آثار مثبت عمل: مجموعه سخنرانیهای استاد حسین انصاریان

مشخصات کتاب

سرشناسه:انصاریان، حسین، 1323 -

عنوان و نام پدیدآور:آثار مثبت عمل: مجموعه سخنرانیهای استاد حسین انصاریان/ ویرایش و تحقیق محسن فیض پور.

مشخصات نشر:قم: دارالعرفان، 1388.

مشخصات ظاهری:392 ص.: مصور.

فروست:مجموعه آثار؛ 82.. سیری در معارف اسلامی؛ 23.

شابک:50000 ریال (گالینگور) ؛ 40000 ریال: شومیز : 978-964-2939-21-3

وضعیت فهرست نویسی:برون سپاری/فاپا

یادداشت:کتابنامه: 360 - 363.

یادداشت:نمایه.

موضوع:انصاریان، حسین، 1323 - -- وعظ

موضوع:اسلام -- مقاله ها و خطابه ها

موضوع:اخلاق اسلامی -- مقاله ها و خطابه ها

شناسه افزوده:فیض پور قمی، محسن، 1353 -، گردآورنده

رده بندی کنگره:BP10/5/الف82آ2 1388

رده بندی دیویی:297/08

شماره کتابشناسی ملی:1898938

ص:1

سخن ناشر

در جهان پرتلاطم امروز،آیات پرشور الهی و کلام روح بخش معصومین و زمزم لایزال معارف شیعه مرهم جان های خسته و سیراب کننده تشنگان هدایت و رهایی جویندگان از ظلمت های نفس است.عالمان دینی و عارفان حقیقی غواصان این اقیانوس بیکران معرفت اند که گوهرهای ناب علوم قرآن و اهل بیت علیهم السلام را به دست آورده و به مشتاقان حقیقت عرضه می نمایند.

در این میان،کرسی منبر و خطابه رسانه دیرپا و سازنده ای است که از دیرباز زمینه ارتباط و انتقال معارف دینی و مکارم اخلاقی را میان عالمان و متعلمان فراهم کرده است و عالمان آگاه و هادیان دلسوز،که عمر خویش را صرف تتبع و تحقیق در آثار علمی شیعه نموده اند،عباد اللّه را به مصداق کریمانۀ «ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة» ،با کلام نغز و لطیف خود به راه سعادت دعوت کرده اند.

مجموعه حاضر،که با عنوان«سیری در معارف اسلامی»در مجلدات مختلف و موضوعات متنوع در اختیار خوانندگان محترم قرار می گیرد،مجموعه مباحث عالمانه و ارزشمند محقق ارجمند حضرت استاد حسین انصاریان،مدظله العالی،است که یکی از عالمان برجسته و میراث داران گوهر سخن در زمان خویش است که استواری کلام و لطافت بیان نافذشان بر اهل نظر پوشیده نیست.

این گنجینه ارزشمند حاصل نیم قرن مجاهدت علمی و تبلیغی حضرت استاد جهت

صفحه مقدمه:1

نشر و ترویج فرهنگ غنی شیعه بر کرسی بحث ونظر می باشد که به منظور پربارتر ساختن محتوای تبلیغ دینی در جامعه و استفاده بیشتر طلاب محترم علوم دینی به زیور طبع آراسته می شود.

در این مجموعه گرانقدر،تلاش شده است با تکیه بر ویرایشی روشمند و دقیق-که شرح آن در یادداشت ویراستار آمده است-ساختار هنرمندانه مباحث و سبک استاد در ارائه سخن از بین نرود،تا ضمن نشرفرهنگ انسان ساز آل اللّه علیهم السلام شیوه منحصر به فرد استاد در تبیین معارف دینی نیز حفظ شده و به مشتاقان ارائه گردد.

مجلّدی که اکنون تقدیم خوانندگان گرامی می شود بیست و سومین اثر از این مجموعۀ سترگ و دربردارندۀ 21 گفتار در باب آثار مثبت عمل است که مربوط به سخنرانی های استاد در ماه رمضان 1383 در مسجد امیر تهران است.

این مکتوب،علاوه بر در برداشتن متن سخنرانی که لاجرم سبک و سیاق متن را نیز گفتاری می سازد،از فواید زیر خالی نیست:

- عنوان بندی مناسب و تفکیک مطالب و موضوعات.

- استخراج مصادر آیات و روایات و ارائه مطالب متنوع دیگر در پی نوشت.

- ذکر نام مستقل برای هر بحث(در انتخاب نام هر مجلد و نیز هر گفتار غلبه موضوع مدنظر بوده است،نه انطباق کامل موضوع و محتوا)

- مجموعه متنوع فهرست ها و...

در پایان،با امید به این که این اثر مورد رضایت حضرت حق و اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و مقبول نظر مبلغان دینی قرار گیرد،لازم است از استاد انصاریان،دامت برکاته،که این فرصت مغتنم را در اختیار قرار دادند سپاسگزاری نماییم.

مرکز علمی تحقیقاتی دارالعرفان

صفحه مقدمه:2

پیش گفتار مؤلف

الحمد لله و الصلاة علی رسول الله و علی آله آل الله

پایه گذار منبر و جلسات سخنرانی برای رشد و هدایت جامعه وجود مبارک پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود.ارزش تبلیغ دین از طریق منبر و جلسات تا جایی بود که خود رسول اکرم صلی الله علیه و آله تا روز پایان عمرشان با کمال اخلاص به بیان معارف دین پرداختند و در این راه زحمات سنگینی را متحمل شدند.پس از پیامبر،وجود مقدس امیرمؤمنان علیه السلام ادای این تکلیف الهی به عهده گرفتند که بخشی از سخنرانی های آن حضرت در کتاب بی نظیر نهج البلاغه موجود است.

امامان معصوم،به ویژه حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السلام نیز تا جایی که فرصت در اختیارشان قرار گرفت و مزاحمتی از جانب حکمرانان بنی امیه و بنی عباس برایشان پیش نیامد این مهم را به صورت بیان معارف الهی و رشته های مختلف علوم به صورتی که حجت تا قیامت بر همگان تمام باشد به عهده گرفتند و دیگران را که مورد اعتمادشان در علم و عمل بودند به این مسأله تشویق کردند.

عالمان مخلص و باعمل شیعه برای حفظ دین خدا و تبلیغ معارف الهیه بر اساس قرآن و فرهنگ اهل بیت قرن به قرن تا به امروز که سال 1387 هجری شمسی است این جایگاه عظیم را حفظ کردند؛شخصیت هایی چون شیخ مفید،شیخ صدوق،شیخ

صفحه مقدمه:3

طوسی،علامه محمدباقر مجلسی،شیخ جعفر شوشتری و در قرن معاصر بزرگانی چون آیت اللّه العظمی بروجردی،آیت اللّه سیدعلی نجف آبادی،آیت اللّه حاج میرزا علی شیرازی،آیت اللّه حاج میرزا علی هسته ای،آیت اللّه حاج میرزا علی فلسفی تنکابنی و...

با داشتن مقام مرجعیت و مقام علمی بسیار بالا در ماه رمضان و محرم و صفر به منبر می رفتند و از این طریق دِین خود را به قرآن و اهل بیت ادا می کردند.

این جانب حسین انصاریان که سالیانی از عمرم را در شهر مقدس قم،این آشیانه اهل بیت،نزد بزرگانی از مراجع و اساتید مشغول تحصیل بوده ام،بر اساس وظیفه ای که احساس می کردم رو به جانب تبلیغ و تألیف آوردم و در این راه،فقط توفیق حق رفیق راهم بود.در زمینه تبلیغ بیش از شش هزار سخنرانی در نزدیک به پانصد موضوع مختلف بر پایه قرآن و روایات اهل بیت و تاریخ صحیح و نکاتی از حیات پاکان و اولیای الهی پرداخته ام و امیدوارم تا لحظات پایان عمر هم چنان توفیق ادای این وظیفه را از جانب حق داشته باشم.

مؤسسه دارالعرفان،که در شهر قم در جهت نشر معارف قرآنی و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام کارهای مهمی را در سطح جهانی انجام می دهد،بنا گذاشت متن این سخنرانی ها به صورت مکتوب درآید تا در اختیار طلاب حوزه ها و دانشجویان و مردم علاقمند قرار گیرد و این مجموعه که احتمالاً حدود دویست جلد خواهد شد در آینده منبعی برای مبلغان شیعه قرار گیرد.من پس از سپاس از حضرت حق لازم می دانم به خاطر تحقق این مهم از دو فرزندم و جناب آقای پیمان تشکر کنم و از خوانندگان،به خصوص مبلغان گرامی،درخواست دعا نمایم.حال،این شما و این اثر اسلامی که فقط لطف و رحمت حق سبب ظهورش شد.

فقیر:حسین انصاریان

صفحه مقدمه:4

اشاره

ارزش ماه مبارک رمضان1

تهران،مسجد امیر ،رمضان 1383

ص:2

1 ویژگی روزه

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

بیشترین مطالب پیرامون ماه مبارک رمضان،از وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است.مردم به خاطر این که خطبه آخر ماه شعبان را زیاد شنیده اند،به نظرشان می رسد که گفتار رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره ماه مبارک رمضان،همان است که در آن خطبه بیان شده است.اما این گونه نیست.

بیشتر مطالبِ این خطبه مربوط به ماه مبارک رمضان و روزه داران است.از جمله، وجود مبارک حضرت صادق علیه السلام از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله قسمت بسیار مهمی را نقل می کنند که نزدیک به پانزده مسأله است،و دانستن آن برای همه ما مفید،آرام بخش و راهنما است.این قطعه با عظمت،قلب و عقل و قدرت ما را نورانی می کند.

امام صادق علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل فرمودند:

«شَهْرُ رَمَضَانَ،شَهْرُ اللّهِ عَزَّوَ جَلَّ» (1)

هیچ گاه پیغمبر و ائمه طاهرین علیهم السلام نام این ماه را تنها ذکر نکرده اند.هر وقت کلمه رمضان را بر زبان مبارکشان جاری کرده اند،با کلمه دیگری که دلالت بر احترام باشد،آن را می آمیختند.

امام باقر صلی الله علیه و آله علت آن را چنین فرموده است که:

ص:3


1- (1)) - بحار الانوار:340/93،باب 46،حدیث 5.؛فضائل الأشهر الثلاثه،شیخ صدوق:95،حدیث 78.

«رَمَضَانُ اسمٌ مِنْ اسْماءِ اللّهِ» (1)

رمضان،نامی از نام های پروردگار است.

به همین خاطر آن را با احترام بر زبان جاری می ساختند.

تعظیم ماه رمضان،نشانه تقوا

خدای متعال در قرآن مجید می فرماید:

«ذٰلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعٰائِرَ اللّٰهِ فَإِنَّهٰا مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ» (2)

کسی که به شعائر خدا احترام گذارد و تجلیل کند،از تقوای قلبی برخوردار است.یعنی دل با ارزش و پاکی دارد که وقتی می خواهد یکی از شعائر الهی را یاد کرده یا عمل کند،با احترام یاد می کند و در عمل کردن آن هم،تمام شرایط و آداب آن را رعایت می کند.

قلب با تقوا،با ارزش ترین قلب است.قلب با تقوا،نسبت به شؤون پروردگار عالم فروتن است و صاحب قلب باتقوا،همیشه خود را در برابر پروردگار و شعایر او،خاکسار و فروتن می داند.

احترام امام حسین علیه السلام به شعایر

بهترین نمونه احترام به شعایر الهی،حرکت حضرت سیدالشهداء علیه السلام است.آن حضرت علیه السلام در سفر آخری که در حج بودند،با این که می توانستند همان جا بمانند و در مسجد الحرام شهید شوند،چون خبر داشتند که سی نفر از طرف یزید،زیر لباس احرام اسلحه بسته اند تا در حال طواف خانه خدا،حضرت را به قتل برسانند.

خون ابی عبداللّه علیه السلام«ثار اللّه»است،ولی کعبه،مسجد الحرام و مناسک از «شعائر اللّه»است،لذا ادب را در این دیدند که خون پاکشان در کنار شعایر خدا

ص:4


1- (1)) - من لایحضره الفقیه:72/2،حدیث 2050؛کافی:70/4،حدیث 2.
2- (2)) - حج،(22):32؛ این است [ برنامه های حج و حدود و مقرّرات خدا ] و هر کس شعایر خدا را بزرگ شمارد،بدون تردید این بزرگ شمردن ناشی از تقوای دل هاست.

ریخته نشود.اگر ایشان شهید نمی شدند،خونشان پاک ترین خون بود،چه برسد به این که در کنار بیت خدا شهید می شدند.

از نظر فقه اسلامی،لازم نیست شهید را غسل بدهند،و شهیدی که در خون خود می غلتد،خون او نجس نیست.این خون پاک است. (1)اما ایشان نخواستند که خون پاکشان در کنار بیت خدا بریزد.پس علت آمدن ایشان به کربلا،احترام به شعائر خدا بود.

احترام به ماه مبارک رمضان

حتی نام این ماه را که به زبان جاری می کردند،چون از شعائر خداست،با احترام جاری می کردند و می فرمودند:

«شهر رمضان،شهر اللّه عزّ و جلّ» ترکیب گفتار پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله خیلی زیبا است؛در ادبیات عرب بحث مهم اضافه هست، که در اضافه سه حالت مطرح است؛ «مضاف» ،یعنی آن چیزی که اضافه می شود.

«مضاف الیه» ،چیزی که به او اضافه شده است و نسبتی که در این اضافه وجود دارد.

کار اضافه این است که مضاف با اضافه شدن به مضاف الیه،از محسنات و ارزش های مضاف الیه،برای خودش کسب ارزش می کند.

قیمت هر خانه به مقدار مصالحی است که در آن به کار رفته است،ولی خانه کعبه،چه قدر قیمت دارد ؟ قیمت آن،قیمت مادّی نیست.قیمتی است که جز خدا کسی خبر ندارد.چون وقتی که ابراهیم علیه السلام این خانه را هنوز نساخته بود،خدا در گفتگویی که با او داشت،خانه را به خودش اضافه کرد: «بیتی» (2)یعنی خانه من.این خانه،از سنگ و گل است،اما از ارزش های پروردگار،کسب ارزش می کند و این ارزش ها را به حاجیان منتقل می کند.

ارزش معنوی حج

مسائل مربوط به امور معنوی حج،شگفت آور است.در روایات بسیار مهم وارد شده است که:

ص:5


1- (1)) - فقه الرضا:174،باب 22؛بحار الأنوار:9/79،باب 11،حدیث 8. «فِقْهُ الرِّضَا،قَالَ علیه السلام...إِنْ کَانَ الْمَیِّتُ قَتِیلَ الْمَعْرَکَةِ فِی طَاعَةِ اللَّهِ لَمْ یُغَسَّلْ وَ دُفِنَ فِی ثِیَابِهِ الَّتِی قُتِلَ فِیهَا بِدِمَائِهِ وَ لَایُنْزَعُ مِنْهُ مِنْ ثِیَابِهِ شَیْءٌ إِلَّا أَنَّهُ لَایُتْرَکُ عَلَیْهِ شَیْءٌ مَعْقُودٌ وَ تُحَلُّ تِکَّتُهُ وَ مِثْلُ الْمِنْطَقَةِ وَ الْفَرْوَةِ إِنْ أَصَابَهُ شَیْءٌ مِنْ دَمِهِ لَمْ یُنْزَعْ مِنْهُ شَیْءٌ إِلَّا أَنَّهُ یُحَلُّ الْمَعْقُودُ وَ لَمْ یُغَسَّلْ إِلَّا أَنْ یَکُونَ بِهِ رَمَقٌ ثُمَّ یَمُوتَ بَعْدَ ذَلِکَ فَإِذَا مَاتَ بَعْدَ ذَلِکَ غُسِّلَ کَمَا یُغَسَّلُ الْمَیِّتُ وَ کُفِّنَ کَمَا یُکَفَّنُ الْمَیِّتُ وَ لَایُتْرَکُ عَلَیْهِ شَیْءٌ مِنْ ثِیَابِه».
2- (2)) - کافی:134/1،باب الروح حدیث 4؛«مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَمَّا یَرْوُونَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ عَلَی صُورَتِهِ فَقَالَ هِیَ صُورَةٌ مُحْدَثَةٌ مَخْلُوقَةٌ وَ اصْطَفَاهَا اللَّهُ وَ اخْتَارَهَا عَلَی سَائِرِ الصُّوَرِ الْمُخْتَلِفَةِ فَأَضَافَهَا إِلَی نَفْسِهِ کَمَا أَضَافَ الْکَعْبَةَ إِلَی نَفْسِهِ وَ الرُّوحَ إِلَی نَفْسِهِ فَقَالَ بَیْتِیَ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی».

زایر وقتی وارد مسجد الحرام می شود،هیچ کاری که انجام ندهد و فقط کعبه را تماشا کند،به هر نگاهی،صد هزار حسنه به او می دهند،صد هزار سیئه او را محو می کنند و صد هزار درجه او را بالا می برند. (1)خداوند کعبه را به اسم خود اضافه کرده است و کعبه،فیوضات الهیه را از طریق این ربط و اتصال به زایران منتقل می کند.مانند سیمی که نور را از کارخانه می گیرد و به لامپ می رساند.

شهر اللّه

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله کلمه «شهر» را که به معنای ماه است،به «الله» اضافه کرده و فرموده است:شهر رمضان

«شهر اللّه عزّ و جلّ» و نفرمودند «شهر الرحمن،یا شهر الرحیم» ،بلکه فرمودند: «شهر اللّه» .علت آن این است که کلمه مبارکه اللّه،یعنی وجود مقدّسی که جامع همه صفات کمال است.پس ماه مبارک رمضان،با اتصال به خدا،همه کمالات لازم را برای انسان،از طریق این ارتباط به روزه دار منتقل می کند.چون ماه رمضان ماه وصل به خدا است.کسی که وصل به ماه رمضان است،با روزه گرفتن،در صورتی که اتصال او،اتصال صحیحی باشد،کمالات الهیّه را کسب می کند،اتصال او فقط از طریق خالی نگاه داشتن شکم نباشد،بلکه وجودش باید به ماه رمضان وصل باشد:

«بَلیٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّٰهِ» (2)

وجه یعنی ذات:

«وَ مَنْ یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللّٰهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقیٰ» (3)

کسی که با همه وجود تسلیم خدا شده و محسن است،به محکم ترین دستگیره

ص:6


1- (1)) - کافی:398/4،حدیث 1؛تهذیب الأحکام:97/5،باب 8،حدیث 318؛«أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ کُنْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مُزَامَلَةً فِیمَا بَیْنَ مَکَّةَ وَ الْمَدِینَةِ فَلَمَّا انْتَهَی إِلَی الْحَرَمِ نَزَلَ وَ اغْتَسَلَ وَ أَخَذَ نَعْلَیْهِ بِیَدَیْهِ ثُمَّ دَخَلَ الْحَرَمَ حَافِیاً فَصَنَعْتُ مِثْلَ مَا صَنَعَ فَقَالَ یَا أَبَانُ مَنْ صَنَعَ مِثْلَ مَا رَأَیْتَنِی صَنَعْتُ تَوَاضُعاً لِلَّهِ مَحَا اللَّهُ عَنْهُ مِائَةَ أَلْفِ سَیِّئَةٍ وَ کَتَبَ لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَسَنَةٍ وَ بَنَی اللَّهُ عز و جل لَهُ مِائَةَ أَلْفِ دَرَجَةٍ وَ قَضَی لَهُ مِائَةَ أَلْفِ حَاجَةٍ». کافی:240/4 حدیث 4؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ نَظَرَ إِلَی الْکَعْبَةِ لَمْ یَزَلْ تُکْتَبُ لَهُ حَسَنَةٌ وَ تُمْحَی عَنْهُ سَیِّئَةٌ حَتَّی یَنْصَرِفَ بِبَصَرِهِ عَنْهَا».
2- (2)) - بقره(2):11؛ آری،کسانی که همه وجود خود را تسلیم خدا کنند در حالی که نیکوکارند.
3- (3)) - لقمان(31):22. و هرکس همه وجود خود را به سوی خدا کند در حالی که نیکوکار باشد بی تردید به محکم ترین دستگیره چنگ زده است؛و سرانجام و عاقبت همه کارها فقط به سوی خداست.

چنگ انداخته است.یعنی همرنگ خدا شده است،چون پروردگار محسن است و عاشق همرنگ خودش می باشد.

«وَ اللّٰهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» (1)

یعنی این گره را شیاطین و ماهواره ها و شهوات هم نمی توانند باز کنند بلکه «فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقیٰ» عروه وثیق نمی گوید،بلکه می فرماید:«عروة الوثقی» دستگیره استوارتر و محکم تر.

تقوا در سایه اتصال معنوی به ماه رمضان

وقتی همه وجود انسان وصل به ماه رمضان باشد،معنی آن این است که وقتی کسی غیبتی را شروع می کند،به او می گویند:من روزه هستم،یعنی شما سخن خود را قطع کنید.یا وقتی چشمش به نامحرم می افتد،میل به نگاه کردن هست،که این میل،میل طبیعی است،نه میل شیطانی،چون میل به زیبایی ها،میل طبیعی است،اما اجازه نداده اند که این میل به همه جا برود و آن را محدود به حدود صحیحی کرده اند.

وقتی آدم بیرون می رود،این همه چهره های زیبا را می بیند،اما به چشمش می گوید:ماه رمضان است،من در ماه رمضان روزه هستم،پس نباید حرمت این ماه را بشکنم.به گوش،و شکمش هم همین را می گوید،که اتصال واقعی به ماه رمضان چنین است.

تقویت آخرتی اعمال

براساس فرموده پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله،ماه رمضان اضافه به اللّه شده است؛ «شهر اللّه» باعث می شود ماه رمضان المبارک از اللّه کمالات لازم را بگیرد و این کمالات

ص:7


1- (1)) - مائده(5):93؛ و خدا نیکوکاران را دوست دارد.

لازم را به شخصی که متصل به خودش است انتقال بدهد،چون ماه رمضان که بخیل نیست و این کمالات را برای خودش نمی خواهد،بلکه ماه رمضان مانند یک شفیع و واسطه است.اگر این شفیع و واسطه را خدا برای ما قرار نداده بود،یقین بدانید که در قیامت با وجود داشتن نماز،حج،جهاد،خمس و...نصیب ما از خدا بسیار اندک بود.این ماه رمضان است که دنیا و آخرت ما را به گونه ای تقویت می کند که هیچ عملی به این قدرت نمی تواند،تقویت کند.

تفاوت روزه با سایر اعمال

خداوند متعال نفرموده هیچ عمل مثبتی از انسان به من تعلق دارد،همه را گفته است که مال خودت باشد؛درباره نماز تعبیر به «صلاتک» نموده و درباره زکات تعبیر «زکاتک» فرموده،یعنی از کاف خطاب استفاده می کند.به موسی علیه السلام می گوید: «صدقتک و حجّک».

اما به ماه رمضان و روزه آن که می رسد،می فرماید:

«الصوم لی» (1)روزه من،نه روزه تو.چون تو لایق نبودی که روزه مال تو باشد،بلکه روزه مال من است.من به کَرم خودم تو را توفیق می دهم که وارد روزه شوی وگرنه روزه مال من است،نه مال تو.اما نماز به این عظمت مال تو،با این که در نماز،همه اعضا و جوارح تو در نماز است؛رکوع،سجده،قنوت و تشهد دارد.-البته قنوت مستحب است،ولی بعضی از گذشتگان در فتواهای شان واجب می دانستند.این پیکره با عظمت نماز را می گوید:برای تو است،اما روزه را می گوید:برای من است،چون تو آن قدر مقام نداشتی که روزه برای تو باشد.

اما من ملک طلق و خالص خودم را در این یک ماه به شما ارزانی می دهم،چون کریم هستم و تو در این سی روز،که خزانه من در این ملک است،هر چه می توانی از آن خزانه برای خودت بهره برداری کن و هر چه بیشتر بهره برداری کنی،خدا

ص:8


1- (1)) - من لایحضره الفقیه:75/2،حدیث 1773؛بحار الأنوار:255/93،باب 30،حدیث 31؛«قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی [ أُجْزَی ] بِهِ». مستدرک الوسائل:503/7،باب 1،حدیث 8747؛«النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی کُلُّ عَمَلٍ لِبَنِی آدَمَ الْحَسَنَةُ بِعَشْرِ أَمْثَالِهَا إِلَی سَبْعِمِائَةِ ضِعْفٍ إِلَّا الصِّیَامَ فَإِنَّهُ لِی وَ أَنَا أُجْزَی بِهِ یَتْرُکُ الطَّعَامَ بِشَهْوَتِهِ مِنْ أَجْلِی هُوَ لِی وَ أَنَا أُجْزَی بِهِ وَ یَتْرُکُ الشَّرَابَ بِشَهْوَتِهِ لِأَجْلِی هُوَ لِی وَ أَنَا أُجْزَی بِهِ لَخُلُوفُ فَمِ الصَّائِمِ أَطْیَبُ عِنْدَ اللَّهِ رَائِحَةً مِنَ الْمِسْکِ».

ناخرسند نمی شود.

بعد می فرماید:

«شهر اللّه عزّ و جلّ» نمی گوید: شهر اللّه تعالی ،زیرا عزّ و جلّ یعنی توانای شکست ناپذیر.یعنی اگر به این ماه رمضانی که وصل به خدا است،وصل شوی،تو هم توانای شکست ناپذیر می شوی.به این شکل هم می توان از خدا رنگ گرفت.

در این آیه قرآن می فرماید: «وَ لِلّٰهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ» (1)قدرت شکست ناپذیری در این عالم مخصوص سه نفر است؛خدا،پیغمبر صلی الله علیه و آله و اهل ایمان است.کسی که با تمام وجود وصل به ماه رمضان است،مؤمن واقعی است.

«شهر اللّه عزّ و جلّ» جلّ،یعنی عظیم؛یعنی ما کوچک بودیم و با روزه بزرگ و بالغ شدیم.روز اول ماه مبارک رمضان،روزه داران عجیب مورد احترام،کرامت و عظمت حضرت حق هستند.تا جایی که خدا با فرشتگانش به خاطر شما مباهات می کند.به جای این که زمین به آسمان ببالد،آسمان به زمین می بالد.

فراوانی ثواب در ماه رمضان

جمله دوم این روایت پر از بشارت،تشویق و عنایت است.

این که گاهی می گویند:دریای بی نهایت،در عالم چنین چیزی وجود ندارد.

بهشتی هم که در قیامت به ما می دهند،نهایت دارد.زمان آن بی نهایت است،ولی در این دریای بی نهایت،محبت خدا به روزه دار،موج می زند.یک چشم باطنی و قلب پاکی می خواهد که آدم ببیند و درک کند.

راوی روایت،امام صادق علیه السلام است و از جهت سند و متن بسیار قوی است، علاوه بر اینکه از آیات قرآن هم این معانی،به اشاره استفاده می شود.

تفضّل و کرامت خدا در ماه رمضان

جمله دوم این است که:

«وَ هُوَ شَهْرٌ یُضٰاعِفُ اللّهُ فِیه الحَسَنَاتِ» (2)پروردگار

ص:9


1- (1)) - منافقون(63):8؛ در حالی که عزت و اقتدار برای خدا و پیامبر او و مؤمنان است،ولی منافقان [ به این حقیقت ] معرفت و آگاهی ندارند.
2- (2)) - بحار الأنوار:340/93،باب 46،حدیث 5؛فضائل الأشهر الثلاثه،شیخ صدوق:95،حدیث 78.

وارد میدان زندگی بنده خود می شود،تا ببیند بنده اش در شبانه روز ماه رمضان، چه کار خوبی انجام می دهد ؟ چه وقت یک «الله اکبر» یا «الحمد للّه» یا «سبحان اللّه» می گوید ؟ چه وقت وارد نماز می شود ؟ چه وقت قرآن می خواند ؟ پروردگار دنبال این است که بنده اش در ماه رمضان چه موقع وارد انجام یک کار خوب می شود،تا این کار خوب را به خودش اضافه کند.

چه مقدار اضافه می کند ؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله قیدی ذکر نفرمودند.فقط فرمودند:

«یُضٰاعِفُ اللّهُ فِیه الحَسَنَاتِ» بعضی از خوبی ها با یک ادب خاصی بیان شده است، مثلاً می فرماید:در ماه رمضان کسی که قرآن می خواند،وقتی «بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ» می گوید،این جمله نوزده حرف است،به هر حرفی که از دهان او درمی آید،خدا ثواب نوزده ختم کامل قرآن را در پرونده اش ثبت می کند. بسم اللّه در نمازهای واجب هم عنوان قرآن خواندن را دارد.

شما یک رکعت نماز صبح می خوانید،خدا آن یک رکعت را تبدیل به میلیاردها رکعت می کند.عددی معلوم نشده است که مثلاً با یک «الحمد للّه» ،چه قدر ثواب اضافه می شود ؟

موج دریای رحمت پروردگار

برای روشن شدن مطلب،خوب است که به این مثال توجّه شود؛دریا را در کمال آرامش می بینید،که یک ذرّه موج ندارد.یک سنگ کوچکی را برمی دارید و در آب می اندازید.این سنگ به اندازه خود یک موج دایره ای ایجاد می کند.آن موج یک موج بزرگ تر و بزرگ تر،تا چشم کار می کند این موج ایجاد می شود.

کار خدا در ماه رمضان این گونه است.شما یک سنگی به نام «الحمد للّه» یا روزه یا نماز واجب،در دریای رحمت خدا می اندازید،پروردگار عالم دریای رحمت خود را موج می دهد.این که می گویم سنگ،چون اعمال ما نسبت به او چیزی

ص:10

نیست.وقتی زینب کبری علیها السلام دو تا دستش را زیر بدن ابی عبداللّه علیه السلام برد و با اعتقاد به پروردگار گفت:

«اَللَّهُمَّ تَقَبَّلَ مِنّٰا هَذَا القَلیلِ الْقُربٰان» (1)خدایا این قربانی اندک را از ما بپذیر پس عمل ما نسبت به او ناچیز است.

موج تا آنجا می رود که عقل ما کار نمی کند که این موج را بیابد.این معنای

«وَ هُوَ شَهْرٌ یُضٰاعِفُ اللّهُ فِیهِ الحَسَنَاتِ» (2)است.خدا اگر بخواهد اضافه کند،تا بی نهایت اضافه می کند،چون ذات و فعل خدا بی نهایت است.

محو گناهان به برکت ماه رمضان

جمله سوم؛بسیار امیدبخش است و خداوند چقدر روز اول ماه رمضان، روزه دار را خوشحال می کند و لذّت قلبی به او می دهد؛

«وَ یَمْحُو فِیهِ السَیِّئاتِ» (3)پروردگار در ماه رمضان،تمام زشتی ها و گناهان را از پرونده روزه داران می زداید.

در این دنیا سنگینی گناه را به کسی نشان نداده اند.قرآن مجید می فرماید:که در قیامت،مجرمان حرفه ای را زنجیری می زنند که طول زنجیر هفتاد ذراع است. (4)و در روایات ما آمده است که:هر حلقه این زنجیر،از کره زمین سنگین تر است و این سنگینی به خاطر سنگینی گناهان است،نه خود زنجیر. (5)یعنی در هر حلقه آن این قدر بسیار تراکم هست.گناه،این سنگینی را دارد.

دانشمندان امروز می گویند:

اگر کسی بتواند خلأ بین اتم های کره مریخ را از بین ببرد و فشرده اش کند،به اندازه یک نارنج می شود،بدون این که وزن آن کم شود،چون خلأ که وزنی ندارد، پس وقتی مریخ را فشرده کنند و خلأ میان الکترون ها و هسته های مرکزی را بگیرند، تراکم که پیدا بکند،اندازه یک نارنج می شود،ولی وزن آن کم نمی شود.

این که حضرت می فرماید:هر حلقه این زنجیر به وزن کره زمین است،این وزن از سنگینی گناه است.کاری که خدا در ماه رمضان انجام می دهد،این است که آن قدر

ص:11


1- (1)) - شجره طوبی:393/2(خاتمه)؛وفیات الائمه:450.
2- (2)) - بحار الأنوار:340/93،باب 46،حدیث 5؛فضائل الأشهرالثلاثه،شیخ صدوق:95،حدیث 78.
3- (3)) -بحار الأنوار:340/93،باب 46،حدیث 5؛فضائل الأشهرالثلاثه،شیخ صدوق:95،حدیث 78.
4- (4)) - اشاره به سوره حاقه آیه 32؛ سپس او را در زنجیری که طولش هفتاد ذرع است به بند کشید.
5- (5)) - بحار الأنوار:280/8،باب 24،حدیث 1؛تفسیر قمی:81/2(ذیل آیه 32 سوره حاقه). «أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ خَوِّفْنِی فَإِنَّ قَلْبِی قَدْ قَسَا فَقَالَ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ اسْتَعِدَّ لِلْحَیَاةِ الطَّوِیلَةِ فَإِنَّ جَبْرَئِیلَ جَاءَ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وَ هُوَ قَاطِبٌ وَ قَدْ کَانَ قَبْلَ ذَلِکَ یَجِیءُ وَ هُوَ مُتَبَسِّمٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا جَبْرَئِیلُ جِئْتَنِی الْیَوْمَ قَاطِباً فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ قَدْ وُضِعَتْ مَنَافِخُ النَّارِ فَقَالَ وَ مَا مَنَافِخُ النَّارِ یَا جَبْرَئِیلُ فَقَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ عز و جل أَمَرَ بِالنَّارِ فَنُفِخَ عَلَیْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّی ابْیَضَّتْ ثُمَّ نُفِخَ عَلَیْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّی احْمَرَّتْ ثُمَّ نُفِخَ عَلَیْهَا أَلْفَ عَامٍ حَتَّی اسْوَدَّتْ فَهِیَ سَوْدَاءُ مُظْلِمَةٌ لَوْ أَنَّ قَطْرَةً مِنَ الضَّرِیعِ قَطَرَتْ فِی شَرَابِ أَهْلِ الدُّنْیَا لَمَاتَ أَهْلُهَا مِنْ نَتْنِهَا وَ لَوْ أَنَّ حَلْقَةً وَاحِدَةً مِنَ السِّلْسِلَةِ الَّتِی طُولُهَا سَبْعُونَ ذِراعاً وُضِعَتْ عَلَی الدُّنْیَا لَذَابَتِ الدُّنْیَا مِنْ حَرِّهَا وَ لَوْ أَنَّ سِرْبَالاً مِنْ سَرَابِیلِ أَهْلِ النَّارِ عُلِّقَ بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ لَمَاتَ أَهْلُ الدُّنْیَا مِنْ رِیحِهِ قَالَ فَبَکَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ بَکَی جَبْرَئِیلُ فَبَعَثَ اللَّهُ إِلَیْهِمَا مَلَکاً فَقَالَ لَهُمَا إِنَّ رَبَّکُمَا یُقْرِئُکُمَا السَّلَامَ وَ یَقُولُ قَدْ أَمِنْتُکُمَا أَنْ تُذْنِبَا ذَنْباً أُعَذِّبُکُمَا عَلَیْهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَمَا رَأَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله جَبْرَئِیلَ مُتَبَسِّماً بَعْدَ ذَلِکَ ثُمَّ قَالَ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ یُعَظِّمُونَ النَّارَ وَ إِنَّ أَهْلَ الْجَنَّةِ یُعَظِّمُونَ الْجَنَّةَ وَ النَّعِیمَ وَ إِنَّ جَهَنَّمَ إِذَا دَخَلُوهَا هَوَوْا فِیهَا مَسِیرَةَ سَبْعِینَ عَاماً فَإِذَا بَلَغُوا أَعْلَاهَا قُمِعُوا بِمَقَامِعِ الْحَدِیدِ وَ أُعِیدُوا فِی دَرَکِهَا فَهَذِهِ حَالُهُمْ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عز و جل کُلَّما أَرادُوا أَنْ یَخْرُجُوا مِنْها مِنْ غَمٍّ أُعِیدُوا فِیها وَ ذُوقُوا عَذابَ الْحَرِیقِ ثُمَّ تُبَدَّلُ جُلُودُهُمْ غَیْرَ الْجُلُودِ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام حَسْبُکَ قُلْتُ حَسْبِی حَسْبِی».

بار را از روی دوش همه ما برمی دارد،که اگر آن بار بر دوش ما بماند،در قیامت ما را به خاطر آن زنجیر می کنند و اگر در قیامت گناه کاران به خدا بگویند:ما پرونده این شخص کنار خودمان را دیدیم،او هم صد گناه مثل گناهان ما را داشت.چه گونه او را زنجیر نمی کنید ؟ آیا این عدل است ؟ خدا ماه رمضان را به رخ آنها می کشد و می گوید:این ها اتصال به ماه رمضان پیدا کردند و من بر خودم واجب کرده بودم که بار سنگین گناهان شان را در ماه رمضان محو کنم.

تا به حال از سنگینی فکری،روحی و مشکلات درآمده اید که یک نفس راحت کشیده باشید ؟ خدا آن روز بندگانش را در راحتی قرار می دهد.بار گناه،چه بار سنگینی است.

چهره گناه برای محتضر

به رسول خدا صلی الله علیه و آله خبر دادند که کسی در حال احتضار است و از حضرت درخواست نمودند که به بالای سر او حاضر شود.وقتی حضرت بر بالین او حاضر شدند،فرمودند:بگو: «لا اله الا اللّه» مثل این که دهان او قفل شده بود.قیافه نشان می داد که به خاطر بار گناه از گفتن «لا اله الا اللّه» می ترسد.واسطه ای مثل پیغمبر صلی الله علیه و آله که مستجمع رحمت الهی است بالای سر آدم باشد،آن وقت دهان آدم قفل شود و از گفتن «لا اله الا اللّه» بترسد.

حضرت تکرار کردند،او ترس داشت.حضرت دعایی را به او یاد دادند.با زبان که نمی توانست بخواند،اما گوش او می شنید.حضرت تصرّفی در او کردند که این دعا را بتواند از شعاع قلبش عبور بدهد و آن دعا این بود:

«یٰا مَنْ یَقْبَلُ الیَسِیرَ» ای خدایی که عمل کم را قبول می کنی

«وَ یَعْفُو عَنِ الکَثیرِ» از گناهان فراوان گذشت می کنی

«إقْبَلْ مِنّی الیَسِیرَ» عمل ناچیز را از من قبول کن

«وَ اعْفُ عَنِّی الکَثیرَ» گناهان بسیار مرا عفو کن.او خواند،سپس حضرت فرمودند:بگو: «لا اله الا اللّه» دیگر

ص:12

نترسید و با آرامش گفت.حضرت فرمودند:چرا من به تو گفتم:بگو «لا اله الا اللّه» نمی گفتی ؟ گفت:یا رسول اللّه ! یک هیولای سیاه بد قیافه عجیب و غریب در حال حمله به من بود و می گفت:اگر بگویی،تمام وجودت را از بین می برم.وحشت از آن قیافه جلوی مرا گرفته بود،اما الان می بینم که همه فضای روبه روی من پر از روشنایی،نور،سرور،کرامت و لطف است. (1)به راستی! چه لطفی از این بالاتر که روز و شب ماه رمضان خدا خودش،بدون این که ما توبه کنیم،فقط به خاطر احترام ماه رمضان،گناهان ما را محو کند؛

«وَ یَمْحُو فِیه السَیّئاتِ» (2)

آنجا که سر نیازمندان

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:13


1- (1)) - من لایحضره الفقیه:132/1،حدیث 347؛وسائل الشیعه:462/2،باب 39،حدیث 2651.
2- (2)) - بحار الأنوار:340/93،باب 46،حدیث 5؛فضائل الأشهر الثلاثه،شیخ صدوق:95،حدیث 78.

پی نوشت ها بروز استعدادها

استعدادهای نهفته در انسان2

تهران،مسجد امیررمضان 1383

ص:14

ص:15

ص:16

ص:17

ص:18

2 بروز استعداد ها

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

خداوند مهربان،در وجود همه انسان ها استعدادهای عظیم و پرارزشی را قرار داده است،که با یک سلسله حقایق،از حالت استعداد بودن،به فعلیّت می رسد.

چهره با صفای کمال و رشد خود را با برخورد به حقایق نشان می دهد.سرمایه تکامل و استعداد رسیدن به کمال انسان،از تمام موجودات عالم بیشتر و غناو ثروت او در این زمینه فوق العاده تر است و چنان که خودش بخواهد،می تواند آنها را به ثمرات و محصولات بسیار پرارزشی تبدیل کند،تا جایی که امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:مقام این انسان از همه فرشتگان برتر و بالاتر می شود و درجات او در پیشگاه مقدس پروردگار درجات ویژه ای خواهد شد. (1)درجاتی که با همین لفظ در قرآن مجید به آن اشاره شده است.این درجات در بسیاری از آیات بدون«الف و لام»می باشد و به تعبیر ادبی،به صورت اسم نکره که نشان دهنده ارزش و عظمت آن درجات و مرتبه ها است.

عناصر ظهور و رشد استعدادها

عناصری که در رشد و ظهور استعدادها و به فعلیت درآوردن استعدادها، تاکنون بیشترین اثر را در انسان داشته است؛عنصر مکان،کتاب،حادثه،پیشامد،

ص:19


1- (1)) - بحار الأنوار:299/57،باب 39،حدیث 5؛علل الشرائع:4/1،باب 6،حدیث 1. «عبدالله بن سنان قال:سألت أبا عبد الله جعفر بن محمد الصادق علیه السلام فقلت:الملائکه أفضل أم بنوا آدم؟ فقال:قال أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السلام ان الله عز و جل رکب فی الملائکه عقلا بلا شهوة و رکب فی البهائم شهوة بلا عقل و رکب فی بنی آدم کلتیهما فمن غلب عقله شهوته فهو خیر من الملائکه و من غلب شهوته عقله فهو شر من البهائم» کنز العمال:192/12،حدیث 34621؛الدر المنثور:193/4؛ «ما شی أکرم علی الله من ابن آدم،قیل:یا رسول الله! و لاالملائکه؟ قال:الملائکه مجبورون بمنزلة الشمس و القمر»

عنصر انسانی و زمانی است.چه بسیار انسان هایی که استعدادهای نهفته آنها در برخورد به یک مکان مقدس شکوفا شد،که آن مکان تأثیر سازنده ای در شکوفایی استعدادهای آنها ایفا کرده و از وجود آنها چهره های بسیار باارزشی از خدمت، عبادت و علم ساخته است.مکان های مقدسی مانند کعبه،مشاهد مشرفه، حرم های ائمه طاهرین و اولیای الهی علیهم السلام که اثرگذاری خاصی دارند.

نقش عناصر در شکوفایی فطرت

تعداد آنان در تاریخ کم نیست.از خودشان نقل شده است که در ظاهر افراد خمود،مرده،کسل و سستی بودند و از آن استعدادهای عظیم نهفته در وجود خودشان خبر نداشتند.معنویت آن مکان ها آنها را خبردار کرد و از خواب بیدارشان نمود.بیماری خمودی و کسالت را در آنها علاج کرد و تبدیل به چهره های بسیار موفقی شدند.

از مکان های مقدس،مراکز علمی است.مراکز علمی که در ایران و شهرهای بزرگ،از قرن های گذشته پایه گذاری شده است،گاهی افرادی در سن بالا،در کمال بی سوادی و خمودی و خواب باطن،وارد شدند،فضا و چهره های رحمانی افرادِ آن فضا،در آنها اثر گذاشت و در آنجا مقیم شدند،که از توقّف و سکون،خمودی و بی حرکتی درآمدند و رهایی پیدا کردند.سپس این ها منشأ آثار عظیم شدند و چهره های برجسته ای را در این عالم تربیت کردند.

عنصر کتاب هم این گونه است.زیاد اتفاق افتاده است که افرادی خواب رفته، گمنام،بی نام و نشان،به کتابی علاقه پیدا کردند که کتاب را بخوانند و خواندند و آن خواب باطنی،خمودی و کسالت از بین رفت و استعدادها ظهور کرد و به مقامی که مورد علاقه آنها بود،رسیدند؛مقامات معنوی،ظاهری،علمی و عملی.

ص:20

نمونه هایی از به فعلیت رسیدن استعدادها

1-استعداد امیر عبدالله خلجستانی

(1)از جمله این افراد،امیر عبداللّه خلجستانی است،که درباره او نوشته اند:شغل او خربندگی بود،که معنی آن عبارت از کرایه دادن الاغ برای بارکشی با مهتری و اصطبل الاغ ها بود.یک روزی ایشان از سر کار به خانه می آید.چشمش به یک کتاب می افتد که تا آن وقت میلی به خواندن آن پیدا نکرده بود،ولی آن روز میل پیدا کرد که کتاب را ورق بزند و ببیند که در این کتاب چه نوشته اند ؟

امیرالمؤمنین علیه السلام درباره کتاب می فرماید:

«الکتب بساتین العلماء» (2)کتابها،باغستان و گلستانِ دانشمندان است.آن درکی که دانشمندان از کتاب دارند،هر کسی پیدا کند،به مقامات بالا می رسد.امیرعبدالله کتاب را برداشت،ورق زد، چشمش به این رباعی افتاد که صاحب کتاب«حنظله باد غیسی» (3)آن را سروده بود.خود او چون مهتر،یعنی سرپرست اصطبل الاغ ها بود،لذا کلمه مهتر با مطالعه کننده تناسب داشت.

مهتری،گر بکام شیر در است

به خود گفت:تو در این دنیا خربنده شده ای ؟ انسان با این همه استعداد،حیف نیست که به خربندگی اکتفا کند ؟ اصطبل را رها کرد و برای خودش با فکر،اندیشه، مشورت،دیدن این و آن و کمک گرفتن از عقل ها راه سازی کرد،چون عقل هر انسانی عقل جزئی است.اگر عقول دیگر را به این عقل جزئی وصل کند،عقل کامل می شود و نتیجه خوبی می دهد.

بالاخره او امیرِ خراسانِ بزرگ شد.خراسانی که در آن روزگار به اندازه نقشه فعلی

ص:21


1- (1)) - الذریعة،آقا بزرگ طهرانی:1166/9(7522)؛دیوان نامی خلجستانی أو شعره؛اسمه المیرزا عبد الله.و ذکر فضله و انشائه وانه جاء إلی طهران فی عصر السلطان محمد شاه و تقرب إلی وزیره الحاج میرزا آقاسی،و هو الیوم منشی روزنامه للسلطان ناصرالدین شاه،و له خط حسن و طبع جید،ثم أورد نیفا و عشرة أبیات من شعره.همچنین رجوع کنید به تاریخ ادبی ایران؛ادوارد براون؛ج 1(داستان شکست عمربن لیث از اسماعیل سامانی)لغت نامه دهخدا.
2- (2)) - مستدرک الوسائل:302/17،باب 8،حدیث 56. غرر الحکم:49،حدیث 293؛«مَن تَسَلّی بالکُتبِ لم تفُتْهُ سَلوَةٌ». کافی:52/1،حدیث 11؛«الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لِی أَبُو عَبْدِاللَّهِ علیه السلام اکْتُبْ وَ بُثَّ عِلْمَکَ فِی إِخْوَانِکَ فَإِنْ مِتَّ فَأَوْرِثْ کُتُبَکَ بَنِیکَ فَإِنَّهُ یَأْتِی عَلَی النَّاسِ زَمَانُ هَرْجٍ لَایَأْنَسُونَ فِیهِ إِلَّا بِکُتُبِهِمْ».
3- (3)) - حنظله باد غیسی از حکیمان و شاعران و از متقدمین حکماء و متکلمین و صاحب ابیات متین است. ظهورش در روزگار آل لیث صفار بود و در عهد آل طاهر شعر فارسی ظاهر نمود اگر چه آل طاهر معتقد به شعر فارسی نبو ده اند.و در این فن لوای مسلمیت برافراشته و بر همه مقدم بود مگر بر ابوالعباس مروی.ظهور وی در ماه ثانیه از هجرت بود.معاصرین وی محمود وراق و فیروز مشرقی بوده اند.وفات او درسنه 219 بوده است.(لغت نامه دهخدا).

ایران،شاید هم بیشتر بود.تبدیل به امیر عبدالله خلجستانی شد و در این حکومت هم،به مردم خیلی کمک کرد و به مشکلات مردم رسید.

این استعداد نهفته،با ارتباط به عنصر کتاب شکوفا شد.معلوم شد این انسان از نظر استعداد باید امیر خراسان بزرگ می شد،ولی به خاطر غفلت،خربنده شده است و این غفلت را با برخورد به کتاب برطرف کرد.

کتاب خوب و صحیح،منبع بسیار عظیمی برای رشد و تکامل انسان است.چه بسیار غافلان،شقاوتمندان و تیره روزانی با قرآن مجید توجه کردند و به وسیله این کتاب تبدیل به انسانهای والا و باعظمتی شدند،که منشأ اثر برای جامعه نیز بودند.

2-استعداد چوپان بیست ساله

چوپان بیست ساله روستاهای طالقان،با دیدن کتاب،گوسفندان و بزها را شبانه به صاحبان آنها تحویل داد.او پیاده از طالقان به اصفهان رفت و در آنجا شروع به درس خواندن کرد.پنج سال از محضر بزرگانی مانند مرحوم آیت اللّه العظمی کلباسی،دُرچه ای،ملا محمد کاشانی و جهانگیرخان قشقایی استفاده کرد و مایه های علمی فراوانی را تحصیل کرد.بعد پیاده به نجف رفت و در آنجا از دریای دانش و بینش امیرالمؤمنین علیه السلام بهره های فراوانی برد و به یکی از مراجع کم نظیر دویست ساله اخیر شیعه تبدیل شد.شاگردان باعظمتی را تربیت کرد که یکی از شاگردانش،مرحوم علامه حاج شیخ محمد تقی جعفری بود.این هم یک عنصر که در ظهور استعدادها کاربرد بسیار قویی دارد.

3-شکوفایی استعداد«فضیل»

اشاره

(1)چیره دست ترین و قوی ترین دزد زمان هارون الرشید با شنیدن آیه ای تبدیل به یک عارف آگاه و بینایی می شود که سی سال از اطراف مملکت برای خواندن درس

ص:22


1- (1)) - فضیل بن عیاض بن مسعود التمیمی الیربوعی مکنی به ابوعلی و ملقب به شیخ الحرم از اکابر عباد و صلحاء و در حدیث مورد اعتماد و مشاهیر عرفای قرن دوم هجری است.کسانی ازجمله شافعی از وی حدیث شنیده اند.اصل او از کوفه و مولدش سمرقند و سکونتش در مکه بود و در مکه به سال 187 ق برابر با 803 م درگذشت.(لغت نامه دهخدا)و همچنین رجوع کنید به حکایت توبه معروف فضیل در دوره خلافت هارون الرشید به کتاب تذکرة الاولیاء:79.

حکمت و عرفان در محضر این دزد توبه کرده،زانو می زدند.

روزی هارون به نخست وزیرش-جعفر برمکی-گفت:امشب خیلی دلم گرفته است.مرا نزد اهل دل ببر تا انبساط خاطر پیدا کنم.چند جا در زدند،هارون آنها را تحویل نگرفت،یعنی دید آن کسی که می خواهد این ها نیستند.تا نیمه شب آمدند و درب خانه فضیل را زدند.

گفت:فضیل ! درب را باز کن.گفت:شما کیستید؟ گفت:من نخست وزیر مملکت هستم.پرسید:چه کار داری ؟ گفت:امیر کشور-هارون الرشید-می خواهد خدمت شما برسد.گفت:من با امیر کشور کاری ندارم،اگر می خواستم با او بنشینم که از گذشته توبه نمی کردم.

فضیل با شنیدن یک آیه از سوره مبارکه حدید،در نیمه شب که داشت به دنبال معشوقه پنهانی،از طریق رابطه نامشروع می رفت،یک مرتبه به بام معشوقه مجازی رسید،آیه ای را شنید که مردی در سحر بیدار شده بود،در حال مناجات می خواند و گریه می کرد: «أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللّٰهِ» (1)؟بنده من ! آیا وقت آن نرسیده است که با من آشتی کنی ؟ هنوز هم بی راهه می روی ؟ تا آیه را شنید،سرش را بلند کرد،گفت:خدایا ! اگر با من هستی،چرا،وقت آن رسیده است،اکنون آشتی می کنم.

آشتی کردن همان و تبدیل شدن به یک عارف و مدرس حکمت و اخلاق نیز همان.او یک چهره ای است که عرفان،حکمت و زهد را به او مثل می زنند.بعد شنیدن آیه بود که بیست سال کسی خنده به لب او ندید.پیوسته از گذشته اش در افسردگی و ناراحتی بود.با این که قافله ها و صاحب اموال را پیدا کرد،مال های آنها را به آنها برگرداند و حلالیت طلبید،اما رنج می کشید،تا وقتی که خبر مرگ فرزند

ص:23


1- (1)) - حدید(57):16؛ آیا برای اهل ایمان وقت آن نرسیده که دل هایشان برای یاد خدا و قرآنی که نازل شده نرم و فروتن شود ؟

بیست ساله اش را آوردند،لبخند زد و گفت:حال برای من ثابت شد که خدا من را پذیرفته است.

حادثه و بیداری فطرت

گاهی هم حادثه ای استعدادهای نهفته را شکوفا می کند.آدم مرگ یک نفر را می بیند،خیلی ها خواب بودند و با دیدن مرگ دیگران بیدار شدند.حادثه های زیادی در عالم بوده است که عامل بیداری،بینایی و شکوفایی استعدادها بوده است.

این عنصر برخورد انسان ها به یکدیگر است،که اثر این عنصر در شکوفا شدن استعداد بسیار عظیم است.

4-بهمنیار شدن شاگرد آهنگری

(1)

ابن سینا در بازار همدان می رفت.دید که یک بچه سیزده ساله،پابرهنه و ژنده پوش وارد مغازه آهنگری شد که کوره اش را روشن کرده بود.به آهنگر گفت:استادم گفته است که یک گُل آتش به من بده که من کوره را روشن کنم.گفت:باید استاد تو یک خاک انداز یا ظرف به تو می داد،تا من آتش را در داخل آن قرار می دادم.یک دفعه دید این بچه خاکسترهای سرد را از کنار کوره آهنگر برداشت،گفت:حالا این آتش را روی این خاکستر بگذار تا ببرم.

ابن سینا به دنبال بچه تا به درب مغازه استادش رفت،گفت:این پسر شما است ؟ گفت:نه،شاگرد من است.گفت:پدرش کیست ؟ گفت:یک ژنده پوشی از یک خانواده فقیر،گمنام و تهیدست است.گفت:اجازه بده که این پسر مرا تا منزلشان راهنمایی کند.

به درب خانه آنها رفت،به پدر او گفت:حیف است که این بچه شاگرد آهنگر

ص:24


1- (1)ابوالحسن بهمنیار بن مرزبان دیلمی آذربایجانی حکیم مشهور و یکی از اجله شاگردان شیخ ابوعلی سینا است.او در آغاز گبر بوده و سپس مسلمان شده و از کودکی در خدمت شیخ درآمد و شیخ که او را دارای استعدادی سرشار دید به تربیت او پرداخت.بهمنیار به حدت و ذکاء و تندی هوش معروف است؛چنانکه نابغه ای چون ابوعلی اعتراضات او را با نهایت دقت و تامل پاسخ می داده و بهمنیار سوالات خود و پاسخ های استاد را به صورت کتابی به نام مباحث تنظیم نمود که از مطالب معظله حکمیه مملو است.دیگر کتاب او تحصیل در منطق است.وی در سال 458 در گذشت.(معارف و معاریف:309/3).

باشد.این را نزد من بگذار که درس بخواند.گفت:من خرجی ندارم که بدهم.گفت:

من خرجش را می دهم.بعد از ده سال،این بچه ژنده پوش گمنام،تبدیل به یک فیلسوف عظیم و مشهور جهانی صاحب کتاب«التحصیل»به نام«بهمنیار»شد.

یکی از منابع دانش صدرالمتألهین همین کتاب«التحصیل»است.با پیگیری دروس فلسفه و حکمت در دانشگاههای آمریکا و کانادا مشخص می شود که از جمله مسایلی که در حکمت اسلامی محور درس است،ریشه در افکار بهمنیار دارد.

این استعداد انسان است.جوان ها و نوجوان ها،اگر با عنصر مقدسی مثل مدرسه،حوزه،دانشگاه،مشاهد مشرفه،ارتباط صحیح داشته باشند،مانند این ها استعدادهایشان شکوفا می شود.

5-استعداد شعر در فرخی سیستانی

(1) [1]

یکی از چهره های معروف ادبیات و شعر استوار در ایران،فرخی سیستانی است.هیچ وقت نام او در ادبیات فارسی خاموش نمی شود.اغلب کتاب های ادبی از او اسم برده اند و اشعار استوار،قوی و متین او را نقل کرده اند.

او ابتدا شاگرد کشاورزی در منطقه سیستان،در محدوده زابل بود.آن کشاورز با خانواده فرخی قرارداد بسته بود که اگر پسر شما یک سال زراعت کند،من فلان مقدار گندم به شما می دهم.اگر ادامه پیدا می کرد،فرخی هم مثل میلیاردها انسان مرده و خاموش شده،از بین رفته بود.

این انسان با استعداد قوی باطن،که خود نیز خبر نداشت از چه استعدادهای الهی برخوردار است،در حادثه ای به امیر و حاکمی برخورد می کند.شیوه سخن گفتن این شاگرد کشاورز،امیر را جذب می کند.امیر ثروتمند و قدرتمند،فرخی را به تحصیل تشویق کرد.علاقه فرخی به سمت ادبیات فارسی جهت می گیرد و بعد

ص:25


1- (1)) - فرخی سیستانی علی بن جولوغ مکنی به ابوالحسن شاعر بزرگ اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم و از سرآمدان سخن در عهد خویش و در همه ادوار تاریخ ادبی ایران است.فرخی یکی از بهترین شاعران قصیده سرای ایران است.سخنان وی در میان قصیده سرایان بسادگی و روانی و استحکام و متانت و ممتاز است.وی در استفاده از افکار و احساسات مادی و بیان آنها به زبان ساده و روشن و روان چندان مهارت بکار برده که از این حیث گاه درست به پایه سعدی می رسد.یعنی همان سادگی ذوق و رقت احساس و شیرینی بیان را که سعدی در میان غزلسرایان دارد.فرخی در میان گویندگان قصاید عهد خود داراست.شوخ طبعی شاعر و گستاخی او در برابر ممدوحان خویش نیز به آثارش رونقی بخشیده است.به جز دیوان شعر،کتابی به نام ترجمان البلاغه منسوب به اوست و درسال 429 وفات یافت.(لغت نامه دهخدا).

از مدتی این شاگرد کشاورز گمنام،تبدیل به فرخی سیستانی می شود.

اشعار او در نفوس،اثر عجیبی داشته است،بخصوص در آن واقعه ای که محمود غزنوی از غزنین سفر کرد.به منطقه ای خوش آب و هوایی رسید،آن قدر از آنجا خوشش می آید که شش ماه تمام در آنجا می ماند.همه اطرافیان او برای خانواده های خود دل تنگ بودند،محمود نیز به هیچ طریقی راضی به حرکت نمی شد.متوسّل به فرخی شدند،قصیده معروفِ در ادبیات فارسی را سرود: باد جوی مولیان آید همی بوی یار مهربان آید همی (1)

چنان از وطن در این قصیده تعریف کرد،که هنوز شعر او تمام نشده بود، محمود گفت:خیمه و خرگاه را جمع کنید.و با سرعت به غزنین رفتند.این استعداد انسان است.

6-استعداد ابن حسام

(2)ابن حسام،یک دهقان صحرانشین بود.گاهی در حال دهقانی چند بیت شعر می گفت و روی دسته بیلش می نوشت.آن قدر توان مالی نداشت که کاغذ و قلم تهیه کند.شعر را بر روی صفحه فلزی،خشتی و محکم می نوشت برای این که از بین نرود.

روزی با امیر ملک شمس الدین،که انسان فهمیده و با وقاری بود ملاقات می کند،او متوجه می شود که این دهقان صحرانشین باید از استعداد عظیمی برخوردار باشد.او را تشویق می کند و بعد از مدتی به یکی از مهمترین شعرای دهه اول قرن هشتم هجری تبدیل می شود.

7-عبدالواسع جبلی و بروز استعداد سرایندگی

(3)عبدالواسع جبلی شترچران بود.کسی به او توجّه نمی کرد.در برخوردی با ملک سنجر سلجوقی،او از استعدادهای عبدالواسع مطلع می شود و وی را تشویق

ص:26


1- (1)) - این حکایت و شعراز سروده های رودکی سمرقندی از بزرگترین شاعران دوران محمود غزنوی پیش از فرخی سیستانی است.رجوع کنید به بهارستان جامی؛نورالدین عبدالرحمن بن احمد جامی(قطعه های روضه هفتم).
2- (2)) - ابن حسام خوافی؛مولانا جمال الدین محمد بن حسام شاعر سده های 7-8 ق است.وی در اصل از مردم خواف بوده ولی در شهر هرات زندگی می کرده است.و مرقدش نیز در آنجاست.ابن حسام از شاعران دربار ملک شمس الدین کرت بوده و در قصیده ای که در 729 ق به زبان عربی سروده پادشاه را مدح گفته و تاریخ سلطنت او را بیان کرده است.از غزلیات او مقدار اندکی در تذکره ها بر جای مانده و همین نمونه های مختصر نشان می دهد که وی در غزل سرایی توانا و صاحب ذوق بوده است.وی در شعر محمد و ابن حسام تخلص می کرده است.(ت 737 ق-م 1337 ق).رجوع کنید به دائرة المعارف بزرگ اسلامی:356/3(ابن حسام خوافی).
3- (3)) - عبدالواسع بدیع الزمان بن عبدالجامع بن عمران بن ربیع غرجستانی شاعر ایرانی(ف.5558 ه.ق)از خاندان علوی در غرجستان ولادت یافت؛و در علوم زمان مخصوصا علوم ادبی کسب کمال کرد و در شاعری ممتاز شد؛سپس به مدح شاهان عصر غوریان و سلجوقیان و غزنویان پرداخت. از ممدوحان وی طغرل تکین بن محمد است که در 490 ه.ق بر خوارزم استیلا یافت.عبدالواسع در آغاز شهرت خود چهار سال در دستگاه بهرام شاه بن مسعود غزنوی به سر برد و سپس در درگاه سنجر اقامت گزید و مورد علاقه سلطان بود.شعر او به لهجه عمومی زمان و با زبان عربی آمیزش بیشتری یافته بود.وی به کلام آراسته مصنوع و پیرایه های لفظی و زیورهای معنوی توجه بسیار داشت.و در شعر عربی هم دست داشت.رجوع کنید به(فرهنگ فارسی(اعلام)؛دکتر محمد معین:426/5؛جبلی).

می کند تا به یکی از سخن سرایان درجه اول ادبیات فارسی در دنیا تبدیل می شود.

8-میرزا احمد شهاب و استعداد شعری او

(1)اوائل دوره قاجاریه،میرزا احمد شهاب،در کرمانشاه شاگرد گمنام و بی نام و نشان یک کفّاش بود.کسی او و خانواده اش را نمی شناخت،ولی گاهی شاگرد کفّاش کنار شغل پینه دوزی اشعاری زمزمه می کرد،تا در یک حادثه ای با اللّه قلی خان زنگنه که آدم بسیار باسواد و با معلوماتی بود،ملاقات می کند و سپس از شعرای رده اول ایران تبدیل می شود.

9-از شاگردی آشپزخانه تا امیرکبیر شدن

(2)میرزا تقی خان امیرکبیر،شاگرد آشپزخانه بود،ولی این شاگرد آشپز به قائم مقام فراهانی برخورد می کند.قائم مقام به استعدادهای این بچه آشپز پی می برد و این آیه را می خواند: «یَکٰادُ زَیْتُهٰا یُضِیءُ» (3)روغن وجود این آدم در آینده جهان را روشن می کند.در برخی کتاب ها نوشته اند:هنوز در دنیا نخست وزیری به درایت و کفایت امیرکبیر نیامده است.

وزارت خارجه انگلستان در کتابی نوشته است:اگر ما با مشارکت سفارت روس امیرکبیر را نکشته بودیم،ایران اکنون از صد سال فعلی ژاپن پیشرو بود.این استعداد نیروی انسانی است.

10-پرورش استعداد مولوی توسط شمس

(4)مولانا جلال الدین رومی شمع بزم سوختگان عالم یک ایرانی اصیل بود.و کتاب مثنوی و دیوان شمس او یادگار همیشگی او است؛او در قونیه ترکیه،یک واعظ و مدرس معمولی بود و شهرتی نداشت.گاهی منبر می رفت،تعدادی به پای

ص:27


1- (1)) - میرزا نصرالله شهاب اصفهانی از شعرای دوره ناصرالدین شاه قاجار بود و از طرف حاجی میرزا آقاسی به لقب تاج الشعراء ملقب گردید.وی در سال 1254 ه.ق به تهران آمد.مدایحی درباره میرزا آقاسی و ناصرالدین شاه و مراثی در تعزیه سیدالشهداء دارد.(مجمع الفصحاء:219/2)شهاب در سال 1291 ه.ق در گذشت.(لغت نامه دهخدا).
2- (2)) - میرزا تقی خان ملقب به امیرنظام که مشهور به امیرکبیر گردید.وی از بزرگترین رجال سیاسی دوره قاجاریه(1268 ه.ق)است.پدرش مشهدی قربان طباخ ابوالقاسم قائم مقام بود.تقی نیز در خاندان قائم مقام تربیت یافت و در جوانی وارد دستگاه ولیعهد در تبریز گردید و جزو هیئت اعزامی به روسیه به ریاست خسرو میرزا به آن کشور رفت.امیرنظام زنگنه بدو توجه کرد و وی را همراه ناصرالدین میرزا ولیعهد برای ملاقات با تزار روسیه به اوچ کلیسا فرستاد.اندکی بعد وی به ریاست قشون آذربایجان منصوب گردید.و پس از فوت امیرنظام زنگنه به پیشکاری آذربایجان منصوب گردید و سرپرستی ولیعهد بدو محول شد.پس از مرگ محمد شاه درسال 1264 میرزا تقی خان ناصرالدین میرزا را به تهران حرکت داد و وسایل اسقرار سلطنت او را فراهم آورد و با مقام صدارت عظمی به رتق و فتق امور پرداخت و دستگاه دولت و دربار را دقیقا تحت نظارت قرار داده و مستمری بیجا را قطع کرد و امور مالی کشور را متمرکز ساخت.مالیات های معوقه را وصول کرد قشون را منظم نمود.با دول همسایه روابط سیاسی براساس دوستی متقابل دایر کرد و قیود سیاسی را در هم شکست.با تاسیس دارالفنون و استخدام معلمان اروپایی بنیاد فرهنگ نو را ریخت؛اما مخالفان او از پای ننشستند تا شاه را وادار به عزل و تبعید وی به کاشان و صدور حکم قتل او کردند.امیر را پس از قتل در کاشان به خاک سپردند اما چند ماه بعد عزت الدوله بقایای پیکرش را به کربلا انتقال داد و در جوار مرقد امام حسین علیه السلام مدفون ساخت.رجوع کنید به(فرهنگ فارسی(اعلام)؛دکتر محمد معین:394/5؛میرزا تقی خان)و معارف و معاریف:531/2.
3- (3)) - نور(24):35؛[ و ] روغن آن [ از پاکی و صافی ] نزدیک است روشنی بدهد گرچه آتشی به آن نرسیده باشد.
4- (4)) - مولوی جلال الدین محمد فرزند سلطان العلماء محمد بن حسین خطیبی معروف به بهاء الدین در ششم ربیع الاول 604 ه.ق در بلخ متولد گردید و در پنجم جمادی الاخر 672 ه.ق در قونیه وفات یافت.پدر وی از صوفیان بزرگ زمان خود بود.بهاء الدین به سبب رنجش خاطر سلطان محمد خوارزمشاه در هنگامی که جلال الدین کودک بود از بلخ بیرون آمد و پس از مدتی سیر و سیاحت سرانجام رخت به قونیه کشید.جلال الدین تحقیقات مقدماتی را نزد پدر به پایان رسانید و پس از فوت او تحت ارشاد برهان الدین محقق ترمذی درآمد.برهان الدین؛مولانا را مدتی برای تکمیل علوم و معلومات در حلب و دمشق که از بزرگترین مراکز علمی و ادبی آن زمان بود فرستاد.و مولانا پس از پایان کار به قونیه بازگشت و به تدریس و تعلیم و وعظ و تذکیر مشغول گشت.تا اینکه در سال 642 با شمس الدین محمد بن علی بن ملک داد معروف به شمس تبریزی ملاقات کرد.این ملاقات انقلاب روحانی در مولانا پدید آورد که موجب ترک مسند تدریس و فتوی گشت و این امر سبب نارضایتی مردم قونیه و اعتراض مریدان گشت.شمس تبریزی تحت فشار مریدان مولانا به دمشق رفت.هجران وی مولانا را مضطرب و مشوش کرد و بالاخره پسر خود سلطان ولد را همراه گروهی در طلب شمس به دمشق فرستاد.شمس باز آمد و با مولانا بود تا در سال 645 به ناگاه ناپدید گردید.پس از فقدان شمس مولانا مسند تدریس و فتوی را ترک گفت و به مراقبت باطن و تهذیب پرداخت.ارتباط او با صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلبی در این دوره عمر او را مشغول داشت.به تشویق حسام الدین چلبی مولانا به سرودن مثنوی پرداخت.آثار وی از نظم و نثر عبارتند از مثنوی،دیوان غزلیات معروف به دیوان کبیر یا دیوان شمس،رباعیات،مکتوبات مولانا،فیه ما فیه،مجالس سبعه.رجوع کنید به(فرهنگ فارسی؛اعلام،دکتر محمد معین:2048/6 مولوی).

منبرش می آمدند،تا اینکه در ملاقات با شمس تبریزی،همه استعدادهای او شکوفا می شود.

چند سال بعد او دیوانِ عارفانه حکیمانه علمیِ مثنوی را به وجود می آورد که مرحوم علّامه جعفری پانزده جلد،بر آن تفسیر و شرح نوشته است و بعد از مدتی هم دیوان شمس را پدید می آورد.

در صدر اسلام نیز بیابانگردهایی با پیغمبر صلی الله علیه و آله دیدار کردند و تبدیل به چهره های عظیمی شدند.چوپان زاده گمنام،پابرهنه ژنده پوش چنان استعدادهایش شکوفا می شود که پیغمبر صلی الله علیه و آله به او می فرماید:ابوذر ! بعد از نماز چه دعایی را می خوانی که جبرئیل به من گفت فرشتگان این دعا را از ابوذر یاد گرفته اند و آنها هم می خوانند.ابوذر معلم فرشتگان شده است.

نقش عنصر زمان در انسان سازی

یک اصل بسیار مهم هم عنصر زمان است،که در ظهور استعدادها تأثیر گذار است و هیچ زمانی هم در عالم برای تأثیرگذاری باعظمت تر،مفیدتر،قوی تر از ماه مبارک رمضان نیست.

پیغمبر صلی الله علیه و آله در خطبه شعبانیه،در آستانه حلول ماه رمضان فرمودند:«قَدْ أَقْبَلَ الَیْکُمْ شَهْرُ اللّهِ بِالبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ هُوَ عِنْدَ اللّهِ أَفْضَلُ الشُّهُورِ وَ ایّامُهُ افْضَلُ الاَیّامِ وَ لَیٰالِیهِ افْضَلُ اللَّیالی وَ سَاعٰاتُهُ افْضَلُ السَّاعات» (1)زمانی در پیشگاه خدا برتر از ماه رمضان نیست.شب ها،روزها و ساعاتی برتر از ماه رمضان نیست.

ص:28


1- (1)) - وسائل الشیعه:313/10،باب 18،حدیث 13494؛فضائل الأشهر الثلاثه،شیخ صدوق:73،حدیث 53. بحار الأنوار:340/93،باب 46،حدیث 5؛«أَبِی عَبْدِاللَّهِ علیه السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله شَهْرُ رَمَضَانَ شَهْرُ اللَّهِ عز و جل وَ هُوَ شَهْرٌ یُضَاعِفُ اللَّهُ فِیهِ الْحَسَنَاتِ وَ یَمْحُو فِیهِ السَّیِّئَاتِ وَ هُوَ شَهْرُ الْبَرَکَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْإِنَابَةِ وَ هُوَ شَهْرُ التَّوْبَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْمَغْفِرَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْعِتْقِ مِنَ النَّارِ وَ الْفَوْزِ بِالْجَنَّةِ أَلَا فَاجْتَنِبُوا فِیهِ کُلَّ حَرَامٍ وَ أَکْثِرُوا فِیهِ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ سَلُوا فِیهِ حَوَائِجَکُمْ وَ اشْتَغِلُوا فِیهِ بِذِکْرِ رَبِّکُمْ وَ لَایَکُونَنَّ شَهْرُ رَمَضَانَ عِنْدَکُمْ کَغَیْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ فَإِنَّ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ حُرْمَةً وَ فَضْلاً عَلَی سَائِرِ الشُّهُورِ وَ لَایَکُونَنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ یَوْمُ صَوْمِکُمْ کَیَوْمِ فِطْرِکُمْ». کافی:66/4-67،حدیث 4؛«أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ خَطَبَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله النَّاسَ فِی آخِرِ جُمُعَةٍ مِنْ شَعْبَانَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ قَدْ أَظَلَّکُمْ شَهْرٌ فِیهِ لَیْلَةٌ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ وَ هُوَ شَهْرُ رَمَضَانَ فَرَضَ اللَّهُ صِیَامَهُ وَ جَعَلَ قِیَامَ لَیْلَةٍ فِیهِ بِتَطَوُّعِ صَلَاةٍ کَتَطَوُّعِ صَلَاةِ سَبْعِینَ لَیْلَةً فِیمَا سِوَاهُ مِنَ الشُّهُورِ وَ جَعَلَ لِمَنْ تَطَوَّعَ فِیهِ بِخَصْلَةٍ مِنْ خِصَالِ الْخَیْرِ وَ الْبِرِّ کَأَجْرِ مَنْ أَدَّی فَرِیضَةً مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ عز و جل وَ مَنْ أَدَّی فِیهِ فَرِیضَةً مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ کَانَ کَمَنْ أَدَّی سَبْعِینَ فَرِیضَةً مِنْ فَرَائِضِ اللَّهِ فِیمَا سِوَاهُ مِنَ الشُّهُورِ وَ هُوَ شَهْرُ الصَّبْرِ وَ إِنَّ الصَّبْرَ ثَوَابُهُ الْجَنَّةُ وَ شَهْرُ الْمُوَاسَاةِ وَ هُوَ شَهْرٌ یَزِیدُ اللَّهُ فِی رِزْقِ الْمُؤْمِنِ فِیهِ وَ مَنْ فَطَّرَ فِیهِ مُؤْمِناً صَائِماً کَانَ لَهُ بِذَلِکَ عِنْدَ اللَّهِ عِتْقُ رَقَبَةٍ وَ مَغْفِرَةٌ لِذُنُوبِهِ فِیمَا مَضَی قِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ لَیْسَ کُلُّنَا یَقْدِرُ عَلَی أَنْ یُفَطِّرَ صَائِماً فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ کَرِیمٌ یُعْطِی هَذَا الثَّوَابَ لِمَنْ لَمْ یَقْدِرْ إِلَّا عَلَی مَذْقَةٍ مِنْ لَبَنٍ یُفَطِّرُ بِهَا صَائِماً أَوْ شَرْبَةٍ مِنْ مَاءٍ عَذْبٍ أَوْ تَمَرَاتٍ لَایَقْدِرُ عَلَی أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ وَ مَنْ خَفَّفَ فِیهِ عَنْ مَمْلُوکِهِ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْهُ حِسَابَهُ وَ هُوَ شَهْرٌ أَوَّلُهُ رَحْمَةٌ وَ أَوْسَطُهُ مَغْفِرَةٌ وَ آخِرُهُ الْإِجَابَةُ وَ الْعِتْقُ مِنَ النَّارِ وَ لَاغِنَی بِکُمْ عَنْ أَرْبَعِ خِصَالٍ خَصْلَتَیْنِ تُرْضُونَ اللَّهَ بِهِمَا وَ خَصْلَتَیْنِ لَاغِنَی بِکُمْ عَنْهُمَا فَأَمَّا اللَّتَانِ تُرْضُونَ اللَّهَ عز و جل بِهِمَا فَشَهَادَةُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَمَّا اللَّتَانِ لَاغِنَی بِکُمْ عَنْهُمَا فَتَسْأَلُونَ اللَّهَ فِیهِ حَوَائِجَکُمْ وَ الْجَنَّةَ وَ تَسْأَلُونَ الْعَافِیَةَ وَ تَعُوذُونَ بِهِ مِنَ النَّارِ». کافی:67/4،حدیث 5؛«أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَمَّا حَضَرَ شَهْرُ رَمَضَانَ وَ ذَلِکَ فِی ثَلَاثٍ بَقِینَ مِنْ شَعْبَانَ قَالَ لِبِلَالٍ نَادِ فِی النَّاسِ فَجَمَعَ النَّاسَ ثُمَّ صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ هَذَا الشَّهْرَ قَدْ خَصَّکُمُ اللَّهُ بِهِ وَ حَضَرَکُمْ وَ هُوَ سَیِّدُ الشُّهُورِ لَیْلَةٌ فِیهِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ تُغْلَقُ فِیهِ أَبْوَابُ النَّارِ وَ تُفَتَّحُ فِیهِ أَبْوَابُ الْجِنَانِ فَمَنْ أَدْرَکَهُ وَ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَدْرَکَ وَالِدَیْهِ وَ لَمْ یُغْفَرْ لَهُ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ وَ مَنْ ذُکِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ یُصَلِّ عَلَیَّ فَلَمْ یَغْفِرِ اللَّهُ لَهُ فَأَبْعَدَهُ اللَّهُ». کافی:67/4 حدیث 6؛«أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُقْبِلُ بِوَجْهِهِ إِلَی النَّاسِ فَیَقُولُ یَا مَعْشَرَ النَّاسِ إِذَا طَلَعَ هِلَالُ شَهْرِ رَمَضَانَ غُلَّتْ مَرَدَةُ الشَّیَاطِینِ وَ فُتِحَتْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ أَبْوَابُ الْجِنَانِ وَ أَبْوَابُ الرَّحْمَةِ وَ غُلِّقَتْ أَبْوَابُ النَّارِ وَ اسْتُجِیبَ الدُّعَاءُ وَ کَانَ لِلَّهِ فِیهِ عِنْدَ کُلِّ فِطْرٍ عُتَقَاءُ یُعْتِقُهُمُ اللَّهُ مِنَ النَّارِ وَ یُنَادِی مُنَادٍ کُلَّ لَیْلَةٍ هَلْ مِنْ سَائِلٍ هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ اللَّهُمَّ أَعْطِ کُلَّ مُنْفِقٍ خَلَفاً وَ أَعْطِ کُلَّ مُمْسِکٍ تَلَفاً حَتَّی إِذَا طَلَعَ هِلَالُ شَوَّالٍ نُودِیَ الْمُؤْمِنُونَ أَنِ اغْدُوا إِلَی جَوَائِزِکُمْ فَهُوَ یَوْمُ الْجَائِزَةِ ثُمَّ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام أَمَا وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ مَا هِیَ بِجَائِزَةِ الدَّنَانِیرِ وَ لَاالدَّرَاهِم». فضائل الأشهر الثلاثه،شیخ صدوق:123،حدیث 130؛«أبی جعفر محمد بن علی الباقر علیه السلام قال:شهر رمضان شهررمضان والصائمون فیه أضیاف الله و أهل کرامته من دخل علیه شهر رمضان فصام نهاره وقام وردا من لیله واجتنب ما حرم الله علیه دخل الجنه بغیر حساب».

اثر روزه در کشف استعداد خودسازی

هر کسی که وارد این زمان شود: «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ» (1)هر کدام از شما در این ماه حضور پیدا کردید،خود را به روزه واقعی این ماه وصل کنید.وقتی روزه گرفتید،به درون خود آگاه می شوید که این استعدادها را دارید که با شکم چرانی،شهوت رانی و چشم چرانی می توانید مبارزه کنید.در این ماه مبارک رمضان امام صادق علیه السلام به شیعیانشان فرمودند:در این ماه«فلیصم سمعک» (2)باید گوش،چشم،زبان،قلب و دست تو هم روزه باشند.

در ماه رمضان می فهمید که استعداد دارید،با این دستت کسی را با قلم،با امضا و با حرکات فیزیکی،اذیت نکنید.یا استعداد دارید که چشم چرانی نکنید دیده را به دنبال برنامه هایی که عامل تحریک شهوات شود نفرستید تا در چاه گمراهی و ضلالت نیفتید.

استعداد رسیدن به مقام «صمت» یعنی سکوت را داری.استعداد جنگ با همه شیاطین را داری و می توانی آنها را شکست بدهی.

رسیدن به لقاء الله با روزه

در این ماه وقتی با باطن،چشم،گوش و زبان کار شود،در نهایت ماه رمضان ماه لقا،قرب و وصال خدا می شود و به جایی می رسی که در روز قیامت،از دری تو را وارد بهشت می کنند که غیر از روزه داران،کسی را هم از آن در راه نمی دهند.به آنها می گویند:شما بهشتی هستید،اما از یک درب دیگر بروید.این در،دری است که پشت آن عالی ترین مرتبه بهشت است،که اختصاص به روزه داران دارد.

در ماه رمضان می فهمی که استعداد خودسازی را داری تا بهترین درجات بهشت را به دست بیاوری.از فرخی،عبد الواسع جبلی،بهمنیار و بقیه که کمتر نیستی.

ص:29


1- (1)) - بقره،(2):185؛[ پس کسی که در این ماه [ در وطنش ] حاضر باشد باید آن را روزه بدارد.
2- (2)) - کافی:87/4 باب ادب الصائم حدیث 1؛«قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ علیه السلام إِذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ وَ شَعْرُکَ وَ جِلْدُکَ وَ عَدَّدَ أَشْیَاءَ غَیْرَ هَذَا وَ قَالَ لَایَکُونُ یَوْمُ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِکَ». بحار الأنوار:292/93،باب 36،حدیث 16؛«قَالَ أَبُو عَبْدِاللَّهِ علیه السلام إِذَا أَصْبَحْتَ صَائِماً فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ مِنَ الْحَرَامِ وَ جَارِحَتُکَ وَ جَمِیعُ أَعْضَائِکَ مِنَ الْقَبِیحِ وَدَعْ عَنْکَ الْهَذْیَ وَ أَذَی الْخَادِمِ وَ لْیَکُنْ عَلَیْکَ وَقَارُ الصِّیَامِ وَ الْزَمْ مَا اسْتَطَعْتَ مِنَ الصَّمْتِ وَ السُّکُوتِ إِلَّا عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ لَاتَجْعَلْ یَوْمَ صَوْمِکَ کَیَوْمِ فِطْرِک». بحار الأنوار:294/93-295،باب 36،حدیث 25-26؛«جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَنَّهُ قَالَ صَوْمُ شَهْرِ رَمَضَانَ فَرْضٌ فِی کُلِّ عَامٍ وَ أَدْنَی مَا یَتِمُّ بِهِ فَرْضُ صَوْمِهِ الْعَزِیمَةُ مِنْ قَلْبِ الْمُؤْمِنِ عَلَی صَوْمِهِ بِنِیَّةٍ صَادِقَةٍ وَ تَرْکُ الْأَکْلِ وَ الشُّرْبِ وَ النِّکَاحِ فِی نَهَارِهِ کُلِّهِ وَ أَنْ یَحْفَظَ فِی صَوْمِهِ جَمِیعَ جَوَارِحِهِ کُلِّهَا مِنْ مَحَارِمِ اللَّهِ رَبِّهِ مُتَقَرِّباً بِذَلِکَ کُلِّهِ إِلَیْهِ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِکَ کَانَ مُؤَدِّیاً لِفَرْضِهِ وَ عَنْهُ علیه السلام عَنْ آبَائِهِ عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهَا قَالَتْ مَا یَصْنَعُ الصَّائِمُ بِصِیَامِهِ إِذَا لَمْ یَصُنْ لِسَانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوَارِحَهُ». «قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام إِذَا صُمْتَ فَلْیَصُمْ سَمْعُکَ وَ بَصَرُکَ وَ فَرْجُکَ وَ لِسَانُکَ وَ تَغُضُّ بَصَرَکَ عَمَّا لَایَحِلُّ النَّظَرُ إِلَیْهِ وَ السَّمْعَ عَمَّا لَایَحِلُّ اسْتِمَاعُهُ إِلَیْهِ وَ اللِّسَانَ مِنَ الْکَذِبِ وَ الْفُحْشِ». مستدرک الوسائل:366/7،حدیث 8431؛«فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهَا قَالَتْ مَا یَصْنَعُ الصَّائِمُ بِصِیَامِهِ إِذَا لَمْ یَصُنْ لِسَانَهُ وَ سَمْعَهُ وَ بَصَرَهُ وَ جَوَارِحَهُ». مستدرک الوسائل:366/7،حدیث 8432؛«فِقْهُ الرِّضَا علیه السلام،وَ اعْلَمْ یَرْحَمُکَ اللَّهُ أَنَّ الصَّوْمَ حِجَابٌ ضَرَبَهُ اللَّهُ عز و جل عَلَی الْأَلْسُنِ وَ الْأَسْمَاعِ وَ الْأَبْصَارِ وَ سَائِرِ الْجَوَارِحِ لِمَا لَهُ فِی عَادَةٍ مِنْ سَتْرِهِ وَ طَهَارَةِ تِلْکَ الْحَقِیقَةِ حَتَّی یُسْتَرَ بِهِ مِنَ النَّارِ وَ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ جَارِحَةٍ حَقّاً لِلصِّیَامِ فَمَنْ أَدَّی حَقَّهَا کَانَ صَائِماً وَ مَنْ تَرَکَ شَیْئاً مِنْهَا نَقَصَ مِنْ فَضْلِ صَوْمِهِ بِحَسَبِ مَا تَرَکَ مِنْهَا».

بنده مؤمن خدا هستی،دارای استعدادهای ویژه که ماه رمضان آنها را به تو نشان می دهد که می توانی شکوفا کنی و به عالی ترین درجات انسانی و کمالات برسی و در قیامت،فردوس اعلی را تصرّف کنی،یعنی قدرتت به جایی می رسد که در دنیا شهوات انحرافی را شکست بدهی و همچنین زمینه های این امور را که شیطان های انسی و جنّی هستند،کنار بزنی،در قیامت هم به درجه های فردوس اعلی نائل شوی.

این عنصر زمان است که چنین آثار بابرکتی را در بندگان خدا آشکار می سازد:

مکن کاری که بر پا سنگت آیو

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:30

پی نوشت ها حقیقت برکت و مبارک

مفهوم برکت در آیات و روایات3

تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

3 حقیقت برکت و مبارک

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

نامهایی که در معارف اسلامی برای ماه مبارک رمضان از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله ائمه طاهرین علیهم السلام بیان شده است،نشان گر این معنا است؛که خداوند مهربان،این ماه را برای بندگان خود،گنجینه عظیمی از فیوضات ویژه خود قرار داده است.

بنابراین اگر کسی اهل ماه رمضان شود،آن فیوضات ویژه الهیه نصیب او خواهد شد.

ماه رمضان،ماه برکت

وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله از این ماه به عنوان ماه برکت یاد فرموده است:

«و هو شهر البرکة» (1)با نگاهی به آیات قرآن کریم،باید دید پروردگار مهربان عالم،برکت و مشتقات آن را در چه مواردی به کار گرفته است ؟

در منابع اصیل عرب،دانشمندان لغت شناس،برکت را این گونه معنا کرده اند:

کرامت،شرافت،عزّت،میمون،خجسته،نموّ و در نهایت برای این که یک معنای جامعی از این کلمه ارائه شود،برکت را به «خیر کثیر» معنا کرده اند. (2)همین معنا را مفسران قرآن،در آیاتی که این لغت آمده است استعمال کرده اند و بر آن تکیه کرده اند، (3)اما از مواردی که قرآن کریم آورده پنج مورد آن را پی

ص:31


1- (1)) - بحار الأنوار:340/93،باب 46،حدیث 5؛فضائل الأشهر الثلاثه،شیخ صدوق:95،حدیث 78.
2- (2)) - لسان العرب:395/10-396؛تاج العروس:514/13-516(برکة).
3- (3)) - تفسیر مجمع البیان:347/2(ذیل آیه 96 سوره آل عمران).

ص:32

ص:33

ص:34

ص:35

ص:36

ص:37

ص:38

ص:39

ص:40

ص:41

می گیریم:

موارد استعمال معنای«برکت»در قرآن

1-برکت در عالم طبیعت

در آیه شریفه می فرماید:

وَ جَعَلَ فِیهٰا رَوٰاسِیَ مِنْ فَوْقِهٰا وَ بٰارَکَ فِیهٰا وَ قَدَّرَ فِیهٰا أَقْوٰاتَهٰا فِی أَرْبَعَةِ أَیّٰامٍ سَوٰاءً لِلسّٰائِلِینَ» (1)

خدا روی کره زمین کوه های استواری را قرار داده است،که هم برای موجودات زنده و هم برای زمین منافع سرشاری دارد.و بعد می فرماید: وَ بٰارَکَ فِیهٰا در این زمین،خدا به دست رحمت خود «برکت» ،یعنی «خیر کثیر» قرار داده است؛انواع اشیای قیمتی،معادن،روییدنی ها،درختان،گیاهان دارویی،رودها،جویبارها، چشمه ها،دریاچه ها،دریاها،آبشارها،که هر کدام از این ها خیرهای فراوان در زندگی موجودات زنده،به ویژه انسان بر عهده دارند،که برای هیچ کس نقش این منافع عظیم الهی قابل انکار نیست.چه خدا را قبول داشته باشند،چه قبول نداشته باشند.

زمین خزانه خیر کثیر پروردگار مهربان عالم است و محققان خارجی هم با توجه به این که زمین منبع خیر است،اعلام نموده اند:

اگر جامعه جهانی و دولت ها صحیح زندگی کنند،کره زمین توانایی دارد که پنج برابر جمعیت فعلی را در رفاه قرار بدهد،که همه مردم،از نعمت های الهی بهره مند باشند و کمترین مشکلی هم نداشته و با رفاه زندگی کنند.ولی الان در بین همین هفت میلیارد جمعیت،نزدیک به دو میلیارد گرسنه زندگی می کنند و زیر خط فقر هستند.اگر صحیح زندگی کنند و مانند حضرت یوسف علیه السلام راه خرج و دخل را پیدا

ص:42


1- (1)) - فصلت(41):10؛ و در روی زمین کوه های استواری پدید آورد،و در آن منافع فراوانی آفرید و رزق [ روزی خوارانش ] را در آن به مدت چهار دوره [ بهار،تابستان،پاییز و زمستان ] تقدیر کرد [ آن هم ] یکسان و به اندازه برای خواهندگان.

کنند،همه می توانند زندگی مرفه ای داشته باشند.بدون این که یک نفر دچار مشکل باشد.

اگر این چنین نبود،در قرآن مجید وَ بٰارَکَ فِیهٰا حقیقت نداشت.در حالی که می دانیم قرآن،حق است و کتاب الهی است.قرآن مجید،سخن غیر حکیمانه ندارد: وَ جَعَلَ فِیهٰا رَوٰاسِیَ مِنْ فَوْقِهٰا وَ بٰارَکَ فِیهٰا برکت واقعی یعنی خیر کثیر،چرا که اگر انسان ها در پرتو ایمان،سلامت فکر و باطن از این خیر کثیر مادی در کره زمین درست استفاده کنند،آخرت آنها را آباد می سازد و در آنجا هم به خیر کثیر ابدی اتصال پیدا می کنند.

2-اهل بهشت،غرق در برکات

خداوند درباره اهل بهشت می فرماید:

«کُلَّمٰا رُزِقُوا مِنْهٰا مِنْ ثَمَرَةٍ رِزْقاً قٰالُوا هٰذَا الَّذِی رُزِقْنٰا مِنْ قَبْلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشٰابِهاً» (1)

هنگامی که من در بهشت،از هر نعمتی به شما روزی عنایت می کنم،می گویید:

«هٰذَا الَّذِی رُزِقْنٰا مِنْ قَبْلُ» پروردگار عالم بیش از این هم در دنیا،این خیرات را در اختیار ما قرار داده بود و ما-با هدایت خودش-دانستیم که چگونه آنها را مصرف کنیم،که حال آن زندگی پاک تبدیل به بهشت شده است.این برکت،طبیعی است.

3-برکات مکه در قرآن

الف-وجود رسول اکرم صلی الله علیه و آله

برکت دیگری که در قرآن کریم مطرح است که باید تعبیر به برکت مکانی کرد.

مکان بابرکت،یعنی مکانی که دارای خیر کثیر است:

ص:43


1- (1)) - بقره(2):25؛ هرگاه از آن بهشت ها میوه ای آماده به آنان دهند،گویند:این همان است که از پیشْ روزیِ ما نمودند،و از میوه های گوناگون که [ در طعم و گوارایی و زیبایی ] شبیهِ هم است.

«إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّٰاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبٰارَکاً وَ هُدیً لِلْعٰالَمِینَ» (1)

یعنی اولین خانه ای که به نفع مردم و جهانیان است؛ «وُضِعَ لِلنّٰاسِ» این لام «للناس» به معنای نفع و سود است.اولین خانه ای که به سود تمام انسان ها در کره زمین قرار داده شد،مکه مبارکه است؛ «لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبٰارَکاً وَ هُدیً لِلْعٰالَمِینَ».

برکت این شهر در چه چیزی می باشد ؟ کسانی که مکه رفته اند،دیده اند که زمین مکه آب ندارد و روییدنی،گیاه و درخت به آن معنا رشد نمی کند،باغ و نهر در آنجا به وجود نمی آید.سرزمینی است که به تمام معنا کویری،سنگ زار،پیچیده به انواع کوه ها و ریگزار است،پس این سرزمین چه برکتی دارد ؟

خیر کثیر سرزمین مکه است و منظور شرف اوّل می باشد.یعنی در گذشته مکه، از ابتدای خلقت زمین،تا آینده مکه و بر پا شدن قیامت،در خیر کثیر بودن حرف اول را می زند.برکت اول شرفی شهر مکه که با «هُدیً لِلْعٰالَمِینَ» درباره وجود مبارک محمد بن عبداللّه صلی الله علیه و آله است.

او فرزند مکه و متولّد در این شهر است.پدر و مادر و آباء و امهات او اهل این شهر هستند و خدا هم در قرآن مجید،شرف این منطقه را به خاطر ایشان می داند؛ «لاٰ أُقْسِمُ بِهٰذَا الْبَلَدِ» (2)به این شهر مکه سوگند نمی خورم،اگر سوگند بخورم،به خاطر تو است: «وَ أَنْتَ حِلٌّ بِهٰذَا الْبَلَدِ» (3)بخاطر این که این شهر تو را در بر دارد،من به این شهر قسم می خورم.اگر تو را نداشت،ارزش قسم خوردن را نداشت.این برکت است.

ب-امیرالمؤمنین علیه السلام

به فرمایش پیغمبر صلی الله علیه و آله:اگر خداوند متعال برکت و معنویتش را تبدیل به یک مرحله مادی می کرد،تمام زمین توان تحمّل او را نداشت و آن برکت وجود علی بن ابی طالب،امیرالمؤمنین علیه السلام است که بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله هدایت واقعی،توسط

ص:44


1- (1)) - آل عمران(3):96؛ یقیناً نخستین خانه ای که برای [ نیایش و عبادت ] مردم نهاده شد،همان است که در مکه است،که پر برکت و وسیله هدایت برای جهانیان است.
2- (2)) - بلد(90):1؛ قسم می خورم به این شهر.
3- (3)) - بلد(90):2؛ در حالی که تو در آن جای داری.

او در عالم پخش شده است.

ج-قرآن و حضرت زهرا علیها السلام

برکت دیگر این شهر وجود مبارک فاطمه زهرا علیها السلام است که فرزند مکه است و در آنجا متولّد شده است.

برکت دیگر که از این سه برکت مهم تر است،قرآن کریم است،که در مکّه نازل شد.

شهر مکّه باغ و نهر نمی خواهد،چون باغی مثل وجود پیغمبر،علی،وجود مبارک زهرای مرضیه و گنجینه ای مانند قرآن کریم دارد.وای به حال مردم دنیا که قدرشناس این خیر کثیر نباشند.وای به حال زنانی که در جهان قدرشناس زهرا و اقتدا کننده به او نباشند.وای به حال جامعه جهانی،اگر به علی علیه السلام و پیغمبر صلی الله علیه و آله اقتدا نکنند.این معنی برکت مکان است،وگرنه کوه ها،ریگزارها،سنگ ها و دیوار کعبه که در مکه «هدی للعالمین» نیست.برکتِ شهر مکه این چهار حقیقت است که «هدی للعالمین» می باشد.

برکات قرآن کریم از زبان قرآن

اما برکت کتاب مبارک چیست ؟

«وَ هٰذٰا ذِکْرٌ مُبٰارَکٌ أَنْزَلْنٰاهُ» (1)این کتاب،کتاب مبارکی است،یعنی دارای خیر کثیری است که من برای شما آن را نازل کردم.قرآن خزانه حکمت،علم،شریعت پروردگار مهربان و مایه نجات،عزّت،شرف و کرامت انسان است.این معانی خیر کثیر،یک حقیقت است و بدون قرآن کسی نزد خدا و مردم عزّت،شرف و کرامت ندارد و وجود او وجود مبارک و پرمنفعتی نیست.

یک برکت هم برکت انسانی است.انسان می تواند خزانه برکت پروردگار عالم

ص:45


1- (1)) - انبیاء(21):50. و این [ قرآنی ] که آن را نازل کرده ایم،ذکر و پندی پرمنفعت است.

باشد،چنانکه سرزمین مکه و قرآن خزانه برکت است.

فساد روابط آزاد مرد و زن در جوامع

وقتی یهودیان بالای سر گهواره مسیح علیه السلام آمدند،به مریم علیها السلام گفتند: «مٰا کٰانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ» (1)همه ما پدر تو را می شناسیم،مرد بدکاری نبود، «وَ مٰا کٰانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا» (2)مادر تو هم پاکدامن بود،پس این بچه را از کجا آوردی ؟ «فَأَشٰارَتْ إِلَیْهِ» (3)خدا به مریم فرموده بود که با نامحرم حرف نزن و با حرف زدن از خودت دفاع نکن.تو زن جوانی هستی،صدای تو نازک است،حرف بزنی: «فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ» (4)این صدای نازک الهی که ویژه زن آفریده اند،آنهایی را که دل مریض دارند،به افکار پلید و وسوسه های شیطانی می کشاند،چه دنیا این مسأله را بپذیرد،یا نپذیرد.

دنیا می داند که روابط آزاد مرد و زن،در خشکی و دریا،جهان را به فساد کشیده است:

«ظَهَرَ الْفَسٰادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمٰا کَسَبَتْ أَیْدِی النّٰاسِ» (5)

این بلاها را خود انسان به سر خود آورده است.

«عبد اللّه»،از دامن پاک مریم

مریم ! با مردان نامحرم حرف نزن،ولو این که پای دفاع از تهمت باشد.

پرسیدند:این بچه را از کجا آورده ای ؟ با دست به گهواره اشاره کن،تا آنها بر سر گهواره بیایند.آن صدای زنانه را به امر خدا حذف کرد و با دست به گهواره اشاره کرد.

یهودی ها عصبانی شدند،به مریم گفتند: «کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کٰانَ فِی الْمَهْدِ

ص:46


1- (1)) - مریم(19):28؛ ای خواهر هارون ! نه پدرت مرد بدی بود*پس مریم به نوزاد اشاره کرد [ که از او بپرسید ] .
2- (2)) - مریم(19):28؛ و نه مادرت بدکاره بود [ این طفل را از کجا آورده ای ؟ ]
3- (3)) - مریم(19):29؛ پس مریم به نوزاد اشاره کرد [ که از او بپرسید. ]
4- (4)) - احزاب(33):32؛ کسی که بیمار دل است طمع کند،و سخن پسندیده و شایسته گویید.
5- (5)) - روم(30):41؛ در خشکی و دریا به سبب اعمال زشتی که مردم به دست خود مرتکب شدند،فساد و تباهی نمودار شده است.

صَبِیًّا» (1)؟ مگر در تاریخ سابقه دارد که بچه ای که تازه به دنیا آمده است،حرف بزند ؟ صدای مسیح علیه السلام بلند شد: «قٰالَ إِنِّی عَبْدُ اللّٰهِ» (2)مادر من آدم خوبی است،مادرم درست می گوید.مادرم از پدر و مادرش بهتر است که من را «عبداللّه» زاییده است،یعنی عبداللّه از دامن ناپاک بیرون نمی آید.

