دعای عرفه امام حسین علیه السلام

مشخصات کتاب

عنوان قراردادی : دعای روز عرفه، فارسی - عربی

عنوان و نام پدیدآور : دعای عرفه ی امام حسین علیه السلام/ ترجمه ی ابوالحسن شعرانی؛ تصحیح و مقدمه صفر فلاحی

مشخصات نشر : قم: آستانه مقدسه قم، انتشارات زائر، 1382.

مشخصات ظاهری : 127ص.

فروست : زائر؛ 75

شابک : 3000 ریال: 9789646401792

یادداشت : چاپ سوم: زمستان 1384.

موضوع : دعای روز عرفه

موضوع : دعا

شناسه افزوده : حسین بن علی(ع)، امام سوم، 4 - 61ق

شناسه افزوده : شعرانی، ابوالحسن، 1281 - 1352 ، مترجم

شناسه افزوده : فلاحی، صفر، 1348 - ، مصحح و مقدمه نویس

شناسه افزوده : آستانه مقدسه قم. انتشارات زائر

رده بندی کنگره : BP270/ع 4041

رده بندی دیویی : 297/774

شماره کتابشناسی ملی : م 82-28948

ص: 1

اشارة

ص: 2

دعای روز عرفه، فارسی _ عربی.

دعای عرفه امام حسین علیه السلام / ترجمه ی آیة اللّه میرزا ابوالحسن شعرانی؛ تصحیح و مقدمه صفر فلاحی. -- قم: آستانه مقدسه قم، انتشارات زائر، 1382.

127ص.ISBN 964-6401-79-1

فهرستنویسی براساس اطلاعات فیپا.

1. دعای روز عرفه. 2. دعا. الف. حسین بن علی(ع)، امام سوم، 4 _ 61ق. ب. شعرانی، ابوالحسن، 1281 _ 1352، مترجم. ج. فلاحی، صفر، 1348 _ ، مصحح و مقدمه نویس. د. آستانه مقدسه قم. انتشارات زائر. ه_ . عنوان.

4041ع/270

BPب1382

774/297

کتابخانه ملی ایران28948-82م

دعای عرفه امام حسین علیه السلام

ترجمه: آیة اللّه میرزا ابوالحسن شعرانی رحمه الله

مقدمه و تصحیح: صفر فلاحی

ناشر: زائر _ آستانه مقدّمه قم

لیتوگرافی: امام سجاد علیه السلام _ قم

چاپخانه: توحید _ قم

حروفچینی: فیض اللّه _ قم

نوبت چاپ: پنجم _ پاییز 1387

تیراژ: 5000 جلد

قیمت: 500 تومان

شابک: 1-79-6401-964

کلیه حقوق نشر برای آستانه مقدّسه قم محفوظ است

مرکز پخش: قم _ میدان شهداء (چهار راه بیمارستان)

تلفن 7742519 _ ص. پ.: 3597 _ 37185

ص: 3

فهرست

مقدّمه ··· 5

کتاب حاضر ··· 15

جمع بندی مطالب ··· 18

دعای عرفه ··· 19

شرح حال مختصری از مترجم ··· 21

اساتید ··· 22

بعضی از شرح هایی که تاکنون بر دعای عرفه نوشته شده ··· 25

مقدّمه مترجم ··· 27

متن دعا بهمراه ترجمه ··· 31

ص: 4

مقدمه

قال اللّه تعالی: «واذا سئلک عبادی عَنّی فانی قریب اجیب دعوة الداع اذا دعان».(1)

دعا یعنی خواندن، صدا زدن پروردگار و نیایش با او؛ خواندن گاهی توأم با خواستن است و همراه با راز، نیاز و ابتهال.

«حقیقت دعا برای آن است که خدا انسان را به حضور بپذیرد و به او رو کند»(2).

دعا روی آوردن بنده به سوی خداست؛ روی آوردن به خدا یعنی روح عبادت و بندگی. اگر غایت خلقت انسان، عبادت تعریف شده است «وما خلقت الجن والانس إلاّ لیعبدون»(3) جوهره این عبادت و روح و نشاط آن، دعا

ص: 5


1- 1 _ سوره بقره / 186.
2- 2 _ حکمت عبادات، جوادی آملی، ص236.
3- 3 _ سوره ذاریات / 56.

می باشد.

آیة اللّه حسن زاده آملی دامت برکاته: «دعا کلید عطاء و وسیله قرب الی اللّه تعالی و مخ عبادت و حیات روح و روح حیات است... دعا یاد دوست در دل راندن و نام او به زبان آوردن و در خلوت با او جشن ساختن و در وحدت با او نجوی گفتن و شیرین زبانی کردن است»(1).

اقبال لاهوری می نویسد: «نیایش خواه به شکل فردی و خواه به صورت اجتماعی، تجلّی اشتیاق درونی انسان برای دریافت جوابی در سکوت است».(2)

دعا گرایش انسان به مبدأ هستی، خواستن با عقیده و ایمان، مجذوب معبود شدن، پالایش دل از آلودگی ها و سیراب شدن از زلال چشمه معنویت و غیر او را ندیدن است.

دعا گرایش و کشش درونی انسان به سوی خدا و رفتن

ص: 6


1- 1 _ نور علی نور، حسن زاده آملی، ص9 و10. برای بهره بیشتر مقدمه کتاب مذکور را ملاحظه فرمائید.
2- 2 _ تفکرات اسلامی، ص108.

به سوی پروردگار است.

کمال طلبی و زیبایی جویی انسان در راز و نیاز با خالق یکتای عالم تفسیر می شود.

پس دعا عشق به خالق زیبایی ها، عظمت ها، جهش به سوی کمال مطلق، علم مطلق و پرواز به سوی بی نهایت است. کشف و شهودها و آرامش های درونی در سایه سار دعا حاصل می شود. شهید مطهری قدس سره می گوید: «دعا هم طلب است هم مطلوب، هم وسیله است و هم غایت، هم مقدّمه است و هم نتیجه، اولیاء خدا هیچ چیزی را به اندازه دعا خوش نداشتند، همه خواهشهای خویش و آرزوهای دل را با محبوب واقعی در میان می گذاشتند».(1)

از آیات کریمه قرآن استفاده می شود، همه خواسته ها به نحوی پاسخ داده می شود. در جایی می فرماید «و آتاکم من کلّ ما سألتموه و ان تَعُدّوا نعمة اللّه لا تحصوها».(2)

از انواع نعمتها که از او درخواست کردید به شما عطا

ص: 7


1- 1 _ کتاب بیست گفتار، ص286.
2- 2 _ سوره ابراهیم / 34.

فرمود که اگر نعمت های خدا را بخواهید بشمارید هرگز حساب آن را نتوانید کرد.

استجابت و پاسخ به درخواست بندگان از سوی خداوند عالم بشارت داده شده است «ادعونی أَستجب لکم»(1) بخوانید مرا تا جواب دهم به شما.

بشر نیازمند دعاست و این دعا بال پرواز است همراه با حرکت و پویایی، از مهمترین وسایل تقرب و نزدیکی به معبود حقیقی دعاست.

که امام صادق علیه السلام فرمودند «علیکم بالدعا فانّکم لاتتقرّبون بمثله؛(2) بر شما باد به دعا خواندن (و خواستن از خدا) به درستی که مانند دعا وسیله تقرب ندارید».

عبادت، بندگی، راز و نیاز، دعا و تضرع نه تنها کاهش دهنده نیروهای بدن نیست، بلکه تقویت کننده روح ایمان و عقیده است. موجب حرکت و خروش و پدیده آورنده روح صبر و مقاومت است که اهل دعا، اهل صبر و

ص: 8


1- 1 _ سوره غافر / 60.
2- 2 _ بحار، ج93، ص300.

مقاومت و عزمند.

در همه دورانها و در دوره پر تلاطم و ظلمانی امروز هزاران مانع درونی و بیرونی، انسان در حال رشد را تهدید می کند، این چراغ پرفروغ دعا و زمزمه های عارفانه است که موجب ایمنی و سلامت است؛ بارقه امید در دلها با دعا می درخشد.

چه زیبا فرموده اند که «دعا سلاح مؤمن است و ستون دین او»(1) یا «الدعاء سلاح الاولیاء».(2)

به هر حال دعا در آموزه های دینی و الهی دارای جایگاه بسیار ممتاز و برجسته ای است؛ به طوری که بخشی از درخواستهای بزرگ پیامبران در قرآن کریم در قالب دعا آمده است. و نماز که معراج مؤمن است و از موقعیت ویژه برخوردار است نیمی از آن را دعا تشکیل می دهد.

دعا دارای آداب و شرایط بسیاری است و در این مقدّمه بنابر اختصار، به بعضی از آنها اشاره می کنیم. موارد ذکر

ص: 9


1- 1 _ بحار، ج93، ص288.
2- 2 _ غرر، ج1، ص198.

شده به اضافه شرایط لازم دیگر از جمله طهارت، توجه به قبله شروع با «بسم اللّه الرحمن الرحیم» و... است.

1 _ معرفت و شناخت نسبت به خدا: دعا کننده باید اوّل، کسی را که از او چیزی می خواهد بشناسد؛ به علم، قدرت و مقدار توانایی او آگاه باشد و بداند از او جز خیر و نیکی صادر نمی شود. پس از او جز خیر نخواهد و از خدا طلب حرام نکند.

2 _ حسن ظن به خدا: در روایات ما آمده است که خدا به قدر حسن ظن افراد به ایشان اعطا می کند. پس باید دعا کننده براین باور باشد که حاجت او برآورده می شود. طوری که خواسته هایش را به هنگام راز و نیاز خویش در خانه آماده ببیند.

3 _ پاکی عقیده و عمل: تضمین استجابت برای کسانی است که در عقیده و عمل دچار مشکل نباشند و از درستی و استواری در اعتقاد برخوردار باشند. انتظار استجابت دعای کسانی که به دیگران ظلم روا داشته اند، غذای ایشان حلال و درآمدشان پاک نباشد و یا بد زبان و زشت کردار

ص: 10

باشند و یا سرکش و اهل تعدی باشند انتظاری بیهوده و نابجا خواهد بود.

4 _ دعا آهسته و با ادب: صدای ناهنجار و بسیار بلند هنگام دعا خلاف ادب دعا خواندن است. تضرع و ابتهال باید با توجه و حضور قلب و رعایت حد دعا باشد. که قرآن کریم می فرماید: «ادعوا ربّکم تضرّعا وخفیةً انّه لایحبّ المعتدین».(1)

مفسران بزرگوار فرموده اند «خفیه» یعنی خواندن به صورت آهسته و آرام و در پنهانی است. و اگر کسی هنگام دعا فریاد کشید معتدی است و از حد دعا تجاوز کرده؛ زیرا خداوند موجود دوری نیست.

5 _ صلوات بر پیامبر و آل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم : درود و صلوات بر پیامبر و خاندان پاکش امر بزرگی است و به فرموده بزرگان از شئون ولایت است؛ یعنی همان گونه که ایمان به ولایت و امامت ایشان داریم باید به امر دعا و صلوات هم

ص: 11


1- 1 _ سوره اعراف / 55.

ایمان داشته باشیم و التزام عملی خود را هم به آن نشان دهیم. دعا کننده باید درخواستهای خود را به صلوات بپوشاند و بداند پیامبر و اهل بیت علیهم السلام دارای مقام والایی هستند و ایشان واسطه فیض و شفیعان درگاه الهی اند.

6 _ علاج واقعه قبل از وقوع: از آنجایی که دعای قبل از بلا موجب پیشگیری می شود و انسان را از آثار مخرب و سهمگین آن در امان نگه می دارد باید علاج واقعه قبل از وقوع نمود. ولذا فرموده اند دعا هنگام سختی و بلا بهره کمی دارد. انسان زمانی که در سلامت و آسودگی است باید دعا کند و از خدا در خواست نماید. در حال سلامت آینده ای روشن و پر امید به همراه بقای نعمتها را از خدا بخواهد.

7 _ داشتن حالت تضرع: ادب دعا همان تضرع و ابتهال و ناله کردن در درگاه خداست. اگر به حالت تضرع و ناله نباشد معلوم می شود هنوز به حال درماندگی، نداری و بیچارگی خود اعتراف ندارد. در حال دعا باید دستها را بالاببرد و با تن و جانی خاشع و خاضع در برابر خدای غنی

ص: 12

مطلق به راز و نیاز بپردازد. و خدا را بسیار بخواند که خداوند متعال صدای بندگانی را که به دعا و مناجات به سوی او بلند است بسیار دوست می دارد. بزرگان در کتب مربوطه فرموده اند تضرع در دعا چه در حال ایستاده و یا نشسته بسیار مطلوب و در استجابت آن مؤثر است.

8 _ فهم و توجه به معانی کلمات دعا: درخواست کننده بداند و بفهمد چه می گوید و چه می خواهد و در آنچه می گوید باید صادق باشد؛ زیرا خدا به رازهای دل آگاه است. از حالت غفلت و بی توجهی بپرهیزد و دقت کافی نماید در معانی کلمات ادعیه ای که بر زبان جاری می سازد. چون اگر آنچه می گوید بدون توجه و ایمان و صداقت باشد، مانند این می ماند که العیاذباللّه مولا و سرور خویش را مسخره کرده باشد. پس دعا تنها لفظ نیست بلکه این الفاظ باطن و روحی دارد و آنچه موجب تقرب و ثواب می شود رسیدن به معانی و مفاهیم است و این کار دل است نه کار زبان.

ص: 13

9 _ زمان و مکان دعا: خوب است دعا کننده با دقت مکان مقدّسی را برای دعا نمودن انتخاب نماید کما اینکه سعی کند در زمان مناسب و باشرافتی دعا کند؛ مثلاً مسجد و یا مشاهد مشرّفه ائمّه و اولیا دین را انتخاب نماید. روز و شب جمعه را برای دعا برگزیند. در روایتی آمده است که: خداوند متعال در هر شب جمعه از اول شب تا آخر شب از فراز عرش خود ندا می کند: «آیا مؤمنی نیست که پیش از طلوع فجر نزد من از گناهانش توبه کند». یا آمده است که خداوند متعال برآوردن حاجات بنده مؤمنش را تا روز جمعه به تاخیر می اندازد.

نتیجه اینکه دعا عبادت است و برای دعا کننده فضیلت به حساب می آید و برای او درجه ای از درجات بهشت را تثبیت می کند. در دعا اخلاص و صدق نیّت شرط اصلی و اساسی است که «و یستجیب الّذین آمنوا وعملوا الصالحات».

10 _ دعای دسته جمعی: در روایات باب دعا وارد شده است که دعا و خواستن به اجتماع باشد و آمده است که

ص: 14

امام صادق فرمودند: هر وقت پدرم را یک چیزی محزون و ناراحت می کرد زنان و بچه های منزل را جمع می کرد و دعا می نمود و آنها آمین می گفتند.

کتاب حاضر

کتابی که پیش روی شما خوانندگان گرامی قرار دارد دعای شریف عَرفه امام حسین علیه السلام است که به همراه ترجمه آن و با توضیحات مفیدی از مترجم آمده است. این دعای شریف طبق منابع روایی ما از سیّد عارفان و سالار شهیدان حضرت ابا عبداللّه علیه السلام در صحرای عرفات و عصر روز عرفه صادر شده است. بندگی، ایثار، شهامت، شجاعت، کمال، علم، حلم، تواضع و اخلاص گوینده آن بر کسی پوشیده نیست. این دعای ارزشمند مدرسه عرفان و زمزم معرفت است. امام این دعا را در مکان خاص «صحرای عرفات» و در عصر روز «عرفه» زمانی با شرافت ایراد فرموده اند.

و چه دعای با مسمایی! «دعای عرفه» آیا به واسطه

ص: 15

اینکه در صحرای عرفات صادر شده است «عرفه» نام گرفته یا اینکه چون با مضامین بلند و ژرف خویش انسان را با مبدأ هستی آشنا می سازد «عرفه» نامیده شده است؟

این دعای شریف یکی از نشانه های روح حماسی و بزرگ ابا عبداللّه علیه السلام است. با دقّت در ادعیه ائمّه به ویژه دعای عرفه بزرگ منشی را انسان از ائمّه می آموزد. ما درس همّت و فکر بلند را از ادعیه می آموزیم که چه زیبا فرموده امام حسین علیه السلام به نقل از جد بزرگوارش: «إنّ اللّه عزّ وجل یحبّ معالی الامور ویکره سفسافها»؛(1) خداوند همتهای بزرگ و فکرهای بلند را دوست دارد. و کارهای نازل و پست و افکار حقیر را دوست ندارد.»

در دعای عرفه مفاهیم و ارزشهای قرآنی و تعالیم آسمانی موج می زند. با نگاهی به دعای عرفه در می یابیم که چه مقدار ائمّه علیهم السلام با قرآن مأنوس هستند و چگونه با مکتب دعا انسان را هدایت و راهبری می کنند این دعا

ص: 16


1- 1 _ بحار، ج47، ص323.

بیانگر راز و نیاز عاشقانه سرور آزادگان عالم با محبوب و معبود یکتاست و متضمن گوهرهای ارزشمندی است که به آدمی روح حیات می بخشد، محورهای مطرح شده در دعای عرفه بسیار است؛ و لکن ما به بعضی از محورها اشاره می کنیم.

1 _ حمد و ثنای الهی.

2 _ ذکر اسما و صفات خدا.

3 _ قضا و قدر الهی.

4 _ بخشش الهی.

5 _ مسأله آفرینش و فطرت.

6 _ نوآورهای خلقت.

7 _ حکمت و تدبیر الهی.

8 _ امانتداری.

9 _ فرستادن نعمتها و برترین آنها کتاب الهی.

10 _ رحمت خدا نسبت به بندگان.

و...

