عنوان قراردادی : زیارتنامه جامعه کبیره. فارسی - عربی. شرح عنوان و نام پدیدآور : گذرنامه بهشت: شرح موضوعی زیارت جامعه کبیره/ سیدکاظم ارفع.
مشخصات نشر : تهران : پیام عدالت، 1393.
مشخصات ظاهری : [527]ص.
شابک : 978-964-152-299-7 وضعیت فهرست نویسی : فاپا یادداشت : کتابنامه به صورت زیرنویس.
موضوع : زیارتنامه جامعه کبیره -- نقد و تفسیر شناسه افزوده : ارفع، سید کاظم، 1323 - رده بندی کنگره : BP271/20422/الف4 1393 رده بندی دیویی : 297/777 شماره کتابشناسی ملی : 3323762
ص: 1
ص: 2
ص: 3
ص: 4
ص: 5
ص: 6
ص: 7
ص: 8
بسم الله الرّحمن الرّحیم
سخن نخست
در همین آغاز سخن با حدیث شروع می کنم تا خواننده گرامی بداند که موضوع از چه قرار است:« قالَ الصَّادِقُ عَلیهِ السَّلام:راوِیَةٌ لِحَدیِثنا یَبثّ فِی النّاسِ و یُشَدِّدُ فِی قُلوُبِ شِیعَتِنا اَفضَلُ مِن اَلفِ عابِدٍ.»(1)
کسی که حدیث ما را در میان مردم نشر دهد و آن را در دل شیعیان ما استوار سازد از هزار عابد برتر است.
بله موضوع از این قرار است که بناست به بهانه شرح موضوعی زیارت گرانقدر جامعه کبیره که از امام هادی علیه السلام منقول است به یک سلسله احادیث ولائی بپردازیم و ثابت کنیم که گذرنامه بهشت پذیرش ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام است.
تمام انسان هایی که معتقد به مبدء و معاد هستند قیامت و بهشت و دوزخ را قبول دارند و در کتاب های آسمانی به صراحت به جهان آخرت پرداخته شده است اینکه بهشت آفریده شده یا نه و اینکه در کجا مکان دارد بحث و نظرهای متفاوت
ص: 9
وجود دارد ولی درباره ی واقعیت وجودی آن هیچ کس اختلاف ندارد.
خداوند وسعت بهشت را در پهنای آسمان ها و زمین بیان می فرماید:
«وَ سارَعُوا اِلی مَغفِرَةٍ مِن رَبِّکُم وَ جَنَةٍ عَرضُهَا السَّماواتُ و الاَرضُ اُعِدَّت لِلمُتَقینَ»(1)
به سوی آمرزش پروردگار خود و بهشتی بشتابید که پهنای آن آسمان ها و زمین است و برای پرهیزکاران آماده شده است.
با اینکه قرآن شریف بارها به توصیف نعمت های بهشت پرداخته ولی در یک جا می فرماید:« فَلا تَعلَمُ نَفسٌ ما اُخفِیَ لَهُم مِن قُرَّةِ اَعیُنٍ جَزاءً بِما کانُوا یَعمَلوُنَ»(2) و هیچ کس از آن روشنی چشم خبر ندارد که به پاداش کارهایی که می کرده اند، برایشان اندوخته اند.
و رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از قول پروردگار متعال نقل می کند:« اَعدَدتُ لِعِبادِیَ الصّالِحینَ ما لا عَینٌ رَأت و لا اُذُنُ سَمِعَت، وَ لا خَطَرَ عَلی قَلبِ بَشَرٍ»(3)
برای بندگان نیک کردار خود چیزهایی فراهم آورده ام که نه چشنمی دیده است و نه گوشی شنیده است و به ذهن هیچ بشری خطور نکرده است.
شرط اصلی برای ورود به بهشت که به طور مبسوط و طولانی در متن کتاب بدان پرداخته شده اعتقاد به دوازده امام معصوم منتخب خدا و رسول است و اگر کسی فاقد این گذرنامه باشد به بهشت راهش ندهند.
از جمله احادیث صحیحه و محکمی که دلالت بر این حقیقت می کند حدیث کعروف و مشهور سلسلة الذهب است که شرط مصون ماندن از عذاب و جهنم را قبول ولایت عترت و امامان معصوم علیهم السلام بیان می نماید.
علت نام گرفتن به سلسلة الذهب بدین جعت است که امام رضا علیه السلام از قول پدران
ص: 10
بزرگوارش تا امیرالمومنین علیه السلام نقل می کند که او می فرماید:
« سَمِعتُ رَسولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم یَقولُ: سَمِعتُ جَبرئیلَ یَقولُ: سَمِعتُ الله جَلَّ جَلالُهُ یَقولُ:« لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ» حِصنِی، فَمَن دَخَلَ حِصنِی اَمِنَ مِن عَذابِی. قالَ (الّراوی) فَلَمَّا مَرَّتِ الرَّاحِلَةُ نادانا:بِشُروطِها وَ اَنا مِن شُروطِها»(1)
از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود: شنیدم جبرییل گفت: از خدای جل جلاله شنیدم که فرمود:« لااله الاالله» دژ من است، پس هر که به دژ من درآید از عذاب من ایمن باشد.
راوی می گوید: چون شتر به راه افتاد امام رضا علیه السلام بانگ برآورد: آن شرایطی دارد و من یکی از شرایط آنم.
مشابه حدیث سلسلة الذهب از نظر متن قبل از امام هشتم علیه السلام در زمان امام پنجم امام محمد باقر علیه السلام رخ داد.
« اِنَّ رَجُلاً اَتی أباجَعفَرٍ علیه السلام فَسَألَهُ عَنِ الحَدیثِ الَّذِی رُوِیَ عَن رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم اَنَّهُ قالَ: مَن قالَ« لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ» دَخَلَ الجَنَّةَ، فَقالَ اَبُوجَعفَرٍ علیه السلام:اَلخَبَرُ حَقٌّ، فَوَلیّ الرَّجُلُ مُدبِراً، فَلَمَّا خَرَجَ اَمَرَ بِرَدِّهِ ثُمَ قالَ: یا هذا، اِنَّ لِ « لا اِلهَ اِلَّا اللهُ» شَروصاً، اُلا وَ اِنّیِ مِن شَروطِها»(2)
مردی خدمت امام باقر علیه السلام آمد و از این حدیث پیامبر پرسید که فرموده است: هر کس بگوید: خدایی جز الله نیست به بهشت می رود امام باقر علیه السلام فرمود:خبر درست است. آن مرد بیرون رفت. امام باقر علیه السلام دستور داد او را برگردانند. چون برگشت به او فرمود: ای مرد!«لا اله الا الله»شروطی دارد و آگاه باش که من یکی از آن شروط آن هستم.
تضمین بهشت از قول امام صادق علیه السلام از جانب پروردگار متعال:
ص: 11
«اِنَّ اللهَ تَبارَکَ و تَعالی ضَمنَ لِلمُومِنِ ضَماناً ...اِن هُوَ اَقَرَّ لَهُ بالرُْبوبِیَّةِ وَ لِمُحَمَدٍ صلی الله علیه و آله و سلم بِالنُّبُوَّةِ وَ لِعَلیٍّ بِالاِمامَةِ، وَ اَدَّی مَا افتَرَضَ عَلَیهِ اَن یُسکِنَهُ فِی جَوارِهِ»(1)
خدای تبارک و تعالی به مومن تضمین داده است که... اگر به ربوبیّت او و پیامبری محمد صلی الله علیه و آله و سلم و امامت علی علیه السلام اعتراف کند و فرایض او را به جا آورد وی را در جوار خود سکنا دهد.
همان گرامی یکی از گروه هایی را که خداوند سوگند یاد کرده محروم از بهشت خواهد کرد« رادٌّ عَلی اِمامِ هُدیً» کسی که از فرمان امام هدایتگر سربرتابد می شمرد.
دوستان خواننده انشاءالله در وقت مناسب و با حوصله متن کتاب را مطالعه خواهید نمود و ملاحظه خواهید کرد که چه روایات و احادیثی از شخص رسول الله صلی الله علی و آله و سلم و ائمه طاهرین علیهم السلام به طور مکرر به چشم می خورد که همگی به این امر مهم دلالت دارند که فقط و فقط گذرنامه بهشت پذیرش واقعی ولایت عترت و اهل بیت پیامبر و ائمه طاهرین علیهم السلام است و غیر این طریق بیراهه رفتن و سر از دوزخ درآوردن است.خدای را سپاس می گذاریم که مهر و علاقه خاندان عصمت و طهارت را به کام جانمان چشانید و از حضرت او عاجزانه می خواهیم توفیق پیروی راستین از آن انوار طیّبه را نیز نصیب ما فرماید و همان طور که حضرت صادق علیه السلام فرمودند برایشان زینت باشیم و نه اسباب آزارشان.و همچنین از درگاه پروردگار مهربان در نهایت فقر تمنّا می کنیم بار پروردگارا جایگاه موضوع مهم ولایت امامان معصوم علیهم السلام را در سطح گیتی گسترش ده تا زمینه ظهور امام عصر ارواح العالمین له الفداء فراهم آید و بساط ظلم و نفاق و بی مهری ها نسبت به معصومین علیهم السلام و شیعیان آن گرامیان برچیده گردد.
سالروز شهادت رییس مذهی حَقّه امام جعفر صادق علیه السلام
سال 1434
سید کاظم ارفع
ص: 12
«بِکُم فَتَحَ اللهُ وَ بِکُم یَختِمُ وَ بِکُم یُنَزِّلُ الغَیثَ وَ بِکُم یُمسِکُ السَّماءَ اَن تَقَعَ عَلیَ الاَرضِ اِلاّ بِاِذنِهِ»
به برکت شما خاندان خلقت آسمان ها و زمین و موجودات را به طور کلی آغاز کرد و با شما ختم کند و به خاطر شما باران رحمتش را نازل می کند و به خاطر شما آسمان را استوار ساخته تا مبادا بر روی زمین بیفتد و این همه به اجازه خودش هست.
در همین ابتدای سخن به عباراتی در زیارت شریف جامعه کبیره برمی خوریم که نشانگر عظمت و بزرگی مقام و رتبه معصومین علیهم السلام است.
فتح و ختم عالم به برکت وجود این ذوات مقدسه بسیار جای تأمل و دقت دارد وسعت منزلت این گرامیان تا اینجاست که هرآنچه خداوند بعد از خلقت انوار طیبه چهارده معصوم علیهم السلام خلق فرموده طفیلی اند و طبق حدیث امام حسن عسکری علیه السلام سبقت در خلقت این خاندان ثابت شده است.
« عَنِ الامام الحسن بن علی العَسکَری علیه السلام عَن آبائِهِ علیهم السلام عَن جابِرِبنِ عَبدِالله عَن رَسولِ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم. لمّا خَلَقَ اللهُ آدَمَ وَ حَوّا تَبختَرَ فِی الجَنَّةِ وَ قالا: مَن احسَنُ مِنّا فَیبینما هُما کذلِکَ. اِذ هُما بِصورَةِ جارِیَةٍ لَمَ یَرَ مِثلها، لَها نُورٌ شَعشَعانِی یَکادُ یطِفی الأبصار. قالا: یا رَبِّ ما هذِهِ؟ قال: صَوَرَةُ فاطِمة سیدة نساء وُلدِکَ قال: ماهذا
ص: 13
التّاجُ عَلی رَأسِها قالَ: عَلِیٌّ بَعلُها قالَ: فَما القرطان قال: إبناها وَجَدَ ذلِکَ فِی غامِضِ عِلمی قَبلَ أَن اَخلُقَکَ بِاَلفَی عامٍ»(1)
امام حسن بن علی العسکری علیهما السلام از پدران بزرگوارش نقل می کند از جابربن عبدالله از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم: هنگامی که خداوند آدم و حوّا را خلق فرمود، در بهشت به خود بالیدند و گفتند که چه کسی از نظر خلقت از ما زیباتر و بهتر است؟! در همین لحظات چشمشان به صورت بانویی افتاد که مثلش را ندیده بودند. آن بانو که چنان می درخشید که نورش چشم ها را می زد.
آدم و حوا گفتند بار پروردگارا این کیست؟ فرمود: این صورت فاطمه بزرگ بانوی زنان از نسل توست. آدم یا حوا گفت: این تاجی که بر سر دارد چیست؟ فرمود: علیّ شوهر اوست. گفت: دو گوشواره بر گوش او چیستند فرمود: دو فرزندش (حسن و حسین علیهما السلام اند) البته این حقایق از جزو علوم پیچیده و غامض من است و مربوط می شود به دوهزار سال قبل از خلقت تو!
دو روایت دیگر از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقل شده که حکایت از سبقت در خلقت آن حضرت بر کل مخلوقات می نماید:
«اَوَلُ ما خَلَقَ اللهُ نُورِی»(2)
نخستین چیزی که خدا بیافرید نور من بود.
«اِنَّ اَوَّلَ ما خَلَقَ اللهُ عَزَوَجَلَّ أرواحُنا، فَأنطَقَها بِتَوحِیدِهِ وَ تَمجِیدِهِ، ثُمَّ خَلَقَ المَلائِکَةَ»(3)
نخستین موجودی که خداوند عزوجل بیافرید ارواح ما بود، پس آن ها را به توحید و تمجید خود گویا کرد،آن گاه فرشتگان را خلق فرمود.
عالم جلیل القدر شیخ صدوق در کتاب کمال الدین می نویسد: ابوحمزه گوید: از امام
ص: 14
سجاد علیه السلام شنیدم که می فرمود:
«اِنَّ اللهَ عَزَّوجَلَّ خَلَقَ مُحَمّداً وَ عَلِیّاً وَ الأحَد عَشَرَ مِن نُورِ عَظِمَتِهِ اَرواحاً فِی ضِیاءِ نُورِهِ، یَعبُدونَهُ قَبلَ خَلقِ الخَلقِ یَسَبِّحُونَ اللهَ عَزَّوَجَلَّ وَیُقَدِّسُونَهُ، وَ هُمُ الأئِمَّةُ الهادِیَةِ مِن آلِ مَحمَّدٍ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِم اَجمَعِینَ»(1) همانا خدای متعال محمد و علی و یازده امام معصوم علیهم السلام را از نور عظمت خویش آفرید که به صورت ارواحی در روشنی نورش پیش از آفرینش مخلوقات او را عبادت می کردند و به تسبیح و تقدیس او مشغول بودند، و آنان امامان هدایتگر از آل محمد که درود خداوند بر همه آنان باد هستند.
حدیثی را که جابر بن عبدالله در ذیل آیه 11 سوره مبارکه آل عمران از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند صراحت بیشتری دارد و جمله( بُکُم فَتَحَ اللهُ وَ بِکُم یَختِم) زیارت جامعه را نسبت معصومین علیهم السلام بسیار رساتر تفهیم می کند.
جابر بن عبدالله در ذیل تفسیر فرمایش خدای متعال که می فرماید:« کُنتُم خَیرَ اُمَّةٍ اُخرِجَت لِلنّاسِ تَامُرونَ بِالمَعروفِ» شما بهترین اُمتی بودید که به نفع انسان ها آفریده شدید که امر به معروف می کنید، گوید:
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
« نخستین چیزی که خدای متعال آفرید نور من بود،که آن را از نور خود پدید آورد و از جلال عظمت خویش جدا کرد.
پس نور من، شروع به طواف قدرت الهی نمود تا اینکه در طول هشتاد هزار سال به جلال عظمت الهی رسید، آنگاه برای تعظیم خدا به سجده افتاد و از آن، نور علی علیه السلام جدا گردید، پس نور من محیط بر عظمت الهی و نور علی علیه السلام محیط بر قدرت او بود.
آنگاه خدای متعال عرش، لوح، خورشید، روز،نور دیدگان، عقل و معرفت و چشم های مردم و گوش ها و دل های آنان را از نور من آفرید و نور من از نور خدای
ص: 15
سبحان جدا گردیده است.
پس ماییم اولین، آخرین، سابقین و ماییم تسبیح کنندگان و ماییم شفاعت کنندگان ما کلمۀ خدا هستیم، و ما خاصان و برگزیدگان اوییم، ما دوستان خداییم، ما خزنه داران وحی او و ما پرده داران و حاجیان غیب او هستیم، ما معدن تنزیلیم، و معنای تأویل نزد ماست و جبرئیل در خانه های ما فرود می آید و ما محل آمد و شد امر خدا و نهایت غیب او هستیم.
ما جایگاه قدس خدا ، چراغ های حکمت، کلیدهای رحمت، سرچشمه های نعمت باعث شرافت مردم و بزرگان پیشوایان امّت هستیم.
ما نوامیس عصر، دانشمندان دهر، سروران مردم، سیاستمداران جهان، کفایت کنندگان، فرمانداران، حامیان و ساقیان و راعیان و راه های نجات مردم هستیم. ما راه و سرچشمه سلسبیل و راه پایدار و مستقیم هستیم.
«مَن آمَنَ بِنا آمَنَ بِاللهِ، وَ مَن رَدَّ عَلَینا رَدَّ عَلیَ اللهِ، وَ مَن شَکَّ فِینا شَکَّ فِی اللهِ وَ مَن عَرَضنا عَرَّفَ اللهَ وَ مَن تَوَلیَّ عَنَّا تَولّی عَنِ اللهِ وَ مَن اَطاعَنا أطاعَ اللهَ» کسی که به ما ایمان بیاورد به خدا ایمان آورده و کسی که ما را رد کند خدای را رد کرده است، کسی که در مورد ما تردید کند به خدا تردید نموده است، کسی که ما را بشناسد خدا را شناخته و کسی که از ما رویگردان باشد از خدا رویگردان شده است، کسی که از ما اطاعت کند از خدا اطاعت کرده است.
« نَحنُ الوسیلة اِلیَ اللهِ، وَ الوُصلَةُ اِلی رضوان اللهِ، وَ لَنا العِصمَةُ وَ الخِلافَةُ وَ الهِدایُةُ، وَ فِینَا النُّبُوَّةُ وَ الوِلایَةُ وَ الاِمامَةُ، وَ نَحنُ مَعدِنُ الحِکمَةِ وَ بابُ الرَّحمَةِ وَ شَجَرَةُ العِصمَةِ وَ نَحنُ کِلمَةُ التَّقوی وَ المَثَلُ الاَعلی وَ الحُجِّةُ العُظمی، وَ العُروَةُ الوُثقَی الَّتِی مَن تَمَسَّکَ بِهانَجا»(1)
ص: 16
ما وسیله به سوی خدا و رساننده به رضوان او هستیم. عصمت، خلافت و هدایت از آن ماست. نبوّت، ولایت و امامت در میان ماست.
ما معدن حکمت، باب رحمت، شجرۀ عصمت هستیم. کلمۀ تقوا و مثل اعلا، حجّت کبری و عروة الوثقی که هر کس به آن چنگ زند نجات یابد ما هستیم.
جمله « بِکُم فَتَحَ اللهُ وَ بِکُم یَختِم» آنقدر جایگاهش رفیع است که به این آسانی ها نمی توان از آن گذشت. جا دارد برای تأیید کلام نورانی امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه باز هم نقل روایت شود تا بر باور خواننده عزیز و گرامی افزوده گردد که آری به وجود آن ذوات مقدمه خداوند قادر مطلق فتح آفرینش و ختم آن نموده است و از آن بالاتر اگر ایشان را خلق نمی فرمود افلاک و کائنات را خلق نمی کرد.
به این دو حدیث عنایت کنید:
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود:«اَوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ نُوری، ثُمَّ فَتَقَ مِنهُ نُورُ عَلِیٍّ(علیه السلام) فَلَم نَزَل نَتَرَدَّدُ فِی النُّورِ حَتّی وَصَلنا حِجابُ العَظُمَةِ فِی ثَمانِینَ ألف ألف سَنَةٍ، ثُمَّ خَلَقَ الخلائِقَ مِن نُورِنا، فَنَحن صَنائِعُ اللهِ وَ الخَلقُ بَعدُ لَنا صَنائِعٌ»(1) نخستین آفریده ای که خدا متعال آفرید نور من بود، سپس از نور من، نور علی علیه السلام را جدا ساخت. ما همواره در میان انوار در رفت و آمد بودیم تا اینکه پس از هشتاد هزار سال به حجاب عظمت الهی رسیدیم. آنگاه خدای متعال موجودات دیگر را از نور ما آفرید. بنابراین این ما آفریده و تربیت شده خداییم و موجودات پس از ما تربیت شدگان ما هستند.
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود:«خداوند متعال بود و چیزی با او نبود. پس نخستین چیزی را که آفرید نور حبیبش محمّد صلی الله علیه و آله و سلم بود، و این امر چهارصد و بیست و چهار هزار سال پیش از آفرینش آب، عرش، کرسی، آسمان ها، زمین، لوح، قلم، بهشت، دوزخ، فرشتگان، حضرت آدم و حوّا بود.
ص: 17
هنگامی که خداوند متعال نور پاک پیامبر ما محمّد مصطفی صلی الله علیه و آله و سلم را آفرید، آن نور پاک هزار سال در پیشگاه خداوند احدیّت تسبیح الهی می گفت و حمد و ستایش خدا را می نمود.
خداوند متعال نیز به او نظر رحمت می کرد و می فرمود:
«یا عَبدِی! اَنتَ المُرادُ وَ المُرید، أنتَ خِیَرتِی مِن خَلقِی وَ عِزّتِی وَ جَلالیِ لَولاکَ ما خَلَقتُ الافلاکَ، مَن أحَبَّکَ أحبَبتُهُ وَ مَن اَبغَضَکَ أبغَضتُهُ»(1)
ای بنده من! تو مراد و مرید من هستی، تویی برگزیدۀ من از میان آفریدگانم. سوگند به عزّت و جلالم! اگر تو نبودی افلاک را نمی آفریدم. هر که تو را دوست بدارد من او را دوست می دارم و هر که با تو دشمنی ورزد با او دشمنی می نمایم.
ابن عباس روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که دلالت بر«بِکُم فَتَحَ الله و بِکُم یَختِم»دارد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید: هنگامی که خدا متعال حضرت آدم علیه السلام را آفرید او را در پیشگاه خود نگاه داشت. حضرت آدم علیه السلام عطسه ای نمود،خداوند به او الهام فرمود که خدای را حمد و ستایش نماید(حضرت آدم علیه السلام پس از عطسه خدای را حمد و ستایش نمود)
پس خداوند فرمود: ای آدم! تو مرا حمد و ستایش نمودی،به عزّت و جلالم سوگند! اگر نبودند دو نفر از بندگانم که می خواهم در آخر الزّمان بیافرینم تو را خلق نمی کردم حضرت آدم علیه السلام گفت: پروردگارا! تو را به مقام و منزلت آنان در نزد خودت سوگند می دهم! اسم آن ها را چیست؟
خدای متعال فرمود: ای آدم! نگاه کن به جانب عرش حضرت آدم علیه السلام نگاهی کرد و دو سطر از نور دید: در سطر اول نوشته شده بود:
«لا اِلهَ الاَّ اللهُ، مُحمَّدٌ نَبِیُّ الرَّحمَةِ وَ عَلِیٌّ مِفتاحُ الجَنَّةِ»
ص: 18
معبودی جز خدای نیست. محمد پیامبر رحمت و علی کلید بهشت است.
در سطر دوم نوشته شده بود:
«آلَیتُ عَلی نَفسِی اَن أرحَمَ مَن وَ الا هُما وَ اُعَذِّب ُ مَن عاداهَما»(1)
با خودم سوگند یاد کرده ام که هر کس آن دو شخصیت را دوست داشته باشد به او رحم کنم و هر که با آن دو دشمنی کند او را عذاب و شکنجه نمایم.
صاحب الدُّرُّالثمین در تفسیر کلام خداوند تبارک و تعالی «فَتَلَقی آدَمُ مِن رَبِّهِ کَلَماتٍ» و آدم از پروردگار خود کلماتی آموخت «فَتابَ عَلَیهِ اِنَّهُ هُوَ التَّوّابُ الرَّحیمُ»(2)خداوند او را بخشید، زیرا که وی توبه پذیر و مهربان است. می نویسد:
«اِنَّهُ رأی ساقَ العرشِ وَ أسماءَ النَّبِیِّ وَ الأئِمَةَ عَلَیهِمُ السَّلامُ فَلَقَّنَهُ جِبرئیلُ قُل یا حِمیدُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ، یا عالِی بِحَقِّ عَلِیٍّ، یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطِمَة، یا مُحسِن بِحَقِّ الحَسَنِ و الحُسَینِ وَ مِنکَ الاِحسانُ»(3)
حضرت آدم علیه السلام نگاهی به ساق عرش و اسماء پیامبر و ائمه علیهما السلام کرد. جبرئیل برایش نقل کرد که بگو: ای خدای ستوده به حق محمد و ای خدای عالی به حق علی و ای خدای فاطر به حق فاطمه و ای خدای نیکوکار به حق حسن و حسین و از تو است احسان.
بِکُم فَتَحَ الله وَ بِکُم یَختِم: معنای دیگری را که می توان توسط روایات از این جمله زیارت جامعه کبیره دریافت کرد آغاز و انجام دین خدا و مطالب دیگر است به این سه روایت توحه کنید:
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«یا عَلیُّ اِنَّ بِنا خَتَمَ اللهُ الدِّینَ کَما بِنا فَتَحَهُ، وَ بِنا یُؤلِّفُ اللهُ بَینَ قُلوُبِکُم بَعدَ العَداوَةِ وَ البَغضاء»(4)
ای علی! همانا خداوند به ما دین را ختم کرد همچنان که به ما آن را آغاز کرد و به
ص: 19
وسیله ماست که خداوند دل های شما را پس از کینه و دشمنی با هم به یکدیگر پیوند و الفت می دهد.
همان گرامی در توصیف فتنه گران برای علی علیه السلام می فرماید:«در فتنه سرگردان هستند تا آن که عدل و داد به سراغشان آید، عرض کردم: ای پیامبر خدا! عدل و داد از جانب ماست یا دیگران؟ فرمود: البته از جانب ما، خداوند به وسیله ما می آغازد و به وسیله ما پایان می دهد و خداوند به وسیله ما میان دل ها، پس از شرک، پیوند و الفت پدید می آورد»(1)
و امام صادق علیه السلام فرمود:«بِنا یَیدَأُ الیَلاءَ ثُمَ بِکُم، وَ بِنا یَبدَأ الرَّخاءَ ثُمَّ بِکُم، وَ الَّذِی یُحلَفُ بِهِ لَیَنصِرَنَّ اللهُ بِکُم کَما انتَصترَ بِالحِجارَةِ»(2)
بلا از ما شروع می شود و آن گاه از شما و آسایش و فراخی نیز از ما آغاز می شود و سپس از شما. سوگند به آن که به او سوگند یاد می شود خداوند به دست شما پیروزی می آورد و همچنان که سنگریزه ها(در داستان اصحاب فیل) پیروزی حاصل کردند.
ص: 20
«وَ اَمَرتُم بِالمَعروفِ وَ نَهَیتُم عَنِ المُنکَرِ»
شما گرامیان امر به معروف و نهی از منکر کردید یکی از توقعات جدّی پروردگار از کسانی که صاحب امکانات از نظر قدرت و حکومت می شوند بعد از برپایی نماز و پرداخت زکات امر به معروف و نهی از منکر است.
نظارت عمومی بر اوضاع و احوال جامعه یک تکلیف شرعی و عمومی است و کسی از آن مستثنی نمی باشد و اگر همه به این وظیفه الهی درست عمل کنند بسیاری از ناهنجاری های جامعه حل خواهد شد.
«الَّذینَ اِن مَکَّنَّاهُم فِی الاَرضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ آتَوُ الزَّْکاتَ وَ اَمَروُا بِالمَعروُفِ وَ نَهَو عَنِ المُنکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَةُ الأمُورِ»(1)
آن هایی که اگر روی زمین به آنان اقتدار و تمکّن دهیم نماز به پا می دارند و زکات به مستحقان می دهند و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و عاقبت و پایان کار به دست خداست.
امیرالمومنین علی علیه السلام درباره اهمیت این فریضه بزرگ می فرمود:«فَرَضَ اللهُ...
و الاَمرَ بَالمَعروفِ مَصلَحَةً لِلعَوامِّ»(2)
و خداوند فرمان داد به خوبی ها و برای مصلحت عموم مردم امر به خوبی ها را واجب فرمود.
« فَمَن اَمَرَ بِالمَعروُفِ شَدَّ ظُهُورَ المُومِنینَ»(3)
کسی که امر به معروف کند، مسلمانان را تقویت کرده است.
نقش امامان معصوم علیهم السلام در اجرای این دو وصل مهم کاربردی و جاوید بوده و هر
ص: 21
آْنچه را امروزه به عنوان علوم و معارف اهل بیت علیهم السلام در اختیار ماست به برکت امر به معروف و نهی از منکر این دودمان پاک است.
در زیارت ارزشمند وارث خطاب به حضرت سیدالشهداء علیه السلام عرض می کنیم:
«اَشهَدُ اَنَکَ قَد اَقَمتَ الصَّلوةَ وَ آتَیتَ الزَّکوةَ وَ اَمَرتَ بِالمَعروفِ وَ نَهَیتَ عَنِ المَنکَرِ وَ اَطَعتَ اللهَ وَ رَسُولَهُ حَتّی اَتیکَ الیَقینُ»(1) گواهی می دهم که ای حسین علیه السلام تو حقّاً نماز را به پا داشتی و زکات را پرداختی و به کارهای خوب امر فرمودی و از کارهای بد نهی کردی و خدا و رسولش را اطاعت کردی تا آنکه عمرت بسر آمد و به شهادت رسیدی.
مهم تر از عبارت زیارت وارث اعتراف خود آن حضرت است دربارۀ علت و انگیزه قیامش و به پا خواستنش در برابر حکومت زمان.
«وَ اِنِّی لَم اَخرُج أشَراً وَ لا بَطَراً وَ لا مُفسِداً وَ لا ظالِماً وَ اِنَّما خَرَجتُ لِطَلَبِ الاِصلاحِ فِی اُمَّةِ جدّی أریدُ اَن آمُرَ بِالمَعروفِ وَ اَنهی عنِ المُنکَرِ وَ أسِیرُ بِسِیرَةِ جَدِّی وَ اَبِی عَلیِّ بنِ اَبیطالِبٍ»(2)
این نهضت من نه برای سرکشی و طغیان و نه از روی هوای نفس، و انگیزۀ شیطان است، نه منظور آن است که فساد کاری کنم و یا بر کسی ستمی روا دارم تنها آنچه مرا به این جنبش عظیم دعوت می کند آن است که کارهای امت جدم را اصلاح کنم و از فساد کاری جلوگیری نمایم و راه امر به معروف و نهی از منکر را در پیش گیرم و روش جدّ خود رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و پدر خود علی علیه السلام را دنبال کنم.
و در خطابی دیگر به مردم بی تفاوت و بیعت شکن می فرمود:
«اَلا تَرَونَ اَنَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بِهِ وَ اَنَّ الباطِلَ لا یُتَناهی عَنهُ»(3)
آیا نمی بینید که به حق عمل نمی شود و از باطل نهی نمی گردد!
ص: 22
امام حسین علیه السلام تمام مراتب امر به معروف و نهی از منکر را طی کرد تا به مرتبه شهادت پیش رفت حالا تکلیف ما نیز چنین است که این دو اصل مهم را به هر طریق ممکن برای اصلاح خانواده و همسایگان و آحاد جامعه به اجرا درآوریم.
مولایمان امیرالمومنین علی علیه السلام طبقه بندی روشن و قابل دقتی را برای این امر مهم پیش روی ما نهاده است:
«اَیُهَا المُومِنونَ، اِنَهُ مَن رَأی عُدواناً یُعمَلُ بِهِ وَ مُنکَراً یُدعی اِلَیهِ فَأنکَرَهُ بِقَلبِهِ فَقَد سَلِمَ وَ بَرِیَ، وَ مَن أنکَرَهُ بِلِسانِهِ فَقَد اُجِرَ وَ هُُوَ أفضَلُ مِن صاحِبِهِ وَ مَن أنکَرَهُ بِالسَّیفِ لِتَکونَ کَلِمَةُ اللهِ هِیَ العُلیا، وَ کَلِمَةُ الظّالِمِینَ هِیَ السُفلی فَذلِکَ الَّذی أصابَ سَبِیلَ الهُدی وَ قامَ عَلیَ الطّریقِ وَ نَوَّرَ فِی قَلبِهِ الیَقینُ»(1)
ای مومنان! هرکس تجاوزی را از سوی کسی دید یا دعوت به زشتکاری و خلافی را مشاهده کرد و در دل خویش به آن اعتراض نمود، به سلامت رهد و وظیفه اش را انجام داده باشد و هر که با زبانش به آن اعتراض کند پاداش بیند و از آن اولی برتر است و هر کس با شمشیر به مبارزه با آن برخیزد تا کلمۀ حق رو آید و کلمه باطل و ستمگران پست گردد، هموست که به راه راست رسیده و بر طریق حق شتافته و نور یقین را در دل خویش روشن کرده است.
شیوه امر به معروف و نهی از منکر رسول خدا و امامان معصوم علیهما السلام بسیار تاثیر گذار بود و گاهی با یک جمله افراد منحرف را منقلب می کردند و به راه راست هدایت می نمودند.
وقتی مردم مکه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را در تنگنا قرار دادند که ناچار سفری به شهر طائف کرد شاید اندکی از کینه توزی قریش بدور ماند و شاید برای اینکه مردم طائف را به دین خود دعوت کند.
در شهر طایف سه تن را که از بزرگان شهر بودند به دین خدا خواند یکی از آن ها
ص: 23
گفت: اگر خدا تو را فرستاده باشد من جامه کعبه را دزدیده باشم! دیگری گفت: خدا جز تو کسی را نداشت که به پیغمبری بفرستد؟ سومی گفت با تو سخن نمی گویم چه اگر به راستی پیغمبر باشی بالاتر از آنی که بتوانم سخن تو را برگردانم و اگر هم دروغگو باشی روا نیست که با تو سخن بگویم.
آنگاه اوباش و مردم نادان را برانگیختند تا به دنبال آن بزرگوار افتادند و با فریاد و صداهای ناهنجار او را از شهر خود راندند.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به ناچار از طائف بیرون آمده به تاکستان و باغات انگور بیرون شهر پناه برد و در آنجا لحظاتی چند با خدای خویش مناجات کرد و گفت پروردگارا به تو شکایت دارم از ضعف نیرو و کمی حیلت خود به تو شکایت دارم از آنچه را که مردم بر من روا می دارند، تو هستی ارحم الراحمین تو هستی ربّ مستضعفین. وضع پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به قدری دلخراش و جانکاه بود که عتبه و شیبه پسران ربیعه به حال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم رقت کردند و غلام مسیحی خود را که عَدّاس نام داشت با طبقی انگور نزد آن حضرت فرستادند. محمد صلی الله علیه و آله و سلم هنگام خوردن انگور گفت:(بسم الله الرّحمن الرّحیم) عداس گفت مردم این شهر چنین کلامی نمی گویند. حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم پرسید چه دینی داری و از کجایی؟ گفت: مسیحی و از مردم نینوا هستم، آن بزرگوار فرمود: از شهر مردم پرهیزکار یونس بن مَتی، عداس گفت تو یونس را از کجا می شناسی؟
گفت او پیامبر بود و من نیز پیامبر خدایم. عداس در همانجا به دست رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مسلمان شد.(1) «امیرالمومنین علی علیه السلام هر روز صبح که می شد وارد بازار مسلمین می شد در حالی که تازیانه اش بر دوش بود اول بازار می ایستاد و می فرمود: ای اهل بازار و تجار ابتدا از خدا طلب خیر کنید و با آسان گیری بر مردم خیر و برکت را به کسب خود وارد کنید شغل را به زینت حلم مزین نمایید، حتماً از دروغ و قسم پرهیز کنید از ظلم و بی انصافی
ص: 24
اجتناب نمایید و به داد محرومین برسید و به هیچ وجه به ربا و معاملات ربوی نزدیک نشوید»(1)
برای کارگزاران مملکتی می نوشت که قلم ها را کوتاه بگیرید خط ها را نزدیک هم قرار دهید حرف و سخن های اضافی را حذف کنید. جداً مواظب باشید که در استفاده از بیت المال مسلمین زیاده روی نکنید.(2)
برای اطلاعات بیشتر به انواع امر به معروف و نهی از منکر امیرمومنان علیه السلام کافی است به خطبه ها و نامه ها و حکمت های نهج البلاغه آن حضرت مراجعه کنید و ببینید که آن گرامی در چه قالب هایی کارگزاران خود و همه مردم را به نیکی ها امر فرموده و از بدی ها نهی نموده است و چه ظرایفی را در این رابطه به آن ها تذکر داده است.
یکی از درخشان ترین افتخارات حضرت زهرا علیها السلام در امر به معروف و نهی از منکر دفاع او از حریم ولایت و امامت بود که در این راه جان خود و فرزند در رحم خود را فدا نمود، حضرت زهرا علیها السلام اوّل مدافع حریم امامت بود.
سلمان می گوید چون شب می شد علی علیه السلام فاطمه علیها السلام را بر الاغی سوار می کرد و دست دو فرزندش حسن و حسین را می گرفت و بر در خانۀ همه اهل جنگ بدر از مهاجرین و انصار می برد و حضرت زهرا حق شوهر خویش را به آنان یادآوری کرد و از آن ها خواست که او را یاری کنند و هیچ کس جواب مثبت نداد مگر صبح با سرهای تراشیده و اسلحه در دست برای هم پیمانی با مرگ آماده شوند، هنگام صبح جز چهار نفر به پیمان خود وفا نکردند!! راوی گوید: به سلمان گفتم آن چهار نفر چه کسانی بودند؟ پاسخ داد:
من، ابوذر، مقداد و زبیر.
ام سلمه می گوید: پس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به دیدن فاطمه علیها السلام آمدم و حال آن حضرت را پرسیدم، فاطمه علیها السلام در جواب فرمود:
«اَصبَحتُ بَینِ کَمَدٍ وَ کَربٍ ، فَقد النَبّیِ وَ ظُلمَ الوَصِّیِ، هَتکَ وَ اللهِ حِجابَهُ»
ص: 25
در حالی هستم میان اندوه و غم بسیار، فقدان پیامبر، ظلمی که نسبت به وصی او انجام شده، به خدا سوگند پردۀ حرمتش را دریدند.
حضرت زهرا علیها السلام در ادامه فرمودند:«مقام امامت و رهبریش را بر خلاف تنزیل کتاب خدا و تأویلی که پیغمبر از آن فرمود از دستش ربوده و از او گرفتند و انگیزه ای نداشتند جز کینه هایی که از جنگ بدر از او داشتند و انتقام هایی که بدین وسیله از جنگ احد می خواستند بگیرند و آن کینه و انتقام ها را در دل های نفاق جویانۀ خویش پنهان کرده بودند.
حضرت زهرا علیها السلام در سخنان پر شور و سرشار از حکمت و بلاغت دیگر خود خطاب به زنانی که در روزهای آخر زندگی به عیادتش آمده بودند فرمود:
« وَ ما نَقَمُوُا مِن اَبُوالحَسَنِ؟ نَقَمُوا وَ اللهِ مِنهُ نَکِیرُ سَیفِهِ وَ شِدَّةِ وَ طنِهِ وَ نِکالِ وَقعَتِهِ وَ تَنَمُّرِهِ فِی ذاتِ اللهِ»
آخر اینان از علی علیه السلام چه عقده ای در دل داشتند؟! به خدا سوگند عقدۀ اینها از وی همان خشم و کینه ای بود که از شمشیر زدن ها و پایداری ها و مردانگی های او در میدان جنگ و حمله های شجاعانۀ او در راه خدا با دشمنان دین داشت.(1)
نمونه ای از امر به معروف و نهی از منکر را از امام حسن مجتبی بخوانید:
امام علیه السلام در محلی به نام أبواء تنها مشغول نماز بود که زنی زیبا روی وارد شد.
هنگامی که امام علیه السلام نماز را به پایان رسانید فرمود: آیا حاجتی داری؟ عرض کرد آری فرمود: حاجتت چیست؟ عرض کرد برخیز و از من کام بگیر!! قال علیه السلام اِلَیکِ عَنِّی لا تحرِقنِی بِالنّارِ و نَفسِکِ» فرمود: زود از من دور شو من و خودت را گرفتار آتش جهنم نکن.
او که خواست اصرار ورزد امام علیه السلام مشغول گریه شد و فرمود: وای بر تو از من دور شود آن قدر جانکاه می گریست که زن نیز به گریه افتاد. در این بین ناگاه امام حسین علیه السلام
ص: 26
وارد شد و دید آن دو اشک می ریزند او نیز از گریۀ برادر به گریه افتاد عده ای از اصحاب وارد شدند. آن ها نیز از گریۀ حسنین به گریه افتادند صدای ناله و اشک بلند بود که زن فرصت را مناسب دید و از کنار جمعیت بیرون رفت و بعد مردم کم کم متفرق شدند. ولی امام حسین علیه السلام تا موقعی که شخص امام حسن علیه السلام شرح ندادند از برادر پرسش نفرمود. تا اینکه دو بزرگوار یک شب در محلی آرمیده بودند ناگاه امام حسن علیه السلام از خواب بیدار شد و شروع به گریه کرد امام حسین علیه السلام عرض کرد: چه خوابی دیدی؟ فرمود: تا زنده ام برای کسی نقل نکن سپس ادامه داد که در عالم رویا یوسف علیه السلام را دیدم در خواب نیز گریستم حضرت یوسف در میان جمعیت مردم رو به من کرد و گفت: ای برادر که پدر و مادرم فدایت باد چرا گریه می کنی گفتم؟ یاد داستان تو و همسر عزیز مصر «زلیخا» و گرفتاریهایت، زندان رفتن و غم فراق پدرت یعقوب افتادم و تعجب کردم که این همه مشکلات را تحمل کردی به این علت اشک ریختم.
بوسف گفت"ای حسن بن علی آیا از داستان خود با زن بَدوی در محل أبواء تعجب نمی کنی.(1) از امام حسین علیه السلام همان ابتدای این فصل و از امر به معروف و نهی از منکرش اشاره کردیم ولی باز به یکی از موارد امر به معروف و نهی از منکر حضرت در برابر معاویه و طرفدارانش می پردازیم تا جمله جامعه کبیره که امام هادی علیه السلام درباره معصومین فرمود:
«وَ اَمَرتُم بِالمَعروفِ وَ نَهَیتُم عَنِ المُنکَرِ»
بیشتر مورد توجه قرار گیرد.
موسی بن عقبه گفت: عده ای به معاویه خبر دادند که مردم مجذوب حسین بن علی علیه السلام شده اند اگر او را یک بار به منبر بفرستی و خطبه ای بخواند به علت آنکه قدرت تکلم ندارد و زبانش می گیرد مردم از او بریده و دیگر به او رو نخواهند آورد.
معاویه در پاسخ گفت: ولی گمان من غیر از این است اگر او سخن گوید در چشم
ص: 27
مردم جلوۀ بیشتری خواهد کرد و ما را هم رسوا می کند. بار دیگر عده ای اصرار کردند که امام حسین علیه السلام صحبت کند که معاویه مجبور شد و از حسین علیه السلام خواست که به منبر رود و با مردم صحبت کند.
حضرت امام حسین علیه السلام بالای منبر قرار گرفت«فَحَمِدَ اللهَ وَ اَثنی عَلَیهِ ثُمَّ صَلّی عَلَی النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله و سلم فَسَمِعَ رَجُلاً تَقُوُل: مَن هذَا الَْذِی یَخطِبُ؟ فَقالَ الحُسَینَ علیها السلام نَحنُ حِزبُ اللهِ الغالِبُون، وَ عِترَةُ رَسُولِ اللهِ الاَقرَبُونَ وَ اَهلُ بَیتِهِ الطَّیِّبُونَ وَ اَحَدُ التَّقَلین الَّذِینَ جَعَلنا رَسُوُل اللهِ ثانِیَ کتاب اللهِ تَبارَکَ وَ تَعالی الَّذِی فِیهِ تَفصِیلُ کُلِّ شَیی ءٍ لا یَاتِیهِ الباطِلُ مِن بَینِ یَدَیهِ وَ لا مِن خَلفِه وَ المُعَوَّلُ عَلَینا فِی تَفسِیرِهِ وَ لا یَبطِئُنا تَأویلُه، بَل نَتَّبِعُ حَقائِقُهُ»
ابتدا حمد و ثنای الهی را بجا آورد سپس بر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درود فرستاد. در هنگام سخن گفتن شنید که مردی می گوید: این کیست که سخن می گوید: امام علیه السلام فرمود: ما حزب الله هستیم که پیروزیم، ما اهل بیت پاکیزه و عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می باشیم و یکی از ثقلین که پیامبر ما را در کنار کتاب خداوند تبارک و تعالی قرار داد، همان کتابی که همه چیز را روشن نموده و باطل از پس و پیش به او راه ندارد، تفسیرش ما را یاری می کند و تأویلش ما را از حرکت باز نمی دارد و از حقایقش تبعیت می کنیم. پس بیایید اطاعت ما را کنید که اطاعت و فرمانبرداری از ما واجب است. زیرا اطاعت از ما قرین اطاعت خدا و رسول او می باشد.
قال اللهُ عَزَّوَجَلَّ«أَطِیعُواْ اللّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِی الأَمْرِ مِنکُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِی شَیْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَی اللّهِ وَالرَّسُولِ»(1) و قالَ:«وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَإِلَی أُوْلِی الأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُمْ وَلَوْلاَ فَضْلُ اللّهِ عَلَیْکُمْ وَرَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّیْطَانَ إِلاَّ قَلِیلًا»(2)
ص: 28
خداوند عزوجل می فرماید: خدا را فرمان برید و پیغمبر و کاردان خویش را فرمان برید و چون در چیزی اختلاف کردید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید آن را به خدا و پیامبر ارجاع دهید و نیز می فرماید: اگر آن را به پیامبر و کاردان خویش رجوع می کردند کسانی که کیفیت آن می جویند مطلب را از آن ها فرا می گرفتند اگر کرم خدا و رحمت وی شامل نبود، جز اندکی، شیطان را پیروی می کردند.
سپس امام حسین علیه السلام فرمود: اینک شما را از فریب شیطان بر حذر می دارم که او بر شما دشمنی آشکار است.
آری امام حسین علیه السلام آنقدر محکم و مستدل سخن گفت که معاویه به زبان آمد و گفت:«حَسبُکَ یا اَبا عَبدِالله فَقَد اَبلَغتَ»
ای حسین بن علی بس است تو مطلب را رساندی و حرف خود را زدی!(1) و اما امام چهارم حضرت سجاد علیه السلام دوران امامت عجیبی را سپری کرد درست موقعی که بنی امیه بر کل شهرهای اسلامی مسلط شده بودند و اختناق و خفقان بر همه جا حاکم بود ولی در عین حال آن بزرگوار امر به معروف و نهی از منکر خود را در قالب دعا به مردم رساند و آن هایی که لایق ارشاد و هدایت بودند می فهمیدند که حضرت به اسم دعا در مقام اصلاح مردم و جامعه از بی بندباری ها و گناهان بزرگ و کوچک است.
و برای اثبات این ادعا کافی است فقط دعای هشتم صحیفه سجادیه مورد مطالعه و دقت نظر قرار گیرد.
اَللَّهُمَّ اِنّی اَعُوذُ بِکَ مِنْ هَیَجانِ الْحِرْصِ، وَ سَوْرَةِ الْغَضَبِ،وَ غَلَبَةِ الْحَسَدِ، وَ ضَعْفِ الصَّبْرِ، وَ قِلَّةِ الْقَناعَةِ، وَ شَکاسَةِ الخُلقِ, و اِلحاحِ الشَّهوة, و مَلَکةَ الحمیَّة,و مُتابَعَةِ الْهَوی، وَ مُخالَفَةِ الْهُدی، وَ سِتَةِالْغَفْلَةِ، وَ تَعاطِی الْکُلْفَةِ، وَ ایثارِ الْباطِلِ عَلَی الْحَقِّ، وَالْاِصْرارِ عَلَی الْمَأْثَمِ، وَاسْتِضْغارِ الْمَعْصِیَةِ، وَاسْتِکْبارِ الطّاعَةِ، وَ مُباهاةِ الْمُکْثِرینَ، وَالْاِزْرآءِ بِالْمُقِلّینَ، وَ سُوءِ الْوِلایَةِ لِمَنْ تَحْتَ اَیْدینا، وَ تَرْکِ الشُّکْرِ لِمَنِ
ص: 29
اصْطَنَعَ الْعارِفَةَ عِنْدَنا، اَوْ اَنْ نَعْضُدَ ظالِماً، اَوْ نَخْذُلَ مَلْهُوفاً.
خداوندا به تو پناه می برم از هیجان حرص و تندی غضب و عصبانیت و مسلط شدن حسد و ضعف صبر و کمی قناعت و بداخلاقی و اصرار در شهوت رانی و تسلط حمیّت جاهلی و پیروی از هوای نفس و مخالفت با ارشاد و هدایت دیگران و خواب سنگین غفلت و خود را به زحمت و تکلّف انداختن و انتخاب باطل در برابر حق و اصرار بر معصیت و گناه و کوچک شمردن معصیت و بزرگ شمردن طاعت و غرور در عبادت.
خدایا به تو پناه می برم از فخر فروشی ثروتمندان و خوار شمردن فقرا و بدرفتاری نسبت به آنهایی که پایین دست ما هستند و حق شناسی نسبت به آن هایی که در حق ما لطف و مرحمتی داشته اند الها به تو پناه می بریم! از اینکه بازو و مددکار ظالمی باشم و یا مظلومی را خوار کنیم.(1)
و از هشدار و زنهار امام محمد باقر علیه السلام و به نوعی امر به معروف و نهی از منکر حضرت توجه کنیم که جابر جعفی شاگرد حضرت می گوید: امام باقر علیه السلام به من فرمود:
من محزونم و قلبم مشغول! عرض کردم چرا محزونی و به چه چیز دلت مشغول است؟ فرمود:«یا جابر اِنَّهُ مَن دَخَلَ قَلبُهُ صافِی خالِصُ دِینِ اللهِ شَغَلَهُ عَمَّا سِواهُ» ای جابر: هر کس در دلش دین خالص و دور از هر غل و غش داخل شود از غیر خدا تخلیه خواهد شد.
ای جابر: دنیا چیست جز یک مرکب سواری لباس و همسر اهل ایمان به ماندن در دنیا اطمینان ندارند و نگران وضع آخرتشان هستند.
اینها گوششان از ذکر خدا سنگین نیست چشمشان از رؤیت نور خدا به خاطر دیدن زرق و برق دنیا نابینا نیست.(2) و از امام صادق علیه السالم در خصوص امر به معروف و نهی از منکر و تشریح آن نکته هایی
ص: 30
نقل شده است. شخصی به نام مسعدة بن صدقه می گوید: از امام علیه السلام سوال شد امر به معروف و نهی از منکر بر تمام مردم واجب است؟ فرمود: نه، عرض شد به چه علت؟ فرمود: امر به معروف واجب و نهی از منکر واجب است بر کسی که قدرت داشته باشد و او را اطاعت کنند و خود نیز خوب و بد را تمیز دهد نه بر شخص ناتوانی که خودش راه را نمی داند از کجا به کجا برود در این صورت مردم را از راه راست منحرف می کند. دلیل بر اینکه بر تمام مردم واجب نیست این آیه از قرآن است:
«وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولَئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»(1)
باید گروهی در بین شما باشند تا مردم را به خوبی ها دعوت کنند و به کارهای پسندیده فرمان دهند و از کارهای زشت بازدارند و آن ها خودشان رستگارانند.
در آیۀ دیگر می فرماید:«وَمِنْ قَوْمِ مُوسَی أُمَّةٌ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ »(2)
در این آیه خداوند نمی فرماید بر امت موسی و نفرموده بر تمام قوم او با اینکه گروه های مختلقی بودند. لفظ امت اطلاق بر یک نفر و بیشتر می شود چنانچه خداوند در این آیه امت را اطلاق بر یک نفرموده«اِنَّ اِبراهِیمَ کانَ اُمَّةً قانِتاً للهِ»(3)ابراهیم امت و مطیعی برای خدا بود.
در این که ما در تحت تسلط خلفاء جور هستیم کسی که متوجه این موضوع باشد اشکالی برای او ندارد از او می پذیرد و اگر مورد مواخذه خلفاء ستمگر قرار گرفت عذری ندارد.(4).
و موسی بن جعفر علیه السلام اینگونه امر به معروف و نهی از منکر کرد: یک روز در شهر بغداد از کنار منزل بُشر حافی عبور می کرد صدای ساز و نواز از داخل منزل به گوش می رسید. در این موقع کنیز بُشر برای ریختن خاکروبه از خانه خارج شد آن حضرت
ص: 31
فرمود: ای کنیز صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟
جواب داد: البته بنده و برده کسی نیست و آزاد است. موسی بن جعفر علیه السلام فرمود راست می گویی اگر بنده می بود از مولای خود ترس داشت.
کنیز وارد منزل شد. بُشر بر سر سفرۀ شراب نشسته بود علت تاخیر او را پرسید. جواب داد شخصی رد می شد از من سوال کرد صاحب این خانه عبد است یا آزاد. پاسخ دادم البته برده کسی نیست. گفت آری اگر بنده بود از آقای خود می ترسید. این سخن چنان در قلب بُشر تاثیر کرد که سر از پا نشناخت با پای برهنه از منزل خارج شده خود را به موسی بن جعفر علیه السلام رسانید، به دست آن حضرت توبه کرد و از گذشته خود پوزش خواسته با چشم گریان بازگشت.(1)
نقل شده بُشر از آن روز اعمال زشت خود را ترک و از جمله زهاد زمان خویش شد و چون با پای برهنه به دنبال موسی بن جعفر علیه السلام دوید و با این حال توبه کرد او را حافی یعنی پا برهنه لقب دادند.
امر به معروف امام رضا علیه السلام به یار ویژه اش سلیمان جعفری از انواع امر به معروف مورد ابتلاء جامعه ماست.
او می گوید برای برخی کارها خدمت امام رضا علیه السلام بودم چون کارم انجام شد خواستم مرخص شوم امام علیه السلام فرمود: امشب نزد ما بمان. همراه امام به خانه او رفتم.
هنگام غروب بود غلامان حضرت مشغول بنایی بودند امام علیه السلام در میان آن ها غریبه ای دید پرسید: این کیست؟
عرض کردند: به ما کمک می کند و به او چیزی خواهیم داد. فرمود: مزدش را تعیین کرده اید؟ گفتند:نه! هر چه بدهیم می پذیرد. امام برآشفت و خشمگین شد. من به حضرت عرض کردم: فدایت شوم خود را ناراحت نکنید. فرمود: من بارها به این ها گفته ام که
ص: 32
هیچ کس را برای کاری نیاورید مگر آنکه قبلا مزدش را تعیین کنید و قرارداد ببندید.
کسی که بدون قرارداد و تعیین مزد کاری انجام دهد اگر سه برابر مزدش را بدهی باز گمان می کند مزدش را کم داده ای. ولی اگر قرارداد ببندی و به مقدار معین شده بپردازی از تو خشنود خواهد شد که طیق قرار عمل کرده ای و در این صورت اگر بیش از مقدار تعیین شده چیزی به او بدهی هر چند کم و ناچیز باشد می فهمد که بیشتر پرداخته ای و سپاسگزار خواهد بود.(1) و امام جواد علیه السلام اینگونه مانع عجب و غرور افراد می شود و امر به معروف و نهی از منکر می کند:
مردی به محضرش شرفیاب شد در حالی که خیلی شاد و سرحال بود. امام علت شادمانی را از او پرسید؟ عرض کرد ای پسر رسول خدا از پدرت شنیدم که می فرمود:
شایسته ترین روزی که انسان باید شادمان باشد روزی است که او را صدقات و نیکی به نفع برادران دینی از جانب پروردگار نصیب شده باشد. امروز ده نفر از برادران دینی ام به من مراجعه کردند همه بی بضاعت و گرفتار؛ آن ها را پذیرایی کردم و به هر یک مقداری کمک نمودم از این جهت خوشحال هستم.
امام علیه السلام فرمود: به جان خودم سوگند که تو را این شادمانی شایسته است به شرط اینکه آن عمل را نابود نکرده باشی و یا بعد از این نابود نکنی.
عرض کرد چگونه از بین ببرم با اینکه از شیعیان خالص شما می باشم فرمود: هم اکنون نابود کردی. پرسید با چه چیز؟ فرمود این آیه را بخوان«وَ لا تُبطِلُوا صَدَقاتِکُم بِالمَنِّ وَ الأَذی»(2)صدقه های خود را با منت نهادن و آزار کردن باطل نکنید! عرض کرد من به آن هایی که کمک کردم نه منت گذاردم و نه آزاری رساندم.
فرمود: منظور هر نوع اذیتی است، در نظر تو آزردن آن هایی که کمک کرده ای مهم تر است یا آزردن فرشتگانی که مأمور تو هستند و یا آزردن ما؟! جواب داد آزردن شما و فرشتگان
ص: 33
امام علیه السلام فرمود: به راستی مرا آزردی و صدقۀ خود را باطل کردی! پرسید: با چه کاری؟ فرمود: با همین سخنت که گفتی چگونه باطل کنم در حالی که از شیعیان خالص شمایم.
آیا می دانی شیعۀ خالص ما کیست؟ با تعجب گفتم: نه فرمود: سلمان، ابوذر، مقداد و عمّار. تو خود را با چنین اشخاصی برابر دانستی آیا با این سخن فرشتگان و ما را نیازردی؟
عرض کرد:«اَستَغفِرُ الله وَ اَتوبُ اِلَیهِ» ای پسر رسول خدا چه بگویم؟
فرمود: بگو من از دوستان شمایم و دشمن دشمنانتان و دوست دوستانتان هستم عرض کرد: همین را می گویم و همین طور نیز هستم و از آنچه گفتم که به واسطۀ نپسندیدن خدا مورد پسند شما و فرشتگان نیز نبود توبه کردم.
امام جواد علیه السلام فرمود: اکنون ثواب های از بین رفتۀ صدقات بازگشت نمود.(1)
امام هادی علیه السلام با اشعار کوبنده اش چنان امر به معروف و نهی از منکر کرد که اشک قسی ترین شخص زمان خود را جاری کرد:
در مجلس بزم متوکل عباسی لعنة الله علیه چنین سرود:
« باتُوا عَلی قُلَلِ الاَجبالِ تَحرِسُهُم*** غُلبُ الرِّجالِ فَما اَغنَتهُم القُلَلُ
وَ استَنزَلوُا بَعدَ عِزٍّ عَن مَعاقِلِهِم*** فاوُ دِعُوا حُفَراً یا بِئسَ مانَزَلوُا
ناداهُم صارخٌ مِن بَعدِ دَفنِهِم*** اَینَ الَساوِرُ وَ التّیجان وَ الحُلَلُ
اَینَ الوُجُوهُ الَّتی کانَت مُنَعَّمَةَ*** مِن دُونِها تُضرَبُ الاَستارُ وَ الِکلَلُ
فَافضَحَ القَبرُ عَنهُم حِینَ سائَلهُم*** تِلکَ الوُجُوهُ عَلَیها الدَّودُ تَنتَقِلُ»
بر قلۀ کوهسارها شب را به روز آوردند و مردان نیرومند از آنان پاسداری می کردند ولی قلّه ها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند پس از عزّت از جایگاه های امن به پایین کشیده شدند و در گودال های گور جان
ص: 34
دادند. گور چه منزل و آرامگاه ناپسندی است.
پس از آنکه دست بندها به خاک سپرده شدند فریادگری فریاد برآورد کجاست آن دستبندها و تاج ها و لباس های فاخر؟
کجاست آن چهره های به ناز و نعمت پرورده که به احترامشان پرده ها می آویختند گور به جای ایشان پاسخ داد: بر آن چهره ها هم اکنون کرم ها راه می روند.
تأثیر کلام امام هادی علیه السلام چندان بود که متوکل به سختی گریست چنان که ریشش تر شد و دیگر مجلسیان نیز گریستند و متوکل دستور داد بساط شراب را جمع کردند و امام علیه السلام را با احترام به منزل بازگرداندند.(1).
و این هم امر به معروف و نهی از منکر امام حسن عسکری علیه السلام که حقاً خواندنی است اسحاق کندی فیلسوف عراق بود. او به تالیف کتابی پرداخت که قرآن دارای تناقض است و برای نوشتن آن چنان سرگرم و مشغول شد که از کنار مردم کناره گرفت و به تنهایی در خانه خویش به ایم کار مباردت می ورزید تا اینکه یکی از شاگردان او به محضر امام حسن عسکری علیه السلام شرفیاب شد. امام به او فرمود: آیا در میان شما یک مرد رشید و جوانمرد پیدا نمی شود که استاد شما را از این کاری که شروع کرده منصرف سازد؟! عرض کرد: ما از شاگردان او هستیم چگونه می توانیم در این کار با کارهای دیگر بر او اعتراض نماییم!
امام علیه السلام فرمود: آیا آنچه بگویم به او می رسانی؟
گفت: آری. فرمود: نزد او برو و با او اُنس بگیر و او را در کاری که می خواهد انجام دهد یاری نما . آنگاه بگو سؤالی دارم آیا می توانم از شما بپرسم؟ به تو اجازۀ سؤال می دهد بگو: اگر گوینده قرآن نزد تو آید آیا احتمال می دهی که منظور او از گفتارش معانی دیگری غیر از ان باشد که تو پنداشته ای؟ خواهد گفت: امکان دارد. چون او اگر به مطلبی توجه کند می فهمد و درک می کند هنگامی که جواب مثبت داد بگو: از کجا
ص: 35
اطمینان پیدا کردی که مراد و منظور قرآن همان است که تو می گویی؟!
شاید گوینده قرآن منظوری غیر از آنچه تو به آن رسیده ای داشته باشد و تو الفاظ و عبارات را در غیر معانی و مراد آن بکار می بری! آن مرد نزد اسحاق کندی رفت و به همان ترتیب با او مهربانی کرد تا سرانجام سوال را مطرح نمود کندی از او خواست که سوال خود را تکرار کند و به فکر فرو رفت و آن را بنا به لغت محتمل بر حسب اندیشه ممکن دانست.
شاگردش را سوگند داد که این سوال از کجا برای تو مطرح شد. شاگرد گفت: چیزی بود که به خاطرم رسید و سوال کردم. گفت: ممکن نیست تو و افرادی مانند تو به چنین سوالی راه یابید. بگو این سوال را از کجا آوردی؟
شاگرد گفت: ابو محمد امام حسن عسکری علیه السلام به من چنین فرمان داد.
کندی گفت: اینک درست گفتی. چنین سوالی جز از آن خاندان نمی تواند بود. آنگاه آنچه را در آن زمینه نوشته بود در آتش ریخت و سوزاند.(1)
و این هم امر به معروف و نهی از منکر آخرین امام معصوم حجة بن الحسن العسکری آقا و ولی نعمتمان حضرت مهدی ارواح العالمین له الفداء .
در شهر نجف کارگر حمامی بود که پدر پیری داشت و نسبت به خدمتگزاری او هیچ گونه کوتاهی نمی کرد. تا آنجا که برای او آب در مستراح می برد و منتظر می شد تا خارج شود و به مکانش برساند.
آری پیوسته ملازم خدمت او بود مگر در شب چهارشنبه که به مسجد سهله می رفت و در آن شب به واسطۀ اعمال مسجد سهله و شب زنده داری در آنجا از خدمت معذور بود. ولی پس از مدتی ترک کرد و دیگر به آنجا نرفت.
از او پرسیدند چرا رفتن به مسجد سهله را ترک کردی؟ گفت: چهل شب چهارشنبه به آنجا رفتم. شب چهارشنبه چهلم رفتنم به تاخیر افتاد تا نزدیک غروب، در آن موقع
ص: 36
تک و تنها بیرون رفتم و با همان وضع به مسیر خود ادامه دادم تا یک سوم راه باقی ماند. کم کم ماهتاب مقداری از تاریکی شب را به روشنی تندیل کرد. در این هنگام شخص عربی را دیدم بر اسبی سوار است و به طرف من می آید و در دل خود گفتم الان برای من اتفاق ناگواری رخ خواهد داد. همین که به من رسید با زبان عرب بدوی شروع به صحبت کرد. پرسید کجا می روی؟ گفتم مسجد سهله. فرمود: با تو چیز خوردنی هست؟ جواب دادم نه. فرمود: دست خود را در جیب کن. گفتم: در آن چیزی نیست باز آن سخن را با تندی تکرار کرد. من دست در جیب کردم مقداری کشمش یافتم که برای کودک خود خرید بودم و از خاطرم رفته بود به او بدهم. آنگاه به من فرمود:
«اُوصِیکَ بِالعُودِ» سه مرتبه این عبارت را تکرار کرد(عود به زبان عرب بدوی پدر پیر را می گویند) بعد از این سخن ناگهان از نظرم ناپدید شد. فهمیدم که او حضرت مهدی علیه السلام بود و دانستم که آن گرامی راضی نیست ترک خدمت پدرم را حتی در شب های چهارشنبه بنمایم. از این جهت دیگر به مسجد سهله نرفتم و این کار را ترک نمودم.(1)
و در پایان این فصل یکی از سخنان مولایمان امام عصر علیه السلام را که حاوی امر به معروف و نهی از منکر است به عنوان حسن ختام از نظر بگذرانیم و انشاءالله توفیق عمل نیز پیدا کنیم:
«فَلیَعمَل کُلُّ مِنکُم بِما یُقَرِّب بِهِ مِن مَحَبَّتِنا وَ یَتَجنَّبُ ما یُدنِیهِ مِن کِراهَتِنا وَ سَخَطِنا»(2)
به گونه ای عمل کنید که رفتارتان شما را به محبت ما نزدیک کند و کراهت و غضب ما را از شما دور نماید.
ص: 37
السَّلامُ عَلی مَحالِّ مَعرِفَةِ اللهِ:
اینکه بالاترین مرتبه معرفت شناخت خداوند تبارک است برای هیچ انسان خداجوی شک نیست ولی جایگاهی که ما را زودتر و بهتر به معرفة الله می رساند جایگاه ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام است.
درباره بلند مرتبه بودن معرفة الله امیر المومنین علیه السلام می فرمود:
«مَن عَرَفَ اللهَ کَمُلَت مَعرَفَتُهُ»(1)«مَعرِفَةُ اللهِ اَعلیَ المَعارِفِ»(2)
هرکه خدا را شناخت معرفتش کامل گشت شناخت خدای سبحان بالاترین شناخت هاست.
بسیاری از مردم حتی دوستان اهل بیت به این جمله «محالِّ مَعرِفةِ الله» بودن چهارده معصوم علیهم السلام کمتر توجه می کنند و اگر از زبان آن بزرگواران بشنوند و یا بخوانند که چه منزلتی دارند خواهند دانست که این ذوات مقدسه تنها مرجع شناخت خداوند تبارک و تعالی به معنای واقعی و بدون هیچ شک و شبهه هستند.
طارق بن شهاب در اوصاف امام علیه السلام از امیر المومنین نقل کرده است که حضرت خطاب به او فرمود:«ای طارق، امام کلمۀ پروردگار، حجت الهی، نور خداوند و حجاب حق تعالی است. امام جایگاهش بالاتر از همه و قلّه رفیع هدایت و را ه مستقیم هدایت است. کسی که آن ها بشناسد و دین خود را از آن ها بگیرد از آن ها محسوب شود.
خداوند تبارک و تعالی امامان را از نور عظمت خود آفریده و سرپرستی امور مملکت خود را به آن ها واگذار نموده است.آن ها سرّ پوشیدۀ خداوند و اولیاء مقرّب پروردگار و امراو هستند که بین کاف و نون ظاهر گشته اند. بلکه آن ها خود کاف و نون هستند. (لازم به توضیح است قبل از به اتمام رساندن روایت عرض شود که کاف و نون به احتمال زیاد همان طور که مرحوم مستنبط در القطره اشاره دارد منظور آیه 82 سورۀ
ص: 38
مبارکه یس است«اِنَّما اَمرُهُ اِذا اَرادَ شَیئَاً اَن یَقولَ لَهُ کُن فَیَکُون» همانا شأن خداوند چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند و بگوید: باش: فوراً وجود پیدا می کند. امام معصوم علیه السلام بین کاف کُن و ن فَیَکون است یعنی به اذن خدا اگر اراده کند هرچیز محقق شود خواهد شد. چنانکه امام عصر روحی له الفداء فرموده است «اِنَّ قُلوبَنا اَوعِیَة لِمََشِیَّةِ اللهِ اِذا شاءَ شِئنا وَ اِذا شِئنا شاءَ اللهُ تَعالی»
دل های ما اهل بیت ظرف مشیت الهی است. هر وقت او بخواهد ما می خواهیم و هر زمان ما بخواهیم او نیز می خواهد.(1)
امیر المومنین علی علیه السلام در پایان حدیث به طارق بن شهاب در اوصاف امام علیه السلام فرمود:
به سوی خدا مردم را دعوت می کنند و از جانب او می گویند و به فرمان او عمل می کنند دانش انبیاء نسبت به دانش آن ها و اسراری که اوصیاء آموخته اند نسبت به اسرار ایشان و عزّت اولیاء نسبت به عزّت آنان همانند قطره ای نسبت به دریا و ذره ای از دشت پهناور است. آسمان و زمین نزد امام مثل دست او نسبت به کف دستش می باشد. ظاهر آن را از باطنش و نیکوکار آن را از بدکردارش تشخیص می دهد و هر تر و خشک آن را می داند.(2)
نتیجه می گیریم که امام علیه السلام مرکز شناخت خداست اگر کسی بخواهد خداشناسی واقعی انجام شود و گرفتار شرک و نوعی بت پرستی نشود و به توحید ناب نایل شود باید از مسیر اهل بیت علیهم السلام خارج نشود چون این بزرگواران هم واسطه فیض بین خلق با خدایند و هم با علوم لَدنّی که اختیار دارند به آسانی ما را به معرفة الله می رسانند.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در توصیف علم امیر المومنین علیه السلام و اینکه هر که از محضر او کسب فیض کند عالم و آگاه به امور می شود فرمود:«اَعطَی اللهُ عَلِیّاً (علیه السلام) مِنَ الفَضلِ جزءاً لَو قَسَّمَ عَلی اَهلِ الأرضِ لَوَ سِعهُم»(3)
خداوند به حضرت علی علیه السلام به اندازه ای فضیلت بخشیده است که اگر بر اهل عالم
ص: 39
تقسیم شود همه را کفایت می کند.
امیر المومنین علی علیه السلام که خود یکی از « محالّ معرفةُ الله » است در اولین خطبه اش در نهج البلاغه شریف ما را به شناخت پروردگار اینگونه دلالت می فرماید:
«اَوَّلُ الدِّینِ معرِفَتٌهُ وَ کَمالُ مَعرفَتِهِ التَّصدِیقُ بِهِ وَ کَمالُ التَّصدِیقِ بِهِ تَوحِیدُهُ وَ کَمالُ تَوحیدِهِ الاِخلاصُ لَهُ وَ کَمالُ الاِخلاصِ لَهُ نَفیُ الصِّفاتِ عَنهُ لِشَهادَةِ کُلِّ صِفَةٍ اَنَّها غَیرُ المُوصُوفِ وَ شَهادَةِ کُلِّ مَوصوفٍ اَنَّهُ غَیرُ الصُّفَةِ»(1)
قدم اول در دین، شناخت پروردگار است و شناخت کامل او،درست باور کردن اوست و کمال درست باور کردن او یگانه دانستن اوست و کمال یگانه دانستند او اخلاص به اوست و کمال اخلاص به اود زدودن صفات از اوست؛ زیرا که هر صفتی گواه بر این است که با موصوف دو تاست و هر موصوفی گواهی دهد که غیر از صفت است امام علی علیه السلام ما را توجه به این نکته می دهد که پروردگار متعال عین صفات کمالش می باشد و صفات کمالش عین صفات ذاتش در حالی که ما و مخلوقاتش اینگونه نیستیم صفات ما زاید بر ذات ما و عارض بر ماست و ما صفات را در گذشت زمان به دست می آوریم اگر رذایل باشد از هواپرستی و خواهش های نفسانی ما نشأت می گیرد و اگر صفات حمیده باشد با مبارزه با بوالهوسیها و کسانی که ما را دعوت به گناه می کنند در ما نهادینه می گردد.
پس فرق ما با خدا آن است که او صفاتش عین ذاتش هست و ما جدای از ذاتمان بار دیگر جمله ای از امیر المومنین علی علیه السلام نقل کنیم تا جمله «محالِّ معرفةِ الله» بیشتر روشن شود.
«اِنَّ أوَّلَ عِبادَةِ اللهِ مَعرِفَتُهُ وَ اژاَصلُ مَعرِفَتِهِ تَوحیدُهُ وَ نِظامُ تَوحِیدِهِ نَفیُ الصِّفاتِ عَنهُ، لِشَهادَةِ العُقولِ أنَّ کُلَّ صِفَةٍ وَ مَوصوفٍ مَخلوقٌ وَ شَهادَةِ کُلِّ مَخلوقٍ اَنَّ لَهُ
ص: 40
خالِقٌ»(1)
همانا سرآغاز بندگی خدا، شناختن اوست و بنیاد شناخت او یگانه دانستنش و سامان بخش رشتۀ یگانگی او،نفی صفات از اوست. زیرا که خردها گواهند که هر صفت و موصوفی آفریده است و هر آفریده ای گواهی دهعد که او را آفریدگاری است و بخوانید دیدگاه صاحب اثر گرانقدر جامعه کبیره امام هادی علیه السلام را که فرمود:
«اِنَّ الخالِقَ لا یوصَفُ اّلّا بِما وَصفُ بِهِ نَفسَهُ، وَ اَنّی یوصَفُ الخالِقُ الَّذی اِلاّ بِما وَصَفَ بِهِ نَفسَهُ وَ اَنّی یوصَفُ الخالِقُ الَّذی تَعجُزُ الحَواسُّ اَن تُدرِکَهُ وَالاَوهامُ اَن تَنالَهُ وَ الخَطَراتُ اَن تَحُِدَّهُ وَ الاَبصارُ عَنِ الاِخاطَةِ بِهِ؟! جَلِّ عَمّا یَصِفُهُ الواصِفونَ وَ تَعالی عَمّا یَنعَتُهُ النّاعِتونَ»(2)
آفریدگار جز آن گونه که خود خهویشتن را وصف کرده است وصف نمی شود.
چگونه وصف شود آفریدگاری که حواسّ از درک او ناتوانند و وهمها از رسیدن به او درمانده اند و اندیشه ها از تعریف و تحدید او عاجزند و دیدگان از احاطۀ بر او ناتوانند؟ برتر از وصف توصیفگران است و والاتر از نعمت نعمت گویان.
امامان معصوم علیهم السلام به ما می آموزند که به شناخت خدا به وجود خود خدا می توان رسید. مثلا امام سجاد علیه السلام در قالب دعا عرض می کند:«بِکَ عَرَضتُکَ وَ اَنتَ دَلَلتَنی عَلیکَ وَ دَ عَوتَنی اِلَیکَ وَ لَو لا اَنتَ لَم اَدرِ ما اَنتَ»(3)
پروردگارا تو را به خودت شناختم و تو مرا به خودت رهنمون شدی و به سوی خودت فرا خواندی. اگر تو نبودی من نمی دانستم که تو چیستی .
و یا امام صادق علیه السلام برای راهنمایی ما می فرمود:
«مَن زَعَمَ اَنَّهُ یَعرِفُ اللهِ بِحجابٍ اَو بِصورَةٍ اَو بِمِثالٍ فَهُوَ مَشرِکٌ لِاَنَّ الحِجابَ وَ المِثالَ وَ الصُّورَةَ غَیرُهُ وَ اِنَّما هُوَ واحِدٌ مَوَحِّدٌ، فَکَیفَ یُوَحُّدُ مَن زَعَمَ اَنَّهُ عَرَفَهُ
ص: 41
بِغَیرِهِ؟!
اِنَّما عَرَفَ اللهَ مَن عَرَفَهُ بِاللهِ فَمَن لَم یَعرِفهُ بِهِ فَلَیسَ یَعرِفُهُ اِنَّما یَعرِفَ غَیرَهُ...
لا یُدرِکُ مَخلوقٌ شَیئَاً الّا بِاللهِ وَ لا تُدرَکُ مَعرِفَةُ اللهِ اِلّا بّاللهِ»(1)
هر که خیال کند که خدا را به حجابی یا به صورتی یا به مثال و هیکلی می شناسد مشرک است زیرا حجاب و مثال و صورت غیر اویند. او یکتا و یگانه است.
بنابر این چگونه قائل به یگانگی خداست کسی که می گوید او را به غیر او شناخته است؟ خدا را فقط کسی شناخته که او را به خدا بشناسد. پس، کسی که خدا را به خدا نشناسد او را نمی شناسد بلکه موجودی جز او را می شناسد... هیچ آفریده ای چیزی را درک نمی کند مگر به سبب خدا و به شناخت خدا نتوان رسید مگر به خدا. یکبار از امیر المومنین علیه السلام سؤال شد: پروردگارت را به چه شناختی؟
فرمود: به شناختی که او از خودش به من داد. عرض شد: چگونه خودش را به تو شناساند؟ فرمود:«لا یُشبِهُهُ صورَةٌ و لا یُحَسُّ بَالحَواسِّ و لا یُقاسُ بالنّاسِ»(2)
هیچ صورتی مانند او نیست و با حوّاس درک نمی شود و با مردم قیاس نمی گردد.
از همین چند روایت دستگیرمان شد که برای شناخت خداوند تبارک و تعالی راهی جز این نداریم که سراغ اهل بیت علیهم السلام برویم و از راهنمایی های آن بزرگواران خدا را آنگونه که هست بشناسیم از آنجایی ایشان محالّ و جایگاه معرفت خدا هستند بنابراین دیگران بی شک اگر چه مدعی خداپرستی باشند قادر نیستند ما را در مسیر صحیح خدا پرستی قرار دهند.
یکی از شاگردان و تربیت یافتگان مکتب امام صادق علیه السلام به نام منصور بن حازم می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: من با عده ای مناظره کردم و به آن ها گفتم خداوند جل جلاله بزرگتر و ارجمندتر و گرامی تر از آن است که به آفریدگانش شناخته شود بلکه بندگان به او شناخته می شوند. امام صادق علیه السلام به او فرمود: «رَحِمَکَ اللهُ»
ص: 42
رحمت خدا بر تو باد.(1)
مرحوم صدوق رضوان الله علیه بعد از آنکه روایاتی ازاین قبیل را نقل می کند می نویسد: سخن درست در این باره این است که گفته شود: ما خدا را به خدا می شناختیم، زیرا اگر او را به خردهای خود شناخته باشیم این خرده ها خود عطیۀ الهی هستند اگر به واسطۀ پیامبران و فرستادگان و حجت هایش او را شناخته باشیم این خدای عزوجل است که آن ها را برانگیخته و فرستاده و به عنوان حجت های خویش برگزیده است و اگر به واسطه خودشناسی به شناخت او رسید ه باشیم نفس های ما نیز آفریدۀ اویند. بنابراین در هر صورت ما خدا را به خدا شناخته ایم.(2)
ص: 43
«اِنَّ بَینی وَ بَینَ اللهِ ذُنوباً لا یَاتِی عَلَیها اِلّا رِضاکُم _ وَ ما خَصَّنابِهِ مِن وَلایَتِکُم طِیباً لِخَلِقنا وَ طَهارَةً لِاَنفُسِنا وَ تَزکِیةً لَنا وَ کَفّارَةً لِذُنُوبِنا:».
