سخنران :
حجت الاسلام و المسلمین حاج سید مجید نبوی
محل سخنرانی :
استان فارس : شهرستان اشکنان حسینیه جماران
موضوع سخنرانی :
امام حسین علیه السلام در قرآن جلسه دوم
تاریخ سخنرانی :
شب دوم
محرم 1436 سال 1394 شمسی
ایمیل سخنران : nabavi135@gmail.com
ص: 1
اَعوذُ بِالله مِنَ الشیطان الرَّجیم
بسمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیم
اَلحَمدُلله ربِّ العالمین بارِی الخَلائِق اَجمَعین جامِعِ الناس لِیوم لارَیبَ فیه ، ثُمَ الصَلوهُ والسَلام عَلی سَیِدَنا و نَبیّنا اَبی القاسِم مُحَمَد صَلّیَ الله عَلَیه وَ آلِهِ و َسَلّم و علی اَهلِ بَیته اَلطَّیِبینَ الطّاهِرینَ اَلمَعصومین وَ لَعنَهُ الله عَلی اَعدائِهِم و منکری فضائلهم و مناقبهم من الان الی قیام یَومِ الدین .
وَ بعدُ قال الحکیم فی مُحکَمِ کتاب الکریم . اعوذُ بالله من الشیطان الرجیم
وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَ وَضَعَتْهُ کُرْهًا ۖ وَ حَمْلُهُ وَ فِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّیٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلَیٰ وَالِدَیَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَ إِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ(1) صدق الله العلی العظیم .
شب جمعه هست شاد کنید ارواح طیبه ی شهدا ، صُلَحاء ، مومنین و مؤمنات ، ذوی الحقوق ، ذوی الارحام و همه کسانی که سالهای قبل در این مجالس بودند و سر به تیره ی تراب نهاد ه ا ند . بانیان این بنای مقدس و همچنین شهید فاجعه منا از این خطه ، با صلواتی بر محمد و آل محمد .
ص: 2
ص: 3
قرآن کریم آیات زیادی پیرامون امام حسین علیه السلام دارد . در یک نگاه اجمالی کل آیات قرآن کریم مربوط به اهل بیت علیهم السلام است .
چنانچه مشهور است معاویه علیه الهاویه به قاری قرآن گفت : « قرآن بخوان اما از آیاتی بخوان که در شأن علی بن ابی طالب نباشد . »
قاری قرآن کتاب را بست و ساکت شد . معاویه پرسید : « چرا قرآن نمی خوانی ؟ » گفت خود شما دستور دادید . گفت : « من گفتم بخوان ، اما نه از آن آیاتی که در شأن علی علیه السلام است . »
قاری قرآن گفت : « شما یک آیه بیاورید در قرآن که مربوط به امیرالمؤمنین علیه السلام نباشد من همان آیه را می خوانم . » نیست در قرآن آیه ای که مربوط به امیر المؤمنین و اهل بیت علیهم السلام
ص: 4
نباشد .(1)
ص: 5
لذا این قرآن کریم یا دارد یا سخن از بهشت ، نعمت های بهشتی ، اهل بهشت ، ایمان ، وفاداری و اخلاق صحبت می کند که در رأس آنها امیر المؤمنین علیه السلام است یا هم دارد در رابطه با جهنم و خیانت ، مال حرام ، رزق حرام و در رابطه با صفات اهل جهنم سخن می گوید که در سر سلسله ی آنها دشمن امیر المؤمنین علیه السلام است . لذا آیات قرآن هیچ کدام جدای از اهل بیت (ع) نیست منتها بعضی از آیات قرآن هست که آنچنان صراحتی دارد که وقتی این آیات و ترجمه آن را می بینیم و تفسیری که اهل بیت علیهم السلام در این آیات دارند را نگاه می کنیم چنان قوت قلب می گیریم که الحمدالله در این دنیای این چنینی ما همچون اعتقاداتی داریم . همین جوری و سرسری و الکی به ما نرسیده است . بلکه ریشه در قرآن مجید دارد . همان قرآنی که کلام پروردگار این عالم است .
