سرشناسه : مهدی پور، علی اکبر، 1324 -
عنوان قراردادی : حدیث الثقلین .فارسی
حدیث کسا
عنوان و نام پدیدآور : حدیث ثقلین با دو قرائت: قرائتی مشهور و مقبول، قرائتی مجعول و مردود / علی اکبر مهدی پور.
مشخصات نشر : قم: رسالت، 1389.
مشخصات ظاهری : 43 ص.
شابک : 25000 ریال : 978-964-6838-43-7
وضعیت فهرست نویسی : فاپا
یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.
موضوع : خاندان نبوت در قرآن
موضوع : خاندان نبوت -- احادیث
موضوع : احادیث خاص (ثقلین) -- نقد و تفسیر [حذفی]
موضوع : احادیث خاص (کساء) -- نقد و تفسیر
موضوع : احادیث اهل سنت -- نقد و تفسیر
رده بندی کنگره : BP145 /ث70422 م9 1389
رده بندی دیویی : 297/218
شماره کتابشناسی ملی : 2046186
ص:1
1 ) قرائتی مشهور و مقبول
2 ) قرائتی مجعول و مردود
یکی از حساس ترین فرازهای خطبه ی غدیر به بیان حدیث شریف ثقلین
اختصاص دارد .
رسول اکرم صلی الله علیه و آله به هنگام بازگشت از حجه الوداع ، در سرزمین غدیرخم به فرمان
پروردگار ، طی مراسم باشکوهی مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام را به خلافت و امامت
نصب کرد و نغمه ی روح بخش : « من کنت مولاه فهذا علی مولاه » را با بانگ رسای
خود در یک اجتماع یکصد و بیست هزار نفری در خیمه ی تاریخ نواخت .
افتخار صفحات تاریخ ، علامه ی امینی قدس سره ، متن گفتار پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در
دائرة المعارف بزرگ « الغدیر » از یکصد و ده تن از اصحاب ، منحصراً از منابع اهل
سنت روایت کرده است .(1)
خطبه ی رسول گرامی اسلام در روز غدیر بسیار طولانی است ، و در حدود
30 صفحه می باشد ، علاقمندان به منابعی که خطبه های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را گرد آورده
مراجعه فرمایند .(1)
علامه ی امینی در این اثر ماندگار خود تنها فرازهایی از سخنان صحابه را نقل
کرده ، که در تعدادی از آنها حدیث ثقلین نیز مطابق قرائت مشهور : « کتاب اللّه
وعترتی » آمده است ، که به چند مورد در پاورقی اشاره می کنیم .(2)
در کتاب « حدیث الولایة » که بازآفرینی کتاب « الموالاة » ابن عقده می باشد ، تعداد
142 مورد از طرق حدیث غدیر از صحابه به نقل ابن عقده بازیابی شده است .(3)
ابن مغازلی در کتاب مناقب خود پس از نقل خطبه ی غدیر از طرق مختلف می نویسد :
در حدود یکصد تن از صحابه این حدیث را از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده اند که
ده تن ( عشره مبشّره) نیز در میان آنهاست و این حدیثی صحیح و ثابت است که هیچ
ضعفی در آن من سراغ ندارم و این از فضایل ویژه علی علیه السلام است که احدی در این
فضیلت با او شریک نمی باشد .(4)
در طول تاریخ رسالت ، رسول اکرم صلی الله علیه و آله فقط دو سخنرانی داشتند که بیش از
یکصد هزار مستمع داشتند ، یکی در روز عرفه ، در عرفات ، در حجّه الوداع ( نهم
ذیحجة الحرام سال 10 ق) دیگری در سرزمین غدیرخم روز عید غدیر
( 18 ذیحجه الحرام سال 10 ق) که در هر دو مورد خطبه ی بسیار حسّاس و باعظمتی
ایراد کرده ، در هر یک « حدیث ثقلین » را مطابق قرائت مشهور آن بیان فرمودند .
صدور حدیث ثقلین از زبان دُرر بار پیامبر گرانقدر به دو مورد یاد شده اختصاص
ندارد ، بلکه حداقل در شش مورد این حدیث از بیان آن حضرت ثبت شده است :
ص:2
1 . به هنگام بازگشت از طائف ، در سال هشتم هجری .
2 . روز عرفه ، نهم ذیحجه الحرام سال دهم هجرت در عرفات .
3 . روز دوازدهم ذیحجه الحرام(1) سال دهم در مسجد خیف در منی .
4 . روز عید غدیر در سرزمین غدیرخم ، هجدهم ذیحجة الحرام سال
دهم هجری .
5 . در آستانه ی ارتحال در مسجد النبی ، در اواخر ماه صفر سال یازدهم
هجری .
6 . در بستر مرگ ، روز 28 صفر سال یازدهم ، در حجره شریفه .(2)
راویان حدیث ثقلین از صحابه
با توجه به تکرار حدیث ثقلین حداقل در شش مورد و ایراد خطابه از سوی رسول
اکرم صلی الله علیه و آله در حجه الوداع در روز عرفه و به هنگام بازگشت در سرزمین غدیر در
اجتماعی متجاوز از یکصد هزار نفر ، این حدیث در تمام طبقات به حدّ تواتر رسیده
و اینک اسامی چهل تن از صحابه که متن روایت آنان در دست می باشد :
1 ) ابوایوب انصاری ؛ 2 ) ابوذر غفاری ؛ 3 ) ابورافع ؛ 4 ) ابوسعید خدری ؛
5 ) ابوشریح خزاعی ؛ 6 ) ابوقدامه انصاری ؛ 7 ) ابولیلی انصاری ؛ 8 ) ابوهریره ؛
9 ) ابوالهیثم بن تیّهان ؛ 10 ) انس بن مالک ؛ 11 ) براء بن عازب ؛ 12 ) جابر بن عبداللّه
انصاری ؛ 13 ) جبیر بن مطعم ؛ 14 ) جریر بن عبداللّه ؛ 15 ) حبشی بن جناده ؛ 16 )
حذیفة بن اسید ؛ 17 ) حذیفة بن ثابت ؛ 18 ) حذیفة بن یمان ؛ 19 ) حسن بن علی علیهماالسلام ؛
20 ) خزیمة بن ثابت ؛ 21 ) زید بن ارقم ؛ 22 ) زید بن اسلم ؛ 23 ) زید بن ثابت ؛ 24 )
سعد بن ابی وقّاص ؛ 25 ) سلمان ؛ 26 ) سهل بن سعد ؛ 27 ) ضمرة اسلمی ؛ 28 ) طلحة
ص:3
بن عبداللّه تیمی ؛ 29 ) عامر بن لیلی ؛ 30 ) عبدالرحمن بن عوف ؛ 31 ) عبداللّه بن
حنطب ؛ 32 ) عبداللّه بن عباس ؛ 33 ) عبداللّه بن عمر ؛ 34 ) عدی بن حاتم ؛ 35 ) عقبة بن
عامر ؛ 36 ) علی بن ابی طالب علیه السلام ؛ 37 ) عمار یاسر ؛ 38 ) عمر بن خطاب ؛ 39 )
عمروعاص ؛ 40 ) مقداد بن اسود .
حدیث ثقلین گذشته از افراد یاد شده ، از سه تن از صحابیّات نیز روایت شده ، و
آنها عبارتند از :
1 ) فاطمه زهرا علیهاالسلام ؛
2 ) امّ سلمه همسر پیامبر صلی الله علیه و آله ؛
3 ) امّ ایمن ، از بانوان بهشتی .(1)
ابن حجر می نویسد : این حدیث از بیش از بیست تن از صحابه در موارد مختلف
از جمله : روز عرفه در حجه الوداع ، روز غدیرخم ، به هنگام بازگشت از حجّ ، پس از
بازگشت از طائف و در دوران بیماری حضرت در حجره شریفه هنگامی که پر از
صحابه بود .
سپس اضافه می کند : پیامبر اکرم این حدیث را در این موارد و در مواردی دیگر به
جهت اهتمام خاص به شأن قرآن کریم و عترت طاهره تکرار فرموده است .
آنگاه از طبرانی نقل کرده که آخرین چیزی که پیامبر اکرم در لحظات آخر حیات
خود بر زبان راند سفارش اهل بیت خود بود .(2)
کتابنامه ی حدیث ثقلین
کثرت راویان حدیث ثقلین موجب شده که برخی از محدثان ، متکلمان و تراجم
نگاران به گردآوری اسامی راویان آن پرداخته و برخی نیز کتاب مستقلی در همین
ص:4
رابطه تألیف کرده اند ، که از آن جمله است :
1 . حافظ ابوالفضل محمّد بن طاهر شیبانی مقدسی ( 448 _ 507 ق ) کتاب مستقلی
به نام : « طرق حدیث إنی تارک فیکم الثّقلین » به رشته ی تحریر در آورده است .(1)
2 . علامه میرحامد حسین هندی ( 1246 _ 1306 ق ) جلد دوازدهم « عبقات
الانوار » را به بررسی سندی و محتوایی حدیث ثقلین اختصاص داده ، شبهات
عبدالعزیز دهلوی ( 1159 _ 1239 ق ) را پاسخ داد .
3 . شادروان شیخ قوام الدین محمّد وشنوه ای ( 1325 _ 1418 ق ) کتابی در همین
رابطه تألیف کرده ، آن را « حدیث ثقلین » نام نهاد .