به راستی بین من و خدای بزرگ گناهانی است که بر ندارد جز رضای شما _ و آنچه را که مخصوص ما کرد از نعمت ولایت شما برای نیکویی فطرت و خلقت ما و پاکی نفس های ما و پاکیزگی روح ما و کفاره گناهان ما بود.
ممکن است شخصی بگوید مگر خداوند نفرموده:« اُدعونیِ اَستَجِب لَکُم» مرا بخوانید تا شما را اجابت می کنم و یا به پیامبر نفرمود:« إِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ»(1)
هرگاه بندگان من سراغ مرا از تو گرفتند بگو من به آن ها نزدیک هستم. دعای دعا کننده را استجابت می کنم. پس چه لزومی دارد که برای آمرزش گناهان از طریق خاندان عصمت و طهارت وارد شویم؟ پاسخ این است که توبه کسانی که چهارده معصوم و یا ائمه طاهرین را قبول ندارند و محروم از پذیرش ولایت آن بزرگواران هستند مورد قبول واقع نمی شود و این رهنمودی است که خداوند در قرآن شریفش فرموده و از ما خواسته برای رفتن به سوی پروردگار حالا برای هر کار و حاجتی و از جمله توبه از گناهان باید با وسیله رفت و وسیله هم این بزرگواران هستند.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ»(2)
شما که ایمان دارید از خدا بترسید و با وسیله به سوی او بروید.
در تفسیر قمی در ذیل آیه آمده:«تَقََرَّبُوا اِلَیهِ بِالاِمامِ» منظور کلام خدا از وسیله برای رفتن به سوی خدا وجود مبارک امام است.(3)
ابن شهر آشوب نقل می کند که امیر المومنین علیه السلام در تفسیر آیه فرمود:«اَناَ وَسیلَتُهُ»(4)
ص: 44
آن وسیله تقرّب به خداوند من هستم.
وقتی توبه آدم ابوالبشر علیه السلام با توسل به خمسه طیبه و بردن نام شریفشان که بر ساق عرش نگاشته شده بود قبول می شود تکلیف بقیه مردم روشن است.(1)
و بر همین اساس بود که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: « نَحنُ الوَسیلَةُ اِلی اللهِ وَ الوُصلَةُ اِلی رِضوانِ اللهِ»(2)
ما هستیم وسیله به سوی خدا و رساننده به رضوان پروردگار.
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نمی فرماید من می توانم واسطه بین شما و خالق باشم می فرماید:(نحن) یعنی من و دودمان من و به صورت جمع گفتن حضرت حکایت از تایید این مطلب می کند که مجموع چهارده معصوم رابط ما با خدایند.
محمد بن بابویه دعایی را از ائمه علیهم السلام نقل می کند که معروف به دعای توسل است.
بسیار جالب است که در پایان دعا دقیقا مطلبی را که بر آن تاکید داشتیم مورد توجه قرار داده است.
«یا سادَتی وَمَوالِیَّ اِنّی تَوَجَّهْتُ بِکُمْ أَئِمَّتی وَعُدَّتی لِیَوْمِ فَقْری وَحاجَتی اِلَی اللّهِ وَتَوَسَّلْتُ بِکُمْ اِلَی اللّهِ وَاسْتَشْفَعْتُ بِکُمْ إِلَی اللّهِ فَاشْفَعُوا لی عِنْدَ اللّهِ وَاسْتَنْقِذُونی مِنْ ذُنُوبی عِنْدَ اللّهِ فَاِنَّکُمْ وَسیلَتی اِلَی اللّهِ وَبِحُبِّکُمْ وَبِقُرْبِکُمْ أَرْجُو نَجاةً مِنَ اللّهِ فَکُونُوا عِنْدَ اللّهِ رَجاَّئی یا سادَتی یا أَوْلِیاَّءَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِمْ اَجْمَعینَ وَلَعَنَ اللّهُ أَعْداَّءَ اللّهِ ظالِمیهِمْ مِنَ الاْوَّلینَ وَالاْخِرینَ امینَ رَبَّ الْعالَمینَ»(3)
ای سروران و مولایانم به شما پیشوایان و توشه های روز فقر و نیازم روی کردم تا شما حاجتم را به خداوند تبارک و تعالی ارائه دهید و به سوی خدا با وجود شما توسل جستم و شما را میانجی بین خود و پروردگار قرار دادم بنابراین نزد خداوند مرا
ص: 45
میانجیگری کنید و مرا از گناهانی که مرتکب شده ام از عذاب خدا رهایی دهید زیرا که شما وسیله من نزد خداوند هستید و به عشق شما و نزدیک شدن به شما امید نجات از عذاب خدا را دارم پس نزد خداوند امید من باشید ای سروران من و ای اولیاء الهی که درود خداوند بر همه شما باد و لعنت و نفرین حق تعالی برای دشمنان خدا باشد همانهایی که از اولین تا آخرین در حق شما ظلم کردند. آمین ربّ العالمین.
و دعایی که شیخ مفید رضوان الله تعالی علیه به عنوان دعای بعد از زیارت امام رضا علیه السلام در کتاب تحفة الزّائر آورده بعد از یک دوره استغفار از همه لغزش ها و خطا و توبه به درگاه الهی برای خود و والدین و برای همه آشنایان عرض می کنیم:
«یَا مَنْ یُسَمَّی بِالْغَفُورِ الرَّحِیمِ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اقْبَلْ تَوْبَتِی وَ زَکِّ عَمَلِی وَ اشْکُرْ سَعْیِی وَ ارْحَمْ ضَرَاعَتِی وَ لا تَحْجُبْ صَوْتِی وَ لا تُخَیِّبْ مَسْئَلَتِی یَا غَوْثَ الْمُسْتَغِیثِینَ وَ أَبْلِغْ أَئِمَّتِی سَلامِی وَ دُعَائِی وَ شَفِّعْهُمْ فِی جَمِیعِ مَا سَئلْتُکَ»(1)
ای خدایی که به آمرزنده ی مهربان نامیده شده ای بر محمد و آل او درود فرست و توبه ام را بپذیر و عملم را پاکیزه کن و تلاشم را قبول کن و بر تضرع و زاریم به من رحم کن و صدایم را محجوب مکن و سوالم را بی پاسخ مگذار ای فریاد رسِ فریاد کنندگان و سلام و دعایم را به امامان معصوم علیهم السلام برسان و آن ها را در همه درخواستهایم به درگاهت شفیع و واسطه قرار ده.
ما برای توسل به ائمه اطهار علیهم السلام در جمیع موارد دلیل قرآنی داریم و از جمله برای پذیرش توبه از جانب خداوند به واسطه گری این خاندان مطهر نیز از قرآن بهره می گیریم.
در داستان خطای برادران یوسف علیه السلام و آن مشکلاتی که از روی حسادت برای یوسف به وجود آوردند بعد از همه ماجراها به پدر گفتند:«با اَباتا اِستَغفِر لَنا ذُنوبَنا اِنّا کَنّا خاطِئینَ» پدر جان! از خدا بخواه که ما را ببخشد چرا که مه خطاکار بودیم.
یعقوب نگفت به من چه مربوط، خودتان باید مستقیم در خانه خدا استغفار کنید تا
ص: 46
خداوند شما را ببخشد. بدون درنگ گفت:«سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ »(1)بزودی از پروردگارم برای شما طلب آمرزش می کنم. زیرا که او بخشنده و مهربان است.
خداوند تبارک و تعالی درباره توبه پذیری اش به واسطه گری پیامبرش حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم تصریح دارد:
«وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِیمًا »(2)
هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر آنکه به فرمان پروردگار از وی اطاعت شود و اگر آن ها هنگام یکه به خود ستم نمودند پیش تو می آمدند و از خداوند طلب بخشش می نمودند پیامبر برای آن ها طلب بخشش می نمود در این موقع خداوند را توبه پذیر و مهربان می یافتند.
در زیارت روز شنبه که مخصوص آن حضرت است عرض می کنیم:
«اللَّهُمَّ إِنَّکَ قُلْتَ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً، إِلَهِی فَقَدْ أَتَیْتُ نَبِیَّکَ مُسْتَغْفِراً تَائِباً مِنْ ذُنُوبِی، فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اغْفِرْلِی یَا سَیِّدَنَا أَتَوَجَّهُ بِکَ وَ بِأَهْلِ بَیْتِکَ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی رَبِّکَ وَ رَبِّی لِیَغْفِرَ لِی»(3)
پروردگارا! تو خود فرموده ای اگر آن ها هنگامی که بر خود ستم می کنند به سراغ تو آمدند و آمرزش طلبیدند و خواستند که خداوند آن ها را عفو کند و پیامبر برایشان آمرزش طلبید حتما خداوند را توبه پذیر و بخشنده خواهند یافت. خدای من اینک آمدم نزد پیامبرت استغفار کنان، توبه کنان از گناهانم پس بر محمد و آل او درود فرست و بیامرز مرا.
ص: 47
ای رسول خدا که سرور مایی به تو روی آورده ام و نیز به اهل بیت گرامت تا شما واسطه من به سوی خدای متعال شوید که ای محمد صلی الله علیه و آله و سلم حضرت باری تعالی پروردگار تو و پروردگار من است به این امید که خداوند مرا مشمول عفو و آمرزش خویش قرار دهد.
اعتقاد ما بر این است که قبول نکردن امامت و ولایت امامان معصوم «ذَنبِ لا یُغفَر» است (گناه نابخشودنی است )چون مساوی با شرک و کفر است و خداوند به صراحت فرموده که هر که کافر و مشرک بمیرد جایی جز دوزخ ندارد و به ویژه اگر از ناصبی ها باشند و بغض محمد و آل را در دل داشته باشند و همانند بنی امیه زندگی کنند و اعتقادات آن ها را داشته باشند که متاسفانه در عصر ما کم نیستند کسانی که اُموی وار معتقدند و عمل می کنند و یک اسلام دور از سنت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم و سیره اهل بیت گرام برنامه کار و زندگی سیاسی و اجتماعی و خانوادگی آن هاست.
بی ولایتی ها حق عبور از پل صراط و عبور از آن به سوی بهشت را ندارند چون جواز عبور قبول امامت و ولایت است.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به علی علیه السلام فرمود:
« یا علیُّ إذا کانَ یَومَ القیامةِ أَقعُد أنا وَ أَنتَ و جِبرئیلَ علیَ الصِّراطِ فَلا تَجُوزُ علی الصِّراطِ إِلّا مَن کانت مَعَهُ بَراءَةٌ بِولایَتِکَ»(1)
علی جان فردای قیامت که می شود من و تو و جبرئیل بر کنار پل صراط می نشینیم و هیچ کس حق عبور ندارد مگر آنکه همراهش برات ولایت تو (که برگۀ عبور است) داشته باشد. ابن عباس می گوید: به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عرض کردم آیا بر گذر از جهنم برگۀ عبور لازم است؟ فرمود آری. عرض کردم: آن چیست؟
«لا اِلهَ اِلا الله، محمدٌ رسول الله، علیٌ ولی الله»(2)
در جای دیگر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«مَعرِفَهُ آلِ محمدٍ صلی الله علیه و آله و سلم بَراءَةٌ مِنَ النّارِ وَ حُبُّ آلِ محمدٍ جَوازُ الصِّراطِ وَ الوِلایَةُ
ص: 48
لِآلِ محمدٍ أمانٌ مِنَ العَذابِ»(1)
معرفت به مقام والای آل محمد صل الله علیه و آله و سلم برات آزادی از آتش جهنم است و دوستی آن بزرگواران جواز عبور از پل صراط و ولایت آن سروران امان از عذاب الهی است.
و باز همان گرامی می فرمود:
«اِنَّ رَبّی عَزَّ وَجلَّ أقسِمُ بِعِزَّتِهِ اَنَّهُ لا یَجوزُ عَقَبَةَ الصِّراطِ اِلّا مَن مَهَهُ براءَةٌ بِوِلایَتِکَ وَ وِلایَةِ الأئِمَةِ مِن وُلدِکَ»(2)
علی جان پروردگارم قسم به عزتش خورده که از عقبه صراط هیچ کس حق عبور ندارد مگر آنکه براتی از ولایت تو و ولایت امامان از فرزندان تو را همراه داشته باشد.
با دوستی حیدر و اولاد او مرا*** کی خوف باشد ز مجازات محشرم
امروز در دلم چو بود مهر مرتضی*** در روز حشر عرش شود سایۀ سرم
فردا چو سر زخاک برآرم من ای ودود*** دستم رسان به دامن آل پیامبرم
یا رب ز جرم و معصیتم در گذر که نیست*** غیر از امید عفو تو امید دیگرم
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آمرزش از گناهان را برای شیعیان و دوستاران مولایمان علی علیه السلام وعده داده است:«یا عَلیُّ: قَد غَفَرلَکَ وَ لِذُرِّیّْتِکَ وَ لِشِیعَتِکَ وَ مَحِبّی شیعَتِکَ»(3) ای علی: برای تو و فرزندانت و شیعیان تو و کسانی که شیعیان تو را دوست دارند آمرزش و مرحمت الهی منظور شده است.
اینکه در این فصل عرض کردم عدم پذیرش ولایت اهل بیت علیهم السلام ذنب لا یغفر است صرفا از روی تعصب و احساسات نبود بلکه برای ادعای خود از این قبیل روایات را
ص: 49
داریم: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«یا عَلیُّ اِنَّکَ سَتَقدِمُ علی اللهِ وَ شیعَتُکَ راضییّنَ مَرضییّنَ وَ یَقدِمُ علیهِ عَدوِّکَ غَضابِی مُقمَحینَ ثُمَ جَمَعَ علی یَدِهِ یُریهِم الِقماحَ»(1) ای علی تو بر خدا وارد خواهی شد در حالی که شیعه تو از خدا راضی و خدا نیز از آن ها راضی است. و دشمن تو بر او در می آید در حالی که ناخشنود و خشمناک است و سر آن ها به علت تنگی غل و زنجیر در بالا قرار گرفته و یا به دهان آن ها لگام زده اند.
آنگاه پیامبر برای اینکه این حالت را نشان دهد دستش را در گردنش جمع کرد.
کسی که محروم از ولایت امیر المومنین علی علیه السلام باشد بی شک دنیا و آخرت حقیر و پست خواهد بود.
یک بار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بازوی علی علیه السلام را گرفت و به مردم خطاب کرد« هذا امیرُ البَرَةِ وَ قاتِلُ الکَفَرَةِ، مَنصورٌ مَن نَصَرَهُ، مَخذولٌ مَن خَذَلَهُ، ثُمَّ مَدَّبِها صَوتَهُ فَقالَ: اَنا مَدینَةُ العِلمِ وَ عَلیٌّ بابُها، فَمَن اَرادَ العِلمَ فَلیَاتِ البابَ»(2)
این است امیر انسان های شایسته و قاتل کافران هر کس او را یاری کند یاری خواهد شد و هر کس او را حقیر شمارد حقیر و پست خواهد شد.
سپس صدای نازنین خود را بلند کرده فرمود: من شهر علمم و علی علیه السلام درب آن شهر است. بنابراین هر کس می خواهد به شهر علم من گام بگذارد بایستی از درب آن یعنی علی علیه السلام و قبول ولایتش وارد شود.
امام رضا علیه السلام از موسی بن جعفر، از جعفر بن محمد از محمد بن علی از علی بن الحسین از حسین بن علی از علی بن ابیطالب از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از جبرئیل از میکاییل از اسرافیل از لوح از قلم نقل کرده اند که«یَقولُ اللهُ عزَّوَجلَّ «وَلایَةُ علیِّ بن ابیطالبٍ حِصنی فَمَن دَخَل حِصنی اَمِنَ مِن عَذابی»(3)ولایت علی بن ابیطالب علیه السلام دژ محکم من است پس هر کس داخل آن شود از عذاب من در امان خواهد بود (مفهوم این کلام این است هر کس بی ولایت علی علیه السلام بمیرد گناهی را مرتکب شده که در امان از عذاب الهی نخواهد بود)
ص:50
وَ دَعَوتُم اِلی سَبیلِهِ بِالحِکمَةِ وَ المَوعِظَةِ، وَ الدَّعوَةِ الحُسنی، السَّلامُ علی الدُّعاةِ اِلی اللهِ وِ الاَدِلاّءِ عَلی مَرضاتِ الله_ السَّلامُ عَلیَ الأئِمَةِ الدُّعاةِ وَ القادَةِ الهُداةِ:
شما اهل بیت مردم را به راه خدا با حکمت و موعظه دعوت می کنید شما صاحب دعوت نیکوترید. سلام بر شما که داعیان به سوی خدایید و راهنمایان در طریق رضا و خشنودی خدایید. سلام بر پیشوایان دعوت کننده و زمامداران هدایتگر.
این بود چند جمله از زیارت گرانقدر جامعه کبیره از مجموع آن ها یاد گرفتیم اگر دوست داشته باشیم چیزی بدانیم و به حقایق هستی دست یابیم کنار سفره اهل بیت علیهم السلام بنشینیم و از طعام های معنوی آن ها نوش جان کنیم تا بیاموزیم آنچه را که برای دنیا و برزخ و قیامت ما کارساز است.
پای سخن ایشان نشستن ثمرات فراوانی دارد چرا که آن ها هر چه می آموزند برگرفته از مکتب وحی و خداوند تبارک و تعالی است و چیزی را برای هدایت بشر نمی گویند که رضای پروردگار در آن نباشد. ضریب اطمینان هر انسان درس آموز مکتب اهل بیت صد در صد است بر خلاف دیگران که حرف های یافته های ذهنی خود را می زنند که قطعاً با خطا و لغزش همراه خواهد بود. چنانکه در طول تاریخ عمر بشر همچنان که کتاب های آسمانی و به ویژه قرآن کریم انبیاء و اولیاء را از نوع خطا در گفتار و هدایت بشر مصون دانسته و عصمت آن ها را در گرفتن وحی و کلام خدا و حفظ و نگهبانی از آن و درست ابلاغ کردن و کم و زیاد نکردن آن خیلی شفاف بیان کرده اند.
برای آنکه باور کنیم که حتی پیامبر بزرگ اسلام که از همه انبیاء و اولیاء مقامی برتر دارد و گل سر سبد آفرینش است اگر می خواست یک کلمه در امر تبلیغ و آموختن انسان ها کم و یا زیاد کند با چنین تهدیدی روبرو بود:
«وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَیْنَا بَعْضَ الْأَقَاوِیلِ ،لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْیَمِینِ، ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِینَ، فَمَا
ص: 51
مِنْکُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِینَ،وَإِنَّهُ لَتَذْکِرَةٌ لِلْمُتَّقِینَ»(1)
و اگر پیامبر بعضی سخن ها را به ما نسبت می داد او را به شدت می گرفتیم و سپس رگ قلبش را قطع می کردیم و کسی از شما نمی توانست از مجازات او مانع شود و این سخن یادآوری برای اهل تقواست.
یعنی اهل تقوا می دانند که خداوند با کسی تعارف ندارد حتی با پیامبر معصوم خود بنابراین تردید به خود راه ندهید هرآنچه او و اهل بیت گرامیش که منصوب شده از جانب خدایند برای ارشاد و آموختن انسان ها می گویند مطابق با خواست خدا و رضایت باری تعالی است.
امتیازات شاگردی مکتب اهل بیت:
1. سیر در صراط مستقیم الهی است:
«وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ »(2).
این راه راست من است. از آن پیروی کنید و از راه های دیگر پیروی نکنید که شما را از راه خدا منحرف می کند اینها سفارشات پروردگار به شماست. شاید پرهیزکار شوید رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در خطبۀ غدیر یکی از مسایلی را که بیان کرد تفسیر صراط مستقیم الهی و آیه فوق بود:
«مَعاشِرَ الناسِ، اِنَّ اللهَ قد اَمَرنی وَ نَهانی وَ قَد أَمرتُ عَلَیاً وَ نَهَیتُهُ، فَعِلمَ الأَمرَ وَ النَّهیَ مِن رَبَّهِ عزَّوَجلَََََّ فَاسمَعوا لِاَمرِهِ تَسلِموا وَ اَطیعُوهُ تَهتَدوا وَ انتَهُوا لِنَهیِهِ تَرشُدوا وَ صَیِّروا اِلی مُرادِهِ وَ لا تَتَفَرَّقُ بِکُم السُّبُلُ عَن سَبیلِهِ. مَعاشِرَ النّاسِ اَنا صِراطُ اللّهِ المُستَقیمِ الَّذی أَمَرَکُم بِاتِّباعِهِ ثُمَّ عَلیٌَّ مِن بَعدی ثُمَّ وُلدی مِن صُلبِهِ
ص: 52
اَئِمَةٌ یَهدونَ اِلیَ الحَقِّ وَ بِهِ یَعدِلونَ ثُمَّ قَرَأ اَلحَمدُ للهِ رَبِّ العالَمینَ»(1)
ای مردم همانطور که خداوند یک سلسله اوامر و نواهی را به من داده همچنین به علی بن ابی طالب اوامر و نواهی داده است.
علی علیه السلام کاملا به امر و نهی آگاه است بنابر این بشنوید امر او را و تسلیم او شوید و اطاعت کنید وی را تا هدایت گردید. از آنچه شما را نهی می کند اجتناب نمایید تا در نتیجه ارشاد شوید و بکوشید بر وفق مراد او عمل کنید و به راه های گوناگون نروید جز راه علی بن ابی طالب علیه السلام.
ای مردم،صراط مستقیم خدا من هستم که در قرآن خداوند شما را امر به پیروی از آن نموده و بعد از من علی و سپس امامان از نسل اویند که شما را به سوی حق هدایت می کنند سپس گفت:«اَلحمدُللهِ رَبِّ العالمین».
و نیز رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در ذیل این آیه:«إِنَّ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکَانُوا شِیَعًا لَسْتَ مِنْهُمْ فِی شَیْءٍ إِنَّمَا أَمْرُهُمْ إِلَی اللَّهِ»(2)
کسانی که دین خویش را پراکنده کردند و گروه گروه شدند کاری به آن ها نداری کار ایشان فقط با خداست. فرمود:«سُتُفَرِّقُ اُمَّتی عَلی ثَلثِ وَ سَبعینَ فِرقَة کُلُّها فی النّارِ اِلّا واحِدَةٌ وَ هِیَ الَّتی تَتَّبعُ وَصیِّی عَلِیّاً»(3)
امت من به هفتاد و سه فرقه متفرق خواهند شد همگی در آتشند مگر یک فرقه و آن گروه ناجیه کسانی هستند که از جانشین من علی بن ابی طالب علیه السلام پیروی می کنند.
2. امتیاز دوم کسب فیض از کسانی است که اشراف علمی بر همه علوم دارند:
«فَاسْئَلوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ »(4) .
اگر نمی دانید و می خواهید به آگاهی برسید از اهل ذکر بپرسید.
عبدالله بن عجلان از امام باقر علیه السلام در تفسیر کلام خدا «فَاسئَلوا اَهلَ الذّکر اِن کُنتُم لا
ص: 53
تَعلَمون» روایت می کند که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«الذِّکرُ اَنا وَ الأئِمَّةُ اَهلَ الذِّکرِ»(1) مقصود از ذکر منم و اهل ذکر امامان علیهم السلام می باشند.
نکته دیگر در این امتیاز همان اشراف و احاطه علمی چهارده معصوم علیهم السلام است که خداوند می فرماید:«وَ ما یَعلَمُ تَأویلَهُ اِلاَّ اللهُ و الرَّاسِخونَ فی العِلمِ وَ نَحنُ نَعلَمُ تَأویلَهُ»(2) راسخون در علم و نیز آگاهان از تأویل آیات قرآن ما هستیم.
با این اوصاف می ارزد که در تمام عمر شاگردی مکتب این خاندان را کنیم و سراغ غیر نرویم.
3. از نیکوترین موعظه و دعوت بهره مند شدن است:
چرا نیکوترین است چون در بیان سلوک الی الله و اخلاقیات اهل مسامحه کاری و تعارف نیستند. اهل بیت علیهم السلام هر چه را که صلاح انسان ها می دانستند بدون محافظه کاری بیان کرده اند و بدین علت است که هر کس به سخنان گهربارشان گوش جان فرا دهد به یقین فلاح و رستگاری از آنِ او خواهد بود.
ما صدها هزار حدیث نورانی از چهارده معصوم علیهم السلام در کتب روایی سراغ داریم که همگی به اتفاق به عنوان یک ناصح دلسوز و کسانی که جز خیر بشر را نمی خواهند در بیانات خود اظهار داشته اند.
به طور کلی مجموع مکارم اخلاق و رذایل را با بیاناتی رسا و گویا ابراز داشته اند و برای ارشاد خلق خدا از هیچ مسئله مورد ابتلاء برای آحاد جامعه دریغ نکرده اند.
معصومین در امر موعظه و دعوت مردم به سوی حق تعالی اینگونه بودند که پیامبر عظیم الشان علیهم السلام فرمود:«اَمّا عَلامَةُ النّاصِحِ فَاربَعَةٌ: یَقضی بِالحَقِّ وَ یُعطی الحَقَّ مِن نَفسِهِ وَ یَرضی لِلنّاسِ ما یَرضاهُ لِنَفسِهِ وَ لا یَعتَدی عَلی اَحَدٍ»(3)
ص: 54
نشانه شخص ناصح خیرخواه چهار چیز است: به حق قضاوت می کند و از خود به دیگران حق می دهد. برای مردم همان می پسندد که برای خود می پسندد و به حق هیچ کس دراز دستی نمی کند.
4. به درس اخلاقی حضور می یابند که استاد جز رضای خدا نمی پسندد:
«وَ الاَدِ لاّءِ عَلی مَرضاتِ اللهِ» بسیار دیده شده افرادی تحت نام معلم اخلاق و مربی تهذیب نفس عوض آنکه مردم را به خدا دعوت کنند به خود دعوت می کنند و عوض آنکه کاری کنند که مستمع و شنونده را به تبعیت از فرمان خداوند تبارک و تعالی وادارند به تبعیت از خود می خوانند و دنبال مرید بازی هستند و ما این سبک را خیلی روشن در اکثر اهل تصوف و عرفان بازی های کاذب و دروغین مشاهده می کنیم.
امامان معصوم علیهم السلام هدفی جز جلب رضایت پروردگار و دلالت مردم به جایی که خداوند از آن ها راضی باشد ندارند و چون هود پیامبر علیه السلام چنین منطقی را داشتند:
«اُبَلِّغُکُم رِسالاتِ رَبِّی وَ اَنَا لَکُم ناصِحٌ اَمینٌ»(1)
پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و برای شما نصیحت کننده ای امین و خیرخواه هستم.
امام صادق علیه السلام درباره جدش امیرالمومنین علیه السلام فرمود:
«اِنَّ عَلیِّاً علیه السلام کانَ عَبداً ناصِحاً للهِ عَزَّ وَجَلَّ فَنَصَحَهُ، وَ أحَبَّ اللهَ عزَّوَجلَّ فَأحَبَهُ»(2)
علی علیه السلام نصیحت کننده برای خداوند عزوجل بود و پروردگار هم خیرخواه او شد و خدای عزوجل را دوست می داشت و خدا هم دوستدار او گردید.
ص: 55
السلامُ علیَ الاَئِمَةِ الدُّعاةِ وَ القادَةِ الهُداةِ.
این بزرگوار اولا در خط مقدم هدایت انسان ها هستند و مهم تر آنکه شایسته و بایسته چنین مقامی هستند و قرآن از ما خواسته که خود قضاوت کنیم برای تربیت خویش به چه کسانی مراجعه کنیم:
«أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَی فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ »(1).
آیا آن که به سوی حق هدایت می کند، برای پیروی سزاوارتر است یا آنکه خود هدایت نمی شود مگر آنکه هدایتش کنند؟! شما را چه می شود و چگونه قضاوت خواهید کرد.
در ذیل آیه امام باقر علیه السلام فرمود:«فَاَمّا مَن یَهدی اِلیَ الحَقِّ فَهُوَ محمَّدٌ و آلُ محمَّدٍ مِن بَعدِهِ وَ اَمّا مَن لا یَهدی فَهوَ مَن خالَفَ مِن قُرَیشٍ وَ غَیرِهِم اَهلَ بَیتِهِ مَن بَعدَهِ»(2).
اما کسی که هدایت به سوی حق می کند محمد و آل محمد علیهم السلام هستند و اما کسی که هدایت نمی کند مخالفین اهل بیت از طایفه قریش و دنباله روهای آن ها هستند.
ص: 56
وَ عاداتُکُم الاِحسانُ و سَجیَّتُکُمُ الکَرَم:
عادات شما احسان و سرشت شما با کرم آمیخته است.
احسان و کرم این خاندان زبانزد خاص و عام است، دوست و دشمن نمی توانند این سجایای اخلاقی وجود و کرم ایشان را انکار کنند.
در زیارت مخصوص امام عصر روحی له الفداء که روزهای جمعه وارد است خطاب به آن حضرت عرض می کنیم «وَ أَنْتَ یَا مَوْلایَ کَرِیمٌ مِنْ أَوْلادِ الْکِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِی وَ أَجِرْنِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِکَ الطَّاهِرِینَ»(1).
و تو ای مولای من کریمی از فرزندان کریم و ماموری به پذیرایی و پناه دادن پس مرا میهمان خویش کن و پناهم ده درود پروردگار بر تو و اهل بیت پاکیزه ات.
ابوجعفر مداینی می گوید: امام حسن و امام حسین و عبدالله بن جعفر علیهم السلام به سوی خانه خدا حرکت کردند در بین راه زاد و توشه خود را مفقود نمودند گرسنگی و تشنگی بر آنان غلبه کرد ناگاه در یکی از راه ها خیمه ای برافراشته دیدند که پیرزنی در کنار آن بود، به سوی آن خیمه آمده و از پیرزن آب خواستند.
ص: 57
پیرزن گفت: از این گوسفند کوچک شیر بدوشید و بخورید.
آن بزرگواران از شیر آن گوسفند خوردند آنگاه از پیرزن غذا خواستند.
پیرزن گفت: جز همان گوسفند چیز دیگری ندارم یکی از شما آن را ذبح نماید تا برای شما غذا تهیه کنم.
یکی از ایشان گوسفند را سر برید پیرزن از گوشت آن برای آنان غذایی تهیه کرد و آنان میل فرمودند. آنگاه در میان خیمه به خواب قیلوله رفتند. وقتی از خواب برخاستند و عازم حرکت شدند به پیرزن گفتند:
«ما از قریش هستیم. می خواهیم به حج مشرف شویم وقتی مراسم حج پایان پذیرفت و به مدینه بازگشتیم نزد ما بیا تا ما این پذیرایی تو را جبران کنیم.» آن بزرگواران این بگفتند و به سوی مکه حرکت کردند. هنگامی کحه شوهر آن پیرزن آمد و از جریان باخبر شد پیرزن را زد و او را آزرد.
چند روز گذشت. حال پیرزن بد شد و دچار فقر گردید. عازم مدینه شد و وارد شهر گردید. وقتی امام حسن علیه السلام او را دید، دستور داد هزار گوسفند به او داده و هزار دینار به وی عطا فرمود.آنگاه به همراه شخصی او را نزد امام حسین علیه السلام فرستاد. آن حضرت نیز به همان تعداد گوسفند و طلا به او عطا فرمود. سپس به همراه شخصی نزد عبدالله بن جعفر فرستاد. او نیز به همان اندازه به او عطا نمود.(1).
روزی کنیزی شاخه گلی برای امام حسن علیه السلام هدیه آورد. امام حسن علیه السلام به او فرمود:
«أنتَ حُرَّةٌ لِوَجهِ اللهِ» تو در راه خدا آزاد هستی.
من به آن حضرت عرض کردم: به جهت یک شاخۀ گل او را آزاد نمودی؟ امام حسن علیه السلام فرمود: خداوند متعال ما را چنین تربیت نموده است آنجا که می فرماید:« وَ إِذَا حُیِّیتُمْ بِتَحِیَّةٍ فَحَیُّوا بِأَحْسَنَ مِنْهَا »(2) هرگاه به شما تحیت گفته شد پاسخ آن را بهتر از آن بدهید و نیکوتر از هدیۀ او
ص: 58
آزادی او در راه خدا بود.(1).
علامۀ اریلی علیه الرحمه در کتاب کشف الغمه می نویسد:
از جمله ی کرم و بخشش امام حسن علیه السلام این بود که روزی شخصی خدمت حضرتش شرفیاب شد و عرض حاجتی نمود.
امام حسن علیه السلام فرمود:
فلانی! حق درخواست تو نزد من بزرگ است و شناخت من به آنچه تو نیازمند آن هستی پیش من بزرگ است دست من از رساندن آرزوی من که تو سزاوار آنی کوتاه در حالی که بسیار در ذات حق تعالی اندک و در ملک من آن مقدار که برای شکر تو وفا کند موجود نیست اگر آنچه را برای من میسر است بپذیری و از من زحمت فراهم آوردن آن را برداری که بدون زحمت نیاز تو را برآوردم انجام می دهم؟!
گفت: ای فرزند رسول خدا! من همان عطای اندک را می پذیرم و برای عطیه و عنایت تو سپاسگزارم و بر آنچه منع کنی عذرت را می پذیرم امام حسن علیه السلام وکیل خود را خواست تا مقدار مصرفی خود را محاسبه کند او محاسبه نمود و سیصد هزار درهم شد. حضرت فرمود:
مازاد از سیصد هزار درهم را بیاور. او پنجاه هزار درهم حاضر ساخت. فرمود: آن پانصد دیناری که نزد تو بود چه کار کردی؟ گفت: نزد من است. فرمود:آن ها را نیز حاضر کن. وکیل همه را حاضر نمود. امام حسن علیه السلام همه درهمها و دینارها را به آن مرد داد و فرمود: کارگری بیاورد تا اینها را بردارد.
آن مرد دو نفر کارگر آورد تا آن دینارها و درهمها را بردارند. حضرت ردای مبارک خود را به عنوان اجرت به کارگران داد. غلامان حضرت گفتند: سوگند به خدا! نزد ما حتی یک درهم، هم باقی نماند.
امام حسن علیه السلام فرمود:«لِکنِّی أرجو اَن یَکونَ لی عِندَاللهِ اَجرٌ عظیمٌ»(2)
ص: 59
ولکن من از پیشگاه خدای متعال امید دارم که پاداش بزرگی داشته باشم.
مرحوم مستنبط در القطره می نویسد:شخصی نامه ای به امام حسین علیه السلام داد که حاجتش را نوشته بود. امام حسین علیه السلام فرمود:«حاجَتُکَ مَقضیَّةٌ » حاجت تو برآورده شد. به امام حسین علیه السلام گفته شد: ای فرزند رسول خدا! اگر به نامه اش توجه می فرمودید و به اندازۀ نیازش پاسخ می دادید، بهتر نبود؟ امام حسین علیه السلام فرمود:«یَسألُنی اللهُ تعالی عَن ذُلِّ مَقامِهِ بَینَ یَدَیَّ حتّی اَقرَءُ رُفعَتَهُ» خداوند متعال از خواری او در برابرم بازخواست می کند تا این که نامه اش را بخوانم.(1).
عبدالرحمن سلمی به فرزند حضرت سیدالشهدا سوره مبارکه حمد را آموخت.
وقتی فرزند حضرت سوره را برای پدر خواند امام علیه السلام هزار دینار با هزار حلّه به معلم او عطا فرمود و دهانش را از درّ پر کرد. بعضی گفتند چرا این همه عطا می کنی؟ امام علیه السلام فرمود: کجا این هدایا می تواند جبران تعلیم او را بنماید.(2).
روزی عده ای مهمان امام سجاد علیه السلام بودند. یکی از غلامان عجله کرد و گوشت بریانی را که در تنور بود با سرعت آورد و از دستش افتاد و به سر یکی از فرزندان امام علیه السلام اصابت کرد و او را کشت.
امام سجاد علیه السلام سریع کنار فرزندش آمد و دید او مرده است. به غلام فرمود:«اَنتَ حُرٌّ اَما اِنَّکَ لم تَتَعَمَّدُه» تو آزادی. تو این کار را از روی عمد انجام ندادی. آنگاه به دفن و تجهیز فرزند خود پرداخت.(3) هنگامی که فرزدق شاعر توانای عرب آن اشعار زیبا را در حضور هشام بن عبدالملک در حق امام سجاد علیه السلام سرود.
یک بیت آن این بود:
هذا الَّذی تَعرِفُ البَطحاء وَطأته*** وَ البَیتُ یَعرِفُهُ وَ الحُلَّ وَ الحَرَمُ
ص: 60
این کسی است که سرزمین بطحاء او را می شناسد و خانه خدا حِلّ و حرم او را می شناسد. هشام از این مدیحه سرایی در خشم شده و فرزدق را زندانی کرد وقتی زندانش طول کشید، به امام علیه السالم شکوه نمود. حضرت دعا فرمود و او آزاد شد.
فرزدق گفت: خلیفه اسم مرا از دفترش پاک کرده و سهمیه مرا از بیت المال قطع نموده است. امام سجاد علیه السلام هزینه و مخارج چهل ساله اش را به او عطا نموده و آنگاه فرمود:«لَو عَلِمتُ أنَّکَ تَحتاجُ اَکثَرُ مِنهُ لَاُعطیتُکَ» اگر می دانستم که بیش از این نیاز داری به تو می بخشم. فرزدق پس از چهل سال از دنیا رفت.(1) .
جوانی از اهل شام در جلسه درس امام باقر علیه السلام زیاد حاضر می شد. روزی در محفل حضرتش گفت: سوگند به خدا! من به جهت محبت به شما در جلسۀ شما حاضر نمی شوم، بلکه فقط به خاطر فصاحت و دانش شماست که در این محفل حاضر می شوم.
امام باقر علیه السلام تبسمی نمود و چیزی نفرمود.
چند روزی گذشت و خبری از جوان نشد. حضرت جویای حال آن جوان شد.
شخصی گفت: او بیمار است.
در این حین شخصی وارد شد و گفت: ای فرزند رسول خدا! جوان شامی که در مجلس شما زیاد حاضر می شد از دنیا رفت. او وصیت کرده که شما بر جنازه او نماز بخوانید.
امام باقر علیه السلام فرمود: وقتی او را غسل دادید بگذارید روی سریر باشد و کفن نکنید تا من بیایم. آنگاه حضرت برخاست و وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند و دعا نمود.
سپس سر به سجده گذاشته و سجده را طول داد. بعد برخاست و ردای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را بر تن کرد و نعلین بر پا نمود و به سوی او رفت. وارد خانه شد آنگاه وارد اتاقی شد که او را غسل می دادند. او را غسل داده روی سریر گذاشته بودند. حضرت با نامش او را صدا زد و فرمود: ای فلانی! ناگاه آن جوان پاسخ داده و لبیک گفت و سر بلند کرد و
ص: 61
نشست. حضرت شربت خاصی را خواست و به او خورانید. آنگاه پرسید بر تو چه گذشت؟
گفت: تردیدی ندارم که قبض روح شدم. وقتی روح از بدنم خارج شد صدای دلنشینی را شنیدم که تا حال نیکوتر از آن نشنیده ام که گفتند:
«ردّوا اِلَیهِ روحَهُ فَاِنَّ محمدبن عَلیٍّ قد سَألناهُ» روح او را بازگردانید زیرا محمدبن علی او را از ما خواسته است.(1).
مردی به نام عبدی محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شد. آن روز امام صادق علیه السلام دو لباس نخی بر تن داشت. همسر عبدی به بیماری سختی مبتلا شده بود. بیماری او چنان شدید بود که دیگر از حیات و زنده ماندن او ناامید شده بودند. عبدی جریان همسرش را به محضر امام صادق علیه السلام رسانید.
امام صادق علیه السلام لختی سر به پایین انداخت. آنگاه سر بلند کرد و فرمود:
من دعا کردم و خدا او را شفا داد. نزد او برگرد وقتی بازگردی می بینی مشغول خوردن نبات و شیرینی است.
عبدی نزد همسرش بازگشت. دید همان گونه است که حضرت فرموده بود ازاو جریان را پرسید؟ همسرش گفت: آقای بزرگواری که دو لباس نخی بر تن داشت وارد خانه شد و فرمود:«یا مَلَکُ المَوتِ! ألَستُ اُمِرتَ لَنا باسَّمعِ و الطّاعَةِ؟» ای ملک الموت! مگر تو مامور نیستی که از ما بشنوی و اطاعت کنی؟ پاسخ داد: آری.
فرمود: دستور می دهم که قبض روح او را بیست سال به تاخیر بیانداز! آن شخص با ملک الموت از خانه خارج شده و همان موقع حال من بهبود یافت.(2) حماد بن عیسی می گوید: محضر باصفای امام کاظم علیه السلام شرفیاب شدم. عرض کردم:
قربانت گردم از خداوند بخواه که برای من خانه، زن، فرزند، خادم مرحمت فرماید و زیارت خانه خدا را در عنایت فرماید.
ص: 62
امام کاظم علیه السلام دعا کرد و فرمود:«اَللهُمَّ صلِّ علی محمدٍ و آلِ محمدٍ وَ ارزُقهُ داراً وَ زَوجَةً وَ وَلَداً و خادماً و الحَجُّ خَمِسینَ سَنَةً» خداوندا بر محمد و خاندان او درود فرست و بر حمّاد، خانه،زن، فرزند،خانه و پنجاه سال توفیق زیات بیت الله الحرام عنایت کن حمّاد گوید: وقتی حضرت پنجاه سال حج را شراط نمود، فهمیدم که بیش از پنجاه سال موفق به زیارت خانه خدا نخواهم شد.
حمّاد می افزاید: پس از آن دعا من تا کنون چهل و هشت سال به سفر حج رفته ام و این خانه من است که خداوند روزی نمود و آن همسر من است که پشت پرده هم اکنون سخن مرا می شنود و این فرزندم و این هم خدمتکارم که همه اینها را خداوند به برکت دعای امام کاظم علیه السلام به من ارزانی داشته است.
او پس از نقل این جریان،دو مرتبۀ دیگر به حج مشرف شد و پنجاه مرتبه کامل شد آنگاه برای سفر دیگری آماده شد و به سوی حج حرکت کرد. او در این سفر با ابوالعباس نوفلی قصیر همسفر شد. وقتی به محل احرام رسیدند حمّاد وارد خانه شد تا غسل کند. آب رودخانه زیاد شد و او را غرق نمود و پیش از انجام پنجاه و یکمین مراسم حج از دنیا رفت. خداوند او و پدرش را رحمت کند وی از اهل جهینه بود و تا زمان امام رضا علیه السلام زندگی کرد و در سال دویست و نه هجری از دنیا رفت.(1) .
«امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه السلام در روز عرفه تمام اموال خود را بین مستمندان تقسیم کرد. فضل بن سهل گفت این غرامت است؟ امام رضا علیه السلام فرمود: بلکه غنیمت است و بعد ادامه دادند چیزی را که به توسط آن اجر و کرامت طلب می کنی غرامت نیست.»(2).
محمد بن سهل می گوید: ساکن مکه شده بودم. یک بار به مدینه سفر کردم و به خدمت امام جواد علیه السلام رفتم. می خواستم از امام لباسی تقاضا کنم اما تا وقت خداحافظی
ص: 63
نشد که خواهش خود را بگویم با خود فکر کردم که توسط نامه از حضرت تقاضا کنم و همین کار را کردم و بعد به مسجد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفتم و با خود قرار گذاشتم که دو رکعت نماز بخوانم و صد بار از خدای متعال خیر و صلاح بطلبم اگر به قلبم الهام شد که نامه را برای امام علیه السلام بفرستم می فرستم وگرنه نامه را پاره کنم. چنان کردم و به قلبم گذشت که نامه را نفرستم. نامه را پاره کردم و به سوی مکه رهسپار شدم. در این حال شخصی را دیدم دستمالی در دست و لباسی در آن دارد و میان کاروان مرا می جوید. به من رسید و گفت: مولایت این لباس را برایت فرستاده است. وقتی دستمال را باز کردم دیدم در دست لباس است. شخصی به نام احمد بن محمد می گوید قضای الهی سبب شد که بعد از فوت محمد بن سهل من او را با این لباس ها کفن کنم.(1).
در یکی از روزها شخصی گریه کنان به حضور امام هادی علیه السلام شرفیاب شد. در حالی که اعضای بدنش از ترس می لرزید به امام علیه السلام عرض کرد: ای فرزند رسول خدا! حاکم فرزند مرا متهم به پیروی از شما کرده و دستگیر نموده است. اینک او را به یکی از پاسبانان خود سپرده و دستور داده که او را از بالای فلان کوه پرتاب کرده و در زیر همان کوه دفنش کنند.
امام هادی علیه السلام فرمود: چه می خواهی؟ عرض کرد آقا!آنچه یک پدر مهربان نسبت به فرزندش می خواهد. فرمود:«اِذهَب، فَاِنَّ اِبنَکَ یَأتیکَ غداً اِذا اَمسَیتَ وَ یَخبُرَکَ بِالعَجبِ مِن اِفتِراقه» برو، فردا به هنگام شب فرزندت می آید. در مورد جدایی خویش خبر شگفت انگیزی را به تو خواهد رساند.
آن شخص با خوشحالی از حضور امام هادی علیه السلام مرخص شد. فردا در واپسین لحظات روز، فرزندش در بهترین حال و زیباترین قیافه آمد. وی از دیدن فرزندش خوشحال شد و گفت: فرزندم! بگو ببینم چه شده است؟
ص: 64
گفت: پدرجان فلان پاسبان مرا دستگیر نموده و پای فلان کوه برد و ما از دیشب تا حال آنجا بودیم. او ماموریت داشت که امشب را در آنجا بمانیم و فردا صبح مرا به بالای کوه برده و از آنجا به قبری که در پایین کوه کنده شده بود پرت نماید. برای این ماموریت چند نفر مامور به جهت حفظ من گماشته بودند. من شروع به گریه کردم ناگاه یک گروه ده نفره با چهره های زیبا سر رسیدند. آنان لباس های پاک و تمیز بر تن کرده و با عطرهای خوش بود خود را خوش بو نموده بودند که من تا حال همانند آنان را ندیده بودم. من آن ها را می دیدم ولی مامورین حکومت آن ها را نمی دیدند آن ها رو به من کرده و گفتند چرا گریه می کنی این همه گریه و بی صبری برای چیست؟ گفتم مگر این قبر آماده و این کوه بلند را نمی بینید؟ مگر نمی بینید که این ماموران بی رحم می خواهند مرا از بالای این کوه به آن قبر پرتاب نموده و در آنجا دفنم کنند؟
آن ها گفتند: چرا می بینیم اگر ما آن فردی را که می خواهد تو را از بالای کوه پرت کند به جای تو از کوه پرت نماییم می توانی خادم حرم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم شوی؟ گفتم: آری سوگند به خدا در این حال آنان برخاسته و به سوی پاسبان رفتند و او را گرفتند و به سوی کوه کشیدند. او فریاد می زد ولی ماموران از همکارانش صدای او را نمی شنیدند و متوجه نبودند آنان او را به بالای کوه برده و از آنجا پرتاب نمودند. آن پاسبان قطعه قطعه شد و به پای کوه رسید یارانش متوجه شده و به سویش دویدند و گریه و ضجه نمودند و دست از من برداشتند.
من برخاستم و آن ده نفر مرا از دست آنان نجات داده و همین الآن نزد تو آوردند هم اکنون آنان بیرون ایستاده و منتظر من هستند تا به کنار قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفته و به خدمتگزاری آن حرم باصفا مشغول شوم.
پدرش برخاست و به نزد امام هادی علیه السلام آمد و جریان را گزارش داد امام هادی علیه السلام لبخندی زد و به آن شخص فرمود:«اِنَّهُم لا یَعلَمونَ ما نَعلَمُ» آنچه را که ما می دانیم
ص:65
آنان نمی دانند.(1).
جعفربن محمد بن موسی می گوید:من در سامّراء کنار خیابانی نشسته بودم. امام حسن عسکری علیه السلام در حالی که سوار بر مرکبی بود از آنجا عبور فرمود. من علاقۀ زیادی داشتم که دارای فرزندی باشم با خود گفتم: آیا می شود من هم دارای فرزندی باشم؟! در این حال که امام علیه السلام از کنار من عبور می کرد با سر مبارکش اشاره فرمود: آری. با خود گفتم:آیا پسر می شود؟ امام علیه السلام با سر مبارکش اشاره نمود: نه. پس از آن همسرم حامله شد و برای من دختری به دنیا آورد.(2).
در شهر همدان طایفه ای معروف به بنی راشد زندگی می کردند همه آنان شیعه بودند.
احمد بن فارس ادیب می گوید: از یکی از آن ها پرسیدم چطور شد که از میان مردم همدان فقط شما شیعه شدید؟!
پیرمردی از آن جمع گفت: جدّ ما سالی به حج مشرف شد. پس از بازگشت از سفر از اهل کاروان جدا شده مسیر زیادی را طی کرده تا این که خسته می شود تا کمی بخوابد اما خوابش به طول می انجامد وقتی گرمای آفتاب آزارش می دهد بیدار می شود. این شخص می گوید: نه راهی را می دیدم و نه جای پایی. توکل به خدا کرده و گفتم : به هر طرف که او بخواهد حرکت می کنم. اندکی راه رفتم ناگاه به منطقه ای سبز و خرم رسیدم گویی به تازگی باران باریده بود خاک معطری داشت از دور خانه ای دیدم به طرف آن خانه رفتم دو نفر خادم سفید پوست دیدم به آن ها سلام کردم آن ها با استقبال و گرمی به من گفتند بنشین که خداوند برای تو خیر خواسته است. آن ها داخل شدند و برای ورود من اجازه گرفتند. وارد خانه شدم جوان زیبایی را وسط خانه دیدم. چهرۀ او همچون ماه در تاریکی می درخشید. بالای سرش شمشیر بلندی از سقف آویزان بود که بر او سلام کردم. او با مهربانی و بهترین لحن پاسخ داد و سپس فرمود: آیا مرا می شناسی؟
ص: 66
عرض کردم: نه سوگند به خدا!
آن بزرگوار خودش را چنین معرفی فرمود:
«اَنا القائِمُ مِن آلِ محمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم اَنا أخرُج آخرالزَّْمان بِهذا السِّیف - وَ اَشارَ اِلَیه - فَاَملَا الاَرضَ عَدلاً کَما مُلِئَت جَوراً» من قائم از آن محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستم چنان کسی که در آخر الزمان با همین شمشیر اشاره ای به شمشیر نمود قیام می کنم و زمین را که انباشته از ظلم و جور است از عدل و داد پر می نمایم.
وقتی این سخن زیبا را شنیدم و او را شناختم خود را به پاهای مبارکش انداخته و صورت به خاک پای مبارکش ساییدم. فرمود:
این کار را مکن. سرت را بالا بگیر! تو فلانی از شهری که در ارتفاعات بلندی واقع شده به نام همدان. عرض کردم: آری ای مولای من! وقتی به شهرم رسیدم مژده آنچه را که خداوند به من عنایت و ارزانی داشته به آن ها می رسانم.
در این هنگام حضرت به آن خادم اشاره کرد. او دست مرا گرفت و کیسه پولی به من داد و با هم از خدمت حضرتش مرخص شدیم. چند قدمی با من راه رفت. وقتی نگاه کردم دیدم سایه بانها درختان و منارۀ مسجد پیداست. او گفت: آیا شهر را می شناسی؟ گفتم نزدیک شهر ما همدان است که (اسدآباد) نام دارد. اینجا شبیه آنجاست.
گفت«اینجا اسدآباد است برو که راه یافتی.
وقتی برگشتم کسی را ندیدم. وارد اسد آباد شدم به کیسه نگاه کردم دیدم حدود پنجاه دینار است. حرکت کرده وارد همدان شدم وقتی به خانه ام رسیدم همۀ خانواده ام را جمع کرده و آنچه را که خداوند به من عنایت فرموده بود به آنان مژده دادم. و تا زمانی که آن سکه ها را داشتیم همواره در خیر و نیکی بودیم.(1)
ص: 67
«وَ التّامینَ فِی مَحَبَّةِ اللهِ وَ المُخلِصینَ فی تَوحیدِ اللهِ».
خدا دوستی و اخلاص در مسیر پروردگار که همه خیرات و برکات معنوی و نورانی را برای سعادت و نیکبختی انسان ها در دنیا و آخرت تضمین می کند کانون و مرکزش فقط و فقط در بیوت محمد و آل علیهم السلام یافت می شود و اگر غیر از چهارده معصوم در بین علماء ربانی و صمدانی افرادی را می شناسیم در عشق به خدا و خلوص منازلی را طی کرده و به درجات بالای عرفان و معرفت رسیدند به برکت اتصال و ارتباط با این خاندان مطهر علیهم السلام بوده است.
خوب است قبل از ورود به بحث محبت کامله و اخلاص جامعه اهل بیت علیهم السلام به خداوند تبارک و تعالی مقداری درباره اهمیت خدا دوستی و اخلاص برای عموم مردم صحبت شود.
«الَّذینَ آمَنوا اَشَدُّ حُباً للهِ»(1)اهل ایمان سخت و شدید خدا را دوست می دارند.
اگر کسی شیرینی دوست داشتن خدا را به کام جانش بچشاند حاضر نیست این شیرینی را با هیچ چیز دیگر معاوضه کند.
گر جذبۀ محبت آتش به دل فروزد*** برگ هوس توان سوخت ترک هوا توان کرد
راه رسیدن به این مرتبه تخلیه دل از محبت غیر اوست و کامل تر عرض کنم اگر هر که را دوست می دارم بدین خاطر است محبوب اصلیم او را دوست می دارد و از او راضی است.
اینجاست که خدا به کمک بنده اش می آید به ویژه وقتی می بیند دل را از محبت غیر او تخلیه کرده است.
«یا عیسی اِنِّی اِذا اِطَّلَعتُ عَلی قَلبِ عَبدٍ فَلَم اَجِدُ فیهِ حُبُّ الدُّنیا وَ الآخِرَةِ مَلئَتهُ
ص: 68
حُبِّی»(1) .
ای عیسی: هرگاه باخبر شوم در دل بنده ام محبت دنیا و آخرت وجود ندارد آن را از محبت خود پر می سازم.
دل سرا پرده محبت اوست*** دیده آیینه دار طلعت اوست .
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم دعا می کند:«اَللّهمَّ اجعَل حُبُّکَ اَحَبَّ الاَشیاءِ عِندی، وَ القطَعَ عَنِّی حاجاتُ الدُّْنیا بِالشَّوقِ الی لِقائِکَ»(2)
پروردگارا عشق و محبت خود را از همه چیز برای من محبوب تر قرار بده و ترس از خودت را ترسناک ترین چیزها نزد من کن. توفیقم ده تا از نیازهای دنیا دل بریده و به دیدارت شوق پیدا کنم.
ارتباط نزدیکی بین محبت و اخلاص هست و آن قرب را بین این دو آن وقت می توان حس کرد که دوستی پروردگار بی شائبه و بدون هیچ درخواست مادی و معنوی باشد. درچنین صورت است که در نیت و عمل و بعد از عمل غیر خدا دخالتی ندارند و کار فقط برای خدا انجام می گیرد و اخلاص مصداق پیدا می کند.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود:«اَفضَلُ النّاسِ مَن عَشَقَ العِبادَةَ فَعانَقَها وَ اَحَبَّها بِقَلبِهِ»(3) با فضیلت ترین مردم کسی است که عاشق عبادت باشد و همچون عاشقی که دست در گردن محبوب می اندازد با آن دست به گردن باشد و از صمیم قلب آن را دوست بدارد.
امام صادق علیه السلام می فرمود:«وَ لکِنِّی اعبُدَهُ لَهُ عزَّوَجَلَّ و هِیَ عِبادَة الآحرارِ»(4) اما من خدا را بندگی می کنم چون دوستش دارم و این است عبادت آزادگان.
در حدیث قدسی آمده به شعیب علیه السلام خطاب رسید چرا اینقدر به درگاه ما گریه می کنی درحالی که سوی چشم ها را از دست داده بود و خداوند شفایش بخشیده بود اگر از شوق رفتن به بهشت است ما قول می دهیم که تو اهل بهشت هستی و اگر از ترس رفتن به دوزخ است باز ما قول می دهیم که تو اهل دوزخ نیستی؟! عرض کرد پروردگار نه از
ص: 69
شوق بهشت است و نه از ترس دوزخ بلکه اشک من اشک ذوق و عشق است چون دوستت دارم به درگاهت می گریم«فَاَوحی اللهُ اِلیهِ:یا شُعَیبُ اِن یَکُ ذلکَ حَقّاً فَهَنیئاً لکَ لِقائی یا شُعیبُ ولذلکَ أحدَمتُکَ موسی بنِ عِمرانَ کِلیمیِ»(1)
پس خداوند به او وحی فرمود: ای شعیب، اگر به راستی چنین است پس لقای من گوارای تو باد ای شعیب و از این رو کلیم خود موسی بن عمران را خدمتگزار تو کردم.
رواق منظر چشم من آشیانه توست*** کرم نما و فرود آ که خانه خانۀ توست
به تن مقصرم از دولت ملازمتت*** ولی خلاصۀ جان خاک آشیانۀ توست
من آن نیم که دهم نقد جان به هر شوخی*** در خزانه به مهر تو و نشانۀ توست
نازل ترین مرتبه اخلاص را امام صادق علیه السلام اینگونه بیان فرمود:
«اَدنی حَدُّ الاِخلاصِ بَذلَ العَبدِ طاقَتَهُ ثُمَّ لا یَجعَل لِعَمَلِهِ عِندَاللهِ قَدراً»(2) .
کم ترین مرتبه اخلاص آن است که سالک به قدر استطاعت در مقام طاعت و بندگی کوشش کند و برای عمل خود از پروردگار توقع اجر و پاداش نداشته باشد و مرتبه کمال اخلاص در به دست آوردن رضای محبوب تجلی می کند به همین جهت هیچگونه توقع پاداش و اجر و مزدی از پروردگار ندارد.
در روایت است که «اِنَّ اللهَ یَتَجَلِّی لِلمومِنینَ فی الجَنَّةِ فَیَقولُ لَهم سَلنی: فَیَقولونَ رِضاکَ یا رَبَّنا»(3) همان هنگام که خداوند بر مومنین در بهشت تجلی می کند به آن ها می فرماید:
خواستۀ خود را از من تقاضا کنید؟ می گویند خدایا ما فقط رضای تو را می خواهیم.
بستگی دل به غیر دوست زیان است*** بستن با دوست سود هر دو جهان است
ص: 70
سود و زیان نیست در معامله عشق*** عاشق صادق بری ز سود و زیان است
بعد از این مقدمه بهتر می توان به جمله جامعه کبیره رسید و آن را درک کرد وقتی خطاب به خاندان عصمت و طهارت عرض می کنیم:«وَ التّامّینَ فی مَحَبَّةِ اللهِ وَ المُخلِصینَ فی تَوحیدِ اللهِ.» شما کامل کنندگان در دوستی خدا و مخلصان در توحید اویید.
روش خدا دوستی و اخلاص در راه او را چهارده معصوم علیهم السلام هم در گفتار و هم در لحن مناجات هایشان و هم در سیره و کردارشان به ما خیلی شفاف و روشن آموخته اند.
مثل همیشه از نخستین معصوم رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم آغاز می کنیم.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود:«أحِبُّو اللهَ مِن کُلِّ قلوبِکُم»(1) خدا را با تمام دل هایتان و تمام وجود دوست بدارید.
و در مناجات و دعا می گفت:
« اَللهمَّ اِنِّی أسألُکَ حُبُّکَ و حُبَّ مَن یُحِبُّکَ، و العَمَلَ الَّذی یُبَلِّغُنی حُبَّکَ اللهمَّ اجعَل حُبَّکَ اَحَبَّ اِلَیَّ مِن نَفسی وَ اَهلی وَ مِنَ الماءِ البارِدِ»(2) همان خدایا! از تو می خواهم محبت خود و محبت آن کس که تو را دوست دارد و کاری که مرا به محبت خود می رساند عطایم فرمایی. بارخدایا! محبت خود را در دل من محبوب تر گردان از محبت به خودم و خانواده ام و از آب خنک و گوارا و درباره اخلاص فرمود:«اِذا عَمِلتَ عَمَلاً فَاعمَل للهِ خالِصاً لِاَنَّهُ لا یَقبَلُ مِن عِبادِهِ الاَعمالَ اِلاّ ما کانَ خالِصاً»(3) هرگاه کاری کردی، آن را تنها برای خدا انجام ده زیرا او تنها اعمال خالص بندگانش را می پذیرد.
خداوند به رسول صلی الله علیه و آله و سلم امر می کند که خود نیز کارهایش را برای خدا انجام دهد:
ص: 71
«قُلْ إِنِّی أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ مُخْلِصًا لَهُ الدِّینَ وَأُمِرْتُ لِأَنْ أَکُونَ أَوَّلَ الْمُسْلِمِینَ»(1) .
بگو: من مأمورم که خدا را بندگی کنم و دین را برای او خالص گردانم. و مأمورم تا اینکه اول مسلمان باشم.
در زیارت روز شنبه خطاب به آن حضرت عرض می کنیم:«وَ عَبَدتَ اللهَ مُخلِصاً حتّی اَتیکَ الیَقینَ »(2) ای رسول خدا! خدا را تا هنگام مرگ خالصانه بندگی کردی و از امیرالمومنین علی علیه السلام در خدا دوستی این کلام نقل شده :«اِذا أکرَمَ اللهُ عَبداً شَغَلَهُ بِمَحَبَّتِهِ»(3) هرگاه خداوند بنده ای را گرامی بدارد دل او را به محبت خود مشغول می کند.
برای شناخت نوع عشق و محبت مولایمان علی علیه السلام به پروردگار متعالی به دعای صباح آن حضرت و مناجات های او در مسجد کوفه و دعای کمیل و سایر نیایش های او باید مراجعه کرد.
«اَنتَ عایَةُ مَطلوبی وَ مُنایَ فی مُنقَلَبی وَ مَثوایَ الهی کَیفَ تَطرُدُ مِسکیناً اِلتَجاً اِلیکَ »(4) تویی نهایت مطلوب و تمناهای من در رفت و آمد دائمی ام. معبودم چگونه میرانی بیچاره اس را که پناه به سویت آورده است؟!
«مَولایَ یا مَولایَ اِرحَمنی بِرَحمَتِکَ وَ ارضَ عَنِّی بِجودِکَ وَ کَرَمِکَ وَ فَضلِکَ یا ذَالجودِ وَ الاِحسانِ وَ الطَّولِ وَ الاِمتِنانِ بِرَحمَتِکَ یا اَرحَمَ الرّاحمینَ »(5) آقای من ای مولای من با رحمتت به من رحم کن و از من راضی شو به جود و کرم و فضلت ای کسی که صاحب جود و احسان و عطای دائمی و امتنان هستی با رحمتت ای مهربان ترین مهربانان.
این قسمت پایانی مناجات حضرت در مسجد کوفه بود برای آنکه حال نیایش و
ص: 72
لحن مناجات آن بزرگوار را بیشتر دریافت کنیم باید از اول که با «اَللهمَّ اِنِّی اَسئَلُکَ الاَمانَ» شروع می شود دقت کرد تا دید که مولایمان علی علیه السلام چقدر صمیمی و عاجزانه با خدای بزرگ خویش رابطه داشته است. در پایان دعای صباح منسوب به حضرت ذکر سجده آن گرامی عجیب است.
«إِلَهِی قَلْبِی مَحْجُوبٌ وَ نَفْسِی مَعْیُوبٌ وَ عَقْلِی مَغْلُوبٌ وَ هَوَائِی غَالِبٌ وَ طَاعَتِی قَلِیلٌ وَ مَعْصِیَتِی کَثِیرٌ وَ لِسَانِی مُقِرٌّ بِالذُّنُوبِ فَکَیْفَ حِیلَتِی یَا سَتَّارَ الْعُیُوبِ وَ یَا عَلامَ الْغُیُوبِ وَ یَا کَاشِفَ الْکُرُوبِ اِغْفِرْ ذُنُوبِی کُلَّهَا بِحُرْمَةِ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ یَا غَفَّارُ یَا غَفَّارُ یَا غَفَّارُ بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.»(1). معبودم دلم پوشیده است و جانم معیوب و عقلم مغلوب و هوسم غالب و طاعتم کم و نافرمانیم بسیار و زبانم اقرارکننده ی به گناهان پس چگونه است چاره من و چه باید بکنم ای بسیار پرده پوش بر عیب ها و ای بسیار دانای به غیب ها و ای برکنار زننده ی غم ها بیامرز همه لغزش هایم را به حرمت محمد و آل محمد ای آمرزش پیشه ای آمرزش پیشه ای آمرزش پیشه به حق رحمتت ای مهربان ترین مهربانان.
در دعایی که برای کمیل بن زیاد خواند امام علیه السلام سراسر با خدای خود نجوا می کند و عشق و اخلاص خود را در حد اعلا و اوج عرفانی در یک جمله خلاصه می کند« یا الهی و سَیِّدی و رَبِّی صَبَرتُ علی عَذابِکَ فَکَیفَ اَصبِرُ عَلی فِراقِکَ» ای خدای من و آقا و پروردگارم اگر بر عذاب تو صبر کردم چگونه بر فراق و جدایی از او صبر کنم.
بر فرض که مرا در آتش اندازی آنجا هم فریاد برمی آورم که تو پناهگاه منی و محبوب دل منی«یا غیاثَ المُستَغیثین یا حَبیبَ قُلوبِ الصّادِقین» این حالت را ما در رأس همه در رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و بعد امیر المومنی و حضرت زهرا و امام حسن و امام حسین و همین طور نه فرزند امام و معصوم امام حسین علیه السلام سراغ داریم.
که اگر بخواهیم به همه آن ها بپردازیم باید یک کتاب مستقل درباره حال نیایش و ابراز
ص: 73
عشق و اخلاص چهارده معصوم علیهم السلام به درگاه الهی بنویسیم.
ولی در این نوشته به یکی دو مورد از لحن مناجات امام حسین و فرزندش زین العابدین علیهم السلام بسنده می کنیم تا در این رهگذر جمله زیارت جامع کبیره «وَ التّامین فی مَحَبَّةِ الله و المُخلِصین فی تَوحیدِ الله» به اختصار مورد توجه قرار گیرد. «اللهمَّ اِنّی اَرغَبُ الیکَ وَ اَشهَدُ بِالرُّبوبیَّةِ لَکَ مُقِرَّاً بانَّکَ رَبّی » حسین بن علی علیه السلام در دعای عرفه عرض می کند. خدایا من به طور جدّ میل به سویت دارم و گواهی می دهم به مقام پروردگارت و اقرار می کنم که تو خدای منی.
« وَ أنا اَشهَدُ یا الهی بِحَقیقَةَِ ایمانی وِ عَقدِ عَزَماتِ یَقینی وَ خالِصِ صَریحِ تَوحیدی» خدای من شهادت می دهم به حقیقت ایمانم و بنای محکم تصمیماتِ یقینم و یکتا پرستی خالصانه ام « اللهمَّ اجعَلنی اَخشاکَ کَأنِّی اَراک... اللهمَّ اجعَل غِنایَ بی نَفسی وَ الیَقینَ فی قَلبی وَ الاِخلاصَ فی عَمَلی» خدایا قرارم ده طوری فقط از تو بترسم که گویی می بینمت... خدایا قرار ده بی نیازیم را در خودم و یقین در دلم و اخلاص در کارهایم.
امام حسین علیه السلام در این دعا عشق و اخلاص خود را به اوج می رساند در آن فرازهایی که پی در پی می گوید:« اَنتَ الَّذی... وَ اَنا الَّذی» و باید در ژرفای عبارات فرو رفت تا فهمید مولا اباعبدالله علیه السلام تا چه حد محو در معبود شده و عاشقانه با حضرت دوست نجوا می کند.
و بعد می گوید:« اَللهمَّ هَذا تَنائی عَلَیکَ مُمَجِّداً و اِخلاصی لِذِکرِکَ مَوَحِّداً » خدایا این است ثنای من بر تو تمجید کنان و بی آلایش کردنم یاد و ذکرت را در حالی که فقط تو را می پرستم. و اما فرزند عزیزش امام زین العابدین علیه السلام که اکثر دعاها و مناجات ها غیر از صحیفه کامله سجادیه از آن گرامی است در این وادی غوغایی برپا
ص: 74
کرده که هر اهل دلی را واله و سرگردان می کند که کدام را انتخاب کند دعای سحرهای ماه مبارک رمضانش را و یا مناجات های پانزده گانه اش را و یا دعاهای روزهای هفته و غیره.
«وَ انا یا سَیِّدی عائِذٌ بِفَضلِکَ هارِبٌ مِنکَ الیکَ» و من ای آقای من پناهنده ام به فضل و کرمت گریزان از عذابت هستم بخودت «لِاَنَّکَ یا رَبِّ خَیرُ السّاتِرینَ وَ اَحکَمُ الحاکمینَ وَ اَکرَمُ الاَکرمینَ سَتّار الُعیوبِ غَفّارُ الذُّنوبِ» زیرا که تو ای خدای من بهترین پوشاننده عیوب و نقایص ما و بهترین قضاوت کننده و کریم ترین کریمان و پوشاننده عیب ها و آمرزندۀ گناهان هستی.
«یا حَلیمُ یا کریمُ یا حَیُّ با قیّومِ یا غافِرَ الذَنبِ یا قابِلَ التَّوبَ یا عَظیمَ المَنِّ یا قدیمَ الاِحسانِ» ای بردبار ای کریم ای زنده ی نیرو بخش ای بخشنده گناه ای پذیرنده ی توبه ای صاحب منّت بزرگ و ای دیرینه احسان.
«فَاستَنقِذنی وَ بِرَحمَتِکَ فَخَصِلنی یا مُحسِنُ یا مُجمِلُ یا مُنعِمُ یا مَفضِل» پس نجاتم ده و برحمتت خلاصیم ده ای نیکوکار ای زیباکار و ای نعمت بخش و ای فضیلت دهنده او نیز مثل پدر بزرگوارش به شور دعا می رسد اَنا الَّذی هایش شروع می شد و یک یک نعمت ها و تفضّلات الهی را برای خویشتن بازگو می کند تا آنجا که می گوید:
« وَ عَلَیکَ یا واحِدی عَکَفَت هِمَّتی وَ فیما عِندَکَ اِنبَسَطَت رَغبَتی وَ لَکَ خالِصُ رَجائی وَ خوفی وَ بِکَ آنِسَت مَحَبَّتی... یا مَولایِ بِذِکرِکَ عاش قَلبی وَ بِمُناجاتِکَ بَرَّدتُ اَلَمَ الخَوفِ عَنِّی» و بر تو ای یگانه ام پیوسته روی آورده و تمام همّتم و میلم برای رسیدن به آنچه نزد توست و برای توست امید و بیم خالصانه ام و با تو دلم زیسته و خو گرفته و با راز و نیاز با
ص: 75
تو سوز ترس را در وجودم خنک کرده ام.
در مناجات خمس عشره اش عرض می کند:
«اِلهی ظَلِّل علی ذُنوبی غَنامَ رَحمَتِکَ وَ اَرسِل علی عِیوبی سَحابَ رَأفَتِکَ » معبودم بیانداز بر گناهانم سایه سفید رحمتت را و بفرست بر عیب هایم ابرهای مهربانی هایت را «یا مَن اِذا سَئَلَهُ عَبدٌ اَعطاهُ وَ اِذا اَمَّلَ ما عِندَهُ بلَّغَهُ وَ اِذا اَقبَلَ عَلَیهِ قَرَّبَهُ وَ اَدناهُ» ای آنکه اگر بنده ای از او چیزی بخواهد دهدش و اگر آرزو کند آنچه را که در پیش اوست به آرزویش رساندش و اگر روی آورد به او بنده اش را نزدیک و نزدیک تر کند.
«وَ اِلیکَ شَوقی وَ فی مَحَبَّتِکَ وَ لَهِی وَ اِلی هَواکَ صَبابَتی وَ رِضاک بَغیَتی وَ رؤیتُکَ حاجَتی وَ جوارک طَلَبی وَ قُربُکَ عایَةُ سُولی وَ فی مُناجاتِکَ رَوحی وَ راحَتی و عِندَکَ دَواءُ عِلَّتی وَ شِفاءُ غُلَّتی» .
معبودا دلم مشتاق به توست و شیفتگیم به عشق توست و به دلدادگیت تمایل یافتم و رضایت تو مطلوب من است و دیدارت آرزویم و جوار تو بودن خواسته ام و نزدیکی به تو درخواستم و در مناجات با توست که زندگی و راحتی دارم و دوای دردم نزد توست و درمانم نیز«اِلهی مَن ذَالّذی داقَ حَلاوَةَ مَحَبَّتِکَ فَرامَ مِنکَ بَدَلاً وَ مَن ذَالّذی آنِسَ بِقُربِکَ فَابتَغی عَنکَ حِولاً» .
خدای من کیست که شیرینی عشق تو را بچشد و دیگری را برگزیند و کیست که به نزدیکی با تو انس گیرد و از تو روی برگرداند و سراغ دیگری برود.
«یا مَلاذَ الاّئِذینَ وَ یا مَعاذَ العائِذینَ وَ یا مُنجیَ الهالکینَ وَ یا عاصِمَ البائِسینَ و یا راحِمَ المِساکینَ و یا مُجیبَ المُضطَرِّینَ... وَ اَن تُنزِلَ عَلینا مِن سَکینَتِکَ و اَن تُغَشِّنیَ وَجوهَنا باَنوارِ مَحَبَّتِکَ»
ص: 76
ای خدا ای پناهگاه پنهان شوندگان و ای پناه پناهندگان و ای نجات دهندۀ هلاک شوندگان و ای بازدارنده ی بینوایان و ای رحم کننده ی دردمندان و ای پاسخ دهنده ناچاران... از تو می خواهم که فرود آری بر ما آرامش را و صورت هایمان را به تورهای محبتت بپوشانی در دعای روز یکشنبه از همان حضرت می خوانیم:
«بِکَ اَستَجیرُ یا ذَالعَفوِ وَ الرِّضوانِ مِنَ الظُّلمِ و العُدوانِ و غِیَرِالزَّمانِ و تَواتُر الاَحزانِ» خدایا به تو پناه می برم ای صاحب عفو و رضوان از اینکه کسی بر من ظلم و دشمنی کند و به تو پناه می برم از تغییرات زمانه و گرفتاری های پی در پی در روز دوشنبه عرض می کنیم:
«اللهمَّ اجعَل اَوَّلَ یَومی هذا صَلاحاً و اَوسَطَهُ فلاحاً و آخِرَهُ نَجاحاً و اَعوذُ بِکَ مِن یَومٍ اَوَّلَهُ فَزَعٌ و اَوسَطُهُ جَزَعٌ وَ آخِرُهُ وَجَعٌ».
معبودا اول امروزم را صلاح و سعادت و میانش را رستگاری و پایانش را موفقیت قرار ده و به تو پناه می برم از روزی که اولش بی تابی و میانه اش جزع و آه و ناله و پایانش درد باشد.
در روز سه شنبه عرض می کنیم:
«اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ جُنْدِکَ فَإِنَّ جُنْدَکَ هُمُ الْغَالِبُونَ وَ اجْعَلْنِی مِنْ حِزْبِکَ فَإِنَّ حِزْبَکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَوْلِیَائِکَ فَإِنَّ أَوْلِیَاءَکَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ».
خدایا مرا جزو سپاهیانت قرار ده زیرا سپاه تو اند که پیروزند و مرا جزو حزبت قرار ده زیرا حزب تواند که رستگارند و مرا جزو دوستانت قرار ده زیرا که دوستان تواند که نه ترسی دارند و نه اندوهگین می شوند.
و در روز چهارشنبه عرض می کنیم:
ص: 77
«اللَّهُمَّ اقْضِ لِی فِی الْأَرْبَعَاءِ أَرْبَعا اجْعَلْ قُوَّتِی فِی طَاعَتِکَ وَ نَشَاطِی فِی عِبَادَتِکَ وَ رَغْبَتِی فِی ثَوَابِکَ وَ زُهْدِی فِیمَا یُوجِبُ لِی أَلِیمَ عِقَابِکَ إِنَّکَ لَطِیفٌ لِمَا یشَاءُ» خدایا برآور برایم روز چهارشنبه چهار حاجت را. نیرویم را در بندگیت، نشاطم را در عبادتت، میلم را در کسب ثوابت و زهدم را در چیزهایی که عذاب دردناک را شامل حالم می کند ای معبودی که آنچه را بخواهی لطیف و ملایمی.
و در روز پنجشنبه عرض می کنیم:
«وَ ارْزُقْنِی خَیْرَهُ وَ خَیْرَ مَا فِیهِ وَ خَیْرَ مَا بَعْدَهُ وَ اصْرِفْ عَنِّی شَرَّهُ وَ شَرَّ مَا فِیهِ وَ شَرَّ مَا بَعْدَهُ».
پروردگارا روزیم کن خیر این روز را و خیر آنچه در آن و بعد آن اتفاق می افتد و دور کن از من شرّ این روز و شرّ آنچه در آن و بعد آن اتفاق می افتد.
و در روز جمعه عرض می کنیم:
«صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْنِی مِنْ أَتْبَاعِهِ وَ شِیعَتِهِ وَ احْشُرْنِی فِی زُمْرَتِهِ وَ وَفِّقْنِی لِأَدَاءِ فَرْضِ الْجُمُعَاتِ».
خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و مرا جزو تابعین و شیعیان حضرتش قرار ده و مرا جزو گروه آن حضرت محشور کن و توفیقم ده تا آنچه را جمعه ها لازم دانسته ای بجا آورم.
و بالاخره امام سجاد علیه السلام در فرازی از دعاهای روز شنبه چنین گفت:
«وَ تَمْنَحَنِی السَّلامَةَ فِی دِینِی وَ نَفْسِی وَ لا تُوحِشَ بِی أَهْلَ أُنْسِی وَ تُتِمَّ إِحْسَانَکَ فِیمَا بَقِیَ مِنْ عُمْرِی کَمَا أَحْسَنْتَ فِیمَا مَضَی مِنْهُ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ»
الها بی دریغ سلامتی در دین و جانم را به من عطا کن و آنان که با من در انس اند باعث وحشتم نشوند و احسانت را در باقیمانده از عمرم کامل فرما همان طور که در گذشته ی
ص: 78
از عمرم لطف تو شامل حالم بوده ای مهربان ترین مهربانان.
ابن عباس از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم برای هر روز ماه مبارک رمضان دعای کوتاهی نقل می کند دراین فصل به خطاب پایانی دعاهای این ماه عزیز و نورانی عنایت کنید:
«یا عافیاً عَنِ المُجرمینَ،یا اَرحمَ الراحمینَ، یا اَجودَ الاَجوَدینَ، یا اَبصَرَ الناظِرینَ، یا مُنتَهی رَغبَةَ الّراغِبینَ، یا هادیَ المُضِلِّینَ، یا مَلجَاً الآمِلینَ، یا اَمَلَ المُشتاقینَ» ای عفو کننده مجرمان ای مهربانترین مهربانان ای سخی ترین سخاوتمندان ای بیناترین بینندگان ای پایان میل عشق عاشقان ای هدایتگر گمراهان ای پناهگاه امیدواران ای آرزوی مشتاقان.