از میان آیات قرآن اشاره می کنم به آیه 15 سوره احقاف همان که اول منبر خدمت شما قرائت کردم . آنجا که خداوند تبارک و تعالی می فرماید :
( وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا )
به انسان گفتیم به پدر و مادرت احسان کن .
امام صادق علیه السلام می فرماید : « منظور از انسان در این آیه شریفه جدِّ ما امام حسین علیه السلام است . (1)
ص: 6
( حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا)
سپس از آنجایی که مادر حقوقش به مراتب بیشتر از پدر است . قرآن کریم می آید به بخشی از زحمات مادر نسبت به فرزند اشاره می کند . موقعی که بچه در شکم این مادر است با چه اذیت ها و چه آزارهایی این بچه را در شکم خود پرورش می دهد . و آن زمانی که این بچه را به دنیا می آورد چه صدماتی می خورد .
امام صادق علیه السلام در کتاب شریف بحار الانوار ذیل این آیه ی شریفه می فرماید :
« جدِّ ما امام حسین علیه السلام هنگامی که در شکم مادرش زهرا سلام الله علیها بود نوعا دیدگانی پر از اشک داشت . گاهی امیر المؤمنین علیه السلام وارد منزل می شدند می دیدند حضرت زهرا سلام الله علیها حامله ی به امام حسین علیه السلام در حال گریه کردن می باشد . علت گریه را سؤال کردند . جواب می داد علی جان این بچه ای که در شکم دارم گاهی با من حرف می زند . سخنانش آنچنان دلم را می سوزاند که اشکم جاری می شود . مگر چه می گوید این بچه ؟
گاهی می گوید أنا الغریب ،
گاهی صدا می زند أنا المظلوم ،
گاهی صدا می زند أنا العطشان
و گاهی می گوید أنا الشهید
لذا من طاقت نمی آورم و گریه می کنم . » امام صادق علیه السلام می فرماید : « این گریه های حضرت زهرا سلام الله علیها در قرآن کریم در این آیه شریفه آورده است .( حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا ) و اما آنجا که می فرماید : ( وَ وَضَعَتْهُ کُرْهًا ۖ ) با چه مصائبی مادر او را به دنیا آورد و اشاره دارد و می فرماید : وقتی مادرمان زهرا سلام الله علیها قنداقه امام حسین علیه السلام را در دست های رسول خدا (ص) گذاشت ، دید این بزرگوار زیر گلوی امام حسین علیه السلام می بوسد و مدام اشک می ریزد . مادرش نگران شد و گفت : بابا ، یا رسو ل الله وقتی قنداقه فرزندم را در دستانت گذاشتم شما تبسم بر لب داشتی وصورت بچه را می بوسیدی . الان چه مشکلی است که داری اشک می ریزی و زیر گلوی فرزندم حسین را می بوسی ؟ آنجا بود که رسول خدا اشاره کرد به شهادت امام حسین علیه السلام در کربلا و فرمودند : « زهرا جان ، دخترم ، چه خیری در این فرزند برای ما است ، بچه ای را که باید این چنین سر ببرند به چه درد ما می خورد . فرمود : این درخت دینی که من کاشته ام احتیاج به آبیاری دارد و خون فرزندم حسین علیه السلام درخت دین را آبیاری می کند . »
انصافا این حرف هزارو چهار صد سال قبل زده شده است . امام حسین علیه السلام حدود شصت سال بعد از این گفت و شنود به شهادت رسیدند . اما نگاه می کنیم می بینیم الان بعد از هزار و چهار صد سال ، درخت دین با خون امام حسین علیه السلام آبیاری شده است . اگر من و شما خدایی را می شناسیم ، اگر نماز می خوانیم به سمت این قبله و این خدا را می پرستیم و اگر و اگر ... تمام این اعتقاداتمان صدقه سرِ خون امام حسین علیه السلام است . لذا امام صادق علیه السلام می فرماید : « این آیه شریفه تفسیری است برای نحوه ی به دنیا آمدن ، نحوه ی در شکم مادر بودن و نحوه ی بزرگ شدن جد ما امام حسین علیه السلام .
ادامه این آیه شنیدنی است .
