجِرٌ إِلَّا وَ يُنْشَرُ، أَمَّا الْمُؤْمِنُونَ فَيُنْشَرُونَ إِلَى قُرَّةِ أَعْيُنِهِمْ، وَ أَمَّا الْفُجَّارُ فَيُنْشَرُونَ إِلَى خِزْيِ اللَّهِ إِيَّاهُمْ.(الحدیث)(1)
از جناب جابر بن یزید نقل است که گفت: حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) فرمودند: هیچ مؤمنی نیست مگر اینکه یک کشته شدن دارد و یک مرگ، همانا کسی که کشته شود، برمی گردد تا بمیرد و کسی که بمیرد، برمی گردد تا کشته شود، جابر بن یزید می گوید: سپس من این آیه را برای حضرت خواندم که فرمود: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ»، پس حضرت فرمودند: «و منشوره»، پرسیدم: منظور شما از عبارت «و منشوره» چیست؟
ص: 162
فرمودند: جبرئیل این آیه را این چنین بر حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل نمود: «کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ وَ مَنشورَةٌ.» سپس فرمودند: در این امّت هیچ نیکوکار و بدکاری نیست، مگر اینکه برمی گردد، امّا مؤمنان باز می گردند تا چشمشان روشن شود، ولی کفّار باز می گردند تا دچار عذاب الهی شوند.
تذکّر : البته شما می توانید در این زمینه، به کُدهای: 144/3 و 185/3 نیز مراجعه فرمائید.
ص: 163
شماره: 35
وَحَراٰمٌ عَلٰى قَرْیَةٍ اَهْلَكْناٰهآٰ اَنَّهُمْ لاٰ یَرْجِعُونَ95
و حرام است بر شهرها و آبادی هایى كه (بر اثر گناه) نابودشان كردیم (كه به دنیا بازگردند) آن ها هرگز باز نخواهند گشت!
فَقَالَ الصَّادِقُ (سلام الله علیه): كُلُّ قَرْيَةٍ أَهْلَكَ اللَّهُ أَهْلَهَا بِالْعَذَابِ لَا يَرْجِعُونَ فِي الرَّجْعَةِ، وَ أَمَّا يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَيَرْجِعُونَ الَّذِينَ مَحَضُوا الْإِيمَانَ مَحْضاً، وَ غَيْرُهُمْ مِمَّنْ لَمْ يَهْلِكُوا بِالْعَذَابِ وَ مَحَضُوا الْكُفْرَ مَحْضاً يَرْجِعُونَ.(1)
حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: هر شهری كه خداوند اهلش را به عذاب هلاک كرده است، در رجعت باز نمى گردند، امّا در قیامت برمى گردند، و در رجعت مؤمن خالص، و كافر خالص و آنان كه به عذاب خدا نمرده اند، برمى گردند.
نکته: اگر خوب دقّت كنید، متوجّه خواهید شد كه این آیۀ شریفه، یكی از بزرگترین دلایل، اثبات رجعت است، چون هیچ مسلمانى منكر آن نیست كه در قیامت همۀ مردم زنده می شوند، چه هلاک شده باشند و چه نشده باشند، پس
ص: 164
اینكه می فرماید: «کسانى كه هلاک شده اند برنمى گردند»، یعنی آن ها در رجعت برنمى گردند، ولی هلاک شدگان حتماً در قیامت برمى گردند تا به حسابشان رسیدگی شود و سپس در دوزخ، کیفر اعمال زشت خود را ببینند و به عذاب الهی دچار شوند.
ص: 165
شماره: 36
وَلَقَدْ كَتَبْناٰ فِی الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ اَنَّ الْاَرْضَ یَرِثُهاٰ عِباٰدِیَ الصّاٰلِحُونَ105
و ما بعد از تورات در زبور (داود) نوشتیم كه البته بندگان نیكوكار من ملک زمین را وارث و متصرّف خواهند شد.
1_ عَنْ أَبِي الْوَرْدِ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، قَالَ: قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»، هُمْ آلُ مُحَمَّدٍ (سلام الله علیهم).(1)
از ابو الورد نقل است كه گفت: حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) در بارۀ این فرمایش خداوند (عزّ و جلّ): «أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِی الصَّالِحُونَ»، فرمودند: مقصود از عباد صالح در این آیه، آل محمّد (سلام الله علیهم) هستند.
2_ مِنْ كِتَابِ عِلَلِ الشَّرَائِعِ، لِمُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ، وَ كَانَتْ عِنْدَنَا مِنْهُ نُسْخَةٌ قَدِيمَةٌ، قَالَ: أَخْبَرَ اللَّهُ تَعَالَى نَبِيَّهُ (صلی الله علیه و آله و سلم) فِي كِتَابِهِ مَا يُصِيبُ أَهْلَ بَيْتِهِ بَعْدَهُ مِنَ الْقَتْلِ وَ الْغَصْبِ وَ الْبَلَاءِ، ثُمَّ يَرُدُّهُمْ إِلَى الدُّنْيَا وَ يَقْتُلُونَ أَعْدَاءَهُمْ وَ يُمَلِّكُهُمُ الْأَرْضَ، وَ هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»، وَ قَوْلُهُ: «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»(2)، الْآيَةَ.(3)
ص: 166
مرحوم علّامه مجلسی (قدّس سرّه) از كتاب «علل الشرائع»، تألیف: محمّد بن على بن ابراهیم بن هاشم (قمی)، (فرزند صاحب تفسیر قمی) كه نسخۀ قدیمى آن نزد ایشان موجود بوده است، می نویسد: خداوند در قرآن به پیامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) خبر داد كه اهل بیتش بعد از او مبتلاى به كشته شدن، و غصب حقّشان، و گرفتاری هایی می شوند، و آنگاه خداوند آن ها را به دنیا برمی گرداند، و آن ها دشمنان خود را به مجازات اعمال و كردارشان می رسانند، و سپس خداوند زمین را در اختیار آن ها قرار می دهد، و این همان فرمایش خدای متعال است که فرمود: «وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ یرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ»، و این که فرمود: «وَعَدَ اللهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ».
ص: 167
شماره: 37
حَتّٰٓى اِذاٰ فَتَحْناٰ عَلَیْهِمْ باٰبًا ذاٰ عَذاٰبٍ شَدٖیدٍ اِذاٰ هُمْ فٖیهِ مُبْلِسُونَ77
تا زمانى كه درى از عذاب شدید به روى آنان بگشاییم، (و چنان گرفتار مى شوند كه) ناگهان به كلّى مأیوس گردند.
عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، قَالَ: ... وَ قَوْلَهُ: «حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِيدٍ»، هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (سلام الله علیه) إِذَا رَجَعَ فِي الرَّجْعَةِ.(1)
از جابر بن یزید نقل است كه گفت: حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) در بارۀ این فرمایش خدای متعال: «حَتَّى إِذا فَتَحْنا عَلَيْهِمْ باباً ذا عَذابٍ شَدِيدٍ»، فرمودند: او حضرت علی بن ابی طالب (سلام الله علیهما) است، هنگامی که در زمان رجعت، برمی گردد.
ص: 168
شماره: 38
اِنْ نَشَاْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّمآٰءِ ءاٰیَةً فَظَلَّتْ اَعْناٰقُهُمْ لَهاٰ خاٰضِعٖینَ4
ما اگر بخواهیم از آسمان آیت قهرى نازل گردانیم كه همه به جبر گردن زیر بار (ایمان به) آن فرود آرند.
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّماءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِينَ»، قَالَ: تَخْضَعُ لَهَا رِقَابُ بَنِي أُمَيَّةَ، قَالَ: ذَلِكَ بَارِزٌ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ، قَالَ: وَ ذَاكَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (سلام الله علیه)، يَبْرُزُ عِنْدَ زَوَالِ الشَّمْسِ عَلَى رُءُوسِ النَّاسِ سَاعَةً حَتَّى يَبْرُزَ وَجْهُهُ، وَ يَعْرِفُ النَّاسُ حَسَبَهُ وَ نَسَبَهُ؛ ثُمَّ قَالَ: أَمَا إِنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَيَخْتَبِيَنَّ الرَّجُلُ مِنْهُمْ إِلَى جَنْبِ شَجَرَةٍ، فَتَقُولُ: هَذَا رَجُلٌ مِنْ بَنِي أُمَيَّةَ فَاقْتُلُوهُ.(1)
از ابو بصیر نقل است كه گفت: از حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) در بارۀ این فرمایش خداوند (عزّ و جلّ): «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیهِمْ مِنَ السَّماءِ آیةً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ»، پرسیدم، حضرت فرمودند: گردن های بنی امیّه در برابر آن آیه خاضع
ص: 169
می شود، سپس فرمودند: آن آیه و نشانه، هنگام زوال خورشید آشکار می گردد، و آن آیه، علی بن ابی طالب (سلام الله علیه) است كه هنگام زوال خورشید، ساعتی بالای سر مردم آشكار می گردد، به گونه ای که صورت مبارکش هویدا می شود و مردم حسب و نسب او را می شناسند.
سپس فرمودند: آگاه باشید! که در آن ایّام، بنى امیّه آنقدر خوار مى شوند كه اگر یكى از آن ها در زیر درختى پنهان شود، آن درخت بانگ مى زند كه: اینجا یک نفر اموى است، او را بكشید.
ص: 170
شماره: 39
وَاِذاٰ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ اَخْرَجْناٰ لَهُمْ دآٰبَّةً مِنَ الْاَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ اَنَّ النّاٰسَ كاٰنُوا بِݘاٰیاٰتِناٰ لاٰ یُوقِنُونَ82
و هنگامى كه وعدۀ عذاب كافران به وقوع پیوندد (و یا زمان انتقام به ظهور قائم فرا رسد) جنبنده اى از زمین بیرون آریم كه با آنان تكلم كند، كه مردم به آیات ما (بعد از این) از روى یقین نمى گروند.
1_ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، قَالَ: انْتَهَى رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه) وَ هُوَ نَائِمٌ فِي الْمَسْجِدِ، قَدْ جَمَعَ رَمْلًا وَ وَضَعَ رَأْسَهُ عَلَيْهِ، فَحَرَّكَهُ، فَقَالَ: قُمْ، يَا دَابَّةَ اللَّهِ! فَقَالَ رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِهِ: يَا رَسُولَ اللَّهِ! أَ يُسَمِّي بَعْضُنَا بَعْضاً بِهَذَا الِاسْمِ؟ فَقَالَ: لَا، وَ اللَّهِ! مَا هُوَ إِلَّا لَهُ خَاصَّةً، وَ هُوَ الدَّابَّةُ الَّتِي ذَكَرَهَا اللَّهُ فِي كِتَابِهِ: «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ».
ثُمَّ قَالَ: يَا عَلِيُّ! إِذَا كَانَ آخِرُ الزَّمَانِ، أَخْرَجَكَ اللَّهُ فِي أَحْسَنِ صُورَةٍ، وَ مَعَكَ مِيسَمٌ تَسِمُ بِهِ أَعْدَاءَكَ.(الحدیث)(1)
از ابو بصیر نقل است كه گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: رسول
ص: 171
خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به امیر مؤمنان (سلام الله علیه) رسیدند در حالی که در مسجد خوابیده و مقداری رمل و خاک جمع کرده و به عنوان بالش زیر سر گذاشته بودند، پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) او را با پای خود تکان دادند و سپس فرمودند: برخیز، ای جنبندۀ خدا! پس مردی از اصحاب گفت: ای رسول خدا! آیا ما نیز می توانیم یکدیگر را به این نام بخوانیم؟
حضرت فرمودند: نه، به خدا قسم! این نام مخصوص علی (سلام الله علیه) است، او همان جنبنده اى است كه خدای متعال در کتابش فرموده: «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ».
سپس فرمودند: اى على! در آخر الزّمان، خداوند تو را به بهترین صورت بیرون می آورد، در حالى كه به وسیلۀ آهنى كه در دست دارى، دشمنانت را داغ و نشان خواهی زد.
2_ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه): قَالَ رَجُلٌ لِعَمَّارِ بْنِ يَاسِرٍ: يَا أَبَا الْيَقْظَانِ! آيَةٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ تَعَالَى قَدْ أَفْسَدَتْ قَلْبِي وَ شَكَّكَتْنِي، قَالَ عَمَّارٌ: وَ أَيَّةُ آيَةٍ هِيَ؟ قَالَ: قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى: «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ»، الْآيَةَ، فَأَيَّةُ دَابَّةٍ هَذِهِ؟
قَالَ عَمَّارٌ: وَ اللَّهِ! مَا أَجْلِسُ وَ لَا آكُلُ وَ لَا أَشْرَبُ حَتَّى أُرِيكَهَا، فَجَاءَ عَمَّارٌ مَعَ الرَّجُلِ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه) وَ هُوَ يَأْكُلُ تَمْراً وَ زُبْداً، فَقَالَ: يَا أَبَا الْيَقْظَانِ! هَلُمَّ، فَجَلَسَ عَمَّارٌ وَ أَقْبَلَ يَأْكُلُ مَعَهُ، فَتَعَجَّبَ الرَّجُلُ مِنْهُ، فَلَمَّا قَامَ عَمَّارٌ، قَالَ الرَّجُلُ: سُبْحَانَ اللَّهِ! يَا أَبَا الْيَقْظَانِ! حَلَفْتَ أَنَّكَ لَا تَأْكُلُ وَ لَا تَشْرَبُ وَ لَا تَجْلِسُ حَتَّى تُرِيَنِيهَا، قَالَ عَمَّارٌ: قَدْ أَرَيْتُكَهَا إِنْ كُنْتَ تَعْقِلُ.(1)
ص: 172
جناب على بن ابراهیم قمی در تفسیرش، از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) روایت كرده كه حضرت فرمودند: فرمود: مردی به عمّار یاسر گفت: ای ابا الیقظان! آیه ای در قرآن است که دلم را فاسد کرده و مرا به تردید و شک واداشته، عمّار گفت: کدام آیه؟ گفت: این سخن خدای متعال: «وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَیْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّهً مِنَ الْأَرْضِ تُکَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ کانُوا بِآیاتِنا لا یُوقِنُونَ»، این کدام جنبنده است؟ عمّار گفت: به خدا قسم! نمی نشینم و نمی خورم و نمی آشامم، تا او را به تو نشان دهم.
پس عمّار همراه آن مرد به محضر امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) شرفیاب شد، در حالی که حضرت مشغول تناول خرما و کره بودند، پس فرمودند: ای ابا الیقظان! جلو بیا(بفرما)، پس عمّار نشست و همراه آن حضرت شروع به خوردن کرد، پس آن مرد از کار عمّار تعجّب کرد، وقتی عمّار برخاست، مرد به او گفت: سبحان الله! ای ابا الیقظان! تو سوگند یاد کردی که نخوری و نیاشامی و ننشینی تا او را به من نشان بدهی، عمّار گفت: اگر خوب فکر می کنی می فهمی که من او را به تو نشان دادم.
ص: 173
شماره: 40
وَیَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ اُمَّةٍ فَوْجًا مِمَّنْ یُكَذِّبُ بِݘاٰیاٰتِناٰ فَهُمْ یُوزَعُونَ83
آن روز از هر امّتى جمعى را كه منكر آیات ما بودند، محشور می سازیم و آن ها باز داشته می شوند.
1_ عَنْ حَمَّادٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، قَالَ: مَا يَقُولُ النَّاسُ فِي هَذِهِ الْآيَةِ: «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً»؟ قُلْتُ: يَقُولُونَ: إِنَّهَا فِي الْقِيَامَةِ، قَالَ: لَيْسَ كَمَا يَقُولُونَ، إِنَّ ذَلِكَ فِي الرَّجْعَةِ، أَ يَحْشُرُ اللَّهُ فِي الْقِيَامَةِ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً وَ يَدَعُ الْبَاقِينَ، إِنَّمَا آيَةُ الْقِيَامَةِ قَوْلُهُ تَعَالَى: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً»(1).(الحدیث)(2)
از حمّاد نقل است که گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: مردم در بارۀ این آیۀ: «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً»، چه مى گویند؟ عرض كردم: می گویند این آیه دربارۀ قیامت است، حضرت فرمودند: چنین نیست! به راستى این آیه دربارۀ رجعت است، آیا خداوند در روز قیامت فقط گروهى از هر امّتی را محشور مى كند، و بقیه را رها مى سازد؟ آیه اى كه به قیامت مربوط است، این است كه مى فرماید: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً»، (و همۀ آنان (انسان ها) را برمى انگیزیم، و احدى از ایشان را فروگذار نخواهیم كرد».