ص: 79
«وَ ما خَصَّنا بِهِ مِن وِلایَتِکُم طیباً لَخِلقِنا وَ طَهارَةً لِاَنفُسِنا وَ تَزکیَةً لَنا» دو نکته مهم در این فراز از زیارت جامعه کبیره به چشم می خورد که هر دو در هم آمیخته است یکی طیب ولادت و خلقت و دیگری تزکیه نفس.
لازم به توضیح است که تا پاکیزه گی در خلقت و سرشت انسان نباشد موفق به تزکیه نفس نخواهد شد و این طهارت هم حاصل نمی گردد مگر در پرتو ولایت محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم بی جهت نبود که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود:«یا علیَُّ لا یُحِبُکَ اِلّا ظاهِرُ الوِلادَةِ وَِ لا یُبغِضُکَ اِلّا خَبیثُ الوِلادَةِ »(1) ای علی!کسی که تو را دوست می دارد ولادتش پاکیزه است و کسی که بغض تو را در دل دارد حتما ولاتش آلوده و خبیث است.
و یا امام صادق علیه السلام چرا فرمود:«طوبی لِمَن کانَت اَمُّهُ عَفیفَةٌ»(2).
خوشا بر احوال کسی که مادرش صاحب عفت و طهارت است.
طیب خلقت است که انسان لایق قبول ولایت می کند و اقدام به تزکیه نفس می نماید و نیز در باب پاکیزگی خلقت و ولادت که ثمره اش پذیرش ولایت است پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«مَن اَحَبَّنا اهلَ البَیتِ فَلیَحمِدُ اللهَ علی اَوَّلِ النِّعَمِ قیلَ و ما اَوَّلُ النِّعَمِ قالَ طیبُ الوِلادَةِ و لا یُحِبُّنا الاّ مَن طابَت وِلادَتُهُ ».
هرکس که اهل بیت را دوست دارد خداوند تبارک و تعالی را به اولین نعمتی که به او نتضّل فرموده سپاسگزاری کند عرض کردند اولین نعمت چیست؟فرمود:پاکیزگی ولادت و کسی ما را دوست ندارد مگر آنکه ولادتی پاکیزه داشته باشد.
و در جای دیگر فرمود:
ص: 80
«یا علیُّ مَن اَحَبَّنی و اَحَبَّکَ و اَحَبَّ الأئمَّةَ مِن وُلدِکَ فَلیَحمِدُ اللهَ علی طیبِ مَولِدِهِ »(1).
علی جان هرکس مرا دوست بدارد و همچنین تو و امامان از نسل تو را دوست بدارد خدا را به خاطر طیب ولادتش سپاسگزار باشد.
ابی ذر غفاری که آشکارا ولای علی علیه السلام را به مردم یادآوری می کرد پیرامون خانه های مردم مدینه با صدای بلند بانگ می زد که:
«اَدَّبُوا أولادکُم علی حُبِّ علیٍّ و مَن اَبی فَانظُروا فی شَأنِ اُمِّهِ»(2) .
آیین زندگانی را براساس حب و دوستی علی علیه السلام به فرزندان خود تعلیم دهید آنکه از این کار خودداری ورزد درباره مادرش مطالعه به عمل آورید (یعنی حق دارید در طهارت مَولد چنین فردی تردید کنید)
حالا سوال اینجاست چگونه ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام عامل تزکیه ما می گردد؟
پاسخ این است که لازمه دوستی واقعی نسبت به این خاندان حرف شنوی و عمل به دستورات اخلاقی و انسانی ایشان است. دوستی که در آن تبعیت نباشد بی محتوا و غیرواقعی است مگر می شود کسی عاشق باشد اما حرف و سخن معشوق را نادیده بگیرد و بدان بی اعتنا باشد.
درباره عشق به خداوند تبارک و تعالی خداوند به مردم می آموزد اگر راست می گویید که خدا را دوست می دارید باید از دستورات رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم پیروی کنید.
«قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ »(3) بگو اگر خدا را دوست می دارید مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهان شما را بیامرزد که خدا آمرزگار و رحیم است.
مرحوم کلینی در کافی در ذیل همین آیه حدیثی را از امام صادق علیه السلام نقل می کند که
ص: 81
«مَن سَرَّهُ اَن یَعلَمَ اَنَّ اللهَ یُحِبُّهُ فَلیَعمل بِطاعَةِ اللهِ و لیَتَّبِعنا اَلَم تَسمَع قَولَ اللهِ عزوجلَّ لِنَبیِّهِ صلی الله علیه و آله و سلم قُل اِن کنتُم تُحِبونَ اللهَ فاتَّبِعونی یَحبِبکَمُ اللهُ و یَغفِر لَکُم ذُنوبَکُم و اللهِ لا یُطیعُ اللهَ عَبدٌ اَبَداً اِلاّ أَدخَلَ اللهُ عَلَیهِ فی طاعَتِهِ اَتباعَنا و لا وَ اللهِ یَتبَعُنا عَبدٌ اَبَداً الاّ أحَبَهُ اللهُ وَ لا و اللهِ لا یَدَعُ اَحَداً اِتِّبا عَنا اَبَداً الاّ اَبغَضَنا و لا و اللهِ لا یَبغَضُنا اَحَدٌ اِلاّ عَصَی اللهُ و مَن ماتَ عاصیاً للهِ أجزاهُ اللهُ و اَکَبَّهُ علی وَجِههِ فی النّارِ»(1)
هر کس علاقه مند است که بداند خدا او را دوست دارد باید عمل به دستورات الهی کند و از ما اهل بیت پیامبر پیروی نماید. آیا شنیده ای کلام خدا را که خطاب به پیامبرش فرمود:
«بگو اگر خدا را دوست می دارید مرا پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهان شما را بیامرزد که خدا آمرزگار و رحیم است». به خدا سوگند از ناحیه هیچ بنده ای اطاعت خدا و عبادت او انجام نمی گیرد مگر آنکه پیروی از ما نیز به آن ضمیمه شود و به خدا سوگند هیچ بنده ای از ما پیروی نمی کند مگر آنکه خداوند او را دوست می دارد و به خدا سوگند هیچ کس نیست که بی اعتنا از پیروی ما باشد مگر آنکه بغض ما را در دل داشته باشد و هر کس که بغض بما داشته باشد مرتکب عصیان بر خدا شده و هرکس در این حالت عصیان که معصیت بر خداست بمیرد خداوند او را زبون می کند و با صورت او را در آتش خواهد انداخت.
نتیجه این شد تزکیه و تطهیر از رذایل و اخلاقی نشان پیروی از اهلی بیت علیهم السلام است و مهر تایید بر اینکه دوستی و ارادت به این خاندان صادقانه است.
و از کلام امام صادق علیه السلام بهره بردیم که لازمه محبوب شدن نزد پروردگار تبعیت از سیره و رفتار اهل بیت علیهم السلام و عمل به دستورات آن گرامیان است.
پس سرّ تزکیه در ولایت نهفته و تزکیه جز با تقوا و ورع و کارهای ریاضتی و صرف نظر کردن از بسیاری از دیدنی ها و شنیدنی ها و خوردنی های شبه ناک امکان پذیر نیست.
ص: 82
«قَد اَفلَحَ مَن تَزَکّی»(1) رستگار شد هر که خود را تزکیه کرد.
هر موجودی از موجودات جهان آفرینش خاصیتی دارند گاه نفیس و گاه خسیس گاه لطیف و پاکیزه و گاه کثیف و آلوده نفس انسان از این مجموعه بیرون نیست.
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم یکی از کارها مهم خود را اختصاص به تزکیه انسان ها قرار داد و این ماموریتی بود که خداوند بر عهده او گذاشته بود.
«تَیلوُا عَلَیهِم اَیاتِهِ وَ یُزَّکیهِم»(2) آیه های اهلی را برای مردم بخواند و تزکیه شان نماید.
و یا در سوره ای دیگر می فرماید:«کَمَا أَرْسَلْنَا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ یَتْلُو عَلَیْکُمْ آیَاتِنَا وَ یُزَکِّیکُمْ»(3)
چنانچه برای شما پیغمبری از خودتان فرستادیم که آیه های ما بر شما می خواند و پاکتان می کند و باز از باب دلسوزی می فرماید که اگر اقدام به تزکیه خویش کردید سودش نصیب خود شما می شود.«وَ مَن تَزَکیّ فَاِنَّما یَتَزَکی لِنَفسِه».
هر کس خود را تزکیه کند برای خویش است و سودش به خودش می رسد.
پذیرش ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام دل را صفا می بخشد و زمینه را آماده می کند که افراد اقدام به تزکیه نفس کنند و بار دیگر تکرار می کنم که منهای ولایت امکان ندارد کسی موفق به تطیهر نفس شود چون بزرگ ترین رذیله ای که باعث آلودگی نفس و خباثت آن می شود محرومیت از ولایت آل الله علیهم السلام است.
آنانی که بدون مراجعه به این ذوات مقدسه می خواهند تزکیه نفس کنند باید سراغ کسانی بروند که با فریب خلق منصب اهل بیت را تصاحب کرده اند و این خود بزرگترین رذیله است پس کسی که گرفتار بزرگترین رذیله اخلاقی و اعتقادی است چگونه می تواند مریدان خود را صفای باطن بخشد.
ذات نایافته از هستی بخش*** کی تواند که شود هستی بخش
ص: 83
از کوزه همان برون ترواند که در اوست».
حداقل در عصر خودمان شاهد و ناظر احکام و فتواهای عجیب و غریب مفتی های دور از ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام هستیم که چگونه حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال اعلام می دارند و حتی برای جان انسان ها احترام قایل نیستند و از اسلام فقط اسمش را یدک می کشند و متاسفانه چنان چهره زشت و خشنی از اسلام به دنیا نشان داده و می دهند که هر غیر مسلمانی را از گرایش به اسلام بیزار می کنند.
در حالی صاحبان ولایت یعنی چهارده معصوم علیهم السلام کانون مهر و محبتند و همه مردم را به هم زیستی مسالمت آمیز دعوت می کنند و برای تزکیه و تطهیر ارواح انسان ها هزاران دستورالعمل اخلاقی و عقلانی دارند و این حقیقت چیزی نیست که بر مردم عالم پوشیده باشد چون به اندازه کافی به ویژه در قرن اخیر کتاب های حدیثی اهل بیت علیهم السلام در اکثر کشورهای اسلامی در دسترس قرار گرفته و اتمام حجت شده است.
برای تایید ادعایی که گذشت به این آیه و تفسیرش توسط امام سجاد علیه السلام خوب دقت کنید:
«اِنَّ الذینَ یشتَرونِ بِعَهدِ اللهَ وَ اَیمانِهِم ثَمَناً قَلیلاً اوِلئِکَ لا خَلاقَ لَهُم فی الآخِرَةِ وَ لا یُکَلمُهُمُ اللهُ وَ لا یَنظُرُ اِلَیهِم یَومَ القیامَةِ و لا یُزَکَّیهم و لَهُم عذابٌ اَلیم»(1) .
«عَن اَبی حمزَةِ الثُّمالی عَن عَلیِّ بنِ الحسین علیه السلام قالَ ثَلثةٌ لا یَکَلِّمُهُمُ اللهُ یَومَ القیامةِ و لا یَنظُرُ اِلیهِم و لا یُرَکِّیهِم و لهم عَذابُ اَلیمٌ، مَن جَحَدَ اِماماً مِنَ اللهِ اَوادَّ عی اماماً مِن غَیرِاللهِ اوزَعَمَ أن لِفُلانٍ و فُلانٍ فی الاِسلامِ نَصیباَ»(2).
ابی حمزه ثمالی از امام سجاد علی بن الحسین علیه السلام نقل می کند که فرمود: سه کسند که خداوند در قیامت با آن ها سخن نگوید و هرگز به ایشان نظر ننماید و آنان را پاکیزه
ص: 84
نگرداند و برای آن ها عذابی دردناک خواهد بود.
اول کسی که امام معصوم و منصوب از جانب خدا را انکار کند.
دوم کسی به دروغ ادعای امامت کند سوم شخصی که فکر کند برای فلان و فلان(غاصبین حقوق آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم ) نصیبی از اسلام بوده است.
اهل ولا و آنانکه سر سپرده خاندان عصمت و طهارت هستند باید توجه داشته باشند که اگر به گناهان کبیره روی آورند و در مقام توبه و تطهیر خویش برنیایند در مرور زمان کارشان بجایی می رسد که بین ایشان و این خانواده قطع ارتباط خواهد شد.
و مسئله تزکیه آنقدر مهم است که هیچ شیعه و دوستدار اهل بیت نباید از آن غافل باشد انسان های معمولی که جای خود دارند رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم گل سر سبد آفرینش وقتی آیه شریفه« وَقَفَ ثُمَّ قال:«اللهمَّ آتِ نَفسی تقواها، اَنتَ وَلیُّها و مولاها وَ زَکِّها اَنتَ خَیرٌ مَن زکّاها»(1) .
درنگ می کرد و سپس می گفت: خدایا! نفس مرا تقوا عطا فرما که تو سرپرست و مولای آنی، آن را پاک و تزکیه فرما که برای تزکیه آن تو بهترینی.
پس معلوم می شود تزکیه نفس نخست با درخواست و التماس به پیشگاه الهی به دست می آید و بعد با همت و مداومت در ترک گناه و شبهات .
نمی شود که جمع بین اضداد کرد هم انسان هرچه دلش خواست از اعمال نامشروع انجام دهد و بعد مدعی باشد نفسی پاکیزه دارد.
باید در این مرتبه ریاضت کشید حتی از بسیاری از چیزهای مباح صرف نظر کرد تا دل مصفّا شود و لایق پاکیزگی نفس گردد.
ص:85
وَ صَبَرتُم علی ما اَصابَکُم فی جَنبهِ :
و در راه خدا استقامت داشتید و شکیبا بودید در آنچه به شما وارد گشت.
استقامت و شکیبایی در راه حق و فضیلت را مثل سایر فضایل اخلاقی باید از معصومین علیهم السلام آموخت چرا که آن عزیزان سراسر زندگیشان در سختی و رنج گذشت موارد صبر بیشتر صبر در بلا و صبر در طاعت و بندگی و صبر در ترک گناه و معصیت مطرح می شود از آیات شریفه قرآن و روایات نیز چنین استفاده ای می شود.
همه موارد سه گانه را ما در خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام سراغ داریم.
امام رضا علیه السلام به صراحت به این نکته اشاره دارند:
«لا یَکونُ المومنُ مومناً حتّی تکونَ فیهِ ثلاثُ خِصالٍ : سُنَّةٌ مِن رَبِّهِ وَ سُنَّةٌ مِن نَبیِّهِ صلی الله علیه و آله و سلم وَ سُنَّةٌ ولیِّهِ علیه السلام فَأَمّا السُنَةُ مِن ربِّهِ فَکِتمانُ الّسِرِّ و اَمَّا السُّنَّةُ مِن نَبیِّهِ صلی الله علیه و آله و سلم فَمُداراةُ النّاسِ و اَمَّا السُّنَّةُ مِن وَلیِّهِ فَالصَّبرُ فی البأساءِ و الضَّرّاءِ»(1) .
مومن تا سه خصلت در او نباشد مومن نیست. روشی از پروردگارش روشی از پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلم و روشی از ولی خدا علیه السلام اما روش پروردگار، نهفتن راز و روش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم ملایمت با مردم و روش ولی خدا شکیبایی در تنگنا و سختی است.
ائمه طاهرین علیهم السلام به ما آموخته اند که باید در برابر سختی ها صبوری کرد تا آبدیده شده و مقامات معنوی و درجات بهشتی را در پی داشته باشد.
«وَالصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولَئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولَئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ»(2).
و صابرین در هنگام رنج و سختی به حقیقت راستگویان هستند و آن ها پرهیزکارانند.
امام باقر علیه السلام می فرمود:«المومنَ اَصلَبُ مِنَ الجَبَلِ و الجَبَلُ یُستَقَلُّ مِنهُ و المومنُ لا یُستَقِلُّ مِن دینهِ شَیی ءُ»(3)
ص: 86
مومن از کوه سخت تر است از کوه کم می شود اما از دین مومن چیزی کاسته نمی گردد.
و اما صبر معصومین را از زبان خودشان بخوانیم:
مولایمان علی علیه السلام می فرمود:«فَصَبَرتُ و فی قَذیً و فی الحَلقِ شَجا»(1).
صبر کردم مانند کسی که به چشمش خار رفته و در گلویش استخوان مانده.
«فَصَبَرتُ علی طولِ المُدَّةِ و شِدَّةِ المِحنَةِ»(2).
من در تمام این مدت صبر کردم (مدت خلفای ثلاث)و با سختی و غم همراه بودم.
صبر و استقامت امیرالمومنین علی علیه السلام یکی از عوامل بزرگ پیشرفت اسلام و سرکوب دشمنان و کسانی که مانع ترقی و تعالی این آیین بودند برای همگان از دوست و دشمن جای انکار ندارد.
استقامت مولای متقیان اَبُ الأئمه علیهم السلام را می توان به سه بخش تقسیم کرد.
استقامت از طلوع اسلام تا رحلت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به مدت 23 سال استقامت و شکیبایی آن حضرت پس از رحلت پیامبر و غصب خلافت و سکوت و خون دل خوردن حضرت که خلاصه آنچه را که بر سر حضرتش آمده در خطبه سوم نهج البلاغه بازگو فرموده است به مدت 25 سال. استقامت و صبر علی علیه السلام پس از اصرار مردم به قبول خلافت و امیری بر خلق و تشکیل حکومت و تحمیل جنگ های سه گانه جمل، صفین و نهروان به مدت حدود 5 سال و دقیقا چهار سال و نه ماه.
بررسی و پژوهش تاریخ این دوران پنجاه و سه سال زندگانی امیر المومنین علی علیه السلام به خوبی نشان می دهد که اگر استقامت و پایداری و مجاهدت های آن گرامی نبود در همان روزهای نخستین شروع اسلام این مکتب جوان و نو پا را از پای در می آورنئ.
در تمام جنگ ها علی علیه السلام سپر بلای حوادث بود و با صف شکنی هایش و از پای درآوردن یلان و قدرتمندان عرب فتح و پیروزی را برای مسلمانان قطعی می کرد.
ص: 87
جوانمردی علی علیه السلام به این بود که مثل بعضی ها از جنگ فرار نمی کرد. و حتی زرهش پشت نداشت یعنی هرگز از میدان رزم نمی گریزد و پشت به دشمن نمی کند.
جنگ های معروف مثل جنگ بدر و اَحد و خندق و حُنین و خیبر امثال عمروبن عَبدِوَد، شیبه و عبیده و عتبه و طلحة بن ابی طلحه و مرحِب خیبری را به خاک انداخت و عامل اصلی در پیروزی در جنگ ها به نفع اسلام شد.
در جنگ خیبر وقتی مرحبِ خیبری را کشت یهودیان به درون قلعه پناه بردند و در را بستند. علی علیه السلام پشت در آمد و آن را که بیست تن می بستند یک تنه گشود و از جا کند و بر خندق قلعه یهودیان گذاشت و مسلمانان به عنوان یک پل از آن گذشتند و قلعه یورش بردند و پیروز شدند.(1).
رنج آورترین دوران استقامت و شکیبایی علی علیه السلام را باید دوران 25 ساله سکوتش معرفی کرد زیرا که مامور به صبر بود و نمی خواست با جنگ و خونریزی اسلام نو پا صدمه ببیند بر همین اساس با اوضاع زمانه می ساخت برای امری مهم تر و آن بقاء اسلام بود. بعد هم که مردم در آن 25 سال سرخورده شده بودند و به در خانه حضرت هجوم آوردند و حضرت را مجبور به قبول حکومت ظاهری نمودند مخالفت خناسان و منافقان شروع شد و همان طور که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم پیش بینی کرده بود سه جنگ را گروه قاسطین و مارقین ناکسین یعنی همان اصحاب جمل و صفین و نهروان و خوارج بر حضرت تحمیل کردند و امام علیه السلام مجبور شد در برابر این جریان های انحرافی مقاومت کند تا اسلام عزیز به دور از افراط و تفریط به نسل های آینده منتقل گردد.
همسر گرامش حضرت زهرا علیها السلام نیز برای گرفتن حق مسلم خود استقامت کرد اگر چه مثل حق شوهرش غصب نمودند.
فاطمه زهرا علیها السلام پس از غصب سرزمین فدک به دادخواهی و مبارزه برای گرفتن حق مسلم خویش برخاست و خطبه محکم و مستدلی را در مسجد خواند و دولت وقت را
ص: 88
استیضاح کرد و باعث شد مجلس خلیفه متشنج شود و افکار عمومی به نفع حضرت زهرا علیها السلام رای دهد ولی رهبری زمان در بن بست قرار گرفت و با ارعاب و سرکوب مردم و پاسخ های بی محتوا جواب رد به حضرت زهرا علیها السلام داد و آن گرامی به خاطر این کار او تا آخر عمر با او حرف نزد و همیشه از او روی برمی گرداند.(1)
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح نهج البلاغه خود می نویسد از علی بن فاروقی مدرس غربی بغداد پرسیدم: فاطمه راست می گفت؟ گفت آری! گفتم اگر راست می گفت چرا فدک را به او برنگرداندند؟ وی با لبخندی پاسخ داد «لَو اعطاها الیَومَ فَدَکَ بِمُجَرّدِ دَعواها لَجَأت الیهِ غَداً و ادَّعَت لِزَوجِها الخِلافَةَ»(2)
اگر آن روز فدک را به او می دادند فردا خلافت شوهر خود را ادعا می کرد!
و بعد این پدر و مادرِ والا مقام فرزندانش هر کدام به سهم خود با استقامت و شکیبایی با سختی های زمانه دست و پنجه نرم کردند و همه را برای رضای خدا تحمل نمودند و از جد بزرگوارشان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم آموختن. رمز پیروزی در شکیبایی است چنانکه آن حضرت از جانب پروردگار مامور به استقامت بود.
«فَاسْتَقِمْ کَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَکَ »(3)
پس همانگونه که دستور یافته ای ایستادگی کن و هر که با تو توبه کرده نیز چنین کند همان بزرگواری که مامور به استقامت بود می فرمود:«اِن تَستَقیموا تُفلِحوا»(4) اگر استقامت کنید رستگار می شوید.
حالا به چند نمونه از استقامت دوستان اهل بیت و آنانی که محضر آن بزرگواران شاگردی کردند دقت کنید و ببینید چه مشکلاتی را متحمل شدند تا میراث محمد و آل محمد به سلامت به دست ما برسد.
ص: 89
میثم بن یحیی تمّار رضوان الله تعالی علیه از یاران مخصوص امیرالمومنین علی علیه السلام بود. او و عمر بن حمق و محمد بن ابی بکر و اویس قرنی از حواریون آن حضرت بودند.
امیر المومنین فراخور استعداد میثم به او علم آموخته بود او را ربانی امت می نامید.
یکبار به ابن عباس گفت: هرچه می خواهی از تفسیر قرآن از من بپرس که تنزیل آن را برای امیرالمومنین قرائت کردم و تأویل آن را هم به من آموخت. ابن عباس از همراهش خواست کاغذ و قلم بیاورد و شروع به نوشتن کرد و روایت شده که چون فرمان بدار آویختن او صادر شد با بانگ بلند فریاد زد ای مردم هر کس می خواهد حدیث سرّ از امیر المومنین علیه السلام بشنود نزد من آید پس مردم گرد او جمع شدند و او به حدیث گفتن عجائب شروع کرد.
میثم جزو زاهدان زمان خویش بود چنانکه پوست بر تنش خشک شده بود.
یک روز امیر المومنین به او فرمود: ای میثم تو را پس از من دستگیر کنند و به دار آویخته می شوی از دهان و بینی تو خون روان شود چنانکه محاسن تو را خضاب کند و بعد حربه ای بر پیکرت می زنند و به شهادت خواهی رسید. در انتظار آن روز باش و آنجا که در آن آویخته شوی بر در خانه عمروبن حریث است و تو یکی از ده نفر هستی که مصلوب گردند و دار تو از آن ها کوتاه تر و تو بر زمین نزدیک تر باشی و من آن درخت خرما که تو را بر آن آویزان می کنند به تو نشان خواهم داد.پس از دو روز امیر المومنین علیه السلام آن درخت را به او نشان داد.
میثم پیوسته نزدیک آن درخت می آمد نماز می گذاشت و می گفت چه فرخنده نخلی من برای تو آفریده شدم و تو برای من روئیدی و پس از شهادت علی علیه السلام میثم نیز بارها کنار آن درخت می آمد و نماز می گذاشت.
عبیدالله بن زیاد میثم را دستگیر کرد و به همان درخت آویزان کرد مردم بر دور او جمع شدند میثم بالای دار شروع کرد به نقل فضایل اهل بیت علیهم السلام به ابن زیاد خبر رسید که این شخص شما را رسوا کرد عبیدالله گفت او را لگام بندید! میثم اول کسی بود که در
ص: 90
اسلام بر دهانش لگام زدند و بالاخره همان طور که مولایش فرموده بود با ضربتی او را به شهادت رساندند و این حادثه ده روز قبل از ورود امام حسین علیه السلام به سرزمین عراق بود.(1)
رشید هَجَری دومین مرد استقامت در ولایت بود که در این راه به شهادت رسید هَجَر نام دیگر بحر بن کنونی است بحرینی ها از روزهای نخست قبول اسلام جزو یاوران و دوستداران اهل بیت علیهم السلام بودند. رشید از محضر امیر المومنین علی علیه السلام علم بلایا و منایا آموخت و گاهی علمش را ظاهر می ساخت و می گفت: فلان شخص به مرگ چنین و چنان می میرد و فلانی به کشته شدن چنین و چنان. مثلا خبر شهادت حبیب بن مظاهر را از قبل داده بود.
عبیدالله بن زیاد لعنة الله علیه در جستجوی رشید هَجَری بود و او بالاجبار خود را مخفی کرد که یک روز از مخفیگاهش بیرون آمد و به در خانه مردی به نام «اَبواَراکَه» نشسته بود که صاحب خانه سخت ترسید و به او پرخاش کرد و گفت وای برتو که مرا به کشتن دادی و فرزندانم را یتیم کردی! رشید گفت مگر چه شده؟ گفت:اینها تو را تعقیب می کنند تو آمدی در خانه من و مردم تو را دیدند و به این زیاد گزارش می دهند. رشید گفت هیچ کس مرا ندید گفت مرا مسخره می کنی او را گرفت و بازوهای او را بست و در خانه محبوس کرد و در را بر او بست و بعد سراغ آن عده ای رفت که احتمال می داد او را دیده اند از آن ها پرسش کرد پیرمردی در خانه من آمده بود گفتند ما کسی را ندیدیم او سوالش را تکرار کرد همه گفتند ندیدیم پس خاموش شد و باز ترسید دیگران دیده باشند به مجلس ابن زیاد رفت تا تجسّس کند و ببیند سخنی از رشید در میان هست و اگر آگاه باشند در خانه او رفته است وی را به آن ها تحویل دهد.
به ابن زیاد سلام کرد و نزد او نشست و آهسته با هم سخن می گفتند در این لحظه دید رشید سوار بر مرکب به طرف مجلس ابن زیاد می آید تا چشمش بر او افتاد روی در
ص: 91
هم کشید و مرگ را در مقابل چشم خود دید. رشید از مرکبش پیاده شد بر اهل مجلس سلام کرد زیاد برخاست و او را احترام کرد و گفت چگونه آمدی؟ توضیح داد و بعد از مدتی استراحت رفت. اَبواَراکَه به ابن زیاد گفت این پیرمرد که بود گفت یکی از برادران ما از مردم شام است به زیارت ما آمده است. اَبواَراکَه از مجلس پسر زیاد خارج شد و به خانه رفت دید رشید همان طور که او را بسته بود حضور دارد.اَبواراکه گفت حالا که تو این علم را داری باید آزادت کنم و هر وقت خواستی به خانه من رفت و آمد کن.
یک بار امیر المومنین علیه السلام به رشید فرمود: صبر تو چگونه است وقتی این حرامزاده که بنی امیه او را به خود ملحق کرده اند تو را بطلبد و دست و پای و زبان تو را ببرد گفت یا امیر المومنین سرانجام بهشت است. حضرت فرمود تو در دنیا و آخرت با من خواهی بود.
دختر رشید نقل می کند بالاخره ابن زیاد از مخفیگاه پدرم مطلع شد و مامورینش را سوی او فرستاد تا از امیر المومنین علی علیه السلام بیزاری جوید. پدرم امتناع کرد ابن زیاد او را دست بسته در مجلس خود حاضر نمود وگفت دوست داری تو را به چه نوع بکشم.
رشید گفت مولایم علی علیه السلام فرموده بود که تو از من می خواهی که از امیرالمومنین علی علیه السلام بیزاری جویم و من امتناع می کنم پس دست و پای و زبانم را قطع می کنی گفت به خدا قسم که کاری می کنم که حرف مولایت دروغ شود! گفت: دست و پایش را قطع کنید و زبان وی را نبرید او را برداشتند تا بیرون برند با قدرت دردها را تحمل می کرد مردم بیرون دارالاماره دورش جمع شدند گفت کاغذ و قلم آورید تا برای شما بگویم آنچه تا روز قیامت واقع شود پسر زیاد عصبانی شد و گفت زبانش را نیز قطع کنید و به این ترتیب پیش بینی مولایش درست در آمد و به شهادت رسید.(1)
شهید دیگر مسیر ولایت حُجربن عُدَی است. درباره نوع شهادتش محدث قمی رضوان الله تعالی علیه چنین می نویسد: ابن زیاد روز جمعه خطبه می خواند و خطبه را
ص: 92
طولانی کرد و نماز تاخیر افتاد. حُجربن عُدی گفت: الصَّلاة ابن زیاد اعتنا نکرد همچنان به خطبه خواندن ادامه داد و چون وقت نماز می گذشت مشتی ریگ برداشت و به نماز ایستاد. مردم با او ایستادند. ابن زیاد از منبر پایین آمد تا با مردم نماز گزارد و بعد برای معاویه داستان را نوشت و بسیار از حجر بدگویی کرد معاویه در پاسخ نوشت او را به زنجیر بند کن و سوی من بفرست. ابن زیاد حجر را دستگیر کرد قوم و دوستان حجر ممانعت کردند حجر گفت چنین نکنید. او را به زنجیر بستند و سوی معاویه فرستادند و معاویه بی درنگ گفت او را از کاخ بیرون برید و گردنش را بزنید. به مامورین می گفت بگذارید دو رکعت نماز بگذارم گفتند نماز بگذار اما دو رکعت نماز مختصر و کوتاه.
حجر گفت اگر نه آن بود که می پنداشتید از مرگ می ترسم نماز را طولانی می کردم به اقوام خود که آنجا بودند گفت بند و زنجیر را از من برندارید و خون های مرا نشویید که من فردا معاویه را بر سر شاهراه قیامت ملاقات می کنم.(1)
مرد دیگری که جزو حواریون مولایمان علی علیه السلام بود عمروبن الحمق رضوان الله تعالی علیه بود او نیز به جرم ارادت به امیر المومنین علی علیه السلام تحت تعقیب معاویه علیه اللعنة و العذاب قرار گرفت. او وقتی مطلع شد قصد دستگیریش را دارند به همسرش گفت من به نقطه نامعلومی می روم چون همین روزهاست که به خانه ما خواهند آمد تا مرا دستگیر کنند.
سر به کوهساران گذاشت مامورین معاویه به خانه اش حمله ور شدند اثری از او نیافتند.
معاویه دستور داده بود اگر او را نیافتید همسرش را گروگان گرفت به زندان اندازید تا خود را معرفی کند. همین کار را کردند همسر به زندان افتاد و زندگی ازهم پاشید هر روز که از زندان می گذشت سک خط به دیوار زندان می کشید حدود هفتصد خط به دیوار زندان کشید یک روز درب زندان باز شد احتمال داد یا برگه زندانی او را آورده اند و یا آنکه خبر دیگری اتفاق افتاده ناگهان یکی از مامورین سر بریده ی شوهرش عمروبن حَمق را در
ص: 93
دامنش انداخت. فهمید که او را بالاخره یافته و به شهادت رسانده اند معاویه گفته بود اگر عکس العمل تندی نشان داد او را نزد من آورید. همسر عمرو گفت ای معاویه خداوند نابودت کند همان طور که شوهرم را از من گرفتی و شروع کرد به لعن و نفرین معاویه و دودمان او. مامورین او را نزد معاویه بردند در مقابل معاویه هم بدون ترس و واهمه بر معاویه و دودمانش لعنت فرستاد. معاویه گفت او را از کاخ بیرونش کنید. همسر عمروبن حمق از کاخ سبز معاویه بیرون می رفت و همچنان بر معاویه و دودمان او نفرین می کرد معاویه گفت شاید بتواند از راه تطمیع او را ساکت کند به یکی از مامورین خود کیسه زری داد تا به دست او برسانند. همین که کیسه زر را به دست او دادند آن را محکم بر سر مامور معاویه کوبید و گفت: برو به اربابت بگو ای ملعون با حبس و زندان من و کشتن شوهرم و بر باد دادن زندگیم نتوانستی مهر و ولای علی علیه السلام را از دل من بیرون کنی. حالا می خواهی با مقداری از زخارف دنیا چنین کنی نه ما دست از ولای آن بزرگوار برنخواهیم داشت.
امیر المومنین علیه السلام در حق عمروبن حمق فرمود:«اللهمَّ نَوِّر قَلبَهُ و اَهدِهِ اِلی صراطٍ مُستَقیمٍ» خدایا دل عمرو را نورانی کن و او را به راه راست هدایت فرما. و نیز به او فرمود: ای کاش در شیعه ی من صد نفر مانند او بود.(1)
در نامه حضرت سیدالشهداء علیه السلام به معاویه حضرت نوشت ای معاویه آیا تو کشنده عمروبن حمق نیستی همان کسی که با رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مصاحب بود آن بنده ی پارسا که عبادت وی را فرسوده کرده بود.
کمیل بن زیاد نخعی که دعای شب های جمعه امیر المومنین علیه السلام به نام او ثبت شده از دوستان نزدیک علی علیه السلام بود و امیر المومنین کشتن وی را خبر داده بود.
کمیل بن زیاد نُهَیکَ نخعی هجده ساله بود که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم رحلت فرمود. او مردی شریف و ثقه و امین و از روسای شیعه بود و در جنگ صفین در رکاب علی علیه السلام بود.
ص: 94
یک روز شخصی به نام هیثم بن اسود نزد حجاج یوسف رفت حجاج از او پرسید کمیل در چه کار است؟ او گفت پیری سالخورده و خانه نشین است. گفت او را بیاورید حجاج او را بدید و گفت من دوست داشتم تو را نیکوکار ببینم کمیل گفت از عمر من اندک مانده است. هرچه می خواهی حکم کن که وعده گاه نزد خدای تعالی است و امیرالمومنین مرا خبر داده است تو مرا می کشی حجاج گفت آری تو از جمله کسانی هستی که عثمان را کشتند گردن او را زدند آری پیرمرد نود ساله را کشتند که خود می گفت عثمان به من سیلی زده بود خواستم او را قصاص کنم او تسلیم شد اما من او را عفو کردم و قصاص نکردم آری قنبر غلام امیر المومنین علیه السلام نیز به جرم ولای علی علیه السلام و خدمت به آن حضرت به دست حجاج شهید شد.(1)
ص: 95
«فَاِّنی لَکُم مُطیعٌ مَن اَطاعَکم فقد اَطاعَ اللهَ و مَن عَصاکُم فقد عَصَی الله».
به تحقیق که من مطیع شمایم. هرکس شما را اطاعت کند بی شک خدا را اطاعت کرده و هر که نافرمانی شما نماید نافرمانی پروردگار را نموده است.
این حقیقت برگرفته از قرآن کریم است به این دلیل که اطاعت خدا و رسول و اولی الامر در موازات هم قرار گرفته است.
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُوا الرَّسُولَ وَأُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»(1)
شما که ایمان دارید، خدا را فرمان برید و پیغمبر و اولی الامر خویش را فرمان برید.
سوال اینجاست که آیا این اولی الامری که اطاعتشان واجب است باید هم سنخ خدا و رسول باشند یا هر کس و ناکسی را می توان اولی الامر نامید؟!
شک نیست افراد ظالم و غاصب و لااُبالی در گفتار و کردار نمی توانند صاحب چنین مقام والایی باشند.
ابن بابویه از جابر بن عبدالله انصاری روایت می کند: وقتی آیه «یا اَیُّها الَّذینَ آمَنوا اَطیعوا اللهَ و اطیعو الرَّسولَ و اولی الاَمرِ منکُم » بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نازل شد گفتم ای رسول الله خدا و رسول را شناختیم اولو الامر که خداوند اطاعتشان را همراه اطاعت تو قرار داده چه کسانی هستند؟ فرمود: ای جابر آنان جانشینان منند و پیشوایان مسلمین پس از من اول ایشان علی بن ابی طالب است و پس از وی حسن و حسین و علی بن الحسین و فرزند علی بن الحسین محمد که در تورات به باقر معروف است و تو وی را خواهی دید، وقتی دیدی سلام مرا به او برسان و سپس صادق جعفربن محمد و بعد موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و بعد همنام و هم کنیه من که حجت خدا و بقیه او در روی زمین و نزد بندگان است و فرزند حسن بن علی که خداوند به دست وی مشرق و مغرب زمین را خواهد گشود و کسی
ص: 96
است که از شیعیان و دوستان خود پنهان خواهد شد به امامت وی کسی پابرجا نخواهد ماند مگر آنکس که خدا قلبش را به ایمان آزموده باشد.
جابر می گوید: پرسیدم ای رسول خدا آیا شیعه در غیبت او از وی استفاده خواهد برد؟
فرمود: به خدا سوگند به کسی که مرا به پیامبری فرستاده از نور وی روشنایی می گیرند و از ولایت وی در غیبتش منتفع می شوند مانند استفاده مردم از خورشید گرچه ابر آن را پوشانده باشد ای جابر این اسرار مخفی خداوند است و از غیر اهلش پنهان ساز.(1)
حسین بن ابی العلاء می گوید در محضر امام صادق علیه السلام متذکر شدم که اعتقاد ما دربارۀ پیشوایان دین آن است که اطاعتشان واجب است حضرت امام صادق علیه السلام فرمود:
«نِعَم، هُمُ الَّذینَ قالَ اللهُ تَعالی: اَطیعوا اللهَ و اطیعو الرَّسولَ و اولی الاَمرِ منکُم»(2)
بلی امامان همان کسانی هستند که خداوند درباره ایشان فرموده:«اَطیعوا اللهَ و اطیعو الرَّسولَ و اولی الاَمرِ منکُم »
ابوبصیر از حضرت امام محمد باقر علیه السلام نقل می کند آیه«اَطیعوا اللهَ و اطیعو الرَّسولَ و اولی الاَمرِ منکُم » در حق علی بن ابی طالب نازل شد. من گفتم: عده ای هستند به ما می گویند چه مانع داشت که اسم علی و اهل بیت را در قرآن ببرند؟ فرمود به آن ها بگو«اِنَّ اللهَ اَنزَلَ عَلی رَسولٍ الصَّلوةَ و لَم یُسِمَّ ثَلاثاً و با اَربَعاً حتَّی کانَ رَسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم هُوَ الَّذی فَسَّرَ ذلکَ لَهُم» خداوند نماز را به رسولش فرستاد و نامی از سه یا چهار رکعتی بودن آن نبرد تا آنکه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را تفسیر نمود.
حج نازل شد و نفرموده بود هفت بار طواف کنید تا آنکه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم آن را تفسیر نمود و خدا آیه اَطیعوا اللهَ و اطیعو... را فرستاد که در حق علی و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده بود و پیامبر درباره علی علیه السلام فرمود:«مَن کُنتُ مَولاهُ فَعَلیٌّ مَولاهُ» هر آنکس
ص: 97
را من مولا هستم علی هم مولای اوست. فرمود:«اُوصیکُم بِکتابِ اللهِ و اَهلَ بیتی اِنِّی سَاَلتُ اللهَ اَن لا یُفَرِّقَ بَینَهُما حَتّی یورِدَ هُما عَلَّی الحَوضَ فَأعطانی ذلکَ» شما را به کتاب خدا و اهل بیت خود توصیه می کنم که من از خدا خواسته ام که بین آن دو جدایی نیندازد تا در بهشت بر لب حوض کوثر آن دو به من برسند و خداوند این خواسته را به من داد.
و فرمود:«پس به ایشان چیزی نیاموزید که از شما داناترند ایشان شما را از کاشانه سعادت و راه یابی بدر نمی برند و شما را به آستانه گمراهی نخواهند کشاند. و اگر رسول خدا سکوت فرمود و اهل بیت خود را معرفی نکرده بود آل عباس و آل عقیل و آل فلان! ادعاها می کردند ولیکن خداوند متعال در قرآن فرمود:
«اِنَّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اَهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیراً» تاویل این آیه علی و حسن و حسین و فاطمه علیهم السلام هستند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دست علی و فاطمه و حسن و حسین صلوات الله علیهم را در آغوش گرفت در خانه ی ام سلمه و زیر عبای خود نشاند و فرمود خداوندا برای هر پیامبری اهل بیتی بوده است اینان اهل بیت من هستند ام سلمه گفت: آیا من اهل بیت تو نیستم؟ فرمود:تو رو بخیر اما ثقل و اهل بیت من اینان هستند.(1)
فَاِنِّی لِکُم مطیعٌ مَن اطاعَکُم فقد اَطاعَ اللهَ وَ مَن عَصاکُم فقد عَصَی اللهَ: جای این ضرب المثل هست که اول برادری خود را ثابت کنیم بعد ادعای ارث کنیم البته خودم را می گویم انشاءالله خوانندگان گرامی این طور نیستند به راستی همان طور که در زیارت جامعه عرض می کنیم ما مطیع دستورات چهارده معصوم علیهم السلام هستیم و اعتراف ما به حق است؟! یا اینکه فقط عبارات زیارت ارزشمند جامعه را مرور می کنیم؟!
باید در عمل نشان دهیم که ما ارادتمند و مطیع اهل بیتیم و الا حرف زدن آسان است.
یک نگرشی به سبک زندگی هایمان کنیم از نظر نوع درآمدها و ساخت و ساز منزل ها و
ص: 98
ُانتخاب همسرها و برگزاری مراسم های جشن و شادمانی هایمان و حتی عزاداری و سوگواری هایمان و تعلیم و تربیت فرزندانمان و مسایل اجتماعی و سیاسی موجود در کشورهای اسلامی آیا واقعا همان گونه است که این بزرگواران فرموده اند و در همان چهارچوب تعیین شده ی از ناحیه ایشان عمل می کنیم یا هیچ وجه شباهتی با سیره و رفتار و گفتار آن انوار طیبه نداریم و یا اگر بخواهیم حمل به صحت کنیم شباهتمان بسیار کمرنگ است.
امام هادی علیه السلام که عبارات گرانقدر جامعه کبیره از دهان مبارکشان خارج شده و به لطف پروردگار به دست ما رسیده اراده نکرده بودند که شیعیان فقط این زیارت را بخوانند بلکه کلاس درس برقرار کرده اند و مثل مدرسه که استاد از شاگرد می خواهد به خواسته ها و دستوراتش عمل کند تا نمره ی خوب بگیرد از ما خواسته است که ضمن قرائت این عبارت های پرمغز و جامع در زندگی روز و شب ما در خانه و مراکز آموزشی و بازار و اداره کشورمان نقش داشته و نمونه های عینی آن محسوس شود.
وقتی ما می گوییم«فَاِّنی لَکُم مُطیعٌ» من در برابر خواسته ها و گفته هایتان مطیع هستم این را باید در عمل نشان دهیم.
امیر المومنین علی علیه السلام می فرمود:« اِنَّکُم اِلی اِعرابِ الأعمالِ اَحوَجَ مِنکُم اِلی اِعرابِ الأقوالِ»(1)
بی گمان شما به آشکار ساختن اعمال نیازمندترید تا به آشکار ساختن گفته ها.
حضرت می خواهد بفرماید شما به انجام درست و صحیح اعمال نیازمندترید تا درست و فصیح ادا کردن سخنان و الفاظ.
ممکن است بعضی از ما حتی جامعه کبیره را با صوت حسن و زیبا بخوانیم و حال خوشی هم در هنگام خواندن داشته باشیم اما در مقام عمل به فرمان های آن پاک سرشتان معصوم نافرمان و سرکش باشیم.
ص: 99
باز امیر المومنین علی علیه السلام می فرماید:«بِحُسنِ العَمَلِ تُجنی ثَمَرَةُ العِلمِ لا بَحُسنِ القَولِ»(1)با نیکویی اعمال است که میوه دانش چیده می شود نه با زیبایی گفتار.
امامان معصوم علیهم السلام از ما می خواهند عمل و رفتارمان به گونه ای باشد که باعث جذب غیر شیعه شود و سبب زینت آن خانواده باشیم و در غیر این صورت آن می شود که امام صادق علیه السلام رئیس مذهب شیعه می فرماید:
«قَوْمٌ یَزْعُمُونَ أَنِّی إِمَامُهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَنَا لَهُمْ بِإِمَامٍ لَعَنَهُمُ اللَّهُ کُلَّمَا سَتَرْتُ سِتْراً هَتَکُوهُ أَقُولُ: کَذَا وَ کَذَا فَیَقُولُونَ: إِنَّمَا یَعْنِی کَذَا وَ کَذَا إِنَّمَا أَنَا إِمَامُ مَنْ أَطَاعَنِی»(2)
گروهی می گویند که من امام آن ها هستم به خدا قسم که من امام آن ها نیستم. خدا لعنتشان کند هرچه من پرده پوشی می کنم آنان پرده دری می کنند من می گویم چنین و چنان آنان می گویند: مقصودش فلان و بهمان است. من در حقیقت امام کسی هستم که اطاعتم کند.
در جای دیگر همان گرامی فرمود:
«اِنَّما شیعَةُ علیٍّ مَن عَفَّ بَطنُهُ و فَرجُهُ و اشتَدَّ جِهادُهُ و عمِلَ لِخالِقِهِ و رَجا ثوابَهُ و خافَ عِقابَهُ فاِذارَ إیتَ اولئکَ شیعَةُ جَعفَرٍ»(3)
در حقیقت شیعه علی علیه السلام کسی است که عفت شکم و غریزه جنسی دارد سختکوش است برای خداوند خویش کار می کند به پاداش او امید دارد و از کیفرش بیمناک است هرگاه چنین افرادی را دیدی بدان که آنان شیعه جعفرند.
ملاحظه شد که توقع ائمه طاهرین علیهم السلام از ما اطاعت از آن هاست و اگر نتوانیم حداقل جلوی شکم و غریزه جنسی خود را بگیریم و از هر لقمه حرام و شبه ناک استفاده کنیم و برای اشباع غریزه جنسی از هر طریق اقدام نماییم بی شک از جرگه و زمره شیعیان آن ذوات مقدسه خارج شده ایم مگر آنکه خیلی سریع توبه کنیم و به تقوا پاکدامنی روی آوریم آنگاه است که مورد تایید ایشان قرار خواهیم گرفت جد بزرگوارشان
ص: 100
رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم معیار تشیع را پیروی و تبعیت از آثار و اعمال معصومین علیهم السلام قرار داده است:«اِنَّ شیعَتَنا مَن شَیَّعنا و اتَّبَعَ اَثارَنا و اقتَدی بِاَعمالِنا»(1)
شیعه ما کسی است که از ما پیروی کند و پا جای پای ما بگذارد و به کردار ما اقتدا نماید.
خیلی صریح و روشن سخن بگویم این جمعیت شیعه که به زندگی غربی و ماشینی درآمیخته اند در لقمه حرام و حلال را مخلوط کرده در پوشش زنانشان رعایت حجاب نمی کنند مجالس عروسی و خانه هایشان شبی نیست که گناه در آن انجام نگیرد نسبت به حقوق همسایه و اقوام و دادوستد های خود کارهای غیرشرعی انجام می دهند آیا می توانند ادعا کنند که طبق فرمایش رسول مکرم صلی الله علیه و آله و سلم از آثار آن ها تبعیت کرده و به اعمال آن بزرگواران اقتدا کرده اند؟!
عزیزان خواننده خوب می دانند خدا و پیامبر و اهل بیت علیهم السلام با کسی فامیل نیستند و سر شوخی با کسی ندارند آن ها از ما فقط اطاعت و عمل به فرمایشاتشان را می خواهند مبادا این نوع شعارها باورمان شود که یک علی دارم و با یک حسین دارم چه غم دارم نماز نخوانم، روزه نگیرم، ربا بگیرم، تجاوز به حقوق دیگران بنمایم مقدسات اسلام را به مسخره بگیریم بعد امید به لطف و عنایت آن بزرگواران داشته باشم .
وقتی امام صادق می فرماید من از کسانی که نماز را سبک بشمارند شفاعت نمی کنم به طریق اولی از بی نماز شفاعت نخواهد کرد. امید کاذب چیز خوبی نیست بلکه یک خودفریبی است.
امام سجاد علیه السلام از این حالت به خدا پناه می برد و می گفت:«اَعوذُبِکَ مِن دُعاءٍ مَحجوبٍ و رجاءٍ مَکذوبٍ»(2)
خداوندا به تو پناه می برم از دعایی که بالا نرود و همچنین از امید دروغین!
ص: 101
مولایمان علی علیه السلام می فرمود:« لا تَکُن مِمَّن یَرجوا الآخِرَةَ بِغَیرِ العَمَلِ»(1)
از جمله کسانی که بدون عمل و بی جهت امید به آخرت دارند نباش!
همان بزرگوار فرمود:« من در کنار رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و در کنار من عترتم در اطراف حوض کوثر قرار می گیریم هر کس می خواهد به ما ملحق شود باید به گفته های ما متمسک گردد و آن طور که ما عمل می کنیم عمل کند.(2)
دقت دارید که در این فراز از زیارت جامعه کبیره عرض کردیم که «فَانِّی لَکُم مِطیعٌ مَن اَطاعَکَم فقد اَطاعَ الله و مَن عَصاکُم فقد عَصی اللهِ» بسیار خوب پس اطاعت این خاندان مساوی با اطاعت خداست و نافرمانی آن ها نافرمانی خدا. حالا جای نقل پیام امام محمد باقر علیه السلام به جابربن یزید جعفی است که ملاحظه کنیم ائمه ما با کسی تعارف ندارند و دوست و شیعه واقعی خود را معرفی کرده و آب پاکی را روی دست ما ریخته که بیخود به خویشتن وعده های دروغین ندهیم.
«یا جابر: بَلِّغ شیعَتی عَنِّی السَّلامُ و اعلَمهُم اَنَّهُ لا قِرابَةَ بَیننا و بَینَ اللهِ عَزَّوجلَّ و لا یَتَقَرَّبُ اِلیهِ اِلّا بِالطاعَةِ».
ای جابر: سلام مرا به شیعیانم برسان و به آن ها آگاهی بده که ما اهل بیت با خداوند تبارک و تعالی خویشاوند نیستیم و هیچ کس به او نزدیک نمی شود مگر به انجام طاعات و دستورات او.
«یا جابرُ: مَن اَطاعَ اللهَ و اَحَبَّنا فَهُوَ ولیُّنا و مَن عَصَی اللهَ لَم یَنفَعهُ حُبُّنا»(3)
ای جابر:کسی که اطاعت پروردگار را بنماید و ما را دوست بدارد او به راستی دوست ماست ولی کسی که نافرمانی خداوند را کند دوستی ما برایش نفعی نخواهد داشت!!
شاید در این ماجرا بعضی از گویندگان مذهبی بی تقصیر نباشد بدان علت که معمولا
ص: 102
یک بعدی سخن می گویند و شنونده را مبتلا به امید کاذب می کنند و همین امید دروغین باعث تجرّی و گستاخی اشخاص در انجام گناهان می گردد. پس به جاست ضمن بیان ارزش و اهمیت ولایت و محبت خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام از زبان همان بزرگواران به ارزش و اهمیت طاعات و عبادات و تکالیف شرعی اشاره کنند تا انشاءالله یک حالت متعادلی به وجود آید. مرحوم مستنبط در القطره می نویسد بعضی از دوستان که از بزرگان اهل پاکستان است برایم نقل کرد شخصی این شعر را می خواند و زیاد تکرار می کرد .
سرمد اگر معاملۀ حشر با علی است*** من ضامنم که تا بتوانی گناه کن
شخص بزرگوار با عظمتی نزد او ظاهر گشت و به او دستور داد که مصرع دوم را تغییر بده و اینگونه بخوان:
سرمد اگر معاملۀ حشر با علی است*** شرم از رخ علی کن و کمتر گناه کن
ص: 103
«وَ قولُکُم حُکمٌ و حَتمٌ و رَأیُکُم عِلمٌ»
گفتار شما قطعی و حتمی است و رای شما عالمانه است.
ریشه و اساس احکام شرعیه و فتواها که از ناحیه مراجع تقلید در اختیار مردم قرار می گیرد برگرفته از عقل و اجماع و سنت و نصوص است نصوص هم شامل آیات الاحکام و روایات الاحکام می شود. بنابراین به خاطر اعتبار قاطعی که برای قرآن و عترت هست اکثر احکام مورد ابتلاء احاد مردم از این دو مرکز استخراج و استنباط می گردد.
اقول ائمه طاهرین علیهم السلام که ازاسناد صحیح در اختیار ما گذاشته شده پشتوانه محکم و عالمانه ای است که بزرگان از علماء اسلام و شیعه از آن بهره می برند علت استحکام گفتار این ذوات مقدسه اتصالشان به وحی است و چون علمشان لدنی است و هرچه دارند عنایت شده از جانب خداوند تبارک و تعالی است.
اگر گفتارشان را قطعی و حتمی می دانیم و رای شان را عالمانه به همین دلیل است.
«فَوَجَدَا عَبْدًا مِنْ عِبَادِنَا آتَیْنَاهُ رَحْمَةً مِنْ عِنْدِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا»(1)
بنده ای از بندگان ما را یافتند که به او از رحمت خویش عطا کرده و از جانب خود دانش فزونی به او تعلیم داده بودیم.
اعتقاد ما بر این است«عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا» شامل چهارده معصوم نیز شده است و باز معتقدیم که علم درست و قطعی را باید از اهل بیت علیهم السلام فرا گرفت.
امام باقر علیه السلام به سلمة بن کهیل و حکم بن عتیبه فرمود:«اگر به شرق و غرب بروید هرگز دانش درستی را نخواهید یافت مگر همان چیزی که از ما خاندان صادر شود»(2) باز همان گرامی فرمود:
«أما اِنَّهُ لَیسَ عِندَ اَحَدٍ مِنَ الناسِ حَقٌّ و لا صَوابٌ اِلّا شی اَخَذوهُ مِنّا
ص: 104
أهل البَیتِ»(1).
بدانید که نزد هیچ یک از مردم مطلب حق و درستی نیست، مگر اینکه برگرفته از چیزی است که آن چیز را از ما خاندان گرفته اند.
یکی از دلایل استحکام کلام و رأی این بزرگواران آن است که ایشان مظهر علم خداوند تبارک و تعالی هستند.
شیخ صدوق علیه الرحمه از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از امیر المومنین علیه السلام نقل کرده است که فرمود:
«اَنا عِلمُ اللهِ و اَنا قَلبُ اللهِ الواعیِ و لِسانُ اللهِ النّاطقِ و عَینُ اللهِ النّاظِرَةِ و اَنا جَنبُ اللهِ او اَنا یَدُ اللهِ»(2)
من مظهر و نمایش دهنده ی علم خداوند و قلب خدا هستم که اسرار و علوم خود را در آن نگهداشته است زبان گویای پروردگار و چشم بینای او هستم و من از جانب او هستم که تمام خلق امر شده اند به آن جانب توجه کنند و من دست توانای الهی می باشم. وقتی علی علیه السلام مظهر و نمایش دهنده علم خداوندی است همان طور که خداوند علیّ اعلی هیچ گاه سخن سست و بی پایه نمی زند علی علیه السلام و امامان برگزیده از جانب خداوند تبارک و تعالی سخن سست و بی اساس نخواهند زد و قولشان قطعی و حتمی است و رأی و نظرشان عالمانه است.
ابن عباس می گوید یک روز علی علیه السلام به من فرمود: ای ابن عباس! وقتی نماز عشاء را خواندی در فلان نقطه صحرا و بیابان نزد من بیا. ابن عباس می گوید: نمازم را خواندم و در وعده گاه به حضور حضرتش رفتم. شب مهتابی بود. حضرت رو به من کرد و فرمود:
«ما تَفسیرُ الألفِ مِنَ الحَمدِ و الحَمدُ جَمیعاً؟» تفسیر حرف الف از کلمه الحمد و خود کلمۀ الحمد چیست؟ من چیزی نمی دانستم تا پاسخ دهم حضرت خودش لب به سخن گشود و ساعتی تمام در مورد تفسیر آن سخن
ص: 105
گفت. آنگاه پرسید«فَما تَفسیرُ اللّامِ مِنَ الحَمدِ؟» تفسیر لام کلمه حمد چیست؟ گفتم نمی دانم حضرت ساعتی تمام در مورد تفسیر حرف لام کلمه الحمد سخن گفت. سپس پرسید:«فَما تَفسیر الحاء مِنَ الحمدِ؟» تفسیر حرف حاء کلمه الحمد چیست؟ گفتم:
نمی دانم. حضرت ساعتی تمام در تفسیر حرف حاء کلمه الحمد سخن ایراد نمود. سپس فرمود:«فَما تفسیرُ المیمِ مِنَ الحمد؟» تفسیر حرف میم کلمه میم حمد چیست؟ عرض کردم: نمی دانم باز حضرت ساعتی در مورد حرف میم کلمه الحمد سخن فرمود. باز پرسید: فما تَفسیرُ الدال مِنَ الحمد؟ تفسیر حرف دال کلمه الحمد چیست؟ عرض کردم نمی دانم حضرت راجع به تفسیر حرف دال کلمه الحمد تا طلوع فجر سخن گفت آنگاه رو به من نمود و فرمود: ای ابن عباس؟ برخیز و به سوی خانه ات برو تا آماده نماز صبح گردی من برخاستم در حالی که احساس می کردم همه سخنان حضرتش را فهمیده ام.
ابن عباس می گوید: من در مورد علم و دانش خودم به قرآن نسبت به علم و دانش علی علیه السلام به فکر فرو رفتم و اندیشیدم. متوجه شدم که دانش من در مقایسه با دانش آن حضرت همانند برکه است در مقابل دریا.(1)
آمیختگی قرآن با عترت در حدی است که شناخت قرآن به معنای واقعی فقط از ناحیه محمد و آل علیهم السلام امکان پذیر است چنانکه در حدیث آمده« اِنَّما یُعرَفُ القرآنِ مَن خوطِبَ بِهِ»(2) تنها پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت او که مخاطب اصلی قرآنند می توانند همه حقایق قرآن را درک کنند و حدیث معروف ثقلین که به طور متواتر از شیعه و سنی نقل شده گواه بر این حقیقت است یعنی ما را برای فهم احکام قطعی و حتمی اسلام چاره ای جز این نیست که به مفسرین و مخاطبین قرآن مراجعه کنیم.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در آخرین روزهای زندگی خود به مردم سفارش کرد که:
«اِنِّی تارِکُ فیکُمُ الثَّقَلین کتابَ اللهِ و عِترتی اَهلُ بیتی ما اِن تَمَسَّکتُم بِهِما لَن
ص: 106
یَضِلوا اَبَداً و اِنَّهما لَن یَفتَرِقاً حَتی یَرِدا عَلَیَّ الحَوضَ»(1)
من در میان شما دو امانت گرانبها می گذارم یکی کتاب خدا قرآن و دیگری عترت و اهل بیت خودم. شما تا وقتی که به این دو تمسک جویید گمراه نخواهید شد و این دو یادگار من هیچ گاه از هم جدا نمی شوند.
در یک حدیث طولانی مولایمان علی علیه السلام به سلمان فرمود:
« اِنِّی اُعطیَت عِلمُ المَنایا و البَلایا و فَصلُ الخِطابِ و استَودَعَت عُلمُ القرآنِ و ما هوَ کائِنٌ اِلی یومِ القیامَةِ »
به من علم مرگ و میرها و بلاها و احکام قاطع عطا شده است. دانش قرآن و آنچه تا روز قیامت به وقوع خواهد پیوست در نهاد من به ودیعه گذاشته شده است حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم حجت و برهان برای مردم اقامه کرد و من حجت خدا شدم. خداوند برای من قرار داد آنچه را که هیچ کس از اولین و آخرین ندارد حتی پیغمبران مرسل و فرشتگان مقرب از آن بی بهره اند.
سپس فرمود: ای سلمان. منم که روح را در کشتی به امر پروردگارم آرامش بخشیدم و او را به ساحل رساندم. منم که یونس را از شکم ماهی به اذن خداوند خارج کردم. منم که موسی را از دریای نیل به امر پروردگار عبور دادم. منم که ابراهیم را از آتش نجات دادم. منم که نهرها را جاری و چشمه ها را جوشان و درخت ها را بر جا نهاده ام و من عذاب«یومُ الظلّه ام» (اشاره به عذاب قوم شعیب است وقتی او را تکذیب کردند دچار آفتاب شدید و حرارت زیاد شدند ابری ظاهر گشت. همگی خارج شدند تا در سایه ی او روند سیلی بارید و همه آن ها را هلاک کرد.)(2)
منم خضری که موسی را تعلیم داد و من معلم سلیمان بن داودم. من ذوالقرنین ام. و من قدرت پروردگار می باشم.
ای سلمان: من محمدم و او من است. من از محمدم و محمد از من است. خداوند
ص: 107
تبارک و تعالی فرموده است:«مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقِیَانِ، بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لَا یَبْغِیَانِ»(1)
اوست که در دریای علم و عصمت را به هم درآمیخت و میان آن دو فاصله ای قرار داد که تجاوز نمی کنند.
ای سلمان کسی که از ما بمیرد در حقیقت نمرده و کسی که از ما غائب گردد در حقیقت غائب نیست و کسی که از ما کشته می شود در حقیقت کشته نیست.
ای سلمان:«اَنا اَمیرُ کُلِّ مومنٍ و مومِنَةٍ مِمَّن مَضی و مِمَّن بَقیَ و اُیِّدتُ بروحِ العَظِمَة، اِنَّما عَبدُ مِن عَبیدِ اللهِ با تَسَمّوها أرباباً و قولوا فی فَضلِنا ما شِئتُم، فَاِنِّکُم لَن تَبلَغوا مِن فَضلِنا کُنهُ ما جَعَلَهُ اللهُ لَنا و لا مِعشارُ العُشر»
من فرمانروای همه مردان مومن و زنان مومنه از گذشتگان و آیندگان هستم و به روح عظمت تایید شده ام و با همه این اوصاف بنده ای از بندگان خدا هستم. ما را خدا ننامید و سپس آنچه می خواهید در فضیلت ما بگویید و هرچه تلاش کنید به حقیقت آنچه که خداوند برای ما قرار داده بلکه به یکدهم از یکدهم آن نخواهید رسید.
ای سلمان:«انا اُحیی و اَمیتُ بِاِذنِ رَبّی و انا أنِبّئکُم بما تَأکلونَ و ما تَدَّخِرونَ فی بُیوتِکُم بِاذنِ رَبّی و انا عالمُ بِضمائِرِ قلوبکم و الأئِمَّةِ مِن اَولادی یَعلَمونَ و یَفعَلونَ هذا اِذا اَحَبُّوا و أرادوا، لَأنّا کُلُّنا واحِدٌ»
من به اذن پروردگارم می میرانم و زنده می کنم. و به اذن او به آنچه می خورید و آنچه در خانه هایتان اندوخته می کنید خبر می دهم و آنچه را در دل هایتان پنهان کنید می دانم و امامان دیگر از فرزندان من اینها را می دانند و هرگاه دوست داشته باشند و بخواهند چنین کاری می کنند. زیرا ما همگی یک حقیقت هستیم.
«اَلوَیلُ کُلُّ الوَیلِ لِمَن اَنکَرَ فَضلَنا و خصوصیَّتَنا و ما اَعطانا اللهُ رَبَّنا لِاَنَّ مَن اَنکَرَ شَیئاً مِمّا اَعطانا اللهُ فَقَد اَنکَرَ قُدرَةُ اللهِ عَزَّوَجَلَّْ و مَشیَّتَهُ فینا»(2)
ص: 108
بدبختی و تمام بدبختی نصیب کسی می شود که فضائل ما و خصائص ما و آنچه را که خدا به ما عنایت کرده انکار کند زیرا کسی که چنین کند در حقیقت قدرت خداوند و خواست و مشیت پروردگار را درباره ما نپذیزفته و انکار کرده است
ص: 109
«اَسمائکُم فی الاَسماءِ... فَما اَحلی أسمائَکُم» نام های شما بین نام هاست... و چقدر شیرین است اسامی شما همین بدو ورود به بحث اسم ائمه طاهرین علیهم السلام لازم است یک معجزه از این اسماء متبرکه نقل کنم:
روزی حضرت امیر المومنین علیه السلام در راهی می گذشت یک نفر یهودی که از یهودیان خیبر بود با آن حضرت همراه شد. در بین راه به دره ای که بر اثر سیل آب زیاد در آن جمع شده بود رسیدند یهودی فوراً پارچه ای را که پشمی بود به خود پیچید و روی آب به راه افتاد. مقداری که رفت علی علیه السلام را صدا زد و گفت: اگر آنچه را من می دانم تو می دانستی از آب عبور می کردی همان طور که من عبور کردم.
امیر المومنین علیه السلام به او فرمود: قدری توقف کن. سپس اشاره ای فرمود فورا آب منجمد گردید و سفت شد و به روی آن به راه افتاد.
یهودی که چنین دید خود را روی قدم های علی علیه السلام انداخت و عرض کرد ای جوانمرد چه کردی و چه چیزی گفتی که آب را به این صورت تبدیل کردی؟
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: تو چه چیزی گفتی که بر روی آب عبور کردی؟ عرض کرد:«اَنا دَعَوتُ اللهَ بِاسمِهِ الاَعظَمِ » من خدا را به اسم اعظم او خواندم.
امیر المومنین علیه السلام فرمود: اسم اعظم خدا چیست؟
عرض کرد اسم جانشین حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم. امیر المومنین علیه السلام فرمود: من جانشین حضرت محمدم. یهودی به حقانیت آن حضرت اعتراف کرد و اسلام آورد.(1)
در این فصل به عظمت اسما شریف اهل بیت علیهم السلام خواهیم پرداخت ولی لازم است بدانیم غیر از آنکه اسماء متبرکه ایشان خود اسم اعظم است آن ها به أسماء اعظم الهی آگاهی داشتند.
ص: 110
امام کاظم علیه السلام می فرمود:«اَلأسم الاَعظَمِ عَلی ثَلاثَةِ و سَبعینَ حرفاً. اَعطی جَمیعَ الاَنبیا مِنهُ خَمسَةَ عَشَرَ حَرفاً و اَعطی مُحَمَّداً اثنین و سَبعینَ حَرفاً و اَعطی امیر المومنین علیه السلام ما اَعطی رسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم»(1)
اسم اعظم الهی هفتاد و سه حرف است که به همه پیامبران فقط پانزده حرف عطا شده و به حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم هفتاد و دو حرف از آن داده شده است و آنچه به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم عطا شده به علی علیه السلام نیز عطا شد.
در باب اسماء حسنی باید عرض کنم مظهر و ظهورش ائمه طاهرین علیهم السلام هستند در روایات معتبر که مرحوم صدوق در کتاب توحید فیض کاشانی در علم الیقین و سیوطی در درالمنثور و علامه مجلسی در بحار و حافظ بیهقی در الاسما و الصفات نقل کرده اند صادق آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم از پدران خود تا امیر المومنین علیه السلام و ایشان از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که فرمود«اِنَّ للهِ تَبارَکَ و تعالی تِسعَةُ و تِسعینَ اِسماً مائَةَ اِلاّ واحداً مَن اَحصاها دَخَلَ الجَنَّةِ»(2)
برای خداوند تبارک و تعالی نود و نه اسم یعنی صد منهای یک اسم است هر که آن ها را شمارش کند داخل بهشت خواهد شد.
مصداق اتم و اکمل ظهور و نمایندگی اسماء الحسنی معصومین علیهم السلام هستند زیرا که آن ها آیینه پاک و مطهری هستند که انوار الهی را منعکس می کنند.
معاویة بن عمار از امام صادق علیه السلام درباره کلام پروردگار عزوجل که فرمود:«وَللهِ الاَسماءِ الحُسنی فَادعوهُ بِها» برای خداست اسماء حسنی پس خدا را بدان اسماء بخوانید.
فرمود:«نَحنُ وَ اللهِ الاَسماءِ الحُسنی الَّتی لا یَقبِلُ اللهُ مِنَ العِبادِ عَمَلاً اِلاّ بِمَعرفَتِنا»(3)
سوگند به پروردگار ماییم آن اسما الحسنی که خداوند متعال عملی را از بندگان
ص: 111
خویش قبول نمی کند مگر به سبب معرفت ما.
از این مبحث خارج شویم یک مقداری راجع به اهمیت نامگذاری صحبت کنیم و ببینیم که به راستی تکلیف پدر و مادرها در نام گذاری فرزندانشان چیست؟ آیا حق دارند هر اسمی را برای فرزند خویش انتخاب کنند یا اینکه اسم خوب و پرمعنا را باید برای آن ها برگزیند؟ نخستین موضوعی که بین خانواده ها حتی قبل از تولد نوزاد مطرح است موضوع نامگذاری و انتخاب اسم است و بی شک برگزیدن هر اسمی حکایت از طرز تفکر و علاقه پدر و مادر به شخص است که نامش را برای فرزند خویش برمی گزینند.
که نشانگر هویت اسلامی و دینی و ولایی آنهاست و از نام ها و اسامی بیگانه و زشت پرهیز کنند؟
ما شیعه هستیم و افتخارمان این است به چهارده معصوم علیهم السلام عشق می ورزیم و دوست داریم تمام نمادهای آن بزرگواران در زندگی دنیای ما که مقدمه زندگی و انشاءالله حیات طیبه ی ما در جهان آخرت باشد خود را نشان دهد که از جمله أسماء متبرکه آن ذوات مقدسه است.
اگر پدر و یا مادری در مشهدی از مشاهد مشرفه و کنار مزار امام معصومی جامعه کبیره بخواند و خطاب به ایشان عرض کند « وَ اَسماؤکُم فی الأسماء» اسامی شما در بین اسامی ماست ولی بیند که بین فرزندان و نوه ها و نتیجه هایش حتی نام یک معصوم گذارده نشده آیا شرمنده ایشان نمی گردد و آیا از خود نمی پرسد که چرا از این اسماء که جزو اسماء اعظم الهی هستند غافل شده؟!
«قیلَ لِاَبی عَبدالله علیه السلام اِنّا نُسَمِّی بِأسمائِکُم وَ اَسماءِ آبائِکُم فَیَنفَعُنا ذلِکَ؟ فقالَ اِی وَ اللهِ»(1)
حضور امام جعفر صادق علیه السلام عرض شد که ما فرزندان خود را به اسماء شما و
ص: 112
پدرانتان نامگذاری می کنیم. آیا این عمل برای من در پیشگاه الهی اجر و فایده ای دارد؟ حضرت صادق علیه السلام فرمود: بلی به خدا سوگند این عمل نفع معنوی دارد.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود:«مَن وُلِدَ لَهُ اَربَعَةُ اولادٍ لَم یُسَمِّ اَحَدَهُم بِاِسمِی فَقَد جَفانی»(1)
کسی چهار فرزند بیاورد و هیچ یک را به اسم من نامگذاری نکند به من جفا کرده است. اگر کسی اعتراض کرد که فرزندان چه گناهی دارند وقتی پدر و مادرها سلیقه های شخصی خود را در نامگذاری فرزندان در نظر می گیرند پاسخ این است که هیچ وقت دیر نیست فرزندان می توانند شخصا اقدام کنند و نام خوب را برای خویش برگزینند و از همه بخواهند که الزاماً آن ها را با نام دلخواهشان صدا بزنند. گرچه این کار جزو حقوق فرزندان بر عهده والدین است. علی علیه السلام فرمود:«حَقُّ الوَلَدِ علی الوالِدِ اَن یَحسُنَ اِسمَهُ»(2) از حقوق فرزند این است که پدر اسم خوب برایش انتخاب کند. یکی از کارهای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بعد از طلوع اسلام تغییر اسماء زشت زمان جاهلیت بود.
امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش نقل نمود که فرمود: رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم «کانَ یُغَیِّرُ الاَسماءَ القَبیحَةَ فی الرِّجالِ و البُلدانِ»(3)
اسماء زشت مردم و شهرها را تغییر می داد.
جهت اطلاع خوانندگان عزیز فهرستی از أسماء و القاب چهارده معصوم را از نظرشان می گذرانیم تا اگر خواستند آن ها را برای خود و همسر و یا فرزندان و نزدیکان خویش انتخاب نمایند.
1. احمد، محمد، محمود، مصطفی، امین - اسم مادر- آمنه
2. علی، هادی، مهدی، اباالحسن، عبدالله - اسم مادر- فاطمه
3. فاطمه، زهرا، صدیقه، مبارکه، طاهره، زکیّه، راضیه، مرضیه، محدّثه، بتول، حصان، حرّه، سیده، عذراء، حوراء، انسیه، منصوره، مریم کبری، توریّه، حانیه، مطهره -
ص: 113
اسم مادر - خدیجه
4. حسن، مجتبی، امین الله، هادی و مهدی - اسم مادر - فاطمه
5. حسین، اسم مادر - فاطمه(از او یک اسم برگزیدم چون «وِتَرَالموَتور» یکی یکدانه خداست)
6. علی، سجاد، هادی و مهدی، زین العابدین، سید الساجدین، اباالحسن، اسم مادر - شهربانو
7. محمد، باقر، منتجب، ابا جعفر، اسم مادر - ام عبدالله - فاطمه
8. جعفر، صادق، فاضل، طاهر، کامل، منجی. اسم مادر - ام فروه - المکرمه
9. موسی، کاظم، رضیّ، وفیّ، اباالحسن، اسم مادر - حمیده
10. علی ، رضا ، صابر ، رضی ، وفیّ ، ابالحسن . اسم مادر - نجمه
11. محمد ، تقی، جواد، منتجب، مرتضی، قانع ، عالم، اباجعفر، اسم مادر - سبیکه - خیزران - ریحانه.
12. علی، نجیب، مرتضی،هادی، نقی، فقیه، امین، طیّب، اباالحسن، اسم مادر - سمانه
13. حسن، زکی، صامت، رفیق، صادق، نور، ابامحمد، اسم مادر - حُدَیثَه - سوسن - سلیل
14. (م ح م د )مهدی، اباصالح، ابوالقاسم، منتظر، حجّت، قائم، اسم مادر - نرجس
ص: 114
«و اَمِنَ مَن لَجَأ اِلیکُم وَ سَلِمَ مَن صَدَّقَکُم»
آنکه به شما اعتصام جوید در امان است و آنکه شما را تصدیق کند در سلامت خواهد بود. همیشه دغدغه مردم این بوده که امنیت و سلامتی خود را تامین کنند و این دو از نعمت های بزرگ الهی است.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود:«خصلَتانِ کَثیرٌ مِنَ النّاسِ مَفتونٌ فیهما: الصِّحَةُ و الفَراغُ»(1)
دو چیز است که بسیاری از مردم در آن ها مفتون می شوند و یا مورد آزمایش الهی قرار می گیرند: تندرستی و آسایش.
امیر المومنین علی علیه السلام درباره سلامتی و امنیت فرمود:«النَّعیمُ فی الدُّنیا اَلأمنُ و صِحَّةُ الجِسمِ، و تمامُ النِّعمَةِ فی الآخرَةِ دُخولُ الجَنَّةِ»(2)
نعمت دنیا امنیت و سلامتی است و این نعمت در آخرت با رفتن به بهشت کامل می شود.
یکی از عواملی را که بشر از سال های بسیار دور دنبال آن بوده تا بتواند به این دو خواسته فطری خویش برسد تشکیل نظام حکومتی بوده است.
به راستی اگر در هر کجای دنیا قوه مقننه و مجریه و قضاییه وجود نداشته باشد سنگ روی سنگ بند نمی شود و خوی تجاوزگری ترویج گشته جان و مال و ناموس انسان های ضعیف به خطر خواهد افتاد. بالاخره باید باشند کسانی که در کشور امنیت را برقرار کنند و سلامتی آحاد جامعه را تامین نمایند.
حالا کاری نداریم که استعمار در هر زمانی به شکلی امنیت و سلامتی ملت های ضعیف را به مخاطره انداخته و خوی تجاوزگری را هنوز بعد از این همه بوق و کرنای تمدن و دموکراسی رواج داده و می دهند. و امثال سازمان ملل متحد هم که بعد از جنگ
ص: 115
دوم جهانی به وجود آمد ابزار ابرقدرت هایی شده که زورگویی ایشان زبانزد خاص و عام است.
ولی در هر صورت داشتن امنیت و سلامتی جزو درخواست های عموم ملت هاست و هیچ ملت و کشوری از هر نژاد و آئین نمی خواهد که از این دو نعمت الهی محروم باشد.
امنیت و سلامتی در پرتو ولایت محمد و آل محمد چگونه اتفاق می افتد؟
بی شک اگر از روز نخست یعنی رحلت رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم منافقین می گذاشتند منویات پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و سلم پیاده شود و به اجرا درآید تا برپایی قیامت آرمان شهر و مدینه فاضله بوجود می آمد و اسلام ناب در سطح گیتی مستقر می گشت و این همه اختلاف و جنگ و درگیری نبود که متاسفانه شاهد باشیم حتی آن هایی که به ظاهر خود را مسلمان می نامند به هم کیشان خود رحم نمی کنند و هر فرقه با فرقه ی دیگر درگیر و به خون هم تشنه اند.
عامل وحدت و ایجاد امنیت و سلامت روانی جامعه در پذیرش خلافت بلافضل امیر المومنین علی علیه السلام امکان پذیر بوده و هست. وقتی مردم ولایت محور نشدند و تمام وصایا و تاکیدات و سخنان پیامبر خدا به فراموشی سپردند و دین تراشی کردند این نتیجه را در پی دارد که در سطح جهان ملاحظه می فرمایید.
امنیت دنیا و آخرت و مصون ماندن از عذاب با ولایت مولایمان علی علیه السلام تامین می شود: شیخ صدوق علیه الرحمه از امام رضا علیه السلام و او از پدرانش و از رسول خدا و او از جبرئیل، از میکائیل، از اسرافیل از لوح از قلم هر یک به ترتیب از دیگری نقل کرده اند که خداوند تبارک و تعالی فرموده است:«ولایَةُ علیِّ بنِ اَبیطالِبٍ حِصنی فَمَن دَخَلَ حِصنی اَمِنَ مِن ناری»(1)
ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام قلعه محکم من است و هر کس که در آن داخل شود از عذاب من ایمن خواهد بود.