ص: 7
(وَ حَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّیٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً) از آن وقتی که در شکم مادر قرار گرفت تا آن هنگامی که بچه به دنیا آمد و شیر خورد و از شیر گرفته شد ، قرآن کریم می فرماید مجموعا سی ماه . همه مفسرین تعجب کردند چرا قرآن کریم می فرماید : سی ماه . در حالی که سی و سه ماه است ، نه ماه بچه در شکم مادر است و بعد که به دنیا آمد ( حولین ِ کامِلَینِ ) قرآن فرموده است حق دارد دو سال از مادر شیر بخورد . دو سال می شود بیست و چهار ماه . نه ماه و بیست و چهار ماه می شود سی و سه ماه . اما قرآن می فرماید : سی ماه (وَ حَملُهُ و فِصالُهُ) آن مدت که در شکم مادر است و آن مدت که شیر می خورد کلا می شود سی ماه . همه مانده اند تفسیر این آیه چیست ؟ امام صادق علیه السلام از این آیه رمز گشایی کرده اند . فرمودند که علت آن ، این است که ، این آیه مربوط به جد ما امام حسین علیه السلام است چرا که ، زِ بس شوق شهادت بر سرش بود ، رَه نه ماهه را شش ماهه پیمود .
ص: 8
شش ماه بیشتر در شکم مادر نبود . بیست و چهار ماه هم حق شیر خوردن مجموعا می شود سی ماه . همین که قرآن کریم می فرماید :
(حَتَّیٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ) یواش یواش که بچه بزرگ شد ، استخوان هایش محکم شد (وَ بَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً) چهل سال را پشت سر گذاشت . یعنی امام حسین علیه السلام چهل ساله شد ؟ نه . امام صادق علیه السلام می فرماید : « بعد از رسول خدا (ص) امامت شروع شد سی سال امامت امیرالمؤمنین علیه السلام طول کشید و بعد از امیر المؤمنین علیه السلام پسرش امام حسن مجتبی علیه السلام ده سال امامت را پشت سر گذاشت . سی سال و ده سال می شود چهل سال . چهل سال که تمام شد ، امامت به امام حسین علیه السلام رسید یعنی آن سی سال پشت سر گذاشته شد .
اکنون که امام حسین علیه السلام به امامت رسیده است یک وظیفه سنگین اضافه برمسئله امامت به دوش امام حسین علیه السلام افتاد . و آن مسئله
( اُخرُج إلی العِراق إنَّ الله شاءَ أن یَراکَ قَتیلا ) ای حسین علیه السلام به سمت عراق برو که خداوند , می خواهد تو را کشته ببیند . (1)
امام حسین علیه السلام وظیفه امامت که به دوشش آمده است حالا مسئله کربلا هم اضافه شده است . دستانش را بلند می کند به درگاه خداوند تبارک وتعالی و چند دعا می کند . در این آیه شریفه خداوند به دعاهای امام حسین علیه السلام اشاره می کند این دعا ها چیست ؟
ص: 9
( قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَ عَلَیٰ وَالِدَیَّ) خدایا کمکم کن تا شکر نعمتی که به من و پدر و مادرم دادی به جای بیاورم . شکر نعمت که دیگر دعا نمی خواهد . بله دعا می خواهد . تا خدا کمک نکند من و شما نمی توانیم شکر آن را به جای آوریم .
آن روایت معروف که خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمود : ای موسی شکر من را به جای بیاور. حضرت موسی علیه السلام عرض کرد خدایا چگونه شکر تو را به جای بیاورم در حالی که نمی توانم . قدرتش را ندارم . چرا ؟چون مثلا اگر یک نعمت به من دادی ، نعمت چشم . گفتم خدایا شکر که نعمت چشم را به من دادی . خوب چه کسی به من توفیق داد که بگویم شکر . (1)تو بودی ای خدا . خوب گفتن این شکر یک نعمت دیگری شد . من باید شکر این نعمت را دوباره به جا ی بیاورم . خدایا شکرت که به من توفیق دادی که بگویم شکرت . دوباره که گفتم یک شکر دیگر لازم می آید . همان طور تسلسل ایجاد می شود و خلاصه :
از دست و زبان که بر آید
کز عهده شکرش به در آید
پس اگر ماگفتیم خدایا شکر ، این توفیقی است که خداوند به ما داده است . لذا قرآن کریم می فرماید که امام حسین علیه السلام اینجوری به خدا گفت : خدایا کمکم کن می خواهم شکر تو را به جای آورم . یعنی اگر کمک و مدد تو نباشد هیچ کاری از دست من بر نمی آید . این اوج توحید و عرفان است . آن که می خواهد خداپرست بشود باید بیاید از امام حسین علیه السلام یاد بگیرد . قرآن کریم بیان می کند که امام حسین علیه السلام چگونه با خدا حرف زده است .