از دامن ناپاک زنان بدطینت و بدکردار،عبد شیطان بیرون می آید،اما من «عبد اللّه» هستم:

آتٰانِیَ الْکِتٰابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیًّا* وَ جَعَلَنِی مُبٰارَکاً» (3)

به من کتاب نازل شده است و نبیّ هستم،لذا من محل «برکت اللّه» هستم.

عوامل نزول برکات بر انسان

نزول برکات خدا در انسان بر اثر سه چیز است:

اعتقادات صحیحه،اخلاق حسنه و اعمال صالحه.این ها خیر کثیر است.

«وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُریٰ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا» (4)اگر مردم به خدا ایمان بیاورند،تقوا پیشه کنند،یعنی تمام گناهان را به اختیار خودشان،نه به زور و اجبار،تعطیل کنند.چون خدا ایمان و تقوای اجباری را قبول ندارد.پاکی با اجبار که ارزش ندارد،بلکه باید خود مردم بیدار و عاقل شوند و به قرآن رو کنند و تمام گناهان را تعطیل کنند،آن وقت ارزش دارد.

وقتی که اهل کشور مؤمن و اهل تقوا شدند،نتیجه اش این است که:

لَفَتَحْنٰا عَلَیْهِمْ بَرَکٰاتٍ مِنَ السَّمٰاءِ وَ الْأَرْضِ وَ لٰکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنٰاهُمْ بِمٰا کٰانُوا یَکْسِبُونَ» (5)

تمام خیرهای کثیر خودمان را از آسمان و زمین بر آنها می بارانیم.مردم اگر مبارک شوند،برکات خدا از آسمان و زمین بر آنها نازل می شود.

ص:47


1- (1)) - مریم(19):29؛ پس مریم به نوزاد اشاره کرد [ که از او بپرسید. ] گفتند:چگونه با کودکی که در گهواره است،سخن بگوییم ؟ !
2- (2)) - مریم(19):30؛[ از میان گهواره ] گفت:بی تردید من بنده خدایم.
3- (3)) - مریم(19):30-31؛ به من کتاب عطا کرده و مرا پیامبر قرار داده است.*و هر جا که باشم بسیار بابرکت و سودمندم قرار داده.
4- (4)) - اعراف(7):96؛ و اگر اهل شهرها و آبادی ها ایمان می آوردند و پرهیزکاری پیشه می کردند.
5- (5)) - اعراف(7):96؛ یقیناً [ درهایِ ] برکاتی از آسمان و زمین را بر آنان می گشودیم،ولی [ آیات الهی و پیامبران را ] تکذیب کردند،ما هم آنان را به کیفر اعمالی که همواره مرتکب می شدند [ به عذابی سخت ] گرفتیم.

برکات زمانی در قرآن کریم

و اما یک برکت دیگر که در قرآن کریم آمده،برکت زمانی است.زمان با برکت، زمانی است که خدا انتخاب کرده است و آن زمان را واسطه نزول فیوضات ویژه خودش قرار داده است،که این زمان،به عباد خدا که به این زمان وصل می شوند، فیوضاتی که در آن ریزش می کند را انتقال می دهد.

«إِنّٰا أَنْزَلْنٰاهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» (1)ما همه قرآن را یک باره در شبی مبارک نازل کردیم.این شب مبارک در اصطلاح دیگر قرآن «لیلة القدر» است.این شب به قدری برکاتش زیاد است که: «خَیْرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ» (2)از هزار ماه هم بیشتر فیض دارد.شبی است که؛

تَنَزَّلُ الْمَلاٰئِکَةُ وَ الرُّوحُ فِیهٰا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ* سَلاٰمٌ هِیَ حَتّٰی مَطْلَعِ الْفَجْرِ» (3)

ما این قرآن را در چنین شبی که شب مبارک است،نازل کردیم.

ماه مبارک رمضان،ماه برکت

زمان طولانی و مبارک دیگر،مجموعه ماه مبارک رمضان است،که پیغمبر صلی الله علیه و آله از آن تعبیر به ماه برکت کرده است؛

«و هو شهر البرکة» (4)این ماه،خزانه خیر کثیر پروردگار است،که روزه گرفتن،برکتی از برکات آن است اما روزه ای که پیامبر و ائمه طاهرین بیان کرده اند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به یکی از همسرانش در وسط روز ماه رمضان فرمود:افطار کن.

عرض کرد:یا رسول اللّه ! هنوز که وسط روز است،زمان زیادی تا افطار مانده است.

فرمود:تو غیبت کردی،از ماه رمضان قطع شدی،تو امروز روزه نیستی،برو افطار

ص:48


1- (1)) - قدر(97):1؛ ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم.
2- (2)) - قدر(97):3؛ شب قدر،بهتر از هزار ماه است.
3- (3)) - قدر(97):5؛ فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان برای [ تقدیر و تنظیم ] هر کاری نازل می شوند.*این شب تا برآمدن سپیده دم [ سراسر ] سلام و رحمت است.
4- (4)) - بحار الأنوار:340/93،باب 46،حدیث 5؛فضائل الأشهر الثلاثه،شیخ صدوق:95،حدیث 78.

کن.چگونه روزه بودی که پشت سر یک مسلمان حرفی زدی که به آبروی او لطمه خورد و شخصیت او را شکست ؟ آیا تو روزه هستی ؟ (1)از برکات ماه رمضان این است:انسانی که روزه واقعی بگیرد،یعنی اتصال همه جانبه به ماه رمضان پیدا کند،سلامت و صحت همه جانبه برای او به ارمغان می آورد،بنابراین پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند:

«صوموا تصحوا» (2)روزه بگیرید،تا سالم شوید.بدن،روح،اخلاق،قلب،اعضا و جوارح شما،بر اثر روزه سالم می شود.

این معنای ماه مبارک و خیر کثیر در ماه مبارک رمضان است.هویت ماه رمضان همین کلام پیامبر صلی الله علیه و آله است.

برکت تقوا در سایه روزه ماه رمضان

از برکات بسیار مهم ماه رمضان که در قرآن مطرح است:

«کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیٰامُ کَمٰا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» (3)

این لام که روی کلمه «لعلکم» است،برای خودش نیست،اضافه است،اصل کلمه «علّ» و «علکم» است.این لام را در ادبیات عرب به آن افزوده اند.این لام در جملات مثبت عرب،لام علت و سببیت است.

روزه بر شما واجب شده است،چنان که بر گذشتگان شما هم واجب بود.این روزه را بگیرید: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» برای این که از کانال روزه به کشور تقوا برسید،یعنی با روزه به جایی برسید که میل شما نسبت به گناه کشته شود.یعنی بعد از عید فطر صد در صد پاک بمانید،تا سال بعد که دوباره ماه رمضان را درک کنید.آنجا تقوای ماه رمضان بعد هم به شما اضافه می شود و «نُورٌ عَلیٰ نُورٍ» می شود.

روزه بگیرید: «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» برای این که رابطه وجود شما با گناه قطع شود و یک نیروی معنوی در شما در برابر گناه ایجاد شود و در مصونیّت کامل قرار

ص:49


1- (1)) - بحار الأنوار:292/93-293،باب 36،حدیث 16؛نوادر،اشعری:22. «أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ الصِّیَامَ لَیْسَ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَحْدَهُ إِنَّمَا لِلصَّوْمِ شَرْطٌ یُحْتَاجُ أَنْ یُحْفَظَ حَتَّی یَتِمَّ الصَّوْمُ وَ هُوَ صَمْتُ الدَّاخِلِ أَ مَا تَسْمَعُ مَا قَالَتْ مَرْیَمُ بِنْتُ عِمْرَانَ إِنِّی نَذَرْتُ لِلرَّحْمٰنِ صَوْماً فَلَنْ أُکَلِّمَ الْیَوْمَ إِنْسِیًّا یَعْنِی صَمْتاً فَإِذَا صُمْتُمْ فَاحْفَظُوا أَلْسِنَتَکُمْ عَنِ الْکَذِبِ وَ غُضُّوا أَبْصَارَکُمْ وَ لَاتَنَازَعُوا وَ لَاتَحَاسَدُوا وَ لَاتَغْتَابُوا وَ لَاتَمَارَوْا وَ لَاتَکْذِبُوا وَ لَاتَبَاشَرُوا وَ لَاتَخَالَفُوا وَ لَاتَغَاضَبُوا وَ لَاتَسَابُّوا وَ لَاتَشَاتَمُوا وَ لَاتَفَاتَرُوا وَ لَاتَجَادَلُوا وَ لَاتَتَأَذَّوْا وَ لَاتَظْلِمُوا وَ لَاتَسَافَهُوا وَ لَاتَضَاجَرُوا وَ لَاتَغْفُلُوا عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ وَ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الْزَمُوا الصَّمْتَ وَ السُّکُوتَ وَ الْحِلْمَ وَ الصَّبْرَ وَ الصِّدْقَ وَ مُجَانَبَةَ أَهْلِ الشَّرِّ وَ اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ وَ الْکَذِبَ وَ الْفَرْیَ وَ الْخُصُومَةَ وَ ظَنَّ السَّوْءِ وَ الْغِیبَةَ وَ النَّمِیمَةَ وَ کُونُوا مُشْرِفِینَ عَلَی الآْخِرَةِ مُنْتَظِرِینَ لِأَیَّامِکُمْ مُنْتَظِرِینَ لِمَا وَعَدَکُمُ اللَّهُ مُتَزَوِّدِینَ لِلِقَاءِ اللَّهِ وَ عَلَیْکُمُ السَّکِینَةَ وَ الْوَقَارَ وَ الْخُشُوعَ وَ الْخُضُوعَ وَ ذُلَّ الْعَبِیدِ الْخُیَّفِ [ الْعَبْدِ الْخَائِفِ ] مِنْ مَوْلَاهُ خَیِّرِینَ خَائِفِینَ رَاجِینَ مَرْعُوبِینَ مَرْهُوبِینَ رَاغِبِینَ رَاهِبِینَ قَدْ طَهَّرْتَ الْقَلْبَ [ قَدْ طَهُرَتِ الْقُلُوبُ ] مِنَ الْعُیُوبِ وَ تَقَدَّسَتْ سَرَائِرُکُمْ مِنَ الْخَبَثِ وَ نَظَّفْتَ الْجِسْمَ مِنَ الْقَاذُورَاتِ وَ تَبَرَّأْتَ إِلَی اللَّهِ مِنْ عَدَاهُ وَ وَالَیْتَ اللَّهَ فِی صَوْمِکَ بِالصَّمْتِ مِنْ جَمِیعِ الْجِهَاتِ مِمَّا قَدْ نَهَاکَ اللَّهُ عَنْهُ فِی السِّرِّ وَ الْعَلَانِیَةِ وَ خَشِیتَ اللَّهَ حَقَّ خَشْیَتِهِ فِی سِرِّکَ وَ عَلَانِیَتِکَ وَ وَهَبْتَ نَفْسَکَ لِلَّهِ فِی أَیَّامِ صَوْمِکَ وَ فَرَّغْتَ قَلْبَکَ لَهُ وَ نَصَبْتَ نَفْسَکَ لَهُ فِیمَا أَمَرَکَ وَ دَعَاکَ إِلَیْهِ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ کُلَّهُ فَأَنْتَ صَائِمٌ لِلَّهِ بِحَقِیقَةِ صَوْمِهِ صَانِعٌ لَهُ لِمَا أَمَرَکَ وَ کُلَّمَا نَقَصْتَ مِنْهَا شَیْئاً فِیمَا بَیَّنْتُ لَکَ فَقَدْ نَقَصَ مِنْ صَوْمِکَ بِمِقْدَارِ ذَلِکَ وَ إِنَّ أَبِی علیه السلام قَالَ سَمِعَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله امْرَأَةً تُسَابُّ جَارِیَةً لَهَا وَ هِیَ صَائِمَةٌ فَدَعَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِطَعَامٍ فَقَالَ لَهَا کُلِی فَقَالَتْ أَنَا صَائِمَةٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ کَیْفَ تَکُونِینَ صَائِمَةً وَ قَدْ سَبَبْتِ جَارِیَتَکِ إِنَّ الصَّوْمَ لَیْسَ مِنَ الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ وَ إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ ذَلِکِ حِجَاباً عَنْ سِوَاهُمَا مِنَ الْفَوَاحِشِ مِنَ الْفِعْلِ وَ الْقَوْلِ یُفَطِّرُ الصَّائِمَ مَا أَقَلَّ الصُّوَّامَ وَ أَکْثَرَ الْجُوَّاعَ». مسند أبی یعلی:147/3،حدیث 1576؛«عبید مولی رسول الله صلی الله علیه و آله قال ان امرأتین کانتا صائمتین فکانتا تغتابان الناس فدعا رسول الله صلی الله علیه و آله بقدح فقال لهما قیئا فقاءتا قیحا ودما ولحما عبیطا ثم قال ان هاتین صامتا عن الحلال وأفطرتا علی الحرام».
2- (2)) - بحار الأنوار:267/59،حدیث 46،باب 88؛الدعوات:76،حدیث 179.
3- (3)) - بقره(2):183؛ ای اهل ایمان ! روزه بر شما مقرّر و لازم شده،همان گونه که بر پیشینیان شما مقرّر و لازم شد،تا پرهیزکار شوید.

بگیرید،که بعد از ماه مبارک رمضان،هر صحنه دعوت کننده به گناه،با کمترین تلنگر شما شکست بخورد.این برکت روزه است.

ارزش ایمان

برای دانستن ارزش تقوای کسب شده از روزه،وجود مبارک حضرت رضا علیه السلام از پدر بزرگوارشان،موسی بن جعفر علیه السلام نقل می کند:

«رَفَعَ إلیٰ رَسُولِ اللّهِ قَوْمٌ فی بَعْضِ غَزَوَاتِهِ» جمعی از مردم در بعضی از جنگ ها خدمت پیغمبر عظیم الشأن صلی الله علیه و آله،اسلام آوردند

«فقال صلی الله علیه و آله:مَنِ الْقَوْم؟» پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در برابر همه جمعیت جهادگر فرمودند:شما کیستید ؟ از سؤال پیغمبر صلی الله علیه و آله معلوم می شود که این ها در جبهه بودند،ولی اهل مدینه نبودند و در مدینه هم نیامده بودند.

عرض کردند:

«مؤمنون» یعنی فهمیدند که پیغمبر صلی الله علیه و آله از اسم آنها نمی پرسد.

کجایی هستید و پدر و مادر شما کیست ؟

«مَنِ القَوْمِ ؟ فَقَالُوا مُؤْمِنُونَ یٰا رَسُولَ اللّهِ !».

«قال:وَ مَا بَلَغَ مِنْ ایمانِکُمْ ؟» شما که می گویید ما مؤمن هستیم،ایمانتان به کجا رسیده است ؟ به این راحتی نمی شود من قبول کنم که شما مؤمن هستید.شما بیان کنید که این ایمان که از طریق قرآن و تبلیغات من کسب کردید،به چه درجه ای رسیده است ؟ عرض کردند:

«الصَّبْرُ عِنْدَ البَلاء» ما در برابر همه آزمایش های خدا و مصائبی که برای ما پیش می آید صبر می کنیم و از خدا ناراحت نمی شویم،تا کلاس امتحان ما تمام شود و ما به آن نمره عالی برسیم.

«وَالشُّکْرُ عِنْدَ الرَّخٰاء» شکر تمام نعمت های رفاهی که خدا به ما داده است،به جا می آوریم.

«وَ الرِّضٰا بِالقَضَاء» هر حکمی که خدا در حق ما می کند،خشنود هستیم.حکم کرده است که نماز بخوانید،ما هم نماز می گزاریم.ما خشنود و راضی هستیم که در

ص:50

تابستان روزه بگیریم.گفته است که به جبهه بروید،که آمده ایم.

رسول خدا صلی الله علیه و آله آنها را امضا کرد:

«فَقَالَ رَسُولُ اللّهِ:حُلَمٰاءُ عُلَمٰاء کادُوا مِنَ الفِقْهِ انْ یَکُونُوا انْبِیاء» این ها را با این ویژگی ها حلیم و عالِم می دانم و از این فهمی که از ایمان پیدا کرده اند،نزدیک می دانم که به مقام انبیا علیهم السلام برسند.

توصیه پیامبر صلی الله علیه و آله به مؤمنان

خیلی عجیب است که پیامبر صلی الله علیه و آله به این ویژگی ها قناعت نکردند،چون این ها آراسته به شش حقیقت بودند؛صبر در بلا،شکر در نعمت،رضای به«قضاء اللّه»،علم،حلم،فقه.فرمودند:

«فَلاٰ تَبْنُوا مٰا لاٰتَسْکُنُون» خانه اضافه برای خود نسازید.اگر در نعمت هستید، همان خانه ای را که در آن زندگی می کنید،به آن قناعت کنید و مازاد نعمت خدا را با خدا معامله کنید.

«وَ لاٰ تَجْمَعُوا مٰا لاٰ تَأْکُلُون» آنچه را که در زندگی مصرف ندارید،جمع نکنید و در انبارها پنهان نکنید.آن چه را که نیاز ندارید،روی هم انباشته نکنید.

تقوا،مهمتر از تمام فضائل

ولی مهمتر،از صبر،شکر،رضا،علم،حلم و فقه این است که:

«و اتقوا اللّه» از هر گناهی که به شما رو می کند،روی برگردانید.تقوای الهی را مراعات کنید.

«الّذی إلَیْهِ تُرْجَعُونَ» (1)در آینده همگی شما در پیشگاه خدا جمع خواهید شد و آنجا به ریز و درشت پرونده شما رسیدگی می کنند.اگر تقوا به خرج ندهید،همه این شش فضیلتِ شما را گناه تخریب می کند و این که باتقوا شوید،از برکات ماه رمضان است.

هر که با پاکدلان صبح و مسائی دارد دلش از پرتو اسرار صفایی دارد

ص:51


1- (1)) - کافی:48/2،حدیث 4؛بحار الأنوار:285/64 حدیث 7 باب 14؛«أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ رَفَعَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَوْمٌ فِی بَعْضِ غَزَوَاتِهِ فَقَالَ صلی الله علیه و آله مَنِ الْقَوْمُ فَقَالُوا مُؤْمِنُونَ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ وَ مَا بَلَغَ مِنْ إِیمَانِکُمْ قَالُوا الصَّبْرُ عِنْدَ الْبَلَاءِ وَ الشُّکْرُ عِنْدَ الرَّخَاءِ وَ الرِّضَا بِالْقَضَاءِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حُلَمَاءُ عُلَمَاءُ کَادُوا مِنَ الْفِقْهِ أَنْ یَکُونُوا أَنْبِیَاءَ إِنْ کُنْتُمْ کَمَا تَصِفُونَ فَلَا تَبْنُوا مَا لَاتَسْکُنُونَ وَ لَاتَجْمَعُوا مَا لَاتَأْکُلُونَ وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ».

زهد با نیت پاک است،نه با جامه پاک

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:52

ص:53

ص:54

ص:55

پی نوشت ها

ماه توبه و انابه

معنای روزه و اهمیت روزه داران4

تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

4 ماه توبه و انابه

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

ارزش و عظمتی که ماه مبارک رمضان دارد،هم به خاطر فضایل خود ماه و هم به خاطر ارزش روزه در این ماه است.

وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله از نامهایی که برای ماه رمضان انتخاب کردند،ماه انابه است.این یکی از فضایل و ارزش های ماه مبارک است؛

«شهر الانابة» (1)برای فهم حقیقت انابه که در قرآن مجید هم با مشتقاتش،در بیش از ده مورد آمده است، نیکوست درباره اصل روزه مقدمه ای را ذکر کنم.

کلمه «صوم» در لغت به معنای امساک و خودداری است،و در حقیقت یک خودداری کاملِ ظاهری و باطنی می باشد.آن صوم مورد نظر پروردگار تحقق پیدا می کند و آثار خودش را در دنیا و آخرت به روزه دار منتقل می کند.چون لغت عرب گسترده است و گاهی بعضی از لغات و کلمات بیش از یک معنا دارند.حتی اگر به کتابهای لغت مراجعه کنید،بعضی از لغت ها نزدیک به پنجاه یا هفتاد معنا دارند.

یک معنای دیگر صوم که در لغت عرب استعمال شده است،به ویژه در زبان فصحای عرب،شعرای بسیار معروف و قوی سخن آنها-مانند امرء القیس-به معنای رفعت،ارتفاع و بلندی است،که در اصطلاح خودشان «صام النهار» است، یعنی هنگامی که روز به ساعت رفعت و بلندی،مثلاً دوازده ظهر رسید.

ص:56


1- (1)) - بحار الأنوار:340/93،باب 46،حدیث 5؛فضائل الأشهر الثلاثه،شیخ صدوق:95،حدیث 78.

ص:57

ص:58

ص:59

علت این که قرآن کریم و روایات برای روزه ماه رمضان ارزش قائل شده اند،به خاطر این است که صوم از عبادات بالا مرتبه است و منزلت و رفعتش بیشتر از سایر عبادات است.به همین خاطر قرآن مجید روزه را به صوم نامگذاری کرده است، یعنی عملی بلند مرتبه،با رفعت و منزلت که هیچ عملی از اعمال اسلامی رفعت، منزلت و مرتبه این عمل را ندارد.

به همین خاطر پروردگار عالم،در بین همه اعمال،روزه را به وجود مقدس خودش نسبت داده است؛

«الصوم لی» (1)یعنی این عبادت،رفعت و منزلتش نزد حضرت حق،از همه عبادات بیشتر و بالاتر است.

هم صفاتی روزه با خدا

عجیب این است که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله روزه را هم صفت با خدا بیان کرده است.

قرآن مجید درباره خدا می فرماید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ» (2)چیزی در این عالم مانند خدا نیست.

«أُسامة»یکی از یاران پیغمبر صلی الله علیه و آله می گوید:

روزی به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدم،به حضرت عرض کردم:مرا به کاری دعوت کن که آن را با همه وجودم بپذیرم و عمل کنم.پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به او فرمودند:

«عَلَیْکَ بِالصَّومِ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ» (3)من تو را به روزه دعوت می کنم،چون در این عالم،در میان عبادات،مانند روزه نیست و روزه،سپری در مقابل آتش جهنم است.روزه در عبادات،مثل پروردگار «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ» است.

خوشحالی روزه دار

مهم تر این که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ» (4)روزه دار دو خوشحالی دارد؛

«حینَ یُفْطِر» هنگامی که اذان مغرب را می گویندروزه دار مشغول

ص:60


1- (1)) - وسائل الشیعه:400/10،باب 1،حدیث 13687؛«أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ اللَّهُ عز و جل الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِهِ». بحار الأنوار:254/93،باب 30،حدیث 28؛«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ اللَّهُ عز و جل الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی [ أُجْزَی ] بِهِ فَالصَّوْمُ یُمِیتُ مُرَادَ النَّفْسِ وَ شَهْوَةَ الطَّبْعِ الْحَیَوَانِیِّ وَ فِیهِ صَفَاءُ الْقَلْبِ وَ طَهَارَةُ الْجَوَارِحِ وَ عِمَارَةُ الظَّاهِرِ وَ الْبَاطِنِ وَ الشُّکْرُ عَلَی النِّعَمِ وَ الْإِحْسَانُ إِلَی الْفُقَرَاءِ وَ زِیَادَةُ التَّضَرُّعِ وَ الْخُشُوعِ وَ الْبُکَاءِ وَ حَبْلُ الِالْتِجَاءِ إِلَی اللَّهِ وَ سَبَبُ انْکِسَارِ الْهِمَّةِ وَ تَخْفِیفُ السَّیِّئَاتِ وَ تَضْعِیفُ الْحَسَنَاتِ وَ فِیهِ مِنَ الْفَوَائِدِ مَا لَا یُحْصَی وَ کَفَی مَا ذَکَرْنَاهُ مِنْهُ لِمَنْ عَقَلَ وَ وُفِّقَ لِاسْتِعْمَالِه».
2- (2)) - شوری(42):11؛ هیچ چیزی مانند او نیست و او شنوا و بیناست.
3- (3)) - بحار الأنوار:258/93،باب 30،حدیث 41؛دعائم الاسلام:270/1.
4- (4)) - من لایحضره الفقیه:75/2،حدیث 1773؛بحار الأنوار:258/93،باب 30،حدیث 41.

افطار می شود،شاد می شود،چون دارد از غم و درد گرسنگی و تشنگی در می آید.

«وَ حی نَ یَلْقَی ربَّهُ عَزَّوَ جَلَّ» هنگامی که در قیامت به محضر مبارک پروردگار می رود،به روزه ای که در دنیا گرفته است،خوشحال می شود.پیغمبر صلی الله علیه و آله نمی گوید:به راه یافتن به محضر خدا خوشحال می شود

«حین یلقی ربّه عزّ و جلّ» یعنی روزه در قیامت،قائم مقام لقاء الله است،که روزه دار پروردگارش را با چشم دل مشاهده می کند.

روزه سپر و امانِ روزه دار

در این زمینه مطلب دیگری از رسول خدا صلی الله علیه و آله بیان می فرمایند:

«الصَّوْمُ جُنّةٌ» (1)روزه،بین شما و آفات دنیا و آتش دوزخ سپر است.بسیاری از آفات مربوط به بدن است.چه بسا یک نفر در مرز دچار شدن به آفات است و مرگش هم در زمان همان آفات است،ولی با گرفتن روزه ماه مبارک رمضان،بین او و آن آفات سپر ایجاد می شود،یعنی بدن او از خطر آفات رهایی پیدا می کند.

چه بسا کسی در معرض یک بیماری شدید قرار گیرد،ولی با روزه ماه مبارک رمضان،آن بیماری شدید نتوانسته به بدن او هجوم کند.و چه بسا یک نفر در مرز گره افتادن در زندگی اش بوده است،که اگر این گره می افتاد،کسی نمی توانست آن را باز کند،ولی با ورود به روزه ماه مبارک رمضان،در معرض رحمت خدا قرار گرفت و بین او و آن گره،سپر ایجاد شد.پروردگار با عنایت به بنده اش که عبادت بسیار عالی و طاقت فرسا را تحمل کرد،نمی گذارد که گره به زندگی اش بخورد.

محو سیئات با اقامه نماز

درباره نماز در قرآن مجید آمده است:

ص:61


1- (1)) - کافی:18/2،حدیث 5؛قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الصَّوْمُ جُنَّةٌ مِنَ النَّار». بحار الأنوار:251/93،باب 30،حدیث 15؛«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الصَّوْمُ جُنَّةٌ یَعْنِی حِجَابٌ مِنَ النَّارِ». مستدرک الوسائل:368/7،حدیث 8437؛«النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ الصَّوْمُ جُنَّةٌ مَا لَمْ یَخْرِقْهَا.قَالَ السَّیِّدُ وَ هَذِهِ اسْتِعَارَةٌ وَ ذَلِکَ أَنَّهُ صلی الله علیه و آله شَبَّهَ الصَّوْمَ الَّذِی یُجِنُّ صَاحِبَهُ مِنْ لَوَاذِعِ الْعَذَابِ وَ قَوَارِعِ الْعِقَابِ إِذَا أَخْلَصَ لَهُ النِّیَّةَ وَ أَصْلَحَ فِیهِ السَّرِیرَةَ فَجَعَلَ صلی الله علیه و آله مَنِ اعْتَصَمَ فِی صَوْمِهِ مِنَ الزَّلَلِ وَ تَوَقَّی جَرَائِرَ الْقَوْلِ وَ الْعَمَلِ کَمَنْ صَانَ تِلْکَ الْجُنَّةَ وَ حَفِظَهَا وَ جَعَلَ مَنِ اتَّبَعَ نَفْسَهُ هَوَاهَا وَ أَوْرَدَهَا رَدَاهَا کَمَنْ خَرَقَ تِلْکَ الْجُنَّةَ وَ هَتَکَهَا فَصَارَتْ بِحَیْثُ لَا تُجِنُّ مِنْ جَارِحَةٍ وَ لَا تَعْصِمُ مِنْ جَائِحَةٍ وَ ذَلِکَ مِنْ أَحْسَنِ التَّمْثِیلَاتِ وَ أَوْقَعِ التَّشْبِیهَاتِ». بحار الأنوار:254/93،باب 30،حدیث 28؛«قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الصَّوْمُ جُنَّةٌ أَیْ سِتْرٌ مِنْ آفَاتِ الدُّنْیَا وَ حِجَابٌ مِنْ عَذَابِ الآْخِرَةِ فَإِذَا صُمْتَ فَانْوِ بِصَوْمِکَ کَفَّ النَّفْسِ مِنَ الشَّهَوَاتِ وَ قَطْعَ الْهِمَّةِ عَنْ خُطُوَاتِ الشَّیْطَانِ وَ أَنْزِلْ نَفْسَکَ مَنْزِلَةَ الْمَرْضَی لَاتَشْتَهِی طَعَاماً وَ لَاشَرَاباً مُتَوَقِّعاً فِی کُلِّ لَحْظَةٍ شِفَاکَ مِنْ مَرَضِ الذُّنُوبِ وَ طُهْرَ بَاطِنِکَ [ طَهِّرْ بَاطِنَکَ ] مِنْ کُلِّ کَدَرٍ وَ غَفْلَةٍ وَ ظُلْمَةٍ تَقْطَعُکَ عَنْ مَعْنَی الْإِخْلَاصِ لِوَجْهِ اللَّهِ تَعَالَی».

إِنَّ الْحَسَنٰاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئٰاتِ ذٰلِکَ ذِکْریٰ لِلذّٰاکِرِینَ» (1)

به پیغمبر خود می فرماید:کسی که دچار اشتباه و خطا می شود،ناراحت می شود که چرا من آلوده شده ام و به این مشکل شیطانی برخوردم ؟ ولی هنگامی که مؤذن اذان نماز واجب را می گوید و این انسان خطاکار وارد نماز واجب می شود، بعد از سلام نماز واجب مانند کسی خواهد شد که بدن او چرک شده و در یک چشمه آب گرم رفته و تمام چرک ها را شسته باشد.نماز او،آن ظلمت و تاریکی خطای مرتکب شده را می شوید.

برتری روزه بر نماز

قدرت روزه بیشتر از نماز است،چون می تواند گره ها را به زندگی روزه دار راه ندهد.چه بسا کسی نزدیک ماه رمضان،در مرز بی دینی قرار گرفته بوده ولی کشش ماه رمضان او را وارد فضای روزه کرده و پروردگار عالم خطر بی دینی را از سر او برگردانده باشد.

«الصَّوْمُ جُنَّةٌ» خداوند متعال در آیات فراوانی می فرماید: «اتقوا اللّه» عباد من ! خدا را سپر خود قرار دهید.تقوا از ریشه وقایه است و «وقی» به معنی چتر و سپر است.در جنگ های قدیم،از پوست پر قدرت قوی کرگدن سپر درست می کردند و جنگجویان این سپر را به کار می گرفتند.معمولاً شمشیر،نیزه و گرز به این سپرها کارگر نمی افتاد.عرب به آن وقایه و سپر می گوید.

روزه،قائم مقام پروردگار

پروردگار می فرماید:بندگان من ! مرا سپر خود بگیرید،که اسلحه شهوت، هوی،شیطانِ جنّی و انسی به شما نتواند زخم بزند.معلوم می شود که روزه قائم مقام خود پروردگار است.

ص:62


1- (1)) - هود(42):114؛ که یقیناً نیکی ها،بدی ها را از میان می برند،این برای یادکنندگان تذکّر و یاد آوری است.

در بخش قبل گفتیم که روزه قائم مقام لقاء الله است،ولی در این قسمت از فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله می بینیم که روزه قائم مقام خود پروردگار،در سپر بودن است.کسی که در طول زندگی اش خدا سپر او است،از آفات دنیا و قیامت هیچ ضربه ای نخواهد خورد.این ارزش روزه رمضان است.

ماه رمضان،ماه توبه

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله ماه مبارک رمضان را ماه توبه و انابه می داند و می فرماید:

«وَ هُوَ شَهْرُ الإنٰابَةِ» (1)انابه یعنی چه ؟ با توجه به این که انابه هم خودش معانی متعددی دارد،ولی در این زمینه انابه یعنی پیوسته،پی در پی،با قدم عبادت و طاعت به جانب خدا حرکت کردن.

حضرت می فرماید:این ماه،ماه انابه است،یعنی ماهی است،با قدم های محکم مثل روزه،قرائت قرآن،فهم قرآن،عمل به قرآن و یک قدمش که خیلی قدم مهمی است،تمرین ترک گناه است.این مجموعه،یک قدم بسیار با سرعتی است که در یک ماه شما را از این دنیای پر تلاطم،شیطانی،پر فساد و پر از جاذبه گناه،به پروردگار عالم می رساند،که با رسیدن شما به خدا،پروردگار در پایان ماه مبارک رمضان در روز عید فطر می گوید:چون بندگان من در طول سی روز از شیطانی بودن عوض شده و با حرکت به سوی من،الهی شده اند،این عید را هم خودم برای شما می گیرم.

«جَعَلْتَه لِلْمُسْلِمینَ عِیداً» (2).

خدایا ! آن روز را که روز آخر ماه مبارک رمضان است،تو آن را عید قرار داده ای.

عید یعنی زمانی که مردم همه چیز را نو قرار می دهند.روز آخر ماه رمضان،انسان یک انسان نو و تازه ای شده است،غیر از آنچه که قبل از ماه مبارک رمضان بوده.این معنای انابه است.

روزه داشتن،انابه است.آن قدم پیوسته و سی روزه به جانب پروردگار

ص:63


1- (1)) - بحار الأنوار:340/93،باب 46،حدیث 5؛فضائل الأشهر الثلاثه،شیخ صدوق:95،حدیث 78.
2- (2)) - من لایحضره الفقیه:513/1،حدیث 1481؛إقبال الأعمال:495/1،فصل 18.

برداشتن،انابه است.قدم طاعت و عبادت،قدم مرکب است و روزه جزئی از این قدم است.بقیه امور،به خصوص اجتناب از گناه و خودسازی مهمترین قدم است.

انابه کنندگان،از منظر قرآن

پروردگار عالم در قرآن مجید انابه کنندگانی را معرفی می کند. إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوّٰاهٌ مُنِیبٌ» (1)ابراهیم علیه السلام یکی از زیباترین قدم های طاعت و عبادتش که پیوسته با این قدم به جانب پروردگار در حرکت بود،قدم اخلاقی بود.آدمی با گذشت، صبور،بردبار و بسیار آرام بود.نهایت بردباری ابراهیم علیه السلام را که خدا با همین کلمه «حلیم» می گوید،آنجایی است که به او دستور داد:هاجر-این خانم جوان - و اسماعیل علیه السلام،بچه تازه به دنیا آمده ای که بعد از سن هشتاد سالگی به تو دادیم، چون تا آن وقت برای بچه دار شدن دلت پر می زد،ولی حالا این بچه را به تو عنایت کردیم.ابراهیم علیه السلام هم با دید نبوت می داند که این بچه منشأ خیر بسیاری در این عالم است و از نسل این بچه،چهارده معصوم علیهم السلام به دنیا قدم می گذارند.علاقه ابراهیم به اسماعیل فقط علاقه پدری نیست.بلکه به خاطر ارزش های وجود اسماعیل است که قابل مقایسه با علاقه پدری اش نبوده است.

پس خداوند به او می فرماید:زن و بچه را از این شهر خوش آب و هوا،بردار و با خود ببر،تا جایی که گفتیم تا حدود اردن آمد و از اردن وارد حجاز شد.وقتی به میان یک دره سوزان،خشک،بی آب و علف،بی درخت و گیاه که حرارت گرمای روز تا شصت درجه به بالا است که رسیده،فرمود:بایست.

به او فرمود:ابراهیم ! این زن و بچه را در این دره بگذار و برگرد.چه گذشتی برای خدا کرد ! و چه بردباریی نشان داد ! حتی یک کلمه به پروردگار اعتراض نکرد؛اگر این زن و بچه در آن منطقه بودند،درختها و چشمه ها کم می آوردند ؟ از کسی حقی ضایع می شد ؟ برای چه به من گفتی که این زن جوان بااین اسماعیل را که بعد از

ص:64


1- (1)) - هود(11):75؛ به راستی که ابراهیم بسیار بردبار و دلسوز و روی آورنده [ به سوی خدا ] بود.

هشتاد سالگی به من دادی اینجا بگذارم و بروم ؟

اما به قدری حوصله و حلم و گذشت او بالا بود که فقط یک جمله به پروردگار گفت:

«رَبَّنٰا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوٰادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ» (1)

همه دلخوشی من این است که این زن و بچه ام را در محلی که می خواهد خانه کعبه بنا شود،قرار داده ام و هر دو را به تو سپردم.

اهمیت اقامه نماز

«رَبَّنٰا لِیُقِیمُوا الصَّلاٰةَ» (2)همه نیّت من هم این است که این زن و بچه در این منطقه بی آب و علف و سوزان،اگر یک روزی به انسانهایی برخوردند،نماز را در میان آنها بپا دارند.نماز چه عبادتی است که ابراهیم صلی الله علیه و آله با این گذشت عظیم،به خاطر نماز این زن جوان و این بچه شیرخواره را می گذارد و می رود ؟ فقط برای نماز «لِیُقِیمُوا الصَّلاٰةَ» لام،لام علت است؛من همه دلخوشی ام این است که این زن و بچه پرچم نماز را برافرازند.

پرچم روزه را چگونه برافراشته کند؟ در منابع ما آمده است که روزه در گذشتگان فقط ویژه خود پیغمبران بوده است.وقتی پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله مبعوث به رسالت شد، خدا بخاطر علاقه ای که به پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله داشته است،روزه را بر این امت واجب کرد. (3)روزه گوهری نبوده است که خدا به هر امتی رایگان بدهد.این قدم گذشت برای خدا موفقیت در برابر پیشامدها است.

صبر ابوذر در ربذه

ابوذر به دخترش گفت:آب هست که به من بدهی ؟ گفت:نه،در بیابان و گرمای

ص:65


1- (1)) - ابراهیم(14):37. پروردگارا ! من برخی از فرزندانم را در درّه ای بی کشت و زرع نزد خانه محترمت سکونت دادم.
2- (2)) - ابراهیم(14):37.
3- (3)) - من لایحضره الفقیه:99/2-100،حدیث 1844؛«حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ النَّخَعِیِّ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ إِنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ لَمْ یَفْرِضِ اللَّهُ صِیَامَهُ عَلَی أَحَدٍ مِنَ الْأُمَمِ قَبْلَنَا فَقُلْتُ لَهُ فَقَوْلُ اللَّهِ عز و جل یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ قَالَ إِنَّمَا فَرَضَ اللَّهُ صِیَامَ شَهْرِ رَمَضَانَ عَلَی الْأَنْبِیَاءِ دُونَ الْأُمَمِ فَفَضَّلَ بِهِ هَذِهِ الْأُمَّةَ وَ جَعَلَ صِیَامَهُ فَرْضاً عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ عَلَی أُمَّتِهِ». بحار الأنوار:369/93،باب 46،حدیث 49؛«الْحَسَنِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ جَدِّهِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام قَالَ جَاءَ نَفَرٌ مِنَ الْیَهُودِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَسَأَلَهُ أَعْلَمُهُمْ عَنْ مَسَائِلَ فَکَانَ فِیمَا سَأَلَهُ أَنْ قَالَ لِأَیِّ شَیْءٍ فَرَضَ اللَّهُ عز و جل الصَّوْمَ عَلَی أُمَّتِکَ بِالنَّهَارِ ثَلَاثِینَ یَوْماً وَ فَرَضَ عَلَی الْأُمَمِ السَّالِفَةِ أَکْثَرَ مِنْ ذَلِکَ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إِنَّ آدَمَ لَمَّا أَکَلَ مِنَ الشَّجَرَةِ بَقِیَ فِی بَطْنِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً فَفَرَضَ اللَّهُ عَلَی ذُرِّیَّتِهِ ثَلَاثِینَ یَوْماً الْجُوعَ وَ الْعَطَشَ وَ الَّذِی یَأْکُلُونَهُ تَفَضُّلٌ مِنَ اللَّهِ عز و جل عَلَیْهِمْ وَ کَذَلِکَ کَانَ عَلَی آدَمَ فَفَرَضَ اللَّهُ ذَلِکَ عَلَی أُمَّتِی ثُمَّ تَلَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله هَذِهِ الآْیَةَ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ قَالَ الْیَهُودِیُّ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ فَمَا جَزَاءُ مَنْ صَامَهَا فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَصُومُ شَهْرَ رَمَضَانَ احْتِسَاباً إِلَّا أَوْجَبَ اللَّهُ لَهُ سَبْعَ خِصَالٍ أَوَّلُهَا یَذُوبُ الْحَرَامَ مِنْ جَسَدِهِ وَ الثَّانِیَةُ یَقْرُبُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ الثَّالِثَةُ یَکُونُ قَدْ کَفَّرَ خَطِیئَةَ أَبِیهِ آدَمَ وَ الرَّابِعَةُ یُهَوِّنُ اللَّهُ عَلَیْهِ سَکَرَاتِ الْمَوْتِ وَ الْخَامِسَةُ أَمَانٌ مِنَ الْجُوعِ وَ الْعَطَشِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ السَّادِسَةُ یُعْطِیهِ اللَّهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَ السَّابِعَةُ یُطْعِمُهُ اللَّهُ مِنْ طَیِّبَاتِ الْجَنَّةِ قَالَ صَدَقْتَ یَا مُحَمَّدُ». مستدرک الوسائل:399/7،باب 1،حدیث 8519؛«وَ قَالَ فِی قَوْلِهِ تَعَالَی کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ فَإِنَّهُ قَالَ أَیِ الصَّادِقُ علیه السلام کَمَا هُوَ الظَّاهِرُ أَوَّلُ مَا فَرَضَ اللَّهُ الصَّوْمُ لَمْ یَفْرِضْهُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ إِلَّا عَلَی الْأَنْبِیَاءِ وَ لَمْ یَفْرِضْهُ عَلَی الْأُمَمِ فَلَمَّا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیَّهُ صلی الله علیه و آله خَصَّهُ بِفَضْلِ [ شَهْرِ ] رَمَضَانَ هُوَ وَ أُمَّتَهُ وَ کَانَ الصَّوْمُ قَبْلَ أَنْ یَنْزِلَ شَهْرُ رَمَضَانَ یَصُومُ النَّاسُ أَیَّاماً ثُمَّ نَزَلَ شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ». مستدرک الوسائل:7/400،باب 1،حدیث 8525؛«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَمْ یَفْرِضْ مِنْ صِیَامِ شَهْرِ رَمَضَانَ فِیمَا مَضَی إِلَّا عَلَی الْأَنْبِیَاءِ دُونَ أُمَمِهِمْ وَ إِنَّمَا فَرَضَ عَلَیْکُمْ مَا فَرَضَ عَلَی أَنْبِیَائِهِ وَ رُسُلِهِ قَبْلِی إِکْرَاماً وَ تَفْضِیلًا الْخَبَرَ». صحیفة سجادیة:دعا 45؛«(وَ کَانَ مِنْ دُعَائِهِ علیه السلام إِذَا دَخَلَ شَهْرُ رَمَضَانَ)...ثُمَّ آثَرْتَنَا بِهِ عَلَی سَائِرِ الْأُمَمِ،وَ اصْطَفَیْتَنَا بِفَضْلِهِ دُونَ أَهْلِ الْمِلَلِ،فَصُمْنَا بِأَمْرِکَ نَهَارَهُ،وَ قُمْنَا بِعَوْنِکَ لَیْلَهُ،مُتَعَرِّضِینَ بِصِیَامِهِ وَ قِیَامِهِ لِمَا عَرَّضْتَنَا لَهُ مِنْ رَحْمَتِکَ،وَ تَسَبَّبْنَا إِلَیْهِ مِنْ مَثُوبَتِکَ،وَ أَنْتَ الْمَلِیءُ بِمَا رُغِبَ فِیهِ إِلَیْکَ،الْجَوَادُ بِمَا سُئِلْتَ مِنْ فَضْلِکَ،الْقَرِیبُ إِلَی مَنْ حَاوَلَ قُرْبَک». تفسیر القمی:65/1؛«و قوله کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ فإنه(الصادق علیه السلام)قال أول ما فرض الله الصوم لم یفرضه فی شهر رمضان علی الأنبیاء،و لم یفرضه علی الأمم،فلما بعث الله نبیه صلی الله علیه و آله خصه بفضل شهر رمضان هو و أمته،و کان الصوم قبل أن ینزل شهر رمضان یصوم الناس أیاما ثم نزل شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ».

تابش مستقیم خورشید در این منطقه حارّه،آب نیست.گفت:دخترم ! لقمه نانی هست ؟ گفت:نه.گفت:من نمی توانم راه بروم،برو و در این بیابان بگرد،ببین چیزی پیدا می شود ؟ علف و ریشه خشکی،رفت و گشت.آمد و گفت:بابا،هیچ چیزی نیست.گفت:پس مولای من خواسته است که من با شکم گرسنه از دنیا بروم.

دخترش گریه کرد و گفت:تکلیف من چه می شود ؟ گفت:من که از دنیا رفتم،برو و در جاده بنشین.قافله ای می آید که از مکه به مدینه برود.فقط بگو:او پدرم ابوذر است.آنها می آیند و کارهای دفن مرا انجام می دهند.

ابوذر بسیار گذشت و بردباری داشت ! که به خدا نگفت:من از یاران برجسته پیغمبرت همچون امیرالمؤمنین علیه السلام،سلمان،مقداد هستم.درست است که با من این گونه معامله شود که یک لیوان آب نباشد تا من بنوشم ؟ فقط گفت:دخترم ! محبوب من اراده اش بر این است که من تشنه و گرسنه از دنیا بروم.

پاداش اخلاص ابراهیم علیه السلام

إِنَّ إِبْرٰاهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوّٰاهٌ مُنِیبٌ» (1)لغت «اواه» یعنی ابراهیم علیه السلام نسبت به مردم،بسیار دل سوز و مهربان بود.تا آنجا که وقتی فرشتگان مأمور تخریب منطقه قوم لوط را شناخت،گفت:چه مأموریتی دارید ؟ گفتند:پروردگار به ما مأموریت داده است که منطقه ای را که قوم لوط زندگی می کنند،به خاطر گناه کبیره ای که دارند و توبه نکردند،ما زمین آنجا را زیر و رو کنیم.این مرد دل سوز و رحیم گفت:نمی شود این مأموریت را انجام ندهید ؟ گفتند:ای ابراهیم ! فرمان خدا بر این مسأله قطعی شده است.و دل سوزی تو دیگر به حال آنها سودی ندارد.

لَحَلِیمٌ أَوّٰاهٌ مُنِیبٌ انسانی بود که با قدم عبادتِ کامل،پیوسته به جانب پروردگار در حرکت بود تا خداوند درباره او فرمود: «إِنَّهُ مِنْ عِبٰادِنَا الْمُخْلَصِینَ» (2)و «إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصّٰالِحِینَ» (3)شد.این قدم های خالصانه برای او نورانیّت

ص:66


1- (1)) - هود(11):75؛ به راستی که ابراهیم بسیار بردبار و دلسوز و روی آورنده [ به سوی خدا ] بود.
2- (2)) - یوسف(12):24؛ زیرا او از بندگان خالص شده ما [ از هر گونه آلودگی ظاهری و باطنی ] بود.
3- (3)) - بقره(2):130؛ و قطعاً در آخرت از شایستگان است.

ایجاد کرد که از طریق اسماعیل علیه السلام و بعد از طریق اسحاق،پدر تمام انبیای بعد از خود گردید؛یعقوب،یوسف،موسی،یونس،زکریّا،یحیی،عیسی علیهم السلام از طریق مریم علیها السلام و وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله از طریق اسماعیل علیه السلام از نسل ابراهیم علیه السلام هستند.پدر دیگری در عالم سراغ دارید که چنین نسلی داشته باشد ؟ این یک نمونه از «منیب» در قرآن است.

برخورد حضرت شعیب علیه السلام با قوم خویش

نمونه منیب دیگر،حضرت شعیب علیه السلام در میان مردم«مدین»بوده است،که از نسل ابراهیم علیه السلام است.قرآن مجید می فرماید:مردمی که به فساد و دزدی در روز روشن به کم فروشی آلوده بودند،یعنی جنس مردم را از مردم با قیمت اندک بخرند،و فروشندگان مجبور شوند به قیمتی که این ها می گویند بفروشند.آلوده به تبهکاری،فتنه و آشوب بودند.

شعیب علیه السلام به این مردم گفت: إِنْ أُرِیدُ إِلاَّ الْإِصْلاٰحَ مَا اسْتَطَعْتُ» (1)من در میان شما تا جایی که قدرتم اجازه بدهد،هیچ نیتی جز اصلاح وضع شما را ندارم.آیه می خواهد بگوید که:مردم ! نیت شما فقط نیت اصلاح باشد.

«وَ مٰا تَوْفِیقِی إِلاّٰ بِاللّٰهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَ إِلَیْهِ أُنِیبُ» همه نیرو،توان و قدرت من در میان شما،به پروردگار من است.من به اندازه شما نیرو،پول و سلاح ندارم.تمام نیرو و تکیه ام به پروردگار است.

من هرگز قدم جای قدم شما نمی گذارم.در فساد و دزدیِ روز روشن و تبهکاری و فتنه و آشوب شما وارد نمی شوم.فقط با قدم طاعت و عبادت به سوی پروردگارم در حرکت هستم.شما هر چه و هر که می خواهید باشید و هر کاری می خواهید بکنید.من آن آدمی نیستم که تحت تأثیر شما به خودم بگویم:«خواهی نشوی رسوا،همرنگ جماعت شو»نه،هیچ همرنگی با شما ندارم،رسوا نیز نمی شوم،

ص:67


1- (1)) - هود(11):88؛ تا جایی که قدرت دارم جز اصلاح [ شما را ] نمی خواهم؛و توفیقم فقط به [ یاری ] خداست؛بر او توکل کردم و به سوی او باز می گردم.

بلکه عزّت پیدا می کنم.

منظور از بیان منیبین-مانند ابراهیم و شعیب علیهما السلام-این آیه است که خداوند می فرماید:

«وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنٰابَ إِلَیَّ» (1)

امرِ واجب است؛کسانی که تخصّص در ادبیات عرب و اصول فقه دارند، می دانند که این امر «وَ اتَّبِعْ» مثل امر به نماز و روزه واجب است.

می فرماید:ای مرد و زن ! در این دنیا فقط راه کسانی که با قدم عبادت و اطاعت به جانب من آمده اند،مثل ابراهیم و شعیب و دیگر انبیا علیهم السلام را متابعت کنید:

«ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُمْ بِمٰا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ»

بازگشت همه شما به سوی من است و من تمام اعمال پرونده شما را در قیامت به شما آگاهی می دهم.

تقاضای ربیعه از رسول خدا صلی الله علیه و آله

راوندی در کتاب با عظمت«الدّعوات»نقل می کند:

«ربیعة بن کعب از یاران پیغمبر صلی الله علیه و آله می گوید:یک روز خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفتم.حضرت فرمودند:ربیعه ! هفت سال است که داری به من خدمت می کنی.در کارها به تو مراجعه می کنم و تو برایم انجام می دهی.به خاطر این زحماتی که کشیدی و خدمتی که به من کردی،حاجتی نمی خواهی ؟ دیدم پیغمبر صلی الله علیه و آله این گونه فرمود،گفتم:یا رسول اللّه ! به من مهلت می دهی که بعد به شما بگویم ؟ فرمودند:بله.

ربیعه می گوید:فردای آن روز به خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله رفتم،تنها بود.گفتم:آقا ! حاجتم را بگویم ؟ فرمودند:بگو.گفت:از پروردگار بخواه که من را با شما شانه به

ص:68


1- (1)) - لقمان(31):15؛ و راه کسی را پیروی کن که [ با توبه و ایمان و اخلاص ] به من بازگشته است؛سپس بازگشت شما فقط به سوی من است.

شانه هم وارد بهشت کند.

آفرین به همت بلند.فرمود:کسی یادت داده است ؟ گفتم:نه.فرمود:این حاجت را از کجا آوردی ؟ گفت:دیروز که از اینجا رفتم،فکر کردم از شما یک ثروت فراوان بخواهم که به خدا بگویی به من بدهد،دیدم ثروت در معرض نابودی است.

چه فایده ای دارد ؟ الآن کسانی که یک میلیارد و دو میلیارد ثروت دارند،استفاده هم نمی کنند،این اسکناس ها با کاغذ روزنامه هایی که دور می اندازیم چه فرقی می کند ؟

گفتم:به شما بگویم که برای من طول عمر بخواهید.باز دیدم که آخرش باید بمیرم،چه فایده ای دارد ؟ گفتم:پس به شما بگویم که از خدا بخواهید تا در قیامت مرا شانه به شانه شما وارد بهشت کند.

رسول خدا صلی الله علیه و آله سرشان را ساعتی پایین انداختند،بعد سر برداشتند و فرمودند:

این حاجت تو را از خدا می خواهم،ولی تو که هفت سال به من خدمت کردی،یک کمک دیگر هم به من بده ! گفتم:چه کار کنم ؟ فرمودند:با قدم طاعت و سجده فراوان مرا کمک کن ! تا در قیامت بتوانی با من بیایی. (1)

گر قدمت هست چو مردان برو

سرمایه های خدا داده را کجا بردی ؟ پای چه کسی خرج کردی ؟ در چه مسیری هزینه کردی ؟ و از این همه خرج کردن ها،چه چیزی بدست آورده ای ؟ حالا که مهلت به تو داده اند که ماه مبارک رمضان را درک کنی و وارد این فضای مبارک شوی،بیا با قدم طاعت و عبادت به جانب محبوب حرکت کن.هرگز نگو:پیر

ص:69


1- (1)) - الدعوات:39،حدیث 95؛بحار الأنوار:86/22،باب 37،حدیث 39؛«رَبِیعَةَ بْنِ کَعْبٍ قَالَ قَالَ لِی ذَاتَ یَوْمٍ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَا رَبِیعَةَ خَدَمْتَنِی سَبْعَ سِنِینَ أَ فَلَا تَسْأَلُنِی حَاجَةً فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَمْهِلْنِی حَتَّی أُفَکِّرَ فَلَمَّا أَصْبَحْتُ وَ دَخَلْتُ عَلَیْهِ قَالَ لِی یَا رَبِیعَةُ هَاتِ حَاجَتَکَ فَقُلْتُ تَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یُدْخِلَنِی مَعَکَ الْجَنَّةَ فَقَالَ لِی مَنْ عَلَّمَکَ هَذَا فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا عَلَّمَنِی أَحَدٌ لَکِنِّی فَکَّرْتُ فِی نَفْسِی وَ قُلْتُ إِنْ سَأَلْتُهُ مَالًا کَانَ إِلَی نَفَادٍ وَ إِنْ سَأَلْتُهُ عُمُراً طَوِیلًا وَ أَوْلَاداً کَانَ عَاقِبَتُهُمْ الْمَوْتَ قَالَ رَبِیعَةُ فَنَکَسَ رَأْسَهُ سَاعَةً ثُمَّ قَالَ أَفْعَلُ ذَلِکَ فَأَعِنِّی بِکَثْرَةِ السُّجُودِ».

شده ام،دیر شده،قبولم نمی کنند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:70

پی نوشت ها

تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:71

ص:72

ص:73

ص:74

ص:75

ص:76

5 مراحل توبه

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

مراحل توبه

1-معرفت و نفوذ آن در باطن

اشاره

یکی از ویژگی های مهمی که وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله برای ماه مبارک رمضان بیان فرمودند،این است که این ماه،ماه توبه است؛

«وَ هُوَ شَهْرُ التَّوْبَةِ» (1)کشش زمان برای توبه،در این فرصت و موقعیّت،فوق العاده قوی است.اگر شخص گناهکاری بتواند این فرصت باعظمت را غنیمت شمارد و به توبه واقعی گرایش پیدا کند،طبق آیات صریح قرآن،هدیه های عظیمی از جانب پروردگار به او عطا می شود.

وقتی که آیات و روایات را کنار هم می گذاریم،به این نتیجه می رسیم که توبه در اسلام،یک حقیقت ترکیبی است،یعنی توبه از چند عنصر معنوی به وجود می آید و تحقق پیدا می کند.

عنصر اول برای کسی که می خواهد اهل توبه شود،علم،معرفت و آگاهی است.آگاهی به این که آن عملی را که انجام داده است،هیچ جنبه مثبتی در آن نبوده،بلکه راهی به سوی خسارت،زیان و ضرر بوده است.طبع هر گناهی،این

ص:77


1- (1)) -بحار الأنوار:340/93،باب 46،حدیث 5؛فضائل الأشهر الثلاثه،شیخ صدوق:95،حدیث 78.

موارد را اقتضا می کند،یعنی گناهکار وقتی که گناهی را مرتکب می شود،با اختیار خودش،به خود،خانواده،جامعه،دنیا و آخرت و به ارزش های خودش لطمه می زند.

این آگاهی و معرفت،باید در باطن او خیلی جدی باشد،یعنی دردِ ضرر و زیان و خسارت گناه را لمس و درک کند.علاوه بر این باید به این معنا هم توجّه داشته باشد که گناه،نافرمانی چه کسی است ؟ یعنی توجّه کند که طرف مقابلش که به عصیان او برخاسته و از او سرپیچی کرده و به دشمنی و جنگ با او برخاسته است، چه کسی است ؟ توجه کند که در هنگام گناه،وجود مقدس پروردگار را معصیت نموده است و در حال گناه از او سرپیچی و تمرّد می کند.در حقیقت،در حال گناه با خدا می جنگد و به خشم و ستیز با او رفتار می کند.

این را در درون خودش تفهیم کند.مثلاً فکر کند که پروردگار عالم چه ظلمی به من کرده است که من به تلافیِ ظلم او،به گناه برخیزم ؟ آیا شایسته بوده که من با خالق،مدبر و رازق خودم،با یک وجود مبارکی که کرم،عشق و رحمت بی نهایت در بی نهایت است،در محضر او مرتکب گناه شوم ؟ و از امر او سرپیچی کنم ؟

چهره ظاهری و واقعی گناه

کسی که می خواهد توبه کند،چراغ علم را باید در درون خودش به نحو جدی روشن کند و در آن تعمّق کند.چون چهره خطرناک و دیو صفتِ گناه،خودش را به آسانی نشان نمی دهد،بلکه در مرحله اولِ،خودش را زیبا نشان می دهد،می گوید:

من باعث لذت تو هستم.

گناه،چهره ظاهرش را این گونه نشان می دهد،چنان که قرآن می فرماید:

زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمٰالِهِمْ» (1)

ص:78


1- (1)) - توبه(9):37؛ زشتی کارهایشان در نظرشان آراسته شده.

باید با تمام دقّت و هوشیاری،رفتار خود را زیر ذره بین محاسبه بگیرید.

پروردگار می فرماید:شیطان و هوای نفس،زشتی های کردارِ آنها را زیبا نمایش می دهد،ولی اگر این معرفت را حاصل کند،با مقدار اندکی فکر،می فهمد که گناه، جنگ با ارزش ها و منافع خویش و زمینه ساز خسارت است.

هم چنین گناه،ضربه زننده به خود انسان،زن و بچه،جامعه،دنیا و آخرتش است.بعد هم خدایی که از او سرپیچی،تمرد و سرکشی کرده است،قبل از ولادت تا به حال،نسبت به انسان،جز کار عاشقانه،رحیمانه و کریمانه نداشته است.

2-حال قلبی در توبه

مرحله دوم که بعد از معرفت است،مرحله حال قلبی است.قلب،بعد از این علم و معرفت به درد می آید.به تعبیر محققانِ در این بحث،قلب متألم،متأثر و رنجیده می شود.ممکن است در یک ساعت،صد بار به انسان نهیب بزند که چرا معصیت کردی ؟ چرا به ضرر خودت اقدام کردی ؟ چرا با پروردگار مهربانت به جنگ برخاستی ؟

وقتی این حال تألّم پیدا شود،توبه خود را نشان می دهد.این حال در وجود انسان،برای عمل،اراده و عزم نسبت به سه زمان ایجاد می کند؛زمان حال، گذشته و آینده.

3-فعل و عمل در توبه

مرحله عمل و فعل مرحله سوم توبه است.در این مرحله،زلف معرفت،حال و عمل،به هم گره خورده است،یعنی تا قدمِ معرفت در زندگی نیاید،قدم حال نمی آید و اگر قدم حال نیاید،قدم اراده و عزم بر فعل نمی آید و دوباره گناهش را

ص:79

ادامه می دهد.

این سه حقیقت،قوی ترین مانع برای ورود گناه به زندگی است.اما اراده برای الآن او حاصل می شود،تا گناهی که با آن در ارتباط است،ترک کند.اگر آن معرفت حال بیاید،درون او،مجبور به قصد جدی برای ترک گناه می شود.هم چنین نسبت به آینده هم تصمیم جدی می گیرد که اجازه ندهد دوباره گناه در زندگی او راه پیدا کند.

و نسبت به گذشته با خود می اندیشد و حساب گری می کند که گناهان گذشته من از چه نوع گناهانی بوده است ؟ مثلاً اگر ترک نماز بوده،با قضای آن نمازها باید این خلأ گذشته را پر کنم.اگر مال مردم بوده،از همین امروز مال هر کس را به او برگردانم.اگر گناه گذشته من،پایمال کردن حق زن و بچه بوده،با کمال تواضع به همسر و فرزندانم بگویم که اشتباه کردم.من می خواهم برای شما کارهایی انجام دهم که گذشته بد من نسبت به شما،جبران شود.

این محصولِ آن حالی است که از آن علم پیدا می شود.هم چنین اراده ای است که انسان را بر پاک کردن گذشته از نا پاکی ها تحریک می کند.اراده ای بر جلوگیری از آلوده شدن در آینده و قطع نا پاکی های فعلی؛این معنی توبه است.

توبه شایسته پذیرش خدا

از نظر علمای اخلاق،توبه یک حقیقت مرکبه است.توبه این نیست که در قلب ما یک نسیم پشیمانی بیاید و بگوییم:خدایا ! اشتباه کردیم،ما را ببخش.چون زیاد اتفاق می افتد که انسان به اشتباه خود پی می برد و اظهار پشیمانی می کند،لکن دوباره به گناه برمی گردد و رفتار ناصحیح گذشته را تکرار می کند.

خداوند،از انسان توبه اصلاح گر می خواهد.توبه ای که باطن انسان را شستشو دهد و اعضا و جوارح را از همه گناهان قطع کند.هم چنین آن توبه،در آینده به او

ص:80

مسئولیت ببخشد و باعث شود که گذشته خود را جبران کند.

حضرت رسول صلی الله علیه و آله می فرماید:چنین توبه ای،در ماه مبارک رمضان،بهتر از اوقات دیگر قابل تحقق است.چرا که در ماه رمضان،مردم حدود ده مبطل روزه را ترک می کنند و همین ترک سی روزه،تمرینی برای ترک گناهان است.یعنی ماه رمضان به آدم نیرو می دهد.به خودش می گوید:من که این قدر قدرت دارم که از صبحانه و ناهار که حلال خدا هستند،حلالی که خوردن آن،برای من هیچ مانعی ندارد ! خودداری می کنم،آیا نمی توانم از گناه خودداری کنم ؟ !

این خودداری من از حلال است،که خدا می گوید:نخور،نیاشام،سر زیر آب فرو نکن،به خدا و پیغمبر صلی الله علیه و آله دروغ نبند،گرد و غبار غلیظ به حلق نریز،در روز ماه رمضان کاری به غریزه جنسی نداشته باش،هر چند به تو حمله کند و تو را تحت فشار قرار دهد.در روزه ماه رمضان،از همسرت که بر تو حلال است کنار بمان و من با جوان بودنم و با این که تحت فشار غریزه جنسی هستم،اما از آن خودداری می کنم و خود را نگه می دارم،آیا نمی توانم خود را از زنا و شهوت حرام باز دارم ؟ و همین طور از حقوق مردم،آیا نمی توانم از پایمال کردن آن دور بمانم ؟ روزه نشان می دهد که می توانم.

وجوب فوری توبه

اما توبه از نظر قرآن و روایات،آیا کاری مستحب،خوب و پسندیده است ؟ یا واجب است ؟ باید گفت:در این پانزده قرنی که بر فرهنگ اهل بیت علیهم السلام گذشته است،کسی را نمی شناسیم که توبه را مستحب دانسته باشد.چهارده معصوم علیهم السلام، تمام فقهای شیعه و اولیای خدا،تمام انبیای گذشته و از همه بالاتر،خود پروردگار،توبه را واجب فوری و شرعی دانسته اند.یعنی باید گناهکار فوری توبه کند و این واجب را تأخیر نیاندازد «تُوبُوا إِلَی اللّٰهِ» (1)این امر است. «تُوبُوا» مثل

ص:81


1- (1)) - نور(24):31؛ همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید.

«اقیموا،آتوا» ،این ها در قرآن همه امر واجب هستند:

«تُوبُوا إِلَی اللّٰهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (1)

توبه،راه فلاح و رستگاری

اگر به دنبال رستگاری،نجات و بیرون آمدن از مشکلات دنیا و آخرت می گردید،راه آن توبه است.که می فرماید: «تُوبُوا إِلَی اللّٰهِ» و به خدا برگردید،به آن معنا که گفتیم،آشتی کنید، «أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ» ای مردمی که خدا را قبول دارید، «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» تا به رستگاری برسید.

راغب اصفهانی،در کتاب«المفردات»،فلاح را چنین معنی کرده است:

عزّتِ بی ذلّت،ثروتِ بی فقر،علمِ بی جهل و حیاتِ بی مرگ،یعنی اگر توبه کنید،من این چهار چیز را برای شما ذخیره می کنم.به محض این که از این دنیا وارد آخرت شدید،من این فلاح را که مرکب از این چهار حقیقت است،به شما عطا می کنم.شما آنجا نزد من عزیزی که ذلیل نمی شود،ثروتمندی که فقیر نمی شود، آگاهی که نادان نمی شود و زنده ای که هرگز نخواهد مرد،می شوید؛این اثر توبه است.

برداشت وجوب توبه از قرآن

ترکیب آیه را دقت کنید: «تُوبُوا إِلَی اللّٰهِ» امر واجب است. «أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ» یعنی،به شما اهل ایمان می گویم «لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» لام،لام علت است.یعنی برای این که به فلاح برسید،این قدرت و قوت توبه است.یعنی ترک همه گناهان ظاهری و باطنی که با آن سر و کار دارم.

آیه دومی که دلالت دارد توبه واجب شرعی،فقهی،الهی و اخلاقی است،این آیه است:

ص:82


1- (1)) - نور(24):31؛ و [ شما ] ای مؤمنان ! همگی به سوی خدا بازگردید تا رستگار شوید.

«یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللّٰهِ تَوْبَةً نَصُوحاً» (1)

بر شما واجب است که توبه کنید،اما آن توبه ای که بر شما واجب است،توبه نصوح است.نصوح،یعنی توبه ای که یک بار صورت بگیرد و تا زمان مرگ آن را نشکنیم.

وجود مبارک حضرت رضا علیه السلام در این زمینه می فرماید:

اگر بخواهید هر بار توبه کنید و توبه را بشکنید،این توبه نمودن و شکستن آن، مسخره کردن خدا است. (2)شما شیعیان ما،جزء گروه مسخره کنندگان خدا نباشید.

کسانی هستند که خدا را مسخره کنند،شما دیگر نمی خواهد که خدا را مسخره کنید.کسانی بودند که زهرا علیها السلام را با تازیانه زدند و بین در و دیوار پهلویش را شکستند،شما دیگر با بی حجابی،بد حجابی و فساد،زهرا علیها السلام را کتک نزنید.آن مقداری که حضرت رضا علیه السلام باید زهر بخورد،خورد،خیلی هم زهر او خطرناک بود و با زهرهای همه ائمه علیهم السلام فرق می کرد.

ائمه علیهم السلام زهر که می خوردند،چند روز بعد شهید می شدند.اما امام رضا علیه السلام چند ساعت بعد از دنیا رفتند.بیشتر از این،که دیگر نباید به ایشان زهر داد.آیا ما باید همگام با مأمون شویم ؟ آیا رفیق بهتر از این ها نیست که برویم با او دست رفاقت بدهیم ؟ این معنای توبه نصوح است.

«یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَی اللّٰهِ تَوْبَةً نَصُوحاً»

ای اهل ایمان ! از همه گناهانی که دچار آن هستید توبه کنید،اما توبه ای که شکسته نشود. نه در مسجد گذارندم که رند است

آن ره،همان است که پروردگار آدرس می دهد؛ «تُوبُوا إِلَی اللّٰهِ تَوْبَةً نَصُوحاً» ممکن است کسی به پروردگار بگوید:من توبه نصوح کردم،اما آیه تمام نشده است،یعنی در ادامه چه خواهد شد ؟ می گویم:خدایا من توبه نصوح به درگاهت آوردم و با تو قرارداد قطعی می بندم که دیگر این توبه را نشکنم،ادامه آیه جواب می دهد؛

«عَسیٰ رَبُّکُمْ أَنْ یُکَفِّرَ عَنْکُمْ سَیِّئٰاتِکُمْ» 1

اگر توبه نصوح داشتی،امید صد در صد داشته باش که پروردگار شما را می آمرزد و می بخشد:

«وَ یُدْخِلَکُمْ جَنّٰاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهٰارُ» 2

فاعل «یُدْخِلَکُمْ» پروردگار است.خدا دست شما،توبه کننده نصوح را می گیرد و وارد بهشت هایی می کند که نهرها در آن جاری است،که به زیبایی بهشت می افزاید.

دعای پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنین در روز قیامت

چه زمانی خداوند دست انسان ها را می گیرد؟

«یَوْمَ لاٰ یُخْزِی اللّٰهُ النَّبِیَّ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ»

آن روزی که تمام عزّت را به پیغمبر و مؤمنانِ همراه او می دهد و به آبروی پیغمبر و اهل ایمان به قدر یک ارزن لطمه نخواهد خورد.

یَسْعیٰ نُورُهُمْ بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَ بِأَیْمٰانِهِمْ» (3)

پیغمبر صلی الله علیه و آله و اهل ایمانی که نورشان در طرف راست و پیشاپیش آنها در حرکت است.پیغمبر و مردم مؤمن،در قیامت غرق در نور هستند و دست به دعا بر

ص:83


1- (1)) - تحریم(66):8؛ امید است پروردگارتان گناهانتان را از شما محو کند.
2- (2)) - تحریم(66):8؛ و شما را به بهشت هایی که از زیرِ [ درختانِ ] آن نهرها جاری است،درآورد.
3- (3)) - حدید(57):12؛ که نورشان پیش رو و از جانب راستشان شتابان حرکت می کند.

ص:84

می دارند.البته در قیامت نماز،روزه و حج نیست،ولی دعا وجود دارد.

پیغمبر صلی الله علیه و آله با مؤمنان چنین دعا می کنند: «رَبَّنٰا أَتْمِمْ لَنٰا نُورَنٰا» (1)خدایا ! این روشنایی را که به ما دادی،کامل کن.نمی دانیم این نور و آثار آن چیست ؟ روز قیامت با بودن نور،چرا پیغمبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان دست به دعا برمی دارند که خدایا ! این نور ما را کامل کن ؟ یعنی هر چه نور،شایسته ما است،به ما بده و هیچ مقدار از آن را نسبت به ما دریغ نکن.دعای پیغمبر صلی الله علیه و آله و اهل ایمان مستجاب است.خدا می داند آن نوری که بعد از این دعا تجلی می کند،چه نوری است ؟ این خواسته اول آنها است.

طلب عفو به واسطه پیامبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان

خواسته دوم چیست ؟

پیغمبر صلی الله علیه و آله و اهل ایمان،همراه او می گویند: وَ اغْفِرْ لَنٰا» (2)خدایا ! گناهان ما را بیامرز.مگر پیغمبر صلی الله علیه و آله گناه داشته است که در قیامت،حالت توبه به خودش می گیرد ؟ توبه انبیا و ائمه علیهم السلام از خوبی به خوب تر بوده است،یعنی امیرالمؤمنین علیه السلام نماز صبحش را که می خوانده است،از نماز صبحش توبه می کرد و می فرمود:مرا به خاطر این نماز بیامرز،بلکه در نماز ظهر،نماز بهتری را ارائه بدهم.غروب که می شد،گریه می کرد و از نماز ظهرش توبه می کرد،می فرمود:مرا ببخش،بلکه نماز مغرب و عشای بهتری را بیاورم.توبه او،از خوب به خوب تر بوده است.توبه ما هم که معلوم است از چیست ؟ آیا ما تا به حال از نماز خود توبه کرده ایم ؟

بعد از آن پیغمبر صلی الله علیه و آله و مؤمنان،به خدا می گویند: «إِنَّکَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (3)تو اگر بخواهی ما را بیامرزی و نور ما را کامل کنی،می توانی.تو هر کاری را می توانی انجام بدهی.تو توانا،توانمند و شکست ناپذیر هستی.

ص:85


1- (1)) -تحریم(66):8؛ پروردگارا ! نور ما را برای ما کامل کن.
2- (2)) - تحریم(66):8؛ و ما را بیامرز.
3- (3)) - تحریم(66):8؛ که تو بر هر کاری توانایی.

ارزش تائبان در آیات و روایات

اگر برای ارزش تائبان،در همه قرآن تحقیق و جستجو شود،قوی تر از این آیه پیدا نمی شود؛

إِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ التَّوّٰابِینَ» (1)

خدا توبه کنندگان را دوست دارد.

«فَمَنْ احَبَّهُ اللّهُ لَمْ یُعَذِّبْهُ» (2)کسی که محبوب خدا شود،هیچگاه روی جهنم را نخواهد دید.مگر می شود در روز قیامت،خدا محبوبش را به جهنم ببرد ؟ خود گفته است که من تائبان را دوست دارم.کسی که توبه کرده است،ممکن نیست که خدا در روز قیامت آبروی او را بریزد.خیلی عجیب است که در این آیه خودش را عاشق و تائب را معشوق معرفی می کند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند:بگویید تا شخص تائب شما را دعا کند،چون دعای تائب مستجاب است«التَّائِبُ حَبیبُ اللّهِ» (3)این حرف پیغمبر صلی الله علیه و آله است.ما فقط پیغمبر صلی الله علیه و آله را «حبیب اللّه» می گوییم،آن وقت پیغمبر صلی الله علیه و آله می فرمایند:کسی که توبه می کند،او را در همان دایره محبتی که من هستم،وارد می کنند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:86


1- (1)) - بقره(2):222؛ یقیناً خدا کسانی را که بسیار توبه می کنند،و کسانی را که خود را [ با پذیرش انواع پاکی ها از همه آلودگی ها ] پاکیزه می کنند،دوست دارد.
2- (2)) - آل عمران(3):31؛ «قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّٰهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّٰهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللّٰهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ» . کافی:432/2،حدیث 5؛«بَعْضِ أَصْحَابِنَا رَفَعَهُ قَالَ إِنَّ اللَّهَ عز و جل أَعْطَی التَّائِبِینَ ثَلَاثَ خِصَالٍ لَوْ أَعْطَی خَصْلَةً مِنْهَا جَمِیعَ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ لَنَجَوْا بِهَا قَوْلُهُ عز و جل إِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ التَّوّٰابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ فَمَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ لَمْ یُعَذِّبْه». وسائل الشیعة:62/1،باب 9،حدیث 135؛«قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ علیه السلام إِنَّ النَّاسَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ عز و جل عَلَی ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ فَطَبَقَةٌ یَعْبُدُونَهُ رَغْبَةً فِی ثَوَابِهِ فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْحُرَصَاءِ وَ هُوَ الطَّمَعُ وَ آخَرُونَ یَعْبُدُونَهُ خَوْفاً مِنَ النَّارِ فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ هِیَ رَهْبَةٌ وَ لَکِنِّی أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ عز و جل فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْکِرَامِ وَ هُوَ الْأَمْنُ لِقَوْلِهِ عز و جل وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ لِقَوْلِهِ عز و جل قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللّٰهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّٰهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ فَمَنْ أَحَبَّ اللَّهَ عز و جل أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ تَعَالَی کَانَ مِنَ الآْمِنِینَ». بحار الأنوار:160/90،باب 1،حدیث 41؛«النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ یَا رَبِّ وَدِدْتُ أَنْ أَعْلَمَ مَنْ تُحِبُّ مِنْ عِبَادِکَ فَأُحِبَّهُ فَقَالَ إِذَا رَأَیْتَ عَبْدِی یُکْثِرُ ذِکْرِی فَأَنَا أَذِنْتُ لَهُ فِی ذَلِکَ وَ أَنَا أُحِبُّهُ وَ إِذَا رَأَیْتَ عَبْدِی لَا یَذْکُرُنِی فَأَنَا حَجَبْتُهُ وَ أَنَا أَبْغَضْتُه». بحار الأنوار:26/67،باب 43،حدیث 28؛«فِی أَخْبَارِ دَاوُدَ علیه السلام یَا دَاوُدُ أَبْلِغْ أَهْلَ أَرْضِی أَنِّی حَبِیبُ مَنْ أَحَبَّنِی وَ جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی وَ مُونِسٌ لِمَنْ أَنِسَ بِذِکْرِی وَ صَاحِبٌ لِمَنْ صَاحَبَنِی وَ مُخْتَارٌ لِمَنِ اخْتَارَنِی وَ مُطِیعٌ لِمَنْ أَطَاعَنِی مَا أَحَبَّنِی أَحَدٌ أَعْلَمُ ذَلِکَ یَقِیناً مِنْ قَلْبِهِ إِلَّا قَبِلْتُهُ لِنَفْسِی وَ أَحْبَبْتُهُ حُبّاً لَایَتَقَدَّمُهُ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِی مَنْ طَلَبَنِی بِالْحَقِّ وَجَدَنِی وَ مَنْ طَلَبَ غَیْرِی لَمْ یَجِدْنِی فَارْفُضُوا یَا أَهْلَ الْأَرْضِ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ غُرُورِهَا وَ هَلُمُّوا إِلَی کَرَامَتِی وَ مُصَاحَبَتِی وَ مُجَالَسَتِی وَ مُؤَانَسَتِی وَ آنِسُونِی أُؤَانِسْکُمْ وَ أُسَارِعْ إِلَی مَحَبَّتِکُمْ وَ أَوْحَی اللَّهُ إِلَی بَعْضِ الصِّدِّیقِینَ أَنَّ لِی عِبَاداً مِنْ عَبِیدِی یُحِبُّونِّی وَ أُحِبُّهُمْ وَ یَشْتَاقُونَ إِلَیَّ وَ أَشْتَاقُ إِلَیْهِمْ وَ یَذْکُرُونِّی وَ أَذْکُرُهُمْ فَإِنْ أَخَذْتَ طَرِیقَهُمْ أَحْبَبْتُکَ وَ إِنْ عَدَلْتَ عَنْهُمْ مَقَتُّکَ قَالَ یَا رَبِّ وَ مَا عَلَامَتُهُمْ قَالَ یُرَاعُونَ الظِّلَالَ بِالنَّهَارِ کَمَا یُرَاعِی الشَّفِیقُ غَنَمَهُ وَ یَحِنُّونَ إِلَی غُرُوبِ الشَّمْسِ کَمَا تَحِنُّ الطَّیْرُ إِلَی أَوْکَارِهَا عِنْدَ الْغُرُوبِ فَإِذَا جَنَّهُمُ اللَّیْلُ وَ اخْتَلَطَ الظَّلَامُ وَ فُرِشَتِ الْفُرُشُ وَ نُصِبَتِ الْأَسِرَّةُ وَ خَلَا کُلُّ حَبِیبٍ بِحَبِیبِهِ نَصَبُوا إِلَیَّ أَقْدَامَهُمْ وَ افْتَرَشُوا إِلَیَّ وُجُوهَهُمْ وَ نَاجَوْنِی بِکَلَامِی وَ تَمَلَّقُونِی بِأَنْعَامِی مَا بَیْنَ صَارِخٍ وَ بَاکٍ وَ بَیْنَ مُتَأَوِّهٍ وَ شَاکٍ وَ بَیْنَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ وَ بَیْنَ رَاکِعٍ وَ سَاجِدٍ بِعَیْنِی مَا یَتَحَمَّلُونَ مِنْ أَجْلِی وَ بِسَمْعِی مَا یَشْکُونَ مِنْ حُبِّی أَوَّلُ مَا أُعْطِیهِمْ ثَلَاثاً الْأَوَّلُ أَقْذِفُ مِنْ نُورِی فِی قُلُوبِهِمْ فَیُخْبِرُونَ عَنِّی کَمَا أُخْبِرُ عَنْهُمْ وَ الثَّانِی لَوْ کَانَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ مَا فِیهِمَا مِنْ مَوَارِیثِهِمْ لَاسْتَقْلَلْتُهَا لَهُمْ وَ الثَّالِثُ أُقْبِلُ بِوَجْهِی عَلَیْهِمْ أَ فَتَرَی مَنْ أَقْبَلْتُ عَلَیْهِ بِوَجْهِی یَعْلَمُ أَحَدٌ مَا أُرِیدُ أَنْ أُعْطِیَهُ».
3- (3)) - جامع السعادات:51/3،(فصل فضیلة التوبه)«قال رسول الله صلی الله علیه و آله:التائب حبیب الله والتائب من الذنب کمن لا ذنب له». فیض القدیر شرح الجامع الصغیر مناوی:364/3،ش 3386؛«التائب من الذنب کمن لاذنب له لأن التائب حبیب الله (إِنَّ اللّٰهَ یُحِبُّ التَّوّٰابِینَ) وهو سبحانه لا یعذب حبیبه بل یغفر له ویستره ویسامحه واذا أحب الله عبدا لم یضره ذنب لأن المحب یستر الحبیب فان بدا منه شین غفره فاذا أحب عبدا فأذنب ستره فصار کمن لا ذنب له فالذنب یدنس العبد والرجوع الی الله یطهره وهو التوبه فرجعته الیه تصیره فی محل القرب منه کذا ظهر لی فی تقریره ثم رأیت حجه الاسلام قال:معناه اذا أحبه تاب علیه قبل الموت فلم تضره الذنوب الماضیه وان کثرت کما لا یضره الکفر الماضی بعد الاسلام».

پی نوشت ها خسارت های گناه6

تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:87

ص:88

ص:89

ص:90

ص:91

ص:92

6 خسارت های گناه

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله از فرصت با عظمت ماه مبارک رمضان،تعبیر به فرصت و زمان توبه فرمودند؛

«و هو شهر التوبة» (1)علّت آن هم این است که مردم مؤمن،در ماه رمضان،در تمرین خودداری و ترک قرار می گیرند و به صورت ظاهر، از ده برنامه،از پایان سحر تا ابتدای افطار اجتناب می کنند و این اجتناب به یقین در تقویت روح،نفس و قلب آنان برای ترک گناهان کبیره و صغیره بسیار مؤثّر است.

کاری که در برنامه ماه مبارک رمضان انجام می گیرد،در ماه های دیگر به آسانی انجام نمی شود،مگر در ماه ذی الحجه که مردم برای انجام حج تمتع،بیست و چهار برنامه را باید ترک کنند.ولی به آن اندازه ای که در ماه مبارک رمضان،روح آنها برای اجتناب تقویت می شود،در آن چند روز تمتع تقویت نمی شود.بنابراین در ماه رمضان،ترک گناه برای مردم آسان تر از یازده ماه دیگر است و این ترک و دوری از گناه در مدت سی شبانه روز،آنها را به فضای با برکت تقوا،یعنی ترک همیشگی می رساند.

خسارت های گناه از لسان امام سجاد علیه السلام

1-خوار شدن انسان در پیشگاه خدا

وجود مبارک حضرت زین العابدین علیه السلام می فرمایند:

ص:93


1- (1)) - بحار الأنوار:340/93،باب 46،حدیث 5؛فضائل الأشهرالثلاثه:117،حدیث 112؛«قال رسول الله صلی الله علیه و آله:ان بین شعبان وشوال شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن و هو شهر الله تعالی ذکره وهو شهر البرکه وهو شهر المغفره و هو شهر الرحمه و هو شهر التوبه و هو شهر الانابه و هو شهر قراءه القرآن و هو شهر الاستغفار و هو شهر الصیام و هو شهر الدعاء و هو شهر العباده و هو شهر الطاعه و هو شهر العتق من النار والفوز بالجنه من لم یغفر له فی شهر رمضان لم یغفرله الی قابل فأیکم متثق(یثق)ببلوغ شهر رمضان قابل،صوموه صیام من یری أنه لا یصوم بعده أبدا فکم من صائم له عاما أول أمسی عامکم هذا فی القبرمدفونا وأصبح فی التراب وحیدا فریدا ینبهکم الله من رقده الغافلین وغفر لنا ولکم یوم الدین».

گناه،سه خسارت سنگین به بار می آورد

«اَلْبَسَتْنِی الخَطَایٰا ثَوْبَ مَذَلَّتِی» (1)انسان را در درجه اول در پیشگاه خدا بسیار خوار،پست،بی مقدار و بی ارزش می کند و اگر این پستی و بی مقداری در وجود آدم بماند و انسان با توبه به عزّت و شخصیت خود برنگردد،راه نجات در قیامت به روی او بسته خواهد شد.

سند این کلام این آیه شریفه است که خداوند می فرماید:

وَ مَنْ خَفَّتْ مَوٰازِینُهُ فَأُولٰئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِی جَهَنَّمَ خٰالِدُونَ» (2)

خفّ یعنی سبک،بی ارزش،بی مقدار.این ها در قیامت مشاهده می کنند که با گناه،تمام سرمایه وجودشان را تباه کرده اند و چیزی در زندگی آنها که در میزان قیامت قابل وزن باشد،برای این که پاداش داده بشوند،نمانده است.

«اَلَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» خسران انفس،یعنی خسران و تباهی اصل وجود است.این قدر بی مقدار و بی ارزش شده اند که گویا از آنها چیزی نمانده است،تا آنها را به حساب بیاورند.اگر گناهان ظاهری و آشکار باشد،همه انسان ها در میان خانواده،جامعه و آشنایان هم آبروی آنها می رود و هم پیش چشم دیگران پست، بی مقدار و بی اعتبار می شوند.

2-دور شدن از خدا

درباره خسارت دوم گناه،امام سجاد علیه السلام می فرماید:

«وَ جَلَّلَنِی التَبَاعُدُ مِنْکَ لِباسَ مَسْکَنَتِی» (3)

گناه به تدریج باعث دور شدن من از حضرت حق شده است.این دوری تا جایی ادامه پیدا می کند که من را از هر عبادت و خدمتی خلع سلاح و زمین گیر می سازد؛

ص:94


1- (1)) - بحار الأنوار:142/91،باب 32،مناجات اول مناجات تائبین.
2- (2)) - مؤمنون(23):103؛ و کسانی که اعمال وزن شده آنان سبک [ و بی ارزش ] است،همانانند که سرمایه وجودشان را از دست داده و در دوزخ جاودانه اند.
3- (3)) - بحار الأنوار:142/91،باب 32،مناجات اول مناجات تائبین.

ثُمَّ کٰانَ عٰاقِبَةَ الَّذِینَ أَسٰاؤُا السُّوایٰ أَنْ کَذَّبُوا بِآیٰاتِ اللّٰهِ وَ کٰانُوا بِهٰا یَسْتَهْزِؤُنَ» (1)

گناه وقتی طولانی و دائمی گردد،به تعبیر خود قرآن «مٰا کٰانُوا یَعْمَلُونَ» (2)پی در پی تا وقت مرگ گناه می کند و انسان تمام نیروهای معنوی اش از دست می رود و تبدیل به:

«أُولٰئِکَ کَالْأَنْعٰامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» (3)می شود.

کالانعام،یعنی نه برای عبادت و نه برای خدمت قدم برمی دارد.گناه،این گونه انسان را ناتوان می کند.

3-قساوت قلب

اما خسارت سوم که سنگین ترین خسارت است،در این فرازی که وقتی زین العابدین علیه السلام این خسارت را بیان می فرماید.خودش به التماس و گریه می افتد و در پیشگاه پروردگار عرضه می دارد:

«وَ امٰاتَ قَلْبِی عَظِیمُ جِنایَتِی» (4)

گناه باعث مرگ قلب می شود.وقتی که قلب بمیرد،خدا در افق یک میت،چه طلوعی دارد ؟ خدا اگر بخواهد با صفاتش طلوع کند،طلوع حضرت حیّ،در افق حیّ است.هیچ وقت حضرت حیّ در افق میت طلوع نمی کند.میت هر کسی که می خواهد باشد.تمام دنیا می گویند:دفنش کنید،که بوی تعفّن او دیگران را اذیت نکند.

خدا از افق مرده طلوعی نمی کند:

اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ» (5)

خداوند حیّ قیوم،خودش دستور داده است که مرده را در قبر گود دفن کنید،

ص:95


1- (1)) - روم(30):10؛ آن گاه بدترین سرانجام،سرانجام کسانی بود که مرتکب زشتی شدند به سبب اینکه آیات خدا را تکذیب کردند و همواره آنها را به مسخره می گرفتند.
2- (2)) - مائده(5):62؛ همانا بد است اعمالی که همواره انجام می دادند.
3- (3)) - اعراف(7):179؛ آنان مانند چهارپایانند بلکه گمراه ترند. بحار الأنوار:94/24-95،باب 35،حدیث 1؛«الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَانَ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ علیه السلام قَالَ قَامَ رَجُلٌ إِلَی عَلِیٍّ علیه السلام فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَخْبِرْنَا عَنِ النَّاسِ وَ أَشْبَاهِ النَّاسِ وَ النَّسْنَاسِ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام یَا حَسَنُ أَجِبْهُ قَالَ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ علیه السلام سَأَلْتَ عَنِ النَّاسِ فَرَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله النَّاسُ لِأَنَّ اللَّهَ یَقُولُ ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفٰاضَ النّٰاسُ وَ نَحْنُ مِنْهُ وَ سَأَلْتَ عَنْ أَشْبَاهِ النَّاسِ فَهُمْ شِیعَتُنَا وَ هُمْ مِنَّا وَ هُمْ أَشْبَاهُنَا وَ سَأَلْتَ عَنِ النَّسْنَاسِ وَ هُمْ هَذَا السَّوَادُ الْأَعْظَمُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَی أُولٰئِکَ کَالْأَنْعٰامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً». بحار الأنوار:210/67،باب 53،حدیث 32؛«وَ قَالَ علیه السلام إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّیَّاتِ وَ لِکُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَی وَ لَابُدَّ لِلْعَبْدِ مِنْ خَالِصِ النِّیَّةِ فِی کُلِّ حَرَکَةٍ وَ سُکُونٍ لِأَنَّهُ إِذَا لَمْ یَکُنْ هَذَا الْمَعْنَی یَکُونُ غَافِلاً وَ الْغَافِلُونَ قَدْ وَصَفَهُمُ اللَّهُ تَعَالَی فَقَالَ أُولٰئِکَ کَالْأَنْعٰامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا وَ قَالَ أُولٰئِکَ هُمُ الْغٰافِلُونَ ثُمَّ النِّیَّةُ تَبْدُو مِنَ الْقَلْبِ عَلَی قَدْرِ صَفَاءِ الْمَعْرِفَةِ وَ یَخْتَلِفُ عَلَی حَسَبِ اخْتِلَافِ الْأَوْقَاتِ فِی مَعْنَی قُوَّتِهِ وَ ضَعْفِهِ وَ صَاحِبُ النِّیَّةِ الْخَالِصَةِ نَفْسُهُ وَ هَوَاهُ مَقْهُورَتَانِ تَحْتَ سُلْطَانِ تَعْظِیمِ اللَّهِ وَ الْحَیَاءِ مِنْهُ وَ هُوَ مِنْ طَبْعِهِ وَ شَهْوَتِهِ وَ مَنِیَّتِهِ نَفْسُهُ مِنْهُ فِی تَعَبٍ وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَةٍ». بحار الأنوار:129/2،باب 17،حدیث 12؛«أَبِی یَحْیَی الْوَاسِطِیِّ عَمَّنْ ذَکَرَهُ أَنَّهُ قَالَ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَ تَرَی هَذَا الْخَلْقَ کُلَّهُ مِنَ النَّاسِ فَقَالَ أَلْقِ مِنْهُمُ التَّارِکَ لِلسِّوَاکِ وَ الْمُتَرَبِّعَ فِی مَوْضِعِ الضَّیِّقِ وَ الدَّاخِلَ فِیمَا لَایَعْنِیهِ وَ الْمُمَارِیَ فِیمَا لَاعِلْمَ لَهُ بِهِ وَ الْمُتَمَرِّضَ مِنْ غَیْرِ عِلَّةٍ وَ الْمُتَشَعِّثَ مِنْ غَیْرِ مُصِیبَةٍ وَ الْمُخَالِفَ عَلَی أَصْحَابِهِ فِی الْحَقِّ وَ قَدِ اتَّفَقُوا عَلَیْهِ وَ الْمُفْتَخِرَ یَفْتَخِرُ بِ آبَائِهِ وَ هُوَ خِلْوٌ مِنْ صَالِحِ أَعْمَالِهِمْ فَهُوَ بِمَنْزِلَةِ الْخَلَنْجِ یُقْشَرُ لِحاً مِنْ لِحاً حَتَّی یُوصَلَ إِلَی جَوْهَرِیَّتِهِ وَ هُوَ کَمَا قَالَ اللَّهُ عز و جل إِنْ هُمْ إِلّٰا کَالْأَنْعٰامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا». بیان:الخلنج کسمند:شجر-فارسی معرب-وکانوا ینحتون منه القصاع،و الظاهر أنه شبه من یفتخر بآبائه مع کونه خالیا عن صالح أعمالهم بلحا شجر الخلنج فان لحاه فاسد،ولا ینفع اللحاکون لبه صالحا لأن ینحت منه الأشیاء،بل اذا أرادوا ذلک قشروا لحاه ونبذوها وانتفعوا بلبه وأصله،فکما لا ینفع صلاح اللب للقشر مع مجاورته له فکذا لا ینفع صلاح الآباء للمفتخر بهم مع کونه فاسدا. صحیفه سجادیه:دعاء 1؛«وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَوْ حَبَسَ عَنْ عِبَادِهِ مَعْرِفَةَ حَمْدِهِ عَلَی مَا أَبْلَاهُمْ مِنْ مِنَنِهِ الْمُتَتَابِعَةِ،وَ أَسْبَغَ عَلَیْهِمْ مِنْ نِعَمِهِ الْمُتَظَاهِرَةِ،لَتَصَرَّفُوا فِی مِنَنِهِ فَلَمْ یَحْمَدُوهُ،وَ تَوَسَّعُوا فِی رِزْقِهِ فَلَمْ یَشْکُرُوهُ.وَ لَوْ کَانُوا کَذَلِکَ لَخَرَجُوا مِنْ حُدُودِ الْإِنْسَانِیَّةِ إِلَی حَدِّ الْبَهِیمِیَّةِ فَکَانُوا کَمَا وَصَفَ فِی مُحْکَمِ کِتَابِهِ«إِنْ هُمْ إِلّٰا کَالْأَنْعٰامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلاً».
4- (4)) - بحار الأنوار:142/91،باب 32،مناجات اول مناجات تائبین.
5- (5)) - بقره(2):255؛ خدای یکتا که جز او هیچ معبودی نیست،زنده و قائم به ذات [ و مدّبر و برپا دارنده و نگه دارنده همه مخلوقات ] است.

که بعد از متلاشی شدن،آسیب های او مردم شهر را گرفتار کند.گفته است:مرده را با دفن کردن دور بیاندازید،آن وقت آیا خودش از افق میت طلوع کند ؟ قلب مرده، محل طلوع رحمانیّت،رحیمیت،حکمت،لطف،مهر،رزاقیت و ربوبیت نیست.

امیرالمؤمنین علیه السلام این قلب مرده را در سینه هر کسی دید،این طور فرمود:

«فَالصُّوْرَةُ صُورَةُ إنسانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیوانٍ» (1)قیافه قیافه آدمی زاد است اما دل او دل حیوان است.این خسارت گناه است.

ارزش توبه در باطن انسان

توبه یعنی به سوی عزّت رفتن و صلاح از دست رفته را برگرداندن.

توبه یعنی قلب مرده را زنده کردن.این عظمت توبه است.این توبه در این ماه، از یازده ماه دیگر راحت تر است.بعد هم همه مردم،اعم از مرد و زن،پیر و جوان، عالم و عامی،باید بدانند که گناه یک آلودگی فراگیر است.یعنی باطن،فکر،قلب و نفس را آلوده می کند.

اینجا لازم است به چند مورد از گناهان اشاره کنم،برای این که بدانید،گناه می تواند همه جا نفوذ کند،سندش هم قرآن مجید است:

بَلیٰ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحٰاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولٰئِکَ أَصْحٰابُ النّٰارِ هُمْ فِیهٰا خٰالِدُونَ» (2)

«به»ضمیری است که به انسان برمی گردد.گناه این توان را دارد که تمام وجود انسان را فتح و احاطه کند.

کمک به ظلم،از گناهان باطن

یک نمونه از گناه باطن،حکایت«صفوان بن مهران»کوفی به نقل از معتبرترین

ص:96


1- (1)) - نهج البلاغه:خطبه 87،صفات الفساق.
2- (2)) - بقره(2):81؛[ نه چنین است که می گویید ] بلکه کسانی که مرتکب گناه شدند وآثار گناه،سراسر وجودشان را فرا گرفت،آنان اهل آتشند و در آن جاودانه اند.

کتاب های شیعه است.درصد پاکی کتاب های شیعه زیاد است.هیچ عالم شیعه ای ادعا نمی کند که بعد از قرآن و صحیفه و نهج البلاغه،پاکی کتاب های او صد در صد است،ولی این ادعا را دارد و ثابت هم می کند که کتاب هایی که از زمان ائمه علیهم السلام به وسیله عالمان واجد شرایط نوشته شده است،نود و نُه درصد،پاکی دارد.کتاب هر کسی این گونه نیست،بلکه از چشمه سار نبوت و ولایت باید بهره مند گردیده باشد.تا مطالب آن استوار و قوی باشد.

حکایت صفوان بن مهران

«صفوان بن مهران»کوفی-که نام او در بیش از پنجاه کتاب معتبر ذکر شده است،مورد علاقه وجود مبارک حضرت صادق و موسی بن جعفر علیهما السلام است.

می گوید:روزی به خدمت حضرت موسی بن جعفر علیه السلام آمدم،امام فرمودند:

صفوان ! آن چه عمل،کار و اخلاق از تو سراغ دارم،امضاء می کنم و می پسندم. (1)این حرف بسیار مهمی است؛یعنی تو در اداره خانه،رفتار با مردم و در دینت انحرافی نداری.من تمام اعمال تو را می پسندم.تو خوب هستی.فقط یک کار تو ناپسند است.عرض کردم:کدام کارم ؟ فرمودند:کرایه دادن شتر به هارون الرشید و خانواده اش می باشد.گفت:آقا ! برای لهو و لعب،حمل مشروب،یا گردش و شکار کرایه ندادم.روزی مأمور هارون آمد،گفت:تو شتر زیاد داری،به ما کرایه بده که ما می خواهیم به حج برویم،خودم هم نرفتم که نکند هارون به من یک حکمی کند که من حکم این ظالم را اجرا کنم.

چون در دوزخ،مجریان حکم ستمگران،با خود ستمگران یک جا هستند.

قرآن نمی گوید:چون پادشاه بود،پس باید در طبقه هفتم برود و این چون کارمند بود،باید در طبقه اول جهنم برود.تمام «أَدْخِلُوا آلَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذٰابِ» (2)

ص:97


1- (1)) - وسائل الشیعه:182/17-183،باب 42،حدیث 22305؛«صَفْوَانَ بْنِ مِهْرَانَ الْجَمَّالِ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ الْأَوَّلِ علیه السلام فَقَالَ لِی یَا صَفْوَانُ کُلُّ شَیْءٍ مِنْکَ حَسَنٌ جَمِیلٌ مَا خَلَا شَیْئاً وَاحِداً قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَیُّ شَیْءٍ قَالَ إِکْرَاؤُکَ جِمَالَکَ مِنْ هَذَا الرَّجُلِ یَعْنِی هَارُونَ قُلْتُ وَ اللَّهِ مَا أَکْرَیْتُهُ أَشَراً وَ لَابَطَراً وَ لَالِلصَّیْدِ وَ لَالِلَّهْوِ وَ لَکِنِّی أَکْرَیْتُهُ لِهَذَا الطَّرِیقِ یَعْنِی طَرِیقَ مَکَّةَ وَ لَاأَتَوَلَّاهُ بِنَفْسِی وَ لَکِنِّی أَبْعَثُ مَعَهُ غِلْمَانِی فَقَالَ لِی یَا صَفْوَانُ أَ یَقَعُ کِرَاؤُکَ عَلَیْهِمْ قُلْتُ نَعَمْ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ فَقَالَ لِی أَ تُحِبُّ بَقَاءَهُمْ حَتَّی یَخْرُجَ کِرَاؤُکَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ مَنْ أَحَبَّ بَقَاءَهُمْ فَهُوَ مِنْهُمْ وَ مَنْ کَانَ مِنْهُمْ کَانَ وَرَدَ النَّارَ قَالَ صَفْوَانُ فَذَهَبْتُ فَبِعْتُ جِمَالِی عَنْ آخِرِهَا فَبَلَغَ ذَلِکَ إِلَی هَارُونَ فَدَعَانِی فَقَالَ لِی یَا صَفْوَانُ بَلَغَنِی أَنَّکَ بِعْتَ جِمَالَکَ قُلْتُ نَعَمْ قَالَ وَ لِمَ قُلْتُ أَنَا شَیْخٌ کَبِیرٌ وَ إِنَّ الْغِلْمَانَ لَا یَفُونَ بِالْأَعْمَالِ فَقَالَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ إِنِّی لَأَعْلَمُ مَنْ أَشَارَ عَلَیْکَ بِهَذَا أَشَارَ عَلَیْکَ بِهَذَا مُوسَی بْنُ جَعْفَرٍ قُلْتُ مَا لِی وَ لِمُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ فَقَالَ دَعْ هَذَا عَنْکَ فَوَ اللَّهِ لَوْ لَاحُسْنُ صُحْبَتِکَ لَقَتَلْتُکَ».
2- (2)) - غافر(40):46؛ فرعونیان را در سخت ترین عذاب در آورید.