ص: 17

جمع بندی مطالب

عده ای گمان می کنند خواندن دعا تنها کاری است برای کسب ثواب الهی و از برکات و آثار آن و به طور کلی از «مکتب دعا» غافلند. به اعتقاد ما پیامبر اکرم و ائمّه هدی علیهم السلام که هدایت و راهبری جامعه را برعهده داشته اند در صدر برنامه های آن بزرگواران تهذیب و تربیت قرار دارد. اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم با خطبه های خویش، علی علیه السلام با خطبه های نهج البلاغه جامعه را اداره می کند و امام سجّاد علیه السلام با صحیفه مبارکه خویش هدایت و رهبری اش را سامان می دهد، پس «مکتب دعا» مکتبی است که از نو باید شناخت و نباید مسأله دعا را نسبت به معارف اسلامی و دینی یک امر زائد و غیر ضرور به حساب آورد. نکته دیگر اینکه بسیاری از معارف عالیه در دعاهای ما نهفته است. بعلاوه اینکه این دعاست که کلید گنجهای الهی و قرآنی است و اگر خداوند در هر چیز به کم اکتفا کرده است، برای

ص: 18

ذکر و دعا حدّ و اندازه ای معین نکرده است «یا ایّها الّذین آمنوا اذکروا اللّه ذکرا کثیراً وسبّحوه بکرةً واصیلاً».(1)

مگر امام سجاد علیه السلام از حماسه عاشورا و قطره قطره خونهای پاک شهیدان واژه های حیات بخش صحیفه را پدید نیاورد؟

دعای عرفه

این دعای با عظمت که در توحید و خداشناسی بی نظیر است از سرور شهیدان عالم حضرت ابا عبداللّه الحسین علیه السلام صادر شده است.

دعای عرفه در کتابهایی چون مصباح الزائر، بلد الامین کفعمی و اقبال الاعمال آورده شده است.(2) مرحوم علامه شعرانی در مقدّمه ترجمه حاضر که به طور کامل آورده شده

ص: 19


1- 1 _ سوره احزاب، 43.
2- 2 _ نک: موسوعة کلمات الامام الحسین علیه السلام ، ص739 و کلیات مفاتیح، ص343.

است ضمن اشاره به منابع دعا درباره راویان آن نیز اظهار نظر نموده است و بسیار از ایشان تجلیل کرده اند.

در شروح مختلفی که برای دعای عرفه نگاشته شده است در بعضی از کتب راویان دعا بشر و بشیر بن غالب و در برخی بشر و بشیر بن خزیمه اسدی نقل شده است. علامه شعرانی در مقدّمه مذکور بشیر و بشر را پسران خزیمه اسدی دانسته است.

ترجمه حاضر به همّت آقای سیف اللّه نوّاب در سال 1345 هجری شمسی همراه با کتاب «فیض الدموع» نوشته مرحوم بدایع نگار با خط زیبای مرحوم احمد خوشنویس «عماد» چاپ شده است.(1)

ص: 20


1- 1 _ مقدمه مترجم بزرگوار در دو بخش است، یک بخش پیرامون دعای عرفه و ترجمه حاضر که آورده شده است. با توجه باینکه اصل و ترجمه دعا بعلت ناخوانابودن قابل استفاده نبود، حروفچینی کامپیوتری صورت گرفت.

شرح حال مختصری از مترجم

مترجم دعای شریف عرفه یکی از استوانه های علم و تقوا است که چون خورشیدی در منظومه علم، تقوا و فقاهت می درخشد. او در علوم مختلف صاحب تبحر و مهارتی خاص است. در علوم بسیاری از جمله فقه، اصول، حدیث، تفسیر، فلسفه، نجوم، هیئت، ادبیات و... به خاطر جامع بودن در علوم معقول و منقول او را علامه ذوالفنون می نامند.

آیت اللّه علامه شعرانی به سال 1320 قمری در تهران در خانواده ای که مهد علم، تقوا و عشق به اهلبیت علیهم السلام بود چشم به جهان گشود.

علامه شعرانی از دوران کودکی به یادگیری علوم دینی پرداخت و بسیاری از علوم رایج را از پدر فرهیخته خویش فرا گرفت. سپس به مدرسه فخریه معروف به مدرسه خان مروی رفت. پس از سالها کوشش و جدیت در یادگیری به سال 1346 رهسپار نجف اشرف گردید، و در جوار مرقد پربرکت امام علی علیه السلام به کسب علم و دانش ادامه داد.

ص: 21

اساتید

مرحوم علامه شعرانی از محضر بزرگانی چون محدّث فاضل و عالم جلیل القدر سید ابو تراب خوانساری، میرزا محمود قمی، میرزا طاهر تنکابنی، حاج شیخ عبد النبی نوری، حکیم هیدجی، میرزا مهدی آشیانی، حاج آقا بزرگ ساوجی، شیخ مسیح طالقانی و... بهره علمی بسیاری برد. در علومی چون ریاضی، هیئت و نجوم بیشترین استفاده را از استاد خود میرزا حبیب اللّه مشهور به ذوالفنون برده است. این شخصیت گرانقدر دارای امتیازات بسیاری است. از جمله:

1 _ علامه شعرانی در تدریس و تبلیغ احکام اسلامی یک ملّت بود. هنگامی که از نجف به ایران برگشتند در تهران در مسجدی که والد بزرگوارشان اقامه نماز می کردند. علاوه بر امامت، با تمام وجود به تبلیغ و ترویج احکام شریعت پرداختند.

ص: 22

2 _ از دیگر امتیازات علامه صاحب تالیف و ترجمه بودن اوست آثار قلمی زیادی که به تعبیر یکی از شاگردان آن مرحوم، حضرت علامه حسن زاده: آثار آیت اللّه شعرانی را باید در عداد کرامت به حساب آورد.

3 _ تربیت دهها و بلکه صدها عالم، فیلسوف، مفسر و محقق که امروز جامعه اسلامی ما از وجود ایشان بهره مند است و دروس این شاگردان از پر رونق ترین دروس حوزه علمیه به حساب می آید.

4 _ زهد و بی رغبتی به زخارف دنیا از دیگر امتیازات علامه شعرانی است. شخصی با آن مقام علمی و تالیف و تتبع که به ذوالفنون مشهور می شود به یک زندگی ساده و رها از قیود در گوشه ای از تهران اکتفا می کند. این نیست جز روحیه قناعت و طبع بلندی که خود را از بسیاری از قیود و زخارف دنیا رهایی بخشیده است.

5 _ دقّت نظر و ژرف نگری در آثار آیت اللّه شعرانی جایگاه خاص دارد. این سماجت پسندیده علمی باعث

ص: 23

شده بود تا ظرائف و نکات ارزنده ای را از لابه لای آیات قرآن، تاریخ و حدیث و دیگر رشته ها بیرون کشد.

6 _ طبع شعر و ذوق فراوان ادبی که از او شاعری زبردست ساخته بود شاعری درد آشنا که با مسائل اجتماعی پیرامون خود بیگانه نیست و از درد دیگران با خبر است. به فرمود. حضرت علامه حسن زاده آملی: «به اشعارش که رجوع می کنیم و به غیر اشعارش در نوشته های دیگرش نگاه می کنیم می بینیم آن جناب تا چه اندازه از اوضاع و احوال زمانش ناله می کند(1) و با چه بیاناتی از زمان خودش، که چقدر در شکنجه و رنج بودند و چه چیزها می دیدند و نمی توانستند که منکرات را بردارند اینها اولیایی بودند، بزرگانی بودند، بندگان خدا را می دیدند که آن نهالها به سوی تباهی می روند...».(2)

ص: 24


1- 1 _ اشاره دارد به مسائل و مشکلات موجود قبل از پیروزی انقلاب اسلامی.
2- 2 _ مأخذ شرح حال مؤلّف، مجله نور علم یادنامه بیستمین سال درگذشت علامه شعرانی شماره 51 _ 50 با اضافات و مختصر تفاوت، از ص74 الی 104.

بعضی از شرح هایی که تاکنون بر دعای عرفه نوشته شده

1 _ شرح دعای عرفه _ دعا حسین، محمد باقر مدرس بستان آبادی.

2 _ شرح دعای عرفه (مظهر الغرائب)، سید خلف مشعشعی موسوی حویزی.

3 _ شرح دعای عرفه امام حسین علیه السلام ، سید محمد تقی نقوی قائنی، دفتر تحقیقات و انتشارات بدر.

4 _ نیایش در عرفات، لطف اللّه صافی گلپایگانی، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین قم.

5 _ شرح دعای عرفه حسینی، سید ماجد بن ابراهیم حسینی کاشانی.

6 _ شرح دعای عرف، محمد علی حزین لاهیجی.

7 _ هدایة المستبصرین در شرح دعای عرفه، میرزا احمد بن سلطان علی صدر الافاضل.

8 _ شرح دعای عرفه، ملا محمد علی فاضل مشهور به

ص: 25

حاجی فاضل خراسانی (م1342ه_) بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس.

9 _ نیایش حسین علیه السلام در بیابان عرفای، محمد تقی جعفری.

10 _ اصول المعرفة فی شرح دعای عرفة للامام الحسین علیه السلام ، عباس احمد رنّیس درازی بحرانی، منامه و بیروت، منشورات مکتبة العلوم العامة ودار البلاغه.

11 _ سیری در دعای عرفه امام حسین علیه السلام ، سید علیرضا سید کباری. انتشارات زائر آستانه مقدسه قم.

12 _ دعای عرفه، ترجمه تصویری، از عبد الکریم بی آزار شیرازی، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

در پایان این مقدّمه، از جناب حجة الاسلام والمسلمین ناصر باقری بیدهندی به خاطر مساعدت و در اختیار قراردادن نسخه اصلی کتاب تشکر و قدردانی می نمایم و از خداوند متعال مسألت دارم بر توفیقات ایشان بیفزاید.

قم المقدّسه

صفر فلاّحی / 1423

ص: 26

مقدمه مترجم

الحَمدُللّه وَ الصَّلوةُ عَلی رَسُولِهِ وَ الأئمَّةِ الْمَیامِینِ مِن آلِه.

دعای روز عرفه که از حضرت ابی عبداللّه الحسین علیه السلام مأثور و ببلاغت لفظ و علوّ معنی مشهور است و آنرا باید از ادّله امامت و ولایت حضرتش شمرد، روایت بشیر و بشر پسران خزیمه اسدی است و چنانکه از قرائن معلوم می گردد این دو نفر خود مردانی سخن شناس، خردمند و هوشیار بوده اند و بشیر اسدی را در رجال شیخ از اصحاب حضرت ابی عبداللّه الحسین شمرده و بیش از این از حال او ذکر نکرده است و دلیل خردمندی و سخن شناسی وی ضبط و نقل این دعا بس، و نیز خطبه حضرت زینب علیهاالسلام را در کوفه اونقل کرده است همان خطبه که بر بلیغ ترین خطب ناطقین عالم طعن می زند و خود بشیر چون خواست حدّ بلاغت آنرا معیّن کند عاجز ماند و بهتر از این بیان نیافت

ص: 27

«کَاَنَّما تنطق و تَفْرَغُ عَلی لِسانِ اَمیرِالمُؤمِنینَ» و در مدح سخن چیزی از آن بالاتر نباشد که تشبیه بکلام امیرالمؤمنین علیه السلام کنند. باری این بشر راوی دعای عرفه شیفته سخنان بلیغ آن حضرت بود و به نظر نویسنده این سطور ابوالحسن المدعوّ بالشّعرانی خزیم بن بشیر که روایت خطبه حضرت زین العابدین علیه السلام از اوست همان بشیر بن خزیم است که به تصحیف نام او و پدرش مقدّم و مؤخّر شده است باری دعا را سیّد بن طاووس علیه الرحمه در کتاب اقبال نقل کرده است و کفعمی نیز در بلدالأمین آورده و گوید بشیر و بشر گفتند «در آنروز که حضرتش آن دعا را خواند مردم در صحرای عرفات بر گرد او ایستاده بودند و به مناجات او گوش فرا داده، و از ناله و زاری و گریه باز نمی ایستادند، تا دعا به پایان رسید، و مردم خود به استماع آن دعا اکتفا کرده، فراغت برای آنکه خود دعا بخوانند نیافتند و علما به بسیاری از فقرات این دعا در مسائل توحید احتجاج کرده اند.

بالجمله از مواریث بزرگ اهل بیت و افتخار شیعه است،

ص: 28

امّا عبارت دعا در اقبال و بلدالأمین با یکدیگر اختلاف دارد بلکه نسخ اقبال که ما دیده ایم متّفق نیست، و از آن نباید عجب داشت چون هرگز عنایت روات به حفظ الفاظ حدیث به اندازه عنایت به حفظ قرآن نبوده است و عبارات یک حدیث در روایات مختلف، مختلف آمده است و همه آن اختلافات در دعا صحیح است، و من در این ترجمه متابعت یک نسخه اقبال کردم که به نظر بهتر آمد، و چند جمله در اوّل دعا که در بعضی نسخ آن دیده شد، و در نسخ دیگر نبود، ترجمه نکردم چون آن فصاحت که در سایر قرائن دیدم در آن ندیدم و احتمال دادم که بعضی راویان به سبب نسیان در آن تحریفی کرده، امّا زیادتی آخر دعا که در نسخ اقبال موجود است و در بلدالأمین نیست، بالتمام آورده و ترجمه کرده و نظر خود را در ذیل آن باز نمودم، و خوانندگان ارجمند اگر به نقصی در ترجمه برخورند مرا معذور دارند که فرصت اصلاح چنانکه باید نیافتم و مشاغل دیگر مانع آمد که حقّ آنرا ادا کنم امّا سعی کردم لغت فارسی یا عربی غلط و عامیانه و ترکیب مستهجن و

ص: 29

کلام نارسا و مبهم در ترجمه نیاورم، و در بیان معنی به کمترین لفظ قناعت کنم چون خلاف ادب است سخنان اولیا را به لغت غلط و ترکیب سقط روایت کنند و علی اللّه التّوکل.

وداعی این ناچیز در ترجمه و نشر دعا ترغیب و تشویق جناب اجلّ آقای حاج سیف اللّه خان نوّاب است دام اقباله که علاوه بر قرابت نسب نسبت به بنده لطف خاص دارند و از جهات بسیار اطاعت دستور ایشان را بر خود فرض می شمرم که حضرتش با آنکه از آغاز جوانی به تقلد مناصب عالیه دولتی، و مشاغل مهّمه مملکتی مفتخر بودند، خلق زهّاد و عادت عبّاد را رها نکرده و در همه عمر به هیچ آلایشی متّهم نگشته، و کسی را از خود ناراضی ننموده، و این سخن را من نه از تعصّب می گویم بلکه «قولی است که جملگی برآنند» و این نزاهت را از آبا و امّهات و اجداد و جدّات به حق به میراث برده، که همه اهل خیرات و سعادات و مبّرات بوده اند، و این بحث را فصلی جداگانه باید نوشت و...

ص: 30

متن دعای عرفه ی امام حسین

علیه السلام

ص: 31

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ

الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی لَیْسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ، وَلاَلِعَطائِهِ مانِعٌ، وَلاَ کَصُنْعِهِ صُنْعُ صانِعٍ، وَهُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ، فَطَرَ أَجْناسَ الْبَدائِعِ، وَأَتْقَنَ بِحِکْمَتِهِ الصَّنائِعَ، لاَتَخْفی عَلَیْهِ الطَّلائِعُ، وَلاَ تَضِیعُ عِنْدَهُ الْوَدائِعُ، جازِی کُلِّ صانِعٍ، وَرایِشُ کُلِّ قانِعٍ، وَراحِمُ کُلِّ ضارِعٍ، وَمُنْزِلُ الْمَنافِعِ وَالْکِتابِ الْجامِعِ بِالنُّورِ السَّاطِعِ، وَهُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ، وَ لِلْکُرُباتِ دافِعٌ، وَ لِلدَّرَجاتِ رافِعٌ، وَ لِلْجَبابِرَةِ قامِعٌ، فَلا إِلهَ غَیْرُهُ، وَلاَ شَیْءَ یَعْدِلُهُ،

ص: 32

بنام خداوند بخشنده مهربان

سپاس خدایرا که حکم او را دفع نتوان کرد(1) و بخشش از او باز نتوان داشت. کار او بکار کس نماند اوست بخشنده بسیار عطا از هر جنس تازه آفرید و صنایع خویش به حکمت استوار ساخت دیده بانان از وی پنهان نمانند(2) و امانتها نزد او تباه نشوند کارگر را پاداش دهد و قناعتکار را بسامان رساند بر زاری کنان ببخشاید و هر چیز سودمند را آماده ساخته و کتاب جامع روشن فرستاده دعاها را بشنود و بلاها دور گرداند درجات نیکان را برافرازد و ستمکاران را براندازد. معبودی غیر او نیست و همتا ندارد

ص: 33


1- 1 _ خداوند اصل و مبدء هر چیز است و صدور شرّ از مبدأ خیر محال، پس قضای او خیر محض و حاوی همه مصالح و منافع خلق است خداوند را سپاس باید گفت که قضای او را هیچکس تغییر نتواند داد، یعنی مصالح او را مبدل به مفسده نتواند کرد. اگر کسی گوید خداوند بهترین مصالح را مراعات کرده است پس دعا برای چیست؟ گوئیم خداوند مقدّر کرده است بسیاری از مصالح و خیرات را بوسیله دعا عطا فرماید چنانکه مقدّر کرده است روزی خلق را به باران و آفتاب و کشت و زرع و صنعت به آنان رساند و طلب آن بی وسائل و دعا، خلاف قضای الهی است.
2- 2 _ دیده بانان لشکر همیشه خود را پنهان می کنند تا دشمن بر آنها آگاه نشود.

وَلَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ، وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ اللَّطِیفُ الْخَبِیرُ، وَهُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. اللّهُمَّ إِنِّی أَرْغَبُ إِلَیْکَ وَأَشْهَدُ بِالرُّبُوبِیَّةِ لَکَ مُقِرّاً بِأَنَّکَ رَبِّی، وَأَنَّ إِلَیْکَ مَرَدِّی، ابْتَدَأْتَنِی بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ أَنْ أَکُونَ شَیْئاً مَذْکُوراً، وَخَلَقْتَنِی مِنَ التُّرابِ، ثُمَّ أَسْکَنْتَنِی الاْءَصْلابَ آمِناً لِرَیْبِ الْمَنُونِ، وَاخْتِلافِ الدُّهُورِ وَالسِّنِینَ، فَلَمْ أَزَلْ ظاعِناً مِنْ صُلْبٍ إِلی رَحِمٍ فِی تَقادُمٍ مِنَ الاْءَیَّامِ الْماضِیَةِ وَالْقُرُونِ الْخالِیَةِ لَمْ تُخْرِجْنِی لِرَأْفَتِکَ بِی وَلُطْفِکَ لِی وَإِحْسانِکَ إِلَیَّ فِی دَوْلَةِ أَئِمَّةِ

ص: 34

هیچ چیز مانند او نیست. اوست شنوا و بینا و خرده دان و آگاه بر هر چیز توانا خدایا من مشتاق توام و به پروردگاری تو گواهی می دهم و بازگشت من بسوی تست آغاز نعمت کردی بر من پیش از آنکه در یاد کسی بگذرم و مرا از خاک آفریدی آنگاه در پشت پدران منزل دادی(1) از بیم مرگ ایمن و از گردش زمانه و سالها در پناه تو پیوسته از صلبی برحمی میرفتم و بر این روزها بسر آمد و قرنها سپری شد و از غایت مهر و لطف خود مرا در دولت پیشوایان

ص: 35


1- 1 _ در پشت پدران بودن کنایت است از نسل آنها بودن چنانکه در فارسی گویند پشت در پشت یعنی نسل در نسل نه آنکه در پشت پدران جائی است برای پرورش فرزندان نظیر رحم در شکم مادران.

الْکُفْرِ الَّذِینَ نَقَضُوا عَهْدَکَ وَکَذَّبُوا رُسُلَکَ، لَکِنَّکَ أَخْرَجْتَنِی لِلَّذِی سَبَقَ لِی مِنَ الْهُدَی الَّذِی لَهُ یَسَّرْتَنِی وَفِیهِ أَنْشَأْتَنِی، وَمِنْ قَبْلِ ذلِکَ رَؤُفْتَ بِی بِجَمِیلِ صُنْعِکَ وَسَوابِغِ نِعَمِکَ فَابْتَدَعْتَ خَلْقِی مِنْ مَنِیٍّ یُمْنی، وَأَسْکَنْتَنِی فِی ظُلُماتٍ ثَلاثٍ بَیْنَ لَحْمٍ وَدَمٍ وَجِلْدٍ لَمْ تُشْهِدْنِی خَلْقِی، وَلَمْ تَجْعَلْ إِلَیَّ شَیْئاً مِنْ أَمْرِی، ثُمَّ أَخْرَجْتَنِی لِلَّذِی سَبَقَ لِی مِنَ الْهُدی إِلَی الدُّنْیا تامّاً سَوِیّاً، وَحَفِظْتَنِی فِی الْمَهْدِ طِفْلاً صَبِیّاً، وَرَزَقْتَنِی مِنَ الْغَذاءِ لَبَناً مَرِیّاً، وَعَطَفْتَ عَلَیَّ قُلُوبَ

ص: 36

کفر به جهان نیاوردی آنها که پیمان تو را شکستند و پیغمبران ترا دروغگو پنداشتند بلکه موافق تقدیر سابق خود مرا برای هدایت آفریدی(1) و راه آن بر من آسان کردی و در هدایت پروردی و پیش از آفرینش من با من مهر نمودی با حسان و انعام فراوان، و آغاز آفرینش من از آب کردی و در سه تاریکی میان گوشت و خون و پوست مأوی دادی مرا بر آفرینش خود آگاه نکردی و هیچ کار خلقت مرا به من نسپردی آنگاه مرا صحیح و تندرست برای راه صواب که مقدّر فرموده بودی آفریدی در گهواره، کودکی خرد بودم مرا حفظ کردی و از شیر گوارنده روزی دادی دلهای پرستاران بر من مهربان

ص: 37


1- 1 _ در مذهب اهل بیت علیهم السلام جبر صحیح نیست و خداوندی دل همه مردم را در حد مساوی نسبت به خیر و شر آفرید تا حجت او بر مردم تمام باشد نه حجت مردم بر وی و سخنانی که از آن تو هم جبر می شود تاویل کرده اند چنانکه در جای خود مذکور است.

الْحَواضِنِ، وَکَفَّلْتَنِی الاْءُمَّهاتِ الرَّواحِمَ، وَکَلاَءْتَنِی مِنْ طَوارِقِ الْجانِّ، وَسَلَّمْتَنِی مِنَ الزِّیادَةِ وَالنُّقْصانِ، فَتَعالَیْتَ یَارَحِیمُ یَارَحْمنُ، حَتَّی إِذَا اسْتَهْلَلْتُ ناطِقاً بِالْکَلامِ أَتْمَمْتَ عَلَیَّ سَوابِغَ الاْءِنْعامِ، وَرَبَّیتَنِی زائِداً فِی کُلِّ عامٍ، حَتَّی إِذَا اکْتَمَلَتْ فِطْرَتِی وَاعْتَدَلَتْ مِرَّتِی أَوْجَبْتَ عَلَیَّ حُجَّتَکَ بِأَنْ أَلْهَمْتَنِی مَعْرِفَتَکَ، وَرَوَّعْتَنِی بِعَجائِبِ حِکْمَتِکَ، وَأَیْقَظْتَنِی لِماذَرَأْتَ فِی سَمائِکَ وَأَرْضِکَ مِنْ بَدائِعِ خَلْقِکَ، وَنَبَّهْتَنِی لِشُکْرِکَ وَذِکْرِکَ، وَأَوْجَبْتَ عَلَیَّ طاعَتَکَ وَعِبادَتَکَ،

ص: 38

کردی و مادران دلسوز به تربیت من گماشتی. از آفتهای ناپیدا(1) در پناه خود محفوظ داشتی و از هر بیش و کم سالم بیرون آوردی ای خداوند مهربان و بخشاینده برتری از حدّ ستایش من آنگاه که زبان به سخن گشودم آن نعمتهای فراوان بر من کامل تر کردی و هر سال مرا میپروراندی تا آفرینش من کامل شد و نیروی من اعتدال یافت حجّت بر من تمام کردی شناخت خود را در دل من نهادی و عجایب حکمت خود را به من آموختی(2) به شگفتیهای آنچه در آسمان و زمین آفریده ای متنبّه ساختی و به سپاس و ستایش خود متوجّه نمودی و طاعت و عبادت خود بر من واجب کردی

ص: 39


1- 1 _ جنّ و انس عبارت از آشکار و پنهان است و انس را ما می بینیم و انس می گیریم امّا جنّ از نظر پوشیده و اگر زیانی خواهد رسانید آن را ندانیم و چاره برای پرهیز از آن نداریم و چنانکه خداوند تبارک و تعالی برای جرثومه امراض که امروز باسیل یا میکروب گویند در وجود بشر مدافعان آفریده است که خود او خبر ندارد و در خون و سایر نسوج بدن مراقبند چون در عضوی پدیدار شود بر او تازند و آنرا نابود کنند و از جنّ روحانی که ما بدان معتقدیم نیز بوسائلی که ما نمی دانیم ما را حفظ می فرماید.
2- 2 _ از کلام امام علیه السلام معلوم می گردد که انسان به معرفت خدای نادیده از دو طریق راه یافت یکی فطرت و الهام و دیگر برهان و دلیل، فطرت و الهام نظیر شناختن مادر فرزند یا فرزند مادر را که در سرشت حیوانات بی زبان هم نهاده است و همچنین شناختن غذای مناسب و تمیز دوست از دشمن و سود و زیان و آشنا و بیگانه و امثال آن خداوند معرفت خود را نیز در فطرت انسان نهاده است. دیگر از راه برهان مانند سایر علوم چنانکه انسان از جذب مغناطیس آهن راه پی بوجود قوه مجهولی برده و آن را یکی از مسائل علم طبیعی قرار داد و از حکم و مصالحی که در آفرینش خود و دیگر موجودات بکار رفته، دانست که فاعل آن عالم و حکیم است و به علم و تدبیر خلقت کرده است و خداشناس شد و آنها که گویند طریق اثبات واجب طریق علمی نیست صحیح نیست چون هیچ فرقی میان اثبات خدا و موجودات طبیعی که دیده نمی شوند تصوّر نمی شود.

وَفَهَّمْتَنِی مَا جاءَتْ بِهِ رُسُلُکَ، وَیَسَّرْتَ لِی تَقَبُّلَ مَرْضاتِکَ، وَمَنَنْتَ عَلَیَّ فِی جَمِیعِ ذلِکَ بِعَوْ نِکَ وَلُطْفِکَ، ثُمَّ إِذْ خَلَقْتَنِی مِنْ خَیْرِ الثَّری، لَمْ تَرْضَ لِی یَا إِلهِی نِعْمَةً دُونَ أُخْری، وَرَزَقْتَنِی مِنْ أَنْواعِ الْمَعاشِ وَصُنُوفِ الرِّیاشِ بِمَنِّکَ الْعَظِیمِ الاْءَعْظَمِ عَلَیَّ، وَإِحْسانِکَ الْقَدِیمِ إِلَیَّ، حَتَّی إِذا أَتْمَمْتَ عَلَیَّ جَمِیعَ النِّعَمِ وَصَرَفْتَ عَنِّی کُلَّ النِّقَمِ لَمْ یَمْنَعْکَ جَهْلِی وَجُرْأَتِی عَلَیْکَ أَنْ دَلَلْتَنِی إِلَی مَا یُقَرِّبُنِی إِلَیْکَ، وَوَفَّقْتَنِی لِما یُزْلِفُنِی لَدَیْکَ، فَإِنْ دَعَوْتُکَ أَجَبْتَنِی، وَ إِنْ

ص: 40

و آنچه پیغمبران تو آوردند به من فهمانیدی و پذیرفتن آنچه را که موجب خوشنودی تست بر من آسان کردی به یاری و لطف خود در همه این نعمتها بر من منّت نهادی آنگاه مرا از گل سده آفریدی به یک نعمت اکتفا نکردی و از نعمتهای دیگر دریغ نفرمودی از هر گونه وسیله معاش و انواع تجمّل بهره دادی به منّت بزرگ و عظیم و احسان دیرین بر من تا وقتی همه نعمتها را بر من تمام کردی و هر بلا را بگردانیدی. نادانی و گستاخی من ترا باز نداشت از آنکه مرا به هر چه موجب قرب تست هدایت کنی و به آنچه مرا محبوب تو گرداند توفیق دهی اگر ترا خواندم اجابت کردی

ص: 41

سَأَلْتُکَ أَعْطَیْتَنِی، وَ إِنْ أَطَعْتُکَ شَکَرْتَنِی، وَإِنْ شَکَرْتُکَ زِدْتَنِی، کُلُّ ذلِکَ إِکْمالاً لاِءَنْعُمِکَ عَلَیَّ وَ إِحْسانِکَ إِلَیَّ، فَسُبْحانَکَ سُبْحانَکَ مِنْ مُبْدِیًء مُعِیدٍ حَمِیدٍ مَجِیدٍ وَتَقَدَّسَتْ أَسْماؤُکَ، وَعَظُمَتْ آلاؤُکَ، فَأَیُّ نِعَمِکَ یَاإِلهِی أُحْصِی عَدَداً وَذِکْراً أَمْ أَیُّ عَطایاکَ أَقُومُ بِها شُکْراً وَهِیَ یَا رَبِّ أَکْثَرُ مِنْ أَنْ یُحْصِیهَا الْعادُّونَ، أَوْ یَبْلُغَ عِلْماً بِهَا الْحافِظُونَ ثُمَّ مَا صَرَفْتَ وَدَرَأْتَ عَنِّی اللّهُمَّ مِنَ الضُّرِّ وَالضَّرَّاءِ أَکْثَرُ مِمَّا ظَهَرَ لِی مِنَ الْعافِیَةِ وَالسَّرَّاءِ، وَ أَنَا أَشْهَدُ یَا إِلهِی بِحَقِیقَةِ

ص: 42

و اگر خواستم دادی و اگر اطاعت تو کردم پذیرفتی و اگر سپاس گفتم بر نعمت افزودی اینها همه تکمیل نعمت و احسان تست بر من پاکا پاکا خداوند آغاز کننده خلقت و بازگرداننده آن ستوده و بزرگوار نامهای تو پاکست و نعمتهای تو سترگ کدام یک از نعمتهای ترا شماره کنم و نام برم و بسپاس کدام یک از بخششهای تو برخیزم که بیش از آنست که آمارگران توانند شمرد و هوشمندان بیاد توانند داشت رنج و سختی که از من دور کردی و من بر آن آگاه نیستم بیش از خوشی و شادی است که عطا کرده و من آگاهم و من گواهی می دهم با

ص: 43

إِیمانِی، وَعَقْدِ عَزَماتِ یَقِینِی، وَخالِصِ صَرِیحِ تَوْحِیدِی، وَباطِنِ مَکْنُونِ ضَمِیرِی، وَعَلائِقِ مَجارِی نُورِ بَصَرِی، وَأَسارِیرِ صَفْحَةِ جَبِینِی، وَخُرْقِ مَسارِبِ نَفْسِی، وَخَذارِیفِ مارِنِ عِرْنِینِی، وَمَسارِبِ صِماخِ سَمْعِی، وَمَاضُمَّتْ وَأَطْبَقَتْ عَلَیْهِ شَفَتایَ، وَحَرَکاتِ لَفْظِ لِسانِی، وَمَغْرَزِ حَنَکِ فَمِی وَفَکِّی، وَمَنابِتِ أَضْراسِی، وَمَساغِ مَطْعَمِی وَمَشْرَبِی، وَحِمالَةِ أُمِّ رَأْسِی، وَبُلُوعِ فارِ غِ حَبائِلِ عُنُقِی، وَمَا اشْتَمَلَ عَلَیْهِ تامُورُ صَدْرِی ، وَحَمائِلِ حَبْلِ وَتِینِی، وَ نِیاطِ حِجابِ قَلْبِی،

ص: 44

ایمان درست، و یقین محکم، و توحید خالص و از صمیم دل (و جوارح من گواهی می دهند) عضلات پیرامون گذرگاه نور چشم من(1) و چشن های صفحه پیشانی من و رخنه های گذرگاه نَفَس من(2) و پاره های نرمه بینی و مجراهای آواز در گوش من و آنچه لبهای من بر آن فراز آید و بسته شود و حرکات زبان من هنگام گفتار(3) و جایگاه پیوند کام و فک من و روئید نگاه دندانهای من و گذرگاه خوراک و نوشیدنی من و آن بندی که غلاف دماغ(4) مرا نگاهداشته و فراخنای عروق مجوف گردن من(5) و خونی که مایه زندگی است در سینه من و رباطهای رگ

ص: 45


1- 1 _ چون مژه چشم چهار حرکت به چهار طرف می کند: بالا و پایین و راست و چپ، خداوند چهار عضله برای آن آفریده و دو عضله مورّب برای گردش آن غیر عضلات پلک چشم و آنچه مؤخر حدقه قرار دارد. و در حاشیه بلدالأمین از ورّام بن ابی فراس نقل کرده است که بیست و چهار عضله در پیرامون چشمند برای حرکات مختلف.
2- 2 _ نَفَس برای راندن هوای دخانی و جذب نسیم است و آلت اهمّ آن ریه و گلو، اما به مجاری دیگر نیز انجام می گیرد و در آن حکمتها است دلیل بر علم و حکمت آفریدگار جلّ جلاله.
3- 3 _ زبان به الهام الهی از هر حرکتی حرفی پدید می آورد و از بیست و هشت نوع حرکت بیست و هشت صدا یا بیشتر که هر یک حرفی است و معانی و مقاصد هر کسی را به دیگران اظهار می دارد.
4- 4 _ دماغ مغز سر است و پرده بران احاطه کرده که اُمُّ الدّماغ می گویند و آن دو تا است یکی نازک که امّ الرّقیقه است و دیگری سطبر که امّ الغلیظه و پیوندها دارد که به استخوان محقف استوار بسته است.
5- 5 _ رگهای گردن در فراخی چنان است که مقدار خون و اخلاط لازم را که باید از پیکر حیوان بسر او رسد یا از سر به پیکر باز گردد و در آن گنجد نه بیشتر و نه کمتر که اگر تنگتر از اندازه خود شود موجب امراض هائل گردد و اگر فراختر باشد همچنین و تخصیص گردن فرمود چون دماغ بزرگترین عضو رئیس است و امراض او هالئتر و مجرای غذای آن از گردن.

وَأَفْلاذِ حَواشِی کَبِدِی، وَمَا حَوَتْهُ شَراسِیفُ أَضْلاعِی، وَحِقاقُ مَفاصِلِی، وَقَبْضُ عَوامِلِی، وَأَطْرافُ أَنامِلِی، وَلَحْمِی وَدَمِی وَشَعْرِی وَبَشَرِی وَعَصَبِی وَقَصَبِی وَعِظامِی وَمُخِّی وَعُرُوقِی وَجَمِیعُ جَوارِحِی وَمَا انْتَسَجَ عَلَی ذلِکَ أَیَّامَ رِضاعِی، وَمَا أَقَلَّتِ الاْءَرْضُ مِنِّی وَنَوْمِی وَیَقْظَتِی وَسُکُونِی، وَحَرَکاتِ رُکُوعِی وَسُجُودِی أَنْ لَوْ حاوَلْتُ وَاجْتَهَدْتُ مَدَی الاْءَعْصارِ وَالاْءَحْقابِ لَوْعُمِّرْتُها أَنْ أُؤَدِّیَ شُکْرَ واحِدَةٍ مِنْ أَنْعُمِکَ مَااسْتَطَعْتُ ذلِکَ إِلاَّ بِمَنِّکَ الْمُوجَبِ عَلَیَّ بِهِ

ص: 46

وتین(1) (اورطی) و غشائی که پرده دل بدان آویخته و پاره های(2) پیرامون جگر من و آنچه غضروفهای سینه من در بر دارد. و مغاکچه های پیوند مفاصل من و بهم آمدن سر انگشتان دست من و گوشت و خون و موی و پوست و پی و استخوآنهاو مغز و رگها و همه اندامهای من و آنچه در هنگام شیرخوارگی بر اندام من رسته و آنچه از تن من بر زمین سنگینی دارد و خواب و بیداری و آرام و جنبش در رکوع و حالت سجود (شهادت می دهند) که اگر تا روزگار باقی است و زمانه بر پای و من زنده باشم و بخواهم و بکوشم سپاس یکی ازین نعمتها را بگذارم. نتوانم مگر به توفیق تو که بدان شکری تازه بر من لازم آید. و ستایشی از نو بر من واجب کنند

ص: 47


1- 1 _ رگ وتین بزرگترین رگ بدنست و همه عروق از آن رگ خون می گیرند و آنرا نهرالجسد هم گویند و جای آنرا خداوند در پشت فقار ظهر در امنترین جای قرار داده است و با رباطها به استخوان پشت پیوسته است.
2- 2 _ پاره های جگر فوائد و حکمی دارد که در طبّ و تشریح مبین گردیده هر پاره به شکل مسدّسی بسیار خرده و بر پیرامون آن چند گونه رگ و عصب و مجرای صفر قرار گرفته است باید دانست که اسرار و مصالح آفرینش که امام علیه السلام اشاره فرموده بسیار است و نیازمند تعمّق در تشریح و فیزیولوژی است و بیش از این در اینجا نمی توان آورد.