ص: 174
2_ عَنِ الْمُفَضَّلِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً»، قَالَ: لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ قُتِلَ إِلَّا وَ يَرْجِعُ حَتَّى يَمُوتَ، وَ لَا يَرْجِعُ إِلَّا مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً، وَ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً.(1)
از جناب مفضّل بن عمر نقل است كه گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در بارۀ این فرمایش خداوند (عزّ و جلّ): «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً»، فرمودند: هر كدام از مؤمنین كه كشته شده باشد، در زمان رجعت برمى گردد، تا به مرگ عادى و طبیعی بمیرد، و رجعت مختصّ مؤمن محض و كافر محض است.
3_ تَفْسِيرُ النُّعْمَانِيِّ، فِيمَا رَوَاهُ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه)، قَالَ: وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَى مَنْ أَنْكَرَ الرَّجْعَةَ، فَقَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ»، أَيْ إِلَى الدُّنْيَا، فَأَمَّا مَعْنَى حَشْرِ الْآخِرَةِ، فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً».(الحدیث)(2)
مرحوم علّامۀ مجلسی (قدّس سرّه) به نقل از تفسیر نعمانی روایتی را از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) آورده که حضرت می فرمایند: امّا رد قول منکرین رجعت این آیه است که خداوند (عزّ و جلّ) فرموده: «وَ یَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ کُلِّ أُمَّهٍ فَوْجاً مِمَّنْ یُکَذِّبُ بِآیاتِنا فَهُمْ یُوزَعُونَ»، (و آن روز که از هر امّتی، گروهی از کسانی را که آیات ما را تکذیب کرده اند محشور می گردانیم، پس آنان نگاه
ص: 175
داشته می شوند تا همه به هم بپیوندند)، یعنی در دنیا محشور می شوند، امّا حشر در آخرت در این آیه است که خداوند (عزّ و جلّ) فرموده: «وَ حَشَرْناهُمْ فَلَمْ نُغادِرْ مِنْهُمْ أَحَداً»، (و آنان را گرد می آوریم و هیچ یک را فرو گذار نمی کنیم).
4_ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ يَعْنِي أَبَا بَصِيرٍ، قَالَ: قَالَ لِي أَبُو جَعْفَرٍ (سلام الله علیه): يُنْكِرُ أَهْلُ الْعِرَاقِ الرَّجْعَةَ؟ قُلْتُ: نَعَمْ، قَالَ: أَ مَا يَقْرَءُونَ الْقُرْآنَ: «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً»، الْآيَةَ.(1)
از ابو محمد یعنی ابو بصیر نقل است كه گفت: حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) به من فرمودند: آیا اهل عراق، رجعت را انكار می كنند؟ عرض كردم: آرى، حضرت فرمودند: مگر قرآن نمى خوانند كه می فرماید: «و روزى كه از هر امّتی دسته اى را محشور می كنیم».
5_ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ بْنِ هَاشِمٍ، مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآنِ الْعَزِيزِ، قَالَ: وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَى مَنْ أَنْكَرَ الرَّجْعَةَ، فَقَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً».(2)
از علی بن ابراهیم بن هاشم نقل است از تفسیر قرآن کریم، که گفت: و امّا رد قول کسی که منکر رجعت است، پس این فرمایش خداوند (عزّ و جلّ): «وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً»، می باشد.
ص: 176
شماره: 41
وَقُلِ الْحَمْدُ لِلّٰهِ سَیُرٖیكُمْ ءاٰیاٰتِهٖ فَتَعْرِفُونَهاٰ٭ۚ وَماٰ رَبُّكَ بِغاٰفِلٍ عَمّاٰ تَعْمَلُونَ93
بگو: حمد و ستایش مخصوص ذات خداست به زودى آیاتش را به شما نشان مى دهد تا آن را بشناسید و پروردگار تو از آنچه انجام مى دهید غافل نیست!
فِي تَفسِیرِ القُمِي: ... قَوْلِهِ: «سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها»، قَالَ: «أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةُ (سلام الله علیهم)، إِذَا رَجَعُوا يَعْرِفُهُمْ أَعْدَاؤُهُمْ إِذَا رَأَوْهُمْ، وَ الدَّلِيلُ عَلَى أَنَّ الْآيَاتِ هُمُ الْأَئِمَّةُ (سلام الله علیهم) قَوْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه): وَ اللَّهِ! مَا لِلَّهِ آيَةٌ أَكْبَرُ مِنِّي، فَإِذَا رَجَعُوا إِلَى الدُّنْيَا يَعْرِفُهُمْ أَعْدَاؤُهُمْ إِذَا رَأَوْهُمْ فِي الدُّنْيَا.(1)
در تفسیر على بن ابراهیم در بارۀ این آیه: «سَیرِیكُمْ آیاتِهِ فَتَعْرِفُونَها»، می گوید: منظور از «آیات»، امیرالمؤمنین و امامان (سلام الله علیهم) هستند، هنگامی که امیرالمؤمنین و ائمّۀ طاهرین (سلام الله علیهم) به دنیا رجعت می کنند، دشمنانی که آن ها را می بینند، آنان را می شناسند، و دلیل بر اینکه این «آیات» ائمّه (سلام الله علیهم) می باشند، این فرمایش امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) است که فرمودند: به خدا قسم! خدا را آیتی بزرگ تر از من نیست، پس وقتی که آن ذوات مقدّسه به دنیا باز گشتند، دشمنان آن ها، آنان را می شناسند.
ص: 177
شماره: 42
وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِی الْاَرْضِ وَنُرِیَ فِرْعَوْنَ وَهاٰماٰنَ وَجُنُودَهُماٰ مِنْهُمْ ماٰ كاٰنُوا یَحْذَرُونَ6
و حكومتشان را در زمین پابرجا سازیم و به فرعون و هامان و لشكریانشان، آنچه را از آن ها (بنى اسرائیل) بیم داشتند نشان دهیم!
رُوِيَ عَنِ الْبَاقِرِ،وَ الصَّادِقِ (سلام الله علیهما): أَنَّ فِرْعَوْنَ وَ هَامَانَ، هُنَا هُمَا شَخْصَانِ مِنْ جَبَابِرَةِ قُرَيْشٍ، يُحْيِيهِمَا اللَّهُ تَعَالَى عِنْدَ قِيَامِ الْقَائِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ (سلام الله علیهم) فِي آخِرِ الزَّمَانِ، فَيَنْتَقِمُ مِنْهُمَا بِمَا أَسْلَفَا.(1)
از حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) و حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) روایت است که در بارۀ آیۀ: «فِرعَون وَ هامان»، فرمودند: مقصود از «فرعون و هامان»، در این آیه، دو مرد جبّار و ظالم از قریش است، كه خداوند آن دو را، هنگام قیام قائم آل محمّد (سلام الله علیهم)، در آخر الزّمان، زنده می گرداند، تا به خاطر ظلمها و جنایاتشان، از آن دو انتقام می گیرد.
ص: 178
شماره: 43
اَفَمَنْ وَعَدْناٰهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لاٰقٖیهِ كَمَنْ مَتَّعْناٰهُ مَتاٰعَ الْحَیٰوةِ الدُّنْیاٰ ثُمَّ هُوَ یَوْمَ الْقِیاٰمَةِ مِنَ الْمُحْضَرٖینَ61
آیا كسى كه ما براى او وعدۀ نیک دادیم و البته به آن خواهد رسید، همانند كسى است كه او را از متاع زندگانى دنیا برخوردار كنیم؟ و روز قیامت از حاضران در عذاب گردد؟
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِيهِ»، قَالَ: الْمَوْعُودُ، عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (سلام الله علیه)، وَعَدَهُ اللَّهُ أَنْ يَنْتَقِمَ لَهُ مِنْ أَعْدَائِهِ فِي الدُّنْيَا، وَ وَعَدَهُ الْجَنَّةَ لَهُ وَ لِأَوْلِيَائِهِ فِي الْآخِرَةِ.(1)
حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در بارۀ این فرمایش خداوند (عزّ و جلّ): «أَ فَمَنْ وَعَدْناهُ وَعْداً حَسَناً فَهُوَ لاقِیهِ»، فرمودند: آن موعودى كه این وعده به او داده شده، حضرت على بن ابى طالب (سلام الله علیه) است، كه خداوند به او وعده داده است كه در دنیا (رجعت) از دشمنانش انتقام بگیرد، و در آخرت نیز به او و دوستانش وعدۀ بهشت داده است.
ص: 179
شماره: 44
اِنَّ الَّذٖی فَرَضَ عَلَیْكَ الْقُرْءاٰنَ لَرآٰدُّكَ اِلٰى مَعاٰدٍ٭ۚ قُلْ رَبّٖیٓ اَعْلَمُ مَنْ جآٰءَ بِالْهُدٰى وَمَنْ هُوَ فٖی ضَلاٰلٍ مُبٖینٍ85
آن كس كه قرآن را بر تو فرض كرد تو را به جايگاهت بازمی گرداند، بگو پروردگار من از همه بهتر می داند چه كسی هدايت آورده، و چه كسی در گمراهی آشکار است.
1_ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ (سلام الله علیهما)، فِي قَوْلِهِ: «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ»، قَالَ: يَرْجِعُ إِلَيْكُمْ نَبِيُّكُمْ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه) وَ الْأَئِمَّةُ (سلام الله علیهم).(1)
از ابو خالد کابلی نقل است که گفت: حضرت امام سجاد (سلام الله علیه)، دربارۀ این فرمایش خدای متعال: «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَیكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ»، فرمودند: مقصود، زمانی است که پیامبرتان (صلی الله علیه و آله و سلم) و امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و ائمّه (سلام الله علیهم)، به سوی شما بازمی گردند.
2_ عَنْ حَمَّادٍ، عَنْ حَرِيزٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، قَالَ: سُئِلَ عَنْ جَابِرٍ، فَقَالَ: رَحِمَ اللَّهُ جَابِراً! بَلَغَ مِنْ فِقْهِهِ أَنَّهُ كَانَ يَعْرِفُ تَأْوِيلَ هَذِهِ الْآيَةِ: «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ
ص: 180
إِلى مَعادٍ»، يَعْنِي الرَّجْعَةَ.(1)
از حمّاد، از حریز نقل است كه گفت: از حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه)، دربارۀ جابر سؤال شد؟ حضرت فرمودند: خداوند جابر را رحمت فرماید! علمش به جائى رسیده بود، كه تأویل این آیه را مى دانست: «إِنَّ الَّذِی فَرَضَ عَلَیكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ»، یعنی مى دانست كه این آیه مربوط به رجعت است.
3_ عَنْ أَبِي مَرْوَانَ، قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ»، قَالَ: فَقَالَ لِي: لَا، وَ اللَّهِ! لَا تَنْقَضِي الدُّنْيَا وَ لَا تَذْهَبُ حَتَّى يَجْتَمِعُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ عَلِيٌّ (سلام الله علیه) بِالثُّوَيَّةِ، فَيَلْتَقِيَانِ وَ يَبْنِيَانِ بِالثُّوَيَّةِ مَسْجِداً لَهُ اثْنَا عَشَرَ أَلْفَ بَابٍ، يَعْنِي مَوْضِعاً بِالْكُوفَةِ.(2)
از ابو مروان نقل است که گفت: از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) دربارۀ این فرمایش خداوند (عزّ و جلّ): « إِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ» پرسیدم؛ حضرت به من فرمودند: نه، به خدا قسم! دنیا تمام نمی شود و عمر آن به سر نمی رسد، تا اینکه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (سلام الله علیه) در منطقۀ «ثویّه» جمع شده و در آن جا مسجدی بنا
ص: 181
می کنند که دوازده هزار درب دارد، و «ثویّه» نام منطقه ای در کوفه است.
4_ عَنِ الْمُعَلَّى بْنِ خُنَيْسٍ، قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه): أَوَّلُ مَنْ يَرْجِعُ إِلَى الدُّنْيَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (سلام الله علیهما)، فَيَمْلِكُ حَتَّى يَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ مِنَ الْكِبَرِ، قَالَ: فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه): فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ»، قَالَ: نَبِيُّكُمْ (صلی الله علیه و آله و سلم) رَاجِعٌ إِلَيْكُمْ.(1)
از معلّی بن خنیس نقل است که گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) به من فرمودند: نخستین کسی که به دنیا بازمی گردد، حسین بن علی (سلام الله علیهما) است، پس او آن قدر سلطنت می کند که از پیری، ابروانش به روی دیدگانش می افتد، سپس حضرت صادق (سلام الله علیه) فرمودند: در بارۀ این سخن خداوند (عزّ و جلّ): «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرادُّکَ إِلی مَعادٍ»، مقصود، پیامبر شما (صلی الله علیه و آله و سلم) است که به دنیا برمی گردد.
5_ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه)، قَالَ: وَ أَمَّا الرَّدُّ عَلَى مَنْ أَنْكَرَ الرَّجْعَةَ ... وَ قَوْلِهِ سُبْحَانَهُ: «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لَرادُّكَ إِلى مَعادٍ»، أَيْ رَجْعَةِ الدُّنْيَا.(الحدیث)(2)
از حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) روایت است که فرمودند: و امّا کسی که رجعت را انکار کند این کلام خدا آن را رد می کند که خدای سبحان فرموده: «إِنَّ الَّذِي فَرَضَ عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لَرَادُّکَ إِلَی مَعَادٍ»، یعنی بازگشت و رجعت به دنیا.
ص: 182
شماره: 45
وَلَنُذٖیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذاٰبِ الْاَدْنٰى دُونَ الْعَذاٰبِ الْاَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ21
به آنان از عذاب نزدیک (عذاب این دنیا) پیش از عذاب بزرگ (آخرت) مى چشانیم، شاید بازگردند!
1_ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ، قَالَ: سَأَلْتُ سَيِّدِيَ الصَّادِقَ (سلام الله علیه): هَلْ لِلْمَأْمُورِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِيِّ (سلام الله علیه) مِنْ وَقْتٍ مُوَقَّتٍ يَعْلَمُهُ النَّاسُ؟ فَقَالَ: حَاشَ لِلَّهِ! أَنْ يُوَقِّتَ ظُهُورَهُ بِوَقْتٍ يَعْلَمُهُ شِيعَتُنَا ... إلی أن قال:
قَالَ الْمُفَضَّلُ: يَا مَوْلَايَ! إِنَّ مِنْ شِيعَتِكُمْ مَنْ لَا يَقُولُ بِرَجْعَتِكُمْ، فَقَالَ (سلام الله علیه): إِنَّمَا سَمِعُوا قَوْلَ جَدِّنَا رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ نَحْنُ سَائِرَ الْأَئِمَّةِ، نَقُولُ: «وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ»، قَالَ الصَّادِقُ (سلام الله علیه): الْعَذَابُ الْأَدْنَى عَذَابُ الرَّجْعَةِ، وَ الْعَذَابُ الْأَكْبَرُ عَذَابُ يَوْمِ الْقِيَامَةِ الَّذِي: «تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»(1).(الحدیث)(2)
مرحوم علّامۀ مجلسی (قدّس سرّه) روایتی طولانی را از جناب مفضّل بن عمر نقل نموده كه
ص: 183
مفضّل در آن، از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در بارۀ حضرت مهدی (سلام الله علیه) و نحوۀ ظهور و قیام و یاران ایشان و اخبار آخر الزمان پرسش هایی نموده که این روایت اینگونه شروع می شود که مفضّل گفت: از آقایم حضرت صادق (سلام الله علیه) پرسیدم: آیا مأموریت حضرت مهدی (سلام الله علیه) وقت معیّنی دارد که باید مردم بدانند کی خواهد بود؟ حضرت فرمودند: حاشا! که خداوند وقت ظهور او را طوری معیّن کند که شیعیان ما آن را بدانند ... تا آن جا كه مفضّل گفت: عرض كرد: آقای من! بعضى از شیعیان شما به رجعت شما عقیده ندارند، حضرت فرمودند: آیا آن ها سخن جدّ ما پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و گفتۀ ما ائمّه را نشنیده اند كه می گوئیم: «وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»، یعنى: به جاى عذاب بزرگ تر، عذاب نزدیک تر به آن ها مى چشانیم تا شاید برگردند.
اى مفضّل! عذاب نزدیک تر، رجعت آل محمّد (سلام الله علیهم)، و عذاب بزرگ تر عذاب روز قیامت است، همان روزی كه خدا مى فرماید: «یوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ»، یعنى: روز قیامت روزى است كه اوضاع زمین و آسمان ها دگرگون می گردد و همه در پیشگاه خداوند حاضر می شوند.
2_ فِي تَفسِيرِ القُمّي، فِي قَولِهِ تَعَالَی: «وَ لَنُذِيقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ»، قَالَ: الْعَذَابُ الْأَدْنَى عَذَابُ الرَّجْعَةِ بِالسَّيْفِ، وَ مَعْنَى قَوْلِهِ: «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ»، أَيْ يَرْجِعُونَ فِي الرَّجْعَةِ حَتَّى يُعَذَّبُوا.(1)
ص: 184
در تفسیر قمی، جناب علی بن ابراهیم در بارۀ این فرمایش خدای متعال: «وَ لَنُذِیقَنَّهُمْ مِنَ الْعَذابِ الْأَدْنى دُونَ الْعَذابِ الْأَكْبَرِ»، می فرماید: عذاب نزدیک، عذاب رجعت می باشد که با شمشیر است، و منظور از: «لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»، یعنی در رجعت برمی گردند، تا عذاب شوند.