ص: 10
از میان این نعمت هایی که خداوند به انسان داده است نعمت فراوان است . کدام یک از این نعمت ها از همه بالاتر است . همان نعمتی که هر روز من و شما در نماز هایمان در سوره حمد از خداوند می خواهیم ( صِراطَ الّذین اَنعَمتَ علَیهِمَ ) خدایا راه کسانی را می خواهم که به آنها نعمت داده ای . نعمت داده شدگان چه کسانی هستند ؟ اصلا نعمت چیست ؟ نعمت ، نعمتِ ولایت است . خدا علی علیه السلام را ولی قرار داد. فاطمه زهرا سلام الله علیها را از اولیاء خود قرار داد . امام مجتبی علیه السلام را ولی خودش قرار داد . اکنون امام حسین علیه السلام ولی خدا شده است . خدایا توفیقم بده شکر این نعمت را که به پدر و مادرم و خودم دادی به جای بیا ورم .(1) نعمت امامت ،
ص: 11
نعمت کمی نیست . خداوند به هر کسی نمی دهد . این مقام ، مقام والایی است . لذا از خدا توفیق می خواهد که خدایا توفیق شکر این نعمت را به من بده . حالا شکرش به چیست ؟ این که امام حسین علیه السلام بگوید الحمدالله ، الحمدالله .. نه . ببین خداوند چه می خواهد همان را انجام بده . خداوند می خواهد امام حسین علیه السلام را کشته ببیند . خدایا کمکم کن بتوانم شکر این نعمتِ ولایت را با کشته شدنم یا آن چیزی که تو می خواهی به جای بیاورم . همین دعا را کرد .
غیر از این دعا ، دعاهای دیگری هم کرد ( وَ أن اَعمَل صالِحاً ترضاه ) خدایا عمل صالحی که مورد رضایت توست آن را از تو می خواهم .
توفیقم بده که عمل صالح انجام بدهم . همان عملی که تو می خواهی . یعنی من الان دارم می روم به کربلا ، تو به من گفتی زن و فرزندت را هم ببر . وقتی مسئله زن و بچه میان می آید خیلی معادلات به هم می ریزد . که آدم حاضر است هر بلایی به سر خودش بیاید اما تیغ به پای فرزندش نرود . انسان اینچنین است . اما خدا به امام حسین علیه السلام گفته است ( إنَّ الله شاء أن یَراهن سبایا ) خداوند می خواهد این ها را اسیر دست دشمن بییند . بعد کدام پدر حاضر است دانسته بیاید وارد این معرکه شود . این که قبل از آن ، امام حسین علیه السلام از خدا مدد می خواهد . خدایا آن وقتی که بچه کوچک من می آید و مشک خالی را می بیند و می گوید بابا آب . کدام پدری است که بتواند تحمل کند . این اظهار تشنگی بچه خیلی سخت است . ماجرا فوق این حرفهاست که من و شما بنشینیم دور هم یک چیزی من بگویم و یک چیزی شما بشنوید . امام حسین علیه السلام رحمت واسعه ی الهی است. شما چه قدر دل رحم هستید و دلتان برای بچه کوچک می سوزد . هزاران هزار برابر آن امام حسین علیه السلام دلش برای بچه های کوچک می سوزد . (1)چه طور می تواند این بچه کوچک را قانع کند ، چطور می تواند تحمل کند . چطور بخواهد حرف خدا را گوش بدهد . اینها با هم تضاد دارد . لذا آنجاست که امام حسین علیه السلام می داند چقدر کار سخت است . همان اول ماجرا که امامت بر دوش ایشان می آید توفیقش را از خدا می خواهد .