شُکْرُکَ أَبَداً جَدِیداً، وَثَناءً طارِفاً عَتِیداً، أَجَلْ وَلَوْ حَرَصْتُ أَنَا وَالْعادُّونَ مِنْ أَنامِکَ أَنْ نُحْصِیَ مَدی إِنْعامِکَ سالِفِهِ وَآنِفِهِ مَا حَصَرْناهُ عَدَداً، وَلاَ أَحْصَیْناهُ أَمَداً، هَیْهاتَ أَنَّی ذلِکَ وَأَنْتَ الْمُخْبِرُ فِی کِتابِکَ النَّاطِقِ وَالنَّبَاَء الصَّادِقِ وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوها صَدَقَ کِتابُکَ اللّهُمَّ وَ إِنْباؤُکَ، وَبَلَّغَتْ أَنْبِیاؤُکَ وَرُسُلُکَ مَا أَنْزَلْتَ عَلَیْهِمْ مِنْ وَحْیِکَ، وَشَرَعْتَ لَهُمْ وَبِهِمْ مِنْ دِینِکَ، غَیْرَ أَنِّی یَاإِلهِی أَشْهَدُ بِجُهْدِی وَجِدِّی وَمَبْلَغِ طاقَتِی وَوُسْعِی، وَأَقُولُ مُؤْمِناً مُوقِناً الْحَمْدُ لِلّهِ

ص: 48

آری! اگر من و همه آمارگران جهان بکوشیم که عطایای گذشته و حال ترا بدانیم شماره آن را بدست نیاوریم و غایت آنرا ندانیم هیهات چگونه شود با آنکه در کتاب ناطق و گفتار صادق خود فرمودی: «وَ اِنْ تَعُدّوا نِعْمَةَ اللّه ِ لا تُحْصُوها.» کتاب تو راست است و خبر دادن تو نیز و پیغمبران و فرستادگان تو آنچه وحی به آنها فرمودی به مردم رساندند و دینی که برای آنها و بواسطه آنها مقرّر داشتی تبلیغ کردند من با اقرار به ناتوانی خود گواهی می دهم به اندازه کوشش و توان و در خور یارائی و نیروی خود و می گویم از روی ایمان و یقین: سپاس خدائی را

ص: 49

الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً فَیَکُونَ مَوْرُوثاً، وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی مُلْکِهِ فَیُضادَّهُ فِیَماابْتَدَعَ، وَلاَ وَ لِیٌّ مِنَ الذُّلِّ فَیُرْفِدَهُ فِیماصَنَعَ، فَسُبْحانَهُ سُبْحانَهُ لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلاَّاللّهُ لَفَسَدَتا وَتَفَطَّرَتاسُبْحانَ اللّهِ الْواحِدِ الاْءَحَدِ الصَّمَدِ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ الْحَمْدُ لِلّهِ حَمْداً یُعادِلُ حَمْدَ مَلائِکَتِهِ الْمُقَرَّبِینَ وَأَنْبِیائِهِ الْمُرْسَلِینَ، وَصَلَّی اللّهُ عَلَی خِیَرَتِهِ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیِّینَ وَآلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ الْمُخْلَصِینَ وَسَلَّمَ.

ص: 50

که فرزند نگرفت تا از او ارث ببرد در پادشاهی اناز ندارد تا در خلقت با او بستیزد خوار و ناتوان نیست که مددکار به یاری او خیزد پاک است و منزّه اگر در آسمان و زمین خدایانی غیر او بود هر دو تباه می شدند و از هم می شکافتند منزّه است خداوند یگانه یکتای بی نیاز که فرزند نیاورده است و فرزند کسی نیست و همتا ندارد سپاس خدای را به اندازه سپاس فرشتگان مقرّب و پیغمبران مرسل و درود خدای بر پیغمبر برگزیده او محمّد باد که خاتم پیغمبران است و دودمان او که پاک و طاهر و پاکیزه انداز هر آلودگی و سلام بر آنها باد.

ص: 51

پس شروع فرمود آنحضرت در سؤال و اهتمام نمود در دعا و آب از دیده های مبارکش جاری بود آنگاه این دعا را خواند:

اللّهُمَّ اجْعَلْنِی أَخْشاکَ کَأَنِّی أَراکَ، وَأَسْعِدْنِی بِتَقْواکَ، وَلاَ تُشْقِنِی بِمَعْصِیَتِکَ، وَخِرْ لِی فِی قَضائِکَ، وَبارِکْ لِی فِی قَدَرِکَ، حَتَّی لاَ أُحِبَّ تَعْجِیلَ مَا أَخَّرْتَ وَلاَ تَأْخِیرَ مَا عَجَّلْتَ . اللّهُمَّ اجْعَلْ غِنایَ فِی نَفْسِی، وَالْیَقِینَ فِی قَلْبِی، وَالاْءِخْلاصَ فِی عَمَلِی، وَالنُّوْرَ فِی بَصَرِی، وَالْبَصِیرَةَ فِی دِینِی، وَمَتِّعْنِی بِجَوارِحِی، وَاجْعَلْ سَمْعِی وَبَصَرِی الْوارِثَیْنِ مِنِّی، وَانْصُرْنِی عَلَی مَنْ ظَلَمَنِی، وَأَرِنِی فِیهِ ثارِی

ص: 52

خدایا مرا چنان کن که از تو بترسم گویا ترا می بینم و به پرهیزکاری مرا سعادتمند گردان و به شقاوت گناه مبتلا مکن و در حکم قضا خیر مرا برگزین و قدر خود را بر من مبارک و فرخنده گردان چنانکه هر چه را دیر مقدّر کرده زود نخواهم و هر چه را زود مقدّر کرده ای دیر نطلبم خدایا مرا به خود توانگر گردان و یقین در دل من نِه و اخلاص در عمل من و روشنی در چشم و بصیرت در دین من و مرا از جوارح خود برخوردار گردان(1) و گوش و چشم مرا وارث من کن و آنکه بر من ستم کند مرا بر او فیروزی ده و انتقام مرا از او بخواه چنانکه من ببینم

ص: 53


1- 1 _ یعنی چون نیرو از همه اعضا و جوارح من برود وقتی پیر فرتوت شوم چشم و گوش من سالم باشند و ببینم و بشنوم و تا آخر عمر حواس من بر جای باشد چون غالب وظائف نفس ناطقه به چشم و گوش انجام می گیرد.

وَمَآرِبِی، وَأَقِرَّ بِذلِکَ عَیْنِی . اللّهُمَّ اکْشِفْ کُرْبَتِی، وَاسْتُرْ عَوْرَتِی، وَاغْفِرْ لِی خَطِیئَتِی، وَاخْسَأْ شَیْطانِی، وَفُکَّ رِهانِی، وَاجْعَلْ لِی یَاإِلهِی الدَّرَجَةَ الْعُلْیا فِی الاْآخِرَةِ وَالاْءُولی. اللّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنِی فَجَعَلْتَنِی سَمِیعاً بَصِیراً، وَلَکَ الْحَمْدُ کَما خَلَقْتَنِی فَجَعَلْتَنِی خَلْقاً سَوِیّاً رَحْمَةً بِی وَقَدْ کُنْتَ عَنْ خَلْقِی غَنِیّاً، رَبِّ بِما بَرَأْتَنِی فَعَدَّلْتَ فِطْرَتِی، رَبِّ بِما أَنْشَأْتَنِی فَأَحْسَنْتَ صُورَتِی، رَبِّ بِماأَحْسَنْتَ إِلَیَّ وَفِی نَفْسِی عافَیْتَنِی، رَبِّ بِماکَلاَءْتَنِی وَوَفَّقْتَنِی، رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ

ص: 54

و آرزوهای مرا برآور و چشم مرا بدان روشن کن خدایا اندوه من ببر و عیب مرا بپوش و از گناه من درگذر و شیطان از من بران و از گرفتاریم رهائی ده(1) و به بالاترین رتبه در آخرت و دنیا برسان خدایا ترا سپاس چنانکه مرا آفریدی و شنوا و بینا گردانیدی ترا سپاس که مرا آفریدی تمام خلقت و تندرست از غایت مهربانی بر من با آنکه از من بی نیاز بودی ترا سپاس که مرا سرشتی و سرشت مرا معتدل ساختی. هستی دادی و صورت نیکو بخشیدی به من احسان کردی و مرا عافیت دادی ای پروردگار من مرا حفظ کردی و توفیق دادی بر من انعام فرمودی

ص: 55


1- 1 _ ترجمه لفظ به لفظ (گره های مرا باز کن) چون انسان گناه کند گوئی بندی بر پای دارد و سلوک و سیر در راه حق بر وی ممکن نیست و چون آمرزیده شود بند او گشوده و آزاد شود و مال مرهون هم تا از رهن بیرون نیاید تصّرف و نقل و انتقال در آن ممکن نیست.

فَهَدَیْتَنِی ، رَبِّ بِما أَوْلَیْتَنِی وَمِنْ کُلِّ خَیْرٍ أَعْطَیْتَنِی، رَبِّ بِما أَطْعَمْتَنِی وَسَقَیْتَنِی، رَبِّ بِما أَغْنَیْتَنِی وَأَقْنَیْتَنِی، رَبِّ بِما أَعَنْتَنِی وَأَعْزَزْتَنِی، رَبِّ بِما أَلْبَسْتَنِی مِنْ سِتْرِکَ الصَّافِی، وَیَسَّرْتَ لِی مِنْ صُنْعِکَ الْکافِی، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَعِنِّی عَلَی بَوائِقِ الدُّهُورِ وَصُرُوفِ اللَّیالِی وَالاْءَیَّامِ، وَنَجِّنِی مِنْ أَهْوالِ الدُّنْیا وَکُرُباتِ الاْآخِرَةِ، وَاکْفِنِی شَرَّ مَا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ فِی الاْءَرْضِ. اللّهُمَّ مَا أَخافُ فَاکْفِنِی، وَمَا أَحْذَرُ فَقِنِی، وَفِی نَفْسِی وَدِینِی فَاحْرُسْنِی، وَفِی سَفَرِی

ص: 56

و راه نمودی و نعمت دادی و از هر چیز بهره ای بخشیدی مرا خوراک دادی و نوشانیدی مرا توانگر ساختی. و مایه (اندوخته) دادی مرا یاری کردی و عزّت دادی جامه بی عیب بر من پوشانیدی و به کفایت خود کار بر من آسان ساختی و بر محمّد و خاندان او درود فرست و مرا در حوادث روزگار و گردش شب و روز یاری کن و از اهوال دنیا و مصائب آخرت ایمن دار کفایت شرّ کن از من و از هر چه می ترسم مرا نگاهدار و مرا و دین مرا حفظ کن و در سفر در پناه خود گیر

ص: 57

فَاحْفَظْنِی، وَفِی أَهْلِی وَمالِی فَاخْلُفْنِی، وَفِیما رَزَقْتَنِی فَبارِکْ لِی، وَفِی نَفْسِی فَذَلِّلْنِی، وَفِی أَعْیُنِ النَّاسِ فَعَظِّمْنِی، وَمِنْ شَرِّ الْجِنِّ وَالاْءِنْسِ فَسَلِّمْنِی، وَبِذُنُوبِی فَلاتَفْضَحْنِی، وَبِسَرِیرَتِی فَلا تُخْزِنِی، وَبِعَمَلِی فَلا تَبْتَلِنِی، وَ نِعَمَکَ فَلا تَسْلُبْنِی، وَإِلی غَیْرِکَ فَلا تَکِلْنِی . إِلهِی إِلی مَنْ تَکِلُنِی إِلی قَرِیبٍ فَیَقْطَعُنِی، أَمْ إِلی بَعِیدٍ فَیَتَجَهَّمُنِی، أَمْ إِلَی الْمُسْتَضْعِفِینَ لِی وَأَنْتَ رَبِّی وَمَلِیکُ أَمْرِی أَشْکُو إِلَیْکَ غُرْبَتِی، وَبُعْدَ دارِی، وَهَوانِی عَلَی مَنْ مَلَّکْتَهُ أَمْرِی، إِلهِی

ص: 58

و بر خاندان و مال من خلیفه باش و در آنچه مرا روزی کردی برکت ده و مرا در پیش خودم خوار گردان و در چشم مردم بزرگ کن و از شرّ جن و انس به سلامت دار و به گناهان رسوا مکن و به سبب سریرت زشت آبروی من مبر و به عمل بد مگیر و نعمتهائی که داده ای باز مستان و مرا بغیر خود وا مگذار. خداوندا مرا به که می سپاری آیا به خویشاوند نزدیک که از من ببرُد. یا بیگانه که روی بر من ترش کند، یا به آنها که مرا پست گیرند و خوار دارند با آنکه توئی پروردگار من کار من به دست تو است، سوی تو شکایت می کنم از غربت و دوری منزل و خواری نزد کسی که مرا بدو سپاری ای خدای من

ص: 59

فَلا تُحْلِلْ عَلَیَّ غَضَبَکَ، فَإِنْ لَمْ تَکُنْ غَضِبْتَ عَلَیَّ فَلا أُبالِی سِواکَ، سُبْحانَکَ غَیْرَ أَنَّ عافِیَتَکَ أَوْسَعُ لِی، فَأَسْأَلُکَ یَا رَبِّ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِی أَشْرَقَتْ لَهُ الاْءَرْضُ وَالسَّماواتُ، وَکُشِفَتْ بِهِ الظُّلُماتُ، وَصَلُحَ بِهِ أَمْرُ الاْءَوَّلِینَ وَالاْآخِرِینَ أَنْ لاَ تُمِیتَنِی عَلَی غَضَبِکَ وَلاَ تُنْزِلْ بِی سَخَطَکَ، لَکَ الْعُتْبی، لَکَ الْعُتْبی حَتَّی تَرْضی قَبْلَ ذلِکَ لاَ إِلهَ إِلاَّأَنْتَ رَبَّ الْبَلَدِ الْحَرامِ وَالْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَالْبَیْتِ الْعَتِیقِ الَّذِی أَحْلَلْتَهُ الْبَرَکَةَ وَجَعَلْتَهُ لِلنَّاسِ أَمْناً، یَا مَنْ عَفا عَنْ عَظِیمِ الذُّنُوبِ

ص: 60

مباد که خشم تو بر من آید. اگر خشم تو نباشد از خشم دیگران باک ندارم پاک خداوندا! امّا عافیت بر من آسانتر است پس از تو می خواهم ای پروردگار من و سوگند میدهم تو را بنور روی تو(1) که آسمان و زمین بدان روشن است و تاریکیها بدان زدوده و کار خلق از آغاز تا انجام بدان سامان یافته از تو می خواهم مرا وقتی که بر من خشمناک باشی از دنیا نبری، و غضب تو بر من فرود نیاید. خشنودی تو باد خشنودی تو! تا پیش از مرگ از من راضی باشی، معبودی نیست مگر تو ای پروردگار مکّه و کعبه که آنرا مبارک و فرخنده گردانیدی پناه مردمان ساختی، ای که به

ص: 61


1- 1 _ نور روی خدا وجود است که بر ممکنات تابیده و آنها را از عدم بیرون آورده است و این اصطلاح اهل معرفت است که وجود را نور گویند چنانکه نور از آفتاب می تابد و هر جسمی بر حسب قابلیّت خود از آن روشنی می گیرد بیشتر یا کمتر دورتر، یا نزدیکتر، از ذات پروردگار نیز وجود منبسط بر ممکنات ساری می شود و هر ماهیتی بر حسب استعداد و قابلیّت از آن بهره می گیرد.