کارمندان دولت فرعون را هم با فرعون،در شدیدترین عذاب قرار می دهیم.من پاسبان بودم،پستچی بودم،نویسنده در دادگاه بودم و من کار مهمی در دستم نبود، این ها را خدا قبول نمی کند.مجری حکم ستمگر،مانند خود ستمگر عذاب می شود.

گفت:من خودم با آنها نرفتم،بلکه کارگرهایم را فرستادم.امام علیه السلام فرمودند:آیا در نیّت تو این هست که هارون و اقوام او از مکه برگردند،تا کرایه شترهایت را بدهند ؟ عرض کرد:بله.فرمود:از حرکت آنان از مکه،تا برگشت آنها،همین که می خواهی این ها زنده بمانند،تو هم از آنها خواهی بود و هر که از آنان باشد،در روز قیامت با آنان در جهنم خواهد بود.این یک گناه است که کسی زنده و سر پا بودن ظالم را بخواهد.

اگر ما از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام سؤال می کردیم که ملاک این حرف شما چیست،که آدم به این خوبی،که پدر شما-امام صادق علیه السلام-دوست دار او بود، خود شما هم به او علاقه دارید،باید با هارون به جهنم برود ؟ حضرت می فرمایند:

ملاک من این آیه است:

«وَ لاٰ تَرْکَنُوا إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النّٰارُ وَ مٰا لَکُمْ مِنْ دُونِ اللّٰهِ مِنْ أَوْلِیٰاءَ ثُمَّ لاٰ تُنْصَرُونَ» (1)

به هیچ ستمکاری میل قلبی نداشته باشید،که فقط به خاطر میل شما،آتش به شما خواهد رسید.هیچ کاری هم برای او نکنی،فقط میل تنها به ظالم،گناه است.

لقمه حرام،سرآغاز انحراف

یک گناه،گناهی است که به شکم چنگ می اندازد.فضل بن ربیع می گوید:

شریک بن عبد اللّه بن سنان نخعی،که از بالاترین حسب برخوردار بوده است،

ص:98


1- (1)) - هود(11):113؛ کسانی که [ به آیات خدا،پیامبر و مردم مؤمن ] ستم کرده اند،تمایل و اطمینان نداشته باشید و تکیه مکنید که آتش [ دوزخ ] به شما خواهد رسید ودر آن حال شما را جز خدا هیچ سرپرستی نیست،سپس یاری نمی شوید.

چون این شخص عالم،از بزرگان قبیله ای بوده است که شاخص ترین چهره آن قبیله وجود مبارک مالک اشتر نخعی است،که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:مادری را سراغ ندارم که نمونه او را بزاید،یعنی انسان بی نظیری بود.

فضل می گوید:شریک بن عبد اللّه را روزی به دربار مهدی عباسی آوردند،که قبل از هارون بوده است.مهدی عباسی به او گفت:شریک ! نمی گذارم از دربار بروی،مگر یکی از این سه کار را قبول کنی؛یا رئیس قوه قضائیه مملکت بشوی،که آن زمان«قاضی القضات»بود.یا شغل معلمی بچه های مرا قبول کن.ما در اینجا یک اتاق به تو می دهیم،هر روز بیا و به بچه های ما درس بده.و یا امروز ناهار را میهمان ما باش و از غذای ما میل کن.

شریک بن عبد اللّه در فکر فرورفت.اگر هر سه قسمت را قبول نمی کرد،آخرش این بود که مهدی عباسی می گفت:جلاد ! گردن او را بزن ! و از شهدای اصیل عالم می شد.اما شریک در جواب گفت:منصب قاضی القضاتی،قرار دادن خودم در لب جهنم است،پس این را نمی خواهم.معلمی بچه هایت را هم نمی خواهم، چون فکر کرد این بچه ها در نزد او درس بخوانند،فردا بعد از مرگ پدرشان رئیس مملکت می شوند و مثل او به تمام اهل مملکت ظلم می کنند،لذا گفت:نه،من ظالم پروری هم نمی کنم.اما یک ناهار میهمان بودن و خوردن عیبی ندارد.قبول کرد.

مهدی عباسی به رئیس آشپزخانه دستور داد،فقط از مغز استخوان و شکر،چند نوع غذا درست کنید و بیاورید.رئیس آشپزخانه که شاهد جریان بود،رفت و بعد از دو ساعت آمد،گفت:غذا آماده است و سفره را چیده ایم،بفرمایید و به مهدی عباسی آرام گفت:شریک بن عبد اللّه،اگر امروز این غذا را بخورد،هیچگاه رستگار نخواهد شد.یعنی به قدری معلوم بود که آشپز هم فهمید.

شریک بن عبد اللّه سنان غذای حرام را خورد،بعد،هم منصب قاضی القضاتی

ص:99

را قبول کرد و هم معلمی بچه ها را پذیرفت،چون لقمه حرام تمام نور خدا را از باطن می برد و انسان را زمین گیر می کند.

برای دریافت حقوقِ یک ماه،به او نامه دادند که به سراغ فلان صرّاف برو.وقتی رفت،صراف به او گفت:یک مقداری را الآن و یک مقدار آن را چند روز دیگر می دهم،یک مقداری هم جنس می دهم.اصرار کرد که باید نقد بدهی.صرّاف عصبانی شد،گفت:مگر کتان و پارچه قیمتی فروخته ای که پول آن را نقد می خواهی ؟ گفت:نه،از پارچه قیمتی بالاتر دینم را فروخته ام. (1)این حکایت به ما هشدار می دهد که خوردن حرام،مساوی با دین فروشی است.حرام نخورید،حرام نپوشید،در خانه حرام زندگی نکنید،شغل حرام قبول نکنید،کار حرام نکنید.رشوه نگیرید.به دنبال مال غصبی نروید.بیت المال را اختلاس نکنید؛زیرا باعث می شود که به دین فروشی دچار شوید.

مرگ باطن،بلای حقیقی

شخصی به امام صادق علیه السلام عرض کرد:خیلی گرفتار هستم.تمام زندگی من به هم پیچیده است.امام علیه السلام فرمودند:دین داری ؟ عرض کرد:بله،من شیعه و عاشق شما هستم.فرمود:چرا می گویی:گرفتارم ؟ زندگی ام به هم پیچیده است ؟ زندگی آنهایی به هم پیچیده است که دین آنها از دست رفته است.گرفتاری تو گذرا است؛

«و هو بلاءٌ قَلِیلٌ مَکْثُهُ» ناراحتی تو زمان آن کم است و رد می شود،چیزی نیست که از آن شکایت کنی.این هم یک نقطه گناه و معصیت است.

یکی از نقطه های بسیار خطرناک نیز،معاشرت با اهل فساد است.آنهایی که نمی خواهند آدم شوند.صاحب کتاب شریف و پر قیمت«کشف الغمة»نقل می کند:منصور دوانیقی یک نامه نوشت و به یک پیک داد،تا از بغداد به مدینه برود.نامه را برای حضرت صادق علیه السلام نوشته بود.امام صادق علیه السلام وقتی نامه را از

ص:100


1- (1)) - الوافی بالوفیات،صفدی:87/16(القاضی النخعی)؛«شریک بن عبد الله بن أبی شریک الحارث بن أوس القاضی أبو عبدالله النخعی الکوفی الفقیه أحد الأعلام مولده سنه خمس وتسعین وتوفی فیما قیل سنه سبع وسبعین ومائه قال أبو داود شریک ثقه یخطی علی الأعمش وقال معاویه بن صالح سألت ابن حنبل عنه فقال کان عاقلا صدوقا محدثا عندی وکان شدیدا علی أهل الریب والبدع وقال النسائی لیس به بأس قال لشیخ شمس الدین استشهد به البخاری وخرج له مسلم متابعه واحتج به النسائی وغیره ورو ی له الأربعه دخل علی المهدی فقال له لا بد لک من احدی ثلاث اما أن تلی القضاء أو تؤدب أولادی وتحدثهم أو تأکل عندی أکله فقال الأکله أخف علی فعمل له ألوان الأطعمه من المخ المعقود بالسکر فأکل فقال الطباخ لیس یفلح بعدها قال فحدثهم بعد ذلک وعلمهم العلم وولی القضاء ولقد کتب له برزقه علی الصیرفی فمطله وقال انک لم تبع به بزا فقال بل والله بعت به دینی».

پستچی گرفت،گفت:بمان تا جوابش را بنویسم.نامه را در اتاق بردند و خواندند.

منصور نوشته بود:

«تَصْحَبُنٰا لِتَنْصَحَنٰا» آیا حاضر نیستی به دربار ما بیایی و از درباریان ما باشی و فقط ما را نصیحت کنی ؟ امام علیه السلام منصور ملعون را می شناسد که افقی برای او باقی نمانده است که صفات خدا از آن افق طلوع کند.

تقسیم بندی افراد از منظر امام صادق علیه السلام

امام علیه السلام جوابی دادند که برای همه انسان ها دارای پیام است:

«من اراد الدنیا لا ینصحک»

کسی که مادی گرا و به دنبال پول است،کاری به آخرت،خدا و انبیا ندارد،فقط می گوید:زندگی همین است و بعد از مردن خبری نیست،تو را نصیحت نمی کنند.

در حقیقت مقابل خدا و انبیا حرف می زنند.خدا در صد و چهارده کتاب،صد و بیست و چهار هزار نفر انبیا و ائمه علیهم السلام،همه فرمودند:بعد از مرگ،خبرهاست آن هم خبرهای عظیم و شگفت آور:

«عَمَّ یَتَسٰاءَلُونَ* عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ» (1)

امام علیه السلام در جواب منصور دوانیقی فرمود !

«مَنْ ارادَ الدُّنْیٰا لاٰ یَنْصَحُکَ» این هایی که به دنبال پول هستند،که دور تو فراوان هم هستند،هرگز خیرخواه تو نیستند،آنها هیچ کدام به تو علاقه ندارند،بلکه پول تو را می خواهند.هر کسی باشد.خود تو برای آنها ارزشی نداری،آنها به دنبال دنیا هستند.

«وَ مَنْ ارٰادَ الاٰخِرَةَ لاٰیَصْحَبُکَ» اما انسانی که آخرت را بخواهد یک بار هم نمی آید با تو بنشیند،چون هم نشینی با تو برابر با از دست دادن آخرت است.یعنی ای مردم ! با مفسدان حرفه ای رفاقت،معاشرت و رفت و آمد نکنید.معاشرت با مفسدان،بر باد دهنده آخرت است.

ص:101


1- (1)) - نبأ(78):1-2؛ درباره چه چیز از یکدیگر می پرسند ؟*از آن خبر بزرگ [ قیامت کبری ] .

منصور نامه امام علیه السلام را خواند.گفت:جعفر صادق قوی ترین و استوارترین ترازو را به من داد که من با این ترازو بتوانم اهل دنیا و آخرت را بشناسم. (1)

برقراری صله رحم،به شرط حفظ دین

معاشرت و رفت و آمد با افراد و خانواده های بی دین،به نابودی دنیا و آخرت انسان می انجامد.چه بسا که رفت و آمدها،همسران و دختران شما که همگام و همراه با عصمت و حجاب است از طریق معاشرت های ناصحیح بر باد برود.

قرآن به ما اجازه می دهد که در صورت ترس از اثر مفسدان در خود و خانواده هایمان،حتی با برادر و پدر و اقوام رفت و آمد نکنیم.

دستور خدا به«مصعب بن عمیر»بر ترک صله رحم

مصعب بن عمیر تنها پسر خانواده اش بود و در سن هجده سالگی به پیغمبر صلی الله علیه و آله ایمان آورد.وقتی پای تبلیغ دین در میان آمد،پیغمبر صلی الله علیه و آله این جوان هجده ساله را در مکه صدا زد و فرمود:به مدینه برو و در آنجا دین را تبلیغ کن.یعنی رابطه ات با پدر و مادر قطع می شود.لذا چند سالی که در مدینه بود،پدر و مادر را ندید.

روزی عموی او به مدینه آمد و گفت:یا رسول اللّه ! من نیامده ام که مسلمان شوم.من هم از اهل مکّه هستم.اما این برادرزاده من-مصعب-تنها پسر خانواده است.پدر و مادر او غصه دار شده اند.بفرمایید تا با من به مکه بیاید،پدر و مادرش او را ببینند.

پیامبر صلی الله علیه و آله به دنبال مصعب فرستاد.مصعب از نداری،پوست خشک گوسفند را به صورت پیراهن پوشیده بود.وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله مصعب را در این حالت دید، اشک در چشمان مبارک آن حضرت حلقه زد،فرمود:با دو چشم خودم دیدم که پدر و مادر این جوان به او غذا می دادند و زیباترین لباسها را به او می پوشاندند،ولی

ص:102


1- (1)) - کشف الغمه:427/2؛مستدرک الوسائل:307/12،باب 35،حدیث 14161؛«ابْنِ حُمْدُونٍ قَالَ کَتَبَ الْمَنْصُورُ إِلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام لِمَ لاَ تَغْشَانَا کَمَا یَغْشَانَا سَائِرُ النَّاسِ فَأَجَابَهُ لَیْسَ لَنَا مَا نَخَافُکَ مِنْ أَجْلِهِ وَ لَاعِنْدَکَ مِنْ أَمْرِ الآْخِرَةِ مَا نَرْجُوکَ لَهُ وَ لَاأَنْتَ فِی نِعْمَةٍ فَنُهَنِّیَکَ وَ لَاتَرَاهَا نَقِمَةً فَنُعَزِّیَکَ فَمَا نَصْنَعُ عِنْدَکَ قَالَ فَکَتَبَ إِلَیْهِ تَصْحَبُنَا لِتَنْصَحَنَا فَأَجَابَهُ مَنْ أَرَادَ الدُّنْیَا لَایَنْصَحُکَ وَ مَنْ أَرَادَ الآْخِرَةَ لَا یَصْحَبُکَ فَقَالَ الْمَنْصُورُ وَ اللَّهِ لَقَدْ مَیَّزَ عِنْدِی مَنَازِلَ النَّاسِ مَنْ یُرِیدُ الدُّنْیَا مِمَّنْ یُرِیدُ الآْخِرَةَ وَ إِنَّهُ مِمَّنْ یُرِیدُ الآْخِرَةَ لَا الدُّنْیَا».

اُنْظُروا إلی رَجُلٍ قَدْ نَوَّرَ اللّٰهُ قَلْبَهُ.

خدا دل او را با ایمان نورانی کرده است و در سایه این نور،این گونه زندگی را بر آن زندگی ترجیح داده است.

مصعب آمد،سلام کرد.گفت:یارسول الله ! فرمایشی داشتید ؟ حضرت فرمود:این شخص از مکه آمده است،می گوید:پدر و مادرت نگرانند.یک سفر تا مکه بیا،تا پدر و مادر تو را ببینند و برگرد.مصعب گریه کرد،گفت:نمی دانم چه کار کنم.یا رسول اللّه ! بروم یا نه ؟ جبرئیل نازل شد،گفت:خدا می فرماید:

مصعب نرود. (1)

خطر بی دینی

زنان،مردان و جوانان پاکی هستند که با وجود مفاسد بدحجابی و بی حجابی،و مال حرام که گسترده است،اما سراغ هیچ یک از آنها نمی روند.خدا این اجازه را داده است که با مفسدان،حتی اگر پدر و مادر باشند،معاشرتی نداشته باشیم.اگر پدر و مادر کافر باشند،ولی مفسد نباشند،فرموده است:

«وَ صٰاحِبْهُمٰا فِی الدُّنْیٰا مَعْرُوفاً» (2)

اگر پدر و مادری هستند که توان اثر گذاری منفی در دین شما را ندارند،با آنها پسندیده رفتار کن.

هر سال جمعیت انبوه حاجیان وقتی به مدینه و در منطقه احد می روند،بر سر قبر مصعب که کنار قبر حمزه سید الشهداء است،به عنوان شهید راه ایمان او را زیارت می کنند.این ارزش ایمان،اخلاق و عمل صالح است،که از رهگذر ایمان، نصیب مصعب شده است.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:103


1- (1)) - مستدرک الوسائل:257/3،باب 16،حدیث 3527.
2- (2)) - لقمان(31):15؛ ولی در دنیا با آن دو نفر به شیوه ای پسندیده معاشرت کن.

پی نوشت ها

تمهید شرایط توبه

تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:104

ص:105

ص:106

ص:107

ص:108

ص:109

ص:110

7 شرایط توبه و انابه

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

گناهکاری که قصد توبه دارد،باید شرایط توبه را رعایت کند،تا آن توبه،هم بتواند گناهکار را نجات بدهد و هم خود توبه مورد قبول وجود مقدس پروردگار قرار بگیرد.در ابتدای سوره مبارکه مؤمن،وقتی که حضرت حق خودش را معرفی می کند می فرماید: «وَ قٰابِلِ التَّوْبِ» (1)خدای شما خدایی است که توبه را می پذیرد.ولی این توبه مورد پذیرش،باید با شرایط باشد.

تشبیهی برای توبه

قبل از که این خشک شویی های مدرن به وجود بیاید،گروهی بودند که از آن گروه به عنوان«غسّال»یاد می کردند.غسّال به معنای شخص رخت شوی،که به فارسی«گازر»می گفتند.

غسّال ها از خانه های متمکن و ثروتمند،اشیای قابل شستن و سنگین مانند تشک،لحاف،پرده و...را جمع می کردند و کنار رودها و رودخانه ها می بردند و دو چیز را هم با خودشان می بردند.یک جنس شان صابون بود و یک جنس هم «مِغسل»بود؛چوب تراشیده شده ای که یک تکه بود.سر این چوب یک مقدار پهن بود و لباس ها را مدتی در آب می گذاشتند،بعد به اندازه ای صابون به خورد

ص:111


1- (1)) - غافر(40):3؛ و پذیرنده توبه.

لباس ها می دادند که تمام آلودگی ها و چرک ها را بتواند برطرف کند.بعد لباس صابونی شده را روی یک تخته سنگ می گذاشتند و با مِغسل روی آن لباس می کوبیدند.برای این که صابون و آب با کوبیدن کاملاً به خورد لباس برود و جایی را نگذارد که آلوده بماند.بعد هم آب می کشیدند و پهن می کردند.لباس شسته و شفاف را بعد از خشک شدن به صاحبانش برمی گرداندند و آنها هم خیلی شاد می شدند.

آیا اگر غسّال لباس را کنار رودخانه نمی برد،صابون و مغسل به کار نمی گرفت، آب هم نمی کشید،فقط با لفظ شستن،حتی ده بار هم تکرار می کرد،لباس شسته می شد ؟

آیات و روایات باب توبه می گویند که:اگر بخواهی توبه کنی،کار غسّال را باید انجام بدهی.با

«استغفر اللّه ربی و اتوب الیه» با گفتن الفاظ توبه،آلودگی ها از دل برطرف نمی شود و خدا توبه را قبول نخواهد کرد.همان طور که لباس دهندگان،از غسال لباسی را قبول می کردند که در عمل شسته باشد.با لفظ «استغفر اللّه» یا «العفو» تنها،توبه تحقق پیدا نمی کند.

شرایط توبه از زبان امیرالمؤمنین علیه السلام

اشاره

در نهج البلاغه آمده است:

«قٰالَ علیه السلام لِقائِلٍ،قٰالَ بِحَضْرَتِهِ،اَسْتَغْفِرُ اللَّه،ثَکَلَتْکَ امُّکَ» (1)

وقتی شخصی در محضر امام علیه السلام گفت: «استغفر اللّه» ،حضرت رنجیده خاطر و ناراحت شدند،چرا که این گناهکار معنی توبه را نفهمیده است.از جهل، بی خبری و ناآگاهی او ناراحت شد و فرمود:مادرت به عزایت بنشیند،این توبه ای که تو دنبال آن می گردی،این نیست که انجام دادی.بلکه حروفی بود که بر زبان تو

ص:112


1- (1)) - نهج البلاغه:حکمت 417؛«وَ قَالَ علیه السلام لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ أَتَدْرِی مَا الِاسْتِغْفَارُ الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّیِّینَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَی سِتَّةِ مَعَانٍ أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَی مَا مَضَی وَ الثَّانِی الْعَزْمُ عَلَی تَرْکِ الْعَوْدِ إِلَیْهِ أَبَداً وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّیَ إِلَی الْمَخْلُوقِینَ حُقُوقَهُمْ حَتَّی تَلْقَی اللَّهَ أَمْلَسَ لَیْسَ عَلَیْکَ تَبِعَةٌ وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَی کُلِّ فَرِیضَةٍ عَلَیْکَ ضَیَّعْتَهَا فَتُؤَدِّیَ حَقَّهَا وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَی اللَّحْمِ الَّذِی نَبَتَ عَلَی السُّحْتِ فَتُذِیبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّی تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ وَ یَنْشَأَ بَیْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِیدٌ وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِیقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ کَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِیَةِ فَعِنْدَ ذَلِکَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ».

جاری شد.و تو را پاک نمی کند.خداوند متعال توبه را برای پاک شدن آلودگان مقرّر کرده است.

بعد حضرت فرمودند:

«أَتَدْری مٰا الْاِسْتِغْفٰارُ،الْاِسْتِغْفٰارُ دَرَجَةُ العِلّیّین وَ هُوَ اسْمٌ وٰاقِعٌ عَلیٰ سِتَةِ مَعَانٍ» (1)

توبه دارای شش جزء است:

1- پشیمانی از گذشته

اشاره

جزء اول،امر قلبی است و آن این است که در واقع نسبت به گذشته پشیمان شوی.در گذشته از گناه خوشت می آمد،میل به گناه داشتی و از ارتکاب گناه لذت می بردی ؟ الان باید حالت عوض شود و تمام آن خوشی های گذشته تو باید از قلب تو خارج شود.

پشیمانی در توبه،محصول تفکّر

راه قرار گرفتن در پشیمانی هم این است که توجّه به گذشته عمرت کنی که عمرت را با گناه لجن مال،بی قدر و بی قیمت کردی و در مقابل پروردگار ایستاده ای.

در حقیقت به نکوهیده بودن این موضع گیری فکر کند،که یعنی من به حرف خدا توجه نکرده ام؛مثلاً به زنی گفته:در برابر نامحرمان،حجابت را رعایت کن،اما او رعایت نکرده است.معنای آن این است که مو و چهره و زیبایی من،به خدا ربطی ندارد.دلم می خواهد به همه نشان بدهم.

فکر کند که آن مقدار زمانی که در گناه گذاشته است،یعنی هلاک کردن عمر و لجن مال کردن زمانی که مالک آن خدا است و در اختیار تو قرار داده بود که در این

ص:113


1- (1)) - نهج البلاغه:کلمات قصار حکمت 417.

ظرف زمان،تجارت الهی داشته باشی،اما تو معامله شیطانی داشتی:

أُولٰئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلاٰلَةَ بِالْهُدیٰ فَمٰا رَبِحَتْ تِجٰارَتُهُمْ» (1)

دست به داد و ستدی زدی که سودی در آن نبوده،بلکه ضرر سنگین هم در آن بود.بعد هم توجّه کن که چه قدر نسبت به پروردگار مهربانت شاخ و شانه کشیده ای.

ادب در برابر پروردگار

آنهایی که اهل دل هستند،در مقابل مولای خود چه قدر ادب به خرج می دهند. هزار بار بشویم دهان به مشک و گلاب هنوز نام تو بردن کمال بی ادبی است

یکی از آن با ادبان می گوید:من ادب در برابر پروردگار را در سفری به هند،از یک هندی یاد گرفتم.روزی برای اولین بار وارد یک مغازه شدم.چند نفر دیگر قبل از من وارد مغازه شده بودند و جنس می خواستند.من می دیدم هر چند لحظه یکبار صاحب مغازه به آخر مغازه می رود،یک پارچه سفید بسیار تمیز مثل یک پرده در آنجا آویخته بود.گوشه پارچه سفید را کنار می زند،یک سری تکان می دهد، برمی گردد و فروش را ادامه می دهد.

تمام بت پرستان عالم،بت های فلزی یا چوبی را در حقیقت نمایشی از ارواح قدرتمندی می دانند که آن ارواح را مکتب های آنها ساخته اند و به آنها القا کرده اند که خیلی ها از آنها دلیل و برهانی برای اثبات آن وجود ندارد،بلکه خیالی است.

مثلاً می گوید:این بت با این شکل،نماینده آن روحی است که باران در اختیار او است.یعنی ما خود روح را نمی بینیم،پس مجسمه شکل او را عبادت می کنیم.به

ص:114


1- (1)) - بقره(2):16؛ آنان کسانی هستند که گمراهی را به جای هدایت خریدند،پس تجارتشان سود نکرد و از راه یافتگان [ به سوی حق ] نبودند.

آن روح می گویند:ما بنده تو هستیم،پس باران فراوان بفرست و زراعت امسال ما را پر برکت قرار بده.

به من گفت:آقا چه می خواهی ؟ گفتم:من مقداری جنس می خواهم،اما قبل از این که جنس به من بدهی،بگو:پشت این پرده سفید چه خبر است،که هر چند دقیقه ای،می روی و گوشه پرده را بلند می کنی و یک سری تکان می دهی،بعد برمی گردی و جنس را تحویل مشتری می دهی ؟

گفت:مجسمه معبود و خدای من پشت این پرده است.من هر چند لحظه می روم و گوشه این پرده را کنار می زنم،نگاهش می کنم که حیا کنم و تقلب و کم فروشی نکنم.این بت که نماینده این روح است،مرا می بیند و در محضر آن روح،کمال بی حیایی و بی ادبی است که در فروش جنس،سر مردم را کلاه بگذارم.

اهل حق و مواظبت از خود

اهل دل و اهل حقیقت،چنان خدا را مراقب خود می بینند که در محضر وجود مقدس او حتی در حرف زدن،کمال ادب را رعایت می کنند؛ هزار مرتبه شستم دهان به مشک و گلاب هنوز نام تو بردن کمال بی ادبی است (1)

آدم در عظمت مولا و کوچکی خودش فکر کند.در ضایع شدن عمرش در گناه، فکر کند،تا پشیمان شود و الا با دعوت به پشیمانی کسی پشیمان نمی شود.اگر ما ده بار هم به گناهکار بگوییم:از گذشته ات پشیمان باش،نمی شود.پشیمانی مقدمات فکری،علمی می خواهد.یک مایه عظیم و سرمایه عالی است.

حضرت علی علیه السلام فرمود:این یک جزء توبه است.یعنی تنها صابون،لباس را پاک نمی کند،آب و چوب مغسل هم می خواهد.

ص:115


1- (1)) - وحدت کرمانشاهی.

2-تصمیم بر ترک گناه

امام علی علیه السلام فرمودند:اما جزء دوم توبه این است که عزم و تصمیم داشته باشی بر این که تا زنده ای،دوباره به گناه برنگردی.این که بعضی از گناهکاران توبه می کنند و دوباره گناه می کنند،چون شسته و پاکیزه نشده اند و آن حقیقت توبه در آنها رسوخ نکرده است تا از پاکی در محضر پروردگار مهربان عالم لذت ببرند.

3-ادای حق الناس

اشاره

امام علی علیه السلام فرمودند:جزء سوم این است که:تمام حقوقی که از مردم به گردن گناه کار است باید پرداخت شود.اسلام دین «سمحه و سهله» (1)،یعنی خیلی آسان گرفته است.این حرف درستی است،اما توضیح لازم است که در کجا خیلی آسان گرفته است ؟ در مال و حقوق مردم هم آیا آسان گرفته است ؟

آخرین کلامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به نقل امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است: «لا اله الا اللّه» نبود.او خودش «لا اله الا اللّه» بوده است.نیاز به گفتن «لا اله الا اللّه» نداشت.او خودش عین توحید بود و خدا در او جلوه صفاتی داشت.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:آخرین حرفی که پیامبر صلی الله علیه و آله سه بار تکرار کردند این بود:علی جان ! به امت من بگو:مال مردم را در ذمه خود نگه ندارید و پس بدهید، گرچه نخ مانده ته سوزن باشد که نمی شود با آن چیزی دوخت.وگرنه خدا،قیامت و دین را قبول ندارید،گرچه ادعای دین داری کنید. (2)

تفاوت مشرک و متظاهر به دین

طبق آیات و روایات،عذاب کافر و مشرک در قیامت خیلی کمتر از عذاب دین نما است.دین نمای بی دین،پلیدترین و پست ترین انسان روزگار است.

یکی از موارد تسامح این است که می گوید:وقتی نماز جماعت تشکیل

ص:116


1- (1)) - بحار الأنوار:548/30؛«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بُعِثْتُ إِلَیْکُمْ بِالْحَنَفِیَّةِ السَّمْحَةِ السَّهْلَةِ الْبَیْضَاءِ». وسائل الشیعه:210/1،باب 8،حدیث 537؛«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ سُئِلَ عَلِیٌّ علیه السلام أَ یُتَوَضَّأُ مِنْ فَضْلِ وُضُوءِ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِینَ أَحَبُّ إِلَیْکَ أَوْ یُتَوَضَّأُ مِنْ رَکْوٍ أَبْیَضَ مُخَمَّرٍ قَالَ لَابَلْ مِنْ فَضْلِ وُضُوءِ جَمَاعَةِ الْمُسْلِمِینَ فَإِنَّ أَحَبَّ دِینِکُمْ إِلَی اللَّهِ الْحَنِیفِیَّةُ السَّمْحَةُ السَّهْلَةُ». مستدرک الوسائل:420/1،باب 59،حدیث 1051؛«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِیمَا أَوْصَی إِلَیْهِ یَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ علیه السلام بِالرُّهْبَانِیَّةِ وَ بُعِثْتُ بِالْحَنِیفِیَّةِ السَّهْلَةِ وَ حُبِّبَ إِلَیَّ النِّسَاءُ وَ الطِّیبُ وَ جُعِلَ فِی الصَّلَاةِ قُرَّةُ عَیْنِی».
2- (2)) - غرر الحکم:480،حدیث 11039؛«جَعلَ اللّهُ سبحانَهُ حُقوقَ عِبادِهِ مُقَدِّمَةً لحُقوقِه،فمَن قامَ بحُقوقِ عِبادِ اللّهِ کانَ ذلکَ مُؤَدّیا إلی القِیامِ بحُقوقِ اللّه». کافی:106/5،حدیث 4؛«عَلِیِّ بْنِ أَبِی حَمْزَةَ قَالَ کَانَ لِی صَدِیقٌ مِنْ کُتَّابِ بَنِی أُمَیَّةَ فَقَالَ لِی اسْتَأْذِنْ لِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَاسْتَأْذَنْتُ لَهُ عَلَیْهِ فَأَذِنَ لَهُ فَلَمَّا أَنْ دَخَلَ سَلَّمَ وَ جَلَسَ ثُمَّ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ إِنِّی کُنْتُ فِی دِیوَانِ هَؤُلَاءِ الْقَوْمِ فَأَصَبْتُ مِنْ دُنْیَاهُمْ مَالًا کَثِیراً وَ أَغْمَضْتُ فِی مَطَالِبِهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لَوْ لَا أَنَّ بَنِی أُمَیَّةَ وَجَدُوا مَنْ یَکْتُبُ لَهُمْ وَ یَجْبِی لَهُمُ الْفَیْءَ وَ یُقَاتِلُ عَنْهُمْ وَ یَشْهَدُ جَمَاعَتَهُمْ لَمَا سَلَبُونَا حَقَّنَا وَ لَوْ تَرَکَهُمُ النَّاسُ وَ مَا فِی أَیْدِیهِمْ مَا وَجَدُوا شَیْئاً إِلَّا مَا وَقَعَ فِی أَیْدِیهِمْ قَالَ فَقَالَ الْفَتَی جُعِلْتُ فِدَاکَ فَهَلْ لِی مَخْرَجٌ مِنْهُ قَالَ إِنْ قُلْتُ لَکَ تَفْعَلُ قَالَ أَفْعَلُ قَالَ لَهُ فَاخْرُجْ مِنْ جَمِیعِ مَا اکْتَسَبْتَ فِی دِیوَانِهِمْ فَمَنْ عَرَفْتَ مِنْهُمْ رَدَدْتَ عَلَیْهِ مَالَهُ وَ مَنْ لَمْ تَعْرِفْ تَصَدَّقْتَ بِهِ وَ أَنَا أَضْمَنُ لَکَ عَلَی اللَّهِ عز و جل الْجَنَّةَ قَالَ فَأَطْرَقَ الْفَتَی رَأْسَهُ طَوِیلًا ثُمَّ قَالَ قَدْ فَعَلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ ابْنُ أَبِی حَمْزَةَ فَرَجَعَ الْفَتَی مَعَنَا إِلَی الْکُوفَةِ فَمَا تَرَکَ شَیْئاً عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ إِلَّا خَرَجَ مِنْهُ حَتَّی ثِیَابِهِ الَّتِی کَانَتْ عَلَی بَدَنِهِ قَالَ فَقَسَمْتُ لَهُ قِسْمَةً وَ اشْتَرَیْنَا لَهُ ثِیَاباً وَ بَعَثْنَا إِلَیْهِ بِنَفَقَةٍ قَالَ فَمَا أَتَی عَلَیْهِ إِلَّا أَشْهُرٌ قَلَائِلُ حَتَّی مَرِضَ فَکُنَّا نَعُودُهُ قَالَ فَدَخَلْتُ عَلَیْهِ یَوْماً وَ هُوَ فِی السَّوْقِ قَالَ فَفَتَحَ عَیْنَیْهِ ثُمَّ قَالَ لِی یَا عَلِیُّ وَفَی لِی وَ اللَّهِ صَاحِبُکَ قَالَ ثُمَّ مَاتَ فَتَوَلَّیْنَا أَمْرَهُ فَخَرَجْتُ حَتَّی دَخَلْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیَّ قَالَ یَا عَلِیُّ وَفَیْنَا وَ اللَّهِ لِصَاحِبِکَ قَالَ فَقُلْتُ صَدَقْتَ جُعِلْتُ فِدَاکَ هَکَذَا وَ اللَّهِ قَالَ لِی عِنْدَ مَوْتِهِ». بحار الأنوار:329/72،باب 79،حدیث 59؛«شَیْخٍ مِنَ النَّخَعِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام إِنِّی لَمْ أَزَلْ وَالِیاً مُنْذُ زَمَنِ الْحَجَّاجِ إِلَی یَوْمِی هَذَا فَهَلْ لِی مِنْ تَوْبَةٍ قَالَ فَسَکَتَ ثُمَّ أَعَدْتُ عَلَیْهِ فَقَالَ لَاحَتَّی تُؤَدِّیَ إِلَی کُلِّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ». وسائل الشیعة:205/12،باب 122،حدیث 16097؛«الْمُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ مَا حَقُّ الْمُسْلِمِ عَلَی الْمُسْلِمِ قَالَ لَهُ سَبْعُ حُقُوقٍ وَاجِبَاتٍ مَا مِنْهُنَّ حَقٌّ إِلَّا وَ هُوَ عَلَیْهِ وَاجِبٌ إِنْ ضَیَّعَ مِنْهَا شَیْئاً خَرَجَ مِنْ وَلَایَةِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ وَ لَمْ یَکُنْ لِلَّهِ فِیهِ نَصِیبٌ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ وَ مَا هِیَ قَالَ یَا مُعَلَّی إِنِّی عَلَیْکَ شَفِیقٌ أَخَافُ أَنْ تُضَیِّعَ وَ لَاتَحْفَظَ وَ تَعْلَمَ وَ لَاتَعْمَلَ قُلْتُ لَاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ قَالَ أَیْسَرُ حَقٍّ مِنْهَا أَنْ تُحِبَّ لَهُ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ تَکْرَهَ لَهُ مَا تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ وَ الْحَقُّ الثَّانِی أَنْ تَجْتَنِبَ سَخَطَهُ وَ تَتَّبِعَ مَرْضَاتَهُ وَ تُطِیعَ أَمْرَهُ وَ الْحَقُّ الثَّالِثُ أَنْ تُعِینَهُ بِنَفْسِکَ وَ مَالِکَ وَ لِسَانِکَ وَ یَدِکَ وَ رِجْلِکَ وَ الْحَقُّ الرَّابِعُ أَنْ تَکُونَ عَیْنَهُ وَ دَلِیلَهُ وَ مِرْآتَهُ وَ الْحَقُّ الْخَامِسُ أَنْ لَاتَشْبَعَ وَ یَجُوعُ وَ لَاتَرْوَی وَ یَظْمَأُ وَ لَاتَلْبَسَ وَ یَعْرَی وَ الْحَقُّ السَّادِسُ أَنْ یَکُونَ لَکَ خَادِمٌ وَ لَیْسَ لِأَخِیکَ خَادِمٌ فَوَاجِبٌ أَنْ تَبْعَثَ خَادِمَکَ فَتَغْسِلَ ثِیَابَهُ وَ تَصْنَعَ طَعَامَهُ وَ تُمَهِّدَ فِرَاشَهُ وَ الْحَقُّ السَّابِعُ أَنْ تُبِرَّ قَسَمَهُ وَ تُجِیبَ دَعْوَتَهُ وَ تَعُودَ مَرِیضَهُ وَ تَشْهَدَ جَنَازَتَهُ وَ إِذَا عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ حَاجَةً تُبَادِرُهُ إِلَی قَضَائِهَا وَ لَاتُلْجِئُهُ إِلَی أَنْ یَسْأَلَکَهَا وَ لَکِنْ تُبَادِرُهُ مُبَادَرَةً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِکَ وَصَلْتَ وَلَایَتَکَ بِوَلَایَتِهِ وَ وَلَایَتَهُ بِوَلَایَتِکَ». بحار الأنوار:322/72،باب 79،حدیث 53؛«أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ الظُّلْمُ ثَلَاثَةٌ ظُلْمٌ یَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَایَغْفِرُهُ اللَّهُ وَ ظُلْمٌ لَایَدَعُهُ اللَّهُ فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَایَغْفِرُهُ فَالشِّرْکُ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی یَغْفِرُهُ فَظُلْمُ الرَّجُلِ نَفْسَهُ فِیمَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللَّهِ وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لَایَدَعُهُ فَالْمُدَایَنَةُ بَیْنَ الْعِبَادِ». بیان الظلم وضع الشیء فی غیر موضعه فالمشرک ظالم لأنه جعل غیر الله تعالی شریکا له و وضع العبادة فی غیر محلها و العاصی ظالم لأنه وضع المعصیة موضع الطاعة فالشرک کأنه یشمل کل إخلال بالعقائد الإیمانیة و المراد المغفرة بدون التوبة کما قال عز و جل إِنَّ اللّٰهَ لٰایَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ مٰا دُونَ ذٰلِکَ لِمَنْ یَشٰاءُ و أما الظلم الذی یغفره أی یمکن أن یغفره بدون التوبة کما قال لِمَنْ یَشٰاءُ و أما الظلم الذی لا یدعه أی لا یترک مکافأته فی الدنیا أو الأعم و لعله للتفنن فی العبارة لأنه لیس من حقه سبحانه حتی یتعلق به المغفرة أو المعنی لا یدع تدارکه للمظلوم إما بالانتقام من الظالم أو بالتعویض للمظلوم فلا ینافی الأخبار الدالة علی أنه إذا أراد تعالی أن یغفر لمن عنده من حقوق الناس یعوض المظلوم حتی یرضی و المداینة بین العباد أی المعاملة بینهم کنایة عن مطلق حقوق الناس فإنها تترتب علی المعاملة بینهم أو المراد به المحاکمة بین العباد فی القیامة فإن سببها حقوق الناس قال الجوهری داینت فلانا إذا عاملته فأعطیت دینا و أخذت بدین و الدین الجزاء و المکافأة یقال دانه دینا أی جازاه. بحار الأنوار:268/7-270،باب 11،حدیث 35؛«ثُوَیْرِ بْنِ أَبِی فَاخِتَةَ قَالَ سَمِعْتُ عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ علیه السلام یُحَدِّثُ فِی مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ حَدَّثَنِی أَبِی أَنَّهُ سَمِعَ أَبَاهُ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام یُحَدِّثُ النَّاسَ قَالَ إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ بَعَثَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی النَّاسَ مِنْ حُفَرِهِمْ غُرْلًا مُهْلًا جُرْداً مُرْداً فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ یَسُوقُهُمُ النُّورُ وَ تَجْمَعُهُمُ الظُّلْمَةُ حَتَّی یَقِفُوا عَلَی عَقَبَةِ الْمَحْشَرِ فَیَرْکَبُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً وَ یَزْدَحِمُونَ دُونَهَا فَیُمْنَعُونَ مِنَ الْمُضِیِّ فَتَشْتَدُّ أَنْفَاسُهُمْ وَ یَکْثُرُ عَرَقُهُمْ وَ تَضِیقُ بِهِمْ أُمُورُهُمْ وَ یَشْتَدُّ ضَجِیجُهُمْ وَ تَرْتَفِعُ أَصْوَاتُهُمْ قَالَ وَ هُوَ أَوَّلُ هَوْلٍ مِنْ أَهْوَالِ یَوْمِ الْقِیَامَةِ قَالَ فَیُشْرِفُ الْجَبَّارُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَیْهِمْ مِنْ فَوْقِ عَرْشِهِ فِی ظِلَالٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ فَیَأْمُرُ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ فَیُنَادِی فِیهِمْ یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ أَنْصِتُوا وَ اسْتَمِعُوا مُنَادِیَ الْجَبَّارِ قَالَ فَیَسْمَعُ آخِرُهُمْ کَمَا یَسْمَعُ أَوَّلُهُمْ قَالَ فَتَنْکَسِرُ أَصْوَاتُهُمْ عِنْدَ ذَلِکَ وَ تَخْشَعُ أَبْصَارُهُمْ وَ تَضْطَرِبُ فَرَائِصُهُمْ وَ تَفْزَعُ قُلُوبُهُمْ وَ یَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ إِلَی نَاحِیَةِ الصَّوْتِ مُهْطِعِینَ إِلَی الدّٰاعِ قَالَ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَقُولُ الْکَافِرُ هٰذٰا یَوْمٌ عَسِرٌ قَالَ فَیُشْرِفُ اللَّهُ عز و جل ذِکْرُهُ الْحَکَمُ الْعَدْلُ عَلَیْهِمْ فَیَقُولُ أَنَا اللَّهُ لَاإِلَهَ إِلَّا أَنَا الْحَکَمُ الْعَدْلُ الَّذِی لَایَجُورُ الْیَوْمَ أَحْکُمُ بَیْنَکُمْ بِعَدْلِی وَ قِسْطِی لَایُظْلَمُ الْیَوْمَ عِنْدِی أَحَدٌ الْیَوْمَ آخُذُ لِلضَّعِیفِ مِنَ الْقَوِیِّ بِحَقِّهِ وَ لِصَاحِبِ الْمَظْلِمَةِ بِالْمَظْلِمَةِ بِالْقِصَاصِ مِنَ الْحَسَنَاتِ وَ السَّیِّئَاتِ وَ أُثِیبُ عَلَی الْهِبَاتِ وَ لَا یَجُوزُ هَذِهِ الْعَقَبَةَ الْیَوْمَ عِنْدِی ظَالِمٌ وَ لِأَحَدٍ عِنْدَهُ مَظْلِمَةٌ إِلَّا مَظْلِمَةً یَهَبُهَا لِصَاحِبِهَا وَ أُثِیبُهُ عَلَیْهَا وَ آخُذُ لَهُ بِهَا عِنْدَ الْحِسَابِ فَتَلَازَمُوا أَیُّهَا الْخَلَائِقُ وَ اطْلُبُوا مَظَالِمَکُمْ عِنْدَ مَنْ ظَلَمَکُمْ بِهَا فِی الدُّنْیَا وَ أَنَا شَاهِدٌ لَکُمْ عَلَیْهِمْ وَ کَفَی بِی شَهِیداً قَالَ فَیَتَعَارَفُونَ وَ یَتَلَازَمُونَ فَلَا یَبْقَی أَحَدٌ لَهُ عِنْدَ أَحَدٍ مَظْلِمَةٌ أَوْ حَقٌّ إِلَّا لَزِمَهُ بِهَا قَالَ فَیَمْکُثُونَ مَا شَاءَ اللَّهُ فَیَشْتَدُّ حَالُهُمْ فَیَکْثُرُ عَرَقُهُمْ وَ یَشْتَدُّ غَمُّهُمْ وَ تَرْتَفِعُ أَصْوَاتُهُمْ بِضَجِیجٍ شَدِیدٍ فَیَتَمَنَّوْنَ الْمَخْلَصَ مِنْهُ بِتَرْکِ مَظَالِمِهِمْ لِأَهْلِهَا قَالَ وَ یَطَّلِعُ اللَّهُ عز و جل عَلَی جَهْدِهِمْ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَسْمَعُ آخِرُهُمْ کَمَا یَسْمَعُ أَوَّلُهُمْ یَا مَعَاشِرَ الْخَلَائِقِ أَنْصِتُوا لِدَاعِی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی وَ اسْمَعُوا إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَقُولُ لَکُمْ أَنَا الْوَهَّابُ إِنْ أَحْبَبْتُمْ أَنْ تَوَاهَبُوا فَتَوَاهَبُوا وَ إِنْ لَمْ تَوَاهَبُوا أَخَذْتُ لَکُمْ بِمَظَالِمِکُمْ قَالَ فَیَفْرَحُونَ بِذَلِکَ لِشِدَّةِ جَهْدِهِمْ وَ ضِیقِ مَسْلَکِهِمْ وَ تَزَاحُمِهِمْ قَالَ فَیَهَبُ بَعْضُهُمْ مَظَالِمَهُمْ رَجَاءَ أَنْ یَتَخَلَّصُوا مِمَّا هُمْ فِیهِ وَ یَبْقَی بَعْضُهُمْ فَیَقُولُونَ یَا رَبِّ مَظَالِمُنَا أَعْظَمُ مِنْ أَنْ نَهَبَهَا قَالَ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنْ تِلْقَاءِ الْعَرْشِ أَیْنَ رِضْوَانُ خَازِنُ الْجِنَانِ جِنَانِ الْفِرْدَوْسِ قَالَ فَیَأْمُرُهُ اللَّهُ عز و جل أَنْ یُطْلِعَ مِنَ الْفِرْدَوْسِ قَصْراً مِنْ فِضَّةٍ بِمَا فِیهِ مِنَ الآْنِیَةِ [ الْأَبْنِیَةِ ] وَ الْخَدَمِ قَالَ فَیُطْلِعُهُ عَلَیْهِمْ فِی حِفَافَةِ الْقَصْرِ الْوَصَائِفُ وَ الْخَدَمُ قَالَ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ ارْفَعُوا رُءُوسَکُمْ فَانْظُرُوا إِلَی هَذَا الْقَصْرِ قَالَ فَیَرْفَعُونَ رُءُوسَهُمْ فَکُلُّهُمْ یَتَمَنَّاهُ قَالَ فَیُنَادِی مُنَادٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی یَا مَعْشَرَ الْخَلَائِقِ هَذَا لِکُلِّ مَنْ عَفَا عَنْ مُؤْمِنٍ قَالَ فَیَعْفُونَ کُلُّهُمْ إِلَّا الْقَلِیلَ قَالَ فَیَقُولُ اللَّهُ عز و جل لَا یَجُوزُ إِلَی جَنَّتِیَ الْیَوْمَ ظَالِمٌ وَ لَا یَجُوزُ إِلَی نَارِیَ الْیَوْمَ ظَالِمٌ وَ لِأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عِنْدَهُ مَظْلِمَةٌ حَتَّی یَأْخُذَهَا مِنْهُ عِنْدَ الْحِسَابِ أَیُّهَا الْخَلَائِقُ اسْتَعِدُّوا لِلْحِسَابِ قَالَ ثُمَّ یُخَلَّی سَبِیلُهُمْ فَیَنْطَلِقُونَ إِلَی الْعَقَبَةِ یَکْرُدُ بَعْضُهُمْ بَعْضاً حَتَّی یَنْتَهُوا إِلَی الْعَرْصَةِ وَ الْجَبَّارُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی الْعَرْشِ قَدْ نُشِرَتِ الدَّوَاوِینُ وَ نُصِبَتِ الْمَوَازِینُ وَ أُحْضِرَ النَّبِیُّونَ وَ الشُّهَدَاءُ وَ هُمُ الْأَئِمَّةُ یَشْهَدُ کُلُّ إِمَامٍ عَلَی أَهْلِ عَالَمِهِ بِأَنَّهُ قَدْ قَامَ فِیهِمْ بِأَمْرِ اللَّهِ عز و جل وَ دَعَاهُمْ إِلَی سَبِیلِ اللَّهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ مِنْ قُرَیْشٍ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِذَا کَانَ لِلرَّجُلِ الْمُؤْمِنِ عِنْدَ الرَّجُلِ الْکَافِرِ مَظْلِمَةٌ أَیَّ شَیْءٍ یَأْخُذُ مِنَ الْکَافِرِ وَ هُوَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ قَالَ فَقَالَ لَهُ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام یُطْرَحُ عَنِ الْمُسْلِمِ مِنْ سَیِّئَاتِهِ بِقَدْرِ مَا لَهُ عَلَی الْکَافِرِ فَیُعَذَّبُ الْکَافِرُ بِهَا مَعَ عَذَابِهِ بِکُفْرِهِ عَذَاباً بِقَدْرِ مَا لِلْمُسْلِمِ قِبَلَهُ مِنْ مَظْلِمَتِهِ قَالَ فَقَالَ لَهُ الْقُرَشِیُّ فَإِذَا کَانَتِ الْمَظْلِمَةُ لِمُسْلِمٍ عِنْدَ مُسْلِمٍ کَیْفَ یُؤْخَذُ مَظْلِمَتُهُ مِنَ الْمُسْلِمِ قَالَ یُؤْخَذُ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ مِنْ حَسَنَاتِهِ بِقَدْرِ حَقِّ الْمَظْلُومِ فَیُزَادُ عَلَی حَسَنَاتِ الْمَظْلُومِ قَالَ فَقَالَ لَهُ الْقُرَشِیُّ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لِلظَّالِمِ حَسَنَاتٌ قَالَ إِنْ لَمْ یَکُنْ لِلظَّالِمِ حَسَنَاتٌ فَإِنَّ لِلْمَظْلُومِ سَیِّئَاتٍ تُؤْخَذُ مِنْ سَیِّئَاتِ الْمَظْلُومِ فَیُزَادُ عَلَی سَیِّئَاتِ الظَّالِمِ».

می شود،امام جماعت در خواندن نماز،باید رعایت ضعیف ترینِ اقتدا کنندگان را نماید،یعنی پیرمرد نود ساله عاشق نماز جماعت وارد نماز شده است،ولی زانوهای او سست است،کمر او درد می کند.امام جماعت فقط به واجبات نماز اکتفا کند.اینجا آسان گرفته است.

یا پروردگار می فرماید:کسی که عمری در گناه بوده است و آمده تا توبه واقعی کند،من «سریع الرضا» (1)هستم،سریع از او راضی می شوم.

در خیلی از موارد آسان گرفته است؛به کسی که می خواهد وارد ماه رمضان شود،می گوید:اگر دکتر متدیّن گفته است که چشم تو ضعیف شده و نباید روزه بگیری،من هم موافق با حرف او هستم.نمی خواهم روزه ات را گردن بگیرم.ولی اگر این یک ماه را روزه بگیری،ممکن است شش ماه دیگر در ضعیف شدن چشم تو اثر کند،باز هم خدا می فرماید:چشم تو مقدم بر سی روز روزه من است.

چشمت را نگهدار،نمی خواهم روزه ام را بگیری.

سپس در روزهای زمستانی،قضای این سی روز را بگیر.اگر وصل به ماه رمضان بعد شدی و نتوانستی بگیری،برای هر یک روز،یک صاع گندم به عنوان کفّاره بده.اینجا،شریعت سمحه و سهله است.اما در حقوق مردم،شریعت ما سمحه و سهله نیست.اینجا شریعت،اشدّ المعاقبین است،یعنی می گوید:تا دینار آخر باید مال مردم را پس بدهد،چون نمی بخشم،نمی توانم ببخشم.

4-قضا کردن واجبات

حضرت علیه السلام فرمودند:تمام واجباتی را که از دست داده ای،باید قضا کنی.سی سال نماز نخواندی ؟ توبه آن این است که سی سال نماز نخوانده را بخوانی.روزه نگرفتی ؟ بگیری.حق خدا،خمس و زکات را نپرداختی ؟ آنها را حساب کنی و بپردازی.

ص:117


1- (1)) - مصباح المتهجد:850(دعای کمیل).

5-آب کردن گوشت روییده از گناه

اما جزء دیگر توبه،حضرت علیه السلام فرمودند:آن وقتی که گناه می کردی،لذت می بردی،مدام گوشت بدنت اضافه شده است،چون اگر گرسنه بودی،گناه نمی کردی.خوب می خوردی و بعد به سراغ گناه می رفتی.با لذت،راحت تر غذا را هضم می کرده و تبدیل به گوشت شده است.تمام گوشت های نجس را باید آب کنی که ذره ای از آن نماند.چون اگر این گوشت ها نجس و حرام باشد،باز توبه پذیرفته نیست.

6-تحمل رنج عبادت

اما جزء آخر توبه این است که حضرت علیه السلام فرمود:در برابر آن لذت هایی که از گناه به خودت چشاندی،رنج عبادت را به خودت بچشانی.

با این شش مورد توبه پذیرفته می شود و لباس دل و جان شسته می شود و چرک های گناه زدوده می شود.تمیز و پاک که شدی،خدا به قیمت بهشت و آمرزش تو را می پذیرد،چون «غٰافِرِ الذَّنْبِ وَ قٰابِلِ التَّوْبِ» (1)است.

بر باد فنا تا ندهی گرد خودی را

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:118


1- (1)) - غافر(40):3؛ که آمرزنده گناه و پذیرنده توبه.

پی نوشت ها

دوری از گناه،ریشه عبادات 8

تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:119

ص:120

ص:121

ص:122

ص:123

ص:124

8ترک گناه

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله در نسخه جامعی،ریشه سلامت همه عبادات را، کم گناهی بیان کردند.این کم گناهی مدتی که ادامه پیدا کند،به ترک گناه خواهد رسید.این کم گناهی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله در این نسخه بیان کردند.

امیرالمؤمنین علیه السلام در یک جمله ای توضیح دادند:که منظور از این کم گناهی،این نیست که بنده کمی دچار گناهان کبیره باشد،چون گناهان کبیره در زندگی بندگان خدا میدانی ندارد.

در قرآن مجید هم آمده است:

یَجْتَنِبُونَ کَبٰائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوٰاحِشَ» (1)

از گناهان کبیره اجتناب دارند و از معصیت فراری هستند.بلکه در این کم گناهی،اصرار بر گناهان صغیره هم در آنها منتفی است.چنانچه در قرآن آمده است:

«وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلیٰ مٰا فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» (2)

نه تنها آلوده به کبائر نیستند،بلکه پافشاری بر گناهان صغیره هم ندارند.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:آنها لغزش دارند،ولی بسیار اندک است.

«قلیلٌ

ص:125


1- (1)) - شوری(42):37؛ و [ همان ] کسانی که از گناهان بزرگ و از کارهای زشت دوری می کنند و هنگامی که [ به مردم ] خشم می گیرند،راه چشم پوشی و گذشت را برمی گزینند.
2- (2)) - آل عمران(3):135؛ و دانسته و آگاهانه بر آنچه مرتکب شده اند،پا فشاری نمی کنند.

زَلَلُه» (1)زلّت به معنای لغزش است.ممکن است مدتها بگذرد،اما دچار یک لغزش کوچک و مختصر شوند.گناهی که نه نابود کننده شخصیت و نه مخرب آخرت و نه مانع از حرکت عبد به سوی پروردگار است.این کم گناهی بعد از مدتی طولانی،ریشه عبادات است.آشتی نبودن با گناه،از خصلت های زیبای اولیای الهی است.

فرار از گناه،راه وجوب بهشت

رسول خدا صلی الله علیه و آله روایتی در زمینه ترک،اجتناب و فرار از معصیت دارند،حضرت ترک گناه را قیمت گذاری کرده اند.آن مردان و زنانی که از گناه فراری هستند،البته اندکی هم دچار لغزش شوند،اما گرفتار گناه کبیره و اصرار به صغیره نباشند.پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله اینجا بحث مقام عصمت را برای امت ندارند،چون همه امت نمی توانند دارای این مقام شوند.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

از مردان امّت من،کسانی آراسته به چهار خصلت شوند و هر چهار خصلت هستند در ترک گناه است-در اینجا مقصود رسول خدا صلی الله علیه و آله مکارم اخلاق و ارزش های نفسی نیست بلکه بحث در ترک گناه است.

ارزش چهار خصلت آنها این است که:بهشت،ملک آنها است.در ضمن می خواهند بفرمایند:این جایگاه عظیمی که دو بار در قرآن مجید فرموده است؛ یکی در سوره آل عمران،دیگری در سوره حدید،که بهشت به پهنای همه آسمان ها و زمین است، (2)که تاکنون،پهنای آسمان ها و زمین برای هیچ صاحب دانشی روشن نشده است و تا قیامت هم روشن نخواهد شد و طول و عرض عالم را فقط خداوند علیم می داند.

ص:126


1- (1)) - غرر الحکم:165،حدیث 3221؛«إنّ أولیاءَ اللّه ِ تعالی کُلُّ مُستَقرِبٍ أجَلَهُ،مُکَذِّبٍ أملَهُ،کَثیرٍ عَمَلُهُ،قَلیلٍ زَلَلُهُ».
2- (2)) - آل عمران(3):133؛ و به سوی آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که پهنایش [ به وسعتِ ] آسمان ها و زمین است بشتابید؛بهشتی که برای پرهیزکاران آماده شده است. حدید(57):21؛ سبقت جویید به آمرزشی از سوی پروردگارتان و بهشتی که پهنایش چون پهنای آسمان و زمین است،برای کسانی که به خدا و پیامبرانش ایمان آورده اند،آماده شده است؛این فضل خداست که آن را به هرکس بخواهد عطا می کند و خدا دارای فضل بزرگ است.

عظمت و پهنای عالم خلقت

امام صادق علیه السلام می فرماید:

خداوند متعال در یک گوشه این جهان هستی،دوازده هزار قندیل دارد،که در هر قندیلی هفت آسمان و زمین،مانند آسمان و زمین ما قرار دارد.دانشمندان می گویند:کلمه هفت آسمان در قرآن،دلیل بر این نیست که آسمان ها منحصر به این هفت آسمانی است که با ابزار علمی در دسترس است.بهشتی که می فرماید:

پهنای آن،پهنای آسمان ها است،نه به پهنای هفت آسمان.در آیه شریفه دقت کنید:

وَ سٰارِعُوا إِلیٰ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمٰاوٰاتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقِینَ» (1)

نمی گوید: «عرضها سبع سماوات» بلکه می گوید:به پهنای هر چه آسمان و زمین که آفریدم.دوازده هزار قندیل که در هر قندیل دوازده هزار جهان،مانند جهان شما در آن قرار داده شده است.پس بنگر بزرگی بهشت چقدر است ؟ (2)

بهشت،پاداش ترک گناه

بهشت،ارزش ترک گناه است.آیات قرآن و روایات را باور کنیم،که بهشت بزرگ را،با گناهان اندک،که لذتش هم بسیار اندک و لحظه ای است،معاوضه نکنیم.

اگرانسان یک زمین ده هزار متری را با رشوه دادن،ملک خود کند و آن را هم تفکیک کرده و چند برابر قیمت بفروشد،همه پول آن را که نمی تواند بخورد.چه بسا عمر او هم آن قدر طولانی نشود که از همه این پول ها استفاده کند.بعد که بمیرد

ص:127


1- (1)) - آل عمران(2):133؛ و به سوی آمرزشی از پروردگارتان و بهشتی که پهنایش [ به وسعتِ ] آسمان ها و زمین است بشتابید؛بهشتی که برای پرهیزکاران آماده شده است.
2- (2)) - بحار الأنوار:320/54،باب 2،حدیث 2؛«عَبْدِ الْخَالِقِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ لِلَّهِ عز و جل اثْنَیْ عَشَرَ أَلْفَ عَالَمٍ کُلُّ عَالَمٍ مِنْهُمْ أَکْبَرُ مِنْ سَبْعِ سَمَاوَاتٍ وَ سَبْعِ أَرَضِینَ مَا یَرَی عَالَمٌ مِنْهُمْ أَنَّ لِلَّهِ عز و جل عَالَماً غَیْرَهُمْ وَ إِنِّی الْحُجَّةُ عَلَیْهِمُ». بحار الأنوار:228/55،باب 10،حدیث 10؛«أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَدَخَلَ عَلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْیَمَنِ فَقَالَ لَهُ یَا أَخَا أَهْلِ الْیَمَنِ عِنْدَکُمْ عُلَمَاءُ قَالَ نَعَمْ قَالَ فَمَا بَلَغَ مِنْ عِلْمِ عَالِمِکُمْ قَالَ یَسِیرُ فِی لَیْلَةٍ مَسِیرَةَ شَهْرَیْنِ یَزْجُرُ الطَّیْرَ وَ یَقْفُو الْأَثَرَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَالِمُ الْمَدِینَةِ أَعْلَمُ مِنْ عَالِمِکُمْ قَالَ فَمَا بَلَغَ مِنْ عِلْمِ عَالِمِ الْمَدِینَةِ قَالَ یَسِیرُ فِی سَاعَةٍ مِنَ النَّهَارِ مَسِیرَةَ الشَّمْسِ سَنَةً حَتَّی یَقْطَعَ اثْنَیْ عَشَرَ أَلْفَ عَالَمٍ مِثْلِ عَالَمِکُمْ هَذَا مَا یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ خَلَقَ آدَمَ وَ لَا إِبْلِیسَ قَالَ فَیَعْرِفُونَکُمْ قَالَ نَعَمْ مَا افْتَرَضَ عَلَیْهِمْ إِلَّا وَلَایَتَنَا وَ الْبَرَاءَةَ مِنْ عَدُوِّنَا».

و روز قیامت بهشت را به او نشان بدهند به او می گویند:اینجا را با آن ده هزار متر زمین حرام عوض کردی.

اوج لذت شهوت،یک پلک به هم زدن است.در روز قیامت،بهشت را نشان می دهند و می گویند:شما این بهشت را با بدن نامحرم عوض کردی.آن لذت تمام شده و این بهشت را فروختی و آن لذت را خریدی،پس اینجا را از دست داده ای.

این چه خسارت بزرگی است ؟

خسارت معاوضه دنیا با آخرت

قرآن این معاوضه را در چند آیه مطرح می کند:

أُولٰئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلاٰلَةَ بِالْهُدیٰ فَمٰا رَبِحَتْ تِجٰارَتُهُمْ وَ مٰا کٰانُوا مُهْتَدِینَ» (1)

بهشت را فروختند و غیر بهشت را خریدند.قرآن در این باره می گوید:نتیجه هدایت،بهشت است و نتیجه ضلالت هم دوزخ است و دوزخ هم محدودیت ندارد.

در آیات قرآن خداوند از دوزخ به«امّ»تعبیر کرده است؛ «فَأُمُّهُ هٰاوِیَةٌ» (2)«ام»در آیه به معنی قبر است.یعنی هر شخص در دوزخ،به اندازه قبر بسیار تنگ و تاریک جا دارد،که جای حرکت هم ندارد.

این مسأله در قرآن تکرار شده است؛معاوضه خدا با شیطان،هدایت با گمراهی،بهشت با جهنم،موسی با فرعون،پیغمبر صلی الله علیه و آله با ابولهب،حضرت امیر علیه السلام با معاویه،حضرت سید الشهدا علیه السلام با یزید.

مردم این کار را در دنیا انجام داده اند و هنوز هم این انتخاب باطل را ادامه می دهند.

ص:128


1- (1)) - بقره(1):16؛ آنان کسانی هستند که گمراهی را به جای هدایت خریدند،پس تجارتشان سود نکرد و از راه یافتگان [ به سوی حق ] نبودند.
2- (2)) - قارعه(101):9؛ پس جایگاه و پناهگاهش هاویه است.

ارزش عالِم در قبال یاد خدا

به سخنرانی دعوت شده بودم،پرسیدم:عالم واجد شرایط این شهر چه کسی است ؟ عالمی که ربانی حقیقی باشد،نه عالمی که فقط لباس دین دارد. چون بسا ابلیس آدم رو هست پس بهر دستی نشاید داد دست (1)

خوبان و معتمدان شهر بزرگواری را معرفی کردند.من برای ثواب و رضای خدا،گفتم:فردا صبح مرا به خدمت ایشان ببرید.

ویژگی های همنشین

از رسول خدا صلی الله علیه و آله می پرسند:

«مَنْ نُجٰالِسُ» با چه کسی معاشرت کنیم ؟ با که رفیق و همنشین شویم ؟ می فرماید:

«مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللّهَ رُؤْیُتُه» با کسی معاشرت کنید که وقتی او را می بینید،به یاد خدا بیافتید.

«وَ یَزِیدُ فِی عَلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ» حرف که می زند،به دانش شما اضافه کند،

«وَ یُرَغِّبُکُم فِی الآخِرَةِ عَمَلُه» زندگی اش شما را مشتاق به آخرت کند. (2)من سه حقیقت را در این بزرگوار دیدم.وقتی حرف می زد،گویا نور از دهان او خارج می شد و می شنید آنچه را که دیگران نمی شنیدند.

بسته بودن چشم و گوش

این ضمانتی است که پیغمبر صلی الله علیه و آله به همه داده است.ضمانت نامه این است:«لو لا تمریجُ فی قلوبکم و تَزیدُکُمْ فی الحدیث لَسَمِعْتُمْ مٰا أَسْمَعُ» (3)اگر دل شما چراگاه و مرغزار شیطان نبود و اگر پرحرفی نداشتید به یقین آن چه را که من می دیدم،شما هم می دیدید و آن چه را که من می شنیدم،می شنیدید.ولی

ص:129


1- (1)) - مولوی.
2- (2)) - کافی:39/1،حدیث 3؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَتِ الْحَوَارِیُّونَ لِعِیسَی یَا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ قَالَ مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُؤْیَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الآْخِرَةِ عَمَلُهُ». بحار الأنوار:26/67،باب 43،حدیث 28؛«فِی أَخْبَارِ دَاوُدَ علیه السلام یَا دَاوُدُ أَبْلِغْ أَهْلَ أَرْضِی أَنِّی حَبِیبُ مَنْ أَحَبَّنِی وَ جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی وَ مُونِسٌ لِمَنْ أَنِسَ بِذِکْرِی وَ صَاحِبٌ لِمَنْ صَاحَبَنِی وَ مُخْتَارٌ لِمَنِ اخْتَارَنِی وَ مُطِیعٌ لِمَنْ أَطَاعَنِی مَا أَحَبَّنِی أَحَدٌ أَعْلَمُ ذَلِکَ یَقِیناً مِنْ قَلْبِهِ إِلَّا قَبِلْتُهُ لِنَفْسِی وَ أَحْبَبْتُهُ حُبّاً لَا یَتَقَدَّمُهُ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِی مَنْ طَلَبَنِی بِالْحَقِّ وَجَدَنِی وَ مَنْ طَلَبَ غَیْرِی لَمْ یَجِدْنِی فَارْفُضُوا یَا أَهْلَ الْأَرْضِ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ غُرُورِهَا وَ هَلُمُّوا إِلَی کَرَامَتِی وَ مُصَاحَبَتِی وَ مُجَالَسَتِی وَ مُؤَانَسَتِی وَ آنِسُونِی أُؤَانِسْکُمْ وَ أُسَارِعْ إِلَی مَحَبَّتِکُمْ وَ أَوْحَی اللَّهُ إِلَی بَعْضِ الصِّدِّیقِینَ أَنَّ لِی عِبَاداً مِنْ عَبِیدِی یُحِبُّونِّی وَ أُحِبُّهُمْ وَ یَشْتَاقُونَ إِلَیَّ وَ أَشْتَاقُ إِلَیْهِمْ وَ یَذْکُرُونِّی وَ أَذْکُرُهُمْ فَإِنْ أَخَذْتَ طَرِیقَهُمْ أَحْبَبْتُکَ وَ إِنْ عَدَلْتَ عَنْهُمْ مَقَتُّکَ قَالَ یَا رَبِّ وَ مَا عَلَامَتُهُمْ قَالَ یُرَاعُونَ الظِّلَالَ بِالنَّهَارِ کَمَا یُرَاعِی الشَّفِیقُ غَنَمَهُ وَ یَحِنُّونَ إِلَی غُرُوبِ الشَّمْسِ کَمَا تَحِنُّ الطَّیْرُ إِلَی أَوْکَارِهَا عِنْدَ الْغُرُوبِ فَإِذَا جَنَّهُمُ اللَّیْلُ وَ اخْتَلَطَ الظَّلَامُ وَ فُرِشَتِ الْفُرُشُ وَ نُصِبَتِ الْأَسِرَّةُ وَ خَلَا کُلُّ حَبِیبٍ بِحَبِیبِهِ نَصَبُوا إِلَیَّ أَقْدَامَهُمْ وَ افْتَرَشُوا إِلَیَّ وُجُوهَهُمْ وَ نَاجَوْنِی بِکَلَامِی وَ تَمَلَّقُونِی بِأَنْعَامِی مَا بَیْنَ صَارِخٍ وَ بَاکٍ وَ بَیْنَ مُتَأَوِّهٍ وَ شَاکٍ وَ بَیْنَ قَائِمٍ وَ قَاعِدٍ وَ بَیْنَ رَاکِعٍ وَ سَاجِدٍ بِعَیْنِی مَا یَتَحَمَّلُونَ مِنْ أَجْلِی وَ بِسَمْعِی مَا یَشْکُونَ مِنْ حُبِّی أَوَّلُ مَا أُعْطِیهِمْ ثَلَاثاً الْأَوَّلُ أَقْذِفُ مِنْ نُورِی فِی قُلُوبِهِمْ فَیُخْبِرُونَ عَنِّی کَمَا أُخْبِرُ عَنْهُمْ وَ الثَّانِی لَوْ کَانَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ مَا فِیهِمَا مِنْ مَوَارِیثِهِمْ لَاسْتَقْلَلْتُهَا لَهُمْ وَ الثَّالِثُ أُقْبِلُ بِوَجْهِی عَلَیْهِمْ أَ فَتَرَی مَنْ أَقْبَلْتُ عَلَیْهِ بِوَجْهِی یَعْلَمُ أَحَدٌ مَا أُرِیدُ أَنْ أُعْطِیَهُ». مجموعة ورام:31/1؛«قال لقمان علیه السلام -لابنه -:یا بنی اذا أتیت نادی قوم فارمهم بسهم السلام ثم اجلس فی ناحیتهم فلا تنطق حتی تراهم قد نطقوا فان رأیتهم قد نطقوا فی ذکرالله فأجر سهمک معهم،والا فتحول من عندهم الی غیرهم».
3- (3)) - صریح السنة،محمد بن جریر الطبری:29؛«أبی أمامة رضی الله عنه قال أتی رسول الله صلی الله علیه و آله بقیع الغرقد فوقف علی قبرین ثریین فقال أدفنتم هنافلانا وفلانة أو قال فلانا وفلانا فقالوا نعم یا رسول الله فقال قد أقعد فلان الآن یضرب ثم قال والذی نفسی بیده لقد ضرب ضربة ما بقی منه عضو الا انقطع و لقد تطایر قبره نارا ولقد صرخ صرخة ومعتها مع الخلائق إلا الثقلین من الجن والإنس ولولا تمریج قلوبکم وتزیدکم فی الحدیث لسمعتم ما أسمع ثم قال الآن یضرب هذاالآن یضرب هذا ثم قال والذی نفسی بیده لقد ضرب ضربة ما بقی منه عظم إلا انقطع ولقد تطایرها سعید قبره نارا ولقد صرخ صرخة سمعها الخلائق إلا الثقلین من الجن والإنس ولولا تمریج فی قلوبکم وتزیدکم فی الحدیث لسمعتم ما أسمع قالوا یا رسول الله ما ذنبهما قال أما فلان فإنه کان لا یستبرئ من البول وأما فلان أو فلانة فإنه کان یأکل لحوم الناس». کنز العمال:643/15،حدیث 42542؛«رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله؛غیب لا یعلمه إلا الله! و لولا تمزع قلوبکم و تزیدکم فی الحدیث لسمعتم ما أسمع».

چشم و گوش شما بسته است.هر چه می بینیم و می شنویم،همه تکراری است.

شیخ بهایی شعر عجیب و زیبایی دارد،می گوید: مرا به روز قیامت،غمی که هست این است که روی مردم دنیا دوباره باید دید (1)

یک بار فحاش،رباخور،رابطه نامشروع دار،دروغ گو،غیبت کننده،تهمت زننده را دیدیم و این همه رنج کشیدیم.شیخ می گوید:همه غصه قیامتم این است که دوباره باید این مردم را ببینم.

بهره گیری از فرزانگان

آن عالم چهره اش انسان را به یاد خدا می انداخت.مقداری که برای من حرف زد،به دانش من خیلی اضافه شد.بعد از هفتاد و پنج سال،زندگی آدم را به آخرت متمایل می کند.این عالم به قدری با کرامت بود که وقتی یکی از علمای بزرگ غیر شیعه مرده بود،خواستند که غسلش بدهند،لباس های او را که در آوردند،پسرش از جیب های او یک نامه درآورد که نوشته بود:غسل من را آن عالِم ربانی و به مذهب اهل بیت علیهم السلام غسل بدهد،چون من با دیدن آن عالم،فهمیدم که اگر در قیامت بخواهم نجات پیدا کنم،باید راه او را بروم.

بسیاری از مردم عالمان را فروختند و بخاطر فروش آنها،به شیاطین وابسته شدند.وقتی نام اسم یک عالم ربانی را نزد کسی می آوری،گویا این که نام منفوری را گفته ای،رنجیده می شود.اگر بی ادب باشد،فحش هم به آن عالم می دهد.

بالاتر از این امام را از دست می دهند،امیرالمؤمنین را با معاویه عوض می کنند.

بالاتر،پیغمبر صلی الله علیه و آله را با ابوجهل و ابولهب و رؤسای مکه عوض می کنند.همین طور؛بهشت را از دست می دهند و جهنم را به جای آن می گیرند.خدا را از دست

ص:130


1- (1)) - صائب تبریزی.

می دهند و ابلیس را می گیرند؛ اِشْتَرَوُا الضَّلاٰلَةَ بِالْهُدیٰ این داد و ستد،خیلی خطرناک است.

خصلتهای بهشتی شدن

1-پرهیز از دنیاپرستی

حضرت رسول اکرم می فرماید:

مَنْ سَلِمَ مِنْ امَّتِی مِنْ ارْبَعِ خِصالٍ فَلَهُ الجَنَّةُ مردان امت من،از چهار خصلت سالم بمانند،بهشت برای آنها است.ارزش سلامت از این چهار خصلت بهشت است.حضرت نمی فرماید:«الجنة له»بلکه می گوید:

فَلَهُ الجَنَّةُ بهشت را بعد از«له»آورده است.یعنی بهشت ویژه آن ها است.

اما ویژگی اول:

«مِنَ الدُّخُولِ فِی الدُّنْیٰا» از دنیاپرستی سالم بمانند.از این که پول محور زندگی این ها بشود،همه چیز را با پول بسنجند.در ازدواج می گوید:من ببینم اگر با این خانواده وصلت کنم،پول گیر من می آید یا نه ؟ یا در مسجد پول هست یا نه ؟ در خانه عالم ربانی پول هست یا نه ؟ محور اندیشه آنها پول نباشد

«مِنَ الدُّخُولِ فِی الدُّنْیٰا» از داخل شدن در دنیا سالم بماند.

2-دوری از هوی

«وَ اتّباعُ الهَوَیٰ» مردان امت من از خواسته های بی مهار سالم بمانند.فقط می گوید:اگر امت من از این خواسته های بی مهار سالم بمانند

«فَلَهُ الجَنَّةُ» بهشت ویژه آنان است.

3-دوری از شکم پرستی

«وَ مِنْ شَهْوَةِ البَطْنِ» اگر مردان امت من از شهوت شکم سالم بمانند،قانع به

ص:131

حلال خدا باشند،از اسراف بپرهیزند،شکم را به قناعت به مال حلال عادت بدهند،و در مال حلال را هم اسراف نکنند.وقتی شکم قانع باشد،آدم دنبال اضافه تر از آنچه که می خواهد نمی رود و اگر پروردگار اضافه تر از خواست انسان عنایت فرمود به دایره صدقه،انفاق،خمس،زکات وارد می شود و می گوید:برای امتحان به من داده است:

«قٰالَ هٰذٰا مِنْ فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی أَ أَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ» (1)

می گوید:این اضافه را داده است که من زکات و خمس و صدقه بدهم نه اینکه با این پول به جهنم بروم.

4-پرهیز از شهوات حرام

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:

«و من شهوة الفرج» اگر امت من از شهوت جنسی سالم بمانند یعنی دامن شان به زنا آلوده نشود و امت در گردونه رابطه نامشروع نرود.اگر شهوات در بساط امّت من نباشد

«فَلَهُ الجَنَّةُ» (2)این مژده مردم را به ترک گناه،که ریشه همه عبادات است سوق دهد.

خصلتهای زنان بهشتی

1-عفت

«وَ مَنْ سَلِمَ مِنْ نِسٰاءِ امَّتِی مِنْ ارْبَعِ خِصالٍ فَلَهَا الجَنَّةُ» زنان امّت من نیز اگر چهار ویژگی داشته باشند،بهشت ویژه آنها است.آن محلی که بزرگی آن،به پهنای آسمان ها و زمین است.

اول:

«اِذٰا حَفِظَتْ مٰا بَیْنَ رِجْلَیْها» پاکدامنی را تا زمان مرگ حفظ کند.اگر شوهر ندارد،از تمام مردان خود را حفظ کند و اگر شوهر دارد خود را و پاکدامنی لازم را

ص:132


1- (1)) - نمل(27):40؛ گفت:این از فضل و احسان پروردگار من است،تا مرا بیازماید که آیا سپاس گزارم یا بنده ای ناسپاسم ؟
2- (2)) - مستدرک الوسائل:111/12،باب 81،حدیث 13657؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ سَلِمَ مِنْ أُمَّتِی مِنْ أَرْبَعِ خِصَالٍ فَلَهُ الْجَنَّةُ مِنَ الدُّخُولِ فِی الدُّنْیَا وَ اتِّبَاعِ الْهَوَی وَ شَهْوَةِ الْبَطْنِ وَ شَهْوَةِ الْفَرْجِ».

برای شوهر حفظ کند.چشم به نامحرمان ندوزد.دست او بدن نامحرمان را لمس نکند.این عفت بسیار با ارزش است که در متن قرآن مجید آمده است:

وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرٰانَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهٰا» (1)

مریم علیها السلام-دختر عمران-داشتن جوانی و زیبایی،در منطقه فلسطین و در اوج فساد اجتماعی،چنان پاکدامنی و عفتش را حفظ کرد که: «فَنَفَخْنٰا فِیهِ مِنْ رُوحِنٰا» به خاطر حفظ عفت،او را از دم خود-به عیسی علیه السلام-باردار کردیم.

«فنفخنا» این فاء در عربی،فاء تفریع است،یعنی در نتیجه آن پاکدامنی،از دم خود مسیح علیه السلام را به او دادیم که چهارمین پیغمبر اولوا العزم است.

این ارزش حفظ عفت دختران است.

حضرت فرمودند:اگر زنان امت من این عفت و پاکدامنی را حفظ کنند،خوددار و پاک باشند،بهشت ویژه آنها است،پس زنان و دختران دیگر چگونه هستند ؟ حضرت صلی الله علیه و آله فرموده اند:آنها از امت من محسوب نمی شوند و هم من از آنها و هم آنها از نبوت من،بیزار هستیم.آیه «فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِمّٰا تَعْمَلُونَ» (2)تأیید فرمایش رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله است که می فرماید:آنها را جزء امت من به حساب نیاورید.یعنی آن زنان،مردان،دختران و پسرانی که اسیر هواهای نفسانی و شهوت شده اند،از امت من نیستند.

زنی که عفتش را حفظ کند و در تمام برنامه های دین و اعمال نیک،از شوهر خود اطاعت کند،و در خانه ادعای سلطنت و فرمانروایی نکند،به شوهرش نگوید:هر چه که من می گویم درست است و الا زندگی را به آتش می کشم،این زن،از امت من است.

2-اطاعت از شوهر

«وَ أَطاعَتْ زَوْجَها» شوهر او می گوید:خانم ! نماز،سلامت اخلاق،محبت به بچه ها،صله رحم نسبت به هر دو خانواده مراعات کن.نمی خواهم شب ها را تا دیر

ص:133


1- (1)) - تحریم(66):12؛ و [ نیز ] مریم دختر عمران [ را مثل زده است ] که دامان خود را پاک نگه داشت.
2- (2)) - شعراء(26):216؛ پس اگر تو را نافرمانی کردند بگو:من از آنچه انجام می دهید،بیزارم.

وقت به جلسه بروی.مسجد نزدیک خانه ما هست،می توانی بروی و نماز جماعت بخوانی،ده دقیقه مسأله گوش بدهی برگردی.اما نمی خواهم تا نیمه شب بیرون باشی،مگر این که با خودم بروی و بیایی.اگر زن گوش ندهد،یعنی اگر شوهر راضی نباشد،بیرون رفتن و قدم برداشتن او حرام است. (1)

3-مراقبت در نماز

«وَ صَلَّتْ خَمْسُها» زن نمازهای یومیه اش را بخواند.این طور که معلوم است، پیغمبر صلی الله علیه و آله می دیده است که خیلی از زنها نماز نمی خوانند.نگفته است که مردان نماز بخوانند،می گوید:خانم ها نمازهای پنج وقت را بخوانند.

4-روزه واجب ماه رمضان

«وَ صَامَتْ شَهْرُها» (2)روزه ماه رمضان را هم بگیرند.چون در خانه هستی،کسی تو را نمی بیند،ممکن است بدون دلیل روزه را بخوری.اما به شوهر بگویی:

من روزه بودم.این چهار خصلت ریشه جمیع عبادات است. هر که آیین حقیقت نشناسد ز مجاز

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:134


1- (1)) - کافی:513/5؛بَابُ مَا یَجِبُ مِنْ طَاعَةِ الزَّوْجِ عَلَی الْمَرْأَةِ حدیث 1؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ رَجُلًا مِنَ الْأَنْصَارِ عَلَی عَهْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله خَرَجَ فِی بَعْضِ حَوَائِجِهِ فَعَهِدَ إِلَی امْرَأَتِهِ عَهْداً أَلَّا تَخْرُجَ مِنْ بَیْتِهَا حَتَّی یَقْدَمَ قَالَ وَ إِنَّ أَبَاهَا مَرِضَ فَبَعَثَتِ الْمَرْأَةُ إِلَی النَّبِیِّ ص فَقَالَتْ إِنَّ زَوْجِی خَرَجَ وَ عَهِدَ إِلَیَّ أَنْ لَا أَخْرُجَ مِنْ بَیْتِی حَتَّی یَقْدَمَ وَ إِنَّ أَبِی قَدْ مَرِضَ فَتَأْمُرُنِی أَنْ أَعُودَهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَا اجْلِسِی فِی بَیْتِکِ وَ أَطِیعِی زَوْجَکِ قَالَ فَثَقُلَ فَأَرْسَلَتْ إِلَیْهِ ثَانِیاً بِذَلِکَ فَقَالَتْ فَتَأْمُرُنِی أَنْ أَعُودَهُ فَقَالَ اجْلِسِی فِی بَیْتِکِ وَ أَطِیعِی زَوْجَکِ قَالَ فَمَاتَ أَبُوهَا فَبَعَثَتْ إِلَیْهِ إِنَّ أَبِی قَدْ مَاتَ فَتَأْمُرُنِی أَنْ أُصَلِّیَ عَلَیْهِ فَقَالَ لَا اجْلِسِی فِی بَیْتِکِ وَ أَطِیعِی زَوْجَکِ قَالَ فَدُفِنَ الرَّجُلُ فَبَعَثَ إِلَیْهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّ اللَّهَ قَدْ غَفَرَ لَکِ وَ لِأَبِیکِ بِطَاعَتِکِ لِزَوْجِک» کافی:514/5،حدیث 3؛«أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یَوْمَ النَّحْرِ إِلَی ظَهْرِ الْمَدِینَةِ عَلَی جَمَلٍ عَارِی الْجِسْمِ فَمَرَّ بِالنِّسَاءِ فَوَقَفَ عَلَیْهِنَّ ثُمَّ قَالَ یَا مَعَاشِرَ النِّسَاءِ تَصَدَّقْنَ وَ أَطِعْنَ أَزْوَاجَکُنَّ فَإِنَّ أَکْثَرَکُنَّ فِی النَّارِ فَلَمَّا سَمِعْنَ ذَلِکَ بَکَیْنَ ثُمَّ قَامَتْ إِلَیْهِ امْرَأَةٌ مِنْهُنَّ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی النَّارِ مَعَ الْکُفَّارِ وَ اللَّهِ مَا نَحْنُ بِکُفَّارٍ فَنَکُونَ مِنْ أَهْلِ النَّارِ فَقَالَ لَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِنَّکُنَّ کَافِرَاتٌ بِحَقِّ أَزْوَاجِکُنَّ». من لایحضره الفقیه:441/3،حدیث 4531؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِذَا صَلَّتِ الْمَرْأَةُ خَمْسَهَا وَ صَامَتْ شَهْرَهَا وَ حَجَّتْ بَیْتَ رَبِّهَا وَ أَطَاعَتْ زَوْجَهَا وَ عَرَفَتْ حَقَّ عَلِیٍّ فَلْتَدْخُلْ مِنْ أَیِّ أَبْوَابِ الْجِنَانِ شَاءَتْ». مستدرک الوسائل:257/14،باب 71،حدیث 16641؛«رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ لَوْ أَنَّ امْرَأَةً وَضَعَتْ إِحْدَی یَدَیْهَا طَبِیخَةً وَ الْأُخْرَی مَشْوِیَّةً مَا أَدَّتْ حَقَّ زَوْجِهَا وَ لَوْ أَنَّهَا عَصَتْ مَعَ ذَلِکَ زَوْجَهَا طَرْفَةَ عَیْنٍ أُلْقِیَتْ فِی الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ إِلَّا أَنْ تَتُوبَ وَ تَرْجِع». مستدرک الوسائل:257/14،باب 71،حدیث 16642؛«وَ عَنْهُ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ لَا تُؤَدِّی الْمَرْأَةُ حَقَّ اللَّهِ عز و جل حَتَّی تُؤَدِّیَ حَقَّ زَوْجِهَا».
2- (2)) - بحار الأنوار:107/101،باب 3،حدیث 2؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ سَلِمَ مِنْ أُمَّتِی مِنْ أَرْبَعِ خِصَالٍ فَلَهُ الْجَنَّةُ مِنَ الدُّخُولِ فِی الدُّنْیَا وَ اتِّبَاعِ الْهَوَی وَ شَهْوَةِ الْبَطْنِ وَ شَهْوَةِ الْفَرْجِ وَ مَنْ سَلِمَ مِنْ نِسَاءِ أُمَّتِی مِنْ أَرْبَعِ خِصَالٍ فَلَهَا الْجَنَّةُ إِذَا حَفِظَتْ مَا بَیْنَ رِجْلَیْهَاوَ أَطَاعَتْ زَوْجَهَا وَ صَلَّتْ خَمْسَهَا وَ صَامَتْ شَهْرَهَا».

پی نوشت ها

زراعت عمل خیر در دنیا

تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:135

ص:136

ص:137

ص:138

ص:139

ص:140

9 کاشت و برداشت عمل

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

هیچ عمل مثبت و فعالیّت و کوشش پاکی در نظام این عالم بی نتیجه نخواهد ماند.محال است که عمل و گفتار پاک در نظام هستی ضایع شود و این هزینه ای که انسان از وجود خود می کند،بدون نتیجه بماند.

البته طبق آیات قرآن کریم،نتیجه و محصول عمل پاک و نیت پاک،در روز قیامت به صورت محصول ابدی به انسان خواهد رسید.

در سوره مبارکه اعراف به طور صریح آمده است:

«إِنّٰا لاٰ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ» (1)

خدا پاداش مردم صالح را که عمل،گفتار و نیت شان پاک صادر می شود،تباه نمی کند آن عمل،گفتار و نیتی که فاسد باشد ضایع می شود.

چنان که در عالم کشاورزی،دانه پوسیده،فاسد و کرم خورده،هر چند زمینش زمین پاکی باشد،سبز نمی شود و رشد نمی کند و در نتیجه میوه نمی دهد.عمل فاسد هم همین طور است.پروردگار مهربان عالم در سوره مبارکه شوریٰ،نظام هستی را به زمین زراعت تشبیه فرموده است.نظام،قوانین،انرژی و سرزمینی صد در صد پاک،نتیجه بخش است،چرا که نظام هستی،از وجود مقدسی صادر شده

ص:141


1- (1)) - اعراف(7):170؛ ما پاداش اصلاح گران را ضایع نمی کنیم.

است که همه کمالات،پاکی ها و درستی ها،در پیشگاه مقدس اوست،لذا کمترین شرّی هم از او صادر نمی شود.

صدور شرّ از ناحیه موجود شرّ است.اگر حسود به طرف مقابل خودش ضربه می زند،ضربه اش ناشی از همان حسد است.یا اگر ظالم به مردم ظلم می کند، پدیده ظلم او ریشه در بی عدالتی و انحراف درون او دارد وگرنه آن کس که انحراف درونی ندارد،به اوج قدرت هم که برسد،از او خیر صادر می شود.

حکایت حضرت سلیمان علیه السلام و پادشاه مملکت سبا

حضرت سلیمان علیه السلام در اوج قدرت بود،ولی در آن دوره هر چه از او صادر شد، خیر بود.شیوه رفتار او با کشور سبا در سوره مبارکه نمل آمده است.قبل از این که پادشاه مملکت سبا حضرت سلیمان علیه السلام را بشناسد و بفهمد که او چه انسان پاک و والایی است،هدهد نامه حضرت سلیمان علیه السلام را برای پادشاه سبا برد و او برای پاسخ دادن به این نامه،با درباریان و بزرگان کشورش مشورت کرد،قرآن می فرماید:در گفتگوهای ملکه سبا این جمله بود:

«إِنَّ الْمُلُوکَ إِذٰا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهٰا» (1)

پادشاهان و حاکمان قدرتمند،به هر کشوری که وارد شوند،اوضاع آن کشور را به هم می ریزند؛مردم را می کشند،ثروت کشور را غارت می کنند،پول های مردم را می برند،جوان ها را نابود می کنند،اهل مملکت را به فساد می کشند،که نمونه آن را در این روزگار ملاحظه می کنید.

نگرانی پادشاه سبا از این مسأله بود که تاریخ به تجربه ثابت کرده بود که حاکمان قوی،انسان های بی رحم،ستمگر و حیوان صفت و درنده هستند،بنابراین گفت:

برای این که جلوی ورود حضرت سلیمان علیه السلام را بگیریم،که نظم کشور به هم نریزد،

ص:142


1- (1)) - نمل(27):34؛ همانا پادشاهان هنگامی که [ با ابزار،ادوات جنگی و سپاهی رزمی ] وارد شهری می شوند،آن را تباه می کنند.

مردم کشته نشوند،جوان ها به فساد کشیده نشوند و خزانه مملکت به غارت نرود، پیش دستی کنیم و مقداری هدیه سنگین قیمت برای سلیمان بفرستیم،تا او چشمش به این طلا و نقره و پارچه های بافت مملکت سبا و هنرهای دستی بیافتد، آن روح طغیان گر او فروکش کند.

کشور سبا هم کشور بسیار ثروتمندی بود.آن چه را که به عنوان هدیه آماده کردند،گران قیمت بود.شترها را بار کردند و به محل حکومت حضرت سلیمان علیه السلام،این موجود پاک،انسان عادل و الهی،که قدرت به دست آمده را فقط در راه خیر مصرف می کرد و شرّی نداشت،آمدند.

نمایندگان مملکت سبا دیدند،وقتی بارها را باز کردند و همه هدیه های سنگین قیمت را دیدند،چشم این حاکم خیره نشد،قیافه اش عوض نشد،و شگفت زده نشد،تغییری در او پیدا نشد.با این که به هر کسی هدیه گران قیمت را بدهند،هزار نوع تشکر می کند.

دعوت به یکتاپرستی،هدف حضرت سلیمان علیه السلام

اما حضرت سلیمان علیه السلام به نمایندگان مملکت سبا گفت:این ها چیست ؟

گفتند:قربان ! پادشاه سبا این مجموعه را به خدمت شما تقدیم کرده است.

حضرت فرمود:تمام آنها را جمع کنید،بار شترها کنید و بی کم و زیاد،همه را برگردانید.به پادشاه خود بدهید و این جمله را از قول من به او بگویید:آن چه که خدای من به من عنایت کرده است،بهتر است از آن چه که شما می خواهید به من بپردازید.من نامه ای که به شما نوشتم،برای طلا و نقره،هدیه و کشور گشایی نبود.

من از بیابان ها که می خواهم رد شوم،به پیاده و سواره ام سفارش اکید می کنم که در این بیابان ها لانه مورچگان است،یک مورچه زیر سمّ اسب و شتر یا پای پیاده از بین نرود.در مملکت من،حتی مورچگان هم در امان هستند.

ص:143

حضرت سلیمان علیه السلام،امیر خیّر

امام صادق علیه السلام از سلیمان و مانند او به

«امیرٌ خیّرٌ مطاع» (1)؛حاکم نیک و نیکوکار تعبیر می فرماید.

گفت:در مملکت من،مورچه ها نیز در امان هستند.آیا من می خواهم بیایم مملکت شما را بگیرم،مردم شما را بکشم و مال شما را غارت کنم ؟ من در نامه خود نوشته ام که:

«إِنَّهُ مِنْ سُلَیْمٰانَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ* أَلاّٰ تَعْلُوا عَلَیَّ وَ أْتُونِی مُسْلِمِینَ» (2)

بیایید با خدا آشتی کنید.من می خواهم قدرتم را صرف خدا،پاک شدن شما و آباد کردن آخرت شما کنم.من رییس این مملکت شدم تا این که مملکت ها را با خدا آشتی بدهم و سفره گناه را جمع کنم.برای این که شما خورشیدپرست های مملکت سبا را از اسارت خورشیدپرستی نجات دهم و به خدا پرستی برسانم.این هدیه ها را جمع کنید و ببرید.

حضرت سلیمان علیه السلام بنده و عبد است.قدرتمندانی داریم که در اوج قدرت بودند و شرّی از آنها صادر نشد.

عدالت در اوج قدرت

وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام که بیش از پنج سال در اوج قدرت سیاسی نبودند،ولی ملاحظه کردید که بزرگان می گویند:

«قُتِلَ فِی مِحْرابِ عِبادَتِهِ لِشِدّةِ عِدالَتِهِ» (3)امام علی علیه السلام در محراب عبادتش به شهادت رسید ولی علت شهادت او سختگیری در عدالت بود.او منبع صدور خیر

ص:144


1- (1)) - تحف العقول:321(نثر الدرر)؛«لَا یَسْتَغْنِی أَهْلُ کُلِّ بَلَدٍ عَنْ ثَلَاثَةٍ یَفْزَعُ إِلَیْهِ فِی أَمْرِ دُنْیَاهُمْ وَ آخِرَتِهِمْ فَإِنْ عَدِمُوا ذَلِکَ کَانُوا هَمَجاً فَقِیهٍ عَالِمٍ وَرَعٍ وَ أَمِیرٍ خَیِّرٍ مُطَاعٍ وَ طَبِیبٍ بَصِیرٍ ثِقَة».
2- (2)) - نمل(27):30-31؛ یقیناً این نامه از سوی سلیمان است و سرآغازش به نام خدای رحمان و رحیم است،*و [ مضمونش این است که ] بر من برتری مجویید و همه با حالت تسلیم نزد من آیید.
3- (3)) - به نقل از کتاب«الامام علی صوت العداله الانسانیه»،نوشته جورج جرداق مسیحی لبنانی الأئمه الاثنی عشر،شیخ جعفر سبحانی:19(و یقول جورج جرداق الکاتب المسیحی اللبنانی المعروف:وماذا علیک یا دنیا لو حشدت قواک فأعطیت فی کل زمن علیا بعقله وقلبه ولسانه وذی فقاره».

بود.

مالک اشتر نخعی می گوید:

روزی امیرالمؤمنین علیه السلام به تنهایی در کنار یک درخت نشسته بود و مانند مادر داغ دیده گریه می کرد.به خود گفتم:ناله های علی علیه السلام در نیمه های شب است،پس چه شده است ؟ کنار آن حضرت نشستم،صبر کردم تا گریه اش آرام شود.

چشم های او از گریه سرخ شده بود.زمانی بود که ایشان در اوج قدرت ریاست بود.

امیرالمؤمنین علیه السلام مالک را دوست داشت،چون مالک همه وجودش خیر بود و شرّ نداشت.

گفتم:علی جان ! چرا گریه می کنی ؟ گفت:از دست مردم.مالک ! تمام دولت ها در تاریخ،دولت هایی بودند که ملت ها از دست آنها گریه کردند،اما من دولتی هستم که من از دست ملت گریه می کنم.هر روز یک تهمت جدید به او می زدند، دروغ برای او می ساختند،حرف او را گوش نمی دادند،از او اطاعت نمی کردند، ولی با این ملت شرّ،پنج سال در کمال خیر رفتار کرد.

اولین باری که ابن ملجم به دیدن آن حضرت آمد،حضرت دستور دادند تا هدیه بسیار مناسبی به ابن ملجم بدهند.فرمود:این مسافرِ تازه وارد است،از راه دور آمده است.برای دیدن علی آمده است.ابن ملجم خیلی خوشحال شد.

ما حاکمِ در اوج قدرتی را نداریم که بداند این شخص یک روزی قاتل او می شود،اما جیب قاتل را پر کند.ما حاکمی را نداریم که جیب مردم را به خاطر انسانیّت پر کند.اگر جیب آنها را پر می کنند،برای این است که نیروی خودشان شود،تا هر وقت دلشان بخواهد،از این نیروها در تحقق هوای نفس شان بهره برداری کنند.

جیب های ابن ملجم پر شد،تشکر کرد،لبخند زد،و خداحافظی کرد که برود، امیرالمؤمنین علیه السلام زیر لب فرمودند:من آبادی دنیا و آخرتش را می خواهم،اما او

ص:145

کشتن مرا می خواهد.من می خواهم که او به بهشت برود،اما او می خواهد که مرا بکشد.من می خواهم او را نجات بدهم،اما او می خواهد بچه های مرا یتیم کند.

آهسته هم زمزمه کرد،اما ابن ملجم آن زمزمه را شنید.در یک فرصت مناسب علی علیه السلام را تنها پیدا کرد،گفت:علی من یک زمزمه ای از شما شنیدم.من در آینده تو را می خواهم بکشم ؟ فرمود:به یقین شمشیرش را به امیرالمؤمنین علیه السلام داد و گفت:برای این که من در این مهلکه نیافتم،مرا به قتل برسان ! فرمود:حکومت من،حکومت قصاصِ قبل از جنایت نیست.این که در آینده قاتل من می شوی، نمی توانم تو را بکشم.من به کسی نگفتم که تو قاتل من هستی.هر مشکلی داری، نزد من بیا. (1)آیا چنین حاکمی در دنیا هست ؟ می گویند:مخالف را تحمل کن.چه کسانی غیر از علی علیه السلام،سلیمان علیه السلام و انبیا علیهم السلام مخالف را تحمّل کرده اند ؟ تا وجود آدم غرق در خیر نباشد،نمی تواند اهل این حرف ها باشد.اما امیرالمؤمنین علیه السلام که منبع خیر و بنده واقعی خدا است،مخالف خود را،نه تنها تحمل می کند،بلکه به او احسان هم می کند.