این کتاب به سال 1374 ق . در قاهره به چاپ رسید .
4 . محقق فرزانه علامه سید علی میلانی ( معاصر ) عبقات الانوار را به عربی
برگردانده ، آن را « نفحات الأزهار » نام نهاده ، در 20 مجلد منتشر کرد ، جلد اول ، دوم و
سوم آن پیرامون حدیث ثقلین می باشد .
5 . دانشمند فرزانه دکتر سید حسن افتخارزاده ( معاصر ) از کتاب « نفحات
الازهار » جلدهای اول تا سوم را به فارسی ترجمه کرده ، تحت عنوان : « خلاصه عبقات
الانوار ، حدیث ثقلین » در 1024 صفحه منتشر نموده است .
* * *
حدیث ثقلین در مجامع حدیثی
به جهت گستردگی طرق حدیث ثقلین ، متن آن با الفاظ مختلف ، ولی به یک
مضمون ، در کتابهای : صحاح ، سنن ، معاجم ، منابع حدیثی ، تفاسیر ، کتب سیره ،
تاریخ ، لغت و تراجم به تفصیل آمده که استقصای آن چندین مجلّد بزرگ را می طلبد .
ما در اینجا برای تبرّک ، فقط از چند منبع حدیثی ، فراز کوتاهی از حدیث شریف
ثقلین را نقل کرده ، تفصیل آن را به فرصتی دیگر موکول می کنیم .
ص:5
در ترتیب نقل حدیث ، به جهت اهمیت خاصّ کتب صحاح ، نخست از « صحیح
مسلم » حدیثی نقل کرده ، سپس به دلیل اهمیت کتب سنن ، به نقل دو حدیث از « سنن
ترمذی » بسنده می کنیم .
آنگاه به نقل حدیث ثقلین از دیگر مجموعه های حدیثی ، به ترتیب تسلسل
زمانی ، آنهم فقط در محدوده ی قرن سوم و چهارم می پردازیم :
مسلم بن حجّاج نیشابوری ، متوفّای 261 ق . در صحیح خود با سلسله اسنادش از
« زید بن ارقم » روایت کرده که گفت :
روزی رسول اکرم صلی الله علیه و آله در میان مکّه و مدینه ، در کنار برکه ی آبی که « خُمّ » نامیده
می شد ، برای ایراد خطابه در میان ما به پا خاست ، حمد و ثنای خدا به جای آورد ،
مردم را موعظه کرد ، پند و اندرز داد ، سپس فرمود :
أمّا بعدُ ، ألا أیّها النّاسُ ! فَإنّما أنا بشرٌ یوشِکُ أن یأتی رسولُ ربّی فأجیبُ .
وأنا تارکٌ فیکم ثقلین :
أوّلهما کتابُ اللّه ِ ، فیه الهدی والنّور ، فخذوا بکتاب اللّه واستمسکوا به .
فحثَّ علی کتاب اللّه ورغَّب فیه ، ثمَّ قال :
وأهلُ بیتی . أذکّرکم اللّه فی أهل بیتی ، أذکّرکم اللّه فی أهل بیتی ، أذکّرکم اللّه
فی أهل بیتی ؛
امّا بعد ، هان ای مردمان ! من نیز انسانی هستم که نزدیک است پیک الهی به سراغم
بیاید و من نیز اجابت کنم .
من در میان شما دو چیز گرانبها می گذارم :
نخستین آنها کتاب خداست که در آن نور و هدایت است ، پس کتاب خدا را محکم
بگیرید و به آن چنگ بزنید .
ص:6
[ پس کتاب خدا را به مردم سفارش کرد و مردم را بر عمل به آن تشویق نمود ،
سپس فرمود : ]
و اهل بیت من ، که در مورد اهل بیتم [ به شما هشدار می دهم و ] خدا را به یاد شما
می آورم و آنها را به شما توصیه می کنم .
[ این جمله را سه بار تکرار فرمود ] .(1)
محمّد بن عیسی بن سوره ترمذی ، متوفّای 297 ق . در سنن خود حدیث ثقلین را
از دو طریق روایت کرده است :
1 . با سلسله اسنادش از جابر بن عبداللّه انصاری که گفت :
رسول اکرم صلی الله علیه و آله را در روز عرفه در موسم حجّ دیدم که بر فراز شتر خود « قَصْوا »
خطبه می خواند و شنیدم که در خطبه اش می فرمود :
یا ایّها النّاسُ ! إنّی قد ترکتُ فیکم ما إن أخذتم به لن تضلّوا : کتاب اللّه
وعترتی أهل بیتی ؛
هان ای مردمان ! من درمیان شما چیزی وانهادم که اگر آن را محکم بگیرید هرگز
گمراه نمی شوید :
کتاب خدا و عترت من ، که همان اهل بیت من می باشند .(2)
ترمذی پس از نقل حدیث فوق گوید :
در همین باب از ابوذر ، ابوسعید ، زید بن ارقم و حذیفة بن أسید نیز روایت هست .
2 . با سلسله اسنادش از ابوسعید خدری و زید بن ارقم روایت کرده که گفته اند :
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود :
ص:7
إنّی تارکٌ فیکم ما إن تمسّکتم به لن تضلّوا بعدی ، أحدهما أعظم من الآخر :
کتابَ اللّه ِ ، حبلٌ ممدودٌ من السّماءِ إلی الأرض وعترتی أهل بیتی ولن یتفرّقا
حتّی یردا علیَّ الحوضَ ، فانظروا کیف تخلُفونی فیهما ؛
من در میان شما چیزی می گذارم که اگر به آن چنگ بزنید هرگز بعد از من گمراه
نمی شوید ، یکی از آنها از دیگری بزرگتر است :
1 ) کتاب خدا که ریسمانی کشیده شده از آسمان به سوی زمین است .
2 ) عترت من ، که همان اهل بیت من می باشند .
این دو هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند . پس
نیک بنگرید که چگونه جانشین من در مورد آن دو خواهید بود .(1)
محمّد بن سعد ، کاتب واقدی ، متوفّای 230 ق . در کتاب « طبقات الصّحابة
والتّابعین » حدیث ثقلین را با سلسله اسنادش ، از ابوسعید خدری ، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
روایت کرده که فرمود :
إنّی أوشِک أن أدعی فأجیب ، وإنّی تارکٌ فیکم الثَّقلین : کتابَ اللّه وعترتی ،
کتابُ اللّه حبلٌ ممدودٌ من السَّماءِ إلی الأرض ، وعترتی أهل بیتی ، وإنّ
اللّطیف الخبیر أخبرنی أنّهما لن یفترقا حتّی یردا علیَّ الحوضَ ، فانظروا
کیف تخلُفونی فیهما ؛
زود است که فراخوانده شوم ، پس دعوت حق را لبّیک گویم ، من در میان شما دو
چیز گرانبها می گذارم : کتاب خدای عزّوجلّ و عترت من .
کتاب خدا ریسمانی کشیده شده از آسمان به سوی زمین است .
و عترت من که همان اهل بیت من می باشند .
خدای دانای مهربان مرا خبر داده که آن دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا در
ص:8
حوض کوثر بر من وارد شوند .
پس نیک بنگرید که چگونه جانشین من در مورد آن دو خواهید بود .(1)
عبداللّه بن محمّد بن ابی شیبه ، متوفّای 235 ق . در کتاب « المصنَّف » خود ، حدیث
ثقلین را با سلسله اسنادش از « زید بن ثابت » روایت کرده ، که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود :
إنّی تارکٌ فیکم الخلیفتین من بعدی : کتاب اللّه وعترتی ، أهل بیتی ، وانّهما
لن یتفرّقا حتّی یردا علیَّ الحوضَ ؛
برای پس از خود دو جانشین برای شما برجای نهادم : کتاب خدا و عترت من ، که
همان اهل بیت من می باشند ، و آن دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا در حوض
کوثر بر من وارد شوند .(2)
امام احمد بن حنبل ، متوفّای 241 ق . پیشوای حنابله ، در مسند خود حدیث ثقلین
را به چندین طریق روایت کرده است :
1 . با سلسله اسنادش از « زید بن ارقم » دقیقاً همانند روایت « صحیح مسلم » .(3)
2 . با سلسله اسنادش از « ابوسعید خُدری » از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود :
إنّی تارکٌ فیکم الثَّقلین ، أحدهما أکبرُ من الآخر :
کتابُ اللّه حبلٌ ممدودٌ من السَّماءِ إلی الأرض وعترتی اهل بیتی .
وإنّهما لن یفترقا حتّی یردا علیَّ الحوضَ ؛
من در میان شما دو چیز گرانبها وانهادم که یکی از آنها از دیگری بزرگ تر است :
ص:9
1 ) کتاب خدا که ریسمانی کشیده شده از آسمان به سوی زمین است .
2 ) عترت من ، که همان اهلبیت من می باشند .