ص: 185
شماره: 46
اَوَلَمْ یَرَوْا اَنّاٰ نَسُوقُ الْمآٰءَ اِلَى الْاَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهٖ زَرْعًا تَاْكُلُ مِنْهُ اَنْعاٰمُهُمْ وَاَنْفُسُهُمْ٭ۚ اَفَلاٰ یُبْصِرُونَ27
مگر نمى بینند كه ما آب را در زمین خشک جارى می سازیم و با آن كشت را به ثمر می رسانیم، تا از محصول آن چهار پایان آن ها و هم خودشان تغذیه كنند؟ آیا باز هم نمى بینند؟
فِي تَفسِیرِ القُمِّي، فِي قَولِهِ تَعَالَی: «أَ وَ لَمْ یرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ»، قَالَ: الأَرضُ الخَرَابِ، وَ هُوَ مَثَلٌ ضَرَبَهُ اللهُ عَزَّ وَجَلَّ فِي الرَّجعَةِ وَ القَائِمِ (سلام الله علیه)، فَلَمَّا أَخبَرَهُم رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بِخَبرِ الرَّجعَةِ، قَالُوا: «مَتى هذَا الْفَتْحُ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ»(1).(2)
در تفسیر قمی در بارۀ این سخن خدای متعال: «أَ وَ لَمْ یرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْماءَ إِلَى الْأَرْضِ الْجُرُزِ»، می فرماید: زمین ویران، مثَلى است كه خداوند دربارۀ رجعت و حضرت قائم (سلام الله علیه)، زده است، چون هنگامی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) قضیۀ رجعت را به آنان خبر دادند، آنان گفتند: «اگر راست مى گوئید این فتح و پیروزی در چه زمانی روی می دهد؟»
ص: 186
شماره: 47
وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا اَصْحاٰبَ الْقَرْیَةِ اِذْ جآٰءَهَا الْمُرْسَلُونَ13 اِذْ اَرْسَلْنآٰ اِلَیْهِمُ اثْنَیْنِ فَكَذَّبُوهُماٰ فَعَزَّزْناٰ بِثاٰلِثٍ فَقاٰلُوٓا اِنّآٰ اِلَیْكُمْ مُرْسَلُونَ14
براى این مردم حال آن قریه را مَثَل بزن كه رسولان حق براى هدایت آن ها آمدند.(13) كه نخست دو تن از رسولان را فرستادیم و چون تكذیب كردند باز رسول سوّمى براى مدد و نصرت، مأمور كردیم، و همه گفتند: ما (از جانب خدا) به رسالت براى هدایت شما آمده ایم.
عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِی، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ تَفْسِیرِ هَذِهِ الْآیةِ: «وَ اضْرِبْ لَهُمْ مَثَلاً أَصْحابَ الْقَرْیةِ إِذْ جاءَهَا الْمُرْسَلُونَ»، «إِذْ أَرْسَلْنا إِلَیهِمُ اثْنَینِ فَكَذَّبُوهُما فَعَزَّزْنا بِثالِثٍ فَقالُوا إِنَّا إِلَیكُمْ مُرْسَلُونَ»، فَقَالَ: بَعَثَ اللهُ رَجُلَینِ إِلَى أَهْلِ مَدِینَةِ أَنْطَاكِیةَ، فَجَاءَاهُمْ بِمَا لَا یعْرِفُونَهُ، فَغَلَّظُوا عَلَیهِمَا فَأَخَذُوهُمَا وَ حَبَسُوهُمَا فِي بَیتِ الْأَصْنَامِ، فَبَعَثَ اللهُ الثَّالِثَ فَدَخَلَ الْمَدِینَةَ، فَقَالَ: أَرْشِدُونِي إِلَى بَابِ الْمَلِكِ.
قَالَ: فَلَمَّا وَقَفَ عَلَى بَابِ الْمَلِكِ، قَالَ: أَنَا رَجُلٌ كُنْتُ أَتَعَبَّدُ فِي فَلَاةٍ مِنَ الْأَرْضِ وَ قَدْ أَحْبَبْتُ أَنْ أَعْبُدَ إِلَهَ الْمَلِكِ، فَأَبْلَغُوا كَلَامَهُ الْمَلِكَ، فَقَالَ: أَدْخِلُوهُ إِلَى بَیتِ الْآلِهَةِ، فَأَدْخَلُوهُ فَمَكَثَ سَنَةً مَعَ صَاحِبَیهِ، فَقَالَ لَهُمَا: بِهَذَا نَنْقُلُ قَوْماً مِنْ دِینٍ إِلَى دِینٍ لَا بِالْخُرْقِ أَ فَلَا رَفَقْتُمَا، ثُمَّ قَالَ لَهُمَا: لَا تُقِرَّانِ بِمَعْرِفَتِي.
ثُمَّ أُدْخِلَ عَلَى الْمَلِكِ، فَقَالَ لَهُ الْمَلِكُ: بَلَغَنِی أَنَّكَ كُنْتَ تَعْبُدُ إِلَهِي، فَلَمْ أَزَلْ وَ أَنْتَ أَخِي فَسَلْنِي حَاجَتَكَ، قَالَ: مَا لِي حَاجَةٌ، أَیهَا الْمَلِكُ! وَ لَكِنْ رَجُلَینِ رَأَیتُهُمَا فِي
ص: 187
بَیتِ الْآلِهَةِ فَمَا حَالُهُمَا؟
قَالَ الْمَلِكُ: هَذَانِ رَجُلَانِ أَتَیانِي یُضِلَّانِ عَنْ دِینِي وَ یَدْعُوَانِ إِلَى إِلهٍ سَمَاوِيٍّ.
فَقَالَ: أَیهَا الْمَلِكُ! فَمُنَاظَرَةٌ جَمِیلَةٌ، فَإِنْ یكُنِ الْحَقُّ لَهُمَا اتَّبَعْنَاهُمَا، وَ إِنْ یكُنِ الْحَقُّ لَنَا دَخَلَا مَعَنَا فِي دِینِنَا، فَكَانَ لَهُمَا مَا لَنَا وَ عَلَیهِمَا مَا عَلَینَا.
قَالَ: فَبَعَثَ الْمَلِكُ إِلَیهِمَا، فَلَمَّا دَخَلَا إِلَیهِ، قَالَ لَهُمَا صَاحِبُهُمَا: مَا الَّذِي جِئْتُمَانِي بِهِ؟
قَالا: جِئْنَا نَدْعُو إِلَى عِبَادَةِ اللهِ، الَّذِی خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ وَ یَخْلُقُ فِي الْأَرْحَامِ مَا یَشَاءُ وَ یُصَوِّرُ كَیفَ یَشَاءُ وَ أَنْبَتَ الْأَشْجَارَ وَ الثِّمَارَ وَ أَنْزَلَ الْقَطْرَ مِنَ السَّمَاءِ.
قَالَ: فَقَالَ لَهُمَا: إِلَهُكُمَا هَذَا الَّذِي تَدْعُوَانِ إِلَیهِ وَ إِلَى عِبَادَتِهِ إِنْ جِئْنَاكُمَا بِأَعْمَى یَقْدِرُ أَنْ یَرُدَّهُ صَحِیحاً؟
قَالا: إِنْ سَأَلْنَاهُ أَنْ یَفْعَلَ فَعَلَ إِنْ شَاءَ.
قَالَ: أَیُّهَا الْمَلِكُ! عَلَيَّ بِأَعْمَى لَا یُبْصِرُ قَطُّ، قَالَ: فَأُتِيَ بِهِ، فَقَالَ لَهُمَا: ادْعُوا إِلَهَكُمَا أَنْ یَرُدَّ بَصَرَ هَذَا، فَقَامَا وَ صَلَّیا رَكْعَتَینِ، فَإِذَا عَینَاهُ مَفْتُوحَتَانِ وَ هُوَ یَنْظُرُ إِلَى السَّمَاءِ.
فَقَالَ: أَیُّهَا الْمَلِكُ! عَلَيَّ بِأَعْمَى آخَرَ، فَأُتِيَ بِهِ، قَالَ: فَسَجَدَ سَجْدَةً، ثُمَّ رَفَعَ رَأْسَهُ فَإِذَا الْأَعْمَى بَصِیرٌ.
فَقَالَ: أَیُّهَا الْمَلِكُ! حُجَّةٌ بِحُجَّةٍ، عَلَيَّ بِمُقْعَدٍ، فَأُتِيَ بِهِ، فَقَالَ لَهُمَا: مِثْلَ ذَلِكَ فَصَلَّیا وَ دَعَوَا اللهَ، فَإِذَا الْمُقْعَدُ قَدْ أُطْلِقَتْ رِجْلَاهُ وَ قَامَ یَمْشِي.
فَقَالَ: أَیُّهَا الْمَلِكُ! عَلَيَّ بِمُقْعَدٍ آخَرَ، فَأُتِيَ بِهِ، فَصَنَعَ بِهِ كَمَا صَنَعَ أَوَّلَ مَرَّةٍ، فَانْطَلَقَ الْمُقْعَدُ.
فَقَالَ: أَیُّهَا الْمَلِكُ! قَدْ أَتَیَا بِحُجَّتَینِ وَ أَتَینَا بِمِثْلِهِمَا، وَ لَكِنْ بَقِيَ شَي ءٌ وَاحِدٌ، فَإِنْ
ص: 188
كَانَ هُمَا فَعَلَاهُ، دَخَلْتُ مَعَهُمَا فِي دِینِهِمَا.
ثُمَّ قَالَ: أَیُّهَا الْمَلِكُ! بَلَغَنِي أَنَّهُ كَانَ لِلْمَلِكِ، ابْنٌ وَاحِدٌ وَ مَاتَ، فَإِنْ أَحْیَاهُ إِلَهُهُمَا، دَخَلْتُ مَعَهُمَا فِي دِینِهِمَا، فَقَالَ لَهُ الْمَلِكُ: وَ أَنَا أَیْضاً مَعَكَ، ثُمَّ قَالَ لَهُمَا: قَدْ بَقِیَتْ هَذِهِ الْخَصْلَةُ الْوَاحِدَةُ، قَدْ مَاتَ ابْنُ الْمَلِكِ فَادْعُوا إِلَهَكُمَا أَنْ یُحْیِیَهُ.
قَالَ: فَخَرَّا سَاجِدَینِ لِلهِ وَ أَطَالا السُّجُودَ، ثُمَّ رَفَعَا رَأْسَیْهِمَا، وَ قَالا لِلْمَلِكِ: ابْعَثْ إِلَى قَبْرِ ابْنِكَ، تَجِدْهُ قَدْ قَامَ مِنْ قَبْرِهِ، إِنْ شَاءَ اللَهُ.
قَالَ: فَخَرَجَ النَّاسُ یَنْظُرُونَ فَوَجَدُوهُ قَدْ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهِ یَنْفُضُ رَأْسَهُ مِنَ التُّرَابِ، قَالَ: فَأُتِيَ بِهِ إِلَى الْمَلِكِ، فَعَرَفَ أَنَّهُ ابْنُهُ، فَقَالَ لَهُ: مَا حَالُكَ یَا بُنَيَّ!؟
قَالَ: كُنْتُ مَیِّتاً، فَرَأَیْتُ رَجُلَینِ بَیْنَ یَدَيْ رَبِّيَ السَّاعَةَ سَاجِدَیْنِ، یَسْأَلَانِهِ أَنْ یُحْیِیَنِي فَأَحْیَانِي، قَالَ: یَا بُنَيَّ! فَتَعْرِفُهُمَا إِذَا رَأَیْتَهُمَا؟ قَالَ: نَعَمْ.
قَالَ: فَأَخْرَجَ النَّاسَ جُمْلَةً إِلَى الصَّحْرَاءِ، فَكَانَ یَمُرُّ عَلَیهِ رَجُلٌ رَجُلٌ، فَیَقُولُ لَهُ أَبُوهُ: اُنْظُرْ، فَیَقُولُ: لَا، لَا، ثُمَّ مَرَّ عَلَیْهِ بِأَحَدِهِمَا بَعْدَ جَمْعٍ كَثِیرٍ، فَقَالَ: هَذَا أَحَدُهُمَا وَ أَشَارَ بِیَدِهِ إِلَیْهِ، ثُمَّ مَرَّ أَیْضاً بِقَوْمٍ كَثِیرِیْنَ، حَتَّى رَأَى صَاحِبَهُ الْآخَرَ، فَقَالَ: وَ هَذَا الْآخَرُ.
قَالَ: فَقَالَ النَّبِيُّ صَاحِبُ الرَّجُلَینِ: أَمَّا أَنَا فَقَدْ آمَنْتُ بِإِلَهِكُمَا، وَ عَلِمْتُ أَنَّ مَا جِئْتُمَا بِهِ هُوَ الْحَقُّ، فَقَالَ الْمَلِكُ: وَ أَنَا أَیْضاً آمَنْتُ بِإِلَهِكُمَا، وَ آمَنَ أَهْلُ مَمْلَكَتِهِ كُلُّهُمْ.(1)
از جناب ابو حمزۀ ثمالی نقل است كه گفت: حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) در پاسخ به سؤال از آیۀ «و براى آنان مَثَل بزن داستان مردم آن شهرى را كه رسولان بدان جا آمدند»،
ص: 189
«آنگاه كه دو تن سوى آنان فرستادیم ولى آن دو را دروغگو خواندند تا با فرستادۀ سوّمین آنان را تأیید كردیم. پس رسولان گفتند : ما به سوى شما به پیامبرى فرستاده شده ایم»، فرمودند: خداوند دو مرد به سوى مردم شهر انطاكیه فرستاد، و آنان براى مردم چیزهایى (سخنانى) آوردند كه برایشان ناآشنا و بیگانه بود، لذا بر آن دو خشم گرفتند و آن ها را دستگیر و در بتكده زندانى كردند.
آنگاه خداوند فرستادۀ سوّمى را به سوی آنان فرستاد، و او وارد شهر شد و گفت: مرا به كاخ پادشاه راهنمایى كنید، وقتى بر درگاه پادشاه ایستاد، گفت: من مردى هستم كه روزگار خود را در بیابانى به عبادت مى گذراندم، امّا علاقه مند شدم كه خداى پادشاه را بپرستم.
سخن او را به گوش پادشاه رساندند، شاه گفت: او را به خانۀ خدایان (بتكده) ببرید، آن مرد را به آن جا بردند، او یک سال با دو یار خود در آن جا ماند و به آن دو گفت: با مهارت و هوشیارى است كه مى توان مردى را از دینى به دین دیگر درآورد، چرا از راه مدارا وارد نشدید! سپس به آنان گفت: چنان وانمود كنید كه مرا نمى شناسید.
آنگاه او را به حضور پادشاه بردند، پادشاه به او گفت: شنیده ام كه تو خداى مرا مى پرستیدى، از این پس تو برادر من هستى، حالا بگو چه مى خواهى؟
مرد گفت: پادشاها! من حاجتى ندارم، امّا در معبد خدایان، دو مرد دیدم، آن ها چه كرده اند؟
پادشاه گفت: این دو مرد نزد من آمده اند و مى گویند دین من باطل است و مرا به سوى خدایى آسمانى دعوت مى كنند.
مرد گفت: پادشاها! مناظره اى نیكو (منطقى) ترتیب دهید، تا اگر حق با آن دو بود ما پیرو آنان شویم، و اگر حق با ما بود، آن ها به دین و آیین ما درآیند.
ص: 190
پادشاه در پى آن دو نفر فرستاد، چون بر او وارد شدند، دوست آن دو به ایشان گفت: شما براى چه آمده اید؟
گفتند: آمده ایم تا شما را به عبادت و پرستش خداوندى دعوت كنیم كه آسمان ها و زمین را آفریده و در رحِم مادران آنچه را بخواهد مى آفریند و آن گونه که بخواهد شكل مى دهد و درختان و میوه ها را مى رویاند و از آسمان باران مى فرستد.
او به آن دو نفر گفت: آیا این خداى شما كه به او و عبادتش دعوت مى كنید، اگر نابینایى را بیاوریم مى تواند بینایش گرداند؟
گفتند: اگر از او تقاضا كنیم كه این كار را بكند، و او بخواهد، البته چنین مى كند.
آن مرد گفت: پادشاها! شخص نابینایى را كه هیچگاه بینایى نداشته است، برایم بیاورید، چنین شخصى را آوردند، به آن دو گفت: از خدایتان بخواهید بینایى این مرد را به او برگرداند.
