مشخصات کتاب: سفیر عشق: نوحه های حضرت مسلم علیه السلام
گردآورنده: محمد محبی
مجری تولید: کتابسرای سلام
سال و نوبت چاپ: اول/ زمستان 1396
صفحات/ قطع: 160/ جیبی
شمارگان: 3000 نسخه
بهاء: 2000 تومان
مرکز پخش:
اصفهان، خیابان سجاد، گلستان شهدا
مجتمع فرهنگی ستارگان، فروشگاه فطرس
محبی 09132107938 6627392 0311
www.fotros.in
ص: 1
......
من اولین فدایی توهستم
من دل به تارموی تو ببستم
من خانه بردوش توام
من حلقه برگوش توام
میا به کوفه
میابه کوفه
..........
دشمن نپنداردکه من حقیرم
من برتو پور فاطمه اسیرم
ای پورختم المرسلین
احوال عاشق راببین
میا به کوفه
.........
مسلم نمایان مسلم تو کشتند
دون فطرت اندو خنجری زپشتند
مردانشان کمتر ز زن
مهمان کش وپیمان شکن
میا به کوفه
..........
ص:1
یاری ز یک زن از بد زمانه است
از طوعه خواهم آب اگر بهانه است
من شمع بی پروانه ام
من طاءر بی لانه ام
میا به کوفه
.......
استاد: حاج علی آقای انسآنی
ص:2
.......
کوچه به کوچه حسین نام تو را می برم
به قیمت جان خود ناز تو را می خرم
جز سایه ام دگر یاری ندارم
به دیوارکوفه سر می گذارم
یابن الزهرا یابن الزهرا...
........
یار مسیحا نفس شد نفس آخرم
یار زجان بهترم جان تو و دخترم
با او مگویید از دارالعماره
با او مگویید از تیغ قناره
یابن الزهرا....
........
ای گل زهرا تو باغنچه و لاله میا
یار زجان بهترم جان سه ساله میا
کوفه وکوفی از مردی به دور است
صحبت از مهمان وکنج تنور است
یابن الزهرا.....
ص:3
........
به شهرکوفه من از کینه نشان دیده ام
ای مه ابرو کمان تیر وکمان دیده ام
حرف شش ماهه و زیرگلو بود
حرف ازگلوی نازکتر از مو بود
یابن الزهرا.....
ص:4
ای ماه من می ریزد از چشمم ستاره
چشم من انتظار من بود دارالعماره
چو شمع بی پروانه ام
ای وای ای وای
من صید دور از لانه ام ای وای ....
مهمانم وبی خانه ام ای وای
جانم رسیده برلبم ای وای ای وای
روزم شده همچون شبم ای وای
اینجا بیاد زینبم ای وای
................
کوفه تماشامی کند روز و گدازم
ای قبله ی من دیدنی باشد نمازم
از من نگیردکس نشان
ای وای ای وای
جزطعنه و زخم زبان ای وای
ای دلبر و دلدارمن ای وای ای وای
ای شمع شام تار من ای وای
ص:5
داردتماشا دارمن ای وای
..................
ای ماه من اینجا سخن از ماه لیلاست
سربسته می گویم سخن از اربا ارباست
خون ریزد از چشم ترم ای وای
میا میا ای دلبرم ای وای
تو با اذان گوی حرم ای وای
با سرو بستانت میا ای وای
با بهتر از جانت میا ای وای
با ماه کنعانت میا ای وای
ص:6
......
من به سر دارم و سرفرازم
به قبله ی روی تو در نمازم
تا من تو را دارم به خود بنازم
ای آفتاب عالم آرا
میابه کوفه یابن الزهرا
.......
یارم شده دیوار کوفه امشب
رفتم سوی بازار کوفه امشب
گرید به حالم دار کوفه امشب
ای آفتاب عالم آرا
میا به کوفه یابن زهرا..
..........