ص: 12
(و أن اعمَل صالِحاً ترضا وَ أصلِح لی فی ذُریتی )
خدایا حالا که گفتی به طرف کربلا برو ، می روم . اما یک تقاضای دیگر دارم . تقاضایم این است :
بچه های من را صالح قرار بدهی . خیلی حرف مهمی است امام حسین علیه السلام دعای دیگری نبود که بکند ؟ به فکر بچه هایش و نسل خود است . و این حرف دارد به من و شما پیام می دهد که ای شیعیان ، همین طور که دارید زندگی می کنید و کاسبی می کنید و رزق و روزی به دست می آورید و امرار معاش می کنید از بچه هایتان غافل نشوید باید به فکر آنها باشید .
بله بچه کفش می خواهد ، لباس می خواهد . آنچه که مربوط به مادیات هست می خواهد خودت را مقید کرده ای که برایش تهیه کنی ، این همه کار می کنید و زحمت می کشید ، اما تنها مادیات نیست . معنویات هم می خواهد که معنویات به مراتب بالاتر از مادیات است . تو باید بچه خود را حسینی بار بیاوری ، تو باید بچه ات را نماز خوان بار بیاوری . تو باید بچه ات را در این دوره آخر الزمان ، مخصوصا با آمدن ماهواره و اینترنت و این موبایل ها و این وسیله ها ، هزاران برابر زمان های قدیم مواظب بچه ات باشی . حالا کسی می آید می گوید حاج آقا نفست از جای گرم بلند می شود الان چه کسی می تواند از پس این جوانها و این زمانه بر بیاید . من می گویم بله ، حرف شما را قبول دارم . امام حسین علیه السلام راهِ آن را به ما یاد داده است . علاوه بر اینکه زحمت آن را در تربیت اولاد را برای ما کشیده است . بچه ای مانند علی اکبر علیه السلام تربیت کرده است ، بچه ای مانند علی اوسط حضرت علی بن الحسین علیه السلام حضرت زین العابدین ، این قدر شایستگی دارد که خداوند مقام امامت را به ایشان می دهد . علاوه بر تربیت اینها ، دست از دعا هم بر نداشته است . امام حسین علیه السلام با آن مقامش به در گاه خدا آمده که خدایا : این بچه های من و نسلم را صالح قرار بده . حالا ما برای بچه های خودمان دعا می کنیم این دید ما همین بچه ای است که می بینیم . بعد نوه دار می شویم برای آن هم دعا می کنیم . بعد برای نتیجه مان دعا می کنیم . اما امام حسین علیه السلام تا دامن قیامت را می بیند .
(و اصلح لی فی ذُریتی ) نمی گوید بچه ام ، می گوید ذریه ، ذریه یعنی تا دامن قیامت اینها نسل هستند . دارد به شیعیان پیام می دهد . که شیعیان بچه های خود را دعا کنید . بچه هایتان را به امام حسین علیه السلام بسپارید . طوری زندگی کنید که امام حسین علیه السلام دودمان شما تا روز قیامت را نگاه کند . آنها را حفظ کنید همه حسینی باشید . حیف است . فردای قیامت یکی از نسل ما خدای ناکرده بیاید در صحرای محشر که محبتی از امام حسین علیه السلام در دلش نباشد . این وای بر ماست .
(وَ أصلِح لی فی ذُریتی ) این قدر مسئله مهم است . امام صادق علیه السلام می فرماید : « کار به این سادگی نیست . می دانید امام حسین علیه السلام از خدا چه می خواست ؟ می گفت خدایا همان طور که پدر و مادرم و برادرم و خودم را امام قرار دادی ، دوست دارم بچه های من و نسل من را هم امام قرار بدهی . » امام صادق علیه السلام می گوید : « خداوند دعای امام حسین علیه السلام را مستجاب کرد . » فقط امام حسین علیه السلام در دعایش گفت ( أصلِح لی فی ذُریتی ) یک کلمه ( فی ) آورد در دعایش . این( فی) یعنی در ذریه من . یعنی خودت نگاه کن آن کس که شایستگی دارد آن را امام قرار بده .
