گنجنامه: احادیث، اندرزها، توصیه های علمی

مشخصات کتاب

سرشناسه : نجفی، هادی، 1342 -

عنوان قراردادی : الکنز الجلی لولدی علی .فارسی - عربی

عنوان و نام پدیدآور : گنجنامه: احادیث، اندرزها، توصیه های علمی/ تالیف هادی نجفی ؛ ترجمه علی اصغر حبیبی.

مشخصات نشر : اصفهان: کانون پژوهش، 1388.

مشخصات ظاهری : 128 ص.

شابک : 30000 ریال: 978-600-5287-07-3

وضعیت فهرست نویسی : فاپا

یادداشت : فارسی - عربی .

یادداشت : کتابنامه : ص.[118] - 124 ؛ همچنین به صورت زیرنویس.

موضوع : اسلام -- مسائل متفرقه

موضوع : احادیث شیعه -- قرن 14

شناسه افزوده : حبیبی، علی اصغر، 1350 -، مترجم

رده بندی کنگره : BP11/ن26ک9041 1388

رده بندی دیویی : 297/02

شماره کتابشناسی ملی : 1669448

ص: 1

اشاره

بسم الله الرحمن الرحیم

هست کلید در گنج حکیم

[اولین بیت مخزن الاسرار نظامی]

ص: 2

ص: 3

ص: 4

فهرست مطالب

تصویر

ص: 5

تصویر

ص: 6

تصویر

ص: 7

تصویر

ص: 8

اشاره

علیٌّ قد قفا لِخُطی أبیه أقرّ اللّه عین أبیه فیه

تورَّث مجده و عُلاه طرّا لآباء فقیه عن فقیه(1)

(همانا علی پیرو خطّ و مشیِ پدرش می باشد، خداوند او را مایه چشم روشنی و افتخار پدرش قرار دهد.

او وارث بزرگی و عظمتِ مقامِ پدرانِ فقیهش یکی پس از دیگری می باشد.)

ص: 9


1- 1. قد شارک فی إنشاء البیتین العلّامتان السید محمدرضا الجلالی و السید عبدالستار الحسنی البغدادی، و هو فی صبیحة یوم الجمعة الحادی و العشرین من ثانی الجمادین عام 1428 فی بیتنا بإصبهان صانها اللّه تعالی عن الحدثان. (در سرودن این دو بیت دو علّامه بزرگوار: آقایان سیّد محمّدرضا جلالی و سیّد عبدالسّتار حسنی بغدادی در صبح روز جمعه بیست و یکم جمادی الثّانی سال 1428 در منزل ما در شهر اصفهان مشارکت کردند. خداوند این شهر را از حوادث نگه دارد.)

پیشگفتار

بِسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیم

الحمدللّه رب العالمین و صلّی اللّه علی محمّد و آله الطّیبین و اللّعن الدائم علی اعدائهم اجمعین.

گنج از واژه هایی است که در فکر و ذهن مردم جایگاه ویژه ای داشته و دارد بطوری که حتّی اگر کسی در خواب ببیند گنجی پیدا کرده است شاد می شود، چه رسد به اینکه در بیداری گنجی پیدا کند و در ضرب المثل ها و مطالب و حقایق بزرگ از این واژه استفاده می کنند. در تعالیم حیاتبخش اسلام، اولیاء ارجمند دین ما برای روشنگری و هدایت مردم از همین لغات و اصطلاحاتی که مورد توجّه خاصّ مردم می باشد، جهت تفهیم مطالب و مفاهیمِ بلندِ اعتقادی، اخلاقی، عرفانی و غیره استفاده نموده اند و در کلمات نورانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام از اموری تعبیر به گنج شده است، لکن فهم این جواهر کلمات بلکه شناخت معادن آن کار هرکس نیست و به عبارت روشن تر این مهم از عهده عالمان وارسته دین و فقهای مکتب اهل بیت علیهم السلام بر می آید که سالها در تحصیل علوم و فنون دین و دانش هایی که مقدّمه فهم آن است با تلاش و جدیّت شبانه روزی قدم برداشته اند، استاد بزرگوار ما و یادگار عالمان فرهیخته از دودمان رفیع نجفی یعنی حضرت آیت اللّه حاج شیخ هادی نجفی (حفظه اللّه تعالی) در زمره این فقها و عالمان ارزشمند است.

از آثار وجودی ایشان همین رساله ایست که در پیش رو دارید که با شیوه بسیار جالبی جمع آوری و تدوین شده است و در این کتاب به خوانندگان گنجهایی معرفی شده است که دارای ویژگیهای ذیل است:

1- گنجی که بهتر از دنیا و آنچه که در دنیاست.

2- گنجهایی از عرش الهی

3- گنجهایی از بهشت

ص: 10

4- گنجی از قرآن

5- گنجی که از بین نمی رود.

6- گنجی که انسان را از نابودی و ذلّت و خواری و از حوادث تلخی مثل سوختن و غرق شدن و... حفظ می کند.

7- گنجی که بهترین و سودمندترین و بالاترین گنجهاست.

8- گنجی که نه مورد دستبرد دزدی قرار می گیرد و نه آفتی آن را تهدید می کند و خلاصه گنجی و گنجهایی که اگر کسی واجد آنها شد سعادت دنیا و آخرت او تضمین است.

نکته قابل توجّه در این نوشتار این است که استاد معظّم در مرحله اوّل این گنجها را به فرزند عزیزش می سپارد و او را توصیه به بهره برداری از چنین گنجهایی می کند برخلاف روشی که در بین مردم عادّی جاری است که بر مبنای همان علاقه خدادادی که به فرزندان خود دارند خانه یا زمین و یا سرمایه های مادّی دیگر را برای آنها به یادگار می گذارند لکن باتوجّه به اینکه این موارد نیز تا اندازه ای مورد نیاز انسان است ولی همه آنچه که رنگ و تعلّق مادّی داشته باشد، روزی از بین می رود ولیکن این گنجهایی که حضرت استاد به فرزندش می دهد گنج خدایی است که هرگز در آن زوال و نابودی راه ندارد و در واقع گنجهای حقیقی همین گنجهاست که در این رساله آمده است.

و از آنجا که متن رساله به زبان عربی نوشته شده است و همه اقشار جامعه نیاز به خواندن و عمل نمودن به آن دارند خداوند به این کمترین توفیق ترجمه آن را به زبان فارسی عنایت فرمود. امیدوارم این قدم ناچیز در پیشگاه و منظر کریمانه خداوند مورد پذیرش واقع شود و طالبانِ این گنجها از آن بهره مند شوند، و متذکر می گردم که مصادر و منابع احادیث شریفه در ذیل صفحات متن عربی کتاب آمده است.

از صاحبان قلم و اندیشه و اساتید و دوستان تقاضامندم چنانچه نقصی در ترجمه این رساله مشاهده فرمودند با دیده اغماض به آن نظر کرده و بزرگوارانه به حقیر انتقال دهند.

و همچنین از محقق گرانمایه آیت اللّه زاده محترم استاد آقای علی زاهدپور -حفظه اللّه تعالی- به خاطر تصحیحاتشان بر متن و ترجمه تشکر و قدردانی می کنم.

علی اصغر حبیبی

ص: 11

بِسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیم

المقدمة

الحمدللّه ربّ العالمین و الصلاة و السلام علی رسول اللّه محمد المصطفی و آله الأئمة الهداة و لا سیما علی الحجة الثانی عشر بقیة اللّه الأعظم صاحب العصر و الزمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف).

کلّ انسان یورث لولده من مال أو عقار أو ماء أو شی ءٍ من حطام الدنیا قلیلاً کان أو کثیرا، و لکن لم تکن هذه الاُمور وجهة نظری و غایة همّتی و مدار عملی و رأس أملی فأنا أرتحل من هذه الدنیا الدنیة إلی جوار موالیَّ علیهم السلام و لیس عندی ما یعتنی بها منها و اُفوّض أمرهم إلی اللّه تعالی. فهو خلیفتی علیهم و هو نعم المولی و نعم النصیر.

هذا و قد أری أنّ عندی کنزا بل کنوزا لابدّ من أن أکتب لهم عناوینها حتّی یصلوا إلیها إن شاء اللّه تعالی.

و هذه الرسالة هی خریطة الکنوز. فقد استخرتُ اللّه تعالی فی تدوینها و أنا کنتُ من وفده فی العمرة المفردة عام 1426 بمکة المکرمة فجاءت آیة «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»فی أوّل سورة لقمان، من ثَمّ عزمت علی ترسمیها، ولکن لم یتیسرلی

ص: 12

بِسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیم

مقدمه

ستایش مخصوص خدایی است که پروردگار جهانیان است و درود و سلام بر پیامبر أعظم حضرت محمّدِ مصطفی و خاندانش، امامانی که راهنمایان انسانهایند بویژه بر دوازدهمین حجّت خدا حضرت بقیّة اللّه الأعظم امام زمان، که خدای متعال در ظهور آن حضرت تعجیل فرماید.

هر انسانی برای فرزندان خود چیزی به ارث می گذارد از اموال دنیا، زمین یا مِلکی و یا آب و غیره، کم باشد یا زیاد. ولی این موارد موردنظر و توجّه من و وجهه همّت من و معیار عمل من و سرلوحه آرزوی من نیست. بنابراین از این دنیای پست به سوی پیشوایانم که درود خدا بر آنان باد کوچ می کنم. در حالی که در نزد من هیچکدام از این اموری که ذکر شد نیست، و من کار فرزندانم را به خدای متعال واگذار می کنم و سرپرستی آنان را به او می سپارم و او بهترین سرپرست و یاور است.

ولی با این حال که دست من از دنیا و متاع آن خالی است لکن در نزد من گنجی بلکه گنجهایی است که ناچارم عناوین و فهرست آنها را بنویسم تا به دست فرزندانم برسد. (إن شاء اللّه تعالی)

و این رساله نمودار و نقشه گنجها است، و من از خداوند متعال در این باره طلب خیر نمودم به کلام نورانیش در سفر عمره مفرده در سال 1426 هجری قمری در مکّه مکرمّه و آیه شریفه «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» آمد که در اوّل سوره مبارکه لقمان واقع شده است، لذا تصمیم گرفتم بر این کار، ولی فرصت مناسب برای این کار پیدا نمی کردم.

ص: 13

مجال و فرصة، حتّی مَنّ اللّه تعالی علیَّ و وفّقنی لزیارة مولای و سیّدی و إمامی الحجة الثامن، ضامن الجنّة، الإمام الرّؤوف علیّ بن موسی الرّضا -علیه آلاف التحیة و الثناء- فی آخر یوم من رجب المرجّب عام 1427 و ببرکة وجوده الشریف ابتدأت بتألیف هذه الرسالة فی جوار مضجعه الطاهر بمدینة المشهد المقدس فی الاُسبوع الذی کنت بجواره، و قد وفّقنی اللّه تعالی إتمامها و کتابة ما یلیق أن یسطر فیها ببرکة وجوده الشریف و بحقّه سلام اللّه علیه.

و قد خاطبت فیها ولدی «محمد علی» و لکن لیس هو المخاطَب الوحید، بل یتوجه خطابی إلی جمیع وُلْدی و نسلی و کلّ من یرید أن یستفید منها و لا سیّما أَولادی الروحانیین الذین قضیت شطرا من عمری فیما بینهم تعلیما و تعلّما فی مجالَی الفقه و الأصول و غیرهما.

و کلّ أملی أن یقرأ و یقرؤوا الخریطة، و یسعی و یسعوا فیها حتّی یصل و یصلوا إلی الکنز بل الکنوز إن شاء اللّه تعالی.

و المرجوّ عنه و عنهم أن لا ینسونی من صالح دعواتهم و طلب المغفرة و الرّحمة لی فی حیاتی و مماتی. إنّه هو الغفور الرّحیم و الموفّق المعین.

غرّة شعبان المعظّم 1427

هادی النّجفی

ص: 14

تا اینکه خداوند متعال بر من منّت نهاد و توفیق زیارت مولا و آقایم امام هشتم ضمانت کننده بهشت، امام مهربان حضرت علیّ بن موسی الرّضا (که بر او هزاران درود و تحیّت باد) به من ارزانی فرمود در آخرین روز ماه رجب سال 1427 هجری قمری، و به برکت وجود ارزشمند امام رضا علیه السلام این رساله را شروع به نوشتن کردم، در کنار مرقد پاک آن امام در شهر مقدّس مشهد در یک هفته ای که در جوار امام رضا علیه السلام بودم، و آرزومندم که خدای متعال توفیق تمام کردن این رساله و نوشتن آن چه که سزاوار است در این رساله درج شود را به برکت وجود شریف آن حضرت و به حق آن امام که سلام خدا بر او باد به من عنایت کند.

در این نوشتار من طرف خطابم را فرزندم محمّد علی قرار دادم ولی او تنها مخاطب من نیست بلکه طرف خطاب من تمام فرزندانم و نسلم و هرکسی که اراده استفاده از این رساله را دارد مخصوصا فرزندان روحانیم که بخشی از عمرم را به خاطر تعلیم و تعلّم در دو درس فقه و اصول و غیر آن دو در خدمت آنان بوده ام، می باشند.

و تمام آرزوی من این است که فرزندم و همه مخاطبان من در این رساله این مجموعه را بخوانند و سعی و تلاش کنند تا به آن گنجها دست یابند، إن شاء اللّه تعالی.

و از فرزندم و همه خوانندگان این کتاب درخواست دارم که مرا از دعاهای خیر خود و طلب آمرزش و رحمت از درگاه خدا در زمان حیات و بعد از آن فراموش نکنند، همانا اوست آمرزنده، مهربان و توفیق دهنده و یاور.

اوّل شعبان المعظّم 1427ه_.ق

هادی نجفی

ص: 15

کنز الوحید: هو الله تعالی

بِسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیم

یا بنیّ: کنزی الوحید الذی منه تنشأ بقیة الکنوز هو اللّه تعالی ربّ العالمین و خالق السموات و الأرضین و القادر المطلق الذی أنت فی حضرته دائما و هو یراک.

و نُسِبَ إلیه، أنّه قال سبحانه: «کنتُ کنزا مخفیّا. فأحببتُ أن اُعرف، فخلقت الخلق لکی أعرف و بسطت».(1)

و قد ورد فی دعاء المشلول بالنسبة إلیه تعالی: «یا کنز من لا کنز له».(2)

و نقل الکفعمی فی البلدالأمین(3) دعاءً عن أمیرالمؤمنین علیه السلام و فیه: «یا کنز من لا کنز له» و فیه أیضا: «یا کنز الفقراء».

ص: 16


1- 1. مشارق أنوار الیقین /39، رسائل المحقق الکرکی 3/159 و 162، شرح نهج البلاغة 5/163 لابن أبی الحدید المعتزلی، شرح اُ صول الکافی 1/92 للمولی صالح المازندرانی، بحارالأنوار، 84/199 و 344 من طبع بیروت و إحقاق الحق، 1/431، للشهید السید نوراللّه التستری مع اختلاف فی اللفظ.
2- 2. المصباح /262 للکفعمی - دعاء المشلول.
3- 3. البلدالأمین /332 و نقل عنه فی مفاتیح الجنان بعد دعاء آخر للتوسل و قبل ذکر «حرز الصدیقة الطاهرة(علیها السلام)».

بِسمِ اللّهِ الرّحمنِ الرّحیم

ای فرزندم: یگانه گنج من که تمام گنجها از او سرچشمه می گیرد همانا خداوند متعال است که پروردگار جهانیان و آفریننده آسمان ها و زمین و آن یگانه قدرتمند واقعی است که تو همیشه در معرض دید او هستی و او تو را می بیند.

به خداوند سبحان نسبت داده شده که فرمود: «من گنج پنهانی بودم، دوست داشتم که شناخته شوم. پس آفرینش را آفریدم که بدان شناخته شوم و هستی را به همین منظور توسعه دادم».

و در دعای مشلول نسبت به خدای متعال این عبارت آمده است «ای گنجِ کسی که گنجی ندارد».

و شیخ کفعمی در بلدالأمین دعایی را نقل نموده است که در آن دعا می خوانیم: «ای گنج کسی که گنجی ندارد»؛ و همچنین در این دعا نسبت به خداوند می گویی: «ای گنج مستمندان».

ص: 17

و کذا ورد «یا کنز من لا کنز له» فی دعاء أوّل یوم من المحرّم فی الإقبال 3/42 و عنه فی بحارالأنوار 95/334 و فی موسوعتی الحدیثیّة 1/269، و مهج الدعوات /115 و نقل عنه فی بحارالأنوار 92/282.

و قد ورد فی دعاء الجوشن الکبیر بالنسبة إلی اللّه تعالی: «یا کنز الفقراء».(1)

و قد ورد فی المناجاة الرابعة عشرة المسماة بمناجاة المعتصمین الملحقة بالصحیفة المبارکة السّجادیة: «یا کنز المفتقرین».(2)

فاعلم بأنّ اللّه تعالی خالقُک و خالقُ کلّ شیءٍ، و هو ربّک و ربّ کلّ شی ءٍ، و هو عالِمٌ بمصلحتک. ففوِّض اُمورک إلیه تعالی و اعلم بأنّه لا یقدّر لعبده المؤمن إلّا خیراً له فی الدنیا و العقبی.

و کن أنتَ عبده تطیعه و لا تعصیه فی أمر. فاعمل بواجباته تماماً من الأوّل إلی الآخر، و اترک معاصیه و نواهیه تماماً من الصدر إلی الذیل. فإن شئت أکثر من ذلک، فاعمل بالمستحبات بقدر طاقتک و ما ترید، و هذا هو جمیع سیری و سلوکی. فإن شئت فاعمل علیه و لا یغرّنّک الوسواسون الخنّاسون بغیر هذه المشی و السیر؛ فإنّهم قطّاع الطریق و لیس عندهم غیر الضلالة و الظلمات.

فإذا أنت عملت بواجباته و ترکت معاصیه، فتصیر عبده «و العبودیة جوهرة کنهها الربوبیة»(3). بمعنی: أنت تصیر خلیفته فی أرضه.(4)

ص: 18


1- 1. دعاء الجوشن الکبیر/ الفقرة 92.
2- 2. الصحیفة السجادیة.
3- 3. مصباح الشریعة /7 طبع الأعلمی.
4- 4. و قد ذکر العلامة محمّد اسماعیل الخواجوئی الإصفهانی المتوفی عام 1173 معنی آخر فی ذیل الحدیث؛ فراجع کتابه جامع الشتات /132 إن شئت.

و جمله اول در دعای روز اوّل محرم در کتاب اقبال، ج3، ص42 و به نقل از آن در بحارالانوار، ج95، ص334 و در کتاب موسوعه حدیثی من، ج1، ص269 و در کتاب مهج الدّعوات، ص115 و به نقل از آن در بحارالانوار، ج92، ص282 نیز آمده است.

و در دعای جوشن کبیر درباره خداوند متعال آمده است: «ای گنج تهیدستان».

و در مناجات چهاردهم که مناجات معتصمین نامیده شده است که ملحق به صحیفه مبارکه سجادیّه شده این عبارت درباره خداوند آمده است: «ای گنج نیازمندان».

پس بدان که خداوند متعال آفریننده تو و هر موجودی است و او پروردگار تو و هر شی ای است؛ و اوست که به مصلحت تو داناست. پس امور خود را به او واگذار کن و بدان که آنچه را او برای بنده مؤمنش مقدّر می کند به خیر او و به صلاح دنیا و آخرت اوست.

و بنده او باش که همواره از او اطاعت می کند و در هیچ کاری معصیت او نکن؛ از این رو به تمام واجبات شرعیّه از اوّل تا به آخر آن عمل کن و آنچه را که خدا نهی کرده از ابتدا تا انتهایش ترک کن، بلکه اگر خواستی قدم از این هم فراتر بگذار و به مستحبّات هم به اندازه توانائیت عمل کن؛ و از کارهای مکروه هم به مقدار توانت پرهیز کن. این تمام برنامه سیر و سلوک من است. اگر خواستی به این شیوه عمل کن و مواظب باش که شیطان صفت های وسوسه گر تو را فریب ندهند و به روش دیگری رهنمون نشوند؛ چرا که آنها دزدهای راه هدایت مردمند و در نزد آنان جز تاریکی و گمراهی چیز دیگری یافت نشود.

پس زمانی که تو به واجبات الهی عمل نمودی و معاصی او را ترک کردی، بنده او می شوی که «بندگی گوهری است که انسان را به مقام ربوبی می رساند». به این معنی که تو جانشین خدا در روی زمین خواهی شد.

ص: 19

و قد ورد فی الحدیث القدسی: یا ابن آدم، أنا غنیٌ لا أفتقر، أطعنی فیما أمرتک، أجعلْک غنیّاً لا تفتقر. یا ابن آدم، أنا حیّ لاأموت، أطعنی فیما أمرتک، أجعلْک حیّاً لا تموت. یا ابن آدم، أنا أقول للشیء کن فیکون. أطعنی فیما أمرتک، أجعلْک تقول للشیء کن فیکون.(1)

و عن أبی حمزة قال: إنّ اللّه أَوحی إلی داود علیه السلام : یا داود، إنّه لیس عبد من عبادی یطیعنی فیما آمره إلّا أعطیته قبل أن یسألنی، و أستجیب له قبل أن یدعونی.(2)

و عن أبی جعفر علیه السلام قال: إنّ اللّه تعالی أَوحی إلی داود علیه السلام أن أبلغ قومک أنّه لیس مِن عبد منهم آمره بطاعتی فیطیعنی إلّا کان حقّا علیَ أن أُطیعه و أعینه علی طاعتی، و إن سألنی أعطیته و إن دعانی أجبته و إن اعتصم بی عصمته و إن استکفانی کفیته و إن توکّل علیّ حفظته من وراء عورته، و إن کاده جمیع خلقی کنت دونه.(3)

و قد ورد فی صحیحة أبان بن تغلب عن أبی جعفر علیه السلام قال: لمّا اُسری بالنبی صلی الله علیه و آله قال: یا ربّ، ما حال المؤمن عندک؟ قال: یا محمّد، مَنْ أهان لی ولیّا فقد بارزنی بالمحاربة و أنا أسرع شی ء إلی نصرة أولیائی، و ما تردّدتُ عن شیء أنا فاعله کتردّدی عن وفاة المؤمن، یکره الموت و أکره مساءته. و إنّ من عبادی المؤمنین من

ص: 20


1- 1. بحارالأنوار،90/376 (37/503 و 502) کلاهما من طبع بیروت.
2- 2. بحارالأنوار،90/376 (37/503 و 502) کلاهما من طبع بیروت.
3- 3. بحارالأنوار،90/376 (37/503 و 502) کلاهما من طبع بیروت.

لذا در حدیث قدسی آمده است که: «ای پسر آدم من (خدای) بی نیاز هستم که هرگز نیازمند نمی شوم اطاعت کن مرا در آن چه به تو دستور داده ام تا تو را هم به چنین مرتبه ای برسانم که بی نیاز شوی و هرگز فقیر نگردی، ای پسر آدم من زنده ای هستم که نمی میرم اطاعت کن مرا در آنچه به تو امر کرده ام تا تو را هم به جایی برسانم که زنده باشی و هرگز نمیری، ای پسر آدم من اگر به چیزی بگویم باش موجود می شود تو هم به دستوراتی که من به تو داده ام عمل کن و مطیع من باش تا تو را به مرتبه ای برسانم که به محض این که به چیزی بگویی باش موجود گردد.»

و از ابوحمزه نقل شده است که خداوند به حضرت داوود علیه السلام وحی نمود: ای داوود بنده ای از بندگان من نیست که مرا اطاعت کند در آنچه به او امر کرده ام مگر این که به او عطا کنم قبل از این که از من بخواهد و در حقّ او اجابت کنم قبل از این که مرا به دعا بخواند.

و از ابوجعفر (امام باقر) علیه السلام روایت شده است که فرموده: خداوند متعال به حضرت داوود علیه السلام وحی نمود که به قوم خود این مطلب را برسان: بنده ای از بندگان من نیست که او را بر انجام فرمانی دستور داده باشم و او مرا اطاعت کند مگر این که بر من لازم است که مطیع او باشم و او را بر انجام اطاعتم یاری کنم و اگر از من درخواستی کرد به او ببخشم و اگر دعایی نمود اجابتش کنم و اگر به من پناهنده شد او را حفظ می کنم و اگر کفایت امور مهّم خود را از من خواست من او را کفایت می کنم و اگر به من توکّل کند پشتیبان او می گردم و اگر تمام خلق من در حقّ او مکر و حیله کنند من با او هستم.

و در روایت صحیحه أبان بن تغلب از امام أبی جعفر(باقرالعلوم) علیه السلام روایت شده است که: آن حضرت فرمود: وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به معراج رفت به خدا عرضه داشت: خدایا جایگاه مؤمن در نزد تو چگونه است؟ خدا فرمود: هرکس به یکی از اولیای من اهانت کند در واقع آشکارا به جنگ من آمده است و من کسی هستم که از همه زودتر به یاری دوستانم می شتابم، و در هر کاری که می کنم تردید به خود راه نمی دهم جز تردیدی که در قبض روح و میراندن بنده مؤمن خود دارم. [چرا که]او مرگ را ناخوشایند می پندارد و من از ناراحتی او ناراحتم و همانا بعضی از بندگان باایمانِ

ص: 21

لا یصلحه إلّا الغنی و لو صرفته إلی غیر ذلک لهلک، و إنّ من عبادی المؤمنین من لا یصلحه إلّا الفقر و لو صرفته إلی غیر ذلک لهلک، و ما یتقرَّبُ إلیّ عبدٌ من عبادی بشیءٍ أحبّ إلیَّ ممّا افترضتُ علیه، و إنّه لیتقرَّب إلیَّ بالنافلة حتّی أُحبّه. فإذا أحببته کنتُ إذا سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به ویده الذی یبطش بها، إن دعانی أجبته و إن سألنی أعطیته.(1)

و قد ورد ذیلها أیضا فی خبر حماد بن بشیر عن أبی عبداللّه علیه السلام المروی فی الکافی الشریف.(2) فراجعه إن شئت.

و قد روی ابن فهد الحلی مرفوعة عن النّبی صلی الله علیه و آله أنّه قال: أَوحی اللّه إلیَّ: أن یا أخا المرسلین و یا أخا المنذرین، أنذر قومک لا یدخلوا بیتا من بیوتی و لأحدٍ من عبادی عند أحد منهم مظلمة؛ فإنّی ألعنه مادام قائما یصلّی بین یدیَّ حتّی یردَّ تلک المظلمة، فأکون سمعه الذی یسمع به و أکون بصره الذی یبصر به، و یکون من أَولیائی و أصفیائی، و یکون جاری مع النبیین و الصدیقین و الشهداء [و الصالحین[ فی الجنة.(3)

و لا تکن فی هذا المجال أقل من أیاز الّذی کان عبدا للسلطان محمود الغزنوی و له قصة معروفة معه فی شأن الجوهرة الثمینة، و قد تعرّض لها الحاج المولی هادی السبزواری قدس سره فی منظومته الفقهیة المسماة ب_ «النبراس» حیث قال:

ص: 22


1- 1. الکافی، 2/352، ح8.
2- 2. الکافی، 2/352، ح7.
3- 3. عدّة الداعی/173.

من امورشان اصلاح نمی شود، مگر در صورتی که بی نیاز شوند و اگر غیر از این حالت درباره آنان انجام گیرد هلاک می شوند و گروهی دیگر صلاح آنان در فقر و نیازمندی است که اگر غیر از این باشد هلاک می شوند. و هیچ کدام از بندگان من به من نزدیک نمی شود به چیزی در نزد من، بهتر از انجام کارهایی که بر او واجب کرده ام. و همانا او به درگاه من تقرّب می جوید به وسیله انجام نافله (نمازهای مستحبّی) به طوری که من او را دوست می دارم پس اگر دوستدار او شوم همان گوش او می شوم که با آن می شنود و چشم او می شوم که با آن می بیند و زبانش می شوم که با آن سخن می گوید و دستش می شوم که با آن کارهای مهّم انجام می دهد و اگر مرا بخواند او را اجابت می کنم و چنان چه چیزی از من بخواهد به او می بخشم.

و قسمت پایانی این حدیث در روایت حمّاد بن بشیر از امام صادق علیه السلام در کتاب کافی نقل شده است، اگر خواستی می توانی مراجعه کنی.

ابن فهد حلّی رحمه الله حدیث مرفوعه ای را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت نموده که آن حضرت فرمود: خداوند به من وحی کرد: ای برادر پیامبران و ای برادر بیم دهندگان، قوم خود را هشدار ده وارد خانه ای از خانه های من نشوند در حالی که ستمی بر بندگان من بر ذمه آنها باشد. و اگر با این حال به درگاه من به نماز ایستند، تازمانی که در پیشگاه من به نماز ایستاده اند، من آنها را لعنت می کنم مگر وقتی که آن ستم را از صاحبش برطرف کنند.پس اگر کسی این کار را بکند، چنین شخصی را من گوش وی می شوم که با آن می شنود و چشم او می شوم که با آن می بیند و او از دوستان و برگزیدگان من می گردد و در جوار من با پیامبران و صدیقّان و شهیدان [و بندگان شایسته من] در بهشت قرار می گیرد.

در این دنیا و در مسیر بندگی خدا از ایاز کمتر نباش. وی غلام سلطان محمود غزنوی بود و داستان معروفی با سلطان محمود درباره یک گوهر گرانبها دارد.* که حاج ملّا هادی سبزواری قدس سره در منظومه فقهیش «النّبراس» در بیتی بدان اشاره می کند:

ص: 23

کسرُ الأیازِ للفریدةِ اشتهر *** و أمر مأمورٍ أمیرٍ ما کَسَرَ(1)

الکنز الثانی: محمد رسول الله صلی الله علیه و آله

یا بنیّ، الکنز الثانی: هو صاحب الخُلق العظیم و رحمة للعالمین و رسول ربّه خاتم الأنبیاء و المرسلین نبیّنا محمّد رسول اللّه المصطفی صلی الله علیه و آله (المولود 17 ربیع الأوّل فی عام الفیل و المتوفی مسموما 28 صفر عام 11)، صاحب رسالة ربّه و الداعی إلیه. و هو الذی قد جاء بخیر الأدیان و أحسن الشرایع و «حلاله حلال أبدا إلی یوم القیامة و حرامه حرام أبدا إلی یوم القیامة»(2). کما أتی بمعاجز کثیرة لا یمکننی عدّها فی هذه الوجیزة، و علیک بمراجعة الکتب المفصّلة فی هذا المجال.

و من معاجزه الباقیة هی عملیة المباهلة التی لها ترتیب خاصّ.(3)

و منها: القرآن الکریم و هو المعجزة الخالدة علی مرّ الدهور و الأیام.

و منها: أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب علیه السلام و أحد عشر من أَولاده الأئمة المعصومین علیهم السلام .