خیر ذاتی در پروردگار

خدا در همه زمینه ها خیر بی نهایت است و ذره ای شرّ در او پیدا نمی شود.هر چه از او صادر می شود،خیر است.نظام عالم خیر محض و زمین عمل در عالم، زمین پاک و مستعدی است.اگر می خواهید در این نظام و این زمین دانه عمل بکارید،باید دانه سالم بکارید،تا محصول بدهد.

کسی نمی تواند به خدا بگوید:من یک عمر کار مثبت کردم،محصول آن چه شد ؟ به او می گویند:دانه عمل تو فاسد بوده است؛کاشتی،ولی در نیامد.دانه عمل تو دچار کرم ریا،حسد،بخل،تکبر و رذایل دیگر شده بود.آنجایی که باید

ص:146


1- (1)) - بحار الأنوار:259/42-262،باب 127؛«رَوَی أَبُو الْحَسَنِ عَلِیُّ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَکْرِیُّ عَنْ لُوطِ بْنِ یَحْیَی عَنْ أَشْیَاخِهِ وَ أَسْلَافِهِ قَالُوا لَمَّا تُوُفِّیَ عُثْمَانُ وَ بَایَعَ النَّاسُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام کَانَ رَجُلٌ یُقَالُ لَهُ حَبِیبُ بْنُ الْمُنْتَجَبِ وَالِیاً عَلَی بَعْضِ أَطْرَافِ الْیَمَنِ مِنْ قِبَلِ عُثْمَانَ فَأَقَرَّهُ عَلِیٌّ علیه السلام عَلَی عَمَلِهِ وَ کَتَبَ إِلَیْهِ کِتَاباً یَقُولُ فِیهِ بِسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ مِنْ عَبْدِ اللَّهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ إِلَی حَبِیبِ بْنِ الْمُنْتَجَبِ سَلَامٌ عَلَیْکَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی أَحْمَدُ اللَّهَ الَّذِی لَاإِلَهَ إِلَّا هُوَ وَ أُصَلِّی عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِهِ وَ رَسُولِهِ وَ بَعْدُ فَإِنِّی وَلَّیْتُکَ مَا کُنْتَ عَلَیْهِ لِمَنْ کَانَ مِنْ قَبْلُ فَأَمْسِکْ عَلَی عَمَلِکَ وَ إِنِّی أُوصِیکَ بِالْعَدْلِ فِی رَعِیَّتِکَ وَ الْإِحْسَانِ إِلَی أَهْلِ مَمْلَکَتِکَ وَ اعْلَمْ أَنَّ مَنْ وُلِّیَ عَلَی رِقَابِ عَشَرَةٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ وَ لَمْ یَعْدِلْ بَیْنَهُمْ حَشَرَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یَدَاهُ مَغْلُولَتَانِ إِلَی عُنُقِهِ لَایَفُکُّهَا إِلَّا عَدْلُهُ فِی دَارِ الدُّنْیَا فَإِذَا وَرَدَ عَلَیْکَ کِتَابِی هَذَا فَاقْرَأْهُ عَلَی مَنْ قِبَلَکَ مِنْ أَهْلِ الْیَمَنِ وَ خُذْ لِیَ الْبَیْعَةَ عَلَی مَنْ حَضَرَکَ مِنَ الْمُسْلِمِینَ فَإِذَا بَایَعَ الْقَوْمُ مِثْلَ بَیْعَةِ الرِّضْوَانِ فَامْکُثْ فِی عَمَلِکَ وَ أَنْفِذْ إِلَیَّ مِنْهُمْ عَشَرَةً یَکُونُونَ مِنْ عُقَلَائِهِمْ وَ فُصَحَائِهِمْ وَ ثِقَاتِهِمْ مِمَّنْ یَکُونُ أَشَدَّهُمْ عَوْناً مِنْ أَهْلِ الْفَهْمِ وَ الشَّجَاعَةِ عَارِفِینَ بِاللَّهِ عَالِمِینَ بِأَدْیَانِهِمْ وَ مَا لَهُمْ وَ مَا عَلَیْهِمْ وَ أَجْوَدَهُمْ رَأْیاً وَ عَلَیْکَ وَ عَلَیْهِمُ السَّلَامُ وَ طَوَی الْکِتَابَ وَ خَتَمَهُ وَ أَرْسَلَهُ مَعَ أَعْرَابِیٍّ فَلَمَّا وَصَلَ إِلَیْهِ قَبَّلَهُ وَ وَضَعَهُ عَلَی عَیْنَیْهِ وَ رَأْسِهِ فَلَمَّا قَرَأَهُ صَعِدَ الْمِنْبَرَ فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ صَلَّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ أَیُّهَا النَّاسُ اعْلَمُوا أَنَّ عُثْمَانَ قَدْ قَضَی نَحْبَهُ وَ قَدْ بَایَعَ النَّاسُ مِنْ بَعْدِهِ الْعَبْدَ الصَّالِحَ وَ الْإِمَامَ النَّاصِحَ أَخَا رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ خَلِیفَتَهُ وَ هُوَ أَحَقُّ بِالْخِلَافَةِ وَ هُوَ أَخُو رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ ابْنُ عَمِّهِ وَ کَاشِفُ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِهِ وَ زَوْجُ ابْنَتِهِ وَ وَصِیُّهُ وَ أَبُو سِبْطَیْهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَمَا تَقُولُونَ فِی بَیْعَتِهِ وَ الدُّخُولِ فِی طَاعَتِهِ قَالَ فَضَجَّ النَّاسُ بِالْبُکَاءِ وَ النَّحِیبِ وَ قَالُوا سَمْعاً وَ طَاعَةً وَ حُبّاً وَ کَرَامَةً لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَخِی رَسُولِهِ فَأَخَذَ لَهُ الْبَیْعَةَ عَلَیْهِمْ عَامَّةً فَلَمَّا بَایَعُوا قَالَ لَهُمْ أُرِیدُ مِنْکُمْ عَشَرَةً مِنْ رُؤَسَائِکُمْ وَ شُجْعَانِکُمْ أُنْفِذُهُمْ إِلَیْهِ کَمَا أَمَرَنِی بِهِ فَقَالُوا سَمْعاً وَ طَاعَةً فَاخْتَارَ مِنْهُمْ مِائَةً ثُمَّ مِنَ الْمِائَةِ سَبْعِینَ ثُمَّ مِنَ السَّبْعِینَ ثَلَاثِینَ ثُمَّ مِنَ الثَّلَاثِینَ عَشَرَةً فِیهِمْ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُلْجَمٍ الْمُرَادِیُّ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ خَرَجُوا مِنْ سَاعَتِهِمْ فَلَمَّا أَتَوْهُ علیه السلام سَلَّمُوا عَلَیْهِ وَ هَنَّئُوهُ بِالْخِلَافَةِ فَرَدَّ عَلَیْهِمُ السَّلَامَ وَ رَحَّبَ بِهِمْ فَتَقَدَّمَ ابْنُ مُلْجَمٍ وَ قَامَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْإِمَامُ الْعَادِلُ وَ الْبَدْرُ التَّمَامُ وَ اللَّیْثُ الْهُمَامُ وَ الْبَطَلُ الضِّرْغَامُ وَ الْفَارِسُ الْقَمْقَامُ وَ مَنْ فَضَّلَهُ اللَّهُ عَلَی سَائِرِ الْأَنَامِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَی آلِکَ الْکِرَامِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صِدْقاً وَ حَقّاً وَ أَنَّکَ وَصِیُّ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ الْخَلِیفَةُ مِنْ بَعْدِهِ وَ وَارِثُ عِلْمِهِ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ جَحَدَ حَقَّکَ وَ مَقَامَکَ أَصْبَحْتَ أَمِیرَهَا وَ عَمِیدَهَا لَقَدِ اشْتَهَرَ بَیْنَ الْبَرِیَّةِ عَدْلُکَ وَ هَطَلَتْ شَ آبِیبُ فَضْلِکَ وَ سَحَائِبُ رَحْمَتِکَ وَ رَأْفَتِکَ عَلَیْهِمْ وَ لَقَدْ أَنْهَضَنَا الْأَمِیرُ إِلَیْکَ فَسُرِرْنَا بِالْقُدُومِ عَلَیْکَ فَبُورِکْتَ بِهَذِهِ الطَّلْعَةِ الْمَرْضِیَّةِ وَ هُنِّئْتَ بِالْخِلَافَةِ فِی الرَّعِیَّةِ.فَفَتَحَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَیْنَیْهِ فِی وَجْهِهِ وَ نَظَرَ إِلَی الْوَفْدِ فَقَرَّبَهُمْ وَ أَدْنَاهُمْ فَلَمَّا جَلَسُوا دَفَعُوا إِلَیْهِ الْکِتَابَ فَفَضَّهُ وَ قَرَأَهُ وَ سُرَّ بِمَا فِیهِ فَأَمَرَ لِکُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِحُلَّةٍ یَمَانِیَّةٍ وَ رِدَاءٍ عَدَنَیَّةٍ وَ فَرَسٍ عَرَبِیَّةٍ وَ أَمَرَ أَنْ یُفْتَقَدُوا وَ یُکْرِمُوا فَلَمَّا نَهَضُوا قَامَ ابْنُ مُلْجَمٍ وَ وَقَفَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ أَنْشَدَ:أَنْتَ الْمُهَیْمِنُ وَ الْمُهَذَّبُ ذُو النَّدَی وَ ابْنُ الضَّرَاغِمِ فِی الطِّرَازِ الْأَوَّلِ اللَّهُ خَصَّکَ یَا وَصِیَّ مُحَمَّدٍوَ حَبَاکَ فَضْلًا فِی الْکِتَابِ الْمُنْزَلِ وَ حَبَاکَ بِالزَّهْرَاءِ بِنْتِ مُحَمَّدٍحُورِیَّةٍ بِنْتِ النَّبِیِّ الْمُرْسَلِ ثُمَّ قَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ارْمِ بِنَا حَیْثُ شِئْتَ لِتَرَی مِنَّا مَا یَسُرُّکَ فَوَ اللَّهِ مَا فِینَا إِلَّا کُلُّ بَطَلٍ أَهْیَسَ وَ حَازِمٍ أَکْیَسَ وَ شُجَاعٍ أَشْوَسَ وَرِثْنَا ذَلِکَ عَنِ الآْبَاءِ وَ الْأَجْدَادِ وَ کَذَلِکَ نُورِثُهُ صَالِحَ الْأَوْلَادِ قَالَ فَاسْتَحْسَنَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام کَلَامَهُ مِنْ بَیْنِ الْوَفْدِ فَقَالَ لَهُ مَا اسْمُکَ یَا غُلَامُ قَالَ اسْمِی عَبْدُ الرَّحْمَنِ قَالَ ابْنُ مَنْ قَالَ ابْنُ مُلْجَمٍ الْمُرَادِیِّ قَالَ لَهُ أَ مُرَادِیٌّ أَنْتَ قَالَ نَعَمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ علیه السلام إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ وَ لَاحَوْلَ وَ لَاقُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ قَالَ وَ جَعَلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع یُکَرِّرُ النَّظَرَ إِلَیْهِ وَ یَضْرِبُ إِحْدَی یَدَیْهِ عَلَی الْأُخْرَی وَ یَسْتَرْجِعُ ثُمَّ قَالَ وَیْحَکَ أَ مُرَادِیٌّ أَنْتَ قَالَ نَعَمْ فَعِنْدَهَا تَمَثَّلَ علیه السلام یَقُولُ أَنَا أَنْصَحُکَ مِنِّی بِالْوَدَادِ مُکَاشَفَةً وَ أَنْتَ مِنَ الْأَعَادِی أُرِیدُ حَیَاتَهُ وَ یُرِیدُ قَتْلِی عَذِیرَکَ مِنْ خَلِیلِکَ مِنْ مُرَادٍقَالَ الْأَصْبَغُ بْنُ نُبَاتَةَ لَمَّا دَخَلَ الْوَفْدُ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع بَایَعُوهُ وَ بَایَعَهُ ابْنُ مُلْجَمٍ فَلَمَّا أَدْبَرَ عَنْهُ دَعَاهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام ثَانِیاً فَتَوَثَّقَ مِنْهُ بِالْعُهُودِ وَ الْمَوَاثِیقِ أَنْ لَایَغْدِرَ وَ لَایَنْکُثَ فَفَعَلَ ثُمَّ سَارَ عَنْهُ ثُمَّ اسْتَدْعَاهُ ثَالِثاً ثُمَّ تَوَثَّقَ مِنْهُ فَقَالَ ابْنُ مُلْجَمٍ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَا رَأَیْتُکَ فَعَلْتَ هَذَا بِأَحَدٍ غَیْرِی فَقَالَ امْضِ لِشَأْنِکَ فَمَا أَرَاکَ تَفِی بِمَا بَایَعْتَ عَلَیْهِ فَقَالَ لَهُ ابْنُ مُلْجَمٍ کَأَنَّکَ تَکْرَهُ وُفُودِی عَلَیْکَ لَمَّا سَمِعْتَهُ مِنِ اسْمِی وَ إِنِّی وَ اللَّهِ لَأُحِبُّ الْإِقَامَةَ مَعَکَ وَ الْجِهَادَ بَیْنَ یَدَیْکَ وَإِنَّ قَلْبِی مُحِبٌّ لَکَ وَ إِنِّی وَ اللَّهِ أُوَالِی وَلِیَّکَ وَ أُعَادِی عَدُوَّکَ قَالَ فَتَبَسَّمَ علیه السلام وَ قَالَ لَهُ بِاللَّهِ یَا أَخَا مُرَادٍ إِنْ سَأَلْتُکَ عَنْ شَیْءٍ تَصْدُقُنِی فِیهِ قَالَ إِی وَ عَیْشِکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ لَهُ هَلْ کَانَ لَکَ دَایَةٌ یَهُودِیَّةٌ فَکَانَتْ إِذَا بَکَیْتَ تَضْرِبُکَ وَ تَلْطِمُ جَبِینَکَ وَ تَقُولُ لَکَ اسْکُتْ فَإِنَّکَ أَشْقَی مِنْ عَاقِرِ نَاقَةِ صَالِحٍ وَ إِنَّکَ سَتَجْنِی فِی کِبَرِکَ جِنَایَةً عَظِیمَةً یَغْضَبُ اللَّهُ بِهَا عَلَیْکَ وَ یَکُونُ مَصِیرُکَ إِلَی النَّارِ فَقَالَ قَدْ کَانَ ذَلِکَ وَ لَکِنَّکَ وَ اللَّهِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ کُلِّ أَحَدٍ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ اللَّهِ مَا کَذَبْتُ وَ لَاکُذِبْتُ وَ لَقَدْ نَطَقْتُ حَقّاً وَ قُلْتُ صِدْقاً وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ قَاتِلِی لَامَحَالَةَ وَ سَتَخْضِبُ هَذِهِ مِنْ هَذِهِ وَ أَشَارَ إِلَی لِحْیَتِهِ وَ رَأْسِهِ وَ لَقَدْ قَرُبَ وَقْتُکَ وَ حَانَ زَمَانُکَ فَقَالَ ابْنُ مُلْجَمٍ وَ اللَّهِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّکَ أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ کُلِّ مَا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ وَ لَکِنْ إِذَا عَرَفْتَ ذَلِکَ مِنِّی فَسَیِّرْنِی إِلَی مَکَانٍ تَکُونُ دِیَارُکَ مِنْ دِیَارِی بَعِیدَةً فَقَالَ ع کُنْ مَعَ أَصْحَابِکَ حَتَّی آذَنَ لَکُمْ بِالرُّجُوعِ إِلَی بِلَادِکُمْ ثُمَّ أَمَرَهُمْ بِالنُّزُولِ فِی بَنِی تَمِیمٍ فَأَقَامُوا ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ ثُمَّ أَمَرَهُمْ بِالرُّجُوعِ إِلَی الْیَمَنِ فَلَمَّا عَزَمُوا عَلَی الْخُرُوجِ مَرِضَ ابْنُ مُلْجَمٍ مَرَضاً شَدِیداً فَذَهَبُوا وَ تَرَکُوهُ فَلَمَّا بَرَأَ أَتَی أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ کَانَ لَایُفَارِقُهُ لَیْلًا وَ لَانَهَاراً وَ یُسَارِعُ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ وَ کَانَ علیه السلام یُکْرِمُهُ وَ یَدْعُوهُ إِلَی مَنْزِلِهِ وَ یُقَرِّبُهُ وَ کَانَ مَعَ ذَلِکَ یَقُولُ لَهُ أَنْتَ قَاتِلِی وَ یُکَرِّرُ عَلَیْهِ الشِّعْرَ:أُرِیدُ حَیَاتَهُ وَ یُرِیدُ قَتْلِی عَذِیرَکَ مِنْ خَلِیلِکَ مِنْ مُرَادٍ فَیَقُولُ لَهُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا عَرَفْتَ ذَلِکَ مِنِّی فَاقْتُلْنِی فَیَقُولُ إِنَّهُ لَایَحِلُّ ذَلِکَ أَنْ أَقْتُلَ رَجُلًا قَبْلَ أَنْ یَفْعَلَ بِی شَیْئاً وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ قَالَ إِذَا قَتَلْتُکَ فَمَنْ یَقْتُلُنِی قَالَ فَسَمِعَتِ الشِّیعَةُ ذَلِکَ فَوَثَبَ مَالِکٌ الْأَشْتَرُ وَ الْحَارِثُ بْنُ الْأَعْوَرِ وَ غَیْرُهُمَا مِنَ الشِّیعَةِ فَجَرَّدُوا سُیُوفَهُمْ وَ قَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ هَذَا الْکَلْبُ الَّذِی تُخَاطِبُهُ بِمِثْلِ هَذَا الْخِطَابِ مِرَاراً وَ أَنْتَ إِمَامُنَا وَ وَلِیُّنَا وَ ابْنُ عَمِّ نَبِیِّنَا فَمُرْنَا بِقَتْلِهِ فَقَالَ لَهُمُ اغْمِدُوا سُیُوفَکُمْ بَارَکَ اللَّهُ فِیکُمْ وَ لَاتَشُقُّوا عَصَا هَذِهِ الْأُمَّةِ أَ تَرَوْنَ أَنِّی أَقْتُلُ رَجُلًا لَمْ یَصْنَعْ بِی شَیْئاً».

در نظام هستی ریشه بدواند و شاخ و برگ و میوه بدهد،آنجا را کرم خورده بود.

من عمل تو را ضایع نکردم،خداوند در سوره اعراف می فرماید:

«إِنّٰا لاٰ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ» (1)

ما اجر مصلحان را ضایع نمی کنیم،اما او که اجری به وجود نیاورد.این کار تو در ظاهر شکل خوبی داشت،ولی در باطن خراب بود.

اخلاص مرحوم میرزا علی شیرازی

من منزل شهید مطهری که می رفتم،می دیدم که عکس استادش بالای سرشان است.مرحوم مطهری عاشق این استاد بود و ارادت عجیبی به او داشت.در اتاقی که نماز شب می خواند،عکس او را زده بود.

مرحوم مطهری می گفت:چهره های متشخص مؤمنِ اصفهان به خدمت استادم، حاج میرزا علی آقای شیرازی آمدند،گفتند:پیغمبر صلی الله علیه و آله فرموده اند که تقاضای مؤمن را قبول کنید،شما تقاضای ما را قبول کنید.فرمود:درخواست شما چیست ؟ گفتند:در گوشه میدان نقش جهان اصفهان و کنار میدان عالی قاپو و مسجد شیخ لطف اللّه،یکی از بزرگ ترین مساجد اصفهان است امسال ماه مبارک رمضان بیایید و نماز جماعت را در آنجا بخوانید.چون ایشان نماز جماعت را در حجره مدرسه صدر می خواندند،که جای کوچکی بود و بیش از دو نفر نمی توانستند به ایشان اقتدا کنند.پیغمبر صلی الله علیه و آله فرموده است که تقاضای مؤمن را قبول کنید.

ایشان فرمود:می آیم.روز اول که آمد و در محراب نماز رفت،بعد از پایان نماز عصر که بلند شد برود،از یکی پرسید:نماز شلوغ بود ؟ گفت:فدای شما شوم،تا بیرون مسجد،تا میدان صف کشیده شده بود.فردای آن روز ایشان نیامد.مردم

ص:147


1- (1)) - اعراف(7):170؛ ما پاداش اصلاح گران را ضایع نمی کنیم.

نمازشان را خواندند و رفتند.

معتمدین به مدرسه صدر و حجره او رفتند،به ایشان گفتند:آقا ! کسالت داشتید ؟ فرمود:نه.گفتند:پس چرا برای نماز نیامدید ؟ فرمود:این جمعیتی که آمده بودند،تعدادی از آنها اهل بازار بودند،اما بیشتر جمعیت از مسجدهای اطراف آمده بودند.این نماز من ظلم به مسجدها و پیش نمازهای دیگر است، چون مسجدهای دیگر را خلوت کرده است.این به آبروی امام جماعت ها لطمه می زند،من نمی آیم.

چرا کار تو اجر ندارد ؟ خدا می گوید:کار تو در ظاهر خوب بود،ولی ضربه زننده به دیگران بود.چه در نیت تو بود یا نبود.در نیت تو هم نباشد،باید کار را تجزیه و تحلیل کنی تا متوجه شوی که چرا عمل تو رشد نکرد.اصلاً به اجری نرسید که خدا ضایع کند.خدا اجر را ضایع نمی کند.

آیه ای که خدا نظام هستی را به زمین کشاورزی تشبیه و از بندگانش به کشاورز و اعمال شما را به دانه تعبیر کرده است:

«مَنْ کٰانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ» (1)

اگر برای دنیا می کاری،چیزی نصیبت نمی شود،اگر هم بشود،برای همین دو روز دنیا است.بعد از مردن که تو وارد کویر می شوی،نه وارد باغ و جنت: «وَ مَنْ کٰانَ یُرِیدُ حَرْثَ الدُّنْیٰا» ببین که چه زارعی هستی ؟ و چه چیزی می کاری ؟ آیا دانه تو فاسد نیست ؟ این هایی که گناه می کارند،گناه که اجر ندارد.گناه آتش است،پس اینها آتش می کارند.

ریشه های فساد دانه عمل

آن کسی که حسد،بخل،حرص،کبر و ظلم می کارد،اینها مقدمه ضربه زدن به

ص:148


1- (1)) - شوری(42):20؛ کسی که زراعت آخرت را بخواهد،بر زراعتش می افزاییم.

دیگران است و از دانه های فاسد عمل می باشد.

«مَنْ کٰانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْآخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ»

اما اگر دانه پاک بکاری،دانه می شکافد،ریشه می دواند،ریشه ثابت که:

«أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِی السَّمٰاءِ» (1)شاخ و برگ می دهد و میوه آن هم همیشگی است: «تُؤْتِی أُکُلَهٰا کُلَّ حِینٍ» (2)میوه اش در تمام زمان ها بدون به بن بست رسیدن،به دست می آید.

ریاکاری در دل مردم

در روایت دارد که انسان در قیامت می گوید:ما چهل سال نماز خواندیم،روزه گرفتیم،مکه رفتیم،درمانگاه ساختیم،خدایا ! محصول آن چه شد ؟ فکر می کند که خدا یادش رفته است که این دانه را رشد بدهد ؟ نه،یادش نرفته است.

نمازها،روزه ها،حج و درمانگاه ساختنت را در نظام عالم من،در سرزمین اخلاص نکاشتی،بلکه همه این دانه ها را با ریا در دل مردم کاشتی.این نماز را خواندی که نماز تو را ببینند،روزه و درمانگاه و حج تو را ببینند.من هم همه آنها را زنده کرده ام،برو مزدت را از آنها بگیر،به من چه ربطی دارد ؟ مگر نماز را برای من کاشتی ؟ تو این دانه ها را در دل مردم کاشتی که آنها خوششان بیاید.محصول آن همان خوش آمد گفتن مردم است. (3)

محصول دنیا

دانه پاکی که کاشته می شود،آن دانه پاک چه می کند ؟ آیات قرآن در این زمینه اعجاب انگیز است.در نهایت حرف قرآن راجع به این دانه پاک این است:

وَ اللّٰهُ یُضٰاعِفُ لِمَنْ یَشٰاءُ» (4)

ص:149


1- (1)) - ابراهیم(14):24؛ ریشه اش استوار و پابرجا و شاخه اش در آسمان است.
2- (2)) - ابراهیم(14):25؛ میوه اش را به اجازه پروردگارش در هر زمانی می دهد.
3- (3)) - کافی:293/2،(باب الریاء)،حدیث 3؛«أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام کُلُّ رِیَاءٍ شِرْکٌ إِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِلنَّاسِ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَی النَّاسِ وَ مَنْ عَمِلَ لِلَّهِ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَی اللَّهِ». کافی:293/2،(باب الریاء)،حدیث 4؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عز و جل فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً قَالَ الرَّجُلُ یَعْمَلُ شَیْئاً مِنَ الثَّوَابِ لَایَطْلُبُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ إِنَّمَا یَطْلُبُ تَزْکِیَةَ النَّاسِ یَشْتَهِی أَنْ یُسْمِعَ بِهِ النَّاسَ فَهَذَا الَّذِی أَشْرَکَ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ ثُمَّ قَالَ مَا مِنْ عَبْدٍ أَسَرَّ خَیْراً فَذَهَبَتِ الْأَیَّامُ أَبَداً حَتَّی یُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ خَیْراً وَ مَا مِنْ عَبْدٍ یُسِرُّ شَرّاً فَذَهَبَتِ الْأَیَّامُ أَبَداً حَتَّی یُظْهِرَ اللَّهُ لَهُ شَرّاً». وسائل الشیعة:1/66،باب 11،حدیث 147؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام اخْشَوُا اللَّهَ خَشْیَةً لَیْسَتْ بِتَعْذِیرٍ وَ اعْمَلُوا لِلَّهِ فِی غَیْرِ رِیَاءٍ وَ لَاسُمْعَةٍ فَإِنَّهُ مَنْ عَمِلَ لِغَیْرِ اللَّهِ وَکَلَهُ اللَّهُ إِلَی عَمَلِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ». وسائل الشیعة:67/1،باب 11،حدیث 148؛«أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَمِلَ عَمَلًا یَطْلُبُ بِهِ وَجْهَ اللَّهِ وَ الدَّارَ الآْخِرَةَ وَ أَدْخَلَ فِیهِ رِضَی أَحَدٍ مِنَ النَّاسِ کَانَ مُشْرِکاً وَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَنْ عَمِلَ لِلنَّاسِ کَانَ ثَوَابُهُ عَلَی النَّاسِ یَا زُرَارَةُ کُلُّ رِیَاءٍ شِرْکٌ وَ قَالَ علیه السلام قَالَ اللَّهُ عز و جل مَنْ عَمِلَ لِی وَ لِغَیْرِی فَهُوَ لِمَنْ عَمِلَ لَهُ». وسائل الشیعة:5/338،باب 25،حدیث 6728؛«الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیه السلام فِی حَدِیثِ الْمَنَاهِی قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مَنْ بَنَی بُنْیَاناً رِیَاءً وَ سُمْعَةً حَمَلَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنَ الْأَرْضِ السَّابِعَةِ وَ هُوَ نَارٌ یَشْتَعِلُ مِنْهُ ثُمَّ یُطَوَّقُ فِی عُنُقِهِ وَ یُلْقَی فِی النَّارِ فَلَا یَحْبِسُهُ شَیْءٌ مِنْهَا دُونَ قَعْرِهَا إِلَّا أَنْ یَتُوبَ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ یَبْنِی رِیَاءً وَ سُمْعَةً فَقَالَ یَبْنِی فَضْلًا عَلَی مَا یَکْفِیهِ اسْتِطَالَةً بِهِ عَلَی جِیرَانِهِ وَ مُبَاهَاةً لِإِخْوَانِهِ». وسائل الشیعة:339/5،باب 25،حدیث 6731؛«رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله قَالَ وَ مَنْ بَنَی بُنْیَاناً رِیَاءً وَ سُمْعَةً حَمَلَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِلَی سَبْعِ أَرَضِینَ ثُمَّ یُطَوَّقُهُ نَاراً تُوقَدُ فِی عُنُقِهِ ثُمَّ یُرْمَی بِهِ فِی النَّارِ فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله کَیْفَ یَبْنِی رِیَاءً وَ سُمْعَةً فَقَالَ یَبْنِی فَضْلًا عَلَی مَا یَکْفِیهِ أَوْ یَبْنِی مُبَاهَاةً». وسائل الشیعة:312/24،باب 34،حدیث 30633؛«النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ وَ مَنْ أَطْعَمَ طَعَاماً رِیَاءً وَ سُمْعَةً أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِثْلَهُ مِنْ صَدِیدِ جَهَنَّمَ وَ جَعَلَ ذَلِکَ الطَّعَامَ نَاراً فِی بَطْنِهِ حَتَّی یَقْضِیَ بَیْنَ النَّاسِ». بحار الأنوار:233/67،باب 54؛«أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ الْإِبْقَاءُ عَلَی الْعَمَلِ أَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ قَالَ وَ مَا الْإِبْقَاءُ عَلَی الْعَمَلِ قَالَ یَصِلُ الرَّجُلُ بِصِلَةٍ وَ یُنْفِقُ نَفَقَةً لِلَّهِ وَحْدَهُ لَاشَرِیکَ لَهُ فَتُکْتَبُ لَهُ سِرّاً ثُمَّ یَذْکُرُهَا فَتُمْحَی وَ تُکْتَبُ لَهُ عَلَانِیَةً ثُمَّ یَذْکُرُهَا فَتُمْحَی فَتُکْتَبُ لَهُ رِئَاءً». بحار الأنوار:300/69،باب 116،حدیث73؛«(مصباح الشریعة)قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام لَاتُرَاءِ بِعَمَلِکَ مَنْ لَایُحْیِی وَ لَایُمِیتُ وَ لَایُغْنِی عَنْکَ شَیْئاً وَ الرِّیَاءُ شَجَرَةٌ لَاتُثْمِرُ إِلَّا الشِّرْکَ الْخَفِیَّ وَ أَصْلُهَا النِّفَاقُ یُقَالُ لِلْمُرَائِی عِنْدَ الْمِیزَانِ خُذْ ثَوَابَکَ مِمَّنْ عَمِلْتَ لَهُ مِمَّنْ أَشْرَکْتَهُ مَعِی فَانْظُرْ مَنْ تَدْعُو وَ مَنْ تَرْجُو وَ مَنْ تَخَافُ وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَاتَقْدِرُ عَلَی إِخْفَاءِ شَیْءٍ مِنْ بَاطِنِکَ عَلَیْهِ وَ تَصِیرُ مَخْدُوعاً قَالَ اللَّهُ عز و جل یُخادِعُونَ اللَّهَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ ما یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَ ما یَشْعُرُونَ وَ أَکْثَرُ مَا یَقَعُ الرِّیَاءُ فِی النَّظَرِ وَ الْکَلَامِ وَ الْأَکْلِ وَ الْمَشْیِ وَ الْمُجَالَسَةِ وَ اللِّبَاسِ وَ الضَّحِکِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الْجِهَادِ وَ قِرَاءَةِ الْقُرْآنِ وَ سَائِرِ الْعِبَادَاتِ الظَّاهِرَةِ وَ مَنْ أَخْلَصَ بَاطِنَهُ لِلَّهِ وَ خَشَعَ لَهُ بِقَلْبِهِ وَ رَأَی نَفْسَهُ مُقَصِّراً بَعْدَ بَذْلِ کُلِّ مَجْهُودٍ وَجَدَ الشُّکْرَ عَلَیْهِ حَاصِلًا فَیَکُونُ مِمَّنْ یُرْجَی لَهُ الْخَلَاصُ مِنَ الرِّیَاءِ وَ النِّفَاقِ إِذَا اسْتَقَامَ عَلَی ذَلِکَ عَلَی کُلِّ حَالٍ». بحار الأنوار:300/69،باب 116،حدیث 38؛«سُئِلَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام عَنْ عَظِیمِ الشِّقَاقِ [ الشِّقَاءِ ] قَالَ رَجُلٌ تَرَکَ الدُّنْیَا لِلدُّنْیَا فَفَاتَتْهُ الدُّنْیَا وَ خَسِرَ الآْخِرَةَ وَ رَجُلٌ تَعَبَّدَ وَ اجْتَهَدَ وَ صَامَ رِئَاءَ النَّاسِ فَذَلِکَ الَّذِی حُرِمَ لَذَّاتِ الدُّنْیَا وَ لَحِقَهُ التَّعَبُ الَّذِی لَوْ کَانَ بِهِ مُخْلِصاً لَاسْتَحَقَّ ثَوَابَهُ فَوَرَدَ الآْخِرَةَ وَ هُوَ یَظُنُّ أَنَّهُ قَدْ عَمِلَ مَا یَثْقُلُ بِهِ مِیزَانُهُ فَیَجِدُهُ هَبَاءً مَنْثُوراً». بحار الأنوار:62/90،باب 128؛«امیر المومنین علیه السلام...وَ أَمَّا الْوَجْهُ الرَّابِعُ مِنَ الشِّرْکِ فَهُوَ شِرْکُ الرِّیَاءِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً فَهَؤُلَاءِ صَامُوا وَ صَلَّوْا وَ اسْتَعْمَلُوا أَنْفُسَهُمْ بِأَعْمَالِ أَهْلِ الْخَیْرِ إِلَّا أَنَّهُمْ یُرِیدُونَ بِهِ رِئَاءَ النَّاسِ فَأَشْرَکُوا لِمَا أَتَوْهُ مِنَ الرِّیَاء...». نهج البلاغه:حکمت 276؛«وَ قَالَ علیه السلام اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِی لَامِعَةِ الْعُیُونِ عَلَانِیَتِی وَ تُقَبِّحَ فِیمَا أُبْطِنُ لَکَ سَرِیرَتِی مُحَافِظاً عَلَی رِثَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِی بِجَمِیعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَیْهِ مِنِّی فَأُبْدِیَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِی وَ أُفْضِیَ إِلَیْکَ بِسُوءِ عَمَلِی تَقَرُّباً إِلَی عِبَادِکَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِکَ».
4- (4)) - بقره(2):261؛ و خدا برای هر که بخواهد چند برابر می کند و خدا بسیار عطا کننده و داناست.

خداوند این دانه های کاشته شده را بی قید و شرط،به طور مطلق اضافه می کند.

«یضاعف»فعل مضارع است و دلالت بر دوام دارد.خداوند می گوید:

«یضاعف»؛من پیوسته کاشته ات را اضافه می کنم یُضٰاعِفُ لِمَنْ یَشٰاءُ لذا در مورد بهشت می گوید: «خٰالِدِینَ فِیهٰا أَبَداً» (1)آنجا دائم به اجر عمل اضافه می شود.اگر اضافه نمی شد،بهشت من تمام می شد.ولی این اضافه شدن دوام دارد.

دانه توبه

یکی از پربرکت ترین دانه ها که محصول بسیار عالی دارد و خدا عاشق کشاورز و خود آن دانه است و باغبانی آن دانه را هم خودش به عهده گرفته است،توبه است.پیغمبر صلی الله علیه و آله از ماه رمضان به

«وَ هُوَ شَهْرُ التَّوْبَةِ» (2)تعبیر کردند.در این ماه که فصل کاشتن است،هر سی شبانه روز دانه توبه بکارید،تا محصول این توبه به دست بیاید.این درخت سه محصول دارد که در سوره های بقره،مؤمن و فرقان ذکر شده است.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:150


1- (1)) - نساء(4):57؛ و آنان را در زیر سایه ای پایدار [ و دلپذیر،آرام بخش و خنک ] درآوریم.
2- (2)) - بحار الأنوار:340/93،باب 46،حدیث 5؛فضائل الأشهرالثلاثه،شیخ صدوق:95،حدیث 78.

پی نوشت ها

پاداش دنیایی و آخرتی اعمال

تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:151

ص:152

ص:153

ص:154

ص:155

ص:156

ص:157

10 اجر عمل

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

کوشش های مثبتی که در سایه ایمان،با اراده و اختیار از ظاهر و باطن انسان ظهور می کند،به حقیقت به پاداش،و میوه لازم خود خواهد رسید.نظام عالم هستی در دنیا و آخرت بر این حقیقت پایه ریزی شده است.دستگاه الهی در این زمینه تا آنجا منظم است که در قرآن مجید می فرماید:

به اندازه رشته میان هسته خرما-آن تار بسیار نازک-انحرافی در این زمینه وجود ندارد.محال است انسان باکرامت و وابسته به پروردگار و حقایق،کار مثبتی را انجام بدهد،یا حال مثبتی را از خود نشان بدهد و به نتیجه و محصول آن نرسد.گاهی نتیجه کار در دنیا و گاهی در آخرت است.

بنابراین اگر ما کار مثبت بسیاری انجام دادیم،اگر در دنیا محصول و پاداش آنها را ندیدیم،معنی آن این نیست که این کارهای مثبت هدر رفته است.بلکه پاداش، و ثمره این کارها آن قدر عظیم است که ظرف دنیا گنجایش آن را ندارد تا به انسان برسد.اما تا جایی که ظرف دنیا گنجایش پاداش را داشته باشد به انسان پاداش و اجر می دهند.

پاداش رحمان و رحیم

«یٰا رَحْمٰنَ الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِیمَهُما» (1)این جمله در دعاهای معصوم نقل شده

ص:158


1- (1)) - کافی:557/2؛بَابُ الدُّعَاءِ لِلْکَرْبِ وَ الْهَمِّ وَ الْحُزْنِ وَ الْخَوْف،حدیث 6؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی الْهَمِّ قَالَ تَغْتَسِلُ وَ تُصَلِّی رَکْعَتَیْنِ وَ تَقُولُ یَا فَارِجَ الْهَمِّ وَ یَا کَاشِفَ الْغَمِّ یَا رَحْمَانَ الدُّنْیَا وَ الآْخِرَةِ وَ رَحِیمَهُمَا فَرِّجْ هَمِّی وَ اکْشِفْ غَمِّی یَا اللَّهُ الْوَاحِدُ الْأَحَدُ الصَّمَدُ الَّذِی لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ اعْصِمْنِی وَ طَهِّرْنِی وَ اذْهَبْ بِبَلِیَّتِی وَ اقْرَأْ آیَةَ الْکُرْسِیِّ وَ الْمُعَوِّذَتَیْنِ». وسائل الشیعة:42/8،باب 8،حدیث 10057؛«النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله عَنْ جَبْرَئِیلَ عَنْ إِسْرَافِیلَ عَنِ اللَّهِ عز و جل قَالَ مَنْ صَلَّی فِی آخِرِ لَیْلَةٍ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ عَشْرَ رَکَعَاتٍ یَقْرَأُ فِی کُلِّ رَکْعَةٍ فَاتِحَةَ الْکِتَابِ مَرَّةً وَ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ عَشْرَ مَرَّاتٍ وَ یَقُولُ فِی رُکُوعِهِ وَ سُجُودِهِ عَشْرَ مَرَّاتٍ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ اللَّهُ أَکْبَرُ وَ یَتَشَهَّدُ فِی کُلِّ رَکْعَتَیْنِ ثُمَّ یُسَلِّمُ فَإِذَا فَرَغَ مِنْ آخِرِ عَشْرِ رَکَعَاتٍ قَالَ بَعْدَ فَرَاغِهِ مِنَ التَّسْلِیمِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ أَلْفَ مَرَّةٍ فَإِذَا فَرَغَ مِنَ الِاسْتِغْفَارِ سَجَدَ وَ یَقُولُ فِی سُجُودِهِ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ یَا رَحْمَانَ الدُّنْیَا وَ الآْخِرَةِ وَ رَحِیمَهُمَا یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ یَا إِلَهَ الْأَوَّلِینَ وَ الآْخِرِینَ اغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَ تَقَبَّلْ مِنَّا صَلَاتَنَا وَ صِیَامَنَا وَ قِیَامَنَا فَإِنَّهُ لَایَرْفَعُ رَأْسَهُ مِنَ السُّجُودِ حَتَّی یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُ ثُمَّ ذَکَرَ ثَوَاباً جَزِیلًا». وسائل الشیعة:335/13،باب 20،حدیث 17882؛«سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ کُنْتُ مَعَهُ فِی الطَّوَافِ فَلَمَّا صِرْنَا بِحِذَاءِ الرُّکْنِ الْیَمَانِیِّ قَامَ علیه السلام فَرَفَعَ یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ ثُمَّ قَالَ یَا اللَّهُ یَا وَلِیَّ الْعَافِیَةِ وَ خَالِقَ الْعَافِیَةِ وَ رَازِقَ الْعَافِیَةِ وَ الْمُنْعِمَ بِالْعَافِیَةِ وَ الْمَنَّانَ بِالْعَافِیَةِ وَ الْمُتَفَضِّلَ بِالْعَافِیَةِ عَلَیَّ وَ عَلَی جَمِیعِ خَلْقِکَ یَا رَحْمَانَ الدُّنْیَا وَ الآْخِرَةِ وَ رَحِیمَهُمَا صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ ارْزُقْنَا الْعَافِیَةَ وَ دَوَامَ الْعَافِیَةِ وَ تَمَامَ الْعَافِیَةِ وَ شُکْرَ الْعَافِیَةِ فِی الدُّنْیَا وَ الآْخِرَةِ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ».

ص:159

است و ریشه قرآنی دارد،که پروردگار رحمن و رحیم دنیا و آخرت بندگانش است.

با توجه به این که اغلب مفسران،می گویند:

رحیم،یعنی خدایی که در قیامت پاداش همه اهل ایمان را به آنها عنایت خواهد کرد.وقتی که در دعا می گوید:

«و رحیمهما» ؛هم رحیم دنیا و هم رحیم آخرت است،ثابت می شود که اجر و مزد اعمال مثبت و حالات پاک مردم،تا جایی که دنیا گنجایش آن را دارد،به مردم عنایت خواهد شد.خداوند متعال،هم خودش دست اندرکار پرداخت پاداش و مزد است و هم دست اندر کار تبدیل کار نیک به میوه خوب می باشد.

چهار آیه در این زمینه وجود دارد.در یک آیه می فرماید: «نُصِیبُ بِرَحْمَتِنٰا» (1)اینجا مسأله رحمت است،یعنی خداوند پاداش کار مثبت را،هم در دنیا و هم در آخرت به نتیجه می رساند.ما وظیفه داریم که کار و حال مثبت به او تحویل بدهیم.

او بعد از این که کار و حال را تحویل می گیرد،در عالم ربوبیت خودش،در این کار و حال ما فعل و انفعالاتی ایجاد می کند که بنا به فرموده قرآن در سوره توبه و آل عمران،نهایت این فعل و انفعالات،بهشت و رضوان است.

رضوان،حقیقتی مافوق بهشت است که در سوره مبارکه توبه با این وصف رضوان را بیان می فرماید:

« وَ رِضْوٰانٌ مِنَ اللّٰهِ أَکْبَرُ ذٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (2)

یعنی بزرگتر از بهشت است.ولی به یقین طبق وعده قرآن،این رضوان در آینده برای اهل ایمان ظهور خواهد کرد.

در سوره مبارکه آل عمران می فرماید:

« وَ رِضْوٰانٌ مِنَ اللّٰهِ وَ اللّٰهُ بَصِیرٌ بِالْعِبٰادِ» (3)

خداوند خوب بندگانش را می شناسد و به تمام کارها و حالات بندگانش آگاهی

ص:160


1- (1)) - یوسف(12):56؛ رحمت خود را به هر کس که بخواهیم می رسانیم و پاداش نیکوکاران را تباه نمی کنیم.
2- (2)) - توبه(9):72؛ و هم چنین خشنودی و رضایتی از سوی خدا [ که از همه آن نعمت ها ] بزرگ تر است؛این همان کامیابی بزرگ است.
3- (3)) - آل عمران(3):15؛ و رضایتی از سوی خداست؛و خدا به بندگان بیناست.

دارد.

« نُصِیبُ بِرَحْمَتِنٰا مَنْ نَشٰاءُ وَ لاٰ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ»

ما به خاطر کارها و حالات خوب،رحمت،پاداش،اجر و لطفمان را به بندگانمان خواهیم رساند.«اصاب»یعنی رسیدن. «نُصِیبُ» که از نظر ادبی،متکلم مع الغیر است،یعنی ما به بندگان خودمان خواهیم رساند.آنهایی را که می خواهیم،چون همه را که نمی خواهد و همه خود را در فضای خواستن او قرار نمی دهند.اما هر کسی که خودش را در فضای خواستن او قرار بدهد،یعنی وارد در «مَنْ یَشٰاءُ» (1)و «مَنْ نَشٰاءُ» (2)شود یعنی لایق باشد. «مَنْ یَشٰاءُ» معنی لطیف قرآنی آن این است که اگر کسی خودش را با عمل و حال مثبت در فضای خواست او قرار بدهد،رحمت را در آن فضا به او می رساند؛

« قُلِ اللّٰهُمَّ مٰالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشٰاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشٰاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشٰاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشٰاءُ» (3)

بی حساب نیست،بلکه با شرایط است. «تُؤْتِی الْمُلْکَ» ملک یعنی نبوت انبیا، نه شاهنشاهی.آدم بی دین،لائیک،مخالف با قرآن و اسلام،مخالف با حجاب، آیا خدا این ملک را به او عنایت کرده است ؟ نه،کاری به پروردگار ندارد،چون خدا هیچ گاه ملک را به ستمگران نداده است.

این «تُؤْتِی الْمُلْکَ» یعنی ملک نبوت،ولایت ویژه حضرت حق،ملک ارزش ها.

شما در آیات قرآن مجید هم همین نکته را در سوره های مختلف می خوانید:

« وَ زٰادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللّٰهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشٰاءُ» (4)

در جای دیگر دارد؛ «وَ آتَیْنٰاهُمْ مُلْکاً عَظِیماً» (5)اما به چه کسی ؟ این ملک را به هر کسی که بخواهد عنایت می کند.به کسانی که لیاقت عملی و حالی به پیشگاه مقدس او ارائه کرده اند و شایستگی داشته اند که:

ص:161


1- (1)) - بقره(2):90؛ چرا خدا از فضل و احسانش به هر که از بندگانش بخواهد [ کتاب آسمانی ] نازل می کند.
2- (2)) - انعام(6):83؛ هر که را بخواهیم [ به ] درجاتی بالا می بریم.
3- (3)) - آل عمران(3):26؛ بگو:خدایا ! ای مالک همه موجودات ! به هر که خواهی حکومت می دهی و از هر که خواهی حکومت را می ستانی،و هر که را خواهی عزت می بخشی و هر که را خواهی خوار و بی مقدار می کنی،هر خیری به دست توست،یقیناً تو بر هر کاری توانایی.
4- (4)) - بقره(2):247؛ گفت:خدا او را بر شما برگزیده و وی را در دانش و نیروی جسمی فزونی داده؛و خدا زمامداریش را به هر کس که بخواهد عطا می کند؛و خدا بسیار عطا کننده و داناست.
5- (5)) - نساء(4):54؛ و به آنان فرمانروایی بزرگی بخشیدیم.

« تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشٰاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشٰاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشٰاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشٰاءُ» (1)

شدند.

خروج ظالم از مُلک خدا

خدا ملک را به ظالم عنایت نمی کند.اگر ظالمی هم آن ملک را با ظلم و ستم تصرّف کرد،از او لباس ملک را می گیرد،چون شایستگی ندارد و غاصبانه به سراغ این لباس رفته است.آبرویش را می برم و دل ها را علیه او می گردانم.این مقام را که با تقلب به خودش بسته است از او می گیرم.

دو جمله بعد از آن همین مطلب است: «وَ تُعِزُّ مَنْ تَشٰاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشٰاءُ» (2)پیغمبرم را توانمند می کنم،اما ابولهب و ابوجهل را به خاک ذلّت می کشانم.چرا ؟ چون عزّت مخصوص پیغمبرم است.اگر ابولهب و ابوجهل در مکه حکومت می کنند،بر شهر و مردم سلطه دارند،به ناشایستگی این سلطه را پیدا کرده اند.باید عزیزانِ عزیز شوند،این معنی «وَ تُعِزُّ مَنْ تَشٰاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشٰاءُ» است.

بلافاصله بعد از آن هم می گوید:

« بِیَدِکَ الْخَیْرُ إِنَّکَ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (3)

هر چه در دست او انجام می گیرد،خیر است.حضرت سلیمان علیه السلام، امیرالمؤمنین علیه السلام و ائمه علیهم السلام خیر بودند،خدا به آنها حکومت،ملک،نبوت، امامت و ولایت داد.آمدند جلوی حکومت آنها را گرفتند و در ظاهر خلع سلاح شان کردند،ولی از نظر باطن که خلع سلاح نشدند.امام،امام است.فرقی ندارد که حکومت ظاهری هم در دست آنها باشد،یا نه.ولایت آنها مسلم است، چه مردم رأی بدهندبه دنبال آنها بروند،چه رأی ندهند و به دنبال آنها نروند.

ص:162


1- (1)) - آل عمران(3):26؛ بگو:خدایا ! ای مالک همه موجودات ! به هر که خواهی حکومت می دهی و از هر که خواهی حکومت را می ستانی،و هر که را خواهی عزت می بخشی و هر که را خواهی خوار و بی مقدار می کنی،هر خیری به دست توست،یقیناً تو بر هر کاری توانایی.
2- (2)) - آل عمران(3):26؛ و هر که را خواهی عزت می بخشی و هر که را خواهی خوار و بی مقدار می کنی،
3- (3)) - آل عمران(3):26؛ هر خیری به دست توست،یقیناً تو بر هر کاری توانایی.

ملک الهی با بیعت بر کسی مسلم نمی شود.این ملک،انتخاب شخص خداست.برای انبیا و ائمه طاهرین علیهم السلام است.مردم با امام حسین علیه السلام بیعت کنند یا نکنند،امام حسین علیه السلام ولیّ اللّه الاعظم است.

قرآن در این زمینه می گوید: «مٰا کٰانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ» (1)هیچ انتخابی را در زمینه نبوت و امامت در اختیار شما قرار ندادم،فقط خدا می داند که: «اَللّٰهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسٰالَتَهُ» (2)من به شایستگی های بندگانم از همه آگاه تر هستم.من می دانم که این ملک را به چه کسی عنایت کنم من می دانم که عزّت و ذلت را به چه کسی بدهم.

محسنین،لایق ملک الهی

ما رحمت خودمان را به هر کسی که بخواهیم می دهیم،اما چه کسی را خدا می خواهد ؟ شایستگان و صالحان را.این «مَنْ نَشٰاءُ» بی قاعده و قانون نیست.

بی حساب و کتاب نیست.خیلی منظم و حساب شده است؛

« نُصِیبُ بِرَحْمَتِنٰا مَنْ نَشٰاءُ وَ لاٰ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» (3)

در آیه می گوید:آن «مَنْ نَشٰاءُ» محسنین هستند؛در «وَ لاٰ نُضِیعُ» با واو عاطفه، جمله بعد را به جمله قبل عطف و وصل می کند،یعنی «نُصِیبُ بِرَحْمَتِنٰا مَنْ نَشٰاءُ» این «مَنْ نَشٰاءُ» چه کسانی هستند ؟ «وَ لاٰ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» .آیه می فرماید:که این «مَنْ نَشٰاءُ» قانون و ضابطه نیست،بلکه محسنین هستند.

سه حقیقت در محسنین:

1-عبادت

محسنین چه کسانی هستند ؟

ص:163


1- (1)) - قصص(28):68؛ و [ آنچه را بخواهد ] بر می گزیند،برای آنان [ در برابر اراده او در قلمرو تکوین و تشریع ] اختیاری نیست.
2- (2)) - انعام(6):124؛ خدا داناتر است که مقام رسالت را در کجا قرار دهد.
3- (3)) - یوسف(12):56؛ رحمت خود را به هر کس که بخواهیم می رسانیم و پاداش نیکوکاران را تباه نمی کنیم.

سه نکته درباره محسنین لازم است بیان شود.یک حقیقت در محسن،حقیقت عبادت او است.پیغمبر صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:

«الإِحْسٰانُ انْ تَعْبُدَ اللّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ» (1)

احسان،یعنی خدا را به گونه ای عبادت کنی که گویی با چشم سر او را می بینی و در برابر او ایستاده ای.وقتی با چشم سر او را می بیند،برای نماز چگونه«اللّه اکبر» می گوید ؟ چگونه حمد می خواند ؟ چگونه رکوع و سجود می کند ؟ آن نماز،چه نمازی خواهد شد ؟ در این حالت،اوج ادب از انسان ظهور می کند،یعنی وقتی در برابر حضرت حق «اللّه اکبر» می گوید،با آن برای حضور مُحرم می شود.از محضر او هم هیچ غایب نمی شود؛دیگر به تجارت و دنیا نمی پردازد،وقتی سلام نماز را می دهد،که هزار کار غیر از نماز انجام داده است.این یک شعاع حقیقت محسن است.

2-خدمت به خلق

اما حقیقت دیگر احسان،نیکی کردن به بندگان خداست.نیکان قوم موسی علیه السلام به قارون گفتند:

« أَحْسِنْ کَمٰا أَحْسَنَ اللّٰهُ إِلَیْکَ» (2)

به مردم نیکی کن،چنان که خداوند متعال با این ثروتی که از راه حلال به تو داده است،به تو نیکی کرده است.این معنای احسان خدا به قارون در قرآن است.

3-دقت در عمل

حقیقت دیگر احسان،یعنی اعمال مربوط به خود را خیلی خوب انجام بدهید.

اگر نماز و روزه است،به تمام معنا کامل باشد.اگر به دیگران نیکی می کنید،

ص:164


1- (1)) - بحار الأنوار:196/67،باب 53،حدیث 2؛«قَوْلُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله الْإِحْسَانُ أَنْ تَعْبُدَ اللَّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ فَإِنْ لَمْ تَکُنْ تَرَاهُ فَإِنَّهُ یَرَاکَ».
2- (2)) - قصص(28):77؛ و نیکی کن همان گونه که خدا به تو نیکی کرده است.

بی منت و پنهانی باشد.اگر این گونه احسان داشته باشید: «وَ لاٰ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ» این محسنین در« مَنْ نَشٰاءُ »هستند.چون جملات آیه با واو عاطفه به هم ربط دارد،به ما می گوید:این «مَنْ نَشٰاءُ» بی نظم نیست،که رحمتم را به شمر و یزید هم بدهم و بعد بگویم:دلم می خواست،نه، «مَنْ نَشٰاءُ» می گویم،و به شما نشان می دهم که این «مَنْ نَشٰاءُ» در علم من،فقط محسنین هستند.می خواهم به محسنین پاداشم را برسانم.خواستن پروردگار ریشه دار و استوار است.

ضمانت اجر محسنین

خداوند چه ضمانت هایی برای ما کرده است ؟ بار معنوی این مسائل خیلی سنگین است.خدا می فرماید:اگر الفاظ قرآن را به کوه ها نازل می کردم،ویران می شد:

« لَوْ أَنْزَلْنٰا هٰذَا الْقُرْآنَ عَلیٰ جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خٰاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیَةِ اللّٰهِ» (1)

الفاظ قرآن کوه ها را ویران می کند،چه برسد به مفاهیم آن،که برای این جنس دو پای خاکی،این فرش نشین،به خاطر یک مقدار ایمان و عملِ درست،چه چیزهایی را به عهده گرفته است؛ «إِنّٰا لاٰ نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً» (2)من پاداش کسی که فعالیت نیکو داشته است را ضایع نکنم.ضایع کردن پاداش،ظلم فاحش است.

حق الناس در قیامت

در باب حقوق مردم روایاتی وارد شده است که به عنوان باب «حبس الحقوق» است.در قیامت،کاسب را می آورند،می گویند:شما این فرد را برای کار استخدام

ص:165


1- (1)) - حشر(59):21؛ اگر این قرآن را بر کوهی نازل می کردیم،قطعاً آن را از ترس خدا فروتن و از هم پاشیده می دیدی.و این مثل ها را برای مردم می زنیم تا بیندیشند.
2- (2)) - کهف(18):30؛ زیرا ما پاداش کسانی را که کار نیکو کرده اند،تباه نمی کنیم.

کردی،کار کرده است،اما مزد او را ندادی.در محشر بمان تا مزد او را بدهی.

امام رضا علیه السلام می فرماید:

کسی که برای شما کار می کند،هنوز عرق پیشانی اش خشک نشده است،مزد او را بدهید.مگر این که خودش بخواهد پول او پیش شما امانت بماند.اگر کسی مزد کارگرش را ندهد،روز قیامت او را در دادگاه نگه می دارند،می گویند:مزد او را بده.کار فرما نمی تواند به خدا بگوید:ما که نداریم،تو مزد او را بده.خدا می گوید:مگر او برای من کار کرده است که من مزد او را بدهم ؟ کار مادی بوده،که برای تو کرده است. (1)خدا از حبس حق کارگر متنفر است،آن وقت خودش حق شما خوبان را ضایع کند ؟

آیه می فرماید: «إِنّٰا لاٰ نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً» کار خوب را باید به من تحویل دهید،تا ضایع نشود.

قدرشناسی خداوند

ابولهب دشمن خطرناکی برای پیغمبر صلی الله علیه و آله بود و مورد نفرین خدا در قرآن است.

و با وضع بسیار بدی از دنیا رفت.طبق آیات قرآن،او در عذاب الهی است.ولی در روایات آمده است که (2)خدا در قیامت عذاب ابولهب را ذره ای تخفیف می دهد.نه به خاطر این که عموی پیغمبر صلی الله علیه و آله است،بلکه به این علت که وقتی پیغمبر صلی الله علیه و آله شیرخواره بود،دایه او شیر نداشت که به بچه بدهد.ابولهب یک کنیزی داشت که بچه دار شده بود و شیر داشت،گفت:برادرزاده ام گرسنه است،برو و به او شیر بده.به خاطر همین کار خوب او در حق پیغمبر صلی الله علیه و آله،خداوند در قیامت یک ذرّه عذاب او را تخفیف می دهد.

ص:166


1- (1)) - کافی:288/5،حدیث 1،بَابُ کَرَاهَةِ اسْتِعْمَالِ الْأَجِیرِ قَبْلَ مُقَاطَعَتِهِ عَلَی أُجْرَتِهِ وَ تَأْخِیرِ إِعْطَائِهِ بَعْدَ الْعَمَلِ،حدیث 1؛«سُلَیْمَانَ بْنِ جَعْفَرٍ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ کُنْتُ مَعَ الرِّضَا علیه السلام فِی بَعْضِ الْحَاجَةِ فَأَرَدْتُ أَنْ أَنْصَرِفَ إِلَی مَنْزِلِی فَقَالَ لِیَ انْصَرِفْ مَعِی فَبِتْ عِنْدِیَ اللَّیْلَةَ فَانْطَلَقْتُ مَعَهُ فَدَخَلَ إِلَی دَارِهِ مَعَ الْمُعَتِّبِ فَنَظَرَ إِلَی غِلْمَانِهِ یَعْمَلُونَ بِالطِّینِ أَوَارِیَ الدَّوَابِّ وَ غَیْرَ ذَلِکَ وَ إِذاً مَعَهُمْ أَسْوَدُ لَیْسَ مِنْهُمْ فَقَالَ مَا هَذَا الرَّجُلُ مَعَکُمْ فَقَالُوا یُعَاوِنُنَا وَ نُعْطِیهِ شَیْئاً قَالَ قَاطَعْتُمُوهُ عَلَی أُجْرَتِهِ فَقَالُوا لَاهُوَ یَرْضَی مِنَّا بِمَا نُعْطِیهِ فَأَقْبَلَ عَلَیْهِمْ یَضْرِبُهُمْ بِالسَّوْطِ وَ غَضِبَ لِذَلِکَ غَضَباً شَدِیداً فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لِمَ تُدْخِلُ عَلَی نَفْسِکَ فَقَالَ إِنِّی قَدْ نَهَیْتُهُمْ عَنْ مِثْلِ هَذَا غَیْرَ مَرَّةٍ أَنْ یَعْمَلَ مَعَهُمْ أَحَدٌ حَتَّی یُقَاطِعُوهُ أُجْرَتَهُ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ مَا مِنْ أَحَدٍ یَعْمَلُ لَکَ شَیْئاً بِغَیْرِ مُقَاطَعَةٍ ثُمَّ زِدْتَهُ لِذَلِکَ الشَّیْءِ ثَلَاثَةَ أَضْعَافٍ عَلَی أُجْرَتِهِ إِلَّا ظَنَّ أَنَّکَ قَدْ نَقَصْتَهُ أُجْرَتَهُ وَ إِذَا قَاطَعْتَهُ ثُمَّ أَعْطَیْتَهُ أُجْرَتَهُ حَمِدَکَ عَلَی الْوَفَاءِفَإِنْ زِدْتَهُ حَبَّةً عَرَفَ ذَلِکَ لَکَ وَ رَأَی أَنَّکَ قَدْ زِدْتَهُ». وسائل الشیعة:332/18،باب 7،حدیث 23788؛«أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ مَنْ حَبَسَ حَقَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ وَ هُوَ یَقْدِرُ عَلَی أَنْ یُعْطِیَهُ إِیَّاهُ مَخَافَةَ أَنَّهُ إِنْ خَرَجَ ذَلِکَ الْحَقُّ مِنْ یَدِهِ أَنْ یَفْتَقِرَ کَانَ اللَّهُ عز و جل أَقْدَرَ عَلَی أَنْ یُفْقِرَهُ مِنْهُ عَلَی أَنْ یُغْنِیَ نَفْسَهُ بِحَبْسِ ذَلِکَ الْحَقِّ».
2- (2)) - اشاره به سوره مسد «تَبَّتْ یَدٰا أَبِی لَهَبٍ وَ تَبَّ...» بحار الأنوار:405/35،باب 20،حدیث 27؛«تفسیر القمی؛أَ فَمَنْ شَرَحَ اللّٰهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلٰامِ فَهُوَ عَلیٰ نُورٍ مِنْ رَبِّهِ قَالَ نَزَلَتْ فِی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام. بیان:قَالَ الْبَیْضَاوِیُّ وَ غَیْرُهُ إِنَّهَا نَزَلَتْ فِی عَلِیٍّ وَ حَمْزَةَ علیه السلام وَ تَتِمَّةُ الآْیَةِ فِی أَبِی لَهَبٍ وَ وُلْدِهِ». بحار الأنوار:280/15،باب 3،حدیث 25؛«أُمُّهُ آمِنَةُ بِنْتُ وَهْبِ بْنِ عَبْدِ مَنَافِ بْنِ زُهْرَةَ بْنِ کِلَابِ بْنِ مُرَّةَ بْنِ کَعْبِ بْنِ لُوَیِّ بْنِ غَالِبٍ وَ أَرْضَعَتْهُ حَتَّی شَبَّ حَلِیمَةُ بِنْتُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ بْنِ شِجْنَةَ السَّعْدِیَّةُ مِنْ بَنِی سَعْدِ بْنِ بَکْرِ بْنِ هَوَازِنَ وَ کَانَتْ ثُوَیْبَةُ مَوْلَاةُ أَبِی لَهَبِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ أَرْضَعَتْهُ أَیْضاً بِلَبَنِ ابْنِهَا مَسْرُوحٍ وَ ذَلِکَ قَبْلَ أَنْ تَقْدِمَ حَلِیمَةُ وَ تُوُفِّیَتْ ثُوَیْبَةُ مُسْلِمَةً سَنَةَ سَبْعٍ مِنَ الْهِجْرَةِ وَ مَاتَ ابْنُهَا قَبْلَهَا وَ کَانَتْ قَدْ أَرْضَعَتْ ثُوَیْبَةُقَبْلُ حَمْزَةَ بْنَ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ عَمَّهُ فَلِذَلِکَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِابْنَةِ حَمْزَةَ إِنَّهَا ابْنَةُ أَخِی مِنَ الرَّضَاعَةِ وَ کَانَ حَمْزَةُ أَسَنَّ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ بِأَرْبَعِ سِنِین».

پایه های اسلام

پنج حقیقت در هر کس باشد،مؤمن است:

حضرت باقر علیه السلام می فرماید:«بُنِی الإسْلامُ عَلی خَمْسٍ؛عَلَی الصّلاةِ وَ الصُّومِ وَ الزَّکاةِ وَ الحَجِّ وَ الوِلاٰیَةِ» (1)کسی که نماز،روزه رمضان را به جای آورد،حقوق مالی سر سال را بدهد،با استطاعت به حج برود و ولایت،امامت اهل بیت علیهم السلام را قبول نماید،مؤمن است.

«وَ أَنَّ اللّٰهَ لاٰ یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ» .شاد باشید و امید صد در صد داشته باشید.

که خدا در دنیا،برزخ و بعد از مرگ،پاداش شما را ضایع نمی کند.

امیرالمؤمنین علیه السلام فخر فرشتگان

اما آیه چهارم در مورد صالحان اصلاح گر است،که خداوند در مورد آنان می فرماید:

« إِنّٰا لاٰ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ»

ما پاداش مردم شایسته،صالح و اصلاح گر را تباه نمی کنیم.

نوشته اند:بنده ای از بندگان خدا را که هفتاد سال عبادت داشت با هفتاد سال عبادت،به فرشتگان ارائه کردند،فرمود:گاهی این برنامه ها را داشته است،

«اُنْظُرُوا الَی الأرْضِ» مثل لیلة المبیت که امیرالمؤمنین علیه السلام در سن بیست سالگی در جای پیغمبر صلی الله علیه و آله خوابید.او آن هم از پیغمبر صلی الله علیه و آله پرسید:اگر من جای شما بخوابم، شما سالم به مدینه می رسید ؟ فرمود:بله.گفت:جان من فدای شما باد.آن وقت خدا به فرشتگان فرمود:زمین را بنگرید.به امیرالمؤمنین علیه السلام اشاره کرد که در

ص:167


1- (1)) - کافی:18/2،بَابُ دَعَائِمِ الْإِسْلَامِ،حدیث 1؛«أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایَةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَیْءٍ کَمَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ».کافی:18/2،باب دعائم الاسلام،حدیث 1

رختخواب پیغمبر صلی الله علیه و آله خوابیده بود:

خداوند در حق او می فرماید:

« وَ مِنَ النّٰاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغٰاءَ مَرْضٰاتِ اللّٰهِ وَ اللّٰهُ رَؤُفٌ بِالْعِبٰادِ» (1)

ای ملائکه ! علی علیه السلام جای پیغمبر صلی الله علیه و آله خوابیده است،نمی خواهد که قهرمان خود کند،نمی خواهد فردا در شهر مکه بگوید:من دیشب می دانستم که چهل مرد شجاع می خواهند به پیغمبر صلی الله علیه و آله حمله کنند،من در سن بیست سالگی،از چهل پهلوان نترسیدم.یا نمی خواهد تا آخر عمرش به پیغمبر صلی الله علیه و آله حتی بگوید:من بودم که یک شب در جای شما خوابیدم و شما به سلامت عبور کردید.

بلکه «اِبْتِغٰاءَ مَرْضٰاتِ اللّٰهِ بوده است.

امام حسین علیه السلام مایه افتخار حق

عارفان می گویند:زمان خلقت آدم علیه السلام ملائکه به پروردگار گفتند:

« أَ تَجْعَلُ فِیهٰا مَنْ یُفْسِدُ فِیهٰا وَ یَسْفِکُ الدِّمٰاءَ» (2)

بعد خدا هم آنها را آرام کرد،فرمود:اعتراضی به این آفرینش نداشته باشید.

« إِنِّی أَعْلَمُ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ» من چیزی می دانم،که شما نمی دانید.بعد هم ملائکه در فکر فرو رفتند؛خدا چه می داند که ما نمی دانیم ؟ این دانایی او چیست ؟

امام حسین علیه السلام تا زمانی که کنار هفتاد و یک بدن قطعه قطعه و گریه هشتاد و چهار زن و بچه،صورتش را روی خاک گذاشت و گفت:

«الٰهی رِضاً بِرِضٰاکَ» آنگاه به ملائکه گفت: «إِنِّی أَعْلَمُ مٰا لاٰ تَعْلَمُونَ» منظورم از خلقت انسان مانند حسین علیه السلام بود.

ص:168


1- (1)) - بقره(2):207؛ و از مردم کسی است که جانش را برای خشنودی خدا می فروشد [ مانند امیرالمؤمنین 7 ] و خدا به بندگان مهربان است.
2- (2)) - بقره(2):30؛ گفتند:آیا موجودی را در زمین قرار می دهی که در آن به فساد و تباهی برخیزد و به ناحق خون ریزی کند.

عبادت خالص برای عبودیت

خداوند متعال به یکی از فرشتگان فرمود:

او هفتاد سال تمام عبادت کرده است،به صورت یک انسان کنار او برو،به او بگو:در این هفتاد سال عبادت،به خاطر عبادتت لیاقت این را پیدا نکردی که خدا در قیامت تو را به بهشت ببرد.

یعنی از خدا چه طلبی داری ؟ هر عبادتی که کردی،مایه اش از من بود و تو در هیچ عبادتی،هیچ مایه نگذاشتی.زمین و آسمانی را که در آن عبادت کردی، انرژی بدنی که در عبادت آوردی،نفسی که در عبادت کشیدی،همگی از من بود، پس هیچ شایستگی بهشت رفتن را نداری.

فرشته آمد و با او صحبت کرد.به فرشته گفت:روزی که خدا ما را آفرید «خَلَقَنٰا لِلعِبٰادَةِ» ما را برای بندگی آفرید.من به خاطر اطاعت از او،او را فرمان برداری کرده ام.من بندگی ام برای او است.فرشته برگشت،گفت:خدایا ! می دانی که چه گفت ؟ خطاب رسید:او ذاتش و روحش بنده است،ذات من هم کریم است، می خواهم با کرامت خودم با او معامله کنم.

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند

چه کار می کند ؟ این است معنای «إِنّٰا لاٰ نُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ» * «إِنّٰا لاٰ نُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً» *«إنا لا نضیع أجر المؤمنین.

باش تا صبح دولتت بدمد کاین هنوز از نتایج سحر است

*** چه خوش است یک شب بکشی«هوا»را به خلوص خوانی ز خدا،خدا را

به حضور خوانی ورقی ز قرآن فکنی در آتش کتب ریا را

ص:169

طلبم رفیقی که دهد بشارت

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:170

پی نوشت ها

تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:171

ص:172

ص:173

ص:174

ص:175

11 عظمت پیامبر صلی الله علیه و آله

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

درباره بعضی از عناصر و اشیای قیمتی و کمیاب،تعبیر به «عزیز الوجود» شده است.

گاهی هم اجناس فراوانی را نسبت به کثرت فوق العاده اجناس دیگر تعبیر به «عزیز الوجود» می کنند.

اندکی انسان ها در قیاس با جانداران

دانشمندان در بحث جانداران می گویند:

جاندار،صاحب نفس حیات،فراوان است؛در دریا،فضا و خاک،موجود زنده زیاد است.و حتی به فرموده قرآن،موجود زنده در آسمان ها،کرات و منظومه های دیگر زیاد است.کثرت موجودات زنده در همین زمین به اندازه ای است که دانشمندان بعد از تحقیق نوشته اند:خداوند متعال در یک تپه خاکی آن قدر موجود زنده دارد که اگر این شش میلیارد جمعیت کره زمین در آن تپه بروند و در جمع موجودات زنده آن تپه قرار بگیرند و تصمیم بگیرند که با هم تپه را رها کنند و از میان همه این موجوداتی که در تپه هستند،بیرون بیایند همه آن موجودات متوجه این کم شدن نمی شوند.

ص:176

ص:177

انسان«عزیز الوجود»عالم خلقت

می گویند:انسان نسبت به تمام جانداران عالم، «عزیز الوجود» است،یعنی جزء عناصر و اجناس کمیاب است.تعداد آنها از زمان آدم علیه السلام تا قیامت،نسبت به موجودات زنده،بلکه نسبت به همه عالم که می سنجند،بسیار کم است.

در میان انسان ها،عاقلان «عزیز الوجود» هستند،یعنی در میان این همه جمعیت انسان،خردمندانِ در مسیر صحیح،کم هستند.نمی گویند که انسان ها فاقد عقل هستند،یا کمبود عقل دارند،بلکه می فرمایند:در جمع انسان ها، عاقلان،یعنی آنهایی که عقل را در محور صحیحی به کار می گیرند، «عزیز الوجود» هستند.

پروردگار در همه زمان ها یک پیام دارد و آن این است: «وَ أَکْثَرُهُمْ لاٰ یَعْقِلُونَ» (1)یعنی از صد نفر،پنجاه نفر به بالا اندیشه نمی کنند و عقل را آن گونه که باید،به کار نمی گیرند.

تفکّر انسان«عزیز الوجود»

پروردگار درباره قرآن می فرماید:ما این قرآن را برای هدایت مردم نازل کردیم:

« هُدیً لِلنّٰاسِ وَ بَیِّنٰاتٍ مِنَ الْهُدیٰ وَ الْفُرْقٰانِ» (2)

ولی در سوره زمر می فرماید:

« إِنَّمٰا یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبٰابِ» (3)

فقط خردمندان واقعی،کتاب را باور دارند و بر اساس آن عمل می کنند،که آنها «عزیز الوجود» هستند.

در امت های پیامبران،چهره های واقعی خیلی اندک هستند.

ص:178


1- (1)) - مائده(5):103؛ و بیشترشان اندیشه نمی کنند.
2- (2)) - بقره(2):185؛ قرآنی که سراسرش هدایتگر مردم است و دارای دلایلی روشن و آشکار از هدایت می باشد،و مایه جدایی [ حق از باطل ] است.
3- (3)) - زمر(39):9؛ فقط خردمندان متذکّر می شوند.

مثلاً در تفسیر آیات قرآن نوشته اند:حضرت نوح علیه السلام نهصد و پنجاه سال مردم را هدایت کرد،ولی در نهایت وقتی که کشتی آماده شد و بنا شد که طوفان جهان را فرا بگیرد و حضرت نوح مؤمنان واقعی را امر فرمود که سوار کشتی شوید،در طول این هزار سال،فقط هشتاد و سه نفر او را باور کرده و مؤمن شده بودند. (1)یا وقتی که خداوند متعال،طالوت علیه السلام را به همراهی حضرت داود علیه السلام به جنگ جالوت مأمور کرد،می فرماید:یک آزمایشی برای همان نیروی اسلامی پیش آمد، که در آن آزمایش،نفرات زیادی ریزش کردند حضرت طالوت و داود علیه السلام با سیصد و سیزده نفر باقی ماندند. (2)یا وقتی که موسی علیه السلام به پروردگار عالم عرض کرد:می خواهم گروهی از امت من،با من به کوه طور بیایند و آن مناجات تو را با من مشاهده کنند.خداوند دستور داد:گروهی را انتخاب کن و موسی علیه السلام از امت هفتاد هزار نفر برگزید.

« وَ اخْتٰارَ مُوسیٰ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً لِمِیقٰاتِنٰا» (3)

از هفتاد هزار نفر،هفتاد نفر را انتخاب کرد،که گل سر سبد امت بودند، و پروردگار پذیرفت تا این هفتاد نفر به کوه طور بروند.

این هفتاد نفر آمدند و تکلّم خدا با موسی علیه السلام را شنیدند.بعد هم اصرار کردند که ما از آن فضا و منطقه بیرون نمی رویم: «حَتّٰی نَرَی اللّٰهَ جَهْرَةً» (4)تا خدا را با چشم خود ببینیم.خداوند هم یک صاعقه ای فرستاد و هر هفتاد نفر را نابود کرد.یعنی برگزیدگان امت موسی از حد خارج شدند.این معنای «عزیز الوجود» بودن انسان ها است.

باقی ماندگان بر سبیل پیامبر صلی الله علیه و آله

حضرت رضا علیه السلام می فرماید:پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله بعد از بیست و سه سال تبلیغ،به

ص:179


1- (1)) - بحار الأنوار:322/11،باب 3،حدیث 30؛«قَالَ الرِّضَا علیه السلام لَمَّا هَبَطَ نُوحٌ علیه السلام إِلَی الْأَرْضِ کَانَ هُوَ وَ وُلْدُهُ وَ مَنْ تَبِعَهُ ثَمَانِینَ نَفْساً فَبَنَی حَیْثُ نَزَلَ قَرْیَةً فَسَمَّاهَا قَرْیَةَ الثَّمَانِینَ لِأَنَّهُمْ کَانُوا ثَمَانِینَ». بحار الأنوار:312/11،باب 3،حدیث 6؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ لَمَّا أَرَادَ اللَّهُ عز و جل هَلَاکَ قَوْمِ نُوحٍ عَقَّمَ أَرْحَامَ النِّسَاءِ أَرْبَعِینَ سَنَةً فَلَمْ یَلِدْ [ یُولَدْ ] فِیهِمْ مَوْلُودٌ فَلَمَّا فَرَغَ نُوحٌ مِنِ اتِّخَاذِ السَّفِینَةِ أَمَرَهُ اللَّهُ أَنْ یُنَادِیَ بِالسُّرْیَانِیَّةِ لَایَبْقَی بَهِیمَةٌ وَ لَاحَیَوَانٌ إِلَّا حَضَرَ فَأَدْخَلَ مِنْ کُلِّ جِنْسٍ مِنْ أَجْنَاسِ الْحَیَوَانِ زَوْجَیْنِ فِی السَّفِینَةِ وَ کَانَ الَّذِینَ آمَنُوا بِهِ مِنْ جَمِیعِ الدُّنْیَا ثَمَانِینَ رَجُلًا فَقَالَ اللَّهُ عز و جل احْمِلْ فِیهٰا مِنْ کُلٍّ زَوْجَیْنِ اثْنَیْنِ وَ أَهْلَکَ إِلّاٰ مَنْ سَبَقَ عَلَیْهِ الْقَوْلُ وَ مَنْ آمَنَ وَ مٰا آمَنَ مَعَهُ إِلّاٰ قَلِیلٌ وَ کَانَ نَجَرَ السَّفِینَةَ فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ فَلَمَّا کَانَ فِی الْیَوْمِ الَّذِی أَرَادَ اللَّهُ هَلَاکَهُمْ کَانَتِ امْرَأَةُ نُوحٍ تَخْبِزُ فِی الْمَوْضِعِ الَّذِی یُعْرَفُ بِفَارَ التَّنُّورُ فِی مَسْجِدِ الْکُوفَةِ وَ قَدْ کَانَ نُوحٌ اتَّخَذَ لِکُلِّ ضَرْبٍ مِنْ أَجْنَاسِ الْحَیَوَانِ مَوْضِعاً فِی السَّفِینَةِ وَ جَمَعَ لَهُمْ فِیهَا مَا یَحْتَاجُونَ إِلَیْهِ مِنَ الْغِذَاءِ فَصَاحَتِ امْرَأَتُهُ لَمَّا فَارَ التَّنُّورُ فَجَاءَ نُوحٌ إِلَی التَّنُّورِ فَوَضَعَ عَلَیْهَا طِیناً وَ خَتَمَهُ حَتَّی أَدْخَلَ جَمِیعَ الْحَیَوَانِ السَّفِینَةَ ثُمَّ جَاءَ إِلَی التَّنُّورِ فَفَضَّ الْخَاتَمَ وَ رَفَعَ الطِّینَ وَ انْکَسَفَتِ الشَّمْسُ وَ جَاءَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءٌ مُنْهَمِرٌ صَبٌّ بِلَا قَطْرٍ وَ تَفَجَّرَتِ الْأَرْضُ عُیُوناً وَ هُوَ قَوْلُهُ عز و جل فَفَتَحْنٰا أَبْوٰابَ السَّمٰاءِ بِمٰاءٍ مُنْهَمِرٍ وَ فَجَّرْنَا الْأَرْضَ عُیُوناً فَالْتَقَی الْمٰاءُ عَلیٰ أَمْرٍ قَدْ قُدِرَ وَ حَمَلْنٰاهُ عَلیٰ ذٰاتِ أَلْوٰاحٍ وَ دُسُرٍ قَالَ اللَّهُ عز و جل ارْکَبُوا فِیهٰا بِسْمِ اللّٰهِ مَجْرٰاهٰا وَ مُرْسٰاهٰا یَقُولُ مَجْرَاهَا أَیْ مَسِیرُهَا وَ مُرْسَاهَا أَیْ مَوْقِفُهَا فَدَارَتِ السَّفِینَةُ وَ نَظَرَ نُوحٌ إِلَی ابْنِهِ یَقَعُ وَ یَقُومُ فَقَالَ لَهُ یٰا بُنَیَّ ارْکَبْ مَعَنٰا وَ لٰاتَکُنْ مَعَ الْکٰافِرِینَ فَقَالَ ابْنُهُ کَمَا حَکَی اللَّهُ عز و جل سَآوِی إِلیٰ جَبَلٍ یَعْصِمُنِی مِنَ الْمٰاءِ فَقَالَ نُوحٌ لٰاعٰاصِمَ الْیَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللّٰهِ إِلّاٰ مَنْ رَحِمَ ثُمَّ قَالَ نُوحٌ رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ وَ أَنْتَ أَحْکَمُ الْحٰاکِمِینَ فَقَالَ اللَّهُ یٰا نُوحُ إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صٰالِحٍ فَلٰا تَسْئَلْنِ مٰا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنِّی أَعِظُکَ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْجٰاهِلِینَ فَقَالَ نُوحٌ کَمَا حَکَی اللَّهُ تَعَالَی رَبِّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ أَنْ أَسْئَلَکَ مٰا لَیْسَ لِی بِهِ عِلْمٌ وَ إِلّاٰ تَغْفِرْ لِی وَ تَرْحَمْنِی أَکُنْ مِنَ الْخٰاسِرِینَ فَکَانَ کَمَا حَکَی اللَّهُ وَ حٰالَ بَیْنَهُمَا الْمَوْجُ فَکٰانَ مِنَ الْمُغْرَقِینَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فَدَارَتِ السَّفِینَةُ وَ ضَرَبَتْهَا الْأَمْوَاجُ حَتَّی وَافَتْ مَکَّةَ وَ طَافَتْ بِالْبَیْتِ وَ غَرِقَ جَمِیعُ الدُّنْیَا إِلَّا مَوْضِعَ الْبَیْتِ وَ إِنَّمَا سُمِّیَ الْبَیْتُ الْعَتِیقَ لِأَنَّهُ أُعْتِقَ مِنَ الْغَرَقِ فَبَقِیَ الْمَاءُ یَنْصَبُّ مِنَ السَّمَاءِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً وَ مِنَ الْأَرْضِ الْعُیُونُ حَتَّی ارْتَفَعَتِ السَّفِینَةُ فَمَسَحَتِ السَّمَاءَ قَالَ فَرَفَعَ نُوحٌ یَدَهُ ثُمَّ قَالَ یا رهمان أتقن وَ تَفْسِیرُهَا رَبِّ أَحْسِنْ فَأَمَرَ اللَّهُ الْأَرْضَ أَنْ تَبْلَعَ مَاءَهَا وَ هُوَ قَوْلُهُ وَ قِیلَ یٰا أَرْضُ ابْلَعِی مٰاءَکِ وَ یٰا سَمٰاءُ أَقْلِعِی أَیْ أَمْسِکِی وَ غِیضَ الْمٰاءُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ اسْتَوَتْ عَلَی الْجُودِیِّ فَبَلَعَتِ الْأَرْضُ مَاءَهَا فَأَرَادَ مَاءُ السَّمَاءِ أَنْ یَدْخُلَ فِی الْأَرْضِ فَامْتَنَعَتِ الْأَرْضُ مِنْ قَبُولِهَا وَ قَالَتْ إِنَّمَا أَمَرَنِیَ اللَّهُ عز و جل أَنْ أَبْلَعَ مَائِی فَبَقِیَ مَاءُ السَّمَاءِ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ وَ اسْتَوَتِ السَّفِینَةُ عَلَی جَبَلِ الْجُودِیِّ وَ هُوَ بِالْمَوْصِلِ جَبَلٌ عَظِیمٌ فَبَعَثَ اللَّهُ جَبْرَئِیلَ فَسَاقَ الْمَاءَ إِلَی الْبِحَارِ حَوْلَ الدُّنْیَا وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَی نُوحٍ یٰا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلٰامٍ مِنّٰا وَ بَرَکٰاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلیٰ أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ وَ أُمَمٌ سَنُمَتِّعُهُمْ ثُمَّ یَمَسُّهُمْ مِنّٰا عَذٰابٌ أَلِیمٌ فَنَزَلَ نُوحٌ بِالْمُوصِلِ مِنَ السَّفِینَةِ مَعَ الثَّمَانِینَ وَ بَنَوْا مَدِینَةَ الثَّمَانِینَ وَ کَانَتْ لِنُوحٍ بِنْتٌ رَکِبَتْ مَعَهُ السَّفِینَةَ فَتَنَاسَلَ النَّاسُ مِنْهَا وَ ذَلِکَ قَوْلُ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله نُوحٌ أَحَدُ الْأَبَوَیْنِ ثُمَّ قَالَ اللَّهُ عز و جل لِنَبِیِّهِ صلی الله علیه و آله تِلْکَ مِنْ أَنْبٰاءِ الْغَیْبِ نُوحِیهٰا إِلَیْکَ مٰا کُنْتَ تَعْلَمُهٰا أَنْتَ وَ لٰاقَوْمُکَ مِنْ قَبْلِ هٰذٰا فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَةَ لِلْمُتَّقِینَ».
2- (2)) - کافی:316/8،حدیث 498؛«أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی قَوْلِ اللَّهِ عز و جل إِنَّ اللّٰهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طٰالُوتَ مَلِکاً قٰالُوا أَنّٰی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنٰا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ قَالَ لَمْ یَکُنْ مِنْ سِبْطِ النُّبُوَّةِ وَ لَامِنْ سِبْطِ الْمَمْلَکَةِ قٰالَ إِنَّ اللّٰهَ اصْطَفٰاهُ عَلَیْکُمْ وَ قَالَ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التّٰابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمّٰا تَرَکَ آلُ مُوسیٰ وَ آلُ هٰارُونَ فَجَاءَتْ بِهِ الْمَلَائِکَةُ تَحْمِلُهُ وَ قَالَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ إِنَّ اللّٰهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا ثَلَاثَمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا مِنْهُمْ مَنِ اغْتَرَفَ وَ مِنْهُمْ مَنْ لَمْ یَشْرَبْ فَلَمَّا بَرَزُوا قَالَ الَّذِینَ اغْتَرَفُوا لٰاطٰاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجٰالُوتَ وَ جُنُودِهِ وَ قَالَ الَّذِینَ لَمْ یَغْتَرِفُوا کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللّٰهِ وَ اللّٰهُ مَعَ الصّٰابِرِینَ». مناقب،ابن شهر آشوب:256/3،فصل فی مساواته مع داود و طالوت و سلیمان علیه السلام؛«فقال النبی صلی الله علیه و آله...و قال فی الطالوت وَ زٰادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ و کان علی أعلم الأمة و أشجعهم و قال فی طالوت إِنَّ اللّٰهَ اصْطَفٰاهُ عَلَیْکُمْ و قال فی علی وَ آلَ عِمْرٰانَ عَلَی الْعٰالَمِینَ و قال وَ اللّٰهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشٰاءُ و قال لعلی وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ مٰا یَشٰاءُ وَ یَخْتٰارُ عطش بنو إسرائیل فی غزاة جالوت فقال طالوت إِنَّ اللّٰهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ و هو نهر فلسطین فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلّاٰ قَلِیلًا مِنْهُمْ و کانوا أربعمائة رجل و قیل ثلاثمائة و ثلاثة عشر من جملة ثلاثین ألفا فقال لهم لم تطیعونی فی شربة ماء فکیف تطیعونی فی الحرب فخلفهم و علی أتوه فقالوا امدد یدک نبایعک فقال إن کنتم صادقین فاغدوا علی غدا محلقین الخبر قصد جالوت إلی قلع بیت داودفقتل داود جالوت و استقر الملک علیه و طلب أعداء علی قهره فقتلهم و ماتوا قبله و بقیت الإمامة له و لأولاده یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُا نُورَ اللّٰهِ».
3- (3)) - اعراف(7):155؛ موسی از میان قومش هفتاد مرد را برای میعادگاه ما بر گزید.
4- (4)) - بقره(2):55؛ گفتید:ای موسی ! هرگز به تو ایمان نمی آوریم تا خدا را آشکارا [ با چشم خود ] ببینیم.

محض این که از دنیا رفتند،برجستگان واقعی دوازده نفر بودند. (1)یا وقتی ظهور امام عصر علیه السلام میسر می شود،از میلیاردها انسانِ تنها،سیصد و سیزده نفر همراه و یار حضرت هستند. (2)بنابراین وقتی قرآن می فرماید: «وَ أَکْثَرُهُمْ لاٰ یَعْقِلُونَ» (3)این یک واقعیت است.پس مؤمن واقعی به قرآن،چه کسانی هستند ؟ «إِنَّمٰا یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبٰابِ» که تعدادشان اندک است.آنها را قرآن این گونه معرفی می کند:

«فَبَشِّرْ عِبٰادِ اَلَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولٰئِکَ الَّذِینَ هَدٰاهُمُ اللّٰهُ وَ أُولٰئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبٰابِ» (4)

و خدا می فرماید: «وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبٰادِیَ الشَّکُورُ» (5)در چه زمانی قلیل و اندک هستند ؟ یعنی همیشه و در هر زمان کم هستند.

عباد شکور کسانی هستند که نعمت خدا را در گناه نمی برند و حتی یک نعمت خدا را از بندگی خدا جدا نمی کنند.

شناخت مراتب«عزیزالوجود»

در میان انسان ها،عاقلان «عزیز الوجود» هستند و در میان عاقلان،مسلمانان عزیز الوجود می باشند.مسلمان چه کسی است ؟

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله برای شناخت مسلمان،معیاری بیان کرده اند،که:

«اَلْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ المُسْلِمُونَ مِنْ لِسانِهِ وَ یَدِهِ» (6)مسلمان کسی است که تمام مردم مسلمان،از شرّ زبان و دست او در امان باشند.چند نفر از مسلمان ها این طور هستند ؟

در میان عاقلان،مسلمانانِ به این معنا، «عزیز الوجود» هستند،یعنی بسیار کمیاب هستند.و در میان مسلمانان،مؤمنان «عزیز الوجود» هستند،یعنی آنهایی که به حقیقت،به اهل بیت علیهم السلام اقتدا می کنند،که از آنها به مؤمن تعبیر شده است،

ص:180


1- (1)) - بحارالانوار:189/28،باب 4،حدیث 2؛«أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَال:َ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ جُعِلْتُ فِدَاکَ هَلْ کَانَ أَحَدٌ فِی أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْکَرَ عَلَی أَبِی بَکْرٍ فِعْلَهُ وَ جُلُوسَهُ مَجْلِسَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَالَ نَعَمْ کَانَ الَّذِی أَنْکَرَ عَلَی أَبِی بَکْرٍ اثْنَیْ عَشَرَ رَجُلًا مِنَ الْمُهَاجِرِینَ خَالِدُ بْنُ سَعِیدِ بْنِ الْعَاصِ وَ کَانَ مِنْ بَنِی أُمَیَّةَ وَ سَلْمَانُ الْفَارِسِیُّ وَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ وَ الْمِقْدَادُ بْنُ الْأَسْوَدِ وَ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ وَ بُرَیْدَةُ الْأَسْلَمِیُّ وَ مِنَ الْأَنْصَارِ أَبُو الْهَیْثَمِ بْنُ التَّیِّهَانِ وَ سَهْلٌ وَ عُثْمَانُ ابْنَا حُنَیْفٍ وَ خُزَیْمَةُ بْنُ ثَابِتٍ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ وَ أُبَیُّ بْنُ کَعْبٍ وَ أَبُو أَیُّوبَ الْأَنْصَاری ِ...».
2- (2)) - بحار الأنوار:307/52،باب 26،حدیث 81؛«أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ إِلَی أَنْ قَالَ یَقُولُ الْقَائِمُ علیه السلام لِأَصْحَابِهِ یَا قَوْمِ إِنَّ أَهْلَ مَکَّةَ لَایُرِیدُونَنِی وَ لَکِنِّی مُرْسِلٌ إِلَیْهِمْ لِأَحْتَجَّ عَلَیْهِمْ بِمَا یَنْبَغِی لِمِثْلِی أَنْ یَحْتَجَّ عَلَیْهِمْ فَیَدْعُو رَجُلًا مِنْ أَصْحَابِهِ فَیَقُولُ لَهُ امْضِ إِلَی أَهْلِ مَکَّةَ فَقُلْ یَا أَهْلَ مَکَّةَ أَنَا رَسُولُ فُلَانٍ إِلَیْکُمْ وَ هُوَ یَقُولُ لَکُمْ إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ الرَّحْمَةِ وَ مَعْدِنُ الرِّسَالَةِ وَ الْخِلَافَةِ وَ نَحْنُ ذُرِّیَّةُ مُحَمَّدٍ وَ سُلَالَةُ النَّبِیِّینَ وَ إِنَّا قَدْ ظُلِمْنَا وَ اضْطُهِدْنَا وَ قُهِرْنَا وَ ابْتُزَّ مِنَّا حَقُّنَا مُنْذُ قُبِضَ نَبِیُّنَا إِلَی یَوْمِنَا هَذَا فَنَحْنُ نَسْتَنْصِرُکُمْ فَانْصُرُونَا فَإِذَا تَکَلَّمَ هَذَا الْفَتَی بِهَذَا الْکَلَامِ أَتَوْا إِلَیْهِ فَذَبَحُوهُ بَیْنَ الرُّکْنِ وَ الْمَقَامِ وَ هِیَ النَّفْسُ الزَّکِیَّةُ فَإِذَا بَلَغَ ذَلِکَ الْإِمَامَ قَالَ لِأَصْحَابِهِ أَلَا أَخْبَرْتُکُمْ أَنَّ أَهْلَ مَکَّةَ لَایُرِیدُونَنَا فَلَا یَدْعُونَهُ حَتَّی یَخْرُجَ فَیَهْبِطُ مِنْ عَقَبَةِ طُوًی فِی ثَلَاثِمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا عِدَّةِ أَهْلِ بَدْرٍ حَتَّی یَأْتِیَ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ فَیُصَلِّی فِیهِ عِنْدَ مَقَامِ إِبْرَاهِیمَ أَرْبَعَ رَکَعَاتٍ وَ یُسْنِدُ ظَهْرَهُ إِلَی الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ ثُمَّ یَحْمَدُ اللَّهَ وَ یُثْنِی عَلَیْهِ وَ یَذْکُرُ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله وَ یُصَلِّی عَلَیْهِ وَ یَتَکَلَّمُ بِکَلَامٍ لَمْ یَتَکَلَّمْ بِهِ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ فَیَکُونُ أَوَّلُ مَنْ یَضْرِبُ عَلَی یَدِهِ وَ یُبَایِعُهُ جَبْرَئِیلَ وَ مِیکَائِیلَ وَ یَقُومُ مَعَهُمَا رَسُولُ اللَّهِ وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فَیَدْفَعَانِ إِلَیْهِ کِتَاباً جَدِیداً هُوَ عَلَی الْعَرَبِ شَدِیدٌ بِخَاتَمٍ رَطْبٍ فَیَقُولُونَ لَهُ اعْمَلْ بِمَا فِیهِ وَ یُبَایِعُهُ الثَّلَاثُمِائَةِ وَ قَلِیلٌ مِنْ أَهْلِ مَکَّةَ ثُمَّ یَخْرُجُ مِنْ مَکَّةَ حَتَّی یَکُونَ فِی مِثْلِ الْحَلْقَةِ قُلْتُ وَ مَا الْحَلْقَةُ قَالَ عَشَرَةُ آلَافِ رَجُلٍ جَبْرَئِیلُ عَنْ یَمِینِهِ وَ مِیکَائِیلُ عَنْ شِمَالِهِ ثُمَّ یَهُزُّ الرَّایَةَ الْجَلِیَّةَ وَ یَنْشُرُهَا وَ هِیَ رَایَةُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله السَّحَابَةُ وَ دِرْعُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله السَّابِغَةُ وَ یَتَقَلَّدُ بِسَیْفِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ذِی الْفَقَارِ وَ فِی خَبَرٍ آخَرَ مَا مِنْ بَلْدَةٍ إِلَّا یَخْرُجُ مَعَهُ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ إِلَّا أَهْلَ الْبَصْرَةِ فَإِنَّهُ لَایَخْرُجُ مَعَهُ مِنْهَا أَحَدٌ». بحار الأنوار:323/52،باب 27،حدیث 33؛«أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام کَمْ یَخْرُجُ مَعَ الْقَائِمِ علیه السلام فَإِنَّهُمْ یَقُولُونَ إِنَّهُ یَخْرُجُ مَعَهُ مِثْلُ عِدَّةِ أَهْلِ بَدْرٍ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ ثَلَاثَةَ عَشَرَ رَجُلًا قَالَ مَا یَخْرُجُ إِلَّا فِی أُولِی قُوَّةٍ وَ مَا یَکُونُ أُولُو الْقُوَّةِ أَقَلَّ مِنْ عَشَرَةِ آلَافٍ».
3- (3)) - مائده(5):103؛ و بیشترشان اندیشه نمی کنند.
4- (4)) - زمر(39):18؛ آنان که سخن را می شنوند و از بهترینش پیروی می کنند،اینانند کسانی که خدا هدایتشان کرده،و اینان همان خردمندانند.
5- (5)) - سبأ(34):13؛ و از بندگانم اندکی سپاس گزارند.
6- (6)) - بحار الأنوار:302/64،باب 14،حدیث 31؛«أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَ لَاأُنَبِّئُکُمْ بِالْمُؤْمِنِ الْمُؤْمِنُ مَنِ ائْتَمَنَهُ الْمُؤْمِنُونَ عَلَی أَمْوَالِهِمْ وَ أُمُورِهِمْ وَ الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ وَ الْمُهَاجِرُ مَنْ هَجَرَ السَّیِّئَاتِ فَتَرَکَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ) بحارالأنوار:60/64 باب اخبار حدیث 3(جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَ لَاأُنَبِّئُکُمْ لِمَ سُمِّیَ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِناً لِإِیمَانِهِ النَّاسَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَ أَمْوَالِهِمْ أَ لَاأُنَبِّئُکُمْ مَنِ الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ النَّاسُ مِنْ یَدِهِ وَ لِسَانِهِ». کافی:234/2،حدیث 12؛«قَالَ أَبُو جَعْفَر علیه السلام:یَا سُلَیْمَانُ أَ تَدْرِی مَنِ الْمُسْلِمُ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَنْتَ أَعْلَمُ قَالَ الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِسَانِهِ وَ یَدِهِ ثُمَّ قَالَ وَ تَدْرِی مَنِ الْمُؤْمِنُ قَالَ قُلْتُ أَنْتَ أَعْلَمُ قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ مَنِ ائْتَمَنَهُ الْمُسْلِمُونَ عَلَی أَمْوَالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ الْمُسْلِمُ حَرَامٌ عَلَی الْمُسْلِمِ أَنْ یَظْلِمَهُ أَوْ یَخْذُلَهُ أَوْ یَدْفَعَهُ دَفْعَةً تُعَنِّتُه».

ولی همین مؤمنان،بسیار کمیاب و«عزیزالوجود»هستند.

و در میان گروه مؤمنان،عابدان «عزیز الوجود» هستند،یعنی آنهایی که در واقع اهل بندگی هستند؛افراط و تفریط ندارند،یعنی در همه موارد؛در شکم،شهوت، اقتصاد و اداره خانواده،بنده هستند.

و در میان عابدان،عالمان «عزیز الوجود» هستند،یعنی آنهایی که دین شناس هستند،نه آنهایی که دین را با معیارهای شخصی ارزیابی و تحلیل می کنند،بلکه به فرموده امام صادق علیه السلام:فقهای در دین،عالمان ربانی هستند.

سی سال،چهل سال نزد استادان زانو زده اند و چندین رشته علم را در کنار قرآن مجید آموختند.

و در میان عالمان،زاهدان «عزیز الوجود» هستند،یعنی عالمانی که میل به دنیا و تجمّلات ندارند،بلکه اهل زهد،قناعت،بی رغبتی به زر و زیور و زینت دنیا هستند.

زاهد که درم گرفت و دینار زاهدتر از او کسی بدست آر (1)

عارفان در سایه رحمت پروردگار

عالمانِ زاهد،شأن هم دارند،اما شأنشان را صرف یاری و هدایت عباد خدا می کنند.عمری را به دلسوزی نسبت به بندگان پروردگار مهربان عالم سپری می کنند.