بِحِلْمِهِ، یَا مَنْ أَسْبَغَ النَّعْماءَ بِفَضْلِهِ، یَا مَنْ أَعْطَی الْجَزِیلَ بِکَرَمِهِ، یَا عُدَّتِی فِی شِدَّتِی، یَا صاحِبِی فِی وَحْدَتِی، یَا غِیاثِی فِی کُرْبَتِی، یَا وَ لِیِّی فِی نِعْمَتِی، یَا إِلهِی وَ إِلهَ آبائِی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَیَعْقُوبَ وَرَبَّ جَبْرَائِیلَ وَمِیکائِیلَ وَ إِسْرافِیلَ وَرَبَّ مُحَمَّدٍ خاتَمِ النَّبِیِّینَ وَآلِهِ الْمُنْتَجَبِینَ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالاْءِنْجِیلِ وَالزَّبُورِ وَالْفُرْقانِ وَمُنَزِّلَ کهیآعآصآ وَطه وَیسآ وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ، أَنْتَ کَهْفِی حِینَ تُعْیِینِی الْمَذاهِبُ فِی سَعَتِها، وَتَضِیقُ بِیَ الاْءَرْضُ بِرُحْبِها، وَلَوْلاَ رَحْمَتُکَ

ص: 62

حلم خود از گناهان بزرگ می گذری ای که به فضل خویش همه را غرق نعمت می کنی، ای که به کرم خود عطای بزرگ می دهی ای امید نجات من در سختی. ای یار من در تنهائی و فریادرس من در شداید ای ولی نعمت من ای خدای من و خدای پدران من ابراهیم و اسمعیل و اسحق و یعقوب و پروردگارِ جبرئیل و میکائل و اسرافیل و پروردگار محمّد خاتم پیغمبران و خاندان برگزیده او و فرستنده تورات و انجیل و زبور و قرآن و فرستنده کهیعص و طهآ و یس و القرآن الحکیم توئی پناهگاه من وقتی در راههای گشاده سرگردان شوم و زمین با همه فراخی بر من تنگ گردد و اگر بخشایش تو نباشد

ص: 63

لَکُنْتُ مِنَ الْهالِکِینَ، وَأَنْتَ مُقِیلُ عَثْرَتِی، وَلَوْلا سَتْرُکَ إِیَّایَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَفْضُوحِینَ، وَأَنْتَ مُؤَیِّدِی بِالنَّصْرِ عَلَی أَعْدائِی، وَلَوْلا نَصْرُکَ إِیَّایَ لَکُنْتُ مِنَ الْمَغْلُوبِینَ، یَا مَنْ خَصَّ نَفْسَهُ بِالسُّمُوِّ وَالرِّفْعَةِ فَأَوْ لِیاؤُهُ بِعِزِّهِ یَعْتَزُّونَ، یَا مَنْ جَعَلَتْ لَهُ الْمُلُوکُ نِیرَ الْمَذَلَّةِ عَلَی أَعْناقِهِمْ فَهُمْ مِنْ سَطَواتِهِ خائِفُونَ، یَعْلَمُ خائِنَةَ الاْءَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ، وَغَیْبَ مَاتَأْتِی بِهِ الاْءَزْمِنَةُ وَالدُّهُورُ، یَا مَنْ لاَ یَعْلَمُ کَیْفَ هُوَ إِلاَّ هُوَ، یَا مَنْ لاَ یَعْلَمُ مَا هُوَ إِلاَّ هُوَ، یَامَنْ لاَ یَعْلَمُ مَا یَعْلَمُهُ إِلاَّ هُوَ، یَا مَنْ کَبَسَ

ص: 64

هلاک شوم توئی دستگیر من هنگام لغزش و اگر پوشش تو نبود رسوا می شدم توئی یاور من بر دشمنان من و اگر یاری تو نبود مغلوب می گشتم. ای که بلندی و رفعت خاص تو است دوستانت به عزّت تو عزیزند. ای که پادشاهان پیش تو یوغ خواری بر گردن نهند و از خشم تو ترسانند نگاه دزدیده چشم ها و راز نهان سینه ها را می دانی و بر آنچه زمانه و روزگار از ممکن غیب بیرون آورد آگاهی. ای که کس نمی داند تو چگونه ای غیر خودت ای که تو را نمی شناسد غیر خودت. ای که

ص: 65

الاْءَرْضَ عَلَی الْماءِ وَسَدَّ الْهَواءَ بِالسَّماءِ، یَامَنْ لَهُ أَکْرَمُ الاْءَسْماءِ، یَا ذَا الْمَعْرُوفِ الَّذِی لاَیَنْقَطِعُ أَبَداً، یَا مُقَیِّضَ الرَّکْبِ لِیُوسُفَ فِی الْبَلَدِ الْقَفْرِ وَمُخْرِجَهُ مِنَ الْجُبِّ وَجاعِلَهُ بَعْدَ الْعُبُودِیَّةِ مَلِکاً، یَا رادَّهُ عَلَی یَعْقُوبَ بَعْدَ أَنِ ابْیَضَّتْ عَیْناهُ مِنَ الْحُزْنِ فَهُوَ کَظِیمٌ، یَاکاشِفَ الضُّرِّ وَالْبَلْوی عَنْ أَیُّوبَ، وَمُمْسِکَ یَدَیْ إِبْراهِیمَ عَنْ ذَبْحِ ابْنِهِ بَعْدَ کِبَرِ سِنِّهِ وَفَناءِ عُمُرِهِ، یَا مَنِ اسْتَجابَ لِزَکَرِیَّا فَوَهَبَ لَهُ یَحْیی وَلَمْ یَدَعْهُ فَرْداً وَحِیداً، یَا مَنْ أَخْرَجَ یُونُسَ مِنْ بَطْنِ الْحُوتِ، یَا مَنْ فَلَقَ الْبَحْرَ

ص: 66

آب را به خاک انباشتی(1) و فضا را به آسمان محدود ساختی(2) ای که گرامی ترین نامها از آن تو است ای صاحب احسانی که احسان تو هرگز بریده نگردد ای که کاروان را در بیابان خشک از نزدیک یوسف گذرانیدی و او را ازچاه بر کشیدی و پس از بندگی به شاهی رسانیدی ای که او را به یعقوب باز گردانیدی پس از آنکه چشمش از اندوه سفید شده و غم در دلش عقده کرده بود ای که رنج و بلا را از ایّوب دور کردی و دست ابراهیم را از کشتن فرزندش باز داشتی پس از سالخوردگی و در پایان زندگی او دعای زکریّا را اجابت کردی، و یحیی را بدو بخشیدی و او را تنها و بی کس رها نکردی ای که یونس را از شکم ماهی بیرون آوردی ای که دریا را

ص: 67


1- 1 _ اهل بصیرت در علوم طبیعی گویند آب به طبیعت خود بر خاک احاطه داشت و هیچ خشکی در کره زمین از آب بیرون نبود همه سطح زمین دریا بود، و این خشکیها به تدریج از آب بیرون آمدند و آب به خاک انباشته شد تا مسکن جانوران گردد.
2- 2 _ در زبان عربی هوا جای خالی را گویند و ما آنرا به فضا ترجمه کردیم که اصطلاح روز است و به مذهب الهیان آسمان حدّ فضاست چون بُعد غیر متناهی را محال دانند و ادّله بسیار آورده اند که اینجا تفصیل آن مناسب نیست.

لِبَنِی إِسْرائِیلَ فَأَنْجاهُمْ وَجَعَلَ فِرْعَوْنَ وَجُنُودَهُ مِنَ الْمُغْرَقِینَ، یَا مَنْ أَرْسَلَ الرِّیاحَ مُبَشِّراتٍ بَیْنَ یَدَیْ رَحْمَتِهِ، یَا مَنْ لَمْ یَعْجَلْ عَلَی مَنْ عَصاهُ مِنْ خَلْقِهِ، یَا مَنِ اسْتَنْقَذَ السَّحَرَةَ مِنْ بَعْدِ طُولِ الْجُحُودِ وَقَدْ غَدَوْا فِی نِعْمَتِهِ یَأْکُلُونَ رِزْقَهُ وَیَعْبُدُونَ غَیْرَهُ وَقَدْ حادُّوهُ وَنادُّوهُ وَکَذَّبُوا رُسُلَهُ، یَا اللّهُ یَا اللّهُ یَابَدِیءُ، یَا بَدِیعاً لاَ نِدَّ لَکَ، یَا دائِماً لاَ نَفادَ لَکَ، یَا حَیّاً حِینَ لاَ حَیَّ، یَا مُحْیِیَ الْمَوْتی، یَامَنْ هُوَ قائِمٌ عَلَی کُلِّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ، یَامَنْ قَلَّ لَهُ شُکْرِی فَلَمْ یَحْرِمْنِی، وَعَظُمَتْ

ص: 68

برای بنی اسرائیل شکافتی و آنها را نجات دادی و فرعون و لشکریانش را در آب غرق کردی ای که پیش از باران رحمت بادها را به مژده فرستی ای که در کیفر گناهکاران شتاب ننمائی ای که جادوان را از کفر نجات دادی با آنکه دیری در نعمت تو زیستند و روزی تو خوردند و ترا انکار کردند و غیر تو را پرستیدند، و با تو ستیز و دشمنی نمودند و پیغمبران تو را در دروغزن گفتند ای خداوند ای خداوند ای آغاز کننده خلق و آفریننده عجایب کس مانند تو نیست ای هستی جاودان که فنا ناپذیری ای زنده، آنگاه که هیچ زنده ای نبود، ای زنده کننده مردگان، ای که بر هر کس آگاهی و بر عملش. ای که سپاس تو اندک گذاشتم با این حال مرا ناامید نکردی

ص: 69

خَطِیئَتِی فَلَمْ یَفْضَحْنِی، وَرَآنِی عَلَی الْمَعاصِی فَلَمْ یَشْهَرْنِی، یَا مَنْ حَفِظَنِی فِی صِغَرِی، یَا مَنْ رَزَقَنِی فِی کِبَرِی، یَا مَنْ أَیَادِیهِ عِنْدِی لاَ تُحْصی، وَ نِعَمُهُ لاَ تُجازی، یَامَنْ عارَضَنِی بِالْخَیْرِ وَالاْءِحْسانِ وَعارَضْتُهُ بِالاْءِساءَةِ وَالْعِصْیانِ، یَا مَنْ هَدانِی لِلاْءِیمانِ مِنْ قَبْلِ أَنْ أَعْرِفَ شُکْرَ الامْتِنانِ، یَا مَنْ دَعَوْتُهُ مَرِیضاً فَشَفانِی، وَعُرْیاناً فَکَسانِی، وَجائِعاً فَأَشْبَعَنِی، وَعَطْشاناً فَأَرْوانِی، وَذَلِیلاً فَأَعَزَّنِی، وَجاهِلاً فَعَرَّفَنِی، وَوَحِیداً فَکَثَّرَنِی، وَغائِباً فَرَدَّنِی، وَمُقِلاًّ فَأَغْنانِی، وَمُنْتَصِراً

ص: 70

و گناه بزرگ داشتم مرا رسوا ننمودی، و مرا بر معصیت دیدی و آشکار نساختی در خردی حفظم کردی در بزرگی روزی دادی ای که نعمتهای تو نزد من از شماره افزون است و شکر آن از توانائی من بیرون، ای که مدام خیر و احسان پیش من آوردی و من به بدکاری و نافرمانی تلافی کنم، ای که مرا به ایمان رهنمودی پیش از آنکه شکر نعمت را بدانم ای که بیمار بودم تو را خواندم شفا دادی و برهنه بودم پوشانیدی گرسنه بودم سیرم کردی، تشنه بودم سیرابم ساختی، خوار بودم عزّت دادی نادان بودم معرفت بخشیدی، تنها بودم بسیار کردی، دور بودم از اهل خود مرا به آنان باز گردانیدی. اندک مال بودم توانگرم کردی، یاری خواستم

ص: 71

فَنَصَرَنِی، وَغَنِیّاً فَلَمْ یَسْلُبْنِی، وَأَمْسَکْتُ عَنْ جَمِیعِ ذلِکَ فَابْتَدَأَنِی، فَلَکَ الْحَمْدُ وَالشُّکْرُ یَا مَنْ أَقالَ عَثْرَتِی، وَنَفَّسَ کُرْبَتِی، وَأَجابَ دَعْوَتِی، وَسَتَرَ عَوْرَتِی، وَغَفَرَ ذُ نُوبِی، وَبَلَّغَنِی طَلِبَتِی، وَنَصَرَنِی عَلَی عَدُوِّی، وَ إِنْ أَعُدَّ نِعَمَکَ وَمِنَنَکَ وَکَرائِمَ مِنَحِکَ لاَأُحْصِیها، یَا مَوْلایَ أَنْتَ الَّذِی مَنَنْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَنْعَمْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَحْسَنْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَجْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَفْضَلْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَکْمَلْتَ، أَنْتَ الَّذِی رَزَقْتَ، أَنْتَ الَّذِی وَفَّقْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَعْطَیْتَ،

ص: 72

یاری دادی مالدار شدم مال از من باز نگرفتی خواهش نکردم آغاز نعمت تو کردی شکر و سپاس تو را ای که چون پایم لغزید دستم گرفتی، و اندوه از من ببردی و دعای من اجابت کردی و عیب مرا پوشاندی گناهان مرا آمرزیدی و مرا به مقصود رسانیدی و بر دشمن پیروزی دادی اگر خواهم نعمتها و عطاها و بخششهای ارجمند ترا بشمارم از احصای آن فرو مانم ای سرور و مولای من توئی که بر من منّت نهادی و نعمت دادی. توئی که نیکی نمودی با من، توئی که فزونی دادی، توئی که نعمت خود کامل کردی توئی که روزی دادی توئی که توفیق دادی عطا بخشیدی

ص: 73

أَنْتَ الَّذِی أَغْنَیْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَقْنَیْتَ، أَنْتَ الَّذِی آوَیْتَ، أَنْتَ الَّذِی کَفَیْتَ، أَنْتَ الَّذِی هَدَیْتَ، أَنْتَ الَّذِی عَصَمْتَ، أَنْتَ الَّذِی سَتَرْتَ، أَنْتَ الَّذِی غَفَرْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَقَلْتَ، أَنْتَ الَّذِی مَکَّنْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَعْزَزْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَعَنْتَ، أَنْتَ الَّذِی عَضَدْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَیَّدْتَ، أَنْتَ الَّذِی نَصَرْتَ، أَنْتَ الَّذِی شَفَیْتَ، أَنْتَ الَّذِی عافَیْتَ، أَنْتَ الَّذِی أَکْرَمْتَ، تَبارَکْتَ وَتَعالَیْتَ، فَلَکَ الْحَمْدُ دائِماً، وَلَکَ الشُّکْرُ واصِباً أَبَداً، ثُمَّ أَنَا یَا إِلهِیَ

ص: 74

توئی که توانگرم کردی سرمایه ام دادی توئی که در پناه خود گرفتی توئی که کفایت کردی، و راه نمودی توئی که مرا نگاهداشتی توئی که مرا پوشاندی توئی که مرا آمرزیدی توئی که یاری کردی توئی که دست گرفتی توئی که نیرو بخشیدی توئی که نصرت دادی توئی که شفا دادی. توئی که عافیت دادی و اکرامم کردی فرخنده و بلند باد ذکر تو و سپاس و شکر ترا باد و پیوسته و پی در پی اینها همه احسان تو بر من امّا من

ص: 75

الْمُعْتَرِفُ بِذُنُوبِی فَاغْفِرْها لِی، أَنَا الَّذِی أَسَأْتُ، أَنَا الَّذِی أَخْطَأْتُ، أَنَا الَّذِی هَمَمْتُ، أَنَا الَّذِی جَهِلْتُ، أَنَا الَّذِی غَفَلْتُ، أَنَا الَّذِی سَهَوْتُ، أَنَا الَّذِی اعْتَمَدْتُ، أَنَا الَّذِی تَعَمَّدْتُ، أَنَاالَّذِی وَعَدْتُ، وَأَنَا الَّذِی أَخْلَفْتُ، أَنَا الَّذِی نَکَثْتُ، أَنَا الَّذِی أَقْرَرْتُ، أَنَا الَّذِی اعْتَرَفْتُ بِنِعْمَتِکَ عَلَیَّ وَعِنْدِی وَأَبُوءُ بِذُنُوبِی فَاغْفِرْها لِی، یَامَنْ لاَ تَضُرُّهُ ذُنُوبُ عِبادِهِ وَهُوَ الْغَنِیُّ عَنْ طاعَتِهِمْ، وَالْمُوَفِّقُ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْهُمْ بِمَعُونَتِهِ وَرَحْمَتِهِ، فَلَکَ الْحَمْدُ إِلهِی وَسَیِّدِی.

ص: 76

به گناهان خود اعتراف دارم پس از آنها درگذر منم که بدی کردم، منم که خطا نمودم منم که قصد گناه کردم منم که نادانی نمودم، منم که غفلت کردم منم که بی اعتنا شدم. منم که به عمد نافرمانی نمودم منم که وعده دادم و خلف وعده کردم، منم که پیمان شکستم منم که اقرار و اعتراف نمودم در برابر نعمتهای تو و بار گناهان بر دوش دارم پس آنها را بیامرز، ای که گناهان بندگان ترا زیان ندارد، و از طاعت آنان بی نیازی به رحمت و عنایت خود نیکوکاران را توفیق می دهی ترا سپاس ای خداوند و سیّد من

ص: 77

إِلهِیأَمَرْتَنِی فَعَصَیْتُکَ، وَنَهَیْتَنِی فَارْتَکَبْتُ نَهْیَکَ، فَأَصْبَحْتُ لاَ ذا بَراءَةٍ لِی فَأَعْتَذِرُ، وَلاَذا قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرُ، فَبِأَیِّ شَیْءٍ أَسْتَقْبِلُکَ یَامَوْلایَ أَبِسَمْعِی أَمْ بِبَصَرِی أَمْ بِلِسانِی أَمْ بِیَدِی أَمْ بِرِجْلِی أَلَیْسَ کُلُّها نِعَمَکَ عِنْدِی وَبِکُلِّها عَصَیْتُکَ یَا مَوْلایَ فَلَکَ الْحُجَّةُ وَالسَّبِیلُ عَلَیَّ، یَا مَنْ سَتَرَنِی مِنَ الاْآباءِ وَالاْءُمَّهاتِ أَنْ یَزْجُرُونِی، وَمِنَ الْعَشائِرِ وَالاْءِخْوانِ أَنْ یُعَیِّرُونِی، وَمِنَ السَّلاطِینِ أَنْ یُعاقِبُونِی ، وَلَوِ اطَّلَعُوا یَا مَوْلایَ عَلَی مَااطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنِّی إِذاً مَا أَنْظَرُونِی،

ص: 78

مرا امر کردی نافرمانی نمودم نهی کردی مرتکب شدم نه بی گناهم تا عذرم بپذیری نه آن نیرو دارم که با تو برایم به چه روی به تو روی آورم گوش و چشم و زبان و دست و پایم همه نعمتهای تو هستند نزد من و به همه آنها نافرمانی تو کردم ای مولای من حجّت تو بر من تمام است ای که گناه مرا از پدر و مادر پنهان کردی تا مرا نیازارند(1) و از خویشان و برادران سرزنش نکنند و از والیان تا به کیفر آنها گرفتار نشوم و اگر آنها آگاه بودند از آنچه تو آگاهی ای مولای من مهلت نمی دادند مرا