تویی تویی تمام آرزویم
ازعشق خود دادی تو آبرویم
به کوچه ها حسین حسین بگویم
ص:7
ای آفتاب عالم آرا
میا به کوفه یابن زهرا
ص:8
.....
سرگذارم به دیوارکوفه
انتظارم کشد دارکوفه
ای همه دارو ندارم
من زعشقت بی قرارم
جز در و دیوارکوفه
من دگر یاری ندارم
یابن الزهرا
یابن الزهرا
........
اهل کوفه زخون رنگم زدند
یاحسین گفتم وسنگم زدند
دل به گیسوی توبستم
از می عشق تومستم
با لب پر خون حسین جان
من دعاگوی توهستم
یابن الزهرا
یابن الزهرا
ص:9
........
کوفه افتادم آخر ز ناله
جان تو جان طفل سه ساله
دارد اشک دانه دانه
دارد از زهرا نشانه
کوفه ناز آن سه ساله
تومکش با تازیانه
یابن الزهرا
یابن الزهرا
ص:10
.......
من تنها وغریب هر سو رهسپرم
تنها سایه ی من باشد همسفرم
آه ای طبیب عشق، من سرا پا تمام دردم
در این نیمه ی شب کرده عشق توکوچه گردم
ای حبیبم ای طبیبم ببین غریبم
..........
هستم جان به لب و سیر از جان شده ام
در هرکوچه ببین سرگردان شده ام
با دست بسته ام می روم من بسوی بازار
امشب ز بی کسی سرگذارم بروی دیوار
ای حبیبم .....
.......
در هرکوچه کنم امشب بر تو دعا
بشنو راز دلم سوی کوفه میا
دیدم که کوفیان همه گاهی به تاب و گه تب
ص:11
سنگ در دامنشان همه چشم انتظار زینب
ای حبیبم ای طبیبم
ببین غریبم
ص:12
.......
تنها و بی قرارم
خریداری ندارم
طناب دارکوفه
باشد چشم انتظارم
کوفه میا حسین جان
.......
تنها درکوفه ماندم
از دیده خون فشاندم
نماز آخرم را با دست بسته خواندم
کوفه میا حسین جان
....
در تاب و در تبم من
دیگر جان بر لبم من
در کوچه های کوفه
به یاد زینبم من
ص:13
کوفه میا حسین جان
.....
مستم مستم ز جامت
تو مولا من غلامت
از روی بام کوفه
من می کنم سلامت
کوفه میا حسین جان
......
دل من بی توتنگ است
ازخونم چهره رنگ است
ازمن بگو به زینب
بربام کوفه سنگ است
کوفه میا حسین جان
ص:14
......
ای قبله ی من روی تو
دل می کشدم سوی تو
امشب به مشام جانم
از مکه رسد بوی تو
ای شده به آواره به صحرا
کوفه میا عزیز زهرا
کرده غم تو بی قرارم
..............
شب را به سحر آوردم
تنهایم وکوچه گردم
با این لب پر از خونم
من بر تو دعا می کردم
گفتم امام
ص:15
من حسین است
ماه تمام من حسین است
من غیر از او دلبر ندارم
...........
چون طائر بسته بالم
برغربت خود می نالم
چشم در و دیوار امشب
خون گریه کند بر حالم
مهمانم و دلم شکستند
با ریسمان دستم ببستند
عشقت کشد به پای دارم
ص:16
.......
مهمانم اما سر بدیوارم
صدها گره افتاده برکارم
تنهایم و تنها تو را دارم
مظلوم حسین جان
...
دل شکسته دیدنی باشد
مهمان خسته دیدنی باشد
دودست بسته دیدنی باشد
مظلوم حسین جان
..........
قبله مهمان روی توباشد
حلقه دارم موی توباشد
کوفه میا که کوفه صدرنگه
هرکس رو دیدم دلش ازسنگه
میگن که قتلگاه تو تنگه
مظلوم حسین جان
خودم دیدم نیزه می آوردن
ص:17
اسب ها را نعل تازه می کردن
همه بدنبال تو می گردند
مظلوم حسین جان
از بعدتو ای دلبر زینب
ترسم بریزن به سر زینب
..........