آن دو برخاستند و دو ركعت نماز خواندند، ناگهان هر دو چشم آن نابینا باز شد، و به آسمان مى نگریست.
آن مرد گفت: پادشاها! بگو نابیناى دیگرى بیاورند، پس نابینای دیگرى آوردند، خود آن مرد سجده اى كرد و سپس سر از سجده برداشت، ناگهان آن نابینا، بینا شد.
آن مرد گفت: پادشاها! این هم حجّتى از ما بود در برابر حجّت آنان، اكنون شخصی زمین گیر و فلج را نزد من بیاورید، چنین کردند و دوباره از آن دو خواست که سلامتی این شخص را نیز به او بازگردانند، پس نماز گزاردند و خداوند را خوانند، به یک باره پاهای شخص زمین گیر آزاد شدند و او برخواست و به راه افتاد.
او گفت: ای پادشاه! زمین گیر دیگری را نزد من بیاورید، آورده شد و آن مرد با او چنان کرد که بار پیش کرده بود، پس زمین گیر به راه افتاد، آن مرد گفت: ای پادشاه!
ص: 191
دو دلیل آوردند و ما نیز مانندشان را آوردیم، ولی یک چیز باقی مانده است که اگر آن دو انجام دهند، با هم به کیش و آئین شان درخواهیم آمد.
سپس گفت: ای پادشاه! مرا خبر رسیده که شما تک پسری داشته اید که وفات نموده، پس اگر خدای این دو شخص او را زنده گرداند همراه آنان دینشان را خواهیم پذیرفت، پادشاه به او گفت: من نیز با تو هم عقیده ام، آن گاه به آن دو گفت: یک هدف باقی مانده است، پسر پادشاه وفات نموده است، پس خدای خویش را بخوانید تا او را زنده گرداند.
پس آن دو مرد سجده کنان به درگاه خداوند بر زمین افتادند و سجده ای طولانی انجام دادند، سپس سرشان را از سجده برداشتند و به پادشاه گفتند: شخصی را به سوی مزار پسرت روانه دار إن شاءالله او را خواهی یافت که از مزارش برخاسته است.
پس مردم خارج شدند و می نگریستند، آن گاه پسرِ پادشاه را مشاهده کردند که از قبر خارج شده و گرد و خاک را از سرش می تکاند، آن پسر را نزد پادشاه آوردند و او پی برد که واقعاً پسرش است، پس به او گفت: ای پسرم! حال تو چگونه است؟
گفت: من مرده بودم، و اکنون دو مرد را مشاهده کردم که در مقابل پروردگارم به سجده افتادند در حالی که از او می خواستند که مرا زنده گرداند، پس خداوند مرا زنده گرداند.
پادشاه گفت: ای پسرم! اگر آن دو را ببینی آن ها را می شناسی؟ گفت: بله، پس پادشاه تمام مردم را به سوی صحرا خارج کرد، و یک یک مردان آن قوم از مقابل پسر پادشاه عبور می کردند و پدرش به او می گفت: بنگر، و پسر می گفت: نه، نه، بعد از آمدن جمع کثیری از مردان، یکی از آن دو مرد بر پسر گذر کرد، پس گفت: این یکی از آن دو مرد است و با دستش به او اشاره کرد، آن گاه تعداد زیادی از مردان بر او گذشتند تا اینکه پسر پادشاه دوست دیگر آن مرد را نیز مشاهده کرد و گفت: و این، مرد دیگر است.
ص: 192
در این هنگام، آن پیامبری که دوست آن دو مرد بود گفت: اینک من به خداوند شما دو تن ایمان آوردم و دانستم که آنچه به ارمغان آورده اید حقّ است، پادشاه نیز گفت: من هم به خدای شما دو نفر ایمان آوردم، و تمام مردم سرزمین او نیز ایمان آوردند.
ص: 193
شماره: 48
قاٰلُوا یاٰ وَیْلَناٰ مَنْ بَعَثَناٰ مِنْ مَرْقَدِناٰ٭ۗ هٰذاٰ ماٰ وَعَدَالرَّحْمٰنُ وَصَدَقَ الْمُرْسَلُونَ52
و خواهند گفت: واى بر ما! چه كسى ما را از آرامگاه ابدى خود برانگیخت؟ این همان وعدۀ خداى رحمان است و پیامبران حقیقت را براى ما مى گفتند.
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ شَاذَانَ الْوَاسِطِي، قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا (سلام الله علیه) أَشْكُو جَفَاءَ أَهْلِ وَاسِطٍ، وَ حَمْلَهُمْ عَلَی، وَ كَانَتْ عِصَابَةٌ مِنَ الْعُثْمَانِیةِ تُؤْذِینِي، فَوَقَّعَ بِخَطِّهِ: إِنَّ اللهَ جَلَّ ذِكْرُهُ أَخَذَ مِیثَاقَ أَوْلِیائِنَا عَلَى الصَّبْرِ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ، «فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ»(1)، فَلَوْ قَدْ قَامَ سَیدُ الْخَلْقِ لَقَالُوا: «یا وَیْلَنَا مَنْ بَعَثَنَا مِنْ مَرْقَدِنَا هَذَا مَا وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ».(2)
از حسن بن شاذان واسطى نقل است كه گفت: به امام هشتم، حضرت امام رضا (سلام الله علیه) نامه اى نوشتم، و از ستم مردم واسط و حملاتى كه به من وارد مى كردند، به آن حضرت شكایت كردم، و آن ها گروهى از طرفداران عثمان بودند، كه به من آزار
ص: 194
مى رساندند. آن حضرت (سلام الله علیه) به خط شریف خود به من این گونه نوشتند:
همانا خداى تبارک و تعالی از دوستان ما پیمان گرفته، كه در دورۀ حكومت باطل، صبر پیشه کنند، پس در برابر حكم پروردگارت شكیبا باش، و آن گاه كه سرور خلایق ظهور كند (و زمان رجعت فرا رسد) آن ها خواهند گفت: «یا وَیلَنا مَنْ بَعَثَنا مِنْ مَرْقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحْمنُ وَ صَدَقَ الْمُرْسَلُونَ».
ص: 195
شماره: 49
وَوَهَبْناٰ لَهُۥٓ اَهْلَهُۥ وَمِثْلَهُمْ مَعَهُمْ رَحْمَةً مِنّاٰ وَذِكْرٰى لِاُولِی الْاَلْباٰبِ43
و ما اهل و فرزندانى كه از او مردند، و به مقدار آن ها هم علاوه به او عطا كردیم، تا در حق او لطف و رحمتى كنیم و تا صاحبان عقل متذكر شوند.
1_ عَنْ أَبِي بَصِیرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ (سلام الله علیه) فِي قَوْلِ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «وَ آتَیناهُ أَهْلَهُ وَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ»، قُلْتُ: وُلْدُهُ كَیْفَ أُوتِيَ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ؟ قَالَ: أَحْیَا لَهُ مِنْ وُلْدِهِ الَّذِینَ كَانُوا مَاتُوا قَبْلَ ذَلِكَ بِآجَالِهِمْ مِثْلَ الَّذِینَ هَلَكُوا یوْمَئِذٍ.(1)
از ابوبصیر نقل است كه گفت: از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) دربارۀ این فرمایش خداوند (عزّ و جلّ): «وَ آتَیناهُ أهلَهُ وَ مِثلَهُم مَعَهُم»، پرسیدم كه چگونه خداوند، مانند آن ها را، به ایوب (سلام الله علیه) داد؟ حضرت فرمودند: خداوند، چه آن فرزندانش را، که قبلاً مرده بودند، و چه آنان که در واقعۀ امتحان مردند، همه را با هم زنده نمود.
2_ قال الشیخ الطبرسی (قدّس سرّه): قَالَ ابنُ عَبّاسٍ وَ ابنُ مَسعُودٍ: رَدَّ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَلَيْهِ أَهْلَهُ وَ وُلْدَهُ الَّذِينَ هَلَكُوا بِأَعْيَانِهِمْ، وَ أَعْطَاهُ مِثْلَهُمْ مَعَهُمْ، وَ كَذَلِكَ رَدَّ عَلَيْهِ أَمْوَالَهُ وَ مَوَاشِيَهُ
ص: 196
بِأَعْيَانِهَا، وَ أَعْطَاهُ مِثْلَهَا مَعَهَا.(1)
مرحوم طبرسی (قدّس سرّه) در تفسیر مجمع البیان، ذیل این آیۀ: «وَ آتَیناهُ أهلَهُ وَ مِثلَهُم مَعَهُم»، روایتی را از ابن عباس و ابن مسعود نقل نموده، كه: خداوند، فرزندان حضرت ایّوب (علیه السلام) را که مرده بودند، به او برگرداند، و مثل آنان نیز به او عطا نمود، و همچنین اموال و چارپایانش را نیز، دو برابر به او برگرداند.
سپس مرحوم طبرسی (قدّس سرّه) از قول ابن یسار می نویسد: فرزندان حضرت ایّوب (علیه السلام)، هفت پسر، و هفت دختر بودند، که از دنیا رفته بودند، و سپس خداوند آن ها را زنده نمود.
توضیح: همان طور که بیان شد، خداوند اموال و فرزندان حضرت ایّوب (علیه السلام) را عیناً به او بازگرداند و مثل آن ها را نیز به وی ارزانی داشت، بنا بر این وقتی ثابت شود که در امّت های گذشته، مثل فرزندان حضرت ایّوب (علیه السلام)، بازگشت پس از مرگ به دنیا، اتفاق افتاده و ده ها روایت صحیح از ائمّۀ اطهار (سلام الله علیهم) نیز، این مسأله را تأیید کند، دیگر چه مانعی می تواند از اعتقاد به رجعت جلوگیری نماید!؟
ص: 197
شماره: 50
قاٰلُوا رَبَّنآٰ اَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَاَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ فَاعْتَرَفْناٰ بِذُنُوبِناٰ فَهَلْ اِلٰى خُرُوجٍ مِنْ سَبٖیلٍ11
آن ها مى گویند: پروردگارا! ما را دو بار میراندى و دو بار زنده كردى اكنون به گناهان خود معترفیم آیا راهى براى خارج شدن (از دوزخ) وجود دارد؟
1_ قَالَ عَلِيّ بْنُ إِبْرَاهِیم: فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَینِ وَ أَحْییتَنَا اثْنَتَینِ»، قَالَ الصَّادِقُ (سلام الله علیه): ذَلِكَ فِي الرّجعة.(1)
جناب على بن ابراهیم قمی در بارۀ این فرمایش خدای متعال: «رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَینِ وَ أَحْییتَنَا اثْنَتَینِ»، (خداوندا! ما را دو بار می رانیدى و دو بار زنده كردى)، گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: این آیه در بارۀ رجعت است.
2- عَنْ محمّد بْنِ سَلَّامٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه) فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَینِ وَ
ص: 198
أَحْییتَنَا اثْنَتَینِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِیلٍ»، قَالَ (سلام الله علیه): هُوَ خَاصٌّ لِأَقْوَامٍ فِي الرّجعة بَعْدَ الْمَوْتِ وَ یَجْرِي فِي الْقِیامَةِ، «فَبُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِین»(1).(2)
از محمّد بن سلّام نقل است كه گفت: حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) در بارۀ این فرمایش خدای متعال: «رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَيْنِ وَ أَحْيَيْتَنَا اثْنَتَيْنِ فَاعْتَرَفْنا بِذُنُوبِنا فَهَلْ إِلى خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ»، فرمودند: فرمود: این آیه مخصوص اقوامی است که پس از مرگ رجعت می کنند و در خصوص قیامت هم جاری می شود، «پس رحمت خدا از ستمکاران دور باد».
3_ مرحوم علّامۀ مجلسی (قدّس سرّه) می فرماید: و من به خط بعضی از بزرگان، به خط شهید اوّل (قدّس سرّه) دیدم که فرمود: صفوانی با اسنادش در کتابش روایت كرده: سُئِلَ الرِّضَا (سلام الله علیه) عَنْ تَفْسِیرِ: «أَمَتَّنَا اثْنَتَینِ وَ أَحْییتَنَا اثْنَتَینِ»، قَالَ: وَ اللهِ! مَا هَذِهِ الْآیةُ إِلَّا فِي الْكَرَّة.(3)
از حضرت امام رضا (سلام الله علیه) از تفسیر این آیه: «أَمَتَّنَا اثْنَتَینِ وَ أَحْییتَنَا اثْنَتَینِ»، سؤال شد، حضرت فرمودند: به خدا قسم! این آیه تنها در مورد رجعت، تحقّق خواهد یافت.
توضیح: یكى از مواردی كه خداوند مرده، زنده می كند، در رجعت است، و دیگرى در قیامت، پس یكى از مرگ ها، در دنیا است، و دیگرى در رجعت می باشد.
ص: 199
اِنّاٰ لَنَنْصُرُ رُسُلَناٰ وَالَّذٖینَ ءاٰمَنُوا فِی الْحَیٰوةِ الدُّنْیاٰ وَیَوْمَ یَقُومُ الْاَشْهاٰدُ51
ما به یقین پیامبران خود و كسانى را كه ایمان آورده اند، در زندگى دنیا و (در آخرت) روزى كه گواهان به پا مى خیزند یارى مى دهیم!
عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، قَالَ: قُلْتُ لَهُ: قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ»، قَالَ: ذَلِكَ، وَ اللَّهِ! فِي الرَّجْعَةِ، أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ كَثِيراً لَمْ يُنْصَرُوا فِي الدُّنْيَا وَ قُتِلُوا، وَ الْأَئِمَّةَ قَدْ قُتِلُوا وَ لَمْ يُنْصَرُوا، فَذَلِكَ فِي الرَّجْعَةِ.(1)
از جمیل بن درّاج نقل است كه گفت: از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در بارۀ این فرمایش خداوند (عزّ و جلّ): «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِي الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یوْمَ یقُومُ الْأَشْهادُ»، پرسیدم، حضرت فرمودند: به خدا قسم! این در رجعت است، مگر نمى دانى كه بسیاری از پیامبران الهی در دنیا یارى نشدند، بلكه كشته شدند، و ائمّه (سلام الله علیهم) هم كشته شدند، و كسى آن ها را یارى نكرد؟ پس این نصرت و یارى در زمان رجعت خواهد بود.
2_ عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه): فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «يَوْمَ تَرْجُفُ
ص: 200
الرَّاجِفَةُ»، «تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»(1)، قَالَ: «الرَّاجِفَةُ»، الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (سلام الله علیهما)، وَ «الرَّادِفَةُ»، عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (سلام الله علیهما)، وَ أَوَّلُ مَنْ يَنْفُضُ عَنْ رَأْسِهِ التُّرَابَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (سلام الله علیهما) فِي خَمْسَةٍ وَ سَبْعِينَ أَلْفاً، وَ هُوَ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ»، «يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ».(2)
از سلیمان بن خالد نقل است كه گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در بارۀ این فرمایش خدای متعال: «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ»، «تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»، فرمودند: مقصود از «الرَّاجِفَةُ»، حضرت حسین بن علی (سلام الله علیهما) هستند، و مقصود از «الرَّادِفَةُ»، حضرت علی بن ابی طالب (سلام الله علیهما) می باشند، و اوّلین كسى كه (در رجعت) گرد و خاک از سرش پاک مى كند، حضرت حسین بن على (سلام الله علیهما) هستند، كه با هفتاد و پنج هزار نفر برانگیخته مى شوند، و این همان سخن خداوند (عزّ و جلّ) است: «ما به یقین پیامبران خود و كسانى را كه ایمان آورده اند، در زندگى دنیا و روزى كه گواهان به پا مى خیزند یارى مى دهیم»، «روزى كه عذرخواهى ظالمان سودى به حالشان نمى بخشد و لعنت خدا براى آن ها، و جایگاهی بد نیز براى آنان است».
ص: 201
شماره: 52
وَیُرٖیكُمْ ءاٰیاٰتِهٖ فَاَیَّ ءاٰیاٰتِ اللّٰهِ تُنْكِرُونَ81
خداوند آیات خود را براى شما نشان می دهد، پس كدام یک از آیات خدا را انكار توانید كرد؟
في تفسیر القمي، قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ فِي قَوْلِهِ: «وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ»، يَعْنِي أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْأَئِمَّةَ (سلام الله علیهم) فِي الرَّجْعَةِ فَإِذَا رَأَوْهُمْ، «قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ»(1)، أَيْ جَحَدْنَا بِمَا أَشْرَكْنَاهُمْ، «فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْكافِرُونَ»(2).(3)
جناب على بن ابراهیم قمی در بارۀ این فرمایش خدای متعال: «وَ یرِیكُمْ آیاتِهِ»، مى فرماید: مقصود این است كه خداوند، امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و ائمّۀ معصومین (سلام الله علیهم) را در رجعت به دشمنان آن ها نشان می دهد، پس چون آن ها را دیدند، «گفتند: ما فقط به خدا ایمان آوردیم و بدانچه با او شریک می گردانیدیم کافریم»، یعنی: به آنچه قبلاً شرک می ورزیدیم، كافر شدیم، «ولی هنگامی که عذاب ما را مشاهده کردند، دیگر ایمان شان برای آن ها سودی نداد، این سنّت خداست که همیشه در میان بندگانش جریان داشته و در این مورد كافران زیانكارند».