و در میان زاهدان،عارفان «عزیز الوجود» هستند،یعنی آنهایی که خدا را در دل حس کرده اند و در یک مقامی برتر از زهد،به نام مقام عرفان قرار دارند.مقام عرفان به چه معنا است ؟ زاهد،محور زندگی اش زهد است و بر زهد هم تکیه دارد.و اهل نجات است.ولی عارفان فقط بر وجود مقدس حضرت حق تکیه دارند و می گویند:

ص:181


1- (1)) - سعدی شیرازی.

به دریا بنگرم،دریا تو بینم

دیدگاه الهی عارفان

یکی از دوستان می گفت:خانواده ثروتمندی،مرا برای صرف ناهار دعوت کردند.بعد از ناهار به من گفتند:ما شما را می شناسیم،آدم خوش برخوردی هستی،اجازه می دهی که با هم فیلمی تماشا کنیم؟ گفتم:عیبی ندارد.من که نمی دانستم موضوع چیست ؟

گفت:یک فیلم مستهجن گذاشتند.که رقص و آواز و اختلاط زن و مرد بود و هیچ قانونی از قانون انسانی و الهی در آن رعایت نمی شد.گفت:من تا نگاه کردم، مانند مادر داغ دیده شروع به گریه کردن کردم و دیگر نگاه نکردم.

به من گفتند:چرا گریه می کنی ؟ گفتم:من رقص و آواز و حرکات این مردان و زنان نامحرم با هم را ندیدم،من فقط یک لحظه آفرینش خدا را دیدم،یعنی موجود ظریفی به نام زن و موجود پر استعدادی به نام مرد،من دست خدا را در این زن و مرد دیدم که این ها را ساخته است،اما این ها به چه علت آفرینش خدا را به لجن کشیده اند ؟ من برای محبوب خودم گریه کردم که او چه هدفی داشته و این ها دارند چه کار می کنند.این عارف بیدار است.این مقامش از مقام زاهدان بالاتر است.

اولیای خدا و رسولان،عزیز الوجود جهان آفرینش

و در میان عارفان،اولیای خدا «عزیز الوجود» هستند،یعنی:

از هزاران اندکی زین صوفیند***باقیان در دولت او می زیند (1)

ص:182


1- (2)) - مولوی.

و در میان عارفان،اولیای خدا «عزیز الوجود» هستند و در میان اولیای خدا،از ابتدای خلقت انسان تا قیامت،تعداد بسیار اندکی انبیا هستند،صد و بیست و چهار هزار نفر «عزیز الوجود» ،در مقابل میلیاردها انسان و در میان صد و بیست و چهار هزار نبی،اندکی رسول هستند،و رسولان «عزیز الوجود» هستند.

قرآن می فرماید: «تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنٰا بَعْضَهُمْ عَلیٰ بَعْضٍ» (1)همه انبیا در مقام یکسان نبودند،بلکه در میان انبیا،رسولان «عزیز الوجود» هستند.یعنی آنهایی که شریعت و کتاب به آنها داده شد که مردم را هدایت کنند.

پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله عزیز الوجود رسل

و در میان همه پیامبران نوح،ابراهیم،موسی،مسیح و پیامبر اسلام علیهم السلام «عزیز الوجود» هستند.لذا از ابتدای آفرینش،جماد و نبات و موجودات زنده و عاقلان و مسلمانان و مؤمنان و عالمان و زاهدان و عارفان و اولیا و انبیا و رسولان،پنج نفر فوق همه هستی هستند و در میان این پنج نفر،رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله «عزیز الوجود» است،که کمیاب ترین گوهر عالم است،این کمیاب ترین گوهر،که خدا آن گوهر را به امت اسلام،هدیه داده است؛ «قُلْ مٰا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ» (2)یعنی ذره ای از شما توقّع مزد ندارم.

« فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ» (3)؟ خدا در حق ما چه لطفی کرده است،که در کل هستی یک گوهر «عزیز الوجود» دارد،آنگاه او را بی هزینه به ما عنایت کرده است.بگو که خدا من را برای رحمت فراگیر به شما داده است؛ «وَ مٰا أَرْسَلْنٰاکَ إِلاّٰ رَحْمَةً لِلْعٰالَمِینَ» (4)این «عزیز الوجود» است.

ضمانت بهشت

تمام بیست و سه سال بعثت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روی دو محور بود.

ص:183


1- (1)) - بقره(2):253؛ از آن فرستادگان برخی را بر برخی برتری بخشیدیم.
2- (2)) - فرقان(25):57؛ بگو:من از شما [ در برابر تبلیغ دین هیچ ] پاداشی نمی خواهم.
3- (3)) - تکویر(81):26؛ پس [ با انکار قرآن و روی گرداندن از آن ] کجا می روید ؟
4- (4)) - انبیاء(21):107؛ و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.

محور اول:نجات برای احدی از شما نخواهد بود،مگر با اقتدا و تمسک به اهل بیت علیهم السلام،یعنی تمام عبادات شما،باید از اهل بیت علیهم السلام رنگ بگیرد.

محور دوم:نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که فرمود:من برای تک تک شما بهشت را ضمانت می کنم،به شرط این که خود را آلوده به گناه نکنید و در عمل به اهل بیت علیهم السلام اقتدا کنید.در گناه،فرار از شیطان داشته باشید.

رهایی شما از بلاهای دنیا و آخرت،در پرتوی اقتدای به امامان علیهم السلام و فرار از فرهنگ شیطان است.یعنی دین یک سکه دو رو است؛یک روی سکه اهل بیت علیهم السلام هستند که«تولّیٰ»نام دارد و یک روی دیگر سکه هم برائت و دوری از دشمنان دین است که«تبرّیٰ»نام دارد. (1)یعنی امت من ! وقتی به نماز می ایستی،راست بگو: «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضّٰالِّینَ اگر راست بگویی،اخلاق،منش مسیحیت و یهودیت در زندگی تو راه نمی یابد و اهل بیت علیهم السلام باید محور تولی و اجتناب از شیطان،محور تبرای شما باشد.

امکان پیروی از اهل بیت علیهم السلام در هر زمان

سؤال:آیا در این روزگار پر از فتنه و ظلم و فساد که دامن مردم را گرفته است، می توان با اقتدای به اهل بیت علیهم السلام و اجتناب از فرهنگ شیطان زندگی کرد ؟

در مقابل این جاذبه های شیطانی و پر زرق و برقی که برای گمراهی جوانان این امت در همه جا پرسه می زنند؛بیش از هزار کانال ماهواره که در خانه مردم است، آیا می توان به اهل بیت علیهم السلام اقتدا کرد و از شیطان دوری نمود یا نه ؟

جواب:حکایتی را بازگو می کنم مرحوم سید نعمت اللّه جزایری،شاگرد رده اول علامه مجلسی نقل می کند که حدود شش نفر مؤمن و شیعه حقیقی برای یک سفر تجارتی به شام می روند.آن روزها در شام،ناامنی و دزدی شبانه روزی زیاد

ص:184


1- (1)) - بحار الأنوار:122/97،باب 2،حدیث 26؛«عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ مُسْلِمٍ قَال:َ دَخَلْتُ عَلَی الْکَاظِمِ علیه السلام فَقُلْتُ لَهُ أَیُّمَا أَفْضَلُ الزِّیَارَةُ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ أَوْ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَوْ لِفُلَانٍ أَوْ فُلَانٍ وَ سَمَّیْتُ الْأَئِمَّةَ وَاحِداً وَاحِداً فَقَالَ لِی یَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ بْنَ مُسْلِمٍ مَنْ زَارَ أَوَّلَنَا فَقَدْ زَارَ آخِرَنَا وَ مَنْ زَارَ آخِرَنَا فَقَدْ زَارَ أَوَّلَنَا وَ مَنْ تَوَلَّی أَوَّلَنَا فَقَدْ تَوَلَّی آخِرَنَا وَ مَنْ تَوَلَّی آخِرَنَا فَقَدْ تَوَلَّی أَوَّلَنَا وَ مَنْ قَضَی حَاجَةً لِأَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِنَا فَکَأَنَّمَا قَضَاهَا لِجَمِیعِنَا یَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ أَحْبِبْنَا وَ أَحْبِبْ فِینَا وَ أَحْبِبْ لَنَا وَ تَوَلَّنَا وَ تَوَلَّ مَنْ یَتَوَلَّانَا وَ أَبْغِضْ مَنْ یُبْغِضُنَا أَلَا وَ إِنَّ الرَّادَّ عَلَیْنَا کَالرَّادِّ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله جَدِّنَا وَ مَنْ رَدَّ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَدْ رَدَّ عَلَی اللَّهِ أَلَا یَا عَبْدَ الرَّحْمَنِ مَنْ أَبْغَضَنَا فَقَدْ أَبْغَضَ مُحَمَّداً وَ مَنْ أَبْغَضَ مُحَمَّداً فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ جَلَّ وَ عَلَا وَ مَنْ أَبْغَضَ اللَّهَ جَلَّ وَ عَلَا کَانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ أَنْ یَصْلِیَهُ النَّارَ وَ مَا لَهُ مِنْ نَصِیر». بحار الأنوار:194/6،باب 7،حدیث 43؛«أَبِی جَعْفَرٍ عَنْ آبَائِهِ علیه السلام عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ یَحْیَی بْنُ مُسَاوِرٍ أَخْبَرَنَا أَبُو خَالِدٍ الْوَاسِطِیُّ عَنْ زَیْدِ بْنِ عَلِیٍّ عَنْ أَبِیهِ علیه السلام قَالُوا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ الَّذِی نَفْسِی بِیَدِهِ لَاتُفَارِقُ رُوحٌ جَسَدَ صَاحِبِهَا حَتَّی تَأْکُلَ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّةِ أَوْ مِنْ شَجَرَةِ الزَّقُّومِ وَ حِینَ تَرَی مَلَکَ الْمَوْتِ تَرَانِی وَ تَرَی عَلِیّاً وَ فَاطِمَةَ وَ حَسَناً وَ حُسَیْناً علیه السلام فَإِنْ کَانَ یُحِبُّنَا قُلْتُ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ ارْفُقْ بِهِ إِنَّهُ کَانَ یُحِبُّنِی وَ یُحِبُّ أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنْ کَانَ یُبْغِضُنَا قُلْتُ یَا مَلَکَ الْمَوْتِ شَدِّدْ عَلَیْهِ إِنَّهُ کَانَ یُبْغِضُنِی وَ یُبْغِضُ أَهْلَ بَیْتِی». کافی:180/1،حدیث 1(أَبِی حَمْزَةَ قَال:َ قَالَ لِی أَبُو جَعْفَر علیه السلام إِنَّمَا یَعْبُدُ اللَّهَ مَنْ یَعْرِفُ اللَّهَ فَأَمَّا مَنْ لَایَعْرِفُ اللَّهَ فَإِنَّمَا یَعْبُدُهُ هَکَذَا ضَلَالًا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ فَمَا مَعْرِفَةُ اللَّهِ قَالَ تَصْدِیقُ اللَّهِ عز و جل وَ تَصْدِیقُ رَسُولِهِ ص وَ مُوَالَاةُ عَلِیٍّ علیه السلام وَ الِائْتِمَامُ بِهِ وَ بِأَئِمَّةِ الْهُدَی علیه السلام وَ الْبَرَاءَةُ إِلَی اللَّهِ عز و جل مِنْ عَدُوِّهِمْ هَکَذَا یُعْرَفُ اللَّهُ عز و جل».

بود و مردم شام گرفتار بودند.دولت هم فوق العاده نسبت به دزدان سخت گیری می کرد.اگر دست دزد را ببرند،امنیت برمی گردد.این حکم خدا است:

« وَ السّٰارِقُ وَ السّٰارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمٰا» (1)

این شش نفر وقتی که وارد شام شدند،بی خبر از اوضاع شام که ناامنی و دزدی هست،به یک مسجدی رفتند و نماز خواندند.از مسجد که بیرون آمدند، پاسبان ها به عنوان چهره های ناآشنا آنها را دستگیر کردند.گفتند:چرا ما را دستگیر کردید ؟ گفتند:چون شما از بیرون آمده اید و خانه های مردم را می دزدید.

این ها نتوانستند به پاسبان ها بفهمانند که ما دزد نیستیم.آنها را نزد پلیس شهربانی بردند،گفتند:این دزدها را امروز دستگیر کرده ایم.پس اگر این ها را به اشدّ مجازات برسانیم،امنیت برمی گردد.رئیس شهربانی با کینه،خشم و عصبانیت به این ها نگاه کرد و به پاسبان ها گفت:این ها را با دست بند ببرید و در زیر زمین خانه خودم حبس کنید.من در ظرف یک شبانه روز به حساب این ها می رسم.

این ها تسلیم به اعدام شدند.دستور داده بود که به آنها آب و غذا و وسایل خواب ندهند.این چند نفر هم آن زیرزمین را تبدیل به مسجد کردند.شیعه هر جا برود،آنجا را تبدیل به خانه خدا می کند؛زندان،گردشگاه،زیارتگاه،هر جای دیگر که باشد.از ویژگی های شیعه این است که همه جا را رنگ خدایی می کند.نه تنها رنگ نمی گیرد،بلکه رنگ می دهد.

گفتند:ما شب آخر عمرمان است،چرا به هم نگاه کنیم و غصه بخوریم ؟ شروع به نماز شب،گریه،استغفار و مناجات کردند: به مناجاتش هر شبی گذرد

ص:185


1- (1)) - مائده(5):38؛ و دست مرد و زن دزد را به کیفر کار زشتی که مرتکب شده اند به عنوان مجازاتی از سوی خدا قطع کنید.

یک دو سه یار همدم و همراز

نزدیک اذان صبح،آنان دیدند که در خانه رئیس شهربانیِ عصبانی خشمگین باز شده و وارد حیاط خانه شد،به پاسبان ها گفت:از این که من را تا به خانه رساندید، ممنون هستم،پاسبان ها رفتند و در را بستند.

این ها از سوراخ زیر زمین دیدند؛خانواده رئیس شهربانی آمد و یک بقچه آنجا گذاشت.او بقچه را باز کرد،لباس های شهربانی و حکومتی را درآورد و یک پیراهن سفیدی پوشید،رو به قبله ایستاد و چنان نمازی خواند که دل این شش نفر را برد.

نمازی خواند که این ها حسرت خوردند که چرا ما در مدت عمرمان چنین نمازی را تا به حال نخواندیم.

نمازش که تمام شد،آمد و خودش در زیرزمین را باز کرد،گفت:برادرانم ! نماز صبح خواندید ؟ بهت زده گفتند:نه.گفت:سریع بیایید،الان اول طلوع فجر است،خدا منتظر شما است.وضو بگیرید و نماز بخوانید که بعد از نماز با شما حرف دارم.

نماز که تمام شد،گفت:من درآمدم از چند ملکی است که اجاره می دهم.

حقوقی که از این ها می گیریم،همه اش را در راه خدا می دهم.من شیعه علی علیه السلام هستم.من مخصوصاً به اینجا آمده ام و خودم را مخالف نشان داده و رئیس شهربانی شدم،چون قبلاً می دیدم که اینجا محبان امیرالمؤمنین علیه السلام گاهی گرفتار می شوند،گفتم:خدایا ! این پست را به من بده،تا من به داد دوستان تو برسم.شما مرا ببخشید،من جلوی آنها مجبور بودم که عصبانی بشوم.شما شب بدی را گذراندید.دعا کنید که خدا مرا بیامرزد.

ص:186

حجت خدا در روز قیامت

پس جواب این است که می شود در بین شیاطین بود و از فرهنگ شیطان فرار کرد.این که بعضی ها می گویند نمی شود،دروغ است،چون اهل لذت دنیا و شهوت هستند و تهمت به دین می زنند و می گویند:دین،دینی نیست که بتوان عمل کرد.این روزگار،روزگاری نیست که بشود به اهل بیت علیهم السلام اقتدا کرد.پس خوبان چرا تا به حال سالم مانده اند ؟ زنان و دختران با کرامت،چگونه تا به حال با منش زهرا علیها السلام زندگی کرده اند ؟ پس در هر زمان می شود در مدار فرهنگ و دستورهای قرآن و اهل بیت علیهم السلام قرار گرفت.البته سختی دارد،ولی پایانش بسیار زیبا است.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:187

پی نوشت ها

سخنرانی امام مجتبی علیه السلام

تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:188

ص:189

ص:190

ص:191

ص:192

ص:193

12 منبر ملکوتی

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

در کتاب های دینی،فراز بسیار مهمی را درباره وجود مبارک امام مجتبی علیه السلام روایت می کنند.

قطعه ای مربوط به ایام کودکی حضرت مجتبی علیه السلام است که در مدینه و در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله اتفاق افتاده است که حضرت مجتبی علیه السلام در حدود سنّ پنج شش سالگی بوده اند.

روزی امیرالمؤمنین علیه السلام به او فرمودند:حسن جان ! برای من سخن بگو.این سخنان از نظر منبری و مستمع و خود منبر بی نظیر است.چون گوینده وجود مبارک حضرت مجتبی علیه السلام،مستمع وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام،مطالب هم عرشی و ملکوتی است.

امام مجتبی علیه السلام دعوت پدر را اجابت کردند.دعوت پدران در صورتی که دعوت به کار نیک باشد،از طرف فرزندان لازم،بلکه واجب اخلاقی و گاهی واجب شرعی است که باید اجابت شود.

رشد معنوی آیت الله العظمی بروجردی

مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی رحمه الله در احوالات خود می فرمودند:من در

ص:194

ص:195

اصفهان و در اوج تحصیل بودم.زمانی که اساتید من آیت اللّه العظمی آقا سید محمد باقر درچه ای،مرحوم کلباسی،مرحوم آخوند کاشی و مرحوم جهانگیر خان قشقایی بود.عجیب به اساتیدم وابسته بودم و دلم نمی خواست که یک روز هم اصفهان را ترک کنم.

پدرم از بروجرد یک نامه به من نوشت که:به محض رسیدن نامه به بروجرد بیا، چون وسائل ازدواج تو را فراهم کرده ام و می خواهم با آمدن به بروجرد،ازدواج نمایی و به اتفاق همسرت به اصفهان برگردی.من در جواب نامه پدرم نوشتم:

پدر ! می ترسم ازدواج و تشکیل خانواده مانع رشد تحصیلی من باشد و لذا تقاضامندم که مرا از قبول این پیشنهاد معذور بدارید.

پدرم در جوابم نوشتند:آیا فکر نمی کنی گوش دادن به حرف پدر مایه رشد و سرپیچی از فرمان پدر باعث توقف شود ؟ آیا فکر می کنی که حرف پدر را گوش ندهی و دل پدر بسوزد،باز هم راه برای تو باز است ؟ باز هم درهای رحمت خدا به روی تو گشوده است ؟ من وقتی نامه دوم پدر را خواندم،معطل نشدم و به بروجرد رفتم.

دختری را برای من انتخاب کرده بودند،با او ازدواج کردم.که البته زندگی ایشان با آن خانم خیلی طولانی نشد،چون آن خانم بعد از چند سال از دنیا رفت و در قم دفن شد.مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی تا آخر عمر،هفته ای یک بار سر قبر این خانم می آمدند،چون می فرمودند:بروجردی شدنم را مدیون او هستم.این نتیجه اطاعت از حرف پدر است.

نعمت پدر و مادر

پدر و مادر دو منبع فیض خدا برای انسان است،یعنی پروردگار مهربان عالم، رحمت و فیض و کرامتش را در یک بخش وسیعی از سوی آن دو می رساند.اگر آنها

ص:196

ناراضی شوند انسان از بخش عمده ای از برکات حضرت حق محروم می شود.

امام مجتبی علیه السلام به امیرالمؤمنین علیه السلام عرض نکرد:ای دریای بی کران علم خدا ! ای ولیّ اللّه الاعظم ! ای صاحب ولایت کلیه الهیه ! ای آیت عظمای پروردگار ! آیا من برای شما سخن بگویم ؟ نه،هرگز من چنین جسارتی نمی کنم.ایشان این گونه رفتار نکرد،چون می داند که اطاعت از دستورِ پدر،کلیدی برای باز کردن درهای رحمت خدا و فیوضات الهی است.

وقتی امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:پسرم ! برای من سخنرانی کن

«لَاَسْمَعَ کَلامَکَ» (1)من دوست دارم که منبر تو را بشنوم،حضرت مجتبی علیه السلام پذیرفتند،از جا بلند شدند،شروع کردند:

«اَلْحَمْدُ لُلّٰهِ الّذی مَنْ تَکَلَّمَ سَمِعَ کَلاٰمَهُ»

خدایی را سپاس و ستایش می گویم که هر که در این عالم سخن بگوید،خدا سخن و کلام او را می شنود؛ «إِنَّ اللّٰهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» (2)خدا هر کلامی را از هر کسی بشنود،در نظام عالم حفظ می کند و در قیامت گوینده را با آن چه گفته است،به محاکمه می کشاند؛زیرا صدایی که از دهان بیرون می آید،یا ارزش دارد که باید در قیامت پاداش آن را بدهند و یا بی ارزش است که باید گوینده آن را در قیامت جریمه کنند.

تکلیف سنگین زبان

قرآن درباره زبان می فرماید:

دو فرشته،مأمور نوشتن کلمه هایی هستند که از دهان شما بیرون می آید:

«مٰا یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلاّٰ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» (3)

به این خاطر است که در احادیث قدسیه آمده است که در قیامت،پروردگار به

ص:197


1- (1)) - بحار الأنوار:114/75،حدیث 8؛«رُوِیَ أَنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام قَالَ لِلْحَسَنِ علیه السلام قُمْ فَاخْطُبْ لِأَسْمَعَ کَلَامَکَ فَقَامَ وَ قَالَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی مَنْ تَکَلَّمَ سَمِعَ کَلَامَهُ وَ مَنْ سَکَتَ عَلِمَ مَا فِی نَفْسِهِ وَ مَنْ عَاشَ فَعَلَیْهِ رِزْقُهُ وَ مَنْ مَاتَ فَإِلَیْهِ مَعَادُهُ وَ صَلَّی اللَّهُ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ وَ سَلَّمَ أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ الْقُبُورَ مَحَلَّتُنَا وَ الْقِیَامَةَ مَوْعِدُنَا وَ اللَّهَ عَارِضُنَا وَ إِنَّ عَلِیّاً بَابٌ مَنْ دَخَلَهُ کانَ آمِناً وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ کَانَ کَافِراً فَقَامَ إِلَیْهِ علیه السلام فَالْتَزَمَهُ وَ قَالَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ».
2- (2)) - بقره(2):181؛ یقیناً خدا شنوا و داناست.
3- (3)) - ق(50):18؛ هیچ سخنی را به زبان نمی گوید جز اینکه نزد آن [ برای نوشتن و حفظش ] نگهبانی آماده است.

زبان می گوید:به خودم قسم که تو را عذابی کنم که احدی را به این شکل عذاب نکرده ام:زیرا از تو کلمه ای بیرون آمد که باعث شد خون هایی به ناحق ریخته شود، اموال مردم غارت و از بین برود،آبروی مردم محترم و مؤمن لکه دار شده و خیلی ها را خانه نشین کرده است. (1)در زیارت حضرت رضا علیه السلام آمده است که:

«صَلّی اللّهُ عَلَیْکَ یٰا ابَا الْحَسَنِ،صَلّیٰ اللّهُ عَلَیٰ رُوحِکَ وَ بَدَنِکَ صَبَرْتَ وَ انْتَ الصّادِقُ المُصَدَّقْ قَتَلَ اللّهُ مَنْ قَتَلَکَ بِالأیْدِی وَ الألْسُنِ» (2)

ای فرزند رسول خدا! خدا نابود کند کسانی که زبان شان قاتل تو شد.چون نزد مأمون سعایت کردند و او را از تو ترساندند تا تصمیم به قتل تو گرفت.او با دستش تو را کشت،اما دیگران با زبان شان تو را به قتل رساندند.

یکی از جمله های منبر حضرت مجتبی علیه السلام همین است:

«الحمد للّه الذی من تکلم سمع کلامه» .

علم پروردگار به همه امور

در قرآن آمده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله رازی را به یکی از همسرانش فرمود،وقتی چیزی راز و سرّ است،یعنی شما نفر اول و آخر باش که شنیدی اما آن زن راز را به زن دیگری گفت.جبرئیل نازل شد و گفت:خداوند می فرماید:سرّی که به آن زن گفته بودی،منتقل شد.پیغمبر علیه السلام او را خواست و بخشی از راز گفته شده را به آن زن فرمود.آن زن گفت:تو از کجا خبر داری ؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:خدای علیم و خبیر به من خبر داد.صدای نفسی که قوی ترین گوش ها و قوی ترین دستگاه ها نگیرد، خدا می شنود.

نه تنها صدا را می شنود،بلکه «إِنَّ اللّٰهَ عَلِیمٌ بِذٰاتِ الصُّدُورِ» (3)آن چه در

ص:198


1- (1)) - وسائل الشیعة:22/27،باب 4،حدیث 33103؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله یُعَذِّبُ اللَّهُ اللِّسَانَ بِعَذَابٍ لَایُعَذِّبُ بِهِ شَیْئاً مِنَ الْجَوَارِحِ فَیَقُولُ أَیْ رَبِّ عَذَّبْتَنِی بِعَذَابٍ لَمْ تُعَذِّبْ بِهِ شَیْئاً فَیُقَالُ لَهُ خَرَجَتْ مِنْکَ کَلِمَةٌ فَبَلَغَتْ مَشَارِقَ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبَهَا فَسُفِکَ بِهَا الدَّمُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِبَ بِهَا الْمَالُ الْحَرَامُ وَ انْتُهِکَ بِهَا الْفَرْجُ الْحَرَامُ وَ عِزَّتِی لَأُعَذِّبَنَّکَ بِعَذَابٍ لَاأُعَذِّبُ بِهِ شَیْئاً مِنْ جَوَارِحِکَ». کافی:115/2،حدیث 12؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَا مِنْ یَوْمٍ إِلَّا وَ کُلُّ عُضْوٍ مِنْ أَعْضَاءِ الْجَسَدِ یُکَفِّرُ اللِّسَانَ یَقُولُ نَشَدْتُکَ اللَّهَ أَنْ نُعَذَّبَ فِیکَ ْ». کافی:115/2،حدیث13؛«عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام قَال:إِنَّ لِسَانَ ابْنِ آدَمَ یُشْرِفُ عَلَی جَمِیعِ جَوَارِحِهِ کُلَّ صَبَاحٍ فَیَقُولُ کَیْفَ أَصْبَحْتُمْ فَیَقُولُونَ بِخَیْرٍ إِنْ تَرَکْتَنَا وَ یَقُولُونَ اللَّهَ اللَّهَ فِینَا وَ یُنَاشِدُونَهُ وَ یَقُولُونَ إِنَّمَا نُثَابُ وَ نُعَاقَبُ بِکَّ». بحار الأنوار:180/74،باب 7،حدیث 10؛«ابْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً تَکَلَّمَ فَغَنِمَ أَوْ سَکَتَ فَسَلِمَ إِنَّ اللِّسَانَ أَمْلَکُ شَیْءٍلِلْإِنْسَانِ أَلَا وَ إِنَّ کَلَامَ الْعَبْدِ کُلَّهُ عَلَیْهِ إِلَّا ذِکْرُ اللَّهِ تَعَالَی أَوْ أَمْرٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ نَهْیٌ عَنْ مُنْکَرٍ أَوْ إِصْلَاحٌ بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ لَهُ مُعَاذُ بْنُ جَبَلٍ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ نُؤَاخَذُ بِمَا نَتَکَلَّمُ فَقَالَ وَ هَلْ یَکُبُّ النَّاسَ عَلَی مَنَاخِرِهِمْ فِی النَّارِ إِلَّا حَصَائِدُ أَلْسِنَتِهِمْ فَمَنْ أَرَادَ السَّلَامَةَ فَلْیَحْفَظْ مَا جَرَی بِهِ لِسَانُهُ وَ لْیَحْرُسْ مَا انْطَوَی عَلَیْهِ جِنَانُهُ وَ لِیُحْسِنْ عَمَلَهُ وَ لْیُقَصِّرْ أَمَلَهُ ثُمَّ لَمْ یَمْضِ إِلَّا أَیَّامٌ حَتَّی نَزَلَتْ هَذِهِ الآْیَةُ لٰاخَیْرَ فِی کَثِیرٍ مِنْ نَجْوٰاهُمْ إِلّاٰ مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلٰاحٍ بَیْنَ النّٰاسِ».
2- (2)) - من لایحضره الفقیه:605/2،(باب زیارت قبر الرضا بطوس)،حدیث 3210.
3- (3)) - آل عمران(3):119؛ یقیناً خدا به آنچه در سینه هاست،داناست.

عمق باطن سینه ها از تصمیم ها،نیّت ها،رازها،اسرار،توطئه ها و نقشه های خطرناک مخفی شما را می داند.این ها همه در قرآن است.گاهی در جلسات شبانه منافقان جلسه مخفی برپا می کردند که زن و بچه ها و رفیق های آنها نفهمند،بعد بر ضد رسول خدا صلی الله علیه و آله توطئه می کردند،اما جلسه هنوز تمام نشده بود،خدا متن جلسه را به پیغمبر صلی الله علیه و آله خبر می داد.

چه بگوییم که در روز قیامت به خاطر گفتارمان ما را به محاکمه نکشانند ؟ بسیازی از علما به خاطر زبان مردم،دچار غربت و تنهایی شدند.

یک تاجر تهرانی گفت:روزی در مغازه نشسته بودم،پیرمردی قد خمیده نزد من آمد،خیلی نگران و ناراحت بود.به من گفت:طبیب به من گفته است که تا سه ماه دیگر بیشتر زنده نیستم.من دچار یک بیماری خطرناک شده ام.کارهایم را انجام می دهم و به پرونده زندگی رسیدگی می کنم و برای مردن خودم را آماده می کنم،اما یک مشکل بزرگ دارم که به دست تو حل می شود.

گفتم:چیست ؟ گفت:چون خانواده شما،خیلی با فلان عالم دوست هستند، شما خدمت آن عالم برو،بگو:کسی که در بین مردم گفت که شما تریاک می کشید، من بودم.در حالی که او این کاره نبود.بگو که مرا حلال کند.آن تاجر می گوید:من به این پیرمرد قول دادم که از او حلالیّت بطلبم.یک روز به منزل آن عالم رفتم،علما همه نشسته بودند،گفتم:عرض خصوصی دارم.ایشان گفت:پس به اتاق دیگر برویم.گفتم:آقا ! پیرمردی به مغازه من آمد،دکتر به او گفته است که سه ماه دیگر می میری.او گفته است که من چنین حرفی را به شما تهمت زدم.

یکی از آلودگی های باطنی حسد است که کسی چشم نداشته باشد که کس دیگر را در نعمت خدا ببیند.

گفتم:آقا ! در حق این پیرمرد چه می گویید ؟ گفت:حال او تغییر کرد.گفت:

خدایا از آن پیرمرد محاسن سفید بگذر،من هم گذشتم.بعد به من گفت:به این

ص:199

پیرمرد بگو:در قیامت گرفتار من نیستی.به خاطر من محاکمه ات نمی کنند،من از تو گذشتم.

اما روز قیامت خداوند اگر پنج هزار جوان،دکتر،دانشگاهی،درس خوانده، بازاری را در محشر بیاورد و به تو بگوید:آنان در گویندگان فقط همین عالم را قبول داشتند و جای دیگری نمی رفتند،بعد از این که شنیدند او تریاکی است،گفتند:

این که آلوده است،وای به حال دیگران و دیگر پای سخنان او نرفتند و از دین و معارف و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام عقب ماندند،به خدا چه جواب می دهی ؟

روایاتی می گوید:غیبت عالم،گناهش بسیار سنگین تر از غیبت دیگران است، عالمی در جامعه بی آبرو و بی شخصیت شده است،این خیانت به خدا و دین خیلی سنگین است. (1)ضررش برای اسلام،قرآن،مسلمین و هدایت و فرهنگ اهل بیت علیهم السلام است.

شرط قبولیِ توبه گمراه کنندگان

قرآن و روایات در باب توبه چنین بیان می کنند که:توبه کافر از کفر خود،مشرک از شرک خود،بت پرست از بت پرستی،رباخور با برگرداندن مال مردم،بی حجاب با رعایت حجاب،غیبت کننده با ترک غیبت،همه این ها قبول است،اما توبه کسی که مردم را گمراه کرده است،به شرطی قبول است که همه گمراهان را برگرداند.آنهایی که مرده اند،چگونه می خواهد زنده کند؟

جمله دوم امام مجتبی علیه السلام این است:

«وَ مَنْ سَکَتَ عَلِمَ مٰا فِی نَفْسِهِ» آن خدایی را که اگر کسی ساکت باشد حرف نزند و نیاز و حاجتش را نگوید،خدا باطن او را خبر دارد که چه می خواهد.

آنی تو که حال دل نالان دانی

شخص گنگ و لالی را به خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله می آوردند که او بت پرست بود، خواست مسلمان بشود،پیغمبر صلی الله علیه و آله با اشاره دست او را متوجه می کرد که من از جانب خدایی که تو را آفریده است آمده ام،برای این که شما را بعد از مرگ به بهشت برسانم.بعد آن شخص لال می خندید و دو سه بار سر تکان می داد،یعنی تو را قبول دارم.حضرت فرمود:او مؤمن شده است.می پرسیدند:برای نمازش چه کار کند ؟ می فرمودند:بین شما بایستد و مثل شما نمازش را بخواند،در قیامت او را جزء نمازگزاران حساب می کنند.و فردای قیامت با زبان گویا،اهل بهشت هستند.

رزق و روزی خداوند

جمله سوم:

«وَ مَنْ عاش فَعَلَیْهِ رِزْقُهُ» این جمله را هر کسی که باور کند،جلوی حرام خواری را می گیرد.یعنی آدم اگر اعتماد به این جمله پیدا کند،دستش به هیچ حرامی دراز نمی شود؛کسی که زندگی می کند،روزی او بر خدا واجب است.نه این که خوب یا مستحب است،بلکه

«فعلیه رزقه» یعنی خدا به اندازه بندگان روزی آماده کرده است،بندگان باید یک کسب مشروعی برای خود بسازند.

ص:200


1- (1)) - بحار الأنوار:216/72،باب 65،حدیث 17؛«قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام:إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی عَلَی عَبْدِهِ الْمُؤْمِنِ أَرْبَعِینَ جُنَّةً فَمَنْ أَذْنَبَ ذَنْباً کَبِیراً رَفَعَ عَنْهُ جُنَّةً فَإِذَا عَابَ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ بِشَیْءٍ یَعْلَمُهُ مِنْهُ انْکَشَفَتْ تِلْکَ الْجُنَنُ عَنْهُ وَ یَبْقَی مُهْتَکَ السِّتْرِ فَیَفْتَضِحُ فِی السَّمَاءِ عَلَی أَلْسِنَةِ الْمَلَائِکَةِ وَ فِی الْأَرْضِ عَلَی أَلْسِنَةِ النَّاسِ وَ لَایَرْتَکِبُ ذَنْباً إِلَّا ذَکَرُوهُ وَ یَقُولُ الْمَلَائِکَةُ الْمُوَکَّلُونَ بِهِ یَا رَبَّنَا قَدْ بَقِیَ عَبْدُکَ مُهْتَکَ السِّتْرِ وَ قَدْ أَمَرْتَنَا بِحِفْظِهِ فَیَقُولُ عز و جل مَلَائِکَتِی لَوْ أَرَدْتُ بِهَذَا الْعَبْدِ خَیْراً مَا فَضَحْتُهُ فَارْفَعُوا أَجْنِحَتَکُمْ عَنْهُ فَوَ عِزَّتِی لَایَئُولُ بَعْدَهَا إِلَی خَیْرٍ أَبَداً».بحار الأنوار:244/72،باب 66،حدیث 5؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ بَهَتَ مُؤْمِناً أَوْ مُؤْمِنَةً بِمَا لَیْسَ فِیهِ بَعَثَهُ اللَّهُ فِی طِینَةِ خَبَالٍ حَتَّی یَخْرُجَ مِمَّا قَالَ قُلْتُ وَ مَا طِینَةُ خَبَالٍ قَالَ صَدِیدٌ یَخْرُجُ مِنْ فُرُوجِ الْمُومِسَاتِ». بحار الأنوار:247/72،باب 66،حدیث 9؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ کَانَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآْخِرِ فَلَا یَجْلِسُ فِی مَجْلِسٍ یُسَبُّ فِیهِ إِمَامٌ أَوْ یُغْتَابُ فِیهِ مُسْلِمٌ إِنَّ اللَّهَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ وَ إِذا رَأَیْتَ الَّذِینَ یَخُوضُونَ فِی آیاتِنا».

ویژگی زمان ظهور امام زمان علیه السلام

روزی که حکومت عدل جهانی برپا شود،یک وجب کویر بر روی زمین نخواهد ماند: «یَجْعَلْ لَکُمْ جَنّٰاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهٰاراً» (1)تمام کویرها باغ می شود و نهر آب هم در آن جاری می شود.در آن روز جمعیت هم به اندازه امروز نیست،چون قبل از آمدن ایشان،ستمگران دنیا به جان هم می افتند و دو سوم جمعیت کره زمین به دست خود مردم زمین نابود می شوند.و یک سوم جمعیت می ماند،که آنها هم طولی نمی کشد که تسلیم ایشان می شوند.

ص:201


1- (1)) - نوح(71):12؛ و شما را با اموال و فرزندان یاری کند،و برایتان باغ ها و نهرها قرار دهد.

در روایات آمده است که تنها جنگی که با امام زمان علیه السلام می شود،از طرف سه قوم یهود،لاییک و اعراب است که هم زمان با ظهور حضرت،برای نابودی ایشان دست به دست هم می دهند.اولین دولتی هم که وارد جنگ با ایشان می شود، وهابیّت است.بعد هم اسرائیل،بعد هم لاییک.ولی همگی به هلاکت می رسند.

وقتی شرّ آنها از زمین کنده می شود،آن وقت جهان رو به گلستان شدن می رود.

مسیحیان واقعی عالم هم با ایشان نمی جنگند،چون مسیحی ها عیسی علیه السلام را می بینند که در نماز به امام علیه السلام اقتدا می کند.

در معیشت مادی،هر کاسبی به مشتری التماس می کند.همه جا نعمت و برکت به وفور یافت می شود.این ها از برکت ایمان و عدالت است.اگر دولت ها حاضر شوند که این عدالت را امتحان کنند،آن وقت می بینند که کشور چگونه متحوّل می شود.چنان امنیّت برقرار می شود که امام باقر علیه السلام می فرمایند:

اگر زنی،شتری را که یک طرفش طلا و طرف دیگر آن را نقره بار کرده است،از بازار بغداد تا شام برود،یک چشم نامحرمی به او دوخته نمی شود،یا دستی به بار شتر او دست دراز نخواهد شد. (1)اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إِیمٰانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولٰئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ» (2)

همه دست به دست هم بدهیم تا کشور را دین دار کنیم.

حضور در محکمه الهی

جمله چهارم:

«وَ مَنْ مٰاتَ فَإلَیْهِ مَعَادُه» اما کسی که بمیرد،بعد از مرگش،مستقیم به طرف خدا حرکت می کند،محاکمه شود.

سپس ادامه داد:

«اَمّا بَعْد فَإنَّ القُبُورَ مَحَلَّتُنا» قبرها جای ورود ما است و عاقبت باید خانه ها،کاخ ها،باغ ها را رها کنیم و به جانب گور برویم.

ص:202


1- (1)) - بحار الأنوار:316/52،باب 27،حدیث 11؛«قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ:بِنَا یَفْتَحُ اللَّهُ وَ بِنَا یَخْتِمُ اللَّهُ وَ بِنَا یَمْحُو مَا یَشَاءُ وَ بِنَا یُثْبِتُ وَ بِنَا یَدْفَعُ اللَّهُ الزَّمَانَ الْکَلِبَ وَ بِنَا یُنَزِّلُ الْغَیْثَ فَ لا یَغُرَّنَّکُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ مَا أَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَةً مِنْ مَاءٍ مُنْذُ حَبَسَهُ اللَّهُ عز و جل وَ لَوْ قَدْ قَامَ قَائِمُنَا لَأَنْزَلَتِ السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ لَأَخْرَجَتِ الْأَرْضُ نَبَاتَهَا وَ لَذَهَبَتِ الشَّحْنَاءُ مِنْ قُلُوبِ الْعِبَادِ وَ اصْطَلَحَتِ السِّبَاعُ وَ الْبَهَائِمُ حَتَّی تَمْشِی الْمَرْأَةُ بَیْنَ الْعِرَاقِ إِلَی الشَّامِ لَاتَضَعُ قَدَمَیْهَا إِلَّا عَلَی النَّبَاتِ وَ عَلَی رَأْسِهَا زَبِیلُهَا لَایُهَیِّجُهَا سَبُعٌ وَ لَاتَخَافُهُ». بحار الأنوار:339/52،باب 27،حدیث 83؛«رَوَی عَلِیُّ بْنُ عُقْبَةَ عَنْ أَبِیهِ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ حَکَمَ بِالْعَدْلِ وَ ارْتَفَعَ فِی أَیَّامِهِ الْجَوْرُ وَ أَمِنَتْ بِهِ السُّبُلُ وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ بَرَکَاتِهَا وَ رَدَّ کُلَّ حَقٍّ إِلَی أَهْلِهِ وَ لَمْ یَبْقَ أَهْلُ دِیْنٍ حَتَّی یُظْهِرُوا الْإِسْلَامَ وَ یَعْتَرِفُوا بِالْإِیمَانِ أَ مَا سَمِعْتَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ». بحار الأنوار:362/52،باب 27،حدیث 131؛«الْفُضَیْلِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ...َ إِنَّ قَائِمَنَا إِذَا قَامَ أَتَی النَّاسَ وَ کُلُّهُمْ یَتَأَوَّلُ عَلَیْهِ کِتَابَ اللَّهِ وَ یَحْتَجُّ عَلَیْهِ بِهِ ثُمَّ قَالَ أَمَا وَ اللَّهِ لَیَدْخُلَنَّ عَلَیْهِمْ عَدْلُهُ جَوْفَ بُیُوتِهِمْ کَمَا یَدْخُلُ الْحَرُّ وَ الْقَرُّ». بحار الأنوار:85/53،باب 29،حدیث 86؛«خُطْبةُ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام تُسَمَّی الْمَخْزُون:...ثُمَّ یَسِیرُ إِلَی مِصْرَ فَیَصْعَدُ مِنْبَرَهُ فَیَخْطُبُ النَّاسَ فَتَسْتَبْشِرُ الْأَرْضُ بِالْعَدْلِ وَ تُعْطِی السَّمَاءُ قَطْرَهَا وَ الشَّجَرُ ثَمَرَهَا وَ الْأَرْضُ نَبَاتَهَاو تَتَزَیَّنُ لِأَهْلِهَا وَ تَأْمَنُ الْوُحُوشُ حَتَّی تَرْتَعِیَ فِی طُرُقِ الْأَرْضِ کَأَنْعَامِهِمْ وَ یُقْذَفُ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ الْعِلْمُ فَلَا یَحْتَاجُ مُؤْمِنٌ إِلَی مَا عِنْدَ أَخِیهِ مِنْ عِلْمٍ فَیَوْمَئِذٍ تَأْوِیلُ هَذِهِ الآْیَة:ِ یُغْنِ اللَّهُ کُلًّا مِنْ سَعَتِهِ».
2- (2)) - انعام(6):82؛ کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را به ستمی [ چون شرک ] نیامیختند،ایمنی [ از عذاب ] برای آنان است،و آنان راه یافتگانند.

«إنّ القُبُورَ مَحَلَّتُنٰا وَ أَنَّ القِیٰامَةَ مَوْعِدُنا» قرار آخر ما در قیامت است و قرار آخر ما

«وَ اللّهُ عٰارِضُنٰا» آن کسی که در قیامت با ما است،شخص پروردگار است.

پرسش پروردگار

پیامبر صلی الله علیه و آله می فرماید:خداوند از چهار برنامه از ما سؤال می کند:

«عُمُرِکَ فی ما افْنَیْتَه» عمری که به تو دادم،در کجا نابود کردی ؟

«وَ جَسَدِکَ فیما ابْلَیْتَهُ» بدن را در چه کارهایی کهنه و فرسوده کردی ؟

«وَ مٰالِکَ مِنْ أَیْنَ کَسَبْتَهُ» این ثروت را از کجا بدست آوردی ؟

«وَ أَیْنَ وَضَعْتَهُ» و کجا پول را خرج کردی ؟

«وَ عَنْ حُبِّنٰا أَهْلَ البَیْتِ» (1)و از محبت اهل بیت می پرسند.

امام علی علیه السلام باب نجات

و آخرین جمله امام مجتبی علیه السلام این است:

«وَ انّ عَلِیّاً بابٌ «مَنْ دَخَلَهُ کٰانَ آمِناً» »

علی علیه السلام دری است که هر کس در زندگی از آن وارد شود،از تمام بلاهای خطرناک دنیا و عذاب آخرت در امان است.

شخصی از پیغمبر صلی الله علیه و آله پرسید:نشانه نجات در قیامت کدام است ؟

«فَوَضَعَ یَدَهُ عَلیٰ کِتْفِ عَلیِّ بنِ ابیطالبٍ» (2)پیغمبر صلی الله علیه و آله دستش را روی شانه علی علیه السلام گذاشت،فرمود:مایه نجات تو،این علی است.

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله در روز قیامت،کلید بهشت و جهنم را به علی علیه السلام می دهد و او را در کنار پل صراط می گذارد و به او می گوید:

«اَنْتَ قَسِیمُ الجَنَّةِ وَ النّارِ» (3)خدا تقسیم کردن بهشت و جهنم را به تو داد.این مایه نجات و رهایی است.

ص:203


1- (1)) - بحار الأنوار:259/7،باب 11،حدیث 3؛«أَبِی جَعْفَرٍ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لَاتَزُولُ قَدَمَا عَبْدٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنْ بَیْنِ یَدَی اللَّهِ حَتَّی یَسْأَلَهُ عَنْ أَرْبَعِ خِصَالٍ عُمُرِکَ فِیمَا أَفْنَیْتَهُ وَ جَسَدِکَ فِیمَا أَبْلَیْتَهُ وَ مَالِکَ مِنْ أَیْنَ کَسَبْتَهُ وَ أَیْنَ وَضَعْتَهُ وَ عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَیْتِ».
2- (2)) - بحار الأنوار:18/36،باب 27،حدیث 11؛«جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله جَالِسٌ فِی جَمَاعَةٍ مِنْ أَصْحَابِهِ إِذْ وَرَدَ عَلَیْهِ أَعْرَابِیٌّ فَبَرَکَ بَیْنَ یَدَیْهِ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ یَقُولُ فِی کِتَابِهِ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّٰهِ جَمِیعاً وَ لٰاتَفَرَّقُوا فَهَذَا الْحَبْلُ الَّذِی أَمَرَنَا بِالِاعْتِصَامِ بِهِ مَا هُوَ قَالَ فَضَرَبَ النَّبِیُّ یَدَهُ عَلَی کَتِفِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَقَالَ وَلَایَةُ هَذَا قَالَ فَقَامَ الْأَعْرَابِیُّ وَ ضَبَطَ بِکَفَّیْهِ إِصْبَعَیْهِ جَمِیعاً ثُمَّ قَالَ أَشْهَدُ أَنْ لَاإِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَعْتَصِمُ بِحَبْلِهِ قَالَ وَ شَدَّ أَصَابِعَهُ». شواهد التنزیل:464/2،حدیث 1131؛«ابن بریدة عن أبیه قال تلاالنبی صلی الله علیه و آله هذه الآیة:إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ فوضع یده علی کتف علی و قال هو أنت و شیعتک،یا علی ترد أنت و شیعتک یوم القیامة».
3- (3)) - بحار الأنوار:209/39،باب 84،حدیث 31؛«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام أَنْتَ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ إِنَّکَ تَقْرَعُ بَابَ الْجَنَّةِ وَ تُدْخِلُهَا بِغَیْرحِسَابٍ». بحار الأنوار:209/39،باب 84،حدیث 30؛«ابْنِ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ یَا عَلِیُّ أَنْتَ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَنْتَ یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ». بحار الأنوار:254/37،باب 53،حدیث 1؛«الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هِبَةِ اللَّهِ مِنْ آدَمَ وَ بِمَنْزِلَةِ سَامٍ مِنْ نُوحٍ وَ بِمَنْزِلَةِ إِسْحَاقَ مِنْ إِبْرَاهِیمَ وَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَ بِمَنْزِلَةِ شَمْعُونَ مِنْ عِیسَی إِلَّا أَنَّهُ لَانَبِیَّ بَعْدِی یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فَمَنْ جَحَدَ وَصِیَّتَکَ وَ خِلَافَتَکَ فَلَیْسَ مِنِّی وَ لَسْتُ مِنْهُ وَ أَنَا خَصْمُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَفْضَلُ أُمَّتِی فَضْلًا وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَکْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَوْفَرُهُمْ حِلْماً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ أَسْخَاهُمْ کَفّاً یَا عَلِیُّ أَنْتَ الْإِمَامُ بَعْدِی وَ الْأَمِیرُ وَ أَنْتَ الصَّاحِبُ بَعْدِی وَ الْوَزِیرُ وَ مَا لَکَ فِی أُمَّتِی مِنْ نَظِیرٍ یَا عَلِیُّ أَنْتَ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ بِمَحَبَّتِکَ یُعْرَفُ الْأَبْرَارُ مِنَ الْفُجَّارِ وَ یُمَیَّزُ بَیْنَ الْأَشْرَارِ وَ الْأَخْیَارِ وَ بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْکُفَّارِ».

کفر منکران ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام

«وَ مَنْ خَرَجَ عَنْهُ» این را یک امام معصوم برای یک امام معصوم دیگر می گوید:

«وَ مَنْ خَرَجَ عَنْهُ» کسی که علی علیه السلام را امام خود نداند

«کانَ کافِراً» .

امیرالمؤمنین علیه السلام بلند شد

«فالتزمه» او را به سینه چسباند،فرمود:

«بأبی انْتَ وَ امّی» پدر و مادرم فدای تو شوند. «ذُرِّیَّةً بَعْضُهٰا مِنْ بَعْضٍ» (1)تو بر اساس آیه شریفه،برتر از پیغمبران گذشته؛ابراهیم،موسی و عیسی علیهم السلام هستی و «وَ اللّٰهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ» خدا منبر تو را شنید و نیت سخنان تو را هم دانست.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:204


1- (1)) - آل عمران:(3):34 فرزندانی [ را برگزید ] که [ از نظر پاکی،تقوا،درستی و راستی ] برخی از [ آنان از نسل ] برخی دیگرند؛

پی نوشت ها

آفرینش حکیمانه

تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:205

ص:206

ص:207

ص:208

ص:209

13 هدف خلقت

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

مسیر کوشش ها و فعالیت های مثبت انسانی،اگر مسیر صحیح،سالم و پاک باشد،چه در نظام این دنیا و چه در نظام عالم آخرت،به نتایج بسیار مهمی خواهد رسید.البته انسان در این زمینه سفارش شده است که عجول و اهل شتاب نباشد.

زیرا نتایج فعالیّت های مثبت،در صورت صحیح بودن مسیر،تدریجی است. سالها باید که تا یک سنگ اصلی زآفتاب لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن (1)

هزاران فعل و انفعال در نظام عالم مادی صورت می گیرد.مدتی هم برای آن از طرف خداوند مقرر می شود،تا نتایج لازم خود را تحویل دهند.

اداره امور پروردگار عالم تدریجی است.چه افعال معنوی حضرت حق،که ریشه در رحیمیت او دارد و چه افعال مادی او،که ریشه در رحمانیت او دارد.

قرآن مجید می فرماید:قبل از پیدایش این نظام،آسمان ها،زمین،سحابی، کهکشان ها،به اراده پروردگار یک ماده ای به صورت گاز ظهور کرد که در قرآن کریم از آن گاز تعبیر به دخان شده است:

« ثُمَّ اسْتَویٰ إِلَی السَّمٰاءِ وَ هِیَ دُخٰانٌ فَقٰالَ لَهٰا وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیٰا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قٰالَتٰا أَتَیْنٰا طٰائِعِینَ» (2)

ص:210


1- (1)) - سنایی غزنوی.
2- (2)) - فصلت(41):11؛ آن گاه آهنگ آفرینش آسمان کرد،در حالی که به صورت دود بود،پس به آن و به زمین گفت:خواه یا ناخواه بیایید.آن دو گفتند:فرمانبردار آمدیم.

ص:211

بعد ما به این گاز خطاب کردیم که به صورت آسمان ها و زمین خودنمایی کنند.

این گاز هم فرمان ما را اطاعت کرد و به صورت آسمان ها و زمین و نظام هستی در آمد.

مفهوم شش روز در خلقت زمین و آسمان ها

خداوند می فرماید:خلقت زمین و آسمان در شش روز بوده است:

« إِنَّ رَبَّکُمُ اللّٰهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیّٰامٍ ثُمَّ اسْتَویٰ عَلَی الْعَرْشِ» (1)

سؤال:هنوز که نظام هستی به این شکل در نیامده بود و روزی وجود نداشت.

زیرا پدیده روز حاصل گردش زمین به دور خود-حرکت وضعی-است.وقتی که نیم کره زمین در مقابل خورشید قرار می گیرد،روز است و وقتی رو به خورشید نیست،شب است.روز و شبی وجود نداشت،چطور پروردگار عالم می فرماید که در شش روز آسمان و زمین را خلق کرده است ؟

پاسخ:منظور از ایامی که در قرآن مجید آمده است،دوره مرحله ای است؛ آفرینش در شش دوره به وجود آمد.

اما این شش دوره،چه مقدار طول کشید ؟ دانشمندان ثابت کرده اند که میلیاردها سال طول کشید تا این نظام به این شکلی که هست به وجود آمد.اراده پروردگار در نظام تکوین و تشریع،این است که به تدریج انجام گیرد.

نزول تدریجی قرآن

نظام تشریع هم تدریج دارد پروردگار عالم برای نزول قرآن هیچ عجله ای نکرد.

بیست و سه سال زمان برای نزول آن قرار داد.به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: «وَ لاٰ تَعْجَلْ

ص:212


1- (1)) - اعراف(7):54؛ به یقین پروردگار شما خداست که آسمان ها و زمین را در شش روز آفرید،سپس بر تخت [ فرمانروایی و تدبیر امور آفرینش ] چیره و مسلط شد.

بِالْقُرْآنِ» (1)در ارائه قرآن عجله و شتاب نکن «لاٰ تُحَرِّکْ بِهِ لِسٰانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ» (2)صبر کن،هر مقداری که ما حکم کردیم،به مردم اعلام کن.

ما آیه را نازل می کنیم،ولی ابلاغ و اعلام آن را بگذار با اجازه ما صورت گیرد.

چه بسا که آیه ای نازل می شد و دو ماه بعد به پیغمبر صلی الله علیه و آله اعلام می شد که ابلاغ کن.

مردم باید عنصر زمان را در اندیشه و فکر و امر مادی و معنوی به کار گیرند.در طول زمان افکار،اندیشه ها و امور پخته می شود.ما پیغمبر و امام شتابزده نداشتیم.

وعده حتمی خدا بر عذاب مجرمان

حقیقتی در قرآن کریم آمده است که مخالفان و معاندان می گفتند:ای پیامبر تو می گویی اگر بی دین،رباخور،زناکار،قاتل یا غارت گر باشیم،عذاب بر شما نازل می شود،آن عذاب کجا است ؟ ما چند سال است که این کارها را می کنیم،تلنگری هم به ما نخورده است: «مَتیٰ هٰذَا الْوَعْدُ إِنْ کُنْتُمْ صٰادِقِینَ» (3)پس این وعده عذابت چه زمانی تحقق پیدا می کند،اگر از راستگویان هستی ؟ خداوند به آنها پیام داد:

« فَلاٰ تَسْتَعْجِلُوهُ» (4)در نزول عذاب عجله و شتاب نورزید،ممکن است این وعده ای که به شما دادم،در دنیا،پنجاه سال طول بکشد.

بعد به مخالفان می فرماید: «وَ مٰا أَنْتُمْ بِمُعْجِزِینَ» (5)من ناتوانی در نزول عذاب ندارم،چون یک نفر از شما از دسترس و قدرت من نمی توانید بیرون بروید،شما محکوم به حکومت من هستید.

منطق زینب کبری علیها السلام

حضرت زینب کبری علیها السلام با یزید که مست و مغرور،در اوج سلامتی بدن و قدرت بود.فرمود:

«کِدْ کَیْدَکَ» (6)هر نقشه ای داری،علیه خدا و دین و عاشقان خدا به کار بگیر

«وَ اجْهَدْ جَهْدَکَ» با اسلحه،پول،نیرو،زبان و مسخره کردن کوشش خود را به

ص:213


1- (1)) - طه(20):114؛ و پیش از آنکه وحی کردن قرآن بر تو پایان گیرد در خواندنش شتاب مکن،و بگو:پروردگارا ! دانش مرا بیفزای.
2- (2)) - قیامت(75):16؛ زبانت را به حرکت در نیاور تا در خواندن آن شتاب ورزی.
3- (3)) - انبیاء(21):38؛[ به پیامبر و مؤمنان ] می گویند:اگر راست می گویید،این وعده کی خواهد بود ؟
4- (4)) - نحل(16):1؛ پس خواستار شتاب در آن نباشید.
5- (5)) - یونس(10):53؛ و شما عاجز کننده [ خدا ] نیستید.
6- (6)) - بحار الأنوار:157/45-160،باب 39،حدیث 5؛«شَیْخٌ صَدُوقٌ مِنْ مَشَایِخِ بَنِی هَاشِمٍ وَ غَیْرُهُ مِنَ النَّاسِ أَنَّهُ لَمَّا دَخَلَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ حَرَمُهُ عَلَی یَزِیدَ لَعَنَهُ اللَّهُ جِیءَ بِرَأْسِ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ وُضِعَ بَیْنَ یَدَیْهِ فِی طَسْتٍ فَجَعَلَ یَضْرِبُ ثَنَایَاهُ بِمِخْصَرَةٍ کَانَتْ فِی یَدِهِ وَ هُوَ یَقُولُ:لَیْتَ أَشْیَاخِی بِبَدْرٍ شَهِدُواجَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الْأَسَلِ لَأَهَلُّوا وَ اسْتَهَلُّوا فَرَحاً وَ لَقَالُوا یَا یَزِیدُ لَاتُشَلَّ فَجَزَیْنَاهُمْ بِبَدْرٍ مِثْلَهَاوَ أَقَمْنَا مِثْلَ بَدْرٍ فَاعْتَدَلَ لَسْتُ مِنْ خِنْدِفَ إِنْ لَمْ أَنْتَقِمْ مِنْ بَنِی أَحْمَدَ مَا کَانَ فَعَلَ فَقَامَتْ زَیْنَبُ بِنْتُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ...وَ إِلَی اللَّهِ الْمُشْتَکَی وَ الْمُعَوَّلُ وَ إِلَیْهِ الْمَلْجَأُ وَ الْمُؤَمَّلُ ثُمَّ کِدْ کَیْدَکَ وَ اجْهَدْ جُهْدَکَ فَوَ الَّذِی شَرَّفَنَا بِالْوَحْیِ وَ الْکِتَابِ وَ النُّبُوَّةِ وَ الِانْتِجَابِ لَاتُدْرِکُ أَمَدَنَا وَ لَاتَبْلُغُ غَایَتَنَا وَ لَاتَمْحُو ذِکْرَنَا وَ لَاتَرْحَضُ عَنْکَ عَارُنَا وَ هَلْ رَأْیُکَ إِلَّا فَنَدٌ وَ أَیَّامُکَ إِلَّا عَدَدٌ وَ جَمْعُکَ إِلَّا بَدَدٌ یَوْمَ یُنَادِی الْمُنَادِی أَلَا لُعِنَ الظَّالِمُ الْعَادِی وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَکَمَ لِأَوْلِیَائِهِ بِالسَّعَادَةِ وَ خَتَمَ لِأَوْصِیَائِهِ بِبُلُوغِ الْإِرَادَةِ نَقَلَهُمْ إِلَی الرَّحْمَةِ وَ الرَّأْفَةِ وَ الرِّضْوَانِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ لَمْ یَشْقَ بِهِمْ غَیْرُکَ وَ لَاابْتَلَی بِهِمْ سِوَاکَ وَ نَسْأَلُهُ أَنْ یُکْمِلَ لَهُمُ الْأَجْرَ وَ یُجْزِلَ لَهُمُ الثَّوَابَ وَ الذُّخْرَ وَ نَسْأَلُهُ حُسْنَ الْخِلَافَةِ وَ جَمِیلَ الْإِنَابَةِ إِنَّهُ رَحِیمٌ وَدُودٌ فَقَالَ یَزِیدُ مُجِیباً لَهَا شِعْراً:یَا صَیْحَةً تُحْمَدُ مِنْ صَوَائِحِ مَا أَهْوَنَ الْمَوْتَ عَلَی النَّوَائِحِ ثُمَّ أَمَرَ بِرَدِّهِم».

میدان بیاور.در آینده معلوم خواهد شد که چه کسی غالب و چه کسی مغلوب است و چه کسی مقرب خدا و چه کسی بعید است ؟ در آینده معلوم می شود که قبور چه کسانی محل عشق ورزی عاشقان و قبور چه کسانی گم می شود که کسی نمی تواند در این عالم آن را پیدا کند.

خدا هم عجله ای ندارد،چون مجرم از دست خدا که نمی تواند فرار کند و خودش را پنهان کند.این حکم پروردگار است.

مهلت خدا به مجرمان

خداوند متعال به دو علت به مجرمان مهلت می دهد و عجله ای در انتقام و عذاب ندارد.

اما یک علتی که به مجرمان مهلت می دهد،این است که مجرم در این مهلت، گوهر توبه را پیدا کند.یک پندی بشنود،یک صحنه عبرت آمیزی را ببیند،یک خط شعر یا یک آیه قرآن او را بیدار کند،مرگ کسی قلب او را حرکت بدهد،بلا و دردی او را از خواب غفلت بیدار کند.

گاهی مجرمی را به امید توبه سی سال مهلت می دهد و عجله ای هم ندارد.چه مجرمان عجیب و غریبی بودند که در فضای همین مهلت ها تبدیل به مؤمنان واقعی و پاکان کم نظیری شدند.تعداد آنها هم در تاریخ بشر کم نیست.پنجاه سال غرق در آلودگی است،یک باره در همین مدت طولانی توبه می کند پروردگار عالم از او گذشت می کند،او را در دنیا و قیامت جریمه نمی کند و با پاکان عالم وارد بهشت می شود.

قرآن می گوید:مجرمان،مشرکان،کافران اگر ایمان آوردند و توبه کردند:

« فَإِخْوٰانُکُمْ فِی الدِّینِ» (1)من حکم می کنم که آنان برادران دینی شما هستند.این حوصله و صبر،اخلاق خدا است.گاهی مصیبت و بلایی برای آدم پیش می آید و

ص:214


1- (1)) - توبه(9):11؛ برادران دینی شمایند.

او با عجله می خواهد آن را حل کند،اما نمی شود،ولی اگر صبر و حوصله کند، زمان مقرر بر او بگذرد و آن نتیجه لازم را بدهد،او از اصل بلا،شاد می شود که چنین برنامه ای برای ما پیش آمد.در ابتدا آن بلا خیلی تلخ است،اما با حوصله و صبر،انتهای آن بسیار شیرین می شود.

بردباری پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

پیامبر صلی الله علیه و آله سیزده سال در اوج مشکلات در مکه بودند،زنانِ مؤمن را می گرفتند و با طناب به شتر می بستند.شتر را در بیرون مکه و در سنگلاخ ها رم می دادند تا بدن آنان ذره ذره می شد و چیزی از آن نمی ماند.با مردان هم همین کار را می کردند.ریگ ها را در آتش می ریختند،داغ می شد،مردم مؤمن را عریان و طناب پیچ می کردند و روی ریگ ها می غلتاندند.

پیغمبر صلی الله علیه و آله و یارانش را که حضرت خدیجه علیها السلام هم بین آنها بود،هزار شبانه روز در شعب ابی طالب حبس کردند.نان و آب نداشتند،مردم با آنها معامله،خرید و فروش نمی کردند.ابوطالب علیه السلام مورد احترام اهل مکه بود،نیمه های شب، پابرهنه،به دور از چشم دشمن از شعب بیرون می رفت و یک مقدار نان خشک و مشک آبی تهیه می کرد و برای انسان های در شعب ابی طالب می آورد.

گاهی چهل یا پنجاه نفر یک نان یا خرما سهم آنها می شد.اگر در حل مشکل عجله می کردند،هرگز موفق نمی شدند.زیرا عجله در این بود که پیغمبر صلی الله علیه و آله سران مکه را باید دعوت می کرد و می گفت:ما با شما سازش می کنیم.من برای اسلام تبلیغ نمی کنم.آنها هم می گفتند:پس از شعب می توانید بیرون بیایید.

دستور قرآن به ترک مداهنه با کفار و مشرکان

قرآن مجید به پیغمبر صلی الله علیه و آله می فرماید: «وَدُّوا» (1)مردم مکه دوست دارند که:

ص:215


1- (1)) - قلم(68):9؛ دوست دارند نرمی کنی تا نرمی کنند.

« لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ» با آنها سازش کنی،تا آنها هم با تو بسازند.تمام بلاها و رنج ها هم تمام می شود و از بین می رود.ولی پیغمبر صلی الله علیه و آله می دانست که تمام برنامه ها به زمان مقرر گره خورده است؛ «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً» (1)اما زمان معینی دارد و رسول خدا صلی الله علیه و آله آن مقدار زمان را صبر کردند تا مسأله هجرت پیش آمد.

چند سال بعد از هجرت،با صد هزار نفر نیروی مؤمن و مسلح،مکه را محاصره کردند.آن قلدرها و مشرکان،همه در محاصره قرار گرفتند.رسول خدا صلی الله علیه و آله مکه را فتح کرد،در حالی که مشرکان طبق آیات قرآن در این جنگ برده مسلمانان شدند، اما پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله این ها را فرمود:

«اَنْتُمُ الطُلَقٰاء» (2)همه شما را آزاد کردم.

زینب کبری علیها السلام نیز به این معنا در مجلس یزید اشاره کرد:ای پسر غلامان خانواده ما ! شما برده زاده پست هستید.

صبر در نتایج اعمال

در دیدن نتایج کوشش های مثبت،نباید عجله کرد.مثلاً کسی بگوید:من امسال همه روزه هایم را گرفتم،نمازهایم را به جماعت خواندم،در سحرها نماز شب خواندم،ختم قرآن کردم،گریه کردم،نتیجه اش کجا است ؟

به چه کسی وعده داده اند که نتایج کوشش های مثبت،همراه با زمان کوشش باشد ؟ خدا به پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: «وَ رَفَعْنٰا لَکَ ذِکْرَکَ» (3)آوازه ات را عالم گیر و بلند مرتبه می کنم.اما هنگام تبلیغ و فعالیت او،آوازه اش عالم گیر شد ؟ هزار و پانصد سال طول کشیده تا آوازه اش عالم گیر شده و حالا به جایی رسیده است که دشمنان از این حقیقتی که نمی توانند جلوی آن را بگیرند در وحشت عجیبی قرار گرفته اند،و در آینده پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و فرهنگ او جهان را خواهد گرفت،پس باید بجنگیم؛اما این جنگ سودی به حال دشمنان ندارد.بیداری اسلامی در عالم غوغا می کند و کفر دچار بن بست می شود.اسلام در حال خروج از بن بستی است که برای

ص:216


1- (1)) - انشراح(94):5؛ پس بی تردید با دشواری آسانی است.
2- (2)) - بحار الأنوار:59/97،باب 9،حدیث 6؛«الْبَزَنْطِیِّ عَنِ الرِّضَا علیه السلام قَالَ ذُکِرَ لَهُ الْخَرَاجُ وَ مَا سَارَ بِهِ أَهْلُ بَیْتِهِ فَقَالَ الْعُشْرُ وَ نِصْفُ الْعُشْرِ عَلَی مَنْ أَسْلَمَ طَوْعاً تُرِکَتْ أَرْضُهُ بِیَدِهِ یُؤْخَذُ مِنْهُ الْعُشْرُ وَ نِصْفُ الْعُشْرِ فِیمَا عَمَرَ مِنْهَا وَ مَا لَمْ یَعْمُرْ مِنْهَا أَخَذَهُ الْوَالِی فَقَبَّلَهُ مِمَّنْ یَعْمُرُهُ وَ کَانَ لِلْمُسْلِمِینَ وَ لَیْسَ فِیمَا کَانَ أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةِ أَوْسَاقٍ شَیْءٌ وَ مَا أُخِذَ بِالسَّیْفِ فَذَلِکَ لِلْإِمَامِ یُقَبِّلُهُ بِالَّذِی یَرَی کَمَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِخَیْبَرَ قَبَّلَ أَرْضَهَا وَ نَخْلَهَا وَ النَّاسُ یَقُولُونَ لَاتَصْلُحُ قَبَالَةُ الْأَرْضِ وَ النَّخْلِ الْبَیَاضُ أَکْثَرُ مِنَ السَّوَادِ وَ قَدْ قَبَّلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله خَیْبَرَ وَ عَلَیْهِمْ فِی حِصَّتِهِمْ الْعُشْرُ وَ نِصْفُ الْعُشْرِ قَالَ وَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ إِنَّ أَهْلَ الطَّائِفِ أَسْلَمُوا فَأَعْتَقَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ جَعَلَ عَلَیْهِمُ الْعُشْرَ وَ نِصْفَ الْعُشْرِ وَ أَهْلُ مَکَّةَ کَانُوا أُسَرَاءَ فَأَعْتَقَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَالَ أَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ». کافی:513/3،حدیث2؛«صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ قَالَا ذَکَرْنَا لَهُ الْکُوفَةَ وَ مَا وُضِعَ عَلَیْهَا مِنَ الْخَرَاجِ وَ مَا سَارَ فِیهَاأَهْلُ بَیْتِهِ فَقَالَ مَنْ أَسْلَمَ طَوْعاً تُرِکَتْ أَرْضُهُ فِی یَدِهِ وَ أُخِذَ مِنْهُ الْعُشْرُ مِمَّا سَقَتِ السَّمَاءُ وَ الْأَنْهَارُ وَ نِصْفُ الْعُشْرِ مِمَّا کَانَ بِالرِّشَاءِ فِیمَا عَمَرُوهُ مِنْهَا وَ مَا لَمْ یَعْمُرُوهُ مِنْهَا أَخَذَهُ الْإِمَامُ فَقَبَّلَهُ مِمَّنْ یَعْمُرُهُ وَ کَانَ لِلْمُسْلِمِینَ وَ عَلَی الْمُتَقَبِّلِینَ فِی حِصَصِهِمُ الْعُشْرُ وَ نِصْفُ الْعُشْرِ وَ لَیْسَ فِی أَقَلَّ مِنْ خَمْسَةِ أَوْسَاقٍ شَیْءٌ مِنَ الزَّکَاةِ وَ مَا أُخِذَ بِالسَّیْفِ فَذَلِکَ إِلَی الْإِمَامِ یُقَبِّلُهُ بِالَّذِی یَرَی کَمَا صَنَعَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِخَیْبَرَ قَبَّلَ سَوَادَهَا وَ بَیَاضَهَا یَعْنِی أَرْضَهَا وَ نَخْلَهَا وَ النَّاسُ یَقُولُونَ لَایَصْلُحُ قَبَالَةُ الْأَرْضِ وَ النَّخْلِ وَ قَدْ قَبَّلَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله خَیْبَرَ وَ عَلَی الْمُتَقَبِّلِینَ سِوَی قَبَالَةِ الْأَرْضِ الْعُشْرُ وَ نِصْفُ الْعُشْرِ فِی حِصَصِهِمْ وَ قَالَ إِنَّ أَهْلَ الطَّائِفِ أَسْلَمُوا وَ جَعَلُوا عَلَیْهِمُ الْعُشْرَ وَ نِصْفَ الْعُشْرِ وَ إِنَّ أَهْلَ مَکَّةَ دَخَلَهَا رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله عَنْوَةً فَکَانُوا أُسَرَاءَ فِی یَدِهِ فَأَعْتَقَهُمْ وَ قَالَ اذْهَبُوا فَأَنْتُمُ الطُّلَقَاءُ».
3- (3)) - انشراح(94):4؛ و آوازه ات را برایت بلند نکردیم ؟

آن ساخته اند.

این معنای «وَ رَفَعْنٰا لَکَ ذِکْرَکَ» است،ولی این معنا در آن لحظه اول نبوده است.

پانزده قرن گذشته است.این سؤال که نتیجه ماه رمضان و ختم قرآن و گریه های شبانه من چه شد ؟ این توقعی بر خلاف نظام هستی و اراده حضرت حق است.

تأخیر استجابت دعا

حضرت یعقوب علیه السلام پیغمبر بود،پدر و جد و پسر او هم پیغمبر بودند.چنین انسانی باید نیمه شب ناله خالصانه کند،در خانه خدا را بزند و اشک بریزد،تا حاجتش را بگیرد.

گریه یعقوب علیه السلام و دعای او که عیب نداشت.بلکه گریه خالص الهی بود.انسانی که از جدّ او تا نوه های بعد از او تا زمان زکریا علیه السلام همه پیغمبر بودند،وقتی فرزندانش از صحرا برگشتند،گفتند:یوسف علیه السلام را گرگ خورده است: «فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ» (1)یعنی او را فراموش کن.دنبال او هم نگرد و امیدی هم نداشته باش.یعقوب علیه السلام در نیمه شب به در خانه خدا رفت و یک کلمه گفت:خدایا ! عزیز من را به من برگردان.

آیا یک ساعت بعد یوسف علیه السلام را آوردند و در دامن او گذاشتند ؟ یعقوب عجله و شتاب نداشت.به پروردگار فرصت داد.خدا هم دعای او را بعد از چهل سال مستجاب کرد.

عجیب تر از این دعا،دعای بعضی از مردم مؤمن است؛که با اشک و ناله دعا می کند:خدایا ! لطف و رحمت و عنایت و نعمتت را می خواهم،این دعا از دعاهای مستجاب است،اما چه وقت مستجاب می شود ؟ قیامت که برپا می شود، خداوند این مؤمن را می خواهد.می گوید:در نیمه شب،با حال خوش،اشک چشم و اخلاص از من رحمت،کرامت،لطف و محبت خواستی،چون من امور را تدریجی قرار دادم،زمانی که برای استجابت دعای تو گذاشته بودم،اکنون است،

ص:217


1- (1)) - یوسف(12):17؛ پس گرگ،او را خورد.

دعای تو مستجاب است.هر چه که آن شب از من خواستی،در اختیار تو است.

حضرت می فرمایند:وقتی نتیجه دعا را می بیند،می گوید:ای کاش حتی یک دعای من هم در دنیا مستجاب نمی شد.کاش همه دعاهایم در اینجا مستجاب می شد؛

«الأُمُورُ مَرْهُونَةٌ بِأَوْقٰاتِها» (1)امور به اوقات خود واگذار شده اند.

کوشش مثبت و منفی در قرآن

شش آیه در قرآن است که در سه آیه اول کوشش های مثبت در مسیر صحیح انجام می گیرد،چون کوشش های مثبت گاهی در مسیر غلط است.مثلاً فردی با چند میلیون تومان درمانگاه درست می کند که با آن چندین میلیون سود کند.این کوشش مثبت است،اما مسیر و هدف آن غلط است.

پروردگار این کوشش های مثبت که در مسیر غلط است را یک لحظه هم قبول نمی کند.آنها زحمت های سنگینی است که هدر می رود.

اما کوشش های مثبتی که راه آن درست است؛ «فَأَمّٰا مَنْ أَعْطیٰ وَ اتَّقیٰ» (2)کلمه«اعطی»به این خاطر است که این انسان،احسان و کار خیر می کند،در کمال بزرگواری به مردم،می بخشد،بلکه با آقایی،کرامت،عظمت انسانی،شرف آدمی از خودش هزینه می کند.

بوسیدن پول به هنگام انفاق

امام باقر علیه السلام هر وقت می خواست به یک مستحق پولی بدهد،پول را می بوسیدند،روی چشم می گذاشتند،به این عنوان که دست مستحق دست خدا است و همین که جلوی مستحق پول را می بوسیدند،یعنی ای نیازمند! این پول را امام باقر علیه السلام به تو نداده است.این پول برای خدا است و من یک واسطه بودم.

ص:218


1- (1)) - بحارالانوار:167/74،باب 7،حدیث 2؛«قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِعَبْدٍ خَیْراً جَعَلَ لَهُ وَزِیراً صَالِحاً إِنْ نَسِیَ ذَکَّرَهُ وَ إِنْ ذَکَرَ أَعَانَهُ سِیرُوا سَیْرَ أَضْعَفِکُمْ الْفِرَارُ مِمَّا لَایُطَاقُ مَنِ اسْتَوَی یَوْمَاهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ...الْأُمُورُ مَرْهُونَةٌ بِأَوْقَاتِهَا الْهَدِیَّةُ تُذْهِبُ السَّخِیمَةَ تَصَافَحُوا فَإِنَّهُ یَذْهَبُ بِالْغِلِّ الْهَدِیَّةُ تُورِثُ الْمَوَدَّةَ وَ تَجْدُرُ الْأُخُوَّةَ وَ تُذْهِبُ الضَّغِینَةَ وَ تَهَادَوْا تَحَابُّوا نِعْمَ الشَّیْءُ الْهَدِیَّةُ أَمَامَ الْحَاجَةِ اهْدِ لِمَنْ یَهْدِیکَ الْهَدِیَّةُ تَفْتَحُ الْبَابَ الْمُصْمَتَ نِعْمَ مِفْتَاحُ الْحَاجَةِ الْهَدِیَّةُ الْمَرْءُ مَخْبُوٌّ تَحْتَ لِسَانِهِ مَا یُصْلِحُ لِلْمَوْلَی فَعَلَی الْعَبْدِ حَرَامٌ الْهَدَایَا رِزْقُ اللَّهِ مَنْ أُهْدِیَ إِلَیْهِ شَیْءٌ فَلْیَقْبَلْهُ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ کَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ فَاهْدُوا إِلَیْهَا طَرَائِفَ الْحِکَمِ».
2- (2)) - لیل(92):5؛ اما کسی که [ ثروتش را در راه خدا ] انفاق کرد و پرهیزکاری پیشه ساخت.

اهمیت تقوا در عمل نیک

این کوشش در راه معنوی،کوشش مادی است،اما راه آن الهی است: «فَأَمّٰا مَنْ أَعْطیٰ وَ اتَّقیٰ» این عطا کننده به شدت اهل اجتناب از هر گناهی است.در عطای او منت،ریا،خودنمایی و توقع از طرف مقابل نیست،بلکه «وَ اتَّقیٰ» عطای آن پیچیده به تقواست «وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنیٰ» (1)که افعل تفضیل است؛عطا کننده،تقوا هم به خرج داده و نیکوترین نیکی ها را هم برای قیامت در نظر گرفته است.

« وَ لَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَکَ مِنَ الْأُولیٰ» (2)خداوند نیز این هزینه و تقوا را به نیکوترین نیکی ها به نتیجه می رساند.خدا می فرماید: «فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْریٰ» (3)راه رسیدن او نتایج کوشش های مثبت را برای او آسان می کنم،که این کار و کوشش در به صورت گره گشایی در کارش باشد و در آخرت به صورت بهشت درآید.

توبه در ماه رمضان

رسول خدا صلی الله علیه و آله از ماه رمضان به

«شَهْرُ التَّوْبَةِ» (4)تعبیر کرده اند.توبه یک کوشش مثبت و بسیار پرارزش است.آدمی که توبه می کند،یعنی از راه شیطان برمی گردد و به جانب خدا می رود.این کوشش مثبت سه نتیجه در دنیا و دو نتیجه در آخرت دارد.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:219


1- (1)) - لیل(92):6؛ و وعده نیکوتر را [ که وعده خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهیزکاری است ] باور کرد.
2- (2)) - ضحی(93):4؛ و بی تردید آخرت برای تو از دنیا بهتر است.
3- (3)) - لیل(92):7؛ پس به زودی او را برای راه آسانی [ که انجام همه اعمال نیک به توفیق خداست ] آماده می کنیم.
4- (4)) - بحار الأنوار:340/93،باب 46،حدیث 5؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله شَهْرُ رَمَضَانَ شَهْرُ اللَّهِ عز و جل وَ هُوَ شَهْرٌ یُضَاعِفُ اللَّهُ فِیهِ الْحَسَنَاتِ وَ یَمْحُو فِیهِ السَّیِّئَاتِ وَ هُوَ شَهْرُ الْبَرَکَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْإِنَابَةِ وَ هُوَ شَهْرُ التَّوْبَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْمَغْفِرَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْعِتْقِ مِنَ النَّارِ وَ الْفَوْزِ بِالْجَنَّةِ أَلَا فَاجْتَنِبُوا فِیهِ کُلَّ حَرَامٍ وَ أَکْثِرُوا فِیهِ مِنْ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ سَلُوا فِیهِ حَوَائِجَکُمْ وَ اشْتَغِلُوا فِیهِ بِذِکْرِ رَبِّکُمْ وَ لَایَکُونَنَّ شَهْرُ رَمَضَانَ عِنْدَکُمْ کَغَیْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ فَإِنَّ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ حُرْمَةً وَ فَضْلًا عَلَی سَائِرِ الشُّهُورِ وَ لَایَکُونَنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ یَوْمُ صَ وْمِکُمْ کَیَوْمِ فِطْرِکُمْ».

پی نوشت ها

حبط اعمال آلودگان باطنی

تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:220

ص:221

ص:222

ص:223

14 ظاهر و باطن

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

کسانی که در حد لازم،از پاکیِ باطن و ظاهر برخوردار هستند،به تعبیر قرآن کریم «وَ الْبَلَدُ الطَّیِّبُ» (1)سرزمین پاک هستند،همه کوشش های مثبت و فعالیت های انسانی و الهی آنها،چه در این عالم و چه در عالم دیگر،به نتیجه خواهد رسید.

هم چنین بر عکس این ها،مردمی که در حد خودشان از پاکی ظاهر و باطن بر خوردار نیستند،آلودگی اعتقادی و فکری دارند،که قرآن مجید در این باره می فرماید:اعمالشان هم بر اساس همان آلودگی ها،انحرافی است،گرچه اعمال ظاهری آنها برابر با احکام خدا باشد؛حج بجا آورند،نماز بخوانند،روزه بگیرند، پولی را انفاق کنند.ولی در آن عالم کوشش و فعالیت آنها بی ثمر خواهد ماند.

پروردگار در قرآن مجید گاهی از وضع عملی آنان به «أُولٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمٰالُهُمْ» (2)تعبیر می فرماید.این ها کوشش ها و فعالیت هایی که دارند،گرچه در زمینه خیر باشد ولی تباه و نابود می شود.

گاهی قرآن مجید به «هَبٰاءً مَنْثُوراً» (3)تعبیر می کند؛مانند گرد و غباری که در هوا پراکنده می شود و محو می گردد.

ص:224


1- (1)) - اعراف(7):58؛ و زمین پاک است که گیاهش به اذن پروردگارش بیرون می آید.
2- (2)) - توبه(9):17؛ اینانند که اعمالشان تباه و بی اثر است و در آتش جاودانه اند.
3- (3)) - فرقان(25):23؛ پس همه آنها را غباری پراکنده می سازیم.

ص:225

تعمیر مسجد الحرام و آلوده باطنان

کسانی که دارای باطن آلوده بودند،یک بار تصمیم گرفتند که مسجد الحرام را نوسازی کنند.مسجدی در عالم،به ارزش مسجد الحرام نیست.برای نوسازی کردن مسجد الحرام باید پول سنگینی را خرج می کردند.خود این هزینه کردن، ظاهرش مثبت است،اما پروردگار عالم در قرآن مجید فرمود: «مٰا کٰانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَنْ یَعْمُرُوا مَسٰاجِدَ اللّٰهِ» (1)شایسته و سزاوار نیست که چهره های شناخته شده مشرکان مکه،مسجد الحرام را نوسازی کنند.چرا شایسته نیست ؟ «شٰاهِدِینَ عَلیٰ أَنْفُسِهِمْ بِالْکُفْرِ» اگر هیچ کس هم که در این عالم آگاه و شاهد نباشد،خودشان آگاه هستند که باطنِ آلوده ای دارند.

یک وقت شخصی آلوده است،ولی خودش جاهل به آلوده بودن باطنش است.

بعد که بیدار می شود،می گوید:نمی دانستم که این نیت و فکر،بد و شیطانی بوده است.نمی دانستم این اعتقادی که به خدا داشتم،اعتقاد درستی نبوده است.این انسان که ندانسته عملی را مرتکب شده و نمی دانسته که حرام است و حالا بیدار شده است،یقیناً به رحمت پروردگار نزدیک تر است،تا انسانی که هم باطن و هم ظاهر آلوده دارد و به این آلودگی هم آگاه است.

پروردگار در این آیه می فرماید:این ها آلودگانِ آگاه هستند،یعنی می دانند که این اعتقادی که دارند،بر اساس دلیل،برهان،عقل،منطق نیست.اکثر مردم این مقدار را توجه دارند.

روزه خواری رئیس شهربانیِ هارون الرشید

در روایت است که شخصی به خدمت حضرت رضا علیه السلام رسید و گفت:

یابن رسول اللّه ! من رییس شهربانی زمان هارون را در شهر بغداد،در ماه رمضان،در

ص:226


1- (1)) - توبه(9):17؛ و مشرکان در حالی که بر ضد خود به کفر [ و انکار حقایق ] گواهی می دهند،صلاحیت آباد کردن مساجد خدا را ندارند.

حال سلامت کامل،دیدم که هنگام ظهر غذا می خورد.به او گفتم:تو که معذور نیستی،پس چرا روزه ات را می خوری ؟ جواب داد:من به دستور هارون،در یک شب،شصت نفر از سن شانزده،هفده ساله تا هشتاد ساله،از بچه های فاطمه علیها السلام را اعدام کردم.آخرین نفر که پیرمردی با محاسن سفید بود،با گریه به من گفت:برو که خدا تو را نیامرزد.ما شصت نفر را فقط به جرم این که بچه های فاطمه علیها السلام هستند؛کشتیم.من می دانستم که آن کار بسیار زشت است و این ها بی گناه کشته می شوند،اما این کار را کردم،حالا می خواهی خدا مرا بیامرزد ؟ (1)

آلوده آگاه،مورد غضب و لعن خدا

آلوده آگاه،ناپاک عالِم،از رحمت خدا خیلی دور است.ما در زیارت حضرت سید الشهداء علیه السلام می خوانیم:

«لَعَنَ اللّهُ امّةً اسْرَجَتْ وَ الْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتٰالِکَ» (2)آیا در این زیارت،جاهل را لعنت می کنیم ؟ جاهل را نباید لعنت کرد،باید بیدارش کرد.وظیفه ما نسبت به جاهل نا آگاه و کسی که به موارد منفی و مثبت حالات و اعمال خود آگاهی ندارد،بیدار کردن است.ما حق نداریم که جاهل گمراه را لعنت کنیم،چون از این کار منع شده ایم.

اما می بینید که در این قطعه از زیارت،ائمه علیهم السلام چهار طایفه را لعنت کرده اند.

بعضی از این چهار طایفه هم هیچ کدام مسلح نشده اند و شاید به کربلا هم نیامده اند،اما می گوییم:خدا لعنت کند کسانی را که برای ارتش ابن زیاد،زین اسب ساختند و اسبهای آنها را لجام زدند.خدا لعنت کند آنهایی را که درهای مغازه ها را بستند،به خانه آمدند و با زن و بچه هایشان خداحافظی کردند که به کربلا بیایند، اما نیامدند و در جای دیگر دارد:

«اَلّلهُمَّ الْعَنِ الْعِصٰابَةَ الّتی جٰاهَدَتِ الْحُسَینَ وَ شٰایَعَتْ وَ بٰایَعَتْ وَ تٰابَعَتْ عَلَیٰ قَتْلِهِ» (3)یعنی کسانی که آنها را مشایعت و همراهی کردند،هر چند خودشان در جنگ،شرکت مستقیم نداشتند و کسانی که با آنها

ص:227


1- (1)) - بحار الأنوار:176/48،باب 7،حدیث20؛«عُبَیْدِ اللَّهِ الْبَزَّازِ النَّیْسَابُورِیِّ وَ کَانَ مُسِنّاً قَالَ کَانَ بَیْنِی وَ بَیْنَ حُمَیْدِ بْنِ قَحْطَبَةَ الطَّائِیِّ الطُّوسِیِّ مُعَامَلَةٌ فَرَحَلْتُ إِلَیْهِ فِی بَعْضِ الْأَیَّامِ فَبَلَغَهُ خَبَرُ قُدُومِی فَاسْتَحْضَرَنِی لِلْوَقْتِ وَ عَلَیَّ ثِیَابُ السَّفَرِ لَمْ أُغَیِّرْهَا وَ ذَلِکَ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ وَقْتِ صَلَاةِ الظُّهْرِ فَلَمَّا دَخَلْتُ إِلَیْهِ رَأَیْتُهُ فِی بَیْتٍ یَجْرِی فِیهِ الْمَاءُ فَسَلَّمْتُ عَلَیْهِ وَ جَلَسْتُ فَأُتِیَ بِطَسْتٍ وَ إِبْرِیقٍ فَغَسَلَ یَدَیْهِ ثُمَّ أَمَرَنِی فَغَسَلْتُ یَدَیَّ وَ أُحْضِرَتِ الْمَائِدَةُ وَذَهَبَ عَنِّی أَنِّی صَائِمٌ وَ أَنِّی فِی شَهْرِ رَمَضَانَ ثُمَّ ذَکَرْتُ فَأَمْسَکْتُ یَدِی فَقَالَ لِی حُمَیْدٌ مَا لَکَ لَاتَأْکُلُ فَقُلْتُ أَیُّهَا الْأَمِیرُ هَذَا شَهْرُ رَمَضَانَ وَ لَسْتُ بِمَرِیضٍ وَ لَابِی عِلَّةٌ تُوجِبُ الْإِفْطَاروَ لَعَلَّ الْأَمِیرَ لَهُ عُذْرٌ فِی ذَلِکَ أَوْ عِلَّةٌ تُوجِبُ الْإِفْطَارَ فَقَالَ مَا بِی عِلَّةٌ تُوجِبُ الْإِفْطَارَ وَ إِنِّی لَصَحِیحُ الْبَدَنِ ثُمَّ دَمَعَتْ عَیْنَاهُ وَ بَکَی فَقُلْتُ لَهُ بَعْدَ مَا فَرَغَ مِنْ طَعَامِهِ مَا یُبْکِیکَ أَیُّهَا الْأَمِیرُ فَقَالَ أَنْفَذَ إِلَیَّ هَارُونُ الرَّشِیدُ وَقْتَ کَوْنِهِ بِطُوسَ فِی بَعْضِ اللَّیْلِ أَنْ أَجِبْ فَلَمَّا دَخَلْتُ عَلَیْهِ رَأَیْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ شَمْعَةً تَتَّقِدُ وَ سَیْفاً أُحْضِرَ مَسْلُولًا وَ بَیْنَ یَدَیْهِ خَادِمٌ وَاقِفٌ فَلَمَّا قُمْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ رَفَعَ رَأْسَهُ إِلَیَّ فَقَالَ کَیْفَ طَاعَتُکَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَقُلْتُ بِالنَّفْسِ وَ الْمَالِ فَأَطْرَقَ ثُمَّ أَذِنَ لِی فِی الِانْصِرَافِ فَلَمْ أَلْبَثْ فِی مَنْزِلِی حَتَّی عَادَ الرَّسُولُ إِلَیَّ وَ قَالَ أَجِبْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی إِنَّا لِلَّهِ أَخَافُ أَنْ یَکُونَ قَدْ عَزَمَ عَلَی قَتْلِی وَ إِنَّهُ لَمَّا رَآنِی اسْتَحْیَا مِنِّی فَعُدْتُ إِلَی بَیْنِ یَدَیْهِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَیَّ فَقَالَ کَیْفَ طَاعَتُکَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَقُلْتُ بِالنَّفْسِ وَ الْمَالِ وَ الْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ فَتَبَسَّمَ ضَاحِکاً ثُمَّ أَذِنَ لِی فِی الِانْصِرَافِ فَلَمَّا دَخَلْتُ مَنْزِلِی لَمْ أَلْبَثْ أَنْ عَادَ الرَّسُولُ إِلَیَّ فَقَالَ أَجِبْ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَحَضَرْتُ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُوَ عَلَی حَالِهِ فَرَفَعَ رَأْسَهُ إِلَیَّ فَقَالَ کَیْفَ طَاعَتُکَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ فَقُلْتُ بِالنَّفْسِ وَ الْمَالِ وَ الْأَهْلِ وَ الْوَلَدِ وَ الدِّینِ فَضَحِکَ ثُمَّ قَالَ لِی خُذْ هَذَا السَّیْفَ وَ امْتَثِلْ مَا یَأْمُرُکَ بِهِ هَذَا الْخَادِمُ قَالَ فَتَنَاوَلَ الْخَادِمُ السَّیْفَ وَ نَاوَلَنِیهِ وَ جَاءَ بِی إِلَی بَیْتٍ بَابُهُ مُغْلَقٌ فَفَتَحَهُ فَإِذَا فِیهِ بِئْرٌ فِی وَسَطِهِ وَ ثَلَاثَةُ بُیُوتٍ أَبْوَابُهَا مُغْلَقَةٌ فَفَتَحَ بَابَ بَیْتٍ مِنْهَا فَإِذَا فِیهِ عِشْرُونَ نَفْساً عَلَیْهِمُ الشُّعُورُ وَ الذَّوَائِبُ شُیُوخٌ وَ کُهُولٌ وَ شُبَّانٌ مُقَیَّدُونَ فَقَالَ لِی إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ یَأْمُرُکَ بِقَتْلِ هَؤُلَاءِ وَ کَانُوا کُلُّهُمْ عَلَوِیَّةً مِنْ وُلْدِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ علیه السلام فَجَعَلَ یُخْرِجُ إِلَیَّ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ فَأَضْرِبُ عُنُقَهُ حَتَّی أَتَیْتُ عَلَی آخِرِهِمْ ثُمَّ رَمَی بِأَجْسَادِهِمْ وَ رُءُوسِهِمْ فِی تِلْکَ الْبِئْرِ ثُمَّ فَتَحَ بَابَ بَیْتٍ آخَرَ فَإِذَا فِیهِ أَیْضاً عِشْرُونَ نَفْساً مِنَ الْعَلَوِیَّةِ مِنْ وُلْدِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ علیه السلام مُقَیَّدُونَ فَقَالَ لِی إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ یَأْمُرُکَ بِقَتْلِ هَؤُلَاءِ فَجَعَلَ یُخْرِجُ إِلَیَّ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ فَأَضْرِبُ عُنُقَهُ وَ یَرْمِی بِهِ فِی تِلْکَ الْبِئْرِ حَتَّی أَتَیْتُ عَلَی آخِرِهِمْ ثُمَّ فَتَحَ بَابَ الْبَیْتِ الثَّالِثِ فَإِذَا فِیهِ مِثْلُهُمْ عِشْرُونَ نَفْساً مِنْ وُلْدِ عَلِیٍّ وَ فَاطِمَةَ مُقَیَّدُونَ عَلَیْهِمُ الشُّعُورُ وَ الذَّوَائِبُ فَقَالَ لِی إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ یَأْمُرُکَ أَنْ تَقْتُلَ هَؤُلَاءِ أَیْضاً فَجَعَلَ یُخْرِجُ إِلَیَّ وَاحِداً بَعْدَ وَاحِدٍ فَأَضْرِبُ عُنُقَهُ فَیَرْمِی بِهِ فِی تِلْکَ الْبِئْرِ حَتَّی أَتَیْتُ عَلَی تِسْعَ عَشْرَةَ نَفْساً مِنْهُمْ وَ بَقِیَ شَیْخٌ مِنْهُمْ عَلَیْهِ شَعْرٌ فَقَالَ لِی تَبّاً لَکَ یَا مَشُومُ أَیُّ عُذْرٍ لَکَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِذَا قَدِمْتَ عَلَی جَدِّنَا رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ قَدْ قَتَلْتَ مِنْ أَوْلَادِهِ سِتِّینَ نَفْساً قَدْ وَلَدَهُمْ عَلِیٌّ وَ فَاطِمَةُ علیه السلام فَارْتَعَشَتْ یَدِی وَ ارْتَعَدَتْ فَرَائِصِی فَنَظَرَ إِلَیَّ الْخَادِمُ مُغْضَباً وَ زَبَرَنِی فَأَتَیْتُ عَلَی ذَلِکَ الشَّیْخِ أَیْضاً فَقَتَلْتُهُ وَ رَمَی بِهِ فِی تِلْکَ الْبِئْرِ فَإِذَا کَانَ فِعْلِی هَذَا وَ قَدْ قَتَلْتُ سِتِّینَ نَفْساً مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَمَا یَنْفَعُنِی صَوْمِی وَ صَلَاتِی وَ أَنَا لَاأَشُکُّ أَنِّی مُخَلَّدٌ فِی النَّارِ». بحار الأنوار:322/48،(خاتمه)؛«کان حمید بن قحطبة والیا علی طوس من قبل هارون فبنی فی سناباد بنیانا و محلا لنفسه متی خرج إلی الصید نزل فیه و حمید هذا هو الذی قتل فی لیلة واحدة ستین سیدا من ذریة الرسول بأمر هارون الرشید».
2- (2)) - بحار الأنوار:294/98،باب 24،حدیث 2؛مصباح المتهجد:774.
3- (3)) - بحار الأنوار:295/98،باب 24،حدیث 2؛مصباح المتهجد:776.

بیعت کردند و آنهایی که در این راه از آنها تبعیت کردند،همگی را خدا لعنت کند و تبعیت آنها هم به این بوده است که اگر در کربلا بودند،در لشگر یزید قرار می گرفتند،حتی اگر در آن زمان زندگی نکرده و نمی کنند،یعنی اگر در زمان ما هم، کسی فقط راضی به کشته شدن ابی عبدالله علیه السلام باشد،جزء همین لعنت شدگان است.

آگاهی آلودگان به آلودگی عمل خویش

خدا آگاهانِ آلوده را لعنت کند.این مسأله در قرآن مجید و روایات ما،یک مسأله محوری است،چون عقیده قرآن مجید بر این است که اکثر آلودگان و بدکردارانِ جهان،آگاه بودند،نه جاهل.محال است حکیمی چون پروردگار،جاهل را تا زمانی که در جهل است،محاکمه کند.

خدا در قرآن مجید می فرماید: «إِلاّٰ خَلاٰ فِیهٰا نَذِیرٌ» (1)ما هیچ امتی را در قیامت عذاب نمی کنیم،مگر این که برای آنها هشدار دهنده بفرستیم.ممکن است این هشدار دهنده،پیغمبر،امام معصوم،قرآن،عالم ربانی،مؤمن کامل،عاقل پخته و یا عقل خودش باشد.این حرف پروردگار حکیم است:ما احدی را به خاطر آلودگی های باطن و آلودگی های ظاهرش عذاب نمی کنیم،مگر هشدار دهنده ای بفرستیم که او را بیدار و بینا کند.

در فرهنگ الهی،فقط جاهلِ قاصر معذور است.این در دین ما یک حقیقت بسیار زنده است.شما احکام حج را نگاه کنید؛گاهی زائر،نا آگاه عملی را انجام می دهد که خلاف مناسک حج است.در این مورد همه فقها فتوا می دهند که حج او باطل نیست،چون جاهل قاصر است و جاهل مقصر نیست.

قرآن می گوید:اغلب ناپاکان،بد کردارانِ عالم و کسانی که خباثت باطن داشتند،از آگاهان بوده اند،ولی علت مخالفتشان با خدا،انبیاء علیهم السلام و مردم مؤمن،

ص:228


1- (1)) - فاطر(35):24؛ و هیچ امتی نبوده مگر آنکه در میان آنان بیم دهنده ای گذاشته است.

لجبازی،کبر،غرور،خودبینی و منیّت آنها بوده است.

اتمام حجت بالغه پروردگار

قرآن مجید می فرماید: «فَلِلّٰهِ الْحُجَّةُ الْبٰالِغَةُ» (1)حجت پروردگار بر شما بندگان،حجت رسایی است،یعنی خدا در قیامت،محال است که کسی را بدون دلیل محاکمه کند و خارج از قانونِ حکمت به کسی تلنگری بزند.کسانی که فردای قیامت جریمه می شوند و به جهنم می روند،آلودگان آگاه هستند.