بنیّ، فاعلم أن ماجاء به محمّد رسول اللّه صلی الله علیه و آله حقّ لاریب فیه. فإن کان من العقائد فاعتقد بها و اجعل عقد قلبک علیها، و إن کان من واجب الأعمال فاعمل به، و إن کان من المناهی فانته عنه؛ فإنّه رسول ربّ العالمین و لاینطق عن الهوی إن هو إلّا وحی یوحی.

ص: 24


1- 1. النبراس /7.
2- 2. کما ورد فی صحیحة زرارة المرویة فی الکافی 1/58، ح19.
3- 3. فراجع لترتیبها: عدة الداعی/248 لابن فهد الحلی من طبعة مؤسسة المعارف الإسلامیة عام 1420.

شکستن آن گوهر گرانبها به دست ایاز مشهور است، ولی وی مأموری بود که دستور امیر خود را نشکست.

ای فرزندم: دوّمین گنج، صاحب اخلاق بزرگ و رحمت برای جهانیان و فرستاده پروردگارش آخرین پیامبر الهی پیامبر ما حضرت محمّد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله است که در سال واقعه اصحاب فیل در 17 ربیع الاوّل به دنیا آمد. و در 28 صفر سال 11 هجری در حالی که آن حضرت را مسموم نموده بودند از دنیا رحلت فرمود. آن حضرت دارای رسالت از جانب پروردگارش و دعوت کننده مردم به سوی خدا بود که با بهترین شریعت و دین به سوی مردم آمد و حلال آن حضرت تا روز قیامت حلال و حرامش نیز تا روز قیامت حرام می باشد. پیامبر صلی الله علیه و آله با معجزات فراوانی به رسالت برانگیخته شد که مرا توانایی شمارش آنها در این رساله مختصر نیست و تو می توانی به کتاب های مفصّلی که در این باره نوشته شده است مراجعه کنی.

از معجزات باقی آن حضرت همان مباهله ایست که با ترتیب و کیفیّت خاصّی انجام می گیرد.

و از دیگر معجزاتش قرآن کریم است که در واقع معجزه همیشگی و جاویدان پیامبر اسلام می باشد که با گذشت روزگاران و مرور ایّام همچنان باقی است.

و از دیگر معجزات آن حضرت وجود مقدّس امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب علیه السلام و یازده نفر از فرزندان معصوم وی علیهم السلام می باشند.

فرزندم: بدان که آن چه حضرت محمّد رسول خدا صلی الله علیه و آله آورده است مطابق با واقع می باشد بدون ذرهّ ای تردید و شکّ، پس آنچه از معارف آن حضرت مربوط به اعتقادات می باشد به آن معتقد باش و ایمان قلبیت را بر آن قرار بده، و آنچه از واجبات و احکام عملی است آنها را انجام ده و از آنچه آن حضرت نهی نموده است پرهیز نما، و بدان که آن حضرت فرستاده خداوند است و از روی هوی و هوس سخنی نمی گوید بلکه آنچه بر زبان می راند در واقع به جز وحی الهی چیز دیگری نیست.

ص: 25

الکنز الثالث: أمیرالمؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام

اشاره

یابنیّ، الکنز الثالث: هو أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب -علیه الصلاة و السلام- (المولود 13رجب ثلاثون عاما بعد عام الفیل و المتوفی شهیدا 21 شهر رمضان عام40) و هو الخلیفة(1) -بلافصل- بعد رسول اللّه صلی الله علیه و آله و أخیه و وصیّه و صهره لبنته فاطمة الزهراء سیّدة نساء العالمین علیهاالسلام ، و له الولایة فی التکوین و التشریع و هو نفس رسول اللّه صلی الله علیه و آله بدلالة آیة المباهلة، إلاّ أن رسول اللّه صلی الله علیه و آله آخر الأنبیاء و خاتمهم و هو أوّل الأئمة و مبتدئهم و أبیهم.

و قد ورد فی الروایة عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله أنّه قال عند قرب وفاته: «أیّها الناس، هذا علیّ بن أبی طالب کنز اللّه الیوم و ما بعد الیوم، من أحبّه و تولّاه الیوم و ما بعد الیوم فقد أوفی بما عاهد علیه اللّه و أدّی ما وجب علیه، و من عاداه الیوم و ما بعد الیوم، جاء یوم القیامة أعمی و أصمّ لا حجّة له عند اللّه».(2)

و قد ذکر الصدوق بإسناده عن علیّ بن أبیطالب علیه السلام أنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله قال له: «یا علیّ، إنّ لک کنزا فی الجنة و أنت ذو قرنَیها» الحدیث.(3)

و زاد فی أمالیه: «و شیعتک تُعرَفُ بحزب اللّه عزوجل»(4)

ثم قال الصّدوق فی تفسیر «الکنز فی الجنة» وجهان:

ص: 26


1- 1. قد کتبت فی سالف الزمان فی إثبات خلافته کتابی المطبوع «ولایَت و امامت» باللغة الفارسیة.
2- 2. بحارالأنوار 22/486، ح31.
3- 3. معانی الأخبار /205 و نقل عنه فی بحارالأنوار، 39/41، ح13.
4- 4. أمالی الصدوق، المجلس الثالث و الثمانون، ح 2/656، الرقم 89.

ای فرزندم؛ گنج سوّم امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (سلام اللّه علیه) می باشد (که در 13 رجب در حالی که سی سال از واقعه عام الفیل گذشته بود به دنیا آمد و در 21 ماه رمضان سال 40 هجری به شهادت رسید) آن حضرت جانشین بلافصل پیامبر صلی الله علیه و آله و برادر و وصّی و داماد وی و شوهر دختر رسول خدا فاطمه زهرا علیهاالسلام سرور زنان عالم می باشد. و دارای ولایت تکوینی و تشریعی است و او به منزله نفس رسول خدا صلی الله علیه و آله است به دلالت آیه شریفه مباهله با این فرق که حضرت محمّد صلی الله علیه و آله آخرین نفر از پیامبران الهی است ولی حضرت علی اوّلین امام از امامان معصوم و پدر آن بزرگواران می باشد.

و در روایتی آمده است که پیامبر خدا در حالی که نزدیک وفاتشان بود فرمودند: ای مردم این علیّ بن ابیطالب گنج خدا در این روزگار و آینده است کسی که امروز و آینده او را دوست بدارد و ولایت وی را برگزیند. پس به عهد و پیمانی که از جانب خدا بر عهده اوست وفا نموده است و آنچه را که خدا بر او واجب کرده ادا نموده است و کسی که با او امروز و بعد از این دشمنی نماید روز قیامت در حالی که عذری برای او نیست در نزد پروردگارش محشور می شود در حالی که کور و لال است و در نزد خداوند دلیل و حجتی ندارد.

شیخ صدوق - رحمت و رضوان الهی بر او باد- با سندهای خود از حضرت علیّ بن ابیطالب علیه السلام روایت نموده است که پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود:

ای علی برای تو در بهشت گنجی است و تو صاحب دو مهم آن هستی.

در امالی شیخ صدوق اضافه به این جملات عبارت دیگری را در ادامه حدیث آورده است و آن این است: و پیروان تو به عنوان حزب خدای عزّوجّل شناخته می شوند.

شیخ صدوق در ذیل این حدیث در تفسیر «گنج در بهشت» که در این روایت آمده است دو وجه ذکر می کند:

ص: 27

الأوّل: إنّه علیه السلام مفتاح نعیمها.

الثانی: قال: و قد سمعت بعض المشایخ یذکر أنّ هذا الکنز هو ولده المحسن علیه السلام و هو السّقط الذی ألقته فاطمة علیهاالسلام لمّا ضغطت بین البابین.

و قال فی تفسیر «ذو قرنیها»: إنّ قرنین هما الحسن و الحسین علیهماالسلام ، أو المراد بهما قرنیالدنیا؛ أی: شرقها و غربها و أنّک الحجة علیها.

راجع لتفصیل کلامه إلی کتابه معانیالأخبار/ 206 و 207.

و قال علی علیه السلام : أنا کنزُ الغِنی.(1) و قال أیضا: أنا کنز ملهوف.(2)

بنیّ، علیک بالتمسک بحبل ولایته و إمامته، و هو حبل اللّه المتین و صراطه المستقیم و باب مدینة علم النبی صلی الله علیه و آله ، و هو الحقّ کما قال النبی صلی الله علیه و آله : «الحقّ مع علیٍ و علیٌّ مع الحقِّ لا یفترقان حتّی یردا علیَّ الحوض».(3)

و هو الجنة کما قال النبی صلی الله علیه و آله : «علیٌّ قسیمُ النارِ».(4)

بنیّ، علیک بحبِّ مَن تولّاه مِن شیعته و موالیه(5) و البراءة ممَّنْ عاداه مِن مخالفیه و غاصبی حقوقه. فاعلم أنّک إن نصرت علیّا فاللّه هو ناصرک، و إن خذلته فاللّه هو خاذلک -أعیذک باللّه من ذلک- . و الوجه فی ذلک هو دعاء النبی المستجاب قطعا فی

ص: 28


1- 1. الفضائل 1/80 لشاذان بن جبرئیل القمی، و نقل عنه فی کتاب «فاطمة الزهراء آیة عظمة اللّه» /170.
2- 2. نوادر المعجزات /112 ح12 للطبری الإمامی، الطبعة الحدیثة.
3- 3. الخصال، /559، المناقب، 2/260، کشف الغمة 1/144، بحارالأنوار، 29/16، 31/324، 38/28.
4- 4. المناقب 2/9، بحارالأنوار، 39/204، 40/176.
5- 5. فی هذا المجال راجع کتابیالمطبوع «ألف حدیث فی المؤمن».

اوّل: این که حضرت علی صلی الله علیه و آله کلید نعمت های بهشت است.

دوّم: همان طوری که من از بزرگان شنیده ام آن گنج فرزندش محسن می باشد که او همان جنینی بوده که از حضرت فاطمه (سلام اللّه علیها) سقط شد آن زمان که حضرت فاطمه (سلام اللّه علیها) در فشار بین دو در (در و دیوار) قرار گرفت.

و شیخ صدوق در تفسیر «صاحب دو مهم» گفته است که مراد امام حسن و امام حسین علیهماالسلام می باشند و یا این که منظور دو طرف دنیا یعنی مشرق و مغرب می باشد و این که تو حجّت بر عالم دنیا می باشی، که مفصّل کلام شیخ صدوق را می توانی در کتابش معانی الاخبار ص207 و ص206 ببینی.

در حدیث دیگری از حضرت علی علیه السلام نقل شده است که آن حضرت فرمودند: من گنج بی نیازی هستم. و همچنین آن حضرت فرموده است: من گنج آن کَسَم که فریاد خواهد و او را اندوه رسیده باشد.

فرزندم بر تو باد به ولایت و امامت این بزرگوار چنگ زنی که او ریسمان محکم خدا و راه مستقیم الهی و درب شهر علم و دانش پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد؛ و اوست حقّ همان طوری که پیامبر فرموده است: «حق با علی است و علی با حق است و این دو از هم جدا نمی شوند تا روز رستاخیز در حوض کوثر بر من وارد شوند».

و در حقیقت بهشت خودِ حضرت علی علیه السلام است؛ همان طوری که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «علی علیه السلام قسیمِ (نقطه مقابل) آتشِ جهنم است».

فرزندم بر تو باد به دوستی کسانی که آن حضرت را دوست دارند که همان شیعیان و پیروان آن حضرت می باشند. و بر تو باد به برائت از دشمنان آن حضرت که همان مخالفان آن امام و غصب کنندگان حقوقش می باشند. پس بدان که اگر یاور حضرت علی علیه السلام باشی همانا خدا یاور توست و اگر آن حضرت را رها کنی در حقیقت خدا ترا رها می کند؛ و دلیل این مطلب دعای مستجاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در روز

ص: 29

یوم غدیرخم حیث قال بعد نصب أمیرالمؤمنین علیه السلام بالولایة و الخلافة: «من کنتُ مولاه فعلیٌّ مولاه. اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله...» إلی آخره.

و اعلم أنّ مذهب أمیرالمؤمنین علیه السلام هو مذهب الشیعة الإمامیّة الاثنا عشریة، و هو المذهب الحقّ الوحید الفرید الذی قامت لحقانیته أدلة و حجج و أمارات لا تعدّ و لا تحصی.

و أمّا السند القطعی لمذهبنا مذهب أهل البیت علیهم السلام الذی لا یمکن لأحدٍ أن یناقش فیه و فی دلالته هی مولاتنا فاطمة الزهراء بنت رسول اللّه و قرة عینه و ثمرة فؤاده، سیدة نساء العالمین من الأوّلین و الآخرین سلام اللّه علیها (المولودة 20 جمادیالثانیة خمسة أعوام بعد البعثة - المتوفاة شهیدة فی 13 إلی 15 جمادیالاُولی أو 3 جمادیالثانیة عام 11)؛ فإنه قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله فی حقّها غیر مرةٍ: «فاطمة بضعةٌ منّی. فمن أغضبها أغضبنی».(1)

فاطمة الزهراء سلام الله علیها

و من المعلوم عند الجمیع بأنّ فاطمة الزهراء سلام اللّه علیها استشهدت بعد أبیها رسول اللّه صلی الله علیه و آله بشهور لأجل مصائب و محن وردت علیها من قبل الخلافة و السلطة الموجودة فی زمانها و التی کانت غاضبة علیها، و لذا وصّت بأن یدفنها أمیرالمؤمنین علیه السلام سرّا و لا یحضر أحد من غاصبی حقوقها فی تشییعها و دفنها کما

ص: 30


1- 1. قد ذکرت مصادر هذه الروایة من بعض طرق العامة فی کتابی: موسوعة أحادیث أهل البیت علیهم السلام 8/254 فراجع ما حررته هناک.

عید غدیرخم است پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که حضرت علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود نصب نمودند دعا کردند که هرکس تاکنون من پیشوای او بودم از این به بعد علی پیشوای اوست، خدایا اهل ولایت او را در کنف ولایت خود گیر، و با دشمنان وی دشمن باش. خدایا یاور یارانش باش و به خودشان واگذار کسانی که علی علیه السلام را یاری نکردند... تا آخر حدیث.

و بدان که مذهب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام همان مذهب شیعه دوازده امامی است. مذهبی که تنها و یگانه مذهب حق می باشد و برای حقانیتش دلائل و براهین و نشانه های بی شماری اقامه شده است.

و امّا سند قطعی مذهب ما که همان مذهب اهل بیت علیهم السلام است و سندی که برای کسی امکان ایراد و اشکال بر آن نیست در واقع یک نفر است و آن حضرت فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و نور چشم آن حضرت و میوه دلش، سرور زنان عالمیان از اوّلین و آخرین می باشد (که آن حضرت در بیستم جمادی الثّانی سال پنجم بعثت به دنیا آمد و در 13 إلی 15 جمادی الاوّل و یا سوم جمادی الثّانی سال یازدهم هجری به شهادت رسید.)

پیامبر صلی الله علیه و آله در شأن حضرت فاطمه (سلام اللّه علیها) بارها فرمودند: فاطمه پاره تن من است هر که او را به خشم آورد مرا به خشم آورده است.

و نزد همه معلوم و آشکار است که آن حضرت به شهادت رسید بعد از پدرش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به فاصله چند ماه به دلیل مصیبت ها و آزارهایی که بر آن بزرگوار وارد شد از جانب حکومتِ وقت و حقّ آن حضرت غصب شد و به همین خاطر هم وصیّت نمود که حضرت علی او را در پنهانی دفن کند و در تشییع جنازه اش و هنگام دفنش یکی از آنهایی که حقوق وی را غصب نمودند حاضر نشوند

ص: 31

حدثنا التاریخ، و لم ترضَ عنهم، و معلوم أنّ غضبها من غضب اللّه و رضاها من رضا اللّه.

و اعلم یابنیّ، أنّ لفاطمة سلام اللّه علیها حرمة عنداللّه تعالی و جاه عظیم فی الدنیا و الآخرة، و لها حرمة عند أبیها رسول اللّه صلی الله علیه و آله بحیث یُقَبِّلُها کلّما دخلت هی علیه کما ورد فی الروایة،(1) و لها حرمة عند بعلها أمیرالمؤمنین علیه السلام و عند أولاده الأئمة المعصومین علیهم السلام فإذا أردت حاجة فاطلبها من اللّه تعالی و اجعل واسطتک بینک و بین اللّه عزوجل و بین من له الولایة فاطمة الزهراء سلام اللّه علیها، و کذلک شفیعتک بینک و بین اللّه، و واسطتک بینک و بین بعلها و أولادها؛ فإنّهم یبجّلونها و یقدّسونها و لها مقام الشفاعة فی الدنیا و الآخرة.

و قد ثبت عندی بطرق مختلفة أنّها مدفونة فی بیتها و هذا من أسرار آل محمد علیهم السلام .

و إن وفقک اللّه لزیارتها علیهاالسلام و زیارة أبیها صلی الله علیه و آله ، فاقرأ زیارتها بعد زیارة أبیها صلی الله علیه و آله و أنت قائم فی حضرة بیتها المعلوم حالیا أنّه فی خلف قبر رسول اللّه صلی الله علیه و آله بأقدام. و اسأل اللّه الرحمة و المغفرة لی فی ذاک المکان الذی یعادل الجنة بل هو الجنة حقّا.

ص: 32


1- 1. سنن الترمذی 5/361، مستدرک الصحیحین 3/154 و 159 من الطبعة القدیمة، جامع الأصول 9/127، ح6677، ذخائر العقبی /41، الأدب المفرد /141، للبخاری من الطبعة القدیمة، سنن البیهقی 7/101، بحارالأنوار 37/71 (15/605)، فضائل الخمسة 3/158، للفیروز آبادی، التاج الجامع للأصول 5/254.

همانطوری که تاریخ این حقیقت را گزارش کرده است و آن حضرت از آنان راضی نبود. و روشن است که خشم او خشم خدا و رضایتش رضایت خدا است.

و بدان ای فرزندم؛ فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) در نزد خداوند متعال احترام ویژه و جایگاه بلندی در دنیا و آخرت دارد و در نزد پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله . به طوری که پیامبر هر زمان دخترش بر او وارد می شد او را می بوسید چنانچه در روایت آمده است. و در نزد حضرت امیرالمؤمنین صلی الله علیه و آله و فرزندانِ معصوم آن حضرت علیهم السلام هم این احترام و جایگاه مخصوص وجود دارد. پس هرگاه از درگاه خدا حاجتی داشتی آن را از خداوند بخواه و واسطه بین خود و خدای خود و ائمه معصومین علیهم السلام را فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) قرار بده و به وی متوسّل شو، و او را شفیع بین خود و خدایت و واسطه بین خودت و امیرالمؤمنین علیه السلام همسر گرامیش و فرزندان معصومش علیهم السلام قرار ده. چون ایشان او را گرامی می دارند و بزرگ می شمارند و مقام شفاعت در دنیا و آخرت از آن اوست.

و برای من از راه های گوناگون ثابت شده است که آن حضرت در خانه خودش دفن شده است، و این از اسرار آل محمد علیهم السلام می باشد.

و اگر خدا به تو توفیق زیارت آن حضرت علیهاالسلام و زیارت پدرش صلی الله علیه و آله را عطا فرمود، زیارت آن حضرت را بعد از زیارت پدرش در حال ایستاده در کنار خانه اش که فعلاً مشخّص است و در چند قدمی پشت قبر پیامبر صلی الله علیه و آله واقع شده بخوان. و از خدا در آن مکان که معادل بهشت بلکه بهشت واقعی است برای من رحمت و آمرزش بخواه.

ص: 33

ثم اخرج إلی البقیع الغَرقد وزُر أولادها الأئمة الهداة الأربع المدفونین فیه.

و فی شأن أولادها -و هم الأئمة المعصومون من أهل البیت علیهم السلام - قال أمیرالمؤمنین علیه السلام : فیهم کرائمُ القرآن و هم کنوز الرحمن. إنْ نَطَقُوا صَدَقُوا و إنْ صَمَتُوالم یُسْبَقُوا، الخطبة.(1)

الإمام الحسن المجتبی علیه السلام

یا بنیّ، و اعلم أنّ الإمام بعد أمیرالمؤمنین علیه السلام هو نجله الإمام الحسن المجتبی علیه السلام السبط الأکبر (المولود فی النصف من شهر رمضان عام 3 و المستشهد مسموما فی 7 أو 28 صفر عام 50 هجریا) الذی سمّه معاویة - علیه الهاویة - علی ید جَعْدَة بنت أشعث بن قیس و هی زوجة الإمام ممّا أدی إلی لفظ کبده الشریف فی الطشت، کما أفصحت بذلک الروایات التاریخیة(2) و استشهد علیه السلام و ذهب إلی جوار ربّه و للإلتحاق بجده و أمّه و أبیه.

و اعلم أنّ والده أمیرالمؤمنین علیه السلام أوّل مظلوم ظلم فی الإسلام و ظلامته هی اغتصاب الخلافة منه و من ولده علیه و علیهم السّلام التی هی میراثهم الشّرعیّ الذی یرثه الأئمة علیهم السلام کابرا عن کابر، و قد ورثه الحسن علیه السلام من أبیه؛ و هو أیضا من المظلومین. فعلیک بالدفاع عنه و عن والده و التذکیر بما وقع علیهما بأی مناسبة

ص: 34


1- 1. نهج البلاغة، الخطبة 154، و رواها الآمدی فی غررالحکم، ح10062.
2- 2. راجع فی هذالمجال إلی الرّسالة التی کتبها بالفارسیة المحقق الجلیل جویا جهانبخش باستدعاء منّی. و قد سماها «حکایت اخگر الماس ریزه ها» و طبعتها عام 1384ش دارالنشر «دلیل ما» بقم المقدسة. فالمؤلف جمع فیها النصوص الروائیة و التاریخیة و أثبت فیها أنّه علیه السلام رأی کبده فی الطشت.

سپس از مسجدالنّبی به سوی بقیع نورانی بیرون رو و چهار امام هدایتگر مدفون در آنجا را که فرزندان حضرت فاطمه (سلام اللّه علیها) هستند زیارت کن.

و در شأن فرزندان حضرت زهرا(سلام اللّه علیها) که همان پیشوایان معصوم از اهل بیت پیامبرند، حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند: «درباره آنان آیات ویژه قرآن نازل شده است و آنان گنجهای خداوند رحمان می باشند که اگر سخن بگویند راست بگویند و اگر سکوت کنند کسی در سخن گفتن به آنها پیشی نمی گیرد...»

ای فرزندم، بدان که امام بعد از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرزند آن بزرگوار سبط اکبر امام حسن مجتبی علیه السلام می باشد (که آن حضرت در نیمه ماه رمضان سال سوّم هجری در مدینه به دنیا آمد و در هفتم یا 28 صفر سال 50 هجری مسموم و شهید شد.) امام حسن علیه السلام سبط اکبر پیامبر اسلام را معاویه (که جایگاهش دوزخ باد) به دست زن آن حضرت جَعْدَة دختر أشعث بن قیس به شهادت رساند؛ و به حدّی سمّ در بدن امام اثر نمود که آن حضرت پاره های جگر خود را داخل طشتی ریخت و مشاهده کرد و این واقعیّتی است که روایات تاریخی به آن اعتراف دارند. و امام با این حال از دنیا رحلت کرد و به جوار رحمت پروردگارش و زیارت جدّش و مادر و پدرش شتافت.

و بدان که پدرش امیرالمؤمنین علیه السلام اوّلین مظلوم در اسلام است؛ و مظلومیّت در واقع ارثی است که امامان معصوم علیهم السلام از همدیگر می برند و این موضوع را امام حسن علیه السلام از پدرش علیه السلام به ارث بُرد. آن حضرت درنهایتِ مظلومیّت قرار داشت؛ لذا توصیه می کنم که از مقام و مظلومیّت او و پدرش و آن چه برایت نوشتم که امام حسن علیه السلام جگرش را در داخل طشت دید در هر مناسبتی یاد کنی و دفاع نمایی.

ص: 35

کانت. و لا سیما التذکر بما کتبت لک من أنّه علیه السلام رأی کبده فی الطشت.

و التحق الإمام الحسن المجتبی علیه السلام بالرفیق الأعلی مظلوماً و شهیدا و دفن فی البقیع بعد منعهم من دفنه فی حجرة رسول اللّه صلی الله علیه و آله التی ورثها من أمّه فاطمة الزهراء علیهاالسلام و هی ترثها من أبیها رسول اللّه صلی الله علیه و آله .

و اعلم أنّ له کرما یختص به و هو کریم أهل البیت علیهم السلام . فإنْ کانت لک حاجة، فاسأل اللّه تعالی من طریقه و بشفاعته، تصل إلیها إن شاءاللّه تعالی؛ فهو یکافئ و یجازی کلَّ مَنْ ذکره و خدمه و عظّمه جزاءً سریعا عاجلاً. و أنا جرّبت ذلک مرارا فی حیاتی یاولدی و حظیت بالمکافئة.

الإمام الحسین الشهید علیه السلام

یا بنیّ، و اعلم أنّ الإمام بعده هو أخوه الإمام الحسین بن علی سیدالشهداء علیه السلام (المولود 3 أو 5 شعبان عام 4 و المقتول(1) شهیدا فی الیوم العاشر من محرم الحرام عام 61). و له من بین الأئمة خصائص و فضائل:

منها: أنّ کلّهم سفن النجاة و لکن سفینة الحسین مجراها علی اللجج الغامرة أسرع(2).

و منها: أن تربته أمان من کلِّ خوف و شفاء من کلِّ داءٍ -و أنا قد جرّبت هذا الأمر مرارا فی حیاتی- فلا تشک فیه أبدا.

و منها: أن تحت قبته استجابة الدعاء و قد جربت هذا الأمر أیضا مرارا فی

ص: 36


1- 1. قد کتبت فی مقتله کتابی المطبوع «یوم الطّفّ».
2- 2. الخصائص الحسینیة /5.

و امام حسن مجتبی علیه السلام در این حالت به لقاء اللّه پیوست و در قبرستان بقیع دفن شد.

و این بعد از آن بود که نگذاشتند آن حضرت را در کنار قبر پیامبر صلی الله علیه و آله و در آن حجره و جایگاهی که از طریق مادرش فاطمه زهرا علیهاالسلام از پیامبر به او ارث می رسید دفن کنند.

بدان که برای امام حسن علیه السلام کرم و بخشش خاصّی است و آن حضرت کریم اهل بیت پیامبر علیهم السلام می باشد. اگر حاجتی به درگاه خدا داشته باشی، از طریق او و با شفاعتش از خدا بخواه و چنانچه خواستِ خدا باشد به خواسته ات می رسی؛ که خداوند متعال هرکسی را که به یاد امام حسن علیه السلام باشد و خدمتگزار وی باشد و آن حضرت را بزرگ شمارد، پاداش سریع و اجر جزیل عطا فرماید. فرزندم، این موضوع را من بارها تجربه کرده ام و از آثار و برکاتش بهره مند شده ام.

فرزندم، بدان که امام بعد از آن حضرت برادرش امام حسین علیه السلام فرزند حضرت علی علیه السلام سیّدالشهداء می باشد (که در سوّم یا پنجم شعبان سال چهارم هجری متوّلد شد و در روز دهم محرّم سال 61 هجری به شهادت رسید.)

امام حسین علیه السلام در بین امامان معصوم علیهم السلام دارای ویژگی های منحصر به فردی است و همین طور فضائل مخصوصی را داراست که از جمله آنها این است که:

با این که همه آن بزرگواران کشتی های نجات انسان هایند، ولی کشتی امام حسین علیه السلام بر موجهای بلند و خطرناک سریع تر حرکت می کند.

و دیگر این که خاک مرقد آن حضرت ایمنی بخش از هر ترس و شفاء برای هر درد است -و این حقیقت را من بارها در زندگیم تجربه کرده ام- پس هرگز دراین باره شک به خود راه مده.

و این که در زیر گنبد حَرَمِ آن حضرت دعا مستجاب است، و این موضوع را نیز بارها در زندگیم تجربه کرده ام،

ص: 37

حیاتی، فلا تشک فیه أبدا فإن وفقک اللّه زیارته فی مدینة کربلاء المقدسة، فلا تنسانی أن تطلب المغفرة و الرحمة لی.

و منها: أنّ الأئمة علیهم السلام من بعده کلّهم من ذریته علیه و علیهم السلام.

و اعلم یا بنیّ، أن الحسین علیه السلام سریع الإجابة. فإن کان لک حاجة إلی اللّه تعالی فتوسّل بالحسین علیه السلام ، یقض اللّه حاجتک سریعا عاجلاً قریبا إن شاء اللّه تعالی.

و أن اللّه تعالی یحبّ أن یقیم مجلس عزاء الحسین إلی یوم القیامة. فعلیک أن تقیم مجلس عزائه مادمت حیّا؛ لأنّه تفیدک فی الدنیا و الآخرة. و اجعل سعیک فی هذه الإقامة من أفضل و أعظم ما عبدتَ اللّه به.

و اعلم أنّ زیارته علیه السلام من أفضل العبادات بحیث لم تثبت لدیَّ عبادة أفضل منها. فإن شئت أن تزوره فی کلِّ یوم فزره، و إن کنت نائیا عن مزاره، فزُره بزیارة عاشوراء المعروفة، فإنّها تکفی لزیارته من قریب و بعید فی کلِّ یوم، کما هو دَیْدَنی.

و اعلم أنّ من أعظم الکنوز هو البکاء علیه علیه السلام ، و الدمعة التی جرت من أجله تطفی نار الجحیم، و هی عنداللّه تعادل التوبة المقبولة، و حینَ جریان الدمعة و بعدها یکون دعائک مستجابا ببرکتها، فلا تغفُل عن البکاء علیه.

و إن ترد أفضل من ذلک، فاذکر مصائبه حتّی یبکی الناس، و أبک أنت أیضا معهم؛ فإنّ ذکر مصائبه کذلک من أفضل الأعمال. فاسع لتسجّل اسمک فی قائمة الذاکرین لمصائبه علیه السلام ، و اکتب اسمک فی قائمة المقیمین لتعزیته علیه السلام حتّی تفیدک فی الآجلة و العاجلة.

ص: 38

لذا در این باره تردید به خود راه مده، پس اگر خداوند توفیق زیارت آن حضرت را در شهر مقدّسِ کربلا به تو عنایت کرد برای من طلب رحمت و آمرزش کُن.

از دیگر ویژگی های آن حضرت این است که امامان معصوم علیهم السلام که بعد از او هستند همه از فرزندان و نسلِ آن امام می باشند.

بدان فرزندم که امام حسین علیه السلام زود اجابت می کند کسانی را که به آن حضرت توسّل پیدا کنند. پس اگر حاجتی به درگاه خدای متعال داری، متوسّل به آن حضرت شو که خداوند به زودی حاجت تو را برآورده می کند. ان شاء اللّه تعالی.