ص: 202
شماره: 53
وَمَنْ یُضْلِلِ اللّٰهُ فَماٰ لَهُۥمِنْ وَلِیٍّ مِنْ بَعْدِهٖ٭ۗ وَتَرَى الظّاٰلِمٖینَ لَمّاٰ رَاَوُا الْعَذاٰبَ یَقُولُونَ هَلْ اِلٰى مَرَدٍّ مِنْ سَبٖیلٍ44
و كسی را كه خدا گمراه كند ولیّ و ياوری بعد از او نخواهد داشت، و ستمگران را می بينی هنگامی كه عذاب را مشاهده می كنند، می گويند: آيا راهی به سوی بازگشت وجود دارد؟
في تفسیر القمّي، في قَولِهِ تَعَالَی: «وَ تَرَى الظَّالِمِينَ»، آلَ مُحَمَّدٍ (سلام الله علیهم) حَقَّهُمْ، «لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ»، وَ عَلِيٌّ (سلام الله علیه) هُوَ الْعَذَابُ فِي هَذَا الْوَجْهِ، «يَقُولُونَ هَلْ إِلى مَرَدٍّ مِنْ سَبِيلٍ»، فَنُوَالِي عَلِيّاً.(1)
جناب على بن ابراهیم قمی در بارۀ این فرمایش خدای متعال: «وَ تَرَى الظَّالِمِینَ»، می فرماید: مقصود، ستمگران در حق آل محمّد (سلام الله علیهم) است، «لَمَّا رَأَوُا الْعَذابَ»، و اینجا مقصود از عذاب، حضرت على (سلام الله علیه) هستند، یعنی چون آن ستمكاران (در رجعت) چشمشان به حضرت علی (سلام الله علیه) می افتد، می گویند: آیا راهى براى بازگشت هست؟ تا ولایت حضرت علی (سلام الله علیه) را بپذیریم.
ص: 203
شماره: 54
فَارْتَقِبْ یَوْمَ تَاْتِی السَّمآٰءُ بِدُخاٰنٍ مُبٖینٍ10
پس در انتظار روزى باش كه دودى آشكار از آسمان پدید آید.
في تفسیر القمي، في قوله تعالی: «فَارْتَقِبْ»، أَيْ اصْبِرْ، «يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِينٍ»، قَالَ: ذَلِكَ إِذَا خَرَجُوا فِي الرَّجْعَةِ مِنَ الْقَبْرِ، «یَغْشَى النَّاسَ»، كُلَّهُمُ الظُّلْمَةُ، فَيَقُولُوا: «هذا عَذابٌ أَلِيمٌ»، «رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ»، فَقَالَ اللَّهُ رَدّاً عَلَيْهِمْ: «أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرى»، فِي ذَلِكَ الْيَوْمِ، «وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِينٌ»، أَيْ رَسُولٌ قَدْ بَيَّنَ لَهُمْ ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ، «وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ»، قَالَ: قَالُوا: ذَلِكَ لَمَّا نَزَلَ الْوَحْيُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ أَخَذَهُ الْغَشْيُ، فَقَالُوا: هُوَ مَجْنُونٌ، ثُمَّ قَالَ: «إِنَّا كاشِفُوا الْعَذابِ قَلِيلًا إِنَّكُمْ عائِدُونَ»، يَعْنِي إِلَى الْقِيَامَةِ، وَ لَوْ كَانَ قَوْلُهُ: «يَوْمَ تَأْتِي السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِينٍ»، فِي الْقِيَامَةِ لَمْ يَقُلْ إِنَّكُمْ عَائِدُونَ، لِأَنَّهُ لَيْسَ بَعْدَ الْآخِرَةِ وَ الْقِيَامَةِ حَالَةٌ يَعُودُونَ إِلَيْهَا، ثُمَّ قَالَ: «يَوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرى»، يَعْنِي فِي الْقِيَامَةِ، «إِنَّا مُنْتَقِمُونَ»(1).(2)
ص: 204
در تفسیر قمی، ذیل آیۀ: «فَارْتَقِبْ یوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ»، یعنى منتظر باش روزى خواهد آمد كه آسمان دودى آشكار مى آورد، می گوید: این هنگامى است كه مردم در رجعت از قبر بیرون آمده به دنیا باز می گردند، و ظلمت و تاریكى همۀ مردم را فرا مى گیرد، به همین دلیل خواهند گفت: این است عذاب دردناک، «رَبَّنَا اكْشِفْ عَنَّا الْعَذابَ إِنَّا مُؤْمِنُونَ»، خدایا! این عذاب را از ما برطرف كن، ما ایمان آوردیم.
خداوند جواب رد به آن ها می دهد، و مى فرماید: «أَنَّى لَهُمُ الذِّكْرى وَ قَدْ جاءَهُمْ رَسُولٌ مُبِینٌ»، یعنى: چه شده است كه در آن روز ایمان می آورند، در حالی كه قبلاً پیامبرى برای آن ها آمده بود تا حقیقت را آشكار نماید، «ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَ قالُوا مُعَلَّمٌ مَجْنُونٌ»، سپس از او روى برتافتند و گفتند: او چیزهائى را آموخته و دیوانه است.
وقتى وحى بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل می شد، آن حضرت از هیبت وحى الهى از هوش می رفتند، آن ها می گفتند: پیامبر دیوانه شده است.
سپس على بن ابراهیم این آیه را ذكر می كند: «إِنَّا كاشِفُوا الْعَذابِ قَلِیلًا إِنَّكُمْ عائِدُونَ»، یعنى: اندكى از عذاب را برطرف می كنیم، زیرا شما به قیامت برخواهید گشت، اگر منظور از: «یوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبِینٍ»، آن بود كه این امر در قیامت اتّفاق خواهد افتاد، خداوند در پایان آن نمی فرمود: شما بازگشت خواهید نمود، زیرا بعد از آخرت و قیامت حالتى وجود ندارد كه مردگان بازگشت به آن كنند.
سپس على بن ابراهیم می گوید: «یوْمَ نَبْطِشُ الْبَطْشَةَ الْكُبْرى إِنَّا مُنْتَقِمُونَ»، روزى كه باز خواست بزرگ را از مردم می نمائیم، ما انتقام از آن ها مى گیریم، كه البته این انتقام و بازخواست در قیامت است.
ص: 205
شماره: 55
قُلْ لِلَّذٖینَ ءاٰمَنُوا یَغْفِرُوا لِلَّذٖینَ لاٰ یَرْجُونَ اَیّاٰمَ اللّٰهِ لِیَجْزِیَ قَوْمًا بِماٰ كاٰنُوا یَكْسِبُونَ14
به مؤمنان بگو: كسانى را كه امید به ایام اللَّه ندارند مورد عفو قرار دهند تا خداوند هر قومى را به اعمالى كه انجام مى دادند جزا دهد.
رُوِيَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، أَنَّهُ قَالَ: أَيَّامُ اللَّهِ الْمَرْجُوَّةُ ثَلَاثَةُ أَيَّامٍ: يَوْمُ قِيَامِ الْقَائِمِ (سلام الله علیه)، وَ يَوْمُ الْكَرَّةِ، وَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ.(1)
از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) روایت است که فرمودند: روزهاى خدا که مورد اميد و آرزو هستند سه روزند: روز قيام حضرت قائم (سلام الله علیه)، و روز رجعت، و روز قيامت.
تذکّر: البته شما می توانید در این زمینه، به کُد: 5/14 نیز مراجعه فرمائید.
ص: 206
شماره: 56
وَوَصَّیْنَا الْاِنْساٰنَ بِواٰلِدَیْهِ اِحْساٰنًا٭ۖ حَمَلَتْهُ اُمُّهُۥ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا٭...15
و ما انسان را بر احسان و نیكى در حقّ پدر و مادر سفارش بسیار كردیم، مادرش با رنج و زحمت بار حمل كشیده و با درد و رنج وضع حمل نموده.
في تفسیر القمي، في قوله تعالی: «وَ وَصَّيْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ»، إِنَّمَا عَنَى الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ (سلام الله علیهما)، ثُمَّ عَطَفَ عَلَى الْحُسَيْنِ (سلام الله علیه)، فَقَالَ: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً»، وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ أَخْبَرَ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ بَشَّرَهُ بِالْحُسَيْنِ (سلام الله علیه) قَبْلَ حَمْلِهِ، وَ أَنَّ الْإِمَامَةَ يَكُونُ فِي وُلْدِهِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، ثُمَّ أَخْبَرَهُ بِمَا يُصِيبُهُ مِنَ الْقَتْلِ وَ الْمُصِيبَةِ فِي نَفْسِهِ وَ وُلْدِهِ، ثُمَّ عَوَّضَهُ بِأَنْ جَعَلَ الْإِمَامَةَ فِي عَقِبِهِ، وَ أَعْلَمَهُ أَنَّهُ يُقْتَلُ، ثُمَّ يَرُدُّهُ إِلَى الدُّنْيَا وَ يَنْصُرُهُ حَتَّى يَقْتُلَ أَعْدَاءَهُ.(الحدیث)(1)
در تفسیر جناب على بن ابراهیم قمی، ذیل آیۀ: «وَ وَصَّینَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیهِ»، می فرماید: منظور، امام حسن و امام حسین (سلام الله علیهما) هستند، سپس بر امام حسین (سلام الله علیه) عطف توجّه نموده و فرمود: «حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ كُرْهاً»، (مادرش با تحمّل رنج
ص: 207
به او باردار شد و با تحمّل رنج او را به دنیا آورد) زیرا خداى علیم، قبل از انعقاد نطفۀ امام حسین (سلام الله علیه)، رسول گرامی خود را به وجود حسین (سلام الله علیه) و اینكه مقام امامت تا روز قیامت نصیب فرزندان او خواهد شد، بشارت و مژده داده بود، آنگاه آن حضرت را از آن مصائبى كه دچار حسین (سلام الله علیه) و فرزندانش می شود، آگاه نمود، سپس مقام امامت را، در عوض آن مصائب، به فرزندانش خواهد داد، و پیامبر خود را خبر داد كه حسین (سلام الله علیه) كشته خواهد شد، سپس خداوند او را به دنیا باز می گرداند و او را یارى می كند تا دشمنان خود را به مجازات برساند.
ص: 208
شماره: 57
یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ٭ۚ ذٰلِكَ یَوْمُ الْخُرُوجِ42
آن روز همۀ مخلوقات، آن صیحۀ آسمانى را قطعاً خواهند شنید كه (مى گوید) امروز، روز خروج از قبرهاست.
1_ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ (سلام الله علیه)، فِي قَوْلِهِ تعالی: «یوْمَ یسْمَعُونَ الصَّیحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ یوْمُ الْخُرُوجِ»، قَالَ: هِي الرَّجْعَة.(1)
حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در در بارۀ این سخن خدای متعال: «یوْمَ یسْمَعُونَ الصَّیحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ یوْمُ الْخُرُوجِ»، (روزى كه مردم صداى حق را می شنوند، آن روز روز قیام است)، فرمودند: این آیه مربوط به رجعت است.
2_ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، قَالَ: قُلْتُ لَهُ: قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ»(2)، قَالَ: ذَلِكَ، وَ اللَّهِ! فِي الرَّجْعَةِ، أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَنْبِيَاءَ اللَّهِ كَثِيراً لَمْ يُنْصَرُوا فِي الدُّنْيَا وَ قُتِلُوا، وَ الْأَئِمَّةَ قَدْ قُتِلُوا وَ
ص: 209
لَمْ يُنْصَرُوا، فَذَلِكَ فِي الرَّجْعَةِ، قُلْتُ: «وَ اسْتَمِعْ يَوْمَ يُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَرِيبٍ»، «يَوْمَ يَسْمَعُونَ الصَّيْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ يَوْمُ الْخُرُوجِ»، قَالَ: هِيَ الرَّجْعَةُ.(1)
از جمیل بن درّاج نقل است كه گفت: از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در بارۀ این فرمایش خداوند (عزّ و جلّ): «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِینَ آمَنُوا فِي الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یوْمَ یقُومُ الْأَشْهادُ»، پرسیدم، حضرت فرمودند: به خدا قسم! این در رجعت است، مگر نمى دانى كه بسیاری از پیامبران الهی در دنیا یارى نشدند، بلكه كشته شدند، و ائمّه (سلام الله علیهم) هم كشته شدند، و كسى آن ها را یارى نكرد؟ بنا بر این، یاری آنان در رجعت خواهد بود.
جمیل درّاج گوید، عرض كردم: مقصود از: «وَ اسْتَمِعْ یوْمَ ینادِ الْمُنادِ مِنْ مَكانٍ قَرِیبٍ»، «یوْمَ یسْمَعُونَ الصَّیحَةَ بِالْحَقِّ ذلِكَ یوْمُ الْخُرُوجِ»، چیست؟ حضرت فرمودند: این رجعت است.
ص: 210
شماره: 58
یَوْمَ تَشَقَّقُ الْاَرْضُ عَنْهُمْ سِراٰعًا٭ۚ ذٰلِكَ حَشْرٌ عَلَیْناٰ یَسٖیرٌ44
روزى كه زمین سریعاً شكافته و از وجود آنان خالى گردد، آن روز، روز حشر است و اینكار براى ما بسیار آسان است.
قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ: فِي قَوْلِهِ تَعالی: «یوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً»، قَالَ: فِي الرَّجْعَةِ.(1)
علی بن ابراهیم در بارۀ این سخن خدای متعال: «یوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً»، (روزی که زمین به سرعت از آنان جدا و شکافته می شود) می فرماید: یعنی در رجعت چنین می شود.
ص: 211
شماره: 59
یَوْمَ هُمْ عَلَى النّاٰرِ یُفْتَنُونَ13
همان روزى است كه آن ها را بر آتش مى سوزانند!
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «يَوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ يُفْتَنُونَ»، قَالَ: يُكْسَرُونَ فِي الْكَرَّةِ كَمَا يُكْسَرُ الذَّهَبُ، حَتَّى يَرْجِعَ كُلُّ شَيْ ءٍ إِلَى شِبْهِهِ، يَعْنِي إِلَى حَقِيقَتِهِ.(1)
حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در بارۀ این فرمایش خداوند (عزّ و جلّ): «یوْمَ هُمْ عَلَى النَّارِ یُفْتَنُونَ»، فرمودند: مقصود این است كه در رجعت، شكسته می شوند، همان گونه كه طلا شكسته مى شود(و نا خالصی آن از اصلش جدا می گردد)، تا اینکه هر چیزى به شکل و شبیه خودش درآید، یعنی به حقیقت خود بازگردد.
ص: 212
شماره: 60
وَفِی السَّمآٰءِ رِزْقُكُمْ وَماٰ تُوعَدُونَ22
و روزى شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده مى شود.
فِي تَفسِیرِ عَليِّ بنِ إبراهِیم، فِي قَوْلِهِ تَعالَی: «وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ»، قَالَ: المَطَرُ یَنزِلُ مِنَ السَّمَاءِ، فَتُخرجُ بِهِ أَقوَاتِ العَالَمِ مِنَ الأَرضِ، «وَ مَا تُوعَدُونَ»، مِن أَخبَارِ الرَّجعَةِ وَ القِیَامَةِ، وَ الاَخبَارِ الَّتي فِي السَّمَاءِ.(1)
علی بن ابراهیم در تفسیر این آیه: «روزىِ شما و آنچه به شما وعده داده می شود، در آسمان است»، روایت مى كند كه: منظور از روزى، بارانی است كه از آسمان مى آید، و به وسیلۀ آن رزق عالم از زمین خارج می شود، و منظور از «ما توعدون»، یعنی آنچه كه از اخبار رجعت و قیامت، وعده می دهند، و آن ها اخبارى است كه در آسمان است.
ص: 213
شماره: 61
وَاِنَّ لِلَّذٖینَ ظَلَمُوا عَذاٰبًا دُونَ ذٰلِكَ وَلٰكِنَّ اَكْثَرَهُمْ لاٰ یَعْلَمُونَ47
و براى ستمگران عذابى قبل از آن است (در همین جهان) ولى بیشترشان نمى دانند.