ص: 116
و نیز در روایت دیگر ابن عباس از قول رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقل کرده است که خداوند تبارک و تعالی فرموده است: «لَو اِجتَمَعَ النّاسُ کُلُّهُم علی وِلایَةِ علیِّ لَما خَلَقتُ النار»(1)
اگر مردمان همگی بر ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام اتفاق داشتند من هرگز دوزخ را نمی آفریدم.
و در روایتی که جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده اینگونه آمده که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«مَن اَحَبَّ اَن یُجاوِرَ الجَلیلَ فی دارِهِ و یأمَن حَرُّ نارِهِ فَلیَتَوَکَلّ علیِّ بن اَبیطالبٍ علیه السلام»(2)
هر که دوست دارد در جوار رحمت خداوند در خانه او یعنی بهشت قرار گیرد و از آتش دوزخ در امان باشد باید ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام را بپذیرد.
آیا ثروت زیاد می تواند آسایش و امنیت ما را تامین کند؟
پاسخ را از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بشنوید: شخصی خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شرفیاب شد و عرض کرد: ای رسول خدا، فلانی با یک سفر دریایی و با یک سرمایه کمی به چین رفت و خیلی زود برگشت درحالی که سود بسیار زیادی نصیب او گردید به طوری که خویشان و نزدیکان و دوستانش به او حسد ورزیدند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«ثروت دنیا هر چه زیادتر گردد برای صاحبش جز گرفتاری ببار نمی آورد. به دارندگان مال و ثروت غبطه نخورید مگر آن هایی که ثروت خود را در راه خدا بذل و بخشش می کنند.
آیا به شما خبر ندهم از کسی که سرمایه اش خیلی کمتر از سرمایه رفیق شما و برگشت او خیلی سریع تر و بهره ای که برده بسیار زیادتر بوده است و آنچه خدا بر او از خوبی ها فراهم کرده در خزانه های عرش الهی نگهداری می شود؟
عرض کردند: ای رسول خدا! او را به ما معرفی کن فرمود: به این شخص که می آید نگاه کنید.
ص: 117
وقتی نگاه کردیم دیدیم مردی از انصار است لباس های کهنه به تن داشت و قیافه اش خیلی جلب توجه نمی کرد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«اِنَّ هذا لَقَد صَعِدَ لَهُ فی هذا الیَومِ اِلیَ العُلَوِّ مِنَ الخَیراتِ و الطّاعاتِ ما لَو قَسَّمَ علی جَمیعِ اَهلِ السّماواتِ و الأرضِ لَکانَ نَصیبُ اَقَلِّهِم مِنهُ غُفرانِ ذُنوبِهِ و وُجوبِ الجنَّةِ لَهُ»
این بنده خدا خوبی ها و طاعت هایی که امروز از او بالا رفته اگر بر اهل آسمان و زمین تقسیم شود کمترین بهرۀ هر یک از آن ها این است که گناهانش آمرزیده شود و داخل بهشت گردد. اصحاب تعجب نمودند و عرض کردند: ای رسول خدا! او چه کاری کرده است؟
فرمود: از خودش سوال کنید کاری را که امروز انجام داده خواهد گفت. آنگاه همگی به او روی آوردند و گفتند: ای بنده خدا! گوارایت باد آنچه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای تو بشارت داده است امروز چه عملی انجام داده ای که برای تو آن مقدار ثواب و پاداش نوشته اند؟ گفت: فکر نمی کنم کاری کرده باشم جز اینکه از خانه ام به قصد کاری خارج شدم، و چون مقداری تاخیر کردم احتمال دادم که وقت آن دیر شده باشد و به مقصد نرسم. با خود گفتم حالا که چنین شده خوب است به جای آن بروم به چهرۀ دلربا و جمال نورانی علی بن ابی طالب نگاهی کنم زیرا از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیده ام که فرمود:« اَلنَّظرُ اِلی وَجهِ عَلیٍّ عبادَةٌ» نگاه کردن به چهره علی علیه السلام عبادت است.
در این هنگام رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:« اِی و اللهِ عبادَةٌ و اَیَّ عبادَةٍ» بلی به خدا قسم عبادت است و چه عبادت باارزشی.
تو ای بنده خدا از خانه بیرون آمدی تا دیناری چند برای مخارج عائله ات بدست آوری، و آن از دستت رفت با خود گفتی: به جای آن بروم به چهره علی علیه السلام نگاه کنم تو این کار را کردی در حالی که او را دوست داری و به فضائلش معتقدی و این برای تو بهتر است از آنکه به اندازه یک دنیا پر از طلای سرخ می داشتی و آن را در راه خدا
ص: 118
انفاق می کردی و بدان به عدد هر نفسی که در مسیر راهت کشیده ای درباره هزار نفر می توانی شفاعت کنی و خدا به شفاعت تو آن ها را از آتش دوزخ نجات دهد.(1)
مرحوم مستنبط پس از نقل این روایت در کتاب القطره اش می گوید: از اساتید بزرگوار ما که رحمت خدا بر آن ها باد به این روایت فتوا داده اند که نگاه کردن به قبر و ضریح مطهر آن حضرت مستحب است.
اَمِنَ مَن لَجَأ اِلیکُم وَ سَلِمَ مَن صَدَّقَکُم پس امان و امنیت و سلم و سلامتی در عشق و ارادت به امیر المومنین علی علیه السلام و اولاد معصومین اوست.
اگر کسی اشکال کند که مگر شما نمی گویید امنیت و سلامتی را ولایت محمد و آل تضمین می کند پس چرا این همه ارادتمندان به این خاندان در مضیقه و سختی زندگی می کنند و گاه جانشان از دست مسلمان نماها در خطر است و گاهی از نظر اقتصادی در تنگنا هستند؟!
پاسخ این است که دنیا محل گذر است و عمر زندگی در دنیا کوتاه است و خداوند این سرا را جای آرامش و آسایش به معنای واقعی قرار نداده دارالقرار و دارالسلام پس از مرگ و جهان آخرت است. همان طور که صاحب ولایت علی علیه السلام فرمود:«اَیُّها النّاسُ اِنَّما الدُّنیا دارُ مَجازٍ و الآخرةُ دارُ قَرارٍ فَخُذوا مِن مَمَرِّکُم لِمَقَرَّکُم»(2)
ای مردم دنیا سرای گذر است و آخرت جای ماندن. پس از گذرگاه خود برای جای ماندن خود توشه برگیرید و نیز فرمود:«الدُّنیا دارُ مَمَرٍّ لا دارُ مَقَرٍّ» همان دنیا سرای گذر است نه جای ماندن.
در بیانی دیگر پاسخ اشکال کنندگان را داده که بدانند اگر آرامش حقیقی را طالب هستند فقط در جهان آخرت امکان پذیر است و الّا خانه دنیا با ناملایمات آمیخته است:
«دارٌ بِالبَلاءِ مَحفوفَةٌ وَ بِالغَدَرِ مَعروفَةٌ. لا تَدومُ أحوالُها و لا یَسلَمُ نُزّالُها،
ص: 119
اَحوالٌ مُختَلِفَةٌ تاراتٌ مُتَصِرِّفَةٌ، اَلعِیشُ فیها مَذمومٌ و الاَمانُ مِنها مَعدومٌ»(1)دنیا سرابی است پر از بلا و شناخته شده به بی وفایی، احوال آن نپاید و ساکنان آن به سلامت نرسند حالاتش گوناگون و نوبت هایش در حال تغییر است. زندگی در آن نکوهیده است و امنیت و آسایش در آن یافت نمی شود.
ص: 120
«سَعَدَ مَن والاکُم و هَلَکَ مَن عاداکُم و خابَ مَن جَحَدکُم و ضَلَّ مَن فارَقَکُم» کامیاب است آنکه دوست شماست و هلاک شود آن که با شما دشمنی کند و ناامید است هر که منکر شماست و گمراه است هر که از شما جداست.
اگر مردم جهان و به ویژه فرقه های مختلف اسلامی از خیر و برکت دوستی با خاندان عصمت و طهارت مطلع بودند و اگر آثار شوم دشمنی و انکار مقام و منزلت این بزرگواران را می دانستند هیچ گاه خود را از اهل بیت علیهم السلام جدا نمی کردند و به هر وسیله ممکن با این گرامیان ارتباط برقرار می کردند.
خواهید گفت: مگر در کتاب های اهل سنت احادیث و روایات در منقبت و آثار محبت به این خانواده پر نیست و مضرات دشمنی و مخالفت با آن ها تبیین نشده؟ پاسخ قطعا مثبت است اما چه باید کرد. یا اکثر مسلمانان را در بی خبری گذاشته اند و یا به گونه ای این دوستی را مطرح کرده اند که آن ها را به عنوان یک انسان های خوب و با فضیلت می شناسند نه این که حتما باید از آن ها تبعیت کرد و آن ها را پیشوایان و جانشینان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم شناخت. بلکه در مسایل اعتقادی و احکام شرعی افرادی پیدا شدند که خود را رهبران فرقه ها معرفی کرده و بر خلاف قرآن و سنت و سیره اهل بیت علیهم السلام حکم کردند و فتوا دادند در نتیجه قرن هاست که بین جمعیت زیادی از امت اسلام و اوصیاء رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم جدایی افتاده است و جالب تر آنکه پیروان واقعی ائمع طاهرین را از دین برگشته و رافضی می نامند و تندروهای آن ها ایشان را حتی مشرک معرفی می کنند!! بگذریم مقداری در این میان از اهمیت دوستی و ولای اهل بیت قلم بزنیم که از هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود:«مَن سَرَّهُ اَن یَجمَعَ اللهُ لَهُ الخَیرَ کُلُه فَلیُوالِ عَلیّاً بَعدی و لیُوالِ اَولیاءَهُ و لیُعادِ اَعداءَهُ»(1)
ص: 121
کسی که دوست دارد خداوند متعال همه ی خیرات را برای او جمع کند،پس علی علیه السلام را پس از من دوست بدارد و نیز دوستان او را دوست و دشمنان او را دشمن بدارد و نیز فرمود:«حُبُّ علیٍّ علیه السلام سَیّدُ الاَعمالِ»(1) مهر و دوستی علی علیه السلام سرور همه ی اعمال است.
و نیز فرمود:«الرُّوحُ و الرّاحَةُ و الرَّحمَةَ و النُّصرَةُ و الیُسرُ و الیَسارُ و الرِّضا و الرِّضوان و الفَرَجُ و المَخرَجُ و الظُّهورُ و التَّمکینُ و الغَنَمُ و المَحبَّةُ مِن اللهِ و مِن رسولِهِ لِمَن والی علیّاً علیه السلام و ائتَمَّ بِهِ»(2)
آسودگی، راحتی، رحمت، یاری، آسایش، دارایی، رضا، رضوان، گشایش، خروج از مشکلات،غلبه، استقرار، بهره مندی و محبت، همه و همه از ناحیه خدا و پیامبر او برای کسی است که ولایت علی علیه السلام را پذیرفته و از او پیروی نماید.
امام صادق علیه السلام فرمود:«لِکُلِّ شییءِ أساسٌ و اساسُ الاسلامِ حُبُّنا اهل البَیتِ»(3)
برای هر چیزی پایه و اساس است و اساس اسلام محبت ما اهل بیت است.
وَ هَلَکَ مَن عاداکُم: امیر المومنین ضمن حدیث طولانی فرمود: کسی که ما را با دلش دشمن بدارد و با زبان و دستش بر علیه ما اقدام نماید او به همراه دشمنان ما در دوزخ است و کسی که ما را با قلبش دشمن بدارد و با زبانش بر علیه ما اقدام کند او در دوزخ است و کسی که با قلبش ما را دشمنی نموده ولی با زبان و دستش علیه ما کاری نکند باز هم در دوزخ جای دارد.(4)
«سَعَدَ مَن والاکُم و هَلَکَ مَن عاداکُم و خابَ مَن جَحَدکُم و ضَلَّ مَن فارَقَکُم»
و باز در یک روایت طولانی که به بخشی از نکات آن می پردازیم اباذر غفاری رضوان الله تعالی علیه می گوید: روزی در منزل ام سلمه در خدمت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بودم و به فرمایشات او گوش می دادم که علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شد. چهره پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
ص: 122
از خوشحالی شکفته شد علی علیه السلام را در آغوش گرفت و پیشانی او را بوسید سپس رو به من کرد و فرمود:
ای ابوذر،این شخص را که بر ما وارد شد به حقیقت می شناسی؟ ابوذر گفت: عرض کردم: ای رسول خدا او برادر و پسر عمّ شما و همسر فاطمه علیها السلام و پدر حسن و حسین دو سرور جوانان بهشت است.
رسول خدا فرمود: ای ابوذر، این امامی است فروزنده و درخشان. درِ بزرگ رحمت خداوند است و هرکه خدا را اراده کند باید از آن در وارد شود.
ای ابوذر، او برپا کننده ی عدالت و مدافع حریم الهی و یاری کننده ی دین خدا و حجت پروردگار بر آفریدگان است. خداوند همواره در میان امتها به سبب او با خلق خود احتجاج می کند با اینکه در میان هر امتی پیامبر را برانگیخته است.
ای ابوذر،خداوند بر هر پایه ای از پایه های عرش خود هفتاد هزار فرشته قرار داده.
تسبیح و عبادت آن ها دعا کردن برای علی علیه السلام و شیعیان او و نفرین کردن بر دشمنان آن حضرت است.
ای ابوذر، اگر علی علیه السلام نبود حق از باطل و مومن از کافر تشخیص داده نمی شد و خدا عبادت نمی گردید زیرا او بر سر مشرکین زد تا اسلام آورند و خدا را عبادت کنند. ای ابوذر! دوستان او مومن و دشمنان او کافرند. هر کس ارتباطش را با او قطع کرد گمراه و باعث گمراهی دیگران است و هر که ولایت او را انکار کرد مشرک است.
ابوذر گفت: عرض کردم ای رسول خدا! پدر و مادرم به فدای شما دلم را سرشار از خوشحالی نمودی. زیادتر بفرمایید. فرمود: وقتی به آسمان هفتم بالا رفتم از فرشتگان آنجا شنیدم که می گفتند:«اَلحمدُللهِ الَّذی صَدَقَنا وَعدهُ»(1) سپاس و ستایش مخصوص خداوندی است که به وعده اش درباره ی ما عمل کرد. به آن ها گفتم: خداوند به شما چه وعده ای داده بود؟
ص: 123
عرض کردند ای رسول خدا هنگامی که خداوند شما را به صورت اشباحی در میان نور از نور خودش آفرید، ولایت شما را بر ما عرضه نمود و آن را پذیرفتیم به خدا شکایت کردیم که ما آن ها را دوست داریم و خواهان دیدار آن ها هستیم. نسبت به وجود مقدس شما وعده فرمود که او را در آسمان ها به شما نشان می دهم و اکنون به وعده اش وفا نمود.
و اما نسبت به علی علیه السلام وقتی به درگاه الهی شکوه کردیم که مشتاق دیدار او هستیم خداوند فرشته ای را به صورت علی علیه السلام برای ما آفرید و او را در طرف راست عرش بر روی تختی نشانید که ما هرگاه مشتاق دیدن علی علیه السلام می شویم به این فرشته نگاه می کنیم.
پس علی را از طرف ما سلام برسان.(1)
آری سعادت دنیا و آخرت در گرو ولایت و دوستی مولایمان علی علیه السلام و فرزندان معصوم اوست.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«حَبُّ علی بن ابی طالبٍ علیه السلام شَجَرَةٌ اَصلُها فی الجَنَّةِ و اَغصانُها فی الدنیا، فَمَن تَعَلَّقَ بَغُصنٍ مِنها جَرَّهُ الی الجَنَّةِ»(2)
محبت و دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام همانند درختی است که ریشه ی آن در بهشت و شاخه هایش در دنیا باشد. هر کس به شاخه ای از آن بیاویزد او را به بهشت بکشاند.
ص:124
«السَّلامُ علیکُم یا اَهلَ بیتِ النُّبُوَّةِ» سلام بر شما ای اهل بیت نبوت.یکی از مغلطه هایی که مخالفین اهل بیت درباره خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می کنند این است که می گویند منظور از اهل بیت پیامبر همسران رسول خداست درحالی که غیر از آیه تطهیر آیات متعددی در قرآن موجود است که دلالت می کند که منظور از عترت و اهل بیت نبوت علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام هستند.
برای اثبات این ادعا به آیه مباهله و آیه ذوی القربی و امثال آن ها می توان اشاره کرد ابتدا به شان نزول آیه تطهیر بپردازیم و بعد یک یک آیات مربوط اهل بیت را مورد بررسی قرار دهیم:
این روایات در تفسیر و کتاب های اهل سنت آمده است:
ابن مرودیه از ابن عباس روایت کرده که گفت:شَهِدنا رسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم تَسعَةَ اَشهُرٍ یَأتی کُلَّ یَومٍ بابَ علیِّ بن اَبیطالبٍ عندَ وَقتِ کُلِّ صَلوةٍ فَیَقولُ: السَّلام علیکم وَ رَحمةُ اللهِ و برکاتُهُ اَهلَ البَیتِ اِنَّما یریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیراً»(1)
ما نه ماه همه روزه شاهد این جریان بودیم که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هنگام هر نمازی به در خانه علی بن ابی طالب علیه السلام آمد و گفت: سلام بر شما اهل بیت و رحمت خدا و برکات او «اِنَّما یریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ اهلَ البَیتِ وَ یُطَهِّرَکُم تَطهیراً»(2)
حق این است که خدا می خواهد ناپاکی از شما اهل بیت برده شود و پاکیزه تان کند پاکیزه کامل.
از ابن جریر از ابن ابی حاتم و طبرانی از ابی سعید خدری روایت می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:نَزَلَت هذِهِ الآیَةُ فی خَمسَةٍ فیَّ وَ فی علیٍّ و فاطِمَةَ و حسنٍ و
ص: 125
حسینٍ اِنَّما یُریدُ اللهُ تا آخر آیه این آیه در شأن پنج نفر نازل شده دربارۀ من و علی و فاطمه و حسن و حسین و بعد حضرت آیه را تلاوت نمود.(1)
یحیی بن عبید از عطا از عمربن ابی سلمه فرزند همسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده که گفت آیه«اِنَّما یُریدُ الله تا آخر» فی بَیتِ اُمِّ سَلمَةٍ فَدَعی النَّبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم عَلیِّاً و فاطمةَ و حَسَناً و حُسیناً فَجَعَلَهم بِکِساءٍ ثُمَّ قال:«اَللهمَّ هؤلاءِ اَهلُ بیتی فَاذهِب عَنهُمُ الرِّجسَ طَهِّرهُم تَطهیراً» قالَت اُمُّ سَلمَةٍ و اَنا مَعَهم یا نَبیَّ اللهِ؟ قالَ اَنتَ علی مَکانِکَ و اَنتَ الی خَیرٍ»(2)
در خانه ام سلمه نازل شد. رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم علی و فاطمه و حسن و حسین را دعوت کرد و همه را زیر کساء قرار داد و گفت: بارالهااینان اهل بیت منند. پروردگارا پلیدی را از ایشان ببر و پاکشان کن. ام سلمه گفت: ای پیغمبر خدا آیا من نیز با ایشان هستم؟ فرمود تو جای خود داری و عاقبتت بخیر است.
جا دارد همین جا به حدیث کساء که صاحب عوالم از جابربن عبدالله انصاری و او از فاطمه زهرا علیها السلام نقل می کند و مرحوم محدث قمی در پایان مفاتیح الجنان ذکر نموده و حقیر از فرزند آن مرحوم عالم بزرگوار حاج شیخ محسن محدث زاده پرسیدم که مرحوم والد رحمة الله علیه حدیث کساء را در مفاتیح آورده بودند فرمود آری. حالا بعضی چگونه به خود اجازه داده اند که اولا وجود حدیث کساء را در مفاتیح الجنان تکذیب کنند و بعد هم خود حدیث را که مجموعه ای نورانی و اثرگذار بوده و هست و از مضامین فصیح و دلنشین توسل به اهل بیت برخوردار است و البته ایشان در منطقه سیطره خود حدیث کساء را ممنوع کرده و از درون مفاتیح بیرون آورده است(جزاهُ اللهُ ما یَشاءُ)!
آیه دیگری که خاندان و اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را مشخص می کند و مثل آیه تطهیر حتی ام سلمه که جزو بهترین همسران رسول خدا بوده از جمع اهل بیت جدا می کند آیه
ص: 126
شریفه مباهله است:«فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَ نَا وَ أَبْنَائکُمْ وَنِسَاءَنَا وَ نِسَاءَکُمْ وَ أَنْفُسَنَا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ اللَّهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ»(1)
و هر که با وجود این علم سوی تو آمده با تو مجادله کند بگو بیائید پسران و زنان و نفوس خویش بخوانیم و تضرّع کنیم آنگاه نفرین خدا به دروغگویان کنیم.
جلال الدین سیوطی سنی مذهب در ذیل این آیه آورده است: جابر روایت کرده که چون دو نفر از نصارای نجران نزد رسول خدا آمدند گفتند: ای محمد ما اسلام آورده ایم و تسلیم خداییم. فرمود: دروغ می گویید. اگر خواهید به شما خبر دهم که مانع اسلام شما چیست؟
گفتند: بگو. فرمود: دوستی صلیب و نوشیدن شراب و خوردن گوشت خوک.
جابر گوید: پیغمبر آنان را به مباهله خواند. به پیغمبر وعده دادند که فردا برای آن حاضر شوند. صبح که شد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم علی و فاطمه و حسن و حسین را همراه خود برای مباهله آورد و به سوی آن دو فرستاد که حاضر شوند. آنان از مباهله امتناع نموده راضی بجزیه شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: به آن خدایی که مرا به حق فرستاد اگر مباهله می کردند این بیابان بر سر آنان آتش می بارید. جابر گفت: آیه شریفه تعالوا نَدعُ أبناءَنا و ابناءَکُم تا آخر آیه درباره آنان نازل شد. «اَنفُسنا و اَنفُسَکُم» رسول الله و علی می باشند و اَبناءَنا حسن و حسین و نسائَنا فاطمه علیها السلام است.(2)
آیه ذوی القربی نیز دلالت دارد که اهل بیت پیامبر چه کسانی هستند.
«قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی»(3)
بگو: من از شما برای پیغمبری مزدی، بجز مودّت خویشاوندان نمی خواهم.
ابن عباس می گوید همین که این آیه «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا تا آخر» نازل شد «قالوا یا رسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم مَن هؤُلاءِ الَّذینَ اَمَرَنا اللهُ بِمَوَدَّتِهِم قالَ علیٌّ و فاطمةُ و
ص: 127
وَلَدُهُما»(1)
عده ای گفتند ای رسول خدا منظور آیه کیانند که خداوند ما را امر به مودت بر آن ها نموده؟
حضرت فرمود: علی و فاطمه و فرزندان آنها.
در تفسیر قمی از محمد بن مسلم روایت شده که گفت از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود: منظور از قربی در آیه«یعنی فی اَهلِ بَیتِهِ» اهل بیت رسول خدایند.
در روایتی دیگر همان گرامی فرمود:«هُمُ الأئِمَّةُ الَّذینَ لا یَأکلونَ الصَّدَقَهَ و لا تَحِلُّ لَهُم»(2) منظور از ذوی القربی در آیه امامانی هستند که صدقه نمی خورند و برایشان حلال نیست.
و باز آیه ای که دلالت به اهل بیت النبی دارد این آیه شریفه است:
«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ»(3) در خانه هایی که خدا اجازه داده برآورند و نام وی بامداد و شبان در آن یاد شود.
ابن مردویه از انس بن مالک و بریده روایت کرده که گفتند: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وقتی آیه فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ را خواند مردی برخاست و گفت: این کدام بیوت است حضرت فرمود بیوت پیامبران. ابوبکر برخاست و گفت ای رسول خدا این بیت علی و فاطمه نیز از آن هاست؟ فرمود آری بلکه از بهترین آن ها می باشد.(4)
«الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکْرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(5)
همان کسانی که ایمان دارند و دل هایشان به یاد کردن خدا آرام گیرد بدانید که دل ها به یاد خدا آرام می گیرد.
ابن مردویه از علی بن ابی طالب علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت کرده که فرمود: وقتی این آیه نازل شد حضرت فرمود: اینها کسانیند که خدا و رسولش و اهل بیت رسولش را
ص: 128
به راستی نه به دروغی دوست بدارند و مومنین را شاهد و غایبشان را دوست بدارند.
آری با یاد خداست که یکدیگر را دوست می دارند.(1)
تاویل آیه ای دیگر درباره اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از منظر امیرالمومنین علی علیه السلام:
«وَلَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِهَا وَلَکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقَی وَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوَابِهَا»(2)
نیکی آن نیست که به خانه ها از پشت آن درآیید بلکه نیک آن است که پرهیزکاری کند به خانه ها از درهای آن وارد شوید.
«قَد جَعَلَ اللهُ لِلعِلمِ اهلاً و فَرَضَ علی العِبادِ طاعَتَهُم بِقَولِهِ و أتُو البیوتَ مِن اَبوابِها و البیوتُ هِیَ بیوتُ العِلمِ الَّذی استودَعَتهُ الاَنبیاءُ و ابوابُها أوصیاؤُهُم.و عَنهُ علیه السلام نَحنُ البیوتُ الَّتی اَمَرَ اللهُ اَن یؤتی اَبوابُها نحنُ بابُ اللهِ و بیوتُهُ الَّتی تُؤنی منهُ فمن تابَعَنا و اَقَرَّ بُوِلابَتِنا فقد أتی البیوتَ مِن اَبوابِها وَ مَن خالَفَنا و فَضَّلَ علینا غَیرَنا فقد اَتی البیوتَ مِن ظهورِها»
خداوند برای علم حاملانی قرار داده و اطاعت آن ها را بر مردم واجب کرده سپس حضرت به کلام خدا اشاره کرد که«و أتُو البیوتَ مِن اَبوابِها» بیوت در این آیه همان خانه های علم آنچنانه ایست که خداوند به امانت در اختیار پیامبران قرار داد و درب های آن خانه ها اوصیا و جانشینان آن ها هستند. و نیز حضرت فرمود: ما هستیم آن خانه هایی که خداوند امر می کند که درب های آن ها وارد شوید. ماییم بابُ الله و خانه ای که باید به آن داخل شوید بنابراین هر کس از ما پیروی کند و اقرار به ولایت ما بنماید به تحقیق داخل در خانه ها از درب آن ها شده و هرکس با ما مخالفت کند و غیر ما را بر ما برتری دهد قطعا از پشت خانه ها وارد شده است.
یک بار امام رضا علیه السلام پاسخ سوال مامون را که پرسید آیا خداوند عترت را بر سایر
ص: 129
مردم فضیلت بخشیده است؟ اینگونه داد: خداوند فضیلت عترت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در کتاب محکمش آشکار فرمود. مامون گفت در کجای قرآن؟ فرمود:
در آن آیه«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِیمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَی الْعَالَمِینَ ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ»(1)
خدا آدم و نوح و خاندان عمران را از اهل جهان برگزید نسل ابراهیم و عمران بعض آن از بعض دیگر است.
ابی بصیر می گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم آل محمد چه کسانی هستند؟ فرمود: ذریه او می باشند. گفتم اهل بیت پیامبر کدامند؟ فرمود: امامان و جانشینان آن حضرت. عرض کردم منظور از عترت چه کسانی هستند؟ فرمود: پنج تن اصحاب عباء گفتم: امت پیامبر کدامند؟ فرمود: مومنینی که آنچه از جانب پروردگار آمده تصدیق کنند و به ثقلین که امر به تمسک جستن آن ها شده بگروند. یعنی کتاب خدای بزرگ و عترت اهل بیت پیامبر صلوات الله علیهم اجمعین و البته همان اهل بیتی که آیه تطهیر در شانشان نازل شده آری قرآن و عترت دو جانشین رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بعد از او می باشند.(2)
السَّلامُ علیکم یا اَهلَ بیتِ النُبُوَّةِ در حدیثی جابر بن عبدالله انصاری نقل کرده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد نشسته بود که ناگهان علی علیه السلام در حالی که امام حسن علیه السلام در طرف راست و امام حسین علیه السلام در طرف چپ ایشان بودند وارد شد. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از جای برخاست و علی علیه السلام را بوسید و او را در برگرفت. امام حسن علیه السلام را بوسید و بر زانوی راست خد نشانید و امام حسین علیه السلام را بوسید و او را بر زانوی چپ نشانید. سپس این دو عزیزش را بوسید و لب های آن ها را می مکید و می فرمود:
پدرم فدای شما و پدرم فدای مادر شما.
سپس فرمود: ای مردم خداوند تبارک و تعالی به وجود این دو بزرگوار و پدرشان و
ص:130
فرزندان پاک ایشان بر تمامی فرشتگانش مباهات می کند. سپس عرض کرد:
«اَللهُمَّ إنی اُحِبُّهم و اُحبُّ مَن یحبُّهُم ، اللهم مُن أطاعَنی فیهم و حَفِظَ وصیَّتی فَارحمهُ برحمتکَ یا أرحم الراحمین. فَاِّنهم أهلی والقَوّامونَ بدینی وَ المُحیوُنَ لِسُنَّتی وَ التالونَ لِکتابِ ربِّی ، فطاعَتُهُم طاعَتی وَ معصیتُهُم مَعصیَتی.»(1)
خداوندا من این ها را دوست دارم و دوستان ایشان را نیز دوست دارم. هرکه گفتار مرا درباره ی آن ها اطاعت کند و سفارش مرا رعایت نماید او را مورد رحمت خود قرار بده و تو از هر کس رحم کننده تر و مهربان تر هستی همانا آن ها اهل من و بر پا دارندگان دین من و زنده کنندگان سنت من و تلاوت کنندگان کتاب پروردگار من هستند.
پس فرمانبرداری از آن ها فرمانبرداری از من و سرپیچی نمودن از ایشان سرپیچی کردن از من است.
ص: 131
«و اَبوابُ الایمان - مؤمِنٌ بسرِّکُم و علانیتِکُم و شاهِدِکُم و غائِبکُم و اوَّْلِکُم و آخرِکُم»
شما درهای ایمانید - من به اسرارتان و آشکارتان و شاهد و غایبتان و اول و آخرتان ایمان دارم.
چگونه ائمه طاهرین علیهم السلام درهای ایمانند؟ ایمان طبق روایات وارده عبارت است. «معرفِةٌ بالقَلبِ و قَولٌ باللّسانِ و عملٌ الاَرکانِ»(1) - «عقدٌ بِالقَلبِ و لَفظٌ باللّسانِ و عملٌ بالجوارحِ»(2)
در روایت اول رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ایمان شناخت با دل است و گفتن با زبان و عمل با اعضا بدن روایت دوم از امام رضا علیه السلام است که فرمود: ایمان پیمان قلبی است و تلفظ زبانی و عمل با اعضا و جوارح است.
کسی که در اولین شرط ایمان بلغزد بی شک در دو شرط دیگر نیز خواهد لغزید شناخت با دل و یا پیمان قلبی به چه چیزها که شرط اول ایمان است گفته می شود.
فکر می کنم با این روایت امام باقر علیه السلام مطلب روشن گردد:
«بُنَیَّ الاسلامُ علی خمسَةِ اَشیاءَ: علی الصَّلوةِ و الزَّکاةِ و الحجِّ و الصَّومِ و الوِلایَةِ قالَ زُرارَةُ: فقلتُ: و اَیُّ شیی ءٍ مِن ذلکَ اَفضَل؟ فقالَ: الوَلایَةُ أفضَلُ؟ فقالَ:
الوَلایَةَ اَفضَلُ لِاَنَّها مِفتاحُهُنَّ و الوالیَ هوَ الدَّلیلُ علیهِنَّ»(3) اسلام بر پنج چیز استوار است: نماز، زکات، حج، روزه و ولایت. زاره می گوید:
پرسیدم: از میان آن ها کدام برتر است؟ فرمود: ولایت برتر است. زیرا ولایت کلید آن هاست و صاحب ولایت راهنمای به سوی آن ها.
ملاحظه فرمودید که کلید ورود به ارکان اسلام ولایت است و این خاندان مطهر
ص: 132
هستند که به خوبی ما را به سایر موارد ایمان و اسلام راهنمایی می کنند.
در آغاز دعای معرفت از جمله دعاهای معروف است که در زمان غیبت امام عصر روحی له الفداء وارد است اینگونه آمده:
«اللهمَّ عرِّفنی نَفسَکَ فاِنَّکَ اِن لم تُعَرِّفنی نفسکَ لَم اَعرِف نَبیَّک اللهمَّ عَرِّفنی رسولَکَ فاِنَّکَ اِن لم تِعَرِّفنی رسولکَ لَم اَعرِف حُجَّتَکَ اللهمَّ عَرِّفنی حُجَّتَکَ فاِنَّکَ اِن لم تِعَرِّفنی حُجَّتَکَ ضلَلتُ عن دینی، اللهمَّ لا تُمِتنی مَیتُةً جاهلیَّةً و لا تِزِغ قلبی بَعدَ اِذ هدیتَنی»(1)
درکتاب شریف غیبت نعمانی (ص 134) روایتی را از امام صادق علیه السلام آورده و از قول زراره نقل می کند که حضرت فرمودند: اگر زمان غیبت ما حضرت قائم علیه السلام را درک کردی این دعا (دعای معرفت) را بخوان.
کلید و درب توحید و نبوت امامت است و نشناختن و انکار امامت یعنی مرگ جاهلیت کسی که خدا را نشناخت قطعا پیامبر خدا را نیز نخواهد شناخت و کسی که پیامبر را نشناخت وصی پیامبر و حجت خدا را نیز نخواهد شناخت و در نتیجه گمراه در دین شده و مرگ او مردن جاهلیت و گرفتار زیغ و انحراف در دین خدا خواهد شد.
احساس نیاز برای شناخت مقام ولایت و امامت از اینجا سرچشمه می گیرد که هر مسلمان حداقل این احتمال را می دهد که خداوند بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای امت سرپرست و راهبری برای معین نموده و اگر کسی در شناختن آن مسامحه کند عذری در پیشگاه پروردگار نخواهد داشت.
و از آن گذشته رابطه عمیق و غیر قابل انفکاکی که بین شناختن خدا و رسول و امام موجود است ما را وادار به کاوش در شناختن مقام ولایت و امامت می نماید. به این دلیل که هر سه معرفت مکمل یکدیگرند شناختن خدا وابسته به شناخت مقام نبوت است و شناخت مقام نبوت مربوط به شناخت حجت خداست و بی خبری از مقام حجت خدا
ص: 133
گمراهی و ضلالت در دین است.
پس (ابواب ایمان) ائمه طاهرین علیهم السلام هستند و هر که علاقه مند است که در تمام ایمان و درجات و مراتب آن ترقی کند باید از درب ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام وارد شود و در غیر این صورت به دست قطاع الطریقهای اعتقادی و اخلاقی می افتد و او را به راهی می برند که به جهنم ختم خواهد شد.
ابی خالد کابلی نقل می کند که از امام باقر علیه السلام پرسیدم که تفسیر کلام خدا «فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنْزَلْنَا »(1) پس به خدا و پیامبر او و این نور که نازل کرده ایم ایمان بیاورید چیست؟ فرمود: اباخالد! سوگند به خدا که منظور از نور نور ائمه از آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم تا روز قیامت است. قسم به هدا ایشان همان نور خدا در آسمان ها و زمین می باشند و سوگند به خدا ای اباخالد نور امام در قلب بندگان مومن درخشنده تر از نور خورشید در روز است. سوگند به خدا که اینها دل های مومنین را نورانی می کنند و البته خداوند نور اهل بیت را از هر که بخواهد محجوب می دارد و دل های این افراد را تاریک می کند«و اللهِ یا اباخالدُ لا یُحِّبُنا عبدٌ و یَتَوَلّانا حتّی یُطَهِّراللهُ قَلبَهُ و ِیُطَهِّرُ اللهُ قَلبُ عبدٍ حتّی یَسلِمَ لَنا و یکونَ سِلماً لَنا فاذا کانَ سَلّماً لَنا سَلَّمَهُ اللهُ مِن شَدیدِ الحسابِ و آمَنَهُ مِن فَزَعِ یومِ القیامَةِ الاکبرِ»(2)
قسم به خداوند ای اباخالد! تا کسی زمینه قلبش پاکیزه نباشد ما را دوست نخواهد داشت و زیر بار ولایت ما نخواهد رفت و قلب کسی پاکیزه نمی شود مگر آنکه تسلیم ولایت ما اهل بیت شود و هر کس تسلیم ما شد خداوند او را از شدت حساب سلامت می دارد و از فزع بزرگ روز قیامت در امان خواهد بود.
مومنٌ بِسِّرِکُم و علانیَّتِکُم و شاهدِکُم و غائِبِکُم و اَوَّلِکُم و آخِرِکُم:
اسرار آل محمد علیهم صلوات الله برای همه کس بازگو نشده برای اصحاب سّر هم همه اسرار بیان نشده است. هر کدام از ائمه علیهم السلام در بین شاگردان ممتاز خود تعدادی را که
ص: 134
دارای ظرفیت سرّ نگهداری بودند و از درجات ایمانی بالایی برخوردار بودند انتخاب می کردند و مطالبی را از باطن وجود خود و ملکوت این جهان و آخرت برایشان فاش می ساختند.
همان طور که وجود نازنین امیر المومنین علی علیه السلام کانون اسرار رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بود. یک بار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را در آغوش گرفت و فرمود:
«یا ابالحسن اِنَّ اللهَ خَلَقَکُم مِن اَنواری کذالکَ وافَق سِرُّکَ أسراری و ضَمیرُکَ اَضماری تطالَعُ روحی لِروحِکَ شهِدَ اللهُ لِذلکَ و الفائِزونَ و الصّابرونَ و حَمَلَةِ العَرشِ اَجمعونَۀ یَشهدونَ بِامتِزاجِ اَرواحِنا اِذ کَنّا مِن نورٍ واحدٍ قال الله تعالی:«وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ مِنَ الْمَاءِ بَشَرًا فَجَعَلَهُ نَسَبًا وَصِهْرًا وَ کَانَ رَبُّکَ قَدِیرًا»(1)
«کَفاکَ یا علیُّ، مِن نَفسِکَ عِلمُ اللهِ فیکَ و کفانی منکَ علمی فیکَ و وکُلُّ قَرینٍ یَنصرِفُ بقرینه و انصَرِفُ النِّبیُّ صلی الله علیه و آله و سلم بعلیٍّ علیه السلام»(2)
ای اباالحسن! خداوند شما را از انوار من آفرید و سرّ و ضمیر تو را همگون سرّ و ضمیر من قرار داد که روح من بر روح تو واقف است و خداوند بر این امر گواهی داد و همچنین همه رستگاران بردباران و حاملان عرض برآمیخته شدن ارواح ما گواهی دادند چرا که ما از یک نور بودیم خدای متعال می فرماید:«او کسی است که از آب انسانی را آفرید سپس آن را نسب و سبب قرار داد و پروردگار تو همواره توانا بوده است.
ای علی! بر تو همین بس که خدای از سرشت تو آگاه است و برای من همین بس که من از مقام تو آگاهم و هر قرین و همنشینی به قرینش باز می گردد و علی علیه السلام به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بازگشت. در عبارت زیارت جامعه کبیره بود که ما به اسرار پنهان و آشکارتان ایمان
ص: 135
داریم ما به حاضرتان و غایبتان ایمان داریم و به اول و آخرتان نیز.
یعنی چهار امامی و پنج امامی و واقفیه و اسماعیلیه و زیدیه و امثال آن نیستم ما هر دوازده امام را پیشوای خود می دانیم به امام حاضر و امام غایب نیز ایمان داریم.
و حتی منتظریم که امام غایب علیه السلام ظاهر شود و تشکیل حکومت عدل جهانی دهد و اسلام و مسلمین را عزت بخشد.
«اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ»(1)
خدایا میل و زغبت داریم به برقراری دولت با کرامتی که در سایه آن اسلام و مسلمین عزت یابند و نفاق و منافقین ذلیل گردند.
نکته مهم آرامش و امنیت واقعی است که فقط در حکومت حضرت مهدی (عج) برقرار می گردد همه عدالت خواهان جهان در پی ظهور چنین انسان کاملی هستند و امید به آمدن عدالت گستر دارند و این وعده الهی است:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا»(2)
خداوند به آنانی که از شما ایمان آورده و کارهای پسندیده انجام داده اند وعده می دهد که در روی زمین جانشینشان کند همان طور که پیشینیان را نیز جانشین کرد و دینشان را که برای آن ها پسندیده مسقر سازد بعد از نگرانی ها ترس آنان را به امنیت مبدل خواهد نمود.
از امام سجاد علیه السلام روایت شده وقتی این آیه را تلاوت کرد فرمود: ایشان به خدا سوگند شیعیان ما اهل بیتند که خدا این وعده خود را در حق ایشان به وسیله مردی از ما
ص: 136
مطالبه خواهد کرد و او مهدی این امت است.(1)
و از امیر المومنین علی علیه السلام روایت شده که این آیه مربوط به زمانی است که از اسلام جز اسمی باقی نخواهد ماند و از قرآن جز رسمی و صاحب الامر به علت عذری که دارد و به علت آلوده شدن قلب ها به فتنه ها تا جایی که نزدیک ترین افراد به آن حضرت دشمن ترین است آن حضرت غایب خواهد بود تا اینکه پروردگار با لشکریان غیبی خود او را تایید می کند و دین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بر همه ادیان غلبه می دهد. اگر چه مشرکان ناراحت شوند.(2)
آری هنگامی که دولت کریمه امام زمان روحی له الفدا برقرار گردد چنان امنیتی در سطح جهان برقرار می شود که حتی حیوانات آزار نمی رسانند.
مولایمان علی علیه السلام درباره عصر ظهور و دولت امام دوازدهم علیه السلام فرمود:
«هنگامی که قائم ما قیام کند، به واسطه ولایت و عدالت او آسمان آنچنان که باید ببارد می بارد و زمین نیز می روید و کینه از دل های بندگان زدوده می شود و میان حیوانات درنده و اهلی آشتی برقرار می شود به گونه ای که یک زن میان عراق و شام پیاده خواهد رفت و آسیبی نخواهد دید و هرجا قدم می گذاری همه سبز و خرم است و بر روی سرش زینت هایش را گذارده و هیچ کس او را آزار ندهد و نترساند»(3)
ص: 137
ص: 138
«مَن اَتاکُم نَجی و مَن لَم یَأتِکُم هَلَکَ»:
کسی که به سراغ شما آمد نجات یافت و هر که با شما ارتباط نداشت هلاک شد.
رفتن در خانه اهل بیت علیهم السلام و گرفتن معارف از این خانواده مساوی است با نجات و نیکبختی دنیا و آخرت و قطع ارتباط با ایشان مساوی است با هلاکت در دنیا و آخرت.
البته این سخن صرفاً یک ادعا نیست بلکه برگرفته از ده ها آیه و روایات است که از طریق فرقین مورد تایید قرار گرفته است.
چرا در میان هفتاد سه فرقه یک گروه فقط گروه ناجیه معرفی شده اند؟ برای اینکه گروه ناجیه به راستی و درستی گوش به فرمان خدا و رسول او بوده و هستند و هرآنچه را که خدا و رسول به عنوان عقاید اسلامی و متون دینی تبیین فرمودند سمعاً و طاعاً گفتند. بدعت در دین خدا نگذاشتند. دین تراشی نکردند و به طور کامل و در بست تابع حلال و حرام و واجب و مستحب و مکروه خدا و رسول و جانشینان پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم می باشند.
جمله «مَن اتاکُم نجی» تعارف نیست شعار نیست برای دلگرمی شیعیان اهل بیت از زبان امام هادی علیه السلام در زیارت ارزشمند جامعه کبیره نیامده بلکه سفارش مکرر و رهنمود روشن پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و سلم است.
ص: 139
«اِنَّما اَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَومٍ هادٍ»(1)
ای رسول ما تو فقط بیم رسانی و هر گروهی را رهبری هست.
از ابن عباس روایت شده که وقتی آیه (اِنَّما اَنتَ مُنذِرٌ ) نازل شد«قال رسول الله صلی الله علیه و آله: أنا المُنذرُ و علیٌّ الهادی مِن بَعدی ، یا علیُّ بِکَ یَهتدِی المُهتَدونَ.»(2)
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: منذر منم و علی هادی بعد از من است یا علی به توسط تو هر طالب هدایت به راه خواهد آمد.
ابی برده برده أسلمی می گوید: رسول خدا مطالبه آبی برای وضو نمود. پس از گرفتن وضو در حالی که علی بن ابی طالب در کنارش بود دست علی علیه السلام را گرفت و بر سینه خود گذاشت و فرمود:«اِنَّما انتَ منذرٌ» سپس بر سینه علی علیه السلام گذاشت و گفت«وَ لِکُلِّ هادٍ» و آنگاه اضافه کرد که یا علی تو هستی نور بخش انسان ها پرچم دار هدایت سرپرست شهرها شهادت می دهم که به تحقیق تو این چنین می باشی(3)
در روایت ابی بصیر از امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه آمده«المُنذَرُ رسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم و الهادی امیر المومنین علیه السلام بَعدَهُ و الأئمة علیهم السلام و هوَ قولُهُ «وَ لِکُلِّ قَومٍ هادٍ» فی کلِّ زمانٍ امامٌ هادٍ مبینٍ»(4)
منظور از منذر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است و هادی امیر المومنین علیه السلام و امامان بعد از او هستند و مقصود از «وَ لِکُلِّ قومٍ هادٍ » این است که در هر زمان یک امام هدایت گر وجود خواهد داشت.
آنان که طالب نجاتند و اراده کرده اند که سیر الی الله و توفیق هدایت پیدا کنند یک راه بیشتر ندارند و آن هم راه ائمه طاهرین علیه السلام است.
مکتب هایی که ساخته و پرداخته ذهن بشر بوده و هست در دیروز و امروز تنوانسته اند بشر را به ملکات اخلاقی و انسانی سوق دهند. یک روز فرقه های جدا شده و از اهل بیت در عصر حضور ائمه علیهم السلام قد علم کردند و محصول کارشان را دیدیم که چه
ص: 140
فجایع و جنایاتی را در تاریخ به وجود آوردند در عصر غیبت و در این دوران بیش از هزار سال می گذرد رهبرانی پیدا شدند تا به اصطلاح خلاء معنوی عده ای سرگردان و دور از ولایت را پر کنند تحت نام های مختلف اما دیدیم و می بینید که جز گمراهی و افتادن در دام شیطان و مرید و مریدبازی محصولی نداشته است. چون اینها مریدان خود را دعوت به خود می کنند و دعوت به خدا نمی کنند اگر دعوت به خدا می کردند خداوند تبارک و تعالی خود آموخته است راه مسیر به سوی من رفتن به سوی انبیاء و اوصیاء است و اینگونه رهبران دروغین هدایت بشر حرف خداوند تبارک و تعالی و رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را قبول ندارند و چیزهایی را می گویند که سراسر بدعت و بافته ذهنیات خودشان است.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در تفسیر کلام خدا که می فرماید:«اِنَّ الَّذینَ فَرَّقوا دینَهُم و کانوا شیعاً»(1) آنان که دین خود را فرقه فرقه کردند و گروه گروه شدند:«هَم اَصحابُ البِدَعِ وَ اَصحابُ الأهواءِ، لیسَ لَهُم تَوبَةٌ اَنا مِنهُم بَریٌ و هُم منّی بُراءُ»(2)
اینان همان بدعتگذاران و هواپرستانند و توبه آنان پذیرفته نیست من از آنان بیزارم و آنان از من بیزارند.
ما معتقدیم یکی از عوامل مهم جدا شدن مردم پس از رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم از اهل بیت که همان سبب هلاکتشان گردیده بدعت هایی بود که توسط غاصبین حقوق آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم گذاشته بود.
به این بیان رسای امیر المومنین علی علیه السلام دقت کنید:
«ما اُحدِثَت بِدعَةٌ الّا تُرِکَ بِها سَنِّةٌ فاتَّقو لِبدَعَ و الزِموا المَهیَعَ، اِنَّ عوازِمَ الأمورِ أفضَلُها وَ اِنَّ مُحدَثاتِها شِرارُها»(3)
هیچ بدعتی نهاده نشده مگر آن که بدان سبب سنی ترک شد. از بدعتها بپرهیزید و راه
ص:141
روشن را در پیش بگیرید. بهترین کارها آن است که پیشینه داشته باشد و بدترین آن ها آن است که نو پدید و بی سابقه باشد.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می دانستند که عده ای بعد از ایشان گرفتار تردید و دودلی خواهند شد و با تمام سفارشات 23 ساله ی دوران رسالت در باب خلافت بلافصل امیر المومنین و اهل بیت علیهم السلام نخواهند آمد و عده ای از خدا بی خبر مسیر اسلام ناب را کج کرده و تا ثریا کج خواهند رفت که داریم بعد از چهارده قرن این کجی و انحراف را به راحتی احساس می کنیم.
بر همین اساس بود که در زمان حیاتش پیش بینی کرد و فرمود:
«اذا رَأیتُم اَهلَ الرَّیبِ و البِدَعِ مِن بَعدی فَأظهِرُا البَراءَةَ منهم و اَکثِروا مِن سَبِّهِم و القولِ فیهم و الوَقیعَةِ و ناهِبو هُم کَی لا یَطمَعوا فی الفَسادِ فی الاِسلامِ و تُحذَرَهُمُ النّاسُ و لا یَتَعَلَّموا مِن بِدَعِهِم یَکتُبِ اللهُ بذلکَ الحَسَناتِ و تُرفَع لَکُم بِها الدَّرَجاتُ فی الآخِرَةِ»(1)
هرگاه شکاکان و بدعتگذاران پس از من را دیدید از آنان بیزاری نشان دهید و تا می توانید به ایشان بد و ناسزا بگویید و بر آنان بتازید تا در تباه کردن اسلام چشم طمع ندوزند مردم را از آن بر حذر دارید و از بدعتهای آنان چیزی نیاموزید بدین سان خداوند برای شما ثواب ها می نویسد و درجات شما را در آخرت رفعت می بخشد.
اگر می گوییم که اهل بیت علیهم السلام باب نجات امتند صرفا یک ادعا نیست چون از دو حال بیرون نیست یا باید معارف و اعتقادات را از اهل بیت علیهم السلام فرا گرفت و یا از کسانی که مقابل آن ها هستند و مقابل آنان چه کسانی بودند؟ جز بدعتگذاران و آن هایی که حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال اعلان کردند!
این طور هم نبوده که مردم بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در بلاتکلیفی بسر می بردند و بالاجبار
ص: 142
تن به خواسته های اهل بدعت دادند. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مکرر و به عنوان ها و مناسبت های گوناگون تکلیف امت را بعد از خود معین فرمود و هشدار داد که «اِنَّکُم سَتَلُوَّنَ بَعدی أثَرَةً فاَصبروا حَتّی تَلقَونی علی الحَوضِ»(1) به زودی پس از من با اموضاع ناگواری روبه رو خواهید شد در آن هنگام شکیبایی پیشه کنید تا آن که در کنار حوض مرا دیدار کنید .
این اوضاع ناگوار پیش بینی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بود جالب است که این حدیث در صحیح مسلم آمده که جزو کتب اصلی و مهم اهل سنت است باید پرسید این اوضاع ناگوار چه بود. آیا غیر از این بود که عده ای مردم را از در خانه اهل بیت علیهم السلام به در خانه ی غیر ایشان کشاندند و سبب هلاکت خود و مردم شدند(مَن اَتاکُم نجی و مَن لم یَأتِکُم هَلَکَ)!! مگر رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم اهل بیت خود را تشبیه به کشتی نوح نکرد، پس چرا بعضی به کشتی دیگران سوار شدند و غرق شدند و جایگاهشان دوزخ گردید.
«اِنَّما مَثَلُ أهلِ بیتی فیکُم کَمَثَلِ سَفینَةِ نوحٍ، مَن رَکِبَها نَجا وَ مَن تَخَلَّفَ عَنها غَرِقَ»(2)
همانا مثل من در میان شما به کشتی نوح شبیه است که هر که بر آن سوار شد نجات یافت و هر که از آن باز ماند غرق شد.
امام باقر علیه السلام درباره وجوب پیروی از اهل بیت علیهم السلام و اینکه فقط سخن درست را این بزرگواران فرموده اند چنین می فرماید:
«اَما اِنَّهُ لیسَ عِندَ اَحَدٍ مَنَ الناسِ حقٌّ و لا صوابٌ اِلّا شیئٌ أخَذوهٌ مِنّا اَهلَ البَیتِ و لا اَحَدٌ مِنَ النّاسِ یَقضی بِحَقٍّ و لا عدلٍ اِلّا و مِفتاحُ ذلکَ القَضاءِ و بابُهُ و أوّلُهُ و ُسَنَنُهُ امیر المومنینَ علیُّ بنُ ابیطالبٍ صلی الله علیه و آله و سلم »(3)
بدانید که هیچ سخن حق و درستی نزد هیچ کس نیست مگر آن که آن را از ما خاندان گرفته اند و هیچ فردی به حق و عدالت داوری نمی کند مگر آن که کلید و در و آغاز و
ص:143
راه اصلی آن قضاوت امیر المومنین علی بن ابی طالی علیه السلام است
برای آنکه بیشتر از گذشته دریابیم که اهل بیت علیهم السلام باب نجات امتند به بعضی از نامه هایی که بین دوستان ایشان با آن ها ردوبدل شده توجه کنیم:
از جمله نامه هایی است که آقای اسحاق بن اسماعیل نیشابوری برای امام حسن عسکری علیه السلام می نوشته و پاسخ از حضرت دریافت می کرد. که یکی از پاسخ ها به عبارت ذیل است:ضمنا آقای اسحاق بن اسماعیل نیشابوری جزو ثقات اصحاب امام یازدهم علیه السلام بوده است امام حسن عسکری علیه السلام مرقوم فرمود که نامه ات را فهمیدم خدا تو را رحمت کند.
«نحنُ بحمدِ اللهِ و نِعمَتِهِ اَهلُ بیتٍ نَرُقُّ علی أولیائِنا و تَسُرُّ بِتَتابُعِ اِحسانُ اللهِ الَیهم و فَضلِهِ لَدَیهِم»
ما خانواده به لطف خدا و نعمت او اهل بیتی هستیم که به دوستان خود رقّت قلب داریم و هنگامی که از احسان و فضل خداوند شامل حالشان می شود شادمان می شویم.
و از خدا می خواهیم که احسانش را بر شما تمام کند«یا اسحاقُ و علی مَن کانَ مِثلُکَ - مِمَّن رحِمَهُ اللهُ و بَصَّرَهُ بَصیرَتُکَ - نِعمَتَهُ و قَدََّرَ تمامَ نَعمَتِهِ دُخولُ الجنَّةِ» ای اسحاق چنین دعایی رانیز در حق هر کسی که همانندت باشد می کنم همان هایی که خداوند به او رحم کرده و همانند تو به وی بصیرت و نعمت داده و اتمام نعمت پروردگار ورود به بهشت است .
امام علیه السلام در ادامه نامه به اسحاق بن اسماعیل نوشتند که: حمد دائمی خدای را که بر تو منت گذارد و تو را مشمول رحمتش قرار داد و از هلاکت نجاتت داد و راهی که در پیش داری برایت آسان کرد.
بعد از بیان مطالبی ان حضرت نوشت:«لَو لا محمدٌ صلی الله علیه و آله و سلم و الأوصیاءِ مِن وُلدِهِ لَکُنتُم حَیاری کَالبَهائِمِ لا تَعرفونَ فرضاً مِنَ الفرائِضِ و هل تَدخُلُ مدینَةً اِلّا مِن بابها فَلَمّا مَنَّ علیکم باِقامَةِ الأولیاءِ بعدَ نَبیّکُم قال فی کتابهِ« الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ
ص: 144
دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا»(1)
اگر راهنمایی های محمد صلی الله علیه و آله و سلم و جانشینان او که فرزندان حضرتش باشند نبود شما چون بهائم سرگردانی زندگی می کردید و به واجبی از واجبات آگاهی نمی یافتید آیا داخل شهر می شوید جز از درب آن(یعنی درب و ورود به معارف ما اهل بیت هستیم) زمانی که خداوند بر شما منت گذارد که به سراغ اولیاء خدا بعد از پیامبرتان بروید و در کتاب خود قرآن فرمود:«امروز دینم را برای شما کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و از اسلامتان راضی گشتم» «همه می دانیم که این آیه شریفه بعد از نصب خلافت و جانشینی علیه السلام در روز غدیر خم نازل شد.»
«فقد اَمَرکُمُ اللهُ بطاعَتِهِ و طاعةِ رسولِهِ و طاعةِ أولی الأمر،رَحِمَ اللهُ ضَعنَکُم و غَفلَتَکُم و صَبَّرَکُم علی اَمرِکُم»
به تحقیق خداوند شما را امر فرموده که از او اطاعت کنید و از رسول او و اولی الامر نیز اطاعت کنید خدا به خاطر لغزش هایتان و غفلتتان به شما رحم کند و شما را درباره دستوراتش صابر و مستقیم قرار دهد.
و الحمدُ للهِ رَبُّ العالمینَ و صَلَّی الله علی محمدٍ و آله اَجمعین(2)
ص:145
«و البابُ المُبتَلی بِهِ النّاسُ»
ابتلائات از هر نوعش باشد ائمه طاهرین علیهم صلوات الله پاسخگو هستند. گاه ابتلائات مادی و دنیایی و گاه معنوی و آخرتی است به هر تقدیر اهل بیت علیهم السلام محل مناسبت و درستِ پاسخگویی حوایج دنیایی و آخرتی مامی باشند.
در ابعاد مادی چه در زمان حیات آن بزرگواران و چه بعد از وفات و شهادتشان هر که صادقانه به ایشان متوسل شده حاجت گرفته و این چیزی است که برای حتی بیگانگان از اسلام پوسیده نیست و بارها و بارها غیر مسلمان ها با توسل به اهل بیت علیهم السلام حاجت گرفته اند.
بگذریم که نقش ولایت در برطرف کردن نیازهای ما تا ورد به قبر و برزخ و در صحنه قیامت ادامه دارد.
شیخ صدوق علیه الرحمه از امام صادق علیه السلام روایت کرده است که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در میان جمعی از اصحاب بودند که ناگهان چهار نفر از سیاهان جنازه سیاه چهره ای را به دوش گرفته و در حالی که او را در میان پارچه ای پیچیده بودند به طرف قبرش حمل می کردند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: او را نزد من آورید. وقتی جنازه را آوردند در مقابل خود به زمین گذاشت و صورتش را باز کرد سپس به علی علیه السلام فرمود: ای علی این شخص همان ریاح غلام آل نجار است.
علی علیه السلام فرمود: به خدا سوگند هرگاه مرا می دید تواضع می کرد و خوشحال می شد و می گفت: ای علی تو را دوست دارم.
بعد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد او را غسل دادند و در لباسی از لباس های خودش او را کفن کرد و به همراه مسلمین تا کنار قبرش تشییع نمود.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«هفتاد هزار گروه از فرشتگان او را مشایعت کردند که هر
ص: 146
گروهی هفتاد هزار نفر بودند و به خدا قسم جز به محبت و دوستی علی علیه السلام به این درجه و مرتبه نرسید»
سپس رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم با دست خود او را در میان قبر نهاده و بعد از آنکه برای مدتی از او روی خود را برگردانید خاک ها را روی آن ریخت.
اصحاب عرض کردند ای رسول خدا! دیدیم شما مدتی از او روی برگرداندی سپس قبر را با خاک پوشاندی علتش چه بود؟
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم فرمود این بنده ی فرمانبردار خداوند تشنه از دنیا رفته بود همسران بهشتی او یعنی حورالعین با شتاب برایش از بهشت آب آوردند و او چون غیرتمند است دوست نداشتم با نگاه کردن به همسرانش او را محزون سازم. مدتی از او روی برگرداندم تا آب آشامید»(1)
فضیل بن یسار از اما باقر و امام صادق نقل کرد که آن دو بزرگوار فرمودند:«حرامٌ علی روحٍ اَن تُفارِقَ جَسَدَها حتّی تَری الخَمسَةَ محمداً و علیاً و فاطمةَ و حَسَناً و حسیناً علیها السلام بِحَیثٍ تَقُرُّ عینُها اَو تَسخُنُ عینُها»(2)
هیچ روحی از بدن خارج نمی گردد تا اینکه پنج تن از معصومین یعنی حضرت محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام را ببیند و دیدن آن ها یا با خوشحالی و چشم روشنی آن هاست و یا به گونه ای که باعث ناراحتی و سرافکندگی می شود.
«و البابُ المُتَلی به النّاسُ» مردم چه در عصر ائمه و حضورشان و چه در زمان غیبت اگر درباره اعتقادات و احکام و مسایل گوناگون ابتلائاتی داشته اند، بهترین جواب را از آن ذوات مقدسه دریافت کرده اند. و دقیقاً یکی از کارهای مهم امام معصوم علیه السلام این بود که به شبهات و ابهامات پاسخ دهند و در برابر هجوم فرهنگ دشمنان اسلام بایستند و نگذارند که جامعه ی اسلامی گرفتار انحراف و اعوجاج شود.
توصیف ویژگی های امام معصوم از زبان امیر المومنین:«لا یَحمِلُ هذا الأمرَ الّا اَهلُ
ص: 147
الصَّبرِ و البَصَرِ و العِلمِ بمواقِعِ الأمرِ»(1)
این امر امامت را به دوش نکشد مگر کسی که اهل شکیبایی و بینایی و آگاهی از سر رشته ی امور باشد.
همان گرامی در وصف ائمه علیهم السلام فرمود:«عَقَلو الدِّینَ عقلَ و عایَةٍ و رِعایَةٍ، لا عَقلَ سَماعٍ و رِوایةٍ، فانَّ رواةَ العِلمِ کثیرٌ و رُعاتَهُ قلیلٌ»(2)
دین را درک کردند درکی آگاهانه و پابندانه و نه آن که از روی شنیدن و نقل کردن باشد زیرا راویان علیم بسیارند و پابندان بدان اندک.
در بیانی دیگر یکی از نشانه های امام معصوم را اینگونه بیان می فرماید:
«اَن یکونَ اَعلَمُ النّاسِ بِحَلال اللهِ و حرامِهِ و ضروبِ اَحکامِهِ و اَمرِهِ و نَهیهِ و جَمیعِ ما یَحتاجُ الیهِ الناسُ (فَیَحتاجُ النّاسُ الیه) و یَستَغنی عنهم»ب(3)
آگاه ترین فرد باشد به حلال و حرام خدا و احکام گوناگون او و اوامر و نواهی اش و هر آنچه مردم به آن محتاجند (پس مردم به او نیازمندند)و او از آنان بی نیاز.
ائمه علیهم صلوات الله معیار شناخت حق و فضیلتند بنابراین مردم در هر نوع ابتلاءشان باید به آن ها رجوع کنند تا پاسخ صحیح و درست را دریافت کنند.
امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارشان نقل می کنند که :
«مَعَنا رایَةُ الحقِّ مَن تَبِعَنا لَحِقَ و مَن تأخَّرَ عنها غَرِقَ ألا و بِنایُدرَک تِرَةُ کُلُّ مومنٍ و بِنا تُخلَعُ رِبقَةُ الذُّلِّ عن اَعناقِکُم و بِنا فُتِحَ لا بِکُم و مِنّا یُختَمُ لا بِکُم» پرچم حق همراه ماست. هر که در پی آن آید به ساحل نجات برسد و هر که از آن عقب ماند غرق شود بدانید که به وسیله ی ما انتقام خون هر مومنی گرفته می شود و به وسیله ما طوق خواری از گردنهایتان برداشته می شود و به وسیله ما باب فتح گشوده شده نه به وسیله شما و به وسیله ماست که درها بسته می شود نه به وسیله شما
ص: 148
حالا به چند نمونه عینی و روشن ابتلائات مردم و رفع آن ها توسط اهل بیت علیهم السلام توجه نمایید:
در رفع حاجت مادی مرحوم شهید ثالث در احقاق الحق نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم پیراهن نو و جدیدی برای شب عروسی و زفاف دخترش فاطمه علیها السلام خریداری و تهیه کرد و پیش از آن فاطمه پیراهن وصله دار به تن می کرد.
در همان شب فاطمه علیهاالسلام صدای ناله ی سائلی را بر در خانه شنید که از برهنگی خود شکایت دارد و پیراهنی از خاندان رسالت درخواست دارد. فاطمه علیهاالسلام که صدای نالۀ سائل را شنید خواست تا پیراهن کهنه و وصله دار به آن سائل بدهد ولی بیاد این آیه افتاد که «لَن تَنالوا البِرَّ حتّی تَنفِقوا مَمّا تُحِبون»(1) هرگز به نیکی نرسید مگر انکه از آنچه دوست دارید انفاق کنید. به همین جهت همان پیراهن نو را به سائل داد و چون هنگام زفاف شد جبرئیل پیرانی از سندس سبز بهشتی برای فاطمه آورد که نورش چشم ها را خیره می کرد»(2)
روزی عربی بد شکل و بسیار زشت میهمان امام حسن مجتبی شد و بر سر سفره نشست از روی حرص و اشتهای فراوان مشغول غذا خوردن شد از آنجا که خوی امام این خانواده کرم و لطف است آنجناب از غذاخوردن او خوشحال گشت و تبسم فرمود. در بین صرف غذا پرسید ای عرب زن گرفته ای یا مجردی؟ عرض کرد زن دارم فرمود: چند فرزند داری؟ گفت هشت دختر دارم که من از همه ی آن ها زیباترم. اما آن ها از من پرخورترند حضرت تبسم نموده او را ده هزار درهم بخشید گفت: این سهم تو و زوجه تو و هشت دخترت.(3)
یک روز امام حسین علیه السلام بر عده ای فقیر و مسکین که سفره خود را پهن کرده بودند گذر کرد آن ها گفتن از پسر رسول خدا بفرمایید کنار سفره ی ما فقیران! امام علیه السلام فورا دعوت آن ها اجابت کرد و نشست و با آن ها هم غذا شد و فرمود:«اِنَّ اللهَ لا یُحِبُّ
ص: 149
المُستَکبرین» خداوند متکبرین را دوست نمی دارد.
سپس فرمود: من دعوت شما را پذیرفتم پس شما نیز دعوت مرا بپذیرید: گفتند با کمال میل ای فرزند رسول خدا. با امام علیه السلام به منزل آن حضرت آمدند.
امام علیه السلام به اهل خانه فرمود: هرچه در خانه هست برای پذیرایی میهمان بیاورند.(1)
ابوحمزه ثمالی می گوید: یک روز به درب خانه خدا حضرت سجاد علیه السلام ایستاده بودم که امام علیه السلام از خانه خارج شد و فرمود:«بِسم اللهِ آمَنتُ باللهِ و توکَّلتُ علی اللهِ» و سپس فرمود: ای ابو حمزه هر وقت انسان از خانه بیرون می آید شیطان آماده ی فریب او می شود وقتی می گوید«بسم الله» آن دو فرشته که بر او موکل هستند می گویند گفت:
بسم الله یعنی از شر شیطان محفوظ ماند. وقتی می گوید:«آمَنتُ باللهِ» گویند هدایت شد و همین که می گوید:«توکلَّتُ علی اللهِ » گویند از آفات و بلیات نگاه داشته شد. در این موقع است که شیطان دور می شود سپس امام علیه السلام عرضه داشت:«اللهمَّ اِنَّ عِرضی َ لَکَ» پروردگارا آبروی خویش را به تو سپردم.
و روی به من کرده فرمود: یا اباحمزه اگر تو از مردم کناره گیری کنی آن ها از تو دست برنمی دارند و تو را رها نخواهند کرد. ابوحمزه می گوید عرض کردم پس چه باید کرد؟ فرمود:«اَعطِهِم عِرضَکَ لِیَومِ فَقرِکَ و فاقَتِکَ» آبرویت را به آن ها بده برای روز نیازندی و بینوایی! به احتمال زیاد منظور امام علیه السلام این است که در مقام مکافات و انتقام مباش و بگذار پاسخ عیبجویی و لغزش آن ها را برای روز قیامت که روز فقر و فاقه می باشد. سلام ابن مستنیر می گوید محضر امام باقر علیه السلام بودم که حمران ابن اعین وارد شد و چند سوال از آن بزرگوار کرد. در هنگام خداحافظی گفت ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خدا شما را طول عمر عنایت کند و ما را بیش از این بهره مند گرداند. خواستم وضع خود را برایتان شرح دهم.
وقتی ما شرفیاب خدمت شما می شویم، هنوز خارج نشده ایم قلبمان صفایی پیدا می کند و مادیات دنیا را فراموش می کنیم. اما همین که وارد اجتماع و تجارت و کسب
ص: 150
می شویم باز به دنیا علاقه پیدا می کنیم.
امام علیه السلام فرمود: قلب چنین است گاهی سخت و زمانی نرم می شود. سپس فرمود:
اصحاب رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به آن حضرت عرض می کردند:ما می ترسیم منافق باشیم پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم می پرسید به واسطه ی چه چیز؟ می گفتند: وقتی خدمت شما هستیم ما را بیدار نموده به آخرت متمایل می فرمایید ترس به ما روی آورد دنیا را فراموش کرده بی میل به آن می شویم. به طوری که گویا به چشم آخرت و بهشت و جهنم را مشاهده می کنیم. این حال تا موقعی است که در خدمت شما هستیم. همین که خارج شدیم به منزل که می رویم بوی فرزندان که به شامه ما می رسد خانواده و زندگی خود را که می بینیم حالت معنوی که از محضر شما کسب کرده بودیم از دست می دهیم آیا با این خصوصیات ما گرفتار نفاق نمی شویم.
فرمود: هرگز. این پیشامد ها و تغییرات از وسوسه های شیطان است که شما را به دنیا متمایل می کند. به خدا سوگند اگر بر همان حال اولی که ذکر کردید مداومت داشته باشید ملائکه با شما مصافحه می کنند و بر روی آب راه خواهید رفت .
اگر این طور نبود همین که شما گناه می کنید و بعد از آن توبه می نمایید هر آینه خداوند دسته دیگری را خلق می کرد که گناه کنند آنگاه طلب آمرزش و توبه نمایند تا خداوند آن ها را ببخشد به درستی که مومن پیوسته مورد امتحان و آزمایش واقع می شود گناه می کند و توبه می نماید باز گناه می کند فورا توبه می نماید. نشنیده ای خداوند می فرماید:
«اِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوابینَ و یُحِبُّ المُتطَهِّرینَ» و نیز در این آیه می فرماید:
«اِستَغفِروا رَبَّکُم ثُمَّ توبوا اِلَیهِ»(1) طبیبی مسیحی خدمت امام صادق علیه السلام شرفیاب شد و گفت: آیا در کتاب شما و سنت پیامبرتان از طب چیزی ذکر شده؟ فرمود: آری در کتاب خدا این آیه«کُلوا و اشرَبوا و
ص: 151
لا تُسرِفوا» آمده، بخورید و بیاشامید ولی زیاده روی نکنید و در سنت و کلام پیامبرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم آمده که:«اَلحَمیَّةُ مِنَ الاَکلِ رَاسُ کُلِّ دواءٍ و الاِسرافُ فی الاَکلِ رأسُ کُلِّ داءٍ» خودداری از زیاده روی در خوردن و غذا سرآمد و بیشترین دارو رمز سلامتی است. زیاده روی در خوراک باعث همه امراض است.
مرد مسیحی از جا حرکت کرده و گفت:«و اللهِ ما تَرَکَ رَبُّکُم و لا سُنَّةُ بِنَبّیکُم شَیئاً مِنَ الطِّبِ لِجالینوس»(1) به خدا سوگند کتاب خدا و سنت پیغمبرتان جایی برای طب جالینوس باقی نگذاشته است.
مشابه همین داستان در نوعی دیگر برای حضرت موسی بن جعفر علیه السلام رخ داد و طبیبی یهودی به دست آن گراهی مسلمان شد.
امام کاظم علیه السلام بیمار شد طبیب یهودی را آوردند تا معالجه کند. امام علیه السلام فرمود: کمی صبر کن من دوستی دارم با او مشورت کنم. آنگاه روی از طبیب برگردانید و به جانب قبله توجه نمود این دو شعر را خواند:
اَنتَ اَمرَ ضتَنی و اَنتَ طَبیبیِ*** فَتَفَضَّل بِنَظرَةٍ یا حبیبی
واشفِنی مِن شَرابٍ وُدِّکَ کَأساً*** ثُمَّ زِدنی حلاوَةَ التَّقریبِ
خدایا تو مرا بیمار کرده ای و تو نیز طبیب منی به فضل خویش نظری به این بنده بیفکن از شراب دوستی و عشق خود مرا جامی بده و شیرینی مقام قربت را بر آن اضافه نما. هنوز این ابیات را تمام نکرده بود که اثر بهبودی در صورت مبارکش ظاهر شد و همان لحظه تمام مرض از او زایل گشت.
طبیب با تحیری عجیب می نگریست! پس از مشاهده این پیشامد گفت: ای سرور من اول گمان کردم تو بیماری و من طبیب اکنون آشکار شد که من بیمارم و تو طبیب و از تو خواهش می کنم مرا معالجه کن. امام کاظم علیه السلام اسلام را بر او عرضه داشت طبیب مسلمان شد.(2)
ص: 152
و البابُ المُبتَلی بِهِ النّاسُ: موردی هم از مفهوم رفع ابتلائات مردم از امام رئوف علی بن موسی الرضا علیه السلام نقل شده است:
یسع بن حمزه گفت در محضر امام رضا علیه السلام بودم و از ایشان مسائلی را می پرسیدم غیر از من جمع زیادی حضور داشتند که آن ها نیز مسائل دینی و حلال و حرام می پرسیدند. در این هنگام مردی بلند قد، گندم گون وارد مجلس شد. پس از سلام عرض کرد ای پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مردی از دوستداران شما و پدران و اجدادتان هستم. از سفر حج برمی گردم. مقداری پول برای بازگشت به وطن همراه داشتم ولی متاسفانه همه را گم کرده ام. اینک تقاضا دارم مرا کمکی بفرمایید تا به شهر خود برگردم. البته این را هم بگویم که من ثروتمندم و خداوند نعمت را به من ارزانی داشته و صدقه به من نمی رسد.
شما هر چه مرحمت بفرمایید در شهر خودم از طرف شما صدقه می دهم.
امام علیه السلام فرمود: بنشین خدا تو را بیامرزد. آنگاه با مردم شروع به صحبت شد تا کم کم متفرق شدند. من و سلیمان جعفری با آن مرد باقی ماندیم.
امام رضا علیه السلام فرمودند اجازه می دهید وارد اندرون خانه شوم. سلیمان عرض کرد بفرمایید. امام رضا علیه السلام داخل شد. پس از ساعتی تشریف آورد و درب اتاق را بست از بالای درب دست مبارک خود را بیرون آورده فرمود: خراسانی کجاست؟ عرض کرد در خدمتم. فرمود: این دویست دینار را بگیر برای خرج راهت از این پول تبرّک جو و از طرف من هم لازم نیست صدقه بدهی. هم اکنون خارج شو که نه من تو را ببینم و نه تو مرا ببینی.(1)
قاسم بن عبدالرحمان می گوید که من زیدی مذهب بودم. یک روز در شهر بغداد گذر می کردم که دیدم مردم در حرکت و اضطرابند. بعضی می دوند و بعضی بالای بلندی ها می روند و بعضی ایستاده اند. پرسیدم چه خبر است؟ گفتند ابن الرضا علیه السلام می آید گفتم به خدا سوگند که من نیز می ایستم و او را مشاهده می کنم ناگاه دیدم که آن حضرت پیدا
ص: 153
شد و سوار بر مرکبی بود. من با خود گفتم:«لَعَنَ اللهُ اَصحابُ الاِمامیَّةِ» دور باشند از رحمت خدا گروه امامیه که چگونه معتقدند خداوند اطاعت این جوان را واجب گردانیده است. تا این خیال در دل من گذشت امام جواد علیه السلام روی به من کرد و فرمود:« یا قاسم بن عبدالرّحمان: اَبَشَراً مِنّا واحِداً نِتَّبِعُهُ اِنّا اِذاً لَفی ضَلالٍ و سُعُرٍ»(1) آیا آدمی که از جنس ماست و بیگانه است و هیچ کس را ندارد پیروی کنیم در نتیجه در گمراهی و آتش های سوزان خواهیم بود؟
دوباره در دل خود گفتم که او ساحر است این بار امام علیه السلام روی به من کرده و فرمود:
«أاُلقِیَ الذِّکرَ علیهِ مِن بَینِنا بَل هُوَ کَذّابٌ اَشِرٌ»(2)
آیا وحی بر او القا شده است در حالی که در میان ما بهتر و حق از او یافت می شود نه چنین است که وحی مختص به او باشد بلکه او درغگو است و خودپسند و متکبر است وقتی مشاهده کردم امام جعفر علیه السلام از افکار و خیالات من خبر می دهم اعتقادم کامل شد و اقرار به امامت او نمودم و اعتراف کردم که او حجت خدا بر خلق خدا می باشد.(3)
دوستان را کجا کنی محروم، تو که با دشمنان نظر داری.
متوکل عباسی در بدنش دمل بزرگی درآمده بود که به هیچ وجه خوب نمی شد از زیادی درد در تب سوزانی بسر می برد. پزشکان مخصوص از معالجه فرو ماندند. مادر متوکل به حضرت هادی امام علی النقی علیه السلام ارادت کامل داشت. کسی را پیش آن بزرگوار فرستاد و تقاضای دوای موثر نمود.
امام هادی علیه السلام فرمود: روغن گوسفند با گلاب بیامیزید و بر دمل بنهید تا درد ساکت شود و سر باز کند. این دستور را که به خلیفه رساندند پزشکان معالج از تجویز چنین دارویی برای دمل خندیدند. آن دوا را هیچ کدام نپسندیدند.
این خبر به مادر متوکل رسید. پزشکان را ناسزا گفت و دستور داد آن ها را از پیش متوکل خارج کنند. خودش شخصاً آن دوا را تهیه کرد و بر دمل نهاد. هماندم درد فرو
ص: 154
نشست و اثر بهبودی آشکار شد بدون فاصله زیادی دمل بازگردیده مواد فساد خارج شد.(1)
مردی به نام کامل مدنی جهت پرسش مسائلی به محضر امام حسن عسکری علیه السلام شرفیاب شد. همو می گوید: وقتی خدمت حضرت رسیدم دیدم لباس سفید و نرمی بر تن دارند. نزد خود گفتم: ولی خدا و حجت او لباس نرم و لطیف می پوشند و ما را به مواساوات با برادران فرمان می دهد و از پوشیدن چنین باز می دارد! امام علیه السلام تبسم نمودند و آستین های خود را بالا زد. دیدم پلاسی سیاه و خشن در زیر لباس بر تن دارند فرمودند: ای کامل «هذا للهِ و هذا لَکُم» این پلاس خشن برای خدا و این لباس نرم که روی آن پوشیده ام برای شماست.(2)
احمد بن اسحاق که از بزرگان شیعه و پیروان شیعه و پیروان ویژۀ امام حسن عسکری علیه السلام بود می گوید: خدمت امام حسن عسکری علیه السلام شرفیاب شدم و می خواستم در مورد جانشین پس از او سوال کنم و آن گرامی بدون آنکه سوال کنم فرمود: ای احمد، همانا خدای متعال از آن هنگام که آدم را آفرید زمین را از حجت خدا خالی نگذاشته و نیز تا قیامت خالی نخواهد گذاشت. به جهت حجت خدا از اهل زمین بلا می شود و باران می بارد و برکات زمین خارج می گردد. عرض کردم: ای پسر رسول خدا امام و جانشین پس از شما کیست؟
آن حضرت با شتاب به درون خانه رفت و بازگشت در حالی که پسری سه ساله که رویی همانند ماه تمام داشت بر دوش خویش حمل می کرد و فرمود: ای احمد بن اسحاق اگر نزد خدای متعال و حجت های او گرامی نبودی این پسر را به تو نشان نمی دادم همانا او هم نام رسول خدا و هم کنیه اوست. او کسی است که زمین را از عدل و داد پر می سازد همچنان که از ظلم و جور پر شده باشد ای احمد بن اسحاق مثل او در این امت مثل خضر علیه السلام و ذوالقرنین است. سوگند به خدا غایب می شود به طوری که در
ص: 155
زمان غیبت او از هلاکت نجات نمی یابد مگر کسی که خداوند او را بر اعتراف به امامت وی ثابت قدم بدارد و موفق سازد که برای تعجیل او دعا کند.