و خداوند برپا داشتن مجالس ماتم و عزای امام حسین علیه السلام را دوست دارد که تا روز قیامت اقامه شود؛ لذا بر تو باد به برپائی مجلس عزای آن حضرت تا زمانی که زنده هستی به خاطر این که این موضوع تو را در دنیا و آخرت فایده می بخشد؛ و سعی و تلاش خود را در اقامه عزای آن حضرت از بهترین و بالاترین عبادات محسوب کن.

و بدان که زیارت مرقد امام حسین علیه السلام از بهترین عبادت ها محسوب می شود، به طوری که در نزد من عبادتی بالاتر از آن ثابت نشده است. پس اگر خواستی آن حضرت را هر روز زیارت کنی؛ و اگر از مزار آن امام دور باشی، با زیارت عاشورای معروفه زیارت نما و این زیارت نامه ای است که می توان با آن امام حسین علیه السلام را از دور و نزدیک و در هر روز زیارت نمود، همان طوری که سیره و روش من است.

و بدان که از بزرگ ترین گنجها گریه بر امام حسین علیه السلام است که گریه و اشک جاری بر او می تواند آتش سوزان جهنّم را خاموش کند، و اشک برای آن حضرت در نزد خداوند معادل توبه مقبول می باشد، و در زمان جاری شدن اشک و بعد از آن دعایت به برکت اشک و گریه بر آن حضرت مستجاب است. پس از گریه بر آن حضرت غفلت نکن.

و اگر بالاتر و بهتر از این را می خواهی مصائب آن حضرت را برای مردم بخوان تا گریه کنند و تو نیز با آنان گریه کن که ذکر مصائب آن حضرت نیز از بهترین اعمال به شمار می آید. پس سعی کن نام خودت را در زمره ذاکران مصائب آن حضرت ثبت کنی و همین طور در گروه برپا کنندگان عزای آن حضرت قرار دهی، تا در آینده دور و نزدیک به آثار و برکات و فوائد آن برسی.

ص: 39

الإمام علی بن الحسین السجاد علیه السلام

و الإمام من بعده هو ولده علی بن الحسین علیه السلام سیّدالساجدین و زین العابدین و تاج البکّائین (المولود 15 جمادیالثانیة أو 9 شعبان عام 38 و المستشهد مسموما فی 12 أو 25 محرم الحرام عام 95) الذی بکی علی أبیه أکثر من ثلاثین عاما و أحیی المذهب بعد استشهاد أبیه علیه السلام .

و قد ورّث لنا کنزا خفیّا من کثرة ظهوره و اشتهاره و هو أدعیته المجموعة تحت عنوان «الصحیفة السجادیة»، و هو زبور آل محمد و اُخت القرآن. و فیها أدعیة کثیرة قد جرّبتُ بعضها فنجحت و وُفّقت. فلا تغفل من هذا الکنز الذی بجوارک و ادع اللّه به. و اشتهار هذه الصحیفة یغنینا عن أسنادها، و لکن مع ذلک لها أسناد صحاح وصلت إلینا بواسطة أعلام الطائفة الحقّة.

کما أنّه قد ورّث لنا کنزا آخرا یسمی ب_ «رسالة الحقوق»، و فیه أیضا منافع و دررٌ و جواهر جمة. فعلیک بمطالعتها و استخراجها.

الإمام محمد بن علی باقر العلوم علیه السلام

و الإمام من بعده هو ولده الإمام محمّد بن علی علیه السلام باقر علم الأوّلین و الآخرین (المولود فی غرة رجب أو 3 صفر عام 57 و المستشهد مسموما فی السابع من ذیالحجة عام 114 هجریا) الذی أسّس لنا هو و ولده الفقه و اُصوله و قواعد الإستنباط، و کلّنا نُعّد من تلامذته و نجلس علی موائد علومه، و کلٌّ یستفیدون منها بقدر وسعهم و طاقتهم، و کلّنا عیاله و عیال ولده.

بل أخذ العامة منه علیه السلام قدرا کبیرا من مسائلهم فی باب الحج، کما رووا عنه علیه السلام فی أبواب فقهیة أخری.

ص: 40

و امام بعد از او فرزندش علیّ بن الحسین علیه السلام سرور سجده کنان و زینت عبادت کنندگان و تاج افتخار گریه کنان است (در 15 جمادی الثّانی یا 9 ماه شعبان سال 38 به دنیا آمد و در 12 یا 25 محرّم الحرام سال 95 به زهر جفا مسموم و شهید شد). آن حضرت در عزای پدر گرامیش بیش از سی سال گریه کرد و زنده کننده مذهب بعد از شهادت پدرش بود.

آن امام بزرگوار برای ما گنجی را به ارث گذاشت که از فرط آشکاری و شهرت، پنهان است. آن همان دعاهای گردآوری شده حضرت است که «صحیفه سجّادیه» نام دارد و زبور آل محمّد صلی الله علیه و آله و خواهر قرآن است. در این کتاب دعاهای زیادی است و من بعضی از این دعاها را خوانده ام و آثار و برکات آنها را دیده و تجربه کرده ام. پس از این گنجی که در نزد توست غافل مباش و با آن خدا را بخوان. البته شهرت این کتاب ما را از این که به اسناد آن بپردازیم بی نیاز می کند، ولی با این حال سندهای صحیحی را که به آن حضرت منتهی می شود و به وسیله علمای شیعه امامیّه به دست ما رسیده است در اختیار داریم.

همچنین آن بزرگوار گنج دیگری را برای ما به ارث گذاشته است که «رساله حقوق» نامیده می شود که در این کتاب نیز مروارید و جواهر و گوهرهای گرانبهایی از معارف وجود دارد. از مطالعه این کتاب و استخراج جواهرات آن نیز غافل مشو.

و امام بعد او فرزندش امام محمّد باقر علیه السلام شکافنده دانش اوّلین و آخرین است. (در اوّل ماه رجب یا سوم ماه صفر سال 57 هجری به دنیا آمد و در هفتم ذی الحجه سال 114 هجری قمری بر اثر مسمومیّت به شهادت رسید). این امام بزرگوار و فرزندش برای ما علم فقه و اصول و قوانین استنباط احکام شرعی را بنا نهادند و همه ما از شاگردان آن حضرت به شمار می آییم و بر سر سفره علوم و دانش های آن امام نشسته ایم. و هرکس به اندازه توانایی و ظرفیّت خود از علم و دانش آن بزرگوار استفاده می کند و در واقع همه ما جزء خانواده علمی و معنوی او و فرزندش محسوب می شویم.

بلکه اهل سنّت نیز بسیاری از مسائل حج و غیر آن از مسائل فقهی را از وی گرفته اند و از او روایت می کنند.

ص: 41

الإمام جعفر بن محمد الصادق علیه السلام

و الإمام من بعده ولده الإمام جعفر بن محمّد الصادق علیه السلام (المولود 17 ربیع الأول عام 83 -و المستشهد مسموما فی 25 شوال المکرم عام 148). رئیس مذهب الإمامیة الحقّة، و هو شیخ الأئمة علیهم السلام و قد وصل المذهب إلینا بواسطته و واسطة أبیه الإمام الباقر علیه السلام ، و لهما فی حفظ المذهب و تبلیغه و ترویجه و تربیة التلامیذ و حفظ الحدیث عن طریق الرواة حقّ علی الشیعة لاینکره أحدٌ حتی انتسب المذهب إلیه، فعرف أتباعه بالجعفریة نسبة الی الإمام جعفر بن محمّد علیه السلام .

الإمام موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام

و الإمام من بعده هو ولده موسی بن جعفر الکاظم علیه السلام (المولود فی 7 صفر 128 و المستشهد مسموما مسجونا فی 25 رجب 183). و هو حجة اللّه و باب الحوائج إلیه تعالی. فاسأل حوائجک من طریقه علیه السلام ، فإنّ له صُرر معروفة فی حیاته یملأها بالدرهم و الدینار و ینفقها علی الفقراء و المساکین. و قد بقی کرمه بعد استشهاده بوجوه مختلفة.

الإمام علی بن موسی الرضا علیه السلام

و الإمام من بعده ولده علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء (المولود فی 11 ذیالقعدة الحرام عام 148 و المستشهد مسموما فی آخر صفر عام 203) - الذی أکتب هذه الأسطر فی مکتبته العامرة بمدینة المشهد المقدس فی جوار مضجعه الشریف - و هو الإمام الرؤوف، ضامن الجنة، و عالم آل محمد علیهم السلام الذی منه انتشر کثیر من علومهم، و روایاته و احتجاجاته علی المخالفین و أرباب المذاهب معروفة مذکورة فی الکتب. و کذا رسالته الذهبیة و ما کتبه للمأمون من شرایع الدین من ذخائر تراثنا الخالد.

ص: 42

و امام بعد از او فرزندش امام جعفر بن محمّد صادق علیه السلام می باشد (که در 17 ربیع الاوّل سال 83 به دنیا آمد و در 25 شوال سال 148 به وسیله زهر مسموم و به شهادت رسید). امام صادق علیه السلام رئیس مذهب حقّه امامیّه است و آن حضرت بیشترین عمر را در بین امامان داشت. مذهب شیعه نیز به وسیله آن حضرت و پدرش امام باقر علیه السلام به دست ما رسیده است و این دو بزرگوار در حفظ مذهب شیعه و تبلیغ و ترویج آن و تربیت شاگردان شایسته و نگهداری احادیث به وسیله راویان، حقّ بزرگی به گردن شیعیان دارند که قابل انکار نیست و آنچنان است که مذهب شیعه به آن حضرت نسبت داده می شود و پیروان آن حضرت به عنوان جعفری شناخته می شوند.

و امام بعد از او فرزندش امام موسی کاظم علیه السلام می باشد (که در هفتم ماه صفر سال 128 متولّد شد و در 25 رجب سال 183 در زندان با مسمومیّت به شهادت رسید). آن حضرت حجّت خدا و باب الحوائج به درگاه خدای متعال است. از این رو نیازها و خواسته های خود را از طریق آن امام از خدا بخواه که آن حضرت در زمان حیاتش مشهور به داشتن کیسه هایی از درهم و دینار بود که به نیازمندان از آن کیسه ها می بخشید و این رویه پسندیده آن حضرت بعداز شهادت هم به صورتهای گوناگون و از راههای مختلف ادامه داشته و دارد.

و امام بعد از او فرزندش حضرت علیّ بن موسی الرضاست -که بر او هزاران تحیّت و ثنا باد- (آن امام در 11 ذی القعدة الحرام سال 148 به دنیا آمد و در آخر ماه صفر سال 203 با حال مسمومیّت به شهادت رسید). امام بزرگواری که این سطرهای رساله را در کتابخانه بزرگش در شهر مقدّس مشهد و در کنار مرقد شریف آن حضرت واقع شده است می نویسم. آن حضرت امامِ مهربان، ضمانت کننده بهشت و دانشمند خاندان حضرت محمّد صلی الله علیه و آله است که بسیاری از علوم آن بزرگواران از ناحیه وی منتشر شد و روایات و احتجاجات آن حضرت با مخالفین و صاحبانِ مذاهبْ، معروف و در کتابها ذکر شده است. و همین طور از آثار وجودی آن حضرت رساله ذهبیّه و مطالبی است که درباره قوانین و دستورات دین خطاب به مأمون نوشته از میراث ماندگار ما شیعیان است.

ص: 43

و اشتهر أمره فی الآفاق بحیث یعرفون أبنائه الأئمة من بعده بأنّهم «أبناء الرضا»، و هذا الاسم یطلق عند الناس فی ذاک العصر حتّی بالنسّبه للإمام الحادی عشر الإمام الحسن العسکری علیه السلام .

و لیس هذا إلّا اشتهار أمره و أنّه کالشمس -بل هو الشمس- فی رائعة النهار، بل أعلی منها هو شمس الشموس فی أرض طوس.

و اعلم یابنیّ، لایذهب علیک من عمرک عاماً و لا ینقضی عنک حولاً إلّا و أنت تزور سیدی و مولای الإمام الرضا علیه السلام علی الأقلّ فی السنة مرّة واحدة - کما هو دأبی و دَیْدَنی - لأنّ فی زیارته فوائد کثیرة فی الدنیا و الآخرة. و إنَّ الأدعیة لمستجابة فی جوار مضجعه الشریف.

و لا سیما إذا تحلفه علیه السلام بولده جواد الأئمة علیه السلام أو بأُمّه فاطمة الزهراء علیهاالسلام أو کلیهما علیهماالسلام ، لا یردّ الدعاء قطعا؛ و جرّبت هذا مرارا و تکرارا و أخذتُ ببرکته و شفاعته الدنیا و الآخرة بحمداللّه تعالی و منّه.

الإمام محمد بن علی الجواد علیه السلام

و الإمام من بعده هو ولده محمّد بن علی الجواد علیه السلام (المولود 15 أو 17 شهر رمضان أو 10 رجب عام 195 و المستشهد مسموما فی آخر ذیالقعدة الحرام عام 220) باب الحوائج إلی اللّه تعالی، و هو أصغر الأئمة علیهم السلام عمرا فی هذه الدنیا الدنیّة، و حین استشهاده لیس له من العمر إلاّ خمسة و عشرون عاما. و الإمام بلغ مرتبة الإمامة بعد والده و عمره اَقلّ من عشر سنین، و هو کوالده إمام رؤوف، یتوسل به الناس فی حوائجهم الدنیویة خصوصا، و لکنک تستطیع أن تأخذ منه علیه السلام الدنیا و

ص: 44

آن حضرت چنان مشهور شد که امامانِ از نسل او را به عنوان ابن الرضّا می شناختند و این تعبیر در نزد مردم درباره اولاد آن حضرت حتّی نسبت به امام یازدهم علیه السلام نیز رواج داشت.

و این نیست مگر اشتهار نام وی به گونه ای همانند خورشید بلکه خودِ خورشیدِ در وسط روز، بلکه بالاتر از آن، او خورشیدِ خورشیدها در سرزمین طوس می باشد.

و بدان فرزندم، مبادا سالی از عمرت بگذرد مگر این که سرور و پیشوای من امام رضا علیه السلام را زیارت کنی و این کار را حدّاقل در هر سال یک مرتبه انجام ده، همانگونه که این برنامه جزء رویّه و سیره من نیز می باشد؛ چون در زیارت آن حضرت فایده های زیادی در دنیا و آخرت می باشد و همانا دعا در جوار مرقد شریف آن حضرت مستجاب است.

به ویژه اگر تو آن حضرت را به فرزندش جواد الأئمه علیه السلام یا به مادرش فاطمه زهرا (سلام اللّه علیها) یا هر دو سوگند بدهی دعایت رد نمی شود، و من این حقیقت را بارها تجربه کرده ام و دنیا و آخرت را به برکت آن حضرت و شفاعت آن بزرگوار گرفته ام، و خدا را بر این نعمت بزرگ سپاس و ستایش می کنم.

و امام بعد از او فرزندش امام محمّدِ جواد علیه السلام می باشد (که در 15 یا 17 ماه رمضان یا 10 رجب سال 195 به دنیا آمد و در آخر ذی القعدة الحرام سال 220 در حال مسمومیّت به شهادت رسید.) آن حضرت باب الحوائج به درگاه خداست و در بین امامان معصوم علیهم السلام کمترین عمر را در این دنیا داشت؛ چون در موقع شهادتش 25 سال بیشتر نداشت و در کمتر از 10 سالگی بعد از پدر بزرگوارش به امامت رسید. آن امام مثل پدرش مهربان بود و مردم مخصوصا در نیازهای دنیایی خود به آن حضرت متوسّل می شوند، ولی تو ای فرزندم می توانی به واسطه آن حضرت حوائج دنیوی و

ص: 45

الآخرة بلافرق، لأنّه إمام کغیره من الأئمة علیهم السلام .

الإمام علی بن محمد الهادی علیه السلام

و الإمام من بعده ولده علی بن محمّد الهادی علیه السلام (المولود فی 15 ذیالحجة أو 2 رجب عام 212 و المستشهد مسموما فی 3 رجب عام 254)، الذی أبعده طاغیة زمانه المتوکل العباسی من مدینة جدّه النّبیّ صلی الله علیه و آله إلی مدینة سامرّاء لیکون تحت نظره. فقد تواترت الأحادیث و تناقل الرواة بأنّ حفید الإمام الهادی علیه السلام -و هو الحجة الثانی عشر- یقطع دابر الظالمین و یملأ الأرض قسطا و عدلاً بعد ما تمتلئ ظلماً و جورا، و لذا جلبته السلطة الظالمة إلی مدینة سامرّاء الّتی فیها عسکر الموالین للخلیفة الظالم لیکون تحت نظره و یقبض علی قائم آل محمّد و الحجّة علی أهل الدنیا الإمام المهدی بن الحسن العسکری عجّل اللّه فرجه و سهّل مخرجه و جعلنا من أتباعه و شیعته. ولکنّهم أرادوا شیئا و اللّه أراد شیئا آخر، و إذا أراد اللّه شیئا یکفی أن یقول کن فیکون، و لا یعارض إرادة اللّه شیءٌ.

الإمام الحسن بن علی العسکری علیه السلام

و بعد أن بلغ الإمام الهادی علیه السلام السنة الواحدة أو الإثنتین و الأربعین من عمره، سمّوه فاستشهد و دفن فی بیته الشریف.

و الإمام من بعده ولده الإمام الحسن بن علی العسکریّ علیه السلام (المولود فی 8 ربیع الثانی عام 232 و المستشهد مسموما فی 8 ربیع الأوّل عام 260). هو والد إمام زماننا صاحب العصر و الزمان -عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف- . و قد تعامل الظالمون معه تعاملهم مع والده الإمام الهادی علیه السلام ، و هم یریدون الممانعة من ولادة الإمام المهدی(عجل اللّه تعالی فرجه شریف) ولکن اللّه أراد ولادته فولد. سلام اللّه

ص: 46

اخروی خود را بگیری، به دلیل اینکه آن حضرت باامامان دیگر در مقام والای امامت هیچ تفاوتی ندارد.

و امام بعد از او فرزندش امام علیِّ هادی علیه السلام است. (که در 15 ذی الحجّه یا دوّم ماه رجب سال 212 هجری به دنیا آمد و در سوّم ماه رجب سال 254 هجری با حال مسمومیّت به شهادت رسید). آن حضرت توسّط خلیفه و طاغوت زمانش متوکل عباسی از شهر جدّش پیامبر صلی الله علیه و آله یعنی مدینه به شهر سامرّاء منتقل شد تا زیر نظر باشد؛ چرا که احادیث و روایاتی به تواتر نقل شده و از راویان شنیده بودند که نوه امام هادی علیه السلام که امام دوازدهم است، ریشه ظالمان را می کند و زمین را بعد از آنکه از ظلم و ستم پر شود پر از عدل و داد می کند. لذا ایشان به صورت ظالمانه و اجبار به شهری که لشکریان حامی خلیفه ظالم در آنجا استقرار داشتند آورده شد تا زیر نظر خلیفه باشد و امکان جستجو و دستیابی و دستگیری قائم آل محمّد صلی الله علیه و آله و حجّت خدا بر اهلِ دنیا امام مهدی فرزند امام حسن عسکری که خداوند در ظهورش تعجیل فرماید و خروج آن حضرت را آسان گرداند و ما را از پیروان و شیعیان او قرار دهد راحت تر باشد. لکن آنان کاری را اراده کرده بودند و خدا اراده دیگر داشت، خداوند اگر اراده کاری را نماید کافی است امر کند، بدون فاصله آن کار انجام می گیرد و با اراده خدا هیچ چیز نمی تواند معارضه کند.

بعد از این که امام هادی علیه السلام عمر شریفش به چهل و یک یا دو سال رسید، آن حضرت را مسموم کردند که بر اثر آن به شهادت رسید و در خانه خود دفن گردید.

و بعد از او فرزندش امام حسن عسکری علیه السلام می باشد (که در 8 ربیع الثّانی سال 232 متولّد شد و در 8 ربیع الاوّل سال 260 در حالی که مسموم شده بود به شهادت رسید.) آن حضرت پدر امام زمان ما صاحب العصر و الزّمان (عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف) است. شیوه برخورد ظالمین با آن حضرت همان شیوه برخورد با پدر بزرگوارش امام هادی علیه السلام بود که می خواستند مانع ولادت امام مهدی علیه السلام شوند. ولی خدا ولادتش را اراده کرد و آن حضرت به دنیا آمد (که سلام خدا

ص: 47

علیه و أرواحنا فداه.

و لذا أراد الظلمة قتل الإمام العسکری علیه السلام و هو فی سنّ الشّباب و لم یمض من عمره إلاّ ثمانیة و عشرین عاما. فسمّوه فانتقل إلی رحمة اللّه شهیدا و دفن فی جوار والده فی بیته بسامراء.

الإمام الحجة بن الحسن صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف

و الإمام من بعده ولده محمّد بن الحسن و هو الحجة الثانی عشر صاحب العصر و الزمان -عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف- (المولود 15 شعبان المعظم عام 255) الإمام الحیّ الغائب عن الأنظار الّذی یملأ الأرض قسطا و عدلاً بعد ما ملئت ظلما و جورا.(1)

و اعلم یا بنیّ، إنّنا جالسون علی مائدة إفضاله و إنعامه و نعدّ أنفسنا من عیاله و خَدَمه و ج_ُنوده، و هو یری أعمالنا. فکن علی حذرٍ بحیث لایراک فی معصیة اللّه و لا یتألم قلبه المبارک من العمل الذی لاینبغی منک.

و هو کآبائه الطاهرین یرعی أحسن رعایة موالیه و أتباعه و شیعته و محبیّه، و لذا إنّنا فی رعایته مسرورین مأمولین.

و اعلم یابنیّ، هو لا ینساک أبدا. فاسع کی لاتنساه، و اعمل فی تحصیل رضاه بتعلّم علوم آبائه علیهم السلام و العمل بها و تعلیمها لمحصّلی العلوم و الناس قاطبة.

کتابة سطور فی مدینة النبی صلی الله علیه و آله

و قد کتبتُ هذه الأسطر لک و کنتُ أنا فی مدینته و مدینة أجداده أعنی مدینة

ص: 48


1- 1. کتبت حوله (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) کتابی المطبوع «الأربعون حدیثا فی من یملأ الأرض قسطا و عدلاً»، و قد ترجم إلی الفارسیة مرّتین و طبع مرّات.

بر او و روح ما فدای آن امام باد).

به همین دلیل ستمگران بر آن شدند که امام عسکری را بکشند در حالی که آن حضرت هنوز جوان بود و از عمرش 28 سال بیشتر نگذشته بود، لذا آن حضرت را مسموم کردند، و وی به شهادت رسید و در جوار رحمت حق آرمید و در کنار پدر بزرگوارش در خانه خود در سامرّاء دفن شد.

و امام بعد از او فرزندش حضرت محمّد بن حسن علیه السلام حجّت دوازدهم صاحب العصر و الزّمان (عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف) می باشد (که در 15 شعبان سال 255 متولّد شد.) آن حضرت امام زنده و غایب از نظرهاست که زمین را بعد از آن که از ظلم و جور پر بشود پر از عدل و داد می کند.

و بدان پسرم، که ما در واقع بر سر سفره نعمت آن حضرت نشسته ایم و خود را جزء خانواده و خادمان و سربازان آن حضرت به حساب می آوریم و او اعمال ما را می بیند؛ لذا مواظب باش که آن حضرت تو را در حال گناه نبیند و قلب مبارک آن حضرت را به درد نیاور به خاطر ارتکاب عملی که از تو شایسته نیست.

و او همانند پدران پاکش به بهترین گونه مراعات و مراقبت از احوال پیروان و شیعیان و دوستدارانش می کند و ما از اینکه تحت سرپرستی و مراقبت وی قرار داریم شاد و مسروریم.

و بدان پسرم، که آن حضرت هرگز تو را فراموش نمی کند پس سعی کن تو هم آن بزرگوار را فراموش ننمایی و در راه به دست آوردن خشنودی آن حضرت به وسیله یادگیری علوم پدرانش علیهم السلام و عمل بر طبق آن علوم و یاد دادن آن علوم به طالبان آن و همه مردم قدم برداری.

و من این چند سطرِ رساله را برای تو در شهر آن حضرت و شهر پدرانش یعنی

ص: 49

النبی فی موسم الحج عام 1427ق، و أدعو لک عند مرقد جده رسول اللّه صلی الله علیه و آله و اُمّه فاطمة الزهراء علیهاالسلام و قبور آبائه أئمة الهدی علیهم السلام المدفونین بالبقیع الغرقد بأن جعلک اللّه من أنصاره و خدمه و جنوده و شیعته الخاصة و فقهاء مذهبه إن شاء اللّه تعالی. و المرجوّ منک إن رزقک اللّه هذه الزیارات أن لا تنسانی من صالح دعواتک و طلب المغفرة و الاستغفار لی؛ فإنّی محتاج إلیه فی حیاتی و مماتی.

عزیزی، إذا کنتَ أنتَ مِن أهله و جنوده، فهو یرعاک بأحسن وجه فلا تغتمّ لأجل دنیاک و معاشک و اُمورک أبدا. لأنّک ضیفه فی الدنیا و الآخرة و هو یرعی و یقری ضیوفه بأحسن الضیافة و أکمل الکرامة و أفضل الإنعام.

أنفق و لا تخف من ذی العرش إقلالاً

و علی هذا فی الدنیا «أنفق و لا تخف من ذیالعرش إقلالاً» فی أعمال الخیر و تلبیة حوائج أهل العلم و الطلبة و رواتبهم و طبع الکتب الدینیة و جمیع الخیرات و المبرّات فقد ثبت لدیّ صحة هذا الکلام و قد قرّره رسول اللّه صلی الله علیه و آله فی حدیث(1) بابتسامة، و قد جرّبته فی حیاتی مرارا.

بل ورد فی صحیحة البزنطی قال: قرأت فی کتاب أبی الحسن الرضا علیه السلام إلی أبی جعفر علیه السلام : یا أبا جعفر، بلغنی أنّ الموالی إذا رکبت أخرجوک من الباب الصغیر، فإنّما ذلک مِن بُخلٍ منهم لئلاّ ینال منک أحد خیرا، و أسألک بحقّی علیک لا یکن مدخلک و مخرجک إلّا من الباب الکبیر. فإذا رکبت فلیکن معک ذهب و فضة. ثم لا یسألک أحد شیئا إلّا أعطیته، و من سألک من عمومتک أن تبرّه فلا تعطه أقل من خمسین

ص: 50


1- 1. موسوعة أحادیث أهل البیت علیهم السلام 1/142، ح7.

شهر پیامبر صلی الله علیه و آله ، مدینه منوّره در موسم حجّ سال 1427 هجری قمری نوشتم و در کنار مرقد جدّش رسول خدا صلی الله علیه و آله و مادرش فاطمه زهرا(سلام اللّه علیها) و قبور پدران ارجمندش پیشوایان هدایت علیهم السلام که در قبرستان بقیع دفن شده اند دعاگوی تو هستم که خدا تو را از یاران و خادمان و سربازان و شیعیان خاصش و از فقهای مذهبش قرار بدهد. ان شاء اللّه تعالی. و امیدوارم که خداوند توفیق این زیارت ها را روزی تو نماید و در این صورت مرا از دعاهای خیر خود و طلب آمرزش فراموش نکن که من هم در زمان حیات و پس از مرگم نیازمند آنم.

عزیزم، اگر تو از اهل و سپاهیان آن حضرت قرار گرفتی، آن بزرگوار به نیکوترین وجه رعایت حال تو را خواهد نمود، پس نگران دنیا و معاشت و کارهایت نباش. چرا که تو در دنیا و آخرت مهمان امام زمان علیه السلام هستی و او از مهمانان خود به بهترین صورت پذیرایی می کند و در اکرام و اعطای نعمت به آنها چیزی را دریغ نمی کند.

بنابراین در دنیا نسبت به کارهای خیر و برطرف کردن نیازهای اهل علم و طلّاب علوم دین و پرداخت شهریّه آنان و چاپ کتاب های دینی و انجام تمام خیرات و مبرّات با جدیّت قدم بردار و انفاق کن و از خدایی که صاحب عرش است نترس که تنگدست شوی، که این موضوع برای من ثابت شده و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این حقیقت را در حدیثی با لبخند خود تأیید فرموده است و من آن را بارها تجربه کرده ام.

بلکه در صحیحه بزنطی وارد شده است که وی می گوید: در نامه امام رضا علیه السلام به فرزندش ابوجعفر امام جواد علیه السلام خواندم که نوشته بود: ای ابوجعفر، به من خبر رسیده است که وقتی تو به قصد خارج شدن از منزل سوار می شوی، غلامان تو را از درِ کوچک خانه خارج می کنند، و این به خاطر بُخلی است که آنها دارند؛ چراکه نمی خواهند از جانب تو به شخصی خیری برسد. و از تو به خاطر آن حقّی که به گردن تو دارم می خواهم که ورود و خروج خود را از در بزرگ خانه قرار بدهی و هرگاه سوار شدی که بیرون بروی، به همراه خود طلا و نقره بردار، و هرکس از آنها از تو درخواست کمک کرد به او ببخش، و اگر عموهایت از تو خواستند که به آنها نیکی کنی کمتر از پنجاه

ص: 51

دینارا، و الکثیر إلیک، و من سألک من عمّاتک فلا تعطها أقل من خمسة و عشرین دینارا و الکثیر إلیک، إنّی إنّما اُرید بذلک أن یرفعک اللّه، فأنفِق و لا تخش من ذیالعرش إقتارا.(1)

و اعلم یا بنیّ، نحن فی الدنیا تحت رعایة محمد صلی الله علیه و آله و آله الأئمة الهدی علیهم السلام ، و فی الآخرة - أی البرزخ و القیامة- أیضا کذلک. فببرکتهم و شفاعتهم ندخل الجنة آمنین إن شاءاللّه تعالی.

الشفاعة عامة تجری فی العوالم الثلاثة

و باعتقادی أنّ الشفاعة کما تجری فی القیامة کذلک تجری فی العالم البرزخ - الحدّ الوسط بین الدنیا و القیامة- لأنّ أدلتها عامة و لم یرد المخصّص، و ما ورد من ثبوت الشفاعة فی القیامة لا تنفیها عن البرزخ، و ما ورد(2) من خوف الأئمة علینا بالنسبة إلی العالم البرزخ، فهو تحریک إلی الاعتقادات الصحیحة و الأعمال الصالحة. و بالجملة لم یثبت المخصّص عندی.

و کذلک تجری الشفاعة حتّی بالنسبة إلی هذه الدنیا الحاضرة، و جمیع استجابة الدعوات عند مراقدهم علیهم السلام و تلبیة التوسلات بهم بنظری القاصر لیست إلّا من الشفاعة المقبولة فی الدنیا.