1_ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ (سلام الله علیه): نَزَلَ جَبْرَئِيلُ بِهَذِهِ الْآيَةِ هَكَذَا: فَإِنَّ لِلظَّالِمِينَ آلَ مُحَمَّدٍ (سلام الله علیهم) حَقَّهُمْ، «عَذَاباً دُونَ ذَلِكَ وَ لَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ»، يَعْنِي عَذَاباً فِي الرَّجْعَةِ.(1)
حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) فرمودند: جبرئیل این آیه را این چنین نازل كرد: همانا برای ظالمین در حقّ آل محمد (سلام الله علیهم)، عذابی دیگر است، ولی بیشترشان نمی دانند (که آن عذاب چیست) و منظور عذاب در رجعت است.
2_ قَالَ عَلِي بْنُ إِبْرَاهِیمَ: فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ إِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا»، آلَ مُحَمَّدٍ (سلام الله علیهم) حَقَّهُمْ، «عَذاباً دُونَ ذلِكَ»، قَالَ: عَذَابُ الرَّجْعَةِ بِالسَّيْفِ.(2)
ص: 214
جناب علی بن ابراهیم قمی، در بارۀ این سخن خدای متعال: «وَ إِنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا» می فرماید: مقصود از ستمگران، كسانى هستند كه در حقّ آل محمّد (سلام الله علیهم) ظلم و ستم كردند، «عَذاباً دُونَ ذلِكَ»، و مقصود از عذاب دیگر، عذاب در رجعت است که به وسیلۀ شمشیر خواهد بود.
ص: 215
شماره: 62
وَالْمُؤْتَفِكَةَ اَهْوٰى53
و نیز شهرهاى زیر و رو شده، را فرو كوبید.
قَالَ عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ: فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى»، قَالَ: الْمُؤْتَفِكَةُ الْبَصْرَةُ، وَ الدَّلِيلُ عَلَى ذَلِكَ قَوْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه): يَا أَهْلَ الْبَصْرَةِ! وَ يَا أَهْلَ الْمُؤْتَفِكَةِ! يَا جُنْدَ الْمَرْأَةِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِيمَةِ! رَغَا فَأَجَبْتُمْ، وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ، مَاؤُكُمْ زُعَاقٌ، وَ أَحْلَامُكُمْ دِقَاقٌ وَ فِيكُمْ خَتْمُ النِّفَاقِ، وَ لُعِنْتُمْ عَلَى لِسَانِ سَبْعِينَ نَبِيّاً، إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) أَخْبَرَنِي أَنَّ جَبْرَئِيلَ أَخْبَرَهُ، أَنَّهُ طَوَى لَهُ الْأَرْضَ فَرَأَى الْبَصْرَةَ أَقْرَبَ الْأَرَضِينَ مِنَ الْمَاءِ، وَ أَبْعَدَهَا مِنَ السَّمَاءِ وَ فِيهَا تِسْعَةُ أَعْشَارِ الشَّرِّ وَ الدَّاءُ الْعُضَالُ، الْمُقِيمُ فِيهَا مُذْنِبٌ، وَ الْخَارِجُ مِنْهَا بِرَحْمَةٍ، وَ قَدِ ائْتَفَكَتْ بِأَهْلِهَا مَرَّتَيْنِ، وَ عَلَى اللَّهِ تَمَامُ الثَّالِثَةِ، وَ تَمَامُ الثَّالِثَةِ فِي الرَّجْعَةِ.(1)
علی بن ابراهیم قمی، در تفسیر خود، در بارۀ این فرمایش خدای متعال: «وَ الْمُؤْتَفِكَةَ أَهْوى»، می فرماید: شهر واژگون شده، همان شهر بصره است، به دلیل خطبۀ امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) كه فرمودند:
ص: 216
ای مردم بصره! ای سپاهیان زن! و ای پیروان چهارپائی كه زوزه كشید و شما او را اجابت كردید! و زمانی كه پی شد، فرار كردید! آب شما تلخ، دین شما سطحی است، و در دل هایتان نفاق است، شما از با زبان هفتاد پیامبر الهی، نفرین شده اید.
همانا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به من خبر داد كه: جبرئیل (سلام الله علیه) او را آگاه ساخته است كه: زمین برای او در هم پیچیده شد و او بصره را دید كه نزدیک ترین سرزمین ها به آب، و دورترین آن ها به آسمان است، نُه دهم شرّ و بیماری سخت در آن قرار دارد، هر كه در آن بماند، اهل معصیت است، و هر كه از آن خارج شود، به رحمت الهی دست یافته است.
این شهر، دو بار بر اهلش واژگون گشته، و بر خداست كه سوّمین بار نیز آن را واژگون نماید، و مرتبۀ سوّم در زمان رجعت است.
ص: 217
شماره: 63
مُهْطِعٖینَ اِلَى الدّاٰعِ٭ۖ یَقُولُ الْكاٰفِرُونَ هٰذاٰ یَوْمٌ عَسِرٌ8
در حالى كه به سوى این دعوت كننده گردن مى كشند، كافران مى گویند: امروز روز سخت و دردناكى است!
قالَ عَليُ بنُ إبراهِیم: فِي قَولِهِ تَعَالَى: «مُهْطِعِینَ إِلَى الدَّاعِ»، إذَا رَجَعَ، فَیَقُولُ: اِرجِعُوا، «یَقُولُ الْكافِرُونَ هَذَا یَوْمٌ عَسِرٌ».(1)
جناب علی بن ابراهیم قمی در در بارۀ این سخن خدای متعال: «مُهْطِعِینَ إِلَى الدَّاعِ»، (شتابان به سوى دعوت کننده می کشانند)، مى فرماید: هنگامی که در رجعت، به آنان می گویند: برگردید، «و كافران می گویند: این روز سخت و دشوارى است».
ص: 218
شماره: 64
یآٰ اَیُّهَا الَّذٖینَ ءاٰمَنُوا لاٰ تَتَوَلَّوْا قَوْمًا غَضِبَ اللّٰهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْءاٰخِرَةِ كَماٰ یَئِسَ الْكُفّاٰرُ مِنْ اَصْحاٰبِ الْقُبُورِ13
اى كسانى كه ایمان آورده اید! با قومى كه خداوند آنان را مورد غضب قرار داده دوستى نكنید، آنان از آخرت مأیوسند همان گونه كه كفّار مدفون در قبرها مأیوس مى باشند!
عَنْ أَبِي الْجَارُودِ، عَمَّنْ سَمِعَ عَلِيّاً (سلام الله علیه)، يَقُولُ: الْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ بَيْنَ جُمَادَى وَ رَجَبٍ! فَقَامَ رَجُلٌ، فَقَالَ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! مَا هَذَا الْعَجَبُ الَّذِي لَا تَزَالُ تَعْجَبُ مِنْهُ؟
فَقَالَ: ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ! وَ أَيُّ عَجَبٍ أَعْجَبُ مِنْ أَمْوَاتٍ يَضْرِبُونَ كُلَّ عَدُوٍّ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَهْلِ بَيْتِهِ، وَ ذَلِكَ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ قَدْ يَئِسُوا مِنَ الْآخِرَةِ كَما يَئِسَ الْكُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ»، فَإِذَا اشْتَدَّ الْقَتْلُ، قُلْتُمْ: مَاتَ أَوْ هَلَكَ أَوْ أَيَّ وَادٍ سَلَكَ، وَ ذَلِكَ تَأْوِيلُ هَذِهِ الْآيَةِ: «ثُمَّ رَدَدْنا لَكُمُ الْكَرَّةَ عَلَيْهِمْ وَ أَمْدَدْناكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِينَ وَ جَعَلْناكُمْ أَكْثَرَ نَفِيراً»(1).(2)
از ابو جارود نقل است كه گفت: از قول کسی که از امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) شنیده
ص: 219
است، که آن حضرت مى فرمودند: عجب و همۀ عجب بین جمادى و رجب است!
مردى به پا خاست و عرضه داشت: یا امیرالمؤمنین! این چه امر شگفت آوری است که دائماً از آن تعجّب می فرمایید؟ حضرت فرمود: مادرت به عزایت بنشیند! چه تعجّبی از این بالاتر که مردگانی، هر کس را که دشمن خدا و رسول و اهل بیتش باشد، گردن می زنند! و آن تأویل این آیه است که خداوند فرمود: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ قَدْ یَئِسُوا مِنَ الْآخِرَهِ کَما یَئِسَ الْکُفَّارُ مِنْ أَصْحابِ الْقُبُورِ»، پس وقتی کشتار بالا گرفت، خواهید گفت: او مُرد یا هلاک شد؟ یا در کدام وادی پای نهاد؟ و آن تأویل این سخن خدای متعال است که فرمود: «ثُمَّ رَدَدْنا لَکُمُ الْکَرَّهَ عَلَیْهِمْ وَ أَمْدَدْناکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ جَعَلْناکُمْ أَکْثَرَ نَفیراً»، (پس دوباره شما را بر آنان چیره می کنیم و شما را با اموال و پسران یاری می دهیم و نفرات شما را بیشتر می گردانیم).
ص: 220
شماره: 65
سَنَسِمُهُۥ عَلَى الْخُرْطُومِ16
(ولى) ما به زودى بر بینى او علامت و داغ ننگ مى نهیم!
في تفسير القمي: قَوْله تعالی: «سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ»، قَالَ: فِي الرَّجْعَةِ إِذَا رَجَعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه)، وَ يَرْجِعُ أَعْدَاؤُهُ، فَيَسِمُهُمْ بِمِيسَمٍ مَعَهُ، كَمَا تُوسَمُ الْبَهَائِمُ عَلَى الْخَرَاطِيمِ الْأَنْفُ وَ الشَّفَتَانِ.(1)
در تفسیر قمی روایت است كه: در بارۀ این سخن خدای متعال: «سَنَسِمُهُ عَلَى الْخُرْطُومِ»، فرمود: این داغ نهادن در رجعت است، هنگامی كه حضرت امیرالمؤمنین علی (سلام الله علیه) رجعت فرمایند و دشمنانشان نیز رجعت کنند، آن حضرت با داغی که همراه خود دارند، بر آن ها داغ می زنند، پس همان گونه كه بر بینی و لب های چهارپایان، داغ می زنند، بر بینی و لب های دشمنانشان داغ می زنند.
ص: 221
شماره: 66
تَعْرُجُ الْمَلآٰئِكَةُ وَالرُّوحُ اِلَیْهِ فٖی یَوْمٍ كاٰنَ مِقْداٰرُهُۥ خَمْسٖینَ اَلْفَ سَنَةٍ4
فرشتگان و روح (فرشتۀ مقرّب خداوند) به سوى او عروج مى كنند در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است!
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، أَنَّهُ قَالَ: حِينَ سُئِلَ عَنِ الْيَوْمِ الَّذِي ذَكَرَ اللَّهُ تَعَالَی مِقْدَارَهُ فِي الْقُرْآنِ: «فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ»، وَ هِيَ كَرَّةُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم)، فَيَكُونُ مُلْكُهُ فِي كَرَّتِهِ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ، وَ يَمْلِكُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه) فِي كَرَّتِهِ أَرْبَعَةً وَ أَرْبَعِينَ أَلْفَ سَنَةٍ.(1)
از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) روایت است كه فرمودند: وقتی تفسیر روزی که خدای متعال مقدار آن را در قرآن در آیۀ: «فِي يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ»، ذکر کرده از آن حضرت پرسیدند، فرمودند: این در موقع بازگشت و رجعت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به دنیا است، که مدّت سلطنت شان پنجاه هزار سال خواهد بود، و امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نیز چهل و چهار هزار سال سلطنت می کنند.
ص: 222
شماره: 67
حَتّٰٓى اِذاٰ رَاَوْا ماٰ یُوعَدُونَ فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ اَضْعَفُ ناٰصِرًا وَاَقَلُّ عَدَدًا24
(این كارشكنى كفّار همچنان ادامه مى یابد) تا آنچه را به آن ها وعده داده شده ببینند، آنگاه مى دانند چه كسى یاورش ضعیفتر و جمعیتش كمتر است!
علي بن إبراهیم: قوله تعالى: «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ»، قَالَ: الْقَائِمُ وَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیهما) فِي الرَّجْعَةِ، «فَسَيَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً»، قَالَ: هُوَ قَوْلُ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه) لِزُفَرَ، وَ اللَّهِ! يَا ابْنَ صَهَاكَ! لَوْ لَا عَهْدٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ «كِتَابٌ مِنَ اللَّهِ سَبَقَ»(1)، لَعَلِمْتَ أَيُّنَا أَضْعَفُ نَاصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً، قَالَ: فَلَمَّا أَخْبَرَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) مَا يَكُونُ مِنَ الرَّجْعَةِ، قَالُوا: مَتَى يَكُونُ هَذَا؟ قَالَ اللَّهُ: «قُلْ _ يَا مُحَمَّدُ _ إِنْ أَدْرِي أَ قَرِيبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً».(الحدیث)(2)
جناب علی بن ابراهیم در بارۀ این فرمایش خدای متعال: «حَتَّى إِذا رَأَوْا ما يُوعَدُونَ»، می فرماید: مقصود، وعدۀ دیدن حضرت قائم و امیرالمؤمنین (سلام الله علیهما) در رجعت است، آیۀ:
ص: 223
«فَسَیَعْلَمُونَ مَنْ أَضْعَفُ ناصِراً وَ أَقَلُّ عَدَداً»، (آنگاه دریابند که یاورِ چه کسی ضعیف تر و کدام یک شماره اش کمتر است) این سخن امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) به عمر است که به او فرمودند: ای پسر صهاک! به خدا قسم! اگر پیمانم با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و عهدی که با خدا بسته ام نبود، مى فهمیدى كدام یک از ما یاورش ضعیف تر و گروهش كمتر است، علی بن ابراهیم می گوید: وقتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مردم را از اخبار رجعت آگاه نمودند، گفتند: چه زمانی رجعت اتفاق می افتد؟ خدا فرمود: ای محمد! «قُلْ إِنْ أَدْري أَ قَریبٌ ما تُوعَدُونَ أَمْ یَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَداً»، (بگو: نمی دانم آنچه را که وعده داده شده اید نزدیک است یا پروردگارم برای آن زمانی نهاده است؟)
ص: 224
شماره: 68
عاٰلِمُ الْغَیْبِ فَلاٰ یُظْهِرُ عَلٰى غَیْبِهٖٓ اَحَدًا26
عالم بر غیب تنها اوست و هیچ دانایى بر غیب او آگاه نیست.
في تفسیر القمی، ... وَ قَوْلُهُ: «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً»، «إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً»، قَالَ: يُخْبِرُ اللَّهُ رَسُولَهُ الَّذِي يَرْتَضِيهِ بِمَا كَانَ قَبْلَهُ مِنَ الْأَخْبَارِ وَ مَا يَكُونُ بَعْدَهُ مِنْ أَخْبَارِ الْقَائِمِ (سلام الله علیه) وَ الرَّجْعَةِ وَ الْقِيَامَةِ.(1)
جناب على بن ابراهیم در تفسیر آیۀ: «عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى غَيْبِهِ أَحَداً»، «إِلَّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ رَصَداً»،(دانای نهان است، و کسی را بر غیب خود آگاه نمی کند)، (جز پیامبری را که از او خشنود باشد، که برای او از پیش رو و از پشت سرش نگهبانانی بر خواهد گماشت) می فرماید: خدا به پیامبر برگزیده اش اخبار وقایع قبل از او را می رساند و اخبار وقایع پس از او که مربوط به حضرت قائم (سلام الله علیه) و رجعت و قیامت است را، خبر می دهد.
ص: 225
شماره: 69
یآٰ اَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ1 قُمْ فَاَنْذِرْ2
اى جامه به خود پیچیده!(1) برخیز و انذار كن (و عالمیان را بیم ده)(2)
1_ عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ»، «قُمْ فَأَنْذِرْ»، يَعْنِي بِذَلِكَ مُحَمَّداً (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ قِيَامَهُ فِي الرَّجْعَةِ يُنْذِرُ فِيهَا.(الحدیث)(1)
از جابر بن یزید نقل است که گفت: حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) در بارۀ این فرمایش خداوند (عزّ و جلّ): «يا أَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ»، «قُمْ فَأَنْذِرْ»، فرمودند: مقصود از «مدّثر»، حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) و قیام و برخاستن ایشان در زمان رجعت است که در آن، مردم را انذار می دهند.
2_ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه)، كَانَ يَقُولُ: إِنَّ الْمُدَّثِّرَ هُوَ كَائِنٌ عِنْدَ الرَّجْعَةِ، فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ: يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ! أَ حَيَاةٌ قَبْلَ الْقِيَامَةِ ثُمَّ مَوْتٌ؟ قَالَ: فَقَالَ لَهُ: عِنْدَ ذَلِكَ نَعَمْ، وَ اللَّهِ! لَكَفْرَةٌ مِنَ الْكُفْرِ بَعْدَ الرَّجْعَةِ أَشَدُّ مِنْ كَفَرَاتٍ قَبْلَهَا.(2)
ص: 226
حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) فرمودند: هنگامی كه حضرت امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) مسئلۀ رجعت را براى مردم بیان كردند، فرمودند: آمدن «مدّثّر» در رجعت حتمى است، مردی پرسید: ای امیرمؤمنان! آیا پیش از قیامت انسان زنده می شود، و دوباره می میرد؟ حضرت به او فرمودند: آرى، به خدا قسم! یک لحظه كفر بعد از رجعت سخت تر از چند كفر قبل از رجعت است.