ای یوسفم بر سر بازارم
از بس که کوفی داده آزارم
روزم شده همچون شب تارم
مظلوم حسین جان
من غرق افسوس توام ای وای
منم که پابوس توام ای وای
به فکر ناموس توام ای وای
جان رقیه صحبتم اینه
دست های کوفی همه سنگینه
مظلوم حسین جان
ص:18
.......
ای قبله من روی تو
از مکه آید بوی تو
ای بر شب تارم ستاره
رفتم سرد العماره
حسین من میابه کوفه
........
مهمان سرگردان منم
اشکم چکد بر دامنم
باشد سرم بر در و دیوار
من می روم به سوی بازار
حسین من میا به کوفه
........
قربان اشک و ناله ات
میا تو با سه ساله ات
بر دختر خودکن نظاره
و اکن ز گوشش گوشواره
حسین من میا به کوفه
..........
ص:19
صحبت ز گاهواره بود
صحبت ز شیرخواره بود
همچون کمان خمیده ام من
تیر سه شعبه دیده ام من
حسین من میا به کوفه
ص:20
......
گرچه در راهت شرر بر دل تنگم زنند
گرچه ازدیوار و درکوفیان سنگم زنند
با لب خونین دعاگوی توام
تا نفس دارم ثناگوی توام
یا حسین کوفه میا
..........
هرکه می بیند مرا در دیارکوفیان
یا که دشنامم دهد یا زند زخم زبان
من که تنها ماندم ای دلداده ام
کودکانم را به قاتل داده ام
یا حسین کوفه میا
........
از کبوترهای تو کوفیان پر می برند
نوجوانان تو را یک به یک سرمی برند
هلهله بر سوگواران می کنند
زینبت را سنگ باران می کنند
ص:21
یاحسین کوفه میا
ص:22
با چشم پر ز خون محو نظاره ام
منم که بر سر دارالعم_اره ام
آه ، هستی مرا ام_ام رفتم بر روی بام
آه ، باشد حسین من این آخرین سلام
کوفه میا حسین ، کوفه میا حسین
**
دلم ربوده ای ای یار دلربا
کوچه به کوچه من کردم ترا دعا
آه ، قرب_ان روی تو مستم ز بوی تو
آه ، شد بسته دست من با تار موی تو
کوفه میا حسین ، کوفه میا حسین
**
لالۀ فاطمه دلخون چو لاله ام
هر جا که می روم یاد سه ساله ام
آه ، دل پر شراره است کارم اشاره است
آه ، اینجا فقط سخن از گوشواره است
کوفه میا حسین ، کوفه میا حسین
**
ص:23
شب تا سحر منم در گفتگوی تو
آید ای کعبه ام از کعبه بوی تو
آه ، دار و ندار من باغ و بهار من
آه ، دار کوفه بود چشم انتظار من
کوفه میا حسین ، کوفه میا حسین
**
به جان اصغرِ شیرین زبان حسین
در کوفه دیده ام تیر و کمان حسین
آه ، یابن الثاره میا با مه پاره میا
آه ، جان طفل رباب با گهواره میا
کوفه میا حسین ، کوفه میا حسین
ص:24
........