نحن ببرکتهم علیهم السلام فی الجنة دائماً

و اعلم یا بنیّ، نحن ببرکتهم و شفاعتهم و ولایتهم نکون فی الجنّة دائما، جنّة الدنیا و جنّة البرزخ و جنّة العدن إن شاءاللّه تعالی. و اللّه هذا اعتقادی و أرجوه، و

ص: 52


1- 1. الکافی 4/43 ح5 و نقلت عنه موسوعة أحادیث أهل البیت علیهم السلام : 9/301 ح8.
2- 2. نحو خبر عمرو بن یزید المروی فی الکافی 3/242 ح3.

سکه طلا به آنها نبخش و اگر بیشتر از آن را خواسته باشی که عطا کنی آن دیگر به عهده توست، و اگر چنین خواسته ای را یکی از عمّه هایت از تو داشت کمتر از بیست و پنج سکّه طلا به او نده و اگر بیشتر می خواهی ببخشی خودت می دانی. و من با این کار می خواهم خدا به تو مقام بلندی مرحمت کند؛ لذا انفاق کن و از خداوند صاحب عرش از تنگدستی هراس نداشته باشد.

و بدان پسرم، ما در دنیا و در عالم برزخ و روز قیامت مورد لطف پیامبر اکرم حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و خاندان پاک آن حضرت می باشیم که امامان هدایت گرند و ان شاء اللّه تعالی، به برکت آنان و شفاعتشان در حالی که از عذاب الهی در امان هستیم وارد بهشت خواهیم شد. و به عقیده من شفاعت همان طوری که در روز قیامت وجود دارد در عالم برزخ (عالم بین دنیا و آخرت) هم جریان دارد؛ چون ادلّه اثبات شفاعت عام است و دلیل خاصّی که شفاعت را به روز قیامت منحصر کند، در روایات نیامده است، و روایاتی که شفاعت در عالم قیامت را بیان می کند شفاعت در عالم برزخ را نفی نمی کند. آن احادیثی هم که از ائمّه درباره نگرانی آنان از حال شیعیان در عالم برزخ وارد شده، در واقع برای تشویق مردم به اعتقادات صحیح و اعمال صالح است. به هر حال، تخصیص شفاعت آن هم فقط به عالم قیامت، در نزد من ثابت نیست.

همچنین شفاعت در عالم دنیا هم جریان دارد و دعاهایی که در کنار مراقد آنها (پیامبر اکرم و خاندان پاکش) مستجاب می شود و توسّلات به آن بزرگواران که به ثمر می رسد، به نظر قاصرِ من جز از طریق شفاعت قبول شده آن عزیزان به درگاهِ خدا نیست.

و بدان پسرم، ما به برکت آنها و شفاعت و ولایتشان به طور دائمی در بهشت خواهیم بود. هم در بهشت دنیا و هم در بهشت عالم برزخ و بهشت جاودان ان شاءاللّه تعالی. و به خدا قسم این اعتقاد من است و امیدوارم همان طوری که

ص: 53

قد وصلت إلی بعضه و أصِلُ إلی الباقی منه إنْ شاء اللّه تعالی.

کما ورد فی روایة الصدوق بإسناده عن أبیعبداللّه علیه السلام أنّه قال لشیعته: «دیارکم لکم جنّةٌ، و قبورکم لکم جنّةٌ، للجنّة خُلِقتُم و إلی الجنّة تصیرون».(1)

و کما ورد فی خبر موسی بن بکر قال: کنّا عند أبیعبداللّه علیه السلام فقال رجل فی المجلس: أسأل اللّه الجنة، فقال أبوعبداللّه علیه السلام : أنتم فی الجنة، فاسألوا اللّه أن لایخرجکم منها، فقالوا: جعلنا اللّه فداک! نحن فی الدنیا؟ فقال: ألستم تقرّون بإمامتنا؟ قالوا: نعم، فقال: هذا معنی الجنة الذی مَنْ أقرّ به کان فی الجنة فاسألوا اللّه أنّ لا یسلبکم.(2)

و لعلّ إلی ما ذکرنا أشار قوله تعالی فی سورة الرحمن «و لِمَن خافَ مقامَ ربّه جنّتان»(3). فالقدر المتیقن منهما جنّة البرزخ و جنّة الآخرة. و إن یمکن حملهما علی جنّة الدنیا و جنّة الآخرة بدخول الجنّة البرزخیة فی جنّة الآخرة.

و یمکن حمل الجنّتین علی المرتبتین و الدرجتین فی الآخرة جنّة السابقین و جنّة أصحاب الیمین، و یمکن حملهما علی جنّة أهلها و جنّة أهل النار التی هم یورثونها منهم کما ورد فی بعض الروایات.(4)

و حمل الآیة الاُخری من سورة الرحمن «و مِن دونهما جنّتان»(5) علی الجنّة

ص: 54


1- 1. فضائل الشیعة/ 72، ح34 و نقل عنه فی بحارالأنوار 8/360، ح26 (3/615).
2- 2. المحاسن 1/262، ح 107.
3- 3. سورة الرحمن /46.
4- 4. نحو موثقة أبی بصیر المرویة فی تفسیر القمی 2/64 و مرسلة عثمان بن عیسی المرویة فی عقاب الأعمال /305 و قد رواهما المجلسی فی بحارالأنوار 8/125.
5- 5. سورة الرحمن /62.

به بعضی از این اعتقادات رسیده ام به مابقی هم برسم ان شاءاللّه تعالی.

چنانچه در روایت شیخ صدوق (رحمة اللّه علیه) با سندهایش از امام صادق علیه السلام وارد شده است که آن حضرت به شیعیانش فرمود: خانه های شما برای شما بهشت است و قبرهایتان برای شما بهشت است و شما برای بهشت آفریده شده اید و به سوی بهشت می روید.

و همان طوری که در خبر موسی بن بکر این موضوع وارد شده است که وی می گوید: در نزد امام صادق علیه السلام بودیم که مردی در آن مجلس گفت: از خداوند بهشت را خواستارم. امام صادق علیه السلام فرمود: شما در بهشتید. از خداوند بخواهید شما را از آن خارج نسازد. گفتیم: جان ما به فدای شما! ما که در دنیا هستیم. (چگونه می فرمایید که شما در بهشتید؟) حضرت فرمود: مگر شما اقرار به امامت ما نمی کنید؟ پاسخ گفتند: آری. حضرت فرمود: این معنایِ بهشتی است که هرکس به آن اقرار نماید او در بهشت است. پس از خدا بخواهید که شما را از آن محروم ننماید.

و شاید آیه مبارکه سوره الرّحمن (و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت وجود دارد) اشاره ای باشد بر آنچه ذکر کردیم. قدر متیقّن از آیه شریفه این است که مُراد از بهشت، بهشت برزخی و بهشت آخرت است، اگر چه امکان دارد که این دو بهشت حمل شود به دو بهشتِ دنیا و آخرت، زیرا بهشت برزخی هم در بهشت آخرت داخل است.

و امکان هم دارد که آیه شریفه حمل شود به دو بهشت در دو مرحله و دو درجه در عالم قیامت، به این صورت که آیه حمل شود به بهشت سابقین و بهشت اصحاب یمین. و ممکن است حمل شود به جایگاه بهشتی که از آنِ بهشتیان است و جایگاه بهشتی که از کفِ دوزخیان رفته و به بهشتیان ارث رسیده است؛ چنانچه در برخی از روایات وارد شده است.

و می توان حمل نمود آیه دیگر سوره الرّحمن را (و پایین از آن دو بهشت دو بهشت دیگر است) به بهشت

ص: 55

الدنیویة و الجنّة البرزخیة، و إن یمکن حمل الجمیع علی المراتب و الدرجات فی الآخرة کما یظهر من بعض الروایات.(1) و من نُزِلَ الکتابُ فی بیوتهم هم العارفون بکتاب اللّه تعالی.

و قد ورد أنّه قال بعض الأعراب لابن عباس: مَن یحاسِبُ الناس یوم القیامة؟ فقال: یحاسبهم اللّه تعالی، فقال الأعرابی: نجونا إذا و ربِّ الکعبة، فقیل: و کیف؟ قال: إنّ الکریم لا یدقق فی الحساب.(2)

و قیل لأعرابی: إنّ اللّه محاسبک غدا، فقال: سررتنی یا هذا. إذن إنّ الکریم إذا حاسب تفضّل.(3)

النجاة غداً فطعیٌ إن شاء الله تعالی

یا بنیّ و اعلم، بأنّ الأمر فی الواقع هو ما ذکره هذان الأعرابیان الفهیمان. فإذا کان الأمر کلّه بید الکریم، فالنجاة لیست من الاُمور الظنیة، بل تصیر من الاُمور القطعیة إن شاءاللّه تعالی.

کتابة سطور فی حال الإحرام قبل الذهاب إلی عرفات

و قد کتبت هذه الأسطر فی هذه الصفحة و أنا کنت محرما بإحرام حج التمتّع فی مساء یوم الترویة من عام 1427، حیث أحرمت خلف مقام ابراهیم علیه السلام فی المسجد الحرام، و الآن أذهب إلی عرفات مقدمة للوقوف الواجب، و الغرض من کتابة هذه الصفحة أنّی کنتُ ذاکرا لک فی هذا المقام، فأنت لا تنسانی إن وصلت إلیه، حیّا کنتُ

ص: 56


1- 1. لأجلها راجع: البرهان فی تفسیر القرآن 5/242.
2- 2. الکشکول 3/126 للشیخ بهاءالدین محمّد العاملی، من منشورات لسان الصدق عام 2006م، قم المقدسة.
3- 3. الکشکول 2/211.

دنیوی و بهشت برزخی، اگرچه می توان هر دو آیه را به درجات و مراتب بهشت آخرت حمل نمود؛ همانگونه که از برخی روایات ظاهر می شود؛ و کسانی که قرآن در خانه های آنان نازل شده است (محمّد صلی الله علیه و آله و آل محمّد علیهم السلام )، ایشان آگاه به کتاب خدا هستند.

و در روایت وارد شده است که عربی بادیه نشین از ابن عبّاس سؤال نمود که در روز قیامت حسابرسی مردم بر عهده چه کسی است؟ او در جواب فرمود: خداوند متعال به حساب اعمال مردم رسیدگی می کند. اعرابی گفت: پس در این صورت به خدای کعبه قسم ما نجات پیدا می کنیم. شخصی گفت: چگونه؟ آن اعرابی گفت: چون کریم در حسابرسی دقّت عمل به خرج نمی دهد.

در نقل دیگری آمده است به یک عرب بادیه نشین گفته شد فردا خدا به حساب تو می رسد. گفت: مرا خوشحال کردی. چون اگر کریم به حساب رسیدگی کند تفضّل و بخشش می کند.

ای فرزندم بدان که، در واقع مطلب همان است که این دو اعرابیِ فهیم گفته و بیان کرده اند. چرا که وقتی که تمام امور به دست کریم باشد، در این صورت نجات پیدا کردن نه از امور ظنّی که از امور حتمی است. ان شاءاللّه تعالی.

و من سطرهای این صفحه از رساله را در حالی که مُحرِم بودم به احرامِ حجّ تمتّع، در عصر روز ترویه سال 1427 نوشتم، و در پشت مقام ابراهیم علیه السلام در مسجد الحرام مُحرِم شدم و الآن به صحرای عرفات می روم که مقدّمه وقوف واجب باشد. و این چند خط را نوشتم که تو بدانی در این جایگاه به یاد تو بوده ام، پس تو نیز اگر به این جایگاه ارزشمند آمدی مرا فراموش نکن؛

ص: 57

أم میّتا. فاستغفرِ اللّه َ لی، غفر اللّه لی و لک إن شاءاللّه تعالی.

آباؤک من العلماء و الفقهاء

عزیزی، آباؤُک و أجدادک کلّهم کانوا من العلماء العاملین و الفقهاء الکبار حتّیسبعة آباءٍ(1)، و قلّما وُجد مثل هذا النسب فی المذهب، و أنتَ إن وفقک اللّه تعالی فَامْشِ فی طریقهم و اسلک مسلکهم و اذهب مذهبهم فهو مذهب أهل بیت العصمة و الطهارة علیهم السلام فاسع فی تحصیل العلوم الدینیة و البحوث الحوزویة و اشتغل فی الحوزات بالدرس و البحث، و اعلم أنّه لاکنز أنفع من العلم.(2)

ص: 58


1- 1. کتبت تراجمهم فی کتابی المطبوع «قبیله عالمان دین» باللغة الفارسیة. کما أنت تصل من طریق الاُمهات أیضا إلی عدّة من أعلام الطائفة منهم: العلامة الشیخ محمّد باقر المجلسی و الشیخ الأکبر الشیخ جعفر کاشف الغطاء و السیّد صدرالدین الصدر الکبیر (جدّ آل الصدر) و السیّد محمّدباقر حجة الإسلام الشفتی و الآخوند الشیخ الملا محمّدباقر الفشارکی، و الآیتان الحجتان الشیخ جمال الدین النجفی الإصفهانی و أخوه الشیخ محمّد إسماعیل النجفی الإصفهانی و السیّد محمّد (محیی آثار القدماء) و الفقیه السیّد محمّد هاشم ابنی السیّد زین العابدین الموسوی الخوانساری (والد صاحب روضات الجنات). و أنت بنفسک تصل من طریق الاُم إلی الآخوند الشیخ محمّدحسین المظاهری الکَرْوَنی المدفون فی مقبرة البروجردی و المذکور فی کتاب «بوستان فضیلت» /204 قدّس اللّه أسرارهم. و قال النظامی: چون شیر به خود سپه شکن باش *** فرزند خصال خویشتن باش جایی که بزرگ بایدَت بود *** فرزندیِ کس نداردت سود [کن مثل الأسد هازم الجیوش/ و کن ابن خصالک إذا ترید أن تکون کبیر الشأن/ لا ینفعک أن تکون ابن أحد] و قد یقال: إنّ الفتی من یقول: ها أناذا *** لیس الفتی من یقول: کان أبی!
2- 2. کنز الفوائد 1/319 و نقل عنه فی بحارالأنوار 1/183، ح88.

چه زنده باشم و چه از دنیا رفته باشم. پس برایم طلب آمرزش کن از خداوند، امیدوارم خدا من و تو را مورد بخشش خود قرار دهد و بیامرزد. ان شاء اللّه تعالی.

عزیزم، همه پدران و اجداد تو تا هفت پُشت از عالمان با عمل و فقهای بزرگ مذهب بوده اند.(1) و به نُدرت چنین انتسابی در مذهب پیدا می شود. و تو اگر خداوند متعال توفیقت داد راه آنها را ادامه بده و در سِلک و لباس مقدّس آنان قرار بگیر و مذهب آنها را داشته باش که همان مذهب اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است. پس سعی کن در تحصیل علوم دینی و بحث های حوزوی، و اشتغال پیدا کن در حوزه های علمیه به درس و بحث و بدان که هیچ گنجی مفیدتر از علم نیست.

ص: 59


1- 1. شرح حال آنان را در کتاب «قبیله عالمان دین» به زبان پارسی نگاشته ام. همان گونه که تو از طریق مادران نیز به تعدادی از بزرگانِ علماء می رسی، از آن جمله علّامه محمّدباقر مجلسی و شیخ جعفر کاشف الغطاء و سیّد صدرالدّین صدر بزرگ (جد خاندان صدر) و سیّد محمّدباقر حجة الإسلام شفتی و آخوند ملا محمّدباقر فشارکی و آیتین حجتین حاج شیخ جمال الدّین و برادرش حاج شیخ محمّد اسماعیل نجفی اصفهانی و سیّد محمّد (که از او به زنده کننده آثار پیشینیان یاد شده است) و فقیه بزرگ سیّد محمّدهاشم که هر دو فرزندان سیّد زین العابدین موسوی خوانساری (پدر صاحب روضات) هستند، و شخص تو از طریق مادر به آخوند شیخ محمّدحسین مظاهری کرونی مدفون در تکیه بروجردی و یاد شده در کتاب «بوستان فضیلت» /204 می رسی، قدّس اللّه اسرارهم. و چه زیبا به زبان فارسی نظامی سروده است: چون شیر به خود سپه شکن باش فرزند خصال خویشتن باش جایی که بزرگ بایدت بود فرزندیِ کس نداردت سود و همچنین سروده اند: به راستی جوانمرد کسی است که بگوید من چنین هستم/ نه آنکه بگوید پدرم چنین بود.

العلم الکنز

بل إنّه أفضل الکنوز و أجملها، خفیف المحمل عظیم الجدوی، فی الملإ جمالٌ و فی الوحدة اُنس ٌ،(1) و علم لاینفع ککنز لاینفق منه(2). و فی روایة اُخری: علمٌ لایُعْمَلُ به ککنز لاینفق منه(3)، و فی روایة ثالثة: العلم کنزٌ.(4)

فابدأ بالمقدمات من الصرف و النحو و المعانی و البیان و البدیع و المنطق و الکلام و العقائد الحقّة الجعفریة، ثم بالسطوح الفقهیة و الاُصولیة نحو: شرح اللمعة للشهیدین (متنا و شرحا) و المعالم و اُصول الفقه للمرحوم المظفر و فرائد الأصول (الرسائل) و المکاسب للشیخ الأعظم الأنصاری قدس سره و الکفایة للمحقق الآخوند الخراسانی قدس سره .

کیفیة دراسة العلوم الحوزویة

و اعلم أنّ هذه الثلاثة الأخیرة لیست لها النهایة. ثم احضر البحوث العالیة فی الفقه و الاُصول - الخارج- عند الفقهاء العظام و مراجع الاُمة؛ و فی هذه الفترة اشتغل بتحصیل علم الرجال فإنّه و علم الاُصول هما رِجْلا الفقیه و لایمکن الاستنباط إلّا مع إعمالهما اجتهادا. فلیکن حضورک فی بحوث الخارج لایقل عن خمسة عشر عاما و کذلک شارک دورتین کاملتین فی اُصول الفقه و اقرأ کتبا فقهیة بعضها فی العبادات و بعضها فی المعاملات بالمعنی الأعم أو الأخص(5) و بعضها فی

ص: 60


1- 1. شرح نهج البلاغة 20/339 لابن أبی الحدید فی الحکم المنسوبة إلی أمیر المؤمنین علیه السلام .
2- 2. الأثنا عشریة فی المواعظ العددیة /17، الطبعة عام 1384 ش، عن النبی صلی الله علیه و آله .
3- 3. نبذة من کتاب جواهر الکلام/ 457 ح129 للآمدی المطبوعة ضمن مجلة تراثنا، العددان 91 و 92.
4- 4. کشف الغمة 3/490.
5- 5. فی هذا المجال یمکنک الرجوع إلی کتابی الآراء الفقهیة، المطبوعة.

بلکه علم برترین گنجها و زیباترین آنهاست. حمل آن آسان و فایده آن بسیار است. در میان مردم باعث آبرو و در تنهایی باعث اُنس است، و علمی که نافع نباشد مثل گنجی است که از آن انفاق نشود و بهره برداری نکنند. و در روایت دیگری آمده است که علمی که به آن عمل نشود مانند گنجی است که از آن استفاده نشود؛ و در روایت سومی وارد شده است: دانش گنج است.

لذا برای موفقیّت در تحصیل علوم دین ابتدا از مقدمّات شروع کن که عبارت است از: صرف و نحو و پس از آن به علومِ معانی و بیان و بدیع و منطق و کلام و عقاید حقّه مذهب جعفری علیه السلام اشتغال داشته باش و پس از آن به تحصیل سطوح فقه و اصول مثل کتاب شرح لمعه دو شهید بزرگوار (که متن لمعه از شهید اوّل و شرح آن از شهید ثانی است) بپرداز و کتاب معالم و اصول فقه مرحوم مظفّر و فرائد الاصول (رسائل) و مکاسب شیخ اعظم انصاری و کفایه محقّق آخوند خراسانی قدس سرهم را بخوان.

و بدان این سه کتاب آخر که ذکر شد از نظر معنا و محتوا بی انتها هستند. و درنهایت بحث های عالی خارج فقه و اصول را در محضر فقهای بزرگ و مراجع تقلید یاد بگیر. در این مرحله به تحصیل علم رجال نیز مشغول باش؛ چرا که علم رجال و علم اصول برای فقیه همانند دو پا در استنباط احکام شرعی است و کسی نمی تواند احکام شرعیه را استنباط کند مگر این که در این دو علم به درجه اجتهاد رسیده باشد. پس حضور تو در بحث های درس خارج حدّاقل باید پانزده سال باشد. لذا دو دوره کامل در اصول فقه شرکت کن و کتابهایی را نیز در فقه باید طی کنی که بعضی از آنها در عبادات است و بعضی در معاملات به معنی اعم یا به معنای اخصّ و برخی هم در موضوع پنج کتاب آخر دوره فقهیه است که اصطلاحاً آن را

ص: 61

السیاسات.

و فی هذه الفترة فاسع فی أخذ الإجازة الروائیة من مراجع الطائفة و فقهائنا العظام لأجل اتصال السند بأئمة الهداة المعصومین علیهم السلام .

الکنوز التی أنت تملکها

اشاره

ولیکن حضورک فی البحث و الدرس حضور تفهّم و تعمّق و تعلّم، و قبل کلّ درسٍ علیک بمطالعته ثم الحضور فی الدرس ثم المطالعة بعد الدرس ثم المباحثة و إن تمکنت فعلیک بتدریسه و کتابته.

و إیّاک و الغیاب عن حلقة الدرس؛ لأنّ الدرس کحبات التسبیح و الغیاب بمنزلة انقطاع خیطه فتنفلت و تنتثر الحبات و الدرر.

و أنت إذا سعیت کلّ سعیک بعد عشرین سنة أو خمسة و عشرین عاما تصل بإذن اللّه تعالی و مشیئته إلی مرتبة الاجتهاد. فإذا وصلت إلیه فاحذر من مقام الإفتاء و لاتجعل رقبتک تحت أقدام الناس، و اعلم أنّ الخیر بید اللّه تعالی، و ما هو مقسوم لک فی قضائه و قدره یصل إلیک إن شاء اللّه تعالی.

و اترک هذه المرتبة لغیرک مادام هو موجودا. لأنّ حسابه فی الآخرة صعبٌ و وقوفک أمام اللّه یطول، و العزّة فی الدنیا و الآخرة بیداللّه تعالی و هی للّه و لرسوله و للمؤمنین.

ولکن لاتترک فی عمرک التدریس و التألیف و التحقیق و الکتابة و الطباعة لأنّها عملنا و شغلنا و فعلنا و عمل آبائنا الکرام الأبرار و شغلهم و فعلهم.

و اعلم الآن أنت مالکٌ لعدّة من الکنوز إن شاء اللّه تعالی:

ص: 62

سیاسات می نامند.

و در این مرحله از تحصیل علم تلاش کن از مراجع طائفه امامیّه و فقهایِ عظام ما، به خاطرِ اتّصال سند به ائمه معصومین علیهم السلام اجازه روایت بگیری.

و حضور تو در درس و بحث از روی دقّت و به قصد یادگیری و تعمّق باشد. همچنین قبل از حضور در درس پیش مطالعه کن و بعد از درس هم باز مطالعه و پس از آن مباحثه کن. و اگر توانستی بر تو باد به تدریس درس های گذشته و نوشتن آنها.

مبادا در جلسات درس و بحث غیبت داشته باشی؛ چراکه درس مثل دانه های تسبیح است و غیبت در درس مثل پاره شدن نخ تسبیح است که باعث می شود تمام دانه ها از هم جدا و پراکنده شوند.

و چنان چه در تحصیل علوم دینی نهایت سعی و تلاش خود را بکنی، بعد از بیست سال یا بیست و پنج سال به اذن و خواست خداوند متعال به درجه اجتهاد خواهی رسید. پس اگر به این موقعیّت نائل شدی، بپرهیز از فتوا دادن و گردن خود را در زیر پاهای مردم قرار مده (مسئولیّت دیگران را به عهده خودت نگیر) و بدان که خیر دستِ خداوند متعال است و آن چه در قضا و قدر الهی برای تو در نظر گرفته شده است به تو می رسد ان شاءاللّه تعالی. و این مسئولیت (فتوا دادن) را ترک کن و واگذار به دیگران، تا مادامی که افرادی هستند که این مسئولیت را بر عهده گیرند. چون در عالم آخرت محاسبه آن مشکل است و باعث طولانی شدن ایستادن تو در مقابل خدا به جهت محاسبه آن می شود و عزّت در دنیا و آخرت در دست خدا و از آنِ خدا و رسول خدا و مؤمنین است.

در طول عمرت تدریس، تألیف و تحقیق و نوشتن و چاپ کُتب را ترک نکن؛ به خاطر این که شغل و کار ما و پدران بزرگوار و نیکوکار ما همین بوده و هست.

و بدان که اکنون تو به خواست خداوند مالک گنجهایی هستی:

ص: 63

منها: حیاتک و عمرک.

و منها: صحتک و سلامتک و عافیتک.

و منها: موهبتک و غیرها من قواک.

الإیمان بالله تعالی و بنبیه صلی الله علیه و آله و بوصیه علیه السلام و الأئمة من ولده علیهم السلام

و منها: إیمانک و اعتقادک باللّه تعالی و بنبیّه محمد رسول اللّه صلی الله علیه و آله و بوصیّه علی ابن أبی طالب علیه السلام و أحد عشر من اُولاده المعصومین علیهم السلام الذین مرّ ذکرهم فی هذه الرسالة.

الطاعة لله تعالی

و منها: طاعتک للّه تعالی، لأنّه قال الرضا علیه السلام : من کان منّا لم یطع اللّه عزوجلّ فلیس منّا، و أنت إذا أطعت اللّه عزوجل فأنت منّا أهل البیت.(1)

الصلاة

و منها: صلواتک من الفرائض و النوافل الرواتب و غیرها؛ لأنّه ورد فی الحدیث: الصلاة کنز من کنوز الجنة(2)، قال فی مجمع البحرین: «أی: أجرها مدّخَرٌ لفاعلها و المتصف بها کما یدّخر الکنز الذی هو أنفس أموالکم».(3)

التوکل علی الله

و منها: توکلک علی اللّه تعالی؛ فإنّه یعطیک القوة و القدرة للإتیان بالأعمال الصعبة المشکلة کما قال الإمام الجواد علیه السلام : الثقة باللّه ثمن لکلِّ غالٍ و سُلَّمٌ إلی کلّ عالٍ.(4)

ص: 64


1- 1. عیون اخبار الرضا علیه السلام 2/232، ح1.
2- 2. مجمع البحرین /318 من الطبع الحجری - 4/75 من طبع الحروفی.
3- 3. المصدر نفسه.
4- 4. أعلام الدین /309 و نقل عنه فی بحارالأنوار 75/364.

از جمله آنها: زندگی و عمر تو.

و سلامتی و عافیت تو.

و استعدادت و دیگر نیروهایی که در اختیار توست

و ایمان و اعتقادی که به خداوند متعال داری و عقیده ای که به پیامبرش حضرت محمّد رسول خدا صلی الله علیه و آله و جانشین او حضرت علیّ ابن ابی طالب علیه السلام و یازده نفر از اولاد معصومش علیهم السلام داری که قبلاً در این رساله از آنها یاد شد.

و از دیگر گنجها: اطاعت تو از خداوند متعال است که امام رضا علیه السلام می فرماید: کسی که ادعا کند از ما اهل بیت است و از خداوند اطاعت نکند، در حقیقت از ما نیست؛ و تو هر زمانی که از خداوند عزّوجلّ اطاعت کردی از ما اهل بیت می باشی.

و از دیگر گنجها: نمازهای شبانه روزی واجب و مستحب و غیر آنهاست؛ زیرا در حدیثی چنین وارد شده است که نماز گنجی از گنجهای بهشت است. در توضیح این حدیث در کتاب مجمع البحرین چنین آمده است: «یعنی پاداش نماز برای انجام دهنده آن و کسی که آن را برپا دارد ذخیره شده است؛ همان گونه که گنج که از گرانبهاترین اموال شماست اندوخته می گردد».

و از دیگر گنجهایی که در اختیار تو می باشد: توکّل به خداوند متعال است و این که خدا به تو نیرو عطا فرموده تا کارهای سخت و مشکل را انجام دهی؛ همان طوری که امامِ جواد علیه السلام می فرماید: اطمینان به خداوند بهای هر چیز گرانبها و نردبان رسیدن به هر مقام بالایی است.

ص: 65

أشعار أبی المجد فی التوکل

و قد قال جدنا العلاّمة أبی المجد قدس سره أبیاتا فی هذا المجال أحبّ أن أذکرها لک:

بنیّ اسمع إلی قولی *** تکن منّی علی خُبْرِ

حلبتُ الدّهر شطرَیْه *** فَمِنْ عُسْرٍ و مِنْ یُسْرِ

و ذُقتُ الدّهر طَعمَیه *** فَمِن حُلو و من مُرِّ

وَ عُمِّرتُ و ذَرَّفتُ *** علی الخمسینَ من عُمری

فکم نائبةٍ نابَت *** فما ضاقَ بها صَدری

و حاشا أن یَضیقَ الصد *** رُمنّی و معی صبری

إذا مشکلةٌ عَنَّتْ *** و أعیی حَملُها فکری

توکلّتُ علی اللّ *** هِ و فَوَّضتُ له أمری

کَبُزّ فی ید التّاج_ *** ر بین الطّیِّ و النّشرِ

لِعِلْمی أن مَنْ أبْ *** دَعَ خَلقی کاشفٌ ضرّی

فَکَم مِنْ فَرجٍ عنها *** أتی مِنْ حَیثُ لا أدْرِی(1)

حبک لأمیرالمؤمنین علیه السلام

و منها: حبّک لأمیرالمؤمنین علیه السلام یکون کنز اللّه لک؛ لأنّه روی القاضی نعمان المصری مرفوعة عن جابر بن عبداللّه أبی إسحاق عن بصیرة بن مریم قال: قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله لعلی علیه السلام : یا علی أنت أخی و وصیی و خلیفتی من بعدی و أبو ولدی تُقاتل علی سنّتی و تقضی دینی و یُنجِز عِداتی. من أحبّک فی حیاتک فهو کنز اللّه له، و من أحبّک بعد موتک ختم اللّه(2) له بالأمن و الأمان و من مات و هو یحبک فقد

ص: 66


1- 1. دیوان أبی المجد /85.
2- 2. ختم اللّه له، أی: صانه و منحه الأمن و الأمان.

و جدّ علّامه ما مرحوم أبی المجد در این باره اشعاری دارد که دوست دارم برای تو آنها را ذکر کنم. ترجمه اشعار این است:

پسرم، به گفتار من گوش فرا ده که در این صورت ترا از روی آگاهی باخبر می کنم.

من هر دو روی سکّه روزگار را دیده ام: هم سختی هایش را و هم آسانی هایش را دیده ام.