ص: 227
شماره: 70
اِنَّهاٰ لَاِحْدَى الْكُبَرِ35 نَذٖیرًا لِلْبَشَرِ36
همانا این یكى از بزرگترین آیات خداست(35) در آن پند و اندرز آدمیان است(36)
عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ... وَ فِي قَوْلِهِ: «إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ»، «نَذِيراً لِلْبَشَرِ»، يُعْنَى مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله و سلم) نَذِيراً لِلْبَشَرِ فِي الرَّجْعَةِ.(1)
از جابر بن یزید نقل است كه گفت: حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) در تفسیر آیات سورۀ مدّثّر فرمودند: ... تا اینکه در بارۀ این سخن خدای متعال: «إِنَّها لَإِحْدَى الْكُبَرِ»، «نَذِيراً لِلْبَشَرِ»، فرمودند: مقصود، حضرت محمّد (صلی الله علیه و آله و سلم) هستند، كه در رجعت به دنیا بازگشته، بشر را از معصیت خدا، برحذر می دارند.
ص: 228
شماره: 71
یَوْمَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ فَتَاْتُونَ اَفْواٰجًا18
روزى كه در «صور» دمیده مى شود و شما فوج فوج مى آیید!
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، سُئِلَ عَنِ الرَّجْعَةِ أَ حَقٌّ هِيَ؟ قَالَ: نَعَمْ، فَقِيلَ لَهُ: مَنْ أَوَّلُ مَنْ يَخْرُجُ؟ قَالَ: الْحُسَيْنُ (سلام الله علیه)، يَخْرُجُ عَلَى أَثَرِ الْقَائِمِ (سلام الله علیه)، قُلْتُ: وَ مَعَهُ النَّاسُ كُلُّهُمْ؟ قَالَ: لَا، بَلْ كَمَا ذَكَرَ اللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ: «يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَتَأْتُونَ أَفْواجاً»، قَوْماً بَعْدَ قَوْمٍ.(1)
از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) سؤال شد: آیا رجعت حق است؟ حضرت فرمودند: آرى، عرض شد: اوّل كسى كه از قبر بیرون مى آید، كیست؟ حضرت فرمودند: حضرت امام حسین (سلام الله علیه) است، كه پس از قیام حضرت قائم (سلام الله علیه) خارج می شود، گفته شد: مردم هم همراه ایشان هستند؟ فرمودند: نه، چنانكه خداوند می فرماید: دسته دسته بیایند، به ترتیب خواهند آمد، قومی پس از قوم دیگر.
ص: 229
شماره: 72
یَوْمَ تَرْجُفُ الرّاٰجِفَةُ6 تَتْبَعُهَا الرّاٰدِفَةُ7
آن روز كه زلزله هاى وحشتناک همه چیز را به لرزه درمى آورد(6) و به دنبال آن، حادثۀ دوّمین (صیحۀ عظیم محشر) رخ مى دهد.
عَنْ سُلَيْمَانَ بْنِ خَالِدٍ، قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه): فِي قَوْلِهِ تَعَالَى: «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ»، «تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»، قَالَ: «الرَّاجِفَةُ» الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (سلام الله علیهما)، وَ «الرَّادِفَةُ» عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (سلام الله علیه)، وَ أَوَّلُ مَنْ يَنْفُضُ عَنْ رَأْسِهِ التُّرَابَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ (سلام الله علیهما) فِي خَمْسَةٍ وَ سَبْعِينَ أَلْفاً، وَ هُوَ قَوْلُهُ جَلَّ وَ عَزَّ: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ»، «يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»(1).(2)
از سلیمان بن خالد نقل است كه گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در بارۀ این سخن خدای متعال: «يَوْمَ تَرْجُفُ الرَّاجِفَةُ»، «تَتْبَعُهَا الرَّادِفَةُ»، (روزى كه لرزاننده بلرزاند، و لرزاننده دیگر از پس آن آید)، فرمودند: مقصود از «راجفه» حضرت حسین بن علی (سلام الله علیهما) است، و «رادفه» امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) می باشند، و نخستین كسى كه در رجعت از قبر بیرون
ص: 230
می آید و خاک از سر و روی خود می تکاند، حضرت حسین بن على (سلام الله علیهما) است، كه با هفتاد و پنج هزار نفر برانگیخته مى شوند، چنان که خداوند (عزّ و جلّ) می فرماید: «إِنَّا لَنَنْصُرُ رُسُلَنا وَ الَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهادُ»، «يَوْمَ لا يَنْفَعُ الظَّالِمِينَ مَعْذِرَتُهُمْ وَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدَّارِ»، (ما به یقین پیامبران خود و كسانى را كه ایمان آورده اند، در زندگى دنیا و روزى كه گواهان به پا مى خیزند یارى مى دهیم! روزى كه عذرخواهى ظالمان سودى به حالشان نمى بخشد و لعنت خدا براى آن ها، و جایگاهی بد نیز براى آنان است).
ص: 231
شماره: 73
قاٰلُوا تِلْكَ اِذًا كَرَّةٌ خاٰسِرَةٌ12 فَاِنَّماٰ هِیَ زَجْرَةٌ واٰحِدَةٌ13
مى گویند: اگر قیامتى در كار باشد، بازگشتى است زیانبار(12) ولى (بدانید) این بازگشت تنها با یک صیحۀ عظیم است.(13)
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ رَاشِدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحُسَيْنِ، قَالَ: دَخَلْتُ مَعَ أَبِي عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، فَجَرَى بَيْنَهُمَا حَدِيثٌ، فَقَالَ أَبِي لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه): مَا تَقُولُ فِي الْكَرَّةِ؟ قَالَ: أَقُولُ فِيهَا مَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ ذَلِكَ أَنَّ تَفْسِيرَهَا صَارَ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم)، قَبْلَ أَنْ يَأْتِيَ هَذَا الْحَرْفُ بِخَمْسَةٍ وَ عِشْرِينَ لَيْلَةً، قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «تِلْكَ إِذاً كَرَّةٌ خاسِرَةٌ»، إِذَا رَجَعُوا إِلَى الدُّنْيَا وَ لَمْ يَقْضُوا ذُحُولَهُمْ، فَقَالَ لَهُ أَبِي: يَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «فَإِنَّما هِيَ زَجْرَةٌ واحِدَةٌ»، «فَإِذا هُمْ بِالسَّاهِرَةِ»، أَيَّ شَيْ ءٍ أَرَادَ بِهَذَا؟ فَقَالَ: إِذَا انْتَقَمَ مِنْهُمْ وَ مَاتَتِ الْأَبْدَانُ، بَقِيَتِ الْأَرْوَاحُ سَاهِرَةً لَا تَنَامُ وَ لَا تَمُوتُ.(1)
از حسین بن راشد نقل است که گفت: برای من حدیث کرد محمّد بن عبد اللَّه بن حسین، و گفت: همراه پدرم، محضر حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) وارد شدیم، پس میان آن حضرت و پدرم سخنى گذشت، سپس پدرم به ایشان عرض كرد: شما در بارۀ رجعت چه می فرمائید؟
ص: 232
حضرت فرمودند: در این باره، همان را می گویم که خداوند
فرموده است، و تفسیر این آیه، بیست و پنج شب قبل از رسیدن آن به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده، همان كه خداوند (عزّ و جلّ) می فرماید: «تِلْکَ إِذاً کَرَّهٌ خاسِرَهٌ»، (در این صورت، این برگشتی زیان آور است) و این هنگامی است که مردم به دنیا برمی گردند و خونخواهی آن ها تمام می شود، پدرم به حضرت عرضه داشت: مقصود از اینكه خداوند (عزّ و جلّ) می فرماید: «فَإِنَّما هِیَ زَجْرَهٌ واحِدَهٌ»، «فَإِذا هُمْ بِالسَّاهِرَهِ»، «پس در حقیقت، آن بازگشت، بسته به یک فریاد است و بس، و به ناگاه آنان در زمینِ هموار خواهند بود) چیست؟ حضرت فرمودند: وقتی از ستمگران انتقام بگیرند، پس بدن های آنان بمیرد و ارواح آن ها بیدار بماند، ارواح آنان بیدار است، نه می خوابد و نه می میرد.
ص: 233
شماره: 74
ثُمَّ اِذاٰ شآٰءَ اَنْشَرَهُۥ22
سپس هرگاه بخواهد او را زنده مى كند.
عَنْ أَبِي سَلَمَةَ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (سلام الله علیه)، قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ»، قَالَ: نَعَمْ، نَزَلَتْ فِي أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه)، «ما أَكْفَرَهُ» يَعْنِي بِقَتْلِكُمْ إِيَّاهُ، ثُمَّ نَسَبَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ (سلام الله علیه)، فَنَسَبَ خَلْقَهُ وَ مَا أَكْرَمَهُ اللَّهُ بِهِ، فَقَالَ: «مِنْ أَيِّ شَيْ ءٍ خَلَقَهُ»، يَقُولُ: مِنْ طِينَةِ الْأَنْبِيَاءِ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ لِلْخَيْرِ، «ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ»، يَعْنِي سَبِيلَ الْهُدَى، «ثُمَّ أَماتَهُ»، مِيتَةَ الْأَنْبِيَاءِ، «ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ»، قُلْتُ: مَا قَوْلُهُ: «ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ»، قَالَ: يَمْكُثُ بَعْدَ قَتْلِهِ فِي الرَّجْعَةِ، فَيَقْضِي مَا أَمَرَهُ.(1)
از ابو سلمه نقل است كه گفت: از حضرت امام محمّد باقر (سلام الله علیه) درباره این فرمایش خداوند (عزّ و جلّ): «قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَکْفَرَهُ» پرسیدم، حضرت فرمودند: بله، این آیه دربارۀ امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) نازل شده، و مقصود از: «مَا أَکفَرَهُ» یعنی قاتلان او با کشتن حضرتش چقدر کافر شدند، سپس خداوند نسب امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) و خلقت او و کرامت خدا در حق ایشان را ذکر نموده، پس می فرماید: «مِنْ أَیِّ شَیْ ءٍ خَلَقَهُ»،یعنی
ص: 234
او را از طینت انبیاء آفرید و او را در راه خیر مقدّر فرمود، «ثُمَّ السَّبِیلَ یَسَّرَهُ» یعنی راه هدایت را برایش میسّر ساخت و سپس او را به مرگ انبیاء میراند و سپس وقتی که بخواهد، او را برمی انگیزد، عرض کردم: در بارۀ این سخن خدای متعال: «ثُمَّ إِذا شاءَ أَنْشَرَهُ»، (سپس چون بخواهد او را برانگیزد) چه می فرمایید؟
حضرت فرمودند: پس از کشته شدنش، در رجعت مدّتی می ماند و به آنچه مأمور شده حکم می کند.
ص: 235
شماره: 75
لَتَرْكَبُنَّ طَبَقًا عَنْ طَبَقٍ19
كه همه شما پیوسته از حالى به حال دیگر منتقل مى شوید.
1_ عَنْ حَنَانِ بْنِ سَدِيرٍ، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه)، قَالَ: إِنَّ لِلْقَائِمِ مِنَّا غَيْبَةً يَطُولُ أَمَدُهَا، فَقُلْتُ لَهُ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! وَ لِمَ ذَلِكَ؟ قَالَ: لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَبَى إِلَّا أَنْ تَجْرِيَ فِيهِ سُنَنَ الْأَنْبِيَاءِ (علیهم السلام) فِي غَيْبَاتِهِمْ، وَ إِنَّهُ لَا بُدَّ لَهُ، يَا سَدِيرُ! مِنِ اسْتِيفَاءِ مَدَدِ غَيْبَاتِهِمْ، قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ»، أَيْ سُنَناً عَلَى سُنَنِ كَانَ قَبْلَكُمْ.(1)
از حنان بن سدیر نقل است كه پدرش گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) فرمودند: براى قائم ما (سلام الله علیه) غیبتى است كه مدّت آن به طول مى انجامد، عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! آن براى چیست؟ حضرت فرمودند: زیرا خداوند (عزّ و جلّ) اراده نموده که سنّت هاى پیامبران (علیهم السلام) را در غیبت هایشان در او نیز جارى نماید، به ناچار، اى سدیر! لازم است به پایان رساند مدّت غیبت تمام پیامبران (علیهم السلام) را، چنان که خداوند (عزّ و جلّ) می فرماید: «لَتَرْكَبُنَّ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ»، یعنى: محققاً جارى مى كند سنّت هایی را بر طبق
ص: 236
سنّت های امّت هايى كه پيش از شما بودند.
2_ ... فَقَالَ الْمَأْمُونُ: يَا أَبَا الْحَسَنِ! فَمَا تَقُولُ فِي الرَّجْعَةِ؟ فَقَالَ الرِّضَا (سلام الله علیه): إِنَّهَا لَحَقٌّ قَدْ كَانَتْ فِي الْأُمَمِ السَّالِفَةِ، وَ نَطَقَ بِهِ الْقُرْآنُ، وَ قَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم): يَكُونُ فِي هَذِهِ الْأُمَّةِ كُلُّ مَا كَانَ فِي الْأُمَمِ السَّالِفَةِ، حَذْوَ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ الْقُذَّةِ بِالْقُذَّةِ.(1)
مرحوم شیخ صدوق (قدّس سرّه) در «عیون اخبار الرضا (سلام الله علیه)» حدیثی را از حسن بن جهم نقل نموده که در مجلسی که با حضور مأمون عباسی و فقهاء و متکلّمین از فرق مختلف تشکیل شده بود، مأمون سؤالاتی را از آن حضرت پرسید، ... تا آن جا که مأمون پرسید: ای ابا الحسن! شما در بارۀ رجعت چه می فرمایید؟ امام رضا (سلام الله علیه) فرمودند: آن، به جا و حقّ است، و در امّت هاى پیشین هم بوده است، و قرآن کریم هم به آن ناطق است، و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) هم فرموده اند: هر چه در امّت هاى سابق اتّفاق افتاده، در این امّت نیز اتّفاق خواهد افتاد، بى كم و كاست و طابق النّعل بالنّعل و بدون تفاوت.
ص: 237
شماره: 76
اِنَّهُۥ عَلٰى رَجْعِهٖ لَقاٰدِرٌ8
مسلّماً او، مى تواند انسان را بازگرداند!
في تفسیر القمي، في قوله تعالی: «إِنَّهُ عَلى رَجْعِهِ لَقادِرٌ»، قَالَ: كَمَا خَلَقَهُ مِنْ نُطْفَةٍ یَقْدِرُ أَنْ یَرُدَّهُ إِلَى الدُّنْیا وَ إِلَى الْقِیَامَةِ.(1)
در تفسیر قمی در بارۀ این سخن خدای متعال: «إِنَّهُ عَلى رَجْعِهِ لَقادِرٌ»، (خدا به برگرداندنش توانا است)، می فرماید: چنانكه بشر را از نطفه آفرید، می تواند او را، هم در دنیا و هم در قیامت برگرداند.
توضیح: این آیه یكی از برهان های اثبات رجعت است، چون خداوندی که توانائی دارد همۀ آفریدگانش را در رستاخیز بزرگ، یعنی قیامت، برگرداند، این قدرت را دارد كه برخی از آنان را در رستاخیز كوچک، یعنی «رجعت» زنده نماید، و به همین دنیا باز گرداند، پس كسی كه منكر رجعت است، در واقع منکر قدرت خداوند است، و چون قدرت خدا، جزء ذات اوست، هر كه آن را انكار كند، كافر است، پس منكر «رجعت» كافر است.
شماره: 77
ص: 238
فَمَهِّلِ
الْكاٰفِرٖینَ اَمْهِلْهُمْ رُوَیْدًا17
حال كه چنین است كافران را (فقط) اندكى مهلت ده!