ص: 79


1- 1 _ زبانِ تعلیم است وگرنه مادر حضرت ابی عبداللّه علیه السلام در کودکی وی رحلت کرد چنانکه اعتراف به گناه و تقصیر پی در پی نیز از زبان مردم و تأویل آن به ترک اولی که فرموده اند: «حَسَناتُ الأبرار سَیّئاتُ المُقَرَّبین»

وَلَرَفَضُونِی وَقَطَعُونِی، فَها أَنَا ذا یَا إِلهِی، بَیْنَ یَدَیْکَ یَا سَیِّدِی، خاضِعٌ ذَلِیلٌ حَصِیرٌ حَقِیرٌ، لاَ ذُو بَراءَةٍ فَأَعْتَذِرُ، وَلاَ ذُو قُوَّةٍ فَأَنْتَصِرُ ، وَلاَحُجَّةٍ فَأَحْتَجُّ بِها، وَلاَ قائِلٌ لَمْ أَجْتَرِحْ وَلَمْ أَعْمَلْ سُوءاً، وَمَا عَسَی الْجُحُودُ وَلَوْجَحَدْتُ یَا مَوْلایَ یَنْفَعُنِی، کَیْفَ وَأَنَّی ذلِکَ وَجَوارِحِی کُلُّها شاهِدَةٌ عَلَیَّ بِما قَدْ عَمِلْتُ، وَعَلِمْتُ یَقِیناً غَیْرَ ذِی شَکٍّ أَنَّکَ سائِلِی مِنْ عَظائِمِ الاْءُمُورِ، وَأَنَّکَ الْحَکَمُ الْعَدْلُ الَّذِی لاَ تَجُورُ، وَعَدْلُکَ مُهْلِکِی وَمِنْ کُلِّ عَدْلِکَ مَهْرَبِی، فَإِنْ تُعَذِّبْنِی یَا إِلهِی

ص: 80

و از خود میراندند و بیزاری می نمودند اینک ای خدای من در نزد توام سرافکنده و خوار و فرومانده و پست، نه بهانه دارم که عذرم بپذیری و نه نیروی مقاومت دارم و نه حجّتی که دست آویز من باشد و نه می گویم که گناه نکردم و کار زشت به جای نیاوردم و اگر انکار کنم باز امید ندارم انکار مرا سود دهد. چگونه و کجا سود دهد انکار من که همه اعضای من گواه بر کردار منند و من می دانم بی گمان که تو مرا از کارهای عظیم خواهی پرسید و تو حاکم عادلی و ستم روا نمی داری امّا عدل تو سبب تباهی حال من است و من از آن گریزانم. اگر مرا عذاب کنی

ص: 81

فَبِذُنُوبِی بَعْدَ حُجَّتِکَ عَلَیَّ، وَ إِنْ تَعْفُ عَنِّی فَبِحِلْمِکَ وَجُودِکَ وَکَرَمِکَ، لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ، لاَ إِلهَ إِلاَّأَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الْمُسْتَغْفِرِینَ، لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الْمُوَحِّدِینَ، لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الْخائِفِینَ، لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الْوَجِلِینَ، لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الرَّاجِینَ، لاَ إِلهَ إِلاَّأَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الرَّاغِبِینَ، لاَإِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ

ص: 82

سبب آن گناهان من است پس از اتمام حجّت و اگر عفو کنی به حلم وجود و کرم تو است معبودی غیر تو نیست تو پاکی و من ستمکارم، معبودی غیر تو نیست پاکی و من از تو آمرزش می خواهم، معبودی غیر تو نیست پاکی تو و من بیگانگی تو معترفم، معبودی غیر تو نیست پاکی تو من از عمل خود بیمناکم معبودی غیر تو نیست پاکی تو من دلی پریشان دارم. معبودی غیر تو نیست پاکی تو من امیدوارم به رحمت تو معبودی غیر تو نیست پاکی تو من مشتاق توام معبودی غیر تو نیست پاکی تو من از

ص: 83

الْمُهَلِّلِینَ، لاَ إِلهَ إِلاَّنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ السَّائِلِینَ، لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الْمُسَبِّحِینَ، لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الْمُکَبِّرِینَ، لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ رَبِّی وَرَبُّ آبائِیَ الاْءَوَّلِینَ . اللّهُمَّ هذَا ثَنائِی عَلَیْکَ مُمَجِّداً، وَ إِخْلاصِی لِذِکْرِکَ مُوَحِّداً، وَ إِقْرارِی بِآلائِکَ مُعَدِّداً، وَإِنْ کُنْتُ مُقِرّاً أَنِّی لَمْ أُحْصِها لِکَثْرَتِها وَسُبُوغِها وَتَظاهُرِها وَتَقادُمِها إِلی حادِثٍ مَالَمْ تَزَلْ تَتَعَهَّدُنِی بِهِ مَعَها مُنْذُ خَلَقْتَنِی وَبَرَأْتَنِی مِنْ أَوَّلِ الْعُمْرِ مِنَ الاْءِغْناءِ مِنَ

ص: 84

لا اله الاّ اللّه گویانم معبودی غیر تو نیست پاکی تو من از گدایان درگاه توام معبودی غیر تو نیست پاکی تو من تسبیح تو خوانم پاکی تو من به تکبیر گوی توام معبودی غیر تو نیست پاکی تو ای پروردگار من و پروردگار پدران پیشین من بار خدایا اینک ستایش تو گویم و وصف بزرگی تو کنم و ذکر تو خوانم به اخلاص و اعتراف به یگانگی تو دارم و نعمتهای تو بر شمارم با آنکه می دانم که من شماره نتوانم که نعمت تو بسیار است و فراوان پی در پی از دیرباز تاکنون پیوسته مرا بدان نعمتها می نواختی از آنگاه که مرا آفریدی و هستی بخشیدی از آغاز زندگی من، پس از درویشی

ص: 85

الْفَقْرِ، وَکَشْفِ الضُّرِّ، وَتَسْبِیبِ الْیُسْرِ، وَدَفْعِ الْعُسْرِ، وَتَفْرِیجِ الْکَرْبِ، وَالْعافِیَةِ فِی الْبَدَنِ، وَالسَّلامَةِ فِی الدِّینِ، وَلَوْ رَفَدَنِی عَلَی قَدْرِ ذِکْرِ نِعْمَتِکَ جَمِیعُ الْعالَمِینَ مِنَ الاْءَوَّلِینَ وَالاْآخِرِینَ مَا قَدَرْتُ وَلاَ هُمْ عَلَی ذلِکَ، تَقَدَّسْتَ وَتَعالَیْتَ مِنْ رَبٍّ کَرِیمٍ عَظِیمٍ رَحِیمٍ لاَ تُحْصی آلاؤُکَ، وَلاَ یُبْلَغُ ثَناؤُکَ، وَلاَ تُکافی نَعْماؤُکَ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَأَتْمِمْ عَلَیْنا نِعَمَکَ، وَأَسْعِدْنا بِطاعَتِکَ، سُبْحانَکَ لاَإِلهَ إِلاَّ أَنْتَ . اللّهُمَّ إِنَّکَ تُجِیبُ الْمُضْطَرَّ، وَتَکْشِفُ السُّوءَ، وَتُغِیثُ الْمَکْرُوبَ، وَتَشْفِی

ص: 86

توانگرم کردی و رنج و سختی از من دور نمودی اسباب آسایش من فراهم آوردی و دشواریها دفع کردی، پریشانی را برطرف نمودی تن من سالم از آفت دین من خالی از شبهت اگر همه مردم جهان از آغاز تا انجام با من یار شوند تا نعمتهای تو را یاد کنیم نه من توانم و نه آنان پاکی تو و برتر از آنکه کسی نعت تو تواند پروردگار کریم و بزرگ و مهربانی نعمتهای تو به شمار نیاید و به ستایش تو کس نرسد و مکافات احسان تو ممکن نگردد بر محمّد و خاندان او درود فرست و نعمت خویش بر ما تمام کن و به طاعت خود نیکبخت گردان پاکی تو و معبودی غیر تو نیست ای خداوند بیچاره را تو اجابت می کنی رنجها و سختیها را دور می سازی و به داد درماندگان می رسی

ص: 87

السَّقِیمَ، وَتُغْنِی الْفَقِیرَ، وَتَجْبُرُ الْکَسِیرَ، وَتَرْحَمُ الصَّغِیرَ، وَتُعِینُ الْکَبِیرَ، وَلَیْسَ دُونَکَ ظَهِیرٌ، وَلاَ فَوْقَکَ قَدِیرٌ ، وَأَنْتَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ، یَا مُطْلِقَ الْمُکَبَّلِ الاْءَسِیرِ، یَا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِیرِ، یَا عِصْمَةَ الْخائِفِ الْمُسْتَجِیرِ، یَا مَنْ لاَشَرِیکَ لَهُ وَلاَ وَزِیرَ ، صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَأَعْطِنِی فِی هذِهِ الْعَشِیَّةِ أَفْضَلَ مَا أَعْطَیْتَ وَأَنَلْتَ أَحَداً مِنْ عِبادِکَ مِنْ نِعْمَةٍ تُولِیها، وَآلاءٍ تُجَدِّدُها، وَبَلِیَّةٍ تَصْرِفُها، وَکُرْبَةٍ تَکْشِفُها، وَدَعْوَةٍ تَسْمَعُها، وَحَسَنَةٍ تَتَقَبَّلُها، وَسَیِّئَةٍ تَتَغَمَّدُها، إِنَّکَ لَطِیفٌ

ص: 88

و بیمار را شفا می دهی مستمند را بی نیاز می کنی استخوان شکسته را پیوند می دهی با کودک خردسال مهربان و پیر سالخورده را مددکاری نه غیر تو پشتیبانی نه بالاتر از دست تو دستی توئی برتر و بزرگتر (از هر چیز) ای رهاننده گرفتار در بند، روزی دهنده کودک خرد، و پناه هر که هراسان بزنهار تو آید ای که نه شریک داری و نه وزیر درود فرست بر محمّد علیه السلام و خاندان او و دین شب، از بهترین عطائی که به بندگانت دهی ما را هم نصیبی ده، از نعمتی که ببخشی و بخششی که تازه کنی و بلائی که برگردانی و اندوهی که ببری و دعائی که مستجاب کنی و عمل شایسته ای که بپذیری و کردار زشتی که در گذری از آن توئی مهربان،

ص: 89

بِما تَشاءُ خَبِیرٌ وَعَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ . اللّهُمَّ إِنَّکَ أَقْرَبُ مَنْ دُعِیَ، وَأَسْرَعُ مَنْ أَجابَ، وَأَکْرَمُ مَنْ عَفا، وَأَوْسَعُ مَنْ أَعْطی، وَأَسْمَعُ مَنْ سُئِلَ، یَا رَحْمنَ الدُّنْیا وَالاْآخِرَةِ وَرَحِیمَهُما، لَیْسَ کَمِثْلِکَ مَسْؤُولٌ، وَلاَ سِواکَ مَأْمُولٌ، دَعَوْتُکَ فَأَجَبْتَنِی، وَسَأَلْتُکَ فَأَعْطَیْتَنِی، وَرَغِبْتُ إِلَیْکَ فَرَحِمْتَنِی، وَوَثِقْتُ بِکَ فَنَجَّیْتَنِی، وَفَزِعْتُ إِلَیْکَ فَکَفَیْتَنِی . اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُو لِکَ وَنَبِیِّکَ وَعَلَی آلِهِ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ أَجْمَعِینَ، وَتَمِّمْ لَنا نَعْماءَکَ، وَهَنِّئْنا

ص: 90

به هر چه خواهی آگاه و بر هر چیز توانا، خدایا تو نزدیکترین کسی به هر که ترا خواند و زودتر کسی که اجابت کند و کریمترین کسی که ببخشاید، و بخشنده ترین کسی که عطا دهد و شنواترین کسی که از او چیز خواهند ای بخشنده دنیا و آخرت و مهربان در هر دو جهان مانند تو کسی نیست که از او حاجت خواهند و غیر تو کس نیست که امید بدو دارند ترا خواندم اجابت فرمودی و حاجت طلبیدم عطا کردی، رغبت به تو کردم بخشودی، دل به تو بستم آزادم کردی پیش تو لابه نمودم کفایت کردی خدایا درود بر محمّد صلی الله علیه و آله وسلم فرست که بنده و فرستاده و پیغمبر تست و بر خاندان او که همه پاکان و پاکیزگانند. نعمت خود را بر من تمام کن

ص: 91

عَطاءَکَ، وَاکْتُبْنا لَکَ شاکِرِینَ، وَلاِآلائِکَ ذاکِرِینَ، آمِینَ آمِینَ رَبَّ الْعالَمِینَ . اللّهُمَّ یَامَنْ مَلَکَ فَقَدَرَ، وَقَدَرَ فَقَهَرَ، وَعُصِیَ فَسَتَرَ، وَاسْتُغْفِرَ فَغَفَرَ، یَا غایَةَ الطَّالِبِینَ الرَّاغِبِینَ وَمُنْتَهی أَمَلِ الرَّاجِینَ، یَا مَنْ أَحاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْماً، وَوَسِعَ الْمُسْتَقِیلِینَ رَأْفَةً وَرَحْمَةً وَحِلْماً . اللّهُمَّ إِنَّا نَتَوَجَّهُ إِلَیْکَ فِی هذِهِ الْعَشِیَّةِ الَّتِی شَرَّفْتَها وَعَظَّمْتَها بِمُحَمَّدٍ نَبِیِّکَ وَرَسُو لِکَ وَخِیَرَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَأَمِینِکَ عَلَی وَحْیِکَ، الْبَشِیرِ النَّذِیرِ، السِّراجِ الْمُنِیرِ، الَّذِی أَنْعَمْتَ بِهِ عَلَی الْمُسْلِمِینَ وَجَعَلْتَهُ رَحْمَةً

ص: 92

و عطای خویش را گوارا گردان و ما را از سپاسگزاران قرار ده تا پیوسته نعمتهای ترا یاد کنیم آمین آمین ای پروردگار جهان ای خدا ای مالک قادر و قادر غالب ای که چون نافرمانی تو کنند بپوشی و آمرزش خواهند از ایشان درگذری، ای غایت مقصودطلبان، و منتها آرزوی امیدواران ای که دانش تو همه چیز را فرا گیرد مهر و بخشش و حلم تو همه کس را گنجایش دارد. خدایا روی به تو آوردیم در این شب که آنرا گرامی و بزرگ داشتی به محمد صلی الله علیه و آله وسلم پیغمبر و فرستاده برگزیده تو از آفرینش و امین تو بر وحی و مژده دهنده رحمت و بیم کننده از نقمت، چراغ روشنی که بدو بر مسلمانان منّت نهادی و برای مردم جهان رحمت

ص: 93

لِلْعالَمِینَ . اللّهُمَّ فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ کَما مُحَمَّدٌ أَهْلٌ لِذلِکَ مِنْکَ یَاعَظِیمُ فَصَلِّ عَلَیْهِ وَعَلَی آلِهِ الْمُنْتَجَبِینَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ أَجْمَعِینَ، وَتَغَمَّدْنا بِعَفْوِکَ عَنَّا، فَإِلَیْکَ عَجَّتِ الاْءَصْواتُ بِصُنُوفِ اللُّغاتِ، فَاجْعَلْ لَنَا اللّهُمَّ فِی هذِهِ الْعَشِیَّةِ نَصِیباً مِنْ کُلِّ خَیْرٍ تَقْسِمُهُ بَیْنَ عِبادِکَ، وَنُورٍ تَهْدِی بِهِ، وَرَحْمَةٍ تَنْشُرُها، وَبَرَکَةٍ تُنْزِلُها، وَعافِیَةٍ تُجَلِّلُها، وَرِزْقٍ تَبْسُطُهُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ . اللّهُمَّ أَقْلِبْنا فِی هذَا الْوَقْتِ مُنْجِحِینَ مُفْلِحِینَ مَبْرُورِینَ غانِمِینَ،

ص: 94

فرستادی بار خدایا درود فرست بر محمّد صلی الله علیه و آله و خاندان او چندانکه سزاوار است از تو ای خدای بزرگ، بر او درود فرست و بر خاندان برگزیده او که همه پاک و پاکیزه اند و ما را به رحمت خود فراگیر ای که فریادها به هر زبان سوی تو بلند است بارالها در این شب ما را از هر چیز که بر بندگان خود می بخشی بهره ای ده و از هر روشنی که بدان راه می نمائی و هر رحمت که پراکنده می سازی و هر برکت که فرو می فرستی و هر خلعت و عافیت که بر اندام خلق می پوشی و هر روزی که فراخ می کنی ای مهربانترین مهربانها خدایا ما را در این وقت فیروزمند و رستگار با عمل پذیرفته، و غنیمت یافته باز گردان

ص: 95

وَلاَتَجْعَلْنا مِنَ الْقانِطِینَ، وَلاَ تُخْلِنا مِنْ رَحْمَتِکَ، وَلاَ تَحْرِمْنا مَا نُؤَمِّلُهُ مِنْ فَضْلِکَ، وَلاَ تَجْعَلْنا مِنْ رَحْمَتِکَ مَحْرُومِینَ، وَلاَلِفَضْلِ مَا نُؤَمِّلُهُ مِنْ عَطائِکَ قانِطِینَ، وَلاَتَرُدَّنا خائِبِینَ، وَلاَمِنْ بابِکَ مَطْرُودِینَ، یَاأَجْوَدَ الاْءَجْوَدِینَ، وَأَکْرَمَ الاْءَکْرَمِینَ، إِلَیْکَ أَقْبَلْنا مُوقِنِینَ، وَ لِبَیْتِکَ الْحَرامِ آمِّینَ قاصِدِینَ، فَأَعِنَّا عَلَی مَناسِکِنا، وَأَکْمِلْ لَنا حَجَّنا، وَاعْفُ عَنَّا وَعافِنا، فَقَدْ مَدَدْنا إِلَیْکَ أَیْدِیَنا فَهِیَ بِذِلَّةِ الاعْتِرافِ مَوْسُومَةٌ . اللّهُمَّ فَأَعْطِنا فِی هذِهِ الْعَشِیَّةِ مَا سَأَلْناکَ، وَاکْفِنا

ص: 96

و نومیدمان مکن و از رحمت خود بی نصیب مگردان و از فضل خود که آرزوی ماست بی بهره مساز و از بخشش نومید مکن و از فزونی عطا که چشم بدان داریم مأیوس مفرما ما را با دست تهی باز مگردان و از در خود مران ای بخشنده ترین بخشندگان و بزرگترین کریمان. از روی یقین روی به تو آوردیم و آهنگ خانه تو کردیم پس ما را یاری کن که عبادات خویش را درست انجام دهیم و حجّ ما را کامل کن و از تقصیر ما درگذر و ما را عافیت ده که دست سوی تو دراز کردیم داغ خواری بر آن نهاده و نشان اعتراف به بندگی بر آن پدیدار خدایا در این شامگاه هر چیز که از تو خواستیم به ما ببخش

ص: 97

مَااسْتَکْفَیْناکَ، فَلاکافِیَ لَنا سِواکَ، وَلاَ رَبَّ لَنا غَیْرُکَ، نافِذٌ فِینا حُکْمُکَ، مُحِیطٌ بِنا عِلْمُکَ، عَدْلٌ فِینا قَضاؤُکَ، اقْضِ لَنَا الْخَیْرَ، وَاجْعَلْنا مِنْ أَهْلِ الْخَیْرِ . اللّهُمَّ أَوْجِبْ لَنا بِجُودِکَ عَظِیمَ الاْءَجْرِ، وَکَرِیمَ الذُّخْرِ، وَدَوامَ الْیُسْرِ، وَاغْفِرْ لَنا ذُ نُوبَنا أَجْمَعِینَ، وَلاَ تُهْلِکْنا مَعَ الْهالِکِینَ، وَلاَ تَصْرِفْ عَنَّا رَأْفَتَکَ وَرَحْمَتَکَ یَاأَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ . اللّهُمَّ اجْعَلْنا فِی هذَا الْوَقْتِ مِمَّنْ سَأَلَکَ فَأَعْطَیْتَهُ، وَشَکَرَکَ فَزِدْتَهُ، وَثابَ إِلَیْکَ فَقَبِلْتَهُ، وَتَنَصَّلَ إِلَیْکَ مِنْ ذُ نُوبِهِ کُلِّها فَغَفَرْتَها لَهُ، یَا ذَا الْجَلالِ وَالاْءِکْرامِ .