و طعم شیرینی ها و تلخی هایش را چشیده ام و در طول پنجاه سال که از عمرم گذشته است.

چه بسا سختی ها و مصائبی که بر من وارد شد ولی به خاطر آنها دلتنگ نشدم.

و تا زمانی که نعمت صبر را دارم هرگز سینه ام از سختی ها تنگ نمی شود.

و چه بسیار مشکلاتی که بر من وارد می شد و در حلّ آن فکر من مشکل گشا نبود.

و به خدا توکل می نمودم و کارم را به او واگذار می کردم.

مثل تاجری که طاقه ای از پارچه در دست اوست و به راحتی آن را باز می کند و می پیچد (کارم را به خدا واگذار می کردم).

چرا که می دانستم آن خدایی که مرا در ابتدا آفرید مشکلات و سختی های مرا برطرف می کند.

چه بسیار اتّفاق افتاد که گشایش کارهای مهمّ من از راه هایی انجام می گرفت که من هیچ اطلاعی از آن نداشتم.

و از دیگر گنجها: این است که دوستدار حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام باشی که در این صورت این دوستی گنجِ خداوند برای توست؛ به خاطر این که قاضی نُعمان مصری در حدیث مرفوعه ای از جابر بن عبداللّه ابو اسحاق از بصیرة بن مریم چنین روایت کرده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت علی علیه السلام فرمود: ای علی، تو برادر من و وصیّ من و جانشین من بعد از من و پدر فرزندان من هستی و به خاطر دفاع از سنّت من جنگ می کنی و قرض مرا ادا می نمایی و به وعده های من وفا می کنی. کسی که دوستدار تو در زمان حیاتت باشد، این دوستی گنجِ خدا برای اوست؛ و هر کس بعد از مرگِ تو دوستدارِ تو باشد، خداوند سرنوشت او را قرین سلامت و امنیّت قرار می دهد؛ و کسی که با دوستی تو از دنیا برود،

ص: 67

نَحْبه بَریئا من الآثام. و من مات و هو یبغضک مات میتة جاهلیة و حوسِب بما عمل فی الإسلام.(1)

التوسل

و منها: توسلک بالأئمة المعصومین علیهم السلام ؛ فإنّه من أعظم طرق النجاة فی دنیاک و آخرتک.

الدعاء

و منها: دعاؤک لربّک الجلیل فی جمیع الأحوال و الأحیان و لکافّة الحوائج و الخلّات؛ ولْیَکن الأئمة المعصومون علیهم السلام وسائلک إلی ربّک و وسائطک بینک و بین ربّک و شفعائک بینه و بینک.

التهجد

و منها: تهجدک فی آناء اللیل و الناس نیام و مناجاتک لربّک فی الأسحار و اعلم أنّ «القصد إلی اللّه تعالی بالقلوب أبلغ من إتعاب الجوارح بالأعمال» کما عن الإمام أبی جعفر علیه السلام .(2)

التوبة

و منها: توبتک إلی اللّه تعالی و استغفارک إیّاه فی اللیل و النهار و جمیع الآنات من الذنوب و الخطایا و الآثام.

روی الکفعمی مرفوعا عن الصادق علیه السلام قال: من قال کلّ یومٍ أربعمائة مرّة مدّة شهرین متتابعین، رُزِقَ کنزا من علمٍ أو کنزا من مالٍ: أستغفراللّه الذی لا إله إلّا هو الرحمن الرحیم الحیّ القیوم، بدیع السموات و الأرض من جمیع ظلمی و جرمی و

ص: 68


1- 1. شرح الاخبار فی فضائل الأئمة الأطهار 1/113 ح35.
2- 2. الدرة الباهرة /55 و نقل عنه فی بحارالأنوار 75/364، کشف الغمة 3/525، و أورده الحلوانی فی نزهة الناظر /134 ح2.

براستی به عهد خود وفا کرده و در حالی که از گناهان خود پاک شده از دنیا رفته است. و کسی که با بغض تو بمیرد به مرگ جاهلیّت مرده است و طبق آنچه باید در اسلام به آن عمل می کرد به اعمال او رسیدگی می شود و مورد حسابرسی قرار می گیرد.

و از گنجهایی که در اختیار توست: توفیق توسّل به امامان معصوم علیهم السلام می باشد که از بزرگ ترین راه های نجات در دنیا و آخرت توست.

و از جمله گنجهایی که در دست توست: توفیق دعا به درگاه پروردگار جلیل و بزرگ در تمام حالات و زمان ها و برای همه حاجتها و کمبودهایت. و باید امامان معصوم علیهم السلام وسیله و واسطه بین تو و خدا و شفیع تو در نزد خدا باشند.

و از دیگر گنجها: توفیق تهجّد و راز و نیاز با خدا در دل شب است، آن هم در حالی که مردم در خوابند و نیز مناجات سحرگاهان و بدان که «توجّه به درگاه خدای متعال با دل، رساتر و مهم تر از به رنج انداختن اعضا و جوارح در اعمال سخت است»؛ چنان که این مطلب از امام باقر علیه السلام نقل شده است.

و از گنجهای دیگر: توفیق توبه به درگاه خداوند و طلب آمرزش از خدای متعال در شب و روز و در تمام لحظات زندگی از گناهان و خطاها و لغزش هاست.

شیخ کفعمی در حدیثی مرفوع از امام صادق علیه السلام نقل کرده که آن حضرت فرمودند: هرکس به مدّت دو ماه هر روز پی در پی چهارصد مرتبه این ذکر استغفار را بگوید، گنجی از علم و یا گنجی از مال روزی او می شود: «از خداوندی که معبودی جز او نیست و بخشنده و مهربان و زنده و پایدار است و پدید آورنده آسمان ها و زمین است آمرزش می خواهم برای تمام ستم ها و گناهان و

ص: 69

إسرافی علی نفسی و أتوب إلیه.(1)

قرأءة القرآن

و منها: قراءتک للقرآن الکریم؛ لأنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله قال: لایعذّب اللّه قلبا وعَی القرآن.(2)

الصدقة

و منها: تصدّقک علی الفقراء و أرباب الحاجة؛ کما قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : نِعْمَ الکنزُ الصدقةُ.(3)

الإنفاق

و منها: إنفاقک إلی مستحقیها؛ لأنّ اللّه تعالی مثّلها ب_ «حبةٍ أنبتت سبع سنابل فیکل سنبلة مائة حبّةٍ و اللّه یضاعف لمن یشاء و اللّه واسع علیم»(4)، و نقل أبوالفتوح الرازی روایة مفصلة فی ذیلها و ورد فیها: أخرج جبرئیل لک [أی لأمیرالمؤمنین علیه السلام بجهة إنفاقه دینارا علی المقداد بن الأسود] کنزا من کنوز الأرض، الحدیث.(5)

و ورد فی صحیحة صفوان بن یحیی عن أبی الحسن الرضا علیه السلام قال: دخل علیه مولی له فقال له: هل أنفقتَ الیوم شیئا؟ قال: لا و اللّه، فقال أبوالحسن علیه السلام : فمن أین یخلف اللّه علینا، أنفِق ولو درهما واحدا.(6)

الوالدة

و منها: والدتک و أنا أوصیک بها ثم أوصیک بها. فلیس لها بعد اللّه تعالی غیرک. فکن لها ولدا بارّا و لاتنس ما نقل اللّه تعالی عن عیسی علیه السلام و أمره به حیث قال:

ص: 70


1- 1. المصباح /63 و نقل عنه فی وسائل الشیعة 7/225 ح21، الباب 48 من أبواب الذکر.
2- 2. أمالی الشیخ الطوسی، المجلس الاول ح8/7 الرقم8.
3- 3. نبذة من کتاب جواهر الکلام/ 465 ح239 للآمدی المطبوعة ضمن مجلة تراثنا، العددین 91 و 92.
4- 4. سورة البقرة/261.
5- 5. راجع تفصیل الروایة فی تفسیره روض الجنان 4/(48-43).
6- 6. الکافی 4/44 و نقلت عنه فی موسوعة احادیث أهل البیت علیهم السلام 1/470 ح14.

زیاده روی در گناه که به ضرر خود انجام داده ام و به درگاه او توبه می کنم».

و از دیگر گنجها: قرائت قرآن کریم است؛ به خاطر این که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: خدا قلبی را که جایگاه قرآن باشد عذاب نخواهد کرد.

و از دیگر گنجها: صدقه دادن تو به فقیران و نیازمندان است چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: صدقه گنجی نیکوست.

و از دیگر گنجها: این است که به مستحقّان انفاق کنی؛ زیرا خداوند متعال انفاق را به دانه ای مثال زده است که وقتی در زمین کاشته شود هفت خوشه از آن یک دانه به عمل می آید که در هر خوشه ای صد دانه می باشد. و ابوالفتوح رازی روایتی طولانی را در ذیل این آیه آورده و در ضمن آن روایت این عبارت آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: جبرئیل برای تو به جهت اینکه یک دینار به مقداد بن اسود بخشیدی گنجی از گنجهای زمین را بیرون آورد.

و در صحیحه صفوان بن یحیی از امام رضا علیه السلام وارد شده است که صفوان می گوید: غلام آن حضرت نزد امام آمد. حضرت فرمود: آیا امروز چیزی را انفاق کرده ای؟ عرض کرد: نه به خدا. امام فرمود: پس از کجا خداوند برای ما جایگزین برساند؟! انفاق کن اگرچه به اندازه یک درهم باشد.

و از دیگر گنجهایی که در اختیار توست مادرت می باشد. و من تو را توصیه می کنم نسبت به او و مجدّدا تو را درباره او وصیّت و سفارش می کنم؛ چرا که او بعد از خدای متعال کسی غیر از تو را ندارد. پس برای او فرزند نیکوکاری باش و فراموش نکن آن چه را خداوند متعال از حضرت عیسی علیه السلام نقل نموده است: (که در گهواره و هنگام طفولیّت این جملات را بر زبان جاری کرد):

ص: 71

«و أوصانی بالصلاة و الزکاة مادمتُ حیّا * و برّا بوالدتی و لم یجعلنی جبارا شقیّا».(1)

و اعلم بأنّ رضائی فی رضاها و قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : رضا اللّه مع رضا الوالدین و سخط اللّه مع سخط الوالدین.(2)

و روی: أنّ امرأة أتت إلی النبی صلی الله علیه و آله فقالت: إنّ اُمّی بلغت عندی من الکبر حتّی ولّیتُ منها مثل الذی ولّتْه منّی، و کنتُ اُنظّفها ممّا ینظّف منه الصّبی، فهل بلغت یا رسول اللّه أداء ما کان لها؟ قال: لا، لأنّکِ ولیتِ منها مثل الذیذکرتِ و أنتِ تحبّین الراحة منها، و ولّتْ ذلک منکِ و هی تحبّ بقاءکِ.(3)

الإعتبار و ماء الوجه

و منها: اعتبارک و ماء وجهک.

الرزق علی الله تعالی

و منها: تکفّل خالقک بإعطاء رزقک؛ لأنّه تعالی یقول: «ما من دابة فی الأرض إلاّ علی اللّه رزقها»(4). «و کأیّن من دابّة لا تحمل رزقها اللّه یرزقها و إیّاکم و هو السمیع العلیم»(5).

القناعة

و منها: قناعتک فی کلِّ شی ءٍ؛ فإن القناعة کنزٌ لا یفنی.(6)

و عن أمیرالمؤمنین علیه السلام أنّه قال: ... و لاکنز أغنی من القناعة(7)، و عنه علیه السلام قال:

ص: 72


1- 1. سورة مریم /32 و 31.
2- 2. موسوعة أحادیث أهل البیت علیهم السلام 2/41، ح 10.
3- 3. التعریف بوجوب حق الوالدین /33 لأبی الفتوح الکراجکی.
4- 4. سورة هود /6.
5- 5. سورة العنکبوت/60.
6- 6. روضة الواعظین /456 و نقل عنه فی مستدرک الوسائل 15/226، ح12.
7- 7. نهج البلاغة، الحکمة 371.

(...و خدا مرا سفارش به نماز و زکات نمود تا زمانی که زنده ام و توصیه کرد که نسبت به مادرم نیکوکار باشم و مرا سرکش و بدبخت قرار نداد).

و بدان که رضایت و خشنودی من از تو در گرو رضایت و خشنودی اوست. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: رضایت خدا در رضایت پدر و مادر است و خشم خدا نیز با خشم پدر و مادر است.

روایت شده است که زنی به محضر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شرفیاب شد و عرض کرد: مادر من در اثر کهولت سنّ به جایی رسیده است که من او را سرپرستی و نگهداری می کنم مثل سرپرستی و نگهداری او از من در کودکیم و حتّی من او را تمیز می کنم مثل مادری که بچّه اش را تمیز می کند. آیا حقّ مادرم را با این زحمات ادا کرده ام یا نه؟ پیامبر فرمود: خیر، چون تو تمام این کارها را در حالی در حقّ او انجام می دهی که دوست داری از دست او راحت شوی (هرچه زودتر او از دنیا برود)؛ و مادر تو در کودکیِ تو این کارها را در حالی در حقّ تو انجام می داد که دوست داشت تو زنده بمانی.

و از دیگر گنجها که در نزد توست اعتبارت و در بین مردم و آبروی توست.

و از دیگر گنجها: این است که خدا روزیِ تو را به عهده گرفته است و به تو می رساند؛ چراکه فرموده است: (هیچ جنبده ای در روی زمین نیست مگر این که روزی او بر عهده خداست.) و در آیه دیگر می فرماید: (و بسا جنبنده ای که روزی خود را حمل نمی کند خداوند روزی او و شما را می دهد و اوست شنوای دانا).

و از دیگر گنجها: قناعت تو در همه چیز است؛ زیرا طبق فرمایش حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله : قناعت گنجی است که هرگز از بین نمی رود.

و از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است که آن حضرت فرمودند: ... و هیچ گنجی به اندازه قناعت انسان را بی نیاز نمی کند. و در روایت دیگری می فرمایند:

ص: 73

کفی بالقناعة مُلکا.(1)

و سُئل الإمام الرضا علیه السلام عن القناعة، فقال: القناعة تَجمَعُ إلی صیانة النفس و عزِّ القَدرِ، طَرْحَ مُؤُنِ الاستکثار و التَّعبُّدَ لأهل الدنیا. و لا یسلُک طریقَ القناعةِ إلّا رجلان: إمّا مُتَقَلِّل ٌ یریدُ أجرَ الآخرةِ، أو کریمٌ مُتَنَزَّةٌ عن لِئامِ الناسِ.(2)

الخلق الحسن

و منها: خُلقُک الحسن و أدبک حیال خلق اللّه تعالی. و قد ورد عن مولانا أمیرالمؤمنین علیه السلام : فی سعة الأخلاق کنوز الأرزاق.(3)

الصبر

و منها: صبرک فی دهرک؛ لأنّ الصبر کنز من کنوز الجنة کما قاله نبیک محمّد المصطفی صلی الله علیه و آله .(4)

الأیام

و منها: الأیام تهتک لک الأمر عن الأسرار الکامنة کما عن أبی جعفر الجواد علیه السلام .(5)

لا تظهر الشیء قبل أن یستحکم

و منها: إظهار الشیء قبل أن یستحکم مفسدةٌ له؛ کما عن أبی جعفر الجواد علیه السلام .(6)

لاتثق قبل الاختبار

و منها: من انقاد إلی الطمأنینة قبل الخبرة، فقد عرض نفسه للهلکة و العاقبة

ص: 74


1- 1. نهج البلاغة، الحکمة 229.
2- 2. نثر الدّر 1/361 لمنصور بن الحسین الآبی المتوفی 421 ق، تحقیق محمّدعلی قرنة، طبع مصر.
3- 3. بحارالأنوار 78/53.
4- 4. مسکّن الفواد /47 و نقل عنه فی مستدرک الوسائل 2/425، ح23.
5- 5. أعلام الدین /310 و نقل عنه فی بحارالأنوار 75/365.
6- 6. تحف العقول /457؛ المحاسن 2/603.

قناعت برای پادشاهی کافی است (همانند سلطنت و پادشاهی انسان را بی نیاز می کند).

از امام رضا علیه السلام درباره قناعت سؤال شد، حضرت فرمودند: قناعت برایِ انسان چهار فایده را جمع می کند: اولّ، پاک نگه داشتن نفس؛ دوّم، بالا بردن قدر و منزلتِ انسان؛ و سوّم، کنار گذاشتن زحمات و هزینه های زیادی؛ و چهارم، دوری جستن از اطاعت مردم دنیا. و دو نفر در واقع راه قناعت را پیش می گیرند: کسی که به مال کمِ دنیا بسنده می کند به خاطر این که به اجر اُخروی نائل شود و انسان کریمی که از انسان هایِ پست خود را دور نگه می دارد.

و از دیگر گنجها: اخلاق نیک و ادب تو نسبت به خلق خداست و از مولای ما حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام روایتی وارد شده است که فرموده اند: گنجهای روزی ها در گشاده رویی و خوش اخلاقی است.

و از دیگر گنجها: صبر تو در روزگارت می باشد؛ چرا که طبق گفتار پیامبرِ تو محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله صبر گنجی از گنجهای بهشت است.

و از دیگر گنجها: روزگار است که برای تو بعضی از اسرار و حقایق پنهان را آشکار می کند؛ و این سخن را امام جواد علیه السلام فرموده اند.

و از دیگر گنجها: این سخن است که: «اظهار کردن هر امری قبل از آن که قطعی گردد، از بین بردن آن کار است»؛ که از امام جواد علیه السلام نقل شده است.

و از دیگر گنجها: این حدیث است که: «کسی که به دیگران قبل از آزمودن آنها اعتماد کند، خود را در معرض هلاکت قرار داده و گرفتار عاقبت

ص: 75

المتعبة؛ کما عن أبی جعفر الجواد علیه السلام .(1)

الصمت

و منها: صمتک فی محالّها؛ لأنّ الصمت کنز وافر و زَیْن الحلیم و ستر الجاهل؛ کما قاله الإمام الصادق علیه السلام .(2)

الانتظار للصلاة

و منها: انتظارک للصلاة؛ بعد الصلاة؛ فإنّه کنز من کنوز الجنّة؛ کما قاله نبیّک خاتم الأنبیاء و المرسلین صلی الله علیه و آله .(3)

سورة الحمد

و منها: قراءتک سورة الحمد؛ فإنّها من کنز الجنة؛ کما عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله .(4)

آیة الکرسی

و منها: قراءتک آیة الکرسی؛ فإنّها من کنز تحت العرش کما قال أبو عبدالرحمن القاسم بن عبدالرحمن أخبره عن صُدَیّ أبی اُمامة الباهلی: أنّه سمع علیّ بن أبیطالب علیه السلام یقول: ما أری رجلاً أدرک عقله الإسلام و ولد فی الإسلام یبیت لیلةً سوادَها -قلت(5): و ما سوادها یا أبا اُمامةَ؟ قال: جمیعها- حتّی یقرأ هذه الآیة: «اللّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ» فقرأ الآیة إلی قوله: «العَلِیُّ الْعَظِیمُ»(6)؛ ثمّ قال: فلو تعلمون ما هی - أو قال: ما فیها- لما ترکتموها علی حالٍ، إنّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله أخبرنی قال: اُعطیتُ آیة الکرسی من کنزٍ تحت العرش و لم یُؤتَها نبیٌّ کان قبلی. قال علیّ علیه السلام : فما بتّ لیلةً قطُّ منذ سمعتُها من رسول اللّه صلی الله علیه و آله حتّی أقرأها.

ص: 76


1- 1. الدرة الباهرة /56 و نقل عنه فی بحارالأنوار 75/364.
2- 2. الفقیه 4/396، ح5843.
3- 3. التهذیب 2/237.
4- 4. بحارالأنوار 83/21 من طبع بیروت.
5- 5. القائل هو أبو عبدالرحمن القاسم بن عبدالرحمن، یسأل من أبی اُمامة.
6- 6. سورة البقرة 2/255.

پُر از رنج و سختی می شود».

و از دیگر گنجها: این است که ساکت باشی در جای خود؛ زیرا سکوت گنجی بزرگ و زینت انسان بردبار و باعث پوشش شخص نادان است؛ چنان که از امام صادق علیه السلام نقل شده است.

و از دیگر گنجها: این است که بعد از انجام هر نماز در انتظار نماز باشی، زیرا این حالت گنجی از گنجهای بهشت است؛ همان گونه که پیامبر تو که آخرین پیامبران است چنین مطلبی را فرموده اند.

و از دیگر گنجها: این است که سوره مبارکه حمد را بخوانی که این سوره از گنجهای بهشت است؛ که این حقیقت را نیز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرموده است.

و از دیگر گنجها: قرائت آیة الکرسی می باشد که این آیه از گنج زیر عرش الهی است؛ چنان که قاسم بن عبدالرّحمن از صُدَی أبی اُمامه باهِلی روایت نموده که از حضرت علیّ ابن ابی طالب علیه السلام شنیده حضرت فرمود: برای مردی که عقل او اسلام را درک کرده است و در اسلام متولّد شده است شایسته نمی بینم که سیاهی شب را بخوابد (قاسم گوید به أبی اُمامه گفتم؟ منظور از سیاهی شب چیست؟ گفت: همه شب) مگر اینکه این آیه را «اللّهُ لَآ إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ»تا «العَلِیُّ الْعَظِیمُ»بخواند. سپس فرمود: اگر بدانید که در این کار چه ارزشی است یا فرمود: چه اجر و پاداشی در این قرائت است هرگز آن را در هیچ حالی ترک نمی کردید. همانا پیامبر صلی الله علیه و آله به من خبر داد که آیة الکرسی گنجی از زیر عرش است که به من عطا شده است و به پیامبری قبل از من داده نشده است. پس حضرت علی علیه السلام فرمود: من از زمانی که این مطلب را از پیامبر شنیدم حتّی یک شب هم نخوابیدم مگر این که این آیه را خواندم.

ص: 77

ثمّ قال: یا أبا اُمامة، إنّی أقرأها ثلاثَ مرّات فی ثلاثة أحایینَ(1) من کلّ لیلةٍ. فقلت: و کیف تصنع فی قرائتک لها یابنَ عمّ محمّد صلی الله علیه و آله ؟ قال: أقرأها قبل الرکعتین بعد صلاة عشاء الآخرة. فواللّه ما ترکتها مذ سمعتُ هذا الخبرَ عن نبیّکم صلی الله علیه و آله حتّی أخبرتک به.(2)

آیتان من آخر سورة البقرة

و منها آيتان من خاتمة سورة البقرة لأنّ الصدوق روى بإسناده عن جابر بن عبدالله قال: قال رسول الله الله في حديث نقلاً من الله تعالى: واعطيتك لك ولأمتك كنزاً من كنوز عرشي فاتحة الكتاب و خاتمة سورة البقرة، الحديث(3).

و روى عن النبي صلی الله علیه و آله أنه قال : أوتيتُ خواتيم سورة البقرة من كنز تحت العرش لم يُؤْتَهُنَّ نبي قبلي(4).

و عن علقمة بن قيس عن عقبة بن عمرو قال: سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم قال: أنزل الله عزّوجلّ آيتين من كنوز العرش كتبهما الرحمن عزّوجلّ [بيده] (5)قبل أن يخلق الخلق بألفي سنة من قرأهما بعد العشاء الآخرة مرّتين أجزأتا عنه قيام الليل: آمن الرسول . إلى آخر السورة(6).

ص: 78


1- 1. جمع حین.
2- 2. أمالی الشیخ الطوسی، المجلس الثامن عشر ح19/ 508 الرقم 1112.
3- علل الشرایع /128 ح 3
4- جوامع الجامع 157/1؛ الكشاف 333/1.
5- الزيادة من تفسير منهج الصادقین 169/2.
6- الكشف والبيان المعروف بتفسير الثعلبي 303/2؛ منهج الصادقین 169/2.

بعد از آن فرمود: همانا من این آیه را سه مرتبه در سه زمان در هر شب می خوانم. من عرض کردم که ای پسرعموی پیامبر، درباره قرائت این آیه چگونه عمل می کنید؟ فرمودند: من آن را قبل از دو رکعت نافله عشا، بعد از نماز عشا (قبل از نافله عشا و بعد از نماز فریضه عشا) می خوانم. به خدا قسم از زمانی که این خبر را از پیامبر شما شنیدم هرگز آن را ترک نکردم تا به تو خبر دادم.

و از دیگر گنجها دو آیه آخر سوره بقره است چون شیخ صدوق به سند متصلش از جابر بن عبدالله از پیامبر صلی الله علیه و آله در حدیثی نقل میکند که خدای عزوجل به پیامبر صلی الله علیه و آله چنین فرمود: و به تو و به امت تو گنجی از گنجهای عرش خودم را عطا کردم و آن سوره حمد و دو آیه پایانی سوره بقره است.

و از رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین نقل شده است که فرمود: دو آیه آخر سوره بقره از گنج زیر عرش الهی به من داده شده و به هیچ پیامبری قبل از من چنین چیزی داده نشده است.

علقمة بن قیس از عقبة بن عمرو نقل میکند که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم، فرمود: «حق سبحانه این دو آیه را انزال فرمود از گنجهای بهشت و آن را به ید قدرت خود نوشته خداوند بخشنده پیش از آنکه خلق آسمان و زمین ،کند به دو هزار سال هر که بعد از نماز خفتن قرائت کند کفایت کند قیام شب او را، یعنی همچنان باشد که همه شب را احیا کرده باشد ب_ه

عبادت و طاعت». (1)

ص: 79


1- تفسير منهج الصادقین 169/2.

و عن علي علیه السلام خواتيم سورة البقرة من كنز تحت العرش. (1)

سورة القدر

و منها: قرائتک سورة القدر؛ لأنّها کنز القرآن؛ کما عن الإمام الصادق علیه السلام .(2)

سورة المؤمنین

و منها: روی عن النبی صلی الله علیه و آله أنّه قال: أوّلها [أی أوّل سورة المؤمنین] و آخرها من کنوز الجنة. مَنْ عَمِلَ بثلاث آیات مِن أوّلها واتّعظ بأربعٍ مِنْ آخرها، فقد نجا و أفلح.(3)

الصلاة علی محمد و آله

و منها: صلاتک علی محمّد صلی الله علیه و آله و آل محمّد علیهم السلام ؛ کما ورد فی صحیحة محمّد بن مسلم عن أحدهما علیهماالسلام قال: ما فی المیزان شیءٌ أثقلَ من الصلاة علی محمّد و آل محمّد، و إنّ الرجل لَتوضَع أعمالُه فی المیزان، فتمیل به فیخرج الصلاة علیه فیضعها فیمیزانه فیرجَّح [به].(4)

و روی معاویة بن عمّار عن جعفر بن محمّد علیه السلام قال: من صلّی علی محمّد و آله مأة مرّة، قضی اللّه له مأة حاجة.(5)

راجع فی هذا المجال موسوعتی الحدیثیّة 6/128 و جامع أحادیث الشیعة 19/536.

کلمة التوحید

و منها: کلمة التوحید؛ کما ورد فی معتبرة بل صحیحة مالک بن أعین عن أبی عبداللّه علیه السلام قال: من قال مأة مرّة: «لا إله إلّا اللّه الملک الحقّ المبین»، أعاذه اللّه

ص: 80


1- الکشاف 334/1
2- 3. المصباح للکفعمی /588 و نقل عنه فی مستدرک الوسائل 4/363، ح145.
3- 4. منهج الصادقین 6/203، أنوار التنزیل المعروف بتفسیر البیضاوی /290 من الطبع الحجری، التفسیر الکبیر للفخر الرازی 23/128 و فیه: «من کنوز العرش»، خواص الآیات /91 من الطبع الحجری لعمنا آیة اللّه الشیخ محمّدتقی آقاالنجفی الاصفهانی قدس سره .
4- 5. الکافی 2/494 ح15.
5- 1. کشف الغمة 3/165.

و از علی علیه السلام روایت است که فرمود : دو ایه اخر سورة بقره از گنج زیر عرش الهی است.

و از دیگر گنجها: تلاوت سوره مبارکه قدر است؛ چون این سوره به فرموده امام صادق علیه السلام گنج قرآن است.

و از دیگر گنجها: روایتی است از پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله نقل شده که فرموده است: اولِ سوره مؤمنون و آخر آن از گنجهای بهشت است. هرکه به سه آیه اوّل آن عمل کند و از چهار آیه آخر آن پند گیرد، نجات یابد و رستگار گردد.

و از دیگر گنجها: صلوات تو بر حضرت محمّد و خاندانش است؛ چنان که در صحیحه محمّد بن مسلم به نقل از یکی از آن دو بزرگوار (امام باقر و امام صادق علیهماالسلام ) آمده است که حضرت فرمود: در میزان هیچ چیزی از صلوات بر حضرت محمّد و آل محمّد سنگین تر نیست. و همانا اعمال مردی را در میزان قرار می دهند و نزدیک است که طرفِ کفّه اعمال صالحه سبک شود که ثواب صلوات، اعمال صالحه را سنگین می کند و برتری می بخشد.

و معاویة بن عمّار از امام جعفر صادق علیه السلام روایت نموده که حضرت فرمود: کسی که صد مرتبه بر حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و آل محمّد علیهم السلام

صلوات بفرستد، خداوند صد حاجت او را برآورده می کند.

در این باره (آثار و برکات صلوات) به کتاب دائرة المعارف حدیثی من ج6، ص128 و جامع احادیث شیعه ج19، ص536 مراجعه کن.

و از دیگر گنجها: کلمه توحید است؛ همان طوری که در حدیث معتبره بلکه صحیحه مالک بن أعین از امام صادق علیه السلام وارد شده است که حضرت فرمود: هرکس صد مرتبه بگوید: لا اِلهَ اِلَّا اللّه ُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبینُ، خداوند

ص: 81

العزیز الجبّار من الفقر، و أنس وحشة قبره، و استجلب الغنی، و استقرع باب الجنّة.(1)

و روی الإربلی نحوها فی کشف الغمة 3/169 و لأجل ثواب کلمة التوحید راجع أوّل کتاب ثواب الأعمال لشیخنا الصدوق قدس سره .