این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند .(1)
3 . با سلسله اسنادش از طریقی دیگر از « ابوسعید خدری » قریب به همین
مضمون ، با اندکی تغییر در تعبیر .(2)
4 . با سلسله اسنادش از طریقی دیگر از « ابوسعید خدری » دقیقاً مطابق متنی که از
« طبقات ابن سعد » روایت کردیم .(3)
5 . با سلسله اسنادش از « زید بن ثابت » از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود :
إنّی تارکٌ فیکم خلیفتین : کتابُ اللّه حبلٌ ممدودٌ مابین السَّماءِ والأرض _ او
ما بینَ السّماء إلی الأرض _ وعترتی أهلَ بیتی وإنّهما لن یتفرّقا حتّی یردا
علیَّ الحوضَ ؛
من در میان شما دو جانشین گذاشتم :
1 ) کتاب خدا که ریسمانی کشیده شده در میان آسمان و زمین [ یا از آسمان به
سوی زمین ] است .
2 ) عترت من ، که همان اهل بیت من می باشند .
این دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند .(4)
6 . نزدیک به همین مضمون از طریق ابوسعید خدری .(5)
عبداللّه بن عبدالرّحمن دارمی ، متوفّای 255 ق . حدیث ثقلین را با سلسله
ص:10
اسنادش ، از طریق زید بن ارقم روایت کرده که دقیقاً با حدیث اوّل که از صحیح مسلم
نقل کردیم مطابق است .(1)
احمد بن شعیب نسائی ، صاحب کتاب « سنن نسائی » متوفّای 303 ق . در کتاب
خصائص خود ، حدیث ثقلین را با سلسله اسنادش از زید بن ارقم در فرازی از
خطبه ی غدیر ، که به هنگام بازگشت از « حجّه الوداع » پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهدر سرزمین
« غدیرخُم » ایراد فرموده است ، نقل کرده :
کأنّی قد دُعیتُ فأجبتُ ، إنّی ترکت فیکم الثَّقلین ، أحدهما أکبر من الآخر :
کتابَ اللّه وعترتی ، فانظروا کیف تخلُفونی فیهما ، فإنّهما لن یتفرّقا حتّی یردا
علیَّ الحوضَ ؛
گویی اجلم فرارسیده ، دعوت حق را لبّیک خواهم گفت ، من در میان شما دو چیز
گرانبها وانهادم ، که یکی از آنها بزرگتر از دیگری است : کتاب خدا و عترت من .
پس نیک بنگرید که چگونه جانشین من خواهید بود در مورد آن دو . که آنها هرگز
از یکدیگر جدا نمی شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند .(2)
سنن نسائی گزیده ای از کتاب « السّنن الکبری » نسائی می باشد و کتاب « خصائص »
نیز بخشی از کتاب « سنن کبری » می باشد .(3)
ابوبشر محمّد بن احمد دولابی ، متوفّای 310 ق . در کتاب « الذّریة الطّاهرة »
حدیث ثقلین را با سلسله اسنادش از حضرت علی علیه السلام روایت کرده که رسول
ص:11
اکرم صلی الله علیه و آله در فرازی از خطبه ی معروفش در سرزمین « غدیرخم » فرمود :
إنّی ترکت فیکم ما إن أخذتم به لم تضلّوا ، کتاب اللّه وأهل بیتی ؛
من در میان شما چیزی وانهادم که اگر آن را محکم بگیرید گمراه نمی شوید : کتاب
خدا و اهل بیت من .(1)
ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی ، متوفّای 360 ق . در کتاب « معجم کبیر » خود
حدیث ثقلین را از طرق مختلف نقل کرده ، از جمله :
1 . با سلسله اسنادش از « زید بن ثابت » از رسول اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود :
إنّی قد ترکتُ فیکم خلیفتین : کتابَ اللّه وأهلَ بیتی ، وإنّهما لم یفترقا حتّی
یردا علیَّ الحوضَ ؛
من در میان شما دو جانشین برجای نهادم : کتاب خدا و اهلبیت من ، که از یکدیگر
جدا نمی شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند .(2)
2 . همین حدیث را از طریق دیگر روایت کرده ، که در آن به جای : « أهل بیتی »
تعبیر : « عترتی » آمده است .(3)
3 . با سلسله اسنادش از « زید بن ثابت » از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود :
إنّی تارکٌ فیکم الثَّقلین من بعدی : کتابَ اللّه عزّ وجلّ وعترتی أهلَ بیتی ،
وإنّهما لم یتفرّقا حتّی یردا علیَّ الحوضَ ؛
من در میان شما برای پس از خود دو چیز گرانبها می گذارم : کتاب خدای عزّوجلّ
ص:12
و اهل بیت خودم ، که هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در حوض کوثر بر من وارد
شوند .(1)
4 . عین همین حدیث را با دو طریق دیگر از « زید بن ارقم » از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
روایت کرده است .(2)
5 . با سلسله اسنادش متن دیگری را از « زید بن ارقم » از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهروایت
کرده که فرمود :
إنّی تارکٌ فیکم الثّقلین : کتاب اللّه وعترتی ، فانظروا کیف تخلُفونی فیهما ؛
من در میان شما دو چیز گرانبها نهادم : کتاب خدا و عترت من ، پس خوب بنگرید
که چگونه جانشین من برای آن دو خواهید بود .(3)
6 . دو متن دیگر با سلسله اسنادش مطابق حدیث اوّل که از صحیح مسلم نقل
کردیم ، روایت کرده است .(4)
طبرانی علاوه بر معجم کبیر در « معجم صغیر » نیز حدیث ثقلین را به دو طریق
روایت کرده :
1 . با سلسله اسنادش از ابوسعید خُدری ، مطابق دوّمین حدیث احمد حنبل .(5)
2 . با سلسله اسنادش از ابوسعید خُدری از رسول اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود :
إنّی تارک فیکم الثَّقلین ، ما إن تمسّکتم به لن تضلّوا : کتاب اللّه وعترتی ،
وانّهما لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض ؛
من در میان شما دو چیز گرانبها گذاشتم ، که اگر به آن چنگ بزنید هرگز گمراه
نمی شوید ، کتاب خدا و عترت من . که آنها هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا در
حوض کوثر بر من وارد شوند .(6)
ص:13
حاکم نیشابوری متوفّای 405 ق . در مستدرک خود بر صحیحین حدیث ثقلین را
از چند طریق روایت کرده است :
1 . با سلسله اسنادش از « زید بن ارقم » روایت کرده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به هنگام
بازگشت از « حجّه الوداع » در سرزمین « غدیر خُم » فرود آمده ، فرمان داد که آنجا را
تمیز کنند ، سایبانی بزنند ، آنگاه خطبه ی معروف خود را ایراد نمود .
متن خطبه ی غدیر بسیار طولانی است ، فرازی از آن را در ضمن « خصائص
نسائی » آوردیم .
حاکم نیز این فراز را دقیقاً مطابق روایت خصائص نسائی آورده است .(1)
2 . با سلسله اسنادش متن دیگری را از « زید بن ارقم » نقل کرده که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
در میان مکه و مدینه ، در سرزمینی که پنج درخت بزرگ بود فرود آمد ، مردم زیر
درختان را تمیز کردند ، پس از اقامه ی نماز مغرب به ایراد خطابه پرداخته ، بعد از
حمد و ثنای پروردگار و پند و اندرز مردمان ، مطالب فراوانی بیان کردند ، آنگاه فرمودند :
أیّها النّاس ! إنّی تارک فیکم أمرین لن تضلّوا إن اتّبعتموهما ، وهما : کتابُ اللّه
واهلُ بیتی عترتی ؛
هان ای مردمان ، من در میان شما دو چیز وانهادم که اگر از آنها پیروی کنید هرگز
گمراه نمی شوید ، آن دو عبارتند از : کتاب خدا و اهل بیت من ، که همان عترت من
می باشند .(2)
حاکم پس از نقل هر دو متن تأکید کرده که سند این دو روایت براساس معیار
بخاری و مسلم صحیح می باشد .
ص:14
3 . با سلسله اسنادش از « زید بن ارقم » از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود :
إنّی تارکٌ فیکم الثَّقلین ، کتابَ اللّه وأهلَ بیتی ، وإنّهما لن یتفرّقا حتّی یردا
علیَّ الحوضَ ؛
من در میان شما دو چیز گرانبها گذاشتم : کتاب خدا و اهل بیتم ، که هرگز از
یکدیگر جدا نشوند ، تا در حوض کوثر بر من وارد شوند .(1)
* * *
این بود قطره ای از دریا ، اندکی از بسیار و مشتی از خروار ، که در کتب صحاح،
سنن ، مسانید ، معاجم و دیگر کتب پایه و مرجع اهل تسنّن ؛ قرائت مشهور ، مقبول ،
مستفیض ، بلکه متواتر « حدیث ثقلین » که در آن « عترت » و « اهل بیت » همسنگ قرآن
کریم بیان شده ، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در موقف های حسّاس ، از جمله به هنگام بازگشت از
طائف در سال هشتم هجرت ، در روز عرفه در حجّه الوداع ، در روز عید غدیر در
سرزمین غدیرخم ، در آستانه ی ارتحال در مسجدالنّبی و در بستر مرگ ، در حضور
هزاران تن از اصحاب و یاران بیان فرموده و نوید داده که آنها هرگز از یکدیگر جدا
نمی شوند تا در حوض کوثر بر آن حضرت وارد شوند .
آنچه تقدیم گردید فقط به عنوان تبرّک و نمونه بود ، و اگر بخواهیم در منابع
حدیثی ، تفسیری ، رجالی ، تاریخی و کتب سیره و تراجم دنبال کنیم به دهها برابر
افزایش یافته ، به تدوین چندین مجلّد نیازمند خواهیم بود .