بخشی از سوره قصص مربوط به قارون،ثروتمند معروف زمان موسی بن عمران علیه السلام است.جالب این است که این ثروتمند،مال حرام در مالش نبوده است.

یعنی دزد،رباخور و رشوه پذیر نبود،بلکه تجارت و خرید و فروش داشت.خدا درهای رحمتش را به روی او باز کرده بود و او از راه مشروع،ثروت سنگینی اندوخته بود.قرآن کریم به سنگینی ثروتش هم اشاره می کند که پهلوانانی در استخدام او بودند که فقط مأمور نقل و انتقال کلیدهای انبارهای او بودند.

موسی بن عمران علیه السلام به این ثروتمند می گفت:زکات و صدقه بده،انفاق کن،به فقرا و مستمندان کمک کن.از اینجا معلوم می شود که پول های او حلال بوده است، چون از حرام که نمی شود انفاق کرد،بلکه باید به صاحبش برگرداند.از لحن قرآن معلوم می شود،ثروت او،ثروت پاکی بوده و قارون هم ثروتمند آگاه بوده است،به چند دلیل ؟ یک دلیل این که از ابتدای نبوتِ موسی بن عمران علیه السلام،حرف های موسی را می شنید.این آگاهی است.دلیل دیگر هم این که از ابتدای نزول تورات، آیات تورات را می خواند.و دلیل دیگر هم این که در روایات ما آمده است که ایشان،بیست و پنج سال رییس هیأت مذهبی بوده است.او در آن برنامه،هم هیأت را اداره می کرده و هم خودش تورات را به مردم درس می داده است.

یک وقت تعجب نکنید،خدا می گوید:در قیامت چهار رییس هیأت را پس

ص:229


1- (1)) - انعام(6):149؛ بگو:دلیل و برهان رسا [ که قابل ردّ،ایراد،شک و تردید نیست ] مخصوص خداست.

گردنی بزنید و آنها را در دوزخ بیاندازید که یکی از آنها قارون است.بیست و پنج سال مدیر جلسه مذهبی بوده است.مردم در خانه اش جمع می شدند و او تورات را درس می داده است.

ولی در کنار ثروتش،نه به حرف موسی گوش داد و نه به آیات تورات گردن نهاد.قرآن مجید می گوید:بعد از این که خدا،موسی علیه السلام و مؤمنان به او گفتند و حجت بر او تمام شد و او نپذیرفت،ما به زمین دستور دادیم که این نا پاکِ آگاه، خودش و خانه اش را فرو ببرد.

بخشش گناهانِ آلوده جاهل

اما کسی به یک عالم ربانی مراجعه می کند و می گوید:من بیست سال مشروب می خوردم،اما نمی دانستم حرام است،یعنی در موقعیتی نبودم که بفهمم.مثلاً در یک خانواده ای بزرگ شده بودم که بین من و واقعیات حجاب بود و هیچ چیز را به من نگفتند.دوستان و اقوامی هم که داشتم،مثل خودم بودند.سؤال من این است که آیا این مشروب هایی که خوردم،عیبی داشته است ؟

عالم دینی به او می گوید:عیب که داشته،اما چون شما نمی دانستی و به حرمت آن جاهل بودی،خدا بخاطر این گناه مؤاخذه ات نمی کند.

می گوید:شما می گویی که من چه کار کنم ؟ عالم به او می گوید:من که از خودم حرفی ندارم.خدا می گوید:

« إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ الْأَنْصٰابُ وَ الْأَزْلاٰمُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطٰانِ فَاجْتَنِبُوهُ» (1)فَاجْتَنِبُوهُ» نهی تحریمی است.خدا می گوید:هر مست کننده ای بر تو حرام است.

ص:230


1- (1)) - مائده(5):90؛ ای اهل ایمان ! جز این نیست که همه مایعات مست کننده و قمار و بت هایی که [ برای پرستش ] نصب شده وپاره چوب هایی که به آن تفأل زده می شود،پلید و از کارهای شیطان است؛پس از آنها دوری کنید تا رستگار شوید.

این مشروب خور هم می گوید:من اگر از اول می دانستم،نمی خوردم و راست هم می گوید.همان جا مشروب خوری او آمرزیده می شود،حرف هم ندارد.خدا سند به او داده است. (1)یا می گوید:من با نامحرم هم ارتباط داشته ام و در طول این سی سال گذشته، روابط نامشروع داشته ام،اما به خدا نمی دانستم و تازه فهمیده ام.آمدم که بپرسم.

عالم دینی به او می گوید:شرعاً اشکال دارد.قرآن فرموده:

« وَ لاٰ تَقْرَبُوا الزِّنیٰ إِنَّهُ کٰانَ فٰاحِشَةً وَ سٰاءَ سَبِیلاً» (2)

وقتی این آیه را برای او توضیح می دهد،بر سر خودش می زند،فریاد می کشد، می گوید:به خود خدا قسم،اگر می دانستم،اصلاً به نامحرم نگاه هم نمی کردم.آن پشیمانی و ندامت او باعث بخشیدن گناه او می شود،چون جاهل و ناآگاه بوده است. (3)

سند خدا بر بخشش گناهکار جاهل

اما سندی که خدا به او برای آمرزش گناهانش می دهد این است:

« إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللّٰهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهٰالَةٍ» (4)

بنده ای از بندگان من که در ناآگاهی دچار زشتی ها بوده،بعد که آگاه می شود و توبه می کند،من توبه او را قبول می کنم و او را می آمرزم.

اما شخصی با آگاهی مشروب می خورد،رابطه نامشروع دارد،حقی را پایمال می کند،به ناحق زمینی را به نام خودش می کند،این شخص به خاطر آن علم به حرمت عملش،از رحمت خدا خیلی دور است،مگر این که تمام گذشته آلوده خود را جبران کند.

البته اگر جبران کند،که اکثراً جبران نمی کنند،چون اکثراً وابستگی های شدیدی

ص:231


1- (1)) - اشاره به سوره بقره آیه 219؛ «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمٰا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَ مَنٰافِعُ لِلنّٰاسِ وَ إِثْمُهُمٰا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمٰا وَ یَسْئَلُونَکَ مٰا ذٰا یُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ اللّٰهُ لَکُمُ الْآیٰاتِ لَعَلَّکُمْ تَتَفَکَّرُونَ» ؛درباره شراب و قمار از تو می پرسند،بگو:در آن دو،گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم است،و گناه هر دو از سودشان بیشتر است.و از تو می پرسند:چه چیز انفاق کنند ؟ بگو:از آنچه افزون بر نیاز است.خدا این گونه آیاتش را برای شما بیان می کند تا بیندیشید. مائده(5):91؛ «إِنَّمٰا یُرِیدُ الشَّیْطٰانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدٰاوَةَ وَ الْبَغْضٰاءَ فِی الْخَمْرِ وَ الْمَیْسِرِ وَ یَصُدَّکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللّٰهِ وَ عَنِ الصَّلاٰةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ» ؛مسلماً شیطان می خواهد با شراب و قمار،میان شما دشمنی و کینه [ سخت ] اندازد،و از یاد خدا و نماز بازتان دارد؛آیا شما [ از این امور با همه زیان ها وخطراتی که دارد ] خودداری خواهید کرد ؟ وسائل الشیعة:342/25،باب 19،حدیث 32077؛«أَبِی الْحَسَنِ الْمَاضِی علیه السلام قَال:َ إِنَّ اللَّهَ عز و جل لَمْ یُحَرِّمِ الْخَمْرَ لِاسْمِهَا وَ لَکِنْ حَرَّمَهَا لِعَاقِبَتِهَا فَمَا کَانَ عَاقِبَتُهُ عَاقِبَةَ الْخَمْرِ فَهُوَ خَمْرٌ». بحار الأنوار:359/73،باب 67،حدیث 30؛«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَلَا وَ إِنَّ اللَّهَ عز و جل حَرَّمَ الْخَمْرَ بِعَیْنِهَا وَ الْمُسْکِرَ مِنْ کُلِّ شَرَابٍ أَلَا وَ کُلُّ مُسْکِرٍ حَرَام».
2- (2)) - اسراء(17):32؛ و نزدیک زنا نشوید که کاری بسیار زشت و راهی بد است.
3- (3)) - اشاره به سوره نور آیات 2-3؛ «اَلزّٰانِیَةُ وَ الزّٰانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وٰاحِدٍ مِنْهُمٰا مِائَةَ جَلْدَةٍ وَ لاٰ تَأْخُذْکُمْ بِهِمٰا رَأْفَةٌ فِی دِینِ اللّٰهِ إِنْ کُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ لْیَشْهَدْ عَذٰابَهُمٰا طٰائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ* اَلزّٰانِی لاٰ یَنْکِحُ إِلاّٰ زٰانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزّٰانِیَةُ لاٰ یَنْکِحُهٰا إِلاّٰ زٰانٍ أَوْ مُشْرِکٌ وَ حُرِّمَ ذٰلِکَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ» ؛ به زن زناکار و مرد زناکار صد تازیانه بزنید،و اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید،نباید شما را در [ اجرای ] دین خدا درباره آن دو نفر دلسوزی و مهربانی بگیرد،و باید گروهی از مؤمنان،شاهد مجازات آن دو نفر باشند.*مرد زناکار نباید جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج کند،و زن زناکار نباید جز با مرد زناکار یا مشرک ازدواج نماید،و این [ ازدواج ] بر مؤمنان حرام شده است. کافی:542/5،حدیث 6؛«عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی الْحَسَنِ علیه السلام إِنِّی مُبْتَلًی بِالنَّظَرِ إِلَی الْمَرْأَةِ الْجَمِیلَةِ فَیُعْجِبُنِی النَّظَرُ إِلَیْهَا فَقَالَ لِی یَا عَلِیُّ لَابَأْسَ إِذَا عَرَفَ اللَّهُ مِنْ نِیَّتِکَ الصِّدْقَ وَ إِیَّاکَ وَ الزِّنَا فَإِنَّهُ یَمْحَقُ الْبَرَکَةَ وَ یُهْلِکُ الدِّینَ». کافی:542/5،حدیث 9؛«قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فِی الزِّنَا خَمْسُ خِصَالٍ؛یَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ وَ یُورِثُ الْفَقْرَ وَ یَنْقُصُ الْعُمُرَ وَ یُسْخِطُ الرَّحْمَنَ وَ یُخَلِّدُ فِی النَّارِ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ النَّار». وسائل الشیعة:242/28،باب 1،حدیث 34656؛«الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ قَال:َ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَرْبَعٌ لَاتَدْخُلُ بَیْتاً وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ إِلَّا خَرِبَ وَ لَمْ یُعْمَرْ بِالْبَرَکَةِ الْخِیَانَةُ وَ السَّرِقَةُ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ الزِّنَا».
4- (4)) - نساء(4):17؛ بی تردید توبه نزد خدا فقط برای کسانی است که از روی نادانی مرتکب کار زشت می شوند.

به مال دنیا دارند و در عین علم و آگاهی،دل از گناه نمی کنند.

آلودگی باطنی نسبت به مال

ما فرزندانی را سراغ داشتیم که در کنار پدرانی بودند که گاهی به مسجد و جلسه می آمدند و به عالم دینی علاقه داشتند.آن فرزند آمده و گفته است:پدرم از دنیا رفته،چند میلیون تومان از او مانده است.وارث او من،مادرم و خواهرم هستیم.

پدر من اهل خمس نبوده و خودش به من می گفت:ده سال است که ماه رمضان، روزه هایم را خورده ام و نماز نخوانده ام،اما بعد از آن به شخصی برخوردم و او ما را به مسجد برد و بعد نماز خوان و روزه گیر شدیم.الآن تکلیف این چند میلیون تومان چیست ؟

قرآن و اهل بیت علیهم السلام می گویند:بچه ها باید بنشینند و دفترهای بابا را بررسی کنند،تا اگر بدهی به مردم دارد،قبل از تقسیم ارث،از اصل مال بردارند و بدهند.

اگر حج واجب نرفته است،مخارجش را از اصل مال بدهند.بعد طبق آیه سوره انفال،مانده را تقسیم بر پنج کنند و از اصل مال به عنوان خمس بدهند.دیون میت که پرداخت شد،آن را هم طبق قرآن،هشت یک به مادر بدهند و پسر هم دو برابر دختر ارث می برد.

اما من در تمام عمرم و برخوردم با مردم،هنوز از وارثان یک بار هم ندیده ام که به احکام خدا نسبت به مال مانده عمل کنند.وارثی که در قیامت با مورثش،دست به دست هم به جهنم می روند،چون این وارث،نسبت به مال،آلودگیِ باطنی دارد.

محاجه خدا با وارثان آگاه بر آلودگی مالی

خدا در سوره فجر درباره وارثان می گوید: «وَ أَمّٰا إِذٰا مَا ابْتَلاٰهُ» (1)وقتی گریبان

ص:232


1- (1)) - فجر(89):16؛ و اما چون او را بیازماید،پس روزی اش را بر او تنگ گیرد،گوید:پروردگارم مرا خوار و زبون کرد.

وارث را گرفتم،او را بی آبرو کردم،به خاک سیاه نشاندم،ده نوع گره در زندگی او انداختم که نتواند باز کند،آن وقت می نشیند گریه می کند،می گوید: «فَیَقُولُ رَبِّی أَهٰانَنِ پروردگار من به من توهین کرد،من را خار و پستم کرد: «کَلاّٰ» (1)خدا می فرماید:این طور نیست که می گویی.خدای تو حکیم،عادل و عالم است «بَلْ» علتِ بدبختی،به خاک نشینی و گره خوردن در زندگیت؛ «لاٰ تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ» است.چند میلیون ارث به تو رسید،یک لقمه از این پول را در دهان یک یتیم نگذاشتی.تو بی رحم هستی.تو به موارد احکام خدا عالم هستی،با این حال احکام را پشت سر انداختی.

تو غیر از کسی هستی که به جهل و نادانی گناه کرده است و من او را در همان لحظه بخشیدم.ولی به زندگی تو گره انداختم،چون «لاٰ تُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ* وَ لاٰ تَحَاضُّونَ عَلیٰ طَعٰامِ الْمِسْکِینِ» (2).

این پول ارث را بردی و یک گوشه از این مال را به یک افتاده آبرودار ندادی «وَ تَأْکُلُونَ التُّرٰاثَ أَکْلاً لَمًّا» (3)تمام ارث را بالا کشیدی،در حالی که نماز،حج،خمس،زکات و بدهی به گردن میّت بود.همه آن را خوردی: «وَ تُحِبُّونَ الْمٰالَ حُبًّا جَمًّا» (4)با چنگ و دندان به این پول چسبیدی و شدیداً به آن دل بستی.

آیا من به تو اهانت کردم،یا تو به من و آیات قرآن من ؟ ! آیا من به تو بی ادبی کردم،یا تو به آن پدر بدبختِ فلک زده ات که در برزخ دچار عذاب بود،بی ادبی کردی ؟ این عالم آگاه است که دچار آلودگی مالی است.

خدا با ناآگاهِ آلوده،تا زمانی که در فضای ناآگاهی مانده است،کاری ندارد.

وقتی هم که بیدار شود و توبه کند،او را در همان لحظه می آمرزد.ولی وای به حال کسانی که آگاهند و در آلودگی گناه باقی مانده اند.

راه نزول عنایات و برکات،توسط خدا

از شش آیه ای که راجع به پاکان آگاه گفتم،سه آیه آن راجع به ناپاکان آگاه بود.

ص:233


1- (1)) - فجر(89):16-17؛ این چنین نیست که می پندارید،بلکه [ زبونی،خواری و دور شدن شما از رحمت خدا برای این است که ] یتیم را گرامی نمی دارید.
2- (2)) - فجر(89):17-18؛ این چنین نیست که می پندارید،بلکه [ زبونی،خواری و دور شدن شما از رحمت خدا برای این است که ] یتیم را گرامی نمی دارید*و یکدیگر را بر طعام دادن به مستمند تشویق نمی کنید.
3- (3)) - فجر(89):19؛ و میراث خود را [ با میراث دیگران بی توجه به حلال وحرام بودنش ] یک جا و کامل می خورید.
4- (4)) - فجر(89):20؛ وثروت را بسیار دوست دارید.

و اما آیات قبل،این بود:

« فَأَمّٰا مَنْ أَعْطیٰ وَ اتَّقیٰ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنیٰ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْریٰ» (1)

نتیجه این سه مورد من بخشش،تقوا و باور این ها را به نتیجه می رسانم و جاده به نتیجه رسیدن را برایشان هموار می کنم.گاهی جاده ناهموار است،یعنی مردم می روند می کارند،پیوند می زنند،دانه را در زمین می افشانند،ولی جاده را خدا ناهموار می کند.مثلاً هوا چنان سرد می شود که تمام شکوفه هاو مرکباتی را که روی درخت ها هستند،می سوزاند.

شخصی می گفت:صد میلیون تومان درختم نابود شد.گفتم:یادت هست که پنج صفحه نامه به تو نوشتم و گفتم:از این چند میلیارد مالی که داری،برای قیامتت به این موارد کمک کن ؟ تو گفتی:حالا فکری کنم،الآن دستم خالی است.هم فکر تو غلط بود و هم دست خالی بودن تو،دروغ بود.منتظر باش که بقیه اش را هم خدا نابود کند.

عذاب دنیایی و آخرتی ناپاکان آگاه

خداوند به آگاهان ناپاک وعده داده است که در دنیا هم شما را عذاب می کنم و عذاب آخرت سنگین تر است:

« کَذٰلِکَ الْعَذٰابُ وَ لَعَذٰابُ الْآخِرَةِ أَکْبَرُ» (2)

اینجا شما را جریمه می کنم،ولی جریمه عالم بعد،جریمه اکبر است.

جاده را ناهموار می کند.طبق روایات اصول کافی،به ابرها می گوید:هر چه باران از سطح اقیانوس ها در دل خود جمع کرده اید،ببرید و در مراکز کویری که یک پرنده هم پر نمی زند خالی کنید و بروید،در زراعت ها نریزید،بگذارید زراعت ها بسوزد.

ص:234


1- (1)) - لیل(92):5-6؛ اما کسی که [ ثروتش را در راه خدا ] انفاق کرد و پرهیزکاری پیشه ساخت*و وعده نیکوتر را [ که وعده خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهیزکاری است ] باور کرد.
2- (2)) - قلم(68):33؛ چنین است عذاب [ دنیا ] و عذاب آخرت اگر معرفت و آگاهی داشتند،بزرگ تر است.

نتایج کار خیر از روی آگاهی

اما کسی که در کنار اموالش دست بخشنده دارد و از گناه اجتناب می کند،این دلیل بر آگاهی اوست.اگر آگاه نبود که صدق معنی نداشت،ما جاده را برای او آسان و هموار می کنیم،تا تمام کارهای او به نتیجه برسد:

« فَأَمّٰا مَنْ أَعْطیٰ وَ اتَّقیٰ وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنیٰ فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْریٰ» (1)

یک نتیجه آن بهشت است.دومین نتیجه اش محبوبیت بین مردم است.نتیجه دیگر،آبرومندی در بین جامعه است.خیلی نتیجه دارد که قرآن آنها را بیان می کند.

یکی از نتایج کار پاکانِ آگاه،محبوبیت در دل مردم است:

« إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّٰالِحٰاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمٰنُ وُدًّا» (2)

تو اگر بنده پاک و آگاه من باشی،من عشق تو را در همه دل ها پر می کنم.

شما شاید حتی یک بار هم در خواب ابی عبداللّه علیه السلام را ندیده اید و نمی دانید که چه شکلی است،اما چرا این قدر عاشق امام حسین علیه السلام هستید ؟ من یک روایت عجیبی دیدم،راوی به امام صادق علیه السلام می گوید:می خواهم چیزی خدمت شما بگویم،خجالت می کشم،مثل این که برای من سنگین است.

حضرت علیه السلام فرمودند:در محضر امام زمانت،در این گفتگوهای مثبت،حیا نکن،بگو.گفت:اکنون که اجازه دادید،می گویم.یابن رسول اللّه ! من همه شما را دوست دارم،اما حسین علیه السلام را بیشتر دوست دارم.یعنی حس می کنم که دلم نسبت به ایشان شکل دیگری است.

امام صادق علیه السلام فرمود:ما نیز این گونه هستیم.این محبت،همان است که در آیه می گوید:

«سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمٰنُ وُدًّا»

ص:235


1- (1)) - لیل(92):5-6؛ اما کسی که [ ثروتش را در راه خدا ] انفاق کرد و پرهیزکاری پیشه ساخت*و وعده نیکوتر را [ که وعده خدا نسبت به پاداش انفاق و پرهیزکاری است ] باور کرد.
2- (2)) - مریم(19):96؛ قطعاً کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند،به زودی [ خدای ] رحمان برای آنان [ در دل ها ] محبتی قرار خواهد داد.

من،محبت تو را در دل ها می ریزم. (1)

نتیجه بخل در مال

اما کسی که در اموالش بخل ورزد و طبل بی نیازی از خدا را بزند،بگوید:پول دارم و به خدا هیچ احتیاجی ندارم،بگوید:در قیامت هم خبری نیست،یعنی منکر قیامت باشد؛

«وَ أَمّٰا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنیٰ* وَ کَذَّبَ بِالْحُسْنیٰ* فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْریٰ» (2)

در تمام جاده اعمال و رفتار و کردارش،انحراف ایجاد می کنم،تا تلاش های طول عمرش به نتیجه نرسد.

چه کسی می تواند جلوی خدا را بگیرد ؟

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:236


1- (1)) - بحار الأنوار:358/35،باب 14،حدیث 10؛«قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام دَخَلْتُ عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَ أَصْبَحْتُ وَ اللَّهِ یَا عَلِیُّ عَنْکَ رَاضِیاً وَ أَصْبَحَ وَ اللَّهِ رَبُّکَ عَنْکَ رَاضِیاً وَ أَصْبَحَ کُلُّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ عَنْکَ رَاضِینَ إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ قَالَ قُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ نَعَیْتَ إِلَیَّ نَفْسَکَ فَیَا لَیْتَ نَفْسِی الْمُتَوَفَّاةُ قَبْلَ نَفْسِکَ قَالَ أَبَی اللَّهُ فِی عِلْمِهِ إِلَّا مَا یُرِیدُ قَالَ فَادْعُ اللَّهَ لِی بِدَعَوَاتٍ یُصِینُنِی بَعْدَ وَفَاتِکَ قَالَ یَا عَلِیُّ ادْعُ لِنَفْسِکَ بِمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَی حَتَّی أُؤَمِّنَ فَإِنَّ تَأْمِینِی لَکَ لَایُرَدُّ قَالَ فَدَعَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام اللَّهُمَّ ثَبِّتْ مَوَدَّتِی فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله آمِینَ فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ادْعُ فَدَعَا بِتَثْبِیتِ مَوَدَّتِهِ فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ حَتَّی دَعَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ کُلَّمَا دَعَا دَعْوَةً قَالَ النَّبِیُّ ص آمِینَ فَهَبَطَ جَبْرَئِیلُ علیه السلام فَقَالَ إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا إِلَی آخِرِ السُّورَةِ فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله الْمُتَّقُونَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ وَ شِیعَتُهُ». بحار الأنوار:355/35،باب 14،حدیث 5؛«ابْنِ عَبَّاسٍ أَنَّهُ سُئِلَ عَنْ قَوْلِهِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا فَقَالَ نَزَلَ فِی عَلِیٍّ علیه السلام لِأَنَّهُ مَا مِنْ مُسْلِمٍ إِلَّا وَ لِعَلِیٍّ فِی قَلْبِهِ مَحَبَّةٌ».
2- (2)) - لیل(92):9-10؛ و اما کسی که [ از انفاق ثروت ] بخل ورزید و خود را بی نیاز نشان داد*و وعده نیکوتر را تکذیب کرد،*پس او را برای راه سخت و دشواری [ که سلب هرگونه توفیق از اوست ] آماده می کنیم.

پی نوشت ها

تشبیه عمل انسان به پنج حقیقت تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:237

ص:238

ص:239

ص:240

ص:241

ص:242

ص:243

15 اعمال انسان ها

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

در قرآن مجید و کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله و ائمه طاهرین علیهم السلام از پنج حقیقت یاد شده است که انسان را از نظر عملکرد به این پنج حقیقت تشبیه کرده اند.این پنج حقیقت عبارت از جماد،نبات،حیوان،شیطان و فرشتگان است.

اما موارد تشبیه که در رابطه با عملکرد انسان است،در قرآن و معارف الهی قابل توجه است.پروردگار عالم همه انسان ها را در شکل مصرف نعمت ها به دو دسته تقسیم می کند؛یا انسان مجموعه نعمت هایی که به او عنایت شده است،صحیح، یعنی مطابق با طرح و نقشه ای که حضرت حق توسط پیغمبران و امامان تدوین کرده خرج می کند و یا این که نعمت ها را خلاف آن طرح و نقشه مصرف می کند.

این نعمت ها هم نعمت های متصل است،یعنی نعمت هایی است که وجود انسان از آنها ترکیب شده است،مثل چشم،گوش،زبان،عقل،نفس،دست، قدم ها،شکم و شهوت.

و نعمت هایی که منفصل،یعنی جدای از انسان است،ولی نقش و تأثیر کاملی را در حیات انسان دارد،مثل خوراکی ها،هوا،نور،زمین،آسمان،خورشید،ماه.

نعمت هایی که در قرآن مجید با جمله «وَ سَخَّرَ لَکُمُ» از آنها یاد شده است،که بیانگر نقش برجسته نعمت ها در زندگی انسان ها می باشد:

ص:244

ص:245

« وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهٰارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّرٰاتٌ بِأَمْرِهِ» (1)

نعمت شب،روز،خورشید،ماه و ستارگان که کسی نمی تواند منکر نقش این نعمت های منفصل در خیمه حیات شود.

معنای«شکر»بر نعمات الهی

هزینه کردن این نعمت ها وقتی که برابر با تدبیر و طرح و نقشه حضرت حق باشد،خداوند متعال در قرآن این هزینه کردن را به عنوان«شکر»شناخته است.

وقتی که انسان چشم خود را صحیح خرج کند،یا در مطالعه،علم،قرائت قرآن،گریه برای خدا و اهل بیت علیهم السلام،نگاه کردن با محبت به مردم و پدر و مادر،یا به تعبیر خود قرآن:نظر انداختن به جهان هستی که برای شناختن هر چه بهتر صاحب هستی باشد،این ها«شکر»است.

یعنی اگر یک انسانی تمام نعمت ها را-چه منفصل،چه متصل-در همه عمر، برابر با تدبیر و برنامه الهی خرج کند،این بنده به تمام معنا شاکر است.اما اگر مجموعه نعمت ها را خلاف برنامه الهی مصرف کند،اگر روزی یک میلیون بار «الحمد للّه»بگوید،باز هم طبق آیات قرآن،بنده کافر پروردگار است.

شاکر و کافر در قرآن

در آیات قرآن مجید کلمه شکر و کفر،همه جا در کنار هم به کار رفته است:

« لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِنْ کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذٰابِی لَشَدِیدٌ» (2)

اگر شما مجموع نعمت ها را برابر با طرح خدا خرج کنید،نعمت بر شما افزوده می شود و تولید بیشتری پیدا می کند،اما اگر نعمت ها را کفران کنید،یعنی در غیر

ص:246


1- (1)) - نحل(16):12؛ و شب و روز و خورشید و ماه را نیز رام و مسخّر شما قرار داد،وستارگان هم به فرمانش رام و مسخّر شده اند؛قطعاً در این [ حقایق ] نشانه هایی است [ بر توحید،ربوبیّت و قدرت خدا ] برای گروهی که تعقّل می کنند.
2- (2)) - ابراهیم(14):7؛ و [ نیز یاد کنید ] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید،قطعاً [ نعمتِ ] خود را بر شما می افزایم،و اگر ناسپاسی کنید،بی تردید عذابم سخت است.

راهش هزینه کنید،سخت گیری و عذاب من شدید خواهد بود،چون اجازه ندارید نعمت هایی که من مالک آن هستم،در غیر مورد رضایت من هزینه کنید.

یقینی است اگر نعمت ها در یک کشور صحیح هزینه شود،آن کشور آبادترین کشور خواهد بود،چون وقتی که تمام نعمت ها مطابق طرح و برنامه حق هزینه شود،جامعه فتنه،فساد،نزاع و جنگی نخواهد داشت،بلکه امنیت و سلامت در آن جامعه حاکم و رو به ترقّی و منفعت حرکت می کند.

ارزش قرآن از منظر امام باقر علیه السلام

امام باقر علیه السلام بنا به نقل از کتاب«اصول کافی»،در باب فضل قرآن،درباره این فرد و جامعه می فرماید:

«فَوَ اللّهِ لِهَؤلاءِ فِی قُرّاءٍ القران اعزّ من الکبریت الاحمر»

کبریت احمر یک عنصری شبیه به گوهر شب چراغ است که خیلی در عالم کم است.امام باقر علیه السلام می فرمایند:کسانی که نعمت ها را مطابق طرح خدا خرج کرده اند،

«قُرّاء القُرانَ فَوَضَعَ دَوٰاءَ القُرآنِ عَلیٰ دٰاءِ قَلْبِهِ» دل را با داروی قرآن علاج کرده اند،که مسیر سفر قلب تا آخر عمر صحیح باشد.یعنی نعمت،درست هزینه شده و جایگاه دشمنان خدا نشود.

به تعبیر قرآن:میل به ستمگران در او پیدا نشود و خانه عشقِ به چهره های منفور خدا نباشد.دل مرکز ایمان،عشق،مهر و اخلاق شود،یعنی نعمت قلب درست هزینه شود

«فَاَسْهَرَ بِهِ لَیْلَهُ و اظْمَأَ بِهِ نَهٰارَهُ» قدر نعمت شب و روز را بداند و با برنامه الهی پیش ببرد و دهان وجودش روبروی خدا باز شود؛

«وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ» (1) تمام ذات و وجودش را برای گرفتن فیض،روبروی خدا بگیرد نعمت شب را هم برای حضرت حق بیدار باشد،یعنی یک لحظه شب او

ص:247


1- (1)) - کافی:31/6،حدیث 6؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ فِی الْعَقِیقَةِ إِذَا ذَبَحْتَ تَقُولُ وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضَ حَنِیفاً مُسْلِماً وَ مَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِینَ إِنَّ صَلَاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ لَاشَرِیکَ لَهُ اللَّهُمَّ مِنْکَ وَ لَکَ اللَّهُمَّ هَذَا عَنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ».

آلوده به گناه نشود.

چون مردم،روز در اداره و کارخانه سر کار هستند و خیلی فرصت گناه ندارند.

بیشتر مردم دنیا شب را به عنوان فرصت گناه انتخاب کرده اند.اما او شب را برای حضرت حق بیدار باشد. شب آمد،شب رفیق دردمندان

شب را این گونه مصرف کند:

«فَاَسهَر بِهِ لَیْلَهُ و اظْمَأَ بِهِ نَهارَه و قٰامَ بِهِ فی مَسٰاجِدِه وَ تَجٰافیٰ بِهِ عَنْ فِرٰاشِهِ»

انسان باید در این دنیا عافیت طلب و غرق در لذات مادی نباشد.«تجافی» یعنی بدن را به سستی و تنبلی و تن پروری نکشد.

«وَ قَامَ بِهِ فِی مَسَاجِدِه» مساجد به وسیله او آباد از هدایت و معرفت و عبادت باشد.که چنین انسانی تمام نعمت های بدن و تمام نعمت های سفره طبیعت را،درست هزینه می کند.

امام باقر علیه السلام می فرماید:

«فَوَ اللّٰهِ لِهٰولاٰءِ فی قُرّٰاءِ القرآنِ اعَزُّ مِنَ الْکِبْری تِ الأَحْمَرِ» (1)

و الله وجود این ها از گوهر شب چراغ کمیاب تر است.یعنی در شش میلیارد انسان بگردید،تعداد بسیار اندکی مانند این ها را پیدا می کنید.کبریت احمر یک جماد است که امام علیه السلام می خواهد انسان ارزشی را تشبیه به یک جماد قیمتی کند، ولی می گوید:کمیاب تر از این جماد قیمتی است.

کفران نعمت ها

اما اگر نعمت ها بر خلاف طرح و برنامه پروردگار مصرف شود،کفران محسوب

ص:248


1- (2)) - کافی:627/2،باب نوادر،حدیث 1؛«أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَال:قُرَّاءُ الْقُرْآنِ ثَلَاثَةٌ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَاتَّخَذَهُ بِضَاعَةً وَ اسْتَدَرَّ بِهِ الْمُلُوکَ وَ اسْتَطَالَ بِهِ عَلَی النَّاسِ وَ رَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَحَفِظَ حُرُوفَهُ وَ ضَیَّعَ حُدُودَهُ وَ أَقَامَهُ إِقَامَةَ الْقِدْحِ فَلَا کَثَّرَ اللَّهُ هَؤُلَاءِ مِنْ حَمَلَةِ الْقُرْآنِ ورَجُلٌ قَرَأَ الْقُرْآنَ فَوَضَعَ دَوَاءَ الْقُرْآنِ عَلَی دَاءِ قَلْبِهِ فَأَسْهَرَ بِهِ لَیْلَهُ وَ أَظْمَأَ بِهِ نَهَارَهُ وَ قَامَ بِهِ فِی مَسَاجِدِهِ وَ تَجَافَی بِهِ عَنْ فِرَاشِهِ فَبِأُولَئِکَ یَدْفَعُ اللَّهُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْبَلَاءَ وَ بِأُولَئِکَ یُدِیلُ اللَّهُ عز و جل مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ بِأُولَئِکَ یُنَزِّلُ اللَّهُ عز و جل الْغَیْثَ مِنَ السَّمَاءِ فَوَ اللَّهِ لَهَؤُلَاءِ فِی قُرَّاءِ الْقُرْآنِ أَعَزُّ مِنَ الْکِبْرِیتِ الْأَحْمَرِ».

می شود.ما مثل یک کارخانه ایم،که نعمت های محصولات غذایی،نور خورشید و ماه و ستارگان هم در ما ریخته می شود.این کارخانه ای را که خدا ساخته است، کاتالیزور آن هم که قرآن است می فرماید:این هایی را که در این کارخانه می ریزی، چه مقدار و چگونه بریز و چگونه کلید آن را بزن که این نعمت ها در این کارگاه تبدیل به خیر دنیا و آخرت شود.این حرف قرآن است.

اگر صحیح هزینه نشود،خداوند آن انسان منحرف را به یک سنگ افتاده در بیابان تشبیه می کند که کسی سراغ آن نمی رود.میلیاردها سنگ در کویر و بیابان ها افتاده است.اما هر کسی که رد می شود،نسبت به آن سنگ ها خیلی بی تفاوت گذر می کند.

تشبیه عمل انسان به پنج حقیقت

1-تشبیه به جمادات

اشاره

در سوره بقره این افراد منحرف را به همین سنگ ها تشبیه می کند:

« ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُمْ مِنْ بَعْدِ ذٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجٰارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً» (1)

یعنی شما در انحرافی که در هزینه نعمت های مادی و معنوی من داشتید،مثل سنگ شدید.همه جوانب رشد شما با این غلط هزینه کردن،کور و بسته شده است و تمام آن حرکات الهی و انسانی شما از کار افتاد،چون این کارخانه را درست به کار نیانداختید و نعمت ها را هم به اندازه و مطابق طرح در این کارخانه نریختید.

کارخانه خراب و همه چیز آن خُرد و به یک سنگ تبدیل شده است؛نه قابل خرید است،نه قابل احترام و نظر و انتقال.بلکه: «فَهِیَ کَالْحِجٰارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً» مانند سنگ و بلکه سخت تر از سنگ شده است.

ص:249


1- (1)) - بقره(2):74؛ سپس دل های شما بعد از آن [ معجزه شگفت انگیز ] سخت شد،مانند سنگ یا سخت تر.
کفار،سنگ های آتش جهنم

جای این سنگ در نهایت کجا است ؟

« فَاتَّقُوا النّٰارَ الَّتِی وَقُودُهَا النّٰاسُ وَ الْحِجٰارَةُ» (1)

خود را از آتشی که آتش گیره آن از انسان و سنگ است حفظ کنید.یعنی با توجه به این که اصل وجود آنها آتش جهنم است،این دو در جهنم کنار هم هستند.این یک نوع تشبیه است.پس آنان که نعمت ها را صحیح هزینه نمی کنند،یعنی مطابق با طرح صاحب نعمت خرج نمی کنند؛ «فَهِیَ کَالْحِجٰارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً» و این سنگ هم در قیامت از آتش گیره های عذاب است.این بخش جماد است.

2-تشبیه به نبات

شجره طیبه و خبیثه در قرآن

اما بخش نبات در سوره ابراهیم علیه السلام است.انسانی که پاک هزینه می کند و پاک عمل می کند،یعنی نعمت ها را صحیح خرج می کند،این انسان در قرآن از او تعبیر به کلمه طیبه شده است:

«ضَرَبَ اللّٰهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ وَ فَرْعُهٰا فِی السَّمٰاءِ» (2)

کاف «کشجرة» کاف تشبیه است؛این انسان مانند درخت پاک،ریشه اش ثابت و تنه اش آسمانی است.به تعبیر عرفانی؛بدن فرشی،اما شخصیت عرشی است.

یک جمله در این زمینه نقل کرده اند:

«أبْدٰانُهُمْ فَرْشِیُّونَ دُنْیَویُون بَلْ بِمٰا هُمْ بِقُلُوبِهِمْ عَرْشِیُّونَ» مانند امیرالمؤمنین علیه السلام،که بدن مبارکش روی زمین است،اما خود امیرالمؤمنین «مَعَ اللّه» است که می فرماید:

ص:250


1- (1)) - بقره(2):24؛ و اگر این کار را انجام ندادید-که هرگز نمی توانید انجام دهید-بنابراین از آتشی که هیزمش مردم و سنگ هایند،بپرهیزید؛آتشی که برای کافران آماده شده است.
2- (2)) - ابراهیم(14):24؛ آیا ندانستی که خدا چگونه مثلی زده است ؟ کلمه پاک [ که اعتقاد واقعی به توحید است ] مانند درخت پاک است،ریشه اش استوار و پابرجا و شاخه اش در آسمان است.

«إِنَّ اللّٰهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا» (1)

شخصی به حضرت صادق علیه السلام عرض کرد:یابن رسول اللّه ! اگر قبر حضرت حسین علیه السلام را بشکافند،بدن ایشان قابل مشاهده است ؟ حضرت فرمود:بدن حسین ما در کنار خدا است. (2)یعنی این گوهری بوده است که پروردگار عالم ارزشش را به این دیده است که آن را در کنار خودش قرار بدهد.البته این کنار،کنار مادی نیست.

آن آلوده ناپاک آگاه و آن انسان منحرف که می داند نعمت ها از خدا است،اما آنها را خلاف طرح خدا خرج می کند،به تعبیر قرآن:

« کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مٰا لَهٰا مِنْ قَرٰارٍ» (3)

مانند گیاه خبیث و بی ریشه ای است که روی زمین است،ثبوت و قرار ندارد.

قرار واقعی انسان در بهشت است،ولی او،آن قرار را در آنجا ندارد.باد خشم خدا به این گیاه خبیث می خورد و او را به جهنم می کشاند.

این دو تشبیه نباتی؛ «کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ» مثل مؤمنان و «کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ» مثل کفار.

مؤمنان عمری را در ایمان و ارتباط با خدا ریشه دار مانده اند،و باد فتنه های عالم آنها را از خدا،قرآن،مسجد و عبادت جدا نکرد،یعنی «أَصْلُهٰا ثٰابِتٌ» در مقابل فتنه ها بیرون آمدنی و ریشه کن شدنی نیست، «وَ فَرْعُهٰا فِی السَّمٰاءِ» تمام شخصیت مؤمنان هم «عنداللّه» است.

اما کلمه خبیثه،آن انسان منحرف که به خاطر انحرافش همه نعمت ها را هم انحرافی خرج می کند؛حرام را می خورد و با شهوت،افعال و زبان حرام سر و کار دارد.همه چیز را در غیر جای خودش مصرف می کند.

« وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مٰا لَهٰا مِنْ قَرٰارٍ» (4)

ص:251


1- (1)) - نحل(16):128؛ بی تردید خدا با کسانی که پرهیزکاری پیشه کردند و کسانی که [ از هر جهت ] نیکوکارند می باشد.
2- (2)) - بحار الأنوار:292/44،باب 34،حدیث 35؛کامل الزیارات:103،حدیث 7؛«عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُکَیْرٍ قَالَ حَجَجْتُ مَعَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ فَقُلْتُ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ لَوْ نُبِشَ قَبْرُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام هَلْ کَانَ یُصَابُ فِی قَبْرِهِ شَیْءٌ فَقَالَ یَا ابْنَ بُکَیْرٍ مَا أَعْظَمَ مَسَائِلَکَ إِنَّ الْحُسَیْنَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام مَعَ أَبِیهِ وَ أُمِّهِ وَ أَخِیهِ فِی مَنْزِلِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مَعَهُ یُرْزَقُونَ وَ یُحْبَرُونَ وَ إِنَّهُ لَعَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ مُتَعَلِّقٌ بِهِ یَقُولُ یَا رَبِّ أَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی وَ إِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلَی زُوَّارِهِ فَهُوَ أَعْرَفُ بِهِمْ وَ بِأَسْمَائِهِمْ وَ أَسْمَاءِ آبَائِهِمْ وَ مَا فِی رِحَالِهِمْ مِنْ أَحَدِهِمْ بِوُلْدِهِ وَ إِنَّهُ لَیَنْظُرُ إِلَی مَنْ یَبْکِیهِ فَیَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ یَسْأَلُ أَبَاهُ الِاسْتِغْفَارَ لَهُ وَ یَقُولُ أَیُّهَا الْبَاکِی لَوْ عَلِمْتَ مَا أَعَدَّ اللَّهُ لَکَ لَفَرِحْتَ أَکْثَرَ مِمَّا حَزِنْتَ وَ إِنَّهُ لَیَسْتَغْفِرُ لَهُ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ وَ خَطِیئَةٍ». بحار الأنوار:394/45-395،باب 50،حدیث 2؛«إِبْرَاهِیمَ الدِّیزَجِ قَال:َ بَعَثَنِی الْمُتَوَکِّلُ إِلَی کَرْبَلَاءَ لِتَغْیِیرِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ علیه السلام وَ کَتَبَ مَعِی إِلَی جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ الْقَاضِی أُعْلِمُکَ أَنِّی قَدْ بَعَثْتُ إِبْرَاهِیمَ الدِّیزَجَ إِلَی کَرْبَلَاءَ لِیَنْبُشَ قَبْرَ الْحُسَیْنِ فَإِذَا قَرَأْتَ کِتَابِی فَقِفْ عَلَی الْأَمْرِ حَتَّی تَعْرِفَ فَعَلَ أَوْ لَمْ یَفْعَلْ قَالَ الدِّیزَجُ فَعَرَّفَنِی جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ مَا کَتَبَ بِهِ إِلَیْهِ فَفَعَلْتُ مَا أَمَرَنِی بِهِ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَمَّارٍ ثُمَّ أَتَیْتُهُ فَقَالَ لِی مَا صَنَعْتَ فَقُلْتُ قَدْ فَعَلْتُ مَا أَمَرْتَ بِهِ فَلَمْ أَرَ شَیْئاً وَ لَمْ أَجِدْ شَیْئاً فَقَالَ لِی أَ فَلَا عَمَّقْتَهُ قُلْتُ قَدْ فَعَلْتُ فَمَا رَأَیْتُ فَکَتَبَ إِلَی السُّلْطَانِ أَنَّ إِبْرَاهِیمَ الدِّیزَجَ قَدْ نَبَشَ فَلَمْ یَجِدْ شَیْئاً وَ أَمَرْتُه فَمَخَرَهُ بِالْمَاءِ وَ کَرَبَهُ بِالْبَقَرِ قَالَ أَبُو عَلِیٍّ الْعَمَّارِیُّ فَحَدَّثَنِی إِبْرَاهِیمُ الدِّیزَجُ وَ سَأَلْتُهُ عَنْ صُورَةِ الْأَمْرِ فَقَالَ لِی أَتَیْتُ فِی خَاصَّةِ غِلْمَانِی فَقَطْ وَ إِنِّی نَبَشْتُ فَوَجَدْتُ بَارِیَةً جَدِیدَةً وَ عَلَیْهَا بَدَنُ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ وَ وَجَدْتُ مِنْهُ رَائِحَةَ الْمِسْکِ فَتَرَکْتُ الْبَارِیَةَ عَلَی حَالِهَا وَ بَدَنَ الْحُسَیْنِ عَلَی الْبَارِیَةِ وَ أَمَرْتُ بِطَرْحِ التُّرَابِ عَلَیْهِ وَ أَطْلَقْتُ عَلَیْهِ الْمَاءَ وَ أَمَرْتُ بِالْبَقَرِ لِتَمْخَرَهُ وَ تَحْرُثَهُ فَلَمْ تَطَأْهُ الْبَقَرُ وَ کَانَتْ إِذَا جَاءَتْ إِلَی الْمَوْضِعِ رَجَعَتْ عَنْهُ فَحَلَفْتُ لِغِلْمَانِی بِاللَّهِ وَ بِالْأَیْمَانِ الْمُغَلَّظَةِ لَئِنْ ذَکَرَ أَحَدٌ هَذَا لَأَقْتُلَنَّهُ».
3- (3)) - ابراهیم(14):26؛ و مَثَل کلمه ناپاک [ که عقاید باطل و بی پایه است ] مانند درخت ناپاک است که از زمین ریشه کن شده و هیچ قرار و ثباتی ندارد.
4- (4)) - ابراهیم(14):26؛ و مَثَل کلمه ناپاک [ که عقاید باطل و بی پایه است ] مانند درخت ناپاک است که از زمین ریشه کن شده و هیچ قرار و ثباتی ندارد.

این هم بخش نبات بود،که تشبیه آن در قرآن است.

3-تشبیه به حیوان

اشاره

در بخش تشبیه انسان به حیوان از حیث مصرف نعمت ها در دنیا،خداوند متعال در قرآن مجید می فرماید:

« وَ أَوْحیٰ رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبٰالِ بُیُوتاً وَ مِنَ الشَّجَرِ وَ مِمّٰا یَعْرِشُونَ» (1)

کاف تشبیه کجاست ؟ حبیب من ! پروردگار تو به زنبور وحی کرد.چه دستگاهی در وجود زنبور هست که وحی را می تواند بگیرد ؟ این چه گیرندگی ای است که از تمام گیرنده های پر قدرت و رسانه ای جهان قوی تر است،که صدای پروردگار را از غیب می تواند بگیرد.زنبور روی زمین است،اما وحی خدا را از غیب دریافت می کند.چگونه زنبور در گرفتن وحی اشتباه نمی کند ؟

پروردگار به زنبور وحی کرد که در دل کوه ها،درخت ها و داربست ها برو و خانه بساز ! این وحی من است.زنبور هم همین کار را می کند،یعنی تخلف از وحی ندارد.

« ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ الثَّمَرٰاتِ خانه ات که آماده شد،جای امن که درست شد،به سراغ ساختن عسل برو که آن عسل در این میانه امن قرار گیرد،تا به غارت غارت گران نرود.از تمام شکوفه هایی که روی درخت ها و گیاهان بیابان ها است، استفاده کن.

نتیجه عملکرد زنبور،عسل می شود،که نظر خدا راجع به عسل این است؛ داروی هر دردی در این عالم،عسل است.

« فِیهِ شِفٰاءٌ لِلنّٰاسِ إِنَّ فِی ذٰلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» (2)

ص:252


1- (1)) - نحل(16):68؛ و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که از کوه ها و درختان و آنچه [ از دار بست هایی ] که [ مردم ] بر می افرازند،برای خود خانه هایی برگیر.
2- (2)) - نحل(16):69؛ از شکم آنها نوشیدنی با رنگ های گوناگون بیرون می آید که در آن درمانی برای مردم است.قطعاً در این [ حقیقت ] نشانه ای [ بر قدرت،لطف و رحمت خدا ] ست برای مردمی که می اندیشند.

حرف اساسی فقط در آخر آیه است،که ای انسان با این هیکل! روح و جان،با این نظام عالم و جهان وسیع! دیدی که زنبور کوچک،نعمت من را درست هزینه کرد و نتیجه اش عسل شد،تو هم نعمت من را درست هزینه کن،تا نتیجه اش بهشت شود.

تشبیه مؤمن به زنبور عسل و کافر به چارپا

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله انسان هایی که نعمت ها را صحیح هزینه می کنند،به زنبور عسل تشبیه کرده اند؛

«اَلْمُؤْمِنُ کَالنَّحْلَة» (1)مؤمن مثل زنبور است.هر چه نعمت مصرف می کند،عسل می شود.هر چه هم اسلحه به دست می آورد،علیه دشمنان خدا نشانه گیری می کند.

اما اگر نعمت ها،انحرافی هزینه شود؛ «أُولٰئِکَ کَالْأَنْعٰامِ این ها که نعمت های خدا را در غیر جای خودش هزینه کردند،مانند حیوان هستند «بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولٰئِکَ هُمُ الْغٰافِلُونَ» (2)بلکه خیلی بی ارزش تر هستند.

گاوان و خران باربردار به ز آدمیان مردم آزار (3)

خر نعمت خدا را می خورد،اما بار مردم را می برد.گاو،به مردم شیر می دهد، با تمام محصولاتش؛پنیر،سر شیر،خامه،کره،کشک،روغن و دوغ تحویل می دهد،اما بعضی افراد نعمت های الهی را نابجا خرج می کنند و هیچ فایده ای هم ندارند،بلکه مدام به خود و دیگران ضربه می زنند،پس واقعاً از حیوانات پست تر هستند.

4-تشبیه انسان های منحرف و مجرم به شیطان

قرآن گاهی این منحرفان را به شیطان تشبیه کرده است؛ «کَمَثَلِ الشَّیْطٰانِ» (4)با

ص:253


1- (1)) - بحار الأنوار:238/61،باب 10؛«أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَال:َ الْمُؤْمِنُ کَالنَّحْلَةِ تَأْکُلُ طَیِّباً وَ تَضَعُ طَیِّباً وَقَعَتْ فَلَمْ تَکْسِرْ وَ لَمْ تَفْسُدْ. رسول الله صلی الله علیه و آله:إِنَّ مَثَلَ الْمُؤْمِنِ کَمَثَلِ النَّحْلَةِ إِنْ صَاحَبْتَهُ نَفَعَکَ وَ إِنْ شَاوَرْتَهُ نَفَعَکَ وَ إِنْ جَالَسْتَهُ نَفَعَکَ وَ کُلُّ شَأْنِهِ مَنَافِعُ وَ کَذَلِکَ النَّحْلَةُ کُلُّ شَأْنِهَا مَنَافِعُ».
2- (2)) - اعراف(7):179؛ آنان مانند چهارپایانند بلکه گمراه ترند.
3- (3)) - سعدی.
4- (4)) - حشر(59):16؛ چون داستان شیطان است.

کاف تشبیه.و گاهی نیز این ها به قدری در انحراف شدت دارند،که به عنوان خود شیطان معرفی شده اند.

در داستان«عقبة بن ابی معیط»که در سوره فرقان اشاره شده است،پروردگار می فرماید:رفیق عقبة شیطان مجسم است.

« وَ کٰانَ الشَّیْطٰانُ لِلْإِنْسٰانِ خَذُولاً» (1)

گاهی هم برادران شیطان معرفی شده اند؛

« إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کٰانُوا إِخْوٰانَ الشَّیٰاطِینِ» (2)

آنهایی که نعمت های من را در دایره تبذیر که بدتر از اسراف است،می ریزند و نعمت ها را به باطل خرج می کنند،این ها برادران شیطان هستند.

5-تشبیه انسان های مؤمن به فرشتگان

وجود مبارک علی بن موسی الرضا علیه السلام می فرمایند:از پدرم موسی بن جعفر علیهما السلام شنیدم و پدرم از پدرش،تا امیرالمؤمنین علیه السلام که فرمود:از دو لب مبارک پیغمبر صلی الله علیه و آله شنیدم:

«مَثَلُ المُؤْمِنِ عِنْدَ اللّهِ تَعالیٰ کَمَثَلِ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ» (3)

مؤمن واقعی نزد خدا از نظر ارزش،با فرشته مقرّب مساوی است.

مؤمن کیست ؟ کسی که شاکر باشد.شاکر در اصطلاح قرآن کیست ؟ کسی که همه نعمت های خدا را برابر با طرح و برنامه و تدبیر خدا خرج کند: ای خوشا آنان که دل از غیر تو پرداخته اند

ص:254


1- (1)) - فرقان(25):29؛ و شیطان همواره انسان را [ پس از گمراه کردنش تنها و غریب در وادی هلاکت ] وامی گذارد.
2- (2)) - اسراء(17):27؛ بی تردید اسراف کنندگان و ولخرجان،برادران شیاطین اند.
3- (3)) - وسائل الشیعه:75/16،باب،حدیث 21021؛«الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَثَلُ الْمُؤْمِنِ عِنْدَ اللَّهِ تَعَالَی کَمَثَلِ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ وَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ عِنْدَ اللَّهِ لَأَعْظَمُ مِنْ ذَلِکَ وَ لَیْسَ شَیْءٌ أَحَبَّ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی مِنْ مُؤْمِنٍ تَائِبٍ وَ مُؤْمِنَةٍ تَائِبَةٍ».

مژه سوخته دل در غمت امروز مبین از ازل مهر تو را در دل من ساخته اند (1)

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:255


1- (1)) - مژده.

پی نوشت ها

تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:256

ص:257

ص:258

ص:259

16 حقیقت صدق

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

دروازه های ورود و خروج حیات

بر اساس ترسیم قرآن کریم،دروازه های ورود و خروج حیات و زندگی،دو نوع دروازه است.تعبیر صریح قرآن مجید است که یک دروازه ورود به زندگی و حیات، دروازه«صدق»است؛ورود به زندگی با نیت،عقیده،راه،عمل و اخلاق درست.هم چنین دروازه خروج از زندگی که آخرین دروازه است،باز دروازه «صدق»است؛خروج با کوله باری از درستی ها،راستی ها و واقعیت ها.

اما مرحله دیگرِ دروازه خروج و ورود،دروازه«ضد صدق»است؛ورود به زندگی،اما از دروازه شیطنت،با فکر انحرافی،نیت آلوده،اخلاق ناپاک،عمل شیطانی،مکر،حیله،تقلب،باند بازی.این خروج از دروازه زندگی که آخرین دروازه است،خروج شیطانی است.

بنابراین به تعبیر قرآن،یک دروازه ورود و خروج،دروازه صدق و یک دروازه ورود و خروج،دروازه شیطنت است.

یاری گر ورود و خروج از دروازه صدق

پروردگار عالم به اولین شخص عالم امکان و نخبه همه موجودات عالم هستی،

ص:260

ص:261

اعلام می کند که با تمام وجودت از من کمک بگیر.معلوم می شود مسأله،خیلی مهم و عظیم است که به ایشان،این امر را واجب می کند که برای پرورش دهندگی و مربی گری مرا به کمک بگیر،برای این که از دروازه صدق وارد زندگی شوی و از دروازه صدق نیز خارج شوی.

علاوه بر این،از من بخواه که در این زمینه قدرت یاری دهنده ای را کمک تو قرار دهم،یعنی دست تو در دست دو چیز باشد؛یکی خدا و دیگری قدرت بالای یاری دهنده.این که می گویم قدرت بالا،چون کلمه سلطان به معنای قدرت در آیه بدون«الف و لام»آمده است و از نظر ادبیات عرب،بر عظمت و بزرگی آن قدرت یاری دهنده دلالت دارد.قدرت خالص و پاک که تمام وجودش برای یاری تو و این کار عظیم بی نظیر الهی است.می خواهد یاری بدهد،و هیچ نیت دیگری ندارد.

متن آیه این است:

« وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ» (1)

این«قل»امر به واجب است؛به پیغمبر صلی الله علیه و آله واجب می کند.خطاب آیه هم به پیغمبر صلی الله علیه و آله است و من نمونه این آیه را در رابطه با حدود بیست و پنج پیغمبری که در قرآن ذکر کرده است،ندیدم.این آیه خاص ایشان است و علت خاص بودن آن هم،خاص بودن پیغمبر صلی الله علیه و آله،دین او و آن قدرت کنار خدا است،که با کلمه نکره ذکر می کند،که بر عظمت آن قدرت دلالت دارد و این قدرت در همه وجودش متمرکز و«خالصاً لوجه اللّه»است.پیغمبر صلی الله علیه و آله نبوتش را یاری بدهد که هم ورود او به دایره حیات و نبوت،ورود صدق باشد و هم روز خروج او از دنیا،خروج صدق باشد.

« وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی» یعنی تو ای ربّ،مالک،پرورش دهنده و ای مقام ربوبیت که ربوبیت تو در تمام آفرینش سریان دارد؛ «اَلْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِینَ» این ربّ اغلب در قرآن مجید با کلمه«عالمین»همراه است؛ای ربّی که ربوبیت تو در تمام ذرّات

ص:262


1- (1)) - اسراء(17):80؛ و بگو:پروردگارا ! مرا [ در هر کار و شغلی ] به نیکی وارد کن.

عالم هستی کار می کند،که اگر کار نمی کرد،رشدی در این عالم تحقق نداشت.

اگر او فقط نگاه الهیت به موجودات داشت،موجودات در همان نقطه اول وجود معطّل می شدند.یعنی تمام دانه ها،دانه و تمام آفرینش هم به صورت گاز بود.هیچ تحوّلی انجام نمی گرفت.اگر با رحمانیّتش هم نگاه می کرد،فقط ظهور تحقق پیدا می کرد و رشدی نداشت.اگر با رحیمیتش هم نگاه می کرد،فقط پوشیدن لباسِ وجود تحقق پیدا می کرد و رشدی نداشت.

اگر شما می بینید که یک دانه کوچک داخل سیب را،در زمین های مستعدی می کارند،بعد از مدتی تبدیل به یک درخت می شود و سیب می دهد،چون آن دانه در اتصال به ربوبیّت تبدیل به یک درخت و این همه میوه می شود.نظر ربوبی است که موجودات بعد از پوشیدن لباس هستی،که کمال اول آنها است،به کمال دوم می رسند.

همسویی پیامبر صلی الله علیه و آله با طبیعت

به پیغمبر صلی الله علیه و آله می گوید:از ربّ بودن من کمک بگیر،ربّی که به تمام جهانیان و ذرات هستی کمک داده است و این نظام را به وجود آورده،باید به کمک تو بیاید،دستت را بگیرد.تو با قدم خودت،از دروازه صدق نمی توانی وارد شوی، یعنی آن قدرت در تو نیست.این نهایت حرف آیه است.

« وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ» ربّ من ! تو مرا از دروازه صدق وارد زندگی کن.یعنی تو در اندیشه،نیت،اخلاق،عمل،صفات،حال و باطن من جلوه کن، که با جلوه ربوبی تو،من از دروازه صدق وارد در حیات و زندگی شوم و «وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ» (1)و روزی هم که می خواهی من را خارج کنی،از دروازه دنیا به عالم بعد ببری،باز هم با ربوبیت خودت،به کمک من بیا.چون لحظه مرگ است.

ربوبیت تو باید دست مرا بگیرد و از دروازه صدق بیرون ببرد؛ «أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ

ص:263


1- (1)) - اسراء(17):80؛ و به نیکی بیرون آور و برایم از نزد خود نیرویی یاری دهنده قرار ده.

صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ» .

با علل و اسباب در امور حیات

به من تنها هم اکتفا نکن،چون دنیا دار علل و اسباب است.این را من خودم قرار دادم؛

«أبَیٰ اللّهُ أَنْ یَجْرِیَ الأَشْیٰاءَ إلّاٰ بِأَسْبٰابٍ» (1)من از این که امور را بدون علت در مجرا قرار بدهم،امتناع دارم.

شما گرسنه هستی،سبب برطرف کننده گرسنگی تو،غذا است.من گرسنگی تو را برطرف می کنم،اما از طریق وسایل و اسباب.بنابراین فقط به ربوبیت من دل خوش نباش و تنها مرا به یاری نطلب،چون نظام هستی،نظام علل و اسباب است.

من به نظام علل و اسباب تکیه می کنم که نگویید:توحید یعنی اسباب و ابزار و علل را رها کن،خدا مستقیماً همه کار مرا انجام می دهد بلکه انسان موحّد باید حرکت کند و حوایج خود را با اسباب و ابزار و علل تأمین کند.

چنین چیزی در عالم نبوده و نخواهد بود و امکان ندارد.ذره ای به توحید حضرت یوسف علیه السلام تلنگر نخورد،وقتی به آن کسی که داشت آزاد می شد-ساقی شاه-گفت:به شاه و اربابت بگو:یک بی گناه نُه سال است که در گوشه زندان است.

خدا این توسل و این تشبث را قبول کرده است.ساقی رفت و سرگرم کارش شد و دیگر از حال و هوای زندان بیرون آمد.تا زمانی که شاه خواب دید و تعبیر خوابش را کسی نمی دانست.

یک مرتبه ساقی گفت:یک مرد بزرگواری در زندان است،به من هم گفت که نزد شما یادش کنم،من یادم رفت:

« فَأَنْسٰاهُ الشَّیْطٰانُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ» (2)

از نظر ادبی تمام ضمیرهای آیه به ساقی برمی گردد و هیچ کدام از آنها به

ص:264


1- (1)) - کافی:183/1،حدیث 7؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَال:َ أَبَی اللَّهُ أَنْ یُجْرِیَ الْأَشْیَاءَ إِلَّا بِأَسْبَابٍ فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیْءٍ سَبَباً وَ جَعَلَ لِکُلِّ سَبَبٍ شَرْحاً وَ جَعَلَ لِکُلِّ شَرْحٍ عِلْماً وَ جَعَلَ لِکُلِّ عِلْمٍ بَاباً نَاطِقاً عَرَفَهُ مَنْ عَرَفَهُ وَ جَهِلَهُ مَنْ جَهِلَهُ ذَاکَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ونَحْنُ». غرر الحکم:102،حدیث 1787؛«إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یُجْرِی الْأُمُورَ عَلَی مَا یَقْضِیهِ لَاعَلَی مَا تَرْتَضِیه».
2- (2)) - یوسف(12):42؛ ولی شیطان یاد کردنِ از یوسف را نزد سرورش از یاد او برد؛در نتیجه چند سالی در زندان ماند.

یوسف علیه السلام برنمی گردد.هر کسی هم به یوسف برگرداند،ظلم به قرآن کریم کرده است.اصلاً ادبیات آیه امتناع دارد که ضمایر را به یوسف علیه السلام برگرداند.خیلی از مترجمین هم در اینجا اشتباه کرده اند.اشتباه آنها هم این است که تحت تأثیر آیات تورات و القائات یهود مدینه قرار گرفتند.

خدا یوسف علیه السلام را فراموش کند ؟ در خود سوره یوسف هست که: «إِنَّهُ مِنْ عِبٰادِنَا الْمُخْلَصِینَ» (1)نه مخلِصین،یعنی این آدم وقتی که از مادر متولد شد،تا رفتن در قبر،یک آن خدا را از یاد نبرد.چه عمدی دارید که دامن انبیا علیهم السلام را آلوده کنید ؟ چرا در آیات قرآن دقت نمی کنید که به حریم انبیا علیهم السلام تجاوز شود ؟ خدا این توسل را قبول کرد،چون دنیا دار علل و اسباب است.

عدم تنافی توحید با استعانت از علل و اسباب

من دیوار خانه ام خراب می شود،اگر به دنبال معمار و بنّا بروم،این با توحید منافات دارد ؟ کجای آن منافات با توحید دارد ؟ شغل بنّایی،اجاره،مضاربه، مشارکت،مزارعه،مساقات،شغل آزاد،همه را خدا قرار داده است،منافات با توحید ندارد.من در خانه می نشینم و به پروردگار می گویم:الآن ماه آبان است،از وجود مقدس تو که کم نمی آید،قدرت هم داری،پنجاه تن گندم کیسه کرده در خردادماه به انبار ما بفرست ! خدا چنین کاری نمی کند.شما باید متوسّل به بیل، کلنگ،تیشه،آب،زمین،کارگر،آبیاری،کود و سمّ شوید،تا گندم را به تو بدهد.

خدا هم همه این توسل ها را قبول دارد.

این ها چه منافاتی با توحید دارند ؟ آنهایی که می گویند منافات دارد،توحید و قرآن را نفهمیده اند.این را من گفتم که در آیه شریفه،کسی به نظرش نیاید که به توحید پیغمبر صلی الله علیه و آله که دارای عظیم ترین توحید است،کوچک ترین خدشه ای وارد می شود.

ص:265


1- (1)) - یوسف(12):24؛ زیرا او از بندگان خالص شده ما [ از هر گونه آلودگی ظاهری و باطنی ] بود.

این امر خود پروردگار است که می گوید:تنها ربوبیت مرا برای ورود و خروج از دروازه صدق به کمک نگیر.خودم راهنمایی ات می کنم.

« وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطٰاناً نَصِیراً» (1)سلطان«الف و لام»ندارد،پس دلالت بر عظمت،سخاوت،شرف،کرامت و بزرگی آن سلطان می کند،ولی این سلطان هم «سُلْطٰاناً نَصِیراً» است.«نصیر»بر وزن فعیل است،که صفت مشبهه است، یعنی حبیب من ! این قدرت مرا برای خود تقاضا کن،که من برای تو قرار دهم و تمام آنها برگشت به من دارد.

شروع «إِنّٰا لِلّٰهِ» و رجوع «إِنّٰا إِلَیْهِ رٰاجِعُونَ است. «وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ» این امر خدا به پیغمبر صلی الله علیه و آله است.این یک قطعه از بحث است.

عظمت علی علیه السلام برای ورود به دنیا

اما قطعه دوم.در این قطعه،نقطه اتصال «وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطٰاناً نَصِیراً» را لمس کنید و لذت ببرید که در کجا قرار دارید.در قطعه دوم باز من از آیه کمک می گیرم.اینجا خدا به پیغمبر صلی الله علیه و آله می گوید:با اختیار و اراده دعا کن و بخواه « أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ» .این در ذهن شما باشد.

با نگاهی قرآنی یک نگاه به کعبه بیاندازید:

« إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنّٰاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبٰارَکاً وَ هُدیً لِلْعٰالَمِینَ* فِیهِ آیٰاتٌ بَیِّنٰاتٌ مَقٰامُ إِبْرٰاهِیمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ کٰانَ آمِناً» (2)

احدی در این عالم برای ورود به دنیا از این دروازه وارد دنیا نشده است.اما بدون این که خودش درخواست کند،بلکه حضرت رب به خواست مستقیم خودش،علی علیه السلام را از این دروازه صدق وارد دنیا کرد.نه با دعای علی علیه السلام،بلکه با خواست مستقیم خودش.خدا می داند که ورود علی علیه السلام از کعبه به حیات چقدر

ص:266


1- (1)) - اسراء(17):80؛ و برایم از نزد خود نیرویی یاری دهنده قرار ده.
2- (2)) - آل عمران(3):96-97؛ یقیناً نخستین خانه ای که برای [ نیایش و عبادت ] مردم نهاده شد،همان است که در مکه است،که پر برکت و وسیله هدایت برای جهانیان است.*در آن نشانه هایی روشن [ از ربوبیّت،لطف،رحمت خدا و از جمله ] مقام ابراهیم است؛و هر که وارد آن شود در امان است.

معنی دارد ! ! !

دستور خدا به ابراهیم علیه السلام بعد از بنای کعبه

وقتی ابراهیم علیه السلام کعبه را بنا کرد،خدا به او فرمود:

« وَ أَذِّنْ فِی النّٰاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجٰالاً وَ عَلیٰ کُلِّ ضٰامِرٍ یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ» (1)

به تمام عالم اعلام کن که کعبه درست شده است.تا تمام عالم طرف کعبه،مقام ابراهیم،صفا و مروه،مشعر الحرام،عرفات،یا منیٰ بیایند ؟! بلکه به تمام مردم عالم از راه دور و نزدیک اعلام کن: «یَأْتُوکَ» به جانب تو بیایند که تا قیامت امامِ هدایت هستی.من مردم را به طرف سنگ و بیابان دعوت نمی کنم،بلکه بگو:به جانب مقام ولایت و امامت الهیه بیایند.

حج و اهمیت ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام

پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمودند:به خدا قسم،اگر تا آخر عمر دنیا هر حاجیی،از هر جای دنیا به جانب کعبه برود،بین رکن و مقام،شب ها را نماز بخواند،روزها را روزه بگیرد،تا بمیرد،ولی پیوند با علی علیه السلام نداشته باشد،در قیامت او را با صورت در آتش می اندازند.من سنگ و بیابان را برای چه می خواهم ؟ منظور من از مناسک حج این حرف ها نیست.منظور این است که جان مناسک را،که قبول و اقتدا به ولایت امامِ هدایت است،انتخاب کنند و از دروازه امامت علی علیه السلام وارد زندگی شوند،و با علی علیه السلام هم خارج شوند؛ «وَ تَوَفَّنٰا مَعَ الْأَبْرٰارِ» (2)با علی علیه السلام زندگی کنند و با علی بمیرند.

خدا علی علیه السلام را از این دروازه وارد دنیا کرد.سه شبانه روز مادرش پشت این

ص:267


1- (1)) - حج(22):27؛ و در میان مردم برای حج بانگ زن تا پیاده و سوار بر هر شتر باریک اندام [ چابک و چالاک ] که از هر راه دور می آیند،به سوی تو آیند.
2- (2)) - آل عمران(7):193؛ و ما را در زمره نیکوکاران بمیران.

دروازه بود.فقط غصه می خورد که چرا بچه ام کور است ؟ همه چیز او درست است،اما چشم ندارد.شکافی که سه روز پیش شکافته شده بود،دوباره شکافت و او بیرون آمد.به پیغمبرش گفته است که دعا کن که یک قدرت خالصانه،یاری دهنده،در کنار ربوبیت من برای تو قرار بدهم که تو را یاری کند.مادر،بچه کور روی دست او بود،با چهره غمناک.ابوطالب،قوم و خویش ها،همه منتظر بودند، کلیدها هم به قفل ها نمی خورد و در باز نمی شد.تا فاطمه بنت اسد علیها السلام بیرون آمد.

پدر وقتی بچه را دید،گفت:ای داد و بی داد،بچه کور است.

تا پیغمبر صلی الله علیه و آله وارد مسجد الحرام شد.یعنی دعای تو را مستجاب کردم. «سُلْطٰاناً نَصِیراً» این است.علی علیه السلام در کنار ربوبیت من است.آنهایی که می گویند:علی علیه السلام خدا است،اگر با عالمان شیعه تماس می گرفتند،به این گمراهی نمی افتادند.این ها از بس که در علی علیه السلام عظمت دیدند و شنیدند،هوا آنها را برداشت که علی علیه السلام را خدا بدانند،اما علی علیه السلام خدا نیست،بلکه به مقتضای این آیه،در کنار ربوبیت خدا «جَنْبُ اللّه،یَدُ اللّه،عَیْنُ اللّه،اِذْنُ اللّه»و طبق روایات،تنها آیت اللّه العظمای واقعی در جهان است.

اگر پشت بعضی از کتاب ها آیت اللّه العظمی می نویسند،احترام اجتماعی است،نه احترام ذاتی.تمام مراجع بزرگ شیعه را خدا روی هم بگذارد،یک دهم بند انگشت کوچک علی علیه السلام نمی شوند.آیت اللّه العظمی یعنی عظیم ترین نشانه خدا که علی علیه السلام است.

فاطمه بنت اسد خیلی به پیغمبر صلی الله علیه و آله خدمت کرد.روزی هم که از دنیا رفت، پیغمبر صلی الله علیه و آله مثل این که مادرش مرده باشد،بلند بلند گریه می کرد.وقتی هم که خانم ها می خواستند او را کفن کنند،پیغمبر صلی الله علیه و آله عبای خودش را فرستاد و فرمود:

فاطمه را در لباس من کفن کنید.علی علیه السلام وقتی داغ مادر دید،بیست و دو ساله بود.

پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد،گفتند:غسل و کفن فاطمه تمام شد.دستور داد یک قبر کندند،

ص:268

همین جایی که نبیره های او دفن هستند؛یعنی امام مجتبی علیه السلام،زین العابدین علیه السلام، امام باقر علیه السلام،امام صادق علیه السلام و این امامان در آغوش این مادر هستند.آن قبر،قبر فاطمه بنت اسد است.

جواب فاطمه بنت اسد علیها السلام در امامت

او را دفن کردند،لحد چیدند،خاک ریختند.پیغمبر صلی الله علیه و آله و علی علیه السلام نشسته اند و دارند گریه می کنند.یک مرتبه دیدند پیغمبر صلی الله علیه و آله دهانش را نزدیک قبر برد،فرمود:

بگو:همین آقایی که بالای سر من دارد گریه می کند.گفتند:آقا چه شد ؟ فرمود:

ملائکه از او پرسیدند«مَنْ رَبُّکَ»؟ جواب داد«اَللّٰهُ جَلّ جَلالُه رَبٍی»،بعد پرسیدند:«مَنْ رَسُولُکَ»؟ جواب داد:پیغمبر صلی الله علیه و آله«مٰا کِتٰابُکَ»؟ گفت:قرآن«مٰا قِبْلَتُکَ»؟ گفت:کعبه.«مَنْ امٰامُکَ»فاطمه ! امام تو چه کسی است ؟ یعنی آن کسی که اگر زنده بودی واجب بود به او اقتدا کنی.پیغمبر فرمود:به او گفتم:فاطمه، بگو:همین پسرم که دارد گریه می کند،امام واجب الاطاعه من است.امام من و امام تمام انسان ها است. (1)

عهد امامت در نسل پاک ابراهیم علیه السلام

إِنِّی جٰاعِلُکَ لِلنّٰاسِ إِمٰاماً قٰالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قٰالَ لاٰ یَنٰالُ عَهْدِی الظّٰالِمِینَ» (2)

خدایا ! آیا امامت منِ ابراهیم،در نسل های بعدی من هم هست ؟ فرمود:در نسل تو که یک بار در دوره عمرشان،حتی یک گناه صغیره کرده باشند،نیست.این مقام را در نسل تو به کسانی می دهم که ورود آنها در دنیا ورود صدق و خروج آنها هم خروج صدق است و در پرونده آنها یک سر سوزن گناه وجود ندارد.

ص:269


1- (1)) - وسائل الشیعه:177/3،باب 20،حدیث 3336؛بحار الأنوار:70/35-71،باب 3،حدیث 4؛«عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ قَال:َ أَقْبَلَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام ذَاتَ یَوْمٍ إِلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله بَاکِیاً وَ هُوَ یَقُولُ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص مَهْ یَا عَلِیُّ فَقَالَ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَاتَتْ أُمِّی فَاطِمَةُ بِنْتُ أَسَدٍ قَالَ فَبَکَی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ثُمَّ قَالَ رَحِمَ اللَّهُ أُمَّکَ یَا عَلِیُّ أَمَا إِنَّهَا إِنْ کَانَتْ لَکَ أُمّاً فَقَدْ کَانَتْ لِی أُمّاً خُذْ عِمَامَتِی هَذِهِ وَ خُذْ ثَوْبَیَّ هَذَیْنِ فَکَفِّنْهَا فِیهِمَا وَ مُرِ النِّسَاءَ فَلْیُحْسِنَّ غُسْلَهَا وَ لَاتُخْرِجْهَا حَتَّی أَجِیءَ فَإِلَیَّ أَمْرُهَا قَالَ وَ أَقْبَلَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بَعْدَ سَاعَةٍ وَ أُخْرِجَتْ فَاطِمَةُ أُمُّ عَلِیٍّ علیه السلام فَصَلَّی عَلَیْهَا النَّبِیُّ صَلَاةً لَمْ یُصَلِّ عَلَی أَحَدٍ قَبْلَهَا مِثْلَ تِلْکَ الصَّلَاةِ ثُمَّ کَبَّرَ عَلَیْهَا أَرْبَعِینَ تَکْبِیرَةً ثُمَّ دَخَلَ إِلَی الْقَبْرِ فَتَمَدَّدَ فِیهِ فَلَمْ یُسْمَعْ لَهُ أَنِینٌ وَ لَاحَرَکَةٌ ثُمَّ قَالَ یَا عَلِیُّ ادْخُلْ یَا حُسْنُ ادْخُلْ فَدَخَلَا الْقَبْرَ فَلَمَّا فَرَغَ مِمَّا احْتَاجَ إِلَیْهِ قَالَ لَهُ یَا عَلِیُّ اخْرُجْ یَا حَسَنُ اخْرُجْ فَخَرَجَا ثُمَّ زَحَفَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله حَتَّی صَارَ عِنْدَ رَأْسِهَا ثُمَّ قَالَ یَا فَاطِمَةُ أَنَا مُحَمَّدٌ سَیِّدُ وُلْدِ آدَمَ وَ لَافَخْرَ فَإِنْ أَتَاکِ مُنْکِرٌ وَ نَکِیرٌ فَسَأَلَاکِ مَنْ رَبُّکِ فَقُولِی اللَّهُ رَبِّی وَ مُحَمَّدٌ نَبِیِّی وَ الْإِسْلَامُ دِینِی وَ الْقُرْآنُ کِتَابِی وَ ابْنِی إِمَامِی وَ وَلِیِّی ثُمَّ قَالَ اللَّهُمَّ ثَبِّتْ فَاطِمَةَ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ ثُمَّ خَرَجَ مِنْ قَبْرِهَا وَ حَثَا عَلَیْهَا حَثَیَاتٍ ثُمَّ ضَرَبَ بِیَدِهِ الْیُمْنَی عَلَی الْیُسْرَی فَنَفَضَهُمَا ثُمَّ قَالَ وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ لَقَدْ سَمِعَتْ فَاطِمَةُ تَصْفِیقَ یَمِینِی عَلَی شِمَالِی فَقَامَ إِلَیْهِ عَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ فَقَالَ فَدَاکَ أَبِی وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدْ صَلَّیْتَ عَلَیْهَا صَلَاةً لَمْ تُصَلِّ عَلَی أَحَدٍ قَبْلَهَا مِثْلَ تِلْکَ الصَّلَاةِ فَقَالَ یَا أَبَا الْیَقْظَانِ وَ أَهْلُ ذَلِکَ هِیَ مِنِّی لَقَدْ کَانَ لَهَا مِنْ أَبِی طَالِبٍ وَلَدٌ کَثِیرٌ وَ لَقَدْ کَانَ خَیْرُهُمْ کَثِیراً وَ کَانَ خَیْرُنَا قَلِیلًا فَکَانَتْ تُشْبِعُنِی وَ تُجِیعُهُمْ وَ تَکْسُونِی وَ تُعْرِیهِمْ وَ تُدَهِّنُنِی وَ تُشَعِّثُهُمْ قَالَ فَلِمَ کَبَّرْتَ عَلَیْهَا أَرْبَعِینَ تَکْبِیرَةً یَا رَسُولَ اللَّهِ قَالَ نَعَمْ یَا عَمَّارُ الْتَفَتُّ عَنْ یَمِینِی فَنَظَرْتُ إِلَی أَرْبَعِینَ صَفّاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ فَکَبَّرْتُ لِکُلِّ صَفٍّ تَکْبِیرَةً قَالَ فَتَمَدُّدُکَ فِی الْقَبْرِ وَ لَمْ یُسْمَعْ لَکَ أَنِینٌ وَ لَاحَرَکَةٌ قَالَ إِنَّ النَّاسَ یُحْشَرُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عُرَاةً وَ لَمْ أَزَلْ أَطْلُبُ إِلَی رَبِّی عز و جل أَنْ یَبْعَثَهَا سَتِیرَةً وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ مَا خَرَجْتُ مِنْ قَبْرِهَا حَتَّی رَأَیْتُ مِصْبَاحَیْنِ مِنْ نُورٍ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ مِصْبَاحَیْنِ مِنْ نُورٍ عِنْدَ یَدَیْهَا وَ مِصْبَاحَیْنِ مِنْ نُورٍ عِنْدَ رِجْلَیْهَا وَ مَلَکَیْهَا الْمُوَکَّلَیْنِ بِقَبْرِهَا یَسْتَغْفِرَانِ لَهَا إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ».
2- (2)) - بقره(2):124؛ من تو را برای همه مردم پیشوا و امام قرار دادم.ابراهیم گفت:و از دودمانم [ نیز پیشوایانی برگزین ] . [ پروردگار ] فرمود:پیمان من [ که امامت و پیشوایی است ] به ستمکاران نمی رسد.

علی علیه السلام«امام الناس»است،یعنی تداوم امامت صد و بیست و چهار هزار پیغمبر علیهم السلام علی علیه السلام است و به تنهایی،همه انبیا است.

این معنای «سُلْطٰاناً نَصِیراً» است.یعنی قدرت فوق العاده ای که این قدرت با همه وجود از طرف من،یار تو است.این آیه چه کار کرده است ! یعنی حبیب من ! اگر تو به تمام این عظمت رسیدی،دو تا یار داشتی؛من و علی علیه السلام.اگر ما تو را یاری نمی کردیم،این چراغ ماندنی نبود و تداوم نداشت (1).

ورود صدق امیرالمؤمنین علیه السلام

پیغمبر صلی الله علیه و آله رسید،بچه در آغوش فاطمه غمناک است،ابوطالب هم رنجیده است.گفتند:آقا ! البته هنوز پیغمبر صلی الله علیه و آله مبعوث به رسالت نشده بودند و سی ساله بودند.گفتند:بچه چشمش را باز نمی کند،همه چیز او خوب،زیبا،کامل و جامع است،اما چشم ندارد.فرمود:فاطمه ! بچه را به من بده.این باید چشم به صدق باز کند.تا در آغوش پیغمبر رفت،دو پلک را باز کرد و لبخند زد،یعنی تنها بودی ؟ آمدم تا تو را از تنهایی درآورم.غریب بودی ؟ آمدم تو را از غربت دربیاورم.اسلامِ تو در آینده با انواع خطرات روبرو می شود،آمدم تو را یاری کنم،تا دین تو بماند.چه طور پیغمبر را یاری کرد ؟ کدام رشته از یاری اش را بگویم ؟ کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که تر کنم سر انگشت و صفحه بشمارم

هَیْهٰاتَ أَنْ یَأتِیَ الزَّمٰانَ بِمِثْلِهِ إِنَّ الزَّمٰانَ لِمِثْلِهِ تَعْقِیمٌ علی جان ! مادر جهان دیگر مانند تو را نمی آورد.پیغمبر صلی الله علیه و آله را بی واسطه یاری کرد،یعنی از زمان بعثت-روز بیست و هفت رجب-یاری کرد،تا روز بیست و هشت صفر که سر پیغمبر صلی الله علیه و آله در وقت مرگ در دامن او بود.بعد از مرگ

ص:270


1- (1)) - این معنای حدیث لولا علی لما خلقتک است. الأسرارالفاطمیة،محمد فاضل مسعودی:82؛«رسول الله صلی الله علیه و آله عن الله تبارک و تعالی أنه قال:یا أحمد،لولاک لما خلقت الأفلاک،ولولا علی لما خلقتک،ولولا فاطمة لماخلقتکما.»

پیغمبر صلی الله علیه و آله شکل یاری کردن علی علیه السلام به پیغمبر صلی الله علیه و آله عوض شد.در این یاری،چه کشید ؟ چه طور یاری کرد ؟ با حادثه بین در و دیوار،با فرزندش حسن علیه السلام،با ریسمان به دستش،صبر کرد.با جگر گوشه اش ابی عبداللّه علیه السلام و قمربنی هاشم،با نهج البلاغه،عبادات شب،جهاد،اخلاق،عمل،صبر،روح و جان «وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطٰاناً نَصِیراً» این ها یاری بی واسطه است.این ورود علی؛ورود بی دعا، ورود مستقیم است.

امیرالمؤمنین علیه السلام و خروج صدق از حیات

و اما خروج او «وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ» از دروازه محراب به طرف آخرت حرکت کرد.وقتی دور او جمع شدند،دوباره همان حادثه روز سوم ولادت او پیش آمد.فرمود:عزیزان من،به انتظار برگشتن من از این رختخواب نباشید.من چند لحظه قبل پیغمبر صلی الله علیه و آله را در خواب دیدم.من با ورودم،چشم به پیغمبر صلی الله علیه و آله باز کردم،الآن هم در رفتنم از دنیا،چشم به پیغمبر صلی الله علیه و آله باز کردم:

میسر نگردد به کس این سعادت به مسجد ولادت،به مسجد شهادت

*** در کعبه گشت پدید و به محراب شد شهید نازم به حسن مطلع و حسن ختام او

*** روز ازل که عالم و آدم نبود

ص:271

کعبه ز میلاد تو این رتبه یافت

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:272

پی نوشت ها تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:273

ص:274

ص:275

17 مقام امام علی علیه السلام

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

وجود مبارک امیرالمؤمنین علیه السلام بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله بالاترین و پر قدرت ترین مسافری بودند که مسیر سفرشان،سفری صد در صد الهی و ملکوتی بود و از مسیری که حرکت کردند،به طور کامل و جامع،به تمام نتایج مسافرت شان رسیدند.

یکی از مهمترین و مطمئن ترین راویان شیعه«جابر جُعفی»است.در کتاب های بسیار مهم قرن سوم به بعد،در احوالات او نوشته اند.او مرد بسیار عالم و دانایی بود و هم فوق العاده اهل عمل و دارای کرامت،یعنی هم مرز معجزه بود. (1)

روایتی از جابر جعفی در ذاکر بودن علی علیه السلام

امام صادق علیه السلام می فرمایند:پدرم حضرت باقر علیه السلام در دنیا و آخرت،چهار یار دارد.نفر پنجمی را ذکر نمی کنند.یکی از آن چهار یار،جابر جعفی است.امام صادق علیه السلام جابر جعفی را جزء صدیقان و مقربان قلمداد فرمودند.صدیقان و مقربانی که در قرآن کریم از آنها یاد شده است؛ (2)« وَ السّٰابِقُونَ السّٰابِقُونَ* أُولٰئِکَ الْمُقَرَّبُونَ* فِی جَنّٰاتِ النَّعِیمِ» (3)

ص:276


1- (1)) - مستدرک سفینة البحار؛نمازی شاهرودی:17/2 -21؛«جابر بن یزید بن الحارث بن عبد یغوث أبو محمد الجعفی من أصحاب الباقر والصادق علیهما السلام ثقة جلیل صاحب الأسرار والمنزلة العظیمة والمرتبة الکریمة.مات سنة 128 أو 166.وخدم الباقر علیه السلام ثمانیة عشر سنة.الروایات فی فضله ومناقبه کثیرة،وله کتب یشهد لما ذکرنا من أنه من حملة الأسرار و حفظة کنوز الأخبار،ما رواه الکشی عنه،قال:رویت خمسین ألف حدیث ما سمعه أحد منی.أقول:و رواه فی صحیح مسلم فی روایتین. مستدرک الوسائل:299/12،باب 23،حدیث 14136؛«جَابِرٍ قَالَ حَدَّثَنِی أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام تِسْعِینَ أَلْفَ حَدِیثٍ لَمْ أُحَدِّثْ بِهَا أَحَداً قَطُّ وَ لَاأُحَدِّثُ بِهَا أَحَداً أَبَداً قَالَ جَابِرٌ فَقُلْتُ لِأَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام إِنَّکَ قَدْ حَمَلْتَنِی وِقْراً عَظِیماً بِمَا حَدَّثْتَنِی بِهِ مِنْ سِرِّکُمُ الَّذِی لَاأُحَدِّثُ بِهِ أَحَداً فَرُبَّمَا جَاشَ فِی صَدْرِی حَتَّی یَأْخُذَنِی مِنْهُ شِبْهُ الْجُنُونِ قَالَ یَا جَابِرُ فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ فَاخْرُجْ إِلَی الْجَبَّانِ فَاحْفِرْ حَفِیرَةً وَ ادْلُ رَأْسَکَ فِیهَا ثُمَّ قُلْ حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیٍّ بِکَذَا وَ کَذَا». بحار الأنوار:70/2،باب 13،حدیث82(رجال الکشی)؛«جَابِرٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام وَ أَنَا شَابٌّ فَقَالَ مَنْ أَنْتَ قُلْتُ مِنْ أَهْلِ الْکُوفَةِ جِئْتُکَ لِطَلَبِ الْعِلْمِ فَدَفَعَ إِلَیَّ کِتَاباً وَ قَالَ لِی إِنْ أَنْتَ حَدَّثْتَ بِهِ حَتَّی تَهْلِکَ بَنُو أُمَیَّةَ فَعَلَیْکَ لَعْنَتِی وَ لَعْنَةُ آبَائِی وَ إِنْ أَنْتَ کَتَمْتَ مِنْهُ شَیْئاً بَعْدَ هَلَاکِ بَنِی أُمَیَّةَ فَعَلَیْکَ لَعْنَتِی وَ لَعْنَةُ آبَائِی ثُمَّ دَفَعَ إِلَیَّ کِتَاباً آخَرَ ثُمَّ قَالَ وَ هَاکَ هَذَا فَإِنْ حَدَّثْتَ بِشَیْءٍ مِنْهُ أَبَداً فَعَلَیْکَ لَعْنَتِی وَ لَعْنَةُ آبَائِی». بحار الأنوار:182/75،باب 22،حدیث 8؛«جَابِرِ بْنِ یَزِیدَ الْجُعْفِیِّ قَالَ خَدَمْتُ سَیِّدَ الْأَنَامِ أَبَا جَعْفَرٍ مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ علیه السلام ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً فَلَمَّا أَرَدْتُ الْخُرُوجَ وَدَّعْتُهُ فَقُلْتُ لَهُ أَفِدْنِی فَقَالَ بَعْدَ ثَمَانِیَ عَشْرَةَ سَنَةً یَا جَابِرُ قُلْتُ نَعَمْ إِنَّکُمْ بَحْرٌ لَایُنْزَفُ وَ لَایُبْلَغُ قَعْرُه».
2- (2)) - بحار الأنوار:343/46،باب 8،حدیث 34؛«أصحاب محمد بن علی ع جابر بن یزید الجعفی و حمران بن أعین و زرارة عامربن عبد الله بن جذاعة حجربن زائدة عبد الله بن شریک العامری فضیل بن یسار البصری سلام بن المستنیر برید بن معاویة العجلی الحکم بن أبی نعیم». بحار الأنوار:345/46،باب 8،حدیث 38؛«بَابُهُ جَابِرُ بْنُ یَزِیدَ الْجُعْفِیُّ وَ اجْتَمَعَتِ الْعِصَابَةُ عَلَی أَنَّ أَفْقَهَ الْأَوَّلِینَ سِتَّةٌ وَ هُمْ أَصْحَابُ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ هُمْ زُرَارَةُ بْنُ أَعْیَنَ وَ مَعْرُوفُ بْنُ خَرَّبُوذَ الْمَکِّیُّ وَ أَبُو بَصِیرٍ الْأَسَدِیُّ وَ الْفُضَیْلُ بْنُ یَسَاروَ مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ الطَّائِفِیُّ وَ بُرَیْدُ بْنُ مُعَاوِیَةَ الْعِجْلِیُّ». بحار الأنوار:345/46،باب 8،حدیث 39؛«صِفَةُ الْبَاقِرِ علیه السلام أَسْمَرُ مُعْتَدِلٌ شَاعِرُهُ الْکُمَیْتُ وَ السَّیِّدُ الْحِمْیَرِیُّ وَ بَوَّابُهُ جَابِرٌ الْجُعْفِیُّ وَنَقْشُ خَاتَمِهِ رَبِّ لا تَذَرْنِی فَرْداً».
3- (3)) - واقعه(56):10-12؛ و پیشی گیرندگان [ به اعمال نیک ] که پیشی گیرندگان [ به رحمت و آمرزش ] اند،*اینان مقربان اند،*در بهشت های پر نعمت اند.

ص:277

جابر جعفی از امام صادق علیه السلام نقل می کند:پس از پایان جنگ نهروان، امیرالمؤمنین علیه السلام به کوفه برگشتند.برای مردم سخنانی ایراد فرمودند که در آن سخنرانی،خودشان را«ذاکر»معرفی کردند و فرمودند:ای مردم !

«اَنَا الذَّاکِرُ» (1)چاره ای هم نبود،جز این که خودشان را معرفی کنند،چون فتنه ها و آشوب ها، امیرالمؤمنین علیه السلام را از آن حقیقتی که داشت،پنهان کرده بود و فتنه ها و فسادها،با امیرالمؤمنین علیه السلام طوری معامله کرده بود که شخصیت علی علیه السلام در بین مردم گم شده بود،تا جایی که خود امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:این فتنه و آشوب ها کاری کرد که من در چشم مردم هموزن معاویه قرار داده شوم

«الدَّهْرُ انْزَلَنِی ثُمَّ انْزَلَنِی،ثَّم انْزَلَنِی حَتّیٰ یُقٰال مُعٰاوِیَةُ وَ عَلِیّ» (2)تا به اینجا رساندند که مردم در گفتگوهای معمولی شان،اول معاویه را ذکر می کردند و مرا در مرحله دوم،یعنی فتنه ها ارزش مرا بعد از معاویه قرار داد.

مفهوم ذاکر بودن امیرالمؤمنین علیه السلام

حضرت علیه السلام برای اتمام حجت بر مردم،چاره ای نداشت جز این که خودش را معرفی کند،لذا روی منبر فرمود:

«أَنَا الذَّاکِرُ» و بعد هم آدرس چند آیه را در سوره مبارکه آل عمران دادند که من چهره ام در این آیات نشان داده شده است.مردم ! اگر قرآن را قبول دارید،شناسنامه من در این چند آیه است،که پروردگار عالم آن را نظام داده است.این سیر سفر امیرالمؤمنین علیه السلام است.

در این آیات چند مسأله مطرح است؛ذکر،فکر،حق،تکلیف،مصونیت از هر نوع سوء،ارتباط شدید با نبوت و منزل آخر هم در آغوش رحمت ابد پروردگار قرار گرفتن.مسافر امیرالمؤمنین علیه السلام است و جاده سفر هم این منازل است.

یکی از آیات این چنین است: «اَلَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّٰهَ» (3)اینجا ممکن است یک ادبیاتی بگوید:امیرالمؤمنین علیه السلام فرموده است:

«أَنَا الذَّاکِرُ» أَنَا،مفرد است و این که

ص:278


1- (1)) - بحار الأنوار:283/33-285،باب 20،حدیث 547؛«جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ خَطَبَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ بِالْکُوفَةِ عِنْدَ مُنْصَرَفِهِ مِنْ نَهْرَوَانَ وَ بَلَغَهُ أَنَّ مُعَاوِیَةَ یَسُبُّهُ وَ یَعِیبُهُ وَ یَقْتُلُ أَصْحَابَهُ فَقَامَ خَطِیباً فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ صَلَّی عَلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ ذَکَرَ مَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَی نَبِیِّهِ وَ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ لَوْ لَاآیَةٌ فِی کِتَابِ اللَّهِ مَا ذَکَرْتُ مَا أَنَا ذَاکِرُهُ فِی مَقَامِی هَذَا یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَمّٰا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ...أَنَا وَلِیُّ الْمُؤْمِنِینَ وَ اللَّهُ وَلِیِّی وَ حَسِبَ مُحِبِّی أَنْ یُحِبُّوا مَا أَحَبَّ اللَّهُ وَ حَسِبَ مُبْغِضِی أَنْ یُبْغِضُوا مَنْ أَحَبَّ اللَّهُ أَلَا وَ إِنَّهُ بَلَغَنِی أَنَّ مُعَاوِیَةَ سَبَّنِی وَ لَعَنَنِی اللَّهُمَّ اشْدُدْ وَطْأَتَکَ عَلَیْهِ وَ أَنْزِلِ اللَّعْنَةَ عَلَی الْمُسْتَحِقِّ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ رَبَّ إِسْمَاعِیلَ وَ بَاعِثَ إِبْرَاهِیمَ إِنَّکَ حَمِیدٌ مَجِیدٌ ثُمَّ نَزَلَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ عَنْ أَعْوَادِهِ فَمَا عَادَ إِلَیْهَا حَتَّی قَتَلَهُ ابْنُ مُلْجَمٍ لَعَنَهُ اللَّهُ».
2- (2)) - فرحة الغری،سید ابن طاووس:7؛«وإذا کان الإمام علی علیه السلام قد عبر فی واحدة من مناسبات صراعه المریر مع الباطل بقوله:أنزلنی الدهر حتی قیل معاویة و علی.فان علیا علیه السلام یذکر الیوم مع معاویة ولکن لیس کند له بل کنقیض له فی النبل و الخلق و الانسانیة».
3- (3)) - آل عمران(3):191؛ آنان که همواره خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می کنند،و پیوسته در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند، [ و از عمق قلب همراه با زبان می گویند: ] پروردگارا ! این [ جهان با عظمت ] را بیهوده نیافریدی،تو از هر عیب و نقصی منزّه و پاکی؛پس ما را از عذاب آتش نگاهدار.

به این آیات اشاره کرده است که من در این آیات معرفی شده ام،در تمام آیه، ضمائر آن جمع است؛ «اَلَّذِینَ» «یَذْکُرُونَ» جمع هستند ؟

جواب آن خیلی ساده است؛تمام دانشمندان بزرگ شیعه و اهل تسنن بی استثنا نوشته اند که وقتی نصارای نجران به پیغمبر صلی الله علیه و آله گفتند:مسلمان نمی شویم،مالیات هم نمی دهیم.حاضر هستیم که برای نفرین جمع شویم؛تو نفرین کن،ما هم نفرین می کنیم.آتش بر هر کس که نازل شد و نابودش کرد،مذهب او باطل است و کسی که ماند،حق است.

خدا به پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:قبول کن:

« فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَکُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَکُمْ» (1)

ابناء،نساء،انفس،با ضمیر جمع آمده است؛تمام فرزندانتان را بیاورید،ما هم همه فرزندانمان را می آوریم.هر چه زن مسیحی است بیاورید،ما هم هر چه زن مسلمان است با خودمان می آوریم، «وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَکُمْ» هر چه مرد با شما در شهر نجران است بیاورید،من هم هر چه مرد است با خودم می آورم.

این را خدا می گوید.این کار پیغمبر صلی الله علیه و آله نیست،بلکه طرح پروردگار است.

«قل»یعنی منِ خدا به تو می گویم که بگو.آنها هم قبول کردند و با جمعیت کثیری آمدند.همه دانشمندان شیعه و سنی هم نوشته اند که پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد،اما فقط یک زن،دو بچه و یک مرد با او بودند.با این که خدا با صیغه جمع به او فرمان داد؛ بگو:همه فرزندان،همه زنان و همه مردان را می آورم.

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:کسی در عالم نزد خدا مطیع تر از پیغمبر صلی الله علیه و آله نبوده است،ولی از همه زنان،یک زن؛فاطمه زهرا علیها السلام را و از همه نسل و ابناء،دو بچه؛ حسن و حسین علیهما السلام و از همه مردان هم فقط علی بن ابی طالب علیه السلام را با خود آورد.

شما اینجا در«انفسنا»که جمع است چه می گویید ؟ همان را در این«الذین»

ص:279


1- (1)) - آل عمران(3):61؛ بگو:بیایید ما پسرانمان را و شما پسرانتان را،و ما زنانمان را و شما زنانتان را،و ما نفوسمان را و شما نفوستان را دعوت کنیم.

بگویید.اگر ضمایر آیات جمع است،نگران نباشید،منظور از این جمع،یک نفر است،زیرا آن یک نفر به تنهایی مطابق همه است.

ارزش اعمال علی علیه السلام در قیاس با انس و جنّ

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:

«أَنَا الذَّاکِرُ» من ذاکر هستم.وجود من را این آیات معلوم کرده است:

« اَلَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّٰهَ قِیٰاماً وَ قُعُوداً وَ عَلیٰ جُنُوبِهِمْ» (1)

خدا با شما حرف می زند؛ای جامعه اسلامی ! ای ملت ها ! ای انسان ها ! خدا علی علیه السلام را به شما معرفی می کند،می گوید:او کسی است که به حال ایستاده، نشسته و در رختخواب و در تمام لحظات،به یاد من است.در علی علیه السلام غیر از خدا را نبینید؛بدن،شکل،قیافه،سن،چشم و ابروی او را نبین،خدا را ببین «اَلَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللّٰهَ قِیٰاماً چون از این سه حالت.ما به حالت چهارم نمی رویم،همین سه حالت است.در دوره عمر،ما یا در حال ایستاده هستیم یا در حالت نشسته،یا خوابیم «وَ عَلیٰ جُنُوبِهِمْ» علی علیه السلام وقتی هم که در رختخواب خواب است،از خدا پر است،یعنی در حال ذکر است.یک بدنی می بینید که در رختخواب افتاده است،اما این که در رختخواب است،جلوه«ذکر الله»است،یعنی خواب او از بیداری بیداران،بیدارتر است.