المعروف

و منها: معروفک إلی الغیر؛ فإنّه کنز من أفضل الکنوز فلا یزهدنّک فی المعروف کفرُ مَنْ کفره و لا جُحودُ مَن جحده کما عن أمیرالمؤمنین علیه السلام .(2) و کذا روی الآمدی عنه علیه السلام قال: المعروف کنزٌ.(3) و عنه علیه السلام : المعروف کنزٌ من أفضل الکنوز، و زرعٌ من أنمی الزروع، و حصنٌ من أحصن الحصون.(4)

محبة القلوب إلیک

و منها: محبة القلوب إلیک فإنّها أنفع الکنوز؛ کما عن أمیرالمؤمنین علیه السلام .(5)

إیاک و معاداة الرجال

و منها: إیّاک و معاداة الرجال؛ لانّ سیدی و مولای علی بن الحسین علیه السلام قال لابنه: یا بنیَّ، إیّاک و معاداةَ الرجال؛ فإنّه لن یَعْدِمَک مکرُ حلیم و مفاجَأةُ لئیم.(6)

العمل

و منها: عملک کما عن النبی صلی الله علیه و آله فی حدیث: العمل کنزٌ.(7)

و عن علی علیه السلام أنّه قال فی حدیث: ولْیَکُن أحبّ الکنوز إلیک و أوثقها عندک

ص: 82


1- 2. ثواب الأعمال /22.
2- 3. الجعفریات /235 و نقل عنه فی مستدرک الوسائل 4/363، ح145.
3- 4. الغرر و الدرر للآمدی، ح219.
4- 5. تمام نهج البلاغة، 5/244، تألیف السید صادق الموسوی الشیرازی.
5- 6. غررالحکم، ح335.
6- 7. نثرالدر 1/338؛ کشف الغمة 3/61.
7- 1. بحارالأنوار 74/183، ح28.

عزیز جبّار او را از فقر در پناه خود قرار می دهد و با او در وحشتِ قبر اُنس می گیرد و وی را بی نیازش می کند و با این کار درِ بهشت را کوبیده است.

و إربلی شبیه همین حدیث را در کشف الغمّة ج3، ص169 روایت نموده است؛ و برای ثواب کلمه توحید به اوّلِ کتاب ثواب الأعمال شیخ صدوق قدس سره مراجعه کن.

و از دیگر گنجها: رساندن خیر و نیکی به دیگران است که از بهترین گنجها به شمار می آید و از انجام خیر و نیکی در حقّ دیگران دریغ نکن. پس مبادا خیر رساندن به دیگران را به جهت ناسپاسی کسی که به او خیر رسانده ای کم کنی، یا به خاطر آنکه آن فرد ناسپاس خیر و خوبی رساندن تو را انکار کرده است؛ و این سخن از امیرالمؤمنین علیه السلام است. و همین طور آمُدی از ایشان علیه السلام روایت نموده است که فرمودند: «انجام کارهای نیک گنج است». و از او علیه السلام روایت شده است که فرمود: «انجام کار شایسته و خیر رساندن به دیگران از بهترین گنجهاست و از زراعتهایی است که بیشترین نتیجه را در پی دارد و دژ محکمی است که از محکمترین دژها شمرده می شود».

و از دیگر گنجها: محبّت تو در دل مردم است؛ و در کلام امیر المؤمنین علیه السلام این گنج از سودمندترین گنجها شمرده شده است.

و از دیگر گنجها: پرهیز از دشمنی کردن با مردم است؛ زیرا آقا و مولا و پیشوای من علی بن الحسین علیه السلام به فرزندشان فرمودند: ای فرزندم، بپرهیز از دشمنی با مردم چون برای تو جز حیله دراز مدت انسان بردبار و برخورد سریع انسان پست چیزی را به دنبال ندارد.

و از دیگر گنجها: کِردار توست؛ همان طوری که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حدیثی فرمودند: عمل انسان گنج است.

و از علی علیه السلام نقل شده است که آن حضرت فرمودند: دوست داشتنی ترین گنجها در نزد تو

ص: 83

نفعا و عائدةً الاستکثارُ مِن صالح الأعمال و اعتقاد صالح الآثار.(1)

و قال علیه السلام : من کنوز البرّ إخفاء العمل و الصبر علی الرّزایا و کتمان المصائب.(2)

التقوی

و منها: تقواک کما عن أمیرالمؤمنین علیه السلام أنّه قال: فإنّ التقوی أفضلُ کنزٍ و أحرزُ حرزٍ و أعزُ عزٍّ.(3)

الصلاة فی أول یوم من رجب

و منها: صلاتک فی أوّل یوم من رجب عَشْر رکعات تقرأ فی کلِّ رکعة فاتحةَ الکتاب مرّةً و قل هو اللّه أحد ثلاثَ مرّات؛ فإنّها من غرائب الکنز کما روی عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله .(4)

دعاء لأبی عبدالله علیه السلام

و منها: دعاؤک بما ورد عن أبی عبداللّه علیه السلام ؛ فإنّه کنزٌ هو خیرٌ من الدنیا و ما فیها و هو سرٌّ مِن سرّ رسول اللّه صلی الله علیه و آله . فاحتفظ به و لاتعلّمه إلاّ لمن تثق به. و إنّه دعاءٌ لایَسألُ اللّه عزوجل شیئا إلّا أعطاه قائله.(5)

الجوشن الکبیر

و منها: دعاؤک اللّه تعالی بدعاء الجوشن الکبیر المعروف؛ فإنّه کنز من کنوز اللّه تعالی کما عن الإمام الحسین الشهید علیه السلام .(6)

کلمات من کنوز العرش

و منها: إن تُردْ کلماتٍ من کنوز العرش، فاقرأ الدعاء الذی نزل به جبرئیل علیه السلام من السماء ضاحکا مستبشرا، و هَدِیّةً من اللّه تعالی إلی رسوله صلی الله علیه و آله .(7)

ص: 84


1- 2. دعائم الإسلام 1/345 و نقل عنه فی مستدرک الوسائل 13/145.
2- 3. عیون أخبار الرضا علیه السلام 2/38، ح105، صحیفة الإمام الرضا علیه السلام /66، ح119.
3- 4. بحارالأنوار 74/374، ح36.
4- 5. إقبال الأعمال /637.
5- 6. راجع بحارالأنوار 92/204، ح38.
6- 7. بحارالأنوار 91/402.
7- 1. بحارالأنوار 92/198، ح32.

و با اعتمادترین آنها از نظر نفع و سودمندی این است که هرچه بیشتر کارهای شایسته را انجام دهی و به آثار و برکات باارزش چنین اعمالی اعتقاد داشته باشی.

و در حدیث دیگری فرمودند: از گنجهای نیکی پنهان انجام دادن کارهای خیر و بردباری در سختی ها و پنهان نمودن مصیبت ها می باشد.

و از دیگر گنجها: این است که تقوای الهی را پیشه خودسازی؛ همان طوری که از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل شده است: تقوی برترین گنج و بهترین حرز و عزیزترین عزّت است.

و از دیگر گنجها: نمازی است که در اوّلین روز ماه رجب آن را انجام می دهی و آن ده رکعت می باشد: در هر رکعت یک بار سوره حمد و سه بار سوره توحید را می خوانی که از عجیب ترین گنجهاست؛ همان طور که پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است.

و از دیگر گنجها: دعایی است که از امام صادق علیه السلام نقل شده؛ و به راستی آن گنجی است بهتر از دنیا و آن چه در دنیاست. و رازی از رازهای رسول اللّه صلی الله علیه و آله است. پس این دعا را نگهداری کن و جز به کسی که به او اعتماد داری یاد نده. و این دعایی است که به وسیله آن خواننده دعا از خداوند عزّوجلّ هرچه بخواهد به او عطا می کند.

و از دیگر گنجها: این است که با دعای جوشن کبیر به درگاه خداوند متعال مناجات کنی؛ و این دعا همان گونه که امام حسین علیه السلام فرموده اند از گنجهای خداوند متعال است.

و از دیگر گنجها: اگر خواستی به کلماتی از گنجهای عرشی دست یابی، دعایی را بخوان که جبرئیل خندان و با بشارت برای پیامبر صلی الله علیه و آله آورد و آن کلمات و دعا را به عنوان هدیه از جانب خداوند متعال به پیامبرش صلی الله علیه و آله رساند.**

ص: 85

الوسائل إلی المسائل

و منها: ما ذکره ابن طاوس قال: بإسنادنا إلی أبی جعفر بن بابویه رحمه الله عن ابراهیم بن محمد بن الحارث النوفلی قال: حدثنی أبی و کان خادما لمحمد بن علی بن موسی الجواد علیه السلام لمّا زوّج المأمون أبا جعفر محمّد بن علی بن موسی الرضا علیه السلام ابنته کتب إلیه إنّ لکل زوجة صداقا من مال زوجها و قد جعل اللّه أموالنا فی الآخرة مؤجلة مذخورة هناک کما جعل أموالکم معجلة فی الدنیا و کنزها ههنا و قد أمهرت ابنتک الوسائل إلی المسائل و هی مناجات دفعها إلیَّ أبی قال: دفعها إلیّ أبی جعفر علیه السلام قال: دفعها إلیّ محمد أبی قال دفعها إلیّ علی بن الحسین علیه السلام أبی قال: دفعها إلیّ الحسین أبی قال: دفعها إلیّ الحسن علیه السلام أخی قال: دفعها إلیّ أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب علیه السلام قال: دفعها إلیّ رسول اللّه قال: دفعها إلّی جبرئیل علیه السلام قال: یا محمد ربّ العزة یقرئک السلام و یقول لک: هذه مفاتیح کنوز الدنیا و الآخرة فاجعلها وسائلک إلی مسائلک تصل إلی بغیتک فتنجح فی طلبتک فلا تؤثرها فی حوائج الدنیا فتبخس بها الحظ من آخرتک و هی عشر وسائل إلی عشرة مسائل تطرق بها أبواب الرغبات فتفتح و تطلب بها الحاجات فتنجح و هذه نسختها ثمّ ذکر الأدعیة...(1)

و أنت تجد نصوص الأدعیة فی کتاب الباقیات الصالحات للمحدث الجلیل الشیخ عباس القمی رحمه الله المطبوعة بهامش مفاتیح الجنان فراجعها.

ص: 86


1- 2. مهج الدعوات، /309 طبع بیروت، و نقل عنه فی بحارالأنوار، 50/73.

و از دیگر گنجها: سیّد بن طاووس رحمه الله گوید: با سندهای ما به ابوجعفر بن بابویه از ابراهیم بن محمد بن حارث نوفلی نقل شده است که گفت: پدرم از خدمتگزاران امام محمد جواد بود مرا حدیث کرد وقتی مأمون دخترش را به ازدواج ایشان درآورد حضرت برای او چنین نوشت: برای هر زنی مهری از شوهرش می باشد و حق تعالی اموال ما را در آخرت ذخیره نموده است همچنان که اموال شما را در دنیا به شما داده و من مهریّه دختر ترا دعاهایی قرار می دهم که وسائل برای رسیدن به خواسته ها و حاجتها است و آن ادعیه و مناجاتی است که پدرم به من داده و به او از پدرش موسی بن جعفر علیه السلام و به آن حضرت هم از طریق پدرش امام جعفر صادق علیه السلام و به او هم از پدرش امام محمد باقر علیه السلام و به او هم از پدرش امام علی بن حسین علیه السلام رسیده و او هم از پدرش امام حسین علیه السلام و او نیز از برادرش امام حسن علیه السلام و آن بزرگوار هم از پدرش امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام و او هم از رسول خدا صلی الله علیه و آله و رسول خدا هم از جبرییل دریافت نموده است و جبرییل به پیامبر گفت: یا محمد! پروردگار عزیز ترا سلام می رساند و می فرماید این کلیدهای گنجهای دنیا و آخرت است آنرا وسیله خود برای درخواستهایت قرار بده تا به مراد خود برسی و این دعاها را برای رسیدن به نیازهای دنیوی قرار نده که از بهره آخرت تو کم می شود، و آن دعاها ده وسیله است که بواسطه آنها درهای امور شگفت آور باز می شود و به سبب آنها تو به حاجات خود می رسی و این است نسخه آن دعاها:... .

و متن این دعاها را در کتاب باقیات الصالحات محدث بزرگوار مرحوم آقای حاج شیخ عباس قمی رحمه الله ، چاپ شده در حاشیه مفاتیح الجنان می یابی، پس به آن کتاب شریف مراجعه کن.

ص: 87

الکنز فی الروایات یطلق علی أشیاء و امور

اشاره

و اعلم یا بنی، إنّ الکنز قد یطلق فی الروایات علی أشیاء و اُمور:

کان تحته کنز لهما

منها: ما ورد فی خبر علی بن أسباط قال: سمعت أباالحسن الرضا علیه السلام یقول: کان فی الکنز الذی قال اللّه عزوجل: «و کان تحتَه کنزٌ لهما»(1) کان فیه: «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم». عجبتُ لِمن أیقن بالموت کیف یفرح و عجبتُ لمن أیقن بالقَدَر کیف یحزَن و عجبت لمن رأی الدنیا و تقلّبها بأهلها کیف یرکن إلیها؟! و ینبغی لمن عَقَل عن اللّه أن لا یتّهم اللّه فی قضائه و لا یستبطئه فی رزقه. فقلتُ: جُعلت فِداک! أرید أن أکتبه. قال: فضرب و اللّه یدَه إلی الدواة لیضعها بین یدی فتناولت یده فقبّلتها و أخذتُ الدواة فکتبته.(2)

و روی نحوها الشیخ بسنده المعتبر فیالتهذیب 9/276 و نقل عنه فی وسائل الشیعة 26/99، ح9.

لا حول و لا قوة إلا بالله

و منها: ما ورد عن أبی عبداللّه علیه السلام عن أبیه علیه السلام عن آبائه علیهم السلام قال: قال رسول اللّه صلی الله علیه و آله : من تظاهرت علیه النعم فَلْیَقُل: «الحمدللّه رب العالمین»، و من ألحّ علیه الفقر فلیُکثِرْ مِن قول: «لاحول و لاقوة إلّا باللّه العلیّ العظیم». فإنّه کنز من کنوز الجنة و فیه شفاء من اثنین و سبعین داءً أدناهم الهمّ.(3)

و منها: ما رواها البرقی بإسناده عن الحسن البصری قال: کنت مع أبی جعفر علیه السلام بمنی و قدمات رجل من قریش. فقال: یا أباسعید، قُمْ بنا إلی جنازته. فلمّا

ص: 88


1- 1. سورة الکهف /82.
2- 2. الکافی 2/59، ح9.
3- 3. وسائل الشیعة 7/175، ح7.

و بدان پسرم، که گنج در روایات به اموری اطلاق شده است:

از جمله آنها: طبق آن چه در خبر علیّ بن اسباط آمده آن است که وی می گوید از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود: در داخل گنجی که خداوند عزّوجلّ می فرماید: «و در زیر آن دیوار گنجی برای آن دو کودک یتیم بود»، چنین نوشته شده بود: به نام خداوند بخشنده مهربان. در شگفتم از کسی که یقین به مرگ دارد چگونه شادمان است، و تعجّب می کنم از کسی که قضا و قدر الهی را باور کرده است چرا غمناک می شود، و در تعجّبم از کسی که دنیا و دگرگونی آن را نسبت به اهلش می بیند چگونه به آن اعتماد می کند؟! و سزاوار است کسی که تقوای الهی دارد خدا را در تقدیر و روزی رسانیش متّهم نکند. علیّ بن اسباط گوید به امام عرض کردم: جانم فدای شما! می خواهم این مطلب را بنویسم. به خدا قسم حضرت با دست خود مُرکّب را برداشت تا آن را در مقابل من بگذارد، که من دستِ آن حضرت را گرفتم و بوسیدم و مرکّب را از دست حضرت گرفتم و این حدیث را نوشتم.

شبیه همین خبر را شیخ طوسی رحمه الله با سندِ معتبر خود در کتاب تهذیب، ج9، ص276 روایت کرده و در کتاب وسائل الشّیعة، ج26، ص99، حدیث9 هم به نقل از تهذیب آمده است.

و از جمله: آن که امام صادق علیه السلام از پدرش و از پدران بزرگوارش علیهم السلام و آنها از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که آن حضرت فرمودند: کسی که نعمت های الهی به او روی می آورد بگوید «الحمدللّه ربّ العالمین»؛ و چنان چه کسی از فقر به ستوه آید، بسیار بگوید: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه الْعَلّیِ الْعَظیم». که همانا این ذکر گنجی از گنجهای بهشت است و در آن شِفایِ هفتاد و دو درد است که کم ترین آنها غم و اندوه می باشد.

و از جمله: روایتی است که برقی با سند خود از حسن بصری نقل نموده است که وی گوید: با امام باقر علیه السلام در سرزمین مِنی بودم که مردی از قریش فوت کرد. حضرت فرمود: ای ابوسعید [کنیه حسن بصری است]، برخیز با هم به تشییع جنازه او برویم. وقتی

ص: 89

دخلنا المقابر، قال: ألا اُخبرکم بخمس خصال هی من البِرّ، و البرّ یدعو إلی الجنة؟ قلت: بلی، قال: إخفاء المصیبة و کتمانها، و الصدقة تعطیها بیمینک لاتعلم بها شمالک، و بِرّ الوالدین فإنّ برّهما للّه رضیً، و الإکثار من قول: «لاحول و لا قوة إلّا باللّه العلیّ العظیم» فإنّه من کنوز الجنة، و الحبّ لِمحمد و آل محمد (صلّی اللّه علیه و علیهم أجمعین).(1)

و منها: مارواها البرقی عن یونس عن عمرو بن جمیع رفعه قال: قال سلمان الفارسی رضوان اللّه علیه: أوصانی خلیلی بسبعة خصال لا أدَعُهنّ علی کلّ حال: أوصانی أن أنظر إلی من هو دونی و لا أنظر إلی من هو فوقی، و أن أحبّ الفقراء و أدنو منهم، و أن أقول الحقّ و إن کان مرّا، و أن أصل رَحِمی و إن کانت مُدْبِرةً، و لا أسال الناسَ شیئا، و أوصانی أن أُکثِرَ مِن قول «لا حول و لا قوة إلّا باللّه العلّی العظیم»، فإنّها کنز من کنوز الجنة.(2)

و منها: قال الإربلی: قال مالک بن أنس: قال جعفر علیه السلام یوما لسفیان الثوری: یا سفیان، إذا أنعم اللّه علیک بنعمة فأحببت بقاءها، فأکثِر مِن الحمد و الشکر علیها؛ فإنّ اللّه عزوجل قال فی کتابه العزیز: «لئن شکرتم لأزیدنّکم»(3). و إذا استبطأت الرزق فأکثِرْ مِن الاستغفار؛ فإنّ اللّه عزوجل قال فی کتابه: «استغفروا ربّکم إنّه کان غفّارا یُرسِلِالسماءَ علیکم مِدرارا و یُمْدِدْکم بأموال و بنین...» -یعنی فی الدنیا-

ص: 90


1- 1. المحاسن 1/71، ح27.
2- 2. المحاسن 1/74، ح34.
3- 3. سورة ابراهیم /7.

داخل قبرستان شدیم حضرت فرمود: آیا به شما خبر ندهم از پنج فضیلت که در زمره نیکی هاست و نیکی انسان را به بهشت می رساند؟ گفتم: بفرمائید. حضرت فرمود: پنهان کردن مصیبت و کتمانِ آن، صدقه در حالی که آن را وقتی با دست راست خود عطا کردی دست چپ تو نفهمد، نیکی به پدر و مادر که نیکی به آنها باعث رضایت خداست، زیاد گفتن ذکرِ «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه الْعَلّیِ الْعَظیم» که این ذکر از گنجهای بهشت است و دوستی پیامبر و خاندان آن حضرت که خداوند به آن حضرت و همه خاندان وی درود و رحمت فرستد.

و از جمله: روایتی است که برقی از عمروبن جمیع مرفوعا نقل کرده است که وی گوید: سلمان فارسی (رضوان اللّه علیه) می گفت: دوست من (یعنی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله ) هفت خصلت را به من سفارش نمود که آن ها را در هیچ حالی ترک نمی کنم: پیامبر مرا توصیه کرد به شخصی که از نظر مالی از من پایین تر است نگاه کنم و به کسی که از نظر مالی از من بالاتر است نگاه نکنم، فقرا را دوست داشته باشم و به آنها نزدیک شوم، حقّ را بگویم اگر چه تلخ باشد، با خویشانم صله رحم کنم اگرچه آنها به من پُشت کنند، از مردم چیزی نخواهم، و توصیه نمودند که بسیار بگویم ذکرِ «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه الْعَلّیِ الْعَظیم» را که گنجی از گنجهای بهشت است.

و از جمله: حدیثی است که اِربلی از مالک بن انس نقل کرده می گوید: امام جعفر صادق علیه السلام روزی به سفیان ثوری فرمود: ای سفیان، زمانی که خداوند به تو نعمتی داد و دوست داری که آن نعمت برایت باقی بماند، خدا را به خاطر آن نعمت، سپاس و شکر فراوان کن که خداوند عزّوجلّ در کتاب عزیزش می فرماید: «اگر سپاسگزاری کردید برای شما نعمت خود را زیاد می کنم»؛ و اگر

روزی برای تو تنگ شد، بسیار آمرزش بخواه؛ چراکه خداوند عزّوجلّ در کتابش می فرماید: «از پروردگارتان طلب آمرزش کنید. که او بسیار آمرزنده است: برای شما از آسمان باران فراوان سرازیر می کند و به وسیله اموال و پسران شما را یاری می کند.» که منظور یاری در دنیاست

ص: 91

«و یجعلْ لکم جنّاتٍ»(1) فی الآخرة. یا سفیان، إذا حَزَنک أمرٌ من سلطان أو غیره فأکثِرْ من قول «لا حول و لا قوّة إلّا باللّه العلی العظیم»، فإنّها مفتاح الفرج و کنز من کنوز الجنة».(2)

العجب لمن فزع من أربع کیف لا یفزع إلی أربع

و منها: ما رواها الصدوق بإسناده عن أبیعبداللّه علیه السلام قال: عَجِبْتُ لمن فَزع من أربعٍ کیف لا یَفْزَع إلی أربعٍ: عجبتُ لمن خاف العدوَّ کیف لایفزع إلی قوله تعالی: «حَسْبُنا اللّه و نعم الوکیل»(3)؟! فإنی سمعت اللّه عزوجل یقول بِعَقِبها: «فانقلبوا بنعمة من اللّه عزوجل و فضلٌ لم یَمْسَسْهُم سوءٌ»(4)، و عجبت لمن اغتمّ کیف لایفزع إلی قوله تعالی: «لا إله إلّا أنت سبحانک إنّی کنت من الظالمین»(5)؟! فإنّی سمعت اللّه عزوجل بعقبها: «فاستجبنا له و نجّیناه من الغمّ و کذلک نُنْجِی المؤمنین»(6)، و عجبت لمن مُکر به کیف لایفزع إلی قوله تعالی: «و اُفوِّض أَمری إلی اللّه إنّ اللّه بصیرٌ بالعباد»(7)؟! فإنّی سمعت اللّه عزوجل یقول بعقبها: «فَوَقاه اللّه سیئاتِ ما مکروا»(8)، و عجبتُ لمن أراد الدنیا و زینتها کیف لا یفزع إلی قوله تعالی: «ماشاء اللّه لا قوة إلاّ باللّه»(9)؛ فإنّی سمعت اللّه عزوجل

ص: 92


1- 1. سورة نوح /12-10.
2- 2. کشف الغمّه 3/154، مطالب السؤول 2/56، أورده ابن حمدون فی التذکرة الحمدونیة 1/113، الراغب فی المحاضرات 2/467، الذهبی فی السیر 6/261.
3- 3. سورة آل عمران /173.
4- 4. سورة آل عمران /174.
5- 5. سورة الأ نبیاء /87.
6- 6. سورة الأ نبیاء /88.
7- 7. سورة غافر /44.
8- 8. سورة غافر/45.
9- 1. سورة الکهف /39.

«و برای شما باغ هایی را قرار می دهد» در آخرت. بعد امام صادق علیه السلام فرمود: ای سفیان، اگر امری از سلطان یا غیر آن تو را غمناک کرد، بسیار بگو: «لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه الْعَلیِّ الْعَظیم»؛ چرا که این ذکر کلید گشایش مشکلات و گنجی از گنجهای بهشت است.

و از جمله: روایتی است که شیخ صدوق رحمه الله با سند خود از امام صادق علیه السلام نقل نموده است که آن حضرت فرمود: در شگفتم از کسی که از چهار چیز در هراس است، چرا به چهار چیز (برای نجات خود از آن چهار چیز که می ترسد) پناه نمی برد؟ در شگفتم از کسی که از دشمن می ترسد چرا پناه نمی برد به گفتار خداوند متعال: «حسبُنا اللّه و نعم الوکیلُ» (و خدا ما را کافی است و او کارگزار خوبی است)، که من از خداوند شنیدم که در ادامه آن در کتابش فرمود: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّه ِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ» (پس بازگشتند به نعمتی از خدا و فضلی که به آنها بدی و آسیبی نرسید). و در شگفتم از کسی که غمگین است چرا پناه نمی برد به گفتار خداوند متعال: «لا اِلهَ اِلّا اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ» (معبودی جز تو نیست تو پاک و منزّهی. همانا من از ستمگران بودم)، که من شنیدم از خداوند که در ادامه آن فرمود: «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ» (پس ما او را اجابت نمودیم و از اندوه و غم نجاتش دادیم و همین طور مؤمنان را نیز نجات می دهیم)؛ و در شگفتم از کسی که درباره او مکر و حیله ای شده است، چرا پناه نمی برد به گفتار خداوند متعال «وَ اُفَوِّضُ اَمْری اِلَی اللّه ِ اِنَّ اللّه َ بَصیرٌ بِالْعِبادِ» (و من واگذار کردم کارم را به خدا همانا خداوند نسبت به بندگانِ خود بیناست)، که شنیدم خداوند عزّوجلّ در ادامه این آیه فرمود: «فَوَقاهُ اللّه ُ سَیِئاتِ ما مَکَرَوُا» (پس خداوند حفظ کرد او را از نقشه های بدی که درباره او ریخته بودند)؛ و در شگفتم از کسی که دنیا و زینت آن را می خواهد، چرا پناه نمی برد به گفتار خداوند متعال که می فرماید: «ماشآءَ اللّه ُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللّه ِ» (آن چه خدا بخواهد واقع می شود و نیرویی نیست جز این که از جانب خداست)، که شنیدم خداوند عزّوجلّ

ص: 93

یقول بعقبها: «إنْ تَرَن أنا اَقلُّ منک مالاً و ولدا فعسی ربّی أن یُؤْتِیَنِ خیرا من جنّتک»(1) و عسی موجِبَةٌ.(2)

أربعة من کنوز البر

و منها: مما رواها المفید فی أمالیه بسنده عن الصادق علیه السلام عن أبیه علیه السلام عن جده علیه السلام قال: رسول اللّه صلی الله علیه و آله : أربعةٌ من کنوز البرّ: کتمان الحاجة و کتمان الصدقه و کتمان المرض و کتمان المصیبة.(3)

أربعة من کنوز الجنة

و منها: مارواها الراوندی رفعه عن النبی صلی الله علیه و آله أنّه قال: أربع من کنوز الجنّة: کتمان الفاقة و کتمان الصدقة و کتمان المصیبة و کتمان الوجع.(4)

و قال صلی الله علیه و آله : من کنوز البرّ: کتمان المصائب و الأمراض و الصدقة.(5)

الکوفة کنز الإیمان

و منها: ورد فی خبر أبی سعید الخدری قال: سمعت رسول اللّه صلی الله علیه و آله یقول: الکوفة جمجمة العرب و رمح اللّه تبارک و تعالی و کنز الإیمان فخُذ عنهم، الحدیث.(6)

و الکوفة الیوم تنطبق علی الغَرِیّ الشریف و هو بلدی و بلدک و بلد آباؤنا و إلیه انتسابنا.

کنوز الله فی الطالقان

و منها: مارواها الحسن بن سلیمان الحلّی بإسناده عن المفضّل بن عمر عن الصادق علیه السلام فی حدیث طویل: ثم یخرج الفتَی الحسنی الصبیح من نحو الدیلم، فَیَصیح بصوت له فصیحٍ: یا آلَ محمّد، أجیبوا الملهوف! و المنادی من حول الضریح، فتجیبه

ص: 94


1- 2. سورة الکهف /39 و 40.
2- 3. أمالی الصدوق، المجلس الثانی، ح2/54 الرقم 9، الخصال /218 ح43.
3- 4. أمالی المفید، المجلس الأوّل 4/8.
4- 5. الدعوات /164 ح252.
5- 6. الدعوات /167 ح462، و نحوها فی الاثنی عشریة فی المواعظ العددیة /18.
6- 7. الکافی، 6/243 ح1.

در ادامه این آیه فرمود: «اِنْ تَرَنِ اَنَا اَقَلُّ مِنْکَ مالاً وَ وَلَدا فَعَسی رَبّی اَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْرا مِنْ جَنَّتِکَ»(اگر مرا ببینی که من در مال و فرزند کمتر از تو هستم، امیدوارم پروردگار من بهتر از باغِ تو به من بدهد)؛ و کلمه «عسی» در اینجا معنی امید می دهد.

از دیگر مواردی که در روایات به آن گنج اطلاق شده است: روایتی است که شیخ مفید (رضوان اللّه تعالی علیه) در کتاب امالی خود با سندش از امام صادق علیه السلام نقل می کند و آن حضرت هم از پدرش علیه السلام از جدّش علیه السلام از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت نموده اند که آن حضرت فرمودند: چهار چیز از گنجهای نیکی است: پنهان کردن نیاز و حاجت، پنهان کردن صدقه، پنهان کردن بیماری و پنهان کردن مصیبت.

و از جمله: حدیث مرفوعه ای است که قُطب راوندی قدس سره از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کند که آن حضرت فرمود: چهار چیز از گنجهای بهشت است: پنهان کردن فقر، پنهان کردن صدقه، پنهان کردن مصیبت و پنهان کردن رنج و درد.

و از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمودند: از گنجهایِ نیکی پنهان کردن بیماری ها و مصیبت ها و صدقه است.

و از جمله: حدیثی است که در خبر ابوسعید خِدری وارد شده است که وی می گوید: از پیامبر صلی الله علیه و آله شنیدم می فرمود: شهر کوفه جمجمه عرب است (مرکز قدرت جهان عرب) و نیزه خداوندِ تبارک و تعالی است (به دلیل داشتن انسانهای شجاع) و گنجینه ایمان است (به خاطر وجود عالمان راستین در آن شهر) پس دانش خود را از آنان بگیر... .

و کوفه امروز منطبق بر نجف اشرف است. همانجا که سرزمین من و تو و پدران ماست و ما به آن شهر منسوب هستیم.