در کتاب شریف « نفحات الأزهار » حدیث شریف ثقلین مطابق قرائت صحیح و
مشهور از 187 طریق ، از منابع مورد اعتماد و استناد اهل سنت نقل شده و بررسی
سندی شده است .(2)
در بخش الحاقی آن که به قلم نادره زمان حضرت آیه اللّه حاج سید عبدالعزیز
طباطبائی قدس سره نگاشته شده ، از 126 طریق دیگر روایت شده است .(3)
ص:15
محقّق طباطبائی در این بخش الحاقی اسامی راویان حدیث ثقلین را قرن به قرن
آورده و تواتر آن را از عهد صحابه تا عصر حاضر در جمیع طبقات اثبات نموده است .(1)
این بود اشاره ای کوتاه به سیر تاریخی « حدیث ثقلین » براساس قرائت مشهور :
« کتاب اللّه وعترتی » .
ص:16
بدل سازی
یکی از شیوه های رایج در میان مخالفان اهل بیت عصمت و طهارت شبیه سازی
فضایل و مناقب اهل بیت علیهم السلام می باشد .
در برابر هر فضیلتی که از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مورد فضایل و مناقب خاندان
عصمت و طهارت صادر شده ، کارخانه های شبیه سازی به کار افتاده ، بدلی و تقلّبی آن
تولید شده ، در سوق مسلمین عرضه شده ، با حمایت همه جانبه ی دشمنان اهل بیت ،
خصوصاً امویان ، رونق گرفته ، رواج یافته ، به منابع حدیثی رخنه کرده ، با نقض و ابرام ، ردّ
و قبول مشهور شده ، در برابر مناقب اصیل و فضایل راستین خودنمایی کرده است .
به عنوان یک نمونه :
در برابر حدیث مشهور ، مستفیض و متواتر : « الحسن و الحسین سیّدا شباب
اهل الجنة » حدیث مجعول وتقلّبی : « فلان وفلان سیّدا کهول اهل الجنة » وارد بازار
شده است ! !
بحث شبیه سازی احادیث بحث جالب ، جاذب ، مفید و گسترده ای است که به
تألیف چند مجلّد نیاز دارد .
تقریباً در برابر همه ی احادیث مربوط به فضایل و مناقب اهل بیت حدیث مشابهی
ص:17
برای یکی از مخالفان آنها جعل شده است .
حدیث شریف « ثقلین » نیز از این آفت مصون نمانده ، در برابر قرائت مشهور ،
مستفیض و متواتر : « کتاب اللّه وعترتی » بدل و تقلّبی آن به عنوان : « کتاب اللّه وسنّتی » به
بازار آمده است ، که در این بخش از مقاله به بررسی سندی و محتوایی آن می پردازیم :
ص:18
اوّلین منبعی که قرائت شاذّ و نادر : « کتاب اللّه وسنّتی » در آن درج شده ، کتاب
« الموطّأ » امام مالک است که بعدها مستندسازی شده ، با اسناد ضعیف ، مجعول و
بی اعتبار در منابع حدیثی اهل سنت آمده ، که به تفصیل نقد و بررسی خواهد شد .
آخرین منبعی که آن را آگراندیسمان کرده ، با لحن تند و ناهنجاری مطرح کرده ،
یکی از مجلات دو ماهه است ، که به عنوان مصاحبه با یکی از شیفتگان زرق و برق
امویان و دلدادگان تمدّن بنی امیه ! ! درج کرده ، که هر پاراگراف آن به نقد دقیق و ردّ
گسترده نیاز دارد ، که ما به نقد یک پاراگراف آن می پردازیم :
« بزرگ ترین مانع فکری برای این نوع روشنفکری آن است که کسی بر « عترت »
جمود بورزد و بگوید : قرآن و عترت ! ! » .
ص:19
مجری مصاحبه متوجّه اشتباه عمدی وی شده می گوید :
تأکید فقیهان شیعه بر « عترت » شاید بدین جهت باشد که در حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله
واژه « عترتی » آمده است ...
ایشان به لجاجت خود ادامه داده می گوید :
به یقین در روایت هم واژه « سنّتی » بوده و هم « عترتی » ! !(1)
ما افتخار می کنیم که تسلیم فرمان و مطیع محض اوامر پروردگار هستیم و آنچه از
رسول اکرم صلی الله علیه و آله با اسناد صحیح در منابع اصیل اسلامی به دست ما رسیده ، با همه ی
سلّولهای وجودمان پذیرا هستیم و در حدّ توان به اجرای فرمان تلاش می کنیم ،
اگرچه بیماردلان آن را « جمود فکری » بدانند و این واژه دلنشین و روح نواز : « عترت »
همانند استخوانی در گلوی آنها گیر کند .
و اینک تلاش گسترده ای در مورد این قرائت شاذ و نادر : « کتاب اللّه وسنتی »
نموده ، نتیجه ی تحقیقات خود را در اینجا تقدیم می کنیم و از این استاد بزرگوار
می خواهیم که بیش از این به حریم شکنی ادامه ندهند و حوزویان را مجبور نکند که به
جای معارضه با دشمن مشترک ، به نقد اشتباهات عمدی وی وقت هزینه کنند .
و اینک بررسی منابع این قرائت شاذّ و نادر به ترتیب تسلسل زمانی :
* * *
نخستین کسی که حدیث ثقلین را با قرائت شاذّ و نادر نقل کرده ، پیشوای
مالکی ها ، مالک بن انس ، متوفّای 179 ق . می باشد .
او در کتاب « المُوَطَّأ » بدون ذکر هیچ سندی می نویسد :
به من رسیده است که رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرموده :
ص:20
« ترکتُ فیکم أمرین ، لن تضلّوا ما مسکتم بهما ، کتاب اللّه وسنّة نبیّه » ؛
من در میان شما دو چیز وانهادم ، تا هنگامی که به آن دو چنگ بزنید هرگز گمراه
نخواهید شد : 1 ) کتاب خدا ؛ 2 ) سنّت پیامبر خدا .(1)
امام مالک کتاب « الموطّأ » را در مدّت چهل سال تألیف کرده ، مکرّر آن را منقّح
کرده و احادیث سست و بی پایه را به قدر امکان از آن انداخته است ، از این جهت آن را
به نام « الموطَّأ » به معنای « منقَّح » نامیده است .
وی نخست در آن 9000 حدیث گرد آورده ، هر بار که آن را مرور کرده ، شماری از
آنها را انداخته و در پایان به 700 حدیث تقلیل یافته است .(2)
در نسخه ای که براساس نسخه ی محمّد بن حسن شیبانی تحقیق شده ، سه بار در
هند و دو بار در قاهره منتشر شده ، حدیث فوق یافت نشد .
و این بدان معناست که امام مالک در تحقیقات اخیرش آن را حذف کرده است .
ابن حزم می گوید : من همه ی احادیث « الموطَّأ » را برشمردم ، جمعاً 500 و اندی
حدیث مسند ، 300 و اندی حدیث مرسل بود و بیش از 70 حدیث در آن هست که
مالک خودش به آن عمل نکرده و در آن احادیث ضعیفی هست که جهمور فقها آن را
تضعیف کرده اند .(3)
ولی در نسخه ای که براساس نسخه ی یحیی بن یحیی بن کثیر محمودی ، توسّط
محمّدفؤاد عبدالباقی تحقیق و منتشر شده ، این حدیث آمده است .
بررسی حدیث یاد شده :
این حدیث به هیچ وجه قابل اعتماد و استناد نیست ، زیرا :
ص:21
اوّلاً : سند ندارد .
ثانیاً : خود مالک آن را از نسخه های اخیر کتابش انداخته است .
ثالثاً : سیوطی این حدیث را از احادیث جعلی برشمرده است .(1)
رابعاً : ابن عبدالبرّ که کتاب « الموطَّأ » را مستندسازی کرده ، سندی برای آن پیدا
کرده ، که در سند آن « کثیر بن عبداللّه بن عمرو » قرار گرفته و او به هیچ وجه مورد اعتماد
نیست ، چنانکه در ضمن حدیث ششم به بررسی او خواهیم پرداخت .
خامساً : در این حدیث بر تمسّک به قرآن و سنّت تأکید شده ، در حالی که سنّت
پیامبراکرم صلی الله علیه و آله توسّط متولّیان امر نقض شد ، چنانکه پس از حدیث دهم به طور
مشروح ارزیابی خواهیم نمود .
دوّمین منبعی که حدیث ثقلین را با قرائت شاذّ و نادر آورده ، کتاب : « السّیرة
النّبویة » ابن هشام ، متوفّای 213 ق . می باشد ، که فرازی از خطبه ی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در
حجّه الوداع را چنین آورده است :
« وقد ترکت فیکم ما إن إعتصمتم به فلن تضلّوا أبداً ، أمراً بیّناً ، کتاب اللّه
وسنّة نبیه » ؛
من چیزی را در میان شما وانهادم که اگر به آن چنگ بزنید هرگز گمراه نمی شوید ،
آنْ امری روشن : کتاب خدا و سنّت پیامبرش می باشد .(2)
بررسی حدیث دوم :
این حدیث نیز قابل استناد و اعتماد نیست ، زیرا :
ص:22
اولاً : سند ندارد .