عَنْ أَبِي بَصِیرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ (سلام الله علیه)، فِي قَوْلِهِ: «فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ»، قَالَ: مَا لَهُ قُوَّةٌ يَقْوَى بِهَا عَلَى خَالِقِهِ، وَ لَا نَاصِرٌ مِنَ اللَّهِ يَنْصُرُهُ إِنْ أَرَادَ بِهِ سُوءاً، قُلْتُ: «إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً»، قَالَ: كَادُوا رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) وَ كَادُوا عَلِيّاً (سلام الله علیه) وَ كَادُوا فَاطِمَةَ (سلام الله علیها)، فَقَالَ اللَّهُ: يَا مُحَمَّدُ! «إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً»، «وَ أَكِيدُ كَيْداً»، «فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ _ يَا مُحَمَّدُ _ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً»(1)، لِوَقْتِ بَعْثِ الْقَائِمِ (سلام الله علیه)، فَيَنْتَقِمُ لِي مِنَ الْجَبَّارِينَ وَ الطَّوَاغِيتِ مِنْ قُرَيْشٍ وَ بَنِي أُمَيَّةَ وَ سَائِرِ النَّاسِ.(2)
از ابو بصیر نقل است كه گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در بارۀ این فرمایش خدای متعال: «فَما لَهُ مِنْ قُوَّةٍ وَ لا ناصِرٍ»، فرمودند: (او نه نيرویى دارد و نه ياورى) اگر كسى قصد سوئى به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) داشته باشد، در برابر خداوند هيچ قدرتى ندارد كه با آن قدرتمند شود و ياورى نيز از سوى خدا نخواهد داشت، راوى گويد: عرض كردم: مقصود از: «إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً»، (آنان نيرنگ می كنند نيرنگى) چیست؟
ص: 239
حضرت فرمودند: با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و حضرت علی (سلام الله علیه) و حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نيرنگ نمودند، پس خداوند فرمود: اى محمّد! «إِنَّهُمْ يَكِيدُونَ كَيْداً»، (آنان نيرنگ زدند، نيرنگى) «وَ أَكِيدُ كَيْداً»، (من نيز نيرنگ می زنم نيرنگى) «فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ _ يَا مُحَمَّدُ _ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً»، (اى محمّد! پس به كافرين مهلت بده)، یعنی به آن ها اندكى مهلت بده تا وقت ظهور حضرت قائم (سلام الله علیه)، تا به خاطر من از ستمگران و طاغوت هاى قريش و بنى اميّه و ساير مردم، انتقام بگيرد.
ص: 240
شماره: 78
فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهاٰ فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوّٰىهاٰ14
ولى آن ها او را تكذیب و ناقه را پى كردند (و کشتند) از این رو پروردگارشان آن ها را به خاطر گناهان شان در هم كوبید و با خاک یكسان و صاف كرد!
عَنِ الْفَضْلِ بْنِ الْعَبَّاسِ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ (سلام الله علیه)، فِي قَوْلِهِ تَعالی: «فَدَمْدَمَ عَلَیهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها»، قَالَ: فِي الرَّجْعَةِ، «وَ لا یَخَافُ عُقْبَاهَا»، قَالَ: لَا یَخَافُ مِنْ مِثْلِهَا إِذَا رَجَعَ.(1)
از فضل بن عباس نقل است كه گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در دربارۀ این سخن خدای متعال: «فَدَمْدَمَ عَلَیهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاها»، (پروردگارشان به سزاى گناهان شان هلاكشان كرد و دیارشان را هموار نمود)، فرمودند: این در رجعت است، و بعد كه می فرماید: «وَ لا یَخَافُ عُقْبَاهَا»، (و از عاقبت آن بیم ندارد)، یعنى اگر مانند آن (در رجعت) تکرار شود، نمی ترسد.
ص: 241
شماره: 79
وَلَلْءاٰخِرَةُ خَیْرٌ لَكَ مِنَ الْاُولٰى4
و مسلّماً آخرت براى تو از دنیا بهتر است!
عَنْ أَبِي بَصِیرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللهِ (سلام الله علیه)، فِي قَوْلِهِ: «وَ لَلْآخِرَةُ خَیرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى»، قَالَ: یعْنِي الْكَرَّةَ هِي الْآخِرَةُ لِلنَّبِی (صلی الله علیه و آله و سلم)، قُلْتُ: قَوْلُهُ: «وَ لَسَوْفَ یُعْطِیكَ رَبُّكَ فَتَرْضى»، قَالَ: یُعْطِیكَ مِنَ الْجَنَّةِ فَتَرْضَى.(1)
از ابو بصیر نقل است كه گفت: حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در بارۀ آیه: «وَ لَلْآخِرَةُ خَیرٌ لَكَ مِنَ الْأُولى»، فرمودند: یعنی اى پیامبر! رجعت براى تو از دنیا بهتر است، عرض كردم: «وَ لَسَوْفَ یعْطِیكَ رَبُّكَ فَتَرْضى»، یعنى چه؟ فرمودند: خداوند به زودى بهشت را به تو مى دهد، تا خشنود گردى.
ص: 242
شماره: 80
كَلّاٰ سَوْفَ تَعْلَمُونَ3 ثُمَّ كَلّاٰ سَوْفَ تَعْلَمُونَ4
چنین نیست كه مى پندارید، (آرى) بزودى خواهید دانست!(3) باز چنان نیست كه شما مى پندارید بزودى خواهید دانست!(4)
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ نَجِيحٍ الْيَمَانِيِّ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (سلام الله علیه): قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ: «كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ»، «ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ»، قَالَ: يَعْنِي مَرَّةً فِي الْكَرَّةِ وَ مَرَّةً أُخْرَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ.(1)
از عبد اللّه بن نجیح یمانی نقل است كه گفت: از حضرت امام جعفر صادق (سلام الله علیه) در بارۀ این فرمایش خداوند (عزّ و جلّ): «كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ»، «ثُمَّ كَلَّا سَوْفَ تَعْلَمُونَ»، پرسیدم: حضرت فرمودند: یک مرتبه در رجعت است، و مرتبۀ دیگر در قیامت.
ص: 243
ص: 244
1_ قرآن كریم.
2_ مفاتیح الجنان.
3_ إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات/ 5جلدی/ شیخ حر عاملى، محمّد بن حسن/ اعلمى/ بیروت/ سال چاپ: 1425 ق.
4_ الإحتجاج على أهل اللجاج( للطبرسی)/ 2جلدی/ طبرسى، احمد بن على/ محقّق: خرسان، محمّد باقر/ نشر مرتضى/ مشهد/ 1403 ق.
5_ احقاق الحق و ازهاق الباطل/ 23جلدی/ قاضى نور الله مرعشی/ مكتبة آیة الله المرعشی النجفی/ قم/ سال چاپ: 1409 ق.
6_ الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد/ 2جلدی/ مفید، محمّد بن محمّد/ كنگرۀ شیخ مفید/ قم/ 1413 ق.
7_ اعتقادات الإمامیة ( للصدوق)/ 1جلدی/ ابن بابویه، محمّد بن على/ كنگرۀ شیخ مفید/ قم/ 1414 ق.
8_ إعلام الورى بأعلام الهدى/ 2جلدی/ طبرسى، فضل بن حسن/ مؤسسة آل البیت (سلام الله علیهم)/ قم/ 1417 ق.
9_ الإقبال بالأعمال الحسنة/ 3جلدی/ ابن طاووس، على بن موسى/ محقّق: قیومى اصفهانى، جواد/ دفتر تبلیغات اسلامى/ قم/ 1376 ش.
ص: 245
10_ إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب (عجل الله تعالی فرجه الشریف)/ 2جلدی/ یزدى حایرى، على/ مؤسسة الأعلمى/ بیروت/ سال چاپ: 1422 ق.
11_ الإیقاظ من الهجعة بالبرهان على الرّجعة/ 1جلدی/ شیخ حر عاملى، محمّد بن حسن/ نوید/ تهران/ سال چاپ: 1362 ش.
12_ بحار الأنوار/ 110جلدی/ مجلسى، محمّد باقر بن محمّد تقى/ إحیاء التراث العربی/ بیروت/ سال چاپ: 1403 ق.
13_ البرهان فى تفسیر القرآن/ 5جلدی/ بحرانى، سید هاشم/ بنیاد بعثت/ تهران/ سال چاپ: 1416 ق.
14_ تأویل الآیات الظاهرة فی فضائل العترة الطاهرة/ 1جلدی/ استرآبادى، على/ مؤسسة النشر الإسلامی/ قم/ سال چاپ: 1409 ق.
15_ تفسیر شریف لاهیجى/ 4جلدی/ شریف لاهیجى محمّد بن على/ دفتر نشر داد/ تهران/ سال چاپ: 1373 ش.
16_ تفسیر الصافی/ 5جلدی/ فیض كاشانى، محمّد بن شاه مرتضى/ مكتبه الصدر/ تهران/ سال چاپ: 1415 ق.
17_ تفسیر العیاشی/ 2جلدی/ عیاشى، محمّد بن مسعود/ المطبعة العلمیة/ تهران/ سال چاپ: 1380 ق.
18_ تفسیر فرات الكوفی/ 1جلدی/ كوفى، فرات بن ابراهیم/ مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی/ تهران/ سال چاپ: 1410 ق.
19_ تفسیر قمى/ 2جلدی/ قمى على بن ابراهیم/ دار الكتاب/ قم/ سال چاپ: 1367 ش.
20_ تفسیر كنز الدقائق و بحر الغرائب/ 14جلدی/ قمی مشهدی، محمّد بن محمّد رضا/ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى/ تهران/ سال چاپ: 1368 ش.
21_ تفسیر نور الثقلین/ 5جلدی/ عروسى حویزى عبد على بن جمعه/ انتشارات اسماعیلیان/ قم/ سال چاپ: 1415 ق.
ص: 246
22_ تهذیب الأحكام/ 10جلدی/ طوسى، محمّد بن الحسن/ محقّق: خرسان، حسن الموسوى/ دار الكتب الإسلامیه/ تهران/ 1407 ق.
23_ حلیة الأبرار فی أحوال محمّد و آله الأطهار (سلام الله علیهم)/ 5جلدی/ علّامه بحرانى، سید هاشم بن سلیمان/ مؤسسة المعارف الإسلامیة/ قم/ 1411 ق.
24_ الخرائج و الجرائح/ 3جلدی/ قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله/ مؤسسۀ امام مهدى (سلام الله علیه)/ قم/ سال چاپ: 1409 ق.
25_ الخصال/ 2جلدی/ ابن بابویه، محمّد بن على/ جامعه مدرسین/ قم/ سال چاپ: 1362 ش.
26_ دلائل الإمامة/ 1جلدی/ طبرى آملى صغیر، محمّد بن جریر بن رستم/ بعثت/ قم/ سال چاپ: 1413 ق.
27_ روضة الواعظین و بصیرة المتعظین/ 2جلدی/ فتال نیشابورى، محمّد بن احمد/ انتشارات رضى/ قم/ 1375 ش.
28_ زاد المعاد- مفتاح الجنان/ 1جلدی/ مجلسى، محمّد باقر بن محمّد تقى/ محقّق: اعلمى، علاءالدین/ مؤسسة الأعلمی للمطبوعات/ بیروت/ 1423 ق.
29_ سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار مع تطبیق النصوص الوارده فیها علی البحار الانوار/ 8جلدی/ قمی، حاج شیخ عباس/ اسوه/ قم، 1414ق.
30_ علل الشرائع/ 2جلدی/ ابن بابویه، محمّد بن على/ كتاب فروشى داورى/ قم/ 1385 ش.
31_ عیون أخبار الرضا (سلام الله علیه)/ 2جلدی/ ابن بابویه، محمّد بن على/ محقّق: لاجوردى، مهدى/ نشر جهان/ تهران/ 1378 ق.
32_ الفصول المختارة/ 1جلدی/ مفید، محمّد بن محمّد/ محقّق: میر شریفى، على/ كنگرۀ شیخ مفید/ قم/ 1413 ق.
33_ الكافی/ 8جلدی/ كلینى، محمّد بن یعقوب بن اسحاق/ دار الكتب الإسلامیة/ تهران/ سال چاپ: 1407 ق.
ص: 247
34_ كامل الزیارات/ 1جلدی/ ابن قولویه، جعفر بن محمّد/ دار المرتضویة/ نجف اشرف/ سال چاپ: 1356 ش.
35_ كتاب الغیبة (للطوسی)/ طوسى، محمّد بن الحسن/ 1جلدی/ محقّق: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد/ دار المعارف الإسلامیة/ قم/ 1411 ق.
36_ كشف الغمة فی معرفة الأئمة (سلام الله علیهم)/ 2جلدی/ اربلى، على بن عیسى/ بنى هاشمى/ تبریز/ سال چاپ: 1381 ق.
37_ كمال الدین و تمام النعمة/ 2جلدی/ ابن بابویه، محمّد بن على/ محقّق: غفارى، على اكبر/ اسلامیّه/ تهران/ 1395 ق.
38_ مجمع البیان في تفسیر القرآن/ 10جلدی/ طبرسى فضل بن حسن/ انتشارات ناصر خسرو/ تهران/ 1372ش.
39_ مختصر البصائر/ 1جلدی/ حلّي، حسن بن سلیمان بن محمّد/ مؤسسة النشر الإسلامی/ قم/ سال چاپ: 1421 ق.
40_ مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول (سلام الله علیهم)/ 26جلدی/ مجلسى، محمّد باقر بن محمّد تقى/ دار الكتب الإسلامیة/ تهران/ سال چاپ: 1404 ق.
41_ المصباح للكفعمی( جنة الأمان الواقیة)/ 1جلدی/ كفعمى، ابراهیم بن على عاملى/ دار الرضی( زاهدی)/ قم/ 1405 ق.
42_ مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد/ 1جلدی/ طوسى، محمّد بن الحسن/ مؤسسة فقه الشیعة/ بیروت/1411 ق.
43_ معانی الأخبار/ 1جلدی/ ابن بابویه، محمّد بن على/ محقّق: غفارى، على اكبر/ دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم/ قم/ 1403 ق.
44_ مقتضب الأثر فی النصّ على الأئمة الإثنی عشر/ 1جلدی/ جوهرى بصرى، احمد بن عبد العزیز/ انتشارات طباطبایى/ قم.
ص: 248
45_ مناقب آل أبی طالب (سلام الله علیهم) ( لابن شهرآشوب)/ 4جلدی/ ابن شهر آشوب مازندرانى، محمّد بن على/ نشر علّامه/ قم/ 1379 ق.
46_ من لا یحضره الفقیه/ 4جلدی / ابن بابویه، محمّد بن على / محقّق: غفارى، على اكبر/ دفتر انتشارات اسلامى، وابسته به جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم/ 1413 ق.
47_ نوادر الأخبار فیما یتعلق بأصول الدین/ 1جلدی/ فیض كاشانى، محمّد محسن بن شاه مرتضى/ مؤسسۀ مطالعات و تحقیقات فرهنگى/ تهران/ سال چاپ: 1371 ش.
48_ الوافی/ 26جلد ی/ فیض كاشانى، محمّد محسن بن شاه مرتضى/ كتابخانۀ امام أمیر المؤمنین على (سلام الله علیه)/ اصفهان/ سال چاپ: 1406 ق.
49_ وسائل الشیعة/ 30جلدی/ شیخ حر عاملى، محمّد بن حسن/ مؤسسة آل البیت/ قم/ 1409 ق.
ص: 249
ص: 250
عکس
ص: 251
عکس
ص: 252
1_ کلید واژۀ آیات مهدوی در قرآن کریم
شامل: 240 آیه دربارۀ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، در 493 صفحه وزیری، انتشارات عطر عترت، سال چاپ: 1393.
2_ کلید واژۀ آیات علوی در قرآن کریم
شامل: 440 آیه دربارۀ حضرت علی (سلام الله علیه)، در 2 جلد وزیری، انتشارات اعتقاد ما، سال چاپ: 1398.
3_ کلید واژۀ آیات فاطمی در قرآن کریم
شامل: 135 آیه دربارۀ حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، در 404 صفحه وزیری، انتشارات اعتقاد ما، سال چاپ: 1399.
4_ کلید واژۀ آیات حسینی در قرآن کریم
شامل: 210 آیه دربارۀ حضرت امام حسین (سلام الله علیه)، در 622 صفحه وزیری، انتشارات اعتقاد ما، سال چاپ: 1400.
5_ کلید واژۀ آیات برائت در قرآن کریم
شامل: 135 آیه دربارۀ برائت، در 420 صفحه وزیری، انتشارات دارالعلوم، سال چاپ: 1402.
ص: 253
6_ چهل حدیث عید غدیر در کلام معصومین (سلام الله علیهم)
همراه با دوبیتی های غدیر، در 56 صفحه رقعی، انتشارات اعتقاد ما، سال چاپ: 1400.
7_ جلوه های مهدوی در آیینۀ فاطمی
شباهت های حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) با حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، در 175 صفحه رقعی، انتشارات اعتقاد ما، سال چاپ: 1400.
8_ احتجاج به مَن کُنتُ مولاه
در 128 صفحه رقعی، انتشارات اعتقاد ما، سال چاپ: 1401.
9_ چلچراغ شعر مهدوی جلد 1
ویژۀ نیمۀ شعبان، در 216 صفحۀ رقعی، انتشارات اعتقاد ما، سال چاپ: 1401.
لطفاً جهت سفارش، با شمارۀ 1518 967 0910 تماس حاصل فرمایید.
ص: 254