آه شب غمم سحر ندارد کسی ز من خبر ندارد
ناله من اثر ندارد وای وای
آه من و در و دیوار کوفه رفتم سر بازار کوفه
گرید به حالم دار کوفه وای وای
از بس زدم صدایت دیگر نفس ندارم
طناب دار کوفه باشد در انتظارم
حسین میا به کوفه
**
آه من از سر دار العماره با تو بگویم یابن ثاره
با خود مَیاور گاهواره وای وای
آه از شیر خواره گفتگو بود حرف از سپیدی گلو بود
گلوی نازکتر ز مو بود وای وای
اینجا نصیب اصغر غم می شود حسین جان
سرش بروی دوشت خم می شود حسین جان
حسین میا به کوفه
**
آه کوفه بود چشم تماشا تا که بیاید ماه لیلا
صحبت بود از ارباً اربا وای وای
ص:25
آه ای تو مرا دلدار و دلبر یا که میا با علی اکبر
یا با خودت عبا بیاور وای وای
هر جا که می روم من حرف از جوان لیلاست
تیر و کمان به فکر ابرو کمان لیلاست
حسین میا به کوفه
**
آه جانم ز غم رسیده بر لب شد روز مهمان تیره چون شب
در کوچه هستم یاد زینب وای وای
آه بی تو دل من تنگ تنگ ا
ست کوفه میا کوفه دو رنگ است
بر روی بام کوفه سنگ است وای وای
من بوده ام از اول پابوس تو حسین جان
هستم فقط بیاد ناموس تو حسین جان
حسین میا به کوفه
ص:26
........
شب شد و در بین اعداء مانده ام تنهای تنها
بین هر کوچه دارم نوائی
ای حسین جان الهی نیائی
ای حسین جان حسین جان حسین جان
***
یاور ویاری ندارم - با کسی کاری ندارم
کوفه شهر جفا شهر ننگ است
دامن کوفیان پر زسنگ است
ای حسین جان حسین جان حسین جان
***
گرچه دشمن بسته دستم
یاد داغ زینب هستم
وای اگر روی نی جا بگیری
گر رود خواهرت بر اسیری
ای حسین جان حسین جان حسین جان
شاعر: جناب مجید احدزاده
ص:27
آقا ببین دل بی قرارم
در راه ِ عشقت سر به دارم
غم زد به باغ ِ ، جانم شکوفه
عزیز زهرا ، میا به کوفه
مظلوم حسین جان
**
با نامت ای آرام جانم
بنگر زیارتنامه خوانم
جان می سپارم ، با کام عطشان
ذکر لب من ، مظلوم حسین جان
مظلوم حسین جان
**
گردیده جام غم لبالب
یاد مصیبت های زینب
روزی رسد که ، آن قد خمیده
گرید ز داغ ، رأس بریده
مظلوم حسین جان
**
داغ دل ِ او بی کرانه
شمر و سَنان و تازیانه
سوزد دل ِ هر ، نسرین و لاله
با سوز آه ِ ، طفلی سه ساله
مظلوم حسین جان
ص:28
.......
به کوچه ها حیران
سر درگریبانم
کشد مرا آخر
عذاب وجدانم
دعوت کردم از تو مهمان
ازگفته شدم پشیمان
میا به کوفه
میا به کوفه
ارباب بی مادر
..........
نه خانه ای دارم
نه بستر خوابی
میان این مردم
مردم ، نمی آیی
کس اینجا امان ندارد
مهمان میزبان ندارد
میابه کوفه
میابه کوفه
ارباب بی مادر
.......
فقط در این وادی طوعه پناهم داد
مهمان نوازم شد به خانه راهم داد
می گرید به حال زارم
ص:29
غیر از او یاری ندارم
میا به کوفه
میا به کوفه
ارباب بی مادر
..........
ذکر مدامم شد وای ازدل زینب
به سرنمی گنجد سنگ و سر زینب
بی تاب و دراضطرابم
فکرکودک ربابم
میابه کوفه
میا به کوفه
ارباب بی مادر
شاعر: جناب سعیدخرازی
ص:30
......
غریبم وکوفه شده عید قربان من
گواه غربتم بود کام عطشان من
ای حبیبم حسین
من غریبم من حسین
یاحسین یاحسین
........
دلداده ی عشق تو و مبتلای توام
تویی خلیل و من ذبیح درمنای توام
ای حبیبم حسین
من غریبم حسین
...........