ص: 13
امام صادق علیه السلام فرمود که اگر امام حسین علیه السلام این (فی) را در دعایش نیاورده بود و گفته بود ( أصلح لی ذریتی ) بچه های من را تا دامن قیامت اصلاح کن هرچه بچه از نسل امام حسین علیه السلام می آمدند همه امام می شدند . لذا امام حسین علیه السلام نمی خواست در کار خدا دخالت کرده باشد . چرا ؟ چون جدش حضرت ابراهیم علیه السلام او را به جان و مال و اولاد امتحان کرد و پیروز شد و خدا به حضرت ابراهیم خلیل در سوره بقره خطاب می کند که ای ابراهیم ، من تو را (إنّی جاعِلُکَ لِلناس إماما ) (1)برای مردم ، امام قرار دادم . تا حالا پیغمبر بودی اما با جان و مال و اولادت امتحان شدی ( آن امتحان سه گانه مفصل است ) پیروز از امتحان بیرون آمدی می خواهم تو را امام قرار بدهم . همان وقت حضرت ابراهیم علیه السلام گفت : ( وَ مِن ذریتی ) خدایا حالا که مرا امام قرار دادی همه ذریه مرا تا قیامت امام قرار بده . آن وقت خداوند همه تقاضای ابراهیم خلیل را قبول نکرد . ( قالَ لایَنالُ عهد الظالِمین ) خدا فرمود من بچه های تو را امام قرار می دهم اما عهد من به ظالمین نمی رسد . بعضی از بچه های تو ممکن است به نفس خود ظلم کرده باشند . اینها از درجه امامت ساقط می شوند . چون مقام امامت خیلی بالاست . لذا پیغمبر اسلام ، هم پیغمبر بود و هم امام از نسل ابراهیم و اسماعیل ، امیر المؤمنین علیه السلام و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام تا امام زمان علیه السلام همه فرزندان صالح از نسل حضرت ابراهیم علیه السلام و اسماعیل علیه السلام هستند . لذا امام حسین علیه السلام اینطور دعا می کرد .
ص: 14
بعضی هم سؤال می کنند که چرا امامت از نسل امام حسن مجتبی علیه السلام ادامه پیدا نکرد . خیلی جواب ها دارد که یکی از جواب ها ، این است که امام حسین علیه السلام یک معامله ای با خدا کرد که آن معامله در کار امام حسن علیه السلام نبود .(1) لذا خداوند عوض کشته شدن امام حسین علیه السلام در کربلا یک امتیازی که به امام حسین علیه السلام داد این بود که از نسل امام حسین علیه السلام امامت را ادامه داد . گرچه بعد ها امام محمد باقر علیه السلام با دختر امام حسن مجتبی علیه السلام از فرزندان امام مجتبی علیه السلام ازدواج می کند و نسل امامت هم از امام حسین و هم از امام حسن ادامه پیدا می کند . اما اصل این است این معامله ای که امام حسین علیه السلام در کربلا با خدا کرد این معامله چیز دیگری بود که یکی از پاداش آن این بود که فرزندان او امام شوند
( وأصلِح لی فی ذریتی أنّی تُبتُ علیک وَ إنّی مِن المسلمین ) دعا برای پدر و مادر کرد دعا برای فرزندان کرد . دعا کرد که خدایا توفیقم بده موفق شوم . راه می افتد ( إنّی تُبتُ الیک ) خدایا من برگشتم به سوی تو . کربلا یعنی برگشتن به سوی خداوند تبارک وتعالی .