عرض کردم: سرور من آیا نشانه ای دارد که دل من به آن اطمینان بیشتری پیدا کند؟ در این هنگام آن پسر به عربی فصیح فرمود:«منم بقیة الله در زمین همان که از دشمنان خدا انتقام می گیرد ای احمد بن اسحاق پس از مشاهده عینی دنبال اثر نگرد!»(1)
ص: 156
«و المقصِّرُ فی حَقِّکُم زاهِقٌ و الحَقُّ مَعَکُم و فیکُم و مِنکُم و الَیکُم و اَنتُم اَهلُهُ و معدِنُهُ»:
کسی در حق شما قصور کند رفتنی است و نابود شدنی است زیرا حق با شما در شما از شما به سوی شما و شما اهل و معدن آن هستید. قبل از ورود به عنوان فوق به تأویل آیه معروف سوره مبارکه اسراء توجه کنید:
«وَ قُل جاءَ الحَق و زَهَقَ الباطِلُ اِنَّ الباطِلَ کانَ زهوقاً»(1)
و بگو حق آمد و باطل نابود شد که باطل نابود شدنی است.
ابی حمزه از امام باقر علیه السلام در تفسیر و تاویل کلام خدا : «وَ قُل جاءَ الحَق و زَهَقَ الباطِلُ اِنَّ الباطِلَ کانَ زهوقاً»اینگونه نقل می کند که فرمود:«اِذا قامَ القائمُ أذهَبَ دَولَةَ الباطلِ»(2) زمانی که قائم علیه السلام قیام نماید،دوران دولت باطل سپری خواهد شد.
امیرالمومنین علیه السلام فرمود همین که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم متولد شد بت ها که بر کعبه نصب شده بودند همه با صورت بر زمین افتادند و چون شب شد این ندا از آسمان طنین انداز گردید «وَ قُل جاءَ الحَق و زَهَقَ الباطِلُ اِنَّ الباطِلَ کانَ زهوقاً»(3)
شک نیست که چهارده معصوم مظهر اسم نیک خداوندی یعنی (حق) هستند و مقصر در حق ایشان باطل و از بین رفتنی است. چون اراده الهی بر آن است با حق بر سر باطل بکوبد و اگر چه پایان جهان باشد باطل را از ریشه نابود کند.
«بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَی الْبَاطِلِ فَیَدْ مَغُهُ فَإِذَا هُوَ زَاهِقٌ وَ لَکُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ »(4)
بلکه حق را بر سر باطل می کوبیم پس آن را در هم شکسته و باطل بناگاه نابود شود و وای بر شما از آنچه وصف می کنید.
ص: 157
در جای دیگر می فرماید:«قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَمَا یُبْدِئُ الْبَاطِلُ وَمَا یُعِیدُ »(1)
بگو حق آمد و باطل نماند و یاری بازگشتنش نیست.
و باز می فرماید:«وَ یَمْحُ اللَّهُ الْبَاطِلَ وَ یُحِقُّ الْحَقَّ بِکَلِمَاتِهِ»(2)
خداوند باطل را محو می کند و حق را با کلمات خویش ثابت می گرداند.
مخالفین اهل بیت در هر عصر و زمانی محکوم به شکست بوده و هستند چون این سنت الهی است که با اهل باطل اینگونه برخورد کند و حق را با کلمات خویش ثابت نماید.
ملاحظه فرمودید که در عبارت زیارت جامعه کبیره عرض کردیم که حق با شما در شما از شما به سوی شما و شما مرکز و معدن آنید.
این شعار معروف با آل علی هر که درافتاد ورافتاد ریشه قرآنی و روایی دارد. شما کافی است یک نگرشی به تاریخ بعد از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تا به امروز کنید و ملاحظه نمایید که خداوند چگونه مقصرین در حقوق اهل بیت علیهم السلام را در زباله دان تاریخ افکند قاطبه بنی امیه و بین عباس و هر فرقه و حکومت دیگری را که بنا به ضایع کردن حق خاندان رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم داشتند محو و نابود کرد و در مقابل به ائمه طاهرین علیهم السلام که در زمان خود یا در تبعید بودند و یا زندانی و یا تحت نظر و بالاخره هم به شهادت رسیدند و سخت ترین و ناگوارترین آن ها حادثه عاشورا بود اما دیدیم که بعد چه اتفاقاتی افتاد و خداوند چه آبرو و عزتی به این خانواده پاک و مطهر عنایت کرد و مردم عالم متوجه حقانیت این ذوات مقدسه شدند و برای بزرگداشت آن عزیزان چه ابراز احساسات و محبتی می نمایند.
آری «و المُقَصِّرُ فی حَقِکُم زاهِقٌ» آن هایی که به حقوق اهل بیت قصور کردند تنها در حق آن خاندان ظلم نکردند بلکه ظلم به بشریت کردند زیرا باعث شدند که اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله و سلم به دنیا معرفی نشود و با محدود کردن ائمه طاهرین علیهم السلام راه
ص: 158
ارتباط با مردم جهان را با این خانواده بستند در حالی که اگر می گذاشتند حکومت اسلامی در دست ائمه علیهم السلام باشد و بر آن بزرگواران مثل حکومت امیرالمومنین علی علیه السلام سه جنگ خانمانسوز جمل و صفین و نهروان را تحمیل نمی کردند و گوش به فرمان مقام و منزلت امامان معصوم علیهم السلام را نکردند و سد راهشان شدند و تا امروز هر آنچه بر سر اسلام و مسلمین می آید به خاطر همان قصوری است که در عصر ائمه علیهم السلام و هنگام حضورشان انجام گرفت.
در اینجا آثار شوم قصور در حق اهل بیت و دشمنی با آن بزرگواران را بررسی کنیم:
یکی از راه های شناخت منافق از مومن همین است یعنی اگر کسی با این خانواده و در راس آن ها امیر المومنین علی عیه السلام دشمنی کرد منافق است.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود:«اَلا و اِنَّ حُبُّ علیٍّ عَلَمٌ بَینَ الایمانِ و النّفاقِ فَمَن اَحَبَّهُ کانَ مومناً و مَن اَبغَضَهُ کانَ منافِقا»(1)
بدانید علامت و نشانه بین ایمان و نفاق دوستی علی علیه السلام است هر کس او را دوست بدارد مومن و کسی که با او دشمنی کند منافق است.
شیخ مفید و شیخ طوسی در کتاب امالی خود از عمران بن حصین نقل کرده اند که گفت:
من و عمربن خطاب نزد پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حاضر بودیم و حضرت علی علیه السلام در کنار آن حضرت نشسته بود ناگاه رسول خدا صلی الله علیه و آْله و سلم این آیه شریفه را قرائت کرد:
«أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ وَ یَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَءِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ»(2)
آیا کسی هست که بیچاره را اجابت کند وقتی او را بخواند و ناراحتی او را برطرف کند و شما را جانشینان خود بر روی زمین قرار دهد آیا خدای دیگری جز خداوند
ص:159
هست، افرادی که متوجهند و این حقیقت را به یاد دارند خیلی کم می باشند.
راوی گوید:با شنیدن این آیه امیر المومنین علی علیه السلام مانند گنجشکی که می لرزد به خود لرزید و دچار اضطراب و پریشانی شد.(چه بسا اضطراب آن حضرت به خاطر شنیدن نام خلافت بود زیرا می دانست بر سر خلافت چه غوغایی بپا می کنند و چه خون هایی بر زمین می ریزند و چه تعدی ها و تجاوزها و ظلم هایی خواهند کرد و ترس و بی تابی آن حضرت از این جهت بود نه اینکه از اجرای عدالت بترسد که او اسطوره عدالت و دادگری است لذا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او دلداری داد که بی تابی نکن چون در این نزاع و درگیری تو بر حق هستی و دشمنان تو همه بر باطل می باشند) پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«لا تَجزَع و اللهِ لا یُحِبُّکَ الّا مومنٌ و لا یُبغِضُکَ الّا منافقٌ»(1)
ناشکیبایی نکن به خدا قسم جز مومن تو را دوست ندارد و جز منافق دشمن تو نمی باشد.
و الحقُّ مَعَکُم ... حق با شما و از شما و به سوی شما و شما اهل حق و معدنش هستید.
روایات متعددی داریم مخصوصاً از طریق اهل سنت که علی با حق است و حق علی است.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«علیٌّ معَ الحقِّ و الحقُّ معَ علیٍّ یَدو رُحَیئُما دارَ»
علی با حق است و حق با علی و بر محور او می گردد. ابن ابی الحدید می نویسد: در اخبار صحیحی از قول پیامبر آمده است که فرمود:علیٌّ مع الحَق - علی با حق است.(2)
ص:160
همان گرامی فرمود:«الحَقُّ معَ علیٍّ اَینَما مالَ» کافی، ج 1، ص 294 حق با علی است هر جا که رو کند.
و نیز فرمود:«علیٌّ معَ الحقِّ و الحقُّ معَ علیٍّ و لَن یَتَفَرَّقا حتّی یَرِدا علیَّ الحَوضَ یومَ القیامةِ»(1) علی با حق است و حق با علی است. آن دو هرگز از هم جدا نشوند تا آن گاه که در روز قیامت بر لب حوض نزد من آیند.
کمی دقیق تر به عبارات زیارت جامعه بپردازیم که ضمائر موجود در فراز مورد بحث هر کدام اشاره به معنا و مفهوم خاصی است.
حق با شماست: یعنی اگر کسی خواهان حق است باید سراغ شما آید و یا اینکه شما اهل بیت در مقام مقایسه با مخالفین و غاصبین حقوقتان حق با شما است و مخالفین شما اهل باطلند.
حق با شماست: گفتار شما رفتار شما و سیره عملی شما همگی حق است نه در گفتار و نه در عمل چیزی خلاف حق در شما دیده نشده است و خوانندگان گرامی بدانند اگر دشمنانشان کوچک ترین سوژه ای خلاف حق و فضیلت از آن بزرگواران سراغ داشتند آشکار می کردند و جالب اینجاست که در کتاب های مربوط خود کلی فضایل و مناقب از این ذوات مقدسه نقل کرده اند که قابل شمارش نیست.
و حق با شماست: یعنی تراوش حق و اشاعه حق از ناحیه شما انجام می گیرد همه ملکات و مکارم اخلاقی و تمامی معارف صحیح الهی از جانب شما به دست مردم می رسد. اگر کسی خدایی که مرکز حق است و حق مطلق است بخواهد بشناسد باید از شما بیاموزد.
بنابراین هر که از غیر شما مطالبه حق کند به خطا خواهد رفت زیرا در واقع از شما که مظهر صفت نیک خداوند یعنی حق هستید گریزان بوده است.
ص: 161
امام باقر علیه السلام در بیان آیه شریفه «وَ خابَ کُلُّ جَبّارٍ عَنیدٍ »(1) فرمود:«اَلعَنیدٌ اَلمُعرِضُ عَنِ الحَقِّ»(2) عنید در آیه منظور کسی است که از حق اعراض و دوری می جوید. اعراض از اهل بیت که مظهر صفت حق برای خداوند هستند به نوعی عنیدند.
برای فهم این ادعا کافی است به گفتگوی مولایمان علی علیه السلام با عبدالله بن عباس توجه شود. عبدالله بن عباس می گوید یک روز به محضر علی بن ابی طالب علیه السلام وارد شدم در حالی که پارگی کفش خود را می دوخت. سپس به من فرمود:«ما قیمَةُ هذَا النَّعْلِ؟ فَقُلْتُ: لا قیمَةَ لَها. فَقالَ عَلَیْهِ السَّلامُ و اللّهِ لَهِیَ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ اِمْرَتِکُمْ، اِلاّ اَنْ اُقیمَ حَقّاً، اَوْ اَدْفَعَ باطِلاً»(3)
قیمت این کفش چقدر است؟ عرض کردم ارزشی ندارد فرمود سوگند به خدا این کفش نزد من از امارت و حکومت بر شما محبوب تر است مگر آن که حقی را ثابت گردانم یا باطلی را براندازم.
و به سوی شماست: سیر حق به سوی شماست یعنی باطل هیچ گاه به سوی شما در حرکت نیست همیشه این حق است که به سویتان می آید چون وقتی حق با باطل ممزوج شود فرصت را از حق می گیرد و اجازه اظهار وجود به حق نمی دهد بنابر این نفوذ باطل در وجود شما غیر ممکن است و بلکه هر آنچه به سویتان سیر می کند حق و فضیلت است.
و شما اهل حق و معدنش هستید، اولا اَهلیّت دارید که جایگاه حق باشید چه بسا افرادی که معصوم نیستند و افراد معمولی اند با ادعای اینکه اهل حقند مردم را می فریبند و قیافه حق بجانب می گیرند در حالی که باطلند و اهداف خلاف حق دارند.
امیر المومنین علی علیه السلام در معرفی چنین چهره هایی می فرماید:«اِنَّما بَدءُ وقوعِ الفِتَنِ أهواءُ تُتَّبَع» همانا آغاز فتنه ها و نابسامانی ها هواهای نفسانی است که پیروی می شوند یعنی انسان هایی تحت تاثیر هواهای نفسانی خودشان قرار می گیرند و بعد به جای این که
ص: 162
خدا را پرستش کنند و به دنبال نمایندگان معصوم الهی بروند هواهای نفسانی را پرستش می کنند«و َ اَحکامٌ تَبتَدَعُ یُخالِفُ فیها کتابُ اللهِ» و بعد کسی دنبال هوای نفسش برود با استفاده از نیروی حق بدعتی را در لباس دین وارد می کند چون می داند نیرو از آن دین و مذهب است و کتاب خدا در آن احکام مورد مخالفت قرار می گیرد.«وَ یَتَوَّلیّ علیها رِجالٌ علی غَیرِ دینِ اللهِ» آن وقت افرادی با هم متحد و متفق می شوند و حزب و جمعیتی تشکیل می دهند ولی به غیر دین خدا بر اساس همان بدعت و به عنوان دفاع از این بدعت آن را به صورت دین بین مردم تبلیغ می کنند.«فَلَو اَنَّ الباطلَ خَلَصَ مِن مِزاجِ الحَقِّ لَم یَخَف علی المُرتا دینَ» حالا امام علی علیه السلام فلسفه مطلب را به زیبایی بیان می کند: پس اگر باطل ار امتزاج و آمیختگی با حق جدا باشد و با حق مخلوط نباشد مردم حق جو منحرف نمی شوند ولی نوعاً حق را با باطل مخلوط و ممزوج می کنند و امر بر مردم مشتبه می شود یعنی حق را با باطل اشتباه می گیرند و باطل را با مارک حق می خرند.
«وَ لَو اَنَّ الحَقُّ خَلَصَ مِن لَبسِ الباطِلِ اِنقَطَعَت عَنهُ ألسُنُ»(1) و اگر حق از پوشش باطل جدا شد و آزاد گردید زبان بدخواهان از آن قطع می گردد چون اگر حق و باطل مخلوط شوند عده ای آن حق محض می بینند بعد به آثارش نگاه می کنند می بینند آثار بد دارند معاندها زبانشان دراز می شود که این دین و مذهب شما خراب از آب درآمد دیگر نمی دانند که این خرابی ها و آثار سوء مال باطل است نه از آنِ حق نتیجه ای که از خطبه شریف مولایمان علی علیه السلام می گیریم این است که باید بصیرت داشته باشیم و حق را از اهل حق و معدن و مرکز آن مطالعه کنیم و آن نیست جز در بیت و خانه محمد و آل محمد علیهم السلام.
ص: 163
«وَ اَکرَمَ اَنفُسَکُم و اَعظَمَ شَأنَکُم و اَجَلَّ خَطَرَکُم»:
گرامی است جان های شما و بزرگ است شأن شما و برجسته است موقعیت شما در کل آفرینش جانی عزیز و شأن و مقامی برتر از چهارده معصوم علیهم السلام وجود ندارد این گرامیان گل سرسبد خلقند و سرآمد تمام کائنات و مخلوقاتند.
امامت تمام دین اساس اسلام و ریشه همه فضائل و خوبی هاست. امامت نور است امامت منزلتی برتر از نبوت دارد. اگر امام معصوم نباشد زمین در هم فرو رود و ساکنانش را چنان درهم و پریشان کند که دریای طوفانی ساکنانش را! امام معصوم باعث برقراری آسمان ها و زمین است و بر همین اساس وقتی«إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ وَ إِذَ النُّجُومُ انْکَدَرَتْ وَ إِذَا الْجِبَالُ سُیِّرَتْ»(1) (در آن هنگام که خورشید تاریک شود و ستارگان بی نور شوند و کوه ها به حرکت درآیند) شود دیگر امام معصومی حاکم بر مخلوقات خدا در قید حیات ظاهری نیست و قیامت برپا شده است.
امیرالمومنین علی علیه السلام درباره عظمت شان و منزلت محمد و آل می فرمود:
«حَتّی أفضَت کرامَةُ اللهِ سَبحانَهُ و تعالی اِلی محمدٍ صلی الله علیه و آله و سلم فَأخرَجَهُ مِن اَفضَلِ المَعادنِ مَنبِتاً... لها(اَی لِعِترَتِهِ و شَجَرَتِهِ صلی الله علیه و آله و سلم) فُروعٌ طِوالٌ و ثَمَرٌ لا یُنالُ فَهُوَ امامٌ مَن اتَّقی و بَصیرةُ مَنِ اهتَدی... سیرَتُهُ القَصدُ و سُنَّتُهُ الرُّشدُ و کلامُهُ الفَصلُ و حُکمُهُ العَدلُ»(2)
تا آن که کرامت خداوند سبحان مقام پیامبری به محمد صلی الله علیه و آله و سلم رسید. پس آن حضرت را از بهترین خاندان و گرامی ترین دودمان بر کشید...(درخت دودمان) او را شاخه هایی است بلند و برافراشته و دست کسی به میوه آن نرسد. او پیشوای پرهیزگاران است و دیدۀ رهیافتگان... رفتارش میانه روی و اعتدال است و طریق اش راهنمایی و هدایت. سخنش حق را از باطل جدا سازد و حکم و داوریش به عدل و داد است.
ص: 164
امام رضا علیه السلام در منزلت امامت می فرمود:«اِنَّ الامامَةَ اُسُّ الاسلامِ النّامی وَ فَرعُهُ السّامی»(1) امامت ریشۀ بالنده اسلام و شاخه برافراشته آن است.
در جای دیگر فرمود:«اِنَّ الامامَةَ زِمامُ الدُِّینِ و نظامُ المسلمینَ و صَلاحُ الدُّنیا و عِزُّ المومنینَ »(2) امامت رهبری دین را به عهده دارد و رشته کار مسلمانان و اصلاح و آبادانی دنیا و سرفرازی مومنان است.
امام حسن عسکری علیه السلام در یک بیان طولانی از رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که فرمود:
«ای بندگان خدا بر شما باد به خدمت کردن کسی که خدا او را اکرام کرد و گرامی داشت به اینکه او را پسندید و از میان خلق خود برگزید و به او رتبۀ اصطفاء عطا کرد و او را بهترین اهل آسمان ها و زمین بعد از محمد صلی الله علیه و آله و سلم که سرور انبیاء است قرار داد و سر شما باد به دوستی کردن با دوستان آن حضرت یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام و دشمنی کردن با دشمنان او»(3)
امام حسین علیه السلام از جد بزرگوارش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نقل می کند که فرمود: هنگامی که در آسمان سیر داده شدم به حجاب های نور که رسیدم پروردگارم با من گفتگو کرد و فرمود:
«یا محمد، بَلِّغ علی بن ابی طالبٍ مِنِّی السَلامُ و اعلَمهُ اَنَّهُ حُجَّتی بَعدَکَ عَلی خَلقی، بِهِ أسقی عِبادیَ الغَیثَ و بِهِ أدفَعُ عنهُمُ السُّوءَ و بهِ اِحتَجَّ علیهِم یَومَ یَلقونی» ای محمد به علی بن ابی طالب سلام برسان و به او خبر بده که او حجت من بعد از تو بر بندگان من است باران رحمت خود را به واسطه او بر بندگانم نازل می کنم و بدی ها را از آن ها برطرف می کنم و روزی که مرا ملاقات کنند به سبب او بر آن ها احتجاج می کنم.
در ادامه فرمود:«پس او را باید اطاعت کنند و آنچه را دستور می دهد اجرا کنند و از
ص: 165
آنچه نهی می کند اجتناب ورزند تا آن ها را نزد خودم در جایگاه صدق قرار دهم و بهشتم را برای ایشان مباح گردانم و اگر چنین نکنند آن ها را با تبه کاران و دشمنانم در آتش و عذابم جای دهم و هیچ باکی نداشته باشم.»(1)
وَ اَکرَمَ اَنفُسَکُم و اَعظَمَ شَأنَکُم؛ گرامی است وجود شما و بزرگ است شأن شما.
بزرگی و عظمت برازنده ی این خاندان است و کسی را نسزد به رتبه آن ها برسد و در جایگاه آنان قرار گیرد. در کتاب خرائج آورده که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به فاطمه علیهاالسلام فرمود:
ای فاطمه بشارتی از ناحیه پروردگارم در خصوص برادرم و پسر عمویم به من رسیده و آن این است که خداوند فاطمه را به علی تزویج کرده و به رضوان خازن بهشت دستور داده تا درخت طوبی را تکان دهد و آن بعد دوستداران اهل بیت من رقعه هایی حمل کرد پس ملائکه ای از نور حلق کرد و به هر ملک خطی و رقعه ای داد و چون قیامت به پا شود و اهلش جابجا شوند دوستداری از دوستداران ما نمی ماند مگر آنکه یکی از آن رقعه ها را به او می دهند که سند برائت از آتش دوزخ است.(2)
آری به برکت عظمت و بزرگی مقام محمد و آل علیهم السلام دوستداران آن گرامیان نیز آبرو و عزت می یابند به همین جهت در زیارت عاشورا در پیشگاه پروردگار عرض می کنیم:
«اللهمَّ اجعَلنی عِندَکَ وَجیهاً بالحُسینِ علیه السلام فی الدُّنیا و الاخِرَةِ یا اَباعبداللهِ اِنّی اَتَقَرَّبُ الی اللهِ و الی رَسولِهِ و اِلی امیر المومنینَ و الی فاطمةَ و الی الحسنِ و الیکَ بموالاتِکَ و بالبَراءَةِ ممَّن قاتَلَکَ و نَصَبَ لَکَ الحربَ و بالبراءةِ مِمَّن اَسَّسَ اَساس الظُّلمِ و الجَورِ علیکُم»(3)
خدایا به حق امام حسین علیه السلام مرا در پیشگاهت در دنیا و آخرت آبرومند قرارده . ای حسین عزیز من به سوی خدا و رسولش و به امیرالمومنین و به فاطمه و به حسن و به
ص: 166
دوستی تو ای علی بن علی به خداوند تبارک و تعالی تقرب می جویم و همچنین با بیزاری جستن از کسی که با تو مقاتله کرد و جنگ با تو را برپا نمود و با بیزاری جستن از کسی که بنیان ظلم و ستم را بر شما خانواده گذاشته به پروردگار نزدیک می شوم. ما قطره ها هستیم که با اتصال با ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام اقیانوس می شویم و خداوند به خاطر وجود شریف این انسان ها ما را در برابر سایر مردمی که محروم از این نعمت بزرگ هستند فضیلت می دهد. این چیزی نیست که ما گفته باشیم و بخواهیم از روی احساسات سخن گفته باشیم بلکه از ناحیه همان بزرگواران نقل قول می کنیم:
امام صادق علیه السلام خطاب به شیعیان خود می فرمود:
«اَنتُم و اللهِ نورٌ فی ظُلُماتِ الارضِ و اللهِ اِنَّ اَهلَ السَّماءِ لَیَنظُرونَ اِلیکُم فی ظُلُماتِ الارضِ کَما تَنظُرونَ اَنتُم اِلی الکَواکِبِ الدُّرِّیِّ فی السَّماءِ »(1)
سوگند به پروردگار که شما شیعیان ما نوری هستید در تاریکی های زمین و سوگند به خدا که آسمانیان در تاریکی های زمین به شما می نگرند همان طور که شما به ستارگان درخشان آسمان می نگرید.
در بیانی دیگر فرمود:«حَبَّذا شیعَتُنا ما اَقرَبَهُم مِن عَرشِ اللهِ عزَّوجلَّ و اَحسَنَ صُنعِ اللهِ الَیهِم یَومَ القیامَةِ و اللهِ لَو لا اَن یَتَعاظَمَ النّاسُ ذلکَ اَو یُدخِلَهُم زَهوٌ لَسَلَمَت علیهمُ المَلائِکَةِ قُبُلاً»(2)
شیعیان ما چه خوب مردمی هستند و چقدر نزد خداوند مقرب می باشند و چقدر خوب پرودگار در روز قایمت با آنها معامله می کند. سوگند به خدا اگر مردم عظیم نشمارند(و باعث گمراهی ایشان نشود) و یا بعضی بر یکدیگر فخرفروشی نکنند ملائکه آشکارا بر شیعیان و پیروان ما سلام می کنند.
یک روز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بسیار شاد و خرم بر امیر المومنین علیه السلام وارد شد و بر او سلام کرد و جواب شنید. علی علیه السلام عرض کرد رسول خدا هیچ گاه ندیده بودم مانند امروز
ص: 167
شاد و خرم باشید.
فرمود: آمده ام تو را بشارت دهم. یا علی در این ساعت جبرییل بر من نازل شد و گفت: پروردگار سلامت می رساند و می گوید به علی علیه السلام مژده بده که شیعیانش از مطیع و گنهکار اهل بهشت هستند.
همین که امیر المومنین این سخن را شنید به سجده افتاد آنگاه دست به سوی آسمان بلند نموده، عرض کرد پروردگارا گواه باش بر من که نیمی از حسنات خود را به شیعیانم بخشیدم امام حسن علیه السلام نیز همین کار ار کرد. امام حسین نیز گفت خدایا گواه باش من هم نصف حسنات خود را به شیعیان پدرم بخشیدم پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: شما از من سخاوتمندتر نیستید من نیز نیمی از حسنات خود را به شیعیان علی علیه السلام بخشیدم.
خداوند تبارک و تعالی خطاب فرمود: کرم شما از من بیشتر نیست من تمام گناهان شیعیان علی را بخشیدم و آمرزیدم.(1)
تلاش کنیم دوستان خوبی برای اهل بیت علیهم السلام باشیم و از این همه لطف و عنایتی که نسبت به شیعیان ابراز می نمایند سوء استفاده نکنیم و به خود اجازه گستاخی در انجام معاصی و گناهان ندهیم زیرا که توقع آن بزرگواران از ما این است که حتما رعایت تقوا و ترک معصی را بیشتر از دیگران که به ایشان انتساب ندارند داشته باشیم.
امام صادق علیه السلام به یکی از اصحاب خود می فرمود:
«اَبلِغ مَوالینا عَنّا السَّلام و اَخبِرهُم اِنّا لا نُغنی عَنهُم مِنَ اللهِ شَیئاً اِلّا بِعَمَلٍ و اَنَّهُم لَن یَنالوا وِلایَتِنا اِلّا بَعَمَلٍ اَو وَرَعٍ و اِنَّ اَشَدَّ النّاسِ حَسرَةً مَن وَصَفَ عَدلاً ثُمََّ خالَفَهُ اِلی غَیرِهِ»(2)
سلام مرا به دوستانمان برسان و به آن ها بگو ما نمی توانیم بی نیاز کنیم شما را از طرف پروردگار مگر به عمل و هرگز به ولایت ما نخواهد رسید مگر به پرهیزکاری و عمل
ص: 168
پشیمان ترین مردم در روز قیامت کسی است که کار خوبی را توصیف نماید و خود بر خلاف آن عمل کند.
نتیجه این شد که چهارده معصوم دارای جان های گرامی و شأنی بزرگ و موقعیتی برجسته اند و کسانی که به طور صحیح و درست به دنبال آنان حرکت کنند و فرمایشاتشان را به اجرا درآورند نیز دارای مرتبه ای بزرگ و ارزشمندند و اگر اهل عمل و ورع نباشند جزو پشیمانان روز قیامت خواهند بود.
ص: 169
«و جاهَدتُم فی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ حَتّی اَعلَنتُم دَعوَتَهُ و بَیَّنتُم فَرائِضَهُ و اَقَمتُم حُدودَهُ و نَشَرتُم شَرایِعِ اَحکامِهِ»:
و جهاد کردید در راه خدا آنچنان که حقش بود تا آشکار کردید دعوت او را و بیان نمودید واجبات او را و اقامه نمودید حدود خدا را و دستورات و احکام آسمانی پروردگار را منتشر کردید.
ابتدا باید معنای بدعت و اهل بدعت روشن شوند و بعد به فراز فوق بپردازیم و ملاحظه کنیم که نقش ائمه طاهرین علیهم السلام در مبارزه با بدعتها چه بوده و برای نشر حدود و احکام ناب پروردگار متعال چه زحمت هایی را متحمل شدند.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در معنای بدعت می فرمود:«شَرُّ الاُمورِ مُحدَثاتُها ألا و کُلُّ بِدعَةٍ ضَلالَةٌ اَلا و کُلُّ ضَلالَةٍ فَفی النارِ»(1) بدترین کارها آن است که نوپدید و بی سابقه باشد، بدانید هر بدعتی گمراهی است.
بدانید که هر گمراهی فرجامش آتش است.
پس پیامبر بدعت را نوپدید و بی سابقه بیان فرمود!آیا هر چیز نو و هر نوآوری بدعت محسوب می شود؟ قطعا این طور نیست منظور حضرت همان طور که ادامه فرمایش خود فرمودند نوپدیده هایی است که ساخته و پرداخته ذهن و فکر بشر است و جنبه دینی و اعتقادی دارد. یعنی از وحی الهی و سنت نبوی و سیره اهل بیت گرامش نشأت نگرفته است. به همین دلیل در بیانی دیگر همان بزرگوار فرمود:
«ایّاکَ اَن تَسُنَّ سُنَّةَ بدعَةٍ فَاِنَّ العَبدَ اِذا سَنَّ سَنَّةٌ سَیِّئَةً لَحِقَهُ وِزرُها و وِزرُ مَن عَمِل بِها»(2)
مبادا سنتی را بدعتگذاری. زیرا اگر انسانی سنت بدی را به وجود آورد گناه آن و گناه کسی که به آن عمل کند به گردن اوست.
ص: 170
و در مذمّت اهل بدعت همان گرامی فرمود:« اَهلُ البِدَعِ شَرُّ الخَلقِ و الخَلیفَةِ »(1)
«اَهلُ البِدَعِ کِلابُ اَهلِ النّارِ»(2) بدعتگذاران بدترین مردم و موجودات هستند بدعتگذاران سگ های اهل دوزخ هستند.
از همین لحن تند پیامبر رحمة للعالمین وضع اهل بدعت روشن می گردد که چه اندازه مغضوب خدا و رسولند! و امیر المومنین علی علیه السلام بدعت گران را به عنوان منفورترین چهره های تاریخ معرفی می کند.
«اِنَّ اَبْغَضَ الْخَلائِقِ اِلَی اللّهِ رَجُلانِ رَجُلٌ وَ کَلَهُ اللّهُ اِلی نَفْسِهِ فَهُوَ جائِرٌ عَنْ قَصْدِ السَّبیلِ، مَشْغُوفٌ بِکَلامِ بِدْعَة وَ دُعاءِ ضَلالَةٍ فَهُوَ فِتْنَةٌ لِمَنِ افْتَتَنَ بِهِ، ضالٌّ عَنْ هَدْیِ مَنْ کانَ قَبْلَهُ مُضِلٌّ لِمَنِ اقْتَدی بِهِ فی حَیاتِهِ وَ بَعْدَ وَفاتِهِ، حَمّالٌ خَطَایا غَیْرِهِ رَهْنٌ بِخَطیئَتِهِ»(3)
دشمن ترین و منفورترین آفریده ها نزد خدا دو نفرند: مردمی که خدا او را به حال خود گذاشته و از راه راست دور افتاده است دل او شیفته ی بدعت است و مردم را گمراه کرده به فتنه انگیزی می کشاند و راه رستگاری گذشتگان را گم کرده و طرفداران خود و آیندگان را گمراه ساخته است. بار گناه دیگران را بر دوش کشیده و گرفتار زشتی های خود نیز می باشد...
در جای دیگر ما را پرهیز می دهد از بدعت ها و می فرماید:
«وَ اعلَمو عِبادَ اللهِ أنَّ المومنَ یَستَحِلُّ العامَ ما استَحَلَّ عاماً اَوَّلَ و یُحَرِّمُ العامَ ما حَرَّمَ عاماً اَوَّلَ وَ اَنَّ ما اَحَدَثَ النّاسُ لا یُحِلُّ لَکُم شَیئاً مِمّا حُرِّمَ علیکُم و َ لکِنَّ الحَلالَ ما اَحَلَّ اللهُ و الحَرامَ ما حَرَّمَ اللهُ »(4)
ای بندگان خدا آگاه باشید! مومن کسی است که حلال خدا را هم اکنون حلال و
ص: 171
حرام خدا هم اکنون حرام بشمارد و آنچه را مردم با بدعت ها تغییر دادند. چیزی از حرام را حلال نمی کند زیرا حلال همان است که خدا حلال کرده و حرام همان چیزی است که خدا حرام شمرده است.
بعد بررسی چند روایت در معنا و مفهوم بدعت لازم به ذکر است که باید به موارد اتفاق افتاده در تاریخ اسلام اشاره شود تا مردم بدانند پایه گذار بدعت ها در اسلام چه کسانی بودند و چه نوع بدعت هایی در اسلام گذاردند.
نخستین آن ها پس از ارتحال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم توسط کسانی پایه گذاری شد که خود را جزو اصحاب نزدیک حضرت می دانستند در حالی که جنازه پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم سه روز میان عترت طاهره و دوستان ایشان روی زمین بود و آن ها در اطراف بدن مطهر اشک حسرت می ریختند و صدا به ناله و فریاد برمی داشتند اهل سقیفه سرگرم تحکیم پایه های حکومت خود بودند و به هیچ وجه در اندیشه کار پیغمبر نبودند تا اینکه کار خلافت تمام شد و آن را به خود اختصاص دادند. پس از آنکه بدعت خلیفه تراشی را نهادینه کردند حتی به سراغ امیر المومنین علی علیه السلام آمدند و حضرت را به اکراه به مسجد بردند که او نیز به خلیفه برگزیده خودشان بیعت کند و دومی تهدید کرد اگر علی علیه السلام از خانه بیرون نیاید خانه و اهلش را آتش می زنم و اینکار را هم کرد و بقیه حوادث که منجر به شهادت حضرت زهرا علیها السلام و فرزندش حضرت محسن علیه السلام شد و این بدعت ادامه یافت تا نوبت به دومی رسید و دومی به سفارش اولی خلیفه شد و سومی نیز با بدعتی جدید به خلافت رسید.
در عصر خلافت اولی بدعت ممنوع شدن خمس بر آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم مقرر گردید و از همان زمان به بعد اهل سنت خمس را جزو فروع دین نمی دانند و بدان عمل نمی کنند.
و نیز در دوران خلافت اولی بر خلاف فرمان رسول صلی الله علیه و آله و سلم درباره رفتن و داخل شدن در جیش اسامة بن زید بن حارثه بود فرمان حضرت نادیده گرفته شد و در برابر نص اجتهاد کردند.
ص: 172
بدعتی که دومی پابه گذاری کرد و اجتهاد در برابر نص نمود حلال خدا را حرام نمود و گفت«مُتعَتان کانَتا فی زَمَنِ رسول اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم مُحَلَّلَةٌ و اَنا اُحَرِّمُهُما» دو چیز زمان رسول خدا حلال بود و من آن دو را حرام می کنم یکی عقد موقت و دیگر طواف نساء و تمتع در حج و اجتهادی که قبل از آن انجام داد در برابر دستور قطعی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وقتی بود که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در بستر بیماری بود و فرمود:«اِیتونی بِدَواتٍ و قِرطاسٍ اَکتُبُ لَکُم کِتاباً لا تَضِلوُّا بَعدی» برای من قلم و کاغذ بیاورید تا برای شما بنویسم که بعد از من گرفتار گمراهی نشوید. احمد بن حنیل این روایت را در مسند،ج اول،ص 325 از عبدالله بن عباس آورده است که دومی در پاسخ فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گفت:«اِنَّ النَّبیَّ یَهجُر» پیامبر هذیان می گوید!!!
در عصر خلیفه دوم به دستور وی اذانی که به امر پروردگار و توسط جبرئیل تنظیم شده بود تغییر کرد و حیّ علی خیر العمل از آن برداشته شد و به جای آن در هنگام صبح «الصَّلوةُ خَیرٌ مِنَ النَّوم» نهاده شد.
و اما چرا شیعه در اذان می گوید:« اَشهَدُ اَنَّ علیاً ولیَّ اللهُ»؟!
ابتدا لازم به ذکر است که تمامی فقهای شیعه بر این نکته اتفاق نظر دارند که شهادت بر ولایت علی علیه السلام جزو اذان نیست ولی این را نیز فرموده اند که شهادت بر ولایت امیر المومنین علی علیه السلام جایز و مستحب است و برای ادعای خود دلیل قرآنی و روایی دارند.
اینکه به نص صریح قرآن علی ولی الله است تردیدی نیست.
«إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَ هُمْ رَاکِعُونَ وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ»(1)
تنها ولی و سرپرست شما خدا و پیامبر او آن ها که ایمان آورده اند همانا که نماز را برپامی دارند و در حال رکوع زکات می دهند و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد
ص: 173
با ایمان را بپذیرند حزب و جمعیت خدا پیروز است. مفسران اتفاق نظر دارند که این آیه در حق امیرالمومنین علی علیه السلام وارد شده است آنگاه که فقیری وارد مسجد شد و از مردم درخواست کمک کرد و حضرت که در حال رکوع بود با انگشت خود به فقیر اشاره کرد که انگشتر را از دست او برگیرد و در آن هنگام دو آیه فوق نازل گردید.
مدارک نزول این آیه و شأن نزول آن در کتاب های اهل سنت آمده است. تفسیر طبری، ج 6، ص 86 -احکام القرآن، ج 2، ص 542 -اسباب الزول، ص 148 - تفسیر کشاف، ج 1، ص 422.
قاسم بن معاویه از اصحاب امام صادق و امام کاظم علیهما السلام اینگونه نقل می کند که امام کاظم علیه السلام فرمود: هر کسی از شما به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر گرامی گواهی دهد برای تکمیل شهادت به ولایت علی علیه السلام نیز گواهی دهد.(1) و از اهل سنت در کتاب کنزالعمال، ج 6، ص 396 حدیث 6048 از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت شده که آن حضرت چندمین بار فرمود:«یا علیُّ اَنتَ ولیُّ کُلِّ مومنٍ بعدی» ای علی تو بعد از من بر هر مومنی ولی و سرپرست هستی.
در زمان حکومت خلیفه دوم نیز نمازی به نام نماز تراویح شب های ماه مبارک رمضان جعل شد که برای اولین بار نمازی بالاصطلاح مستحب به جماعت خوانده شد و این بدعت تا به امروز ادامه دارد.
در عصر خلیفه سوم یکی از بدعت ها خواندن نماز چهاررکعتی در سفر بود و او بر خلاف سنت پیامبر و حتی خلیفه اول و دوم نماز شکسته را قبول نداشت که وقتی معاویه در سفرش به مکه نماز ظهر را شکسته خواند مورد اعتراض مروان حکم قرار گرفت و او مجبور شد نماز عصرش را کامل بخواند تا از عثمان تبعیت کرده باشد.
وقتی معاویه خلافت را به دست گرفت دوران وفور بدعت ها بود و در هیچ عصری مثل زمان او بدعت در دین خدا گذاشته نشده تا آنجا پیش رفت که نماز جمعه را روز
ص: 174
چهارشنبه خواند!! و او بنا داشت اصل و ریشه اسلام نبوی را از بیخ و بن بر کند همچنانکه فرزندش یزید بن معاویه پس از حادثه کربلا به صراحت انکار وحی و نبوت را کرد!!
و اگر نبود مجاهدت های ائمه طاهرین علیهم السلام و افشاگری های آن بزرگواران از اسلام چیزی باقی نمی ماند جز یک سلسله مسایل تحریف شده و بلایی را بر سر اسلام می آوردند که بر سر مسیحیت و یهودیت آوردند.
نهضت فرهنگی امیر المومنین علی علیه السلام و فرزندان عزیزش به ویژهخ در دوران آماده و مستعد امام باقر و امام صادق علیها السلام باعث شد اسلام ناب محمدی به دنیا و اهل معرفت معرفی شود و فرائض و احکام و حدود واقعی اسلام در دسترس علم دوستان و حقیقت جریان عالم قرار گیرد.
و جاهَدتُم فی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ حتّی اَعلَنتُم دَعوتَهُ و بَیَّنتُم فَرائِضَهُ و اَقَمتُم حُدودَهُ و نَشَرتُم شرایعَ اَحکامِهِ»
و جهاد کردید در راه خدا آنچنانکه حقش بود تا آشکار کردید دعوت او را و بیان نمودید واجبات او را و اقامه نمودید حدود خدا را و دستورات و احکام آسمانی پروردگار را منتشر کردید.
ائمه طاهرین علیهم السلام در مجموع جلوی بدعت ها را گرفتند و حداقل توانستند به جامعه جهانی بفهمانند اسلام منتسب به وحی با اسلام ساخته و پرداخته ذهن بشری متفاوت است و جالب این است که آن هایی که خود را به عنوان رهبران دینی سایر مسلمین قرار دادند و خرج خود را از اهل بیت علیهم السلام جدا کردند شاگردی و استفاده علمی را از محضر امثال امام باقر و امام صادق علیهماالسلام داشته اند.
مالک بن انس رهبر مالکی ها مدت ها در محضر امام صادق علیه السلام کسب فیض کرد ابوحنیفه رهبر حنفی ها خود اعتراف می کند:«لولا السَّنَتان لَهَلَکَ النُّعمان» اگر دو سال شاگردی من از امام صادق علیه السلام نبود هلاک می شدم (ابو حنیفه معروف بود به
ص: 175
ابو نعمان) او نیز می گفت:«ما رَاَیتُ اَعلَمُ مِن جَعفَرِبنِ محمدٍ». هیچ کس را عالم تر از جعفربن محمد نیافتم.
ائمه علیهم السلام شاگردانی را تربیت کردند که به راستی سخنانشان را خوب فهمیده و در مقام ابلاغ و رساندن به امت اسلامی بوده و هستند و هم اینک این شاگردان مکتب اهل بیت علیهم السلام طلایه داران نهضت علمی و فقهی و اعتقادی و اخلاقی جوامع بشری هستند و در کسوت مرجعیت و فقاهت ترویج دین می کنند دینی که از دستبرد اجنبیها در امان مانده و برگرفته از قرآن و سنت و سیره اهل بیت علیهم السلام است.
ص: 176
«و مَساکِنُ بَرَکَةِ الله»:
و شما جایگاه برکت پروردگارید.
راغب اصفهانی در معنای برکت می گوید:«البَرَکَةُ ثُبوتُ الخَیرِ الالِهی فی الشَّی ءِ قالَ اللهَ لَفَتَحنا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِنَ السَّماءِ »(1)
برکت یعنی خیر الهی در چیزی تثبیت شود چنانکه می فرماید:(اگر ساکنین شهرها ایمان می آوردند و تقوا را پیشه خود می ساختند) برکاتی از آسمان و زمین به رویشان می گشودیم.
و یا اینکه درباره ی ایمان آورندگان به حضرت نوح علیه السلام گفته شد:«یَا نُوحُ اهْبِطْ بِسَلَامٍ مِنَّا وَ بَرَکَاتٍ عَلَیْکَ وَ عَلَی أُمَمٍ مِمَّنْ مَعَکَ »(2)
ای نوح به سلامت و برکتی که از جانب ما شامل حال تو و آنهایی که با تو می باشند نصیب شده از کشتی پیاده شو.
و مبارک به چیزی گفته می شود که برکت در آن نهادینه شده مثل«اِنّا اَنزَلناهُ فی لَیلَةٍ مُبارَکَةٍ»(3) ما این قرآن را در شب مبارک نازل کردیم.
یا اینکه حضرت عیسی بن مریم علیهاالسلام در گهواره گفت:«و جَعَلَنی مُبارَکاً»(4)
خداوند مرا مبارک قرار داد و یا درباره سرزمین بیت المقدس و سفر معراجیه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرماید:
«سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَی بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ لِنُرِیَهُ مِنْ آیَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ»(5)
منزه است خدایی که شبی بنده اش را از مسجدالحرام به مسجد الاقصی سیر داد همان مسجدی که اطرافش را پر برکت کردیم تا آیات خود را به او نشان دهیم که
ص: 177
خداوند شنوا و بیناست.
با توجه به آیات شریفه فوق و معنای لغوی برکت متوجه می شویم ه چهارده معصوم علیهم السلام که (مساکن برکت خدایند) چه منظوری را در بر دارد.
یعنی برکات آسمانی و زمینی مادی و معنوی دنیایی و آخرتی مرکز و کانونش در خانه شما اهل بیت علیهم السلام است.
راغب گفت برکت یعنی خیر تثبیت شده و خیر نهادینه شده سوال اینجاست که با نگاه به زندگی و سیره نظری و عملی اهل بیت علیهم السلام برای هیچ کس شبهه ای باقی نمی ماند که این خاندان به راستی منشا برکات و خیر نهادینه شده هستند.
برکت وجود امام معصوم علیه السلام همین بس که به خاطر وجودش همه موجودات روزی می خورند و آسمان و زمین برجاست و اگر حتی یک روز جهان از وجود حجت خدا خالی شود همه چیز بر هم خواهد ریخت.
امام صادق علیه السلام «لَو بَقیَتِ الارضُ بَغَیرِ امامٍ لَساخَت»(1)
اگر زمین بدون امام می ماند به یقین در هم فرو می ریخت.
امام امیر المومنین علیه السلام توصیفی از وجود امام دارند که با خواندن آن مسئله برکات وجودی ائمه طاهرین علیهم السلام بهتر روشن می شود.
امامی که سزاوار امامت است نشانه هایی دارد. نخست آن که معلوم شود او از همه گناهان - کوچک و بزرگ - مصون است. در فتوا دچار لغزش نشود و پاسخ نادرست ندهد. گرفتار سهو و فراموشی نگردد و به چیزی از دنیا دل نبندد.
دوم آن که: آگاه ترین فرد باشد به حلال و حرام خدا و احکام گوناگون او و اوامر و نواهی اش و هر آنچه مردم بدو نیازمندند(پس مردم به او نیازمندند) و او از آنان بی نیاز سوم: باید شجاع ترین فرد باشد زیرا او سر دسته ی مومنانی است هک روی به سوی او دارند اگر در میدان نبرد از پیشروی باز ماند مومنان نیز با عقب نشینی او عقب نشینی می کنند.
ص: 178
چهارم: امام باید بخشنده ترین افراد باشد هرچند همه مردم زمین بخیل باشند زیرا اگر بخل و آزمندی بر او چیره شود به اموال مسلمانان که در دست اوست آزمند و حریص خواهد شد.
پنجم: امام باید پاک بودن از همه گناهان را دارا باشد با این ویژگی او از پیروان خود که از گناه مصون نیستند متمایز می شود چه اگر او معصوم و پاکدامن نباشد اطمینانی نیست که همچون دیگر مردمان در گرداب گناهان مهلک و شهوات نیفتد.(1)
با این پنج ویژگی که مولای متقیان علی علیه السلام در وصف امامت بیان کردند برکت وجودی آن ذوات مقدسه کاملا احساس می شود وجود نازنین ائمه طاهرین علیهم السلام در دنیا و آخرت برای دوستانشان برکتند.
شیخ طوسی رحمة الله از امام باقر علیه السلام نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«کَیفَ بِکَ یا علیَّ اِذا وَقَغتَ علی شَفیرِ جَهَنَّمَ و قَدَّمَتَ الصراطَ و قیلَ لِلناسِ:
جوزوا و قُلتَ لِجَهَنَّمَ، هذا لی و هذا لَکَ؟» ای علی! چگونه خواهی بود وقتی که بر لبه ی جهنم بایستی و مردم را دستور دهند که بر صراط عبور کنند آنگاه به جهنم بگویی: این برای تو و این برای من، یعنی عده ای را به جهنم حواله کنی و عده ای را از جهنم نجات دهی؟
علی علیه السلام عرض کرد:ای رسول خدا! آن ها که به سلامت عبور می کنند چه کسانی هستند؟
فرمود:«اُولئکَ شیعَتُکَ مَعَکَ حَیثُ کُنتَ»(2) آنها شیعیان تو می باشند که هر کجا باشی با تو خواهند بود.
شاعری هم چنین سروده است:
أباحسنٍ وِلاؤکَ لی اَمانٌ*** اِذا زَفَرَت علی الخَلقِ الجَحیمُ
و کیفَ یَخافُ حَرُّالنّارِ عَبدٌ*** یُوالیکُم و انتَ لَها قَسیمُ
ص: 179
ای علی دوستی و ولایت تو برای من امان است وقتی که جهنم بر آدمیان شعله کند و چگونه از حرارت آتش بترسند بنده ای که شما را دوست داشته باشد زیرا تو قسمت کننده ی آن هستی.
سعه ی برکات اهل بیت علیهم السلام شامل حال حیوانات نیز می شود:
سید بن طاووس در کتاب الیقین از طریق اهل سنت نقل می کند روزی امیر المومنین علی علیه السلام در مکه بر کوه صفا قدم می زد ناگهان پرنده ای را که شبیه کبک است دید که روی زمین راه می رود وقتی در مقابل امیر المومنین علیه السلام قرار گرفت حضرت علی علیه السلام به او سلام کرد پرنده عرض کرد سلام بر شما و رحمت و برکات خداوند بر شما باد ای امیرمومنان حضرت فرمود: ای پرنده! اینجا چه می کنی؟ عرض کرد ای امیر المومنین من چهارصد سال است در این مکان خدا را تسبیح می گویم و به تقدیس و تمجید او مشغولم و او را به طور کامل عبادت می کنم. امیر المومنین علیه السلام فرمود: ای پرنده! صفا سرزمینی است که در آن خوردنی و آشامیدنی نیست برا تهیه آن چه می کنی؟ عرض کرد:
«و قِرابَتُکَ مِن رسول اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یا امیر المومنین اِنِّی کَلّما جَعتُ دَعوتُ اللهَ لَشیعَتِکَ و مُحِبِّیکَ فَاشَبَعُ و اِذا ضَمِئتُ دَعَوتُ اللهَ علی مُبغِضیکَ و غاصِبیکَ فَأروی»(1)
به خویشاوندی شما با رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم قسم، هرگاه گرسنه می شوم برای شیعیان و دوستان شما دعا می کنم سیر می شوم و هرگاه تشنه می شوم دشمنان شما و غاصبین حق شما را نفرین می کنم سیراب می شوم.
باز هم از«مَساکِنُ بَرَکَةِ الله» است که روزی رسول خدا به علی علیه السلام فرمود:
ای علی! امتم در عالم ذرّ به من نشان داده شدند و برایم آشکار گردیدند به طوری که
ص: 180
کوچک و بزرگ آن ها را دیدیم در حالی که روح بودند و اجساد آن ها هنوز آفریده نشده بود در آنجا من به تو و شیعیانت عبور کردم و برای شما طلب مغفرت نمودم علی علیه السلام عرض کرد: ای رسول خدا! در مورد شیعیانم بیشتر برایم بفرمایید فرمود:
«یا علیُّ تَخرُجُ اَنتَ و شیعَتُکَ مِن قُبورِکُم و وجوهِکُم کَالقَمَرِ لَیلَة البَدرِ قَد فَرَّجَت عنکم الشَّدائِدَ، و ذَهَبتَ عَنکُم الأحزانَ تَستَظِلونَ تَحتَ العَرشِ یَخافُ الناسُ و لا تَخافونَ و یَحزَنُ النّاسُ و لا تَحزَنونَ و توضَعُ لَکُم مائِدَةٌ و النّاسُ فی المُحاسِبَةِ »(1)
ای علی!تو شیعیانت از میان قبرهای خود بیرون می آیید در حالی که چهره هایتان مثل ماه شب چهارده می درخشند سختی ها از شما بر طرف شده و غم ها و غصه ها از شما زایل گشته است. عرش الهی بر شما سایه می افکند مردمان دیگر می ترسند و شما نمی ترسید آن ها غمناکند و شما هیچ گونه غمی ندارید و برای شما سفره بگسترانند در حالی که مردم مشغول حساب هستند.
فیض اهل بیت و برکاتشان شامل حال فرشتگان نیز می شود خوارزمی از علمای اهل سنت است در کتاب مناقب از ابن مسعود نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:« اوّل کسی که از اهل آسمان علی علیه السلام را برای خود برادر انتخاب کرد اسرافیل بود و بعد از او میکائیل و جبرئیل بودند و اول کسانی که از اهل آسمان به دوستی علی علیه السلام مفتخر گردانیده اند فرشتگانی هستند که عرش الهی را به دوش دارند. بعد از آن ها رضوان است که خزانه دار بهشت است و بعد از او فرشته ی قبض روح یعنی عزرائیل است.
«و اِنَّ مَلَکَ المَوتِ یَتَرَحَّمُ علی مُحِبِّی علیِّ بن ابی طالبٍ علیه السلام کَما یَتَرَحَّمُ علی الاَنبیاءِ علیهم السلام»(2)
ملک الموت بر دوستان علی بن ابی طالب علیه السلام رحم می کند همان طور که بر پیامبران
ص: 181
الهی ترحم می نماید.
و از برکات ولایت نسبت به فرشتگان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در مسجد حضور داشتند و جمعی از مهاجرین و انصار نزد آن حضرت بودند. ناگهان جبرئیل علیه السلام بر آن حضرت نازل شد و عرض کرد: ای محمد! حق تعالی بر تو سلام می رساند و می فرماید: علی را حاضر کن و او را روبروی خودت بنشان.
جبرئیل این فرمان الهی را رسانید و به آسمان برگشت. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هم علی علیه السلام را حاضر کرد و او را روبروی خود نشانید.
جبرئیل دوباره نازل شده و به همراه خود طبقی از خرما آورد و بین آن دو بزرگوار قرار داد و عرض کرد: از آن میل کنند. و آن ها خوردند و سپس طشت و آفتابه ی آبی آورد و عرض کرد ای رسول خدا! پروردگارت فرموده است که تو آب را روی دست های علی بن ابی طالب علیه السلام بریزی. فرمود: سمعاً و طاعةً آنچه را خداوند امر کند اطاعت می کنم.آنگاه آفتابه را برداشت و برخاست آب روی دست های علی علیه السلام بریزد.
علی علیه السلام به آن حضرت عرض کرد: ای رسول خدا! من سزاوارترم که آب روی دست های مبارک شما بریزم.
فرمود: ای علی! خداوند چنین فرمان داده است و به من چنین ماموریتی عنایت کرده و آب را روی دست های علی علیه السلام که می ریخت قطره ای از آن در طشت نمی ریخت علی علیه السلام عرض کرد ای رسول خدا! آب ها را نمی بینم که در میان طشت بریزد. فرمود:
«یا علیّ اِنَّ المَلائِکَةَ یَتَسابِقونَ عَلی اَخذِ الماءِ الَّذی یَقَعُ مِن یَدِک فَیَغسِلونَ بِهِ وُجوهَهُم لِیتَبارَکونَ بِهِ»(1) ای علی! فرشتگان از یکدیگر سبقت می گیرند در اینکه آبی که از دست های تو می ریزد بگیرند و به عنوان تبرک چهره ی خود را با آن شستشو دهند.
ص: 182
و باز از برکات ولایت است بخوانیم که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«اَلا و مَن عَرَفَ عَلیاً و اَحَبَّهُ بَعَثَ اللهُ اِلَیهِ مَلَکُ المَوتِ کَما بَعَثَهُ اِلیَ الاَنبیاءِ و جَنَّبَهُ اَهوالُ مُنکَرٍ و نَکیرٍ و فَتَحَ لَهُ فی قَبرهِ مِسیرَة عامٍ و جاءَ یَومَ القیامَةِ اَبیَضُ الوَجهِ یَزُفُّ اِلی الجَنَّةِ کَما تَزُفُّ العَروسُ اِلی بَعلِها»
آگاه باشید کسی که علی علیه السلام را بشناسد و او را دوست داشته باشد خداوند عزرائیل را برای قبض روح او می فرستد همانگونه که برای پیامبرانش می فرستد و ترس و وحشت دو را که برای بازجویی و پرسش در قبر می آیند از او دور می کند و قبرش را به اندازه مسیر یک سال راه توسعه می دهد و در صحنه قیامت با روی سفید وارد می شود و به طرف بهشت شتابان می رود همانطور که عروس خود را به خانه شوهرش می افکند.
در ادامه پیامبر فرمود: آگاه باشید کسی که علی علیه السلام را دوست داشته باشد خدا او را در سایه عرش خود پناه می دهد و از وحشت بزرگ قیامت در امان است. آگاه باشید کسی که علی را دوست داشته باشد امین خدا در روی زمین نامیده می شود»(1)
ص: 183
«خَلَقَکُمُ اللهُ اَنواراً فَجَعَلَکُم بِعَرشِهِ مُحدِقینَ حتّی مَنَّ عَلینا بِکُم»:
خداوند شما خاندان عصمت و طهارت را به صورت نورهایی آفریده و گرداگرد عرش خود قرار داده تا بواسطه وجودتان بر ما منت گذارد.
انوار طیبه گرداگرد عرش الهی اشاره به خلقت نوری این چهارده معصوم است که قبل از خلقت تمامی موجودات بوده اند و خداوند نور وجودشان را ریشه خلقت سایر موجودات قرار داده است.
پروردگار که خود همه نور است برای همان نور مثال می زند به آیه نور و به تاویل آن در سوره نور توجه کنید:
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لَا شَرْقِیَّةٍ وَ لَا غَرْبِیَّةٍ یَکَادُ زَیْتُهَا یُضِیءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَی نُورٍ یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشَاءُ وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ»(1)
خداوند نور آسمان ها و زمین است مثل نور او چون حفاظی است که در آن چراغی است و چراغ در شیشه ای است و شیشه گویی ستارۀ درخشانی است از درخت پر برکت زیتون با آنکه نه شرقی و نه غربی است شرق و غرب جهان به آن روشن است.
نزدیک است بدون تماس با آتش شعله ور شود نوری است بر فراز نور دیگر خدا هر که را بخواهد با نور خود هدایت می کند و خداوند برای مردم مثال ها می زند و او به همه چیز آگاه است.
جابربن عبدالله انصاری می گوید داخل مسجد کوفه شدم در حالی که امیر المومنین علی علیه السلام مشغول نوشتن بود و می خندید عرض کردم یا امیر المومنین چه چیز باعث خندۀ شما شده؟ فرمود: تعجب می کنم از کسی که این آیه را می خواند و از معرفت به آن
ص: 184
محروم است.
عرض کردم کدام آیه ای امیر المومنین فرمود:«اللهُ نورُ السمواتِ و الاَرضِ مَثَلُ نورهِ کَمِشکاةٍ» مشکات حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم است «فیها مِصباح» من هستم «المِصباحُ فی زُجاجَةٍ» حسن و حسین علیهماالسلام می باشند« کَاَنَّها کَوکَبٌ دُریٌ » علی بن الحسین علیه السلام « یوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُبارَکَةٌ » محمدبن علی علیه السلام است «زِیتونَةٍ» جعفربن محمد علیه السلام «لا شَرقیَةٍ » موسی بن جعفر علیه السلام «لا غَربیةٍ» علی بن موسی الرضا علیه السلام «یَکادُ زَیتُها یَضئُ » محمد بن علی علیه السلام «وَ لَم یَمسَسهُ نارٌ » علی بن محمد علیه السلام «نورٌ علی نورٌ» حسن بن علی علیه السلام «یَهدی اللهُ لنورهِ مَن یشاءَ» حضرت قائم المهدی علیه السلام می باشند.(1)
از امام رضا علیه السلام ذیل آْیه روایت شده که فرمود:«نحنُ المِشکاةُ فیها و المِصباحُ محمدٌ صلی الله علیه و آله و سلم یهدی اللهُ لِوِلایَتِنا مَن اَحَبَّ»(2)
منظور از مشکات ما اهل بیتیم و مقصود از مصباح رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است که خداوند هر که را دوست بدارد به سوی ولایت ما هدایت فرماید.
خَلَقَکُم اللهُ اَنواراً: در همان سوره می خوانیم «وَ مَن لَم یَجعَلِ اللهُ لَهُ نوراً فَما لَهُ مِن نورٍ»(3)
کسی که خدا نوری به وی نداده او را نوری نیست!
صالح بن سهل می گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود:«وَ مَن لَم یجعَلِ اللهُ لَهُ نوراَ یعنی اِماماً مِن وُلدِ فاطمةَ علیها السلام فما لَهُ مِن نورٍ قالَ مِن امامٍ یومَ القیامةِ یُمشی بِنورهِ کَما فی قَولِهِ: یَسعی نورَهُم بَینَ اَیدیهِم و باَیمانِهِم اِنَّما المؤمنونَ یَومَ القیامةِ نورهُم یَسعی بَینَ اَیدیهم و بِاَیمانِهِم حَتّی یَنزِلوا مَنازِ لَهُم فی الجَنَّةِ »(4)
مقصود از کسی که خدا نوری به وی نداده یعنی امامی از فرزندان فاطمه علیها السلام که چنین شخصی از نور امام محروم است تا در روز قیامت به نور وجود او راه برود.
ص: 185
همان طور که پروردگار می فرماید نورشان از پیش رو و سمت راست: همانا مومنین نورشان از پیش رو و سمت راست و چپ آن ها حرکت می کند تا اینکه به منزلگاهشان یعنی بهشت مستقر گردند.
انوار طیبه امامت از هر نوری تابنده ار و درخشنده تر است چنانکه امام باقر علیه السلام فرمود:
«نورَ الامامِ فی قلوبِ المؤمنینَ أنوَرُ مِنَ الشَّمسِ المُضیئَةِ بِانَّهارِ»(1)
نور امام در قلب بندگان مومن درخشنده تر از نور خورشید در روز است.
در ذیل آیه 40 سوره نور که گذشت«وَ مَن لَم یجعَلِ اللهُ لَهُ نوراً فَما لَهُ مِن نورٍ» و کسی که خداوند برایش نوری قرار ندهد نوری نخواهد داشت. به روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برمی خوریم که فرمود: جبرئیل بر من نازل شد و گفت: آیا بشارت بدهم تو را که چه چیز جواز عبور از صراط است؟ گفتم: بگو. گفت:«تجوزُ بنورِالله و یجوزُ علیٌّ بنورک و نور الله و تجوزُ امَّتُکَ بنورِ علیٍّ و نورُ علیٍّ مِن نورک و من لم یجعلِ اللهُ له نوراً فما لهُ من نورٍ» (2).
تو با نور خداوند حرکت می کنی علی علیه السلام با نور تو عبور می کند و نور تو از نور خداست و امت تو با نور علی علیه السلام عبور می کنند و نور علی علیه السلام از نور توست(و کسی که خداوند برایش نوری قرار ندهد نوری نخواهد داشت) خَلَقَکُمُ اللهُ اَنواراً: جابربن عبدالله انصاری می گوید: امام باقر علیه السلام فرمود:«اِنَّما سَمّاها فاطمةُ الزهراء لِاَنَّ الله عزَّ وجلَّ خَلَقَها مِن نورِ عَظَمَتِهِ» حضرت فاطمه علیها السلام را زهرا نامیده شده چون خدای متعال آن بانو را از نور عظمت خود آفرید.
هنگامی که به دنیا آمد آسمان ها و زمین به نور او روشن گشت. چشمان فرشتگان خیره شد. فرشتگان خدای متعال را سجده نموده و گفتند: خدای ما! و سرور ما! این چه نوری است؟! خداوند به آنان وحی فرمود:«هذا نورٌ مِن نوری أسکَنتُهُ فی سَمائی و خَلَقتُهُ
ص: 186
مِن عَظِمَتی اُخرِجُهُ مِن صُلبِ نبِّیٍ مِن أبنیائی أفَضّلُهُ علی جَمیعِ الاَنبیاءِ و اُخرِجُ مِن ذلکَ النُّورِ اَمَّة یَقومونَ بِأمری و یَهدونَ الیَّ خَلقی و أجعَلهُم خُلَفاءَ فی اَرضی»(1)
این نوری از نورمن است که آن را در آسمانم جای دادم و از عظمت خویش آفریدم من این نور را از صلب یکی از پیامبرانم بیرون می آورم که او را بر همه پیامبران برتری می دهم از این نور گروهی (امامانی) را به وجود می آورم که برای امر من قیام می کنند و آفریدگانم را به سوی من راهنمایی می نمایند و من آن ها را جانشینان خود در روی زمین قرار می دهم سلمان فارسی رحمة الله علیه نقل می کند که عمار به من خبر داد و گفت: آیا مطلب جالب و شگفتی را برایت نقل کنم؟ گفتم: بلی. گفت: علی بن ابی طالب علیه السلام را مشاهده کردم که بر حضرت فاطمه علیها السلام وارد شد همین که فاطمه علیها السلام آن حضرت را دید عرض کرد: نزدیک بیا«لِاُحَدِّثُکَ بما کانَ و بما هوَ کائِنٌ و بما لم یَکُن اِلی یومِ القیامةِ حینَ تقومُ السّاعَةِ » تا از آنچه در گذشته واقع شده و از آنچه در آینده واقع خواهد شد و از آنچه تا روز قیامت هرگز واقع نمی شود برایت خبر دهم.
عمار گفت: امیر المومنین علیه السلام را دیدم که با شنیدن این سخن به عقب برگشت من هم با او به عقب برگشتم و به همراه او رفتم تا اینکه به محضر رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم وارد شدیم.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای ابالحسن! نزدیک بیا. علی علیه السلام نزدیک پیامبر آمد و نشست وقتی آرام گرفت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او فرمود: من قضیه را بگویم یا خودت می گویی؟ علی علیه السلام عرض کرد: سخن گفتن شما ای رسول خدا نیکوتر است فرمود: گویا تو را دیدم که بر فاطمه علیها السلام وارد شدی و او برایت چنین و چنان گفت و تو برگشتی. علی علیه السلام بعد از شنیدن آن عرض کرد: آیا نور فاطمه علیها السلام از نور ماست؟ فرمود: مگر تو نمی دانی؟ (خواننده ی عزیز و گرامی توجه داشته باشد که این حدیث و امثال آن و این گونه پرسش ها
ص:187
و پاسخ ها برای تعلیم و تفهیم دیگران و به منظور بیان حقایق و بالا بردن معرفت مردم است و الا علی علیه السلام از همه چیز با خبر است بلکه بناست در این نوع حوادث منزلت فاطمی علیها السلام روشن گردد) علی علیه السلام خداوند را برای شکر این نعمت سجده کرد. عمار می گوید:علی علیه السلام از نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم خارج شد و به طرف خانه فاطمه علیهاالسلام روان گردید و من هم همراه آن حضرت بودم تا به خانه حضرت زهرا علیها السلام وارد شدیم.
فاطمه علیها السلام شروع به سخن کرد و گفت: گویا خدمت پدرم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم رفتی و آنچه به تو گفته بودم برای او نقل کردی؟ علی علیه السلام فرمود: بلی همین طور است که می گویی. فاطمه علیها السلام عرض کرد: بدان ای اباالحسن! خداوند تبارک و تعالی نور مرا آفرید و آن همواره تسبیح خدا می کرد سپس آن ار به درختی از درخت های بهشت ودیعه نهاد و آن روشن گردید. هنگامی که پدرم داخل بهشت گردید خداوند به او الهام نمود که از میوه آن درخت بچیند و آن را در دهان خود بچرخاند او چنین کرد و خداوند نور مرا در صلب پدرم، سپس از او به مادرم خدیجه منتقل کرد تا اینکه از او به دنیا آمدم و من از همان نور هستم. بدان آنچه در گذشته به وقوع پیوسته و در آینده واقع می شود و آنچه را که واقع نخواهد شد می دانم«اَلمومنُ یَنظُرُ بنورِ اللهِ تعالی» مومن با نور خداوندی به حقیقت هر چیز نگاه می کند.(1)
ابن عباس درباره نور فاطمی می گوید در آن هنگام که بانوی بانوان حضرت فاطمه زهرا علیها السلام پا به عرصه وجود گذاشت و متولد گشت، زمین روشن گردید به گونه ای که نور وجود حضرتش بیابان ها را نورانی و کوه ها را روشن نمود فرشتگان به سوی زمین فرود آمده و بال های خود را در شرق و غرب جهان گسترانیدند و بر آن ها خیمه ها و پرده هایی با ارزش زدند و آن را با سایه بان های آسمان پوشیده و اهل مکه را نور آن حضرت مدهوش ساخت. در همان روز رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وارد اتاق خدیجه علیهاالسلام شد و فرمود:
ص: 188
«ای خدیجه!از این که زنان مکه تو را ترک کرده و در این موقعیت حساس به یاری تو نیامدند غمگین مباش! زیرا که همین امروز گروهی از بانوان زیبای بهشتی به سوی تو فرود می آیند که در این حال بانوانی با چهره های شاد با عطری دلنشین و چشمانی نمکین که پیشاپیش آن ها نوری می درخشید و نسیمی از عطر خوشبو از آن ها می وزید که همه مردم مکه را فرا گرفت فرود آمدند آنان به حضرت خدیجه علیهاالسلام عرض سلام نموده و به بهترین وجه تهیت گفتند. (1)
امام صادق علیه السلام فرمود:«سُمِّیَتُ الزَّهراءُ لِاَنَّها کانَت تَزهَرُ لَاَمیرالمومنینَ علیه السلام فی النَّهارِ ثَلاثَ مَرّاتٍ بالنّورِ»(2)
حضرت زهرا علیها السلام نامیده شده است به خاطر اینکه در روز سه مرتبه درخشش نورانی برای امیر المومنین علیه السلام داشت.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در تایید سخن فرزندش امام هادی علیه السلام در زیارت جامعه کبیره «خَلَقَکُمُ اللهُ اَنواراً فَجَعَلَکُم بِعَرشِهِ مُحدِقینَ» به این مسعود فرمود:
خداوند من و علی و حسنین را از نور پاک خو آفرید و وقتی اراده فرمود هستی را بیافریند نور مرا شکافت و از آن آسمان ها و زمین را آفرید و من به خدا قسم از آسمان ها و زمین والاتر و برترم. سپس نور علی علیه السلام را شکافت و از آن عرش و کرسی را آفرید و به خدا قسم علی علیه السلام از عرش و کرسی برتر است. بعد از آن نور حسن علیه السلام را شکافت و از آن فرشتگان و حور العین را آفرید و به خدا قسم حسن علیه السلام از حور العین و فرشتگان رتبه اش برتر است. آنگاه نور حسین علیه السلام را شکافت و از آن لوح و قلم را آفرید و به خدا قسم حسین علیه السلام از لوح و قلم برتر است.
در این هنگام که تاریکی همه جا را فرا گرفته بود فرشتگانی ناله کردند و فریاد زدند:
بار خدایا! ای پروردگار ما و ای سرور ما! به حق آن اشخاص نورانی که آفریده ای ما را از این تاریکی رهایی بخش خداوند به کلمه ی دیگری تکلم فرمود و از آن روحی را خلق
ص:189
کرد و سپس نور آن روح را فرا گرفت. و از آن حضرت زهرا علیها السلام را آفرید و او را در مقابل عرش نگهداشت آن وقت همه عالم روشن گردید و از این جهت او را زهرا نامیدند.(1)
پایه عرش الهی در دست حضرت زهرا علیها السلام و درخواست انتقام خون فرزندش حسین علیه السلام:
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: هنگامی که روز رستاخیز فرا می رسد دخترم فاطمه در حالی محشور می شود که لباس های خون آلود فرزندش امام حسین علیه السلام با اوست. آنگاه یکی از پایه های عرش الهی را می گیرد و می گوید:
پروردگارا بین من و قاتل فرزندم داوری کن! رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«فَیَحکُم لِابنَتی و ربِّ الکَعبةِ»(2) سوگند به خدای کعبه خداوند به نفع دخترم داوری می کند.
بخش آخر این فصل بود که« حتّی مَنَّ عَلَینا بُکُم» خداوند بواسطه وجود شما اهل بیت بر ما منت نهاده است در واقع چه منتی بالاتر از اینکه به ما توفیق داده این ذوات نورانی را دوست داشته باشیم و افتخار کنیم که این بزرگواران در دنیا و برزخ و قیامت موالیان ما هستند و امید دستگیری و نجاتمان را از آتش و عذاب الهی با شفاعت و وساطت ایشان داریم.
ص: 190
«و بَقَّیةُ اللهِ و خیَرتِهِ و حزبهِ»
باقیمانده الهی و خوبان خدا و حزب او هستید.
دربارۀ هر سه جمله آیه داریم و تاویل آیه دربارۀ بقیة الله در قرآن آمده است:
«بَقِیَّةُ اللَّهِ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ »(1)
آنچه از جانب خدا برایتان باقی می ماند بر شما بهتر است اگر به راستی ایمان آورده اید از القاب امام عصر(عج) بقیة الله است زیرا که آن حضرت باقیمانده الهی از انبیاء و اوصیاء است که باید خواسته تمامی انبیاء و اوصیاء را که جهانی شدن دین خدا است به انجام رساند و لذا لحظه ظهور هم در هنگام معرفی خود می فرمود:
«اَنا بَقیةُ الله» منم باقیمانده الهی که انتظارش را می کشیدید. به امید آن روز که صدای دلنشینش را از مکه و کعبه بشنویم و لیاقت یاریش را داشته باشیم. درباره خِیَرَتِهِ نیز می توان گفت که ایشان خَیرُ البَریّه هستند:
«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّةِ »(2)
آنان که ایمان آورده و کارهای پسندیده انجام می دهند آن ها خودشان بهترین مخلوق خدایند.
ابن عساکر از جابربن عبدالله نقل می کند که گفت ما در حضور رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بودیم حضرت علی علیه السلام در مقابل پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم قرار گرفت. رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: قسم به آن خدایی که جانم در دست اوست.
«اِنَّ هذا و شیعَتَهُ لَهُم الفائِزونَ یومَ القیامَةِ و نزلَت « اِنَّ الَّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّالحاتِ اولئِکَ هُم خَیرُ البَریَّةِ » فَکانَ اَصحابُ البِنَّیِّ صلی الله علیه و آله و سلم اِذا أقبَلَ علیٌّ قالوا : جاءَ خَیرُ البَریَّةِ»(3)
ص: 191
این مرد و شیعیانش در روز قیامت رستگارند و این آیه نازل شد«إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّة» اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هر وقت علی علیه السلام برشان وارد می شد می گفتند: «خیرُ البَریّةِ» آمد.
امیر المومنین علی علیه السلام فرمود: در آن هنگام که رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در حال ارتحال بود در حالی که سر به بالین من داشت فرمود: یا علی آیا شنیده ای کلام خدا را «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَئِکَ هُمْ خَیْرُ الْبَرِیَّة» هُم شیعَتُکَ و مَوعِدی و مَوعِدُکُمُ و الحَوضُ اِذا اِجتَمَعَتِ الأمَمُ لِلحسابِ یَدعونَ غُرّاً مُحَجَّلینَ»(1)
«اِنَّ الذینَ تا آخر آیه» اینها شیعیان تو هستند که قرار من و شما در کنار حوض کوثر است زمانی که همه امت ها برای حساب حاضر می شوند شیعیان تو در حال سرور و خوشحالی دعوت می شوند.
و درباره کلام «حِزبِه» یعنی حزب خدا در تفسیر آیه حزب الله چنین آمده است:
«أُولَئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »(2)
آن ها حزب خدا هستند بدانید که حزب خدا رستگارانند.
امیر المومنین علی علیه السلام روایت می کند که سلمان فارسی گفت: ای ابالحسن اطلاع داری که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر پشت من زد و فرمود:«یا سلمانُ هذا و حِزبُهُ هُم المُفلِحونَ»(3) این شخص (یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام ) و حزب او رستگارانند.
نتیجه این شد که بقیة الله و خیرة الله و حزبُ الله در رأس امیر المومنین علی علیه السلام و فرزندان معصوم آن حضرت و پیروان راستین ایشانند.
با یک بررسی کوتاه به تاریخ عمر بشر از آدم تا خاتم خواهیم یافت که آنچه خوبان همه دارند این خانواده تنها دارند یعنی تمام صفات کمال و فضائل انسان کامل در این خانواده پاکیزه جمع است.
در یک حدیثی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود: هیبت اسرافیل، میکاییل، جلالت و
ص: 192
عظمت جبرئیل، سلامت آدم، خوف و خشیت نوح، حزن یعقوب، حسن و جمال یوسف، مناجات موسی،صبر ایوب، زهد یحیی،روح و پرهیزکاری عیسی، حسب و اخلاق محمد صلی الله علیه و آله و سلم در امیر المومنین علی علیه السلام جمع است . خداوند تبارک و تعالی نود صفت از صفت پیامبران را در علی علیه السلام قرار داده که در احدی از بندگانش وجود ندارد.ا(1) از سه آیه ای که از قرآن شریف بهره بردیم استفاده شد که نیکبختی دنیا و آخرت و رمز پیروزی و رستگاری ولایت امیر المومنین و اولاد طاهرین آن حضرت است.
و نیز دانستیم هر کسی نمی تواند نام حزب الله را بر خود بنهد جز کسانی که شیعه علی علیه السلام باشند و پیداست که از جُرگه حزب الله بیرون باشد جزو حزب شیطان است«اِنَّ حِزبَ الشَیطانِ هُمُ الخاسِرونَ»(2) به تحقیق حزب شیطان زیانکارانند.
و شیطان اعضاء حزبش را به سوی خود دعوت می کند تا آن ها را به جهنم کشاند.
«إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُوا حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ»(3) بدانید: شیطان دشمن شماست. شما نیز او را دشمن خود بدانید. او حزب خود را فقط به این منظور می خواند که اهل آتش سوزان شوند.