ثانیاً : در این متن نیز بر چنگ زدن به قرآن و سنت تأکید شده ، در حالی که سنّت از
سوی متولّیان امر خلافت نقض گردیده است .
نخستین منبعی که حدیث ثقلین را با قرائت شاذّ و نادر همراه با سند آورده ، « سنن
دار قطنی » متوفّای 385 ق . می باشد .
دار قطنی در سنن خود ، از ابوبکر شافعی ، با سلسله اسنادش از ابوهریره ، از
رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده که فرمود :
« خلّفت فیکم شیئین لن تضلّوا بعدهما : کتاب اللّه وسنّتی ، ولن یفترقا حتّی
یردا علیَّ الحوض » ؛
دو چیز در میان شما بر جای نهادم که پس از آن دو هرگز گمراه نشوید ، 1 ) کتاب
خدا ؛ 2 ) سنّت من ، آن دو هرگز از یکدیگر جدا نشوند تا در حوض کوثر بر من
وارد شوند .(1)
بررسی حدیث سوّم :
این متن نیز قابل اعتماد و استناد نیست ، زیرا :
اوّلاً : در سند آن « صالح بن موسی » قرار گرفته و او را احدی از علمای رجال توثیق
نکرده است .
و اینک خلاصه گفتار علمای رجال در حقّ او :
1 ) جوزجانی : حدیثش ضعیف است .
2 ) ابوحاتم : حدیثش ضعیف است ، به شدّت مُنکَر است و منکرات فراوانی را
ص:23
نقل کرده به افراد مورد اعتماد نسبت داده است .(1)
3 ) بخاری : منکر الحدیث است .(2)
4 ) ابن معین : به چیزی نمی ارزد ، ثقه نیست و حدیثش نوشته نمی شود .
5 ) نسائی : ضعیف و متروک الحدیث است .
6 ) ابن عدی : با این همه احادیثی که نقل کرده ، کسی از او پیروی نکرده .
7 ) ترمذی : برخی از اهل علم درباره اش سخن ها گفته اند .
8 ) احمد حنبل : نمی دانم .
9 ) عقیلی : از هیچ یک از احادیثش نمی توان پیروی کرد .
10 ) ابن حبان : از افراد موثّق چیزهایی نقل می کند که شباهتی به روایت افراد
موثّق ندارد ، احتجاج به سخنان او جایز نیست .
11 ) ابونعیم : متروک است ، روایات منکر نقل می کند .(3)
12 ) ذهبی : ضعیف است(4) نمی توان به سخنانش احتجاج نمود .(5)
ثانیاً : در این حدیث پیشگویی شده که قرآن و سنت هرگز از یکدیگر جدا
نخواهند شد ، در حالی که به دست متولّیان امر ، سنّت پیامبر از قرآن جدا گردید .
در این رابطه به تفصیل سخن خواهیم گفت .
بعد از دارقطنی دوّمین کسی که حدیث ثقلین را با قرائت شاذّ و نادر آن روایت
ص:24
کرده ، حاکم نیشابوری ، متوفّای 405 ق . است ، که در کتاب « المستدرک علی
الصّحیحین » آن را به دو طریق نقل کرده است :
1 ) با سلسله اسنادش از ابن عباس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله ، در فرازی از خطبه ی آن
حضرت در حجّه الوداع :
« یا أیّها النّاس ! إنّی قد ترکت فیکم ما إن إعتصمتم به فلن تضلّوا أبداً :
کتاب اللّه وسنّة نبیّه » ؛
هان ای مردمان ، من در میان شما چیزی را وانهادم که اگر به آن چنگ بزنید ، هرگز
گمراه نمی شوید : کتاب خدا و سنّت پیامبرش .(1)
بررسی این متن :
این متن نیز مورد اعتماد و استناد نیست ، زیرا :
« اسماعیل بن ابی اویس » در سند آن قرار گرفته ، که ابن حجر عسقلانی در مورد
او می نویسد :
1 ) ابن ابی خیثمه : او راستگو ولی سبک مغز است ، حدیث را نمی شناسد و راه
نقل آن را نمی داند .
2 ) معاویة بن صالح : او و پدرش هر دو ضعیف هستند .
3 ) ابن معین : او و پدرش هر دو حدیث را می دزدیدند ، او به دو پول نمی ارزد .
4 ) یحیی : حدیث را خلط می کرد و دروغ می بافت ، به چیزی نمی ارزد .
5 ) ابوحاتم : راستگو ولی خیره سر بود .
6 ) نسائی : ضعیف و غیرمورد اعتماد بود .
7 ) ابن عدی : از دائی اش ( مالک ) احادیث عجیب و غریبی نقل کرده ، که احدی از
او پیروی نکرده است .
ص:25
8 ) عقیلی او را در میان ضعفاء نام برده .
9 ) دولابی نیز او را در میان ضعفاء یاد کرده است .
10 ) دار قطنی : من او را در ردیف صحیح نمی پذیرم .
11 ) خلیلی در ارشاد : وی 20 درهم از تاجری رشوه گرفت و جامه ی
50 درهمی اش را به امیر به یکصد درهم فروخت .
12 ) اسماعیلی در مدخل : او به قدری سبک مغز بود که نمی خواهم از او نام ببرم .
13 ) ابن حزم در محلّی : او حدیث جعل می کرد .
14 ) سلمة بن شبیب : او به من گفت : در مواردی که اهل مدینه با یکدیگر اختلاف
دارند ، من برای آنها حدیث جعل می کنم ! !
15 ) برقانی : چون نسائی بر این داستان ( اعتراف او به جعل حدیث ) واقف شد ،
از او پرهیز کرد و حدیثی از وی نقل نکرد و گفت : او مورد اعتماد نیست .(1)
حاکم پس از نقل متن فوق می نویسد : ذکر تمسّک به سنّت در این خطبه جای
شگفت است .
آنگاه برای رفع شگفتی آن می نویسد :
من برای این حدیث شاهدی از روایت ابوهریره پیدا کرده ام :
2 ) ابوبکر بن اسحاق با سلسله اسنادش از ابوهریره ، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آلهروایت
کرده که فرمود :
« إنّی ترکت فیکم شیئین لن تضلّوا بعدهما : کتاب اللّه وسنّتی ، ولن یتفرّقا
حتّی یردا علیَّ الحوضَ ؛
من در میان شما دو چیز وانهادم که پس از آن دو هرگز گمراه نشوید : 1 ) کتاب
خدا ؛ 2 ) سنّت من ، که هرگز از یکدیگر جدا نشوید ، تا در حوض کوثر بر من وارد
شوند .(2)
ص:26
این شاهد نیز غرابت متن پیشین را رفع نمی کند ، زیرا :
اوّلاً : در سند این متن « صالح بن موسی » قرار گرفته ، که همه ی علمای رجال بر
ضعیف بودن او اتّفاق نظر دارند و ما تعبیر 12 تن از آنها را در ذیل حدیث سوم
( حدیث دارقطنی ) نقل کردیم .
ثانیاً : در این متن نیز بر جدا نشدن قرآن و سنّت از یکدیگر تأکید شده ، در حالی که
به دست متولّیان امر از یکدیگر جدا شدند .
بعد از حاکم ، ابوبکر بیهقی ، متوفّای 458 ق . نیز قرائت شاذّ و نادر حدیث ثقلین را
به دو طریق در سنن خود آورده :
1 ) از طریق « ابن أبی اُویس » از ابن عباس ، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود :
« یا أیّها النّاس ! إنّی قد ترکت فیکم ما إن إعتصتم به فلن تضلّوا أبداً ، کتاب
اللّه وسنّة نبیّه » ؛
هان ای مردمان ، من در میان شما چیزی وانهادم که اگر به آن چنگ بزنید هرگز
گمراه نمی شوید : کتاب خدا و سنّت پیامبر خدا .(1)
2 ) از طریق « صالح بن موسی » از ابوهریره ، از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود :
« إنّی قد خلّفت فیکم ما لن تضلّوا بعدهما ، ما أخذتم بهما ، أو عملتم بهما :
کتاب اللّه وسنّتی ، ولن تفرّقا حتّی یردا علیَّ الحوضَ » ؛
من در میان شما دو چیز برجای نهادم که تا هنگامی که آنها را محکم گرفته به آنها
عمل کنید هرگز گمراه نمی شوید : 1 ) کتاب خدا ؛ 2 ) سنّت من ، آن دو هرگز از
یکدیگر جدا نمی شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند .(2)
ص:27
بررسی این دو متن :
این دو متن نیز قابل اعتماد و استناد نمی باشند ، زیرا :
در متن نخستین « ابن ابی اویس » قرار گرفته ، که کلمات علمای رجال را پیرامون
او در ذیل حدیث چهارم ( حدیث مستدرک ) آوردیم .
در متن دوم نیز « صالح بن موسی » در سندش قرار گرفته ، که جایگاه او را از نظر
ضعف و بی اعتباری در ذیل حدیث سوم ( حدیث دارقطنی ) بیان کردیم .
از نظر محتوا نیز مورد اعتماد نمی باشد ، زیرا :
اوّلاً : در این دو متن به چنگ زدن و عمل کردن به قرآن وسنّت تأکید شده و چنین
چیزی از سوی متولّیان امر اتّفاق نیفتاد .