و از جمله: حدیثی طولانی است که حسن بن سلیمان حلّی با اسنادش از مفضّل بن عمر و او از امام صادق علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمودند: ...سپس از طرف دیلم جوان حسنی که چهره زیبایی دارد خارج می شود

و با صدای بلند و فصیحی می گوید: ای خاندان محمّد صلی الله علیه و آله ، اجابت کنید کسی را که فریاد خواهد و به او اندوه رسیده باشد. پس از آن منادی در کنار ضریح است و سپس

ص: 95

کنوزُ اللّه بالطالقان، کنوزٌ و أیُ کنوز، لا من ذهب و لا من فضّة، بل هی رجال کزُبُر الحدید، لَکأنّی أنظر إلیهم علی البراذین الشَّهْبِ بأیدیهم الْحِرابُ، یتعاوَوْن شوقاً إلی الحرب کما تتعاوی الذئابُ. أمیرُهم رجلٌ من تمیم یقال له شعیب بن صالح. فَیُقبِل الحسنی فیهم... الحدیث.(1)

و روی ابنُ أعثمَ الکوفی فی کتاب الفتوح عن أمیرالمؤمنین علیه السلام أنّه قال: ویحا للطالقان! فإنّ للّه عزّوجلّ بها کنوزا لیست من ذهب و لا فضّة، ولکن بها رجال مؤمنون عرفوا اللّه حقّ معرفته، و هم أیضا أنصار المهدی فی آخر الزمان.(2)

الکنز لابد أن یودع عند الأمین

و اعلم یا بنی، إنّ الکنز لابدّ من أن یودعَ عند الأمین، و إلّا یخاف علیه من النَّهْب و السَّرِقة؛ و لذا قال عیسی علی نبیّنا و آله و علیه السّلام: لاتتخذوا الدنیا ربّا فتتخذَکم عبیدا، اِکنِزوا کنزکم عند من لا یُضیّعُه؛ فإنّ صاحب کنز الدنیا یُخاف علیه الآفةُ و صاحب کنز اللّه لا یخاف علیه الآفة.(3)

إن هدی الله بک أحداً فهو کنزک

فأودع الکنوز التی ذکرتُها لک عنداللّه تعالی و اعمل بها. و اعلم إن هدی اللّه ُ بک أحدا فهو کنزک؛ کما یظهر من قضیة عیسی علیه السلام مع الیتیم المذکورة فی بحارالأنوار(4). فاسع فی هدایة الخلق و ترویج مذهب الإمامیة الحقّة.

ص: 96


1- 1. مختصر البصائر /451 طبعة جماعة المدرسین؛ بحارالأ نوار 53/15 (21/550).
2- 2. الفتوح 2/78، البیان /101، عقدالدرر /122، کنزالعمال 14/591، کشف الغمة 4/206.
3- 3. بحارالأنوار، 14/327 ح48.
4- 4. بحارالأنوار 14/(282-280).

گنجهای خدا در طالقان دعوت او را اجابت می کنند. آنان گنجهایند و چه گنجهایی!! این گنجها نه از جنس طلا هستند و نه از جنس نقره، بلکه مردانی هستند که در شجاعت و مقاومت مثل پاره های آهن می باشند. گویا من آنها را می بینم که با در دست داشتن ادوات جنگی بر مرکب های سیاه و سفید سوارند و با اشتیاق تمام مثل صدای گرگها صدای جنگ بر لب دارند. فرمانده آنان مردی از قبیله تمیم است که به او شعیب بن صالح گفته می شود. پس سیّد حسنی فرماندهی کل آنها را به عهده می گیرد... .

ابن اعثم کوفی در کتاب الفتوح از حضرت امیرالمؤمنین صلی الله علیه و آله روایت می کند که آن حضرت فرمود: خوشا بر طالقان که خداوند در آنجا گنجهایی دارد که نه از طلایند و نه از نقره، بلکه آن گنجها مردان مؤمنی هستند که خدای را به حقیقت شناخته اند و آنان یاران حضرت مهدی علیه السلام در آخرالزّمان می باشند.

و بدان ای فرزندم، این که گنج را باید نزد شخص امانتداری گذاشت، در غیر این صورت ترس آن می رود که مورد دستبُرد قرار می گیرد و یا غارت شود؛ به همین خاطر حضرت عیسی (علی نبیِّنا و آله و علیه الصّلاة و السّلام) فرمود: دنیا را معبود خود قرار ندهید که او شما را بنده خود نماید گنج خود را در نزد کسی بگذارید که آن را ضایع نکند و از بین نبرد همانا کسی که گنج دنیایی دارد بیم آفت برای آن گنج می رود، ولی صاحب گنجِ خدایی هرگز بیم آفت برای آن نمی رود.

پس گنجهایی را که برایت ذکر کردم نزد خداوند متعال به امانت بگذار و به آنها عمل کن؛ و بدان که اگر خداوند به وسیله تو کسی را هدایت کرد، همین برای تو گنجی است؛ چنان که این مطلب از داستان حضرت عیسی علیه السلام و آن یتیم که در بحارالانوار ذکر شده است ظاهر می شود. پس در هدایت مردم و ترویج مذهبِ بر حقِّ امامیّه تلاش کن.***

ص: 97

خاتمة:

اشارة

قد جعلت خاتمة هذه الرسالة اُمورا:

منها: دعاء الإمام الصادق علیه السلام فی مجلس المنصور للنجاة منه

قال الإربلی: «حدّث عبداللّه بن الفضل بن الربیع عن أبیه قال: حجّ المنصور سنةَ سبعٍ و أربعین و مائة، فَقَدِم المدینة و قال للربیع بن یونس: ابعث إلی جعفربن محمّد من یأتینا به مُتعَبا. قتلنی اللّه إن لم أقتلْه. فتغافل الربیع عنه لِیَنساه، ثم أعاد ذکره للربیع و قال: ابعث من یأتی به مُتعَبا. فتغافل عنه، ثم أرسل إلی الربیع قبیحةً أغلظ علیه فیها، و أمره أن یَبعثَ من یُحضِر جعفرا، ففعل.

فلمّا أتاه قال له الربیع: یا أباعبداللّه، اذکر اللّه، فإنّه قد أرسل إلیک بما لا دافع له غیرُ اللّه. فقال جعفر: «لا حول و لا قوة إلّا باللّه».

ثم إنّ الربیع أعلم المنصور بحضوره، فلمّا دخل جعفر علیه أوعده و أغلظ له و قال: أیْ عدوَّ اللّه، اِتّخذک أهل العراق إماما یُجبون إلیک زکاة أموالهم، و تُلحِد فی سلطانی و تبغیه الغوائل. قتلنی اللّه إن لم أقتلک.

ص: 98

خاتمه:

این رساله را در اموری چند قرار دادم:

امر اوّل: دعای امام صادق علیه السلام در مجلس منصور دوانیقی به خاطر نجات از او

علّامه اِربلی (رحمة اللّه علیه) می گوید: عبداللّه بن فضل بن ربیع از پدرش حدیث کرد که منصور دوانیقی در سال 147هجری قمری به سفرِ حجّ خانه خدا رفته بود. وقتی وارد مدینه شد به ربیع فرزند یونس گفت: شخصی را بفرست به سوی جعفر بن محمّد تا او را با حال رنج و سختی به نزد من بیاورد. خدا مرا بکشد اگر او را نکشم. ربیع در انجام این کار سهل انگاری کرد شاید منصور این امر را فراموش کند، ولی باز منصور گفته اش را تکرار کرد لکن ربیع خود را به بی خبری زد، ولی در مرحله سوّم منصور نامه تندی به ربیع نوشت و در آن نوشته به شدّت دستور احضار امام را داد آن هم با حالت زحمت و رنج. در این مرتبه ربیع مجبور به انجام این دستور شد.

وقتی امام را حاضر کردند، ربیع به امام عرض کرد: ای ابا عبداللّه، به یاد خدا باش. منصور تو را به این جا آورده به خاطر آنچه جز خدا نمی تواند آن را از تو برطرف نماید. امام فرمود: قدرت و نیرویی نیست جز این که از آنِ خداوند است.

سپس ربیع به منصور خبر داد که امام صادق علیه السلام را حاضر نموده است. وقتی که امام وارد بر منصور شد، او با امام برخورد تندی نمود و تهدیدهای شدید کرد و به امام می گفت: ای دشمن خدا، مردم عراق تو را به عنوان پیشوای خود قرار داده اند و زکات مالشان را به سوی

ص: 99

فقال له: یا أمیرالمؤمنین علیه السلام ، إنّ سلیمان أُعطِی فشکر، و إنّ أیوب اُبتُلی فصبر، و إنّ یوسف ظُلِمَ فَغَفَر، و أنت من ذلک السنخ.

فلما سمع المنصورُ ذلک منه قال له: إلیّ و عندی یا أبا عبداللّه، أنت البری ء الساحة، السلیم الناحیة، القلیل الغائلة، جزاک اللّه مِن ذی رَحِمٍ أفضلَ ما جزی ذوی الأرحامِ عن أرحامهم.

ثم تناول یدَه و أجلسه علی فُرُشه. ثم قال: عَلیَّ بالطیب. فأُتی بالغالیة، فجعل یُغَلّب لحیةَ جعفر بیده حتّی ترکها تَقطُرُ، ثم قال: قُم فی حفظ اللّه وکلاءته. ثم قال: یا ربیعُ، ألْحِقْ أبا عبداللّه جائزته و کسوته. انصرف أبا عبداللّه فی حفظ اللّه و کنفه فانصرف.

قال الربیع: ولحقته فقلت له: إنّی قد رأیتُ قبلک مالم تره، ورأیتُ بعدک مالا رأیتُهُ، فما قلتُ یا أبا عبداللّه حین دخلت؟

قال: قلت: «اللهم احرسنی بعینک التی لا تنام و اکفِنی برکنک الذی لا یُرام و اغفرلی بقدرتک علیَّ. و لا أهلِکُ و اَنتَ رجائی. اللهم أنتَ أکبرُ و أجلُّ ممّا أخافُ و أحذرُ. اللهم بک أدفعُ فی نحره و أستعیذ بک من شرِّه». ففعل اللّه بی ما رأیتَ.(1)

قد رُوی لقاء الإمام الصادق علیه السلام بالمنصور بکلمات مختلفة، لعلّه متعدد. فراجع إن شئت الکافی 2/562 ح22 و أمالی الصدوق، المجلس التاسع و الثمانین ح 10/709 الرقم 978.

ص: 100


1- 1. کشف الغمة 3/159، مطالب السؤول 2/58.

تو می فرستند. تو سلطنت مرا از بین برده ای و باعث آشوب شده ای. خدا مرا بکشد اگر تو را نکشم.

امام صادق علیه السلام فرمود: ای امیرالمؤمنین، همانا حضرت سلیمان علیه السلام مشمول عطای ویژه خداوند قرار گرفت پس شکرگزاری کرد؛ و حضرت ایّوب گرفتار بلا شد پس صبر نمود؛ و حضرت یوسف علیه السلام مورد ظلم قرار گرفت پس (برادرانش را) بخشید. تو هم از این گروه هستی.

چون منصور سخنان امام را شنید به او گفت: بیا به سوی من ای ابا عبداللّه، این اتهامات از تو مبرّی است. خداوند به تو از طرف خویشان بهترین جزایی که شخص از جانب خویشان خود می گیرد عنایت فرماید.

سپس دستش را دراز کرد و امام را روی فرش و جایگاه خاصّ خود نشاند. پس دستور داد عِطر بیاورند. عطر گرانبهایی را آماده کرده و آوردند و با آن عطر محاسن امام را با دستش معطّر نمود به حدّی که قطرات عطر از محاسن امام به زمین می چکید. سپس گفت: برخیز که در حفظ و حراستِ خداوند قرار داری. بعد به ربیع دستور داد که لباس و جایزه ابا عبداللّه را به او بده و او را رها کن در حفظ و حمایت ویژه خدا. امام هم به این صورت از منصور جدا شد.

ربیع می گوید: من به نزد امام صادق علیه السلام رفتم و به آن حضرت گفتم: من قبل از شما دیدم چیزی را که شما ندیدی، و بعد از آمدن شما دیدم چیزی را که تاکنون ندیده ام. وقتی وارد به مجلس منصور شدی چه ذکری گفتی؟

امام فرمود: گفتم: «خدایا با آن دیده و چشم خود که هرگز نمی خوابد مرا نگهدار، و مرا در سایه رکنِ استوار و خِلَل ناپذیرت قرار بده، و مرا ببخش با آن قدرتی که داری، و من از بین نمی روم تا تو امید من هستی. خداوندا، تو بزرگ تر و با اهمیت تر از آن هستی که من از آن می ترسم و وحشت دارم. خدایا، من به واسطه تو دفع می کنم قتلی که او در حقّ من می خواهد انجام دهد؛ و از شرّ او به تو پناه می برم». پس خدا هم انجام داد در حقّ من آن چه را دیدی.

جریان ملاقات امام صادق علیه السلام با منصور با کلمات گوناگون و تعابیر متعدّد روایت شده است. اگر خواستی می توانی به کتاب کافی، ج2، ص562، حدیث22 و به کتاب امالی شیخ صدوق، مجلس هشتاد و نهم، ح10، ص709، رقم 978 مراجعه کنی.

ص: 101

و منها: وصیة الإمام الصادق علیه السلام لولده الإمام الکاظم علیه السلام

قال الإربلی: «و عن بعض أصحاب جعفر علیه السلام قال: دخلت علیه و موسی علیه السلام بین یدیه و هو یُوصیه بهذه الوصیة. فکان ممّا حفظتُ منها أن قال:

یا بنیّ، أقبِل وصیتی و احفظ مقالتی؛ فإنّک إن حفظتها تَعِش سعیدا و تَمُتْ حمیدا.

یا بنیّ، من قنع بما قُسم له استغنی، و من مَدَّ عینه إلی ما فی ید غیره مات فقیرا، و من لم یَرضَ بما قسم اللّه له اتّهم اللّه فی قضائه، و من استصغر زلّة غیره استعظم زلّة نفسه، و من استصغر زلّة نفسه استعظم زلّة غیره.

یا بنیّ، من کشف حجاب غیره انکشفت عورات بیته، و من سلّ سیفَ البغی قُتل به، و من احتفر لأخیه بئرا سقط فیها، و من داخل السفهاءَ حُقّر، و من خالط العلماء وُقِّر، و من دخل مَداخل السوء اُتُّهِم.

یا بنیّ، إیّاک أن تُزرِیَ بالرجال فیُزری بک، و إیّاک و الدخولَ فیما لا یعنیک فتذلُّ لذلک.

یا بنیّ، قل الحقّ لک و علیک تُستشار من بین أقرانک.

یا بنیّ، کن لِکتاب اللّه تالیا و للإسلام فاشیا و بالمعروف آمرا و عن المنکر ناهیا و لمن قطعک واصلاً و لمن سکت عنک مبتدئا و لمن سألک معطیا.

و إیّاک و النمیمةَ، فإنّها تزرع الشّحْناءَ فی قلوب الرجال، و إیّاک و التّعّرضَ لعیوب الناس. فمنزلة المتعرّض لعیوب الناس کمنزلة الهدف.

ص: 102

امر دوم: وصیّتِ امام صادق علیه السلام به فرزندش امام کاظم علیه السلام

عالم جلیل القدر علیّ بن عیسی اِربلی (رحمة اللّه علیه) از یکی از اصحاب امام صادق علیه السلام نقل می کند که وی می گوید: بر امام صادق علیه السلام در حالی وارد شدم که فرزندش امام موسی بن جعفر علیه السلام در نزد آن حضرت بود و امام به وی وصیت می نمود آن چه من از وصیّت های امام صادق در نظرم مانده این است که فرمود:

ای فرزندم، وصیّت مرا بپذیر و گفتارم را در نظرت بسپار که اگر آن چه را می گویم حفظ کنی و عمل نمایی، سعادتمند زندگی خواهی کرد و مورد ستایش خواهی مُرد.

ای فرزندم، کسی که قانع باشد به آن چه برای او تقسیم شده است بی نیاز خواهد شد؛ و کسی با چشمانش به آن چه در دست دیگران است نگاه طمعکارانه داشته باشد، نیازمند خواهد مُرد، و کسی که راضی به آن چه خدا برای او تقسیم نموده است نباشد، به خداوند در قضایش تهمت زده است؛ و کسی که لغزش دیگران را کوچک بشمارد، در واقع لغزش های خودش را بزرگ شمرده است؛ و کسی که لغزش دیگران را بزرگ بشمارد، لغزش خودش را کوچک شمرده است.

ای فرزندم، کسی که رازِ دیگران را فاش کند خداوند اسرار و عیب های خانوادگیش را فاش می سازد؛ و کسی که شمشیر ستم علیه کسی بکشد با همان شمشیر کشته خواهد شد؛ و کسی که چاهی را برای برادرش بکند خودش در آن چاه می افتد؛ و کسی که با نادانان همنشینی داشته باشد حقیر و کوچک شمرده می شود؛ و کسی که با دانشمندان رفت و آمد داشته باشد مورد احترام قرار می گیرد؛ و کسی که به جایگاه و مجالس بد وارد شود مورد اتّهام قرار می گیرد.

ای فرزندم، بپرهیز از اینکه بزرگان را سرزنش کنی که در این صورت خودت مورد سرزنش و ملامت واقع خواهی شد؛ و بپرهیز از دخالت در اموری که فایده ای به حال تو ندارد که به خاطر آن خوار و ذلیل خواهی شد.

ای فرزندم، حق را بگو چه به سود تو باشد و چه به زیان تو؛ و بر تو باد که با آنان که همانند تو هستند مشورت کنی.

ای فرزندم، کتاب خدا را تلاوت کن و دین اسلام را آشکارنما و مردم را به کارهای نیک

ص: 103

یا بنیّ، إذا طلبت الجود فعلیک بمعدِنه، فإنّ للجود معادنُ و للمعادن أصولاً و للأصول فروعا و للفروع ثمرا و لا یطیب ثمر إلّا بفرع و لا فرعٌ إلّا بأصل و لا أصل ثابتٌ إلّا بمعدِنٍ طیّب.

یا بنیّ، إذا زُرتَ فزُر الأخیار و لا تزُر الفجّارَ، فإنّهم صخرة لا یتفجّر ماؤها و شجرة لا یَخْضرُّ ورقُها، و أرض لا یظهر عُشبُها.

قال علی بن موسی علیه السلام : فما ترک أبی هذه الوصیة إلی أن تُوُفِّیَ».(1)

وصیة رسول الله صلی الله علیه و آله إلی أمیرالمؤمنین علیه السلام

و منها: اُوصیک بما وصّی به رسول اللّه صلی الله علیه و آله أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب علیه السلام المرویّ فی الفقیه.(2)

وصیة أمیر المؤمنین لولده الإمام الحسن علیه السلام

و منها: اُوصیک بما وصّی بها أمیرالمؤمنین علیه السلام ولده الإمام الحسن علیه السلام المنقول فی الکتاب الواحد و الثلاثین من نهج البلاغة، فراجِعْها.

وصیة أمیرالمؤمنین علیه السلام لولده محمد بن الحنفیه

و منها: أوصیک بما وصّی به أمیرالمؤمنین علیه السلام ولده محمّد ابن الحنفیة المرویّ فی الفقیه أیضا.(3)

وصیة اخری لرسول الله صلی الله علیه و آله إلی أمیرالمؤمنین علیه السلام

و منها: وصیة رسول اللّه صلی الله علیه و آله لأمیرالمؤمنین علیه السلام المرویّ فی صحیحة معاویة بن عمار قال: سمعت أبا عبداللّه علیه السلام یقول: کان فی وصیة النبی صلی الله علیه و آله لعلیٍّ أن قال: یا علی، اُوصیک فی نفسک بخصال فاحفظْها عنّی. ثم قال: اللهم أعِنْه.

ص: 104


1- 1. کشف الغمة 3/204، حلیة الأولیاء 3/195، و روی أیضا فی کشف الغمة 3/157، مطالب السؤول 2/57 مختصرا.
2- 2. الفقیه 4/(375-352) الرقم5762.
3- 3. الفقیه 4/(392-384) الرقم 5834.

دستور ده و از کارهای بد نهی کن. با آن کس که از تو بُریده است پیوند داشته باش و با آن کس که با تو حرف نمی زند تو شروع کن به حرف زدن، و به آن کسی که از تو کمک می خواهد عطا کن. و مبادا سخن چینی کنی که این کار در دل های مردم کینه ایجاد می کند و بپرهیز از این که به عیب جویی مردم بپردازی؛ چرا که شخصی که عیب جویی مردم را می کند همانند هدفی است که همه تیرها به طرف آن پرتاب می شود.

ای فرزندم، اگر طالب جود و بخشش هستی بر تو باد به معدن های آن. همانا برای جود معادنی وجود دارد و برای معدن ها ریشه هایی وجود دارد و برای ریشه ها شاخه هایی وجود دارد و برای شاخه ها میوه هایی هست، هیچ میوه ای گوارا نمی شود مگر به وسیله شاخه اش و هیچ شاخه ای وجود ندارد بدون ریشه و هیچ ریشه ثابتی هم وجود ندارد مگر در جایگاه و معدن پاکیزه ای.

ای فرزندم، اگر خواستی کسی را زیارت کنی انسان های نیکوکار را زیارت کن و از زیارت بدکاران بپرهیز، چراکه بدکاران مثل صخره هایی هستند که آبی از آنها نمی جوشد و مثل درختی هستند که برگی از آن درخت سبز نمی شود و مانند زمینی می باشند که از آن سبزه ای نمی روید.

امام رضا علیه السلام می فرماید: پدرم عمل به این وصیّت را ترک نکرد تا وقتی از دنیا رفت [همواره در حیاتش به این وصیت عمل نمود].

امر سوّم از خاتمه رساله: این که تو را توصیه می کنم به آن چه پیامبر خدا به امیرالمؤمنین علی به ابیطالب علیه السلام سفارش نمود که وصایای آن حضرت در کتابِ من لایحضره الفقیه نقل شده است.

امر چهارم از خاتمه رساله:این که تو را توصیه می کنم به آنچه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزندش امام حسن علیه السلام وصیت نمود و در نامه سی و یکم نهج البلاغه نقل شده است. پس به آن مراجعه کن.

امر پنجم از خاتمه رساله: این که تو را توصیه می کنم به آن چه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به فرزندش محمّد حنفیّه سفارش فرمود که در کتاب «من لا یحضره الفقیه» روایت شده است.

ص: 105

أمّا الاُولی: فالصِّدق و لا تَخرُجَنَّ مِن فیک کِذبةٌ أبدا.

و الثانیة: الورع و لا تجتریْء علی خیانة أبدا.

و الثالثة: الخوف مِن اللّه -عَزَّ ذِکْرُه- کأنّک تَراه.

و الرابعة: کثرة البکاء من خشیة اللّه یُبنی لک بکلّ دمعة ألف بیت فی الجنّة.

و الخامسة: بَذْلُک مالک و دمک دون دینک.

و السادسة: الأخذ بسنّتی فی صلاتی و صومی و صدقتی. أما الصلاة فالخمسون رکعةً، و أمّا الصیام فثلاثة أیام فی الشهر: الخمیس فی أوّله و الأربعاء فی وسطه و الخمیس فی آخره، و أمّا الصدقة فجَهدک حتّی تقولَ: قد أسرفتُ و لم تُسرفْ، و علیک بصلاة اللّیل و علیک بصلاة الزّوال و علیک بصلاة الزّوال و علیک بصلاة الزّوال(1)، و علیک بتلاوة القرآن علی کلِّ حالٍ، و علیک برفع یدَیْک فی صلاتک و تقلیبهما، و علیک بالسّواک عند کلِّ وضوء، و علیک بمحاسن الأخلاق فارکبْها و مساوئ الأخلاق فاجتنِبْها. فإن لم تفعل فلا تلومنَّ إلّا نفسَک.(2)

وصایا لقمان لابنه

و منها: اُوصیک بما أوصی به لقمانُ الحکیمُ ابنه، و وصایاه مذکورة فی کتب الأخبار و منها بحارالأنوار(3) لِشیخنا العلامة المجلسی قدس سره .

وصایا العلامة الحلی لولده قدس سرهما

و منها: اُوصیک فی الختام بما وصّی به العلّامة ولدَه فخرَ المحققین فی خاتمة

ص: 106


1- 1. و فی نقل الفقیه ثلاث مرّات «علیک بصلاة اللّیل» و مرّة «علیک بصلاة الزّوال».
2- 2. الکافی 8/79، ح33، الفقیه 4/188، ح5432 و رواها فیه بسند معتبر عندنا.
3- 3. بحارالأنوار 13/ (434-408) [6/(145-127)].

امر ششم از خاتمه رساله: وصیّت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام است که در صحیحه معاویة بن عمّار روایت شده وی می گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود: از وصایای حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام این است که فرمود: ای علی! تو را درباره خودت به خصلت هایی توصیه می کنم. پس به آنها توجه کن و از من به یادگار نگهدار. سپس آن حضرت دعا کرد که خدایا علی را کمک کن (در انجام این سفارش ها). و امّا آن وصایا این است که:

اوّل: راستگویی، و هرگز دروغی از دهان تو صادر نشود.

دوّم: ورع و پرهیزکاری، و مبادا جرأت بر خیانتی پیدا بکنی.

سوّم: ترس از خداوند به طوری که گویا خدا را می بینی.

چهارم: گریه زیاد از خشیت خداوند و در این صورت برای تو به ازای هر قطره ای هزار خانه در بهشت ساخته می شود.

پنجم: این که مال و خونت را در راه دینت ببخشی.

ششم: در نماز و روزه و صدقه به سنّت و روش من عمل کنی. امّا روش من در نماز پنجاه رکعت است. روش من در روزه سه روز در هر ماه، پنج شنبه اوّل هر ماه و چهارشنبه وسط هر ماه و پنج شنبه آخر هر ماه. روش من در صدقه این است که در این کار طوری تلاش کنی به انفاق کردن که خودت بگویی من در صدقه دادن زیاده روی کردم در حالی که زیاده روی نکرده ای. و بر تو باد به نماز شب و بر تو باد به نماز ظهر. بر تو باد به نماز ظهر و بر تو باد به نماز ظهر، و بر تو باد به تلاوت قرآن در هر حال، و بر تو باد به بلند کردن دو دست هنگام نماز و برگرداندن آنها (در تکبیرة الاحرام)، و بر تو باد به مسواک زدن هنگام هر وضو، و بر تو باد به اخلاق نیکو که خود را واجد آنها کنی و از اخلاق بد بپرهیزی. پس اگر چنین نکردی، غیر از خودت را ملامت و سرزنش نکن.

امر هفتم از خاتمه رساله: تو را توصیه می کنم به آن چه لقمان حکیم به پسرش سفارش کرد که وصایای او در کتاب های روایت ذکر شده است، از جمله عالمِ بزرگِ ما علّامه مجلسی قدس سره در کتابِ بحارالأنوار آن را یاد کرده است.

امر هشتم از خاتمه رساله: تو را وصیّت می کنم. به آن چه علّامه حلّی (رضوان اللّه

ص: 107

قواعده(1)، و هذه هی وصیة أبی رحمه الله إلیّ کما کتبه فی إجازته(2) لی.

لا تنسانی من صالح دعواتک و طلب المغفرة

و منها: لا تنسانی من صالح دعواتک و طلبِ المغفرة لی فی الحیاة و بعد الممات و عند قبری:

مرا زنده پندار چون خویشتن بیایم بجان گر بیائی به تن(3)

[اعتبرنی حیّا کما أنت حیٌّ/ فآتی بروحی لوتأتی بالجسد.]

سر تفوق الوحید البهبهانی قدس سره

و منها: ما ذکره الوحید البهبهانی قدس سره - و هو أستاذ الکل- فی جواب سؤال عن سبب ترقّیه و تفوّقه علی المحققین الأعلام قائلاً قدس سره : «إنّ العبد لا یشاهد فی نفسه شیئا یوجب ذلک إلّا أنّی راعیتُ مدّة عمری ثلاثة أشیاء و لم أترکْها بقدر الاستطاعة:

أحدها: إنّی لم أتّکل فی شیء من اُموری علی أحدٍ سِوَی اللّه تعالی؛

و ثانیها: إنّی لم أُقصّر فی أمر أحد من العلماء الماضین و الأساتید اللّاحقین، بل عظّمتُهم و جلّلتُهم و أعلیتُ أمرهم بقدر الوسع و الطّاقة؛

و ثالثها: إنّی قهرتُ نفسی و اشتغلت بتحصیل العلوم و التّصنیف و التّألیف و التّدریس أکثر عمری، و لم اُرافق البطّالین و المعطّلین و المهملین من طلبة العلوم. فإن أعطانی اللّه شیئا فإنّما هو من برکة هذه الاُمور».(4)

ص: 108


1- 1. قواعدالأحکام 3/717-714.
2- 2. فیض الباری إلی قرة عینی الهادی /4 المطبوعة ضمن «قبیله عالمان دین» /219.
3- 3. البیت للنظامی الگنجوی.
4- 4. نقل الفقیه المیرزا محمّد هاشم الچهارسوقی عن الوحید فی إجازته للعلامة المیرزا محمّد بن عبدالوهاب الهمدانی، المطبوعة ضمن المجلد الرابع من «میراث حوزه اصفهان» /504.

تعالی علیه) به فرزندش فخرالمحقّقین در آخر کتاب قواعدش توصیه نموده است که این توصیه در واقع سفارش پدرم که رحمت خدا بر او باد به من نیز می باشد؛ چنان که در اجازه اش به من نوشت.

امر نهم از خاتمه رساله: اینکه مرا از دعاهای خیر خود فراموش نکن و برای من آمرزش بخواه؛ چه در زمان حیاتم و چه بعد از مرگ و در قبرم.

مرا زنده پندار چون خویشتن بیایم به جان گر بیایی به تن

امر دهم از خاتمه رساله: آن چیزی است که وحید بهبهانی قدس سره (استاد همه علمایِ عصر خود) در جواب سؤالی که از رمز موفقیّت و برتری خود نسبت به محققّین بزرگ از او نموده بودند فرمود: من چیزی را که موجب این موفقیّت باشد در خود نمی بینم، مگر اینکه در طول عمرم همواره سه امر مهم را رعایت می کردم و در حدّ توانم آنها را ترک نمی نمودم.

اوّل: من در تمام کارهایم به جز خداوند به هیچ کس تکیه و اعتماد نکردم؛

دوّم: درباره ادای حقّ هیچ یک از علمای گذشته و اساتید کوتاهی نکردم، بلکه به اندازه تواناییم به تجلیل و تعظیم آنها پرداختم؛

سوّم: من بر نفس خود چیره شدم و بیشتر عمرم را صرف یادگیری علوم و نوشتن و گردآوری آنها و تدریس نمودم و با افرادی که عمر خود را به بطالت و بیهودگی صرف می نمودند همراه نشدم. پس اگر خداوند به من چیزی بخشید فقط به برکت این سه امر بوده است.