دیدیم در گذشته و حال چگونه آیه فوق مصداق خارجی پیدا کرد و شیطان حزب خود را تا قعر جهنم سوق داد. حزب شیطان در مقابل حزب الله است حزب شیطان دشمن اهل بیت عصمت و طهارت است حزب الله دوست و طرفدار و پیرو این خاندان پاکیزه است.
دشمنی با علی علیه السلام و اولاد معصومش مساوی با کفر است و کافر هم جایی جز جهنم نخواهد داشت. و آنچه عرض شد حرف تحقیر نیست بلکه کلام رسول الله است که هر چه می گوید از جانب خداست و از روی هوای نفس سخن نمی راند.
«حُبُّ علیٍّ علیه السلام ایمانٌ و بُغضُهُ کُفرٌ» دوستی علی علیه السلام ایمان و کینه او، کفر است.
ص: 193
«حِزبُ علیّ حِزبُ الله و حِزبُ اَعدائِهِ حِزبُ الشَّیطانِ» حزب علی علیه السلام حزب خداست و حزب دشمنان او حزب شیطان است« علیٌّ مِنّی کَنَفسی، طاعَتُهُ طاعَتی و مَعصیَتُهُ مَعصیَتی» علی نسبت به من همانند جان من است. فرمانبری از او فرمانبری از من است و نافرمانی از دستور او نافرمانی از دستور من است.
«مَن فارَقَ عَلیّاً فَقَد فارَقَنی وَ مَن فارَقَنی فَقَد فارَقَ اللهِ عَزَّوَجلَّ»(1) هر کس از علی علیه السلام جدا شود در واقع از من جدا شده است و هر که از من جدا گردد در واقع از خدای متعال جدا شده است.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به اباذر غفاری فرمود:«فَمَن أحَبَهُ کانَ مومِناً و مَن اَبغَضَهُ کانَ کافِراً و مَن تَرَکَ وِلایَتَهُ کانَ ظالاًّ مُضِلاّ و مَن جَحَدَ وِلایَتَهُ کانَ مُشرِکاً» دوستان علی علیه السلام مومن و دشمنان او کافرند. هرکس ارتباطش را با او قطع کرد گمراه و باعث گمراهی دیگران است و هر که ولایت او را انکار کرد مشرک است.
ای ابوذر منکر ولایت علی علیه السلام را روز قیامت می آورند در حالی که کر و کور و لال است و در تاریکی های قیامت وارونه و نگونسار فریاد برمی آورد:«یا حَسرَتی عَلی ما فَرَّطتُ فی جَنبِ اللهِ»(2) واحَسرتا ای وای بر من بر آنچه کوتاهی کردم در جنب پروردگار یعنی امیر المومنین علیه السلام . در گردنش حلقه ای از آتش زبانه می کشد و شیطان ها بر صورتش آب دهان می اندازند و در داخل قبر هم او را با خصومت و شدت به طرف آتش رها می کنند.(3)
یک بار رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به علی بن ابی طالب علیه السلام کرد و فرمود:
«مَن اَحَبَّکَ کانَ مَعَ النَبیّین فی دَرَجَتِهِم یَوم القیامَةِ و مَن ماتَ و هوَ یُبغِضُکَ فَلا یَبالی ماتَ یَهودیّاً اَو نَصرانیّاً »(4) کسی که تو را دوست داشته باشد در قیامت با پیامبران و در درجه آن هاست. و آن کس که بمیرد و با تو دشمن باشد مهم نیست یهودی بمیرد یا نصرانی.
ص: 194
«و خَصَّکُم بِبُرهانِهِ و انتَجَبَکُم لِنُورِهِ و اَیَّدَکُم بِروحِهِ»
خداوند شما را مخصوص کرد به اثبات وجودش و برگزید شما را برای نور خود و به روح خود شما را تایید کرد. در چند جمله بعد آن، امام هادی علیه السلام می فرماید:«و اَرطاناً لِتَوحیدهِ » شما خاندان را اساس و پایه های توحید خویش قرار داد« و َ اَدِلاّءَ علی صِراطِهِ» شما را راهنمایانی بر راهش قرار داد.
در یک کلام اثبات وجود خداوند تبارک و تعالی غیر از مسیر اهلی بیت علیهم السلام به طور کامل امکان پذیر نیست. درست است که حسّ خدایی جویی در نهاد همه انسان ها نهفته است ولی همین حس را بیدارگری لازم است راهنما و دلیلی ضروری است و آن وجود نازنین چهارده معصوم علیهم السلام بعد از انبیاء گذشته هستند. آن هایی که ارتباطشان را با اهل بیت قطع کردند حتی در توحیدشان مشکل پیدا کردند در اینکه عدل الهی جزو اصول دین است به مرتبه انکار رسیدند و گاهی برای خدا جسم قائل شدند و خدایی را معرفی کردند که مغایر با اعتقادات برگرفته از قرآن و سنت است.
به عنوان نمونه در بین کسانی که از اهل بیت جدا شدند و دنبال غاصبین حقوق آن ها رفتند این اعتقاد وجود دارد که خداوند در روز قیامت با چشم سر دیده می شود و ساق پای خود را بالا می کشد و استناد می کنند به آیه 42 سوره قلم «یَومَ یُکشَفُ عَن ساقٍ» دکتر تیجانی که در گذشته جزو علماء اهل سنت بوده و بعد گرایش به تشیع پیدا کرده و کتاب هایی مثل «آنگاه که هدایت شدم، شیعه یعنی همان سنّی واقعی یعنی عمل کننده ی به سنت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و کتاب از اهل ذکر بپرسید و غیره» در کتاب آنگاه که هدایت شدم نوشته است:
در یکی از کشورهای عربی وارد مسجدی شدم و با جماعت نماز خواندم. پس از نماز امام جماعت برای مردم صحبت کرد و ضمن صحبت هایش گفت: خداوند دو چشم و دو دست و صورت دارد! گفتم: مگر خدا جسم است که چشم و دست و
ص: 195
صورت داشته باشد؟ گفت: مگر شما در قرآن نخوانده ای که:
«وَ قَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ»(1)
یعنی خداوند هر دو دستش باز است پس خدا دو دست دارد که باز است! مگر در قرآن نخوانده ای که «وَ اصنَعِ الفُلکَ بِأَعیُنِنا»(2)
خداوند به نوح علیه السلام گفت: مقابل چشم ما کشتی را بساز. پس خدا چشم دارد و نیز فرموده:«کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَانٍ، و یَبْقَی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَامِ »(3) همه چیز فانی می شود. تنها صورت خدا باقی می ماند.
تیجانی می گوید به او پاسخ دادم در تمام اینها معانی مجازی مراد است نه معانی حقیقی الفاظ ما در قرآن استعمال الفاظ مجازی فراوانی داریم. استعاره و کنایه داریم معانی حقیقی در این آیات منظور نیست که خدا چشم و صورت و دست داشته باشد.
او گفت در قرآن اصلا استعمال مجازی وجود ندارد و همه جا معنای حقیقی منظور است. پاسخ دادم اگر این طور است این آیه را چه می گویی« وَ مَنْ کَانَ فِی هَذِهِ أَعْمَی فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمَی وَ أَضَلُّ سَبِیلًا »(4) هر که در دنیا کور باشد در عالم آخرت هم کور خواهد بود .
گفت: نه. گفتم پس معلوم می شود که در قرآن استعمال مجازی هست. دست خدا کنایه از قدرت خداست. چشم خدا کنایه از حضور خدا در همه جاست و مقصود از وجه خدا ذات خداست نه صورت خدا وگرنه: در آنجا که می فرماید:«کَلّ شَییءٍ هالِکٌ اِلاّ وَجهَهُ»(5) چه معنایی خواهد داشت؟ آن طور که شما می گویید معنای آیه این می شود که همه چیز حتی چشم و دست خدا هم از بین می رود و تنها صورت خدا باقی می ماند؟
ص: 196
آیا صورت بدون چشم برای کسی قابل قبول است؟ ائمه طاهرین علیهم السلام «اَیّدکُم بِروحِهِ» هستند. یاری خداوند بالاترین پشتوانه برای اهل بیت بوده است و چون موید به روح الله تبارک و تعالی بودند از هر عیب و نقصی دور بودند.
«وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَ أَوْحَیْنَا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْرَاتِ وَ إِقَامَ الصَّلَاةِ وَ إِیتَاءَ الزَّکَاةِ وَ کَانُوا لَنَا عَابِدِینَ »(1)
و آن ها را امامان کردیم که به فرمان ما رهبری کنند و انجام کارهای نیک را با نماز بپا داشتن و زکات دادن به آن ها وحی کردیم و پرستندگان ما بودند.
در کتاب کافی و عیون از حضرت رضا علیه السلام در حدیثی که راجع به امامت است آورده که فرمود: سپس خدای عزوجل او را (یعنی ابراهیم را ) اکرام کرد. به اینکه او را امام قرار داد و امامت را در ذریه او یعنی جزو برگزیدگان و طهارت از ایشان قرار داد و فرمود:«و وَهَبنا لَهُ اِسحاقَ و یعقوبَ نافِلَةً و کُلاًّ جَعَلنا صالحینَ و جَعَلناهُم اَئِمَّةً یَهدونَ بِاَمرِنا و اَوحَینا اِلَیهِم فِعلَ الخَیراتِ و اِقامِ الصَّلوة و اِیتاءِ الزّکاتِ و کانوا لَنا عابِدینَ» و امامت همچنان در ذریه او بود و هر یک از دیگری ارث برد و خدای تعالی در این باره فرموده:«اِنَّ اَولیَ الناسِ بِابراهیمَ لَلَّذینَ اتَّبعُوهُ و هذا النَّبیُّ و الَّذینَ آمَنوا و اللهُ وَلیُّ المومنینَ» پس مسئله امامت مقام خاصی است که خدای به هر که بخواهد روزی می کند.
بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم علی علیه السلام به امر خدای عزوجل متقبل آن شد و به همان رسم در میان فرزندان آن حضرت البته فرزندان برگزیده است که خدا علم و ایمانشان داده بود «قالَ الَّذینَ اُوتُو العِلمَ و الایمانَ لَقَد لَبِثتُم فی کتاب اللهِ اِلی یَومِ البَعثِ» بگردید، که تا روز قیامت در میان فرزندان آن حضرت هست چون بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دیگر
ص: 197
پیغمبری نخواهد بود.(1)
همان طور که آیه شریفه سوره مبارکه انبیاء اشاره داشت امامان هدایت به امر می کنند و از جانب پروردگار مورد تایید و الهام قرار می گیرند « فعل الخیرات» که مجموعه ای از کارهای خیر است فقط در ظرف وجود ائمه طاهرین علیهم السلام جای دارد هر کسی را نسزد به این مقام و رتبه برسد.
امامان معصوم هر آنچه دارند لَدُنّی و از جانب فیاض مطلق است چیزی نیست که در محضر استاد فرا گرفته باشند بنابر این ایشان اصل و ریشه خیر و نیکی ها هستند چنانکه امام صادق علیه السلام می فرماید:
«نَحنُ اَصلُ کُلِّ خَیرٍ، و مِن فُروعَنا کُلُّ بِرٍّ فَمَنَ البِرّ التَّوحیدُ و الصَّلاةُ و الصِّیامُ و کَظمُ الغَیظِ و العَفوُ عَنِ المُسیءِ و رحمَةُ الفَقیرِ و تَعَهُّدُ الجارِ و الاِقرارُ بِالفَضلِ لِاَهلهِ و عَدوُّنا أصلُ کُلّ شَرّ و مِن فُروعِهِم کُلّ قَبیحٍ و فاحِشَةٍ فَمِنهُم اَلکِذبُ و البُخلُ و النَّمیَمةُ و القَطیعُةُ و أکلُ الرِّبا و اَکلُ مالِ الیتیمِ بغَیرِ حَقِّهِ و تَعَدِّی الحُدودِ الَّتی أمَرَ اللهُ و رُکوبُ الفواحِشِ ما ظَهَرَ مِنها و ما بَطَنَ و الزِّنا و السِّرقةُ و کُلُّ ما وافَقَ ذلکَ مِنَ القَبیحِ فَکَذَبَ مَن زَعَمَ اَنَّهُ مَعَنا و هوَ مُتَعَلِّقٌ بِفُروعِ غَیرِنا»(2)
ما ریشۀ همۀ خوبی ها هستیم و هر نیکی ثمره ی شاخه های ماست. از جمله نیکی هاست توحید، نماز، روزه، فرو خوردن خشم، گذشت از کسی که بدی کند، ترحم به فقیر، رسیدگی به همسایه و اعتراف به فضل اهل فضل.
دشمن ما ریشه ی همه بدیهاست و هر زشتی و بدکاری ثمره ی شاخه های اوست. از جمله:
دروغ، بخل،سخن چینی، بریدن از خویشاوندان رباخواری به ناروا خوردن مال یتیمان، تعدی از حدودی که خدا دستور داده است، ارتکاب زشتی های آشکار و نهان، زنا، دزدی و هر زشتی دیگری از ای دست. پس دروغ می گوید کسی که بگوید با
ص: 198
ماست و به شاخه های دشمن ما چنگ آویزد.
باز در تایید اینکه ائمه علیهم السلام اصل و ریشه خیرند امام کاظم علیه السلام می فرمود:
اینکه خداوند در قرآن می فرماید «قُل اِنَّما حَرَّمَ رَبّی الفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنها و ما بَطَنَ» اِنَّ القرآنَ لَهُ ظَهرٌ و بَطنٌ فَجَمیعُ ما حَرَّمَ اللهُ فی القرآنِ هُوَ الظّاهرُ و الباطنُ مِن ذلکَ أئِمَةُ الجَورِ و جَمیعُ ما اَحَلَّ اللهُ تَعالی فی الکتابِ هُوَ الظّاهرُ و الباطِنُ مُن ذلکَ أئمَّةُ الحَقِّ»
«بگو: پروردگارم بدی های آشکار و نهان را حرام و ناروا دانسته است» قرآن ظاهری دارد و باطنی. تمام آنچه را که خداوند در قرآن حرام فرموده ظاهر است و باطن آن ها پیشوایان ستمگرند و همۀ آنچه را که خداوند در کتاب خود روا شمرده همانا آن ظاهر است و باطن آن ها امامان حق هستند.
ص: 199
«فَجَعَلَکُم فی بُیوتٍ اَذِنَ اللهُ اَن تَرفَعَ و یُذکَرَ فیها اسمُهُ»:
این جمله زیارت جامعه کبیره برگرفته از آیه شریفه ای است که در شأن خانواده ای اهل عصمت و طهارت علیهم السلام نازل شده است:
«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَ الْآصَالِ»(1)
در خانه هایی که خدا اجازه داده بالا روند و نام وی بامداد و شبان در آن یاد شود.
از طریق اهل سنت روایت شده که ابن مردویه از انس بن مالک و بُرَیده روایت کرده گفتند:
«قَرَءَ رسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم هذهِ الآیَةَ «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ » فَقامَ اِلیهِ رَجُلٌ فقالَ اَیُّ بیوتٍ هذه یا رسولَ اللهِ؟ قالَ بیوتُ الاَنبیاءِ. فَقامَ اِلیهِ أبوبکرٍ فقالَ : یا رسولَ اللهِ هذا البیتِ مِنها لَبَیتُ علیٍّ و فاطمةَ ؟ قالَ: نِعَم مِن اَفاضِلِها»(2)
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم وقتی آیه:«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ » را خواند، مردی برخاست و گفت این کدام بیوت است؟ حضرت فرمود: بیوت پیامبران. ابوبکر برخاست و گفت ای رسول خدا این بیت علی و فاطمه نیز از آن هاست؟ فرمود:
آری بلکه از بهترین آن ها می باشد.
در روایت دیگری ابن عباس می گوید در مسجد رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم بودم شخص قاری این آیه را تلاوت کرد:«فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ » عرض کردم یا رسول الله منظور از بیوت، بیوت چه کسانی است؟ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: بیوت پیامبران علیهم السلام و با دست اشاره به بیت فاطمه زهرا علیهاالسلام دخترش نمود.(3)
امام هادی علیه السلام هم به استناد همین شان نزول بیوت چهارده معصوم علیهم السلام را مرکز معنویت و ذکر و نام خدا در صبح و شام معرفی فرمود.
ص: 200
آنان که طالب رشد و تعالی معنوی و بیشتر به یاد خدا بودن هستند بدانند باید از در خانه اهل بیت علیهم السلام به جای دیگری نروند که مغبون خواهند شد.
یک مرور کوتاه از طریقه یاد و ذکر خدا در خانه های محمد و آل محمد علیهم السلام می کنیم بدین امید که در این رهگذر ما نیز با وصف العیش به نصف العیش برسیم و بتوانیم حداقل قطره ای از دریای معرفت و حال معنوی آن بزرگواران را در خانه هایمان به نمایش درآوریم انشاءالله.
دربارۀ حال عبادی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خانه، عایشه می گوید:«کانَ رسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یُحَدِّثُنا نُحَدِّثُهُ فاذا حَضَرَتِ الصَّلاةُ فَکَاَنَّهُ لَم یَعرِفنا و لَم نَعرِفُهُ»(1)
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با ما صحبت می کرد و ما با ایشان صحبت می کردیم اما همین که وقت نماز می رسید گویی ما زا نمی شناخته و ما او را نمی شناخته ایم.
جعفربن علی قمی می گوید:«اَنَّ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله و سلم کانَ اِذا قامَ اِلیَ الصَّلاةِ کَأنَّهُ ثَوبٌ مُلقی»(2) رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هر گاه به نماز می ایستاد مانند جامه ای بود که کناری افتاده باشد.
در تفسیر قشیری درباره حال عبادی حضرت امیر المومنین علی علیه السلام آمده که همین که وقت نماز می شد رنگش تغییر می کرد و به خود می لرزید. به آن حضرت عرض شد:
شما را چه شده است؟ فرمود: هنگام امانتی رسیده که خدای تعالی آن را بر آسمان ها و زمین و کوه ها عرضه کرد. اما آن ها از پذیرفتن آن خودداری کردند و انسان به عهده گرفت و من با این ضعف و ناتوانیم نمی دانم آیا از عهده برداشتن این بار به خوبی برمی آیم یا نه.(3)
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در ضمن بیان ستمی که بر اهل بیت علیهم السلام خواهد رفت فرمود: دخترم فاطمه سرور زنان سراسر عالم است. هرگاه در محراب خود در برابر پروردگارش جلّ جلاله بایستد نورش برای فرشتگان آسمان می درخشد همچنان که نور ستارگان برای
ص: 201
زمینیان می درخشد و خدای متعال به فرشتگان می فرماید: ای فرشتگان من! به بندۀ من فاطمه بنگرید بانوی بندگان من در برابر من ایستاده است و عضلاتش از ترس من می لرزد. او با دل خویش به عبادت من روی اورده است شما را گواه می گیرم که شیعیان او را از آتش ایمن کردم.(1)
درباره حال عبادی امام مجتبی علیه السلام آمده است هرگاه به نماز می ایستاد در برابر پروردگارش عضلاتش می لرزید و هرگاه از بهشت و دوزخ سخن به میان می آمد به خود می پیچید.
امام حسین علیه السلام که به عبادت و ذکر پروردگار عشق می ورزید به حضرت عباس علیه السلام فرمود:
«اِرجَع اِلَیهِم فَاِنِ استَطَعتَ اَن تُؤخِّرَهُم اِلی غُدَوِةٍ و تَدفَعَهُم عَنَّا العَشیَّةَ لَعَلَّنا نُصَلّی لِرَبِّنا الَّلیلَةَ و نَدعوهُ او نَستَغفِرُهُ فَهُوَ یَعلَم اِنِّی قَد کُنتُ اُحِبّ الصَّلوةَ لَهُ و تَلاوَةِ کِتابِهِ و کَثرَةِ الدُّعاءِ و الاِستِغفارِ»(2)
برو به سوی دشمنان و اگر توانستی تا بامداد فردا برای ما مهلت بگیر باشد که ما امشب برای پروردگار خود نماز بخوانیم و دعا کنیم و در پیشگاه پروردگار آمرزش بخواهیم خدا می داند که من نماز خواندن و قرآن خواندن و زیاد دعا کردن و استغفار کردن را دوست دارم.
سید بن طاووس نقل می کند «کانَ علی بن الحُسَینُ علیه السلام اِذا شَرَعَ فی طَهارَةِ الصَّلواتِ اَصفَرَ وَجهُهُ و ظَهَرَ علیهِ الخَوفُ»(3)
امام سجاد علیه السلام هرگاه شروع به طهارت گرفتن برای نمازها می کرد رنگش زرد می شد و ترس وجودش را فرا می گرفت. آن گرامی را زین العابدین و سید الساجدین نامیدند زیرا به راستی زینت عبادت کنندگان و آقای سجده کنندگان بود.
فاطمه دختر امیر المومنین علیه السلام هنگامی که دید امام سجاد علیه السلام در اثر عبادت زیاد
ص: 202
رنجور و ناتوان شده بیش جابربن عبدالله انصاری آمد و گفت: ای جابر تو از صحابۀ رسول خدا هستی ما را بر امثال تو حقی است. اگر ببینید یکی از ما خود را از بسیاری عبادت و پرستش ناتوان کرده او را یادآوری نمایید تا جان خود را حفظ کند.
علی بن الحسین علیه السلام یادگار برادرم سیدالشهداء خود را رنجور نموده پیشانی و زانوان و کف دست هایش از کثرت عبادت پینه بسته است. جابر به خانه آن حضرت آمد. در جلوی درب، حضرت باقر علیه السلام با چند پسر بچه از بنی هاشم ایستاده بودند جابر در راه رفتن حضرت باقر علیه السلام دقیق شده گفت« هذه مَشیَةُ رَسول الله» این راه رفتن پیغمبر است. عرض کرد آقازاده شما کیستید؟ فرمود: من محمد بن علی بن حسینم جابر شروع به گریه کرد و گفت: پدرم فدای تو باد نزدیک من بیا آن سرور جلو آمد جابر دکمه های پیراهن امام باقر علیه السلام را باز کرده دست بر سینه اش گذاشت شروع به بوسیدن نمود و صورت بر سینه آن آقازاده نهاد و گفت: من از طرف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به تو سلام می رسانم به من فرموده این کارها را بکنم سینه ات را ببوسم و صورت بر آن گذارم و نیز فرمود: تو زنده می مانی تا یکی از فرزندانم به نام محمد را ببینی او به نحو شایسته ای علم را می شکافد تو زنده می مانی تا نابینا شوی بعد از آن بینا خواهی شد.
سپس جابر ادامه داد که از پدر بزرگوارت برای من اجازه بگیر تا با او ملاقات کنم امام باقر علیه السلام پیش پدر آمد عرض کرد پیرمردی با من چنین و چنان کرد و فرمود: نور دیده ی من او جابر بن عبدالله انصاری است بگو وارد شود.
جابر وارد شد چشمش در محراب به زین العابدین افتاد که عبادت پیکره اش را در هم شکسته. علی بن الحسین علیه السلام به احترام جابر از جای حرکت کرد مختصر احوالی از او پرسید و در پهلوی خود جایش داد جابر عرض کرد یابن رسول الله مگر نمی دانی خداوند بهشت را برای شما و دوستانتان خلق کرده جهنم را نیز برای دشمنانتان؟
پس این چه جدیت است که خود را به زحمت انداخته ای؟ فرمود: جابر مگر پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم را ندیده بودی با اینکه خداوند در قرآن نسبت به آن حضرت فرموده گناه
ص: 203
گذشته و آینده تو را (از نظر مردم ) آمرزیدم. پدرم فدای پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم باد آنقدر عبادت کرد تا پا و ساق های مبارکش ورم نمود. عرض کردند شما با این مقام باز اینقدر عبادت می کنی فرمود:«اَفَلا أکونُ عَبداً شَکوراً» آیا بنده ی شاکر خدا نباشم. جابر فهمید گفتارش در آن بزرگوار موثر نیست عرض کرد پس جان خود را حفظ کن زیرا از خانواده ای هستی که بلا و گرفتاری به واسطه ی آن ها دفع می شود و باران به برکت ایشان نازل می گردد. فرمود: جابر من از روش دو پدرم محمد و علی دست بردار نیستم و پیروی آن ها را می کنم تا به دیدارشان نائل گردم.
جابر به کسانی که حضور داشتند گفت به خدا قسم در اولاد پیامبران کسی را مانند علی بن الحسین علیه السلام نمی بینم مگر یوسف پیغمبر،با اینکه سوگند به خدا فرزندان علی بن الحسین بهتر از فرزندان یوسفند زیرا در میان فرزندان این آقا کسی است که زمین را پر از عدل و داد می کند با اینکه پر از ظلم و جور شده باشد.(1)
ص: 204
«مَنِ اتَّبَعَکُم فَالجَنَّةُ مَأویهُ و مَن خالَفَکُم فَالنّارُ مَثویُه»:
دو جایگاه است که برای همه الهیون و خداپرستان قابل توجه و باور است یکی بهشت و دیگری جهنم. آنان که در عصر هر پیامبری تابع دستورات پیامبر خویش بوده اند و بنای مخالفت با وی را نداشته اند بی شک اهل بهشتند و مخالفین دوزخی به همین طریق آخرین پیامبر الهی حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و اوصیاء منتسب از جانب خدا و رسول هر کس تبعیت از آن ها کرد و می کند اهل بهشت و هر که بخواهد در دین یهود و مسیح و ادیان گذشته بماند و یا خود را مسلمان معرفی کند اما مخالف حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و یا حتی یکی از اوصیاء او باشد و یک امام از دوازده امام را قبول نداشته باشد در صف مخالفین است«فَالنّارُ مَثویهُ » آتش جایگاه اوست. پس استحقاق بهشت و جهنم ارتباط با تبعیت و مخالفت با خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام دارد.
در روز قیامت فراخوانی هر امت با امامی است که از او پیروی می کرده و قبولش داشته بنابراین اگر پیشوایش از همانهای باشد که تعیین شده از جانب خدا و رسولند که آن ها جایگاهی جز بهشت ندارند و پیروانشان نیز همراهشان به بهشت می روند و اگر غیر چهارده معصوم علیهم السلام باشند بی شک به دنبال اربابان و موالیانشان راهی دوزخ خواهند شد.
ص: 205
«یَومَ نَدعُوا کَلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِم»(1) روزی که هر گروه از مردم را با پیشوایانشان بخوانیم. امام صادق علیه السلام فرمود: در روز قیامت «یَأتی النِّداءُ مِن عِندِاللهِ جَلَّ جَلالُهُ:
اَلا مَنِ ائتَمَّ بِاِمامٍ فی دارِ الدُّنیا فَلیَتَّبِعهُ اِلی حَیثُ یَذهَبُ بِهِ»(2)
از سوی خدای بزرگ ندا آید که هر کس در سرای دنیا به امامی اقتدا کرده باید در پی او به همان جا رود که او را می برند.
امام حسین علیه السلام در تفسیر کلام خدا«یَومَ نَدعوا کُلَّ اُناسِ بِامامِهِم » فرمود: امامٌ دَعا اِلی الهُدی فَاَجابوهُ اِلَیهِ و امامٌ اِلیهِ و امامٌ دَعا اِلی ضَلالَةٍ فَأجابوهُ اِلَیها، هؤلاءِ فی الجَنَّةِ و هؤلاءِ فی النّارِ و هُوَ قَولُهُ عزَّوجلَّ «فَریقٌ فی الجَنَّةِ و فَریقٌ فی السَّعیرِ»(3)
«روزی که هر گروه از مردم را با پیشوا یا نشان بخوانیم» فرمود: یک امام به راه راست فراخوانده و پیروانش دعوت او را لبیک گفته اند و امامی به گمراهی خوانده و پیروانش به دعوت او پاسخ داده اند. آنان در بهشتند و اینان در دوزخ و این است سخن خداوند عزوجل که «گروهی در بهشت هستند و دسته ای در دوزخ»
امام سجاد علیه السلام در هنگام نیایش با پروردگار عرض می کرد:«اللّهمَّ اِنَّکَ اَیَّدتَ دینَکَ فی کُلِّ أوانٍِ بِاِمامٍ أقَمتَهُ عَلَماً لِعِبادِکَ و مَناراً فی بِلادِکَ، بَعدَ اَن وَصَلتَ حَبلَهُ بِحَبلِکَ و جَعَلتَهُ الذَّریعَةَ اِلی رِضوانِکَ»(4)
پروردگارا تو در هر زمان از دین خود به وسیلۀ امامی پشتیبانی کردی او را نشانۀ راه برای بندگانت و چراغ راهنما برای سرزمینهایت قرار دادی و این پس از آن بود که ریسمان او را به ریسمان خودت پیوند زدی و او را وسیلۀ رسیدن به رضوان و خشنودیت قرار دادی.
نجات از دوزخ در تبعیت از اهل بیت است و هلاکت در مخالفت با آن هاست.
مرحوم صدوق در امالی نقل می کند که ابوبصیر گفت: امام صادق علیه السلام فرمود:
ص:206
«یا ابابصیر! نَحنُ شَجَرَةُ العِلمِ و نحنُ اَهل بیت النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم و فی دارِنا مَهبَطُ جِبرئیل و نحنُ خَزّان عِلمِ اللهِ و نَحنُ مَعادنُ وَحی اللهِ مَن تَبَعَنا نَجی و مَن تَخَلَّفَ عنّا هَلَکَ ، حَقّا علی َ اللهِ عزَّوجلَّ»(1)
ای ابابصیر! ما درخت علم و دانش هستیم ما اهل بیت پیامبریم جبرئیل در خانه ی ما فرود می آید. ما گنجینه های علم خدا هستیم. ما معادن معادن وحی الهی هستیم. کسی که از ما پیروی نماید نجات می یابد و کسی که از ما تخلف کند به هلاکت می رسد و خداوند این امر را بر خود لازم نموده است.
در کتاب تفسیر فرات کوفی روایتی را نقل می کند که بیان کننده جمله«مَنِ اتَّبَعَکُم فَالجَنَّةُ مَأویهُ و مَن خالَفَکُم فَالنّارُ مَثویهُ» می باشد:
فیضه بن یزید جُعفی می گوید: محضر امام صادق علیه السلام شرفیاب شدم. نزد آن حضرت بوس بن ابی درس، ابن ظبیان و قاسم بن عبدالرحمان صیرفی حضور داشتند. سلام کردم و نشستم. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! برای استفاده از محضرتان خدمتتان رسیدم.
فرمود: بپرس و مختصر کن.
عرض کردم: پیش از آن که خداوند آسمان را برافراشته و زمین را گسترده و نور و تاریکی را بیافریند، شما کجا بودید؟
فرمود: ای فیضه! چرا در همچو زمان و شرایطی چنین سوالی پرسیدی؟ مگر نمی دانی محبت ما (از ترس) کتمان می شود و دشمنی ما آشکار شده و ما را دشمنانی جنّی است که احادیث ما را به دشمنان انسی ما منتقل می کنند و به راستی که دیوارها مانند انسان ها گوش دارند! عرض کردم: سوالی است که خدمتتان پرسیدم.
فرمود: ای فیضه! پیش از پانزده هزار سال از آفرینش آدم علیه السلام ما اشباح و موجودات نورانی بودیم که پیرامون عرش الهی به تسبیح خدا مشغول بودیم هنگامی که خداوند
ص: 207
حضرت آدم علیه السلام را آفرید، انوار ما را در صلب او قرار داد. ما را پیوسته از صلب پاکی به رحم پاک و مطهری منتقل می شدیم تا این که خداوند متعال حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم را برانگیخت.
«فَنَحنُ عُروةُ الوُثقی، مَن اِستَمسَکَ بِنا نَجا و مَن تَخَلَّفَ عَنّا هُویَ، لا نَدخُلُهُ فی بابِ رَدیِ ضَلالَةٍ و لا تُخرِجُهُ مِن بابِ هُدیً و نَحنُ رُعاةُ دینِ اللهِ و نَحنُ عِترَةُ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و نحنُ القُبَّةُ الَّتی طالَت اَطنابُها و اتَّسَعَ ضاؤها مَن ضُویَ اِلَینا نَجا اِلیَ الجَنَّةِ و مَن تَخَلَّفَ عَنّا هُویَ اِلیَ النّارِ »
بنابراین ما عروة الوثقی و ریسمان محکم خدا هستیم هر کس به ما متمسّک شود نجات می یابد و هر که از ما تخلف کند سقوط خواهد کرد،(هر کس از ما پیروی کند) او را به راه ضلالت و گمراهی وارد نمی کنیم و از راه هدایت خارج نمی نماییم.ما حافظان دین خدا هستیم. ما عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستیم. ما همان خیمه اسلام هستیم که طناب های آن طولانی و محکم و فضای آن بسیار گسترده است.
هر کس زیر لوای ما بیاید راهش به سوی بهشت است و هر که از ما تخلف ورزد به سوی آتش سقوط خواهد کرد.
فیضةبن یزید جعفی می گوید: عرض کردم: ستایش سزاوار ذات پاک پروردگار یکتا است از معنای فرمایش خدا که می فرماید:«إِنَّ إِلَیْنَا إِیَابَهُمْ ثُمَّ إِنَّ عَلَیْنَا حِسَابَهُمْ »(1)
به راستی که بازگشت آنان به سوی ماست به راستی آنگاه حسابشان نیز با ماست می پرسم؟ فرمود: تنزیل این آیه در مورد ماست. عرض کردم من از تفسیرش می پرسم؟ فرمود:
«نِعَم یا فَیضةُ! اِذا کانَ یَومُ القیامَةِ جَعَلَ اللهُ حِسابُ شیعَتُنا عَلینا فَما کانَ بَینَهُم و بَینَ اللهِ اِستَوهَبَهُ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم مِنَ اللهِ و ما کانَ فیما بینَهُم و بینَ النّاسِ مِنَ
ص: 208
المَظالِمِ أدّاهُ محمّدٌ صلی الله علیه و آله و سلم عنهُم و ما کانَ فیما بینَنا و بَینَهُم و هَبناهُ لَهُم حتّی یَدخُلونَ الجَنَّةَ بغَیرِ حسابٍ»(1)
آری ای فیضه! هنگامی که روز قیامت برپا می شود خداوند شیعیانمان را بر عهده ی ما می گذارد. پس آنچه میان آن ها و خداست حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم از خدا طلب بخشش می کند و حقوقی که میان آن ها و مردم است حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم از طرف آن ها ادا می نماید و آنچه میان ما و آن هاست ما برای شیعیانمان می بخشیم تا این که بدون حساب وارد بهشت می شوند.
لازم به تذکر است که این نوع احادیث نباید باعث جرئت و گستاخی شیعیان شود که دست به هر کار خلافی بزنند و بعد بگویند که هر آنچه بر گردن دارند پیامبر و اهل بیت گرامش بر طرف می کنند. این درست است که جای نگرانی برای دوستان واقعی اهل بیت در قیامت نیست اما همین امام همام جعفربن محمد الصادق علیه السلام که مطالب فوق را بیان فرمود در جای دیگر می فرماید ما نگران قیامت شما نیستیم چون در قیامت از شما شفاعت خواهیم کرد ولی نگران عالم برزخ شما هستیم یعنی عالم برزخ یک تصفیه خانه است. آن هایی که با گناهان و معاصی فراوان مرده اند باید در عالم برزخ بازخواست شوند و مواخذه گردند تا لایق شفاعت محمد و آل او گردند بله سرپرستی شیعیان در قیامت با خاندان عصمت علیهم السلام است چنانکه همان بزرگوار بنابر نقل مرحوم علامه مجلسی فرمود:
«اِذا کانَ یَومُ القیامةِ و لِّینا أمرُ شیعتِنا؛ فَما کانَ علیهِم للهِ فَهُوَ لَنا و ما کانَ لَنا فَهوَ لَهُم و ما کانَ لَلنّاسِ فَهُوَ عَلینا»(2)
هنگامی که روز قیامت فرا رسد ما سرپرستی امور شیعیانمان را عهده دار می شویم هر حقی از طرف خداوند بر آن ها باشد آن در اختیار ماست و هر حقی که در اختیار ما باشد آن را به شیعیانمان می بخشیم و هر حقی که مردم از آنان داشته باشند آن نیز برماست که ادا نماییم.
ص: 209
عرب می گوید:« ثَبِّتِ العَرشَ ثُمََّ النقُش» اول سقف را بزن بعد روی آن را نقاشی کن فارس هم می گوید اول برادری ات را ثابت کن بعد ادعای ارث کن.
حالا ما اول ثابت کنیم که جزو شیعیان آن گرامیان هستیم فرق است بین محبّ و شیعه خیلی ها اهل بیت را دوست دارند اما شیعه نیستند شیعه یعنی کسی که هدایت روزی او شده و پیروی از آن خاندان می کند. اگر در ادامه راه قصور و کوتاهی از او سر زده باشد مشمول احادیث فوق می شود و الا همین امام صادق علیه السلام در آخرین لحظه های زندگی دربارۀ یکی از واجبات مهم عبادی چنین فرمود: ابوبصیر می گوید پس از شهادت حضرت برای تسلیت به همسرش ام حمیده به خانه ی آن حضرت رفتم. در سوگ امام هر دو گریستیم آنگاه به من فرمود: ای ابوبصیر! اگر به هنگام شهادت امام علیه السلام می بودی تعجب می کردی زیرا امام علیه السلام چشمان خود را باز کرد و فرمود: همه خویشاوندانم را نزد من آورید و چون گرد آمدند امام علیه السلام به همه آنان نگاه کرد و فرمود:«اِنَّ شَفاعَتَنا لا تَنالُ مُستَخِفّاً بِالصَّلوةِ» شفاعت ما ائمه شامل کسی که نماز را سبک بشمارد نمی شود.(1)
ص: 210
«و اَعلامُ التُّقی و وصیَّتُکُم التَّقوی»:
شما پرچمدار تقوایید. سفارش شما به پرهیزکاری است.
یکی از توصیه های مکرر قرآنی و اهل بیت علیهم السلام به تقواست:
«وَ اتَّقواللهَ وَ اعلَمُوا اَنَّ اللهَ مَعَ المُتَّقینَ»(1)
از خدا بترسید و بدانید که خداوند با اهل تقواست.
«یا اَیَّها الَّذینَ آمَنوا اِتَّقواللهَ حَقَّ تُقاتِهِ وَ لا تَموتُنَّ اِلّا و اَنتُم مُسلِمونَ»(2)
ای اهل ایمان از خدا بترسید چنانچه شایسته خدا ترس بودن است تا نمیرید جز به دین مبین اسلام «هذا بَیانٌ للنّاسِ و هُدیً و مَوعِظَةٌ لِلمُتَّقینَ»(3)
این کتاب خدا حجت و بیانی برای عموم مردم و راهنما و پندی برای پرهیزکاران است.
«تِلکَ الجَنَّةُ الَّتی نُورِثُ مِن عِبادِنا مَن کانَ تَقیّاً»(4)
این همان بهشتی است که ما بندگان با تقوا را وارث آن می گردانیم.
و ده ها آیه دیگر که همگی درباره ارزش و اهمیت تقوا نازل شده است.
معنای لغوی تقوا عبارت است از نگهداری و محافظت چیزی از آن چه را که به او ضرر و اذیت می رساند. تقوا ریشه اش از وقی، یقی است و مصدر آن وقایه است تقوای انسان عبارت است از محافظت و نگهداری نفس، از آنچه جای نگرانی است.
مرحوم محدث قمی رضوان الله تعالی علیه در سفینة البحار می گوید: تقوا سه مرتبه دارد:
1. حفظ نفس از عذاب آخرت به وسیله اصلاح عقاید.
2. پرهیز از هر نوع گناه که خواه ترک واجب باشد و یا انجام حرام
ص: 211
3. حفظ دل و سرّ وجود از اشتغال به غیر پروردگار که البته این نوع از تقوا مربوط به خواص بلکه خاص الخاص بندگان خداوند می باشد.
همان مرحوم از بعضی که اهل عمل بودند نقل می کند که در معنای تقوا گفته اند اگر گذرگاه ما بیابان پر از خار باشد و لباس بلندی بر تن داشته باشیم چگونه دامن لباس را جمع می کنیم و مواظب هستیم که لباس و بدن ما به خاری اصابت نکند به همین ترتیب مواظبت و مراقبت در امور دنیا را تقوا گویند.
بعد حدیثی را از امام صادق علیه السلام نقل می کند که از حضرت درباره تفسیر تقوا پرسش شد امام علیه السلام فرمود:«اَن لا یَفقُدَکَ حَیثُ اَمَرَکَ و لا یَراکَ حَیثُ نَهاکَ »(1)
در انجام اوامر و دستورات پروردگار کوتاهی نکنی و در نواهی و محرمات داخل نگردی و در یک بیانی بسیار کوتاه امیر المومنین علی علیه السلام در معنای تقوا فرمود:
«التَّقوی اِجتِنابٌ »(2) تقوا یعنی بپرهیز!
و برای کسانی که از این موهبت برخوردارند فرمود:«لِلمُتَّقی هُدیً فی رَشادٍ و تَحَرُّجٌ عَن فَسادٍ و حِرصٌ فی اِصلاحِ مَعادٍ»(3)
این مرتبه و منزلت برای انسان متقی است.
1. هدایت به راه رشد و تعالی
2. دوری جستن از فساد
3. حرص و شوق در اصلاح امور آخرت
کسی که حُسن و خط دوست در نظر دارد*** محقق است که او حاصل بصر دارد
کسی که از ره تقوا قدم برون ننهاد*** به عزم میکده اکنون ره سفر دارد
دل شکسته حافظ به خاک خواهد بود*** چو لانه داغ هوایی که بر جگر دارد
تقوا مُهر قبولی اعمال است چنانکه پروردگار متعال از قول هابیل هنگامی که مورد
ص: 212
عتاب و سرزنش برادرش قابیل قرار گرفت و قصد کشتن او را نمود نقل می کند پاسخ داد «اِنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ المُتَّقینَ»(1)
خداوند جز از اهل تقوا عملی را نمی پذیرد.
تعبیر امام صادق علیه السلام درباره تقوا بسیار زیباست: تقوا نسبت به طاعات و عبادات چون آبی است که مورد استفاده نباتات و درخت ها قرار گرفته و خرمی و جلوه ی مخصوصی به آن ها می بخشد و هر عبادتی که توأم با تقوا نگشت مانند درخت هایی است که در اثر بی آبی خرمی و صفای خود را از دست داده و چنین عبادتی در نتیجه چون غبار پراکنده ای خواهد بود.
آدم متقی یک نوع حالت مواظبت دقیق و کامل در رفتارهای فردی و اجتماعی و سیاسی خود دارد به هر چه نمی نگرد هر صدا و آهنگی را نمی شنود در هر محفلی و در هر جمعی حضور نمی یابد سر هر سفره رنگین نمی نشیند و از هر لقمه ای استفاده نمی کند مواظبت گفتار و زبان خویش است و بالاخره تا مطمئن به سلامت و صحت کاری نشود اقدام به انجام آن نمی نماید و این همه از برکت وجود تقواست.
فلسفه احکام الهی برای رسیدن به تقواست مثل نماز و روزه و حج. گشایش و روزی فراوان در پرتو تقواست و آمرزش گناهان نیز با تقوا به دست می آید و در پایان هم عاقبت بخیری در پرتو تقواست:«و العاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ»(2)
حسن عاقبت مخصوص اهل تقواست.
بعد از این مقدمه بهتر می فهمیم که ائمه طاهرین علیهم السلام «اَعلامُ التُّقی» هستند یعنی چه، و توصیه آن ها به تقوا بوده چرا و به چه علت «وَصیَّتُکُمُ التَّقوی» .
پرچمداری تقوا با این خاندان است زیرا که با نگاه به زندگانی و سیره آن ها ترس از خدا و پرهیز از لغزش آنی و لحظه ای از آن ها جداشدنی نیست در رفتارهای خانوادگی و اجتماعی و سیاسی آن بزرگواران یک جا یافت نمی شود که تقوا پر رنگ نباشد.
ص: 213
زیاد بن منذر می گوید از امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود: خداوند به اهل بیت تقوا داده و با حکمت تقویتشان نموده است. آنان شاخه های پاک و ریشه های مبارکند. قرارگاه رحمت حق و گنجینه های علم و دانش و وارثان حلم و شکیبایی و صاحبان تقوا و عقل و خرد، نور و روشنایی و وارثان پیامبران و باقی مانده از اوصیاء هستند.(1)
وصیَّتُکُم التَّقوی: با جمله اُوصیکُم بِتَقوی اللهِ اَئمه طاهرین علیهم السلام و رأس آن ها مولایمان علی علیه السلام اکثر دوستداران حضرت آشنا هستند.
سرتاسر نهج البلاغه به عبارات فوق برمی خوریم که نشان از اهمیت این جایگاه دارد.
«اُوصیکُم عِبادَاللهِ بِتَقوی اللهِ فَأنَّها خَیرُ ما تَواصی العِبادُ بِهِ و خَیرُ عَواقِبِ الأمور عِندَ اللهِ »(2)
ای بندگان خدا شما را به تقوای خدا سفارش می کنم زیرا این بهترین سفارشی است که بندگان به یکدیگر می کنند و در پیشگاه خداوند بهترین پایان امور است.
این توصیه در خطبه 83 و 114 و 182 و 194 و 195 و 196 و 198 و 188 و 191 و نامه 31 آمده است و همگی با جمله اُوصیکُم بتقوی الله آغاز می شود.
و در جای دیگر در نامه ای که برای یکی از اصحاب خود نوشته است اینگونه آمده:
اُوصیکَ و نَفسی بِتَقوی مَن یَحِلُّ لَکَ مَعصیَتُهُ و لا یُرجی غَیرهُ، و لا الغِنی اِلّا الیهِ فَاِنَّ مَنِ التَّقی اللهَ عَزَّ و قَوِیَ و شَبعَ و رَویَ و رَفَعَ عَقلَهُ عَن اَهلِ الدُّنیا فَبَدَنُهُ مَعَ اَهلِ الدُّنیا و قَلبُهُ و عَقلُهُ مُعایِنُ الآخرَةِ فَأطفَاً بِضَوءِ قَلبهِ ما اَبصَرَت عَیناهُ مِن حُبُّ الدُّنیا»
تو را و خودم را به تقوای کسی سفارش می کنم که نافرمانی او بر تو روا نیست و امیدی جز به او نمی باشد و نیازی جز به او نیست زیرا کسی که از خدا پروا کند عزیز و نیرومند و سیر و سیراب شود و خودش از مردم دنیا فراتر رود و در نتیجه جسمش با
ص: 214
مردم دنیا باشد و دل و عقلش بینای آخرت و با نور دل خود آن چه را دیدگان او از محبت و دوستی دنیا بیند خاموش گرداند
به چند نمونه از تقوای عملی و سیاسی همان حضرت عنایت کنید: یکی از شب ها مقداری پول برای حضرت آوردند فرمود: هم اکنون آن را تقسیم کنید. عرض کردند الان شب است صبر کنید تا فردا تقسیم کنیم فرمود:«تُقَبِّلونّ اَن اَعیشَ اِلی غَدٍ» آیا شما یقین دارید که من فردا زنده هستم گفتند ما هم برای خود چنین باوری را نداریم فرمود: پس تاخیر نیندازید. شمعی آوردند زیر نور شمع اموال را تقسیم کردند.(1)
در آن هنگام که مردم به سفره چرب و درهم و دینار معاویه هجوم می بردند عده ای از راه خیرخواهی می گفتند یا امیرالمومنین از اموال بیت المال به اشراف عرب و قریش بده که اینقدر از کنار تو پراکنده نشوند. می فرمود: آیا از من می خواهید که پیروزی را از طریق ظلم به دست آورم؟! نه به خدا سوگند چنین کاری را نخواهم کرد.(2)
یک روز عقیل برادر آن حضرت درخواست کمک مالی کرد و گفت من تنگدستم مرا چیزی عطا کن حضرت فرمود: صبر داشته باش تا میان مسلمین تقسیم کنم سهیمۀ تو را خواهم داد. عقیل اصرار ورزید. علی علیه السلام به مردی گفت: دست عقیل را بگیر و ببر میان بازار، بگو قفل مغازه ای را بشکند و آنچه در میان مغازه هست بردارد. عقیل در جواب گفت: می خواهی مرا به عنوان دزدی بگیرند. علی علیه السلام فرمود: پس تو می خواهی مرا سارق قرار دهی که از بیت المال مسلمین بردارم و به تو بدهم؟!(3)
یک روز معاویه به یکی از دوستان امیر المومنین به نام ضرّار گفت: مقداری از اوصاف و اخلاق علی علیه السلام برایم شرح بده. گفت هر چه بگویم در امان هستم. گفت در امان خواهی بود . ضرّار گفت: به خدا سوگند که او در کسب مکارم اخلاق بلند همت بود. به عدل حکم می کرد چشمه های علم و دانش از همه ی وجودش جوشان بود. از دنیا و زرق و برق آن وحشت داشت. با شب و تاریکی اش مانوس بود. او در دل شب ها
ص: 215
خیلی گریه می کرد و با خدای خویش مناجات می نمود. لباس خشن می پوشید نان خشک می خورد. او در میان ما مثل یکی از ما بود و به محض آنکه او را می خواندیم پاسخ مثبت می داد و با همه قرب و نزدیکی که با او داشتیم هیبتش ما را می گرفت و ما نمی توانستیم چشم در چشمش بیندازیم. فقرا هم از عدل حضرتش مایوس نمی شدند خطاب به دنیا می گفت: ای دنیای پست آیا به من تعرض می کنی مرا به سوی خود تشویق می کنی؟ هیهات، هیهات برو و غیر مرا فریب بده مرا به تو حاجتی نیست! سپس می فرمود: آه آه از کمی توشه و طولانی بودن سفر و وحشت راه.
ضرّار پس از این سخنان در حالی که اشک می ریخت از کاخ معاویه خارج شد.(1)
ص: 216
مُستَجیرٌ بِکُم:
پناهگاه اصلی ما خداوند تبارک و تعالی است و اگر ما به پناه اهل بیت علیهم السلام می رویم از این جهت است که تحت لوای آن بزرگواران از خداوند بزرگ تمنا می کنیم که به آبروی ایشان و عظمت منزلتشان نزد خود ما را پناه دهند و به همین جهت است که در تمام زیارت هایی که روزهای هفته وارد است اینگونه عرض می کنیم:
«هذا یَومُ السَّبتِ و هوَ یَومُکَ و اَنا فیه ضَیفُکَ و جارُکَ فَاضِفنی و اَجِرنی فَاِنَّکَ کَریمٌ تُحِبُّ الضّیافَةَ و مَأمورٌ بالاِجارَةِ فَاضِفنی و اَحسِن ضِیافَتی و اَجِرنا و اَحسِن اِجارَتَنا»
ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم امروز روز شنبه است و آن روز تست و من در آن مهمان تو و پناهنده ی توأم. پس پذیرایی نما از من و پناهم ده. زیرا تو کریمی و دوست داری میهمان نوازی را و ماموری به پناه دهی پس پذیرایی نما از من و نیکو پذیرایی مرا و پناهمان ده و نیکو پناهمان ده دقیقا سایر ایام هفته را مشابه عبارات فوق به امیر المومنین علی علیه السلام و فرزندان معصومش تا امام زمان علیه السلام و در روز جمعه به ولی نعمتمان حجة بن الحسن علیه السلام عرض می کنیم:
«هَذَا یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَی یَدَیْکَ وَ قَتْلُ الْکَافِرِینَ بِسَیْفِکَ وَ أَنَا یَا مَوْلایَ فِیهِ ضَیْفُکَ وَ جَارُکَ وَ أَنْتَ یَا مَوْلایَ کَرِیمٌ مِنْ أَوْلادِ الْکِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِی وَ أَجِرْنِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِکَ الطَّاهِرِینَ.»(1)
امروز روز جمعه است و روز تست روزی که امید می رود در آن ظهورت و گشایش
ص: 217
در آن برای مومنان با دستان مبارکت انجام شود و با شمشیرت کافران به قتل برسند و من ای مولای من امروز مهمان تو هستم و پناهنده به توام و تو ای مولای من کریمی و از فرزندان کریمانی و ماموری به مهمانوازی و پناهنده هستی پس پذیرایی ام کن و پناهم ده درود خدا بر تو و اهل بیت طاهرینت.
سید بن طاووس می گوید بعد از این زیارت جای این شعر هست که عرض کنیم:
نَزِیلُکَ حَیثُ ما اتَّجَهَت رِکابی*** وَضَیفُکَ حَیثُ کُنتُ مِنَ البِلادِ(1)
من بر تو نازل می شوم هر کجا که کاروانم رود و مرا وارد نماید و میهمان تو هستم در هر کجا باشم از شهرها.
محمد بن حسن نقل کرده به امام حسن عسکری علیه السلام نامه ای نوشتم و در آن از فقر و ناداری شکایت کردم. امام علیه السلام در جواب نامه نوشت: خداوند تبارک و تعالی دوستان ما را وقتی که گناهان انبوهی مرتکب شده باشند مبتلا به فقر می کند و این را وسیله ی پاک شدن آن ها قرار می دهد با آنکه بسیاری از گناهان آن ها را می بخشد.
«اَلفقرُ مَعَنا خَیرٌ مِنَ الغِنی مَعَ غَیرِنا و القَتلُ مَعَنا خَیرٌ مِنَ الحَیاةِ مَعَ عَدوِّنا و نَحنُ کَهفٌ لِمَن التَجَأ الینا و نورٌ لِمَن اِستبصَرَ بِنا و عِصمَةٌ لِمَن اِعتَصَمَ بِنا مَن اَحَبَّنا کانَ مَعَنا فی السَّنامِ الاَعلی و مَن اِنحَرَفَ عَنّا فَالیَ النّارِ»(2)
فقر و ناداری با ما از ثروت و بی نیازی با غیر ما بهتر است و کشته شدن در راه ما از زندگی کردن با دشمنان ما بهتر است و ما پناه کسانی هستیم که به ما پناهنده شوند و نور و روشنایی هستیم برای کسانی که از ما بینش و آگاهی بخواهند و هر که به ما متوسل شود و به رشته ولایت ما چنگ زند او را حفظ می کنیم. کسی که ما را دوست بدارد در مراتب عالی بهشت با ما خواهد بود و کسی که از ما روی بگرداند و از راه ما منحرف گردد سرانجام او در آتش است.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم در اینکه معصومین پناهگاه امتند فرمود:
ص: 218
«نحنُ الوَسیلُةُ اِلی اللهِ و الوُصلَةُ اِلی رضوانِ اللهِ و لَنا العِصمَةُ و الخَلافَةُ و الهِدایَةُ، و فینا النُبُوَّةُ و الوَلایَةُ و الاِمامَةُ و نحنُ مَعدِنُ الحِکمَةِ و بابُ الرَّحمَةِ و شَجَرَةُ العِصمَةِ و نحنُ کَلِمَةُ التَّقوی و المَثلُ الأعلی و الحُجَةُ العُظمی و العُروَةُ الوثقی الَّتی مَن تَمسَّکَ بِهانَجا»(1)
ما وسیله به سوی خدا و رساننده به رضوان او هستیم عصمت خلافت هدایت از آن ماست نبوت ولایت و امامت در میان ماست .
ما معدن حکمت باب رحمت شجره عصمت هستیم کلمه تقوا و مثل اعلا حجت کبری و عروة الوثقی - که هر کس به آن متمسک شود و پناه آورد نجات یابد ما هستیم همان طور که در ابتدای این فصل عرض شد پناهگاه اصلی ما خداوند تبارک و تعالی است و اگر ما به پناه چهارده معصوم علیهم السلام می رویم بخاطر آن است که ایشان بهترین ریسمان و وسیله ارتباط ما با پروردگار متعال هستند و دل های آن بزرگواران غیر دل های ماست چنانکه امام صادق به عبدالله بن بکر فرمود:
«یابنَ بکر! اِنَّ قُلوبَنا غَیر قُلوبِ النّاسِ اِنّا مُصَفُّونَ مُصطَفَونَ، نَری ما لا یَری النّاسُ و نَسمعُ ما لا یَسمَعونَ»(2)
ای فرزند بکر! دل های ما غیر از دل های مردم است. ما پاک و برگزیده هستیم چیزهایی را می بینیم که مردم نمی بینند و چیزهایی را می شنویم که مردم نمی شنوند.
ص: 219
ص: 220
« و دَعَوتُم اِلی سَبیلِهِ بِالحِکمَةِ و المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ »:
شما خاندان مردم را به سوی خدا با حکمت و موعظه ی نیکو دعوت می نمایید حکمت معانی مختلفی دارد به معنای علم نقل شده به معنای محکم و استوار آمده راغب در مفردات در معنای حکمت می گوید:« اِصابَةُ الحَقِّ بِالعِلمِ و العَقلِ » حکمت عبارت از رسیدن به حق است به توسط علم و عقل « وَ اذْکُرْنَ مَا یُتْلَی فِی بُیُوتِکُنَّ مِنْ آیَاتِ اللَّهِ وَ الْحِکْمَةِ»(1)
از آن آیات و حکمتی که در خانه هایتان تلاوت می شود به خود آیید.
ابن عباس حکمت در آیه شریفه را علم قرآن از ناسخ و منسوخ محکم و متشابه تفسیر می کند.
این معانی را نیز برای حکمت نقل کرده اند: علم دین معرفة الله تفقه و تدبر علمی که سود فراوان و فایده زیاد داشته باشد و بعضی از اهل دل گفته اند: حکمت یعنی رسیدن به مرتبه ای از روشنایی باطن که جهان خارج از خود را در وجود خویش ببیند.
و رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: خداوند به من قرآن را عنایت فرمود و نیز حکمت را مثل قرآن عطا فرمود و در هر خانه ای که حکمت وجود نداشته باشد آن خانه خراب است
ص: 221
مگر آنکه اهل تفقه و فراگیری باشید مبادا جاهل و نادان بمیرید»(1)
قرآن همه کس را لایق حکمت نمی داند مگر کسانی که لیاقت و زمینه فراگیری آن را در خود ایجاد کرده باشند.
«یُؤْتِی الْحِکْمَةَ مَنْ یَشَاءُ وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَةَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْرًا کَثِیرًا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ»(2)
پروردگار به هر که خواهد حکمت را دهد و هر که حکمت آموخت خوبی فراوانی و خیر کثیر را یافت و جز اهل خرد و اندیشمندان پند نگیرند.
یکی از نشانه های شایستگی برای فراگیری حکمت تواضع و فروتنی است تا روحیه استکباری در انسان از بین نرود از حکمت خبری نیست.
امام کاظم علیه السلام به هشام بن حکم فرمود:«یا هِشامُ اِنَّ الزَّرعَ یَنبِتُ فی السَّهلِ و لا یَنبِتُ فی الصَّفا فَکَذلکَ الحِکمَةُ تَعمُرُ فی قَلبِ المُتواضِعِ و لا تَعمُرُ فی قَلبِ المُتَکَبِّرِ الجَبّارِ لِاَنَّ اللهَ تعالی جَعَلَ التَّواضُعَ آلَةُ العَقلِ و جَعَلَ التَّکَبُّرَ مِن آلِةِ الجَهلِ»(3)
ای هشام زراعت در زمین مستعد و نرم رشد می کند و نه در زمین سخت و غیر مستعد و همچنین است حکمت که در دل های متواضع را آباد می سازد و نه دل هایی را که گرفتار کبر و خودخواهی هستند زیرا خداوند تواضع را نشان عقل و تکبر را نشان نادانی قرار داده است.
نشان دیگر لیاقت و شایستگی فراگیری حکمت اخلاص در نیت و عمل است چنانکه رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«ما اَخلَصَ عَبدٌ للهِ عزَّوجلَّ اَربعینَ صَباحاً اِلاّ جَرَت یَنابیعُِ الحِکمَةِ مِن قَلبِهِ علی لِسانِهِ »(4)
اگر بنده ای از بندگان خدا چهل روز برای خدا خالص شود و کارهایش را برای خدا
ص: 222
انجام دهد چشمه های جوشان حکمت از قلبش بر زبانش جاری خواهد شد.
مرکز همه حکمت ها در وجود واجب الوجود است به همین علت خداوند تبارک و تعالی در قرآن شریف بیش از 96 مورد خود را حکیم معرفی فرموده است.
و به بعضی از بندگانش به طور خاص حکمت را تفویض کرده است:«وَ لَقَد آتینا لُقمانَ الحِکمَةَ »(1) به تحقیق ما به لقمان حکمت را عطا کردیم.
و از بین بندگان چهارده معصوم علیهم السلام هستند که دارای مقام حکمتند و در رأس آن ها رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم است که خداوند درباره اش می فرماید ما به او ماموریت دادیم که حکمت را به آن هایی که لایقند بیاموزد.
«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُو عَلَیْهِمْ آیَاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَ الْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ »(2)
خداست که در بین مردم درس نخوانده پیامبری از خودشان مبعوث کرد تا آیات خدا را برای آن ها تلاوت کند و آنان را تزکیه نماید و کتاب و حکمت را به آن ها بیاموزد. هرچند قبل از آن در گمراهی آشکاری بودند.
و دَعَوتُم اِلی سَبیلِهِ بِالحِکمَةِ و المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ : شما خاندان مردم را به سوی خدا با حکمت و موعظه نیکو دعوت می نمایید.
هر کس بخواهد درس حکمت بگیرد و موعظه نیکو بشنود باید در برابر اهل بیت علیهم السلام زانو بزند و در احادیث و گفتار آن بزرگواران کنکاش کند بعد از مدتی خود احساس خواهد کرد که نوری در سرّ وجودش هویدا شده که می تواند حقایق این عالم را به خوبی بفهمد و به اندازه ظرف وجودش لبریز از معارف و دانستنیهای ارزشمند شده است.
باید حسّ معرفت خواهی را درباره ظاهر این عالم و ملکوت آسمان ها و زمین با مراجعه به معصومین علیهم السلام پاسخگو بود و اگر این حسّ را از بیگانگان از ولایت محمد و آل محمد علیهم السلام مطالبه کنیم بی شک به بیراهه خواهیم رفت و گرفتار عرفان های کاذب و
ص: 223
دروغین و قطاع الطریق هایی خواهیم شد که عوض راه مستقیم الهی ما را به راه دوزخ دعوت می کنند و اگر امروز و در این دنیا متوجه اشتباه خود نشویم با فرا رسیدن اجل و رفتن به عالم برزخ و قیامت خواهیم دانست چه اشتباه بزرگی مرتکب شده ایم و هر چه فریاد زنیم که «رَبِّ ارجِعونی لَعَلِّی اَعمَلُ صالِحاً » خدایا ما را باز گردان تا جبران خطا کنیم پاسخ قطعاً «کَلّا» است یعنی حرف نزن و هرگز بازگشتی وجود نخواهد داشت.
پس چه بهتر این آقایان و بانوانی که بریده از ولایت محمد و آل او هستند هر چه زودتر تا مرگشان فرا نرسیده از خواب غفلت بیدار شوند به در خانه خاندان عصمت و طهارت آمده و مواعظ نیکوی آن ها را آویزه گوش خود کنند و به کار بندند که فردا دیر است و فرداها دیرتر. چون روزی فرا می رسد که انگشت خود را می گزند که ای کاش با غاصبین حقوق اهل بیت علیهم السلام پیوند نمی خوردند و به دنبال آنان نمی رفتند:
«یَوْمَ یَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی یَدَیْهِ یَقُولُ یَا لَیْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِیلًا یَا وَیْلَتَی لَیْتَنِی لَمْ أَتَّخِذْ فُلَانًا خَلِیلًا لَقَدْ أَضَلَّنِی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جَاءَنِی وَ کَانَ الشَّیْطَانُ لِلْإِنْسَانِ خَذُولًا »(1)
روزی که ظالم دست خود را از روی حسرت به دندان گرفته و می گوید: ای کاش با رسول خدا راهی را برگزیده بودم! وای بر من! ای کاش فلانی را دوست خود قرار نمی دادم ! مرا از یاد خدا منحرف ساخت، بعد از آنکه به سراغ من آمد که شیطان خوار کننده ی انسان است.
سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان ذیل آیات فوق دو روایت نقل می کند یکی از ابی حمزه ثمالی که از امام باقر علیه السلام حدیث می کند که حضرت در تفسیر کلام خدا« یا لَیتَنی اِتَّخَذتُ مَعَ الرَّسولِ سَبیلاً» فرمود: یعنی علی بن ابی طالب علیه السلام منظور از سبیل وجود نازنین امیر المومنین علی علیه السلام است.
دومی را از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام آورده که این آیات درباره دو نفر از بزرگان
ص: 224
قریش نازل شده که « اَسلَما بِاَلسِنَتِهِما و کانایُنا فِقانِ النَّبیَّ صلی الله علیه و آله و سلم و اَخاً بَینَهُما یَومَ الأخاءِ فَصِعدا اَحَدُهُما صاحِبَهُ عَنِ الهُدی فَهَلَکا جَمیعاً فَحَکی اللهُ تَعالی حِکایَتُهما فی الآخرَةِ و قولَهُما ما یَنزِلُ عَلَیهِما مِنَ العَذابِ فَیَحزُنُ و یَتَأسَّفُ علی ما قَدَّمَ و یَنتَدِمَ حَیثُ لَم یَنفَعهُ النَّدَمَ»(1)
به زبان اسلام اختیار کردند و با رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم منافقانه برخورد کردند بین این دو نفر رفاقت و برادری وجود داشت و بالاخره یکی باعث انحراف دیگری شد و هر دو هلاک شدند. در اینجا خداوند داستان آن ها را حکایت می کند که وضعشان در آخرت چگونه است و در هنگام نزول عذاب به همدیگر چه می گویند البته در آن موقع محزون می گردند و نسبت به حرکات و اعمال خودشان نادم و پشیمان می شوند ولی دیگر پشیمانی سودی نخواهد داشت.
پس به هوش باشیم که خود را در معرض موعظه و نضایح اهل بیت علیهم السلام قرار بدهیم تا گرفتار دزدان ایمان و عقیده واقع نشویم رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هشدار می دهد که از اخیار اهل بیت من پیروی کنید که در غیر این صورت بالاجبار تحت ظلم اشرار و ظالمان قرار خواهید گرفت.
« اِذا لَم یَأمُروا بِمَعروفٍ و لَم یَنهَو عَن مُنکرٍ و لَم یَتَّبِعوا الأخیارَ مِن اَهلِ بَیتی سَلَّطَ اللهُ عَلَیهِم شِرارَهُم فَیَدعوا عِندَ ذلکَ خیارُهُم فَلا یُستَجابُ لَهُم»(2)
هرگاه مردم امر به معروف و نهی از منکر نکنند و از نیکان خاندان من پیروی ننمایند خداوند بَدان آن ها را برایشان مسلط گرداند و در این هنگام نیکانشان دعا کنند و دعایشان مستجاب نشود.
تفاوت موعظه ی حسنه با غیر آن این است که آنکه موعظه نیکو می کند سخنانش برگرفته از وحی و الهام الهی است چون اول واعظ خداوند تبارک و تعالی است بنابراین کسانی که حرف خودشان را می زنند و بافته های ذهنی خود را برای مردم می گویند قادر
ص: 225
نیستند جامعه را اصلاح کنند. موعظه حسنه کار انبیاء و اوصیاء آن هاست چون به راستی خیر و صلاح امت را تشخیص می دهند و دنبال منافع شخصی خویش نیستند.
اگر کسی بگوید من لبریز شده ام نیازی به موعظه اولیاء خدا نداریم بداند کج اندیش است و در گمراهی بسر می برد و دل مرده است بر همین اساس مولایمان علی علیه السلام به فرزند عزیزش می فرمود:«اَحیِ قَلبَکَ بِالمَوعِظَةِ »(1) دلت را همیشه با موعظه زنده و با طراوت نگهدار.
در رأس همه موعظه های نیکو کتاب خدا قرآن مجید است چنانکه باز علی علیه السلام می فرماید:
«اِنَّ اللهَ سُبحانَهُ لَم یَعِظ اَحَداً بِمِثلِ هذا القرآنِ »(2) خداوند پاک هیچ کس را به چیزی چون این قرآن موعظه نکرده است.
ص: 226
«وَ مُسَلِّمٌ فیهِ مَعَکُم و قَلبی لَکُم مُسَلِّمٌ و رَأیی لَکُم تَبَعٌ »:
و تسلیم شما هستیم و قلبم تحت فرمان شماست و رأیم تابع رأی شماست.
بعد از آنکه معرفت نسبت به منزلت و جایگاه علمی و معنوی ائمه طاهرین علیهم السلام ارتقاء یافت دیگر کسی به خود اجازه نمی د هد در برابر فرمایش و دستورات حضرات معصومین اشکال و ایراد کند بلکه تسلیم محض ایشان خواهد شد.
بنابراین در مرحله نخست باید درجه معرفت خود را نسبت به مقام والای ولایت بالا بریم و به این باور برسیم که این خاندان پاک جز خیر و صلاح دنیا و آخرت ما را نمی خواهند و هر چه می گویند به نفع ماست.
بعد از این است که فرمان و رأی آن بزرگواران برای ما مطاع می شود اگر چه به ظاهر به ضرر ما باشد.
امام صادق علیه السلام می فرمود:«اِذا حَکَمَ (یعنی القاضی) بِحُکمِنا فَلَم یَقبَلهُ مِنهُ فَاِنَّما اِستَخَفَّ بِحُکمِ اللهِ و عَلَینا رَدَّ و الرَّادُّ عَلَینا الرَّاد علی اللهِ و هُوَ عَلی حَدِّ الشِّرکِ باللهِ»(1) هرگاه قاضی براساس حکم ما داوری کند (یعنی از طرفین دعوا) حکم او را نپذیرد در حقیقت حکم خدا را خوار شمرده و سخن ما را رد کرده است و هر که ما را رد کند خدا را رد کرده و این عمل در حد شرک به خداست!
بعضی از آن هایی که تسلیم حکم خدا و رسول و ائمه طاهرین نیستند در مواقع حساس و امتحان نشان می دهند که چگونه آدم هایی هستند مثلا یکی از آن ها زبیر است یک روز سیف الاسلام می شود و کنار پیامبر با دشمنان خدا می جنگند و یک روز در برابر امام زمانش می ایستد و در پایان از یاری امام زمان خویش امتناع می ورزد.
پسرش عبدالله می گوید: مردی از انصار با زبیر بر سر تقسیم آب برای نخل ها با مردی از انصار اختلاف پیدا کرد. او به زبیر گفت: جلو آب را رها کن برود اما زبیر امتناع کرد.
ص: 227
داوری را به نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بردند.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به زبیر فرمود: ای زبیر نخل هایت را آب بده و آن گاه آب را به طرف زمین همسایه ات رها کن. مرد انصاری عصبانی شد و گفت: ای رسول خدا! چون پسر عمه ات بود این گونه داوری کردی؟ رنگ رخسار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از خشم تغییر کرد. آن گاه فرمود: ای زبیر! نخل هایت را آب بده و سپس جلو آب را ببند تا به طرف دیوارها برگردد زبیر گفت: به خدا سوگند که انگار این آیه در این باره نازل شد:«فَلا و رَبُّکَ لا یُومِنونَ»(1) ولی چنین نیست. به پروردگارت قسم که ایمان نمی آورند .
جالب اینجاست که همین زبیر در جنگ جمل در برابر امیر المومنین علی علیه السلام ایستاد و تسلیم آن حضرت نشد و تنها کاری که کرد از جبهه جدا شد و علی علیه السلام را نیز یاری نکرد و فردی بدون اذن امام علیه السلام در بین راه او را به قتل رساند و علی علیه السلام فرمود:« القاتِلُ و المَقتول کِلاهُما فی النّار» کشنده و کشته شده چون امام زمان خویش را یاری نکرد و این است نتیجه کار کسانی که در برابر حکم خدا و رسول و ائمه طاهرین علیهم السلام تسلیم نیستند.
ما باید تابع باشیم هیچ گاه نباید رأی خود را بر رأی خدا و رسول و اهل بیت مقدم بداریم« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ »(2) ای اهل ایمان! هیچ گاه از خدا و رسول او جلو نیفتید و از خدا بترسید که خداوند شنوا و آگاه است.
معنی تسلیم بودن این است که هر آنچه را که به عنوان احکام شریعه برای ما وضع کردند چون و چرا نکنیم.«وَ مَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَابِ»(3) هر چه پیامبر به شما می دهد آن را بگیرید و از هر چه منعتان می کند پرهیز کنید و از
ص: 228
خدا بترسید که خداوند سخت عقاب است.
امام صادق علیه السلام در ذیل این آیه فرمود:«فَما فَوَّضَ اِلی رَسولِ اللهِ فَقَد فَوَّضَهُ اِلَینا»(1) هر چه را خداوند به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تفویض نموده بر ما نیز تفویض نموده است.
سلیم بن قیس هلالی در تفسیر آیه فوق از امیر المومنین علی علیه السلام روایت کرده که فرمود:«فَاتَّقوا اللهَ و ظُلمَ آلِ محمدٍ فَاِنَّ اللهَ شدیدُ العِقابِ لِمَن ظَلَمَهُم »(2)
بترسید از خدا و بترسید از ظلم بر آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم که خداوند بر ظالمین بر حقوق آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم عذاب شدیدی را قرار خواهد داد.
بعضی حتی از شیعیان هستند که در برابر احکام وضع شده قرآنی و روانی سر تسلیم فرود نمی آورند و می گویند تا ما فلسفه احکام را ندانیم بدان عمل نمی کنیم این روحیه ای بسیار زشت و نامعقول است چون بسیاری از احکام و قوانین اسلام تعبّدی است و جای چون و چرا ندارد و قد و قواره ما هم در آن حد نیست که چرایی آن احکام را درک کنیم بنابراین اگر کسی پافشاری کند که تا من فلان حکم را علت و فلسفه اش را نفهمم عمل نمی کنم، بی تردید تا پایان عمر در شک و تردید خواهد ماند و به جایی نخواهد رسید.
وقتی ما این باور را پیدا کردیم که خداوند تبارک و تعالی و رسول خدا و اهل بیت علیهم السلام هر آنچه را که برای ما وضع فرمودند از واجب و حلال و حرام و مستحب و مکروه بی حکمت نبوده و حتما خیر و صلاح ما را در دنیا و آخرت در نظر گرفته اند می شویم«و مُسَلِّمٌ فیهِ مَعَکُم و قَلبی لَکُم مُسَلِّمٌ و رَایی لَکُم تَبَعٌ » با تمام وجود تسلیم اوامر و دستوراتشان قرار می گیریم.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم می فرمود:«یا عِبادَ اللهِ اَنتُم کَالمَرضی و رَبُّ العالَمینَ کَالطَّبیبِ فَصَلاحُ المَرضی فیما یَعلَمُهُ الطَّبیبُ و تَدبیرُهُ بِهِ لا فیما یَشتَهیهِ المَریضُ و یَفتَرِحُهُ ، اِلّا فَسَلِّموا للهِ اَمرَهُ تَکونوا مِنَ الفائِزینَ»(3)
ص: 229
ای بندگان خدا! شما چون بیمارید و پروردگار جهانیان مانند طبیب و بهبود حال بیمار در گرو توصیه های طبیب به اوست نه در آنچه بیمار می خواهد و پیشنهاد می کند، هان! در برابر فرمان خدا گردن نهید تا از رستگاران باشید.
تن به حکم قطعی خدا دادن نشان معرفت بالای انسان است و نشان شناخت خداوند تبارک و تعالی است. امام محمد باقر علیه السلام می فرمود:«اَحَقُّ مَن خَلَقَ اللهُ بَالتَّسلیمِ لَما قَضَی اللهُ مَن عَرَفَ اللهَ»(1)
سزاوارترین خلق خدا به گردن نهادن در برابر قضا و فرمان او کسی است که خدا شناس باشد.امام کاظم علیه السلام فرمود: پدرم امام صادق علیه السلام به من دستور داد که نزد مفضل بن عمر بروم و در گذشت اسماعیل را به او تسلیت بگویم به من فرمود: به مفضل سلام برسان و بگو ما در معصیت از دست دادن اسماعیل صبر کردیم تو هم مثل ما صبر کن هرگاه ما چیزی بخواهیم و خداوند چیز دیگری بخواهد به خواست و امر او گردن نهیم.» (2)
امیرالمومنین علی علیه السلام در معنای تسلیم فرمود:«التَّسلیمُ اَن لا تَتَّهِمَ »(3)
تسلیم آن است که (خدا را ) متهم نکنی.
امام صادق علیه السلام فرمود:«اِذا قالَ العَبدُ ماشاءَ اللهُ لا حَولَ و لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ، قالَ اللهُ: مَلائِکَتی اِستَسلَمَ عَبدی أعِینُوهُ، أدرِکُوهُ اُقضُوا حاجَتَهُ»(4)
هرگاه بنده بگوید: هر چه خدا بخواهد و هیچ حول و قوه ای نیست جز آنکه از آن خداست خداوند فرماید: ای فرشتگان من بنده ام تسلیم شد، کمکش کنید او را دریابید حاجتش را برآورید.
ص: 230
«بِموالاتِکُم ... و ائتَلَفتِ الفُرقَةُ»(1)
به توسط ولایت و ارادت به شما خاندان جدایی ها تبدیل به الفت و وحدت می شود «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»(2) همگی به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید.
از امام باقر علیه السلام روایت شده«آلِ محمدٍ صَلواتُ اللهِ عَلیهِم هُم حَبلُ اللهِ المَتینِ الَّذی أمَرَ بِالاِعتِصامِ بِهِ فَقالَ و اعتَصِموا بِحَبلِ اللهِ جَمیعاً و لا تَفَرَّقوا»(3)
پس مرکز الفت و وحدت مسلمین جهان اهل بیت علیهم السلام اند و اگر ملت های مسلمان که به فرقه های متعدد تقسیم شدند همگی گرداگرد محمد و آل محمد علیهم السلام جمع می شدند این وضع اسفبار به وجود نمی آمد و دشمن هم سوء استفاده از این تفرقه و جدایی نمی کرد.
چه مانعی دارد اشتباهی را که بنیان گذاران اختلاف و خلیفه تراشان تاریخ اسلام کردند کنار گذاشته شود و همه مسلمین طبق سفارش شخص پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به دو امانت حضرتش تمسّک جویند و وحدت اسلامی به معنای واقعی به وجود آید نه به معنای صوری و غیر حقیقی که سال ها شاهد بی نتیجه بودن آن بوده ایم.
جلال الدین سیوطی که خود یک عالم و مفسر سنی مذهب است در ذیل همین آیه شریفه وحدت در گرد حبل الله حدیثی را از زید بن أرقم نقل می کند که نشانگر آن است که در بین علما اهل سنت نیز این اعتقاد وجود دارد که پیامبر و اهل بیت گرامش عامل الفت و وحدت بین مسلمانان هستند.