( و إنّی مِن المسلمین ) من تسلیم تو ، پروردگار این عالم هستم . و این چنین امام حسین علیه السلام ، نامش و اسمش و کارهایش با این آیه شریفه عجین شده است . خداوند من و شما را از شیعیان امام حسین علیه السلام محسوب بفرماید . (الهی آمین)
ص: 15
إنی تُبتُ علیک و إنی من المسلمین ) شب دوم از ماه محرم الحرام است . روز ورود سید الشهداء به زمین کربلاست . حسینی ها ، کربلایی ها ، ارباب مقاتل نوشته است وقتی سید الشهداء به زمین کربلا رسیدند یک مرتبه دیدند اسب آقا از حرکت ایستاد . هرچه کردند قدم از قدم بر نداشت . آقا اسب دیگری سوار شدند آن هم حرکت نمی کرد . چند اسب دیگر سوار شدند . یک وقت سید الشهداء صدا زدند نام این سرزمین چیست ؟ اهالی آن منطقه گفتند آن را ارض تف می نامند . یکی دیگر گفت اینجا را قادسیه می نامند و آن یکی گفت قاظریه می نامند . که أن سید الشهداء به دنبال گمشده ای می گشتند که باز هم سؤال کردند . دیدند پیرمردی آمد جلو و گفت : آقا قدیمی ها از پدرانمان شنیدیم که به این زمین کربلا هم می گفتند . یک وقت دیدند سید الشهداء نگاهی به آسمان کردند ، دستان خود را بالا بردند ( اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ الْبَلَاءِ ) خدایا به تو پناه می برم از محنت و رنج و غم و بلا . اینجا بود که رو به اصحاب و یاران کرد .(1)
ص: 16
بار بگشایید اینجا کربلاست
بار بگشایید اینجا نینواست
اصحاب من ، یاران من ، این سرزمین جایی است که سرهای ما را از بدن جدا می کنند . اینجا محل ریخته شدن خون من و شماست . اینجا محل قبرهای ماست .
خبر آوردند برای حضرت زینب سلام الله علیها که برادرتان فرموده است باید اینجا پیاده شویم و خیمه ها را بزنیم . گفت نگاه کردیم ، دیدیم جوان های بنی هاشمی اطراف کجاوه زینب کبری سلام الله علیها را گرفتند . یکی مهار شتر را گرفته ، یکی رکاب را گرفته ، آن یکی دست زینب سلام الله علیها را می گیرد و با چه عزت و احترامی دختر علی علیه السلام در زمین کربلا قدم می گذارد . اما حسینی ها ، کربلایی ها ، همین قافله روز یازدهم محرم دوباره حرکت کرد . زینب و ام کلثوم ، این دو خواهر ، بچه ها را سوار بر شتر کردند . سپس کمک می کند خواهرش را سوار می کند حالا نوبت زینب رسیده . زینب سلام الله علیها یک نگاهی به اطراف کرد . دید یک مَحرم برایش نمانده است . به إذن خدا آن شتر زانو زد و دختر امیرالمؤمنین علیه السلام سوار بر شتر شد . قافله حرکت می کند . می گویند مستحب است پشت سر مسافر اذان بگویند بلکه مسافر به سلامت به مقصد برسد . بعضی نوشته اند یک وقت زینب کبری سلام الله علیها احساس کرد یک نفر دارد می گوید: الله اکبر . خدایا چه کسی هست که دلش برای این زن و بچه سوخته است ؟ چه کسی دارد اذان می گوید ؟ وقتی پشت سر را نگاه کرد دید صدای اذان از گودی قتلگاه هست .
مزنیدم ، مبریدم ، که در این دشت مرا کاری هست
گل اگر نیست ، ولی صفحه گلزاری است .
صلوات الله و سلامه علیک یا رسول الله و علی اهل بیتک المظلومین
ص: 17
به مقامشان ، خدایا ، گناهان همه ما را ببخش و بیامرز ( الهی آمین )
تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام بفرما ( الهی آمین )
از بقیه ی غیبت آقا صرف نظر بفر ما ( آمین )
توسلمان به امضای حضرتش برسان ( آمین )
ثوابی از این جلسه به روی اموات ، شهدا ، صُلحاء ، مؤمنین ، مؤمنات عائد و واصل بفر ما . ( الهی آمین )
مراجع عظام تقلید ،در پناه امام زمان علیه السلام محافظت بفرما ( آمین )
خدایا به حقیقت اهل البیت علیه السلام ، در دنیا و آخرت ، دست ما از دامان اهل بیت کوتاه مفرما . ( آمین )
مریضان را لباس عافیت بپوشان ( الهی آمین ) قرض مقروضین ادا بفرما ( الهی آمین )
آبرویِ آبرومندان را حفظ کن ( الهی آمین ) حاجات مجلس ما ، فرد اَندر فرد برآورده به خیر بفرما ( آمین )
باران های رحمتت بر ما نازل بفرما ( الهی آمین ) آنچه عرض نکردیم و محتاجیم ، از فضل وکرمت به ما کرم بفر ما ( الهی آمین )
بجاه محمدٍ واله الاطهار
پایان
ص: 18