ص: 109

و منها: إن ترد عملاً لأجل معاشک فکن زارعا و لأنّه؛ ورد فی خبر یزید بن هارون المروی فی الکافی قال: سمعت أباعبداللّه علیه السلام یقول: الزارعون کنوز الأنام. یزرعون طیّبا أخرجه اللّه عزوجل و هُم یوم القیامة أحسن الناس مقاما و أقربهم منزلةً، یدعون المبارکین.(1)

و هکذا روی الشیخ الطوسی فی التهذیب بإسناده عن یزید بن هارون الواسطی قال: سألت جعفر بن محمّد علیهماالسلام عن الفلّاحین فقال: هم الزّارعون. کنوز اللّه فی أرضه و ما فی الأعمال شی ءٌ أحبَّ إلی اللّه من الزراعة، و ما بعث اللّه نبیّا إلّا زارعا إلّا ادریس علیه السلام ، فإنّه کان خیّاطا.(2)

الزراعة

و روی أنّ أباعبداللّه علیه السلام قال: الکیمیاء الأکبر الزراعة.(3)

الروایات کلها کنوز

و منها: و اعلم أنّ الروایات الواردة عن أئمتنا المعصومین علیهم السلام کلّها کنوز. فعلیک بمطالعتها و مراجعتها و العمل بها و قراءتها للناس(4). فأجزت لک هنا - کما أجزتک سابقا و شفهیّا عند ضریح باب مدینة علم النبی صلی الله علیه و آله و وصیّه أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب علیه السلام فی صبیحة یوم الخمیس السابع و العشرین من شهر شعبان المعظم عام 1427 فی مدینة النجف الأشرف -نقل روایاتهم علیهم السلام من الکتب الأربعة و غیرها من الکتب المعروفة عند الأصحاب رضوان اللّه تعالی علیهم أجمعین، و الطریق

ص: 110


1- 1. الکافی 5/261، ح7 و نقلت عنه فی موسوعة أحادیث أهل البیت علیهم السلام 4/337 ح6.
2- 2. التهذیب 6/384، ح259.
3- 3. الکافی 5/261.
4- 4. فی هذا المجال یمکنک الرجوع إلی کتابی المطبوع: «موسوعة أحادیث أهل البیت علیهم السلام ».

امر یازدهم از خاتمه رساله: این است که اگر خواستی برای هزینه زندگی خود دست به کاری بزنی، کشاورزی را اختیار کن؛ به خاطر اینکه در خبر یزید بن هارون که در اصول کافی روایت شده است چنین آمده است که وی می گوید، از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود: کشاورزان گنجهای مردم می باشند. دانه هایِ خوراکیِ پاکی را می کارند که خداوند عزّوجلّ آنها را از زمین بیرون می آورد؛ و آنها در روز قیامت از نظر مقام بهترین مردم و نزدیک ترین آنها از جهت منزلت می باشند که در آن روز به عنوان انسانهای بابرکت خوانده می شوند.

و نیز شیخ طوسی در کتاب التّهذیب به اسناد خود از یزید بن هارون واسطی چنین روایت می کند که او می گوید: از امام جعفر بن محمّد صادق علیهماالسلام درباره کشاورزان سؤال نمودم. حضرت فرمود: آنها گنجهایِ خداوند در زمینش هستند در بین کارها دوست داشتنی ترینِ آنها زراعت است و خداوند هیچ پیامبری را مبعوث نفرمود مگر اینکه کشاورز بود به جز حضرت ادریس علیه السلام که او خیّاط بود.

و روایت شده است که امام صادق علیه السلام فرموده: بزرگ ترین کیمیا زراعت است.

امر دوازدهم از خاتمه رساله: اینکه بدان ای فرزندم، روایاتی که از جانب امامان معصومِ علیهم السلام ما وارد شده است، همه آنها گنج است. پس بر تو باد به مطالعه آنها و مراجعه و عمل نمودن به آنها و خواندن آن روایات برای مردم که من اجازه نقل آنها را اینجا به تو می دهم؛ همان طور که قبلاً نیز به طور شفاهی در کنار ضریح دربِ شهر علم پیامبر صلی الله علیه و آله و وصیّ آن حضرت یعنی حضرت امیرالمؤمنین علیّ بن ابیطالب علیه السلام در صبح روز پنج شنبه بیست و هفتم ماه شعبان سال 1427 در شهر نجف اشرف به تو دادم. که از کتاب های چهارگانه و دیگر کتاب های معروف علمای مذهب امامیّه (رضوان اللّه تعالی علیهم) روایت نقل کنی. من سلسله سند خود را تا برسد به صاحبان کتابها و از آنها تا ائمه معصومین علیهم السلام را

ص: 111

الإجازة للولد

مأخوذ من رسالتی «طریق الوصول إلی أخبار آل الرسول علیهم السلام ».

إن ترید المال و الثروة

و منها: و إن ترد المال و الثروة فی الدنیا التی تعدّ فی أعین الناس کنزا - و لیس بکنز حقیقةً - فاقرأ فی کلّ یوم من شهر رجب المرجب اثنتی عشرة مرّة هذه الآیة الشریفة و هی قوله تعالی: «اللّه لطیفٌ بعباده یرزق من یشاء و هو القویالعزیز»(1)(2).

إلی هنا تمت هذه الرسالة الشریفة المسماة ب_ «الکنز الجلی لِوَلدی علی» علی ید مؤلّفها العبد الفانی هادی النجفی، کان اللّه له و جعل مستقبل أمره خیرا من ماضیه و حشره اللّه مع موالیه أمیرالمؤمنین و أولاده المعصومین علیهم السلام ُ فی یوم الثلاثاء الثالث و العشرین من صفر المظفر عام1428 ببلدة إصبهان -صانها اللّه تعالی عن الحدثان- و الحمدللّه أولاً و آخرا و صلی اللّه علی سیدنا محمّد و آله الطیبین الطاهرین المعصومین.

ص: 112


1- 1. سورة الشوری /19.
2- 2. مفتاح السعادة لعمّنا الأکرم آیة اللّه الشیخ محمّدتقی آقا النجفی الإصفهانی المتوفی عام 1332 ق.

در کتاب دیگرم بنام «طریق الوصول إلی اخبار آل الرسول علیهم السلام » یاد کرده ام و می توانی تمام سند را از آنجا بگیری.

امر سیزدهم از خاتمه رساله: این است که اگر مال و ثروت دنیا که در نظر مردم گنج است می خواهی (در حالی که گنج واقعی مال دنیا نیست)، برای این هدف در هر روز از ماه رجب المرجّب دوازده مرتبه این آیه شریفه را قرائت کن: «اللّه ُ لِطیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ ما یَشاءُ وَ هُوَ الْقَویُّ الْعَزیزُ»

تمام شد این رساله شریفه به نام (گنج آشکار برای فرزندم علی) به دست نویسنده اش بنده فانی هادی نجفی که خدا با او باشد و آیندهاش را بهتر از گذشته گرداند و او را با پیشوایانش حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام و فرزندان معصومش علیهم السلام محشور گرداند.

تاریخ اتمام این رساله در روز سه شنبه 23 ماه صفرالمظفّر سال 1428 در شهر اصفهان بود که خداوند متعال این شهر را از حوادث تلخ نگهدارد. سپاس مخصوص خداست در اوّل و آخر و خداوند بر پیامبرِ ما حضرت محمّد صلی الله علیه و آله و خاندان پاک و معصومش درود و رحمت فرستد.

ترجمه رساله «گنجنامه» توسّط بنده حقیر علی اصغر حبیبی در تاریخ هشتم ذی القعده 1428 هجری قمری مطابق با 28 آبان سال 1386 هجری شمسی به پایان رسید.

ص: 113

ص: 114

ضمائم

(1)

*. به طور خلاصه داستان ایاز از این قرار است: سلطان محمود غزنوی غلامی داشت به نام ایاز که او را بسیار دوست می داشت به طوری که وی مورد حسادت وزیران و دیگر غلامان پادشاه قرار گرفت و گاهی از او پیش سلطان سعایت و بدگویی می کردند و پادشاه از این موضوع باخبر بود که آنها درباره وی حسادت می ورزند، لذا برنامه ای را تدارک دید که علّت علاقه اش به ایاز برای همه روشن شود، به این صورت که در مراسمی که وزرای وی حضور داشتند سلطان یک دانه قیمتی از جواهرات الماس و یا از جنس دیگر به یکی از وزرا داد و دستور داد که آن را بشکند ولی او قبول نکرد و گفت این جواهر گرانبهایی است و با شکستن آن به خزانه حکومتی ضرر و زیان مهمّی می رسد و دیگر وزرا هم وقتی سلطان چنین دستوری را به آنها داد همان جواب را دادند و یا این که ترسیدند بعدها سلطان آنها را تنبیه کند آن را نشکستند، ولی ایاز که در آن جلسه حضور داشت وقتی که سلطان آن جواهر را به او داد و دستور داد که بشکند بلافاصله آن را به زمین زد و شکست و وزرا همه زبان به انتقاد گشودند که با این کار او زیان به خزانه مملکتی رسید. سلطان محمود گفت: درست است که از نظر مالی به خزانه سلطنتی من ضرر رسید ولی ایاز با این کارش حرف من را زمین نزد و به دستور من عمل کرد و این کارش مهم تر از آن ضرری است که شما می پندارید.

ص: 115


1- 1. در ترجمه کتاب با (*) علامت زده شده است.

**. یَا مَن أظْهَرَ الْجَمِیلَ وَ سَتَرَ الْقَبِیحَ، یَا مَنْ لَمْ یُؤَاخِذْ بِالْجَرِیرَةِ وَ لَمْ یَهْتِکِ السِّتْرَ، یَا عَظِیمَ الْعَفْوِ، یَا حَسَنَ التّجَاوُزِ، یَا وَاسعَ الْمَغْفِرَةِ، یَا بَاسِطَ الْیَدَیْنِ بِالرِّحْمَةِ، یَا صَاحِبَ کُلِّ نَجْوَی وَ مُنْتَهی کُلِّ شَکْوَی، یَا کَرِیمَ الصَّفحِ، یَا عَظِیمَ الْمَنِّ، یَا مُبْتَدِئاً بِالنِّعَمِ قَبْلَ اسْتِحْقَاقِهَا. یَا رَبَّنَا وَ یَا سَیِّدَنَا وَ یَا مَوْلَانَا وَ یَا غَایَةَ رَغْبَتِنَا، أسْألُکَ یَا اللّه ُ أنْ لَا تُشَوِّهَ خَلْقِی بِالنَّارِ. بحارالأنوار، ج92، ص198.

***. آن جریان از این قرار است: علّامه مجلسی (رضوان اللّه تعالی علیه) می گوید: در بعضی از کتاب ها داستانی را یافتم به این شرح که: حضرت عیسی علیه السلام با بعضی از حوارییّن در سفر سیاحتی که به شهری داشتند در نزدیکی آن شهر در مسیر راه گنجی را یافتند. همراهان حضرت به او گفتند: ای روح اللّه به ما اجازه بده در همین جا اقامت داشته باشیم و از این گنج بهره مند شویم تا ضایع نشود. حضرت فرمود: شما همین جا اقامت کنید ولی من داخل این شهر می روم چرا که گنجی در آن جا دارم که جویای آن هستم. لذا چون آن حضرت داخل شهر شد و مقداری گشت خانه خرابی را دید پس داخل آن خانه شد که پیره زنی در آن جا بود حضرت به او فرمود: من امشب مهمان تو هستم آیا غیر از تو در این خانه کسی هست؟ گفت: بله پسری دارم که پدرش فوت کرده است و او در کنار من یتیم مانده است. کارش این است که هر روز به صحرا می رود و خار می کند و جمع می کند و به شهر می آورد و می فروشد و با پول آن ما گذرانِ زندگی می کنیم. پس اتاقی را برای پذیرایی از حضرت عیسی آماده ساخت تا این که پسرش آمد. پیره زن به او گفت: خدا امشب مهمان شایسته ای را برای ما فرستاده است که از پیشانی او نور زهد و صلاح می بارد. پس فرصت را غنیمت بشمار و در خدمت او باش و با او همراهی کن. پس آن پسر وارد بر حضرت عیسی شد و در خدمت آن حضرت قرار گرفت و او را گرامی داشت. چون پاسی از شب گذشت حضرت عیسی علیه السلام از حال و زندگی او جویا شد. پس حضرت در آن جوان آثار خردمندی و هوشیاری و زمینه ترقّی و رشد برای رسیدن به درجات کمال را احساس نمود. ولی حضرت عیسی متوجّه شد که این جوان در درون خود اندوه بزرگی دارد. لذا به او فرمود: ای غلام من می بینم که قلب تو مشغول به غمی است که برطرف نمی شود. پس به من راجع به آن خبر ده شاید در نزد من برای این درد دوایی وجود داشته باشد. پس چون حضرت در این باره اصرار و مبالغه کرد آن جوان گفت: بله من در قلبم

ص: 116

ناراحتی دارم که کسی غیر از خداوند نمی تواند آن را مداوا کند. پس غلام عرض کرد: من روزی خارها را که حمل می کردم به طرف شهر، عبورم به کاخ دختر پادشاه افتاد و نگاه به کاخ می کردم در این بین چشمم به دختر پادشاه افتاد. پس محبّت او به شدّت در دلم قرار گرفت و هر روز این علاقه زیاد شد و برای این درد دارویی غیر از مرگ نمی بینم.

حضرت عیسی فرمود: من راهی جلو تو می گذارم که تو بتوانی با او ازدواج کنی. پس جوان رفت و مادرش را در جریان فرمایش حضرت عیسی علیه السلام گذاشت. مادرش به او گفت: پسرم من گمان نمی کنم که این مرد وعده ای بدهد که امکان نداشته باشد به آن وفا کند. پس به او گوش کن و در هرچه می گوید او را اطاعت کن.

چون شب را به صبح رساندند حضرت عیسی به غلام فرمود: برو به در خانه پادشاه، زمانی که افراد مخصوص دربار او و وزیران وی خواستند بر او وارد شوند به آنها بگو که به پادشاه از زبان تو بگویند که من آمده ام به خواستگاری دخترش. پس هر اتفاقی که بعد از این افتاد بین تو و پادشاه بیا و به من بگو. جوان خود را به درِ خانه پادشاه رساند و وقتی که خواسته خود را به افراد مخصوص پادشاه گفت: آنها به او خندیدند و از گفتارش شگفت زده شدند و رفتند به نزد پادشاه در حالی که وی را به مسخره گرفته بودند مطلب او را به پادشاه گفتند. پادشاه دستور داد او را در نزدش حاضر کنند. پس چون داخل شد و به حضور پادشاه رسید و از دختر پادشاه خواستگاری نمود پادشاه با حال تمسخر به او گفت: من دختر خود را به تو نمی دهم مگر این که تو به من مرواریدها و یاقوت ها و گوهرهای آن چنانی بدهی و خلاصه جواهراتی را از وی درخواست نمود که جز در خزانه پادشاه در جای دیگر پیدا نمی شد. پس جوان به پادشاه گفت: من می روم و جواب تو را می آورم. لذا به نزد حضرت عیسی آمد و جریان را گفت: پس حضرت عیسی به خرابه ای که در آن سنگ ها و کلوخ های بزرگی بود رفت و از خدا درخواستی کرد و دعا نمود. پس آن سنگ ها و کلوخ ها تبدیل به جواهراتی شد که پادشاه خواسته بود بلکه بهتر از آنها. بعد از آن فرمود: ای غلام هر چقدر از این ها را که می خواهی بردار و ببر به نزد پادشاه. پس غلام آن جواهرات را پیش پادشاه بُرد ولی او و افرادی که در مجلس او بودند درباره این جوان و کار وی تعجّب کردند. در عین حال گفتند که این مقدار ما را کافی نیست. جوان دوباره آمد به نزد حضرت عیسی و آن چه اتفّاق

ص: 117

افتاده بود گزارش داد. حضرت عیسی فرمود: برو داخل خرابه شو و هرچه می خواهی از آن جواهرات بردار و ببر به نزد آنان در این مرتبه آن جوان دو برابر آن چه را برده بود برداشت از آن جواهرات و برد به نزد پادشاه که باعث شگفتی بیشتر وی و همراهانش شد. پادشاه گفت: کار این غلام عجیب است. پس با غلام خلوت کرد و از رازِ مطلب وی جویا شد. پس او هم آن چه که بین خود و حضرت عیسی اتفّاق افتاده بود و علاقه شدیدی که به دختر پادشاه پیدا کرده بود را به پادشاه اطلّاع داد. پادشاه پی برد که آن مهمان حضرت عیسی علیه السلام می باشد. لذا به جوان گفت: به مهمانت بگو به نزد من بیاید و دختر من را به ازدواج تو در آورد. پس حضرت عیسی حاضر شد و دخترِ پادشاه را به ازدواج آن جوان درآورد. پادشاه نیز لباس فاخری را دستور داد برای جوان آوردند و او پوشید و خلاصه شبی را آن جوان و دختر پادشاه با هم به صبح رساندند، وقتی صبح شد. پادشاه غلام را خواست و با او صحبت کرد. دید او شخص عاقل و پاکی است و برای پادشاه هم فرزندی غیر از همان دخترش وجود نداشت. لذا آن غلام را ولیعهد خود نمود و وارث پادشاهیش قرار داد و به خواصّ و اعیان حکومتش دستور داد که با او بیعت کنند و دستوراتش را اطاعات کنند. چون شب دوّم شد پادشاه به طور ناگهانی فوت کرد و آن غلام را بزرگان حکومت به تخت پادشاهی نشاندند و مطیع او شدند و خزانه های مملکت را به او سپردند. در روز سوّم حضرت عیسی آمد که با آن جوان که پادشاه شده بود خداحافظی کند. غلام گفت: ای حکیم تو به گردنِ من حقوقی داری که من سپاس یکی از آنها را نمی توانم به جای آوردم حتّی اگر همیشه زنده باشم و به تو خدمت کنم. ولی دیشب در دل من امری عارض شد که اگر در این باره جواب مرا ندهی از آن چه که من به دست آورده ام نفع و سودی نمی برم. حضرت عیسی فرمود: آن مطلب چیست؟ غلام گفت: تو که توانستی مرا در عرض دو روز از آن جایگاه پست به این درجه بالا برسانی چرا درباره خودت این کار را انجام نمی دهی و تو را در این لباس های ساده می بینم و در این شرایط خاصّ؟

حضرت عیسی علیه السلام به او فرمود: کسی که نسبت به خدا و خانه کرامت او [آخرت] و ثوابش علم دارد و به فانی بودن دنیا و پستیش آگاهی دارد رغبت به این پادشاهی و اموری که از بین می رود پیدا نمی کند و ما در مقام نزدیکیِ به خداوند متعال و دوستیش لذّت های روحانی داریم که این لذّت های از بین رفتنیِ دنیا در مقابل آنها چیزی نیست. پس چون

ص: 118

حضرت عیسی او را به آفات و عیب های دنیا و نعمت های آخرت و درجات آن خبر داد غلام به آن حضرت گفت: برای من بر تو سؤال دیگری است و آن این که تو چرا برای خود لذّت های بهتر و بالاتر را برگزیدی و مرا در این بلای بزرگ قرار دادی؟ حضرت عیسی علیه السلام فرمود: من به این جهت تو را در این امر قرار دادم که هوش و عقل تو را بیازمایم تا به خاطر ترک این امور آسان برای تو پاداش بیشتر و کامل تر به دست آید و این پشت پا زدنِ تو به دنیا و پادشاهی آن برای دیگران حجّتی باشد. پس غلام پادشاهی را رها کرد و لباس های قبلی خود را پوشید و از همراهان حضرت عیسی شد. چون حضرت عیسی سویِ حوارییّن برگشت فرمود: این همان گنجی بود که من گمان می کردم در این شهر است و خدا را سپاس که آن را پیدا کردم.

بحارالانوار، ج14، ص281.

ص: 119

مصادر الکتاب

1. الآراء الفقهیة، للشیخ هادی النجفی، اصفهان، 1429.

2.الإثنا عشریة فی المواعظ العددیة، لمحمدبن الحسن العاملی، قم المقدسة،1384ش - 1427ق.

3. إحقاق الحق، للشهید القاضی نوراللّه التستری، مکتبة آیة اللّه المرعشی.

4. الأربعون حدیثا فی من یملأ الأرض قسطا و عدلاً، للشیخ هادی النجفی، قم المقدسة، 1411ق.

5. از چشمه خورشید (چهل حدیث از امیرمؤمنان علی علیه السلام )، للشیخ هادی النجفی، ترجمة جویا جهانبخش، اصفهان، 1429.

6. الأدب المفرد، للبخاری، الطبعة القدیمة.

7. أعلام الدین، للدیلمی، مؤسسة آل البیت علیهم السلام ، قم المقدسة.

8. إقبال الأعمال، لإبن طاووس الحسینی، الطبع الحجری.

9. ألف حدیث فی المؤمن، للشیخ هادی النجفی، مؤسسة النشر الإسلامی، قم المقدسة، 1416ق.

10. أمالی الصدوق، تحقیق مؤسسة البعثة، قم المقدسة.

11. أمالی الشیخ طوسی، تحقیق مؤسسة البعثة، قم المقدسة.

12. اندوخته خداوند، للشیخ هادی النجفی، ترجمة جویا جهانبخش، حروفیه، تهران، 1424.

13. أمالی المفید، تحقیق علیأکبر الغفاری، مؤسسة النشر الإسلامی قم المقدسة.

14. أنوار التنزیل، المسمّی بتفسیر البیضاوی، الطبع الحجری.

15. بحارالأنوار، للشیخ محمدباقر المجلسی، بیروت فی 110 مجلدات، و بیروت عام 1421ق فی 44 مجلدا.

16. البرهان فی تفسیر القرآن، للسید هاشم البحرانی، مؤسسة البعثة، قم المقدسة.

17. البلدالأمین، للکفعمی، صورة عن الطبع الحجری، قم المقدسة.

ص: 120

18. بوستان فضیلت، لحمید خلیلیان، إصفهان، 1385ش.

19. البیان فی أخبار صاحب الزمان، لمحمد بن یوسف الکنجی الشافعی، مؤسسة النشر الإسلامی قم المقدسة.

20. التاج الجامع للأصول فی أحادیث الرسول، للشیخ منصور علی ناصف، بیروت 1406ق.

21. تحف العقول، لابن شعبة الحرانی، تحقیق علیأکبر الغفاری، مؤسسة النشر الإسلامی قم المقدسة.

22. التذکرة الحمدونیة، لمحمد بن الحسن بن محمد بن علی ابن حمدون، بیروت 1996م.

23. التعریف بوجوب حق الوالدین، لأبی الفتح الکراجکی، قم المقدسة.

24. تفسیر القمی، لعلی بن إبراهیم القمی، مجلدان، قم المقدسة.

25. التفسیر الکبیر، للفخر الرازی، بیروت.

26. تمام نهج البلاغة، للسید صادق ابن السید محمدباقر ابن السید عبداللّه الموسوی الشیرازی، موسسة الاعلمی، بیروت، لبنان 1426ق.

27. التهذیب، للشیخ الطوسی، تحقیق السید حسن الخرسان، طهران.

28. ثواب الأعمال، للشیخ الصدوق، تحقیق علیأکبر الغفاری، طهران.

29. جامع الأصول فی أحادیث الرسول، لابن الأثیر الجزری، بیروت، دارالفکر، 1403ق.

30. جامع الشتات، لمحمد إسماعیل الخواجوئی الأصفهانی، تحقیق السید مهدی الرجائی، قم المقدسة.

31. الجعفریات، لمحمد بن محمد بن الأشعث، طهران، 1370.

32. جواهرالکلام، [نبذة من کتاب]، للآمدی، المطبوعة ضمن مجلة تراثنا، العددین 91 و 92، قم المقدسة.

33. حکایت أخگر الماس ریزه ها، لجویا جهانبخش، دلیل ما، 1384ش.

34. حلیة الأولیاء، للحافظ أبی نعیم الأصفهانی، بیروت.

35. الخصائص الحسینیة، للشیخ جعفر التستری، المطبعة الحیدریة، النجف الأشرف، 1375ق.

36. الخصال، للشیخ الصدوق، تحقیق علیأکبر الغفاری، مؤسسة النشر الإسلامی قم المقدسة.

ص: 121

37. خواص الآیات، للشیخ محمد تقی آقا النجفی الإصفهانی، الطبع الحجری.

38. رسائل المحقق الکرکی، تحقیق الشیخ محمد الحسّون، قم، مکتبة آیة اللّه المرعشی، 1409ق.

39. رَوض الجِنان، لأبی الفتوح الرازی، الآستانة الرضویة المقدسة.

40. روضة الواعظین، لمحمد بن فتّال النیسابوری، النجف الأشرف.

41. الدرة الباهرة، للشهید الأول، الآستانة الرضویة المقدسة، 1365ش - 1408ق.

42. دعائم الإسلام، للقاضی نعمان المصری، طبعته مصوّرا، مؤسسة آل البیت علیهم السلام .

43. الدعوات، للقطب الراوندی، قم المقدسة.

44 دیوان أبیالمجد، للشیخ محمد الرضا النجفی الأصفهانی، تحقیق السید احمد الحسینی، قم المقدسة، 1408ق.

45. ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی، لمحب الدین أحمد بن عبداللّه الطبری، بیروت.

46. سفینة البحار و مدینة الحکم و الآثار، للشیخ عباس القمی، الآستانه الرضویة المقدسة.

47. سنن البیهقی، للبیهقی، بیروت 10 مجلدا.

48. سنن الترمذی، للترمذی.

49. سِیَر أعلام النبلاء، للذهبی، بیروت 1406ق.

50. شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار، للقاضی نعمان المصری، مؤسسة النشر الإسلامی قم المقدسة.

51. شرح أصول الکافی، للمولی صالح المازندرانی، بیروت.

52. شرح نهج البلاغة، لابن أبی الحدید المعتزلی، مصر.

53. صحیفة الإمام الرضا علیه السلام ، تحقیق الشیخ محمدمهدی نجف، الآستانة الرضویة المقدسة.

54. عُدة الداعی، لإبن فهد الحلی، طبعة مؤسسة المعارف الإسلامیة، 1420ق.

55. عقاب الأعمال، للشیخ الصدوق، تحقیق علیأکبر الغفاری، طهران.

56. عقد الدرر فی أخبار المنتظَر، لیوسف بن یحیی بن علی بن عبدالعزیز المقدسی الشافعی، مصر 1399ق.

57. عیون أخبار الرضا علیه السلام ، للشیخ الصدوق، تحقیق السید مهدی اللاجوردی، قم المقدسة.

ص: 122

58. غررالحکم، للآمدی، طبع المرحوم الشیخ محمد علی الانصاری.

59. فاطمة الزهراء آیة عظمة اللّه، لجماعة من المحققین.

60. الفتوح لابن أعثم الکوفی، بیروت، دارالندوة الجدیدة.

61. الفضائل، لشاذان بن جبرئیل القمی، قم المقدسة.

62. فضائل الخمسة من الصحاح الستة، للسید مرتضی الفیروزآبادی، قم المقدسة.

63. فضائل الشیعة، للشیخ الصدوق، قم المقدسة.

64. فیض الباری إلی قرة عینی الهادی، للشیخ مهدی غیاث الدین مجدالإسلام النجفی، المطبوع ضمن قبیله عالمان دین، قم المقدسة 1381.

65. قبیله عالمان دین، للشیخ هادی النجفی، قم المقدسة 1381ش.

66. قواعد الأحکام، للعلامة الحلی، مؤسسة النشر الإسلامی، قم المقدسة.

67.کتاب ابلیس اللعین، للشیخ هادی النجفی، دارالنشر دلیل ما، قم المقدسة، 1429.

68. الکافی، لمحمد بن یعقوب الکلینی، تحقیق علیأکبر الغفاری، طهران.

69. کتاب من لا یحضره الفقیه، للشیخ الصدوق، تحقیق علیاکبر الغفاری، مؤسسة النشر الإسلامی، قم المقدسة.

70. کشف الغمّة، لمحمد بن عیسی الإربلی، تحقیق علیأکبر الغفاری، طهران.

71. الکشکول، للشیخ محمد بهاءالدین العاملی، منشورات لسان الصدق، قم المقدسة، 2006م.

72. کنزالعمّال، للمتقی الهندی، بیروت.

73. کنزالفوائد، للکراجکی، تحقیق الشیخ عبداللّه النعمة، بیروت.

74. مجمع البحرین، للطریحی، الطبع الحجری، و الطبع الحروفی بیروت.

75. المحاسن، للبرقی، تحقیق السید مهدی الرجایی، قم المقدسة.

76. محاضرات الاُدباء و محاورات الشعراء و البلغاء، للراغب الأصفهانی، بیروت.

77. مختصر البصائر، للحسن بن سلیمان الحلی، مؤسسة النشر الإسلامی، قم المقدسة.

78. مستدرک سفینة البحار، للشیخ علی النمازی الشاهرودی، مؤسسة النشر الإسلامی قم المقدسة، 1427ق.

ص: 123

79. المستدرک علی الصحیحین، للنیسابوری، الطبعة القدیمة.

80. مستدرک وسائل الشیعة، للشیخ حسین النوری، طبع مؤسسة آل البیت علیهم السلام .

81. مسکّن الفؤاد، للشهید الثانی، آل البیت علیهم السلام ، قم المقدسة.

82. مشارق أنوار الیقین، للحافظ رجب البرسی، قم المقدسة.

83. المصباح، للکفعمی، مصورا عن الطبع الحجری، قم المقدسة.

84. مصباح الشریعة، للصهردشتی، الأعلمی، بیروت.

85. مطالب السؤول، لمحمد بن طلحة الشافعی، النجف الأشرف.

86. معانی الأخبار، للشیخ الصدوق، تحقیق علیأکبر الغفاری، مؤسسة النشر الإسلامی، قم المقدسة.

87. مفاتیح الجِنان، للشیخ عباس القمی.

88. مفتاح السعادة، للشیخ محمد تقی آقا النجفی الأصفهانی، الطبع الحجری.

89. المناقب، لابن شهر آشوب، قم المقدسة.

90. منهج الصادقین، للشیخ فتح اللّه الکاشانی، طهران.

91. موسوعة أحادیث أهل البیت علیهم السلام ، للشیخ هادی النجفی، دارإحیاء التراث العربی، بیروت 1423ق.

92. میراث حوزه اصفهان، لجماعة من المحققین، أصفهان.

93. النبراس، للحاج المولی هادی السبزواری، مصورا عن الطبع الحجری.

94. نثرالدُّر، لمنصور بن الحسین الآبی، تحقیق محمد علی قرنة، مصر.

95. نهج البلاغة، للسید الرضی، طبع صبحی صالح.

96. نزهة الناظر و تنبیه الخاطر، للحسین بن محمد بن حسن بن نصر الحلوانی، قم المقدسة 1408ق.

97. نوادر المعجزات، للطبری الإمامی، الطبعة الحدیثة، قم المقدسة.

98. وسائل الشیعة، للشیخ الحر العاملی، مؤسسة آل البیت، قم المقدسة.

99. ولایت و امامت، للشیخ هادی النجفی، قم 1370ش - 1413ق.

100. یوم الطّفّ، للشیخ هادی النجفی، قم 1413ق.

ص: 124

الفهرس

تصویر

ص: 125

تصویر

ص: 126

تصویر

ص: 127

تصویر

ص: 128

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109