ص: 98

و هر چه بکار گزاری تو وا گذاشتیم سر و سامان ده کارگزاری غیر تو نیست پروردگاری غیر تو نداریم حکم تو بر ما روان است. علم تو ما را فرا گرفته حکم تو درباره ما عدل است به خیر ما حکم کن و ما را سزاوار آن گردان ای خدا به جود خویش برای ما پاداش بزرگ و توشه نیکو نه و آسایش ما پدیدار دار و گناهان ما جمله بیامرز و ما را با هالکان هلاک مکن و بخشایش و مهر از ما باز مگیر ای مهربانترین مهربانان ای خدا ما را هم اکنون از آنها گردان که از تو حاجت خواستند دادی، سپاس تو گزاردند بر نعمتشان افزودی، توبه کردند پذیرفتی از گناهان به جمله بیرون آمدند آنها را آمرزیدی. ای صاحب فرّ و بزرگی

ص: 99

اللّهُمَّ وَنَقِّنا وَسَدِّدْناوَاقْبَلْ تَضَرُّعَنا، یَا خَیْرَ مَنْ سُئِلَ، وَیَا أَرْحَمَ مَنِ اسْتُرْحِمَ، یَا مَنْ لاَیَخْفی عَلَیْهِ إِغْماضُ الْجُفُونِ، وَلاَ لَحْظُ الْعُیُونِ، وَلاَمَا اسْتَقَرَّ فِی الْمَکْنُونِ، وَلاَ مَاانْطَوَتْ عَلَیْهِ مُضْمَراتُ الْقُلُوبِ، أَلاَ کُلُّ ذلِکَ قَدْ أَحْصاهُ عِلْمُکَ، وَوَسِعَهُ حِلْمُکَ، سُبْحانَکَ وَتَعالَیْتَ عَمَّا یَقُولُ الظَّالِمُونَ عُلُوّاً کَبِیراً، تُسَبِّحُ لَکَ السَّماواتُ السَّبْعُ وَالاْءَرَضُونَ وَمَنْ فِیهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ، فَلَکَ الْحَمْدُ وَالْمَجْدُ وَعُلُوُّ الْجَدِّ، یَا ذَا الْجَلالِ وَالاْءِکْرامِ، وَالْفَضْلِ وَالاْءِنْعامِ،

ص: 100

ای خدا ما را پاک کن و بر تقوی استوار دار و لابه و زاری ما بپذیر ای بهترین کس که از او حاجت خواهند و مهربانتر کسی که بخشایش او طلبند ای که فرو بستن چشم و نگاه دزدیده دیده و نهانی های درون جان و رازهای پوشیده دلها از تو پنهان نماند بلکه دانش تو یکایک آنها را فرا گرفته و حلم تو گنجایش همه آنها دارد پاکی تو و بسیار برتر از آنچه ناقصان درباره تو گویند، آسمانهای هفتگانه و زمینها و هر آنچه در آنهاست تسبیح تو می کنند هیچ چیزی نیست مگر به پاکی تو گواهی می دهد و سپاس تو می گوید، سپاس و بزرگی و بلندی تراست ای صاحب فرّ و شکوه و بخشش و انعام.

ص: 101

وَالاْءَیادِی الْجِسامِ، وَأَنْتَ الْجَوادُ الْکَرِیمُ، الرَّؤُوفُ الرَّحِیمُ.

اللّهُمَّ أَوْسِعْ عَلَیَّ مِنْ رِزْقِکَ الْحَلالِ، وَعافِنِی فِی بَدَنِی وَدِینِی، وَآمِنْ خَوْفِی، وَأَعْتِقْ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ . اللّهُمَّ لاَتَمْکُرْ بِی وَلاَ تَسْتَدْرِجْنِی وَلاَ تَخْدَعْنِی، وَادْرَأْ عَنِّی شَرَّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالاْءِنْسِ.

پسر سر و دیده خود را بسوی آسمان بلند کرد و از دیده های مبارکش آب مانند دومشک می ریخت و بصدای بلند گفت:

یَا أَسْمَعَ السَّامِعِینَ ، یَا أَبْصَرَ النَّاظِرِینَ، وَیَاأَسْرَعَ الْحاسِبِینَ، وَیَا أَرحَمَ الرَّاحِمِینَ،

ص: 102

نعمتهای سترگ از تو است و توئی بخشنده بزرگوار و رحیم و مهربان.

خدایا روزی حلال بر من فراخ کن و تن و دین مرا سالم دار و از ترس ایمنی ده و گردن مرا از آتش آزاد گردان خداوندا نعمت تو مرا فریب دهد و مرا شیفته اسباب جهان مساز و شرّ فاسقان جنّ و انس از من دور کن.

ای شنواترین شنوندگان و بیناترین بینندگان و زود شمارترین محاسبان و مهربانترین مهربانان

ص: 103

صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ السَّادَةِ الْمَیامِینِ، وَأَسْأَلُکَ اللّهُمَّ حاجَتِیَ الَّتِی إِنْ أَعْطَیْتَنِیها لَمْ یَضُرَّنِی مَا مَنَعْتَنِی، وَ إِنْ مَنَعْتَنِیها لَمْ یَنْفَعْنِی مَا أَعْطَیْتَنِی، أَسْأَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتِی مِنَ النَّارِ، لاَإِلهَ إِلاَّ أَنْتَ وَحْدَکَ لاشَرِیکَ لَکَ، لَکَ الْمُلْکُ، وَلَکَ الْحَمْدُ، وَأَنْتَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، یَا رَبِّ یَا رَبِّ یَارَبِّ، پس مکرر می گفت یارَبّ و سیّد ابن طاوس در اقبال بعد از یاربِّ این زیادتی را ذکر فرموده:

إِلهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنایَ فَکَیْفَ لاَ أَکُونُ فَقِیراً فِی فَقْرِی إِلهِی أَنَاالْجاهِلُ فِی عِلْمِی

ص: 104

بر محمّد و خاندان وی سروران فرخنده ما درود فرست از تو حاجتی خواهم که اگر روا کنی منع حوائج دیگر زیان ندارد و اگر روا کنی روا کردن آنها سود ندهد از تو می خواهم مرا از آتش دوزخ آزاد کنی معبودی غیر تو نیست تنهائی، بی شریک پادشاهی تو را است و سپاس سزاوار تو، تو بر همه چیز توانائی ای پروردگار من و مکرّر گفت: یا رب یا رب(1)

خدایا من با توانگری نیازمند توام با درویشی چون نباشم _ با دانائی نزد تو جاهلم _

ص: 105


1- 1 _ این زیادتی در بلدالأمین نیست و ظاهراً کفعمی هم از سید بن طاوس نقل کرده و راوی آن بشر و بشیر اسدی هستند که اصل دعا را نقل کرده اند، در کتابخانه آستانه مقدّسه رضوی سلام اللّه علیه نسخه قدیمی و معتبر از اقبال دیدم با این زیادت و کفعمی آن رانقل نکرده شاید برای آنکه در نسخه وی این زیادت نبوده و من خود بعض نسخ اقبال دیدم که سقط بسیار داشت و چند دعا از آن حذف شده از جمله این زیادت باری از جهت معنی ضعفی در آن مشاهده نمی گردد و از جهت لفظ و بلاغت نیز اگر چند کلمه بدان جزالت نباشد که در اوّل دعا هست احتمال اختلاف نسخه و تصّرف سهوی روات بعید نمی نماید چنانکه در اوّل دعا هم تغییر و زیاده و نقصان و اختلاف میان نسخ اقبال و بلدالأمین موجود است.

فَکَیْفَ لاَ أَکُونُ جَهُولاً فِی جَهْلِی إِلهِی إِنَّ اخْتِلافَ تَدْبِیرِکَ وَسُرْعَةَ طَواءِ مَقادِیرِکَ مَنَعا عِبادَکَ الْعارِفِینَ بِکَ عَنِ السُّکُونِ إِلی عَطاءٍ، وَالْیَأْسِ مِنْکَ فِی بَلاءٍ . إِلهِی مِنِّی مَا یَلِیقُ بِلُؤْمِی وَمِنْکَ مَا یَلِیقُ بِکَرَمِکَ . إِلهِی وَصَفْتَ نَفْسَکَ بِاللُّطْفِ وَالرَّأْفَةِ لِی قَبْلَ وُجُودِ ضَعْفِی أَفَتَمْنَعُنِی مِنْهُما بَعْدَ وُجُودِ ضَعْفِی إِلهِی إِنْ ظَهَرَتِ الْمَحاسِنُ مِنِّی فَبِفَضْلِکَ وَلَکَ الْمِنَّةُ عَلَیَّ، وَإِنْ ظَهَرَتِ الْمَساوِئُ مِنِّی فَبِعَدْلِکَ وَلَکَ الْحُجَّةُ عَلَیَّ . إِلهِی کَیْفَ تَکِلُنِی وَقَدْ تَکَفَّلْتَ لِی وَکَیْفَ أُضامُ وَأَنْتَ

ص: 106

با نادانی چسان خود را جاهل نخوانم، خدایا مصالح تقدیر و حکمت تدبیر تو که پیوسته در تغییر است(1) و تخلّف پذیر، بندگان عارف ترا باز می دارد که دل به نعمت خوش کنند یا در بلا نومید گردند، خدایا از من آن آید که در خور پستی من است و از تو آنکه شایسته بزرگی تو است، خدایا تو با من مهر و رأفت نمودی پیش از آنکه ناتوان گردم آیا پس از ناتوانی لطف از من دریغ می داری؟ دایا اگر از من نیکی پدید آید رهین فضل توام و تو را بر من منت است و اگر بدی از من آید نگران عدل توام و ترا بر من حجّت است خدایا چگونه مرا واگذاری که کفیل منی

ص: 107


1- 1 _ البته قضای الهی تغییر نپذیرد اما به حسب ظاهر گاهی مصلحت اقتضای امری کند در زمانی و پس از آن مصلحت برگردد و ما تصوّر کنیم حکم الهی تغییر کرده امّا در حقیقت مصلحت تغییر کرده و خداوند از اوّل می دانست و حکم وی موقت بود.

النَّاصِرُ لِی أَمْ کَیْفَ أَخِیبُ وَأَنْتَ الْحَفِیُّ بِی ها أَنَا أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِفَقْرِی إِلَیْکَ، وَکَیْفَ أَتَوَسَّلُ إِلَیْکَ بِمَا هُوَ مَحالٌ أَنْ یَصِلَ إِلَیْکَ أَمْ کَیْفَ أَشْکُو إِلَیْکَ حالِی وَهُوَ لاَ یَخْفی عَلَیْکَ أَمْ کَیْفَ أُتَرْجِمُ بِمَقالِی وَهُوَ مِنْکَ بَرَزٌ إِلَیْکَ أَمْ کَیْفَ تُخَیِّبُ آمالِی وَهِیَ قَدْ وَفَدَتْ إِلَیْکَ أَمْ کَیْفَ لاَتُحْسِنُ أَحْوالِی وَبِکَ قامَتْ إِلهِی مَاأَلْطَفَکَ بِی مَعَ عَظِیمِ جَهْلِیوَمَا أَرْحَمَکَ بِی مَعَ قَبِیحِ فِعْلِی إِلهِی مَا أَقْرَبَکَ مِنِّی وَأَبْعَدَنِی عَنْکَ وَمَا أَرْأَفَکَ بِی فَمَا الَّذِی یَحْجُبُنِی عَنْکَ إِلهِی عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الاْآثارِ

ص: 108

و چسان ستم کسان بر من روا داری که یاور منی؟ چگونه نومید شوم با مهربانی تو؟ احتیاج من به تو شفیع من است نزد تو اما به عجیب شفیعی متوسّل شدم که محالست به تو راه یابد(1) چگونه از حال خود پیش تو شکوه آرم که از تو پنهان نیست به چه زبان بیان حال کنم که گفتار من هم از تو است و به تو باز می گردد. چگونه آرزوهای مرا بر نیاوری که با امیدهای بسیار به ساحت تو فرود آمدم چگونه حال مرا نیکو نگردانی که حال من بسته به مشیّت تو است (و از خیر محض جز نیکوئی نیاید) خدایا چه مهربانی با من با جهل عظیم من و چه بسیار بخشایشی با زشتی کردار من. خدایا چه نزدیکی به من و چه دورم از تو، چه مهربانی با من و من در حجابم از تو خدایا از اختلاف(2) آثار

ص: 109


1- 1 _ زیرا احتیاج سوی واجب الوجود راه ندارد.
2- 2 _ اختلاف آثار ازماده نیست چنانکه حکما دیدند انسان گاهی راه می رود به سوئی و گاهی به سوی دیگر و گاهی آرام است و درخت گاه شاخ به جائی می کشد و به جانب دیگر گاه میوه می آورد و گاه بی ثمر می ماند و هکذا برای آنها نفس نباتی یا حیوانی ثابت کردند و برای جمادات نفس ثابت نکردند چون اختلاف و تطور در آنها ندیدند امام علیه السلام همه جهان را چون بدن انسان مشاهده فرمود که نفس کل در آن ساری است و از اختلاف آثار عقول ما را به ماوراء ماده هدایت فرمود.

وَتَنَقُّلاتِ الاْءَطْوارِ، أَنَّ مُرادَکَ مِنِّی أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَیَّ فِی کُلِّ شَیْءٍ حَتَّی لا أَجْهَلَکَ فِی شَیْءٍ . إِلهِی کُلَّما أَخْرَسَنِی لُؤْمِینْطَقَنِی کَرَمُکَ، وَکُلَّما آیَسَتْنِی أَوْصافِی أَطْمَعَتْنِی مِنَنُکَ . إِلهِی مَنْ کانَتْ مَحاسِنُهُ مَساوِئَ فَکَیْفَ لاَ تَکُونُ مَساوئُهُ مَساوِئَ وَمَنْ کانَتْ حَقائِقُهُ دَعاوِیَ فَکَیْفَ لاَ تَکُونُ دَعاواهُ دَعاوِیَ إِلهِی حُکْمُکَ النَّافِذُ وَمَشِیئَتُکَ الْقاهِرَةُ لَمْ یَتْرُکا لِذِی مَقالٍ مَقالاً، وَلاَ لِذِی حالٍ حالاً . إِلهِی کَمْ مِنْ طاعَةٍ بَنَیْتُها، وَحالَةٍ شَیَّدْتُها هَدَمَ اعْتِمادِی عَلَیْها عَدْلُکَ،

ص: 110

گوناگون و نو شدن حالات پی در پی دانستم که می خواهی خود را در همه چیز به من بنمائی چنانکه هیچ نباشد که ترا در آن نیابم خدایا پستی من زبان مرا فرو بست و بزرگی تو نطق من بگشود هر گاه خوی من مرا نومید ساخت فضل تو مرا به طمع انداخت ای خدای من آنکه کردارهای نیکش ایه ننگ است کار زشتش را چه مایه و آنکه گفتار درستش لافست سخن گزافش را چه پایه؟ ای خدای من با حکم نافذ و مشیّت قاهر تو اصحاب قال را مجال مقال نیست و ارباب حال را حال به یک منوال نِی، خدایا چه بسا بنای طاعت داشتم و حالت بندگی را پایه ای استوار گذاشتم عدل تو بنای اعتماد مرا واژگون ساخت

ص: 111

بَلْ أَقالَنِی مِنْها فَضْلُکَ . إِلهِی إِنَّکَ تَعْلَمُ أَنِّی وَإِنْ لَمْ تَدُمِ الطَّاعَةُ مِنِّیفِعْلاً جَزْماًفَقَدْ دامَتْ مَحَبَّةً وَعَزْماً . إِلهِی کَیْفَ أَعْزِمُ وَأَنْتَ الْقاهِرُ وَکَیْفَ لاَ أَعْزِمُ وَأَنْتَ الاْآمِرُ إِلهِی تَرَدُّدِی فِی الاْآثارِ یُوجِبُ بُعْدَ الْمَزارِ فَاجْمَعْنِی عَلَیْکَ بِخِدْمَةٍ تُوصِلُنِی إِلَیْکَ، کَیْفَ یُسْتَدَلُّ عَلَیْکَ بِما هُوَ فِی وُجُودِهِ مُفْتَقِرٌ إِلَیْکَ أَیَکُونُ لِغَیْرِکَ مِنَ الظُّهُورِ مَا لَیْسَ لَکَ حَتَّی یَکُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَکَ مَتی غِبْتَ حَتَّی تَحْتاجَ إِلی دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ وَمَتی بَعُدْتَ حَتَّی تَکُونَ الاْآثارُ هِیَ الَّتِی تُوصِلُ إِلَیْکَ

ص: 112

امّا فضل تو کاخ امیدم برافراخت خدایا اگر عبودیّت خویش به کردار پیوسته اظهار نکردم تو می دانی که محبّت و نیّت آن مدام در دل دارم خدایا چگونه عزم کنم که تو غالبی بر عزم من و چگونه عزم نکنم که تو فرمان دهی مرا(1) ای خدای من کاوش در آثار، مرا از دیدار باز می دارد پس خدمتی فرمای که مرا به تو رساند چگونه به چیزی راه تو جویم که در هستی خود نیازمند تو است(2) آیا دیگران آشکارترند از تو که باید از آنها بوجود تو پی برد کی نهان بودی تا به دلیل راه تو پویند و کی دور بودی که به نشانه جای تو جویند

ص: 113


1- 1 _ چون عزم الهی بر عزم ما غالب است تَوهم جبر می شود و چون ما را امر فرموده و بر مخالفت تحذیر کرده توهّم تفویض امام می فرماید هیچیک صحیح نیست و امر بین الأمرین است.
2- 2 _ اشاره به آیات چندی است از قرآن مانند «اَوَ لَمْ یَکْفِ برَبِّکَ اَنَّهُ عَلی کُلّ شَیْ ءٍ شهیدٌ» و این اشاره برهان صدیقین است که از نظر در اصل وجود پی به خدا توان برد و حاجت به تبتّع آثار نیست مگر برای مردم کوتاه نظر.