گستردگی فکر و تفکّر علی علیه السلام

علی علیه السلام از منزلِ یاد،همواره به منزلِ فکر سفر می کند.قرآن،فکر علی علیه السلام را بیان می کند که تا کجا گسترده است:

« وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنٰا مٰا خَلَقْتَ هٰذٰا بٰاطِلاً سُبْحٰانَکَ

ص:280


1- (1)) -آل عمران(3):191؛ آنان که همواره خدا را ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می کنند.

فَقِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ» (1)

قدرت اندیشه و ژرفای فکر علی علیه السلام تمام آسمان ها و زمین را زیر پَر می گیرد،لذا بر منبر فرمود:به تمام جاده های آسمان ها،داناتر از راههای زمینی هستم؛

«اَعْلَم بِطُرُقِ السَّمَوٰاتِ» (2)این کار بدن و یک ذره مغز درون جمجمه نیست،بلکه این کار حضرت حق است که به این شکل جلوه کرده است.

تا صورت پیوند جهان بود،علی بود تا نقش زمین بود و زمان بود،علی بود (3)

گوشه ای از عمق فکر علی علیه السلام

این اندیشه به قدری گسترده است که قرآن می گوید:تمام آسمان ها و زمین در یک گوشه فضای فکر علی علیه السلام جا می گیرند.این حجم فکر او است.اگر حجم فکر او این نبود،خطبه اول نهج البلاغه را چگونه ظهور داده است ؟ شما برای توضیح خطبه اول نهج البلاغه که درباره خلقت است،باید کتاب«آسمان و جهان»مرحوم علامه کمره ای را که در هفتصد صفحه نوشته شده است بخوانید،که توضیح یک پنجم خطبه اول است.مثل این که خدا قبل از شروع آفرینش،علی علیه السلام را به وجود آورده است،گویا این آفرینش را همراه خدا شاهد بوده،بعد در کوفه آمده است و عین آفرینش خدا را از اول تا به وجود آمدن این نظام بیان کرده است.

«لاگلاس»هم با ابزارهای علمی بیان کرده است،ولی یک واو حرف علی علیه السلام را ندارد. «وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ علی علیه السلام با عمق فکر و اندیشه اش وارد آسمان ها و زمین می شود،مثل این که این بنده من،جزء جزء اتم ها،عناصر ترکیبی و عناصر بسیط تا کرات را بررسی کرده و تمام عوالم خلقت را سفر کرده است،بعد از اندیشه در عمق خلقت،اعلام کرده است:

« رَبَّنٰا مٰا خَلَقْتَ هٰذٰا بٰاطِلاً سُبْحٰانَکَ

ص:281


1- (1)) - آل عمران(3):191؛ و پیوسته در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند، [ و از عمق قلب همراه با زبان می گویند: ] پروردگارا ! این [ جهان با عظمت ] را بیهوده نیافریدی،تو از هر عیب و نقصی منزّه و پاکی؛پس ما را از عذاب آتش نگاهدار.
2- (2)) - سعد السعود:209؛«إنه قال أقضاکم علی فجمع له العلوم فی القضاء و إنه کان یقول سلونی قبل أن تفقدونی فإننی أعلم بطرق السماوات منی بطرق الأرض». نهج البلاغة:خطبه 231؛«أَیُّهَا النَّاسُ سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّی بِطُرُقِ الْأَرْضِ قَبْلَ أَنْ تَشْغَرَ بِرِجْلِهَا فِتْنَةٌ تَطَأُ فِی خِطَامِهَا وَ تَذْهَبُ بِأَحْلَامِ قَوْمِهَا».
3- (3)) - شمس تبریزی.

یعنی منِ علی،همه آفرینش تو را با مرکب یاد و فکر گشتم،چیزی در این جهان پهناور،بیهوده و باطل و بازیچه خلق نشده است.هر کاری که کرده ای،حق بوده است.پس منزل ذکر و فکر را پیمود و به حق بودن همه چیز رسید.

هدف خلقت از زبان امام علی علیه السلام

امیرالمومنین علیه السلام می فرماید:خود من هم یک جزء این عالم هستم.چنان که تمام اجزای هستی،حق است،من هم حق هستم.خداوند مرا به حق آفریده و از آفریدن من هدف داشته است.هدف از آفرینش من چهار چیز است؛این که انسان ظرف علم،معرفت،عبادت احسن و رحمت شود.پس من مکلف به علم هستم، باید عالم شوم.

طبق آخرین آیه سوره مبارکه رعد،پروردگار هر چه علم اولین و آخرین،غیب و شهود،ملک و ملکوتی به پیغمبر صلی الله علیه و آله داده بود،علی علیه السلام در همان سن پانزده شانزده سالگی،آن علوم را از پیغمبر صلی الله علیه و آله دریافت کرد؛

« قُلْ کَفیٰ بِاللّٰهِ شَهِیداً بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتٰابِ» (1)

ای مردم ! دانش اولین و آخرین،کتاب،لوح محفوظ،قرآن،تورات و انجیل، نزد شاهد نبوت است،که شاهد نبوت علی علیه السلام بوده است.پس منِ علی مکلف به کسب معرفت هستم،که معرفتم را تکمیل کردم.

من مکلف به عبادت هستم؛صدقه،انفاق،جبهه،جان در راه خدا گذاشتن، نماز و روزه،آنها را هم انجام دادم،بعد هم خودم را به احسن عبادت رساندم.پس هدف سوم را هم تحقق دادم.

روزی امام باقر علیه السلام وارد اتاق زین العابدین علیه السلام شد،بابا را در حال عبادت دید.

امام باقر علیه السلام گریه کرد.تا زین العابدین علیه السلام از عبادت فارغ شد،سرش را برگرداند،

ص:282


1- (1)) - رعد(13):43؛ کافران می گویند:تو فرستاده [ خدا ] نیستی.بگو:کافی است که خدا [ با آیات محکم و استوار قرآنش ] و کسی [ چون امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب ] که دانش کتاب نزد اوست،میان من و شما [ نسبت به پیامبری ام ] گواه باشند.

فرمود:چرا گریه می کنی ؟ گفت:به حال شما گریه می کنم،چون شما عبادات را سنگین انجام می دهید،من دلم به حال شما سوخت.امام سجاد علیه السلام فرمود:

فرزندم ! کتابی که روی این طاقچه است،بردار و بیاور.امام باقر علیه السلام کتاب را آورد.

فرمود:این کتاب را باز کن.در این کتاب عبادات جدم علی علیه السلام را نوشته اند.

بخوان،ببین آیا من خدا را بندگی کرده ام یا او ؟ پس حضرت امیر علیه السلام خودش را به احسن عبادت رساند.

و بعد هم به هدف چهارم که:

« إِلاّٰ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذٰلِکَ خَلَقَهُمْ» (1)

اصلاً برای خاطر این که بشر را مانند ماهی،در اقیانوس رحمتم غرق کنم،شما را آفریده ام.چه کسی مثل علی علیه السلام غرق در رحمت خدا شده است ؟ علی علیه السلام «رحمت الله»است.منازل ذکر،فکر،یافتن حق بودن«کل شیء»،منزل تکلیف چهارگانه و مصونیت عبد،تمام پیش آمدهای رنج آور،مخصوصاً در آخرت را طی کرد.

« رَبَّنٰا مٰا خَلَقْتَ هٰذٰا بٰاطِلاً سُبْحٰانَکَ فَقِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ

محبوب من ! تو از هر عیب و نقصی پاک هستی.علی بیشتر از یک خواهش از تو ندارد: «فَقِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ» مرا از آتش قیامت مصون بدار.این مصونیت را دادند ؟ به پایان آیات برسیم؛افتادن در پوشش الهی،در برابر هر عذابی: «سُبْحٰانَکَ فَقِنٰا عَذٰابَ النّٰارِ» .

آبروی علی علیه السلام نزد خدا و بندگان

خداوند از قول علی علیه السلام نقل می کند:

« رَبَّنٰا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّٰارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ» (2)

ص:283


1- (1)) - هود(11):119؛ مگر کسانی که پروردگارت به آنان رحم کرده و به همین سبب آنان را آفریده است.
2- (2)) - آل عمران(3):192؛ پروردگارا ! بی تردید هر که را تو در آتش در آوری،قطعاً خوار و رسوایش کرده ای.

محبوب من ! هر کسی را در قیامت وارد دوزخ کنی،به بدترین وجه آبروی او را بردی،او را خوار و ذلیل کردی.اما با علی علیه السلام چگونه رفتار می کنی ؟ اصلاً بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله آیا آبرومندتر از علی علیه السلام هم هست ؟

اگر آبرومندتر از علی علیه السلام بود که دانشمندان اهل سنت نقل نمی کردند که پیغمبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود:علی جان ! هر وقت به کارم گره می خورد،دو رکعت نماز می خوانم،به خدا می گویم:خدایا ! به حق علی مشکل مرا حل کن.

پیغمبر صلی الله علیه و آله بی اذن خدا کار نمی کند.خدا به او گفته است که هر وقت در زندگی تو گره افتاد،من را به حق علی قسم بده.یعنی بالاتر از علی هم اگر مشکل پیدا کند،خدا به او می گوید:به حق علی من را قسم بده.تو-پیغمبر-بالاتر هستی،اما باز شدن گره تو به آبروی علی بستگی دارد. (1)

روایت حکاکی انگشتر پیامبر صلی الله علیه و آله

پیغمبر صلی الله علیه و آله یک انگشتر به سلمان داد،فرمود:این را به یک حکاک می دهی، روی آن این جمله را حکاکی کند:«لا اله الا اللّه».سلمان برد و انگشتر را به یک حکاک داد،گفت:کلمه«لا اله الا الله»را روی آن حک کن،حک کرد.سلمان گفت:یک«محمد رسول اللّه»هم زیر«لا اله الا اللّه»حک کن.انگشتر را به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد.

حضرت روی انگشتر را خواند،دید بالای آن«لا اله الا الله»نوشته است،بعد اسم خودش«محمد رسول الله»نوشته شده است.به سلمان فرمود:این چیست ؟ من به تو گفتم:«لا اله الا الله»بنویس.گفت:آقا ! دلم نیامد،گفتم:اسم شما را هم بنویسم.گفت:حالا تو گفتی اسم من را زیر آن بنویسد،چرا«علی ولی اللّه»نوشته است ؟ گفت:این مربوط به من نیست،من به انگشتری نگفتم،او هم به من حرفی نزد. (2)

ص:284


1- (1)) - بحار الأنوار:404/31؛«أَوْرَدَ کَلَامَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَلَیْهِ السَّلَامُ وَ هُوَ قَوْلُهُ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی اخْتَارَ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنَّا نَبِیّاً وَ ابْتَعَثَهُ إِلَیْنَا رَسُولًا،فَنَحْنُ أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَعْدِنُ الْحِکْمَةِ،وَ أَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْضِ،وَ نَجَاةٌ لِمَنْ طَلَبَ». کنز العمال:115/13،حدیث 36375؛«الشعبی قال:رأی أبو بکر علیا فقال:من سره أن ینظر إلی أعظم الناس منزلة من رسول الله صلی الله علیه وسلم وأقربه قرابة وأفضله دالة وأعظمه غناء عن نبیه فلینظر إلی هذا».
2- (2)) - الإمام علی بن أبی طالب علیه السلام،أحمد رحمانی همدانی:77 -78،ش 16،به نقل ازاربعین،ابی الفوارس:50(مخطوط)،به نقل از ذیل احقاق الحق:143/4(چون خبر دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله به نجاشی پادشاه حبشه رسید به یارانش گفت:من این مرد را با هدایایی که برای او میفرستم می آزمایم.آن گاه تحفه های بزرگی را آماده ساخت و در آن از سنگهای قیمتی یاقوت و عقیق بود و گفت:اگر این مرد اهل دنیا و سلطنت طلب باشد یاقوت را انتخاب می کند،واگر پیامبر بر حق باشد عقیق را بر می گزیند.چون هدیه ها به دست رسول خدا صلی الله علیه و آله رسید آنها را میان یاران خود قسمت نمود و برای خود جز یک نگین عقیق سرخ چیز دیگری بر نداشت،سپس آن را به علی علیه السلام داد و فرمود:یا علی(این را ببر و)تنها یک سطر بر آن بنویس:(لا إله ا لا الله)،علی علیه السلام به نزد حکاک رفته،فرمود:بر روی این آنچه را که رسول خدا صلی الله علیه و آله دوست می دارد بنویس،که(لا إله ا لا الله)است.وی گفت:من چیزی را مینویسم که خود دوست می دارم که(محمد رسول الله صلی الله علیه و آله)است.هنگامی که انگشتر را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آورد سه سطر بر روی آن نوشته بود.پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:به تو گفتم تنها یک سطر بر آن بنویس و تو سه سطر بر روی آن نوشته ای؟ علی علیه السلام عرض کرد:ای رسول خدا،به حق شما سوگند که من او را امر نکردم مگر آنچه را که شما دوست می داشتی بنویسد:(لا إله ا لا الله)و آنچه را خود دوست می داشتم:(محمد رسول الله صلی الله علیه و آله).در این هنگام جبرئیل امین علیه السلام فرود آمد و گفت:پروردگار عزت می فرماید:تو آنچه را دوست می داشتی نوشتی:(لا إله ا لا الله)،و علی آنچه را دوست می داشت نوشت:(محمد رسول الله صلی الله علیه و آله)،و من نیز آنچه را دوست می داشتم نوشتم:(علی ولی الله)».

ارزش نبوت و ولایت توأمان

جبرئیل نازل شد:آقا !«لا اله الا اللّه»روی انگشتر،خواست تو بوده است، «محمد رسول اللّه»خواست سلمان بوده،«علی ولی اللّه»خواست من بوده است.من این جمله را روی این انگشتر نقش دادم،:زیرا در دنیا و آخرت،توحید و نبوت بی علی علیه السلام وزن ندارد.

« رَبَّنٰا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النّٰارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ مٰا لِلظّٰالِمِینَ مِنْ أَنْصٰارٍ» (1)

متجاوزان از حق و اهداف خلقت،در قیامت یاری نخواهند داشت.علی علیه السلام

با کل خلقت هماهنگ است.علی علیه السلام با عمل و ایمانش کاسب بهترین آبرو است.اما کسی که متجاوز از این حدود است: «وَ مٰا لِلظّٰالِمِینَ مِنْ أَنْصٰارٍ» .

اتصال همه موجودات به نبوت

اما منزل بعد؛اتصال همه وجود به نبوت است،یعنی علی علیه السلام تا جایی ساخته شد که پیغمبر علیه السلام به او گفت:

«لَحْمُکَ لَحْمٰی وَ دَمُکَ دَمیٰ سِلْمُکَ سِلْمِی وَ حَرْبُکَ حَرْبِی» و

«اَللّهم واٰلِ مَنْ وٰالاهُ وَ عٰادِ مَنْ عٰادٰاهُ» (2)هر کسی با علی است،با او باش.

« رَبَّنٰا إِنَّنٰا سَمِعْنٰا مُنٰادِیاً یُنٰادِی لِلْإِیمٰانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنّٰا»

خدایا ! منِ علی اولین باری که این ندا را از منادی شنیدم؛که از کنار غار حرا می آمد و من شنیدم که می گفت:

«قُولُوا لاٰ الهَ الاّٰ اللّهُ» ،ندای او هم این بود: «أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنّٰا» خدایا ! من اول کسی بودم که این ندا را جواب دادم.

خدایا ! علی را بیامرز:

« رَبَّنٰا فَاغْفِرْ لَنٰا ذُنُوبَنٰا وَ کَفِّرْ عَنّٰا سَیِّئٰاتِنٰا وَ تَوَفَّنٰا مَعَ الْأَبْرٰارِ» (3)

از علی گذشت کن.فدای شما بشوم.از چه چیز تو گذشت کند ؟ خدایا ! روزی

ص:285


1- (1)) - آل عمران(3):192؛ پروردگارا ! بی تردید هر که را تو در آتش در آوری،قطعاً خوار و رسوایش کرده ای،و برای ستمکاران هیج یاری وجود ندارد.
2- (2)) - إقبال الأعمال:296.
3- (3)) - آل عمران(3):193؛ پروردگارا ! بی تردید ما [ صدای ] ندا دهنده ای را شنیدیم [ که مردم را ] به ایمان فرا می خواند که به پروردگارتان ایمان آورید.پس ما ایمان آوردیم.پروردگارا ! گناهان ما را بیامرز،و بدی هایمان را از ما محو کن،و ما را در زمره نیکوکاران بمیران.

که علی علیه السلام می خواهد بمیرد،او را به آغوش پیغمبر صلی الله علیه و آله برسان.

آخرین لحظات عمر علی علیه السلام و دیدن پیامبر صلی الله علیه و آله در خواب

بچه ها را جمع کرد،گفت:فرزندانم ! خوابم برد،در خواب جدّتان را دیدم،به او گفتم:از روز رحلت شما تا امروز،هر چه آزار در عالم بود،بر سر من درآوردند.

گریه کردم.پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:علی جان ! ناراحت نباش،داری نزد من می آیی؛ « وَ تَوَفَّنٰا مَعَ الْأَبْرٰارِ» ببینید ! در این چند منزل امام علی چند دعا کرده است ؟ دعای « رَبَّنٰا وَ آتِنٰا مٰا وَعَدْتَنٰا عَلیٰ رُسُلِکَ» (1)خدایا ! به پیغمبرانت،مخصوصاً پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله قسمت می دهم،خیلی وعده نسبت به انسان مؤمن داده ای،خدایا ! وعده هایت را در حق علی عملی کن «وَ لاٰ تُخْزِنٰا یَوْمَ الْقِیٰامَةِ إِنَّکَ لاٰ تُخْلِفُ الْمِیعٰادَ» خدایا ! آبروی مرا در قیامت حفظ کن.

محشر و آبروداری اهل بیت علیهم السلام

خدا در قیامت چه طور آبروداری می کند ؟ پیغمبر صلی الله علیه و آله می فرماید:وقتی وارد محشر می شوم،بلافاصله یک منبری از نور می گذارم که من مشرف به اولین و آخرین هستم.تمام اولین و آخرین سر پا ایستاده اند؛انبیا،اولیا،انسان ها.روی منبر که می نشینم،نگاه به مردم می کنم،اول علی علیه السلام را صدا می زنم:علی جان ! بالای منبر بیا.بعد فاطمه ام علیها السلام،بعد حسن و حسینم علیهما السلام و بعد نُه فرزند حسینم تا امام دوازدهم علیه السلام هم که بالای منبر آمد،می گویم:ای مردم محشر ! هر کسی در دنیا با ما بوده است،کنار منبرم بیاید.علی جان ! شیعیان تو می دوند و همه کنار منبر می آیند.بعد می گویم:ای مردم ! خدا کلید بهشت و جهنم را به من داده است، شاهد باشید که من هم آنها را به علی می دهم.علی جان ! این در بهشت،این هم در دوزخ

«اَنْتَ قَسِیمُ الجَنّةِ وَ النّارِ» (2)آبرو این است.

ص:286


1- (1)) - آل عمران(3):194؛ پروردگارا ! آنچه را که به وسیله فرستادگانت به ما وعده داده ای به ما عطا فرما و روز قیامت،ما را رسوا و خوار مکن؛زیرا تو خلف وعده نمی کنی ؟
2- (2)) - بحار الأنوار:254/37،باب 53،حدیث 1؛«الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام یَا عَلِیُّ أَنْتَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هِبَةِ اللَّهِ مِنْ آدَمَ وَ بِمَنْزِلَةِ سَامٍ مِنْ نُوحٍ وَ بِمَنْزِلَةِ إِسْحَاقَ مِنْ إِبْرَاهِیمَ وَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی وَ بِمَنْزِلَةِ شَمْعُونَ مِنْ عِیسَی إِلَّا أَنَّهُ لَانَبِیَّ بَعْدِی یَا عَلِیُّ أَنْتَ وَصِیِّی وَ خَلِیفَتِی فَمَنْ جَحَدَ وَصِیَّتَکَ وَ خِلَافَتَکَ فَلَیْسَ مِنِّی وَ لَسْتُ مِنْهُ وَ أَنَا خَصْمُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَا عَلِیُّ أَنْتَ أَفْضَلُ أُمَّتِی فَضْلًا وَ أَقْدَمُهُمْ سِلْماً وَ أَکْثَرُهُمْ عِلْماً وَ أَوْفَرُهُمْ حِلْماً وَ أَشْجَعُهُمْ قَلْباً وَ أَسْخَاهُمْ کَفّاً یَا عَلِیُّ أَنْتَ الْإِمَامُ بَعْدِی وَ الْأَمِیرُ وَ أَنْتَ الصَّاحِبُ بَعْدِی وَ الْوَزِیرُ وَ مَا لَکَ فِی أُمَّتِی مِنْ نَظِیرٍ یَا عَلِیُّ أَنْتَ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ بِمَحَبَّتِکَ یُعْرَفُ الْأَبْرَارُ مِنَ الْفُجَّارِ وَ یُمَیَّزُ بَیْنَ الْأَشْرَارِ وَ الْأَخْیَارِ وَ بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْکُفَّارِ». بحار الأنوار:199/39،باب 84،حدیث 12؛«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ یُؤْتَی بِکَ یَا عَلِیُّ عَلَی نَجِیبٍ مِنْ نُورٍ وَ عَلَی رَأْسِکَ تَاجٌ قَدْ أَضَاءَ نُورُهُ وَ کَادَ یَخْطِفُ أَبْصَارَ أَهْلِ الْمَوْقِفِ فَیَأْتِی النِّدَاءُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ جَلَّ جَلَالُهُ أَیْنَ خَلِیفَةُ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ فَتَقُولُ هَا أَنَا ذَا قَالَ فَیُنَادِی یَا عَلِیُّ أَدْخِلْ مَنْ أَحَبَّکَ الْجَنَّةَ وَ مَنْ عَادَاکَ النَّارَ فَأَنْتَ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ أَنْتَ قَسِیمُ النَّارِ». بحار الأنوار:209/39،باب 84،حدیث 31؛«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله لِعَلِیٍّ علیه السلام أَنْتَ قَسِیمُ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ إِنَّکَ تَقْرَعُ بَابَ الْجَنَّةِ وَ تُدْخِلُهَا بِغَیْرِ حِسَابٍ».

« وَ تَوَفَّنٰا مَعَ الْأَبْرٰارِ» (1)حدود شش درخواست است.خدا چه می گوید ؟ خدا می گوید: «فَاسْتَجٰابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ» (2)همه خواسته های علی علیه السلام را اجابت کردم« أَنِّی لاٰ أُضِیعُ عَمَلَ عٰامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثیٰ بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ به علی گفتم:علی جان ! من تمام اعمال تو و همسرت فاطمه را؛تمام اعمال امامان بعد از تو و شیعیان شما را ضایع نمی کنم.تمام آنها را پاداش می دهم.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:287


1- (1)) - آل عمران(3):193؛ و ما را در زمره نیکوکاران بمیران.
2- (2)) - آل عمران(3):195؛ پس پروردگارشان دعای آنان را اجابت کرد [ که ] یقیناً من عمل هیچ عمل کننده ای از شما را از مرد یا زن که همه از یکدیگرند تباه نمی کنم.

پی نوشت ها

لقمان و اعطای حکمت به او

تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:288

ص:289

ص:290

ص:291

ص:292

ص:293

18حکمت الهی

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

از شخصیت های بسیار بزرگی که کتاب خدا از او نام برده،حضرت لقمان است. (1)او از اهالی کشور سودان،سیاه چهره و در ابتدای کار هم بَرده و غلام بود.او در آن روزگاری که بَرده فروشی رواج داشت،چند بار به عنوان بَرده و غلام فروخته شد.در آن روزگار بردگان و غلامان،مجبور بودند برای ارباب خود کار کنند.کارهای سنگین و پر مشقت که مزدی هم نداشت.مزد کار آنها همان مقدار غذا و لباسی بود که در خانه ارباب به آنها داده می شد.

اما این انسانِ عاقل،والا و بابصیرت،در همان ایامی که برده مردم بود، فعالیت هاو کوشش های بسیار مثبتی،چه در ظاهر و چه در باطن خود داشت،که در نهایت،نتیجه آن فعالیت ها و کوشش های مثبت و صحیح،مقام حکمتی بود که خداوند به او عطا کرد.

حکمت از نظر قرآن

از نظر قرآن مجید،حکمت،علم و دانشی ریشه دار و استوار است که از پرتو آن دانش،انسان به حقایق عالم و ماورای عالم یقین پیدا می کند.حکمت،دانش و علمی است که انسان را مشتاقانه وارد گردونه عمل صالح می کند.دارنده این

ص:294


1- (1)) - اشاره به سوره لقمان آیات:12-13؛ و به راستی ما به لقمان حکمت عطا کردیم که نسبت به خدا سپاس گزار و شاکر باش و هرکه سپاس گزارد تنها به سود خود سپاس می گزارد،و هرکه ناسپاسی کند [ به خدا زیان نمی زند،زیرا ] خدا بی نیاز و ستوده است.*و [ یاد کن ] هنگامی که لقمان به پسرش در حالی که او را موعظه می کرد،گفت:پسرکم ! به خدا شرک نورز،بی تردید شرک ستمی بزرگ است. بحار الأنوار:427/13،باب 18،حدیث 22؛«فَمِنْ أَخْبَارِهِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ عَنِ الْأَوْزَاعِیِّ أَنَّ لُقْمَانَ الْحَکِیمَ لَمَّا خَرَجَ مِنْ بِلَادِهِ نَزَلَ بِقَرْیَةٍ بِالْمَوْصِلِ یُقَالُ لَهَا کُومَاسُ قَالَ فَلَمَّا ضَاقَ بِهَا ذَرْعُهُ وَ اشْتَدَّ بِهَا غَمُّهُ وَ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ یَتَّبِعُهُ عَلَی أَثَرِهِ أَغْلَقَ الْأَبْوَابَ وَ أَدْخَلَ ابْنَهُ یَعِظُه...». قصص الأنبیاء،جزائری:328-329،باب فیه قصص لقمان و حکمه علیه السلام و قصة أشموئیل و طالوت و جالوت و تابوت السکینة؛«قال أمین الإسلام الطبرسی اختلف فی لقمان.فقیل إنه کان حکیما و لم یکن نبیا عن ابن عباس و أکثر المفسرین.و قیل إنه کان نبیا.و قیل إنه کان عبدا أسودا حبشیا غلیظ المشافر مشقوق الرجلین فی زمن داود ع.و قال له بعض الناس ألست کنت ترعی الغنم معنا فمن أین أوتیت الحکمة قال أداء الأمانة و صدق الحدیث و الصمت عما لا یعنینی.و قیل إنه کان ابن أخت أیوب.و قیل ابن خالته.و عنه صلی الله علیه و آله لم یکن لقمان نبیا و لکنه کان عبدا کثیر التفکر حسن الیقین أحب الله فأحبه و من علیه بالحکمة» و ذکر أن مولی لقمان دعاه فقال اذبح شاة فأتنی بأطیب مضغتین منها فأتاه بالقلب و اللسان ثم أمره بذبح شاة فقال له ائتنی بأخبث مضغتین منها فأتاه بالقلب و اللسان فسأله عن ذلک فقال إنهما أطیب شیء إذا طابا و أخبث شیء إذا خبثا.و روی أن مولاه دخل المخرج فأطال الجلوس فناداه لقمان أن طول الجلوس علی الحاجة یفجع منه الکبد و یورث الباسور و یصعد الحرارة إلی الرأس فاجلس هونا و قم هونا.قال فکتب حکمته علی باب الحشر.و روی أنه قدم من سفر فلقی غلامه فی الطریق فقال ما فعل أبی قال مات قال ملکت أمری قال ما فعلت امرأتی قال ماتت قال أجدد فراشی قال ما فعلت أختی قال ماتت قال سترت عورتی قال ما فعل أخی قال مات قال انقطع ظهری.و قیل له ما أقبح وجهک قال تعیب علی النقش أو علی فاعل النقش.و روی أنه دخل علی داود و هو یسرد الدرع و قد لین الله له الحدید کالطین فأراد أن یسأله فأدرکته الحکمة فسکت فلما أتمها لبسها و قال نعم لبوس الحرب أنت فقال الصمت حکمة و قلیل فاعله فقال له داود بحق ما سمیت حکیما.و قال المسعودی کان لقمان نوبیا مولی للقین بن حر ولد علی عشرة سنین من ملک داود علیه السلام و کان عبدا صالحا و من الله علیه بالحکمة و لم یزل فی فیافی الأرض مظهر للحکمة و الزهد فی هذا العالم إلی أیام یونس بن متی حتی بعث إلی أهل نینوی من بلاد الموصل».

ص:295

علم،یک درجه از مقام نبوت پایین تر است.

قرآن مجید می فرماید:

« وَ لَقَدْ آتَیْنٰا لُقْمٰانَ الْحِکْمَةَ» (1)

یقیناً ما به لقمان حکمت عطا کردیم.از آیه شریفه استفاده می شود که ایشان شاگرد حکیمی نبوده که حکمت را از او تعلیم بگیرد،بلکه پروردگار عالم،به همان کیفیتی که دانشِ لازم را به انبیا علیهم السلام انتقال داد،حکمت را هم به قلب مبارک این انسان الهی انتقال داد.

در سوره مبارکه بقره می فرماید:

« وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً» (2)

کسی که حکمت به او عطا شود،یقیناً خیر کثیر به او عنایت شده است.از این آیه شریفه هم استفاده می شود که حکمت لقمانی،از قبیل فلسفه و حکمت یونانی و ایران قدیم و ارسطویی و افلاطونی که با شاگردانش در اسکندریه بود،نبوده است.چون این علم ها،هم علم کاملی نیست و هم دست پختِ بشر زمینی است.

این که آیه شریفه می فرماید: «وَ لَقَدْ آتَیْنٰا لُقْمٰانَ الْحِکْمَةَ معلوم می شود که این حکمت،حکمت آسمانی،یعنی تجلی علم خدا در قلب بنده مؤمنش است.

هم چنین از آیه شریفه سوره بقره که می فرماید: «وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً» استفاده می شود که این دانش،دانش الهی است،که به گنجایش قلب هر شایسته ای،در آن قلب جلوه می کند.

حکمت و فلسفه شرق و غرب

ما هم می توانیم دنبال این حکمت باشیم؛حکمت و فلسفه شرقی و غربی،که به همین تعبیر هم در کتاب ها ذکر می کنند.حکمت شرقی،یعنی حکمتی که از

ص:296


1- (1)) - لقمان(31):12؛ و به راستی ما به لقمان حکمت عطا کردیم.
2- (2)) - بقره(2):269؛ و آنکه به او حکمت داده شود،بی تردید او را خیر فراوانی داده اند.

ایران و اسکندریه و یونان رخ نشان داده است.تحصیل آن برای هر پاک،نا پاک، مسلمان،کافر و مشرکی امکان پذیر است و قلب آن چنانی نمی خواهد.ما در اروپا و آمریکا،از قرن هفدهم به بعد،فلاسفه بزرگی را می شناسیم که محصل حکمت شرق و غرب بوده اند و در تمام دوره عمر،یک بار هم یک«یا رب»نگفته اند و یک بار هم به حقایق عالم احترام نکردند.

یکی از چهره های معروف فلسفه در همین عصر اخیر،«راسل»انگلیسی بود که در نوشته هایش به جنگ با حقایق رفته است،ولی حکیم و فیلسوف بود.و از حکمت شرقی و حکمت غربی مطلع بود.آدم قوی و چیره دستی بود.ما در فرانسه هم فیلسوف و حکیم مشهور،مثل«دکارت»و«کانت»داریم.هم چنین قبل از میلاد مسیح،ما«حکمای سبعه»چهره های مشهور یونان،فیثاغورس، ارشمیدس،افلاطون،ارسطو را داریم،که قلب همه این ها ظرف حکمت زمینی بوده است.

حکمت لقمان،حکمت الهی

اما در رابطه با لقمان،مسأله حکمت،حکمت الهی است،نه حکمت ایرانی و یونانی و اسکندری و هندی؛ «وَ لَقَدْ آتَیْنٰا لُقْمٰانَ الْحِکْمَةَ ما به لقمان حکمت عطا کردیم و واسطه هم نداشته است.بین پروردگار و لقمان،معلمی نبوده است که لقمان،حکمت را از آن معلم بیاموزد.این حکمت،حکمت زمینی نیست،بلکه آسمانی است.این حکمت،خیر کثیر است و تمام درون را غرق نور می کند.همه وجود را تبدیل به چشم می کند،تا اعماق ماورای این عالم را بتواند بنگرد و بپذیرد.و آن حکمتِ عنایت شده را در ظاهر زندگی،مشتاقانه،با رغبت و عاشقانه به مرحله عمل بگذارد.

ص:297

راه کسب حکمت لقمانی

اگر ما هم این نوع حکمت را بخواهیم،به اندازه ای که گنجایش نشان بدهیم،به ما هم عنایت می کنند.وجود مبارک رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرمایند:

«مَنْ اخْلَصَ الْعِبٰادَةَ لِلّهِ ارْبَعی نَ صَبَاحَاً» (1)چون تمام مسأله در محور همین«اخلص»می گردد و تحقق این اخلاص،کار بسیار مهمی است.اما چرا کمتر از چهل شبانه روز نفرمودند ؟ احتمالاً رسول خدا صلی الله علیه و آله متکی به مسأله چهل شب موسی بن عمران علیه السلام در کوه طور بودند:

« وَ وٰاعَدْنٰا مُوسیٰ ثَلاٰثِینَ لَیْلَةً وَ أَتْمَمْنٰاهٰا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقٰاتُ رَبِّهِ» (2)

یعنی باید این چهل شبانه روز کامل باشد و از لحظه اول هم با اخلاص شروع شود.

اخلاص به نظر پیغمبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله چیست ؟ اخلاص،آن است که من از ابتدای این چهل شبانه روز،طوری عالی ترین عبادت و کار خیر را انجام دهم، که اگر آن اعمال و هم چنین خودم را هم به تمام جمعیت روی زمین نشان دهند و بگویند:این عبادت و این خدمت کامل،از این آقا است،آنها به به بگویند و تعریف کنند و یا حتی مرا نکوهش کنند،بیان آنها به اندازه سر سوزنی در قلب من اثر نکند.آیا کسی مرد این میدان هست ؟ این اخلاص است.

اخلاص،یعنی عمل برای حضرت حق انجام بگیرد و تعریف و نکوهش تمام مردم عالم هم در من اثری نگذارد.مثل این که اصلاً عکس العمل مردم را نشنیده و ندیده ام.چهل شبانه روز این گونه باشد.ولی این اخلاص خیلی مهم است، خیلی تحمل،توان و قدرت روحی می خواهد که من عبادات و خدمت کاملی را انجام دهم و تعریف مردم در من اثر نگذارد.

ص:298


1- (1)) - بحار الأنوار:326/53،باب 31؛«النَّبَوِیِّ الْمَرْوِیِّ فِی لُبِّ اللُّبَابِ لِلْقُطْبِ الرَّاوَنْدِیِّ مَنْ أَخْلَصَ الْعِبَادَةَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً ظَهَرَتْ یَنَابِیعُ الْحِکْمَة مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ».
2- (2)) - اعراف(7):142؛ و با موسی [ برای عبادتی ویژه و دریافت تورات ] سی شب وعده گذاشتیم و آن را با [ افزودن ] ده شب کامل کردیم،پس میعادگاه پروردگارش به چهل شب پایان گرفت،و موسی [ هنگامی که به میعادگاه می رفت ] به برادرش هارون گفت:در میان قومم جانشین من باش و به اصلاح برخیز و از راه و روش مفسدان پیروی مکن.

انسان در نقطه خودنمایی و فخر فروشی

طبق آیات قرآن،انسان در نقطه فخرفروشی است:

« اِعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیٰاةُ الدُّنْیٰا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زِینَةٌ وَ تَفٰاخُرٌ بَیْنَکُمْ» (1)

جوان در اوج خودنمایی است.یک گل می زند،می خواهد همه دنیا بفهمند و برای او کف بزنند.در کُشتی،پشت هم وزنش را به خاک می خواباند،واقعاً فردا می رود دنبال تمام روزنامه ها،تا ببیند چه چیزی در مورد او نوشته اند ؟ که آن را به همه ارائه بدهد.یک مقاله می نویسد،دائم به انتظار چند تلفن است،که چه جایزه ای برای او می گذارند ؟ چند بار تعریف می کند؛من را در تلویزیون دیدید ؟ جایزه ام را دیدید ؟ طبق قرآن،این طبع جوان است.

اخلاص امیرالمؤمنین علیه السلام در مبارزه با عمرو بن عبدود

جوانی اوج تفاخر و خودنمایی کردن است.امیرالمؤمنین علیه السلام در سن بیست و سه سالگی،عملی را انجام داد که این عمل،کل مقدمات و مؤخرات آن،شاید یک ربع طول نکشید و اصل عمل هم شاید بیست ثانیه نشد.عمل ایشان این بود که شمشیر را بالا برد و فرود آورد و با این عمل عمرو بن عبدود را از پای انداخت.

بیشتر از ده ثانیه طول نکشید.

پیغمبر صلی الله علیه و آله که معصوم است؛ «وَ مٰا یَنْطِقُ عَنِ الْهَویٰ» (2)ای مردم ! رسول من از روی هوای نفس حرف نمی زند،چون«هوا»و حالت دل بخواهی در پیغمبر صلی الله علیه و آله نیست. «وَ مٰا یَنْطِقُ عَنِ الْهَویٰ» معنی آن این نیست که«هوا»دارد،ولی در سخن گفتن به میدان نمی کشد،بلکه اصلاً«هوا»ندارد که «یَنْطِقُ عَنِ الْهَویٰ» باشد.به قول طلبه ها،سالبه به انتفای موضوع است.هوایی وجود ندارد که سخن از روی

ص:299


1- (1)) - حدید(57):20؛ بدانید که زندگی دنیا [ یی که دارنده اش از ایمان و عمل تهی است، ] فقط بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشیتان به یکدیگر،و افزون خواهی در اموال و اولاد است.
2- (2)) - نجم،(53):3. و از روی هوا و هوس سخن نمی گوید.

«هوا»بگوید یا نگوید.هر چه می گوید،از طرف من می گوید و او هر چیزی را که من گفته ام،به شما انتقال می دهد.

ارزش اخلاص علی علیه السلام در جنگ خندق

چرا رسول اسلام صلی الله علیه و آله یک عملِ چند ثانیه ای را فرمودند:

«ضَرْبَةُ عَلیٍّ» یعنی یک ضربه،معلوم می شود امیرالمؤمنین علیه السلام دو ضربه به عمرو بن عبدود نزد

«ضَرْبَةُ عَلیٍّ یَوْمَ الخَنْدَقِ افْضَلُ مِنْ عِبٰادَةِ الثَقَلَیْنِ» (1)در بیست و سه سالگی،یعنی اوج جوانی که اوج فخرفروشی است و باید حضرت از میدان که برمی گشت،به پیغمبر صلی الله علیه و آله می گفت:جایزه کاری که کرده ام چیست ؟ تا من نیامده ام،مدینه را چراغانی کنید،چون من شرّ عمرو بن عبدود را کم کردم.بعد هم مدال قهرمانی اسلام را به من بدهید.اما او ضربه را زد و برگشت،با پیغمبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان حرفی در این رابطه نزد.مهم این است که آن ضربت را زده است.

امام علی علیه السلام که به میدان رفت،پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود:

«بَرَزَ الإسْلامُ کُلُّه» (2)همه اسلام در برابر کل کفر رخ نشان داد.

مهم این است که در تحمّل هیچ کدام از ما نیست که ضربت را زده است و در اعماق دلش فقط با خدا حرف می زند:

«مٰا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نٰارِکَ وَ لاٰ طَمَعاً فِی جَنَّتِکَ» (3)من این ضربت را زدم،اما نه از تو توقع بهشت دارم و نه به خاطر این است که من را جهنم نبری.این همان حقیقتی است که قابل درک و فهم ما نیست.

اخلاص،ارزش دهنده عمل علی علیه السلام

چرا پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:

«ضربة علیٍ یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین» یعنی پرونده عبادتی تمام جنّ و انسان،از آدم تا قیامت را در یک کفه بگذارند و این چند ثانیه کار علی علیه السلام را در کفه دیگر،عمل حضرت علیه السلام سنگین تر است.چرا ؟ فقط

ص:300


1- (1)) - إقبال الأعمال:467 بحار الأنوار:96/41؛باب 106؛«النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ لَمُبَارَزَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام لِعَمْرِو بْنِ عبدوُدٍّ یَوْمَ الْخَنْدَقِ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِ أُمَّتِی». إرشاد القلوب:215/2؛«أما الشجاعة فإنه لاخلاف بین المسلمین و غیرهم أن علیا علیه السلام کان أشجع الناس بعد رسول الله صلی الله علیه و آله و أکثرهم علما و أعظمهم ابتلاء فی الحروب حتی تعجب من حملاته ملائکة السماء و بسبب جهاده ثبتت قواعد الإسلام و جعل رسول الله صلی الله علیه و آله ضربته لعمرو بن عبد ود العامری یوم الخندق أفضل من أعمال أمته إلی یوم القیامة و نزل جبرائیل علیه السلام یوم أحد و سمعه المسلمین کافة و هو یقول لا سیف إلا ذو الفقار و لا فتی إلا علی و وقائعه مشهورة عند الخاص و العام فی زمن النبی صلی الله علیه و آله و بعده فی حرب الجمل و صفین و النهروان. و روی الخوارزمی قال کان أبطال المشرکین إذا نظروا إلی علی علیه السلام فی الحرب عمد بعضهم إلی بعض و بالجملة فشجاعته مشهورة عند جمیع الناس حتی صارت تضرب به الأمثال و إذا کان أشجع الناس کان أفضلهم لقوله تعالی وَ فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجاهِدِینَ عَلَی الْقاعِدِینَ أَجْراً عَظِیماً فیکون هو الإمام لقبح تقدیم المفضول علی الفاضل».
2- (2)) - إقبال الأعمال:467؛«کذلک قال النبی صلی الله علیه و آله لما برز مولانا علی إلیه برز الإسلام کله إلی الکفر کله». بحار الأنوار:1/39،باب 70،حدیث 1؛«أَوَّلُ مَنْ قَالَ جُعِلْتُ فِدَاکَ عَلِیٌّ علیه السلام لَمَّا دَعَا عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وُدٍّ إِلَی الْبَرَازِ یَوْمَ الْخَنْدَقِ وَ لَمْ یُجِبْهُ أَحَدٌ قَالَ عَلِیٌّ علیه السلام جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَ تَأْذَنُ لِی قَالَ إِنَّهُ عَمْرُو بْنُ عَبْدِ وُدٍّ قَالَ وَ أَنَا عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ فَخَرَجَ إِلَیْهِ فَقَتَلَهُ وَ أَخَذَ النَّاسُ مِنْهُ...أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله لَمَّا أَذِنَ لِعَلِیٍّ علیه السلام فِی لِقَاءِ عَمْرِو بْنِ عَبْدِ وُدٍّ وَ خَرَجَ إِلَیْهِ قَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله بَرَزَ الْإِیمَانُ کُلُّهُ إِلَی الْکُفْرِ کُلِّهِ».
3- (3)) - بحار الأنوار:186/67،باب 53،ذیل حدیث 1؛«قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ سَیِّدُ الْمُوَحِّدِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ مَا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نَارِکَ وَ لَاطَمَعاً فِی جَنَّتِکَ لَکِنْ وَجَدْتُکَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُک وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفْ مِنَ اللَّهِ سِوَی کَوْنِهِ إِلَهاً صَانِعاً لِلْعَالَمِ قَادِراً قَاهِراً عَالِماً وَ أَنَّ لَه جَنَّةً یُنْعِمُ بِهَا الْمُطِیعِینَ وَ نَاراً یُعَذِّبُ بِهَا الْعَاصِینَ فَعَبَدَهُ لِیَفُوزَ بِجَنَّتِهِ أَوْ یَکُونَ لَهُ النَّجَاةُ مِنْ نَارِهِ أَدْخَلَهُ اللَّهُ تَعَالَی بِعِبَادَتِهِ وَ طَاعَتِهِ الْجَنَّةَ وَ أَنْجَاهُ مِنَ النَّارِ لَامَحَالَة». بحار الأنوار:198/67،باب 53،ذیل حدیث 2؛«الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ إِنَّ النَّاسَ یَعْبُدُونَ اللَّهَ عَلَی ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ فَطَبَقَةٌ یَعْبُدُونَهُ رَغْبَةً فِی ثَوَابِهِ فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْحُرَصَاءِ وَ هُوَ الطَّمَعُ وَ آخَرُونَ یَعْبُدُونَهُ فَرَقاً مِنَ النَّارِ فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْعَبِیدِ وَ هِیَ رَهْبَةٌ وَ لَکِنِّی أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ عز و جل فَتِلْکَ عِبَادَةُ الْکِرَامِ وَ هُوَ الْأَمْنُ لِقَوْلِهِ عز و جل وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ یَوْمَئِذٍ آمِنُونَ وَ لِقَوْلِهِ عز و جل قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ فَمَنْ أَحَبَّ اللَّهَ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ عز و جل کَانَ مِنَ الآْمِنِینَ».

اخلاص:زیرا عمل،از مردم،از بهشت و از جهنم آزاد بوده و زلف عمل،فقط به زلف امر پروردگار گره خورده است.

گاهی می آیند و می گویند:آقا ! ما چهل شبانه روز بیداری کشیدیم،روزه گرفتیم،گریه کردیم،پس آن وعده ها چه شد ؟ باید به آنها گفت:عمل شما از نظر اخلاص،عاری است.چه کردی که چیزی از پروردگار می خواهی ؟ خاقانیا به سائل اگر یک درم دهی خواهی جزای آن دو بهشت از خدای خویش ؟ (1)

دو ریال به گدا داده ای،بعد هم در دل به خدا می گویی:یادت نرود،از هشت بهشت،دو بهشت را برای ما بگذار،پنج بهشت دیگر را به بقیه بده.این عمل بُرد ندارد.توقع داریم که مردم بیایند و بگویند:آفرین،عجب کاری کردی ! واقعاً نمونه ندارد،بَه بَه.

برادران ! یک ساعت در خودمان فرو برویم،ببینیم اشتباه های ما از کجا است ؟ در روایات،مشهور است که وجود مبارک امام زمان علیه السلام وقتی سیصد و سیزده نفر مخلص در عالم پیدا شد،ظهور ایشان به شب نمی رسد.همین که به او خبر بدهند که شما سیصد و سیزده یار دارید،دیگر حرام است که در غیبت باشد.ما در کره زمین چقدر دعای ندبه و کمیل خوان داریم ؟ امشب سیصد میلیون نفر شیعه،احیا می گیرند،یعنی در این سیصد میلیون نفر،سیصد نفر پیدا نمی شود ؟ نه، نمی شوند.شوخی نیست.پس کجای کار ما خراب است ؟

نتیجه تکبر و غرور

یکی از بهترین عالمان دین ما،مرحوم حاج میرزا جواد آقای ملکی تبریزی رحمه الله است.حضرت امام رحمه الله حالات ملکوتی و عبادتی شان را واقعاً مرهون حاج میرزا

ص:301


1- (1)) - خاقانی شروانی.

جواد آقا هستند.امام می فرمودند:هر کس که به قم می آید،بعد از حضرت معصومه علیها السلام،قبر ایشان را زیارت کند.بعضی ها عقیده دارند که بعد از حضرت معصومه علیها السلام پر قیمت تر از حاج میرزا جواد آقا کسی در قم دفن نشده است.

حاج میرزا جواد آقا می فرمودند:یک روز در نجف،پیش استادم آمدم و به او گفتم:درس را خوب یاد نمی گیرم،مغزم هم کم ندارد،خیلی حافظه و گیرندگی من خوب است،اما این درس هایی را که شما می گویید-حکمت الهی،عرفان یا فقه - خوب یاد نمی گیرم،نشاطی هم ندارم.سر درس دوست ندارم که گوش بدهم، کسل هستم.مشکل دارم ؟ استاد فرمود:بله.گفتم:چیست ؟ گفت:اهل کجا هستی ؟ گفتم:تبریز.گفت:چند وقت است که به نجف آمده ای ؟ گفتم:چهار سال است.

گفت:در نجف قوم و خویش داری ؟ گفتم:بله.گفت:کیست ؟ گفتم:خاله زاده ام هست.گفت:چه کار می کند ؟ گفتم:او هم طلبه است.گفت:میانه ات با او صاف نیست ؟ گفتم:نه،صاف نیست.بالاخره حسادت،غرور و کبر در قوم و خویش ها هست.گفت:می خواهی درس متوجه شوی و قلبت را روشن کنم ؟ باید از خود بگذری.درس که تمام شد،زودتر می روی و کفش پسر خاله ات را جفت می کنی.گفتم:من ؟ گفتم:بله،همه مشکل تو از همین«من»است.

ای همه مشکلات ! ای«من»! کنار برو.این من،بین تو و خدا پرده انداخته است.از این«من»،نور رد نمی شود.همه گیر ما برای همین«من»است.در «من»،آدم حسود و مغرور می شود.وقتی که منیّت وجود نداشته باشد،حسد و غرور جایی ندارد.این حالات،جا می خواهد.وقتی«من»نباشد،آدم با نور زندگی می کند.

اهتمام ائمه علیهم السلام به احیای شب بیست و سوم ماه رمضان

در روایات ما وارد نشده است که اهل بیت علیهم السلام شب نوزدهم و بیست و یکم از

ص:302

سر شب تا اذان صبح بیدار بوده اند.اما روایت داریم که شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان را فاطمه زهرا علیها السلام یک ظرف آب به دست می گرفتند و تا می دید چشم بچه ها-با این که بچه بودند-می خواهد گرم خواب شود،به صورت آنها آب می ریخت تا در شب قدر خوابشان نبرد.

و الله،با یک«استغفر اللّه»،قرآن روی سر گذاشتن و خدایا غلط کردم،کار ما درست نمی شود.ما باید قبل از آمدن،در خود جستجوی کامل کنیم،تا آلودگی های خود را بشناسیم.آلودگی ها،در کجای وجود ما پنهان شده اند ؟ برای چه حسد،غرور و کینه در ما لانه گرفته اند ؟ زبان ما چرا زبان تهمت و غیبت است ؟ پول ما چرا حرام است ؟ مگر پیغمبر صلی الله علیه و آله نمی فرماید:اگر یک درهم و کمتر،مال حرام در خانه کسی باشد،خدا به آن خانه نظر نخواهد کرد ؟

رسیدن به چشمه های حکمت،به شرط اخلاص

«مَنْ اخْلَصَ لِلّهِ ارْبَعِینَ یَوْماً» هر کسی چهل شبانه روز اخلاص بورزد،یعنی هیچ آلودگی اخلاقی و عملی،در ظاهر و باطن او نباشد،بعد از این که چهل شبانه روز تمام شد

«فَجَّرَ اللّهُ یَنَابِیْعَ الحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسٰانِهِ» (1)از قلب او به زبانش،نه یک چشمه،بلکه چشمه های حکمت جاری خواهد شد،اما

«من اخلص» نه هر کسی.این حکمت خواندنی نیست.این هم که شما می بینید می گویند:«درسی نبود،هر آن چه در سینه بود»این کار انبیا علیهم السلام و امثال لقمان است.این حکمت را یک معلم دارد و او خدا است؛ «وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتٰابَ وَ الْحِکْمَةَ» (2)به هر کسی هم عطا کنند،خیر کثیر عطا کرده اند.

لقمان و راههای رسیدن به حکمت

پیامبر گرامی اسلام می فرماید:

ص:303


1- (1)) - بحار الأنوار:249/67،باب 54،حدیث 25؛«النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِینَ یَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ یَنَابِیعَ الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَی لِسَانِهِ».
2- (2)) - بقره(2):129؛ و آنان را کتاب و حکمت بیاموزد،و [ از آلودگی های ظاهری و باطنی ] پاکشان کند؛زیرا تو توانای شکست ناپذیر و حکیمی.

غلام سیاه،با چهره گمنام،روزی نشسته بود و حکمت الهی را برای گروهی درس می داد کسی که در روزگار بردگیِ لقمان،لقمان را می شناخت،دید جمعیتی آنجا جمع هستند.گفت:چه خبر است ؟ گفتند:کسی دارد حکمت الهی می گوید.

گفت:این برده حکمت الهی می گوید؟!

درس که تمام شد،گفت:

«ألَسْتَ عَبْدَ آلِ فُلانِ» ؟ تو برده فلان قبیله نبودی ؟

«قال:

بلیٰ» بله،ما برده بودیم.با تعجب به لقمان گفت:

«فَمَا بَلَغَ بِکَ مٰا نَریٰ» ؟ چگونه به این مقام رسیده ای ؟ آخر قابل باور نیست که تو الآن در مقامی مانند مقام انبیای خدا علیهم السلام قرار گرفته ای.گفت:شش برنامه داشتم.

اول:

«صِدْقُ الحَدِیثِ» مطلقا در عمرم اهل دروغ نبودم.

مشکل ما چیست که بالا نمی رویم و نمی رسیم ؟ چه باری روی دوش ما است که نمی توانیم حرکت کنیم ؟ یک دروغ است.آقا ! آیا شما شایسته این مقام هستید که این پست را به شما بدهیم ؟ من،هزار درجه از شایستگی آن طرف تر هستم.به دروغ می گوید ! آقا ! آیا این پول را به شما بدهیم،سر وعده برمی گردانی ؟ اختیار داری ! من ؟ اما از همان اول نیت دارد که پول را بخورد.

لقمان در ادامه گفت:

دوّم:

«وَ اداءُ الأمٰانَةِ» خیانت به هیچ کس و هیچ چیز نداشتم.

سوم:

«تَرْکُ مٰا لاٰیَعْنِینی» برای هیچ کار بی اهمیتی عمرم را خرج نکردم.هر کاری می خواستم بکنم،اول سنجیدم که ارزش آن بالا باشد،بعد آن کار را انجام دادم.کارهای بیهوده،بی ربط،بی خود و بی نتیجه،اصلاً اهل آنها نبودم.

چهارم:

«وَ غَضِّی بَصَرِی» از حرام چشم پوشیدم.زن مردم،مال مردم،دختر مردم،چه معنی دارد که من چشمم را مانند تیر سه شعبه زهر آلود به چهره نامحرمان بیاندازم ؟ چه معنی دارد که در خانه مردم مهمانی بروم،لذت مهمانی من در این باشد که ناموس مردم را با دید بد ببینم ؟

ص:304

پنجم:

«وَ کَفّی لِسٰانِی» زبانم را نگهداشتم.از خیلی از افراد کار بد سراغ داشتم، ولی نگفتم،آبروی مردم را حفظ کردم.

ششم:

«وَ عِفَّتِی فِی طُعْمَتی » جلوی طمع و آرزوهای بیهوده ام را گرفتم؛نه آرزوی بیهوده و نه طمع بی خود داشتم.بعد پیغمبر صلی الله علیه و آله می فرماید:به این مرد فرمود:

«فَمَنْ نَقَصَ عَنْ هٰذا فَهُوَ دُوْنِی» هر کس این شش صفت را کم دارد،مقامی ندارد و بدبخت است،

«وَ مَنْ زٰادَ عَلَیه فَهُوَ فَوْقِی» هر کس که بیشتر از من دارد،باید رفت و دست به دامن او زد

«وَ مَنْ عَمَلَهُ» هر کسی هم این شش صفت را دارد

«فَهُوَ مِثْلِی» با من مساوی است. (1)

شب احیا و زیارت ابا عبدالله الحسین علیه السلام

یکی از ویژگی های عظیم شب بیست و سوم رمضان،زیارت حضرت سید الشهداء علیه السلام است.ما خیلی حرف ها می توانیم به ابی عبداللّه علیه السلام بزنیم.یکی از آنها این است که:یابن رسول اللّه ! شما به ما گفته اید:سلام کردن مستحب است،کار مستحب،الزام آور نیست.اما شما به ما گفته اید:هر کس که این سلام مستحب را داد،جواب او واجب است:

«السلام علیک یا ابا عبد اللّه علیه السلام و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام اللّه ابداً ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله اللّه آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین علیه السلام و علی علی بن الحسین علیه السلام و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین» (2)

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:305


1- (1)) - مستدرک الوسائل:28/9،باب 103،حدیث 10117؛«قِیلَ لِلُقْمَانَ أَ لَسْتَ عَبْدَ آلِ فُلَانٍ قَالَ بَلَی قِیلَ فَمَا بَلَغَ بِکَ مَا تَرَی قَالَ صِدْقُ الْحَدِیثِ وَ أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ تَرْکُ مَا لَایَعْنِینِی وَ غَضِّی بَصَرِی وَ کَفِّی لِسَانِی وَ عِفَّتِی فِی طُعْمَتِی فَمَنْ نَقَصَ عَنْ هَذَا فَهُوَ دُونِی وَ مَنْ زَادَ عَلَیْهِ فَهُوَ فَوْقِی وَ مَنْ عَمِلَهُ فَهُوَ مِثْلِی».
2- (2)) - مصباح الکفعمی:484.

پی نوشت ها

تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:306

ص:307

ص:308

ص:309

ص:310

ص:311

19نتیجه عمل

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

تمام کوشش های مثبت که با ایمان به خدا و روز قیامت بدرقه می شوند نتایج و محصولاتِ آخرتیِ آن؛خالد،سرمد،دائم و ابدی است.

این که خداوند مهربان در قرآن مجید،بهشت را با هشت مرتبه و مقام بیان می کند،علت آن این است که مردم،فقط به تناسب شدت و ضعف عمل،ایمان به خدا و قیامت و کوشش های مثبت،بر هشت دسته تقسیم می شوند.عده ای در مقام ایمان و عمل،مانند انبیا و ائمه طاهرین علیهم السلام هستند.گروهی به تعبیر قرآن از اولیای خدا هستند و همین طور تا گروه هشتم.

طبقات بهشت و جهنم بر اساس عمل در دنیا

مهم این است که ایمان به خدا و قیامت،باید هم در قلب و هم همراه با کوشش مثبت باشد.این واقعیت قلبی و عملی،هم عامل نجات و هم عامل پدید آمدن پاداش ها و محصولات دنیایی و آخرتی است.ائمه علیهم السلام هم به ما راهنمایی کرده اند که از همه مردم نسبت به ایمان و عمل،یک گونه توقع نداشته باشید،چون ظرفیت ها به علت حکمت و عدالت حق،مختلف آفریده شده است و از امت ها، ایمان و عمل انبیا علیهم السلام را نمی توان توقع داشت.هم چنین ایمان و عمل ائمه علیهم السلام را

ص:312

ص:313

از شیعه و یا ایمان و عمل سلمان را از مادون سلمان نمی توان توقع داشت.

به قول شیخ محمود شبستری: جهان چون چشم و خط و خال و ابروست که هر چیزی به جای خویش نیکوست (1)

نمی شود که تمام عالم هستی آسمان یا زمین باشد.یا در مورد درختان، نمی شود که همه آنها گردو یا سیب باشند.یا در باب روییدنی ها،نمی شود که تمام آنها نخود یا عدس باشند.

تفاوت ظرفیت وجودی افراد

یک ظرفیت باید ابراهیم باشد،یک ظرفیت هم یونس،اسحاق، اسماعیل علیهم السلام،امیرالمؤمنین علیه السلام،وجود مبارک امام دوازدهم علیه السلام،سلمان و ابوذر باشد.این ظرفیت ها به تناسب سعه وجودی خود،ایمان به خدا و قیامت را در قلب مبارکشان جلوه می دهند و عمل را هم در اعضا و جوارح خود جلوه می دهند.

به خاطر این ظرفیت ها است که بهشت،هشت قسمت است و از آن طرف هم به خاطر ظرفیت ها است که جهنم هفت قسمت است.این طور نیست که عذاب جهنم برای همه یکسان باشد.قطعاً جای افرادی که در طبقه اول هستند،نسبت به طبقه هفتمی ها مثل گلستان در مقابل خارستان است.عدالت و حکمتِ وجود مقدس او،اقتضا کرده است که ظرفیت را،هم در نظام هستی و هم در نظام حیات انسان،متفاوت قرار بدهد.این تفاوت در ظرفیت ها،یقیناً در قیامت باعث گلایه احدی نخواهد بود،چون در روز قیامت،هر کسی حس می کند که سر جای خود است.در اینجا ممکن است که بعضی ها گله مند شوند.شکایت آنها مربوط به این است که حقیقت را نفهمیده اند.به قول حافظ: جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند (2)

رجوع به اهل فن در مشکلات

ایرادها و اشکالات،ناشی از عدم آگاهی به واقعیت ها است.خوب است که در ذهن انسان ایراد و اشکال پیش بیاید اما وقتی که پیش می آید،انسان باید به متخصص رجوع کند.متخصص،حقایق را برای او بیان می کند،تا ایراد و اشکال برطرف شود.خیلی ایرادهایی که از قدیم در فکر مردم بوده است،به وسیله متخصص برطرف می شد.

مرحوم شهید مطهری رحمه الله با دلائل بسیار قوی و برهان های استوار و قانع کننده عقل،در کتاب«عدل الهی» 1به این اشکالات جواب داده اند.اگر هر کسی این کتاب را بخواند،حقایق زیادی برای او کشف می شود،چه نسبت به دنیا،چه نسبت به آخرت،چه نسبت به تفاوت ها و ظرفیت ها.هر کس با دقت بخواند،به پروردگار عالم مطمئن می شود.خودِ این اطمینان،یکی از عالی ترین حالات ملکوتی است که وقت مرگ هم خطاب پروردگار به انسان این است: «یٰا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ» 2آن قدر اطمینان به خدا باارزش است که وجود مبارک زین العابدین علیه السلام بنا بر روایت حضرت باقر علیه السلام،وقتی پدر ایشان کنار قبر مطهر جد بزرگوارشان-امیرالمؤمنین علیه السلام-آمدند،از پروردگار این گونه درخواست کردند.

«اللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَةً بِقَدَرِکَ» (3)خدایا ! باطن مرا به قدَر خودت آرامش بده،که من اهل ایراد و اشکال بی خود نباشم.قدر،یعنی اندازه گیری ها:

« اَلَّذِی خَلَقَ فَسَوّٰی* وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدیٰ» (4)

«لاَ الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهٰا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لاَ اللَّیْلُ سٰابِقُ النَّهٰارِ وَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» (5)

هر کسی جای خاصی دارد «کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» ستاره،سیاره،خورشید

ص:314


1- (1)) - رجوع کنید به عدل الهی،مرتضی مطهری:بخش سوم،چهارم،پنجم.
2- (2)) - فجر(89):27؛ ای جان آرام گرفته و اطمینان یافته !
3- (3)) - وسائل الشیعة:395/14،باب 30،حدیث 19451؛«قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام:مَضَی أَبِی عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ إِلَی قَبْرِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فَوَقَفَ عَلَیْهِ ثُمَّ بَکَی وَ قَالَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِینَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ وَ حُجَّتَهُ فِی عِبَادِهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِکَ رَاضِیَة ً بِقَضَائِکَ مُولَعَةً بِذِکْرِکَ وَ دُعَائِکَ مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ أَوْلِیَائِکَ مَحْبُوبَةً فِی أَرْضِکَ وَ سَمَائِکَ صَابِرَةً عَلَی نُزُولِ بَلَائِکَ».
4- (4)) - اعلی(87):2-3؛ آنکه آفرید،پس درست و نیکو گردانید.*و آنکه اندازه قرار داد و هدایت کرد.
5- (5)) - یس(36):40؛ نه برای خورشید این توان هست که به ماه برسد،و نه شب از روز پیشی می گیرد،و هر کدام در مداری شناورند.

ص:315

و ماه مدار معینی دارند که در آیات بعد می فرماید:

« ذٰلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ» (1)این اندازه گیری ها و ظرفیت ها بر اساس حکمت است.اگر در اینجا برای انسان ایرادی پیدا شود و به متخصص مراجعه نکند،این ایراد پیش او بماند،در قیامت حس می کند که در دنیا شکل،قیافه،اندازه عمر، بدن،روزی،همسر و بچه های او همه سر جای خود و درست بودند؛ «ذٰلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ» .

قیامت و جایگاه انسان ها

در روز قیامت یک نفر نمی گوید:خدایا ! چرا من را هم وزن علی علیه السلام نیافریدی ؟ این را نمی گوید،بلکه خوشحال می شود که خدا او را اقتدا کننده به علی علیه السلام آفریده است.متوجه می شود که مأموم بودن او در جای خود درست است و خیلی از اسرار را که در دنیا برای او فاش نکرده اند،درست و صحیح بوده است.

می گویند:یک نفر به اهل دلی مراجعه کرد،گفت:می گویند اسراری خدمت شما است ؟ گفت:راست می گویند.گفت:از مجموع اسرار،چند تا را به من منتقل می کنی ؟ گفت:نه.گفت:آیا مؤمن نیستم ؟ فرمود:چرا.گفت:آیا باطن من را بد می بینی ؟ گفت:نه.گفت:پس من چه چیزی کم دارم که به من نمی گویی ؟ گفت:

من با تو بحث نمی کنم.اما امانتی نزد من است،این را خدمت شما می دهم،ده کیلومتر آن طرف تر یک آقایی است به این نام که در روستا است.شما این امانت را به ایشان بده و برگرد.بعد اگر بنا بود از اسرار چیزی از آنها را به تو بگویم،می گویم.

ظرف را به او داد و او حرکت کرد.در مسیر،به یک رودخانه رسید.خسته شده بود،نشست،گفت:یک استراحتی بکنم و بروم.اما این ظرفی که داده که برای فلانی ببرم،چه چیزی در آن است ؟ گفته بود امانت است.درب آن را باز کرد،یک موش بیرون پرید و رفت.گفت:دیگر این جعبه را ببرم به چه کسی بدهم ؟

ص:316


1- (1)) - یس(36):38؛ این اندازه گیری توانای شکست ناپذیر و داناست.

برگشت،گفت:آقا ! این جعبه.

گفت:مگر نرفتی ؟ گفت:نه.گفت:چرا نرفتی ؟ گفت:حقیقت را بگویم،در میانه راه به دلم افتاد که ببینم در این جعبه چیست ؟ گفت:تو یک موش را نمی توانی نگهداری،پس چگونه اسرار الهی را می توانی نگهداری ؟

چرا ما علم غیب نداریم ؟ چون نباید داشته باشیم،یعنی خیلی از چیزهایی را که ما نداریم،نباید داشته باشیم.اگر آدم در مورد این مشکل،به متخصص مراجعه کند،مطمئن می شود که نباید داشته باشد و اگر مراجعه نکند،در قیامت وقتی که « یَوْمَ تُبْلَی السَّرٰائِرُ» (1)پیش آمد و تمام پرده ها برای هر انسانی کنار رفت،آنجا شاد می شود که خوب شد که نداشتم.

موسی علیه السلام و شخص فقیر بی ظرفیت

در روایت دارد که موسی بن عمران علیه السلام داشت به کوه طور می رفت،دید کسی تا گلو در خاک رفته است.گفت:چرا این طور هستی ؟ گفت:من به قدری فقیر و تهیدست هستم که لباس برای پوشش ندارم و برای ستر بدن،در خاک رفتم،بلکه یکی برسد و به ما لباس بدهد.ای موسی ! کجا می روی ؟ آیا خدا با تو حرف می زند ؟ گفت:بله.گفت:به او بگو:نمی توانی نیش قلمت را برای ما هم برگردانی تا ما هم پولدار شویم ؟

موسی علیه السلام مناجات کرد،سپس گفت:خدایا ! این بنده لخت و عریان را تو نجات بده.خطاب رسید:او اگر در نهایت تهیدستی باشد،به خیر او است.بگذار همین طور بماند.گفت:خدایا ! ما آبرو گرو گذاشتیم.یک کاری برای او بکن.

بعد از سه روز که از کوه طور برگشت،دید محلی در شهر مصر خیلی شلوغ است.گفت:چه خبر است ؟ گفتند:ای پیغمبر خدا ! یک کسی بیش از حد مشروب خورده،مست کرده،چاقو کشیده و شکم کسی را پاره کرده است،حال او

ص:317


1- (1)) - طارق(86):9؛ پس انسان را [ در آن روز در برابر عذاب ] نه نیرویی است و نه یاوری.

را گرفته اند.گفت:راه بدهید.راه را باز کردند،دید همان شخص لخت و عریان سه روز پیش است.تا یک قدری پول اضافه به دست او آمده،پیش خود گفته:مدتی است که لذتی نبرده ام،فعلاً به میخانه برویم و می بخوریم،تا بعد ببینیم چه می شود.خداوند گفت:موسی ! دیدی چه شد ؟ اگر نداشت،به گناه نمی افتاد.

می خواهم توازن در زندگی ها باشد؛عده ای را با تنگدستی و عده ای را هم با پر دستی به بهشت ببرم.البته اگر عباد من بفهمند،ولی اگر بروند بپرسند و متوجه شوند.اگر در اینجا متوجه نشوند،بعد از مرگ متوجه می شوند.

به نتیجه رسیدن تلاش های مثبت در دنیا و آخرت

در ابتدای مطالب،گفتیم که کتاب خدا،در آیات زیادی وعده و سند داده است،که تمام کوشش های مثبتی را که ایمان به خدا و قیامت بدرقه آن است،در دنیا و آخرت به نتیجه می رساند.نتایج دنیایی آن محدود است،اما نتایج آخرتی آن،نامحدود است.

از کسی که روزه ماه رمضان را عمداً خورده است،روزی که به عمد افطار کرده است،دو نوع جریمه دارد و هر کدام از آنها را انتخاب کند،کافی است؛یا شصت و یک روز باید روزه بگیرد و یا شصت مسکین را طعام بدهد.در آن شصت و یک روز روزه،سی و یک روز آن باید پی در پی باشد.زمان را قبلاً باید انتخاب کند.اگر آن سی و یک روز واجب را بی خبر،شروع به گرفتن کرد،بیست و نه روز آن را گرفت،روز سی ام عید قربان بود.در روز عید قربان،روزه گرفتن حرام است،کل آن روزه ها باطل است و دوباره باید از سر بگیرد.

مسیری را که آدم طی می کند،باید از اول مواظبت کند که این مسیر به شیطان، شیطنت،هوای نفس و آلودگی برنخورد.اگر برخورد،کل زحمت قبل نابود می شود و دوباره باید شروع کند.

ص:318

حکایت دستور العمل شیخ بهایی

شیخ بهایی در یکی از کتب بسیار مهم خود،یک دستور العمل الهی داده است که هر کسی این کار را چهل شبانه روز انجام بدهد،اگر گره از مشکل او باز نشد، صریحاً شیخ بهایی را لعنت کند.یک عالِم الهی،دستورالعمل شیخ را عمل کرد، چهل روز و شب او تمام شد و گره باز نشد.گفت:خودت گفتی لعنتت کنم،اما من تو را لعنت نمی کنم.تو خیلی بزرگ و چهره کم نظیر و عالِم بسیار والایی هستی.من چهل شبانه روز زحمت کشیدم،اما نشد.در کتاب ها دارد که شب در عالم رؤیا شیخ را دید.اسم این رؤیاها،رؤیای صادقه است.

رؤیای صادقه امام رحمه الله در مورد کتاب«قبسات»

حضرت امام رحمه الله می فرمودند:آن وقتی که من در اوج درس دادن بودم،زمان آیت الله العظمی بروجردی(ره)،تابستان بود و در قم هوا خیلی گرم بود.من به محلات رفتم.حدود دو ماه در محلات بودم.نزدیک به شروع شدن درس های قم بود،داشتم اندیشه و فکرم را منظم می کردم که چه درس هایی را شروع کنم.فقه و اصول که مسلم است.بعد درسی را که در ذهنم انتخاب کردم،این بود که امسال این کتاب بسیار پیچیده علمیِ«قبسات»میرداماد را در حوزه علمیه شروع کنم و از اول تا آخر آن را بگویم.یقین پیدا کردم که بگویم و تصمیم من قطعی شد.

حضرت امام(ره)می فرمودند:در شب،یک سید والا مقام و نورانی را در خواب دیدم.ایشان به من گفت:حاج آقا روح الله ! من میرداماد،نویسنده کتاب «قبسات»هستم.راضی نیستم کتاب من را درس بدهی،چون همه مغزها نمی کشد،ممکن است که بعضی طلبه ها گمراه شوند.در این موقع من از خواب بیدار شدم و تصمیم گرفتم که تا آخر عمرم اصلاً این کتاب را درس ندهم.این رؤیای

ص:319

صادقه است.

ادامه دستورالعمل شیخ بهایی

این عالم الهی،به شیخ خطاب کرد:من تو را لعنت نمی کنم،فقط از تو می گذرم،چون در این چهل شبانه روز،خیلی اذیت شدم،ولی بی نتیجه بود.شب شیخ را در خواب دید.شیخ فرمود:من که به دقت نوشته بودم که از چه شبی شروع کن.جناب عالی تاریخ را یک شب اشتباه کردی و باید از فلان شب شروع می کردی،اما یک شب زودتر شروع کردی.کوشش مثبتی را که آدم تصمیم می گیرد،باید ارزیابی دقیق هم بکند که در مسیر،بمباران و غارت نشود و دزد به او نزند.

برادران و خواهران ! تا نمرده ایم،تمام خوبی های ما در معرض خطر است.باید بیدار و حافظ آن باشیم.قرآن مجید می فرماید:به مستحق و فقیر آبرودار کمک کنید،اما پشت سر آن می گوید: «لاٰ تُبْطِلُوا صَدَقٰاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذیٰ» (1)اگر عمل را انجام بدهی و یا در حال عمل،نگاه تو فقط به گونه ای بود که طرف حس کند که منت بر سر او می گذاری،عمل تو باطل می شود.هم چنین اگر یک کلمه از دهان تو بیرون آید که طرف را آزرده کند،هر چند با لبخند هم بگویی،عمل تو باطل است.

«مَنْ اخْلَصَ لِلّه ارْبَعِین صَبَاحاً» کسی که چهل شبانه روز از همه آلودگی ها مثل حسد،کبر،غرور،ریا،بخل،حرص و کینه پاک شود و تمام عبادات ظاهر و باطن او خالص باشد،بعد از چهل شبانه روز

«فَجَریٰ اللهُ یَنٰابِیعَ الحِکْمَةَ مِنْ قَلْبِهِ عَلیٰ لِسٰانِهِ» نه یک چشمه،بلکه چشمه های حکمت از دل او بر زبانش جاری می شود.

نصیحت لقمان به فرزند خویش

قرآن در مورد لقمان می گوید: «وَ لَقَدْ آتَیْنٰا لُقْمٰانَ الْحِکْمَةَ» (2)یک روز پسرش را

ص:320


1- (1)) - بقره(2):264؛ ای اهل ایمان ! صدقه هایتان را با منت و آزار باطل نکنید.
2- (2)) - لقمان(31):12؛ و به راستی ما به لقمان حکمت عطا کردیم.

صدا زد،گفت:عزیز دلم !-این قطعه خیلی ناب است و یک نسخه کامل زندگی است-

«تَعَلَّمْتُ سَبْعَةَ الآفٍ مِنَ الحِکْمَةِ» (1)هفت هزار چشمه حکمت از قلب من جاری کرده اند.دل عجب گنجایش و گیرندگی ای دارد.

سحر گه ره روی در سرزمینی

با حرف،آدم حکیم و عارف نمی شود.هفت هزار چشمه حکمت از قلب من جاری کرده اند.پسرم ! امروز چهار کلمه از آن هفت هزار چشمه را می خواهم به تو یاد بدهم که با یاد گرفتن این چهار کلمه،خداوند در قیامت،تو را دوش به دوش من وارد بهشت کند.یعنی ظرفیت تو فعلاً چهار کلمه است و از هفت هزار کلمه،شش هزارنهصد و نود و شش کلمه آن پیش خودم می ماند.

چهار عمل برای ورود به بهشت

1-ایمان

«تَعَلَّمْتُ بِسَبْعَةِ الآفٍ مِنَ الحِکْمَةِ» هفت هزار چشمه حکمت.چرا از این قلب، هفت هزار چشمه جوشاندند ؟ چون در مدت عمر خود،تارک شش گناه بود که مادر همه گناهان است؛زبانم به هیچ کلام آلوده ای آلوده نشد.در عمرم به اندازه ارزنی در هیچ برنامه ای خیانت نکردم.کاری که در این دنیا بی ارزش بود،خودم را هزینه آن کار نکردم.در همه عمرم به نامحرمی به حرام چشم نیانداختم.در همه عمرم پاسبان زبانم بودم که در حق خدا و خلق به بی راهه نرود و در همه عمرم به چیزی در این عالم مادی طمع نکردم.با این اعمال،هفت هزار چشمه حکمت در قلب من می جوشد.

پسرم ! از این هفت هزار،چهار کلمه از آن را برای تو بگویم.

ص:321


1- (1)) - الاختصاص:341؛«فی حکم لقمان فیما أوصی به ابنه أنه قال:یَا بُنَیَّ تَعَلَّمْتَ سَبْعَةَ آلَافٍ مِنَ الْحِکْمَةِ فَاحْفَظْ مِنْهَا أَرْبَعاً وَ مُرَّ مَعِی إِلَی الْجَنَّةِ أَحْکِمْ سَفِینَتَکَ فَإِنَّ بَحْرَکَ عَمِیقٌ وَ خَفِّفْ حِمْلَکَ فَإِنَّ الْعَقَبَةَ کَئُودٌ وَ أَکْثِرِ الزَّادَ فَإِنَّ السَّفَرَ بَعِیدٌ وَ أَخْلِصِ الْعَمَلَ فَإِنَّ النَّاقِدَ بَصِیرٌ».

یک:

«أَحْکِمْ سَفِیَنَتَک فَإنَّ بَحْرَکَ عَمیقٌ» عزیز دلم ! این دنیایی که در آن زندگی می کنی،دریای پر عمقی است،کشتی خودت را در این دریا محکم کن،که بتوانی سالم از این دریا عبور کنی.بهشت آن طرف دریا است،ولی تو با یک کشتی محکم برو،چون این دریا،موج،فتنه،طوفان و جاذبه های زیادی دارد و کارهای عجیبی روی این دریا انجام می گیرد.تو کشتی خودت را محکم کن.

ائمه علیهم السلام می فرمایند:منظور از این کشتی،ایمان و ارتباط با خدا است.این رابطه را قوی کن ! «وَ یُؤْمِنْ بِاللّٰهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقیٰ» (1)کسی که زلفش را به زلف خدا گره زده است،به محکم ترین دست گیره خود را آویخته است.

2-سبک کردن بار خود،برای راحتی حساب قیامت

دوم:پسرم !

«خَفِّفْ حَمْلَکَ فَأنَّ العَقَبَةَ کَئُودٌ» بعد از مردن،جایی که تو را می خواهند ببرند،سر بالایی آن خیلی سنگین و سخت است،تا زنده ای هر چه می توانی بار گناهانت را کم کن،چون آنجا که بروی،اگر بار تو سنگین باشد،پایین سرازیری می مانی و نمی توانی بروی.

خیلی جالب است،قرآن و روایات به ما می گویند:هفت طبقه جهنم در همین کره زمین است.البته این زمین در قیامت شکل دیگری پیدا می کند: «یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ وَ السَّمٰاوٰاتُ» (2)آدرس جهنم و بهشت کجا است ؟ بهشت را می گوید: «عِنْدَ سِدْرَةِ الْمُنْتَهیٰ» (3)یک محلی به نام«سدرة المنتهی»است.یعنی آخرین نقطه آفرینش.قیامت مقام مرتفعی است که سبک باری و بال قوی می خواهد که با نبود بار بپرید و وارد بهشت شوید.

پسرم ! گناهانت را سبک کن.حق مردم و زن و بچه را اگر تا به حال نپرداختی، بپرداز.بدخلقی ها،ستم ها و زشتی ها را کنار بگذار.با این کارها،یک قدم هم نمی شود از این سربالایی بالا رفت.

ص:322


1- (1)) - بقره(2):256؛ و به خدا ایمان بیاورد،بی تردید به محکم ترین دستگیره که آن را گسستن نیست،چنگ زده است؛و خدا شنوا و داناست.
2- (2)) - ابراهیم(14):48؛ روزی که زمین به غیر این زمین،و آسمان ها [ به غیر این آسمان ها ] تبدیل شود،و [ همه ] در پیشگاه خدای یگانه قهّار حاضر شوند.
3- (3)) - نجم(53):14؛ نزد سدرة المنتهی.

3-تهیه زاد و توشه

اما سوم:پسرم !

«وَ اکْثِر الزّادَ» تا امکان دارد،توشه بردار

«فَأَنَّ السَّفَرَ بَعِیدٌ» چون راه از برزخ تا قیامت طولانی است،تا تو در این مسیر طولانی گرسنه،تشنه، لخت عور نمانی.

4-تحصیل اخلاق

چهارم:

«أخْلِصِ العَمَلَ» هر کاری که می کنی برای خدا بکن و چیزی با آن مخلوط نکن

«فان الناقد بصیرٌ» طلا شناسِ هستی وقتی عیارها را نقد کند،عالی ترین و لطیف ترین نقد را انجام می دهد و به تو نشان می دهد که عمل تو چه نا خالصی هایی دارد.او می خواهد این عمل تو را نقد کند.تو عملت را خالص کن،بگو:خدایا ! فقط برای تو انجام می دهم.

پسرم! از این هفت هزار چشمه،همین چهار لیوان آب را بنوش.به تو ضمانت می دهم که در قیامت تو را در بهشت کنار من قرار دهند. هر که از تن بگذرد جانش دهند

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:323

پی نوشت ها تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:324

ص:325

ص:326

ص:327

20 تفضل خدا

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

وجود مبارک حضرت حق،در یک گفتارِ بسیار پر ارزش،به حضرت داود علیه السلام سیر مثبتِ انسان را،چه در امور باطنی و چه در امور ظاهری توضیح می دهد و عالی ترین محصول این سیر مثبتِ باطنی و ظاهری و نتایج آن را اعلام می کند که بهشت و نعمت های آن آخرین و برترین محصول حضرت حق نمی باشد.

در این زمینه،چند آیه را بررسی می کنیم که مطلب روشن شود.این آیات یقیناً تفسیر آن زمانی طولانی ای را می طلبد،به خصوص اگر تفسیر آن به عهده شخصی عالم،عارف،اهل حال و راه طی کرده بیافتد.ما جز از ظاهر آیات و لغات،خبری از قرآن مجید نداریم.

مطهرون،یابندگان باطن قرآن

قرآن مجید می فرماید:راه یافتن به باطن آیات،طهارت همه جانبه می خواهد « لاٰ یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ» (1)«یمس»یعنی رسیدن «لاٰ یَمَسُّهُ» به حقیقت باطن و واقعیات این قرآن کسی نمی رسد،مگر«مطهرون».«مطهرون»با داشتن تشدید و این که باب ثلاثی مجرد آن به ثلاثی مزید برگشته است،به معنای طهارتِ کامل است.طهارت کامل هم یعنی طهارت عقلی،قلبی،نیتی،اخلاقی و عملی.

ص:328


1- (1)) - واقعه(56):79؛ جز پاک شدگان [ از هر نوع آلودگی ] به [ حقایق و اسرار و لطایف ] آن دسترسی ندارند.

ص:329

به ناچار من ظاهر آیات را قرائت می کنم.خیلی هم به ترجمه آن اشاره نمی کنم و فقط برای این که شما بزرگوارانِ اهل ایمان،بدانید که بهشت،آخرین منزل و آخرین نعمت های حضرت حق نیست !

تجارت های انسان با خدا

1-ایمان به خدا

اشاره

«یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» چه قدر این آیات زیبا است.در خطابی که پروردگار به اهل ایمان دارد،در این آیات،دریایی بی نهایت از محبت موج می زند.کسانی که عاشق و فدایی قرآن شده اند و در راه قرآن جان باخته اند،گاهی در حال خواندن قرآن،مرغ روح آنها از بدن پرواز کرده و رفته است.بی علت نبوده که؛زیبایی، جلوه،نور،تجلی،باطن و مفاهیم قرآن،آنها را مجنون کرده است.

« یٰا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلیٰ تِجٰارَةٍ تُنْجِیکُمْ مِنْ عَذٰابٍ أَلِیمٍ» (1)

آیا می خواهید شما را به تجارتی راهنمایی کنم که یک سودِ این تجارت،رهایی از عذاب دردناک است ؟ «تُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ» به خدا ایمان بیاورید.گرهی که هیچ فتنه، آشوب و فسادی نتواند آن را باز کند.مگر می شود آدم این طور به خدا گره بخورد ؟

قتل اصحاب اخدود به خاطر ایمان به خدا

مگر«اصحاب اخدود»این طور به خدا گره نخوردند که در قرآن مجید فرموده است:ذونواس،پادشاه یمن،مردم مؤمن،از مرد و زن را به جرم ایمان به خدا، زنده زنده در آتش سوزاند ؟

« قُتِلَ أَصْحٰابُ الْأُخْدُودِ* اَلنّٰارِ ذٰاتِ الْوَقُودِ* إِذْ هُمْ عَلَیْهٰا قُعُودٌ* وَ هُمْ عَلیٰ مٰا یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِینَ شُهُودٌ* وَ مٰا نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاّٰ أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللّٰهِ

ص:330


1- (1)) - صف(61):10 ای اهل ایمان ! آیا شما را به تجارتی راهنمایی کنم که شما را از عذابی دردناک نجات می دهد ؟

اَلْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» (1)

آن پادشاه،اهل ایمان را در آتش افروخته سوزاند، «وَ مٰا نَقَمُوا مِنْهُمْ» یعنی یک جرم بیشتر نداشتند.به نظر ذو نواس،جرم آنها این بود: «إِلاّٰ أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللّٰهِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ» آنها به خدا گره خورده بودند و ذونواس این گره را با فتنه،فساد و زور می خواست باز کند،اما باز نمی شد.چون گره باز نشد و مؤمنان بی دین نشدند، آنها را زنده زنده سوزاند.

« تُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ» اگر رهایی از عذاب دردناک قیامت را می خواهید،به خدا گره بخورید.خود شما هم همین گونه به خدا گره خوردید.همه شما در معرض سخت ترین حملات فتنه ها،آشوب ها و فسادها بوده و هستید.مخصوصاً در این چند سال اخیر که قدرت الکترونیک،کاری کرد که دو هزار کانال ماهواره را تا کنار اتاقِ استراحت مردم کشاند،اما آتش این فتنه ها،گره ایمان شما را نسوزاند و هنوز مانده اید.انشاء الله بعد هم بمانید و با همین اتصال به پروردگار،دنیا را با خوشی، آرامش،سلامت و سعادت،به جانب آخرت ترک کنید.

2-ایمان به رسول خدا صلی الله علیه و آله

هم چنین در ادامه آیه می فرماید: «وَ رَسُولِهِ» به پیغمبر صلی الله علیه و آله هم گره بخورید،آن هم گره خوردنی که «لَمْ یَرْتٰابُوا» (2)«لم یرتابوا»در سوره صف نیست،بلکه در سوره حجرات است و به معنی این است که پیوند شما با پیغمبر صلی الله علیه و آله قطع نشود؛ پیغمبر صلی الله علیه و آله برای شما یک اصل و محور باشد.پیوند شما با پیغمبر صلی الله علیه و آله در زندگی، به حاشیه رانده نشود و در متن زندگی شما باشد.شبانه روز،تا زنده هستید، پیغمبر صلی الله علیه و آله بر زندگی شما تأثیرگذار باشد.

3-مصرف مال در راه رضای خدا

تُؤْمِنُونَ بِاللّٰهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجٰاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ بِأَمْوٰالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ» (3)با مال

ص:331


1- (1)) - بروج(85):4-8؛ مرده باد صاحبان آن خندق [ که مؤمنان را در آن سوزاندند. ] *آن آتشی که آتش گیرانه اش فراوان و بسیار بود،*هنگامی که آنان پیرامونش [ به تماشا ] نشسته بودند*و آنچه را از شکنجه و آسیب درباره مؤمنان انجام می دادند تماشاگر و ناظر بودند*و از مؤمنان چیزی را منفور و ناپسند نمی داشتند مگر ایمانشان را به خدای توانای شکست ناپذیر و ستوده.
2- (2)) - حجرات(49):15؛ آن گاه [ در حقّانیّت آنچه به آن ایمان آورده اند ] شک ننموده.
3- (3)) - صف(61):11؛ به خدا و پیامبرش ایمان آورید،و با اموال و جان هایتان در راه خدا جهاد کنید؛این [ ایمان و جهاد ] اگر [ به منافع فراگیر و همیشگی آن ] معرفت و آگاهی داشتید،برای شما [ از هر چیزی ] بهتر است.

و وجود خودتان،در راه خدا بکوشید و کار مثبت انجام دهید.عیادت مریض، رفتن به بیمارستان ها و سر زدن به بیمارانی که کسی را ندارند،تهیه جهیزیه برای یک خانواده آبرو دار،خرج عروسیِ یک جوان را که پول ندارد،تحمل کردن، این ها کار مثبت است.یعنی اموال شما باید در راه خدا حرکت کند و متوقف نباشد،اسیر صندوق خانه و صندوقِ بانک نباشد.این اسیر،بعد از مردن شما آزاد می شود و به دست وراث می افتد،که معلوم نیست چه می کند.

حکایتی از بلای پول

من در چند مورد،به خانواده هایی برخورده ام که فرزندان،از این که عمر پدرشان طولانی شده بود،خسته شده بودند.می پرسیدند که چه وقت می میرد ؟ ! مگر تا چه وقت می خواهد بماند ؟ چرا ؟ چون می دیدند در بانک پول زیادی دارد و به این ها نمی دهد.البته خود بچه ها هم ثروتمند بودند.

پیرمردی بود.او تصمیم گرفته بود که مثلاً صد میلیون تومان از چند میلیارد تومان ثروتش را بیاورد و در صندوق قرض الحسنه یکی از مساجدِ محل بگذارد.

فرزندان او به کلانتری رفتند،گفتند:ما نبودیم،مادرمان هم مرحوم شده است، پدرمان در خانه تنها بوده است.همسایه ها می گویند:یک نفر با لباسِ یکی از نهادهای دولتی از خانه شما بیرون آمد.او پدر ما را کشته و فرار کرده است.

در آن زمان،یک نیروی بسیار باهوش در کلانتری بود که شیوه حرف زدن و برخورد فرزندان،او را به شک می اندازد و هر سه فرزندِ مقتول را بازداشت می کند.در نهایت اقرار می کنند که خودمان پدرمان را کشتیم،چون سه میلیارد تومان پول داشت،هر چه به او می گفتیم به ما هم پول بده،نمی داد.او نمی مرد و عمرش خیلی طول کشیده بود.دیدیم بهتر است او را بکشیم و پول ها را برداریم.

بگذارید مال حرکت کند،تا به خدا برسد.پول،کلید بهشت است،ولی برای

ص:332

بعضی ها درب ورودی جهنم است.پول،کلید رضایت حضرت حق است،ولی برای بعضی ها مایه نفرت حضرت حق است.ای مردم ! قلب را از پول آزاد کنید !

ندادن خمس،و لعن خدا و ائمه علیهم السلام

چند روایت داریم که ائمه علیهم السلام فرموده اند:ملعون است انسانی که حق تعیین شده ما را-خمس-که طبق قرآن است،بخورد.

از امام زمان علیه السلام روایت کرده اند که حضرت فرمودند:در قیامت،هر کسی که حق ما را خورده است،جلوی او را خواهیم گرفت و گذشتی هم نمی کنیم.دل اگر آزاد باشد،آدم فردا دچار شکایت ائمه علیهم السلام و نفرت خدا نمی شود.

مدرک خمس در سوره انفال است.ائمه علیهم السلام فرموده اند:در قیامت ما دشمن و خصم او هستیم.ائمه علیهم السلام هم پول را که برای خودشان نمی خواهند،بلکه تمام حق و حقوق مالیِ خودشان را به آبرو داران واگذار کرده اند؛

«اُبِیحَ لِشِیْعَتِنٰا» (1)این در روایت است که ما یک ریال از این پول های سهم خمس را نمی خواهیم،بلکه ما همه را از جانب خود،برای شیعیانمان مباح کردیم که خرج سادات و آبرو داران شیعه شود.آنها این پول را برای خود نمی خواهند.خدا این پول را به عنوان کلید حل مشکل گذاشته است.

خمس دادن عجیب یک تاجر

تاجری بود که از این گونه روایات در مورد خمس خبر داشت.روزی به خدمت مرحوم آیت الله العظمی میرزا ابراهیم کلباسی رفت.او مرید آیت الله کلباسی بود، تمام نمازهای صبح و ظهر و شب خود را پشت سر ایشان می خواند.آن وقت ها که بانک نبود،مردم در خانه گاوصندوق داشتند،گفت:آقا ! کلید گاوصندوقِ پول من،با یک بند همیشه در گردن من است.من به هر جا می روم؛میهمانی،مسافرت

ص:333


1- (1)) - وسائل الشیعة:550/9،باب 4،حدیث 12690؛«اسْحَاقَ بْنِ یَعْقُوبَ فِیمَا وَرَدَ عَلَیْهِ مِنَ التَّوْقِیعَاتِ بِخَطِّ صَاحِبِ الزَّمَانِ علیه السلام أَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنْهُ مِنْ أَمْرِ الْمُنْکِرِینَ لِی إِلَی أَنْ قَالَ وَ أَمَّا الْمُتَلَبِّسُونَ بِأَمْوَالِنَا فَمَنِ اسْتَحَلَّ مِنْهَا شَیْئاً فَأَکَلَهُ فَإِنَّمَا یَأْکُلُ النِّیرَانَ وَ أَمَّا الْخُمُسُ فَقَدْ أُبِیحَ لِشِیعَتِنَا وَ جُعِلُوا مِنْهُ فِی حِلٍّ إِلَی أَنْ یَظْهَرَ أَمْرُنَا لِتَطِیبَ وِلَادَتُهُمْ وَ لَاتَخْبُثَ». بحار الأنوار:186/93 باب 22،حدیث 7؛«أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ إِنَّ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام حَلَّلَهُمْ مِن َالْخُمُسِ یَعْنِی الشِّیعَةَ لِیَطِیبَ مَوْلِدُهُم». بحار الأنوار:186/93،باب 22،حدیث 8؛«أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام هَلَکَ النَّاسُ فِی بُطُونِهِمْ وَ فُرُوجِهِمْ لِأَنَّهُمْ لَایُؤَدُّونَ إِلَیْنَا حَقَّنَا أَلَا وَ إِنَّ شِیعَتَنَا مِنْ ذَلِکَ وَ أَبْنَاءَهُمْ فِی حِلٍّ». بحار الأنوار:186/93،باب 22،حدیث 9؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ النَّاسُ کُلُّهُمْ یَعِیشُونَ فِی فَضْلِ مَظْلِمَتِنَا إِلَّا أَنَّا أَحْلَلْنَا شِیعَتَنَا مِنْ ذَلِک». بحار الأنوار:188/93،باب 22،حدیث 18؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِنَّ أَشَدَّ مَا یَکُونُ النَّاسُ حَالًا یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِذَا قَامَ صَاحِبُ الْخُمُسِ فَقَالَ یَا رَبِّ خُمُسِی وَ إِنَّ شِیعَتَنَا مِنْ ذَلِکَ فِی حِلٍّ». بحار الأنوار:188/93،باب 22،حدیث 19؛«أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ الْمُطَفِّفِینَ النَّاقِصِینَ لِخُمُسِک َ یَا مُحَمَّدُ الَّذِینَ إِذَا اکْتالُوا عَلَی النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ أَیْ إِذَا صَارُوا إِلَی حُقُوقِهِمْ مِنَ الْغَنَائِمِ یَسْتَوْفُونَ وَ إِذا کالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ أَیْ إِذَا سَأَلُوهُمْ خُمُسَ آلِ مُحَمَّدٍ نَقَصُوهُمْ وَ قَالَ وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِینَ بِوَصِیِّکَ یَا مُحَمَّدُ».

و حتی حمام،این کلید روی قلب من است.

آن تاجر می گفت:صدای پول که می آید،دل من آتش می گیرد.مرحوم کلباسی به او گفت:این مطلب چه ربطی به من دارد ؟ گفت:این که به خدمت شما آمده ام و آدرس کلید را می دهم،چون می خواهم روز پنجشنبه با هفت هشت نفر از آن مسجدی های قوی هیکل برای ناهار به خانه من بیایید.من از ابتدای عمرِ تجارتم تا به حال خمس مالم را نداده ام.می دانم که قرآن گفته است:

« وَ اعْلَمُوا أَنَّمٰا غَنِمْتُمْ مِنْ شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ» (1)

اما دلم نمی آید که از این پول ها دل بکنم.خدا خراب کند این دل را که نمی آید.

گفت:این پول به جان و قلبم بسته است.خیلی هم خمس بدهکار هستم،مثلاً بدهکاری من هم به پول آن زمان،دو هزار تومان است،که سی تا خانه می شد خرید.این داستان برای زمان فتحعلی شاه است.

تاجر گفت:شما پنج شنبه بیایید،غذا را که خوردید،من طناب را هم آنجا می گذارم.به این قوی هیکل ها بگو که دست های من را ببندند،کلید را دربیاورند، درب گاوصندوق را باز کنند.به فریاد،ناله و ناسزا گفتن من کاری نداشته باشند، شما خمس مال من را بردار و برو.چون من نمی توانم طور دیگری خمسم را بپردازم.من خودم با پای خودم نمی توانم به بهشت بیایم،به زور من را بکشید و ببرید.

کلباسی دید از زمان پیغمبر صلی الله علیه و آله تا به حال،کسی این طور خمس نگرفته است، خیلی جالب است؛با جنگ باید خمس گرفت.آمدند و ناهارشان را خوردند.

کلباسی گفت:بریزید و دست او را ببندید.

گفت:حضرت آیت الله ! الآن نمک من را خوردید،چرا دست های من را می بندید ؟ گفت:کلید را از گردن او در بیاورید.کلید را از گردن او در آورده و در

ص:334


1- (1)) - انفال(8):41؛ و بدانید هر چیزی را که [ از راه جهاد یا کسب یا هر طریق مشروعی ] به عنوان غنیمت و فایده به دست آوردید [ کم باشد یا زیاد ] یک پنجم آن برای خدا و رسول خدا 9 و خویشان پیامبر،و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است.

صندوق را باز کردند.آن مقداری که خودش گفته بود برداشتند.بعد دیدند که غش کرد،داشت می مرد.آیت الله کلباسی گفت:کاه گل بیاورید و جلوی بینی او بگذارید تا به هوش آید.

فردای آن روز به خدمت آیت الله کلباسی آمد و خیلی دعا کرد،گفت:آقا ! من مریض روحی هستم،در هر صورت چاره ای نبود،باید دست های من را می بستید و به طرف بهشت می کشیدید.من آدمی نبودم که به من بگویید:این بهشت است، برو.شهوت پول نمی گذارد که آدم به بهشت برود.

مقام پرستی،مانعی برای ورود به بهشت

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرماید:

بدتر از پول و شهوت،صندلی مقام است که نمی گذارد آدم به بهشت برود.این دو سه کیلو چوب نمی دانم چیست که خیلی ها روی آن نشستند و فرعون،نمرود، بوش و صدام شدند و الا کسی آنها را قبل از نشستن روی این صندلی نمی شناخت، چون ارزشی نداشتند.

پول را در راه خدا بگذارید،که اگر گذاشتید،به صورت اتوماتیک می رود،تا به خدا برسد:

« وَ تُجٰاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّٰهِ بِأَمْوٰالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ ذٰلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ

پروردگار می فرماید:منِ خدا به توی بنده دارم می گویم:این گره خوردنِ به من و پیغمبرم،پول و خودت را در راه من انداختن «خَیْرٌ لَکُمْ» از همه چیز در این عالم برای شما بهتر است.خودت که باطن خودت را نمی بینی،اما منِ خدا که دارم می بینم،به تو می گویم که تمام دنیا را به تو بدهند،اما آن دو رکعت نماز،این پولی که در راه خدا و دین انفاق می کنی،از همه دنیا برای تو بهتر است؛ «خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ

ص:335

تَعْلَمُونَ» اگر می دانستی ! ولی چون پشت پرونده را نمی بینی،نمی دانی.

حرف پروردگار ادامه دارد.شما وقتی به من و پیغمبر صلی الله علیه و آله گره خوردید و خودتان و پولتان هم در جاده من افتاد،من اول این که: «یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ» از تمام گناهان گذشته شما چشم پوشی می کنم.بهشت که آخرین پاداش نیست.

گناه پوشی،اخلاق انبیا و ائمه علیهم السلام

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:اگر در گوشه ای زن و مرد نامحرمی را در گناه ببینم،عبای خود را روی هر دو می کشم که کسی این ها را نبیند و بدون این که نگاه کنم،دور می شوم.یعنی گناه را می پوشانم.