ثانیاً : در متن دوّم بر جدا نشدن قرآن و سنّت تأکید شده که توسط متولّیان امر
جدایی افتاد .
ثالثاً : با قرائت صحیح و رائج حدیث ثقلین سازگاری ندارد که خود بیهقی حدیث
ثقلین را به تعبیر : « کتاب اللّه وأهل بیتی » از طریق ابوحیّان تیمی روایت کرده و بر
صحّت آن تصریح کرده است .(1)
ابن عبدالبرّ ، صاحب کتاب « الاستیعاب » متوفّای 463 ق . به مستندسازی کتاب
« الموطّأ » پرداخته و مجموعه گسترده ای به نام « التمهید لما فی الموطّأ من المعانی
والاسانید » تألیف کرده و همه ی احادیث مرسل کتاب الموطّأ را _ به جز چند مورد _
مستند کرده است ، از جمله برای متن قرائت شاذّ و نادر که در آغاز این بخش از امام
مالک نقل کردیم سندی از طریق : « کثیر بن عبداللّه قرطبی » پیدا کرده است .(2)
ص:28
بررسی سند این متن :
این متن و سند نیز قابل اعتماد و استناد نمی باشد ، زیرا :
اوّلاً : کثیر بن عبداللّه قرطبی در سند آن قرار گرفته که همه ی علمای رجال بر
ضعف او اتّفاق نظر دارند و اینک متن تعبیر بزرگان حوزه رجال :
1 ) احمد حنبل : منکر الحدیث است ، به چیزی نمی ارزد .
2 ) احمد حنبل به ابوخثیمه : چیزی از او روایت نکن .
3 ) ابن معین : ضعیف الحدیث است ، به چیزی نمی ارزد .
4 ) ابوداود : او یکی از دروغ گویان بود .
5 ) شافعی : وی یکی از دروغ پردازان بود .
6 ) ابوزرعه : سست حدیث بود .
7 ) ابوحاتم : استوار نبود .
8 ) نسائی : متروک الحدیث بود و مورد اعتماد نبود .
9 ) دار قطنی : متروک الحدیث بود .
10 ) ابن حبّان : متن نوشتاری ساختگی از پدرش ، از جدش روایت کرده ، که نقل
آن در کتاب جایز نیست ، مگر برای اظهار تعجّب .
11 ) مطرف : احدی از اصحاب ما از او حدیث نقل نمی کرد .
12 ) ابن عبدالبرّ : بر ضعف او اتّفاق نظر هست .(1)
ثانیاً : در این متن بر تمسّک به قرآن و سنّت تأکید شده که چنین امری از سوی
متولّیان امر اتّفاق نیفتاد .
ثالثاً : مطابق نقل ابن حجر ، خود ابن عبدالبرّ بر ضعیف بودن کثیر بن عبداللّه ادّعای
اجماع کرده است .(2)
ص:29
عیاض بن موسی یحصبی ، مشهور به « قاضی عیاض » متوفّای 544 ق . در کتاب
« الإلماع » این متن را با قرائت شاذّ و نادر با سلسله اسنادش از ابوسعید خدری ، از
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت کرده است .(1)
بررسی سند این متن :
این متن نیز قابل اعتماد و استناد نیست ، زیرا شماری از راویان واقع در طریق آن
ضعیف هستند که فقط به یکی از آنها اشاره می کنیم و او « سیف بن عمر » است ، که ابن
حجر عسقلانی متن گفتار علمای رجال را در حق او به شرح زیر آورده است :
1 ) ابن معین : ضعیف الحدیث است .
2 ) مرّة : در او خیری نیست .
3 ) ابوحاتم : متروک الحدیث است .
4 ) ابوداود : به چیزی نمی ارزد .
5 ) نسائی : ضعیف است .
6 ) دار قطنی : ضعیف و متروک است .
7 ) ابن عدی : برخی از احادیثش مشهور ، ولی همه اش منکر است ، کسی از او
پیروی نکرده .
8 ) ابن حبّان : به زندیق بودن متهم بود ، حدیث جعل می کرد و احادیث جعلی را
به بزرگان نسبت می داد .
9 ) حاکم : به زندقه متهم بود و روایاتش از درجه اعتبار ساقط است .(2)
ص:30
عبدالرحمن بن خلدون ، متوفّای 808 ق . در مقدّمه ی خود به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
نسبت داده که فرمود :
« ترکت فیکم أمرین ، لن تضلّوا ما تمسّکتم بهما ، کتاب اللّه وسنّتی » ؛
دو چیز در میان شما وانهادم ، که تا هنگامی که به آن دو چنگ بزنید هرگز گمراه
نمی شوید : 1 ) کتاب خدا ؛ 2 ) سنّت من .(1)
این متن نیز قابل اعتماد نیست ، زیرا :
اوّلاً : سند ندارد .
ثانیاً : شرط تمسّک دارد که عملاً نقض گردیده .
ثالثاً : ابن خلدون از مردان این میدان نیست و هر جا که در حوزه حدیثی سخن
گفته ، فضاحت بار آورده ، که یک مورد آن حوزه مهدویّت است ، که احادیث
مهدویت را زیر سؤال برده(2) و یکی از بزرگان اهل سنت نقد عالمانه ای بر او نوشته و
سخنان بی پایه اش را پاسخ داده است .(3)
ابن خلدون علیرغم اطلاعات گسترده اش در مسائل تاریخی می نویسد : شیعیان
دوازده امامی معتقدند که حضرت مهدی در خانه اش واقع در « حلّه » وارد سرداب
شده ، در آنجا مختفی گردید ! ! .. آنگاه افسانه های فراوانی در این رابطه به شیعیان
نسبت داده است ! .(4)
وی در اثر تعصّب عجیبی که علیه اهلبیت دارد ، در مورد جنگ صفّین بحث کرده ،
ص:31
از معاویه دفاع کرده ، خلافت او را به اجماع امت دانسته و در مورد حضرت علی علیه السلام
بر نبودن چنین اجماعی تصریح کرده است .(1)
وی در مورد فاجعه کربلا نیز اصحاب یزید را مجتهد و بر حق دانسته ، امام
حسین علیه السلام را به خطا نسبت داده است .(2)
و لذا از امثال ایشان تعجّبی نیست که در مقابل حدیث ثقلین نیز به بدل سازی
پرداخته ، به جای « عترتی » ؛ « سنّتی » نقل کند .
جلال الدین سیوطی ، متوفّای 911 ق . در کتاب « خصائص » از بیهقی نقل کرده که
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حجّه الوداع فرمود :
« إسمعوا قولی ، فإنّی قد ترکت فیکم ما إن إعتصمتم به لن تضلّوا : کتاب اللّه
وسنّتی » ؛
به سخن من گوش فرادهید ، من در میان شما چیزی وانهاده ام که اگر بر آن چنگ
بزنید هرگز گمراه نخواهید شد ، کتاب خدا و سنّت من .(3)
ضعف طریق بیهقی را در ذیل حدیث چهارم بررسی کردیم و در ذیل حدیث اوّل
یادآور شدیم که سیوطی آن را از احادیث ساختگی برشمرده است .(4)
علاءالدّین بن حسام الدّین ، متّقی هندی ، متوفّای 975 ق . در کتاب : « کنز العمّال »
قرائت شاذّ و نادر آن را از دو منبع قدیمی نقل کرده :
ص:32
1 ) کتاب « الغیلانیات » از ابوبکر شافعی(1)
2 ) کتاب « الإبانة » از ابونصر سجزی(2)
بررسی دو متن یاد شده :
هیچکدام از این دو متن فوق مورد اعتماد و استناد نیستند :
متن اوّل مورد اعتماد نیست ، زیرا :
اوّلاً : کتاب « الغیلانیات من أجزاء الأحادیث » تألیف ابوبکر شافعی ، متوفّای
354 ق . به دست ما نرسیده و متّقی هندی سند آن را نقل نکرده است ، تا سند آن را
بررسی کنیم .
ثانیاً : اگر سند آن همان باشد که دار قطنی آن را به نقل از ابوبکر شافعی در سنن
خود آورده ، در طریق آن « صالح بن موسی » قرار گرفته و ما بی اعتبار بودن آن را در
ذیل حدیث سوّم نقل کردیم .
ثالثاً : در این متن بر جدا نشدن قرآن و سنّت از یکدیگر تأکید شده و آن عملاً اتّفاق
نیفتاده است .
متن دوّم نیز مورد اعتماد و استناد نیست ، زیرا :
اوّلاً : دو برادر در یک زمان زندگی می کردند که هر دو ملقّب به : « سجزی » و مکنّی
به : « ابونصر » بودند ، یکی : عبداللّه بن سعید بن حاتم ، متوفّای 469 ق . و دیگری :
عبیداللّه بن سعید بن حاتم ، متوفّای 444 ق . و ما نمی دانیم که منظور متّقی هندی از
« ابونصر سجزی » کدامین برادر است .
ثانیاً : هر یک از این دو برادر کتابی به نام « الإبانة » داشتند :
1 ) الإبانة فی الرّدّ علی الرّافعین ، از عبداللّه بن سعید بن حاتم
ص:33
2 ) الإبانة الکبری فی مسألة القرآن ، از عبیداللّه بن سعید بن حاتم(1) و ما نمی دانیم
که منظور از کتاب « الابانة » کدامین است .