عَمِیَتْ عَیْنٌ لاَتَراکَ عَلَیْها رَقِیباً، وَخَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصِیباً . إِلهِی أَمَرْتَ بِالرُّجُوعِ إِلَی الاْآثارِ فَأَرْجِعْنِی إِلَیْکَ بِکِسْوَةِ الاْءَ نْوارِ وَهِدایَةِ الاسْتِبْصارِ حَتَّی أَرْجِعَ إِلَیْکَ مِنْها کَما دَخَلْتُ إِلَیْکَ مِنْها مَصُونَ السِّرِّ عَنِ النَّظَرِ إِلَیْها ، وَمَرْفُوعَ الْهِمَّةِ عَنِ الاعْتِمادِ عَلَیْها، إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ. إِلهِی هذَا ذُ لِّی ظاهِرٌ بَیْنَ یَدَیْکَ، وَهذَا حالِی لاَ یَخْفی عَلَیْکَ، مِنْکَ أَطْلُبُ الْوُصُولَ إِلَیْکَ، وَبِکَ أَسْتَدِلُّ عَلَیْکَ، فَاهْدِنِی بِنُورِکَ إِلَیْکَ، وَأَقِمْنِی بِصِدْقِ

ص: 114

کور باد چشمی که ترا بر فراز خویش نبیند و زیان باد در آن سود که سودش دوستی تو نباشد خدایا مرا فرمودی در آثار قدرت تو نظر کنم اکنون مرا با دلی تابناک به نور معرفت و بصیرتی راه یافته به اسرار خلوت سوی خود باز گردان. تا چنانکه نخست سوی تو آمدم بار دیگر هم سوی تو بازگردم(1) درون از التفات به غیر تو پاک، دل از اعتماد بر دیگران برکنده که تو بر همه چیز توانائی خدایا بر من آشکار شد که زبونم و خوار حال من از تو پنهان نیست از تو می خواهم مرا به قرب خود سرافراز کنی رهنما از تو می خواهم بر وجود تو پس مرا به نور خود سوی خود هدایت کن و در پیشگاه خود راستی

ص: 115


1- 1 _ سیر در حکم و مصالح و اسرار آفرینش ممکنات دو مرتبه دارد و نخست برای مبتدی در آغاز سفر اوّل که از آثار پی به مؤثر برد و خدا را بشناسد، و مرتبه دیگر پس از شناختن حق و صفات او در سفر سوم بازنظری در آفرینش کند و از نظر الهی حکمت افعال او را منسوب به وی به تفصیل مشاهده کند.

الْعُبُودِیَّةِ بَیْنَ یَدَیْکَ . إِلهِی عَلِّمْنِی مِنْ عِلْمِکَ الْمَخْزُونِ، وَصُنِّی بِسِتْرِکَ الْمَصُونِ . إِلهِی حَقِّقْنِی بِحَقائِقِ أَهْلِ الْقُرْبِ، وَاسْلُکْ بِی مَسْلَکَ أَهْلِ الْجَذْبِ . إِلهِی أَغْنِنِی بِتَدْبِیرِکَ لِی عَنْ تَدْبِیرِی، وَبِاخْتِیارِکَ عَن إِخْتِیارِی، وَأَوْقِفْنِی عَلَی مَراکِزِ اضْطِرارِی . إِلهِی أَخْرِجْنِی مِنْ ذُلِّ نَفْسِی، وَطَهِّرْنِی مِنْ شَکِّی وَشِرْکِی قَبْلَ حُلُولِ رَمْسِی، بِکَ أَنْتَصِرُ فَانْصُرْنِی، وَعَلَیْکَ أَتَوَکَّلُ فَلا تَکِلْنِی، وَ إِیَّاکَ أَسْأَلُ فَلا تُخَیِّبْنِی، وَفِی فَضْلِکَ أَرْغَبُ فَلاتَحْرِمْنِی، وَبِجَنابِک أَنْتَسِبُ فَلا تُبْعِدْنِی،

ص: 116

به بندگی وادار خدایا از گنجینه دانش خود مرا بیاموز و در پرده ستر خود محفوظ دار، خدایا آن حقیقت که مقرّبان تو یافتند مرا بدان نایل گردان در راه شیفتگان مجذوب سالک فرما. خدایا مرا به تدبیر خودت از تدبیر من بی نیاز کن. اختیار مرا به دست خود گیر و از اختیار خودم پی باز گردان و مرا بر فروماندگی و بیچارگی خود آگاه فرما. خدایا مرا از زبونی نفس خودم برهان(1) و از شک و شرک پاک کن پیش از مردن من. از تو یاری می جویم مرا یاری ده و بر تو توکّل می کنم مرا بخودم وامگذار از تو مسئلت می کنم مرا نومید مگردان و مشتاق فضل توام مرا محروم مساز به آستانه تو پناهنده گشتم مرا دور مکن

ص: 117


1- 1 _ دعوی استقلال کردن در مقابل قدرت الهی و تکیه بر خویش کردن انسان را در پستی نگاه می دارد مانند درویشی که به کلبه محقّر قناعت کند امّا بندگی و محو کردن خود و پیوستگی به خداوند غنی وی را در جلال حق فانی می کند مانند آن درویش که از کلبه خویش به کاخ سلطان انتقال کند و به بندگی و خدمت در جلال سلطان مستهلک شود و هر گونه سعادت و عزّت یابد.

وَبِبابِکَ أَقِفُ فَلا تَطْرُدْنِی . إِلهِی تَقَدَّسَ رِضاکَ أَنْ یَکُونَ لَهُ عِلَّةٌ مِنْکَ فَکَیْفَ یَکُونُ لَهُ عِلَّةٌ مِنِّی إِلهِی أَنْتَ الْغَنِیُّ بِذاتِکَ أَنْ یَصِلَ إِلَیْکَ النَّفْعُ مِنْکَ فَکَیْفَ لاَ تَکُونُ غَنِیّاً عَنِّی إِلهِی إِنَّ الْقَضاءَ وَالْقَدَرَ یُمَنِّینِی، وَإِنَّ الْهَوی بِوَثائِقِ الشَّهْوَةِ أَسَرَنِی، فَکُنْ أَنْتَ النَّصِیرَ لِی حَتَّی تَنْصُرَنِی وَتُبَصِّرَنِی، وَأَغْنِنِی بِفَضْلِکَ حَتَّی أَسْتَغْنِیَ بِکَ عَنْ طَلَبِی، أَنْتَ الَّذِی أَشْرَقْتَ الاْءَ نْوارَ فِی قُلُوبِ أَوْ لِیائِکَ حَتَّی عَرَفُوکَ وَوَحَّدُوکَ ، وَأَنْتَ الَّذِی أَزَلْتَ الاْءَغْیارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِکَ حَتَّی لَمْ یُحِبُّوا

ص: 118

و بر در تو ایستادم مرا مران خدایا رضای تو بی سببی است از جانب تو چگونه سببی باشد از جانب من خدایا ذات تو بی نیاز است(1) از اینکه نفعی از فعل خودطلبی پس چگونه بی نیاز نباشی از اینکه نفعی از قبل من خواهی خدایا قضا و قدر تو مرا به آرزوها سرگرم کرده(2) و خواهش دل من، مرا گرفتار شهوت ساخته پس تو یاور من باش مرا یاری کن و بینا گردان و به فضل خود توانگری ده تا به تو از طلب بی نیاز شوم خدایا تو دل دوستان خود را روشن ساختی تا ترا شناختند و بیگانگی پرستیدند و یاد اغیار از دل محبّان بردی که غیر تو را دوست نگرفتند

ص: 119


1- 1 _ حکما گویند فعل خداوند معلّل به غرض نیست یعنی خود کامل است و نمی خواهد به افعال خود کاملتر گردد و به عبارت دیگر فعل او معلول کمال اوست نه کمال او معلول فعل او و سخن امام علیه السلام اشاره به این اصل است و اینکه متکلّمان گویند خداوند در فعل خود غرضی دارد مقصودشان آن است که مانند طبیعت نادانسته جهان را خلق نکرده است.
2- 2 _ آرزوهای این جهان مانند تحصیل سلامت و ثروت هم به قضای خدا است و بر طبق حکمت و مصلحت او اما باید از خدا خواست که این آمال در غیر رضای او صرف نشود.

سِواکَ وَلَمْ یَلْجَأُوا إِلی غَیْرِکَ، أَنْتَ الْمُؤْ نِسُ لَهُمْ حَیْثُ أَوْحَشَتْهُمُ الْعَوالِمُ، وَأَنْتَ الَّذِی هَدَیْتَهُمْ حَیْثُ اسْتَبانَتْ لَهُمُ الْمَعالِمُ، مَاذا وَجَدَ مَنْ فَقَدَکَ وَمَا الَّذِی فَقَدَ مَنْ وَجَدَکَ لَقَدْ خابَ مَنْ رَضِیَ دُونَکَ بَدَلاً، وَلَقَدْ خَسِرَ مَنْ بَغی عَنْکَ مُتَحَوِّلاً، کَیْفَ یُرْجی سِواکَ وَأَنْتَ مَاقَطَعْتَ الاْءِحْسانَ وَکَیْفَ یُطْلَبُ مِنْ غَیْرِکَ وَأَنْتَ مَا بَدَّلْتَ عادَةَ الامْتِنانِ یَا مَنْ أَذاقَ أَحِبَّاءَهُ حَلاوَةَ الْمُؤانَسَةِ فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُتَمَلِّقِینَ، وَیَا مَنْ أَلْبَسَ أَوْ لِیاءَهُ مَلابِسَ هَیْبَتِهِ فَقامُوا بَیْنَ یَدَیْهِ مُسْتَغْفِرِینَ، أَنْتَ

ص: 120

و پناه به دیگری نبردند تو مونس آنها بودی چون از جهانیان وحشت زده شدند و تو راه نمودی ایشانرا وقتی نشانه های ترا یافتند چه دارد آنکه ترا ندارد؟ و چه ندارد و آنکه ترا دارد. نومید شد آنکه غیری به جای تو برگزید. و زیان دید آنکه از تو بگردید چرا کسی از تو امید بِبُرَّد که تو احسان از کسی نبریدی، و چگونه از غیر تو چیزی خواهد که عادت بخشش تغییر ندادی ای که محبّان را به شیرینی انس نواختی تا ترا به لطف شناختند و پیش تو به تملّق پرداختند و اولیا را به خلعت خوف مشرّف ساختی تا از هیبت و قهر تو دل باختند و به پوزش تقصیر سرافراختند پیش از آنکه بندگان ترا

ص: 121

الذَّاکِرُ قَبْلَ الذَّاکِرِینَ، وَأَنْتَ الْبادِئُ بِالاحْسانِ قَبْلَ تَوَجُّهِ الْعابِدِینَ، وَأَنْتَ الْجَوادُ بِالْعَطاءِ قَبْلَ طَلَبِ الطَّالِبِینَ، وَأَنْتَ الْوَهَّابُ ثُمَّ لِما وَهَبْتَ لَنا مِنَ الْمُسْتَقْرِضِینَ. إِلهِی اطْلُبْنِی بِرَحْمَتِکَ حَتَّی أَصِلَ إِلَیْکَ، وَاجْذِبْنِی بِمَنِّکَ حَتَّی أُقْبِلَ عَلَیْکَ . إِلهِی إِنَّ رَجائِی لاَ یَنْقَطِعُ عَنْکَ وَ إِنْ عَصَیْتُکَ، کَما أَنَّ خَوفِی لاَ یُزایِلُنِی وَ إِنْ أَطَعْتُکَ، فَقَدْ دَفَعَتْنِی الْعَوالِمُ إِلَیْکَ، وَقَدْ أَوْقَعَنِی عِلْمِی بِکَرَمِکَ عَلَیْکَ. إِلهِی کَیْفَ أَخِیبُ وَأَنْتَ أَمَلِی أَمْ کَیْفَ أُهانُ وَعَلَیْکَ مُتَّکَلِی إِلهِی کَیْفَ

ص: 122

یاد کنند آنرا یاد کنی و پیش از آنکه عابدان روی به تو آورند آغاز احسان نمائی پیش از طلب ببخشی که بخشندگی صفت تو است آنگاه از همان که خود بخشیده ای وام خواهی خدایا به لطف خویش مرا پیش خود طلب، تا بوصل تو رسم و مرا سوی خود بکش که روی به تو آورم خدایا امید من از تو بریده نگردد اگر چه نافرمانی کرده باشم و ترس از من زائل نشود اگر چه فرمان تو برده باشم بی اعتباری جهان مرا سوی تو راند و علم من به کرم تو مرا بر تو فرود آورد خدایا چگونه ناامید باشم که آرزوی من توئی و چگونه خوار گردم که اعتماد بر تو کردم. خدایا چگونه

ص: 123

أَسْتَعِزُّ وَفِی الذِّلَّةِ أَرْکَزْتَنِی أَمْ کَیْفَ لاَ أَسْتَعِزُّ وَ إِلَیْکَ نَسَبْتَنِی إِلهِی کَیْفَ لاَ أَفْتَقِرُ وَأَنْتَ الَّذِی فِی الْفُقَراءِ أَقَمْتَنِی أَمْ کَیْفَ أَفْتَقِرُ وَأَنْتَ الَّذِی بِجُودِکَ أَغْنَیْتَنِی وَأَنْتَ الَّذِی لاَإِلهَ غَیْرُکَ تَعَرَّفْتَ لِکُلِّ شَیْءٍ فَما جَهِلَکَ شَیْءٌ، وَأَنْتَ الَّذِی تَعَرَّفْتَ إِلَیَّ فِی کُلِّ شَیْءٍ فَرَأَیْتُکَ ظاهِراً فِی کُلِّ شَیْءٍ، وَأَنْتَ الظَّاهِرُ لِکُلِّ شَیْءٍ، یَا مَنِ اسْتَوی بِرَحْمانِیَّتِهِ فَصارَ الْعَرْشُ غَیْباً فِی ذاتِهِ، مَحَقْتَ الاْآثارَ بِالاْآثارِ، وَمَحَوْتَ الاْءَغْیارَ بِمُحِیطاتِ أَفْلاکِ الاْءَ نْوارِ، یَامَنِ احْتَجَبَ فِی سُرادِقاتِ عَرْشِهِ عَنْ أَنْ

ص: 124

بنازم به عزّت خود که در خواری سرشته ام و چرا ننازم که بنده تو گشته ام خدایا چگونه خویش را درویش نخوانم که در میان درویشانم نشاندی و چسان درویش شمرم که به جود خود توانگرم گرداندی معبودی جز تو نیست، خود را به همه نمودی هیچ چیز نیست که ترا نشناسد در همه چیز خود را به من نشان دادی تو را در همه چیز آشکارا دیدم (آری) تو برای همه آشکاری ای که به رحمت عام خود همه را فرا گرفتی و عرش در پیش ذات تو ناپدید گشت اثری را به اثر دیگر محو می کنی ظلمت اغیار را به نور آسمان وحدت زائل می سازی ای که در سراپرده عرش

ص: 125

تُدْرِکَهُ الاْءَ بْصارُ، یَا مَنْ تَجَلَّی بِکَمالِ بَهائِهِ فَتَحَقَّقَتْ عَظَمَتُهُ مِنَ الاسْتِواءَ، کَیْفَ تَخْفی وَأَنْتَ الظَّاهِرُ أَمْ کَیْفَ تَغِیبُ وَأَنْتَ الرَّقِیبُ الْحاضِرُ إِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، وَالْحَمْدُ لِلّهِ وَحْدَهُ.

ص: 126

از دیده ها پنهانی، و پرتو جمال تو همه جا جلوه گر و به بزرگی بر همه چیز غالب گشته، چگونه پنهان مانی با آنکه توئی آشکار و بس چگونه غائب باشی با آنکه نگهبانی و حاضر و بر همه چیز توانا. سپاس خدای راست و بس.

الحمد للّه ربّ العالمین

پایان ترجمه ...

ص: 127

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109