نقل می کنند که در ایام حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام،به ایشان گفتند:در خانه ای زن و مردی که نا محرم هستند،به احتمال قوی برای گناه،به خانه ای رفته اند.

حضرت فرمود:حرف که دلیل نمی شود.یعنی یک نفر که این را می بیند،به نفر دوم نگوید.خود حضرت آمدند که افراد در آن خانه نریزند،شلوغ نشود و آبروریزی نشود.پنج قدمی خانه که رسیدند،چشم های مبارکشان را بستند و«یا الله»گفتند.با همان چشم های بسته قدم دیگر جلو آمدند.آن زن و مرد نامحرم متوجه شدند و فرار کردند.امام علیه السلام باز ایستاده بودند و«یا الله»می گفتند،تا مطمئن شدند که آنها رفته اند.بعد تا کنار چارچوب در آمدند،پرسیدند:چه کسی اینجا است ؟ حضرت آمدند،گفتند:کسی نیست،معلوم می شود خیالاتی شده اید.حقیقت داشت خیالاتی نشده بود،ولی امیرالمؤمنین علیه السلام آن را پوشاند.

فوز عظیم پروردگار در انتظار اهل بهشت

خدا می گوید:برای شما آبروداری می کنم؛ «یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ» تمام گناهان شما را می پوشانم،یعنی نه پیغمبرم،نه حسینم و نه ملائکه ام،نمی گذارم که خبردار

ص:336

شوند،بین خودم و خودت می ماند.آن هم:

« یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ یُدْخِلْکُمْ جَنّٰاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهٰارُ وَ مَسٰاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنّٰاتِ عَدْنٍ ذٰلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» (1)

شما را وارد بهشتی می کنم که از زیر درخت های آن نهرها جاری است،هم چنین دارای کاخ های پاکیزه و آرام بخش است.چه فایده ای دارد که آدم در کاخی باشد که ده میلیارد تومان خرج آن شده،سیصد نفر نگهبان داشته باشد،تلویزیون مدار بسته به بیرون داشته باشد،یک گنجشک پر بزند،مأمورها خبر شوند،اما امنیت نداشته باشد.اما در بهشت «مَسٰاکِنَ طَیِّبَةً کاخ های آرام بخش است،که با این ها فوز عظیم تمام است.

رضوان اکبر پروردگار،هدیه ای غیر از بهشت

آیا بهشت آخر جاده است ؟ می گوید:نه «وَ أُخْریٰ تُحِبُّونَهٰا» یک مرحله دیگر هم هست؛ «نَصْرٌ مِنَ اللّٰهِ وَ فَتْحٌ قَرِیبٌ» (2)خودم یار همیشگی شما می شوم و همه وجود شما را در گشایش ملکوتی قرار می دهم.این را دیگر ما نمی دانیم یعنی چه؟!

البته در سوره توبه هم دارد که بهشت آخر نعمت های او نیست؛

« جَنّٰاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهٰارُ خٰالِدِینَ فِیهٰا وَ مَسٰاکِنَ طَیِّبَةً فِی جَنّٰاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوٰانٌ مِنَ اللّٰهِ أَکْبَرُ» (3)

در سوره مبارکه آل عمران هم همین طور،آمده است؛

« لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّٰاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهٰارُ خٰالِدِینَ فِیهٰا وَ أَزْوٰاجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ رِضْوٰانٌ مِنَ اللّٰهِ وَ اللّٰهُ بَصِیرٌ بِالْعِبٰادِ» (4)

گفتار خدا با حضرت داود علیه السلام

گفتاری که خدا با حضرت داود علیه السلام دارد،سیر مثبتِ ظاهر و باطن مردمِ مثبت را

ص:337


1- (1)) - صف(61):12؛ تا گناهتان را بیامرزد،و شما را در بهشت هایی که از زیرِ [ درختانِ ] آن نهرها جاری است و خانه های پاکیزه در بهشت های جاویدان،درآورد؛این است کامیابی بزرگ.
2- (2)) - صف(61):13؛ و نعمت های دیگری که آن را دوست دارید [ و به شما عطا می کند ] یاری و پیروزی نزدیک از سوی خداست.و مؤمنان را مژده ده.
3- (3)) - توبه(9):72؛ خدا به مردان و زنان با ایمان بهشت هایی را وعده داده که از زیرِ [ درختانِ ] آن نهرها جاری است ؟ در آن جاودانه اند،و نیز سراهای پاکیزه ای را در بهشت های ابدی [ وعده فرموده ] و هم چنین خشنودی و رضایتی از سوی خدا [ که از همه آن نعمت ها ] بزرگ تر است؛این همان کامیابی بزرگ است.
4- (4)) - آل عمران(3):15؛ برای آنان که [ در همه شؤون زندگی ] پرهیزکاری پیشه کرده اند،در نزد پروردگارشان بهشت هایی است که از زیرِ [ درختانِ ] آن نهرها جاری است،در آنجا جاودانه اند و [ نیز برای آنان ] همسرانی پاکیزه و خشنودی و رضایتی از سوی خداست؛و خدا به بندگان بیناست.

بیان می کند و بعد به محصولات این سیر اشاره می کند.بعضی از محصولات آن، فوق بهشت است.چه قدر این کلام نورانی است که با موج عاطفی،این سخن را بدرقه کرده است؛«یٰا دٰاوُد ! مَنْ أَحَبَّ حَبِیباً صَدَّقَ قَوْلَهُ وَ مَنْ رَضِیَ بِحَبیبٍ رَضِیَ فِعْلَهُ وَ مَنْ وَثِقَ بِحَبیبٍ إعْتَمَدَ عَلَیهِ وَ مَنِ اشْتٰاقَ إلیٰ حَبیبٍ جَدَّ فِی السّیرِ إلیه،یٰا داوُدُ ذِکْرِی لِلذّاکِرینَ وَ جَنَّتِی لِلْمُطیعِینَ وَ حُبِّی لِلْمُشْتٰاقِینَ وَ أَنَا خَاصَّةٌ لِلْمُحِبّینَ» (1)یا داود ! این محبت خدا از بهشت بالاتر است.این که می گوید:من خاصه برای محبینم هستم،از همه بهشت ها و فوق بهشت ها هم بالاتر است،یعنی نهایت پاداش بنده ام در یک مرحله خاص،خودم هستم.خودم پاداش محبین هستم.این را همه کس نمی فهمند.

سیر عشق و عاشق

ترجمه

«مَنْ أَحَبَّ حَبیباً صَدَّقَ قَوْلَه» هر که عاشق من باشد.البته عشق،مقدمات دارد و یک دفعه آدم عاشق نمی شود.جاده ای که آدم را به عشقِ معشوق می رساند،جاده معرفت است.وقتی آدم معشوق را بشناسد و اوصاف او را درک کند،عاشق او می شود.کسی که عاشق معشوق است،همه این جملات را می فهمد که منظور از حبیب،محبوب و معشوق خود او است.

سیر مثبت بین عاشق و معشوق؛

«مَنْ أَحَبَّ حَبیباً صَدَّقَ قَوْلَه» عاشق،گفتار معشوق را تصدیق می کند.می گوید:ای محبوب من ! به حقیقت،تو درست می گویی.گفتار معشوق چیست ؟ قرآن.عاشقِ من،این سیر مثبت درونی را دارد، که تمام قرآنِ مرا تصدیق و باور دارد.

ص:338


1- (1)) - بحار الأنوار:42/74،باب 2،حدیث 10؛بحار الأنوار:34/14،باب 3،حدیث 3؛«الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَوْحَی إِلَی دَاوُدَ علیه السلام». بحار الأنوار:26/67،باب 43،حدیث 28؛فِی أَخْبَارِ دَاوُدَ علیه السلام یَا دَاوُدُ أَبْلِغْ أَهْلَ أَرْضِی أَنِّی حَبِیبُ مَنْ أَحَبَّنِی وَ جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی وَ مُونِسٌ لِمَنْ أَنِسَ بِذِکْرِی وَ صَاحِبٌ لِمَنْ صَاحَبَنِی وَ مُخْتَارٌ لِمَنِ اخْتَارَنِی وَ مُطِیعٌ لِمَنْ أَطَاعَنِی مَا أَحَبَّنِی أَحَدٌ أَعْلَمُ ذَلِکَ یَقِیناً مِنْ قَلْبِهِ إِلَّا قَبِلْتُهُ لِنَفْسِی وَ أَحْبَبْتُهُ حُبّاً لَایَتَقَدَّمُهُ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِی مَنْ طَلَبَنِی بِالْحَقِّ وَجَدَنِی وَ مَنْ طَلَبَ غَیْرِی لَمْ یَجِدْنِی فَارْفُضُوا یَا أَهْلَ الْأَرْضِ مَا أَنْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ غُرُورِهَا وَ هَلُمُّوا إِلَی کَرَامَتِی وَ مُصَاحَبَتِی وَ مُجَالَسَتِی وَ مُؤَانَسَتِی وَ آنِسُونِی أُؤَانِسْکُمْ وَ أُسَارِعْ إِلَی مَحَبَّتِکُمْ». بحار الأنوار:23/67-22،باب 43،حدیث 22؛«قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام نَجْوَی الْعَارِفِینَ تَدُورُ عَلَی ثَلَاثَةِ أُصُولٍ الْخَوْفِ وَ الرَّجَاءِ وَ الْحُبِّ فَالْخَوْفُ فَرْعُ الْعِلْمِ وَ الرَّجَاءُ فَرْعُ الْیَقِینِ وَ الْحُبُّ فَرْعُ الْمَعْرِفَةِ فَدَلِیلُ الْخَوْفِ الْهَرَبُ وَ دَلِیلُ الرَّجَاءِ الطَّلَبُ وَ دَلِیلُ الْحُبِّ إِیْثَارُ الْمَحْبُوبِ عَلَی مَا سِوَاهُ». بحار الأنوار:251/66،باب 36،حدیث 30؛«قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام الْمُحِبُّ فِی اللَّهِ مُحِبُّ اللَّهِ وَ الْمَحْبُوبُ فِی اللَّهِ حَبِیبُ اللَّهِ لِأَنَّهُمَا لَایَتَحَابَّانِ إِلَّا فِی اللَّهِ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ فَمَنْ أَحَبَّ عَبْداً فِی اللَّهِ فَإِنَّمَا أَحَبَّ اللَّهَ وَ لَایُحِبُّ اللَّهَ تَعَالَی إِلَّا مَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدَ النَّبِیِّینَ فِی الدُّنْیَا وَ الآْخِرَةِ الْمُحِبُّونَ لِلَّهِ الْمُتَحَابُّونَ فِیهِ وَ کُلُّ حُبٍّ مَعْلُولٌ یُورِثُ بُعْداً فِیهِ عَدَاوَةٌ إِلَّا هَذَیْنِ وَ هُمَا مِنْ عَیْنٍ وَاحِدَةٍ یَزِیدَانِ أَبَداً وَ لَایَنْقُصَانِ قَالَ اللَّهُ عز و جل الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ لِأَنَّ أَصْلَ الْحُبِّ التَّبَرِّی عَنْ سِوَی الْمَحْبُوبِ وَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام إِنَّ أَطْیَبَ شَیْءٍ فِی الْجَنَّةِ وَ أَلَذَّهُ حُبُّ اللَّهِ وَ الْحُبُّ فِی اللَّهِ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ قَالَ اللَّهُ عز و جل وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ وَ ذَلِکَ أَنَّهُمْ إِذَا عَایَنُوا مَا فِی الْجَنَّةِ مِنَ النَّعِیمِ هَاجَتِ الْمَحَبَّةُ فِی قُلُوبِهِمْ فَیُنَادُونَ عِنْدَ ذَلِکَ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ».

انکار تمام آیات قرآن با ندادن خمس و زکات

کسی که خمس و زکات نمی دهد،یعنی خدا ! ما این قسمت حرف تو را قبول نداریم.کسی که سالی سی تن گندم،چهل تن جو برداشت می کند،او همیشه توقع دارد که آفتاب و باران به موقع باشد،ملخ و آفت نزند،این توقع ها را از خدا دارد، چون این کارها که دست مردم نیست،اما سر سال که می شود،به او می گویند:

جناب کشاورز ! زکات بده.می گوید:زکات چیست ؟ این چنین شخصی خدا را تکذیب کرده است.

می گویند:آقا ! این قدر سخت نگیرید،یعنی کشاورزهای نمازخوان و روزه گیرِ ما مکذب خدا هستند ؟ آیا کسانی در پول دارند و خمس نمی دهند،مکذب خدا هستند ؟ بله،بیایید برویم ببینیم خدا چه می گوید ؟ آیا ما داریم تند می گوییم و افراط می کنیم یا نه ؟

«بسم الله الرحمن الرحیم* أَ رَأَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ* فَذٰلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ» (1)

صاحبان خمس،خدا،رسول خدا صلی الله علیه و آله،سادات شیعه و یک مورد هم ایتام هستند.

« فَأَنَّ لِلّٰهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبیٰ وَ الْیَتٰامیٰ وَ الْمَسٰاکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللّٰهِ وَ مٰا أَنْزَلْنٰا عَلیٰ عَبْدِنٰا یَوْمَ الْفُرْقٰانِ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعٰانِ وَ اللّٰهُ عَلیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» (2)یُکَذِّبُ بِالدِّینِ» آیا این قول مرا باور کرده است ؟ نه،این قول مرا تکذیب کرده است.

ص:339


1- (1)) - ماعون(107):1-2؛ آیا کسی که همواره روز جزا را انکار می کند،دیدی ؟*همان که یتیم را به خشونت و جفا از خود می راند.
2- (2)) - انفال(8):41؛ و بدانید هر چیزی را که [ از راه جهاد یا کسب یا هر طریق مشروعی ] به عنوان غنیمت و فایده به دست آوردید [ کم باشد یا زیاد ] یک پنجم آن برای خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله و خویشان پیامبر،و یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان است.

عشق،عامل پسندیدن اعمال محبوب و اعتماد به او

سیر باطنی مثبت؛

«وَ مَنْ رَضِیَ بِحَبیبٍ رَضِیَ فِعْلَه» هر کسی که از محبوب خوشش می آید،از عملِ محبوب هم خوشش می آید.یک عمل محبوب، فرستادن انبیاء علیهم السلام،ائمه علیهم السلام،آفرینش خودم و دادن عقل و سلامتی به من بوده است.کسی که از معشوق خوشش می آید،از کارکرد معشوق و عمل محبوب هم خوشش می آید.

این که شخصی بگوید:من فقط خود خدا را قبول دارم و کاری به دین،انبیا و ائمه علیهم السلام،مسجد،محراب،عالِم و نماز ندارم،فقط خود خدا را قبول دارم؛ «وَ لَوْ أَنَّهُمْ رَضُوا مٰا آتٰاهُمُ اللّٰهُ وَ رَسُولُهُ وَ قٰالُوا حَسْبُنَا اللّٰهُ سَیُؤْتِینَا اللّٰهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ رَسُولُهُ إِنّٰا إِلَی اللّٰهِ رٰاغِبُونَ» (1)خدا در مفهوم این گفتار می گوید:کسی که مرا می خواهد،عمل مرا هم می خواهد.تو که عمل مرا نمی خواهی،یعنی مرا نمی خواهی،اما نمی فهمی که با حرف و عملت داری می گویی که مرا نمی خواهی.

«وَ مَنْ وَثِقَ بِحَبی بٍ» کسی که اطمینان به معشوق دارد

«اِعْتَمَدَ عَلَیْهِ» ،همه جا به معشوق خود تکیه می کند،می گوید:باز کردن گره از زندگی من،کلید حل مشکلات و ورود به بهشت به دست معشوق من است.من صد در صد به معشوقم مطمئن هستم و به او تکیه دارم.او وکیل من است:

اَلَّذِینَ قٰالَ لَهُمُ النّٰاسُ إِنَّ النّٰاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزٰادَهُمْ إِیمٰاناً وَ قٰالُوا حَسْبُنَا اللّٰهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ» (2)

نتیجه این مطمئن بودن چیست ؟

«وَ مَنْ وَثِقَ بِحَبی بٍ إعْتَمَد عَلَیه» به پروردگار،در کارها اعتماد و تکیه کردن.

«وَ مَنِ اشْتٰاقَ إلیٰ حَبیبٍ» کسی که به من شوق دارد

«جَدَّ فی السیر الیه» با همه

ص:340


1- (1)) - توبه(9):59؛ و اگر آنان به آنچه خدا و پیامبرش به ایشان عطا کرده اند،خشنود می شدند و می گفتند:خدا ما را بس است؛خدا و پیامبرش به زودی از فضل و احسان خود به ما عطا می کنند [ و ] ما فقط به سوی خدا مایل و علاقمندیم [ برای آنان بهتر بود ] .
2- (2)) - آل عمران(2):173؛ همان کسانی که مردمِ [ منافق و عوامل نفوذی دشمن ] به آنان گفتند:لشکری انبوه از مردم [ مکه ] برای جنگ با شما گرد آمده اند،از آنان بترسید.ولی [ این تهدید ] بر ایمانشان افزود،و گفتند:خدا ما را بس است،و او نیکو وکیل و [ نیکو کارگزاری ] است.

وجود برای رسیدن به من،در حرکت است.این سیرِ مثبت باطنی و ظاهری است.

یاد خدا،مختص یاد کنندگان او

«ذِکْرِی للذّاکرین» یا داود ! یادِ من،اختصاص به یاد کنندگان من دارد.هر کسی که دائم یاد من است،من هم یاد او هستم.کسی که از من غافل است،من هم کاری به کار او ندارم،برود.وقتی که کسی را رها کنم،در هر فتنه،فساد و گناهی می افتد.

«ام سلمة»می گوید:نوبت من بود که پیغمبر صلی الله علیه و آله در خانه یا حجره من باشد.

پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد و دو سه لقمه غذای مختصر خورد،عبایش را زیر بدنش انداخت و خوابید.شاید یک ساعت نگذشت که من هم چشمم گرم شد.یک دفعه از خواب پریدم،دیدم پیغمبر صلی الله علیه و آله نیست.آن حالات حسادت زنانه برای من پیش آمد،گفتم امشب که نوبت من است،ایشان کجا رفته است ؟ بلند شدم،بیرون آمدم و جلوی درب اتاق خانم های دیگر سر کشیدم،تا ببینم ایشان کجا رفته است ؟ پله های پشت بام را بالا رفتم-پشت بام،همین جایی بود که الآن گنبد سبز روی آن است.

آنجا قبلاً پشت بام خانه پیغمبر صلی الله علیه و آله بوده است-گفت:پله آخر،پشتِ درب پشت بام که رسیدم دیدم،ایشان با تمام بدن روی خاک افتاده است و مثل مادر داغ دیده اشک می ریزد.

دعای پیامبر صلی الله علیه و آله از زبان ام سلمه

من به اینجا رسیدم که می فرمود:الهی ! آن چه خوبی به من دادی،از من پس نگیر.خدایا ! هر چه بدی از من دور کردی،راهش را به روی من باز نکن.حرف آخر را که زد،من بی طاقت شدم،داد کشیدم.

فرمود:

«رَبّ لاٰ تَکِلْنِی إلی نَفْسِی طَرَفَةَ عَیْنٍ ابداً» (1)خدایا ! مرا یک چشم به هم زدن به خودم وامگذار.چون اگر رهایم کنی،من رفته ام.

ص:341


1- (1)) - کافی:581/2،بَابُ دَعَوَاتٍ مُوجَزَاتٍ لِجَمِیعِ الْحَوَائِجِ لِلدُّنْیَا وَ الآْخِرَة،حدیث 15؛«ابْنِ أَبِی یَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام یَقُولُ وَ هُوَ رَافِعٌ یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ رَبِّ لَاتَکِلْنِی إِلَی نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَداً لَاأَقَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ لَاأَکْثَرَ قَالَ فَمَا کَانَ بِأَسْرَعَ مِنْ أَنْ تَحَدَّرَ الدُّمُوعُ مِنْ جَوَانِبِ لِحْیَتِهِ ثُمَّ أَقْبَلَ عَلَیَّ فَقَالَ یَا ابْنَ أَبِی یَعْفُورٍ إِنَّ یُونُسَ بْنَ مَتَّی وَکَلَهُ اللَّهُ عز و جل إِلَی نَفْسِهِ أَقَلَّ مِنْ طَرْفَةِ عَیْنٍ فَأَحْدَثَ ذَلِکَ الذَّنْبَ قُلْتُ فَبَلَغَ بِهِ کُفْراً أَصْلَحَکَ اللَّهُ قَالَ لَاوَ لَکِنَّ الْمَوْتَ عَلَی تِلْکَ الْحَالِ هَلَاکٌ».

«ذکری للذّاکرین» ذکر من مخصوص افرادی است که یاد من هستند،

«و جنتی للمطیعین» بهشت من هم برای اهل عبادت و طاعت است،

«و حبی للمشتاقین» عشق و محبت من هم برای مشتاقان من است.تا اینجا،بهشت،ذکر،حورالعین و تخت و...بود،اما

«و انا خاصة المحبین» خود من هم برای عاشقانم هستم.

خیلی حرف سنگینی است،درک آن هم غیر میسر است. هر که شد از یک نگاه،واله و شیدای دوست

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:342

پی نوشت ها

21

تهران،مسجد امیر

رمضان 1383

ص:343

ص:344

ص:345

ص:346

ص:347

21اعمال مثبت

اشاره

الحمدلله رب العالمین و صلّی الله علی جمیع الانبیاء والمرسلین

و صلّ علی محمد و آله الطاهرین.

طبق نقل کتاب پر ارزش و شریف«تحف العقول»وجود مبارک حضرت موسی بن جعفر علیه السلام برای شاگرد عالم و دانشمند بسیار سودمند خود هشام بن حکم،چهار آیه از انجیل اصلیِ حضرت مسیح علیه السلام قرائت فرمودند که در این چهار آیه،خداوند متعال به دو حالت مثبت درونی و دو کار بسیار با اهمیت بیرونی اشاره کرده است و برای هر کدام از این چهار حقیقت،محصول و ثمری قابل توجه بیان فرموده است.در کنار این دو حالت و دو عمل،خداوند ثمراتی بیان فرموده است،که مربوط به روز قیامت است.البته این دلیل بر این نیست که این دو حالت عالیِ درونی و دو عمل با ارزش،محصول و ثمر دنیایی نداشته باشند.

معمولاً تمام حالات و حرکات مثبت،چه برای خود انسان و چه برای خانواده یا اقوام و مردم،گاهی برای یک مملکت و گاهی برای یک دنیا سودمند است.این نظامی است که پروردگار عالم بر حالات و اعمال مثبت حاکم کرده است.گر چه حکمای الهی می فرمایند:این حالات و اعمال،مانند تنه،شاخ و برگ و ریشه درخت،مقدم بر محصول است،اما این تقدم،هم تقدم زمانی و شرفی است و هم تقدم ارزشی.ولی هدف پروردگار عالم از این جریانات،خود محصول است، یعنی این جریانات،راه و طریق است و اصل نمی باشد.

ص:348

ص:349

ثمرات دنیایی و آخرتی نماز

قرآن مجید و ائمه طاهرین علیهم السلام مردم را به حالات و اعمال مثبت دعوت می کنند،نتیجه و ثمرات آن نظر دارند.این همه سرمایه گذاری در آیات و روایات روی نماز،به خاطر این است که آن نتیجه و محصول عاید انسان شود:

«إِنَّ الصَّلاٰةَ تَنْهیٰ عَنِ الْفَحْشٰاءِ وَ الْمُنْکَرِ» (1)این دو هدف برای پروردگار خیلی مهم است،که مردم از طریق نماز،به برچیده شدن خیمه فحشا و منکرات برسند،یعنی با ورود به نماز،به عمر همه گناهان کبیره،فحشا و منکراتِ پیدا و پنهان خاتمه دهند.اگر خاتمه داده شود،ثمره اش این است؛اولاً:بار بسیار سنگین مالی از دوش دولت ها برداشته می شود.ثانیاً:بار سنگین فشار روانی و بیماری های گوناگون از دوش مردم برداشته می شود.ثالثاً:

جوّی از سلامت،اعتماد،آرامش،پاکی و وقار بر مردم حاکم خواهد شد.چهره دنیایی نماز،آباد کردن دنیای مردم است و چهره آخرتی اش،برای رهایی مردم از عذاب و ورود به بهشت است.

رسیدن به نتایج نماز با تحقق شرایط

اما خود نماز،جاده و راه است،که این راه را مردم باید صحیح طی کنند،یعنی تمام نمازهای شان را با مقدماتی که قرآن و روایات گفته اند،باید پیوند بدهند، یعنی نماز سر وقت،با وضو،غسل یا تیممی که صحیح است،لباسی که حتی یک نخ حرام در آن نیست،روی فرشی که حلال و مباح است،در خانه ای که غصبی و حرام نیست،از رشوه،مال یتیم و غارت مال مردم به دست نیامده است.

این ها مقدمات نماز است و باید با مقارنات آن هماهنگ شود.علاوه بر این،

ص:350


1- (1)) - عنکبوت(29):45 نماز را برپا دار،یقیناً نماز از کارهای زشت،و کارهای ناپسند باز می دارد. بحار الأنوار:25/4،باب 4،حدیث 4؛«الصَّادِقِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ الصَّلَاةُ حُجْزَةُ اللَّهِ وَ ذَلِکَ أَنَّهَا تَحْجُزُ الْمُصَلِّیَ عَنِ الْمَعَاصِی مَا دَامَ فِی صَلَاتِهِ قَالَ اللَّهُ عز و جل إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ». مستدرک الوسائل:114/4،باب 5،حدیث 4267؛«عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ فِی تَفْسِیرِ قَوْلِهِ تَعَالَی اتْلُ ما أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتابِ وَ أَقِم الصَّلاةَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ قَالَ مَنْ لَمْ تَنْهَهُ الصَّلَاةُ عَنِ الْفَحْشَاءِ وَ الْمُنْکَرِ لَمْ یَزْدَدْ مِنَ اللَّهِ إِلَّا بُعْداً». کافی:598/2،کِتَابُ فَضْلِ الْقُرْآنِ،حدیث 1؛«سَعْدٍ الْخَفَّافِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام...قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَا أَبَا جَعْفَرٍ وَ هَلْ یَتَکَلَّمُ الْقُرْآنُ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قَالَ رَحِمَ اللَّهُ الضُّعَفَاءَ مِنْ شِیعَتِنَا إِنَّهُمْ أَهْلُ تَسْلِیمٍ ثُمَّ قَالَ نَعَمْ یَا سَعْدُ وَ الصَّلَاةُ تَتَکَلَّمُ وَ لَهَا صُورَةٌ وَ خَلْقٌ تَأْمُرُ وَ تَنْهَی قَالَ سَعْدٌ فَتَغَیَّرَ لِذَلِکَ لَوْنِی وَ قُلْتُ هَذَا شَیْءٌ لَاأَسْتَطِیعُ أَنَا أَتَکَلَّمُ بِهِ فِی النَّاسِ فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ وَ هَلِ النَّاسُ إِلَّا شِیعَتُنَا فَمَنْ لَمْ یَعْرِفِ الصَّلَاةَ فَقَدْ أَنْکَرَ حَقَّنَا ثُمَّ قَالَ یَا سَعْدُ أُسْمِعُکَ کَلَامَ الْقُرْآنِ قَالَ سَعْدٌ فَقُلْتُ بَلَی صَلَّی اللَّهُ عَلَیْکَ فَقَالَ إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللَّهِ أَکْبَرُ فَالنَّهْیُ کَلَامٌ وَ الْفَحْشَاءُ وَ الْمُنْکَرُ رِجَالٌ وَ نَحْنُ ذِکْرُ اللَّهِ وَ نَحْنُ أَکْبَرُ».

نیت نمازگزار باید خالص و شکم نمازگزار از حرام خالی باشد.این جاده صحیح نماز است که اگر این جاده را یک جامعه طی کند،سفره فحشا و منکرات جمع می شود و این از برکات نماز است.

اعراض از نماز موجب ارتکاب منکرات

اما اگر مردم از نماز روی گردان باشند؛بی نماز باشند،یا از نماز صحیح به دور باشند،هیچ ضمانتی برای آنها نیست که آلوده به فحشا و منکرات نشوند.مثلاً می گوید:من که نمی خواهم نماز بخوانم،چرا مال مردم را نبرم ؟ چرا این زمین را با دزدی و نیرنگ نگیرم ؟ چرا در لباس یا لقمه ام دقت کنم که حلال باشد ؟ اگر اهل نماز نیست،برای دچار شدن به فحشا و منکرات ضمانتی ندارد.

اگر هم نماز می خواهد بخواند،یک ورزش بدنی می کند و در ضمن هم یک الفاظی را به زبان جاری می کند،که این هم باز برای محفوظ ماندن از فحشا و منکرات ضمانتی ندارد.

اما نمازگزار واقعی به این دو هدف دنیایی که خدا از نماز دارد،می رسد.اصل هم این دو هدف می باشد و خود نماز فرع است.پروردگار به میوه نماز نظر دارد،که قطع فحشا و منکرات است.خود نماز یک راه و وسیله می باشد.خدا بهشت را در نظر دارد،که جاده اش همین نماز است.مردم از این جاده به بهشت می رسند.بقیه عبادات،حالات و کوشش های مثبت هم نتیجه آنها مهم است.

ائمه علیهم السلام،آگاه به تمامی ادیان

اما چهار آیه ای که حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از انجیل خواندند.چون علم به انجیل نزد موسی بن جعفر علیه السلام بوده است.طبق روایات ما،ائمه علیهم السلام عالِمِ کامل به «وحی اللّه»بودند.چون کار آنها تبلیغ دین،وحی و فرهنگ خدا بوده است و باید

ص:351

همه علوم را می دانستند،بنابراین همگی آگاه به«وحی اللّه»بودند.این وحی روزگاری در تورات تجلی داشته است،روزگاری در انجیل.و مجموع صد و سیزده کتابِ قبل از قرآن،در قرآن تجلی کرده اند.امامی که آگاه به تمام حقایق قرآن است، یعنی به تمام حقایق کتاب های آسمانی آگاه است.

مناظره امام رضا علیه السلام نشانگر علم امامت

در جلسه ای که در خراسان تشکیل شد،از وجود مبارک حضرت رضا علیه السلام دعوت شد که در این جلسه شرکت کنند.رؤسای مذاهب یهود،مسیحیت، زرتشت و تابعین هم دعوت شدند که در این مجلس شرکت کنند و با وجود مبارک حضرت رضا علیه السلام بحث کنند.امام هشتم علیه السلام در برخوردی که با علمای مذاهب داشتند،اعلام کردند که با هر عالمی که متدین به هر مذهبی است،با کتاب خودشان صحبت می کنند.این علم امام است و نمی شود که امام این علم را نداشته باشد،چون اگر این علم را نداشته باشد،مأموم است.این که می بینید همه ما مأموم هستیم،چون آن دانش،بینش و دید امام را نداریم.امام یعنی پیشرو،یعنی مقدم بر همه؛ «قٰالَ إِنِّی جٰاعِلُکَ لِلنّٰاسِ إِمٰاماً» (1)یعنی در تمام حالات و اعمال مثبت و نتایج آن،بر همه انسان ها تو را مقدم قرار داده است.

مهرورزی و محبت حقیقی

آیه اول انجیل:ای هشام ! خدا در انجیل فرموده است:

«طُوبیٰ لِلْمُتَرَاحِمِینَ اولئکَ هُمُ المَرْحُومُونَ یَوْمَ القِیامَة» (2)

در این آیه به نتیجه مسأله اعمال مثبت در قیامت اشاره شده است.نمی خواهد بگوید که در دنیا نتیجه ندارد،اما فعلاً در این چهار آیه،نظر به محصول این درخت

ص:352


1- (1)) - بقره(2):124؛ فرمود:من تو را برای همه مردم پیشوا و امام قرار دادم.
2- (2)) - تحف العقول:393؛«یَا هِشَامُ مَکْتُوبٌ فِی الْإِنْجِیلِ طُوبَی لِلْمُتَرَاحِمِینَ أُولَئِکَ هُمُ الْمَرْحُومُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ طُوبَی لِلْمُصْلِحِینَ بَیْنَ النَّاسِ أُولَئِکَ هُمُ الْمُقَرَّبُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ طُوبَی لِلْمُطَهَّرَةِ قُلُوبُهُمْ أُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ طُوبَی لِلْمُتَوَاضِعِینَ فِی الدُّنْیَا أُولَئِکَ یَرْتَقُونَ مَنَابِرَ الْمُلْکِ یَوْمَ الْقِیَامَة».

در قیامت است.

گفتار پروردگار است:

«طوبی للمتراحمین» خوش به حال آن مردمی که در همه برنامه های زندگی،به یکدیگر،به حقیقت مهر و محبت می ورزند.«متراحمین» طرفینی است،چون باب تراحم از نظر ادبی،باب تفاعل است.تراحم یعنی به یک دیگر محبت ورزیدن و نباید یک طرفه باشد.

خوشا به حال آنهایی که در تمام جریانات زندگی،به یکدیگر مهر می ورزند.

خوشا به حال خانمی که در تمام جریانات زندگی،به شوهر محبت می ورزد و خوشا به حال شوهری که در تمام جریانات زندگی،به همسرش محبت می کند.

خیلی از جریانات پیش می آید که زن باید مواظب باشد و اگر سزاوار است،حق را به جانب همسر بدهد.مرد هم همین طور است.محیط خانه برای زن و شوهر باید محیط تراحم باشد.در بیرون خانه هم خیلی جریانات اتفاق می افتد،ممکن است مادر این خانم،علیه شوهر این خانم حرف های بی ربطی بزند.زن حرام است مهرورزی اش را به خاطر حرف های بی ربط مادر قطع کند.یا ممکن است مادر،برادر یا پدر شوهر هم حرف های بی ربط بزند.حرام است که مرد به خاطر حرف های بی ربط و ناحق دیگران،از همسر خود مهرورزی را قطع کند،قیافه تلخ و خشن علیه همسرش بگیرد.زن و شوهر وقتی که نتوانند جلوی جریانات بیرون را بگیرند،قافیه زندگی را باخته اند.باید راه مهرورزی به یکدیگر را آزاد بگذارند.

دستور دین به تراحم بین مردم

خدا در اکثر آیات قرآن،وقتی که آیه را می خواهد ختم کند،با دو صفت ختم می کند: «أَنَّ اللّٰهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» (1)یا صفت «هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ» (2)یا «أَنَّ اللّٰهَ سَمِیعٌ بَصِیرٌ» (3)یعنی با چشم خود که داری می بینی،ده سال است که همسرت مانند یک کلفت بی حقوق،دارد برای شما و بچه هایت زحمت می کشد.شما خانم ! با

ص:353


1- (1)) - بقره(2):209؛ نهایتاً بدانید که خدا [ در انتقام از شما ] توانای شکست ناپذیر و حکیم است.
2- (2)) - یونس(10):107؛ و او بسیار آمرزنده و مهربان است.
3- (3)) - حج(22):61؛ و به یقین خدا شنوا و بیناست.

چشم هایت می بینی که همسرت بیرون از خانه،با این شهر شلوغ و آلوده،چگونه برای اداره امور زندگی تلاش می کند.مواظب باش ! حرف هایی که از بیرون می شنوی،با آنچه دیده ای مقایسه کن،تا معلوم شود که حرف ها بی ربط است، پس گوش نده،تلخ نشو،رشته مهرورزی را پاره نکن.

خدا سمیع و بصیر است؛هم می شنود و هم می بیند.در قرآن حرف ما انسان ها را که می زند،همین دو صفت را ذکر می کند:

« إِنّٰا خَلَقْنَا الْإِنْسٰانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشٰاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْنٰاهُ سَمِیعاً بَصِیراً» (1)

ما به شما گوش و چشم دادیم،هر چه شنیدی،اگر دیدی و دیده با شنیده مطابق بود،باور کن.اما اگر دیده با شنیده مطابقت نداشت،شنیده را ملاک قضاوت قرار نده.شنیده ها را جستجو کنید تا برسید به این که نود و نه درصد شنیده هایتان دروغ است: «سَمّٰاعُونَ لِلْکَذِبِ» (2)شما گوش شنوا برای دروغ ها نباشید.تازه دیده ها هم تا اندازه ای درست است.همه دیده ها هم که صد در صد درست نیست.

جریان مسیح علیه السلام و رفع سوء ظن

عیسی مسیح علیه السلام،جوان،خوش قیافه و خوش قامت بود و تا آخر عمر هم ازدواج نکرد.در سی و سه سالگی بود که به آسمان عروج کرد.یک روز در شهر ناصریه،از خانه یک زن معروف و مشهور به زنا بیرون آمد.همه مردم شهر ناصریه می دانستند که آن خانه یک زن جوانِ زناکار است.پیغمبر اولوا العزم،خوش قیافه، مجرد،از آن خانه بیرون آمد،یک نفر هم او را دید و تعجب کرد که: واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند چون به خلوت می روند،آن کار دیگر می کنند (3)

قانون حرمت زنا مال وحی است،پس مسیح اینجا چه کاری داشته است ؟ مسیح علیه السلام هم خیلی آرام،دید که آن شخص او را دیده و فکرش منحرف شده است،جلو آمد و خیلی با محبت،سلام کرد،گفت:جناب ! دیدی که من از کجا درآمدم ؟ گفت:واقعاً که،خیلی شگفت آور است.اینجا چه کار می کردی ؟ مسیح علیه السلام فرمود:ای مرد ! در دنیا دو نوع بیمار هست؛یک بیماری که دردش را حس می کند،پا هم دارد،خودش نزد طبیب می رود،نسخه می گیرد،خوب هم می شود.اما یک بیمار هم هست که نسبت به بیماری اش هیچ آگاهی ای ندارد و نمی فهمد،ولی کس دیگری بیماری اش را می فهمد،دلش می سوزد،می گوید:

بروم و طبیب را به بالای سرش بیاورم.

این خانم جزء بیمارهای نوع دوم بود.به زشتی و بدی زنا،به آلوده کردن شهر به خاطر کج بودن فکر و عملش توجهی نداشت.باید طبیب بالای سرش می رفت.

من قلبم برای گناه کارهای عالم آتش می گیرد.ناراحت هستم.خودم آمدم،در زدم داخل نشده،از پشت درب اتاق،او را موعظه و نصیحت کردم،محبت کردم، از امروز به بعد توبه کرده است.دیگر هیچ کسی را راه نمی دهد.

آیا می خواستی بروی و در بین مردم بگویی:مسیح را با چشم خودم دیدم که به خانه فلان زن رفته بود ؟ نمی توان به همه دیده ها و شنیده ها اعتنا کرد. 1

بطلان شنیده های بدون تحقیق و تبیّن

قرآن می گوید:شنیده ها،نود و نه درصدش باطل است،مگر این که عادل واقعی بیاید و مطلبی را بگوید،اما عادل واقعی کجا است ؟ عادل واقعی یعنی کسی که ملکه عدالت بر وجودش حاکم است،که نمی گذارد به هیچ گناه کبیره ای آلوده شود و نمی گذارد که بر صغیره مصرّ شود.اگر دادگاه های خانواده،دو نفر آدم این طوری را برای طلاق شاهد نگیرند،طلاق باطل است صیغه طلاق را باید دو

ص:354


1- (1)) - وسائل الشیعة:26/20،باب 4،حدیث 24938؛
2- (2)) «أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام الْفِتَنُ ثَلَاثَةٌ حُبُّ النِّسَاءِ وَ هُوَ سَیْفُ الشَّیْطَانِ وَ شُرْبُ الْخَمْرِ وَ هُوَ فَخُّ الشَّیْطَانِ وَ حُبُّ الدِّینَارِ وَ الدِّرْهَمِ وَ هُوَ سَهْمُ الشَّیْطَانِ فَمَنْ أَحَبَّ النِّسَاءَ لَمْ یَنْتَفِعْ بِعَیْشِهِ وَ مَنْ أَحَبَّ الْأَشْرِبَةَ حُرِّمَتْ عَلَیْهِ الْجَنَّةُ وَ مَنْ أَحَب َّ الدِّینَارَ وَ الدِّرْهَمَ فَهُوَ عَبْدُ الدُّنْیَا وَ قَالَ قَالَ عِیسَی(الدُّنْیَا)دَاءُ الدِّینِ وَ الْعَالِمُ طَبِیبُ الدِّینِ فَإِذَا رَأَیْتُمُ الطَّبِیبَ یَجُرُّ الدَّاءَ إِلَی نَفْسِهِ فَاتَّهِمُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ غَیْرُ نَاصِحٍ لِغَیْرِهِ».
3- (3)) بحار الأنوار:188/14،باب21،حدیث 39؛«قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام إِنَّ رَجُلًا جَاءَ إِلَی عِیسَی ابْنِ مَرْیَمَ علیه السلام فَقَالَ لَهُ یَا رُوحَ اللَّهِ إِنِّی زَنَیْتُ فَطَهِّرْنِی فَأَمَرَ عِیسَی علیه السلام أَنْ یُنَادَی فِی النَّاسِ لَایَبْقَی أَحَدٌ إِلَّا خَرَجَ لِتَطْهِیرِ فُلَانٍ فَلَمَّا اجْتَمَعَ وَ اجْتَمَعُوا وَ صَارَ الرَّجُلُ فِی الْحُفْرَةِ نَادَی الرَّجُلُ فِی الْحُفْرَةِ لَایَحُدَّنِی مَنْ لِلَّهِ تَعَالَی فِی جَنْبِهِ حَدٌّ فَانْصَرَفَ النَّاسُ کُلُّهُمْ إِلَّا یَحْیَی وَ عِیسَی علیه السلام فَدَنَا مِنْهُ یَحْیَی فَقَالَ لَهُ یَا مُذْنِبُ عِظْنِی فَقَالَ لَهُ لَاتُخَلِّیَنَ بَیْنَ نَفْسِکَ وَ بَیْنَ هَوَاهَا فَتَرْدَی قَالَ زِدْنِی قَالَ لَاتُعَیِّرَنَّ خَاطِئاً بِخَطِیئَتِهِ قَالَ زِدْنِی قَالَ لَاتَغْضَبْ قَالَ حَسْبِی».

ص:355

نفر عادل واقعی گوش دهند.صیغه عقد را صد نفر کافر و عرق خور هم گوش بدهند،صحیح است.اما امروز زن را طلاق بدهند،دو نفر را به عنوان عادل بیاورند،دو ماه دیگر معلوم شود که این دو نفر فاسق بودند،طلاق باطل است.

دوباره دو شاهد عادل باید بیایند و صیغه طلاق را از اول گوش بدهند.

دستور قرآن به تحقیق در مورد شنیده ها

فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ» (1)کجا دارید می روید ؟ چه کار می کنید ؟ در سوره حجرات (2)می گوید:منهای عادل،هر کسی آمد و هر خبری را به شما داد،گوش ندهید،بلکه تبیّن-تحقیق-واجب است.یعنی تا حقیقتِ خبر را پیدا نکرده اید،به آن گوش ندهید.

شخصی با عصبانیت به من گفت:فلان روحانی که اهل فلان استان است، می دانی که چه درآمدی دارد ؟ گفتم:چه درآمدی دارد ؟ گفت:یک قلمش،فقط سالی نهصد تُن زعفران صادر می کند.گفتم:اولاً آن روحانی اهل یک منطقه ای است که یک دانه زعفران هم درنمی آید.علاوه بر این،در تمام کره زمین،نهصد تُن زعفران نیست.زعفران مثل طلا،مثقالی وزن می شود.

آخر کسی گفت:پدرم یک دیگ داده بود برای نذری هایش ساخته بودند،که این دیگ یک سرش در اردستان و یک سرش هم در نطنز بود.گفت:اتفاقاً بابای من هم طرف های کاشان زندگی می کرد،یک شتر داشت که بار می کرد،از راه کویر به کرمان می برد.سر شتر یزد بود،دم شتر نزدیک قم بود.گفت:آخر مرد حسابی ! چنین شتری که تو می گویی کجا جا می گرفت ؟ گفت:در دیگ پدر تو.اگر چنین دیگی بوده،پس چنین شتری هم باید باشد.

قرآن می گوید:نود و نه درصد شنیده ها باطل قطعی است و هر کسی بشنود و قبول کند،او را هم در قیامت به عنوان سَمّٰاعُونَ لِلْکَذِبِ» (3)به محاکمه

ص:356


1- (1)) - تکویر(81):26؛ پس [ با انکار قرآن و روی گرداندن از آن ] کجا می روید ؟
2- (2)) -اشاره به سوره حجرات آیه 6: «إِنْ جٰاءَکُمْ فٰاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا»؛ ای اهل ایمان ! اگر فاسقی خبری برایتان آورد،خبرش را بررسی و تحقیق کنید تا مبادا از روی ناآگاهی،گروهی را آسیب و گزند رسانید و بر کرده خود پشیمان شوید.
3- (3)) - مائده(5):41؛ به شدت شنونده دروغند. بحار الأنوار:27/22،باب 37؛«قوله تعالی سَمّٰاعُونَ لِلْکَذِبِ قال البیضاوی خبر محذوف أی هم سماعون و الضمیر للفریقین أوللذین یسارعون».

می کشند،که چرا در دلت،با شنیده ها آبروی بنده مرا بردی ؟

اثر بد دروغ و شایعه سازی

دروغ،به مهرها لطمه می زند و روابط محبتی را قطع می کند.جوانان ! واجب است که با همسرانتان تبادل مهر و محبت داشته باشید.حوادث بیرون از خانه و خانواده باعث نشود که این جریانات الهی-مهرورزی-در خانه قطع شود و الا هر دو در قیامت محکوم هستید،چون شنوای دروغ بودید.

از زن و شوهر که بگذریم،بین پدر و مادر و فرزندان این مسأله فراوان است.

بچه ها ! عاشق پدر و مادرتان باشید.پدر و مادرها ! عاشق این امانت های خدا باشید.طوری رفتار نکنید که بچه در درون خودش بگوید:ای کاش که این پدر و مادرم عروسی نکرده بودند و ما را به دنیا نیاورده بودند،که این طور بدبخت باشیم.این ها همه در قیامت محاکمه دارد.

بی ارزشی دنیا در مقابل دل شکستن

ادبیات ما هم غوغا کرده است.حیف که در جامعه ما بین نسل جدید و جامعه شاعران حکیم،رابطه قطع شده است.شعر در کشور ما در پایین ترین سطح ممکن است.از هر ده خط شعر،نُه خط آن هیچ ارزشی ندارد.این یک خط شعر که این را هم باید بر تارک فلک می نوشتند: به جان زنده دلان،سعدیا که ملک وجود نیرزد آن که وجودی ز خود بیازارند (1)

سی سال زن در خانه شوهر باشد،تمام این مدت با آزردگی،سوز دل و لقمه تلخ خوردن زندگی کند.یا مرد سی سال در کنار زن باشد،زن نسبت به مرد بداخلاق باشد و یک آب خوش از گلوی این مرد پایین نرود.خیال می کند که جهنم

ص:357


1- (1)) - سعدی شیرازی.

در قیامت خالی می ماند ؟ جهنم تراکم ترافیکی و جمعیتی دارد،اما بهشت خلوت است،فضای باز،امنیت،بی صدا.تنها صدایی که از بهشت شنیده می شود،این است:

« وَ آخِرُ دَعْوٰاهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلّٰهِ رَبِّ الْعٰالَمِینَ» (1)

اما قرآن می گوید:جهنمی ها همدیگر را لعنت می کنند،به هم فحش می دهند و جهنم آمدن شان را به گردن همدیگر می گذارند.

لزوم اهتمام به تراحم بین یکدیگر

تراحم بین زن و شوهر،بین پدر و مادر و فرزندان واجب است.بین اقوام آمار بگیرید،ببینید که در قوم و خویش ها،چه کسی دختر دارد و نمی تواند جهیزیه بخرد ؟ چه کسی نمی تواند برای بچه اش عروسی بگیرد ؟ چه کسی پول کم دارد و قرض خود را نمی تواند بدهد ؟ چه کسی مریض دارد ؟ این تراحم را عملی کنید ! یعنی با حفظ آبروی ارحام،درد همه را با مهرورزی حل کنید.

«طُوبیٰ لِلْمُتَراحِمینَ» خدا می فرماید:خوش به حال رحم کنندگان و محبت داران به یکدیگر.ثمره قیامتی این ها چیست ؟

«اُولئکَ هُمُ المَرْحُومُون یَوْمَ القِیامة» این ها وقتی وارد قیامت شوند،همان هایی هستند که منِ خدا هر چه مهر و محبت دارم،به طرف شان جریان می دهم.خدا در قیامت به آدم بگوید:تو مهر ورزیدی ؟ حالا می خواهم که به تو مهر بورزم.برای فهم مهرورزی خدا،باید به سراغ آیات و روایات برویم.

مهرورزی خدا با بندگان در قیامت

اشاره

امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:پرونده کسی را رسیدگی می کنند،به او می گویند:

ص:358


1- (1)) - یونس(10):10؛ و پایان بخشِ نیایششان این است که همه ستایش ها ویژه خدا مالک و مربی جهانیان است.

آن قدر کم داری که قابل گذشت نیست و باید به جهنم بروی.می گوید:محکوم هستم،قبول است.سرش را پایین می اندازد که برود،خطاب می رسد:او را برگردانید.در دنیا کاسب بود،وضعش هم خوب بود،به مردم قسطی جنس می داد.مشتری هم زیاد داشت.ده تا شاگرد داشت.شب جمعه لیست بدهکاران را به شاگردانش می داد و می گفت:در خانه هر کدام را می زنید،اگر قسط خود را آوردند،بگیرید و جلوی اسمش بنویسید،اما اگر گفتند:نداریم،حرفی نزنید، فقط سرتان را پایین بیاندازید و بیایید.هفته دیگر بروید،اگر گفت:ندارم،سرتان را پایین بیاندازید و بیایید.هفته سوم،اگر گفت:ندارم،دیگر سراغش نروید.

ای ملائکه ! حالا بنده ام آمده است و دستش خالی است.او در دنیا هر کسی که گفت:ندارم،به او مهر ورزید.حالا که خودش ندارد،می خواهم که مهرهایش را تلافی کنم.اگر من الآن که می گوید ندارم،رحم نکنم،او از منِ خدا کریم تر می شود: (1)« اَلرَّحْمٰنُ* عَلَّمَ الْقُرْآنَ* خَلَقَ الْإِنْسٰانَ» (2)مٰا تَریٰ فِی خَلْقِ الرَّحْمٰنِ مِنْ تَفٰاوُتٍ» (3)

تمام آفرینش انسان بر پایه مهر من است.حالا مدام بنشین و بگو:ای خدا ! چرا مرا آفریده ای ؟ خدا جواب می دهد:چون دوستت داشتم.تو را از حال خاک درآوردم و به صورت انسان زنده ساختم.علاقه و مهر به تو داشتم.

1-مقام اصلاح گران بین مردم

آیه دوم از کتاب انجیل از زبان امام کاظم علیه السلام:

«طُوبیٰ لِلْمُصْلِحینَ بَیْنَ النّاسِ اولئکَ هُمُ المُقَرَّبُونَ یَوْمَ القِیامة»

خوش به حال آنهایی که دائم اختلافات مردم؛اختلاف زن و شوهر،پدر

ص:359


1- (1)) - بقره(2):280؛ و اگر [ بدهکار ] تنگدست بود [ بر شماست که ] او را تا هنگام توانایی مهلت دهید؛و بخشیدن همه وام [ و چشم پوشی و گذشت از آن در صورتی که توانایی پرداختش را ندارد ] اگر [ فضیلت وثوابش را ] بدانید برای شما بهتر است. مجموعة ورام:266/2؛«قال رسول الله صلی الله علیه و آله:حُوسِبَ رجُلٌ ممَّن کانَ قَبلَکُم فلَم یُوجَدْ لَهُ مِن الخَیرِ شیءٌ إلاّ أنّهُ کانَ یُخالِطُ الناسَ وکانَ مُوسِرا،وکانَ یَأمُرُ غِلمانَهُ أن یَتَجاوَزُوا عنِ المُعسِرِ،قالَ اللّه ُ تعالی:نَحنُ أحَقُّ بذلکَ،تَجاوَزُوا عَنهُ». نهج البلاغه:نامه 31؛«فِی وَصِیَّةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ لِابْنِهِ الْحَسَنِ ع«وَ إِذَا وَجَدْتَ مِنْ أَهْلِ الْفَاقَةِ مَنْ یَحْمِلُ لَکَ زَادَکَ إِلَی یَوْمِ الْقِیَامَةِ فَیُوَافِیکَ بِهِ غَداً حَیْثُ تَحْتَاجُ إِلَیْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ إِیَّاهُ وَ أَکْثِرْ مِنْ تَزْوِیدِهِ وَ أَنْتَ قَادِرٌ عَلَیْهِ فَلَعَلَّکَ تَطْلُبُهُ فَلَا تَجِدُهُ وَ اغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فِی حَالِ غِنَاکَ لِیَجْعَلَ قَضَاءَهُ لَکَ فِی یَوْمِ عُسْرَتِکَ». الترغیب والترهیب:46/2،حدیث 15؛«ابنِ عبّاس:دخلَ رسولُ اللّهِ صلی الله علیه و آله المسجدَ و هو یقولُ:أیُّکُم یَسُرُّهُ أن یَقِیَهُ اللّه ُ عَزَّ وجلَّ مِن فَیحِ جَهنّمَ؟ قُلنا:یا رسولَ اللّهِ،کُلُّنا یَسُرُّهُ.قالَ:مَن أنظَرَ مُعسِرا».
2- (2)) - الرحمن(55):1-3؛[ خدای ] رحمان*قرآن را تعلیم داد.*انسان را آفرید.
3- (3)) - ملک(67):3؛ در آفرینش [ خدای ] رحمان،خلل و نابسامانی و ناهمگونی نمی بینی،پس بار دیگر بنگر آیا هیچ خلل و نابسامانی و ناهمگونی می بینی ؟

و فرزند،مادر و دختر،داماد و خانواده عروس،عروس و خانواده داماد،یا دو تا کاسب را حل می کنند؛

«طُوبیٰ لِلْمُصْلِحِینَ» این ها نتیجه کارشان در روز قیامت چیست ؟

«اُولئکَ هُمُ الْمُقَرَّبُونَ یَومَ القِیامَةِ» این ها در قیامت دوش به دوش انبیا علیهم السلام می ایستند.

2-صاحبان قلب پاک

آیه سوم که در کتاب انجیل آمده است،این است:

«طُوبیٰ لِلْمُطَهِّرَةَ قُلُوبَهُمْ اولئکَ هُمُ المُتَّقُونَ یَوْمَ القِیامَة»

خوش به حال آنهایی که دل خودشان را از ریا،طمع،بخل،حسد،کبر و کینه پاک کردند.نتیجه قیامتی آن این است که در قیامت به عنوان تقواپیشگان با آنها معامله می کنند: «إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفٰازاً» (1)متقین در قیامت بهترین برندگان هستند.

3-مقام متواضعینِ در دنیا

آیه چهارم،به عنوان آخرین آیه ای که امام علیه السلام از کتاب انجیل واقعی نقل می کنند:

«طُوبیٰ لِلْمُتَواضِعِینَ فِی الدُّنْیٰا اولئکَ یَرْتَقُونَ مَنَابِرَ المُلْکِ یَوْمَ القِیامَة» خوش به حال آنهایی که در دنیا نسبت به من و خلق من متواضع،فروتن و خاکسار بودند.

متواضعان،در روز قیامت و در بهشت،پادشاهان اهل بهشت هستند.

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

ص:360


1- (1)) - نبأ(78):31؛ بی تردید برای پرهیزکاران پیروزی و کامیابی است .

پی نوشت ها - فهرست ها

ص:361

ص:362

ص:363

ص:364

ص:365

فهرست آیات

آیه

شماره آیه

صفحه

.فاتحه(1)

«الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ ّ الْعَٰلَمِینَ»

2

262

«غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لَاالضَّآلِّینَ»

7

184

.بقره(2)

«بَلَیٰ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ»

11

6

«أُوْلٰئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلَٰلَةَ بِالْهُدَیٰ فَمَا رَبِحَت...»

16

114،128،131

«فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِی وَقُودُهَا النَّاسُ و الْحِجَارَةُ»

24

250

«کُلَّمَا رُزِقُوا مِنْهَا مِن ثَمَرَةٍ رِّزْقًا قَالُوا هَٰذَا الَّذِی رُزِقْنَا...»

25

43

«أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا و یَسْفِکُ الدِّمَآءَ»

30

168

«إِنِّی أَعْلَمُ مَا لَاتَعْلَمُونَ»

30

168

«حَتَّیٰ نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً»

55

179

«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُکُم مِّنْ بَعْدِ ذَ ٰلِکَ فَهِیَ کَالْحِجَارَةِ...»

74

249،250

«بَلَیٰ مَن کَسَبَ سَیِّئَةً و أَحَٰطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولَٰئِکَ...»

81

96

«مَن یَشَآءُ»

90

161

«إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِن ذُرِّیَّتِی قَالَ...»

124

269،352

«وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَٰبَ و الْحِکْمَةَ»

129

303

«إِنَّهُ فِی الْأَخِرَةِ لَمِنَ الصَّٰلِحِینَ»

130

66

ص:366

ص:367

«إِنَّآ إِلَیْهِ رَ ٰجِعُونَ»

156

266

«إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ»

181

197،204

«کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیَامُ کَمَا کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِن...»

183

49 «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ»

185

29

«هُدًی لِّلنَّاسِ و بَیِّنَٰتٍ مِّنَ الْهُدَیٰ و الْفُرْقَانِ»

185

178

«أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»

209

353

«أُوْلٰئِکَ حَبِطَتْ أَعْمَٰلُهُمْ»

217

225

«إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّ ٰبِینَ»

222

86

«وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ و اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ...»

247

161

«تِلْکَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَیٰ بَعْضٍ»

253

183

«اللَّهُ لَآإِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ»

255

95

«وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیٰ»

256

322

«وَاللَّهُ یُضَٰعِفُ لِمَن یَشَآءُ»

261

149،150

«لَاتُبْطِلُوا صَدَقَٰتِکُم بِالْمَنِ ّ وَالْأَذَیٰ»

264

320

«وَمَن یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا»

269

296

.آل عمران(3)

«لِلَّذِینَ اتَّقَوْا عِندَ رَبِّهِمْ جَنَّٰتٌ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَٰرُ...»

15

160،337

«قُلِ اللَّهُمَّ مَٰلِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَن تَشَآءُ وَتَنزِعُ...»

26

161،162

«ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ»

34

204

«فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَآءَنَا وَأَبْنَآءَکُمْ وَنِسَآءَنَا وَنِسَآءَکُمْ...»

61

279

«إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَهُدًی...»

96

44

«إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَهُدًی...»

96-97

203،266

«إِنَّ اللَّهَ عَلِیمُ بِذَاتِ الصُّدُورِ»

119

198

«وَسَارِعُوا إِلَیٰ مَغْفِرَةٍ مِّن رَّبِّکُمْ وَجَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّمَٰوَ ٰتُ...»

133

127

«وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلَیٰ مَا فَعَلُوا و هُمْ یَعْلَمُونَ»

135

125

«وَأَنَّ اللَّهَ لَایُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ»

171

167

ص:368

«إِنَّا لَانُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ»

؟

169

«الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُواْ لَکُمْ...»

173

340

«الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیًَٰما وَقُعُودًا وَعَلَیٰ جُنُوبِهِمْ...»

191

280،281

«رَبَّنَآ إِنَّکَ مَن تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَمَا لِلظَّٰلِمِینَ مِنْ...»

192

283،285

«رَّبَّنَآ إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَٰنِ أَنْ ءَامِنُوا بِرَبِّکُمْ...»

193

285،267،286، 287

«رَبَّنَا وَءَاتِنَا مَا وَعَدتَّنَا عَلَیٰ رُسُلِکَ وَلَا تُخْزِنَا یَوْمَ...»

194

286

«فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَآأُضِیعُ عَمَلَ عَٰمِلٍ مِّنکُم مِّن...»

195

287

«وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَآءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ...»

207

168

.نساء(4)

«إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَی اللَّهِ لِلَّذِینَ یَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَٰلَةٍ»

17

231

«وَ ءَاتَیْنَٰهُم مُّلْکًا عَظِیًما»

54

161

«خَٰلِدِینَ فِیهَآ أَبَدًا»

57

150

.مائده(5)

«وَ السَّارِقُ و السَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَیْدِیَهُمَا»

38

185

«سَمَّٰعُونَ لِلْکَذِبِ»

41

354،356

«إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَیْسِرُ وَالْأَنصَابُ وَالْأَزْلَٰمُ رِجْسٌ مِّنْ...»

90

230

«مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»

62

95

«وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ»

93

7

«وَ أَکْثَرُهُمْ لَایَعْقِلُونَ»

103

178،180

.انعام(6)

«الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَلَمْ یَلْبِسُواْ إِیمَٰنَهُم بِظُلْمٍ أُوْلٰئِکَ لَهُمُ...»

82

202

«مَّن نَّشَآءُ»

83

161

«اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ»

124

163

ص:369

«فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَٰلِغَةُ»

149

229

.اعراف(7)

«إِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمَٰوَ ٰتِ وَالأَْرْضَ فِی سِتَّةِ...»

54

212

«وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ»

58

225

«وَ أَوْحَیٰ رَبُّکَ إِلَی النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِی مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتًا...»

68

252

«فِیهِ شِفَآءٌ لِّلنَّاسِ إِنَّ فِی ذَ ٰلِکَ لَأَیَةً لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»

69

252

«وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَیٰ ءَامَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِم بَرَکَٰتٍ»

96

47

«وَوَ ٰعَدْنَا مُوسَیٰ ثَلَٰثِینَ لَیْلَةً وَأَتْمَمْنَٰهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِیقَٰتُ...»

142

298

«وَ اخْتَارَ مُوسَیٰ قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلاً لِّمِیقَٰتِنَا»

155

179

«إِنَّا لَانُضِیعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِینَ»

170

141،147،167، 169

«أُوْلٰئِکَ کَالأَْنْعَٰمِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»

179

95،253

«بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلٰئِکَ هُمُ الْغَٰفِلُونَ»

179

253

.انفال(8)

«وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ...»

41

334،339

.توبه(9)

«فَإِخْوَ ٰنُکُمْ فِی الدِّینِ»

11

214

«مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن یَعْمُرُوا مَسَٰجِدَ اللَّهِ»

17

226

«شَٰهِدِینَ عَلَیٰ أَنفُسِهِم بِالْکُفْرِ»

17

226

«زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمَٰلِهِمْ»

37

78

«وَلَوْ أَنَّهُمْ رَضُواْ مَآ ءَاتَلٰهُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَقَالُواْ حَسْبُنَا...»

59

340

«وَرِضْوَ ٰنٌ مِّنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَ ٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»

72

160

«جَنَّٰتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَْنْهَٰرُ خَٰلِدِینَ فِیهَا وَمَسَٰکِنَ...»

72

337

ص:370

.یونس(10)

«وَ ءَاخِرُ دَعْوَیٰهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِ ّ الْعَٰلَمِینَ»

10

358

«وَ مَآ أَنتُم بِمُعْجِزِینَ»

53

213

«هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»

107

353

.هود(11)

«إِنَّ إِبْرَ ٰهِیمَ لَحَلِیمٌ أَوَّ ٰهٌ مُّنِیبٌ»

75

64،66

«وَ مَا تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ و إِلَیْهِ أُنِیبُ»

88

67

«إِنْ أُرِیدُ إِلَّا الْإِصْلَٰحَ مَا اسْتَطَعْتُ»

88

67

«وَ لَاتَرْکَنُواْ إِلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّکُمُ النَّارُ و مَا لَکُم...»

113

98

«إِنَّ الْحَسَنَٰتِ یُذْهِبْنَ السَّیَِّاتِ ذَ ٰلِکَ ذِکْرَیٰ لِلذَّ ٰکِرِینَ...»

114

62

«إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ وَلِذَ ٰلِکَ خَلَقَهُمْ»

119

283

.یوسف(12)

«فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ»

17

217

«إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِینَ»

24

66،265

«فَأَنسَٰهُ الشَّیْطَٰنُ ذِکْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِی السِّجْنِ بِضْعَ سِنِینَ»

42

264

«نُصِیبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَآءُ و لَانُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ...»

56

160،161،163، 165

.رعد(13)

«قُلْ کَفَیٰ بِاللَّهِ شَهِیداً بَیْنِی و بَیْنَکُمْ و مَنْ عِندَهُ عِلْمُ...»

43

282

.ابراهیم(14)

«لَئِن شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ وَ لَئِن کَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِی لَشَدِیدٌ»

7

246

«ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ...»

24

149،250،251

«تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ»

25

149

ص:371

«وَ مَثَلُ کَلِمَةٍ خَبِیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبِیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِن فَوْقِ...»

26

251

«رَّبَّنَآ إِنِّی أَسْکَنتُ مِن ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِندَ...»

37

65

«رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَوٰةَ»

37

65

«یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ و السَّمَٰوَ ٰتُ»

48

322

.نحل(16)

«فَلَا تَسْتَعْجِلُوهُ»

1

213

«وَ سَخَّرَ لَکُمُ الَّیْلَ و النَّهَارَ و الشَّمْسَ و الْقَمَرَ...»

12

245،246

«ثُمَّ کُلِی مِن کُلِ ّ الَّثمَرَ ٰتِ»

69

252

«ادْعُ إِلَیٰ سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ...»

125

15

.اسراء(17)

«إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کَانُوا إِخْوَ ٰنَ الشَّیَٰطِینِ»

27

254

«أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ»

80

262،263،264، 266،271

«وَ اجْعَل لِّی مِن لَّدُنکَ سُلْطَٰنًا نَّصِیرًا»

80

266،268،271

.کهف(18)

«إِنَّا لَانُضِیعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلاً»

30

165،166،169

.مریم(19)

«مَا کَانَ أَبُوکِ امْرَأَ سَوْءٍ»

28

46

«وَ مَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیًّا»

28

46

«فَأَشَارَتْ إِلَیْهِ»

29

46

«کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا»

29

47

«قَالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ»

30

47

ص:372

«ءَاتَٰنِیَ الْکِتَٰبَ و جَعَلَنِی نَبِیًّا*و جَعَلَنِی مُبَارَکًا»

30-31

47

«إِنَّ الَّذِینَ ءَامَنُوا و عَمِلُوا الصَّٰلِحَٰتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ...»

96

235

.طه(20)

«وَ لَاتَعْجَلْ بِالْقُرْءَانِ»

114

213

.انبیاء(21)

«مَتَیٰ هَٰذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْ صَٰدِقِینَ»

38

213

«فَنَفَخْنَا فِیهِ مِن رُّوحِنَا»

91

133

«وَ هَٰذَا ذِکْرٌ مُّبَارَکٌ أَنزَلْنَٰهُ»

50

45

«وَ مَآ أَرْسَلْنَٰکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَٰلَمِینَ»

107

183

.حج(22)

«وَ أَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِ ّ یَأْتُوکَ رِجَالًا و عَلَیٰ کُلِ ّ...»

27

267

«ذَ ٰلِکَ وَ مَن یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ»

32

4

«أَنَّ اللَّهَ سَمِیعُ بَصِیرٌ»

61

353

.مؤمنون(23)

«وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَ ٰزِینُهُ فَأُوْلَٰئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنفُسَهُمْ...»

103

94

.نور(24)

«تُوبُوا إِلَی اللَّهِ جَمِیعًا أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»

31

81،82

«یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ»

35

27

.فرقان(25)

«هَبَآءً مَّنثُورًا»

23

225

«وَ کَانَ الشَّیْطَٰنُ لِلْإِنسَٰنِ خَذُولًا»

29

254

ص:373

«وَ لَاتَقْرَبُوا الزِّنَیٰ إِنَّهُ کَانَ فَٰحِشَةً وَسَآءَ سَبِیلاً»

32

231

«قُلْ مَآ أَسَْلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ»

57

183

.شعراء(26)

«فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تَعْمَلُونَ»

216

133

.نمل(27)

«إِنَّ الْمُلُوکَ إِذَا دَخَلُوا قَرْیَةً أَفْسَدُوهَا»

34

142

«إِنَّهُ مِن سُلَیْمَٰنَ وَ إِنَّهُ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ...»

30-31

144

«قَالَ هَٰذَا مِن فَضْلِ رَبِّی لِیَبْلُوَنِی ءَأَشْکُرُ أَمْ أَکْفُرُ»

40

132

.قصص(28)

«مَا کَانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ»

68

163

«أَحْسِن کَمَآ أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْکَ»

77

164

.عنکبوت(29)

«إِنَّ الصَّلَوٰةَ تَنْهَیٰ عَنِ الْفَحْشَآءِ و الْمُنکَرِ»

45

350

.روم(30)

«ثُمَّ کَانَ عَٰقِبَةَ الَّذِینَ أَسَُٰوا السُّوأَیٰ أَن کَذَّبُوا بَِایَٰتِ...»

10

95

«ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ»

41

46

.لقمان(31)

«وَلَقَدْ ءَاتَیْنَا لُقْمَٰنَ الْحِکْمَةَ»

12

296،297،320

«وَ صَاحِبْهُمَا فِی الدُّنْیَا مَعْرُوفًا»

15

103

«وَ اتَّبِعْ سَبِیلَ مَنْ أَنَابَ إِلَیَّ»

15

68

«ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ»

15

68

ص:374

«وَ مَن یُسْلِمْ وَجْهَهُ إِلَی اللَّهِ و هُوَ مُحْسِنٌ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ...»

22

6،7

.احزاب(33)

«فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ»

32

46

.سبأ(34)

«وَ قَلِیلٌ مِّنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ»

13

180

.فاطر(35)

«إِلَّا خَلَا فِیهَا نَذِیرٌ»

24

228

.یس(36)

«ذَ ٰلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ»

38

316

«لَاالشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَآ أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ و لَاالَّیْلُ سَابِقُ...»

40

315

.زمر(39)

«إِنَّمَا یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَٰبِ»

9

178،180

«فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ...»

18

180

.غافر(40)

«غَافِرِ الذَّ نبِ وَ قَابِلِ التَّوْبِ»

3

111،118

«أَدْخِلُوا ءَالَ فِرْعَوْنَ أَشَدَّ الْعَذَابِ»

46

97

.فصلت(41)

«وَجَعَلَ فِیهَا رَوَ ٰسِیَ مِن فَوْقِهَا وَ بَٰرَکَ فِیهَا وَ قَدَّرَ فِیهَآ...»

10

42،43

«ثُمَّ اسْتَوَیٰ إِلَی السَّمَآءِ و هِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا و لِلْأَرْضِ...»

11

211

ص:375

.شوری(42)

«لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ»

11

60

«مَن کَانَ یُرِیدُ حَرْثَ الْأَخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِی حَرْثِهِ»

20

148،149

«یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الْإِثْمِ و الْفَوَ ٰحِشَ»

37

125

.حجرات(49)

«لَمْ یَرْتَابُوا»

15

331

.ق(50)

«مَّا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ»

18

197

.نجم(53)

«وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَیٰ»

3

299

«عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَیٰ»

14

322

.الرحمن(55)

«الرَّحْمَٰنُ*عَلَّمَ الْقُرْءَانَ*خَلَقَ الْإِنسَٰنَ»

1-3

359

.واقعه(56)

«وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ*أُوْلٰئِکَ الْمُقَرَّبُونَ*فِی...»

10-12

277

«لَّایَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»

79

329

.حدید(57)

«یَسْعَیٰ نُورُهُم بَیْنَ أَیْدِیهِمْ و بِأَیْمَٰنِهِم»

12

84

«أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ ءَامَنُوا أَن تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ»

16

23

«اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیَوٰةُ الدُّنْیَا لَعِبٌ و لَهْوٌ و زِینَةٌ و تَفَاخُرٌ...»

20

299

ص:376

.حشر(59)

«کَمَثَلِ الشَّیْطَٰنِ»

16

253

«لَوْ أَنزَلْنَا هَٰذَا الْقُرْءَانَ عَلَیٰ جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَٰشِعًا مُّتَصَدِّعًا...»

21

165

.صف(61)

«یَٰأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَیٰ تِجَٰرَةٍ تُنجِیکُم...»

10

330

«یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ و یُدْخِلْکُمْ جَنَّٰتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا...»

12

336،337

«تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ رَسُولَهُ وَ تُجٰاهِدُونَ فِی سَبیلِ اللّٰهِ...»

11

330،331،335، 336

«وَ أُخْرَیٰ تُحِبُّونَهَا»

13

337

«نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ و فَتْحٌ قَرِیبٌ»

13

337

.منافقون(63)

«وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ و لِرَسُولِهِ و لِلْمُؤْمِنِینَ»

8

9

.تحریم(66)

«یَٰأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا تُوبُوا إِلَی اللَّهِ تَوْبَةً نَّصُوحًا»

8

83،84

«عَسَیٰ رَبُّکُمْ أَن یُکَفِّرَ عَنکُمْ سَیَِّاتِکُم»

8

84

«وَ یُدْخِلَکُمْ جَنَّٰتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَٰرُ»

8

84

«یَوْمَ لَایُخْزِی اللَّهُ النَّبِیَّ و الَّذِینَ ءَامَنُوا مَعَهُ»

8

84

«رَبَّنَآ أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَ اغْفِرْ لَنَآ إِنَّکَ عَلَیٰ کُلِ ّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»

8

85

«وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرَ ٰنَ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا»

12

133

.ملک(67)

«مَّا تَرَیٰ فِی خَلْقِ الرَّحْمٰنِ مِن تَفَٰوُتٍ»

3

359

ص:377

.قلم(68)

«لَوْ تُدْهِنُ فَیُدْهِنُونَ»

9

216

«وَدُّوا»

9

215

«کَذَ ٰلِکَ الْعَذَابُ وَ لَعَذَابُ الْأَخِرَةِ أَکْبَرُ»

33

234

.نوح(71)

«یَجْعَل لَّکُمْ جَنَّٰتٍ وَ یَجْعَل لَّکُمْ أَنْهَٰرًا»

12

201

.قیامت(75)

«لَاتُحَرِّکْ بِهِ لِسَانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ»

16

213

.انسان(76)

«إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَٰنَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَٰهُ سَمِیعَاً...»

2

354

.نبأ(78)

«عَمَّ یَتَسَآءَلُونَ*عَنِ النَّبَإِ الْعَظِیمِ»

1-2

101

«إِنَّ لِلْمُتَّقِینَ مَفَازًا»

31

360

.تکویر(81)

«فَأَیْنَ تَذْهَبُونَ»

26

183،356

.بروج(85)

«قُتِلَ أَصْحَٰبُ الْأُخْدُودِ*النَّارِ ذَاتِ الْوَقُودِ*إِذْ هُمْ...»

4-8

331

.طارق(86)

«یَوْمَ تُبْلَی السَّرَآئِرُ»

9

317

ص:378

.اعلی(87)

«الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّیٰ*و الَّذِی قَدَّرَ فَهَدَیٰ»

2-3

315

.فجر(89)

«فَیَقُولُ رَبِّی أَهَٰنَنِ»

16

233

«وَ أَمَّآ إِذَا مَا ابْتَلَیٰهُ»

16

232

«لَّاتُکْرِمُونَ الْیَتِیمَ*وَلَا تَحَٰضُّونَ عَلَیٰ طَعَامِ الْمِسْکِینِ»

17-18

233

«وَ تَأْکُلُونَ التُّرَاثَ أَکْلاً لَّمًّا»

19

233

«وَ تُحِبُّونَ الْمَالَ حُبًّا جَمًّا»

20

233

«یَٰأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ»

27

315

.بلد(90)

«لَآأُقْسِمُ بِهَٰذَا الْبَلَدِ»

1

44

«وَ أَنتَ حِلٌّ بِهَٰذَا الْبَلَدِ»

2

44

.لیل(92)

«فَأَمَّا مَنْ أَعْطَیٰ و اتَّقَیٰ»

5

218،219

«فَأَمَّا مَنْ أَعْطَیٰ و اتَّقَیٰ و صَدَّقَ بِالْحُسْنَیٰ فَسَنُیَسِّرُهُ...»

5-6

234،235

«وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَیٰ»

6

219

«فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَیٰ»

7

219

«وَ أَمَّا مَنْ بَخِلَ و اسْتَغْنَیٰ*و کَذَّبَ بِالْحُسْنَیٰ*...»

9-10

236

.ضحی(93)

«وَ لَلْأَخِرَةُ خَیْرٌ لَّکَ مِنَ الْأُولَیٰ»

4

219

.انشراح(94)

«فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا»

5

216

ص:379

«وَ رَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ»

4

216،217

.قدر(97)

«إِنَّآ أَنزَلْنَٰهُ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ»

1

48

«خَیْرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ»

3

48

«تَنَزَّلُ الْمَلٰئِکَةُ و الرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِم مِّن کُلِ ّ أَمْرٍ»

5

48

.قارعه(101)

«فَأُمُّهُ هَاوِیَةٌ»

9

128

.ماعون(107)

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ*أَرَءَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ...»

1-2

339

فهرست روایات

روایت

معصوم

صفحه

ابِیحَ لِشِیْعَتِنٰا

صاحب الزمان علیه السلام

333

أبَیٰ اللّهُ أَنْ یَجْرِیَ الأَشْیٰاءَ إلّاٰ بِأَسْبٰابٍ

امام صادق علیه السلام

264

الإِحْسٰانُ انْ تَعْبُدَ اللّهَ کَأَنَّکَ تَرَاهُ

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

164

اعْلَم بِطُرُقِ السَّمَوٰاتِ

امیرالمؤمنین علیه السلام

281

الْبَسَتْنِی الخَطَایٰا ثَوْبَ مَذَلَّتِی

امام سجاد علیه السلام

94

ألَسْتَ عَبْدَ آلِ فُلانِ..وَ مَنْ عَمَلَهُ فَهُوَ مِثْلِی

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

304-305

الّلهُمَّ الْعَنِ الْعِصٰابَةَ الّتی جٰاهَدَتِ الْحُسَینَ وَ شٰایَعَتْ...

زیارت عاشورا

227

اللَّهُمَّ تَقَبَّلَ مِنّٰا هَذَا القَلیلِ الْقُربٰان

زینب علیها السلام

11

اللّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَةً بِقَدَرِکَ

زیارت امین اللّه

315

اللّهم واٰلِ مَنْ وٰالاهُ وَ عٰادِ مَنْ عٰادٰاهُ

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

285

الٰهی رِضاً بِرِضٰاکَ

امام حسین علیه السلام

168

الأُمُورُ مَرْهُونَةٌ بِأَوْقٰاتِها

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

218

امیرٌ خیّرٌ مطاع

امام صادق علیه السلام

144

انَا الذَّاکِرُ

امیرالمؤمنین علیه السلام

278،280

انْتَ قَسِیمُ الجَنَّةِ وَ النّارِ

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

203،286

انْتُمُ الطُلَقٰاء

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

216

انْظُرُوا الَی الأرْضِ

؟

167

انْظُروا إلی رَجُلٍ قَدْ نَوَّرَ اللّٰهُ قَلْبَهُ

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

103

إنَّ اللّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوا

امیرالمؤمنین علیه السلام

251

بأبی انْتَ وَ امّی

امیرالمؤمنین علیه السلام

204

ص:380

ص:381

بَرَزَ الإسْلامُ کُلُّه

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

300

بُنِی الإسْلامُ عَلی خَمْسٍ؛عَلَی الصّلاةِ وَ الصُّومِ وَ الزَّکاةِ...

امام باقر علیه السلام

167

التَّائِبُ حَبیبُ اللّهِ

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

86

تَعَلَّمْتُ بِسَبْعَةِ الآفٍ مِنَ الحِکْمَةِ..أخْلِصِ العَمَلَ فان الناقد بصیرٌ

لقمان حکیم

321-323

[قٰالَ علیه السلام لِقائِلٍ،قٰالَ بِحَضْرَتِهِ،اَسْتَغْفِرُ اللَّه ] ثَکَلَتْکَ امُّکَ...

امیرالمؤمنین علیه السلام

112-113

جَعَلْتَه لِلْمُسْلِمینَ عِیداً

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

63

الْحَمْدُ لُلّٰهِ الّذی مَنْ تَکَلَّمَ سَمِعَ کَلاٰمَهُ..فالتزمه

امام مجتبی علیه السلام

197-203

الدَّهْرُ انْزَلَنِی ثُمَّ انْزَلَنِی،ُثَّم انْزَلَنِی حَتّیٰ یُقٰال مُعٰاوِیَةُ وَ عَلِیّ

امیرالمؤمنین علیه السلام

278

ذکری للذّاکرین و جنتی للمطیعین و حبی للمشتاقین و انا...

حدیث قدسی

342

رَبّ لاٰ تَکِلْنِی إلی نَفْسِی طَرَفَةَ عَیْنٍ ابداً

؟

341

رَفَعَ إلیٰ رَسُولِ اللّهِ قَوْمٌ فی بَعْضِ غَزَوَاتِهِ

امام کاظم علیه السلام

50

رَمَضَانُ اسمٌ مِنْ اسْماءِ اللّهِ

امام باقر علیه السلام

4

السلام علیک یا ابا عبد اللّه علیه السلام و علی الارواح التی...

زیارت عاشورا

305

شَهْرُ رَمَضَانَ،شَهْرُ اللّهِ عَزَّوَ جَلَّ

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

3،5،6،7،9

صَلّی اللّهُ عَلَیْکَ یٰا ابَا الْحَسَنِ،صَلّیٰ اللّهُ عَلَیٰ رُوحِکَ...

زیارت امام رضا علیه السلام

198

الصَّوْمُ جُنّةٌ

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

61،62

الصوم لی

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

8،60

صوموا تصحوا

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

49

ضَرْبَةُ عَلیٍّ یَوْمَ الخَنْدَقِ افْضَلُ مِنْ عِبٰادَةِ الثَقَلَیْنِ

امیرالمؤمنین علیه السلام

300

طُوبیٰ لِلْمُتَرَاحِمِینَ اولئکَ هُمُ المَرْحُومُونَ یَوْمَ القِیامَة

امام رضا علیه السلام

352،353،358

طُوبیٰ لِلْمُتَواضِعِینَ فِی الدُّنْیٰا اولئکَ یَرْتَقُونَ مَنَابِرَ المُلْکِ...

امام رضا علیه السلام

360

طُوبیٰ لِلْمُصْلِحینَ بَیْنَ النّاسِ اولئکَ هُمُ المُقَرَّبُونَ یَوْمَ القِیامة

امام رضا علیه السلام

359-360

طُوبیٰ لِلْمُطَهِّرَةَ قُلُوبَهُمْ اولئکَ هُمُ المُتَّقُونَ یَوْمَ القِیامَة

امام رضا علیه السلام

360

عَلَیْکَ بِالصَّومِ فَإِنَّهُ جُنَّةٌ مِنَ النّارِ

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

60

عُمُرِکَ فی ما افْنَیْتَه..وَ عَنْ حُبِّنٰا أَهْلَ البَیْتِ

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

203

فَالصُّوْرَةُ صُورَةُ إنسانٍ وَ الْقَلْبُ قَلْبُ حَیوانٍ

امیرالمؤمنین علیه السلام

96

فلیصم سمعک

امام صادق علیه السلام

29

ص:382

فَمَنْ احَبَّهُ اللّهُ لَمْ یُعَذِّبْهُ

؟

86

فَوَ اللّٰهِ لِهٰولاٰءِ فی قُرّٰاءِ القرآنِ اعَزُّ مِنَ الْکِبْری تِ الأَحْمَرِ...

امام باقر علیه السلام

247-248

قَدْ أَقْبَلَ الَیْکُمْ شَهْرُ اللّهِ بِالبَرَکَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ شَهْرٌ...

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

28

قُرّاء القُرانَ فَوَضَعَ دَوٰاءَ القُرآنِ عَلیٰ دٰاءِ قَلْبِهِ فَاَسهَر بِهِ لَیْلَهُ...

امام باقر علیه السلام

247

قلیلٌ زَلَلُه

امیرالمؤمنین علیه السلام

126

قُولُوا لاٰ الهَ الاّٰ اللّهُ

امیرالمؤمنین علیه السلام

285

الکتب بساتین العلماء

امیرالمؤمنین علیه السلام

21

کِدْ کَیْدَکَ وَ اجْهَدْ جَهْدَکَ

زینب علیها السلام

213

لَاَسْمَعَ کَلامَکَ

امیرالمؤمنین علیه السلام

197

لَحْمُکَ لَحْمٰی وَ دَمُکَ دَمیٰ سِلْمُکَ سِلْمِی وَ حَرْبُکَ حَرْبِی

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

285

لِلصَّائِمِ فَرْحَتَانِ حینَ یُفْطِر وَ حی نَ یَلْقَی ربَّهُ عَزَّوَ جَلَّ

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

60-61

لَعَنَ اللّهُ امّةً اسْرَجَتْ وَ الْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتٰالِکَ

زیارت عاشورا

227

لو لا تمریجُ فی قلوبکم و تَزیدُکُمْ فی الحدیث لَسَمِعْتُمْ...

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

129

الْمُؤْمِنُ کَالنَّحْلَة

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

253

مٰا عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ نٰارِکَ وَ لاٰ طَمَعاً فِی جَنَّتِکَ

امیرالمؤمنین علیه السلام

300

مَثَلُ المُؤْمِنِ عِنْدَ اللّهِ تَعالیٰ کَمَثَلِ مَلَکٍ مُقَرَّبٍ

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

254

الْمُسْلِمُ مَنْ سَلِمَ المُسْلِمُونَ مِنْ لِسانِهِ وَ یَدِهِ

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

180

مَنْ اخْلَصَ لِلّهِ ارْبَعِینَ یَوْماً فَجَّرَ اللّهُ یَنَابِیْعَ الحِکْمَةِ...

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

298،303،320

مَنْ ارادَ الدُّنْیٰا لاٰ یَنْصَحُکَ وَ مَنْ ارٰادَ الاٰخِرَةَ لاٰیَصْحَبُکَ

امام صادق علیه السلام

101

مَنْ سَلِمَ مِنْ امَّتِی مِنْ ارْبَعِ خِصالٍ فَلَهُ الجَنَّةُ..شهوة الفرج

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

131-132

مَنِ القَوْمِ ؟ فَقَالُوا مُؤْمِنُونَ یٰا رَسُولَ اللّهِ !قال:وَ مَا بَلَغَ...

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

50-51

مَنْ نُجٰالِسُ؟ مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللّهَ رُؤْیُتُه...

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

129

وَ امٰاتَ قَلْبِی عَظِیمُ جِنایَتِی

امام سجاد علیه السلام

95

وَ انّ عَلِیّاً بابٌ«مَن دَخَلَهُ کَانَ ءَامِنًا»..وَ مَنْ خَرَجَ عَنْهُ کافِراً

امام مجتبی علیه السلام

203-204

وَ جَلَّلَنِی التَبَاعُدُ مِنْکَ لِباسَ مَسْکَنَتِی

امام سجاد علیه السلام

94

وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّمَوٰاتِ وَ الْاَرْضَ

امام صادق علیه السلام

247

وَ مَنْ سَلِمَ مِنْ نِسٰاءِ امَّتِی مِنْ ارْبَعِ خِصالٍ..وَ صَامَتْ شَهْرُها

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

132-134

ص:383

و هو بلاءٌ قَلِیلٌ مَکْثُهُ

امیرالمؤمنین علیه السلام

100

وَ هُوَ شَهْرُ الإنٰابَةِ

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

59،63

و هو شهر البرکة

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

41،48

وَ هُوَ شَهْرُ التَّوْبَةِ

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

77،93،150، 219

وَ هُوَ شَهْرٌ یُضٰاعِفُ اللّهُ فِیه الحَسَنَاتِ

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

9،10،11

وَ یَمْحُو فِیه السَیّئاتِ

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

11،13

یٰا دٰاوُد ! مَنْ أَحَبَّ حَبِیباً صَدَّقَ قَوْلَهُ..ذِکْرِی للذّاکرین

حدیث قدسی

338-341

یٰا رَحْمٰنَ الدُّنْیٰا وَ الْآخِرَةِ وَ رَحِیمَهُما

؟

159-160

یٰا مَنْ یَقْبَلُ الیَسِیرَ وَ یَعْفُو عَنِ الکَثیرِ إقْبَلْ مِنّی الیَسِیرَ...

رسول اللّه صلی الله علیه و آله

12

فهرست اشعار

مصرع اول

سراینده

صفحه

آنجا که سر نیازمندان

همای شیرازی

13

آنی تو که حال دل نالان دانی

ابوسعید ابوالخیر

200

از هزاران اندکی زین صوفیند

مولوی

182

ای خوشا آنان که دل از غیر تو پرداخته اند

مژده

254

باد جوی مولیان آید همی

رودکی سمرقندی

26

باش تا صبح دولتت بدمد

؟

169

بر باد فنا تا ندهی گرد خودی را

؟

118

به جان زنده دلان،سعدیا که ملک وجود

سعدی شیرازی

357

به دریا بنگرم،دریا تو بینم

باباطاهر

182

به مناجاتش هر شبی گذرد

ملا محسن فیض کاشانی

185

تا صورت پیوند جهان بود،علی بود

شمس تبریزی

281

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن

؟

169

جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه

حافظ شیرازی

314

جهان چون چشم و خط و خال و ابروست

شبستری

314

چون بسا ابلیس آدم رو هست

مولوی

129

چه خوش است یک شب بکشی«هوا»را

؟

169

خاقانیا به سائل اگر یک درم دهی

خاقانی شروانی

301

در کعبه گشت پدید و به محراب شد شهید

؟

271

روز ازل که عالم و آدم نبود

شهیدی خراسانی

271

زاهد که درم گرفت و دینار

سعدی شیرازی

181

ص:384

ص:385

سالها باید که تا یک سنگ اصلی زآفتاب

سنایی غزنوی

211

سحر گه ره روی در سرزمینی

حافظ شیرازی

321

شب آمد،شب رفیق دردمندان

الهی قمشه ای

248

عمر خود را در چه پایان برده ای

مولوی

69

کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست

؟

270

که ای صوفی شراب آنگه شود صاف

حجة الاسلام نیر

321

گاوان و خران باربردار

سعدی

253

گر قدمت هست چو مردان برو

سعدی

69

مرا به روز قیامت،غمی که هست این است

صائب تبریزی

130

مکن کاری که بر پا سنگت آیو

باباطاهر همدانی

30

مهتری،گر بکام شیر در است

حنظله باد غیسی

21

میسر نگردد به کس این سعادت

؟

271

نه در مسجد گذارندم که رند است

عطار نیشابوری

83

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می کنند

حافظ شیرازی

354

هر که آیین حقیقت نشناسد ز مجاز

وحدت کرمانشاهی

134

هر که از تن بگذرد جانش دهند

وحدت کرمانشاهی

323

هر که با پاکدلان صبح و مسائی دارد

پروین اعتصامی

52

هر که شد از یک نگاه،واله و شیدای دوست

الهی قمشه ای

342

هزار بار بشویم دهان به مشک و گلاب

؟

114

هزار مرتبه شستم دهان به مشک و گلاب

وحدت کرمانشاهی

115

هَیْهٰاتَ أَنْ یَأتِیَ الزَّمٰانَ بِمِثْلِهِ

؟

270

فهرست اعلام

آدم علیه السلام 168،177

آل محمد،ائمه طاهرین،اهل بیت علیهم السلام 3، 19،20،41،48،59،77،81،83،85،97، 101،111،125،130،141،159،162، 163،167،177،180،184،187،195، 200،203،211،225،227،232،245، 246،261،277،295،302،313،322، 329،333،336،340،349،350،351

ابراهیم علیه السلام 5،64،65،66،67،68،183، 204،250،267،269

ابن حسام 26

ابن سینا 24

ابن ملجم 145،146

ابوجهل 130،162

ابوذر 28،65،66،314

ابوطالب علیه السلام 215،268،270

ابولهب 128،130،162،166

ارسطو 297

ارشمیدس 297

اسحاق علیه السلام 67،314

اسماعیل علیه السلام 64،67،314

اصحاب اخدود 330

اصحاب الحسین علیه السلام 305

افلاطون 297

امام حسن مجتبی علیه السلام 193،195،197، 198،200،203،269،271،279،286

امام حسین،سیدالشهداء،اباعبداللّه علیه السلام 4، 128،163،168،227،228،235،251، 271،279،286،305،336

امام رضا علیه السلام 50،83،166،179،198، 226،254،352

امام سجاد،زین العابدین علیه السلام 93،94،95، 269،282،283،305،315

امام صادق علیه السلام 3،9،29،97،98،100، 101،102،127،144،181،235،251، 269،277،278

امام عصر علیه السلام،امام زمان،امام دوازدهم 180،201،202،286،301،314،333

امام علی،امیرالمؤمنین علیه السلام 19،21،22، 44،45،66،85،93،96،99،112،115، 116،117،118،125،128،130،144، 145،146،162،167،168،185،186، 195،197،203،204،250،254،266، 267،268،270،271،277،278،279،

ص:386

ص:387

280،281،282،283،284،285،286، 287،299،300،314،315،316،335، 336،358

امام کاظم،موسی بن جعفر علیه السلام 50،97،98، 254،349،351،359

امام محمدباقر علیه السلام 3،167،202،218، 247،248،269،277،282،283،315

ام سلمه 341

امیرکبیر،میرزا تقی خان 27

انبیاء علیهم السلام 68،85،101،146،163، 228،265،296،303،304،313،336، 340،360

اولاد الحسین علیهم السلام 305

برمکی،جعفر 23

بروجردی،آیت اللّه 195،196،319

بوش 335

بهمنیار 24،25،29

پیامبر اکرم،رسول خدا صلی الله علیه و آله 3،5،7،9،12، 13،19،28،41،43،44،45،48،49،50، 51،59،60،61،62،63،65،68،69،77، 81،84،85،86،93،102،103،111،116، 125،126،128،129،130،131،132، 133،134،141،147،150،159،162، 164،166،167،168،177،179،180، 183،184،185،186،195،198،199، 201،203،211،212،213،215،216، 219،225،245،253،254،261،262، 263،265،266،267،268،269،270، 271،272،277،279،282،284،285، 286،295،298،299،300،303،304، 313،329،331،334،336،339،341،349

جابر جعفی 277،278

جالوت 179

جبلی،عبدالواسع 26،29

جزائری،سید نعمت الله 184

جعفری،شیخ محمدتقی 22،28

چهارده معصوم علیهم السلام 64،81

حمزه سیدالشهداء 103

حنظله بادغیسی 21

خاقانی 301

[حضرت] خدیجه علیها السلام 215

خلجستانی،امیرعبدالله 21،22

خمینی،امام 301،302،319

داود علیه السلام 179،329،337،338،341

درچه ای،آیت الله سیدمحمدباقر 22،196

دکارت 297

ذونواس 330،331

راسل انگلیسی 297

راغب اصفهانی 82

ربیعة بن کعب 68

[حضرت] زینب کبری علیها السلام 11،213،216

حافظ 314

رومی،جلال الدین 27

زکریا علیه السلام 67،217

زنگنه،الله قلی خان 27

سعدی 69،357

ص:388

سلجوقی،ملک سنجر 26

سلطان محمود غزنوی 26

سلمان 66،284،285،314

سلیمان علیه السلام 52،142،143،144،146، 162

شبستری،شیخ محمود 314

شریک بن عبدالله بن سنان نخعی 98،99

شعیب علیه السلام 67،68

شمس تبریزی 28

شمس الدین،امیرملک 26

شهاب،میرزا احمد 27

شیرازی،میرزا علی 147

شیخ بهایی 130،319،320

صدام 335

صدرالمتألهین 25

صفوان بن مهران کوفی 96،97

طالوت علیه السلام 179

عقبة بن ابی معیط 254

عمران 133

عمرو بن عبدود 299

عیسی،مسیح علیه السلام 46،47،67،133،183، 202،204،271،349،354،355

فاطمه بنت اسد 268،269،270

[حضرت] فاطمه زهرا علیها السلام 45،83،187، 227،279،286،287،303

فتحعلی شاه 334

فرخی سیستانی 25،26،29

فرعون 97،98،128،335

فضل بن ربیع 98،99

فضیل 22،23

فیثاغورس 297

قائم مقام فراهانی 27

قارون 164،229،230

قشقائی،جهانگیرخان 22،196

قمر بنی هاشم علیه السلام 271

قوم لوط 66

کاشانی،ملامحمد(آخوند کاشی)22،196

کانت 297

کلباسی،آیت الله میرزا ابراهیم 22،196، 333،334،335

لاگلاس 281

لقمان علیه السلام 295،297،304،320

مأمون 83

مالک اشتر نخعی 99،145

مجلسی،علامه 184

[حضرت] مریم علیها السلام 46،67،133،271

مصعب بن عمیر 102،103

مطهری،شهید 147،315

معاویه 128،130،278

[حضرت] معصومه علیها السلام 302

مقداد 66

ملکه سبأ 142

ملکی تبریزی،میرزا جوادآقا 301،302

منصور دوانیقی 100،101،102

موسی علیه السلام 8،67،128،164،179،183، 204،229،230،298،317،318

ص:389

مهدی عباسی از شاهان بنی العباس 99

میرداماد 319

نصارای نجران 279

نمرود 335

نوح علیه السلام 179،183،323

هاجر علیها السلام 64

هارون الرشید 22،23،97،98،99،226، 227

هشام بن حکم 349

یحیی علیه السلام 67

یزید 4،128

یعقوب علیه السلام 67،217

یوسف علیه السلام 42،66،217،264،265،323

یونس علیه السلام 67،314

فهرست جاها

آمریکا 25،297

احد 103

اردستان 356

اردن 64

اروپا 297

اسرائیل 202

اسکندریه 296،297

اصفهان 22،147،196

انگلستان 27

ایران 27،296،297

بروجرد 196

بغداد 100،226

تبریز 302

ترکیه 27

تهران 1،17،39،57،75،91،109،123، 139،175،193،209،223،243،259، 275،293،311،327،347

حجاز 64

خراسان 21،22،352

خندق 300

روس 27

زابل 25

ژاپن 27

سبأ 142،143،144

سودان 295

سیستان 25

شام 184،185

شعب ابی طالب 215

صفا 267

طالقان 22

عرفات 267

غزنین 26

قم 196،302،319،356

قونیه 27

کاشان 356

کانادا 25

کربلا 228

کرمان 356

کعبه 20،65،266،267،269،271،272

کوفه 278

کوه طور 179،317

محلات 319

مدرسه صدر-اصفهان 147،148

مدینه 50،66،100،102،103،167،

ص:390

ص:391

265

مروه 267

مسجد امیر-تهران 1،17،39،57،75،91، 109،123،139،175،193،209،223، 243،259،275،293،311،327،347

مسجد الحرام 4،6،226،268

مسجد شیخ لطف الله-اصفهان 147

مشاهد مشرفه 20

مشعر الحرام 267

مقام ابراهیم 267

مکه 44،45،46،66،98،102،103، 130،162،168،215،216

منی 267

میدان عالی قاپو-اصفهان 147

میدان نقش جهان-اصفهان 147

نجران 279

نجف 302

نطنز 356

نهروان 278

وزارت خارجه انگلستان 27

همدان 24

یزد 356

یمن 330

یونان 297

ص:392

درباره مركز

بسمه تعالی
جَاهِدُواْ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ
با اموال و جان های خود، در راه خدا جهاد نمایید، این برای شما بهتر است اگر بدانید.
(توبه : 41)
چند سالی است كه مركز تحقيقات رايانه‌ای قائمیه موفق به توليد نرم‌افزارهای تلفن همراه، كتاب‌خانه‌های ديجيتالی و عرضه آن به صورت رایگان شده است. اين مركز كاملا مردمی بوده و با هدايا و نذورات و موقوفات و تخصيص سهم مبارك امام عليه السلام پشتيباني مي‌شود. براي خدمت رسانی بيشتر شما هم می توانيد در هر كجا كه هستيد به جمع افراد خیرانديش مركز بپيونديد.
آیا می‌دانید هر پولی لایق خرج شدن در راه اهلبیت علیهم السلام نیست؟
و هر شخصی این توفیق را نخواهد داشت؟
به شما تبریک میگوییم.
شماره کارت :
6104-3388-0008-7732
شماره حساب بانک ملت :
9586839652
شماره حساب شبا :
IR390120020000009586839652
به نام : ( موسسه تحقیقات رایانه ای قائمیه)
مبالغ هدیه خود را واریز نمایید.
آدرس دفتر مرکزی:
اصفهان -خیابان عبدالرزاق - بازارچه حاج محمد جعفر آباده ای - کوچه شهید محمد حسن توکلی -پلاک 129/34- طبقه اول
وب سایت: www.ghbook.ir
ایمیل: Info@ghbook.ir
تلفن دفتر مرکزی: 03134490125
دفتر تهران: 88318722 ـ 021
بازرگانی و فروش: 09132000109
امور کاربران: 09132000109