«قالَ رَسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم اِنّی لَکُم فَرطٌ و اِنَّکُم وارِدونَ عَلیَّ الحَوضَ فَانظُروا کَیفَ تَخلِفونی فی الثِّقلَین؟ قیلَ: وَ ما الثَّقلانِ یا رسولَ اللهِ؟ قالَ: اَلاَکبَرُ کِتابُ اللهِ عزَّوجلِّ سَبَبُ طَرَفَةِ بِیَدِاللهِ، وَ طَرَفِهِ بِاَیدیکُم فَتَمَسَّکوا
ص: 231
بِهِ لَن تَزالوا و لَن تَضِلُّوا و الأَصغَرُ عِترَتی و اَنَّهُما ما لَن یَفتَرِقا حَتّی یَردا عَلَیَّ الحَوضَ. و سَأَلتُ لَهُما ذاکَ رَبّی فَلا تُقَدِّ موهُما فَتُهلِکوا و لا تُعَلِّمو هُما فَاِنَّهُما اَعلَمُ مُنکُم»(1)
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من جلوتر از شما می روم و شما کنار حوض کوثر بر من وارد خواهید شد بنگرید که چگونه رفتار خواهید کرد با دو چیز گران قیمت؟ گفته شد: ای رسول الله آن دو چه می باشند؟ فرمود: بزرگ تر کتاب خدا وسیله ای است که یک طرفش به دست حق و طرف دیگرش به دست های شما است. به آن چنگ زنید که هرگز گمراه نخواهید شد. و کوچک تر عترت من می باشند. آن دو از یکدیگر جدا نمی شوند تا در حوض کوثر بر من وارد شوند از پروردگارم جدا نشدنشان را درخواست کرده ام پس بر آن پیشی نگیرید که گمراه خواهید شد و به آن ها چیزی نیاموزید زیرا که از شما داناترند. بِموالاتِکُم ... و ائتَلَفَتِ الفُرقَةُ: پس به موالات این خانواده است که جدایی ها تبدیل به الفت و دوستی و وحدت می گردد.
و هر زمان که هفتاد و سه فرقه به یک گروه پیرو قرآن و عترت تبدیل شوند ابر قدرتی در جهان خواهند شد که هیچ زورگو و مستکبری نمی تواند به جامعه و قاطبه مسلمین زور بگوید و حقوق ملی آن ها را به غارت برد ولی چه باید کرد که عده ای این حقیقت را درک نمی کنند و به خواست دشمنان عمل می کنند و اختلاف و جدایی را تا سر حد قتل و کشتار بی رحمانه پیش می برند و چیزی که استعمارگران سال هاست ابزار استثمارگری خود قرار داده به وجود می آورند. آن ها معتقدند که اختلاف بینداز و حکومت کن چون در سایه اختلاف بین مسلمین است که به راحتی به مطامع مادی خود می رسند و منابع حیاتی مسلمانان را چپاول می کنند مرحوم فیض کاشانی در تفسیر خود حدیثی را از امام باقر علیه السلام ذیل آیه وحدت نقل می کند که حکایت از علت نزول آیه شریفه دارد:
ص: 232
«اِنَّ اللهَ تَبارکَ و تَعالی عَلِمَ أنَّهُم سَیَفتَرِقونَ بَعدَ نَبیِّهِم فَیَختَلِفونَ فَنَهاهُم عَن التَّفَرُّقِ کَما نَهی مَن کانَ قَبلَهُم فَأَمرَهُم أَن یَجتَمِعوا عَلی وِلایَةِ آلِ محمدٍ صَلَواتُ اللهِ عَلَیهِم و لا یَتَفَرَّقوا»(1)
پروردگار تبارک و تعالی می دانست که مردم بعد مرگ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم متفرق می شوند و گرفتار اختلاف خواهند شد بنابراین آن ها را منع کرد از نفرق و جدایی همان طور که پیشینیان را نهی فرمود و آنگاه امت را امر فرمود که همگی بر ولایت آل محمد صلوات الله علیهم اجمعین متحد شوند و تفرقه را کنار بگذارند.
ریشه اختلاف گمراهی است و گمراهی هم از ناحیه شیطان که دشمن قسم خورده انسان است القاء می شود «إِنَّمَا یُرِیدُ الشَّیْطَانُ أَنْ یُوقِعَ بَیْنَکُمُ الْعَدَاوَةَ وَ الْبَغْضَاءَ»(2) شیطان تصمیم دارد که بین شما دشمنی و نفرت بیندازد.
امیر المومنین علی علیه السلام به ریشه های اختلاف بعد از رحلت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم طی نامه ای که برای مردم بصره که همراه مالک اشتر در سال 38 هجری فرستاد پرداخته است:
«اما بعدُ فَاِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و سلم نَذیراً لِلْعالَمینَ، وَ مُهَیْمِناً عَلَی الْمُرْسَلینَ. فَلَمّا مَضی صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ تَنازَعَ الْمُسْلِمُونَ الاَْمْرَ مِنْ بَعْدِهِ. فَوَ اللّهِ ما کانَ یُلْقی فی رُوعی، وَ لایَخْطُرُ بِبالی اَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هذَا الاَْمْرَ مِنْ بَعْدِهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ عَنْ اَهْلِ بَیْتِهِ، وَ لا اَنَّهُمْ مُنَحُّوهُ عَنّی مِنْ بَعْدِهِ. فَما راعَنی اِلاَّ انْثِیالُ النّاسِ عَلی فُلان یُبایِعُونَهُ، فَاَمْسَکْتُ یَدی حَتّی رَاَیْتُ راجِعَةَ النّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الاِْسْلامِ، یَدْعُونَ اِلی مَحْقِ دینِ مُحَمَّد صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ و سلم، فَخَشیتُ اِنْ لَمْ اَنْصُرِ الاِْسْلامَ وَ اَهْلَهُ اَنْ اَری فیهِ ثَلْماً و هَدْماً تَکُونُ الْمُصیبَةُ بِهِ عَلَیَّ اَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلایَتِکُمُ الَّتی اِنَّما هِیَ مَتاعُ اَیّام قَلائِلَ، یَزُولُ مِنْها ما کانَ کَما یَزُولُ السَّرابُ، اَوْ کَما یَتَقَشَّعُ السَّحابُ، فَنَهَضْتُ فی تِلْکَ الاَْحْداثِ حَتّی
ص: 233
زاحَ الْباطِلُ وَ زَهَقَ، وَ اطْمَاَنَّ الدّینُ وَ تَنَهْنَهَ»(1)
پس از یاد خدا خداوند سبحان محمد صلی الله علیه و آله و سلم را فرستاد تا بیم دهنده ی جهانیان و گواه پیامبران پیش از خود باشد. آنگاه که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم به سوی خدا رفت. مسلمانان پس از وی در کار حکومت با یکدیگر درگیر شدند سوگند به خدا! نه در فکرم می گذشت و نه در خاطرم می آمد (بدون استفاده از علم غیب ) که عرب خلافت را پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از اهل بیت او بگیرد. یا مرا پس از وی از عهده دار شدن حکومت باز دارند. تنها چیزی که نگرانم کرد شتافتن مردم به سوی فلان شخص بود که با او بیعت کردند. من دست باز کشیدم تا آنجا که دیدم گروهی از اسلام بازگشته می خواهند دین محمد صلی الله علیه و آله و سلم را نابود سازند. پس ترسیدم که اگر اسلام و طرفدارانش را یاری نکنم رخنه ای در آن بینم یا شاهد نابودی آن باشم که مصیبت آن بر من سخت تر از رها کردن حکومت بر شماست که کالای چند روزه ی دنیاست و به زودی ایام آن می گذرد چنان که سراب ناپدید شود یا مثل پاره ای ابر که زود پراکنده می گردد. پس در میان آن آشوب و غوغا بپاخاستم تا آن که باطل از میان رفت و دین استقرار یافته آرام شد.
ملاحظه می فرمایید باز در معرکه اختلافات بر سر حکومت داری و جانشینی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم امیر المومنین علی علیه السلام با اینکه حق مسلمش خلافت بود صبر و سکوت را برگزید تا اسلام جوان بماند و با صبر و سکوتش عامل وحدت و الفت بین مسلمین شد پس بی جهت نیست که امام کاظم علیه السلام حَبلُ الله را در آیه 103 سوره مبارکه آل عمران شخص امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام می داند یعنی همان چیزی که باید به آن اعتصام جست و پراکنده نشد.(2)
ص: 234
« مَن اَرادَ اللهَ بَدَءَ بِکُم و مَن وَحَّدَهُ قَبِلَ عَنکُم و مَن قَصَدَهُ تَوجَّهَ بِکُم»
هر که خدا را خواهد به شما آغاز کند و هر که او را یگانه جوید توسط تعلیمات شماست و هر که تصمیم بگیرد به پروردگار متوجه شود به شما روی آورد. اهل بیت به ما آموختند طریقه ارتباط با خدا را به ما یاد دادند ادب در دعا و مناجات با پروردگار را به ما تعلیم دادند با چه قصد و انگیزه ای رو به خدا آوریم .
درس انس با خداوند تبارک و تعالی را خاندان عصمت و طهارت دادند آنانی که در مکتب اهل بیت علیهم السلام تربیت شدند ارتباطشان با خداوند ارتباطی منطقی و عقلانی و عاطفی است در این ارتباط هیچ گونه ریا و تزویر دیده نمی شود و نیز خطا و اشتباهی رخ نمی دهد.
به عنوان نمونه کافی است علاقه مندان به لحن مناجات ها و دعاهای آن گرامیان به فرازهایی از دعاهای منقول از ایشان مراجعه کنند تا متن و عبارت عنوان شده در این مبحث برایشان بهتر روشن شود.
با یک مطالعه سطحی در دعاهای صحیفه سجادیه امام زین العابدین علیه السلام و یا مناجات های امیر المومنین علی علیه السلام و یا دعاهای نقل شده از امام باقر و امام صادق علیهماالسلام و نیز سایر معصومین علیهم السلام به خوبی درمی یابیم که چگونه با خدا ارتباط برقرار کنیم و خواهیم رسید به عباراتی که آنقدر از لطافت و زیبایی برخوردار است که حاضر نخواهیم شد تا پایان عمر از خواندن آن ها در پیشگاه پروردگار متعال امتناع کنیم برای آنکه ثابت شود که این سخنان صرفا یک ادعا نیست و کلام امام هادی علیه السلام در جامعه کبیره دقیقا مطابق با حقیقت و درست است فرازهایی از مناجات های مولایمان علی علیه السلام و سایر ائمه طاهرین علیهم السلام را در این نوشتار می آوریم:
« خدایا من جدّاً از تو می خواهم به حق آن رحمتت که همه چیز را فرا گرفته و به آن نیرویت که با آن همه چیز را مقهور ساخته و در برابرش همه چیز فروتن و خوار گشته و به آن جبروتت که بر همه چیز غالب شده و به آن عزتت که نایستد در برابرش چیزی و به
ص: 235
آن عظمتت که پر کرده همه چیز را و به آن قدرت و حاکمیتت که بر فراز همه چیز قرار گرفته و به آن ذات ماندگارت پس از نابودی همه چیز و به آن نام هایت که پر کرده پایه های همه چیز را و به آن دانشت که محیط بر همه چیز است و به آن نور جمالت که به تابش آمده ای نور و ای قدوس و ای نخست نخست ها و ای آخر آخران»(1)
«ای خدا ای آنکه بیرون کشید زبان صبح را با گویایی پرتو تابناک آن و پر کند قطعات تاریک شب را همراه توده های سیاه و سرگردانش و متفّق نمود ساختمان چرخ گردون را در اندازه های زیبای آن که برج ها باشند و نورافکن ساخت تابش آفتاب را با افروزش نور گرم آن ای آنکه دلیل آمد خودش بر خودش و منزه گشت از هم شکلی مخلوقاتش و برجسته شد از سازگاری با چگونه گویی های آن ها. ای آنکه نزدیک شد از گمان های خطور کننده از چشم انداز دیدگان و دانست آنچه را بود پیش از آنکه ظاهر شود»(2)
«خدایا من جدّاً از تو می خواهم به حق نامت «به نام خدای مهر پیشه بخشنده» ای دارای برجستگی و کرامت ای زنده و ای قائم به ذات ای که زنده نیست معبودی جز به قدرت تو ای آنکه نمی داند چیست او و نه چگونه است او و نه کجاست او و کدام سویست او مگر خود او. ای دارای فرمانروایی و مُلک بزرگ ای دارای عزت و مقام جباری ای فرمانده کلّ ای مقدس ای سلام ای مومن ای مهربانانه مسلط ای عزیز ای جبار ای بزرگمنش ای خالق ای بی عیب آفرین ای تصویرگر ای سودمند ای عافیت اندیش ای سرسخت ای آغازنده ای برگرداننده ای نابودکننده ای بسیار بامحبت ای ستوده ای معبود ای دور ای نزدیک ای پاسخ دهنده ای دیده بان ای حسابگر ای بکر آفرین ای بلند مرتبه ای بس ارجمند ای شنونده ای دانا ای بردبار ای کریم ای با حکمت»(3)
«خدایا درود فرست بر محمد و خاندان محمد و بشنو دعایم هنگامی که دعایت
ص: 236
کردم و بشنو صدایم هنگامی که صدایت کردم و روی آور به من هنگامی که با تو راز و نیاز کردم به تحقیق که من گریختم به سویت و ایستادم در پیشگاهت در حالی که درمانده ات هستم و به سویت زاری می کنم و امیدوارم به آنچه در اختیار داری از ثواب و تو از درونم با خبری و از حاجتم با خبری و از سر وجودم مطلعی و نیز انقلاب درونم ازتو مخفی نیست و آنچه می خواهم به زبان می آورم و لب می گشایم به خواسته هایم و امیدوارم به سرانجام کارم و آنچه تو تقدیر کرده ای برایم رقم خورده است تا آخر عمرم ولی همه چیز من به دست توست نه به دست غیر تو»(1)
و امام سجاد علیه السلام در اولین دعای صحیفه و در فراز اول دعا عرض می کند
«حمد اختصاص به پروردگاری دارد که اول است و کسی قبل از او نبوده و آخر است و کسی بعد از او نخواهد بود خدایی که دیدگان انسان ها ناتوان از رویت اوست و اندیشه توصیف کنندگان عاجز از تعریف و توصیف او می باشند.
او با دست قدرتش خلق موجودات را بنیان گذاشت و با اراده اش مخلوقات را اختراع نمود. سپس موجودات را در مسیر خواست خویش قرار داد و آنان را در راه محبت خود استخدام کرد»(2)
«ای کسی که شگفتی های بزرگی هایش پایان ندارد بر محمد و آل او درود فرست و ما را از منحرف شدن درباره عظمت و کبریای ات بر حذر بدار.
و ای آنکه زمان سلطنت و زعامتش به آخر نمی رسد بر محمد و آل او درود فرست و ما را از زیر بار عذاب و نعمت خود آزاد ساز.
و ای کسی که ذخایر رحمتش فانی نمی شود بر محمد و آل او درود فرست و نصیبی از رحمت خودت شامل حال ما فرما»(3)
«حمد خدایی را که به قدرتش شب و روز را خلق فرمود و آن ها را از هم متمایز کرد و بر هر کدام از آن ها زمان و مدت مشخصی را تعیین نمود. خدایی که هر یک از شب و
ص: 237
روز را در حد معینی برای بندگان قرار داد تا هم به روزی و تغذیه خود برسند و هم باعث پرورش آن ها گردد»-«خدایا بر محمد و آل او درود فرست ما را از جمیع نواحی از مقابل و پشت سر و راست و چپ حفظ فرما آنچنان حفظی که مرتکب معصیت نشویم و به بندگی ات هدایت شده و به دوستی تو عمل کنیم. الها در جمیع ایام زندگی برای انجام کار خیر ما را موفق بدار و نیز برای دوری از شر و شکر نعمت ها و پیروی از سنت ها و اجتناب از بدعت ها و امر به معروف و نهی از منکر و نگهبانی از اسلام و سرکوب باطل و یاری و عزت بخشیدن به حق و هدایت نمودن گمراهان و یاری ضعیفان و دادرسی ستم دیدگان توفیق عطا فرما»(1)
«ای بی نیازترین بی نیازان اینک ما بندگانت در اختیار تو هستیم و من فقیرترین فقرا به سویت آمده ایم پس فقر و تهیدستی ما را به وسیله اعمال صالحه با وسعت رحمتت جبران کن و با طرد کردنمان از در خانه ات قطع امیدمان مکن»(2)
«خدایا! ای آنکه گنهکاران به رحمتش استغاثه می جویند و ای کسی که بی پناهان به احسانش پناه می برند و ای آنکه خطاکاران از ترسش ملتهب می شوند ای مونس هر وحشت زده ی غریب و ای گشایش دهنده ی هر گرفتار دل غمین و ای فریاد رس هر خوار شده ی تنها و ای بازوی هر نیازمند رانده شده. تو هستی که رحمت و علمت بر همه چیز احاطه دارد.» و امام صادق علیه السلام در یکی از دعاهای ماه رجب در تعقیب نمازها عرض می کرد:« ای خدایی که در هر چیزی به تو امید دارم و از هر شر و بدی به توسط تو ایمن هستم ای خدایی که به عمل کم ثواب زیادی عطا می فرمایی، ای خدایی که هر که بخواهد به او عطا کنی و نیز بر آنکه نپرسیده و تو را نشناخته نیز عطا کنی به من عطا کن جمیع خیر دنیا و آخرت را و دور کن از من جمیع شر دنیا و آخرت را زیرا کم نیاید هر چه عطا کنی و بیفزا برای من از فضل و بخشش خودت ای با کرامت»(3)
ص: 238
«وَ مَن جَحَدَکُم کافرٌ و مَن حارَبَکُم مُشرِکٌ و مَن رَدَّ عَلَیکُم عی اَسفَلِ دَرَکٍ مِنَ الجَحیم»:
کسی شما را انکار کند کافر است آنکه به جنگ شما آید مشرک است و هر که شما را رد کند در پایین ترین مکان دوزخ جای دارد.
وقتی یکی از ستون های استوار اسلام ولایت باشد و ستون های دیگر هم استواریشان به آن باشد بی تردید انکار آن کفر است و منکرش کافر.
خواهید گفت اگر چه اهل نماز و روزه و حج باشد عرض می کنیم اگر چه اهل بهترین عبادت ها باشد. این عرض ما نیست این فرمایش رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم است که فرمود:
«وَ الَّذی بَعَثَنی بالحقِّ نَبیّاً لَو أنَّ رَجُلاً لَقی اللهَ بِعملِ سَبعینَ نَبیّاً لَم یَلقَهُ بِوِلایةِ اُولی الاَمرِ مِنّا أهلَ البَیتِ ما قَبِلَ اللهُ مِنهُ صَرفاً وَ لا عَدلاً»(1)
سوگند به آن که مرا به حق پیامبر کرد اگر کسی با کار و عمل هفتاد پیامبر خدا را دیدار کند اما ولایت اولوالأمر ما خاندان را به همراه نداشته باشد خداوند از او نه توبه ای می پذیرد و نه فدیه ای«به عبارتی دیگر نه واجبی می پذیرد و نه مستحبی» .
همان گرامی نیز فرمود:«أما و اللهِ لَو اَنَّ رَجُلاً صَفَّ قَدَمَیهِ بَینَ الرُّکنِ و المَقامِ
ص: 239
مُصَلیاً و لَقیَ اللهَ بِبُغضِکُم اَهلَ البَیتِ لَدَخَلَ النّارَ»(1)
سوگند به خدا اگر کسی در میان رکن و مقام پیوسته به نماز ایستد اما با کینه شما اهل بیت خدا را ملاقات کند به دوزخ در آید.
پس منکرین امامت و ولایت کافرند و محاربین امثال کسانی که در جنگ صفین و جمل و نهروان و حادثه عاشورا در برابر امام زمان خود شمشیر کشیدند و قصد جان امام زمان خود را نمودند مشرکند و به طور کلی هر فرد و گروهی که این دودمان را قبول نداشته باشد و رد کند جایی جز آتش جهنم نخواهد داشت .
امام صادق علیه السلام می فرماید: شخص یکتاپرستی خدمت امام باقر علیه السلام آمد و از پدرش که ناصبی و فاسق بود به آن حضرت شکایت کرد که او به هنگام مرگش همه اموالش را پنهان نموده است.
امام باقر علیه السلام به او فرمود: آیا دوست داری پدرت را ببینی و از مکان اموالش بپرسی؟ گفت: آری من نیازمندم و فقیرم.
امام باقر علیه السلام با دست مبارکش نامه ای در ورق سفیدی نوشت و آن را مهر کرد آنگاه فرمود: امشب با این نامه به قبرستان بقیع برو وقتی به وسط آن رسیدی صدا می زنی: یا در جان! آن مرد نامه را گرفت و رفت و فرمایش امام علیه السلام را انجام داد. در این هنگام شخصی آمد و نامه را به او داد وقتی خواند گفت: اگر مایلی پدرت را ببینی از جایت حرکت نکن تا او را بیاورم. زیرا که او در «ضجنان»(نام کوهی در تهامه) است.
او رفت و دیری نگذشت که به همراه مرد سیاه چهره ای آمد در گردن او ریسمان سیاهی بود او زبانش را بیرون آورد نَفَس می زد و شلوار سیاهی به تن داشت.
آن شخص رو به من کرد و گفت: این پدر توست ولی شعله های آتش دود دوزخ و جرعه های آب سوزان آن قیافه او را دگرگون ساخته است. من از حال پدرم پرسیدم وی گفت: من دوستدار بنی امیه بودم تو دوستدار اهل بیت علیهم السلام به همین جهت از تو بدم
ص: 240
می آمد و تو را از ثروتم محروم نموده و آن ها را از تو پنهان کردم. من امروزپشیمانم پس به باغم برو و زیر درخت زیتون را بکن و آن مال را که یکصد و پنجاه هزار است بردار. پنجاه هزار آن را به امام باقر علیه السلام بده و بقیه مال خودت باشد.
راوی گوید: او طبق گفته پدرش انجام داد امام باقر علیه السلام با آن پول قرض را پرداخت و با باقی ماندۀ آن زمینی خرید و آنگاه فرمود:«اَمّا اِنَّهُ سَیَنفَعُ المَیِّتُ النِدَمَ عَلی ما فَرَّطُ مِن حُبِّنا و ضَیَّعَ مِن حَقِّنا بِما أدخَلَ عَلینا مِنَ الرِّفقِ و السّرورِ»(1)
به زودی آن مرده ای که به خاطر کوتاهی کردنش در محبت ما و ضایع کردن حق ما پشیمان گشته به جهت این که ما را خوشحال و مسرور نمود،سود خواهد برد.
یکی از دوستان امام باقر علیه السلام به حضرت عرض کرد: همسایه ای دارم که هرگونه حرامی را مرتکب می شود نماز را که مهم ترین تکالیف است به جای نمی آورد و بقیه واجبات را به طریق اولی ترک می کند.
امام باقر علیه السلام فرمود: سبحان الله، خیلی بزرگ به نظرت آمده است؟
می خواهی بدتر از او را به تو معرفی کنم؟
عرض کرد: بلی بفرمایید. فرمود: «ناصی از او بدتراست (ناصبی کسی است که آشکارا با اهل بیت علیهم السلام دشمنی می کند و ناسزا می گوید) بدان بنده ای نیست که ما اهل بیت نزد او یاد شویم پس با یاد ما قلبش نرم گردد و به ما متمایل شود مگر اینکه فرشته با بال خود بر پشت او بکشد. (برای او دعا کند) و خداوند تبارک و تعالی همه ی گناهان او را بیامرزد مگر گناهی مرتکب شود که او را از دائرۀ ایمان خارج کند و همانا شفاعت اولیاء الهی درباره گنه کاران پذیرفته می شود و در مورد ناصبی شفاعت کسی پذیرفته نمی شود.(2)
وَ مَن رَدَّ اِلیکُم فی اَسفَلِ دَرَکٍ مِنَ الجَحیمِ: در تایید این فرمایش امام هادی علیه السلام ابن عباس نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود:
ص: 241
ای علی! جبرئیل درباره ی تو خبری برایم آورده که چشمم را روشن و قلب مرا شادمان نموده است او برایم نقل کرد که خداوند تبارک و تعالی فرموده است: از طرف من به محمد سلام برسان و او را خبر بده که:
«اَنَّ عَلیّاً امامُ الهُدی و مِصباحُ الدُّجی و الحُجَّةُ علی اَهلِ الدُّنیا فَاِنَّهُ الصِّدیقُ الاَکبر و الفارِقُ الاَعظَمِ و اَنِّی آلَیتُ بِعِزَّتی أن لا أدخُلُ النّارَ اَحَداً تَوَلاّهُ و سَلَّمَ لَهُ و لِلأوصیاءِ مِن بَعدِهِ حَقّ القَولِ مَنِّی لِاَملَأَنَّ جهنَّمَ و اَطباقَها مِن اَعدائه و لَأملأَنَّ الجَنَّةَ مِن اَولیائِهِ و شیعَتِهِ »(1)
علی علیه السلام پیشوای هدایت و چراغ فروزنده در تاریکی ها و حجت الهی بر اهل دنیاست او راستگوی برتر و بزرگترین جدا کننده ی حق از باطل است.
و من به عزّت خودم قسم یاد کرده ام که هر کس ولایت او را بپذیرد و تسلیم فرمان او و جانشینان بعد از او باشد او را در آتش دوزخ وارد نکنم و هر کس ولایت او را رها کند و در مقابل دستورات او و جانشینان بعد از او سر تسلیم فرود نیاورد او را وارد بهشت نسازم و این قول حتمی و ثابت من است که جهنم و همه طبقه های آن را از دشمنان او و بهشت و درجات رفیع آن را از دوستان و شیعیان او پر می کنم.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«به حق آنکه مرا به پیامبری برانگیخت اگر کسی بین رکن و مقام بایستد و خدا را هزار سال عبادت کند در حالی که روزها را روزه و شب ها را بیدار بماند و به اندازه ای که زمین را پر کرده باشد طلا انفاق کند و بنده آزاد نماید و بعد از همه اینها بین صفا و مروه کشته شود سپس در قیامت خدا را ملاقات کند در حالی که با علی دشمن است هیچ یک از اعمال او را خدا نمی پذیرد و با همه اعمالش در آتش افکنده می شود و با زیانکاران محشور خواهد شد.
ص: 242
«وَ حُجَجُ اللهِ عَلی اَهلِ الدّنیا و الآخرَةِ و الأولی و رَحمَةُ اللهِ و برَکاتُهُ»
حجت های خدایید برای مردم دنیا و آخرت و سرای نخستین و رحمت و برکات خدا بر شما باد.
راغب در معنای حجت می گوید: حجت یعنی دلیل روشن و آشکار
«قُل فَلِلّهِ الحُجَّةُ البالِغَةُ »(1)
بگو دلیل رسا خاص خداست.
از امام باقر علیه السلام روایت شده که «نحنُ الحُجَّةُ البالِغَةُ عَلی دونَ السَّماءِ و فَوقَ الاَرضِ»(2)
ما هستیم حجت بالغه الهی در آسمان و زمین.
امتیاز این حجت های الهی ان است که هر نوع علم و دانشی را که مورد نیاز بشر است در اختیار انسان ها قرار می دهند و گره گشای امور اقتصادی و مسائل سیاسی و اجتماعی و حتی خانوادگی آنان هستند.
وقتی خداوند این ذوات مقدسه را حجت های خویش بر روی زمین و آسمان قرار داده حجاب ها را از برابر دیدگانشان برداشته حتی حجاب های نوری را تا بتوانند حقایق
ص: 243
این عالم را شناخته و به مردم ارائه دهند.
امام صادق علیه السلام می فرمود:«اِنَّ اللهَ اَحکَمُ و أکرَمُ و اَجَلُّ و اَعظَمُ و اَعدَلُ مِن اَن یَحتَجَّ بِحُجَّةٍ ثُمَّ یُغَیِّبُ عَنهُ شیئاً مِن اُمورِهِم »(1)
خدای متعال حکیم تر و کریم تر و بزرگوارتر و بزرگتر و عادلتر از آن است که بر بندگان حجتی قرار دهد. آنگاه از او امور مردم را پنهان نماید.
این حجت های الهی آنقدر به مردم و به ویژه به دوستانشان نزدیک اند که حتی غم آن ها و مصائب آنان ایشان را غمناک و متأثر می کند.
ابو ربیع شامی گوید: خدمت امام صادق علیه السلام عرض کردم حدیثی از عمربن حمق شنیده ام. حضرت فرمود بگو .
عرض کردم عمرو محضر امیر المومنین علی علیه السلام شرفیاب می شود و در چهره ی آن حضرت آثار زردی مشاهده می کند می پرسد: این زردی از چیست؟ آن حضرت اظهار درد و ناراحتی می نماید.
آنگاه علی علیه السلام به او می فرماید:«اِنّا لَنَفرحُ لِفَرَحِکُم و نَحزُنُ لِحُزنِکُم و تَمرُضُ لِمَرَضِکُم و تَدعوا لَکُم و تَدعون فَنُؤمِّنُ »
ما با شادی شما شادمان می گردیم و با حزن شما محزون، با بیماری شما بیمار می شویم و برای شما دعا می کنیم و شما دعا می کنید ما آمین می گوییم.
عمرو گوید: آنچه فرمودی فهمیدم ولی چگونه ما دعا می کنیم شما آمین می گویید؟
فرمود: برای ما فرق نمی کند و برابر است کسی که حضور داشته باشد یا این که غایب باشد(دعای او را می شنویم) حضرت صادق علیه السلام فرمود:عمرو راست گفته است.(2)
اسودبن سعید می گوید: من در محضر امام باقر علیه السلام بودم که حضرتش بدون آن که از آن بزرگوار سوال شود ابتدا به سخن نمود و فرمود:
«ما حجت خدا باب خدا زبان گویای خدا و وجه خدا و چشم خدا در میان مردم
ص: 244
هستیم. ما والیان امر خدا در میان بندگان او هستیم»(1)
با وجود چنین روایات و احادیث به راستی که حجت بر آحاد مردم تمام شده است کسی نمی تواند عذر و بهانه ای بیاورد که اگر ما در جهل و بی خبری ماندیم بدین خاطر بود که شخصی نبود تا حقایق را برای ما بیان کند خداوند تبارک و تعالی با وجود چهارده معصوم علیهم السلام هر آنچه را که نیاز مادی و معنوی مردم بوده و به درد دنیا و اخرتشان می خورده تبیین فرموده است.
تعبیرهایی که امام جعفر صادق علیه السلام درباره ی ائمه طاهرین علیهم السلام دارند به گونه ای هست که هر صنف و قشری از افراد جامعه را با هر طرز تفکر پاسخگوست:
محمدبن سنان می گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:
« ما جنب خدا و مقربان درگاه او برگزیده او انتخاب شده ی او نگهبان و امانت درا مواریث پیامبران هستیم ما امینان خدا و وجه او و نشانه ی هدایت و عروة الوثقی هستیم خداوند امور را به وسیله ی ما آغاز نموده و به وسیله ما پایان خواهد داد ما اولین و آخرین هستیم ما بهترینان روزگار و نوامیس زمان و عصر هستیم ما سروران بندگان و سیاستمداران جهانیان بوده و راه استوار و صراط مستقیم هستیم .
ما علت هستی و حجت معبود هستیم خداوند عمل کسی را که جاهل به حق ماست نمی پذیرد.
ما همان پرچم حقی هستیم که هر کس پیرو آن باشد نجات یافته و کسی که از آن تخلف ورزد گمراه می گردد .
ما پیشوایان دین ما معدن نبوت محل و موضع رسالیتم. فرشتگان به سوی ما رفت و آمد می نمایند و ما چراغ نورانی برای کسی که در پی نور است و راه هدایت برای کسی که به دنبال هدایت است می باشیم ما رهبران و راهنمایان به سوی بهشت بوده و همان پل ها و گذرگاه ها به سوی هدایت مردم بوده و دارای درجات بزرگ و والا هستیم
ص: 245
باران به واسطۀ ما می بارد رحمت به وسیله ی ما فرود می آید عذاب و نقمت به واسطه ی ما دفع می شود.
«فَمَن سَمِعَ هذا الُهدی فَلَیَتَقَّدُ فی قَلبِهِ حُبُّنا فَاِن وَجَدَ فیهِ البُغضَ لَنا و الاِنکارَ لِفَضلِنا فَقَد ضَلَّ عَن سواءِ السَبیلِ لِأنّا حُجَّةُ المَعبودِ و تَرجُمان وَحیِهِ و عَیبِهِ عِلمِهِ و میزانِ قِسطهِ»
هر کسی این هدایت را شنید در دلش در جستجوی محبت ما باشد اگر در آن دشمنی ما و انکار فضایل ما را بیابد از راه راست منحرف و گمراه شده زیرا که ما حجت معبود ترجمان وحی، خزینه دار علم و میزان قسط و دادگری خدا هستیم و ما شاخه های درخت زیتون پرورش دهندگان پاکان گرامی هستیم ما چراغ همان چراغدانی هستیم که در آن نور قرار گرفته است ما همان برگزیده از کلمه ی پایدار هستیم که تا قیامت باقی خواهد ماند که برای آن در عالم ذر پیمان و ولایت گرفته شده است.»(1)
و بخوانیم پاسخ نامه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را به جمعی که گرفتار اختلاف درباره ی حجت خدا شده بودند مرحوم طبرسی در کتاب شریف احتجاج می نویسد: شیخ بزرگوار ابی عمر و عمری (که همان عثمان بن سعید عمری اولین نایب از نایبان چهارگانه حضرت حجت است) می گوید:
ابن ابی غانم قزوینی و گروهی از شیعیان در مورد جانشین امام حسن عسگری علیه السلام گفت و گو و مشاجره نمودند. ابن ابی غانم عقیده داشت که امام حسن عسگری علیه السلام رحلت نمود در حالی که فرزندی نداشت. آنان در این مورد نامه ای نوشته و به ناحیه مقدسه ارسال کردند که در آن نامه همین موضوع را عنوان نموده بودند.
حضرت بقیة الله اما عصر (عج) پاسخ نامه را با خط شریفشان چنین مرقوم فرمودند:
ص:246
بسم الله الرحمن الرحیم
خدای متعال ما و شما را از گمراهی و فتنه ها حفظ نماید، و به ما و شما روح یقین عنایت کرده و از سوء عاقبت باز دارد. به من خبر رسیده که گروهی از شما در دین تردید نموده و در مورد صاحبان امر خودشان به شک و تردید و حیرت افتاده اند.
این موضوع ما را به خاطر شما -نه به خاطر خودمان -غمگین نمود و در مورد شما - نه در مورد خودمان -ناراحت شدیم. زیرا که خدای متعال با ماست و ما را به وحشت نمی اندازد و ما ساخته و پرداخته ی پرورگار خودمان هستیم و مردم ساخته و پرداخته ی ما هستند. ای مردم! چرا در شک و تردید هستید و در حال حیرت بسر می برید؟ آیا نشنیده اید که خدای متعال می فرماید:
«یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»(1)
«ای کسانی که ایمان آورده اید از خداوند اطاعت کنید و همچنین از رسول و صاحبان امر خودتان اطاعت نموده و فرمان ببرید.»
آیا نمی دانید آنچه را که در اخبار گذشتگان نسبت به آنچه واقع شده و خواهد شد در مورد امامان پیشین و باقیمانده ی آنان آمده است؟ آیا ندیده اید که چگونه خدای متعال برای شما از زمان حضرت آدم علیه السلام تا زمان امام حسن عسگری علیه السلام پناهگاه هایی قرار داده که به آن ها پناه برده و علایمی مقرر فرموده تا به وسیله ی آن ها هدایت یابید؟ به طوری که هر گاه یکی از آن علایم پنهان شد علامت دیگری ظاهر گردید و هر موقع ستاره ای غروب کرد ستاره دیگری طلوع نمود؟!
پس در این هنگام که امام حسن عسگری علیه السلام وفات نمود،آیا گمان می کردی که خدای متعال دین خودش را باطل کرد و واسطه ی میان خود و مخلوقاتش را قطع نمود؟
هرگز چنین نبوده و تا روز قیامت چنین نخواهد شد و خداوند امر خود را اگر چه
ص: 247
عده ای آن را نخواهند - آشکار خواهد ساخت امام حسن عسگری علیه السلام سعادتمند رحلت نمود و یا به جای پدران بزرگوارش و بر راه آن ها از دست مردم رفت سفارش و علم او نزد ماست و این امر از آن جانشین قائم مقام اوست و در این مورد جز ستمگران گنهکار با ما منازعه نمی کند و جز کافر منکر کسی ادعای همچون منصبی نمی نماید.
و اگر مراعات مغلوب شدن امر خدا و فاش شدن سر او نبود چنان حق ما برای شما آشکار می گردید که عقل و خردهای شما از آن حیران گشته و تردیدتان زایل می شد لیکن آنچه خدای خواسته خواهد شد و برای هر زمانی نوشته ای (در لوح محفوظ) است.
بنابراین شما هم تقوای خدا پیشه کنید و تسلیم ما شوید و امور را به ما ارجاع دهید پس همچنان که همه ی خوبی ها از ناحیه ی ما صادر می شود ایراد را نیز ما می گیریم و اموری که از شما پنهان شد برای کشف آن ها اصرار نورزید و به چپ و راست میل نکنید مقصد خود را با محبت و از طریق راه روشن و آشکار به سوی ما قرار دهید. من حقیقتاً به شما نصیحت نمودم و خداوند گواه بر من و شما است.
اگر صلاح شما را دوست نداشتیم و رحمت و شفقت ما به شما نبود از گفت و گوی با شما پرهیز می نمودیم زیرا که خدای متعال ما را به همین امر امتحان نموده که با ستمگر منازعه کنیم ستمگری که سرکش، گمراه، پیرو گمراهی خود، مخالف پروردگار خود، مدعی چیزی که برای او نیست، منکر حق کسی که خداوند طاعتش را بر او لازم نموده و ستمگر غاصب است.
«وَ فی اِبنَةِ رسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم لِی أسوَةٌ حَسَنَةٌ و سِیَردَی الجاهِلَ رداءَةُ عَمَلِهِ و سَیَعلَمُ الکافِرُ لِمَن عُقبی الدّار، عَصِمنا اللهُ و ایّاکُم مِنَ المَهالِکِ و الأسواء و الأوقاتِ و العاهاتِ کلّها بِرَحمَتِهِ، فَاِنَّهُ وَلیُّ ذلکَ و القادِرُ علی ما یَشاء، و کانَ لَنا و لَکُم ولّیاً و حافِضاً »
ص: 248
و اسوه و الگوی نیکوی من دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم می باشد و به زودی نادانان شکست پستی عمل خودشان را خواهند دید و به زودی کفار خواهند فهمید که سعادت همیشگی از آن کیست.
خداوند ما و شما را از همه جهالت ها و بدی ها آفات با رحمت خودش محفوظ بدارد که او ولی این امور بوده و بر آنچه بخواهد تواناست و او ولی و نگهبان ما و شماست.
سلام بر همه اوصیاء و اولیاء مومنان و رحمت و برکات خداوند بر آنان باد و درود و سلام خدا بر محمد و آل محمد علیهم السلام باد»(1)
باز در تایید اینکه چهارده معصوم حجج بالغه الهی اند امام باقر علیه السلام در تفسیر آیه 78 سوره مبارکه حجر«و لَقَد آتیناکَ سَبعاً مِنَ المثانی و القُرآن العظیم» ما به تو سبع از مثانی (سوره حمد) و قرآن عظیم عنایت نمودیم می فرماید:
«ما همان متانی هستیم که خداوند به پیامبرمان بخشید ما همان وجه خدا در روی زمین هستیم که میان شما رفت و آمد می نماییم کسی که ما را شناخته پس به سوی یقین (بهشت) در حرکت است و کسی که ما را نشناخته به سوی آتش سوزان (دوزخ) در حرکت است.»(2)
ص: 249
«وَ مُقَدِّمُکُم اَمامَ طَلَبَتی و حَوائجی و اِرادَتی فی کُلِّ اَحوالی و اُموری»:
و شما را مقدمه خواست و حوائج خود نمودم و آنچه اراده دارم در همه حالات و در هر کارم به شما رجوع می کنم .
ما به این در نه پی حشمت و جاه آمده ایم*** از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
رهرو منزل عشقیم و ز سر حدّ عدم*** تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم
با چنین گنج که شد خازن او روح امین*** بگدایی بدر خانه شاه آمده ایم
شک نیست هر که با اخلاص به در خانه محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم برود دست خالی برنمی گردد و حاجت خود را می گیرد و این بزرگواران چه در زمان حیات و چه پس از شهادتشان همگی مشگل گشای امت اسلامی بوده و هستند .
از آنجا که این خانواده به کرم و سعادت شهره اند حتی بیگانگان از اسلام هم چشم امید به فضل و بزرگواری ایشان دوخته و در بسیاری موارد حوایج آنان را برآورده کرده اند. در طول تاریخ زندگانی چهارده معصوم میلیون ها انسان حاجتمند از آنان به اذن پروردگار حاجت گرفته اند و حتی فرزندان و وابستگان و امام زادگان نیز حاجتمندان را محروم نمی نمایند به خاطر آبرو و عزتی که در درگاه الهی دارند خداوند تبارک و تعالی آنان را باب رحمت حاجتمندان قرار داده است.
در دعای توسل به چهارده معصوم یکی از خطاب های ما به آن بزرگواران این است:
«یا حُجَّةَ اللَه عَلی خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَ مَوْلانا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَی اللَهِ وَ قَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا یا وَجیهاً عِنْدَ اللّهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّهِ.»(1)
ص: 250
ای حجت خدا بر خلق ای سید و مولای ما؛ ما همه رو به تو آورده ایم و به حضرتت متوسل شده و تو را شفیع به درگاه خدا آورده ایم و تو را برای انجام حاجاتمان نزد خدا مقدم داشته ایم ای آبرومند نزد خدا ما را پیش حضرت حق شفاعت فرما.
از بعضی روایات استفاده می شود که اقوام دیگر مثل بنی اسراییل و حتی خود حضرت موسی علیه السلام با توسل به این خاندان از دست فرعونیان نجات یافتند:
در تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام ذیل آیه شریفه«و اِذ نَجَّیناکُم مِن آلِ فرعَونَ ِیَسومونَکُم سُوءَ العَذاب»(1)
به یاد آورید هنگامی که شما را از فرعونیان نجات دادیم و آن ها شما را به بدترین عذاب شکنجه می کردند.
آن حضرت فرمود:«از عذاب شدید آن ها این بود که ایشان را به کشیدن گل برای ساختمان به کار می گرفتند و از ترس اینکه فرار کنند آن ها را در بند می کردند با سختی گِل را از نردبان ها بالا می بردند و چه بسا از بالا سقوط می کردند و می مردند یا زمین گیر می شدند و هیچ اعتنایی به آن ها نمی کردند تا اینکه خداوند تبارک وتعالی به حضرت موسی علیه السلام وحی فرستاد. به قوم خود بگو:
«لا یَبتَدونَ عَمَلاً اِلّا بِالصَّلوةِ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِهِ الطَّیِّبینَ لِیَخَفَّفَ عَلَیهِم»
کاری را جز با صلوات بر محمد و آل اطهار او شروع نکنند تا آن کار بر آن ها آسان گردد. آن ها این دستور را اجرا کردند و کارهای دشوار برایشان سبک شد.
و نیز فرمود: هر کس که بر اثر فراموش کردن صلوات سقوط کرد یا زمین گیر شد اگر برایش ممکن است خودش صلوات را بگوید و اگر برایش مقدور نیست دیگری به جای او صلوات فرستد، تا آن گرفتاری به او خسارت و ضرری وارد نکند آن ها هم این دستور را عمل کردند و سالم ماندند.
امام حسن عسکری علیه السلام در تفسیر آیه شریفه ی «اِذ فَرَقنا بِکُمُ البَحرَ فَاَنجَیناکُم »(2)
هنگامی که دریا را شکافتیم و شما را نجات بخشیدیم فرمود:
ص: 251
هنگامی که حضرت موسی علیه السلام کنار دریا رسید خداوند تبارک و تعالی به او وحی فرستاد به بنی اسرائیل بگو:« جِدُّوا توحیدی و أقِرُّوا بِقُلُوبِکُم ذِکرَ مُحَمَّدٍ سَیِّدِ عَبیدی و اِمائِی و أعِیدُوا عَلی اَنفُسِکُم وِلایَةُ علیٍّ علیه السلام اَخی محمدٍ و آلِهِ الطاهِرینَ» توحید مرا به خاطر آورید و به دل هایتان نبوت محمد سرود بندگانم را اقرار نمایید و با ولایت برادرش علی بن ابی طالب علیه السلام تجدید عهد کنید.
و بگویید: خدایا! مرا بر روی این آب عبور بده اگر چنین کردید آب دریا برای شما همانند زمین خواهد شد.
حضرت موسی علیه السلام این دستور الهی را به ایشان فرمود.
آن ها در جواب گفتند: چیزی که ما را ناراحت می کند و خوشایند ما نیست به ما دستور می دهی و مگر جز ترس از مرگ بود که ما را از فرعون فراری داد، اکنون تو ما را بدون اندیشه کردن به این دریای انبوه آب با این کلمات می اندازی و نمی دانیم چه بر سر ما خواهد آمد. کالب بن یوحّنا در حالی که بر مر کب سوار بود به حضرت موسی عرض کرد: مهم نیست این خلیج چهار فرسخ باشد، آیا خدا تو را به این کار امر فرموده که ما اینها را بگوییم و داخل شویم؟ موسی علیه السلام فرمود: بله؛ فرمود: تو هم ما را به آن فرمان می دهی؟ فرمود: بله؛ آنگاه ایستاد توحید پروردگار و نبوت محمد و ولایت امیر المومنین و اولاد طاهرین او علیهم السلام اقرار کرد و عهد خود را با آن ها تازه کرد سپس عرض کرد:
«اللهم بِجاهِهِم جَوِّزنی عَلی مَتنِ هذا الماءِ » خدایا به آبروی این بزرگواران و به مقامی که نزد تو دارند مرا بر این آب عبور بده سپس اسب خود را به میان آب برد و روی آب به راه افتاد و گویا آب برایش مانند زمین نرم و هموار بود تا اینکه به انتهای خلیج رسید سپس با سرعت برگشت و به بنی اسرائیل گفت:
ای گروه بنی اسرائیل از موسی پیامبر خود اطاعت کنید:«فَما هذا الدُّعاء اِلّا مِفتاحُ
ص:252
اَبوابِ الجَنانِ و مَغالیقُ اَبواب النِیرانِ و مُستَنزِلُ الأرزاقِ و الجالِبِ علی عِبادِ اللهِ و اِمائِهِ رِضاءُ الرَّحمانِ المُهَیمِنُ الخَلّاقِ»
این دعایی که او بر شما تعلیم نمود کلید درهای بهشت و قفل درهای آتش و نازل کننده ی روزی ها و جلب کننده ی خشنودی پروردگار مهربان است.
آن ها امتناع ورزیدند و گفتند: ما جز بر روی زمین راه نمی رویم. خداوند به موسی فرمود:«اَنِ اضرِب بِعَصاکَ الحَجَر»(1) عصای خود را به دریا بزن و بگو:«اللهمَّ صلِّ علی محمدٍ و آلِهِ لَمّا فَلَقتَهُ» خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و این دریا را برای ما بشکاف. پس دریا شکافته شد و زمین تا انتهای خلیج ظاهر گردید و حضرت موسی به آن ها فرمود: اکنون داخل شوید.
گفتند: زمین آن مرطوب و لغزنده است می ترسیم که در آن فرو رویم. خداوند تعالی فرمود: ای موسی بگو«اللهمَّ بِحَقِّ محمَّدٍ و آلِهِ الطَّیبینَ جَفَّغنا» خدایا به حق محمد و آل پاکش زمین را برای ما خشک گردان.
وقتی آن را گفت خداوند باد صبا را بر آن فرستاد و آن را خشک نمود. پس از آن فرمود: داخل شوید.
گفتند: ای پیغمبر خدا ما دوازده قبیله هستیم و وقتی داخل دریا شدیم هر گروهی از ما می خواهد از دیگری سبقت بگیرد و ممکن است حادثه ی بدی بین ما واقع شود. اگر هر فرقه ای از ما راه مخصوص داشته باشد ما از این وحشتی که داریم در امان خواهیم بود.
خداوند به حضرت موسی علیه السلام فرمان داد:با عصایت به عدد آن ها یعنی دوازده مرتبه در دوازده موضوع بر زمین بزن و بگو:
«اللهمَّ بِجاهِ محمدٍ و آلِهِ الطَیِّبینَ بَیّن لَنا الاَرضَ وَ اَمطِ الماءَ عَنّا »
خدایا! به آبروی محمد و اهل بیت پاک او زمین را برای ما ظاهر کن و آب را دور گردان.
ص: 253
پس دوازده راه پیدا شد و کف زمین به سبب باد صبا خشک گردید آنگاه به قوم خود گفت: وارد شوید. آن ها این بار گفتند: وقتی هر گروه از ما وارد یکی از این راه ها شد نمی داند بر سر دیگران چه می آید.
خداوند تبارک و تعالی فرمود: در بین راه ها هر انباشته ای از آب را با عصا بزن و بگو:
«اللهمَّ بِجاهِ محمدٍ و آلِهِ الطَیِّبینَ لَمّا جَعَلتَ فی هذا الماءَ طِیقاناً واسِعَةً یَری بَعضُهُم بَعضاً»(1) خدایا به آبروی محمد و آل محمد پاکیزه ی او در میان این آب طوق ها و کمان هایی بزرگ قرار بده که افراد این گروه بتوانند افراد گروه دیگر را ببینند. سپس بنی اسرائیل داخل شدند.
یکی از راه های طلب حاجت از محمد و آل او علیهم السلام تقدیم صلوات و درود بر آن بزرگواران است همان طور که حاجت بنی اسرائیل پس از هر درودی بر محمد و آل او توسط حضرت موسی و درخواست او از خداوند و سوگندش به آبروی محمد و آلش علیهم السلام برآورده می شد.
باز از برکات صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام است که ابراهیم علیه السلام را به مقام خلیل اللّهی می رساند: امام هادی علیه السلام بنابر نقل شیخ صدوق قدس السرّه در کتاب علل الشرایع می فرمود:
«اِنَّما اتَّخَذَ اللهُ تَعالی ابراهیمَ خَلیلاً لِکَثرَةِ صَلاتِهِ عَْلی محمدٍ و اَهل بیتِهِ صَلواتُ الله و سَلامُهُ علیهم»(2)
خداوند تبارک و تعالی ابراهیم را خلیل خود گرفت زیرا بر محمد و آل محمد که سلام و درود خدا بر آن ها باد - زیاد صلوات می فرستاد.
وَ مُقَدِّمُکُم اَمامَ طِلبَیِّ و حَوائِجی: فلسفه ی وجود چهارده معصوم تنها این نیست که حوائج مادی مردم را برآورده سازند اینکه ثابت شده است و هم اکنون همه کائنات روزی خور وجود نازنین امام عصر علیه السلام هستند و به خاطر ایشان است که زمین و آسمان برپاست. «وَ بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری و بِوُجُودِهِ ثَبتَتِ الارضُ و السَّماءُ»(3)
ص: 254
روزی روزی خواران از برکت وجود امام زمان علیه السلام می رسد و زمین و آسمان به وجود آن حضرت ثابت و استوار است.
ما بر این اعتقادیم هر نوع حاجت و مشکلی چه مادی و چه معنوی داشته باشیم و خداوند مصلحت بر اجابت بداند به دست با کفایت این بزرگواران برآورده خواهد شد ما بر این باوریم که طبق فرازی از زیارت مطلقه امام حسین علیه السلام اراده الهی بر آن است که کلید فقل های بسته زندگی توسط این خانواده باز شود:«اِرادَةُ الرَّبِّ فی مَقادیرِ أمورِهِ تَهیطُ اِلیکُم و تَصدُرُ مِن بُیوتِکُم»(1) اراده خدا در تدبیر عالم به سوی شما اهل بیت نازل می شود و از خانه ی شما به عالم صادر می گردد و در مجاری حوادث به جریان می افتد.
ص: 255
ص: 256
«کَیفَ اَصِفُ حُسنَ ثَنائِکُم و اُحصی جَمیلَ بَلائِکُم»:
چگونه به زیبایی ثناگویان باشم و چگونه شماره کنم آزمایش های خوب شما را از آنجایی که این خاندان پاک مظهر صفات جلال و جمال و کمال خداوند تبارک و تعالی هستند همان طور که توصیف اخلاق نیکوی الهی و اسماء الحسنی از عهده ی بشر عادی و حتی انبیاء خارج است و هر کس به اندازه ی ظرف وجودش می تواند پی به عظمت اخلاق باری تعالی ببرد«وَ ما قَدَرُ اللهُ حَقَّ قَدرِهِ»(1) حق قدر خداوندی را هیچ کس قادر نیست ادا کند. ما نیز قادر نیستیم جایگاه واقعی معصومین علیهم السلام را بیان کنیم.
درباره پروردگار متعال نیز می خوانیم«لا تُدرِکُهُ الاَبصارُ وَ هُوَ یُدرِکُ الاَبصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الخَبیرُ»(2) دیدگان او را نمی بینند ولی او دیدگان را درک می کند و او لطیف و آگاه است.
امام رضا علیه السلام در تبیین آیه می فرماید:«لا تُدرِکُهُ اَوهامُ القُلوبِ فَکَیفَ تُدرِکُهُ اَبصارُ العُیونِ»(3) افکار و اوهام قلب ها نمی تواند خداوند را آنگونه هست درک کند پس چگونه چشم سر می تواند او را درک نماید.
وقتی خداوند نفی کلی می کند در شناخت واقعی خود و می فرماید:«ما قَدرُ اللهُ
ص: 257
حقَّ قَدرِه» یعنی نامحدود است و غیر او حتی انبیاء و ائمه محدودند بنابراین محدود نمی تواند به طور کامل اشراف معرفتی بر نامحدود پیدا کند البته درجات معرفتی داریم آن نوع که انبیاء و اولیاء و معصومین پی به عظمت خداوند متعال برده اند برای سایر مردم هر چه هم که کار معرفتی و عبادی کنند قادر نیستند در حد معصوم خداشناس شوند.
حق بندگی خدا را به اندازه طاقت فکری و روحی می توانیم بجا آوریم چنانکه یک چشمه آن را در کلام نورانی مولایمان علی علیه السلام مشاهده می کنیم:
«العُبودِیَّةُ خَمسَةُ أشیاءَ: خَلاءُ البَطنِ و قَراءَةُ القُرآنِ و قیامُ اللَّیلِ و التَّضَرُّعُ عِندَ الصُّبحِ و البُکاءُ مِن خَشیَةِ اللهِ»(1)
بندگی خداوند بر پنچ پایه استوار است: 1. خالی بودن شکم 2. تلاوت قرآن 3.شب زنده داری 4. تضرّع و زاری هنگام صبح و سحر 5. گریه از خوف و خشیت الهی چهارده معصوم علیهم السلام در منزلت و رتبه ای قرار دارند که ما قادر نیستیم به کنه وجودشان پی ببریم و آنگونه که هستند تعریفشان کنیم.«کَیفَ اَصِفُ حُسنَ ثَنائِکُم» خلق و خوی ایشان آنقدر زیبا و وصف نکردنی است که بشر عادی قادر نیست به عظمت و بزرگی مقام آنان پی ببرد.
امام باقر علیه السلام نقل می کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
«اِنَّ حدیثَ آل محمدٍ علیهم السلام عَظیمٌ صَعبٌ مُستَصعبٌ لا یومنُ بِهِ الاّ مَلَکٌ مُقَرَّبُ، او نَبیٌّ مُرسَلٌ اَو عَبدٌ مومن اِمتَحَنَ اللهُ قَلبَهُ لِلایمانِ» همانا گفتار و احادیث آل محمد علیهم السلام بزرگ و سخت و دشوار است به آن ایمان نمی آورد مگر فرشته مقرب پروردگار یا پیغمبر مرسل و یا بنده ی مومنی که خداوند قلبش را برای ایمان آزمایش کرده است. حضرت در ادامه می فرماید:
پس آنچه از احادیث آل محمد علیهم السلام به شما می رسد و دل های شما می پذیرد و آن را
ص: 258
می فهمید قبول کنید و آنچه دل های شما آن را نمی پذیرد و انکار می کنند آن را به خدا و رسول و عالم آن محمد علیهم السلام ارجاع دهید.
و هلاک شونده آن کسی است که حدیثی از ما اهل بیت برای او گفته شود که نمی تواند آن را قبول کند. پس بگوید: به خدا قسم این چنین نیست زیرا انکار فضایل اهل بیت علیهم السلام و فرمایشات ایشان کفر است.(1)
در توقیع شریف که از ناحیه مقدسه امام عصر (عج) توسط شیخ بزرگوار ابوجعفر محمد بن عثمان بن سعید قدس سره به ما رسیده دعائی است که فرموده اند: آن را در هر روز از ایام ماه رجب بخوان:
«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِمَعَانِی جَمِیعِ مَا یَدْعُوکَ بِهِ وُلاةُ أَمْرِکَ الْمَأْمُونُونَ عَلَی سِرِّکَ الْمُسْتَبْشِرُونَ بِأَمْرِکَ الْوَاصِفُونَ لِقُدْرَتِکَ الْمُعْلِنُونَ لِعَظَمَتِکَ أَسْأَلُکَ بِمَا نَطَقَ فِیهِمْ مِنْ مَشِیَّتِکَ فَجَعَلْتَهُمْ مَعَادِنَ لِکَلِمَاتِکَ وَ أَرْکَانا لِتَوْحِیدِکَ وَ آیَاتِکَ وَ مَقَامَاتِکَ الَّتِی لا تَعْطِیلَ لَهَا فِی کُلِّ مَکَانٍ یَعْرِفُکَ بِهَا مَنْ عَرَفَکَ لا فَرْقَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهَا إِلا أَنَّهُمْ عِبَادُکَ وَ خَلْقُکَ فَتْقُهَا وَ رَتْقُهَا بِیَدِکَ بَدْؤُهَا مِنْکَ وَ عَوْدُهَا إِلَیْکَ أَعْضَادٌ وَ أَشْهَادٌ وَ مُنَاةٌ وَ أَذْوَادٌ وَ حَفَظَةٌ وَ رُوَّادٌ فَبِهِمْ مَلَأْتَ سَمَاءَکَ وَ أَرْضَکَ حَتَّی ظَهَرَ أَنْ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ...»(2)
پروردگارا از تو درخواست می کنم به معانی تمام آنچه را که صاحبان امرت تو را به آن خواندند آنان که بر سرّ تو امین و به امر تو بشارت دهنده اند، آن ها که قدرت تو را توصیف و عظمت تو را بیان می کنند درخواست می کنم به آنچه مشیت تو درباره ی آن ها ناطق است پس آن ها را معدن کلماتت و ارکان یکتایی خود و نشانه هایت قرارشان دادی، و آن ها را جانشینان خود در هر مکانی نشاندی، هر که تو را شناخت به آن آیات و نشانه ها شناخت.
ص: 259
میان تو و آنان فرقی نیست (از نظر علم و قدرت و سایر صفات) جز آنکه آن ها بندگان تو و مخلوق تو هستند باز و بسته شدن امور آن ها در دست تو است ابتدا و انتهای آن ها از تو و برگشت ایشان بسوی تو است پشتیبان و یاور تو و گواه بر خلقند. از وجود ایشان آسمان و زمینت را پر کردی تا آشکار شود که خدایی جز تو در عالم نیست...»
وَ اُحصِی جَمیلَ بَلائِکُم: و چگونه شماره کنم آزمایش های خوب شما را .
خداوند تبارک و تعالی بزرگ ترین امتحان ها را از چهارده معصوم علیهم السلام کرد و اگر ابراهیم خلیل علیه السلام در مال و جان و اولاد امتحان شد«فَأتَتَهُنَّ» همه را به خوبی قبول شد و خداوند به خاطر قبولی در آن امتحان ها مقام امامت را به او تفویض فرمود. ائمه طاهرین علیهم السلام صدها امتحان شدند که به مراتب بزرگ تر از امتحان های ابراهیم بود و همه را نمره عالی آوردند و تن به قضای الهی دادند.
امام کاظم علیه السلام می فرماید:«اِنَّ اللهِ جَعَلَ قُلوبّ الاَئِمَّةَِ مَورِداً لِاِرادَتِةِ، فَاِذا شاءَ اللهُ شَیئاً شاؤوه و هُوَ قَولُ اللهِ عزَّوجلَّ «وَ ما تَشاؤُونَ اِلاّ اَن یَشاءَ اللهُ»(1) خداوند قلوب ائمه علیه السلام را محل اراده ی خویش قرار داده است هرگاه چیزی را او بخواهد ایشان نیز آن را می خواهند و همین است مضمون فرمایش پروردگار (و آن ها یعنی اولیاء پرورگار) چیزی نمی خواهند مگر آنچه را که خداوند بخواهد»(2)
نتیجه آنکه ائمه علیهم السلام تسلیم محض اراده ی الهی هستند به همین دلیل در برابر تمام بلایا و حوادثی که در طول تاریخ بنی امیه و بنی العباس بر سرشان آوردند صبر کردند و برای حفظ اسلام و معارف الهی همه آزارها و شکنجه های جسمی و روحی را تحمل نمودند.
اولین معصوم یعنی شخص رسول الله صلی الله علیه السلام با اینکه عمر رسالتش 23 بیشتر نبود آنقدر اذیت شد که خود فرمود هیچ پیامبری را مثل من اذیت نکردند چون در عصری
ص: 260
حضرت ظهور و طلوع کرد و ماموریت به ابلاغ رسالت پیدا کرد که تمدن و فرهنگی وجود نداشت عصر جاهلیت عصر زور و تجاوز به حقوق دیگران. پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مبعوث شد تا این قوم را اصلاح کند امیر المومنین علی علیه السلام در یکی از خطبه های خود وضع آن زمان را ترسیم فرموده است:
«اِنَّ اللّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَسَلَّمَ نَذیراً لِلْعالَمینَ، وَ اَمیناً عَلَی التَّنْزیلِ، وَ اَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلی شَرِّ دِین، وَ فی شَرِّ دار، مُنخُونَ بَیْنَ حِجارَة خُشْن، وَ حَیّات صُمٍّ، تَشْرَبُونَ الْکَدِرَ، وَ تَأْکُلُونَ الْجَشِبَ، وَ تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ، وَ تَقْطَعُونَ اَرْحامَکُمْ، الاَْصْنامُ فیکُمْ مَنْصُوبَةٌ، وَالاْثامُ بِکُمْ مَعْصُوبَةٌ»(1) خداوند محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به عنوان بیم دهنده به جهانیان و امین وحی برگزید و شما جماعت عرب! بدترین دین و آیین را داشتید و در بدترین سرزمین ها می زیستید، میان سنگ های درشت و مارها آب تیره و ناگوار می نوشیدید و غذای خشک و گلو آزار می خوردید خون خود را می ریختید و پیوندهای خویشاوندی را می بریدید بت ها در میان شما بر پا بود و سراپا آلوده به گناهان بودید.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و سلم همه بلایا را در برابر اصلاح و ارشاد آن مردم نادان به جان خرید و بعد از آن حضرت که نوبت به جانشین بلافصل او امیر المومنین علی علیه السلام رسید 25 سال حضرتش را از حق مسلمش محروم کردند همه را تحمل کرد و بعد از آنکه سرشان به سنگ خورد و پی به اشتباه خویش بردند مگر گذاشتند مولای متقیان علیه السلام حکومت داری کند سه جنگ را بر آن گرامی تحمیل کردند و آرامش را از او گرفتند و خود فرمود:
صبر کردم مثل کسی که استخوان درگلویش مانده باشد و تیر بر چشمش رفته باشد و به همین ترتیب امام حسن مجتبی علیه السلام تحت سخت ترین امتحان های الهی قرار گرفت و گرفتار مردم دورو و منافق شد و بعد که برای برادر عزیزش حضرت حسین علیه السلام
ص: 261
حادثه کربلا به وجود آمد و آن امتحان بزرگ به بزرگی تاریخ عمر بشر که برای هیچ پیامبر و امامی آن امتحان رخ نداد ولی همه را تحمل کرد و همه را به حساب انجام تکلیف و وظیفه ی الهی گذاشت.
ائمه دیگر نیز هر کدام به سهم خود به بلایای زمان خویش گرفتار آمدند. یکی در حبس بود یکی تحت نظر و دیگری از وطن جدا شده و در تبعید و همگی در پایان شربت شهادت نوشیدند. به راستی که «کَیفَ... اُحصی جَمیلَ بَلائِکُم» من چگونه شمارش کنم آزمایش های خوب شما را .
امام رضا علیه السلام در یک بیانی فرمود: شما دوستان و شیعیان ما شکیبایی و قبولی در امتحان سختی ها و بلایا را باید از ما ائمه بیاموزید.
«وَ اَمَّا السُّنَّةُ مِن وَلیِّهِ فَالصَّبرُ فی البَأساءِ و الضَّرّاءِ»(1) و آن سنتی را که باید از ولی خدا بیاموزید شکیبایی در تنگناها و سختی هاست.
اهل ایمان و پیروان راستین اهل بیت علیهم السلام باید به پیروی آن گرامیان سختی ها را تحمل کنند و صلابت خویش را حفظ کنند تا در امتحان های الهی نمره خوب بیاورند.
امام کاظم علیه السلام می فرمود:«اِنَّ المُومِنَ اَعَزُّ مِنَ الجبَلِ، الجَبَلُ یُستَفَلُّ بِالمَعاوِلِ و المُؤمنُ لا یُستَقَلُّ دینُهُ بِشَییءٍ»(2)
مومن از کوه سخت تر است زیرا کوه با ضربات تیشه شکاف برمی دارد اما دین مومن با هیچ چیز شکاف نمی خورد.
ص: 262
«وَ رَضیکُم خُلَفاءَ فی اَرضِهِ» خداوند شما را به جانشینی خود در زمین رضایت داد.
در ذیل آیه و جمله «و یَجعَلُکُم خُلَفاءَ الاَرضِ» در تفسیر قمی اینگونه آمده است:
«اَمَّن یُجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السُّوءَ و یَجعَلُکُم خُلَفاءَ الاَرضِ»(1)
چه کسی است که درمانده را وقتی که بخواندش اجابت کند و محنت را رفع کند و شما را جانشینان این زمین کند.
«حَدَّثَنی اَبی عَنِ الحَسَنِ بنِ علیِّ بنِ فَضّالِ عَن صالحِ بنِ عَقَبَةٍ عَن اَبی عَبدِ اللهِ علیه السلام قالَ: نَزَلَت فی القائِمِ مَن آلِ محمَّدٍ صلی الله علیه و آله و سلم هُوَ و اللهِ المُضطَرُّ اِذا صَلیّ فی المَقامِ رَکعَتَینِ و دَعا اِلی اللهِ عزَّوجَلَّ فَاَجابَهُ و یَکشِفُ السُّوءَ و یَجعَلُهُ خَلیفَةً فی الاَرضِ »(2)
پدرم از حسن بن علی بن فضال از صالح بن عقبه از امام صادق علیه السلام روایت کرده که فرمود: این آیه درباره ی قائم آل محمد علیهم السلام نازل شده به خدا سوگند مضطر اوست که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز می خواند و خدای عزوجل را می خواند پس اجابتش می فرماید و خلیفه ی در زمینش می سازد.
مقام خلیفة اللهی برازنده معصومیتی است که آیینه تمام نمای صفات و اسماء الهی هستند و انسان کامل در روی زمینند.
جانشین خداوند تبارک و تعالی باید به اذن خدا کار خدایی کند مرده را زنده کند و اهل اعجاز و کارهای خارق العاده باشد.
خداوند همه انسان ها را به دارالسلام دعوت کرد و اراده کرد همه خوب باشند و کرامت انسانی داشته باشند جانشینان باری تعالی در کره خاکی نیز به امر پروردگار هم اهل اعجازند و هم در مقام اصلاح انسان ها و تا آنجایی که نفس داشتند دستگیر
ص: 263
خطاکاران و در فکر ارشاد بشریت بودند. و در ذیل آیه شریفه«اِنَّما اَنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَومٍ هادٍ»(1) فَقال الباقر علیه السلام: رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم المُنذِرُ و عَلیٌّ الهادی. واللهُ ما ذَهَبَت مِنّا (اَی هذِهِ الآیَةَ ) وَ ما زالَت فینا اِلیَ السّاعَةِ »(2)
تو فقط بیم رسانی و هر گروهی را رهبری هست. امام باقر علیه السلام فرمود: منذر مقصود رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و هادی علی بن ابی طالب است. قسم به خدا که تا این ساعت وقتی خداوند به حضرت داود علیه اسلام خطاب می کند:«یا داوُدُ اِنّا جَعَلناکَ خَلیفَةًَ فی الاَرضِ فَاحکُم بَینَ النّاسِ بِالحَقِّ»(3)
ای داود! ما تو را در روی زمین مقام خلافت دادیم بین مردم به حق قضاوت کن.
آیا این مقام را به ائمه طاهرین علیهم السلام نمی دهد در حالی که مقام امامت برتر از مقام نبوت است به همان دلیل که ابراهیم اول پیامبر بود و بعد خداوند مقام امامت را به او تفویض کرد.«وَإِذِ ابْتَلَی إِبْرَاهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّی جَاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِمَامًا »(4)
و به یاد آورید زمانی را که خدای ابراهیم او را به اموری گوناگون امتحان کرد و او همه را به جا آورد. خداوند فرمود: من تو را امام مردم قرار دادم.
یک قسمت از رتبه امامت را که اباذر غفاری از سلمان فارسی رحمة الله علیهما سوال کرد مورد مطالعه قرار دهیم تا انشاءالله معرفتمان به این ذوات مقدسه افزون شود:
ابوذر غفاری از سلمان فارسی سوال کرد: معرفت امیر المومنین علیه السلام به نورانیت چگونه است؟ گفت:ای جُندب(لقب ابوذر است) بیا برویم تا از خود آن حضرت سوال کنیم می گویند: نزد آن حضرت آمدیم و او را نیافتیم در آنجا منتظر ماندیم تا تشریف آورد فرمود: چه باعث شده که اینجا بیایید؟ گفتند: آمده ایم تا از معرفت شما به نورانیت سوال کنیم. فرمود:
«خوش آمدید ای دوستان من که در دین خود متعهد و پایبند هستید و کوتاهی
ص: 264
نمی کنید و هر آینه دانستن این مطلب بر هر مرد مومن و زن مومنه ای واجب است سپس فرمود: ای سلمان و ای جندب، ایمان کسی کامل نمی گردد تا به حقیقت و نورانیت من معرفت پیدا کند و وقتی چنین شناختی از من پیدا کرد از کسانی می شود که خدا قلب او را برای ایمان امتحان کرده و سینه اش را برای اسلام گشاده گردانیده و عارف و آگاه شده است و کسی که در این گونه معرفت و شناخت کوتاهی کند او در شک و تردید باقی می ماند.
ای سلمان و ای جندب، «مَعرِفَتی بِالنُّورانیَّةِ مَعرِفَةُ اللهِ عزَّوجلَّ و مَعرِفَةُ اللهِ عزَّوجلَّ مَعرِفَتی بِالنُّورانیَّةِ » شناختن من به نورانیت در حقیقت شناختن خداست و شناخت خدا در حقیقت معرفت من به نورانیت است و این دین خالص است که خدای تبارک و تعالی فرموده است:«وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَ یُقِیمُوا الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُوا الزَّکَاةَ وَ ذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَةِ »(1)
و بندگان امر نشدند مگر به اینکه خدا را خالصانه و در حالی که دین خود را خالص کرده اند عبادت کنند و نماز را بپا دارند و زکات را بپردازند و این دینی است که از افراط و تفریط به دور و در حد اعتدال است.
فرموده است: امر نشدید مگر به نبوت محمد صلی الله علیه و آله وسلم و این دین سهل و آسان محمدیه است بعد در تفسیر«و یُقیموا الصَّلاة» فرمود: هر کس ولایت مرا بپا داشت نماز را بر پا داشته است و بر پا داشتن ولایت من سخت و دشوار است که آن را تحمل نمی کند و طاقت پذیرش آن را ندارد مگر فرشته ی مقرب یا پیغمبر مرسل و یابنده ی مومنی که خدا قلب او را برای ایمان امتحان کرده است.
پس فرشته هنگامی که مقرب نباشد و پیغمبر وقتی مرسل نباشد و مومن هنگامی که امتحان شده نباشد نمی تواند آن را بپذیرد.
ص: 265
سلمان عرض کرد: ای امیر مومنان، مومن کیست و حدود ایمان چیست؟ آن را بیان فرمایید تا کاملا بشناسیم. فرمود:
«المُومنُ المُمتَحَنُ هُوَ الَّذی لا یُرَدُّ مِن أمرِنا اِلَیهِ شَییءٌ اِلاّ شَرَحَ صَدرُهُ لِقَبولِهِ و لَم یَشُکُّ و لَم یَرتَدُّ»
مومن امتحان شده کسی است که از امور ولایت ما چیزی به او نمی رسد مگر اینکه خدا سینه اش را برای قبول آن باز کند و بدون هرگونه شک و تردیدی آن را بپذیرد ای ابوذر، بدان من بنده ی خدا و خلیفه ی او بر بندگان هستم ما را خدا قرار ندهید و آنچه می خواهید در فضیلت و برتری ما بگویید و بدانید به باطن مقامات ما و نهایت آن نخواهید رسید خداوند تبارک و تعالی به ما کمالاتی و عنایاتی برتر از آنچه گوینده ی شما وصف کند یا به قلب یکی از شما خطور کند مرحمت فرموده است و وقتی ما را اینگونه شناختید شما مومن هستید.
سلمان گوید: عرض کردم ای برادر رسول خدا! کسی نماز را برپا داشته که ولایت شما را برپا داشته باشد؟ فرمود:
بلی ای سلمان، شاهد آن و تصدیق این مطلب فرمایش خداوند است که در کتاب مجیدش فرموده است:«وَاسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلَاةِ وَإِنَّهَا لَکَبِیرَةٌ إِلَّا عَلَی الْخَاشِعِینَ »(1)
مراد از صبر در این آیه شریفه، رسول خدا صلی الله علیه و اله وسلم است و مقصود از نماز برپا داشتن ولایت من است لذا فرموده است«وَ اِنَّها لَکَبیرَةٌ » ضمیر را مفرد آورده و نفرموده «وَ اِنَّهُما لَکَبیرَةٌ» که ضمیر را تثنیه بیاورد، زیرا ولایت است که تحمل آن سخت است و فقط خاشعین می توانند آن را بپذیرند و خاشعین شیعیان عارف و آگاه هستند.
و در خارج می بینیم که گروه های مختلف از مرجئه، قدریّه، خوارج، نواصب و غیر اینها همگی به محمد صلی الله علیه و آله و سلم اقرار و اعتراف دارند و در آن اختلافی ندارند و فقط درباره ی
ص: 266
ولایت من است که اختلاف کرده اند. آن را اکثراً انکار کرده اند و جز عده ی کمی نپذیرفته اند که این آیه به آن ها اشاره دارد «وَ اِنَّها لِکَبیرَةٌ اِلاّ عَلی الخاشِعینَ»
در جای دیگری از قرآن، نبوت محمد صلی الله علیه و آله و سلم و ولایت مرا اینگونه بیان می کند:
« وَ بِئرٌ مُعَطَّلَةٌ و قَصرٌ مَشیدٌ »(1) چاهی که معطل مانده و قصری که پابرجا و استوار است.
مراد از قصر محمد صلی الله علیه و آله و سلم است و «بِئرٌ مُعَطَّلَةٌ» یعنی آن چاهی که تعطیل شده ولایت من است آن را تعطیل کردند و انکار نمودند و از آن بهره برداری نکردند.
و کسی که اقرار به ولایت من نداشته باشد اقرار او به نبوت محمد صلی الله علیه و آله و سلم سودی برایش نمی بخشد زیرا این دو قرین یکدیگرند به خاطر اینکه نبی اکرم پیغمبر است که به سوی مردم فرستاده شده و امام و پیشوای آن ها است بعد از او علی امام و پیشوای مردم و جانشین محمد صلی الله علیه و آله و سلم است همان طور که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«اَنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی اِلاّ أنَّهُ لا نَبّی بَعدی»
جایگاه تو نسبت به من همانند جایگاه هارون نسبت به حضرت موسی است(یعنی همان طور که او جانشین موسی بود تو جانشین من هستی) جز اینکه پیامبری بعد از من نیست.
اول ما محمد است وسط ما محمد است و آخر ما محمد است پس هر کس معرفتش به من کامل باشد او بر دین قیم و استوار الهی است که فرموده«و ذلکَ دینُ القَیِمَّةِ»(2)
«و آن دین استوار است» و به توفیق و یاری خداوند آن را برای شما بیان می کنم آنگاه آن دو را مخاطب ساخت و فرمود: ای سلمان و ای جندب عرض کردند: بلی ای امیر مومنان، درود و رحمت خداوند بر شما باد فرمود:
من و محمد صلی الله علیه و آله و سلم یک نور از نور خدا بودیم آنگاه خداوند این نور را امر فرمود دو نصف گردد به نیمی از آن فرمود: محمد باش و به نصف دیگر آن فرمود: علی باش لذا
ص: 267
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرموده است:«عَلیٌّ مِنِّی و اَنا مِن علیٍّ و لا یُودِّی عَنِّی اِلاّ علیٌّ»
علی از من است و من از علی هستم و ادا نمی کند از طرف من مگر علی
... سپس فرمود: ای سلمان و ای جندب، عرض کردند بلی ای امیر مومنان فرمود:
«منم که نوح را در کشتی به امر پروردگارم آرامش بخشیدم و او را به ساحل رساندم منم که یونس را از شکم ماهی به اذن خداوند خارج کردم منم که موسی را از دریای نیل به امر خدا عبور دادم منم که ابراهیم را از آتش نجات دادم منم که نهرها را جاری و چشمه ها را جوشان و درخت ها را بر جا نهاده ام و من معلم سلیمان بن داودم و من (مظهر) قدرت پروردگار می باشم.
ای سلمان و ای جندب کسی که از ما بمیرد در حقیقت نمرده و کسی که از ما غائب گردد در حقیقت غائب نیست و کسی که از ما کشته می شود در حقیقت کشته نیست ای سلمان و ای جندب درود و رحمت خداوند بر شما باد.
من امیر هر مرد مومن و زن مومنه از گذشتگان و آیندگان هستم و به روح عظمت تایید شده ام و با همه این اوصاف بنده ای از بندگان خدا هستم.«لا تُسَمُّونا أرباباً و قولوا فی فَضلِنا ما کُنهُ ما جَعَلَهُ اللهُ لَنا، لا مِعشارُ العُشرِ» و ما را خدا ننامید و سپس آنچه می خواهید در فضیلت ما بگویید و هر چه تلاش کنید به حقیقت آنچه را خداوند برای ما قرار داده بلکه به یکدهم آن نخواهید رسید به خاطر اینکه ما نشانه های خدا و راهنمایان و حجت ها و جانشینان و امینان و پیشوایان او و زبان گویای او هستیم. به سبب ما خداوند بندگانش را عذاب می کند و به سبب ما پاداش می دهد و ما را از میان خلق خود برگزیده و اختیار کرده و طاهر گردانیده است و اگر کسی چون و چرا کند و اعتراض به گزینش پروردگار نماید به خداوند کافر کشته و مشرک گردیده است زیرا«وَ لا یُسئَلُ عَمّا یَفعَلُ و هُم یُسئَلونَ»(1)
از آنچه خدا انجام می دهد سوال نمی شود او مورد بازجویی قرار نمی گیرد بلکه
ص: 268
بندگان هستند که بازخواست می شوند.