ثالثاً : این کتابها به دست ما نرسیده و متّقی هندی نیز سند آنها را برای ما نقل
نکرده است .
رابعاً : مطابق نقل متّقی هندی ، خود صاحب « الابانه » بر این حدیث تعلیقه زده و
شگفتی خودش را از بودن چنین حدیثی ابراز کرده است .(2)
خامساً : متّقی هندی خود در کنزالعمال حدیث ثقلین را از ده ها منبع نقل کرده ، که
در همه آنها : « کتاب اللّه وعترتی » یا « کتاب اللّه واهل بیتی » آمده است .(3)
از بررسی منابع حدیثی قرائت شاذّ و نادر « کتاب اللّه و سنتی » هر فرد باانصافی به
این نتیجه می رسد که این قرائت به هیچ وجه قابل اعتماد و استناد نمی باشد ، زیرا :
1 . تعبیر : « کتاب اللّه و سنتی » در صحیحین نیامده ، در حالی که : « کتاب اللّه و اهل
بیتی » در صحیح مسلم آمده است .(4)
2 . تعبیر : « کتاب اللّه و سنّتی » در هیچ یک از سنن چهارگانه نیامده ، در حالی که
تعبیر : « کتاب اللّه و عترتی اهل بیتی » در سنن ترمذی آمده است .(5)
3 . تعبیر : « کتاب اللّه و سنّتی » در شماری از منابع حدیثی چون : « الموطّأ » بدون
سند آمده(6) در حالی که قرائت مشهور : « کتاب اللّه وعترتی » در صحاح ، سنن ،
مسانید ، معاجم و دیگر منابع حدیثی با سندهای صحیح آمده ، که به چند نمونه ی آن
در همین گفتار اشاره کردیم .
ص:34
4 . تعبیر : « کتاب اللّه و سنّتی » در هیچ منبعی با سند صحیح یا حسن نیامده ، بلکه با
سند ضعیف و باطل آمده ، چنانکه به تفصیل بیان شد و اینجا فقط اشاره می کنیم :
1 ) در سند دار قطنی : « صالح بن موسی » واقع شده ، که رجالیّون او را : ضعیف ،
متروک الحدیث ، منکر الحدیث ، غیر موثّق و غیرقابل اعتماد و احتجاج
دانسته اند .(1)
2 ) در سند حاکم : « اسماعیل بن ابی اویس » قرار گرفته ، که علمای رجال او را :
ضعیف ، خیره سر ، سبک مغز ، حدیث دزد ، رشوه بگیر ، دروغ پرداز ، خلط کننده و
معترف به جعل حدیث معرّفی کرده اند .(2)
3 ) در سند ابن عبدالبرّ : « کثیر بن عبداللّه بن عمرو قرطبی » واقع شده ، که
حدیث شناسان او را : ضعیف ، دروغ گو ، منکر الحدیث ، واهی الحدیث ، متروک
الحدیث ، غیرموثّق و غیرمتین دانسته اند و شخص ابن عبدالبرّ گفته : بر ضعف او
اتّفاق نظر است .(3)
4 ) در سند قاضی عیاض : « سیف بن عمر » واقع شده ، که کارشناسان رجال حدیث
او را : ضعیف ، متروک الحدیث ، منکر الحدیث ، حدیث ساز و ساقط از اعتبار دانسته ،
به کفر و زندقه متّهم کرده اند .(4)
5 . دانشمند معاصر اردنی : حسن بن علی سقّاف شافعی ، می نویسد :
روایتی که در آن به جای : « اهل بیتی » لفظ « سنّتی » وارد شده ، از نظر سند باطل
است ،(5) در حالی که ده ها تن از بزرگان اهل سنّت به صحیح بودن : « کتاب اللّه
وعترتی » تصریح کرده اند ، که از آن جمله است :
1 ) حاکم نیشابوری ، متوفّای 405 ق . در مستدرک .(6)
ص:35
2 ) حافظ ابن کثیر ، متوفّای 774 ق . در بدایه .(1)
3 ) حافظ علی بن ابی بکر هیثمی ، متوفّای 807 ق . در مجمع .(2)
4 ) حافظ ابن حجر عسقلانی ، متوفّای 852 ق . در مطالب عالیه .(3)
5 ) جلال الدین سیوطی ، متوفّای 911 ق . در جامع صغیر .(4)
6 ) ابن حجر مکّی ، متوفّای 974 ق . در صواعق .(5)
7 ) علاّمه مناوی ، متوفّای 1030 ق . در فیض القدیر .(6)
6 . این دانشمند اردنی در کتاب دیگرش با صراحت هر چه تمام تر می گوید :
تعبیر « کتاب اللّه وسنتی » که در السنه ی مردم جاری است و خطیبان آن را با آب و
تاب بر فراز منبرها می خوانند ، حدیثی موضوع و مجعول است که امویان و پیروان
آنها آن را جعل کرده اند ، تا مردم را از حدیث صحیح : « کتاب اللّه و عترتی » باز دارند .(7)
وی در ادامه ی گفتار پیشین خود می گوید : حدیث « کتاب اللّه وعترتی » بی گمان
مجعول است و شکّی نیست که بنی امیّه در جعل آن دست داشته اند .(8)
7 . اگر فرض کنیم که تعبیر « کتاب اللّه وسنتی » سند معتبری داشته باشد ، هرگز
نمی تواند با متن معتبر ، مستند ، مشهور ، مستفیض و متواتری که همه ی بزرگان بر
صحیح بودن آن تصریح کرده اند ، معارضه کند .
8 . اگر فرض کنیم که قرائت « کتاب اللّه و سنّتی » سند صحیح داشته باشد ، آیا سنّت
پیامبر صلی الله علیه و آله را از چه کسی فرابگیریم ؟ از اهل بیت که « هُم أدری بما فی البیت » ؟ از
امیرمؤمنان علیه السلام که آیه تطهیر بر عصمت وی دلالت دارد ؟ از امیرمؤمنان علیه السلام که سالها
ص:36
پیش از بعثت در محضر پیامبر اکرم بوده ، پیش از بعثت سالها در معیّت آن حضرت
نماز خوانده و همانند سایه همواره پشت سر آن حضرت بوده است ؟ یا از امثال
« ابوهریره » که دو سه سال بیشتر محضر پیامبر را درک نکرده ، ولی صدها حدیث از
زبان پیامبر نقل کرده و برای جعل برخی از احادیث صدها هزار درهم از معاویه
اجرت گرفته است ؟ ! !
برای شناخت بهتر ابوهریره به کتابهایی که مستقلاًّ پیرامون وی تألیف شده
مراجعه فرمایید .(1)
9 . رسول اکرم صلی الله علیه و آله در حدیث ثقلین با جمله ی : « لن یفترقا حتّی یردا علیّ الحوض »
با قاطعیت تمام خبر داده که قرآن و عترت هرگز از یکدیگر جدا نمی شوند تا در روز
قیامت در کنار حوض کوثر بر آن حضرت وارد شوند ، ولی اگر تعبیر « کتاب اللّه
وسنتی » را پذیرا شویم باید بگوییم که پیشگویی پیامبر اتّفاق نیفتاد ، زیرا در همان
روزهای نخستین با تألیف و تدوین سنّت مخالفت شد و در حدود یک قرن از کتابت
حدیث به شدت جلوگیری شد ، و در این رابطه روایات فراوان جعل کرده به پیامبر
اکرم صلی الله علیه و آله نسبت دادند ، از جمله :
لا تکتبوا عنّی الاّ القرآن ، فمن کتب عنّی غیر القرآن فلیمحه ، وحدّثوا عن
بنی إسرائیل ولا حرج ؛
از من به جز قرآن چیزی ننویسید ، هر کس از من چیزی به جز قرآن نوشته باشد
باید آن را نابود سازد ، ولی اگر از بنی اسرائیل چیزی حدیث کنید مانعی ندارد ! !(2)
با جعل احادیثی از این قماش ، اوّلاً : از نشر سنّت نبوی جلوگیری شد ، ثانیاً : راه
برای نقل اسرائیلیات فراهم گردید .
عبداللّه بن مسعود ، ابودرداء و ابومسعود انصاری به جرم نقل حدیث زندانی
ص:37
شدند(1) به فرمان خلیفه همه ی کتابهای حدیثی طعمه ی حریق شد(2) و این منع
حدیث تا زمان عمر بن عبدالعزیز ادامه یافت .