از بام قصرکوفه من برتوگویم سلام
در این وداع آخرین برتو دارم سلام
ای حبیبم حسین
.....
آیدزهرسوبرسرم سنگ وتیر وسنان
ازمن پذیرایی کنند این چنین کوفیان
ای حبیبم حسین
ص:31
من غریبم حسین
.......
شاعر: جناب محمدنعیمی
ص:32
.........
دل بر جذبه ی عشق توبستم
شد بسته به عشقت هر دو دستم
خون خداحسین
بنگر مرا حسین
درکوفه در رهت
گردم فدا حسین
مولانا یاحسین مولانا یاحسین
...........
ای کوفه اگر چه من غریبم
بین قربانی کوی حبیبم
من دل شکسته ام
غمگین وخسته ام
مانندطائری
بال و پر بسته ام
مولانا یاحسین
...........
از مکه بسویم کن نظاره
شد معراج من دارالعماره
ص:33
ای نورکبریا
فرزند مرتضی
بگذر از این سفر
کوفه میا میا
مولانا یاحسین
شاعر : جناب محمود تاری
ص:34
......
با دست بسته جانب دارالعماره می برند
به جرم عشقت یاحسین بالای دارم می برند
کوفه چه غوغایی شده
مسلم تماشایی شده
مولا حسین
مولا حسین
..........
امشب زسنگ کوفیان از من پذیرایی شده
شسته رخ پرخون من به اشک تنهایی شده
کوفه چه غوغایی شده
..........
در خاک وخون افتادم و شد پاره پاره پیکرم
اما نمی گردد جدا از این دل من دلبرم
کوفه چه غوغایی شده
........
من عاشقم من عاشقم برچهره نورانیت
شدعیدقربان و ببین مولا شدم قربانیت
کوفه چه غوغایی شده
مسلم تماشایی شده
ص:35
مولا حسین
مولاحسین
ص:36
.....
عاشقم عاشق جان و سردارم
بهر قربانی دو پسر دارم
مولا یامولا
ای حسین جآنم....
.........
قلب من خسته
دست من بسته
دیده ام گرید
بر تو پیوسته
مولا یا مولا
ای حسین جانم
........
از زمین تیر و خنجرم ریزد
از هوا آتش برسرم ریزد
طالب تیغم
عاشق دارم
تومرا داری
من تورا دارم
مولا یا مولا
ای حسین جانم
........
ص:37
جان سپر کردم پیش غمهایت
تاسرم افتد بر قدمهایت
مولا یامولا
ای حسین جانم
شاعر: جناب استادسازگار
ص:38
......
ای نگاهت عرفات دل من
مهر تو قبله ی آب وگل من
شد طواف سربام
سیدی بر تو سلام
یاحسین یا مولا
........
تشنه ی جام تمنای توام
من به یاد تو وگلهای توام
هرچه دل خسته ترم
به تو پیوسته ترم
یاحسین یامولا
.........
تشنه لب بابدن خونینم
زیر شمشیر ستم بنشینم
جان براهت بدهم
به نگاهت بدهم
یا حسین یامولا
......
راه عشق توبه سر پیمودم
با تولای تومن خشنودم
تشنه ی جام توام
عاشق نام توام
ص:39
یاحسین یامولا
.......
شاعر: جناب استاد رسول زاده
ص:40
.......
مولا اباعبدالله ازمکه کن نگاهم
بام دارالعماره گردیده قتلگاهم
من مسلم تنهایم
دربین دشمن هایم
.......
ازبس که من درکوفه بی یاور و مظلومم
مهمان دشمن گشته دو کودک معصومم
من مسلم تنهایم
در بین دشمن هایم
........
در زیر تیغ دشمن می گریم از برایت
سر می دهم که شاید افتد سرم به پایت
این دست بسته ی من این جسم خفته ی من
این سنگهای دشمن ها این فرق بشکسته ام
من مسلم تنهایم
در بین دشمن هایم
شاعر : جناب استادسازگار
ص:41