و در ادامه امیر مومنان فرمود: کسی که به آنچه گفتم ایمان آورد و آنچه را بیان کردم و تفسیر نمودم و شرح دادم و روشن ساختم و با دلیل اثبات کردم تصدیق کند او مومن امتحان شده است که خداوند قلب او را برای ایمان آزمایش نموده و سینه اش را برای اسلام باز کرده و گشایش بخشیده و او عارف آگاه است که به حد بلوغ و کمال و نهایت معرفت رسیده است و کسی که در آنچه گفتم شک کند و یا آگاهانه مخالفت کند و انکار کند و یا توقف کند و سرگردان و مضطرب باشد او تقصیر کرده و دشمنی نموده است.(1)
ص: 269
«اِن ذُکِرَ الخَیرُ کُنتُم اَوَّلُهُ و اَصلُهُ و فَرعُهُ و مَعدِنُهُ و مَأوایهُ و مُنتَهاهُ»:
اگر از خیر نامبرده شود شما آغاز آن و اصل آن و شاخه آن و معدن آن و جایگاه آن و نهایت آن هستید.
قبل از ورود به بحث و عنوان فوق لازم است نخست خیر و خوبی ها را بشناسیم و بعد به کانون و مرکز آن یعنی خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام بپردازیم.
راغب می گوید:«اَلخیرُ ما یَرغَبُ فیهِ الکُلُّ کَالعَقلِ مَثلاً و العَدلِ و الفَضلِ و الشَّیءِ النافِع»
خیر عبارت است از چیزی که همه به آن رغبت دارند مثل عقل و عدل و فضل و هر چیزی که سودمند است.
قرآن درباره خیر به کارهای خوب انسان توجه می دهد:
«یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ »(1)
روزی که هر کس کارهای خوب و کارهای بد خود را در برابر خویش حاضر بیند.
امیر المومنین علی علیه السلام می فرمود:«فِعلُ الخَیرِ ذَخیرَةٌ باقیةٌ و ثَمَرةٌ زاکیَةٌ »(2)
کار خوب اندوخته ای ماندنی و میوه ای پاکیزه و خوشگوار است.
امام سجاد علیه السلام می فرمود:«اَلخَیرُ کُلَّهُ صیانَةُ الاِنسانِ نَفسَهُ »(3)
همه خیر و خوبی خویشتن داری است.
امام صادق علیه السلام فرمود: چه می شود اگر هر یک از شما با اندک کاری به همه ی خوبی ها دست یابد؟ راوی گوید: عرض کردم فدایت شوم با چه کاری؟ فرمود:«یَسُرُّنا بِاِدخالِ السُّرورِ عَلی المؤمنینَ مِن شیعَتِنا»(4) با شاد کردن شیعیان مومن ما که ما را شاد می کند.
ص: 270
در یک بیانی دیگر امیرمومنان علی علیه السلام فرمود:«ثَلاثٌ هُنَّ جِماعُ الخَیرِ اِسداءُ النِّعَمِ و رِعایَةَ الذِّمَمِ و صِلَةُ الرَّحِمِ»(1)
سه چیز مجمع خوبی هاست: نعمت بخشی، رعایت عهد و پیمان ها و صله رحم در عبارتی دیگر همان گرامی فرمود: دوستی کردن برای خدا و دشمنی ورزیدن برای خدا و دوست داشتن برای خدا و نفرت داشتنی برای خدا مجمع همه ی خوبی هاست.(2)
یکی از عوامل رسیدن به خیر دنیا و آخرت در کلام امام سجاد علیه السلام مردی از اهالی کوفه نامه ای به امام سجاد علیه السلام نوشته از ایشان درباره ی خیر دنیا و آخرت جویا شد حضرت به او چنین پاسخ نوشت:
به نام خداوند بخشنده مهربان اما بعد کسی که در راه خشنود کردن خدا از خشم مردم پروایی نداشته باشد، خداوند او را از امور مردم بی نیاز گرداند و خودکفایتش کند و هر که برای جلب خشنودی مردم خدا را به خشم آورد خداوند او را به مردم واگذارد و السلام.(3)
در تفسیر خیر و خوبی امیرمومنان علی علیه السلام می فرمود: خیر و خوبی این نیست که مال و فرزند زیاد داشته باشی بلکه خیر این است که تو را دانش بسیار و بردباری زیاد باشد و با عبادت پروردگارت بر مردمان سرفرازی کنی و هرگاه خوبی کنی خداوند را سپاس گویی و چون بدی کنی از پروردگارت آمرزش بخواهی.(4)
اهل خیر کیانند؟ در حدیث معراج آمده خطاب به رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم :
«یا أحْمَدُ إنَّ أهْلَ الْخَیْرِ وَأهْلَ الاْخِرَةِ رَقِیقَةٌ وُجُوهُهُمْ، کَثِیرٌ حَیاؤُهُمْ، قَلِیلٌ حُمْقُهُمْ، کَثِیرٌ نَفْعُهُمْ قَلِیلٌ مَکْرُهُمْ، اَلنّاسُ مِنْهُمْ فِی راحَة وَأنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی تَعَب، کَلامُهُمْ مَوْزُونُ، مُحاسِبینَ لاِنْفُسِهِمْ، مُتْعِبِینَ لَها، تَنامُ أعْیُنُهُمْ وَلا تَنامُ قُلُوبُهُمْ.
أعْیُنُهُمْ باکِیَةٌ وَقُلُوبُهُمْ ذاکِرَةٌ، إذا کُتِبَ النّاسُ مِنَ الْغافِلِینَ کُتِبُوا مِنَ الذّاکِرینَ... لا
ص: 271
یَشغُلُهُم عَنِ اللهِ شَیی ءٌ طَرفَةَ عَینٍ و لا یُریدونَ کَثرَةَ الطَّعامِ و لا کَثرَةَ الکَلامِ و لا کَثرَةَ اللَّباسِ، النّاسُ عِندَهُم مَوثی و اللهُ عِندَهُم حَیٌّ قَیُّومٌ»(1)
ای احمد! همانا اهل خیر و اهل آخرت مردمانی کمرو و پر شرم هستند نادانیشان اندک است و سودشان بسیار و مکرشان اندک مردم از دست آنان آسوده اند و خودشان از خویشتن در رنجند سخنشان سنجیده است از نفس های خود حساب می کشند و آن را سرزنش می کنند چشمانشان می خوابد اما دل هایشان نمی خوابد دیدگانشان گریان است دل هایشان به یاد خداست آن گاه که مردم در غفلت به سر می برند آنان در زمره ی ذاکرین هستند ... هیچ چیز لحظه ای آنان را از خدا باز نمی دارد نه خواهان خوراک زیادند و نه خواستار پرگویی و نه خواهان پوشاک زیاد، مردم نزد آنان مردگانند و خدا در نظرشان زنده و قیوم.
بعد از این مقدمه بپردازیم به جملات زیارت جامعه کبیره در این باب« اِن ذُکِرَ الخَیرُ کُنتُم...» اگر از خیر و خوبی ها نامی برده شود شما خاندان پاکیزه آغاز و اصل و شاخه و معدن و جایگاه و نهایت آنید.
باید گفت آنچه خوبان همه دارند فقط این خانواده و به عبارتی عترت رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم دارند. چون صادر اول یعنی خداوند تبارک و تعالی آن ها را از نور خود آفرید که مرکز همه خوبی هاست و ایشانند که گل سر سبد خلقت اند و اول و آخر همه خیرات را باید از آن ها سراغ گرفت همان طور که نمونه هایی از خوبی ها را از بیان معصومین نقل کردیم به خوبی نمونه های بارز خیر و خوبی ها را در اهل بیت پیامبر علیهم السلام مشاهده می کنیم.
از مصادیق خیر در روایات عقل و عدل و فضل و هر چیز سودمند بود. کار خوب و خویشتن داری و شاد کردن شیعیان با ایمان و نعمت بخشی و رعایت عهد و پیمان ها و صله رحمخ و دوستی کردن برای خدا و دشمنی ورزیدن برای خدا و در راه خشنود کردن خدا از خشم مردم پروایی نداشتن و دانش بسیار همراه با بردباری زیاد و عیادت فراوان
ص: 272
و غیره تمامی موارد فوق که نمونه مختصری از خوبی هاست که ما در معصومین علیهم السلام سراغ داریم و به عنوان شاهد بر ادعا به چند مورد اشاره می کنیم:
ابن عباس نقل می کند که شخصی دو شتر فربه را به عنوان هدیه خدمت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آورد. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به اصحاب و همراهان خود فرمود:
کدام یک از شما می تواند دو رکعت نماز را با همه ی واجبات آن از قیام و رکوع و سجود و سایر اعمالش بجا آورد و در اثناء آن به چیزی از امور دنیا نیندیشد و در قلبش فکر دنیا خطور نکند تا یکی از این دو شتر را به او هدیه کنم.
این مطلب را یک بار و دو بار بلکه سه بار تکرا کرد هیچ یک از اصحاب جواب ندادند.
امیر المومنین علیه السلام برخاست و عرض کرد:
«اَنا یا رسولَ اللهُ اُصَلّیَ الرَّکعَتَینِ اُکَبِّرُ التَکبیرَةَ الاُولی الی اَن اُسَلِّمُ لا اُحدِّثُ نَفسی بِشَیی ءٍ مِن اُمورِ الدُّنیا»
ای رسول خدا! من دو رکعت نماز را با تکبیرة الاحرام آن تا سلام آخر می خوانم و به چیزی از امور دنیوی حدیث نفس نمی کنم.
فرمود : ای علی! درود خدا بر تو باد نماز را شروع کن. امیرالمومنین علیه السلام تکبیر گفت و به نماز پرداخت و همین که سلام نماز را گفت جبرئیل فرود آمد و به پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم عرض کرد: ای محمد! خداوند به شما سلام می رساند و فرموده است یکی از دو ناقه را به علی علیه السلام عطا کن.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: من شرط کرده بودم که اگر دو رکعت نماز بخواند بدون اینکه به چیزی از امور دنیوی فکر کند شتر را به او دهم. اما علی علیه السلام هنگامی که به تشهد مشغول بود با خودش فکر کرد کدام یک از دو شتر را بگیرد!
جبرئیل عرض کرد ای محمد! خداوند سلام رسانیده و می فرماید: علی علیه السلام که فکر می کرد کدام یک از این دوشتر را بگیرد نه به خاطر خودش بود و نه به خاطر دنیا، بلکه
ص: 273
او فکر می کرد کدام یک را بگیرد که فربه تر باشد تا در راه خدا آن را بکشد و برای خشنودی پروردگار به فقرا بدهد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم گریه کرد و هر دو شتر را به او مرحمت فرمود. علی علیه السلام هر دو را کشت و در راه خدا انفاق نمود و در این مورد خداوند تبارک و تعالی این آیه شریفه را نازل فرمود:
«إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَی لِمَنْ کَانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَی السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ »(1)
و در داستان گذشتگان تذکر است برای کسی که دل آگاهی دارد یا به کلام پروردگار گوش فرا دهد و او گواه است.(2)
و به این طریق یک نمونه از کار خیر امیر مومنان علیه السلام که اخلاص حضرت بود مشخص گردید.
سید هاشم بحرانی رحمة الله علیه در کتاب غایة المرام از طریق اهل سنت از ابن عباس حدیث دیگری را نقل می کند که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به عبدالرحمان بن عوف فرمود:« ای عبدالرحمان! شما ملازمان و همراهان من هستید و علی بن ابی طالب از من و من از علی هستم هر کس او را به غیر من مقایسه کند به من جفا کرده است و کسی که با من جفا کند در حقیقت اذیتم نموده و کسی مرا اذیت کند خدا او را لعنت کند.
(در بین این روایت لازم است آیه 57 سوره احزاب را از نظر بگذرانیم«إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَابًا مُهِینًا» آنانی که خدا و رسول او را می آزارند خداوند در دنیا و آخرت آن ها را لعنت می کند و برای ایشان عذابی خوارکننده مهیا ساخته است).
ای عبدالرحمان! خداوند کتاب روشن و آشکاری را بر من نازل فرموده است و به من فرمان داده تا آن را برای مردم جز علی بن ابی طالب بیان کنم، علی علیه السلام احتیاج به بیان و توضیح ندارد.
ص: 274
زیرا خداوند فصاحت او را مثل فصاحت من قرار داده و فهم و بینش او را همانند فهم من قرار داده است.
و اگر حکمت بخواهد به صورت مردی ظاهر گردد، آن مرد علی علیه السلام خواهد بود و اگر عقل بخواهد به شکل شخصی ظاهر گردد آن شخص حسن علیه السلام خواهد بود و اگر سخاوت و بخشندگی بخواهد در وجودی تجلی پیدا کند در وجود امام حسین علیه السلام ظاهر می گردد و اگر همه ی خوبی ها می خواست در وجود انسانی جلوه کند او فاطمه علیهاالسلام بود بلکه فاطمه والاتر و برتر از آن است او از جهت نژاد و شرافت و بزرگواری از همه اهل عالم بهتر است»(1)
ملا فتح الله کاشانی در تفسیر خود « خُلاصَةُ المِنهَج» از ثعلبی که از بزرگ ترین مفسرین اهل سنت است نقل می کند و او به سند خود از عبدالله بن سلام نقل کرده است که از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم سوال کردند: چه کسی تخت بلقیس را از مملکت سبأ نزد سلیمان حاضر کرد؟
پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«أحضره عَلِیُّ بن إبی طالِبٍ علیه السلام بِاسمِ مِن إسماءِ اللهِ الاَعظَمِ» علی علیه السلام با خواندن اسمی از اسماء اعظم الهی این کار را کرد.
سپس گفته است: و این حدیث را فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام تایید می کند که فرمود:«کُنتَ مَعَ الاَنبیاء سِرَّاً و مَعِیَ جَهراً »(2) ای علی تو با همه ی پیامبران در پنهانی و با من در آشکارا بودی (توضیح آنکه بُرسی نویسنده کتاب مشارق الانوار در صفحه 217 در تبیین حدیث فوق می نویسد: زیرا علی علیه السلام همان نوری است که قبل از دوران ها و زمان ها آفریده شده و تسبیح خدا می گفته است درحالی که دهان و زبانی در آنجا نبود آیا او در عالم نور پیش از زمان ها و روزگارها نبوده است؟ آیا او در عالم ارواح پیش از آفرینش بدن ها و کالبدها نبوده است؟
آیا داستان آن جنی را نشنیده ای که نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نشسته بود و چون
ص: 275
امیر المومنین علیه السلام به طرف آن ها آمد از جهت تعظیم و ترسی که از آن حضرت داشت کوچک گردید و عرض کرد: ای رسول خدا من پانصد سال پیش از آفرینش حضرت آدم علیه السلام به همراه سرکشان دیگر به سوی آسمان پرواز کردم پس همین شخص را در آسمان دیدم که مرا بیرون کرد و به طرف زمین رها کرد به طبقه هفتم زمین پایین رفتم پس او را در آنجا دیده همان طور که در آسمان دیده بودم.
سپس بُرسی نویسنده کتاب مشارق الانوار می گوید: ای شنونده ای اخبار را فوراً تکذیب و انکار نکن مگر چنین نیست که وقتی خورشید می درخشد اهل آسمان آن را می بینند همان طور که اهل زمین می بینند و هیچ گاه خورشید مهم ازا کسی که همه نورها از نور وجود او آفریده شده اند نیست) علی علیه السلام مرکز خیر است. یک بار رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم به علی علیه السلام فرمود:«وَ اِنَّ مَلَکَ المَوتِ یَتَرَحَّمُ عَلی مُحِبّی علی بن ابی طالب علیه السلام کَما یَتَرَحَّمّ عَلی الاَنبیاءعلیهم السلام »(1)
عزرائیل به دوستان علی بن ابی طالب علیه السلام رحم می کند همان طور که بر پیامبران ترحم می نماید.
ص: 276
«وَ خُزّانَ العِلمِ و مَنتَهی َ الحِلمِ -و اصطَفاکُم بِعِلمِه و ارتَضاکُم لِغَیبِهِ» مخزن علم و نهایت بردباری هستید -خداوند شما را برای دانش خود برگزید و برای آگاهی شما به علوم غیبی خویش رضایت داد.
علم امام علیه السلام به وسعت آفرینش پروردگار متعال است و بر هر چه که در جهان هستی موجودیت یافته اشراف دارد و خداوند هر آنچه را اراده کند بدون استاد از جانب فضل خویش به وی عطا می فرماید و در یک کلام علم امام علیه السلام هم جامع است و هم لدنی.
امام رضا علیه السلام می فرمود:«اِنَّ العَبدَ اِذا اِختارَهُ اللهُ عزَّوجلَّ لِأمورِ عِبادِهِ شَرَحَ صَدرَهُ لِذلِکَ و اَودَعَ قَلبَهُ یَنابیعَ الحِکمَةِ و ألهَمَهُ العِلمَ اِلهاماً، فَلَم یَعیَ بَعدَهُ بِجوابٍ و لا یَحیرُ فیهِ عَنِ الصَّوابِ»(1)
هرگاه خداوند عزَّوجل بنده ای را برای اداره ی امور بندگانش برگزیند برای این امر به او شرح صدر عطا کند چشمه های حکمت را در دلش جاری سازد و به او علم و دانش الهام فرماید که از آن پس از هیچ پاسخی درنماند و در یافتن راه درست سرگشته نشود.
امام صادق علیه السلام درباره ی مقام علمی امام علیه السلام فرمود:« وَ اللهِ اِنّی لَاَعلَمُ کِتابَ اللهِ مِن اَوَّلِهِ اِلی آخِرِهِ کَأنَّهُ فی کَفِّی فیهِ خَبَرُ السَّماءِ و خَبَرُ الاَرضِ و خَبَرُ ما کانَ و خَبَرُ ما هوَ کائِنٌ، قالَ اللهُ عزَّوجلَّ فیهِ تِبیانُ کُلِّ شَییءٍ»(2)
به خدا سوگند من کتاب خدا را از آغاز تا پایانش چنان می دانم که گویی در مشت من است خبر آسمان و زمین و گذشته و آینده در قرآن موجود است.
خداوند عزوجل فرموده است « بیان هر چیز در قرآن است»(3)
در تایید فرمایش امام صادق علیه السلام به این آیه شریفه برمی خوریم که خداوند می فرماید:
«فَاسْئلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»(4)
ص: 277
اگر خودتان نمی دانید از اهل ذکر سوال کنید.
عبدالله بن عجلان از امام باقر علیه السلام در تفسیر کلام خدا از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم روایت می کند که فرمود:
«الذِّکرُ اَنَا و الاَئِمَّةُ اَهلُ الذَّکرِ»(1)
مقصود از ذکر منم و اهل ذکر امامان علیه السلام می باشند.
محمد بن مسلم نیز روایتی از امام محمد باقر علیه السلام نقل می کند که گفت به امام علیه السلام عرض کردم مردمی که نزد ما هستند چنین می پندارند که مقصود از اهل ذکر در آیه یهود و نصارایند حضرت فرمود: اگر آنان باشند ایشان شما را به دین خود می خوانند و هرگز حق مطلب را که حقانیت اسلام است به شما نمی گویند آنگاه «قالَ بِیَدهِ اِلی صَدرِهِ:
نَحنُ اَهلُ الذِّکرِ و نَحنُ المَسئولونَ قالَ: قالَ اَبوجعفرٍ: الذِّکرُ القُرآنُ»(2)
با دست به سینه خود اشاره کرد و فرمود: ماییم اهل ذکر که مردم باید از ما سوال کنند آنگاه محمد بن سلم گفت که امام باقر علیه السلام اضافه فرمود که منظور از ذکر قرآن است.
و در روایتی دیگر از امام صادق علیه السلام در تفسیر کلام خدا آمده که فرمود:« اَلکِتابُ الذِّکرُ و اَهلُهُ آلُ محمدٍ صلی الله علیه و آله و سلم اَمَرَ اللهُ عزَّوجلَّ بِسُئوا لِهِم و لَم یُومَر بِسُئوالِ الجُهّالِ و سَمَّی اللهُ عزَّوجلَّ القُرآنِ ذِکراً فقالَ تَبارکَ و تَعالی و اَنزَلنا اِلَیکَ الذِّکرَ لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیهِم و لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرونَ »(3)
ذکر عبارت از کتاب است و اهل آن آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم می باشند. خداوند مردم را امر فرموده که از این خانواده بپرسند و سراغ جهّال و نادانان نروند پروردگار قرآن را ذکر نامده چنانکه می فرماید:«ما ذکر را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که بر آن ها نازل نموده ایم تبیین و تفسیر کنی شاید اندیشه کنند» لازم است عرض کنم از همین آیه 44 سوره نحل که بعد از آیه 43 که «فَاسئَلوا
ص: 278
اَهلَ الذِّکر» بود خداوند تصریح می کند که منظور از ذکر قرآن است و نیز ثابت می کند که قرآن به تنهایی کافی نیست و لذا می فرماید ما ای رسول ذکر را (قرآن) بر تو نازل کردیم «لِتُبَیِّنَ لِلنّاسِ ما نُزِّلَ اِلَیهِم و لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرونَ » یعنی یکی از وظایف مخاطب نزول قرآن این است که قرآن را برای مردم تبیین و تفسیر کند شاید اندیشه کنند. بنابراین آنهایی که گفتند قرآن ما را کافی است سخت اشتباه کردند و دیگران را نیز به خطا کشاندند و در عمل دیدیم که خارج از قرآن سنت ها و رفتارهایی را از پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم تبعیت کردند و از آنجایی که از اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و عترت آن حضرت جدا شده بودند گرفتار بدعت هایی در دین و احکام شدند و به سلیقه خود عمل کردند.
و خَزَّانَ العلمِ - و اصطَفاکُم بِعِلمِهِ: ائمه طاهرین علیهم السلام مخزن علم خدایند و خداوند ایشان را از خزائن علم خویش بهره مند نموده است.
به این آیه شریفه و دو روایت ذیل آن توجه کنید:
«أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَی فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»(1)
آیا کسی که سوی حق هدایت می کند شایسته تر است که پیرویش کنند یا کسی که هدایت نمی کند مگر هدایت شود شما را چه شد چگونه قضاوت می کنید.
امام باقر علیه السلام فرمود:«فَاَمّا مَن یَهدی الیَ الحَقِّ فَهُوَ محمدٌ و آلُ محمدٍ صلی الله علیه و آله و سلم و اَمّا مَن لا یَهدی فَهُوَ مَن خالَفَ مِن قَرِیشٍ و غَیرِهِم اَهلَ بَیتِهِ مِن بَعدِهِ»(2)
اما کسی هدایت به سوی حق می کند محمد و آل محمد علیهم السلام هستند و اما کسی که هدایت نمی کند مخالفین اهل بیت از طایفه قریش و دنباله روهای آن ها هستند.
عبدالعزیز بن مسلم از امام رضا علیه السلام روایت می کند و می گوید همچنین سید رضی رحمةالله علیه در کتاب خصایص این حدیث را نقل کرده که امام رضا علیه السلام فرمود:
«اِنَّ الاِمامَ و الاَنبیاءَ و الاَئِمَةَ یُوَفَّقَهُمَ اللهُ و یُؤتِیهِم مِن مَخزُونِ عِلمِهِ و حِکَمِهِ
ص: 279
ما لا یُؤتیهِ غَیرَهٌم فَوقَ عِلمِ اَهلِ زَمانِهِم فی قَولهِ تعالی«أَفَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا یَهِدِّی إِلَّا أَنْ یُهْدَی فَمَا لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»(1)
امام و انبیاء و ائمه کسانی هستند هک خداوند آن ها را موفق به توفیقاتی نموده و از خزانه ی خود علم و حکمتی را به ایشان تفضل نموده که به هیچ کس از اهل زمانه نداده است امام این بیان را درباره ی این کلام خدا فرمود«آیا کسی که سوی حق هدایت می کند شایسته تر است که پیرویش کنند یا کسی که هدایت نمی کند مگر هدایت شود شما را چه شد چگونه قضاوت می کنید» امیر المومنین علی علیه السلام می فرمود:«اَنا عِلمُ اللهِ»(2) من مظهر و نمایش دهنده ی علم خداوندم.
در جای دیگر فرمود:«اَنا سَیِّدُ الأوصیاءِ و وَصیُّ خَیرِ الأنبیاءِ، اَنا بابُ مَدینَةُ العِلمِ و خازنُ عِلم رَسول الله و وارثِهِ»(3)
منم سرور جانشینان پیامبران و جانشین برترین پیامبران منم دروازه ی شهر علم خزانه دار علم رسول خدا و وارث او صلی الله علیه و آله و سلم ابن عباس روایت می کند که چون آیه شریفه «وَ کُلُّ شَییءٍ اَحصَیناهُ فی اِمامٍ مُبینٍ»(4)
هرچیزی را در امام مبین جمع کرده و شمارش نمودیم نازل شد دو نفر در مجلس حضور داشتند برخاستند و عرض کردند ای رسول خدا مقصود از امام مبین چیست؟ آیا تورات است؟ حضرت فرمود: نه عرض کردند آیا انجیل است؟ فرمود: نه عرض کردند: پس حتما قرآن است فرمود: نه در این هنگام امیرالمومنین علیه السلام وارد شد پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم اشاره به آن حضرت کرد و فرمود:«هُوَ هذا اِنَّهُ الاِمامُ الَّذی اَحصَی اللهُ تَبارکَ و تَعالی فیهِ عِلمَ کُلِّ شَییءٍ »(5)
اوست امامی که خداوند علم همه چیز را در او فراهم آورده است.
ص: 280
عمار یاسر می گوید من در بعضی از جنگ ها همراه حضرت امیر المومنین علیه السلام بودم یک بار به محلی رسیدم که پر بود از مورچه عرض کردم ای امیر مومنان ببین یکی از مخلوقات الهی را آیا تعداد این مورچگان را می دانی؟
فرمود: آری ای عمار من از هر کس نسبت به آن ها باخبرترم من می دانم تعداد آن ها را و می دانم چه مقدار آن ها نر و چه مقدار ماده هستند.
عمار می گوید عرض کردم از کجا می گویی؟ فرمود: ای عمار آیا در سوره یس این آیه را تلاوت نکرده ای «و کُلَّ شَییءٍ اَحصَیناهُ فی اِمامٍ مُبینٍ» عرض کردم چرا تلاوت کرده ام فرمود: آن امام مبین من هستم.(1)
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:«اَنا مَدینَةُ العِلمِ و عَلیٌ بابُها فَمَن اَرادَ العِلمَ فَلیَقتَبِسهُ مِن علیٍّ»(2) من شهر دانشم و علی به منزله در آن هر کس دانش طلب کند باید از علی علیه السلام فرا گیرد.
همان گرامی در آخرین ساعات عمر خود امیر المومنین علی علیه السلام را طلبید و با او مدتی طولانی راز گفت. وقتی از کنار پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم جدا شد، عرض کردند ای علی پیامبر چه فرمود؟ علی علیه السلام فرمود: پیامبر هزار درِ دانش بر من گشود که از هر در هزار در دیگر باز می شود.(3)
امیر المومنین علی علیه السلام درباره آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم فرمود:«هُم عَیشُ العِلمِ و مَوتُ الجَهلِ یُخبِرُکُم حِلمُهُم عَن عِلمِهِم »(4)
آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم علم را حیات بخشیدند و نادانی را می راندند بردباری ایشان از علم آنان خبر می دهد.
و درباره ی دانش خود فرمود:«اَیُّها النّاسُ سَلونی قَبلَ اَن تَفقِدونی فَلاَنَا بِطُرِقِ السَّماءِ اَعلَمُ بِطُرُقِ الاَرضِ قَبلَ اَن تَشغَرَ بِرِجلِها فِتنَةٌ تَطَأقی خِطامِها و تَذهَبُ
ص: 281
بِاَحلامِ قَومِها»(1)
ای مردم قبل از آنکه مرا از دست بدهید سوال کنید که من راه های آسمان را بهتر از راه های زمین می دانم پیش از آنکه فتنه چون شتری صاحب گام بردارد و مهار خود را پایمال کند و مردم را بیازارد و صاحبان عقل و خرد را حیران نماید.
درباره صحیفۀ فاطمیه علیها السلام روایت شده که طول آن هفتاد ذرع در عرض یک پوست دباغی شده است.«فیها کُلُّ ما یَحتاجُ النّاسُ اِلَیهِ حَتّی أرشَ الخَدَشِ »(2)
در آن تمامی علومی که مردم به آن نیاز دارند حتی مقدار دیه ای که به جهت خراشی باید پرداخته شود ذکر گردیده است.
ص: 282
وَ اَهلِ الذِّکرِ -وَ اَدَمتُم ذِکرَهُ -بِموالاتِکَم عَلَّمَنا اللهُ مَعالِمَ دینِنا و اَصلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِن دنیاناً:
شما خانواده اهل ذکر و دعا هستید و ادامه دادی ذکر خدا را و به دوستی شما خداوند دستورات دین ما را آموخت و آنچه از دنیای ما تباه شده بود اصلاح نمود.
ادب در دعا و نیایش پروردگار را باید از این خانواده آموخت چرا که آن ها با سرمایه خدادادی می دانستند چگونه با خداوند تبارک و تعالی سخن بگویند و ما باید از محضر آن گرامیان بیاموزیم طریقه ذکر و دعا در پیشگاه پروردگار را .
با یک مراجعه به مضامین اذکار و دعاهایی که از معصومین علیهم السلام به ما رسیده خواهیم یافت که آن بزرگواران چقدر زیبا به نیاز فطری همه انسان ها پاسخ گفته اند اینکه عرض می کنم همه انسان ها چون دعا مخصوص قشر خاصی از جامعه نیست تک تک انسان ها محتاج به ذکر و دعا هستند بر همین اساس همه مردم عالم در هر مذهب و مرامی که باشند چه در معابد و مراکز عبادی خود و چه بیرون از آن از درون متوسل به دعا و ارتباط به نقطه ای می شوند که راه نجاتی از گرفتاری ها برایشان باز شود.
در ابتدا باید بدانیم که پروردگار متعال خود ما را به دعا و ذکر دعوت نموده و وعده استجابت آن را نیز البته با حفظ شرایط داده است«و قالَ رَبُّکُم اُدعونی اَستَجِب
ص: 283
لَکُم»(1) پروردگارتان فرمود: بخوانید مرا تا شما را پاسخ گویم و نیز فرمود:« قُل ما یَعبَأُ بِکُم لَولا دُعاؤُکُم »(2)
ای رسول ما به مردم بگو: اگر دعای شما نباشد پروردگارم هیچ اعتنایی به شما نمی کند امیر المومنین علیه السلام در وصیت به فرزند خود امام حسن علیه السلام فرمود: بدان که آن کسی که ملکوت و خزاین دنیا و آخرت در دست اوست به تو اجازه داده است تا او را بخوانی و اجابت دعای تو را ضمانت کرده است و به تو فرمان داده است که از او بخواهی تا به تو عطا کند و او مهربان و بخشنده است. میان تو و خودش حجابی ننهاده و تو را به آوردن واسطه و میانجی وادار نکرده است... سپس کلیدهای خزائن و گنجینه هایش را که همان دعا کردن و خواستن از اوست در اختیار تو نهاده است. پس هرگاه تو بخواهی با دعا کردن درهای گنجینه های او را می گشایی»(3)
در تعبیرهای روایی دعا کلید نجات و رمز موفقیت و کلید رحمت خدا و سلاح مومن است. بعضی هستند می گویند کار از دعا کردن گذشته است همین طرز تفکر را امام صادق علیه السلام رد می کند و می فرماید:«اُدعُ اللهَ عزَّوجلَّ و لا تَقُل اِنَّ الاَمرَ قَد فُرِغَ مِنهُ»(4) خدای عزوجل را بخوان و مگو: کار گذشته است.
زراره می گوید: مقصود آن حضرت این است که ایمان تو به قضا و قدر نباید مانع از این شود که در دعا کردن پافشاری کنی.
بسیاری از اهل ایمان هستند که علاقه مند به دعا و ذکرند اما استخدام الفاظ ندارند و قادر به بیان خواسته های مادی و معنوی خویش نیستند پس چه بهتر به مرکز دعا و نیایش که چهارده معصومند مراجعه کنند و از آن بزرگواران بیاموزند چگونه دعا کردن را و چگونه ذکر گفتن را بحمدالله در کتاب های دعا که توسط محدثین عالیقدر شیعه جمع آوری شده و در
ص: 284
راس آن ها زیور آل محمد صحیفه سجادیه عالی ترین مضامین و درخواست ها در همه زمینه ها مطرح گردیده و در هیچ زمینه جای خالی برای دعا کردن وجود ندارد.
در این فصل که عنوان آن دعا و مناجات با خدا در مکتب اهل بیت علیهم السلام مطرح است فهرستی از بخشی از دعاها و اذکار مجرب به نظر شما خواننده عزیز و گرامی رسانده می شود تا جمله « َهلِ الذِّکرِ - وَ اَدَمتُم ذِکرَهُ» بیشتر روشن شود.
در بین چهارده معصوم علیهم السلام دعاهای زیادی از امام سجاد علیه السلام نقل شده که به صورت پراکنده در کتاب ها حدیثی ما آورده شده و در اینجا به عناوین و فرازهایی از پنجاه و چهار دعای صحیفه سجادیه اشاره می کنیم که برای ارائه مطلب کافی به نظر می رسد:
1.دعای حمد پروردگار:«اَلْحَمْدُ لِلَّه الْاَوَّلِ بِلا اَوَّلٍ کانَ قَبْلَهُ، وَالْاخِرِ بِلا اخِرٍ یَکُونُ بَعْدَهُ» حمد اختصاص به پروردگاری دارد که اول است و کسی قبل از او نبوده و آخر است و کسی بعد از او نخواهد بود.
2.دعای درود و صلوات بر محمد و آل محمد:«اَللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ اَمینِکَ عَلی وَحْیِکَ، وَ نَجیبِکَ مِنْ خَلْقِکَ، وَصَفِیِّکَ مِنْ عِبادِکَ، اِمامِ الرَّحْمَةِ، وَ قائِدِ الْخَیْرِ، وَ مِفْتاحِ الْبَرَکَةِ» پروردگارا بر محمد که امین وحی ات بود درود فرست همو که از بین مخلوقاتت برگزیده شد او که رهبر و پیشوای خوبی و کلید برکت بود.
3. دعای درود بر فرشتگان الهی:«اللّهمَّ و حَمَلَةُ عَرشِکَ الَّذینَ لا یَفترونَ مِن تِسبیحِکَ... و اِسرافیل... و میکاییل... و جبرئیل... فَصَلِّ علَیهِم و عَلی المَلائِکَةِ الَّذینَ من دونِهِم» خداوندا حراست کنندگان عرشت فرشتگانی هستند که از تسبیح تو ناتوان نمی شوند... و اسرافیل... و میکائیل... و جبرئیل... پس همگی آن ها درود فرست و بر فرشتگانی که از نظر مرتبت و مقام در رتبه پایین تر هستند.
4. درود بر پیروان پیامبران:» اَللَّهُمَّ وَ اَتْباعُ الرُّسُلِ... مَنْ لَدُنْ ادَمَ اِلی مُحَمَّدٍ - صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَالِهِ مِنْ اَئِمَّةِ الْهُدی، وَ قادَةِ اَهْلِ التُّقی-، عَلی جَمیعِهِمُ السَّلامُ، فَاذْکُرْهُمْ مِنْکَ بِمَغْفِرَةٍ وَ رِضْوانٍ»
ص:285
پروردگارا سلام و درود فرست بر پیروان پیامبران از زمان آدم تا حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم که همگی رهبران هدایت و پرهیزکاری بودند و آن ها را از خود به مغفرت و رضامندی یاد کن.
5. دعا در حق خود و دوستان:«یا مَنْ لاتَنْقَضی عَجآئِبُ عَظَمَتِهِ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَالِهِ، وَاحْجُبْنا عَنِ الْاِلْحادِ فی عَظَمَتِ وَ کِدْ لَنا و لاتَکِدْ عَلَیْنا...وَ اجْعَلْنا مِنْ دُعاتِکَ الدّاعینَ اِلَیْکَ، وَ هُداتِکَ الدّآلّینَ عَلَیْکَ، وَ مِنْ خآصَّتِکَ الْخآصّینَ لَدَیْکَ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ.»
ای کسی که شگفتی های بزرگی هایش پایان ندارد بر محمد و آل او درود فرست و ما را از منحرف شدن درباره ی عظمت و کبریایی ات بر حذر بدار... خدایا تدبیرت را به سود ما و نه به زیان ما اجرا فرما. خدایا ما را از جمله کسانی قرار ده که ضمن دعوت شدن خود دیگران را نیز به سویت دعوت کنیم و ضمن هدایت یافتن مردم دیگر را به سویت دلالت کنیم و بالاخره از افراد بسیار نزدیک به تو محسوب شویم. ای مهربان ترین مهربانان.
6. دعا در هنگام صبح و شام:«اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهارَ بِقُوَّتِهِ، وَ مَیَّزَ بَیْنَهُما بِقُدْرَتِهِ... وَ وَفِّقْنا فی یَوْمِنا هذا وَلَیْلَتِنا هذِهِ وَفی جَمیعِ اَیَّامِنا لِاسْتِعْمالِ الْخَیْرِ، وَ هِجْرانِ الشَّرِّ، وَ شُکْرِ النِّعَمِ، وَاتِّباعِ السُّنَنِ، وَ مُجانَبَةِ الْبِدَعِ، وَالْاَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ، وَالنَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ، وَ حِیاطَةِ الْاِسْلامِ، وَانْتِقاصِ الْباطِلِ وَاِذْ لا لِهِ وَ نُصْرَةِ الْحَقِّ وَاِعْزازِهِ، وَ اِرْشادِ الضّآلِّ، وَ مُعاوَنَةِ الضَّعیفِ، وَ اِدْراکِ اللَّهیفِ» حمد خدایی را که به قدرتش شب و روز را خلق فرمود و آن ها را از هم متمایز کرد...
الها ما را در امروز و امشب و در جمیع ایام زندگی برای انجام کار خیر موفق بدار و نیز برای دوری از شر و شکر نعمت ها و پیروی از سنت ها و اجتناب از بدعت ها و امر به
ص: 286
معروف و نهی از منکر و نگهبانی از اسلام و سرکوب باطل و یاری و عزت بخشیدن به حق و هدایت نمودن گمراهان و یاری ضعیفان و دادرسی ستم دیدگان توفیق عطا فرما.
7. از آنجایی که بیان فرازهای بقیه ی دعاهای پنجاه و چهارگانه صحیفه به درازا می کشد فقط به عناوین آن ها بسنده می کنیم تا به دیگر دعاهای سایر معصومین نیز بپردازیم: دعا در هنگام سختی و غم
8.استعاذه به پروردگار از رذائل اخلاقی
9. اظهار شوق برای طلب آمرزش
10.در التجاء به خداوند متعال
11.درباره عاقبت بخیری
12.اعتراف به گناه و درخواست توبه
13.دعا برای برآورده شدن حاجات
14.دعا هنگامی که به انسان ظلم می شود
15.در هنگامی که بیماری یا بلایی به انسان روی می آورد
16.تضرع و زاری به خاطر گناهان
17.پناه بر خدا از وساوس شیطان
18.هنگامی که دفع بلا می شود و خواسته انسان برآورده می گردد.
19.برای طلب یاران
20.مکارم اخلاق
21.در هنگام نگرانی
22.در سختی ها و دشواری ها
23.درخواست سلامتی و شکر آن
24.دعا در حق پدر و مادر
25.دعا در حق فرزندان
ص: 287
26.دعا در حق همسایگان و دوستان
27.دعا برای مرزداران
28.برای بریدن از خلق و اتکال بر پروردگار
29.در موقعی که وضع اقتصادی حضرت ضعیف می شد.
30.کمک خواستن برای پرداخت قرض
31.درخواست توفیق توبه
32.دعای بعد از نماز شب
33.دعا برای استخاره
34.هنگامی که گرفتاری ایجاد می شود.
35.رضامندی به داده های خداوند
36.هنگام رعد و برق
37.اقرار به ناتوانب در بجا آوردن شکر
38.معذرت خواهی از سهل انگاری ها درباره ی حقوق افراد و درخواست آزادی از آتش دوزخ
39.طلب عفو و رحمت پروردگار
40.یاد مرگ
41.تقاضای پوشیدن گناهان از ستارالعیوب
42.دعای ختم قرآن
43.دعا درهنگام نگاه بر ماه شب اول
44.دعا در هنگام ورود به ماه مبارک رمضان
45.هنگام وداع با ماه مبارک رمضان
46.دعای در روز عید فطر و روز جمعه
47.دعا در روز عرفه
ص: 288
48.دعا در روز عید قربان و روز جمعه
49.دعا برای دفع شر دشمنان
50.در هنگام ترس و وحشب
51.تضرع و زاری و خضوع به درگاه پروردگار
52.اصرار در تقاضا از پروردگار
53.تذلل در پیشگاه پروردگار
54.درخواست رفع هم و غم از خداوند
دعاهایی که مرحوم محدث قمی رضوان الله تعالی علیه از معصوم نقل کرده و مجرب است و دارای مضامین عالیه است بعضی از آن ها عبارتند از تعقیبات نمازها دعاهای روزهای هفته، دعای صباح امیر المومنین علیه السلام و دعای کمیل حضرت، دعای سمات، جمعه، دعای مشلول،دعای یستشیر، دعای مجیر- جوشن کبیر، سیفی صغیر، دعای توسل، دعای نور، دعای فرج امام زمان (عج)، مناجات خمسة عشر، مناجات منظومه حضرت علی علیه السلام، دعاهای هر روز ماه رجب، صلوات واره در ماه شعبان، مناجات شعبانیه، دعاهای وارده در شب های ماه مبارک رمضان و دعاهای سحرها مثل ابوحمزه ثمالی و غیره و دعاهای شب های قدر، دعاهای روزهای ماه مبارک رمضان، دعای عرفه امام حسین علیه السلام، مناجات علی علیه السلام در مسجد کوفه و صلوات بر چهارده معصوم علیه السلام.
اذکار مجربی که از ناحیه اهل بیت علیهم السلام سفارش شده بعضی از آن ها عبارتند از «لا اِلهَ الّا الله، یا حیُ یا قَیوم، لا حولَ و لا قوَّةَ اِلّا باللهِ العَلِّی العَظیم، یا لطیف، یا لا اله الاّ انتَ سُبحانَکَ اِنِّی کُنتُ مِنَ الظّالمینَ، یا اَرحَمَ الراحِمین، سُبُّوحٌ قُدوسٌ ربُّ المَلائِکَةِ و الرّوح، یا کریم العفو، یا فتاح و غیره»
ص: 289
«و بَخَعَ کُلَّ مُتَکَبِّرٍ لِطاعَتِکُم و خَضَعَ کُلُّ جَبّارٍ لِفَضلِکُم - مَن اَحَبَّکُم فَقَد اَحَبَّ اللهِ و مَن اَبغَضَکُم فَقَد اَبغَضَ اللهَ- و عَلی مَن جَحَدَ وِلایَتَکُم غَضَبُ الرَّحمانٍ:
و به طاعت شما هر متکبری فروتن شود و هر جبار و سرکشی در برابر فضل شما خاضع است هر که شما را دوست بدارد بی شک خدا را دوست داشته و هر که کینه ی شما را داشته باشد با خدا دشمنی کرده است و برای هر کسی که انکار ولایت شما را نماید غضب خدای رحمان همراه است.
از این جملات جامعه کبیره استفاده می شود که توحید و نبوت با انکار ولایت در یک روح و دل جمع نمی شود چون این سه ارتباط نزدیک با هم دارند بنابراین آنانی که مدعی باشند که از دایره اسلام خارج شده و کافر و مشرکند و اسلامشان آن نیست که خداوند به پیامبر عظیم الشان خود حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم تفویض کرد.
جبهه گرفتن در مقابل اهل بیت علیهم السلام جبهه گرفتن در برابر خدا و رسول است چون ائمه طاهرین برگزیده خدا و رسولند و همگی منصوب از جانب پروردگار متعالند. پس جز منافق با ایشان دشمنی نکند.
رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: یا علی، و اللهِ لا یُحِبُّکَ الّا مومنٌ و لا یُبغِضُکَ الّا منافقٌ»(1)
علی جان، به خدا سوگند جز مومن تو را دوست ندارد و جز منافق دشمن تو نمی باشد و نیز فرمود:«عدُوُّهُ عَدُوی و وَلیُّهُ وَلیّی و صفیَّهُ صَفّیی، سُرادِقُ الاُمَّةِ و باب الحِکمَةِ و میزانُ العِصمَةِ لا یَحُبُّه الّا مومنٌ نَقِیٌّ و لا یُبغِضُهُ اِلّا مِنافِقٌ شَقِیٌّ»
ص: 290
دشمن علی علیه السلام دشمن من است؛ دوست او دوست من است، برگزیده ی او برگزیده ی من است. او سایبان امّت در حکمت و ترازوی عصمت است. او را دوست نمی دارد جز مومن پاکیزه و دشمن نمی دارد جز منافق بدبخت. بعد فرمود:«یَستبشِرُ بِذِکرِهِ المومنینَ و یَسیء بِذِکرهِ المنافقونَ و یَمقُتُهُ القاسِطونَ و یُبغِضُهُ الفاسقونَ و یَشنَأهُ المارِقونَ»(1) مومنان با یاد او شاد و منافقان با یاد او اندوهگین می گردند. قاسطان ستمگر با او دشمنی می کنند. فاسقان گنهگار به او کینه می ورزند و مارقان گمراه با او بدرفتاری می نمایند.
در بین مسلمانان کسانی یافت می شوند که اکثر واجبات را بجا می آورند اما نسبت به اهل بیت علیهم السلام و به ویژه مولایمان علی علیه السلام کینه دارند بی شک طبق فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم انجام واجبات بر ایشان سودی نخواهد داشت.
«حُبُّ علیِّ بنِ ابیطالبٍ علیه السلام حَسَنَةٌ لا یَضُرُّ مَعَها سَیِّئُةٌ مَعَ أداءِ الفَرائِضِ و بُغضُهُ سَیِّئَةُ لا یَنعَعُ مَعَها حَسَنَةُ و لَو اَدَّی الفَرائِضَ»(2)
مهر و دوستی علی بن ابی طالب علیه السلام حسنه ای است که با انجام فرایض هیچ گناهی به آن ضرر نمی رساند و بغض و دشنمی با علی علیه السلام گناهی است که هیچ حسنه ای با آن فایده ندارد گرچه همه ی فرائض نیز انجام داده شود.
روایتی را مرحوم صدوق رضوان الله تعالی علیه از امام باقر علیه السلام نقل می کند که امیر مومنان علی علیه السلام پس از پایان جنگ با خوارج و نهروان به شهر کوفه بازگشت و خطبه ی غرّایی را ایراد کرد که فرازی از آن را نقل می کنیم:
«منم که پشت پهلوانان را به خاک مالیدم و سواران آن ها را بر زمین انداخته و به هلاکت رساندم و هر که به خدای رحمان کفر می ورزید نابودش نمودم منم داماد بهترین مردم منم سرور جانشینان پیامبران و جانشین برترین پیامبران منم دروازه ی شهر علم، خزانه دار علم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و وارث او منم همسر بتول بانوی
ص: 291
بانوان جهانیان حضرت فاطمه علیهاالسلام آن بانوی پرهیزکار، برگزیده، نیکوکار، هدایتگر، حبیبه ی حبیب خدا و برترین دختران او و از سلاله ی او و ریحانه و گل خوشبوی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم دو نواده ی او بهترین نوادگان هستند که هر دو فرزند منند که آنان شایسته ترین فرزندان هستند آیا در میان شما کسی هست که آنچه را گفتم قبول نداشته باشد؟! کجایند اهل کتاب و ادیان گذشته تا به شما بگویند که در انجیل نام من «الیا» و در تورات«برئ» و در زبور«اری» و در میان مردم هندوستان «کبکر» و در میان مردم روم «بطریسا» و نزد فارسیان«جبتر» و در نزد ترکان«بثیر» و در میان مردم زنگیان و سیاهان «حیثر» و در بین کاهنان«بویئ» و در میان مردم حبشه«بثریک» و نزد مادر «حیدره» و در میان عرب«علی» و در نزد ارمینها«فریق» و در نزد پدرم«ظهیر» می باشد.
آگاه باشید من در قرآن مجید نام های ویژه ای دارم بپرهیزید از اینکه آن ها را نادیده بگیرید که در این صورت در دینتان گمراه خواهید شد.
(بعد حضرت به آیات 119 توبه،44 تا 46 اعراف، 3 توبه، 61 عنکبوت، 37- ق، 191 آل عمران، 54 فرقان، 12 الحاقه و 29 زمر اشاره کرد و سهم خود را در آن آیات بیان می فرماید) و در ادامه می فرماید: آگاه باشید! من وسیلۀ آزمایش شما قرار مومنان را آزمایش می نماید و این همان عهد و پیمانی است که پیامبر امّی در مورد من فرموده که:«به راستی دوست نمی دارد تو را جز مومن و دشمن نمی دارد تو را جز منافق...» بر دوستداران من همین بس که دوست دارند آنچه را که خدا دوست می دارد و بر دشمنان کینه توز من همین بس که کسی را دشمن می دارند که خداوند او را دوست می دارد.
آگاه باشید! به من گزارش رسیده که معاویه به من دشنام داده و مرا لعن نموده است خداوندا! او را با شدت و سختی در هم کوب و لعنت خود را بر کسی که مستحق آن
ص: 292
است فرود آر، ای پروردگار جهانیان! این را بپذیر، ای پروردگار اسماعیل و مبعوث کننده ی ابراهیم! که همانا تو ستوده و بزرگواری آنگاه امیر المومنین علیه السلام از فراز منبر پایین آمد و دیگر بر بالای آن نرفت تا آنکه به دست ابن ملجم لعنةالله علیه به شهادت رسید.(1)
حالا بهتر متوجه عبارات ارزشمند جامعه کبیره می شویم که دشمنی با علی و آل محمد علیهم السلام یعنی دشمنی با خدا و منکر ولایت افتاده در کفر و شرک و جایگاهش در قعر جهنم.
عبدابن عمر می گوید از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره علی بن ابی طالب علیه السلام سوال کرد و گفتم:
ای رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم چه مرتبه و مقامی نسبت به شما دارد؟ آن حضرت خشمگین شده و فرمود: چه شده است گروهی یاد می کنند از کسی که مرتبه ی او نزد خدا همانند مرتبه من و مقام او مانند مقام من است جز نبوت که مخصوص من است.
ای پسر عمر، علی علیه السلام نسبت به من به منزله ی روح نسبت به بدن است علی نسبت به من به منزله ی جان نسبت به جان و به منزله ی نور نسبت به نور است.
«یَابنَ عمر، مَن احَبَّ عَلیّاً فَقَد اَحَبَّنی و مَن اَحبَّنی فقَد احبَّ اللهَ، و مَن أبغَضَ عَلیاً فقَد اَبغَضَنی و مَن اَبغَضَنی فَقَد غَضِبَ اللهُ علیهِ و لَعَنَهُ»
ای پسر عمر، هر کس علی را دوست بدارد مرا دوست داشته و کسی که مرا دوست بدارد خدا را دوست داشته است و هرکس با علی دشمنی کند با من دشمنی کرده و کسی که با من دشمنی کند خدا را او خشمناک است و او را مورد لعن خود قرار داده است.
ای پسر عمر! به حق آنکه مرا به پیامبری برانگیخت اگر کسی بین رکن و مقام بایستد و خدا را هزار سال عبادت کند در حالی که روزها را روزه و شب ها را بیدار بماند و به
ص: 293
اندازه ای که زمین را پر کرده باشد طلا انفاق کند و بنده آزاد نماید و بعد از همه اینها بین صفا و مروه کشته شود سپس در قیامت خدا را ملاقات کند در حالی که با علی دشمن است هیچ یک از این اعمال او را خدا نمی پذیرد و با همه اعمالش در آتش افکنده می شود و با زیانکاران محشور خواهد شد.(1)
ص: 294
«و یُمَلَّکُ فی دَولَتِکُم - مُرتَقِبٌ لِدَولَتِکُم»
در دولت شما تملک یابم، منتظر دولت کریمه شمایم.
در این قسمت از جامعه کبیره امام هادی علیه السلام به دولت کریمه ای اشاره می فرماید که همه انبیاء و اولیاء و دوستداران عدالت جهانی انتظارش را می کشند و آن جز با دست با کفایت باقیمانده الهی حضرت مهدی ارواح العالمین له الفداء محقق نمی شود.
در دعای افتتاح شب های ماه مبارک رمضان به پیشگاه پروردگار عرض می کنیم:«إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ»(1)
خدایا! میل و رغبت داریم به برقراری دولت با کرامتی که در سایه آن اسلام و مسلمین عزت یابند و نفاق و منافقین ذلیل گردند.
علت آنکه دولت عصر ولی عصر (عج) کریمه توصیف شده پایبندی آن حضرت به اجرای عدالت جهانی و تقسیم بیت المال به طور مساوی بین مردم و کوتاه کردن دست متجاوزین به حقوق مردم محروم و اجرای احکام تعطیل شده اسلام و سنت حقیقی محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم است.
اولین قدم امام زمان علیه السلام در عصر ظهور پاکسازی زمین از وجود ستم و ستمکاران است بی مناسبت نیست که کلام جد بزرگوارش در اینجا بیاوریم که فرمود: خداوند ناگاه به وسیله مردی از ما اهل بیت گشایشی برای مسلمانان به وجود آورد پدرم فدای آن فرزند بهترین کنیزان باد... هم اوست که دشمنان در مدت هشت ماه جز شمشی و کشتار از او چیزی دریافت نخواهند کرد(2)
کار امام علیه السلام نسبت به ستمکاران به از روی قساوت و سنگدلی است بلکه یک عمل جراحی است که برای پاکسازی جامعه و بشریت ضرورت دارد و بدون آن بساط ظلم برچیده نخواهد شد و عدالت حاکمیت نیابد.
ص: 295
برنامه دون حضرت احیاء احکام تعطیل شده اسلام عزیز و برچیدن بدعت هاست امام محمد باقر علیه السلام در همین زمینه می فرماید:« گویا می بینم دین شما را همچون پرنده ای که می گریزد و در خون خود می تپد کسی آن را به شما باز نمی گرداند مگر مردی از خاندان ما اهل بیت... در زمان او به حکمت دست می یابید به گونه ای که زن در خانه اش بر اساس کتاب خدا و سنت رسولش صلی الله علیه و آله و سلم داوری می کند»(1)
و نیز همان حضرت فرمود:«خداوند هرگونه بدعتی را به وسیله او از بین خواهد برد و هر گمراهی را محو و هر سنتی را زنده خواهد ساخت»(2)
سومین اتفاقی که در دولت کریمه امام عصر علیه السلام رخ می دهد تحول اقتصادی و ایجاد رفاه برای تمام طبقات جامعه است.
و باز امام باقر علیه السلام به همین مناسبت می فرماید: اموال و ثروت های دنیا از درون و بیرون زمین نزد او جمع آوری می شود و به مردم می گوید بیایید به سوی چیزی که به خاطر آن قطع رحم نمودید و برای آن خون های حرام ریختید و به علت آن مرتکب محرمات خدا شدید.(3)
و چهارمین حرکت در عصر ظهور دگرگونی در علوم مختلف است امام صادق علیه السلام فرمود:«دانش در بیست و هفت حرف و شعبه است و مجموع آنچه پیامبران آورده اند دو حرف است و مردم تا آن روز بیش از دو حرف را نمی دانند و چون قائم قیام کند بیست و پنج حرف بقیه را بیرون آورده و در میان مردم منتشر می سازد و بدین ترتیب مجموع بیست و هفت جز دانش را نشر می دهد»(4)
و در آخر عرض می کنیم در دولت کریمه امام عصر (عج) اسلام و مسلمین عزیز و منافقین و کفار ذلیل خواهند شد به همین علت در دعای ندبه می خوانیم:«اَینَ هادِمُ اَبنیَةِ الشِّرکِ و النِّفاق اَینَ مُبیدُ اَهلِ الفُسوقِ و العُصیانِ و الطّغیان»(5)
کجاست ویران کننده ی بنیادهای شرک و نفاق کجاست نابود کننده ی اهل فسق و گناه؟!
ص: 296
مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید*** که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش*** زده ام فالی و فریادرسی می آید
امام صادق علیه السلام درباره عصر امید و روزگاران حکومت مهدی ارواح العالمین له الفداء می فرماید:« زمانی که حضرت قائم علیه السلام قیام کند به عدالت حکومت می کند و در دوران حکومت او در روی کره زمین از ظلم و جور اثری یافت نمی شود راه ها امن می گردد زمین برکات خود را خارج می سازد، هر حقی به صاحب حق برمی گردد و هیچ پیرو دینی در روی زمین باقی نمی ماند مگر این که دین اسلام را می پذیرد و ایمان می آورد آیا نشنیده اید که خداوند سبحان می فرماید:«وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمَوَاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعًا وَ کَرْهًا وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ.»(1)
هر کس در آسمان ها و زمین است خواه ناخواه در برابر او تسلیم هستند و همه به سوی او باز می گردند.
حضرت قائم علیه السلام در میان مردم به حکم حضرت داود علیه السلام حکم می کند و نیز به حکم حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم. در آن زمان است که زمین گنجینه های خود را آشکار می سازد و برکت هایش را بیرون می فرستد. دیگر انسان برای صدقه و بخشش محلی پیدا نمی کند زیرا بی نیازی همه ی مومنان را در برمی گیرد.
سپس فرمود: دولت ما در پایان همه دولت ها خواهد بود(و همه قبل از ما به حکومت خواهند رسید) و هیچ خاندانی که بخواهند به حکومت برسند باقی نخواهند ماند مگر اینکه پیش از ما حکومت خواهند نمود، و این بدان جهت است که وقتی راه و روش ما را دیدند نگویند: اگر ماهم به حکومت می رسیدیم مانند اینها به عدالت رفتار می نمودیم و این است معنای قول خدای تعالی که فرموده است:«وَ العاقِبَةُ لِلمتَّقین» سرانجام کار، از آنِ پرهیزکاران است»(2)
دولت کریمه امام عصر روحی له الفداء با وعده الهی محقق می شود و دقیقاً طبق نصّ
ص: 297
صریح قرآن به وقوع خواهد پیوست.
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَی لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا»(1)
خداوند به آنانی که از شما ایمان آورده و کارهای پسندیده انجام داده اند وعده می دهد که در روی زمین جانشینشان کند، همان طور که پیشینیان را نیز جانشین کرد و دینشان را که برای آن ها پسندیده مستقر سازد بعد از نگرانی ها ترس آنان را به امنیت مبدل خواهد نمود.
از امام سجاد علیه السلام روایت شده وقتی این آیه را تلاوت کرد، فرمود: ایشان به خدا سوگند شیعیان ما اهل بیتند که خدا این وعده خود را در حق ایشان به وسیله مردی از ما مطالبه خواهد کرد و او مهدی این امت است«مَهدیُّ هذه الاُمَّةِ و هو الَّذی قالَ رَسولُ الله صلی الله علیه و آله و سلم لَو لَم یَبقِ مِنَ الدُّنیا الّا یَومٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذلکَ الیَومَ حَتّی یَلی رَجُلٌ مِن عِترَتی اِسمُهُ اِسمی یَملأ الارضَ عَدلاً و قِسطاً کَما مُلِئَت ظُلماً و جَوراً »(2)
او کسی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم درباره اش فرمود: اگر از دنیا نماند مگر یک روز خدا آن روز را آنقدر طولانی می کند تا مردی از عترتم قیام کند که نامش نام من است زمین را پر از عدل و داد کند آنچنان که پر از ظلم و جور شده باشد.
در ذیل آیه مورد نظر سوره مبارکه نور از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده که این آیه مربوط به زمانی است که از اسلام جز اسمی باقی نخواهد ماند و از قرآن جز رسمی و صاحب الامر به علت عذری که دارد و به علت آلوده شدن قلب ها به فتنه ها تا جایی که نزدیکترین افراد به آن حضرت دشمن ترین است آن حضرت غایب خواهد بود تا اینکه پروردگار با لشکریان غیبی خود او را تایید می کند و دین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را بر همه ادیان غلبه می دهد اگر چه مشرکان ناراحت شوند»(3)
ص: 298
نکته مهم در دولت کریمه امام عصر (عج) آرامش و امنیت واقعی است که برقرار می شود چنانکه در آیه آمد«وَ لیُبَدِّلَّنَهُم مِن بَعدِ خَوفِهِم اَمناً »
امروزه شاهد ناامنی ها در سطح جهان هستیم امنیت شغلی خانوادگی و امنیت راه ها و جاده ها روز به روز ضعیف و کم می شود با اینکه میلیون ها انسان مامور حفاظت بر آن ها هستند.
درصد قتل ها و سرقت ها و تصادفات رو به افزایش است. تردید نداریم که به همان نسبت که انسان ها از دین و معنویت فاصله گرفته اند و ترس از خدا و حساب روز قیامت کمرنگ شده آمار جنایات و تجاوزات به مال و جان و ناموس مردم افزایش یافته است هنگامی که دولت امام زمان (عج) برقرار گردد چنان امنیتی در سطح جهان برقرار می شود که حتی به حیوانات آزار نمی رسانند.
امیرالمومنین علی علیه السلام فرمود: هنگامی که قائم ما قیام کند به واسطه ی ولایت و عدالت او آسمان آنچنان که باید ببارد می بارد و زمین نیز می روید و کینه از دل های بندگان زدوده می شود و میان حیوانات درنده و اهلی آشتی برقرار می شود به گونه ای که یک زن میان عراق و شام پیاده خواهد رفت و آسیبی نخواهد دید و هرجا قدم می گذارد همه سبز و خرم است و بر روی سرش زینت هایش را گذارده و هیچ کس او را آزار ندهد و نترساند»(1)
از این نوع روایات استفاده می شود امنیت غالب در عصر ظهور بر اساس حقیقت است. به امید آن روزی که برقراری دولت کریمه را ببینیم و شاهد باشیم که همه جای دنیا صلح و صفا حاکم است و مال و جان و ناموس و آبروی مردم مورد هجوم هیچ فردی قرار نمی گیرد و همه مردم عالم در نهایت امنیت در راه رشد و کمال خویش گام برمی دارند .
هله ای امیدواران به امید خود رسیدید*** که صلای رحمت از حضرت بی نیاز آمد
ص: 299
ص:300
«وَ الرَّحمَةُ المَوصولَةُ »: رحمت متصل و دائمی پروردگارید.
وجود مبارک چهارده معصوم از هر نظر مجموعه ای از رحمت واسعه ی الهیه اند از ناحیه این بزرگواران چه انسان هایی که از هلاکت واقعی رهایی می یابند در دنیا واسطه ی فیض از مبدء فیاض هستند و به طور دائم برکات الهی را شامل حال بندگان پروردگار می کنند و در آخرت هم بین گنهکاران امت و خداوند باز باعث ریزش رحمت الهی می گردند و شفاعت می کنند البته گنهکارانی که مهر و علاقه این دودمان را در دل داشته باشند و گناهانشان در حدی نباشد که زمینه شفاعت را در آن ها خشکانده باشد مثل ترک بعضی واجبات چون نماز و روزه و حج و جهاد و یا اینکه خون مومنی را بناحق ریخته باشند و قصاص نشوند و توبه نکنند.
امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمود:«کسی که به ما متوسل شود به ما ملحق می گردد و هر که غیر از راه ما را بپیماید غرق می شود «لِمُحِبِّینا اَفواجٌ مِن رَحَمةِ الله» برای دوستان ما فوج هایی از رحمت خدا و برای دشمنان ما فوج هایی از خشم و غضب خداست»(1)
ابن عباس می گوید :رسول خدا صلی الله علیه واله فرمود:
«مَن سَرَهُ اَن یَجمَعَ اللهُ لَهُ الخَیرَ کُلُّه فَلیُوالِ عَلیّاً بَعدی و لیُوالِ اَولیاءَهُ و لیُعاءَ اَعداءَهُ»(2)
ص: 301
کسی که دوست دارد خداوند متعال همه ی خیرات را برای او جمع کند پس علی علیه السلام را پس از من دوست بدارد و نیز دوستان او را دوست و دشمنان او را دشمن بدارد.
محمد بن مسلم گوید: از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:«خداوند متعال را آفریده هایی است که آن ها را از نور و رحمت خود برای رحمتش آفریده است آنان چشم بینای خدا گوش شنوای او و زبان گویای او در میان مردم به اجازه ی خدا هستند آنان امینان او بر آنچه نازل شده هستند.
خداوند به واسطه ی آن ها گناهان را می بخشد و به وسیله ی آن ها ستم دفع می شود و به برکت آن ها رحمت الهی نازل می گردد و به واسطه ی آن ها مرده زنده و زنده می میرد و به وسیله ی آن ها مردم آزمایش می شوند و به واسطه ی آن ها در میان مردم حکم و قضای خود را اجرا می نماید عرض کردم قربانت گردم اینان چه کسانی هستند؟
فرمود: آنان اوصیاء و جانشینان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم هستند»(1)
کسانی که دنبال کلید رحمت خدایند و می خواهند موجبات رحمت حق تعالی را فراهم سازند راهی جز ارتباط با اهل بیت علیهم السلام ندارند چون طبق روایت جابربن عبدالله انصاری از رسول مکرم اسلام کلیدهای رحمت الهی چهارده معصومند:
«نخستین چیزی که خدای متعال آفرید نور من بوده که آن را از نور خود پدید آورد و از جلال عظمت خود جدا کرد» پس نور من شروع به طواف قدرت الهی نمود تا اینکه در طول هشتاد هزار سال به جلال عظمت الهی رسید آنگاه برای تعظیم خدا به سجده افتاد و از آن نور علی علیه السلام جدا گردید پس نور من محیط بر عظمت الهی و نور علی علیه السلام محیط بر قدرت او بود آنگاه خدای متعال عرش، لوح، خورشید، نور،روز، نوردیدگان، عقل، معرفت و چشم های مردم و گوش ها و دل های آنان را از نور من آفرید و نور من از نور خدای سبحان جدا گردیده است .
پس ماییم اولین، آخرین، سابقین و ماییم تسبیح کنندگان و ماییم شفاعت کنندگان، ما
ص: 302
کلمه ی خدا هستیم و ما خاصّان و برگزیدگان اوییم. ما دوستان خداییم و ما وجه الله جَنب الله و یمین الله هستیم .
ما امینان خداییم، ما خزانه داران وحی او و ما پرده داران و حاجیان غیب او هستیم ما معدن تنزیلیم و معنای تاویل نزد ماست و جبرئیل در خانه های ما فرود می آید و ما محل آمد و شد امر خدا و نهایت غیب او هستیم.
ما جایگاه قدس خدا چراغ های حکمت کلیدهای رحمت سرچشمه های نعمت باعث شرافت مردم و بزرگان پیشوایان امت هستیم.
ما نوامیس عصر، دانشمندان دهر، سروران مردم، سیاستمداران جهان، کفایت کنندگان فرمانداران حامیان و ساقیان و راعیان و راه های نجات مردم هستیم. ما راه و سرچشمه سلسبیل و راه پایدار و مستقیم هستیم.
«مَن آمَن بِنا آمَنَ باللهِ و مَن رَدَّ عَلَینا رَدَّ علی اللهِ، و مَن شَکَّ فِینا شَکَّ فی اللهِ و مَن عَرَفنا عَرَفَ اللهُ و مَن تَولیّ عَنّا تَولیّ عَنِ اللهِ و مَن اَطاعَنا اَطاعَ اللهِ» کسی که به ما ایمان بیاورد و به خدا ایمان آورده و کسی که ما را رد کند خدای را رد کرده است کسی که در مورد ما تردید کند به خدا تردید نموده است کسی که ما را بشناسد خدا را شناخته و کسی که از ما رویگردان باشد از خدا رویگردان شده است کسی که از ما اطاعت کند از خدا اطاعت کرده است.
«وَ نَحنُ الوَسیلَةُ اِلی اللهِ و الوُصلَةِ اِلی رِضوانِ اللهِ و لَنا العِصمَة و الخلافة و الهِدایَةِ و فینا النُّبِوَّةِ و الوِلایَةِ و الاِمامَةِ و نَحنُ مَعدِنُ الحِکمَةِ و بابُ الرَّحمَةِ و شَجَرَةُ العِصمَةِ و نَحنُ کَلِمَةُ التَّقوی و المَثَلُ الاَعلی و الحُجَّةُ العُظمی و العُروَةُ الوُثقی الَّتی مَن تَمَسَّکَ بِها نَجا»(1)
ما وسیله به سوی خدا و رساننده به رضوان او هستیم عصمت، خلافت و هدایت از آن ماست. نبوت ولایت و امامت در میان ماست.
ص: 303
ما معدن حکمت، باب رحمت، شجرۀ عصمت هستیم کلمه ی تقوا و مثل اعلاء حجت کبری و عروةالوثقی - که هر کس به آن چنگ زند نجات یابد - ما هستیم.
وَ الرَّحمَةُ المَوصولَةُ: رحمت دائمی پروردگارند اتصال رحمت خدا با این خانواده قطع شدنی نیست از ابتدای خلقت و بلکه قبل از خلقت موجودات وصل به رحمت واسعه الهیه بوده اند تا آن زمان که دست دوستانشان را بگیرند و وارد بهشت کنند. به تعبیر امام باقر علیه السلام اهل بیت خانه رحمت خدایند:
«نَحنُ شَجَرَةٌ أصلُها رَسولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم و فَرعُها عَلیُّ بن اَبی طالِبٍ علیه السلام و اَغصانُها فاطِمَةُ بِنتِ النَّبیِّ صلی الله علیه و آله و سلم و ثَمَرَتُها الحَسَنُ و الحُسَینُ علیهما السلام»
ما درختی هستیم که ریشه اش رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم، تنه اش علی بن ابی طالب علیه السلام شاخه هایش فاطمه دختر پیامبر علیهاالسلام و میوه اش حسن و حسین علیهماالسلام است.
از شجره ی نبوت خانه رحمت کلید حکمت معدن علم و دانش جایگاه رسالت محل آمد و رفت فرشتگان موضع سرّ خدا و ودیعه ی او و امانتی است که برآسمان ها و زمین و کوه ها عرضه شد حرم خدای اکبر و بیت عتیق خدا و پیمان او هستیم.
علم مرگ و میرها، پیشامدها، وصیت ها و فصل خطاب زادگاه اسلام و نژاد عرب نزد ماست.
امامان معصوم علیهم السلام انوار درخشان در پیرامون عرش خدا بودند خدای متعال دستور داد تا تسبیح نمایند. اهل آسمان ها از تسبیح آن ها به تسبیح مشغول شدند آنان در پیشگاه خدای متعال صف زدگان و تسبیح کنندگان هستند. کسی که به پیمان آن ها وفا نماید در واقع به پیمان خداوند وفا نموده است و کسی که عارف به حق آنان باشد در واقع عارف به حق خداست آنان عترت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم هستند و کسی که منکر حق ایشان باشد در واقع منکر حقّ خداست.»(1)
ص: 304
«مُصَدِّقٌ بِرَجعَتِکُم مُنتَظِرٌ لِاَمرِکُم»:
رجعت شما مورد تصدیق و قبول ماست و ما منتظر اجرای فرمان شماییم.
اعتقاد به رجعت به طور کلی برگرفته از قرآن شریف است و قبل از آنکه بعد از وجود نازنین امام عصر روحی له الفداء بعضی از امامان معصوم دوباره به دنیا برگردند و حکومت کنند در تاریخ گذشته برای انبیاء و اولیاء اتفاق افتاده است.
خطاب به قوم بنی اسرائیل می فرماید:«وَ إِذْ قُلْتُمْ یَا مُوسَی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ؛ ثُمَّ بَعَثْنَاکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»(1)
و به یاد آورید زمانی را که گفتند ای موسی! تو را باور نکنیم تا خدا را آشکار ببینیم! و صاعقه شما را بگرفت و آن را با چشم خود دیدید.
آنگاه شما را بعد از مردنتان زنده کردیم، شاید شکر کنید.
در همین سوره خداوند تبارک و تعالی داستان عُزیر پیامبر و رجعت او را به دنیا نقل می فرماید:
«أَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلَی قَرْیَةٍ وَهِیَ خَاوِیَةٌ عَلَی عُرُوشِهَا قَالَ أَنَّی یُحْیِی هَذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللَّهُ مِائَةَ عَامٍ ثُمَّ بَعَثَهُ قَالَ کَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ یَوْمًا أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قَالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَی طَعَامِکَ وَشَرَابِکَ لَمْ یَتَسَنَّهْ وَانْظُرْ إِلَی حِمَارِکَ وَ لِنَجْعَلَکَ آیَةً لِلنَّاسِ وَانْظُرْ إِلَی الْعِظَامِ کَیْفَ نُنْشِزُهَا ثُمَّ نَکْسُوهَا لَحْمًا فَلَمَّا تَبَیَّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»(2)
یا مثل آنکه (عُزیر) از کنار روستایی عبور می کرد در حالی که دیوارها و سقف های آن فرو ریخته بود و از سکنه خالی بود. از روی تعجب گفت: خداوند اینها را بعد از
ص: 305
مرگ چگونه زنده می کند؟!
پروردگار صد سال او را (عُزیر) میراند و بعد او را زنده کرد و به او فرمود: چقدر بوده ای؟ گفت: یک روز یا بخشی از روز. فرمود: بلکه صد سال مرده بوده ای، به غذا و آب خود بنگر هنوز تغییر نکرده و به الاغ خود نیز بنگر. تو را برای مردم نشانه ای قرار دادیم و بنگر به استخوان ها و ببین چگونه آن ها را برمی داریم و به هم پیوند می دهیم و گوشت بر آن ها می پوشانیم. وقتی حقیقت برایش روشن شد گفت: دانستم که خداوند بر همه چیز تواناست.
موضوع سومی که در باب رجعت قرآن بدان استشهاد می نماید اصحاب کهف هستند که داستان آن ها از آیه 9 سوره مبارکه کهف آغاز می شود و به آیه 29 ختم می گردد و در این مقال به متن ترجمه آیات مربوطه می پردازیم:
«آیا گمان کردی از جمله آیات ما داستان اصحاب کهف و رقیم شگفت انگیز بوده اند به یاد آور زمانی را که آن جوانان به غار پناه بردند و گفتند: پروردگارا! ما را از جانب خویش رحمتی عطا کن و برای ما وسیله ی رشد و تعالی فراهم ساز.
آنگاه ما در غار بر گوششان زدیم و سال ها در خواب رفتند. سپس آن ها را بیدار کردیم تا بدانیم کدام یک از آن دو گروه مدت خواب خود را بهتر حساب کرده اند.
ما داستان آن ها را بر اساس حق برای تو نقل می کنیم. آن ها جوانانی بودند که به پروردگارشان ایمان آوردند و ما بر هدایتشان افزودیم و دل های آنان را قوی کردیم در آن هنگام که قیام کردند و گفتند: پروردگار ما خدای آسمان ها و زمین است و هرگز غیر از او خدایی را نمی خوانیم که در غیر این صورت به راهی خطا رفته ایم.
اینها مردم ما هستند که خدایانی غیر از خدای یکتا برگزیده اند چرا آن ها دلیل روشنی درباره ی آن ها نمی آوردند؟ پس چه کسی از آنکه به خدا نسبت دروغ می دهد ستمگرتر است. هنگامی که از این مردم و آنچه غیر خدا می پرستند کناره گیری کردید به غار پناهنده شوید تا پروردگارتان رحمت خویش بر شما بگستراند و برای شما در کارتان
ص: 306
گشایشی فراهم نماید.
و خورشید را مشاهده می کنی که هنگام طلوع در طرف راست آن ها قرار دارد و هنگام غروب در سمت چپ بگردد و اینها در محل وسیعی از آن غار قرار داشتند. این از نشانه های الهی است. هر که را خداوند هداست کند هدایت یافته ی واقعی است و هر که را خدا گمراه سازد، برای او یار و ارشاد کننده ای نخواهد یافت.
خیال می کردی بیدارند ولی درخواب بودند. آن ها را به پهلوی راست و چپ می گرداندیم و سگ آن ها دست های خود را بر در غار گشوده بود. اگر به آن ها نظر می انداختی با ترس و وحشت فراوان پا به فرار می گذاشتی.
و این گونه بود که بیدارشان کردیم تا از یکدیگر سوال کنند. یکی گفت: چه مدت در غار بوده اید؟ پاسخ دادند: یک روز یا حتی بخشی از روز. گفتند: پروردگارتان از مدت حضورتان در غار آگاهتر است.
یکی را با این پول خود به شهر بفرستید تا مشاهده شود کدام طعام پاکیزه تر است و خوراکی از آنجا برای شما بیاورد و سخت دقت کند و کسی را از کار شما آگاه سازد. اگر آنها از وضع شما آگاه شوند شما را سنگسار می کند یا اینکه به دین خود برگردانند و دیگر روی سعادت را نخواهید دید.
و بدین طریق مردم را از حال اصحاب کهف آگاه کردیم تا بدانند که وعده ی الهی حق است و قیامت خواهد آمد و شکی در آن نیست.
هنگامی که بین خود در کار آن ها نزاع داشتند و می گفتند: در جای آن ها بنایی بسازید پروردگارشان از وضع آن ها آگاه تر است و آن هایی که از کارشان آگاه شده بودند گفتند: ما مسجدی در کنارشان می سازیم.
خواهند گفت: اصحاب کهف سه نفر بودند و چهارم آن ها سگشان بود و گویند: پنج نفر بودند و ششم آن ها سگشان بود. تیر انداختن در تاریکی است و گفتند: هفت نفر بودند و هشتم آن ها سگشان بود. بگو: خدای من از تعدا آن ها آگاه تر است. جز گروه
ص: 307
کمی تعداد آن ها را نمی دانند. درباره ی آن ها مجادله نکن. جز آنکه هر چه به ظاهر دانستی اظهار کن و هیچ فتوایی در این باره از هیچ کس مپرس. و هیچ گاه مگو که من این کار را فردا انجام خواهم داد، مگر آنکه گویی: اگر خدا بخواهد. هنگامی که گرفتار فراموشی شدی پروردگارت را یاد کن و بگو: شاید که پروردگار مرا به راهی روشن تر از این هدایت کند.
اصحاب کهف در غارشان سیصد سال به اضافه نه سال آرمیدند. بگو: خداوند بهتر می داند چه مدت در غار آرمیدند زیرا که غیب آسمان ها و زمین از آن اوست. راستی که چه بینا و چه شنواست. هیچ سرپرستی جز او ندارند و خدا هیچ کس را در فرمان دادن شریک قرار نمی دهد.
از این سه قصه قرآنی دریافتیم که رجعت حقیقت دارد و می تواند جزو اعتقادات محکم ما باشد و اگر در جامعه کبیره می خوانیم که «مُُُصَدِّقٌ بِرَجعَتِکُم» رجعت شما را تصدیق می کنیم چون دلیل قرآنی بر این ادعا داریم و امام معصوم حضرت هادی علیه السلام هم بر اساس استدلال قرآنی چنین موضوعی را درباره اهل بیت بیان فرموده است.
در دعای عهد با امام عصر (عج) که با این مقدمه آغاز می شود به مسئله رجعت عده ای از دوستان اهل بیت و یاوران اما زمان علیه السلام گوشزد شده است:
از حضرت صادق عل