10 . بسیاری از بزرگان اهل سنّت و همه ی علمای شیعه از حدیث ثقلین ، امتداد
امامت اهلبیت را تا پایان جهان استفاده کرده اند ، زیرا پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در این حدیث
متواتر خبر می دهد که قرآن و عترت تا روز رستاخیز هرگز از یکدیگر جدا نخواهند
شد ، پس اگر روزی بیاید که در آن پیشوایی قابل تمسّک از عترت پیامبر نباشد
پیشگویی پیامبر خلاف خواهد شد و چنین چیزی امکان پذیر نمی باشد ، زیرا قرآن
کریم گفته های پیامبر را قطعی و غیرقابل تردید دانسته ، با قاطعیّت می فرماید :
« وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْیٌ یُوحی » ؛
هرگز از روی هوای نفس سخن نمی گوید ، به جز آنچه به او وحی می شود .(3)
قرآن کریم صدق گفتار پیامبر اکرم را تضمین کرده ، در حالیکه اگر « کتاب اللّه
وسنّتی » را بپذیریم ، گفتار پیامبر خلاف خواهد بود ، زیرا از نخستین روزهای ارتحال
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سنّت او را زیر پا نهادند ، خواسته های خود را جایگزین سنّت پیامبر
کردند ، حتّی از نقل و نشر و تدوین سنّت آن حضرت به شدّت نهی کردند ، و اینک
چند نمونه از مخالفت متولّیان امر با سنّت قطعی پیامبر :
1 . حجّ تمتّع
متعة الحجّ ریشه ی قرآنی دارد و از سنّت قطعی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در حجّه الوداع
می باشد ، ولی خلیفه دوّم گفت :
خدا هر چه خواسته به پبامبرش اجازه داده ، شما خود نگهداری کنید و عمره را
منحصراً در غیر « اشهر حج » انجام بدهید .(4)
ص:38
2 . ازدواج موقّت
متعة النّساء نیز ریشه ی قرآنی دارد ، ولی خلیفه گفت :
هر کس متعه انجام دهد او را سنگسار می کنم .(1)
و خود به صراحت می گوید :
متعتان کانتا علی عهد رسول اللّه ، أنا أنهی عنهما وأعاقب علیهما : متعة
الحجّ ومتعة النّساء ؛
دو « متعه » در عهد پیامبر رایج بود ، من از آنها نهی می کنم ، و بر آنها کیفر می کنم :
1 ) متعة الحجّ ( انجام دادن عمره در اشهر حج ) .
2 ) متعة النّساء ( ازدواج موقت ) .(2)
3 . سه طلاق در یک مجلس
از سنّت قطعی عهد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود که سه طلاق در یک مجلس ، یک طلاق
محسوب شود ، خلیفه ی دوم آن را سه طلاق قرار داد .(3)
4 . ترک تیمّم و نماز
تیمّم در قرآن کریم به صراحت آمده و جزء سنّت قطعی پیامبر بود، از خلیفه دوم
پرسیدند : گاهی پیش می آید یک ماه ، دو ماه آب پیدا نمی کنیم ، خلیفه گفت :
من تا وقتی که دسترسی به آب پیدا کنم نماز نمی خوانم .(4)
5 . نماز تمام در سفر
نماز شکسته برای مسافر ریشه ی قرآنی دارد و از سنّت قطعی پیامبر بود که در منی
و غیرمنی در سفر نمازهای چهاررکعتی را دو رکعتی می خواند ، عثمان آن را به چهار
ص:39
رکعتی تبدیل کرد .(1)
6 . باده نوشی
حرمت شرب خمر در قرآن کریم به صراحت آمده ، از ضروریّات دین مقدّس
اسلام و از سنّت قطعی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بود ، ولی معاویه علناً در کنار سفره اش شراب
می نهاد ، خود به صورت علنی مشروب می خورد و به حاضران تعارف می کرد .(2)
7 . الحاق فرزند نامشروع
از سنّت مؤکّد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این بود که بچّه در خانه ای که متولّد شده به صاحب
خانه ملحق می شود و به فرد زانی حدّ جاری می شود ، ولی معاویه با شهادت یک نفر
باده فروش ، زیاد بن أبیه را به ابوسفیان ملحق نمود .(3)
8 . دشمنی با نفس پیامبر
از سنّت مؤکّد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دعوت مردم به محبّت و مودّت امیرمؤمنان علیه السلام و
برحذر داشتن آنها از هر گونه توهین به آن حضرت بود و به صراحت اعلام می کرد :
من سبَّ علیّاً فقد سبَّنی ؛
هر کس علی را دشنام دهد مرا دشنام داده .(4)
ولی به فرمان معاویه به مدّت 1000 ماه(5) در بیش از 000/70 منبر به صراحت به
آن حضرت سبّ و لعن کردند .(6)
معاویه به مغیره می گوید : به علی ، علنی دشنام بده و به طور علنی او را تنقیص کن .(7)
ص:40
9 . تجاوز به حریم مکه و مدینه
پسرش یزید علنی مشروب می خورد ، 12000 نفر به فرماندهی مسلم بن عقبه
برای کشتار اهل مدینه به مدینه ی منوّره فرستاد ، سه شبانه روز اهل مدینه را قتل عام
کرد ، اهل مکه را با منجنیق کشت ، دامنه ی آتش به کعبه رسید ، استار کعبه طعمه ی
حریق شد(1) و با این همه جنایت بر تخت خلافت تکیه کرده ، نگهبان سنّت نبوی
بود ! ! و عبداللّه بن عمر اعلام می کرد که هر کس از اطاعت او سرپیچی کند با مرگ
جاهلی می میرد ! .(2)
10 . میگساری بر فراز بام کعبه
ولید بن یزید بن عبدالملک که در لیست خلفای دوازده گانه ی پیامبر ، از سوی ابن
حجر عسقلانی به عنوان دوازدهمین آنها تعیین شده(3) هیچ گناهی را فروگذار نشد و
کارش به آنجا رسید که رهسپار مکّه شد تا بر فراز پشت بام کعبه شراب بخورد ! .(4)
این بود اشاره ای کوتاه به پایمال شدن سنّت نبوی توسّط متولّیان امر خلافت ، که
صرفاً به طور اشاره ، آن هم به مسائل درجه دو و سه ، و پرهیز از طرح مسائل اصلی
چون غصب خلافت و مصادره فدک و ... طرح گردید .
از طرح این موضوع به این نتیجه می رسیم که به دنبال ارتحال پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله
سنّت آن حضرت رسماً توسّط متولّیان امر خلافت ، به بوته ی فراموشی سپرده شد و
عملاً چیزی از سنّت آن حضرت از دستبرد متصدّیان امر محفوظ نماند .
پس اگر قرائت : « کتاب اللّه و سنّتی » صحیح باشد ، آیا نتیجه ی قطعی آن با جمله ی
صریح و قاطع پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در همین حدیث : « لا یفترقان حتّی یردا علیّ الحوض »
تناقض پیدا نمی کند ؟ !
ص:41
یکی از دلایل قطعی ما بر زنده بودن حضرت ولی عصر _ ارواحنا فداه _ در عصر غیبت
همین فراز از حدیث ثقلین می باشد ، زیرا اگر یک روز حجّت خدا در روی زمین
نباشد این فرمایش پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله خلاف خواهد بود .
و این نکته ی بسیار مهمّی است که برخی از بزرگان اهل سنّت نیز به آن توجه نموده اند و
اینک به نقل دو فراز کوتاه از دو شخصیّت برجسته ی اهل تسنّن بسنده می کنیم :
1 . ابن حجر هیتمی ، متوفّای 974 ق . پس از نقل حدیث ثقلین و تحلیل فرازهای
آن می نویسد :
در احادیث وارده پیرامون تمسّک به اهل بیت اشاره است به اینکه هرگز فردی
شایسته ی تمسّک از اهل بیت تا روز قیامت منقطع نخواهد شد ، چنانکه قرآن کریم نیز
اینگونه است ، و لذا آن دو ( قرآن و اهل بیت ) امان هستند برای اهل زمین ، چنانکه به
حدیثش اشاره خواهیم کرد .
گواه دیگر آن ، حدیثی است که قبلاً تقدیم شد : « در میان هر طائفه ای از امّت من
افراد عادلی از اهل بیت من خواهد بود که ... » .
شایسته ترین انسان برای تمسّک کردن در میان اهل بیت ، امام و عالم آنها ، علی بن
ابی طالب _ کرّم اللّه وجهه _ می باشد ، که در صفحات پیشین از دانش بیکران و استنباطهای
دقیقش سخن گفتیم » .(1)
2 . محمّد عبدالرّؤوف مناوی ، متوفّای 1030 ق . در شرح : « جامع الصغیر » سیوطی ،
در شرح حدیث ثقلین به تفصیل سخن گفته ، که تنها به فرازهایی از آن اشاره می کنیم :
منظور از « عترت » همان « اصحاب کساء » هستند که خداوند هر گونه پلیدی را از
آنها زدوده ... محبت و احترام آنها را واجب مؤکّد نموده و احدی را در کوتاهی از این
وظیفه معذور ندیده ...
تلازم کتاب و عترت استمرار دارد تا روزی که در حوض کوثر بر آن حضرت وارد
شوند ، و این بیان پیامبر اشاره ، بلکه تصریح است به اینکه قرآن و عترت همسنگ
ص:42
یکدیگر هستند ...
از این حدیث استفاده می شود که باید در هر زمانی کسی از عترت طیّب و طاهر ، تا
روز رستاخیز شایسته ی تشبّث و تمسّک در روی زمین باشد ، تا این فرمان اکید بر
تمسّک به او متوجّه باشد ، چنانکه قرآن نیز چنان است .
از این رهگذر آنها برای اهل زمین امان هستند ، اگر آنها از روی زمین برداشته
شوند ، همه ی اهل زمین از بین می روند .(1)
امیدواریم در آینده ای نه چندان دور کتاب مستقلّی در این رابطه منتشر کرده ، ابعاد
مختلف این حدیث شریف را مشروحاً بیان کنیم .
حوزه علمیّه قم
علی اکبر مهدی پور
ص:43